فاطمه زهرا سلام الله علیها مظلومه تاریخ

مشخصات کتاب

سرشناسه : رضوانی، علی اصغر، 1341 -

عنوان و نام پديدآور : فاطمه زهراء علیها السلام مظلومه تاریخ/تالیف علی اصغر رضوانی.

مشخصات نشر : قم: ذوی القربی، 1389.

مشخصات ظاهری : 744ص.

شابک : 100000ریال:978-964-518-420-7

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : کتابنامه.

موضوع : فاطمه زهرا (س)، 8؟ قبل از هجرت - 11ق.

رده بندی کنگره : BP27/2/ر584ف2 1389

رده بندی دیویی : 297/973

شماره کتابشناسی ملی : 2 2 0 4 7 8 1

اطلاعات رکورد کتابشناسی : ركورد كامل

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ویراستار کتاب : خانم شهناز محققیان

اشاره

ص: 1

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

فاطمه زهرا علیهاالسلام مظلومه تاریخ

علی اصغر رضوانی

ص: 3

رضوانی، علی اصغر - 1341 .

فاطمه زهرا عليها السلام مظلومه تاريخ / تاليف على اصغر رضوانی

قم: ذوى القربى، 1390

744 ص.

ISBN 978-964-518-420-7

فهرستنویسی بر اساس اطلاعات فیپا

موضوع فاطمه زهرا علیهاالسلام 8 سال قبل از هجرت - 11 ق.

1389 2 ف 584ر 2 / BP27

492/75

انتشارات ذوي القربى

اسم كتاب : فاطمه زهرا عليها السلام مظلومه تاريخ

مولف: علی اصغر رضوانی

نوبت چاپ : اول

تاریخ چاپ : 1432 ه- . ق - 1390ه- . ش

تیراژ : 2000 نسخه

چاپخانه : سلیمانزاده

قیمت : 10000 تومان

شابك : 7 - 420 - 518 - 964 - 978 ISBN 978 - 964 - 518 - 420 - 7

قم - خیابان ،ارم پاساژ قدس ، پلاک 59 - تلفن : 7744663 - 0251

ص: 4

فهرست

پیشگفتار...11

فضائل فاطمه زهرا علیهاالسلام در قرآن...17

آیه مودّت...18

آیه مباهله...33

آیه اطعام...46

آیه حضرت مریم علیهاالسلام...65

فضایل فاطمه زهرا علیهاالسلام در احادیث اهل سنت...71

فضایل مختص به حضرت زهرا علیهاالسلام...72

فضایل مشترک بین حضرت زهرا و امير المؤمنين علیهماالسلام...86

فضایل مشترک بین علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام...91

فضایل مشترک بین فاطمه زهرا علیهاالسلام و حضرت خدیجه علیهماالسلام...102

فضایل فاطمه زهرا علیهاالسلام در احادیث اهل بیت علیهم السلام...105

بررسی حدیث «لولاك»...119

فاطمه زهرا علیهاالسلام، ليلة القدر...128

حقوق فاطمه زهرا علیهاالسلام...131

ص: 5

محبّت فاطمه زهرا علیهاالسلام...132

ولایت حضرت زهرا علیهاالسلام بر اموال...141

ولایت تکوینی حضرت زهرا علیهاالسلام...144

مرجعیت دینی فاطمه زهرا علیهاالسلام در قرآن...161

فاطمه زهرا علیهاالسلام در آیه تطهیر...162

حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «اهل الذکر»...178

حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «علم الکتاب»...187

حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «اعتصام»...194

حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «مس الکتاب»...201

حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «اوتوا العلم»...204

حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «اصطفاء»...206

حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «مریم صدیقه»...207

حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «مریم مطهره»...222

حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «همراهی با صادقان»...224

حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «صراط مستقیم»...224

مرجعیت دینی حضرت زهرا علیهاالسلام در احادیث...229

حضرت زهرا علیهاالسلام در حدیث ثقلین...230

حضرت زهرا علیهاالسلام در حدیث «سفینه»...247

حضرت زهرا علیهاالسلام در حدیث «أمان»...259

حديث «غضب فاطمه علیهاالسلام» دلیل بر عصمت...266

دلالت احادیث دیگر بر عصمت حضرت زهرا علیهاالسلام...267

سیره فاطمی علیهاالسلام الگوی زندگی...271

ص: 6

مصحف فاطمه زهرا علیهاالسلام...303

توسل به فاطمه زهرا علیهاالسلام...311

فاطمه زهرا علیهاالسلام مادر پدرش...315

نور فاطمه علیهاالسلام، منشأ تحوّل مذهبى...331

فاطمه زهرا علیهاالسلام در نگاه دیگران...335

عنایات خداوند به فاطمه زهرا علیهاالسلام...338

عظمت مقام فاطمه زهرا علیهاالسلام...344

عنایات پیامبر صلی الله علیه و آله به دخترش فاطمه زهرا علیهاالسلام...354

ارتباط فاطمه زهرا علیهاالسلام با امیر مؤمنان علیه السلام...373

القاب حضرت زهرا علیهاالسلام...383

علم فاطمه زهرا علیهاالسلام...386

اخلاق فاطمه زهرا علیهاالسلام...396

شجاعت و شهامت حضرت زهرا علیهاالسلام...409

محبت حضرت زهرا علیهاالسلام...415

فاطمه زهرا علیهاالسلام برتر زنان...422

فاطمه زهرا علیهاالسلام الگوی برتر...429

فاطمه مظلومه علیهاالسلام...455

حضرت زهرا علیهاالسلام در واقعه سقیفه...456

فدک فاطمه زهرا علیهاالسلام...484

هجوم به خانه فاطمه علیهاالسلام...511

تهدید به آتش زدن خانه فاطمه زهرا علیهاالسلام...517

آوردن آتش به جهت آتش زدن خانه فاطمه علیهاالسلام...526

ص: 7

سوزاندن درب خانه فاطمه علیهاالسلام...529

سقط جنين !!...536

بازوی ورم کرده...552

شکستن ! پهلو...554

کتک خوردن فاطمه علیهاالسلام...555

غضب فاطمه علیهاالسلام بر ابوبکر!!...556

وصیت به دفن شبانه!!...559

بيت الأحزان...563

قرائن بر شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام...564

شهادت فاطمه علیهاالسلام !!...567

استبعاد مخالفان...574

تحریف حقایق تاریخی!!...586

چرا بحث از مظلومیت؟...593

بررسی حديث «فاطمة بضعة منّى»...607

بررسی دیدگاه ابن عثیمین درباره حضرت زهرا علیهاالسلام...631

دفاع از حریم فاطمی علیهاالسلام...643

اعتراض به حزن حضرت زهرا علیهاالسلام...644

اعتراض به شکوه حضرت زهرا علیهاالسلام...648

اعتراض به قهر کردن حضرت زهرا علیهاالسلام با .ابوبکر...651

اعتراض بر حضرت زهرا علیهاالسلام به جهت وصیّت به دفن شبانه!!...656

علت انتساب فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام به پیامبر صلی الله علیه و آله...659

موضوع جواب سلام ندادن حضرت زهرا علیهاالسلام به پیامبر صلی الله علیه و آله...661

ص: 8

اصلاح نمودن پیامبر صلی الله علیه و آله الله بین حضرت علی و حضرت فاطمه علیهماالسلام !!...664

موضوع شکایت حضرت زهرا علیهاالسلام...666

از حضرت علی علیه السلام !!...666

توجیه کلامی از حضرت زهرا علیهاالسلام...667

ازدواج امام علی علیه السلام در زمان حیات حضرت زهرا علیهاالسلام...669

موضوع شفاعت انبیا برای حضرت زهرا علیهاالسلام...670

چرا اصرار بر فدک؟!...672

اعتراض حضرت فاطمه علیهاالسلام به سکوت حضرت علی علیه السلام؟!...674

آیا حضرت زهرا علیهاالسلام غسل میت داده نشد؟...680

آیا ابوبکر بر حضرت زهرا علیهاالسلام نماز خوانده است؟...683

آیا فاطمه علیهاالسلام کشف رأس کرده است؟!...686

آیا حضرت زهرا علیهاالسلام از شیخین راضی شد؟!...688

چرا امام علی علیه السلام برای شیخین واسطه گری کرد؟...691

خدیجه علیهاالسلام مادر فاطمه زهرا علیهاالسلام...693

فهرست منابع...727

ص: 9

ص: 10

پیشگفتار

برخی میگویند: بحث از مسائل تاریخی صدر اسلام و صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله و سیره و روش آنها و اختلافاتی که بین آنان بوده نه تنها بی فایده است بلکه باعث ایجاد کینه و اختلاف و نزاع و مشاجره بین مسلمانان خواهد شد ولی به نظر میرسد که این چنین نخواهد بود؛ زیرا بحث از سیره و زندگانی افرادی معصوم همچون حضرت زهرا علیهاالسلام دارای آثار و برکاتی است که اینک به برخی از آنها اشاره میکنیم.

1 - تفکر کردن

خداوند متعال می فرماید: «فاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»؛(1) «این داستانها را [برای آنها] بازگو کن شاید بیندیشند [و بیدار شوند]»

2 - عبرت گرفتن

خداوند متعال می فرماید: «لَقَدْ كانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةً لِأُولِي الْأَلْبَابِ»؛(2) «در سرگذشت آنها درس عبرتی برای صاحبان اندیشه بود».

ص: 11


1- سوره اعراف آیه 176
2- سوره یوسف آیه 111

و نیز می فرماید: «فاعْتَبِرُوا يأُولِي الْأَبْصَارِ»؛(1) «پس عبرت بگیرید ای صاحبان چشم».

از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود:

«مَن كَثُرَ اعتِبارُهُ قَلَّ عِثارُهُ»،(2) «کسی که زیاد عبرت بگیرد لغزشش کم است».

و نیز نقل شده که فرمود:

«أَيْ بُنَيَّ، إِنِّي وَ إِنْ لَمْ أَكُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ كَانَ قَبْلِي، فَقَدْ نَظَرْتُ فِي أَعْمَالِهِمْ، وَ فَكَّرْتُ فِي أَخْبَارِهِمْ، وَ سِرْتُ فِي آثَارِهِمْ؛ حَتَّى عُدْتُ كَأَحَدِهِمْ؛ بَلْ كَأَنِّي بِمَا انْتَهَى إِلَيَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ»(3) «فرزندم! هر چند من به اندازۀ همۀ آنان که پیش از من بوده اند نزیسته ام اما در کارهایشان نگریسته ام و در سرگذشتهایشان اندیشیده ام و در آنچه از آنان به جای مانده رفته و دیده ام که گویی همچون یکی از آنان شدم بلکه با آگاهی از کارهایشان به دست آورده ام گویی چنان است که با اولین تا آخرین آنان زندگی کرده ام».

و نیز نقل شده که فرمود:

«مَنِ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ وَ مَنْ أَبْصَرَ فَهِمَ وَ مَنْ فَهِمَ عَلِمَ»؛(4) «هر که عبرت گرفت بینا شد و آن که بینا شد فهمید و آن که فهمید دانش ورزید».

و نیز فرمود:

«اَلاِعْتِبَارُ یَقُودُ إِلَی اَلرُّشْدِ»(5) «عبرت ،گرفتن انسان را به سوی رشد میکشاند»

ص: 12


1- سوره حشر، آیه 2
2- شرح غرر الحکم، ج 5، ص 217
3- نهج البلاغه نامه 31
4- همان حکمت .208
5- شرح غرر الحكم، ج 1، ص 291

3 - تقويت قلوب

یکی دیگر از آثار بررسی سیره بزرگان تقویت قلوب هنگام شداید و تنهایی هاست

خداوند متعال می فرماید: «وَ كُلاً نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُل ما نُثبّتُ بِهِ فُؤَادَكَ...»(1) «ما از هر یک از سرگذشتهای انبیا برای تو بازگو کردیم تا به وسیله آن قلبت را آرامش بخشیم»

4 - الگوگیری از بزرگان

یکی از آثار بحث از سیره بزرگان الگو گرفتن از آنان است. امتیاز ادیان الهی آن است که هنگام برنامه دادن و همراه با آن الگوهایی از انسانهای کامل به جامعه عرضه می کنند که یکی از آنان شخص پیامبر صلی الله علیه و آله الله و بعد از او افرادی مؤمن واقعی به پیامبر است. خداوند متعال درباره پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كانَ يَرْجُوا اللهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ»؛(2) «مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند».

و درباره حضرت ابراهیم علیه السلام و مؤمنان واقعی به او می فرماید: «قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ...»؛(3) «برای شما سر مشق خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند وجود داشت».

بحث از بزرگان صدر اسلام در حقیقت بحث از الگوهاست و اینکه چه کسی را باید در زندگی خود الگو قرار دهیم و اگر صحابه را مورد جرح و تعدیل قرار

ص: 13


1- سوره هود، آیه 120
2- سوره احزاب، آیه 21
3- سوره ممتحنه آیه 4

می دهیم در حقیقت به جهت یافتن الگوهای معصوم و صحیح و بی اشتباه برای اقتدای به آنان است و یا در این حد که کدامین یک از آنان بیشتر مطیع پیامبر صلی الله علیه و آله بوده و به دستورات او گوش فرا میدادند تا او را الگوی خود قرار دهیم.

خداوند متعال می فرماید: «أَفَمَن يَهْدِى إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لَّا يَهدِى إِلَّا أَن يُهْدَى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ»؛(1) «آیا کسی که هدایت به سوی حق می کند برای پیروی شایسته تر است یا آن کس که خود هدایت نمیشود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه میشود چگونه داوری میکنید؟!»

5 - نهی از منکر

بحث از بزرگان صحابه و جرح و تعدیل آنها و بررسی وقایع تاریخی صدر اسلام در حقیقت مصداق بارز امر به معروف و نهی از منکر است به این معنا که ما اگر از تاریخ صحابه و همراهان پیامبر صلی الله علیه و آله بحث میکنیم به جهت این است که ثابت کنیم کدامین یک از آنها خوب بوده اند که وظیفۀ همۀ مردم پیروی از آنهاست و کدامین فرد بد بوده که باید همه از او دوری کنیم.

6 - زمینه سازی برای وحدت

ما معتقدیم که این گونه بحث ها اگر علمی محض و بدون در نظر گرفتن تعصب باشد به طور حتم میتواند در راستای وحدت و انسجام سیاسی و حقیقی باشد؛ زیرا منشأ همه اختلافات مسائلی است تاریخی که در صدر اسلام اتفاق افتاده است و لذا بر ماست که آنها را ریشه یابی کرده و حق را روشن نماییم تا مسألۀ وحدت اسلامی را به طور ریشه ای حل کنیم

ص: 14


1- سوره یونس، آیه 35

7 - ریشه یابی مشکلات و چاره جویی برای آنها

دکتر عبدالرحمن کیالی یکی از دانشمندان حلب سوریه در تقریظ خود بر کتاب «الغدیر» علامه امینی مینویسد:

«...أنّ العالم الاسلامى الذي لايزال في حاجة ماسة الى مثل هذه الدراسات، يهمه و لا شك ان يعلم تطور الحكم قبل الاسلام و بعده و أسباب الأحداث التي رافقت قضية الخلافة و الخلفاء و ما جرى فى ايامهم... ولماذا بدأ الاختلافات بعد وفاة الرسول الأعظم وأبعد بنوهاشم عن حقهم؟ و يهمه ان يعلم ما هي بواعث الانحطاط والانحلال فى المسلمين حتى اصبحوا على ما هم عليه؟ و ما هي الطرق المؤدية الى وحدة كلمتهم ونهضتهم دينياً و سياسياً واقتصادياً و ادبياً و علمياً ؟ ام يجب البحث والعمل والانصراف الى التحرى و الاستقراء بتجرّد و نزاهة حتى يمكن الاستنباط والتحقق من العلل و استخراج الأسباب...»(1) «...جامعه اسلامی همیشه احتیاج شدید و مبرمی به این گونه بحث ها دارد برای او مهم است که بداند چگونه حکومت، قبل از اسلام و بعد از آن تحول پیدا کرده است و عواملی که در تغییر موضوع خلافت وخلفا و اتفاقات آن زمان تأثیر داشته است.... چرا بعد از وفات پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله اختلاف شروع شد و در نتیجه بنی هاشم از حق خود محروم شدند؟ ونیز برای جامعه مهم است بداند که عوامل انحطاط و انحلال در مسمانان چه بوده که به این وضع موجود گرفتار شده اند؟ و راههای رسیدن به وحدت کلمه آنها و نهضت ،دینی، سیاسی، اقتصادی، ادبی و علمی آنان چیست؟ یا

ص: 15


1- الغدیر، ج صفر، ص 339 و 340.

اینکه واجب است تا کوشش و کار شود و جستجو وكاوش علمى بدون تعصب گردد تا اینکه استنباط و دسترسی به عوامل و انگیزهها حاصل شود....»

8-احیای دین با نکوداشت بزرگان

گرچه مردم در جلساتی که به نام حضرت زهرا علیهاالسلام و سایر امامان برپا می شود به عشق آن حضرات شرکت میکنند ولی در ضمن با گوش فرا دادن به معارف اسلامی و مسایل دینی اعم از اعتقادات و احکام و اخلاقیات نسبت به این گونه امور آگاه شده و معرفت پیدا میکنند همان اموری که هدف اصلی از زحمات و پذیرفتن مصائب آن بزرگواران بوده است.

9 - ارتباط عاطفی امت با اولیا

یکی از راههای اساسی و مهم در توجیه مسایل عقیدتی و سیاسی و اجتماعی ،مردم راه تحریک عاطفه در وجود مردم است گرچه نباید از محکم کردن این مسائل با مبانی عقلی غافل باشم.

تذکر دادن مردم به وقایع صدر اسلام و مظلومیت اهل بیت علیهم السلام خصوصاً حضرت زهرا علیهاالسلام میتوان تأثیر به سزایی در تزریق دین و تعالیم اخلاقی به عموم جامعه باشد.

ص: 16

فضایل فاطمه زهرا علیهاالسلام در قرآن

اشاره

ص: 17

آیه مودت

یکی از آیاتی که دلالت بر مقام و منزلت عظیم اهل بیت علیهم السلام از جمله حضرت زهرا علیهاالسلام دارد، آیه «مودت» است. خداوند متعال می فرماید: «قُلْ لا أَسْتَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»؛(1) «بگو [ای پیامبر] من به جز مودت و دوستی خویشاوندان نزدیکم به عنوان اجر و مزد رسالت چیز دیگری از شما نمیخواهم»

شکی نیست که پیامبر در طول 23 سال در نشر و گسترش توحید، زحمات فراوانی را متحمل شد که اجر بسیاری را می طلبد ولی حضرت تنها توقعی که از امت خود در مقابل این همه زحمات دارد این است که نزدیکان او را دوست بداریم در این بحث به بررسی این آیه که از فضایل مهم اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به شمار می آید می پردازیم.

نقل احادیث

بزرگان علمای اهل سنت نقل کرده اند که بعد از نزول آية «قُلْ لا أَسْتَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» عرض شد: ای رسول خدا خویشاوندان نزدیک تو چه کسانی

ص: 18


1- سوره شوری، آیه 23

هستند که بر ما مودت آنها واجب است؟ حضرت فرمود: علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام(1)

طبری به سندش از ابی الدیلم نقل میکند «هنگامی که علی بن حسین را به اسیری آوردند کنار دروازه شام او را نگه داشتند مردی از اهل شام ایستاد و خطاب به حضرت عرض کرد: حمد خدای را که شما را به قتل رسانید

حضرت به او فرمود: آیا قرآن خوانده ای؟

عرض کرد: آری.

فرمود: آیا آل حم را خوانده ای؟

عرض کرد: آل حم را نخوانده ام.

حضرت فرمود: آیا این آیه را نخوانده ای: «قُلْ لا أَسْتَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»؟

عرض کرد: آیا شما همان ذوی القربی هستید؟ حضرت فرمود: آری».(2)

حاکم نیشابوری به سندش نقل میکند حسن بن علی علیهماالسلام بعد از شهادت علی علیه السلام خطبه ای ایراد فرمود. در آن خطبه حمد و ستایش خدا نمود. آنگاه فرمود: در این شب کسی از دنیا رحلت نمود که هیچ یک از اولین در عمل بر او پیشی نمیگیرد و هیچ یک از آخرین او را درک نخواهد نمود. پیامبر صلی الله علیه و آله پرچم را به دست علی علیه السلام می داد و جنگ مینمود در حالی که جبرئیل طرف راست و میکائیل طرف چپ او بودند

ص: 19


1- مجمع الزوائد، ج 7، ص 103 و ج 9، ص 146 و 168؛ الذرية الطاهرة، ص 74؛ معجم اوسط، ج 2، 337؛ معجم كبير، ج 3، ص 47 وج ،11 ص 351؛ معانی ،قرآن ،نحاس، ج 6، ص 309؛ شواهد التنزيل ج 1، ص 554 و ج 2، ص 189 و 191 و 192 و 194 و 195 و 196 و 199 و 204 و 205 و 206؛ درالمنثور، ج 6 ص 7؛ تاریخ دمشق، ج 41، ص 235 وج 42، ص 65 و 66؛ مناقب خوارزمی، ص 200؛ سبل الهدى و الرشاد، ج 11، ص 67
2- تفسیر طبری، ج 25، ص 33؛ درالمنثور، ج 6 ص 7؛ فضل آل البيت، ص 123

و باز نمی گشت تا این که خداوند به دست او فتح و پیروزی قرار میداد و بر اهل زمین زرد و سفیدی (طلا و نقره) نگذاشت جز ششصد در هم از زیادی عطاهایش که می خواست با آن خادمی را برای اهلش تهیه کند... آنگاه فرمود: ای مردم هر کس مرا شناسد که میشناسد و هر کس مرا نمی شناسد پس من حسن بن علی هستم. من پسر ،پیامبرم من پسر وصی پسر بشارت دهنده و پسر بیم دهنده هستم. من پسر دعوت کننده به سوی خدا به اذن اویم من پسر چراغ نور دهنده ام. من از اهل بیتی هستم که جبرئیل بر ما نازل میشد و از نزد ما بالا میرفت من از اهل بیتی هستم که خداوند پلیدی را از آنها دور کرده و آنها را پاک نموده است. من از اهل بیتی هستم که خداوند دوستی و مودت آنها را بر هر مسلمان واجب کرده است. که خداوند تبارک و تعالى فرمود: «قُلْ لا أَسْتَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةٌ نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً»، انجام حسنه مودت ما اهل بیت است».(1)

راویان حدیث از صحابه وتابعين

مضمون این حدیث از جماعتی از صحابه و تابعین نقل شده است؛ از قبیل

- امام امیرالمؤمنین علیه السلام

-امام حسن مجتبی علیه السلام

-امام حسین علیه السلام

-امام سجاد علیه السلام

-امام باقر علیه السلام

ص: 20


1- مستدرک حاکم، ج 3، ص 172؛ ذخائر العقبی، ص 138؛ ذرية طاهره ص 74؛ شواهد التنزیل، ج 2، ص 206؛ نظم در السمطین، ص 147؛ سبل الهدی والرشاد، ج 11، ص 67

-امام صادق علیه السلام

-عبدالله بن عباس

-عبد الله بن مسعود

-جابر بن عبدالله انصاری

-ابو الطفيل عامر بن واثله.

-سعيد بن جبير.

- مجاهد بن جبر

-مقسم بن بجره.

-زاذان کندی

-سدى.

-فضال بن جبير.

- عمرو بن شعيب.

-زر بن جيش.

-ابو اسحاق سبیعی.

-زيد بن وهب

-عبدالله بن نجی.

-عاصم بن حمزه

تصحیح اسانید

روایاتی که دلالت بر نزول آیه «مودّت» در شأن اهل بیت علیهم السلام دارد به سه نوع تقسیم میشود:

ص: 21

1 - برخی از سندها مورد اتفاق بر صحت آن است مانند سند طاووس از سعید بن جبیر از ابن عباس است

2 - برخی از روایات است که علمای اهل سنّت آن را با سند ذکر کرده و درباره چگونگی سند آن سکوت اختیار کرده اند، گرچه چاره ای ندارند جز آنکه اعتراف به اعتبار آن ،نمایند مثل خطبۀ امام حسن مجتبی علیه السلام بعد از شهادت پدرش و سخن امام سجاد علیه السلام در شام و ...

3- برخی از روایات را نیز نقل کرده ولی سند آن را تضعیف نموده اند، البته با یک بررسی کلی نسبت به کسانی که در سند این روایات تضعیف شده اند پی میبریم که هیچ کدام آنها قابل تضعیف نزد علمای رجال اهل سنّت نبوده بلکه توثیق نیز شده اند. اینک به بررسی ترجمه هر یک از تضعیف شدگان می پردازیم:

1 - یزید بن ابی زیاد

وی که از رجال کتب ستهٔ حدیثی اهل سنت است(1) یعقوب بن سفیان او را عادل و ثقه دانسته است(2) و اگر برخی او را مذمت کرده اند به جهت این است که او از بزرگان شیعه به حساب می آید(3) و نیز از جمله کسانی است که روایاتی را نقل کرده که در آن مذمت معاویه است.(4) ولی این را در جای خود به اثبات رسانده ایم که هرگز شیعه بودن راوی نمیتواند سبب ضعف او گردد همانگونه که ابن حجر در مقدمه «فتح الباری» به آن اشاره کرده است.(5)

ص: 22


1- تهذيب الكمال، ج 32، ص 135
2- هامش تهذيب الكمال، ج 32، ص 141
3- تهذيب الكمال، ج 32، ص 138-140
4- مسند احمد، ج 4، ص 421؛ مجمع الزوائد، ج 8 ص 121
5- هدى السارى، ص 398

2 - حسین اشقر

او که عبدالله حسين بن حسن اشقر فزاری کوفی ،است، از رجال نسائی در صحیحش به حساب می آید نسائی کسی بوده که شرایط نقل خبر در صحیحش را از بخاری و مسلم سخت تر گرفته است.(1) و نیز او کسی است که ائمه اهل سنت؛ امثال احمد بن حنبل ابن معین فلاس ابن سعد و دیگران از او روایت نقل کرده اند.(2)

آری، نهایت چیزی که به او نسبت داده اند تشیع است، و اینکه او بر ضد ابوبکر و عمر سخن میگفته است(3) ولی این جهت نمیتواند سبب تضعیف او گردد. لذا یحیی بن معین با آنکه او را از شیعیان غالی معرفی کرده است، ولی هنگامی که از حدیث او سؤال می شود، میگوید باکی در آن نیست. از او سؤال می شود که او راستگو است؟ در جواب میگوید آری من از او حدیث نوشتم(4)

3 - قيس بن ربيع

او که قیس بن ربیع ،اسدی ابو محمد کوفی است از رجال ابوداوود و ترمذی و ابن ماجه به حساب می آید(5) که جماعت زیادی از ائمه حدیث اهل سنت در صحاح و غیر صحاح از او حدیث نقل کرده اند.(6) قیس و ثوری و شعبه او را توثیق نموده اند. ،آری تنها چیزی که هست او را نیز به تشیّع نسبت داده اند،(7) ولی این به تنهایی نمی تواند سبب تضعیف راوی گردد.

ص: 23


1- تذكرة الحفاظ، ج 2، ص 700
2- تهذيب التهذيب، ج 2، ص 291
3- تهذيب التهذيب، ج 2، ص 291
4- تهذيب التهذيب، ج 2، ص292
5- تهذيب الكمال، ج 24، ص 25
6- تهذيب الكمال، ج 24، ص 27.
7- میزان الاعتدال، ج 3، ص 393.

4 - حرب بن حسن طحان

در رابطه با او تنها کسی که کلامی نقل کرده هیثمی است ولی با این حال خودش او را توثیق کرده است و نیز ابن حبّان او را در جمله ثقات آورده است آری او نیز به تشیّع نسبت داده شده و اگر قدحی درباره او و دیگران است به همین جهت میباشد(1) و این هم از نظر برخی افراد متعصب بزرگترین تهمت و ضعف است.

دلالت آیه «مودّت»

آیه مورد بحث از جهاتی دلالت بر عظمت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام از آن جمله حضرت زهرا علیهاالسلام دارد:

1 - وجوب مودّت مستلزم وجوب اطاعت

مقصود آیه تنها مجرد محبت و مودت نیست بلکه خداوند متعال به مودتی امر نموده است که دنبال آن انقیاد و اطاعت و فرمانبرداری ،باشد و این مطلب را از چند طریق میتوان اثبات نمود

الف) از طریق لفظ «مودّت»؛ زیرا مطابق رأی برخی از متخصصین ،لغت مودت عبارت از محبّتی است که همراه با اطاعت باشد.

ب) از طریق مراجعه به آیات دیگر؛ زیرا خداوند متعال می فرماید: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ الله»؛(2) «بگو [ای پیامبر] اگر شما خدا را دوست دارید مرا اطاعت کنید که در این صورت خدا شما را دوست میدارد»

مقصود از متابعت در این آیه همان اطاعت و فرمانبرداری است؛ زیرا خداوند در

ص: 24


1- لسان الميزان، ج 2، ص 184
2- سورة آل عمران آیه 31

جایی دیگر می فرماید: «إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي»؛(1)«و همانا پروردگار شما [خداوند] رحمن است پس مرا متابعت کنید و امر مرا اطاعت نمایید» در این آیه اطاعت عطف تفسیری بر متابعت شده است.

علامه حلی رحمه الله می فرماید: «وجوب مودّت مستلزم وجوب اطاعت است».(2)

2 - وجوب محبّت مطلق مستلزم افضلیت

از آیه مورد بحث استفاده میشود که اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام کسانی هستند که محبّتشان به طور مطلق واجب است و هر کس که چنین باشد محبوب ترین افراد نزد خداوند و رسول خواهد بود و در نتیجه او افضل افراد امت است همانگونه که ابن حجر به آن تصریح دارد. او میگوید: «محبت دینی ملازم با افضلیت است. پس هر کس که افضل است محبت دینی ما به او بیشتر است».(3)

3 - محبّت مطلق ملازم با عصمت

در این آیه امر به محبت به صورت مطلق شده است و محبت مستلزم اطاعت است پس در حقیقت پیامبر صلی الله علیه و آله الله امر به اطاعت مطلق از اهل بیت خود نموده است. و از آنجا که اطاعت مطلق تنها باید از معصوم ،باشد در نتیجه مقصود به ذوی القربی در آیه اهل بیت عصمت و طهارتند، و اگر آنها معصومند پس مرجع دینی مردم بعداز رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشند.

پاسخ به شبهات

اهل سنّت، خصوصاً ابن تیمیه از آنجا که دلالت آیه را بر مقام و منزلت

ص: 25


1- سوره طه، آیه 90
2- نهج الحق، ص 175
3- صواعق المحرقه، ج 1، ص 187

اهل بیت علیهم السلام قوی دیده اند لذا در صدد تضعیف آن از هر راه برآمده اند اینک به برخی از ایرادات واهی آنان اشاره میکنیم.

1 - سوره شوری مکی است

برخی میگویند تفسیر آیه به مودت اهل بیت و عترت پیامبر صلی الله علیه و آله با غفلت از یک نقطهٔ مهم است و آن اینکه این آیه در سوره شوری است که مکی میباشد و در آن زمان هنوز حسنین و فاطمه نبوده اند حال چگونه این آیه به عترت پیامبر صلی الله علیه و آله تفسیر شده و آن را به جماعتی خاص که همان علی و فاطمه و حسن و حسینند تخصیص داده شده است با آنکه اکثر آنها هنگام نزول آیه وجود نداشته اند.

ابن تیمیه در این باره میگوید: «سوره شوری بدون شک مکی است و قبل از ازدواج علی با فاطمه نازل شده است و لذا قبل از ولادت حسن و حسین نازل شده است»(1)

پاسخ

اولا:ً برای تشخیص این که آیهای مکی یا مدنی است از دو راه میتوان بررسی کرد:

الف) ملاحظه مضمون ،آیه به این نحو که بگوییم: هر آیه ای که درباره توحید و معارف عقلی و انتقاد از بت پرستی و دعوت به ایمان به خدا و روز رستاخیز و جریانهای امتهای پیشین و مشابه این امور است در غالب موارد مکی به حساب می آید؛ زیرا در آن عصر تنها مسائلی که احتیاج به ذکر آنها بود، همین قبیل مسائل است. ولی آیاتی که مربوط به شؤون نظام اسلامی و جهاد و مناظرات با یهود و نصارا و احکام شرعی و نظام اجتماعی بوده غالباً مدنی به حساب می آمده است. در مورد آیه «مودّت» با مراجعه به مضمون آن پی خواهیم برد که با نزول در مدینه تناسب دارد.

ص: 26


1- منهاج السنة، ج 7، ص 72

ب) رجوع به نصوصی که در مورد آیه از طرف علما وارد شده است. و در مورد سوره شوری مشاهده میکنیم که مفسران میگویند سوره شوری مکی است بجز چهار آیه از آن که اوّل آنها آية «قُلْ لا أَسْتَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى» است.

قرطبی میگوید: سوره شوری بنا بر قول حسن و عکرمه و عطاء و جابر مکی .است و ابن عباس و قتاده گفته اند: به جز چهار آیه آنکه در مدینه نازل شده است که یکی از آنها «قُلْ لا أَسْتَلُكُم....» می باشد.(1)

ابو حیان از ابن عباس نقل میکند که سوره شوری مکی است به جز چهار آیه آن از «قُلْ لا أَسْتَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً...» تا آخر چهار ،آیه که در مدینه نازل شده است.(2)

شوکانی(3) و آلوسی(4) و... نیز همین مطلب را نقل کرده اند.

این نکته قابل توجه است که بدانیم قرآن کریم به اتفاق دانشمندان بر حسب ترتیب نزول جمع آوری نشده است و لذا اغلب سوره های مکی از آیات مدنی خالی نبوده و نیز اکثر سوره های مدنی از آیات مکی خالی نیست و اگر سوره ای را مکی یا مدنی مینامند تابع این است که اغلب آن سوره دارای چه نوع آیه ای و در کجا نازل شده است. برای روشن شدن موضوع به نمونه هایی اشاره میکنیم:

الف) سوره عنکبوت مکی است مگر ده آیه از اولش که مدنی است.(5)

ب) سوره کهف مگی است مگر هشت آیه از اولش که مدنی است(6)

ص: 27


1- تفسیر قرطبی، ج 16، ص 1.
2- البحر المحيط، ج 7، ص 486
3- فتح القدير، ج 4، ص 524
4- روح المعانی، ج 25، ص 10.
5- جامع البیان، ج 20، ص 86
6- تفسیر قرطبی، ج 10، ص 346

ج) سوره مریم علیهاالسلام مکی است الا آیه سجده و آيه «وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلا وارِدُها».(1)

د) سوره حج مکی است مگر سه آیه(2)

ثانیاً: بر فرض که آیۀ «مودت» مکی باشد ولی این مستلزم آن نیست که مودت محصور بر خویشاوندان موجود گردد، بلکه شامل کسانی نیز میگردد که بعد از نزول آیه متولد میشوند و دارای شرایط موجودین هستند یعنی آیه شامل هر شخص معصوم از امامان اهل بیت عترت و طهارت علیهم السلام میشود

نظیر این آیه، آیه وصایت است. خداوند تعالی می فرماید «يُوصِيكُمُ اللهُ فِي أَوْلادِكُمْ» که شامل هم اولاد موجود در زمان نزول آیه میشود و هم اولادی که بعداً متولد می شوند.

2 - چرا «للقربی» گفته نشد؟

ابن تیمیه در ادامه اشکال سابق خود میگوید: «دلیل این مطلب این است که خداوند نفرمود: الا المودة لذوى القربى، بلكه فرمود: «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى»، و اگر مقصود خداوند خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه و آله بود. باید للقربی یا لذوی القربی می گفت، همانگونه که در آیه خمس فرمود: «وَاعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى»(3)

پاسخ

با مراجعه به کتب تفسیر پی خواهیم برد که مفسّران در صدد پاسخ از این سؤال برآمده و جواب آن را داده اند.

زمخشری میگوید: «اگر گفته شود چرا گفته نشد الا مودة القربی، یا گفته نشد: الا

ص: 28


1- اتقان سیوطی، ج 1، ص 47
2- تفسیر قرطبی، ج 12، ص 1.
3- منهاج السنة، ج 4، ص 12

المودة للقربي؟ و به طور كلّى «إِلا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» معنایش چیست؟ در جواب می گوییم: در این آیه اهل بیت محل و مکان مودت و مقر آن قرار گرفته اند. به عنوان مثال عرب میگوید: «لی في آل فلان مودة»، برای من در آل فلان مودت است. مقصود آن است که من آنان را دوست دارم و آنان مکان و محلّ حبّ من هستند. در مورد آیه «في» متعلق به مودت نیست، بلکه متعلق به محذوف است مثل این که میگوییم: «مال در کیسه است.» و تقدیر آن این چنین است: «الا المودة ثابتة في القربى» مگر مودتی که در خویشاوندان رسول ثابت است».(1)

همین تفسیر نیز از فخر رازی(2) و ابوحیان(3) و نیشابوری(4)و ابو السعود(5) رسیده است.

3 - پیامبر درخواست نمیکند

ابن تیمیه در ادامه میگوید: «پیامبر صلی الله علیه و آله هرگز درخواست اجری نمیکند؛ زیرا تنها اجر و مزد او بر خداوند است آری بر مسلمانان است که به ادله دیگر او را دوست بدارند ولی موالات و دوستی ما نسبت به اهل بیت پیامبر علیهم السلام هیچ گاه مزد و اجر پیامبر به حساب نمی آید» (6)

پاسخ

در مورد مسأله اجر و مزد رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله چهار نوع آیه وجود دارد:

1 - آیاتی که اجر و مزد پیامبر صلی الله علیه و آله را بر خداوند میداند؛

ص: 29


1- کشاف زمخشری، ج 4، ص 219
2- التفسير الكبير، ج 27، ص 167
3- البحر المحيط ، ج 7، ص 494
4- تفسیر نیشابوری در حاشیه تفسیر طبری، ج 6، ص 73
5- تفسير أبي السعود، ج 8 ص 30.
6- منهاج السنة، ج 4، ص 12

خداوند متعال از قول حضرت نوح علیه السلام می فرماید: «إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ * فَاتَّقُوا اللهَ وَ أَطِيعُونِ * وَ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ»؛(1) «مسلّماً من برای شما پیامبری امین هستم تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید. من برای این [دعوت] هیچ مزدی از شما نمی طلبم اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است».

و از زبان حضرت هود علیه السلام می فرماید: «یا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي أَفَلا تَعْقِلُونَ»؛(2) «ای قوم من! من از شما برای این [رسالت] پاداشی نمی طلبم پاداش من تنها بر کسی است که مرا آفریده است، آیا نمی فهمید؟»

از زبان حضرت صالح نیز همین تعبیر نقل شده است.(3)

2- از برخی آیات استفاده میشود که بازگشت مزد نیز به خود مردم است. خداوند متعال خطاب به پیامبر ش کرده، می فرماید: «قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ»؛(4) «بگو: هر اجر و پاداشی از شما خواسته ام برای خود شما است».

3 - نوع سوم آیه ای است که در آن خداوند اجر و مزد رسالت پیامبر را «راهی به سوی خدا قرار دادن» معرفی کرده است. می فرماید: «قُلْ ما أَسْتَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلاً»؛(5) «بگو: من در برابر آن [ابلاغ آیین خدا] هیچ گونه پاداشی از شما نمی طلبم مگر کسی که بخواهد راهی به سوی پروردگارش برگزیند [این پاداش من است]»

در این آیه اجر و پاداشی که استثنا شده عمل مسلمانان است؛ یعنی انتخاب راه به

ص: 30


1- سوره شعراء آیات 107-109
2- سوره هود، آیه 51
3- سوره شعراء، آیات 143 و 145
4- سوره سبأ، آیه 47.
5- سوره فرقان آیه 57

سوی خداوند گرچه در این آیه مستثنا ذات است ولی مقصود به آن مشیّت و خواست اوست.

4- نوع چهارم نیز همین آیه مورد بحث؛ یعنی آیه مودت است که در آن سخن از اجر و مزد رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله به میان آمده و آن را «مودت فی القربی» دانسته است.

با تأملی در این سه دسته آیه به این نتیجه می رسیم که حکم اولی در رسالت انبیا آن است که از مردم بابت رسالت و دعوت خود نفع و بهره و مزدی نخواهند، بلکه اجر و مزد خود را تنها از خدا بخواهند

و اگر در آیه «مودت» به اجر و مزد اشاره شده، این در واقع درخواست چیزی است که نفعش به خود مردم باز میگردد. لذا فرمود: بگو هر چیزی را که به عنوان اجر و مزد از شما خواستم نفعش به خود شما باز میگردد.

حال چگونه نفع مودت خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه و آله به خود مردم باز میگردد، از دو راه میتوان آن را اثبات نمود

الف) از آنجا که اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله به حکم آیات و روایات دیگر از خطا و اشتباه الله معصومند، لذا مودت و ارتباط با آنها انسان را از سرچشمه زلال معارف آنان بهره مند میسازد و در نتیجه به حق و حقیقت و سنّت واقعی پیامبر صلی الله علیه و آله رسیده، از معارف والای قرآن کریم بهره مند می شود.

ب) محبت و مودت نیروی مرموز درونی است که انسان را به سوی محبوب میکشاند و لذا در صدد بر می آید که به او اقتدا کرده او را الگوی خود قرار دهد. اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام از آنجا که مظهر همۀ خوبیهایند لذا مودت آنان انسان را به خوبیها و عمل به آن جذب میکند پس نفع مودت خویشان پیامبر صلی الله علیه و آله به خود انسان باز میگردد.

ص: 31

و اما این که مراد از آية «مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلاً» چیست؟ در جواب میگوییم: مراد از آن همان مستثناء در آیه 23 سوره شوری است؛ یعنی مودت خویشان رسول صلی الله علیه و آله، زیرا همانگونه که قبلاً اشاره شد مودت و محبت حقیقی جدای از اطاعت و متابعت ،نیست و اطاعت از آنها همان عمل به دستوراتی است که انسان را در راه مستقیم قرار داده و به سوی خدا میرساند نتیجه این که مودت خویشان پیامبر صلی الله علیه و آله اله در حقیقت همان برگرفتن راه برای رسیدن به خداوند است. به همین خاطر است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیث ثقلین و سفینه و امان و دیگر احادیث، امر به تمسک به عترت خود نموده است.

ص: 32

آیه مباهله

از جمله آیاتی که اشاره ای به فضیلت اهل بیت علیهم السلام از آن جمله حضرت زهرا علیهاالسلام دارد، آیه معروف به «مباهله» است. خداوند متعال خطاب به پیامبرش می فرماید: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ»؛(1) «هر گاه بعد از علم و دانشی که [درباره مسیح] به تو رسیده [باز] کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند به آنها بگو بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت کنیم شما هم از نفوس ،خود آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».

اینک در صدد بررسی روایات وارده در شأن نزول آیه بر می آییم تا این فضیلت را در حق اهل بیت علیهم السلام به اثبات رسانده و به شبهات مخالفان پاسخ دهیم.

مباهله در لغت و عرف

واژۀ «مباهله» مشتق از ماده «بهل» است جملۀ «بَهَلَهُ «الله» به معنای لَعَنَهُ الله آمده

ص: 33


1- سوره آل عمران، آیه 61

است و مباهله به معنای لعنت کردن بر یکدیگر است برخی در توضیح این واژه آورده اند که مباهله تضرع و ابتهال و لابه است. ابتهال گاه برای دفع بلا است و زمانی برای نزول بلا

این معنا در عرف عرب و نزد پیروان ادیان آسمانی معنایی کاملاً شناخته شده دارد و دعوت پیامبر اسلام صلى الله عليه وآله و سلم از مسیحیان به مباهله دعوت بدیع و فتح بابی نو برای اثبات حق و ابطال باطل نبوده است. از این رو میبینیم که مسیحیان نجران به گونه ای طبیعی با آن برخورد کردند، و حتی وقتی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بر سر زانوان نشستند و دست به دعا برداشتند ابو حارثه - اسقف بزرگ مسیحیان - گفت: او همانند انبیا برای مباهله نشسته است.(1)

این عمل بعد از بی نتیجه ماندن احتجاجها و مباحثات برای نابودی هر یک از طرفین انجام میگرفته است

احادیث مباهله

1 - ابن عساکر به سندش از ابی الطفیل نقل کرده که امیر المؤمنين علیه السلام با اصحاب شورا مناظره کرده و با جمله ای از فضایل و مناقبش محاجه نمود؛ از جمله آنها این که فرمود: «شما را به خدا سوگند میدهم آیا در میان شما کسی نزدیک تر به رسول خد صلی الله علیه و آله در رحم هست؟ وکسی که رسول خدا او را نفس خود خوانده و فرزندان او را فرزندان خود و زنان او را زنان خود خوانده باشد غیر از من وجود دارد؟ گفتند بار خدایا هرگز(2)

ص: 34


1- مجمع البیان، ج 2، ص 309
2- تاریخ دمشق، ج 42، ص 432

2 - احمد بن حنبل نقل کرده... هنگامی که این آیه نازل شد «نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ» رسول خدا صلی الله علیه و آله علی و فاطمه و حسن و حسین - رضوان الله عليهم اجمعین- را دعوت کرد، آن گاه عرض کرد بار خدایا! اینان اهل من هستند. (1)

3 - مسلم نقل کرده که معاوية بن ابي سفيان، سعد بن ابی وقاص را خواست و گفت: چه چیز تو را مانع شده که سب کنی ابو تراب را؟ گفت سه فضیلت را رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره علی علیه السلام بیان داشته که با وجود آنها هرگز علی علیه السلام را سب نخواهم کرد و اگر یکی از آنها برای من بود از شترهای گران قیمت نزد من ارزشمندتر بود... هنگامی که این آیه نازل شد «فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنَا وَ أَبْناءَكُمْ» رسول خدا صلی الله علیه و آله على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را خواست و عرض کرد: «بار خدایا اینان اهل من هستند»(2)

4 - ترمذی نیز با همین سند و متن این حدیث را نقل کرده، آن گاه تصریح به صحت آن نموده است.(3)

5 - حاکم نیشابوری از سعد بن ابی وقاص نقل کرده: هنگامی که این آیه: «نَدْعُ أَبْناءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ...» نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله علی و فاطمه و حسن و حسین - رضی الله عنهم - را خواست آن گاه عرض کرد: «بار خدایا اینان اهل من هستند»(4)

6 - طبری از سدی در تفسیر آیه مباهله نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله در آن هنگام دست حسن و حسین و فاطمه را گرفت و به علی علیه السلام گفت: دنبال ما بیا او هم با آنها به راه افتاد. در آن روز نصارا بیرون نیامدند و گفتند: ما می ترسیم....(5)

ص: 35


1- مسند احمد، ج 1، ص 185
2- صحیح مسلم، ج 7، ص 120
3- سنن ترمذی، ج 4، ص 293
4- مستدرک حاکم، ج 3، ص 150
5- جامع البیان، ج 3، ص 408.

7 - مأمون عباسی روزی به امام رضا علیه السلام عرض کرد مرا به نزدیک ترین فضیلت امير المؤمنین علیه السلام خبر بده که قرآن بر آن دلالت دارد. حضرت فرمود: «فضیلت مباهله، خداوند -جل جلاله - فرمود: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ، آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله حسن و حسین که دو فرزند او به حساب می آمدند دعوت کرد و نیز فاطمه را که در موضع نساء او به حساب می آمد خواست و نیز امیر المؤمنین علیه السلام را که به حکم خداوند - عزّ وجلّ - نفس او به حساب می آمد دعوت نمود و به تحقیق ثابت شده که احدی از خلق خدا جلیلتر و افضل از رسول خدا صلی الله علیه و آله نیست پس واجب است که احدی افضل از نفس رسول خدا صلی الله علیه و آله به حکم خداوند-عزّ وجلّ - نباشد...».(1)

راویان حدیث از صحابه

عده ای از صحابه تصریح به نزول آیه مباهله در شأن پنج تن کرده اند؛ از قبیل:

1 - امام امیرالمؤمنین علیه السلام؛

2 - عبدالله بن عباس

-3- جابر بن عبدالله انصاری

4 - سعد بن ابی وقاص

5 - عثمان بن عفان

6 -سعید بن زید

ص: 36


1- الفصول المختاره، ص 38

7-- طلحة بن عبيد الله؛

8-زبیر بن عوام؛

9 - عبد الرحمن بن عوف

10 - براء بن عازب؛

11 - حذيفة بن يمان؛

12 - ابو سعید خدری؛

13 - ابو الطفيل ليثي؛

14 - ام سلمه، ام المؤمنين همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله

راويان حدیث از تابعین

برخی از تابعین نیز این احادیث را نقل کرده اند؛ از قبیل

1 - زید بن علی بن الحسين؛

2 - علباء بن احمر يشكرى؛

شعبی

4۔ حسن بصری؛

5 - مقاتل؛

6-کلبی؛

7- سدّى؛

8- قتاده

9 - مجاهد.

ص: 37

صحت حدیث

حدیث مباهله را میتوان از طرق مختلف تصحیح کرد:

1 - وجود حدیث در صحاح

-وجود حدیث در صحیح مسلم؛

-وجود حدیث در صحیح ترمذی

2 - تصریح به صحت حدیث

-تصریح ترمذی به صحت حدیث

-تصریح حاکم نیشابوری به صحت حدیث با وجود شرط ،شیخین بخاری و مسلم.

-تصریح ذهبی به صحت حدیث در «تلخیص المستدرك».

-تصريح قاضی ایجی به صحت؛

او میگوید: «... مراد از «أَنفُسَنا» خود پیامبر نیست؛ زیرا انسان خودش را دعوت نمیکند بلکه مراد به آن علی علیه السلام است و اخبار صحیح و روایات ثابته نزد اهل نقل دلالت میکند بر اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را برای این مقام دعوت کرد و به طور حتم نفس علی همان نفس محمد حقیقتاً نیست بلکه مراد مساوات در فضل و کمال است تنها فضيلت نبوّت استثنا میشود و این که «أَنفُسَنا» در بقیه کمالات حجّت است. پس علی علیه السلام با پیامبر صلی الله علیه و آله در هر فضیلتی به جز نبوّت مساوی است.

نتیجه اینکه: علی علیه السلام افضل امت است»(1)

3-تصریح به تواتر حدیث

حاکم نیشابوری در جایی دیگر میگوید «اخبار متواتر در تفاسیر از ابن عباس

ص: 38


1- المواقف، ج 3، ص 632

و دیگران روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز مباهله دست علی و حسن و حسین علیهم السلام را گرفته و فاطمه علیهاالسلام را پشت سر خود قرار داد. آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اینها فرزندان ما و نفسهای ما و زنان ما هستند شما نیز نفسها و فرزندان و زنان خود را بیاورید آنگاه مباهله کرده و لعنت خدا را بر کافران قرار دهیم»(1)

4 - تصریح به عدم خلاف

جصاص میگوید: «همانا راویان تاریخ و ناقلان آثار اتفاق کرده اند بر اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله دست حسن و حسین و علی و فاطمه - رضی الله عنهم - را گرفت و نصارا که با او به محاجه برخاسته بودند را به مباهله دعوت کرد. پس ایشان از مباهله امتناع نمودند»(2)

5- تصریح به وثاقت راویان

ابن طلحه شافعی میگوید «افراد ثقة و ناقلين ،ثبت روايات نزول آیه مباهله را در حق علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام نقل کرده اند»(3)

6- ارسال مسلم دانستن حدیث

ابن اثیر در «الکامل» این حدیث را ارسال مسلّم کرده؛ یعنی آن را از مسلمات حدیثی دانسته است.(4)

فضایل اهل بیت علیهم السلام در آیه

و اما در این آیه و روایات مربوط به آن چه فضایلی نهفته است، به برخی از آنها اشاره میکنیم:

ص: 39


1- معرفة علوم الحديث، ص 50.
2- احکام القرآن، ج 2، ص 18.
3- مطالب السؤول، ص 48 و 95
4- کامل ابن اثیر، ج 2، ص 293

الف) این قضیه دلالت دارد بر این که اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله محبوب ترین افراد نزد اویند و لذا بیضاوی در تفسیر آیه آورده است: «یعنی هر کدام از ما و از شما خود و عزیزترین اهلش را بیاورد»(1)

ب) این که پیامبر صلی الله علیه و آله این افراد را برای مباهله که موضع حسّاسی است و احتیاج به دعا دارد آورد خود دلالت بر افضلیت آنها بر دیگران دارد

ج) پیامبر صلی الله علیه و آله به اهل بیتش فرمود:

«إذا أنا دعوت فأمنوا»؛ «هر گاه من دعا کردم شما آمین بگویید».

اسقف آنها گفت: من در سیمای آنان چنین میبینم که اگر آنان از خدا بخواهند که کوهی از کوه ها از جا کنده شود خداوند چنین خواهد کرد، لذا با آنها مباهله نکنید که هلاک خواهید شد و تا روز قیامت هیچ نصرانی در روی زمین باقی نخواهد ماند.(2) از این جا استفاده میشود که حتی نصارا نیز پی به فضیلت آن بزرگواران برده بودند.

د) در این آیه خداوند امام علی علیه اسلام را نفس و جان رسول خدا صلی الله علیه و آله معرفی کرده است و این بلندترین تعبیری است که میتوان در شأن آن حضرت علیه السلام آورد.

تحریفات در حدیث

اهل سنت از آن جا که حدیث را مسلّم دانسته و مشاهده کرده اند که دلالت قوی بر افضلیت و برتری امام علی علیه اسلام بر صحابه دارد لذا در صدد برآمده اند که به هر نحو ممکن چهره آن را تخریب نمایند اینک به برخی از این تحریفات اشاره میکنیم:

ص: 40


1- تفسیر بیضاوی، ج 1، ص 260
2- زمخشری ،کشاف، ج 1، ص 368 و 369؛ تحفة الاحوذى، ج 8 ص 279

1 - عدم نقل خبر

این واقعه گرچه دلالت خوبی بر نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله و حقانیت اسلام و غلبه آن بر سایر ادیان ،دارد ولی افرادی؛ امثال ابن هشام در سیره خود و نیز ذهبی در تاریخش حتی اصل این واقعه را هم نقل نکرده اند.

2 - نقل واقعه و عدم اشاره به اصل مطلب

برخی از علمای اهل سنت اشاره به اصل محاجّه رسول خدا صلی الله علیه و آله با نصارای نجران کرده اند ولی هیچ سخنی از خروج حضرت با اهل بیتش به میان نیاورده اند.

بخاری تحت عنوان: «قصة اهل نجران» در کتاب مغازی از حذیفه نقل کرده که گفت: عاتب و سید دو نفر از اهل نجران خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شدند تا با آن حضرت ملاعنه کنند. یکی از آن دو به دیگری گفت: این کار را نکن، به خدا سوگند! اگر او نبی باشد و ما با او ملاعنه کنیم نه ما رستگار خواهیم شد و نه نسل ما بعد از او. لذا به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کردند: آنچه را از ما خواستی به شما عطا خواهیم کرد...(1) مشاهده میکنید که چگونه بخاری اشاره به اصل قصه کرده ولی سخنی از آوردن اهل بیت برای مباهله به میان نیاورده است.

3 -کتمان نام امام علی علیه السلام !

برخی قصه را با تفصیل آن نقل کرده اند ولی ذکری از امام علی علیه السلام به میان نیاوده اند؛

بلاذری میگوید: «... رسول خدا صلی الله علیه و آله آیه را بر آن دو قرائت نمود، آنگاه آنان را دعوت به مباهله کرد و دست فاطمه و حسن و حسین را گرفت. یکی از آن دو به دیگری گفت: از کوه بالا برو و با او مباهله نکن...»(2)

ص: 41


1- صحیح بخاری، ج 5، ص 120
2- فتوح البلدان، ج 1، ص 77

ابن قیم جوزیه نیز قصه را این گونه نقل میکند: «فردا صبح که شد بعد از اعلان خبر، رسول خدا صلی الله علیه و آله حسن و حسین- رضی الله عنهما - را در بغل گرفته و فاطمه-رضى الله عنها - نیز پشت سر حضرت در حرکت بود و همگی برای مباهله میرفتند»(1)

ابن کثیر نیز در تاریخ خود این گونه ناقص و با حذف نام امام علی علیه السلام قصه را نقل کرده است! (2)

4 - تبدیل به جای نام امام علی علیه السلام

برخی نیز قصه را به تفصیل نقل کرده اند ولی به جای نام حضرت علی علیه السلام «ناس من اصحابه» را آورده اند؛

ابن شبه نقل کرده که گروه نجران خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شده عرض کردند: ما را از عیسی خبر بده... آنگاه میگوید: فردا صبح که شد رسول خدا صلی الله علیه و آله حسن و حسین و فاطمه و برخی از اصحابش را همراه خود آورد...»(3)

5- زیاد کردن عایشه و حفصه

برخی در صدد تحریف حدیث به زیاده برآمده و عایشه و حفصه را نیز در آن وارد کرده اند؛

حلبی از عمر نقل کرده که به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کرد: اگر از شما بخواهیم با نصارا ملاعنه کنید دست چه کسانی را میگیرید؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «دست علی و فاطمه و حسن و حسین و عایشه و حفصه را خواهم گرفت...»(4)

ص: 42


1- زاد المعاد، ج 3، ص 40
2- البداية والنهاية، ج 6، ص 194.
3- تاريخ المدينة المنورة، ج 1، ص 580و 582
4- السيرة الحلبية، ج 3، ص 236.

6 - حذف فاطمه زهرا علیهاالسلام

برخی هم نام حضرت زهرا علیهاالسلام را از حدیث مباهله حذف کرده، به جای آن نام ابی بکر و عمر و عثمان و اولادشان را ذکر کرده اند؛

ابن عساکر در تفسیر آیه مباهله نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله ابی بکر و عمر و عثمان و علی و اولاد آنها را آورد(1) ولی آلوسی بعد از نقل حدیث فوق از ابن عساکر میگوید: «این حدیث خلاف چیزی است که جمهور آن را روایت کرده اند».(2)

اینها نهایت سعی و تلاش اهل سنت در کتمان و تحریف این فضیلت از اهل بیت علیهم السلام است و واضح است که همۀ اینها از کارهای بنی امیه و برخی از متعصبین و ناصبی ها است که به قصد کتمان فضایل اختصاصی اهل بیت علیهم السلام انجام داده اند

پاسخ به شبهات

1 - کفایت دعای پیامبر صلی الله علیه و آله!!

ابن تیمیه میگوید: «اینکه این چهار نفر را پیامبر صلی الله علیه و آله همراه خود آورد مقصود اجابت دعا نبوده؛ زیرا دعای پیامبر صلی الله علیه و آله به تنهایی کافی بود».(3)

پاسخ

اولاً: اگر چنین بود چرا خداوند تعالی از پیامبر خود خواست تا از نصارا بخواهد که این افراد را نیز بیاورند و اگر وجود آنها در مباهله دخیل نبود احتیاجی به چنین

ص: 43


1- تاریخ دمشق، ج 39، ص 177
2- روح المعانی، ج 3، ص 190.
3- منهاج السنة، ج 7، ص 91

دعوتی نبود، خصوصاً آنکه در آخر میفرماید: «ثُمَّ نَبْتَهِلْ»؛ «سپس همگی با هم مباهله کنیم»

ثانياً: حرف ابن تیمیه اجتهاد در مقابل نص است؛ زیرا مطابق برخی از روایات پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «إِذَا أَنَا دَعَوْتُ فَأمِنُوا»؛(1) «هر گاه من دعا کردم شما آمین بگویید...» و این خود دلالت بر این دارد که آمین آنان در اجابت دعای پیامبر صلی الله علیه و آله ه بی تأثیر نبوده است.

2 - روایات ،مباهله از جعلیات شیعه!!

شيخ محمد عبده میگوید روایات متفق است بر این که پیامبر صلی الله علیه و آله علی و فاطمه و دو فرزندش را برای مباهله انتخاب کرد این روایات حمل میکنند «نِساءَنا» را بر فاطمه علیهاالسلام وكلمة «أَنْفُسَنا» را بر علی علیه السلام فقط ولی مصادر این روایات تنها کتب شیعه است و مقصد آنها نیز از نشر این گونه روایات معلوم است...»(2)

پاسخ

اوّلاً: خوشبختانه شیخ محمد عبده تصریح دارد به این که روایات همگی در این مطلب اتفاق دارند.

ثانیا:ً این که ادعا کرده این روایات مصادرش فقط شیعی است، حرفی بدون دلیل است؛ زیرا همانگونه که مشاهده کردید این روایات در اصح کتب اهل سنت؛ همچون صحیح مسلم و صحیح ترمذی و دیگر کتب آمده است.

3 - عدم تطبیق روایات با آیه!!

او میگوید: «واضعین این روایات درست نتوانسته اند آنها را بر آیه تطبیق کنند؛

ص: 44


1- زمخشری ،کشاف، ج 1، ص 368؛ العمدة، ص 189؛ خصائص الوحى المبين، ص 127؛ كشف الغمة، ج 1، ص 234 و 314
2- تفسير المنار، ج 3، ص 322

زیرا کلمۀ «نساءنا» را عرب بر دختر استعمال نمیکند خصوصاً در صورتی که برای او همسران باشد. و بعیدتر این که کلمۀ «أَنْفُسَنا» بر على - عليه الرضوان - اطلاق شود».(1)

پاسخ

اوّلاً: هیچ دلیلی بر وضع و جعل این احادیث وجود ندارد.

ثانیاً: فرق است بین کلمهٔ «ازدواج» با کلمۀ «نساء»، آنچه که بر دختران اطلاق نمی شود کلمه ازواج است نه نساء.

ثالثاً: با وجود روایات صحيح السند واطلاق كلمه «نساءنا» بر حضرت زهرا علیهاالسلام دختر پیامبر صلی الله علیه و آله دیگر جای هیچ گونه تردید و شک و اجتهادی نیست؛ زیرا خود این استعمال دلیل بر جواز استعمال است.

رابعاً تعبیر به «نساءنا» برای شامل شدن زنهای هر دو دسته است خواه در هر دسته جمعیت باشد یا خیر.

خامساً: عرب مجازاً كلمه «انفس» را در شخصی که در کمالات و فضایل با دیگری مساوی است اطلاق میکند

ص: 45


1- تفسير المنار، ج 3، ص 322

آیه اطعام

یکی از آیات فضائل اهل بیت علیهم السلام از آن جمله حضرت زهرا علیهاالسلام آیه معروف «اطعام» است. خداوند متعال می فرماید: «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُوراً»؛(1) «و غذای [خود] را با اینکه به آن علاقه [و نیاز] دارند به مسکین و یتیم و اسیر میدهند! [و میگویند:] ما شما را به خاطر خدا اطعام میکنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم»

شأن نزول آیه

ابن عباس میگوید:

«انّ الحسن و الحسين علیهماالسلام مرضا فعادهما رسول الله صلی الله علیه و آله في ناس معه، فقالوا: يا اباالحسن! لو نذرت على وَلَدك. فنذر على وفاطمة وفضة - جارية لهما - إن برنا ممّا بهما ان يصوموا ثلاثة ايام. فشفيا و ما معهم شيء، فاستقرض على من شمعون الخيبري اليهودى ثلاثة اصوع من شعير، فطحنت فاطمة صاعاً، و اختبزت خمسة اقراص على عددهم فوضعوها بين ايديهم ليفطروا، فوقف

ص: 46


1- سوره انسان آیات 8 و 9

عليهم سائل فقال: السلام عليكم اهل بيت محمّد، مسكين من مساكين المسلمين اطعموني اطعمكم الله من موائد الجنة. فآثروه وباتوا لم يذوقوا الا الماء و اصبحوا صياماً . فلما امسوا و وضعوا الطعام بين ايديهم وقف عليهم يتيم فآثروه و وقف عليهم اسير فى الثالثة ففعلوا مثل ذلك. فلما اصبحوا اخذ على علیه السلام بيد الحسن و الحسين علیهماالسلام و اقبلوا الى رسول الله صلی الله علیه و آله، فلما ابصرهم - و هم يرتعشون كالفراخ من شدة الجوع - قال: ما اشد مايسوؤنى ما ارى بكم و قام فانطلق معهم فرأى فاطمة في محرابها قد التصق ظهرها ببطنها و غارت عيناها، فساء ذلك، فنزل جبرئیل و قال خذها يا محمد! هناك الله فى اهل بيتك، فاقرأه السورة»،(1) «حسن و حسین علیهماالسلام مریض شدند و رسول خدا صلی الله علیه و آله با جماعتی همراه به عیادتشان آمدند آنان گفتند: ای ابالحسن اگر میتوانی بر دو فرزندت نذر کن حضرت على وفاطمه علیهماالسلام وفضه- كنيزشان- نذر کردند که اگر دو فرزندشان خوب شوند سه روز روزه بگیرند آن دو بهبود یافتند ولی در خانه چیزی نداشتند. حضرت علی علیه السلام از شمعون خیبری یهودی، سه پیمانه جو قرض کرد و فاطمه علیهاالسلام یک پیمانه آن را آرد نمود و از آن پنج قرص نان به تعدادشان پخت آنان نانها را در برابر خود گذاشتند تا افطار نمایند که سائلی در برابرشان قرار گرفت و گفت: درود بر شما اهل بيت محمد صلی الله علیه و آله، مسکینی از مساکین مسلمانان هستم مرا طعام دهید خداوند شما را از طعام بهشتی طعام دهد. آنان همگی ایثار کرده و شب را به صبح نمودند بدون آن که چیزی به جز آب خورده باشند و روز را دوباره روزه گرفتند عصر که شد نانها را در برابر خود گذاشتند که یتیمی بر آنان

ص: 47


1- الغدير ، ج 3، ص 111

وارد شد و همگی ایثار کرده و نانهای خودشان را به او دادند و در روز سوم اسپری آمد و آنان این کار را تکرار کردند چون صبح شد علی علیه السلام دست حسن و حسین علیهماالسلام را گرفت و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آورد، و چون حضرت نگاهش به آنان افتاد- در حالی که همانند جوجه از شدت گرسنگی به خود میلرزیدند- فرمود: چه بسیار مرا ناراحت میکند این حالتی را که از شما مشاهده میکنم حضرت برخواست و با آنان حرکت کرد فاطمه علیهاالسلام را در محرابش مشاهده کرد که کمرش بر شکمش چسبیده و چشمانش تیره وتار شده است از این حالت ناخرسند شد. جبرئیل بر حضرت نازل شد و فرمود بگیر این را ای محمد تهنیت گفته خداوند تو را در حق اهل بیتت آن گاه سورۀ-هل اتی- را بر پیامبر صلی الله علیه و آله قرائت فرمود».

راویان حدیث از صحابه وتابعين

این حدیث را اهل سنت از تعدادی صحابه و تابعین نقل کرده اند از آن جمله:

1 - امیر مؤمنان علی بن ابی علیه السلام

2 - عبدالله بن عباس

3- زید بن ارقم

4- سعيد بن جبير

5 - اصبغ بن نباته

6 - قنبر غلام امیر مؤمنان علیه السلام

7۔ حسن بصری

8 - مجاهد

ص: 48

9 - عطاء

10 - ابو صالح

11 - قتاده

12 - ضحاک

این خبر با روایت ابن عباس مشهور است که آن را سعید بن جبیر و مجاهد وضحاک و ابو صالح و عطاء از او نقل کرده اند که همگی از امامان تفسیر نزد اهل سنت میباشند

راویان حدیث از عامه

این شأن نزول برای آیه را بسیاری از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل:

1 - ابو جعفر ،اسکافی متوفی (240):

او در کتاب «المعيار والموازنة» میگوید:

«و اما انفاقه فقد كان على حسب حاله وفقره، وهو الذي اطعم الطعام على حبه مسكيناً و يتيماً و اسيراً، فنزلت فيه و في زوجته وابنيه سورة كاملة من القرآن»؛(1) «امّا انفاق او به حسب حال و فقرش بوده است. و او کسی است که با این که طعام را لازم داشت آن را به مسکین و یتیم و اسیر داد و در حق او و همسر و دو فرزندش یک سوره کامل از قرآن نازل شد».

2 - حسين بن حکم حبری کوفی، متوفی (286) در تفسیرش

3- حافظ محمد بن جریر طبری، ابو جعفر متوفی (310). (2)

ص: 49


1- المعيار و الموازنة، ص 75
2- كفاية الطالب، ص 348

4- حکیم ابو عبد الله محمّد بن علی ،ترمذی، متوفی (320).(1)

5 - شهاب الدین بن عبد ربه مالکی، متوفی (328):(2)

او در حدیث احتجاج مأمون خلیفۀ عباسی با چهل فقیه آورده است:

«قال: یا اسحاق هل تقرأ القرآن؟ قلت: نعم. قال: اقرأ على «هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئاً مَّذْكُوراً»، فقرأت منها حتى بلغت: «يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُها كافُوراً» الى قوله: «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً». قال: على رسلك، في من انزلت هذه الآيات؟ قلت: في عليّ. قال: فهل بلغك ان علياً حين اطعم المسكين و اليتيم و الأسير قال: انما نطعمكم لوجه الله؟ و هل سمعت الله وصف في كتابه احداً بمثل ما وصف به عليّاً ؟ قلت: لا. قال: صدقت لانّ الله - جل ثناؤه - عرف سيرته يا :اسحاق ألست تشهد ان العشرة فى الجنّة؟ قلت بلى يا امیرالمؤمنین قال: أرأيت لو انّ رجلاً قال: والله ما ادرى هذا الحديث صحيح ام لا، و لا ادرى ان كان رسول الله قاله ام لم يقله، أكان عندك كافراً؟ قلت: اعوذ بالله. قال: أرأيت لو انه قال: ما ادرى هذه السورة من كتاب الله ام لا، كان كافراً؟ قلت: نعم. قال: يا اسحاق ارى بينهما فرقاً»؛(3) «گفت ای اسحاق آیا قرآن میخوانی؟ گفتم آری گفت: بر من بخوان آیه «هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسان...» را. من بر او قرائت کردم تا به آیه «يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُها كافُوراً» تا آية «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً» رسیدم. او گفت: قسم بر رسولانت در حق چه کسی این آیات نازل شده است؟ :گفتم در حق علی

ص: 50


1- نوادر الاصول، ج 1، ص 244
2- العقد الفريد، ج 5، ص 354
3- العقد الفريد، ج 5، ص 354

گفت: آیا به تو رسیده که علی علیه السلام هنگامی که مسکین و یتیم و اسیر را غذا داد فرمود: ما به شما به خاطر خدا غذا میدهیم؟ و آیا خدا را شنیده ای که در كتابش کسی را آن گونه که علی علیه السلام را توصیف کرده توصیف نماید؟ گفتم: هرگز گفت: راست گفتی؛ زیرا خداوند-جلّ ثنائه-سیره او را شناخته است. ای اسحاق آیا تو نیستی که گواهی میدهی که آن ده نفر در بهشت اند؟ گفتم: آری ای امیرمؤمنان او گفت به من بگو اگر کسی :گفت به خدا سوگند من نمیدانم که این حدیث صحیح است یا نه و نمیدانم که رسول خدا آن را فرموده یا نه آیا نزد تو کافر است؟ گفتم: پناه میبرم به خدا او گفت به من :بگو اگر او بگوید نمیدانم این سوره از کتاب خداست یا نه آیا او کافر است؟ گفتم آری او گفت ای اسحاق من بین آن دو فرق میبینم»

5 - حاکم ابو عبدالله نیشابوری، متوفی (405)(1)

6 - حافظ ابن مردویه ابوبکر اصفهانی متوفی (410)

او این شأن نزول را در تفسیرش نقل کرده و جماعتی از او نقل کرده اند، از آن جمله آلوسی در «روح المعانی» است که بعد از نقل آن میگوید: «خبر در بین مردم مشهور است».(2)

7 - ابو اسحاق ،ثعلبی متوفی (427 یا 437)(3)

8- ابو الحسن واحدی نیشابوری، متوفی (468)(4)

ص: 51


1- كفاية الطالب، ص 348 به نقل از او.
2- روح المعانی، ج 29، ص 157
3- الكشف و البیان، ج 10، ص 98.
4- اسباب النزول، ص 296

9 - ابو القاسم زمخشری، متوفی (538)(1)

10 - اخطب الخطباء خوارزمی، متوفی (568)(2)

11 - حافظ ابوموسی ،مدینی متوفی (581) بنابر نقل «الاصابة».(3)

12 - ابو عبدالله فخرالدین رازی متوفی (606) در تفسیرش(4)

13 - ابو سالم محمد بن طلحه ،شافعی متوفی (652)(5)

او میگوید:

«رواه الامام ابو الحسن على بن احمد الواحدى و غيره من ائمة التفسير ثم قال: فکفیى بهذه عبادة، و باطعام هذا الطعام مع شدة حاجتهم اليه منقبة، ولولا ذلك لما عظمت هذه القصة شأناً و علت مكاناً ، و لما انزل الله تعالى فيها على رسول الله قرآناً.

هم العروة الوثقى لمعتصم بها *** مناقبهم جاءت بوحی و انزال

مناقب في الشورى وسورة هل اتى *** و فى سورة الاحزاب يعرفها التالي

وهم اهل بيت المصطفى فودادهم *** على الناس مفروض بحكم و اسجال»؛

«این حدیث را امام ابو الحسن علی بن احمد واحدى وغير او از امامان تفسیر روایت کرده اند. سپس گفت: بس است تو را به این آیه در عبادت او و به اطعام این طعام با شدت احتیاج آنان به غذا از حیث منقبت. و اگر این مطلب نبود شأن این قصه عظیم نمیشد و مکانش عالی نمیگشت و خداوند متعال درباره آن بر رسولش آیه قرآن نازل نمینمود

ص: 52


1- تفسیر کشاف، ج 4، ص 670
2- المناقب، ص 272-274
3- الاصابة، ج 8 ص 281
4- التفسير الكبير، ج 30، ص 244
5- مطالب السؤول، ص 127

آنان ریسمان محکماند برای کسانی که به آنان چنگ زنند و مناقبشان با وحی از جانب خداوند آمده است.

مناقبی در سوره "شوری" وسورة "هل اتی" و در سوره "احزاب" که تلاوت کننده آن را میشناسد

و آنان اهل بیت مصطفی علیهم السلام هستند که دوستیشان بر مردم با حکم و مهر واجب شده است».

14 - سبط بن جوزی حنفی، ابو المظفر، متوفی (654):(1)

او در کتاب «تذکرة الخواص» از طریق بغوی و ثعلبی این قصه را نقل کرده آن گاه بر جدش ابن جوزی اعتراض کرده که چرا این حدیث را در «الموضوعات» آورده است. او بعد از تنزیه سندش از ضعف میگوید:

«و العجب من قول جدى و انکاره»؛ «عجب از قول جدم وانکار اوست».

او نیز میگوید:

«قال علماء التأويل: فيهم نزل...»؛(2) «علمای تأویل گفته اند: درباره اهل بیت نازل شده است...»

15 - عزالدین ،عبدالحمید مشهور به ابن ابی الحدید معتزلی متوفی (655).(3)

16 - حافظ ابو عبدالله گنجی شافعی متوفی (658)(4)

17 - ابو عبدالله محمد بن احمد انصاری ،قرطبی، متوفی (671)

او در تفسیر خود ذیل این آیه میگوید:

ص: 53


1- تذكرة الخواص، ص 313-316
2- همان
3- شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 276
4- كفاية الطالب، ص 345

«و قال اهل التفسير: نزلت في على وفاطمة - رضى الله عنهما - وجارية لهما اسمها فضة»؛(1) «اهل تفسير گفته اند این آیه دربارهٔ على وفاطمه- رضى الله عنهما- و کنیزی از آن دو به نام فضه نازل شده است».

18 - قاضی ناصرالدین بیضاوی، متوفی (694)(2)

19 - حافظ محبّ الدين طبری، متوفی (694)(3)

20 - حافظ الدین نسفی، متوفی (701 - 710)(4)

او از بین اقوال همین قول را انتخاب و ذکر کرده و میگوید:

«نزلت في على و فاطمة و فضة جارية لهما، لمّا مرض الحسن و الحسين رضى الله عنهما نذر و اصوم ثلاثة ايام فاستقرض على رضی الله عنه من يهودى ثلاثة اصوع من الشعير، فطحنته فاطمة رضي الله عنها كل يوم صاعاً وخبزت فآثروا بذلك ثلاث عشايا على انفسهم مسكيناً و يتيماً و اسيراً و لم يذوقوا الا الماء في وقت الافطار»؛ «این آیه در شأن على و فاطمه و فضه کنیز آن دو نازل شد زمانی که حسن و حسین رضی الله عنهما مريض شدند و آنان نذر کردند تا سه روز را روزه بگیرند، و لذا على رضی الله عنه سه صاع جو از مردی یهودی قرض کرد و فاطمه رضى الله عنها هر روز یک صاع آن را آرد کرد و نان پخت و هنگام افطار در هر سه روز نانها را ایثار کرده و به مسكين و يتيم و اسير دادند و هنگام افطار جز آب نیاشامیدند».

ص: 54


1- تفسیر قرطبی، ج 19، ص 120
2- تفسير بيضاوی، ج 4، ص 358
3- الرياض النضرة، ج 3، ص 208
4- تفسیر نسفی، ج 4، ص 318

21 - شيخ الاسلام ابو اسحاق حموئی، متوفی (722)(1)

22 - نظام الدین قمی نیشابوری(2)

او میگوید:

«ذكر الواحدى فى (البسيط) و الزمخشري في (الكشاف) و كذا الامامية اطبقوا على ان السورة نزلت فى اهل بيت النبي صلی الله علیه و آله و لاسيما في هذه الآى... و يروى ان السائل في الليالي جبرئيل، اراد بذلك ابتلائهم باذن الله سبحانه»؛ «واحدی در (البسيط) و زمخشری در (الکشاف) ذکر کرده اند و نیز امامیه اتفاق دارند بر این که سوره -هل اتی- درباره اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است. خصوصاً این آیات و روایت شده که سؤال کننده در آن سه شب جبرئیل بوده که میخواسته به اذن خداوند سبحان آنان را امتحان کند»

23 - علاء الدین علی بن محمد خازن بغدادی، متوفی (741).(3)

24 - قاضی عضد ،ایجی، متوفی (756)(4)

25 - حافظ ابن حجر، متوفی (852)(5)

26 - حافظ جلال الدین سیوطی، متوفی (911)(6)

27 - ابو السعود عمادی محمد بن محمد حنفی، متوفی (982)(7)

ص: 55


1- فرائد السمطين، ج 2، ص 53
2- غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 6، ص 412
3- تفسیر خازن، ج 4، ص 339
4- المواقف، ج 3، ص 628 و 637
5- الاصابة، ج 8 ص 281
6- در المنثور، ج 6، ص 299
7- تفسير أبي السعود، ج 9، ص 73

28 - شیخ اسماعیل بروسی، متوفی (1137)(1)

29 - قاضی شوکانی، متوفی (1250)(2)

30 - سید ،شبلنجی زنده در سال (1322)(3)

آلوسی و اعتراف به حق

آلوسی در تفسیر آیه «و َيُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً»(4)

می گوید:

«و ماذا عسى يقول امرء فيها [يعنى علياً وفاطمة علیهماالسلام] سوى أن علياً مولى المؤمنين و وصى النبي صلی الله علیه و آله وفاطمة البضعة الأحمدية و الجزء المحمدي، و امّا الحسنان فالروح والريحان و سیدا شباب اهل الجنان. وليس هذا من الرفض بل ما سواه عندى هو الغيّ. انا عبدالحق لا عبد الهوى - لعن الله الهوى فيمن لعن. و من الطائف على القول بنزولها فيهم انه سبحانه لم يذكر فيها الحور العين و انّما صرّح عزوجل بولدان مخلّدين رعاية لحرمة البتول وقرة عين الرسول صلی الله علیه و آله»(5)، «چه امید است که کسی دربارهٔ علی و فاطمه علیهماالسلام چیزی بگوید جز این که علی مولای مومنان و وصی پیامبر صلی الله علیه و آله است و فاطمه پاره تن احمد وجزء محمدی است و اما حسن و حسين علیهماالسلام الروح وريحان و دو سرور جوانان اهل بهشت اند و این رفض به حساب نمی آید بلکه غیر از این نزد من گمراهی است

ص: 56


1- روح البیان، ج 10، ص 207
2- فتح القدير، ج 5، ص 349
3- نور الابصار، ص 100
4- سوره نساء، آیه 8
5- روح المعانی، ج 29، ص 158

من بنده حق میباشم نه بندۀ هوای نفس خدا لعنت کند هوای نفس را در زمره کسانی که لعنت کرده است

و از جمله لطایف بنا بر قول به نزول آیه دربارهٔ اهل بیت علیهم السلام اینکه خدای سبحان در آن آیات ذکری از حور العین نمیکند و تنها به غلامان مخلّد اشاره مینماید تا رعایت حرمت بتول و نور چشم رسول [فاطمه زهرا علیهاالسلام] را نموده باشد»

پاسخ به شبهات

اینک بعد از نقل حدیث و بیان شأن نزول آیه «اطعام» به پاسخ شبهاتی که درباره آن وارد شده می پردازیم.

شبهه اول

ابن تیمیه میگوید «این حدیث به اتفاق اهل معرفت به حدیث دروغ و جعلی است... و دلائل بر دروغ آن بسیار است از آن جمله این که حضرت علی علیه السلام در مدینه با فاطمه علیهاالسلام ازدواج کرد.... در حالی که سوره «هل اتی» به اتفاق اهل تفسیر و نقل مکی است و کسی نگفته که مدنی میباشد»(1)

پاسخ

اولاً این که ابن تیمیه میگوید این حدیث به اتفاق اهل علم دروغ و جعلی است، خودش دروغ و تهمت میباشد و این در حقیقت شبهه ای در مقابل امر بدیهی است همان گونه که قبلاً نیز به آن اشاره شد و برخی از کسانی که این حدیث را نقل کرده اند نامشان آورده شد.

ص: 57


1- منهاج السنة، ج 7، ص 177-179، چاپ الحديثة.

ثانیاً: برخی از اسانید این حدیث صحیح و معتبر بوده و مطابق رأی علمای جرح و تعدیل قابل اعتماد میباشد که از آن جمله روایتی است که حبری در تفسیرش نقل کرده است.

ثالثاً: این که میگوید سوره «هل اتی به اتفاق اهل تفسیر و نقل مکی است و کسی نگفته که مدنی است خلاف قول جمهور اهل سنت ،است اینک به نقل برخی از عبارات در این زمینه میپردازیم؛

1 - بغوی در تفسیرش میگوید

«مدنية و آياتها احدی و ثلاثون»؛(1) «این سوره مدنی است و سی و یک آیه دارد»

2 - آلوسی میگوید

«قال مجاهد و قتادة مدينة كلها. و قال الحسن و عكرمة و الكلبي مدنية الا آية واحدة، فمكّية وهى «وَ لَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ كَفُوراً».(2) و قيل: مدنية الا من قوله تعالى: «فاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ...».(3) «مجاهد وقتاده تمام آیات این سوره را مدنی دانسته اند و حسن و عکرمه و کلبی گفته اند آیات این سوره به جز یک آیه که مکی است همگی مدنی است و آن آيه «وَ لَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ كَفُوراً» میباشد. و گفته شده که تمام آیات این سوره مدنی است به جز قول خداوند متعال : «فاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ...»»

3-قاضی شوکانی میگوید

«انّ كونها مدنيّة هو قول الجمهور»؛(4) «این که این سوره مدنی است قول جمهور اهل سنت است».

ص: 58


1- معالم التنزیل، ج 5، ص 495
2- سوره دهر، آیه 24
3- روح المعانی، ج 29، ص 150
4- فتح القدير ، ج 5، ص 343

4 - این قول را نیز قرطبی به جمهور اهل سنت نسبت داده است. (1)

رابعاً: چگونه ابن تیمیه میگوید این سوره به اتفاق اهل تفسیر و نقل مکی است در حالی که او در «منهاج السنة» بر تفسیر بغوی اعتماد کرده و تصریح نموده که او هیچ یک از احادیث جعلی را نقل نکرده است(2) و حال آن که بغوی این سوره را مدنی دانسته است.

خامساً: برخی از سندهای این قصه صحیح و معتبر است از آن جمله حاکم حسکانی از ابو محمد حسن بن علی بن محمد جوهر -به نحو قرائت -از عبیدالله محمّد بن عمران بن موسی بن عبید مرزبانی- به نحو قرائت- از حسین بن حکم حبری، و او از حسن بن حسین، و او از حبان بن علی و او از کلبی و او از ابوصالح و او از ابن عباس این قصه را نقل کرده است.

ابو محمد جوهری متوفی (454) را خطیب بغدادی و ابن جوزی ثقه و امین معرفی کرده و ابن اثیر او را بغدادی ثقه دانسته است(3)

درباره مرزبانی متوفی (384) خطیب بغدادی میگوید: «نزد ما او دروغ گو نیست»،(4) و عقیقی او را معتزلی ثقه دانسته است(5)

درباره ابوالحسن علی بن محمد، متوفی (330) خطیب بغدادی میگوید: «دار قطنی و بعد از او افرادی از ایشان نقل حدیث کرده اند و او ثقه و امین و حافظ عارفی است».(6)

ص: 59


1- الجامع لاحكام القرآن، ج 19، ص 118
2- منهاج السنة، ج 7، ص 12، چاپ الحديثة.
3- تاریخ بغداد، ج 7، ص 393؛ المنتظم، ابن جوزی، ج 8 ص 127؛ اللباب في الانساب، ج 1، ص 313
4- تاریخ بغداد، ج 7، ص393.
5- سیر اعلام النبلاء، ج 16، ص 448
6- تاریخ بغداد، ج 12، ص 73-74

حبری نزد حاکم نیشابوری و ذهبی ثقه اند؛ چرا که سندی که او در آن قرار گرفته را تصحیح نموده اند.(1)

حبّان بن على متوفی (171) از رجال ابن ماجه بوده و یحیی بن معین او را توثیق کرده و احمد بن حنبل او را اصح حديثاً از مندل دانسته و خطیب بغدادی او را صالح دین دار و عجلی صدوق و ابن حبان او را در زمره ثقات آورده است.(2)

محمد بن سائب کلبی متوفی (146) از رجال ابو داود و ترمذی و ابن ماجه است و ابن حجر درباره او از ابن عدی نقل کرده که گفت: «حدّث عنه ثقات من الناس و رضوه في التفسير». (3)

ابو صالح فهر و بادام مولی امّ هانی دختر ابو طالب علیه السلام، از رجال چهار کتاب از کتب سته اهل سنت است و بسیاری از رجالیین او را توثیق نموده اند

شبهه دوم

ابن تیمیه در ادامه اشکال خود میگوید

«انّ علياً و فاطمة لم يكن لهما جارية اسمها فضة، بل ولا لأحد من اقارب النبى صلی الله علیه و آله، و لا نعرف انه كان بالمدينة جارية اسمها فضّة، و لا ذكر احد من اهل العلم الذين ذكروا احوالهم...»؛(4) «همانا على و فاطمه -علیهماالسلام- هرگز کنیزی به نام فضه ،نداشتند بلکه برای هیچ یک از نزدیکان پیامبر صلی الله علیه و آله کنیزی با چنین نام نبوده است و به طور کلی ما در مدینه کنیزی با چنین نام نمیشناسیم و هیچ یک از اهل علم که احوالشان را ذکر کرده اند چنین چیزی را ذکر نکرده اند...»

ص: 60


1- المستدرك على الصحيحين و تلخیصه، ج 1، ص 13، 507 و ج 3، ص 138 و 151 و 211 .
2- تهذيب الكمال، ج 5، ص 339؛ تاریخ بغداد ج 8 ص 255؛ میزان الاعتدال، ج 1، ص 449
3- تهذيب الكمال، ج 25، ص 246؛ تهذیب التهذيب، ج 9، ص 159
4- منهاج السنة ، ج 7، ص 182 و 183، چاپ الحديثة.

پاسخ

کلام ابن تیمیه دروغ محض است چرا که بسیاری از علمای اهل سنت و مورّخان و رجالیین آنان به نام او و این که کنیز حضرت زهرا علیهاالسلام بوده اشاره کرده اند.

ابن اثیر میگوید:

«فضة النوبية، جارية فاطمة الزهراء بنت رسول الله صلی الله علیه و آله اخبرنا ابوموسى كتابة...»،(1) «فضة نوبيه، كنیز فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر داد ما را ابوموسی با کتابت...»

ابن حجر عسقلانی مینویسد

«فضة النوبية جارية فاطمة الزهراء... قال: وذكر ابن صخر في فوائده و ابن بشكوال فى كتاب المستضعفين من طريقه بسند له من طريق الحسين العلاء عن جعفر بن محمد بن علی بن الحسين بن على، عن أبيه، عن على - علیه السلام- : ان رسول الله صلی الله علیه و آله اخدم فاطمة ابنته جارية اسمها فضة النوبية، وكانت تشاطرها الخدمة فعلمها رسول الله دعاءً تدعو به ...»(2)، «فضة نوبيه، کنیز فاطمه زهرا-علیهاالسلام-... گفت: و ذکر کرد ابن صخر در فوائدش و ابن بشكوا در کتاب «المستضعفین» از طریق ،او به سندش از طریق حسین علا از جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على- علیهم السلام-نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله به دخترش فاطمه علیهاالسلام کنیزی را به نام فضۀ نوبیه به جهت خدمت در منزل هدیه کرد. حضرت زهرا علیهاالسلام با او وظایف خانه را تقسیم نمود، ورسول خدا صلی الله علیه و آله نیز دعایی را به او تعلیم داد که آن را بخواند...»

ص: 61


1- اسد الغابة، ج 5، ص 530
2- الاصابة في معرفة الصحابة، ج 4، ص 387

فضل بن روزبهان میگوید:

«... تكلّموا فى انه هل يجوز ان يبالغ الانسان في الصدقة الى هذا الحد و يجوع نفسه و اهله حتى يشرف على الهلاك؟ وقد قال الله تعالى: «وَ يَسْتَلُونَكَ ماذا يُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ»(1) والعفو ما كان فاضلاً من نفقة العيال...»(2) «....گفته اند که آیا جایز است که انسان در صدقه تا این حد مبالغه کند و خود و اهلش را گرسنگی دهد تا آن که مشرف بر هلاکت شوند؟ در حالی که خداوند متعال فرمود: (از تو سؤال میکنند چه انفاق کنیم؟ بگو عفو)، وعفو عبارت است از مقدار زاید بر نفقه اهل و عيال...».

پاسخ

اولاً: این که میگوید: گفته شده که آیا چنین عملی جایز است.... چرا اسامی اشکال کننده را نیاورده است؟

ثانیاً: این اشکال اجتهاد در مقابل نص است؛ چرا که خداوند متعال اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را در این سوره به خاطر این عمل مدح و ستایش کرده است. و نیز اولیای خود را در آیه ای دیگر این چنین ستایش نموده است: «وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ»(3) «آنان بر خود ایثار میکنند گرچه خود مشکل دارند».

ثانياً: مقصود به «عفو» که در آیه به آن استشهاد شده زیادتی نیست؛ بلکه مقصود به آن بهترین و پاکترین اموال میباشد همان گونه که خداوند متعال در جای دیگر

ص: 62


1- سوره بقره، آیه 219
2- احقاق الحق ، ج 3، ص 170 به نقل از او.
3- سوره حشر، آیه 9

می فرماید: «لَن تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ»؛(1) «به نیکی نمی رسید تا این که از آنچه دوست دارید انفاق کنید»

ثالثاً: حضرت علی علیه السلام اهل بیتش را به زور وادار به ایثار نکرده است بلکه خودشان با میل و رغبت این عمل نیک را انجام دادند همانگونه که از ظاهر روایت استفاده می شود.

رابعاً چگونه ایثار در انفاق با سؤال و درخواست فقیر و یتیم و اسیر جایز نباشد در حالی که علمای اخلاق این عمل را نه تنها جایز دانسته بلکه آن را مدح و ستایش نموده و به سالکان خود دستور داده اند.

غزالی مینویسد:

«الوظيفة الثانية فى وقت الأكل و مقدار تأخيره، و فيه اربع درجات الدرجة العليا ان يطوى ثلاثة ايام فما فوقها... وكان ابوبكر الصديق يطوى ستة ايام وكان عبدالله بن الزبير يطوى سبعة ايام وكان ابوالجوزاء صاحب ابن عباس يطوى سبعا ...»؛(2) «وظيفه دوم در وقت خوردن و مقدار تأخیر آن است که در آن چهار درجه است و درجه اعلای آن این است که سه روز و بیشتر شکم را خالی نگه دارد و ابوبکر صدیق گاهی شش روز غذا نمی خورد و عبدالله بن زبیر تا هفت روز وابو الجوزاء مصاحب ابن عباس نیز چنین بوده است....» خامساً: بسیاری از علمای اهل سنت گفته اند که آن سه نفر؛ مسکین و یتیم و اسیر فرشتگانی از جانب خداوند متعال بوده اند تا از این طریق اهل بیت علیهم السلام را امتحان کنند.

ص: 63


1- سوره آل عمران، آیه 92
2- احیاء العلوم، ج 3، ص 73، باب كسر شهوة البطن.

شبهه چهارم

اگر کسی اشکال که این قصه با آیه ای از قرآن مخالفت دارد، آنجا که می فرماید: «وَ لَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَ لَا تَبْسُطُها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَّحْسُوراً»؛(1) «هرگز دستت را بر گردنت زنجیر ،مکن [و ترک انفاق و بخشش منما] و بیش از حد [نیز] دست خود را ،مگشای تا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرومانی»

پاسخ

مورد آیه در جایی است که زیاده روی در جود و سخاوت مصداق ملامت و حسرت ،گردد ولی در مورد قضیه آیه اطعام نه تنها اهل بیت علیهم السلام از کارشان پشیمان نبودند بلکه به آن افتخار نیز می نمودند.

ص: 64


1- سوره اسراء، آیه 29

آیه حضرت مریم علیهاالسلام

خداوند متعال در قرآن می فرماید: «یا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِساب»؛(1) «ای مریم علیهاالسلام این را از کجا آورده ای؟! گفت: این از سوی خداست خداوند به هر کس بخواهد بی حساب روزی میدهد»

انطباق آیه بر حضرت زهرا علیهاالسلام

ثعلبی در تفسیرش در ذیل این آیه با سندش از جابر بن عبدالله نقل میکند که گفت: «انّ رسول الله صلی الله علیه و آله اقام اياماً لم يطعم طعاماً حتى شق ذلك عليه، فطاف في منازل ازواجه فلم يصب عند واحدة منهن شيئاً، فأتى فاطمة علیاالسلام فقال: يا بنية هل عندك شيء آكله، فانّى جائع؟ فقالت: لا والله بابی انت و امّى يا رسول الله. فلما خرج من عندها رسول الله بعثت اليها جارية لها برغيفين وبضعة لحم فاخذته منها فوضعته فى جفنة لها و غطّت عليها و قالت: والله لأوثرن بها رسول الله صلی الله علیه و آله على نفسى و من عندى وكانوا جميعاً محتاجين الى شبعة طعام.

ص: 65


1- سوره آل عمران، آیه 37

فبعثت حسناً و حسيناً الى رسول الله صلی الله علیه و آله فرجع اليها فقالت: بابی انت و امى قد اتانا الله بشيء فخبأته لك قال: هلم فأتته فكشفت عن الجفنة فاذا هي مملوءة خبزاً و لحماً و لمّا نظرت اليه بهتت و عرفت انها بركة من الله تعالى فحمدت الله تعالى و صلّت على نبيه صلی الله علیه و آله، فقال صلی الله علیه و آله من اين لك يا بنيه؟ فقالت: هو من عند الله ان الله من يرزق من يشاء بغير حساب فحمد الله صلی الله علیه و آله فقال: الحمد لله الذى جعلك شبيهة لسيدة نساء بنى اسرائيل، فانّها كانت اذا رزقها الله شيئاً فسئلت عنه قالت: هو من عند الله، انّ الله يرزق من يشاء بغير حساب.

فبعث رسول الله صلی الله علیه و آله الى على بن ابى طالب علیه السلام، ثم اكل رسول الله صلی الله علیه و آله و فاطمة و على و الحسن و الحسين علیهم السلام و ازواج النبی و اهل بيته جميعاً حتى شبعوا. قالت فاطمة: و بقيت الجفنة كما هي فاوسعت منها على جيراني و جعل الله تعالى فيها بركة و خيراً»،(1) «همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله مدتی را بدون غذا به سر ،برد تا این که این امر بر او سخت گردید لذا به اتاق همسرانش رفت و در آن جا نیز غذایی نیافت تا این که به نزد فاطمه علیهاالسلام آمد و عرض کرد: ای دخترم آیا نزد تو چیزی هست که من تناول نمایم چرا که گرسنه ام؟ حضرت عرض کرد: نه به خدا سوگند پدر و مادرم به فدای تو ای رسول خدا چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از نزد فاطمه علیهاالسلام خارج شد کنیزش دو قرص نان و تکه گوشتی برای حضرت زهرا علیهاالسلام ،آورد حضرت آن را گرفت و در طبقی نهاد وروی آن را پوشاند و فرمود: به خدا سوگند! من بر این غذا ایثار کرده ورسول خدا صلی الله علیه و آله را بر خود و عیالاتم مقدم میدارم و این در حالی بود که همه آنها

ص: 66


1- الكشف و البيان ثعلبی، ذیل آیه ؛ تفسير ابن كثير ، ج 1، ص 368؛ الدر المنثور، ج 2، ص 20؛ البداية و النهاية، ج 6، ص 121

محتاج به غذا بودند و حسن و حسین علیهماالسلام را نیز به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستاد. حضرت صلی الله علیه و آله به نزد فاطمه علیهاالسلام آمد و او به پدرش عرضه داشت: پدر و مادرم به فدایت خداوند برای ما غذایی حواله کرد و من آن را برای شما .گذاشم پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آن را بیاور حضرت زهرا علیهاالسلام غذا را آورد و پارچه را از روی آن کنار زد در حالی که مملو از نان و گوشت بود چون نگاه حضرت زهرا علیهاالسلام به آن افتاد مبهوت شد و فهمید که برکتی از جانب خداوند متعال است لذا او را ستایش کرده و بر پیامبرش درود فرستاد. حضرت فرمود: از کجا برای تو آمده است ای دختر کم؟ عرض کرد: آن از جانب خداست و او به هر کس که بخواهد بدون حساب روزی میدهد. پیامبر صلی الله علیه و آله خدا را ستایش کرد و فرمود: سپاس خداوندی را سزاست که تو را شبیه سرور زنان بنی اسرائیل قرار داد؛ چرا که هر گاه خداوند به او چیزی ارزانی میداشت و از او سؤال میشد میگفت این از جانب خداوند است و او به هر کس بخواهد بدون حساب روزی میدهد

رسول خدا صلی الله علیه و آله على بن ابی طالب علیه السلام او را خواست و او با فاطمه علیهاالسلام و علی و حسن وحسين علیهم السلام و همسران و اهل بیتش از آن تناول کرده تا سیر شدند. فاطمه علیهاالسلام فرمود: طَبَق همان گونه که مثل اولش بود و من از آن بر همسایگانم دادم و خداوند متعال در آن برکت و خیر قرار داد».

عمران بن حصین میگوید:

«انّ النبي صلی الله علیه و آله قال: ألا تنطلق بنا نعوذ ،فاطمة فانها تشتکی؟ فقالت: بلی. فانطلقنا حتى اذا اتينا الى بابها فسلّم و استأذن فقال: ادخل انا و من معي؟ فقالت: نعم انت و من معك يا ابتاه فوالله ما على الّا عباءة. فقال لها: اصنعى بها كذا وكذا.

ص: 67

فعلّمها كيف تستتر فقالت والله ما على رأسى خمار. فاخذ خلق ملاءة كانت عليه فقال: اختمرى بها. ثم اذنت لهما فدخلا فقال: كيف تجدينك يا بنية؟ فقالت: انّى وجعة و انه ليزيدنى انّه ما لى طعام أكله. قال: يا بنية! اما ترضين انك سيدة نساء العالمين؟ قالت يا ابه فأين مريم بنت عمران؟ قال: تلك سيدة! نساء ،عالمها، و انت سيدة نساء عالمك اما والله زوجتك سيداً في الدنيا و الآخرة»،(1) «همانا پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آیا حاضری به عیادت فاطمه علیهاالسلام برویم چرا که او مریض است؟ عرض کردم آری ما به سوی خانه فاطمه -علیهاالسلام - حرکت کردیم و چون به درب خانه رسیدیم حضرت سلام کرده و اجازه ورود خواست و فرمود: آیا من و هر کس با من است وارد خانه شویم؟ حضرت زهرا علیهاالسلام عرض کرد، آری شما و هر کس که با شماست، ولی ای پدرم به خدا سوگند به جز چادر .ندارم پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود این کار و این کار را انجام بده و به او نحوه پوشاندن خود را یاد داد. فاطمه زهرا علیهاالسلام عرض کرد: به خدا سوگند بر سرم مقنعه نیست پیامبر صلی الله علیه و آله قطعه ای پارچه که نزدش بود برداشت و فرمود: با آن سر خود را بپوشان. آنگاه فاطمه علیهاالسلام به آن دو اجازه داد تا وارد خانه شوند. حضرت فرمود: چگونه تو را می یابم ای دختر کم؟ فاطمه علیهاالسلام عرضه داشت: مریضم و مشکل مضاعف این که غذایی نیست که تناول نمایم. حضرت فرمود: ای دخترکم آیا راضی نمیشوی که تو سرور زنان عالمیان باشی؟ حضرت زهرا علیهاالسلام عرضه داشت: ای پدرم مریم علیهاالسلام دختر عمران چه مقامی دارد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: او سرور زنان عالم خودش میباشد و تو سرور زنان عالم خودت میباشی

ص: 68


1- الاصابة، ابن حجر، ج 2، ص 102؛ تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 134؛ سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 126

آگاه باش به خدا سوگند! من تو را به ازدواج کسی درآوردم که سرور مردم در دنیا و آخرت است».

دیلمی در کتاب «فردوس «الأخبار» از ابو هريره نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

«اول شخص يدخل على الجنة فاطمة، مثلها في هذه الأمة مثل مريم بنت عمران في اسرائيل»؛(1) «اول شخصی که بر من وارد بهشت میشود فاطمه علیهاالسلام .است مثل او در این امت همانند مریم دختر عمران در میان بنی اسرائیل میباشد»

ص: 69


1- فردوس الاخبار، ج 1، ص 69 کنز العمال، ج 12، ص 110

ص: 70

فضایل فاطمه علیهاالسلام زهرا علیهاالسلام در احادیث اهل سنت

اشاره

ص: 71

فضایل مختص به حضرت زهرا علیهاالسلام

حدیث اول

از مسور بن مخرمه نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود:

«فانما هى بضعة منّى يريبني ما ارابها و يؤذيني ما آذاها»؛ «همانا فاطمه علیهاالسلام پاره ای از من است به زحمت میاندازد آنچه که او را به زحمت می اندازد و آزار میدهد مرا آنچه را که او را آزار میرساند»

راویان حدیث

این حدیث را بسیاری از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛

1 - بخاری در صحیحش کتاب «فرض الخمس»، باب « ما ذكر من درع النبي صلی الله علیه و آله»، رقم 3110.

2 - مسلم در صحیحش کتاب «فضائل الصحابة»، باب و من فضائل فاطمة»، ج 4، 1902، رقم 2449

3-ابوداود در سننش کتاب «النكاح»، باب «مايكره ان يجمع بينهن من النساء»، ج 2، ص 556 - 557، رقم 2069

4 - احمد بن حنبل در «المسند»، ج 31، ص 228 - 229 ، رقم 18913، و «فضائل الصحابة»، ج 2، ص 759 و 760، رقم 1335.

ص: 72

5 - طبرانی در «المعجم الکبير»، ج 20، ص 19 ، رقم 20

6 - نسائی در «السنن الکبری»، ج 5، ص 97، رقم 8372 و در «خصائص امیرالمؤمنين علیه السلام»، ص 147 و 148، رقم 137.

7 - ابن ماجه در سننش کتاب «النكاح»، باب «الغيرة»، ج 1، ص 644، رقم 1999

8-ابویعلی در مسندش، ج 13، ص 134، رقم 7181

9 - ترمذی در سننش کتاب «المناقب»، باب «مناقب فاطمة بنت محمد»، ج 5 ص 655، رقم 3867

10 - ابن اثیر در «اسدالغابة»، ج 6، ص 222

11 - بیهقی در «السنن الكبرى»، ج 7، ص 308

12 - ابن ،شاهین در «فضائل فاطمة»، ص 39 ، رقم 24

13 - ابونعیم در «حلية الاولياء»، ج 2، ص 40.

14 - بغوی در «شرح السنة»، ج 14، ص 158، رقم 3957

تصحیح حدیث

این حدیث از جهاتی صحیح میباشد؛

1 - وجود حدیث در صحاح.

2 - تصريح البانی به صحت حدیث در «صحیح سنن الترمذى» ج 3، ص 241، رقم 3036، و «الارواء»، ج 8 ص 293 ، رقم 2676.

3- ترمذی بعد از نقل حدیث میگوید: «هذا حدیث حسن صحیح»؛ «این حدیث حسن صحیح است».

ص: 73

حدیث دوم

ابوهریره از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:

«انّ ملكا من السماء لم يكن ،زارني فاستأذن الله في زيارتي فبشرني او اخبرني انّ فاطمة سيدة نساء امتی»؛ «همانا فرشته ای از آسمان که مرا زیارت نکرده بود از خداوند اذن گرفت تا به زیارت من بيايد او مرا بشارت داد یا خبر داد که فاطمه سرور زنان امت من است».

راویان حدیث

این حدیث را برخی از محدثان اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛

1 - طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج 22، ص 403، رقم 1006.

2 - هیثمی در مجمع الزوائد»، ج 9، ص 201.

-3 - مزی در «تهذیب الکمال»، ج 26، ص 391

صحت حدیث

هیثمی بعد از نقل این حدیث میگوید:

«و رجاله رجال الصحيح غير محمد بن مروان الذهلي، وثقه ابن حبان» «رجال حدیث رجال صحیح است، غیر از محمد بن مروان ذهلی که او را ابن خبان توثیق کرده است».

حدیث سوم

ثوبان مولی رسول الله صلی الله علیه و آله از حضرت نقل کرده که فرمود:

«الحمد لله الذى انجى فاطمة من النار»؛ «ستایش خدایی که فاطمه علیهاالسلام را از [آتش] دوزخ نجات داد».

ص: 74

راویان حدیث

این حدیث را عده ای از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛

1 - نسائی در سننش کتاب «الزينة»، باب «الكراهية للنساء في اظهار الحلي والذهب»، ج 8 ص 158، رقم 5140

2 - ابن اثیر در «اسدالغابة»، ج 6، ص 294 و 295

3- ابن شاهین در «فضائل فاطمة»، ص 17 و 18، رقم 1.

4 - احمد بن حنبل در «المسند»، ج 5، ص 278 و 279

5 - طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج 2، ص 101 و 102 ، رقم 1448

6- حاکم نیشابوری «در المستدرک علی الصحیحین»، ج 3، ص 152 و 153.

7- ذهبی در «تلخیص المستدرک».

8- منذری در «الترغيب والترهيب»، ج 1، ص 557

9 - عراقی در «المغنى عن حمل الأسفار»، ج 2، ص 1117، رقم 4059، و «اتحاف المهرة»، ج 9، ص 365

صحت حدیث

این حدیث را عده ای از علمای اهل سنت صحیح دانسته اند از قبیل؛

1 - حاکم نیشابوری در «المستدرك على الصحيحين».

2 - ذهبی در «تلخيص المستدرك».

3 -منذری در «الترغيب والترهيب»

4 - عراقی در «المغنی عن حمل الاسفار» که سند آن را خوب میداند، ولی در کتاب «اتحاف المهرة» سند آن را تصحیح نموده است.

5 - البانی در «صحیح سنن النسائی»، ج 3، ص 1050 و 1051 ، رقم 4748

ص: 75

حدیث چهارم

عبدالله بن مسعود از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:

«انّ فاطمة حصنت فرجها، فحرّمها الله وذريتها على النار»؛ «همانا فاطمه علیهاالسلام فرج خود را حفظ نمود، لذا خداوند او و ذریه اش را بر آتش [دوزخ] حرام کرد»

راویان حدیث

این حدیث را عده ای از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛

1 - بزار در مسندش از محمد بن عقبه سدوسی، ج 5، ص 223 و 224، رقم 1829.

2 - طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج 22، ص 406 و 407، رقم 1018، وج 3، ص 41 و 42، رقم 2625

3-ابن شاهین در «فضائل فاطمة»، ص 26 ، رقم .12.

حدیث پنجم

امام علی علیه اسلام را از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که به فاطمه علیهاالسلام فرمود:

«إِنَّ اَللَّهَ یَغْضَبُ لِغَضَبِکِ وَ یَرْضَی لِرِضَاکِ»؛ «همانا خداوند به غضب تو غضبناک و به رضاییت راضی میگردد»

راویان حدیث

این حدیث را تعدادی از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛

1 - طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج 1، ص 108 ، رقم 182 وج 22، ص 401 ، رقم .1001

2 - هیثمی در «مجمع الزوائد»، ج 9، ص 203

3- حاکم نیشابوری در «المستدرک علی الصحیحین»، ج 3، ص 153 و 154.

ص: 76

4 - ابونعیم اصفهانی در «المعرفة»، ج 1، ص 318 و 319، رقم 354، و «فضائل الخلفاء» ص 124 و 125، رقم 140.

5 - ابن اثیر در «اسدالغابة»، ج 6، ص 224

تصحیح حدیث

این حدیث را تعدادی از علمای اهل تصحیح کرده و یا صحیح دانسته اند از قبیل؛

1 - حاکم نیشابوری او میگوید:

«و هذا حديث صحيح صحيح الاسناد ولم يخرجاه»؛ و این حدیثی است صحیح السند گرچه بخاری و مسلم آن را نقل نکرده اند»

2 - هیثمی که اسناد آن را حسن دانسته است.

حدیث ششم

امام علی علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:

«اذا كان يوم القيمة قيل: يا اهل الجمع غضوا أبصاركم حتى تمرّ فاطمة بنت ،محمّد فتمرّ و عليها ريطتان خضراوان - او حمراوان - »؛ «چون روز قیامت فرا رسد گفته میشود: ای جماعت اهل محشر چشمهای خود را فرو بندید تا فاطمه علیهاالسلام دختر محمد عبور کند. او در حالی که دو پارچه سبز یا قرمز بر خود پیچیده از آن جا عبور خواهد کرد».

راویان حدیث

این حدیث را عده ای از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛

1 - طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج 22، ص 400 ، رقم 999 ، وج 1، ص 108 ، رقم 180

ص: 77

2 - ابونعیم اصفهانی به نقل از او در «فضائل الخلفاء»، ص 123 و 124، رقم 138، و «المعرفة»، ج 1، ص 319، رقم 355

3- حاکم نیشابوری در «المستدرک علی الصحیحین»، ج 3، ص 153، و آن را حدیث صحیح بر شرط شیخین دانسته است.

روایات دیگر اختصاصی

روایات دیگری نیز از طرق اهل سنت درباره فضایل حضرت زهرا علیهاالسلام وارد شده است که تحت عناوین مختلف ذکر میکنیم:

شباهت فاطمه زهرا علیهاالسلام به رسول خدا صلی الله علیه و آله

از عایشه نقل شده که گفت:

«ما رأيت أحداً اشبه حديثاً وكلاماً برسول الله من فاطمة»؛(1) «من کسی را در گفتار و کلام شبیه تر به رسول خدا صلی الله علیه و آله از فاطمه ندیدم».

فاطمه علیهاالسلام جزئی از پیامبر صلی الله علیه و آله

بزار به سندش از امام علی علیه اسلام نقل کرده که فرمود:

«انّه كان عند رسول الله صلی الله علیه و آله فقال : اى شيء خير للمرأة؟ فسكتوا، فلما رجعت قلت لفاطمة: اى شيء خير النساء قالت لا يراهن الرجال. فذكرت ذلك للنبي صلی الله علیه و آله فقال: انها فاطمة بضعة منّى»؛(2) «حضرت علی علیه السلام نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بود که فرمود: چه چیز برای زن بهتر است؟ همه ساکت شدند. چون از آن مجلس برگشتم به فاطمه- علیهاالسلام - گفتم چه چیز برای زنان بهتر است؟

ص: 78


1- سنن ابی داود، ج 4، ص 355؛ صحیح ابن حبان، ج 15، ص 403؛ مستدرک حاکم، ج 3، ص 154 و 160
2- مسند بزار، ج 2، ص 160؛ مجمع الزوائد، ج 4، ص 255

حضرت عرضه داشت این که مردان او را مشاهده .نکنند جواب حضرت را که به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرضه کردم فرمود: او فاطمه جزئی از من است».

بیان آلوسی در معنای «فاطمة بضعة منّي»

آلوسی حنفی در معنای این حدیث در ذیل آیه 42 از سوره آل عمران میگوید:

«.... اذا البضعية من روح الوجود و سید کل موجود و لا اراها تقابل بشيء و اين الثريايد المتناول»(1) «...زیرا -فاطمه علیهاالسلام - جزئی از روح وجود، و سرور هر موجود -پیامبر صلی الله علیه و آله- است و نمی بینم که چیزی با این مقام مقابله کند و كجاست ستاره ثریا که دست انسان به آن برسد»

مقام فاطمه علیهاالسلام در محشر

و نیز از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

«اذا كان يوم القيمة نادى مناد من بطنان العرش: نکسوا رؤوسكم و غضوا ابصاركم حتى تمرّ فاطمة بنت محمد على الصراط، فتمرّ مع سبعين الف جارية من الحور العين كمرّ البرق»؛(2) «چون روز قیامت فرا رسد منادی از میان عرش ندا دهد سرهای خود را به زیر افکنید و چشمهای خود را ببندید تا فاطمه دختر محمد از پل صراط عبور کند حضرت فاطمه علیهاالسلام با هفتاد هزار کنیز از حورالعین همانند برق عبور میکند»

طبرانی از امام علی علیه اسلام نقل کرده که فرمود:

«اذا كان يوم القیمة قيل: يا اهل الجمع غضوا أبصاركم تمرّ فاطمة بنت رسول الله، فتمرّ عليها ريطتان حمراوان»؛(3) «چون قیامت برپا شود گفته میشود ای

ص: 79


1- روح المعانی، ج 2، ص 149 و 150
2- الخصائص الكبرى، ج 2، ص 389؛ فضائل الصحابة، ج 2، ص 763؛ صواعق المحرقة، ج 2، ص557
3- المعجم الكبير، ج 1، ص 108

اهل محشر! چشمهای خود را بر هم نهید تا فاطمه علیهاالسلام دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله عبور کند حضرت عبور میکند در حالی که دو پارچه قرمز بر تن نموده است».

ازدواج فاطمه زهرا علیهاالسلام

طبرانی به سندش از حجر بن عنبس نقل کرده که گفت:

«خطب ابوبکر و عمر فاطمة - رضي الله عنها - فقال النبي صلی الله علیه و آله: هي لك يا على»،(1) «ابوبكر وعمر از فاطمه - رضى الله عنه - خواستگاری کردند، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: او برای توست ای علی».

و از بریده نقل شده که گفت:

«خطب ابوبكر و عمر فاطمة فقال رسول الله صلی الله علیه و آله: انها صغيرة، فخطبها على فزوّجها منه»؛(2) «ابوبكر و عمر از فاطمه علیهاالسلام خواستگاری کردند رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: او کوچک است ولی چون علی از او خواستگاری کرد به ازدواج او درآورد».

طبرانی و دیگران به سند خود از عبدالله بن مسعود نقل کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«انّ الله امرنى ان زوّج فاطمة من على - رضى الله عنهما - »؛(3) «همانا خداوند مرا دستور داده که فاطمه علیهاالسلام را به ازدواج علی -رضی الله عنهما - درآورم».

تسبیحات فاطمه زهرا علیهاالسلام

جزری در «جامع الاصول» در فصل چهارم از دعا که درباره ادعیه خواب و بیداری است از ابوالورد بن ثمامه نقل کرده که حضرت علی علیه السلام ابن اعبد فرمود:

ص: 80


1- المعجم الكبير، ج 3، ص 34
2- جامع الاصول جزری، ج 9، ص 474؛ سنن نسایی، ج 6، ص 62
3- المعجم الكبير، ج 10، ص 156

«الا احدثك عنّى و عن فاطمة بنت رسول الله، وكانت من احب اهله اليه وكانت عندى؟ قلت: بلى قال انها جرّت بالرحا حتى اثرت في يدها، واستقت بالقربة حتى أثرت في نحرها، وكنست بالبيت حتى اغبرت ثيابها فأتى النبي صلی الله علیه و آله، خدم فقلت: لو اتيت اباك فسألتيه خادماً يكفيك؟ فأتته فوجدت عنده حداثاً فرجعت فأتاها من الغد فقال: ما حاجتك؟ فسكتت فقلت: انا احدثك يا رسول الله: جرّت بالرحا حتى اثرت فى يدها و حملت بالقربة حتى اثرت في نحرها، فلمّا ان جاء الخدم امرتها ان تأتيك فتستخدمك خادماً يقيها حرّ ما هى فيه. قال: اتقى الله يا فاطمة و ادّى فريضة ربّك، و اعملى عمل اهلك و اذا اخذت مضجعك فسبحى الله ثلاثة وثلاثين واحمدى ثلاثاً وثلاثين وكبّرى اربعاً وثلاثين، فتلك مائة، فهى خير لك من خادم قالت: رضيت عن الله و رسوله»؛(1) «آیا میخواهی تو را از خود و فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله حدیث بگویم؟ فاطمه -علیهاالسلام -از محبوب ترین اهل بیت او در نزدش بود و او نزد من بود راوی میگوید :گفتم آری حضرت فرمود: فاطمه- علیهاالسلام - سنگ آسیاب را میچرخاند تا آن که در دستانش اثر گذاشت و خانه را جارو میکرد تا آن که لباسش غبار آلود شد برای پیامبر صلی الله علیه و آله خدمت کارانی را آوردند من به او گفتم: اگر به نزد پدرت روی و از او خادمی تقاضا کنی خوب است؟ فاطمه -علیهاالسلام - به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و مشاهده نمود که عده ای با او سخن میگویند لذا برگشت پیامبر صلی الله علیه و آله فردای آن روز نزد فاطمه آمد وفرمود: خواسته ات چیست؟ فاطمه ساکت شد، عرض کردم: من برایتان میگویم ای رسول خدا فاطمه سنگ آسیاب را حرکت داده به حدی که در

ص: 81


1- جامع الاصول في احاديث الرسول صلى الله عليه وسلم، ج 5، ص 69 و 70

دستانش اثر گذاشته و مشک را کشیده به حدی که در گلوگاهش اثر مانده است و چون خدمتکاران را نزد شما آوردند من او را گفتم تا نزد شما آید و خادمی را درخواست کند تا از زحمت کار او بکاهد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای فاطمه تقوا پیشه کن و ادای واجب پروردگارت بنما، و کار اهلت را خودت انجام بده و چون به رختخواب رفتی سی و سه بار سبحان الله وسى و سه بار الحمد لله و سی و چهار بار الله اکبر بگو که صد بار میشود و این برای تو از خادم بهتر است فاطمه علیهاالسلام عرضه داشت از جانب خدا و رسولش راضی شدم»

بخاری نیز این حدیث را به سندش از امام علی علیه السلام این گونه نقل کرده است:

«انّ فاطمة شكت ما تلقى من اثر الرحى، فأتى النبي اصلی الله علیه و آله سبی، فانطلقت فلم تجده، فوجدت عايشة فاخبرتها، فلمّا جاء النبي صلی الله علیه و آله الله اخبرته عائشة بمجييء ،فاطمة، فجاء النبى صلی الله علیه و آله الينا وقد اخذنا مضاجعنا، فذهبت لأقوم، فقال: على مكانكما، فقعد بيننا حتى وجدت برد قدميه على صدري وقال: ألا أعلمكما خيراً ممّا سألتماني: اذا اخذتما مضاجعكما تكبّرا اربعاً و ثلاثين و تسبّحا ثلاثاً و ثلاثين و تحمدا ثلاثاً و ثلاثين، هو خير لكما من خادم»؛(1) «همانا فاطمه از آنچه از اثر چرخاندن سنگ آسیاب به او رسیده بود شکایت کرد و از طرفی برای پیامبر صلی الله علیه و آله اسیرانی را آورده بودند، لذا خدمت پدر آمد و او را نیافت ولی عایشه را دید و مطلب را به او رسانید. چون پیامبر صلی الله علیه و آله آمد عایشه پیامبر صلی الله علیه و آله را از آمدن فاطمه علیهاالسلام با خبر نمود. حضرت به سراغ او

ص: 82


1- صحیح بخاری، ج 4، ص 208 ؛ صحیح مسلم ، ج 8 ص 84؛ سنن ترمذی، ج 5، ص 142 ؛ سنن ابی داود، ج 2، ص 29.

آمد در حالی که ما رختخواب خود را انداخته بودیم خواستیم که برخیزیم که فرمود راحت باشید و لذا بين ما نشست در حالی که سردی قدمهای او را بر سینه ام احساس کردم و فرمود: آیا شما را بهتر از آنچه که از من خواستید تعلیم دهم؟ چون به رختخواب خود رفتید، سی و چهار بار الله اکبر وسی سه بار سبحان الله وسى و سه بار الحمد لله بگویید که این برای شما از خادم بهتر است».

فاطمه زهرا علیهاالسلام بهترین زنان اهل عالم

بخاری و مسلم به سند خود از فاطمه علیهاالسلام نقل کرده اند که پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب به من فرمود:

«يا فاطمة الا ترضين ان تكونى سيدة نساء العالمين»؛(1) «ای فاطمه ! آیا راضی نمیشوی که بهترین زنان اهل عالم باشی»

فاطمه زهرا علیهاالسلام بهترین زنان اهل بهشت

حاکم به سند صحیح از حذیفه نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«نزل من السماء ملك فاستأذن الله أن يسلّم على، فبشرني ان فاطمة سيدة نساء اهل الجنّة»؛(2) «فرشته ای از آسمان فرود آمد و از جانب خداوند اذن گرفت تا بر من سلام کند او مرا بشارت داد که فاطمه علیهاالسلام بهترین زنان اهل بهشت است».

ازدواج فاطمه علیهاالسلام به امر خدا

طبرانی به سند موثق از ابن مسعود نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

ص: 83


1- صحیح بخاری، ج 7، ص 142؛ صحیح مسلم، ج 7، ص 144؛ مسند احمد، ج 6، ص 282
2- مستدرک حاکم، ج 3، ص 151

«انّ الله امرنى أن أزوّج فاطمة من على»؛(1) «همانا خداوند مرا امر کرده تا فاطمه را به تزویج علی درآورم»

پیامبر صلی الله علیه و آله فدای فاطمه علیهاالسلام

حاکم نیشابوری به سند صحیح نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله خطاب به فاطمه علیهاالسلام فرمود:

«فداكِ أبى و امّی»؛(2) «پدر و مادرم به فدای تو باد».

فاطمه علیهاالسلام محبوب ترین افراد نزد پیامبر صلی الله علیه و آله

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

«احب أهلى الى فاطمه»؛(3) «محبوب ترين اهلم نزد من فاطمه علیهاالسلام است».

استشمام بوی بهشت از فاطمه علیهاالسلام

پیامبر صلی الله علیه و آله درباره حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود:

«اذا اشتقت الى رائحة الجنة شممت ريح فاطمة يا حميراء! ان فاطمة ليست كنساء الآدميين»؛(4) «هر گاه من اشتیاق به بوی بهشت پیدا میکنم بوی فاطمه را استشمام میکنم ای حمیراء همانا فاطمه علیهاالسلام همانند زنان مردم نیست».

نامگذاری فاطمه علیهاالسلام

حافظ سخاوی از ابوهریره نقل کرده که گفت:

«ان رسول الله صلی الله علیه و آله: قال انما سمّيت ابنتى فاطمة لانّ الله فطمها و محبّيها عن

ص: 84


1- مجمع الزوائد، ج 9، ص 204؛ المعجم الكبير، ج 10، ص 156.
2- مستدرک حاکم، ج 3، ص 156.
3- مستدرک حاکم، ج 2، ص 417؛ المعجم الكبير، ج 22، ص 403
4- المعجم الكبير، ج 22، ص 401؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 202

النار»؛(1) «همانا دخترم فاطمه علیهاالسلام نامیده شد؛ زیرا خداوند او و محبانش را از آتش دوزخ بازداشته است».

محبت پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به فاطمه علیهاالسلام

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خطاب به عایشه فرمود:

«يا عايشة انّه لمّا اسرى بى الى السماء ادخلنى جبرئيل الى الجنة، فناولني تفاحة فأكلتها فصارت نطفة فى صلبي، فلما نزلت من السماء واقعت خديجة من تلك التفاحة، كلّما اشتقت الى الجنة قبلتها»،(2) «ای عایشه چون مرا به آسمان بردند جبرئیل مرا وارد بهشت نمود و سیبی به من داد و من آن را تناول نمودم و آن نطفه ای در صلبم قرار گرفت و چون از آسمان فرود آمدم با خدیجه مواقعه کردم و فاطمه از آن سیب است و لذا هر گاه که مشتاق بهشت میشوم فاطمه را میبوسم»

ابویعلی در «مسند» به سندش از ابن عباس نقل کرده که گفت:

«ان النبى صلی الله علیه و آله كان اذا قدم من سفر قبل ابنته فاطمة»؛(3) «همانا پیامبر صلی الله علیه و آله چون از سفر بر میگشت دخترش فاطمه علیهاالسلام را می بوسید»

ص: 85


1- استجلاب ارتقاء الغرف، ص 175
2- تاریخ بغداد، ج 5، ص 293
3- مسند ابی یعلی، ج 4، ص 352؛ مجمع الزوائد، ج 8 ص 284؛ المعجم الاوسط، ج 4، ص 248؛ فیض القدير، ج 5، ص 198.

فضایل مشترک بین حضرت زهرا علیهاالسلام و اميرالمؤمنين علیهماالسلام

حدیث اول

از بریده نقل شده که گفت:

«كان احبُّ النساء الى رسول الله صلی الله علیه و آله فاطمة و من الرجال على»؛ «محبوب ترين زنان به رسول خدا صلی الله علیه و آله فاطمه و از مردان علی بود».

راویان حدیث

1 - ابو عیسی ترمذی در ،سننش، کتاب «المناقب»، باب «مناقب فاطمة بنت محمد»، ج 5، ص 655، رقم 3868

2 - حاکم نیشابوری، در «المستدرک علی الصحیحین»، ج 3، ص 155

3-نسائی در «خصائص امیرالمؤمنین علیه السلام»، ص 128، رقم 113.

4 - ابن عبدالبر در «الاستیعاب»، ج 4، ص 378

-5- ذهبی در «تلخیص المستدرک».

تصحیح حدیث

این حدیث را عده ای از علمای اهل سنت حسن یا صحیح دانسته اند از قبیل؛

ص: 86

1 - ترمذی آن را حسن غریب دانسته است.

2۔ حاکم نیشابوری آن را حدیث صحیح الاسناد دانسته است.

3-ذهبی در «تلخیص المستدرک» با حاکم در صحت این حدیث موافقت نموده .است

حدیث دوم

بریده میگوید:

«انّ عليّاً لما تزوّج فاطمة - رضي الله عنهما - قال له النبي صلی الله علیه و آله: (مرحباً و اهلاً). و قال له ليلة البناء: (لا تحدث شيئاً حتى تلقاني). فدعا رسول الله صلی الله علیه و آله بماء فتوضأ منه، ثم افرغه على على فقال: (اللهم بارك فيهما وبارك لهما في شبلهما»؛ «همانا علی چون با فاطمه- رضى الله عنهما - ازدواج کرد پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: (مرحبا و مبارک باد) و شبی که میخواستند کاری انجام دهند پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: (دست به کاری نزنید تا مرا ملاقات نمایید). رسول خدا صلی الله علیه و آله آبی طلبید و از آن وضو ساخت و سپس بر علی پاشید و عرضه داشت: (بار خدایا در آن دو برکت قرار بده و نیز فرزندان آنان را مبارک گردان)»

راویان حدیث

این حدیث را برخی از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛

1 - بزار در مسندش (ق/243)

2 - طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج 2، ص 20، رقم 1153.

3- هیثمی در «مجمع الزوائد»، ج 9، ص 20.

ص: 87

صحت حدیث

هیثمی بعد از نقل این حدیث مینویسد:

«و رجالهما - اى البزار والطبراني - رجال الصحيح غير عبدالكريم بن سليط وثّقه ابن حبان»؛ «رجال سند بزار وطبراني - رجال صحیح اند غیر از عبد الكريم بن سلیط که ابن حبان او را توثیق نموده است».

حديث سوم

ابن عباس میگوید:

«انّ النبي صلی الله علیه و آله لما دخل على على وفاطمة - رضي الله عنهما - ليلة بنائهما رأينه اللَّهُ من حضر من النساء فذهبن و بينهن وبين النبي صلی الله علیه و آله ستر، و تخلفت اسماء بنت عميس فقال لها النبىصلی الله علیه و آله: (على رسلك من انت؟ قالت: انا التي احرس ابنتك، انّ الفتاة ليلة تبنى بها لابد لها من امرأة تكون قريبة منها ان عرضت لها حاجة او ارادت شيئاً افضت بذلك اليها. قال: (فانّى اسأل الله ان يحرسك من بين يديك و من خلفك و عن يمينك وعن شمالك من الشيطان الرجيم). فلما اقبلت عليه فاطمة بكت فقال: (و ما يبكيك؟ فما الوتُك فى نفسى، وقد اصبت لك خير أهلى و ايم الذي نفسي بيده لقد زوجتك سعيداً في الدنيا و انّه في الآخرة لمن الصالحين) ثم امر اسماء فجاءته بالمخضب فرش منه على فاطمة و على نفسه، ثم التزمها فقال: (اللهم أنّها منّى وانا منها، اللهم كما اذهبت عنى الرجس و طهرتنى فطهرها). ثم دعا بمخضب آخر، ثم دعا علياً، فصنع به كما صنع بها، ثم دعاله كما دعالها، ثم قال لهما: (قوما الى بيتكما جمع الله بينكما، وبارك في سيركما، واصلح بالكما). ثم قام فلم يزل يدعو لهما حتى توارى في حجرته»؛

ص: 88

«پیامبر صلی الله علیه و آله چون وارد بر علی و فاطمه-رضى الله عنهما- در زفافشان شد زنانی که در آنجا بودند همگی به کناری رفتند و بین آنان و پیامبر صلی الله علیه و آله ستری بود ولی اسماء دختر عمیس از آنان تخلف جسته و نرفت. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: صبر کن ببینم تو کیستی؟ او گفت: من کسی هستم که دخترت را مواظبت میکنم؛ زیرا دختران جوان در شب زفاف احتیاج به زنی دارند که همراهشان باشد تا اگر حاجتی داشتند یا چیزی خواستند حاجتشان را برآورده ساخته و به او برسانند. حضرت فرمود: من از خداوند میخواهم تا تو را از طرف جلو و پشت و راست و چپ از شیطان رانده شده، محافظت نماید و چون فاطمه به نزد پدر آمد گریست. حضرت فرمود: چه چیز تو را گریان کرده است؟ من برای تو در خیرخواهی هیچ کوتاهی نمیکنم و من بهترین اهل بیتم را به تزویج تو در آورده ام و قسم به کسی که جانم به دست اوست من تو را به ازدواج کسی درآورده ام که در دنیا با سعادت است و همانا او در آخرت به طور حتم از صالحان خواهد بود. آنگاه به اسماء دستور داد تا ظرف آبی بیاورد و از آن بر فاطمه و بر خودش پاشید، سپس دخترش را در بغل گرفت و فرمود بارخدایا همانا او از من و من از اویم بارالها همان گونه که از من پلیدی را دور کرده و مرا پاک نمودی او را نیز پاک گردان آن گاه ظرف آب دیگری خواست و سپس علی را خواند و با او آن کاری کرد که با فاطمه نمود و همان گونه که بر او دعا کرده بود بر علی نیز دعا کرد، سپس به آن دو فرمود: (برخیزید و به خانه خود روید، خداوند بین شما دو نفر را جمع کند و زندگی شما را مبارک گرداند و امورتان را اصلاح نماید). سپس برخاست و مدام برای آن دو دعا میکرد تا آنان وارد حجره خود شدند».

ص: 89

راویان حدیث

این حدیث را عده ای از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛

1 - طبرانی در «المعجم الكبير»، ج 22، ص 410-412، رقم 1022 و ج 23، ص 132-135، رقم 362

2 - عبد الرزاق در «المصنف»، ج 5، ص 486-489، رقم 9782

3- هیثمی در «مجمع الزوائد»، ج 9، ص 207-209

4 - نسائی در «خصائص علی علیه السلام»، ص 138 و 139 ، رقم 125.

ص: 90

فضایل مشترک بین على و فاطمه وحسن وحسين علیهم السلام

حدیث اول

سعد بن ابی وقاص میگوید:

«لما نزلت هذه الآية «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ» دعا رسول الله صلی الله علیه و آله علياً و فاطمة و حسناً و حسيناً فقال: (اللهم هؤلاء اهلی»؛ «چون این آیه نازل شد (پس بگو بیایید بخوانیم فرزندانمان را و فرزندانتان را) رسول خدا صلی الله علیه و آله على وفاطمه وحسن وحسين -علیهم السلام-را خواست و عرضه داشت: (بارالها! اینان اهل من هستند)».

راویان حدیث

این حدیث را تعدادی از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل:

1 - مسلم در صحیحش کتاب «فضائل الصحابة»، باب «من فضائل على رضی الله عنه» ج 5، ص 1871، رقم 2404

2 - ترمذی در سننش کتاب «المناقب»، باب «مناقب علی رضی الله عنه»، ج 5، ص 596، رقم 3724، و کتاب «تفسیر القرآن»، باب «و من سورة آل عمران»، ج 5، ص 210 ، رقم 2999

ص: 91

3- ابن اثیر در «اسد الغابة»، ج 3، ص 601 و 602، به نقل از ترمذی.

4 - احمد بن حنبل در «المسند»، ج 3، ص 160، رقم 1608.

5 - نسائی در «خصائص على علیه السلام» ، رقم 11.

6 - حاکم نیشابوری در «المستدرک علی الصحيحين»، ج 3، ص 150

7 - بیهقی در «السنن الکبری»، ج 7، ص 63

8 -بزار در مسندش، ج 3، ص 324 و 325، رقم 1120.

تصحیح حدیث

این حدیث را عده ای از علمای اهل سنت تصحیح کرده یا آن را صحیح دانسته اند از قبیل

1 - ترمذی که بعد از نقل حدیثش میگوید: «هذا حدیث حسن صحیح»؛ «این حدیث حسن صحیح است».

2 - حاکم نیشابوری در «المستدرك على الصحيحين»

3- ذهبی در «تلخیص المستدرك»، ج 3، ص 150

4 - ناصرالدین البانی در «صحيح سنن الترمذى»، ج 3، ص 32، رقم 2397. او میگوید: «صحیح الاسناد».

حدیث دوم

ام سلمه میگوید:

«انّ النبي صلی الله علیه و آله جلل على الحسن والحسين و على و فاطمة كساء، ثم قال: (اللهم هؤلاء اهل بیتی و خاصتي اذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيراً). فقالت ام سلمة: و انا معهم يا رسول الله قال: (انك الى خير)»؛ «همانا پیامبر صلی الله علیه و آله

ص: 92

پارچه را بر روی حسن و حسين وعلى وفاطمه علیهم السلام الله كشید و سپس عرضه داشت: (بارالها اینان اهل بيت من و از خواص من میباشند هر گونه پلیدی را از آنان دور کرده و پاکشان گردان). ام سلمه گفت: ای رسول خدا! آیا من با آنان هستم؟ حضرت فرمود: (تو بر خیری)».

راویان حدیث

این حدیث را عده ای از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل:

1 - ترمذی در سننش در کتاب «المناقب» باب «مناقب فاطمة بنت محمد»، ج 5، ص 656 و 657، رقم 3871

2 - احمد بن حنبل در «المسند»، ج 44، ص 217، رقم 26597، و در «فضائل الصحابة»، ج 2، ص 587 و 588، رقم 994

3- ابویعلی در مسندش، ج 12، ص 415 ، رقم 7021

4 - ابن اثیر در «اسد الغابة»، ج 3، ص 607 به نقل از ابویعلی

5 - طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج 23، ص 334 ، رقم 770، و «المعجم الاوسط»، ج 4، 479، رقم 3811.

6 - ابن ابی خیثمه در تاریخش، ج 1، ص 26-28، رقم 31.

7 - ابونعیم اصفهانی در «اخبار اصفهان»، ج 1، ص 143

تصحیح حدیث

این حدیث را برخی از علمای اهل سنت تصحیح کرده یا آن را حسن دانسته اند از قبیل ترمذی که بعد از نقل آن میگوید:

«هذا حديث حسن، و هو احسن شيء روى فى هذا الباب»؛ این حدیثی است حسن و بهترین روایتی است که در این باب وارد شده است»

ص: 93

حديث سوم

عمر بن ابی سلمه میگوید:

«لما نزلت هذه الآية على النبى صلی الله علیه و آله: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرا»ً فى بيت ام سلمة، فدعا فاطمة و حسناً و حسيناً، فجلّلهم بكساء و على خلف ظهره، فجللهم بكساء وعلى خلف ظهره، ثم قال: (اللهم هؤلاء اهل بيتى فاذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيراً). قالت ام سلمة: وانا معهم يا نبي الله؟ قال: (انت على مكانك وانت على خیر)»؛ «چون این آیه: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً» بر پیامبر صلی الله علیه و آله در خانه ام سلمه نازل شد، حضرت،فاطمه و حسن و حسین را خواست و بر روی آنان پارچه ای کشید و علی پشت سرش بود و بر روی همۀ آنها پارچه را کشید و سپس فرمود: (بارالها! اینان اهل بیت من هستند پس مطلق پلیدی را از آنان دور کن و پاکشان گردان) ام سلمه گفت: و من با آنان هستم ای پیامبر صلی الله علیه و آله خدا؟ حضرت فرمود: (تو بر سر جایت باش و تو بر خيرى)»

این حدیث را برخی از علمای اهل سنت نقل کرده اند از آن جمله؛

1 - ترمذی در سننش کتاب «تفسير القرآن»، باب «و من سورة الاحزاب»، ج 5، 327 و 328، رقم 3205، و کتاب «المناقب»، باب «مناقب اهل بيت النبي صلی الله علیه و آله»، ج 5، ص 621، رقم 3787

3-بغوی در معجمش، ج 4، ص 319، رقم 1773.

4 - ناصرالدین البانی در «صحیح سنن الترمذى»، ج 3، ص 91 و 92 و ج 3، ص 226 و 227 ، رقم 2979. او بعد از نقل حدیث میگوید: «صحیح».

ص: 94

حدیث چهارم

عایشه میگوید:

«خرج النبى صلی الله علیه و آله و عليه مرط مرحل من شعر اسود، فجاء الحسن بن على فادخله، ثم جاء الحسين فدخل معه، ثم جاءت فاطمة فادخلها، ثم جاء على فادخله ثم قال: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»»؛ «پیامبر صلی الله علیه و آله [از خانه] خارج شد در حالی که بر [دوشش] پارچه ای خیاطی نشده از پشم و نقاشی شده از موی سیاه بود، حسن بن علی آمد و او را داخل در آن نمود و سپس حسین آمد و با او داخل شد وسپس فاطمه علیهاالسلام آمد و او را نیز داخل کرد و آن گاه علی آمد و او را نیز داخل کرد آنگاه این آیه را تلاوت نمود: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً».

راویان حدیث

این حدیث را مسلم بن حجاج در صحیحش کتاب «فضائل الصحابة»، باب «فضائل اهل بيت النبى صلی الله علیه و آله»، ج 4، ص 1883 ، رقم 2424 نقل کرده است.

حدیث پنجم

انس بن مالک میگوید:

«انّ رسول الله صلی الله علیه و آله كان يمر بباب فاطمة ستة اشهر اذا خرج الى صلاة الفجر يقول: الصلاة يا اهل البيت «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»»؛ «همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله تا شش ماه هنگامی که به جهت نماز صبح از خانه خارج میشد از کنار درب خانه فاطمه علیهاالسلام مرور میکرد

ص: 95

و می فرمود: نماز ای اهل بیت «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطهيراً»».

راویان حدیث

این حدیث را برخی از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛

1 - ترمذی در سننش، باب «و من سورة الأحزاب»، كتاب «تفسیر القرآن»، ج 5، ص 328، رقم 2206

2 - احمد بن حنبل در «المسند»، ج 21، ص 434، رقم 14040.

3-ابویعلی در مسندش، ج 7، ص 60، رقم 3979

5- ابن ابی شیبه در «المصنف»، ج 12، ص 127.

6 -بزار در مسندش، ج 7، ص 59، رقم 3978

7 -طبرانی در «المعجم الکبير»، ج 3، ص 56، رقم 2671 و ج 22، ص 402، رقم 1002

8-ابوداود طیالسی در مسندش، ج 8، ص 274 ، رقم 2059

9-ابن شاهین در «فضائل فاطمة»، ص 32 ، رقم 15.

10 - طبری در تفسیر «جامع البیان»، ج 22، ص 6.

11 - طحاوی در «مشکل الآثار»، ج 2، ص 248 ، رقم 774

12 - ابن اثیر در «اسد الغابة»، ج 6، ص 223

13 - حاکم نیشابوری در «المستدرک علی الصحيحين»، ج 3، ص 158.

14 - ذهبی در «تلخیص المستدرک»

تصحیح یا تحسین حدیث

این حدیث را برخی از علمای اهل سنت تحسین یا تصحیح کرده و یا صحیح دانسته اند از قبیل؛

ص: 96

1 - ترمذی که بعد از نقل آن میگوید: «این حدیث حسن است».

2- حاکم نیشابوری که آن را صحیح بر شرط مسلم میداند

حدیث ششم

ام سلمه میگوید:

«انّ رسول الله صلی الله علیه و آله قال لفاطمة: (ائتينى بزوجك و ابنيك) فجاءت بهم، فألقى عليهم كساءً فدكياً، قال: ثم وضع يده عليهم ثم قال: (اللهم ان هؤلاء آل محمد فاجعل صلواتك و بركاتك على محمد و على آل محمد، انك حميد مجيد). قالت ام سلمة: فرفعت الكساء لأدخل معهم، فجذبه من يدي و قال: (انك على خير)»؛ «همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله به فاطمه فرمود: همسر و فرزندانت را نزد من آور) فاطمه علیهاالسلام آنها را آورد و حضرت بر روی آنها پارچه ای از فدک کشانید او گفت سپس دستش را بر روی آنان گذاشت و فرمود: (بارالها! اینان آل محمداند، پس درودها و برکات را بر محمد وبر آل محمد قرار بده، زیرا که تو ستایش شده و تمجید شده ای) ام سلمه :گفت من پارچه را بالا زدم تا با آنان بر زیر آن قرار گیرم که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را از دستم کشید و فرمود: (همانا تو بر خیری)»

راویان حدیث

این حدیث را عده ای از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛

1 - احمد بن حنبل در «المسند»، ج 44، ص 327 و 328، رقم 26746 و در «فضائل الصحابة»، ج 2، ص 602، رقم 1029.

2 - طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج 3، ص 53، رقم 665 وج 23، ص 336، رقم 779 .780

ص: 97

حدیث هفتم

درباره امام علی علیه اسلام نقل شده:

«انه دخل على النبى صلی الله علیه و آله و قد بسط شملة و جلس عليها هو و فاطمة والحسن و الحسين، ثم اخذ النبى صلی الله علیه و آله بمجامعه فعقد عليهم، ثم قال: (اللهم ارض عنهم كما انا عنهم راض)»؛ «من بر پیامبر صلی الله علیه و آله داخل شدم در حالی که آن حضرت پارچه ای را پهن کرده و او و فاطمه علیهاالسلام و حسن و حسين علیهم السلام بر روی آن نشسته ،بودند، آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله اطراف آن را گرفت و به هم بست، سپس عرضه داشت: (بارالها از آنان راضی باش همانگونه که من از آنان راضی هستم)»

راویان حدیث

این حدیث را عده ای از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛

1- طبرانی در «المعجم الاوسط»، ج 6، ص 241 ، رقم 5510

2 - هیثمی در «مجمع الزوائد»، ج 9، ص 169

او بعد از نقل حدیث مینویسد:

«رجاله رجال الصحيح غير عبيد بن طفيل وهو ثقة»؛ «رجال آن رجال صحيح است غیر از عبید بن طفیل که ثقه میباشد»

او از رجال مسلم است آن گونه که ابن حجر در کتاب «التقريب»، ص 970 ترجمه 6930 گفته است.

3-ابن عدی در «الکامل»، ج 6، ص 208-210

ص: 98

حدیث هشتم

امام علی علیه اسلام از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:

«من احب هذين واباهما و امهما كان معى في درجتى يوم القيمة»؛ «هر كس این دو حسن و حسین علیهماالسلام- و پدر و مادرشان را دوست بدارد با من در روز قیامت در درجه من میباشد»

راویان حدیث

این حدیث را عده ای از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛

1 - ترمذی در سننش در کتاب «المناقب»، باب «مناقب علی بن ابی طالب»، ج 5، ص 599 و 600، رقم 3733

2 - مزی در «تهذيب الكمال»، ج 20، ص 20، ص 354

3- طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج 3، ص 50 ، رقم 2654» و «المعجم الاوسط»، ج 2، ص 345، رقم 940

حديث نهم

زید بن ارقم از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که خطاب به علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام فرمود:

«انا سلم لمن سالمتم و حرب لمن حاربتم»؛ «من با کسانی که با شما در صلح اند در صلح میباشم و با کسانی که با شما در جنگ میباشند در جنگم»

راویان حدیث

این حدیث را عده ای از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛

ص: 99

1 - ترمذی در کتاب «المناقب»، باب «فضائل فاطمة»، ج 5، ص 656، رقم 3870

2- ابن اثیر در «اسد الغابة»، ج 6، ص 225، به نقل از ترمذی

3 - ابن ماجه در سننش «فضائل اصحاب رسول الله صلی اللهعلیه و آله فضل الحسن و الحسين علیهماالسلام»، ج 1، ص 52، رقم 145

4- حاکم نیشابوری در «المستدرک علی الصحيحين»، ج 3، ص 149

5 - ذهبی در «تلخیص المستدرک»، ج 3، ص 149

6 -بزار در مسندش (ق/229)

7-طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج 3، ص 40، رقم 2619 و ج 5، ص 184، رقم 5030 و «المعجم الاوسط»، ج 6، ص 8 و 9، رقم 5011، و «المعجم الصغير»، ج 2، ص 287، رقم 754

8- مزی در «تهذيب الكمال»، ج 13، ص 113، از طریق طبرانی

9 - ابن ابی شیبه در «المصنف»، ج 7، ص 512، رقم 7.

10 - دولابی در «الاسماء والكنى»، ج 2، ص 160

حدیث دهم

ام سلمه نقل میکند:

«انّ رسول الله صلی الله علیه و آله التفّ على على وفاطمة والحسنين بثوبه، ثم قال: (اللهم عاد من عاداهم و وال من والاهم)»؛ «همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله پارچه ای را بر روی على وفاطمه و حسن و حسین ،پیچید سپس عرضه داشت: (بارالها دشمن بدار کسی را که آنان را دشمن دارد و دوست بدار هر کسی را که آنان را دوست دارد».

ص: 100

راویان حدیث

1 - ابو یعلی در مسندش، ج 12، ص 383 و 384، رقم 6951

2- هیثمی در «مجمع الزوائد»، ج 9، ص 166 و 167، او بعد از نقل حدیث سند آن را خوب میداند.

ص: 101

فضایل مشترک بین فاطمه زهرا وحضرت خدیجه علیها

1 - حديث انس

انس بن مالک از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:

«حسبك من نساء العالمين؛ مريم ابنة عمران و خديجة بنت خويلد، وفاطمة بنت محمد و آسية امرأة فرعون»؛ «بس است تو را از زنان عالمیان مریم علیهاالسلام دختر عمران وخديجه دختر خويلد وفاطمه علیهاالسلام دختر محمد و آسیه زن فرعون»

راویان حدیث

این حدیث را عده ای از محدثان اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛

1 - ترمذی در «صحیح» در کتاب «المناقب»، باب «فضائل خدیجه» ، ج 5، ص 660 حدیث 3878 از ابوبکر بن زنجويه محمد بن عبدالملك، از عبدالرزاق.

2 - احمد بن حنبل در «المسند»، ج 19، ص 387، حدیث 12391 از عبدالرزاق و در «فضائل الصحابة»، ج 2، ص 755، حدیث 1325 و 1337.

3- بزار در ،مسندش، ج 5، ص 380 ، رقم 3039 از محمد بن مهدی از عبدالرزاق

ص: 102

5 - طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج 22، ص 402، حدیث 1003 وج 23، ص 7، حدیث 3 از اسحاق بن ابراهیم ،دبری از عبدالرزاق

6 - ابونعیم اصفهانی در «حلیة الاولیاء»، ج 2، ص 344

ابن ابی عاصم، در «الآحاد»، ج 5، ص 363، حدیث 2960

- ابن حبان در «الاحسان»، ج 15، ص 401 و 402، حدیث 6951 به سندش از ابن ابي السرى، وج 15، ص 464، حدیث 7003، به سندش از ابوسفیان احمد بن سفیان و عبیدالله بن فضاله

9 - حاکم نیشابوری در «المستدرک علی الصحیحین»، ج 3، ص 157.

10 - بغوی در شرح السنة، ج 14، ص 157، حدیث 3955

تصحیح حدیث

1 - ترمذی بعد از نقل این حدیث میگوید: «هذا حدیث حسن صحیح»؛ «این حدیث حسن وصحیح است».

2 - ناصرالدین البانی با ترمذی در تعلیقه خود بر «المشكاة» موافقت کرده است.(1)

او نیز در کتاب «صحیح سنن الترمذی» میگوید این حدیث صحیح است».(2)

2 - حديث ابن عباس

ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:

«افضل نساء اهل الجنة خديجة بنت خويلد وفاطمة بنت محمد و مريم و آسية»؛ «برترین زنان اهل بهشت؛ خدیجه دختر محمد، ومريم و آسيه است».

ص: 103


1- المشكاة، ج 3، ص 1745، رقم 6181
2- صحيح سنن الترمذى، ج 3، ص 244، رقم 3053

این حدیث را جماعتی از محدثان اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛

1 - احمد بن حنبل در «المسند»، ج 4، ص 409، حدیث 2668

2 - حاکم نیشابوری در «المستدرک علی الصحيحين»، ج 3، ص 60

3 - ابن اثیر در «اسد الغابة»، ج 6، ص 83

4 - ابویعلی در مسندش، ج 5، ص 110 ، رقم 2722

5 -نسایی در «السنن الکبری»، ج 5، ص 93، رقم 8355

6 - طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج 11، ص 266، رقم 11927 وج 23، ص 7، رقم 1.

تصحیح حدیث

این حدیث را جماعتی از اهل سنت تصحیح کرده اند از قبیل؛

1 - ابن حبان بنابر نقل آن در صحیحش.

2 - حاکم نیشابوری در «المستدرك على الصحيحين».

3 - ابن حجر در کتاب «فتح الباری»، ج 7، ص 168

4 - ذهبی در «تلخیص المستدرک».

5- سیوطی در «جامع الصغیر»، ج 1، ص 195 ، رقم 1307.

6 - ناصرالدین البانی در «صحیح الجامع الصغیر»، ج 1، ص 253، رقم 1135

7- نووی در «تهذیب الاسماء»، ج 2، ص 341 و 342 که آن را تحسین نموده است.

- هیثمی در «مجمع الزوائد»، ج 9، ص 223 که رجال آن را رجال صحیح می داند.

ص: 104

فضایل فاطمه علیهاالسلام زهرا علیهاالسلام در احاديث اهل بيت السلام

اشاره

ص: 105

هر یک از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به گونه ای حضرت زهرا علیهاالسلام را ستوده اند اینک به برخی از روایات در این باره اشاره میکنیم

1 - فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله

از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

«و لو كان الحسن شخصاً لكان فاطمة، بل هى اعظم، انّ فاطمة ابنتى خير اهل الارض عنصراً وشرفاً وكرماً»؛(1) «اگر زیبایی و کمال در شخصی تجلّی میکرد او فاطمه علیهاالسلام ،بود بلکه فاطمه علیهاالسلام از همه چیز بزرگتر است. همانا فاطمه علیهاالسلام دخترم بهترین اهل زمین از حیث حقیقت و شرف وكرم است».

و نیز از پیامبر صلی الله علیه و آله له نقل شده که فرمود:

«فاطمة حوراء انسية فكلّما اشتقت الى رائحة الجنة شممت رائحة ابنتى فاطمة»،(2) «فاطمه حورية انسی است که هر گاه مشتاق بوی بهشت شوم او را میبویم»

و نیز درباره آن حضرت فرمود:

«من عرف هذه فقد عرفها ومن لم يعرفها فهى فاطمة بنت محمد و هي بضعة

ص: 106


1- فرائد السمطين، ج 2، ص 68
2- امالی صدوق، 546؛ علل الشرائع، ج 1، ص 184؛ بحارالانوار، ج 43، ص 4.

منى و هى قلبى و روحى التي بين جنبي، فمن آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذى الله»؛(1) «هر کس که او را شناخته که شناخته و کسی که او را نشناخته او پاره ای از من است او قلب من وروح من است که بین دو پهلوی من قرار ،دارد پس هر کس که او آزار دهد مرا آزرده است و هر کس مرا آزرده کند خدا را آزرده کرده است».

و نیز نقل شده که فرمود:

«يا على هذه والله سيدة نساء اهل الجنّة من الاولين والآخرين، هذه والله مريم الكبرى»؛(2) «ای علی این- فاطمه علیهاالسلام - بهترین و سرآمد زنان اهل بهشت از اولین و آخرین است این به خدا سوگند- مریم کبراست».

و نیز نقل شده که فرمود:

«خير رجالكم على بن ابى طالب و خير شبابكم الحسن والحسين و خير نساؤكم فاطمة بنت محمد»؛(3) «بهترین مردان شما علی بن ابی طالب و بهترين جوانان شما حسن وحسين و بهترین زنان شما فاطمه علیهاالسلام دختر محمد است».

و نیز نقل شده که فرمود:

«لو لم يخلق الله على بن ابي طالب لما كان لفاطمة كفو»؛(4) «اگر خداوند علی را خلق نکرده بود برای فاطمه همتایی نبود».

و نیز نقل شده که فرمود:

ص: 107


1- كشف الغمه، ج 2، ص 94؛ بحار الانوار، ج 43، ص 54
2- بحار الانوار، ج 22، ص 484؛ الصراط المستقيم، ج 2، ص 92
3- تاریخ بغداد ج 5 ص 157؛ تاریخ دمشق، ج 14، ص 167.
4- روضة الواعظین، ص 146.

«انّ ابنتى فاطمة ملأ الله قلبها و جوارحها ايماناً الى مشاشها»،(1) «همانا دخترم فاطمه کسی که خداوند قلبش را پر از ایمان ویقین کرده است».

و نیز نقل شده که فرمود:

«يا فاطمة البشرى فلك عند الله مقام محمود، تشفعين فيه لمحبّيك و شيعتك فتشفعین»؛(2) «ای فاطمه بشارت باد تو را که برای تو نزد خداوند مقام پسندیده ای است. تو در روز قیامت برای دوستان و شيعيانت شفاعت میکنی و شفاعتت پذیرفته میشود»

مجلسی نقل کرده:

«دخل رسول الله على فاطمة فى صبيحة عرسها بقدح فيه لبن فقال: اشربي فداك ابوك»؛(3) «رسول خدا صلی الله علیه و آله بر فاطمه علیهاالسلام صبح روز عروسی اش با پیمانه ای از شیر وارد شد و فرمود: بیاشام پدرت به قربانت».

و نیز درباره دخترش فاطمه علیهاالسلام خطاب به امام علی علیه اسلام فرمود:

«هذه وديعة الله و وديعة رسوله عندك، فاحفظني فيها...»(4) «اى ابالحسن وديعة خدا ووديعة رسولش محمد صلی الله علیه و آله نزد توست پس امانت خدا را حفظ کن و مرا در حق او محافظت نما...».

و نیز خطاب به سلمان فرمود:

«یا سلمان حبّ فاطمة ينفع فى مائة من المواطن ايسر تلك المواطن: الموت و القبر والميزان والمحشر و الصراط و المحاسبة، فمن رضيت عنه ابنتي

ص: 108


1- دلائل الامامة، ص 139
2- كنز الفوائد ص 64؛ بحارالانوار، ج 29، ص 346
3- بحارالانوار، ج 43، ص 142
4- الصراط المستقيم، ج 2، ص 92

فاطمة رضيت عنه، و من رضيتُ عنه رضى الله عنه، و من غضبت عليه ابنتي فاطمة غضبت عنه و من غضبت عليه غضب الله عليه»؛(1) «ای سلمان محبت فاطمه در صد مکان به تو نفع میرساند کمترین آن مکانها مرگ ،قبر ،میزان ،محشر، صراط و محاسبه است. پس هر کس که دخترم فاطمه از او راضی باشد من از او راضیم و هر کس که من از او راضی باشم خداوند از او راضی است و هر کس که دخترم فاطمه بر او غضب کند من از او غضبناكم، و هر کس که من بر او غضب کنم خداوند بر او غضب کرده است».

و نیز نقل شده که فرمود:

«ليلة عُرِجَ بي الى السماء رأيت على باب الجنّة مكتوباً: لا اله الا الله محمد رسول الله، على حبيب الله، الحسن و الحسين صفوة الله، فاطمة خيرة الله على باغضهم لعنة الله»؛(2) «شبی که مرا به آسمان بردند بر در بهشت مشاهده کردم که چنین نوشته شده بود خدایی جر خداوند متعال نیست، محمد فرستاده خداست علی محبوب خداست حسن و حسین برگزیدهٔ خداوند است فاطمه برگزیده خداوند است لعنت خدا بر دشمنان آنان باد»

رسول خدا صلی الله علیه و آله در وصف دخترش فاطمه علیهاالسلام فرمود:

«و امّا ابنتى فاطمة فانّها سيدة نساء العالمين... متى قامت في محرابها بين يدى ربّها زهر نورها لملائكة السماء كما يزهر نور الكواكب لأهل الارض و يقول الله عزّوجل لملائكته: يا ملائكتي انظروا الى أمتى فاطمة سيدة امائي قائمة بين يدى ترعد فرائصها من خيفتى وقد اقبلت بقلبها على عبادتي اشهدكم اني

ص: 109


1- مائة منقبة، ص 127؛ بحار الانوار، ج 27، ص 116
2- تاریخ بغداد، ج 1، ص 274؛ تاریخ دمشق، ج 14، ص 170؛ شواهد التنزيل، ج 1، ص 259؛ الجواهر السنية، ص 305

قد امنتُ شيعتها من النار..»(1) «و اما دخترم فاطمه او سرآمد زنان عالم است... و چون در محرابش در برابر پروردگارش قرار میگیرد نورش برای ملائکه آسمان پرتوافکنی میکند همان گونه که نور ستارگان برای اهل زمین روشنایی میدهد و خداوند عزّوجلّ به فرشتگانش میفرماید: ای فرشتگانم به کنیزم فاطمه بهترین کنیزانم نظر کنید که چگونه در برابرم ایستاده و بندبند بدنش از خوف من لرزان است و به قلبش بر عبادت من روی آورده است گواهی میدهم نزد شما که شیعیانش را از آتش [دوزخ] باز دارم....»

2 - فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه خود

حضرت زهرا علیهاالسلام در آغازین زندگی مشترک خود با حضرت علی علیه السلام به فکر فرو می رود حضرت از او علت آن را سؤال میکند؟ او عرضه می دارد

«تفكرت في حالي و امرى عند ذهاب عمري و نزولى في قبري، فشبهت دخولى فى فراشي بمنزلى كدخولى الى لحدى و قبرى فانشدك الله ان قمت الى الصلاة فنعبد الله تعالى هذه الليلة»؛(2) «من در حال و امرم هنگام رفتن عمرم وورود در قبرم تفکر کردم و وارد شدن در بسترم در منزلم را به وارد شدن در لحد وقبرم تشبیه نمودم تو را به خدا سوگند میدهم اگر میشود برای نماز برخيزيم و خداوند متعال را در این شب عبادت کنیم».

ص: 110


1- بحار الانوار ، ج 43، ص 172؛ امالی صدوق، ص 175؛ فضائل، ص 9
2- احقاق الحق ، ج 23، ص 489 و ج 4، ص 481

3- فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه امام علی علیه السلام

از امام علی علیه اسلام نقل شده که فرمود:

«زَوْجَتِی خَیْرُ نِسَاءِ اَلْأُمَّهِ»؛(1) «مرا به ازدواج بهترین زنان امت درآورده ای» آن حضرت درباره همسرش فاطمه زهرا علیهاالسلام میگوید:

«فَوَاللهِ مَا أغْضَبْتُهَا وَ لا أکْرَهْتُهَا عَلَی أمْرٍ حَتَّی قَبَضَهَا اللهُ عَزَّوَجَلَّ وَ لا أغْضَبَتْنِی وَ لا عَصَتْ لِی أمْراً وَ لَقَدْ کُنْتُ أنْظُرُ إِلَیْهَا فَتَنْکَشِفُ عَنِّی الْهُمُومُ وَالأحْزَان»؛(2)

«به خدا سوگند من او را به غضب در نیاوردم و بر کاری او را مجبور نساختم تا آن که خداوند عزّوجلّ او را قبض روح نمود و او مرا به غضب در نیاورد و در هیچ دستوری مرا نافرمانی نكرد و من هر گاه به او نظر میکردم تمام هم و حزنهایم از من دور میشد».

4 - فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه امام حسن علیه السلام

آن حضرت در دفاع از مادرش فاطمه علیهاالسلام خطاب به مغیره فرمود:

«و أنْتَ الَّذي ضَرَبْتَ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسولِ الله صلی الله علیه و آله حَتَّى أَدْمَيْتُهَا وألْقَتْ مَا فِي بَطْنِهَا... وقد قال لها رسول الله صلی الله علیه و آله: أَنْتِ سَیِّدَهُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّهِ وَ اللَّهُ مُصَیِّرُکَ إِلَی النَّار.»؛(3) «تو بودی که فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله را زدی به حدی که خون از او جاری ساخته و بچه اش را ساقط نمودی... در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و آله دربارۀ او فرمود: تو سرور زنان اهل بهشتی به خدا سوگند که جایگاه تو در آتش دوزخ است».

ص: 111


1- مناقب کوفی، ج 1، ص 392؛ کشف الغمة، ج 2، ص 102؛ بحار الانوار، ج 43، ص 143
2- مناقب خوارزمی، ص 353؛ کشف الغمة، ج 1، ص 373؛ بحار الانوار، ج 43، ص 134
3- احتجاج طبرسی، ج 1، ص 414

از امام حسن علیه السلام نقل شده که فرمود:

«رَأَیتُ اُمّی فاطِمَهَ علیهاالسلام قامَت فی مِحرابِها لَیلَهَ جُمعَتِها ، فَلَم تَزَل راکِعَهً ساجِدَهً حَتَّی اتَّضَحَ عَمودُ الصُّبحِ ، و سَمِعتُها تَدعو لِلمُؤمِنینَ والمُؤمِناتِ و تُسَمّیهِم و تُکثِرُ الدُّعاءَ لَهُم و لا تَدعو لِنَفسِها بِشَیءٍ ، فَقُلتُ لَها : یا اُمّاه ، لِمَ لا تَدعینَ لِنَفسِکِ کَما تَدعینَ لِغَیرِکِ ؟ فَقالَت : یا بُنَیَّ ، الجارَ ثُمَّ الدّارَ»(1) «مادرم فاطمه علیهاالسلام را شبهای جمعه مشاهده میکردم که دائماً در حال رکوع و سجود بود تا هنگامی که عمود صبح طلوع میکرد و از او میشنیدم که برای مؤمنین ومؤمنات دعا مینمود و نام آنها را میبرد و زیاد برای آنها دعا میکرد ولی برای خودش هیچ دعایی نمیکرد به او گفتم ای مادرم چرا برای خودت دعا نمیکنی همان گونه که برای دیگران دعا می نمایی؟ حضرت فرمود: ای فرزندم همسایه سپس خانه»

5 - فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه امام حسین علیه السلام

امام حسین علیه السلام در سخت ترین شرایط بر عظمت مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام تأكيد کرده می فرماید:

«ألا وَ إنَّ الدَّعيَّ ابنَ الدَّعيِّ قَد رَكَّزَ بَينَ اثنَتينِ بَينَ الذِلَّةِ و السُلَّهِ وَ هَيهاتَ مِنّا الذِلَّةُ يَأبى اللّه ُ ذلك لَنا وَ رَسولُهُ وَالمُؤمِنونَ وَ حُجورٌ طابَت وَ طَهُرَت وَ أنوفُ حَميَّةٍ وَ نُفوسُ أبيَّةٍ مِن أن تُؤثِرَ طاعَةَ اللِئامِ عَلى مَصارِعِ الكِرامِ ...»؛(2) «هان اى مردم به هوش که این فرومایه و فرزند فرومایه اینک مرا میان دو راه و دو

ص: 112


1- بحارالانوار، ج 43، ص81 علل الشرائع، ج 1، ص 182
2- تحف العقول، ص 58 و 241؛ مثیر الاحزان، ص 40؛ اللهوف، ص 59 مقتل الحسین خوارزمی، ج 2، ص 7.

انتخاب قرار داده است؛ بر سر دو راهی ذلّت پذیری و تسلیم خفت بار در برابر فرومایگان و بیدادگران حاکم و مرگ پرافتخار و با عزت و سرافرازی و چه قدر دور است از ما که ذلّت و خواری را برگزینیم خدا و پیامبر او و ایمان آوردگان راستین و آگاه و دامن های پاک ورگ وریشه های پاکیزه و مغزهای غیرتمند و جانهای ستم ستيز و با شرافت نمیپذیرند که ما فرمانبرداری فرومایگان و استبدادگران پست و رذالت پیشه را بر شهادتگاه راد مردان و آزاد منشان مقدم بداریم»

6 - فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه امام زین العابدین علیه السلام

از آن حضرت نقل شده که فرمود:

«وَ لَم يولَد لرسول الله صلی الله علیه و آله منْ خَدِیجَةَ علیهاالسلام عَلی فِطْرَةِ الاْءِسْلاَمِ إِلاَّ فَاطِمَةُ علیهاالسلام»(1)

«برای رسول خدا صلی الله علیه و آله از خدیجه علیهاالسلام بر فطرت اسلام به جز فاطمه علیهاالسلام متولد نشد»

آن حضرت در مجلس یزید در شام به جده اش فاطمه علیهاالسلام افتخار کرده و می گوید:

«...أنَا ابنُ فاطِمَهَ الزَّهراءِ،أنَا ابنُ سَیِّدَهِ النِّساءِ...»(2) «...من پسر فاطمه زهرا علیهاالسلام من پسر بهترین زنانم...»

7 - فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه امام باقر علیه السلام

از آن حضرت نقل شده که فرمود:

ص: 113


1- کافی، ج 8 ص 340؛ مختصر بصائر الدرجات، ص 131.
2- مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 305؛ بحارالانوار، ج 45، ص 139

«إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ، (الطَّاهِرَةَ): لِطَهَارَتِهَا مِنْ كُلِّ دَنَسٍ وَ طَهَارَتِهَا مِنْ كُلِّ رَفَثٍ، وَ مَا رَأَتْ قَطُّ يَوْماً حُمْرَةً وَ لَا نِفَاساً»،(1) «همانا فاطمه دختر محمد (طاهره) نامیده شد؛ به جهت طهارت او از هر پلیدی و طهارت او از هر زشتی و او هرگز در هیچ روزی خون حيض ونفاس نديد».

و نیز از آن حضرت نقل شده که فرمود:

«لَمَّا وُلِدَتْ فَاطمَةُ علیهاالسلام أَوْحَی اللَّهُ إِلَی مَلَکٍ فَأَنْطقَ بِهِ لِسَانَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَسَمَّاهَا فَاطمَةَ ثُمَّ قَالَ إِنِّی فَطمْتُکِ بِالْعِلْمِ ...»؛(2) «چون فاطمه علیهاالسلام متولد شد خداوند به ملكي وحی فرستاد که واژه مقدس فاطمه را به عنوان نام نوزاد خانه رسالت و نبوت به زبان پیامبرش جاری سازد آنگاه فرمود: من دانش را برای تو جایگزین غذا کردم و علم را به تدریج هم چون شیر مادر بر تو خواهم چشاند».

و نیز از آن حضرت علیه السلام نقل شده که درباره حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود:

«لقد كانت علیهاالسلام مفروضة الطاعة على جميع من خلق الله من الجن والانس و الطير و الوحوش و الانبياء والملائكة»؛(3) «او طاعتش بر تمام خلق خدا از جنّ و انس و پرندگان و وحوش و پیامبران و ملائکه واجب بود».

8- فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه امام صادق علیه السلام

از امام صادق علیه السلام سؤال شد:

ص: 114


1- بحار الانوار، ج 43، ص 219؛ مستدرک سفینة البحار، ج 6، ص 608
2- کافی، ج 1، ص 460؛ علل الشرائع، ج 1، ص 179
3- مستدرك سفينة البحار، ج 6، ص 208

«لِمَ سمّيت فاطمة علیهاالسلام زهراء؟ فقال: لانّ الله خلقها من نور عظمته»،(1) «چرا فاطمه علیهاالسلام را زهرا نامیدند؟ حضرت فرمود: زیرا خداوند او را از نور عظمتش خلق کرده است».

و نیز از آن حضرت نقل شده که دربارۀ جده اش فاطمه زهرا علیهاالسلام فرمود:

«كانت اذا قامت في محرابها زهر نورها لأهل السماء كما يزهر نور الكواكب لأهل الأرض»؛(2) «فاطمه زهرا علیهاالسلام هر گاه در محراب عبادتش می ایستاد نورش برای اهل آسمان نمایان میشد همانگونه که ستارگان برای اهل زمین نورافشانی میکنند»

و نیز از آن حضرت نقل شده که فرمود:

«وَ هِیَ الصِّدِّیقَهُ الْکُبْرَى وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُولَى»؛(3) «به راستی که او صديقة كبراست و عصرها ونسلهای پیشین بر محور شناخت و معرفت او چرخیده است».

و نیز نقل شده که فرمود:

«كانت سمّيت فاطمة محدّثة؛ لان الملائكة كانت تهبط من السماء فتناديها كما تنادى مريم بنت عمران فتقول الملائكة: يا فاطمة ان الله اصطفاك وطهرك و اصطفاك على نساء العالمين، يا فاطمة اقنتي لربك الآية فتحدّثهم و يحدّثونها...»؛(4) «همانا فاطمه را محدثه نامیدند؛ زیرا ملائکه از آسمان به زمین فرود می آمدند و او را همانند مریم دختر عمران ندا میدادند و ملائکه

ص: 115


1- الامامة و التبصرة، ص 133؛ علل الشرائع، ج 1، ص 180 نوادر المعجزات، ص 82
2- معانی الاخبار، ص 64؛ علل الشرائع، ج 1، ص 181
3- امالی طوسی، ص 668
4- دلائل الامامة، ص 8 بحارالانوار، ج 14، ص 206.

می گفتند: ای فاطمه همانا خداوند تو را برگزیده و پاک کرده و از بین زنان عالمیان انتخاب کرده است. آنگاه حضرت با آنان سخن میگفت و آنان نیز بر او حدیث میکردند...»

9 - فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه امام کاظم علیه السلام

از آن حضرت نقل شده که فرمود:

«لاَ یَدْخُلُ اَلْفَقْرُ بَیْتاً فِیهِ اِسْمُ مُحَمَّدٍ أَوْ أَحْمَدَ او... أَوْ فَاطِمَهَ مِنَ اَلنِّسَاءِ»؛(1) «در خانه ای که اسم محمد و فاطمه از زنها باشد فقر وارد نمیشود»

10 - فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه امام رضا علیه السلام

از امام رضا علیه السلام نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

«يا فاطمة! أتدرين لِمَ سَمِّيتَ فاطمة ؟ قال علی علیه السلام: و لِمَ يا رسول الله؟ قال : لِأَنَّهَا فُطِمَتْ هِیَ وَ شِیعَتُهَا مِنَ اَلنَّارِ»؛ «ای فاطمه! آیا میدانی که به چه جهت فاطمه نامیده شده ای؟ علی علیه السلام فرمود: برای چهای رسول خدا؟ حضرت فرمود: به جهت آن که او و شیعیانشان از آتش [دوزخ] بازداشته شده اند»

11 - فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه امام جواد علیه السلام

آورده اند که روزی امام جواد علیه السلام در حالی که در چهاردهمین بهار زندگی می زیست و در کنار پدر گرانقدرش بود سخت در اندیشه فرو رفت و نشان غمی گران در سیمای نورانیش پدیدار گشت امام رضا علیه السلام دلیل آن را از او پرسید؟ آن حضرت عرضه داشت:

ص: 116


1- کافی، ج 6، ص 19 تهذيب الاحكام، ج 7، ص 438

«فيما صُنِعَ بأمّى فاطمة...»؛(1) «به یاد مادرم فاطمه وستمهایی که بر او رفت افتادم...».

12 - فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه امام هادی لیه السلام

امام هادی علیه السلام از جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که در وجه تسمیه حضرت زهرا علیهاالسلام به فاطمه فرمود:

«لِأَنَّ اَللَّهَ فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ اَلنَّارِ»؛(2) «زيرا خداوند او و دستانش را از آتش [دوزخ] بازداشته است».

13 - فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه امام حسن عسکری علیه السلام

ابوهاشم عسکری میگوید:

«سألت صاحب العسكر علیه السلام: لم سمّيت فاطمة الزهراء علیهاالسلام؟ فقال: كان وجهها يزهر لأمير المؤمنين علیه السلام من اول النهار كالشمس الضاحية، و عند الزوال كالقمر المنير، و عند غروب الشمس كالكوكب الدري»؛(3) «از امام عسکری علیه السلام سؤال کردم: چرا فاطمه علیهاالسلام را زهرا نامیدند؟ حضرت فرمود زیرا برای امير المومنین علیه السلام از اول روز همانند خورشید درخشنده و هنگام ظهر همانند ماه درخشان و هنگام غروب آفتاب هم چون ستاره درخشان نورافشانی میکرد»

ص: 117


1- دلائل الامامة، ص 400؛ مدينة المعاجز ، ج 7، ص 325
2- امالی طوسی، ص 293 ، عوالم العلوم، ج 11/1، ص 74
3- مناقب آل ابو طالب ، ج 3، ص 110؛ بحار الانوار، ج 43، ص16

و نیز از آن حضرت نقل شده که فرمود:

«نحن حجّج الله على خلقه وجدتنا فاطمة حجّة علينا»؛(1) «ما حجتهای خدا بر خلقش هستیم و فاطمه حجت بر ماست».

14 - فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه امام مهدی علیه السلام

از امام زمانه علیه السلام نقل شده که فرمود:

«... و فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه و آله لِي أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ ...»(2) «.... و دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله برای من الگوی خوبی است...»

ص: 118


1- اطيب البيان، ج 13، ص 225
2- بحار الانوار، ج 53، ص 180.

بررسی حدیث «لولاك»

حدیثی است مشهور درباره علت غائی خلقت بودن وجود نازنین رسول خدا و امام علی و حضرت زهرا علیهم السلام و آن این که در حدیث قدسی آمده است:

«لَوْلَاکَ لَمَّا خَلَقْتُ الْاَفْلَاکَ وَ لَولَا عَلِی لِمَا خَلَقْتُکَ وَ لَوْلَا فَاطِمَةُ لِمَا خَلَقْتُکُما»؛ «اگر تو -ای محمد صلى الله عليه وآله و سلم -نبودی افلاک را خلق نکرده بودم و اگر علی نبود تو را خلق نکرده بودم و اگر فاطمه نبود شما دو نفر را خلق نکرده بودم»

در این حدیث از سه جهت اشکال شده است؛

1 - اشکال ادبی

2 - اشکال سندی

3 -اشكال متنی

اینک به بررسی این اشکالات پرداخته و به آنها پاسخ میدهیم.

1 - اشكال ادبی

برخی اشکال کرده اند که این جمله بر خلاف قواعد ادبیات عرب است؛ زیرا کلمه «لولا» طبق قاعده باید بر ضمیر منفصل داخل شود نه متصل؛ یعنی باید گفته شود «لولا انت» نه «لولاك».

ص: 119

پاسخ

اولاً: هر چند قاعده کلی آن است که کلمۀ «لولا» بر ضمیر منفصل داخل شود ولی در برخی موارد به جهت رعایت سجع کلام و یا جهات دیگر بر خلاف قاعده نیز می آید.

ثانياً: صدر حدیث که مربوط به پیامبر صلی الله علیه و آله است در بسیاری از مصادر حدیثی شیعه و سنی با همین تعبیر «لولاك» آمده است.(1)

2 - اشکال سندی

برخی میگویند: حدیث «لولاک» با اضافه حضرت علی و فاطمه علیهاالسلام دارای سند معتبری نیست

پاسخ

مرحوم حاج سید حسن میرجهانی در کتاب «جنّة العاصمه» میفرماید: «زمانی که در نجف اشرف مقیم بودم روزی در منزل مرحوم علامه شیخ محمد سماوی مؤلف کتاب «ابصار العین» نظرم به کتابی مخطوط افتاد به نام «کشف اللئالى» تأليف عالم جليل شیخ صالح بن عبدالوهاب بن عرندس حلی که یکی از بزرگان شیعه است از علمای قرن نهم قریب سیصد صفحه به خط شیخ احمد تونی در ضمن این که مشغول دیدن عناوین کتاب بودم نگاهم به حدیثی افتاد که آقایان بدون ذکر سند مکرر نقل کنند که بعضی آن را از احادیث موضوعه میدانند و در آن کتاب حدیث را مسنداً نقل نموده بودند و آن حدیث این است:

«في كتاب كشف اللئالى لصالح بن عبدالوهاب بن العرندس انه روى عن الشيخ

ص: 120


1- اعانة الطالبين، ج 1، ص 13؛ مستدرک حاکم، ج 2، ص 615؛ سبل الهدى والرشاد، ج 1، ص 75؛ ينابيع المودة، ج 1، ص 24؛ تفسیر قمی، ج 1، ص 17؛ تأويل الآيات، ص 437؛ تفسیر کنز الدقائق، ج 2، ص 350؛ مجمع النورين، ص 14 و 187؛ مستدرك سفينة البحار، ج 3، ص 166 و 167.

ابراهيم بن الحسن الذراق عن الشيخ على بن هلال الجزائري، عن الشيخ احمد بن فهد الحلّى عن الشيخ زين الدين على بن الحسن الخازن الحائري، عن الشيخ ابی عبدالله محمّد بن مكى الشهيد بطرقه المتصلة الى ابی جعفر محمد بن علی بن موسى بن بابويه القمى بطريقه الى جابر بن عبدالله الأنصارى عن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عن الله تبارك وتعالى انه قال: يا احمد لولاك لما خلقت الافلاك ولولا على لما خلقتك ولولا فاطمة لما خلقتكما، ثم قال جابر: هذا من الاسرار التي امرنا رسول الله صلی الله علیه و آله بكتمانه الا عن اهله"؛ "در كتاب کشف اللئالی از صالح بن عبدالوهاب بن عرندس این که او از شیخ ابراهیم بن حسن الذراق واو از شيخ على بن هلال جزائری و او از شیخ احمد بن فهد حلی و او از شیخ زین الدين على بن حسن خازن حائرى و او از شیخ ابی عبدالله محمد بن مکی شهید به طرق متصلش به ابی جعفر محمد بن علی بن موسی بن باویه قمی و او به طریقش به جابر بن عبدالله انصاری از رسول خدا صلی الله علیه و آله و او از خدای تبارک وتعالى نقل کرده که فرمود: ای احمد اگر تو نبودی افلاک را خلق نکرده بودم و اگر علی نبود تو را خلق نکرده بودم و اگر فاطمه علیهاالسلام نبود شما دو نفر را خلق نکرده بودم آنگاه جابر گفت: این از اسراری است که رسول خدا صلی الله علیه و آله ما را امر به کتمان آن مگر از اهلش نموده است"».

او در ادامه میگوید: مؤلف کتاب «کشف اللئالی» یکی از علمای قرن نهم هجری بوده و او یکی از مؤلفین از علمای شیعه در فقه و اصول و حدیث بوده:

« کَانَ عَالِماً نَاسِکاً زَاهِداَ وَ رَعاَ اَدیباً شَاعِراًً»؛ او مردی عالم، عبادت کار باتقوا ادیب و شاعر بود».

او در تقریباً حدود هشتصد و چهل هجری وفات یافته و قبر او در حله هیفاد

ص: 121

مزاری است که بدان تبرک می جویند و سلسله راویان حدیث همه عدل امامی و از بزرگان مشیخه به شمار میروند و سند حدیث در نهایت اتقان است

آنگاه میگوید: آنچه در اینجا مقتضی بحث در اطراف آن است در رابطه با مفهوم متن حدیث است نسبت به جملۀ دوم و سوم بیشتر مغزها تحمل آن را ندارد، از این راه این حدیث در نزد ایشان تلقی به قبول نیست و چه بسا انکار میکنند و موضوع میدانند و حال آن که این هر سه بزرگوار از اعضاء رئیسه هستند و فاطمه زهرا علیهاالسلام مجمع البحرین دریای نبوت و امامت و دریای علم و مجمع النورين، نور نبوت و نور امامت است و ذوات مقدسه محمد و علی و فاطمه علیهم السلام هر سه قائم به یکدیگراند که اگر هر کدام از آنها نبودند دیگری هم نبود برای تقریب به ذهن تنظیر میکنیم عوالم امکانیه را به شخص تام الخلقه مرکب از اعضا و جوارح داخلیه و خارجیه که بعضی از اجزا و اعضای آن خادمه و بعضی مخدومه و در اجزای مخدومه هم بعضی از آنها رئیسه اند که قوام و بقاء سایر اعضا بواسطه آنهاست که اگر آنها نباشند باقی آنها هیچ کدام نخواهد بود و قوام اعضای رئیسه هم هر کدام از آنها به یکدیگر است. مثلاً اعضای رئیسه در بدن هر شخص عبارت است از دماغ (مغز) که به منزله پیغمبر است در بدن و قلب که به منزلهٔ امام است در آن و جگر که مجمع البحرین آن دو است. پس اگر گفته شود اگر دماغ نبود قلب هم نبود و اگر جگر نبود که منشأ رسانیدن خون به قلب و از آن به دماغ و سایر اعضا است نبود نه دماغ بود و نه قلب، جای تردید و اشکال باقی نمی ماند. (1)

پس دیگر جای اشکال باقی نمی ماند که کسی بگوید این حدیث دلالت بر

ص: 122


1- جنة العاصمة، ص 284

افضلیت حضرت زهرا علیهاالسلام از پدر و شوهرش میباشد و لذا در حدیثی است مشهور و مستفیض که فریقین نقل میکنند از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که فرمود:

«فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي»؛ «فاطمه علیهاالسلام پاره تن من است».

و همچنین فرموده باشند «فَاطِمَهَ رُوحِیَ اَلَّتِی بَیْنَ جَنْبَیَّ» و حضرت را روح خود خوانده بر سبیل حقیقت نه مجاز.

و قول قاضی عضدی صاحب «مواقف» که گفته است این کلام پیغمبر صلی الله علیه و آله از باب مبالغه و کثرت محبت بوده نسبت به آن حضرت بر وجه مجاز بوده نه اغراض دیگری قابل قبول نیست»

3 - اشكال متن

و نیز اشکال شده که از متن این حدیث استفاده میشود که حضرت زهرا علیهاالسلام از حضرت علی و پیامبر اکرم علیهماالسلام برتر و افضل است.

پاسخ

شرح این حدیث به نحوی که تمام جوانب آن روشن گردد را از سه جهت مورد بحث و بررسی قرار میدهیم؛

الف) شرح جمله اول

جلمه اول این حدیث یعنی «لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاكَ» را با بیانات و براهین مختلف میتوان تقریر کرده و توضیح داد.

بیان اول: برهان مظهر جامع

عرفا میگویند: «هویت مطلقه خداوند چون در مقام ظهور، احکام وحدت بر آن غلبه دارد لذا کثرت نه تنها مقهور بلکه محو میگردد.

عوالم سه گانه ،عقلی مثالی و طبیعی که ره آورد ظهر و عینی لوازم اسما و صفات

ص: 123

هستند با اظهار احکام متکثره خود در تفاصیل عینی و متفرقات فعلی احکام وحدت حقیقی را مخفی و پوشیده میدارند پس حق گرچه در مقام ظهورات ذاتی وحدت قاهره و در ظهورات متکثره فعلی تعینات خاصه را اظهار میدارد لکن آن وحدت بدون کثرت و این کثرت بدون وحدت است از این رو برای ارائه ذاتی که در این دو مقام به نحو تفصیل و وحدت ظهور کرده است مظهر کاملی را که واجد جميع مظاهر تفصیلی و اجمالی و مشتمل بر جمیع حقایق سری از اسمای ذاتی و اسمای صفاتی و فعلی باشد طلب مینماید و این مظهر همان اسنان کامل لست که در شخص رسول خدا صلی الله علیه و آله تجلی کرده است نتیجه اینکه چون در وحدت ذاتی مجالی برای اسمای تفصیلی نیست؛ زیرا که تفصیل نحوه ای از کثرت است و هر گونه کثرتی در آنجا مقهور است و در مظاهر تفصیلی که در عالم خارج ظاهر میشوند احکام کثرت غالب بر وحدت و احکام آن است یعنی وحدت ذاتی در این مظاهر ظهوری ندارد. پس فرمان الهی مقتضی صورتی اعتدالی است که در آن وحدت ذاتی و یا کثرت امکانی بر یکدیگر غلبه نداشته باشند تا آنکه بتواند برای حق مظهری از جهت اسمای تفصیلیه

و وحدت حقیقیه آن باشد و ان صورت اعتدال که از عدالت کبرا برخوردار است همان انسان کامل است که احاطه بر جمیع مراتب مطلقه ذاتی و مقیده کونی دارد و از یک سو به واحدیت که در دایرۀ عالم الوهیت و فوق آن است مرتبط است و از دیگر سو به عالم طبیعت وابسطه است.

به بیانی دیگر: اگر جهت وحدت عالم نبود کثرت تحقق نمی یافت؛ زیرا سنخیت علت و معلول اقتضا میکند که میان علت نخستین جهان که واحد من جميع الجهات میباشد و هیچ جهت تکثر در او نیست و میان معلولات عالم که متکثرات و متخلفات میباشند یک جهت وحدتی تحقق داشته باشد که از جهتی ارتباط با وحدت کل و از

ص: 124

جهتی تناسب با عالم کثرت داشته باشد و این امر فقط در عالم نفس متحقق است. «نفس» یک موجود دو لبه است که در ذات از عالم ماده و محصول ماده و در مقام نعلیت و کنال از عالم تجرد است. نه هر نفسی بلکه آن هم نفس کاملی که متکثرات را تحت نفوذ بگیرد اگر نفس پیامبر صلی الله علیه و آله نبود جهت وحدت عالم تحقق نمی یافت و در نتیجه کثرات نیر تحقق نمی یافتند

بیان دوم برهان علت غایی

حكما و فلاسفه در حکمت متعالیه میگویند «در قوس صعود از هیولی تا وجود ،محض هر مرتبه عالی غایت و ثمره برای مرتبه دانی و پایین تر است»(1)

و نیز ثابت شده که نتیجه علت فاعلیت فاعل ،است یعنی علت غایی مؤخر در وجود و مقدم در تصور است و غایت نیز به وجود علمیش مبدأ برای فاعلیت فاعل می باشد.(2)

بنابراین هر گاه در عالم خلقت انسانی نباشد خلقت حیوان و وجود او لغو است و همچنین اگر حیوان نباشد خلقت گیاهان لغو میباشد و همچنین...

وانگهی هر فردی از افراد انسان ولو در صورت با افراد دیگر از انسانها شبیه و همگی از افراد نوع واحد منطقی میباشند ولی در واقع و نفس الامر یا یکدیگر اختلاف دارند و لذا در روایات آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

«اَلنَّاسُ مَعَادِنُ کَمَعَادِنِ اَلذَّهَبِ وَ اَلْفِضَّهِ»؛(3) «[جوهر] مردم به مانند طلا و نقره با یکدیگر متفاوت است».

بنابراین نسبت انسان کامل به بقیه افراد انسان به مانند نسبت اسنان است به افراد

ص: 125


1- ر.ک مبحث علت غایی در کتاب فلسفه
2- ر.ک مبحث علت و معلول، فصل ارتباط علت فاعلی با علت غایی
3- مسند شهاب، ج 1، ص 145؛ ریاض الصالحین، ص 230؛ بحار الأنوار، ج 58، ص 65

دیگر حیوان و لذا میتوان گفت که خلقت انسان تکویناً برای انسان کامل که در مرحله اول وجود انبیا است میباشد.

بیان سوم: برهان واسطه فیض

عرفا و فلاسفه می گویند: فیض خداوند - به شکل عام - به دو قسم تقسیم می شود؛ یکی فیض خلق و تکیون و دیگری فیض هدایت و تشریع

آنان میگویند: این عالم بر اساس اسباب و مسببات است؛ زیرا بین عالم ربوبی و عالم ماده و طبیعت سنخیت وجود ندارد و لذا خداوند متعال عقل اول که همان حقیقت محمدیه است را آفرید تا واسطه فیض تکوین و تشریع باشد.

ابو علی سینا در این باره میگوید:

«و من فاز ذلك بالخواص النبوية كاد يصير رباً انسانياً و كادر أن تحل عبادته بعبدالله تعالى و هو سلطان العالم الأرضى و خليفة الله فيه»؛(1) «و هر کس علاوه بر آنچه امام و خلیفه گفته شد دارای خواص پیامبری باشد چنین کسى رب النوع انسان تواند بود... و امور بندگان خدا به دست او سپرده تواند ششد و اوست فرمانروای جهان خاكى وهم او خليفة الله است در زمین»

ب) شرح جملهٔ دوم

در شرح جملۀ دوم: «وَ لَولا عَلّی لَما خَلَقُتکَ» میگوییم: معنای این جمله آن است که اگر امامت علی علیه السلام نبود نبوت تو پدیدار نمی آمد؛ زیرا امامت مکمل و متمم نبوت و رسالت است.

از امتیازات ادیان الهی و پیامبران تدریج در بیان احکام است؛ به این نحو که در ابتدا

ص: 126


1- شفاء (الهیات)، ص 455

احکام در کتابهای آسمانی به صورت کلی ذکر میشود و بر پیامبران ارسال می گردد و در مرحله دوم از آنان خواسته میشود تا احکام قرآنی را در یک محدوده ای خاص تبیین نمایند و در مرحله آخر به آنها دستور داده میشود که متممها و مکمل ها را به اوصيا و امامان بعد از خود واگذار کرده با از این راه بیان احکام الهی به نحو احسن و اتم کامل گردد و بدین جهت است که ضرورت امامت معصوم بعد از انبیا خصوصاً انبیایی اولی العزم ثابت میگردد همانگونه که در آیه اکمال به آن اشاره شده است؛ آنجا که بعد از واقعه غدیر خداوند متعال می فرماید: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَمَ دِيناً»؛(1) «امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین [جاودان] شما پذیرفتم».

ج بیان جملهٔ سوم

در شرح جملۀ سوم: «وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُكُما» میگوییم: فاطمه زهرا علیهاالسلام مادر امامان است و او پل ارتباطی بین نبوت و امامت میباشد خداوند متعال اراده کرده تا امامان و اوصیای پیامبرش در ذریه او قرار گیرند ذریه ای طیب و طاهر و بی نقص و ،معصوم و ذریه او تنها از نسل حضرت زهرا علیهاالسلام که معصومه است خواهد بود.

وانگهی در هر دین و آیینی الگوهایی از جنس مرد و زن ارائه شده که معصوم اند تا مردم با اقتدای به آنها به حق و حقیقت رهنمون گردند. اگر در آیین مسیحیت حضرت عیسی علیه السلام الگوی مردان و حضرت مریم علیهاالسلام الگوی زنان است، در آیین اسلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اولین الگو برای مردان و حضرت زهرا علیهاالسلام تنها الگو برای زنان امت اسلامی است

ص: 127


1- سوره مائده آیه 3

فاطمه زهرا علیهاالسلام، ليلة القدر

فرات بن ابراهیم کوفی به سندش از امام باقر علیه السلام نقل کرده که در تفسیر سوره قدر :فرمود:

«ان فاطمة هى ليلة القدر من عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرك ليلة القدر. و انّما سمّيت فاطمة؛ لانّ الخلق فطموا عن معرفتها، ما تكاملت النبوة لنبى حتى اقر بفضلها و محبّتها وهى الصديقة الكبرى، و على معرفتها دارت القرون الأولى»؛(1) «همانا فاطمه علیهاالسلام همان شب قدر است لذا هر کس فاطمه را درست بشناسد به طور حتم شب قدر را درک کرده است و همانا او فاطمه نامیده شد؛ زیرا خلایق از شناخت او درمانده شده اند. نبوت هیچ پیامبر تکامل نیافت تا آن که به فضل و محبت او اقرار نمود و اوست صديقة كبرى وبر معرفت او قرون اول میچرخد»

مجلسی رحمه الله از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود:

««إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» الليلة فاطمة الزهراء، و القدر الله، فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرك ليلة القدر، و انّما سمّيت فاطمة لانّ الخلق فطموا

ص: 128


1- بحار الأنوار، ج 42، ص 105، به نقل از تفسیر فرات کوفی

عن معرفتها»؛(1) «مقصود از شب فاطمه زهرا و مقصود از قدر خداوند است پس هر که فاطمه را درست بشناسد به طور حتم شب قدر را درک کرده است و همانا او فاطمه نامیده شد؛ زیرا خلایق از شناختنش درمانده شده اند»

وجوه تشابه بين فاطمه زهرا علیهاالسلام وليلة القدر

مطابق دو روایتی که ذکر شد فاطمه زهرا علیهاالسلام مصداق بارز لیلة القدر است اینک جا دارد به وجوه تشابه بین این دو اشاره کنیم؛

1 - فاطمه زهرا علیهاالسلام ، مطلع از مقدرات الهی

همانگونه که در شب قدر مقدّرات انسانها تا سال آینده تعیین میشود و معلوم می،گردد فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز همانند شب قدر که از مقدرات آگاه است از مقدرات انسانها تا روز قیامت آگاهی دارد و این همان اموری است که رسول خدا صلی الله علیه و آله دخترش را از آنها مطلع ساخته و حضرت زهرا علیهاالسلام نیز آنها را در کتابی به نام مصحف جمع آوری کرده است کتابی که مطابق برخی از روایات در دست امامان بوده و الآن نیز در دست با کفایت حضرت مهدی است

2 - عدم امکان معرفت کامل به حضرت زهرا علیهاالسلام

همانگونه که مطابق آية: «وَ ما أَدْرَياكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْر»ِ معرفت حقیقی و واقعی شب قدر بر مردم امکان پذیر نیست و یا دشوار میباشد شناخت حقیقت حضرت زهرا علیهاالسلام و مقام و منزلت آن حضرت نیز برای عموم مردم امکان پذیر نمی باشد.

ص: 129


1- بحار الانوار، ج 43، ص 13.

3 - مبارک بودن فاطمه زهرا علیهاالسلام

خداوند متعال شب قدر را که شب نزول قرآن است شب مبارکی معرفی کرده آنجا که می فرماید: «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ»؛(1) «که ما آن را در شبی پر برکت نازل کردیم؛ ما همواره انذار کننده بوده ایم» وجود حضرت زهرا علیهاالسلام نیز دارای آثار و برکات گوناگونی است.

4- برتری فاطمه از دیگر زنان

خداوند متعال شب قدر را برتر از هزار ماه قرار داده که در آن شب قدر نباشد، آنجا که می فرماید: «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْر»؛(2) «شب قدر بهتر از هزار ماه است».

حضرت زهرا علیهاالسلام نیز بر عموم زنان عالم برتری دارد.

5- مخفی بودن قدر فاطمه زهرا علیهاالسلام

همان گونه که شب قدر مخفی است و غالب مردم از زمان دقیق آن اطلاعی ندارند قدر و منزلت حضرت زهرا علیهاالسلام نیز مخفی است و غالب مردم نیز از معرفت به آن عاجزند.

ص: 130


1- سوره دخان آیه 3
2- سوره قدر آیه 3

حقوق فاطمه زهرا علیهاالسلام

اشاره

ص: 131

محبّت فاطمه زهرا علیهاالسلام

در قرآن و روایات اسلامی - اعم از شیعی و سنّی- بر مودت و محبت اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله از جمله فاطمه زهرا علیهاالسلام تأکید فراوان شده است؛ و این تنها بدان جهت نیست که آنان ذریه پیامبر صلی الله علیه و آله و از نسل اویند بلکه از آن جهت است که آنان دارای فضایل و کمالات و به عبارت دیگر جامع همه صفات کمال و جمالند؛ به تعبیر دقیق تر، مظهر صفات جمال و جلال الهی اند لذا در حقیقت دوست داشتن آنان با آن جامعیت محبت به خوبیهایی است که در آنان به نحو کامل تجلی نموده و منبع همه این خوبیها خداوند متعال است پس در حقیقت محبت و اظهار عشق و ارادات قلبی به اهل بیت علیهم السلام محبت و اظهار ارادات به خداوند متعال است و از آنجا که محبّت نیرویی است که انسان را به سوی محبوب سوق میدهد پس از جنبه ،تربیتی محبت به خوبان، انسان را به خوبیها سوق میدهد

اهل بیت علیهم السلام را چه کسانی هستند؟

با مراجعه به کتابهای لغت و اصطلاح علما و نیز کتابهای حدیث پی میبریم که مراد از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله افراد خاصی هستند و اهل بیت شامل تمام وابستگان نسبی و سببی انسان نمیشود:

ص: 132

الف) اهل بيت علیهم السلام در لغت و عرف

ابن منظور افریقی در «لسان العرب» میگوید: «اهل انسان نزدیک ترین مردم است به انسان و کسانی که آنان را به نسب یا دین جمع میکند»(1)

ب) اهل بيت علیهم السلام در قرآن و سنت

در قرآن و روایات اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد افراد خاصی به کار رفته که همان رسول خدا صلی الله علیه و آله و امام علی و فاطمه زهرا و حسن و حسین علیهم السلام است. و بقیه ذریه پاک نیز به آنان ملحقند، که همان نه امام معصوم از فرزندان امام حسین علیهم السلام هستند.

ام سلمه میگوید: هنگامی که آیۀ «إِنَّما يُريدُ الله لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهلَ البَيت وَ يُطَهِّرَكُمْ كُمْ تَطْهِیراً» بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را احضار کرده و فرمود: اینان اهل بیت منند».(2) امام حسین علیه السلام فرمود: «إِنَّا أَهْلُ بَیْتِ اَلنُّبُوَّهِ»؛(3) «ما اهل بيت نبوّتيم».

مسلم به سند خود از عایشه نقل میکند هنگام صبح پیامبر صلی الله علیه و آله از منزل خارج شد، در حالی که بر دوش او پارچه ای بافته شده از موی سیاه ،بود حسن بن علی بر او وارد شد او را داخل آن کسا نمود. آنگاه حسین علیه السلام وارد شد او را نیز داخل آن کرد. سپس فاطمه علیهاالسلام آمد او را نیز داخل کسا کرد بعد علی علیه السلام وارد شد او را نیز داخل نمود. پس این آیه را قرائت نمود: «إِنَّما يُريدُ الله لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرّجسَ أَهلَ البَيت وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطهيراً»(4)

احمد بن حنبل میگوید: هنگامی که آیه «مباهله» بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد، آن

ص: 133


1- لسان العرب، ج 11، ص 27 و 28 مادۀ اهل؛ مفردات راغب، مادۀ اهل
2- مستدرک حاکم، ج 2، ص 416؛ السنن الكبرى، ج 2، ص 150
3- مقتل الامام حسین علیه السلام خوارزمی، ج 1، ص 184
4- صحيح مسلم ، ج 7، ص 130

حضرت علی و فاطمه علیهاالسلام و حسن و حسین علیهم السلام را خواست آنگاه عرض کرد: «بار خدایا اینان اهل بیت من هستند»(1)

دوستی اهل بیت علیهم السلام در قرآن کریم

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «قُلْ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيهِ أجراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُربى»؛(2) «[ای رسول ما به امت] بگو من از شما اجر ورسالت جز این نمیخواهم که مودت و محبت مرا در حق خویشاوندانم منظور دارید».

این آیه معروف به آیه مودت است که در اغلب کتابهای تفسیر و حدیث و تاریخ نزول آن را در حق اهل بیت علیهم السلام میدانند.

سیوطی در تفسیر این آیه به اسناد خود از ابن عباس نقل میکند: هنگامی که این أيه: «قُلْ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيهِ أجراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُربى» بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد، صحابه عرض کردند: ای رسول خدا خویشاوندان تو کیانند که مودت آنان بر ما واجب است؟ حضرتصلی الله علیه و آله فرمود: «علی و فاطمه و دو فرزندان او»(3)

در خطبه ای که امام حسن علیه السلام و بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام ایراد کردند، بعد از حمد و ثنای الهی فرمود:

«... و أنا من أهل البيت الذى افترض الله مودتهم على كل مسلم، فقال تبارك و تعالى: «قُلْ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُربِي وَ مَن يَقْتَرف حسنة نَزد لَهُ فِيها حَسَناً»، فاقتراف الحسنة مودّتنا أهل البيت...»؛ «و من از

ص: 134


1- مسند احمد، ج 1، ص 185
2- سوره شوری، آیه 23
3- در المنثور، ج 6، ص 7؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 168؛ معجم کبیر، ج 11، ص 351؛ شواهد التنزیل، ج 1، ص191 -196؛ ذخائر العقبى، ص 25.

اهل بیتی هستم که خداوند مودت آنان را بر هر مسلمانی واجب نموده است پس خداوند تبارک و تعالی فرمود: «قُلْ لا أَسأَلُكُمْ....» انجام کار نیک مودت ما اهل بیت است».

امام صادق علیه السلام به ابو جعفر احول فرمود: «چه میگویند اهل بصره در این آیه: «قُلْ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُربى»؟». عرض کرد: فدایت گردم، آنان میگویند این آیه در شأن خویشاوندان رسول خدا صلی الله علیه و آله است. حضرت فرمود: «دروغ میگویند تنها در حق ما اهل بیت علی و فاطمه و حسن و حسین اصحاب کسا نازل شده است».(1)

میدانیم که حصر این روایات اضافی است نه حقیقی و لذا شامل بقیه امامان نیز می شود.

دوستی اهل بیت علیهم السلام در روایات

در روایات فریقین همانند قرآن کریم به طور صریح بر محبت اهل بیت علیهم السلام تأکید شده است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:

1 - وادار نمودن بر دوستی اهل بیت علیهم السلام

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«ادبوا أولادكم على ثلاث خصال: حبّ نبيكم، وحبّ أهل بيته وقراءة القرآن»؛(2) «اولاد خود را بر سه خصلت تربیت کنید: دوستی پیامبرتان دوستى اهل بيتش وقرائت قرآن».

ص: 135


1- کافی، ج 8 ص 93، ح 66؛ قرب الاسناد، ص 128
2- كنز العمال، ج 16، ص 456؛ فيض القدير، ج 1، ص292.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

«أحسَنُ الحَسَناتِ حُبُّنا، و أسوَأُ السَّيِّئاتِ بُغضُنا»؛(1) «بهترین نیکیها حبّ ما و بدترین بدیها بغض ما اهل بیت علیهم السلام است».

2 - دوستی اهل بیت علیهم السلام دوستی رسول خداست

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«أحبّوا الله لما يغذوكم من نعمه، و أحبّونى بحب الله، وأحبوا أهل بيتي بحبّی»؛(2) «خدا را دوست بدارید به جهت آن که از نعمت هایش به شما روزی میدهد و مرا نیز به جهت دوستی خدا دوست بدارید و اهل بیتم را به جهت دوستى من دوست بدارید»

زید بن ارقم میگوید: در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم که دیدم فاطمه زهرا علیهاالسلام داخل حجره پیامبر صلی الله علیه و آله شد در حالی که با او دو فرزندش حسن و حسین بودند، و علی علیه السلام نیز پشت سر آنان وارد شد، پیامبر صلی الله علیه و آله به آنان نظر کرده و فرمود:

«من أَحَبَّ هؤُلاءِ فَقَدْ أَحَبَّنی وَ مَنْ أَبْغَضَهُمْ فَقَدْ أَبْغَضَنی»؛(3) «هر کس اینان را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر کس که اینان را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است»

امام صادق علیه السلام فرمود:

«مَنْ عَرَفَ حَقَّنَا وَ أَحَبَّنَا فَقَدْ أَحَبَّ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی»؛(4) «هر کس حق ما را شناخته و ما را دوست بدارد در حقیقت خداوند تبارک و تعالی را دوست داشته است».

ص: 136


1- عيون الحكم والمواعظ، ص 126.
2- سنن ترمذی ج 5 ص 329، ح 3789؛ مستدرک حاکم، 3، ص 150
3- تاریخ مدینه دمشق، ج 14، ص 154 کنز العمال، ج 12، ص 103
4- کافی، ج 8، ص 129 ؛ تحف العقول، ص 357

3 - حبّ اهل بیت اساس ایمان است

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«أَسَاسُ الْإِسْلَام حُبِّی وَ حُبُّ أَهْلِ بَیْتِی»؛(1) «اساس اسلام، دوستی من واهل بيت من است».

و نیز فرمود:

«لِکُلِّ شَیْءٍ أَسَاسٌ وَ أَسَاسُ اَلْإِسْلاَمِ حُبُّنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ»؛(2) «برای هر چیزی اساسی است و پایۀ اسلام حبّ ما اهل بیت است»

4 - حبّ اهل بيت علیهم السلام عبادت است

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«حُبُّ آلِ مُحَمَّدٍ یَوْماً خَیْرٌ مِنْ عِبَادَهِ سَنَهٍ وَ مَنْ مَاتَ عَلَیْهِ دَخَلَ اَلْجَنَّهَ»؛(3) «یک روز دوستی آل محمد، بهتر از یک سال عبادت ،است و کسی که بر آن دوستی بمیرد داخل بهشت میشود»

5 - دوستی اهل بیت علیهم السلام را نشانه ایمان است

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«لا يؤمن عبد حتى أكون أحبّ إليه من نفسه، و أهلي أحب إليه من اهله و عترتي أحب إليه من عترته، و ذاتى أحب إليه من ذاته»؛(4) «هیچ بنده ای ایمان کامل پیدا نمیکند مگر در صورتی که من دوست داشتنی تر نزد او از خودش باشم و نیز اهل بیتم از اهلش محبوب تر و عترتم از عترتش دوست داشتنی تر و ذاتم از ذاتش محبوب تر باشد»

ص: 137


1- كنز العمال، ج 13، ص 645
2- المحاسن، ج 1، ص 150؛ الکافی، ج 2، ص 46 .
3- کشف الغمه، ج 1، ص 53 کشف اليقين، ص 225
4- المعجم الكبير ، ج 7، ص 75؛ امالی صدوق، ص 414

6 - دوستی اهل بیت نشانه پاکی ولادت

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: در وصیتی که پیامبر صلی الله علیه و آله به اباذر کرده آمده است:

«يا أباذر! من أحبنا أهل البيت فليحمد الله على أوّل النعم. قال: يا رسول الله! و ما أوّل النعم؟ قال: طيب الولادة، أنّه لا يحبّنا إلّا من طاب مولده»؛(1) «ای اباذر! هر كس ما اهل بیت را دوست دارد باید بر اوّلین نعمت خداوند را ستایش نماید ابوذر عرض کرد: ای رسول خدا اولین نعمت چیست؟ فرمود نیکی ولادت؛ زیرا دوست ندارد ما را مگر کسی که ولادتش پاک است».

7 - سؤال از دوستی اهل بیت در روز قیامت

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«أَوَّلُ مَا یُسْأَلُ عَنْهُ اَلْعَبْدُ حُبُّنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ»؛(2) «اولین چیزی که در روز قیامت از بنده سؤال میشود دوستی ما اهل بیت است».

و نیز فرمود:

«لا تزول قدما عبد يوم القيمة حتى يُسأل عن أربع عن عمره فيما أفناه، و عن جسده فيما أبلاه، و عن ماله فيما أنفقه و من أين كسبه، و عن حبّنا أهل البيت»(3) «روز قیامت بنده قدم از قدم بر نمیدارد تا آن که از چهار چیز سؤال شود: از عمرش که در چه راهی صرف کرده و از بدنش که در چه راهی به کار گرفت و از مالش که در چه راهی خرج کرده و از کجا به دست آورده است و از دوستی ما اهل بیت»

ص: 138


1- امالی طوسی، ص 455 و 456
2- عيون اخبار الرضا علیه السلام، ج 1، ص 67؛ بحارالانوار، ج 7، ص 260.
3- المعجم الكبير، ج 11، ص 84، مجمع الزوائد، ج 10، ص 346.

ادله خاص

روایاتی که تا کنون ذکر ،شد اشاره به دوستی مجموعهٔ اهل بیت علیهم السلام داشت؛ دسته ای دیگر از روایات اشاره به دوستی و محبت برخی از اهل بیت دارد که به تعدادی از آنها نیز اشاره میکنیم:

1 - امام على علیه السلام

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

«حب على برائة من النار»؛(1) «دوستى على علیه السلام تنها راه دوری از آتش جهنم است».

و نیز فرمود:

«یَا عَلِیُّ طُوبَی لِمَنْ أَحَبَّکَ وَ صَدَقَ فِیکَ وَ وَیْلٌ لِمَنْ أَبْغَضَکَ وَ کَذَبَ فیک»؛(2) «اى على خوشا به حال کسی که تو را دوست داشته و در حق تو صادق باشد ووای بر کسی که تو را دشمن داشته و در حق تو کاذب باشد».

أم سلمه از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود:

«لاَ یُحِبُّ عَلِیّاً مُنَافِقٌ وَ لاَ یُبْغِضُهُ مُؤْمِنٌ»،(3) «منافق، علی علیه السلام را دوست ندارد ومؤمن او را دشمن ندارد»

امام علی علیه اسلام فرمود:

«والَّذی فَلَقَ الحَبَّهَ و بَرَأَ النَّسَمَهَ أنَّهُ لَعَهدُ النَّبِیّ الاُمِّیِّ إلِیَّ أن لا یُحبُّنی إلّا مَؤمنٌ و لا یُبغِضُنی إلّا منافِقٌ»؛(4) «قسم به کسی که دانه را شکافت و انسان را آفرید

ص: 139


1- ينابيع المودة، ج 2، ص 291
2- مستدرک حاکم، ج 3، ص 135؛ مسند ابی یعلی، ج 3، ص 179
3- سنن ترمذی، ج 5، ص299؛ مسند ابی یعلی، ج 12، ص 362
4- صحیح مسلم ، ج 1، ص 61؛ فضائل الصحابة، ص 17

هر آینه عهدی است از پیامبر امّی به من: که دوست ندارد مرا مگر مؤمن و دشمن ندارد مرا مگر منافق».

2 - فاطمه زهرا علیهاالسلام

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِی»؛(1) «فاطمه علیهاالسلام پاره تن من است هر کس او را به غضب ،آورد مرا خشمگین کرده است».

از عایشه سؤال شد کدامین شخص از زنان نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله محبوب تر بوده است؟ گفت: فاطمه سؤال شد از مردان؟ گفت: همسرش(2)

3- امام حسن و حسین علیهماالسلام

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

« هَذَانِ اِبْنَایَ وَ اِبْنَا اِبْنَتِی اَللَّهُمَّ إِنِّی أُحِبُّهُمَا اللهم فَأَحِبَّهُمَا وَ أَحِبَّ مَنْ یُحِبُّهُمَا»؛(3) «این دو فرزندان من حسن و حسین،اند بار خدایا من آنان را دوست دارم بار خدایا تو نیز آنان و هر کس که آنان را دوست دارد دوست بدارد»

و نیز فرمود:

«الْحَسَنُ وَالْحُسَيْن رَيْحَانَتَايَ»؛(4) «حسن و حسین دو دسته گل من هستند».

ص: 140


1- صحیح بخاری، ج 5، ص 210؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 141
2- سنن ترمذی ج 5 ص 362؛ مستدرک حاکم، ج 3، ص 157
3- سنن ترمذی، ج 5، ص 322 مجمع الزوائد، ج 9، ص 180
4- صحیح بخاری ج 4، ص 217 و ج 7، ص 74؛ سنن ترمذی، ج 5، ص 322؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 181

ولایت حضرت زهرا علیهاالسلام بر اموال

از مجموعه ادله استفاده میشود که حضرت زهرا علیهاالسلام بر مردم و نسبت به اموال عامۀ مسلمانان ولایت داشته است. خداوند متعال می فرماید: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ؛»(1) «و حق نزدیکان را بپرداز»

شکی نیست که فاطمه زهرا علیهاالسلام از ذوی القربی پیامبر صلی الله علیه و آله بلکه مصداق بارز آن میباشد

در آیات دیگر مصادیق اموالی را که ذوی القربی مالک آنها بوده و بر آنها ولایت از جانب خداوند دارند اشاره شده است؛

1 - موارد انفال وفىء

خداوند متعال می فرماید: «وَ ما أَفَاءَ اللهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلِ وَ لَا رِكابٍ وَ لَكِنَّ اللهَ يُسلّط رُسُلَهُ عَلَى مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * مَّا أَفَاءَ الله عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ

ص: 141


1- سوره اسراء، آیه 26

السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةٌ بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنكُمْ»؛(1) «و آنچه را خدا از آنان [=یهود] به رسولش بازگردانده [و بخشیده] چیزی است که شما برای به دست آوردن آن [زحمتی نکشیدید] نه اسبی تاختید و نه شتری؛ ولی خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلّط می سازد؛ و خدا بر هر چیز توانا است آنچه را خداوند از اهل این آبادیها به رسولش بازگرداند از آن خدا ورسول و خویشاوندان او ويتيمان و مستمندان و در راه ماندگان ،است تا [این اموال عظیم] در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد».

انفال همان فی است که ولایت و ملکیت تصرف در آن را خداوند به عهده خود و رسول و ذوی القربای رسولش قرار داده است.

و مقصود از انفال و فیء- آن گونه که در کتب فقه آمده - عبارت است از عموم منابع طبیعی که در بلاد مسلمین وجود دارد و آن هر زمینی است که اهالی آن کوچ کرده یا بدون جنگ آن را تحویل مسلمانان داده اند یا خراب شده و اهالی آن کوچ کرده اند و قله های کوه ها و دره ها و نیزارها و زمینهای مواتی که بدون صاحب است و معادن و میراث کسی که وارثی ندارد و غنائمی که بدون اذن امام از راه جنگ به دست آمده و بسیاری دیگر از اموال که ذوی القربای معصوم پیامبر صلی الله علیه و آله بر آنها ولایت و سلطه دارند که از آن جمله حضرت زهرا علیهاالسلام است.

2 - خمس

خداوند متعال می فرماید: «وَاعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِالله...»(2) «بدانید هر گونه

ص: 142


1- سوره حشر، آیات 6و7
2- سوره انفال آیه 41

غنیمتی به دست آورید خمس آن برای خدا و برای پیامبر و براى ذى القربى ويتيمان ومسكینان و واماندگان در راه [از آنها] است اگر به خدا ایمان آورده اید...»

در مورد خمس چه در موارد غنائم جنگی و مطلق درآمد انسان از تجارت و صنعت و زراعت و آنچه از معدن و گنج و غواصی استخراج میشود و موارد دیگر که خمس به آنها تعلق میگیرد، یک سهم از شش سهم آن برای ذوی القربی است که حضرت زهرا علیهاالسلام مصداق بارز آن است و لذا بر این گونه اموال نیز ولایت تصرف دارد.

ص: 143

ولایت تکوینی حضرت زهرا علیهاالسلام

از جمله مباحثی که بین متکلمان مطرح بوده و هست ولایت تکوینی ولایت چیست و ولایت تکوینی چه معنایی دارد؟ آیا کسان دیگری غیر از انبیا ولایت تکوینی یعنی حق تصرف در نظام تکوین را دارند؟ در این جا به توضیح و شرح این موضوع می پردازیم.

تعريف ولایت

فیومی مینویسد: «وَلی مثل فلس به معنای قرب است و ولایت به کسره و فتحه و «واو» به معنای نصرت است»(1)

جوهری مینویسد: «وَلی به معنای قرب و نزدیک شدن است... و هر کس امر شخصی را متکفل شود و از عهده آن بر آید ولی او خواهد بود... و ولایت باکسره «واو» به معنای سلطان و نیز با کسره و فتحهٔ «واو» به معنای نصرت آمده است. (2)

در «اقرب الموارد» آمده است: «الولی حصول الثاني بعد الأوّل من غير فصل؛ وَلى

ص: 144


1- مصباح المنير، ماده ولى
2- صحاح اللغه ماده ولى.

عبارت است از قرار گرفتن فرد يا شيء چیز دوم به دنبال فرد يا شيء اوّل بدون فاصله. وَلِيَ الشيء و عليه ولاية و ولاية یعنی مالک امر آن شده و بر آن قیام کرد. یا آنکه ولایت با فتح و کسر - هر دو- به معنای امارت و سلطنت است...»

راغب اصفهانی مینویسد:

«الْوَلَاءُ ، والتوالى أَنْ يُحَصِّلَ شَيْئَانِ فَصَاعِداً حصولا لَيْسَ بَيْنَهُمَا مَا لَيْسَ منهما»،(1) «ولاء و توالی به معنای آن است که دو چیز و یا بیشتر از آن طوری قرار گیرند و واقع شوند که بین آن دو غیر از خود ،آنها چیز دیگری نبوده باشد».

علامه طباطبایی رحمه الله در معنای اصطلاحی «ولایت» می فرماید: «ولایت، آخرین درجه کمال انسان است و آخرین منظور و مقصود از تشریع شریعت حق خداوندی است».

همو در تفسیر المیزان میگوید: «اصل معنای ولایت برداشته شدن واسطه ای است که بین دو چیز حائل شده باشد به طوری که بین آن دو غیر از آنها واسطه ای باقی نماند و سپس برای نزدیکی چیزی به چیز دیگر به چند صورت به کار گرفته شده است قرب ،نَسَبی ،مکانی منزلتی صداقت و غیر اینها به همین مناسبت بر هر یک از دو طرف ولایت، ولی گفته میشود؛ بالأخص به جهت آن که هر یک از آن دو نسبت به دیگری دارای حالتی است که غیر آن ندارد بنابراین خداوند سبحان ولی بنده مؤمن خود است؛ زیرا که او امورش را زیر نظر دارد و شئون وی را تدبیر میکند، او را به صراط مستقیم هدایت مینماید و او را در آنچه که سزاوار است و سزوار نیست امر و نهی می نماید و او را در دنیا و آخرت یاری میکند.

ص: 145


1- مفردات راغب، ماده ولی

مؤمن حقیقی و واقعی نیز ولی پروردگار است زیرا خود را در اوامر و نواهی خداوند تحت ولایت او در می آورد؛ همچنین در تمامی برکتهای معنوی هدایت توفيق، تأیید تسدید و آنچه در پی دارد از مکرّم شدن به بهشت و مقام رضوان خداوند، تحت ولایت و پذیرش خداوند خود است...»(1)

معنای ولایت تکوینی

مقصود از ولایت تکوینی این است که فردی بر اثر پیمودن راه بندگی آن چنان کمال و قرب معنوی پیدا کند که به فرمان و اذن الهی بتواند در جهان و انسان تصرف کند

«ولایت تکوینی» یک کمال روحی و معنوی است که در سایه عمل به نوامیس خدایی و قوانین شرع در درون انسان پدید می آید و سرچشمه مجموعه ای از کارهای خارق العاده میگردد. این نوع ولایت بر خلاف «ولایت تشریعی» کمال و واقعیتی است اکتسابی و راه کسب برخی از مراتب آن به روی همه باز است، ولی مقاماتی که در «ولایت تشریعی» بیان گردیده همگی موهبت خداوندی است که پس از تحصیل یک سلسله زمینه ها چیزی جز خواست خداوند در آن دخالت ندارد:

توجه به باطن

انسان از دو جزء به نام تن و روان آفریده شده است؛ به عبارت دیگر، انسانیت انسان، منحصر به جسم و تن نیست، بلکه باطن و جانی دارد که واقعیت او را تشکیل میدهد و اگر بر سر راه تکامل انسان از نظر جسم و ماده محدودیتهایی وجود دارد،

ص: 146


1- الميزان، ج 10، ص 88

سر راه تکاملش از نظر روح و معنا چنین محدودیتی نیست، بلکه او از این نظر آمادگی بیشتری برای ترقی و تعالی دارد؛ چه بسا در پرتو اطاعت خدا و پیمودن راه حق می تواند قله های بس بلندی را فتح و تسخیر کند. هرگاه انسان از شدت توجه اش به امور مادی و لذایذ جسمانی بکاهد و به درونگرایی و باطن، نگری بپردازد در این موقع میتواند نیروهای نهفته باطنی خویش را آشکار سازد و بر قدرت و توانایی اش بیفزاید

اثر بندگی خدا

از نظر آیین اسلام انسان دو نوع زندگی دارد: ظاهری و معنوی.

«حیات ظاهری» همان زندگی حیوانی است که تمام بشر را در بر میگیرد و اسلام برای جلوگیری از هر نوع افراط و تفریط، برنامه خاصی برای این نوع زندگی تنظیم کرده است. برنامه ،اسلام علاوه بر اینکه بهزیستی انسان را در جهان ماده فراهم می سازد، راه را برای تحقق حیات معنوی نیز هموار میکند.

«حیات معنوی» از اعمال و تیتهای انسان سرچشمه میگیرد و چنین حیاتی سعادت و خوشبختی یا شقاوت و بدبختی را در پی دارد. بنابراین، حرکات و رفتار و کردار بشر، سازنده حیات معنوی و پدید آورنده قدرت روحی است که نتیجه آن سعادت و تعالی انسان و یا شقاوت و بدبختی او .است

در پس پرده زندگی ظاهری واقعیتی زنده و حیاتی معنوی نهفته که سرچشمه تمام خوش بختیها میباشد و آن «ولایت» است که در افراد انسان به طور متفاوت پدید می آید و مبدأ یک سلسله آثار شگرف میگردد «اطاعتِ خدا» مایۀ «قرب الهی» و مخالفت با دستورهایش سبب دوری از او می.شود

ص: 147

قرب الهی

مقصود از قرب و تقرب الهی نزدیکی از نظر مکان ،نیست زیرا خداوند جهان جسم و جسمانی نبوده و دارای مکان نیست؛ تا بنده ای از نظر مکان به او نزدیک تر گردد. اما در عین حال او به ما از خود ما نزدیک تر است؛

همانگونه که خداوند می فرماید: «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»؛(1) «ما از رگ گردن به او نزدیک تریم»

ممکن است سؤال شود: اگر خدا مکان ندارد و چنین تقرّبی ممکن نیست پس مقصود از قرب الهی و نزدیکی بنده به خدا چیست؟

در پاسخ باید گفت خداوند جهان کمال مطلق و نامحدود است و پویندگان راه عبودیت و بندگی در پرتو کمالاتی که از این راه به دست می آورند، سرانجام حائز کمال میشوند و از دیگران که فاقد این نوع کمالاند مقرب تر و نزدیک تر به خدای تعالی میگردند.

در جهان آفرینش هر کسی به تناسب کمال وجود خویش قربی به ذات پروردگار دارد پس هر فردی که از نظر وجود کاملتر باشد به ذات الهی که کمال محض و نامتناهی است مقرب تر و نزدیک تر خواهد بود.

وقتی میگوییم: خداوند کمال مطلق و نامتناهی است مقصود از آن صفات جمال خدا از قبیل: ،علم ،قدرت حیات و اراده است هرگاه بنده ای در پرتو پیمودن راه اطاعت گام در درجات کمال میگذارد و از نردبان کمال بالا میرود مقصود این است که کمال وجودی بیشتر علم و قدرتی ،زیادتر اراده ای نافذتر و حیاتی جاودانه تر یافته است. در این صورت میتواند از فرشته بالاتر رفته و از کمالات بشری بهره مند گردد.

ص: 148


1- سوره ق آیه 16

پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در ضمن حدیثی به مقامات بلند سالکان راه حق و پویندگان راه عبودیت و بندگی اشاره نموده سخن پروردگار را چنین نقل می فرماید:

«ما تقرب إلى عبد بشيء أحب إلى ممّا افترضت عليه و إنه ليتقرب إلى بالنافلة حتى أحبه، فإذا أحببته كنت سمعه الذي يسمع به و بصره الذي يبصر به ويده التي يبطش بها، إن دعانى أجبته، و إن سألني أعطيته»؛(1) «هیچ بنده ای با کاری به من تقرّب نجسته که محبوبتر از انجام فرایض بوده باشد. بنده من یا با بجای آوردن نمازهای نافله آن چنان به من نزدیک میشود که او را دوست میدارم. وقتی او محبوب من من گوش او میشوم که با آن میشنود و چشم او میشوم که با آن میبیند و زبان او میگردم که با آن سخن میگوید و دست او میشوم که با آن حمله میکند. هر گاه مرا بخواند اجابت میکنم و اگر چیزی از من بخواهد میبخشم»

در سایه اطاعت از خدا قدرت درونی انسان به حدی می رسد که با قدرت الهی صداهایی را میشنود که با نیروی عادی قادر به شنیدن آن نیست. صور و اشباحی را می بیند که دیدگان عادی را یارای دیدن آنها نیست مقصود از اینکه خداوند چشم و گوش او میگردد آن است که دیده اش در پرتو قدرت الهی نافذتر و گوشش شنواتر و قدرتش گسترده میگردد.

در «مصباح الشریعه» آمده است:

«اَلْعُبُودِیَّهُ جَوْهَرَهٌ کُنْهُهَا اَلرُّبُوبِیَّهُ»؛(2) «بندگی و پیمودن راه قرب به خدا، گوهری است که نتیجه آن خداوندگاری و کسب قدرت و توانایی بیشتر است».

ص: 149


1- كافى، ج 2، ص 352؛ محاسن، ج 1، ص 291؛ مشكاة الانوار ، ص 256؛ الجوهر السنية، ص 120.
2- مصباح الشريعه، ص 7.

در این جمله مقصود از «ربوبیت» خدایی کردن نیست زیرا هیچگاه بشر نمی تواند از حدود امکانی تجاوز کند بلکه مقصود از «خداوندگاری» کسب کمالات بیشتر و قدرت و نیروهای بالاتر است

آثار قرب الهی

قرب الهی آثار فراوانی دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:

1 - تسلط بر نفس

خداوند متعال می فرماید: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ»؛(1) «نماز انسان را از بدیها و منکرها باز میدارد»

و نیز می فرماید: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصَّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تتَّقُونَ»؛(2) «روزه را بر شما بسان پیشینیان واجب کردیم تا پرهیزگار شوید»

2 - بینش خاص

از مزایای قرب الهی این است که انسان در سایه صفا و روشنایی دل، بینش خاصی پیدا میکند که با آن حق و باطل را به روشنی تشخیص میدهد و هرگز گمراه نمی شود. قرآن می فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانَا»؛(3) «ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر پرهیزکار باشید خدا به شما نیرویی میبخشد که با آن حق و باطل را به خوبی تشخیص میدهید»

مقصود از «فرقان» بینش خاصی است که سبب میگردد انسان حق و باطل را خوب بشناسد.

ص: 150


1- سوره عنکبوت، آیه 45
2- سوره بقره، آیه 183.
3- سوره انفال آیه 29

در آیه دیگر می فرماید: «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا»؛(1) «کسانی که در راه ما سعى وكوشش کنند آنان را به راههای خویش رهبری میکنیم»

و نیز می فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ»؛(2) «ای کسانی که ایمان آورده اید! از مخالفت با خدا بپرهیزید و به پیامبر صلی الله علیه و آله او ایمان بیاورید [خداوند] دو سهم از رحمت خویش را به شما میدهد و برای شما نوری قرار میدهد که با آن راه بروید».

3 - نفی خواطر

پویندگان راه عبودیت به واسطه تکامل و قدرتی که در سایه بندگی مییابند بر تمام اندیشه های پراکنده خود مسلط میشوند و در حال عبادت آن چنان تمرکز فکری و حضور قلب دارند که از غیر خدا غافل میشوند و غرق جمال و کمال خدا میگردند. ابو علی سینا میگوید: «عبادت، نوعی ورزش برای قوای فکری است که بر اثر تکرار و عادت به حضور در محضر خدا فکر را از توجه به مسائلی مربوط به طبیعت و ماده به سوی تصورات ملکوتی میکشاند قوای فکری تسلیم باطن و فطرت خداجوی انسان میگردد و مطیع او میشوند».

4 - خلع نفس

در جهان ،طبیعت روح و بدن به یکدیگر نیازی شدید دارند. از آنجا که روح بر بدن علاقه تدبیری ،دارد، بدن را از فساد و خرابی باز میدارد. از طرف دیگر، روح در فعالیت خود به بدن نیازمند است و در پرتو اعضا و جوارح بدنی می تواند بشنود، ببیند و...

ص: 151


1- سوره عنکبوت، آیه 69
2- سوره حدید آیه 28

اما گاهی ،روح بر اثر کمال و قدرتی که از جانب قرب الهی پیدا میکند، از استخدام بدن بی نیاز میشود و میتواند خود را از بدن «خلع» کند.

5 - تصرف در جهان طبیعت

در پرتو عبادت و قرب الهی نه تنها حوزۀ بدن تحت فرمان انسان قرار میگیرد بلکه جهان طبیعت مطیع انسان میگردد و به اذن پروردگار جهان در پرتو نیرو و قدرتی که از تقرب به خدا کسب نموده است در طبیعت تصرف میکند و مبدأ یک سلسله معجزه ها و کرامات میشود و در حقیقت قدرت بر تصرف و تسلط بر تکوین می یابد

قرآن وولایت تکوینی اولیای الهی

با مراجعه به قرآن میتوان شواهدی ولایت تکوینی اولیا اقامه نمود:

1 - خداوند متعال از قول حضرت یوسف علیه السلام خطاب به برادرانش نقل میکند: «اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً»؛(1) «بروید و پیراهنم را بر چهره پدرم بیفکنید تا او نعمت بینایی خود را بازیابد»

در آیه دیگر می فرماید: «فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيراً»؛(2) «هنگامی که مژده رسان آمد و پیراهن یوسف را بر صورت وی ،افکند، او بینایی خود را باز یافت».

از این آیه استفاده میشود اراده و خواست و قدرت روحی حضرت یوسف علیه السلام در بازگردانیدن بینایی پدر خویش مؤثر بوده است.

ص: 152


1- سوره یوسف، آیه 93
2- همان آیه 96

2 - خداوند متعال می فرماید: «وَ إِذِ اسْتَسْقى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ»؛(1) «به» یاد آر هنگامی را که موسی برای قوم خود آب طلبید ما به او دستور دادیم عصای خود را بر سنگی زند ناگهان دوازده چشمه از آن بیرون آمد همۀ بنی اسرائیل آبشخور خود را دانستند».

3- میدانیم که حضرت سلیمان ملکه سبا را احضار ،نمود، ولی پیش از آن که وی به حضور سلیمان برسد سلیمان در مجلس خود به حاضران فرمود: «يَا أَيُّهَا الْمَلَوا أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ»؛(2) «ای جمعیت! کدام یک از شما می تواند تخت بلقیس را برای من بیاورد پیش از آن که [بلقیس و همراهان] مطيعانه وارد شوند؟». یک نفر از حاضران در مجلس گفت: «أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ وَ إِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينُ»؛(3) «پیش از آن که تو از جای خود برخیزی من آن را می آورم و من بر این کار توانا و امينم».

فرد دیگری به نام «آصف بن برخیا» اعلام کرد که در یک چشم به هم زدن میتواند آن را بیاورد؛ چنانکه خداوند می فرماید: «قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي»؛ (4) «کسی که نزد او دانشی از کتاب بود چنین گفت: پیش از آن که تو چشم بر هم بزنی من آن را در این مجلس حاضر میکنم ناگهان سلیمان تخت را در برابر خود حاضر دید و گفت: این نعمتی است از جانب خدا بر من»

4 - قرآن مجید بعضی از کارهای فوق العاده را به حضرت مسیح علیه السلام نسبت

ص: 153


1- سوره بقره آیه 60
2- سوره نمل آیه 38
3- همان، آیه 39
4- سوره نمل آیه 40

میدهد و این میرساند که همۀ آن کارها از نیروی باطنی و اراده خلاق او سرچشمه می گرفت؛ چنان که می فرماید: «أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ»؛(1) «من برای شما از گل شكل مرغی میسازم و در آن میدمم که به اذن خدا پرنده میشود. کور مادرزاد و پیس را شفا میدهم و مردگان را به اذن خدا زنده میکنم»

5 - قرآن کریم در مورد یکی از معجزات و تصرفات تکوینی حضرت محمد صلی الله علیه و آله می فرماید: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»؛(2) «نزدیک شد قیامت و از هم شکافت ماه و هر گاه نشانه ای ببینند روی بگردانند و گویند: سحری دائمی است».

بسیاری از مفسران در بیان شأن نزول آیات فوق آورده اند: روزی مشرکان به پیامبر صلی الله علیه و آله گفتند: اگر در ادعای خود راستگویی ماه را برای ما دو نیم کن. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آیا اگر این کار را انجام دهم ایمان می آورید؟ گفتند: آری پیامبر صلی الله علیه و آله از خدا درخواست کرد تا خواسته شان را به او عطا کند. سپس ماه به دو نیم شد. (3)

حق این است که معجزه فعل ولی خدا است که به اذن و مشیت خداوند انجام می گیرد

بنابراین مقصود از «انْشَقَّ الْقَمَرُ» در آیه ،نخست معجزه و تصرف تکوینی پیامبر صلی الله علیه و آله در انشقاق (دو نیم شدن) ماه است. شاید چنین پنداریم که انشقاق ماه در این ،آیات به دو نیم شدن آن در روز رستاخیز اشاره دارد ولی قراینی وجود دارد که برداشت اوّل را تأیید میکند:

ص: 154


1- سوره آل عمران، آیه 49
2- سوره ،قمر آیات 1و2
3- مجمع البیان، ج 9، ص 310؛ تفسير ابن كثير، ج 4، ص 281

الف) عبارت «وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا» حاکی از آن است که در این جا مقصود از آیه آیات قرآنی نیست بلکه مقصود از آن معجزه است زیرا قرآن از معجزات پیامبران با الفاظی همچون «آیه» و «بینه» یاد می کند مناسب بود که در شکل اول به جای فعل دیدن «یروا» از ،افعالی همچون شنیدن یا نزول استفاده شود؛ مثلاً گفته میشد «وان سمعوا» يا «وان نزلت آية» ،بنابراین مقصود از ،آیه اعجاز پیامبر صلی الله علیه و آله وانشقاق ماه است.

ب) عبارت «وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ» ،نیز قرینه ای بر این معناست که سخن در این آیات راجع به معجزه پیامبر صلی الله علیه و آله است نه انشقاق ماه در رستاخیز، زیرا در روز قیامت که پهنه ظهور تمام حقایق است کسی سخن باطلی بر زبان نمیراند در حالی که سحر خواندن آیات الهی سخن باطلی است.

حاصل آنکه با توجه به قراین یاد شده از یک سو و شأن نزول آیات از سوی دیگر آیات نخستین سوره قمر به یکی از معجزات و تصرفات تکوینی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که دو نیم کردن ماه و ناشی از ولایت تکوینی او است اشاره دارد.

قرآن وولایت تکوینی حضرت زهرا علیهاالسلام

ولایت تکوینی حضرت زهرا علیهاالسلام را با ذکر چند مقدمه میتوان به اثبات رسانید:

مقدمه اوّل

گفتیم که حضرت سلیمان به حاضران در مجلس خود گفت: کدام یک از شما میتواند تخت بلقیس را برای من بیاورد پیش از آنکه بلقیس و همراهان او مطیعانه وارد شوند... آصف بن برخیا اعلام کرد که در یک چشم بر هم زدن میتواند آن را بیاورد؛ خداوند متعال در مورد این داستان می فرماید: «قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ

ص: 155

أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي»(1) . کسی که مقداری از علم کتاب داشت توانست در نظام تکوین تصرف کرده و تاج و تخت بلقیس ملکه سبا را از راه بسیار دور کمتر از یک چشم به هم زدن نزد سلیمان حاضر کند.

از این آیه به خوبی استفاده میشود اگر کسی از کتاب خدا اطلاع داشته و به آن عالم باشد قدرت تصرف در کائنات را دارد که همان ولایت تکوینی است

مقدمة دوّم

در آیه ای دیگر میخوانیم: «قُلْ كَفَى بِاللهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمٌ الْكِتَابِ»؛(2) «بگو تنها گواه بین من و شما خدا و کسی که دانای حقیقی به کتاب خدا است کافی خواهد بود».

از این آیه استفاده میشود خداوند متعال و گروهی دیگر که عالم به کل کتاب اند بین پیامبر و مردم شاهد بوده و شهادت خواهند داد. هم چنین بر می آید جماعتی هستند که عالم به کل کتاب اند زیرا از طرفی لفظ «من» از موصولات است و لذا دلالت بر عموم دارد از طرف دیگر «علم» مصدر است و در علم اصول فقه بیان شده که مصدر مضاف مفید عموم است. همچنین طبق نظر برخی مفرد محلی به الف و لام نیز دلالت بر عموم دارد، پس از دو جهت «علم الکتاب» دلالت بر عموم دارد. در نتیجه اینکه از این جمله استفاده میشود که جماعتی هستند که از کل کتاب آگاهی و بدان عالمند.

ص: 156


1- سوره نمل آیه 40
2- سوره رعد آیه 43

مقدمه سوم

در قرآن کریم میخوانیم: «إِنَّهُ لَقُرْآنُ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لا يَمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ»؛(1) «همانا آن قرآن کریمی است که در کتاب محفوظی جای دارد و جز پاکان نمی توانند به آن دست زنند».

در «لا يَمَسُّهُ» دو احتمال است: یکی مس ظاهری با اجزای بدن و دیگری، مس باطنی. همانگونه که در «الْمُطَهَّرُونَ» نیز دو احتمال است: یکی طهارت ظاهری با اجزای بدن و دیگری طهارت باطنی با قلب با مراجعه به قرآن پی میبریم که خداوند متعال لفظ مس را در هر دو معنا به کار برده است.

الف) مش ظاهری: خداوند متعال می فرماید: «قَالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرُ»؛(2) «مريم عرض کرد: خدایا مرا چگونه فرزندی تواند بود و حال آنکه مردی به من نزدیک نشده است».

ب) مس باطنی: خداوند متعال می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا»؛(3) «چون پرهیزکاران را از شیطان وسوسه و خیالی به دل رسد، همان دم خدا را به یاد آرند».

همچنین طهارت نیز در قرآن به دو معنا به کار رفته است ظاهری و باطنی.

الف) طهارت ظاهری: «وَ ثِيَابَكَ فَطَهِّرْ»(4) ؛ «و لباست را پاک گردان».

ب) طهارت باطنی: «يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ

ص: 157


1- سوره واقعه آیات 77-79
2- سوره آل عمران آیه 47
3- سوره اعراف، آیه 201
4- سوره مدثر، آیه 4.

الْعَالَمِينَ»؛(1) «ای مریم همانا خداوند تو را برگزیده و پاکیزه گردانید و بر زنان جهانیان برتری بخشید».

در مورد آية «لا يَمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ» در «لا يمسه» دو احتمال وجود دارد، نهی بودن و نفی بودن که هر دو به یک صیغه ادا می شود

نهی به این معنا است که قرآن را نباید مس ،کند که ظهور در مش ظاهری دارد و در مقابل آن مقصود به طهارت نیز ظاهری است و اگر مقصوم «نفی» باشد، اخبار است و ظهور در مس باطنی دارد به این معنا که مس نمیکند و تماس حاصل نمیکند و به تعبیر دیگر، به عمق قرآن نمی رسند، مگر کسانی که مطهرند و طبیعتاً طهارت نیز باطني معنا می شود؛ یعنی کسانی که از هر عیب و نقص و گناهی پاک اند. معنای این آیه این میشود «مس نمیکند کتاب محفوظ را مگر کسانی که مطهرند».

مقدمه چهارم

در اینکه مطهران چه کسانی اند؟ باز به قرآن مراجعه می کنیم؛ خداوند متعال می فرماید: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطهيراً»؛(2) «همانا خدا چنین میخواهد که هر رجس و پلیدی را از شما خانواده نبوت دور سازد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند»

در این آیه شریفه، مصداق مطهران مشخص و معین شده است؛ آنان کسانی جز اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله از آن جمله حضرت زهرا علیهاالسلام نیستند.

مقدمه پنجم

در تشخیص مصداق اهل بیت باید به روایات مراجعه کرد، زیرا قرآن می فرماید:

ص: 158


1- سورة آل عمران، آیه 42
2- سوره احزاب، آیه 33

«وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»؛(1) «و بر تو قرآن را فرستادیم تا بر امت آنچه فرستاده شد، بیان کنی»

مقدمۀ ششم

با مراجعه به روایات فریقین شیعه و سنی پی میبریم که مقصود از اهل بیت در آیه شریفه پیامبراکرم علی فاطمه حسن و حسین علیهم السلام میباشند. اگر چه حصر در آیه اضافی است در مقابل همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و بقیه صحابه تا آنها از شمول آیه خارج گردند؛ در نتیجه آیه تطهیر شامل بقیه اهل بیت علیهم السلام از دوازده امام نیز می شود.

1 - مسلم به سند خود از عایشه نقل میکند: پیامبر صلی الله علیه و آله صبحگاهی از حجره خارج شد در حالی که بر روی دوش او پارچه ای از پشم خیاطی نشده بود. حسن بن علی بر او وارد شد او را داخل کسا کرد، آنگاه حسین ،وارد او نیز در آن داخل شد. سپس فاطمه وارد شد او را نیز داخل آن ،کرد بعد علی وارد شد، او را نیز داخل کسا نمود؛ آنگاه این آیه را تلاوت کرد: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تطهيراً».(2)

2 - ترمذی به سند خود از ام سلمه نقل میکند: پیامبر صلی الله علیه و آله بر روی حسن، حسین، علی و فاطمه پارچه ای کشید؛ آنگاه عرض کرد بار خدایا اینان اهل بیت من و از خواص من هستند رجس و پلیدی را از آنان دور کن و پاکشان گردان(3)

3- همو از عمر بن ابی سلمه، ربیب پیامبر صلی الله علیه و آله نقل میکند: هنگامی که آیه تطهیر در خانه ام سلمه بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد فاطمه و حسن و حسین را دعوت نمود و روی آنان کسایی کشید علی نیز پشت سرش بود؛ آنگاه کسا را بر روی همه کشید سپس

ص: 159


1- سوره نحل، آیه 44
2- صحيح مسلم، ج 7، ص 130
3- صحیح ترمذی، ج 5، ص 361

عرض کرد بار خدایا اینان اهل بیت من هستند رجس و پلیدی را از آنان دور کن و پاکشان گردان ام سلمه عرض کرد ای رسول خدا صلی الله علیه و آله آیا من هم با آنانم؟ حضرت :فرمود تو در جای خود هستی تو بر خیری(1)

4 - همچنین به سند خود از انس بن مالک نقل میکند: رسول خدا صلی الله علیه و آله تا شش ماه هنگام رفتن به نماز صبح مرتب بر درب خانه فاطمه گذر می کرد و می فرمود: الصلاة یا اهل البيت: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطهيراً».(2)

5 - احمد در «مسند» به سندش از امّ سلمه نقل میکند پیامبر صلی الله علیه و آله در حجره او بود، فاطمه با ظرفی از آبگوشت بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد. پیامبر صلی الله علیه و آله ، در حالی که در رختخواب خود نشسته و بر چیزی تکیه داده بود فرمود همسر و دو فرزندت را نیز دعوت کن ام سلمه میگوید: من در حجره نماز میخواندم: در آن هنگام این آیه بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً». ام سلمه میگوید پیامبر صلی الله علیه و آله گوشه کسا را گرفت و بر روی همه کشاند؛ آنگاه دستانش را به آسمان بلند کرد و عرض کرد: بار خدایا اینان اهل بیت من و از خواص من هستند، رجس و پلیدی را از آنان دور ساز و پاکشان گردان ام سلمه میگوید: به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کردم: آیا من با شما هستم؟ فرمود: تو بر خیری، تو بر خیری.(3)

از مجموع این مقدمات استفاده میشود که اهل بیت علیهم السلام ولایت تکوینی دارند.

ص: 160


1- همان، ج 5، ص 30
2- همان، ج 5، ص 31
3- مسند احمد، ج 6، ص292

مرجعیت دینی فاطمه زهرا علیهاالسلام در قرآن

اشاره

ص: 161

فاطمه زهرا علیهاالسلام در آیه تطهیر

از جمله آیاتی که دلالت بر عصمت حضرت زهرا علیهاالسلام دارد و در نتیجه ایشان را مرجع دینی مردم معرفی میکند و سنت آنان را حجت می داند، آیه تطهیر است. خداوند متعال می فرماید: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَي ُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً؛»(1) «خداوند چنین میخواهد که هر رجس و پلیدی را از شما خاندان نبوّت دور کند و شما را از هر عیب کاملاً پاک و منزه گرداند»

اهل سنت در صددند استدلال به آیه شریفه را به هر شکلی که ممکن است از دست شیعه امامیه ،بگیرند از همین رو برای آن توجیه های بی موردی ارائه کرده اند که در جای خود به آن اشاره خواهیم کرد. از آنجا که دلالت آیه بر عصمت و حجیت سنت اهل بیت علیهم السلام از آن جمله حضرت زهرا علیهاالسلام قوی است به بررسی آیه و پاسخ شبهات آن میپردازیم

اقوال در مقصود از اهل بیت علیهم السلام

با رجوع به تفاسیر اهل سنت و شیعه پی میبریم که در تعیین مصداق اهل بیت در آیه تطهیر اختلاف است. اینک به برخی از آنها اشاره میکنیم:

ص: 162


1- سوره احزاب، آیه 33

1 - خصوص زنان پیامبر صلی الله علیه و آله این قول منسوب به عکرمه و مقاتل می باشد.(1)

2 - اصحاب کساء که شامل ،پیامبر علی، فاطمه حسن و حسین و همسران پیامبر علیهم السلام می شود.(2)

3-خصوص پیامبر صلی الله علیه و آله است.(3)

4 - زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و تمامی بنی هاشم که صدقه بر آنان حرام است.(4)

5 - خصوص پیامبر صلی الله علیه و آله و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام است(5)

بی شک رسول اکرم صلى الله عليه وآله و سلم به قرآن و معانی و اشارت ها و مصادیق آن از دیگران آگاه تر است و کلام و گفتارش مرجع و پناه در مواردی است که بر مردم مشتبه شده احتیاج به توضیح دارد از همین رو میبینیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در برخی از مواردی که احتیاج به توضیح دارد تا بر مردم اشتباه نشود خود درصدد توضیح آیه برآمده و تفسیر و مصداق آیه را از هر راه ممکن بیان کرده است. در مورد آیه تطهیر نیز چنین ،بود، اما با تأسف فراوان از آن جهت که این گونه تفسیرها و بیان مصداقها، با هواهای نفسانی و تعصبات جاهلی برخی سازگاری نداشت لذا در صدد برآمدند که حق را به هر نحو ممکن خاموش سازند و با طرح اقوال بی اساس و شبهات مختلف اذهان مردم را از معنا و مصداق حقیقی آیه دور سازند ما بر آنیم که پرده از روی حقیقت برداشته و حق را بنمایانیم.

ص: 163


1- جامع البيان، ج 22، ص 13؛ در المنثور، ج 5، ص 198؛ فتح القدير، ج 4، ص 278؛ تهذیب تاریخ دمشق ج 4، ص 208
2- سنن الكبرى، ج 2، ص 150؛ تهذیب تاریخ دمشق، ج 4، ص 208
3- الصواعق المحرقه، ج 2، ص 421
4- تهذیب تاریخ ،دمشق، ج 4، ص 208؛ صواعق المحرقه، ج 2، ص 421
5- مجمع الزوائد، ج 7، ص 91؛ الصواعق المحرقه، ج 2، ص 421؛ نظم درر السمطين، ص 238؛ مشكل الآثار، ج 1، ص 332؛ ذخائر العقبی، ص 21

راویان نزول آیه در شأن اصحاب کسا

جماعت زیادی از اهل سنّت روایات نزول آیه در شأن اصحاب کسا را نقل کرده اند که به اسامی برخی از آنان اشاره میکنیم:

1- مسلم.(1)

2 - ترمذی.(2)

3- احمد.(3)

4 - حاكم.(4)

5- طبرانی(5)

6- حاکم حسکانی.(6)

7-نسائی(7)

8- ابن عساکر(8)

9 - گنجی شافعی(9)

10 - ابن اثیر(10)

ص: 164


1- صحيح مسلم، ج 7، ص 130
2- سنن ترمذی، ج 5، ص 30 و 31 و 328 و 361
3- مسند احمد، ج 1، ص 331 و ج 4، ص 107 و ج 6، ص 293 و 298 و 304
4- المستدرک، ج 2، ص 416 و ج 3، ص 133 و 147 و 148.
5- معجم صغیر، ج 1، ص 65 و 315؛ معجم اوسط، ج 2، ص 229 و 371 و ج 3، ص 166 و ج 4، ص 134 وج 7، ص 318؛ معجم کبیر، ج 3، ص 54و 55و 56 و ج 9، ص 26 و ج 12، ص 77 وج 22، ص 66 وج 23، ص 286 و 327 و 333 و 334 و 337 و 396
6- شواهد التنزيل، ج 1، ص 11-496
7- خصائص، ص 49 و 63؛ سنن کبری، ج 5، ص 113
8- تاریخ دمشق، ج 13، ص 202 و 206 و 268
9- كفاية الطالب، ص 54
10- أسد الغابة، ج 2، ص 12.

11 - طبری شافعی(1)

12 - واحدى.(2)

13 - خوارزمی(3)

14 - طبری(4)

15 - سیوطی(5)

16 - جصاص.(6)

17 - ابن مغازلی شافعی(7)

18 - بيهقي(8)

19 - سبط بن جوزی(9)

20 - قرطبی.(10)

21 - ابن كثير (11)

22 - ابن صباغ مالکی(12)

ص: 165


1- ذخائر العقبى، ص 21 و 22 و 23 و 87
2- أسباب النزول، ص 239
3- مناقب امير المؤمنین، ص 60-62
4- جامع البیان، ج 22، ص 9-12
5- الدر المنثور، ج 5، ص 198 و 199
6- أحکام القرآن، ج 3، ص 471
7- مناقب علی بن ابی طالب، ص 301
8- السنن الكبری، ج 2، ص 152
9- تذكرة الخواص، ص 233
10- الجامع لأحكام القرآن، ج 14، ص 183 و 184.
11- تفسير ابن كثير، ج 3، ص 492-184
12- الفصول المهمة، ص 25.

23 - ابن حجر عسقلانی(1)

24 - ابن حجر هيثمي(2)

25 - شوکانی(3)

26 ابن عبدالبر(4)

27 - قندوزی(5)

و دیگران از اهل سنت.

راويان حدیث از صحابه

تعدادی از صحابه حدیث کسا را در تفسیر و بیان مصداق آیه شریفه نقل کرده اند؛ از قبیل امام حسن علیه السلام ، عایشه ام سلمه، عبدالله بن عباس، سعد بن ابی وقاص، ابوالدرداء، انس بن مالک ابوسعید خدرى وائلة بن اسقع جابر بن عبدالله انصاری زید بن ارقم عمر بن ابی سلمه ثوبان مولی رسول الله و دیگران

تصریح به صحت حدیث کسا

گروهی از علمای اهل سنّت به صحت حدیث کسا و نزول آیه در شأن اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله تصریح نموده اند که به برخی از آنها اشاره میکنیم:

1 - احمد بن حنبل، بنابر التزام به نقل احادیث صحيح السند

ص: 166


1- الإصابه، ج 8 ص 265
2- الصواعق المحرقة، ج 2، ص 422
3- فتح القدير، ج 4، ص 279
4- الاستيعاب، ج 3، ص 204
5- ينابيع الموده، ج 2، ص 226

2 - مسلم بن حجاج به دلیل نقل حدیث در صحیح خود

3- حاکم نیشابوری در مستدرك.

4- ذهبی در تلخیص المستدرك.

5- فخر رازی در تفسیر الکبیر

او میگوید: «این روایت گویا اتفاق بر صحت آن نزد مفسّران و اهل حدیث است»(1)

6 - ابن حبان؛ زیرا در صحیح خود نقل کرده است.

7 - ابن تیمیه؛ او در «منهاج السنة» می گوید: «حدیث کسا از احادیث صحيح السندی است که احمد و ترمذی از ام سلمه نقل کرده و نیز مسلم در صحیح خود از عایشه نقل نموده است»(2)

8- ابن حجر مکی؛ او میگوید: «به سند صحیح رسیده که پیامبر صلی الله علیه و آله پارچه ای را بر روی آن چهار نفر انداخت؛ آنگاه عرض کرد بار خدایا اینان اهل بیت من و خاصه من هستند پلیدی را از آنان دور ساز و آنان را پاک گردان...»(3)

حديث كسا

1 - مسلم به سند خود از عایشه نقل میکند پیامبر صلی الله علیه و آله صبحگاهی از حجره خارج شد در حالی که بر روی دوش او پارچه ای از پشم خیاطی نشده بود. حسن بن علی بر او وارد شد، او را داخل کسا کرد؛ آنگاه حسین وارد شد او نیز در آن داخل شد سپس فاطمه وارد شد او را نیز داخل آن ،کرد بعد علی وارد شد او را نیز در آن داخل نمود؛

ص: 167


1- تفسیر فخر رازی، ج 8 ص 80
2- منهاج السنه، ج 7، ص 50
3- صواعق المحرقه، ج 2، ص 422

آنگاه این آیه را تلاوت کرد: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً».(1)

2 - ترمذی به سند خود از ام سلمه نقل میکند پیامبر صلی الله علیه و آله روی حسن، حسین، علی و فاطمه پارچه ای کشید؛ آنگاه عرض کرد بارخدایا اینان اهل بیت علیهم السلام من و خواص من هستند، رجس و پلیدی را از آنان دور کن و پاکشان گردان(2)

3- همو از عمر بن ابی سلمه، ربیب پیامبر صلی الله علیه و آله نقل میکند: هنگامی که آیه تطهیر در خانه ام سلمه بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد، پیامبر صلی الله علیه و آله فاطمه و حسن و حسین را دعوت نمود و روی آنان کسائی کشید علی نیز پشت سرش بود؛ پس کسا را بر روی او هم کشید سپس عرض کرد بارخدایا اینان اهل بیت علیهم السلام من هستند رجس و پلیدی را از آنان دور کن و پاکشان گردان ام سلمه عرض کرد: ای رسول خدا! آیا من هم با آنانم؟ حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: تو در جایگاه خود هستی تو بر خیری(3)

4 - هم چنین به سند خود از انس بن مالک نقل میکند رسول خدا صلی الله علیه و آله تا شش ماه هنگام رفتن به نماز صبح مرتب بر درب خانه فاطمه علیهاالسلام گذر می کرد و می فرمود:

نماز اى اهل بيت «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تطهيراً»(4)

5 - احمد در مسند به سندش از امّ سلمه نقل میکند پیامبر صلی الله علیه و آله در حجره او بود، فاطمه علیهاالسلام با ظرفی از آبگوشت بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد. پیامبر صلی الله علیه و آله ، در حالی که بر رختخواب خود نشسته و بر چیزی تکیه داده بود فرمود همسر و دو فرزندت را نیز

ص: 168


1- صحيح مسلم، ج 7، ص 130
2- سنن ترمذی، ج 5، ص 361
3- سنن ترمذی، ج 5، ص 328
4- سنن ترمذی، ج 5، ص 31

دعوت کن. أُمّ سلمه میگوید: من در حجره نماز میخواندم، در آن هنگام این آیه بر پيامبر صلی الله علیه و آله نازل شد: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطهيراً»

اُمّ سلمه میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله گوشۀ کسا را گرفت و بر روی همه کشاند؛ آنگاه دستانش را به آسمان بلند کرد و عرض کرد: بار خدایا اینان اهل بیت علیهم السلام من و از خواص من هستند رجس و پلیدی را از آنان دورساز و پاکشان گردان ام سلمه میگوید: به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کردم: آیا من با شما هستم؟ فرمود: تو بر خیری، تو بر خیری.(1)

مقصود از حجیت

حجیت بر دو قسم است: موضوعی و طریقی مقصود از حجیت موضوعی حجیت چیزی است که ذاتاً و فی نفسه حجّت بوده و موضوع برای وجوب تعبد و متابعت باشد نه از آن جهت که راهی به حجّت و کاشف از آن است حجیت کتاب خدا و سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله طبق نص ،قرآن از قسم اول است؛ خداوند متعال به طور مطلق میفرماید: «أَطِيعُوا اللهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ»(2)«خدا و رسول را اطاعت کنید». و این تنها با حجیت موضوعی سازگاری دارد

اما در حجیت طریقی اعتبار از آن جهت است که شيء طريق و راه به حجّت واقعی و موضوعی و نفسی است؛ همانند خبر واحد که راهی ظنی به سنّت واقعی است یا خبر متواتر که راهی قطعی به سوی سنّت واقعی است. ما با اثبات عصمت اهل بیت علیهم السلم در صدد اثبات حجیت موضوعی برای سنّت اهل بیت علیهم السلام هستیم

ص: 169


1- مسند احمد، ج 6، ص 292 با تلخیص
2- سوره نساء، آیه 59

کسانی که به آیه تطهیر استدلال کرده اند

عده ای از صحابه و تابعین به آیه تطهیر در شأن اصحاب کسا، پنج تن آل عبا تمسک کرده اند که به برخی از آنان اشاره میکنیم:

1 - حسن بن علی علیه السلام

حاکم نیشابوری در باب فضایل حسن بن علی نقل میکند: حسن بن علی بعد از شهادت علی علیه السلام در خطبه ای فرمود: «ای مردم هر کس مرا می شناسد که می شناسد و هر کس نمی شناسد، من حسن بن علی فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله ، فرزند وصی، فرزند بشیر، فرزند ،نذیر فرزند دعوت کننده به سوی خدا به اذن او فرزند چراغ نور دهنده هدايتم من از اهل بیتی هستم که جبرئیل بر ما نازل میشد و از خانه ما به آسمانها باز میگشت. من از اهل بیتی هستم که خداوند رجس و پلیدی را از آنان دور کرده و پاکشان گردانیده است...»(1)

2 - سعد بن ابی وقاص

نسائی در خصایص از عامر بن سعد بن ابی وقاص نقل میکند معاویه به پدرم سعد گفت: چرا ابوتراب را ست نمیکنی؟ پدرم در جواب گفت سه فضیلت در حق علی شنیده ام که به خاطر آنها هرگز علی را سب نمیکنم اگر یکی از آنها برای من بود، نزد من بهتر از شتران قرمز موی بود... هنگامی که آیه «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» نازل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله ، علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را دعوت نمود؛ آنگاه عرض کرد: بار خدایا! اینان اهل بیت من هستند.(2)

ص: 170


1- مستدرک حاکم، ج 3، ص 172
2- خصائص نسائی، ص 49

3- ابن عباس

عمرو بن میمون میگوید: من در کنار ابن عباس نشسته بودم که عده ای نزد ابن عباس آمده و به او گفتند: با ما می آیی یا ما را در اینجا میگذاری ابن عباس گفت: بلکه با شما می آیم آن گروه با ابن عباس سخن گفتند و بعد از مدتی ابن عباس، در حالی که آنان را نفرین مینمود بازگشت و فرمود: اینان کسی را ناسزا میگویند که خداوند به او ده خصلت عطا فرموده... پیامبر صلی الله علیه و آله پارچه خود را برگرفته و روی علی و فاطمه و حسن و حسین انداخت؛ آنگاه این آیه را تلاوت نمود: «إِنَّما يُرِيدُ الله لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطهيراً»(1)

4 - واثلة بن أسقع

شداد بن عبدالله قرشی دمشقی میگوید: «نزد وائله نشسته بودم که عده ای شروع به دشنام دادن علی کردند. آنگاه که از نزد او خارج شدند، وائله گفت: بنشین تا تو را از این کسی که دشنام دادند با خبر سازم. نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم که علی و فاطمه و حسن و حسین وارد شدند، پیامبر صلی الله علیه و آله بر آنان کسائی انداخت و عرض کرد: بار خدایا اینان اهل بیت من هستند بار خدایا رجس و پلیدی را از آنان دور فرما و پاکشان گردان»(2)

5 - علی بن الحسين

خوارزمی حنفی نقل میکند بعد از آنکه امام سجاد علیه السلام را با اسیران اهل بیت علیهم السلام به شام حرکت دادند پیر مردی نزد امام سجاد علیه السلام آمد و عرض کرد: سپاس خداوندی را که شما را کشت و بندگان خدا را از مردان شما راحت نمود و امیرالمؤمنین یزید را

ص: 171


1- مسند احمد، ج 1، ص 331؛ خصائص نسائی، ص 62 مجمع الزوائد، ج 9، ص 119؛ مستدرک حاکم، ج 3، ص 132؛ تاریخ دمشق، ج 42، ص 97
2- مسند احمد، ج 4، ص 107؛ مستدرک حاکم، ج 2، ص 416؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 167

بر شما مسلط ساخت علی بن الحسین علیهماالسلام به او فرمود: ای پیرمرد! آیا قرآن خوانده ای؟ عرض کرد: آری فرمود: آیا این آیه را خوانده ای: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»؟

عرض کرد: آری.

حضرت فرمود ما قربائیم حضرت امام سجاد علیه السلام باز به او فرمود: آیا این آیه را تلاوت نموده ای: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»؟

عرض کرد آری

فرمود: ما اهل بیتی هستیم که به این آیه اختصاص داده شده ایم(1)

6 - ام سلمه

شهر بن حوشب میگوید هنگامی که خبر شهادت حسین بن علی به مدینه رسید، از ام سلمه همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: او را کشتند، خداوند آنان را بکشد... خدا آنان را لعنت کند رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدم که پارچه خیبری را روی علی و فاطمه و حسن و حسین کشید؛ آنگاه عرض کرد بارخدایا اینان اهل بیت علیهم السلام من هستند رجس و پلیدی را از آنان دورساز و پاکشان گردان(2)

دلالت آیه بر عصمت

دلالت آیه بر عصمت اهل بیت علیهم السلام از آن جمله حضرت زهرا علیهاالسلام و در نتیجه مرجعیت دینی و حجیت سنت آنان را به دو تقریر بیان میکنیم:

ص: 172


1- مقتل خوارزمی، ج 2، ص 61 جامع البیان، ج 25، ص 33؛ تفسير ابن كثير، ج 4، ص 121؛ در المنثور ج 6، ص 7.
2- مسند احمد، ج 6، ص 298؛ شواهد التنزيل، ج 2، ص 110 و 111؛ تاریخ دمشق، ج 14، ص 142؛ تفسیر طبری، ج 22، ص 10.

1 - عصمت از طریق اراده تکوینی

الف) انما از قوی ترین ادوات حصر است که دلالت بر حصر حکم در موضوع دارد.

ب) اراده بر دو قسم است تکوینی و تشریعی در اراده تکوینی مستقیماً اراده به تحقق مراد و ایجاد آن در خارج تعلق میگیرد و هرگز از مراد تخلف بردار نیست؛ خداوند متعال می فرماید: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون»(1). بر خلاف اراده تشریعی که مستقیماً به ایجاد فعل در خارج تعلق نمی گیرد، بلکه اراده به فعل بندگان تعلق میگیرد تا با اختیارشان در خارج ایجاد شود و مستلزم وقوع مراد در خارج به طور جبر نیست به تعبیر دیگر در اراده تکوینی بین اراده مرید و تحقق مراد در خارج چیزی واسطه نیست بر خلاف اراده تشریعی که اراده و خواست مکلّف واسطه است.

اراده در آیه تطهیر تکوینی است نه تشریعی؛ زیرا تشریعی به افرادی خاص اختصاص ندارد و شامل همه مردم است؛ خداوند متعال می فرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»؛(2) «و من جن وانس را نیافریدم مگر برای این که مرا به یکتایی پرستش کنند»

ج) اراده تکوینی خداوند از تحقق مراد تخلف بردار نیست؛ خداوند می فرماید: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»؛ «فرمان نافذ خدا چون اراده خلقت چیزی را کند به محض این که گوید: موجود ،باش بلافاصله موجود خواهد شد».

د) پیامبر صلی الله علیه و آله آیه تطهیر را تنها بر اهل بیت علیهم السلام خود علی و فاطمه علیهاالسلام و حسن و حسین علیهم السلام منطبق ساخت.

ص: 173


1- سوره يس آيه 82
2- سوره ذاریات، آیه 56

ه) رجس در لغت به معنای قذارت است و آن عبارت از شکل و هیئتی در شیء است که موجب اجتناب و تنفر از آن میشود.(1)

قرآن رجس را در قذارت و پلیدی ظاهری و معنوی - هر دو - به کار برده است. برای مثال در مورد رجس مادی؛ می فرماید: «أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ»،(2) «یا گوشت خوک که پلیدی است».

و در موردی رجس معنوی؛ می فرماید: «وَ أَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْساً إِلى رِجْسِهِمْ وَ مَاتُوا وَ هُمْ كَافِرُونَ»؛(3) «و اما آنان که دل هایشان به مرض [شک و نفاق] مبتلا است بر خبث ذاتی آنها خباثتی افزود تا به حال کفر جان دادند».

در مقابل طهارت نیز در امور مادی و معنوی -هر دو - به کار رفته است؛ علامه طباطبایی رحمه الله می فرماید: «رجس عبارت است از درک نفسانی یا اثر شعوری که ناشی از تعلق قلب به اعتقاد باطل یا عمل پست است و از آنجا که "الف و لام" در "الرجس" برای جنس است دلالت بر ازاله هر هیئت خبث در نفس دارد که سبب خطا در اعتقاد یا عمل است و این حالت تنها منطبق بر عصمت الهی همان صورت نفسانی است که انسان را از اعتقاد باطل و عمل بد باز میدارد»(4)

به تعبیری دیگر: رجس شامل هر امر پلیدی میشود که نفس انسان از آن اجتناب می کند این شامل گناه و اشتباه و سهو و نسیان نیز میشود؛ زیرا تغییر حکم خدا، هر چند از روی اشتباه و سهو و نسیان ،باشد دارای نوعی قذارت و تنفّر است.

ص: 174


1- الميزان، ج 16، ص 312
2- سوره انعام، آیه 145
3- سوره توبه آیه 125
4- الميزان، ج 16 ، ص 312

آلوسی از برخی نقل میکند: «رجس» به معنای قذر است و آن بر گناه عذاب نجاست و نقایص اطلاق میگردد»(1)

نتیجه: اهل بیت علیهم السلام معصومند، لذا سنّت آنان حجت است.

2 - عصمت از طریق اولویت قطعی

آیه را از طریق دیگر نیز میتوان بر عصمت اهل بیت علیهم السلام استدلال نمود، حتی در صورتی که اراده در آیه تشریعی باشد نه تکوینی؛ تقریر آن بدینگونه است:

الف) اراده، گاهی با لام تعلیل به کار میرود و زمانی بدون آن. هر گاه بعد از اراده لام تعلیل ذکر شود، متعلق اراده چیزی ماقبل اراده است. و هنگامی که بعد از اراده لام تعلیل نباشد مقصود از اراده و متعلق ،آن همان چیزی است که بعد از اراده آمده است؛ برای نمونه در مورد ارادۀ اطفا و خاموش کردن نور خداوند در قرآن دو گونه تعبیر آمده است:

خداوند در سوره توبه می فرماید: «اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ مَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهاً واحِداً لا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ * يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِوا نُورَ اللهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»(2) (آن ها) دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایی در برابر خدا قرار دادند و (هم چنین) مسیح فرزند مریم را در حالی که دستور نداشتند جز خداوند یکتایی را که معبودی جز او ،نیست بپرستند او پاک و منزه است از آنچه همتایش قرار میدهند. آنان میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند ولی خدا جز این نمیخواهد که نور خود را کامل کند هر چند کافران ناخشنود باشند»

ص: 175


1- روح المعانی، ج 22، ص 12.
2- سوره توبه، آیات 31 و 32

در این آیه لام تعلیل بعد از اراده به کار گرفته نشده بلکه فعل با «ان ناصبه مصدریه» آمده که با تأویل به مصدر متعلق اراده «اطفاء نور الله» میشود

اما در مورد دیگر در سوره صف میخوانیم: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللهِ الْكَذِبَ وَ هُوَ يُدعى إِلَى الْإِسْلامِ وَاللهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ * يُرِيدُونَ لِيُطْفِوا نُورَ اللهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»؛ «آیا آن کس که به راه اسلام و سعادتش میخوانند و او به خدا افترا و دروغ میبندد در جهان کسی از او ستمکارتر هست؟ و خدا هیچ قوم ستمکاری را هدایت نخواهد کرد. کافران میخواهند تا نور خدا را به گفتار باطل وطعن ومسخره خاموش کنند، البته خدا نور خود را کامل میکند هر چند کافران خوش ندارند».

در این مورد لام تعلیل بعد از اراده آمده است و این دلالت دارد که متعلق اراده چیزی است که قبلاً ذکر شده و با لام در صدد بیان علت تعلق اراده به آن است.(1)

آیه تطهیر از قبیل قسم دوم است پس متعلق اراده خداوند اوامری است که به همسران پیامبر صلی الله علیه و آله تعلق گرفته؛ از قبیل: «وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الأُولى وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِينَ الزَّكَاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»؛(2) «و در خانه هایتان بنشینید و آرام گیرید و مانند دورهٔ جاهلیت پیشین آرایش و خود آرایی نکنید و نماز را به پادارید وزکات مال به فقیران دهید و از امر خدا و رسول خدا اطاعت کنید».

ب) یکی از اقسام ،قیاس قیاس به اولویت قطعی است که به آن مفهوم موافقت نیز میگویند؛ مثل آنکه خداوند متعال درباره پدر و مادر می فرماید: «فَلا تَقُلْ لَهُما أفُ ...»؛(3) «به آنان اف نگویید...» که به طریق اولی دلالت دارد بر اینکه آنان را نزنید و به قتل نرسانید.

ص: 176


1- ر.ک: مفردات راغب
2- سوره احزاب، آیه 33
3- سوره اسراء، آیه 23

ج) برای تأکید برخی از اوامر و نواهی گاهی جهت خاصی در نظر گرفته میشود که مقصود از آن خود مکلف نیست بلکه منظور افراد دیگری هستند؛ برای نمونه گاهی فرزندِ شخصیتی مورد توجه خاص قرار میگیرد و به او امر و نهی خاصی می شود؛ زیرا از خاندان بزرگی است که دارای شأن و منزلت است و اگر فرزند و منسوب به آن خانواده، در ملأعام کار زشتی انجام دهد، مردم به آنان بدبین می شوند.

نتیجه

خداوند در آیه تطهیر ابتدا به همسران پیامبر صلی الله علیه و آله که وابسته به بیت شرف و منزلتند، خطاب خاص کرده و آنان را به اموری چند به طور خصوص مکلف نموده است اگرچه دیگران نیز در این امور ،شریکند ولی از آنجا که آنان وابسته به خاندان بیت شرف نبوی و اهل بیت علیهم السلام عصمت و طهارتند و گناهشان نزد مردم به اسم این خاندان تمام و سبب بدبینی مردم به آنان می شود، لذا به طور خصوص تکلیف متوجه آنان شده است. از همین رو میفرماید: ارادۀ ما به این تکالیف به دلیل آن است که پلیدی از اهل بیت علیهم السلام دور ،گردد اگرچه این پلیدی از جانب دیگران است که همان همسران پیامبرند.

ص: 177

حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «اهل الذکر»

یکی از آیاتی که قابل تطبیق بر اهل بیت عصمت و طهارت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از آن جمله حضرت زهرا علیهاالسلام است آیه «اهل الذکر» میباشد خداوند متعال می فرماید: «فَسْتَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛(1) «از اهل ذکر بپرسید اگر نمی دانید».

مقصود از اهل ذکر کیست؟ آیا علمای اهل کتاب است یا اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله ؟ و چگونه این آیه دلالت بر امامت و مرجعیت اهل بیت علیهم السلام دارد؟ اینها سؤالاتی است که در این بحث مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

مصداق اهل ذکر در روایات اهل بيت علیهم السلام

با مراجعه به روایات اهل بیت علیهم السلام پی خواهیم برد که مقصود از «اهل الذکر» در آیه و مصداق آن در این امت اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله است. افرادی که بر عموم امت اسلامی واجب بوده و هست که تا روز قیامت به در خانه آنان آمده و مسائل خود را از آنان سؤال کرده و به آنها عمل کنند اینک به برخی از روایات اشاره میکنیم:

1 - و نیز به سندش از امام صادق علیه السلام درباره آیه «فَسْئلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لا تَعْلَمُونَ» فرمود: «ذکر، محمد صلی الله علیه و آله است و ما مورد سؤال واقع میشویم»

ص: 178


1- سوره نحل آیه 43؛ سوره انبیا، آیه 7

راوی می گوید: عرض کردم مقصود از قول خداوند: «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئلُونَ» چیست؟

حضرت فرمود: «تنها ما را قصد کرده است و ما اهل ذكريم و ما مورد سؤال واقع می شویم.(1)

2 - و نیز به سندش از وشاء نقل کرده که گفت از امام رضا علیه السلام سؤال کرده به او عرض کردم فدایت کردم مقصود از آیه «فَسْئلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنتُمْ لا تَعْلَمُونَ» چیست؟

حضرت فرمود: «ما اهل ذکریم و ما مورد سؤال قرار گرفته ایم».(2)

3- محمد بن علی بن بابویه به سندش از ریان بن صلت نقل کرده که امام رضا علیه السلام در مجلسی ضمن سخنانش فرمود: «... ما اهل ذکریم که خداوند متعال در کتابش فرمود: «فَسْئلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»

علمای مجلس عرض کردند: مقصود خداوند از «اهل ذکر» یهود و نصارا هستند. حضرت علیه السلام فرمود: «سبحان الله! آیا چنین احتمالی جایز است؟ در این صورت آنان ما را به دین خود دعوت میکنند و میگویند: دینشان از دین اسلام افضل است. مأمون به امام گفت: آیا نزد شما شرحی برای آیه است که دلالت بر خلاف آنچه علما می گویند، داشته باشد؟ حضرت فرمود آری ،ذکر رسول خدا صلی الله علیه و آله است و ما اهل .ذکریم و این مطلب در کتاب خداوند آشکار است آنجا که در سوره طلاق می فرماید: «فَاتَّقُوا اللهَ یا أُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً * رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللهِ مُبَيِّنَاتٍ»(3)

ص: 179


1- همان
2- کافی، ج 1، ص 210.
3- سوره طلاق آیات 10 و 11

پس ذکر ، رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده و ما اهل ذکریم»(1)

4 - سید هاشم بحرانی در تفسیر خود از برقی به سندش از عبدالکریم بن ابی دیلم و او از امام صادق علیه السلام نقل کرده که دربارۀ قول خداوند - جلّ ذكره - «فَسْئلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إنْ كُنتُمْ لا تَعْلَمُونَ» فرمود: «کتاب (قرآن) همان ذکر است و اهل آن آل محمد علیهم السلام هستند. خداوند -عزّ وجلّ - امر به سؤال از آنان نموده است، و به سؤال از جهال امر ننموده است. و خداوند - عزّ وجل - قرآن را «ذکر» نامیده، آنجا که فرمود: «وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ».

و نيز فرمود: «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْتَلُونَ».(2)

مصادیق «ذکر» در قرآن کریم

در قرآن کریم کلمۀ «ذکر» بر مصادیق متعددی به کار رفته است؛ از آن جمله

1 - پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

خداوند متعال می فرماید: «فَاتَّقُوا الله يا أُولِي الأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ الله إِلَيْكُمْ ذِكْراً * رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللهِ مُبَيِّنَاتٍ»(3)؛ «پس از [مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید ای خردمندانی که ایمان آورده اید [زیرا] خداوند چیزی که مایه تذکر است بر شما نازل کرده؛ رسولی به سوی شما فرستاده که آیات روشن خدا را بر شما تلاوت میکند»

ص: 180


1- امالی صدوق، ص 624
2- تفسیر برهان، ج 5، ص 564
3- سوره طلاق آیات 10 و 11

2 - قرآن کریم

خداوند می فرماید: «وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»؛(1) «وما اين ذكر [=قرآن] را بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها روشن سازی»

و نیز می فرماید: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛(2) «ما قرآن را نازل کردیم؛ و ما به طور قطع نگهدار آنیم»

معنای «ذکر» یکی است و اختلاف فقط در مصداق آن است؛ زیرا هر کدام از رسول و ،قرآن زمینه ساز یاد خدا متعالند و مردم را برای توجه به خدا آماده می سازند. و به تعبیر دیگر کتاب صامت و کتاب ناطق هر دو یادآور خدایند. اگر انسان قرآن بخواند یا عملکرد پیامبر صلی الله علیه و آله را ببیند و چشم به روی پیامبر صلی الله علیه و آله بیندازد به یاد خدا می افتد. و اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز چون دارای اهلیت با قرآنند انسان را به یاد خدا می اندازند و لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آنان را در حدیث معروف «ثقلين» مقارن با کتاب خدا قرار داده و از جدا نشدن و عدم افتراق این دو از یکدیگر خبر داده است. پس تفسیر روایات به رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله منافاتی با تفسیر برخی دیگر به قرآن ندارد؛ زیرا این دو تفسیر به یک معنا بازگشت دارند

تفسیر آیه

ظاهر خطاب در «فَسْئلُوا» پیامبر صلی الله علیه و آله و قوم ایشان است. و برخی نیز می گویند: خطاب در این جمله به مشرکان است.

ص: 181


1- سوره نحل، آیه 44
2- سوره حجر، آیه 9

کلمۀ «ذکر» به معنای حفظ مفهوم شيء يا استحضار آن در ذهن است. راغب اصفهانی میگوید « (ذکر) گاهی گفته میشود و از آن اراده هیئتی برای نفس میشود که توسط آن انسان میتواند معارفی را که به دست آورده حفظ کند ذکر به این معنا همانند کلمه (حفظ) است جز آنکه (حفظ) به اعتبار احراز معرفت اطلاق میشود وكلمة (ذكر) به لحاظ استحضار آن به کار میرود

و گاهی نیز کلمه "ذکر" به حضور چیزی در قلب یا گفتار (دل و زبان) گفته میشود و به همین جهت است که گفته شده: ذکر بر دو نوع است: ذکر به قلب و ذکر به زبان و هر کدام از آنها نیز بر دو نوع است: ذکری که بعد از نسیان ناشی شده، و ذکری که بدون نسیان پدید آمده و در ادامه حفظ است. (1)

ظاهر آن است که اصل در «ذکر» آن است که در مورد دل و قلب به کار رود، و اگر پی این کلمه در مورد لفظ نیز به کار می رود به اعتبار آن است که انسان از لفظ به معنا می برد و به همین جهت است که قرآن کریم لفظ «ذکر» را برای کتابهای آسمانی و خصوصاً قرآن کریم به کار برده است. و از آنجا که اهل یک چیز آشناتر به حال آن و بیناتر به اخبار آن هستند لذا کسی که میخواهد از آن چیز مطلع شود، باید به اهل آن رجوع کند.

تنزيل وتطبيق آيه

در این که مراد از اهل «الذکر» در آیه مورد بحث کیست؟ اقوال مختلفی وجود دارد:

ص: 182


1- مفردات راغب مادۀ «ذکر»، ص 179

1 - برخی میگویند: مراد از «اهل الذکر» کسانی هستند که به اخبار پیشینیان از امتها اطلاع دارند؛ چه مؤمنند یا کافر

ولی این احتمال خلاف ظاهر بوده و مجاز است؛ زیرا استعمال کلمه «ذکر» در «علم» خلاف ظاهر لفظ است و این معنا احتیاج به قرینه قطعی دارد که در مورد آیه وجود ندارد. خصوصاً آنکه در قرآن کریم این کلمه در این معنا به کار نرفته است.

2 - احتمال دوم آن است که مقصود از «اهل الذکر» در این آیه خصوص اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و در رأس آنان امام علی بن ابی طالب علیه السلام است؛ زیرا آن حضرت علیه السلام مردی صادق و مورد وثوق نزد آنان بوده و به جهت ولادت او در کعبه از قداست و احترام ویژه ای نزد عام و خاص و حتی مشرکان برخوردار بوده است.

3- برخی نیز مقصود از «اهل الذکر» را اهل قرآن معنا کرده و مراد به آن را پیامبر صلی الله علیه و آله و اصحاب او؛ خصوصاً مؤمنان گرفته اند.

این احتمال نیز صحیح به نظر نمی رسد؛ زیرا با مقام احتیاج در آیه سازگاری ندارد به جهت اینکه مخالفان و مشركان حتى نبوّت پیامبر صلی الله علیه و آله را قبول نداشته اند حال چگونه از پیروان پیامبر صلی الله علیه و آله ادعای نبوت آن حضرت را بپذیرند.

4 - قول دیگری است که بین تنزیل آیه و تطبیق آن در هر زمان و مکان جمع کرده اند. این قول می گوید: آیه اشاره به یک اصل عام عقلایی دارد و آن وجوب رجوع جاهل به عالم و اهل خبره است؛ گرچه تنزیل ،آن امر به رجوع به مطلق صاحبان کتابهای آسمانی است. به تعبیر دیگر: نزول آیه در مورد امر کفار و مشرکان و مخالفان رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله است؛ به این معنا که باید به صاحبان کتابهای

ص: 183

آسمانی رجوع کرده تا از نبوّت آن حضرت آگاهی یابند. ولی این آیه در هر زمان و مکان و عصری تطبیقی نیز دارد؛ زیرا گفته شده که شأن نزول و مورد ،آیه مخصص اصل مطلب و حکم .نیست و تطبیق آن این است که هر شخص جاهل به معارف الهی در هر عصر و زمانی باید به اهل ذکر مراجعه کند که در این عصر و زمان اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مصداق واقعی آن میباشند.

شاهد این معنا نقل روایتی است که سیوطی به سندش از جابر از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:

«لا ينبغى للعالم أن يسكت على علمه، و لا ينبغي للجاهل أن يسكت على جهله، وقد قال الله: «فَسْتَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» فينبغي للمؤمن أن يعرف عمله على هدى أم على خلافه»؛(1) «برای شخص عالم سزاوار نیست که بر علمش ساکت بماند و نیز برای جاهل سزاوار نیست که بر جهلش سکوت کند؛ زیرا خداوند فرموده است: «فَسْئلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» پس برای مؤمن سزاوار است که عمل خود را بشناسد که آیا بر هدایت است یا بر خلاف هدایت»

اهل بيت علیهم السلام حاملان حقایق قرآن

با بررسی آیات قرآن کریم و جمع بین برخی از آیات و نیز به کمک روایات پی می بریم که اهل بیت عصمت و طهارت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حاملان واقعی قرآن و حقایق آن هستند. خداوند متعال می فرماید: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لا يَمَسُّهُ إِلا

ص: 184


1- درّ المنثور، ج 4، ص 119 مجمع الزوائد، ج 1، ص 164؛ معجم اوسط، ج 5، ص 298

الْمُطَهَّرُونَ»؛(1) «همانا آن قرآن کریمی است که در کتاب محفوظی جای دارد. و جز پاکان نمیتوانند به آن دست یابند»

در این آیه اشاره به کبرای کلی شده است و آن اینکه به حقیقت و روح قرآن جز کسی که از هر عیب و نقص و گناهی پاک است نمی تواند برسد.

در آیه تطهیر نیز به صغرا و مصداق پاکانی که به روح قرآن رسیده اند اشاره کرده است، آنجا که می فرماید: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تطهيراً»؛(2) «همانا خداوند چنین میخواهد که هر رجس و پلیدی را از شما خانواده نبوّت دور سازد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند».

و با مراجعه به روایات نبوی پی میبریم که مراد از «اهل البیت» در این آیه پنج تن آل عبا هستند؛ گرچه حصر در آیه اضافی بوده؛ یعنی میخواهد همسران و بقیه اصحاب را خارج کند و در مقابل همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و بقیه صحابه است و لذا مانعی ندارد که آیه شامل بقیه امامان معصوم نیز گردد.

مسلم به سند خود از عایشه نقل میکند پیامبر صلی الله علیه و آله صبحگاهی از حجره خارج شد در حالی که بر دوش او پارچه ای از پشم خیاطی نشده وجود داشت. حسن بن علی بر او وارد شد، او را داخل کساء کرد. آنگاه حسین وارد شد، او نیز در آن داخل شد. سپس فاطمه وارد شد او را نیز داخل آن کساء نمود. بعد علی وارد شد، او را نیز داخل کساء نمود. آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله این آیه را تلاوت نمود: «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»(3)

ص: 185


1- سوره واقعه آیات 77-79
2- سوره احزاب، آیه 33
3- صحيح مسلم، ج 7، ص 130

«اهل الذکر» در حدیث اهل سنّت

حاکم حسکانی به سندش از حارث نقل کرده که گفت: از علی علیه السلام درباره آیه «فَسْئلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ» سؤال کردم فرمود: به خدا سوگند! به طور حتم تنها ما اهل ،ذکریم ما اهل علم بوده و ما معدن تأويل و تنزیلیم و به طور حتم از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: من شهر علم و علی درب آن است پس هر کس ارادۀ علم کرد باید از درب آن بیاید».(1)

ص: 186


1- شواهد التنزيل، ج 1، ص 432

.1

حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «علم الکتاب»

خداوند متعال می فرماید: «وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»؛(1) «آنها که کافر شدند و می گویند [تو پیامبر نیستی] بگو: کافی است که خداوند و کسی که علم کتاب [و آگاهی بر قرآن] نزد او است ميان من و شما گواه باشند»

این آیه یکی از آیاتی است که با جمع شواهد و قراین از آیات دیگر و روایات میتوان بر فضیلتی بزرگ از فضایل اهل بیت علیهم السلام و مرجعیت دینی و امامت آنان استدلال کرد که به بررسی آیه فوق میپردازیم:

از آیۀ «علم الکتاب» نکاتی چند که قابل توجه و درخور تأمل است به دست می آید اینک به برخی از آنها اشاره میکنیم:

1 - از آنجا که «عِنْدَه» ظرف است و خبر برای «عِلْمُ الْكِتابِ» وحق خبر تأخير از مبتدا است ولی در اینجا مقدم شده است لذا مطابق قانون «تقديم ما حقه التأخير يفيد الحصر»؛ یعنی تقدیم آنچه حقش تأخیر است افادهٔ حصر می کند از این جمله آیه استفاده میشود که علم به تمام کتاب تنها نزد برخی از افراد است.

ص: 187


1- سوره رعد آیه 43

2 - ضمیمه شدن شهادت و گواهی افراد دیگری که علم کتاب نزد آنان است به خداوند به جهت تکمیل گواهی خداوند نیست؛ زیرا در شهادت و گواهی خداوند نقصی نیست تا احتیاج به ضمیمه داشته باشد؛ بلکه هر کدام از گواهی ها دلیل تام و مستقلی بر اثبات نبوّت و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله است و نیز مورد آیه از قبیل ضمیمه کردن دلیل ظنی به دلیل علمی نیست؛ زیرا در مورد ،آیه جای تمسک به دلیل ظنی نیست بلکه از قبیل تمسک به دو دلیل قطعی و علمی معتبر و یقین آور است؛ یکی شهادت و گواهی خداوند و دیگری گواهی کسانی که نزدشان علم کتاب است و معمولاً تعدّد، دلالت بر مغایرت دارد.

3 - ظاهر این است که «الف و لام» در «عِلْمُ الْكِتابِ» برای عهد است و به قرآن باز می،گردد قرآنی که تبیان هر شيء است یا به لوح محفوظ بر میگردد که در آن هر چیزی نوشته شده و قرآن موجود تنزل یافته او است.

4 - نوع گواهی خداوند متعال با گواهی انسان فرق میکند؛ گواهی خداوند بر رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله فعلی ،است، نه ایجاد سخن و کلام در خارج، بلکه گواهی خداوند با اظهار معجزاتی است که به دست پیامبر صلی الله علیه و آله برای تصدیق مدعای او انجام می گیرد، کاری که خرق عادت بوده و عملی خدایی است و اما گواهی کسانی که دارای علم کتابند، به دو نحو است یکی قولی که با اقرار به زبان است که انجام میگیرد و دیگری فعلی که با متابعت و پذیرش دستورات ایشان به وقوع می پیوندد.

5 - مقصود از «عِلْمُ الْكِتاب» تنها علم به ظواهر قرآن نیست؛ زیرا این گونه علم با عدم عصمت و متابعت هوای نفس نیز سازگاری دارد و به همین جهت است که گواهی این گونه افراد مفید علم و یقین نیست بلکه مراد از علم به ،کتاب علم به ظاهر و باطن و تنزیل و خفایا و اسرار به ودیعه گذاشته شده در قرآن است اموری که

ص: 188

موهبتی بوده و با اکتساب به دست نمی آید و کسی به جز معصوم و مطهر از گناه و خطا و اشتباه عمدی و سهوی نمیتواند آن را دارا باشد و این گونه افرادند که گواهی شان مفید علم و مقبول عقل است و لذا می تواند گواهی آنان در ردیف گواهی خداوند قرار گیرد.

6- در علم اصول مطرح شده که مصدر مضاف (مثل علم)، مفید عموم و استغراق است خصوصاً آنکه مصدر، اضافه به مفرد محلی به الف و لام الکتاب شده است.

7- سوره رعد به تصریح نیشابوری از سعید بن جبیر و بغوی در «معالم التنزیل» مکی است. خصوصاً آنکه آیات این سوره در صدد احتجاج در امر توحید و رسالت و رسول است. احتجاج با کسانی که منکر آیات خدا بوده و پیامبر صلی الله علیه و آله را مسخره میکردند و اینها شاهد نزول آیه در مکه است.

8- با تأمل در نکاتی که ذکر شد روشن میشود که مراد از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ» عبدالله بن سلام و نظایر او از اهل کتاب نیستند؛ زیرا:

اوّلاً: همانگونه که اشاره شد «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب» کسانی باید باشند که گواهیشان به طور مستقل در ردیف شهادت خداوند بوده و مفید علم و یقین باشد و این در صورتی است که عصمت و طهارت آنان ثابت بوده و عالم به ظاهر و باطن کتاب باشند و میدانیم که عبد الله بن سلام و نظایر او از علمای یهود هرگز به این مقام نرسیده اند وگرنه بر شریعت حضرت موسی علیه السلام باقی نمی ماندند؛ زیرا بقای آنان بر این شریعت یا از روی معاندت با حق بوده است و یا به جهت جهالت که هر دو صورت با مقام عصمت منافات دارد

ثانياً: اضافه «علم» به «الکتاب» مفید استغراق و عموم است و مراد از آن علم به تمام قرآن است و اگر مراد از آن علم به بعض قرآن بود با «من» به کار می رفت،

ص: 189

همانگونه که در جای دیگر در مورد آصف بن برخیا چنین آمده است: «قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ»؛ «کسی که نزدش دانشی از کتاب بود گفت».

و علم به تمام کتاب نزد سایر انبیا علیهم السلام نبوده تا چه رسد به علمای اهل کتاب از یهود و نصارا.

ثالثاً: سوره رعد تمام آیاتش مکی است ولی عبدالله بن سلام و سایر علمای اهل کتاب که اسلام آوردند در مدینه و اسلامشان بعد از هجرت بوده است. و لذا سعید بن جبیر میگوید چگونه این آیه دربارۀ عبدالله بن سلام است در حالی که کل سوره مکی است.(1) در نتیجه امکان ندارد که آیه مورد بحث درباره عبدالله بن سلام و اهل کتاب باشد بلکه مقصود از آن اهل بیت عصمت و طهارت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و در رأس آنان علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین علیه السلام است و اگر در برخی از روایات شأن نزولش منحصر به حضرت علی شده، به جهت آن است که امثال عبدالله بن سلام را خارج کند و به عبارت دیگر: حصر در روایت اضافی است نه حقیقی

مرجعیت دینی اهل بيت علیهم السلام

مرجعیت دینی و امامت اهل بیت علیهم السلام را با ذکر چند مقدمه میتوان به اثبات رسانید:

مقدمه اول

در قرآن کریم میخوانیم: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُون * لا يَمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ»؛(2) «همانا ،آن قرآن کریمی است که در کتاب محفوظی جای دارد. وجز پاکان نمیتوانند به آن دست یابند».

ص: 190


1- مجمع البیان، ج 6، ص 5
2- سوره واقعه آیات 77-79

در «لا يَمَسُّهُ» دو احتمال است: یکی مس ظاهری با اعضای بدن و ،دیگری مس باطنی همانگونه که در «الْمُطَهَّرُونَ» نیز دو احتمال است: یکی طهارت ظاهری با اعضای بدن و دیگری، طهارت باطنی با قلب

با مراجعه به قرآن پی میبریم که خداوند متعال لفظ مس را در هر دو معنا به کار برده است:

الف) مس ظاهری؛ خداوند متعال می فرماید: «قالَتْ رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي وَ لَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرُ»؛(1) «مريم عرض کرد: خدایا مرا چگونه فرزندی تواند بود و حال آن که مردی به من نزدیک نشده است».

ب) مس باطنی؛ خداوند متعال می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا»(2) «چون پرهیزکاران را از شیطان وسوسه و خیالی به دل رسد، همان دم خدا را به یاد آرند»

همچنین طهارت نیز در قرآن به دو معنا به کار رفته است ظاهری و باطنی؛

الف) طهارت ظاهری

«وَ ثِيَابَكَ فَطَهِرْ»،(3) «و لباست را پاک گردان».

ب) طهارت باطنی:

«يا مَرْيَمُ إِنَّ اللهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفَاكِ عَلَى نِساءِ الْعالَمِينَ»؛(4) «ای مریم ! همانا خداوند تو را برگزید و پاکیزه گردانید و بر زنان جهانیان برتری بخشید».

در مورد آية «لا يَمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ» جملة «لا يَمَسُّهُ» دو احتمال وجود دارد، که آیا «لا» ناهیه است یا نافیه که هر دو به یک صیغه ادا میشود:

ص: 191


1- سوره آل عمران، آیه 47
2- سوره اعراف، آیه 201
3- سوره مدثر، آیه 4
4- سوره آل عمران آیه 42

اگر نهی باشد یعنی که قرآن را نباید مس کند که ظهور در مش ظاهری دارد و در مقابل آن مقصود به طهارت نیز ظاهری است و اگر مقصود «نفی» باشد، اخبار است و ظهور در مس باطنی دارد به این معنا که مس نمیکند و تماس حاصل نمیکند. و به تعبیر دیگر به عمق قرآن نمی رسند مگر کسانی که مطهرند و طبیعتاً طهارت نیز به طهارت باطنی معنا می شود؛ یعنی کسانی که از هر عیب و نقص و گناهی پاکند. معنای آیه این میشود «مس نمیکند کتاب محفوظ را مگر کسانی که مطهرند»

مقدمه دوم

در این که مطهران چه کسانی اند؟ باز به قرآن مراجعه میکنیم؛ خداوند متعال می فرماید: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»؛(1) «همانا خدا چنین میخواهد که هر رجس و پلیدی را از شما خانواده نبوّت دور سازد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند»

در این آیه شریفه مصداق مطهران مشخص و معین شده است؛ آنان کسانی جز اهل بیت پیامبر علیهم السلام نیستند

مقدمه سوم

در تشخیص مصداق اهل بیت باید به روایات مراجعه کرد؛ زیرا قرآن می فرماید: «وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»؛(2) «و بر تو قرآن را فرستادیم تا بر امت آنچه فرستاده شد بیان کنی»

مقدمه چهارم

با مراجعه به روایات فریقین شیعه و سنی پی میبریم که مقصود از اهل بیت در آیه

ص: 192


1- سوره احزاب، آیه 33
2- سوره نحل، آیه 44

شریفه پیامبر اکرم ،علی ،فاطمه حسن و حسین علیهم السلام میباشند. اگر چه حصر در آیه اضافی است در مقابل همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و بقیه ،صحابه تا آنها از شمول آیه خارج گردند؛ در نتیجه آیه تطهیر شامل بقیه اهل بیت علیهم السلام از دوازده امام نیز میشود.

برای توضیح بیشتر و اطلاع از روایات و احادیث کساء به بحث از آیه تطهیر مراجعه شود.

از مجموع این مقدمات استفاده میشود که اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام مرجع دینی مردم بوده و بر مردم امامت دارند و بیانات آنان در ذیل آیات حجّت است.

مقصود از «من عنده علم الكتاب»

با قطع نظر از ظاهر آیه که ظهور در افراد معصوم ،دارد با مراجعه به روایات تفسیری اهل سنت و شیعه که در ذیل آیه مورد بحث وارد شده نیز پی میبریم که مقصود از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» اهل بيت عصمت و طهارت و در رأس آنان علی بن ابی طالب علیه السلام است.

ص: 193

حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «اعتصام»

از جمله آیاتی که دلالت بر عصمت و مرجعیت دینی اهل بیت علیهم السلام و ولایت آن بزرگواران دارد آیه «اعتصام» است.

خداوند متعال می فرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»؛(1) «و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید».

مفهوم «اعتصام»

فیومی میگوید «عصمه الله من المكروه يعصمه من باب ضرب حفظه و وقاه. واعتصمت بالله: امتنعت به» از این عبارت استفاده میشود که ماده «عصم» به معنای حفظ کرد و او را نگه داشت آمده است. و اعتصام به خداوند؛ یعنی انسان به توسط خدا دشمنان را از خود دور کند. (2)

و در کتاب «معجم مقاييس اللغة» آمده است «.... اعتصم العبد بالله تعالى اذا امتنع» بنده به خدای متعال چنگ زد آن گاه که دشمن را به وسیلۀ خداوند از خود دور کند»(3)

ص: 194


1- سوره آل عمران، آیه 103
2- مصباح المنير، مادة عصم.
3- معجم مقاييس اللغه ماده عصم.

معنای چنگ زدن به خدا یا ریسمان خداوند آن است که انسان خود را حفظ کرده و از نفس خود بلاها و دشمنان را توسط پناه بردن و توسل به خداوند متعال و ریسمان او حفظ کرده و از گزند عقوبات دنیا و آخرت مصون دارد.

مقصود از «حبل الله»

خداوند متعال در سوره آل عمران میفرماید: «وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللهِ فَقَدْ هُدِي إِلَى صِراطٍ مُسْتَقِيم»؛(1) «و هر کس به خدا تمسک ،جوید قطعاً به راه راست هدایت شده است».

در این آیه امر به اعتصام و چنگ زدن به خداوند متعال و ذیل عنایت او شده است. خداوندی که در پیروی از دستورات او سعادت و کمال بشر تضمین شده است.

در آیه مورد بحث خداوند متعال امر به تمسک و اعتصام به حبل و ریسمان الهی کرده است. با جمع بین این آیه و آیه قبل استفاده میشود که حبل و ریسمان خدا باید سنخیتی با خداوند داشته باشد تا با اعتصام و چنگ زدن به او در حقیقت انسان به خداوند چنگ زده باشد و آن غیر از معصوم کسی دیگر نیست.

کسانی که تمسک به آنان واجب است

با مراجعه به آیات و روایات معتبر پی می بریم که اعتصام به چه چیزی و چه کسانی واجب است:

1 - خداوند متعال

در قرآن کریم میخوانیم: «وَ مَنْ يَعْتَصِمُمْ بِاللهِ فَقَدْ هُدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيم»(2) «وهر کس به خدا تمسک ،جوید قطعاً به راه راست هدایت شده است».

ص: 195


1- سوره آل عمران، آیه 101
2- سوره آل عمران، آیه 101

و نیز می فرماید: «... إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَاعْتَصَمُوا بِاللَّهِ وَأَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ فَأُولئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ»؛(1) «مگر کسانی که توبه کردند و [عمل خود را] اصلاح نمودند و به خدا تمسک جستند و دین خود را برای خدا خالص گردانیدند که [در نتیجه] آنان با مؤمنان خواهند بود».

و نیز می فرماید: «فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللهِ هُوَ مَوْلاكُمْ»(2) «نماز را برپا دارید و زکات بدهید و به پناه خدا روید او مولای شماست».

2 - پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

خداوند متعال می فرماید: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاع الله»؛(3) «هر کس از پیامبر صلی الله علیه و آله فرمان برد، در حقیقت خدا را فرمان برده است».

و نیز می فرماید: «و ما آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»(4) «و آنچه را فرستاده [او] به شما داد آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت باز ایستید»

3 - قرآن کریم

ابوسعید خدری از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:

«إني تارك فيكم الثقلين: كتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض، و عترتى أهل بيتي، فإنّ اللطيف الخبير أخبرني أنهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض ...»،(5) «همانا من در بین شما دو چیز گرانبها خواهم گذارد: کتاب خدا، ریسمان کشیده شده از آسمان به طرف ،زمین و عترتم اهل بيتم همانا

ص: 196


1- سوره نساء، آیه 146
2- سوره حج آیه 78
3- سوره نساء، آیه 80
4- سوره حشر، آیه 7
5- مناقب امام امير المؤمنين علیه السلام، ج 2، ص 98

لطیف آگاه به من خبر داده که هرگز این دو از یکدیگر جدا نمیگردند تا در كنار حوض [کوثر] بر من وارد شوند....»

تعبیر از قرآن به «حبل الله» در غالب روایات «ثقلین» آمده است.(1)

و به نص قرآن کریم خود قرآن نیز از مقام عصمت برخوردار بوده و از هنگام نزول آن توسط جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله و از پیامبر به ،مردم از عصمت و مصونیت برخوردار است، لذا هیچ گونه اشتباه و خطایی در آن راه ندارد و به طور حتم و یقین می توان گفت که قرآن کلام خدا است.

خداوند متعال درباره قرآن میفرماید: «لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٌ»؛(2) «از پیش روی آن و از پشت سرش باطل به سویش نمی آید؛ وحی [نامه] ای است از حکیمی ستوده [صفات]».

4 - اهل بیت پیامبر علیهم السلام

و نیز از جمله کسانی که تمسک و اعتصام و پیروی از آنان واجب است، اهل بیت پیامبر اکرم علیهم السلام می باشند که تمسک و اعتصام به آنان در راستای اعتصام به خداوند بوده و در حقیقت پیروی از حق و حقیقت است

این مطلب را از چند طریق میتوان اثبات نمود:

الف) حديث ثقلين

در عموم احادیث «ثقلین» امر به تمسک و متابعت از کتاب خدا و اهل بيت علیهم السلام شده است. تمسکی که عبارت است از همان اعتصام و چنگ زدن. پس اعتصام به «حبل الله» در حقیقت همان چنگ زدن به کتاب خدا و عترت پیامبر است. عترتی که

ص: 197


1- مسند احمد، ج 3، ص 14 و 17 و 26 و 59؛ سنن ترمذی ج 5 ص 329 مجمع الزوائد، ج 9، ص 163؛ مسند ابی یعلی، ج 2 ص 297؛ معجم کبیر، ج 3، ص 65 و 66
2- سوره فصلت، آیه 42

ادامه دهنده راه پیامبر صلی الله علیه و آله و بیان کننده سنت او است. به همین جهت است که مشاهده میکنیم در برخی از مضامین حدیث ثقلین از تعبیر «اعتصام» استفاده شده است:

سیوطی از پیامبر اکرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل کرده که فرمود:

«تركت فيكم ما لن تضلوا بعدى إن اعتصمتم به كتاب الله وعترتي أهل بيتي»؛(1)

«من در میان شما چیزهایی را به ودیعت گذاردم که اگر به آنها چنگ زنید هرگز گمراه نخواهید شد کتاب خدا وعترتم اهل بيتم»

ب) ادله عصمت

با مراجعه به قرآن و روایات پی به وجود مقام عصمت برای اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله خواهیم برد و این مطلب را از ادله ای همچون آیه تطهیر می توان استفاده کرد که در جای خود به طور تفصیل مورد بحث و بررسی قرار داده ایم.

خداوند متعال می فرماید: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تطهيراً»؛(2) «همانا خدا چنین میخواهد که هر رجس و پلیدی را از شما خانواده نبوّت دور سازد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند»

ج) تمسک به حبل عترت

طبرسی از ابوسعید خدری نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«أيها الناس! إنى تركت فيكم حبلين إن أخذتم بهما لن تضلوا بعدى، أحدهما أكبر من الآخر كتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض، و عترتي أهل بيتى وألا أنهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض»؛(3) «ای مردم! همانا من در میان شما دو ریسمان گذاردم که اگر به آن دو تمسک کنید هرگز بعد از من

ص: 198


1- جامع الاحاديث، ج 4، ص 82 کنز العمال ، ج 1، ص 187
2- سوره احزاب، آیه 33
3- مجمع البیان، ج 2، ص 356؛ کنز الدقائق، ج 2، ص 185؛ تأويل الآيات الظاهرة، ص 117.

گمراه نخواهید شد که یکی بزرگتر از دیگری است کتاب خدا، ریسمان کشیده شده از آسمان به طرف ،زمين و عترتم اهل بیتم و این دو هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا بر من در کنار حوض وارد شوند».

«حبل الله» در روایات اهل بیت علیهم السلام

با مراجعه به روایات اهل بیت علیهم السلام پی می بریم که آنان «حبل الله» را بر خود تطبیق کرده اند:

1 - شیخ طوسی رحمه الله به سندش از امام صادق علیه السلام در تفسیر قول خداوند: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» نقل کرده که فرمود: «ما ریسمان خداییم»(1)

2 - و نیز از جابر نقل کرده که امام باقر علیه السلام فرمود:

«آل محمد علیهم السلام هم حبل الله الذى أمرنا بالاعتصام به فقال: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»(2) «آل محمد علیهم السلام همان ریسمان خداوند هستند که ما مأمور به چنگ زدن به آنان شده ایم خداوند فرمود: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً...»»

حبل الله در روایات اهل سنت

ابن حجر از ثعلبی در تفسیرش از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود:

«نحن حبل الله الذى قال الله فيه : «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لَا تَفَرَّقُوا» ...أَبْناءَ أَئِمَّهِ الْهُدی وَ مَصابیحَ الدُّجَی الَّذینَ احْتَجَّ اللهُ بِهِمْ عَلی عِبادِهِ، وَ لَمْ یَدَعِ

ص: 199


1- امالی طوسی، ص 272
2- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 194؛ تفسیر صافی، ج 1، ص 365.

الخلق سدى من غير حجّة، هل تعرفونهم أو تجدونهم إلّا من فروع الشجرة المباركة، و بقايا الصفوة الذين أذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهيراً، وبرأهم من الآفات وافترض مودّتهم فى الكتاب»؛(1) «ما ریسمان خداییم که خداوند فرمود: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَ لَا تَفَرَّقُوا» فرزندان امامان هدایت و چراغان در ،ظلمت کسانی که خداوند به وجودشان بر بندگانش احتجاج کرده و خلق را بدون حجت رها نکرده است آیا شما آنان را میشناسید یا آنان را جز از فروع درخت مبارک و بقایای انتخابی که خداوند از آنان پلیدی را دور کرده و آنان را پاک نموده است می یابید. کسانی که خداوند آنان را از آفات بری ساخته و مودت آنان را در کتابش واجب کرده است».

ص: 200


1- صواعق المحرقة، ج 2، ص 444 تفسیر ثعلبی، ج 3، ص 163

حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «مس الکتاب»

با جمع بین برخی آیات قرآنی پی میبریم که اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام از آن جمله حضرت زهرا علیهاالسلام حقیقت قرآن را مس کرده و از آن آگاهی دارند، و لذا چنین کسی اقوال و بیاناتش در شرح و توضیح و تفسیر قرآن برای همه حجت است. اینک این موضوع را به اثبات می رسانیم:

کبرای قیاس

خداوند می فرماید: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لا يَمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ»؛(1) «همانا ،آن قرآن کریمی است که در کتاب محفوظی جای دارد، وجز پاکان نمیتوانند به آن دست زنند [دست یابند]»

در جمله «لا يمسّه» دو احتمال است:

1 - جمله ناهیه باشد به این معنا که نباید قرآن را به جز افراد با طهارت مس کنند.

2 - جملهٔ نافیه باشد به این معنا که حقیقت قرآن را به جز افرادی که طهارت نفسانی دارند درک نمیکنند

ص: 201


1- سوره واقعه آیات 77-79

در قرآن کلمۀ «مس» به هر دو معنای مس ظاهری و مس باطنی به کار رفته است. و نیز طهارت به هر دو معنای طهارت ظاهری و طهارت باطنی به کار برده شده است.

الف) مس ظاهری

خداوند متعال می فرماید: «لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً»؛(1) «اگر زنان را قبل از آمیزش جنسی یا تعیین مهر، [به عللی] طلاق ،دهید، گناهی بر شما نیست».

ب) مس باطنی؛

خداوند متعال می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإذا هُمْ مُبْصِرُونَ»؛(2) «پرهیزکاران هنگامی که گرفتار وسوسه های شیطان شوند، به یاد [خدا و پاداش و کیفر او] میافتند و [در پرتو یاد او راه حق را میبینند و] ناگهان بینا میگردند».

ج) طهارت ظاهری؛

خداوند متعال می فرماید:

«وَ ثِيَابَكَ فَطَهِرْ»(3)؛ «و لباست را پاک کن».

د) طهارت باطنی؛

خداوند می فرماید: «یا مَرْيَمُ إِنَّ اللهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِساءِ الْعالَمِینَ»؛(4) «ای مریم خدا تو را برگزیده و پاک ساخته و بر تمام زنان جهان برتری داده است».

ص: 202


1- سوره بقره، آیه 236
2- سوره اعراف، آیه 201
3- سوره مدثر، آیه 4
4- سوره آل عمران، آیه 42

صغرای قیاس

از برخی آیات استفاده می شود که اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام مصداق واقعی «مطهرون» در قرآنند؛

خداوند می فرماید: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تطهيراً»؛(1) «حتماً خداوند میخواهد پلیدی و گناه را فقط از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد»

نتیجه این که: بیانات اهل بیت علیهم السلام در ذیل آیات قرآن کریم برای ما حجت است.

ص: 203


1- سوره احزاب، آیه 33

حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «اوتوا العلم»

خداوند می فرماید: «... بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّنَاتُ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ...»(1) «... ولی این آیات روشنی است که در سینه دانشوران جای دارد...»

در این که مراد از «العلم» چیست دو احتمال است:

1 - مراد علم کتاب است

در این صورت این آیه با ضمیمه به چند آیه دیگر به نتیجه میرسد؟

الف) خداوند می فرماید: «وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»؛(2) «آنها که کافر شدند میگویند: تو پیامبر نیستی! بگو: کافی است که خداوند و کسی که علم کتاب [و آگاهی بر قرآن] نزد اوست میان من و شما گواه باشند»

ب) و نیز می فرماید: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لا يَمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ»،(3) «همانا ،آن قرآن کریمی است که در کتابی محفوظ جای دارد و جز پاکان نمیتوانند به آن دست زنند [دست یابند]»

ص: 204


1- سوره عنکبوت، آیه 49
2- سوره رعد آیه 43
3- سوره واقعه آیات 77-79

ج) و می فرماید: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تطهيراً»؛(1) «حتماً خداوند میخواهد پلیدی و گناه را فقط از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد»

نتیجه این که: آیات بینات قرآن در سینه اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است.

2 - مراد علم اليقين باشد

با این احتمال نیز به ضمیمه چند آیه میتوان به نتیجه رسید:

الف) آیه عصمت امام؛

خداوند می فرماید: «... لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ)؛(2) «... پیمان من، به ستمکاران نمیرسد»

و نیز می فرماید: «... وَ أُولِي الأَمْرِ مِنْكُمْ»(3). «...واولو الأمر [اوصیای پیامبر] را».

ب) منشأ عصمت علم به حقایق امور است؛

خداوند می فرماید: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ»؛(4) «پروردگارا! زندان نزد من محبوب تر است از آنچه اینها مرا به سوی آن میخوانند و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من باز نگردانی به سوی آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود».

نتیجه این که: در سینه امامان معصوم علیهم السلام حقیقت قرآن وجود دارد، و هر کس حقیقت قرآن نزد اوست بیاناتش در تفسیر قرآن حجت است.

ص: 205


1- سوره احزاب، آیه 33
2- سوره بقره، آیه 124
3- سوره نساء، آیه 59
4- سوره یوسف، آیه 33

حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «اصطفاء»

دلالت این آیه را نیز با چند مقدمه به اثبات میرسانیم:

الف) خداوند می فرماید: «... ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا...»(1) «... سپس این کتاب [آسمانی] را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم....»

ب) و نیز می فرماید: «إِنَّهُ لَقُرْآنُ كَرِيمٌ * فِي كِتابِ مَكْنُونِ * لا يَمَسُّهُ إِلا * الْمُطَهَّرُونَ»؛(2) «همانا ،آن قرآن کریمی است که در کتابی محفوظ جای دارد، و جز پاکان نمیتوانند به آن دست زنند [دست یابند]»

ج) و فرمود: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطهيراً»؛(3) «خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد»

نتیجه این که اهل بیت عصمت و طهارت وارث کتاب خدا هستند و لذا بیانات آنان در ذیل آیات قرآن برای ما حجت است.

ص: 206


1- سوره فاطر، آیه 32
2- سوره واقعه آیات 77-79
3- سوره احزاب، آیه 33

حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «مریم صدیقه»

خداوند متعال در قرآن کریم حضرت مریم علیهاالسلام را «صدیقه» معرفی کرده است آنجا که می فرماید: «مَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كانا يَأْكُلَانِ الطَّعامَ انظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الْآيَاتِ ثُمَّ انظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُونَ»؛(1) «مسيح فرزند مریم، فقط فرستاده [خدا] بود؛ پیش از وی ،نیز فرستادگان دیگری بودند مادرش زن بسیار راستگویی بود؛ هر دو غذا میخوردند؛ [با این حال چگونه دعوى الوهيت مسيح و پرستش مریم علیهاالسلام را دارید؟!] بنگر چگونه نشانه را برای آنها آشکار میسازیم سپس بنگر چگونه از حق بازگردانده میشوند»

فاطمه صديقه

در روایاتی که از طرق اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام آمده و نقل شده اشاره به «صدیقه» بودن حضرت زهرا علیهاالسلام شده است.

کلینی به سندش از امام کاظم علیه السلام نقل کرده که فرمود:

«انّ فاطمة علیهاالسلام الصديقة شهيدة»؛(2) «همانا فاطمه علیهاالسلام ، صدیقه شهیده است».

ص: 207


1- سوره مائده آیه 75
2- کافی، ج 1، ص 459

بررسی لفظ «صديق»

کلمۀ «صدیق» که صیغهٔ مبالغه است بر این دلالت دارد که فعل دائماً باید متصف به مبدأ ،باشد چنان که در موارد استعمال بسیار دیده شده است؛ مثلاً: «سکیر» به کسی اطلاق میشود که دائماً در حال سکر و مستی است. همانگونه که «شریب» بر کسی گفته میشود که پیوسته شراب می.نوشد

بنابر این «صدیق» کسی است که پیوسته با صدق و راستی همراه باشد و این معنا تحقق پیدا نمیکند مگر در کسی که گفتار او با کردارش تصادق داشته باشد و این مرتبه کامل تنها با مقام «عصمت» همخوانی دارد و چنین کسی در میان امت اسلامی جز فاطمه زهرا علیهاالسلام و اهل بیت معصومین علیهم السلام نخواهند بود.

«صدّيق» لقب انبيا واولياى الهى

از برخی آیات قرآن استفاده میشود که «صدیق» لقب انبیا و اولیای الهی بوده است

خداوند متعال می فرماید: «وَاذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقاً نَّبِيَّا»؛(1) «و در این کتاب از ابراهیم [نیز] یاد کن او بسیار راستگو و پیامبر صلی الله علیه و آله [بزرگی] بود».

و نیز می فرماید: «وَاذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِدْريس إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقاً نَّبِيًّا»؛(2) «و در این کتاب، از ادریس [نیز] یاد کن او بسیار راستگو و پیامبر صلی الله علیه و آله [بزرگی ] بود».

و می فرماید: «يُوسُفُ أَيُّها الصِّدِّيق»؛(3) «يوسف، ای مرد بسیار راستگو!».

و می فرماید: «وَ مَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ

ص: 208


1- سوره مریم آیه 41
2- سوره مریم ، آیه 56
3- سوره یوسف، آیه 46

وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقاً»؛(1) «و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت ،کند [در روز رستاخیز] همنشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از پیامبران و صدّيقان وشهدا و صالحان و آنها رفیقهای خوبی هستند».

معیارهای «صدیقیت»

از آیات قرآن استفاده میشود که «صدیق» شدن دارای نشانه ها و شرایطی است؛

1 - صداقت در گفتار و کردار

«صدیق» از آن جهت که از ماده «صدق» است و معنای ماده باید در مشتق لحاظ شود لذا شرط اساسی عنوان صدیقیت داشتن صداقت در گفتار و کردار است.

2 - عصمت

صفت «صدیقیت» به این معناست که کسی عنوان «صدق» در او ثبات و دوام پیدا کرده و به مرتبه کمال و عصمت رسیده باشد و از جانب خداوند متعال انتخاب شود و لذا خداوند درباره حضرت مریم میفرماید: «ما الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ»؛(2) «مسیح فرزند مریم علیهاالسلام، فقط فرستاده [خدا] بود؛ پیش از وی نیز فرستادگان دیگری بودند مادرش زن بسیار راستگویی بود».

این در حالی است که خداوند در آیه ای دیگر او را معصومه معرفی کرده است آنجا که می فرماید: «وَ إِذْ قالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللهَ اصْطَفَياكِ وَ طَهَّرَكِ وَاصْطَفَياكِ عَلَى نِسَاءِ الْعالَمِینَ»؛(3) «و [به یاد آورید] هنگامی را که فرشتگان گفتند: ای مریم خدا تو را برگزیده و پاک ساخته و بر تمام زنان جهان برتری داده است».

ص: 209


1- سوره نساء، آیه 69
2- سوره مانده، آیه 75
3- سوره آل عمران، آیه 42

3- طهارت

از آنجا که حقیقت ،عصمت طهارت از گناه است لذا صدّیق باید مطهّر باشد و لذا درباره حضرت مریم علیهاالسلام تعبیر به طهارت از جانب خدا آمده است.

4- حنیفیت

از آنجا که «صدیقیت» جایگاه رفیع و ارزشمندی است لذا شخص صدیق باید از شرک و بت پرستی دور بوده و هرگز از توحید انحراف پیدا نکند

5 - علم

«صدیقیت» مربوط به شناخت فرد است و لذا هر قدر علم و ایمان انسان بیشتر باشد تصدیقش نسبت به دستورات خداوند بیشتر خواهد بود.

6 - سنخیت با نبوت

کسی که به مقام «صدیقیت» و تصدیق تمام دستورات الهی و تسلیم بی چون و چرای دستورات الهی رسیده و مطیع خدا و رسول اوست قطعاً با خدا بوده و بین او و رسول سنخیت دارد.

خداوند متعال می فرماید: «وَ مَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقاً»؛(1) «و کسى که خدا و پیامبر را اطاعت کند [در روز رستاخیز] همنشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از پیامبران و صدّیقان وشهدا و صالحان؛ و آنها رفیق های خوبی هستند».

7 - فداکاری در راه ارزشها

یکی از خصوصیات «صدیقیت» فداکاری در راه ارزشهای دینی و اخلاقی است؛

ص: 210


1- سوره نساء، آیه 69

زیرا کسی که تصدیق کنندۀ همۀ دستورات الهی در دل و زبان بوده و در برابر آن تسلیم است و این تصدیق در زندگی او پیاده شده به طور حتم از ارزشها پاسداری کرده و برای آنها فداکاری خواهد نمود.

خداوند متعال درباره این افراد می فرماید: «... والصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»(1) «... و در برابر محرومیتها و بیماریها و در میدان جنگ استقامت به خرج میدهند؛ اینها کسانی هستند که راست میگویند؛ و [گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است؛] و اینها هستند پرهیزکاران»

فرق صادق وصديق

بین این دو کلمه به لحاظ معنی فرق است؛ زیرا «صادق» به کسی اطلاق میشود که دارای صفت «صدق» بوده و راست میگوید ولی این صفت به جهت کثرت و تکرار در او ملکه نشده است که راسخ در وجود او باشد، ولی «صدیق» به کسی اطلاق می شود که صفت «صدق» در وجود او به جهت تکرار راسخ شده و به حد ملکه درآمده است و لذا هرگز تبدیل به ضدّ آن که «کذب» باشد نمی شود.

فاطمه زهرا علیهاالسلام جامع صفات «صدیقیت»

با مراجعه به قرآن و روایات فریقین پی میبریم که حضرت زهرا علیهاالسلام دارای صفات «صدیقیت» بوده است.

1 - فاطمه زهرا علیهاالسلام مصداق بارز صادقین

حاکم حسکانی به سند خود از عبدالله بن عمر در تفسیر آیه مورد نظر نقل کرده که

ص: 211


1- سوره بقره، آیه 177

گفت: «اتَّقُوا الله» خداوند تمام اصحاب محمد را امر کرده که از خدا بترسند. آنگاه به آنان فرمود: «وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» یعنی محمّد و اهل بيتش(1)

برید بن معاویه عجلی میگوید: از امام باقر علیه السلام دربارۀ قول خداوند - عز وجل - «اتَّقُوا اللهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» سؤال کردم؟ فرمود: «تنها ما را قصد کرده است».(2)

سبط بن جوزی حنفی میگوید «علمای تفسیر گفته اند: معنای آیه آن است که شما با علی و اهل بیتش باشید»(3)

2 - فاطمه زهرا علیهاالسلام و عصمت

از آیات و روایات بسیاری عصمت امام علی علیه اسلام استفاده می شود که از آن جمله آیه تطهیر است.

مسلم به سند خود از عایشه نقل میکند:

«خرج النبى صلی الله علیه و آله غداة وعليه مرط مرجّل من شعر اسود، فجاء الحسن بن عليّ فادخله ثمّ جاء الحسين فدخل معه، ثم جاءت فاطمة فادخلها، ثم جاء على فادخله ثمّ قال: «إِنَّما يُرِيدُ الله...»،(4) «پیامبر صلی الله علیه و آله صبحگاهی از حجره خارج شد در حالی که بر روی دوش او پارچه ای از پشم خیاطی نشده بود. حسن بن علی بر او وارد شد، او را داخل کسا کرد؛ آنگاه حسین وارد شد او نیز در آن داخل شد. سپس فاطمه وارد شد او را نیز داخل آن کرد، بعد علی وارد شد او را نیز در آن داخل نمود؛ آنگاه این آیه را تلاوت کرد: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطهيراً».

ص: 212


1- شواهد التنزيل، ج 1، ص 341
2- اصول کافی، ج 1، ص 208
3- تذكرة الخواص، ص 16.
4- صحيح مسلم، ج 7، ص 130

ترمذی به سند خود از ام سلمه نقل میکند:

«ان النبي صلی الله علیه و آله جلل على الحسن والحسين و على و فاطمة كساءً ثمّ قال: اللهم هؤلاء أهل بيتى وخاصتي اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيراً»!(1) «پیامبر صلی الله علیه و آله روی ،حسن حسین علی و فاطمه پارچه ای کشید؛ آنگاه عرض کرد: بارخدایا اینان اهل بیت علیهم السلام من و از خواص من هستند، رجس و پلیدی را از آنان دور کن و پاکشان گردان»

همو از عمر بن ابی سلمه، ربیب پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کند:

«لما نزلت هذه الآية على النبي صلی الله علیه و آله: «إِنَّما يُرِيدُ الله...» في بيت امّ سلمة، فدعا فاطمة و حسناً و حسيناً فجعللهم بكساء، وعلى خلف ظهره، فجللهم بكساء، ثمّ قال: اللهمّ هؤلاء اهل بيتى فاذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيراً. قالت امّ سلمة: وأنا معهم يا رسول الله؟ قال: أنت على مكانك أنت على خير»(2) «هنگامی که آیه تطهیر در خانه ام سلمه بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد، فاطمه وحسن و حسین را دعوت نمود و روی آنان کسائی کشید علی نیز پشت سرش بود؛ آنگاه کسا را بر روی همه کشید. سپس عرض کرد بارخدایا! اینان اهل بیت علیهم السلام من هستند رجس و پلیدی را از آنان دور کن و پاکشان گردان امّ سلمه عرض کرد: ای رسول خدا! آیا من هم با آنانم؟ حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: تو در جایگاه خود هستی تو بر خیری»

احمد در «مسند» به سندش از امّ سلمه نقل میکند:

«انّ النبي صلی الله علیه و آله كان في بيتها فأتته فاطمة ببرمة فيها خزيرة فدخلت بها عليه

ص: 213


1- صحیح ترمذی، ج 5، ص 656، کتاب المناقب.
2- صحیح ترمذی، ج 5، ص 327، كتاب تفسير القرآن.

فقال لها: ادعى زوجك وابنيك. قالت: فجاء على والحسين والحسن فدخلوا عليه فجلسوا يأكلون من تلك الخزيرة وهو على منامة له على دكان تحته كساء خیبری. قالت: و أنا اصلى في الحجرة فأنزل الله عزّوجل هذه الآية: «إِنَّما يُرِيدُ الله...» قالت: فاخذ فضل الكساء فغشاهم به ثم اخرج يده فألوى بها إلى السماء ثمّ قال: اللهم هؤلاء اهل بيتى و خاصتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيراً. قالت: فأدخلت رأسي فقلت: وأنا معكم يا رسول الله؟ قال: إنك إلى خير، إنك على الله إلى خير»؛ «پيامبر صلی الله علیه و آله در حجره او بود، فاطمه علیهاالسلام با ظرفی از آبگوشت بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد. پیامبر صلی الله علیه و آله ، در حالی که بر رختخواب خود نشسته و بر چیزی تکیه داده بود، فرمود: همسر و دو فرزندت را نیز دعوت کن. أُمّ سلمه میگوید: من در حجره نماز میخواندم در آن هنگام این آیه بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً». أُمّ سلمه میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله گوشه کسا را گرفت و بر روی همه کشاند؛ آنگاه دستانش را به آسمان بلند کرد و عرض کرد: بار خدایا اینان اهل بيت علیهم السلام من و از خواص من هستند، رجس و پلیدی را از آنان دورساز و پاکشان گردان. امّ سلمه میگوید: به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کردم: آیا من با شما هستم؟ فرمود: تو بر خیری، تو بر خیری».(1)

3 - فاطمه زهرا علیهاالسلام و طهارت نفسانی

از ادله عصمت فاطمه زهرا علیهاالسلام طهارت نفسانی او استفاده می شود؛ زیرا معنای عصمت همان طهارت نفسانی است

ص: 214


1- مسند احمد، ج 6، ص 292

مفهوم اصطلاحى صديق

علامه طباطبایی رحمه الله می فرماید:

«... فالصديق الذي لا يكذب اصلاً، هو الذى لا يفعل الا ما يراه حقاً من غير اتباع لهوى النفس، و لا يقول الا ما يرى انه حق و لايرى شيئاً الّا ما هو حق، فهو يشاهد حقائق الأشياء و يقول الحق و يفعل الحق»؛(1) «... پس صدیق کسی است که هرگز سخن نمیگوید او کسی است که انجام نمیدهد مگر چیزی را که حق میبیند بدون پیروی از هوای نفس و نمیگوید مگر چیزی را که حق میبیند و چیزی غیر از حق را مشاهده نمیکند و حق میگوید و حق انجام می دهد».

آلوسی در این باره میگوید:

«منازل الصديقين و هم الذين تأخروا عن الانبياء علیهم السلام في المعرفة، ومثلهم كمن يرى الشيء عياناً من بعيد و اياه عنّى على كرّم الله وجهه حيث قيل له: هل رأيت الله تعالى؟ فقال: ما كنت لأعبد رباً لم اره. ثم قال: لم تره العيون بمشاهدة الأبصار، ولكن رأته القلوب بحقائق الايمان»؛(2) «منزلهای صدیقین، و آنان کسانی هستند که متأخر از انبیا در معرفت اند و مثل آنان همانند کسی است که چیزی را با چشم از راه دور مشاهده می.کند و آن را علی کرم الله وجهه قصد کرده آنجا که به او گفته شد: آیا خداوند متعال را دیده ای؟ فرمود: من پروردگاری را که ندیده ام عبادت نمیکنم آنگاه فرمود: دیده ها با چشم سر او را نمیبیند ولی قلبها با حقیقت ایمان او را مشاهده مینماید»

ص: 215


1- الميزان، ج 4، ص 408
2- روح البيان، ج 5، ص 68 طبع المنيرية.

شباهت حضرت فاطمه علیهاالسلام به حضرت مریم علیهاالسلام

رسول خدا صلی الله علیه و آله فاطمه زهرا علیهاالسلام را در حدیثی به مریم علیهاالسلام تشبیه کرده است و از آنجا که حضرت مریم علیهاالسلام مطابق نص آیه «صدیقه» است، لذا فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز صدیقه میباشد.

ثعلبی در تفسیرش در ذیل این آیه با سندش از جابر بن عبدالله نقل میکند که گفت: «انّ رسول الله صلی الله علیه و آله اقام اياماً لم يطعم طعاماً حتى شق ذلك عليه، فطاف في منازل ازواجه فلم يصب عند واحدة منهن شيئاً، فأتى فاطمة علیهاالسلام فقال: يا بنية هل عندك شيء أكله، فانّى جائع؟ فقالت: لا والله بابی انت و امی یا رسول الله. فلما خرج من عندها رسول الله بعثت اليها جارية لها برغيفين وبضعة لحم فاخذته منها فوضعته فى جفنة لها و غطّت عليها وقالت: والله لأوثرن بها رسول الله صلی الله علیه و آله على نفسى و من عندى وكانوا جميعاً محتاجين الى شبعة طعام. فبعثت حسناً و حسيناً الى رسول الله صلی الله علیه و آله فرجع اليها فقالت: بابی انت و امی قد اتانا الله بشيء فخبأته لك. قال: هلم فأتته فكشفت عن الجفنة فاذا هی مملوءة خبزاً و لحماً و لمّا نظرت اليه بهتت و عرفت انها بركة من الله تعالى فحمدت الله تعالى و صلت على نبيه صلی الله علیه و آله، فقال صلی الله علیه و آله: من اين لك يا بنيه؟ فقالت: هو من عند الله ان الله من يرزق من يشاء بغير حساب فحمد الله صلی الله علیه و آله فقال: الحمد لله الذى جعلك شبيهة لسيدة نساء بنى اسرائيل فانها كانت اذا رزقها الله شيئاً فسئلت عنه قالت: هو من عند الله ان الله يرزق من يشاء بغير حساب.

فبعث رسول الله صلی الله علیه و آله الى على بن ابى طالب علیه السلام ثم اكل رسول الله صلی الله علیه و آله و فاطمة و على و الحسن و الحسين علیهم السلام وازواج النبى و اهل بيته جميعاً حتى شبعوا. قالت فاطمة: وبقيت الجفنة كما هي فاوسعت منها على جيراني و جعل الله

ص: 216

تعالى فيها بركة و خيراً»؛(1) «همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله مدتی را بدون غذا به سر برد تا این که این امر بر او سخت گردید لذا به اتاق همسرانش رفت و در آن جا نیز غذایی نیافت تا این که به نزد فاطمه علیهاالسلام آمد و عرض کرد: ای دخترم آیا نزد تو چیزی هست که من تناول نمایم چرا که گرسنه ام؟ حضرت عرض کرد: نه به خدا سوگند پدر و مادرم به فدای تو ای رسول خدا چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از نزد فاطمه علیهاالسلام خارج شد کنیزش دو قرص نان و تکه گوشتی برای حضرت زهرا علیهاالسلام ،آورد حضرت آن را گرفت و در طبقی نهاد و روی آن را پوشاند و فرمود به خدا سوگند من بر این غذا ایثار کرده ورسول خدا صلی الله علیه و آله را بر خود و عیالاتم مقدم می.دارم و این در حالی بود که همه آنها محتاج به غذا بودند و حسن و حسین علیهاالسلام را نیز به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستاد. حضرت صلی الله علیه و آله به نزد فاطمه علیهاالسلام آمد و او به پدرش عرضه داشت: پدر و مادرم به فدایت خداوند برای ما غذایی حواله کرد و من آن را برای شما گذاشم پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود آن را بیاور حضرت زهرا علیهاالسلام غذا را آورد و پارچه را از روی آن کنار زد در حالی که مملو از نان و گوشت بود چون نگاه حضرت زهرا علیهاالسلام به آن افتاد مبهوت شد و فهمید که برکتی از جانب خداوند متعال است لذا او را ستایش کرده و بر پیامبرش درود فرستاد. حضرت فرمود: از کجا برای تو آمده است ای دختر کم؟ عرض کرد آن از جانب خداست و او به هر کس که بخواهد بدون حساب روزی میدهد پیامبر صلی الله علیه و آله خدا را ستایش کرد و فرمود: سپاس خداوندی را سزاست که تو

ص: 217


1- الكشف و البیان ،ثعلبی، ذیل آیه ؛ تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 368؛ الدر المنثور، ج 2، ص 20؛ البداية و النهاية، ج 6، ص 121

را شبیه سرور زنان بنی اسرائیل قرار داد؛ چرا که هر گاه خداوند به او چیزی ارزانی میداشت و از او سؤال میشد میگفت این از جانب خداوند است واو به هر کس بخواهد بدون حساب روزی میدهد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله على بن ابی طالب علیه السلام را خواست و او با فاطمه علیهاالسلام و علی و حسن وحسين علیهم السلام و همسران واهل بیتش از آن تناول کرده تا سیر شدند. فاطمه علیهاالسلام فرمود: طبق همان گونه که مثل اولش بود و من از آن بر همسایگانم دادم و خداوند متعال در آن برکت و خیر قرار داد».

عمران بن حصین میگوید:

«انّ النبى صلی الله علیه و آله قال: ألا تنطلق بنا نعوذ فاطمة، فانّها تشتکی؟ فقالت: بلی. فانطلقنا حتى اذا اتينا الى بابها فسلّم و استأذن فقال: ادخل انا و من معى؟ فقالت: نعم انت و من معك يا ابتاه فوالله ما على الّا عباءة. فقال لها: اصنعى بها كذا وكذا. فعلّمها كيف تستتر. فقالت: والله ما على رأسى خمار. فاخذ خلق ملاءة كانت عليه فقال: اختمرى بها. ثم اذنت لهما فدخلا فقال: كيف تجدينك يا بنية؟ فقالت: انّى ،وجعة و انّه ليزيدنى انه ما لى طعام آكله. قال: يا بنية! اما ترضين انّك سيدة نساء العالمين؟ قالت یا ابه فأين مريم بنت عمران؟ قال: تلك سيدة نساء عالمها، وانت سيدة نساء عالمك. اما والله زوجتك سيداً في الدنيا صلى الله والآخرة»؛(1) «همانا پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آیا حاضری به عیادت فاطمه علیهاالسلام برویم چرا که او مریض است؟ عرض کردم آری ما به سوی خانه فاطمه- علیهاالسلام - حرکت کردیم و چون به درب خانه رسیدیم حضرت سلام کرده و اجازه

ص: 218


1- الاصابة، ابن حجر، ج 2، ص 102؛ تاریخ مدينة دمشق، ج 42، ص 134؛ سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 126.

ورود خواست و فرمود: آیا من و هرکس با من است وارد خانه شویم؟ حضرت زهرا علیهاالسلام عرض کرد آری شما و هر کس که با شماست، ولی ای پدرم به خدا سوگند به جز چادر ندارم پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: این کار و این کار را انجام بده و به او نحوه پوشاندن خود را یاد داد. فاطمه زهرا علیهاالسلام عرض کرد: به خدا سوگند بر سرم مقنعه .نیست پیامبر صلی الله علیه و آله قطعه ای پارچه که نزدش بود برداشت و فرمود: با آن سر خود را بپوشان. آنگاه فاطمه علیهاالسلام به آن دو اجازه داد تا وارد خانه شوند. حضرت فرمود: چگونه تو را می یابم ای دختر کم؟ فاطمه علیهاالسلام عرضه داشت: مریضم ومشکل مضاعف این که غذایی نیست که تناول نمایم. حضرت فرمود: ای دختر کم آیا راضی نمیشوی که تو سرور زنان عالمیان باشی؟ حضرت زهرا علیهاالسلام عرضه داشت ای پدرم مریم علیهاالسلام دختر عمران چه مقامی دارد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: او سرور زنان عالم خودش میباشد و تو سرور زنان عالم خودت میباشی آگاه باش به خدا سوگند من تو را به ازدواج کسی در آوردم که سرور مردم در دنیا و آخرت است».

دیلمی در کتاب «فردوس «الأخبار» از ابو هریره نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

«اول شخص يدخل على الجنة ،فاطمة، مثلها في هذه الأمة مثل مريم بنت عمران في اسرائيل»؛(1) «اول شخصی که بر من وارد بهشت میشود فاطمه است. مثل او در این امت همانند مریم دختر عمران در میان بنی اسرائیل میباشد»

ص: 219


1- فردوس الاخبار، ج 1، ص 69 کنز العمال، ج 12، ص 110.

برتری فاطمه زهرا علیهاالسلام بر حضرت مریم علیهاالسلام

آلوسی در ذیل آیه «وَ إِذْ قالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللهَ اصْطَفَياكِ وَ طَهَّرَكِ وَاصْطَفَياكِ عَلَى نِسَاءِ الْعالَمِینَ»(1) میگوید:

«و قيل: المراد نساء عالمها، فلا يلزم منه افضليتها على فاطمة رضى الله تعالى عنها ويؤيده ما اخرجه ابن عساكر من طريق مقاتل عن الضحاك عن ابن عباس عن النبى صلی الله علیه و آله انه قال: (اربع نسوة سادات عالمهن: مريم بنت عمران و آسية بنت مزاحم و خديجة بنت خويلد وفاطمة بنت محمد صلی الله علیه و آله، وافضلهن عالماً فاطمة). و ما رواه الحرث بن اسامة في مسنده بسند صحیح لكنّه مرسل: (مريم خير نساء عالمها). و الى هذا ذهب ابو جعفر رضى الله تعالى عنه، و هو المشهور عن أئمة اهل البيت والذى اميل اليه ان فاطمة البتول افضل النساء المتقدمات و المتأخرات من حيث انها بضعة رسول الله صلی الله علیه و آله بل و من حيثيات أخر ايضاً، و لا يعكر على ذلك الأخبار السابقة لجواز ان يراد بها افضلية غيرها عليها من بعض الجهات و بحيثية من الحيثيات و به يجمع بين الآثار. و هذا سائغ على القول بنبوة مريم ايضاً؛ اذ البضعية من روح الوجود و سید کل موجود لا اراها تقابل بشيء. و أين الثريا يد المتناول»؛(2) «و گفته شده: مراد زنان عالم خودش می باشند لذا لازم نمی آید از این آیه که حضرت مریم علیهاالسلام از فاطمه علیهاالسلام برتر باشد و مؤید این مطلب روایتی است که ابن عساکر از طریق مقاتل و او از ضحاک و او از ابن عباس از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود: چهار زن اند که بهترین زنان عالمشان بوده اند: مریم علیهاالسلام دختر عمران و آسیه دختر مزاحم

ص: 220


1- سوره آل عمران، آیه 42
2- روح المعانى، ج 2، ص 149 و 150، چاپ دار الكتب العلمية، بيروت

و خدیجه دختر خویلد، وفاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله، وبرتر آنان در عالم فاطمه است و آنچه را که حرث بن اسامه در مسندش به سند صحیح نقل کرده گرچه مرسل است که مریم بهترین زنان عالم خودشان میباشد. ورأی ابو جعفر -رضی الله عنه- همین است و نیز این قول رأی مشهور از امامان اهل بیت علیهم السلام است و رأیی که من به آن میل دارم این است که فاطمه بتول بهترین زنان گذشتگان و آیندگان است از حیث این که او پاره ای از وجود رسول خدا صلی الله علیه و آله، است، بلکه از جهات دیگر نیز برتری دارد و اعتنایی به اخبار پیشین نمیشود؛ زیرا ممکن است که مقصود از آنها برتری غیر فاطمه علیهاالسلام بر فاطمه از برخی جهات و به حیثی از حیثیات باشد و از این طریق میتوان بين روايات جمع نمود و این توجیه حتی با قول به نبوت مریم نیز سازگار است؛ زیرا عنوان پاره ای از روح وجود و سید هر موجود بودن را نمیبینم که با چیزی برابری پیدا کند و چگونه دست کسی به ثریا میرسد»

ص: 221

حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «مریم مطهره»

خداوند متعال خطاب به حضرت مریم علیهاالسلام می فرماید: «يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَياكِ وَ طَهَّرَكِ وَاصْطَفَياكِ عَلَى نِسَاءِ الْعالَمِینَ»؛(1) «ای مریم خدا تو را برگزیده و پاک ساخته؛ و بر تمام زنان جهان برتری داده است».

كيفيت استدلال

برای استدلال به این آیه بر عصمت و حجیت سنت و مرجعیت دینی حضرت زهرا علیهاالسلام باید به مقدماتی اشاره کرد:

مقدمه اول

مطابق این آیه حضرت مریم علیهاالسلام به جهت تقربی که به خدا داشت برگزیده شده و به درجه طهارت باطنی و عصمت رسیده است و لذا بر زنان عالیمان برتری داده شده و الگوی آنان گردیده است

مقدمه دوم

کسی که به مقام عصمت رسیده و هیچ اشتباه و سهوی انجام نمی دهد و الگوی جامعه است سنتش حجت بوده و مرجع دینی مردم میباشد.

ص: 222


1- سوره آل عمران آیه 42

مقدمه سوم

فاطمه زهرا علیهاالسلام از جهاتی شبیه به حضرت مریم علیهاالسلام میباشد؛

1 - همانگونه که حضرت مریم علیهاالسلام مطابق این آیه به طهارت نفسی رسیده و معصومه است حضرت زهرا علیهاالسلام نیز مطابق آیه «تطهیر» به عصمت رسیده و لذا الگوی جامعه میباشد.

2 - مطابق برخی از روایات که قبلاً اشاره شد فاطمه زهرا علیهاالسلام شبیه به حضرت مریم علیهاالسلام است.

3- مطابق برخی از روایات فریقین حضرت زهرا علیهاالسلام از تمام زنان عالم حتى حضرت مریم علیهاالسلام برتر میباشد؛

الف) فاطمه زهرا علیهاالسلام جزئی از پیامبر صلی الله علیه و آله است همانگونه که حضرت فرمود:

«فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي»؛(1) «فاطمه جزئی از من است».

ب) همانگونه که قبلاً اشاره کردیم برخی از علمای اهل سنت همچون آلوسی حنفی در ذیل آیه شریفه «وَاصْطَفَياكِ عَلَى نِسَاءِ الْعالَمِينَ» تصریح به برتری حضرت ا زهرا علیهاالسلام بر حضرت مریم علیهاالسلام کرده اند و مریم را برتر زنان عالم خود میدانند.

نتیجه: این که میتوان از راه اولویت قطعی یا حداقل مساوات بین مقام این دو زن با استناد به آیه طهارت حضرت مریم علیهاالسلام عصمت و حجیت سنت و در نتیجه مرجعیت دینی حضرت زهرا علیهاالسلام را اثبات نمود

ص: 223


1- مسند بزار، ج 2، ص 160؛ صحیح بخاری، ج 4، ص 210 و 219.

حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «همراهی با صادقان»

خداوند متعال می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»(1) «ای کسانی که ایمان آورده اید از [مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید و با صادقان باشید»

با چند مقدمه میتوان اثبات کرد که این آیه دلالت بر مرجعیت دینی و علمی و حجیت سنت حضرت زهرا علیهاالسلام دارد؛

الف) در نگرش ابتدایی چنین به نظر میرسد که مراد از «صادقین» راستگویان در گفتار است ولی به نظر میرسد که مقصود به آن معنای وسیع صدق است که تمام موارد استعمال آن را شامل میشود و این معنا مرادف با معنای «عصمت» است؛ زیرا:

اوّلاً: آنچه لازم است راستگویی و پرهیز از دروغگویی است اما بودن با راستگویان یکی از واجبات شرع نیست در حالی که بودن با صادقان در آیه مورد امر قرار گرفته و امر برای وجوب است.

ثانياً: جملة «كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» در سیاق جملة «اتَّقُوا الله» قرار گرفته است که امر به تقوای الهی میکند و این امر برای وجوب بوده و تقوا نیز معنا و مفهومی عام دارد.

با توجه به گستره مفهوم صدق که در انحصار مقولهٔ سخن و کلام نیست و قلمرو

ص: 224


1- سوره توبه، آیه 119

آن ،اندیشه اخلاق کردار و رفتار نیز هست و با توجه به اینکه بودن با صادقین در آیه کریمه واجب شمرده شده است به این نتیجه میرسیم که مقصود از بودن با ،صادقان همراهی و معیّت جسمانی نیست بلکه همراهی در هر چیزی است که راستی و درستی در آن مطرح باشد.

ب) مقصود از همراهی استفاده و بهره گیری علمی از صادقین میباشد.

ج) اگر دستور به همراهی دائمی با صادقین داده شده که اسم فاعل میباشد به طریق اولی باید این دستور درباره صدیقین که دلالت بر عصمت و مبالغه در صداقت دارد داده شود.

د) حضرت مریم علیهاالسلام در قرآن کریم به عنوان صدیقه معرفی شده است آنجا که می فرماید: «وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ»

ه) اگر حضرت مریم علیهاالسلام صدیقه است پس فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز این عنوان را دارا میباشد؛ زیرا مطابق حدیثی فاطمه زهرا علیهاالسلام بهترین چهار زن قرار گرفته که یکی از آنها حضرت مریم علیهاالسلام است.

نتیجه این که: حضرت زهرا علیهاالسلام صدیقه و معصومه است که سنت او حجت میباشد

ص: 225

حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «صراط مستقیم»

خداوند متعال می فرماید: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ * صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ»؛(1) «ما را به راه راست هدایت کن. راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی؛ نه کسانی که بر آنان غضب کرده ای؛ و نه گمراهان».

كيفيت استدلال

الف) خداوند متعال در این آیه صراط مستقیم را صراطی معرفی کرده که به آنان نعمت داده است و از مردم خواسته تا از او بخواهند که در آن صراط قرار گیرند تا هدایت پیدا کنند.

ب) در آیهای دیگر راه کسانی که به آنها نعمت داده شده را بر افرادی از جمله صديقين تطبیق کرده است، آنجا که می فرماید: «وَ مَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً»؛(2) «و کسی که خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله را اطاعت کند [در روز رستاخیز،] همنشین کسانی

ص: 226


1- سوره فاتحه آیات 6و7
2- سوره نساء، آیه 69

خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنان تمام کرده از پیامبران وصديقان وشهدا وصالحان؛ و آنها رفیقهای خوبی هستند»

ج) حضرت مریم علیهاالسلام در قرآن کریم به عنوان «صدیقه» معرفی شده است آنجا که می فرماید: «وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ».

د) مطابق برخی از روایات فاطمه زهرا علیهاالسلام بهترین و برترین چهار زن از آن جمله حضرت مریم علیهاالسلام معرفی شده است.

نتیجه این که فاطمه زهرا علیهاالسلام یکی از مصادیق «صدیقین» در آیه مبارکه است که راه آنها راه مستقیم معرفی شده و دستور داده شده که در آن راه قرار گیرند.

ص: 227

ص: 228

مرجعیت دینی حضرت زهرا علیهاالسلام در احادیث

اشاره

ص: 229

حضرت زهرا علیهاالسلام در حدیث ثقلین

از جمله احادیثی که بر مرجعیت دینی اهل بیت و حجیت سنت آنان از جمله حضرت زهرا علیهاالسلام دلالت دارد حدیث «ثقلین» است. حدیثی که مورد اتفاق همه مذاهب اسلامی - اعم از شیعی و سنی است و هر یک از آنها به گونه ای به این حدیث تمسک می.کنند این حدیث به طریق متواتر از عصر صحابه به بعد نقل شده و به لحاظ مضمون نیز از دلالت و معنای بالایی برخوردار است و حکایت از وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سفارش ایشان به امتش تا روز قیامت دارد که با عمل به آن دستور و وصیت، امتش هرگز بیراهه نرفته و گمراه نخواهند شد.

متن حديث

حدیث ثقلین با مضامین مختلف در صحیح ترین کتابهای حدیثی اهل سنت وارد شده است. اینک به نقل برخی از آنها می پردازیم:

1 - مسلم به سند خود از زید بن ارقم نقل میکند:

«قام رسول الله صلی الله علیه و آله يوماً فينا خطيباً بماء يدعى خماً بين مكة والمدينة، فحمد الله واثنى عليه و وعظ وذكر ثمّ قال: اما بعد، ألا أيها الناس فانّما أنا بشر يوشك

ص: 230

ان يأتى رسول ربّى فأجيب وأنا تارك فيكم ثقلين: أولهما كتاب الله فيه الهدى و النور فخذوا بكتاب الله و فاستمسكوا به فحثّ على كتاب الله ورغب فيه ثمّ قال: واهل بيتي، اذكركم الله فى اهل بيتي اذكركم الله فى اهل بيتي اذكركم الله في اهل بيتي...»(1) «... روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله کنار برکه آبی به نام خم بین مکه ومدينه ایستاد و برای جمعیت خطبه ای ایراد فرمود در آن خطبه بعد از حمد وثناى الهى وموعظه و تذكّر فرمود: ای مردم همانا من بشری هستم که نزدیک است پیک الهی جان مرا گرفته و اجابت دعوت حق نمایم. من در میان شما دو چیز گرانبها میگذارم: اوّل آنها کتاب خدا که در آن هدایت و نور ،است کتاب خدا را گرفته و به آن تمسک کنید پیامبر صلی الله علیه و آله سفارش زیادی برای کتاب خدا فرمود و مردم را بر عمل به آن تشویق نمود. سپس فرمود: اهل بیتم شما را سفارش میکنم در حق اهل بیتم و این جمله را سه بار تکرار نمود...»

2- احمد بن حنبل به سند خود از زید بن ثابت نقل میکند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«نِّی تَارِکٌ فِیکُمْ خَلِیفَتَیْنِ: کِتَابَ اَللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مَا بَیْنَ اَلسَّمَاءِ وَ اَلْأَرْضِ - أَوْ مَا بَیْنَ اَلسَّمَاءِ إِلَی اَلْأَرْضِ - وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی، وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ اَلْحَوْضَ»؛(2) «همانا من در میان شما دو جانشین قرار میدهم کتاب خدا ریسمان کشیده شده ما بین آسمان وزمين و عترتم (اهل بیتم) این دو از یکدیگر جدا نمیشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند...».

ص: 231


1- صحیح مسلم، ج 7، ص 122
2- مسند احمد، ج 5، ص 182

3 - ترمذی به سند خود از جابر بن عبدالله نقل میکند: در حجة الوداع، روز عرفه رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدم که بر شتری سوار بود و خطبه میخواند. شنیدم که حضرت می فرمود:

«يا أيها النَّاسُ إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمْ مَا إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي»؛(1) «ای مردم در میان شما چیزی میگذارم که اگر به آن تمسک کنید هرگز گمراه نخواهید شد کتاب خدا و عترتم».

4 - حاکم نیشابوری به سند خود از ابو الطفیل از زید بن ارقم نقل میکند: رسول خدا صلی الله علیه و آله بین مکه و مدینه، کنار پنج درخت فرود آمد. مردم زیر درختان را جاروب نمودند پیامبر صلی الله علیه و آله ایستاده به ایراد خطبه پرداخت بعد از حمد و ثنای الهی و تذکر و وعظ و بیان خواستۀ الهی فرمود:

«أَیُّهَا اَلنَّاسُ، إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ أمرَینِ لَن تَضِلُّوا إنِ اتَّبَعتُموهُما، و هُما: کِتابُ اللّهِ، و أهلُ بَیتی عِترَتی.. ثُمَّ قالَ: أتَعلَمونَ أنّی أولی بِالمُؤمِنینَ مِن أنفُسِهِم؟؟ - ثَلاثَ مَرّاتٍ - قالوا: نعم فقال رسول الله صلی الله علیه و آله مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ»؛(2) «ای مردم همانا من در میان شما دو چیز میگذارم که اگر از آن دو پیروی کنید هرگز گمراه نمیشوید کتاب خدا و عترتم. سپس فرمود: آیا میدانید که من به مؤمنین از خود آنان سزاوارترم؟ این جمله را تکرار کرد همگی گفتند: آری. آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر که من مولای اویم این علی مولای اوست».

ص: 232


1- سنن ترمذی، ج 5، ص 328
2- مستدرک حاکم، ج 3، ص 110

تكرار حديث

ابن حجر میگوید: «حدیث ثقلین طرق زیادی دارد که آن را بیش از بیست نفر از صحابه نقل کرده اند. در بعضی از آن طرق آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله در حجة الوداع، سرزمین عرفه به کتاب و عترت سفارش نمود در برخی دیگر گفته شده که پیامبر این حدیث را در مدینه و در مرض وفاتش زمانی که حجره او پر از صحابه بود بیان نمود. در برخی به غدیر خم اشاره شده است. در دستهای دیگر بعد از بازگشت از طائف آمده است. و هیچ گونه تناقی بین اینها نیست؛ زیرا مانعی نیست که رسول خدا صلی الله علیه و آله در مکانهای متعددی از جهت شدت توجه به کتاب و عترت به ثقلین سفارش کرده باشد.(1)

با استقرا و جست و جوی مختصری پی میبریم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حدیث ثقلین را در پنج موضع ذکر کرده است:

1 - هنگام بازگشت از طائف در سال هشتم هجرت بعد از فتح مکه(2)

2 - روز عرفه هنگامی که حضرت بر روی شتر قصواء خطبه می خواند(3)

3- در مسجد خیف در منی در حجة الوداع(4)

4 - روز غدیر خم(5)

5- در آخرین خطبه ای که پیامبر صلی الله علیه و آله در روز وفات خود ایراد فرمود(6)

ص: 233


1- صواعق المحرقه، ج 2، ص 440
2- المطالب العاليه، ج 4، ص 56 صواعق المحرقه، ج 2، ص 440؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 163؛ كنز العمال، ج 13، ص 164
3- ينابيع الموده، ج 1، ص 99 و 125
4- همان، ص 109
5- صحیح مسلم ، ج 7، ص 122 و 123؛ مسند احمد، ج 4، ص 367؛ فضائل الصحابة، ص 15؛ سنن کبری ج 2، ص 148 کنز العمال، ج 13، ص 641
6- مجمع الزوائد، ج 9، ص 163؛ احیاء الميت ، ص 33 و 45؛ ينابيع المودة، ج 1، ص 113 و 121.

تصحيح حديث

حديث ثقلین را از طرق مختلف میتوان تصحیح نمود.

1 - وجود حدیث در صحاح

الف) وجود حدیث در «صحیح مسلم» که اهل سنت به صحت تمام احادیث آن قائلند

ب) وجود حدیث در «صحیح ترمذی».

ج) وجود حدیث در «صحیح ابن خزیمه».

د) وجود حدیث در «صحیح ابی عوانه».

2 - وجود حدیث در کتابهایی که دربارهٔ صحاح سته نوشته شده است

الف) حاكم «المستدرك على الصحيحين».

ب) حمیدی، «الجمع بين الصحيحين».

ج) رزین عبدری، «تجريد الصحاح».

3 - وجود حدیث در کتبی که مؤلفان أن التزام به نقل احادیث صحیح داده اند

الف) علامه سراج الدین فرغانی، «نصاب الأخبار».

ب) حافظ ضیاء الدین مقدسی، «المختارة»؛ سیوطی از حافظ عراقی نقل میکند: مقدسی کتابی را به نام «المختارة» تألیف کرد و در آن التزام داد که تنها احادیث صحیح السند را نقل کند(1).

4 - تصریح به صحت حدیث ثقلین

تعداد زیادی از علمای اهل سنت به صحت حدیث ثقلین تصریح نموده اند. اینک به اسامی برخی از آنان اشاره میکنیم:

ص: 234


1- التقييد و الايضاح، ص 24؛ تدريب الراوى، ج 1، ص 144

1 - ناصر الدین البانی(1)

2- ابن حجر عسقلانی(2)

3- ابن حجر مکی(3)

4 - بوصیری(4)

5 - يعقوب بن سفیان فسوی(5)

6 - شیخ سلیمان قندوزی(6)

7-محمود شکری آلوسی(7)

8-ابن جریر طبری(8)

9 - حافظ حاکم نیشابوری(9)

10 - ابن كثير(10)

11 - جمال الدین قاسمی(11)

12 - هیثمی(12)

ص: 235


1- صحيح سنن الترمذی، ج 3، ص 226 و 227؛ سلسلة الاحاديث الصحيحة، ج 4، ص 330.
2- المطالب العاليه، ج 4، ص 65
3- الصواعق المحرقه، ج 2، ص 653
4- اتحاف الخيرة المهرة، ج 7، ص 210.
5- المعرفة و التاريخ، ج 1، ص 294
6- ينابيع الموده، ج 2، ص 432.
7- مختصر التحفه، ص 52
8- به نقل کنز العمال ، ج 1، ص 379
9- المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 110 و 149.
10- تفسير ابن كثير، ج 4، ص 122؛ البداية والنهاية، ج 5، ص 228
11- محاسن التأويل، ج 14، ص 307
12- مجمع الزوائد، ج 1، ص 170

13 - أزهرى(1).

14 - سمهودی شافعی(2)

15 - علامه مناوی(3)

16 - علامه محقق شیخ احمد بنا(4)

17 - استاد علامه توفيق أبو علم(5)

حديث ثقلین وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله

قبلاً گفتیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حق کتاب و عترتش، در مکانها و زمانهای مختلف و حتی در آخر عمرش سفارش نمود و این خود قرینه و شاهدی بر مفاد حدیث وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله بر امتش تا روز قیامت بوده است. شاهد مطلب این که مطابق نقل برخی از اهل سنت، حدیث ثقلین با لفظ وصیت نقل شده است.

ابن منظور افریقی میگوید:

«و في حديث النبي صلی الله علیه و آله: أُوصِیکُمْ بِکِتَابِ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِی»؛(6) «در حدیث پیامبر است که فرمود: شما را به کتاب خدا و عترتم وصیّت میکنم»

ابن حجر مکی میگوید:

«وقد جاءت الوصية الصريحة بهم في عدة احاديث منها حديث: (انّي تارك

ص: 236


1- تهذيب اللغة، ج 2، ص 264
2- جواهر العقدين، ص 231
3- فيض القدير، ج 3، ص 20.
4- الفتح الرباني بترتيب مسند أحمد بن حنبل الشیبانی، ج 1، ص 186.
5- فاطمة الزهرا علیهاالسلامء، ص 74
6- لسان العرب مادة ثقل

فیکم»؛(1) «در تعداد زیادی از احادیث وصیت صریح به اهل بیت شده است که از جمله آنها، حدیث: «اني تارك فيكم...» است...»

فهم نكات حديث

1 - دو شيء گرانبها و سنگین

کلمۀ «ثقلین تثنیه است از مادۀ ،ثقل به معنای متاع و توشه سفر و هر چیز نفیسی که احتیاج به محافظت داشته باشد(2) یا از مادۀ ثِقل به معنای سنگینی است.

ثعلب میگوید: کتاب و عترت را ثقلین نامیدند؛ زیرا عمل به آن دو سنگین است و آنها را به دلیل بزرگ جلوه دادن قدر و منزلتشان ثقلین نامیدند(3)

ابن حجر مکی میگوید:

«سمّى رسول الله صلی الله علیه و آله القرآن وعترته - الأهل والنسل والرهط الأدنون - ثقلين؛ لأنّ الثقل كل نفيس خطير مصون، وهذان كذلك؛ إذ كل منهما معدن للعلوم اللدينية والأسرار والحكم العليه والاحكام الشرعية، ولذاك حثّ على الاقتداء بهم والتعلّم منهم»؛(4) «رسول خدا صلی الله علیه و آله قرآن وعترت را ثقلین نامید. «ثقل» به هر چیز نفیسی گفته میشود و کتاب و عترت از این قبیل است؛ زیرا هر کدام از آن دو معدن علوم لدنّی واسرار و حکمتهای الهی اند از همین رو، پیامبر صلی الله علیه و آله مردم را به پیروی از آن دو تأکید و سفارش نموده است».

ص: 237


1- صواعق المحرقه، ج 2، ص 652
2- قاموس المحيط مادة ثقل
3- لسان العرب مادة ثقل
4- الصواعق المحرقه، ج 2، ص 442

به بیانی دیگر: ثقل، عیاری است که برای تثبیت تراز و وضع می شود و آن دو به این دلیل به عیار تشبیه شده که کتاب و عترت مایۀ استقرار حیات و زندگانی مردمند؛ یعنی با از بین رفتن آن دو استقرار و طمأنینه از حیات مردم برچیده خواهد شد. در روایات آمده است: «اگر حجت روی زمین نباشد زمین مضطرب خواهد شد».

20 - جامعیت کتاب و عترت

تعبیر به «ما إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بهما» كه به صورت مطلق آمده و به مورد خاصی تقیید ،نخورده دلالت بر جامعیت و كمال على الاطلاق کتاب و عترت دارد.

3 - هدایت مطلق در کتاب و عترت

تعبیر به «لَنْ تَضلُّوا أبَداًً» که اطلاق «لن تضلوا» با «ابداً» تأکید شده و دلالت بر نفی ضلالت به طور مطلق دارد؛ یعنی هیچ نوع ضلالت بر شما عارض نخواهد شد. و در مقابل ضلالت هدایت است که با اقتدا به آنها به انواع هدایت نایل خواهید شد؛ چه هدایت به نحو ارائه راه و چه هدایت به نحو رساندن به مقصد با دستگیری

4 - مصاحبت ابدی

تعبیر به «حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ اَلْحَوْضَ» دلالت بر مصاحبت و معیت ابدی بین قرآن و عترت دارد و این شامل تمام نشئه ها و عالم ها اعم از عالم دنیا، برزخ و قیامت میشود

5- لزوم تمسک به هر دو

تعبیر به «ما إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بهما لَنْ تَضلُّوا أبَداً» و جملة «فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِّی فِیهِمَا» که در برخی از روایات آمده دلالت بر لزوم تمسک به کتاب و عترت هر دو دارد، نه این که یکی را تمسک کرده و دیگری را رها سازیم آنچه مانع از ضلالت است هر دو است نه یکی قرآن به تنهایی هدایتگر ،نیست احتیاج به مفسر و مبین دارد که همان عترت است.

ص: 238

علامه مناوی میگوید:

«و فى هذا مع قوله اولاً: اني تارك فيكم تلويح بل تصريح بأنّهما كتوأمين خلّفهما و وصى امته بحسن معاملتهما وايثار حقهما على أنفسهما والإستمساك بهما في الدين...»؛(1) «در این حدیث- ثقلین- اشاره بلکه تصریح به این است که کتاب خدا و عترت همانند دو قلویی اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله به عنوان هدایتگران بعد از خود معرفی کرده است و امّت خود را وصیت نموده که با آن دو به خوبی معاشرت کنند آنان را بر خود مقدم بدارند و در دین به آن دو تمسک کنند»

شیخ محمد معین میگوید:

«فنظرنا فاذا هو مصرّح بالتمسك بهم، وبأنّ تباعهم كتباع القرآن على الحق الواضح»؛(2) «با تأمل در حدیث به این نتیجه رسیدیم که پیامبر صلی الله علیه و آله سفارش اکید به تمسک به اهل بیت نموده و این که متابعت از آنان همانند متابعت و پیروی از قرآن به حق واضح است».

ابن الملک میگوید:

«التمسك بالكتاب العمل بما فيه وهو الإئتمار بأوامر الله والإنتهاء بنواهيه. ومعنى التمسك بالعترة محبّتهم والاهتداء بهديهم وسيرتهم...»؛(3) «تمسک به کتاب به معنای عمل به دستورات قرآن است؛ به این معنا که به اوامر آن عمل کرده و از چیزهایی که نهی کرده چشم پوشی کنیم و تمسک به عترت؛ یعنی آنان را دوست بداریم و به هدایتهایشان توجه کنیم تا هدایت یابیم»

ص: 239


1- فيض القدير، ج 3، ص 20.
2- دراسات اللبيب، ص 232 و 233
3- المرقاة في شرح المشكاة، ج 11، ص 307

همین مضمون نیز از حسن بن علی سقاف شافعی در کتاب صحیح شرح عقائد طحاویه رسیده است.

6 -بقای عترت تا روز قیامت

تعبیر به «لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ اَلْحَوْضَ» دلالت بر بقای عترت طاهره تا روز قیامت دارد؛ زیرا در صورتی که زمان از عثرت خالی ،باشد لازم می آید بین کتاب و عترت افتراق و جدایی حاصل شود و این معنا با صریح حدیث در عدم افتراق و جدایی بین آن دو منافات دارد.

ابن حجر میگوید:

«وفى احاديث الحث على التمسك بأهل البيت علیهم السلام الاشارة إلى عدم انقطاع متأهل منهم للتمسك به إلى يوم القيمة، كما إن الكتاب العزيز كذلك؛ ولهذا كانوا اماناً لأهل الأرض...»(1) «در این حدیث اشاره به جدا نشدن کسانی از اهل بيت علیهم السلام با قرآن است که اهلیت برای تمسک به او تا روز قیامت داشته باشند؛ همانگونه که کتاب عزیز این چنین است. در روایات آمده است که اهل بیت امان برای اهل زمینند...»

همین معنا از سمهودی شافعی نیز رسیده است.(2)

7 - أعلميت اهل بيت علیهم السلام

در برخی از روایات جمله «لاَ تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُمْ» آمده است که دلالت بر اعلمیت اهل بیت علیهم السلام بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله دارد؛ خصوصاً این که رسول خدا صلی الله علیه و آله آنان را به کتاب خدا مقرون ساخته و در حقیقت آنان را عدل کتاب خدا و مفسر آن معرفی کرده است.

ص: 240


1- الصواعق المحرقه، ج 2، ص 442
2- جواهر العقدين، ص 244

ابن حجر میگوید:

«كلّ منهما معدن العلوم الدينية والحكم العلية والأحكام الشرعية»؛(1) «.... هر کدام از کتاب و عترت معدن علوم لدنی و حکمتهای بزرگ و عالی و احکام شرعی اند».

تفتازانی بعد از نقل حدیث ثقلین میگوید:

ألا ترى انه علیه السلام قرنهم بكتاب الله في كون التمسك بهما منقذاً عن الضلالة ولا معنى للتمسك بالكتاب الّا الأخذ بما فيه من العلم والهداية، فكذا في العترة»؛(2) «آیا نمیبینی که چگونه پیامبر صلی الله علیه و آله اهل بیت خود را به کتاب خود مقرون ساخته است؟ این نیست مگر به جهت تمسک به کتاب و عترت که انسان را از ضلالت و گمراهی نجات خواهد داد و معنای تمسک به کتاب وعترت آن است که به علم و هدایتی که نزد آن دو است اخذ کرده و عمل نماییم»

8 - عصمت اهل بيت علیهم السلام

از جمله اموری که به وضوح از حدیث شریف استفاده می شود، عصمت و حجیت اقوال و افعال اهل بیت علیهم السلام و به تعبیر ،دیگر حجیت سنّتِ اهل بيت علیهم السلام است که این مطلب را از چند موضع حدیث میتوان اثبات کرد:

الف) اقتران اهل بیت به کتاب خدا آن کتابی که به نص قرآن هرگز در او باطل راه نخواهد داشت. پرواضح است که صدور هر مخالفتی با قرآن - چه از روی عمد یا سهو یا غفلت- افتراق و جدایی از قرآن به حساب میآید اگر چه عنوان معصیت بر آن صادق نباشد همانند مخالفتهایی که با سهو یا غفلت و نسیان همراه باشد.

ص: 241


1- صواعق المحرقه، ج 2، ص 442
2- شرح مقاصد، ج 2، ص 303

استاد توفیق ،ابو علم نویسنده مصری میگوید:

«انّ النبي صلی الله علیه و آله و سلم قرنهم بكتاب الله العزيز الذى لا يأتيه الباطل من بين يديه ولا من خلفه فلا يفترق احدهما عن الآخر، ومن الطبيعى ان صدور اية مخالفة لأحكام الدين تعد افتراقاً عن الكتاب العزيز. وقد صرّح النبي صلی الله علیه و آله بعدم افتراقهما حتى يردا على الحوض، فدلالته على العصمة ظاهرة جليّة. وقد كرّر النبى صلی الله علیه و آله هذا الحديث في مواقف كثيرة؛ لأنّه يهدف إلى صيانة الأمة والمحافظة على استقامتها و عدم انحرافها في المجالات العقائدية وغيرها... »،(1) «پيامبر صلی الله علیه و آله اهل بيت خود را به کتاب عزیز خداوند مقرون ساخته است کتابی که هرگز در او باطل نفوذ نخواهد کرد و هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد. واضح است که صدور هر نوع مخالفت با احکام دین افتراق و جدایی از قرآن محسوب میگردد، در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله خبر از عدم جدایی این دو داده .است از همین رو حدیث دلالتی ظاهر و آشکار بر عصمت اهل بیت دارد. و پیامبر صلی الله علیه و آله صلی الله علیه و آله که این حدیث را در مواقف بسیاری ذکر کرده در پی این هدف است که امت خود را صیانت کرده و آنان را سفارش به استقامت بر تمسک به این دو نموده تا در امور مختلف- اعم از اعتقادات وفروع- به ضلالت و گمراهی گرفتار نشوند...».

ب) در روایت مسلم بن حجاج و دیگران آمده است که پیامبر قبل از سفارش به کتاب و عترت فرمود: «إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ یُوشِکُ أَنْ یَأْتَی رَسُولُ رَبِّی فَأُجِیبَ». این مقدمه دلالت دارد بر این که رسول خدا صلی الله علیه و آله در صدد است تا برای بعد از خود مرجعی دینی معین کند، که عهده دار وظایف او تا روز قیامت گردد. میدانیم که جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله در اداي ،وظایف همانند خود حضرت باید از عصمت برخوردار باشد.

ص: 242


1- فاطمة الزهرا، ص 75.

ج) پیامبر صلی الله علیه و آله طبق حدیث ،مسلم قرآن را اینگونه توصیف میکند: در آن هدایت و نور است و آن به مثابه ریسمانی است که هر کس به آن چنگ زند بر هدایت واقعی است و هر کس که آن را رها سازد بر ضلالت است همین حکم برای عترتی است که مقرون به کتاب خدا و عدل آن شده است.

د) طبق روایت احمد بن حنبل، حضرت فرمود: «لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ اَلْحَوْضَ» تعبیر به «لن» تصریح به جدا نشدن قرآن و عترت از یکدیگر تا روز قیامت دارد. و عدم افتراق کنایه از مخالفت نکردن- ولو سهوی - عترت با هیچ یک از تعلیمات قرآن است و این معنا تنها با عصمت اهل بیت علیهم السلام تناسب دارد و اگر قرار باشد اهل بیت خطاکار باشند، قطعاً از قرآن جدا شده اند؛ زیرا در قرآن هیچگونه خطا و سهوی وجود ندارد.

ه) در برخی از روایات ،ثقلین، درباره قرآن میخوانیم:

«حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إلی الأَرْض»؛ «قرآن ریسمانی کشیده شده از آسمان به سوی زمین است».

آسمان محل نزول رحمت است. از همین رو امر شده که دستها را هنگام دعا به سوی آسمان بالا بریم قرآن مانند ریسمان و حلقه وصلی بین خدا و بندگان است هر کس به آن تمسک کند به طور حتم از سرچشمه زلال معارف الهی بهره مند شده است. عترت پیامبر صلی الله علیه و آله نیز این طور است. هر کس به آنان اقتدا کرده و از آنان اطاعت کند به منبع فیض و کمال مطلق رسیده و به سعادت دنیا و آخرت واصل شده است و این مستلزم عصمت اهل بیت همانند قرآن است.

و) در روایت ترمذی از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده:

«فَانْظُرُوا بِمَ تُخْلِفُونی فِیهِما»؛ «نظر و تأمل کنید که چگونه حق مرا در مورد این دو جانشین مراعات خواهید کرد».

ص: 243

این تعبیر به تنهایی دلالت بر لزوم اطاعت آن دو به طور مطلق دارد و لذا با عصمت سازگار است.

ز) در غالب روایات آمده است: «ما إنْ أخَذْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا» که با «لن» به کار رفته است؛ یعنی با تمسک به کتاب و عترت -که هرگز از یکدیگر جدا پذیر نیستند - هرگز گمراه نخواهید شد و این تنها با عصمت سازگاری دارد؛ زیرا مخالفت با واقع نیز نوعی ضلالت و گمراهی است و هر که معصوم نباشد این احتمال در حق او صادق است. در نتیجه لازم می آید که تبعیت کننده از اهل بیت علیهم السلام ایمن از ضلالت به طور مطلق ،نباشد در حالی که این معنا مخالف با ظاهر بلکه نص و صریح حدیث ثقلین است.

مقصود از تمسک و اخذ به کتاب و عترت مجرد دوست داشتن آن دو و احسان و اکرام و احترام به آنها و ادای حقوق واجب و مستحب آن دو نیست؛ همانگونه که از کلام برخی از اشخاص- که عادتشان وارونه جلوه دادن حقایق است همانند ابن حجر مکی- استفاده میشود؛ زیرا به طور حتم این معنا خلاف ظاهر بلکه نص روایات است

ح) در برخی از روایات ثقلین می خوانیم که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

«فَلاَ تُقَدِّمُوهُمَا فَتَهْلِکُوا»؛ «بر این دو پیشی نگیرید که هلاک خواهید شد». این تعبیر نیز به نوبۀ خود دلالت بر عصمت کتاب و عترت دارد.

احتجاج به حديث ثقلين

حافظ حموینی در «فرائد السمطین» به سندش از سلیم بن قیس نقل کرده که گفت: علی علیه السلام را در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمان خلافت عثمان مشاهده کردم، در حالی

ص: 244

که جماعتی با هم سخن میگفتند... آنگاه به مفاخره بین مهاجرین و انصار اشاره میکند در حالی که حضرت علی علیه السلام ساکت بود و او و اهل بیتش هیچ گونه حرفی نمیزدند مردم رو به حضرت کرده و عرض کردند: ای ابوالحسن چرا سخن نمیگویید؟ حضرت فرمود: هر کدام از این دو قبیله فضیلت خود را ذکر کرد و به حق هم .گفت. آنگاه آنان را به فضل الهی که همان رسول خدا بود تقریر نمود... تا اینکه بعد از ذکر جمله ای از فضایل فراوانش که همگی به آنها اقرار میکردند، فرمود:

«انشدكم الله اتعلمون ان رسول الله صلی الله علیه و آله قام خطيباً لم يخطب بعد ذلك فقال: يا ايها الناس اني تارك فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتی اهل بيتي فتمسكوا بهما لن تضلوا، فانّ اللطيف [الخبير] اخبرنى و عهد الى انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض. فقام عمر بن الخطاب شبه المغضب فقال: يا رسول الله اكل اهل بيتك قال: لا، و لكن اوصيائى منهم اوّلهم اخی و وزیری و وارثی و خلیفتی فی امتى و ولى كل مؤمن بعدى هو اولهم، ثم ابنى الحسن، ثم ابنى الحسين، ثم تسعة من ولد الحسين، واحد بعد واحد حتى يردوا على الحوض. [هم] شهداء الله في ارضه و حجته على خلقه و خزان علمه و معادن حكمته. من اطاعهم اطاع الله و من عصاهم عصى الله فقالوا كلّهم: نشهد ان رسول الله صلی الله علیه و آله قال ذلك»،(1) «شما را به خداوند سوگند میدهم آیا به یاد دارید که رسول خدا صلی الله علیه و آله ایستاده خطبه ای خواند که بعد از آن چنین خطبه ای نخواند و فرمود: ای مردم همانا من در میان شما دو چیز گرانبها قرار میدهم کتاب خدا وعترتم اهل بيتم پس به آن دو تمسک کنید که هرگز گمراه نخواهید شد؛ زیرا [خداوند] لطیف خبير مرا خبر داده و به من عهد کرده که هرگز این دو از یکدیگر جدا

ص: 245


1- فرائد السمطين ، ج 1، ص 312- 318

نمیشوند تا بر من در کنار حوض وارد شوند عمر بن خطاب در حالی که شبیه شخص غضبناک شده بود گفت ای رسول خدا! آیا تمام اهل بیت تو مراد است؟ حضرت فرمود: خیر ولی اوصیایم که اول آنها برادرم و وزیرم ووارثم وخليفه من در میان امتم و سرپرست هر مؤمنی بعد از من است. او اول آنان است. سپس فرزندم حسن سپس فرزندم حسین، سپس نه نفر از اولاد حسین یکی پس از دیگری تا بر من در کنار حوض وارد شوند. آنان گواهان خدا در روی زمین و حجتهای خدا بر خلق و خزینه داران علم و معدنهای حکمت خدایند هر کس آنان را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده و هر کس آنان را نافرمانی کند خدا را نافرمانی کرده است.

تمام کسانی که در آن مجلس حاضر بودند گفتند: ما گواهی میدهیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین فرمود»

ص: 246

حضرت زهرا علیهاالسلام در حدیث «سفینه»

از جمله احادیثی که دلالت بر مرجعیت دینی اهل بیت علیهم السلام و حجیت سنت آنان از جمله حضرت زهرا علیهاالسلام ،دارد حدیث معروف به «سفینه» است.

این حدیث به جهت دلالت قوی و نصوصیتی که دارد مورد بی توجهی اهل سنت واقع شده و در صدد برآمده اند تا آن را از کار بیندازند. لذا ما در این بحث در صددیم تا از حیث سند و دلالت درباره آن مطالبی را متذکر شویم

الفاظ حديث

«حدیث سفینه» را جماعت بسیاری از اهل سنت از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده اند:

1- حاکم نیشابوری به سند خود از حنش کنانی نقل میکند که از ابوذر، در حالی که در کعبه را گرفته بود، شنیدم که گفت:

«ايها الناس! من عرفني فأنا من عرفتم، ومن انكرني فأنا ابوذر، سمعت، رسول الله صلی الله علیه و آله: يقول: «مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی مَثَلُ سَفینَة نوحٍ، مَن رَکِبَها نَجَی، و مَن تَخَلَّفَ عَنها غَرِقَ»؛(1) «ای مردم هر کس مرا میشناسد پس من همان کسی هستم که مرا

ص: 247


1- مستدرک حاکم، ج 2، ص 343

میشناسد. و هر کس مرا نمیشناسد من ابوذرم از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: مَثَل اهل بیتم در بین شما همانند کشتی نوح در میان قوم نوح است هر کس سوار بر آن شود نجات یافته و هر کس از آن تخلف کند غرق شود».

2 - طبرانی نیز به سندش از حنش بن معتمر از ابوذر نقل کرده که گفت: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود:

«مثل اهل بيتى فيكم كمثل سفينة نوح ، من ركبها نجى ومن تخلف عنها هلك ومثل باب حطة فى بنى اسرائيل»؛(1) «مثل اهل بيت من در میان شما همانند کشتی نوح در میان قوم نوح است هر کس سوار آن شد نجات یافت و هر کس از آن تخلف کرد هلاک شد و همانند باب حطه در میان بنی اسرائیل است».

3 - ابن اثیر جزری در ماده «زخ» این حدیث را این گونه نقل کرده است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

«مَثَلُ أهلِ بَيتي مثل سَفينةِ نوحٍ، من تَخَلَّفَ عَنها زُجَّ به فِي النّارِ»؛(2) «مثل اهل بیتم همانند کشتی نوح است هر کس از آن تخلف کند به آتش افکنده خواهد شد».

راويان حدیث از صحابه

این حدیث شریف را هشت نفر از صحابه نقل کرده اند که عبارتند از:

ص: 248


1- المعجم الصغير، ج 1، ص 139
2- نهاية ابن اثیر، مادۀ زخ، ج 2، ص 298

1- امير المؤمنين علیه السلام

2 - ابوذر غفاری

3- عبدالله بن عباس

4 - ابوسعید خدری

5 - ابو الطفيل عامر بن واثله.

6 ۔ سلمة بن اکوع.

7 - انس به مالک

8 - عبد الله بن زبیر

برخی نقل هشت نفر از صحابه را در یک حدیث منشأ صدق تواتر میدانند. و حتى بنابر رأی برخی دیگر نقل چهار نفر از صحابه نیز در صدق تواتر کافی است. همانگونه که قبلاً به آن اشاره شد.

راويان حدیث از تابعین

راویان حدیث از تابعین بسیارند که برخی از آنان عبارتند از:

1 - امام زین العابدين علیه السلام

2- سعيد بن جبير.

3- عطية عوفی

4 - عامر بن عبدالله بن زبیر

5-أياس بن سلمة بن اكوع

6 - سعيد بن مسيب.

7 -رافع مولی ابوذر

ص: 249

تصحيح حديث

«حدیث سفینه» را میتوان از طرق مختلف تصحیح نمود:

1 - تصریح به صحت آن از ناحیه برخی از علما؛ همانند حاکم نیشابوری در «مستدرک».

2 - تقویت از ناحیه یکدیگر؛ ابن حجر هیتمی در «صواعق المحرقة» می گوید:

«جَاء من طرق عديدة يُقَوي بَعْضهَا بَعْضًا»؛(1) «اين حدیث از طرق متعددی رسیده که برخی از آنها برخی دیگر را تقویت میکند»

3- مضمون «حدیث سفینه» را به احادیث صحیح السند دیگر؛ از قبیل حدیث «ثقلین» میتوان تقویت کرده و به درجه اعتبار رساند.

4 - «حدیث سفینه» در حد متواتر است و لذا احتیاج به بررسی سندی ندارد.

وجه شبه در حدیث

این که در این روایت اهل بیت به کشتی نوح تشبیه شده اند به جهت آن است که در مورد کشتی نوح هر کس سوار بر آن شد از غرق و هلاکت نجات پیدا کرد و هر کس سوار نشد غرق گشته و به هلاکت دنیا و آخرت رسید.

همین طور است در مورد اهل بیت علیهم السلام، هر کس که به آنها اقتدا کرده و از آنها متابعت نمود به نجات از ضلالت رسیده و از عذاب جهنم نجات یافت و هر کس که از آنها دوری کرد و بر کشتی هدایت آنها سوار نشد در دریای متلاطم اهوا و گمراهیها غرق شده و به قعر جهنم سقوط خواهد کرد و این همان مضمونی است که در حدیث ثقلین به آن اشاره شده است.

ص: 250


1- صواعق المحرقه، ج 2، ص 445

و از آنجا که چنین حکمی بر اقتدا به اهل بیت مترتب شده، کشف میکنیم که مقصود از آنها تنها اهل بیت معصوم است نه تمام اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله .

حموینی از واحدی نقل میکند که گفت:

«انظر كيف دعا الخلق إلى التشبث إلى ولائهم والسير تحت لوائهم بضرب مثلهم بسفينة نوح علیه السلام. جعل صلی الله علیه و آله ما في الآخرة من مخاوف الأخطار واهوال النار كالبحر الذى يلج براكبه فيورده مشارع المنية ويفيض عليه سجال البلية، وجعل اهل بيته سبب الخلاص من مخاوفه والنجاة من متالفه فكما لا يعبر البحر المهياج عند تلاطم الأمواج الا بالسفينة، كذلك لا يأمن لفح الجحيم ولا يفوز بدار النعيم الا من تولّى اهل بيت النبي علیهم السلام»(1) «نظر کن که چگونه پیامبر صلی الله علیه و آله خلق را با ضرب المثل به کشتی نوح دعوت به چنگ زدن به ولای اهل بیت می کند. پیامبر صلی الله علیه و آله خطرهای آخرت و هولهای آتش جهنم را تشبیه به دریای مواج کرده که چنگالهای خود را برای بلعیدن افراد آماده نموده است و اهل بیت خود را سبب خلاصی از خطرها و نجات از گرفتار شدن در گرداب آن امواج قرار داده است پس همانگونه که انسان نمی تواند از دریای مواج و پرتلاتم بدون کشتی بگذرد همچنین انسان از جهنم در امان نبوده و به بهشت نخواهد رفت جز با اقتدا به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام...»

علامۀ مناوی در «فیض القدیر» میگوید:

«وجه التشبيه ان النجاة تثبت لأهل السفينة من قوم نوح. فاثبت المصطفى صلی الله علیه و آله

ص: 251


1- فرائد السمطين، ج 2، ص 249

لأمته بالتمسك بأهل بيته النجاة»(1)، «وجه تشبیه این است که نجات برای اهل کشتی نوح حاصل شد. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز نجات امّت خود را در گروی اقتدا و تمسک به اهل بیت خود دانسته است».

همین مضمون از سمهودی نیز رسیده است(2)

ابن حجر هیتمی میگوید:

«و وجه تشبيههم بالسفينة انّ من احبّهم وعظمهم شكراً لنعمة مشرّفهم واخذ بهدی علمائهم نجى من ظلمة المخالفات ومن تخلف عن ذلك غرق ذلك غرق في بحر كفر النعم وهلك فى مفاوز الطغيان»؛(3) «وجه تشبيه اهل بیت به کشتی نوح آن است که هر کس آنها را دوست داشته و تعظیم ،نماید به جهت تشکر از نعمت ،خداوند هدایت علمای اهل بیت را اخذ کند از ظلمت مخالفتها نجات یافته است و هر کس از آنها تخلّف نماید در دریای کفران نعمت غرق شده و در گمراهی بیکران هلاک یافته است».

شیخ احمد امین انطاکی - مستبصر سوری - میگوید: «سبب تشیّع من گفتاری است از پیامبر صلی الله علیه و آله که نزد تمام مذاهب اسلامی مورد اتفاق است و آن اینکه حضرت فرمود: «مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی فِیکُمْ مَثَلُ سَفِینَةِ نُوحٍ مَنْ رَکِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ».

من مشاهده کردم که اگر از اهل بیت متابعت کنم و احکام دینم را از آنها اخذ نمایم شکی نیست که به نجات خواهم رسید و اگر آنها را رها کنم و احکام دینم را از غیر آنها بگیرم، شکی نیست که از گمراهان خواهم بوده»(4)

ص: 252


1- فيض القدير، ج 2، ص 658
2- جواهر العقدين، ص 263
3- صواعق المحرقه، ج 2، ص 446
4- في طريقي الى التشيع، احمد امین انطاکی، ص 13.

مفاد حديث

از «حدیث سفینه» می توان پی به نکاتی برد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:

1 - وجوب متابعت اهل بیت علیهم السلام به نحو اطلاق.

2 - متابعت از اهل بیت علیهم السلام موجب نجات و خلاص از عذاب است

3- افضلیت اهل بیت علیهم السلام بر سایر مسلمین حتی صحابه؛ زیرا تنها آنها هستند که می توانند موجب نجات امت از ضلالت باشند.

4 - هر کس که از آنها پیروی نکرده گمراه است و وظیفه هر کس است که از گمراهی خارج شده و به هدایت رهنمون شود.

5 - ضرورت وجود امام معصوم در هر عصر و زمانی؛ زیرا این دنیا به مانند دریای پر تلاطم هواهای نفسانی و عقیده های گمراه کننده است پس باید در هر زمان امام معصومی باشد تا با اقتدا به هدایتهای او و پیروی از او به ساحل نجات رهنمون شویم

مقصود از «اهل بیت» در حدیث

مقصود از «اهل بیت» در «حدیث سفینه» افراد معصوم از اهل بیت پیامبرند و این مطلب را از راههای مختلف میتوان به اثبات رسانید.

1 - به جهت لزوم تناسب بین حکم و موضوع کشف میکنیم که مراد از «اهل بیت» در حدیث سفینه افراد معصومند؛ زیرا در این حدیث شریف اقتدا و تمسک به اهل بیت منشأ نجات از ضلالت و رسیدن به حق و حقیقت و بهشت معرفی شده است و این تنها در اقتدای به افراد معصوم است.

به عبارت دیگر در این حدیث امر به اطاعت مطلق از اهل بیت شده پس مقصود از آن اهل بیت معصوم است.

ص: 253

2 - با مراجعه به روایات دیگر میتوانیم مقصود از «اهل بیت» در این روایت را دریابیم؛ زیرا در مثل آیه تطهیر اصحاب کسا که همان پنج تنند به عنوان مصداق اهل بیت معرفی شده اند و نیز پیامبر صلی الله علیه و آله در روز مباهله با نصاری اشاره به امام علی علیه السلام و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین علیهم السلام کرده و میگوید: «هؤلاء اهلی»؛ «این ها اهل من هستند».

آیا اهل سنت متمسک به اهل بیت اند؟

با مراجعه به کلمات و گفتارهای ناشایستی که از برخی اهل سنت دربارۀ اهل بیت شنیده شده یا مشاهده میکنیم پی خواهیم برد که آنها به این حدیث شریف عمل نکرده و حتی اهل بیت را در حد یک راوی حدیث قبول ندارند. اینک به برخی از کلمات علمای اهل سنت در این باره اشاره میکنیم

1 - ابن تیمیه میگوید: «شافعی و محمد بن نصر مروزی کتاب بزرگی را گردآوری کرده اند درباره آرایی که مسلمانان در آن آرا قول علی را اخذ نکرده اند؛ زیرا قول غیر او از صحابه موافق تر با کتاب و سنت است»(1)

او در جای دیگر میگوید: «هیچ عاقلی شک ندارد که رجوع به مثل مالک و ابن ابی ذئب و ابن ماجشون ولیث بن سعد و اوزاعی و ثوری و ابن ابی لیلی و شریک و ابو حنیفه و ابویوسف و محمد بن حسن و زفر و حسن بن زیاد لؤلؤى و شافعی و بویطی و مزنی و احمد بن حنبل و..... دیگران در اجتهادات و اعتبارات آنان در عمل به سنتی که آنها از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل میکنند و به اجتهادی که در

ص: 254


1- منهاج السنة ، ج 8 ص 201.

تحقيق مناط احکام و تنقیح مناط و تخریج مناطاتی که داشته اند برای آنها بهتر است از این که تمسک کنند به نقل رافضیها از عسکریین و امثال این دو!! زیرا هر یک از این افراد به دین خدا و رسول از عسکریین عالم ترند!!... بلکه بر مثل عسکریین و امثال آن دو است که از یکی از آن افراد درس فراگیرند!!»(1)

حال آیا با این حرفهای بی اصل و اساس که به طور حتم دلالت بر نصب و عداوت آنها نسبت به اهل بیت علیهم السلام دارد، همانگونه که در بحث «نقد افکار ابن تیمیه» به آن اشاره کردیم میتوان گفت که امثال او به «حدیث سفینه» عمل کرده اند؟

2 - قاضی سبکی در ترجمه مروزی از ابو اسحاق شیرازی نقل میکند که او کتابی را تصنیف کرده و در آن اشاره به مواردی کرده که ابو حنیفه با امام علی علیه اسلام و عبدالله بن عباس مخالفت کرده است.(2)

3- ذهبی در ترجمه امام جعفر بن محمد الصادق علیه السلام نقل کرده که: بخاری به حدیث او احتجاج نکرده است. یحیی بن سعید گفته: مجالد نزد من از او محبوب تر است. در نفس من از او چیزی است. مصعب بن عبدالله گفته است: مالک از جعفر روایت نمیکرد مگر آنکه کسی دیگر را به او ضمیمه میکرد. احمد بن سعد بن ابی مریم علیهاالسلام نقل میکند از یحیی شنیدم که میگفت من از یحیی بن سعید دربارهٔ جعفر بن محمد سؤال نمیکردم. پس به من گفت: چرا از حدیث جعفر از من سؤال نمیکنی؟ گفتم: چونکه با او کاری ندارم....»(3)

ص: 255


1- منهاج السنة، ج 2، ص 286
2- طبقات الشافعية، ج 2، ص 247
3- میزان الاعتدال، ج 1، ص 414

4 - مناوی بعد از نقل حدیثی آن را تضعیف میکند و جهت آن را وجود صالح بن ابى الأسود و جعفر بن محمد الصادق علیه السلام می داند(1)

و دیگر کلمات اهل سنت که بر این دلالت دارد که نه تنها متمسک به اهل نبوده و از آنها تبعیت نکرده اند بلکه در صدد جرح و ایجاد نقص بر آنها برآمده اند.

این در حالی است که افراد منحرف از اهل بیت علیهم السلام و نواصب نزد اهل سنت مورد وثوق و اطمینان بوده و از آنها روایت نقل کرده اند اینک به نمونه هایی از آنها اشاره میکنیم:

1 - زیاد بن ابیه که دارای جرایم بسیاری است نزد اهل سنت از زهاد به حساب آمده است.(2)

2 - عمر بن سعد، قاتل امام حسین علیه السلام به تصریح عجلی ثقه به حساب آمده است.(3)

3 - عمران بن حطان از رؤسای خوارج و کسی که در شأن ابن ملجم مرادی شعر سروده عجلی او را توثیق میکند(4) و بخاری نیز از رجال صحیحش به حساب آورده و از او روایت نقل کرده است.

4 - اسماعیل بن اوسط بجلی امیر کوفه که از اعوان حجاج بن یوسف ثقفی است و سبب قتل سعيد بن جبیر ،شد ابن معین او را توثیق کرده و ابن حبّان از ثقات به حساب آورده است(5)

ص: 256


1- فيض القدير، ج 1، ص 292
2- تاریخ دمشق، ج 19، ص 162
3- معرفة الثقات، ج 2، ص 166
4- معرفة الثقات، ج 2، ص 189
5- میزان الاعتدال، ج 1، ص 222 لسان المیزان، ج 1، ص 395

5 - اسد بن وداعة شامی تابعی و ناصبی بوده و امام علی علیه السلام را سب می کرده است، ولی او به عنوان عابد معرفی شده و نسائی نیز او را توثیق کرده است.(1)

6 - ابوبکر محمد بن هارون او که ناصبی منحرف و معروف به انحراف از امير المؤمنین علیه السلام بوده مورد توثیق قرار گرفته است.(2)

7 - خالد قسری؛ که به تعبیر ذهبی امیر ناصبی اهل بغض و ظالم است و در تاریخ ابن کثیر مرد بدی معرفی شده که علی بن ابی طالب علیه السلام را ناسزا می گفته است. مادرش نصرانی بوده و در دینش نیز متهم است. او کسی بود که در خانه خود برای مادرش کلیسا ساخته بود ولی در عین حال ابن حبّان او را توثیق کرده است.(3)

8- اسحاق بن سوید عدوی بصری؛ او کسی بود که حمله های شدید بر علی بن ابی طالب علیه السلام مینمود و میگفت: من علی را دوست ندارم. ولی در عین حال احمد و ابن معین و نسائی او را توثیق کرده و از رجال مسلم و ابوداوود و نسائی به حساب آمده است.(4)

9 - حریز بن عثمان؛ او کسی بود که در مسجد که نماز میخواند از آنجا خارج نمیشد تا آنکه علی علیه السلام را هفتاد بار در هر روز لعنت کند... در عین حال بخاری و ابوداوود و ترمذی و دیگران از اهل سنت به روایات او احتجاج کرده اند.(5)

10 - از هر بن عبدالله حمصی؛ او کسی بود که علی علیه السلام را سب میکرد، ولی عجلی او را توثیق کرده و نیز از رجال ابو داوود و ترمذی و نسائی به حساب آمده است.(6)

ص: 257


1- لسان الميزان، ج 1، ص 385؛ میزان الاعتدال، ج 1، ص 207.
2- میزان الاعتدال، ج 4، ص 57؛ لسان المیزان، ج 5، ص 410
3- الثقات، ج 6، ص 256؛ لسان المیزان، ج 2، ص391؛ میزان الاعتدال، ج 1، ص 633
4- تهذيب التهذيب، ج 1، ص 207.
5- تاریخ دمشق، ج 12، ص 336؛ تاریخ بغداد ج 8، ص 259
6- معرفة الثقات، ج 1، ص 215

11 - حافظ عبدالمغیث حنبلی؛ کسی است که کتابی را در فضایل یزید بن معاویه تألیف نموده و در آن روایات جعلی را جمع کرده است ولی در عین حال او را متصف به صفت ،زهد، وثاقت ،دیانت ،راستگویی امانت، صلاح و اجتهاد نموده اند.(1)

این بخشی از عملکرد اهل سنت و تصریحات آنها در تضعیف اهل بیت علیهم السلام و توثیق دشمنان آنان به حساب میآید و کسی که در صدد تتبع و تحقیق باشد به بیش از اینها دسترسی پیدا میکند

ص: 258


1- سیر اعلام النبلاء، ج 21، ص 160؛ البداية والنهاية، ج 12، ص 401؛ شذرات الذهب، ج 4، ص 275 و 276

حضرت زهرا علیهاالسلام در حدیث «أمان»

از جمله احادیثی که دلالت بر امامت و مرجعیت دینی و عصمت اهل بیت علیهم السلام از آن جمله حضرت زهرا علیهاالسلام ،دارد حدیث معروف به «امان» است. حدیثی که در آن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اهل بیت خود را منشأ امان امت از اختلاف معرفی کرده است. به این معنا که اگر امت اسلامی بر محور اهل بیت علیهم السلام بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار گرفته و به آنها اقتدا کنند از اختلاف در امان بوده و به هدایت خواهند رسید. در این بحث به بررسی این حدیث شریف میپردازیم.

الفاظ حديث

حاکم نیشابوری به سند صحیح از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:

«النجوم امان لأهل الارض من الغرق، و اهل بيتي امان لأمتى من الاختلاف، فاذا خالفتها قبيلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب ابليس»؛(1) «ستارگان وسیلهٔ ایمنی برای اهل زمین از غرق شدن هستند و اهل بیت من وسیله ایمنی برای امّت من از اختلافند پس هر گاه قبیله ای از عرب با آنها مخالفت کند بین خود آنها اختلاف افتاده و حزب شیطان خواهند شد».

ص: 259


1- مستدرک حاکم، ج 3، ص 149

ابن حجر و سیوطی نیز این حدیث را به همین مضمون نقل کرده اند.(1)

2 - و نیز ابن حجر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:

«...واهل بيتى امان لأمتى من الاختلاف فاذا خالفتها قبيلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب ابلیس»؛(2) «... اهل بيت من وسیله امان برای اهل زمینند و هرگاه اهل بيت من هلاک شوند بر اهل زمین از نشانه ها آنچه وعده داده شده اند خواهد رسید».

3-ابویعلی موصلی در مسند خود به سند حسن از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:

«النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ بَیْتِی أَمَانٌ لِأُمَّتِی»،(3) «ستارگان وسیله ایمنی برای اهل آسمان و اهل بیت من وسیله ایمنی برای امت من میباشند»

این حدیث به مضامین دیگر ولی قریب المعنی نقل شده است.

راويان حدیث از صحابه

این حدیث شریف از جماعتی از صحابه نقل شده است؛ از قبیل:

1 - اميرالمؤمنين على بن ابى طالب علیه السلام

2 - انس بن مالک

3-ابوسعید خدری

4 - جابر بن عبدالله انصاری

5 - ابوموسی اشعری.

ص: 260


1- الصواعق المحرقه، ج 2، ص 445؛ احیاء الميت، ص 52
2- صواعق المحرقه، ج 2، ص 445
3- كنز العمال، ج 12، ص 101 و 102؛ الجامع الصغير، ج 2، ص 680 ذخائر العقبی ، ص 17

6- عبدالله بن عباس

7 - سلمة بن اکوع

راويان حدیث از علمای عامه

این حدیث شریف را جماعتی از علمای اهل سنت در کتابهای خود نقل کرده اند. اینک به اسامی برخی از آنها اشاره میکنیم:

1 - حاکم نیشابوری(1)

2 - ابن حجر هیتمی(2)

3- سيوطى(3)

4 - متقی هندی(4)

5 - قندوزی حنفی(5)

6 -نبهانی(6)

7 - محب الدین طبری(7)

8- زرندی(8)

9 - سیوطی(9)

ص: 261


1- المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 149
2- صواعق المحرقه، ج 2، ص 445 و 546
3- احياء الميت، ص 52
4- كنز العمال، ج 12، ص 96
5- ينابيع المودة، ج 1، ص 72
6- جواهر البحار، ج 1، ص 361
7- ذخائر العقبى، ص 17
8- نظم درر السمطین، ص 234
9- الجامع الصغير، ج 2، ص 680

10 - نبهانی(1)

11 - صبّان شافعی(2)

12 - حموئى(3)

13 - هيثمي(4)

14 - سمهودی(5)

15 - زرندی حنفی(6)

16 - ابن عساکر(7)

مقصود از اهل بیت

مقصود از «اهل بیت» در این حدیث کسانی جز اهل بیت معصوم از ذریه پیامبر صلی الله علیه و آله از آن جمله حضرت زهرا علیهاالسلام .نیستند این مطلب را از دو راه میتوان به اثبات رسانید:

الف) قرینه داخلی

علما قاعده ای تحت عنوان «تناسب حکم و موضوع» دارند؛ به این معنا که باید بین حكم و موضوع تناسب باشد. در این حدیث حکم عبارت است از امان بودن از اختلاف که این عنوان فقط برای اشخاص معصوم بوده و بر آنها قابل انطباق است. پس در نتیجه مقصود از اهل بیت کسانی جز عترت معصوم از ذریه پیامبر صلی الله علیه و آله نیستند.

ص: 262


1- الفتح الكبير، ج 3، ص 256.
2- اسعاف الراغبین در حاشية نور الأبصار، ص 101
3- فرائد السمطین، ج 2، ص 241.
4- مجمع الزوائد، ج 9، ص 174
5- جواهر العقدين، ص 259
6- نظم درر السمطین، ص 234
7- تاریخ دمشق، ج 40، ص 20

ب) قراین خارجی

با رجوع به روایات دیگر که در کتب اهل سنت نقل شده، می توان پی به مصداق «اهل بیت» در این حدیث برد از باب نمونه مشاهده میکنیم که در حدیث «ثقلین» اهل بیت به عترت پیامبر تفسیر شده و در حدیث کسا که در ذیل آیه تطهیر وارد شده كلمة «اهل البیت» بر پنج تن اصحاب کسا؛ یعنی پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام تطبیق شده است و نیز در ذیل آیه «مباهله» مطابق احادیث صحیح السند پیامبر صلی الله علیه و آله با اشاره به این پنج تن به خداوند متعال عرض میکند: «اَللَّهُمَّ هَؤُلاَءِ أَهْلِی»؛ «بار خدایا اینان اهل منند».

گرچه اهل بیت معصوم پیامبر صلی الله علیه و آله اختصاص به این پنج تن ندارد؛ زیرا مطابق احادیث دوازده خلیفه مقصود از اهل بیتی که معصوم بوده و وسیله ایمنی امت اسلامی از ضلالت و گمراهی و اختلافند، دوازده نفر میباشند.

دلالت حديث

اسلام در طول 23 سال بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دعوت به دو اصل اساسی نموده است یکی کلمه توحید؛ یعنی گفتن «لا اله الا الله» و التزام به آن و دیگری توحید کلمه و دعوت مردم به اتحاد و یگانگی؛ زیرا تنها راه پیروزی و غلبه بر دشمنان و رسیدن به سعادت ابدی در گرو اتحاد و وفاق است.

قرآن کریم می فرماید: «وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ»؛(1) «و نزاع نکنید که سست شوید و قدرت شما از میان برود».

ص: 263


1- سوره انفال آیه 46

و نیز می فرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»؛(1) «و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید».

ولی این نکته نیز از مجموعه آیات استفاده میشود که اتحاد و توافق باید بر محور و میزان حق و حقیقت باشد نه بر باطل، و لذا مشاهده میکنیم که قرآن کریم دستور می دهد که مسلمانان همگی به ریسمان خدا تمسک بجویند؛ یعنی ریسمانی که قطعاً آنها را به خداوند متعال میرساند.

حال آنچه که جای سؤال دارد این است که آیا میتوان باور نمود که خداوند و رسولش امت اسلامی را دعوت به وحدت نموده باشد ولی محور وحدت را بیان نکرده باشد؟ هرگز این مطلب امکان پذیر نیست. ما معتقدیم که اسلام قرآن و سنت همگی از غنای کامل برخوردار بوده و در تمام زمینه ها جوابگوی امت اسلامی است.

با بررسی کوتاهی در روایات پی خواهیم برد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله محور وحدت را نیز بیان کرده است. در حدیث «امان» محور و کانال وحدت را اهل بیت خود معرفی کرده است؛ زیرا از آنجا که آنها معصومند و هیچ گونه بین آنها اختلافی نیست، امت را بر یک محور هدایت کرده و آنها را از ضلالت و گمراهی نجات خواهند داد. همانگونه که در حدیث «ثقلین» نیز تمسک به کتاب و عترتش را که همان حبل الله متینند به عنوان وسیله برای دوری امت از ضلالت معرفی کرده است.

این که اهل بیت پیامبر وسیله ایمنی از اختلاف معین شده اند، مقصود از آن اختلاف در دین .است و لذا اگر قبیله ای با آنها مخالفت کرده و از غیر آنها دین را اخذ کنند در احکام دین بینشان اختلاف خواهد افتاد و به سبب مخالفت آنان با

ص: 264


1- سوره آل عمران، آیه 103

اهل بیت جزء حزب ابلیس در خواهند آمد؛ زیرا حق با اهل بیت است و مخالف آنها بر باطل است و مقصود مخالفت با آنها در امور دنیا نیست به قرینه «فصاروا حزب ابليس...».

سمهودی بعد از نقل حدیث امان میگوید:

«يحتمل ان المراد من اهل البيت الذين هم امان للأمة علماؤهم الذين يهتدى بهم، كما يهتدى بنجوم السماء وهم الذين اذا خلت الأرض منهم جاء اهل الأرض من الآيات ما كانوا يوعدون وذهب اهل الأرض، وذلك عند موت المهدى الذى اخبر به النبي صلی الله علیه و آله»؛(1) «احتمال میرود که مراد از اهل بیتی که وسیلهٔ ایمنی امتند علمای از اهل بیت باشند آن کسانی که به توسط آنها امت به هدایت میرسند همانگونه که به ستارگان آسمان هدایت مییابند و اینان کسانی اند که اگر زمین از وجودشان خالی شود، اهل زمین را نشانه هایی که وعده داده شده اند خواهد رسید و اهل زمین نابود خواهند شد و این هنگام مرگ مهدی است آن کسی که پیامبر صلی الله علیه و آله خبر ظهور او را داده است».

ص: 265


1- جواهر العقدين، ص 262

حديث «غضب فاطمه علیهاالسلام» دلیل بر عصمت

رسول خدا صلی الله علیه و آله در حق فاطمه زهرا علیهاالسلام فرمود:

«يا فَاطمهًْ إِنَّ الله یَغضِبُ لَغَضَبِکِ وَ یَرْضَی لِرِضَاکِ»،(1) «ای فاطمه همانا خداوند به غضب تو غضب میکند و به رضایت تو راضی میشود».

حاکم نیشابوری و ابن حجر هیثمی بعد از نقل این حدیث تصریح به صحت آن نموده اند.(2)

حال اگر در تمام مواردی که حضرت زهرا علیهاالسلام غضب کرده یا راضی شده خداوند نیز غضب کرده و راضی خواهد بود ،این دلیل بر عصمت حضرت از هر گونه اشتباه و سهو است و در نتیجه سخنان او برای ما حجت است.

ص: 266


1- مستدرک حاکم، ج 3، ص 154 ؛ المعجم الكبير، ج 1، ص 108؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 203؛ کنز العمال، ج 12، ص 111؛ سبل الهدى والرشاد، ج 11، ص 44؛ الذرية الطاهرة، ص 119؛ اسد الغابة، ج 5، ص 522؛ تهذيب الكمال، ج 35، ص 250
2- مجمع الزوائد، ج 9، ص 203؛ مستدرک حاکم، ج 3، ص 154

دلالت احادیث دیگر بر عصمت حضرت زهرا علیهاالسلام

تصريح حضرت زهرا علیهاالسلام به عصمت قولی خود

حضرت زهرا علیهاالسلام در خطبه فدکیه می فرماید:

«أقُولُ عوْداًً و لَا أَقُولُ مَا أَقُولُ غَلَطاً»؛ این اولین و آخرین گفتار با شماست و آن چه را که میگویم غلط و اشتباه نیست».

در این جمله حضرت زهرا علیهاالسلام از خود نفی اشتباه و غلط کرده و در حقیقت به عصمت قولی خود اشاره کرده است همان نکته ای که از آیه «تطهير» و آیات و روایات دیگر به خوبی استفاده شد.

تصريح حضرت زهرا علیهاالسلام به عصمت فعلی خود

او نیز در خطبه فدکیه میفرماید:

«وَ لا أَفْعَلُ مَا أَفْعَلُ شَطَطاً» و کارهایی را که انجام میدهم بر خلاف حق نیست».

در این جمله اشاره به عصمت حضرت در کردار و رفتار او شده است و این که حتی یک کار خلاف واقع و حق انجام نمیدهد گرچه از روی اشتباه باشد؛ زیرا شطط به معنای چیزی است که بر خلاف واقع باشد.

ص: 267

فاطمه زهرا علیهاالسلام و فراگیری علم از رسول خدا صلی الله علیه و آله

سلیم بن قیس هلالی از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که امیر مؤمنان علیه السلام فرمود:

«.... وكنت اذا دخلت عليه بعض منازله اخلانی و اقام عنّى نساءه، فلا يبقى عنده غيرى، و اذا أتاني للخلوة معى فى بيتى لم تقم عنه فاطمة علیهاالسلام و لا احد من نبي. وكنت اذا سألته اجابنى و اذا سكت عنه و فنيت مسائلی ابتدأني...»(1) «... من هرگاه که بر پیامبر صلی الله علیه و آله در برخی از منازلش وارد میشدم با من خلوت میکرد و همسرانش را از من دور میداشت و لذا غیر از من کسی نزد او باقی نمیماند و هر گاه به جهت خلوت با من به خانه ام می آمد فاطمه و هیچ یک از فرزندانم از نزد حضرت برنمی خواستند و من هر گاه از او سؤال میکردم مرا جواب میداد و چون ساکت میشدم و سؤالهایم تمام میشد شروع به سخن میکرد...»

حضرت زهرا علیهاالسلام هدایتگر امت

از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

«ان الله جعل عليا و زوجته و ابناؤه حجج الله على خلقه... من اهتدى بهم الى صراط مستقيم»؛(2) «خداوند علی و همسر و فرزندانش را حجت های الهی بر خلق خود قرار داد... هر کس به آنها اقتدا کند به راه مستقیم هدایت گردیده است».

ص: 268


1- كافى، ج 1، ص 64؛ خصال، ص 257؛ تحف العقول، ص 196؛ بحار الانوار، ج 2، ص 230
2- عوالم العلوم، ج 11، ص 78

راویان حدیث از فاطمه زهرا علیهاالسلام

بسیاری از صحابه از حضرت فاطمه علیهاالسلام نقل حدیث کرده اند از آن جمله:

1 - ابن عباس

2 - ابوذر غفاری

3 - ابومليكه.

4 - ابوهریره دوسی.

5- اسماء بنت عميس.

6 - ام سلمه.

7- ام كلثوم دختر امیر مؤمنان علیه السلام

8- امام علی علیه السلام .

9 - برّة بنت اميه خزاعيه.

10 - بشیر بن ابی زید

11 - جابر بن عبدالله انصاری

12 - امام جعفر صادق علیه السلام

13 - امام حسن مجتبی علیه السلام

14 - امام حسین علیه السلام

15 - حکم بن ابی نعیم.

16 - ربعی بن خراش.

17 - زینب دختر امیر مؤمنان علیه السلام

18 - زینب دختر جحش

19 - زيد بن على

ص: 269

20 - سلمی ام ولد ابی رافع

21 - سهل بن سعد انصاری

22 - سويد بن غفله.

23 - عایشه دختر ابوبکر.

24 - عایشه دختر طلحه

25 - عبد الله بن مسعود.

26 - عروة بن خارجه

27 - عطية عوفي

28 - امام علی علیه اسلام بن الحسين علیه السلام

29 - عمار بن ياسر

30 - عمرو بن شریک

31 - فاطمه علیهاالسلام دختر امام حسین علیه السلام

32 - قاسم بن ابی سعید.

33- قیس بن ابی حازم.

34 - محمد بن موسى

35 - محمود بن لبید.

36 - امام موسی کاظم علیه السلام

37 - موسی جهنی

38 - هارون بن خارجه

39 - یزید بن عبدالملک

و این با مراجعه به اسناد روایات حضرت زهرا علیهاالسلام که در مصادر فریقین آمده به دست می آید.

ص: 270

سیره فاطمی علیهاالسلام الگوی زندگی

ص: 271

از آنجا که حضرت زهرا علیهاالسلام معصومه بوده و برای جامعه اسلامی الگو است لذا میتواند سیره او برای انسانهای حقیقت طلب آموزنده باشد.

سیره عملی حضرت را میتوان به سه دسته تقسیم کرد؛

1 - سیره حضرت زهرا علیهاالسلام قبل از ازدواج؛

2 - سیره حضرت زهرا علیهاالسلام بعد از ازدواج و قبل از وفات پدرش صلی الله علیه و آله

3- سیره حضرت زهرا علیهاالسلام بعد از وفات پدرش تا هنگام شهادت.

الف) سیره فاطمی قبل از ازدواج

1 - انس گرفتن با غریب

صدوق به سندش از مفضل بن عمر نقل کرده که گفت:

«قلت لابي عبدالله الصادق علیه السلام: كيف كان ولادة فاطمة علیهاالسلام؟ فقال: نعم، ان خديجة علیهاالسلام لما تزوج بها رسول الله صلی الله علیه و آله هجرتها نسوة مكة، فكنّ لا يدخلن عليها ولا يسلّمن عليها ولا يتركن امرأة تدخل عليها، فاستوحشت خديجة علیهاالسلام لذلك، وكان جزعها وغمّها حذراً عليه صلی الله علیه و آله، فلما حملت بفاطمة كانت علیهاالسلام تحدثها من بطنها وتصبّرها، وكانت تكتم ذلك من رسول الله الله صلی الله علیه و آله، فدخل رسول الله صلی الله علیه و آله يوماً فسمع خديجة تحدث فاطمة علیهاالسلام فقال لها: يا

ص: 272

خديجة من تحدّثين؟ قالت الجنين الذي في بطنى يحدّثني و يؤنسني قال: يا خديجة هذا جبرئيل يخبرني انها أنثى و انّها النسلة الطاهرة الميمونة، و انّ الله تبارك وتعالى سيجعل نسلي منها وسيجعل من نسلها ائمة ويجعلهم خلفاء فى ارضه بعد انقضاء وحيه...»؛(1) «به امام صادق علیه السلام عرض کردم: تولد فاطمه علیهاالسلام چگونه بود؟ حضرت فرمود: آری هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله با خدیجه ازدواج کرد زنان مکه از حضرت خدیجه کناره گیری نموده و به او سر نمیزدند و به او سلام نمیکرده و به هیچ زنی اجازه نمیدادند که با او معاشرت داشته باشد که خدیجه علیهاالسلام از این جهت به وحشت افتاد و البته اندوه او برای پیامبر صلی الله علیه و آله بود که مبادا به ایشان آسیبی برسد. هنگامی که حضرت خديجه علیهاالسلام حضرت فاطمه علیهاالسلام را باردار شد او در رحم با حضرت خدیجه علیهاالسلام سخن میگفت و مادر را دلداری میداد و به شکیبایی توصیه میکرد و حضرت خدیجه این موضوع را از رسول خدا صلی الله علیه و آله پنهان میداشت تا آن که روزی آن حضرت نزد خدیجه علیهاالسلام آمد و شنید که او با کسی سخن میگوید به او فرمود: ای خدیجه با چه کسی سخن میگویی؟ پاسخ داد: بچه ای که در رحم ،دارم با من سخن میگوید و مونس تنهایی من است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای خدیجه اینک جبرئیل مرا خبر میدهد که این کودک دختر و نسلی پاک و مبارک ،است خدای متعال مقدر نموده است که نسل من از طریق او باشد و از ایشان فرزندانی به وجود خواهند آمد که پیشوایان اند و پس از انقطاع ،وحی خلیفۀ خدا در روی زمین به شمار می آیند...»

ص: 273


1- امالی، ص 690 و 691؛ دلائل الامامة، ص 77

2 - دفاع از رسول خدا صلی الله علیه و آله

عبدالله بن مسعود میگوید:

«بينما رسول الله صلی الله علیه و آله ذات يوم قائماً يصلى بمكة و اناس من قريش في حلقة فيهم ابوجهل بن هشام، فقال: ما يمنع احدكم ان يأتى الجزور التي نحرها آل فلان فيأخذ سلاها ثم يأتى به حتى اذا سجد وضعه على ظهره. قال عبدالله: فانبعث اشقى القوم و انا انظر اليه فجاء به حتى وضعه على ظهره. قال عبدالله: لو كانت لى يومئذ منعة لمنعته. و جاءت فاطمة علیهاالسلام وهي يومئذ صبية حتى أماطته عن ظهر ابيها ثم جاءت حتى قامت على رؤوسهم فاوسعتهم شتماً. قال: فوالله لقد رأيت بعضهم يضحك حتى انه ليطرح نفسه على صاحبه من الضحك...»؛(1) «روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله ایستاده در مکه مشغول نماز بود و جماعتی از قریش در میان آنها ابوجهل بن هشام قرار داشت ابوجهل گفت چه چیز یکی از شما را مانع شده که به کشتارگاه فلان قوم رفته وشکنبه شتری را بیاورد و هنگامی که محمد صلی الله علیه و آله به سجده رفته بر روی کمر او بگذارد. عبدالله میگوید: بدترین آن قوم برخاست در حالی که من او را میدیدم و رفت و شکنبه ای را برداشته و بر روی کمر رسول خدا صلی الله علیه و آله گذاشت عبدالله میگوید: اگر در آن روز من قدرتی داشتم از این کار جلوگیری میکردم فاطمه علیهاالسلام آمد در حالی که در آن روز کودک بود و آن كثافات را از پشت پدر کنار ،زد سپس در برابر آنان ایستاد و همه را سرزنش .داد عبدالله بن مسعود میگوید به خدا سوگند برخی را دیدم به حدی میخندیدند که از شدت خنده روی هم می افتادند...»

ص: 274


1- امالی مرتضی، ج 2، ص 19.

ب) سيره فاطمی بعد از ازدواج در حیات پدر

حضرت زهرا علیهاالسلام در زمان پدرش مصداق بارز انسان کامل بود و لذا سیره او می تواند الگو برای دیگران باشد. اینک به بخشی از سیره حضرت اشاره میکنیم:

1 - ایثار و از خود گذشتگی

الف: ایثار در مال

فاطمه زهرا علیهاالسلام مظهر ایثار و از خود گذشتگی بود هنگامی که سه روز پشت سر هم فقیر و مسکین و یتیم به درب خانه او آمد و از اهل خانه تقاضای کمک نمود حضرت از جمله کسانی بود که قرص نان خود را به آنان ایثار کرد و به همین جهت خداوند متعال در شانشان آیه ای نازل کرد «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلَى حُبّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً * إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَ لَا شُكُورا»ً؛(1) «و غذای [خود] را با این که به آن علاقه [و نیاز] ،دارند به مسکین و یتیم و اسیر میدهند [و میگویند:] ما شما را به خاطر خدا اطعام میکنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم»

مرد گرسنه ای در مسجد مدینه برخاست و گفت: ای مسلمانان از گرسنگی به تنگ آمده ام مرا مهمان کنید پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: چه کسی این مرد را امشب مهمان میکند؟ حضرت علی علیه السلام عرض کرد: من ای رسول خدا صلی الله علیه و آله کمی بعد حضرت علیه السلام وارد منزل شد و از فاطمه زهرا علیهاالسلام پرسید: آیا غذایی در منزل داریم؟ مهمان گرسنه ای را آورده ام حضرت زهرا علیهاالسلام ایثارگرانه عرض کرد:

«ما عِندَنا إلّاقوتُ الصِّبیَهِ،لکِنّا نُؤثِرُ بِهِ ضَیْفَنَا...»(2) «در خانه ما غذایی نیست

ص: 275


1- سوره انسان آیات 8و 9
2- مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 347؛ امالی طوسی، ص 185.

مگر به اندازۀ خوراک این دختر بچه ولی ما امشب ایثار می نماییم و همین مقدار غذا را به او میدهیم»

ب: ایثار در دعا

از امام حسن علیه السلام نقل شده که فرمود:

«رأيت امى فاطمة علیهاالسلام قامت في محرابها ليلة جمعتها فلم تزل راكعة ساجدة حتى اتضح عمود الصبح وسمعتها تدعو للمؤمنين والمؤمنات وتسمّيهم وتكثر الدعاء لهم و لا تدعو لنفسها بشيء، فقلت لها: يا اماه لِمَ لا تدعين لنفسك كما تدعين لغيرك؟ فقالت: يا بنى الجار ثم الدار»؛(1) «مادرم فاطمة زهرا علیهاالسلام را مشاهده کردم که شب جمعه اش در محراب عبادتش ایستاده و تمام وقت در حال رکوع و سجود بود تا آن که سفیدی صبح روشن شد، از او میشنیدم که برای مؤمنین و مؤمنات دعا میکرد و نام آنان را میبرد و برایشان بسیار دعا مینمود ولی هیچ گونه دعا برای خود نمی کرد. به او عرض کردم ای مادرم چرا برای خودت دعا نمیکنی همان گونه که برای دیگران دعا مینمایی؟ حضرت فرمود: ای فرزندم اول همسایه، سپس اهل خانه»

2 - جواز سخن گفتن با نامحرمی همچون سلمان

حضرت زهرا علیهاالسلام گرچه میفرماید: بهترین حالت برای زن آن است که مرد نامحرم را نبیند(2) ولی هنگامی که با افرادی همچون سلمان که از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله در قداست و تقدس و نفس کشی است مواجه میشود با او در برخی موارد سخن

ص: 276


1- علل الشرائع، ص 182
2- مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 119

می،گوید و تقاضای کمک کردن سلمان به او در خانه را رد نمی نماید(1) و حتی مطابق برخی از روایات سلمان به جایی رسیده است که شتربان فاطمه زهرا علیهاالسلام به خانه بخت در شب زفاف است.(2)

3 - نشر احادیث رسول خدا صلی الله علیه و آله

از جمله سیره حضرت زهرا علیهاالسلام ، نقل حدیث و میراث علمی پدرش رسول خداست. اینک به برخی از این گونه روایات اشاره میکنیم

شیخ طوسی به سندش از حضرت زهرا علیهاالسلام نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«مَنْ تَخَتَّمَ بِالْعَقِیقِ لَمْ یَزَلْ یَرَی خَیْراً»؛(3) «هر کس انگشتر عقیق به دست کند، همیشه خیر خواهد دید».

طبری به سندش از حضرت زهرا علیهاالسلام نقل کرده که فرمود:

«قال رسول الله صلی الله علیه و آله: يَا حَبِيبَةَ أَبِيهَا! كُلُّ مُسْكِرٍ حَرَامٌ وَ كُلُّ مُسْكِرٍ خَمْرٌ»؛(4) «ای محبوب پدر هر مست کننده ای حرام و هر مست کنندهای خمر است»

و نیز به سندش از حضرت زهرا علیهاالسلام نقل کرده که فرمود:

«خِیارُکُم ألیَنُکُم مَناکِبَ ، وأکرَمُهُم لِنِسائِهِم»؛(5) «بهترین شما کسی است که شانه هایش نرمتر برای شما باشد و همسرش را بیشتر تکریم نماید»

و نیز نقل شده که فرمود:

«مَنْ أَصْعَدَ إِلَی اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ»؛(6)

ص: 277


1- الخرائج و الحرائج، ج 2، ص 530
2- امالی طوسی، ص 258؛ بحار الانوار، ج 43، ص 104
3- امالی طوسی، ص 311
4- دلائل الامامة، ص 69
5- دلائل الامامة، ص 76
6- عدة الداعى، ص 218؛ بحار الانوار، ج 67، ص 249

«کسی که عبادتهای خالصانه خود را به سوی خداوند فرستد پروردگار برترین مصلحت او را به سویش فرو خواهد فرستاد».

4 - عبادت خدا

حضرت زهرا علیهاالسلام با آن عبادتها و مناجاتی که داشته هرگز حالت عُجب به خود نگرفته است.

صدوق به سندش از ابن عباس نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«فَأمَّا ابنَتِی فَاطِمَهُ فَهِي سَيدَةُ نِسَاءِ العَالَمِينَ مِنَ الأوَّلِينَ وَالآخِرِين، وَ إِنَّهَا لَتَقُومُ فِی مِحْرَابِهَا فَیُسَلِّمُ عَلَیْهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ مِنَ اَلْمُقَرَّبِینَ وَ یُنَادُونَهَا بِمَا نَادَتْ بِهِ اَلْمَلاَئِکَهُ مَرْیَمَ فَیَقُولُونَ یَا فَاطِمَهُ إِنَّ اَللّهَ اِصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اِصْطَفاکِ عَلی نِساءِ اَلْعالَمِینَ»؛(1) «و اما دخترم فاطمه او بهترین زنان عالم از اولین و آخرین است. او هنگامی که در محراب عبادت می ایستاد هفتاد هزار ملک از ملائکه مقرب بر او درود فرستاده و به آنچه مریم را خطاب میکردند ندا میدهند و میگویند: ای فاطمه همانا خداوند تو را برگزیده و پاک کرده و بر زنان عالم تو را برتری داده است».

5 - تلاوت قرآن

از حضرت زهرا علیهاالسلام نقل شده که فرمود:

«حُبِّبَ إلَیَّ من دُنیاکُم ثَلاثٌ: تِلاوَهُ کِتابِ اللَّهِ و النَّظَرُ فی وَجهِ رَسولِ اللَّهِ و الإنفاقُ فی سَبیلِ الله»؛(2) «از دنیای شما سه چیز نزد من خوب جلوه کرده است تلاوت کتاب خدا، و نگاه به صورت رسول خدا صلی الله علیه و آله و انفاق در راه خدا»

ص: 278


1- امالی صدوق، ص 575؛ بحار الأنوار، ج 43، ص 24
2- صحيفة الزهرا علیهاالسلامء، ص 276

نیز نقل شده:

«بعث رسول الله صلی الله علیه و آله سلماناً الى فاطمة علیهاالسلام قال: فَوَقَفْتُ بِالْبَابِ وَقْفَهً حَتَّی سَلَّمْتُ فَسَمِعْتُ فَاطِمَهَ تَقْرَأُ اَلْقُرْآنَ مِنْ جوا وَ تَدُورُ فی اَلرَّحَی مِنْ براء مَا عِنْدَهَا أَنِیسٌ ...»؛(1) «رسول خدا صلی الله علیه و آله سلمان را نزد فاطمه علیهاالسلام فرستاد. او می گوید: لحظه ای کنار درب خانه توقف کردم و سپس سلام ،نمودم شنیدم که فاطمه در اتاق قرآن میخواند و آسیاب در حیاط به خودی خود می چرخید و مونسی نزد او نیست...».

6 - تعظیم پدر

ابن مغازلی به سندش از حضرت زهرا علیهاالسلام نقل کرده که فرمود:

«لما نزلت على النبي صلی الله علیه و آله: «لا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُم بَعْضاً» قالت فاطمة: فتهيبت النبي صلی الله علیه و آله ان اقول له يا ابة، فجعلت اقول له: يا رسول الله، فأقبل على فقال لي: يا بنية لم تنزل فيك و لا في أهلك من قبل، انت منّى و انا منك و انّما نزلت فى اهل الجفاء والبذخ والكبر، قولى يا ابة، فانّه احب للقلب و أرضى للربّ، ثم قبل النبي صلی الله علیه و آله جبهتی...»؛(2) «چون این آیه نازل شد: "صدا زدن و خواندن پیامبر صلی الله علیه و آله را در بین خود همانند صدا زدن یکدیگر قرار ندهید" فاطمه علیهاالسلام فرمود: هیبت پیامبر صلی الله علیه و آله مرا مانع شد تا به او بگویم: ای ،پدرم ولذا به او عرض میکردم: ای رسول خدا حضرت رو به من کرد و فرمود: ای دخترم این آیه در حق تو واهل بیتت از قبل نازل نشده است تو از من و من از تو هستم بلکه این آیه در حق اهل جفا وسركشان ومتكبران

ص: 279


1- مناقب آل ابی طالب ، ج 3، ص 116
2- مناقب ابن غازلی ص 364 کشف اليقين، ص 354

نازل شده است تو بگو ای پدرم؛ زیرا این گونه خطاب خوشتر برای قلب من و مورد رضایت پروردگار است. آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله پیشانی مرا بوسید.....»

7 - کمک به پدر

از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که فرمود:

«كنا مع النبى صلی الله علیه و آله فى حفر الخندق، اذ جاءته فاطمة علیهاالسلام و معها كسرة خبز فدفعتها الى النبي صلی الله علیه و آله فقال النبي صلی الله علیه و آله: ما هذه الكسرة قالت: قرصاً خبزتها للحسن و الحسين علیهاالسلام، جئتك منه بهذه الكسرة. فقال النبي صلی الله علیه و آله: أما انه اول طعام دخل فم ابيك منذ ثلاث»؛(1) «ما همراه پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام حفر خندق بودیم که فاطمه علیهاالسلام در حالی که تکه نانی به دستش بود آمد و آن را تقدیم به پیامبر صلی الله علیه و آله نمود. حضرت فرمود: این تکه نان چیست؟ حضرت زهرا علیهاالسلام عرض کرد: این قرص نان را برای حسن و حسین علیهاالسلام پخته بودم و این قسمت را برای شما آوردم پیامبر صلی الله علیه و آله: فرمود: آگاه باش این اولین غذایی است که بعد از سه روز داخل دهان پدرت شده است».

ابن شهر آشوب به سندش از عبدالله بن الحسن نقل کرده که گفت

«دخل رسول الله صلی الله علیه و آله على فاطمة، فقدمت له كسرة يابسة من خبز شعير فافطر عليها ثم قال: يا بنيّة هذا اوّل خبز اكل ابوك منذ ثلاثة ايام فجعلت فاطمة تبكي و رسول الله صلی الله علیه و آله يمسح وجهها بيده»؛(2) «رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد بر فاطمه علیهاالسلام شد حضرت تکه نانی خشک شده از جو خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله گذاشت و حضرت با آن افطار نمود سپس فرمود: ای دخترم این اولین نانی

ص: 280


1- عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 43؛ بحار الانوار ، ج 16، ص 225
2- مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 113؛ بحار الانوار، ج 43، ص 40

است که پدرت بعد از سه روز خورده است فاطمه شروع به گریه کرد ورسول خدا صلی الله علیه و آله با دستش صورت او را پاک میکرد».

8 - بیان احکام

از امام عسکری علیه السلام نقل شده که فرمود:

«حضرت امرأة عند الصديقة فاطمة الزهراء علیهاالسلام فقالت: ان لى والدة ضعيفة وقد لبس عليها في امر صلاتها شيء وقد بعثتنى اليك اسألك، فأجابتها فاطمة علیهاالسلام عن ذلك، ثم ثنت فأجابت، ثم ثلثت الى ان عشرت فاجابت ثم خجلت من الكثرة، فقالت: لا اشقّ عليك يا بنت رسول الله قالت فاطمة: هاتي وسلى عمّا بدالك، ارأيت من اكترى يوماً يصعد الى سطح بحمل ثقيل وكراءه مائة الف ديناراً يثقل عليه؟ فقالت: لا، فقالت: أكتريت انا لكل مسألة بأكثر من ملء ما بين الثرى الى العرش لؤلؤاً فاحرى ان لا يثقل على سمعت ابي صلی الله علیه و آله يقول: ان علماء شيعتنا يحشرون فيخلع عليهم من خلع الكرامات على قدر كثرة علومهم وجدهم فى ارشاد عباد الله حتى يخلع على الواحد منهم الف الف خلعة من نور، ثم ينادى منادى ربنا عز وجل: ايها الكافلون لأيتام آل محمد الناعشون لهم عند انقطاعهم عن آبائهم الذين هم ائمتهم هؤلاء تلامذتكم والأيتام الذين كفلتموهم و نعشتموهم فاخلعوا عليهم خلع العلوم في الدنيا، فيخلعون على كل واحد من اولئك الأيتام على قدر ما اخذوا عنهم من العلوم...»؛(1) «زنی به نزد خانم صديقه فاطمه زهرا علیهاالسلام آمد و عرض کرد: مادر ضعیفی دارم که چیزی درباره نماز برای او مشتبه شده است و لذا مرا به سوی شما فرستاده تا آن را بپرسم حضرت جواب آن را داد. او سؤال دومی کرد که حضرت نیز

ص: 281


1- تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام، ص 340؛ بحار الانوار، ج 2، ص 3

جواب داد همچنین سؤال سوم تا ده سؤال نمود و حضرت همه آنها راجواب داد: آن زن از کثرت سؤال خجالت كشيد و عرض کرد: زحمت بر شما نباشد ای دختر رسول خدا؟ حضرت فرمود: بیا و هر چه میخواهی بپرس به من بگو اگر کسی را اجیر کنند تا در مقابل صد هزار دینار سنگ بزرگی را به جایی حمل کند او چه میکند آیا احساس ناراحتی میکند؟ او در جواب :گفت هرگز حضرت فرمود: به من در ازای هر سؤال که میکنی وجواب میدهم به اندازۀ ما بین زمین تا عرش الهى لؤلؤ داده می شود، لذا طبیعی است که بر من سنگین نباشد از پدرم شنیدم که می فرمود: همانا علمای شیعیان ما روز قیامت محشور میشوند و به آنها خله های کرامت ارزانی میشود به مقدار علوم زیادی که داشته و کوشش که در راه ارشاد بندگان خدا کرده است تا این که بر یکی از آنها هزار حله از نور آویزان می گردد آنگاه منادی پروردگار ما -عزّوجلّ -ندا می دهد: ای کسانی که متكفل يتيمان آل محمد بودید ای کسانی که سطح علمی آنان را هنگام جدا شدن از پدرانشان که همان امامانشان بودند بالا بردید آنها شاگردان شما و یتیمانی بودند که شما آنان را کفایت کرده و سطح علمی آنها را بالا بردید پس بر آنها زیورهای علوم دنیای آویزان کنید. در آن هنگام به مقدار آنچه مردم از علوم آنها استفاده کرده بودند به آنها زیور داده میشود...»

کلینی به سندش از زراره نقل کرده که گفت:

«سألت ابا جعفر علیه السلام عن قضاء الحائض الصلاة ثم تقضى الصوم؟ قال: ليس عليها ان تقضى الصلاة وعليها ان تقضى صوم شهر رمضان. ثم اقبل على وقال: ان

ص: 282

رسول الله صلی الله علیه و آله كان يأمر بذلك فاطمة علیهاالسلام وكانت تأمر بذلك المؤمنات»؛(1) «از امام باقر علیه السلام درباره قضای نماز وروزۀ حائض سؤال کردم؟ حضرت فرمود: لازم نیست که نمازهای خود را قضا کند ولی بر عهده اوست که روزه هایش را قضا نماید. آنگاه رو به من کرد و فرمود: همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله فاطمه علیهاالسلام را به این کار امر مینمود و حضرت نیز به زنان مؤمنه ابلاغ مینمود»

9 - صدق در گفتار

حاکم نیشابوری به سندش از عایشه نقل کرده که گفت:

«ما رأيت احداً كان اصدق لهجة منها [فاطمة] الا ان يكون الذي ولدها صلی الله علیه و آله»(2) «من کسی را در گفتار از فاطمه راستگوتر نیافتم به جز کسی که او را به دنیا آورد، یعنی پدرش».

10 - مقدم داشتن متدین بر پولدار

حضرت زهرا علیهاالسلام با این که خواستگارهای پولداری همچون عثمان را داشت ولی پیامبر صلی الله علیه و آله همه را رد کرد و چون حضرت زهرا علیهاالسلام اهل کمال و معنویات بود تنها او را به کفوش که حضرت علی علیه السلام بود به تزویج در آورد.

شیخ صدوق به سندش از امام علی علیه اسلام نقل کرده که فرمود:

«قال لى رسول الله صلی الله علیه و آله: يا على لقد عاتبني رجال قريش في امر فاطمة وقالوا: خطبناها اليك فمنعتنا و تزوجت علياً؟، فقلت لهم: والله ما انا منعتكم و زوجته، بل الله تعالى منعكم و زوجه...»(3) «رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: ای

ص: 283


1- کافی، ج 3، ص 104
2- مستدرک حاکم، ج 3، ص 160؛ ذخائر العقبی، ص 44
3- عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 203 ؛ بحار الأنوار، ج 43، ص 92

علی! مرا مردانی از قریش در امر فاطمه سرزنش کردند و گفتند فاطمه را به تو تزویج کردم و دست رد به آنان زدم من به آنان گفتم به خدا سوگند من شما را از این خواسته منع نکردم و به تزویج علی در نیاوردم بلکه خداوند متعال شما را منع کرده و به تزویج او درآورد....»

11 - صرف مهریه در جهازیه

شیخ طوسی به سندش از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود:

«... قال على علیه السلام: ثم قال رسول الله صلی الله علیه و آله: قم فبع الدرع. فقمت فبعته واخذت الثمن و دخلت على رسول الله صلی الله علیه و آله، فسكبت الدراهم في حجره، فلم يسألني كم هى و لا انا أخبرته، ثم قبض قبضة و دعا بلالاً فاعطاه وقال: ابتع لفاطمة طيباً، ثم قبض رسول الله صلی الله علیه و آله من الدراهم بكلتا يديه فاعطاها ابابكر وقال: ابتع الفاطمة مايصلحها من ثياب و اثاث البيت واردفه بعمار بن ياسر وبعدة من اصحابه ... »(1) «... علی علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله صلی الله علیه و آله نقل کرده که حضرت به من فرمود: برخیز وزره خود را بفروش من برخاسته وزرهم را فروختم و پول آن را گرفته و بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شدم و پولها در دامان آن حضرت ریختم حضرت نپرسید که چه مقدار است و من نیز به او خبر ندادم آنگاه حضرت دست برد و قبضه ای از پول برداشت و بلال را خواست و پول را به او داد و فرمود: برای فاطمه عطر تهیه کن و نیز با دو دست خود مقداری پول برداشت و به ابوبکر داد و فرمود: برای فاطمه آنچه در شأن اوست از لباس واثاثيه منزل تهيه كن. وهمراه او عمار بن ياسر وتعدادی از اصحابش را فرستاد...».

ص: 284


1- امالی، ص 40؛ بحار الأنوار، ج 43، ص 94

12 - مقدار خرید لوازم آرایش عروس

از سیره حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و حضرت زهرا علیهاالسلام استفاده می شود که مقدار خرید لوازم آرایش آن حضرت تنها لباس زیبا و استعمال بوی خوش بوده است. لذا پیامبر صلی الله علیه و آله در مرتبه اول به بلال فرمود: این مقدار پول را بگیر و عطر تهیه کن.(1)

13 - مدت عقد بستگی

از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

«...قال على علیه السلام: فأقمت بعد ذلك شهراً اصلى مع رسول الله صلی الله علیه و آله و أرجع الى منزلى و لا اذكر شيئاً من امر فاطمة علیهاالسلام، ثم قلن ازواج رسول الله صلی الله علیه و آله: الا نطلب لك من رسول الله صلی الله علیه و آله دخول فاطمة عليك؟ قلت: افعلن فدخلن عليه. فقالت ام ایمن: یا رسول الله صلی الله علیه و آله لو ان خديجة باقية لقرّت عينها بزفاف فاطمة و انّ علياً يريد اهله، فقرّ عين فاطمة ببعلها واجمع شملها و قرّ عيوننا بذلك. فقال: فما بال على لايطلب منى زوجته فقد كنا نتوقع ذلك منه؟ قال على: فقلت: الحياء يمنعنى يا رسول الله.

فالتفت الى النساء فقال: من ههنا ؟ فقالت امّ سلمة: انا المسلمة، و هذه زينب و هذه فلانة و فلانة. فقال رسول الله صلی اللهعلیه و آله: هيئوا لابنتي و ابن عمّى في حجرى بيتاً فقالت امّ سلمة: فى اى حجرة يا رسول الله؟ قال: في حجرتك. و امر نساءه ان يزيّن ويصلحن من شأنها...»(2) «...حضرت علی علیه السلام فرمود: من بعد از عقد یک ماه صبر کرده و با رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز میخواندم و به منزلم باز میگشتم و چیزی دربارۀ امر فاطمه علیهاالسلام به حضرت صلی الله علیه و آله نمی گفتم تا

ص: 285


1- بیت الاحزان، ص 49
2- امالی طوسی، ص 41؛ بحار الأنوار، ج 43، ص 95

این که همسران پیامبر صلی الله علیه و آله گفتند: آیا نمیخواهی تا برای تو از رسول خدا صلی الله علیه و آله بخواهیم که فاطمه بر تو وارد شود؟ من گفتم: درخواست کنید. آنان بر حضرت وارد شدند. ام ایمن گفت: ای رسول خدا! اگر خدیجه زنده بود چشمانش به زفاف فاطمه بینا میشد و این علی است که همسرش را می خواهد پس چشم فاطمه علیهاالسلام را به همسرش بینا کن و بین آن دو را جمع کن و چشمان ما را به این کار روشن گردان

حضرت فرمود: چه شده علی را که از من تقاضای همسرش را نمیکند؟ على علیه السلام فرمود: من گفتم: حیاء مرا از این درخواست مانع شده ای رسول خدا!

آنگاه من به زنان توجه کرد و فرمود چه کسی این جاست؟ ام سلمه گفت: من امّ سلمه، و این ،زینب و این فلانه وفلانه

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در حجره من برای دخترم و پسر عمویم اتاقی آماده کنید.

ام سلمه گفت: در کدامین حجره ای رسول خدا؟

حضرت فرمود: در حجره .تو. آنگاه زنانش را دستور داد تا آنچه در شأن حضرت زهرا علیهاالسلام میباشد او را زینت داده و اصلاح نمایند...»

14 - تقسیم ولیمهٔ عروسی

از امام صادق علیه الله نقل شده که فرمود:

«... قال على: ثم قال لي رسول الله صلی الله علیه و آله: یا علی علیه الله! اصنع لأهلك طعاماً فاضلاً، ثم قال: من عندنا اللحم والخبز، وعليك التمر والسمن فاشتريت تمراً و سمناً ، فحسر رسول الله صلی الله علیه و آله عن ذراعه و جعل يشدخ التمر في السمن حتى

ص: 286

اتخذه حبيصاً وبعث الينا كبشاً سميناً فذبح وخبز لنا خبزاً كثيراً ...»(1)

«... علی علیه السلام فرمود: آنگاه رسول خدا صلی الله علیه به من فرمود: ای علی برای اهل بیت خود غذای زیادی تهیه کن و فرمود: از جانب ما گوشت و نان بر تو باشد که خرما و شیر و روغن آماده کنی من خرما وروغن خریدم. رسول خدا آستین خود را بالا زد و خرما را با روغن مخلوط نمود تا این که شیرینی حيس آماده شد. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز برای ما گوسفند چاقی را فرستاد که سر بریده شد و نان زیادی هم پخته شد...»

15 - دعوت مسجدیها برای خوردن ولیمهٔ عروسی

از حضرت علی علیه السلام نقل شده که فرمود:

«ثم قال لى رسول الله صلی الله علیه و آله: ادع من احببت فأتيت المسجد وهو مشحن بالصحابة، فأستحييت ان أشخص قوماً وادع قوماً، ثم صعدت على ربوة هناك و ناديت: أجيبوا الى وليمة فاطمة. فاقبل الناس ارسالاً. فاستحييت من كثرة الناس وقلة الطعام، فعلم رسول الله صلی الله علیه و آله ما تداخلني فقال: يا على اني سأدعو الله بالبركة...»،(2) «رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: هر کس را میخواهی دعوت كن. من به مسجد آمدم در حالی که پر از صحابه ،بود و خجالت کشیدم که برخی را دعوت کنم و برخی را دعوت نکنم، لذا بالای بلنی رفتم و ندا دادم: ای مردم همگی به ولیمۀ [عروسی] فاطمه دعوت هستید. مردم همگی آمدند. من از کثرت جمعیت و کمی غذا خجالت کشیدم. رسول خدا صلی الله علیه و آله چون از این حالت من باخبر شد فرمود: ای علی من از خدا میخواهم که برکت دهد...».

ص: 287


1- امالی طوسی، ص 42؛ بحار الأنوار، ج 43، ص 95
2- امالی طوسی، ص 42

16 - غذای عروس و داماد جدا باشد

از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود:

«... ثم اخذ صحفة وجعل فيها طعاماً وقال: هذا لفاطمة و بعلها...»(1) «...آنگاه بشقابی خواست و در آن غذا گذاشت و فرمود: این سهم فاطمه علیهاالسلام وشوهرش باشد...»

17 - وداع پدر با دختر

از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

«.... حتى اذا انصرفت الشمس للغروب قال رسول الله صلی الله علیه و آله: يا ام سلمة! هَلُمّى فاطمة، فانطلقت فاتت بها و هي تسحب أذيالها وقد تصببت عرقاً حياءً من رسول الله صلی الله علیه و آله، فعثرت فقال لها رسول الله صلی الله علیه و آله: أقالك الله العثرة في الدنيا و الآخرة فلمّا وقفت بين يديه كشف الرداء عن وجهها حتى رآها على علیه السلام، ثم اخذ يدها فوضعها في يد على، فقال: بارك الله لك في ابنة رسول الله يا على نعم الزوجة فاطمة، و يا فاطمة نعم البعل على انطلقا الى منزلكما...»(2) «...چون خورشید غروب کرد رسول خدا فرمود: ای ام سلمه فاطمه را حاضر كن او رفت و حضرت را آورد در حالی که دامن خود را با خود میکشید و به جهت خجالت از رسول خدا صلی الله علیه و آله عرق می ریخت که ناگهان پایش لغزید پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند تو را در دنیا و آخرت از لغزش نجات دهد.

چون حضرت زهرا علیهاالسلام در مقابل پیامبر صلی الله علیه و آله ایستاد حضرت رداء را از صورت فاطمه برداشت تا این که حضرت علی علیه السلام او را دید. آنگاه

ص: 288


1- همان
2- امالی طوسی، ص 42

پیامبر صلی الله علیه و آله دست فاطمه علیهاالسلام را گرفت و در دست علی گذاشت و فرمود: خداوند برای تو دختر رسول خدا را مبارک گرداند ای علی خوب زنی است فاطمه وای فاطمه خوب شوهری است علی به منزلتان بروید...»

18 - ملاطفت به همسر به جهت جبران تهیدستی

رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که از دخترش فاطمه علیهاالسلام شنید که زنان قریش به جهت ازدواج او با حضرت علی علیه السلام و فقر ،او حضرت را سرزنش میکنند به حضرت علی علیه السلام فرمود:

«ادْخُلْ بَیْتَکَ وَ الْطُفْ بِزَوْجَتِکَ وَ ارْفُقْ بِهَا ...»(1) «وارد خانه شود و به همسرت لطف و مدارا نما...».

19 - بی توجهی به سرزنش مردم

اگر داماد خوبی پیدا کردیم و او از مال دنیا چیز چندانی هم نداشت دختر خود را به او دهیم گرچه مردم ما را سرزنش و ملامت میکنند و لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حضرت زهرا علیهاالسلام را به ازدواج حضرت علی علیه السلام درآورد گرچه زنان قریش حضرت زهرا علیهاالسلام را بر این کار سرزنش نمودند.(2)

20 - لذت بردن از کار در خانه

حمیری به سندش از امام باقر علیه السلام نقل کرده که فرمود:

«تقاضى عليّ و فاطمة الى رسول الله صلی الله علیه و آله في الخدمة، فقضى على فاطمة بخدمة ما دون الباب، و قضى على على ما خلفه، قال: فقالت فاطمة: فلا يعلم ما داخلني من السرور إلا الله بإكفائي رسول الله صلی الله علیه و آله تحمل رقاب الرجال»،(3) «در مورد

ص: 289


1- كشف الغمة، ج 1، ص 373
2- كشف الغمة، ج 1، ص 372
3- قرب الاسناد، ص 52؛ بحار الأنوار، ج 43، ص 81

خدمت در امور زندگی علی و فاطمه علیهاالسلام نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتند تا برایشان حکم نماید حضرت برای فاطمه علیهاالسلام حکم به خدمت در خانه نمود وبر على علیه السلام حکم به خدمت بیرون منزل کرد. فاطمه علیهاالسلام فرمود: کسی به جز خدا نمیداند که چه قدر از این که رسول خدا مرا از امور مردان (نامحرم) دور کرد خوشحال شدم».

21 - التزام به تعهدات اخلاقی

راوندی نقل کرده که سلمان فرمود:

«كانت فاطمة علیهاالسلام جالسة قدامها رحى تطحن بها الشعير و على عمود الرحى دم سائل و الحسين في ناحية الدار يبكي فقلت يا بنت رسول الله دبرت كفاك و هذه فضه، فقالت: أوصاني رسول الله صلی الله علیه و آله ان تكون الخدمة لها يوماً ولى يوماً، فكان امس يوم خدمتها ...»؛(1) «فاطمه نشسته بود و در مقابل او آسیایی بود که در آن جو را آسیاب میکرد و از عمود آسیاب خون جاری بود وحسین علیه السلام نیز در گوشه ای از حیاط منزل از گرسنگی گریه میکرد عرض کردم: ای دختر رسول خدا دستانت متورم شده در حالی که فضه هست؟! حضرت فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا وصیت کرده که او یک روز در میان در امر خانه خدمت کند و من نیز یک روز و دیروز نوبت او بوده است...».

22 - دستور پدر به اطاعت دخترش از شوهر

نقل شده که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود:

«... يا بنيّة! انّ الله عزّوجلّ اطلع الى الأرض اطلاعة فاختار منها رجلين، فجعل

ص: 290


1- الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 530؛ بحار الأنوار ، ج 43، ص 28

احدهما اباك و الآخر بعلك يا بنية! نعم الزوج زوجك لا تعصى له امراً...»(1) .«... ای دخترم همانا خدای عزّوجلّ توجهی به زمین کرد و از آن دو مرد را ،برگزید، یکی از آن دو پدرت و دیگر شوهرت میباشد. ای دخترم همسرت خوب همسری است و هرگز در هیچ دستوری او را نافرمانی مکن...»

از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود:

«.... و لاشفيع للمرأة أنجح عند ربها من رضا زوجها. ولما ماتت فاطمة علیهاالسلام قام امير المؤمنين علیه السلام و قال: اللهم انى راض عن ابنة نبيّك ...»(2) «...هيچ شفيعي برای زن مؤثرتر نزد پروردگارش از رضایت همسرش نیست. چون فاطمه علیهاالسلام از دنیا رحلت نمود امير المؤمنين علیه السلام برخاست و عرض کرد: بار خدایا من از دختر پیامبرت راضی هستم...».

23 - سفارش پدر به دخترش در مورد درخواست از شوهر

از حضرت زهرا علیهاالسلام نقل شده که خطاب به حضرت علی علیه السلام عرض کرد:

«كان رسول الله صلی الله علیه و آله نهاني ان اسألك شيئاً. فقال صلی الله علیه و آله لا تسألى ابن عمك شيئاً، ان جاءك بشئ عفواً و الا فلا تسأليه»؛(3) «رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا نهی کرده که از تو چیزی بخواهم و فرموده از پسر عمویت چیزی درخواست مکن؛ اگر چیزی برای تو آورد که هیچ وگرنه از او تقاضا مکن»

24 - کمک به همسر در امور خانه

از امام علی علیه اسلام نقل شده که فرمود:

«دخل علينا رسول الله صلی الله علیه و آله و فاطمة علیهاالسلام جالسة عند القدر و انا أنقى العدس

ص: 291


1- كشف الغمة، ج 1، ص 372؛ بحار الأنوار، ج 43، ص 133.
2- خصال، ص 588؛ بحار الأنوار، ج 78، ص 345
3- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 171؛ بحارالأنوار، ج 14، ص 197.

قال: یا اباالحسن! قلت: لبيك يا رسول الله قال اسمع منى و ما اقول الا من امر ربي ما من رجل يعين امرأته فى بيتها الاكان له بكل شعرة على بدنه عبادة سنة صيام نهارها و قيام ليلها...»(1) «رسول خدا صلی الله علیه و آله بر ما وارد شد در حالی که فاطمه علیهاالسلام در کنار دیگ نشسته و من عدس پاک میکردم حضرت فرمود: ای ابوالحسن عرض کردم: لبیک ای رسول خدا صلی الله علیه و آله حضرت فرمود: از من بشنو و بدان که هر چه میگویم از جانب پروردگار من است هر کس همسرش را در خانه کمک کند خداوند به تعداد هر مویی که در بدن اوست ثواب عبادت یک سال را میدهد که روزها روزه دار و شبها زنده دار باشد...»

25 - دلسوز فرزندان

محمد بن اسحاق میگوید:

«انّه لمّا ركز عمرو رمحه على خيمة النبي صلی الله علیه و آله، قال: يا محمد أبرز... في كل ذلك يقوم على علیه السلام ليبارزه، فيأمره النبى صلی الله علیه و آله بالجلوس لمكان بكاء فاطمة علیهاالسلام عليه من جراحاته فى يوم احد وقولها ما اسرع ان يأتم الحسن و الحسين علیهماالسلام باقتحامه الهلكات فنزل جبرئيل علیه السلام عن الله تعالى ان يأمر عليا علیه السلام بمبارزته. فقال النبي صلی الله علیه و آله: يا على ادن منى وعمَّمه بعمامته و اعطاه سیفه و قال: امض لشأنك. ثم قال: اللهم أعنه. فلمّا توجّه اليه قال النبي صلی الله علیه و آله: خرج الايمان سائره الی الكفر سائره»؛(2) «چون عمرو بن عبدود نیزهٔ خود را بر خیمه پیامبر صلی الله علیه و آله فرو برد :گفت ای محمد بیا و مبارزه کن.... تا این که میگوید: در هر بار

ص: 292


1- بحار الأنوار، ج 101، ص 132؛ مستدرک الوسائل، ج 13، ص 48
2- مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 324؛ بحار الأنوار، ج 41، ص 89

علی علیه السلام به مبارزۀ او بر می خاست ولی پیامبر صلی الله علیه و آله او را دستور به نشستن می داد؛ زیرا فاطمه علیهاالسلام به جهت جراحات حضرت علی علیه السلام در روز احد گریه میکرد و میگفت: با این گونه حمله ها چه زود حسن وحسين يتيم خواهند شد. جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و از جانب خداوند به او ابلاغ کرد که علی علیه السلام را دستور به مبارزه دهد پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای علی! نزدیک من بیا آنگاه او را عمامه اش بسته و شمشیرش را به دست او سپرد و فرمود: برای کاری که در پیش داری حرکت کن سپس فرمود: بار خدایا او را یاری کن چون حضرت به سوی جنگ حرکت نمود پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: تمام ایمان به سوى تمام کفر حرکت کرد».

26 - اذن گرفتن هنگام وارد شدن بر خانه دختر خود

رسول خدا صلی الله علیه و آله درب خانه دخترش فاطمه علیهاالسلام را کوبید و فرمود:

«السلام عليكم أأدخل»؛ «درود بر شما آیا اجازه میدهید تا داخل شوم».

حضرت زهرا علیهاالسلام عرض کرد:

«و علیکم، أدخل»؛(1) «درود بر تو ای رسول خدا، داخل شو».

27 - یادی از قیامت

رسول خدا صلی الله علیه و آله روزی حضرت زهرا علیهاالسلام را غمگین ،دید پرسید: حزن و اندوه تو برای چیست؟ حضرت زهرا علیهاالسلام عرض کرد:

«يا ابة ذكرت المحشر و وقوف الناس عراة يوم القيامة»،(2) «ای پدرم یادی از محشر وتوقف مردم با حالت برهنه در روز قیامت کردم»

ص: 293


1- فضائل سيدة النساء، ص 24.
2- تفسیر فرات ص 445

ج) سیره فاطمی بعد از وفات پدر

1 - عزاداری برای پدر

از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود:

«غسلت النبى صلی الله علیه و آله في قميصه فكانت فاطمة علیهاالسلام تقول: أرنى القميص فاذا شمّته غشى عليها فلمّا رأيت ذلك منها غيبته»؛(1) «من پیامبر صلی الله علیه و آله را در لباسش شستم فاطمه میفرمود: آن لباس را به من نشان ده، و چون بوی آن را استشمام نمود غش کرد و چون از او چنین مشاهده کردم آن لباس را مخفی نمودم»

2 - جواز سخن گفتن زن با نامحرم به جهت دفاع از حق

با آنکه از حضرت زهرا علیهاالسلام رسیده که بهترین حالت برای زن آن است که نه او مرد نامحرم را ببیند و نه نامحرم او را(2) ولی هنگامی که حضرت علیهاالسلام در جامعه ، انحراف مشاهده میکند و میبیند که حق شوهرش حضرت علی علیه السلام ضایع شده است از خانه بیرون می آید و در ملأ عام برای مردم سخن میگوید.(3)

3 - دستور ندادن به شوهر

در مناظره حضرت زهرا علیهاالسلام با ابوبکر در مورد ام ایمن آمده است: «فجاءت بام ایمن» یعنی ام ایمن را آورد ولی درباره حضرت علی علیه السلام آمده است، «فجاء علی»،(4) یعنی حضرت علی علیه السلام به جهت گواهی آمد از این اختلاف در تعبیر استفاده میشود که حضرت زهرا علیهاالسلام به شوهرش خصوصاً آنکه امام اوست دستور نداده تا نزد ابوبکر

ص: 294


1- بحار الانوار ، ج 43، ص 157
2- مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 119
3- ر.ک: مصادر خطبه فدکیه
4- احتجاج طبرسی، ج 1، ص 121 و 122.

گواهی دهد؛ زیرا او خودش وظیفه خود را میداند.

4 - پوشیدن مقنعه هنگام بیرون رفتن

هنگامی که حضرت زهرا علیهاالسلام خواست به مسجد رود تا با ابوبکر و مردم سخن بگوید مقنعه خود را به سر میکند

در روایت آمده است:

«انّه لمّا اجمع ابوبكر و عمر على منع فاطمة علیهاالسلام فدكاً و بلغها ذلك لاثت خمارها على رأسها»؛(1) «چون ابوبکر و عمر قصد کردند که فاطمه را از فدک محروم سازند و خبر آن به حضرت رسید مقنعه خود را بر سر نمود».

طبرسی از ابو جعفر علیه السلام نقل کرده که فرمود:

«فَاطِمَهُ سَیِّدَهُ نِسآءِ أَهْلِ الْجَنَّهِ وَ مَا کَانَ خِمَارُهَا إِلاَّ هکَذَا و أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَی وَسَطِ عَضُدِهِ»؛(2) «فاطمه سرور زنان اهل بهشت ،است و مقنعه او این چنین ،بود، حضرت اشاره تا وسط بازوی خود کرد».

5- چادر را به خود پیچیدن

هنگام حرکت حضرت زهرا علیهاالسلام به سوی مسجد به جهت خواندن خطبه چنین آمده است:

«وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا»؛(3) «و چادر و سرتاسری را بر خود پیچید»

6 - بلند گرفتن روپوش

حضرت علیهاالسلام چادر خود را بلند میگیرد تا روی پاهایش را بگیرد؛

ص: 295


1- احتجاج طبرسی، ج 1، ص 131
2- مکارم الاخلاق، ص 93
3- احتجاج طبرسی، ج 1، ص 132

«تَطَأُ ذُیُولَهَا»؛(1)«پایین روپوش خود را زیر پا میکشید»

7 - خودنما نشدن

در بین زنان کمک کار و اقوام خود حرکت میکند تا نشان داده نشود:

«وَ أقْبَلَتْ فِی لُمَهٍ مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا»(2) «و در میان جماعتی از کمک کاران و زنان قومش آمد»

8- تجدید عهد با پدر

او بعد از وفات پدرش هرگز او را فراموش نمیکند و حتی هنگامی که بلال از شام به مدینه میآید از او میخواهد تا به یاد پدرش یک بار دیگر اذان بگوید تا تجدید عهدی با پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله نماید.(3)

9 - گرفتن حق خود

او هنگامی که دید مدعیان جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله از اولیات اسلام بی خبرند و حق مسلم او را در مورد نحله فدک انکار میکنند در عین آن که بسیار اهل زهد و ایثار و از خودگذشتگی بود ولی اغماض در این مورد را تقویت دستگاه باطل میداند و لذا از راه های مختلف در صدد احقاق حق خود بر می آید تا بر مردم اثبات کند که این افراد لیاقت جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله را ندارند.

10 - دور کردن هم و غم شوهر

از سیره حضرت زهرا علیهاالسلام استفاده میشود که زن باید طوری با شوهر خود رفتار

ص: 296


1- احتجاج، ج 1، ص 132
2- همان
3- من لا يحضره الفقیه، ج 1، ص 297.

کند که هم و غم را از شوهرش بیرون نماید. لذا از حضرت علی علیه السلام نقل شده که فرمود:

«و لَقَدْ كُنْتُ أَنْظُرُ إلَيْها فَتَكْشِفُ عَنِّي الهُمُومَ ولْأَحْزَانُ بِنَظَرِي إِلَيهَا»؛(1) «من به او نگاه میکردم و با این نگاه غمها و حزنها از من دور میشد».

زن نباید طوری عمل کند که مرد و شوهرش که وارد خانه میشود تازه غمها را بر سر او بریزد

11 - شوهر را از خود ناراحت نکردن

زن نباید شوهرش را به غضب و خشم درآورد؛ و لذا حضرت علی علیه السلام دربارهٔ همسرش حضرت زهرا علیهاالسلام میفرماید:

«... وَ لَا أَغْضَبَتْنِی...»(2) «.... هرگز مرا به غضب نیاورد....»

12 - همسر خوب را ناراحت نکردن

از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود:

«فَوَاللهِ مَا أغْضَبْتُهَا وَ لا أکْرَهْتُهَا عَلَی أمْرٍ حَتَّی قَبَضَهَا اللهُ عَزَّوَجَلَّ اليه وَ لَا أَغْضَبَتْنِی وَ لَا عَصَتْ لِی أَمْراً، وَ لَقَدْ کُنْتُ أَنْظُرُ إِلَیْهَا فَتَنْکَشِفُ عَنِّی الْهُمُومُ وَ الْأَحْزَان»،(3) «به خدا سوگند من فاطمه علیهاالسلام را به غضب نیاورده و بر هیچ کاری وادار نکردم تا اینکه خداوند عزّوجلّ جان او را گرفت و او نیز من را به غضب نیاورد و از هیچ دستور من سرپیچی نکرد من به او مینگریستم و به واسطه آن نگرانیها و حزنهای من از بین میرفت».

13 - اطاعت از شوهر

زن نباید از دستورات شوهرش نافرمانی کند و لذا حضرت علی علیه السلام درباره

ص: 297


1- مناقب خوارزمی، ص 353
2- همان
3- كشف الغمة، ج 1، ص 373؛ بحار الأنوار، ج 43، ص 134

حضرت زهرا علیهاالسلام میفرماید:

«... وَ لَا عَصَتْ لِی أَمْراًً»(1) «.... او هرگز نافرمانی من را نکرد....»

و نیز از حضرت زهرا علیهاالسلام روایت شده که هنگام شهادت به شوهرش حضرت على علیه السلام فرمود:

«یَابْنَ عَمِّ ما عَهِدْتَنی کاذِبَهً وَ لا خائنَهً وَ لا خالَفْتُکَ مُنْذُ عاشَرْتَنی»؛(2) «ای فرزند عمو مرا هرگز دروغگو و خائن نیافتی و از زمانی که با من زندگی کردی من تو را نافرمانی نکردم»

14 - خروج از خانه با اجازه شوهر

حضرت زهرا علیهاالسلام خانمی است که حتی برای گرفتن حق خود با اذن شوهرش از منزل خارج می شود.

از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود:

«قال على علیه السلام الفاطمة علیهاالسلام «انطلقی فاطلبي ميراثك من ابيك رسول الله صلی الله علیه و آله فجاءت الى ابى بكر .فقالت...»،(3) «علی علیه السلام به فاطمه علیهاالسلام فرمود: برو وارث پدرت رسول خدا را طلب کن فاطمه نزد ابوبکر آمد و فرمود....».

15 - فداکاری برای شوهر و امام خود

حضرت زهرا علیهاالسلام به حدی فداکار شوهر و امامش میباشد که هنگام آمدن مخالفان به طرف خانه او و درخواست بیرون آمدن حضرت علی علیه السلام خود به پشت در می آید تاکسی متعرض حضرت نشود و در همین هنگام است که خودش و فرزندش را فدای شوهر و امامش مینماید

ص: 298


1- همان
2- روضة الواعظين، ص 151
3- کشف الغمة، ج 2، ص 106؛ بحار الانوار، ج 29، ص 207

حضرت زهرا علیهاالسلام هنگام هجوم به خانه اش فرمود:

«ايها الضالون المكذبون! ماذا تقولون؟ و اى شيء تريدون؟»؛(1) «ای گمراهان و دروغگویان چه میگویید و چه میخواهید»

و هنگام بردن حضرت علی علیه السلام به طرف مسجد فرمود:

«والله لا ادعكم تجرون ابن عمّى ظلماً»؛(2) «سوگند به خدا، نمی گذارم پسر عموی مرا ظالمانه به سوی مسجد کشان کشان ببرید».

و هنگامی که امام علی علیه اسلام را به زور به مسجد بردند حضرت زهرا علیهاالسلام وارد مسجد شد و صدا داد:

«خَلُّوا عَنِ ابْنِ عَمِّی ...»(3) «رها کنید پسر عمویم را...».

و آنگاه که دید حضرت علی علیه السلام را با شمشیر برای بیعت گرفتن تهدید میکنند خطاب به ابوبکر فرمود:

«يا ابابكر! أتريد ان ترملني من زوجي؟! والله لئن لم تكف عنه لأنشرنّ شعرى و لأ شقنّ جَيْبي و لآتين قبر أبي و لأصيحن الى ربي...»؛(4) «ای ابوبکر! آیا میخواهی مرا بی شوهر کنی؟ سوگند به خدا اگر دست از سر او برنداری موی سرم را پریشان میکنم و گریبان چاک ،زده کنار قبر پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله میروم و به نزد پروردگارم صیحه میزنم».

حضرت زهرا علیهاالسلام که دید به سخنانش ترتیب اثر نمیدهند نگاه به سلمان کرده و فرمود:

«یا سلمان يريدون قتل على و ما على على ،صبر فدعني حتى آتى قبر ابی

ص: 299


1- بحار الانوار، ج 30، ص 293
2- بیت الاحزان، ص 117
3- المسترشد ص 381؛ بحار الانوار، ج 28، ص 206
4- بحار الأنوار، ج 28، ص 228

فانشر شعری و اشق جیبی و اصیح الی ربی»(1) «ای سلمان آنها قصد جان علی را دارند و من در شهادت او نمیتوانم صبر کنم بگذار تا کنار قبر پدرم بروم و موهایم را پریشان نمایم گریبان چاک زده و به درگاه خدا ناله سردهم».

و نیز فرمود:

«ويلهم يا سلمان يريدون ان يؤتموا ولدى الحسنين فوالله يا سلمان! لا اخلی عن باب المسجد حتى ارى ابن عمّى سالماً بعینی»؛ «وای بر آنان ای سلمان آنها میخواهند دو فرزند من حسن و حسین علیهماالسلام را یتیم و بی سرپرست نمایند به خدا سوگند ای سلمان از درب مسجد پا بیرون نمیگذارم تا آن که پسر عموی خود را با چشم خود سالم ببینم»

پس از لحظاتی چند که در میان سکوت و اندوه و شگفتی حاضران مهاجمین دست از امام کشیدند و حضرت تنها و مظلومانه از مسجد بیرون آمده و راه خانه را در پیش گرفت حضرت زهرا علیهاالسلام به شوهر معصوم خود نگریسته و عرض کرد:

«روحی لروحك الفداء و نفسى لنفسك الوقا يا ابا الحسن! ان كنت في خير كنت معك وان كنت فى شرّ كنت معك»؛(2) «جانم فدای جان تو و روحم سپر بلاهای جان تو ای ابوالحسن همواره با تو خواهم بود و اگر در سختی باشی باز هم با تو خواهم بود»

16 - تسلیم شوهر بودن

او به حدی تسلیم شوهرش میباشد که وقتی ابوبکر و عمر هنگام قرار گرفتن در بستر بیماری به عیادت او می آیند و حضرت راضی به ملاقات با او نمی شود هنگامی

ص: 300


1- تفسیر عیاشی، ج 2، ص 67؛ بحار الانوار، ج 28، ص 228
2- الكوكب الدري، ج 1، ص 196.

که حضرت علی علیه السلام را واسطه قرار میدهند به او میگوید:

«الْبَیْتُ بَیْتُکَ وَ الْحُرَّهُ زَوْجَتُکَ»؛(1) «خانه، خانه تو و من آزاده همسر توام»

17 - دعا برای شیعیان

اسماء میگوید: در لحظه های پایانی زندگی حضرت زهرا علیهاالسلام متوجه شدم که چنین دعا میکند:

«الهي و سيدى اسألك بالذين اصطفيتهم و ببكاء ولدى فى مفارقتي ان تغفر لعصاة شيعتى وشيعة ذریتی»؛(2) «بار خدایا ای مولای من از تو میخواهم به حق کسانی که آنان را برگزیدی و به گریه فرزندانم در فراق ،من این که گناهکاران از شيعيان من وشيعيان ذريه من را ببخشی»

18 - استعمال بوی خوش برای نماز

حضرت زهرا علیهاالسلام هنگام شهادت خطاب به اسماء می فرماید:

«.....هَاتِی طِیبِیَ الَّذِی أَتَطَیَّبُ بِهِ ...»(3) . «... عطری را که همیشه از آن استفاده میکردم برایم حاضر کن...»

19 - لباس مخصوص برای نماز

و نیز حضرت زهرا علیهاالسلام خطاب به اسماء هنگام شهادتش میفرماید:

«... وهاتي ثيابي التي اصلّى فيها فتوضأت ثم وضعت رأسها فقالت لها اجلسي عند رأسى فاذا جاء وقت الصلاة ،فاقیمینی فان قمت والا فأرسلى الى عليّ»؛ (4) «... لباسم را که در آن نماز میگذارم برایم حاضر ،کن، سپس وضو گرفت

ص: 301


1- کتاب سلیم ص391؛ بحار الانوار، ج 28، ص 303
2- صحيفة الزهراء، ص 210
3- كشف الغمه، ج 2، ص 122؛ بحار الانوار ، ج 43، ص 185
4- کشف الغمه، ج 2، ص 62

و آن را بر سر نمود و فرمود: بر بالین سرم بنشین،چون وقت نماز شد مرا صدا ،بزن اگر برخاستم که هیچ وگرنه کسی را به سوی علی بفرست...».

20 - گریه بر مظلوم

فاطمه زهرا علیهاالسلام در لحظه های غمبار احتضار خویش به شدت گریست امام علی علیه السلام پرسید: چرا گریه میکنی؟ پاسخ داد:

«أَبْکِی لِمَا تَلْقَی بَعْدِی»؛(1) «به خاطر آنچه که پس از من به تو خواهد رسید میگریم»

21 - اوج عفت و حجاب

اسماء میگوید: حضرت زهرا علیهاالسلام در روزهای آخر عمرش به من فرمود:

«اني قد استقبحت ما يصنع بالنساء، انّه يطرح على المرأة الثوب فيصفها لمن رأى فقالت اسماء يا بنت رسول الله أنا اريك شيئاً رأيته بارض الحبشة...»(2) «من بسیار زشت میدانم که جنازه زنان را پس از مرگ بر روی تابوت سرباز گذاشته و بر روی آن پارچه ای می افکنند که حجم بدن را برای بینندگان نمایش میدهد اسماء :گفت ای دختر رسول خدا! من به شما چیزی نشان میدهم که در سرزمین حبشه مشاهده کرده ام....»

و به حضرت علی علیه السلام عرض کرد:

«اُوصیکَ یَابْنَ عَمِّ! أنْ تَتَّخِذَ لی نَعْشاً فَقَدْ رَأیْتُ الْمَلائِکَهَ صَوَّروُا صُورَتَهُ»؛(3) «وصیت میکنم شما را ای پسر عمو که برای من تابوتی درست کنی همانگونه که ملائکه شکل آن را به من نشان دادند».

ص: 302


1- بحار الانوار ، ج 43، ص 218؛ الانوار البهية، ص 60
2- کشف الغمه، ج 2، ص 126؛ ذخائر العقبی، ص 53
3- روضة الواعظین، ص 151؛ اللمعة البيضاء، ص 868

مصحف فاطمه علیهاالسلام زهرا علیهاالسلام

ص: 303

در روایات اهل بیت علیهم السلام سخن از مصحفی به میان آمده که منسوب به حضرت زهرا علیهاالسلام است؛ برای نمونه «محمد بن مسلم» از امام صادق علیه السلام نقل میکند «.... فاطمه علیهاالسلام مصحفی از خود باقی گذاشته که قرآن نیست».(1)

این گونه روایات در مصادر حدیثی شیعه سبب شد که برخی از مغرضان یا نادانان شیعه را متهم سازند به این که قرآنی غیر از قرآن متداول در بین مسلمین دارند زیرا لفظ مصحف مختص به قرآن کریم است و مصحف فاطمه؛ یعنی قرآن فاطمه.

در برخی دیگر از روایات چنین آمده است «آن [مصحف فاطمه] مثل قرآن شما و سه برابر آن است». لذا میگویند: شیعه معتقد است که قرآن موجود قرآن اصلی نیست و مقدار زیادی از آن حذف شده است در حالی که به مجموع احادیث توجه نکرده اند زیرا خود اهل بیت علیهم السلام در ذیل روایات «مصحف فاطمه علیهاالسلام» به این نکته تصریح دارند که این مصحف قرآن نیست و حتی مشتمل بر یک آیه قرآن هم نمی باشد

به هر تقدیر با وجود این سوء برداشتها ناچاریم به طور مختصر حقیقت مطلب را روشن سازیم:

ص: 304


1- بصائر الدرجات، ص 176

معنای کلمه مصحف

مصحف در لغت به معنای مجموعه ای است از نوشته های یک کاغذ یا مجموعه اوراقی که در یک جلد، جای دهند.

ابن منظور مینویسد:

«اَلمُصحَفُ: هُوَ الجامِعُ لِلصُّحُفِ المَكتُوبَةِ بَينَ الدَّفَّتَينِ»؛(1) «مصحف عبارت است از چیزی که جمع کننده نامه هایی است که بین دو جلد نوشته شده است». در نتیجه لفظ مصحف در لغت عرب شامل مطلق کتاب جلد شده است و اختصاص به قرآن ندارد.

كلمة مصحف بعد از نزول قرآن

بی تردید لفظ مصحف بعد از نزول قرآن استعمال زیادی داشته، به طوری که در قرآن مشهور شده است ولی این بدان معنا نیست که معنای لغوی آن الغا شده، بلکه در معانی دیگری- غیر از قرآ-نیز استعمال شده است.

لفظ مصحف در قرآن و احادیث

با مراجعه به قرآن کریم پی می بریم که لفظ مصحف به معنای قرآن در آن استعمال نشده است با آن که اسامی فراوانی بر آن اطلاق شده که برخی به بیش از پنجاه اسم رسانده اند

هم چنین با مراجعه به احادیث مشاهده میکنیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله لفظ مصحف را به عنوان علم بر قرآن اطلاق نکرده است.

ص: 305


1- لسان العرب مادة صحف و...

در تاریخ آمده است: اولین مرتبه ای که این لفظ بر کتاب خداوند اطلاق شد در عصر خلافت ابوبکر بوده است.

زرکشی نقل میکند:

«لما جمع ابوبكر القرآن قال سموه، فقال بعضهم: سمّوه انجيلاً فكرهوه وقال بعضهم سموه السفر فكرهوه من يهود فقال ابن مسعود: رأيت بالحبشة كتاباً يدعونه المصحف فسموه به»؛(1) «هنگامی که ابوبکر قرآن را جمع آوری کرد دستور داد که برای آن نام گذاری کنند: برخی آن را "انجیل" نامیدند که او راضی نشد. گروهی دیگر او را "سفر" نامیدند که به جهت یهود راضی نشد. اما ابن مسعود گفت: من در حبشه کتابی را دیدم که آن را مصحف مینامیدند اسم قرآن را "مصحف" نامید».

دکتر امتیاز احمد در کتاب دلائل التوثيق المبكر للسنة والحدیث مینویسد: «لفظ مصحف در خصوص قرآن استعمال نشده بلکه در بسیاری از موارد به معنای کتاب به کار رفته است؛ آن گاه برای آن شواهدی اقامه کرده است»(2)

دکتر ناصر الدین اسد مینوسد: «در بسیاری از موارد بر نوشته جمع آوری شده لفظ مصحف را اطلاق میکنند که مقصودشان مطلق کتاب است نه قرآن به تنهایی»

استاد بكر بن عبدالله در کتاب معرفة النسخ والصحيفة الحديثية می نویسد: «لفظ مصحف از جمله اصطلاح هایی است که به انواع نوشته هایی اشاره دارد که در آنها سنت تدوین شده است»(3)

ص: 306


1- البرهان، ج 1، ص 281
2- دلائل التوثيق المبكر للسنة والحديث، ترجمة الدكتور عبدالمعطی، ص 268
3- معرفة النسخ و الصحف الحديثية، ص 28.

نویسنده مصحف فاطمه کیست؟

از مجموع روایات استفاده میشود که کاتب و نویسندهٔ مصحف فاطمه علیهاالسلام ، علی بن ابی طالب علیه السلام بوده است.

حماد بن عثمان در مورد مصحف فاطمه علیهاالسلام از امام صادق علیه السلام السؤال نمود. حضرت در جواب فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام هر چه را می شنید مینوشت تا آن که تبدیل به مصحفی شد(1).

ابو عبیده نیز از امام صادق علیه السلام نقل میکند که فرمود: «.... علی علیه السلام آن را مینوشت و این همان مصحف فاطمه است».(2)

على بن أبي حمزه از امام صادق علیه السلام نقل میکند که فرمود: «... نزد ما مصحف فاطمه علیهاالسلام و خط علی علیه السلام است».

املا کننده کیست؟

از برخی روایات استفاده میشود که املا کننده خداوند است. ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نقل میکند که فرمود: «همانا نزد ما مصحف فاطمه است و چه چیز آنان را به مصحف فاطمه آگاه کرده است؟... همانا آن مکتوبی است که خداوند آن را املا کرده و به حضرتش وحی نموده است».(3)

در بعضی از روایات آمده است که املا کننده فرشته بوده است.(4) هم چنین از برخی

ص: 307


1- اصول کافی، ج 1، ص 240
2- همان، ص 241
3- بصائر الدرجات، ص 172
4- اصول کافی، ج 1، ص 240

دیگر استفاده میشود که املا کننده جبرئیل بوده است.(1) در دسته ای از روایات املا کننده رسول خدا صلی الله علیه و آله معرفی شده است.(2)

با جمع روایات به این معنا میرسیم که خداوند آن را از طریق فرشته عام یا خاصش به پیامبر صلی الله علیه و آله ابلاغ میکرد و پیامبر صلی الله علیه و آله به حضرت زهرا علیهاالسلام قرائت می نمود و امیرالمؤمنین علیه السلام نیز آن را می نوشت. و نیز بخشی از آن مستقیماً به توسط جبرئیل بر حضرت زهرا علیهاالسلام نازل شده است.

سر انتساب این مصحف به حضرت زهرا علیهاالسلام با وجود آن که کتابت به دست حضرت امیرالمؤمنین بوده آن است که الهام مطالب مصحف و خطابه های آن متوجه حضرت زهرا علیهاالسلام بوده است.

مصحف فاطمه علیهاالسلام ، کتابی تاریخی

آنچه به طور قطع در مورد مصحف حضرت فاطمه علیهاالسلام ی نفی شده دو امر است:

الف) قرآن

در کثیری از روایات که در آن از مصحف فاطمه سخن به میان آمده است به صراحت به این نکته اشاره دارد که آن نه تنها قرآن نیست بلکه آیه ای از آیات قرآن نیز در آن نیامده است.

محمد بن مسلم از امام صادق علیه السلام نقل میکند: فاطمه مصحفی را باقی گذاشت که قرآن نیست.(3)

ص: 308


1- كافى، ج 1، ص 241
2- بصائر الدرجات، ص 173
3- بصائر الدرجات، ص 176

علی بن ابی حمزه از عبد صالح [موسی بن جعفر] عیهماالسلام نقل میکند که فرمود: مصحف فاطمه علیهاالسلام نزد من است که در آن آیه ای از آیات قرآن نیست(1)

ب) احکام شرع

نه تنها در مصحف فاطمه علیهاالسلام آیات قرآن وجود ندارد، بلکه از هر گونه احکام حلال و حرام نیز خالی است.

امام صادق علیه السلام فرمود: ... آگاه باش که در مصحف فاطمه علیهاالسلام هیچ حکمی از حلال و حرام نیست...»(2)

برخی از محتویات مصحف فاطمه علیهاالسلام

در هیچ روایتی به همۀ محتوای مصحف فاطمه علیهاالسلام اشاره نشده است ولی از مجموع روایات برخی از محتویات استفاده می شود:

الف) مقام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

ابو عبیده از امام صادق علیه السلام نقل میکند: فاطمه بعد از پدرش 75 روز زنده بود. در این ایام به جهت دوری از پدرش به شدت ناراحت بود جبرئیل همواره بر او نازل میشد و در عزای پدرش او را تعزیت داده و از او دلجویی مینمود و نیز خبر از پدرش و جلالت و مقام او میداد... علی علیه السلام آنها را می نوشت و این است مصحف فاطمه(3)

ب) آینده ذريه زهرا علیهاالسلام

در همان روایت صحیح آمده است «.... و خبر میداد او را به آنچه بعد از وی بر ذریه اش وارد میشود».

ص: 309


1- همان، ص 174
2- اصول کافی، ج 1، ص 240
3- همان، ص 241

ج) علم حوادث

در حدیثی از امام صادق علیه السلام منقول است که فرمود: «و اما مصحف فاطمه در آن اموری است که در آینده اتفاق خواهد افتاد».(1)

هم چنین در حدیث حمّاد بن عثمان از امام صادق علیه السلام وارد است که حضرت فرمود: «... آگاه باش! در آن - مصحف فاطمه- حلال و حرام نیست بلکه در آن علم به اموری است که در آینده اتفاق میافتد.»(2)

د) اسماء انبیا و اوصیا

در روایتی از امام علیه السلام وارد شده که فرمود: «هیچ نبی یا وصیتی نیست مگر آنکه نامش در کتابی است که نزد من است؛ یعنی مصحف فاطمه».(3)

ه) اسماء ملوک و پدرانشان

در روایت سابق از امام صادق علیه السلام چنین آمده است: «و اما مصحف فاطمه در آن علم به امور آینده است، اسامی کسانی است که تا روز قیامت حکومت میکنند.»(4)

در حدیثی دیگر اشاره به اسم آنان و اسم پدرانشان شده است.(5)

و) وصیت فاطمه علیهاالسلام

سلیمان بن خالد از امام صادق علیه السلام نقل میکند که فرمود: «مصحف فاطمه را بیرون آورید، زیرا در آن وصیت فاطمه علیهاالسلام است»(6)

ص: 310


1- بحارالانوار، ج 26، ص 18
2- اصول کافی، ج 1، ص 240
3- بحار الانوار، ج 47، ص 32.
4- همان، ج 26، ص 18
5- اصول کافی، ج 1، ص 242
6- اصول کافی، ج 1، ص 241

توسل به فاطمه زهرا علیهاالسلام

ص: 311

از برخی آیات همراه با روایاتی که در ذیل آنها آمده استفاده میشود که حضرت زهرا علیهاالسلام همانند دیگر معصومین علیهم السلام واسطه فیض الهی بوده و باید به او توسل نمود؛

1 - آیه مباهله

خداوند متعال خطاب به پیامبرش صلی الله علیه و آله می فرماید: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جَاءَكَ مِنَ العِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللهِ عَلَى الْكاذِبِينَ؛»(1) «هر گاه بعد از علم و دانشی که [درباره مسیح] به تو رسیده [باز] کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ ولعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».

مطابق برخی از روایات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هنگامی که حضرت علی و زهرا و حسن و حسین علیهم السلام را برای مباهله با مسیحیان نجران آورد، فرمود:

«إِذَا أَنَا دَعَوْتُ فَأمِنُوا»؛ چون من دعا کردم شما آمین بگویید».

ص: 312


1- سوره آل عمران، آیه 61

این جمله دلالت دارد که دعای حضرت زهرا علیهاالسلام همراه با دیگران در برآورده شدن حاجت پیامبر صلی الله علیه و آله تأثیر دارد. (1)

2 - آیه پذیرش توبه حضرت آدم علیه السلام

خداوند متعال می فرماید: «فَتَلَقَّی آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ»؛(2) «سپس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت؛ [و با آنها توبه کرد] و خداوند توبه او را پذیرفت؛ چرا که خداوند توبه پذیر و مهربان است».

سیوطی و دیگران به سند خود از امام علی علیه السلام یا نقل کرده اند که فرمود:

«سألت النبي صلی الله علیه و آله عن قول الله: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتابَ عَلَيْهِ» فقال: انّ الله اهبط آدم بالهند و حواء بجدة... حتى بعث الله اليه جبريل وقال: يا آدم ألم اخلقك بيدى؟ الم انفخ فيك من روحى؟ ألم أسجد لك ملائكتي؟ الم أزوجك حواء أمتى؟ قال: بلى قال فما هذا البكاء؟ قال: و ما يمنعني من البكاء؟ و قد اخرجت من جوار الرحمن قال: فعليك بهؤلاء الكلمات، فانّ الله قابل توبتك و غافر ذنبك، قل: "اللهم اني اسألك بحق محمد و آل محمد، سبحانك لا اله الا انت عملت سوءاً وظلمت نفسي فاغفرلي انك انت الغفور الرحيم... فهؤلاء الكلمات التي تلقی آدم»؛(3) «از رسول خدا صلی الله علیه و آله دربارۀ قول خداوند: "پس تلقی کرد آدم از پروردگارش کلماتی را و خداوند توبه او را پذیرفت"، سؤال کردم؟ حضرت فرمود: همانا خداوند آدم را به سوی هند و حوا را به جده

ص: 313


1- سبل الهدى والرشاد، ج 6، ص 419؛ شواهد التنزیل، ج 1، ص 166؛ کشف الغمة، ج 1، ص 234؛ کشف اليقين، ص 13؛ الدر المنثور، ج 2، ص 39
2- سوره بقره، آیه 37
3- الدر المنثور، ج 1، ص 60 کنز العمال، ج 2، ص 358

فرستاد.... تا این که خداوند جبرئیل را نزد او فرستاد و گفت: ای آدم آیا من تو را به دو دست [قدرتم] نیافریدم؟ آیا از روحم در تو ندمیدم؟ آیا دستور ندادم که ملائکه ام بر تو سجده کنند؟ آیا حوا کنیزم را به ازدواج تو در نیاوردم؟ آدم عرض کرد: آری جبرئیل گفت: پس این گریه چیست؟ آدم:گفت چه چیز مرا از گریه باز میدارد در حالی که از جوار خدای رحمان رانده شدم؟ جبرئیل گفت: بر تو باد به قرائت این کلمات تا خداوند توبه تو را قبول کرده و گناهت را بیامرزد بگو: بار خدایا همانا از تو میخواهم به حق محمد و آل محمد، منزهی تو خدایی جز تو نیست کار بدی کردم و به خود ظلم نمودم مرا بیامرز؛ زیرا تو آمرزنده مهربانی...»

ص: 314

فاطمه زهرا علیهاالسلام مادر پدرش

ص: 315

خداوند متعال اگر برای همسران پیامبر صلی الله علیه و آله تعبیر به «ام المؤمنین» کرده آنجا که می فرماید: «وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَتُهُمْ»؛(1) «و همسران او مادران مؤمنین اند».

ولی این تعبیر قابل تقیید است؛

1 - در آیات دیگر وجه شبه این تشبیه مشخص شده که حرمت ازدواج است آنجا که می فرماید: «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَتُكُمْ»؛(2) «حرام شده است بر شما، مادرانتان».

2- در آیه دیگری نیز این مقام مقید و مشروط به تقوا شده آنجا که می فرماید: «يانِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ...»؛(3) «رای همسران پیامبر! شما همچون یکی از آنان معمولی نیستید اگر تقوا پیشه کنید».

3- و لذا در آیه ای دیگر میفرماید: «یانِسَاءَ النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَها الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ»؛(4) «ای همسران پیامبر هر کدام از شما گناه آشکار و فاحشی مرتكب ،شود عذاب او دو چندان خواهد بود».

ولی خداوند متعال در قرآن کریم به طور مطلق حضرت زهرا علیهاالسلام را مدح و تمجید نموده است همانگونه که در آیات گذشته به آنها اشاره شد.

وانگهی اگر زنان پیامبر صلی الله علیه و آله ام المؤمنین اند فاطمه زهرا علیهاالسلام «ام ابیها» است

ص: 316


1- سوره احزاب، آیه 6
2- سوره نساء، آیه 23
3- سوره احزاب، آیه 32
4- سوره احزاب، آیه 30

همانگونه که در مصادر شیعه و سنی یکی از القاب حضرت زهرا علیهاالسلام «ام ابیها» ذكر شده است.

دیدگاه اهل سنت درباره ام ابیها

اهل سنت نیز حضرت زهرا علیهاالسلام را با کنیه ام ابیها ستوده اند. اینک به عباراتی از آنها اشاره میکنیم:

1 - دکتر محمد عبده یمانی

او در این باره مینویسد:

«و من خصائصها - رضى الله عنها - انها تكنى بأم أبيها؛ لأنها قامت برعاية ابيها و خدمته بعد وفاة امها خديجة. وكان يحبها حباً جماً، يكثر من زيارتها و يجلس عندها و يلاعب اولادها، وكان اذا اراد غزواً لا يخرج من المدينة حتى يكون آخر عهده رؤيتها، فاذا عاد من سفره بدأ بالمسجد فصلى ركعتين ثم يذهب الى بيت فاطمة يزورها ويؤنسها ثم يخرج من عندها الى بيوت ازواجه»؛(1) «و از خصوصیات حضرت زهرا علیهاالسلام این است که کنیه اش "ام ابیها" است؛ زیرا متکفل امر پدرش و خدمت به او بعد از وفات مادرش خدیجه بود. پیامبر صلی الله علیه و آله او را بسیار دوست میداشت و بسیار به زیارت او می رفت و نزد او مینشست و با فرزندان او بازی میکرد و چون میخواست به جنگ رود آخرین کسی که او را میدید حضرت زهرا علیهاالسلام بود و چون از سفر باز میگشت به مسجد میرفت و دو رکعت نماز میخواند آنگاه به خانه فاطمه میرفت و او را زیارت مینمود و با او انس میگرفت، سپس از آنجا بیرون آمده و به اتاقهای همسرانش میرفت»

ص: 317


1- أنّها فاطمة الزهراء، ص 342

2- استاد توفیق ابو علم

او که وکیل اول دادگستری مصر ،بوده در این باره مینویسد:

«لقد بلغ من حبّ الرسول صلی الله علیه و آله لابنته فاطمة انه كان يكنيها ب-(ام ابيها)، انه اليتم يجعل من الطفل يحنّ الى انثى تحنو عليه بدل امه فقد توفيت آمنة بنت وهب ام النبى صلی الله علیه و آله و هو طفل صغير، فتعلق قلبه حينذاك بفاطمة بنت اسد امّ على علیه السلام لقد كان يناديها يا اماه و عندما توفيت حزن عليها حزناً شديداً و سمع يقول: ماتت امي و رزق صلی الله علیه و آله، فاطمة، وكلّما رآها ذكر فاطمة بنت اسد و تسلّى بابنته عنها، وقد كناها ب-(ام ابيها)، و لم يكن الرسول صلى الله عليه وسلم بالذي تدفعه العاطفة الى اضفاء سمات على اشخاص ليسوا جديرين بها او مدح افراداً بعبارات تكون اقرب الى الخيال من الواقع؛ انّه الرسول الصادق الأمين، وكفى فيه فخراً قوله عزّ من قائل: «وَ إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ». أحب الزهرا ايما حبّ وكانت جديرة بهذا الحبّ، قال عنها: "فاطمة بضعة منّى فمن اغضبها فقد اغضبنى" ، وقال ايضاً : "فاطمة بضعة منّى يؤذيني من آذاها و يسرني من سرها" وفى رواية اخرى: "انّما فاطمة بضعة منّى يؤذيني من آذاها و ينصبني و انصبها" و حق لها ان تنفرد بهذا اللقب فهى بضعة النبى حقاً، اشبهته خُلقا و منطقاً، و واكبت رسالته من ذ البدء فوعت من ذلك كثيراً. ثم استمرت تسند الامتداد الطبيعي للرسالة في ظلّ الامامة تسنده بكل ما أوتيت من حول و طول و حق لها ان تكون سيدة نساء العالمين و البتول العذراء والطاهرة الزكية ....»(1) «آن قدر پیامبر صلی الله علیه و آله دخترش فاطمه را دوست میداشت که همیشه او را "ام ابیها" کنیه داده بود طفلی که از مادر یتیم میشود و به زنی پناه میبرد تا به جای

ص: 318


1- فاطمة الزهراء ، ص 9 و 10 .

مادرش بر او مهربانی کند آمنه دختر وهب مادر پیامبر صلی الله علیه و آله زمانی از دنیا رحلت نمود که پیامبر صلی الله علیه و آله طفل صغير ،بود بعد از آن حضرت صلی الله علیه و آله دلش به فاطمه دختر ،اسد مادر امیر المؤمنين علیه السلام خوش بود و او را مادر صدا می کرد و چون فاطمه دختر اسد از دنیا رحلت نمود بر او بسیار محزون شد و شنیده شد که حضرت میفرمود مادرم از دنیا رحلت کرد. آنجا بود که خداوند، فاطمه را به او روزی فرمود و چون او را میدید یاد فاطمه بنت اسد می افتاد و دیدن دخترش او را تسلّی میداد ولذا حضرت دخرتش را به "ام ابیها" کنیه داد و پیامبر صلی الله علیه و آله این گونه نبود که به جهات عاطفی اسمهایی را برای اشخاص قرار دهد که استحقاق آن را نداشتند، یا افرادی را به عباراتی مدح کند که به خیال نزدیکتر باشد تا واقع؛ زیرا او رسول راستگو و امین .بود و در افتخار او همین بس که خداوند عزیز فرمود: "و تو بر اخلاق بزرگ هستی" او زهرا را بسیار دوست میداشت و او به حق سزاوار این محبت بود پیامبر صلی الله علیه و آله در حق او فرمود: فاطمه پاره تن من است، پس هر کس او را به خشم درآورد به طور حتم مرا به خشم در آورده است. و نیز فرمود: فاطمه پاره تن من است هر کس او را اذیت کند مرا اذیت کرده است و هر کس او را خشنود سازد مرا خشنود ساخته است و در روایتی دیگر فرمود: همانا فاطمه پاره تن من است؛ هر کس او را اذیت کند مرا اذیت کرده و هر کس او را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است و او سزاوار این لقب اختصاصی است؛ زیرا او به حق پاره تن پیامبر صلی الله علیه و آله است و از ابتدا رسالت او را دنبال کرده و از ،آن بسیار در برگرفته است و او تکیه گاه امتداد طبیعی رسالت در سایه امامت است که تمام آنچه را به حضرت داده شده داراست و به حق او سرور زنان عالميان وبتول عذراء وطاهره و پاکیزه است...»

ص: 319

او نیز میگوید:

«و مما لاشك فيه ان السيدة فاطمة الزهراء حاولت ان تشارك اباها فتسعى مخلصة لسدّ الفراغ العاطفى الذى كان يعيشه الرسول بعد ان فقد ابويه في اول حياته، وفقد زوجه الكريمة ام المؤمنين السيدة خديجة و هذا الفراغ كان يزعج النبى صلی الله علیه و آله و ينعكس على قلبه الرهيف المشتاق الى الحب. لقد كان بحاجة الى عطف الأم و رعايتها في حياته وفي عمله الشاق المضني و في مواجهته بيئته القاسية بالنسبة اليه، وقد وجد كل هذا العطف في فاطمة.

انّ التاريخ لا يحدثنا الا نتفاً من هذه المواقف الأمومية التي كانت تصدر عن السيدة فاطمة الزهرا علیهاالسلام بالنسبة للرسول، ولكنه يؤكد نجاحها في هذه المحاولة التي اعادت الى محمّد الاكتفاء العاطفى الذى ساعده في تحمّل اعباء الرسالة.

ان التاريخ يؤكد هذا حينما ينقل - تكراراً - عن لسان النبي صلی الله علیه و آله: (فاطمة امّ ابيها) و حينما نرى انه كان يعاملها معاملة الأم فيقبل يدها و يخصها بالزيارة عند كل عودة منه الى مدينة و يودعها منطلقاً من عندها الى كل اسفاره و ،رحلاته، وكانه يتزوّد من هذا النبع الصافي عاطفة لسفره.

ان فاطمة الزهرا علیهاالسلامء هى اجل من ان تشير اليها الأسانيد، و اكرم من ان تدلّ عليها السرود، يكفيها إطاراً كونها ابنة محمد صلی الله علیه و آله، و زوجة على وامّ الحسن و الحسين وسيدة نساء العالمین»؛(1) «از جمله اموری که شک در آن نیست این که خانم فاطمه زهرا قصد کرد تا با پدرش مشارکت داشته باشد و لذا با اخلاص سعی نمود تا خلا عاطفی را که پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از وفات پدر و مادرش در اول زندگانیش و نیز همسر کریمه اش ام المؤمنین خدیجه علیهاالسلام پیدا کرده بود

ص: 320


1- همان، ص 10 و 11

پر کند و این خلا پیامبر صلی الله علیه و آله را تحت فشار قرار داده و بر قلب نازک مشتاق به محبت او اثر میگذاشت. او احتیاج به مهربانی مادر و مراعات او در زندگی و کارهای مشقت آور و سنگین و در مواجهه با محیطش داشت که نسبت به او قساوت قلب داشته اند و تمام این عطوفتها در فاطمه بود.

تاریخ تنها گویای بخشی از این کارهای مادرانه است که از فاطمه زهرا نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله صورت گرفته ولی بر این تأکید دارد که آن حضرت در این کارش موفق بوده است کاری که به محمد جنبه عاطفی را بازگرداند و او را در تحمل زحمات رسالت کمک نمود تاریخ بر این مطلب تأکید دارد هنگامی که به صورت تکرار از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کند: (فاطمه مادر پدرش میباشد) و هنگامی که مشاهده میکنیم که آن حضرت با او معامله مادری میکند و دستش را میبوسد و هر بار که به مدینه باز میگردد به زیارت او میرود و به هر سفر و با هر قافله ای که میرود خدمت او رفته و با او وداع میکند و گویا که از آن چشمۀ صاف عطوفتی برای سفرش برمی گیرد

همانا فاطمه زهرا بزرگتر از آن است که اسانید به آن اشاره کند و کریمتر از آن است که مطالب چینش شده بر آن دلالت نماید کافی است او را در بزرگی که او دختر محمد و همسر على ومادر حسن وحسين وسرور زنان عالمیان است».

3 - محمود شبلی

او نیز میگوید:

«قالوا: كانت اكرم اهله عليه وكانت اشبه الناس به كلاماً وحديثاً... وكانت

ص: 321

اذا مشت كانت مشيتها مشية رسول الله صلی الله علیه و آله، و لذلك كانت تكنى ام ابيها. و جاء في "اسد الغابة" ؛ وكانت فاطمة تكنّى ام ابيها، وكانت احب الناس الى رسول الله صلی الله علیه و آله!...»(1) «گفته اند که فاطمه از همه بیشتر پدرش را تکریم مینمود و شبيه ترین مردم به حضرت در گفتار و حدیث بود... و چون راه میرفت راه رفتنش به مانند رسول خدا صلی الله علیه و آله بود و لذا او را ام ابیها .نامیدند در کتاب "اسد الغابة" آمده که فاطمه را ام ابیها کنیه داده اند؛ زیرا او محبوب ترین مردم نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بود...»

او نیز می نویسد:

«تتابعت على رسول الله صلی الله علیه و آله المصائب بموت ،خديجة، وكانت له وزير صدق على الاسلام وبموت عمّه ابوطالب، وكان له عضداً و منعة و ناصراً على قومه وذلك قبل مهاجره الى المدينة بثلاث سنين. فلمّا هلك ابو طالب نالت قريش من رسول الله صلی الله علیه و آله من الأذى ما لم تكن تطمع به في حياة ابي طالب، حتى اعترضه سفيه من سفهاء قريش فنثر على رأسه تراباً. فلما نثر ذلك السفيه على رأس رسول الله صلی الله علیه و آله ذلك التراب دخل رسول الله صلی الله علیه و آله بيته و التراب على رأسه.... بكت الزهراء و هي تغسل عن رأس ابيها صلی الله علیه و آله التراب مشهد جميل ليس كمثل جماله جمال، مشهد من مشاهد «الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللهِ»، مشهد من مشاهد «وَ أُوذُوا فِي سَبِيلي». و من هو هذا الذي ينثرون التراب على رأسه؟! انه اشرف خلق الله قاطبة و من هي هذه التي تغسل عن رأسه التراب؟! انّها سيدة نساء العالمين. وتلك مقاماتهم العُلى التى لا يدانيهم فيها احد من العالمين، و من تلك المقامات العلى و من تلك المشاهد الحسنى كانت الزهرا علیهاالسلامء ترتفع ثم

ص: 322


1- حياة فاطمة، ص 363

ترتفع، ثم ترتفع فوق النساء جميعاً، حتى بلغت مقام (سيدة نساء العالمين) فاستوت علیه»؛(1) «با مرگ خدیجه مصیبت ها یکی پس از دیگری بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شد؛ چرا که خدیجه وزیر راستینی برای پیامبر صلی الله علیه و آله در راه اسلام ،بود و نیز به مرگ عمویش ابو طالب که بازوی رسول خدا و نگه دار و ناصر بر قومش بود و این قبل سه سال از هجرتش به مدینه بود چون ابو طالب وفات يافت قریش اذیت و آزاری را که در زمان حیات او نمی توانستند نسبت به حضرت داشته باشند را شروع کردند به حدی که سفیهی از سفیهان قریش جلو راه حضرت را گرفته و خاک بر سرش باشید. چون آن سفیه چنین کرد رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که خاک بر سرش ریخته بود وارد خانه شد... زهرا گریست و شروع به شستن سر پدرش از خاک نمود. موقعیت زیبایی بود که همانند آن زیبایی یافت نمیشود موقعیتی از موقعیتهای (کسانی که رسالتهای خداوند را ابلاغ میکنند) و موقعیتی از موقعیت: (و در راه من آزار و اذیت میبینند) کیست آن کسی که خاک را از سر پیامبر صلی الله علیه و آله پاک میکند؟ او که اشرف تمام خلق خداست؟ و کیست آن کسی که سر پیامبر صلی الله علیه و آله را از خاک میشوید؟ آری او سرور زنان عالم است و این است مقامات بلند آنان که هیچ کس از عالمیان به مقامشان نمیرسند و از این مقامات بلند و از این موقعیتهای نیک است که فاطمه زهرا بلند مرتبه میشود و به حدی مقامش بالا میرود که از همه زنان برتر می،گردد تا به مقام سرور زنان عالمیان رسیده و بر آن کرسی تکیه میزند»

ص: 323


1- حياة فاطمة علیهاالسلام محمود شلبی، ص 105-107

4 - عبد الفتاح عبدالمقصود

او میگوید: «شاید فاطمه علیهاالسلام پیش از این هیچ روزی همانند آن روز نگریسته بود. از کفار حرم خدا گذشت ناگهان پچ پچ گروهی از مهتران قریش را شنید که برای کشتن پدرش مشورت میکردند و میگفتند: هنگامی که محمد از اینجا گذشت باید هر یک از ما ضربه ای به او بزند.

پیکر خوفناکشان درندگان دشت و و جانوران بیشه را می مانست همانند یک دسته چنگال و نیش و ناخن و منقار گرد هم آمده بودند پچ پچ میان تهی آنان بسان نجوای شیطان بود بگونه فش فش افعی ها فاطمه علیهاالسلام درنگ نکرد تا آن ماران ته مانده زهر خود را بیفشانند، و آیا نیازی به درنگ کردن بود در حالی که آنان شمشیرهای تیز خود را در دست آماده کرده بودند، شمشیرهایی که از بسیاری برنده گی و جلا همانند پرتو خورشید میدرخشید؟ فاطمه با شتاب از آن جایگاه بیرون رفت اشگهایش بر گامهایش پیشی گرفت پدر را از آن خبر آگاهی داد و گفت: اکنون من از نزد گروهی از قریشیان گذشتم که در کنار حجر اسود هم پیمان شدند و به لات و عزّی و منات و اساف و نائله سوگند یاد کردند چون تو را ببینند برخیزند و با شمشیرهایشان تو را بزنند و بکشند.

فاطمه علیهاالسلام درست کار همان مردی را انجام داد که به سوی موسی صلی الله علیه و آله دوید تا او را از ماندن در شهر خود بیم دهد (گفت ای موسی! گروه درباره تو مشورت میکنند که بکشندت بیرون رو براستی که من برای تو خیر خواهم).(1)

لکن پدر فاطمه علیهاالسلام همانند موسای کلیم از سرزمین خود بیرون نرفت، سر فراگوش دختر آورد و به نرمی گفت: دخترکم گریه مکن دل فاطمه علیهاالسلام با سخن پدر که از هر

ص: 324


1- سوره قصص، آیه 20.

حرفش مهر میبارید آرامش گرفت اشکهایش خشک شد، لبخندی بر چهره تابناکش نمایان گشت....»(1)

5 - محمود مهدی استانبولی و مصطفی ابوالنصر شبلی

این دو مشترکاً در کتاب «نساء حول الرسول صلی الله علیه و آله» درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسند:

«و استبشر رسول الله صلی الله علیه و آله بمولدها و توسم فيها البركة واليمن، فسماها فاطمة و لقبها ب-(الزهراء). وكانت تكنى ام ابيها. وكانت رضى الله عنها شديدة الشبه لأبيها اصلی الله علیه و آله»،(2) «رسول خدا صلی الله علیه و آله به ولادت آن حضرت شاد شد و او را مایه بركت و خوش یمن دانست و او را فاطمه نامید و لقبش را (زهرا) و کنیه اش را (ام ابيها) گذاشت او رضی الله عنها شباهت بسیاری به پدرش داشت».

6- حافظ ابن حجر

او در کتاب «الاصابة» دربارهٔ القاب و کنیه های حضرت زهرا علیهاالسلام میگوید:

«انّها تلقب بالزهراء، وكانت تكنى امّ أبيها»؛(3) «فاطمه ملقب به زهرا علیهاالسلام بود و او را ام ابیها کنیه میدادند»

7- احمد خلیل جمعه

او که از علمای اهل سنت سوریه میباشد، می نویسد:

«اذا احببنا ان نجمل صفات فاطمة الزهراء رضوان الله عليها بكلمة واحدة تغنى عن كلماتٍ وكلماتٍ، نستطيع ان نقول: انها ام ابيها، حيث درجت في بيت ابویها و من ابواها؟

ص: 325


1- فاطمه زهرا علیهاالسلام عبد الفتاح عبد المقصود، ج 1، ص 195 و 196.
2- نساء حول الرسول صلی الله علیه و آله ، ص 143
3- الاصابة، ج 4، ص 365

سيدنا و حبيبنا رسول الله صلى الله عليه وآله و سلم ، اکرم خلق الله على الإطلاق، المبعوث رحمة للعالمين. وسيدتنا و امنا خديجة الطاهرة سيدة نساء العالمين، واكرم امرأة على الرسول صلی الله علیه و آله، و احبهنّ الى قلبه الشريف...

في ربّى رياض قلبين كبيرين قلب ابيها و قلب ،امّها نَعَمَت فاطمة الزهراء بحنانهما، وقطفت من زهر رياضهما الحب والعطف والرحمة، فحظيت بالحنان منهما....

فى مهد الايمان نشأت الزهراء نشأة جدّ و اعتكاف، نشأة وقار و حياء، فكانت ساكنة النفس قوية القلب، صافية السريرة، لاتعرف الا الايمان ولا يعرفها الا الايمان...

بعد وفاة خديجة ام الزهراء، كانت الزهراء تنهض بأعباء البيت النبوى، وترعى اباها الكريم وتفيض عليه من عطفها وحبها، حتى دعاها اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله بام النبى او ام ابیها»؛(1) «هر گاه بخواهیم صفات فاطمه زهرا رضوان الله عليها را در یک کلمه خلاصه کنیم که از کلمات بسیار ما را بی نیاز کند می توانیم بگوییم که او مادر پدرش میباشد و در خانه پدر و مادرش به مقامات عالی رسید.

پدر او کیست؟ سرور وحبيب ما رسول خدا صلی الله علیه و آله، كریم ترین خلق خدا به طور مطلق کسی که به عنوان رحمت عالمیان مبعوث شده است و سرور ما و مادرمان خدیجه ،پاک سرور زنان ،عالمیان وکریم ترین زن نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله ومحبوب ترین آنان به قلب شريفش...

در تربیت گاه باغ دو قلب بزرگ قلب پدرش و قلب مادرش با مهربانی آن دو

ص: 326


1- نساء اهل البيت احمد خليل جمعه، ص 533و 534

فاطمه زهرا رشد یافت و از دسته گلهای باغ آن دو محبت و عطوفت و رحمت ،چید و از مهربانی آن دو بهره ها گرفت....

در گهواره ایمان زهرا رشد یافت رشدی همراه با جدیت و توجه رشدى همراه با وقار وحيا. لذا فاطمه نفسی ،آرام قلبی ،قوی باطنی صاف داشت و جز ایمان را نمیشناخت و جز ایمان نیز او را نمی شناخت.

بعد از وفات خدیجه مادر زهرا همیشه زهرا قیام به شؤون خانه نبوت مینمود، و پدر کریمش را مراعات میکرد و از عطوفت و محبتش او را سیراب مینمود تا به حدی که اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله او را به مادر پیامبر یا مادر پدرش لقب دادند»

8 - وداد سکاکینی

او که از نویسندگان مصری میباشد درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسد:

«ناداها محمّد: يا فاطمة يا ام ابيك وكان فى صوته غنة ملائكة، فياضة ،بالحنان ممزوجة بالحزن و الإشفاق صعدت من فمه، لكنها كانت من سويداء قلبه

فاقبلت الزهراء نحو ابيها تمشي مشيته المحببة اليها وكانت خفيفة الخطى باسمة الوجه، متألقة العينين، تتلقى من رسول الله نفحة ايمانه و رضاه، وبركة ابوته و نبوته

سعت فاطمة الى ابيها تقرأ على وجهه المهيب بذكاء النظرة واستشفاف الفطنة لمحة الوحى. فقبلت يده و قالت نعم يا رسول الله! بروحى انت و ولد...»(1) «محمد او را ندا داد: ای مادر پدرت در صورتش آوای ملائک بود همراه با

ص: 327


1- امهات المؤمنين و بنات الرسول وداد سکاکینی، ص ،134، دار الفكر العربي، قاهره

جوشش از مهربانی ممزوج به حزن و شفقت که از دهانش بیرون آمد ولی از اندرون قلبش زهرا به سوی پدرش آمد و همانند کسی که محبوب نزد پدرش است راه میرفت او آرام آرام گام بر می داشت با صورتی بشاش چشم هایی برافروخته و از رسول خدا صلی الله علیه و آله دم ايمان ورضا و برکت پدرانه و نبوتش را تلقی مینمود

فاطمه علیهاالسلام متوجه پدر شد و در صورت باهيبتش ذكاوت نظر و شفافیت زیرکی را

هنگام نزول وحی میدید فاطمه دستان پدر را بوسید و عرض کرد: آری ای رسول خدا روح و فرزندانم به فدای تو باد...»

نمونه هایی از مادری فاطمه زهرا نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله

الف) مادری برای پیامبر صلی الله علیه و آله در مکه

مسلم به سندش از ابو حازم نقل کرده:

«انّه سمع سهل بن سعد يسأل عن جرح رسول الله صلی الله علیه و آله يوم أحد؟ فقال: جرح وجه رسول الله صلی الله علیه و آله و کسرت رباعيته و هشمت البيضة على رأسه فكانت فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله تغسل الدم، وكان على بن ابي طالب علیه السلام يسكب عليها بالمجن. فلما رأت فاطمة ان الماء لا يزيد الدم الأكثرة اخذت قطعة حصير فاحرقته حتى صار رماداً ثم الصقته بالجرح فاستمسك الدم»؛(1) «او شنید که سهل بن سعد از جراحت رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز احد سؤال میکند؟ او گفت: صورت رسول خدا صلی الله علیه و آله مجروح و دندان او شکسته و کلاه خود بر

ص: 328


1- صحیح مسلم، ج 5، ص 178؛ صحيح البخاری، ج 3، ص 229؛ السنن الكبرى، ج 9، ص 30

سر او شکسته شد. فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله خون را از حضرت میشست و علی بن ابی طالب علیه السلام با کلاه خود بر او آب می ریخت چون فاطمه دید که ،آب خون را زیادتر میکند قطعه حصیری برداشت و آن را آتش زد تا خاکستر شود آنگاه خاکستر را به محل جراحت چسبانید و در آن هنگام بود که توانست خون را قطع کند».

ابن ابی الحدید از واقدی نقل کرده:

«و خرجت فاطمة علیهاالسلام فى نساء و قد رأت الذى بوجه ابيها علیهاالسلام فاعتنقته و جعلت تمسح الدم عن وجهه و رسول الله صلی الله علیه و آله يقول : اشتد غضب الله على قوم دموا وجه رسوله ...»(1) «فاطمه علیهاالسلام با جماعتی از زنها بیرون آمد در حالی که مشاهده کرده بود چگونه صورت پدرش خون آلود است پدر را در بغل گرفت و شروع به پاک کردن خون از صورت حضرت کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: غضب خدا شدید شد بر قومی که صورت رسولش را خون آلود کردند...».

ب) مادری برای پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه

ابوایوب انصاری میگوید:

«انّ رسول الله صلی الله علیه و آله مرض مرضة فأتته فاطمة علیهاالسلام تعوده و هو ناقه من مرضه، فلمّا رأت ما برسول الله صلی الله علیه و آله من الجهد والضعف خنقتها العبرة حتى جرت دمعتها على خدّها، فقال النبي صلی الله علیه و آله لها: يا فاطمة ان الله جل ذكره اطلع على الارض اطلاعة فاختار منها اباك واطلع ثانية فاختار منها بعلك، فأوحى الى فأنكحتكه، اما علمت يا فاطمة ان لكرامة الله اياك زوجك اقدمهم سلماً

ص: 329


1- شرح ابن ابی الحدید، ج 15، ص 35

واعظمهم حلماً واكثرهم علماً. قال: فسرّت بذلك فاطمة علیهاالسلام و استبشرت بما قال لها رسول الله صلی الله علیه و آله»(1) ، «رسول خدا صلی الله علیه و آله مريض شده بود، فاطمه علیهاالسلام به عیادت او آمد در حالی که حضرت تازه از مریضی بیرون آمده بود و بدنش ضعیف بود. چون در چهره رسول خدا صلی الله علیه و آله آثار مریضی وضعف مشاهده کرد گریه گلویش را فشرد به حدی که اشکهایش بر گونه اش جاری گشت. پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: ای فاطمه خداوند- جل ذکره- نظری بر زمین کرد و از میان آن پدرت را انتخاب نمود و سپس بار دوم نظر کرد و از میان آن شوهرت را برگزید و به من وحی نمود تا او را به ازدواج تو در آورم آیا ندانستی ای فاطمه همانا به جهت کرامت خدا به تو بود که تو را به ازدواج کسی درآورد که در اسلام بر همه پیشتر و در حلم از همه بزرگتر و در علم از همه بیشتر بود. ابوایوب میگوید فاطمه علیهاالسلام به این مطلب و آن بشارتی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به او داد مسرور شد...»

ص: 330


1- خصال، ص 412

نور فاطمه علیهاالسلام منشأ تحوّل مذهبى

ص: 331

قصه فدک و مناظره حضرت زهرا علیهاالسلام و احتجاج او یکی از عوامل استبصار و تحول مذهبی در اهل سنت به حساب می آید.

یکی از این گونه افراد عبدالمنعم حسن مستبصر سودانی است، او در تأثرش نسبت به خطبه فدکیه حضرت زهرا علیهاالسلام میگوید:

«كلمات كالسهم نفذت الى اعماقي فتحت جرحاً لا اظنه يندمل بسولة ويسر غالبت دموعى و حاولت منعها من الانحدار ما استطعت، ولكنها انهمرت وكانها تصرّ على ان تغسل عار التاريخ في قلبي، فكان التصميم للرحيل عبر محطات التاريخ للتعرف على مأساة الأمة، وتلك كانت هي البداية لتحديد هوية السير و الانتقال عبر فضاء المعتقدات و التاريخ و الميل مع الدليل...»(1) «سخنانی همچون تیر در اعماق وجودم نفوذ کرد آنگاه جراحتی را باز نمود که گمان نمیکنم به این آسانی بسته شود جراحتی که بر اشکهایم غلبه نمود و درصدد برآمدم تا حدّ استطاعتم از ریختن آن جلوگیری کنم ولی نتوانستم از آن جلوگیری نمایم و لذا اشکهایم سرازیر شد و گویا اصرار داشت تا ننگ تاریخ را در قلبم .بشوید. او تصمیم داشت تا با خطوط تاريخ حرکت کند تا از مصائب امت آگاه شود و این شروع ماهیت حرکت و انتقال از فضای اعتقادات تاریخ ومیل با دلیل است...».

ص: 332


1- بنور فاطمة علیهاالسلام اهتديت ص 60

او بعد از گوش فرا دادن به خطبه فدکیه میگوید:

«تدفق شعاع كلماتها الى اعماق وجداني وضح لى ان مثل هذه الكلمات لا تخرج من شخص عادى حتى ولو كان عالماً مفوهاً درس آلاف السنين، بل هي في حد ذاتها معجزة، كلمات بليغة .... عبارات رصينة حجج دامغة، و تعبير قوى... تركت نفسى لها و استمعت اليها بكل كياني و عندما بلغت خطبتها الكلمات التي بدأت بها هذا الفصل لم اتمالك نفسى و زاد انهمار دموعي. و تعجبت من هذه الكلمات القوية الموجهة الى خليفة رسول الله صلی الله علیه و آله، و مما زاد في حيرتي انها من ابنة رسول الله صلی الله علیه و آله، فماذا حدث؟ و لماذا... وكيف؟! و مع من كان الحق، و قبل كلّ هذا هل هذا الاختلاف حدث حقيقة؟ وفي الواقع لم اكن اعلم صدق هذه الخطبة، ولكن اهتزت مشاعرى حينها وقرّرت الخوض في غمار البحث بجدية مع اوّل دمعة نزلت من آماقى ...»؛(1) «شعاع کلمات حضرت زهرا علیهاالسلام در اعماق وجدانم تأثیر گذاشت و برای من واضح شد که مثل این سخنان از شخص عادی صادر نمیشود گرچه عالمی باشد که هزاران سال درس خوانده باشد بلکه این کلمات به نوبه خود معجزه است، کلماتی بلیغ ... عباراتي محکم و حجت هایی قانع کننده و تعبیری قوی... تمام وجودم را در اختیار آن گذاشته و تمام حواسم را به شنیدن آن جلب کردم و چون خطبه اش به کلماتی رسید که من به آنها این فصل را شروع کردم نتوانستم خودم را نگه دارم لذا گریه ام زیاد شد و از این سخنان قوی که متوجه خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله شده تعجب نمودم و چیزی که حیرتم را زیاد کرد این بود که این سخنان از دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله صادر میشد، چه اتفاقی افتاده است؟

ص: 333


1- همان

و چرا و چگونه؟ و حق با چه کسی است؟ و قبل از هر چیز آیا حقیقتاً این اختلاف واقع شده است؟ در حقیقت من قبل از آن علم به صدق این خطبه ،نداشتم ولی تمام وجودم در آن وقت به لرزه درآمد و با اولین اشکی که از دیدگانم بیرون آمد قرار گذاشتم تا به طور جدی وارد بحث شوم...».

ص: 334

فاطمه زهرا علیهاالسلام در نگاه دیگران

اشاره

ص: 335

احمد خلیل جمعه از علمای اهل سنت درباره توصیف حضرت زهرا علیهاالسلام از سوی علمای اهل سنت مینویسد:

«فى رحلتى الميمونة المباركة مع سيدتنا فاطمة الزهرا رضى الله عنها، لاحظت عظيم الأثر الذى تركته بصماتها المعطار في سطور علماء الأدباء و ادباء العلماء، کالشافعی و ابی نعیم الاصبهانی و ابن جابر الاندلسی، و الذهبي و غيرهم كثير ممن لا يخصون.

و عند ما وضعت نصب عيني الحديث عن فاطمة الزهراء، وجدت امامى ثروة عظيمة من تراث الكفر ، و من نفخات و رشحات الأقلام التي جادت بها قرائح اعلياء العلماء، واكابر السادات وسادات الأكابر فى كلّ فنّ من فنون المعرفة. ولو جمعت تلكم الآثار الحسان لتحصل عندنا مجلدات كبيرة، قد لانستطيع حصرها ضمن مئات الصفحات. سنعيش لحظات في ضلال تلك النفخات الندية التي سمحت بها القرائح في مختلف العصور من علماء و ادباء و شعراء، استلهموا فنّ معارفهم من فاطمة الزهراء و من اهل البيت النبوى الكريم فجاؤا بسحر ،حلال يهمس بأعماق القلوب فيأخذ بجامعها، ويروى ظمأ النفوس التي تود الاستزادة من شرب رحيق سِيَر هؤلاء الأطهار، ومن منا لا يرتوى من معين سيرتهم...»(1) «در حرکت با میمنت و مبارکی که با سرور ما فاطمه زهرا

ص: 336


1- نساء اهل البيت احمد خلیل جمعه، ص 583 و 584

رضی الله عنها داشتم اثر عظیمی را ملاحظه کردم که آن حضرت با سیره و اخلاق معطّرش در سطرهای علمای ادیب و ادیبان علما ،همچون شافعی وابو نعيم ،اصبهانی و ابن جابر اندلسی و ذهبی و افراد بسیار دیگری که قابل شمارش نیست به جای گذاشته شده است.

و چون در مقابل چشمانم نوشته هایی دربارۀ فاطمه زهرا را گذاشتم در برابرم ثروت عظیمی از میراث فکری و گفته ها و نوشته جاتی را مشاهده کردم که قریحه های علمای بلند مرتبه و بزرگ مردان و مردان بزرگ در هر فن از فنون معرفت به نهایت زیبایی از خود به جای گذاشته اند و اگر بخواهم آن آثار زیبا ونیکو را جمع کنم به چند جلد کتاب بزرگ خواهد رسید که نمیتوانم در ضمن صدها صفحه محصور نماییم. زود است که لحظاتی را در سایه های آن کلمات ارزشمندی که قریحه های علما و ادیبان و شعرا در عصرهای مختلف از خود به جای گذاشته زندگی کنیم تا فن معارف آنان را از فاطمه زهرا و از اهل بیت نبوی کرام الهام گیریم؛ زیرا که آنان از خود [در این باره] سحر حلال آورده اند که با اعماق قلبهای انسان سخن میگوید وهمه اطراف آن را در بر میگیرد و تشنگی نفسهایی را که احتیاج مبرمی به آشامیدن از شربت سیره آن پاکان دارد را سیراب میکند و چه کسی است از ما که از آب گوارای سیره آنان سیراب نگردد...»

ص: 337

عنایات خداوند به فاطمه زهرا علیهاالسلام

خداوند متعال به فاطمه زهرا علیهاالسلام و عنایات و الطاف خاص و ویژه ای داشته که او را از دیگران ممتاز ساخته است. اینک به نمونه هایی از آنها که در کلمات علمای اهل سنت آمده اشاره میکنیم؛

1 - ازدواج فاطمه زهرا علیهاالسلام به امر خداوند متعال

علامه عبدالرؤف مناوی مینویسد:

«و كان تزويج المصطفى فاطمة لعلى بأمر الله تعالى. فعن ابن مسعود انه صلی الله علیه و آله قال: (انّ الله تعالى امرنى ان ازوج فاطمة من على). ورواه الطبرانی و رجاله ثقات»(1) «ازدواج مصطفی فاطمه زهرا را به علی به دستور خداوند متعال بود از ابن مسعود رسیده که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: (همانا خداوند متعال مرا دستور داده که فاطمه را به علی تزویج نمایم) این خبر را طبرانی روایت کرده و رجال آن همگی از افراد ثقه اند».

ص: 338


1- اتحاف السائل، ص 34؛ جمع الجوامع، سیوطی، ج 1، ص 162

او در ادامه مینویسد:

«.... و امّا وقوع التزويج بالأمر الالهى لعلى وخطبة الشيخين لها قبل ذلك جعل الدرع ،صداقاً ، فلاشك فيه؛ لوروده من طرق بأسانيد صحيحة»؛(1) «... و اما اینکه وقوع ازدواج به امر الهی برای علی بوده و قبل از آن ابوبکر و عمر از او خواستگاری کرده بودند [و پیامبر صلی الله علیه و آله به آنان جواب رد داده بود] و مهر فاطمه از سوی علی زره او بود همگی از قضایایی است که در آنها شکی وجود ندارد؛ زیرا که از طرق مختلف با سندهای صحیح وارد شده است».

2 - رضای خدا ورسول در رضای فاطمه علیهاالسلام

سید احمد سایح در مقدمه کتاب خود درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسد:

«فانى قد استخرت الله تبارك وتعالى فى ان اجمع بعض المناقب في فضل الطاهرة السيدة فاطمة الزهرا- رضى الله تعالى عنها و ارضاه - سائلاً المولى جل و علا ان يمدني بمدده و ان يعينني على ذلك بمنه وكرمه؛ لانّ رضا الزهراء هو رضاء الله تعالي ولرسوله صلی الله علیه و آله. قال تعالى: «وَاللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَن يُرْضُوهُ». قال رسول الله صلی الله علیه و آله للسيدة فاطمة الزهراء - رضى الله عنها - : (إنّ اللهَ یَغضِبُ لِغَضَبِکِ و یَرضى لِرضاکِ)»؛(2) «من با خدای تبارک و تعالی مشورت کردم در این که برخی از مناقب را در فضيلت طاهرة سيده فاطمه زهرا- رضى الله تعالى عنها وارضاه - جمع کنم و از مولی جلّ وعلا می خواهم تا مرا به مددش کمک کند و مرا بر این کار به منت و کرمش یاری نماید؛ زیرا رضایت

ص: 339


1- همان، ص 49
2- الاضواء في مناقب الزهرا علیهاالسلام، سید احمد سایح، ص 17

زهرا علیهاالسلام همان رضایت خدای متعال و رسولش میباشد خداوند متعال فرمود: (و خدا و رسولش سزاوارترند که رضایتشان جلب شود) رسول خدا صلی الله علیه و آله به خانم فاطمه زهرا علیهاالسلام رضى الله عنها فرمود: (همانا خداوند به رضایت تو راضی و در غضب تو غضبناک میشود)»

3 - فاطمه زهرا علیهاالسلام در قرآن

احمد خلیل جمعه از علمای اهل سنت در این باره مینویسد:

«فى القرآن الكريم مواضع تشير الى مكانه فاطمة الزهرا رضى الله عنها و مكانة اولادها في البيت النبوى الذى اذهب الله عنه الرجس وطهره تطهيراً. و في سورة آل عمران لمحات لطيفة الى فاطمة الزهرا و اولادها رضوان عليهم فى وفد نجران وقصة المباهلة و ...

هذا و قد ورد ذكر فاطمة الزهرا رضى الله عنها في موضع آخر من القرآن الكريم، حيث ورد فى سورة الاحزاب ما يشير الى ذلك اشارة بينة واضحة. فقد ورد في التفسير و الصحاح والسنن انّ رسول الله صلی الله علیه و آله كان يمر بباب فاطمة ستة اشهر اذا خرج الى صلاة الفجر و يقول: (الصلاة يا اهل البيت، «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»(1)

ورد ان رسول الله صلی الله علیه و آله وضع على الحسن و الحسين و على و فاطمة كساء، ثم قال: (اللهم هؤلاء اهل بيتى و خاصتي اذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيراً)...

و في سورة الشورى اشارة الى الزهراء و بنيها في قوله تعالى: «قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى»(2)

ص: 340


1- سوره احزاب، آیه 33
2- سوره شوری، آیه 23

ذكر اهل التفسير انّ الحسن والحسين قد مرضا فنذر على وفاطمة وجارية لها اسمها فضة ان عوفيا صيام ثلاثة ايام فبرءا فصاموا اول يوم و وضعوا العشاء اقراصاً من شعير، فوقف ،سائل فآثروه و طووا، ثم وقف عليهم في الليلة الثانية يتيم، فآثروه وطووا، وفى الليلة الثالثة وقف عليهم ،اسير، فآثروه وطووا، فنزل قول الله عزوجل: (يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخَافُونَ يَوْماً كَانَ شرة مُسْتَطِيراً * وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً * إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَ لَا شُكُوراً»؛(1) «در قرآن مواضعی است که اشاره به منزلت فاطمه رضى الله عنها ومنزلت اولاد او در خاندان نبوی دارد، خاندانی که خداوند از آنها پلیدی را برده و به طور کلی پاکشان نموده است.

و در سوره آل عمران اشاراتی لطیف به فاطمه زهرا واولاد او رضوان الله عليهم در قصه نجران وقصه مباهله دارد...

و نیز یاد فاطمه زهرا رضی الله عنها در مواضع دیگری از قرآن کریم شده که از جمله آنها در سوره احزاب آیه ای وارد شده که اشاره روشن و واضحی بر آن دارد.

در تفسیر وصحاح وسنن وارد شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله از خانه فاطمه تا شش ماه هنگام رفتن برای نماز صبح عبور میکرد و می فرمود: (نماز ای اهل بیت ،نماز همانا خداوند اراده کرده تا مطلق پلیدی را از شما دور کرده و شما را به مطلق طهارت برساند).

در حدیث آمده که رسول خدا بر روی حسن وحسين وعلى وفاطمه

ص: 341


1- سوره انسان آیات 97

پارچه ای انداخت و سپس فرمود: (بارخدایا اینان اهل بيت من واز خواص من هستند هر گونه پلیدی را از آنان دور کرده و به طور مطلق پاکشان گردان)...

و در سوره شوری اشاره به زهرا علیهاالسلام و اولاد او شده در قول خداوند متعال: (بگو بر رسالتم مزدی نمیخواهم جز دوستی خویشاوندانم)

اهل تفسير ذكر کرده اند که حسن و حسین مریض شدند. علی و فاطمه و کنیز آن دو به نام فضه نذر کردند که اگر آن دو خوب شوند سه روز روزه ،بگیرند آن دو عافیت یافتند لذا روز اول را روزه گرفتند، و غذا را که چند قرص نان جو بود سر سفره آوردند تا بخورند که سائلی آمد و همگی نان خود را به او ایثار کرده و شکم خالی به سر بردند در شب دوم یتیمی آمد و آنها قرص نان خود را به او ایثار کردند و شکم خالی به سر بردند. و در شب سوم اسیری آمد و همگی ایثار کرده و گرسنه به سر بردند. این جا بود که قول خداوند نازل شد: (آنها به نذر خود وفا میکنند و از روزی که شرّ و عذابش گسترده است میترسند و غذای [خود] را با این که به آن علاقه [و نیاز] دارند به "مسکین" و "یتیم" و "اسیر" میدهند! [و میگویند:] ما شما را به خاطر خدا اطعام میکنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمیخواهیم!».

4 - نسل پیامبر صلی الله علیه و آله از حضرت زهرا علیهاالسلام

توفیق ابو علم میگوید:

«كريمة الرسول صلی الله علیه و آله، و اصغر بناته و احبهنّ اليه و قد انقطع نسل الرسول صلی الله علیه و آله الا من فاطمة، وبذلك يكون الله قد آثرها بالنعمة الكبرى، فحصر في ولدها

ص: 342

ذرية الرسول و حفظ بها اشرف سلالة عرفتها العرب منذ كانت فهى وحدها الوعاء الطاهر للسلالة الطاهرة و المنبت الطيب لدوحة الأشراف من آل البيت بل هي اطهر امّ عرفتها الأجيال...»(1) «کریمه پیامبر صلی الله علیه و آله و کوچکترین ،دخترانش و محبوب ترین آنها به سوی او نسل پیامبر صلی الله علیه و آله به جز از فاطمه منقطع شد و به این عنایت خداوند او را به نعمت بزرگی ایثار نمود و در اولاد او ذریه پیامبر صلی الله علیه و آله را منحصر و اشرف سلاله ای را که عرب از ابتدا شناخته بود را به واسطه او حفظ نمود. فاطمه به تنهایی آن ظرف پاک برای سلاله پاک و محل رویش بوی خوش برای رشد اشراف از آل بیت بود بلکه آن حضرت پاکترین مادری بود که دورانها آن را شناخته است....»

ص: 343


1- همان، ص 33

عظمت مقام فاطمه زهرا علیهاالسلام

فاطمه زهرا علیهاالسلام آن قدر دارای عظمت و جلالت است که همه بر آن اتفاق نظر دارند اینک به نمونه های از اعترافات اهل سنت و مسیحیان اشاره میکنیم؛

1 - فاطمه زهرا علیهاالسلام در یکتا

احمد خلیل جمعه از نویسندگان اهل سنت ساکن دمشق درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسد:

«لو قُدّر في يوم من الأيام ان تصاغ الكلمات من عبير الزهر و رحيق الورد و تكتب بها سير النبلاء و حياة الفضلاء، لكانت سيدتنا الزهراء احق الناس في هذا، كيما تكون سيرتها ندية شذيّة عَطِرة؛ كتابة وقراءة وسماعاً وحفظاً.

فالزهراء رضوان الله عليها جوهرة فريدة بين النساء، اختصت بمكارم حسان لم ترق اليها امرأة قط في عصر من العصور، فهى البضعة النبوية الطاهرة، و امّ الفضائل الكريمة الباهرة، ابنة الرسول الكريم، و ابنة احب ازواجه اليه، و هي زوج اقرب اصحابه صلی الله علیه و آله منه ، قد اختصت بالذرية الطاهرة من اولاده صلی الله علیه و آله...»(1)

ص: 344


1- نساء اهل البيت في ضوء القرآن و الحديث، احمد خليل جمعه، ص 531، اليمامة للطباعة والنشر والتوزيع، دمشق، بيروت.

«اگر در روزی از روزها مقدر شود که کلماتی از بوی خوش و عطر گل ریخته شود و با آن سیرهٔ انسانهای با ارزش و زندگی افراد فاضل نوشته ،گردد سرور ما زهرا سزاوارترین افراد به این کار است تا این که سیره او تازه و نو و معطّر ،باشد از حیث نوشتن و قرائت و شنیدن و حفظ کردن.

پس زهرا رضوان الله علیها گوهر یکتایی است بین زنان که به مکارم نیک اختصاص یافته است مکارمی که هیچ زنی در هیچ عصری به آن دست نیافته چرا که او پاره پاک وجود پیامبر صلی الله علیه و آله و مادر فضايل كريم روشن است، او دختر رسول کریم صلی الله علیه و آله، دختر محبوب ترین همسران نزد پیامبر می،باشد و او همسر نزدیکترین اصحاب به پیامبر صلی الله علیه و آله میباشد که از بین اولادش به ذریه طاهره اختصاص پیدا کرده است...»

2 - عدم معرفت به حقیقت مقام فاطمه زهرا علیهاالسلام

سلیمان کتانی نویسنده مسیحی درباره حقیقت مقام حضرت زهرا علیهاالسلام و عجز انسان از درک آن می نویسد:

«... فالريشة التي في انملى ليس عليها ان تكون مختبراً يحلّل نسبة الحديد و الكبريت في ساق زهرة اكثر ممّا لها ان ترسم اللون فيها، وتهتز من فوح العبير.

ان فاطمة الزهرا هي اجل من ان تشير اليها الأسانيد، واكرم من ان تدلّ عليها السرود، يكفينا أطاراً كونها ابنة محمّد، و زوجة على، و ام الحسن و الحسين، وسيّدة نساء العالمين»؛(1) «.... پس قلمی که در دست من است بیش از آن که در

ص: 345


1- فاطمة الزهراء وتر فى غمد، ص 23

پی تحلیل نسبت به آهن و گوگرد موجود در ساقه گل باشد میباید در مقام آن باشد که از رنگ زیبا و بوی دلاویز آن گل نقشی بیافریند. بی تردید فاطمه زهرا مقامی والاتر از آن دارد که سندهای تاریخی به سوی او اشاره کنند و گرامی تر از آن است که شرح حال گونه ها به جانب وی راهنما باشند. فاطمه را همین چارچوب کافی است که وی دخت محمد و همسر علی و مادر حسن و حسین و بزرگ بانوی همه جهانها است».

3 - قصور از درک مقام فاطمه زهرا علیهاالسلام

زینب حکیم شحادة از نویسندگان سنّی سوری در مقدمه کتابش به نام «فاطمة الزهراء نبراس الرسالة الاسلامیة» درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسد:

«انّى اتهيب الدخول فى حياتك يا سيدتى و انت التي قال فيها رسول الله صلی الله علیه و آله الذي لا ينطق عن الهوى ولا يتأثر بنسب او سبب: (فاطمة بضعة منّى من آذاها فقد آذاني و من احبّها فقد احبّنى فاطمة سيدة نساء العالمين).

أنّى لقلمى ان يصوّر حياتك التي عشتها في مكة تشهدين الحرب المقدسة بين الشرك والايمان، وتصلّين نارها منذ طفولتك الباكرة، وترين بعينيك موت امك الحنون، ثم هجرة ابيك الى يثرب و انّى لى ان اجتاز عقبة دارك في المدينة لأصور حياتك مع زوجك و اطفالك.

ليس لى شفيع على جرأتى فى ان اكتب عنك سوى حتى لكم آل بيت الرسول الكرام الذى ملأت قلبی به آيات الله البينات التي تشهد لكم بالطهارة وعلو المقام. ففيكم نزلت آية التطهير و المباهلة والمودة، وسورة الدهر، وكثير

ص: 346

من غيرها من آيات الذكر الحكيم، خص رسول الله صلی الله علیه و آله معانيها فيكم. و ما كان هذا المأثور عن رسول الله صلی الله علیه و آله الا ترديداً لصدى الوحي وصياغة لمضمون القرآن. قال رسول الله صلی الله علیه و آله: (تركت فيكم ما ان تمسكتم به لن تضلوا ابداً؛ کتاب الله و عترتى اهل بيتي).

و رحم الله الامام الشافعى اذ قال:

یا آل بيت رسول الله حبّكم *** فرض من الله في القرآن انزله

كفاكم من عظيم الفضل انكم *** من لا يصلى عليكم لا صلاة له

وها انا اليوم كلّما هممت السير في دنياك الرحبة اشعر بسمو الرفعة امام هذا التراث المجيد الموجه. لقد آثرك الله يا سيدتى بالنعمة الكبرى، فحصر فيك ذرية ابيك المصطفى و حفظ بها اشرف سلالة عرفها البشر والتاريخ الاسلامي يذكر ذلك الحب الكبير الذى غمرك به و بنبيك...»؛(1) «همانا من از وارد شدن در زندگی تو ای سرور من خوف دارم؛ زیرا تو کسی هستی که رسول خدا صلی الله علیه و آله که از روی هوای نفس سخن نمی گوید و به سبب یا نسب متأثر نمیگردد درباره ات فرمود: (فاطمه پاره ای از من است هر کس او را آزار دهد به طور حتم مرا آزرده و هر کس او را دوست دارد به طور حتم مرا دوست داشته است فاطمه سرور زنان عالمیان است)

چگونه قلمم میتواند زندگی تو را به تصویر کشد، زندگی تو در مکه که شاهد جنگ مقدس بین شرک و ایمان بود و وارد آتش آن از هنگام طفولیت و نوجوانیت شدی و به چشمت مرگ مادر مهربانت را مشاهده کردی و

ص: 347


1- فاطمة الزهراء، نبراس الرسالة الاسلامية زينب حكيم شحاده، ص 9 و 10، چاپ دمشق

سپس هجرت پدرت به یثرب را درک کردی و و چگونه میتوانم از کنار درب خانه ات در مدینه بگذرم تا زندگانی تو با همسر و اطفالت را به تصویر کشم برایم شفیعی نیست بر جراتم در این که دربارۀ تو بنویسم جز محبتم نسبت به شما اهل بیت رسول کرام که قلم از آن پر شده است. آیات روشن خداوند که بر شما به طهارت و بلندی مقام گواهی میدهد پس در شأن شما نازل شده آیه تطهیر و مباهله و دهر و بسیاری از دیگر آیات ذکر حکیم که رسول اکرم صلی الله علیه و آله معنای آنها را بر شما اختصاص داده است و نیست آنچه که از رسول خدا صلی الله علیه و آله رسيده جز ادای وحی و ریختن قالب برای مضمون آیات قرآن رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: (در بین شما چیزی را گذارم که اگر به آن تمسک کنید هرگز گمراه نخواهید شد کتاب خدا وعترت اهل بيتم).

و خدا رحمت کند امام شافعی را آنجا که گفت:

ای آل بیت رسول خدا، محبت شما از جانب خداوند فرض شده و آن را نازل کرده است.

بس است شما را از فضیلت بزرگ این که هر کس بر شما درود نفرستد نمازش باطل است.

و هان من امروز هر زمان که قصد کردم تا در دنیای واسع تو سیر کنم پی به بلندی مرتبه ات در برابر این میراث با عظمت در برابر خود میبرم ای سرور من هر آینه خداوند تو را به نعمتی بزرگ اختصاص داده و ذریه پدرت مصطفی را در تو محصور نموده و به آن ذریه شریف ترین سلاله ای که بشر شناخته را حفظ کرده است و تاریخ اسلامی آن محبت عظیمی که تو و فرزندانت را در آن فرو برده را یاد میکند»

ص: 348

4 - عدم امکان درک حقیقت فاطمه زهرا علیهاالسلام

عباس محمود عقاد مینویسد:

«فى كل دين صورة الأنوثة الكاملة المقدسة يتخشع بتقديسها المؤمنون، كأنما هى آية الله فيما خلق من ذكر وانثى؛ فاذا تقدست في المسيحية صورة مريم العذراء ففى الاسلام لا جرم تتقدّس صورة فاطمة البتول»؛(1) «در هر دینی نمونه زن كامل و مقدسی وجود دارد که با تقدیس او مؤمنان خاشع میشوند گویا او نشانه خدا در میان مرد وزن از مخلوقات ،است واگر در مسیحیت صورت مریم عذراء تقدیس میشود لاجرم در اسلام صورت فاطمة بتول تقدیس میگردد».

محمود شلبی می نویسد:

«اللهم امنن عليّ في هذا الكتاب باحبّ ما تحب ان يكتب عنها علیه السلام، و احبّ ما يحب رسولك صلی الله علیه و آله ان يكتب عن ابنته احب الناس اليه. و احب ما يحب على علیه السلام ان يكتب عن الزهراء، و احبّ ما يحبّ الريحانتان ان يكتب عن امهما علیهم السلام، و احبّ ماتحب الزهراء ان يكتب عنها علیهاالسلام. اللهم اني استأذنك فأذن لي ظلمت نفسی فاغفرلی و سدّدنی.

اقول لو رُكبت عقول الخلق اجمعين في عقل واحد فكانت عقلى ما استطعت ان اكتب عن الزهراء، ولكن احاول اشارة لا عبارة لماذا؟ الجواب: انها اشبه الناس ،بابيها مشيتها حديثها، بلاغتها التفاتتها هيئتها فما معنى هذا؟! معناه قضية كبرى انّ موجتها هى موجة ابيها من ابوها ؟ هل تعرفه؟ هل سمعت عنه؟! و من فى الارض او فى السماء، لا يعرفه؟! انّه محمد؟! من محمد؟! يا دمع

ص: 349


1- فاطمة الزهراء و الفاطميون.

تكلّم!! خاتم النبيين سيد المرسلين افضل الخلق اجمعين، ارقي كائن كان او يكون ذلكم ابوها و من موجة كانت فكيف كانت؟! اجاب ابوها: (فاطمة بضعة منّى)، فهل فهمت الإشارة؟! فاطمة موجة منّي، فلما تخلقت و خرجت الى الدنيا جاءت صورتها على صورة ابيها، و أشبهته في كل شيء، هل فهمت؟! ما لك لا تفهم؟! و من هنا كانت احب الناس اليه؛ لان موجها من موجه نورها من نوره و من هنا كذلك كان (من آذاها فقد آذانی) لانّ فاطمة مرآة ابيها لان موجها من موجه (انّ الله ليرضى لرضاك و يغضب لغضبك)؛ لأنّها بضعة منه موجة من موجه...»؛(1) «بارالها! بر من در این کتاب منت گذار تا بهترین چیزی را که دوست داری دربارۀ فاطمه علیهاالسلام ،بنویسم و بهترین چیزی که رسولت صلی الله علیه و آله دوست دارد دربارۀ دختر محبوبترین افراد نزد او نوشته شود و نیز بهترین چیزی را که علی علیه السلام دوست دارد درباره زهرا علیهاالسلام نوشته شود و بهترین چیزی که دو دسته گل آنها [حسن و حسین] دوست دارند درباره مادرشان علیهم السلام نوشته شود و بهترین چیزی را که زهرا علیهاالسلام دوست دارد دربارۀ او بنویسم را به رشته تحریر درآورم بارالها! از تو اذن میخواهم پس به من اذن ،بده من به خود ظلم کرده ام پس مرا بیامرز وتأييدم كن.

میگویم: اگر عقول خلایق همه در یک عقل جمع شوند و عقل من گردد نمیتوانم درباره زهرا بنویسم ولی میخواهم اشاره ای کنم نه آن که عبارت بیاورم چرا؟ جواب این است که او شبیه ترین مردم به پدرش در راه ،رفتن حدیث کردن بلاغت التفات نمودن وهيئت وشكل بود معنای این

ص: 350


1- حياة فاطمة علیهاالسلام، محمود شلبی ص 19-23

مطلب چیست؟ معنایش قضیۀ بزرگی است این که موج او همان موج پدرش بود. پدرش چه کسی بود؟! آری پدرش؟ آیا تو او را میشناسی؟! آیا از او چیزی شنیده ای؟ هر آن کس که در زمین و آسمان است او را نمی شناسد آری او محمد است محمد کیست؟ ای اشک سخن بگو. او خاتم پیامبران سرور فرستاده شدگان برتر تمام خلایق و بلندترین کسی که بوده یا خواهد بود او پدر فاطمه علیهاالسلام است و از او موجی که بود چگونه بود؟ پدرش پاسخ داد: (فاطمه پاره ای از من است). آیا این اشاره را فهمیده ای؟! فاطمه موجی از من است و چون فاطمه خلق شد و به دنیا آمد صورتش همانند صورت پدرش و در هر چیزی شبیه او بود. آیا فهمیدی؟ چرا نمیخواهی بفهمی. آری از این جاست که او محبوب ترین مردم نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بود؛ زیرا موجش از موج او نورش از نور او بود و از این جاست که چنین بود که (اگر کسی او را آزار میداد رسول خدا را آزرده بود؛ زیرا فاطمه آیینه پدرش به حساب می،آمد چون موجش از موج بود (همانا خداوند به رضای تو راضی و در غضب تو غضبناک میشود) به خاطر این که پاره ای از او و موجی از موج او به حساب می آمد...».

5 - عدم امکان شناخت حقیقت فاطمه زهرا علیهاالسلام

استاد دکتر محمد سلیمان فرج از علمای اهل سنت درباره فاطمه زهرا علیهاالسلام می نویسد:

«... ان فضل السيدة فاطمة الزهراء - رضى الله تعالى عنها- سيدة نساء العالمين لا يستطيع احد ان يحيط به، لما لها من مكانة عظمى و مقام كريم فهى بضعة

ص: 351

من رسول الله صلی الله علیه و آله، لما رواه البخارى انه صلی الله علیه و آله قال: (فاطمة بضعة منّى يغضبني من اغضبها). وفي رواية: (فمن اغضبها اغضبني). و لذلك فهى افضل نساء العالمين على الإطلاق من بدء الدنيا الى قيام الساعة؛ لانها جزء من رسول الله صلی الله علیه و آله افضل الخلق طراً باجماع الأمة. وقد اخبر - صلوات الله وسلامه عليه - انها سيدة نساء اهل الجنة، لما جاء فى صحيح البخارى ان النبى صلی الله علیه و آله قال: (فاطمة سيدة نساء اهل الجنة)...»؛(1) «... همانا به فضیلت فاطمه زهرا- رضى الله تعالى عنها- سرور زنان عالمیان کسی نمیتواند احاطه پیدا کند چرا که او دارای منزلت عظیم و مقام کریمی است، و او پاره ای از رسول خداست، به جهت آنچه بخاری روایت کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: (فاطمه پاره ای از من است مرا به غضب در میآورد کسی که او را به غضب درآورد) و در روایت دیگری آمده: (هر که او را به خشم در آورد مرا به خشم در آورده است) و لذا او برتر زنان عالمیان به طور مطلق از شروع دنیا تا روز قیامت است؛ چرا که او جزئی از رسول خدا صلی الله علیه و آله برتر تمام خلق به اجماع امت میباشد. و پیامبر که درود و سلام خدا بر او باد خبر داده که فاطمه سرور زنان اهل بهشت است؛ به جهت آنچه که در صحیح بخاری آمده که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: (فاطمه سرور زنان اهل بهشت است)...»

او نیز درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسد:

«... اى سماء تظلّني و اى ارض تقلّني ان لم اكتب عنها، ما هي اهله؟! فكيف و انا لا استطيع بل مستحيل ان استطيع أن اكتب عن بنت رسول الله، ما ينبغى ان يكتب عنها علیهاالسلام؟! وكيف استطيع ان اكتب عن التى ابوها النبي و زوجها على

ص: 352


1- الأضواء في مناقب الزهرا رضى الله تعالى عنها، سید احمد سایح حسینی، مقدمه، ص 9

و هي ام الحسنين اجتمع لها من الشرف ما لم ولن يجتمع لأحد من النساء. او كيف استطيع ان اقترب من قدسها تلك التي كانت احب شيئ إلى رسول الله صلی الله علیه و آله؟! سيدة نساء العالمين سيدة نساء اهل الجنة، فاطمة بضعة مني اشبه الناس برسول الله صلی الله علیه و آله، التي كانت اذا دخلت عليه صلی الله علیه و آله قام اليها فقبلها واجلسها في مجلسه

قم، توضأ قبل أن تقرأ عنها، وأستغفر لى ولك فانك بالواد المقدس طوى»؛(1) «.... کدامین آسسمان بر سرم سایه می افکند و کدامین زمین مرا در بر میگیرد اگر از فاطمه چیزی ننویسم و مستحق چه چیزی هستم؟ پس چگونه در حالی که من طاقت ندارم بلکه محال است که طاقت بیاورم تا از دختر رسول خدا آنچه را که سزاوار اوست بنویسم چگونه تاب و توان دارم تا از کسی بنویسم که پدرش پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و همسرش على و مادر حسنین است. برای او کمالاتی جمع شده که برای احدی از زنان جمع نشده و نخواهد شد یا چگونه توان پیدا کنم تا به مقام قدس او نزدیک شوم، شخصیتی که محبوب ترین افراد نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بود؟!

سرور زنان عالم سرور زنان اهل بهشت فاطمه پاره تن رسول خدا شبیه ترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله کسی که هر گاه فاطمه بر او وارد میشد حضرت به سوی او حرکت کرده و دستانش را می بوسید و او را در جای خود می نشاند.

برخیز و پیش از آن که بخواهی دربارۀ او چیزی را بخوانی وضو بساز، من برای خود و شما از خداوند طلب مغفرت میکنم؛ زیرا تو در وادی مقدس گام برداشته ای».

ص: 353


1- حياة فاطمة علیهاالسلام، ص 7 و 8

عنایات پیامبر صلی الله علیه و آله به دخترش فاطمه زهرا علیهاالسلام

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن قدر لطف و عنایات به دخترش فاطمه زهرا علیهاالسلام داشته است که همه به آن اعتراف کرده اند. اینک به نمونه هایی از این اعترافها اشاره میکنیم؛

1 - فاطمه زهرا علیهاالسلام تربیت یافته پیامبر صلی الله علیه و آله

دکتر محمّد بیومی ،مهران استاد دانشکده آداب دانشگاه اسکندریه مصر درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسد:

«و قد ولدت الزهراء فى بيت النبوة والرسالة و مهبط الوحي و التنزيل و هكذا تأدبت الزهراء بأدب ابيها النبى الذى ادبه ربه فاحسن تأديبه و من ثم فقد كانت سيدتنا فاطمة الزهراء المثل الأعلى من الخلق الكريم و الطبع السليم. وقد عنى بها سيدنا رسول الله صلی الله علیه و آله عناية تامة، فكان يثقفها ثقافة اسلامية يروضها على الهدى النبوى والصراط المستقيم و من ثم نشأت الزهراء نشأة كانت المثل الأعلى من الكمال والجلال، فهى انّما تمثل اشرف ما في المرأة من انسانية وكرامة و عفّة و قداسة و رعاية الى ما كانت عليه من ذكاء وقاد، و فطنة حادة، وعلم واسع وكفاها فخراً أنّها تربّت في مدرسة النبوة

ص: 354

و تخرجت في معهد الرسالة، وتلقت عن ابيها الرسول الأمين صلی الله علیه و آله ما تلقاه عن ربّ العالمين...»؛(1) «زهرا در خانواده نبوت و رسالت و محل نزول وحي و قرآن تولد یافت و این گونه زهرا به ادب پدرش پیامبر ادب یافت پیامبری که پروردگارش او را به بهترین نحو تأدیب نمود و از همین جهت است که سرور ما فاطمه زهرا بهترین نمونه از اخلاق کریم و طبع سالم بود و سرور ما رسول خدا صلی الله علیه و آله به او عنایتی تام داشت و او را تعلیماتی اسلامی داده و بر هدایت نبوی و راه مستقیم تربیت می.کرد و از این جهت است که زهرا چنان ساخته شد که ضرب المثل عمالی از کمال و جلال گشت. پس او نمایانگر شریف ترین چیزی است از انسانیت و کرامت و عفت و قداست و رعایت حر زن با صفات دیگری که در او از ذکاوت پرجوشش وزيركي تيز وعلم گسترده وجود داشت و کافی است فاطمه زهرا را از جهت افتخار این که او در مدرسۀ نبوت تربیت یافته و در مدرسه رسالت فارغ التحصیل شده و از پدرش رسول امین فراگرفت آنچه را که او از پروردگار عالمیان فرا گرفته بود....»

توفیق ابو علم میگوید:

«نشأت في بيت النبوة والرسالة، فتأدبت بآداب ابيها، فكانت المثل الأعلى في الخلق الكريم و الطبع السليم. وقد عنى بها الرسول عناية تامة، وكان يثقفها ثقافة دينية، ويروضها على الهدى النبوى والصراط المستقيم...

وكانت فاطمة - رضي الله عنها - فى نشأتها مضرب المثل في الكمال والجلال فهى رضى الله عنها تمثل اشرف ما فى المرأة من انسانية وصيانة وكرامة

ص: 355


1- السيدة فاطمة الزهراء، بيومی مهران ص 14 و 15.

و قداسة و رعاية و عناية، الى ما كانت عليه من ذكاء وقاد وفطنة حادة، وعلم واسع وكفاها فخراً أنّها تربت في مدرسة النبوة، وتخرجت في معهد الرسالة، و تلقت عن ابيها الرسول الامين صلی الله علیه و آله ما تلقاه عن رب العالمين...»؛(1) «فاطمه در خانه نبوت و رسالت رشد کرد و مؤدب به آداب پدرش شد و او مثال اعلی در اخلاق كريم وطبع سلیم بود. پیامبر صلی الله علیه و آله به او عنایتی تام داشت و او را همیشه تعلیم دینی و بر هدایت نبوی و راه مستقیم تمرین میداد...

او-رضى الله عنها - در زندگی اش ضرب المثل در کمال و جلال بود او-رضی الله عنها - نمایانگر شریفترین چیزی بود در زن از انسانیت و صیانت وكرامت وقداست ورعايت وعنایت، همراه خصوصیات دیگری از ذکاوت تیز وزیر کی تند و علم و اسعی که داشت او را بس است از افتخار این که در مدرسۀ نبوت تربیت یافت و از مرکز رسالت بیرون آمد و از پدرش پیامبر امین صلی الله علیه و آله چیزهایی را تلقی کرد که او را از پروردگار عالمیان تلقی نموده است».

محمود مهدی استانبولی و مصطفى ابونصر شبلی مشترکاً درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسند:

«و ترعرعت فاطمة فى بيت نبوی ،رحيم يكلؤها بالرعاية والسهر على تربيتها لتأخذ قسطاً وافراً من الأدب والحنان و التوجيه النبوي الرشيد... وبذلك نشأت على العفة الكاملة وعزة النفس و حبّ الخير وحسن الخلق، متخذة اباها رسول الله صلی الله علیه و آله المثل الأعلى لها، والقدوة الحسنة في جميع تصرفاتها و ما كادت الزهراء تبلغ الخامسة من عمرها حتى بدأ التحول الكبير في حياة ابيها بنزول الوحي عليه و احست من الوهلة الأولى بأعباء الدعوة وشاهدت والدتها

ص: 356


1- همان، ص 63 و 64

تقف الى جنب ابيها وتشاركه فى كل ما يواجهه من احداث عظام و خطوب جسام»؛(1) «فاطمه در خانه پیامبری مهربان رشد نمود و در این بیت مورد توجه قرار گرفت و پیامبر صلی الله علیه و آله برای او بیداریها کشید تا بهره وافری از ادب ومهربانی و توجیه بلند آن حضرت داشته باشد... و از این طریق عفت کامل وعزت نفس و محبت به خوبیها و حسن خلق پیدا کرد و با نمونه قرار دادن پدرش از او بهره ها برد و او را الگوی خود در تمام کارهایش قرار داد هنوز عمر زهرا به پنج سالگی نرسیده بود که تحول بزرگی در زندگی پدرش با نزول وحی بر او پدید آمد و او از همان ابتدا سختیهای دعوت را احساس نمود و مشاهده کرد که چگونه مادرش در کنار پدرش قرار گرفته و با او در تمام حوادث بزرگ و اتفاقات سهمگین تشریک مساعی میکند».

سلیمان کتانی نویسنده مسیحی درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسد:

«و غرقت فاطمة في حضن ابيها بين ذراعيه و تحت عينيه يشمّها كانها السوسنة، يضمّها كانها الشوق يعانقها كانها ،الحنين، يلثمها كانها البراءة. لقد تفرّدت فاطمة بالحب العظيم أى شيء فيها كان الموحى؟ أهي الطفولة في براءتها أم هى النجابة المتوسمة؟

و كبرت فاطمة و تجلّت معها براءة الطفولة، ونما معها الحس المرهف و توسعت حدقتاها. لقد اصبحت تنظر الى ابيها فتراه افقاً وراء افق، خطاً خلف خطّ غاراً فوق غور، حباً خلفه ،مدى عطفاً دونه عمق فكراً خلفه يصيرة حكمة وراءها ،قصد جسماً طيه روح و اصبح حبها لأبيها حباً فيه من الإجلال بقدر ما فيه من التفاني و انطوى عطف منه عليها على عطف منها عليه، فاصبح

ص: 357


1- نساء حول الرسول صلی الله علیه و آله، ص 144

العطفان من معدن واحد ...»(1) «و فاطمه در آغوش پدر و در میان بازوان او در سایه چشمان وی غرق بود. پدر او را همانند گل سوسن می بویید مانند شوق در خون جای میداد چون آرزو در آغوش میفشرد و بسان پاکدامنی و عفت میبوسید:

تنها فاطمه بود که از این محبت عظیم برخوردار شد و این دوستی بزرگ خاص وویژۀ وی گردید چه چیز در کیان فاطمه الهام بخش و سازنده این محبت شد؟ آیا پاکدامنی دوران کودکی فاطمه یا بزرگی و نیک گوهری جالب فاطمه؟

فاطمه بزرگ شد و پاکدامنی سنین کودکی هم همگان با وی به درخشندگی خود ادامه داد، نازک خیالی و احساس دقیق با وی رشد نمود و مرکز دید وی وسیع تر و چشمانش بازتر شد به سوی پدر مینگریست و او را همچون افقی در پس افق و خطی به دنبال وغاری بالای دامنه و محبّتی دارای عمق و عاطفه ای پرژرفا می.دید او را به گونه فکری که در نهایت آن بینایی و بصیرت باشد و حکمتی که در پس آن اراده و قصد جای دارد و جسمی که در کمون آن روح و روان قرار گرفته است مشاهده می کرد.

محبت زهرا نسبت به پدر به صورت محبتی درآمد که در آن به همان اندازه که فداکاری در راه پدر وجود داشت جلال و بزرگی نیز یافت میشد و عاطفه پیامبر نسبت به زهرا به اندازه ای بود که فاطمه به او عاطفه داشت آن جا که هر دو عاطفه ای که در خود جای داده بودند معدن شده و به گونه ای واحد درآمدند...».

ص: 358


1- فاطمة الزهراء وَتَر في غمد، ص 69 و 70.

2 - محبت پیامبر صلی الله علیه و آله به حضرت زهرا علیهاالسلام

شمس الدين محمّد ذهبی در کتاب «سیر اعلام النبلاء» درباره حضرت زهرا علیهاالسلام مینویسد:

«و قد كان النبى صلی الله علیه و آله يحبّها ويكرمها ويسرّ اليها و مناقبها غزيزة وكانت صابرة، دينة، خيرة صينة قانعة، شاكرة لله»،(1) «پیامبر صلی الله علیه و آله او را دوست میداشت و اکرامش مینمود و اسرار را بر او میگفت و مناقبش بسیار است. او زنی صبور دین ،دار اهل ،خیر خود ،نگهدار قانع و شکرگزار خدا بود».

النبوی جبر سراج از نویسندگان اهل سنت درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسد:

«انّها صاحبة المنزلة العالية في قلب ابيها المصطفى صلی الله علیه و آله، كان يخصها بمحبة و يصفيها مودّته و هي نور عينيه و ثمرة فؤاده...

و لقد كانت الزهراء رضى الله عنها الى جانب انسانيتها تحمل كل صفات الملائكة وسمات الحور العين، فكانت انسانة حوراء...»(2) «فاطمه- علیهاالسلام - صاحب منزلت بلند در قلب پدرش مصطفی صلی الله علیه و آله بود. پیامبر صلی الله علیه و آله او را به محبت خود اختصاص داده و او را به مودّتش توصیف می کرد و او نور چشمان پیامبر صلی الله علیه و آله و میوه دلش بود....

به طور قطع زهرا- رضى الله عنها - در جانب انسانیت خود متحمل تمام صفات ملائكه و نشانه های حور العین بود و لذا در عین انسانیت حور العين بود....»

ص: 359


1- سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 119
2- ريحانة النبي صلى الله عليه وآله وسلم السيدة فاطمة الزهراء، النبوى جبر سراج، ص 8-12

توفیق ابو علم میگوید:

«خصت السيدة الزهراء من ابيها صلی الله علیه و آله باحاديث تدلّ على ان الرسول صلی الله علیه و آله كان يختصها بمحبته، ويصفيها مودّته، و انّ لها موضعاً من نفسه و مكاناً من قلبه. و لعل الرسول صلی الله علیه و آله لو خير اى بناته تكون وعاءً لنسله الطهور لاختار ما اختاره الله لقد كانت خير بنت لأبيها، كما كانت خير زوجة لزوجها، وخير امّ لاولادها»؛(1) «خانم زهرا از ناحیه پدرش به احادیثی اختصاص یافت که دلالت میکند بر این که پیامبر صلی الله علیه و آله او را به طور مخصوص دوست داشته و آن را برای او توصیف میکرده است و همانا او جایگاهی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و جایی در قلب او داشته است و گویا پیامبر صلی الله علیه و آله اگر هر کدام از دخترانش را برای نسل پاکش اختیار میکرد چیزی را اختیار کرده بود که خدا می،خواست و فاطمه بهترین دختر پدرش ،بود همانگونه که بهترین همسر برای شوهرش و بهترین مادر اولادش به حساب می آمد».

3 - فاطمه زهرا علیهاالسلام محبوب ترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله

علامه عبدالرؤف مناوی در این باره مینویسد:

«وكانت فاطمة احب اولاده و اخطاهنّ عنده بل احب الناس اليه مطلقاً. روى الترمذي عن بريدة وعائشة قالت: ما رأيت احداً اشبه سمتاً ولا هدياً برسول الله من فاطمة في قيامها وقعودها، وكانت اذا دخلت عليه قام اليها فقبلها و اجلسها في مجلسه)...»،(2) «فاطمه محبوب ترین اولاد پیامبر صلی الله علیه و آله

ص: 360


1- همان، ص 82
2- اتحاف السائل، ص 26، صحیح ترمذی، باب مناقب فاطمه علیهاالسلام

و پر بهرهترین افراد از آن حضرت بلکه محبوب ترین مردم نزد آن حضرت به طور مطلق بود ترمذی از بریده و عایشه نقل کردهاند که گفته اند: (ما کسی را در هیئت و هدایت نزدیکتر به رسول خدا صلی الله علیه و آله از فاطمه در قیام وقعودش ندیدیم و چون فاطمه بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد میشد حضرت به طرف او حرکت کرده و او را میبوسید و در جایش می نشانید)....»

4 - فاطمه علیهاالسلام شبیه ترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله

محمود شلبی میگوید:

«حين ولدت فاطمة علیهاالسلام جاءت صورة مصغرة من ابيها صلی الله علیه و آله، والى هذا الاشارة من قوله صلی الله علیه و آله: (فاطمة بضعة منّى)، ورثت عن ابيها صورته وورثت عن ابيها صفاته، فاجتمع لها الجمال من طرفيه و هذا اقصى مراتب الجمال، وهذا هو سرّ حبّ ابيها لها؛ لأنّ الانبياء اذا احبوا احبّوا الله و اذا ابغضوا ابغضوا لله.

سئلت عائشة - رضی الله عنها - : اى الناس احب الى رسول الله صلی الله علیه و آله؟ قالت فاطمة. قيل: من الرجال؟ قالت زوجها ان كان - ما علمتُ - صواماً قواماً.

ففاطمة احبّ الناس الى رسول الله صلی الله علیه و آله. لماذا هذا؟ الجواب على المستوى اللائق بالأنبياء، فكيف و هو سيّد الأنبياء؟ الجواب: لانها اشبه الناس به ظاهراً و باطناً، اى اقرب الناس الى صفاته العليا، ليست مثله سواء بسواء، لانه لا مثل له قط، ولكن اقرب الناس الى صفاته. هذا هو سرّ حبّه الشديد لها؛ لانّ الأنبياء يحبّون ما هو اعلى فكلما كان المرء اعلى كان احب اليهم، وكلما كان اسفل كان ابغض اليهم. هذا هو ناموس حبّ الأنبياء، و هو نفس الناموس الذي اراد رسول الله صلی الله علیه و آله ان يرفع مستوى حبنا اليه فكان توجيه لنا: (و ان يحبّ المرء

ص: 361

لا يحبّه الا لله، وان يكره المرء لا يكرهه الا الله)، او كما قال: و هذا هو الناموس الذى احبّ على اساسه احد الأنبياء اسمه يعقوب، احد نبيه اكثر من اخوته و اسمه يوسف علیهماالسلام: «لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ الهلال أبانا لَفِي ضَلَلٍ مُّبِينٍ». فى منطقهم: لماذا يحبّ هذا اليوسف اكثر منا جميعاً، و ما هو الا مثلنا يأكل ممّا نأكل منه ويشرب ممّا نشرب؟!

جهلوا السرّ، والسرّ ان صفات يوسف اعلى من صفاتهم التي هي ادنى. صفات يوسف صفات نبى فهى اعلى واعلى و لا يفهم النبي الا نبى مثله. ففهمها يعقوب و احبّ يوسف لهذا و جهلها هؤلاء. وقد اثبتت الحوادث بعد ذلك و على مدى اربعين سنة ما هي يوسف؟! كل تصرفات يوسف كانت من الأفق الأعلى، وكلّ تصرفاتهم كانت من الأفق الأدنى، ونطقوا بها (تَاللّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اَللّهُ عَلَیْنا)، آثره بالنبوة، لما علم منه صفات عليا «اللهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ». هذه مقاييس حبّ الأنبياء.

فحبّ النبي الأعظم صلی اله علیه و آله لابنته الصغرى فاطمة مصدره ان صفاتها اعلى فكانت احب اليه. وسوف تثبت المواقف والمشاهد من حياتها انها كانت كذلك.

قال على: يا رسول الله ايما احب اليك انا ام فاطمة؟ قال: فاطمة احب الي منك، و انت اعزّ على منها.

حكم محكم نطق به من لا ينطق عن الهوى و اياك اياك ان يسوّل لك وَ هُمك ان النبى صلی الله علیه و آله يجيب متأثراً بعاطفة الأبوة نحو بنته كلا ثم كلا، ان الانبياء لا هوى ، لهم، و انّما هو يقرر حقيقة مجردة (فاطمة احبّ الى منك)؛ لان صفاتها اعلى صفات، فهي اقرب الصفات الى صفاتي، كما احب يعقوب يوسف لان صفاته ،اعلى احبّ محمّد فاطمة لانّ صفاتها اعلى. أنّ حبّ الأنبياء منزه عن العواطف الدنيا و عن الهوى

ص: 362

فليعلم الذين لا يفقهون حين يحاولون تبرير حبّ النبي لابنته فاطمة تبريراً عقلياً ويقولون: ان هذا بحكم عاطفة الأبوة نحو الإبنة الاصغر. و حاشاهم سادتي انبياء الله عما يظنون بهم و عمّا يتوهّمون...»؛(1) «هنگامی که فاطمه متولد شد صورت کوچکی از پدرش ،آمد و به این مطلب اشاره دارد قول پیامبر صلی الله علیه و آله : (فاطمه جزئی از من است). او از پدرش صورت وصفاتش را به ارث برد و لذا از دو طرف زیبایی را در خود جمع نمود و این اوج مراتب جمال ،است و این همان سرّ محبت پدرش به اوست؛ زیرا انبیا چون دوست دارند به خاطر خدا دوست دارند و چون دشمن دارند به خاطر خدا دشمن می دارند.

از عایشه- رضی الله عنها - سؤال شد چه کسی به رسول خدا صلی الله علیه و آله محبوب تر است؟ :گفت فاطمه گفته شد از مردان؟ گفت همسرش او آن گونه که دانستم روزها را روزه میگرفت و شبها را زنده داری می کرد. پس فاطمه محبوب ترین مردم نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله.بود چرا چنین باشد؟ پاسخ بر طبق شأن لایق به ،انبیا پس چگونه در حالی که او سرور انبیا است؟ پاسخ زیرا او شبیه ترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله در ظاهر و باطن بود یعنی نزدیکترین مردم به صفات علیایش و هیچ کس در این مقام مثل او نبود، آری او نزدیکترین مردم به صفاتش به حساب میآمد و این سر محبت شدید به فاطمه بود؛ زیرا انبیا بهترینها را دوست دارند و لذا هر کس که بهتر است نزد آنان محبوب تر میباشد و هر کس که بدتر است نزد آنان مبغوض تر .است

ص: 363


1- حياة فاطمة علیهاالسلام، محمود شبلی، ص 69082

و این ناموس محبت انبیاست و این همان ناموسی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله اراده کرده که محبت ما نیز به آن مرحله برسد و توجیه او برای ما این است: که (انسان دوست بدارد ولی جز به خاطر خدا دوست ندارد و کراهت داشته باشد ولی جز به خاطر خدا کراهت نداشته باشد) یا آن گونه که گفته شد: این همان ناموسی است که بر اساس آن یکی از انبیا به نام یعقوب یکی از فرزندانش را از دیگر برادرانش بیشتر دوست میداشت که اسمش يوسف علیه السلام بود: (هر آینه یوسف و برادرش نزد پدرمان از ما محبوبتر ،است، در حالی که ما جماعتی هستیمم همانا پدر ما در گمراهی آشکاری .است) در منطق آنان این سؤال مطرح بود که چرا پدرمان این یوسف را از همه افراد ما بیشتر دوست دارد؟ در حالی که جثه ای مثل ما دارد و همانند ما میخورد و می آشامد؟!

آنان به سرّ قضیه جاهل ،بودند سر آن این بود که صفات یوسف از صفات آنان که پایین بود برتر بود. صفات یوسف صفات پیامبر بود، لذا بالا و بالاتر بود و پیامبر را جز پیامبری مثل او نمیشناسد. آن صفات را یعقوب شناخت ولذا يوسف را بدین جهت دوست میداشت ولی برادران یوسف بدان جاهل بودند حوادث بعد از آن واقعه و در مدت چهل سال اثبات نمود که صفات یوسف چه بود؟ تمام تصرفات یوسف از افق بالاتری بود، در حالی که تمام تصرفات برادرانش از افق پایین بود آنان گفتند: (به خدا سوگند تو را خداوند بر ما مقدم داشته است) آری او را به نبوت برتری داده؛ زیرا صفات عالی او را میدانست (خدا داناتر است که کجا رسالتش را قرار دهد) این مقیاسهای انبیاء است. پس محبت پیامبر صلی الله علیه و آله به دختر کوچکش

ص: 364

فاطمه جهتش آن است که صفاتش اعلی است لذا محبوب ترین افراد نزد او بوده است و در آینده مواقف و مشاهدی از حیات آن حضرت ثابت میکند که او این گونه بوده است.

علی علیه السلام :گفت: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله کدامین شخص نزد تو محبوب تر است؟ حضرت فرمود: فاطمه علیهاالسلام نزد من از تو محبوب تر است، و تو نزد من از او عزیزتری حکم محکمی است که بدان نطق کرده کسی که از روی هوای نفس سخن نمی گوید بپرهیز بپرهیز از این که خیانت بر تو ترسیم کند که پیامبر صلی الله علیه و آله با تأثیر پذیری از عاطفه پدری نسبت به دخترش پاسخ میدهد، هرگز و هرگز همانا انبیا هیچ هوای نفسی ندارند، آری او یک حقیقت خالصی را تقریر میکند (فاطمه محبوبترین افراد نزد من است)؛ زیرا صفات او عالی ترین صفات است پس فاطمه نزدیکترین افراد نزد من است و همان گونه که ،یعقوب یوسف را دوست داشت به جهت آن که صفاتش از همه برتر بود، محمد نیز فاطمه را دوست میداشت به جهت اینکه صفاتش از همه بالاتر .بود همانا محبت انبیا از عواطف دنیایی و از هوای نفس منزه است. پس باید بدانند کسانی که نمیفهمند و محبت پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به دخترش را توجیه عقلانی میکنند و میگویند این به حکم عاطفه پدری نسبت به دختر کوچکش بوده!! و منزه اند انبیای بزرگ الهی از آنچه به آنان گمان میرود و خیال میشود...».

سید احمد سایح از علمای اهل سنت میگوید:

«كان» رسول الله صلی الله علیه و آله يحب السيدة فاطمة الزهراء - رضى الله تعالى عنها - حبّاً شديداً لا يستطيع المرء ان يعبر عنه او يصفه. فكانت - بحق - فؤاد

ص: 365

المصطفى صلی الله علیه و آله»(1)؛ «رسول خدا صلی الله علیه و آله خانم فاطمه زهراء -رضي الله عنها- را زياد دوست میداشت به حدی که انسان نمیتواند از آن تعبیر نموده یا توصیف نماید و او -به حق - قلب مصطفی صلی الله علیه و آله بود».

5 - فاطمه زهرا علیهاالسلام و جلب رضایت پیامبر صلی الله علیه و آله

احمد خلیل جمعه از علمای اهل سنت میگوید:

«اذا كان الحبيب المصطفى صلی الله علیه و آله امام الزاهدين، و سيد العالمين في كل مكرمة، فلا شك ان فاطمة الزهراء رضي الله عنها كانت تقتفى أثاره الكريمة وتخرص على مرضاته في جميع أمورها و هل هناك شيء اعز من مرضاة الله ورسوله؟ هل هناك شيء افضل من طاعة رسول الله؟ اليس الله عزوجل يقول: «مَّن يُطع الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ الله»(2). اذن فلتحرص فاطمة الزهراء على مرضاة الله و رسوله كيما يفوز بالفوز العظيم...»؛(3) «اگر حبيب ما مصطفي صلی الله علیه و آله امام ،زاهدان و سرور عالمین در هر صفت نیک است پس بدون شک فاطمه زهرا رضى الله عنها آثار كريمه او را دنبال مینمود و در تمام امور بر خشنودی او حريص بود و آیا در آنجا چیزی عزیزتر از رضایت خدا و رسولش میباشد؟ آیا در آنجا چیزی با فضیلت تر از طاعت خداست؟ آیا خداوند عزوجل نفرمود: (هر کس رسول را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است)؟ در این صورت پس باید فاطمه زهرا بر خشنودی خداوند و رسولش حريص باشد تا به فوز عظیم نایل گردد...»

ص: 366


1- اضواء على مناقب الزهراء، ص 89
2- سوره نساء، آیه 80
3- نساء اهل البيت احمد خلیل جمعه ص 557

6 - فاطمه زهرا علیهاالسلام پاره تن پیامبر صلی الله علیه و آله

ابونعیم اصفهانی می نویسد:

«و من ناسكات الأصفياء وصفيّات الأنقياء فاطمة علیهاالسلام السيدة البتول البضعة الشبيهة بالرسول، كانت عن الدنيا ومتعتها عازفة، وبغوامض عيوب الدنيا و آفاتها عارفة»؛(1) «از افراد برگزیده اهل عبادت و منتخبان ،پاک فاطمه علیهاالسلام است کسی که برتر زنها و از هر عیبی منقطع و پاره تن رسول خدا و شبیه به رسول است. کسی که از دنيا و متاع آن بريده و نسبت به عیوب دنیا و آفتهای آن آشنا بود».

عبدالبدیع صقر از علمای اهل سنت در کتاب «نساء فاضلات» می نویسد:

«سيدة نساء العالمين فى زمانها البضعة النبوية و الجهة المصطفوية، بنت سيد الخلق رسول الله صلی الله علیه و آله ابى القاسم محمد بن عبد الله.... و قد كان النبى صلی الله علیه و آله يكرمها و يسر اليها و مناقبها كثيرة و غزيرة وكانت صابرة دينة خيّرة قانعة شاكرة لله...»،(2) «سرور زنان عالمیان در زمان خود پاره.... وجود نبوی وجهت مصطفوی، دخت سرور خلایق رسول خدا صلی الله علیه و آله، ابو القاسم محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله پیامبر صلی الله علیه و آله همیشه او را تکریم کرده و اسراری را به او می آموخت و مناقبش بسیار فراوان است. او زنی صبور، دیندار اهل خیر با ،قناعت و شکرگزار خداوند بود...»

شیخ عاطف صابر شاهین در این باره راجع به حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسد:

«ها هى اجواء مكة قد تعطرت بشذا زهرة قرشية جديدة، فاح اريجها من بيت محمد بن عبدالله و زوجته خديجة بنت خويلد.

ص: 367


1- حلية الأولياء، ج 2، ص 39
2- نساء فاضلات، عبدالبدیع صقر، ص 50 51، چاپ دار الاعتصام.

لقد رزق الزوجين بمولودة جديدة غاية فى الوضاءة والحسن، وها هو الأب يتلقفها من بين يدى القابلة و يتأمل ملامحها فتعلوا وجهه فرحة غامرة فالمولودة تبدو وكأنّها قطعة من ابيها...»؛(1) «آرى محیط مکه به بهترین دسته گل قرشی تازه معطر شد که بوی خوش آن از خانه محمد بن عبدالله و همسرش خدیجه دختر خویلد به مشام میرسید.

این زن و شوهر- از جانب خداوند متعال - فرزندی جدید داده شد که در نهایت نورانیت و زیبایی ،بود و آن پدر قنداقه او را از دو دستان قابله گرفت و به محسنات او نظاره کرد و از شادی صورتش برافروخته شد آن فرزند این گونه وانمود میشد که گویا قطعه ای از پدرش میباشد...»

آلوسی در تفسیر آية «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَأَسِيراً»،(2) می گوید:

«و ماذا عسى يقول امرء فيها [يعنى علياً وفاطمة علیهماالسلام] سوى أن علياً مولى المؤمنين و وصى النبي صلی الله علیه و آله وفاطمة البضعة الأحمدية والجزء المحمدى، و امّا الحسنان فالروج و الريحان و سيدا شباب اهل الجنان. وليس هذا من الرفض بل ما سواه عندى هو الغى انا عبد الحق لا عبد الهوى - لعن الله الهوى فيمن لعن. و من الطائف على القول بنزولها فيهم انه سبحانه لم يذكر فيها الحور العين و انّما صرّح عزوجل بولدان مخلدين رعاية لحرمة البتول وقرة عين الرسول صلی الله علیه و آله»(3) «چه امید است که کسی درباره علی و فاطمه علیهماالسلام چیزی بگوید جز اینکه علی مولای مومنان و وصی پیامبر صلی الله علیه و آله است و فاطمه پاره

ص: 368


1- رجال و نساء حول الرسول صلی الله علیه و آله، عاطف صابر شاهین، ص 300
2- سوره نساء، آیه 8
3- روح المعانی، ج 29، ص 158

تن احمد وجزء محمدی است واما حسن وحسين علیهماالسلام روح وريحان و دو سرور جوانان اهل بهشت اند و این رفض به حساب نمی آید بلکه غیر از این نزد من گمراهی است.

من بنده حق میباشم نه بندۀ هوای نفس خدا لعنت کند هوای نفس را در زمره کسانی که لعنت کرده است.

و از جمله لطایف بنا بر قول به نزول آیه درباره اهل بیت علیهم السلام اینکه خدای سبحان در آن آیات ذکری از حور العین نمیکند و تنها به غلامان مخلد اشاره مینماید تا رعایت حرمت بتول و نور چشم رسول [فاطمه زهرا علیهاالسلام] را نموده باشد»

7 - تحمل زحمت بسیار در راه دفاع از پیامبر صلی الله علیه و آله

دکتر سید جمیلی در این باره مینویسد:

«تجشمت خديجة مع محمد صلی الله علیه و آله صنوفاً من الايذاء، و هي تذبّ عنه و تحامي عن زوجها الذي كانت ملاذاً له وصدراً حنوناً في وقت عزّ فيه النصير و المشايع.

بعاطفة الزوجية الحبيبة و قلب الأم المشفقة شملة بحدب و اشفاق ينفض عن جبینه اتراح و هموم العنت الذي يكابده و يعتوره من اجلاف المشركين الذين لم تأخذهم به رحمة و لا شفقة، وقد ضربت عليه قريش سياجاً منيعاً من الحصار والمقاطعة مسجلة هذا القرار الصارم الظالم الجائر في صحيفة و علقوها على جدار الكعبة او في جوفها.

وكانت خديجة و زوجها و بنوهاشم و بنو عبدالمطلب قد اخرجهم الكفار

ص: 369

و المشركون من مكة واحصروهم والجأوهم الى اللواذ بشعب ابی طالب، و ظلوا على هذه الحال سنوات متدرعين بالصبر، شعارهم الایمان و دثارهم اليقين...»؛(1) «خدیجه به همراه محمد صلی الله علیه و آله به انواع گوناگونی از آزار و اذیت را تحمل کردند و خدیجه از آن حضرت دفاع مینمود و از شوهرش حمایت می،کرد و پناه او بود و قلبی مهربان نسبت به او داشت در وقتی که یاوران و پیروان او اندک بودند.

با عاطفه همسری زنی مهربان و قلب مادری دلسوز که با دلسوزی تمام پیامبر صلی الله علیه و آله را احاطه کرده بود از پیشانی حضرت عرق کار و غصه های مشکلاتی که از ناحیه مشرکان پست به او میرسید را برطرف میکرد کسانی که به آن حضرت رحم و مهربانی نداشتند. و قریش بر ضد آن حضرت برنامه سختی را از محاصره و قطع ارتباط با مردم تدوین کرده و آن برنامه ظالمانه را در لوحی نوشته و بر دیوار کعبه یا داخل آن آویزان نموده بود.

كفار ومشركان خدیجه و همسرش وبنى هاشم وبنى عبدالمطلب را از مکه بیرون کرده و به محاصره درآورده بودند و آنان را مجبور کردند تا به شعب ابی طالب پناه برند و آنان تا چند سال به همین حال به سر میبردند وصبر پیشه نموده و شعارشان ایمان و نگهدارشان یقین بود....»

محمود مهدی استانبولی و مصطفى ابونصر شبلی مشترکاً درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسند:

«و شاهدت العديد من مكائد الكفار لأبيها العظيم قتمنت لو استطاعت ان

ص: 370


1- نساء النبی صلی الله علیه و آله، دکتر سید جمیلی، ص 27 و 28، دارالمكتبة الهلال، لبنان.

تفديه بحايتها وتمنعه من اذى المشركين و لكنى انّى لها ذلك وهى فى عمرها الصغيرة.

و كان من اشدّ ما قاسته من آلام في بداية الدعوة ذلك الحصار الشديد الذي حوصر فيه المسلمون مع بنى هاشم فى شعب ابی طالب، حتى اثر الحصار و الجوع فى صحتها فبقيت طوال حياتها تعاني من ضعف البنية.

و ما كادت الزهراء الصغيرة تخرج من محنة الحصار المهلك حتى فوجئت بوفاة امها خديجة رضى الله عنها، فامتلأت نفسها حزناً وألماً و أسى.

و وجدت نفسها بعد وفاة أمها امام مسؤوليات كثيرة وضخمة نحو ابيها النبي الكريم و هو يمر بظروف قاسية في سبيل الدعوة الى الله، و خاصة بعد وفاة عمه ابی طالب و زوجته الوفية خديجة رضى الله عنها.

فما كان من فاطمة الّا ان ضاعفت الجهد و تحمّلت الأحداث في صبر محتسبة الأجر عند الله، و وقفت الى جانب ابيها لتقدم له العوض عن امها اغلى الأمهات و اكرم الزوجات، ولذلك كانت تكنى بأم ابيها...»؛(1) «فاطمه زهرا علیهاالسلام شاهد بسیاری از حیله های کافران نسبت به پدر بزرگوارش بود و آرزو داشت که میتوانست جانش را فدای او کند و او را از آزار مشرکان برهاند، ولی چگونه میتوانست که چنین نماید در حالی که در سنین کودکی بود.

و از شدیدترین دردهایی که در ابتدای دعوت متحمل شد آن محاصره سختی بود که مسلمانان در آن همراه بنی هاشم در شعب ابی طالب قرار ،گرفتند به حدی که آن محاصره و گرسنگی در سلامتی آن حضرت تأثیر گذاشت و تا زنده بود اثر آن که ضعف در بنیۀ حضرت بود باقی ماند.

ص: 371


1- نساء حول الرسول صلی الله علیه و آله، ص 144

هنوز زهرای کوچک از مصیبت و مشکلات محاصرهٔ مرگبار بیرون نیامده بود که به مصیبت وفات مادرش خديجه رضى الله عنها مبتلا شد و لذا قلبش مالامال از حزن و درد و اندوه گشت و خودش را بعد از وفات مادرش در برابر انبوهی از مسؤولیتهای سخت در برابر پدر گرامیش پیامبر صلی الله علیه و آله یافت او که در راه دعوت مردم به سوی خدا در موقعیتهای سختی قرار گرفته بود خصوصاً بعد از وفات عمویش ابوطالب وهمسر وفادارش خدیجه رضى الله عنها.

ولی فاطمه کوشش خود را دو چندان نمود و متحمل مشکلاتی شد و همه آنها را به حساب خدا گذاشت و در کنار پدرش قرار گرفت تا بتواند جبران نبود و خلاً مادرش که بهترین مادر برای ما و کریم ترین همسر برای پیامبر صلی الله علیه و آله بود را بنماید و بدین جهت بود که او را ام ابیها کنیه دادند...».

ص: 372

ارتباط فاطمه زهرا علیهاالسلام با امیرمؤمنان علیه السلام

فاطمه زهرا علیهاالسلام در طول زندگی خود با شوهرش امیر مؤمنان علیه السلام بهترین زندگی را داشته است که می تواند برای همه الگو باشد؛ امری که همه به آن اعتراف کرده اند اینک به نمونه هایی از آن اشاره میکنیم؛

1 - خلافت امام علی علیه السلام از دیدگاه حضرت زهرا علیهاالسلام

دکتر محمد بیومی ،مهران استاد دانشکده آداب در دانشگاه اسکندریه مصر در این باره می نویسد:

«هذا و قد كانت الزهراء علیهاالسلام ترى ان زوجها الامام على كرم الله وجهه في الجنة، احق الناس بالخلافة، فهو ربيب النبي صلی الله علیه و آله و ابن عمه و زوج ابنته، و ابوسبطيه الحسن والحسين واول الناس اسلاماً واطولهم في الجهاد باعاً، و هو فتى قريش شجاعة وعلماً وفضلاً، وكان النبى صلی الله علیه و آله يحبّه اشد الحب و يؤثره اعظم الإيثار استخلفه حين هاجر على ما كان عنده من الودائع حتى ردّها الى اصحابها و امره فنام فى مضجعه ليلة ائتمرت قريش بقتله، فكان اول من شرى نفسه في سبيل الله، ثم هاجر حتى لحق النبي الله صلی الله علیه و آله في المدينة، فآخى

ص: 373

النبي بينه و بين نفسه، ثم شهد مع النبى صلی الله علیه و آله مشاهده كلها، وكان صاحب رايته فى ايام البأس. وقال النبي صلی اللهعلیه و آله يوم خيبر : (لاعطين الراية غداً رجلاً يحبّ الله و رسوله و يحبّه الله و رسوله)، فتطلع اليها كبار الصحابة، غير ان النبي صلی الله علیه و آله دفعها الى على وقال له النبي صلی الله علیه و آله يوم استخلفه على المدينة و على اهله عند ما سار الى غزوة تبوك : (انت منّى بمنزلة هارون من موسى الّا انّه لا نبى بعدى). و اعطاه سورة براءة ليقرأها على اهل الموسم، فلما قيل له: لو بعثت بها لأبي بكر قال: (لايؤدّ عنّى الّا رجل من اهل بيتي) و قال النبي صلی الله علیه و آله للمسلمين و هو فى طريقه الى المدينة بعد حجة الوداع: (من كنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.

و هكذا كانت الزهراء، كما كان بنوهاشم جميعاً و جمهرة من اهل المدينة يرون ان الامام على احق الناس بخلافة رسول الله صلی الله علیه و آله. و من ثم فقد خرج الامام يحمل فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله على دابة ليلاً في مجالس الأنصار تسألهم وظلت الزهراء متمسكة برأيها، وما كانت - رضى الله عنها - لتتزحزح عن رأى اقتنعت به و رأته صواباً وكان رأيها الذى لا تحيد عنه: ان علياً احق بالخلافة من غيره...»؛(1) «زهراء علیهاالسلام معتقد بود که امام على علیه السلام- كرم الله وجهه في الجنة_سزاوارترین مردم به خلافت، و تربیت یافته پیامبر صلی الله علیه و آله و پسر عمو و همسر دختر پیامبر و پدر دو سبط او حسن و حسین است. او اولین مسلمان بوده و از همه بیشتر در جهاد سهم دارد و او جوانمرد قریش در شجاعت وعلم وفضيلت است و پیامبر صلی الله علیه و آله او را شدیداً دوست میداشت و در حق او بیشترین ایثار را می.نمود. هنگامی که میخواست [به سوی مدینه] هجرت

ص: 374


1- السيدة فاطمة الزهراء علیهاالسلام، بیومی، ص 136-138

کند ، امانتها را نزد او گذاشت تا به صاحبانش بازگرداند و شبی که قریش تصمیم به قتل او گرفت در رختخوابش ،آرميد و لذا او اولین کسی است که در راه خدا جانش را به خطر انداخته است. سپس [از مکه] مهاجرت نمود تا به پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه ملحق شود. پیامبر بین او و خودش عقد اخوت بست، و با پیامبر صلی الله علیه و آله در تمام موقعیت ها شرکت کرد و او صاحب پرچم حضرت در ایام سختی بود پیامبر صلی الله علیه و آله در روز خیبر فرمود: (پرچم را فردا به دست کسی میدهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند. هر یک از بزرگان صحابه منتظر بودند که پیامبر او را بخواهد ولی حضرت پرچم را به دست علی داد و روزی که پیامبر صلی الله علیه و آله الله علی را جانشین خود بر مدینه و اهلش نمود تا به طرف غزوۂ تبوک برود خطاب به او فرمود: (تو نزد من به منزله هارون نزد موسی هستی جز آن که پیامبری بعد از من نیست). و به دست او سوره برائت را داد تا بر اهل موسم حج بخواند، و چون به حضرت عرض شد: چرا ابوبکر را مبعوث نکردی فرمود: (ادا نمی کند از طرف من جز مردی از اهل بیتم) و پیامبر صلی الله علیه و آله در راه حرکت به سوى مدينه بعد از حجة الوداع، خطاب به مسلمانان فرمود: (هر کسی که من مولای اویم پس علی مولای اوست بارخدایا دوست بدار هر کس که ولایت او را پذیرد و دشمن بدار هر کس که با او دشمنی کند) و زهرا این گونه بود همان گونه که تمام بنی هاشم وجمهور اهل مدینه امام علی علیه السلام را سزاوارترین مردم به خلافت رسول خدا صلی الله علیه و آله می دانستند و از این جهت است که امام علی علیه السلام فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله را بر مرکبی شبانه سوار میکرد و در مجلس انصار میبرد و از آنها میخواست تا او را یاری کنند...

ص: 375

زهرا به رأی خود تمسک کرده بود و او- رضی الله عنها - هرگز از رأیی که به آن قانع شده و صواب میپنداشت عقب نشینی نمیکرد و رأی او که از آن روی برنمی گرداند این بود که علی از دیگران به خلافت سزاوارتر است».

2 - پیوند فاطمه زهرا با علی مرتضی علیهاالسلام

عبد الفتاح عبد المقصود درباره خواستگاری حضرت علی علیه السلام از حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسد: «... علی علیه السلام را همواره با جان و وجود خود همراه داشت احساس میکرد پیوند او با فاطمه تنها از روی خویشاوندی و پیوند خانوادگی و هم تباری نیست همانند پیوند دو شاخه از یک درخت تنومند و بزرگ با میوه های پاکیزه سایه های بلند و کشیده نیست هرگز پیوند میان آن دو پیوند بشری نیست بلکه پیوندی است برتر از پیوند بشری پیوندی است ،قدسی سازش جانی است با جان .دیگر علی علیه السلام احساس میکرد فاطمه علیهاالسلام با دریافت تیز و روان تابناکش از این احساسی که در نهاد وی راه میجوید آگاهی دارد...

آیا فاطمه علیهاالسلام همچون رگ گردن به علی علیه السلام نزدیک نیست؟ آیا از کنه هستی وی -همچون خود وی - آگاه نیست؟ آیا او قوام زندگی علی علیه السلام نیست؟ آیا بسان ایمان علی علیه السلام در نهاد علیه علیه السلام جایگزین نیست؟(1)

او درباره رنجهای حضرت زهرا علیهاالسلام میگوید: «عمر فاطمه زهرا علیهاالسلام به رنجها سنجیده شده نه به سالها مژگانش از اشک خشک نشد اندوه در درونش لانه کرد و جای گرفت لرزش و تپش بر قلبش چیره شد هوای پیرامونش اندوه شد نشانه های چهره اش خشم و خاموشی بود، زندگی در دهانش مزه ای تلخ داشت...»(2)

ص: 376


1- ترجمة في نور محمد فاطمة الزهراء علیهاالسلام عبد الفتاح عبد المقصود، ج 2، ص 18 و 19.
2- همان، ج 1، ص 162

3- دفاع فاطمه زهرا علیهاالسلام از ولایت

استاد توفیق ابو علم مینویسد:

«كانت السيدة فاطمة ترى حق الامام علي في الخلافة، وترى ان قرابة النبي ضلی الله علیه و آله احق المسلمين بالخلافة، و انّ بلاء على في الجهاد و علمه المشهود به، يؤهلانه لمقام الخلافة. وقد كانت الزهراء ايضاً صريحة الرأي، حرة التفكير، صارمة الأمر علیه السلام وما كانت رضى الله عنها لتتزحزح عن رأی اقتنعت به و رأته صواباً وكان رأيها الذي لا تحيد عنه أن علياً احق بالخلافة من غيره، فهو ربيب النبي و ابن عمه ابى طالب زوج ابنته الزهراء و ابوالحسنين ريحانتي الرسول و اول الناس اسلاماً واطولهم في الجهاد باعاً، وفتى قريش شجاعة و علماً.

اعتزلت الزهراء بالناس، ثم رأت ان تؤدى واجبها نحو زوجها و ولديها، فحملها على فوق دابة و خرج بها ليلاً، فطافت بمجالس الانصار مجلساً مجلساً تسألهم ان يؤيدوا ابالحسن فيما يطلب فاجابوا جميعاً يا بنت رسول الله قد مضت بيعتنا لأبي بكر، ولو ان زوجك و ابن عمك سبق الينا لما عدلنا به احداً.

فكان الامام يقول: (أفكنت ادع رسول الله فى بيته و لا ادفنه و اخرج أنازع في سلطانه؟!) وكان ردّ الزهراء: (ما صنع ابوالحسن الا ما ينبغي، ولقد صنعوا ما الله حسيبهم و وطالبهم)...»؛(1) «خانم فاطمه امام علی را صاحب حق در خلافت میدانست و معتقد بود که نزدیکان پیامبر صلی الله علیه و آله سزاوارترین افراد به خلافت اند و همانا زحمات علی در جهاد و علم او که مشهود بود او را مستحق مقام خلافت .کرد زهرا همچنین رأیی صریح فکری آزاد گذرا در امور داشت. او هرگز از رأیی که به آن رسیده و صواب میدانست کوتاه

ص: 377


1- فاطمة الزهراء علیهاالسلام، ص 185 و 186.

نمی آمد و رأی او که هرگز از آن دست برنداشت این بود که علی از دیگران سزاوارتر به خلافت است و او تربیت شده پیامبر و پسر عمویش ابوطالب و همسر دخترش زهرا و پدر حسن و حسین دو دسته گل پیامبر صلی الله علیه و آله و اولین مسلمان و پرکارترین افراد در جهاد و جوانمرد قریش در شجاعت و علم بود. زهرا از مردم کناره گرفت، سپس تشخیص داد که باید وظیفه اش را در برابر همسر و دو فرزندش ادا کند. لذا علی او را بر چهارپایی سوار کرد و شبانه از منزل خارج شد. او یکی یکی از مجالس انصار سرکشی نمود و از آنان خواست تا ابوالحسن را در آنچه دنبال میکند یاری کنند ولی همگی جواب دادند: ای دختر رسول خدا! بیعت ما با ابوبکر تمام شده است و اگر همسر و پسر عموی تو زودتر نزد ما می آمد از او به سوی دیگران عدول نمیکردیم

امام میفرمود: (آیا من رسول خدا را در خانه اش رها کرده و او را دفن ننمایم و خارج شده و در حكومتش نزاع کنم؟ وجواب زهرا این بود: (ابوالحسن آنچه سزاوار بود انجام داد ولی آنان کاری کردند که خداوند حسابگر و طلب کننده آنان خواهد بود...»

4 - فاطمه زهرا علیهاالسلام واسطة بين قطب نبوت و امامت

سلیمان کتانی نویسنده مسیحی درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسد:

«... فهنالك من تكتب فيه السيرة محصورة في فسحة عمره، وقد تحصر في فاصل معين من هذه الفسحة، كان فيها بروز صاحب السيرة بشكل فذ، حقق لفت النظر اليه وجدارة الاهتمام به وهنالك من لا تكتب السيرة فيه الا في

ص: 378

إطار مشدود بماضيه و حاضره و ما يأتى بعده من زمن. تلك هي عبقرية الأفراد يربطون حياتهم بحبال التاريخ ليغيروا وجه التاريخ.

و فاطمة الزهراء - ان لم تكن من اولئك الأفراد- فهى على الأقل ابنة نبيّ هزّ -ليس تاريخ الجزيرة و حسب - بل جذور الفكر فى الانسان وقفز به فوق الأجيال، وهى زوجة رجل هو الآخر قطب من اقطاب الفكر، و خط من خطوط الأصالة وركن من اركان الحق، وامتداد لأعظم عبقرى جدل النور في قرآن.

و ليس ذلك ليكفي، فهى انجذاب بين قطبين عبت من الأول كما عبت من الثاني فاذا نهجها فى الحياة امتداد لنهج مرسوم

و كان لها - من كرم الخالق - جمال هو انعكاس لكل ما فيها من عقل وطيبة و لكلّ ما فيها من جاذبية و ايحاء، فاستأثرت بحبّ اعظم اب و حبّ اعظم قطب، فانحصرت فيها ذرّية ابيها لتكون ذخيرة يتوارثها كل جيل عن جيل.

ذلك كان جوّها، عاشت فيه و شعت عليه و امتدّت ،به و عبّرت عنه فكراً و انتاجاً. لقد غدت خطاً فى الرسالة التي انطلقت ثورة و اصبحت هي من لونها، وستتبرك بها الأجيال ...»(1) «... گاه زندگی فردی مورد بررسی قرار میگیرد که شرح حال او محدود به طول زندگانی و گاه محدود به فرصت معینی از زندگی او خواهد بود که این مدت هنگامی را نشان داده و بازگو میکند که زندگی فرد مورد بحث در این فرصت چشمگیر وجالب بوده وسعی نویسنده بحث هم در همین مرز محدود مصروف است اما گاهی شرح حال

ص: 379


1- فاطمة الزهرا، وَتَر في عمد، ص 31 و 32.

کسی را به رشته نگارش در می آورند که جاذبیت وی قلمروی بس وسیع دارد آغاز این قلمرو پیش از زندگی اوست و انجام آن تا پایان زندگی تا پس از مرگ و تا مرز ابدیت دامن کشیده است. این گونه بیوگرافی را نبوغ کسانی هستی میبخشد که زندگی خود را به رشته های تاریخ پیوند میزنند تا چهره تاریخ را دگرگون سازند و بر اوراقش نقش دیگر گونه زنند.

فاطمه زهرا اگر جزء این گونه افراد ،نباشد دست کم دخت پیامبری است که نه تنها تاريخ جزيرة العرب بلکه اساس و پایه های فکری انسان را نیز به جنبش در آورد و آن را تا ستیغ قرنها پرواز داد و او نیز همسر مردی است که قطب دیگری از قطبهای اندیشه و خطی از خطوط اصالت و رکنی از اركان حقیقت است و امتدادی است برای بزرگترین نابغه ای که نور را در قرآن به درخشش واداشت.

این بسنده نیست که دو قطب او را به طرف خود جذب می کردند؟ و او از نخستین آن بهره میگرفت همان گونه که از دومین؟ از همین رهگذر هم بود که روش او در زندگی امتدادی برای آن برنامۀ معین و ترسیم شده بود. او به لطف خدا جمالی داشت که نمایشگر همۀ خرد و پاکی و صفای باطن او ونماینده نیروی جذب والهام او بود. وی محبت عظیم ترین پدر و عظیم ترین قطب را ویژه خود ساخته بود. از این جهت ذریه پدر فاطمه منحصر در وجود او گردید تا این خود ذخیره ای باشد که همۀ نسلهای بشر نسلی پس از ،نسلی آن را از فاطمه به ارث برند و از آن بهره مند گردند. این قضایی بود که فاطمه در آن زندگی میکرد بر آن شتاب ورزید بدان ادامه داد و از آن نتيجه فکری و سازندگی گرفت. فاطمه خطی بود در رسالتی که نیروی آزاد

ص: 380

شده آن به گونه یک انقلاب و جهش درآمد و او به صورت رنگ و هدفی از این رسالت نمودار گردید. پس از او نسلها و توده ها از او برکت ويُمن خواهند جست....»

5 - زندگی فاطمه علیهاالسلام در خانه نبوت و امامت

سلیمان کتانی نویسنده مسیحی دربارۀ زندگی فاطمه زهرا علیهاالسلام می نویسد:

«و عاشت فاطمة تحت ظلّين: ظلّ ابيها وظلّ حليلها، و عانقت ريحانتين -الحسن و الحسين - ذرية لرجلين: نبی و امام و عانقت رهافتين: رهافة الجسم و رهافة الحسّ و اختبرت عصرین: عصر الجاهلية وعصر الانبعاث و احبت اباها حبين: حبّ النبوة وحبّ الأمومة، وصهرت بصهرين: مصهر الفقدان و مصهر الحرمان.

بهذه الإزدواجية عاشت فاطمة الزهراء صابرة على مكاره الدهر، اقتناعاً منها بصدق قضية يلزمها الكثير من التجسيد و حسن الاخراج ولقد جسّدها- كما جسدها ابوها و زوجها - بحبل طويل من الرضوخ و القناعة والاستسلام و بسلسلة طويلة من العزم والإقدام والبطولات، وبالكثير من التضحيات...»!(1) «فاطمه در پناه دو سایه سایه پدر و سایه همسرش زندگی کرد و دو ریحانه؛ حسن و حسین فرزند دو کس یعنی پیامبر و امام را در آغوش خویش فشرد و دو لطافت: لطف جسم و لطافت احساس را در بغل گرفت و دو عصر؛ عصر جاهليت و عصر بعثت را آزمود و پدر را به دو گونه محبت دخترى و محبت مادری دوست داشت و از دو آتش: آتش فقدان و آتش

ص: 381


1- فاطمة الزهراء وتر فى غمد، ص 42

حرمان سوخته و در تب و تاب بود فاطمه زهرا با این دو گانه ها زندگی کرد و در پناه آنها سختیهای روزگار بردبار بود و این به خاطر رضایت واقتناع او به تحقق راستین قضیه بود که این قضیه نمونگی و حسن سازندگی و پرورش فراوان فاطمه را لازم داشته و نیازمند بود و فاطمه به این قضیه آن چنان تجسم و نمونگی داد که پدر و همسرش به وسیلهٔ رشته ای طولانی از تسلیم و رضا و بردباری و به وسیله زنجیری از تصمیم و اقدام و قهرمانیها و فداکاریهای بسیار بدان نمونگی داده و آن را تجسیم بخشید».

6 - فاطمه زهرا علیهاالسلام و قیام به وظایف شوهرداری

شیخ عاطف صابر شاهین در این باره مینویسد:

«دخلت الزهراء بيت على بن ابي طالب رضى الله عنه، فقامت على شؤونه احسن القيام، متحملة شظف العيش صابرة محتسبة...»؛(1) «زهرا داخل خانه على بن ابى طالب رضى الله عنه شد و به بهترین وجه ممکن قیام به وظایف خود نمود و با صبر تمام و زحمات زندگی را تحمل نمود و آن را به حساب خدا گذاشت...»

ص: 382


1- رجال و نساء حول الرسول صلی الله علیه و آله، ص 304

القاب حضرت زهرا علیهاالسلام

توفيق ابو علم درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسد:

«و لقبت بالمحدثة؛ لانّ الملائكة كانت تهبط من السماء فتناديها كما كانت تنادى مريم ابنة عمران علیهماالسلام و يحدثها روح القدس.

و بالصديقة والمباركة والطاهرة والزكية و الراضية والمرضية، وهي آيات على ما اتسمت به رضی الله عنها من الصدق والبركة والطهارة والرضا والطمأنينة.

و لقبت بالبتول؛ لانقطاعها عن نساء زمانها فضلاً و ديناً و حسباً، وقيل: لانقطاعها عن الدنيا الى الله تعالى...

لقد كانت فاطمة الى جانب انسانيتها تحمل كلّ صفات الملائكة وسمات الحور العين؛ كانت انسانة، وكانت حوراء»؛(1) «او ملقب به محدثه است؛ زیرا ملائکه از آسمان فرود آمده و با او صحبت میکردند همانگونه که با مریم علیهاالسلام دختر عمران سخن میگفتند، و نیز روح القدس بر او حدیث میکرد.

و نیز به صديقه ومباركه و طاهره وزكيه وراضيه ومرضیه لقب داده شد

ص: 383


1- همان، ص 60

وتمام اینها نشانه هایی است بر آنچه که فاطمه رضی الله عنها از صدق وبركت وطهارت ورضا وطمأنینه دارا بوده است.

و نیز ملقب به بتول شده به جهت انقطاع او از زنان زمانش در فضیلت و دین وحسب و گفته شده به جهت انقطاعش از دنیا و اتصالش به خداوند متعال... فاطمه در جانب انسانیتش صفات ملائکه و نشانه های حور العین را در خود ،داشت او هم انسان بود وهم حور العين».

دکتر محمد عبد یمانی از نویسندگان اهل سنت میگوید:

«... و البتول: لانّ الله تعالى قطعها عن النساء حسناً و فضلاً و شرفاً، او لانقطاعها الى الله.

و في (تاج العروس): لقبت فاطمة بنت رسول صلی الله علیه و آله بالبتول؛ تشبيهاً لها بمريم في المنزلة عند الله تعالى.

و قال ثعلب: لانقطاعها عن نساء زمانها و عن نساء الأمة فضلاً و ديناً و حسباً و عفافاً، و هي سيدة نساء العالمين...»(1) «... بتول؛ زیرا خداوند متعال او را از جهت حسن و فضیلت و شرف از زنان دیگر جدا نموده و یا به جهت انقطاع ووصلش به خداوند

و در تاج العروس آمده: فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله ملقب به بتول شد به جهت تشبيه او به مریم در منزلت نزد خداوند متعال.

ثعلب گفته: به جهت انقطاع او از زنان زمانش و از زنان امت در فضیلت دین وحسب وعفاف، او سرور زنان عالمیان میباشد...»

ص: 384


1- أنّها فاطمة الزهراء علیهاالسلام، دكتر محمد عبد ،یمانی ص 21، چاپ المنار للنشر والتوزيع، دمشق و دار القبلة للثقافة الإسلامية، جده، 1416ه

احمد خلیل جمعه از نویسندگان اهل سنت درباره فاطمه زهراء می نویسد:

«اذا اجتمعت الفضائل فى طاقة بأريج العطر الزكي، ففاطمة الزهراء عنوانها، و كيف يستطيع الانسان ان يجمع فضائل سيدة نساء اهل الجنة في كتاب؟ و لما رُحْتُ اقرأ فضائل فاطمة الزهراء و استروح عبير سيرتها، وجدتني اعيش في رياض انيقة جميلة مباركة، لاتسلوها النفس، ولا تملها القلوب و وجدتُ في هذه الرياض ما تشتهيه الأنفس من كريم الصفات، و من قصور المحامد التي شيّدتها الزهراء بالفضائل الحسان والشمائل العظيمة...»(1) «هر گاه که فضایل در سبدی همراه با وزیدن بوی خوش عطر خالص ،باشد، عنوانش فاطمه زهراست و چگونه انسان میتواند فضایل سرور زنان اهل بهشت را در یک کتاب جمع آوری کند؟!

و چون خواستم فضایل فاطمه زهرا را بخوانم و از بوی خوش سیره او لذت ببرم خودم را در میان باغهای ،باطراوت زیبا و مبارک یافتم که نفس از آن خسته نشده و قلبها از آن ملول نخواهد شد و در آن باغها چیزهایی را دیدم که نفسها به آن اشتها دارد از قبیل صفات كريمه، و قصرهای زیبایی که زهرا با فضایل نیک و شمایل بزرگ بر پا نمود...»

ص: 385


1- نساء اهل البيت احمد خلیل جمعه، ص 579

علم فاطمه زهرا علیهاالسلام

فاطمه زهرا علیهاالسلام از علوم وافر و شایانی برخوردار بوده که از رسول خدا صلی الله علیه و آله کسب نموده است. امری که همه بر آن اعتراف کرده اند. اینک به نمونه هایی از آنها اشاره میکنیم؛

1 - گستره علم فاطمه زهرا علیهاالسلام

ابوبکر جابر جزایری دربارۀ علم حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسد:

«انّ الفضائل التي حازتها فاطمة الزهراء بنت رسول الله صلی الله علیه و آله لكثيرة ...

علمها رضى الله عنها: كيف لا تكون فاطمة عالمة، وهي بنت رسول الله صلی الله علیه و آله مدينة العلم وبابها وهى بضعة منه فداها ابى وامی و نفسی...»؛(1) «همانا فضایلی که فاطمه زهرا دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنها رسیده بسیار است.... [از جمله آنها] علم اوست رضی الله عنها؛ چگونه فاطمه عالم نباشد در حالی که او دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله است که شهر علم و دروازه آن است و او پاره تن رسول خدا صلی الله علیه و آله است پدر و مادر و خودم فدای فاطمه باد....»

ص: 386


1- العلم والعلماء، ابوبكر جابر جزائری، ص 237

2 - اخذ حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله

او نیز مینویسد:

«اخذت السيدة الزهراء عن ابيها الكثير من الاحاديث بما تسمعه منه او ما كان يأمر بكتابته لها. وقد اخذ عنها ابناها الحسن والحسين وابوهما على و حفيدها فاطمة بنت الحسين مرسلاً، وعائشة و ام سلمة وانس بن مالك و سلمى ام رافع رضى الله عنهم.

و قد ساعدها على ذلك انها ألمت بكثير من علوم القرآن و احاطت بأمور من الشرائع السابقة وكانت تعرف القراءة والكتابة وقد فطمها الله بالعلم. وكان ابوها رسول الله صلی الله علیه و آله يستكتب لها الصحف التي تسترشد بها في امر دينها و تبصرها بأمور دنياها...»(1) «خانم فاطمه علیهاالسلام از پدرش احادیث بسیاری را که از او شنیده یا دستور به نوشتن آنها داده بود ،گرفت و دو فرزندش حسن وحسین و پدرشان علی و نوه اش فاطمه دختر حسین به طور مرسل و عایشه وام سلمه وانس بن مالك وسلمی مادر رافع رضی الله عنهم از آن حضرت اخذ روایت کرده اند او را مساعدت کرد بر آن این که به بسیاری از علوم قرآن آگاهی پیدا کرده و به امور شرایع پیشین احاطه پیدا نمود و نیز قرائت وكتابت را میدانست و خداوند او را به علم برتری داده است و پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله از او میخواست تا صحیفه هایی را برای خودش بنویسد که به آنها در امر دینش بهره برده و به امور دنیایش بصیرت یابد...»

ص: 387


1- همان ص 101

3 - فاطمه زهرا علیهاالسلام ونقل حديث

احمد خلیل جمعه درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسد:

«سيدتنا فاطمة الزهراء رضي الله عنها واحدة من نساء اهل البيت اللواتي حفظن حدیث رسول الله و روينه ونقله الى ائمة الحفاظ والعلماء و الفقهاء فقد كانت فاطمة الزهراء رضي الله عنها حافظة واعية و هي الوحيدة من بنات النبى الطاهرات اللاتى رَوَين الحديث الشريف»؛(1) «سرور ما فاطمه زهرا رضی الله عنها، یکی از زنان اهل بیت است که حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله را حفظ کرده و روایت نموده و آن را بر امامان حافظ وعلما وفقها نقل نموده اند. فاطمه زهرا رضى الله عنها حافظی بود که علوم را در ظرف خود جای داده و تنها دختر پاک پیامبر صلی الله علیه است که حدیث شریف را روایت نموده است».

4 - تأثیر گسترده خطبه فاطمه علیهاالسلام

سلیمان کتانی دربارۀ تأثیر خطبه فاطمه زهرا علیهاالسلام می نویسد:

«انّ الذين كانوا اقل الناس فهماً لخطاب فاطمة هم- بالذات - اولئك الذين كانوا حاضرين في باحة المسجد يصغون؛ لان ذلك الخطاب كان من نوع الامحال في اقتلاع الحجارة لا يتأثر مركز الثقل فيها الا بنسبة ما تطول سوقها.

و لم يكن الخطاب موجهاً الى شرذمة من الناس، فهو ما اخذ من المسجد قاعدة له الّا لتكون له رنّة الأذان.

لذلك كان الخطاب في المسجد لأبعد بكثير من جدران المسجد، ولم يكن للمئذنة في المسجد بل للجوّ الذى تتطاول اليه مئذنة المسجد.

ص: 388


1- نساء اهل البيت احمد خلیل جمعه، ص 599

هل كانت فاطمة تدرى بانّ لخطابها تلك القيمة و تلك الأبعاد؟ و لكن الثورة التي كانت متولدة فى نفسها كانت من وحى تلك المعاني و من مسافة تلك الأبعاد لهذا جائت كلماتها ناعمة كالأنوثة فيها وهادرة كأنها التعبير عن انفجار السدود.

و كلّ شيء يفقد قيمته ان لم يكن تعبيراً، وثورة فاطمة كانت ذياك التعبير عن ألم فى النفس كانت تدرك هي كل اسبابه و تعانى كل اثقاله لقد عاشت اباها في كل قضية، و لقد تزوّجت علياً في تجسيده تلك القضية، و لم يكن موت ابيها الا ليفقدها نشوة تحسّس القضية واستطراد نموها...

انطلقت فاطمة تعبّر عن نفسها لتعبّر عن كل القضية، امّا اولئك الذين سمعوها فانّهم لم يسمعوها الا من خلال فدك، من خلال ارث فقط تطالب به.

انه فيما بعد، في كل سنة بعد سنة، في كل جيل بعد جيل، اصبح السماع اليها من خلال القضية.

هكذا كان يعمق - مع الوقت - سَمْعُ الخطاب، وهكذا اصبحت فاطمة تسمع - من خلال صوتها الناعم - كانها النذير...

ما تضاءلت قضية فدك، ولكن فاطمة اصبحت - من خلالها - وتراً في غمد»(1) «افرادی که به هنگام سخنرانی فاطمه در مسجد حضور داشتند و کلمات او را می شنیدند در فهم و درک سخن فاطمه از همه مردم بهره کمتری نصیبشان شده است؛ چرا که این نطق حالت اهرم هایی را داشته که برای برداشتن سنگها به کار میروند که مرکز ثقل در اهرم ها تحت فشار قرار نمیگیرند مگر به نسبت طول میله اهرم

ص: 389


1- فاطمة الزهراء وتر فى عمد، ص 116 و 117.

روی سخن فاطمه در این نطق افراد اندک و معدودی نبودند؛ مرکز قاعده این نطق هم که در مسجد قرار گرفت هدفی جز این نبود که طنینی همانند طنین اذان برای آن به وجود آید

از این رو گرچه خطابه در مسجد ایراد شد ولی برای فضایی دورتر از دیوارهای مسجد ایراد گردید حتی این نطق برای حدّی تا مناره مسجد هم ایراد نشد بلکه برای آن فضایی ایراد شد که مناره بدان مینگریست و بر آن فراز آمده بود.

آیا فاطمه میدانست که نطق وی دارای این ارزش و این ابعاد خواهد شد یا نه ؟ لیکن این انقلابی که در کیان فاطمه هستی گرفته و متولد شده بود مسلّماً بر أثر الهام همان معانی بلند و این مسافت ابعاد پدید آمده بود. بدین جهت است که کلمات فاطمه با آرامش و لطافتی همچون آرامش زنانه خود او و با غرشی همانند انفجار سد ایراد شد

هر چیزی اگر حالت تعبیر و اظهار را نداشته باشد ارزش خود را از دست میدهد و انقلاب فاطمه حالت تعبير واظهار درد و رنجی را داشت که در وجود خود او بود دردی که همۀ موجبات آن را فاطمه درک کرده و همه سنگینی آن را لمس نموده بود.

فاطمه در تمامی قضیه رسالت پدر با پدر همراه بود و با وی زیست و ازدواج او با علی نیز در نتیجه این بود که علی مجسمه و نمونه این قضیه بود و مرگ پدر هم در فاطمه این اثر را نهاد که وی سرخوشی و احساس پیروزی آن قضیه و انتظار رشد آن را از دست بدهد.

فاطمه به راه افتاد تا آنچه را که در وجود اوست تعبیر و بیان کند و از این

ص: 390

رهگذر تمام قضیه پدر را نیز بازگو کرده باشد ولی آنان که سخن فاطمه را شنیدند جز از خلال فدک و جز از خلال ارثی که گمان میکردند فاطمه تنها در مقام مطالبه آن ،باشد، گفتار وی را نشنیدند.

اما در روزگاران ،بعد در هر سالی پس از سال دیگر در هر نسلی بعد از نسل ،دیگر نطق فاطمه از خلال اصل قضیه به گوش رسید. بدین گونه با گذشت ،زمان شنیدن نطق فاطمه به گونه ای عمیق صورت گرفت و بدین گونه فاطمه در روزگاری قدم نهاد که خطابه او از خلال صدای آرام او به گوش رسید آن چنان که تو گویی فاطمه نذیر و بیم دهنده ای بوده است.

داستان فدک خوار و خاموش نشد ولی فاطمه از خلال این داستان به صورت زهی در درون نیام درآمد»

5 - وجود سخنان فاطمه زهرا علیهاالسلام در حافظه تاریخ

سلیمان کتانی می نویسد:

«لم تكن - على عهد فاطمة - اية لاقطة صوتية تسجّل الكلمة التي تفوهت بها امام ابى بكر الصديق، وكذلك لم تكن هناك أية لا قطة نووية تعكس عنها الاشارة التي كانت تبدر عنها و هي تلقى ذلك الخطاب حتى و لم تكن ايضاً تلك اللواقط من الحروف الطائعة تنساق متلقطة بالفكر تضبطه في إطارها و تتمسك به ضمن خطوطها و دوائرها ليحصل ضبط ذلك الخطاب في امانة الحروف.

لم يتم لا تسجيل الصوت ولا تسجيل الصورة، لاصوت فاطمة بكلماته المتقطعة و نبراته المتدفقة ولا صورتها بعينها الحزينة وقدها الناحل ولم يتم ايضاً لا تسجيل الأثر الذي تركته على جمهور ساحة المسجد و لا تسجيل لون اذنِ ابی

ص: 391

بكر الصديق بعد سماعها خفقة التنديد بالرغم عن عدم وجود اي شيء من هذا تمت كل التساجيل، كأن آلة العصر الحاضر كانت فى ذلك الحين، هي ذاتها تفعل ومتى كانت الآلة فى تنفيذ اختراعها غير تعبير عن شوق الإنسان في حاجته اليها؟ ان هذا الشوق هو ذاته الذي كان منفتح القلب والعين والأذن امام فاطمة فى وجودها في ذلك الحين، وفى كل وجودها. لذلك انسكبت في وجدان التاريخ تسجيلاً حفظته واعية الخواطر، و تلقطت به حافظة القلوب، و تناقلته اشواق الأسانيد: تعبيراً عن ان الرأى العام في مجتمع الانسان هو حقيقته الماثلة في مكشوفها و مستورها على السواء...»؛(1) «در دوران فاطمه هیچ گونه نوار صوتي وجود نداشت تا نطقی را که وی در برابر خلیفه ایراد کرد ضبط نماید و همچنین در آن زمان هیچ گونه نوار نوری و فیلم عکاسی هم موجود نبود تا از حرکات و اشارات فاطمه به هنگام سخنرانی عکس برداری کند حتی یک وسیله تندنویسی هم یافت نمیشد که با سخن فاطمه در همان هنگام که از فکر الهام گرفته و به ترتیب بر زبان همراهی نموده و آن را در چارچوب خود ضبط و حفظ نماید و از لابه لای خطوط و دو اثرش گفتار فاطمه کشف گردد تا حفظ وصیانت این خطابه به دست این وسیله تندنویسی و به عهده امانت حروف گذارده شود. نه ضبط صوتی از گفتار وصدای فاطمه با آن کلمات مقطعه وزیر و بم های در اثر اندوه آن صدا به وجود آمده و نه عکس برداری از سیمای فاطمه با آن دیدگان غمبار و اندام نزارش به عمل آمده است و نه همچنین ضبط اثری که فاطمه بر همۀ فضای مسجد گذارد به وقوع پیوسته است و نه ترسیم و نقش رنگ گوشهای

ص: 392


1- فاطمة الزهراء وتر فى عمد، ص 111

ابوبکر صدیق پس از استماع طنین تازیانه عیب جویی و انتقاد انجام گرفته است.

اما على رغم نبودن هیچ یک از این وسایل باز هم همه گونه ضبط و ثبت انجام گرفته است تو گویی همین ابزار و وسایل عصر کنونی در آن زمان بوده و به فعالیت و کار پرداخته است وجود اختراعات آیا خود دلیل شوق و نیاز انسانی به ایجاد آن اختراع نیست و آیا چیز دیگری سبب به وجود آمدن یک اختراع میشود؟ گرچه در زمان فاطمه این اختراعات وجود ،نداشت اما همين شوق و احساس نیاز به ضبط و حفظ گفتار فاطمه خود چیزی بود که در آن هنگام در سراسر وجود خود فاطمه موجود بود و این شوق دل و دیده و گوش خود را در مقابل فاطمه گشوده بود تا سخن او را در خود گیرد و ثبت و ضبط نماید. از این رو این نطق برای یادداشت و تسجیل به دل تاریخ سپرده شد به طوری که هوشیاری خواطر آن را حفظ کرد و حافظه دلها آن را در خود گرفت و شوق مکتوبات و نوشته جات آن را به یکدیگر انتقال داد که این خود تعبیر و بازگو کننده ای بود از این مطلب که نظریه عمومی در اجتماع ،انسان همان حقیقت نمونه و جالب خود را خواهد داشت و فرقی نمیکند در این که این حقیقت آشکار شده و یا مستور و مخفی مانده باشد...»

6 - فقه فاطمه زهرا علیهاالسلام

دکتر محمد عبده یمانی مینویسد:

«لاشك ان هذه السيدة العظيمة، سيدة نساء العالمين هي سيدة فقيهة فاضلة لها

ص: 393

باع طويل لا ينكر فى نقل الدين والدعوة والتفقيه بالقرآن و السنة، و ان كانت السيدة فاطمة - رضى الله عنها - قد شغلت بالمواقف العظيمة التي وقفتها و البلايا العظيمة التي تصدّت لها، وهي تقف الى جوار المصطفى صلی الله علیه و آله في كل المحن التي مرت به الا انها تولت قضية التربية في الدرجة الاولى، وكان لها دور كبير فى رعاية والدها عليه افضل الصلاة والسلام، وخاصة بعد وفاة امها رضی الله عنها»؛(1) «شكى نیست در این که این سرور بزرگ سرور زنان ،عالمیان شخصیتی است فقیه و با فضیلت که در نقل دین و دعوت و فقاهت به قرآن و سنت دارای مقامات عالی و غیر قابل انکار ،است، گرچه خانم فاطمه-رضی الله عنها- دارای مواقف بزرگی است که از خود به جای گذاشته و مصیبتهای بزرگی است که به آن مبتلا شده است، ولی در کنار مصطفی صلی الله علیه و آله در تمام مصیبتهایی که بر او گذشته قرار داشته است و در درجه اول همۀ اینها متولی قضیۀ تربیتی میباشد که برای آنها موقعیت بزرگی در مراعات پدرش- که بهترین درود و سلام بر او باد- دارد، به خصوص بعد از وفات مادرش رضى الله عنها».

7 - فصاحت وبلاغت حضرت زهرا علیهاالسلام

النبوى جبر سراج از علمای اهل سنت در کتاب «ریحانة النبي السيدة فاطمة الزهراء» می نویسد:

«لقد كانت الزهراء فى نشأتها مضرب الأمثال فى الكمال الخلقى مع ما كانت عليه من ذكاء شديد و فطنة حادة، و علم واسع. فقد تلقت من ابيها صلی الله علیه و آله ما تلقاه

ص: 394


1- أنّها فاطمة الزهراء، ص 316

من ربّ العالمين. و ما من شك في انها تعلمت من ابيها صلی الله علیه و آله ما لم تتعلمه طفلة في سنّها في مكة، فكانت كسائر آل البيت الكرام لها الحظ الأوفر من الفصاحة و البلاغة تجلت في هذه الخطبة التى القتها امام القوم، محتجّة على ابى بكر بشأن ارض فدك التى استردها منها بعد وفاة النبي صلی الله علیه و آله...»(1)، «به طور قطع زهرا در زندگی اش ضرب المثل در کمال اخلاقی ،بود با آنچه از ذکاوت شدید وزیرکی تیز و علم گسترده ای که داشت فاطمه از پدرش تلقی کرد آنچه را که او از پروردگار عالمیان تلقی نموده بود و هیچ جای شک نیست که فاطمه از پدرش چیزهایی یاد گرفت که هیچ طفلی با سن و سال او در مکه یاد نگرفت و او همانند دیگر اهل بیت کرام [پیامبر صلی الله علیه و آله] دارای بهره ای وافر از فصاحت و بلاغت ،بود که در این خطبه ای که در برابر مردم ایراد فرمود تجلی یافت و در آن بر ابوبکر درباره سرزمین فدک احتجاج نمود سرزمینی را که بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله از فاطمه پس گرفته بود...»

ص: 395


1- ريحانة النبي صلی الله علیه و آله، ص 45

اخلاق فاطمه زهرا علیهاالسلام

فاطمه زهرا علیهاالسلام در اوج فضایل و کمالات اخلاقی بوده است به نحوی که همه بر آن اعتراف نموده اند اینک به نمونه هایی از آنها اشاره میکنیم؛

1 - زهد حضرت زهرا علیهاالسلام

احمد خلیل جمعه در این باره مینویسد:

«اذا كان رسول الله صلی الله علیه و آله امام المتقين و امام الزاهدين، فلاشك ان فاطمة الزهراء رضى الله عنها من ازهد النساء في الدنيا ان لم یکن از هدهن، حيث كانت سعيدة فى حياتها على الرغم من الشظف و الفاقة، وماكان حطام الدنيا و زخرفها عند الزهراء ليساوى مثقال ذرة من هباء.

عرفت فاطمة الزهراء رضى الله عنها ان مرضاة الله عزوجل و مرضاة رسوله فوق متاع الدنيا، وكان شعارها قول الله عزوجل: «قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَى»،(1) ولهذا لقد وضعت فاطمة الزهراء رضي الله عنها الآخرة نصيب عينيها، وسَعَت لها ما استطاعت الى ذلك سبيلاً، لتكون ممّن

ص: 396


1- سوره نساء، آیه 77

عناهم الله عزوجل بقوله: «وَ مَنْ أَرَادَ الْأَخِرَةَ وَ سَعَى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً»(1)

على الطريق الموصل الى رضا الله البارى سبحانه سارت فاطمة الزهراء، وهي تستضىء بنور الله عزوجل كيما تحظى بما اعد للمؤمنات الصابرات من اجر و من نعيم مقيم و من جنّات و عیون و مقام ،کریم، فعاشت مع زوجها على رضوان الله عليهما حياة زهد و صبر على شظف العيش...»؛(2) «اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله امام متقین و امام زاهدان است پس شکی نیست که فاطمه زهرا رضی الله عنها از زاهدترین زنان در دنیاست اگر زاهدترین آنها نباشد؛ چرا که او علی رغم فقر و فاقت در زندگی اش با سعادت بود و اموال و زیور دنیا نزد زهرا به اندازه ذره ای ارزش نداشت

حضرت زهرا رضى الله عنها میدانست که رضای خدای عزوجل و رضایت رسولش فوق ارزش ،دنیاست و شعار او قول خدای عزوجل بود که: (بگو متاع دنیا کم و آخرت برای متقین بهتر است) و لذا فاطمه زهرا رضى الله عنها آخرت را روبروی خود قرار داده و برای آن آنچه که میتوانست کوشش می،نمود تا این که از جمله کسانی باشد که خداوند عزّوجل آنان را به گفتارشان قصد کرده: (و کسانی که آخرت را قصد کرده و برای آن سعی خود را بنمایند در حالی که مؤمن،اند آنان سعیشان مشکور است)

به راهی که به خشنودی خداوند باری تعالی ختم میشد فاطمه زهرا سیر نمود و او به نور خدای عزوجل بهره مند میشد تا از آنچه برای زنان مؤمنه

ص: 397


1- سوره اسراء، آیه 19
2- نساء اهل البيت احمد خلیل جمعه، ص 550

وصابره از اجر و نعمت پایدار و از بهشتها و چشمه ها و مقام کریم آماده شده بهره مند شود پس او به همراه همسرش علی رضوان الله علیهما زندگی زاهدانه همراه با صبر و مشقات زندگی داشت...».

2 - فاطمه زهرا علیهاالسلام در اوج عزت و بزرگی

توفیق ابو علم میگوید:

«.... هى فاطمة الزهراء المصدر الاول من مصادر القوة التاريخية التي تتابعت آثارها في دعوات الخلافة من صدر الاسلام الى الزمن الأخير، يكفيها اطراء كونها كريمة الرسول العظيم صلی الله علیه و آله، و زوج الامام علي بن ابي طالب- كرم الله وجهه - و ام الحسن و الحسين و هي بحق قيثارة الرسول صلی الله علیه و آله

و قد قالوا عن الزهراء بحق أنّها نداء الملايين و انها شهاب النبوة، و أنّها انثى في القمة، وكلّ هذا مرآة تعكس جزءاً ضئيلاً مما هي عليه اليست بنت النبوة؟ أليست ربيبة الوحي؟ نحن جميعاً ننحني ونلتمس عن لسان الرسول العظيم صلی الله علیه و آله، سمة منحها اياها وقلادة قلّدها بها، فنراه يناديها، (بأم أبيها)، اذن فأنت يا سيدتنا الجليلة (ام ابيك)...»(1) «... او فاطمه زهرا مصدر اول از مصادر قوت تاریخی است که آثار آن در دعوتهای خلافت از صدر اسلام تا زمان اخیر پیاپی آمده است. در بزرگواری آن حضرت همین بس که او كريمة رسول عظيم صلی الله علیه و آله و همسر امام علی علیه اسلام بن ابي طالب- كرم الله وجهه -ومادر حسن و حسین و به حق آیینه تمام نمای پیامبر صلی الله علیه و آله بود.

درباره زهرا به حق گفته اند که او ندای میلیونها انسان و شهاب نبوت وزنی

ص: 398


1- همان، ص 16

است در اوج ،بزرگواری و تمام اینها آیینه ای است که جزء کمی از مقام آن حضرت را منعکس می.کند آیا ،فاطمه دختر ،نبوت تربیت یافته وحی نیست؟ ما همگی خم میشویم و از زبان رسول بزرگوار عنوانی را که به آن حضرت بخشیده و گردنبدی که بر گردنش آویخته را التماس میکنیم و او را می بینیم که دخترش را با عنوان (ام ابیها) صدا میکند در این هنگام تو ای سرور بزرگوار ما (مادر پدرت) میباشی»

3 - فاطمه زهرا علیهاالسلام ، مظهر عفاف وعصمت

سلیمان کتانی نویسنده مسیحی در این باره می نویسد:

«إيه يا فاطمة يا ثغراً تحلّى بالعفاف، فطاب رُضابه و یا عنقاً تجمّل بالكرامات فذكا إهابه، لقد عبق خط وصلك ببنت عمران، يا ابنة المصطفى ،فتلك مریم ما فرشت الأرض الّا من نتف الزنابق، وانت النفحة الزهراء، ما نفثت الطيب الّا من مناهل الكوثر. والخط خط الطهر والعفاف مازنرّ الارض الاخفف ارهاقها، ولا عانق الاجيال الّا لوّن آفاقها والارض لو لا هذا الاثير يغمرها تأجن، والزمن لولا هذا العبير يرشفه يأسن. يا بتول يا ام ابيك...»(1) «هان ای فاطمه ای لبانی که به زیور عفاف ،آراست پس آب دهان آن پاکیزگی یافت وای گردنی که به زیور کرامت مزین شد پس پوست آن درخشندگی .گرفت چه قدر خوشبو است آن رشته ای که تو را به دخت عمران پیوند داد ای دخت مصطفی این مریم است که بر زمین فرشی از گلبرگ زنبقها گسرانید و تو آن نفخۀ درخشانی هستی که پاکی نفسهای

ص: 399


1- فاطمة الزهراء وتر فى غمد ، ص 24.

خود را از آبشخورهای کوثر گرفتی و آن رشته رشته پاکی و عفاف است که بر زمین زنار بست تا نگرانیهای زمین را کاهش دهد و زمان را در آغوش گرفت تا آفاق آن را رنگین سازد و زمین را اگر این اثر در خود نمی گرفت رائحه ای نامطبوع داشت و زمان را اگر این عبیر نمی مکید بویی ناخوشایند داشت ای ،بتول ای مادر پدر خود...»

4 - صبر وتحمل حضرت زهرا علیهاالسلام

ابوبکر جابر جزایری در این باره مینویسد:

ما كانت فاطمة فى عيشها كما يكون نساء الأمراء والوزراء يرفلن في الحرير و يأكلن الفطير و يخدمن الخوادم بل كانت رضي الله عنها تعيش في بيت فقير ،اهله متواضع بناءه. فكانت الزهراء تقم بيتها وتطحن حبّها وتربى اولادها صابرة على شظف العيش متحملة راضية بقسمة الله و ما آتاها حتى توفاه الله و الحقها بوالدها طيبة طاهرة، فسلام عليها في القانتات الصابرات»؛(1) «فاطمه در نوع زندگی کردنش همانند زنان امير و وزيران لباس ابریشمی بلند پوشیده و نبود که بهترین غذاها را میخورند و خادمها را به خدمت خود ،گمارند، بلکه فاطمه- رضی الله عنها- در خانه ای زندگی میکرد که اهالی آن فقیر بوده و ساختمانش متواضع بود زهرا علیهاالسلام خودش خانه را جارو میکرد و دانه را آرد مینمود و اولادش را تربیت میکرد و بر سختی زندگی صابر ،بود و آن را تحمل میکرد و به قسمت و تقدیر خدا و آنچه به او عطا نموده بود رضایت داشت تا خداوند جانش را گرفت و به پدرش در حالی که پاک و پاکیزه بود ملحق شد. پس درود بر او در بین زنان اهل عبادت وصبر».

ص: 400


1- العلم والعلماء، جزائری، ص 237

5 - عفاف حضرت زهرا علیهاالسلام

دکتر محمد عبد یمانی درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسد:

«...و كانت في الذروة العالية من العفاف والتصاون، طاهرة الذيل عفيفة المؤتزر، عفيفة الطرف، لا يميل بها هواها، بل انّها في حصانة وصيانة وطهر، فهي من آل بيت النبي صلی الله علیه و آله الذي قال الله تعالى في حقهم: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطهيراً».

عن انس رضى الله عنه قال: قال النبى صلی الله علیه و آله: (ما خير للنساء؟) فلم ندر ما نقول فصار عليّ رضى الله عنه الى فاطمة رضى الله عنها، فاخبرها بذلك فقالت: فهلا قلت له: خير لهنّ الّا يرين الرجال ولا يرونهنّ فرجع، فاخبر النبي صلی الله علیه و آله بذلك، فقال له: من علّمك هذا؟ قال: فاطمة. فقال صلی الله علیه و آله: (انما فاطمة بضعة مني).

و كانت رمزاً في الحياء، فالحياء شعبة من شعب الايمان و الحياء صفة الصالحين و حلية الفتيات الصالحات و الحياء لايأتي الا بخير ولا يمنع من الحق و طلب الحق، ولا يشجع على باطل. الحياء خلاف الخجل وعند فاطمة نقف على حياء فريد حياء لا مثيل له.

كانت رضى الله عنها بجوار اسماء بنت عمیس و اخذت تبكي و ازدادت في البكاء واسماء في دهشة من امرها فقالت لها اسماء رضي الله عنها: ما يبكيك يا فاطمة؟! و الاجابة تدهش العقول ان فاطمة شغلها الحياء فجعلها تفكر فيما بعد الموت، تفكر في امر قل ان يفكر فيه انسان.

ان الذى يبكى فاطمة أنّها عند ما يأتيها الموت و يتم تغسيلها وتكفينها، و تحمل على تلك الآلة الخشبية ويطرح عليها ثوب فيصفها، لقد استقبحت رضی الله عنها ما عنها ما يصنع بالنساء عند حملهنّ لدفنهن، فيعرف الناس طولهن و عرضهنّ و سمنهن، تتذكر ذلك فاطمة فتبكى حياءً، انها الفطرة الطاهرة.

ص: 401

تتعجب اسماء بنت عميس رضي الله عنها، و تتذكر بسرعة ما رأته الحبشة تخبر فاطمة انهم يحملون موتاهم على خشبة ذات جوانب، وتغطى بغطاء من قماش و بهذا يستر الميت وهذا ما ترجوه فاطمة رضى الله عنها.

تسعد فاطمة رضى الله عنها بذلك تستبشر خيراً و توصى ان يصنع لها مثل هذا، و تدعو فاطمة لاسماء (سترك الله كما سترتنى). هل يوجد مثل هذل الحياء في الحياة والممات؟

و قد اوصت رضى الله عنها بهذا النعش يصنع لها حتى لا يتبين احد وصفها بعد وفاتها عفة و تصاوناً»(1) «... فاطمه در قله عالی از عفاف و خود نگه داری پاکدامنی عفیف در پوشش عفیف در نگاه بود و هوای نفس در او تأثیر نمی گذاشت بلکه او همچون دیوار و محافظت و پاکی بود. او از آل پیامبری بود که خداوند متعال در حقش فرمود: (همانا خداوند اراده کرده تا مطلق پلیدی را از شما اهل بیت دور گرداند و به تمام معنا پاک کند).

از انس-رضی الله عنه- نقل شده که گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: (چه چیز برای زنان بهتر است؟) ما ندانستیم که چه بگوییم علی -رضی الله عنه- به نزد فاطمه رضى الله عنها آمد و سؤال رسول خدا صلی الله علیه و آله را از او پرسید حضرت عرضه داشت چرا به او نگفتی: بهترین حال برای زنان آن است که مردان را ندیده و مردان نیز آنان را نبینند حضرت بازگشت و جواب را به رسول خدا صلی الله علیه و آله رسانید. حضرت به او فرمود: چه کسی تو را چنین یاد داد؟ عرضه داشت: فاطمه حضرت فرمود: (همانا فاطمه پاره ای از من است).

فاطمه رمزی در حیا بود که به آن مثال زده میشد و حیاء شعبه ای از شعب ایمان است، وحیا صفات صالحان و زینت دختران صالح میباشد. وحیاء

ص: 402


1- أنّها فاطمة الزهراء، ص 312 و 313.

جز خیر چیز دیگر نمی آورد و از حق و طلب حق بازنمیدارد و انسان را بر باطل شجاع نمیکند حیاء خلاف خجالت است. ما در فاطمه علیهاالسلام حیای بی نظیر حیایی که نمونه ندارد مییابیم. فاطمه رضی الله عنها در کنار اسماء دختر عمیس بود که شروع به گریه کرد و گریه خود را بلند نمود، واسماء در تعجب از آن .گریه. اسماء رضي الله عنها به او عرض کرد» چه چیز شما را به گریه درآورده ای فاطمه ؟ پاسخ حضرت عقلها را مدهوش میکند فاطمه را حیا فرا گرفته و مشغول فکر کردن ما بعد از مرگ است در امری فکر میکند که کمتر کسی به آن فکر میکند چیزی که فاطمه را به گریه در آورد این است که هرگاه مرگ او فرا رسید و غسل و کفنش تمام شد و بر روی آن وسیله چوبین قرار گرفت و پارچه ای بر روی او انداخته شد که بدن نماست، آن حضرت این گونه تجهیز کردن زنان هنگام حمل به جهت دفن را دوست نمی دارد؛ چرا که مردم طول و عرض و اندام بدنها را مشاهده میکنند فاطمه اینها را یاد میکند و از روی حیا میگرید این است فطرت پاک

اسماء دختر عميس رضى الله عنها تعجب میکند و با سرعت هرچه تمامتر به یاد چیزی میافتد که در شهرهای حبشه دیده است، لذا فاطمه را خبر میدهد که آنان اموات خود را بر تخته چوبی حمل میکنند که از چهار طرف لبه دارد و بر روی آن پارچه ای از قماش انداخته میشود و به این نحو میت پوشیده می شود این آن چیزی بود که فاطمه رضی الله عنها بدان خوشحال شد و بشارت خير دانست و وصیت کرد که برای او مثل آن ساخته شود و فاطمه برای اسماء چنین دعا کرد: (خدا تو را بپوشاند همانگونه که مرا پوشاندی) آیا مثل این حیاء در زندگی و مردن یافت میشود؟

ص: 403

فاطمه رضى الله عنها به جهت عفت و خود نگاهداری وصیت کرد تا مثل این نعش برای او ساخته شود تا کسی بعد از وفاتش ظاهر بدنش را مشاهده نکند».

6 - قناعت فاطمه زهرا علیهاالسلام

دکتر محمد عبده یمانی در این باره مینویسد:

«كانت الزهراء رضي الله عنها قانعة بحالها، وكانت توقن انّ الحرص يفرق القلب و ويشتت الامر. وكانت تستمسك بما سمعته من ابيها صلی اللهعلیه و آله: (طوبى لمن هدى للاسلام وكان عيشه كفافاً او قنع به).... و قد قال لها ابوها صلی الله علیه و آله: (يا فاطمة! اصبرى على مرارة الدنيا لتفوزى بنعيم الأبد)(1)...

هكذا كان حالها وهى صابرة على تلك المعيشة الشديدة تستقبلها بقناعتها و تكثر من حمد الله تعالى عليها، فهى قانعة بحالها راضية بعيشها و هي التي اراها ابوها صلی الله علیه و آله ما خاطبه به ربه سبحانه و تعالى: «وَ لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنا بِهِ أَزْوَاجاً مِّنْهُمْ أَزْوَاجاً مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَواةِ الدُّنْيا».(2) فكانت رضى الله عنها لقاء هذا راضية باليسير من العيش صابرة على شظف الحياة قانعة باليسير من الحلال فكانت نفسها راضية مرضية.

فكانت لا تطمع الى ما لغيرها ولا تستشرف ببصرها الى ما ليس من حقها، فما كانت تطمع في حق احد، فهي غنية بنفسها، قريرة بحالها. وقد قال ابوها صلی الله علیه و آله (ليس الغنى عن كثرة العرض، انّما الغنى غنى النفس)...»؛(3) «زهرا علیهاالسلام رضى الله عنها به حالش قانع بود؛ زیرا که میدانست که حرص باعث تفرق قلب وتشتت

ص: 404


1- كنز العمال، ح 37475
2- سوره طه، آیه 131
3- انها فاطمة الزهراء، ص 313 و 314

خاطر میگردد او به آنچه از پدرش شنیده بود تمسک میکرد: (خوشا به حال کسی که در اسلام هدایت یافته و زندگی او در حد کفاف است یا به آن قانع میباشد)... و نیز پدرش فرمود: (ای فاطمه بر تلخی دنیا صبر کن تا به نعمت ابدی فایز شوی) این چنین بود حال ،فاطمه و او بر آن زندگانی سخت صبور بود و با قناعتی که داشت به استقبال زندگی میرفت و زیاد ستایش خداوند متعال را بر آن زندگی داشت. او قانع به حال خود و راضی به زندگی اش بود و او کسی بود که پدرش آنچه را که از پروردگارش سبحانه و تعالی گرفته بود به او می نمایاند آنجا که میفرماید: (هرگز چشمان خود را به نعمتهای مادی که به گروههایی از آنان داده ایم میفکن اینها شکوفه های زندگی دنیاست؛ تا آنان را در آن بیازماییم)

لذا فاطمه رضى الله عنها بعد از این دیدار به اندکی از روزی راضی و بر سختی زندگی صبور و به اندکی از مال حلال قانع بود. او نفسش راضی و مرضی بود.

او هرگز به اموال دیگران طمع نداشت و چشمانش را به چیزی که حقش نبود نمی انداخت و در حق کسی طمع ،نداشت او نفس بی نیاز حالش ثابت بود. پدرش فرمود: بی نیازی در کثرت مال ،نیست بلکه بی نیازی در بی نیازی نفس است)...»

7 - فاطمه زهرا علیهاالسلام، مجمع فضایل پیامبر صلی الله علیه و آله

احمد خلیل جمعه از علمای اهل سنت در این باره مینویسد:

«كانت فاطمة الزهرا رضى الله عنها تجد كل انس وكل نعيم الى جانب ابيها

ص: 405

رسول الله صلی الله علیه و آله فقد استلهمت كل فضيلة من حياة ابيها الذي يغمرها بحبة ويشملها برعايته و عطفه»،(1) «فاطمه زهرا رضى الله عنها هر انس و هر نعمتی را در جوار پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله می یافت و او هر فضیلتی را از حیات پدرش الهام میگرفت پدری که او را مشمول محبت خود کرده و تحت مراعات و مهربانی خود قرار داده بود»

8 - جلالت فاطمه زهرا علیهاالسلام

دکتر علی ابراهیم حسن مینویسد:

«و حياة فاطمة هى صفحة فذة من صفحات التاريخ نلمس فيها الوان العظمة، فهى لست كبلقيس او كليو بطرة، استمدت كل منهما عظمتها من عرش كبير و ثروة طائلة و جمال نادر و هي لست كعايشة نالت شهرتها لما اتصفت به من جرأة جعلتها تقود الجيوش و تتحدى الرجال، ولكنا امام شخصية استطاعت ان تخرج الى العالم وحولها هالة من الحكمة والجلال حكمة ليس مرجعها الكتب و الفلاسفة والعلماء وانما تجارب الدهر الملئ بالتقلبات و المفاجآت و جلال ليس مستمداً من مُلك او ثراء، و انّما من صميم مُلك او ثراء، و انّما من صميم النفس....»؛(2) «زندگانی فاطمه صفحه ای پاک از صفحات تاریخ است که در آن رنگهایی از عظمت را لمس می نماییم او همانند بلقیس یا لیو بطره نیست که عظمت خود را از تاج و تخت بزرگ و ثروت فراوان و زیبایی بینظیر به دست آورده باشد ونیز همانند عایشه نیست که شهرتش را از جرأتی به دست آورده که

ص: 406


1- نساء اهل البيت، احمد خلیل جمعه، ص 587
2- فاطمة الزهراء دخيل، ص 171 به نقل از او.

لشکری را رهبری کند و مردان را به دنبال خود نماید ولی ما در مقابل شخصیتی قرار داریم که توانسته بر عالم ظهور کند در حالی که اطراف او را هاله ای از حکمت و جلال فرا گرفته است حکمتی که بازگشت آن به کتابها وفلاسفه وعلما ،نیست بلکه تجربه های روزگاری است که مملو از زیر وزبرها و اتفاقات است جلالی که از پادشاهی و ثروت به دست نیامده بلکه از باطن نفس اوست...».

توفيق ابو علم درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسد:

«... و انّى انحنى اجلالاً بين يديك سيدى، يا بضعة النبي. وطأطاة للرأس تجاه مقامك الشامخ يا ام الحسنين. اى قلم يرقى ليكتب عنك و اى ريشة تدق حتى تستطيع ان تصوّرك كما انت. قالوا عنك: انك وتر فى غمد و قالوا: انك نداء الملايين وقالوا: انك شهاب النبوة الثاقب وقالوا: انك انثى في القمة. انت يا سيدتى الجليلة بنت النبوة البكر انت ربيبة الوحي، انت ام ابيك انت ام للرسول في رسالته لا فى ولادته انت يا سيدتي زعيمة اهل البيت و يقول الشاعر:

هم النور نور الله جل جلاله *** هم التين والزيتون و الشفع والوتر»؛(1)

«... و همانا ای سرور من در مقابل عظمت تو تواضع میکنم ای پاره تن پیامبر صلی الله علیه و آله سر من در مقابل مقام شامخ تو فرود آمده است ای مادر حسن و حسين و کدامین قلم میتواند دربارۀ تو مطلب بنویسد و کدامین پر میتواند نازک گردد تا بتواند آن گونه که هستی تو را به تصویر کشاند.

ص: 407


1- فاطمة الزهراء ، توفيق ابو علم، ص 8 و 9.

دربارهٔ تو گفته اند: تو نمونه ای هستی در غلاف شده و گفته اند: همانا تو صدای میلیونها ،انسانی و گفته اند: همانا تو شهاب درخشان نبوتی و گفته اند: تو در میان زنان نمونه ای تو ای سرور من خانم جليله و دختر پیامبر عصمتی تو در دامان وحی پرورش یافته ای تو مادر پدرت می،باشی تو مادر رسول در رسالتش هستی نه در ولادتش تو ای سرور من زعيم اهل بيتي شاعر دربارۀ شما خاندان میگوید: آنان نورند نور خدای جل جلاله آنان انجیر و زیتون وشفع ووتر قرآن اند».

دکتر محمود عکام میگوید:

«... على اقدامك تنحنى الهامات ،اجلالاً، و لذكراك تختال الأكوان حلالاً، وددت لو تغد و العيون محابر فتكتب بالدموع عبائر وتلوّن بالبريق مآثر وتسطر بالجفون بعض ما تنطوي عليه منى السرائر يا مشكاة صدرت عنها الأنوار، و يا سرّة تجمّعت فيها الأسرار و يا درّة ،سمت فكانت واسطة عقد بيت الأطهار الأبرار يا فاطمة و السرّ فيك كبير، و الفطام لذيك يعني الكثير ...»(1) «... سرها بر قدمهای تو به جهت تجلیل خم میشود و به یاد تو عالمها به فکر فرو می،روند دوست داشتم که چشمها مرکب میبودند و با اشکها عبارتها نوشته میشدند و اثرهای رنگارنگ پدید می آمدند و با موژه های پلکها برخی از اسرار او پدیدار ،گشت ای کیسه ای که اسرار در تو نهفته است ای در درخشان و حلقه وصل بین پاکان ونيكان اى فاطمه اسرار در وجودت بزرگ است و کسی که نزد تو علم بیاموزد به خیر کثیر نائل شده است...»

ص: 408


1- همان، ص 19

شجاعت و شهامت حضرت زهرا علیهاالسلام

فاطمه زهرا علیهاالسلام در مدت زندگی خود چه در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله و چه بعد از آن شجاعتها و شهامتهایی را از خود ظهور و بروز داده است که همه بر آن اعتراف نموده اند. اینک به نمونه هایی از آنها اشاره میکنیم؛

1 - دفاع فاطمه علیهاالسلام از پیامبر صلی الله علیه و آله

احمد خلیل جمعه از علمای اهل سنت در این باره می نویسد:

«و اشار القرآن الكريم والحديث الشريف، وكتب المصادر الى هؤلاء الكفرة، الذين سوّلت لهم انفسهم النيل من رسول الله صلی الله علیه و آله، و في مقدمتهم ابولهب بن عبدالمطلب و ابوجهل بن هشام و ابی بن خلف و العاص بن وائل و النضر بن ،الحارث و ام جميل بنت حرب و عتبة بن ربيعة و عقبة بن ابي معيط و امية بن خلف، و غيرهم كثير، وكان من اشدّهم عداوة و ضراوة ابوجهل الذي طغى فى عداوته وعُدوانه الى حد لايطاق، فاخذه الله اخذ عزيز مقتدر، وكانت نهايته فى غزاة بدر على يد من كان يستضعفهم.

كان لفاطمة الزهراء رضى الله عنها مواقف زاهرة وضيئة، مع هؤلاء في مطلع

ص: 409

البعثة النبوية بمكة المكرمة، وتصدّت لهم اكثر من مرّة، فأسكتتهم جرأتها و خافوا دعوة ابيها...»؛(1) «قرآن کریم، وحدیث شریف، و کتابهای مصادر به آن کافران اشاره کرده اند کسانی که نفوسشان آنان را گول زده تا متعرض رسول خدا صلی الله علیه و آله،گردند که پیشتاز آنان ابولهب بن عبدالمطلب، وابوجهل بن هشام وابي بن خلف، وعاص بن وائل، ونضر بن حارث، وام جميل بن حرب وعتبة بن ربيعة، وعقبة بن ابي معيط، واميّة بن خلف وبسیاری دیگر بودند که شدیدترین آنها در دشمنی و ضرر رساندن ابوجهل بود کسی که در دشمنی و تجاوزگری کار را به حدی رسانده بود که کسی طاقت آن را ،نداشت و خداوند او را مقتدرانه گرفته و عاقبت او آن شد که در جنگ بدر به دست کسانی که آنان را ذلیل کرده بود کشته شد.

فاطمه زهرا رضى الله عنها مواضع روشن و سرسختی در برابر این افراد در ابتدای بعثت نبوی در مکه مکرمه داشت که چندین بار متصدی آن شد وجرأت آن حضرت بود که آنان را ساکت کرد و از دعوت پدرش به هراس افتادند...».

2 - شرکت فاطمه علیهاالسلام در امور مهم

او نیز می نویسد:

«نشأت رضى الله عنها نشأة نبوية، وقد ثبت اشتراكها في بعض غزوات الرسول صلی الله علیه و آله، وكان يصطفيها لأسراره، فاشتركت فعلاً مع ابيها في حروبه؛ اذ انها كما كانت تقوم بأمر بيتها وتدبيره وتربية أولادها و تنشئتهم، كانت

ص: 410


1- نساء أهل البيت احمد خلیل جمعه، ص 535و 536

تجاذب اباها رسول الله صلی الله علیه و آله وزوجها علياً رضى الله عنه الشؤون الخارجية وكان رسول الله صلی الله علیه و آله يحضرها فى الامور الهامة. فقد حضرت بيعة النساء، كما حضرت مباهلة وفد نجران...»؛(1) «فاطمه زهرا رضی الله عنها در خانه نبوت تربیت یافت و ثابت شده که در برخی از غزوات پیامبر صلی الله علیه و آله شرکت داشته است و حضرت او را به جهت برخی از اسرارش برمی گزید و با پدرش در جنگ ها عملاً شرکت داشت؛ زیرا او همانگونه که به امور خانه و تدبیر آن و تربیت اولاد و رشد آنها اهتمام می ورزید، پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله وهمسرش على رضى الله عنه را در امور خارج از منزل یاری میداد ورسول خدا صلی الله علیه و آله او را در امور مهم حاضر میکرد، همانگونه که در بیعت زنان و مباهله وقافلة نجران حاضر نمود...»

3 - شجاعت و شهامت حضرت زهرا علیهاالسلام

محمود شلبی درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسد:

«عليها السلام، ثم عليها السلام بنت ابيها حقاً وصدقاً. فكيف كان ذلك؟ قالوا: اجتمع نفر من طغاة المشركين في حجر ابراهيم بجواز الكعبة واخذوا یکیدون کیدهم و اجمع هؤلاء النفر على انه لا توجد وسيلة للخلاص من محمّد الّا بقتله والقضاء على دعوته فى مهدها مهما تحملوا في سبيل ذلك من حرب طاحنة يشنها عليهم بنو عبدمناف و من يناصرهم. فلما انتهوا الى هذا الرأى وجدوا ان الوسيلة الوحيدة لتحقيقه هي ان يجتمعوا و يتحدوا رجلاً واحداً فاذا دخل محمّد المسجد الحرام التفوا حوله وانهالوا عليه جميعاً طعناً و ضرباً حتى يخرّ قتيلاً.

ص: 411


1- همان، ص 111

و اطمأنت نفوسهم الشريرة الى هذا التدبير الحقير وتعاقدوا عليه، و اقسموا على تنفيذه و اشهدوا على ذلك اصنامهم المرصوصة حول الكعبة. هذه مؤامرة خطيرة لقتل رسول الله صلی الله علیه و آله و ههنا تبرز بطولة الزهراء ؛ فقد سمعت فاطمة الزهراء ما كانوا يدبرون فعادت مسرعة الى بيت ابيها ما كادت تدخله حتى انفجرت باكية والقت بنفسها في حضن السيدة خديجة ام المؤمنين. وكلّما حاولت الأم ان توقف بكاء طفلتها زاد نحيبها حتى دخلتا على رسول الله صلی الله علیه و آله فتلقاهما كعادته هادى النفس مما اشاع فيهما الطمأنينة، و اخذت الطفلة التي لم تكن قد بلغت بعد الحادية عشرة من عمرها تحدثه قائلة: (هؤلاء الملأ من قريش قد تعاهدوا عليك لو قد رأوك لقد قاموا اليك فقتلوك، فليس منهم رجل الّا قد عرف نصيبه من دمك).

و تلقى النبى صلی الله علیه و آله الخبر فى هدوء، فطلب من بنيته ان تأتيه بماء ليتوضأ، و اسرعت فاحضرت له ما طلب فلمّا توضأ خرج متجهاً ناحية الكعبة وقد احاطت به هالة من المهابة و الجلال. فلما دخل عليهم المسجد انتقعت وجوههم و غاض منها الدم و خفضوا من مهابته ابصارهم وافقدتهم الدهشة تذكر ما تعاقدوا عليه فلم يستطع احدهم ان يرفع بصره اليه بل خفضوا رؤوسهم حتى بلغت اذقانهم صدورهم و اذهلتهم المفاجأة، فلم يتحرّك احدهم من مكانه على حين كان رسول الله مستمراً في السير نحوهم في خطى متئدة، حتى اذا وقف على رؤسهم فاخذ قبضة من التراب و قال: شاهت الوجوه ثم حصبهم بها، فما اصاب رجلاً منهم من ذلك الحصى حصاة الّا قتل يوم بدر كافراً. قال الراوى: و ليس يخامرنا شك فى ان ام المؤمنين خديجة وفاطمة الزهراء لم

ص: 412

يهدأ لهما بال حتى عاد اليهما نبى الله سالماً»؛(1) «بر او درود باز بر او درود باد، او به حق و به راستی دختر پدرش بود چگونه چنین بود؟ گفته اند: تعدادی از سرکشان مشرک در حجر ابراهیم کنار کعبه اجتماع کرده و شروع به نیرنگ و حیله بودند. آنان اتفاق کردند بر این که راهی برای محمد جز به کشتن و تمام کردن دعوتش در زادگاهش ،نیست حتی اگر در این راه متحمل جنگ سختی هم شوند که بنی عبد مناف و یاوران آنها بر ضدّشان برپا کنند چون به این نتیجه رسیدند تنها راه برای انجام و پیاده نمودن نقشه خود را این دیدند که همگی اجتماع کرده و همانند یک مرد متحد گردند و چون محمد وارد مسجد الحرام شد دور او را گرفته و همگی بر سر او بریزند و به حدی او را بزنند که بر زمین افتاده و کشته شود.

نفسهای شرور آنها بر این نقشه حقیرانه اطمینان یافت و بر آن هم پیمان شده و بر انجام آن قسم یاد کردند و بتهای نصب شده دور کعبه را بر آن شاهد و گواه گرفتند. این قصد خطرناکی برای کشتن رسول خدا صلی الله علیه و آله بود.

این جا بود که شجاعت زهرا علیهاالسلام ظهور و بروز کرد. فاطمه زهرا سخنانشان را شنید و از تدبیر آنها آگاه شد، لذا با سرعت هر چه تمام به خانه پدرش ،آمد هنوز وارد خانه نشده بود که از گریه منفجر شد و خودش را در دامان خانم خدیجه امّ المؤمنین انداخت. و هر چه مادر خواست تا گریه طفلش را مانع شود نتوانست و صدایش بلندتر میشد تا آن که آن دو بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شدند و حضرت همانند همیشه با آرامش تمام که در آن طمأنینه موج میزد آن دو را پذیرفت آن کودک که هنوز به سن یازده

ص: 413


1- حياة فاطمة علیهاالسلام محمود شلبی ص 93-96

سالگی از عمرش نرسیده بود شروع به سخن کرده و گفت این جماعت از قریش بر ضدّ شما هم پیمان شده اند که اگر شما را مشاهده کنند به شما حمله ور شده و به قتل برسانند و هر کسی از آنها در خون تو نصیبی داشته .باشد

پیامبر صلی الله علیه و آله خبر را با آرامش گرفت و از دختر کوچکش خواست تا آبی بیاورد و وضو بگیرد. فاطمه آنچه را پدرش میخواست با سرعت فراهم کرد و چون حضرت وضو گرفت از منزل خارج شد و در حالی که هاله ای از هيبت وجلال او را احاطه کرده بود به طرف کعبه حرکت کرد. و چون بر آنها در مسجد وارد شد صورتهای آنان سرخ شده و همگی از هیبت رسول خدا صلی الله علیه و آله چشمهای خود را به زیر انداخته و به جهت خوفی که پیدا کرده بودند نقشۀ خود را فراموش نمودند و هیچ کس نتوانست که چشم خود را به سوی او بردارد و چنان سرهای خود را به زیر انداختند که چانه هایشان به سینه هایشان رسید و این تصادف و برخورد عقل از سر آنان ربود و هیچ کس از جای خود بر نخواست و این در حالی بود که حضرت همین طور در حالت حرکت آرام به سوی آنها بود و چون بالای سر آنها ایستاد مشتی از خاک برداشت و فرمود: صورتها مشوّه باد و آن را به طرفشان پاشید و به هر کسی از آنها که سنگ ریزه ای از آن مشك خاک خورد در جنگ بدر در حال کفر به قتل رسید.

راوی میگوید: شک نداریم که امّ المؤمنین خدیجه و فاطمه زهرا هیچ ناراحتی نکردند تا آن که پیامبر خدا سالم به سوی آنها بازگشت»

ص: 414

محبت حضرت زهرا علیهاالسلام

در مورد محبت حضرت زهرا علیهاالسلام تعبیرات گوناگونی در کلمات علمای اهل سنت آمده است که به برخی از آنها اشاره میکنیم؛

1 - لزوم محبت فاطمه زهرا علیهاالسلام

دکتر محمد عبد یمانی از نویسندگان اهل سنت میگوید:

«الحبّ في الله نعمة عظيمة و منة كبيرة؛ لانّ الله عز وجل قد جعل للمتحابين في الله درجة كبيرة و رفعة عظيمة وبركة و خيراً... فكيف اذا كان هذا الحب لله و في محبة رسول الله صلی الله علیه و آله و لآل بيته الكرام رضوان الله عليهم جميعاً. ثم كيف يكون الأمر اذا كان ذلك في شأن الزهراء البتول ام ابيها، التي احبها رسول الله صلی الله علیه و آله و امر بحبها و اعزّها و اكرمها و اجلها و صرّح في اكثر من مناسبة انها بضعة منه يرضيه ما يرضيها ويبغضه ما يبغضها. هذه السيدة الفاضلة التي حفظ في نسلها النسب الشريف لرسول الله صلی الله علیه و آله ولاشك ان شأن هذه السيدة عظیم و قدرها كبير، فقد اعزها رسول الله صلی الله علیه و آله و قدرها و امر بوصلها و وصل بنيها و ودهم و حبّهم، و صرح رسول الله صلی الله علیه و آله واخذ يذكرنا: (اذكركم الله في آل بيتي، اذكركم الله في آل بيتي).

ص: 415

انّ هذه السيدة الفاضلة رضى الله عنها تستحق منا كل حب و تقدير؛ لانها بنت رسول الله، ولأنّها المجاهدة الصابرة التي صبرت على الكثير من الأذى مع امها الشريفة الفاضلة فى الشعب و بعد الشعب، و في اذى قريش، و لأنها بنت رسول الله صلی الله علیه و آله الذى ينقطع كلّ نسب يوم القيمة الا نسبها إلى رسول الله صلی الله علیه و آله. فقد قال عليه الصلاة والسلام: (ينقطع يوم القيمة كل سبب و نسب الا سببی و نسبی). و قد نبه الى حبّها و خطورة بغضها يوم قال صلی الله علیه و آله: (والذي نفسي بيده لا يبغضنا اهل البيت احد الّا ادخله الله النار)...»؛(1) «محبت در راه خدا نعمت عظیم و منت بزرگی است؛ زیرا خدای عزوجل برای کسانی که در راه خدا به یکدیگر محبت میورزند درجۀ بزرگ و بلندی عظیم و برکت و خیر قرار داده است....تا چه رسد به این که این محبت برای خدا و در مورد رسول او آل بیت کرام رسولش که خشنودی خداوند بر تمام آنان باد .باشد. سپس امر چگونه میشود در صورتی که آن محبت در شأن زهرای بتول مادر پدرش باشد آن که رسول خدا صلی الله علیه و آله او را دوست داشت و مردم را نیز به محبت او دستور می داد و او را عزت داده و تکریم و تجلیل مینمود و در مناسبتهای بسیار تصریح کرد که فاطمه پاره ای از وجود اوست آنچه که فاطمه را خشنود کند او را خشنود کرده و آنچه که فاطمه را به غضب درآورد او را به غضب در آورده است. او سرور با فضیلتی است که در نسلش نسب شريف رسول خدا صلی الله علیه و آله حفظ شده .است و شکی نیست که شأن این سرور عظیم و قدرش بزرگ است ورسول خدا صلی الله علیه و آله او را عزیز کرده و قدرش را بلند نموده ودستور به ارتباط با او و فرزندانش و دوستی و محبت آنها داده است.

ص: 416


1- أنّها فاطمة الزهراء، ،يماني، ص 301 و 302.

ورسول خدا صلی الله علیه و آله تصریح کرده و شروع به تذکر دادن به ما نموده آنجا که میفرماید: (شما را در حق آل بیتم تذکر میدهم شما را در حق آل بيتم تذكّر میدهم)

همانا این سرور با فضیلت رضی الله عنها از طرف ما مستحق هر محبت و تقدیر است؛ زیرا که او دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله است. و او جهادگر صبوری است که بر آزار بسیاری همراه با مادر باشرف و با فضیلتش در شعب و بعد از آن و بر اذیت قریش صبر کرد؛ چرا که او دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله است که در روز قیامت هر نسبی به جز نسب او به رسول خدا صلی الله علیه و آله قطع خواهد شد، همان گونه که او عليه الصلاة والسلام فرمود: (روز قیامت هر سبب و نسبی قطع میشود به جز حسب و نسب من) و پيامبر صلی الله علیه و آله خبر از محبت به او وخطر دشمنی اش داده روزی که فرمود: (قسم به خدا که جانم به دست اوست هیچ کس ما اهل بیت را دشمن ندارد جز آن که خداوند او را به دوزخ افکند)...».

2 - ایمان در گرو محبت فاطمه علیهاالسلام زهرا علیهاالسلام

دکتر محمد عبده یمانی مینویسد:

«... أن حبّ الزهراء رضى الله عنها وارضاها وبنيها و آل البيت جميعاً قضية اساسية و مسألة ايمانية؛ فهذا رسول الله صلی الله علیه و آله يقول: (تركت فيكم ما ان تمسكتم به لن تضلوا بعدى ابداً ، كتاب الله و عترتى، و انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض فانظروا كيف تخلفونى فيهم). فهل نخلف رسول الله صلی الله علیه و آله الا بالحب و التقدير والاحترام والاجلال لآل بيته الكرام رضوان عليهم

ص: 417

جميعاً ، و لهذه السيدة الفاضلة البتول النبيلة رضى الله عنها و ارضاه، نحبها؛ لان الله عزوجل احبها و رسول الله احبها و علّمنا و امرنا بحبها.

هذا رسول الله صلی الله علیه و آله يوصينا في الحديث الصحيح الذي يرويه ابن عباس رضى الله عنه عن النبي صلی الله علیه و آله (احبوا الله لما يغذوكم من نعمة و احبّونى بحبّ الله و احبوا اهل بيتى بحبّى)(1). و من هنا كانت قضية الحبّ قضية اساسية فى الله ولله ولكنّها مسؤولية كبيرة يتحسب الانسان لها و يتحسب لإيمانه عند ما تأتى فى مجال حبّ آل بيت رسول الله صلی الله علیه و آله و هذه السيدة الجليلة رضوان الله عليهم...»(2) «... همانا محبت زهرا- که خداوند از او راضی شود و او و فرزندان وتمام آل بیتش را رازی کند - قضیه ای است اساسی و مسأله ای است ایمانی این رسول خدا صلی الله علیه و آله است که می فرماید: (در میان شما چیزی گذاشتم که اگر به آن تمسک کنید هرگز بعد از من گمراه نخواهید شد؛ کتاب خدا وعترتم و این که آن دو از هم جدا نمیشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند پس نظر کنید که چگونه حق مرا دربارهٔ آنها مراعات خواهید .کرد) آیا مراعات حق او جز به محبت وتقدير واحترام و تجليل آل بيت كرام او - که خشنودی خدا بر تمام آنان باد - نیست؟ و ما این سرور بافضیلت منقطع از هر بدی و موجود با ارزش- که خدا از او راضی گشته و او را راضی نماید- را دوست داریم؛ چرا که خدای عزّوجل او را دوست دارد ورسول خدا صلی الله علیه و آله نیز او را دوست دارد و ما را یاد داده و به محبت او امر کرده است. این رسول خدا صلی الله علیه و آله است که ما را در حدیث صحیح وصیت میکند، حدیثی

ص: 418


1- مستدرک حاکم، ج 3، ص 150
2- انّها فاطمة الزهراء، ص 302

که ابن عباس رضی الله عنه از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود: (خدا را به جهت آن که از نعمتش به شما روزی میدهد دوست بدارید و مرا به جهت محبت خدا دوست بدارید و اهل بیت مرا به جهت محبت من دوست بدارید). و از این جاست که قضیه ای اساسی درباره خدا و برای خداست ولی مسئولیتی بزرگ است که انسان برای آن حساب باز کرده و نیز برای ایمانش حساب باز میکند و هنگامی که در مورد محبت آل بيت رسول خدا صلی الله علیه و آله و این خانم با جلالت که خشنودی خدا بر آنان باد پدید می آید...»

3 - محبت فاطمه زهرا علیهاالسلام به جهت الگوپذیری

دکتر محمد عبده یمانی دربارۀ محبت فاطمه زهرا علیهاالسلام میگوید:

«و هذه المحبّة خاصة تحتاج الى ميزان عدل و وعى و مسؤولية بابعاد هذا الحبّ، فنحن عندما نحب آل بيت رسول الله صلی الله علیه و آله نحرص على ان نجعلهم القدوة و الأسوة بالنسبة لنا، وعند ما نحبّهم لابد ان نعرف أين نقف من ميزان الشرع الحنيف فنحبّ هؤلاء لحبّنا لرسول الله صلی الله علیه و آله الذي ينطلق بنا الى حبنا لله لانّ الله امرنا و وضح لنا عز وجل اننا اذا كنا نحبّ الله فعلينا ان نتبع رسول الله صلی الله علیه و آله وبالتالي نتبع عترة الطاهرة الشريفة وصاحبته الكرام البررة الذين نقلوا الينا هذا الدين العظيم و علمونا ان نعض عليه بالنواجذ «قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ الله»...»؛(1) «و این محبت به تنهایی احتیاج به میزان عدل وظرفيت ومسؤولیت به ابعاد این محبت دارد. ما هنگامی که آل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله را دوست میداریم حریص میشویم که آنان را الگو

ص: 419


1- أنّها فاطمة الزهراء، ص 302 و 303.

و پیشتاز خود نسبت به آنان کنیم و هنگامی که آنان را دوست میداریم باید بفهمیم که در کجای میزان شرع حنیف بایستیم پس آنان را به جهت محبت رسول خدا صلی الله علیه و آله دوست داریم او که ما را به محبت خداوند رهنمون میسازد؛ زیرا خداوند عزوجل ما را دستور داده و برای ما واضح کرده که اگر بخواهیم خدا را دوست بداریم بر ماست که از رسولش پیروی کنیم و در نتیجه از عترت پاک و شریفش و صحابه کرام و نیکش پیروی نماییم آنان که این دین با عظمت را به ما منتقل کرده و ما را تعلیم داده که به آن تمسک نماییم آنجا که فرمود: (بگو اگر خدا را دوست دارید مرا پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد)...»

4 - محبت فاطمه زهرا علیهاالسلام همراه با اطاعت

دکتر محمد عبده یمانی درباره محبت حضرت زهرا علیهاالسلام و اهل بيتش علیهم السلام می نویسد:

«و الحبّ دون شك يبدأ بالاتباع و الاقبال عليهم؛ لانهم كما جاء في الحديث الشريف: (الا ان اهل بيتى فيكم كمثل سفينة نوح من قومه، من ركبها نجا و من تخلف عنها غرق).(1) هذه السيدة الجليلة التي قال لها رسول الله صلی الله علیه و آله: (انى و اياك هذا الراقد - وكان علياً رضى الله عنه - و الحسن و الحسين يوم القيمة لفى مكان واحد)(2). و لا غرابة في ذلك؛ لأنّهم العترة الطاهرة...»؛(3) «و محبت بدون تردید شروع میکند به دستور به پیروی و اقبال بر آنان؛ زیرا آنان کسانی

ص: 420


1- كشف الاستار، ج 3، ص 222، ح 2613، به نقل از مسند بزار
2- مسند احمد، ج 1، ص 101، ح 792 .
3- انها فاطمة الزهراء، ص 303

هستند که در حدیث شریف درباره آنان گفته شده (آگاه باشید که همانا اهل بیت من در میان شما همانند کشتی نوح در قومش میباشد هر کس سوار بر آن شود نجات یافته و هر کس از آن تخلف جوید غرق میشود.) این خانم جلیل القدر که رسول خدا صلی الله علیه و اله دربارۀ او فرمود: (همانا من وتو واين على رضی الله عنه که آرمیده و حسن و حسین در روز قیامت در یک مکان هستیم) و هیچ استبعادی در آن نیست زیرا که آنان عترت پاک اند...»

ص: 421

فاطمه زهرا علیها السلام برتر زنان

فاطمه زهرا علیها السلام برتر زنان عالم بوده و کسی همتای او قبل و بعد از اسلام نیامده و نخواهد آمد و این مطلبی است که علمای اهل سنت نیز به آن اشاره نموده اند.

1 - برتری فاطمه زهرا علیها السلام بر حضرت مریم علیها السلام

آلوسی در ذیل آیه «وَإِذْ قالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَياكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفَياكِ عَلَى نِسَاءِ الْعالَمِینَ)(1) میگوید:

«و قيل: المراد نساء عالمها، فلا يلزم منه افضليتها على فاطمة رضى الله تعالى عنها و يؤيده ما اخرجه ابن عساكر من طريق مقاتل عن الضحاك عن ابن عباس عن النبى صلی الله علیه و اله انه قال: (اربع نسوة سادات عالمهن: مريم بنت عمران و آسية بنت مزاحم و خديجة بنت خويلد وفاطمة بنت محمد صلی الله علیه و آله، و افضلهنّ عالماً فاطمة). و ما رواه الحرث بن اسامة في مسنده بسند صحيح لكنه مرسل: (مريم خير نساء عالمها). و الى هذا ذهب ابو جعفر رضى الله تعالى عنه، و هو المشهور عن أئمة اهل البيت والذي اميل اليه ان فاطمة البتول افضل النساء المتقدمات

ص: 422


1- سوره آل عمران، آیه 42

و المتأخرات من حيث انها بضعة رسول الله صلی الله علیه و آله بل و من حيثيات أخر ايضاً، و لا يعكر على ذلك الأخبار السابقة؛ لجواز ان يراد بها افضلية غيرها عليها من بعض الجهات وبحيثية من الحيثيات و به يجمع بين الآثار. و هذا سائغ على القول بنبوة مريم ايضاً؛ اذ البضعية من روح الوجود و سید کل موجود لا اراها تقابل بشيء. و أين الثريا يد المتناول»؛(1)«و گفته شده: مراد زنان عالم خودش می باشند لذا لازم نمی آید از این آیه که حضرت مریم علیها السلام از فاطمه علیها السلام برتر باشد و مؤید این مطلب روایتی است که ابن عساکر از طریق مقاتل و او از ضحاک و او از ابن عباس از پیامبر صلی الله علیه و اله نقل کرده که فرمود: چهار زناند که بهترین زنان عالمشان بوده اند مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم وخديجه دختر خويلد، وفاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله، و برتر آنان در عالم فاطمه است و آنچه را که حرث بن اسامه در مسندش به سند صحیح نقل کرده گرچه مرسل است که مریم بهترین زنان عالم خودشان میباشد. ورأی ابو جعفر -رضی الله عنه- همین است و نیز این قول رأى مشهور از امامان اهل بيت علیهم السلام است. ورأیی که من به آن میل دارم این است که فاطمه بتول بهترین زنان گذشتگان و آیندگان است از حیث این که او پاره ای از وجود رسول خدا صلی الله علیه و آله است، بلکه از جهات دیگر نیز برتری دارد و اعتنایی به اخبار پیشین نمیشود؛ زیرا ممکن است که مقصود از آنها برتری غیر فاطمه علیها السلام بر فاطمه از برخی جهات و به حیثی از حیثیات باشد و از این طریق میتوان بين روايات جمع نمود و این توجیه حتی با قول به نبوت مریم نیز سازگار

ص: 423


1- روح المعانی، ج 2، ص 149 و 150، چاپ دار الكتب العلمية، بيروت

است؛ زیرا عنوان پاره ای از روح وجود و سید هر موجود بودن را نمیبینم که با چیزی برابری پیدا کند و چگونه دست کسی به ثریا میرسد».

2 - فاطمه زهرا علیها السلام برتر از عایشه

آلوسی در ادامه عبارت قبل میگوید:

«و من هنا يعلم افضليتها على عائشة - رضی الله عنه - الذاهب الى خلافها الكثير؛ محتجين بقوله صلی الله علیه و آله:( خذوا ثلثى دينكم عن الحميراء) وقوله عليه الصلاة و السلام:( فضل عايشة على النساء كفضل الثريد على الطعام) و بانّ عايشة یوم القيمة في الجنة مع زوجها رسول الله صلی الله علیه و آله وفاطمة يومئذ فيها مع زوجها على كرم الله تعالى وجهه و فرق عظيم بين مقام النبي صلی الله علیه و آله و مقام على كرم الله تعالى وجهه.

و انت تعلم ما فى هذا الاستدلال و انه ليس بنصّ على افضلية الحميراء على الزهراء. و امّا اولاً : فلان قصارى ما في الحديث الاول على تقدير ثبوته اثبات انها عالمة الى حيث يؤخذ منها ثلثا الدين، وهذا لا يدلّ على نفى العلم المماثل لعلمها عن بضعته عليه الصلاة و السلام. و لعلمه صلی الله علیه و آله انها لا تبقى بعده زمناً معتداً به يمكن اخذ الدين منها فيه لم يقل فيها ذلك، ولو علم لربّما قال: خذوا كلّ دينكم عن الزهراء و عدم هذا القول في حق من دلّ العقل و النقل على علمه لايدلّ على مفضوليته و الّا لكانت عائشة افضل من ابيها - رضی الله عنه - ؛ لانه لم يرو عنه فى الدين الّا قليل...»(1)« و از اینجا برتری فاطمه علیها السلام بر عایشه -رضی الله عنه- دانسته میشود امری که بسیاری به خلاف رفته اند، و به گفتار پیامبر صلی الله علیه و اله

ص: 424


1- همان.

احتجاج میکنند که فرمود:( دو سوم دینتان را از حميراء [عایشه] بگیرید)و این که فرمود:( فضیلت عایشه بر زنان همانند فضیلت آبگوشت بر سایر غذاها است) و این که عایشه در روز قیامت به همراه همسرش رسول خدا صلی الله علیه و آله است ولی فاطمه در آن روز در بهشت همراه على كرم الله تعالى وجهه است و فرقی بزرگ بین مقام پیامبر صلی الله علیه و اله و مقام على كرم الله تعالى وجهه است.

و تو میدانی آن چه را که در این استدلال از ضعف میباشد و این که این استدلال نص بر افضليت وبرترى حميراء بر زهرا علیها السلام نیست.

اما نسبت به دلیل اول؛ زیرا نهایت چیزی که در حدیث اول است بر فرض ثبوت آن اثبات این است که عایشه زنی است عالمه به حیثی که میتوان از آن دو سوم دین را اخذ نمود و این دلالت بر نفی همین مقدار علم از پاره وجودش صلی الله علیه و آله نمی کند به جهت این که پیامبر صلی الله علیه و اله می دانست که بعد از وفاتش فاطمه علیها السلام مدت چندانی باقی نمیماند که بتوان از او در آن مدت اخذ دین کرد لذا چنین تعبیری درباره او نفرمود و اگر میدانست که چنین عمری دارد میفرمود تمام دینتان را از زهرا علیها السلام بگیرید و نگفتن این تعبیر در حق کسی که عقل و نقل دلالت بر علمش دارد دلیل بر عدم برتری و مفضولیت او نیست و گرنه لازم میآید که عایشه از پدرش برتر باشد؛ زیرا در مسایل دینی از او به جز اندکی روایت نقل نشده است...».

و نیز آلوسی در ادامه بحث میگوید:

« لقلة لبثه وكثرة غائلته بعد رسول الله صلی الله علیه و آله على أن قوله عليه الصلاة والسلام: (انى تركت فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي لا يفترقان حتى يردا على الحوض)

ص: 425

يقوم مقام ذلك الخبر و زيادة - كما لا يخفى - كيف لا و فاطمة رضى الله تعالى عنها سيدة تلك العترة؟!

و امّا ثانياً : فلان الحديث الثانى معارض بما يدلّ على افضلية غيرها رضى الله تعالى عنها عليها، فقد اخرج ابن جرير عن عمار بن سعد انّه قال: قال لي رسول الله صلی الله علیه و آله: (فضلت خديجة على نساء امتى كما فضّلت مريم على نساء العالمين). بل هذا الحديث اظهر فى الأفضلية واكمل فى المدح عند من إنجاب عن عين بصيرته عين التعصب و التعسف؛ لانّ ذلك الخبر و ان كان ظاهراً فى الأفضلية لكنّه قيل ولو على بُعد انّ (ال) فى النساء فيه للعهد، والمراد بها الازواج الطاهرات الموجودات حين الاخبار، ولم يقل منك ذلك في هذا الحديث.

و امّا ثالثاً: فلأنّ الدليل الثالث يستدعى ان يكون سائر زوجات النبي صلی الله علیه و آله افضل من سائر الأنبياء والمرسلين عليهم الصلاة والسلام؛ لان مقامهم بلاريب ليس كمقام صاحب المقام المحمود صلی الله علیه و آله ، فلو كانت الشركة في المنزل مستدعية للأفضلية لزم ذلك قطعاً و لا قائل به.

و بعد هذا كله الذي يدور في خلدى ان افضل النساء فاطمة، ثم امها، ثم عائشة. بل لو قال قائل ان سائر بنات النبي صلی الله علیه و آله افضل من عائشة لا ارى به بأساً.

و عندى بين مريم وفاطمة توقف؛ نظراً للأفضلية المطلقة، و امّا بالنظر الى الحيثية فقد علمت ما اميل اليه. وقد سئل الامام السبكي عن هذه المسألة فقال: الذي نختاره و ندین الله تعالى به ان فاطمة بنت محمد صلی الله علیه و آله افضل، ثم امها، عائشة، ووافقه فى ذلك البلقيني...»؛ «زيرا او بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله مقدار کمی زندگی کرده و بسیار گرفتار مسایل سیاسی بود.

علاوه بر این حدیث پیامبر صلی الله علیه و اله که فرمود:( من در بین شما دو چیز گرانبها

ص: 426

میگذارم کتاب خدا و عترتم اینها از یکدیگر جدا نمیشوند تا بر من در کنار حوض بازگردند به جای آن خبر مینشیند بلکه همانگونه که مخفی نیست بلکه دلالت بر مقام و بر معنای بیشتری دارد چگونه چنین نباشد در حالی که فاطمه - رضى الله تعالى - بزرگ آن عترت است؟!

و امّا دوم: زیرا حدیث دوم تعارض دارد با آنچه که دلالت بر برتری غیر عايشه -رضی الله عنه- بر او دارد؛ چرا که ابن جریر از عمار بن سعد روایت کرده که :گفت رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: (خدیجه بر زنان امتم برتری داده شد همان گونه که مریم بر زنان عالم برتری داده شده است) بلکه این حدیث در برتری ظاهرتر بوده و در مدح کاملتر است نزد کسی که از جلوی چشمانش پردۀ تعصب و زورگویی را برداشته است؛ زیرا آن خبر گرچه ظهور در برتری دارد ولی گفته شد گرچه به وجه بعید این که الف ولام در (النساء) برای عهد است و مقصود به آن همسران پاک است که هنگام اعلام این خبر موجود بودند و مثل آن در این حدیث گفته نشده است.

و اما سوم زیرا دلیل سوم مستلزم آن است که همسران پیامبر صلی الله علیه و اله از دیگر انبيا و رسولان علیهم السلام برتر باشند؛ چرا که مقام آنها بدون شک همانند مقام صاحب مقام پسندیده صلی الله علیه و آله نیست؛ لذا اگر شرکت و همنشینی در منزل مستلزم برتری است این مطلب به طور قطع لازم می آید، در حالی که کسی به این مطلب قایل نیست

بعد از تمام این امور آنچه که در ذهن من میآید این است که برترین زنان فاطمه است و بعد از او در فضیلت مادرش خدیجه است و سپس عایشه بلکه اگر کسی بگوید دیگر دختران پیامبر صلی الله علیه و اله از عایشه برترند حرف گزافی

ص: 427

نگفته است و نزد من بين مريم وفاطمه علیها السلام توقف است به جهت برتری مطلق که دارد ولی از نظر حیثیت آنچه که نظر من است را دانستی از امام سبکی در این باره سؤال شد او گفت اختیار من و آنچه را که نزد خدای متعال به آن متدین میباشم این که فاطمه دختر محمدصلی الله علیه و آله برتر است و سپس مادرش و آن گاه عایشه و در این موضوع بلقینی با من موافق است...»

ص: 428

یکی از راههای دعوت عموم مردم به حق و حقیقت دادن الگوهای صحیح و کامل به جامعه است و فاطمه زهرا علیها السلام از بین زنان بهترین الگوی زندگی برای زنان و حتی در بسیاری از موارد برای مردان تا روز قیامت است امری که همه به آن اعتراف دارند. اینک به نمونه هایی از آن اشاره میکنیم؛

1 - لزوم بررسى سيره حضرت زهرا علیها السلام

احمد خلیل جمعه از نویسندگان اهل سنت در این باره می نویسد:

«و ليتنى استطيع كتابة حياة الزهراء على اوراق الورد بفتات المسك، لتكون سيرتها حياة كل بيت، وتكون معالمها في كل وردة تفوح منها رائحة المسك وليس هذا فحسب، بل لتكون سيرتها قدوة لكل امرأة تريد مرضاة الله عزّوجل في هذه الحياة الدنيا، لتفوز بنعيم الدار الآخرة.

انّ سيرة نساء اهل البيت خير زاد لنساء الدنيا فى كل الأزمان، حيث تجعل القلوب تتدفّق بنور اليقين وتتصل بحبل من التقى و التقوى، بأولئك اللاتى نُظِمْنَ في عقد فريد و نِلْنَ التشريف بالارتباط في بيت النبوة الكريم، فكن

ص: 429

سادة النساء في دنيا السيادة الزهراء فاطمة بنت امام المتقين رسول الله محمد صلی الله علیه و آله بن عبدالله بن عبد المطلب القرشية الهاشمية، التي يطيب الحديث عنها ومعها اليوم.

فهى ريحانة البيت الطاهر الذى احله الله عزوجل مكانة رفيعة في قلوب المؤمنين و نفوس المحبين وهي سيدة نساء العالمين في زمانها، البضعة النبوية، و الجهة المصطفوية، ام الحسنين رضى الله عنها و ارضاها»؛(1) «وای کاش میتوانستم درباره زندگی زهرا بر روی برگهای گل با ذرات مشک بنویسم تا سیره او زندگی تمام خاندان [رسالت] باشد و فضایلش در هر گلی بوی مشک از آن برخیزد و نه به خاطر این جهت به تنهایی بلکه به جهت آن که سیره او الگویی برای هر زنی باشد که رضایت خداوند عزّوجلّ را در این زندگی دنیا اراده میکند تا به فوز نعمت خانه آخرت فائز گردد.

همانا سیرة زنان اهل بیت بهترین زاد و توشه برای زنان دنیا در هر زمان است؛ چرا که سیره او قلبها را به نور یقین روشن کرده و به ریسمانی از خدا ترسى وتقوا متصل میسازد به آن کسانی که از گوهر یکتا به نظم درآمده و با ارتباط در خاندان نبوت کریم به شرافت نایل گشته اند و آنان به سروران زنان در دنیای سروری نایل شده اند.

زهرا ،فاطمه دختر امام پرهیزکاران، رسول خدا محمد بن عبد الله بن عبد المطلب ،قرشی هاشمی است کسی که سخن گفتن از او و با او امروزه بسیار خوب و به جاست.

او که دسته گل خاندان طاهری است که خداوند عزوجل او را در مقام بلند در

ص: 430


1- نساء اهل البيت احمد خلیل جمعه، ص 531و 532

قلبهای مؤمنین و نفسهای محبّین قرار داده است و او سرور زنان عالمیان در زمان خودش میباشد او پاره ای از پیامبرصلی الله علیه و آله و جهت مصطفوی و مادر حسن و حسین است که خدا از او راضی و او را راضی گرداند »

عبداللطیف عاشور میگوید

«...و هل هناك تحفة اثمن او عطية اغلى او هدية اجمل من حياة فاطمة الزهراء؟! ان حياتها مرآة لكلّ فتاة فى عفتها وطهرها، و فرط ذكائها وكمال فطنتها وقوة فهمها و عجيب ادراكها كلّها عطاء واى عطاء وكيف لا وهى ومضة من نور عين المصطفى صلی الله علیه و آله، تربت في مدرسة النبوة، وفطرت على خلق سما في الذروة العلياء، و لقد صدق القائل:

هي اسوة للأمهات و قدوة *** يترسم القمر المنير خطاها

و كيف لا و هى (ام ابیها) (البتول) »؛(1)«...و آیا در این جا تحفه ای گرانتر یا عطایی با ارزشتر یا هدیه ای زیباتر از زندگانی فاطمه زهرا وجود دارد؟ همانا زندگانی او آیینه ای است برای هر دختری در عفت و پاکی اش و شدت ذكاوت وكمال زيركى وقوت فهم و درك عجيبش وهمه اینها عطاست و چه عطایی چگونه چنین نباشد در حالی که فاطمه زهرا پرتویی از نور چشم مصطفی است که در مدرسه نبوت تربیت یافته و بر اخلاقی رشد کرده که در اوج بزرگی بالا رفته است و راست گفته گوینده:

او الگوی مادرها و مقتدای آنان است. ماه منیر گامهایش را ترسیم مینماید. و چگونه چنین نباشد در حالی که او مادر پدرش میباشد که از بدیها منقطع شده است».

ص: 431


1- اتحاف السائل، ص 7.

دکتر محمد عبده یمانی از نویسنده های اهل سنت عربستان در مقدمه کتاب خود «انّها فاطمة الزهرا علیها السلام»می نویسد:

«انّها السيدة الجليلة فاطمة الزهراء، البضعة الطاهرة المباركة، الإبنة البارة و المجاهدة الصابرة، أنّها فاطمة البتول فاطمة هي فاطمة. عندما تسترجع نسبها يأتى السؤال الكبير : هى ابنة من؟ هي زوج منه؟ هى ام من؟ من ذا يضاهي في الفخار والنسب الطاهر الشريف أباها صلی الله علیه و اله او امها خديجة الكبرى رضى الله عنها؟

انّها فاطمة الزهراء، والاصل العريق وسلالة العترة النبوية الكريمة أنّها امّ ابيها، كل ما فيها يشبه رسول الله صلی الله علیه و اله، وكانت احب الناس الى قلبه وكلّهم احباب لديه.

و هذا الكتاب عن السيدة فاطمة التى حفظ فيها النسب الشريف لرسول الله صلی الله علیه و اله، هذه الانسانية العظيمة التي تعتبر سيرتها و تاريخها ومسيرة حياتها جزءاً اساسياً من سيرة المصطفى صلی الله علیه و اله و قصة الاسلام، فقد وقفت مع رسول الله صلی الله علیه و اله و كافحت معه وتحملت الأذى وحرصت على ان تكون طوع يديه و رهن اشارته تخدمه وترعاه بعد وفاة والدتها رضوان الله عليهم جميعاً.

هذه السيدة الجليلة عندما نتحدث عن تاريخها نستعرض جزءاً اساسياً من تاريخ الامة الاسلامية منذ المحنة الأولى منذ سنوات الكفاح الأولى في مكة و ظلم ،قریش و قسوة ،قریش و عنت ،قریش و هى بجوار ابيها شجاعة، قوية، مطيعة، مؤدبة حافظة...

عندما اتحدث عن السيدة فاطمة في كتابي هذا احاول بكل جهدى ان اضع الحقائق امام الناشئة في غير ما غلو و لا تهويل؛ لان تاريخ هذه السيدة الفاضلة

ص: 432

مليء بالأحداث العظام و المواقف المشرفة والاخلاق النبيلة و الكفاح الصادق. و يكفينا شرفاً ان نضع الرواية الصحيحة ونلقى الضوء عليها ونبسطها، ثم نسعى الى ربط الناشئة بحياة السيدة الجليلة، وندلهم ونأخذ بايديهم حتى يعرفوا من هى فاطمة؟ ما الدور الذي قامت به ما تلك المواقف المشرفة العظيمة التي مرت بها في حياة الدعوة الاسلامية وهى صابرة صادقة محتسبة سعيدة بالمشاركة في كل تلك الأحداث ثم نلقى الضوء على الفترة التي تلت المحنة في مكة المكرمة وكيف كانت رضوان الله عليها بجواره صلی الله علیه و اله في المدينة فاستحقت اللقب الذى منحها اباه صلی الله علیه و اله: (فاطمة ام ابيها). فقد كانت اشبه ما يكون به في مشيتها وفي جلستها بضعة من رسول الله صلی الله علیه و اله»،(1)«او همانا سرور جليل القدر فاطمه زهرا پاره پیامبر صلی الله علیه و اله ، پاک و مبارک، دختر نیکوکار جهادگر صبور بود آری اوست فاطمه بتول فاطمه همان فاطمه است.

هنگامی که به سراغ نسب او میرویم این سؤال بزرگ پدید می آید که او دختر کیست؟ او همسر کیست؟ او مادر کیست؟ چه کسی همانند او در افتخار و نسب پاک شریف پدر و مادرش خدیجه کبری رضی الله عنها بوده است؟

آری او به طور قطع فاطمه زهراست با اصل ریشه دار وسلاله عترت نبوی کریم او مادر پدرش بود و تمام کارهایش شبیه به رسول خدا صلی الله علیه و اله و محبوبترین افراد به قلب ،او گرچه همۀ افراد نزد او محبوب بودند.

و این کتاب دربارۀ خانم فاطمه است که در او نسب شريف رسول خدا صلی الله علیه و اله حفظ شده است این انسانیت عظیم که سیره و تاریخ و مسیر زندگیش

ص: 433


1- أنّها فاطمة الزهراء علیها السلام، دكتر محمد عبد یمانی ص 11-9

گویای جزئی اساسی از سیره مصطفی صلی الله علیه و آله است. وقصه اسلام او همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله بود و با او به اسلام خدمت مینمود و اذیت و آزار را تحمل میکرد و حرص شدید داشت که فرمان بردار او بوده و در گرو اشاره اش باشد و به او خدمت کرده و بعد از وفات مادرش که خشنودی خداوند بر همه آنان باد او را مراعات کند.

این سرور جلیل القدر هنگامی که از تاریخ آن سخن میگوییم جزء اساسی از تاریخ امت اسلامی از محنتهای اولش را عرضه میداریم از سالهای اوّلی سخن میگوییم که در مکه درگیر بود از ظلم قریش از قساوت قریش وسرکشی آنان و فاطمه در جوار پدرش با شجاعت ،تمام قوی مطیع مؤدب و با حافظه ..... بود.

هنگامی که من درباره فاطمه زهرا در این کتاب سخن میگویم با تمام تلاش قصدم این است که حقایق را در برابر خوانندگان قرار دهم بدون هیچ تندرویی و کندرویی؛ زیرا تاریخ این خانم دانشمند مملو از حوادث بزرگ ومواقف شريف و اخلاق نیک و نبردی راستین است و ما را در شرف بس است این که روایت صحیح در برابر خود گذاشته و درباره آن سخن گفته و آن را گسترش دهیم و سپس زندگی مردم را به زندگی این خانم جلیل القدر مرتبط سازیم و آنها را راهنمایی کرده و دستشان را بگیریم تا بشناسند که فاطمه کیست و موقعیتی آن که بدان قیام نمود چه بود؟ آن مواقف شریف عظیم که آن حضرت در زندگی دعوت ،اسلامی همراه با صبر، صداقت کار برای خدا ،کردن با سعادت با مشارکت در آن وقایع داشت چه بود؟ آنگاه آن قسمت از زندگانی را که همراه با محنت در مکه بود را بررسی نماییم

ص: 434

و این که چگونه آن حضرت -رضی الله علیها- در کنار پدرش در مدینه بود و مستحق لقبی شد که پدرش به او داد (فاطمه مادر پدرش). آری، فاطمه شبیه ترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله در راه رفتن و نشستن بود، او پاره ای حضرت به حساب می آمد...».

2 - برتری فاطمه زهرا علیها السلام

جلال الدین سیوطی در کتاب «اتمام الدراية لقراء النقاية»می نویسد:

«و نعتقد ان افضل النساء مريم بنت ،عمران و فاطمة بنت النبي صلی الله علیه و آله ، روى الترمذى و صححه»؛ (1)«و ما معتقدیم که برترین زنان مریم دختر عمران وفاطمه دختر پیامبر صلی الله علیه و اله است. این روایت را ترمذی روایت کرده و تصحیح نموده است.

ابن حجر عسقلانی در کتاب «تقریب التهذیب» می نویسد:

«فاطمة الزهراء بنت رسول الله صلی الله علیه و آله، ام الحسنين، سيدة نساء هذه الأمة...»(2)«فاطمه زهرا دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله مادر حسن و حسین، سرور زنان این امت...».

عبدالرؤف مناوی شافعی از سبکی نقل کرده که میگوید :

«الذس نختاره و نَدین الله به ان فاطمة افضل، ثم خديجة، ثم عائشة قال: ولم يَخْفَ عنا الخلاف في ذلك، ولكن اذا جاء نهر الله بطل نهر العقل. قال الشيخ شهاب الدين ابن حجر الهيتمي و لوضوح ما قاله السبكي تبعه عليه المحققون

ص: 435


1- اتمام الدراية لقراء النقابة، ص 18 ، دار الكتب العلمية، بيروت.
2- تقريب التهذيب ص ،292، چاپ دهلی

و ممّن تبعه عليه الحافظ ابوالفضل ابن حجر، فقال في موضع هي مقدمة على غيرها من نساء عصرها و من بعدهنّ مطلقاً»،(1)«آنچه را که من اختیار کرده و نزد خدا به آن متدین میشوم این که فاطمه برتر زنان است، سپس خدیجه و بعد از او عایشه او گفت: از ما قول مخالفی در این مسأله باقی نمانده است ولی چون نهر خدا آمد نهر عقل باطل میگردد شیخ شهاب الدين ابن حجر هیتمی گفته و به جهت واضح بودن آنچه را که سبکی گفته محققان او را پیروی کرده اند و از جمله کسانی که او را متابعت نموده حافظ ابو الفضل ابن حجر است که در جایی گفته فاطمه زهرا بر دیگر زنان عصرش و کسانی که بعد از او آمده اند به طور مطلق برتری دارد.»

احمد تیسیر کعید میگوید:

«و يكفينا شرفاً انّ الله يغضب لغضبها و يرضى لرضاها. فقد روى الطبراني و غیره باسناد حسن عن على ان رسول الله صلی الله علیه و اله قال لفاطمة: (انّ الله یغضب لغضبك ويرضى لرضاك). فهي سيدة نساء هذه الأمة، والأمة المحمدية خير الأمم، فلزم ان تكون سيدة نساء كل الامم»؛(2)«و بس است ما را از حیث شرف این که خداوند به غضب او غضبناک و در رضایت او راضی میشود.

طبرانی و غیر او به سند حسن از علی روایت کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه و اله به فاطمه فرمود: (همانا خداوند به غضب تو غضبناک و در رضایت تو راضی میگردد) پس فاطمه سرور زنان این امت است و امت محمدی بهترین امت هاست لذا لازم میآید که او سرور زنان امتها باشد.

ص: 436


1- اتحاف السائل، ص 85 و 86
2- الزهرا ء، قدوة و مثل، ص 11.

دکتر محمود عکام میگوید:

«...و السيدة فاطمة لم تعش زمناً دون زمن، بل تمتد مع كل الزمن، امتداد ابيها المصطفى صلی الله علیه و آله لأنها البضعة والأم و المحتوى و المنجب، فليتني كنت معها فانصرها و شعورى هذا قائم معى الآن ليتحوّل الى اتباع و اقتداء، و سيمتد الى المستقبل وصية لكلّ المسلمين من اجل المتابعة على الطريق وبذل الجهود لتحديد و تثبيت نقاط الالقاء والوحدة، و اينا ينكر دور وحدة الولاء في الاتحاد و الإخاء؟ ان لم نقل انّه الأس الأكبر»(1)«...خانم فاطمه کسی نیست که در زمان خاصی زندگی کرده باشد بلکه او همراه با زمان و در همه زمانها بوده است همراه پدرش در طول تاریخ اسلام؛ زیرا او پاره تن و مادر و دربردارنده و انتخاب شده رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، ای کاش با او بودم و او را یاری میکردم و شعورم الآن همراه من است تا مرا به پیروی و اقتدای به او متحول سازد و زود است که تا آینده به عنوان وصیتی برای تمام مسلمانان امتداد یابد که این راه را پیروی کرده و کوشش خود را به کار بسته تا به نقطه ملاقات ووحدت تثبيت ومشخص گردد و کدامیک از ما میتواند موقعیت وحدت ولاء را در اتحاد و برادری انکار کند اگر نگوییم که این عمل بزرگترین اساس است.»

3 - فاطمه زهرا علیها السلام بهترین الگو

احمد خلیل جمعه در این باره مینویسد

«و لو رحنا نتتبع فضائل فاطمة الزهراء التى هى منبع فضائل نساء اهل البيت

ص: 437


1- الزهراء علیها السلام بين الثناء و الولاء، ص 14 و 15

النبوى، لما وسعنا المقام لذكرها، ولكنها اكتفينا بما أوردناه من غرر مآثرها و فضائلها التي عطّرت الأفواه والأسماع وبوركت فيها الاوقات والساعات، انتفعت بسيرتها و فضائلها نساء الدنيا و رجالها.

و نرجو الله عزوجل ان تكون سيرتها قدوة لنا ولأهلنا، كيما نفوز مع من فاز بحب اهل البيت النبوى الذى اذهب الله عنهم الرجس وطهرهم تطهيراً»؛ (1)«اگر بخواهیم فضایل فاطمه زهرا را که منبع فضایل زنان اهل بیت نبوی است پیگیری ،نماییم هرگز مقام جای ذکر آن را ندارد ولی به نمونه های بارزی از آثار و فضایل آن حضرت اکتفا میکنیم که زبانها و گوشها را عطر آگین نموده و اوقات و ساعات در آنها مبارک شده و به سيره وفضائل فاطمه زنان و مردان دنیا بهره برده اند

و از خدای عزوجل میخواهیم که سیره او الگوی ما و اهل بیتمان باشد تا به فوز کسانی که با محبت اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و اله به فوز [اعلی] رسیده اند برسیم اهل بیتی که خداوند تمام انواع پلیدیها را از آنان دور کرده و به طهارت مطلق رسانده است».

عبداللطيف عاشور از نویسندگان مصری در مقدمه کتاب «اتحاف السائل بما الفاطمة من المناقب »می نویسد:

«...أنّ خير ما يقدّم للمسلمين في حاضرهم حياة فاطمة الزهرا -علیها السلام- ففى ولادتها وتسمّيتها و محبّة ابيها لها درس للآباء والأمهات. و في تزويجها و جهازها حلّ لكثير من المشكلات، وفى فضائلها و خصائصها و مزاياها اصلاح و علاج لكثير من الأخلاقيات و في بناء المصطفى عليها و اهتمامه بها

ص: 438


1- نساء اهل البيت احمد خلیل جمعه، ص 581 و 582

و تنویهه بذکرها و تعلیمه اياها و تأدیبه و تهذيبه لها دروس لكل الفتيات المسلمات و فيما روته من الأخبار وانشأته من الأشعار مثل اعلى لكل البنات الأديبات...»(1)«...همانا بهترین چیزی که در حال حاضر به مسلمانان عرضه میشود زندگانی فاطمه زهرا علیها السلام است؛ زیرا در ولادت او نامگذاری اش ومحبت پدرش به او درسی است برای پدران و مادران، و نیز ازدواج او

و جهازیه اش حل بسیاری از مشکلات میباشد و نیز در فضایل و خصایص و مزایایش اصلاح و علاج بسیاری از مشکلات اخلاقی است. و در تکیه کردن مصطفی صلی الله علیه و آله بر او واهتمامش به آن حضرت و بلند نمودن یادش و تعلیم به او وتأديب وتهذيبش درسهایی است برای تمام دختران مسلمان و نیز در آنچه از اخبار روایت کرده و از اشعار انشاء نموده بالاترین مثلی است برای دختران ادیب...»

سلیمان کتانی نویسنده مسیحی درباره الگو بودن حضرت زهرا علیها السلام می نویسد :

«انّ امرأة كفاطمة رهيفة الحسّ ، ذكية ،المعدن كبيرة القلب، نيّرة اللب، حرى ان يكتب فيها ابرازاً لمثال، وتجسيداً لقدوة ان المجتمعات العربية لفى حاجة لبناء الأسرة الفاضلة، تدعيماً لكيان اجتماعى ناضج يكون امتداداً صحيحاً لتاريخها الماضى المجيد...»؛(2)«همانا زنی همچون فاطمه که دارای حسی لطيف معدن ،پاک قلبی بزرگ و عقلی نورانی دارد سزاوار آن است که دربارۀ او کتاب نوشته شود تا تمثال او اظهار گشته و به عنوان الگو معرفی گردد همانا مجتمعات عربى احتياج به ساختن خانواده فاضل و نیکی دارد تا

ص: 439


1- اتحاف السائل، محمد عبدالرؤف مناوی، ص 5و 6، چاپ ریاض
2- فاطمة الزهراء وتر فى غمد سلیمان کتانی ص ،21، دارالکتاب العربی، بیروت، 1399 ه

از این طریق موقعیت اجتماعی پویایی خود را پشتیبانی نمایند موقعیتی که امتداد خط صحیح برای تاریخ گذشته پسندیده او است...».

او نیز درباره فاطمه زهرا علیها السلام خطاب به زنان عالم میگوید:

«الى كل امرأة تفتش عن مرود، عن قارورة طيب، عن ريشة خضاب، اقدم فاطمة الزهراء»؛(1)«به همه بانوانی که به دنبال یافتن سرمه دان شیشه ادکلن، رنگ مو هستند فاطمه زهرارا تقدیم میکنم»

مجدی فتحی سید در مقدمه کتاب «الثغور الباسمة في مناقب فاطمه»از جلال الدین سیوطی درباره فاطمه زهرا علیها السلام می نویسد:

«انّها البضعة المباركة، والسلالة الطاهرة، الصابرة الخيرة، كانت قانتة لربها قانعة ولنعمه شاكره

امها خديجة بنت خويلد الشريفة العفيفة الطاهرة النقية، تحملت الأذى مع ابيها صلی الله علیه و آله في بدء الدعوة للإسلام، فصبرت على البلاء، وتحملت الكثير من المحن والمصائب.

و تزوّجها على رضى الله عنه، و ما كان لهما من فراش سوی جلد کبش و بالليل ینامان عليه و بالنهار يجعلانه وسادة.

و كانت تعمل في خدمة زوجها لتعلم النساء حسن التعبل لرجالها. عانت من شظف العيش، وشدة الحاجة، وقسوة البيئة. ولكن كانت حاملة الأمانة صادفة الرسالة. فإلى كل امرأة مسلمة تبحث عن القدوة من بنات جنسها، والى كل امرأة مسلمة تريد ان تعلم معنى الصبر والتحمل، و الى كل مسلمة تريد ان تعرف معنى البساطة فى تكاليف الحياة، الى هؤلاء جميعاً هذه الصفحات

ص: 440


1- فاطمة الزهراء وتر فى غمد سلیمان کتانی، ص 22

الطيبة هذه الثغور الباسمة، و الباقيات الطيبة ستظل النساء المسلمات ابداً ترى القدوة فى فاطمة رضى الله عنها...»؛(1)«فاطمه پاره تن مبارک از پیامبر صلی الله علیه و اله وسلاله پاک صبور خیرخواه بود. او مطیع پروردگار و قانع [در روزی] و شکر گزار نعمتهایش بود.

مادرش خدیجه دختر خویلد، زنی شریف عفیف پاک و پاکیزه بود و در ابتدای دعوت اسلام همراه پدرش آزارها دید و بر بلاها صبر نمود و بسیاری از محنتها و مصیبتها را تحمل کرد

على رضی الله عنه با او ازدواج نمود و آنان زیر اندازی جز یک پوست گوسفند نداشتند که شبها بر روی آن میآرمیدند و روزها آن را پشتی خود میکردند. فاطمه برای خدمت به همسرش میکوشید تا به زنان خوب شوهرداری تعلیم دهد.

آن حضرت از زحمات زندگی و شدت احتیاج و قساوت قومش مصيبتها ،کشید ولی در عین حال امانت دار و در رسالتش صادق بود پس به هر زن مسلمانی که به دنبال جستجو از الگویی از جنس خودش میباشد، و به هر زن مسلمانی که میخواهد ساده زیستی در تکالیف زندگی را بفهمد به تمام این زنان این صفحات ،پاک این لبهای شکفته و دسته های گل خوشبو [فاطمه را تقدیم میکنم] زود است که زنان مسلمان تا ابد در فاطمه رضی الله عنها الگو و اسوه خود را بیابند...»

احمد تیسیر کعید از نویسندگان سنی مذهب سوری درباره حضرت زهرا علیها السلام می نویسد:

ص: 441


1- الثغور الباسمة فی مناقب فاطمة، سيوطی، ص 5.

«و ليس من قبيل التواضع ان اعترف بعجزی و تقصیرى في كلماتي هذه لان الحديث عن شخصية رائدة فريدة عظيمة مثل شخصية الزهراء رضي الله عنها يحتاج صاحبه الى بحث دقيق و جهد كبير، و فهم متميز ليستطيع ان يستخلص من الكلمة موقفاً، و من الاشارة سلوكاً. وفوق هذا و ذاك يحتاج الى قلب قلب ينبض بالحبّ، و يتفجر بالعطاء، الحب الخالص لآل بيت رسول الله صلی الله علیه و آله ، ابتداءً بالسيدة الطاهرة المطهرة رضى الله عنها.

و العطاء، العطاء الذى يترجم بالايثار و التضحية والفداء، ذاك الحبّ الذى اذا ما سكن الفؤاد وجرى مع الدماء سما بصاحبه، فاضاء القلب بالنور، والذهن بالعرفان و فجر الفكر بالإلهام و العقل بالكشف و الإبداع، و ملك صاحبه قياد المعاني، ووضح له دلالة و ابعاد الكلمات تلك الكلمات المشرقة التى بيّن فيها رسول الله صلی الله علیه و آله منهج وطريق اهل البیت رضوان الله عليهم، و خص فيها السيدة ،البتول، لتكون قدوة و مثلاً لكل فتاة مؤمنة بربّها باحثة عن طريق السعادة في الدنيا لتنعم بخلودها و ديمومتها في الآخرة.

و عذرها انها نبضات قلب محبّ، يا طالما طار شغفاً وارتعش شوقاً و حنيناً لذكر آل البيت الطيبين الطاهرين نبضات ترجمت فى همسات اخذت شكل حروف توجّهت تلك الحروف فى كلمة فكانت فاطمة، قدوة و مثلاً لكل من تبحث عن الطريق»؛(1)«از باب تواضع نیست اگر به عجز و تقصیر در این كلمات اعتراف کنم؛ زیرا سخن در مورد شخصیت نورانی و نمونه و بزرگواری چون شخصیت زهرا رضى الله عنها، صاحبش احتیاج به بحث دقيق وكوشش بسيار وفهم عالی دارد تا بتواند با اخلاص از کلمه موقفی و از

ص: 442


1- الزهراء قدوة و مثل احمد تیسیر ،کعید، ص 11 و 12 ، طبع دار ابن حزم.

اشاره سلوکی به خود بگیرد و بالاتر از این و آن احتیاج به قلبی دارد قلبی که به محبت بتپد و به عطا شکوفا گردد محبّتی خالص برای آل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله که شروعش از خانمی پاک و پاکیزه رضی الله عنها است.

و عطا عطایی که ترجمانک

«ایثار و جانفشانی و فدکاری است؛ آن محبتی که اگر در دل بنشیند و با خون جریان یابد صاحبش را بالا خواهد برد و قلب را به نور و ذهن را به معرفت روشن خواهد نمود و فکر را به الهام و عقل را به كشف و ابداع خواهد رسانید. وصاحب آن را مالک معانی و برای او راهنمایی و ابعاد کلمات را واضح خواهد نمود آن کلمات نورافزا که رسول خدا صلی الله علیه و آله روش و راه اهل بیت رضوان الله علیهم را بیان داشته و در آن سرور بتول را اختصاص داده تا الگو و نمونه ای برای هر دختر مؤمن به پروردگارش باشد که به دنبال راه سعادت در دنیاست تا به نعمت خلود و دائمی آن در آخرت برسد. عذر ما این است که تپشهای قلب ما ضربان قلب محبّی است که چه بسا مدتها در محبت به پرواز درآمده و شوقش در ارتعاش بوده و زمانی نیز متمایل به یاد اهل بیت پاک و پاکیزه شده است تپشهایی پیاده شده در ضربانی که شکل حروف به خود گرفته و آن حروف در قالب کلمه ای به نام (فاطمه) درآمده است، او که مقتدا و مثالی است برای هر کسی که راه حق و حقیقت را جستجو میکند»

او نیز در این باره میگوید:

«كثيرة هي الأسماء التى اذا ما ذكرت شعرنا بالمحبة والتقدير والاحترام لأصحابها، وفي مقدمة هذه الأسماء بعد رسول الله صلی الله علیه و آله فاطمة بنت محمد بن عبدالله - رضوان الله عليها - و ليس من قبيل الصدفة او المصادفة ان أعين خطيباً

ص: 443

فى جامع مشرف على مدينة حلب، حتى لكأنه يحتضن المدينة احتضان الأم لأبنائها، اطلق عليه اسم «جامع فاطمة الزهراء».

و لقد كنت بين الفينة و الفينة أقف لأتحدث عن شخصية عظيمة من الشخصيات القيادية التي اختارها الله تبارك و تعالى لفترة زمنية مباركة و لقرن هو خير القرون لتقف خلف امامها رسول الله صلی الله علیه و آله، مصاحبة له، و ناصرة لدينه و مؤيدة ،رسالته وتناولت بالحديث عدداً من الشخصيات المعروفة لدينا بسبقها الى الاسلام و بمواقفها المشهودة في نصرة الحق، و دين الحق، هذه المواقف التي تشهد لأصحابها انهم من جند الرحمن، و من انصار سيد الأنام عليه الصلاة و السلام و تنبهت الى ذلك الاسم المرصع على الباب الرئيسي لمدخل الجامع (فاطمة الزهراء) و رددت الاسم مرة و مرتين وثلاث، و اطلقت العنان لخيالى يسبح في سماء الذكريات و راحت كلمات السيرة تتجسّد في مواقف و مشاهد و اصبحت وكأنّى اعيش مع السيدة فاطمة منذ ولادتها و طفولتها مروراً بشبابها و هجرتها، حتى زواجها و صبرها و زهدها في حياتها وتربيتها لأولادها، ومن ثم وفاتها وانتقالها الى بارئها وشعرت وقتها انه توجد فجوات غير واضحة المعالم في حياة الزهراء البتول، وعدت الى الكتب والمؤلفات واذ بها تتحدث بشكل موجز عن هذه السيدة الطاهرة و عجبت لقلة هذه المؤلفات اذا ما قورنت بعظمة ومكانة صاحبتها؟ و رحت ابحث فى كتب الحديث والسيرة عمّا كتب عن السيدة فاطمة - رضوان الله عليها - فوجدت الكثير الكثير من الخصوصيات التي خصها الله تبارك وتعالى بها...

فاطمة عندى رمز محبة و وحدة و قوة و نحن احوج ما نحتاج الى هذه

ص: 444

المعانى الرفيعة والسامية، لنلفت حولها ونتخذها بداية لانطلاقتنا في الحياة...»؛(1)«بسیاری از اسم هاست که هر گاه یادآوری میشوند به یاد محبت وتقدير واحترام نسبت به صاحبان آنها میافتیم که در پیشاپیش این اسمها بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله فاطمه دختر محمد بن عبدالله -رضوان الله علیها- است. از روی تصادف و یا اتفاق این که تعیین کنم خطیبی را در مسجد جامع مشرف بر شهر حلب گویا که شهر همانند در برگرفتن مادر فرزندانش را باشد و بر آن اسم (جامع فاطمه زهرا) اطلاق گردد.

من مدت ها فکر میکردم و به دنبال شخصیت بزرگی از شخصیتها بودم که جنبۀ رهبری داشته و خداوند تبارک و تعالی برای مدت زمان مباركی و برای بهترین قرنها او را اختیار نموده است که پشت سر رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده و مصاحبت با او داشته و ناصر دين ومؤيد رسالتش بوده است. در صدد برآمدم تا زندگی برخی از شخصیتهای معروف اسلامی را مطالعه کنم که از سابقین در اسلام بوده و مواقف روشنی در یاری حق و دین حق داشته است. این مواقفی که گواهی میدهد بر صاحبان آنها که آنان از لشكريان رحمان و از یاوران سرور مردم عليه الصلاة والسلام میباشند من ناگهان به آن اسمی که بر درب اصلی ورودی مسجد جامع نوشته وزینت داده شده بود یعنی (فاطمة الزهراء) التفات پیدا کردم و آن اسم را یک بار و دو بار و سه بار تکرار کردم و عنان را از خیالم برداشتم تا در آسمان یادبودها تسبیح ،گوید و در آن حال کلمات سیره حرکت کرد و در مواقف ومشاهدی تجسد یافت و به جایی رسید که گویا مشاهده کردم با خانم

ص: 445


1- همان، ص 12-14

فاطمه از هنگام ولادت و طفولیتش زندگی کرده و با جوانی و هجرتش تا ازدواج و صبر و زهد در زندگی و تربیت اولادش و سپس وفات او و انتقال به خالقش مرور مینمایم و در آن هنگام بود که فهمیدم موقعیتهایی در زندگی زهرای بتول است که هنوز برای مردم واضح و روشن نشده است و باز به کتابها و تألیفاتی رجوع کردم و ناگهان فهمیدم که درباره سیده طاهره -فاطمه زهرا علیها السلام -به صورت اختصار سخن گفته شده است و به جهت کمی این تألیفات تعجب ،نمودم خصوصاً که این کار با عظمت و مکانت صاحبش همراه بود؟ و لذا از کتابهای حدیثی وسیره که درباره خانم فاطمه -رضوان الله تعالى- نوشته شده بود بحث و جستجو کردم و بسیار زیاد از خصوصیات فاطمه زهرا را دسترسی پیدا کردم که خداوند تبارک و تعالی او را به آنها اختصاص داده بود.

و فاطمه نزد من رمز محبت ووحدت و قوت است و ما از همه بیشتر به این معانی بلند و ارزشمند احتیاج داریم تا به آنها التفات نموده و آن را شروع برای حرکت در زندگی خود قرار دهیم...».

4 - فاطمه زهرا علیها السلام، الگوی منتخب

احمد تیسیر کعید از نویسندگان سنی ساکن حلب سوریه درباره حضرت زهرا علیها السلام می نویسد:

«كثيرون هم الذين يدعون انهم حملة للفكر السامي و الراقي، فيلبسون ثياب الأخلاق والقيم والمثل العليا، ويظهرون في مظهر القدوة في العطاء والكرم و الايثار، ولكن الواقع العملي الذي يعيشون فيه يختلف كل الاختلاف و دعواهم يشهد على تخبطهم و زيف شعاراتهم وتناقض اقوالهم لأفعالهم.

ص: 446

فالمحك الحقيقى هو الواقع التطبيقي والسلوك الحياتي، وكل داعية يحمل مثل هذا التناقض داعية فاشل و مخرّب و مهدّم للمبدأ الذي يدعو اليه يحمل الوزر و الإثم و يؤدى بأتباعه الى البوار والدمار، مشوّهاً الفكرة التي يحملها و المنهج الذي يدعو اليه. لذلك يحذر الله تبارك وتعالى من مغبة هذا الامر بقوله: «يأَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لَا تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا ما لَا تَفْعَلُونَ».

و البتول بنت ابيها ذكاءً وكرماً وتطبيقاً والتزاماً ، وسميت بتولاً لانقطاعها عن نساء زمانها فضلاً و ديناً و حسباً. وقيل لانقطاعها عن الدنيا الى الله تعالى. فهى تحبّ ما يحبّ ابوها و ترضى بما رضى لها من أحبها وقربها و فضلها، فلقد رضى لها ان تكون قدوة، قدوة في السلوك و التطبيق لا تحتاج الى كلمات تدعمها و اقوال تطرحها و شعارات ترددها لان سلوكها ينبيء عن حالها، وفعلها يغني عن مقالها...»(1)«بسیاری از افراد هستند که ادعا میکنند ما حامل فکر عالی و بلند هستیم و لباس اخلاق و ارزشها و الگوهای عالی را بر تن نموده خود را به عنوان الگو در عطا و کرم وایثار ظاهر مینمایند ولی واقعیت خارجی عملی که در آن زندگی میکنند به تمامه با ادعای آنان اختلاف دارد و گواه بر کم خردی و خدعه در شعارها و تناقض اقوال با رفتارشان دارد

پس محک واقعی همان واقع خارجی و رفتار زندگی است و هر دعوتی که حامل مثل این تناقض باشد دعوتی است از هم پاشیده و مخرب و نابود کننده مبدایی که به آن دعوت مینماید. او متحمل وزر و وبال است و پیروانش را به نابودی و مصیبت میکشاند و آن فکری را که دارد و راهی را که به آن دعوت

ص: 447


1- الزهراء، قدوة و مثل، ص 119

مینماید مشوّه می کند لذا خداوند تبارک و تعالی مردم را از عاقبت این کار بر حذر داشته و می فرماید (ای !مؤمنان چرا چیزی میگویید که آن را عمل نمی کنید نزد خدا بسیار بد است این که بگویید چیزی را که خود انجام نمیدهید) [فاطمه ] بتول دختر پدرش در ذکاوت و کرم و پیاده نمودن [حقائق] و التزام [به امور حقیقی] است و بتول نامیده شده به جهت انقطاع او از زنان زمانش در فضیلت و دین و حسب و گفته شده به جهت انقطاع او از دنیا و اتصال به خداوند متعال

پس فاطمه دوست دارد آنچه را که پدرش دوست دارد و خشنود میشود به آنچه که پدرش به آن خشنود است پدری که او را دوست داشته و به خود نزدیک کرده و فضیلت داده است به طور قطع پیامبر صلی الله علیه و اله برای او رضایت داده که الگو باشد، الگو در روش زندگی و پیاده نمودن [ارزشها]، او احتیاج

به کلماتی ندارد تا او را پشتیبانی کرده و اقوالی که او را مطرح نماید و شعارهایی که او را یاد کند؛ زیرا سلوک زندگی او خبر از حالش میدهد و رفتارش ما را از گفتارش بی نیاز میکند...»

5 - فاطمه زهرا علیها السلام ام المؤمنين وخير النساء

احمد تیسیر کعید درباره حضرت زهرا علیها السلام می نویسد:

«...سيدتي، ابنة خير خلق الله، و زوج من لا فتى الا اياه، ام السبطين الطاهرين المتطهرين سيدى شباب اهل الجنة و احب الناس الى قلب سيد الوجود صلی الله علیه و آله. سیدتی یا خیر النساء و یا امّ الرجال و یا اعزّ الابناء الى قلب سيد الأنبياء، و يا زوج الامام البطل واصدق الأوفياء.

ص: 448

اسمحي لي ان آلمس باب بيتكم العالي بأدب و خفر و حياء، لعله يؤذن لي بالدخول و القبول لألثم عتبة الدار آملاً ان احظى بمرتبة المحبة والمودة لآل بيتكم الطاهرين الطيبين. و انا اتمثل قوله تعالى: «قُل لَّا أَسْلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى». اقف على عتبة هذه الدار، لأعود بالذكرى الى اساس متين و دعائم ثابتة قوية حملت هذه البيت السامي الذي سكنته السكينة و حفته المودة، وخيمت عليه الطمأنينة، وظللته ملائكة السماء...»؛ (1)«اى سرور من ای دختر بهترین خلق خدا و همسر کسی که به جز او جوانمرد نیست ای مادر دو سبط پاک و پاکیزه دو سرور جوانان اهل بهشت و محبوب ترین مردم به قلب سید وجود صلی الله علیه و آله.

ای سرور من ای بهترین زنان وای مادر مردان وای عزیزترین فرزندان به قلب سرور انبیا وای همسر امام شجاع و صادق ترین وفا کنندگان

به من فرصت بده تا درب خانه شما را که بلند مرتبه است با ادب و توضع وحيا لمس کنم شاید به من اذن دخول و قبول داده شود تا بتوانم عتبه خانه را بلیشم با این امید که به مرتبه محبت و مودت آل بیت پاک و پاکیزه شما برسم. ومن قول خداوند متعال را بر زبان جاری میسازم که فرمود: (بگو: بر رسالت خود مزدی جز دوستی ذوالقربی نمی خواهم) بر عتبه این خانه میایستم تا مردم را به یاد اساسی متین و پایه هایی ثابت و قوی اندازم که این خاندان بلند مرتبه را بر دوش دارد خاندانی که سکینه را در خود جای داده و مودت او را احاطه کرده و طمأنینه بر آن خیمه زده و ملائکه آسمان بر آن سایه افکنده است...».

ص: 449


1- الزهراء، قدورة و مَثَل احمد تيسير كعيد، ص 17.

6 - فاطمه زهرا علیها السلام برتر زنان

محمود طعمه حلبی از علمای اهل سنت حلب درباره حضرت زهرا علیها السلام می نویسد:

«كانت حسنة الاخلاق، عفيفة النفس، محبّة للخير و لا عزو، فقد نهلت من معين خير اب في الوجود و رضعت لبن خير ام بل خير النساء قاطبة.

كان ابوها سيدنا رسول الله صلی الله علیه و آله، قدوتها و مثلها الأعلى في جميع تصرفاتها، لذلك خصها بحبّه و حنانه و عطفه الكبير...»؛(1)«فاطمه -علیها السلام-اخلاقی نیک نفسى عفيف، و دوستدار خوبیها بود و در این امر جای دوری نرفته؛ چرا که از چشمۀ گوارای بهترین پدر در عالم وجود بهره جسته و از شیر بهترین مادر بلکه بهترین تمام زنان عالم سیراب شده است پدرش سرور ما رسول خدا صلی الله علیه و آله و نمونه اعلی آن حضرت علیها السلام در تمام کارهایش بود ولذا پیامبر صلی الله علیه و اله به او محبت و لطف و عطوفت زیادی داشت...».

حلمی خولی از نویسندگان اهل سنت سوریه درباره حضرت زهرا علیها السلام در مقدمه کتابش «فاطمة الزهراء عميدة اهل البیت» مینویسد:

«حينما انتهيت من كتاب عميدة اهل البيت شرعت في كتابة المقدمة، خُيّل الى ان الزهراء رضى الله عنها تنظر الى بوجهها النوراني، فكيف انظر اليها وكيف تخترق نظراتي حجب النور. فلقد تورات نظرتي خجلاً من نورها و اعتذاراً لها عمّا شرعت فيه من القاء الضوء على بعض جوانب حياتها المضيئة فمن انا منها حتى اكتب عنها؟ وماذا اكتب؟ ان كلماتي في الاعتذار لها تتوارى حياء و خجلاً.

ص: 450


1- نساء حول الرسول محمود طعمه حلبی، ص 173، دار الحياة، حلب.

و لكن حسبى ممّا شرعت فيه - و انا على ضالتي - انّ سيرتها خير زاد يعطى لفتياتنا و نسائنا في هذا العصر، فسيرتها الطاهرة تملأ القلوب المؤمنة بنور يتدفّق عبر شرايين اليقين، و يمتد منها بعطور سامية تزيح ما ران على القلوب في عصر كثرت فيه الفتن و انزوت فيه شموع الايمان المضيئة لأركان النفس الانسانية.

هجرت الزهراء ملاعب الصبا و تركت من هنّ في سنّها في لهوهن الطفولي و اخذت مكاناً قريباً من قلب ابيها صلی الله علیه و آله تعيش معه في ميدان الدعوة، و تعيش

معه محنة البلاء العظيم فى سبيل دعوته و تظل معه ملاصقة له دون اخواتها جميعاً، حتى جاء صلی الله علیه و آله بأنفاسه الشريفة ولحق بالرفيق الأعلى.

و انّ القلم ليقف حائراً عاجزاً امام الشواهد الجلية في حياتها، فما أحوجنا و نحن نقلب صفحات سيرتها العطرة ان نتجرّد من مادية العصر، و من مادية الجسد، ونتخلّص من شواغل الدنيا وهمومها لنعيش سويعات قليلة الزمن غالية الثمن، في رحاب بيت النبوة و مع احدى بناته صلی الله علیه و آله لنرى حيات بنت النبي صلی الله علیه و آله البسيطة المتواضعة.

نری ،معیشتها مهرها ،زواجها متاعها، وهي من هي؟

انها ريحانة الرسول صلی الله علیه و آله و سيدة نساء العالمين و انّها سيدة نساء اهل الجنة، فها هي حياة، ومواقف ومشاهد السيرة العطرة التي تمتلىء بالدروس لفتيات و نساء المسلمين اذا أردن الجنة، واذا فضّلن النعيم المقيم على زخرفة دنيوية زائلة.

حبيبتى الزهراء أستميحك عذراً ايتها الطاهرة المطهرة في اقدامي على القاء الضوء على سيرتك العطرة، واطلب العفو عن تقصيرى في استيفاء حقك كاملاً،

ص: 451

فالنقص من سمات البشر، و الكمال الله وحده»؛(1)«هنگامی که از کتاب (عمیدة اهل البيت فارغ شدم شروع به نوشتن مقدمه بر آن کردم به ذهنم آمد که زهرا رضی الله عنها با صورت نورانی اش به من نظاره میکند حال من چگونه به او نظر کنم و چگونه نظرهای من میتواند پرده های از نور را پاره کند ولی نظر من به جهت نور او خجالت زده شده و متواری گشت و از این که شروع به نظر کردن بر بعضی از جوانب زندگی سراسر نور آن حضرت نموده ام عذر خواستم. من چه کسی هستم که بخواهم درباره آن حضرت چیزی بنویسم؟ و چه بنویسم؟ همانا كلمات من در عذر آوردن به نزد آن حضرت به جهت حیا و خجالت متواری و پنهان میگردد

ولی بس است مرا از آنچه درباره آن شروع کردم که گمشده من بوده این که سیره زندگانی آن حضرت بهترین زاد و توشه ای است که میتوان به زنان و دختران ما در این عصر داد؛ زیرا سیرۀ زندگی پاک آن حضرت قلبهای مؤمن را پر از نور کرده و در سلک رگ شرایین یقین در حال جوشش است و با عطرهای بسیار عالی امتداد داشته و آن زنگارهایی را که در عصر فتنه های زیاد بر قلبها نشسته را پاک خواهد کرد و به جای آن شمعها و مشعلهای روشن از ایمان را بر ارکان نفس انسانی ایجاد خواهد نمود.

زهرا از بازیهای بچهگانه کناره گرفت و بازیهای کودکانه ای که دختران هم سن و سالش انجام میدادند را ترک کرد و جایگاه و مقام نزدیکی را در قلب پدرش پیدا کرد به نحوی که همراه او در میدان دعوت و زحمات بلاهای بزرگ در راه دعوتش زندگی میکرد و تنها از میان خواهرانش او بود که

ص: 452


1- فاطمة الزهرا ء عميدة اهل البيت حلمی ،خولی، ص 5و 6 چاپ ،سوریه ،لبنان، دار الخیر، 1427 ه-

هرگز از پدرش جدا نشد تا آن که پیامبر صلی الله علیه و اله از دنیا رحلت نمود و به رفیق اعلی [خداوند متعال ] ملحق شد.

همانا قلم متحیرانه و عاجزانه در برابر شواهد آشکار از زندگانی فاطمه زهرا باز می ماند چه بسیار احتیاج است ما را که در حال ورق زدن صفحاتی از سیره معطر آن حضرت خود را از مادیات زمانه و از مادیت جسم بیرون کرده و از اشتغالات دنیا و هم و غم آن رهایی یابیم تا لحظاتی اندک و زمانی بسیار کم با پرداخت بهترین ،مال در سرزمین پهناور خاندان نبوت و یکی از دخترانش زندگی کنیم وزندگی دختر پیامبر صلی الله علیه و اله که بسیار ساده و متواضعانه بوده را مشاهده نماییم زندگی ،او مهرش ازدواجش اثاث خانه اش را ،ببینیم و این که او کیست؟

آری او دسته گل پیامبر صلی الله علیه و اله و سرور زنان عالمیان است او سرور زنان اهل بهشت می باشد آری این است ،زندگانی و مواقف و مشاهد سیره معطری که درسهای آن میتواند زندگی دختران وزنان مسلمان را پر کند در صورتی که مشتاق بهشت بوده و نعمتهای پایدار را بر زینتهای دنیای زایل شونده برتری دهند.

ای محبوبة من زهرا از شما عذر میخواهم ای خانم پاک و پاکیزه از این که اقدام به پرتو افکنی نسبت به سیره معطرت نموده ام و از شما عذرخواهی میکنم از کوتاهیم در استیفای حق شما به صورت کامل؛ چرا که نقص از نشانه های بشر است و کمال مخصوص خداوند میباشد

7 - فاطمه زهرا علیها السلام الگوی زنان

احمد خلیل جمعه از نویسندگان اهل سنت در این باره می نویسد:

ص: 453

«لاشك ان سيّدة النساء و قد وتهنّ سيّدتنا فاطمة الزهراء رضي الله عنها اعرف النساء بشؤون النساء، واعرف النساء بما للمرأة و ما عليها وكيف لا وقد نشأت اكرم نشأة واطهرها في احضان سيدة الطاهرات و اطهر السيدات امناً خديجة رضوان الله عليها، ثم صُنعت على عين رسول الله صلی الله علیه و آله لتغدو درّة في عقد فريد لن يتكرر في هذه الحياة الدنيا.

و لهذا نجد ان فاطمة الزهراء رضى الله عنها حريصة كل الحرص على تقديم النصيحة لبنات جنسها ولبنات حوّاء بشكل عام، فهى مصدر كل فضيلة و منبع ،الفوائد و من ينابيع مودتها ترتوى كل امرأة تنشد الفضيلة أينما وجدت و تبحث عن الحقيقة اينما كانت...»(1)«شکی نیست که سرور زنان والگوی آنان سرور ما فاطمه زهرا -رضى الله عنها - آشناترین زنان به شؤون زنان و آشناترین زنان به وظایف آنان است و چگونه چنین نباشد در حالی که بهترین تربیت را در دامان سرور زنان پاکدامن و پاکترین زنان به لحاظ ،امنیت خدیجه - رضوان الله عليها- پیدا کرد. سپس در برابر چشمان رسول خدا صلی الله علیه و آله ساخته شد تا دری یکتا در این زندگانی دنیا گردد که هرگز تکرار نمیشود

و لذا مییابیم این که فاطمه زهرا - رضى الله عنها -حرص زیادی داشت تا دختران هم جنس خود و دختران حوا را به صورت عمومی نصیحت کند او مصدر هر فضيلت ومنبع فواید بود و از چشمه های مودّت او سیراب می شود هر زنی که به دنبال فضیلت است هر کجا که یافت شود و در جستجوی حقیقت است هر جا که باشد...».

ص: 454


1- نساء اهل البيت احمد خلیل جمعه، ص 582

فاطمه مظلومه علیها السلام

اشاره

ص: 455

حضرت زهرا علیها السلام در واقعه سقیفه

بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله عده ای خط اصل اسلام را منحرف کرده و با غصب خلافت خلیفه بلافصل رسول خد صلی الله علیه و آله یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام منکر نص بر حضرت شدند. آنان برای رسیدن به اهداف خود و به دست گرفتن خلافت به ناحق از هیچ کاری فروگذار نکردند اینک با بررسی تاریخی واقعه به پای واقعیات سقیفه می نشینیم

انکار فوت پیامبر صلی الله علیه و اله!!

رسول خدا صلی الله علیه و اله ظهر روز دوشنبه چشم از جهان فرو بست در حالی که عمر در مدینه بود و ابوبکر در منزل شخصی خود در سنح به سر میبرد.(1)

عایشه میگوید: «چون پیامبر وفات نمود عمر و مغيرة بن شعبه پس از آنکه اجازه ،گرفتند به حجره رسول خدا صلی الله علیه و اله وارد شدند و پارچه ای که بر رخسار رسول خدا صلی الله علیه و اله کشیده شده بود را کنار زدند. عمر با دیدن حضرت بانگ زد: «آه، رسول خدا چه سخت بیهوش افتاده است آنگاه برخاستند و از اتاق خارج شدند.

ص: 456


1- تاریخ طبری، ج 2، ص 442؛ عیون الاثر، ج 2، ص 433

هنگامی که میخواستند از اتاق بیرون بروند مغیره رو به عمر کرده و گفت: ای عمر به خدا سوگند رسول خدا از دنیا رفته بود.

عمر :گفت دروغ گفتی رسول خدا هرگز نمرده بود ولی تو چون مردی آشوبگر هستی چنین وانمود میکنی رسول خدا هرگز نخواهد مرد تا منافقین را نیست و نابود کند».(1)

عمر به این مقدار هم اکتفا نکرد و هر کس را که از مرگ رسول خدا صلی الله علیه و اله گفت و گو می کرد تهدید به قتل می نمود و میگفت: «اشخاصی از منافقین گمان میکنند که رسول خدا صلی الله علیه و اله از دنیا رفته چنین نیست، رسول خدا نمرده است، بلکه مانند موسی بن عمران که چهل روز از چشم مردم غایب شد و بازگشت و درباره اش گفتند که مرده ،است رسول خدا نیز نزد پروردگارش رفته و به خدا سوگند که باز میگردد و دست و پای آنان را که گمان میبرند او مرده است، قطع خواهد نمود.»(2)

سپس گفت: «هر کس بگوید که او مرده است با این شمشیر سرش را از تن جدا خواهم کرد. رسول خدا به آسمان رفته است.»(3)

در این هنگام ابن ام مکتوم این آیه را در مسجد پیغمبر بر عمر قرائت کرد:«و ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ»(4)«نیست محمد مگر پیغمبری که پیش از او نیز پیغمبرانی در گذشتند، آیا اگر او بمیرد یا کشته شود به عقب بر می گردید؟».(5)

ص: 457


1- طبقات ابن سعد، ج 2، ص262؛ مسند احمد، ج 6، ص 219؛ کنز العمال، ج 7، ص 232 .
2- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 114؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 442 البداية والنهاية، ج 5، ص 262
3- تاریخ ابوالفداء، ج 2، ص 63
4- سوره آل عمران، آیه 144
5- کنز العمال، ج 7، ص 245

عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و اله نیز گفت: «رسول خدا به طور حتم مرده است و من در سیمایش همان آثار و علائمی را مشاهده میکنم که همیشه در صورت فرزندان عبدالمطلب هنگام مرگ دیده ام. »(1)

ولی عمر از کار خود باز نایستاد. عباس بن عبدالمطلب از مردم پرسید: «آیا کسی از شما از رسول خدا صلی الله علیه و اله درباره مرگ خود چیزی به یاد دارد؟ اگر حدیثی در این باره شنیده اید برای ما بازگو کنید؟»همگی گفتند نه عباس از عمر پرسید: مگر تو چیزی در این باره از پیامبر صلی الله علیه و اله میدانی؟ عمر گفت نه

در این وقت عباس روی به مردم کرد و گفت: ای مردم! آگاه باشید که حتی یک نفر گواهی نداد که رسول خدا صلی الله علیه و اله درباره مرگ خود به او عهدی سپرده باشد، (2) به خدایی که جز او خدایی نیست سوگند یاد میکنم که رسول خدا صلی الله علیه و اله شربت مرگ را نوشیده است.(3) ولی عمر همچنان می غرید و تهدید میکرد.

عباس ادامه داد: «همانا رسول خدا صلی الله علیه و اله مانند سایر افراد بشر در معرض آفات و حوادث است و از دنیا رفته بدنش را هر چه زودتر به خاک بسپارید. آیا خداوند شما را یک بار میمیراند و رسولش را دوبار؟ او نزد خداوند گرامی تر از آن است که دوبار شربت مرگ را بچشد هر گاه گفتار شما درست باشد باز بر خدا دشوار نیست که خاکهای روی بدنش را به کناری ریخته او را از زیر خاک بیرون آورد. رسول خدا تا راه سعادت و نجات را برای مردم هموار نساخت از دنیا نرفت».(4) ولی عمر آن قدر حرف خود را تکرار کرد که لبانش کف نمود.(5)

ص: 458


1- تمهيد الاوائل، 489 و 490
2- تاریخ ابن کثیر، ج 5، ص 263
3- تاریخ ابی الفداء، ج 2، ص 58
4- تاريخ الخميس، ج 2، ص 167 کنز العمال، ج 7، ص 244
5- طبقات ابن سعد، ج 2، ص 267؛ السيرة الحلبيه، ج 3، ص 475

پس از این سالم بن عبید به منظور آگاه ساختن ابوبکر به سنح روانه شد و خبر وفات رسول خدا خدا صلی الله علیه و اله را به او رسانید.(1)

ابوبکر به مدینه آمد و عمر را دید که سرپا ایستاده و مردم را تهدید میکند(2) و میگوید رسول خدا زنده است و نمرده او خواهد آمد تا دست آنها را که اینگونه سخنان را درباره او میگویند و او را مرده میپندارند ببرد و گردنشان را بزند و آنان را به چوبه دار بیاویزد.

عمر چون دید ابوبکر میآید ناگهان آرام گرفت و در جای خود نشست.(3)

ابوبکر خدای را ستایش نمود و گفت «آنان که خدا را می پرستند بدانند که خدا همیشه زنده است و نخواهد مرد آنان که محمد را می پرستند آگاه باشند که محمد از دنیا رفته است. سپس این آیه را تلاوت کرد «و ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ...»(4)

عمر :پرسید: اینکه خواندی قرآن بود؟ ابوبکر گفت آری این در حالی است که ابن ام کلثوم نیز همین آیه را برای عمر خوانده ولی عمر آن را نپذیرفته بود.

عمر رأی خود را درباره مرگ رسول خدا خدا صلی الله علیه و اله نه به سخنان مغیره و تلاوت آیه ای که عمرو بن قیس خواند و نه با احتجاج و استدلالی که عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و اله کرد با هیچ کدام از اینها رأی خود را تغییر نداد و برای آنان و گفتارشان ارزش قائل نشد تا ابوبکر آمد و سخن گفت، آنگاه دلش آرام گرفت و ساکت شد. خود او بعدها این جریان را به صورت ذیل نقل میکند به خدا سوگند به محض اینکه شنیدم ابوبکر

ص: 459


1- تاریخ ابن کثیر، ج 5، ص 265
2- تاریخ طبری، ج 2، ص 443 .
3- كنز العمال، ج 7، ص 230
4- طبقات ابن سعد، ج 2، ص 268؛ سيرة حلبيه، ج 3، ص 475

این آیه را تلاوت میکند زانوهایم سست شد به حدی که به زمین افتادم و دیگر توانایی برخاستن را نداشتم و دانستم که رسول خدا مرده است».(1)

سرّ انکار وفات پیامبر صلی الله علیه و اله!

برخی از مریدان و طرفداران عمر بن خطاب در توجیه انکار وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله از سوی عمر مطالبی را ذکر کرده اند:

برخی میگویند عمر از شدت علاقه و محبتی که به رسول خدا صلی الله علیه و آله داشت، و نیز به جهت فشار غصه و اندوهی که با از دست دادن رسول خدا صلی الله علیه و آله در خود می دید، شمشیر کشید و مسلمانانی را که میگفتند رسول خدا از دنیا ،رفته تهدید میکرد

برخی دیگر از مورخین میگویند عمر در آن روز دیوانه شده بود که چنین حرفهایی را میزد!!(2)

ولی حقیقت غیر از این است عمر از آنجا که با ابوبکر بر سر مسئله خلافت بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله به توافق رسیده بودند و از طرفی در آن هنگام ابوبکر در مدینه نبود لذا با این حرفها قصد رد گم کردن داشت تا مردم؛ خصوصاً انصار دست به اقدامی برای تعیین خلیفه بعد از پیامبر صلی الله علیه و اله نزنند تا ابوبکر به مدینه وارد شود.

ابن ابی الحدید میگوید :

«انّ عمر لما علم ان رسول الله قد مات خاف من وقوع فتنة في الامامة و تقلب اقوام عليها؛ امّا من الانصار او من غيرهم... فاقتضت المصلحة عنده تسكين الناس، بأن اظهر ما اظهره من كون رسول الله لم يمت و اوقع تلك الشبهة في

ص: 460


1- سيرة ابن کثیر، ج 4، ص 481؛ کنز العمال، ج 7، ص 226؛ کامل ابن اثیر، ج 2، ص 324؛ تاریخ ابن کثیر، ج 5، ص 263؛ طبقات ابن سعد، ج 2، ص 270
2- سيرة حلبيه، ج 3، ص 475

قلوبهم... حراسة للدين والدولة الى ان جاء ابوبکر»؛(1)«عمر وقتی فهمید رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفته ترسید مبادا بر سر امامت شورش و انقلابی بروز کند و انصار یا دیگران رشته حکومت را به دست بگیرند لاجرم مصلحت دید که مردم را به هر نحوی که ممکن است آرام و ساکت نگه دارد. به این که اظهار کرد آنچه را که اظهار نمود که رسول خدا صلی الله علیه و آله رحلت نکرده و مردم را به شک و تردید را داشت برای محافظت حریم دین و دولت بود تا آنگاه که ابوبکر رسید.»

آری عمر می ترسید که مبادا قرعه خلافت به نام انصار یا از بنی هاشم به حضرت على علیه السلام افتد و در حقیقت تمام خوف او از به خلافت رسیدن حضرت علی علیه السلام بود؛ زیرا کاندیدای ،انصار سعد بن عباده چندان شانسی برای رسیدن به خلافت نداشت طایفه اوس از انصار با او مخالف بودند و از مهاجرین هم حتی یک نفر پیدا نمی شد که با او بیعت کند بنابراین اگر دسته ابوبکر بر ضد حضرت علی علیه السلام اقدام نمیکرد و هر چه زودتر حتی پیش از این که کار آماده ساختن جنازه رسول خدا صلی الله علیه و آله به پایان برسد به اقدامی دست نمیزد کار خلافت به نفع حضرت علی علیه السلام خاتمه پیدا میکرد، و آنان به مقاصد خود که همان غصب خلافت بود نائل نمی شدند

حقیقت این است که اگر علاقه به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سنگینی بار اندوه عمر را تحت تأثیر قرار داده بود که وفات پیامبر صلی الله علیه و اله را به دروغ انکار کند، راه معقول و منطقی برای کاهش این فشار این نبود که جنازه رسول خدا صلی الله علیه و آله را در میان خاندان داغدیده رسالت همچنان برجای گذاشته برای گرفتن بیعت به سوی ابوبکر به سقیفه بنی ساعده بشتابد و با انصار رسول خدا صلی الله علیه و آله ستیز و جدال کند.

ص: 461


1- شرح ابن ابی الحدید، ج 2، ص 43

تشكيل سقيفه

وقتی خبر به عمر و ابوبکر رسید که انصار در سقیفه گرد آمده اند عمر به ابوبکر گفت: بیا تا نزد برادران خود (انصار) برویم و ببینیم چه میکنند. این در حالی بود که جنازه رسول خدا صلی الله علیه و اله هنوز در خانه اش بود و کار تجهیزش به پایان نرسیده بود.(1)

طبری نقل میکند علی بن ابی طالب علیه السلام به جدیت هر چه تمام تر مشغول تجهیز جنازه رسول خدا صلی الله علیه و اله بود که این دو نفر به شتاب به سوی انصار رفتند و در بین راه ابو عبیده جراح را دیدند و هر سه با هم به راه افتادند(2)

آنان رسول خدا صلی الله علیه و اله را به همان حال رها کرده و در را به رویش بستند و به سوی سقیفه شتافتند(3)

احمد بن حنبل میگوید طایفه انصار برای شور و مذاکره در موضوع خلافت قبلاً در سقیفه جمع شده بودند. عده ای دیگر از مهاجرین نیز به آنها پیوستند. دیگر کسی جز خویشان و نزدیکان پیامبر صلی الله علیه و اله برای تجهیز جنازه اش باقی نمانده بودند و فقط آنان بودند که غسل و تکفین وی را بر عهده گرفتند(4)

غوغای سقیفه!!

طایفه انصار در سقیفه بنی ساعده گرد آمدند و گفتند ما زمام این کار را پس از محمد به دست سعد بن عباده میسپاریم و سعد را با اینکه بیمار بود به سقیفه بردند. سعد خدا را ستایش کرد و سپاس گفت و پیش آهنگی انصار را در دین و برتری

ص: 462


1- سيرة ابن هشام، ج 4، ص 1071؛ سیره حلبيه، ج 3، ص 479؛ تاریخ الخميس، ج 2، ص 167
2- تاریخ طبری، ج 2، ص 456
3- البدء و التاریخ، ج 5، ص 65
4- مسند احمد، ج 4، ص 104 و 105

آنان در اسلام را یادآور شد و احترامی که پیغمبر و اصحابش به آنان داشتند و جهادی را که با دشمنان حضرت ،نمودند تا آنجا که کار عرب درست شد و اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله خشنود از آنان دنیا را ترک نمود را بیان کرد. سپس گفت چاره کار را شما باید بیندیشید نه دیگران همگی یک زبان در جواب گفتند: با نظر تو موافقیم و گفتار تو درست است و ما از رأی تو هرگز نمیگذریم و زمام این امر را به دست تو خواهیم سپرد. سپس گفت و گوهایی به میان آمد و مذاکراتی صورت گرفت. در پایان مذاکرات پرسیدند هر گاه مهاجرین قریش زیر بار نرفتند و اظهار کردند که ما مهاجرین و یاران نخستین رسول خداییم و از قبیله و دوستان اوییم و علتی ندارد که پس از او در این کار با ما ستیزه کنید چه باید کرد؟

عده ای گفتند اگر چنین اعتراض شد در جواب میگوییم امیری از ما و امیری از

شما انتخاب خواهیم کرد. سعد بن عباده :گفت این خود اولین شکست است. (1)

در این هنگام بود که ابوبکر و عمر به اتفاق ابو عبیده جراح بعد از باخبر شدن از تشکیل سقیفه به آنان پیوستند. اسید بن حضیر عویم بن ساعده و عاصم بن عدی از طایفه بنی عجلان ،انصار و مغيرة بن شعبه و عبدالرحمن بن عوف نیز به آنان پیوستند.(2)

این دسته مخصوصاً در آن روز برای بیعت با ابوبکر فعالیت زیادی نموده، خدمات شایانی را انجام دادند لذا هر دو خليفه - ابوبکر و عمر - همیشه خدمات آن دو را در نظر میگرفتند و ملاحظۀ آنان را مینمودند ابوبکر هیچ یک از انصار را بر اسید بن حضیر مقدّم نمیداشت و عمر او را برادر خود میخواند.

ص: 463


1- تاریخ طبری، ج 2، ص 455؛ الامامة و السياسة، ج 1، ص 22؛ كامل ابن اثیر، ج 2، ص 328
2- سيرة ابن هشام، ج 4، ص 1073

عویم چون وفات کرد عمر بر سر خاکش نشست و گفت: هیچ کس از مردم روی زمین نمیتواند بگوید که من از صاحب این قبر بهتر میباشم.

ابو عبیده را بر لشکری که به جنگ امپراطوری روم شرقی می رفت امیر نمود. عمر هنگامی که میخواست برای خود خلیفه و جانشین معین کند افسوس می خورد که چرا ابو عبیده زنده نیست تا او را پس از خود خلیفه مسلمانان کند

عمر برای مغيرة بن شعبه فعالیت فراوانی کرد و نگذاشت حد زنا بر او جاری شود و همیشه اسم او در لیست فرمانداران بود. او در بزرگداشت عبدالرحمن بن عوف نیز کوتاهی نکرد و پیش از مرگ خود کلید تعیین خلافت را به دست وی سپرد

بیعت با ابوبکر!!

برخی از صحابه آنگونه که اشاره شد در سقیفه گرد آمدند تا جانشینی برای رسول خدا صلی الله علیه و اله تعیین نماید و این در حالی بود که

اولاً: رسول خدا صلی الله علیه و اله جانشین خود را در طول 23 سال بعثت؛ خصوصاً روز غدیر معین کرده، و بر آن تأکید نموده بود.

ثانياً: هنوز جنازه پیامبر صلی الله علیه و اله دفن نشده است. در این میان هر گروهی در این مورد سخن گفتند و کسی را برای خلافت معرفی کرده و از او طرفداری نمودند سخن به درازا و جریان به نزاع و کشمکش کشیده بود در این میان گروهی از ابوبکر طرفداری می کردند که در رأس آنها عمر قرار داشت. او مردم را به بیعت با ابوبکر تشویق و مخالفین را تهدید مینمود ابوبکر برخاست و عمر را ساکت نمود و پس از سپاس و ستایش خدا و بیان افتخارات و خدمات مهاجرین :گفت ای مردم مهاجرین نخستین کسانی هستند که در روی زمین خدا را پرستیدند و به رسول خدا ایمان

ص: 464

آوردند. آنان یاران و اقوام پیامبرند و پس از او برای خلافت از همه سزاوارتر و برترند و جز ستمکاران کسی در این مورد با آنان ستیز نخواهند کرد.

ابوبکر سپس برتری انصار را بیان کرد و به سخنان خویش چنین ادامه داد از مهاجرین که- افتخار سبقت در اسلام را دارند - بگذریم کسی مقام و منزلت شما را در نزد ما ندارد پس با این حساب ما امیرانیم و شما و زیران

حباب بن منذر از جای خود برخاست و گفت ای جماعت انصار زمام کار را محکم به دست بگیرید تا دیگران ریزه خوار شما باشند و زیر سایه شما قرار گیرند و هرگز کسی را جرأت مخالفت با شما نباشد مبادا میان خود اختلاف اندازید که دشمنان از موقعیت استفاده نموده، رأی شما را فاسد کنند که در نتیجه شکست شما قطعی خواهد بود اینان جز این که شنیدید نخواهند کرد ما برای خود امیری بر میگزینیم و آنان هم امیری انتخاب کنند.

عمر گفت: هرگز دو پادشاه در اقلیمی نگنجد به خدا سوگند! عرب هرگز راضی نخواهد شد که شما بر آنان حکومت کنید در حالی که پیغمبرشان از غیر شما است ولی برای عرب مانعی ندارد که حکومت را کسانی به دست بگیرند که پیغمبر نیز از آنان بوده است. ما برای این ادعا دلیلی روشن و مدرکی آشکار در دست داریم بر میراث پادشاهی محمد صلی الله علیه و آله و حکومت وی با ما چه کسی ستیزه میکند در صورتی که ما یاران و طایفهٔ اوییم؟ مگر کسی که در راه باطل قدم بگذارد و یا خود را به گناه آلوده سازد و یا خویشتن را به گرداب هلاکت افکنده باشد.

حباب بن منذر مجدداً از جای برخاست و چنین گفت: ای گروه انصار! دست نگه دارید و به گفتار این مرد و یارانش گوش فرا ندهید که حق شما را غصب خواهند کرد و بهره شما را از این کار از بین خواهند برد. پس اگر چنانچه با پیشنهاد شما مخالفت

ص: 465

کردند آنان را از این شهر تبعید کنید و زمام حکومت را به دست گیرید. به خدا سزاوارترین کسان برای این کار شمایید اینان همان افرادی هستند که هرگز حاضر نبودند سر اطاعت در مقابل این دین فرود آورند و از ترس شمشیرهای شما بود که تسلیم شدند.

من در میان شما مثل آن چوبی میباشم که در خوابگاه شتران نهند تا هنگام ،خارش خود را بدان سایند کنایه از این که در مواقع سخت و گرفتاری به رأی من پناه برید و نیز چون آن درخت تناوری میباشم که در گردباد حوادث به آن پناه آورند در کارهای بزرگ به من تکیه میکنند و از قدرت من بهره میبرند به خدا قسم اگر بخواهید حاضریم دوباره آتش جنگ را روشن کنیم به خدا سوگند هر که پیشنهاد مرا رد کند. با شمشیر خود بینی او را به خاک مذلت میمالم

عمر :گفت پس خدا تو را بکشد

حباب بن منذر :گفت بلکه تو را بکشد عمر او را گرفت و لگدی بر شکمش زد و دهان وی را پر از خاک نمود.(1)

سپس ابو عبیده شروع به سخن کرده چنین گفت ای گروه انصار شما نخستین یاران و پشتیبان پیغمبر بودید اکنون نخستین تغییر دهنده و دگرگون کننده مباشید

در این وقت بشیر بن سعد خزرجی، پدر نعمان بن بشیر که از بزرگان خزرج به حساب میآمد و سابقه حسادتی بین او و سعد بن عباده بود. از جای برخاسته و گفت: ای گروه انصار به خدا سوگند گرچه ما در جهاد با مشرکین و سابقه ممتد در ترویج ،دین صاحب فضیلتیم ولی به جز خشنودی خدا و فرمانبرداری از پیغمبر و تحمل سختی برای خود هدفی نداشتیم بنابراین شایسته نیست به مردم گردن فرازی کنیم

ص: 466


1- شرح ابن ابی الحدید، ج 6، ص 40

هدفمان وجهه و آبروی دنیایی نبوده است و این یکی از نعمت هایی است که خداوند به ما عطا فرموده، محمد صلی الله علیه و آله از خاندان قریش است و خویشان او سزاوارترند که وارث او شوند. من به خدا سوگند میخورم که هرگز خدا مرا با آنان بر سر این کار در ستیزه و نزاع ،نبیند شما نیز از خدا بپرهیزید و با آنان مخالفت و ستیزه مکنید.

ابوبکر گفت اینک عمر و ابو عبیده در اینجا حاضرند با هر کدام که بخواهید بیعت نمایید.

عمر و عبیده هر دو هماهنگ گفتند به خدا سوگند با بودن چون تویی هرگز ما به چنین کاری تن در ندهیم

عبدالرحمن بن عوف از جای برخاست و چنین گفت ای گروه انصار! هر چند باید که اعتراف کرد شما را فضیلت بسیار است ولی در عین حال نمیتوان نادیده گرفت که مانند ابوبکر و عمر و علی در میان شما یافت نمیشود.

منذر بن ارقم برخاست و در جواب چنین گفت ما فضل اینان را که نام بردی انکار نمی کنیم و به ویژه یکی از این سه نفر اگر بخواهد زمامدار شود، حتی یک نفر با او

مخالف نیست و مقصودش علی بن ابی طالب علیه السلام بود (1)در این زمان همه انصار یا جمعی از آنان بانگ زدند ما جز با علی علیه السلام بیعت نخواهیم کرد.

طبری و ابن اثیر نقل میکند پس از اینکه عمر با ابوبکر بیعت نمود انصار :گفتند: ما جز با علی علیه السلام بیعت نخواهیم کرد!(2)

زبیر بن بکار میگوید وقتی خلافت نصیب انصار ،نشد گفتند با غیر علی بیعت نخواهیم کرد. (3)

ص: 467


1- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 123.
2- تاریخ طبری، ج 2، ص 443؛ السقیفه، ص 142
3- شرح ابن ابی الحدید، ج 2، ص 22

سیاست تزویر

عمر این داستان را چنین نقل کرده و میگوید آن چنان صداها بلند شد که ترسیدم اختلاف پدید آید به ابوبکر گفتم دستت را پیش آر تا با تو بیعت کنم!(1)

در روایت دیگر از عمر نقل شده که گفت: ما ترسیدیم که اگر در این اجتماع بیعت گرفته نشود و مردم متفرق شوند، فرصت دیگری برای بیعت گرفتن از آنها پیش نخواهد آمد و آن وقت ما مجبور شویم بر خلاف میل خود به آن بیعت تن دهیم و یا با آن مخالفت کنیم و فساد دیگری روی دهد.

عمر و ابوعبیده به قصد بیعت به سوی ابوبکر حرکت کردند، ولی پیش از آنکه دستشان به دست وی برسد بشیر بن سعد بر آنان سبقت گرفت و با ابوبکر بیعت کرد.

حباب بن منذر فریاد زد: ای بشیر بن سعد عاق شوم قطع رحم کردی نتوانستی ببینی پسر عمویت فرمانروا شده است.

بشیر گفت نه به خدا چنین نیست ولی نخواستم با جمعی نسبت به حقی که خدا برای ایشان قرار داده ستیزه کنم

برخی از بزرگان قبیله اوس که اسیر بن حضیر نیز از آنان بود، وقتی بیعت بشیر را با ابوبکر دیده و دعوت قریش را شنیدند و گفته های ایل خزرج را که قصد داشتند سعد بن عباده را انتخاب نمایند شاهد بودند گفتند به خدا سوگند اگر چنانچه خزرج زمام این کار را گرچه برای یکبار به دست گیرد و امروز در این موقع حسّاس موفقیت نصیب آنان گردد برای همیشه این فضیلت با آنان ،بوده هرگز نصیبی از آن به شما نخواهد داد پس هر چه زودتر برخیزید و با ابوبکر بیعت کنید.

ابوبکر جوهری در کتاب سقیفه نقل میکند چون قبیله اوس بیعت یکی از رؤسای

ص: 468


1- سيرۀ ابن هشام، ج 4، ص 1073

خزرج را با ابوبکر ،دیدند اسید بن حضیر که یکی از رؤسای اوس بود، برای جلوگیری از موفقیت سعد بن عباده از موقعیت استفاده نموده، فوراً از جای برخاست و با ابوبکر بیعت کرد.(1)

پس از کارشکنی اوس در کار خزرج مردم برخاستند و از هر سو به طرف ابوبکر آمده و با وی بیعت کردند و گفته اند چنان ازدحامی پیش آمد که نزدیک بود سعد بن عباده لگدمال شود.

در تاریخ یعقوبی چنین آمده است «مردم برای بیعت با ابوبکر از روی سعد و فرشی که برای او گسترده شده بود میپریدند به طوری که نزدیک بود وی را لگد مال کنند جمعی که اطراف سعد را گرفته بودند فریاد زدند مواظب باشید که سعد را لگد مال نکنید

عمر پاسخ داد او را بکشید که خدا وی را بکشد. (2) آنگاه بر بالین سعد ایستاد و گفت میخواهم چنان تو را پایمال کنم که اعضایت در هم شکند در این هنگام قیس بن سعد آمده و ریش عمر را گرفت و گفت به خدا سوگند! اگر یک مو از سر سعد کم شود یک دندان سالم برایت باقی نخواهد ماند.

ابوبکر بانگ زد: ای عمر! آرام باش که در این موقع حساس به آرامش بیشتری احتیاج داریم.

عمر بازگشت و سعد را به حال خود گذاشت. در این هنگام سعد رو به او کرده و گفت: به خدا سوگند اگر میتوانستم به پا خیزم چنان غرشی از من در اطراف و کوچه های مدینه میشنیدی که خود و یارانت از وحشت در سوراخ پنهان می شدید.

ص: 469


1- شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 9
2- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 124

به خدا قسم نزد گروهی میفرستادمت که فرمانبردار آنها بودی نه فرمانروا. پس روی به یاران خود نمود و گفت مرا از اینجا بیرون برید یارانش وی را به دوش گرفته و به منزلش بردند.(1)

ابوبکر جوهری میگوید «عمر» در این روز خیلی تلاش میکرد، او پیش روی ابوبکر میدوید و شعار میداد توجه کنید مردم با ابوبکر بیعت کردند...

مردم با ابوبکر بیعت کردند و با این حال و هیأت او را به مسجد آوردند تا دیگران نیز با وی بیعت کنند. علی علیه السلام و عباس که هنوز از غسل دادن بدن پیغمبر صلی الله علیه و آله فارغ نشده بودند صدای تکبیر را از مسجد پیامبر صلی الله علیه و اله شنیدند پس علی علیه السلام پرسید این هیاهو چیست؟

عباس :گفت هرگز چنین چیزی سابقه نداشته است!! پس رو به علی علیه السلام کرد و گفت به تو چه گفتم؟!...(2)

پایان بیعت سقیفه

در تاریخ یعقوبی آمده است: «پس از آنکه مردم در سقیفه با ابوبکر بیعت نمودند، براء بن عازب هراسان در خانه بنی هاشم را کوبید و فریاد زد هان ای گروه بنی هاشم مردم با ابوبکر بیعت نمودند!

بنی هاشم با یکدیگر به هم نظر افکنده و میگفتند مسلمانان با نبودن ما که نزدیک ترین محمد صلی الله علیه و آله ، هستیم کاری انجام نمیدادند؟

ص: 470


1- تاریخ طبری، ج 2، ص 459
2- العقد الفريد ، ج 5، ص 12؛ شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 48.133

عباس :گفت

«فعلوها و رب الکعبه»؛ «به خدای کعبه سوگند کردند آن کار را که انجام دادند »در حالی که مهاجرین و انصار تردیدی نداشتند که خلافت نصیب علی خواهد گردید».(1)

و بیعت خصوصی ابوبکر در سقیفه بدین گونه پایان پذیرفت

مخالفت با ابوبکر

در سقیفه بر سر خلافت و تعیین خلیفه غوغا و کشمکش عظیمی به وجود آمده بود و مسلمانان به چند گروه تقسیم شده بودند و هر گروهی کسی را برای خلافت پیشنهاد می نمود؛ عده ای از سعد بن عباده انصاری و عده دیگر از ابوبکر و گروه سوم از علی علیه السلام که در سقیفه حضور نداشت و مشغول تکفین و تجهیز جسد پیامبر صلی الله علیه و اله،بود طرفداری میکردند در این میان حزب ابوبکر پیروز گردید و حزب سعد بن عباده انصاری به شدت شکست خورد ولی طرفداران علی هنوز با گروه پیروز درگیر بودند و مخالفت شدید خویش را بر علیه حکومت وقت اظهار میداشتند و می کوشیدند که رأی انصار را به نفع کاندید خود به دست آورند.

یعقوبی میگوید: «جمعی از مهاجرین و انصار از بیعت با ابوبکر سرپیچی نمودند و به علی بن ابی طالب علیه السلام متمایل شدند که از جمله آنها عباس بن عبد المطلب، فضل بن عباس زبیر بن عوام خالد بن سعید، مقداد بن عمرو سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار یاسر، براء بن عازب و ابی بن کعب بودند.»(2)

ص: 471


1- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 124
2- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 124

و در سقیفه ابوبکر جوهری چنین آمده است :اینان شبانه انجمنی تشکیل داده و تصمیم گرفتند که کار را به مشورت مهاجرین بازگردانند، اعضای انجمن عبارت بودند از همانها که نامشان در بالا نوشته شد به اضافهٔ عبادة بن صامت و ابو الهيثم بن تیهان و حذیفه(1)

پناه به خانه حضرت زهرا علیها السلام

گروهی از صحابه از بیعت با ابوبکر سرباز زدند و بیعت با حضرت علی علیه السلام را خواستار بودند. عده ای از آنان به عنوان اعتراض به خلافت ابوبکر، دست به اعتصاب زدند و در خانه حضرت فاطمه علیها السلام دختر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله گرد آمده، متحصن شدند و از این راه مخالفتشان را نسبت به حکومت نوساخته، عملاً اظهار میداشتند.

عمر بن خطاب این جریان را چنین گزارش میدهد هنگامی که خدا پیغمبرش را از دنیا برد به ما گزارش رسید که علی زبیر و عده ای دیگر از ما رو برگردانده و در خانه فاطمه گرد آمده اند(2)

مورّخان نام برخی از افراد پناهنده شده به خانه فاطمه علیها السلام را غیر از حضرت علی علیه السلام و زبیر یادآور شده اند که از آن جمله اشخاص زیر میباشند:

1 - عباس بن عبدالمطلب.

2 - عتبة بن ابی لهب.

3- سلمان فارسی

4 - ابوذر غفاری

ص: 472


1- السقیفه و فدک، ص 49
2- مسند احمد، ج 1، ص 55؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 446؛ فتح الباری، ج 7، ص 23؛ سیره ابن کثیر، ج 4، ص 488

5 - عمار ياسر.

6 -مقداد بن اسود.

7- براء بن عازب.

8- ابی بن کعب

9 - سعد بن ابی وقاص

10 - طلحة بن عبيد الله.

و عده ای از بنی هاشم و جمعی از مهاجرین و انصار(1)

در«الفصول المهمة» به جز این ده نفر نام کسان دیگری نیز برده شده است.

اصل جریان مخالفت حضرت علی علیه السلام و همراهانش از بیعت با ابوبکر و تحصن آنان در خانه فاطمه علیها السلام در کتابهای تاریخ و سیر و رجال به حد تواتر نقل شده است.

چیزی که هست نویسندگان چون نمیخواستند برخی از مطالب مربوط به این واقعه و جریانی که میان حزب پیروز ابوبکر و متحصنین خانه فاطمه علیها السلام روی داد را بیان کنند، لذا از نقل آن خودداری نموده اند جز آن جریاناتی که به ناچار و بدون توجه نوشته شده است و از این قبیل است اینکه چون علی علیه السلام از بیعت با ابوبکر سرپیچی ،نمود ابوبکر به عمر دستور داد که برود و علی را به هر نحوی که شده بیاورد چون عمر نزد علی علیه السلام آمد، گفت و گویی میان آن دو در گرفت و علی علیه السلام به عمر گفت: شیری از پستان خلافت میدوشی که نیمی از آن برای خودت میباشد(2) به خدا قسم این جوش و خروشی که امروز برای خلافت ابوبکر از خود نشان میدهی فقط برای این است که فردا تو را بر دیگران مقدم بدارد...»

ص: 473


1- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 124؛ سیره حلبیه، ج 3، ص 475؛ المعيار و الموازنه ص 232 تاریخ ،الخميس ج 2، ص 167؛ تاریخ ابی الفداء، ج 1، ص 157
2- شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 11

و ابوبکر در آن بیماری که بدان در گذشت چنین گفت وه از هیچ کاری که در این دنیا کرده ام اندوهناک و متأثر نیستم مگر بر سه کار و ای کاش که آن کارها از من سر نزده بود.... تا آنجا که گفت اما آن سه کاری که انجام دادم ای کاش در خانه فاطمه را باز نمیکردم و او را به حال خود میگذاشتم گرچه آن در برای جنگ با ما بسته شده بود....!!(1)

و در تاریخ یعقوبی چنین ضبط شده است ای کاش خانه فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله را بازرسی نکرده بودم و مردها را به میان خانه اش نریخته بودم هر چند در نتیجه بسته ماندن آن جنگ روی می داد.(2)

مورّخان برخی از مردانی که مأموریت داشتند به خانه فاطمه علیها السلام وارد شوند را اینگونه نام برده اند:

1 - عمر بن خطاب.

2 - خالد بن ولید.

3- عبدالرحمن بن عوف.

4 - ثابت بن شماس

5- زیاد بن لبید.

6- محمد بن مسلمه

7 - سلمة بن سلامة بن وقش.

8- سلمة بن اسلم.

ص: 474


1- تاریخ طبری، ج 2، ص 619 میزان الاعتدال، ج 3، ص 108 کنز العمال ، ج 5، ص 631؛ لسان المیزان، ج 4، ص 189؛ تاریخ دمشق، ج 30، ص 420 شرح نهج البلاغه، ج 20 ص 24؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 137؛ مجمع الزوائد، ج 5، ص 203؛ معجم كبير ، ج 1، ص 62؛ العقد الفريد، ج 5، ص 21
2- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 137

9 - اسيد بن حضير.

10 - زيد بن ثابت (1)

و اما درباره کیفیت هجوم به خانه حضرت فاطمه زهرا علیها السلام ، و جریانی که بین مهاجمین و متحصنین ،گذشت چنین مینویسد عده ای از مهاجرین از جمله علی بن ابی طالب علیه السلام و زبیر از بیعت مردم با ابوبکر خشمگین شدند و با سلاح به سوی خانه فاطمه رفتند(2) به ابوبکر و عمر گزارش شد که جمعی از مهاجرین و انصار در خانه فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله با علی بن ابی طالب علیه السلام گرد آمده اند. (3) و نیز گزارش دادند که مقصود از این اجتماع این است که با علی بیعت کنند.(4)

ابوبکر به عمر بن خطاب مأموریت داد که برود و آنان را از خانه فاطمه بیرون آورد و به وی گفت چنانچه مقاومت کردند و از بیرون آمدن خودداری نمودند با آنها جنگ کن. عمر با شعله آتشی که به همراه داشت و آن را به قصد آتش زدن خانه فاطمه برداشته بود به سوی آنها حرکت کرد فاطمه چون این وضع را بدید :فرمود: ای پس خطاب آمده ای که خانه دختر پیامبر را آتش بزنی؟ عمر گفت: آری، مگر آنکه با امت هماهنگ بشوید و بیعت کنید(5)

در روایت «الامامة و السياسة»چنین آمده است هنگامی که اینان در خانه علی گرد آمده بودند عمر سر رسید آنان را صدا کرد ولی آنها اعتنایی نکرده از خانه بیرون نیامدند عمر هیزم خواست و گفت به خدایی که جان عمر در دست اوست، سوگند یاد میکنم بیرون بیایید و گرنه خانه را با کسانی که در آنند آتش خواهم زد.

ص: 475


1- السقيفة و فدک، ص 46 و 62و 72؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 2، ص 50 و ج 6، ص 11 و 47.
2- الرياض النضره، ج 1، ص 241؛ شرح ابن ابی الحدید، ج 2، ص 50 و ج 6، ص 47؛ تاریخ الخمیس، ج 2، ص 169
3- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 126.
4- شرح ابن ابی الحدید، ج 2، ص 56
5- تاریخ ابو الفداء، ج 1، ص 156؛ العقد الفريد، ج 5، ص 13.

به عمر گفته شد ای ابو حفص فاطمه در این خانه است.

عمر پاسخ داد: باشد!!(1)

در «انساب الاشراف»این حادثه چنین نگارش شده است: «ابوبکر برای بیعت گرفتن از علی دنبال وی فرستاد ولی او بیعت نکرد، آنگاه عمر با شعله آتش به سوی خانه وی رهسپار گشت

حضرت فاطمه علیها السلام او را دیده پس به او گفت: «ای پسر خطاب! آیا تویی که می خواهی در خانه ام را آتش زنی؟ »

عمر پاسخ داد: آری!! این کار آنچه را که پدرت آورده است محکم تر میسازد».(2)

جوهری در کتاب خود «السقیفه»چنین مینویسد «عمر با عده ای از مسلمانان رو به خانه علی آورد تا خانه اش را با اهلش آتش زند».(3)

و عبارت ابن شحنه مورّخ شهیر چنین است «تا خانه و هر که در آن است را آتش بزند.»

در کنز العمال آمده است که عمر به فاطمه علیها السلام گفت با این که میدانم رسول خدا هیچ کس را به اندازه تو دوست نمی داشت ولی این حقیقت هرگز مرا از تصمیم خود باز نمیدارد و اگر این چند نفری که در خانه تو اجتماع کرده اند بیعت نکنند، دستور خواهم داد که در خانه را به روی تو آتش بزنند.(4)

هنگامی که عبدالله بن زبیر با بنی هاشم جنگ میکرد و آنان را در شکاف کوه محصور نمود فرمان داد تا هیزم آورده آنان را با آتش بسوزانند، برادرش عروة بن

ص: 476


1- الامامة و السياسة، ج 1، ص 30؛ شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 56
2- انساب الاشراف، ج 2، ص 12
3- شرح ابن ابی الحدید، ج 2، ص 56
4- كنز العمال، ج 5، ص 651

زبیر برای تصحیح عمل عبدالله و عذر آوردن از کرده اش می گفت: این کار برادرم جنبه تهدید و ترساندن ،داشته همچنان که در گذشته نیز این عمل سابقه دارد و یک وقت دیگر نیز چون بنی هاشم بیعت نکردند هیزم آوردند تا آنها را آتش بزنند(1) و مقصودش از گذشته همین روز سقیفه بود که بنی هاشم از بیعت با ابوبکر خودداری کردند.

شاعر بزرگ مصر، حافظ ابراهیم نیز این جریان را به یاد می آورد، آنجا که میگوید:

و قوله لعلى قالها عمر *** اکرم بسامعها اعظم بملقيها

حرقت دارك لا أبقى عليك بها *** ان لم تبايع و بنت المصطفى فيها

ما كان غير أبي حفص يفوه بها *** أمام فارس عدنان و حاميها

«عمر به حضرت علی علیه السلام گفت چنانچه بیعت نکنی خانه ات را آتش میزنم آن چنان که یک نفر از کسان تو که در آن خانه اند جان به در نبرند در حالی که از اشخاصی که در آن خانه بودند دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله بود. این سخن جز از دهان ابو فحص (عمر) از دهان هیچ کس در محضر پیشوای سواران عدنان و حمایت کننده آنان ( علی علیه السلام) بیرون نیامد و کسی را جرأت گفتن چنین سخنی نبود!

یعقوبی میگوید با جمعی آمدند و به خانه هجوم آوردند... تا آنجا که گوید شمشیر علی شکست و به خانه درآمدند.»(2)

طبری مینویسد عمر بن خطاب به منزل علی آمد طلحه، زبیر و مردمی از مهاجرین نیز در خانه بودند زبیر با شمشیر برهنه که در دست داشت از خانه بیرون

ص: 477


1- مروج الذهب، ج 3، ص 77؛ شرح ابن ابی الحدید، ج 20، ص 147
2- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 126

آمد و به عمر حمله کرد. در این هنگام پایش لغزید و شمشیر از دستش افتاد همراهان عمر بر او جستند و او را گرفتند.(1) آنگاه علی علیه السلام را دستگیر کرده و به پیش ابوبکر بردند و گفت و شنودی در میانشان جریان یافت که مشروح آن را در بخشهای بعدی خواهیم خواند.

مخالفت با بیعت ابوبکر

هر طور که بود حضرت علی علیه السلام را دستگیر کرده نزد ابوبکر آوردند و از ایشان خواستند تا با او بیعت کند حضرت فرمود: «من به این کار از شما سزاوارترم هرگز با شما بیعت نخواهم کرد سزاوار آن است که به بیعت من گردن نهید، شما زمام این کار را از انصار گرفتید و برهان و استدلالتان این بود که از خویشان رسول خدا هستید، آنها هم حکومت را به شما تسلیم کردند من نیز همان برهان و دلیل را برای شما اقامه میکنم اگر از خدا میترسید راه انصاف ،پیمایید و همان طور که انصار به شما حق دادند برای آنکه شما از قوم پیغمبر بودید شما نیز حق بدهید، وگرنه بدانید که ستمکار میباشید»

عمر :گفت دست از تو برنمی داریم تا بیعت کنی.

حضرت علی علیه السلام در جواب عمر گفت: «ای عمر! نیک بدوش که نیمی از آن برای تو خواهد بود. امروز اساس کار را به نفع او استوار کن تا فردا آن را به تو بازگرداند، به خدا قسم هرگز سخن تو را نپذیرم و از ابوبکر پیروی نکنم»

ابوبکر :گفت چنانچه به رضایت و رغبت بیعت نکنی من به اکراه از تو بیعت نمیگیرم

ص: 478


1- تاریخ طبری، ج 2، ص 443؛ السقیفه و فدک، ص 53؛ شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 56؛ و ج 6، ص 48؛ مناقب اهل البيت، ص 403؛ تاریخ الخميس، ج 2، ص 169

ابو عبیده خطاب به حضرت علی علیه السلام گفت ای ابوالحسن تو نورس و جوانی اینان پیران طایفه قریش هستند. آن مقدار که آنها در کارها آزموده اند و شناسایی ،دارند تو نداری. عقیده من این است که ابوبکر برای این کار قدرتی بیش از تو دارد و این بار را بهتر به دوش میکشد و مرد این میدان اوست کار را به او واگذار و فعلاً به او راضی باش و چنانچه زنده ماندی و کهنسال شدی، البته از نظر فضیلت و خویشاوندی با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سبقت در اسلام و جهاد در راه خدا، برای این کار شایسته ای.

حضرت علی علیه السلام پاسخ داد: ای گروه مهاجر بپرهیزید و از خدا بترسید و فرمانروایی محمد را از خانه و خاندانش بیرون مبرید و خانه های خود را مرکز آن قدرت قرار مدهید حق و موقعیت اجتماعی خاندان پیغمبر صلی الله علیه و اله را از آنان مگیرید که به خدا سوگند ای مهاجرین ما خاندان پیغمبر تا وقتی که خواننده ،قرآن فقیه در دین خدا، عالم به سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله و دلسوز به حال اجتماع باشیم برای این کار از شما سزاوارتریم به خدا هر چه بخواهید در خاندان ماست از هوا و هوس خویش پیروی نکنید که بیش از پیش از شاهراه حقیقت دور خواهید شد».

بشير بن سعد :گفت ای علی چنانچه انصار این سخنان را پیش از اینکه با ابوبکر بیعت کنند، از تو شنیده بودند حتی دو نفر درباره تو با هم اختلاف نمی کردند، ولی چه باید کرد که کار تمام شد و مردم بیعت کرده اند!

پس حضرت علی علیه السلام همچنان بر عقیده خود باقی بود و بدون بیعت با ابوبکر به خانه خود بازگشت.

فاطمه زهرا علیها السلام ، مظلومة تاريخ

ص: 479

مبارزات حضرت فاطمه علیها السلام

ابن ابى الحدید در «شرح نهج البلاغه»از ابوبکر جوهری روایت میکند فاطمه چون دید که چه رفتاری با آن دو نفر (علی و زبیر) کردند پس بر در حجره خود ایستاده و گفت: ای ابوبکر! چه زود بر خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله مکر ورزیدی به خدا سوگند که تا هنگام مرگ با عمر سخن نخواهم گفت.»(1)

و به روایت دیگر فاطمه در حالی که گریه میکرد و شیون مینمود بیرون آمد و مردم را به کناری پس زد.

یعقوبی میگوید حضرت فاطمه علیها السلام بیرون آمد و گفت «به خدا سوگند از خانه من باید بیرون بروید وگرنه سر خود را برهنه میکنم و با موی پریشان به درگاه خدا مینالم»آنگاه مردم از خانه بیرون رفتند و کسانی هم که در خانه بودند از آنجا خارج شدند(2)

ابراهیم نظام نیز میگوید: عمر روز بیعت آن چنان بر شکم و پهلوی فاطمه زد که محسن را سقط کرده همچنان فریاد میکشید خانه را با اهلش آتش زنید در حالی که در خانه جز علی و حسن و حسین، شخص دیگری نبود.(3)

مسعودی میگوید روز سه شنبه که روز بیعت عمومی مردم با ابوبکر بود علی علیه السلام در مسجد پیامبر صلی الله علیه و اله حاضر شد و به ابوبکر گفت: «کارها را برای ما تباه ساختی و با ما در این کار مشورت نکردی و هیچ حق ما را رعایت ننمودی!!

ابوبکر در جواب گفت: آری، ولی من از فتنه و آشوب ترسیدم.(4)

ص: 480


1- شرح ابن ابی الحدید، ج 2، ص 57 و ج 6، ص 49
2- تاريخ یعقوبی، ج 2، ص 126
3- ملل و نحل شهرستانی، ج 1، ص 57
4- مروج الذهب، ج 2، ص 301؛ الامامة و السياسة، ج 1، ص 32.

و باز یعقوبی میگوید جمعی به نزد علی بن ابی طالب علیه السلام آمدند و خواستند با وی بیعت کنند علی علیه السلام به آنان گفت: «بامداد فردا همه با سرهای تراشیده نزد من حاضر شوید»اما روز بعد فقط سه نفر از آنها آمدند (1)

حضرت علی علیه السلام در خطبه معروف به شقشقیه چنین میگوید: «برای من روشن بود که به حکم عقل و وظیفه ای که به عهده داشتم چاره ای جز صبر و شکیبایی ندارم ولی به حالتی که گویی خاک و خاشاک در چشم و استخوان در گلویم گیر کرده است من به چشم خود می دیدم که حق مسلمم را به تاراج میبرند».

پس از آن فرمود: «بسی شگفت انگیز است که ابوبکر در زمان حیاتش از مردم درخواست مینمود که بیعتشان را فسخ نمایند ولی چند روز به آخر عمرش نمانده بود که پیمان خلافت را برای عمر محکم بست وه که این دو غارتگر خلافت را مانند پستان پر از شیر میان خود قسمت نمودند ...»(2)

رویارویی امام علی علیه السلام با توطئه سقیفه

امام علی علیه السلام به خوبی میدانست که زمینه برای حکومت او فراهم نیست اما وظیفه خود میدانست که برای اتمام حجت بر مردم آن عصر و زمان های بعد به میدان آید و به رویارویی برخیزد و نشان دهد که حق با او است. اگر فعالیتهای امام در این باره نبود چه بسا آیندگان درباره خلیفه بلافصل بودن امیرمؤمنان علیه السلام شک می کردند و این احتمال قوت میگرفت که رسول خدا صلی الله علیه و آله اصرار خود بر خلافت امیرمؤمنان علیه السلام را نسخ کرده است. بنابراین لازم بود امام پس از بیعت سقیفه به

ص: 481


1- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 126؛ شرح ابن ابی الحدید، ج 11، ص 14
2- شرح ابن ابى الحديد، ج 1، ص 150؛ تذكرة الخواص، ص 124

فعالیت هایی دست بزند. بر اساس روایات پرشمار و از طرق مختلف امام پس از پیمان سقیفه شبانگاهان حضرت زهرا علیها السلام را بر مرکب سوار میکرد و دست امام حسن و امام حسین را میگرفت و به خانه مهاجر و انصار می رفت و از آنان برای گرفتن حکومت یاری میخواست اما به نتیجه نرسید. نظر به تفاوت جزئی روایات با یکدیگر برخی از آنها را می آوریم:

بنابر نقل سلمان هنگامی که شب فرا رسید امام علی علیه السلام، حضرت زهرا علیها السلام را بر مرکبی سوار کرد و دست امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام را گرفت و به خانۀ همۀ اهل بدر و انصار رفت و حق خود را یادآور شد و آنان را به یاری فرا خواند، اما تنها 44 مرد به حضرت پاسخ مثبت دادند. حضرت به آنان فرمان داد که صبح فردا با سرهای تراشیده و سلاح برای بیعت تا پای جان حاضر شوند. صبح روز بعد تنها سلمان و ابوذر و مقداد و زبیر بن عوام حاضر شدند

شب بعد دوباره حضرت به در خانه آنان رفت و از آنان کمک خواست گفتند صبح زود میآییم. اما دوباره همان چند نفر آمدند شب سوم نیز حضرت از آنها یاری خواست دوباره همانان آمدند وقتی حضرت چنین ،دید، در خانه نشست و به گردآوری و تفسیر قرآن مشغول شد.(1)

از جمله پاسخهای انصار در برابر کمک خواستن حضرت زهرا علیها السلام این بود: ای دختر رسول خدا! بیعت ما با ابوبکر گذشت. اگر همسر و پسر عمویت از ابوبکر پیشی گرفته بود با او بیعت میکردیم

امام علی علیه السلام درباره همین بهانه است که فرمود: «آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خانه اش

ص: 482


1- احتجاج طبرسی، ج 1، ص 107؛ کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص 146.

رها کنم و بر سر حکومت با مردم نزاع کنم؟ حضرت زهرا علیها السلام نیز این عمل امير المؤمنین علیه السلام را تأیید میکرد. (1)

معاویه در نامه ای به امام علی علیه السلام برای زخم ،زبان از این کار امام یاد میکند و باز می:گوید چگونه با حضرت زهرا علیها السلام و فرزندانش به خانه مردمان می رفت تا یاری اش کنند ولی کسی به یاری اش برنخاست.(2)

در روایت دیگر است که عده ای خدمت امام علی علیه السلام رسیدند و خواستار بیعت با حضرت شدند امام به آنان فرمود: «فردا برای این کار با سرهای تراشیده (برای جنگ) بیایید» فردا تنها سه نفر آمدند(3)

ص: 483


1- الامامة والسياسه، ج 1، ص 30 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 6، ص 13.
2- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 2، ص 47.
3- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 126

فدک فاطمه زهرا علیها السلام

شیعه اعتقاد دارد که فدک ملک خاص رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده و حضرت آن را در زمان حیاتش به دخترش فاطمه زهرا علیها السلام بخشیده است و خلفا بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و اله آن را به زور از حضرت زهرا علیها السلام گرفته و غصب کرده اند. برخی از اهل سنت همانند ابن تیمیه و دیگران این موضوع را انکار میکنند. ابن تیمیه میگوید: «شنیده نشده که فاطمه ادعا کند پیامبر صلی الله علیه و اله فدک را به او عطا کرده است و کسی نیز بر آن شهادت نداده است.»(1)

از همین رو با توجه به اهمیت موضوع این بحث به صورت جدی بررسی می شود.

موقعیت جغرافیایی فدک

حموی در «معجم البلدان»میگوید: «فدک دهی است در حجاز که فاصله آن تا مدینه دو یا سه روز راه است. ساکنان آن سرزمین از ابتدای تاریخ یهودیان بوده اند.»(2)

ص: 484


1- منهاج السنه ، ج 4، ص 121
2- معجم البلدان، ج 4، ص 238

بلاذری مینویسد: «ساکنان آن [فدک ] طایفه ای از یهود است که تا سال هفتم هجرت در آن جا مستقر بودند؛ تا آن که خداوند ترس و رعب در قلبهای اهالی آن انداخت. از همین رو حاضر شدند تا با رسول خدا صلی الله علیه و آله بر نصف آن - و طبق برخی از روایات بر کل آن - صلح کنند.»(1)

ابن ابی الحدید میگوید گروهی از اهل خیبر در آن جا باقی مانده تحصن کردند و از رسول خدا صلی الله علیه و آله تقاضا کردند که جانشان محفوظ بماند. پیامبر صلی الله علیه و اله نیز پیشنهاد آنان را پذیرفت اهل فدک که از این توافق خبردار شدند آنان نیز این توافق را پذیرفتند سرزمین فدک به دلیل آن که با صلح به دست آمد، ملک خاص پیامبر صلی الله علیه و اله قرار گرفت، زیرا لشکر آن را با جنگ و قتال و به زور اشغال نکردند.»(2)

طبری میگوید: «بعد از آن که یهود خیبر با رسول خدا صلی الله علیه و آله -به دلیل ترسی که خداوند در دلشان انداخت - مصالحه کردند یهود منطقه فدک نیز کسی را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستادند تا با آن حضرت بر نصف فدک مصالحه نمایند حضرت مصالحه را پذیرفت و آن جا ملک خاص رسول خدا صلی الله علیه و آله شد چون لشکر آن را با جنگ و قتال تصرف نکردند».(3)

علامه قزوینی مینویسد: «آنچه از کتابهای معتبر استفاده میشود این است که فدک از جمله قریه هایی است که به زور و جنگ گرفته نشد و رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را به تنهایی گرفت لذا ملک خاص پیامبر صلی الله علیه و اله است و داخل در غنایم مسلمانان نیست این مطلب مورد اجماع امت اسلامی است و هیچ یک از علما در آن اختلاف نکرده است.»(4)

ص: 485


1- فتوح البلدان، ج 1، ص 33
2- شرح ابن ابی الحدید، ج 16، ص 210
3- تاریخ طبری، ج 2، ص 302.
4- فدک، ص 29

سید بن طاووس میفرماید: «عواید فدک را بنا بر نقلی هر سال 24 هزار دینار و بنا بر نقلی دیگر هفتاد هزار دینار تخمین میزدند»(1)

از برخی روایات استفاده میشود عمر نیز معتقد بود که فدک ملک خاص رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است.

سمهودی و دیگران نقل میکنند که عمر درباره فدک گفت: «من در این موضوع با شما سخن میگویم همانا خداوند اختصاص داد رسولش را به این فیء و به کسی دیگر عطا نفرمود... لذا این فیء (فدک) ملک خاص رسول خدا صلی الله علیه و آله است...»(2)

از این عبارت استفاده میشود عمر معتقد بود که فدک از جمله املاک شخصی رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است. در نتیجه باید بعد از او به وارثش زهرای اطهر علیها السلام، منتقل می شود.

فدک در قرآن کریم

خداوند متعال می فرماید: «وَ ما أَفَاءَ اللهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكابٍ وَلَكِنَّ اللهَ يُسَلّط رُسُلَهُ عَلَى مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * مَّا أَفَاءَ الله عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةٌ بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنكُمْ؛»(3)«و آنچه را خدا از آنان [ =یهود] به رسولش بازگردانده [و بخشیده] چیزی است که شما برای به دست آوردن آن [زحمتی نکشیدید] نه اسبی تاختید و نه شتری؛ ولی خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد

ص: 486


1- کشف المحجه، ص 124
2- وفاء الوفاء، ج 3، ص 997؛ شرح ابن ابی الحدید، ج 16، ص 222
3- سوره حشر آیات 6و7

مسلّط می سازد؛ و خدا بر هر چیز توانا است آنچه را خداوند از اهل این آبادیها به رسولش بازگرداند از آن خدا ورسول و خويشاوندان او، ويتيمان و مستمندان و در راه ماندگان ،است تا [این اموال عظیم] در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد.»

فی مشتق از «فاء یفیی» به معنای رجوع است و مقصود از آن غنیمتی است که پیامبر صلی الله علیه و اله در زمان حیاتش بدون جنگ و اسب و رکاب به آن دسترسی پیدا کرده و متعلق به آن حضرت علیه السلام بوده و بعد از حیاتش برای ذوی القربی است. آنان (ذوی القربى) حق هر گونه تصرفی را در آن دارند و آن هرگز داخل بیت المال مسلمین نشده و به مسلمین باز نمی گردد.

فخر رازی ذیل آیه شریفه فوق میگوید «صحابه» از رسول خدا صلی الله علیه و اله خواستند که فیء را بین آنها تقسیم کند؛ همان گونه که غنیمت را تقسیم کرد. پس خداوند در این آیه فرق بین فیء و غنیمت را بیان کرد که در غنیمت از آنجا که مردم در تحصیل آن با جنگ و قتال شریکند لذا بین همه جنگ جویان تقسیم میشود، اما در تحصیل فیء کسی دخالتی ندارد لذا ملک خاص رسول خدا صلی الله علیه و اله قرار میگیرد و امر آن نیز به دست خود حضرت است و به هر کس که بخواهد میبخشد.»(1)

علامه طباطبائی رحمه الله می فرماید مقصود از «فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ»یعنی این که فیء مختص به خداوند و رسول است و در هر چیزی که رسول صلاح بداند مصرف میکند و نیز می تواند برای خود نگه دارد و مقصود از «ذِي القُرْبى»قرابت رسول است؛ همان گونه که در روایات ائمه اهل بیت علیهم السلاموارد شده است...»(2)

ص: 487


1- تفسیر فخر رازی، ج 29، ص 284
2- الميزان، ج 19، ص 203

فدک در تاریخ

شهید صدر رحمه الله می فرماید: «فدک بعد از آن که وارد تاریخ اسلام شد، در ابتدا ملک رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار ،گرفت زیرا با تاخت و تاز اسبان و جنگ و قتال به دست نیامده بود. پیامبر صلی الله علیه و اله آن را به دخترش زهرا علیها السلام تقدیم نمود و تا هنگام وفات آن حضرت نزد دخترش بود و ابوبکر -به تعبیر صاحب الصواعق المحرقه - آن را به زور از دست حضرت زهرا علیها السلام گرفت(1) و از مصادر مالی عمومی مسلمین و از ثروتهای دولت آن روز قرار گرفت. هنگامی که حکومت به دست عمر بن عبدالعزیز رسید، او فدک را به ورثه رسول خدا صلی الله علیه و آله بازگرداند».(2)

علی علی السلام در دوران خلافتش فدک را به اهل بیت علیهم السلام باز نگرداند. امام کاظم علیه السلام در علت برنگرداندن آن به اهل بیت علیهم السلام میفرماید «زیرا ما اهل بیت نمی خواهیم که کسی غیر از خدا حقوق از دست رفته ما را باز پس گیرد و حق ما را از ظالمان بستاند. ما اولیای مؤمنان به نفع آنان حکم میکنیم و حقوقشان را از ظالمان باز پس میگیریم، ولی برای خود این کار را نمیکنیم»(3)

امام صادق علیه السلام نیز در این مورد می فرماید: «زیرا ظالم و مظلوم هر دو بر خدا وارد ،شدند خداوند مظلوم را ثواب داد و ظالم را عقوبت کرد خداوند کراهت دارد چیزی را برگرداند که بر غاصب آن عقاب کرده و بر کسی که از او غضب شده، ثواب داده است.»(4)

اما هنگامی که معاویه خود را به عنوان خلیفه بر مسلمانان تحمیل کرد این حق پایمال شده را بیش از پیش به بازی گرفت و به حکم هوای نفس خویش آن را به سه

ص: 488


1- صواعق المحرقه، ج 1، ص 157.
2- فدك فی التاريخ، ص 37 و 38
3- علل الشرایع، باب العللة التى من اجلها ترک امیرالمؤمنین فدكا لماولي الناس، ج 1، ص 155.
4- همان، ج 1، ص 154

بخش تقسیم کرد سهمی به مروان حکم بخشی به عمرو بن عاص و ثلث دیگر را به فرزند خود یزید واگذار نمود بدین شکل فدک مدتی دست به دست میگشت تا این که در حکومت مروان حکم تمامی آن به اختیار وی درآمد و بعد از وی در دست عمر بن عبد العزیز قرار گرفت. او با رسیدن به خلافت فدک را به فرزندان فاطمه علیه السلام برگرداند...»(1)

هنگامی که یزید بن عاتکه به حکومت رسید آن را از اولاد فاطمه علیها السلام باز پس گرفت و در دست بنی مروان بود تا دولت آنان منقرض شد.(2) نوبت به عباسیان که رسید ابو العباس سفاح با قیام خود و به چنگ آوردن خلافت، فدک را به عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب سپرد بعد از وی ابو جعفر منصور، آن را در زمان خلافتش از بنی الحسن باز پس گرفت اما پس از مدتی مهدی پسر منصور برای چندمین بار به خاندان فاطمیین بازگرداند و دوباره موسی پسر مهدی و همچنین برادرش هارون از دستشان بازستاندند(3) از این پس همواره فدک در دست عباسیان ،بود، تا این که نوبت به مأمون رسید. او در سال دویست و ده هجری آن را به فاطمیان باز گرداند...(4) اما هنگامی که متوکل عباسی به خلافت رسید، فدک را از فاطمیان گرفت و به عبدالله بن عمر بازیار بخشید. آن روز فدک یازده نخله داشت که به دست مبارک پیامبر صلی الله علیه و اله کاشته شده بود.... عبدالله بن عمر بازیار مردی به نام بشران بن امیه ثقفی را به مدینه فرستاد. بشران آن نخلها را برید و پس از بازگشت فلج شد.(5)

ص: 489


1- شرح ابن ابی الحدید، ج 16، ص 278
2- همان ص 216
3- شرح ابن ابی الحدید، ج 16، ص 216 و 217.
4- فتوح البلدان، ج 1، ص 37.
5- شرح ابن ابی الحدید، ج 16، ص 217

دفع یک شبهه

ياقوت حموی صاحب «معجم البلدان»در بحث از فدک و نیز ابن منظور افریقی در مادۀ «فدک» میگویند: علی و عباس در مورد فدک با یکدیگر نزاع داشتند علی علیه السلام می فرمود پیامبر صلی الله علیه و اله فدک را در زمان حیاتش به فاطمه علیها السلام بخشید ولی عباس از این امر ابا میکرد و میگفت: فدک ملک رسول خداست، لذا من وارث آن هستم. نزاع را به نزد عمر آوردند. او از حکم بین آن دو امتناع کرد و گفت خود بهتر میدانید، من آن را به هر دوی شما تسلیم میکنم.»(1)

از سخنان این دو استفاده میشود عمر فدک را به علی و عباس رد کرده است ولی با تحقیق در قضیه پی خواهیم برد که آنچه مورد نزاع این دو نفر بود و عمر به آنها رد کرد همان صدقه پیامبر صلی الله علیه و اله در مدینه بوده که از آن به «حوائط سبعه» تعبیر می شده است نه فدک و بر این مطلب شواهدی میتوان اقامه کرد:

1 - اختلاف بین امام علی علیه السلام و عباس طبق نقل اهل سنت در اختصاصات پیامبر صلی الله علیه و اله، از اموال بنی نضیر بوده است.(2)

2 - برخی از روایات به طور صریح دلالت دارد بر این که ابوبکر و عمر فدک و اموال خیبر را گرفته و به هیچ کس ندادند و تنها عمر صدقه رسول خدا صلی الله علیه و اله در مدینه را به علی علیه السلام و عباس بازگرداند.

مسلم نقل میکند: «فاطمه بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه و اله از ابوبکر خواست -که ارث خود را که رسول خدا الله صلی الله علیه و اله به جای گذاشته و از فیء است- به او بدهد ابوبکر :گفت رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود: چیزی را به ارث نگذاشته و هر چه هست صدقه میباشد.

ص: 490


1- معجم البلدان، ج 4، ص 238؛ لسان العرب ماده فدک، ج 10، ص 473ر
2- شرح ابن ابی الحدید، ج 16 ص 221؛ وفاء الوفاء، ج 2، ص 158، ج 3، ص 996

فاطمه علیها السلام نصیب خود را از خیبر و فدک و صدقه حضرت در مدینه خواست ابوبکر از آن مانع شد... اما صدقه پیامبر صلی الله علیه و اله در مدینه را که از آن به "حوائط سبعه" تعبير میکنند عمر به علی و عباس مسترد کرد ولی خیبر و فدک را نگاه داشت و گفت این دو صدقه رسول خدا است که باید بعد از وی به ولی امر مسلمین مسترد گردد...»(1)

فضل بن روزبهان هم این مطلب را تأیید میکند که آنچه از ناحیه عمر به علی علیه السلام و عباس بازگشت همان سهم بنی نضیر بوده است.(2)

برخی از مؤرخان میگویند عثمان فدک را به مروان بن حکم داد اما در تاریخ ذکر نشده که عثمان آن را از اهل بیت گرفته و به مروان داده است. در نتیجه باید فدک از ابوبکر و عمر به او منتقل شده باشد.

دعاوى حضرت فاطمه علیها السلام

از تاریخ استفاده میشود که حضرت زهرا علیها السلام در ادعای به حق خود در امر فدک و گرفتن آن از ابوبکر از سه راه وارد شد تا بلکه بتواند غاصب را مجاب کرده حق خود را بگیرد که مع الاسف به دلیل عنادشان هیچ یک از سه راه جواب نداد و آنان حق مسلم حضرت زهرا علیها السلام در فدک را غصب کرده و به آن حضرت مسترد نکردند

1- ادعای نحله و بخشش؛

2 - ادعای ارث

3-ادعای ذوی القربى.

ص: 491


1- صحیح مسلم، ج 5، ص 155؛ صحیح بخاری، ج 4، ص 142؛ مسند احمد، ج 1، ص 6.
2- دلائل الصدق، ج 3، ص 23

الف) فدک نحله فاطمه علیها السلام

روایات اهل سنت به طور صریح دلالت دارد که پیامبر صلی الله علیه و اله فدک را در زمان حیاتش به فاطمه زهرا علیها السلام بخشیده است.

سیوطی در درّ المنثور از ابی سعید خدری نقل میکند که فرمود: «هنگامی که آیه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ» بر پیامبر صلی الله علیه و اله نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله فاطمه را خواند و فدک را به او عطا فرمود.»(1)

ابن ابی الحدید به سند خود از علی بن ابی طالب علیه السلام نقل میکند فاطمه به نزد ابوبکر آمد و فرمود: «همانا پدرم فدک را به من عطا کرد و علی و ام ایمن نیز بر آن شهادت میدهند ابوبکر گفت تو در این باره غیر از حق نمیگویی آن گاه دستور داد تا صحیفه ای از پوست آوردند و در آن نوشت تا فدک را به فاطمه زهرا علیها السلام مسترد دارند. از نزد ابوبکر که خارج شد در بین راه به عمر برخورد کرد. از او سؤال نمود از کجا می آیی؟ حضرت علیه السلام جریان را برایش تعریف کرد عمر نوشته را گرفت و نزد ابوبکر آمد و به او گفت آیا تو این نامه را به فاطمه داده ای؟ گفت آری عمر گفت علی در شهادتش نفع خود را در نظر دارد و ام ایمن هم که زن است لذا آب دهان در نامه انداخت و نوشته را پاک کرد و سپس آن را پاره نمود(2)

از این داستان استفاده میشود ابوبکر نحله بودن فدک برای حضرت زهرا علیها السلام را قبول داشته است ولی ادعای عمر مبنی بر این که علی در شهادتش منافع شخصی خود را ملاحظه میکند دروغ محض است و با روایتی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله در شأن آن حضرت علیه السلام رسیده سازگاری ندارد زیرا علی علیه السلام به طور حتم از جمله اصحاب کسا

ص: 492


1- در المنثور، ج 4، ص 177؛ شواهد التنزيل، ج 1، ص 441 و 442؛ کنز العمال، ج 3، ص 767
2- شرح ابن ابی الحدید، ج 16، ص 274

است که خداوند در شأن آنان آیه تطهیر و عصمت نازل کرده است. (1)علی علیه السلام کسی است که با قرآن و قرآن نیز با او است(2) لذا کسی حق ندارد بر او اشکال بگیرد او به نص آیه مباهله نفس رسول خدا صلی الله علیه و آله است؛(3) از همین رو در فضایل و کمالات با او مساوی است.

اگر کسی در دفاع از عمر بن خطاب بگوید که آیه شهادت: «وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ»(4)دلالت دارد بر لزوم شهادت دو مرد یا یک مرد و دو زن که در مورد ادعای حضرت زهرا سلام الله عليها وجود نداشته؛ از همین رو عمر آن را قبول نکرده است.

در جواب گوییم آیه اگر عموم دارد باید آن را تخصیص زد به غیر مواردی که با نص از آیه خارج شده است؛ زیرا آیات و روایات فراوان دلالت بر عصمت علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام از هر گونه گناه و اشتباه و خطا و نسیان دارد

تاریخ از این که پیامبر صلی الله علیه و اله حجره هایش را به زنهای خود بخشیده، ساکت است و قرآن به صراحت دلالت دارد که حجره های پیامبر صلی الله علیه و اله ملک خود حضرت بوده حجره های است؛ آنجا که می فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلا أَنْ يُؤذَنَ لَكُمْ؛ »(5)«ای مؤمنین داخل حجره های پیامبر صلی الله علیه و اله بدون اذن آن حضرت نشوید.» حال چگونه ابوبکر ادعای زنان پیامبر صلی الله علیه و اله در مالک بودن حجره های پیامبر صلی الله علیه و اله را تصدیق میکند ولی ادعای حضرت زهرا علیها السلام را در نحله بودن فدک با این که علی علیه السلام و ام ایمن را نیز شاهد گرفت نمی پذیرد؟!

ص: 493


1- صحیح مسلم، ج 7، ص 130
2- صواعق المحرقه، ج 2، ص 361 و 368
3- صحيح مسلم ، ج 7، ص 121
4- سوره بقره، آیه 282
5- سوره احزاب، آیه 53

ب) ادعای ارث

فاطمه زهرا علیها السلام بعد از آن که دید از این -راه ادعای نحله - نمیتواند حق خود را از آنان پس بگیرد راه دیگری را در پیش گرفت.

ابن ابی الحدید از ابی بکر جوهری نقل میکند «هنگامی که خبر به فاطمه علیها السلام رسید که ابوبکر عزم کرده تا او را از ارثش محروم سازد مقنعهٔ خود را بر سر کرد و در میان جماعتی از قومش در مسجد بر ابوبکر وارد شد و در ضمن خطبه خود فرمود آیا شما با این پندارتان که برای من ارثی نیست حکم جاهلیت را می طلبید؟...».(1)

حلبی در سیره خود نقل میکند «فاطمه زهرا علیها السلام به ابوبکر فرمود: چه کسی از تو ارث میبرد؟ گفت: اهل و اولادم. حضرت فرمود: پس چرا من از پدرم ارث نبرم؟! ابوبکر :گفت از رسول خدا شنیدم که میفرمود ما ارث نمیگذاریم فاطمه از سخن ابوبکر غضبناک شد و او را تا هنگام وفاتش ترک نمود»(2)

همو نقل میکند: فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد ابوبکر آمد. او بالای منبر بود و فاطمه خطاب به او فرمود: «ای ابابکر! آیا در کتاب خدا است که دخترت از توارث ببرد، ولی من از پدرم ارث نبرم؟» ابابکر از این سخن ناراحت شد و گریست. آن گاه از منبر پایین آمد و نامه ای نوشت و فدک را به حضرت تحویل داد در این هنگام عمر وارد شد و خطاب به ابوبکر :گفت از کجا این گونه بر مسلمانان انفاق میکنی؟ آن گاه نامه را گرفت و پاره کرد(3)

ارث انبیا در قرآن

خداوند متعال از قول زکریا میفرماید: «وَ إِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِنْ وَرَائِي وَ

ص: 494


1- شرح ابن ابی الحدید، ج 16، ص 211
2- سیره حلبيه، ج 3، ص 487
3- سیره حلبيه، ج 3، ص 388

كَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيّاً * يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيّاً»؛(1)«و همانا من از این وارثان کنونی بیمناکم [مبادا که پس از من در مال و مقامم خلف صالح نباشند و راه باطل پویند] زوجه من هم نازا و عقيم است تو از لطف خاص خود فرزند و جانشین صالحی به من عطا فرما که او وارث من وآل يعقوب باشد و تو ای خدا او را وارثی پسندیده و صالح گردان»

همچنین از قول حضرت زکریا می فرماید: «رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْداً وَأَنْتَ خَيْرُ الوارثین»؛(2)«بار پروردگارا! مرا تنها مگذار، زیرا تو بهترین وارث اهل عالمی».

و نیز می فرماید: «وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُود»؛(3)«سلیمان از داود ارث برد».

مقصود از ارث در این آیات ارث مال است نه علم و معرفت به جهت:

1 - موافقت با لغت و عرف:

لفظ میراث وارث هر گاه در لغت و عرف استعمال شود، مراد از آن مال است نه ارث علم و معرفت اگر در عرف گفته شود فلان شخص وارث فلانی است؛ یعنی وارث او در مال است نه علم؛ مگر آن که قرینه ای بر خلاف آن آورده شود که مقصود از آن علم باشد؛ مثل قول خداوند متعال «و أورثنا بَنِي إِسْرائيلَ الكِتابَ»(4) يا آية: «ثُمَّ أَوْرَثْنا الكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا»(5)يا حديث «الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ ».

حال اگر سؤال و خواسته حضرت زکریا علیه السلام را از خداوند وارث در علم بود باید این گونه سؤال می نمود: «یرثني في علمي ويرث من آل يعقوب النبوة» زیرا مجازگویی بدون قرینه جایز نیست. خصوصاً در کلام حضرت قرینه ای است که دلالت دارد بر

ص: 495


1- سوره مریم آیه 6
2- سوره انبیا آیه 89
3- سوره نمل آیه 16
4- سوره غافر، آیه 53
5- سوره فاطر آیه 32

این که مراد حضرت ارث در مال بوده است زیرا او به خداوند متعال عرض میکند «وَ إِنِّي خِفْتُ المَوالِي مِنْ وَرائِي»(1) و مقصود از «موالی» پسر عموهایش است و حضرت زکریا علیه السلام از آنان خوف داشته که در اموالش تصرف کنند و آنها را در خلاف شرع مصرف نمایند. از همین رو ظاهر آیه دلالت دارد بر این که سؤال و خواسته حضرت از خداوند ذریه و نسل بوده تا بعد از او اموالش را به دست گرفته و در راه صواب مصرف کنند.

فخر رازی در مورد هر دو آیه میگوید: مقصود از میراث، وراثت مال است و این قول ابن عباس حسن و ضحاک است و قول به وراثت نبوت را تنها از ابی صالح نقل کرده است.(2)

2 - موافقت با فهم ظاهر:

صحابه و غیر صحابه از حدیث «ما تركناه صدقة »ارث در مال را فهمیده اند نه ارث در علم و تنها ناقل آن خود ابوبکر است

3- موافقت با عقل

علم و نبوت و معرفت از جمله صفاتی نیست که بتواند انسان آنها را به ارث بگذارد، اصلاً آنها ارث پذیر نیستند وگرنه لازم می آید که همۀ اولاد حضرت آدم علیه السلام و پیامبر باشند، زیرا خداوند می فرماید: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاءَ كُلَّها»؛(3) «به آدم همۀ اسمها را تعلیم داد.»

همچنین لازم می آید اولاد پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله همه عالم و پیامبرباشند، در حالی که این طور نیست

ص: 496


1- سوره مریم آیه 5
2- تفسیر فخر رازی، ج 21، ص 184 و ج 24، ص 186.
3- سوره بقره، آیه 31

4 - موافقت با شرع:

محمد بن جریر طبری در تفسیر خود از قتاده نقل میکند: رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که این آیه را قرائت میکرد «يَرِثُنِی وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوب»را تلاوت کرد فرمود: «خدا رحمت کند زکریا را که هیچ ورثه ای از خود به جای نگذاشت».(1)

از حسن روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «خدا رحمت کند برادرم زکریا را که ورثه مال نداشت آن زمانی که از خدا فرزندی خواست و می گفت: «فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيّاً يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ».(2)

فخر رازی در تفسیر آیه: «وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ» میگوید: در آیه اختلاف است. حسن آن را به ارث در مال معنا کرده است زیرا نبوت عطایی است که ابتدائاً داده می شود نه این که به ارث گذاشته شود»(3)

زمخشری در ذیل آیه شريفة: «إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِناتُ الْجِيادُ»(4)، می گوید: روایت شده که سلیمان با اهل دمشق و نصیبین جنگ نمود و به هزار اسب دسترسی پیدا کرد و برخی گفته اند آن هزار اسب را از پدرش به ارث برده بود و پدرش آنها را از عمالقه به دست آورد.(5)

بیضاوی نیز در انوار التنزیل ذیل آیه فوق این قول را نقل کرده است بغوی در تفسیر «معالم التنزیل»در ذیل آیه شریفه: «يَرِثْنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ» از حسن نقل میکند که مقصود از «يَرِثُنِی»ارث در مال است.

ص: 497


1- تفسیر طبری، ج 16، ص 61
2- تفسير طبری، ج 16، ص 61
3- تفسیر فخر رازی، ج 24، ص 186
4- سورۀ ص، آیه 31
5- تفسیر کشاف، ج 4، ص 91

5- موافقت با قرائن موجود

الف) حضرت زکریا علیه السلام از خداوند می خواهد که ولیی که به او میدهد «رضی»باشد؛ یعنی مورد رضایت او و بندگانش باشد این تعبیر با ارث در مال سازگاری دارد نه ارث در علم و ،نبوت، زیرا اگر سؤال و خواسته حضرت وارث در علم و نبوت بود قطعاً «رضی» و مرضی خدا بودن در آن نهفته است. به دلیل این که اگر کسی در خواست وارث نبوت و علم میکند به طور قطع او غیر مرضی نخواهد بود و اشتراط مرضی بودن بر خداوند معنا نخواهد داشت. این مثل آن است که کسی از خدا بخواهد تا برایش پیامبری بفرستد به شرط این که کامل بالغ و عاقل باشد و این بر خلاف آن صورتی است که ارث را در مال فرض کنیم

ب) خداوند متعال می فرماید: «وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داود»مراد از آن ارث در مال یا اعم از مال و جاه و ملک است؛ همان گونه که فخر رازی در تفسیر خود میگوید زیرا خداوند متعال دربارۀ سلیمان علیه السلام می فرماید: «وَ أُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيءٍ»؛(1)«و به ما از هر گونه نعمتی عطا شد.»

هرگز آیه مختص به علم و نبوت ،نیست زیرا سلیمان در زمان حیات داود بر بنی اسرائیل نبی بود و احتیاج به این نداشت که علم و نبوت را از پدرش به ارث برد. خداوند متعال می فرماید: «فَفَهَّمْناها سُلَيْمَانَ وَكُلاً آتَيْنَا حُكْماً وَعِلْماً»؛(2)«و ما [قضاوت ] به سلیمان آموختیم و به هر یک [از سلیمان و داود] مقام حکمرانی و دانش عطا کردیم.»

از این آیه استفاده میشود که هر دو در یک زمان نبی بوده اند.

ص: 498


1- سوره نمل آیه 16
2- سوره انبیا، آیه 79

6- اطلاق آیات ارث

خداوند متعال می فرماید: «لِلرِّجالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَلِلنِّساءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ ألوالِدانِ وَالأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثرَ نَصِيباً مَفْرُوضاً»؛(1)«برای فرزندان پسر سهمی از ترکۀ ابوین و خویشان است و برای فرزندان دختر سهمی از ترکه ابوین و خویشان چه مال اندک باشد یا که بسیار نصیب هر کس از آن [در کتاب حق] معين گردیده است».

و نیز می فرماید: «يُوصِيكُمُ اللهُ فِي أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأنقيين»؛(2) ؛ «حكم خدا در حق فرزندان شما این است که پسران دو برابر دختران ارث برند علمای امت اجماع کرده اند بر این که آیات قرآن عموم دارد و از آن جمله است عموم ارث و نمیتوان از عموم آن رفع ید کرد مگر با دلیل قطعی نه مثل حدیثی که تنها راوی آن از میان صحابه ابوبکر است که از پیامبر صلی الله علیه و اله نقل کرده انبیا مالی به ارث نمیگذارند؛ خصوصاً با در نظر گرفتن این که انبیای دیگر از قبیل زکریا و داود مال به ارث گذاشته اند و ابوبکر نزد امام علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام و عباس متهم است. از همین ،رو شهادت و نقل خبر او مورد قبول نیست

حدیث از طریق امامیه

حدیث ارث نگذاشتن انبیا در برخی کتابهای شیعه امامیه نیز وارد شده است. صاحب «معالم»در مقدمه کتاب خود به سندش از امام صادق علیه السللم نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«...وَ انَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الانبياء انَّ الانبياء لَمْ يُورِثُوا دِرْهَماً وَ لَا دِينَاراً وَ لَكُنَّ

ص: 499


1- سوره نساء، آیه 7.
2- همان، آیه 11

ورثوا العلم...»؛(1)«و همانا علما وارثان انبیایند و انبیا درهم ودینار به ارث نگذاشتند...».

در جواب این حدیث میگوییم

1 - این حدیث ذیل ندارد؛ یعنی آنچه در برخی از مصادر اهل سنت از ابوبکر نقل میکنند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «نَحْنُ مَعَاشِرَ الانبياء لَا نُورِثُ مَا تَرَكْنَاهُ فَهُوَ صَدَقَةُ»ذيل حدیث :یعنی: «ما تركناه فهو صدقة» در اینجا نیامده است.

2 - امام خمینی رحمه الله در توجیه این حدیث میفرماید: «انبیا علیهم السلام به حسب این مقام ،روحانیت مالک در هم و دینار و متوجّه به عالم ملک و شئون مُلکیه نبودند وارث آنها به حسب این ،مقام غیر از علم و معارف چیز دیگر نبوده است؛ گر چه به حسب ولادت ملکی و شئون دنیوی دارای تمام حیثیات بشريه بودند. «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ»؛(2)«بگو من بشری مانند شما هستم و وارث آنها به حسب این مقام علما نبودند بلکه اولاد جسمانی خودشان بودند؛ وارث آنها به حسب مقام جسمانیت ممکن است در هم و دینار باشد.

و این حدیث شریف دلالت واضح دارد بلکه صراحت دارد در وراثت روحانیه به طوری که ذکر شد و مقصود رسول اکرم صلی الله علیه و اله از حدیثی که منسوب به آن سرور است که «نَحْنُ مَعَاشِرَ الانبياء لَا نُورِثُ» بر فرض صحت معلوم است همین بوده که به حسب شان نبوت و وراثت ،روحانی ارث مال و منال نمیگذاریم، بلکه ارث ما علم است. چنانچه واضح است.(3)

ص: 500


1- معالم الاصول، ص 11 و 12.
2- سوره کهف، آیه 110
3- اربعین حدیث، ج 2، ص 90

ج) ادعای سهم ذوي القربى (خمس)

یکی از راههای دیگری که حضرت زهرا علیها السلام برای گرفتن حق به غصب رفته خود به کار گرفت ادعای سهم «ذی القربی» بود.

ابن ابی الحدید در «شرح نهج البلاغه» میگوید مردم میپندارند که نزاع فاطمه با ابابکر تنها در دو امر بوده است یکی میراث و دیگری نحله و بخشش. ولی در حدیثی یافتم که حضرت در امر سومی نیز با ابوبکر به نزاع برخاسته است که همان سهم ذی القربی است ولی ابوبکر از این راه هم حاضر نشد که فدک را به حضرت فاطمه علیها السلام باز گرداند.»(1)

مقصود از ادعای سهم «ذی القربی»آن است که حضرت زهرا علیها السلام ادعای سومی بر ابی بکر نمود؛ خداوند متعال می فرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي القُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ المَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ»؛(2)«ای مؤمنان بدانید که هر چه به شما غنیمت و فایده رسد خمس آن خاص خدا و رسول و خویشان او ويتيمان وفقيران و در راه ماندگان است »

در این آیه شریفه خداوند متعال برای ذوی القربای پیامبر صلی الله علیه و اله خمس فرض کرده است، لذا حضرت زهرا علیها السلام از این راه نیز بر ابوبکر احتجاج کرد تا حق خود را از وی ،بگیرد ولی او موافقت نکرد.

ابن ابی الحدید به سند خود از انس نقل میکند که فاطمه علیها السلام نزد ابابکر آمد و خطاب به او فرمود تو خود میدانی که چگونه ما را از صدقات محروم ساختی و نیز

ص: 501


1- شرح ابن ابی الحدید، ج 16، ص 230
2- سوره انفال آیه 41

ما را از فیء که قرآن آن را سهم ذوی القربی قرار داده منع کردی؟ آن گاه این آیه را قرائت نمود: «وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى».(1)

اهداف حضرت زهرا علیها السلام در گرفتن فدک

همانگونه که گفته شد حضرت زهرا علیها السلام با شدت تمام در گرفتن فدک از ابوبکر و عمر سعی نمود و از آنجا که او معصوم است و اشتباه نمیکند باید ملاحظه کنیم که چرا حضرت این همه در گرفتن فدک -که حق مسلم او بود - اصرار نموده است؟ آیا این مسئله تنها جنبه مالی داشته یا جهات دیگری نیز حضرت در این مطالبه در نظر گرفته است؟

با تأمل میتوان به مجموعه ای از اهداف پی برد که اینک به برخی از آنها اشاره میکنیم

1 - حضرت در صدد بازگرداندن حق مسلّم به غصب رفته خود بود و این برای هر انسانی که به او ظلم شده امری طبیعی است که در مطالبه حق خود از راههای مشروع آن نهایت کوشش خود را به کار بندد

2 - حزب حاکم بر تمام حقوق سیاسی و اقتصادی بنی هاشم استیلا پیدا کرده و تمام امتیازهای مادی و معنوی را از آنها قطع کرده بود؛ از همین رو حضرت در صدد بود که یک منبع درآمدی برای آنان در نظر داشته باشد.

3 - هدف حضرت زهرا علیها السلام از اصرار این بود که راه را برای مطالبه حق به تاراج رفته شوهرش - امامت - هموار کند حقیقت مطلب این است که فدک هم پای خلافت به پیش می رفت و آن رمزی برای خلافت و امامت اسلامی بود که هر کس آن

ص: 502


1- شرح ابن ابی الحدید، ج 16، ص 230

را به دست میگرفت امامت و خلافت را صاحب بود حضرت زهرا علیها السلام با تأکید فراوانی که در پس گرفتن آن از ابوبکر داشت در واقع در صدد تثبیت و هموار کردن خلافت برای شوهرش علی علیه السلام بوده است.

از این جاست که امام کاظم علیه السلام -بعد از آن که هارون الرشید اصرار کرد که فدک را از او پس بگیرد - فرمود: من آن را پس نمیگیرم مگر با حدودش. هارون گفت: حدودش چه مقدار است؟ حضرت فرمود: حدّ اول آن عدن حد دوّم سمرقند، حدّ سوم آفریقا و حد چهارم آن کناره دریای روم و ارمنستان است. هارون گفت: پس برای ما چیزی باقی نمی ماند؟...(1)

از این حدیث استفاده میشود فدک تعبیر دیگر از خلافت اسلامی بوده است لذا حضرت زهرا علیها السلام ا آن را مقدمه و زمینه لازم برای رسیدن علی علیه السلام به خلافت قرار داده است

4 - با اصراری که حضرت زهرا علیها السلام و پیگیری قضیه - آن هم در ملأ عام - دارند این نکته را نیز میخواهند به مردم بفهمانند که ای مردم این کسی که حکومت به حق علی بن ابی طالب علیه السلام را غصب کرده و ادعا میکند که خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله بر مسلمین است کسی نیست که به حق بر شما حکومت میکند و اصلاً شایستگی این مقام را ندارد زیرا اولیات دستورات اسلامی را زیر پا گذاشته و به آن عمل نمی کند؛ حال چگونه میتواند خلیفه مسلمین باشد؟

5- از آنجا که مردم میدانستند فدک ملک خاص رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده و آن حضرت به دخترش فاطمه زهرا علیها السلام بخشیده است اگر فاطمه علیها السلام آن را از ابوبکر مطالبه نمی کرد در حقیقت تأیید حکومت و کمک بر گناه و غضب بود از جهتی تقویت بنیه

ص: 503


1- مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 435؛ بحار الانوار ، ج 29، ص 200 و ج 48، ص 144

مالی دستگاه حاکم محسوب می شد؛ از همین رو حضرت صلی الله علیه و آله صلاح را بر این دیدند که حقشان را دنبال کرده و از ابوبکر مطالبه کنند در حقیقت نوعی مبارزه منفی با دستگاه خلافت انجام دادند.

شهید صدر رحمه الله می فرماید: «منازعهٔ فدک قیامی علیه اساس حکومت است و فریاد آسمان گیری که فاطمه علیها السلام خواست به وسیله آن سنگ کجی را که تاریخ بعد از ماجرای سقیفه بر آن بنا شد، در هم فروشکند

برای اثبات این معنا کافی است به خطبه ای که حضرت زهرا علیها السلام در مسجد النبی رویاروی خلیفه و در حضور جمعیت انبوهی از مهاجرین و انصار ایراد فرمود نگاهی بیفکنیم در این خطبه، بیشتر سخن در مدح على علیه السلام و ستایش موضع گیریهای اسلامی و جاودانه او و اثبات حق اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله است؛ آن جا که میگوید (آنها وسیلهٔ رسیدن انسانها به خداوند، و خاصان و پاکان اویند و گواهان غیب الهی و میراث بران خلافت و حکومت پیامبرانند.)

و در ضمن سرزنش و نکوهش مسلمانان هشدار میدهد که: (آنان به نگون بختی در افتاده اند و ناشایستی را به خطا و بی تدبیری برگزیده و به آیین گذشتگان خود باز پس گشته اند و به قصد آب به آبشخور دیگران دست یا زیده اند و امر مهم خلافت را به نا اهل سپرده و با این کارها به فتنهٔ عظیمی فرو افتاده اند...)

(چگونه رهبری امّت را از پایگاه رسالت و قواعد استوار نبوّت و مهبط روح الامين دور ساختند و آن را از دست آگاهان دنیا و دین باز گرفتند؟ باید بدانند که این کار زیانی آشکار است...)»

سپس میگوید: «ظن غالب بر این است که حضرت زهرا علیها السلام می توانست در میان پیروان پدرش و یاران برگزیدۀ وی که هیچ گونه تردیدی در صداقت او نداشتند -

ص: 504

کسی را پیدا کند و به همراه علی علیه السلام بینه لازم را در اثبات مدعای خود اقامه نماید اما میدانیم که او هرگز چنین نکرد آیا این کار به ما نشان نمی دهد که هدف والای فاطمه علیها السلام -که قدرت طلبان به خوبی آن را میشناختند - اثبات میراث و مال پدری نبود، بلکه وی در محو آثار سقیفه همت گماشت و در رسیدن به این مقصود، نه با اقامه بینه در باب ،فدک بلکه با افشای گمراهی و خطا کاری ،مردم با ارائه شواهد زنده ای بینه را در پیشگاه تمامی ملت اقامه نمود. آری این بود آن امری که در طول مبارزات هدف اصلی حضرت زهرا علیها السلام را تشکیل می داد »(1)

مراحل قيام ومبارزه حضرت زهرا علیها السلام

مبارزه حضرت زهرا علیها السلام با دستگاه خلافت در چند مرحله بود:

1 - کسی را به نزد ابوبکر فرستاد که در مسائل میراث با او بحث کند و حقوقش را مطالبه نماید این اولین گامی بود که حضرت برداشت و مقدمه ای شد که خود مستقیماً به این کار اقدام کند؛

2 - در اجتماع خاص رو در روی خلیفه ایستاد و با او مقابله کرد و از راه های مختلف به دفاع از خود پرداخت و حقش را مطالبه کرد؛

3- خطبه ای در مسجد پیامبر صلی الله علیه و اله در دهمین روز رحلت پیامبر ایراد فرمود؛

4 - هنگامی که ابوبکر و عمر برای عذر خواهی به دیدار او آمده بودند، در آن جا نارضایتی خود را از آن دو ابراز نمود و خشم خدا و رسول را از آنان اظهار داشت؛

5- هنگامی که زنان مهاجران و انصار به دیدارش آمدند برای آنان سخنرانی کرد؛

6 به شوهرش علیه السلام و وصیت کرد که هیچ کس از آنان در مراسم تجهیز و تدفین حاضر نشوند و این دلیل بر ناخشنودی او از آنان بود.

ص: 505


1- فدك فی التاريخ، ص 64

مناظره حضرت زهرا علیها السلام با ابوبکر

حماد بن عثمان از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود:

«لما بویع أبوبكر واستقام له الأمر على جميع المهاجرين والأنصار بعث إلى فدک من أخرج وكيل فاطمة علیها السلام بنت رسول الله منها، فجاءت فاطمة الزهراء علیها السلام إلى أبي بكر ثم قالت: لم تمنعنى ميراثى من أبي رسول الله صلی الله علیه و آله وأخرجت وكيلى من فدك و قد جعلها لى رسول الله صلی الله علیه و آله بأمر الله تعالى؟

فقال: هاتى على ذلك بشهود، فجاءت بأم أيمن فقالت له أم أيمن لا أشهد يا أبا بكر حتى أحتج عليك بما قال رسول الله صلی الله علیه و آله أنشدك بالله ألست تعلم أن رسول الله صلی الله علیه و آله قال : أم أيمن امرأة من أهل الجنة، فقال: بلى. قالت: فأشهد أنّ الله عزّ وجلّ أوحى الى رسول الله صلی الله علیه و آله «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ»، فجعل فدكاً لها طعمة بأمر الله. فجاء على علیه السلام فشهد بمثل ذلك، فكتب لها كتاباً و دفعه إليها. فدخل عمر فقال: ما هذا الكتاب؟ فقال: إنّ فاطمة علیها السلام ادعت في فدك و شهدت لها أم أيمن ، و على علیه السلام، فكتبته لها فأخذ عمر الكتاب من فاطمة فتفل فيه و مزقه. فخرجت فاطمة علیها السلام تبكي، فلمّا كان بعد ذلك جاء على علیه السلام إلى أبي بكر و هو في المسجد وحوله المهاجرون والأنصار.

فقال: يا أبا بكر لِمَ منعت فاطمة ميراثها من رسول الله صلی الله علیه و آله ؟ وقد ملكته في حياة رسول الله صلی الله علیه و آله؟

فقال أبوبكر: هذا فيء للمسلمين فإن أقامت شهوداً أنّ رسول الله جعله لها و إلا فلا حق لها فيه.

فقال أمير المؤمنين صلی الله علیه و آله: يا أبا بكر تحكم فينا بخلاف حكم الله في المسلمين؟

قال: لا.

ص: 506

قال: فإن كان فى يد المسلمين شيء يملكونه ثم ادعيت أنا فيه من تسأل البينة؟

قال: إيّاك أسأل البينة.

قال فما بال فاطمة سألتها البيئة على ما في يديها وقد ملكته في حياة رسول الله صلی الله علیه و آله و بعده، ولم تسأل المسلمين بيّنة على ما ادعوها شهوداً، كما سألتني على ما ادعيت عليهم؟

فسكت أبو بكر فقال عمر يا على دعنا من كلامك، فإنا لا نقوى على حجتك، فإن أتيت بشهود عدول، و إلا فهو فيء للمسلمين لا حق لك و لا لفاطمة فيه.

فقال أمير المؤمنين علیه السلام يا أبا بكر تقرأ كتاب الله قال: نعم. قال: أخبرني عن قول الله عز وجل «إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تطهيراً؛ »فيمن نزلت فينا أم في غيرنا؟

قال: بل فيكم.

قال: فلو أنّ شهوداً شهدوا على فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله بفاحشة ما كنت صانعاً بها؟

قال: كنت أقيم عليها الحدّ، كما أقيمه على نساء المسلمين.

قال: إذن كنت عند الله من الكافرين.

قال: ولم

قال: لأنّك رددت شهادة الله لها بالطهارة وقبلت شهادة الناس عليها، كما رددت حكم الله و حكم رسوله أن جعل لها فدكاً قد قبضته في حياته، ثم قبلت شهادة أعرابي بائل على عقبيه عليها، و أخذت منها فدكاً و زعمت أنه فيء للمسلمين و قد قال رسول الله صلی الله علیه و آله: البينة على المدعى واليمين على المدعى عليه، فرددت قول رسول الله صلی الله علیه و آله البيئة على من ادعى واليمين على من ادعى عليه.

ص: 507

قال: فدمدم الناس وأنكروا ونظر بعضهم إلى بعض وقالوا: صدق والله على بن أبى طالب علیه السلام و رجع إلى منزله.

قال: ثم دخلت فاطمة المسجد وطافت بقبر أبيها؛(1)«چون با ابوبکر بیعت شد وامر حاکمیت او بر تمام مهاجران و انصار تمام شد کسی را به سوی فدک فرستاد تا وکیل حضرت فاطمه علیها السلام دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله را از آنجا بیرون کند. فاطمه زهرا علیها السلام به نزد ابوبکر آمد و فرمود: چرا مرا از ارثم که از رسول خدا صلی الله علیه و آله به من رسیده منع میکنی و وکیل مرا از فدک بیرون کرده ای در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را به دستور خدای متعال برای من قرار داده است؟

ابوبکر :گفت بر این ادعا شهود اقامه کن. حضرت ام ایمن را آورد و او به ابوبکر گفت: ای ابوبکر من گواهی نمیدهم مگر آن که با تو به حدیثی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیده احتجاج کنم تو را به خدا سوگند! آیا میدانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: (ام ایمن زنی از اهل بهشت است.) ابوبکر گفت: آری، ام ایمن فرمود: پس من گواهی میدهم که خدای عزوجل به رسول خدا صلی الله علیه و آله وحی کرد (حق ذوی القربی را ادا کن) در آن هنگام بود که حضرت به امر خدا فدک را به عنوان منبع درآمد برای حضرت زهرا علیها السلام قرار داد. حضرت على علیه السلام نیز آمد و همین گونه گواهی داد ابوبکر با نامه ای نوشت فدک را به حضرت بازگرداند عمر وارد شد و گفت این نامه چیست؟ ابوبکر گفت فاطمه - علیها السلام-در فدک ادعا کرده و ام ایمن و علی -علیه السلام- بر آن گواهی داده است و من هم با نامه ای که نوشتم فدک را به او بازگرداندم. عمر آن نامه را از

ص: 508


1- احتجاج طبرسی، ج 1، ص 119؛ بحارالانوار، ج 29، ص 127.

فاطمه گرفت و در آن آب دهان انداخت و آن را پاره کرد حضرت گریه کنان از نزد او بیرون آمد و فردای آن روز علی علیه السلام نزد ابوبکر آمد در حالی که او در مسجد بود و دور او را انصار و مهاجران احاطه کرده بودند حضرت فرمود: ای ابوبکر چرا ارث فاطمه از رسول خدا را منع کردی در حالی که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و اله آن را مالک شده بود؟ ابوبکر :گفت این مال مسلمین است ولی اگر شهود اقامه کند که رسول خدا آن را برای او قرار داده به او باز میگردان و گرنه حقی در آن ندارد. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: ای ابوبکر! تو در حق ما به خلاف حکم خدا در میان مسلمانان رفتار میکنی ابوبکر گفت هرگز. حضرت فرمود: اگر در دست مسلمانان چیزی بود که مالک آن هستند و من ادعای آن را دارم از چه کسی دو شاهد وبيّنه عادل میخواهی؟ گفت: از تو بینه میخواهم. حضرت فرمود: پس چرا از فاطمه نسبت به چیزی که در دست اوست بینه میخواهی در حالی که آن را در زمان حیات رسول

خدا صلی الله علیه و اله و بعد از آن مالک بوده است ولی از مسلمانان بر آنچه شهود ادعای آن را دارند بینه نمیخواهی آن گونه که از من بینه طلب کردی؟

ابوبكر ساكت شد ولی عمر :گفت ای علی ما را از بحث خود رها کن؛ زیرا ما قدرت بحث با تو را نداریم ولی اگر شهود عدل اقامه کردی میپذیرم وگرنه فدک ملک مسلمانان است و تو و فاطمه در آن حقی ندارید

اميرالمؤمنین علیه السلام فرمود: ای ابوبکر کتاب خدا را میخوانی؟ عرض کرد آری. حضرت فرمود مرا خبر بده از قول خدای عزوجل: (همانا خداوند اراده کرده که پلیدی را از شما اهل بیت دور گردانده و شما را پاک گرداند) این آیه دربارهٔ چه کسی نازل شده است در شأن ما یا غیر از ما؟ ابوبکر

ص: 509

گفت بلکه در شأن شما نازل شده است. حضرت فرمود: پس اگر شهودی بر فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله به امر خلاف گواهی دهد چه میکنی؟ گفت حد را بر او جاری میسازم همان گونه که بر زنان مسلمین چنین میکنم حضرت فرمود: تو در این هنگام نزد خدا از کافران میباشی. ابوبکر گفت: چرا؟ حضرت فرمود: زیرا تو گواهی خدا به طهارت در حق فاطمه را ردّ کردی و در عوض گواهی مردم بر ضد او را پذیرفتی همان گونه که حکم خدا ورسولش را رد کردی که فدکی را که در زمان حیاتش قبض کرده بود برای او قرار داد ولی گواهی شخص اعرابی که بر دو پاشنه پایش بول میکند را بر ضدّ حضرت زهرا علیها السلام میپذیری و از او فدک را میگیری و گمان میکنی که ملک مسلمانان است و حال آنکه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: (بینه بر مدعی و قسم بر مدعی علیه است )تو گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله را رد کرده ای که فرمود بینه بر کسی است که ادعا کرده و قسم بر کسی است که بر ضد او ادعا شده است.

مردم سر وصدا کردند و بر ابوبکر اعتراض نمودند و به یکدیگر نظر کرده و گفتند: به خدا سوگند علی بن ابی طالب -علیه السلام- راست میگوید

در این حال بود که حضرت وارد خانه خود شد و سپس فاطمه علیها السلام وارد مسجد شد در حالی که دور قبر پدرش میچرخید و می فرمود...»

ص: 510

هجوم به خانه فاطمه علیها السلام

یکی از ظلم هایی که در حق حضرت زهرا علیها السلام شد مسئلۀ هجوم به خانۀ حضرت بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله برای گرفتن بیعت بود این خبر را نه تنها منابع تاریخی شیعه، بلکه منابع اهل سنت نیز به آن اشاره کرده اند اینک به برخی از روایات آنها اشاره میکنیم

1 - ابوبکر هنگام مرگش :گفت

«وددت انّى لم اكشف بيت فاطمة»؛ «ای کاش حرمت خانه فاطمه را نمیشکستم و در خانه اش را نمیگشودم»

این حدیث را بسیاری از علمای اهل سنت نقل کرده اند؛ از قبیل:

- ابن قتیبه (1)

-یعقوبی (2)

-طبری(3)

ص: 511


1- الامامة والسياسة، ج 1، ص 36.
2- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 137.
3- تاريخ الأمم و الملوک، ج 2، ص 619

- ابن عبدربه اندلسی (1)

- مسعودی (2)

- طبرانی (3)

- جوهری (4)

- ابن عساکر دمشقی (5)

- ابن ابى الحديد (6)

- ذهبی. (7)

- هیثمی (8)

- ابن حجر(9)

- سيوطى. (10)

- متقی هندی(11)

و...

2- یعقوبی می نویسد:

ص: 512


1- عقد الفريد، ج 5، ص 21
2- مروج الذهب، ج 2، ص 301
3- المعجم الكبير، ج 1، ص 62
4- السقيفة و فدک، ص 43
5- تاریخ دمشق، ج30، ص 420
6- شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 46 وج 6، ص 51
7- عهد الخلفاء الراشدین، ص 117 و 118؛ میزان الاعتدال، ج 3، ص 109
8- مجمع الزوائد، ج 5، ص 203
9- لسان المیزان، ج 4، ص 189
10- جامع الاحادیث، ج 13، ص 100 و 101 وج 17، ص 47.
11- كنز العمال، ج 5، ص 631 و 632

«و بلغ ابابكر وعمر أن جماعة من المهاجرين و الانصار قد اجتمعوا مع على بن ابى طالب في منزل فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله فأتوا في جماعة حتى هجموا الدار و خرج على و معه السيف فلقيه عمر، فصارعه ،عمر، فصرعه وكسر سيفه و دخلوا الدار. فخرجت فاطمة فقالت: والله لتخرجنّ او لأكشفن شعرى و لأعجن إلى الله. فخرجوا وخرج من كان في الدار...»؛(1)«به ابوبکر و عمر خبر رسید که گروهی از مهاجران و انصار در منزل فاطمه علیها السلام دختر رسول خدا صلی الله علیه و اله گرد علی بن ابی طالب جمع شده اند. آن دو با گروهی به منزل (آن حضرت) هجوم آوردند. علی با شمشیرش بیرون آمد و با عمر روبه رو گشت. عمر با او درگیر شد...

آنگاه به خانۀ او وارد شدند. فاطمه خارج شد و فرمود: بیرون روید و گرنه به خدا سوگند موهایم را پریشان کرده و به خدا شکوه (نفرین) میکنم به ناچار همگی خارج شدند....»

3- ابن ابی الحدید میگوید: «...عمر با جماعتی آمد... به خانه هجوم آوردند فاطمه فریاد کشید...»(2)

4 - او همچنین نقل میکند:

«و كان خارج البيت مع خالد جمع كثير من الناس، ارسلهم ابوبكر رِدْءاً لهما، ثمّ دخل عمر فقال لعلى قم فبايع. فتلكأ و احتبس فاخذ بيده و قال: قم، فابي ان يقوم فحمله و دفعه كما دفع الزبير، ثمّ امسكهما خالد و ساقهما عمر ومن معه سوقاً عنيفاً و اجتمع الناس ينظرون و امتلأت شوارع المدينة بالرجال ورأت

ص: 513


1- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 126
2- شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 47

فاطمة ما صنع عمر فصرخت و ولولت...»(1)«...بیرون از خانه، جماعت زیادی با خالد بودند ابوبکر آنها را برای تقویت آن دو (خالد وعمر) فرستاده بود. آنگاه عمر وارد شد و به علی علیه السلام :گفت برخیز علی علیه السلام درنگ کرده امتناع ورزيد عمر دستش را گرفت و گفت: برخیز علی علیه السلام خودداری کرد. عمر او را بلند نمود و مانند زبیر او را بیرون کشید خالد آن دو را با طناب بست عمر و همراهانش آن دو را با شدت می کشیدند مردم جمع شده بودند و میگریستند کوچه های مدینه پر از جمعیت شده بود. فاطمه علیها السلام چون اعمال عمر را دید فریاد برآورد و شیون سر داد...».

5 - او همچنین نقل میکند «...جز علی علیه السلام کسی از بیعت خودداری نکرد و به خانه فاطمه علیها السلام پناه جست (آن ها هم) اطرافش را گرفته به زور او را از خانه بیرون کشیدند»

6 - ابو الفداء میگوید:

«انّ ابابكر بعث عمر بن الخطاب الى على ومن معه ليخرجهم من بيت فاطمة - رضي الله عنها - وقال: ان ابو عليك فقاتلهم»؛(2)«ابوبکر، عمر بن خطاب را فرستاد تا علی علیه السلام و کسانی را که گرد او جمع شده بودند از منزل فاطمه بیرون آورد و به او چنین گفت اگر نپذیرفت با آنها بجنگ»

7 ابن شحنه در تاریخ خود نقل میکند

«...أنّ عمر جاء الى بيت على ليحرقه على من فيه، فلقيته فاطمة فقال: ادخلوا فيما دخلت فيه الأمة»(3)«...عمر ،آمد خانه علی علیه السلام را با همه کسانی که در

ص: 514


1- شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 49
2- تاریخ ابی الفداء، ج 2، ص 64
3- تاریخ ابن شحنه در حاشیه کامل ابن اثیر، ج 7، ص 164

آن بودند به آتش بکشد فاطمه او را دید عمر :گفت چیزی را که همۀ امت پذیرفتند پذیرا باشید»

8- بلاذری نقل میکند

«بعث ابوبكر عمر بن الخطاب الى على علیه السلام حين قعد عن بيعته و قال: ائتني به بأعنف العنف فلما اتاه جرى بينهما كلام فقال على: احلب حلباً لك شطره، والله ما حرصك على امارته اليوم الا ليؤثرك غداً»؛(1)1«ابوبکر، عمر بن خطاب را به سوی علی علیه السلام فرستاد چون از بیعت با او سر باز زده بود و به او گفت بی هیچ ملاحظه و نرمش و با کمال خشونت علی را بیاور. چون او را آورد ميان على علیه السلام و عمر مشاجره در گرفت.

على علیه السلام به او فرمود تا میتوانی ،بدوش تو هم سهم میبری به خدا سوگند اشتیاق تو به ولایت و سرپرستی ابو بکر، فقط به سبب این است که فردا تو را امیر سازد».

9 - و نیز به سند دیگر از سلیمان تیمی و ابی عون نقل کرده که گفت

«أن ابابكر ارسل الى على يريد البيعة فلم يبايع فجاء عمرو معه قبس فتلقته فاطمة على الباب فقالت فاطمة يا ابن الخطاب اتراك مُحرقاً على بأبي قال نعم...»(2)«ابوبکر برای بیعت کسی را به سراغ على علیه السلام فرستاد ولی آن حضرت بیعت نکرد عمر با قبضه ای از آتش آمد حضرت فاطمه علیها السلام او را بر در خانه مشاهده کرد و به او فرمود میخواهی در خانه را بر روی من آتش زنی؟ گفت: آری...»

ص: 515


1- انساب الاشراف، ج 2، ص 14.
2- انساب الاشراف، ج 2، ص 12.

بررسی سند حدیث

- بلاذری؛ از مورّخین معروف اهل سنت است که او و کتابش را بسیار مدح کرده اند.

- مدائنی که از راویان این خبر است یحیی بن معین او را با تعبیر ،(ثقه ثقه ثقه) نهایت تمجید را نموده است

و طبرانی او را صدوق معرفی کرده است. (1)

-مسلمة بن محارب زیادی؛ ابن حبّان او را در «الثقات» آورده است و بخاری نیز در «تاریخ الکبیر» از او روایت نقل کرده و دربارۀ او سکوت اختیار کرده است که این به نوبه خود دلالت بر وثاقت او نزد بخاری دارد.(2)

- سلیمان بن طرخان تیمی؛ وی کسی است که احمد بن حنبل يحيى بن معين ،نسائی، عجلی و ابن سعد او را توثیق کرده اند.(3)

- عبدالله بن عون بصری؛ او از رجال صحاح سته بوده و ذهبی ابن سعد و عثمان بن سعید او را توثیق نموده اند(4)

10 - عبد الفتاح عبدالمقصود از نویسندگان مصری می نویسد:

«و هل على ألسنة الناس عقال يمنعها ان تروى قصة حطب، امر بها ابن الخطاب فاحاط بدار فاطمة فيها على و صحبه؟...»؛ «مگر بر دهان های مردم قفل و بند است که داستان هیزمی را بازگو نکنند که به دستور عمر به دور خانه فاطمه ریخته شد در حالی که در آن خانه على واصحاب او بود...».

ص: 516


1- تاریخ ،بغداد ج 12، ص 55 میزان الاعتدال، ج 3، ص 153؛ سیر اعلام النبلاء، ج 10، ص 400
2- قواعد فى علوم الحديث، ص 223؛ التاريخ الكبير، ج 7، ص 387
3- تهذيب التهذيب، ج 4، ص 176
4- همان، ج 5، ص 303

تهدید به آتش زدن خانه فاطمه زهرا علیها السلام

عمر بن خطاب نه تنها به خانه حضرت زهرا علیها السلام هجوم برد و باعث اذیت و آزار آن حضرت و اهل بیتش گردید بلکه اهل خانه را نیز تهدید به آتش زدن خانه با هر کس که در آن است نمود. اینک به چند روایت در این زمینه اشاره میکنیم

روایت اول

ابن ابی شیبه از محمد بن بشر و او از عبدالله بن عمر و او از زید بن اسلم و او از پدرش اسلم نقل کرده که گفت:

«انه حين بويع لابي بكر بعد رسول الله صلی الله علیه و آله كان على والزبير يدخلان على فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله فيشاورونها و يرتجعون في امرهم، فلما بلغ ذلك عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة فقال: يا بنت رسول الله صلی الله علیه و آله!

«و الله ما من احد احب الينا من ابيك و ما من احد احب الينا بعد ابيك منك، و ايم الله ما ذاك بمانعى إن اجتمع هؤلاء النفر عندك ان امرتهم ان يحرق عليهم

ص: 517

البیت...»(1)«هنگامی که بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله با ابوبکر بیعت شد علی وزبير وارد بر خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله شده و با او مشورت کرده و در امرشان به آن حضرت رجوع میکردند چون خبر به عمر بن خطاب رسید آمد و وارد خانه فاطمه شد و گفت: ای دختر رسول خدا به خدا سوگند هیچ کس نزد ما محبوب تر از پدر تو نبوده و نیز هیچ کس بعد از پدرت از تو نزد ما محبوب تر نیست به خدا سوگند این مسأله مرا مانع نمیشود که اگر آن چند نفر نزد تو اجتماع کردند دستور دهم تا همه را در خانه ات بسوزانند.»

سند حدیث

1 - محمد بن بشر بن فرافصه بن مختار ،عبدی از راویان بخاری و مسلم و ابوداود و ترمذی و نسایی و ابن ماجه است که ذهبی او را ثبت دانسته و ابو داود او را حافظ ترین راویان کوفه دانسته و ابن حجر او را ثقه حافظ معرفی کرده است.(2)

2 - عبيد الله بن عمر بن حفص بن عاصم بن عمر بن خطاب ذهبی او را فقیه ثبت و ابن حجر ثقة ثبت معرفی کرده است.(3)

3- زید بن اسلم قرشی ،عدوی ابواسامه ابن حجر او را ثقه عالم معرفی کرده اند.(4)

4 - اسلم قرشی ،عدوی ابو خالد مولی عمر بن الخطاب است که بخاری و مسلم و ابوداود و نسایی و ترمذی و ابن ماجه از او روایت نقل کرده و عجلی و ابوزرعه و ابن حجر عسقلانی او را توثیق نموده اند. (5)

ص: 518


1- المصنف ابن ابی شیبه، ج 7، ص 432 ترجمه 37045
2- الكاشف، ج 2، ص 59؛ تقريب التهذيب، ج 1، ص 469 .
3- الكاشف، ج 1، ص 586؛ تقريب التهذيب، ج 1، ص 373.
4- تقريب التهذيب، ج 1، ص 222
5- تهذيب الكمال، ج 2، ص 530 تقريب التهذيب، ج 1، ص 104.

روایت دوم

طبری از ابن ،حمید و او از جریر و او از مغیره و او از زیاد بن کلیب نقل کرده که گفت

«اتى عمر بن الخطاب منزل عليّ و فيه طلحة و الزبير و رجال من المهاجرين فقال: والله لأحرقن عليكم او تخرجن الى البيعة. فخرج عليه الزبير مصلتاً السيف، فعثر فسقط السيف من يده، فوثبوا عليه فاخذوه»،(1)«عمر بن خطاب به منزل علی آمد در حالی که در آن طلحه و زبیر و مردانی از مهاجران بودند و گفت به خدا سوگند خانه را با شما به آتش میکشم مگر آن که به جهت بیعت با من خارج شوید زبیر بر او خارج شد در حالی که شمشیر خود را کشیده بود و ناگهان بر زمین خورد و شمشیر از دستش افتاد آنان بر او حمله ور شده و او را گرفتند»

سند حدیث

1 - محمد بن حمید ابو عبد الله ،حافظ از راویان ابو داود و ترمذی و ابن ماجه است که یحیی بن معین او را توثیق نموده است.(2)

ابوزرعه درباره او میگوید

«من فاته ابن حميد يحتاج ان ينزل فى عشرة آلاف حدیث»؛(3)«کسی که ابن حمید از دست او برود باید از ده هزار حدیث دست بکشد.»

ص: 519


1- تاریخ طبری، ج 2، ص 233
2- تهذيب الكمال، ج 25، ص 100 و 101؛ تاریخ الاسلام ذهبی، ج 18، ص 425 لسان المیزان، ابن حجر، ج 7، ص 492، ح 5741
3- تهذيب الكمال، ج 25، ص 100 و 101

عبدالله بن احمد بن حنبل میگوید

«سمعت أبی يقول: لايزال بالرى علم مادام محمد بن حمید حیا»؛(1) «از پدرم شنیدم که میگفت تا محمد بن حمید در ری زنده است علم موجود میباشد»

2 - مقصود از جریر در این جا جریر بن عبدالحمید است (متوفی سنه 188 هجری) که میتواند شیخ محمد بن حمید باشد نه جریر بن حازم و او از رجال بخاری و مسلم و ابوداود و نسایی و ترمذی و ابن ماجه میباشد که ابن سعد او را ثقه وكثير العلم معرفی کرده و عجلی و ابن حجر او را ثقه دانسته اند.(2)

ذهبی درباره او میگوید

«الحافظ الحجة... رحل اليه المحدثون لثقته وحفظه و سعة علمه»(3)؛ «حافظ حجت ... که محدثان به جهت وثاقت و حافظه و وسعت علمش به سوی او کوچ نموده اند»

3 - مغيرة بن مقسم ضبی او که از راویان بخاری و مسلم و ابوداود و نسایی و ترمذی و ابن ماجه است ابن ابی حاتم و عجلی و ابن حجر او را توثیق کرده اند.(4)

تنها اشکال او آن است که گفته شده که او اهل تدلیس بوده است در حالی که می توان در پاسخ آن گفت:

اولاً: ابو داود او را مدلس ندانسته است. (5)

ص: 520


1- همان.
2- الطبقات الكبرى، ابن سعد، ج 7، ص ،381، دار صادر، بيروت؛ معرفة الثقات، عجلی، ج 1، ص 267؛ تقريب التهذيب، ج 1، ص 158
3- تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 271 و 272
4- تهذيب الكمال، ج 28، ص 400؛ تقريب التهذيب، ج 2، ص 208.
5- طبقات المدلسین ابن حجر عسقلانی، ص 46 مكتبة المنار، عمان، 1403

ثانياً: بر فرض ارسال حدیثش او مطابق تصریح عجلی از ابراهیم ارسال داشته ولی در این حدیث مغیره از زیاد بن کلیب تمیمی روایت کرده است.

ثالثاً: عجلی گفته مغیره کسی بود که هر گاه در حدیث توقف میکرد خبر میداد که از کجا شنیده است.(1)

4 - زیاد بن کلیب تمیمی ،حنظلی او از رجال مسلم و ابوداود و ترمذی و نسایی است که ذهبی او را حافظ متقن، و ابن حجر او را ثقه معرفی کرده اند(2)

لذا می توان این حدیث را نیز صحیح و بدون اشکال نامید.

روايت سوم

ابن قتیبه نقل میکند

«قال: والذي نفس عمر بيده لتخرجن او لأحرقتها على من فيها. فقيل له: يا ابا حفص إن فيها فاطمة ؟ فقال: وان»(3)«...عمر گفت قسم به کسی که جان عمر به دست او است یا خارج میشوید یا خانه را با هر که در آن است به آتش می کشم به او گفتند ای ابا فحص در آن خانه فاطمه هست گفت: گرچه فاطمه باشد.»

روایت چهارم

بلاذری و دیگران از ابن عون نقل کرده اند

«ان ابابكر ارسل الى على علیه السلام يريد البيعة، فلم يبايع. فجاء عمر ومعه قبس

ص: 521


1- تهذيب الكمال، ج 28، ص 400.
2- الكاشف، ج 1، ص412؛ تقريب التهذيب، ج 1، ص 220.
3- الامامة و السياسة، ج 1، ص 30 اعلام النساء، ج 4، ص 114

فتلقته فاطمة على الباب فقالت فاطمة يا ابن الخطاب اتراك محرقاً على بابي؟ قال: نعم، و ذلك اقوى فيما جاء به ابوك»(1)«...ابوبکر افرادی را به سراغ على علیه السلام فرستاد تا بیعت ،کند ولی او بیعت نکرد عمر با قبضه ای از آتش آمد فاطمه او را نزد درب خانه دید به او فرمود: ای فرزند !خطاب آیا تو را در حال آتش زدن خانه ام میبینم؟ گفت آری این بهترین کار برای تقویت دین پدر توست»

روایت پنجم

ابن ابی الحدید نقل میکند

«لما تأخروا عن بيعة ابى بكر فانّه احضر الحطب ليحرق عليهم الدار»؛(2) «...چون بنی هاشم از بیعت با ابوبکر خودداری کردند عمر بن خطاب هیزمی فراهم ساخت تا خانه را به رویشان آتش زند»

روایت ششم

ابن قتیبه و دیگران نقل کرده اند:

«انّ ابابكر تفقد قوماً تخلّفوا عن بيعته عند على علیه السلام فبعث اليهم عمر، فجاء فناداهم و هم في دار على علیه السلام فابوا ان يخرجوا، فدعا بالحطب و قال: و الذى نفس عمر بيده لتخرجن او لأحرقتها على من فيها. فقيل له: يا اباحفص ان فيها فاطمة؟! فقال وان»؛(3)«ابوبكر، جویای کسانی شد که از بیعت او سرباز زده

ص: 522


1- انساب الاشراف، ج 2، ص 12؛ العقد الفريد، ج 5، ص 13؛ شرح ابن ابی الحدید، ج 20، ص 147
2- شرح ابن ابی الحدید، ج 20، ص 147
3- الامامة والسياسة، ج 1، ص 30 اعلام النساء، ج 4، ص 114؛ السقيفة و الخلافة، ص 14

نزد علی علیه السلام بودند عمر را به سراغشان فرستاد عمر آنان را که در خانه على علیه السلام بودند فرا خواند ولی آنان از بیرون آمدن امتناع ورزیدند عمر هیزم خواست و گفت قسم به کسی که جان عمر به دست اوست خارج می شوید یا خانه را با هر که در آن است میسوزانم به او گفتند ای ابا فحص فاطمه در آن است گفت: گرچه فاطمه باشد».

روایت هفتم

ابوبکر جوهری نقل میکند:

«فاتاهم عمر ليحرق عليهم البيت، فخرج اليه الزبير بالسيف وخرجت فاطمة علیها السلام تبكی و تصيح فنهنهت من الناس»(1) «...عمر آمد تا خانه را بر آنان آتش زند زبیر با شمشیرش بیرون آمد فاطمه علیها السلام گریان و فریادکنان بیرون آمد و از مردم شکوه سر داد».

روایت هشتم

شهرستانی در ترجمه «نظام» نقل کرده که گفت:

«و كان يصيح: احرقوا دارها بمن فيها، وما كان فى الدار غير على وفاطمة و الحسن و الحسين»؛(2) «...عمر فریاد میزد خانه را بر هر که در آن است به آتش کشید با آن که در خانه کسی جز على فاطمه حسن وحسين علیهم السلام نبود»

ص: 523


1- السقیفه و فدک ص 53
2- الملل و النحل، ج 1، ص 57

روایت نهم

ابی الفداء نقل میکند

«ان ابابكر بعث عمر بن الخطاب الى على ومن معه ليخرجهم من بيت فاطمة - رضي الله عنها - وقال: ان ابوا عليك فقاتلهم فاقبل عمر بشيء من نار على ان يضرم الدار ، فلقيته فاطمة - رضى الله عنها - وقالت الى اين يابن الخطاب؟ أجنت لتحرق دارنا؟ قال: نعم او تدخلوا فيما دخل فيه الأمة...»؛(1)«ابوبكر، عمر بن خطاب را به سراغ علی علیه السلام و کسانی که با او بودند فرستاد تا آنها را از خانه فاطمه بیرون سازد و به او گفت اگر نپذیرفتند با آنها بجنگ!! عمر با پاره ای ،آتش راهی ،شد تا خانه را آتش زند فاطمه او را دید و فرمود به کجا می روی ای پسر خطاب!؟ آیا آمده ای خانه ما را آتش بزنی؟ گفت آری مگر آن که با امت هماهنگ شوید و با ابوبکر بیعت کنید...»

روایت دهم

ابو جعفر نقیب در ردّ جوینی میگوید:

«فكيف صار هتك ستر عائشة من الكبائر التى يجب معها التخليد في النار و البرائة من فاعله ومن أوكد عرى الايمان وصار کشف بيت فاطمة و الدخول عليها منزلها وجمع حطب ببابها وتهدّدها بالتحريق من أوكد عرى الدين ...»(2).«پس چگونه است که هتک عایشه از گناهان کبیره گشته، فاعل آن مخلّد در

ص: 524


1- تاریخ ابی الفداء، ج 2، ص 64
2- شرح ابن ابی الحدید، ج 20، ص 16 و 17.

آتش و تبری است و بیزاری از عامل آن از مؤکدترین پایه های ایمان شمرده می شود ولی هتک حرمت خانه فاطمه علیها السلام و ورود به آن و انباشتن هیزم نزد در آن و تهدید به آتش زدن مؤکدترین پایه های ایمان نیست؟!».

ص: 525

آوردن آتش به جهت آتش زدن خانه فاطمه علیها السلام

احمد بن یحیی بغدادی بلاذری (متوفی 279 ه) در کتاب «انساب الأشراف» از مدائنی و او از مسلمة بن محارب و او از سلیمان ،تیمی و او از ابن عون نقل کرده که گفت:

«انّ ابابكر ارسل الى علی علیه السلام يريد البيعة، فلم يبايع، فجاء عمر و معه فتيلة فتلقته فاطمة على الباب فقالت فاطمة يابن الخطاب اتراك محرقاً على بابي؟ قال: نعم، وذلك اقوى فيما جاء به ابوك»؛(1)«ابوبکر کسی را نزد علی علیه السلام فرستاد و از او خواست تا با او بیعت کند ولی علی بیعت نکرد. عمر آمد در حالی که همراه او مشعلی از آتش بود فاطمه به سوی او کنار درب خانه آمد و فرمود: ای پسر خطاب آیا میخواهی درب خانه را بر روی من بسوزانی؟ عمر :گفت آری و این بهترین کاری است که برای اسلامی که پدرت آورده لازم است».

سند حديث

1 - بلاذری کسی است که بسیاری از رجالیین و علمای اهل سنت او را تمجید کرده اند.

ص: 526


1- انساب الاشراف، ج 1، ص 586

ذهبی دربارۀ او میگوید

«البلاذري، العلامة الأديب المصنف ابوبكر، احمد بن يحيى بن جابر البغدادي ،البلاذري، الكاتب، صاحب التاريخ الكبير»؛(1)«بلاذری، علامه، ادیب، ،مصنف ابوبكر، احمد بن يحيى بن جابر بغدادی ،بلاذری، نویسنده، صاحب تاريخ كبير».

و نیز درباره او از حاکم نقل میکند:

«كان واحد عصره في الحفظ. و كان ابو على الحافظ و مشايخنا يحضرون وعظه، يفرحون بما يذكره على رؤوس الملأ من الأسانيد، ولم أرهم قط غمزوه»؛(2)«او یکتایی در عصر خود در حفظ احادیث بود. ابو علی حافظ و مشایخ ما در مجلس وعظ او حاضر میشدند و از آنچه در بین جماعت اساتید میگفت شاد میگشتند و هرگز ندیدم آنان را که به او اعتراض کنند. »

ابن کثیر از ابن عساکر نقل کرده که درباره او میگوید:

«كان اديباً، ظهرت له كتب جیاد»(3)او ادیبی بود که از ناحیه اش کتابهای خوبی به طبع رسیده است.»

2 - علی بن محمد بن عبدالله معروف به مدائنی او کسی است که خطیب بغدادی او را ثقه دانسته و یحیيى بن معين او را ثقة ثقة ثقة معرفی نموده است(4)

ذهبی دربارۀ او میگوید:

ص: 527


1- سیر اعلام النبلاء، ج 13، ص 162
2- تذكرة الحفاظ، ج 3، ص 892 ترجمه رقم 860
3- البداية والنهاية، ج 11، ص 69 حوادث سال 279
4- تاریخ بغداد، ج 12، ص 55 دار الكتب العلمية، بيروت لسان المیزان، ج 4، ص 253، مؤسسة الاعلمی، بیروت؛ سیر اعلام النبلاء، ج 10، ص 401

«العلامة، الحافظ، الصادق، ابوالحسن علی بن محمد بن عبدالله بن ابي يوسف المدائنى الاخبارى نزل بغداد، و صنف التصانيف، و كان عجباً في معرفة السير و المغازى و الأنساب و ايام العرب مصدقاً فيما ينقله، عالى الإسناد. قال يحيى بن معين: ثقة ثقة ثقة»؛(1)«علامه ،حافظ صادق، ابوالحسن علی بن محمد بن عبدالله بن ابی یوسف مدائنی اخباری ساکن بغداد او دارای تصنیفاتی است و در شناخت سیره و غزوات و انساب و ايام عرب عجیب بوده و آنچه نقل میکند تصدیق شده و دارای سند عالی بوده است یحیی بن معین گفته او ثقة ثقه ثقه است.

3- مسلمة بن محارب، او کسی است که ابن حبان او را توثیق نموده است.(2)

4 - سلیمان بن طرخان تیمی که از رجال بخاری و مسلم و ابو داود و ترمذی و نسایی و ابن ماجه است او را ابن حجر (3)، و احمد بن حنبل و ابن معین و نسایی و عجلی توثیق کرده اند(4)

5 - عبد الله بن عون بن ارطبان مزنی ،بصری او کسی است که ذهبی او را یکی از اعلام (5)و ابن حجر او را ،ثقه ،ثبت فاضل معرفی کرده اند(6)

لذا این روایت از حیث سند صحیح میباشد.

ص: 528


1- سیر اعلام النبلاء، ج 10، ص 401
2- الثقات، ابن حبان، ج 7، ص 490
3- تقريب التهذيب، ج 1، ص 252
4- تهذيب التهذيب، ج 4، ص 201 و 202، رقم 341
5- الكاشف، ج 1، ص 582
6- تقريب التهذيب، ج 1، ص 520

سوزاندن درب خانه فاطمه علیها السلام

مقاتل بن عطیه نقل میکند

«انّ ابابکر بعد ما اخذ البيعة لنفسه من الناس بالارهاب و السيف و التهديد و القوة ارسل عمراً و قنفذاً و خالد بن الوليد و اباعبيدة الجراح و جماعة أخرى - من المنافقين - الى دار على و فاطمة علیهما السلام و جمع عمر الحطب على باب بيت فاطمة... واحرق الباب بالنار. و لمّا جاءت فاطمة خلف الباب لتردّ عمر و حزبه ، عصر عمر فاطمة حتى اسقطت جنينها و نبت مسمار الباب في صدرها»؛ (1)«پس از آن که ابوبکر با زور و تهدید برای خودش بیعت از مردم گرفت عمر و قنفذ وجماعتی را به سوی منزل على وفاطمه علیهما السلام فرستاد. عمر نزد در خانه فاطمه هیزم هایی را گرد آورد و در را سوزاند چون فاطمه پشت در آمد تا عمر و يارانش را برگرداند عمر فاطمه را پشت در چنان فشار داد که جنین او سقط شد میخ در سینه اش فرو نشست و فاطمه مجروح بر زمین افتاد و همواره چنین بود تا از دنیا رحلت نمود»

ص: 529


1- مؤتمر علماء ،بغداد ص 63

این عمل از عمر بن خطاب با دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله هیچ بعید به نظر نمی رسد؛ زیرا او کسی بود که در عصر جاهلیت تعدادی از دختران خود را زنده به گور کرده بود.

امام نووی میگوید

«روی ان عمر قال: يا رسول الله! انى وأدت فى الجاهلية. فقال النبي: اعتق بكلّ موؤدة رقبة»؛(1)«روايت شده که عمر :گفت ای رسول خدا! من در جاهلیت دخترانم را زنده به گور کرده ام؟ حضرت فرمود به جای هر دختری که زنده به گور کردهای یک بنده آزاد کن »

آرزوی ابوبکر

طبری میگوید: حدیث کرد ما را يونس بن [عبد] الأعلی، گفت: حدیث کرد ما را يحيى بن عبدالله بن بکیر گفت حدیث کرد ما رالیث بن سعد :گفت حدیث کرد ما را علوان بن صالح بن کیسان از عمر بن عبدالرحمن بن عوف از پدرش

«انه دخل على ابى بكر الصديق - رضی الله عنه - في مرضه الذي توفى فيه... قال ابوبكر - رضی الله عنه - اجل انى لا أسى على شيء من الدنيا الا على ثلاث فعلتهن: وددت انى تركتهن، وثلاث تركتهن وددت أنّى فعلتهنّ، وثلاث وددت أنى سألت عنهن رسول الله صلی الله علیه و آله.

فاما الثلاث اللاتى وددت أنّى تركتهن فوددت انى لم اكشف بيت فاطمة في شيء و ان كانوا قد غلقوه على الحرب»،(2)«عبدالرحمن بن عوف در مرض ابوبکر که در آن وفات یافت بر او وارد شد.... ابوبکر :گفت آری من بر هر چیز از

ص: 530


1- المجموع، ج 19، ص 187 و 189؛ الخلاف، ج 5، ص 323 .
2- تاریخ طبری، ج 2، ص 619و 620 مؤسسه اعلمی، بیروت

دنیا تأسف نمیخورم جز بر سه کاری که انجام داده ام و دوست داشتم که آنها را ترک میکردم و سه کاری که ترک کرده ام و دوست داشتم که انجام می دادم وسه کاری که دوست داشتم دربارۀ آنها از رسول خدا سؤال می کردم

اما آن سه کاری که دوست داشتم ترک کرده بودم دوست داشتم که من هتک حرمت خانه فاطمه نمیکردم گرچه با اعلام جنگ درب خانه را بر خود می بستند...»

راویان حدیث از علمای اهل سنت

1 - ابو عبید در کتاب «الاموال».(1)

2 - ابن قتیبه دینوری در کتاب «الامامة والسياسة».(2)

3- یعقوبی در کتاب «تاریخ یعقوبی».(3)

4 - طبری در کتاب «تاریخ الامم و الملوک».(4)

5 - ابن عبد ربه اندلسی در کتاب «العقد الفريد».(5)

6- مسعودی در کتاب «مروج الذهب».(6)

7- طبرانی در کتاب «المعجم الكبير».(7)

ص: 531


1- الاموال، ج 1، ص 304
2- الامامة و السياسة، ج 1، ص 24
3- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 24
4- تاریخ طبری، ج 2، ص 619 و 620
5- عقد الفريد، ج 4، ص 250.
6- مروج الذهب، ج 2، 301 و 302
7- المعجم الكبير، ج 1، ص 62

8- ابن عساکر در کتاب «تاريخ مدينة دمشق».(1)

9- ضياء الدین مقدسی حنبلی در کتاب «الأحاديث المختارة».(2)

10 - متقی هندی در کتاب «کنز العمال».(3)

توثیق سند حدیث

1 - یونس بن عبدالاعلی از راویان مسلم و نسایی و ابن ماجه بوده و ذهبی و ابن حجر او را توثیق کرده اند.(4)

2 - يحيى بن عبدالله از راویان بخاری و مسلم و ابن ماجه است و ذهبی او را حافظ صدوق دانسته و ابن حجر و خلیلی و ابن قانع نیز او را ثقه دانسته اند.(5)

3- ليث بن سعد بن عبدالرحمن ،فهمی از راویان بخاری و مسلم و ابوداود و ترمذی و نسایی و ابن ماجه است و ابن حجر و ذهبی او را توثیق کرده و او را امام ثبت فقیه نیز دانسته اند.(6)

4 - علوان بن داود بجلی او مورد توثیق ابن حبان قرار گرفته است. (7)

و ابن حبان کسی است که ذهبی او و کتابش را چشمۀ معرفت به ثقات معرفی کرده است. (8) او اگرچه به تساهل در توثیق متهم شده ولی سیوطی در جواب از آن میگوید:

«و ما ذكر من تساهل ابن حبان ليس بصحيح؛ فان غايته ان يسمى الحسن

ص: 532


1- تاريخ مدينة دمشق، ج30، ص 417 و 418
2- الاحاديث المختارة ، ج 10، ص 90-88
3- كنز العمال، ج 5، ص 631
4- الكاشف، ذهبی، ج 2، ص 369؛ تقریب التهذیب، ج 1، ص 613
5- تهذيب التهذيب، ج 11، ص 208
6- الكاشف، ج 2، ص 151؛ تقريب التهذيب، ج 1، ص 464
7- كتاب الثقات، ج 8 ص 526
8- كتاب الموقظة، ص 79

ضعيفاً؛ فان كان نسبته الى التساهل باعتبار وجدان الحسن في كتابه فهى مشاحة في الاصطلاح...»؛(1) «و آنچه از تساهل ابن حبان ذکر شده صحيح نیست؛ زیرا نهایت آن این است که حسن را صحیح نام نهاده باشد؛ حال اگر نسبت دادن او به تساهل به جهت یافت شدن حسن در کتاب اوست در این صورت مشکلی در اصطلاح نمیباشد...»

آری عقیلی و ذهبی و ابن حجر او را (منکر الحديث) معرفی کرده اند، ولی نمیتوان عنوان (منکر الحدیث) را موجب ضعف حدیث دانست؛ چرا که این اصطلاح گاهی بر راوی ثقه نیز اطلاق شده است.

ذهبی در ترجمۀ احمد بن عتاب مروزی میگوید

«ماكل من روى المناكير يضعف»؛ (2)«این طور نیست که هر کس روایات منکر ذکر کند تضعیف شود».

ابن حجر در ترجمۀ حسین بن فضل بجلی میگوید:

«فلو كان كلّ من روى شيئاً منكراً استحق ان يذكر في الضعفاء لما سلم من المحدثین احد»؛(3) «اگر هر کس که روایات منکر را ذکر میکند مستحق آن باشد که در زمره ضعفا باشد هیچ یک از محدثان سالم نخواهند ماند».

وانگهی بخاری در صحیحش از افرادی که متهم به منکر الحدیث اند روایت نقل کرده است از قبیل حسان بن حسان و احمد بن شبيب بن سعيد حبطى و عبد الرحمن بن شریح مغافری و داود بن حصین مدنی و.... (4)

ص: 533


1- تدريب الراوى، سیوطی، ج 1، ص108.
2- میزان الاعتدال، ج 1، ص 118.
3- لسان الميزان، ج 2، ص 308
4- ر.ک: مقدمة فتح الباری

5 - صالح بن کیسان او از راویان بخاری و مسلم و ابوداود و ترمذی و نسایی و ابن ماجه ،است و ذهبی او را توثیق و ابن حجر او را ،ثقه ثبت و فقیه معرفی کرده اند. (1)

6 - عمر بن عبدالرحمن بن عوف از رجال ابو داود بوده و ابن حبان او را توثیق کرده و ابن حجر او را مقبول دانسته است. (2)

7- عبد الرحمن بن عوف از صحابه است که اهل سنت تمام صحابه را عادل می دانند

در نتیجه میتوان سند این روایت را صحیح دانست. وانگهی «ضیاء مقدسی» درباره این حدیث میگوید

«هذا حديث حسن عن أبی بكر»؛ (3)«ین حدیث حسن است از ابوبکر»

و نیز «ابن تیمیه»اصل قصه را به طور ضمنی تصدیق کرده و در صدد توجیه برآمده آنجا که میگوید:

«و غاية ما يقال: انه كبس البيت لينظر هل فيه شيء من مال الله الذي يقسمه و ان يعطيه لمستحقه...»؛(4)«نهایت چیزی که میتوان گفت این که او به خانه حضرت هجوم برد تا ببیند آیا در آن چیزی از مال خدا هست که باید تقسیم کند و به مستحق برساند...».

حسن بن فرحان مالکی از نویسندگان اهل سنت نیز در این باره میگوید:

«و لكن حزب على كان اقل عند بيعة عمر منه عند بيعة ابی بكر الصديق، نظراً لتفرقهم الأول عن عليّ بسبب مداهمة بيت فاطمة في اول عهد ابي بكر، و اكراه

ص: 534


1- الكاشف، ج 1، ص 498؛ تقريب التهذيب، ج 1، ص 273
2- الثقات، ج 5، ص 146؛ تقريب التهذيب، ج 1، ص 415
3- الأحاديث المختارة، ج 10، ص 90-88
4- منهاج السنة، ج 8 ص 291.

بعض الصحابة الذين كانوا مع على على بيعة ابى بكر، فكانت لهذه الخصومة و المداهمة - و هي ثابتة باسانيد صحيحة - ذكرى مؤلمة لا يحبون تكرارها»(1)

«ولی حزب علی هنگام بیعت با عمر از حزب او هنگام بیعت با ابوبکر کمتر بوده اند؛ به جهت تفرقه اولی که از علی -علیه السلام- به جهت هجومی که به خانه فاطمه در اول خلافت ابوبکر شد و این که برخی از صحابه ای که همراه با على -علیه السلام-بودند بر بیعت با ابوبکر اکراه شدند پس این خصومت وقصد تعرّض -که با سندهای صحیح ثابت شده -یادآور درد و مصیبتی است که نمی خواهند تکرار شود»

او در حاشیه کتاب می نویسد:

«كنت اظن المداهمة مكذوبة لا تصح حتى وجدت لها اسانيد قوية منها ما اخرجه ابن ابي شيبة فى (المصنف) »؛(2)«من از سابق گمان میکردم که قصد هجوم [به خانه حضرت زهرا علیها السلام] دروغ بوده و صحیح نمی باشد، تا آن که برای آن سندهای قوی یافتم که از جمله آنها روایتی است که ابن ابی شیبه آن را در کتاب (المصنف) نقل کرده است.»

ص: 535


1- قرائة فى كتب العقائد، ص 52
2- همان

سقط جنين!!

1 - جوینی به سندش از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود: «و اما ابنتى فاطمة... و انّى لما رأيتها ذكرت ما يصنع [بها] بعدى، كأنی بها وقد دخل الذلّ بيتها... و كسر جنبها و أسقطت جنينها... و خلّد في نارك من ضرب جنبها حتى القت ولدها، فتقول الملائكة عند ذلك آمين»(1)«...دخترم فاطمه... چون او را میبینم به یاد چیزهایی میافتم که پس از من بر او روا میدارند، گویا او را میبینم که ذلّت به خانه اش ،وارد پهلویش شکسته جنین او سقط شده است.... [بار خدایا ] کسی را که به پهلوی او زد آن چنان که فرزندش را سقط کرد در آتش جاودان ساز در این حال است که ملائکه میگویند: آمین»

2- شهرستانی در شرح حال نظام میگوید:

«ان عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتى القت الجنين من بطنها، و كان يصيح احرقوا دارها بمن فيها و ما كان في الدار غير على و فاطمة و الحسن و الحسين»؛(2)

ص: 536


1- فرائد السمطين، ج 2، ص 35
2- الملل و النحل، ج 1، ص 57

«روز بیعت عمر به شکم فاطمه چنان ضربه ای زد که جنین از شکم افتاد او فریاد میکشید که خانه را با هر که در آن است بسوزانید با آن که در آن خانه جز على فاطمه حسن و حسین کسی دیگر نبود».

3- ابن ابی الحدید میگوید

«انّه حين قرأ على شيخه ابى جعفر النقيب قصة زينب وهبار الأسود فقال النقيب اذا كان رسول الله اباح دم هتار بن الاسود؛ لأنّه روّع زينب فالقت ذا بطنها، فظهر الحال لو كان حيّاً لأباح دم من روّع فاطمة حتى القت ذا بطنها»(1)

«چون بر استاد خود ابو جعفر نقیب ماجرای زینب و هبار اسود را نقل کردم نقیب گفت اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله خون هبار اسود را به سبب این که زینب را ترساند وسبب سقط جنين او شد، مباح کرد، بسیار روشن است که اگر پیامبر صلی الله علیه و اله زنده بود خون آن که فاطمه را چنان ترساند که فرزندش سقط گردید نیز مباح اعلام میکرد

4 - ذهبی در شرح حال احمد بن محمد بن سرى بن يحيی بن ابی دارم چنین آورده است: «محمد بن احمد بن حماد کو فی حافظ پس از آنکه تاریخ وفات او را ذکر می کند چنین میگوید او همواره در راه راست قدم میگذاشت، لیکن در آخر عمرش بیشترین چیزی که بر او خوانده میشد مطاعن بود روزی نزد او بودم که مردی برایش چنین روایت میکرد عمر چنان با لگد به سینه فاطمه زد که محسن را سقط کرد».(2)

5 - مقاتل بن عطیه میگوید: چون فاطمه پشت در آمد تا عمر و حزبش را

ص: 537


1- شرح ابن ابی الحدید، ج 14، ص 193
2- میزان الاعتدال، ج 1، ص 139؛ لسان المیزان، ج 1، ص 268؛ سیر اعلام النبلاء، ج 15، ص 578

برگرداند، او فاطمه را پشت دیوار در چنان فشار داد که جنینش سقط شد و میخ در به سینه اش نشست.(1)

6 - ابن قتیبه نقل میکند:

«ان محسناً فسد من زخم قنفذ العدوى»؛(2)«محسن از فشار شدید قنفذ عدوی سقط شد».

7 - صفدی از نظام نقل کرده که میگوید:

«انّ عمر ضرب بطن فاطمة علیها السلام يوم البيعة حتى القت المحسّن من بطنها»؛(3) «همانا عمر در روز بیعت چنان بر شکم فاطمه زد که محسن را از شکمش سقط کرد.»

8- حموئی نیز به سند خود از ابن عباس نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه و اله در ضمن حدیثی فرمود:

«...اللهم العن من ظلمها و عاقب من غصبها، و ذلل من اذلّها، و خلّد في نارك من ضرب جنبها حتى القت ولدها فتقول الملائكة عند ذلك: آمين»(4)«...بار خدایا هر کس بر او [فاطمه ] ظلم کرد او را از رحمت خود دور کن، و هر کس او را خوار کرد ذلیل گردان و در آتش جهنم خالد گردان هر کس را که بر پهلوی او زد تا فرزندش را سقط نمود ملائکه در این موقع است که میگویند:آمین».

ص: 538


1- موتمر علماء ،بغداد ص 63
2- مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 358، به نقل از کتاب المعارف
3- الوافی بالوفيات، ج 6، ص 17
4- فرائد السمطين، ج 2، ص 35

9 - مسعودی میگوید :

«و ضغطوا سيدة النساء بالباب حتى اسقطت محسّناً»؛(1)«بهترین زنها را پشت در چنان فشار دادند که فرزندش محسن را سقط نمود.»

اختلاف اهل سنت دربارهٔ حضرت محسن علیه السلام

اهل سنت درباره حضرت محسن علیه السلام اختلاف نظر دارند؛

1 - برخی از او ذکری به میان آورده ولی سخن از ولادت یا ساقط شدن او نگفته اند.

2 - برخی ذکری از او به میان آورده و تصریح نموده اند که او در کودکی از دنیا رفته است

3- برخی نیز او را نام برده و تصریح کردند که سقط شده است.

على جلال حسینی مصری مینویسد:

«مُحَسِّن - بضم الميم و فتح الحاء و كسر السين مشدّدة - وقد روّينا في اول هذا الكتاب انّه لمّا ولد سمّاه جده رسول الله محسّناً وهو الصحيح. وقال بعضهم: انه كان سقطاً»؛(2) «محسّن به ضمّ ميم وفتح حاء وكسر سين مشدّد، وما در اول این کتاب روایت کردیم این که او چون متولد شد جدش رسول خدا او را محسن نامید و این همان قول صحیح است و برخی گفته اند او سقط شد».

صبّان در کتاب «اسعاف الراغبین»مینویسد:

«محسن ادرج سقطاً»؛(3) «محسن ساقط شد».

ص: 539


1- اثبات الوصية، ص 143
2- مقتل الحسين و ما یتعلق به و نساؤه و اولاده ص 115-117
3- اسعاف الراغبين، ص 63

احمد بن محمد قسطلانی در کتاب «المواهب اللدنية»می نویسد:

«مات محسّن صغيراً»؛(1)«محسن در کودکی از دنیا رحلت نمود.»

ابن اثیر در کتاب «اسد الغابة»مینویسد:

«توفّى المحسّن صغيراً»؛(2)«محسن در کودکی رحلت نمود.»

حضرت محسن علیه السلام از اولاد حضرت على وفاطمه علیهما السلام

بسیاری از اهل سنت حضرت محسن علیه السلام را از اولاد حضرت علی و فاطمه علیهما السلام دانسته اند. اینک به اسامی تعدادی از آنها اشاره میکنیم؛

1 - محمد بن اسحاق (ت 151 ه) در کتاب «السير والمغازى».(3)

2 - محمد بن سعد (231 ه) در کتاب «الطبقات الکبری.»(4)

3-احمد بن حنبل (ت 241 ه) در کتاب «المسند».(5)

4- محمد بن اسماعیل بخاری (ت 256ه) در کتاب «الادب المفرد»(6)

5- ابن قتیبه (ت 276 ه) در کتاب «المعارف».(7)

6 - بلاذری (ت279 ه) در کتاب «انساب الأشراف».(8)

7 - ابن حبان بستی (ت354ه) در کتاب «الثقات»و «السيرة النبوية»و «اخبار الخلفاء».(9)

ص: 540


1- المواهب اللدنية، ج 1، ص 258
2- اسد الغابة، ج 4، ص 308
3- السير والمغازى، ص 247
4- الطبقات الكبرى ابن سعد، ج 1، ص 240
5- مسند احمد، ج 1، ص 98
6- الادب المفرد ،بخاری، ص 213
7- المعارف ابن قتیبه، ص 210
8- انساب الاشراف، ج 1، ص 404
9- الثقات، ج 2، ص 144؛ اخبار الخلفاء، ص 409 و 553

8- طبرانی (ت360ه-) در کتاب «المعجم الكبير».(1)

9 - دار قطنی (ت385ه- بنابر نقل متقی هندی در کتاب «کنزالعمال».(2)

10 - حاکم نیشابوری ت) 405 ه-) در کتاب «المستدرك على الصحيحين».(3)

11 - محمد بن سلامه قضاعی (ت 454 ه-) در كتاب «الأبناء بأنباء الأنبياء».(4)

12 - بیهقی (ت 458 ه-) در کتاب دلائل النبوة».(5)

13 - امیر ابن ماکولا (ت 475 ه) بنا بر نقل «الاکمال».(6)

14 - حافظ بن مندة (ت 512 ه)بنابر نقل خوارزمی در مقتل الحسین علیه السلام»(7)

15 - اخطب خوارزم (ت 568ه) در کتاب مقتل الحسین علیه السلام» (8)

16 - ابن عساکر (ت571 ه) در ترجمه امام حسین علیه السلام»(9)

17 - ابن اثیر (ت630 ه) در کتاب «اسد الغابة».(10)

18 - حسام الدین محلی (ت652 ه) در کتاب «الحدائق الوردية».(11)

19 - نووی (ت676 ه) در کتاب «تهذيب الأسماء و اللغات».(12)

ص: 541


1- المعجم الكبير، طبرانی، ج 3، ص 100 و 101
2- كنز العمال، ج 13، ص 103
3- المستدرک علی الصحیحین حاکم نیشابوری، ج 3، ص 165
4- الأنباء بأبناء الأنبياء، ص 137.
5- دلائل النبوة، ج 3، ص 162
6- الاکمال، ج 7، ص 354
7- مقتل الحسین علیه السلام، ج 1، ص 83
8- همان.
9- ترجمة الامام الحسين علیه السلام ، ص 17 و 18.
10- اسد الغابة، ج 2، ص 10.
11- الحدائق الوردية، ج 1، ص 89
12- تهذيب الأسماء و اللغات، ج 1، ص 349

20 - ظهیر الدین بن کازرونی (ت (679 ه) در کتاب «مختصر التاريخ».(1)

21 - ذهبی (ت 741 ه) در کتاب «المشتبه»(2)و «سیر اعلام النبلاء».(3)

22 - خطیب تبریزی (ت741 ه) در کتاب «الاكمال في اسماء الرجال».(4)

23 - ابن منظور افریقی (ت 711ه) در کتاب «لسان العرب».(5)

24 - ابن کثیر (ت 774ه) در کتاب «السيرة النبوية».(6)

25 - نورالدین هیثمی (ت 807 ه) در کتاب «مجمع الزوائد»(7)

26 - ابن شحنه (ت 817ه) در کتاب «روضة المناظر»(8)

27 - فیروز آبادی (ت817ه) در کتاب «قاموس المحيط».(9)

28 - قلقشندی (ت 821ه) در کتاب «مآثر الانافة».(10)

29 - ابن حجر عسقلانی (ت 821 ه) در کتاب «تبصير المتنبه»،(11)و كتاب «فتح البارى».(12)

30 - ابن طولون دمشقی (ت953 ه) در کتاب «الأئمة الاثنا عشر».(13)

ص: 542


1- مختصر التاريخ، ص 54
2- المشتبه، ص 576
3- سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 88
4- الإكمال فی اسماء الرجال، ص 87
5- لسان العرب، ج 4، ص 393.
6- السيرة النبوية، ج 4، ص 582.
7- مجمع الزوائد، ج 8 ص 52
8- روضة المناظر ، ج 11، ص 132
9- قاموس المحيط، ج 2، ص 55
10- مآثر الانافة، ج 1، ص 100
11- تبصير المتنبه، ج 4، ص 264
12- فتح البارى، ج 8 ص 79
13- الأئمة اثنا عشر ، ص 58

31- مناوی (ت (1031 ه) در کتاب «اتحاف السائل. (1)

32 - حلبی (ت 1044 ه) در کتاب «السيرة الحلبية».(2)

33- مرتضی زبیدی (ت 1205 ه) در کتاب «تاج العروس».(3)

34 - نبهانی (ت 1350 ه) در کتاب «الشرف المؤبد لآل محمّد».(4)

35 - حسین محمد یوسف در کتاب «سید شباب اهل الجنة».(5)

ساقط شدن حضرت محسن علیه السلام

عده ای از علمای اهل سنت تصریح کرده اند بر این که حضرت محسن علیه السلام مسقط شده و با این وضع از دنیا رفته است. اینک به اسامی برخی از آنها اشاره میکنیم؛

1 - ابواسحاق ابراهیم نظام (ت 231 ه-)

او که استاد جاحظ و از شیوخ معتزله بوده میگوید:

«انّ عمر ضرب بطن فاطمة علیها السلام يوم البيعة حتى القت المحسن من بطنها، وكان يصيح احرقوها بمن فيها وما كان فى الدار غير على و فاطمة و الحسن و الحسین»؛(6)«عمر در روز بیعت به شکم فاطمه علیها السلام زد تا آن که محسن از شكم او ساقط شد و عمر فریاد میزد خانه را با آن که در آن است به آتش کشد در حالی که در آن خانه غير از علی و فاطمه وحسن وحسين كس دیگری نبود»

ص: 543


1- اتحاف السائل، ص 33
2- السيرة الحلبية، ج 2، ص292
3- تاج العروس، مادۀ حسن.
4- الشرف المؤبد لآل محمّد، ص 78
5- سید شباب اهل الجنة، ص 68
6- الملل و النحل، شهرستانی، ج 1، ص 77؛ الوافی بالوفیات، صفدی، ج 6، ص 17، به نقل از او.

2 - ابن قتیبه (ت 276 ه)

حافظ سروی معروف به ابن شهر آشوب (ت588 ه) در کتاب «مناقب آل ابی طالب»از ابن قتیبه چنین نقل کرده است:

«و اولادها الحسن والحسين و المحسن سقط. و فى معارف القتبى ان محسناً فسد من زحم قنفذ العدوى»؛(1)«و اولاد آن حضرت حسن، حسین، محسن سقط شده بود و در کتاب معارف ابن قتیبه آمده که محسن به جهت فشار قنفذ عدوی سقط شد».

3 - نسابه حمد بن اسعد بن علی حسینی (ت588 ه )

او در کتاب «الشجرة المحمدية والنسبة الهاشمية»می گوید:

«اسقط و قیل درج صغيراً، و الصحيح ان فاطمة رضي الله عنها اسقطت جنيناً»،(2)«ساقط شد و گفته شد در کودکی وفات یافت و صحیح این است که فاطمه رضى الله عنها جنینش را سقط کرد»

4- کمال الدین محمد بن طلحه شافعی (ت 652 ه)

او در کتاب «مطالب السؤول» دربارۀ اولاد امام علی علیه السلام می گوید:

«اعلم ايدك الله بروح منه ان اقوال الناس اختلفت في عدد اولادها علیه السلام ذكوراً و إناثاً؛ فمنهم من اكثر فعد فيهم السقط و لم يسقط ذكر نسبه، و منهم من اسقطه و لم ير ان يحتسب في العدة، فجاء قول كل واحد بمقتضى ما اعتمده فی ذلك و بحسبه... و ذكر قوم آخرون زيادة على ذلك، و ذكروا فيهم محسناً شقيقاً للحسن والحسين علیهما السلام و كان سقطاً»، (3)«بدان خداوند به روح خودش

ص: 544


1- المناقب، ج 3، ص 133، در احوال فاطمه زهرا علیها السلام.
2- الشجرة المحمدية، مطبوع در مجله الموسم شماره 32 سال 1418 ه.
3- مطالب السؤول، ص 62 فصل 11

تو را تأیید کند اقوال مردم در مورد تعداد اولاد علی علیه السلام از پسر و دختر مختلف است؛ برخی زیاد شمرده اند تا حدی که در بین آنها سقط شده را نیز آورده اند ولی ذکر نسبش را ساقط نکرده اند و برخی از آنها او را ساقط کرده و به حساب نیاورده اند و قول هر کدام به مقتضای آنچه در آن اعتماد کرده اند آمده است... و قومی بیشتر از این گفته و محسن سقط شده را به عنوان برادر حسن و حسین علیهما السلام آورده اند»

5 - حافظ محمد بن یوسف گنجی شافعی (ت 658 ه-)

او در كتاب «كفاية الطالب»دربارۀ اولاد امیر مؤمنان علیه السلام میگوید:

«و زاد الجمهور و قال: ان فاطمة علیها السلام اسقطت بعد النبى صلی الله علیه وآله ذكراً كان سمّاه رسول الله صلی الله علیه و آله محسناً ...»؛(1)«و جمهور زیاد کرده و گفته اند: همانا فاطمه علیها السلام بعد از پیامبر صلی الله علیه و اله پسری را سقط کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله او را محسن نامید...»

6 - حموینی (ت730ه-)

او در کتاب «فرائد السمطین» از ابن عباس نقل کرده که در حدیثی فرمود:

«...و امّا ابنتى فاطمة فانّها سيدة نساء العالمين من الأولين و الآخرين، وهى بضعة منّى... و انّى لمّا رأيتها ذكرت ما يصنع بها بعدى، كاني بها وقد دخل الذل بيتها و انتهكت حرمتها، و غُصب حقها و منعت ارثها و كسر جنبها و اسقطت جنينها... اللهم العن من ظلمها و عاقب من غصبها و اذلّ من اذلها و خلّد في نارك من ضرب جنبها حتى القت ولدها فتقول الملائكة عند ذلك: آمين»؛(2) ... و اما

ص: 545


1- كفاية الطالب، ص 423
2- فرائد السمطين، ج 2، ص 34 و 35

دخترم فاطمه او سرور زنان عالم از اولین و آخرین است و او پاره تن من میباشد.... و همانا من چون او را میبینم یاد مصائبی میافتم که بعد از من بر او وارد میشود گویا او را میبینم که چگونه خواری داخل خانه او شده وحرمتش هتک و حقش غصب وارثش منع و پهلویش شکسته وجنينش سقط شده است.... بارالها لعنت کن هر کس را که به او ظلم کرده و عقاب کن هر کس که حقش را غصب نموده و خوار کن هر کس که او را خوار کرده است وهر کس که بر پهلویش میزند تا بچه اش را سقط میکند او را در آتش دوزخت خالد گردان ملائکه در آن هنگام میگویند :آمین»

7 - حافظ جمال الدین مزی(ت 742 ه)

او در کتاب «تهذیب الکمال»میگوید:

«كان لعلى من الولد الذكور... والذين لم يعقبوا محسن درج سقطاً»،(1)«على علیه السلام اولاد ذكور داشت و آنانی که محسن را جزو اولاد ذکور او نمیشمارند او را سقط شده به حساب میآورند»

8- صلاح صفدی (ت) 764 ه)

او در کتاب «الوافی بالوفیات» میگوید:

«و المحسن طرح»؛(2)«محسن سقط شد».

9 - صلاح ذهبی

او این مطلب را از استادش ذهبی نیز نقل کرده است.(3)

ص: 546


1- تهذيب الكمال، ج20، ص 479
2- الوافی بالوفيات، ج 21، ص 281
3- همان

10 - ابراهيم بن عبدالرحمن حنفی طرابلسی (زنده در سال 841 ه)

او در كتاب «المشجرة»می نویسد:

«محسن بن فاطمة أسقط. وقيل: درج صغيراً. والصحيح ان فاطمة اسقطت جنينها»؛(1)«محسن پسر فاطمه سقط شد و گفته شده در کودکی وفات یافت و صحیح این است که فاطمه جنینش را سقط کرد.»

11 - ابن صباغ مالکی (ت 855 ه)

او در کتاب الفصول المهمة میگوید:

«و ذكروا ان فيهم محسناً شقيقاً للحسن و الحسين، ذكرته الشيعة و انه كان سقطاً»؛ (2) «و ذکر کرده اند که در میان فرزندان حضرت محسن برادر حسن

وحسين علیهم السلام بوده و شیعه آن را ذکر کرده و او را سقط شده میداند»

12 - صفوری شافعی (ت 894 ه)

او در كتاب «نزهة المجالس»میگوید

«كان الحسن اول اولاد فاطمة الخمسة: الحسن والحسين و المحسن كان سقطاً، و زينب الكبرى زينب الصغرى»،(3)«حسن علیه السلام اولین پنج اولاد فاطمه علیها السلام بوده است که عبارت باشند از حسن حسين محسن سقط شده، زینب كبرى و زينب صغرى».

او در کتاب «المحاسن المجتمعة»می گوید:

«و اسقطت فاطمة سقطاً سمّاه على محسناً»،(4) «فاطمه -علیها السلام- سقطی داشت که على علیه السلام نام او را محسن گذاشت».

ص: 547


1- المشجرة ص 9
2- الفصول المهمة، ص 54
3- نزهة المجالس، ج 2، ص 229
4- المحاسن المجتمعة، ص 164

13 - شیخ جمال الدین یوسف مقدسی (ت 909 ه)

او در کتاب «الشجرة النبوية فى نسب خير البرية» میگوید

«محسن قیل سقط، و قيل: بل درج صغيراً. و الصحيح ان فاطمة اسقطت جنيناً»؛(1)«محسن گفته شده سقط شد و گفته شد در کودکی رحلت نمود. و صحیح این است که فاطمه جنینش را سقط کرد.»

14 - نسابه عمیدالدین (زنده در سال 929ه)

و در کتاب«المشجر الکشاف»میگوید

«و المحسن الذی اسقط»؛(2) «محسن فرزند سقط شده است.»

15 - سید مرتضی زبیدی (ت 1205 ه)

او در کتاب «تاج العروس»در ماده «شبر»میگوید:

«المحسن بتشديد السين ذهب اكثر الامامية من انّه كان حملاً فاسقطته فاطمة الزهراء لستة اشهر، و ذلك بعد وفاة النبی صلی الله علیه و آله»،(3)«محسن به تشدید سین اکثر امامیه معتقدند که او در شکم بود که فاطمه زهرا علیها السلام او را شش ماهه سقط کرد و این واقعه بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و اله اتفاق افتاد».

16 - شیخ محمود بن وهیب حنفی قراغولی

او در کتاب «جوهرة الكلام فی مدح السادة الأعلام» می گوید:

«و اما محسن فادرج سقطاً»؛ (4)«اما محسن سقط شد».

ص: 548


1- الشجرة النبوية فى نسب خير البرية، ص 60
2- المشجر الكشاف، ص 229
3- تاج العروس، ماده شبر.
4- جوهرة الكلام فی مدح السادة الأعلام، ص 104

17 - شیخ محمد صبان شافعی (ت 1206ه)

او در کتاب «اسعاف الراغبین»می گوید:

«فاما محسن فادرج سقطاً»،(1)«اما محسن سقط شد».

18 - شیخ حسن حمزاوی

او در کتاب «مشارق الأنوار»می گوید:

«و اما محسن فادرج سقطاً»؛(2)«اما محسن سقط شد».

19 - محمد بن محمد ،رفیع از علمای اواخر قرن سیزدهم

او در کتاب «ریاض الأنساب»می گوید:

«و ولد آخر معدود في اولاده، كانت الزهراء علیها السلام حاملاً به فاسقطته قبل استكمال مدة الحمل؛ لانّ قنفذاً ضربها و زحمها خلف الباب»؛(3) «و فرزندی دیگر که آخرین اولاد او به حساب میآید حضرت زهرا علیها السلام به او حامله بود ولی قبل از کامل شدن مدت حمل او را سقط کرد؛ زیرا قنفذ او را کتک زد و پشت درب خانه او را فشار داد

20 - عباس محمود عقاد

او میگوید

«...و ربما اجتمع اليها اعياء الولادة في غير موعدها، ان صح انها اسقطت محسناً بعد وفاة النبی صلی الله علیه و آله، كما جاء فی بعض الأخبار»(4)؛ «...چه بسا درد زایمان قبل از موعد مقررش او را گرفت، اگر صحیح باشد که فاطمه علیها السلام بعد

ص: 549


1- اسعاف الراغبين، ص 81
2- مشارق الانوار ، ص 81
3- رياض الأنساب، ص 78
4- فاطمة الزهراء و الفاطميون، ص 68

از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله او را سقط کرده است آن گونه که در برخی از روایات آمده است.»

21 - ابن ابی الحدید

او در کتاب «شرح نهج البلاغه»از ابن اسحاق خبر ترساندن هبار بن اسود فهری زینب دختر رسول خدا صلی الله علیه و اله را این گونه نقل میکند:

«فروعها بالرمح و هى فى الهودج و كانت حاملاً، فلما رجعت طرحت ما في بطنها، و قد كانت من خوفها رأت دماً وهى فى الهودج، فلذلك اباح رسول الله صلی الله علیه و آله يوم فتح مكة دم هبار بن الأسود.

قلت هذا الخبر ايضاً قرأته على النقيب ابى جعفر - رحمه الله - فقال اذا كان رسول الله صلی الله علیه و آله اباح دم هبار بن الأسود لانّه روّع زينب فالقت ذا بطنها، فظهر الحال انه لو كان حياً لأباح دم من روّع فاطمة حتى القت المحسن؟ فقال: أروى عنك ما يقوله قوم ان فاطمة رُوّعت فألقت المحسن؟ فقال: لا تروه عنى و لا ترو عنّى بطلانه، فانّی متوقف في هذا الموضع، لتعارض الأخبار عندى فيه»؛(1)«او را در حالی که در هودج بود و بچه در شکم داشت با نیزه ترسانید و چون بازگشت بچه خود را سقط کرد و او به جهت ترسش در هودج خون دید وبدين جهت رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز فتح مکه خون هبار بن اسود را مباح نمود.

میگویم این خبر را نزد ابو جعفر -رحمه الله- قرائت کردم او گفت اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله خون هتار بن اسود را به جهت این که زینب را ترسانده و بچه اش را بیرون انداخته مباح ،نمود واضح میشود که اگر حضرت زنده بود به طور

ص: 550


1- شرح ابن ابی الحدید بر نهج البلاغه، ج 3، ص 351

حتم خون کسی که فاطمه علیها السلام را ترساند تا آن که بچه اش را سقط کرد نیز مباح مینمود به او گفتم آیا روایت کنم از شما آنچه را که مردم میگویند که فاطمه ترسانده شد و محسن را سقط کرد؟ او :گفت این را از من روایت نکن همانگونه که بطلانش را نیز روایت نکن؛ چرا که من در این موضوع توقف کرده ام؛ زیرا روایات نزد من در این باره متعارض است».

ص: 551

بازوی ورم کرده

ابن سعد به سند خود از سلمة نقل میکند که گفت :

«مرضت فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله عندنا، فلما كان يوم الذي توفيت فيه خرج على، قالت لي: يا امة اسكبي لى غسلاً فسكبت لها فاغتسلت كأحسن ما كانت تغتسل ثم قالت ائتينى بثيابى الجدد، فاتيتها بها فلبستها ثم قالت: اجعلى فراشى وسط البيت فجعلته فاضطجعت عليه واستقبلت القبلة ثمّ قالت لي: يا امة! انّى مقبوضة الساعة وقد اغتسلت فلا يكشفن احد لي كتفاً قالت فماتت فجاء على فاخبرته فقال: لا والله لا يكشف لها أحد كتفاً...»؛(1)«فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله دوران بیماری خود را نزد ما گذراند. چون روز وفاتش فرا رسید نزد من آمد و فرمود: ای مادر آب بریز تا غسل کنم. من آب ریختم ایشان به بهترین وجه خود را غسل داد سپس فرمود: لباس دیگر برایم بیاور ،آوردم آنها را پوشید آنگاه فرمود بسترم را در وسط خانه بگذار آنگاه رو به قبله بر روی آن به پشت آرمید و فرمود: ای مادر! من اکنون جان میدهم غسل کرده ام مبادا کسی شانه ام را هویدا سازد!!

ص: 552


1- الطبقات الكبرى، ج 8 ص 27.

سلمی میگوید: حضرت از دنیا رفت علی علیه السلام آمد به او خبر دادم. وی گفت به خدا سوگند کسی شانه اش را هویدا نخواهد کرد...».

ص: 553

شکستن !پهلو!!

حموئی به سند خود از ابن عباس نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«كأنى بها و قد دخل الذل بيتها... و كسر جنبها...اللهم العن من ظلمها... وخلّد فى نارك من ضرب جنبها...»(1)«گویا او را میبینم در حالی که ذلّت به خانه اش وارد شده... پهلویش شکسته است.... خدایا! هر کس به او ستم روا داشت لعنت نما... وهر کس که به پهلویش زد در آتش جاودان ساز...»

ابراهيم بن محمد حمویی از شیوخ ذهبی به حساب می آید،(2) و بغدادی در کتاب «ايضاح المكنون» نقل میکند که جوینی (حموئی) از کتابش «فرائد السمطین»سال 716 فارغ شد.(3)

ص: 554


1- فرائد السمطين، ج 1، ص 35
2- معجم شيوخ ،الذهبی، ص 125
3- ايضاح المكنون، ج 2، ص 182

کتک خوردن فاطمه علیها السلام!!

اسفرایینی در کتاب ،خود چون از نظام سخن میگوید چنین آورده است:

«و طعن فى الفاروق ... و انه ضرب فاطمة...»؛(1) «نظام بر دومی اشکال وارد کرده که او فاطمه را کتک زد و عترت را از ارث خود محروم ساخت...»

نظام از بزرگان و رؤسای معتزله به حساب می آید.

ابن حجر می گوید: «ابراهیم بن سیّار (معروف به نظام) از رؤسای معتزله است... او شاعری ادیب و بلیغ بوده و کتابهای بسیاری در خط اعتزال نوشته است».(2)

ص: 555


1- الفرق بين الفرق، ص 133.
2- لسان المیزان، ج 1، ص 67

غضب فاطمه بر ابوبکر!!

از روایات صحیح السند استفاده میشود که حضرت زهرا علیها السلام بر ابوبکر به جهاتی غضبناک بود تا از دنیا رفت؛

1 - بخاری در باب خمس در مسئلۀ میراث حضرت از فدک نقل میکند:

«فغضبت فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و اله فهجرت ابابكر فلم تزل مهاجرته حتى توفیت»؛(1)«فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله غضبناک شد، و با ابوبکر قهر نمود، و این متارکه ادامه داشت تا از دنیا رحلت نمود.»

2 - او همچنین در باب غزوه خیبر به سندش از عایشه نقل کرده که گفت:

«انّ فاطمة بنت النبى صلی الله علیه و اله ارسلت الى ابى بكر تسأله يراثها من رسول الله صلی الله علیه و اله مما أفاء الله عليه بالمدينة و فدك و ما بقى من خمس خيبر فقال ابوبكر أنّ رسول الله صلی الله علیه و اله: قال لا نورث ما تركنا صدقة... فابي ابوبكر ان يدفع الى فاطمة منها شيئاً. فوجدت فاطمة على ابى بكر فهجرته فلم تكلّمه حتى توفيت»؛(2)«فاطمه دختر پیامبر صلی الله علیه و اله کسی را به نزد ابوبکر فرستاد تا میراث خود را از

ص: 556


1- صحیح بخاری، ج 4، ص 42
2- صحیح بخاری، ج 5، ص 82

رسول خدا صلی الله علیه و آله که همان فیء مدینه و فدک و آنچه از خمس خیبر باقی مانده بر او فرستد ابوبکر گفت: رسول خدا فرمود: ما چیزی را به ارث نمیگذاریم آنچه هست همه صدقه می باشد تا این که میگوید ابوبکر از پرداخت میراث حضرت امتناع کرد فاطمه بر او ناراحت شد و با او قهر کرد و تا زنده بود با او سخن نگفت.»

3- احمد بن حنبل به سند خود از عایشه نقل کرده فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از وفات پدرش از ابوبکر درخواست میراثش را از فیی نمود. ابوبکر :گفت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ما چیزی به ارث نمیگذاریم هر چه ترک کرده ایم صدقه است. فاطمه -علیها السلام- غضب نمود و با ابوبکر قهر کرد و این قهر تا هنگام وفاتش ادامه داشت.(1)

عبد الفتاح عبدالمقصود مینویسد: «من باور ندارم که میراث فدک به تنهایی تا این اندازه خشم فاطمه را بر ابوبکر برانگیخته باشد... اگر ابوبکر گمان برده که فاطمه برای این مال ناچیز از او آزرده شده جواب فاطمه به ابوبکر این گمان را از میان میبرد، چه در این جواب کمترین اشاره ای به این موضوع نکرده است؛ زیرا آن چنان که من میبینم در حریم طبع و خلق ،فاطمه علاقه و محبتی به مال نبود...»(2)

این خشم تنها از ابوبکر نبوده بلکه حضرت از عمر نیز خشمناک بوده است.

بلاذری مینویسد:

«وانّ علياً دفن فاطمة ليلاً... و لم يعلم ابوبكر و عمر بموتها»؛(3)«همانا على فاطمه را شبانه دفن نمود... و ابوبکر و عمر از مرگ وی آگاه نشدند.»

ص: 557


1- مسند احمد، ج 1، ص 6
2- الامام على بن ابى طالب علیه السلام، ج 1، ص 193.
3- انساب الاشراف، ج 2، ص 490 و 491

ابن ابى الحدید مینویسد:

«و الصحيح عندى انها ماتت و هي واجدة على ابى بكر و عمر و أنّها أوصت الا يصلّيا عليها...»؛(1)«صحیح نزد من آن است که فاطمه از دنیا رفت در حالی که بر ابوبكر وعمر غضبناک بود وصیت نمود که ابوبکر و عمر بر جنازه او نماز نخوانند...».

ص: 558


1- شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 50

وصیت به دفن شبانه!!

فاطمه زهرا علیها السلام حتی برای بعد از شهادتش نیز با دستگاه خلافت به ناحق مبارزه خود را ادامه داد. لذا وصیت کرد تا شبانه به خاک سپرده شود تا کسانی که به او ظلم کردند در تشییع جنازه اش شرکت نجویند.

1 - بخاری به سندش از عایشه نقل کرده که گفت:

«انّ فاطمة علیها السلام بنت النبى صلی الله علیه و اله ارسلت الی ابی بکر تسأله ميراثها من رسول الله صلی الله علیه و آله ممّا أفاء الله عليه بالمدينة و فدك و ما بقى من خمس خيبر... فابي ابوبكر ان يدفع الى فاطمة علیها السلام منها شيئاً. فوجدت فاطمة على ابى بكر في ذلك فهجرته فلم تكلّمه حتى توفيت و عاشت بعد النبي صلی الله علیه و اله ستة اشهر. فلما توفيت دفنها زوجها على علیه السلام ليلاً ولم يؤذن بها ابابكر»؛(1)«فاطمه دختر پیامبر صلی الله علیه و اله کسی را به نزد ابوبکر فرستاد تا میراث خود از رسول خدا صلی الله علیه و اله از فیء مدینه و فدک و آنچه از خمس خیبر باقی مانده باز خواهد.... ابوبکر از دادن چیزی از این امور امتناع کرد فاطمه بر ابوبکر بدین جهت غضب نموده و او را رها

ص: 559


1- صحیح بخاری، ج 5، ص 82 صحیح مسلم ، ج 5، ص 153؛ السنن الكبرى بيهقی، ج 6، ص 300 تاریخ طبری، ج 2، ص 448

کرد و تا هنگام وفاتش با او سخن نگفت. بعد از پیامبر صلی الله علیه و اله شش ماه زنده بود.

هنگامی که وفات نمود ،شوهرش علی او را شبانه دفن کرد و ابوبکر را بر آن امر اعلان ننمود»

2 - ابن ابی الحدید در شرح خود بر نهج البلاغه نقل میکند:

«انّ علياً والحسن والحسين علیهم السلام دفنوها ليلاً وغيبوا قبرها»؛(1)«على وحسن و حسين علیهم السلام فاطمه را شبانه دفن کرده قبرش را نیز مخفی نمودند.»

3 - یعقوبی نقل میکند

«...و اوصت علياً زوجها ان يغسلها... ودفنت ليلاً، ولم يحضرها احد الا سلمان وابوذر و قيل: عمّار»(2)«... فاطمه بر شوهرش على وصیت نمود تا او را غسل داده ...و شبانه او را دفن نمایند و کسی به جز سلمان و ابوذر و بنابر نقلى عمار در تشییع او حاضر نشد».

4 - ابن ابی شیبه به سند خود از عروه نقل میکند:

«انّ علياً دفن فاطمة ليلاً»،(3)«على، فاطمه را شبانه دفن نمود».

5- ابن عماد حنبلی میگوید:

«و غسّل فاطمة اسماء بنت عميس و على و دفنها ليلاً»؛ (4)«اسماء دختر عميس

و على، فاطمه را غسل داده شبانه او را دفن کردند.»

6 - حلبی از واقدی نقل کرده که گفت:

«و ثبت عندنا أن علياً - كرّم الله وجهه - دفنها - رضى الله عنها - ليلاً و صلى عليها

ص: 560


1- شرح ابن ابی الحدید ج 16 ص 280.
2- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 115.
3- مصنف ابن ابی شیبه، ج 3، ص 226
4- شذرات الذهب، ج 1، ص 15

و معه العباس و الفضل - رضى الله عنهم - و لم يعلموا احداً»؛(1)«نزد ما به اثبات رسیده که علی -کرّم الله وجهه - فاطمه را شبانه دفن نمود و بر آن حضرت با عباس وفضل نماز گزارد و هرگز کسی را اعلام ننمود»

7-بلاذری در تاریخ خود آورده است:

«ان فاطمة علیها السلام لم تر متبسمة بعد وفاة النبي صلی الله علیه و آله و لم يعلم ابوبكر وعمر بموتها»،(2)«فاطمه » علیها السلام بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و الهل هرگز متبسم دیده نشد و ابوبكر و عمر از فوتش آگاه نشدند»

8- ابن ابی الحدید میگوید

«و الصحيح عندى انها ماتت وهى واجدة على ابى بكر وعمر، وانها اوصت ان لا يصلّيا عليها...»،(3)«خبر صحیح نزد من این است که فاطمه -علیها السلام- از دنیا رحلت نمود در حالی که بر ابوبکر و عمر غضبناک بود و لذا وصیت کرد تا این دو نفر بر جنازه او نماز نخوانند

9 - استاد توفیق ابو علم نقل میکند فاطمه زهرا علیها السلام سه وصیت کرد، یکی از آنها این که کسانی که بر آنها غضبناک بوده در تشییع جنازه اش حاضر نشوند و جنازه اش شبانه به خاک سپرده شود. (4)

10 - ابوبکر جوهری نقل میکند: «هنگامی که زمان وفات فاطمه -علیها السلام - رسید، بر امير المؤمنين علیه السلام وصیت کرد که هر گاه از دنیا رفتم مرا شبانه دفن کن و هرگز ابوبکر و عمر را از این امر آگاه مکن...»(5)

ص: 561


1- السيرة الحلبية، ج 3، ص 487
2- شرح ابن ابی الحدید، ج 16 ، ص 280، به نقل از بلاذری
3- شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 50
4- فاطمة الزهراء علیها السلام، ص 210.
5- السقيفة و فدک ص 147

11 - ابن قتیبه میگوید: «...فاطمه -علیها السلام - قسم یاد کرد که هرگز با ابوبکر سخن نگوید و وصیت کرد که شبانه دفن شود تا ابوبکر در تشییع جنازه اش حاضر نگردد. لذا شبانه دفن شد.»(1)

12 - مسلم نیز در ضمن قضیه غضب حضرت زهرا علیها السلام بر ابوبکر و وفات حضرت علیها السلام میگوید: «...علی علیه السلام خبر وفات فاطمه را به ابوبکر نرساند و خودش بر او نماز گزارد».(2)

ص: 562


1- تأويل مختلف الحديث، ص 279
2- صحیح مسلم، ج 4، ص 154

بيت الأحزان

استاد توفیق ابو علم میگوید:

«انّ علياً رضى الله عنه بنى لها بيتاً فى البقيع سمّى ببيت الاحزان و هو باق الى هذا الزمان، و هو الموضع المعروف بمسجد فاطمة في جهة قبة مشهد الحسن و العباس. واليه اشار ابن جبير بقوله: و يلى القبة العباسية بيت فاطمة بنت الرسول الله صلی الله علیه و آله و يعرف ببيت الحزن، يقال: انّه هو الذي أوت اليه والتزمت الحزن فيه منذ وفاة ابيها صلی الله علیه و اله»، (1)«علی علیه السلام برای حضرت زهرا علیها السلام خانه ای در بقیع بنا کرد و اسم آن را بیت الاحزان گذاشت و آن تا این زمان باقی است و آن موضع معروف به مسجد فاطمه است که در جهت قبه مشهد حسن علیه السلام و عباس قرار دارد و به همین اشاره کرده ابن جبیر به قولش که گفت :و کنار قبه عباسيه خانه فاطمه دختر پیامبر صلی الله علیه و اله است که معروف به بیت الاحزان می باشد. گفته میشود که این خانه همان خانه ای است که حضرت زهرا علیها السلام به آنجا می آمد و از زمان وفات پدرش در آن جا محزون میگشت.»

ص: 563


1- فاطمة الزهرا، ص 184

قرائن بر شهادت حضرت زهرا علیها السلام

بخاری در «علامات النبوة و مسلم»در «فضائل»از مسروق و او از عایشه نقل کرده اند که گفت:

«اجتمعت نساء النبي صلی الله علیه و آله فلا تغادر منهنّ ،امرأة، فجاءت فاطمة علیها السلام لها كأن مشيتها مشية رسول الله صلی الله علیه و اله ، فقال : مرحباً بابنتي ثم اجلسها عن شماله، واسر اليها حديثاً فبكت فاطمة، ثم سارها فضحكت فقلت لها: مارأيت كاليوم فرحاً اقرب من حزن؟ فقالت: ما كنت لأفشى سرّ رسول الله صلی الله علیه و آله لأحد. حتى اذا قبض سألتها فقالت: انّه قال: ان جبرئيل كان يعارضنى بالقرآن في كل عام مرة، و انه عارضنی به العام مرتين و لا أراني الا قد حضر اجلى، و انك لأول اهلى لحوقاً بي، ونعم السلف اباً لك. فبكيت ثم اشار لى فقال: ألاترضين ان تكون سيدة نساء العالمين - او نساء هذه الأمة - ؟ فصحكت لذلك»، (1)«زنان پیامبر صلی الله علیه و اله اجتماع کرده بودند و هیچ کدام از آنها بر نخواستند. فاطمه علیها السلام آمد گویا راه رفتنش همانند راه رفتن رسول خدا صلی الله علیه و آله بود پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: مرحبا به

ص: 564


1- صحیح بخاری، ج 4، ص 183 ؛ صحیح مسلم، ج 7، ص 143؛ تخریج احادیث الكشاف، زیلعی، مخطوط.

دخترم آن گاه او را طرف چپ خود نشاند و با او سخنی را مخفیانه گفت که او گریست آنگاه مطلب دیگری را به طور سری به او فرمود که حضرت خندید عایشه به فاطمه علیها السلام عرض کرد ما تو را مانند امروز ندیدیم که این قدر خشنود شدی در حالی که محزون بودی؟ فاطمه فرمود: من سرّ رسول خدا صلی الله علیه و آله را بر کسی نمیگویم تا این که حضرت رسول رحلت نمود و عایشه آن هنگام از او سؤال را پرسید؟ حضرت زهرا علیها السلام فرمود که پدرم گفت همانا جبرئیل قرآن را در هر سال یک بار بر من نازل میکرد ولی امسال دو بار آن را بر من نازل نمود و من چنین به دست آوردم که مرگم نزدیک شده است و تو هر آینه اول کسی هستی از اهل بیتم که به من ملحق خواهی شد و خوب کسی است پیامبر صلی الله علیه و اله به عنوان پدر تو من در این هنگام بود که گریستم آنگاه به من اشاره کرد و فرمود: آیا راضی نمیشوی که تو سرور زنان عالمیان یا زنان این امت باشی؟ در این هنگام بود که به خاطر این مطلب خندیدم»

و نیز از عایشه نقل شده که گفت:

«سألت فاطمة - رضى الله عنها - عن بكائها حتى سارّها النبى صلی الله علیه و آله و عن ضحكها؟ قالت اخبرني انه مقبوض و اننى سيصيبنی بلاء شديد، فبكيت، ثم اخبرنى انى اسرع اهله لحوقاً به فضحكت»؛(1)«از فاطمه -رضى الله عنها - درباره گریه اش سؤال کردم آن هنگام که پیامبر صلی الله علیه و اله با او سخن مخفیانه

ص: 565


1- مسند احمد، ج 6، ص 282؛ المعجم الكبير، ص 77؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 518؛ مسند ابی یعلی، ج 12، ص 112؛ المعجم الكبير، ج 22، ص 421

گفت و از خنده اش؟ حضرت فرمود مرا خبر داد که از دنیا رحلت خواهد کرد و زود است که به من بلای شدیدی برسد لذا من گریستم. سپس خبر داد مرا که از همۀ اهل بیتش به او زودتر ملحق خواهم شد، لذا خندیدم»

و نیز عایشه از حضرت زهرا علیها السلام نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود:

«...يا بنيّة! انّه ليس احد من نساء المسلمين اعظم رزية منك، فلاتكوني من ادنى امرأة صبراً .. »(1)«...ای دختر کم هیچ یک از زنان مسلمان مصیبتی همانند تو در پیش ندارد و لذا تو از زنانی نباش که از همه کمتر صبر می کنند...»

ص: 566


1- المعجم الكبير، ج 22، ص 417؛ تاريخ مدينة دمشق، ج 47، ص 482

شهادت فاطمه علیها السلام!!

1 - حموینی به سند خود از ابن عباس نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله روزی نشسته بود که حسن علیه السلام وارد شد حضرت که او را دید گریان شد... آنگاه فاطمه علیها السلام وارد شد حضرت که او را دید گریست و فرمود:

«الى الى يا بنيّه فاطمة! فأجلسها بين يديه... فقال صلی الله علیه و آله ... فتكون اول من يلحقنی من اهل بيتی فتقدم على محزونة مكروبة مغمومة مغصوبة مقتولة...»؛(1)«اى دختر جانم فاطمه! نزد من ،آی نزد من آی آنگاه او را نزد خود نشاند... سپس فرمود... از اهل بیتم تو اول کسی هستی که به من ملحق خواهی شد. نزدم می آیی در حالی که محزون ناراحت غمدیده، حقت غصب شده و شهید شده ای...».

2 - مقاتل بن عطیه میگوید:

«و لمّا جائت فاطمة خلف الباب لتردّ عمر و حزبه عصر عمر فاطمة بين بين الحائط و الباب عصرة شديدة قاسية حتى اسقطت جنينها و نبت مسمار الباب في

ص: 567


1- فرائد السمطين، ج 2، ص 32-35

صدرها فأصبحت عليلة حزينة حتى فارقت الحياة»؛(1)«چون فاطمه علیها السلام پشت در آمد تا عمر و یارانش را بازدارد عمر فاطمه را پشت در چنان فشرد که جنینش را سقط نمود و میخ به سینه اش فرو رفت و به بستر بیماری افتاد تا این که از دنیا رحلت نمود»

عقوبت آزار حضرت زهرا علیها السلام

از مجموع روایات و کتابهای تاریخی به دست آمد که حضرت زهرا علیها السلام از ابوبکر و عمر ناراضی بوده و به جهت کارهای ناشایستی که در حق او روا داشتند بر آنان غضبناک نیز بوده است.

مطابق روایاتی که قبلاً اشاره شد خداوند به غضب فاطمه علیها السلام غضبناک میشود و در قرآن آمده است: «وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوى»؛ (2)«و هر کس غضبم بر او وارد شود سقوط میکند».

و نیز پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: «هر کس فاطمه را اذیت کند مرا اذیت کرده است.»

خداوند متعال می فرماید: «إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُهيناً؛»(3)«آن ها که خدا و پیامبرش را آزار میدهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور ساخته و برای آنها عذاب خوار کننده ای آماده کرده است.»

و نیز می فرماید: «الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ »؛(4) و آنها که رسول خدا را آزار میدهند عذاب دردناکی دارند.»

ص: 568


1- مؤتمر علماء بغداد، ص 63
2- سوره طه، آیه 81
3- سوره احزاب، ص 57
4- سوره توبه آیه 61

عظمت خانه فاطمه علیها السلام

انس بن مالک و بریده نقل کرده اند: هنگامی که رسول خدا صلى الله عليه وآله سلم آيه «في بُيُوتٍ أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ»؛(1)«در خانه هایی که خداوند اذن داده تا بلندمرتبه گردد و در آنها نام خداوند برده شود را قرائت کرد شخصی بلند شد و عرض کرد ایرسول خدا اینان کدامین خانه اند؟

فرمود: خانه های انبیا. ابوبکر جلو آمد و گفت ای رسول خدا! آیا خانه علی و فاطمه (علیهما السلام)از این قبیل خانه ها است؟ حضرت فرمود: آری بلکه از بهترین آنها است.(2)

طبری به سندش از ابی الحمراء نقل کرده که گفت: من تا شش ماه در عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدینه بودم حضرت را در طول این مدت مشاهده می کردم که هنگام طلوع فجر به کنار خانه علی و فاطمه علیهما السلام می آمد و می فرمود: «نماز، نماز! «إِنَّمَا يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطهيراً»».(3)

زید بن ارقم میگوید: «عده ای از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله درهای خانه خود را به سوی مسجد باز کرده بودند رسول خدا صلی الله علیه و آله روزی فرمود: همه این درها را ببندند به جز در خانه علی مردم در این موضوع سخن گفتند. رسول خدا صلی الله علیه و آله ایستاد، و پس از حمد و ستایش خداوند فرمود: «اما بعد؛ همانا به بستن درها جز در خانه علی از جانب خود امر نکردم... من به این کار امر شدم و از آن متابعت کردم.»(4)

ص: 569


1- سوره نور، آیه 36
2- درّ المنثور، ج 5، ص 50 روح المعانی، ج 18، ص 174
3- تاریخ دمشق، ج 42، ص 137؛ المنتخب من ذيل المذيل، ص 83
4- مستدرک حاکم، ج 3، ص 125

حقیقت تعدّی بر حضرت زهرا علیها السلام

کسانی که به حضرت زهرا علیها السلام و اهل بیت او تعدی کرده و هتک حرمت او را نموده اند نه تنها ساحت مقدس او را پایمال کرده بلکه به افراد و امور دیگری نیز تعدّی و تجاوز کرده اند از قبیل

1 - تعدی به قرآن

تعدی به حضرت زهرا علیها السلام در حقیقت تعدی به حقوق قرآن کریم است که آیات بسیاری در شأن اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام آورده که از جمله آنها حضرت زهرا علیها السلام است.

خداوند متعال می فرماید: «قُل لا أَسْتَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى»؛ (1)«بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوست داشتن نزدیکانم [=هل بيتم]».

و نیز می فرماید: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً ؛(2) «خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد»

و نیز می فرماید: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللهِ عَلَى الْكاذِبِينَ»؛(3)«هر گاه بعد از علم و دانشی که [درباره مسیح] به تو رسیده، [باز] کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند به آنها بگو بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت ،نماییم شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود

ص: 570


1- سوره شوری، آیه 23
2- سوره احزاب، آیه 33
3- سوره آل عمران، آیه 61

دعوت کنیم شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ ولعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»

و دیگر آیات

کسی که متعرض حضرت زهرا علیها السلام شده در حقیقت متعرض آیاتی شده که دربارهٔ مقام حضرت زهرا علیها السلام است.

2 - تعدی بر خداوند متعال

کسی که متعرّض حضرت زهرا علیها السلام و مقام و منزلت او شده در حقیقت هتک حرمت خداوند متعال را نموده که برای آن حضرت مقامات عالی قرار داده و دستور به حفظ حرمت او نموده است.

3 - تعدی بر پیامبر صلی الله علیه و اله

تعدی و هتک حرمت حضرت زهرا علیها السلام در حقیقت تعدی و هتک حرمت پیامبر صلی الله علیه و اله است؛ چراکه رضایت پیامبر صلی الله علیه و اله در رضایت دخترش فاطمه علیها السلام و غضب او در غضب فاطمه علیها السلام است.

ابن قتیبه نقل میکند که فاطمه زهرا علیها السلام خطاب به ابوبکر و عمر فرمود:

«نشدتكما اللَّهُ ! أَلَمَ تسمعا رَسُولُ اللَّهِ يَقُولُ : رِضًا فَاطِمَةَ مِنْ رضاى وَ سَخِطَ فَاطِمَةَ مِنْ سخطى ، فَمَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ ابنتى فَقَدْ أَحَبَّنِى وَ مَنْ أَرْضَى فَاطِمَةَ فَقَدْ ارضانی ، وَ مَنْ أَسْخَطَ فَاطِمَةَ فَقَدْ أَسْخَطَنِي ؟ قَالَا : نَعَمْ ، سَمِعْنَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ . قالَتْ فانّی اشْهَدِ اللَّهِ وَ ملائکته أَنَّكُمَا اسخطتمانی وَ مَا ارضیتمانی وَ لَئِنْ لَقِيتُ النَّبِىِّ صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ الأشكونكما اليه»؛(1) «شما را به خدا سوگند میدهم! آیا از رسول خدا صلی الله علیه و آله نشنیدید که می فرمود خشنودی فاطمه در خشنودی من و غضب او

ص: 571


1- الامامة والسياسة، ج 1، ص 31.

در غضب من است پس هر کس فاطمه دخترم را دوست بدارد به طور حتم مرا دوست داشته و هر کس فاطمه را راضی کند به طور حتم مرا راضی کرده و هر کس او را به غضب درآورد مرا به غضب درآورده است؟ گفتند: ،آری ما آن را از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدیم. حضرت فرمود: همانا خدا و ملائكة او را شاهد میگیرم که شما دو نفر مرا به غضب درآورده و مرا راضی نکردید و اگر به ملاقات پدرم روم به طور حتم شکایت شما را نزد او خواهم نمود».

4 - تعدی بر مقدسات

در هر قوم و دین و آیینی مقدساتی وجود دارد که ارزشهای والایی هستند که مورد تقدیس قرار میگیرند و کسانی که حضرت زهرا علیها السلام را مورد هتک حرمت قرار دادند بر مقدسات تعدی کرده و آنها را زیر پا گذاشته اند.

5 - تعدی بر رسالت

پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله در طول مدت نبوتش تأکید فراوانی در مورد احترام و حفظ حرمت اهل بیت خود که در رأس آنها حضرت زهرا علیها السلام است داشتند، و کسانی که هتک حرمت آن حضرت را کردند در حقیقت رسالت و سفارشات آن حضرت را زیر پا نهادند.

6 - هتک حرمت مؤمن

مؤمن - مطابق روایات - حرمت و کرامتی نزد خدای سبحان داشته و حرمت او از حرمت کعبه برتر و اشرف ،است همانگونه که از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «الْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ الْكَعْبَةِ »، (1)«مؤمن احترامش از کعبه بیشتر است».و لذا کسانی که

ص: 572


1- الخصال، صدوق، ص 27، ح 95

فاطمه علیها السلام را هتک حرمت کردند که در رأس همۀ مؤمنین و مؤمنات است در حقیقت هتک حرمت مقام مؤمن را نموده اند.

7 - هتک حرمت زن

اگر از ناحیه عرف به زن نگاه کنیم پی میبریم که زن در هر جامعه جایگاه و حرمت ویژه ای دارد همانگونه که در نظر اسلام نیز زن دارای مقام و منزلتی خاص است. و لذا مرسوم است که اگر همراه مرد زنی باشد ملاحظه او را کرده و مرد را مورد تعرض قرار نمیدهند و یا در جلو چشمان زن کاری با شوهرش ندارند

کسانی که هتک حرمت حضرت زهرا علیها السلام خصوصاً در برابر چشمان شوهرش کردند در حقیقت هیچ شأن و مقام و منزلتی برای زن قائل نبوده و آن را زیر پا نهادند.

ص: 573

استبعاد مخالفان

از جمله حوادثی که در طول تاریخ اسلامی و علی الخصوص یکی دو دهه اخیر در مجامع اهل سنت و حتی برخی از شیعیان مطرح میشود موضوع هجوم به خانه حضرت علی علیه السلام بعد از وفات رسول خدا است و آن جسارتها و اهانتهایی که بر آن حضرت و همسر معصومه اش وارد شد.

به رغم این که بسیاری از مصادر فریقین به این واقعه دردناک اشاره بلکه تصریح کرده اند ولی برخی از مخالفان گوش خود را بر این واقعه مهم بسته و در صدد توجیه یا دفاع از عاملان آن برآمده اند و با احتمالات و سؤالهای بی جهت که میکنند در صدد بسته شدن این پرونده برآمده اند!! گاهی میگوید مگر حضرت علی علیه السلام در آن موقع نبود تا از حضرت زهرا علیها السلام دفاع کند؟ چگونه باورش ممکن است که بگوییم حضرت علی علیه السلام در مقابل این وقایع سکوت اختیار کرده است؟ چگونه خلافت از او گرفته شد و سکوت کرد؟ مگر حضرت علی علیه السلام همان شجاعی نیست که قلعه خیبر را فتح کرده و شجاعان از مشرکان را به خاک و خون کشید؟! چرا صحابه که این واقعه را دیدند سکوت اختیار کرده و از حضرت دفاع نکردند؟!...

اینک جا دارد این سؤالها را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم.

ص: 574

1 - ملاحظة وضعیت سیاسی

کسانی که کمترین مطالعه در تاریخ اسلامی را داشته و در مورد آن تفکر و تأمل کرده اند پی میبرند به این که کاری را که امام علی علیه السلام در آن عصر و زمان انجام داد عین صواب و مطابق حق بود آیا حضرت میتوانست با افرادی همچون ابوبکر و عمر و ابوعبیده جراح و خالد بن وليد و مغيرة بن شعبه و اسید و بشیر با پشتیبانی قبیلهٔ بنی اسلم درگیر شود که همگی راه ها و کوچه های شهر مدینه را با اسلحه و مشعلهای آتشین خود پر کرده و در جستجوی مخالفان انقلاب مسلح خود بودند تا با او به مقابله بپردازند؟ آیا اگر حضرت با آنها به مقابله میپرداخت اثری از اسلام باقی می ماند؟

با یک بررسی و سیر اجمالی در موقعیت سیاسی - اجتماعی آن زمان پی می بریم که اسلام و مسلمین از هر طرف مورد هجوم و خطر قرار گرفته بود؛ از طرفی در محاصره دشمنان خارجی از ایران و روم بوده و از طرف دیگر گرفتار مدعیان نبوت و منافقان و ستون پنجم دشمن بود کسانی که به جهت ضربه زدن به اسلام وارد اسلام شده و هرگز به دنبال حفظ منافع اسلام ،نبودند بلکه در صدد ضربه زدن به اسلام در مواقع حساس بودند.

آری به خاطر اسلام و به جهت اینکه دین خدا به دست ما برسد باید یک نفر که بر حق و حقیقت است جانفشانی و از خودگذشتگی کند و با صبر و بردباری که مینماید به اهداف بلند مدت خود برسد و او کسی جز علی بن ابی طالب علیه السلام نبود

2 - ابراز کینه ها

در روایات بسیاری از پیامبر صلی الله علیه و اله نقل شده که زود است امت او کینه ها و عقده هایی

ص: 575

را که از اسلام و رسول خدا صلی الله علیه و آله و حضرت علی داشتند بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و اله بر علی وارد کنند.

حاکم نیشابوری به سند خود از حیان اسدی نقل کرده که گفت:

«سمعت عليّاً يقول: قال لى رسول الله صلی الله علیه و آله: انَّ الْأَمَةِ ستغدر بِكَ بَعْدِى وَ أَنْتَ تَعِيشُ عَلَى ملّتى وَ تُقْتَلُ عَلَى سنتى مَنْ أَحَبَّكَ أَحَبَّنِى وَ مَنْ أَبْغَضَكَ أَبْغَضَنِي وَ انَّ هَذِهِ سَتُخْضَبُ مِنْ هَذَا يُعْنَى لِحْيَتُهُ مِنْ رَأْسِهِ»؛(1) «از علی علیه السلام شنیدم که می فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود همانا امت زود است که بعد از من بر تو نیرنگ کنند در حالی که تو بر ملت من بوده و بر سنت من قتال میکنی هر کس تو را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر کس تو را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است و به طور حتم زود است که محاسنت به خون سرت خضاب شود».

او نیز به سندش از ابن عباس نقل کرده که گفت:

«قال النبي صلی الله علیه و آله لعلى علیه السلام: أما انّك ستلقى بعدى جهداً. قال: في سلامة من ديني؟ قال: في سلامة من دينك»؛ (2)«پيامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: آگاه باش همانا زود است که بعد از من متحمل مصائبی شوی حضرت علی علیه السلام فرمود: آیا در سلامت دینم هستم؟ حضرت فرمود: در سلامت دینت هستی».

ابن عساکر به سندش از انس بن مالک نقل کرده که گفت:

«خرجنا مع رسول الله صلی الله علیه و آله، فمر بحديقة فقال على - رض - : ما احسن هذه

ص: 576


1- مستدرک حاکم، ج 3، ص 142؛ کنز العمال، ج 11، ص 297؛ تاریخ بغداد، ج 11، ص 216؛ تاریخ دمشق، ج 42، ص 447
2- مستدرک حاکم، ج 3، ص 140؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 118؛ مسند ابی یعلی، ج 1، ص 427؛ کنز العمال، ج 11، ص 617

الحديقة قال: حديقتك في الجنة احسن منها، حتى مر بسبع حدائق، كل ذلك يقول عليّ: يا رسول الله صلی الله علیه و اله ما احسن هذه الحديقة، فيرد عليه النبي صلی الله علیه و آله:

حديقتك في الجنة أحسن منها. ثم وضع النبي صلی الله علیه و آله رأسه على احدى منكبي على فبكي، فقال له على ما يبكيك يا رسول الله؟ قال: ضغائن في صدور اقوام لا يبدونها لك حتى أفارق الدنيا. فقال على - رضوان الله علیه - فما اصنع يا رسول الله صلی الله علیه وآله؟ قال تصبر. قال: فان لم استطع؟ قال: تلقى جميلاً (او جهداً). قال: ويسلم لى ديني؟ قال: ويسلم لك دينك»؛(1)«ما با رسول خدا صلی الله علیه و آله از مدینه خارج شدیم، گذرمان به باغی افتاد. علی -رضوان الله علیه - عرض کرد چه قدر این باغ زیباست؟ پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: باغ تو در بهشت از این زیباتر است. تا این که از هفت باغ گذر کرد و در تمام آنها علی میگفت ای رسول خدا چه قدر این باغ زیباست، و پیامبرصلی الله علیه و آله در جواب او میفرمود باغ تو در بهشت از این زیباتر است. آنگاه پیامبر صلی الله علیه و اله سر خود را بر یکی از شانه های علی علیه السلام گذاشت و گریست. علی علیه السلام به او عرض کرد چه چیز شما را به گریه در آورد ای رسول خدا؟ حضرت فرمود: کینه هایی در سینه های اقوامی که آنها را بر سر تو نمیریزند تا اینکه از دنیا رحلت کنم علی -رضی الله عنه- عرض کرد: چه کنم ای رسول خدا صلی الله علیه و آله؟! حضرت فرمود: صبر میکنی علی علیه السلام عرض کرد اگر نتوانستم؟ فرمود به پیشواز امر زیبا [دشوار] میروی حضرت عرض کرد آیا دینم سالم خواهد بود؟ پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: دینت سالم خواهد بود».

ص: 577


1- تاریخ مدينة دمشق، ج 42، ص 324

3 - قصد کشاندن اهل بیت علیهم السلام به درگیری

مردم باید بدانند که هجوم بر خانه حضرت علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام اهداف دیگری نیز داشت که یکی از آنها کشاندن پای اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله به معرکه نزاع و درگیر کردن آنهاست تا در این درگیری متعرض اهل بیت شده و آنها را نابود ساخته و تصفیه سیاسی نمایند و از این طریق اسلام را نابود کنند و لذا حضرت علی علیه السلام از این توطئه شوم آگاه بود و میدانست که چه نقشه هایی برای ضربه زدن به اسلام از داخل و خارج کشیده شده تا با اهداف بلند پیامبر صلی الله علیه و اله مقابله کنند و با تدابیر حکیمانه ای که حضرت اندیشید همۀ نقشه های آنان را نقش بر آب کرد

مگر نبود که پیامبر صلی الله علیه و اله در ابتدای بعثت به جهت کمبود یار و یاور از مسلمانان با تدبیر و اندیشه و آرام آرام اهداف خود را پیگیری میکرد و دست به جنگ و جهاد نمیزد و حتی بعد از هجرت تا مدتها این سیاست به جهت ضعف اسلام و مسلمانان ادامه داشت تا اینکه اسلام قدرت پیدا کرد و مسلمانان قوت گرفتند. حال اگر مسلمانان با آن تعداد کمی که بودند دست به شمشیر برده و با قریش می جنگیدند، هرگز پیامبر صلی الله علیه و اله نمی توانست به اهداف عالی خود برسد، و بدون هیچ گونه نتیجه ای به دست دشمنانش به قتل میرسید و اصحاب و پیروانش نیز مورد شکنجه قرار میگرفتند و لذا حکمت و تدبیر حکیمانه حضرت بر این تعلق گرفت که دعوت او همراه با صبر بر اذیت و آزار و شکنجه دوام یافته تا به اهداف عالی خود نایل گردد، تا خوب از بد تمییر داده شده و نخبه ها رو شوند.

این سیاست حکیمانه و هوشمندانه به طور وضوح و آشکار از حضرت علی علیه السلام بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله تکرار شد و حضرت علی علیه السلام با صبر و تحمل مصائب بر

ص: 578

خود و اهل بیتش و بعد از او امامان معصوم از ذریه آن حضرت علیهم السلام با صبوری و تدبیر عاقلانه ای که داشتند این هدف والا را دنبال کرده و به مقصد نهایی رساندند.

آری با این بیان میتوانیم عملکرد حضرت علی علیه السلام را بعد از هجوم به خانه فاطمه زهرا علیها السلام و دست به شمشیر نبردنش را توجیه کنیم توجیهی که بس عاقلانه به نظر می رسد.

4 - هجوم به خانه عثمان

به مخالفان از راه جدل میگوییم مگر نبود که مردم و از آن جمله برخی از صحابه به خانه عثمان بن عفان هجوم برده و متعرض او و همسرش شدند و بعد از چند روز ،محاصره او را به قتل رساندند؟ شما چه توجیهی برای آن دارید همان توجیه را نیز ما برای هجوم به خانۀ حضرت علی و فاطمه علیهما السلام می نماییم.

ترمذی در باب مناقب عثمان بن عفان به سندش از ابوسهله نقل کرده که گفت: «قال لى عثمان يوم الدار: ان رسول الله صلی الله علیه و اله قد عهد الى عهداً فأنا صابر عليه»؛ (1)«عثمان هنگام حمله به خانه اش گفت همانا رسول خدا صلی الله علیه و اله با من عهدى کرده و من بر آن صبر خواهم کرد»

عایشه می گوید:

قال رسول الله صلی الله علیه و اله فی مرضه: وددت ان عندى بعض اصحابی قلنا: یا رسول الله ألا ندعو لك ابابكر؟ فسكت. قلنا: ألا ندعو لك عمر؟ فسكت قلنا ألا ندعو لك عثمان؟ قال: نعم. فجاء فخلا ،به فجعل النبى صلی الله علیه و اله یكلمه و وجه عثمان يتغيّر. قال قيس فحدّثني ابوسهله: مولى عثمان انّ عثمان بن عفان قال يوم

ص: 579


1- سنن ترمذی ج 5 ص 295

الدار: ان رسول الله صلی الله علیه و اله اللهم عهد الى عهداً فأنا صائر اليه...»؛(1)«رسول خدا صلی الله علیه و اله در مرضش فرمود: دوست دارم برخی از اصحابم نزد من باشند. عرض کردیم ای رسول خدا صلی الله علیه و اله می خواهی تا ابوبکر را صدا زنیم؟ حضرت سکوت کرد. عرض کردیم آیا عمر را صدا زنیم؟ باز پیامبر صلی الله علیه و اله سکوت کرد. گفتیم آیا عثمان را بخوانیم؟ حضرت فرمود: آری عثمان آمد و با حضرت خلوت نمود. پیامبر صلی الله علیه و اله شروع به صحبت با او کرد و صورت عثمان تغییر میکرد قیس :گفت مرا ابوسهله مولى عثمان حدیث کرد که عثمان بن عفان در آن روزی که به خانه اش هجوم آوردند گفت همانا رسول خدا صلی الله علیه و اله عهدی با من کرده و من به سوی آن در حرکتم...»

این حدیث با همین مضمون یا شبیه آن را جماعتی از محدثان اهل سنت ذكر کرده اند از قبیل:

-حاکم نیشابوری(2)

-احمد بن حنبل (3)

-ابن ابی شیبه (4)

-ابویعلی موصلی (5)

-ابن حبان (6)

ص: 580


1- سنن ابن ماجه، ج 1، ص 42
2- المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 99
3- مسند احمد، ج 6، ص 214
4- المصنف، ج 7، ص 489
5- مسند ابی یعلی، ج 8 ص 234
6- صحیح ابن حبان، ج 15، ص 356

-بزار (1)

-متقی هندی(2)

-خطیب بغدادی(3)

-ابن اثير. (4)

-ابن خلدون (5)

-ابن کثیر از خنساء نقل کرده:

«انّها كانت في الدار و دخل محمّد بن ابی بکر و اخذ بلحيته و اهوى بمشاقص معه فيجاء بها في حلقه فقال: مهلاً يا ابن اخي فوالله لقد اخذت مأخذاً ما كان ابوك ليأخذ به، فتركه و انصرف مستحيياً نادماً، فاستقبله القوم على باب الصفة فردّهم طويلاً حتى غلبوه، فدخلوا و خرج محمداً راجعاً، فاتاه رجل بيده جريدة يقدمهم حتى قام على عثمان فضرب بها رأسه فشجّه فقطر دمه على المصحف حتى لطخه ثم تعاوروا عليه، فأتاه رجل فضربه على الثدى بالسيف و وثبت نائلة بنت الفرافصة الكلبية فصاحت و القت نفسها عليه و قالت يا بنت شيبة أيقتل امیرالمؤمنين؟! و اخذت السيف فقطع الرجل يدها و انتهبوا متاع الدار ...»؛(6)«من در خانۀ عثمان بودم که محمد بن ابوبکر داخل شد و محاسن او را گرفت و چوب دستی خود را در حلق او نمود عثمان :گفت آهسته ای فرزند برادر به خدا سوگند من تصمیمی دارم که پدرت چنین

ص: 581


1- مسند بزار، ج 2، ص 60 .
2- كنز العمال، ج 13، ص 71
3- تاریخ بغداد، ج 6، ص 333.
4- الكامل في التاريخ، ج 3، ص 175
5- تاریخ ابن خلدون، ج 2، ص 149
6- البداية والنهاية، ج 7، ص 206.

تصمیمی را نداشته است محمد بن ابوبکر او را رها کرد و در حالی که

پشیمان و حیا کرده بود از او جدا شد. قوم بر در صفه به سراغ عثمان آمدند و او آنان را از خود دور کرد تا این که بر او غلبه کردند و در حالی که محمد بن ابوبکر بیرون آمده بود آنها وارد خانه شدند فردی که جلو همه بود و چوب دستی داشت بالای سر عثمان آمد و با آن به سر او کوبید که سرش شکاف برداشت و خونش بر روی قرآن ریخت. آنگاه از هر طرف بر او هجوم بردند و مردی با شمشیر بر سینه او زد نائله دختر فرافصه کلبی جلو آمد وفرياد كشيد و خودش را بر روی عثمان انداخت و گفت: ای دختر شیبه آیا اميرالمؤمنین کشته میشود؟ او شمشیر را گرفت ولی آن مرد دست او را از بدن جدا کرد آنگاه مردم آنچه را در خانه بود به غارت بردند...».

با این وضع چگونه صبر و سکوت عثمان - بنابر این نقلها - را توجیه میکنید؟ چرا صحابه و مسلمانان سکوت کرده و از عثمان دفاع نکردند؟ چرا عده ای متعرض این واقعه و حادثه شدند؟ چطور برخی از افراد جرأت کرده و متعرض همسر عثمان شدند؟ هر توجیهی که در این باره داشته باشید درباره حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام هم می کنیم ولی - مع الاسف - اهل سنت قصۀ عثمان را قبول کرده و آن را می پذیرند و بر آن روضه خوانی میکنند ولی حادثه دردناک هجوم به خانه وحی یعنی خانه علی و فاطمه علیهما السلام را نمی پذیرند و آن را استبعاد میکنند. اگر حضرت علی علیه السلام آن موقع یار و یاور چندانی نداشت تا او را حمایت کند عثمان را نیز کسی در آن وقعیت حساس یاری نکرد.

آری، فرق اساسی بین این دو هجوم وجود دارد و آن اینکه خانه نشین شدن حضرت علی علیه السلام به جهت ظلمی بود که در حق او شد و او را از حق مسلّمش

ص: 582

بازداشت گرچه حضرت با این خانه نشینی از فتنه ها و خونریزیها جلوگیری کرد ولی خانه نشین شدن عثمان و جنایاتی که بر سر او وارد کردند در نتیجه بی عدالتیهایی بود که در حکومتش انجام گرفته و مردم را به شورش و انقلاب بر ضد حکومت او واداشته بود آری او خودش بود که آتشی را روشن ساخت و منجر به فتنه ها و خونریزیهای زیادی بعد از او به بهانه انتقام از خون او در جنگ جمل و صفین و نهروان شد و بعد از آن امام حسن و امام حسین علیهما السلام به شهادت رسیدند، و خون اهل مدینه به توسط لشکر یزید مباح گشت ،آری خانه نشین شدن عثمان نه برای خودش نفعی داشت و نه برای امت اسلامی

5 - طبیعت خشن خليفه

برخی در صدد استبعاد حادثه هجوم به خانه علی علیه السلام برآمد و می گویند: مگر ممکن است که شخصیتی همچون عمر بن خطاب دست به چنین کار زشتی بزند مگر کسی میتواند تا به این اندازه خشونت به خرج بدهد؟

ولی هنگامی که به سیره و روش عمر بن خطاب در کتابهای اهل سنت پی میبریم نتیجه میگیریم که این کار از او هیچ استبعادی نداشته است؛

1 - در باب کفاره ،قتل اهل سنت از عمر بن خطاب نقل کرده اند که گفت:

«يا رسول الله! انّى و أدت في الجاهلية؟ فقال: إعتق رقبة عن كل موؤدة»؛(1)«اى رسول خدا همانا من در جاهلیت دختر زنده به گور کرده ام؟ حضرت فرمود از هر دختری که زنده به گور کرده ای یک بنده آزاد کن »

ص: 583


1- المجموع، ج 19 ، ص 187 و 189

2 - سعید بن مسیب میگوید:

«حج عمر فلما كان بضجنان، قال: لا اله الا الله العظيم العلى المعطى ما شاء من شاء. كنت ارعى ابل الخطاب بهذا الوادى فى مدرعة صوف، وكان فظاً يتعبني اذا عملت و يضربني اذا قصرت و قد امسیت و لیس بینی و بین الله احد»؛(1)«عمر حج به جای آورد و چون به وادی ضجنان رسید گفت: خدایی جز خدای بزرگ نیست بزرگواری که به هر کس که بخواهد آن مقداری که بخواهد عطا می کند. من شتر خطاب را در آن وادی با سپری از پوشت میچراندم. او بسیار بد اخلاق و تندخو بود؛ هر گاه کار میکردم مرا به زحمت می انداخت و چون کوتاهی میکردم مرا کتک میزد و من عصر نمودم در حالی که کسی به جز خدا ندارم»

3-ابن ابی شیبه و دیگران از زید بن حارث نقل کرده اند که گفت:

«انّ ابابكر حين حضره الموت ارسل الى عمر يستخلفه، فقال الناس تستخلف علينا فظاً غليظاً، ولو قد ولّينا كان افظ و اغلظ ؟ فما تقول لربك اذا لقيته وقد استخلفت علينا عمر؟ فقال ابوبكر: أبربّى تخوفوننی؟»،(2)«همانا چون هنگام مرگ ابوبکر فرارسید کسی به نزد عمر فرستاد تا او را جانشین خود کند. مردم :گفتند آیا کسی را بر ما می گماری که تندخو و بداخلاق است و اگر بر ما حکمرانی کند تندخوتر و بداخلاق تر خواهد شد؟ چه در جواب خدا میگویی هنگامی که او را ملاقات میکنی در حالی که عمر را بر ما گمارده ای؟ ابوبکر گفت آیا مرا به پروردگارم میترسانید؟»

ص: 584


1- تاریخ طبری، ج 3، ص 286
2- المصنف، ج 8 ص 574؛ كنز العمال، ج 5، ص 678؛ عمر بن الخطاب، ص 14.

6 - حقیقت شجاعت

شجاع آن نیست که در همه جا شمشیر بکشد و مخالفان را از پای درآورد، این تهور و بی باکی و بی تدبیری است شجاع کسی است که به وظیفه خود عمل کند چه بسا شجاعانی هستند که حاضر به شنیدن یک سخن حق نیستند

تاریخ اسلام گواهی میدهد که درخت اسلام در دل گروهی ریشه ندوانیده بود بلکه نهالی بود که در دلهای آنها تازه پا گرفته و امکان داشت با نسیم یا بادی از جا کنده شود و لذا پیامبر صلی الله علیه و اله به عایشه می فرماید:

«لو لا ان قومك حديث عهدهم بجاهلية لهدمت الكعبة، ثم لجعلت لها بابين»!(1)

«اگر قریش تازه مسلمان نبودند من وضع کعبه را دگرگون میکردم، سپس به جای یک در دو در برای آن قرار میدادم»

ما شجاع تر از پیامبر صلی الله علیه و اله کسی را نمی شناسیم، ولی او شرایط را برای انجام کار فراهم نمیبیند. آیا صحیح بود که آتش جنگ داخلی در مدینه برافروخته شود تا دشمنان از این موقعیت حساس استفاده و ضربه کاری بر اسلام و مسلمین وارد کنند؟

ص: 585


1- مسند احمد، ج 6، ص 176؛ سنن ترمذی، ج 2، ص 181؛ سنن کبری، ج 5، ص 89

تحریف حقایق تاریخی!!

هر کس به تاریخ و حوادث آن گذری کند بی شک به این نتیجه می رسد که بسیاری از حوادث تاریخی و روایات تغییر و تحول پیدا کرده است.

شاهد این امر وجود تألیفات گوناگون درباره جعل کنندگان احادیث و اهل تحریف و دست تزویر است. آنان با تاریخ و روایات آن چنان جنایاتی را انجام دادند که چشم انسان گریان می شود؛ خصوصاً با در نظر گرفتن این نکته که دستگاه حکومت ظالم نیز از آنان پشتیبانی کرده و در راستای اهداف شومشان مساعدت میکردند.

حاکمان جور درصدد تبرئه خلفا و امیران در خط خود بودند و لذا با تشکیل گروهی خاص در صدد تحریف حقایق تاریخی برآمده و دستور میدادند تا کتابها را بر طبق مصالح و منافع خود تدوین و تألیف نمایند.

در این میان چه احادیثی از فضایل اهل بیت علیهم السلام که از میان برداشته شد و از لابه لای کتاب ها حذف گردید و چه بسیار از مطاعن خلفا و امیران که از میان کتابها محو شد!

ابن عدی در شرح حال عبدالرزاق بن همام صنعانی که از شیوخ بخاری به حساب می آید مینویسد: «برای او احادیث بسیاری در صنفهای مختلف است. ثقات

ص: 586

و امامان مسلمین نزد او رفته و از او حدیث نوشته اند و مشکلی در حدیث او نیافته اند جز اینکه او را به تشیّع نسبت داده اند او احادیثی را در فضایل اهل بیت علیهم السلام عالم نقل میکند که احدی از ثقات با او در این احادیث موافقت نکرده اند. و این بزرگترین چیزی است که به او نسبت داده اند و نیز از او روایاتی در مطاعن دیگران نقل کرده که من آنها را در این کتابم نقل نمیکنم و اما از حیث ،صدق امید است که مشکلی نداشته باشد...»(1)

او همچنین در شرح حال عبدالرحمن بن يوسف بن خراش نقل میکند که او دو جلد کتابی را که در مطاعن شيخين -ابوبکر و عمر - تصنیف کرده بود نزد بندار برد او هم به مصنف آن، دو هزار در هم جایزه داد. ابن عدی می گوید: «امیدوارم که او تعمّد بر کذب نداشته باشد.»(2)

این دو جلد کتاب کجاست؟ ما از آن خبر نداریم ابن خراش از علمای اهل سنت و از جمله کسانی است که آرای او در جرح و تعدیل مورد توجه علمای اهل سنت است.

سوزاندن احادیث

هبی از عایشه نقل میکند که گفت پدرم پانصد حدیث از رسول خدا صلی الله علیه و آله جمع نمود. یک شب تا به صبح در رختخواب خود زیاد می غلطید ناراحت شدم. به او گفتم آیا به جهت بیماری می غلطی؟ یا خبر ناگواری به تو رسیده است؟ صبح که شد به من خطاب کرد و گفت ای دختر کم احادیثی را که نزد تو است .بیاور نزد او آوردم و مشاهده کردم که آتشی را طلب نموده و همۀ آنها را سوزاند.»(3)

ص: 587


1- الكامل فی الضعفاء، ج 5، ص 315
2- همان، ج 4، ص 322
3- تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 5 كنز العمال، ج 10، ص 285

ابن سعد در ترجمه قاسم بن محمد بن ابوبکر نقل میکند که فرمود: «احادیث در عصر عمر بن خطاب زیاد شد. او مردم را قسم داد تا آنها را نزدش حاضر کنند. همین که حاضر نمودند دستور داد تا همه را به آتش کشند...»(1)

در میان این گونه احادیث چه حقایق تاریخی و فضایل اهل بیت علیهم السلام و مطائن خلفا بوده خدا میداند.

احمد بن حنبل میگوید: «ابوعوانه - صاحب صحیح- کتابی را تألیف کرده و در آن عیبها و بلاهای اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله را جمع کرده است. سلام بن ابی مطیع به نزد او آمد و گفت: ای اباعوانه آن کتاب را به من بده هنگامی که کتاب را گرفت آن را به آتش کشید »(2)

آنگاه از عبدالرحمن بن مهدی نقل میکند که گفت: من در کتاب ابی عوانه نظر کردم و من از آن استغفار مینمایم (3)

ذهبی در ترجمه ابراهیم بن حکم بن زهیر کوفی از ابوحاتم درباره او نقل میکند که گفت: در مطاعن معاویه روایاتی نقل کرده است و ما آنچه را که در این باره نوشته بود پاره کردیم».(4)

نکته ای که قابل توجه است اینکه علمای رجال اهل سنت در شرح حال برخی از رجال احادیث صحاح سته نقل کرده اند که آنان ابوبکر و عمر را دشنام میدادند!! و این

ص: 588


1- الطبقات الكبوى، ج 5، ص 188
2- العلل ومعرفة الرجال، ج 1، ص 245
3- همان، ج 3، ص 92
4- میزان الاعتدال، ج 1، ص 27

مطلب در ترجمه اسماعیل بن عبدالرحمن سدّى(1)، تليد بن سليمان(2)، جعفر بن سلیمان ضبعی،(3) و بسیاری دیگر می توان مشاهده کرد.

چرا این افراد عمر و ابوبکر را دشنام میدادند؟ مگر آن دو چه کرده بودند که حتی بزرگان اهل سنت نیز آن دو را سب و شتم نموده اند؟!

افراد دیگری را نیز میتوان نام برد که از رجال صحاح سته بوده اند و در عین حال در کتابهای رجال اهل سنت آنها را رافضی دانسته اند و درباره برخی نیز گفته اند که دشنام دهنده ابوبکر و عمر بوده اند. اینک به برخی دیگر از این افراد که توثیق نیز شده اند اشاره میکنیم و برای بررسی بیشتر خوانندگان را به کتابهای رجال و تراجم اهل سنت در ترجمه و شرح حال هر یک از آنان ارجاع میدهیم:

1 - بكير بن عبدالله طائی معروف به ضخم.

2 - جميع بن عمير.

3- حارث بن عبدالله همدانی

4 - حمران بن اعین

5- دینار بن عمر عمر اسدی.

6- زیاد بن منذر.

7- سعد بن طريف كوفى.

8- سلیمان بن قرم نحوی.

9 - عباد بن يعقوب اسدی رواجنی کوفی

10 - عبدالله بن عبد القدوس رازی

ص: 589


1- تهذيب التهذيب، ج 1، ص 274
2- تهذيب الكمال، ج 4، ص 322 .
3- تهذيب التهذيب، ج 2، ص 83-82

11 - عبدالله بن صالح هروی.

12 - عبدالملک بن اعین کوفی.

13 - عبیدالله بن موسى

14 - عثمان بن عمیر بجلی کوفی

15 - علی بن زید تیمی بصری.

16 - عمّار بن رزيق کوفی

17 - عمرو بن ثابت بكرى

18 - عمرو بن حماد قناد.

19 - عمرو بن عبدالله بن عبید کوفی

20 - غالب بن هذيل كوفى.

21 - محمد بن راشد خزاعی

22 - موسی بن قیس حضرمی.

23 - ميناء بن ابی میناء قرشی

24 - ناصح بن عبدالله كوفی.

25 - نفيع بن حارث كوفى.

26 - هارون بن سعد عجلی.

27 - هاشم بن برید کوفی

28 - وكيع بن جرّاح.

29 - يونس بن حبّاب أسيدى

30 ابو حمزه ثمالى

31 ابو عبدالله بجلی.

ص: 590

صحيحين و نقل برخی از احاديث صحيح السند

کسی نمیتواند بر ما ایراد بگیرد که اگر مسئلۀ ظلم به حضرت زهرا علیها السلام واقعیت داشت، پس چرا در صحیح بخاری و مسلم نیامده است؟ زیرا در جواب این اشکال میگوییم:

اولاً: به تصریح خود متخصصین از اهل سنت این طور نیست که این دو نفر تمام احادیث صحیح السند را آورده اند و هر حدیثی را که نقل نکرده اند از اعتبار سندی برخوردار نبوده است

ابن الصلاح میگوید:«این دو نفر (بخاری و مسلم) تمام احادیث صحیح السند را در صحیح خود نیاورده اند و هرگز چنین التزامی را هم نداده اند. از بخاری نقل شده که :گفت: من در کتاب خود (الجامع) احادیث صحیح السند را نقل کردم و چه بسیار احادیث صحیح السند که به جهت طولانی شدن نیاوردم»

و نیز از مسلم نقل میکند که گفته است تمام احادیثی که نزد من صحیح بوده در کتابم نیاوردم؛ بلکه تنها احادیثی را نقل کرده ام که اجماع محدّثین بر آن نقل است. »(1)

از بخاری نقل شده که گفت: «من صد هزار حدیث صحیح السند حفظ کردم.»این در حالی است که احادیث موجود در کتاب صحیح خود با مکرراتش 7275 حدیث است.(2)

نووی نیز میگوید: بخاری و مسلم تمام احادیث صحیح السند را نقل نکرده اند و هرگز چنین التزامی هم از خود نداده اند»(3)

ص: 591


1- مقدمة ابن الصلاح، ص 21 و 22
2- همان، ص 23
3- تدريب الراوى، ج 1، ص 98

تهانوی مینویسد: «حدیث صحیح منحصر در صحیح بخاری و مسلم نیست بلکه در غیر این دو کتاب نیز حدیث صحیح یافت می شود».(1)

ثانیاً: از آنجا که نقل این گونه احادیث منجر به بی اعتباری رؤسای مدرسه خلفا میشده لذا از نقل آنها صرف نظر کرده اند.

ص: 592


1- قواعد في علوم الحدیث، ص 63

چرا بحث از مظلومیت؟

برخی میگویند چرا شیعه اصرار بر بررسی جوانب مختلف مظلویت حضرت زهرا علیها السلام یا دیگر امامان خود دارد؟ مگر بحث از مظلومیت چه فایده ای داشته و چه آثاری بر آن مترتب میگردد؟ اینک به بررسی آثار بحث از مظلومیت اشاره میکنیم؛

مظلومیت عامل جذب عواطف

مظلومیت که ظهور و بروزهای مختلفی دارد در مجرای زندگانی انسان و تاریخ دارای تأثیرات فراوانی در ایجاد تحولات و تغییرات فردی و اجتماعی است؛ زیرا خداوند متعال انسان را با سرشت و فطرت خاصی آفریده که از جمله آنها گرایش به مظلوم نوازی و ظلم ستیزی و مبارزه با ظالم و دفاع از مظلوم است و لذا اگر کسی مورد ظلم و تعدی قرار گیرد باعث میشود مردمی که دارای فطرت پاک و دست نخورده و بیدار دارند به او متمایل شده و در عین دفاع از او قلباً به او گرایش پیدا کرده و متمایل شوند، خصوصاً آن که چنین افرادی اگر در سطح رهبران جامعه بوده و به جهت هدایت و نجات مردم از گمراهی و ضلالت و رهبری آنان به کمال و سعادت مورد ظلم و ستم واقع شده باشند که مظلومیت آنها میتواند تأثیر فراوانی در تمایل مردم به آنان داشته باشد.

ص: 593

یکی از نویسندگان فرانسوی درباره مظلومیت امام حسین علیه السلام مینویسد «...و از جمله امور طبیعی که مؤید فرقه شیعه شده و توانسته است در قلب دیگر فرقه ها تأثیر ،گذارد مسألۀ اظهار مظلومیت بزرگان دینشان است و این مسأله از امور طبیعی به شمار میآید زیرا طبع هر کس به نصرت و یاری مظلوم کشش دارد و دوست دارد ضعیف بر قوی غلبه یابد و طبیعتهای بشری متمایل به ضعیف است.

این مصنفان اروپایی که تفصیل مقاتله حسین علیه السلام و اصحابش و کشته شدن او را مینویسند با وجود آن که به آنان اعتقاد ندارند ولی به ظلم و تعدی و بی رحمی قاتلین آن حضرت و یارانش اذعان دارند و نام قاتلین آن حضرت را به بدی یاد میکنند این امور طبیعی در مقابلش هیچ چیز نمی تواند بایستد و این نکته از مؤیدات برای فرقه شیعه به شمار می آید...»(1)

مظلومیت، سلاح برنده

مظلومیت اسلحه برنده ای است که در برخی از موارد کاربرد آن بیشتر از کشتن با شمشیر است همانگونه که در مسألۀ هجوم به خانه حضرت زهرا علیها السلام و هتک حرمت آن حضرت و واقعه کربلا و شهادت افرادی همچون طفل شیر خوار امام حسین علیه السلام ملاحظه میکنیم

خانم ماربین نویسنده آلمانی درباره شهادت طفل شیرخوار امام حسین علیه السلام میگوید:

«عمل الحسين في آخر ساعات حياته عملاً حيّر عقول الفلاسفة ولم يصرف نظره عن ذلك المقصد العالى تلك المصائب المحزنة و الهموم المتراكمة

ص: 594


1- اقناع اللائم، سید امین ص 356

و كثرة العطش والجراحات و هو قصة عبد الله الرضيع، فلمّا كان الحسين يعلم ان بني امية لا يرحمون له صغيراً... رفع طفله الصغير على يده أمام القوم تعظيماً للمصيبة وطلب الماء له فلم يجيبوه الا بالسهم و يغلب على الظن ان غرض الحسين من هذا العمل تفهيم العالم بشدة عداوة بنيامية لبنى هاشم، و لا يظنّ احد ان يزيد كان مجبوراً على تلك الأعمال المفجعة لأجل الدفاع عن نفسه؛ لان قتل الطفل الرضيع فى تلك الحال وبتلك الكيفية... ليس هو الا توحش و عداوة و سبعية منافية لقواعد كل دين و شريعة و هذه كانت كافية لافتضاحهم و اتهامهم بالسعى بعصبية جاهلية الى ابادة آل محمد ...»؛ (1)«حسين علیه السلام در آخرین لحظات زندگی اش کاری کرد که عقل های فلاسفه را به حیرت واداشت و با آن همه مصیبتهای حزن انگیز و گرفتاریهای متراكم وعطش فراوان و جراحاتی که داشت هرگز نظر خود را از آن هدف بلند باز ،نداشت و آن قصه عبدالله شیرخوار است چون حسین علیه السلام می دانست که بنی امیه به هیچ کودکی رحم نمیکنند. لذا طفل کوچک خود را بر دست گرفت و به جهت بزرگ نشان دادن مصیبت جلو قوم دشمن (بنی امیه) آورد و برای او تقاضای آب کرد ولی آنها جوابش را تنها با تیر دادند و گمانم این است که غرض حسین علیه السلام از این کار این است که به

جهانیان بفهماند بنی امیه تا چه مقدار با بنی هاشم دشمنی دارند و هیچ کس گمان نمیکند که یزید بر این گونه اعمال دلخراش به جهت دفاع از خود مجبور بوده است؛ زیرا کشتن طفل شیرخوار در آن حال و با آن کیفیت... جز وحشی گری و دشمنی و درنده خوبی نبوده و با قواعد هر دین و شریعتی

ص: 595


1- الحسين فى الفكر المسيحى، ص 257، به نقل از او

منافات دارد و این به تنهایی برای مفتضح کردن و اتهام آنان به کوشش در راه تعصبات جاهلیت با کوچ دادن آل محمد کافی است.»

آیت الله محمد باقر حکیم رحمه الله میگوید:

«انّ قضيّة المظلومية تدخل ضمن التصور الاسلامي، لا في الحركة السياسية و الجهادية فحسب، و انّها قضية طرحت منذ بداية تاريخ الانسانية. فعندما نرجع الى القرآن الكريم و نقرأ قصة ابنى آدم بتأمل، نجد هذا الجانب من المظلومية عند ما خاطب هابيل أخاه قابيل قائلاً: «لَئِنْ بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي ما أنا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ»؛ فالمظلومية هي الخطاب الاول الذي خاطب به هابیل قابيل و جرت هذه المظلومية على كل الرجال و النساء الذين جاهدوا فى هذا الطريق»؛(1)«همانا قضية مظلومیت داخل در ضمن تصور اسلامی است نه آن که تنها حرکت سیاسی و جهادی باشد، بلکه قضیه ای است که از شروع تاریخ انسانیت طرح شده است و هنگامی که به قرآن کریم مراجعه میکنیم و قصۀ دو فرزند آدم را با تأمل میخوانیم این جانب از مظلومیت را مییابیم هنگامی که هابیل برادرش قابیل را مورد خطاب قرار داده میگوید: (اگر تو دستت را به طرف من دراز کنی تا مرا به قتل رسانی من هرگز دستم را به سوی تو برای کشتنت دراز نخواهم کرد پس مظلومیت همان خطاب اول است که هابیل با آن قابیل را مورد خطاب قرار داد و این مظلومیت بر تمام مردان و زنانی که در این راه جهاد کرده اند جاری است».

ص: 596


1- الزهراء علیها السلام، اهداف مواقف نتائج، ص 130.

معنویت گریه در سوگ مظلومی از اولیا

گریه در سوگ اولیای الهی موافق با عقل سلیم بوده و دارای آثار و فواید بسیاری است که به برخی از آنها اشاره میکنیم

1 - گریه برای اولیای الهی از مظاهر محبّت به آنان است که خداوند متعال به آن امر نموده و عقل نیز آن را تأیید میکند.

2 - این اشک از مصادق تعظیم شعائر الهی است زیرا با این عمل در حقیقت شعارهای آنان را به پا میداریم.

3- گریه بر ولی خدا آرام بخش قلبهای سوخته ای است که به جهت مصایبی که بر آن وارد شده آتش از آن شعله ور شده و قطره های اشک مرحمی بر دل آنان خواهد بود.

4 - اشک بر اولیای الهی در حقیقت مبارزه منفی و عملی با حاکمان جائر است یعنی با این عمل و انمود میکنند که از رفتار آنان ،بیزارند، همانگونه که حضرت زهرا علیها السلام بعد از وفات پدرش رسول خدا صلی الله علیه و اله و بعد از واقعه «سقیفه» گریه های فراوانی کرد تا به مردم بفهماند که برای چه دختر رسول خدا ناراحت است و میگرید؟ با آن که اهل بیت علیهم السلام الگوی صبر و مظهر بردباری و استقامت و شکیبایی اند.

آیت الله محمد باقر حکیم رحمه الله در این باره میگوید

«قضية المظلومية و البكاء و المشاعر ليست تنفيساً عن العواطف و الأحاسيس التى يشعر بها الانسان تجاه الأعمال السيئة و الخبيثة والوحشية التي واجهها اهل البيت علیهم السلام فحسب، حتى لو كان هذا التنفيس نبيلاً و صحيحاً و يعبر عن طهارة النفس و نقاوتها، فالبكاء يربى النفس و ينقيها و يجعلها طاهرة نظيفة

ص: 597

تحسّ بقضايا العدل والظلم و لا تكون قاسية. فعندما يقسوا القلب لا يهتدى الانسان الى سبيله»؛(1)«قضية مظلومیت و گریه و شعورها تنها گویا و ناشی از عواطف و احساساتی نیست که انسان در برابر اعمال بد وخبيث ووحشيانه به آنها اطلاع مییابد اعمالی که اهل بیت علیهم السلام با آنها روبه رو شده اند گرچه آن عواطف و احساسات خوب و صحیح است و نشانگر طهارت نفس و پاکی آن می باشد، ولی گریه تربیت کننده روح و پاک کننده آن است و می تواند روح را پاک و پاکیزه کرده تا قضایای عدل و ظلم را احساس نماید و قست القلب نگردد؛ زیرا هنگامی که قلب قسی میگردد انسان به راهش هدایت نمیشود...».

سبب اهتمام به بعد مظلومیت

اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام الاهتمام ویژه ای به جانب مظلومیت خود علی الخصوص حضرت زهرا و امام حسین علیهما السلام داشته اند و این اهتمام را میتوان در چند جهت بررسی کرد؛

1 - تأثیر در عقل و شعور و وجدان مردم

مظلومیت یکی از وسایل واضحی است که میتوان از آن به جهت اثبات حق استفاده نمود؛ زیرا ظلم عبارت است از وجود حق و عدل در طرفی و وجود باطل و ستم در طرف دیگر، و سخن از مظلومیت سریع تر میتواند در عقول و شعور و وجدان مردم تأثیر گذار باشد بدون آن که احتیاج به تأمل و دقت باشد و هرجا که مظلومیت باشد حق آشکار و روشن میگردد و لذا مشاهده میکنیم که بسیاری از

ص: 598


1- الزهراء علیها السلام، اهداف، مواقف، نتائج، ص 131

مسیحیان و اهل سنت با درک مظلومیت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام خصوصاً حضرت زهرا علیها السلام و امام حسین علیه السلام و حق بر ایشان مکشوف شده و تشیّع را انتخاب نمودند.

2 - تأثیر در عواطف

مظلومیت تأثیر بسزایی در تحریک عواطف دارد که این تحریک می تواند باعث تحرک انسان به عمل و رسیدن به حق گردد امری که تأثیر و فاعلیت آن در برخی مواقع از تأثیر و فاعلیت عقل بیشتر و سریع تر است بلکه ممکن است که موتور محرک حقیقی انسان همان عواطف و مشاعر و احساسات ،باشد و عقل دلیل و راهنمای انسان به سوی راه است همانند بنزینی که ماشین را به حرکت در می آورد. و این عواطف و مشاعر تأثیر بسزایی داشته است.

دکتر تیجانی در کتاب خود «ثمّ اهديت»دربارۀ تأثیر مظلومیت امام حسین علیه السلام در عواطف خود می نویسد:

«جاء صدیقی منعم وسافرنا الى كربلاء، وهناك عشنا محنة سيدنا الحسين علیه السلام كما يعيشها شيعته و علمت وقتئذ بان سيدنا الحسين علیه السلام لم یمت فالناس يتزاحمون و يتراصون حول ضريحه كالفراشات و يبكون بحرقة و لهفة لم اشهد مثيلاً، فكان الحسين علیه السلام استشهد الآن

و سمعت الخطباء هناك يثيرون شعور الناس بسردهم لحادثة كربلاء في نواح و نحيب و لا يكاد السامع لهم ان يمسك نفسه و يتماسك حتى ينهار.

فقد بكيت و اطلقت لنفسى عنانها وكأنها كانت مكبوتة واحسست براحة نفسية كبيرة ما كنت اعرفها قبل ذلك اليوم، و كاني كنت في صفوف اعداء الحسين علیه السلام و انقلبت فجأة الى اصحابه و اتباعه الذين يفدونه بارواحهم.

ص: 599

وكان الخطيب يستعرض قصة الحرّ و هو احد القادة المكلفين بقتال الحسين علیه السلام و لكنه وقف فى المعركة يرتعش كالسعفة، ولما سأله بعض اصحابه اخائف انت من الموت؟ اجابه الحرّ: لا و الله، و لكننى اخير نفسي بين الجنة والنار. ثم همز جواده و انطلق الى الحسين علیه السلام قائلاً: هل من توبة يابن رسول الله صلی الله علیه و آله

و لم اتمالك عند سماع هذا ان سقطت على الأرض باكياً، و كأنى أمثل دور الحرّ، و اطلب من الحسين علیه السلام : هل من توبة يابن رسول الله؟ سامحنى يابن رسول الله. و كان صوت الخطيب مؤثراً، و ارتفعت اصوات الناس بالبكاء و النحيب. عند ذلک سمع صدیقی صیاحی و انكب على معانقاً، باكياً، و ضمّنى الى صدره، كما تضمّ الأم ولدها و هو يردد یا حسین یا حسین. كانت دقائق و لحظات عرفت فيها البكاء ،الحقيقي و احسست وكأن دموعى غسلت قلبي وكلّ جسدى من الداخل»؛(1)«...دوستم منعم آمد و با هم به کربلا مسافرت کردیم و در آن جا به مصیبت سرورمان حسين - مانند شیعیان - پی بردم و تازه فهمیدم که حضرت حسین علیه السلام نمرده است مردم ازدحام میکردند و گرداگرد آرامگاهش پروانه وار می چرخیدند و با سوز و گدازی که نظیرش هرگز ندیده بودم گریه میکردند و بیتابی مینمودند که گویی هم اکنون حسین علیه السلام به شهادت رسیده است و سخنرانان را میشنیدم که با بازگو کردن فاجعه كربلا احساسات مردم را بر می انگیختند و آنان را به ناله و شیون و سوگ وا میداشتند و هیچ شنونده ای نمیتواند این داستان را بشنود و تحمل کند بلکه بی اختیار از حال میرود. من هم گریستم و گریستم و آن قدر گریستم که گویی سالها غصه در گلویم مانده بود و اکنون منفجر میشود.

ص: 600


1- آنگاه هدایت شدم، ص 98-96

پس از آن ،شیون احساس آرامشی کردم که پیش از آن روز چنان چیزی ندیده بودم تو گویی در صف دشمنان حسین علیه السلام بوده ام و اکنون در یک چشم بر هم زدن منقلب شده بودم و در گروه یاران و پیروان آن حضرت که جان خود را نثارش کردند قرار میگرفتم و چه جالب که در همان لحظات سخنران داستان حرّ را بررسی میکرد حرّ یکی از سران سپاه مخالف بود که به جنگ با حسین علیه السلام آمده بود ولی یکباره در میدان نبرد بر خود لرزید ووقتی اصحابش از او سؤال کردند که تو را چه شده است؟ نکند که از مرگ می هراسی؟ او در پاسخ گفت به خدا سوگند هرگز از مرگ هراسی ندارم ولی خود را مخیّر میبینم که بهشت را برگزینم یا دوزخ را او ناگهان اسب خود را به سوی حسین علیه السلام حرکت داد و به دیدار او شتافت و گریه کنان عرض کرد: ای فرزند رسول خدا آیا راه توبه برایم هست؟»

درست در همین لحظه بود که دیگر نتوانستم طاقت بیاورم وشيون كنان خود را بر زمین افکندم و گویا نقش حر را پیاده میکردم و از حسین میخواستم که «ای فرزند رسول خدا آیا توبه ای برایم هست؟ یابن رسول الله از من در گذر و مرا ببخش» صدای واعظ چنان تأثیری در شنوندگان گذاشته بود که گریه و شیون مردم بلند شد دوستم که صدای فریادم را شنید با گریه مرا در بغل گرفت و معانقه کرد. همان گونه که مادری فرزندش را در بر میگیرد و تکرار میکرد «یا حسین یا حسین!». لحظاتی بود که در آنان گریه واقعی را درک کرده بودم و احساس میکردم که اشکهایم قلبم را شست و شو میدهند و تمام بدنم را از درون تطهیر میکنند. »

ص: 601

اوج مظلومیت حضرت زهرا علیها السلام

اموری در مورد حضرت زهرا علیها السلام اتفاق افتاده که مظلومیت آن حضرت را چند برابر میکند؛

1 - زن موجود ضعیفی است که به حمایت احتیاج دارد و لذا جهاد از او برداشته شده است و اگر در حق زن ظلم وارد شود تأثیر آن در نفوس مردم بیشتر است تا ظلمی که بر مرد وارد می شود، خصوصاً مردی که متصدی جهاد و قیام شده باشد، ولی زنی که تصدی چنین امری را ندارد متعرّض شدن به او اوج مظلومیت است و این امری است که در مورد حضرت زهرا علیها السلام تجلی تام و تمامی داشته است.

2 - حضرت زهرا علیها السلام نزدیکترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله و تنها باقی مانده از آن حضرت است که مودت او به عنوان اجر و مزد رسالت شناخته شده آنجا که می فرماید: «قُل لَّا أَسْتَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى»، و میدانیم که نزدیک تر از حضرت زهرا علیها السلام به پیامبر صلی الله علیه و اله وجود ندارد.

3- عصمت و فضیلت و کمال حضرت زهرا علیها السلام که او را نسبت به دیگران برتر نموده و مستحق تکریم مضاعف کرده است.

4 - شدت خشونت بر حضرت زهرا علیها السلام، زیرا آن حضرت زنی است هجده ساله و دارای چند فرزند که پدرش را تازه از دست داده است و او که در آن حال احتیاج به ملاطفت و مهربانی دارد شدیدترین ظلمها و جنایتها در حق او انجام میگیرد.

5 فرزند و طفل ،معصوم گرچه در شکم باشد حق حیات و زندگی کردن دارد حق دارد به دنیا بیاید و زندگی کند خصوصاً آن که میتواند باعث گسترش نسل پیامبر صلی الله علیه و اله گردد و قضیه ساقط شدن حضرت محسن علیه السلام از حضرت زهرا علیها السلام سند دیگری از اوج مظلومیت آن حضرت میباشد.

ص: 602

اهداف گریه حضرت زهرا علیها السلام

بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و اله حضرت زهرا علیها السلام بسیار میگریست.

از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

«البكاؤون خمسة آدم و يعقوب و يوسف و فاطمة بنت محمد و على بن الحسين... اما فاطمة فبكت على رسول الله صلی الله علیه و اله حتى تأذى بها اهل المدينة فقالوا لها قد آذيتنا بكثرة بكائك. فكانت تخرج الى المقابر، مقابر الشهداء، فتبكي حتى تقضى حاجتها ثم تنصرف»؛ (1)«بسیار گریه کنندگان پنج نفرند؛ آدم و يعقوب، و يوسف و فاطمه دختر محمد و على بن الحسين... اما فاطمه پس او بر رسول خدا صلی الله علیه و اله به حدی گریست که اهل مدینه از آن ناراحت شدند و به او گفتند تو ما را با گریهٔ بسیارت آزرده کرده ای. لذا آن حضرت به مقبره های شهدا می رفت و می گریست و دلش را خالی میکرد و باز میگشت»

ممکن است کسی سؤال کند چرا حضرت زهرا علیها السلام تا به این حد گریه و جزع در سوگ پدرش رسول خدا صلی الله علیه و اله داشته است؟ در پاسخ میگوییم:

اولاً مطابق روایات گریه و جزع در هر موردی مکروه است مگر در مورد بزرگانی همچون رسول خدا صلی الله علیه و اله و امام حسین علیه السلام و لذا از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

«كُلُّ الْجَزَعِ وَ الْبُكَاءِ مَكْرُوهُ سِوَى الْجَزَعِ وَ الْبُكَاءِ عَلَى الْحُسَيْنِ علیه السَّلَامُ»(2)؛

«هر جزع و گریه ای مکروه است جز جزع و گریه بر حسين علیه السلام»

ص: 603


1- خصال صدوق، ص 272 و 273 ، ح 15.
2- الامالی، شیخ طوسی، ص 162.

از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود:

«انَّ أُصِبْتَ بِمُصِيبَةٍ فِى نَفْسِكَ أَوْ فِي مَالِكَ أَوْ فِى وُلْدِكَ فَاذْكُرْ مُصَابَكَ بِرَسُولِ اللَّهِ صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ ، فَانِ الْخَلَائِقَ لَمْ يُصَابُوا بِمِثْلِهِ قَطُّ»؛(1)«اگر مصیبتی به خودت و یا مالت و یا فرزندت رسید مصیبت رسول خدا صلی الله علیه و آله را یاد کن؛ چرا که هیچ کس به مصيبت او مبتلا نشده است.»

و نیز از امیر مومنان علی علیه السلام نقل شده که در کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«انَّ الصَّبْرُ الْجَمِيلُ الَّا عَنْكَ ، وَ انَّ الْجَزَعَ لَقَبِيحُ الَّا عَلَيْكَ ، وَانِ الْمُصَابِ لَكَ لَجَلِيلِ ..»؛(2) «همانا صبر زيباست به جز از تو و جزع قبیح است مگر بر تو وهمانا مصيبت تو بزرگ است...»

ثانیاً گریه حضرت زهرا علیها السلام جنبه عاطفی داشته و آن حضرت نیز همانند دیگران دارای عاطفه بوده و پدرش را بسیار دوست میداشت و طبیعی است که آن حضرت در سوگ پدرش گریان باشد ولی گریه ای نه از روی سخط و غضب بلکه گریه ای مملو از عشق و عاطفه و غصه از دوری رسول خدا صلی الله علیه و آله و این عشق و علاقه دو طرفه بوده و پیامبر صلی الله علیه و اله نیز ذریه خود خصوصاً حضرت زهرا علیها السلام را دوست داشته است. لذا در روایت آمده است

«لما حضرت رسول الله الوفاة بكى حتى بلّت دموعه لحيته فقيل له: يا رسول الله ما يبكيك؟ فقال: ابكى لذرّيتي، كأني بفاطمة وقد ظلمت بعدی و هی تنادی يا ابتاه فلايعينها احد من امتى...»(3)«چون وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله گریست به حدی که اشکانش بر محاسنش جاری شد. به او عرض شد:

ص: 604


1- کافی، ج 3، ص 220، ح 2.
2- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 19، ص 159
3- امالی، طوسی، ص 188، ح 316

اى رسول خدا چه چیز شما را به گریه درآورده است؟ حضرت فرمود برذریه ام میگریم گویا فاطمه را میبینم که بعد از من به او ظلم شده و او صدا میزند ای ،پدرم و هیچ یک از امتم او را یاری نمیکند.

ثالثاً: فاطمه زهرا علیها السلام با گریه و عزاداری در سوگ پدرش خواست مصیبت بزرگی را ابراز نماید که بر بشریت بر فقدان پیامبر صلی الله علیه و اله عارض شده است و لذا مشاهده میکنیم که امام حسین علیه السلام از شهادت پدرش امام علی علیه السلام آگاه شد و فرمود:

«يا لها من مصيبة ! ما اعظمها...»(1)«وای چه مصیبتی! چه قدر این مصیبت بزرگ است....».

حضرت زهرا علیها السلام نیز باگریه و حزن و اندوهش در صدد ابراز مصیبت در سوگ پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است.

از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود:

«غَسَلْتَ النَّبِىِّ صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ فِي قَمِيصِهِ ، فَكَانَتْ فَاطِمَةُ تَقُولُ : أرنى الْقَمِيصِ فاذا شَمَّتْهُ صَلَّى اللَّهُ غَشَّى عَلَيْهَا ، فَلَمَّا رَأَيْتُ ذَلِكَ غَيْبَتِهِ »،(2) «من پيامبر صلی الله علیه و آله را در لباسش غسل دادم فاطمه زهرا مکرر می گفت آن پیراهن را به من نشان بده و چون آن را بویید غش کرد و چون چنین دیدم آن پیراهن را از دیدگانش مخفی نمودم».

رابعاً: هدف دیگر حضرت زهرا علیها السلام از گریه و ابراز حزن در سوگ پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله اعلام و تذکر به مظلومیت و تجاوز به حقوق و ظلمی بوده که به خود و شوهرش امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام وارد شده است همان گونه که از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

ص: 605


1- کافی، ج 3، ص 220، ح 3
2- بحار الانوار، ج 43، ص 157، ح 6.

«...و اما على بن الحسين - علیه السلام - فبكى على الحسين لیه السلام عشرين سنة او اربعين سنة -و الترديد من الراوى - و ما وضع بين يديه طعام الا بكى...»؛(1)«...و اما على بن الحسين -علیه السلام - او بر حسین علیه السلام بیست یا چهل سال گریست -تردید از راوی است- و نزد او غذایی نمیگذاشتند جز آن که میگریست...»

و لذا هنگامی که عمر و ابوبکر به ملاقات حضرت زهرا علیها السلام آمدند حضرت به آن دو فرمود:

«هَلْ سمعتما رَسُولُ اللَّهِ صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ يَقُولُ : رِضًا فَاطِمَةَ مِنْ رضای وَ سَخَطَهَا مِنْ سخطی ؟ قَالَتْ : فانّى اشْهَدِ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ أَنَّكُمَا قَدْ اسخطتمانی»(2)«آیا از رسول خدا صلی الله عليه و اله شنیدید که میفرمود خشنودی فاطمه از خشنودى من و غضب او از غضب من است؟ آنگاه فرمود: خدا و ملائکه اش را گواه میگیرم که شما دو نفر مرا به خشم درآوردید.»

خامساً: یکی دیگر از اهداف حضرت زهرا علیها السلام از گریستن و ابراز حزن شدید در سوگ پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله شکوه و اعتراض به دستگاه خلافت و اعلان نارضایتی و به تعبیر دیگر مبارزۀ سلبی با غاصبان حق شوهرش علی علیه السلام بوده است و لذا هنگامی که به مسجد آمد در ضمن خطبه اش فرمود:

«...و يحهم أنّى زحزحوها عن رواسى الرسالة، و قواعد النبوة، و مهبط الروح الامين بالوحى المبين العالمين بأمر الدنيا و الدين، ألا ذلك هو الخسران المبين»؛(3) «...وای بر آنان! پایه های رسالت و قواعد نبوت و محل فرود روح الامین به وحی آشکار بر عالمیان به امر دنیا و دین را از جایش کندید آگاه باشید که این کار همان خسران آشکار است...».

ص: 606


1- امالی صدوق، ص 204 ، ح 221؛ بحارالانوار، ج 46، ص 1109، ح 2.
2- الامامة والسياسة ابن قتيبة، ج 1، ص 13 و 14.
3- دلائل الامامة، ص 126

بررسى حديث «فاطمة بضعة منّى»

اشاره

ص: 607

از تهمتهای ناروایی که به اهل بیت علیهم السلام به ویژه علی بن ابی طالب علیه السلام زده اند قصه ساختگی خواستگاری امام علی علیه السلام از دختر ابی جهل در زمان حیات فاطمه زهرا علیها السلام است. اهل سنت میگویند که علی علیه السلام دست به این اقدام زد، ولی با مخالفت شدید رسول خدا صلی الله علیه و اله و جمله «فاطمة بضعة منّى...» روبه رو شد و از قصد خود صرف نظر کرد. اما این داستان هرگز با مقام عصمت علی علیه السلام و ارادت پیامبر صلی الله علیه و اله و فاطمه زهرا علیها السلام به علی علیه السلام سازگاری ندارد از همین رو جا دارد که اصل داستان را بررسی کنیم

روايات بخاری

بخاری این حدیث و قصه را در پنج باب به صورت قطعه قطعه آورده و به صورت عمد آن را جدا نموده تا خواننده گمان کند که پنج روایت با پنج لفظ است ولی اهل فن میدانند که اختلاف صورت حقیقت را تغییر نمیدهد اینک به نقل این روایات می پردازیم.

روایت اول

بخاری در صحیحش در کتاب «فرض الخمس» باب «ما ذكر من درع النبی صلی الله علیه و آله و عصاه و سیفه و قدحه و خاتمه...»نقل کرده که مسور بن مخرمه خطاب به علی بن الحسین گفت:

ص: 608

«... أن على بن ابى طالب خطب ابنة ابى جهل على فاطمة -علیها السلام - فسمعت رسول الله صلی الله علیه و آله يخطب الناس على منبره هذا، و انا يومئذ محتلم، فقال: ان فاطمة بضعة منّى و انا اتخوّف أن تفتن في دينها... و انّى لست احرم حلالاً و لا احلّ حراماً و لكن والله لا تجتمع بنت رسول الله صلی الله علیه و آله و بنت عدوّ الله ابداً»؛(1)«...همانا على بن ابی طالب از دختر ابی جهل خواستگاری کرد در حالی که فاطمه-علیها السلام- را با خود داشت از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم در حالی که بالای منبر بر مردم خطبه میخواند و من در آن روز محتلم بودم حضرت فرمود: همانا فاطمه پاره ای از من است و من میترسم که او در دینش امتحان گردد. و من هرگز حلالی را حرام و حرامی را حلال نمیکنم ولی به خدا سوگند که هرگز دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و دختر دشمن خدا با هم جمع نمیشوند.»

روایت دوم

و نیز بخاری در صحیحش در کتاب «المناقب» باب «مناقب قرابة النبی صلی الله علیه و آله و منقبة فاطمة بنت النبی صلی الله علیه و آله »از مسور بن مخرمه نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«فَاطِمَةَ بَضْعَةُ مِنًى ، فَمَنْ اغضبها اغضبنی »؛ (2)«فاطمه پاره ای از من است، پس هر کس او را به غضب درآورد مرا به غضب درآورده است».

روایت سوم

بخاری نیز در کتاب «المناقب» باب «ذكر أصهار النبی صلی الله علیه و آله»از مسور بن مخرمه نقل کرده که گفت

«انّ علياً خطب بنت أبى جهل، فسمعت بذلك فاطمة، فاتت رسول الله صلی الله علیه و آله

ص: 609


1- صحیح بخاری، ج 4، ص 83 ط بولاق.
2- همان، ج 5، ص 21، ط بولاق.

فقالت: يزعم قومك انك لا تغضب لبناتك، و هذا على ناكح بنت ابى جهل. فقام رسول الله صلی الله علیه و آله، فسمعته حين تشهد يقول: اما بعد فانّي أنكحت ابا العاص بن الربيع فحدثنی و صدقني و انّ فاطمة بضعة منّى، و انّى اكره ان يسوأها والله لا تجتمع بنت رسول الله صلی الله علیه و آله و بنت عدو الله عند رجل واحد. فترك على الخطبة»؛(1)«همانا على دختر ابی جهل را خواستگاری کرد فاطمه از آن باخبر شد و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرضه داشت: قوم تو گمان میکنند که به جهت دخترانت غضب نمیکنی و این علی است که دختر ابی جهل را به نکاح خود درآورده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله برخاست و من شنیدم هنگامی که تشهد میخواند میفرمود اما بعد پس من ابى العاص بن ربيع را زن دادم و او بر من حديث كرده و مرا تصدیق نمود و همانا فاطمه پاره ای از من است و من دوست ندارم که به او آزاری برسد به خدا سوگند! دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و دختر دشمن خدا نزد یک مرد جمع نمیشود. علی خواستگاری را رها کرد».

روایت چهارم

بخاری نیز در کتاب «النکاح»باب «ذب الرجل عن ابنته فى الغيرة و الانصاف» به سندش از مسور بن مخرمه نقل کرده که گفت: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که بر بالای منبر می فرمود:

«انّ بنى هشام بن المغيرة استأذنوا فى ان ينكحوا ابنتهم على بن ابى طالب، فلا آذن ثم لا آذن ثم لا آذن الا ان يريد ابن ابى طالب ان يطلق ابنتي و ينكح

ص: 610


1- صحیح بخاری، ج 5، ص 22، ط بولاق.

ابنتهم فانما هي بضعة منّى يريبني ما رابها و يؤذيني ما آذاها»،(1)«همانا فرزندان هشام بن مغیره از من خواستند تا دخترشان را به نکاح علی بن ابی طالب در آورند ولی من به آنها اجازه نمیدهم اجازه نمیدهم اجازه نمیدهم مگر آن که فرزند ابو طالب بخواهد دخترم را طلاق داده و با دختر آنان ازدواج کند؛ چرا که فاطمه پاره ای از من است، آنچه که او را آزار دهد مرا آزار داده و آنچه که او را اذیت کند مرا اذیت نموده است».

روایت پنجم

و نیز بخاری در کتاب «الطلاق» باب «الشقاق»از مسور بن مخرمه نقل کرده که گفت: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود:

«انّ بنى المغيرة استأذنوا ان ينكح على ابنتهم فلا آذن»؛(2) «همانا فرزندان مغیره از من اجازه خواسته اند تا علی با دختر آنان ازدواج کند ولی من اجازه نمیدهم »

مصدر اصلی قصه

مصدر اصلی و قدیمی این قصه کتاب «المصنف»عبدالرزاق بن همام ،صنعانی متوفی 211 هجری است که این حدیث را چهار مرتبه ذکر کرده و تمام آنها خالی از اشکال و ارسال نیست و نیز افراد ضعیفی در سلسله سند آنها وجود دارد و بقیه مصادر آن را مسنداً از صحابی نقل کرده یا به طور مرسل از تابعین آورده اند از قبیل؛

1- «صحیح بخاری»

ص: 611


1- صحیح بخاری ، ج 7، ص 37، ط بولاق.
2- صحیح بخاری ، ج 7، ص 47، ط بولاق.

2-«صحیح مسلم، باب «فضائل فاطمة»، در چهار حدیث

3-«سنن ترمذی»، کتاب «المناقب»، باب فضل فاطمة در دو حدیث

4-«سنن ابی داود» کتاب «النکاح»، در سه حدیث

5-«سنن ابن ماجه» کتاب «النکاح»باب الغيرة، در دو حدیث.

6-«مستدرک حاکم»، ج 3، ص 108، در سه حدیث

7- المصنف ابن ابی شیبه، ج 12، ص 128، در یک حدیث

8-«مسند احمد»، ج 4، ص 328-326 با چهار سند از مسور، و درج 4، ص 5، در یک حدیث از عبدالله بن زبیر

9-«فضائل الصحابه»، احمد بن حنبل، ج 2، ص 754، در هشت حدیث

مناقشات

این حدیث از جهت های مختلف - سند و دلالت - اشکال دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم

1 - اشکالهای سندی

این حدیث در همه کتاب های حدیثی عامه به ده نفر منتهی میگردد که عبارتند از: مسور بن مخرمه عبد الله بن عباس علی بن حسین عبد الله بن زبیر عروة بن زبیر محمد بن علی، سوید بن غفله عامر شعبی ابن ابی ملیکه و مردی از اهل مکه

الف) ابن عباس:

در حدیث ابن عباس «عبید الله بن تمام»واقع شده که طبق نص هیثمی در مجمع

ص: 612

الزوائد (1)ضعیف است. ابن حجر این حدیث را در ترجمه عبيد الله بن تمام از منکرات او بر شمرده و میگوید دار قطنی و ابوحاتم و ابوزرعه و دیگران او را تضعیف کرده اند. ابو حاتم میگوید او قوی نیست و احادیث منکره نقل میکند. ساجی می گوید: او بسیار دروغ گو است و حدیث منکر نقل میکند.(2)

ب)علی ابن الحسن علیه السلام:

ابن حجر عسقلانی آن را نقل کرده و بویصری در حاشیه آن میگوید: این حدیث را حارث با سند منقطع و ضعیف نقل کرده است، زیرا در سند آن علی بن زید بن جدعان آمده که ضعیف است.

ج) عبد الله بن زبیر

ابن حجر احتمال میدهد که عبد الله بن زبیر این حدیث را از «مسور» شنیده و آن را مرسلاً نقل کرده باشد. (3)به هر حال اگر به واسطۀ مسور نقل میکند به شرح حال او خواهیم پرداخت که مشکل دارد و چنانچه بی واسطه از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل میکند احتمالی بعید است زیرا وی هنگام وفات پیامبر صلی الله علیه و اله ده ساله بوده و وضع او نیز معلوم است زیرا او معروف به بغض و عداوت و دشمنی با علی علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام و حتی شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله می باشد.

د) عروة بن زبیر

حدیث عروه را تنها ابو داود به سندش از زهری از عروه نقل میکند و سندش مرسل است زیرا عروة بن زبیر در عهد و خلافت عمر به سال 19 هجری متولد شد.

ص: 613


1- مجمع الزوائد، ج 9، ص 203
2- لسان الميزان، ج 4، ص 97
3- فتح الباری، ج 7، ص 82

هم چنین او مشهور به بغض و دشمنی با امیرالمؤمنین علیه السلام است. حتی یکی از بهترین شاگردانش زهری تصریح کرده که وی در دشمنی با علی حدیث جعل می کرد.

معمر میگوید زهری دو حدیث از عروه از عایشه در مورد علی علیه السلام داشت. روزی از آن دو سؤال کردم گفت با این دو حدیث چکار داری؟ خدا به آندو آگاه تر است ما آن دو را به بنی هاشم اتهام بستیم (1)

حتّى فرزند او «یحیی»به این خصلت پدرش اعتراف کرد و گفت هر گاه پدرم یادی از علی میکرد او را ناسزا میگفت. (2)در حالی که پیامبر صلی الله علیه و اله خطاب به علی علیه السلام فرمود: «دوست ندارد تو را مگر مؤمن و دشمن تو نیست مگر منافق»(3)

ه )محمد بن علی

حدیث وی تنها در کتاب الفضائل احمد بن حنبل از عمرو بن دینار آمده است که محقق آن در حاشیه کتاب میگوید حدیث مرسل ،است زیرا او سندی برای آن ذکر نکرده است دیگر اینکه عمرو بن دینار مطابق نص رجاليين از محمد بن علی روایت نشنیده است.(4) همچنین به طور حتم محمّد بن علی از صحابه نبوده، لذا روایت او از جهاتی مرسل است.

و) سوید بن غفله

حدیث او را تنها حاکم نیشابوری از احمد نقل کرده است ولی ذهبی در تلخیص آن میگوید حدیث مرسل است، زیرا «سوید»پیامبر صلی الله علیه و اله را درک نکرده است. او بعد از دفن پیامبر صلی الله علیه و اله وارد مدینه شد.

ص: 614


1- شرح ابن ابی الحدید، ج 4، ص 64
2- شرح ابن ابى الحديد، ج 4، ص 102
3- مسند احمد، ج 1، ص 95؛ سنن ترمذی، ج 5، ص 306؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 133.
4- تهذيب التهذيب، ج 8 ص 28.

ز) عامر شعبی

حدیث او را عبدالرزاق بن همام نقل کرده است در حالی که وی در سال ششم از خلافت عمر بن خطاب متولد شده و بعد از سدهٔ اول از دار دنیا رفته است(1) از همین رو حدیث از این جهت ارسال دارد ممکن است از سوید بن غفله نقل کرده باشد که آن نیز ارسال دارد با قطع نظر از ارسال ،حدیث شعبی از جمله کسانی است که بسیار حدیث جعلی به اهل بیت علیهم السلام نسبت میداد؛ تا جایی که ابن حجر بدین جهت او را تضعیف کرده است».(2)

هم چنین در این حدیث راوی از شعبی «زکریا بن ابی زائده»است که علمای رجال او را ضعیف و اهل تدلیس شمرده اند.(3) گذشته از اینها شعبی از قاضیان و ندیمان سلاطین جور همانند عبد الملک بن مروان و دیگر دشمنان اهل بیت علیهم السلام بوده است.(4)

ح ابن ابی ملیکه

حدیث به سه طریق نقل شده مذکور است در یک طریق «مسور بن مخرمه»واقع است که شرح حال او خواهد آمد. در طریق ،دیگر عبد الله بن زبیر و در طریقی نیز مرسلاً آن را نقل میکند

ط) مردی از اهل مکه

این سند را احمد در الفضائل و حاکم نیشابوری به واسطهٔ ابی حنظله نقل کرده اند اوّلاً در سند آن اضطراب است زیرا یک بار ابو حنظله از رجل مکی نقل میکند و بار دیگر ابو حنظله - همان مرد مکی- از علی علیه السلام مباشرتاً نقل میکند

ص: 615


1- تهذيب التهذيب، ج 5، ص 59
2- الاصابه، ج 8، ص 267
3- تهذيب التهذيب، ج 3، ص 285
4- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 280

ثانياً: ابو حنظله و مردی از اهل مکه هر دو مجهولند ذهبی بعد از نقل حدیث آن را «مرسل»شمرده است

ی) مسور بن مخرمه:

تنها طریقی که همه صاحبان صحاح بر آن اتفاق کرده اند، طریق مسور است. روایات اهل سنت از مسور به علی بن الحسين علیه السلام و عبد الله بن عبیدالله بن ابی ملیکه باز میگردد و راوی از امام سجاد علیه السلام تنها محمد بن شهاب زهری و راوی از ابن ابی ملیکه ،نیز لیث بن سعد و ایوب بن ابی تمیمه سختیانی است

«ابن ابی ملیکه» کسی است که او را قاضی عبدالله بن زبیر و مؤذن او بر شمرده اند؛(1) در آن ایامی که ابن زبیر در مکه و برخی از شهرهای حجاز و عراق دولت تشکیل داد. عبدالله بن زبیری که معروف به دشمنی اهل بیت بود.

اما زهری که بیشتر روایات از او نقل شده کسی است که از منحرفین امیرالمؤمنین و اهل بیت طاهرین شمرده شده است.

ابن ابی الحدید از محمد بن شیبه نقل میکند در مسجد مدینه حاضر بودم و دیدم زهری و عروة بن الزبیر نشسته بودند و یاد علی میکردند؛ آنگاه هر دو به علی علیه السلام ناسزا گفتند.(2)

وی از جمله کسانی است که سابق به اسلام بودن علی علیه السلام را نیز انکار مینمود و زید بن حارثه را اولین مسلمان میدانست. (3)

هم چنین وی از جمله کارکنان بنی امیه و پایه های سلطنت بنی امیه محسوب می شد تا جایی که علما و زهاد و حتی ابن معین او را بر این کار سرزنش نمودند(4)

ص: 616


1- تهذيب التهذيب، ج 5، ص 268
2- شرح ابن ابی الحدید، ج 4، ص 102 .
3- استیعاب، ج 2، ص 117.
4- تهذيب التهذيب، ترجمه اعمش، ج 4، ص 197.

با این موقعیت آیا میتوان حدیث زهری را در تنقیص امام علی پذیرفت؟ اما در مورد مسور بن مخرمه میتوان گفت

اولاً: او کسی بود که دائماً با ابن الزبیر همراه بود.

ثانیاً هیچگاه یادی از معاویه نمیکرد، مگر آنکه بر او درود می فرستاد.

ثالثاً: از خوارج بود.(1)

رابعاً ولادت او دو سال بعد از هجرت است حال چگونه حدیث را از پیامبر صلی الله علیه و اله شنیده است؟

ترجمه مسور بن مخرمه

مسور که عمده روایات از طرق او نقل شده حتی صاحبان صحیحین روایات قصه را از طرق او نقل کرده اند کسی است که دو سال بعد از هجرت در مکه متولد شده و بعد از فتح مکه با پدرش سال هشتم هجرت وارد مدینه شده که در آن موقع شش ساله بوده است و لذا ابن قتیبه او را از صحابه به حساب نیاورده است.(2)

او همیشه همراه و پشتیبان عبدالرحمن بن عوف در قصه شورای شش نفره تعیین شده از طرف عمر بن خطاب بوده و تا زمانی که عثمان بن عفان زنده بود با او همکاری می کرده است سپس به مکه هجرت میکند و در آنجا از موالیان معاویه به حساب می آید است به حیثی که عروة بن زبیر میگوید:

«فلم اسمع المسور ذكر معاوية الا صلى عليه»؛(3)«از مسور نشنیدم که از معاویه یادی کند مگر آن که بر او درود فرستد»

ص: 617


1- سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 390-394؛ تهذيب التهذيب، ج 10، ص 137 و 138.
2- المعارف، ص 429
3- سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 263

ترجمه دختر ابوجهل

ابن سعد میگوید

«جویریه بنت ابى جهل بن هشام بن المغيرة بن عبدالله بن عمر بن مخزوم و امّها اروى ابنة ابي العاص بن اميّة بن عبد ،شمس اسلمت و ،بایعت و تزوّجها عتاب بن اسید بن ابى العيص بن امية ثم تزوّجها ابان بن سعيد بن العاص بن امية، فلم تلد له شيئاً»؛(1)«جویریه دختر ابوجهل، پسر هشام، پسر مغیره، پسر عبد الله بن عمر ، پسر مخزوم، مادرش اروی دختر ابی العاص بن امية بن عبدشمس است او اسلام آورده و بیعت نمود و عتاب بن اسيد بن ابي العيص بن امیه با او ازدواج کرد و سپس ابان بن سعيد بن عاص بن امیه با او ازدواج نمود و برای او بچه ای نیاورد»

2 - اشکالهای دلالی و متنی

با قطع نظر از اشکالهای سندی که در این حدیث وجود دارد، از جهت دلالی و متنی نیز حدیث قابل مناقشات فراوانی است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:

1 - مسور، قصۀ خواستگاری را هنگامی که از علی بن الحسین علیه السلام شمشیر طلب میکند نقل کرده که این قرینه نامفهومی ،بوده بلکه ممکن است حمل بر غرض ورزی شود.

2 - حديث به الفاظ و معانی مختلف نقل شده است به حدّی که شارحان حدیث نتوانسته اند برای آن وجه معقولی در جمع این الفاظ مختلف بیان کنند که این خود سبب وهن و ضعف روایت است.

3 - طبق روايات فراوان خداوند متعال نكاح علی و فاطمه علیهما السلام را انتخاب کرده است.(2) واضح است که خداوند برای فاطمه همسری نمیگزیند که او را اذیت کند.

ص: 618


1- الطبقات الکبری، ج 8، ص 262
2- مجمع الزوائد، ج 9، ص 204 کنز العمال ، ج 11، ص 600 و 606؛ معجم کبیر، ج 10، ص 156 و ج 22،ص 408؛ ذخائر العقبی، ص 31؛ تاریخ دمشق، ج 37، ص 13.

4 - چگونه ممکن است که بین علی و فاطمه علیهما السلام خصومت و اختلاف باشد در حالی که علی به حدی از علم رسیده بود که پیامبر صلی الله علیه و اله در حق او فرمود: «من شهر علم هستم و علی درب آن »(1)

ابن حجر عسقلانی میگوید: من از مسور بن مخرمه، راوی این حدیث از پیامبر صلی الله علیه و اله تعجب میکنم که چگونه در تعصب مبالغه نموده و ملاحظه مقام و منزلت على بن الحسین علیه السلام را نکرده است و این افترا را به او نسبت داده است.

5 - مرحوم قزوینی در كتاب الامامة الكبرى در جواب این احادیث میگوید: «بر فرض صحت این احادیث نقصی بر علی علیه السلام وارد نیست زیرا قرآن و روایات تعدد همسران را اجازه داده است و تنها جمع بین فاطمه علیها السلام و دیگری حکم خاصی بوده که رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را ابلاغ کرده ، در حالی که علی علیه السلام آن را تا آن وقت نمیدانسته و بعد از ،اطلاع دستور پیامبر صلی الله علیه و اله را امتثال کرده است. از همین رو هیچ عتاب و سرزنش متوجه امام علی علیه السلام نیست ،آری سرزنش و عتاب بر کسی است که بعد از آنکه از پیامبر صلی الله علیه و اله شنید: «فاطمه پاره تن من است، بی تاب میکند مرا آن چه فاطمه را بی تاب میکند و آزار میدهد مرا آنچه فاطمه را اذیت میکند »بر فاطمه ظلم کرده و او را اذیت نمود؛ تا آنکه در حالی که بر او غضبناک بود از دنیا رحلت نمود. (2)

6 در مناظره ای که بین عمر بن خطاب و ابن عباس اتفاق افتاد چنین آمده است «ابن عباس به عمر گفت صاحب ماکسی است که تو او را خوب میشناسی همانا او

ص: 619


1- ذخائر العقبى، ص 77؛ مستدرک حاکم، ج 3، ص 126 و 127؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 114؛ معجم كبير، ج 2، ص 55؛ کنز العمال، ج 13، ص 148؛ تاریخ بغداد، ج 3، ص 181؛ تاریخ دمشق، ج 42، ص 378 و 379؛ اسدالغابة، ج 4، ص 22؛ تهذيب الكمال، ج 18، ص 77؛ مناقب خوارزمی، ص 83 سبل الهدى و الرشاد، ج 1، ص 509؛ در رابطه با احادیث مراجعه به کتاب فتح الملك العلى شود
2- صحیح ،بخاری، ج 4، ص 210؛ صحیح مسلم، ج 7، ص 141

چیزی را تغییر و تبدیل نکرده و هرگز رسول خدا صلی الله علیه و آله را در ایام مصاحبتش به غضب در نیاورده است. عمر گفت: حتی در خواستگاری از دختر ابی جهل که میخواست با داشتن ،فاطمه او را به همسری خود در آورد؟

ابن عباس گفت: خداوند درباره معصیت حضرت آدم علیه السلام می فرماید: «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً»(1) ما عزمی در او نیافتیم. صاحب ما - علی علیه السلام - نیز قصدی بر ناراحت کردن رسول خدا صلی الله علیه و آله نداشت ولی نوعی از مسائلی است که در ذهن آدمی خطور میکند و انسان بر دفع آنها از ذهن خود قدرت ندارد. چه بسا از فقیه در دین خدا و عالم به امر خدا حادث شود، ولی به مجرد آن که متنبه و آگاه شد رجوع نموده و توبه میکند».(2)

ابن ابی الحدید از استاد منصف خود ابو جعفر نقیب محمّد بن ابی زید نقل میکند او معتقد است عمر این تهمت را در میان مردم پخش کرد که پیامبر صلی الله علیه و اله در این قضیه از على علیه السلام غضبناک شده است. او میگوید: «عمر به جهت خواستگاری علی علیه السلام از دختر ابی جهل ناراحت شد و بر علی عیب گرفت و این گونه وانمود کرد که رسول خدا صلی الله علیه و اله از این عمل ناخرسند است...»(3)

7- در برخی از روایات آمده که پیامبر صلی الله علیه و اله به علی علیه السلام امر کرد تا دخترش فاطمه علیها السلام را طلاق دهد اگر ابن میخواهد با دختر ابی جهل ازدواج کند، با آنکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله در خطبه خود می گوید: «من هرگز حلالی را حرام و حرامی را حلال نمی کنم»

بدیهی است خداوند متعال طلاق را به دست مرد قرار داده و هرگز زن و پدرش حق طلاق گرفتن ندارند

ص: 620


1- سوره طه، آیه 115
2- شرح ابن ابی الحدید، ج 12، ص 50
3- شرح ابن ابی الحدید، ج 12، ص 88

از طرفی دیگر در این روایت پیامبر صلی الله علیه و اله علی علیه السلام را منع میکند از ازدواج دوم با آن که خلاف نص قرآن است که میتوان تا چهار زن دائمی داشت. بر فرض که در زمان حیات فاطمه زهرا علیها السلام به طور خصوص ازدواج دوم بر حضرت علی علیه السلام حرام باشد؛ این، از دو حال خارج نیست یا در آن وقت حکم به علی علیه السلام نرسیده بود که این گونه آشکارا بر ضد علی علیه السلام سخن گفتن و تهدید کردن معنا نداشت و اگر حکم به او رسیده بود چگونه میشود که علی علیه السلام اقدام بر کار حرامی کرده باشد، در حالی که طبق نص آیه تطهیر او از هر رجس و پلیدی معصوم است.

آیا علی علیه السلام به اندازه بنی مغیره ادب و احترام برای پیامبر صلی الله علیه و اله قائل نبوده، تا از آن حضرت در خواستگاری دختر ابی جهل از پیامبر صلی الله علیه و اله اذن و اجازه بگیرد؛ همانگونه که بنی مغیره اجازه گرفتند؟

چرا پیامبر صلی الله علیه و اله با علی علیه السلام مخفیانه راجع به این موضوع صحبت نکرد و از او نخواست که از این امر صرف نظر کند؟ یا از او خود است، ولی از آنجا که علی علیه السلام نپذیرفت مجبور به افشای آن شد تا مردم بر ضد علی علیه السلام اقدام کنند؟ اینها همه ابهامها و سؤالهایی است که شاید در این زمینه به ذهن خطور کند که قطعاً با عصمت علی علیه السلام سازگاری ندارد

8- سید مرتضی رحمه الله میگوید: «اگر این قضیه صحت داشت، به طور حتم دشمنان علی علیه السلام از بنی امیه و پیروانشان از این فرصت استفاده کرده بر ضدّ علی علیه السلام آن را ترویج میکردند، در حالی که ندید کسی از بنی امیه و دشمنان اهل بیت علیهم السلام این قصه را بر ضد علی به کار برند.»(1)

ص: 621


1- تنزيه الانبيا، ص 220؛ تلخيص الشافی، ج 2، ص 279

9 - چگونه پیامبر صلی الله علیه و اله از دختر ابی جهل به «بنت عدوّ الله»تعبیر میکند در حالی که می دانیم در اسلام جایز نیست اگر کسی پدر یا مادرش بدکاره باشد او را به پدرو مادرش با القاب بد نسبت داد چرا پیامبر صلی الله علیه و اله چنین تعبیری به کار برده است؟

سید مرتضی این حدیث را ساخته و پرداخته «کرابیسی بغدادی»-مصاحب شافعی - میداند. شخصی که به نصب و عداوت اهل بیت علیهم السلام و انحرافش از امیر المؤمنين علیه السلام معروف بوده است. (1)

10 - گرچه در برخی از روایات قصه آمده که حضرت علی علیه السلام از دختر ابی جهل خواستگاری کرده است ولی مطابق روایات بسیاری تنها پیشنهاد از طرف خانواده دختر بوده و حضرت علی علیه السلام هرگز اقدام به خواستگاری نکرده است.

بخاری در صحیحش در کتاب «النكاح» باب «ذب الرجل عن ابنته»به سندش از مسور بن مخرمه نقل کرده که گفت:

«سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله يقول وهو على المنبر: أنّ بني هاشم بن المغيرة استأذنونى ان ينكحوا ابنتهم على بن ابى طالب فلا آذن لهم، ثم لا آذن لهم، ثم لا آذن لهم الا ان يريد ابن ابى طالب ان يطلق ابنتى و ينكح ابنتهم...»؛(2)«از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که بر بالای منبر میفرمود همانا فرزندان هاشم بن مغیره از من درخواست کرده اند تا دخترشان را به نکاح على بن ابى طالب درآورند ولی من به آنها اجازه نمیدهم به آنها اجازه نمیدهم به آنها اجازه نمیدهم مگر آن که فرزند ابو طالب بخواهد دخترم را طلاق داده و با دختر آنها ازدواج کند.

ص: 622


1- تنزيه الانبيا، ص 219؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 4، ص 64 و 65
2- صحیح بخاری کتاب النکاح، باب ذب الرجل عن ابنته.

ثانیاً مطابق آنچه که از روایت مسور بن مخرمه به دست می آید این است که نکاح حضرت علی علیه السلام با دختر ابو جهل حرمت برای او نداشته؛ چرا که مطابق نص قرآن هر کس میتواند تا چهار زن دائمی داشته باشد؛ ولی در مورد دختر ابو جهل اشکال از جانب مخالفان بوده است و پیامبر صلی الله علیه و اله نمیخواسته که از این طریق کفر و جبهه آنها تأیید شود

در ادامه حدیث مسور بنابر نقل بخاری چنین آمده است

«...و اني لست احرم حلالاً و لا احلل حراماً، و لكن و الله لا تجتمع بنت رسول الله و بنت عدوّ الله ابدا»؛(1)... و من هرگز نمیخواهم حلالی را حرام کرده یا حرامی را حلال کنم ولی به خدا سوگند دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و دشمن خدا هرگز با هم جمع نمیشوند».

ابن ابی شیبه به سندش از عامر نقل کرده که گفت:

«خطب على بنت ابى جهل من عمها الحارث بن هشام، فاستأمر رسول الله صلی الله علیه و آله فيها فقال عن حسنها تسألنی؟ قال على علیه السلام: قد اعلم ما حسنها ولكن تأمرني بها؟ قال: لا، فاطمة بضعة منى و لا احب ان تجزع فقال على: لا آتى شيئاً تكرهه»؛(2)«على -علیه السلام - دختر ابی جهل را از عمویش حارث بن هشام میخواست خواستگاری کند که در این امر با رسول خدا صلی الله علیه و آله مشورت کرد پیامبر صلی الله علیه و اله به او فرمود: از حسنش سؤال میکنی؟ علی علیه السلام عرض کرد:

«حسنش را میدانم ولی میخواهم بدانم که آیا شما به من امر میکنید؟

حضرت فرمود ،نه چرا که فاطمه پاره تن من است و دوست ندارم که

ص: 623


1- همان.
2- المصنف ابن ابی شیبه، ج 7، ص 527

ناراحت شود. علی علیه السلام عرض کرد من کاری را که شما دوست ندارید هرگز انجام نمیدهم»

و نیز طبرانی به سندش از ابن زبیر نقل کرده که گفت:

«انّ علياً ذكر بنت ابى جهل، فبلغ ذلك رسول الله صلی الله علیه و آله فقال: انما فاطمة بضعة منّى يؤذينی ما آذاها و يصيبني ما اصابها»؛(1) «على علیه السلام سخن از دختر ابی جهل به میان آورد که خبر آن به رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید، حضرت فرمود: فاطمه پاره تن من است مرا آزار میدهد هر آنچه او را آزار میدهد و هر چه به او میرسد به من رسیده است.»

11 - مطابق برخی از روایات علت تحریم و منع پیامبر صلی الله علیه و اله این بوده که نباید بین دختر پیامبر و دختر مشرک جمع شود همانگونه که در روایت اول صحیح بخاری تصریح به آن شده است.

12 - از جمع بین روایات و تأمل در آنها به دست می آید که مسور بن مخرمه دو روایت را با هم جمع کرده است؛ یکی صدر روایت مورد نظر که اصل قصه در آن آمده و دیگری جمله « فَاطِمَةَ بَضْعَةُ مِنًى ، فَمَنْ اغضبها اغضبنی» و یا تعبیرات دیگری که در جای دیگر از پیامبر صلی الله علیه و اله درباره دخترش فاطمه رسیده است، ولی مسور بن مخرمه از آنجا که طرفدار معاویه بوده و با حضرت علی دشمنی داشته مناسب دیده که این حدیث را ذیل قصه مورد نظر بیاورد تا از مظالمی که از ناحیه دیگران به حضرت زهرا علیها السلام رسیده منصرف شده و به حضرت علی علیه السلام متوجه شود.

و مؤید این توجیه این که بسیاری از محدثان این ذیل را به طور جداگانه نقل کرده اند.

ص: 624


1- المعجم الكبير، ج 22، ص 405

13 - در حدیث اول بخاری آمده که مسور بن مخرمه به امام سجاد علیه السلام عرض کرد: «فهل انت مُعْطِئَ سيف رسول الله صلی الله علی»، «آیا شمشیر رسول خدا صلی الله علیه و آله را به من می دهی؟»

آنگاه قصه خواستگاری از دختر ابوجهل را نقل کرده است، و میدانیم که بین این دو هیچ گونه ارتباطی وجود ندارد.

14 - مسور بن مخرمه میگوید:

«...سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله يخطب الناس في ذلك على منبره هذا و انا يومئذ محتلم»؛ «...از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که در این باره بالای منبرش خطبه میخواند و من در آن روز بالغ بودم.»

این ادعا از او قطعاً باطل است؛ زیرا همانگونه که در ترجمه مسور ذکر شده او هنگام وفات پیامبر صلی الله علیه و اله هشت ساله بوده است.

15 - در حدیث سوم آمده است که حضرت زهرا علیها السلام به پدرش رسول خدا صلى الله عليه وآله و سلم عرضه داشت:

«يزعم قومك انك لا تغضب لبناتك»؛ «قوم تو گمان میکنند که شما به جهت دخترانت غضب نمیکنی»

و این اگر دلالتی داشته باشد شاهد بر آزار و اذیت شدن دختران یا ربیبه های پیامبر صلی الله علیه و اله به نام ام کلثوم و رقیه است که همسران عثمان بن عفان بوده و مورد اذیت و آزار او قرار گرفته اند.

16 - یکی از عوامل وهن و ضعف حدیث اختلاف در متن آن است که در این روایات با وحدت قصه مشاهده میشود؛ زیرا با تعبیرات و توضیحات مختلف حتى در روایات صحیح بخاری آمده است. خصوصاً آن که در برخی از تعبیرات تناقض

ص: 625

وجود دارد؛ زیرا در حدیثی آمده که حضرت علی علیه السلام از دختران ابی جهل خواستگاری کرده ولی در جایی دیگر آمده که بنی هشام بن مغیره از پیامبر صلی الله علیه و اله اجازه خواستند تا دخترشان را به نکاح حضرت علی علیه السلام درآوردند.

17 - در مورد این قصه سؤالی که مطرح است این که چه انگیزه ای در ازدواج و خواستگاری از دختر ابی جهل بوده است، کسی که معروف به دشمنی با اسلام بوده و در جنگ بدر کشته شده و حضرت علی علیه السلام از بنی هشام بن مغیره در جنگ بدر واحد ده نفر را به قتل رسانده است حال چگونه ممکن است که حضرت علی علیه السلام از دختر آنان خواستگاری کرده یا بنی هشام بن مغیره با آن کینه ای که نسبت به حضرت علی علیه السلام داشته اند به او دختر بدهند؟!

حاکم نیشابوری به سندش از سوید بن غفله نقل کرده که حضرت علی علیه السلام دختر ابوجهل را از عمویش حارث بن هشام خواستگاری کرد کسی که حضرت در روز فتح مکه قصد کشتن او را داشت و او به خواهرش ام هانی پناه برد و او نیز پناهش داد و هنگامی که حضرت علی علیه السلام بر او وارد شد شمشیر کشیده و می خواست او را به قتل رساند که ام هانی از آن مانع شد همانگونه که از کشتن تمام کسانی که به او پناه برده بودند مانع شد و پیامبر صلی الله علیه و اله نیز پناه او را پذیرفت. حال چگونه ممکن است که حضرت علی علیه السلام از عموی دختر ابوجهل یعنی حارث بن هشام با دشمنی بین آن دو خواستگاری دختر ابوجهل نماید؟! خصوصاً آن که او دختری اعور بوده است.

18 - در غزوه ای که پیامبر صلی الله علیه و اله حضرت علی علیه السلام را به سوی یمن فرستاد و بعد از ،پیروزی حضرت یکی از کنیزان را برای خود برداشت و چهار نفر از افراد لشکر نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و از این واقعه به او شکایت بردند و پیامبر صلی الله علیه و اله نه تنها از این واقعه ناراحت نشد بلکه از این که آن افراد بر ضد حضرت علی علیه السلام شکایت کرده

ص: 626

بودند ناراحت شد و فرمود چه از جان علی علیه السلام میخواهید؟ با اینکه این قصه در زمان حیات حضرت زهرا علیها السلام بوده است.

وجود حدیث در کتب شیعه

حديث «فاطمة بضعة مني...» با شأن صدوری که در برخی از کتب اهل سنت آمده در برخی از کتابهای شیعه نیز وارد شده است. صدوق از علی بن احمد و او از ابو العباس احمد بن محمد بن یحیی، و او از عمرو بن ابی المقدام و زیاد بن عبدالله نقل کرده که :گفتند: امام صادق علیه السلام فرمود:

«...جاء شقى من الاشقياء الى فاطمة بنت محمد صلی الله علیه و اله فقال لها: اما علمت ان علياً قد خطب بنت أبى جهل. فقالت: حقاً ما تقول؟ فقال: حقاً ما اقول - ثلاث مرات -، فدخلها من الغيرة ما لا تملك نفسها... قال: فاشتد غم فاطمة علیها السلام من ذلك، وبقيت متفكرة حتى امست و جاء الليل حملت الحسن على عاتقها الايمن والحسين على عاتقها الايسر و اخذت بيد ام كلثوم اليسرى بيدها اليمنى، ثم تحولت الى حجرة ابيها...

فقال رسول الله صلی الله علیه و آله: یا علی! اما علمت ان فاطمة بضعة مني و انا منها فمن آذاها فقد آذانی (و من آذانی فقد آذى الله) و من آذاها بعد موتى كان كمن آذاها في حياتی و من آذاها فى حياتى كان كمن آذاها بعد موتی؟ قال: فقال علیه السلام: بلى يا رسول الله. قال: فقال: فما دعاك الى ما صنعت؟ فقال على علیه السلام: والذي بعثك بالحق نبياً ما كان منّى مما بلغها شيء، و لا حدثت بها نفسي. فقال النبي صلی الله علیه و آله: صدقت و صدقت..»(1) ،«...مرد شقی ای از اشقیا نزد فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله

ص: 627


1- بحار الأنوار، ج 43، ص 201 و 202

آمد و به او گفت: آیا نمیدانی که علی از دختر ابوجهل خواستگاری کرده است؟ حضرت فرمود: راست میگویی؟ سه بار گفت: آری راست میگویم. حضرت را به حدی غیرت فرا گرفت که نتوانست خود را کنترل کند.

راوی میگوید اندوه فاطمه علیها السلام از این خبر شدت گرفت و همین طور فکر میکرد تا عصر شد و چون شب فرا رسید حسن را بر شانه راست و حسین را بر شانه چپ گذاشت و دست چپ ام کلثوم را با دست راست خود گرفت و به طرف حجره پدرش آمد...

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای علی آیا نمیدانی که فاطمه پاره ای از من است و من از اویم پس هر کس او را آزار دهد مرا آزرده و هر کس من را آزار دهد خدا را آزرده است و هر کس او را بعد از مرگم بیازارد مثل آن است که او را در زمان حیاتم ،آزرده و هر کس او را در زمان حیاتم بیازارد مثل آن است که او را بعد از مرگم آزرده است؟ راوی میگوید: حضرت علی علیه السلام عرضه داشت؛ آری ای رسول خدا راوی میگوید: پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: پس چه چیز تو را وادار کرد که دست به چنین کاری بزنی؟ علی علیه السلام عرضه داشت قسم به کسی که تو را به حق به عنوان پیامبری برگزید هرگز چنین چیزی نبوده و در خاطرم هم وارد نشده است پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: تو راست گفتی و فاطمه نیز راست میگوید...»

نقد حدیث

اولاً: سند حدیث ارسال دارد؛ زیرا شیخ صدوق رحمه الله از علی بن احمد نقل حديث نمی کند.

ثانیاً: در سند حدیث فوق مجاهیلی از قبیل علی بن احمد و ابوالعباس احمد بن محمد بن یحیی وجود دارند.

ص: 628

ثالثاً: عمرو بن ابی المقدام توثیق نشده است.

رابعاً: این حدیث و نحوه نقل آن با عصمت حضرت زهرا علیها السلام سازگاری ندارد.

خامساً در آخر حدیث از حضرت علی علیه السلام نقل شده که به خدا قسم یاد کرده هرگز این خبر صحیح نبوده و هرگز به ذهنش خطور نکرده است و پیامبر صلی الله علیه و اله نیز آن را تصدیق کرده است.

سادساً در این حدیث اشاره به دو موضوع است که هیچ ربطی با هم ندارد؛ زیرا در صدر آن آمده که آن دو گفتند:

«اتى رجل ابا عبدالله علیه السلام فقال له: يرحمك الله هل تشيع الجنازة بنار و يمشى معها بجمرة و قنديل او غير ذلك مما يضاء به؟ قال: فتغير لون ابی عبدالله علیه السلام من ذلك واستوى جالساً، ثم قال انه جاء شقى من الاشقيا...»؛ «شخصى خدمت امام صادق علیه السلام رسید و به او عرضه داشت خداوند تو را رحمت کند آیا میتوان جنازه را با آتش تشییع کرد و با آن به توسط آتش گردان و قندیل و دیگر چیزها که ایجاد روشنی میکند حرکت نمود؟ راوی میگوید رنگ امام صادق علیه السلام از این جهت متغیر شد و نشست سپس فرمود: مردی شقی از اشقیا نزد فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله آمد...»

بین این جمله حضرت با سؤال سائل چه ربطی است و لذا ممکن است که شخصی این دو مطلب را خودش به هم چسبانده باشد.

سابعاً: شیخ صدوق رحمه الله در حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود:

«...الم ينسبوه الى انه علیه السلام اراد ان يتزوج ابنة ابى جهل على فاطمة علیه السلام و ان رسول الله شكاه على المنبر الى المسلمين فقال ان عليا يريد ان يتزوج ابنة عدوّ الله على ابنة نبي الله، الا ان فاطمة بضعة منّى، فمن آذاها فقد آذانی و من سرّها فقد سرني و من غاظها فقد غاظني؟

ص: 629

ثم قال الصادق علیه السلام : يا علقمة ما اعجب اقاويل الناس في على .علیه السلام .»(1)«آيا نسبت نداده اند به او که خواست با دختر ابوجهل در حالی که فاطمه علیها السلام را داشت ازدواج کند و رسول خدا صلی الله علیه و اله شکایت او را بالای منبر نزد مسلمانان نمود و فرمود: همانا علی اراده کرده تا با دختر دشمن خدا بر ضد دختر پیامبر خدا صلی الله علیه و اله ازدواج کند جز آن که فاطمه پاره از من است، پس هر کس او را آزار دهد مرا آزرده و هر کس او را شاد کند مرا شاد نموده و هر کس او را به غیظ در آورد مرا به غیظ در آورده است؟

آنگاه امام صادق علیه السلام :فرمود ای علقمه چه قدر گفته های مردم در حق علی تعجب آور است...»

ص: 630


1- امالی صدوق، ص 165 مجلس 22

بررسی دیدگاه ابن عثيمين درباره حضرت زهرا علیها السلام

ص: 631

ابن عثیمین از مفتیان وهابی میگوید

«و قد قيل: ان على بن ابى طالب بايع ابابكر من يومه، لكنه اسر ذلك عن فاطمة؛ لان فاطمة رضى الله عنها صار في قلبها شيء على ابى بكر - رض - حين منعها من ميراث ابيها صلوات الله وسلامه عليه، وقوله هو الحق؛ لان النبي صلی الله علیه و آله قال : انا معاشر الأنبياء لانورث، لكن تعرف النساء، و ربّما يكون هناك احد من الأعداء يملىء قلبها غيظاً على ابي بكر - رض .. و لا ادرى ان كنت نسيت انها رضى الله عنها بايعت في آخر الأمر، لكن علياً بايع بلاشك مع الناس، انما غاية ما هنالك انه اسرّ هذا عن فاطمة رضى الله عنها»؛(1)«گفته شده که علی بن ابی طالب همان روز اول با ابوبکر بیعت کرد، ولی آن را از فاطمه پنهان میداشت؛ زیرا فاطمه رضی الله عنه- دلش از ابوبکر گرفته بود هنگامی که او را از ارث پدرش صلی الله علیه و اله منع کرد و گفتار اوحق است؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: ما جماعت انبیا چیزی به ارث نمیگذاریم ولی زنان را میشناسی! چه بسا در آنجا یکی از دشمنان قلبش را پر از کینه نسبت به ابوبکر میکند و نمیدانم اگر فراموش کنم که او در آخر امر بیعت کرده باشد ولی بدون شک علی همانند مردم بیعت نموده است جز آن که آن را از فاطمه مخفی داشته است.»

ص: 632


1- نوار شماره 97 از سلسله نوارهایی تحت عنوان «لقاء الباب المفتوح» از ابن عثیمین روز پنجشنبه 24 ماه محرم سال 1416 ه

ادعاهای بی دلیل ابن عثيمين

در سخنان ابن عثیمین ادعاهای دروغین و بی دلیلی است که عبارتند از:

1 - بیعت امام علی علیه السلام با ابوبکر در روز اول سقیفه

2 - بیعت حضرت علی علیه السلام با ابوبکر همراه با مردم

3- عدم صحت تأخیر بیعت حضرت با ابوبکر به مدت شش ماه

4 - مخفی کردن بیعت خود با ابوبکر از حضرت زهرا علیها السلام.

5- در مسأله فدک حق با ابوبکر بوده است!!!

6 حضرت زهرا علیها السلام آخر الأمر با ابوبکر بیعت کرد!

7 - یکی از دشمنان حضرت زهرا علیها السلام را بر ضد ابوبکر تحریک می کرده است!

8- بی ارزش جلوه دادن عکس العمل حضرت زهرا علیها السلام با این جملات که زنان را که می شناسی؟!».

پاسخ

اولاً: ابن عثیمین ادعا کرده که حضرت علی علیه السلام همراه مردم در همان روزهای اول سقیفه با ابوبکر بیعت کرده و آن را از حضرت زهرا علیها السلام مخفی داشته است و اینکه میگویند تا شش ماه بیعت خود را با ابوبکر به تأخیر انداخته دروغ است. این ادعا خلاف روایتی است که قبلاً از بخاری راجع به تأخیر بیعت امام علی علیه السلام با ابوبکر تا شش ماه نقل کردیم.(1)

ثانياً: ابن عثیمین در سخنان خود به حضرت زهرا علیها السلام توهین کرده و ادعا میکند که یکی از دشمنان قلب او را پر از دشمنی با ابوبکر کرده است. و نیز آن حضرت را همانند دیگر زنان دانسته که احساساتی بوده.... و میباشند!!

ص: 633


1- صحیح بخاری، ج 5، ص 83و82

گفتار اول ایشان ادعایی بی دلیل و خبر غیبی دادن از جانب خودش میباشد چه کسی بوده که حضرت زهرا علیها السلام را تحریک میکرده است؟ چرا نام او را نمی گوید؟ آیا برای توجیه عملکرد باطل دیگران باید هر سخنی را گفته و دست به هر اقدامی زد؟ آیا کسی که پاره تن پیامبر صلی الله علیه و اله بوده و از مقام عصمت برخوردار است تحت تأثیر احساسات و عواطف قرار گرفته و همانند سایر زنان از اعتدال خارج شده است؟!

مگر حضرت زهرا علیها السلام همانند عایشه بوده که با تحریک فردی همانند زبیر فتنه انگیزی کند؟!

ابن ابی عتیق میگوید عایشه گفت:

«اذا مرّ ابن عمر فأرنيه، فلمّا مرّ بها قيل لها هذا ابن عمر فقالت يا ابا عبدالرحمن ما منعك ان تنهاني عن مسيرى؟ قال: رأيت رجلاً قد غلب عليك يعنى ابن الزبیر»(1)هر گاه ابن عمر گذر کرد مرا آگاه کن چون گذر ابن عمر به او افتاد گفته شد این ابن عمر است عایشه گفت ای ابا عبد الرحمن چرا مرا از حرکت کردنم به سوی جنگ با حضرت علی علیه السلام باز نداشتی؟ ابن عمر گفت مردی را همراه تو دیدم که بر تو غلبه کرده بود یعنی ابن زبیر»

و درباره جمله دوم میگوییم:

اولاً این کلام در حقیقت توهین و تحقیر زنان است که همیشه کارهایشان غیر عقلایی و همراه با احساسات است.

ثانیاً چگونه ممکن است که فاطمه علیها السلام احساساتی عمل کرده و کاری بی تدبیر انجام داده باشد در حالی که او پاره تن پیامبر صلی الله علیه و اله و سیده زنان اهل بهشت

ص: 634


1- سلسلة الأحاديث الصحيحة، ج 1، ح 474

و محبوبترین زنان نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله است کسی که خداوند به غضب او غضبناک شده و آزار و اذیت او آزار و اذیت رسول خدا صلی الله علیه و آله است.

پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود:

«فاطمة سيّدة نساء اهل الجنة»،(1)«فاطمه بهترین زنان اهل بهشت است.» و نیز خطاب به دخترش فاطمه علیها السلام فرمود:

«يا فاطمة انّ الله يغضب لغضبك و يرضى لرضاك»، (2)«ای فاطمه! همانا خداوند به غضب تو غضب کرده و در رضای تو راضی میشود»

ثالثاً: ابن عثیمین در مورد نزاع حضرت زهرا علیها السلام حق را به جانب ابوبکر داده و فدک را ملک مسلمین میداند و بر این ادعای خود به حدیثی تمسک می کند که ابوبکر آن را جعل نموده است در حالی که فدک ملک حضرت زهرا علیها السلام بوده و روایتی که ابوبکر به آن استدلال کرده قابل مناقشه است.

ارث انبیا در قرآن

خداوند متعال از قول زکریا علیه السلام میفرماید: «وَ إِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِنْ وَرَائِي وَ كَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِراً فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيّاً * يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيّاً »؛(3)«و همانا من از این وارثان کنونی بیمناکم [مبادا که پس از من در مال و مقامم خلف صالح نباشند و راه باطل پویند] زوجة من هم نازا و عقيم است تو از لطف خاص خود

ص: 635


1- صحیح بخاری، ج 4، ص 209 و 219
2- تهذيب الكمال، ج 35، ص 250؛ الاصابة، ج 8 ص 265؛ مستدرک حاکم، ج 3، ص 154؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 303
3- سوره مریم علیها السلام، آیات 5و6

فرزند و جانشین صالحی به من عطا فرما که او وارث من وآل يعقوب باشد و تو ای خدا او را وارثی پسندیده و صالح گردان»

همچنین از قول حضرت زکریا علیه السلام میفرماید: «رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الوارِثِینَ»؛(1)«بار پروردگارا! مرا تنها مگذار زیرا تو بهترین وارث اهل عالمی».

و نیز می فرماید: «وَ وَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ؛»(2)«سلیمان از داود ارث برد».

مقصود از ارث در این آیات ارث مال است نه علم و معرفت، به جهت:

1 - موافقت با لغت و عرف:

لفظ میراث و ارث هر گاه در لغت و عرف استعمال شود مراد از آن ارث مال است نه ارث علم و معرفت اگر در عرف گفته شود فلان شخص وارث فلانی است؛ یعنی وارث او در مال است نه علم؛ مگر آن که قرینه ای بر خلاف آن آورده شود که مقصود از آن علم باشد؛ مثل قول خداوند متعال «و أَوْرَثْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الكِتابَ»(3) يا آيۀ: «ثُمَّ أَوْرَثْنا الكِتابَ الَّذِينَ أصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا»(4)يا حديث «ان العلماء ورثة الأنبياء و ذلك انّ الانبياء لم يورثوا درهماً و لا ديناراً...»(5)

حال اگر سؤال و خواسته حضرت زکریا علیه السلام از خداوند وارث در علم بود، باید این گونه سؤال مینمود «يرثنی فی علمى و يرث من آل يعقوب النبوة»زیرا مجازگویی بدون قرینه جایز نیست. خصوصاً در کلام حضرت قرینه ای است که دلالت دارد بر این که مراد حضرت ارث در مال بوده است زیرا او به خداوند متعال عرض میکند

ص: 636


1- سوره انبیاء، آیه 89
2- سوره نمل آیه 16
3- سوره غافر، آیه 53
4- سوره فاطر، آیه 32
5- كافى، ج 1، ص 32؛ وسائل الشيعة، ج 27، ص 78

«وَإِنِّي خِفْتُ المَوالِي مِنْ وَرائِي»(1)و مقصود از «موالی» پسر عموهایش است و حضرت زکریا علیه السلام از آنان خوف داشته که در اموالش تصرف کنند و آنها را در خلاف شرع مصرف نمایند از همین رو ظاهر آیه دلالت دارد بر این که سؤال و خواسته حضرت از خداوند ذریه و نسل بوده تا بعد از او اموالش را به دست گرفته و در راه صواب مصرف کنند.

فخر رازی در مورد هر دو آیه میگوید مقصود از میراث وراثت مال است و این قول ابن عباس حسن و ضحاک است و قول به وراثت نبوت را تنها از ابی صالح نقل کرده است. (2)

2- موافقت با فهم ظاهر

صحابه و غیر صحابه از حدیث «ما تركناه صدقة»ارث در مال را فهمیده اند نه ارث در علم و تنها ناقل آن خود ابوبکر است.

3- موافقت با عقل

علم و نبوت و معرفت از جمله صفاتی نیست که بتواند انسان آنها را به ارث ،بگذارد اصلاً آنها ارث پذیر نیستند و گر نه لازم می آید که همه اولاد حضرت آدم علیه السلام عالم و پیامبر باشند زیرا خداوند می فرماید: «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاءَ كُلَّها»،(3)«به آدم همه اسمها را تعلیم داد.»

همچنین لازم می آید اولاد پیامبراسلام همه عالم و پیامبر باشند، در حالی که این طور نیست

ص: 637


1- سوره مریم ، آیه 5.
2- تفسیر فخر رازی، ج 2، ص 184 و ج 24، ص 186.
3- سوره بقره، آیه 31

4 - موافقت با شرع

محمد بن جریر طبری در تفسیر خود از قتاده نقل میکند: رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که این آیه را قرائت میکرد «وَإِنِّي خِفْتُ المَوالِي»می فرمود: «خدا رحمت کند زکریا را که هیچ ورثه ای از خود به جای نگذاشت»(1)

از حسن روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «خدا رحمت کند برادرم زکریا را که ورثه مال نداشت آن زمانی که از خدا فرزندی خواست و می گفت: «فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيّاً يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ».(2)

فخر رازی در تفسیر آیه «وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ »میگوید: در آیه اختلاف است. حسن آن را به ارث در مال معنا کرده است زیرا نبوت عطایی است که ابتدائا داده می شود نه این که به ارث گذاشته شود»(3)

زمخشری در ذیل آیه شريفة:«إذ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالعَشِيِّ الصافناتُ الجِياد»،(4) می گوید: روایت شده که سلیمان با اهل دمشق و نصیبین جنگ نمود و به هزار اسب دسترسی پیدا کرد و برخی گفته اند آن هزار اسب را از پدرش به ارث برده بود و پدرش آنها را از عمالقه به دست آورد.(5)

بیضاوی نیز در «انوار التنزیل»ذیل آیه فوق این قول را نقل کرده است. بغوی در تفسیر «معالم التنزیل»در ذیل آيه شريفه: «يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ» از حسن نقل می کند که مقصود از «يَرِثُنِي»ارث در مال است.

ص: 638


1- تفسير طبری، ج 16، ص 61
2- همان
3- تفسیر فخر رازی، ج 24، ص 186
4- سوره ص، آیه 31
5- تفسیر کشاف، ج 4، ص 91.

5 - موافقت با قرائن موجود

(الف) حضرت زکریا علیه السلام را از خداوند میخواهد که ولیی که به او میدهد «رضی» باشد؛ یعنی مورد رضایت او و بندگانش باشد. این تعبیر با ارث در مال سازگاری دارد نه ارث در علم و نبوت، زیرا اگر سؤال و خواسته حضرت وارث در علم و نبوت بود قطعاً «رضی» و مرضی خدا بودن در آن نهفته است به دلیل این که اگر کسی درخواست ارث نبوت و علم میکند، به طور قطع او غیر مرضی نخواهد بود و اشتراط مرضی بودن بر خداوند معنا نخواهد داشت این مثل آن است که کسی از خدا بخواهد تا برایش پیامبری بفرستد به شرط این که کامل بالغ و عاقل باشد و این

خلاف آن صورتی است که ارث را در مال فرض کنیم

ب) خداوند متعال می فرماید: «وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ» مراد از آن ارث در مال یا اعم از مال و جاه و ملک است؛ همان گونه که فخر رازی در تفسیر خود میگوید زیرا خداوند متعال دربارۀ سلیمان علیه السلام می فرماید: «وَ أُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيءٍ؛»(1)«و به ما از هر گونه نعمتی عطا شد».

هرگز آیه مختص به علم و نبوت ،نیست زیرا سلیمان در زمان حیات داود بر بنی اسرائیل نبی بود و احتیاج به این نداشت که علم و نبوت را از پدرش به ارث برد. خداوند متعال می فرماید: «فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ وَكُلّاً آتَيْنا حُكْماً وَعِلْماً»؛(2)«و ما [قضاوت ] به سلیمان آموختیم و به هر یک [از سلیمان و داود] مقام حکمرانی و دانش عطا کردیم.

از این آیه استفاده میشود که هر دو در یک زمان نبی بوده اند.

ص: 639


1- سوره نمل آیه 16
2- سوره انبیاء، آیه 79

6- اطلاق آیات ارث

خداوند متعال می فرماید: «لِلرِّجالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الوالِدانِ وَالأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الوالِدانِ وَ الأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصِيباً مَفْرُوضاً»؛(1)«برای فرزندان پسر سهمی از ترکه ابوین و خویشان است و برای فرزندان دختر سهمی از ترکه ابوین و خویشان چه مال اندک باشد یا که بسیار نصیب هر کس از آن [در کتاب حق] معين گردیده است».

و نیز می فرماید: «يُوصِيكُمُ اللهُ فِي أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَيَيْن»؛(2)«محكم خدا در حق فرزندان شما این است که پسران دو برابر دختران ارث برند »

علمای امت اجماع کرده اند بر این که آیات قرآن عموم دارد و از آن جمله است عموم ارث و نمیتوان از عموم آن رفع ید کرد مگر با دلیل قطعی، نه مثل حدیثی که تنها راوی آن از میان صحابه ابوبکر است که از پیامبر صلی الله علیه و اله نقل کرده انبیا مالی به ارث نمی گذارند؛ خصوصاً با در نظر گرفتن این که انبیای دیگر از قبیل: زکریا و داود مال به ارث گذاشته اند و ابوبکر نزد امام علی علیه السلام و فاطمهعلیها السلام و عباس متهم است. از همین رو، شهادت و نقل خبر او مورد قبول نیست.

دفاع حضرت علی علیه السلام و عباس از ارث حضرت فاطمه علیها السلام

مسلم به سندش از عمر بن خطاب نقل میکند که به حضرت علی علیه السلام و عباس گفت:

«...فلما توفى رسول الله صلی الله علیه و آله قال ابوبكر: انا ولی رسول الله صلی الله علیه و آله، فجئتما تطلب

ص: 640


1- سوره نساء، آیه 7
2- همان، آیه 11

میراثك من ابن اخيك و يطلب هذا ميراث امرأته من ابيها. فقال ابوبكر: قال رسول الله صلی الله علیه و آله ما نورث ما تركنا صدقة فرأيتماه كاذباً آثماً غادراً خائناً ...»(1)

«...چون رسول خدا صلی الله علیه و آله وفات یافت ابوبکر گفت من ولی رسول خدایم و شما دو نفر آمده و توارثت را از فرزند برادرت درخواست میکنی و او هم ارث همسرش از پدرش را میخواهد ابوبکر گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده: ما چیزی به ارث نمیگذاریم آنچه میگذاریم صدقه است. پس شما دو نفر او را دروغگو گناه کار اهل مكر وخائن يافتيد...»

ص: 641


1- صحیح مسلم ، ج 5، ص 152

ص: 642

دفاع از حریم فاطمی علیها السلام

ص: 643

اعتراض به حزن حضرت زهرا علیها السلام

ابن تیمیه در اعتراض به حزن حضرت زهرا علیها السلام در سوگ پدرش و مقایسه آن با حزن ابوبکر در غار میگوید «شیعه و دیگران از فاطمه حکایت میکنند که به حدّی در سوگ پیامبر صلی الله علیه و اله حزن داشته که قابل توصیف نیست و اینکه او بیت الاحزان ساخته است و این کار را مذمت برای او به حساب نمی آورند، با اینکه او بر امری حزن داشته که فوت شده و باز نمی گردد ولی ابوبکر در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و اله از ترس این که حضرت کشته شود خوف داشته است و آن حزنی است که متضمن حراست است و لذا چون حضرت فوت کرد هرگز چنین حزنی را ابوبکر نداشت؛ زیرا بی فایده است نتیجه این که حزن ابوبکر بدون شک کامل تر از حزن فاطمه است.»(1)

پاسخ

اوّلاً: حزن ابوبکر ناشی از ضعف ایمان او به نصرت الهی بوده است و لذا پیامبر صلی الله علیه و اله در غار به او فرمود: «لا تَحْزَنْ إِنَّ اللهَ مَعَنا»؛(2)«غم مخور، خدا با ماست».

و نیز خداوند متعال می فرماید:«أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ»؛(3)«آگاه باشید [دوستان و ] اولیای خدا نه ترسی دارند و نه غمگین میشوند.

ص: 644


1- منهاج السنة ابن تيميه، ج 8 ص 323
2- سوره توبه، آیه 40
3- سوره یونس، آیه 62

ثانياً: حزن در فراق محبوب و گریه کردن بر او نه تنها امری جایز و راجح است بلکه خود پیامبر صلی الله علیه و اله نیز چنین میکرده است.

انس بن مالک از پیامبر صلی الله علیه و اله نقل کرده که در سوک فرزندش ابراهیم فرمود:

«إنّ العين تدمع و القلب يحزن و لا نقول إلّا ما يرضى ربنا، و إنا بفراقك يا إبراهيم لمحزونون»؛(1)«همانا چشم می گرید و قلب محزون میشود ولی غیر از آنچه رضایت پروردگار ماست نمیگوییم و به طور حتم ای ابراهیم در فراق تو محزونیم »

چرا ابن تیمیه به پیامبر صلی الله علیه و اله اعتراض نمیکند که چرا به امری که گذشته و فوت شده محزونی؟!

بخاری و مسلم نقل کرده اند هنگامی که خبر شهادت زید بن حارثه و جعفر بن ابی طالب و عبدالله بن رواحه در غزوه موته به پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله رسید؛ در حالی که آثار حزن بر ایشان هویدا بود جلوس نمود(2)

بخاری از انس بن مالک نقل کرده که گفت

«قنت رسول الله صلی الله علیه و آله شهراً حين قتل القراء، فما رأيت رسول الله حزن حزناً قط أشدّ منه»؛(3) «هنگامی که قاریان قرآن در کنار بئر معونه به شهادت رسیدند یک ماه حضرت با مردم سخن نمی گفت. و هرگز دیده نشد که پیامبر صلی الله علیه و اله به این شدت ناراحت شده باشد. »

ثالثاً: حزن و اندوه حضرت زهرا علیها السلام بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و اله تنها در فراغ پدرش نبوده بلکه حزن و اندوه و گریه او بر ارتداد امت و به فراموشی سپردن تمام زحمات

ص: 645


1- صحیح بخاری، ج 21، ص 85؛ صحیح مسلم، ج 7، ص 76؛ مسند احمد، ج 3، ص 194.
2- صحیح بخاری، ج 2، ص 83، صحیح مسلم، ج 3، ص 45
3- صحیح بخاری، ج 2، ص 84

و سفارشات پدرش و خانه نشین کردن خلیفهٔ به حق رسول خدا صلی الله علیه و آله یعنی حضرت علی علیه السلام و دیگر امور نیز بوده است.

حضرت زهرا علیها السلام چنان از این امور محزون و ناراحت بود که عبدالله بن حارث میگوید

«مكثت فاطمة بعد النبي صلی الله علیه و آله ستة أشهر وهي تذوب»؛(1)«فاطمه علیها السلام بعد از پیامبر صلی الله علیه و اله شش ماه زنده بود و این در حالی بود که بدنش در این مدت آب میشد »

رابعاً چه کسی گفته که ابوبکر در سوگ پیامبر صلی الله علیه و اله محزون نشده و نگریسته است؟! بلکه مطابق نص ،طیالسی بر پیامبر صلی الله علیه و اله نوحه سرایی نیز کرده است.

او میگوید بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و اله چون بر حضرت وارد شد لبانش را بین دو چشمان حضرت گذاشت و دو دستش را به دو گیجگاه او، آنگاه فریاد برآورد

«و انبياه وا خليلاه وا صفیاه»؛ (2) «آه ای نبی ،خدا وای ای دوست خدا وای انتخاب شده خدا».

خامساً: چگونه انسان در فراق رسول خدا صلی الله علیه و آله محزون نگردد؛ در حالی که حضرت فرمود:

«إذا اصاب احدكم مصيبة فليذكر مصيبته بي فإنّها من أعظم المصائب»؛(3)«هر کس به مصیبتی گرفتار آمد باید مصیبت مرا به یاد آورد؛ زیرا که مصیبت من از بزرگترین مصیبتها است».

سلمان و ابوالدرداء دائماً در فراغ رسول خدا صلی الله علیه و آله محزون بودند و لذا از آن دو رسیده که میگفتند:

ص: 646


1- سير اعلام النبلاء، ج 2، ص 128
2- مسند ابی یعلی، ج 1، ص 48؛ الدر المنثور، ج 4، ص 319؛ نیل الاوطار، ج 4، ص 161
3- سنن دارمی، ج 1، ص 40؛ معجم کبیر، ج 7، ص 167.

«ثلاثة أحزنتنى حتى أبكتني: فراق محمد صلی الله علیه و آله و حزبه ...»؛(1)«سه چیز مرا به حدی محزون کرده که به گریه واداشته است: یکی فراق محمد صلی الله علیه و آله...»

حزن در فراق و دوری پیامبر صلی الله علیه و اله به حدی تأثیر گذار بود که حتی تنه درخت خرمایی که در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله بود نیز متأثر شد.

دار می در سنن خود از انس بن مالک نقل میکند که رسول خدا صلی الله علیه و اله در روز جمعه می ایستاد و پشت خود را بر تنه درخت خرمایی در مسجد تکیه می داد. شخصی رومی آمد و گفت: آیا اجازه میدهید برای شما چیزی بسازم تا بر روی آن بنشینید؟ زیرا گویا شما ایستاده اید. او برای حضرت منبر سه پله ای ساخت که حضرت بر پله سوم آن مینشست. چون پیامبر صلی الله علیه و اله بر روی منبر قرار گرفت، آن تنه درخت در حزن حضرت صدایی همچون صدای گاو درآورد به حدی که مسجد به لرزه درآمد. حضرت در آن هنگام از منبر پایین آمد و آن تنه درخت را در برگرفت. در این هنگام بود که آرام گرفت. سپس حضرت فرمود:

«وَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَوْ لَمْ الْتَزَمَهُ لمازال هَكَذَا الَىَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حُزْناً عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی اللَّهِ علیه وَ اله»، (2)«قسم به کسی که جانم به دست اوست اگر او را در برنگرفته بودم تا روز قیامت در حزن رسول خدا صلی الله علیه و آله این چنین بود».

آن گاه پیامبر دستور داد تا آن چوب را دفن نمایند.

ص: 647


1- تاریخ مدینه دمشق، ج 21 ص 444 و 445؛ شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 234؛ شعب الایمان، ج 7، ص 378
2- سنن الدارمی، ج 1، ص 19

اعتراض به شکوه حضرت زهرا علیها السلام

ابن تیمیه در اعتراض به علامه حلی رحمه الله میگوید «و همچنین آنچه را ذکر کرده که زهرا -علیها السلام- با ابوبکر و صاحب او (عمر) سخن نگفت تا آنکه به ملاقات پدرش رفت و به او شکایت کرد این مطلب امری است که لایق شأن فاطمه علیها السلام نیست که درباره او گفته شود؛ زیرا شکایت و شکوه را رسول خدا صلی الله علیه و آله بردن امری لایق بر او نیست بلکه شکوه را باید نزد خدا برد...»(1)

پاسخ

اولاً این موضوع که حضرت زهرا علیها السلام با ابوبکر قهر کرده و از او کناره گرفته، امری ثابت و معروف است.

بخاری و مسلم و ابن حبان از عایشه نقل کرده که فاطمه علیها السلام در موضوع اختلاف در ارث رسول خدا صلی الله علیه و آله بر ابوبکر غضب کرد و از او کناره گرفت و تا هنگام وفاتش با او سخن نگفت و بعد از پیامبر صلی الله علیه و اله شش ماه زندگی کرد. و چون وفات یافت شوهرش شبانه او را دفن نمود و هرگز ابوبکر را خبر نکرد و خود بر جنازه حضرت نماز گزارد.(2)

ص: 648


1- منهاج السنة، ج 4، ص 131.
2- صحیح بخاری، ج 5، ص 82 صحیح مسلم، ج 5، ص 153؛ صحیح ابن حبان ، ج 11، ص 153

ثانیاً: شکایت بردن نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله حقیقتاً شکایت بردن نزد خداوند است. لذا مشاهده میکنیم که صحابه در شداید و مصایب و ظلمهایی که به آنان روا می شد به رسول خدا صلی الله علیه و آله پناه برده و به او شکوه میکردند.

ابوداوود از خویلة بن مالک بن ثعلبه نقل کرده که گفت: همسرم اوس بن صامت مرا طلاق ظهار داد به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدم و از این بابت نزد او شکایت کردم. حضرت در این امر با من مجادله مینمود و می فرمود از خدا بترس؛ زیرا او پسر عموی تو است. من نگذشتم تا اینکه قرآن نازل شد خداوند سبحان فرمود: «قَدْ سَمِعَ اللهُ قَوْلَ الَّتِي تُجادِلُكَ فِي زَوْجِها؛»(1)«خداوند سخن زنی را که درباره شوهرش به تو مراجعه کرده بود شنید.(2)

ثالثاً: مطابق روایات ،بسیاری، صحابه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله شکایت می آوردند. اینک به نمونه هایی از آنها اشاره میکنیم

1 - شکوه حضرت زهرا علیها السلام از خدمت در منزل. (3)

2 - شکوه یکی از صحابه درباره قحطی(4)

3- شکوه صحابه از گرانی قیمتها.(5)

4 - شکوه صحابه از فقر و تنگدستی (6)

5 - شکوه صحابه از عطش در یکی از غزوات(7)

ص: 649


1- سوره مجادله، آیه 1.
2- سنن ابی داود، ج 1، ص 494
3- صحیح بخاری، ج 4، ص 48؛ صحیح مسلم، ج 8 ص 84 مسند احمد، ج 1، ص 136.
4- صحیح بخاری، ج 2، ص 16.
5- صحیح ابن حبان، ج 11، ص 340
6- مجمع الزوائد، ج 6، ص 211
7- صحیح بخاری، ج 1، ص 89، مسند احمد، ج 4، ص 434

6- شکوه جریر از اینکه نمیتواند بر اسب بنشیند.(1)

7 - شکوه حذيفه.(2)

8- شکوه عبدالرحمن بن عوف از خالد بن ولید.(3)

9 - شکوه یکی از صحابه از قساوت قلب (4)

10 - شکوه عثمان بن ابی العاص از دردی که در بدنش احساس کرده بود.(5)

11 - شکوه صحابه از آزار حشرات (6)

12 - شکوه یکی از صحابه در مورد تخیّلات در نماز (7)

13 - شکوه زنان به جهت کتک خوردنشان (8)

14 - شکوه تابعین از حجاج بن یوسف ثقفی (9)

15 - شکوه امیرالمؤمنین علیه السلام در عالم رؤیا از امت پیامبر صلی الله علیه و اله(10)

16- شکوه بهائم نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله(11)

ص: 650


1- صحيح بخاری، ج 3، ص 178؛ مسند احمد، ج 4، ص 329
2- مسند احمد، ج 5، ص 402؛ سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1254
3- صحيح ابن حبّان، ج 15، ص 565 مجمع الزوائد، ج 9، ص 349
4- مجمع الزوائد، ج 8 ص 160؛ مسند احمد، ج 2، ص 263
5- صحیح مسلم ، ج 7، ص 20؛ سنن کبری ،نسائی، ج 6، ص 249
6- صحیح بخاری، ج 3، ص 231؛ صحیح مسلم، ج 6، ص 143
7- صحیح بخاری، ج 3، ص 5 صحیح مسلم، ج 1، ص 190.
8- سنن ابی داود، ج 1، ص 476؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 638
9- صحیح بخاری ، ج 8 ص 89؛ مسند احمد، ج 3، ص 132
10- مجمع الزوائد، ج 9، ص 138؛ مسند ابی یعلی، ج 1، ص 398
11- مسند احمد، ج 4، ص 173؛ الترغيب والترهيب، ج 3، ص 144

اعتراض به قهر کردن حضرت زهرا علیها السلام با ابوبکر

ابن تیمیه میگوید «قهر کردن و کنار کشیدن فاطمه با صدیق کاری پسندیده نبود و از کارهایی نیست که بتوان به خاطر آن حاکم را مذمت نمود، بلکه این عمل به جرح و طعن نزدیک تر است تا اینکه مدح باشد»(1)

او در جایی دیگر میگوید: «و اما قول ابن مطهر حلّی که تمام محدثین روایت کرده اند که پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: «يا فاطمة! إن الله يغضب لغضبِك و يرضى لرِضاك»، این نسبت دروغ به پیامبر صلی الله علیه و اله است؛ زیرا این حدیث از پیامبر صلی الله علیه و اله نقل نشده و در کتب معروف حدیثی شناخته نشده و سند معروف ، صحیح و یا حسنی از پیامبر صلی الله علیه و اله ندارد... و هر کس که خدا و رسول از او راضی است ضرری ندارد که یکی از خلق نسبت به او غضبناک شود هر کس که میخواهد باشد.(2)

پاسخ

اوّلاً: موضوع قهر کردن و کنار کشیدن حضرت زهرا علیها السلام از آن جهت که آن

ص: 651


1- منهاج السنة، ج 4، ص 130.
2- همان، ص 133

حضرت به نص قرآن و حدیث معتبر نبوی صلی الله علیه و آله معصومه است و به غضب او خدا و رسول به غضب درآمده، لذا دلالت بر منقصت بزرگی بر ابوبکر و عمر دارد؛ زیرا تا کسی کار خلافی انجام ندهد مورد غضب خدا و رسولش واقع نمی شود. مگر فاطمه علیها السلام مشمول آیه تطهیر نیست؟ آیه ای که دلالت بر عصمت پنج تن آل عبا از جمله حضرت زهرا علیها السلام دارد.

ثانياً حديث: «يا فاطمة! إنّ الله يغضب لغضبك ويرضى لرضاك»را بسیاری از علمای عامه در کتب حدیثی خود نقل کرده اند؛ از قبیل

1 - ابن ابی عاصم (1)

2 - حاکم نیشابوری(2)

3- ابو القاسم طبرانی (3)

4- دولابی (4)

5 - ابن عساکر دمشقی (5)

6 - محب الدین طبری (6)

7 - نورالدین هیثمی (7)

8- متقی هندی (8)

ص: 652


1- الآحاد والمثانی، ج 5، ص 363
2- المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 154
3- المعجم الكبير، ج 1، ص 108 وج 22، ص 401
4- الذريّة الطاهرة، ص 119
5- تاریخ دمشق، ج 3، ص 156
6- ذخائر العقبى، ص 39
7- مجمع الزوائد، ج 9، ص 203
8- کنز العمال، ج 13، ص 674

9 - ابن اثیر (1)

10 - ابن حجر عسقلانی.(2)

11 - صالحی شامی (3)

ثالثاً: حاکم نیشابوری بعد از نقل این حدیث تصریح به صحت سند آن کرده است. و نیز حافظ هیثمی تصریح به حَسَن بودن آن نموده است.

گرچه ذهبی به دفاع از استادش ابن تیمیه برآمده و این حدیث را با سند حاکم تضعیف کرده و گفته حسین بن زید منکر الحدیث است و حلال نیست که به او احتجاج شود ولی این تعلیق از ذهبی غریب به نظر میرسد؛ زیرا او سبب جرح و نقد خود را ذکر نکرده و نیز علت اینکه نمیتوان به حدیث او احتجاج کرد را بیان ننموده است. نهایت مطلبی که میتوان درباره حسین بن زید ذکر کرد این است که او مشکلی ندارد

ابن عدی در «الکامل»میگوید عموم حدیث او از اهل بیت است و امید است که در او باکی نباشد...»(4)

و ابن حجر میگوید او صدوق است و چه بسا در برخی موارد به خطا رفته است. (5)

بس است در توثیق او که حافظ دار قطنی در سندی که حسین بن زید وجود دارد میگوید «تمام این افراد ثقه هستند.»

ص: 653


1- اسد الغابة، ج 5، ص 522
2- الاصابة، ج 8 ص 266
3- سبل الهدى والرشاد، ج 11، ص 44
4- الكامل، ج 2، ص 351
5- تقريب التهذيب، ج 1، ص 215.

و نیز ضیاء مقدسی این حدیث را در کتاب «الاحادیث المختارة»نقل کرده است با التزام به اینکه احادیثی که نقل میکند همگی موثقند.

وانگهی ذهبی متهم به تشدّد و سختگیری در احادیثی است که در باب فضایل اهل بیت علیهم السلام وارد شده است و گاهی بدین جهت افراد بسیار جلیل القدر را تضعیف می کند. ابن حجر عسقلانی در ترجمه علی بن صالح انماطی، بعد از آنکه مشاهده کرده که ذهبی او را متهم به گفتاری کرده که او از آن مبرا است، میگوید: «سزاوار است کسانی که از ناحیه ذهبی تضعیف میشوند را خوب بررسی کنیم».(1)

ذهبی چگونه این حدیث را تضعیف کرده؛ در حالی که شیخ و استاد او حافظ مزی در «تهذيب الكمال»(2) و نيز ابن حجر در «الاصابة»(3) از باب احتجاج این حدیث را نقل کرده و آن را تضعیف نکرده اند

رابعاً چه کسی گفته که خداوند سبحان اگر از کسانی به جهت یک عمل خاصی راضی شده تا ابد از آنان راضی است؛ گرچه بعد از آن عمل کارهای خلاف بسیاری انجام داده باشند. بنابراین پیامبر صلی الله علیه و اله گرچه به جهت بیعت رضوان از عده ای از صحابه راضی شد ولی این رضایت در مورد خاص و مربوط به آن عمل است و شامل اعمال خلاف او نمیشود و نیز دلالت بر راضی بودن خداوند از آنان تا آخر عمر ندارد.

خامساً: معنای جمله «كائناً من كان» هر کس میخواهد باشد، چیست؟ آیا این اهانت به حضرت زهرا علیها السلام و اظهار عداوت به او نیست

سادساً: اگر جملۀ: «يا فاطمة! إنّ الله يغضب لغضبك و يرضى لرضاك»در صحاح سته نیامده ولی شبیه این مضمون در صحیح بخاری و مسلم وارد شده است.

ص: 654


1- لسان الميزان، ج 4، ص 235
2- تهذيب الكمال، ج 35، ص 250.
3- الاصابة، ج 8 ص 266

بخاری و مسلم به سندشان از مسور بن مخرمه نقل کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«فَاطِمَةَ بَضْعَةُ مِنًى فَمَنْ أغضبها فَقَدْ اغضبنی»؛(1)«فاطمه پاره ای از تن من است پس هر کس او را به غضب درآورد به طور حتم مرا به غضب درآورده است».

می دانیم که هر کس شخصی را به غضب درآورد او را اذیت و آزار داده است. در نتیجه پیامبر صلی الله علیه و اله به جهت غضب دخترش فاطمه علیها السلام اذیت و آزار شده است. در قرآن کریم آمده است: «إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِي الدُّنْيا وَالآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهيناً ؛ »(2)«آنها که خدا و پیامبرش را آزار میدهند خداوند آنان را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور ساخته و برای آنها عذاب خوار کننده ای آماده کرده است.»

ص: 655


1- صحیح بخاری، ج 4، ص 210؛ صحیح مسلم، ج 7، ص 141.
2- سوره احزاب، آیه 57

اعتراض بر حضرت زهرا علیها السلام به جهت وصيّت به دفن شبانه!!

ابن تیمیه میگوید «و همچنین آنچه را که حلّی نقل کرده که فاطمه وصیت کرد تا او را شبانه دفن کنند و هیچ کس بر او نماز نگزارد این مطلب را کسی از فاطمه حکایت نمیکند و به آن جز فرد جاهل احتجاج نمی نماید او به فاطمه مطلبی را نسبت میدهد که لایق آن نیست و این مطلب اگر صحیح باشد به گناه بخشیده شده سزاوارتر است تا سعی مشکور؛ زیرا نماز مسلمان بر دیگری خیر زایدی است که به او می رسد...»(1)

پاسخ

حضرت زهرا علیها السلام بی جهت چنین وصیتی نکرده است او به جهت مبارزۀ سیاسی با دستگاه حاکم و مطلع کردن مردم از بی عدالتی آنان دست به چنین وصیتی زده است. او با این عملش میخواست مردم سؤال کنند چرا دختر پیامبر صلی الله علیه و اله باید شبانه دفن شود؟ و اگر مردم از سر این وصیت آگاه شوند پی به عدم مشروعیت خلافت و بی عدالتی آنان خواهند برد. و نیز حضرت با این وصیت نخواست تا آنان با حضور

ص: 656


1- منهاج السنة، ج 4، ص 132.

خودشان به مردم چنین وانمود کنند که ما خلیفه به حق مسلمین هستیم و با اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و اله مشکلی نداریم هر سیاستمداری میفهمد که این وصیت چه تأثیر سوئی بر دستگاه خلافت تا روز قیامت داشته است.

ثانياً: نماز هر کس بر جنازه شخصی منشأ خیر زاید نخواهد بود.

ثالثاً حضرت زهرا علیها السلام مطابق آیه تطهیر و برخی از احادیث معصومه بوده و از هر نوع اشتباه و خطا مصون است.

پیامبر صلی الله علیه و اله در شأن او فرمود:

«فَاطِمَةَ بَضْعَةُ مِنًى فَمَنْ أغضبها فَقَدْ اغضبنی»؛(1)«فاطمه پاره تن من است، هر کس او را به غضب درآورد به طور حتم مرا به غضب درآورده است».

کسی که اینگونه وصیت کرده به طور حتم از دستگاه خلافت و سردمداران آن غضبناک بوده است در نتیجه آنان مورد غضب پیامبر صلی الله علیه و اله نیز قرار گرفته اند. این حدیث دلالت بر عصمت حضرت زهرا علیها السلام دارد؛ زیرا اگر حضرت در تمام امورش از آن جمله غضب کردن معصوم نبود خداوند به طور مطلق در تمام موارد غضب کردن حضرت غضب نمی نمود

نتیجه این که حضرت زهرا علیها السلام با این وصیتش تا روز قیامت حجت را برای کسانی که برای حکومت خلیفه اول ارزشی قائلند، تمام کرد.....

رابعاً: ابن تیمیه در اصل وصیت و این که حضرت زهرا علیها السلام به توسط حضرت على علیه السلام شبانه دفن شد شک دارد و بر فرض ثبوت این قضیه بر حضرت زهرا علیها السلام اشکال و ایراد میکنند؛ در حالی که مطابق نصوص معتبر نزد فریقین هم وصیت به دفن شبانه و هم دفن حضرت شب هنگام از مسلمات است.

ص: 657


1- صحيح بخاری، ج 4، ص 210؛ صحیح مسلم، ج 7، ص 141؛ سنن کبری، ج 10، ص 201.

بخاری به سندش از عایشه نقل کرده که گفت فاطمه دختر پیامبر صلی الله علیه و اله کسی را به نزد ابوبکر فرستاد تا میراث خود از رسول خدا صلی الله علیه و اله از فی ءمدینه و فدک و آنچه از خمس خیبر باقی مانده باز خواهد.... ابوبکر از دادن این اموال امتناع کرد. فاطمه بر ابوبکر بدین جهت غضب نموده و او را رها کرد و تا هنگام وفاتش با او سخن نگفت. بعد از پیامبر صلی الله علیه و اله شش ماه زنده بود. هنگامی که وفات نمود شوهرش علی او را شبانه دفن کرد و ابوبکر را بر آن امر اعلان ننمود.(1)

مسلم نیز در ضمن قضیۀ غضب حضرت زهرا علیها السلام بر ابوبکر و وفات او میگوید: «... على علیه السلام خبر وفات حضرت فاطمه علیها السلام را به ابوبکر نرسانید و خودش بر او نماز گزارد».(2)

یعقوبی نقل میکند «... فاطمه بر شوهرش علی وصیت کرد تا او را غسل دهد... و شبانه به خاک بسپارد و کسی به جز سلمان و ابوذر و بنابر نقلی عمار در تشییع جنازه او حاضر نشد. (3)

ابن ابی الحدید میگوید: «خبر صحیح نزد ما این است که فاطمه علیها السلام از دنیا رحلت نمود؛ در حالی که بر ابوبکر و عمر غضبناک بود و لذا وصیت کرد تا این دو نفر ابوبکر و عمر بر جنازه او نماز نگزارند»(4)

استاد توفیق ابو علم نقل میکند: «فاطمه زهرا علیها السلام سه وصیت کرد، یکی آنکه کسانی که بر آنان غضبناک بوده در تشییع جنازه اش حاضر نشوند و جنازه اش شبانه به خاک سپرده شود...».(5)

ص: 658


1- صحیح بخاری، ج 5، ص 82
2- صحيح مسلم ، ج 5، ص 154
3- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 115
4- شرح ابن ابی الحدید، ج 6، ص 50.
5- فاطمة الزهراء علیها السلام ، توفيق ابو علم، ص 210.

علت انتساب فرزندان حضرت زهرا علیها السلام به پیامبر صلی الله علیه و اله

همانگونه که در روایات مشاهده میکنیم امام حسن و امام حسین علیهما السلام به پیامبراکرم صلی الله علیه و اله نسبت داده شده اند با این که از دخترش حضرت زهرا علیها السلام متولد شده است و فرزند دختر فرزند شوهرش میباشد؟

پاسخ

از آن جا که پیامبراکرم صلی الله علیه و اله و امام علی طبق آیه مباهله «وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمْ»(1) و حدیث نور «خلقت انا و علی من نور واحد»(2)از یک شجره و حقیقت نوری اند، لذا فرزندان حضرت علی علیه السلام فرزندان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز به حساب می آیند. و اگر فرزندان دیگر حضرت علی علیه السلام چنین نبوده اند بدان جهت است که تنها هنگام انعقاد نطفه امام حسن و امام حسین علیهما السلام حالت معنوی خاصی بر حضرت علی علیه السلام

ص: 659


1- سوره آل عمران، آیه 61
2- كفاية الاثر، ص 111؛ علل الشرايع، ج 1، ص 134؛ عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 63 خصال، ص 31 امالی صدوق، ص 307؛ معانى الاخبار، ص 56 روضة الواعظين، ص 77؛ شرح الاخبار، ج 1، ص 220؛ غيبة نعمانی ص 93؛ کنز الفوائد، ص 208؛ مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 27؛ العمرة، ص 91؛الجواهر السنية، ص 281؛ بشارة المصطفى ص 292؛ كشف الغمة، ج 2، ص 86؛ ينابيع المودة، ج 2، ص 307 و 308

حاکم بوده که در آن حال نفس رسول خدا صلی الله علیه و آله به حساب می آمده است، همانگونه که هنگام انعقاد نطفه حضرت زهرا علیها السلام، پیامبر صلی الله علیه و اله شرایط خاص معنوی بوده است. ولذا مطابق آیه مباهله پیامبر صلی الله علیه و اله فرزندان فاطمه زهرا را فرزندان خود خوانده است.

ص: 660

موضوع جواب سلام ندادن حضرت زهرا علیها السلام به پیامبرصلی الله علیه و اله

از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود:

«غدا علينا [رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم ] و نحن في لفاعنا فقال: السلام عليكم، فسكتنا و استحيينا لمكاننا، ثم قال: السلام عليكم يا اهل اللفاع فسكتنا...»؛(1)صبح هنگامی رسول خدا صلی الله علیه و آله بر ما وارد شد در حالی که مشغول استراحت بودیم حضرت بر ما سلام کرد ما ساکت شدیم و به خاطر وضعیت خود خجالت کشیدیم باز حضرت سلام نمود ما ساکت شدیم....»

پاسخ

اولاً مجلسی این حدیث را از کتاب «علل الشرایع»صدوق نقل کرده است و در سند آن ابی الورد بن تمامه سفیان حریری احمد بن حسن قطان، حسن بن علی بن الحسين السكرى و حكم بن أسلم قرار دارد که همگی مجهول اند.

ثانیاً در عرف عرب سلام از پشت در را اذن دخول به حساب می آوردند و آن بدین نحو بوده که اگر کسی سه بار سلام میکرد و صاحب خانه او را جواب میداد

ص: 661


1- علل الشرایع، ج 2، ص 366؛ بحار الانوار، ج 43، ص 82

این جواب در حقیقت اذن دخول برای او بود ولی از آنجا که امام علی علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام در وضعیت خاصی بودند که آمادگی برای پذیرایی و دخول حضرت رسول را نداشتند، لذا جواب سلام او را ندادند تا دلالت بر عدم اذن دخول کند و بدین جهت در ذیل این روایت چنین آمده است

«...فخشينا ان لم نرد عليه ان ينصرف و قد كان يفعل ذلك يسلم ثلاثاً فان أذن له و الا انصرف فقلت: و عليك السلام يا رسول الله ادخل...»؛ «...ما ترسيديم که اگر جواب او را ندهیم حضرت برگردد؛ زیرا قبلاً نیز چنین اتفاقی افتاده بود، حضرت سه بار سلام میکرد اگر به او اذن داده میشد داخل میشد وگرنه باز میگشت من :گفتم بر شما درود باد ای رسول خدا داخل شوید...».

معلوم است که جواب سلام استیذانی واجب نیست

شاهد این مطلب این که نسایی در کتاب «السنن الکبری» از امام علی علیه السلام نقل کرده که فرمود:

«كانت لى منزلة من رسول الله صلی الله علیه و آله لم تكن لأحد من الخلائق، فكنت آتيه كل سحر فأقول السلام عليك يا نبي الله فان تنحنح انصرفت الى اهلي و الأ دخلت علیه»؛(1)«برای من جایگاهی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بود که برای هیچ یک از مردم نبود؛ من هر سحری نزد او میآمدم و میگفتم درود بر تو ای رسول خدا! اگر صدایی میکردند به سوی اهلم باز میگشتم و گرنه داخل بر او میشدم»

محقق كتاب میگوید راویان سند این حدیث همگی ثقه اند به جز عبدالله که صدوق است.

این معنا درباره عمر بن خطاب نیز نقل شده است؛

ص: 662


1- السنن الکبری نسایی، ج 1، ص 360 وج 5، ص 141

مسلم در صحیح خود از ابوسعید خدری نقل کرده که گفت

«كنا في مجلس عند ابي بن كعب فاتى ابو موسى الأشعرى مغضباً حتى وقف فقال: انشدكم الله! هل سمع هل سمع رسول احد منكم رسول الله صلی الله علیه و آله يقول: الاستئذان ثلاث، فان اذن لك والا فارجع قال ابى و ما ذاك؟ قال: استأذنت على عمر بن خطاب امس ثلاث مرات فلم يؤذن لي فرجعت ثم جئته اليوم فدخلت عليه فاخبرته انّى جئت امس فسلمت ثلاثاً ثم انصرفت قال: قد سمعناك ونحن حينئذ على شغل ...»؛(1)«ما در مجلسی نزد ابی بن کعب بودیم که ابوموسی اشعری در حالی که غضبناک بود وارد شد و ایستاد و گفت شما را به خدا سوگند آیا کسی از شما از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده که می فرمود: طلب اجازه سه بار است پس اگر برای تو اذن داد وارد شو و گرنه برگرد پدرم گفت این چگونه است؟ :گفت من دیروز سه بار از عمر بن خطاب اذن گرفتم ولی او اذن نداد و من برگشتم، سپس امروز آمدم و بر او وارد شدم و بگو خبر دادم که من قبلاً آمدم و سه بار سلام دادم و بازگشتم عمر گفت: صدایت را شنیدیم ولی ما در آن هنگام مشغول کاری بودیم.....

ص: 663


1- صحیح مسلم ، ج 6، ص 178

اصلاح نمودن پیامبر صلی الله علیه و اله بین حضرت علی و حضرت فاطمه علیها السلام!!

در «بحارالأنوار» قصه ای نقل شده که در آن اشاره به اصلاح پیامبر صلی الله علیه و اله بین حضرت علی و حضرت زهرا علیهما السلام شده است و در آن آمده که با پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود:

«یا ابا الحسن اياك و غضب فاطمة؛ فانّ الملائكة تغضب لغضبها وترضى لرضاها»(1)ای ابوالحسن از به غضب درآوردن فاطمه بپرهیز؛ زیرا ملائکه به غضب او غضبناک شده و به رضایت او راضی میشوند»

پاسخ

اولاً: مجلسی این حدیث را از مناقب ابن شهر آشوب نقل کرده و او به تصریح خودش آن را از «العقد الفرید»ابن عبد ربه اندلسی آورده است و در سند آن عبدالله بن زبير و معاوية بن ابوسفیان است که هر دو از دشمنان امیرالمؤمنين علیه السلام به حساب می آیند.

ثانياً: ابن شهر آشوب بعد از نقل این روایت عبارتی را از شیخ صدوق آورده که در آن آمده است

ص: 664


1- بحارالانوار، ج 43، ص 42

«هذا غير معتمد؛ لأنّهما منزهان عن ان يحتاجا ان يصلح بينهما رسول الله صلی الله علیه و آله»(1)«این روایت مورد اعتماد نیست؛ زیرا آن دو منزه اند از آن که محتاج به مصالحه رسول خدا صلی الله علیه و آله باشند».

ص: 665


1- المناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 114

موضوع شکایت حضرت زهرا علیها السلام از حضرت علی علیه السلام!!

مجلسی رحمه الله «بحارالانوار»قصه ای نقل کرده که در آن چنین آمده است:

«وضعت خمارها على رأسها تريد النبى صلی الله علیه و آله تشكو اليه علياً»،(1)«مقنعه خود را بر سر کرد تا نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله از علی شکایت کند».

پاسخ

اولاً: در سند این حدیث شریک بن عبدالله وجود دارد که امام صادق علیه السلام او را نفرین کرده است.(2)

ثانیاً: در سند آن لیث بن ابی سلیم است که اهل سنت او را مضطرب الحدیث میدانند.(3)

ثالثاً: در سند آت تعدادی افراد مجهول وجود دارد و لذا نمی توان این روایت را از حيث سند قبول نمود.

رابعاً: این حدیث با مقام عصمت امام علی علیه السلام و سیره او با حضرت زهرا علیها السلام سازگاری ندارد.

ص: 666


1- بشاره المصطفی ص 163 بحارالانوار ج 39 ص 207.
2- معجم رجال الحديث، ج 9، ص 21
3- تهذيب التهذيب، ج 8 ص 417

توجیه کلامی از حضرت زهرا علیها السلام

شیخ صدوق به سندش از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود:

«لما ان حملت فاطمة علیها السلام بالحسين علیه السلم قال لها رسول الله صلی الله علیه و آله : ان الله عزوجل قد وهب لك غلاماً اسمه الحسين تقتله امّتى قالت: فلا حاجة لي فيه.

فقال: انّ الله عزّ وجلّ قد وعدني فيه عدة.

قالت: و ما وعدك؟

قال: وعدنى ان يجعل الامامة من بعده في ولده.

:فقالت رضیت»؛(1)«چون فاطمه علیها السلام به حسین علیه السلام باردار شد رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود همانا خداوند عزّوجلّ به تو فرزند بخشیده که اسم آن حسین است و امتم او را به قتل میرسانند. حضرت عرض کرد پس من احتیاجی به آن ندارم پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: همانا خداوند عزّوجلّ در او به من وعده ای داده است فاطمه زهرا علیها السلام عرض کرد به چه چیز تو را وعده داده است؟ حضرت فرمود مرا وعده داده که امامت بعد از من را در اولاد او قرار دهد. حضرت فاطمه علیها السلام فرمود: راضی شدم »

ص: 667


1- کمال الدین، ص 416؛ علل الشراع، ج 1، ص 205؛ بحار الأنوار، ج 25، ص 260

اشکال شده که جمله «لا حاجة لى فیه»چه معنایی دارد؟

پاسخ

در پاسخ این سؤال به چند نکته اشاره میکنیم

1 - امام حسین و حضرت زهرا علیها السلام - مطابق روایات - نورهایی بوده اند که قبل از خلقت حضرت آدم علیه السلام آفریده شدند و نیز هنگامی که امام حسین علیه السلام در شکم مادر بود با او سخن میگفت.

2 - مقام و و شأن حضرت زهرا علیها السلام بالاتر از آن بوده که هدیه الهی را رد کند.

3- از امام حسن علیه السلام رسیده که فرمود:

«رضا الله رضانا اهل البيت»؛(1) رضایت خدا همان رضایت ما اهل بیت است».

4- در این روایت سبب کشته شدن امام حسین علیه السلام و این که شهادت او باعث حفظ دین میشود ذکر نشده است ولی همین که به او خبر غیبی رسید که شهادت او منشأ برکات و آثار خواهد شد لذا به ولادت او راضی گشت

4 - ممکن است که معنای جملهٔ «فلا حاجة لى فيه »سؤال از حکمت آفریده شدن او باشد که اگر قرار است که کشته شود پس چرا آفریده میشود.

5- و ممکن است که مقصود از عبارت سؤال باشد؛ یعنی در حقیقت سؤال میکند که با کشته شدنش حاجتی از حوایج مرا برآورده نمیکند؟ که در جواب می فرماید: ،آری به ازای شهادت او که قلب تو را میسوزاند خداوند امامت را در ذریه تو قرار میدهد که ارزش الهی و معنوی است.

ص: 668


1- لهوف، ص 38 مثیر الاحزان، ص 29 کشف الغمه، ج 2، ص 239

ازدواج امام علی علیه السلام در زمان حیات حضرت زهرا علیها السلام

در حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

«حرم الله النساء على على مادامت فاطمة حية؛ لانها طاهرة لا تحيض »(1)

خداوند مادامی که فاطمه زنده است زنان را برای علی حرام نموده است؛ زیرا فاطمه طاهره ای است که حیض نمیشود».

ولی در روایات آمده که حضرت علی علیه السلام سهمش را از کنیزان به اسارت آمده در برخی از جنگها برداشت...(2)

پاسخ

اولاً در روایت دوم اشاره نشده که حضرت جاریه را وطی کرده باشد.

ثانیاً ممکن است که این دو دسته راویت را بر فرض صحت سندهای دسته دوم این گونه جمع کنیم که مقصود از دسته اول از روایات تحریم ازدواج دائم با زنان حرّه ،است و لذا شامل استمتاع از کنیزان نمی شود.

ص: 669


1- تهذيب الاحكام، ج 7، ص 475؛ بحارالأنوار، ج 43، ص 16و153.
2- السنن الكبرى ،نسائی، ج 5، ص 132.

موضوع شفاعت انبیا برای حضرت زهرا علیها السلام

در روایتی از حضرت زهرا علیها السلام نقل شده که فرمود:

«دخل على رسول الله صلی الله علیه و آله و قد افترشت فراشي للنوم، فقال : يا فاطمة لاتنامی الا و قد عملت اربعة ختمت القرآن، وجعلت الأنبياء شفعاؤك وارضيت المؤمنين عن نفسك و حججت و اعتمرت...»؛ (1)«رسول خدا صلی الله علیه و آله بر من وارد شد در حالی که رختخوابم را برای خواب گسترده بودم حضرت به من فرمود ای فاطمه نخواب تا به چهار عمل به جای آوری قرآن را ختم نمایی و انبیا را شفیعان خود کنی و مؤمنان را از خود راضی نمایی وحج و عمره به جای آوری...»

چگونه می توان گفت که پیامبران شفیع حضرت زهرا علیها السلام باشند؟

پاسخ

اولاً بر فرض صحت سند روایت میتوان گفت که این حدیث به جهت تعلیم بر مردم وارد شده تا از این طریق به برکات آن برسند.

ثانیاً: در این حدیث گرچه خطاب متوجه حضرت زهرا علیها السلام شده است ولی هدف

ص: 670


1- صحيفة الزهراءعلیها السلام، ص 164

از آن تثبیت حکم در عالم اعتبار است تا هر کس شرایط آن را دارد مشمول آن گردد گرچه حضرت زهرا علیها السلام به جهت کمالی که دارد احتیاجی به آن ندارد.

ثالثاً: شفاعت درجاتی دارد که یک درجه آن به جهت برون رفت از گناه است و درجه دیگر آن به جهت ترفیع درجات میباشد که از راه ارتباط معنوی با پیامبرانی چون حضرت ابراهیم علیه السلام میتوان به این درجه دست یافت

ثالثاً: گاهی شفاعت برای ترفیع درجه است که در مورد حضرت زهرا علیها السلام ممکن است از این قبیل باشد

ص: 671

چرا اصرار بر فدک

برخی میگویند با این که اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و اله همانند آن حضرت اهل زهد و تارک دنیا بودند پس چرا این همه حضرت زهرا علیها السلام بر سر موضوع فدک اصرار داشتند؟!

علامه مجلسی رحمه الله در تقریر این اشکال میفرماید:

«انّ طلب الحق و المبالغة و ان لم يكن منافياً للعصمة، لكن زهدها - صلوات الله عليها - و تركها للدنيا و عدم اعتدادها بنعيمها و لذاتها و كمال عرفانها و يقينها بفناء الدنيا و توجّه نفسها القدسية و انصراف همّتها العالية دائماً الى اللذات المعنوية والدرجات الأخروية لاتناسب مثل هذا الاهتمام في امر فدك و الخروج الى مجمع الناس و المنازعة مع المنافقين في تحصيله»، (1)«همانا به دنبال حق رفتن و اصرار بر آن گرچه منافاتی با عصمت ندارد، ولی زهد حضرت زهرا علیها السلام و تارک دنیا بودنش و بی توجهی به نعمتها و لذات دنیوی و كمال عرفان و یقین حضرت به فانی بودن دنیا و توجه نفس قدسی وميل دائمی و همت عالی او به لذات معنوی و درجات اخروی با این اهتمام در امر فدک و رفتن بین جماعت مردم و نزاع با منافقان در به دست آوردن آن تناسبی ندارد»

ص: 672


1- بحار الانوار، ج 29، ص 325

پاسخ

علامه مجلسی رحمه الله بعد از ذکر این اشکال در جواب آن میگوید:

«و الجواب عنه من وجهين:

الاول: انّ ذلك لم يكن حقاً مخصوصاً لها، بل كان اولادها البررة الكرام مشاركين لها فيه فلم يكن يجوز لها المداهنة و المساهلة و المحاباة و عدم المبالاة في ذلك، ليصير سبباً لتضييع حقوق جماعة من الأئمة الأعلام و الأشراف الكرام. نعم لو كان مختصاً بها كان لها تركه و الزهد فيه و عدم التأثر من فوته.

الثانى: انّ تلك الأمور لم تكن لمحبة فدك و حب الدنيا، بل كان الغرض اظهار ظلمهم و جورهم و كفرهم و نفاقهم وهذا كان من اهم امور الدين و اعظم الحقوق على المسلمین...»(1)«از این اشکال دو جواب میدهیم»:

اول: این که این مسأله حق مخصوص به حضرت نبوده -تا آن را رها کند - بلکه اولاد پاک و کریم او نیز در آن مشارکت داشته اند؛ ولذا بر او جایز نبوده که در آن سستی و تساهل و بی توجهی و کوتاهی نماید تا سبب تضییع حقوق جماعتی از امامان اعلام و اشراف کرام گردد آری اگر مختص به آن حضرت بود می توانست آن را رها کرده و در آن زهد داشته باشد و از فوت آن متأثر نباشد.

ثانیاً: این قضایا و امور به جهت دوست داشتن فدک وحبّ دنیا نبوده، بلکه هدف حضرت از این پیگیری اظهار و اعلام ظلم و جور و کفر و نفاق آنها بوده است و این از مهمترین امور دین و بزرگترین حقوق بر مسلمانان است».

ص: 673


1- همان.

اعتراض حضرت فاطمه علیها السلام به سکوت حضرت علی علیه السلام؟!

بعد از آن که حضرت زهرا علیها السلام خطبۀ خود را که معروف به «خطبه فدکیه» بود در مسجد ایراد کرد و ابوبکر به حق حضرت زهرا علیها السلام اقرار نکرد وارد خانه شد و مطابق آنچه که در ذیل خطبه آمده خطاب به حضرت علی علیه السلام کرده و عرضه داشت:

«اشتملت شملة الجنين وقعدت حجرة ،الضنين نقضت قادمة الأجدل فخانك ريش الأعزل ؟! هذا ابن ابى قحافة قد ابتزني نحيلة ابى و بليغة ابني و الله لقد اجهر في خصامي و الفيته ألد في كلامي حتى منعتنى (ال) قيلة نصرها المهاجرة ،وصلها و غضت الجماعة دونى طرفها، فلا دافع و لا نافع خرجت كاظمة وعدت راغمة. أضرعت خدك اضعت حدك ؟! افترست الذئاب يوم و افترشت التراب؟ ما كففت قائلاً و لا اغنيت باطلاً؟! و لا خيار لي ليتنى متّ قبل هینتی و دون زلّتی عذيرى الله منك عادياً و منك حامياً. ويلاى فى كلّ شارق، ويلاى فى كل غارب ويلاى مات العمد و هى العضد و شکواى الى ابى و عدواى الى ربّى. اللهم انت اشدّ منهم قوة و حولاً و اشدّ بأساً وتنكيلاً. فقال اميرالمؤمنين علیه السلام: لا ويل لك، بل الويل لشانئك، ثم نهنهى عن وجدك يا ابنة

ص: 674

الصفوة و بقية النبوة فما ونيت عن ديني و لا اخطأت ،مقدوری فان كنت تريدين البلغة فرزقك مضمون و كفيلك مأمون، و ما أُعِدّ لك خير مما قطع عنك، فاحتبسى الله.

فقالت: حسبی الله و امسکت»؛(1)«همچون کودکی که در شکم مادر کز کرده، کنج خانه نشسته ای؟ و همانند افراد متهم به گوشه ای رفته ای؟ تو کسی بودی که بالهای باز شکاری [شجاعان عرب] را در هم کوبیدی حال بی سلاحان به تو خیانت کرده اند. این پسر ابی قحافه [ابوبکر]، عطیه پدرم و وسیلۀ زندگی ساده فرزندانم را از من می رباید همانا او کوشش کرد که با من دشمنی کند و او را با مکالمه ای که با او داشتم دشمن ترین دشمنها یافتم تا آنجا که انصار یاری خود را از من دریغ داشتند و مهاجرین وصلت و ارتباط خویش را با من نادیده گرفتند و جماعت [حاضر در مسجد] چشم خود را روی هم گذاشتند تا مرا نبینند پس نه کسی بود که [از من] دفاع کند ونه کسی مانع [از ظلم] شد در حالی به مسجد رفتم که بغض گلویم را گرفته و درد دل خود را پوشانده بودم و در حالتی به منزل بازگشم که [به علت عدم يارى مسمانان ] خفيف و خوار شده بودم از روزی که تندی شمشیرت را از بین بردی صورت خود را ذلیل نمودی روزی گرگها را می دریدی و امروز خاک را فرش خود قرار داده ای جلوی هیچ گوینده ای را نمیگیری وهیچ کار مؤثری [در جهت دفع فتنه موجود] انجام نداده ای و من هم هیچ اختیاری ندارم ای کاش قبل از این حال سکون و گوشه نشینی و حالت ذلّت

ص: 675


1- بحارالانوار، ج 29، ص 234 و 311؛ الاحتجاج طبرسی، ج 1، ص 145 و 146؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج 2، ص 50.

مرده بودم. خداوند از ناحیه من عذر خواه باشد از تو به جهت اینکه در مواردی تو ظلمهایی را از من دفع نمودی و در مواردی از من حمایت کردی وای بر من در هر صبح ،دمی وای بر من در هر شبانگاهی تکیه گاه [ما] مُرد و بازوی [ما] سست شد. شکایتم را به پدرم و عرض حالم را به پروردگارم ارائه میکنم

پروردگارا! تو از نظر قدرت و نیرو از اینها [غاصبان خلافت و فدک ] نیرومندتر و قوی تر هستی و عذاب و انتقام تو از دیگران شدیدتر خواهد بود. پس امیرالمؤمنین علی علیه السلام به او فرمود وای بر تو نیست بلکه وای بر آنهاست که بغض تو را دارند و دشمن تو هستند، خودت را از آن حال ناراحتی و تندی باز بدار ای دختر برگزیه خدا وای باقیمانده و یادگار نبوت پس هیچ گاه من در دین خود ضعیف و سست نشده ام و در محدوده قدرت و توانایی خود خطا نکرده ام پس اگر منظور تو معیشت میباشد پس همانا روزی تو ضمانت شده و آن که کفیل توست مورد اعتماد میباشد و آنچه را خدا برای تو مهیا کرده است به مراتب بهتر میباشد از آنچه از تو قطع شده است پس به حساب خدا بگذار

پس فاطمه علیها السلام عرضه داشت خداوند برای من کفایت میکند و اوست بهترین وکیل».

اشکال شده حضرت زهرا علیها السلام با این که دارای مقام عصمت است چگونه با این تندی و ناراحتی با حضرت علی علیه السلام صحبت میکند؟

علامه مجلسی رحمه الله در تقریر این اشکال میگوید:

«انّ اعتراض فاطمة علیها السلام على اميرالمؤمين علیه السلام في ترك التعرض للخلافة وعدم

ص: 676

نصرتها و تخطئته فيهما مع علمها بامامته و وجوب اتباعه و عصمته، وانه لم يفعل شيئاً الا بأمره تعالى و وصية الرسول صلی الله علیه و اله مما ينافي عصمتها و جلالتها»(1)«همانا اعتراض فاطمه علیها السلام بر امیر مومنان علیه السلام در ترک تعرض خلافت و یاری نکردن او و مقابله ننمودن با آن دو با علم آن حضرت به امامت و وجوب پیروی از او و عصمت حضرت علی علیه السلام و این که هیچ کاری را بدون امر خداوند متعال و وصیت رسول خدا صلی الله علیه و آله انجام نداده، با عصمت حضرت زهرا علیها السلام و جلالت او منافات دارد».

پاسخ

علامه مجلسی رحمه الله بعد از طرح این اشکال میگوید

«يمكن ان يجاب عنه بانّ هذه الكلمات صدرت منها علیه السلام لبعض المصالح و لم تكن واقعاً منكرة لما فعله بل كانت راضية، و انما كان غرضها ان يتبين للناس قبح اعمالهم و شناعة افعالهم و ان سكوته علیه السلام ليس لرضاه بما اتوابه.

و مثل هذا كثيراً ما يقع فى العادات و المحاورات، كما ان ملكاً يعاتب بعض خواصه في امر بعض الرعايا مع علمه ببراءته من جنايتهم ليظهر لهم عظم جرمهم و انه مما استوجب به اخص الناس بالملك منه المعاتبة.

و نظير ذلك ما فعله موسى علیه السلام - لما رجع الى قومه غصبان اسفاً - من القائه الألواح و اخذه برأس اخيه يجره اليه، و لم يكن غرضه الإنكار على هارون، بل اراد بذلك ان يعرف القوم عظم جنايتهم وشدّة جرمهم، كما مرّ الكلام فيه»(2)

«و ممکن است که از این اشکال این گونه جواب داده شود که این کلمات از آن

ص: 677


1- بحار الانوار، ج 29، ص 324
2- همان.

حضرت علیها السلام به جهت مصالحی صادر شده باشد و او در واقع منکر عملکرد حضرت علی علیه السلام ،نباشد بلکه به آنچه انجام داده راضی بوده است و همانا غرض آن حضرت این بوده که برای مردم قبح اعمال آنها و شنیع بودن کردارشان را روشن سازد و این که سکوت حضرت علی علیه السلام به جهت راضی بودن به آنچه انجام داده اند نبوده است.

و مثل این گونه سخن گفتن در امور عادی و گفتگوها بسیار است همان گونه که پادشاهی برخی از خواص خود را در امر برخی از مردم عقاب میکند با این که میداند که او از جنایات مردم مبرا بوده است تا آن که عظمت جرم آن ها ظاهر گردد و این که این عمل از جمله کارهایی است که افراد نزدیک به پادشاه هم مستوجب عقاب بر آن هستند.

و نظیر آن کاری است که موسی علیه السلام انجام داد.- هنگامی که به سوی قومش با حالت غضب و تأسف بازگشت- و لوحها را انداخت و سر برادرش را گرفت و به سوی خود کشید و غرض او از این کار انکار هارون نبود بلکه مقصود او این بود که مردم را از بزرگی جنایت و شدت جرمشان آگاه کند، آن گونه که سخن درباره آن گذشت»

نظیر این خطاب را خداوند متعال درباره حضرت عیسی علیه السلام نیز داشته است آنجا که می فرماید: «وَ إِذْ قالَ اللهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّيَ الهَيْنِ مِن دُونِ اللهِ قالَ سُبْحانَكَ ما يَكُونُ لِى أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لِى بِحَقِّ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِى وَ لَا أَعْلَمُ ما فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ؛»(1)«و آنگاه که خداوند به عیسی بن مریم علیها السلام میگوید آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را بعنوان دو معبود غیر از

ص: 678


1- سوره مائده، آیه 116

خدا انتخاب کنید؟! او میگوید منزهی تو! من حق ندارم آنچه را که شایسته من نیست بگویم اگر چنین سخنی را گفته باشم تو میدانی تو از آنچه در روح و جان من است آگاهی و من از آنچه در ذات [پاک] توست آگاه نیستم بیقین تو از تمام اسرار و پنهانیها باخبری»

شاهد این مطلب این که حضرت زهرا علیها السلام در آخر کلامش می فرماید:

«ألا و قد قلت ما قلت على معرفة منى بالخذلة التى خامرتكم و الغدرة التي استشعرتها قلوبكم و لكنّها فيضة النفس و نفثة الغيط»،(1)«آگاه باشید! همانا گفتم آنچه را که در اینجا گفتم در حالی که شناخت داشتم از شما به این که نصرت و یاری نمیکنید و این که ترک نصرت جزء روحتان شده است و میدانستم آن ترک وفایی را که شعار قلبهایتان شده، ولکن این سخنان به خاطر جوشش نفس و به جوش آمدن و تراوش غیظ و ناراحتی درونی می باشد.»

و نیز حضرت زهرا علیها السلام در این جملات اشاره به این نکته دارد که حضرت على علیه السلام هر کاری که انجام داده با امتثال امر خدا و طلب رضایت او بوده است.

ص: 679


1- بحارالانوار، ج 29، ص 227

آیا حضرت زهرا علیها السلام غسل میت داده نشد؟

در برخی از روایات اشاره شده که حضرت زهرا علیها السلام قبل از شهادتش غسل داده شد و بعد از شهادت به آن غسل اکتفا شد و دیگر آن حضرت را غسل ندادند.

مجلسی در «بحارالانوار» نقل میکند که فاطمه زهرا علیها السلام به ام سلمه فرمود:

«اسكبی لى غسلاً، فسكبت فقامت و اغتسلت احسن ما يكون من الغسل ثم لبست اثوابها الجدد ثم قالت افرشی فراشی وسط البيت، ثم استقبلت القبلة و نامت و قالت انا مقبوضة، و قد اغتسلت فلا يكشفنى احد ثم وضعت خدّها على يدها و ماتت»؛(1)«برای من آبی به جهت غسل فراهم کن من آب را فراهم کردم حضرت برخواست و به بهترین وجه غسل نمود و سپس لباسهای تازه اش را پوشید آن گاه فرمود: رختخواب مرا وسط اتاق پهن کن سپس رو به قبله شد و دراز کشید و فرمود: من از دنیا رحلت خواهم کرد و من خود غسل کرده ام و کسی مرا کشف نکند آنگاه گونه خود را بر دستانش گذاشت و از دنیا رحلت نمود.»

ص: 680


1- بحار الانوار، ج 43، ص 183 و 184؛ مسند احمد، ج 6، ص 461

پاسخ

اولاً: این روایت خلاف مشهور است؛ زیرا مطابق بسیاری از روایات حضرت علی علیه السلام آن حضرت را غسل داده است.

مجلسی نقل میکند :

«انّ المفضل بن عمر سأل الامام الصادق علیه السلام من غسل فاطمة علیها السلام قال: ذاك امير المؤمنين. قال المفضل فكأنّما استقطعت ذلك من قوله. فقال لى: كأنك ضقت بما اخبرتك؟ فقلت: قد كان ذلك جعلت فداك. فقال: لاتضيقن، فانّها صديقة، لم يكن يغسلها الا صديق. اما علمت ان مريم لم يغسلها الا عيسى؟!»؛ (1)

«همانا مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام سؤال :کرد چه کسی فاطمه علیها السلام را غسل داد؟ حضرت فرمود او امیر مؤمنان بود. مفضل گفت: گویا من از این خبر تعجب کردم که حضرت به من فرمود گویا از آنچه به تو خبر دادم تعجب کردی؟ عرض کردم آری این چنین است. حضرت فرمود: تعجب نکن چرا که حضرت زهرا علیها السلام صدیقه است و کسی به جز صدیق او را غسل نمی دهد. آیا نمی بینی که مریم علیها السلام را کسی جز عیسی غسل نداد؟!».

ثانیاً ممکن است که مقصود حضرت زهرا علیها السلام از آن وصیت کشف نشدن لباس از بدن او بعد از شهادت هنگام غسل باشد.

در روایتی سلمی میگوید

«...و ماتت فلما جاء على اخبرته فقال لا تكشف فحملها يغسلها علیها السلام»(2)

ص: 681


1- بحار الانوار، ج 43، ص 179
2- بحارالانوار، ج 43، ص 172

«...حضرت از دنیا رحلت کرد و چون علی علیه السلام آمد او را خبر داد حضرت فرمود روپوش را بر مدار آنگاه او را حمل کرده و غسل داد».

علامه مجلسی له می فرماید:

«لعلها علیها السلام انما نهت عن كشف العورة و الجسد للتنظيف، و لم تنه عن الغسل»؛ (1)

«شاید حضرت زهرا علیها السلام از کشف لباسها و جسدش به جهت تنظیف نهی کرده ولی از غسل میت نهی نکرده است.»

ص: 682


1- همان

آیا ابوبکر بر حضرت زهرا علیها السلام نماز خوانده است؟

اهل سنت نقل کرده اند که ابوبکر بر جنازه حضرت زهرا علیها السلام نماز خوانده است

از امام صادق و او از پدرش و او از جدش علیهم السلام نقل کرده اند که فرمود:

«توفیت فاطمة ليلاً، فجاء ابوبكر و عمر و جماعة كبيرة، فقال ابوبكر لعلى: تقدّم فصل. فقال: لا و الله لا تقدمت و انت خليفة رسول الله. و تقدم ابوبكر و كبر اربعاً»،(1)«فاطمه علیها السلام شبانه از دنیا رفت ابو بكر وعمر وجماعت بسیاری آمدند ابوبکر به علی علیه السلام عرض :کرد جلو بایست و نماز بخوان.

حضرت فرمود نه به خدا سوگند من هرگز پیش نمیافتم در حالی که تو خليفه رسول خدا صلی الله علیه و آله هستی ابوبکر مقدم شد و چهار تکبیر گفت».

قاضی عبدالجبار معتزلی میگوید:

«روى انّ ابابكر هو الذی صلّى على فاطمة - علیها السلام- و كبّر عليها اربعاً ، و هذا ما استدل به كثير من الفقهاء فى التكبير على الميت»؛(2) «روایت شده که ابوبکر

ص: 683


1- ميزان الاعتدال، ج 2، ص 488؛ الاصابة ج 4، ص 379؛ شرح المواهب، زرقانی، ج 3، ص 207.
2- شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحدید، ج 16، ص 271

کسی بود که بر فاطمه علیها السلام نماز را با چهار تکبیر خواند. و این آن چیزی است که بسیاری از فقها در تکبیر بر میت بر آن استدلال کرده اند

پاسخ

اولاً مطابق روایات مشهور بین شیعه و اهل سنت حضرت علی علیه السلام بر فاطمه زهرا علیها السلام نماز خوانده و در نمازش پنج تکبیر گفته و او را شبانه دفن کرده است. (1)

واقدی میگوید

ثبت عندنا ان عليّاً - كرّم الله وجهه - دفنها ليلاً وصلّى عليها و معه العباس و الفضل، و لم يعلموا بها احداً»؛(2)«نزد ما ثابت شده که علی- کرم الله وجهه- فاطمه علیها السلام را شبانه دفن کرده و همراه با عباس وفضل بر او نماز گزارد و هیچ کس دیگر را بر آن آگاه نساختند »

حاکم نیشابوری از عایشه نقل کرده که گفت:

«دفنت فاطمة بنت رسول الله ليلاً، دفنها على، و لم يشعر بها ابوبكر حتى دفنت وصلّى عليها على بن ابى طالب - رضی الله عنه - »؛(3)«فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله شبانه دفن شد و علی علیه السلام او را به خاک سپرد، و ابوبکر از آن آگاه نشد تا دفن شد و علی بن ابى طالب رضی الله عنه بر او نماز گزارد».

ابن جریر بن رستم طبری میگوید

«و لم يعلم بها و لم يحضر دفنها و لا صلى عليها احد من سائر الناس غيرهم»؛ (4)

«ابوبکر از آن آگاه نشد و هنگام دفنش حاضر نبود و کسی غیر از آنها بر او نماز نخواند».

ص: 684


1- وسائل الشيعه، ج 3، ص 79
2- السيرة الحلبية، ج 3، ص 360
3- مستدرک حاکم، ج 3، ص 162 و 163
4- دلائل الامامة، ص 136؛ بحار الانوار، ج 43، ص 171

ثانیاً: ذهبی درباره این مطلب میگوید

«انّه من مصائب أتى بها عبدالله بن محمد القدامى المصيصى، عن مالك»؛(1)«اين قصه- که ابوبکر با چهار تکبیر بر حضرت زهرا علیها السلام نماز میت خوانده از مصائبی است که عبدالله بن محمد قدامی مصیصی از مالک آورده است.»

رابعاً: چگونه حضرت علی علیه السلام راضی شده که ابوبکر نماز میت را با چهار تکبیر بر حضرت زهرا علیها السلام بخواند در حالی که نظر او و اهل بیتش آن است که باید پنج تکبیر بر جنازه میت خوانده شود.

خامساً: امام علی علیه السلام اصرار بر مخالفت با بیعت با ابوبکر داشته و به جبر و اکراه بیعت نموده است حال چگونه اصرار میکند که ابوبکر بر حضرت زهرا علیها السلام نماز بگذارد، کاری که موجب تقویت و تأیید خلافت او می شود.

ص: 685


1- ميزان الاعتدال، ج 2، ص 488؛ لسان المیزان، ج 3، ص 334

آیا فاطمه علیها السلام کشف رأس کرده است؟

از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

«لما استخرج امیرالمؤمنین علیه السلام من منزله خرجت فاطمة - علیها السلام - خلفه، فما بقيت امرأة هاشمية الّا خرجت معها حتى انتهت قريباً من القبر، فقالت لهم: خلّوا عن ابن عمى، فوالذي بعث محمداً أبى صلی الله علیه و آله بالحق [نبياً] ان لم تخلوا عنه لأنشرنّ شعرى، و لأضعن قميص رسول الله صلی الله علیه و آله على رأسی، و لأصرخن الى الله تبارك و تعالی....»؛(1) «چون امیر مؤمنان علیه السلام از منزلش بیرون کشیده شد فاطمه -علیها السلام - پشت سر او از خانه خارج شد و هر زن هاشمی بود با او خارج شدند تا آن که حضرت زهرا علیها السلام نزدیک قبر -رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد. حضرت به آنها فرمود: اگر دست از علی علیه السلام بر ندارید مقنعه از سر برداشته و لباس رسول خدا صلی الله علیه و اله را بر سر میگذارم و به سوی خداوند تبارک و تعالی فریاد برمی آورم...»

پاسخ

اولاً این تهدید به این معنا نیست که آن حضرت این کار را در ملأ عام و در برابر

ص: 686


1- الاحتجاج، ج 1، ص 222 و 223؛ بحارالانوار، ج 28، ص 328

مردم انجام می داده است بلکه ممکن است به این معنا باشد که هنگام دعا در مکان خلوت به آنها نفرین میکرده و مویه می نموده است.

ثانياً: مطابق برخی از روایات دیگر این جمله حضرت زهرا علیها السلام مشروط آمده است.

ص: 687

آیا حضرت زهرا علیها السلام از شیخین راضی شد؟!

علامه مجلسی رحمه الله از ابن ابی الحدید و او به سندش از شعبی نقل کرده که فاطمه زهرا علیها السلام بعد از هجوم به خانه اش ندا داد:

«يا ابابكر ما اسرع ما اغرتم على اهل بيت رسول الله صلی الله علیه و اله ، و الله لا اكلم عمر حتى القى الله. قال: فلمّا بايع على - علیه السلام - و الزبير، و هدأت تلك الفورة مشي اليها ابوبكر بعد ذلك، فشفّع لعمر و طلب اليها فرضیت عنه»؛(1)«ای ابابکر! چه زود بر اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و اله خدعه و حیله کردید؟! به خدا سوگند! با عمر سخن نمیگویم تا به ملاقات پروردگارم روم او میگوید چون علی و زبير بیعت کردند و التهابات فروکش کرد ابوبکر بعد از آن نزد فاطمه آمد و برای عمر شفاعت کرد و به او میل نمود و حضرت از او راضی شد»

پاسخ

اولاً: ابن ابی الحدید بعد از نقل این خبر میگوید:

«الصحيح عندى انها ماتت و هی واجدة على ابى بكر و عمر و انها اوصت ان

ص: 688


1- بحارالانوار، ج 28، ص 322

لا يصليها عليها...»؛(1) «صحیح نزد من آن است که فاطمه علیها السلام در حالی که بر ابوبکر و عمر غضبناک بود از دنیا رحلت کرد و وصیت نمود تا آن دو بر او نماز نخوانند...».

ثانياً: راوی این حدیث شعبی است که از قضات بنی امیه بوده و در برخی اوقات قضاوت به ناحق داشته است.(2)

ثالثاً ده ها روایت از حافظان و راویان حدیث نقل شده که حضرت زهرا علیها السلام در حالی که بر ابوبکر و عمر غضبناک بوده از دنیا رحلت نمود.(3)

رابعاً: مجلسی از امام صادق علیه السلام این چنین نقل کرده است:

«...فلمّا وقع بصرهما على فاطمة علیه السلام تردّ عليهما وحولت وجهها عنهما، فتحولا و استقبلا وجهها حتى فعلت ذلك مراراً و قالت يا على! جاف الثوب و قالت للنسوة حولها حولن وجهى، فلمّا حولن وجهها حوّلا اليها... ثم قالت: اللهم أشهدك - فاشهدوا يا من حضرني - انهما قد آذیانی فی حیاتی و عند موتی، والله لا اكلمهما من رأسى حتى القى ربّى»؛(4) «...چون نگاه آن دو بر فاطمه علیها السلام افتاد جواب سلام آن دو را نداد و روی خود را از آنان برگرداند. آن دو رو به حضرت کردند ولی باز حضرت روی خود را از آنان برگرداند و این کار چندین بار تکرار شد حضرت عرضه داشت ای علی پیراهن را خشک کن و به زنان اطرافش فرمود: رویم را برگردانید، آنان چون روی آن حضرت را

ص: 689


1- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 6، ص 50
2- همان، ج 17، ص 66
3- صحیح بخاری، ج 4، ص 42؛ صحیح مسلم، ج 5، ص 154؛ مسند احمد، ج 1، ص 6؛ بحارالانوار، ج 29 ص 112.
4- بحارالانوار، ج 43، ص203.

برگرداندند آن دو به آن حضرت روی کردند... سپس حضرت فرمود: بار خدایا تو را گواه میگیرم پس گواه باشید ای کسانی که نزد من حاضرید که این دو مرا در حیات و هنگام مرگم آزار دادند به خدا سوگند هرگز با آن دو سخن نمیگویم تا به ملاقات پروردگارم روم»

ص: 690

چرا امام علی علیه السلام برای شیخین واسطه گری کرد؟

مجلسی در حدیثی از امام باقر علیه السلام نقل کرده که فرمود:

«...فمرضت فجاءا يعودانها فلم تأذن لهما، فجاءا ثانية من الغد، فأقسم عليها اميرالمؤمنين علیه السلام فأذنت لهما، فدخلا عليها، فسلّما، فردّت ضعيفاً. ثم قالت لهما سألتكما بالله الذى لا اله الا هو أسَمِعْتُما يقول رسول الله صلی الله علیه و آله فی حقی: من آذى فاطمة فقد آذاني و من آذاني فقد آذى الله؟ قالا: اللهم نعم. قالت: فاشهد انكما قد آذيتمانی»؛(1)«حضرت زهرا علیها السلام مریض شد. آن دو به عیادتش آمدند حضرت به آنها اجازه نداد فردا برای بار دوم آمدند امیرمومنان علیه السلام بر او قسم یاد کرد تا این که حضرت زهرا علیها السلام به آن دو اجازه داد و داخل خانه شدند و سلام نمودند و حضرت به طور ضعیف جواب آن دو را داد. آنگاه به آن دو فرمود از شما سؤال میکنم به خدایی که جز او خدایی ،نیست آیا شما از رسول خدا صلی الله علیه و آله در حق من شنیدید که می فرمود هر کس فاطمه را آزار دهد مرا آزار داده است و هر کس مرا آزار

ص: 691


1- بحار الانوار، ج 29، ص 157

دهد خدا را آزار داده است. آن دو گفتند بارخدایا آری. حضرت فرمود: گواهی میدهم که شما دو نفر مرا آزار دادید».

پاسخ

تمام اموری که انجام شد و سلسله اموری که به وقوع پیوست همگی به جا بود؛

1- حضرت زهرا علیها السلام در مرحله اول از پذیرش آن دو نفر امتناع کرد تا مردم بفهمند آنان کارهای نادرستی که انجام دادند را تدارک نکرده و حضرت را از خود راضی ننمودند.

2 - حضرت علی علیه السلام که واسطه گری کرد گویا میخواست که آن دو سخنان حضرت را شنیده و بفهمند که آن حضرت از آنان ناراضی است و به مردم نیز برسانند.

3- در مرحله سوم حضرت زهرا علیها السلام وصیت به دفن شبانه کرد تا دلیل قاطعی باشد بر این که او از آن دو نفر راضی نبوده تا از دنیا رحلت کرده است.

ص: 692

خدیجه علیها السلام مادر فاطمه زهرا علیها السلام

ص: 693

با مراجعه به تاریخ همسران پیامبر صلی الله علیه و اله پی می بریم که حضرت خدیجه علیها السلام بهترین همسران پیامبر صلی الله علیه و اله بوده است همان زنی که خداوند به واسطه او به پیامبر صلی الله علیه و اله دختری را عنایت فرمود که تا روز قیامت ذریه و نسل حضرت به واسطۀ او باقی است.

اسلام خدیجه

مسلم به سند خود از عایشه و دیگران نقل کرده اند که گفت روزی حسد مرا گرفت و به حضرت عرض کردم مگر این خدیجه جز یک عجوزه ای است؟! خداوند به تو بهتر از او را داده است. عایشه میگوید چنان پیامبر صلی الله علیه و اله از این حرف ناراحت شد که موی جلوی سرش بلند شد آنگاه فرمود: به خدا سوگند خداوند بهتر از او را به من عطا نفرموده است. او هنگامی که همه مردم کافر بودند به من ایمان آورد، و هنگامی که همه مرا تکذیب میکردند مرا تصدیق نمود و هنگامی که همه مرا از مال محروم میکردند با من مواسات نمود و هنگامی که خداوند مرا از فرزنددار شدن از زنان دیگر محروم ،ساخت از او به من فرزند عطا فرمود. عایشه میگوید با خودم گفتم که به خدا سوگند دیگر خدیجه را به بدی یاد نمیکنم.(1)

ص: 694


1- صحیح مسلم ، ج 7، ص 134؛ مسند احمد، ج 6، ص 117 و 118.

انفاق خدیجه

ابن سعد مینویسد: «خدیجه دارای شرف و مال بسیاری بود تجارت خود را به شام میفرستاد و قافلهٔ او به مقدار قافله عموم قریش به حساب می آمد...»(1)

زهری میگوید:«به ما خبر رسید که خدیجه دو بار و در هر بار چهل هزار برای رسول خدا صلی الله علیه و آله انفاق کرد.»(2)

در سال ششم بعثت که قریش رسول خدا و بنی هاشم را در شعب ابوطالب به محاصره اقتصادی و اجتماعی در آوردند خدیجه در تمام طول سه سال محاصره در خدمت همسر عزیزش بود او با استفاده از دارایی و نفوذ خویش در میان ،قریش به یاری محاصره شدگان شتافت و به اندازه ای از مال خود بخشید که خودش به سختی و احتیاج افتاد.(3)

بلاذری میگوید «عباس بن عبدالمطلب از شعب ابو طالب بیرون شد تا طعامی بخرد ولی ابوجهل او را بازداشت خدیجه کسی را نزد زمعة بن اسود فرستاد و شکایت ابوجهل را نزد ذمعه کرد ذمعه او را از این کار برحذر داشت و ابوجهل نیز دست از این کار برداشت و هر از چندگاهی هم حکیم بن حزام بن خویلد (برادرزاده خدیجه)شتری با بار می آورد و در شعب ابو طالب رها می ساخت تا به دست خدیجه برسد».(4)

ص: 695


1- الطبقات الكبرى، ج 8 ص 16
2- تذكرة الخواص، ص 303
3- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 31
4- سيرة ابن هشام، ج 1، ص 236؛ سیره ابن کثیر، ج 2، ص 50

محبوبه پیامبر صلی الله علیه و اله

حضرت خدیجه با وجود آنکه سنش پانزده سال از پیامبر بیشتر بود.(1) ولی حضرت شدیداً به او محبّت می ورزید و او را دوست می داشت تا جایی که مورد حسد دیگران همچون عایشه واقع شد.

مسلم به سندش از عایشه نقل میکند که :گفت بر هیچ یک از همسران رسول خدا همانند خدیجه حسرت نمی بردم... حضرت زیاد نام او را میبرد. چه بسا حضرت گوسفندی را قربانی میکرد و برای دوستان خدیجه علیها السلام میفرستاد.(2)

عایشه میگوید: «روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله را به غضب درآوردم و با تصغیر کلمه خدیجه او را مسخره کردم حضرت مرا از این کار منع کرد و فرمود: خداوند به من محبت خدیجه را روزی کرده است.»(3)

بهترین زنان عالم

بخاری به سند خود از حضرت علی علیه السلام نقل کرده که فرمود: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که میفرمود بهترین زنان از بنی اسرائیل مریم علیها السلام دختر عمران و بهترین زنان این ،امت خدیجه علیها السلام دختر خویلد است».(4)

انس بن مالک از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت میکند که فرمود: «بهترین زنان عالم ، مریم علیها السلام، آسیه ، خدیجه و فاطمه اند».(5)

ص: 696


1- سيرة ابن كثير، ج 4، ص 581؛ البداية والنهاية، ج 2، ص 260
2- صحیح مسلم، ج 7، ص 133
3- همان، ص 134
4- صحیح بخاری، ج 4، ص 138 و 230
5- کنز العمال، ج 12، ص 143

عروه میگوید: عایشه به فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: آیا تو را بشارت دهم؟ از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که میفرمود بهترین زنان عالم چهار نفرند: مریم دختر ،عمران فاطمه دختر محمد، خدیجه دختر خویلد و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون».(1)

موقعیت خدیجه

خدیجه از بهترین زنان قریش از حیث شرف بود از حیث مال از همه ثروتمندتر و از حيث جمال از همه زیباتر بود در عصر جاهلیت او را به لقب «طاهره»(2) و «بزرگ قریش» صدا میزدند تمام قوم بر این حرص داشتند که قدرتی داشته تا بتوانند به او نزدیک شوند.(3)

بزرگان قریش با پیشنهاد و بذل اموال فراوان به خواستگاری او رفتند ولی همه را رد نمود که از آن جمله عقبة بن ابی معیط صلت بن ابی ،یهاب ابوجهل و ابوسفیان بودند ولی در آن میان خودش پیشنهاد ازدواج با رسول خدا صلی الله علیه و آله را داد؛ زیرا در او اخلاق کریمه و شرف نفس و سجایای اخلاقی را مشاهده نموده بود.

درود خدا بر خدیجه

ابو هریره میگوید:

«اتى جبريل النبي صلی الله علیه و آله فقال: يا رسول الله هذه خديجة قد أتت معها اناء فيه

ص: 697


1- مستدرک حاکم، ج 3، ص 185؛ کنز العمال، ج 12، ص 144 کشف الغمة، ج 2، ص 77
2- الاصابة، ج 8، ص 99؛ البداية والنهاية، ج 3، ص 157؛ سبل الهدى والرشاد، ج 2، ص 434؛ الصحيح من السيرة، ج 2، ص 107.
3- الطبقات الكبرى، ج 1، ص 131

ادام او طعام او شراب فاذا هى اتتك فاقرأ عليها السلام من ربها و منى و بشرها ببيت في الجنّة لا صخب فيه و لا نصب»؛ «جبرئيل خدمت پیامبر صلی الله علیه و اله آمد و عرض کرد: ای رسول خدا این خدیجه علیها السلام است که آمده و همراه او ظرفی است داخل آن خورش یا غذا یا آب میباشد و هر گاه نزد تو آمد سلامی از جانب پروردگارت و من بر او بفرست و او را به بهشتی بشارت ده که در آن سر و صدا و زحمت نیست».

راویان حدیث

این حدیث را عده ای از محدثان اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛

1 - ابو عبدالله بخاری در صحیحش کتاب «فضائل اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله » باب تزويج النبي صلی الله علیه و آله خديجة و فضلها، ج 6، ص ،122، رقم 308، از قتيبة بن سعید. و کتاب «التوحيد»، باب قول الله «يُرِيدُونَ أَن يُبَدِّلُوا كَلَّمَ اللهِ »، ج 13، ص 473، رقم 7497، از زهير بن حرب، و آن دو از محمد بن فضیل.

2 - مسلم بن حجاج در صحیحش کتاب «فضائل الصحابة، باب فضائل خديجة - رضوان الله علیها»، ج 4، ص 1887، رقم 2432 از ابوبکر بن ابی شیبه و ابوکریب و ابن ،نمیر، همگی از ابن فضیل

3 - احمد بن حنبل در «المسند»، ج 12، ص 71، رقم 7156، از ابن فضیل و در «فضائل الصحابة»، ج 2، ص 854 رقم 1588

4 - بغوی در «شرح السنة»، ج 14، ص 155، رقم 3953

5 - ابن اثیر در «اسدالغابة»، ج 6، ص 84

6- ابن ابی عاصم در «الاحاد»، ج 5، ص 382 ، رقم 2989

7 ۔ حاکم نیشابوری در «المستدرک علی الصحیحین،» ج 3، ص 185

ص: 698

8- ابویعلی در مسندش، ج 10، ص 477، رقم 6089

9 - ابن حبان در ،صحیحش بنابر نقل «الإحسان»، ج 15، ص 469، رقم 7009

10- طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج 23، ص 9، رقم 10 و در «المعجم اوسط» ج 4، ص 334، رقم 3575.

11 - ابن ابی شیبه در «المصنف»، ج 7، ص 529، رقم 1.

12 - نسایی در «السنن الکبری»، ج 5، ص 94، رقم 8358

13 - هیثمی در «مجمع الزوائد» ج 9، ص 224

تصحیح حدیث

این حدیث از جهاتی صحیح میباشد؛

1 - وجود آن در صحاح.

2 - تصريح حاکم نیشابوری در «المستدرك على الصحيحين».

3- ذهبی در «تلخیص المستدرك على الصحيحين »

4 - هیثمی بعد از نقل آن میگوید:

«حديث أبي هريرة في الصحيح رواه الطبراني في الكبير والأوسط، وفيه محمد بن عبدالله الزهيرى و لم اعرفه، وبقية رجاله ثقات»،(1)«حديث ابو هریره در صحاح آمده است طبرانی در معجم كبير و الأوسط آن را روایت کرده و در آن محمد بن عبدالله زهیری است که او را نمیشناسم ولی بقيه رجالش ثقه میباشند»

محمد بن عبدالله همان ابن جعفر است که ثقه میباشد(2)

فاطمه زهرا علیها السلام ، مظلومة تاريخ

ص: 699


1- مجمع الزوائد، ج 9، ص 224
2- تاریخ بغداد، ج 5، ص 428، رقم 2941؛ الانساب، ج 3، ص 182

حضرت خدیجه علیها السلام از نگاه دیگران

شیعه و سنی در جلالت شأن حضرت خدیجه علیها السلام اتفاق نظر دارند. اینک به سخنانی از علمای اهل سنت درباره آن حضرت اشاره میکنیم

1 - حضرت خدیجه علیها السلام، مجمع مکارم اخلاق

احمد خلیل جمعه از علمای اهل سنت درباره حضرت خدیجه علیها السلام می نویسد: «انّ الأخلاق العالية، و المكارم النبيلة التي فُطرت عليها خديجة جعلت منها معقد الفضل لأهل الفضل، و ينبوع الحياة لكل من استظل تحت سقف بيتها المبارك الذى اكتنفته العناية الإلهية وسطعت فيه شمس البشرية و نور الدنيا سيدنا و حبيبنا محمد صلی الله علیه و آله»(1)، «همانا اخلاق عالی و مکارم ارزشمندی که خدیجه بر آن تربیت یافته بود از او شخصیتی ساخت که مجمع فضایل برای اهل ،فضیلت و چشمه جوشان زندگی برای هر کسی بود که به دنبال سایه بانی زیر سقف خانه مبارک خدیجه است سایه بانی که عنایت الهی آن را در بر گرفته و خورشید بشریت ونور دنیا سرور وحبيب ما محمد صلی الله علیه و آله در آن پرتو افکنده است».

2 - حضرت خدیجه علیها السلام ، یار پیامبر صلی الله علیه و اله

دکتر موسی شاهین لاشین، نائب رئیس دانشگاه الأزهر مصر درباره حضرت خدیجه علیها السلام می نویسد:

«لا ينكر مسلم و لامستشرق اثر خديجة في حياة محمد صلی الله علیه و آله قبل البعثة و بعدها، فقد ازالت عنه كلّ نصب و إنسته من كلّ وحشة و هونت عليه كلّ مكروه، و اراحته بما لها من كلّ كد و نصب و مكنته من التحنت في غار حراء

ص: 700


1- نساء اهل البيت احمد خلیل جمعه، ص 34

الأيام و الليالي، فاذا جاء ليتزود هيأت له زاده و شدت ازره و قوت من عزيمته ليعود الى محرابه فارغ البال من شواغل الحياة مخلصاً نفسه لعبادة ربه، كفته مؤنة التفكير فى بناته و تربيتهن، و افسحت صدرها لابن عمه على بن ابي طالب ليتربى فى بيتها و لينال من البر و العطف اكثر مما تعطيه ابناءها.

استجابت لرغبة محمد صلی الله علیه و آله و ميوله و فتحت بيتها مثابة للمضطرين و امناً، فقصدته الأيامى و شبعت منه اليتامى...»(1)؛ «هیچ مسلمان ومستشرقى تأثير خدیجه علیها السلام در زندگانی محمد صلی الله علیه و اله قبل از بعثت و بعد از بعثت را فراموش نمیکند. او کسی بود که هر مشقتی را از پیامبر صلی الله علیه و اله دفع نمود و در هر وحشتی با او انس گرفت و هر مشکلی را بر او آسان نمود و با آنچه داشت زندگی را برای حضرت از هر سختی و دشواری راحت کرد و زمینه را برای آن حضرت به جهت عبادت و مناجات در غار حرا فراهم ساخت چون میآمد تا زاد و توشه بر دارد آن را برای او فراهم نمود و کمرش را محکم بست و قصدش را تقویت کرد تا به محرابش با خاطری آسوده از اشتغالات دنیایی بازگردد، و سینه اش را برای فرزند عموی پیامبر صلی الله علیه و اله علی بن ابى طالب علیه السلام را گشاده نمود تا در خانه اش تربیت شود و از نیکی و عطوفت بیش از فرزندانش بهره ببرد. میل و رغبت محمد صلی الله علیه و اله را اجابت میکرد و خانه اش را بر روی مضطرین باز مینمود و برای آنان مأمنی قرار میداد و لذا مستمندان آنجا را قصد کرده و یتیمان در آن خانه سیر میشدند...»

3 - دفاع حضرت خدیجه علیها السلام از پیامبر صلی الله علیه و اله

دکتر موسی شاهین ،لاشین، نائب رئیس دانشگاه الأزهر در این باره می نویسد:

ص: 701


1- ازواج النبي صلی الله علیه و اله ، دکتر موسی ص 34 و 35 مكتبة المعارف رياض

«و لما انذر عشيرته الأقربين و نادی في قريش: ايها الناس! انّى رسول الله اليكم خاصة و الى الناس عامة سخروا منه و آذوه فكانت له سنداً و ظهيراً. تضمد جراحه و تكفكف دمعه، و تشد أزره و تثير قوته و حماسه في الداخل و تستنجد بقومها اخلاقهم لحمايته و الدفاع عنه في الخارج حتى قال صلی الله علیه و آله : (ما نالت قريش منى حتى ماتت خديجة و ابوطالب). ولئن نسى التاريخ لذى الفضل فضله فلن و تستدر ينسى لخديجة وقفتها الى جانب زوجها يوم قضى عليه و على آله بحصار اجتماعی و اقتصادی ممیت. لقد كانت اذ ذاك قد جاوزت الستين من عمرها و قد علت بها السن و اثقلتها الشيخوخة و انهكها الوهن الذى اخذ يدب الى جسدها، و مع ذلك لم تتردد في الخروج معه الى شعب ابى طالب لتذوق مع الرسول صلی الله علیه و آله و من معه من اهله اهوال الحصار...»؛(1)«چون پیامبر صلی الله علیه و اله قوم نزدیکش را انذار نمود و در میان قریش ندا داد: ای مردم! همانا من فرستاده خدا به سوی خصوص شما و عموم مردم هستم او را مسخره کرده و آزارش دادند. در آن هنگام خدیجه علیها السلام برای او تکیه گاه و کمک کار بود جراحتش را بهبودی داده و خونش را قطع مینمود و کمرش را محکم میبست و در داخل قوتو حماسه اش را بر می انگیخت و با قومش او را کمک می کرد و اخلاقشان را در حمایت و دفاع از او به کار میگرفت تا این که فرمود:( قریش متعرض من نشدند تا آنکه خدیجه علیها السلام و ابو طالب از دنیا رحلت کردند اگر تاریخ فضیلت صاحب فضیلتی را فراموش کند هرگز فضیلت حمایت خدیجه نسبت به همسرش را فراموش نمیکند هنگامی که او و آلش را در محاصره اجتماعی و اقتصادی کشنده ای قرار دادند و این در

ص: 702


1- ازواج النبي صلی الله علیه و آله دکتر موسی، ص 36

حالی بود که خدیجه علیها السلام عمرش از شصت سالگی فراتر رفته و سنش بالا بود و پیری بر او سنگینی میکرد و سستی بدن بر جسم او تأثیر گذاشته بود ولی در همراهی با پیامبر صلی الله علیه و اله در خروج با او به شعب ابو طالب یک لحظه درنگ نکرد تا با او و اهل بیت همراهش مشکلات محاصره را بچشد....»

4 - ایمان خدیجه علیها السلام به پیامبر صلی الله علیه و اله

ابراهيم محمد حسن الجمل درباره ایمان حضرت خدیجه علیها السلام به پیامبر صلی الله علیه و آله مینویسد:

«حينما قص الرسول صلی الله علیه و آله على السيدة خديجة رضى الله عنها ما رأى و سمع في غار حراء لم تنزعج لهذا الحديث، و لم تضطرب لغرابة ما يحدث به زوجها، فلم تسمع من قبل بمثل ما تسمع به الآن و بالتالى لم يخالجها ادنى شك في صدق ما يقوله محمد، و لم تظهر على وجهها علامة استفهام تعبر بها عن حيرة في النفس و لم يخامرها شك فى ان الذى جاءه ملك من عند الله سبحانه و تعالى. لقد سارعت الى التصديق بايمان الواثق المؤمن المتبصر بنور الهداية، المطلع على بواطن الأمور الموقن بنتيجة ما يقوم به محمّد من عمل و تفكير و قیام و صلاة، و كأنها درست هذا الأمر مسبقاً، فقد بدت عليها السعادة و الفرح العظيم، فقالت ما قالت من منطق الواثق المتأكد.

و لمّا امره ربّه بالانذار فكر فيما يطلبه منه ،ربّه، ولكن بمن سيبتدىء؟ و من سيطيعه فيما يدعو اليه؟ و هل سيستخلى الناس عن معتقداتهم و آلهتهم؟

و بينما هو يفكر و قد ألم به شيء من الهم و الحزن، استمع الى صوت السيدة ام المؤمنين و هي تقول: اسمع يابن عم! فالتفت النبى صلی الله علیه و آله اليها فقالت: اشهد ان لا اله الّا الله و انّ محمداً رسول الله.

ص: 703

فما ان اتمتها حتى ابتسم صلی الله علیه و آله ونظر الى اعظم زوجة في هذه الدنيا، فرحل عنه كل ما كان يساوره من هم و ذهب ما به من حزن، وتفتح الأمل امامه و اشرقت الدنيا في وجهه الشريف.

و هكذا كانت السيدة خديجة عظيمة في الجاهلية، و كانت اعظم في الاسلام و كان اسلامها من اهم الحوادث في تاريخ الدعوة الى الله»؛(1)«هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و اله بر خانم خدیجه - رضی الله عنها - آنچه را در غار حرا دیده و شنیده بود نقل کرد هرگز انکار نکرده و به جهت غریب بودن آنچه از شوهرش میشنید هرگز اضطرابی به خود راه نداد. او آنچه را که الآن میشنید هرگز از قبل نشنیده بود و در نتیجه کمترین شکی در صدق آنچه را محمد میگفت بر او وارد نشد و بر صورتش علامت سؤال پدید نیامد که حاکی از حیرت در نفس او باشد، و هیچ شک نداشت در این که آنکه به سراغ پیامبر صلی الله علیه و آله ده کسی جز فرشته ای از جانب خداوند سبحانه و تعالی نبوده است.

خدیجه با سرعت هر چه تمام همانند ایمان مؤمن اهل بصیرت به نور هدایت و مطلع بر باطن های امور ویقین کننده به نتیجه آنچه محمد صلی الله علیه و آله از عمل و فكر وقيام و نماز دارد او را تصدیق ،کرد گویا که این امر را سابقاً درس گرفته است لذا سعادت و شادی عظیمی در او پدید آمد و گفت آنچه را که از روی منطق محکم و با تأكید گفت.

و چون پروردگارش او را مأمور به انذار آنچه از او گرفته فرمود فکر کرد که از چه کسی شروع کند؟ و چه کسی است که دعوتش را بپذیرد؟ آیا مردم دست از عقاید و خدایان خود بر خواهند داشت؟ در آن حال که مشغول فکر

ص: 704


1- امّ المؤمنين خديجة بنت خویلد ابراهیم محمد حسن الجمل، ص 141

کردن بود و مقداری غم و حزن او را فرا گرفته بود صدای خانم ام المؤمنین [خدیجه] را شنید که میگوید گوش فراده ای پسر عمو! پیامبر صلی الله علیه و اله به او التفات نمود خدیجه:گفت گواهی میدهم که خدایی جز او نیست و این که محمد فرستاده خداست

سخنان او تمام نشده بود که حضرت تبسمی کرد و به بزرگترین همسر در این دنیا نظر نمود وهر غم و حزنی که در او پدید آمده بود از او دور شد، و امید را در برابر خود مشاهده کرد و دنیا در چهره شریفش درخشش نمود.

این گونه خدیجه در عصر جاهلیت بزرگوار و در اسلام بزرگوارتر شد و اسلام آوردنش از مهمترین حوادث تاریخی دعوت به سوی خداست».

ابراهيم محمد حسن الجَمَل در ادامه مینویسد:

«حتى اذا اخبرها بالنبأ العظيم لم تقف صامتة، و لم يذهب بها التفكير مذاهبه، و لم تفكر لحظة تسترسل فيما قاله الرسول الأعظم، ولم ترجع قوله الى ما كان

مشهوراً في زمانها من الحديث عن الجن و الشياطين او الى مرضى نفسي، أوالى ضعف و تخاذل و انما كانت قوية فى اجابتها و فى تعبيرها و فى استنتاجها مما يدل على أنّها قوية النفس و الجنان، متفتحة العقل، واسعة الفكير سليمة المنطق، فاهمة لقانون الإثابة و العقاب الإلهى...»؛(1)«چون خبر مهمی به او داد با سكوت توقف ننمود و فكرش او را به مذاهب گوناگون نبرد و یک لحظه در آنچه رسول اعظم صلی الله علیه و آله فرموده بود با تردید فکر نکرد گفتار پیامبر صلی الله علیه و اله را به آنچه در زمانش از سخن راجع به جنّ و شیاطین یا به مرض نفسی یا به

ص: 705


1- ام المؤمنين خديجة بنت خويلد، ص 231

ضعف و سستی نسبت میدادند ارجاع ،نداد بلکه در اجابت دعوت پیامبر صلی الله علیه و اله و در تعبیر و نتیجه گیری اش قوی بود همه این ها دلالت دارد بر این که او نفس و قلبى قوى، و عقلى ،باز، و فكر واسع، ومنطقى سلیم داشت و قانون ثواب وعقاب الهی را می فهمید...»

بودلی از مورخان غیر مسلمان دربارۀ ایمان حضرت خدیجه علیها السلام به حضرت محمد صلی الله علیه و آله می گوید:

«انّ ثقة خديجة بالرجل الذي تزوجته - لانّها احبته - كانت تضفي جواً من الثقة على المراحل الأولى للعقيدة التي يدين بها اليوم واحد من كل سبعة من سكان العالم»؛(1)«همانا اعتقاد خدیجه با مردی که با او ازدواج کرده بود از - آن جهت که او را دوست میداشت - نشانگر جوی از اعتماد در مراحل اول به عقیده ای است که به آن امروز یک هفتم از ساکنان عالم امروز متدین اند».

5 - عظمت حضرت خدیجه علیها السلام

ابراهیم محمد حسن الجمل درباره عظمت و جلالت حضرت خدیجه علیها السلام می نویسد

«لقد قدمت رضى الله عنها فى حياتها كل خير و فضل، جبلت على حبّها الله، و فعلها الخير من اجله و قدمت المساعدة و العون لكل من عرفت و علمت حاجته و ضيقه، سواء في الجاهلية او في الاسلام.

لم يتسرب الشر اليها و لم تفكر فيه، و انّما عاشت للخير و من اجل الخير كانت ملكاً فى ثوب انسان عالية الهامة شامخة في غير كبر اوصلف، محلّ احترام من الجميع.

ص: 706


1- ازواج النبی ص 35 و 36، به نقل از از بودلی در کتاب «نساء النبی»ص 42.

فما ان عرفت محمداً و توسمت فيه انّه الطريق الى الله، حتى عضت عليه بالنواجذ و تفانت في خدمته و قدمت كلّ ما يحتاج اليه، و لم تدع وجهاً من وجوه العناية به و الاخلاص له الّا قامت به على اكمل وجه لانه عبدالله، و لان سيرعاه، فكانت تشعر بما لا يخالجها شك ان محمداً هذا ليس انساناً عاديّاً ، و انّما خلق لمهمة عظيمة فما جبل عليه، و ما خلق له لابد ان يكون لأمر كبير

كانت كلّما جلست اليه و تحدثت معه شعرت بروحها تنساب الى العالم الصافى المملوء بالروحانية التي تطير بأجنحتها معه فتعيش في سعادة لاتعاد معها الى سماء المعرفة التي تشرق بالنور و السعادة»،(1)«خديجه رضى الله عنها- در زمان حیاتش اقدام به هر گونه کار خیر و با فضیلتی نمود و محبت خدا در وجودش فطری شده بود و هر کاری را به خاطر خدا انجام میداد و هر كسی را که در ایام جاهلیت یا اسلام میدید که احتجاجی دارد یا در مضیقه است او را مساعدت و کمک مینمود

هرگز شرّ به او رسوب نکرد و در آن فکر هم ننمود و تنها زندگی اش برای خیر بود. او فرشته ای بود در لباس انسان با همتی عالى، و مقامى شامخ بدون تكبر و خودستایی و محل احترام تمام مردم و چون محمد را شناخت و در او راه به حق را دید دل را بر او محکم کرد و زندگیش را در خدمت به او فانی نمود و هر آنچه را که احتیاج داشت به او تقدیم کرد و هر عنایت و اخلاصی که به او لازم بود انجام گیرد به نحو احسن به آن قیام مینمود؛ چرا که او بنده خدا و مورد توجه خدا بود و او میدانست چیزی را که در آن

ص: 707


1- امّ المؤمنين خديجة بنت خويلد ابراهیم محمد حسن، ص 230 ، دار الفضيلة، قاهره

شک نبود و آن این که این محمد انسان عادی نیست، بلکه به جهت کار مهم و بزرگی که فطرتاً بر آن آفریده شده، خلق گردیده است و آنچه به جهت آن خلق شده باید کار بزرگی باشد.

خدیجه که هر گاه با پیامبر صلی الله علیه و اله می نشست و با او سخن میگفت با روحش احساس یک عالم تصفیه شده و مملو از روحانیت را می نمود که با بال هایش با آن پرواز میکند و در سعادتی زندگی میکند که سعادتی همانند آن نیست. لذا در برابر او درهایی از نسیمهای الهی باز شد که او را به آسمان معرفت بالا برد معرفتی که به نور و سعادت درخشان بود.

6- کمک خدیجه علیها السلام به پیامبر صلی الله علیه و اله قبل از بعثت

محمد فريد وجدی در مقاله السيرة المحمدية درباره حضرت خدیجه علیها السلام می نویسد

«شاطرته الحياة و هى في ريعان الشبيبة، فكفته بما لها الكد المضني، فسهلت له التجرد للتفكير و التأمل و هما باباً الإهتداء الى الحق، و طريقا التهيوء للنبوة التي كتبها الله له، و سوّغت له الانقطاع عن العمل الدنيوي الأيام و الليالي التي كان يقضيها في غار حراء...»؛(1)«خدیجه با پیامبر صلی الله علیه و اله زندگی مشترک داشت در حالی که سنی از او گذشته بود و با آنچه داشت زندگی دشوار و همراه با مشقت آن حضرت را کفایت نمود و برای او زندگی همراه با تفکر و تأمل را تسهیل کرد این دو دریچه ای برای هدایت به حق و طریقی برای آماده شدن برای نبوت ،است نبوتی که خداوند برای او نوشته و به او اجازه انقطاع از عمل دنیوی داده بود و آن حضرت در غار حرا چند شبانه روزی به سر میبرد ».

ص: 708


1- مجلة الازهر ، 1359، ص 648

7 - خدیجه علیها السلام، سرور زنان قریش

توفيق ابو علم درباره حضرت خدیجه علیها السلام می نویسد:

«و كانت السيدة خديجة تسمّى فى الجاهلية بالطاهرة، و سيدة نساء قريش»(1)

«خانم خدیجه علیها السلام در جاهلیت به طاهره و سرور زنان قریش نامیده میشد».

8- خدیجه علیها السلام ، اول زن مسلمان

محمد شلبی می نویسد:

«و شهدت فاطمة شيئاً عجباً ، شهدت امّها خديجة تؤمن بالله و رسوله و تصدق بما جاء منه، فكانت بذلك اوّل من آمن به صلی الله علیه و آله، ثم اشتد عجبها حين جاء ابوها رسول الله صلی الله علیه و آله خديجة، فتوضأ لها ليرها كيف الطهور للصلاة كما اراه جبرئيل، فتوضأت كما توضأ لها رسول الله صلی الله علیه و آله ، ثم صلى بها رسول الله صلی الله علیه و آله كما صلّى به جبرئيل، فصلت بصلاته.

ما هذا الذي يفعله ابوها و امها؟! جعلت الطفلة فاطمة تنظر اليهما في شغف و حنان و شوق ان تفعل كما يفعلان»؛(2) «فاطمه چیز عجیبی را دید مشاهده کرد مادرش خدیجه را که به خدا و رسولش ایمان آورده و آنچه را که شوهرش آورده تصدیق میکند و لذا از این طریق اولین مؤمن به او گردیده است. سپس تعجبش بیشتر میشود هنگامی که پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد خدیجه آمده و وضو میگیرد تا به او کیفیت وضو گرفتن برای نماز را نشان دهد آن گونه که جبرئیل به او نشان داده است و لذا خدیجه وضو گرفت آن گونه که رسول خدا صلی الله علیه و آله برای او وضو ساخت سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد او

ص: 709


1- فاطمة الزهرا علیها السلامء ، ص 36
2- حياة فاطمة علیها السلام محمود شلبی ص 87

نماز گزارد آن گونه که جبرئیل نزد او نماز گزارده بود و خدیجه نیز به نماز حضرت نماز خواند.

این آن کارهایی بود که پدر و مادر فاطمه انجام دادند و فاطمه به آن دو با مهربانی و عطوفت و شوق مینگریست و میخواست کاری را انجام دهد که آن دو انجام میدهند »

9 - بلندی عظمت و مقام حضرت خدیجه علیها السلام

محمد علی قطب در مقدمه كتابش «خديجة بنت خویلد»مینویسد:

«فاي كلمة - يا سيدة نساء العالمين - ترتفع من دنيانا الى عليائك فتقيك حقك؟ و اية عبارة مهما رقت و لطفت تبلغ مقامك الأسمى؟ و اي قلم لا ترتعش و ايّة يد لاتهتز و ترتجف و هى تخطّ سيرتك الطاهرة بكل الاعزاز و الاكبار، بكل القدسية و الرهبة بكلّ الخشوع و الحجية، نستأذنك كي نأتيك في محرابك الأسنى، و ننقل الى ابنائنا و احبائنا بعض الملامح عنك، لتكون لهم و لنا نبراساً، به نهتدی و من ذُؤابة شعاعه نستضى ...

عزيزي القارئ!

ليس الحديث عن السيدة (خديجة بنت خويلد) - ام المومنين رضى عنها-بالهين السهل؛ فانّ في جوانب حياتها و موقفها و عظمة شخصيتها، معالم يعجز الذهن عن بلوغ اعماقها و سبر غورها، اللهم الا لمساً رقيقاً رفيقاً.

و لكنّا نستعين الله تعالى و نسأله العون و المدد ان يوفقنا لجلاء ما خفى و دق و ابراز ما لطف و رق، و من مكنون هذا الكنز العظيم...»؛(1)«پس کدامین کلمه ای سرور زنان عالمیان از- دنیای ما برخواسته و به مقام بلند تو خواهد

ص: 710


1- خديجة بنت خويلد محمد علی ،قطب، ص 6 و 7 دار القلم، بیروت

رسید تا بتواند حق تو را ادا کند؟ و کدامین عبارت هر چند رقیق و لطیف باشد میتواند حق مقام بلند تو را ادا کند؟ و کدامین قلم رعشه نگیرد و کدامین دست تكان نخورد و نلرزد در حالی که میخواهد سیره تو را به رشته تحریر درآورد؟ با تمام عزت بخشیدن و تعظیم کردن با تمام تقدیس و خوف، با تمام خشوع و حجیت از شما درخواست اجازه واذن میکنیم تا به محراب بلند و با عظمت تو وارد شویم و به فرزندان و دوستانمان برخی از مقامات تو را منتقل سازیم تا برای آنان و ما الگویی سازنده باشد و به او هدایت پیدا کرده و از نور شعاعش بهرهٔ روشنایی ببریم.

خوانده عزیز من!

سخن دربارۀ خانم خدیجه دختر خويلد امّ المؤمنين رضى الله عنها آسان و سهل نيست؛ زیرا اطراف زندگی و موقفها و عظمت شخصیت او حقایقی را در نهان دارد که ذهن از رسیدن به اعماق آن و بررسی ابعاد شخصیت او عاجز است بارخدایا جز یک لمس رقیق با مدارا.

ولی ما از خداوند متعال استعانت می جوییم و از او کمک و یاری می طلبیم که ما را در جلا دادن آنچه که مخفی و دقیق است و ابراز آنچه لطیف ورقيق می باشد از درون این گنج بزرگ موفق دارد...»

10 - حضرت خدیجه علیها السلام ، یار غمخوار پیامبر صلی الله علیه و اله

او نیز درباره خدیجه علیها السلام مینویسد

«و كانت امّ المؤمنين خديجة تهوّن عليه كلّ عسير، و تخفف عن قلبه و بدنه و طأه الأذى الكثير. كانت كلماتها كالبلسم لجراحات نفسه، و بَسْمَتُها الهادئة الحنون اشعاعاً ينعكس على صفحة قلبه، فاذا بالعَنا يزول و اذا بالعزيمة تشتدّ

ص: 711

و تقوى...»(1)«ام المؤمنين خدیجه همیشه سعی می کرد تا هر دشواری را بر پیامبر صلی الله علیه و اله آسان کرده و از قلب و بدن او فشارهای اذیت دهنده بسیار را تخفیف دهد. کلمات او همانند مرهمی برای جراحات نفس آن حضرت بود و تبسّم آرام همراه با مهربانی اش شعاعهایی بود که بر صفحه قلب پیامبر صلی الله علیه و اله منعکس میشد و ناگهان غصه زایل و عزم او شدت وقوت

می گرفت.... »

خدیجه علیها السلام در شعب ابو طالب علیه السلام

محمد علی قطب مینویسد:

«...وجد المسلمون انفسهم - و معهم بنو هاشم - امام حرب مدينة قاسية مريرة، و حوصروا اثناءها فى شعب من شعاب مكة، هو شعب ابی طالب.

و قد سلّط المشركون عليهم اشدّ الأسلحة فتكاً و اقواها اثراً، كالجوع و العطش، و الوحدة الرهيبة. و لم يستطع احد من المسلمين المحاصرين ان يجد مخرجاً من ذلك الحصار، فصمدوا حتى يأتيهم الله تعالى بالفرج و النصر. وكان رسول الله صلی الله علیه و آله بين اصحابه هادئاً يُلقنهم الدين و يفقههم فيه و يدعوهم الى الثبات و الصبر.

وكانت خديجة بين من حوصروا، لم تترك زوجها، رغم ان الشيوخة ادركتها بثقلها القاسي و وطأة السنين، و اقامت - رضى الله عنها - مع الزوج الحبيب في الشعب.

يا للسيدة البارّة الحنون تستبدل حياة العزّ و الرفاهية، و المجد و السؤدد و الغنى و السعة بهذه الحياة الخشنة القاسية، و تشرب الماء مرّة لتذوق العطش

ص: 712


1- همان، ص 81

و الغلة ،مرّات، كما أنّها لاتجد من الطعام الا القوت الخش القليل. ماذا كان يفيدها لو بقيت في بيتها الرفيع العماد، و في رعاية اسرتها العريقة، فلاتُعرّض نفسها للهلاك و جسدها المنهوك للضّنى و الارهاق؟! ألم يكن لها من كبر سنها عذر تتذرّع به فتتخلّف عن متابعة الجماعة و تنجو بنفسها من ويلات هذا الحصار؟

ان التاريخ ليحنى رأسه امام عظمة امّ المؤمنين خديجة بنت خويلد - رضى الله عنها - و يقف امامها خاشعاً مكتوف اليدين لا يدرى أين يضعها في سجل العظماء.

بالأمس وقفت الى جانب الرسول الأعظم صلی الله علیه و آله تغذيه بالحب و تطعمه العطف و الحنان و اليوم - و هى فى سن الشيوخة التى لاترحم - تسمح لها بالجهاد و الشهر و الرعاية تنفخ فيه من روحها روح العزم و الإقدام و تضرب اعظم مثل بالصمود، فتزيده قوّة على قوة، في وقت تنكرت له فيه العشيرة، و تهجمت له قريش و هو ابن ساداتها الأكرمين.

و ان قلبها الفتى المشبوب العاطفة، و العامر بالايمان و الحبّ الطامع في مثوبة الله يوم حسابه، لن يتخلى ابداً عن محمد في وقت الضرورة و الحاجة ...»(1)

«...مسلمانان همراه با بنی هاشم خود را در برابر جنگی شهری همراه با قساوت و تلخ مشاهده کردند که در اثناء آن در دره ای از دره های مکه به نام شعب ابی طالب محاصره شده بودند مشرکان بر آنان با سخت ترین و قوی ترین اسلحه به لحاظ تأثیر و آزاردهندگی همچون گرسنگی و عطش و تنهایی وحشت آور مسلّط شده بودند و هیچ یک از مسلمانان محاصره

ص: 713


1- همان، ص 100-102

شده نمی توانستند از آن حصار راهی را برای خروج بیابند. در آن محل ماندند تا آن که خداوند متعال آنان را با فرج و نصرت یاری نمود. رسول خدا در بین اصحابش آرام آرام دین را تلقین کرده و آنان را فقیه در دین می نمود و به ثبات قدم و صبر دعوت میکرد.

خدیجه بین افراد محاصره شده بود و هرگز شوهرش را رها نکرد به رغم آن سنگینی شکننده و سن بالایش که او را فرا گرفته بود، ولی او رضى الله عنها همراه شوهر محبوبش در شعب اقامت کرد ای سرور نيكوكاران مهربان تو زندگانی همراه با عزت و رفاه طلبی و مجد و بزرگواری و بی نیازی و وسعت را با این زندگانی خشن و با قساوت معاوضه کردی و یک بار آب می نوشیدی تا عطش و گرسنگی را چندین بار بچشی؟ همان گونه که نچشیدی از غذا مگر به اندازۀ ،قوت آن هم از غذای خشن و کم. چه میشد اگر در خانه مرتفع و بلندش باقی میماند و در سرپرستی قوم ریشه دارش قرار میگرفت و کسی متعرض هلاکت جان وجسم نهيف او نمیشد؟ آیا سنّ بالای او برایش عذری نبود که نزد دیگران آورده و با آن از دنبال کردن جماعت تخلّف جسته و خودش را از مصیبتهای این محاصره نجات بخشد؟

به طور قطع تاریخ سر تعظیم در برابر عظمت ام المؤمنين خديجه دختر خویلد -رضي الله عنها - فرود می آورد و در برابر او خاشع و دست بسته می ایستد و نمیداند که او را در کجای کتاب بزرگان قرار دهد.

دیروز در کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله بود و او را از محبت سیراب کرده و با عطوفت و مهربانی با او رفتار مینمود و امروز که در سن پیری است که به کسی

ص: 714

رحم نمیکند -با کوشش و بیداری و رعایت حال به پیامبر صلی الله علیه و اله لطف عنایت می نماید، و از روحش روح عزم و اقدام به پیامبر صلی الله علیه و اله می دهد تا قوتی به قوت او بیفزاید در وقتی که عشیره اش از او کناره گرفته و به او بی توجهی نموده و مورد تعرض قريش واقع شده و او از بزرگان کریم به حساب می آمد

و همانا قلب جوان او همراه با عاطفه آباد به ایمان و محبت، طمع کننده در ثواب خدا در روز قیامت بود هرگز از محمد در وقت ضرورت و احتياج جدا نشد...»

12 - پیامبر صلی الله علیه و اله و تکریم خدیجه علیها السلام

سید احمد سایح از علمای اهل سنت در کتاب «الاضواء في مناقب الزهرا علیها السلامء» می نویسد

«لقد اكرم الله عز وجل ام المؤمنين السيدة خديجة سيدة نساء العالمين، - رضى الله عنها - بأكرم خصوصية، وهى ان الله تعالى جعل ذرية المصطفى - صلی الله علیه و آله - منها. و لقد كانت رضي الله عنها نعم الزوجة الصالحة التي اعانت رسول الله بنفسها . . مالها...

و قد ظل رسول الله صلی الله علیه و آله يحبّها و يذكرها و يثنى عليها حتى بعد انتقالها الى الرفيق الاعلى... وكان رسول الله صلی الله علیه و آله اذا اهدى اليه تقول: اذهبوا به الى بيت فلانة فانها كانت صديقة لخديجة. او يقول: اذهبوا به الى بيت فلانة فانها كانت تحبّ خديجة. فقد كانت رضى الله عنها مليء حياة المصطفى صلی الله علیه و آله في حياتها...»؛(1)«خداوند عزوجل امّ المؤمنين خديجه سرور زنان عالمیان رضی الله عنها -را به کریم ترین خصوصیت تکریم کرده است و آن این که

ص: 715


1- الاضواء فى مناقب الزهراء، ص 21 و 22.

خداوند متعال ذريه مصطفی صلی الله علیه و آله را از ذریه او تعیین نموده است. و او رضی الله عنها - بهترین همسر صالحی بود که با جان و مالش به رسول خدا صلی الله علیه و آله کمک نمود.

رسول خدا صلی الله علیه و آله همیشه او را دوست داشته و یاد می نمود و بر او درود می فرستاد، حتی بعد از انتقال او به رفیق اعلی... و رسول خدا صلی الله علیه و آله چون برایش هدیه آورده میشد میفرمود آن را به خانه فلان زن ببرید چرا که او دوست خدیجه علیها السلام بود یا میفرمود آن را به خانه فلان زن ببرید؛ زیرا که او

خدیجه علیها السلام را دوست میداشت. او -رضی الله عنها - زندگی مصطفی [رسول خدا صلی الله علیه و آله ]را در خود پیاده کرده بود...».

13 - همراهی حضرت خدیجه علیها السلام با رسول خدا صلی الله علیه و آله

احمد خلیل جمعه درباره حضرت خدیجه علیها السلام می نویسد

«كانت امّ المؤمنين خديجة رضوان الله عليها اعرف الناس و أقدرهم على وزن ما حُمِّلَ رسول الله صلی الله علیه و آله من امانة رسالته فقد آمنت به و صدقته رسولاً أميناً لله تعالى، يتلقى وحيه و يبلغ رسالته فيلقى من البلاء ما تنوء تحت ثقله ثوابت الرواسي، فتنفّس عنه و تشجعه وتعينه عن الصبر و تسمح عن صدره ضائقات الصدور، و تهمس له بلواطف العواطف النبيلة، كيما يتم تبليغ ما امره الله. قضت السيدة الطاهرة خديجة رضى الله عنها في كنف رسول الله اشق مراحل الدعوة، فكانت حياتها معه أو فى حياة زوجة لزوجها و ابر شريكة لشريكها كانت تشاركه مباهجه و مسراته و تهیی له اسباب تفرّغه لعبادة ربّه تخدمه فى بيتها وعقلها و روحها و وجدانها...

و عند ما حدثها عن الوحى، وعن المفاجآت التي لقيها عرفت بفراستها

ص: 716

الواحية، و حسّها المرهف و شعورها المستشرف ان امر هذا الزوج الأكرم لم يَعُد امر حياة زوجية يملؤها دفء الحنان و همس الوفاء، و لكنها ارتقت الى حياة جديدة في معالمها الى حياة رسالة و رسول الى حياة خالدة، حياة دعوة تهدم و تبنى؛ تهدم الشرك و الوثينة و تبنى التوحيد و العبادة، تهدم التقليد الأبله و تبنى المعارف و الهداية.

و بهذا، فلترتفع خديجة الصديقة الأولى بحياة الزوجية الوفية الى حياة الصديقية العظمى حياة الايمان بالرسالة و الرسول، ولتكن الطاهرة معه وزيرةً صدق، و رفیق اخلاص و فداء؛ فالرسول صلی الله علیه و آله هو الصادق الامين، و مجمع مكارم الأخلاق و موئل الفضائل و منتجع الشمائل و منبع المحامد و مصدر الخير. و قد اجتباه الله تعالى اميناً للرسالة. و قد عرفت خديجة الطاهرة رضوان الله عليها هذه المحامد كلّها و قدرت شخص الرسول صلی الله علیه و آله و مرت الحياة في ظل وفاء الزوجية و صديقية الايمان بين محمد صلی الله علیه و آله الزوج الكريم الحبيب، و بين خديجة الزوجة الوفية، الصديقة المؤمنة...»؛(1)«ام المؤمنین خدیجه که خشنودی خداوند بر او باد از همه بیشتر به پیامبر صلی الله علیه و اله معرفت داشته و قدر و اندازه امانت رسالت او که بر دوش حضرت گذاشته شده بود را از همه بیشتر میدانست. او به پیامبر صلی الله علیه و اله به عنوان رسول امین خداوند متعال ایمان آورده و او را تصدیق کرد پیامبری که وحی را تلقی کرده و رسالتش را ابلاغ می کند و از این رهگذر به مصیبتهایی مبتلا میشود که زیر سنگینی آن کوههای سر به فلک کشیده خم میشوند و در این هنگام است او را یاری داده و بر ادامه کارش تشویق نموده و بر صبر کمکش مینماید و از سینه اش

ص: 717


1- نساء اهل البيت احمد خلیل جمعه، ص 62

گرفته گیری ها را می زداید و با لطايف لطيف و ارزشمند را برایش میگوید تا تبلیغ آنچه را خداوند به آن دستور داده تمام کند.

سرور طاهره خدیجه رضی الله عنها در دامن رسول خدا صلی الله علیه و آله پر مشقت ترین مراحل دعوت را گذراند و در زندگی همراه او بود یا در زندگی زنی برای ،همسرش و بهترین شریک برای شریکش او در شادی ها و سرورها با پیامبر صلی الله علیه و اله مشارکت مینمود و برای او اسباب فراغت برای عبادت پروردگارش را فراهم مینمود و در خانه اش و عقل وروح ووجدانش او را یاری میداد

و هنگامی که از وحی برایش سخن گفت و از اتفاقی که برایش افتاده او با زيركى و حی گونه اش و حسّ دقيقش و شعور بلندش فهمید که امر این همسر از همه کریمتر تنها مربوط به زندگی همسرانی نیست که تنها مهربانی و وفاداری آن را پر کرده باشد بلکه از این بالاتر رفته و به زندگی جدیدی با خصوصیاتش بلکه به زندگی رسالت و رسول ارتقا داده شده و به زندگی ،دائمی زندگی دعوت که خراب میکند و می سازد؛ شرک و بت پرستی را خراب کرده و توحید و عبادت را از نو می سازد تقلید ابلهانه را خراب میکند و معارف و هدایت را میسازد تبدیل میکند

و بدين جهات است که خدیجه علیها السلام اولین صدیقه باید از زندگی همراه با وفادارى ارتقا یافته و به زندگی صدیقیت ،بزرگ زندگی ایمان به رسالت و رسول، ارتقا ،یابد زندگی که خدیجه طاهره با او وزیر راستين ورفيق با اخلاص و فداکار است پس پیامبر صلی الله علیه و اله همان راستگوی امین و مجمع مكارم اخلاق ومجمع فضايل ومحل رویش و منبع صفات پسنديده ومصدر خير

ص: 718

است که خداوند متعال او را امین رسالت قرار داده است و خدیجه که خشنودی خداوند بر او باد تمام این صفات پسندیده را در پیامبر صلی الله علیه و اله شناخته و به بهترین وجه از شخصیت او تقدیر نموده است و زندگانی او در سایه وفاداری به همسری و تصدیق ایمان سپری شده با بین محمدی که همسری کریم و دوست داشتنی داشت و بین خدیجه که زنی باوفا وتصديق کنندهٔ مؤمن میباشد...»

14 - حضرت خدیجه علیها السلام از زنان بهشتی

ذهبی درباره حضرت خدیجه علیها السلام می نویسد:

«خديجة امّ المؤمنين و سيدة نساء العالمين في زمانها....

و مناقبها جمة، و هى ممّن كمل من النساء كانت عاقلة جليلة دينة مصونة كريمة من اهل الجنّة، و كان يثنى عليها، و يفضّلها على سائر امهات المؤمنين و يبالغ فى تعظيمها، بحيث ان عائشة كانت تقول: ما غرتُ من امرأة ما غرتُ من خديجة من كثرة ذكر النبي صلی الله علیه و اله لها .

و من كرامتها انّه لم يتزوج امرأة ،قبلها، و جاءه عدة ،اولاد، و لم يتزوج عليها و لا تسرى الى ان قضت نحبها، فوجد لفقدها، فانا كانت نعم القرين. و كانت تنق عليه من مالها، و يتجر هو صلی الله علیه و اله لها. و قد امره الله ان يبشرها ببيت فى الجنّة من قصب، لا صَخَب فيه و لا نصب»؛(1)«خدیجه، مادر مؤمنان و سرور زنان عالمیان زمان خود... ومناقبش بسيار است. او از جمله کسانی است که به کمال رسیده و عاقل، جليل القدر خود نگه دار و کریم و از اهل بهشت میباشد که پیامبر صلی الله علیه و اله او را ستایش نموده و بر دیگر زنانش

ص: 719


1- نساء اهل البيت احمد خلیل ،جمعه ص 64 به نقل از ذهبی

برتری داده و در تعظیمش مبالغه نموده است به حیثی که عایشه میگفت من بر زنی همچون خدیجه رشک نبردم به جهت آنکه پیامبر صلی الله علیه و اله بسیار او را یاد مینمود و از جمله کراماتش این که قبل از او با زنی دیگر ازدواج نکرده بود و تنها او بود که برایش تعدادی فرزند آورد و تا او زنده بود با کس دیگری ازدواج نکرد و کنیز را برای خود نگرفت تا خدیجه از دنیا رحلت نمود و با نبود خدیجه خودش را تنها ،دید و چه خوب همنشینی برای پیامبر صلی الله علیه و اله بود.

او از مالش بر پیامبر صلی الله علیه و اله انفاق مینمود و حضرت نیز برای او تجارت می نمود و خداوند به پیامبر صلی الله علیه و اله دستور داده بود که خدیجه علیها السلام را به خانه ای در بهشت که از نی درست شده و مشکل و دشواری در آن نیست بشارت دهد».

15 - زنده بودن خدیجه علیها السلام در طول تاریخ

احمد خلیل جمعه از علمای اهل سنت در این باره مینویسد

«هل توقفت حياة ام المؤمنين خديجة بانتقالها إلى رفيق الأعلى؟!

ان ذكرى الطاهرة خديجة رضى الله عنها وصورتها لم تكن تبرح خيال رسول الله صلی الله علیه و آله ابداً، وكيف تبرح صورتها ذهنه و هو اوفى الأوفياء وسيد الاصفياء؟! اعتقد انّ الحياة الحقيقية للسيدة خديجة رضى الله عنها ما زالت مستمرة الى ما شاء الله، لقد رافقت ذكرياتها مسيرة حياة بناتها و احفادها، ثم في حياة كلّ امرأة تؤمن بالله و رسوله، و في ضمير كلّ مؤمن يحب الله و رسوله. ان الثناء لا يكتسب بالمال و انّما بما يترك الانسان في دنياه من فضائل يبقى أريجها مدى الدهر، ينتعش بذكره الأحياء، و تصفو بذكرياته النفوس، و تتغذى بسيرته العقول؛ قل لي بربك اليست هذه قمة السيادة في الحياة و فى الممات؟!

ان صديقة المؤمنات الأولى خديجة رضى الله عنها لم تكن امّ المؤمنين فحسب،

ص: 720

و انما كانت ام كل فضيلة، و لها في عنق كلّ موحد فضل و حق الى يوم يبعثون، فهل نستطيع ان نفى امنا جزءاً من حقها؟!...»(1)«آیا زندگانی ام المؤمنین خدیجه با رفتنش به عالم اعلی متوقف میشود؟

همانا ياد خدیجه طاهره که خشنودی خدا بر او باد و صورتش هرگز این گونه نبوده که از خیال رسول خدا صلی الله علیه و آله پاک شود، و چگونه صورت او پاک و محو شود که او باوفاترین وفاداران و سرور خالص شدگان است؟

من معتقدم که زندگانی حقیقی خانم خدیجه که خشنودی خدا بر او باد تا جایی که خدا بخواهد همیشه استمرار خواهد یافت چرا که یاد او در مسیر زندگی دختران و نسل او همراه بوده و ادامه دارد و نیز با زندگی هر زنی که به خدا و رسولش ایمان آورده و در ضمیر هر مؤمنی که خدا و رسولش را دوست دارد قرین است.

همانا سپاس و ستایش چیزی نیست که با مال خریده شود بلکه با فضایلی به دست می آید که انسان در دنیای خود به جای گذاشته و ارزش آن تا پایان روزگار باقی میماند فضایلی که زنده ها از آن بهره برده و به یادش نفسها صفا یافته و به سیره اش عقلها ارتزاق یابند از جانب من به پروردگارت بگو آیا این اوج بزرگواری در زندگانی و در مرگ نیست؟!

همانا صديقه زنان مؤمنۀ صدر اسلام خدیجه رضى الله عنها، تنها ام المؤمنين نبوده بلکه مادر تمام فضیلت هاست و بر گردن هر موحدی تا روزی که همگی برانگیخته شوند فضیلت و حق دارد و آیا میتوانیم قسمتی از حق مادر خود را نفی کنیم؟!...».

ص: 721


1- نساء اهل البيت خلیل جمعه، ص 67

16 - برکت زندگی حضرت خدیجه علیها السلام

احمد خلیل جمعه از علمای اهل سنت درباره حضرت خدیجه علیها السلام در مقدمه کتابش مینویسد:

«البداية العطرة: من أين نبدأ ايتها السيدة الكريمة؟ من أين ايتها الأم التي لايدانى فضلك فضل؟ ان سيرتك كلّها فضيلة فى فضيلة في فضيلة. ان حياتك من اول يوم عرفتِ فيه سيدنا رسول الله صلی الله علیه و اله كلها بركات تترى.

فالحديث عنك سيدتي - بل امّى - واسع الآفاق عميق المدى، ندى العطاء، فيه سُبحات مبارك فى بحار انوار صفائك و كرمك الذى كان قبلة النساء في هذا المجال.

ان تاريخ النساء فى دنيا التاريخ لم يحفظ فى أوراقه ان امرأة من فضيليات النساء في دنيا النساء قد فاحت سيرتها بالعطاء كما كنت انت.

لقد تناول التاريخ سِيَر نساء كثيرات، اشتهرت بجانب او اكثر و لكنه لم يحدثنا -كما حدثنا عنك - انّهنّ بلغن قمم المكارم في كل الفضائل كما بلغتِ انت و قد حفظ التاريخ كثيراً من فضائلك و لكنه - على رغم ذاكرته الواسعة - لم يستطع ان يحصر تلك الفضائل بين دفتيه.

لقد كنتِ واسعة العِقد فى نساء اهل البيت الذي اذهب الله عنه الرجس وطهره تطهيراً.

لقد كنت عنوان كلّ فضيلة فى نساء ذلك البيت الحميد الذي بارك الله فيه و عليه. فهل تسمحين ايتها الأم الرؤوم ان نتفياً بظلام سيرتك بعض الوقت كيما تكون سيرتك زاداً لنا فى هذه الحياة التي نحياها و لتكون سيرتك جواز مرور الى مرتبة الفضل و سدة العطاء؟

ص: 722

فما أُحيلى تلكم الاوقات التي نحياها مع امناء ام المؤمنين، خديجة بنت خویلد، زوج رسول الله صلی الله علیه و آله، و امّ الذرية الطاهرة، و سيدة نساء العالمين و قدوة نساء المسلمين

اذن، فلتكن الرحلة سعيدة - ان شاء الله - مع سيرتك المعطار، و مع وقفات نبيلة كريمة من حياتك من عطائك المُسْتَمَدّ من شخصية النبي الرؤف الرحيم و حبيبنا محمد صلی الله علیه و اله»،(1)«شروعی عطر آگین از کجا شروع کنیم ای سرور کریم؟ از کجا شروع کنیم ای مادری که هیچ فضیلتی با فضیلت تو هم پا نمیگردد؟ همانا سیره تو تماماً فضیلتی است در فضیلت در فضیلت همانا زندگی تو از روزی که سرور ما رسول خدا صلی الله علیه و آله را شناختی تماماً برکاتی بوده که پیاپی می رسیده

پس سخن دربارۀ تو ای سرور من -بلکه ای مادر من -افقی گسترده، و وادی عميق و عطایی تازه دارد که در آن تسبیحات مبارکی است در دریاهای انوار صفا و کرم تو که قبله زنان در این جهت می باشی همانا تاریخ زنان در دنیای تاریخ در اوراقش حفظ نکرده زنی را در فضیلت های زنانه در دنیای زنان که در خوب زندگی کردن به پای تو برسد. تاریخ سیره های زندگی زنان بسیاری را مشاهده کرده که از یک جهت یا جهاتی مشهورند، ولی آن گونه که از تو سخن گفته از دیگر زنان سخن نگفته است نگفته که آنان به بالاترین قله های کرامت ها در تمام فضیلتها رسیده اند آن گونه که تو رسیدهای تاریخ بسیاری از فضایل تو را حفظ کرده ولی -به رغم حافظهٔ گسترده ای که دارد - نتوانسته فضایل تو را در یک کتاب جمع آوری کند.

ص: 723


1- نساء اهل البيت احمد خليل جمعه، ص 13-15

تو عنوان هر فضل و فضیلتی در بین زنان آن بیت پسندیده و مورد ستایش بودی که خداوند در آنها و بر آنان برکت قرار داده است.

آیا اجازه میدهی ای مادر نوازشگر تا از سایه سیره شما در برخی از اوقات استفاده کنیم تا سیره شما زاد و توشه ای برای ما در این حیاتی باشد که ما در آن زندگی میکنیم و سیره شما موجب گذر به مرتبه فضل و عطا باشد؟

چقدر زیباست آن اوقاتی که با مادرمان زندگی میکنیم، مادری که مادر ،مؤمنان خدیجه دختر خویلد همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله و مادر ذریه پاک و سرور زنان عالمیان والگوی زنان مسلمین است.

در این حالت پس باید کوچی با سعادت باشد -اگر خدا بخواهد - همراه با سیره معطر تو و همراه با توقفهایی با ارزش و کریم از زندگانی تو از عطا تو که برگرفته از شخصیت پیامبر رأفت و مهربانی و محبوب ما محمد صلی الله علیه و آله است».

17 - خدیجه علیها السلام ، نعمت الهی بر رسول صلی الله علیه و آله

عبدالعزیز شناوی از علمای اهل سنت مصر درباره ام المؤمنين حضرت خدیجه علیها السلام می نویسد

«كانت الطاهرة من نعم الله عزوجل الجليلة على رسول الله صلی الله علیه و آله ، بقيت معه خمساً و عشرين سنة تحن عليه ساعة قلقه و تؤازره في احرج اوقاته و تعينه

على ابلاغ رسالته و تشاركه فى مغارم الجهاد المرّ، و تواسيه بنفسها و مالها...»؛(1)«خدیجه طاهره از نعمتهای با ارزش خداوند متعال بر رسول

ص: 724


1- سيدات نساء اهل الجنة عبد العزيز شناوی ص ،95 مكتبة التراث الاسلامی قاهره

خدا صلی الله علیه و آله ، بود که با آن حضرت بیست و پنج سال زندگی کرد و به او در ساعات گرفتاری مهربانی نمود و در سخت ترین اوقاتش او را کمک کرده و در ابلاغ رسالتش او را یاری مینمود و در جنگهای تلخ خسارت دارش با او شرکت کرده و با جان و مالش او را پشتیبانی مینمود...»

برتری حضرت خدیجه علیها السلام بر عایشه

سید محمود آلوسی حنفی میگوید:

«و بعد ذلك كله الذي يدور في خلدى ان افضل النساء فاطمة، ثمّ امها، ثم عائشة بل لو قال قائل: ان سائر بنات النبي صلی الله علیه و آله افضل من عائشة لا ارى عليه بأساً. و عندى بين مريم و فاطمة توقف؛ نظراً للأفضلية المطلقة، و امّا بالنظر الى الحيثية فقد علمت ما أميل اليه. و قد سئل الامام السبكي عن هذه المسألة فقال الذي نختاره و ندین الله تعالى به ان فاطمة بنت محمد صلی الله علیه و آله افضل ثم امها ثم عائشة و وافقه في ذلك البلقيني. و قد صحح ابن العماد ان خديجة ايضاً افضل من عائشة لما ثبت انه عليه الصلاة و السلام قال لعائشة حين قالت: قد رزقك الله تعالى خيراً منها، فقال لها: لا والله ما رزقني الله تعالى خيراً منها، آمنت بي حين كذبني الناس و أعطتنى مالها حين حرمني الناس و ايّد هذا بانّ عائشة اقرأها السلام النبي الله من جبريل و خديجة اقرأها السلام جبريل من ربها»؛(1)«و بعد از این همه که گفتیم آنچه که در خاطرم میگردد این که برتر زنان فاطمه است و سپس مادرش و بعد از او عایشه بلکه اگر کسی بگوید همانا دیگر دختران پیامبر صلی الله علیه و اله از عایشه برترند باکی بر آن نیس

ص: 725


1- روح المعانی ،آلوسی، ج 2، ص 150، چاپ دار الكتب العلمية، بيروت.

ونزد من بين مريم و فاطمه توقف است؛ نظر به برتری مطلق واما از نظر حیثیت دانستی آنچه را که من به آن میل میکنم از امام سبکی در این مسأله سؤال شد؟ او گفت آنچه را که ما اختیار کرده و به آن از جانب خداوند متعال متدین میشویم این است که فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله برتر است، سپس مادرش و بعد از او عایشه و با او در این مسأله بلقینی موافقت کرده است. و ابن عماد صحیح دانسته که خدیجه علیها السلام نیز از عایشه برتر باشد، به جهت آن که ثابت شده که پیامبر علیه الصلاة و السلام هنگامی که عایشه به او گفت خداوند متعال بهتر از او را به تو داده است فرمود نه به خدا سوگند خداوند متعال کسی را بهتر از او به من نداده است او به من هنگامی ایمان آورد که مردم مرا تکذیب کردند و به من اموالش را داد هنگامی که مردم مرا محروم ساختند و مؤید این مطلب این که پیامبر صلی الله علیه و اله از جانب جبرئیل سلام عایشه را رساند ولی جبرئیل از جانب پروردگارش سلام خدیجه را به پیامبر صلی الله علیه و اله رسانید».

ص: 726

فهرست منابع

«الف»

1 - انساب الاشراف احمد بن یحیی بن جابر ،البلاذری، دار اليقظة العربية، دمشق، سوریه 1997

2- اطیب البیان سید عبدالحسین طیب کتاب فروشی اسلامیه ،ایران چاپ دوم

3- الاحتجاج، احمد بن علی ،الطبرسی ،دارالنعمان (تحقیق محمد باقر خرسان)

4 - امالی صدوق، ابو جعفر محمد بن علی بن الحسين ابن بابويه، الطبعة الاولى، 1417 ه-

5 - امالی ،مرتضى السيد على بن الحسين (الشريف المرتضى)، مكتبة آية الله العظمی مرعشی نجفی ،قم ،ایران، 1403ه-

6 - امالی ،طوسی، محمد بن الحسن الطوسی ،دارالثقافة ،قم ،ایران ،الطبعة الاولى، 1414 ه-

7 - الامامة و التبصرة من الحيرة، على بن الحسين ابن بابویه مدرسة الامام المهدی قم ایران

8- احقاق الحق ، القاضی الشهيد السيد نورالله الحسينى التسترى منشورات مكتبة آية الله مرعشی ،نجفی قم ایران

9 - الاصابة، احمد بن علی بن حجر العسقلانی، دارالکتب العلمیة بیروت، لبنان، الطبعة الاولى، 1415 ه-

10 - اسباب النزول، علی بن احمد الواحدی، مؤسسه الحلبی و شرکاه ،قاهره مصر، 1388 ه-

11 - الاتقان، عبدالرحمن جلال الدین السیوطی دار ابن کثیر دمشق، بیروت، الطبعة الثالثة، 1416ه-

12 - الانوار البهية شيخ عباس قمی مؤسسه نشر اسلامی ،قم ،ایران ،الطبعة الاولى، 1417ه-

13 - انّها فاطمة الزهرا علیها السلام، محمد عبده الیمانی دارالمنار ،دمشق ،بیروت، الطبعة الاولى، 1416.

ص: 727

14 - اسد الغابة، عزالدين على بن الاثیر الجزری، انتشارات اسماعیلیان، تهران، ایران

15 - الامامة والسياسة ابو محمد عبدالله بن مسلم بن قتیبه ،الدینوری انتشارات الشريف الرضی ،ایران ،الطبعة الاولى 1413ه-

16 - الايضاح الفضل بن شاذان ،النیشابوری تحقيق السيد جلال الدين الحسينی الارموى

17 - الامام علی بن ابی طالب، عبد الفتاح عبد المقصود منشورات مكتبة العرفان، بيروت، لبنان

18 - اثبات الوصية ابوالحسن علی بن الحسين المسعودی، مکتبه ،بصیرتی ،قم، ایران، الطبعة الخامسة.

19 - احکام القرآن ابوبکر احمد بن علی الرازی الجصاص، دارالکتب العلمية، بيروت، لبنان، الطبعة الاولى 1415 ه-

20 - اربعین ،حدیث امام خمینی انتشارات طه ،ایران 1368 ش.

21 - الأحاد و المثانی ابن ابی عاصم احمد بن عمرو ،الشيباني دار الدراية، الطبعة الاولى، 1411ه-

22 - أم سلمة ام المؤمنين امينه الحسنى المغربی، وزارة الاوقاف و الشؤون الاسلامية، مغرب، 1419 ه-

23 - اختلاف ،الحدیث محمد بن ادريس الشافعی

24 - اعلام النساء عمر رضا كحالة المكتبة الهاشمية ،دمشق سوریه، الطبعة الثانية 1378ه-

25 - اتحاف الخيرة المهرة احمد بن ابی بکر ،البوصیری، دارالوطن، رياض السعورية، الطبعة الاولى 1420 ه-

26 - احیاء ،المیت جلال الدین عبدالرحمن السیوطی، مزکز الدراسات و البحوث العلمية، بيروت، ،لبنان، الطبعة الاولى 1408ه-

27 - الاستيعاب يوسف بن عبدالله بن عبدالبر القرطبی، دارالکتب العلمية، بيروت، لبنان، الطبعة الاولى، 1415 ه-

28 - اسعاف الراغبين محمد الصبان مكتبة حضرة عبد الواحد، قاهره مصر.

29 - الاعتقاد و الهداية، احمد بن الحسين البيهقی، دار الآفاق الجديدة، بيروت، لبنان، الطبعة الاولى، 1401 ه-

30 - ایضاح المکنون اسماعیل پاشا بن محمد امین البغدادی، دار احياء التراث العربی، بیروت، لبنان الطبعة الاولى، 1418 ه-

ص: 728

«ب»

1 - بصائر الدرجات الكبرى ابو جعفر محمد بن الحسن الصفار، مؤسسه ،اعلمی تهران ایران 1404ه-

2 - بحارالانوار، محمد باقر بن محمد تقى المجلسی، مؤسسة الوفاء، بيروت، لبنان، الطبعة الثانية 1403 ه-

3- البداية والنهاية ابى الفداء اسماعيل بن كثير الدمشقی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان الطبعة الاولى 1408 ه-

4 - بيت الأحزان الشيخ عباس القمی دارالحکمة، قم ،ایران، الطبعة الاولی 1412 ه-

5 - بشارة المصطفى صلی الله علیه و آله، عماد الدین ابو جعفر محمد بن ابی القاسم الطبری، مؤسسه نشر اسلامی، قم، ،ایران ،الطبعة الاولى 1420 ه-

6 - بنور فاطمة اهتديت عبدالمنعم حسن السودانی دارالمعروف للطباعة والنشر، قم، ایران، الطبعة الاولى 1419ه-

7 - البدء و التاريخ مطهر بن طاهر المقدسى مكتبة المثنى بغداد عراق

8- البحر الزخار ابوبکر احمد بن عمرو البزار مكتبة العلوم و الحكم مدينه، سعودیه، مؤسسه علوم ،القرآن ،بیروت، لبنان، الطبعة الاولى 1409 ه-

9 - البرهان بدرالدین محمد بن عبد الله الزركشی، دار احياء الكتب العربية قاهره مصر ، الطبعة الاولى 1376 ه-

«ت»

1 - تفسیر بیضاوی ناصرالدین سعيد البيضاوی مكتبة العلمى ،بيروت، لبنان، الطبعة الاولى، 1410ه-

2 - تفسیر خازن علاء الدین علی بن محمد الخازن ،البغدادی، دار الفکر بیروت لبنان

3 - تفسیر فخر رازی فخر الدین محمد بن عمر ،الرازی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، الطبعة الثالثة.

4 - تفسیر نسفی، عبدالله بن احمد النسفی، دارالفکر بیروت لبنان

5 - تفسیر المنار محمد رشید رضا ،دارالمعرفة ،بیروت، لبنان، الطبعة الثانية.

6- تفسیر ابى السعود ابى السعود محمد بن محمد العمادی، دار احیاء التراث العربی، لبنان بیروت

7 - تفسیر نیشابوری، نظام الدین الحسن بن محمد النيشابوری، دارالکتب العلمية، بيروت، لبنان الطبعة الاولى، 1416 ه-

ص: 729

8 - تفسیر قرطبی ابی عبدالله محمد بن احمد القرطبی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، 1405 ه-

9 - تفسير الفرات الكوفى ابو القاسم فرات بن ابراهيم الکوفی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ،تهران ،ایران ،الطبعة الاولى، 1410 ه-

10 - تفسیر عیاشی محمد بن مسعود العياشی السمرقندی، مكتبة علمية اسلامية ،تهران ایران

11 - تفسیر شوکانی، محمد بن علی بن محمد الشوكانی عالم الكتب، بيروت، لبنان

12 - تفسیر صافی مولی محسن فیض کاشانی مكتبة الصدر ،تهران ،ایران ،الطبعة الثانية 1416 ه-

13 - تفسیر نورالثقلین شیخ عبد علی بن جمعه ،الحویزی مؤسسه ،اسماعیلیان ،قم، ایران، الطبعة الرابعة 1412 ه-

14 - تفسیر کنز الدقائق میرزا محمد بن محمد رضا المشهدی موسسه نشر اسلامی قم ایران، الطبعة الاولى، 1407 ه-

15 - تفسیر مجمع البیان امین الاسلام فضل بن الحسن الطبرسی، مؤسسة الاعلمی ،بیروت لبنان الطبعة الاولى، 1415ه-

16 - تفسیر برهان السید هاشم بن سليمان البحرانی مؤسسهٔ بعثت ،قم، ایران، الطبعة الاولى، 1419 ه-

17 - تفسیر المیزان، سید محمد حسین طباطبایی، موسسه نشر اسلامی قم ایران

18 - تفسیر کشاف محمود بن عمر الزمخشری، نشر ادب ،حوزه قم ایران

19 - تفسير الدر المنثور جلال الدین عبدالرحمن السيوطی، دار المعرفة، الطبعة الاولى، 1365 ه-

20 - تفسیر طبری، ابوجعفر محمد بن جریر الطبری، دارالفکر بیروت، لبنان، 1415 ه-

21 - تفسیر ،قاسمی محمد جمال الدین ،القاسمی، دارالفکر بیروت ،لبنان، الطبعة الثانية، 1398ه-

22 - تفسیر ابن کثیر، ابوالفداء اسماعيل بن كثير الدمشقى دار المعرفة، بيروت، لبنان، 1412

23 - تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام، منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام، مدرسه امام المهدى علیه السلام ، قم ، ،ایران ،الطبعة الاولى 1409 ه-

24 - تفسیر القمی، ابوالحسن علی بن ابراهيم القمی مؤسسۀ دار الفکر، قم ،ایران، الطبعة الثالثة، 1404ه-

ص: 730

25 - تفسير الثعلبي ابو اسحاق احمد بن محمد الثعلبی، داراحياء التراث العربی، بیروت، لبنان الطبعة الاولى 1422 ه-

26 - تفسير البحر المحيط ابوحیان محمد بن يوسف الاندلسی، دارالکتب العلمية، بيروت، لبنان الطبعة الاولى 1413 ه-

27 - تفسیر روح المعانی شهاب الدین محمود الالوسی، داراحياء التراث العربی، بیروت، لبنان

28 - تفسیر روح البیان اسماعیل حقى البرسوى الحنفى، داراحياء التراث العربی، بيروت، لبنان.

29 - تأويل الآيات الظاهرة، شرف الدين على الحسينی استرآبادی مدرسه امام المهدی قم ایران الطبعة الاولى 1407 ه-

30 - تهذيب اللغة، ابو منصور محمد بن احمد الأزهری، موسسة الصادق، تهران، ایران، الطبعة الاولی 1382 ش.

31 - تاريخ الاسلام شمس الدین محمد بن احمد ،الذهبی دارالفکر ،العربی بیروت لبنان، الطبعة الاولى 1407 ه-

32 - تلخيص الشافی، ابو جعفر محمد بن الحسن الطوسی، مطبعة آداب ،نجف عراق، الطبعة الثانية، 1383 ه-

33 - التلخيص الخبير ابوالفضل احمد بن علی بن حجر العسقلانی دار الكتب العلمية، بيروت، لبنان، الطبعة الاولى 1419 ه-

34 - تطهير الجنان ابو العباس احمد بن محمد بن حجر الميثمی، مكتبة القاهرة، قاهره مصر، الطبعة الثانية 1385ه-

35 - تهذیب تاریخ دمشق، عبد القادر ،بدران، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، الطبعة الثالثة 1407 ه-

36 - تذكرة الخواص يوسف بن فرغلی سبط بن الجوزی ، منشورات مطبعة حيدرية، نجف، عراق، 1383 ه-

37 - تمهيد الأوائل ابوبكر محمد بن الطيب الباقلانی، مؤسسة الكتب الثقافية، بيروت، لبنان، الطبعة الاولى 1407 ه-

38 - تاريخ ابى الفداء، عماد الدین اسماعیل ،ابوالفداء، دارالفکر، دار البحار ،بیروت لبنان

39 - تاریخ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب ابن ،واضح الیعقوبی دار صادر، بیروت، لبنان

40 - تاريخ الخميس حسن بن محمد الديار بكرى مؤسسة شعبان بيروت، لبنان.

ص: 731

41 - تدريب الراوی، جلال الدین عبدالرحمن ،السیوطی، مكتبة الرياض الحديث رياض، سعودية.

42 - الترغيب والترهيب عبد العظيم ابو محمد المنذری، دارالکتب العلمیة، بیروت، لبنان، 1417

43 - التقييد و الايضاح زین الدین عبدالرحیم بن حسين العراقی المكتبة السفلية، مدينه منوره سعوديه، الطبعة الاولى 1389ه-

44 - التذكرة شمس الدین محمد بن احمد الانصاری القرطبی، مؤسسة الكتب الثقافية، بيروت، لبنان الطبعة الثانيه، 1426 ه-

45 - تاریخ ،بغداد ابوبکر احمد بن على الخطيب البغدادی دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، الطبعة الاولى، 1417 ه-

46 - التاريخ الكبير ابو عبدالله محمد بن اسماعيل البخاری، المكتبة الاسلامية، ديار بكر تركيه

47 - تنزيه الأنبياء، ابوالقاسم علی بن حسین الموسوى الشريف المرتضى ، دار الأضواء، بيروت، لبنان، الطبعة الثانيه، 1409 ه-

48 - تاريخ المدينة المنورة، ابن شبه النميرى البصری، منشورات دارالفکر ،قم ،ایران، 1410 ه-

49 - تاریخ ابن خلدون عبد الرحمن بن خلدون المغربی مؤسسة الاعلمی، بیروت، لبنان، الطبعة الرابعة.

50 - تاریخ مدینه دمشق ابو القاسم علی بن عساكر الدمشقی، دارالفکر، بیروت، لبنان، 1415 ه-

51 - تحف العقول، ابو محمد الحسن بن علی بن شعبه البحرانی مؤسسة نشر اسلامی قم ایران الطبعة الثانية 1404ه-

52 - تاریخ الطبری، ابوجعفر محمد بن جرير الطبری، مؤسسة الاعلمی ،بیروت لبنان

53 - تذكرة الحفاظ ابو عبدالله محمد بن احمد الذهبی ، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان.

54 - تهذيب الاحكام ابو جعفر محمد بن الحسن الطوسی، دارالکتب ،الاسلامی ،تهران، ایران الطبعة الرابعة 1365 ه-

55- تهذیب الکمال جمال الدين ابو الحجاج يوسف المزى مؤسسة الرسالة، بيروت، لبنان، الطبعة الرابع، 1406 ه-

ص: 732

56 - تهذيب التهذيب شهاب الدین احمد بن علی بن حجر العسقلانی دار الفکر، بيروت، لبنان، الطبعة الاولى 1404 ه-

57 - تحفة الاحوذی، محمد بن عبدالرحمن ،المباركفوری دار الكتب العلمیة بیروت لبنان الطبعة الاولى 1410 ه-

58 - تأويل مختلف الحديث ابو محمد عبدالله بن قتبة الدينوری، دار الكتب العلمية، بيروت، لبنان

«ث»

الثقات، محمد بن حبان التميمي ،البستي مؤسسة الكتب الثقافية، الطبعة الاولى، 1393 ه-

«ج»

1- جواهر العقدين، نورالدین علی سمهودی، دارالکتب العلمية، بيروت، لبنان، الطبعة الاولى 1415 ه-

2 - جامع الاحادیث، جلال الدین عبدالرحمن ،السیوطی، دارالفکر بیروت لبنان 1994م.

3- جواهر البحار يوسف النبهانی مكتبة مصطفى الحلبى قاهره مصر، 1379 ه-

4 - جنة العاصمة سید حسن میرجهانی انتشارات بیت الزهراء، مشهد، ایران ، الطبعة الاولى، 1426ق.

5 - الجامع الصغير ، جلال الدين عبد الرحمن السیوطی ،دار الفکر بیروت لبنان الطبعة الاولى 1401 ه-

6 - الجمل ابو عبدالله محمد بن محمد بن نعمان البغدادى المفيد مكتبة الداوری ،قم، ایران

7- الجرح والتعدیل ابو محمد عبدالرحمن بن ابی حاتم الرازی داراحياء التراث العربی، بیروت، لبنان الطبعة الاولى، 1371 ه-

8- الجواهر السنية، محمد بن الحسن الحر العاملی، مكتبة ،المفيد ،قم، ایران

9 - جواهر المطالب شمس الدین محمد بن احمد الباعرنی، مجمع احياء الثقافة الاسلامية، قم، ایران الطبعة الاولى، 1415ه-

«ح»

حياة فاطمة علیها السلام، محمود شبلی ،بیروت لبنان الطبعة الثالثة 1409 ه-

ص: 733

«خ»

1 - الخلاف ابوجعفر محمد بن الحسن الطوسى، مؤسسه نشر اسلامی ،قم ،ایران، الطبعة الاولى، 1417 ه-

2 - الخرائج و الجرائح، ابوالحسین سعید بن عبدالله قطب الدین ،الراوندی، مؤسسة الامام المهدی قم ایران

3- الخصال ابو جعفر محمد بن علی بن الحسين بن بایویه القمی مؤسسه نشر ،اسلامی ،قم .ایران

4 - خصائص الوحى المبين شمس الدين يحيى بن الحسن بن بطريق الحلّی، دارالقرآن الكريم، قم ،ایران الطبعة الاولى، 1417ه-

5 - خصائص امیرالمؤمنین ابوعبدالرحمن احمد بن شعيب النسايی مكتبة النينوى الحديثة ايران

6 - الخصائص الكبرى، جلال الدین عبدالرحمن السیوطی، دارالکتب العلمية، بيروت، لبنان، 1405 ه-

«د»

1 - دلائل التوثيق المبكر للسنة و الحديث، تأليف ،امتیاز احمد ترجمه عبدالمعطى الامین دارالوفاء ،القاهره مصر ، الطبعة الاولى، 1410ه-

2 - دراسات اللبيب محمد المعين السندى لجنة احياء الادب السندی ،کراچی، پاکستان، الطبعة الاولى، 1957م.

3- دلائل الصدق الشيخ محمد حسن المظفر مكتبة بصیرتی، قم ،ایران ،الطبعة الثانية 1395 ه-

4 - دلائل الامامة محمد بن حریر الطبری ،الامامی، مؤسسه ،البعثه ،قم، ایران، الطبعة الاولى 1413 ه-

«ذ»

1 - ذخائر العقبى محب الدین احمد بن عبدالله الطبری مكتبة القدسى قاهره، مصر، 1356 ه-

2 - الذريه الطاهرة، محمد بن احمد الدولابی، الدار السلفية، الكويت، الطبعة الاولى، 1407 ه-

«ر»

1 - رياض الصالحین ابوزکریا یحیی بن شرف النوری، دارالفکر بیروت لبنان الطبعة الثانية، 1411ه-

2 - الرياض النضرة، احمد بن عبدالله محب الطبری، دار الكتب العلمية، بيروت، لبنان

3- الروض الانف عبدالرحمن السهيلی دار النصر للطباعة قاهره مصر.

4 - روضة الواعظین، محمد بن فتال النيسابوری منشورات الشریف الرضی، قم، ایران.

ص: 734

«ز»

1 - زاد المعاد محمد بن ابی بکر بن قیم الجوزیه، دارالفکر بیروت لبنان

«س»

1 - سنن ابن ماجه محمد بن یزید ،قزوینی دارالفکر بیروت لبنان

2 ۔ سنن ابی داود سلیمان بن اشعث سجستانی، دارالفکر، بیروت، لبنان، الطبعة الاولى 1410 ه-

3 - سنن النسائى (المجتبى)، احمد بن شعیب نسایی ،دار الفکر بیروت، لبنان، الطبعة الاولى 1348 ه-

4 ۔ سنن ترمذی محمد بن عیسی ،ترمذی، دارالفکر، بیروت، لبنان، الطبعة الاولى، 1403 ه-

5 - سنن کبری احمد بن شعیب نسایی، دارالکتب العلمية، بيروت، لبنان، الطبعة الاولى 1411 ه-

6 ۔ سنن کبری احمد بن حسین بیهقی، دارالفکر، بیروت، لبنان.

7 - سبل الهدى والرشاد محمد بن یوسف صالحی ،شامی دارالکتب العلمیة بيروت، لبنان، الطبعة الاولى 1414 ه-

8- سنن الدارمی عبدالله بن بهرام ،الدارمي مطبعة الاعتدال، دمشق، سوریه

9 - سیر اعلام النبلاء شمس الدین محمد بن احمد ،الذهبی مؤسسة الرسالة، بيروت، لبنان، الطبعة التاسعة 1413ه-

10 - السقيفة و الخلافة، عبد الفتاح عبد المقصود مكتبة غريب، القاهره مصر.

11 - السيرة النبوية ابو محمد عبدالملك بن هشام الحمیری، مكتبة محمد علی صبیح و اولاده قاهره مصر، 1383ه-

12 - السقيفة و الفدك، احمد بن عبد العزيز الجوهرى شركة ،الکتبی، بیروت، لبنان، الطبعة الثانيه 1413 ه-

13 - السنة، أبوبكر احمد بن محمد بن هارون الخلال، دار الراية رياض السعودية، الطبعة الاولى 1410 ه-

14 - السيرة الحلبية، على بن برهان الدين الحلبی، دارالمعرفة، بيروت، لبنان 1400 ه-

«ش»

1 - شرح المقاصد، سعد الدین سعود بن عمر التفتازانی، دارالمعارف النعمانية ،پاکستان، 1401 ه-

ص: 735

2 - الشفا، ابو على الحسين بن عبدالله بن سینا منشورات مکتبه مرعشی ،نجفی ،قم ،ایران 1404ه-

3- شذرات الذهب عبد الحس بن احمد بن العماد الحنبلس، دار الاحياء التراث العربی، بیروت، لبنان

4 - شرح الاخبار ابوحنیفه نعمان بن محمد المغربی مؤسسه نشر اسلامی قم ایران

5 - شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد المعتزلى دار الاحياء الكتب العربية، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم

6- شعب الایمان ابوبکر احمد بن الحسین البیهقی، دارالکتب العلمیة، بیروت، لبنان، الطبعة الاولى 1410 ه-

7- شواهد التنزيل عبيد الله بن احمد الحسکانی، مجمع احياء الثقافة الاسلامية، قم، ایران، الطبعة الاولى 1411ه-

«ص»

1 - صحیح ،بخاری، محمد بن اسماعیل البخاری ،دارالفکر بیروت، لبنان 1401 ه-ق.

2 ۔ صحیح مسلم مسلم بن الحجاج ،نیشابوری، دارالفکر بیروت لبنان

3 - الصحيح من سيرة النبی الاعظم صلی الله علیه و آله سید جعفر مرتضی العاملی ،دارالهادی، بیروت، لبنان، الطبعة الرابعة 1415 ه-

4 - صحيح ابن حبان بترتيب ابن بلبان علاء الدین علی بن بلبان مؤسسه الرسالة، بيروت، لبنان الطبعة الثانية 1414ه-

5 - صحیح سنن ،ترمذی، ناصرالدین البانی المكتب الاسلامی ،بیروت، لبنان، الطبعة الاولى 1408 ه-

6 - صحاح اللغة اسماعيل بن حماد الجوهرى دارالعلم للملايين ،بیروت، لبنان، الطبعة الرابعة 1407 ه-

7 - الصراط المستقیم زین الدین ابو محمد علی بن يونس البیاضی مکتبه مرتضوية ،تهران، ایران الطبعة الاولى 1384ه-

8 - الصواعق المحرقة ابو العباس احمد بن محمد بن حجر الهيثمی، مؤسسة الرسالة، بيروت، لبنان الطبعة الاولى 1997 ه-

9 - صحيفة الزهراء ، جواد قیومی اصفهانی مؤسسه نشر ،اسلامی ،قم ،ایران ،الطبعة الاولى 1373 ه-

«ط»

1- الطبقات الكبری، محمد بن سعد الزهري ،البصری دار صادر، بیروت لبنان

ص: 736

2 - طبقات الشافعية الكبرى، تاج الدين على السبكی هجر للطباعة والنشر والتوزيع، الطبعة الثانية 1413 ه-

3- طبقات الحنابلة، ابوالحسين محمد الفراء ،الحنبلی، دارالمعرفة، بيروت، لبنان

«ع»

1 - عیون اخبار الرضا محمد بن علی بن الحسين بن بابويه القمى مؤسسة الاعلى، بيروت، لبنان، الطبعة الاولى 1404 ه-

2 - علل الشرائع، محمد بن علی بن الحسين بن بابويه القمى، المكتبة الحيدرية، نجف، عراق، 1386 ه-

3 - العقد الفرید ابن عبد ربه الاندلسی، دارالکتب العلمية، بيروت، لبنان، 1417 ه-

4 - العین ابو عبدالرحمن خلیل بن احمد الفراهيدی مؤسسه دارالهجرة ،قم ،ایران، الطبعة الثانية 1409 ه-

5 - عدة الداعى احمد بن فهد ،الحلی مکتبه ،وجدانی قم ایران

6 - عوالم العلوم الشيخ عبدالله البحرانی ،الاصفهانی مؤسسه الامام المهدى علیه السلام، قم ،ایران، 1425 ه-

7 - العلل و المعرفة الرجال احمد بن محمد بن حنبل الشیبانی ،دارالخانی ،ریاض سعوديه، الطبعة الاولى 1408 ه-

8- العمدة، يحيى بن حسين بن بطريق الحلی مؤسسه نشر ،اسلامی ،قم ،ایران ،الطبعة الاولى 1407ه-

9 - عیون الاثر محمد بن عبدالله بن سید الناس مؤسسه عز الدين للطباعة والنشر ، بیروت، لبنان، 1400 ه-

10 - عقيدة أهل السنة و الجماعة، ناصر بن على العائض مكتبة الرشد ،رياض السعودية، الطبعة الثالثة 1421ه-

11 - عيون الحكم والمواعظ، علی بن محمد الليثى الواسطی دار الحدیث ،قم ،ایران، الطبعة الاولى 1376 ش.

«غ»

1 - الغيبة ابن ابی زینب محمد بن ابراهيم النعماني مكتبة الصدوق تهران ایران

- الغيبة، ابو جعفر محمد بن الحسين ،الطوسى، مؤسسة المعارف الاسلامية، قم ،ایران، الطبعة الاولى 1314 ه-

«ف»

1 - فتوح البلدان احمد بن یحیی بن جابر ،البلاذری مكتبة النهضة المصرية، قاهره مصر 1379 ه-

2 - فضائل سيدة النساء، ابو حفض عمر بن احمد شاهین مكتبة العربية الاسلامية ،قاهره مصر ، الطبعد الاولى، 1411ه-

ص: 737

3 - فتح الباری، شهاب الدین احمد بن حجر العسقلانی ،دارالمعرفة ،بیروت، لبنان، الطبعة الثانية.

4 - فضائل الصحابة ابو عبدالله احمد بن حنبل الشیبانی، مؤسسة الرسالة، بيروت، لبنان، الطبعة الاولى 1403 ه-

5 - الفصل، علی بن احمد بن حزم الاندلسی مكتبة الخانجي قاهره مصر.

6 - فرائد السمطين ابراهيم بن محمد الجوینی ،الخراسانی، مؤسسة المحمودی ،بیروت، لبنان، الطبعة الاولى، 1400 ه-

7 - فاطمة الزهراء علیها السلام ، توفيق ابو علم دار المعارف ،قاهره مصر، الطبعة الخامسة.

8 - فيض القدير محمد عبد الرؤوف المناوى، دار الكتب العلمية، بيروت، لبنان، الطبعة الاولى، 1415 ه-

9 - فدک (هدى الملة) محمد حسن حائری ،قزوینی مطبوعات النحاج بالقاهرة، الطبعة الثانية 1397ه-

10 - الفتح الرباني احمد البناء مطبعة اخوان المسلمين، الطبعة الاولى.

11 - الفصول المهمة ابن الصباغ المالكی، مكتبة دار الكتب التجارية، نجف عراق

12 - الفرق بين الفرق، عبد القاهر بن طاهر البغدادی، دار الآفاق الجديدة، بيروت، لبنان، الطبعة الثانيه 1977

13 - الفصول المختارة من العيون و المحاسن على بن الحسين الموسوى الشريف المرتضى ،دارالمفيد، بيروت، لبنان، الطبعة الثانية، 1414 ه-

14 - فضل آل البيت تقی الدین احمد بن على المقريزی، (تحقيق: السيد على عاشور).

15 - فى طريقى الى التشيع، احمد امین الانطاکی دارالزهراء علیها السلام، بیروت، لبنان، الطبعة الثانية 1400 ه-

16 - الفتح الكبير، جلال الدین عبدالرحمن السيوطى دار الفكر ، بيروت لبنان الطبعة الاولى 1423 ه-

17 - فدک فی التاريخ السيد محمد باقر الصدر مركز الغدير للدراسات الاسلامية، قم، ايران، الطبعة الاولى 1415ه-

«ق»

1 - قرب الاسناد ابو العباس عبدالله بن جعفر الحمیری مؤسسه آل البيت لاحياء التراث قم ایران الطبعة الاولى 1413ه-

2 - قواعد فى علوم الحدیث ، ظفر احمد العثمانی التهانوى مكتبة المطبوعات الاسلامية حلب سوريه.

3 - القاموس المحيط، محمد بن يعقوب الفيروز آبادی

ص: 738

«ک»

1 - كمال الدین ابو جعفر محمد بن علی بن الحسين بن بابويه القمى مؤسسد النشر الاسلامی، قم ،ایران، 1405 ه-

2- الكامل فى التاريخ عزالدين على ابن الاثير الجزری، دار صادر دار بیروت، لبنان 1385 ه-

3 - الکافی محمد بن یعقوب الکلینی، دارالکتب الاسلامیة ،تهران ،ایران ،الطبعة الثالثة، 1388ه-

4 - كشف الغمة، على بن عيسى الاربلی، دارالاضواء ،بیروت لبنان الطبعة الثانية 1405ه-

5 - كفاية الطالب ابوعبدالله محمد بن یوسف الگنجى الشافعى مكتبة حيدرية، نجف، عراق، الطبعة الثانية، 1405 ه-

6 - کوکب دری محمد مهدی حائری مازندرانی، منشورات شریف ،رضی ،قم ،ایران، الطبعة الاولى، 1410 ه-

7- الکامل فی ضعفاء الرجال ابو احمد عبدالله بن عدى الجرجانی، دارالفکر بيروت، لبنان، الطبعة الثالثة، 1409ه-

8 - كفاية الاثر ابو القاسم علی بن محمد بن الخزاز القمی انتشارات بیدار قم ایران، 1401 ه-

9 - كشف المهجة، رضی الدین علی بن موسی بن طاووس، مطبعة حيدرية، نجف، عراق.

10 - كنز الفوائد، ابوالفتح محمد بن علی الكراجکی مكتبة المصطفوی ،قم ،ایران، الطبعة الثانية، 1410 ه-

11 - كشف اليقين حسن بن يوسف العلامة الحلى، تحقیق حسین درگاهی، الطبعة الاولى، 1411ه-

12 - کتاب سلیم، سليم بن قيس الهلالی الکوفی، تحقیق محمد باقر الانصاری الزنجانی

13 - كنز العمال، علاء الدين على المتقى الهندى، مؤسسة الرسالة بيروت، لبنان

14 - الكاشف، شمس الدین محمد بن احمد الذهبی، مؤسسه علوم القرآن، الطبعة الاولى، 1413 ه-

«ل»

1 - لوامع الأنوار البهية شمس الدین محمد بن احمد السفارينی مؤسسة الخافقين، دمشق، سوریه، الطبعة الثانية 1402ه-

2 - لسان العرب، ابوالفضل محمد بن مكرم بن منظور الأفریقی، نشر ادب ،حوزه قم ایران، الطبعة الاولی 1405 ه-

ص: 739

3- لسان المیزان شهاب الدین احمد بن علی بن حجر العسقلانی، مؤسسة الاعلمی، بیروت، لبنان الطبعة الثانية 1390ه-

4 - اللهوف فى قتلى الطفوف السيد على بن موسى بن طاووس، مطبعة ،مهر ،ایران، الطبعة الاولى 1417 ه-

«م»

1 - مجمع الزوائد، علی بن ابی بکر الهیثمی دارالکتب العلمیة بیروت، لبنان، 1408 ه-

2 - المستدرك على الصحیحین، محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری، دارالمعرفة، بیروت، لبنان، 1406 ه-

3- مطالب السؤول ، محمد بن طلحه ،شافعی، مؤسسة البلاغ، بيروت، لبنان، الطبعة الاولى 1419 ه-

4 - مستدرك سفينة البحار، علی نمازی شاهرودی مؤسسه نشر اسلامی ،قم ،ایران 1419 ه-

5 - معانی الاخبار محمد بن علی بن الحسين بن بابویه قمی (صدوق) انتشارات اسلامی 1361 ش.

6 - مناقب آل ابی طالب محمد بن علی بن شهر آشوب ،المازندرانی مطبعة الحيدرية، نجف، عراق، 1376 ه-

7 - مقتل الحسین علیه السلام ، ابوالمؤید موفق بن احمد الخوارزمی، مکتبة مفید، قم، ایران

8 - مثیر الاحزان، محمد بن جعفر بن نما الحلى المطبعة الحيدرية، نجف، عراق، 1369 ه-

9 - مختصر بصائر الدرجات حسن بن سلیمان ،الحلى، مطبعة الحيدرية، نجف، عراق 1370 ه-

10 - مناقب امام امیرالمؤمنین علیه السلام، محمد بن سليمان الكوفى مجمع احياء الثقافة الاسلامية، قم، ،ایران ،الطبعة الاولى 1412 ه-

11 - مائة منقبة، محمد بن احمد بن الحسن بن شاذان القمى مدرسة الامام المهدی علیه السلام، قم ،ایران الطبعة الاولى 1407 ه-

12 - الموافق، عضد الدین عبدالرحمن با احمد الایجی، دارالجیل، بیروت، لبنان، الطبعة الاولى 1997 ه-

13 - المناقب، الموفق بن احمد الحنفی الخوارزمی، مؤسسه نشر اسلامی ،قم ،ایران، الطبعة الثانية 1411ه-

14 - المعيار و الموازنة ابو جعفر محمد بن عبدالله الاسکافی تحقیق شیخ محمد باقر ،محمودی، بیروت، لبنان

15 - منهاج السنة النبوية ابو العباس احمد بن تیمیه الحرانی موسسة قرطبة، تحقيق محمد رشاد سالم، الطبعة الاولى.

ص: 740

16 - مسند احمد بن حنبل، ابوعبدالله احمد بن حنبل الشیبانی دار صادر، بیروت، لبنان

17 - میزان الاعتدال ابی عبدالله محمد بن احمد ،الذهبی دارالمعرفة ،بیروت، لبنان، الطبعة الاولى 1382 ه-

18 - المعجم الكبير سليمان بن احمد ،الطبرانی مطبعة دار احياء التراث العربي، بيروت، لبنان، الطبعة الثانية.

19 - المعجم الاوسط، سليمان بن احمد الطبرانی ،دارالحرمین، 1415 ه-

20 - معانی القرآن ابو جعفر النحاس جامعة ام القرى مكة المكرمة السعودية، الطبعة الاولى 1409 ه-

21 - مکارم الاخلاق، رضی الدین حسن بن فضل الطبرسی، منشورات الشریف الرضی، قم ،ایران الطبعة السادسة 1392ه-

22 - معجم رجال الحدیث سید ابوالقاسم موسوی خوئی، الخامسة 1314 ه-

23 - مسند ابی یعلی الموصلی، احمد بن على التيمى الموصلى دار المأمون للتراث، دمشق، بيروت.

24 - مسند ابن راهویه اسحاق بن راهويه ،المروزى مكتبة الايمان مدينة المنورة، السعودية، الطبعة الاولى 1412 ه-

25 - مصنف ابن ابی شیبه عبد الله بن محمد بن ابی شیبه ،دارالفکر ،بیروت لبنان، الطبعة الاولى 1409 ه-

26 - مصنف عبدالرزاق ابوبکر عبدالرزاق الصنعانی، تحقیق حبیب الرحمن الاعظمی المجلس العلمی.

27 - مسند ،الحمیدی ابوبکر عبدالله بن الزبير ،الحمیدی، دارالکتب العلمية، بيروت، لبنان، الطبعة الاولى 1409 ه-

28 - المطالب العالية، ابوالفضل احمد بن علی بن حجر السقلانی، نشر التراث الاسلامی الكويت، الطبعة الاولى 1393 ه-

29 - مؤتمر علماء ،بغداد مقاتل ابن عطية البكرى الحنفى طبعة السيد المستر حمى الاصفهانی الطبعة الثالثة 1399 ه-

30 - الملل و النحل، ابوالفتح محمد عبدالکریم ،الشهرستانی، مؤسسة الحلبی و شرکاه، قاهره مصر 1387 ه-

31 - المعجم الصغير سليمان بن احمد الطبرانی، دارالکتب العلمية، بيروت، لبنان

32 - معرفة الثقات، احمد بن عبد الله العجلى مكتبة الدار مدينة المنورة ، السعودية، الطبعة الاولى 1405 ه-

33 - المقالات السنّية، عبد الله الهرری دار المشاريع، بيروت، لبنان، الطبعة الرابعة 1419 ه-

ص: 741

34 - معالم الاصول، حسن بن زين الدين العاملی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ایران

35 - مناقب اهل البیتعلیهم السلام ، مولی حیدر علی بن محمد الشيروانی مطبعة منشورات اسلامية، 1414 ه-

36 - مدينة المعاجز ، سید هاشم بن سلیمان ،البحرانی مؤسسة المعارف الاسلامية، قم، ایران، الطبعة الاولى 1413 ه-

37 - مسند الشهاب ابو عبدالله محمد بن سلامة القضاعی، مؤسسة الرسالة، بيروت، لبنان، الطبعة الاولى 1405 ه-

38 - المفردات ابوالقاسم حسین بن محمد الراغب الاصفهانی دفتر نشر کتاب ایران، الطبعة الاولى 1404 ه-

39 ۔ مسند ،فاطمه جلال الدین عبدالرحمن السيوطی، مطبعة ، عزيزية، حیدرآباد هند، 1406 ه-

40 - مرقاة المفاتيح على بن سلطان محمد القاری، دارالکتب العلمیة، بیروت، لبنان، الطبعة الاولى 1422 ه-

41 - المحاسن و المساوی ابراهیم بن محمد البیهقی دار صادر، بیروت، لبنان 1390 ه-

42 - مناقب امام على علیه السلام ابن المغازلى الشافعی مكتبة الاسلامية ،تهران ایران 1394 ه-

43 - معرفة النسخ والصحف الحديثية، ابوزيد بكر بن عبدالله ،دارالرایة ،ریاض جده سعوديه، الطبعة الاولى 1412ه-

44 - المصباح المنير، ابوالعباس احمد بن محمد الفيومى المكتبة العلمية، بيروت، لبنان

45 - معجم مقاييس اللغة ابوالسن احمد بن فارس ،دار الفکر بیروت، لبنان 1399 ه-

46 - المدخل الى مذهب الامام احمد بن حنبل عبد القادر بن محمد بدران دار الكتب العلمية، بيروت ،لبنان، الطبعة الاولى 1417 ه-

47 - المجموع، ابوزکریا محیی الدین شرف النووی، دارالفکر، بیروت، لبنان

48 - معرفة علوم الحديث، ابو عبدالله محمد بن عبدالله الحاكم النيشابوری، دار الآفاق الجديدة، بيروت ،لبنان، الطبعة الرابعة 1400 ه-

49 - مجمع النورين، شیخ ابوالحسن مرندی

50 - المدخل الى مذهب الامام احمد عبد القادر بن احمد بدران دارالکتب العلمية، بيروت، لبنان الطبعة الأولى 1417 ه-

51 - المعرفة و التاريخ ابويوسف يعقوب بن سفيان الفسوی دارالکتب العلميه، بیروت، لبنان

ص: 742

52 - مقدمة ابن الصلاح، ابو عمرو عثمان بن عبد الرحمن السهررورى دار الكتب العلميه، بيروت، لبنان الطبعة الاولى 1416ه-

53 - مختصر ترجمة تحفة اثنى عشرية، سيد محمد شکری ،آلوسی مکتبة ،ایشیق، استانبول، ترکیه 1396 ه-

54 - من لا يحضره الفقيه ابوجعفر محمد بن علی بن الحسين بن بابويه القمی، مؤسسه نشر اسلامی ،قم ،ایران الطبعة الثانية 1404 ه-

55 - معجم البلدان شهاب الدين ياقوت الحموی البغدادی، دار احیاء التراث العربی بیروت لبنان

56 - مروج الذهب، ابو الحسن علی بن الحسين المسعودى مؤسسه دارالهجرة، قم ،ایران ،الطبعة الثانية 1404 ه-

57 - معجم شيوخ ،الذهبی شمس الدین محمد بن احمد الذهبی، دار الكتب العلمیه ،بیروت لبنان الطبعة الاولى 1410 ه-

58 - المحاسن ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد ،البرقی دارالکتب الاسلامیة ،تهران، ایران

59 - مشكاة الانوار ، ابوالفضل علی بن الحسن الطبرسی، المكتبة الحيدرية، نجف، عراق، الطبعة الثانية 1385 ه-

60 - مصباح الشريعة، المنسوب الى الامام جعفر بن محمد الصادق علیهما السلام، مؤسسة الاعلمی بيروت ،لبنان، الطبعة الاولى 1400 ه-

61 - من حياة الخليفة عمر بن الخطاب عبد الرحمن احمد البكرى الارشاد، بیروت، لندن

«ن»

1 - نور الابصار الشبلنجی، مكتبة عبدالواحد قاهره مصر.

2 - نظم درر السمطين جمال الدین محمد بن یوسف الزرندی الحنفی، سلسلة مخطوطات مكتبة امام اميرالمؤمنين العامة، الطبعة الاولى 1377 ه-

3 - نهج البلاغه، محمد بن الحسین الموسوی الشريف الرضى دار المعرفة، بيروت، لبنان

4 - النهاية، مجد الدين ابى السعادات بن الاثیر الجزری، مؤسسه اسماعیلیان، قم ،ایران ،الطبعة الرابعة 1364 ش.

5 - نهاية الارب شهاب الدین احمد النويري المكتبة العربية القاهره مصر 1395ه-

6- نوادر الاصول، ابو عبدالله محمد بن على الحكيم الترمذی ،دارالجليل بيروت، لبنان 1992م.

ص: 743

7 - نهج الحق وكشف الصدق، حسن بن يوسف العلّامة الحلى، مؤسسه دارالهجرة، قم، ایران

8- نوادر المعجزات ابوجعفر محمد بن جریر الطبری الامامی مدسه امام المهدی ، قم ،ایران الطبعة الاولى 1410ه-

9 - نيل الأوطار محمد بن علی بن محمد الشوکانی دارالجیل بیروت، لبنان، 1973م.

10 - النصائح الكافية، السيد محمد بن عقيل العلوی دار الثقافة ،قم ،ایران ،الطبعة الاولى 1412 ه-

«ه»

1 - الهداية فی شرح البداية، ابوالحسن علی بن ابی بکر المرغینانی المكتبة الاسلامية.

2 - هدى الساری (مقدمة فتح الباری) شهاب الدین احمد بن حجر العسقلانی، دارالمعرفة، بیروت لبنان، الطبعة الثانية.

«و»

1 - وفاء الوفا، نورالدين على السمهودى الشافعی، دار احياء التراث العربی، بیروت، لبنان

2 - الوافی بالوفيات صلاح الدین خلیل بن ایبک ،الصندی جمعیة المستشرقين الألمانية.

«ی»

1 - ينابيع المودة سليمان بن ابراهيم القندوزی الحنفی، دارالاسوة ،قم، ایران، الطبعة الاولی 1416 ه-

ص: 744

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109