سرشناسه : رضوانی، علی اصغر، 1341 -
عنوان و نام پديدآور : فاطمه زهراء علیها السلام مظلومه تاریخ/تالیف علی اصغر رضوانی.
مشخصات نشر : قم: ذوی القربی، 1389.
مشخصات ظاهری : 744ص.
شابک : 100000ریال:978-964-518-420-7
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
یادداشت : کتابنامه.
موضوع : فاطمه زهرا (س)، 8؟ قبل از هجرت - 11ق.
رده بندی کنگره : BP27/2/ر584ف2 1389
رده بندی دیویی : 297/973
شماره کتابشناسی ملی : 2 2 0 4 7 8 1
اطلاعات رکورد کتابشناسی : ركورد كامل
خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان
ویراستار کتاب : خانم شهناز محققیان
ص: 1
بسم الله الرحمن الرحیم
ص: 2
فاطمه زهرا علیهاالسلام مظلومه تاریخ
علی اصغر رضوانی
ص: 3
رضوانی، علی اصغر - 1341 .
فاطمه زهرا عليها السلام مظلومه تاريخ / تاليف على اصغر رضوانی
قم: ذوى القربى، 1390
744 ص.
ISBN 978-964-518-420-7
فهرستنویسی بر اساس اطلاعات فیپا
موضوع فاطمه زهرا علیهاالسلام 8 سال قبل از هجرت - 11 ق.
1389 2 ف 584ر 2 / BP27
492/75
انتشارات ذوي القربى
اسم كتاب : فاطمه زهرا عليها السلام مظلومه تاريخ
مولف: علی اصغر رضوانی
نوبت چاپ : اول
تاریخ چاپ : 1432 ه- . ق - 1390ه- . ش
تیراژ : 2000 نسخه
چاپخانه : سلیمانزاده
قیمت : 10000 تومان
شابك : 7 - 420 - 518 - 964 - 978 ISBN 978 - 964 - 518 - 420 - 7
قم - خیابان ،ارم پاساژ قدس ، پلاک 59 - تلفن : 7744663 - 0251
ص: 4
پیشگفتار...11
فضائل فاطمه زهرا علیهاالسلام در قرآن...17
آیه مودّت...18
آیه مباهله...33
آیه اطعام...46
آیه حضرت مریم علیهاالسلام...65
فضایل فاطمه زهرا علیهاالسلام در احادیث اهل سنت...71
فضایل مختص به حضرت زهرا علیهاالسلام...72
فضایل مشترک بین حضرت زهرا و امير المؤمنين علیهماالسلام...86
فضایل مشترک بین علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام...91
فضایل مشترک بین فاطمه زهرا علیهاالسلام و حضرت خدیجه علیهماالسلام...102
فضایل فاطمه زهرا علیهاالسلام در احادیث اهل بیت علیهم السلام...105
بررسی حدیث «لولاك»...119
فاطمه زهرا علیهاالسلام، ليلة القدر...128
حقوق فاطمه زهرا علیهاالسلام...131
ص: 5
محبّت فاطمه زهرا علیهاالسلام...132
ولایت حضرت زهرا علیهاالسلام بر اموال...141
ولایت تکوینی حضرت زهرا علیهاالسلام...144
مرجعیت دینی فاطمه زهرا علیهاالسلام در قرآن...161
فاطمه زهرا علیهاالسلام در آیه تطهیر...162
حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «اهل الذکر»...178
حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «علم الکتاب»...187
حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «اعتصام»...194
حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «مس الکتاب»...201
حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «اوتوا العلم»...204
حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «اصطفاء»...206
حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «مریم صدیقه»...207
حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «مریم مطهره»...222
حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «همراهی با صادقان»...224
حضرت زهرا علیهاالسلام در آیه «صراط مستقیم»...224
مرجعیت دینی حضرت زهرا علیهاالسلام در احادیث...229
حضرت زهرا علیهاالسلام در حدیث ثقلین...230
حضرت زهرا علیهاالسلام در حدیث «سفینه»...247
حضرت زهرا علیهاالسلام در حدیث «أمان»...259
حديث «غضب فاطمه علیهاالسلام» دلیل بر عصمت...266
دلالت احادیث دیگر بر عصمت حضرت زهرا علیهاالسلام...267
سیره فاطمی علیهاالسلام الگوی زندگی...271
ص: 6
مصحف فاطمه زهرا علیهاالسلام...303
توسل به فاطمه زهرا علیهاالسلام...311
فاطمه زهرا علیهاالسلام مادر پدرش...315
نور فاطمه علیهاالسلام، منشأ تحوّل مذهبى...331
فاطمه زهرا علیهاالسلام در نگاه دیگران...335
عنایات خداوند به فاطمه زهرا علیهاالسلام...338
عظمت مقام فاطمه زهرا علیهاالسلام...344
عنایات پیامبر صلی الله علیه و آله به دخترش فاطمه زهرا علیهاالسلام...354
ارتباط فاطمه زهرا علیهاالسلام با امیر مؤمنان علیه السلام...373
القاب حضرت زهرا علیهاالسلام...383
علم فاطمه زهرا علیهاالسلام...386
اخلاق فاطمه زهرا علیهاالسلام...396
شجاعت و شهامت حضرت زهرا علیهاالسلام...409
محبت حضرت زهرا علیهاالسلام...415
فاطمه زهرا علیهاالسلام برتر زنان...422
فاطمه زهرا علیهاالسلام الگوی برتر...429
فاطمه مظلومه علیهاالسلام...455
حضرت زهرا علیهاالسلام در واقعه سقیفه...456
فدک فاطمه زهرا علیهاالسلام...484
هجوم به خانه فاطمه علیهاالسلام...511
تهدید به آتش زدن خانه فاطمه زهرا علیهاالسلام...517
آوردن آتش به جهت آتش زدن خانه فاطمه علیهاالسلام...526
ص: 7
سوزاندن درب خانه فاطمه علیهاالسلام...529
سقط جنين !!...536
بازوی ورم کرده...552
شکستن ! پهلو...554
کتک خوردن فاطمه علیهاالسلام...555
غضب فاطمه علیهاالسلام بر ابوبکر!!...556
وصیت به دفن شبانه!!...559
بيت الأحزان...563
قرائن بر شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام...564
شهادت فاطمه علیهاالسلام !!...567
استبعاد مخالفان...574
تحریف حقایق تاریخی!!...586
چرا بحث از مظلومیت؟...593
بررسی حديث «فاطمة بضعة منّى»...607
بررسی دیدگاه ابن عثیمین درباره حضرت زهرا علیهاالسلام...631
دفاع از حریم فاطمی علیهاالسلام...643
اعتراض به حزن حضرت زهرا علیهاالسلام...644
اعتراض به شکوه حضرت زهرا علیهاالسلام...648
اعتراض به قهر کردن حضرت زهرا علیهاالسلام با .ابوبکر...651
اعتراض بر حضرت زهرا علیهاالسلام به جهت وصیّت به دفن شبانه!!...656
علت انتساب فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام به پیامبر صلی الله علیه و آله...659
موضوع جواب سلام ندادن حضرت زهرا علیهاالسلام به پیامبر صلی الله علیه و آله...661
ص: 8
اصلاح نمودن پیامبر صلی الله علیه و آله الله بین حضرت علی و حضرت فاطمه علیهماالسلام !!...664
موضوع شکایت حضرت زهرا علیهاالسلام...666
از حضرت علی علیه السلام !!...666
توجیه کلامی از حضرت زهرا علیهاالسلام...667
ازدواج امام علی علیه السلام در زمان حیات حضرت زهرا علیهاالسلام...669
موضوع شفاعت انبیا برای حضرت زهرا علیهاالسلام...670
چرا اصرار بر فدک؟!...672
اعتراض حضرت فاطمه علیهاالسلام به سکوت حضرت علی علیه السلام؟!...674
آیا حضرت زهرا علیهاالسلام غسل میت داده نشد؟...680
آیا ابوبکر بر حضرت زهرا علیهاالسلام نماز خوانده است؟...683
آیا فاطمه علیهاالسلام کشف رأس کرده است؟!...686
آیا حضرت زهرا علیهاالسلام از شیخین راضی شد؟!...688
چرا امام علی علیه السلام برای شیخین واسطه گری کرد؟...691
خدیجه علیهاالسلام مادر فاطمه زهرا علیهاالسلام...693
فهرست منابع...727
ص: 9
ص: 10
برخی میگویند: بحث از مسائل تاریخی صدر اسلام و صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله و سیره و روش آنها و اختلافاتی که بین آنان بوده نه تنها بی فایده است بلکه باعث ایجاد کینه و اختلاف و نزاع و مشاجره بین مسلمانان خواهد شد ولی به نظر میرسد که این چنین نخواهد بود؛ زیرا بحث از سیره و زندگانی افرادی معصوم همچون حضرت زهرا علیهاالسلام دارای آثار و برکاتی است که اینک به برخی از آنها اشاره میکنیم.
1 - تفکر کردن
خداوند متعال می فرماید: «فاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»؛(1) «این داستانها را [برای آنها] بازگو کن شاید بیندیشند [و بیدار شوند]»
2 - عبرت گرفتن
خداوند متعال می فرماید: «لَقَدْ كانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةً لِأُولِي الْأَلْبَابِ»؛(2) «در سرگذشت آنها درس عبرتی برای صاحبان اندیشه بود».
ص: 11
و نیز می فرماید: «فاعْتَبِرُوا يأُولِي الْأَبْصَارِ»؛(1) «پس عبرت بگیرید ای صاحبان چشم».
از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود:
«مَن كَثُرَ اعتِبارُهُ قَلَّ عِثارُهُ»،(2) «کسی که زیاد عبرت بگیرد لغزشش کم است».
و نیز نقل شده که فرمود:
«أَيْ بُنَيَّ، إِنِّي وَ إِنْ لَمْ أَكُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ كَانَ قَبْلِي، فَقَدْ نَظَرْتُ فِي أَعْمَالِهِمْ، وَ فَكَّرْتُ فِي أَخْبَارِهِمْ، وَ سِرْتُ فِي آثَارِهِمْ؛ حَتَّى عُدْتُ كَأَحَدِهِمْ؛ بَلْ كَأَنِّي بِمَا انْتَهَى إِلَيَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ»(3) «فرزندم! هر چند من به اندازۀ همۀ آنان که پیش از من بوده اند نزیسته ام اما در کارهایشان نگریسته ام و در سرگذشتهایشان اندیشیده ام و در آنچه از آنان به جای مانده رفته و دیده ام که گویی همچون یکی از آنان شدم بلکه با آگاهی از کارهایشان به دست آورده ام گویی چنان است که با اولین تا آخرین آنان زندگی کرده ام».
و نیز نقل شده که فرمود:
«مَنِ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ وَ مَنْ أَبْصَرَ فَهِمَ وَ مَنْ فَهِمَ عَلِمَ»؛(4) «هر که عبرت گرفت بینا شد و آن که بینا شد فهمید و آن که فهمید دانش ورزید».
و نیز فرمود:
«اَلاِعْتِبَارُ یَقُودُ إِلَی اَلرُّشْدِ»(5) «عبرت ،گرفتن انسان را به سوی رشد میکشاند»
ص: 12
3 - تقويت قلوب
یکی دیگر از آثار بررسی سیره بزرگان تقویت قلوب هنگام شداید و تنهایی هاست
خداوند متعال می فرماید: «وَ كُلاً نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُل ما نُثبّتُ بِهِ فُؤَادَكَ...»(1) «ما از هر یک از سرگذشتهای انبیا برای تو بازگو کردیم تا به وسیله آن قلبت را آرامش بخشیم»
4 - الگوگیری از بزرگان
یکی از آثار بحث از سیره بزرگان الگو گرفتن از آنان است. امتیاز ادیان الهی آن است که هنگام برنامه دادن و همراه با آن الگوهایی از انسانهای کامل به جامعه عرضه می کنند که یکی از آنان شخص پیامبر صلی الله علیه و آله الله و بعد از او افرادی مؤمن واقعی به پیامبر است. خداوند متعال درباره پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كانَ يَرْجُوا اللهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ»؛(2) «مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند».
و درباره حضرت ابراهیم علیه السلام و مؤمنان واقعی به او می فرماید: «قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ...»؛(3) «برای شما سر مشق خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند وجود داشت».
بحث از بزرگان صدر اسلام در حقیقت بحث از الگوهاست و اینکه چه کسی را باید در زندگی خود الگو قرار دهیم و اگر صحابه را مورد جرح و تعدیل قرار
ص: 13
می دهیم در حقیقت به جهت یافتن الگوهای معصوم و صحیح و بی اشتباه برای اقتدای به آنان است و یا در این حد که کدامین یک از آنان بیشتر مطیع پیامبر صلی الله علیه و آله بوده و به دستورات او گوش فرا میدادند تا او را الگوی خود قرار دهیم.
خداوند متعال می فرماید: «أَفَمَن يَهْدِى إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لَّا يَهدِى إِلَّا أَن يُهْدَى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ»؛(1) «آیا کسی که هدایت به سوی حق می کند برای پیروی شایسته تر است یا آن کس که خود هدایت نمیشود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه میشود چگونه داوری میکنید؟!»
5 - نهی از منکر
بحث از بزرگان صحابه و جرح و تعدیل آنها و بررسی وقایع تاریخی صدر اسلام در حقیقت مصداق بارز امر به معروف و نهی از منکر است به این معنا که ما اگر از تاریخ صحابه و همراهان پیامبر صلی الله علیه و آله بحث میکنیم به جهت این است که ثابت کنیم کدامین یک از آنها خوب بوده اند که وظیفۀ همۀ مردم پیروی از آنهاست و کدامین فرد بد بوده که باید همه از او دوری کنیم.
6 - زمینه سازی برای وحدت
ما معتقدیم که این گونه بحث ها اگر علمی محض و بدون در نظر گرفتن تعصب باشد به طور حتم میتواند در راستای وحدت و انسجام سیاسی و حقیقی باشد؛ زیرا منشأ همه اختلافات مسائلی است تاریخی که در صدر اسلام اتفاق افتاده است و لذا بر ماست که آنها را ریشه یابی کرده و حق را روشن نماییم تا مسألۀ وحدت اسلامی را به طور ریشه ای حل کنیم
ص: 14
7 - ریشه یابی مشکلات و چاره جویی برای آنها
دکتر عبدالرحمن کیالی یکی از دانشمندان حلب سوریه در تقریظ خود بر کتاب «الغدیر» علامه امینی مینویسد:
«...أنّ العالم الاسلامى الذي لايزال في حاجة ماسة الى مثل هذه الدراسات، يهمه و لا شك ان يعلم تطور الحكم قبل الاسلام و بعده و أسباب الأحداث التي رافقت قضية الخلافة و الخلفاء و ما جرى فى ايامهم... ولماذا بدأ الاختلافات بعد وفاة الرسول الأعظم وأبعد بنوهاشم عن حقهم؟ و يهمه ان يعلم ما هي بواعث الانحطاط والانحلال فى المسلمين حتى اصبحوا على ما هم عليه؟ و ما هي الطرق المؤدية الى وحدة كلمتهم ونهضتهم دينياً و سياسياً واقتصادياً و ادبياً و علمياً ؟ ام يجب البحث والعمل والانصراف الى التحرى و الاستقراء بتجرّد و نزاهة حتى يمكن الاستنباط والتحقق من العلل و استخراج الأسباب...»(1) «...جامعه اسلامی همیشه احتیاج شدید و مبرمی به این گونه بحث ها دارد برای او مهم است که بداند چگونه حکومت، قبل از اسلام و بعد از آن تحول پیدا کرده است و عواملی که در تغییر موضوع خلافت وخلفا و اتفاقات آن زمان تأثیر داشته است.... چرا بعد از وفات پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله اختلاف شروع شد و در نتیجه بنی هاشم از حق خود محروم شدند؟ ونیز برای جامعه مهم است بداند که عوامل انحطاط و انحلال در مسمانان چه بوده که به این وضع موجود گرفتار شده اند؟ و راههای رسیدن به وحدت کلمه آنها و نهضت ،دینی، سیاسی، اقتصادی، ادبی و علمی آنان چیست؟ یا
ص: 15
اینکه واجب است تا کوشش و کار شود و جستجو وكاوش علمى بدون تعصب گردد تا اینکه استنباط و دسترسی به عوامل و انگیزهها حاصل شود....»
8-احیای دین با نکوداشت بزرگان
گرچه مردم در جلساتی که به نام حضرت زهرا علیهاالسلام و سایر امامان برپا می شود به عشق آن حضرات شرکت میکنند ولی در ضمن با گوش فرا دادن به معارف اسلامی و مسایل دینی اعم از اعتقادات و احکام و اخلاقیات نسبت به این گونه امور آگاه شده و معرفت پیدا میکنند همان اموری که هدف اصلی از زحمات و پذیرفتن مصائب آن بزرگواران بوده است.
9 - ارتباط عاطفی امت با اولیا
یکی از راههای اساسی و مهم در توجیه مسایل عقیدتی و سیاسی و اجتماعی ،مردم راه تحریک عاطفه در وجود مردم است گرچه نباید از محکم کردن این مسائل با مبانی عقلی غافل باشم.
تذکر دادن مردم به وقایع صدر اسلام و مظلومیت اهل بیت علیهم السلام خصوصاً حضرت زهرا علیهاالسلام میتوان تأثیر به سزایی در تزریق دین و تعالیم اخلاقی به عموم جامعه باشد.
ص: 16
ص: 17
یکی از آیاتی که دلالت بر مقام و منزلت عظیم اهل بیت علیهم السلام از جمله حضرت زهرا علیهاالسلام دارد، آیه «مودت» است. خداوند متعال می فرماید: «قُلْ لا أَسْتَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»؛(1) «بگو [ای پیامبر] من به جز مودت و دوستی خویشاوندان نزدیکم به عنوان اجر و مزد رسالت چیز دیگری از شما نمیخواهم»
شکی نیست که پیامبر در طول 23 سال در نشر و گسترش توحید، زحمات فراوانی را متحمل شد که اجر بسیاری را می طلبد ولی حضرت تنها توقعی که از امت خود در مقابل این همه زحمات دارد این است که نزدیکان او را دوست بداریم در این بحث به بررسی این آیه که از فضایل مهم اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به شمار می آید می پردازیم.
نقل احادیث
بزرگان علمای اهل سنت نقل کرده اند که بعد از نزول آية «قُلْ لا أَسْتَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» عرض شد: ای رسول خدا خویشاوندان نزدیک تو چه کسانی
ص: 18
هستند که بر ما مودت آنها واجب است؟ حضرت فرمود: علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام(1)
طبری به سندش از ابی الدیلم نقل میکند «هنگامی که علی بن حسین را به اسیری آوردند کنار دروازه شام او را نگه داشتند مردی از اهل شام ایستاد و خطاب به حضرت عرض کرد: حمد خدای را که شما را به قتل رسانید
حضرت به او فرمود: آیا قرآن خوانده ای؟
عرض کرد: آری.
فرمود: آیا آل حم را خوانده ای؟
عرض کرد: آل حم را نخوانده ام.
حضرت فرمود: آیا این آیه را نخوانده ای: «قُلْ لا أَسْتَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»؟
عرض کرد: آیا شما همان ذوی القربی هستید؟ حضرت فرمود: آری».(2)
حاکم نیشابوری به سندش نقل میکند حسن بن علی علیهماالسلام بعد از شهادت علی علیه السلام خطبه ای ایراد فرمود. در آن خطبه حمد و ستایش خدا نمود. آنگاه فرمود: در این شب کسی از دنیا رحلت نمود که هیچ یک از اولین در عمل بر او پیشی نمیگیرد و هیچ یک از آخرین او را درک نخواهد نمود. پیامبر صلی الله علیه و آله پرچم را به دست علی علیه السلام می داد و جنگ مینمود در حالی که جبرئیل طرف راست و میکائیل طرف چپ او بودند
ص: 19
و باز نمی گشت تا این که خداوند به دست او فتح و پیروزی قرار میداد و بر اهل زمین زرد و سفیدی (طلا و نقره) نگذاشت جز ششصد در هم از زیادی عطاهایش که می خواست با آن خادمی را برای اهلش تهیه کند... آنگاه فرمود: ای مردم هر کس مرا شناسد که میشناسد و هر کس مرا نمی شناسد پس من حسن بن علی هستم. من پسر ،پیامبرم من پسر وصی پسر بشارت دهنده و پسر بیم دهنده هستم. من پسر دعوت کننده به سوی خدا به اذن اویم من پسر چراغ نور دهنده ام. من از اهل بیتی هستم که جبرئیل بر ما نازل میشد و از نزد ما بالا میرفت من از اهل بیتی هستم که خداوند پلیدی را از آنها دور کرده و آنها را پاک نموده است. من از اهل بیتی هستم که خداوند دوستی و مودت آنها را بر هر مسلمان واجب کرده است. که خداوند تبارک و تعالى فرمود: «قُلْ لا أَسْتَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةٌ نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً»، انجام حسنه مودت ما اهل بیت است».(1)
راویان حدیث از صحابه وتابعين
مضمون این حدیث از جماعتی از صحابه و تابعین نقل شده است؛ از قبیل
- امام امیرالمؤمنین علیه السلام
-امام حسن مجتبی علیه السلام
-امام حسین علیه السلام
-امام سجاد علیه السلام
-امام باقر علیه السلام
ص: 20
-امام صادق علیه السلام
-عبدالله بن عباس
-عبد الله بن مسعود
-جابر بن عبدالله انصاری
-ابو الطفيل عامر بن واثله.
-سعيد بن جبير.
- مجاهد بن جبر
-مقسم بن بجره.
-زاذان کندی
-سدى.
-فضال بن جبير.
- عمرو بن شعيب.
-زر بن جيش.
-ابو اسحاق سبیعی.
-زيد بن وهب
-عبدالله بن نجی.
-عاصم بن حمزه
تصحیح اسانید
روایاتی که دلالت بر نزول آیه «مودّت» در شأن اهل بیت علیهم السلام دارد به سه نوع تقسیم میشود:
ص: 21
1 - برخی از سندها مورد اتفاق بر صحت آن است مانند سند طاووس از سعید بن جبیر از ابن عباس است
2 - برخی از روایات است که علمای اهل سنّت آن را با سند ذکر کرده و درباره چگونگی سند آن سکوت اختیار کرده اند، گرچه چاره ای ندارند جز آنکه اعتراف به اعتبار آن ،نمایند مثل خطبۀ امام حسن مجتبی علیه السلام بعد از شهادت پدرش و سخن امام سجاد علیه السلام در شام و ...
3- برخی از روایات را نیز نقل کرده ولی سند آن را تضعیف نموده اند، البته با یک بررسی کلی نسبت به کسانی که در سند این روایات تضعیف شده اند پی میبریم که هیچ کدام آنها قابل تضعیف نزد علمای رجال اهل سنّت نبوده بلکه توثیق نیز شده اند. اینک به بررسی ترجمه هر یک از تضعیف شدگان می پردازیم:
1 - یزید بن ابی زیاد
وی که از رجال کتب ستهٔ حدیثی اهل سنت است(1) یعقوب بن سفیان او را عادل و ثقه دانسته است(2) و اگر برخی او را مذمت کرده اند به جهت این است که او از بزرگان شیعه به حساب می آید(3) و نیز از جمله کسانی است که روایاتی را نقل کرده که در آن مذمت معاویه است.(4) ولی این را در جای خود به اثبات رسانده ایم که هرگز شیعه بودن راوی نمیتواند سبب ضعف او گردد همانگونه که ابن حجر در مقدمه «فتح الباری» به آن اشاره کرده است.(5)
ص: 22
2 - حسین اشقر
او که عبدالله حسين بن حسن اشقر فزاری کوفی ،است، از رجال نسائی در صحیحش به حساب می آید نسائی کسی بوده که شرایط نقل خبر در صحیحش را از بخاری و مسلم سخت تر گرفته است.(1) و نیز او کسی است که ائمه اهل سنت؛ امثال احمد بن حنبل ابن معین فلاس ابن سعد و دیگران از او روایت نقل کرده اند.(2)
آری، نهایت چیزی که به او نسبت داده اند تشیع است، و اینکه او بر ضد ابوبکر و عمر سخن میگفته است(3) ولی این جهت نمیتواند سبب تضعیف او گردد. لذا یحیی بن معین با آنکه او را از شیعیان غالی معرفی کرده است، ولی هنگامی که از حدیث او سؤال می شود، میگوید باکی در آن نیست. از او سؤال می شود که او راستگو است؟ در جواب میگوید آری من از او حدیث نوشتم(4)
3 - قيس بن ربيع
او که قیس بن ربیع ،اسدی ابو محمد کوفی است از رجال ابوداوود و ترمذی و ابن ماجه به حساب می آید(5) که جماعت زیادی از ائمه حدیث اهل سنت در صحاح و غیر صحاح از او حدیث نقل کرده اند.(6) قیس و ثوری و شعبه او را توثیق نموده اند. ،آری تنها چیزی که هست او را نیز به تشیّع نسبت داده اند،(7) ولی این به تنهایی نمی تواند سبب تضعیف راوی گردد.
ص: 23
4 - حرب بن حسن طحان
در رابطه با او تنها کسی که کلامی نقل کرده هیثمی است ولی با این حال خودش او را توثیق کرده است و نیز ابن حبّان او را در جمله ثقات آورده است آری او نیز به تشیّع نسبت داده شده و اگر قدحی درباره او و دیگران است به همین جهت میباشد(1) و این هم از نظر برخی افراد متعصب بزرگترین تهمت و ضعف است.
دلالت آیه «مودّت»
آیه مورد بحث از جهاتی دلالت بر عظمت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام از آن جمله حضرت زهرا علیهاالسلام دارد:
1 - وجوب مودّت مستلزم وجوب اطاعت
مقصود آیه تنها مجرد محبت و مودت نیست بلکه خداوند متعال به مودتی امر نموده است که دنبال آن انقیاد و اطاعت و فرمانبرداری ،باشد و این مطلب را از چند طریق میتوان اثبات نمود
الف) از طریق لفظ «مودّت»؛ زیرا مطابق رأی برخی از متخصصین ،لغت مودت عبارت از محبّتی است که همراه با اطاعت باشد.
ب) از طریق مراجعه به آیات دیگر؛ زیرا خداوند متعال می فرماید: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ الله»؛(2) «بگو [ای پیامبر] اگر شما خدا را دوست دارید مرا اطاعت کنید که در این صورت خدا شما را دوست میدارد»
مقصود از متابعت در این آیه همان اطاعت و فرمانبرداری است؛ زیرا خداوند در
ص: 24
جایی دیگر می فرماید: «إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي»؛(1)«و همانا پروردگار شما [خداوند] رحمن است پس مرا متابعت کنید و امر مرا اطاعت نمایید» در این آیه اطاعت عطف تفسیری بر متابعت شده است.
علامه حلی رحمه الله می فرماید: «وجوب مودّت مستلزم وجوب اطاعت است».(2)
2 - وجوب محبّت مطلق مستلزم افضلیت
از آیه مورد بحث استفاده میشود که اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام کسانی هستند که محبّتشان به طور مطلق واجب است و هر کس که چنین باشد محبوب ترین افراد نزد خداوند و رسول خواهد بود و در نتیجه او افضل افراد امت است همانگونه که ابن حجر به آن تصریح دارد. او میگوید: «محبت دینی ملازم با افضلیت است. پس هر کس که افضل است محبت دینی ما به او بیشتر است».(3)
3 - محبّت مطلق ملازم با عصمت
در این آیه امر به محبت به صورت مطلق شده است و محبت مستلزم اطاعت است پس در حقیقت پیامبر صلی الله علیه و آله الله امر به اطاعت مطلق از اهل بیت خود نموده است. و از آنجا که اطاعت مطلق تنها باید از معصوم ،باشد در نتیجه مقصود به ذوی القربی در آیه اهل بیت عصمت و طهارتند، و اگر آنها معصومند پس مرجع دینی مردم بعداز رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشند.
پاسخ به شبهات
اهل سنّت، خصوصاً ابن تیمیه از آنجا که دلالت آیه را بر مقام و منزلت
ص: 25
اهل بیت علیهم السلام قوی دیده اند لذا در صدد تضعیف آن از هر راه برآمده اند اینک به برخی از ایرادات واهی آنان اشاره میکنیم.
1 - سوره شوری مکی است
برخی میگویند تفسیر آیه به مودت اهل بیت و عترت پیامبر صلی الله علیه و آله با غفلت از یک نقطهٔ مهم است و آن اینکه این آیه در سوره شوری است که مکی میباشد و در آن زمان هنوز حسنین و فاطمه نبوده اند حال چگونه این آیه به عترت پیامبر صلی الله علیه و آله تفسیر شده و آن را به جماعتی خاص که همان علی و فاطمه و حسن و حسینند تخصیص داده شده است با آنکه اکثر آنها هنگام نزول آیه وجود نداشته اند.
ابن تیمیه در این باره میگوید: «سوره شوری بدون شک مکی است و قبل از ازدواج علی با فاطمه نازل شده است و لذا قبل از ولادت حسن و حسین نازل شده است»(1)
پاسخ
اولا:ً برای تشخیص این که آیهای مکی یا مدنی است از دو راه میتوان بررسی کرد:
الف) ملاحظه مضمون ،آیه به این نحو که بگوییم: هر آیه ای که درباره توحید و معارف عقلی و انتقاد از بت پرستی و دعوت به ایمان به خدا و روز رستاخیز و جریانهای امتهای پیشین و مشابه این امور است در غالب موارد مکی به حساب می آید؛ زیرا در آن عصر تنها مسائلی که احتیاج به ذکر آنها بود، همین قبیل مسائل است. ولی آیاتی که مربوط به شؤون نظام اسلامی و جهاد و مناظرات با یهود و نصارا و احکام شرعی و نظام اجتماعی بوده غالباً مدنی به حساب می آمده است. در مورد آیه «مودّت» با مراجعه به مضمون آن پی خواهیم برد که با نزول در مدینه تناسب دارد.
ص: 26
ب) رجوع به نصوصی که در مورد آیه از طرف علما وارد شده است. و در مورد سوره شوری مشاهده میکنیم که مفسران میگویند سوره شوری مکی است بجز چهار آیه از آن که اوّل آنها آية «قُلْ لا أَسْتَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى» است.
قرطبی میگوید: سوره شوری بنا بر قول حسن و عکرمه و عطاء و جابر مکی .است و ابن عباس و قتاده گفته اند: به جز چهار آیه آنکه در مدینه نازل شده است که یکی از آنها «قُلْ لا أَسْتَلُكُم....» می باشد.(1)
ابو حیان از ابن عباس نقل میکند که سوره شوری مکی است به جز چهار آیه آن از «قُلْ لا أَسْتَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً...» تا آخر چهار ،آیه که در مدینه نازل شده است.(2)
شوکانی(3) و آلوسی(4) و... نیز همین مطلب را نقل کرده اند.
این نکته قابل توجه است که بدانیم قرآن کریم به اتفاق دانشمندان بر حسب ترتیب نزول جمع آوری نشده است و لذا اغلب سوره های مکی از آیات مدنی خالی نبوده و نیز اکثر سوره های مدنی از آیات مکی خالی نیست و اگر سوره ای را مکی یا مدنی مینامند تابع این است که اغلب آن سوره دارای چه نوع آیه ای و در کجا نازل شده است. برای روشن شدن موضوع به نمونه هایی اشاره میکنیم:
الف) سوره عنکبوت مکی است مگر ده آیه از اولش که مدنی است.(5)
ب) سوره کهف مگی است مگر هشت آیه از اولش که مدنی است(6)
ص: 27
ج) سوره مریم علیهاالسلام مکی است الا آیه سجده و آيه «وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلا وارِدُها».(1)
د) سوره حج مکی است مگر سه آیه(2)
ثانیاً: بر فرض که آیۀ «مودت» مکی باشد ولی این مستلزم آن نیست که مودت محصور بر خویشاوندان موجود گردد، بلکه شامل کسانی نیز میگردد که بعد از نزول آیه متولد میشوند و دارای شرایط موجودین هستند یعنی آیه شامل هر شخص معصوم از امامان اهل بیت عترت و طهارت علیهم السلام میشود
نظیر این آیه، آیه وصایت است. خداوند تعالی می فرماید «يُوصِيكُمُ اللهُ فِي أَوْلادِكُمْ» که شامل هم اولاد موجود در زمان نزول آیه میشود و هم اولادی که بعداً متولد می شوند.
2 - چرا «للقربی» گفته نشد؟
ابن تیمیه در ادامه اشکال سابق خود میگوید: «دلیل این مطلب این است که خداوند نفرمود: الا المودة لذوى القربى، بلكه فرمود: «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى»، و اگر مقصود خداوند خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه و آله بود. باید للقربی یا لذوی القربی می گفت، همانگونه که در آیه خمس فرمود: «وَاعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى»(3)
پاسخ
با مراجعه به کتب تفسیر پی خواهیم برد که مفسّران در صدد پاسخ از این سؤال برآمده و جواب آن را داده اند.
زمخشری میگوید: «اگر گفته شود چرا گفته نشد الا مودة القربی، یا گفته نشد: الا
ص: 28
المودة للقربي؟ و به طور كلّى «إِلا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» معنایش چیست؟ در جواب می گوییم: در این آیه اهل بیت محل و مکان مودت و مقر آن قرار گرفته اند. به عنوان مثال عرب میگوید: «لی في آل فلان مودة»، برای من در آل فلان مودت است. مقصود آن است که من آنان را دوست دارم و آنان مکان و محلّ حبّ من هستند. در مورد آیه «في» متعلق به مودت نیست، بلکه متعلق به محذوف است مثل این که میگوییم: «مال در کیسه است.» و تقدیر آن این چنین است: «الا المودة ثابتة في القربى» مگر مودتی که در خویشاوندان رسول ثابت است».(1)
همین تفسیر نیز از فخر رازی(2) و ابوحیان(3) و نیشابوری(4)و ابو السعود(5) رسیده است.
3 - پیامبر درخواست نمیکند
ابن تیمیه در ادامه میگوید: «پیامبر صلی الله علیه و آله هرگز درخواست اجری نمیکند؛ زیرا تنها اجر و مزد او بر خداوند است آری بر مسلمانان است که به ادله دیگر او را دوست بدارند ولی موالات و دوستی ما نسبت به اهل بیت پیامبر علیهم السلام هیچ گاه مزد و اجر پیامبر به حساب نمی آید» (6)
پاسخ
در مورد مسأله اجر و مزد رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله چهار نوع آیه وجود دارد:
1 - آیاتی که اجر و مزد پیامبر صلی الله علیه و آله را بر خداوند میداند؛
ص: 29
خداوند متعال از قول حضرت نوح علیه السلام می فرماید: «إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ * فَاتَّقُوا اللهَ وَ أَطِيعُونِ * وَ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ»؛(1) «مسلّماً من برای شما پیامبری امین هستم تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید. من برای این [دعوت] هیچ مزدی از شما نمی طلبم اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است».
و از زبان حضرت هود علیه السلام می فرماید: «یا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي أَفَلا تَعْقِلُونَ»؛(2) «ای قوم من! من از شما برای این [رسالت] پاداشی نمی طلبم پاداش من تنها بر کسی است که مرا آفریده است، آیا نمی فهمید؟»
از زبان حضرت صالح نیز همین تعبیر نقل شده است.(3)
2- از برخی آیات استفاده میشود که بازگشت مزد نیز به خود مردم است. خداوند متعال خطاب به پیامبر ش کرده، می فرماید: «قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ»؛(4) «بگو: هر اجر و پاداشی از شما خواسته ام برای خود شما است».
3 - نوع سوم آیه ای است که در آن خداوند اجر و مزد رسالت پیامبر را «راهی به سوی خدا قرار دادن» معرفی کرده است. می فرماید: «قُلْ ما أَسْتَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلاً»؛(5) «بگو: من در برابر آن [ابلاغ آیین خدا] هیچ گونه پاداشی از شما نمی طلبم مگر کسی که بخواهد راهی به سوی پروردگارش برگزیند [این پاداش من است]»
در این آیه اجر و پاداشی که استثنا شده عمل مسلمانان است؛ یعنی انتخاب راه به
ص: 30
سوی خداوند گرچه در این آیه مستثنا ذات است ولی مقصود به آن مشیّت و خواست اوست.
4- نوع چهارم نیز همین آیه مورد بحث؛ یعنی آیه مودت است که در آن سخن از اجر و مزد رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله به میان آمده و آن را «مودت فی القربی» دانسته است.
با تأملی در این سه دسته آیه به این نتیجه می رسیم که حکم اولی در رسالت انبیا آن است که از مردم بابت رسالت و دعوت خود نفع و بهره و مزدی نخواهند، بلکه اجر و مزد خود را تنها از خدا بخواهند
و اگر در آیه «مودت» به اجر و مزد اشاره شده، این در واقع درخواست چیزی است که نفعش به خود مردم باز میگردد. لذا فرمود: بگو هر چیزی را که به عنوان اجر و مزد از شما خواستم نفعش به خود شما باز میگردد.
حال چگونه نفع مودت خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه و آله به خود مردم باز میگردد، از دو راه میتوان آن را اثبات نمود
الف) از آنجا که اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله به حکم آیات و روایات دیگر از خطا و اشتباه الله معصومند، لذا مودت و ارتباط با آنها انسان را از سرچشمه زلال معارف آنان بهره مند میسازد و در نتیجه به حق و حقیقت و سنّت واقعی پیامبر صلی الله علیه و آله رسیده، از معارف والای قرآن کریم بهره مند می شود.
ب) محبت و مودت نیروی مرموز درونی است که انسان را به سوی محبوب میکشاند و لذا در صدد بر می آید که به او اقتدا کرده او را الگوی خود قرار دهد. اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام از آنجا که مظهر همۀ خوبیهایند لذا مودت آنان انسان را به خوبیها و عمل به آن جذب میکند پس نفع مودت خویشان پیامبر صلی الله علیه و آله به خود انسان باز میگردد.
ص: 31
و اما این که مراد از آية «مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلاً» چیست؟ در جواب میگوییم: مراد از آن همان مستثناء در آیه 23 سوره شوری است؛ یعنی مودت خویشان رسول صلی الله علیه و آله، زیرا همانگونه که قبلاً اشاره شد مودت و محبت حقیقی جدای از اطاعت و متابعت ،نیست و اطاعت از آنها همان عمل به دستوراتی است که انسان را در راه مستقیم قرار داده و به سوی خدا میرساند نتیجه این که مودت خویشان پیامبر صلی الله علیه و آله اله در حقیقت همان برگرفتن راه برای رسیدن به خداوند است. به همین خاطر است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیث ثقلین و سفینه و امان و دیگر احادیث، امر به تمسک به عترت خود نموده است.
ص: 32
از جمله آیاتی که اشاره ای به فضیلت اهل بیت علیهم السلام از آن جمله حضرت زهرا علیهاالسلام دارد، آیه معروف به «مباهله» است. خداوند متعال خطاب به پیامبرش می فرماید: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ»؛(1) «هر گاه بعد از علم و دانشی که [درباره مسیح] به تو رسیده [باز] کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند به آنها بگو بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت کنیم شما هم از نفوس ،خود آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».
اینک در صدد بررسی روایات وارده در شأن نزول آیه بر می آییم تا این فضیلت را در حق اهل بیت علیهم السلام به اثبات رسانده و به شبهات مخالفان پاسخ دهیم.
مباهله در لغت و عرف
واژۀ «مباهله» مشتق از ماده «بهل» است جملۀ «بَهَلَهُ «الله» به معنای لَعَنَهُ الله آمده
ص: 33
است و مباهله به معنای لعنت کردن بر یکدیگر است برخی در توضیح این واژه آورده اند که مباهله تضرع و ابتهال و لابه است. ابتهال گاه برای دفع بلا است و زمانی برای نزول بلا
این معنا در عرف عرب و نزد پیروان ادیان آسمانی معنایی کاملاً شناخته شده دارد و دعوت پیامبر اسلام صلى الله عليه وآله و سلم از مسیحیان به مباهله دعوت بدیع و فتح بابی نو برای اثبات حق و ابطال باطل نبوده است. از این رو میبینیم که مسیحیان نجران به گونه ای طبیعی با آن برخورد کردند، و حتی وقتی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بر سر زانوان نشستند و دست به دعا برداشتند ابو حارثه - اسقف بزرگ مسیحیان - گفت: او همانند انبیا برای مباهله نشسته است.(1)
این عمل بعد از بی نتیجه ماندن احتجاجها و مباحثات برای نابودی هر یک از طرفین انجام میگرفته است
احادیث مباهله
1 - ابن عساکر به سندش از ابی الطفیل نقل کرده که امیر المؤمنين علیه السلام با اصحاب شورا مناظره کرده و با جمله ای از فضایل و مناقبش محاجه نمود؛ از جمله آنها این که فرمود: «شما را به خدا سوگند میدهم آیا در میان شما کسی نزدیک تر به رسول خد صلی الله علیه و آله در رحم هست؟ وکسی که رسول خدا او را نفس خود خوانده و فرزندان او را فرزندان خود و زنان او را زنان خود خوانده باشد غیر از من وجود دارد؟ گفتند بار خدایا هرگز(2)
ص: 34
2 - احمد بن حنبل نقل کرده... هنگامی که این آیه نازل شد «نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ» رسول خدا صلی الله علیه و آله علی و فاطمه و حسن و حسین - رضوان الله عليهم اجمعین- را دعوت کرد، آن گاه عرض کرد بار خدایا! اینان اهل من هستند. (1)
3 - مسلم نقل کرده که معاوية بن ابي سفيان، سعد بن ابی وقاص را خواست و گفت: چه چیز تو را مانع شده که سب کنی ابو تراب را؟ گفت سه فضیلت را رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره علی علیه السلام بیان داشته که با وجود آنها هرگز علی علیه السلام را سب نخواهم کرد و اگر یکی از آنها برای من بود از شترهای گران قیمت نزد من ارزشمندتر بود... هنگامی که این آیه نازل شد «فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنَا وَ أَبْناءَكُمْ» رسول خدا صلی الله علیه و آله على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را خواست و عرض کرد: «بار خدایا اینان اهل من هستند»(2)
4 - ترمذی نیز با همین سند و متن این حدیث را نقل کرده، آن گاه تصریح به صحت آن نموده است.(3)
5 - حاکم نیشابوری از سعد بن ابی وقاص نقل کرده: هنگامی که این آیه: «نَدْعُ أَبْناءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ...» نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله علی و فاطمه و حسن و حسین - رضی الله عنهم - را خواست آن گاه عرض کرد: «بار خدایا اینان اهل من هستند»(4)
6 - طبری از سدی در تفسیر آیه مباهله نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله در آن هنگام دست حسن و حسین و فاطمه را گرفت و به علی علیه السلام گفت: دنبال ما بیا او هم با آنها به راه افتاد. در آن روز نصارا بیرون نیامدند و گفتند: ما می ترسیم....(5)
ص: 35
7 - مأمون عباسی روزی به امام رضا علیه السلام عرض کرد مرا به نزدیک ترین فضیلت امير المؤمنین علیه السلام خبر بده که قرآن بر آن دلالت دارد. حضرت فرمود: «فضیلت مباهله، خداوند -جل جلاله - فرمود: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ، آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله حسن و حسین که دو فرزند او به حساب می آمدند دعوت کرد و نیز فاطمه را که در موضع نساء او به حساب می آمد خواست و نیز امیر المؤمنین علیه السلام را که به حکم خداوند - عزّ وجلّ - نفس او به حساب می آمد دعوت نمود و به تحقیق ثابت شده که احدی از خلق خدا جلیلتر و افضل از رسول خدا صلی الله علیه و آله نیست پس واجب است که احدی افضل از نفس رسول خدا صلی الله علیه و آله به حکم خداوند-عزّ وجلّ - نباشد...».(1)
راویان حدیث از صحابه
عده ای از صحابه تصریح به نزول آیه مباهله در شأن پنج تن کرده اند؛ از قبیل:
1 - امام امیرالمؤمنین علیه السلام؛
2 - عبدالله بن عباس
-3- جابر بن عبدالله انصاری
4 - سعد بن ابی وقاص
5 - عثمان بن عفان
6 -سعید بن زید
ص: 36
7-- طلحة بن عبيد الله؛
8-زبیر بن عوام؛
9 - عبد الرحمن بن عوف
10 - براء بن عازب؛
11 - حذيفة بن يمان؛
12 - ابو سعید خدری؛
13 - ابو الطفيل ليثي؛
14 - ام سلمه، ام المؤمنين همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله
راويان حدیث از تابعین
برخی از تابعین نیز این احادیث را نقل کرده اند؛ از قبیل
1 - زید بن علی بن الحسين؛
2 - علباء بن احمر يشكرى؛
شعبی
4۔ حسن بصری؛
5 - مقاتل؛
6-کلبی؛
7- سدّى؛
8- قتاده
9 - مجاهد.
ص: 37
صحت حدیث
حدیث مباهله را میتوان از طرق مختلف تصحیح کرد:
1 - وجود حدیث در صحاح
-وجود حدیث در صحیح مسلم؛
-وجود حدیث در صحیح ترمذی
2 - تصریح به صحت حدیث
-تصریح ترمذی به صحت حدیث
-تصریح حاکم نیشابوری به صحت حدیث با وجود شرط ،شیخین بخاری و مسلم.
-تصریح ذهبی به صحت حدیث در «تلخیص المستدرك».
-تصريح قاضی ایجی به صحت؛
او میگوید: «... مراد از «أَنفُسَنا» خود پیامبر نیست؛ زیرا انسان خودش را دعوت نمیکند بلکه مراد به آن علی علیه السلام است و اخبار صحیح و روایات ثابته نزد اهل نقل دلالت میکند بر اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را برای این مقام دعوت کرد و به طور حتم نفس علی همان نفس محمد حقیقتاً نیست بلکه مراد مساوات در فضل و کمال است تنها فضيلت نبوّت استثنا میشود و این که «أَنفُسَنا» در بقیه کمالات حجّت است. پس علی علیه السلام با پیامبر صلی الله علیه و آله در هر فضیلتی به جز نبوّت مساوی است.
نتیجه اینکه: علی علیه السلام افضل امت است»(1)
3-تصریح به تواتر حدیث
حاکم نیشابوری در جایی دیگر میگوید «اخبار متواتر در تفاسیر از ابن عباس
ص: 38
و دیگران روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز مباهله دست علی و حسن و حسین علیهم السلام را گرفته و فاطمه علیهاالسلام را پشت سر خود قرار داد. آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اینها فرزندان ما و نفسهای ما و زنان ما هستند شما نیز نفسها و فرزندان و زنان خود را بیاورید آنگاه مباهله کرده و لعنت خدا را بر کافران قرار دهیم»(1)
4 - تصریح به عدم خلاف
جصاص میگوید: «همانا راویان تاریخ و ناقلان آثار اتفاق کرده اند بر اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله دست حسن و حسین و علی و فاطمه - رضی الله عنهم - را گرفت و نصارا که با او به محاجه برخاسته بودند را به مباهله دعوت کرد. پس ایشان از مباهله امتناع نمودند»(2)
5- تصریح به وثاقت راویان
ابن طلحه شافعی میگوید «افراد ثقة و ناقلين ،ثبت روايات نزول آیه مباهله را در حق علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام نقل کرده اند»(3)
6- ارسال مسلم دانستن حدیث
ابن اثیر در «الکامل» این حدیث را ارسال مسلّم کرده؛ یعنی آن را از مسلمات حدیثی دانسته است.(4)
فضایل اهل بیت علیهم السلام در آیه
و اما در این آیه و روایات مربوط به آن چه فضایلی نهفته است، به برخی از آنها اشاره میکنیم:
ص: 39
الف) این قضیه دلالت دارد بر این که اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله محبوب ترین افراد نزد اویند و لذا بیضاوی در تفسیر آیه آورده است: «یعنی هر کدام از ما و از شما خود و عزیزترین اهلش را بیاورد»(1)
ب) این که پیامبر صلی الله علیه و آله این افراد را برای مباهله که موضع حسّاسی است و احتیاج به دعا دارد آورد خود دلالت بر افضلیت آنها بر دیگران دارد
ج) پیامبر صلی الله علیه و آله به اهل بیتش فرمود:
«إذا أنا دعوت فأمنوا»؛ «هر گاه من دعا کردم شما آمین بگویید».
اسقف آنها گفت: من در سیمای آنان چنین میبینم که اگر آنان از خدا بخواهند که کوهی از کوه ها از جا کنده شود خداوند چنین خواهد کرد، لذا با آنها مباهله نکنید که هلاک خواهید شد و تا روز قیامت هیچ نصرانی در روی زمین باقی نخواهد ماند.(2) از این جا استفاده میشود که حتی نصارا نیز پی به فضیلت آن بزرگواران برده بودند.
د) در این آیه خداوند امام علی علیه اسلام را نفس و جان رسول خدا صلی الله علیه و آله معرفی کرده است و این بلندترین تعبیری است که میتوان در شأن آن حضرت علیه السلام آورد.
تحریفات در حدیث
اهل سنت از آن جا که حدیث را مسلّم دانسته و مشاهده کرده اند که دلالت قوی بر افضلیت و برتری امام علی علیه اسلام بر صحابه دارد لذا در صدد برآمده اند که به هر نحو ممکن چهره آن را تخریب نمایند اینک به برخی از این تحریفات اشاره میکنیم:
ص: 40
1 - عدم نقل خبر
این واقعه گرچه دلالت خوبی بر نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله و حقانیت اسلام و غلبه آن بر سایر ادیان ،دارد ولی افرادی؛ امثال ابن هشام در سیره خود و نیز ذهبی در تاریخش حتی اصل این واقعه را هم نقل نکرده اند.
2 - نقل واقعه و عدم اشاره به اصل مطلب
برخی از علمای اهل سنت اشاره به اصل محاجّه رسول خدا صلی الله علیه و آله با نصارای نجران کرده اند ولی هیچ سخنی از خروج حضرت با اهل بیتش به میان نیاورده اند.
بخاری تحت عنوان: «قصة اهل نجران» در کتاب مغازی از حذیفه نقل کرده که گفت: عاتب و سید دو نفر از اهل نجران خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شدند تا با آن حضرت ملاعنه کنند. یکی از آن دو به دیگری گفت: این کار را نکن، به خدا سوگند! اگر او نبی باشد و ما با او ملاعنه کنیم نه ما رستگار خواهیم شد و نه نسل ما بعد از او. لذا به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کردند: آنچه را از ما خواستی به شما عطا خواهیم کرد...(1) مشاهده میکنید که چگونه بخاری اشاره به اصل قصه کرده ولی سخنی از آوردن اهل بیت برای مباهله به میان نیاورده است.
3 -کتمان نام امام علی علیه السلام !
برخی قصه را با تفصیل آن نقل کرده اند ولی ذکری از امام علی علیه السلام به میان نیاوده اند؛
بلاذری میگوید: «... رسول خدا صلی الله علیه و آله آیه را بر آن دو قرائت نمود، آنگاه آنان را دعوت به مباهله کرد و دست فاطمه و حسن و حسین را گرفت. یکی از آن دو به دیگری گفت: از کوه بالا برو و با او مباهله نکن...»(2)
ص: 41
ابن قیم جوزیه نیز قصه را این گونه نقل میکند: «فردا صبح که شد بعد از اعلان خبر، رسول خدا صلی الله علیه و آله حسن و حسین- رضی الله عنهما - را در بغل گرفته و فاطمه-رضى الله عنها - نیز پشت سر حضرت در حرکت بود و همگی برای مباهله میرفتند»(1)
ابن کثیر نیز در تاریخ خود این گونه ناقص و با حذف نام امام علی علیه السلام قصه را نقل کرده است! (2)
4 - تبدیل به جای نام امام علی علیه السلام
برخی نیز قصه را به تفصیل نقل کرده اند ولی به جای نام حضرت علی علیه السلام «ناس من اصحابه» را آورده اند؛
ابن شبه نقل کرده که گروه نجران خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شده عرض کردند: ما را از عیسی خبر بده... آنگاه میگوید: فردا صبح که شد رسول خدا صلی الله علیه و آله حسن و حسین و فاطمه و برخی از اصحابش را همراه خود آورد...»(3)
5- زیاد کردن عایشه و حفصه
برخی در صدد تحریف حدیث به زیاده برآمده و عایشه و حفصه را نیز در آن وارد کرده اند؛
حلبی از عمر نقل کرده که به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کرد: اگر از شما بخواهیم با نصارا ملاعنه کنید دست چه کسانی را میگیرید؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «دست علی و فاطمه و حسن و حسین و عایشه و حفصه را خواهم گرفت...»(4)
ص: 42
6 - حذف فاطمه زهرا علیهاالسلام
برخی هم نام حضرت زهرا علیهاالسلام را از حدیث مباهله حذف کرده، به جای آن نام ابی بکر و عمر و عثمان و اولادشان را ذکر کرده اند؛
ابن عساکر در تفسیر آیه مباهله نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله ابی بکر و عمر و عثمان و علی و اولاد آنها را آورد(1) ولی آلوسی بعد از نقل حدیث فوق از ابن عساکر میگوید: «این حدیث خلاف چیزی است که جمهور آن را روایت کرده اند».(2)
اینها نهایت سعی و تلاش اهل سنت در کتمان و تحریف این فضیلت از اهل بیت علیهم السلام است و واضح است که همۀ اینها از کارهای بنی امیه و برخی از متعصبین و ناصبی ها است که به قصد کتمان فضایل اختصاصی اهل بیت علیهم السلام انجام داده اند
پاسخ به شبهات
1 - کفایت دعای پیامبر صلی الله علیه و آله!!
ابن تیمیه میگوید: «اینکه این چهار نفر را پیامبر صلی الله علیه و آله همراه خود آورد مقصود اجابت دعا نبوده؛ زیرا دعای پیامبر صلی الله علیه و آله به تنهایی کافی بود».(3)
پاسخ
اولاً: اگر چنین بود چرا خداوند تعالی از پیامبر خود خواست تا از نصارا بخواهد که این افراد را نیز بیاورند و اگر وجود آنها در مباهله دخیل نبود احتیاجی به چنین
ص: 43
دعوتی نبود، خصوصاً آنکه در آخر میفرماید: «ثُمَّ نَبْتَهِلْ»؛ «سپس همگی با هم مباهله کنیم»
ثانياً: حرف ابن تیمیه اجتهاد در مقابل نص است؛ زیرا مطابق برخی از روایات پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «إِذَا أَنَا دَعَوْتُ فَأمِنُوا»؛(1) «هر گاه من دعا کردم شما آمین بگویید...» و این خود دلالت بر این دارد که آمین آنان در اجابت دعای پیامبر صلی الله علیه و آله ه بی تأثیر نبوده است.
2 - روایات ،مباهله از جعلیات شیعه!!
شيخ محمد عبده میگوید روایات متفق است بر این که پیامبر صلی الله علیه و آله علی و فاطمه و دو فرزندش را برای مباهله انتخاب کرد این روایات حمل میکنند «نِساءَنا» را بر فاطمه علیهاالسلام وكلمة «أَنْفُسَنا» را بر علی علیه السلام فقط ولی مصادر این روایات تنها کتب شیعه است و مقصد آنها نیز از نشر این گونه روایات معلوم است...»(2)
پاسخ
اوّلاً: خوشبختانه شیخ محمد عبده تصریح دارد به این که روایات همگی در این مطلب اتفاق دارند.
ثانیا:ً این که ادعا کرده این روایات مصادرش فقط شیعی است، حرفی بدون دلیل است؛ زیرا همانگونه که مشاهده کردید این روایات در اصح کتب اهل سنت؛ همچون صحیح مسلم و صحیح ترمذی و دیگر کتب آمده است.
3 - عدم تطبیق روایات با آیه!!
او میگوید: «واضعین این روایات درست نتوانسته اند آنها را بر آیه تطبیق کنند؛
ص: 44
زیرا کلمۀ «نساءنا» را عرب بر دختر استعمال نمیکند خصوصاً در صورتی که برای او همسران باشد. و بعیدتر این که کلمۀ «أَنْفُسَنا» بر على - عليه الرضوان - اطلاق شود».(1)
پاسخ
اوّلاً: هیچ دلیلی بر وضع و جعل این احادیث وجود ندارد.
ثانیاً: فرق است بین کلمهٔ «ازدواج» با کلمۀ «نساء»، آنچه که بر دختران اطلاق نمی شود کلمه ازواج است نه نساء.
ثالثاً: با وجود روایات صحيح السند واطلاق كلمه «نساءنا» بر حضرت زهرا علیهاالسلام دختر پیامبر صلی الله علیه و آله دیگر جای هیچ گونه تردید و شک و اجتهادی نیست؛ زیرا خود این استعمال دلیل بر جواز استعمال است.
رابعاً تعبیر به «نساءنا» برای شامل شدن زنهای هر دو دسته است خواه در هر دسته جمعیت باشد یا خیر.
خامساً: عرب مجازاً كلمه «انفس» را در شخصی که در کمالات و فضایل با دیگری مساوی است اطلاق میکند
ص: 45
یکی از آیات فضائل اهل بیت علیهم السلام از آن جمله حضرت زهرا علیهاالسلام آیه معروف «اطعام» است. خداوند متعال می فرماید: «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُوراً»؛(1) «و غذای [خود] را با اینکه به آن علاقه [و نیاز] دارند به مسکین و یتیم و اسیر میدهند! [و میگویند:] ما شما را به خاطر خدا اطعام میکنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم»
شأن نزول آیه
ابن عباس میگوید:
«انّ الحسن و الحسين علیهماالسلام مرضا فعادهما رسول الله صلی الله علیه و آله في ناس معه، فقالوا: يا اباالحسن! لو نذرت على وَلَدك. فنذر على وفاطمة وفضة - جارية لهما - إن برنا ممّا بهما ان يصوموا ثلاثة ايام. فشفيا و ما معهم شيء، فاستقرض على من شمعون الخيبري اليهودى ثلاثة اصوع من شعير، فطحنت فاطمة صاعاً، و اختبزت خمسة اقراص على عددهم فوضعوها بين ايديهم ليفطروا، فوقف
ص: 46
عليهم سائل فقال: السلام عليكم اهل بيت محمّد، مسكين من مساكين المسلمين اطعموني اطعمكم الله من موائد الجنة. فآثروه وباتوا لم يذوقوا الا الماء و اصبحوا صياماً . فلما امسوا و وضعوا الطعام بين ايديهم وقف عليهم يتيم فآثروه و وقف عليهم اسير فى الثالثة ففعلوا مثل ذلك. فلما اصبحوا اخذ على علیه السلام بيد الحسن و الحسين علیهماالسلام و اقبلوا الى رسول الله صلی الله علیه و آله، فلما ابصرهم - و هم يرتعشون كالفراخ من شدة الجوع - قال: ما اشد مايسوؤنى ما ارى بكم و قام فانطلق معهم فرأى فاطمة في محرابها قد التصق ظهرها ببطنها و غارت عيناها، فساء ذلك، فنزل جبرئیل و قال خذها يا محمد! هناك الله فى اهل بيتك، فاقرأه السورة»،(1) «حسن و حسین علیهماالسلام مریض شدند و رسول خدا صلی الله علیه و آله با جماعتی همراه به عیادتشان آمدند آنان گفتند: ای ابالحسن اگر میتوانی بر دو فرزندت نذر کن حضرت على وفاطمه علیهماالسلام وفضه- كنيزشان- نذر کردند که اگر دو فرزندشان خوب شوند سه روز روزه بگیرند آن دو بهبود یافتند ولی در خانه چیزی نداشتند. حضرت علی علیه السلام از شمعون خیبری یهودی، سه پیمانه جو قرض کرد و فاطمه علیهاالسلام یک پیمانه آن را آرد نمود و از آن پنج قرص نان به تعدادشان پخت آنان نانها را در برابر خود گذاشتند تا افطار نمایند که سائلی در برابرشان قرار گرفت و گفت: درود بر شما اهل بيت محمد صلی الله علیه و آله، مسکینی از مساکین مسلمانان هستم مرا طعام دهید خداوند شما را از طعام بهشتی طعام دهد. آنان همگی ایثار کرده و شب را به صبح نمودند بدون آن که چیزی به جز آب خورده باشند و روز را دوباره روزه گرفتند عصر که شد نانها را در برابر خود گذاشتند که یتیمی بر آنان
ص: 47
وارد شد و همگی ایثار کرده و نانهای خودشان را به او دادند و در روز سوم اسپری آمد و آنان این کار را تکرار کردند چون صبح شد علی علیه السلام دست حسن و حسین علیهماالسلام را گرفت و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آورد، و چون حضرت نگاهش به آنان افتاد- در حالی که همانند جوجه از شدت گرسنگی به خود میلرزیدند- فرمود: چه بسیار مرا ناراحت میکند این حالتی را که از شما مشاهده میکنم حضرت برخواست و با آنان حرکت کرد فاطمه علیهاالسلام را در محرابش مشاهده کرد که کمرش بر شکمش چسبیده و چشمانش تیره وتار شده است از این حالت ناخرسند شد. جبرئیل بر حضرت نازل شد و فرمود بگیر این را ای محمد تهنیت گفته خداوند تو را در حق اهل بیتت آن گاه سورۀ-هل اتی- را بر پیامبر صلی الله علیه و آله قرائت فرمود».
راویان حدیث از صحابه وتابعين
این حدیث را اهل سنت از تعدادی صحابه و تابعین نقل کرده اند از آن جمله:
1 - امیر مؤمنان علی بن ابی علیه السلام
2 - عبدالله بن عباس
3- زید بن ارقم
4- سعيد بن جبير
5 - اصبغ بن نباته
6 - قنبر غلام امیر مؤمنان علیه السلام
7۔ حسن بصری
8 - مجاهد
ص: 48
9 - عطاء
10 - ابو صالح
11 - قتاده
12 - ضحاک
این خبر با روایت ابن عباس مشهور است که آن را سعید بن جبیر و مجاهد وضحاک و ابو صالح و عطاء از او نقل کرده اند که همگی از امامان تفسیر نزد اهل سنت میباشند
راویان حدیث از عامه
این شأن نزول برای آیه را بسیاری از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل:
1 - ابو جعفر ،اسکافی متوفی (240):
او در کتاب «المعيار والموازنة» میگوید:
«و اما انفاقه فقد كان على حسب حاله وفقره، وهو الذي اطعم الطعام على حبه مسكيناً و يتيماً و اسيراً، فنزلت فيه و في زوجته وابنيه سورة كاملة من القرآن»؛(1) «امّا انفاق او به حسب حال و فقرش بوده است. و او کسی است که با این که طعام را لازم داشت آن را به مسکین و یتیم و اسیر داد و در حق او و همسر و دو فرزندش یک سوره کامل از قرآن نازل شد».
2 - حسين بن حکم حبری کوفی، متوفی (286) در تفسیرش
3- حافظ محمد بن جریر طبری، ابو جعفر متوفی (310). (2)
ص: 49
4- حکیم ابو عبد الله محمّد بن علی ،ترمذی، متوفی (320).(1)
5 - شهاب الدین بن عبد ربه مالکی، متوفی (328):(2)
او در حدیث احتجاج مأمون خلیفۀ عباسی با چهل فقیه آورده است:
«قال: یا اسحاق هل تقرأ القرآن؟ قلت: نعم. قال: اقرأ على «هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئاً مَّذْكُوراً»، فقرأت منها حتى بلغت: «يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُها كافُوراً» الى قوله: «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً». قال: على رسلك، في من انزلت هذه الآيات؟ قلت: في عليّ. قال: فهل بلغك ان علياً حين اطعم المسكين و اليتيم و الأسير قال: انما نطعمكم لوجه الله؟ و هل سمعت الله وصف في كتابه احداً بمثل ما وصف به عليّاً ؟ قلت: لا. قال: صدقت لانّ الله - جل ثناؤه - عرف سيرته يا :اسحاق ألست تشهد ان العشرة فى الجنّة؟ قلت بلى يا امیرالمؤمنین قال: أرأيت لو انّ رجلاً قال: والله ما ادرى هذا الحديث صحيح ام لا، و لا ادرى ان كان رسول الله قاله ام لم يقله، أكان عندك كافراً؟ قلت: اعوذ بالله. قال: أرأيت لو انه قال: ما ادرى هذه السورة من كتاب الله ام لا، كان كافراً؟ قلت: نعم. قال: يا اسحاق ارى بينهما فرقاً»؛(3) «گفت ای اسحاق آیا قرآن میخوانی؟ گفتم آری گفت: بر من بخوان آیه «هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسان...» را. من بر او قرائت کردم تا به آیه «يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُها كافُوراً» تا آية «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً» رسیدم. او گفت: قسم بر رسولانت در حق چه کسی این آیات نازل شده است؟ :گفتم در حق علی
ص: 50
گفت: آیا به تو رسیده که علی علیه السلام هنگامی که مسکین و یتیم و اسیر را غذا داد فرمود: ما به شما به خاطر خدا غذا میدهیم؟ و آیا خدا را شنیده ای که در كتابش کسی را آن گونه که علی علیه السلام را توصیف کرده توصیف نماید؟ گفتم: هرگز گفت: راست گفتی؛ زیرا خداوند-جلّ ثنائه-سیره او را شناخته است. ای اسحاق آیا تو نیستی که گواهی میدهی که آن ده نفر در بهشت اند؟ گفتم: آری ای امیرمؤمنان او گفت به من بگو اگر کسی :گفت به خدا سوگند من نمیدانم که این حدیث صحیح است یا نه و نمیدانم که رسول خدا آن را فرموده یا نه آیا نزد تو کافر است؟ گفتم: پناه میبرم به خدا او گفت به من :بگو اگر او بگوید نمیدانم این سوره از کتاب خداست یا نه آیا او کافر است؟ گفتم آری او گفت ای اسحاق من بین آن دو فرق میبینم»
5 - حاکم ابو عبدالله نیشابوری، متوفی (405)(1)
6 - حافظ ابن مردویه ابوبکر اصفهانی متوفی (410)
او این شأن نزول را در تفسیرش نقل کرده و جماعتی از او نقل کرده اند، از آن جمله آلوسی در «روح المعانی» است که بعد از نقل آن میگوید: «خبر در بین مردم مشهور است».(2)
7 - ابو اسحاق ،ثعلبی متوفی (427 یا 437)(3)
8- ابو الحسن واحدی نیشابوری، متوفی (468)(4)
ص: 51
9 - ابو القاسم زمخشری، متوفی (538)(1)
10 - اخطب الخطباء خوارزمی، متوفی (568)(2)
11 - حافظ ابوموسی ،مدینی متوفی (581) بنابر نقل «الاصابة».(3)
12 - ابو عبدالله فخرالدین رازی متوفی (606) در تفسیرش(4)
13 - ابو سالم محمد بن طلحه ،شافعی متوفی (652)(5)
او میگوید:
«رواه الامام ابو الحسن على بن احمد الواحدى و غيره من ائمة التفسير ثم قال: فکفیى بهذه عبادة، و باطعام هذا الطعام مع شدة حاجتهم اليه منقبة، ولولا ذلك لما عظمت هذه القصة شأناً و علت مكاناً ، و لما انزل الله تعالى فيها على رسول الله قرآناً.
هم العروة الوثقى لمعتصم بها *** مناقبهم جاءت بوحی و انزال
مناقب في الشورى وسورة هل اتى *** و فى سورة الاحزاب يعرفها التالي
وهم اهل بيت المصطفى فودادهم *** على الناس مفروض بحكم و اسجال»؛
«این حدیث را امام ابو الحسن علی بن احمد واحدى وغير او از امامان تفسیر روایت کرده اند. سپس گفت: بس است تو را به این آیه در عبادت او و به اطعام این طعام با شدت احتیاج آنان به غذا از حیث منقبت. و اگر این مطلب نبود شأن این قصه عظیم نمیشد و مکانش عالی نمیگشت و خداوند متعال درباره آن بر رسولش آیه قرآن نازل نمینمود
ص: 52
آنان ریسمان محکماند برای کسانی که به آنان چنگ زنند و مناقبشان با وحی از جانب خداوند آمده است.
مناقبی در سوره "شوری" وسورة "هل اتی" و در سوره "احزاب" که تلاوت کننده آن را میشناسد
و آنان اهل بیت مصطفی علیهم السلام هستند که دوستیشان بر مردم با حکم و مهر واجب شده است».
14 - سبط بن جوزی حنفی، ابو المظفر، متوفی (654):(1)
او در کتاب «تذکرة الخواص» از طریق بغوی و ثعلبی این قصه را نقل کرده آن گاه بر جدش ابن جوزی اعتراض کرده که چرا این حدیث را در «الموضوعات» آورده است. او بعد از تنزیه سندش از ضعف میگوید:
«و العجب من قول جدى و انکاره»؛ «عجب از قول جدم وانکار اوست».
او نیز میگوید:
«قال علماء التأويل: فيهم نزل...»؛(2) «علمای تأویل گفته اند: درباره اهل بیت نازل شده است...»
15 - عزالدین ،عبدالحمید مشهور به ابن ابی الحدید معتزلی متوفی (655).(3)
16 - حافظ ابو عبدالله گنجی شافعی متوفی (658)(4)
17 - ابو عبدالله محمد بن احمد انصاری ،قرطبی، متوفی (671)
او در تفسیر خود ذیل این آیه میگوید:
ص: 53
«و قال اهل التفسير: نزلت في على وفاطمة - رضى الله عنهما - وجارية لهما اسمها فضة»؛(1) «اهل تفسير گفته اند این آیه دربارهٔ على وفاطمه- رضى الله عنهما- و کنیزی از آن دو به نام فضه نازل شده است».
18 - قاضی ناصرالدین بیضاوی، متوفی (694)(2)
19 - حافظ محبّ الدين طبری، متوفی (694)(3)
20 - حافظ الدین نسفی، متوفی (701 - 710)(4)
او از بین اقوال همین قول را انتخاب و ذکر کرده و میگوید:
«نزلت في على و فاطمة و فضة جارية لهما، لمّا مرض الحسن و الحسين رضى الله عنهما نذر و اصوم ثلاثة ايام فاستقرض على رضی الله عنه من يهودى ثلاثة اصوع من الشعير، فطحنته فاطمة رضي الله عنها كل يوم صاعاً وخبزت فآثروا بذلك ثلاث عشايا على انفسهم مسكيناً و يتيماً و اسيراً و لم يذوقوا الا الماء في وقت الافطار»؛ «این آیه در شأن على و فاطمه و فضه کنیز آن دو نازل شد زمانی که حسن و حسین رضی الله عنهما مريض شدند و آنان نذر کردند تا سه روز را روزه بگیرند، و لذا على رضی الله عنه سه صاع جو از مردی یهودی قرض کرد و فاطمه رضى الله عنها هر روز یک صاع آن را آرد کرد و نان پخت و هنگام افطار در هر سه روز نانها را ایثار کرده و به مسكين و يتيم و اسير دادند و هنگام افطار جز آب نیاشامیدند».
ص: 54
21 - شيخ الاسلام ابو اسحاق حموئی، متوفی (722)(1)
22 - نظام الدین قمی نیشابوری(2)
او میگوید:
«ذكر الواحدى فى (البسيط) و الزمخشري في (الكشاف) و كذا الامامية اطبقوا على ان السورة نزلت فى اهل بيت النبي صلی الله علیه و آله و لاسيما في هذه الآى... و يروى ان السائل في الليالي جبرئيل، اراد بذلك ابتلائهم باذن الله سبحانه»؛ «واحدی در (البسيط) و زمخشری در (الکشاف) ذکر کرده اند و نیز امامیه اتفاق دارند بر این که سوره -هل اتی- درباره اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است. خصوصاً این آیات و روایت شده که سؤال کننده در آن سه شب جبرئیل بوده که میخواسته به اذن خداوند سبحان آنان را امتحان کند»
23 - علاء الدین علی بن محمد خازن بغدادی، متوفی (741).(3)
24 - قاضی عضد ،ایجی، متوفی (756)(4)
25 - حافظ ابن حجر، متوفی (852)(5)
26 - حافظ جلال الدین سیوطی، متوفی (911)(6)
27 - ابو السعود عمادی محمد بن محمد حنفی، متوفی (982)(7)
ص: 55
28 - شیخ اسماعیل بروسی، متوفی (1137)(1)
29 - قاضی شوکانی، متوفی (1250)(2)
30 - سید ،شبلنجی زنده در سال (1322)(3)
آلوسی و اعتراف به حق
آلوسی در تفسیر آیه «و َيُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً»(4)
می گوید:
«و ماذا عسى يقول امرء فيها [يعنى علياً وفاطمة علیهماالسلام] سوى أن علياً مولى المؤمنين و وصى النبي صلی الله علیه و آله وفاطمة البضعة الأحمدية و الجزء المحمدي، و امّا الحسنان فالروح والريحان و سیدا شباب اهل الجنان. وليس هذا من الرفض بل ما سواه عندى هو الغيّ. انا عبدالحق لا عبد الهوى - لعن الله الهوى فيمن لعن. و من الطائف على القول بنزولها فيهم انه سبحانه لم يذكر فيها الحور العين و انّما صرّح عزوجل بولدان مخلّدين رعاية لحرمة البتول وقرة عين الرسول صلی الله علیه و آله»(5)، «چه امید است که کسی دربارهٔ علی و فاطمه علیهماالسلام چیزی بگوید جز این که علی مولای مومنان و وصی پیامبر صلی الله علیه و آله است و فاطمه پاره تن احمد وجزء محمدی است و اما حسن و حسين علیهماالسلام الروح وريحان و دو سرور جوانان اهل بهشت اند و این رفض به حساب نمی آید بلکه غیر از این نزد من گمراهی است
ص: 56
من بنده حق میباشم نه بندۀ هوای نفس خدا لعنت کند هوای نفس را در زمره کسانی که لعنت کرده است
و از جمله لطایف بنا بر قول به نزول آیه دربارهٔ اهل بیت علیهم السلام اینکه خدای سبحان در آن آیات ذکری از حور العین نمیکند و تنها به غلامان مخلّد اشاره مینماید تا رعایت حرمت بتول و نور چشم رسول [فاطمه زهرا علیهاالسلام] را نموده باشد»
پاسخ به شبهات
اینک بعد از نقل حدیث و بیان شأن نزول آیه «اطعام» به پاسخ شبهاتی که درباره آن وارد شده می پردازیم.
شبهه اول
ابن تیمیه میگوید «این حدیث به اتفاق اهل معرفت به حدیث دروغ و جعلی است... و دلائل بر دروغ آن بسیار است از آن جمله این که حضرت علی علیه السلام در مدینه با فاطمه علیهاالسلام ازدواج کرد.... در حالی که سوره «هل اتی» به اتفاق اهل تفسیر و نقل مکی است و کسی نگفته که مدنی میباشد»(1)
پاسخ
اولاً این که ابن تیمیه میگوید این حدیث به اتفاق اهل علم دروغ و جعلی است، خودش دروغ و تهمت میباشد و این در حقیقت شبهه ای در مقابل امر بدیهی است همان گونه که قبلاً نیز به آن اشاره شد و برخی از کسانی که این حدیث را نقل کرده اند نامشان آورده شد.
ص: 57
ثانیاً: برخی از اسانید این حدیث صحیح و معتبر بوده و مطابق رأی علمای جرح و تعدیل قابل اعتماد میباشد که از آن جمله روایتی است که حبری در تفسیرش نقل کرده است.
ثالثاً: این که میگوید سوره «هل اتی به اتفاق اهل تفسیر و نقل مکی است و کسی نگفته که مدنی است خلاف قول جمهور اهل سنت ،است اینک به نقل برخی از عبارات در این زمینه میپردازیم؛
1 - بغوی در تفسیرش میگوید
«مدنية و آياتها احدی و ثلاثون»؛(1) «این سوره مدنی است و سی و یک آیه دارد»
2 - آلوسی میگوید
«قال مجاهد و قتادة مدينة كلها. و قال الحسن و عكرمة و الكلبي مدنية الا آية واحدة، فمكّية وهى «وَ لَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ كَفُوراً».(2) و قيل: مدنية الا من قوله تعالى: «فاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ...».(3) «مجاهد وقتاده تمام آیات این سوره را مدنی دانسته اند و حسن و عکرمه و کلبی گفته اند آیات این سوره به جز یک آیه که مکی است همگی مدنی است و آن آيه «وَ لَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ كَفُوراً» میباشد. و گفته شده که تمام آیات این سوره مدنی است به جز قول خداوند متعال : «فاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ...»»
3-قاضی شوکانی میگوید
«انّ كونها مدنيّة هو قول الجمهور»؛(4) «این که این سوره مدنی است قول جمهور اهل سنت است».
ص: 58
4 - این قول را نیز قرطبی به جمهور اهل سنت نسبت داده است. (1)
رابعاً: چگونه ابن تیمیه میگوید این سوره به اتفاق اهل تفسیر و نقل مکی است در حالی که او در «منهاج السنة» بر تفسیر بغوی اعتماد کرده و تصریح نموده که او هیچ یک از احادیث جعلی را نقل نکرده است(2) و حال آن که بغوی این سوره را مدنی دانسته است.
خامساً: برخی از سندهای این قصه صحیح و معتبر است از آن جمله حاکم حسکانی از ابو محمد حسن بن علی بن محمد جوهر -به نحو قرائت -از عبیدالله محمّد بن عمران بن موسی بن عبید مرزبانی- به نحو قرائت- از حسین بن حکم حبری، و او از حسن بن حسین، و او از حبان بن علی و او از کلبی و او از ابوصالح و او از ابن عباس این قصه را نقل کرده است.
ابو محمد جوهری متوفی (454) را خطیب بغدادی و ابن جوزی ثقه و امین معرفی کرده و ابن اثیر او را بغدادی ثقه دانسته است(3)
درباره مرزبانی متوفی (384) خطیب بغدادی میگوید: «نزد ما او دروغ گو نیست»،(4) و عقیقی او را معتزلی ثقه دانسته است(5)
درباره ابوالحسن علی بن محمد، متوفی (330) خطیب بغدادی میگوید: «دار قطنی و بعد از او افرادی از ایشان نقل حدیث کرده اند و او ثقه و امین و حافظ عارفی است».(6)
ص: 59
حبری نزد حاکم نیشابوری و ذهبی ثقه اند؛ چرا که سندی که او در آن قرار گرفته را تصحیح نموده اند.(1)
حبّان بن على متوفی (171) از رجال ابن ماجه بوده و یحیی بن معین او را توثیق کرده و احمد بن حنبل او را اصح حديثاً از مندل دانسته و خطیب بغدادی او را صالح دین دار و عجلی صدوق و ابن حبان او را در زمره ثقات آورده است.(2)
محمد بن سائب کلبی متوفی (146) از رجال ابو داود و ترمذی و ابن ماجه است و ابن حجر درباره او از ابن عدی نقل کرده که گفت: «حدّث عنه ثقات من الناس و رضوه في التفسير». (3)
ابو صالح فهر و بادام مولی امّ هانی دختر ابو طالب علیه السلام، از رجال چهار کتاب از کتب سته اهل سنت است و بسیاری از رجالیین او را توثیق نموده اند
شبهه دوم
ابن تیمیه در ادامه اشکال خود میگوید
«انّ علياً و فاطمة لم يكن لهما جارية اسمها فضة، بل ولا لأحد من اقارب النبى صلی الله علیه و آله، و لا نعرف انه كان بالمدينة جارية اسمها فضّة، و لا ذكر احد من اهل العلم الذين ذكروا احوالهم...»؛(4) «همانا على و فاطمه -علیهماالسلام- هرگز کنیزی به نام فضه ،نداشتند بلکه برای هیچ یک از نزدیکان پیامبر صلی الله علیه و آله کنیزی با چنین نام نبوده است و به طور کلی ما در مدینه کنیزی با چنین نام نمیشناسیم و هیچ یک از اهل علم که احوالشان را ذکر کرده اند چنین چیزی را ذکر نکرده اند...»
ص: 60
پاسخ
کلام ابن تیمیه دروغ محض است چرا که بسیاری از علمای اهل سنت و مورّخان و رجالیین آنان به نام او و این که کنیز حضرت زهرا علیهاالسلام بوده اشاره کرده اند.
ابن اثیر میگوید:
«فضة النوبية، جارية فاطمة الزهراء بنت رسول الله صلی الله علیه و آله اخبرنا ابوموسى كتابة...»،(1) «فضة نوبيه، كنیز فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر داد ما را ابوموسی با کتابت...»
ابن حجر عسقلانی مینویسد
«فضة النوبية جارية فاطمة الزهراء... قال: وذكر ابن صخر في فوائده و ابن بشكوال فى كتاب المستضعفين من طريقه بسند له من طريق الحسين العلاء عن جعفر بن محمد بن علی بن الحسين بن على، عن أبيه، عن على - علیه السلام- : ان رسول الله صلی الله علیه و آله اخدم فاطمة ابنته جارية اسمها فضة النوبية، وكانت تشاطرها الخدمة فعلمها رسول الله دعاءً تدعو به ...»(2)، «فضة نوبيه، کنیز فاطمه زهرا-علیهاالسلام-... گفت: و ذکر کرد ابن صخر در فوائدش و ابن بشكوا در کتاب «المستضعفین» از طریق ،او به سندش از طریق حسین علا از جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على- علیهم السلام-نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله به دخترش فاطمه علیهاالسلام کنیزی را به نام فضۀ نوبیه به جهت خدمت در منزل هدیه کرد. حضرت زهرا علیهاالسلام با او وظایف خانه را تقسیم نمود، ورسول خدا صلی الله علیه و آله نیز دعایی را به او تعلیم داد که آن را بخواند...»
ص: 61
فضل بن روزبهان میگوید:
«... تكلّموا فى انه هل يجوز ان يبالغ الانسان في الصدقة الى هذا الحد و يجوع نفسه و اهله حتى يشرف على الهلاك؟ وقد قال الله تعالى: «وَ يَسْتَلُونَكَ ماذا يُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ»(1) والعفو ما كان فاضلاً من نفقة العيال...»(2) «....گفته اند که آیا جایز است که انسان در صدقه تا این حد مبالغه کند و خود و اهلش را گرسنگی دهد تا آن که مشرف بر هلاکت شوند؟ در حالی که خداوند متعال فرمود: (از تو سؤال میکنند چه انفاق کنیم؟ بگو عفو)، وعفو عبارت است از مقدار زاید بر نفقه اهل و عيال...».
پاسخ
اولاً: این که میگوید: گفته شده که آیا چنین عملی جایز است.... چرا اسامی اشکال کننده را نیاورده است؟
ثانیاً: این اشکال اجتهاد در مقابل نص است؛ چرا که خداوند متعال اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را در این سوره به خاطر این عمل مدح و ستایش کرده است. و نیز اولیای خود را در آیه ای دیگر این چنین ستایش نموده است: «وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ»(3) «آنان بر خود ایثار میکنند گرچه خود مشکل دارند».
ثانياً: مقصود به «عفو» که در آیه به آن استشهاد شده زیادتی نیست؛ بلکه مقصود به آن بهترین و پاکترین اموال میباشد همان گونه که خداوند متعال در جای دیگر
ص: 62
می فرماید: «لَن تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ»؛(1) «به نیکی نمی رسید تا این که از آنچه دوست دارید انفاق کنید»
ثالثاً: حضرت علی علیه السلام اهل بیتش را به زور وادار به ایثار نکرده است بلکه خودشان با میل و رغبت این عمل نیک را انجام دادند همانگونه که از ظاهر روایت استفاده می شود.
رابعاً چگونه ایثار در انفاق با سؤال و درخواست فقیر و یتیم و اسیر جایز نباشد در حالی که علمای اخلاق این عمل را نه تنها جایز دانسته بلکه آن را مدح و ستایش نموده و به سالکان خود دستور داده اند.
غزالی مینویسد:
«الوظيفة الثانية فى وقت الأكل و مقدار تأخيره، و فيه اربع درجات الدرجة العليا ان يطوى ثلاثة ايام فما فوقها... وكان ابوبكر الصديق يطوى ستة ايام وكان عبدالله بن الزبير يطوى سبعة ايام وكان ابوالجوزاء صاحب ابن عباس يطوى سبعا ...»؛(2) «وظيفه دوم در وقت خوردن و مقدار تأخیر آن است که در آن چهار درجه است و درجه اعلای آن این است که سه روز و بیشتر شکم را خالی نگه دارد و ابوبکر صدیق گاهی شش روز غذا نمی خورد و عبدالله بن زبیر تا هفت روز وابو الجوزاء مصاحب ابن عباس نیز چنین بوده است....» خامساً: بسیاری از علمای اهل سنت گفته اند که آن سه نفر؛ مسکین و یتیم و اسیر فرشتگانی از جانب خداوند متعال بوده اند تا از این طریق اهل بیت علیهم السلام را امتحان کنند.
ص: 63
شبهه چهارم
اگر کسی اشکال که این قصه با آیه ای از قرآن مخالفت دارد، آنجا که می فرماید: «وَ لَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَ لَا تَبْسُطُها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَّحْسُوراً»؛(1) «هرگز دستت را بر گردنت زنجیر ،مکن [و ترک انفاق و بخشش منما] و بیش از حد [نیز] دست خود را ،مگشای تا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرومانی»
پاسخ
مورد آیه در جایی است که زیاده روی در جود و سخاوت مصداق ملامت و حسرت ،گردد ولی در مورد قضیه آیه اطعام نه تنها اهل بیت علیهم السلام از کارشان پشیمان نبودند بلکه به آن افتخار نیز می نمودند.
ص: 64
خداوند متعال در قرآن می فرماید: «یا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِساب»؛(1) «ای مریم علیهاالسلام این را از کجا آورده ای؟! گفت: این از سوی خداست خداوند به هر کس بخواهد بی حساب روزی میدهد»
انطباق آیه بر حضرت زهرا علیهاالسلام
ثعلبی در تفسیرش در ذیل این آیه با سندش از جابر بن عبدالله نقل میکند که گفت: «انّ رسول الله صلی الله علیه و آله اقام اياماً لم يطعم طعاماً حتى شق ذلك عليه، فطاف في منازل ازواجه فلم يصب عند واحدة منهن شيئاً، فأتى فاطمة علیاالسلام فقال: يا بنية هل عندك شيء آكله، فانّى جائع؟ فقالت: لا والله بابی انت و امّى يا رسول الله. فلما خرج من عندها رسول الله بعثت اليها جارية لها برغيفين وبضعة لحم فاخذته منها فوضعته فى جفنة لها و غطّت عليها و قالت: والله لأوثرن بها رسول الله صلی الله علیه و آله على نفسى و من عندى وكانوا جميعاً محتاجين الى شبعة طعام.
ص: 65
فبعثت حسناً و حسيناً الى رسول الله صلی الله علیه و آله فرجع اليها فقالت: بابی انت و امى قد اتانا الله بشيء فخبأته لك قال: هلم فأتته فكشفت عن الجفنة فاذا هي مملوءة خبزاً و لحماً و لمّا نظرت اليه بهتت و عرفت انها بركة من الله تعالى فحمدت الله تعالى و صلّت على نبيه صلی الله علیه و آله، فقال صلی الله علیه و آله من اين لك يا بنيه؟ فقالت: هو من عند الله ان الله من يرزق من يشاء بغير حساب فحمد الله صلی الله علیه و آله فقال: الحمد لله الذى جعلك شبيهة لسيدة نساء بنى اسرائيل، فانّها كانت اذا رزقها الله شيئاً فسئلت عنه قالت: هو من عند الله، انّ الله يرزق من يشاء بغير حساب.
فبعث رسول الله صلی الله علیه و آله الى على بن ابى طالب علیه السلام، ثم اكل رسول الله صلی الله علیه و آله و فاطمة و على و الحسن و الحسين علیهم السلام و ازواج النبی و اهل بيته جميعاً حتى شبعوا. قالت فاطمة: و بقيت الجفنة كما هي فاوسعت منها على جيراني و جعل الله تعالى فيها بركة و خيراً»،(1) «همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله مدتی را بدون غذا به سر ،برد تا این که این امر بر او سخت گردید لذا به اتاق همسرانش رفت و در آن جا نیز غذایی نیافت تا این که به نزد فاطمه علیهاالسلام آمد و عرض کرد: ای دخترم آیا نزد تو چیزی هست که من تناول نمایم چرا که گرسنه ام؟ حضرت عرض کرد: نه به خدا سوگند پدر و مادرم به فدای تو ای رسول خدا چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از نزد فاطمه علیهاالسلام خارج شد کنیزش دو قرص نان و تکه گوشتی برای حضرت زهرا علیهاالسلام ،آورد حضرت آن را گرفت و در طبقی نهاد وروی آن را پوشاند و فرمود: به خدا سوگند! من بر این غذا ایثار کرده ورسول خدا صلی الله علیه و آله را بر خود و عیالاتم مقدم میدارم و این در حالی بود که همه آنها
ص: 66
محتاج به غذا بودند و حسن و حسین علیهماالسلام را نیز به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستاد. حضرت صلی الله علیه و آله به نزد فاطمه علیهاالسلام آمد و او به پدرش عرضه داشت: پدر و مادرم به فدایت خداوند برای ما غذایی حواله کرد و من آن را برای شما .گذاشم پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آن را بیاور حضرت زهرا علیهاالسلام غذا را آورد و پارچه را از روی آن کنار زد در حالی که مملو از نان و گوشت بود چون نگاه حضرت زهرا علیهاالسلام به آن افتاد مبهوت شد و فهمید که برکتی از جانب خداوند متعال است لذا او را ستایش کرده و بر پیامبرش درود فرستاد. حضرت فرمود: از کجا برای تو آمده است ای دختر کم؟ عرض کرد: آن از جانب خداست و او به هر کس که بخواهد بدون حساب روزی میدهد. پیامبر صلی الله علیه و آله خدا را ستایش کرد و فرمود: سپاس خداوندی را سزاست که تو را شبیه سرور زنان بنی اسرائیل قرار داد؛ چرا که هر گاه خداوند به او چیزی ارزانی میداشت و از او سؤال میشد میگفت این از جانب خداوند است و او به هر کس بخواهد بدون حساب روزی میدهد
رسول خدا صلی الله علیه و آله على بن ابی طالب علیه السلام او را خواست و او با فاطمه علیهاالسلام و علی و حسن وحسين علیهم السلام و همسران و اهل بیتش از آن تناول کرده تا سیر شدند. فاطمه علیهاالسلام فرمود: طَبَق همان گونه که مثل اولش بود و من از آن بر همسایگانم دادم و خداوند متعال در آن برکت و خیر قرار داد».
عمران بن حصین میگوید:
«انّ النبي صلی الله علیه و آله قال: ألا تنطلق بنا نعوذ ،فاطمة فانها تشتکی؟ فقالت: بلی. فانطلقنا حتى اذا اتينا الى بابها فسلّم و استأذن فقال: ادخل انا و من معي؟ فقالت: نعم انت و من معك يا ابتاه فوالله ما على الّا عباءة. فقال لها: اصنعى بها كذا وكذا.
ص: 67
فعلّمها كيف تستتر فقالت والله ما على رأسى خمار. فاخذ خلق ملاءة كانت عليه فقال: اختمرى بها. ثم اذنت لهما فدخلا فقال: كيف تجدينك يا بنية؟ فقالت: انّى وجعة و انه ليزيدنى انّه ما لى طعام أكله. قال: يا بنية! اما ترضين انك سيدة نساء العالمين؟ قالت يا ابه فأين مريم بنت عمران؟ قال: تلك سيدة! نساء ،عالمها، و انت سيدة نساء عالمك اما والله زوجتك سيداً في الدنيا و الآخرة»،(1) «همانا پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آیا حاضری به عیادت فاطمه علیهاالسلام برویم چرا که او مریض است؟ عرض کردم آری ما به سوی خانه فاطمه -علیهاالسلام - حرکت کردیم و چون به درب خانه رسیدیم حضرت سلام کرده و اجازه ورود خواست و فرمود: آیا من و هر کس با من است وارد خانه شویم؟ حضرت زهرا علیهاالسلام عرض کرد، آری شما و هر کس که با شماست، ولی ای پدرم به خدا سوگند به جز چادر .ندارم پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود این کار و این کار را انجام بده و به او نحوه پوشاندن خود را یاد داد. فاطمه زهرا علیهاالسلام عرض کرد: به خدا سوگند بر سرم مقنعه نیست پیامبر صلی الله علیه و آله قطعه ای پارچه که نزدش بود برداشت و فرمود: با آن سر خود را بپوشان. آنگاه فاطمه علیهاالسلام به آن دو اجازه داد تا وارد خانه شوند. حضرت فرمود: چگونه تو را می یابم ای دختر کم؟ فاطمه علیهاالسلام عرضه داشت: مریضم و مشکل مضاعف این که غذایی نیست که تناول نمایم. حضرت فرمود: ای دخترکم آیا راضی نمیشوی که تو سرور زنان عالمیان باشی؟ حضرت زهرا علیهاالسلام عرضه داشت: ای پدرم مریم علیهاالسلام دختر عمران چه مقامی دارد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: او سرور زنان عالم خودش میباشد و تو سرور زنان عالم خودت میباشی
ص: 68
آگاه باش به خدا سوگند! من تو را به ازدواج کسی درآوردم که سرور مردم در دنیا و آخرت است».
دیلمی در کتاب «فردوس «الأخبار» از ابو هريره نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«اول شخص يدخل على الجنة فاطمة، مثلها في هذه الأمة مثل مريم بنت عمران في اسرائيل»؛(1) «اول شخصی که بر من وارد بهشت میشود فاطمه علیهاالسلام .است مثل او در این امت همانند مریم دختر عمران در میان بنی اسرائیل میباشد»
ص: 69
ص: 70
ص: 71
حدیث اول
از مسور بن مخرمه نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود:
«فانما هى بضعة منّى يريبني ما ارابها و يؤذيني ما آذاها»؛ «همانا فاطمه علیهاالسلام پاره ای از من است به زحمت میاندازد آنچه که او را به زحمت می اندازد و آزار میدهد مرا آنچه را که او را آزار میرساند»
راویان حدیث
این حدیث را بسیاری از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛
1 - بخاری در صحیحش کتاب «فرض الخمس»، باب « ما ذكر من درع النبي صلی الله علیه و آله»، رقم 3110.
2 - مسلم در صحیحش کتاب «فضائل الصحابة»، باب و من فضائل فاطمة»، ج 4، 1902، رقم 2449
3-ابوداود در سننش کتاب «النكاح»، باب «مايكره ان يجمع بينهن من النساء»، ج 2، ص 556 - 557، رقم 2069
4 - احمد بن حنبل در «المسند»، ج 31، ص 228 - 229 ، رقم 18913، و «فضائل الصحابة»، ج 2، ص 759 و 760، رقم 1335.
ص: 72
5 - طبرانی در «المعجم الکبير»، ج 20، ص 19 ، رقم 20
6 - نسائی در «السنن الکبری»، ج 5، ص 97، رقم 8372 و در «خصائص امیرالمؤمنين علیه السلام»، ص 147 و 148، رقم 137.
7 - ابن ماجه در سننش کتاب «النكاح»، باب «الغيرة»، ج 1، ص 644، رقم 1999
8-ابویعلی در مسندش، ج 13، ص 134، رقم 7181
9 - ترمذی در سننش کتاب «المناقب»، باب «مناقب فاطمة بنت محمد»، ج 5 ص 655، رقم 3867
10 - ابن اثیر در «اسدالغابة»، ج 6، ص 222
11 - بیهقی در «السنن الكبرى»، ج 7، ص 308
12 - ابن ،شاهین در «فضائل فاطمة»، ص 39 ، رقم 24
13 - ابونعیم در «حلية الاولياء»، ج 2، ص 40.
14 - بغوی در «شرح السنة»، ج 14، ص 158، رقم 3957
تصحیح حدیث
این حدیث از جهاتی صحیح میباشد؛
1 - وجود حدیث در صحاح.
2 - تصريح البانی به صحت حدیث در «صحیح سنن الترمذى» ج 3، ص 241، رقم 3036، و «الارواء»، ج 8 ص 293 ، رقم 2676.
3- ترمذی بعد از نقل حدیث میگوید: «هذا حدیث حسن صحیح»؛ «این حدیث حسن صحیح است».
ص: 73
حدیث دوم
ابوهریره از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:
«انّ ملكا من السماء لم يكن ،زارني فاستأذن الله في زيارتي فبشرني او اخبرني انّ فاطمة سيدة نساء امتی»؛ «همانا فرشته ای از آسمان که مرا زیارت نکرده بود از خداوند اذن گرفت تا به زیارت من بيايد او مرا بشارت داد یا خبر داد که فاطمه سرور زنان امت من است».
راویان حدیث
این حدیث را برخی از محدثان اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛
1 - طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج 22، ص 403، رقم 1006.
2 - هیثمی در مجمع الزوائد»، ج 9، ص 201.
-3 - مزی در «تهذیب الکمال»، ج 26، ص 391
صحت حدیث
هیثمی بعد از نقل این حدیث میگوید:
«و رجاله رجال الصحيح غير محمد بن مروان الذهلي، وثقه ابن حبان» «رجال حدیث رجال صحیح است، غیر از محمد بن مروان ذهلی که او را ابن خبان توثیق کرده است».
حدیث سوم
ثوبان مولی رسول الله صلی الله علیه و آله از حضرت نقل کرده که فرمود:
«الحمد لله الذى انجى فاطمة من النار»؛ «ستایش خدایی که فاطمه علیهاالسلام را از [آتش] دوزخ نجات داد».
ص: 74
راویان حدیث
این حدیث را عده ای از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛
1 - نسائی در سننش کتاب «الزينة»، باب «الكراهية للنساء في اظهار الحلي والذهب»، ج 8 ص 158، رقم 5140
2 - ابن اثیر در «اسدالغابة»، ج 6، ص 294 و 295
3- ابن شاهین در «فضائل فاطمة»، ص 17 و 18، رقم 1.
4 - احمد بن حنبل در «المسند»، ج 5، ص 278 و 279
5 - طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج 2، ص 101 و 102 ، رقم 1448
6- حاکم نیشابوری «در المستدرک علی الصحیحین»، ج 3، ص 152 و 153.
7- ذهبی در «تلخیص المستدرک».
8- منذری در «الترغيب والترهيب»، ج 1، ص 557
9 - عراقی در «المغنى عن حمل الأسفار»، ج 2، ص 1117، رقم 4059، و «اتحاف المهرة»، ج 9، ص 365
صحت حدیث
این حدیث را عده ای از علمای اهل سنت صحیح دانسته اند از قبیل؛
1 - حاکم نیشابوری در «المستدرك على الصحيحين».
2 - ذهبی در «تلخيص المستدرك».
3 -منذری در «الترغيب والترهيب»
4 - عراقی در «المغنی عن حمل الاسفار» که سند آن را خوب میداند، ولی در کتاب «اتحاف المهرة» سند آن را تصحیح نموده است.
5 - البانی در «صحیح سنن النسائی»، ج 3، ص 1050 و 1051 ، رقم 4748
ص: 75
حدیث چهارم
عبدالله بن مسعود از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:
«انّ فاطمة حصنت فرجها، فحرّمها الله وذريتها على النار»؛ «همانا فاطمه علیهاالسلام فرج خود را حفظ نمود، لذا خداوند او و ذریه اش را بر آتش [دوزخ] حرام کرد»
راویان حدیث
این حدیث را عده ای از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛
1 - بزار در مسندش از محمد بن عقبه سدوسی، ج 5، ص 223 و 224، رقم 1829.
2 - طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج 22، ص 406 و 407، رقم 1018، وج 3، ص 41 و 42، رقم 2625
3-ابن شاهین در «فضائل فاطمة»، ص 26 ، رقم .12.
حدیث پنجم
امام علی علیه اسلام را از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که به فاطمه علیهاالسلام فرمود:
«إِنَّ اَللَّهَ یَغْضَبُ لِغَضَبِکِ وَ یَرْضَی لِرِضَاکِ»؛ «همانا خداوند به غضب تو غضبناک و به رضاییت راضی میگردد»
راویان حدیث
این حدیث را تعدادی از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛
1 - طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج 1، ص 108 ، رقم 182 وج 22، ص 401 ، رقم .1001
2 - هیثمی در «مجمع الزوائد»، ج 9، ص 203
3- حاکم نیشابوری در «المستدرک علی الصحیحین»، ج 3، ص 153 و 154.
ص: 76
4 - ابونعیم اصفهانی در «المعرفة»، ج 1، ص 318 و 319، رقم 354، و «فضائل الخلفاء» ص 124 و 125، رقم 140.
5 - ابن اثیر در «اسدالغابة»، ج 6، ص 224
تصحیح حدیث
این حدیث را تعدادی از علمای اهل تصحیح کرده و یا صحیح دانسته اند از قبیل؛
1 - حاکم نیشابوری او میگوید:
«و هذا حديث صحيح صحيح الاسناد ولم يخرجاه»؛ و این حدیثی است صحیح السند گرچه بخاری و مسلم آن را نقل نکرده اند»
2 - هیثمی که اسناد آن را حسن دانسته است.
حدیث ششم
امام علی علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:
«اذا كان يوم القيمة قيل: يا اهل الجمع غضوا أبصاركم حتى تمرّ فاطمة بنت ،محمّد فتمرّ و عليها ريطتان خضراوان - او حمراوان - »؛ «چون روز قیامت فرا رسد گفته میشود: ای جماعت اهل محشر چشمهای خود را فرو بندید تا فاطمه علیهاالسلام دختر محمد عبور کند. او در حالی که دو پارچه سبز یا قرمز بر خود پیچیده از آن جا عبور خواهد کرد».
راویان حدیث
این حدیث را عده ای از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛
1 - طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج 22، ص 400 ، رقم 999 ، وج 1، ص 108 ، رقم 180
ص: 77
2 - ابونعیم اصفهانی به نقل از او در «فضائل الخلفاء»، ص 123 و 124، رقم 138، و «المعرفة»، ج 1، ص 319، رقم 355
3- حاکم نیشابوری در «المستدرک علی الصحیحین»، ج 3، ص 153، و آن را حدیث صحیح بر شرط شیخین دانسته است.
روایات دیگر اختصاصی
روایات دیگری نیز از طرق اهل سنت درباره فضایل حضرت زهرا علیهاالسلام وارد شده است که تحت عناوین مختلف ذکر میکنیم:
شباهت فاطمه زهرا علیهاالسلام به رسول خدا صلی الله علیه و آله
از عایشه نقل شده که گفت:
«ما رأيت أحداً اشبه حديثاً وكلاماً برسول الله من فاطمة»؛(1) «من کسی را در گفتار و کلام شبیه تر به رسول خدا صلی الله علیه و آله از فاطمه ندیدم».
فاطمه علیهاالسلام جزئی از پیامبر صلی الله علیه و آله
بزار به سندش از امام علی علیه اسلام نقل کرده که فرمود:
«انّه كان عند رسول الله صلی الله علیه و آله فقال : اى شيء خير للمرأة؟ فسكتوا، فلما رجعت قلت لفاطمة: اى شيء خير النساء قالت لا يراهن الرجال. فذكرت ذلك للنبي صلی الله علیه و آله فقال: انها فاطمة بضعة منّى»؛(2) «حضرت علی علیه السلام نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بود که فرمود: چه چیز برای زن بهتر است؟ همه ساکت شدند. چون از آن مجلس برگشتم به فاطمه- علیهاالسلام - گفتم چه چیز برای زنان بهتر است؟
ص: 78
حضرت عرضه داشت این که مردان او را مشاهده .نکنند جواب حضرت را که به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرضه کردم فرمود: او فاطمه جزئی از من است».
بیان آلوسی در معنای «فاطمة بضعة منّي»
آلوسی حنفی در معنای این حدیث در ذیل آیه 42 از سوره آل عمران میگوید:
«.... اذا البضعية من روح الوجود و سید کل موجود و لا اراها تقابل بشيء و اين الثريايد المتناول»(1) «...زیرا -فاطمه علیهاالسلام - جزئی از روح وجود، و سرور هر موجود -پیامبر صلی الله علیه و آله- است و نمی بینم که چیزی با این مقام مقابله کند و كجاست ستاره ثریا که دست انسان به آن برسد»
مقام فاطمه علیهاالسلام در محشر
و نیز از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:
«اذا كان يوم القيمة نادى مناد من بطنان العرش: نکسوا رؤوسكم و غضوا ابصاركم حتى تمرّ فاطمة بنت محمد على الصراط، فتمرّ مع سبعين الف جارية من الحور العين كمرّ البرق»؛(2) «چون روز قیامت فرا رسد منادی از میان عرش ندا دهد سرهای خود را به زیر افکنید و چشمهای خود را ببندید تا فاطمه دختر محمد از پل صراط عبور کند حضرت فاطمه علیهاالسلام با هفتاد هزار کنیز از حورالعین همانند برق عبور میکند»
طبرانی از امام علی علیه اسلام نقل کرده که فرمود:
«اذا كان يوم القیمة قيل: يا اهل الجمع غضوا أبصاركم تمرّ فاطمة بنت رسول الله، فتمرّ عليها ريطتان حمراوان»؛(3) «چون قیامت برپا شود گفته میشود ای
ص: 79
اهل محشر! چشمهای خود را بر هم نهید تا فاطمه علیهاالسلام دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله عبور کند حضرت عبور میکند در حالی که دو پارچه قرمز بر تن نموده است».
ازدواج فاطمه زهرا علیهاالسلام
طبرانی به سندش از حجر بن عنبس نقل کرده که گفت:
«خطب ابوبکر و عمر فاطمة - رضي الله عنها - فقال النبي صلی الله علیه و آله: هي لك يا على»،(1) «ابوبكر وعمر از فاطمه - رضى الله عنه - خواستگاری کردند، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: او برای توست ای علی».
و از بریده نقل شده که گفت:
«خطب ابوبكر و عمر فاطمة فقال رسول الله صلی الله علیه و آله: انها صغيرة، فخطبها على فزوّجها منه»؛(2) «ابوبكر و عمر از فاطمه علیهاالسلام خواستگاری کردند رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: او کوچک است ولی چون علی از او خواستگاری کرد به ازدواج او درآورد».
طبرانی و دیگران به سند خود از عبدالله بن مسعود نقل کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«انّ الله امرنى ان زوّج فاطمة من على - رضى الله عنهما - »؛(3) «همانا خداوند مرا دستور داده که فاطمه علیهاالسلام را به ازدواج علی -رضی الله عنهما - درآورم».
تسبیحات فاطمه زهرا علیهاالسلام
جزری در «جامع الاصول» در فصل چهارم از دعا که درباره ادعیه خواب و بیداری است از ابوالورد بن ثمامه نقل کرده که حضرت علی علیه السلام ابن اعبد فرمود:
ص: 80
«الا احدثك عنّى و عن فاطمة بنت رسول الله، وكانت من احب اهله اليه وكانت عندى؟ قلت: بلى قال انها جرّت بالرحا حتى اثرت في يدها، واستقت بالقربة حتى أثرت في نحرها، وكنست بالبيت حتى اغبرت ثيابها فأتى النبي صلی الله علیه و آله، خدم فقلت: لو اتيت اباك فسألتيه خادماً يكفيك؟ فأتته فوجدت عنده حداثاً فرجعت فأتاها من الغد فقال: ما حاجتك؟ فسكتت فقلت: انا احدثك يا رسول الله: جرّت بالرحا حتى اثرت فى يدها و حملت بالقربة حتى اثرت في نحرها، فلمّا ان جاء الخدم امرتها ان تأتيك فتستخدمك خادماً يقيها حرّ ما هى فيه. قال: اتقى الله يا فاطمة و ادّى فريضة ربّك، و اعملى عمل اهلك و اذا اخذت مضجعك فسبحى الله ثلاثة وثلاثين واحمدى ثلاثاً وثلاثين وكبّرى اربعاً وثلاثين، فتلك مائة، فهى خير لك من خادم قالت: رضيت عن الله و رسوله»؛(1) «آیا میخواهی تو را از خود و فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله حدیث بگویم؟ فاطمه -علیهاالسلام -از محبوب ترین اهل بیت او در نزدش بود و او نزد من بود راوی میگوید :گفتم آری حضرت فرمود: فاطمه- علیهاالسلام - سنگ آسیاب را میچرخاند تا آن که در دستانش اثر گذاشت و خانه را جارو میکرد تا آن که لباسش غبار آلود شد برای پیامبر صلی الله علیه و آله خدمت کارانی را آوردند من به او گفتم: اگر به نزد پدرت روی و از او خادمی تقاضا کنی خوب است؟ فاطمه -علیهاالسلام - به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و مشاهده نمود که عده ای با او سخن میگویند لذا برگشت پیامبر صلی الله علیه و آله فردای آن روز نزد فاطمه آمد وفرمود: خواسته ات چیست؟ فاطمه ساکت شد، عرض کردم: من برایتان میگویم ای رسول خدا فاطمه سنگ آسیاب را حرکت داده به حدی که در
ص: 81
دستانش اثر گذاشته و مشک را کشیده به حدی که در گلوگاهش اثر مانده است و چون خدمتکاران را نزد شما آوردند من او را گفتم تا نزد شما آید و خادمی را درخواست کند تا از زحمت کار او بکاهد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای فاطمه تقوا پیشه کن و ادای واجب پروردگارت بنما، و کار اهلت را خودت انجام بده و چون به رختخواب رفتی سی و سه بار سبحان الله وسى و سه بار الحمد لله و سی و چهار بار الله اکبر بگو که صد بار میشود و این برای تو از خادم بهتر است فاطمه علیهاالسلام عرضه داشت از جانب خدا و رسولش راضی شدم»
بخاری نیز این حدیث را به سندش از امام علی علیه السلام این گونه نقل کرده است:
«انّ فاطمة شكت ما تلقى من اثر الرحى، فأتى النبي اصلی الله علیه و آله سبی، فانطلقت فلم تجده، فوجدت عايشة فاخبرتها، فلمّا جاء النبي صلی الله علیه و آله الله اخبرته عائشة بمجييء ،فاطمة، فجاء النبى صلی الله علیه و آله الينا وقد اخذنا مضاجعنا، فذهبت لأقوم، فقال: على مكانكما، فقعد بيننا حتى وجدت برد قدميه على صدري وقال: ألا أعلمكما خيراً ممّا سألتماني: اذا اخذتما مضاجعكما تكبّرا اربعاً و ثلاثين و تسبّحا ثلاثاً و ثلاثين و تحمدا ثلاثاً و ثلاثين، هو خير لكما من خادم»؛(1) «همانا فاطمه از آنچه از اثر چرخاندن سنگ آسیاب به او رسیده بود شکایت کرد و از طرفی برای پیامبر صلی الله علیه و آله اسیرانی را آورده بودند، لذا خدمت پدر آمد و او را نیافت ولی عایشه را دید و مطلب را به او رسانید. چون پیامبر صلی الله علیه و آله آمد عایشه پیامبر صلی الله علیه و آله را از آمدن فاطمه علیهاالسلام با خبر نمود. حضرت به سراغ او
ص: 82
آمد در حالی که ما رختخواب خود را انداخته بودیم خواستیم که برخیزیم که فرمود راحت باشید و لذا بين ما نشست در حالی که سردی قدمهای او را بر سینه ام احساس کردم و فرمود: آیا شما را بهتر از آنچه که از من خواستید تعلیم دهم؟ چون به رختخواب خود رفتید، سی و چهار بار الله اکبر وسی سه بار سبحان الله وسى و سه بار الحمد لله بگویید که این برای شما از خادم بهتر است».
فاطمه زهرا علیهاالسلام بهترین زنان اهل عالم
بخاری و مسلم به سند خود از فاطمه علیهاالسلام نقل کرده اند که پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب به من فرمود:
«يا فاطمة الا ترضين ان تكونى سيدة نساء العالمين»؛(1) «ای فاطمه ! آیا راضی نمیشوی که بهترین زنان اهل عالم باشی»
فاطمه زهرا علیهاالسلام بهترین زنان اهل بهشت
حاکم به سند صحیح از حذیفه نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«نزل من السماء ملك فاستأذن الله أن يسلّم على، فبشرني ان فاطمة سيدة نساء اهل الجنّة»؛(2) «فرشته ای از آسمان فرود آمد و از جانب خداوند اذن گرفت تا بر من سلام کند او مرا بشارت داد که فاطمه علیهاالسلام بهترین زنان اهل بهشت است».
ازدواج فاطمه علیهاالسلام به امر خدا
طبرانی به سند موثق از ابن مسعود نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
ص: 83
«انّ الله امرنى أن أزوّج فاطمة من على»؛(1) «همانا خداوند مرا امر کرده تا فاطمه را به تزویج علی درآورم»
پیامبر صلی الله علیه و آله فدای فاطمه علیهاالسلام
حاکم نیشابوری به سند صحیح نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله خطاب به فاطمه علیهاالسلام فرمود:
«فداكِ أبى و امّی»؛(2) «پدر و مادرم به فدای تو باد».
فاطمه علیهاالسلام محبوب ترین افراد نزد پیامبر صلی الله علیه و آله
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«احب أهلى الى فاطمه»؛(3) «محبوب ترين اهلم نزد من فاطمه علیهاالسلام است».
استشمام بوی بهشت از فاطمه علیهاالسلام
پیامبر صلی الله علیه و آله درباره حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود:
«اذا اشتقت الى رائحة الجنة شممت ريح فاطمة يا حميراء! ان فاطمة ليست كنساء الآدميين»؛(4) «هر گاه من اشتیاق به بوی بهشت پیدا میکنم بوی فاطمه را استشمام میکنم ای حمیراء همانا فاطمه علیهاالسلام همانند زنان مردم نیست».
نامگذاری فاطمه علیهاالسلام
حافظ سخاوی از ابوهریره نقل کرده که گفت:
«ان رسول الله صلی الله علیه و آله: قال انما سمّيت ابنتى فاطمة لانّ الله فطمها و محبّيها عن
ص: 84
النار»؛(1) «همانا دخترم فاطمه علیهاالسلام نامیده شد؛ زیرا خداوند او و محبانش را از آتش دوزخ بازداشته است».
محبت پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به فاطمه علیهاالسلام
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خطاب به عایشه فرمود:
«يا عايشة انّه لمّا اسرى بى الى السماء ادخلنى جبرئيل الى الجنة، فناولني تفاحة فأكلتها فصارت نطفة فى صلبي، فلما نزلت من السماء واقعت خديجة من تلك التفاحة، كلّما اشتقت الى الجنة قبلتها»،(2) «ای عایشه چون مرا به آسمان بردند جبرئیل مرا وارد بهشت نمود و سیبی به من داد و من آن را تناول نمودم و آن نطفه ای در صلبم قرار گرفت و چون از آسمان فرود آمدم با خدیجه مواقعه کردم و فاطمه از آن سیب است و لذا هر گاه که مشتاق بهشت میشوم فاطمه را میبوسم»
ابویعلی در «مسند» به سندش از ابن عباس نقل کرده که گفت:
«ان النبى صلی الله علیه و آله كان اذا قدم من سفر قبل ابنته فاطمة»؛(3) «همانا پیامبر صلی الله علیه و آله چون از سفر بر میگشت دخترش فاطمه علیهاالسلام را می بوسید»
ص: 85
حدیث اول
از بریده نقل شده که گفت:
«كان احبُّ النساء الى رسول الله صلی الله علیه و آله فاطمة و من الرجال على»؛ «محبوب ترين زنان به رسول خدا صلی الله علیه و آله فاطمه و از مردان علی بود».
راویان حدیث
1 - ابو عیسی ترمذی در ،سننش، کتاب «المناقب»، باب «مناقب فاطمة بنت محمد»، ج 5، ص 655، رقم 3868
2 - حاکم نیشابوری، در «المستدرک علی الصحیحین»، ج 3، ص 155
3-نسائی در «خصائص امیرالمؤمنین علیه السلام»، ص 128، رقم 113.
4 - ابن عبدالبر در «الاستیعاب»، ج 4، ص 378
-5- ذهبی در «تلخیص المستدرک».
تصحیح حدیث
این حدیث را عده ای از علمای اهل سنت حسن یا صحیح دانسته اند از قبیل؛
ص: 86
1 - ترمذی آن را حسن غریب دانسته است.
2۔ حاکم نیشابوری آن را حدیث صحیح الاسناد دانسته است.
3-ذهبی در «تلخیص المستدرک» با حاکم در صحت این حدیث موافقت نموده .است
حدیث دوم
بریده میگوید:
«انّ عليّاً لما تزوّج فاطمة - رضي الله عنهما - قال له النبي صلی الله علیه و آله: (مرحباً و اهلاً). و قال له ليلة البناء: (لا تحدث شيئاً حتى تلقاني). فدعا رسول الله صلی الله علیه و آله بماء فتوضأ منه، ثم افرغه على على فقال: (اللهم بارك فيهما وبارك لهما في شبلهما»؛ «همانا علی چون با فاطمه- رضى الله عنهما - ازدواج کرد پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: (مرحبا و مبارک باد) و شبی که میخواستند کاری انجام دهند پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: (دست به کاری نزنید تا مرا ملاقات نمایید). رسول خدا صلی الله علیه و آله آبی طلبید و از آن وضو ساخت و سپس بر علی پاشید و عرضه داشت: (بار خدایا در آن دو برکت قرار بده و نیز فرزندان آنان را مبارک گردان)»
راویان حدیث
این حدیث را برخی از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛
1 - بزار در مسندش (ق/243)
2 - طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج 2، ص 20، رقم 1153.
3- هیثمی در «مجمع الزوائد»، ج 9، ص 20.
ص: 87
صحت حدیث
هیثمی بعد از نقل این حدیث مینویسد:
«و رجالهما - اى البزار والطبراني - رجال الصحيح غير عبدالكريم بن سليط وثّقه ابن حبان»؛ «رجال سند بزار وطبراني - رجال صحیح اند غیر از عبد الكريم بن سلیط که ابن حبان او را توثیق نموده است».
حديث سوم
ابن عباس میگوید:
«انّ النبي صلی الله علیه و آله لما دخل على على وفاطمة - رضي الله عنهما - ليلة بنائهما رأينه اللَّهُ من حضر من النساء فذهبن و بينهن وبين النبي صلی الله علیه و آله ستر، و تخلفت اسماء بنت عميس فقال لها النبىصلی الله علیه و آله: (على رسلك من انت؟ قالت: انا التي احرس ابنتك، انّ الفتاة ليلة تبنى بها لابد لها من امرأة تكون قريبة منها ان عرضت لها حاجة او ارادت شيئاً افضت بذلك اليها. قال: (فانّى اسأل الله ان يحرسك من بين يديك و من خلفك و عن يمينك وعن شمالك من الشيطان الرجيم). فلما اقبلت عليه فاطمة بكت فقال: (و ما يبكيك؟ فما الوتُك فى نفسى، وقد اصبت لك خير أهلى و ايم الذي نفسي بيده لقد زوجتك سعيداً في الدنيا و انّه في الآخرة لمن الصالحين) ثم امر اسماء فجاءته بالمخضب فرش منه على فاطمة و على نفسه، ثم التزمها فقال: (اللهم أنّها منّى وانا منها، اللهم كما اذهبت عنى الرجس و طهرتنى فطهرها). ثم دعا بمخضب آخر، ثم دعا علياً، فصنع به كما صنع بها، ثم دعاله كما دعالها، ثم قال لهما: (قوما الى بيتكما جمع الله بينكما، وبارك في سيركما، واصلح بالكما). ثم قام فلم يزل يدعو لهما حتى توارى في حجرته»؛
ص: 88
«پیامبر صلی الله علیه و آله چون وارد بر علی و فاطمه-رضى الله عنهما- در زفافشان شد زنانی که در آنجا بودند همگی به کناری رفتند و بین آنان و پیامبر صلی الله علیه و آله ستری بود ولی اسماء دختر عمیس از آنان تخلف جسته و نرفت. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: صبر کن ببینم تو کیستی؟ او گفت: من کسی هستم که دخترت را مواظبت میکنم؛ زیرا دختران جوان در شب زفاف احتیاج به زنی دارند که همراهشان باشد تا اگر حاجتی داشتند یا چیزی خواستند حاجتشان را برآورده ساخته و به او برسانند. حضرت فرمود: من از خداوند میخواهم تا تو را از طرف جلو و پشت و راست و چپ از شیطان رانده شده، محافظت نماید و چون فاطمه به نزد پدر آمد گریست. حضرت فرمود: چه چیز تو را گریان کرده است؟ من برای تو در خیرخواهی هیچ کوتاهی نمیکنم و من بهترین اهل بیتم را به تزویج تو در آورده ام و قسم به کسی که جانم به دست اوست من تو را به ازدواج کسی درآورده ام که در دنیا با سعادت است و همانا او در آخرت به طور حتم از صالحان خواهد بود. آنگاه به اسماء دستور داد تا ظرف آبی بیاورد و از آن بر فاطمه و بر خودش پاشید، سپس دخترش را در بغل گرفت و فرمود بارخدایا همانا او از من و من از اویم بارالها همان گونه که از من پلیدی را دور کرده و مرا پاک نمودی او را نیز پاک گردان آن گاه ظرف آب دیگری خواست و سپس علی را خواند و با او آن کاری کرد که با فاطمه نمود و همان گونه که بر او دعا کرده بود بر علی نیز دعا کرد، سپس به آن دو فرمود: (برخیزید و به خانه خود روید، خداوند بین شما دو نفر را جمع کند و زندگی شما را مبارک گرداند و امورتان را اصلاح نماید). سپس برخاست و مدام برای آن دو دعا میکرد تا آنان وارد حجره خود شدند».
ص: 89
راویان حدیث
این حدیث را عده ای از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛
1 - طبرانی در «المعجم الكبير»، ج 22، ص 410-412، رقم 1022 و ج 23، ص 132-135، رقم 362
2 - عبد الرزاق در «المصنف»، ج 5، ص 486-489، رقم 9782
3- هیثمی در «مجمع الزوائد»، ج 9، ص 207-209
4 - نسائی در «خصائص علی علیه السلام»، ص 138 و 139 ، رقم 125.
ص: 90
حدیث اول
سعد بن ابی وقاص میگوید:
«لما نزلت هذه الآية «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ» دعا رسول الله صلی الله علیه و آله علياً و فاطمة و حسناً و حسيناً فقال: (اللهم هؤلاء اهلی»؛ «چون این آیه نازل شد (پس بگو بیایید بخوانیم فرزندانمان را و فرزندانتان را) رسول خدا صلی الله علیه و آله على وفاطمه وحسن وحسين -علیهم السلام-را خواست و عرضه داشت: (بارالها! اینان اهل من هستند)».
راویان حدیث
این حدیث را تعدادی از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل:
1 - مسلم در صحیحش کتاب «فضائل الصحابة»، باب «من فضائل على رضی الله عنه» ج 5، ص 1871، رقم 2404
2 - ترمذی در سننش کتاب «المناقب»، باب «مناقب علی رضی الله عنه»، ج 5، ص 596، رقم 3724، و کتاب «تفسیر القرآن»، باب «و من سورة آل عمران»، ج 5، ص 210 ، رقم 2999
ص: 91
3- ابن اثیر در «اسد الغابة»، ج 3، ص 601 و 602، به نقل از ترمذی.
4 - احمد بن حنبل در «المسند»، ج 3، ص 160، رقم 1608.
5 - نسائی در «خصائص على علیه السلام» ، رقم 11.
6 - حاکم نیشابوری در «المستدرک علی الصحيحين»، ج 3، ص 150
7 - بیهقی در «السنن الکبری»، ج 7، ص 63
8 -بزار در مسندش، ج 3، ص 324 و 325، رقم 1120.
تصحیح حدیث
این حدیث را عده ای از علمای اهل سنت تصحیح کرده یا آن را صحیح دانسته اند از قبیل
1 - ترمذی که بعد از نقل حدیثش میگوید: «هذا حدیث حسن صحیح»؛ «این حدیث حسن صحیح است».
2 - حاکم نیشابوری در «المستدرك على الصحيحين»
3- ذهبی در «تلخیص المستدرك»، ج 3، ص 150
4 - ناصرالدین البانی در «صحيح سنن الترمذى»، ج 3، ص 32، رقم 2397. او میگوید: «صحیح الاسناد».
حدیث دوم
ام سلمه میگوید:
«انّ النبي صلی الله علیه و آله جلل على الحسن والحسين و على و فاطمة كساء، ثم قال: (اللهم هؤلاء اهل بیتی و خاصتي اذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيراً). فقالت ام سلمة: و انا معهم يا رسول الله قال: (انك الى خير)»؛ «همانا پیامبر صلی الله علیه و آله
ص: 92
پارچه را بر روی حسن و حسين وعلى وفاطمه علیهم السلام الله كشید و سپس عرضه داشت: (بارالها اینان اهل بيت من و از خواص من میباشند هر گونه پلیدی را از آنان دور کرده و پاکشان گردان). ام سلمه گفت: ای رسول خدا! آیا من با آنان هستم؟ حضرت فرمود: (تو بر خیری)».
راویان حدیث
این حدیث را عده ای از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل:
1 - ترمذی در سننش در کتاب «المناقب» باب «مناقب فاطمة بنت محمد»، ج 5، ص 656 و 657، رقم 3871
2 - احمد بن حنبل در «المسند»، ج 44، ص 217، رقم 26597، و در «فضائل الصحابة»، ج 2، ص 587 و 588، رقم 994
3- ابویعلی در مسندش، ج 12، ص 415 ، رقم 7021
4 - ابن اثیر در «اسد الغابة»، ج 3، ص 607 به نقل از ابویعلی
5 - طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج 23، ص 334 ، رقم 770، و «المعجم الاوسط»، ج 4، 479، رقم 3811.
6 - ابن ابی خیثمه در تاریخش، ج 1، ص 26-28، رقم 31.
7 - ابونعیم اصفهانی در «اخبار اصفهان»، ج 1، ص 143
تصحیح حدیث
این حدیث را برخی از علمای اهل سنت تصحیح کرده یا آن را حسن دانسته اند از قبیل ترمذی که بعد از نقل آن میگوید:
«هذا حديث حسن، و هو احسن شيء روى فى هذا الباب»؛ این حدیثی است حسن و بهترین روایتی است که در این باب وارد شده است»
ص: 93
حديث سوم
عمر بن ابی سلمه میگوید:
«لما نزلت هذه الآية على النبى صلی الله علیه و آله: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرا»ً فى بيت ام سلمة، فدعا فاطمة و حسناً و حسيناً، فجلّلهم بكساء و على خلف ظهره، فجللهم بكساء وعلى خلف ظهره، ثم قال: (اللهم هؤلاء اهل بيتى فاذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيراً). قالت ام سلمة: وانا معهم يا نبي الله؟ قال: (انت على مكانك وانت على خیر)»؛ «چون این آیه: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً» بر پیامبر صلی الله علیه و آله در خانه ام سلمه نازل شد، حضرت،فاطمه و حسن و حسین را خواست و بر روی آنان پارچه ای کشید و علی پشت سرش بود و بر روی همۀ آنها پارچه را کشید و سپس فرمود: (بارالها! اینان اهل بیت من هستند پس مطلق پلیدی را از آنان دور کن و پاکشان گردان) ام سلمه گفت: و من با آنان هستم ای پیامبر صلی الله علیه و آله خدا؟ حضرت فرمود: (تو بر سر جایت باش و تو بر خيرى)»
این حدیث را برخی از علمای اهل سنت نقل کرده اند از آن جمله؛
1 - ترمذی در سننش کتاب «تفسير القرآن»، باب «و من سورة الاحزاب»، ج 5، 327 و 328، رقم 3205، و کتاب «المناقب»، باب «مناقب اهل بيت النبي صلی الله علیه و آله»، ج 5، ص 621، رقم 3787
3-بغوی در معجمش، ج 4، ص 319، رقم 1773.
4 - ناصرالدین البانی در «صحیح سنن الترمذى»، ج 3، ص 91 و 92 و ج 3، ص 226 و 227 ، رقم 2979. او بعد از نقل حدیث میگوید: «صحیح».
ص: 94
حدیث چهارم
عایشه میگوید:
«خرج النبى صلی الله علیه و آله و عليه مرط مرحل من شعر اسود، فجاء الحسن بن على فادخله، ثم جاء الحسين فدخل معه، ثم جاءت فاطمة فادخلها، ثم جاء على فادخله ثم قال: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»»؛ «پیامبر صلی الله علیه و آله [از خانه] خارج شد در حالی که بر [دوشش] پارچه ای خیاطی نشده از پشم و نقاشی شده از موی سیاه بود، حسن بن علی آمد و او را داخل در آن نمود و سپس حسین آمد و با او داخل شد وسپس فاطمه علیهاالسلام آمد و او را نیز داخل کرد و آن گاه علی آمد و او را نیز داخل کرد آنگاه این آیه را تلاوت نمود: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً».
راویان حدیث
این حدیث را مسلم بن حجاج در صحیحش کتاب «فضائل الصحابة»، باب «فضائل اهل بيت النبى صلی الله علیه و آله»، ج 4، ص 1883 ، رقم 2424 نقل کرده است.
حدیث پنجم
انس بن مالک میگوید:
«انّ رسول الله صلی الله علیه و آله كان يمر بباب فاطمة ستة اشهر اذا خرج الى صلاة الفجر يقول: الصلاة يا اهل البيت «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»»؛ «همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله تا شش ماه هنگامی که به جهت نماز صبح از خانه خارج میشد از کنار درب خانه فاطمه علیهاالسلام مرور میکرد
ص: 95
و می فرمود: نماز ای اهل بیت «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطهيراً»».
راویان حدیث
این حدیث را برخی از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛
1 - ترمذی در سننش، باب «و من سورة الأحزاب»، كتاب «تفسیر القرآن»، ج 5، ص 328، رقم 2206
2 - احمد بن حنبل در «المسند»، ج 21، ص 434، رقم 14040.
3-ابویعلی در مسندش، ج 7، ص 60، رقم 3979
5- ابن ابی شیبه در «المصنف»، ج 12، ص 127.
6 -بزار در مسندش، ج 7، ص 59، رقم 3978
7 -طبرانی در «المعجم الکبير»، ج 3، ص 56، رقم 2671 و ج 22، ص 402، رقم 1002
8-ابوداود طیالسی در مسندش، ج 8، ص 274 ، رقم 2059
9-ابن شاهین در «فضائل فاطمة»، ص 32 ، رقم 15.
10 - طبری در تفسیر «جامع البیان»، ج 22، ص 6.
11 - طحاوی در «مشکل الآثار»، ج 2، ص 248 ، رقم 774
12 - ابن اثیر در «اسد الغابة»، ج 6، ص 223
13 - حاکم نیشابوری در «المستدرک علی الصحيحين»، ج 3، ص 158.
14 - ذهبی در «تلخیص المستدرک»
تصحیح یا تحسین حدیث
این حدیث را برخی از علمای اهل سنت تحسین یا تصحیح کرده و یا صحیح دانسته اند از قبیل؛
ص: 96
1 - ترمذی که بعد از نقل آن میگوید: «این حدیث حسن است».
2- حاکم نیشابوری که آن را صحیح بر شرط مسلم میداند
حدیث ششم
ام سلمه میگوید:
«انّ رسول الله صلی الله علیه و آله قال لفاطمة: (ائتينى بزوجك و ابنيك) فجاءت بهم، فألقى عليهم كساءً فدكياً، قال: ثم وضع يده عليهم ثم قال: (اللهم ان هؤلاء آل محمد فاجعل صلواتك و بركاتك على محمد و على آل محمد، انك حميد مجيد). قالت ام سلمة: فرفعت الكساء لأدخل معهم، فجذبه من يدي و قال: (انك على خير)»؛ «همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله به فاطمه فرمود: همسر و فرزندانت را نزد من آور) فاطمه علیهاالسلام آنها را آورد و حضرت بر روی آنها پارچه ای از فدک کشانید او گفت سپس دستش را بر روی آنان گذاشت و فرمود: (بارالها! اینان آل محمداند، پس درودها و برکات را بر محمد وبر آل محمد قرار بده، زیرا که تو ستایش شده و تمجید شده ای) ام سلمه :گفت من پارچه را بالا زدم تا با آنان بر زیر آن قرار گیرم که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را از دستم کشید و فرمود: (همانا تو بر خیری)»
راویان حدیث
این حدیث را عده ای از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛
1 - احمد بن حنبل در «المسند»، ج 44، ص 327 و 328، رقم 26746 و در «فضائل الصحابة»، ج 2، ص 602، رقم 1029.
2 - طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج 3، ص 53، رقم 665 وج 23، ص 336، رقم 779 .780
ص: 97
حدیث هفتم
درباره امام علی علیه اسلام نقل شده:
«انه دخل على النبى صلی الله علیه و آله و قد بسط شملة و جلس عليها هو و فاطمة والحسن و الحسين، ثم اخذ النبى صلی الله علیه و آله بمجامعه فعقد عليهم، ثم قال: (اللهم ارض عنهم كما انا عنهم راض)»؛ «من بر پیامبر صلی الله علیه و آله داخل شدم در حالی که آن حضرت پارچه ای را پهن کرده و او و فاطمه علیهاالسلام و حسن و حسين علیهم السلام بر روی آن نشسته ،بودند، آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله اطراف آن را گرفت و به هم بست، سپس عرضه داشت: (بارالها از آنان راضی باش همانگونه که من از آنان راضی هستم)»
راویان حدیث
این حدیث را عده ای از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛
1- طبرانی در «المعجم الاوسط»، ج 6، ص 241 ، رقم 5510
2 - هیثمی در «مجمع الزوائد»، ج 9، ص 169
او بعد از نقل حدیث مینویسد:
«رجاله رجال الصحيح غير عبيد بن طفيل وهو ثقة»؛ «رجال آن رجال صحيح است غیر از عبید بن طفیل که ثقه میباشد»
او از رجال مسلم است آن گونه که ابن حجر در کتاب «التقريب»، ص 970 ترجمه 6930 گفته است.
3-ابن عدی در «الکامل»، ج 6، ص 208-210
ص: 98
حدیث هشتم
امام علی علیه اسلام از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:
«من احب هذين واباهما و امهما كان معى في درجتى يوم القيمة»؛ «هر كس این دو حسن و حسین علیهماالسلام- و پدر و مادرشان را دوست بدارد با من در روز قیامت در درجه من میباشد»
راویان حدیث
این حدیث را عده ای از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛
1 - ترمذی در سننش در کتاب «المناقب»، باب «مناقب علی بن ابی طالب»، ج 5، ص 599 و 600، رقم 3733
2 - مزی در «تهذيب الكمال»، ج 20، ص 20، ص 354
3- طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج 3، ص 50 ، رقم 2654» و «المعجم الاوسط»، ج 2، ص 345، رقم 940
حديث نهم
زید بن ارقم از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که خطاب به علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام فرمود:
«انا سلم لمن سالمتم و حرب لمن حاربتم»؛ «من با کسانی که با شما در صلح اند در صلح میباشم و با کسانی که با شما در جنگ میباشند در جنگم»
راویان حدیث
این حدیث را عده ای از علمای اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛
ص: 99
1 - ترمذی در کتاب «المناقب»، باب «فضائل فاطمة»، ج 5، ص 656، رقم 3870
2- ابن اثیر در «اسد الغابة»، ج 6، ص 225، به نقل از ترمذی
3 - ابن ماجه در سننش «فضائل اصحاب رسول الله صلی اللهعلیه و آله فضل الحسن و الحسين علیهماالسلام»، ج 1، ص 52، رقم 145
4- حاکم نیشابوری در «المستدرک علی الصحيحين»، ج 3، ص 149
5 - ذهبی در «تلخیص المستدرک»، ج 3، ص 149
6 -بزار در مسندش (ق/229)
7-طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج 3، ص 40، رقم 2619 و ج 5، ص 184، رقم 5030 و «المعجم الاوسط»، ج 6، ص 8 و 9، رقم 5011، و «المعجم الصغير»، ج 2، ص 287، رقم 754
8- مزی در «تهذيب الكمال»، ج 13، ص 113، از طریق طبرانی
9 - ابن ابی شیبه در «المصنف»، ج 7، ص 512، رقم 7.
10 - دولابی در «الاسماء والكنى»، ج 2، ص 160
حدیث دهم
ام سلمه نقل میکند:
«انّ رسول الله صلی الله علیه و آله التفّ على على وفاطمة والحسنين بثوبه، ثم قال: (اللهم عاد من عاداهم و وال من والاهم)»؛ «همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله پارچه ای را بر روی على وفاطمه و حسن و حسین ،پیچید سپس عرضه داشت: (بارالها دشمن بدار کسی را که آنان را دشمن دارد و دوست بدار هر کسی را که آنان را دوست دارد».
ص: 100
راویان حدیث
1 - ابو یعلی در مسندش، ج 12، ص 383 و 384، رقم 6951
2- هیثمی در «مجمع الزوائد»، ج 9، ص 166 و 167، او بعد از نقل حدیث سند آن را خوب میداند.
ص: 101
1 - حديث انس
انس بن مالک از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:
«حسبك من نساء العالمين؛ مريم ابنة عمران و خديجة بنت خويلد، وفاطمة بنت محمد و آسية امرأة فرعون»؛ «بس است تو را از زنان عالمیان مریم علیهاالسلام دختر عمران وخديجه دختر خويلد وفاطمه علیهاالسلام دختر محمد و آسیه زن فرعون»
راویان حدیث
این حدیث را عده ای از محدثان اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛
1 - ترمذی در «صحیح» در کتاب «المناقب»، باب «فضائل خدیجه» ، ج 5، ص 660 حدیث 3878 از ابوبکر بن زنجويه محمد بن عبدالملك، از عبدالرزاق.
2 - احمد بن حنبل در «المسند»، ج 19، ص 387، حدیث 12391 از عبدالرزاق و در «فضائل الصحابة»، ج 2، ص 755، حدیث 1325 و 1337.
3- بزار در ،مسندش، ج 5، ص 380 ، رقم 3039 از محمد بن مهدی از عبدالرزاق
ص: 102
5 - طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج 22، ص 402، حدیث 1003 وج 23، ص 7، حدیث 3 از اسحاق بن ابراهیم ،دبری از عبدالرزاق
6 - ابونعیم اصفهانی در «حلیة الاولیاء»، ج 2، ص 344
ابن ابی عاصم، در «الآحاد»، ج 5، ص 363، حدیث 2960
- ابن حبان در «الاحسان»، ج 15، ص 401 و 402، حدیث 6951 به سندش از ابن ابي السرى، وج 15، ص 464، حدیث 7003، به سندش از ابوسفیان احمد بن سفیان و عبیدالله بن فضاله
9 - حاکم نیشابوری در «المستدرک علی الصحیحین»، ج 3، ص 157.
10 - بغوی در شرح السنة، ج 14، ص 157، حدیث 3955
تصحیح حدیث
1 - ترمذی بعد از نقل این حدیث میگوید: «هذا حدیث حسن صحیح»؛ «این حدیث حسن وصحیح است».
2 - ناصرالدین البانی با ترمذی در تعلیقه خود بر «المشكاة» موافقت کرده است.(1)
او نیز در کتاب «صحیح سنن الترمذی» میگوید این حدیث صحیح است».(2)
2 - حديث ابن عباس
ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:
«افضل نساء اهل الجنة خديجة بنت خويلد وفاطمة بنت محمد و مريم و آسية»؛ «برترین زنان اهل بهشت؛ خدیجه دختر محمد، ومريم و آسيه است».
ص: 103
این حدیث را جماعتی از محدثان اهل سنت نقل کرده اند از قبیل؛
1 - احمد بن حنبل در «المسند»، ج 4، ص 409، حدیث 2668
2 - حاکم نیشابوری در «المستدرک علی الصحيحين»، ج 3، ص 60
3 - ابن اثیر در «اسد الغابة»، ج 6، ص 83
4 - ابویعلی در مسندش، ج 5، ص 110 ، رقم 2722
5 -نسایی در «السنن الکبری»، ج 5، ص 93، رقم 8355
6 - طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج 11، ص 266، رقم 11927 وج 23، ص 7، رقم 1.
تصحیح حدیث
این حدیث را جماعتی از اهل سنت تصحیح کرده اند از قبیل؛
1 - ابن حبان بنابر نقل آن در صحیحش.
2 - حاکم نیشابوری در «المستدرك على الصحيحين».
3 - ابن حجر در کتاب «فتح الباری»، ج 7، ص 168
4 - ذهبی در «تلخیص المستدرک».
5- سیوطی در «جامع الصغیر»، ج 1، ص 195 ، رقم 1307.
6 - ناصرالدین البانی در «صحیح الجامع الصغیر»، ج 1، ص 253، رقم 1135
7- نووی در «تهذیب الاسماء»، ج 2، ص 341 و 342 که آن را تحسین نموده است.
- هیثمی در «مجمع الزوائد»، ج 9، ص 223 که رجال آن را رجال صحیح می داند.
ص: 104
ص: 105
هر یک از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به گونه ای حضرت زهرا علیهاالسلام را ستوده اند اینک به برخی از روایات در این باره اشاره میکنیم
1 - فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله
از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:
«و لو كان الحسن شخصاً لكان فاطمة، بل هى اعظم، انّ فاطمة ابنتى خير اهل الارض عنصراً وشرفاً وكرماً»؛(1) «اگر زیبایی و کمال در شخصی تجلّی میکرد او فاطمه علیهاالسلام ،بود بلکه فاطمه علیهاالسلام از همه چیز بزرگتر است. همانا فاطمه علیهاالسلام دخترم بهترین اهل زمین از حیث حقیقت و شرف وكرم است».
و نیز از پیامبر صلی الله علیه و آله له نقل شده که فرمود:
«فاطمة حوراء انسية فكلّما اشتقت الى رائحة الجنة شممت رائحة ابنتى فاطمة»،(2) «فاطمه حورية انسی است که هر گاه مشتاق بوی بهشت شوم او را میبویم»
و نیز درباره آن حضرت فرمود:
«من عرف هذه فقد عرفها ومن لم يعرفها فهى فاطمة بنت محمد و هي بضعة
ص: 106
منى و هى قلبى و روحى التي بين جنبي، فمن آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذى الله»؛(1) «هر کس که او را شناخته که شناخته و کسی که او را نشناخته او پاره ای از من است او قلب من وروح من است که بین دو پهلوی من قرار ،دارد پس هر کس که او آزار دهد مرا آزرده است و هر کس مرا آزرده کند خدا را آزرده کرده است».
و نیز نقل شده که فرمود:
«يا على هذه والله سيدة نساء اهل الجنّة من الاولين والآخرين، هذه والله مريم الكبرى»؛(2) «ای علی این- فاطمه علیهاالسلام - بهترین و سرآمد زنان اهل بهشت از اولین و آخرین است این به خدا سوگند- مریم کبراست».
و نیز نقل شده که فرمود:
«خير رجالكم على بن ابى طالب و خير شبابكم الحسن والحسين و خير نساؤكم فاطمة بنت محمد»؛(3) «بهترین مردان شما علی بن ابی طالب و بهترين جوانان شما حسن وحسين و بهترین زنان شما فاطمه علیهاالسلام دختر محمد است».
و نیز نقل شده که فرمود:
«لو لم يخلق الله على بن ابي طالب لما كان لفاطمة كفو»؛(4) «اگر خداوند علی را خلق نکرده بود برای فاطمه همتایی نبود».
و نیز نقل شده که فرمود:
ص: 107
«انّ ابنتى فاطمة ملأ الله قلبها و جوارحها ايماناً الى مشاشها»،(1) «همانا دخترم فاطمه کسی که خداوند قلبش را پر از ایمان ویقین کرده است».
و نیز نقل شده که فرمود:
«يا فاطمة البشرى فلك عند الله مقام محمود، تشفعين فيه لمحبّيك و شيعتك فتشفعین»؛(2) «ای فاطمه بشارت باد تو را که برای تو نزد خداوند مقام پسندیده ای است. تو در روز قیامت برای دوستان و شيعيانت شفاعت میکنی و شفاعتت پذیرفته میشود»
مجلسی نقل کرده:
«دخل رسول الله على فاطمة فى صبيحة عرسها بقدح فيه لبن فقال: اشربي فداك ابوك»؛(3) «رسول خدا صلی الله علیه و آله بر فاطمه علیهاالسلام صبح روز عروسی اش با پیمانه ای از شیر وارد شد و فرمود: بیاشام پدرت به قربانت».
و نیز درباره دخترش فاطمه علیهاالسلام خطاب به امام علی علیه اسلام فرمود:
«هذه وديعة الله و وديعة رسوله عندك، فاحفظني فيها...»(4) «اى ابالحسن وديعة خدا ووديعة رسولش محمد صلی الله علیه و آله نزد توست پس امانت خدا را حفظ کن و مرا در حق او محافظت نما...».
و نیز خطاب به سلمان فرمود:
«یا سلمان حبّ فاطمة ينفع فى مائة من المواطن ايسر تلك المواطن: الموت و القبر والميزان والمحشر و الصراط و المحاسبة، فمن رضيت عنه ابنتي
ص: 108
فاطمة رضيت عنه، و من رضيتُ عنه رضى الله عنه، و من غضبت عليه ابنتي فاطمة غضبت عنه و من غضبت عليه غضب الله عليه»؛(1) «ای سلمان محبت فاطمه در صد مکان به تو نفع میرساند کمترین آن مکانها مرگ ،قبر ،میزان ،محشر، صراط و محاسبه است. پس هر کس که دخترم فاطمه از او راضی باشد من از او راضیم و هر کس که من از او راضی باشم خداوند از او راضی است و هر کس که دخترم فاطمه بر او غضب کند من از او غضبناكم، و هر کس که من بر او غضب کنم خداوند بر او غضب کرده است».
و نیز نقل شده که فرمود:
«ليلة عُرِجَ بي الى السماء رأيت على باب الجنّة مكتوباً: لا اله الا الله محمد رسول الله، على حبيب الله، الحسن و الحسين صفوة الله، فاطمة خيرة الله على باغضهم لعنة الله»؛(2) «شبی که مرا به آسمان بردند بر در بهشت مشاهده کردم که چنین نوشته شده بود خدایی جر خداوند متعال نیست، محمد فرستاده خداست علی محبوب خداست حسن و حسین برگزیدهٔ خداوند است فاطمه برگزیده خداوند است لعنت خدا بر دشمنان آنان باد»
رسول خدا صلی الله علیه و آله در وصف دخترش فاطمه علیهاالسلام فرمود:
«و امّا ابنتى فاطمة فانّها سيدة نساء العالمين... متى قامت في محرابها بين يدى ربّها زهر نورها لملائكة السماء كما يزهر نور الكواكب لأهل الارض و يقول الله عزّوجل لملائكته: يا ملائكتي انظروا الى أمتى فاطمة سيدة امائي قائمة بين يدى ترعد فرائصها من خيفتى وقد اقبلت بقلبها على عبادتي اشهدكم اني
ص: 109
قد امنتُ شيعتها من النار..»(1) «و اما دخترم فاطمه او سرآمد زنان عالم است... و چون در محرابش در برابر پروردگارش قرار میگیرد نورش برای ملائکه آسمان پرتوافکنی میکند همان گونه که نور ستارگان برای اهل زمین روشنایی میدهد و خداوند عزّوجلّ به فرشتگانش میفرماید: ای فرشتگانم به کنیزم فاطمه بهترین کنیزانم نظر کنید که چگونه در برابرم ایستاده و بندبند بدنش از خوف من لرزان است و به قلبش بر عبادت من روی آورده است گواهی میدهم نزد شما که شیعیانش را از آتش [دوزخ] باز دارم....»
2 - فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه خود
حضرت زهرا علیهاالسلام در آغازین زندگی مشترک خود با حضرت علی علیه السلام به فکر فرو می رود حضرت از او علت آن را سؤال میکند؟ او عرضه می دارد
«تفكرت في حالي و امرى عند ذهاب عمري و نزولى في قبري، فشبهت دخولى فى فراشي بمنزلى كدخولى الى لحدى و قبرى فانشدك الله ان قمت الى الصلاة فنعبد الله تعالى هذه الليلة»؛(2) «من در حال و امرم هنگام رفتن عمرم وورود در قبرم تفکر کردم و وارد شدن در بسترم در منزلم را به وارد شدن در لحد وقبرم تشبیه نمودم تو را به خدا سوگند میدهم اگر میشود برای نماز برخيزيم و خداوند متعال را در این شب عبادت کنیم».
ص: 110
3- فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه امام علی علیه السلام
از امام علی علیه اسلام نقل شده که فرمود:
«زَوْجَتِی خَیْرُ نِسَاءِ اَلْأُمَّهِ»؛(1) «مرا به ازدواج بهترین زنان امت درآورده ای» آن حضرت درباره همسرش فاطمه زهرا علیهاالسلام میگوید:
«فَوَاللهِ مَا أغْضَبْتُهَا وَ لا أکْرَهْتُهَا عَلَی أمْرٍ حَتَّی قَبَضَهَا اللهُ عَزَّوَجَلَّ وَ لا أغْضَبَتْنِی وَ لا عَصَتْ لِی أمْراً وَ لَقَدْ کُنْتُ أنْظُرُ إِلَیْهَا فَتَنْکَشِفُ عَنِّی الْهُمُومُ وَالأحْزَان»؛(2)
«به خدا سوگند من او را به غضب در نیاوردم و بر کاری او را مجبور نساختم تا آن که خداوند عزّوجلّ او را قبض روح نمود و او مرا به غضب در نیاورد و در هیچ دستوری مرا نافرمانی نكرد و من هر گاه به او نظر میکردم تمام هم و حزنهایم از من دور میشد».
4 - فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه امام حسن علیه السلام
آن حضرت در دفاع از مادرش فاطمه علیهاالسلام خطاب به مغیره فرمود:
«و أنْتَ الَّذي ضَرَبْتَ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسولِ الله صلی الله علیه و آله حَتَّى أَدْمَيْتُهَا وألْقَتْ مَا فِي بَطْنِهَا... وقد قال لها رسول الله صلی الله علیه و آله: أَنْتِ سَیِّدَهُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّهِ وَ اللَّهُ مُصَیِّرُکَ إِلَی النَّار.»؛(3) «تو بودی که فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله را زدی به حدی که خون از او جاری ساخته و بچه اش را ساقط نمودی... در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و آله دربارۀ او فرمود: تو سرور زنان اهل بهشتی به خدا سوگند که جایگاه تو در آتش دوزخ است».
ص: 111
از امام حسن علیه السلام نقل شده که فرمود:
«رَأَیتُ اُمّی فاطِمَهَ علیهاالسلام قامَت فی مِحرابِها لَیلَهَ جُمعَتِها ، فَلَم تَزَل راکِعَهً ساجِدَهً حَتَّی اتَّضَحَ عَمودُ الصُّبحِ ، و سَمِعتُها تَدعو لِلمُؤمِنینَ والمُؤمِناتِ و تُسَمّیهِم و تُکثِرُ الدُّعاءَ لَهُم و لا تَدعو لِنَفسِها بِشَیءٍ ، فَقُلتُ لَها : یا اُمّاه ، لِمَ لا تَدعینَ لِنَفسِکِ کَما تَدعینَ لِغَیرِکِ ؟ فَقالَت : یا بُنَیَّ ، الجارَ ثُمَّ الدّارَ»(1) «مادرم فاطمه علیهاالسلام را شبهای جمعه مشاهده میکردم که دائماً در حال رکوع و سجود بود تا هنگامی که عمود صبح طلوع میکرد و از او میشنیدم که برای مؤمنین ومؤمنات دعا مینمود و نام آنها را میبرد و زیاد برای آنها دعا میکرد ولی برای خودش هیچ دعایی نمیکرد به او گفتم ای مادرم چرا برای خودت دعا نمیکنی همان گونه که برای دیگران دعا می نمایی؟ حضرت فرمود: ای فرزندم همسایه سپس خانه»
5 - فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در سخت ترین شرایط بر عظمت مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام تأكيد کرده می فرماید:
«ألا وَ إنَّ الدَّعيَّ ابنَ الدَّعيِّ قَد رَكَّزَ بَينَ اثنَتينِ بَينَ الذِلَّةِ و السُلَّهِ وَ هَيهاتَ مِنّا الذِلَّةُ يَأبى اللّه ُ ذلك لَنا وَ رَسولُهُ وَالمُؤمِنونَ وَ حُجورٌ طابَت وَ طَهُرَت وَ أنوفُ حَميَّةٍ وَ نُفوسُ أبيَّةٍ مِن أن تُؤثِرَ طاعَةَ اللِئامِ عَلى مَصارِعِ الكِرامِ ...»؛(2) «هان اى مردم به هوش که این فرومایه و فرزند فرومایه اینک مرا میان دو راه و دو
ص: 112
انتخاب قرار داده است؛ بر سر دو راهی ذلّت پذیری و تسلیم خفت بار در برابر فرومایگان و بیدادگران حاکم و مرگ پرافتخار و با عزت و سرافرازی و چه قدر دور است از ما که ذلّت و خواری را برگزینیم خدا و پیامبر او و ایمان آوردگان راستین و آگاه و دامن های پاک ورگ وریشه های پاکیزه و مغزهای غیرتمند و جانهای ستم ستيز و با شرافت نمیپذیرند که ما فرمانبرداری فرومایگان و استبدادگران پست و رذالت پیشه را بر شهادتگاه راد مردان و آزاد منشان مقدم بداریم»
6 - فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه امام زین العابدین علیه السلام
از آن حضرت نقل شده که فرمود:
«وَ لَم يولَد لرسول الله صلی الله علیه و آله منْ خَدِیجَةَ علیهاالسلام عَلی فِطْرَةِ الاْءِسْلاَمِ إِلاَّ فَاطِمَةُ علیهاالسلام»(1)
«برای رسول خدا صلی الله علیه و آله از خدیجه علیهاالسلام بر فطرت اسلام به جز فاطمه علیهاالسلام متولد نشد»
آن حضرت در مجلس یزید در شام به جده اش فاطمه علیهاالسلام افتخار کرده و می گوید:
«...أنَا ابنُ فاطِمَهَ الزَّهراءِ،أنَا ابنُ سَیِّدَهِ النِّساءِ...»(2) «...من پسر فاطمه زهرا علیهاالسلام من پسر بهترین زنانم...»
7 - فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه امام باقر علیه السلام
از آن حضرت نقل شده که فرمود:
ص: 113
«إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ، (الطَّاهِرَةَ): لِطَهَارَتِهَا مِنْ كُلِّ دَنَسٍ وَ طَهَارَتِهَا مِنْ كُلِّ رَفَثٍ، وَ مَا رَأَتْ قَطُّ يَوْماً حُمْرَةً وَ لَا نِفَاساً»،(1) «همانا فاطمه دختر محمد (طاهره) نامیده شد؛ به جهت طهارت او از هر پلیدی و طهارت او از هر زشتی و او هرگز در هیچ روزی خون حيض ونفاس نديد».
و نیز از آن حضرت نقل شده که فرمود:
«لَمَّا وُلِدَتْ فَاطمَةُ علیهاالسلام أَوْحَی اللَّهُ إِلَی مَلَکٍ فَأَنْطقَ بِهِ لِسَانَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَسَمَّاهَا فَاطمَةَ ثُمَّ قَالَ إِنِّی فَطمْتُکِ بِالْعِلْمِ ...»؛(2) «چون فاطمه علیهاالسلام متولد شد خداوند به ملكي وحی فرستاد که واژه مقدس فاطمه را به عنوان نام نوزاد خانه رسالت و نبوت به زبان پیامبرش جاری سازد آنگاه فرمود: من دانش را برای تو جایگزین غذا کردم و علم را به تدریج هم چون شیر مادر بر تو خواهم چشاند».
و نیز از آن حضرت علیه السلام نقل شده که درباره حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود:
«لقد كانت علیهاالسلام مفروضة الطاعة على جميع من خلق الله من الجن والانس و الطير و الوحوش و الانبياء والملائكة»؛(3) «او طاعتش بر تمام خلق خدا از جنّ و انس و پرندگان و وحوش و پیامبران و ملائکه واجب بود».
8- فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه امام صادق علیه السلام
از امام صادق علیه السلام سؤال شد:
ص: 114
«لِمَ سمّيت فاطمة علیهاالسلام زهراء؟ فقال: لانّ الله خلقها من نور عظمته»،(1) «چرا فاطمه علیهاالسلام را زهرا نامیدند؟ حضرت فرمود: زیرا خداوند او را از نور عظمتش خلق کرده است».
و نیز از آن حضرت نقل شده که دربارۀ جده اش فاطمه زهرا علیهاالسلام فرمود:
«كانت اذا قامت في محرابها زهر نورها لأهل السماء كما يزهر نور الكواكب لأهل الأرض»؛(2) «فاطمه زهرا علیهاالسلام هر گاه در محراب عبادتش می ایستاد نورش برای اهل آسمان نمایان میشد همانگونه که ستارگان برای اهل زمین نورافشانی میکنند»
و نیز از آن حضرت نقل شده که فرمود:
«وَ هِیَ الصِّدِّیقَهُ الْکُبْرَى وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُولَى»؛(3) «به راستی که او صديقة كبراست و عصرها ونسلهای پیشین بر محور شناخت و معرفت او چرخیده است».
و نیز نقل شده که فرمود:
«كانت سمّيت فاطمة محدّثة؛ لان الملائكة كانت تهبط من السماء فتناديها كما تنادى مريم بنت عمران فتقول الملائكة: يا فاطمة ان الله اصطفاك وطهرك و اصطفاك على نساء العالمين، يا فاطمة اقنتي لربك الآية فتحدّثهم و يحدّثونها...»؛(4) «همانا فاطمه را محدثه نامیدند؛ زیرا ملائکه از آسمان به زمین فرود می آمدند و او را همانند مریم دختر عمران ندا میدادند و ملائکه
ص: 115
می گفتند: ای فاطمه همانا خداوند تو را برگزیده و پاک کرده و از بین زنان عالمیان انتخاب کرده است. آنگاه حضرت با آنان سخن میگفت و آنان نیز بر او حدیث میکردند...»
9 - فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه امام کاظم علیه السلام
از آن حضرت نقل شده که فرمود:
«لاَ یَدْخُلُ اَلْفَقْرُ بَیْتاً فِیهِ اِسْمُ مُحَمَّدٍ أَوْ أَحْمَدَ او... أَوْ فَاطِمَهَ مِنَ اَلنِّسَاءِ»؛(1) «در خانه ای که اسم محمد و فاطمه از زنها باشد فقر وارد نمیشود»
10 - فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه امام رضا علیه السلام
از امام رضا علیه السلام نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«يا فاطمة! أتدرين لِمَ سَمِّيتَ فاطمة ؟ قال علی علیه السلام: و لِمَ يا رسول الله؟ قال : لِأَنَّهَا فُطِمَتْ هِیَ وَ شِیعَتُهَا مِنَ اَلنَّارِ»؛ «ای فاطمه! آیا میدانی که به چه جهت فاطمه نامیده شده ای؟ علی علیه السلام فرمود: برای چهای رسول خدا؟ حضرت فرمود: به جهت آن که او و شیعیانشان از آتش [دوزخ] بازداشته شده اند»
11 - فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه امام جواد علیه السلام
آورده اند که روزی امام جواد علیه السلام در حالی که در چهاردهمین بهار زندگی می زیست و در کنار پدر گرانقدرش بود سخت در اندیشه فرو رفت و نشان غمی گران در سیمای نورانیش پدیدار گشت امام رضا علیه السلام دلیل آن را از او پرسید؟ آن حضرت عرضه داشت:
ص: 116
«فيما صُنِعَ بأمّى فاطمة...»؛(1) «به یاد مادرم فاطمه وستمهایی که بر او رفت افتادم...».
12 - فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه امام هادی لیه السلام
امام هادی علیه السلام از جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که در وجه تسمیه حضرت زهرا علیهاالسلام به فاطمه فرمود:
«لِأَنَّ اَللَّهَ فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ اَلنَّارِ»؛(2) «زيرا خداوند او و دستانش را از آتش [دوزخ] بازداشته است».
13 - فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه امام حسن عسکری علیه السلام
ابوهاشم عسکری میگوید:
«سألت صاحب العسكر علیه السلام: لم سمّيت فاطمة الزهراء علیهاالسلام؟ فقال: كان وجهها يزهر لأمير المؤمنين علیه السلام من اول النهار كالشمس الضاحية، و عند الزوال كالقمر المنير، و عند غروب الشمس كالكوكب الدري»؛(3) «از امام عسکری علیه السلام سؤال کردم: چرا فاطمه علیهاالسلام را زهرا نامیدند؟ حضرت فرمود زیرا برای امير المومنین علیه السلام از اول روز همانند خورشید درخشنده و هنگام ظهر همانند ماه درخشان و هنگام غروب آفتاب هم چون ستاره درخشان نورافشانی میکرد»
ص: 117
و نیز از آن حضرت نقل شده که فرمود:
«نحن حجّج الله على خلقه وجدتنا فاطمة حجّة علينا»؛(1) «ما حجتهای خدا بر خلقش هستیم و فاطمه حجت بر ماست».
14 - فاطمه زهرا علیهاالسلام از دیدگاه امام مهدی علیه السلام
از امام زمانه علیه السلام نقل شده که فرمود:
«... و فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه و آله لِي أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ ...»(2) «.... و دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله برای من الگوی خوبی است...»
ص: 118
حدیثی است مشهور درباره علت غائی خلقت بودن وجود نازنین رسول خدا و امام علی و حضرت زهرا علیهم السلام و آن این که در حدیث قدسی آمده است:
«لَوْلَاکَ لَمَّا خَلَقْتُ الْاَفْلَاکَ وَ لَولَا عَلِی لِمَا خَلَقْتُکَ وَ لَوْلَا فَاطِمَةُ لِمَا خَلَقْتُکُما»؛ «اگر تو -ای محمد صلى الله عليه وآله و سلم -نبودی افلاک را خلق نکرده بودم و اگر علی نبود تو را خلق نکرده بودم و اگر فاطمه نبود شما دو نفر را خلق نکرده بودم»
در این حدیث از سه جهت اشکال شده است؛
1 - اشکال ادبی
2 - اشکال سندی
3 -اشكال متنی
اینک به بررسی این اشکالات پرداخته و به آنها پاسخ میدهیم.
1 - اشكال ادبی
برخی اشکال کرده اند که این جمله بر خلاف قواعد ادبیات عرب است؛ زیرا کلمه «لولا» طبق قاعده باید بر ضمیر منفصل داخل شود نه متصل؛ یعنی باید گفته شود «لولا انت» نه «لولاك».
ص: 119
پاسخ
اولاً: هر چند قاعده کلی آن است که کلمۀ «لولا» بر ضمیر منفصل داخل شود ولی در برخی موارد به جهت رعایت سجع کلام و یا جهات دیگر بر خلاف قاعده نیز می آید.
ثانياً: صدر حدیث که مربوط به پیامبر صلی الله علیه و آله است در بسیاری از مصادر حدیثی شیعه و سنی با همین تعبیر «لولاك» آمده است.(1)
2 - اشکال سندی
برخی میگویند: حدیث «لولاک» با اضافه حضرت علی و فاطمه علیهاالسلام دارای سند معتبری نیست
پاسخ
مرحوم حاج سید حسن میرجهانی در کتاب «جنّة العاصمه» میفرماید: «زمانی که در نجف اشرف مقیم بودم روزی در منزل مرحوم علامه شیخ محمد سماوی مؤلف کتاب «ابصار العین» نظرم به کتابی مخطوط افتاد به نام «کشف اللئالى» تأليف عالم جليل شیخ صالح بن عبدالوهاب بن عرندس حلی که یکی از بزرگان شیعه است از علمای قرن نهم قریب سیصد صفحه به خط شیخ احمد تونی در ضمن این که مشغول دیدن عناوین کتاب بودم نگاهم به حدیثی افتاد که آقایان بدون ذکر سند مکرر نقل کنند که بعضی آن را از احادیث موضوعه میدانند و در آن کتاب حدیث را مسنداً نقل نموده بودند و آن حدیث این است:
«في كتاب كشف اللئالى لصالح بن عبدالوهاب بن العرندس انه روى عن الشيخ
ص: 120
ابراهيم بن الحسن الذراق عن الشيخ على بن هلال الجزائري، عن الشيخ احمد بن فهد الحلّى عن الشيخ زين الدين على بن الحسن الخازن الحائري، عن الشيخ ابی عبدالله محمّد بن مكى الشهيد بطرقه المتصلة الى ابی جعفر محمد بن علی بن موسى بن بابويه القمى بطريقه الى جابر بن عبدالله الأنصارى عن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عن الله تبارك وتعالى انه قال: يا احمد لولاك لما خلقت الافلاك ولولا على لما خلقتك ولولا فاطمة لما خلقتكما، ثم قال جابر: هذا من الاسرار التي امرنا رسول الله صلی الله علیه و آله بكتمانه الا عن اهله"؛ "در كتاب کشف اللئالی از صالح بن عبدالوهاب بن عرندس این که او از شیخ ابراهیم بن حسن الذراق واو از شيخ على بن هلال جزائری و او از شیخ احمد بن فهد حلی و او از شیخ زین الدين على بن حسن خازن حائرى و او از شیخ ابی عبدالله محمد بن مکی شهید به طرق متصلش به ابی جعفر محمد بن علی بن موسی بن باویه قمی و او به طریقش به جابر بن عبدالله انصاری از رسول خدا صلی الله علیه و آله و او از خدای تبارک وتعالى نقل کرده که فرمود: ای احمد اگر تو نبودی افلاک را خلق نکرده بودم و اگر علی نبود تو را خلق نکرده بودم و اگر فاطمه علیهاالسلام نبود شما دو نفر را خلق نکرده بودم آنگاه جابر گفت: این از اسراری است که رسول خدا صلی الله علیه و آله ما را امر به کتمان آن مگر از اهلش نموده است"».
او در ادامه میگوید: مؤلف کتاب «کشف اللئالی» یکی از علمای قرن نهم هجری بوده و او یکی از مؤلفین از علمای شیعه در فقه و اصول و حدیث بوده:
« کَانَ عَالِماً نَاسِکاً زَاهِداَ وَ رَعاَ اَدیباً شَاعِراًً»؛ او مردی عالم، عبادت کار باتقوا ادیب و شاعر بود».
او در تقریباً حدود هشتصد و چهل هجری وفات یافته و قبر او در حله هیفاد
ص: 121
مزاری است که بدان تبرک می جویند و سلسله راویان حدیث همه عدل امامی و از بزرگان مشیخه به شمار میروند و سند حدیث در نهایت اتقان است
آنگاه میگوید: آنچه در اینجا مقتضی بحث در اطراف آن است در رابطه با مفهوم متن حدیث است نسبت به جملۀ دوم و سوم بیشتر مغزها تحمل آن را ندارد، از این راه این حدیث در نزد ایشان تلقی به قبول نیست و چه بسا انکار میکنند و موضوع میدانند و حال آن که این هر سه بزرگوار از اعضاء رئیسه هستند و فاطمه زهرا علیهاالسلام مجمع البحرین دریای نبوت و امامت و دریای علم و مجمع النورين، نور نبوت و نور امامت است و ذوات مقدسه محمد و علی و فاطمه علیهم السلام هر سه قائم به یکدیگراند که اگر هر کدام از آنها نبودند دیگری هم نبود برای تقریب به ذهن تنظیر میکنیم عوالم امکانیه را به شخص تام الخلقه مرکب از اعضا و جوارح داخلیه و خارجیه که بعضی از اجزا و اعضای آن خادمه و بعضی مخدومه و در اجزای مخدومه هم بعضی از آنها رئیسه اند که قوام و بقاء سایر اعضا بواسطه آنهاست که اگر آنها نباشند باقی آنها هیچ کدام نخواهد بود و قوام اعضای رئیسه هم هر کدام از آنها به یکدیگر است. مثلاً اعضای رئیسه در بدن هر شخص عبارت است از دماغ (مغز) که به منزله پیغمبر است در بدن و قلب که به منزلهٔ امام است در آن و جگر که مجمع البحرین آن دو است. پس اگر گفته شود اگر دماغ نبود قلب هم نبود و اگر جگر نبود که منشأ رسانیدن خون به قلب و از آن به دماغ و سایر اعضا است نبود نه دماغ بود و نه قلب، جای تردید و اشکال باقی نمی ماند. (1)
پس دیگر جای اشکال باقی نمی ماند که کسی بگوید این حدیث دلالت بر
ص: 122
افضلیت حضرت زهرا علیهاالسلام از پدر و شوهرش میباشد و لذا در حدیثی است مشهور و مستفیض که فریقین نقل میکنند از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که فرمود:
«فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي»؛ «فاطمه علیهاالسلام پاره تن من است».
و همچنین فرموده باشند «فَاطِمَهَ رُوحِیَ اَلَّتِی بَیْنَ جَنْبَیَّ» و حضرت را روح خود خوانده بر سبیل حقیقت نه مجاز.
و قول قاضی عضدی صاحب «مواقف» که گفته است این کلام پیغمبر صلی الله علیه و آله از باب مبالغه و کثرت محبت بوده نسبت به آن حضرت بر وجه مجاز بوده نه اغراض دیگری قابل قبول نیست»
3 - اشكال متن
و نیز اشکال شده که از متن این حدیث استفاده میشود که حضرت زهرا علیهاالسلام از حضرت علی و پیامبر اکرم علیهماالسلام برتر و افضل است.
پاسخ
شرح این حدیث به نحوی که تمام جوانب آن روشن گردد را از سه جهت مورد بحث و بررسی قرار میدهیم؛
الف) شرح جمله اول
جلمه اول این حدیث یعنی «لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاكَ» را با بیانات و براهین مختلف میتوان تقریر کرده و توضیح داد.
بیان اول: برهان مظهر جامع
عرفا میگویند: «هویت مطلقه خداوند چون در مقام ظهور، احکام وحدت بر آن غلبه دارد لذا کثرت نه تنها مقهور بلکه محو میگردد.
عوالم سه گانه ،عقلی مثالی و طبیعی که ره آورد ظهر و عینی لوازم اسما و صفات
ص: 123
هستند با اظهار احکام متکثره خود در تفاصیل عینی و متفرقات فعلی احکام وحدت حقیقی را مخفی و پوشیده میدارند پس حق گرچه در مقام ظهورات ذاتی وحدت قاهره و در ظهورات متکثره فعلی تعینات خاصه را اظهار میدارد لکن آن وحدت بدون کثرت و این کثرت بدون وحدت است از این رو برای ارائه ذاتی که در این دو مقام به نحو تفصیل و وحدت ظهور کرده است مظهر کاملی را که واجد جميع مظاهر تفصیلی و اجمالی و مشتمل بر جمیع حقایق سری از اسمای ذاتی و اسمای صفاتی و فعلی باشد طلب مینماید و این مظهر همان اسنان کامل لست که در شخص رسول خدا صلی الله علیه و آله تجلی کرده است نتیجه اینکه چون در وحدت ذاتی مجالی برای اسمای تفصیلی نیست؛ زیرا که تفصیل نحوه ای از کثرت است و هر گونه کثرتی در آنجا مقهور است و در مظاهر تفصیلی که در عالم خارج ظاهر میشوند احکام کثرت غالب بر وحدت و احکام آن است یعنی وحدت ذاتی در این مظاهر ظهوری ندارد. پس فرمان الهی مقتضی صورتی اعتدالی است که در آن وحدت ذاتی و یا کثرت امکانی بر یکدیگر غلبه نداشته باشند تا آنکه بتواند برای حق مظهری از جهت اسمای تفصیلیه
و وحدت حقیقیه آن باشد و ان صورت اعتدال که از عدالت کبرا برخوردار است همان انسان کامل است که احاطه بر جمیع مراتب مطلقه ذاتی و مقیده کونی دارد و از یک سو به واحدیت که در دایرۀ عالم الوهیت و فوق آن است مرتبط است و از دیگر سو به عالم طبیعت وابسطه است.
به بیانی دیگر: اگر جهت وحدت عالم نبود کثرت تحقق نمی یافت؛ زیرا سنخیت علت و معلول اقتضا میکند که میان علت نخستین جهان که واحد من جميع الجهات میباشد و هیچ جهت تکثر در او نیست و میان معلولات عالم که متکثرات و متخلفات میباشند یک جهت وحدتی تحقق داشته باشد که از جهتی ارتباط با وحدت کل و از
ص: 124
جهتی تناسب با عالم کثرت داشته باشد و این امر فقط در عالم نفس متحقق است. «نفس» یک موجود دو لبه است که در ذات از عالم ماده و محصول ماده و در مقام نعلیت و کنال از عالم تجرد است. نه هر نفسی بلکه آن هم نفس کاملی که متکثرات را تحت نفوذ بگیرد اگر نفس پیامبر صلی الله علیه و آله نبود جهت وحدت عالم تحقق نمی یافت و در نتیجه کثرات نیر تحقق نمی یافتند
بیان دوم برهان علت غایی
حكما و فلاسفه در حکمت متعالیه میگویند «در قوس صعود از هیولی تا وجود ،محض هر مرتبه عالی غایت و ثمره برای مرتبه دانی و پایین تر است»(1)
و نیز ثابت شده که نتیجه علت فاعلیت فاعل ،است یعنی علت غایی مؤخر در وجود و مقدم در تصور است و غایت نیز به وجود علمیش مبدأ برای فاعلیت فاعل می باشد.(2)
بنابراین هر گاه در عالم خلقت انسانی نباشد خلقت حیوان و وجود او لغو است و همچنین اگر حیوان نباشد خلقت گیاهان لغو میباشد و همچنین...
وانگهی هر فردی از افراد انسان ولو در صورت با افراد دیگر از انسانها شبیه و همگی از افراد نوع واحد منطقی میباشند ولی در واقع و نفس الامر یا یکدیگر اختلاف دارند و لذا در روایات آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«اَلنَّاسُ مَعَادِنُ کَمَعَادِنِ اَلذَّهَبِ وَ اَلْفِضَّهِ»؛(3) «[جوهر] مردم به مانند طلا و نقره با یکدیگر متفاوت است».
بنابراین نسبت انسان کامل به بقیه افراد انسان به مانند نسبت اسنان است به افراد
ص: 125
دیگر حیوان و لذا میتوان گفت که خلقت انسان تکویناً برای انسان کامل که در مرحله اول وجود انبیا است میباشد.
بیان سوم: برهان واسطه فیض
عرفا و فلاسفه می گویند: فیض خداوند - به شکل عام - به دو قسم تقسیم می شود؛ یکی فیض خلق و تکیون و دیگری فیض هدایت و تشریع
آنان میگویند: این عالم بر اساس اسباب و مسببات است؛ زیرا بین عالم ربوبی و عالم ماده و طبیعت سنخیت وجود ندارد و لذا خداوند متعال عقل اول که همان حقیقت محمدیه است را آفرید تا واسطه فیض تکوین و تشریع باشد.
ابو علی سینا در این باره میگوید:
«و من فاز ذلك بالخواص النبوية كاد يصير رباً انسانياً و كادر أن تحل عبادته بعبدالله تعالى و هو سلطان العالم الأرضى و خليفة الله فيه»؛(1) «و هر کس علاوه بر آنچه امام و خلیفه گفته شد دارای خواص پیامبری باشد چنین کسى رب النوع انسان تواند بود... و امور بندگان خدا به دست او سپرده تواند ششد و اوست فرمانروای جهان خاكى وهم او خليفة الله است در زمین»
ب) شرح جملهٔ دوم
در شرح جملۀ دوم: «وَ لَولا عَلّی لَما خَلَقُتکَ» میگوییم: معنای این جمله آن است که اگر امامت علی علیه السلام نبود نبوت تو پدیدار نمی آمد؛ زیرا امامت مکمل و متمم نبوت و رسالت است.
از امتیازات ادیان الهی و پیامبران تدریج در بیان احکام است؛ به این نحو که در ابتدا
ص: 126
احکام در کتابهای آسمانی به صورت کلی ذکر میشود و بر پیامبران ارسال می گردد و در مرحله دوم از آنان خواسته میشود تا احکام قرآنی را در یک محدوده ای خاص تبیین نمایند و در مرحله آخر به آنها دستور داده میشود که متممها و مکمل ها را به اوصيا و امامان بعد از خود واگذار کرده با از این راه بیان احکام الهی به نحو احسن و اتم کامل گردد و بدین جهت است که ضرورت امامت معصوم بعد از انبیا خصوصاً انبیایی اولی العزم ثابت میگردد همانگونه که در آیه اکمال به آن اشاره شده است؛ آنجا که بعد از واقعه غدیر خداوند متعال می فرماید: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَمَ دِيناً»؛(1) «امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین [جاودان] شما پذیرفتم».
ج بیان جملهٔ سوم
در شرح جملۀ سوم: «وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُكُما» میگوییم: فاطمه زهرا علیهاالسلام مادر امامان است و او پل ارتباطی بین نبوت و امامت میباشد خداوند متعال اراده کرده تا امامان و اوصیای پیامبرش در ذریه او قرار گیرند ذریه ای طیب و طاهر و بی نقص و ،معصوم و ذریه او تنها از نسل حضرت زهرا علیهاالسلام که معصومه است خواهد بود.
وانگهی در هر دین و آیینی الگوهایی از جنس مرد و زن ارائه شده که معصوم اند تا مردم با اقتدای به آنها به حق و حقیقت رهنمون گردند. اگر در آیین مسیحیت حضرت عیسی علیه السلام الگوی مردان و حضرت مریم علیهاالسلام الگوی زنان است، در آیین اسلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اولین الگو برای مردان و حضرت زهرا علیهاالسلام تنها الگو برای زنان امت اسلامی است
ص: 127
فرات بن ابراهیم کوفی به سندش از امام باقر علیه السلام نقل کرده که در تفسیر سوره قدر :فرمود:
«ان فاطمة هى ليلة القدر من عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرك ليلة القدر. و انّما سمّيت فاطمة؛ لانّ الخلق فطموا عن معرفتها، ما تكاملت النبوة لنبى حتى اقر بفضلها و محبّتها وهى الصديقة الكبرى، و على معرفتها دارت القرون الأولى»؛(1) «همانا فاطمه علیهاالسلام همان شب قدر است لذا هر کس فاطمه را درست بشناسد به طور حتم شب قدر را درک کرده است و همانا او فاطمه نامیده شد؛ زیرا خلایق از شناخت او درمانده شده اند. نبوت هیچ پیامبر تکامل نیافت تا آن که به فضل و محبت او اقرار نمود و اوست صديقة كبرى وبر معرفت او قرون اول میچرخد»
مجلسی رحمه الله از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود:
««إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» الليلة فاطمة الزهراء، و القدر الله، فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرك ليلة القدر، و انّما سمّيت فاطمة لانّ الخلق فطموا
ص: 128
عن معرفتها»؛(1) «مقصود از شب فاطمه زهرا و مقصود از قدر خداوند است پس هر که فاطمه را درست بشناسد به طور حتم شب قدر را درک کرده است و همانا او فاطمه نامیده شد؛ زیرا خلایق از شناختنش درمانده شده اند»
وجوه تشابه بين فاطمه زهرا علیهاالسلام وليلة القدر
مطابق دو روایتی که ذکر شد فاطمه زهرا علیهاالسلام مصداق بارز لیلة القدر است اینک جا دارد به وجوه تشابه بین این دو اشاره کنیم؛
1 - فاطمه زهرا علیهاالسلام ، مطلع از مقدرات الهی
همانگونه که در شب قدر مقدّرات انسانها تا سال آینده تعیین میشود و معلوم می،گردد فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز همانند شب قدر که از مقدرات آگاه است از مقدرات انسانها تا روز قیامت آگاهی دارد و این همان اموری است که رسول خدا صلی الله علیه و آله دخترش را از آنها مطلع ساخته و حضرت زهرا علیهاالسلام نیز آنها را در کتابی به نام مصحف جمع آوری کرده است کتابی که مطابق برخی از روایات در دست امامان بوده و الآن نیز در دست با کفایت حضرت مهدی است
2 - عدم امکان معرفت کامل به حضرت زهرا علیهاالسلام
همانگونه که مطابق آية: «وَ ما أَدْرَياكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْر»ِ معرفت حقیقی و واقعی شب قدر بر مردم امکان پذیر نیست و یا دشوار میباشد شناخت حقیقت حضرت زهرا علیهاالسلام و مقام و منزلت آن حضرت نیز برای عموم مردم امکان پذیر نمی باشد.
ص: 129
3 - مبارک بودن فاطمه زهرا علیهاالسلام
خداوند متعال شب قدر را که شب نزول قرآن است شب مبارکی معرفی کرده آنجا که می فرماید: «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ»؛(1) «که ما آن را در شبی پر برکت نازل کردیم؛ ما همواره انذار کننده بوده ایم» وجود حضرت زهرا علیهاالسلام نیز دارای آثار و برکات گوناگونی است.
4- برتری فاطمه از دیگر زنان
خداوند متعال شب قدر را برتر از هزار ماه قرار داده که در آن شب قدر نباشد، آنجا که می فرماید: «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْر»؛(2) «شب قدر بهتر از هزار ماه است».
حضرت زهرا علیهاالسلام نیز بر عموم زنان عالم برتری دارد.
5- مخفی بودن قدر فاطمه زهرا علیهاالسلام
همان گونه که شب قدر مخفی است و غالب مردم از زمان دقیق آن اطلاعی ندارند قدر و منزلت حضرت زهرا علیهاالسلام نیز مخفی است و غالب مردم نیز از معرفت به آن عاجزند.
ص: 130
ص: 131
در قرآن و روایات اسلامی - اعم از شیعی و سنّی- بر مودت و محبت اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله از جمله فاطمه زهرا علیهاالسلام تأکید فراوان شده است؛ و این تنها بدان جهت نیست که آنان ذریه پیامبر صلی الله علیه و آله و از نسل اویند بلکه از آن جهت است که آنان دارای فضایل و کمالات و به عبارت دیگر جامع همه صفات کمال و جمالند؛ به تعبیر دقیق تر، مظهر صفات جمال و جلال الهی اند لذا در حقیقت دوست داشتن آنان با آن جامعیت محبت به خوبیهایی است که در آنان به نحو کامل تجلی نموده و منبع همه این خوبیها خداوند متعال است پس در حقیقت محبت و اظهار عشق و ارادات قلبی به اهل بیت علیهم السلام محبت و اظهار ارادات به خداوند متعال است و از آنجا که محبّت نیرویی است که انسان را به سوی محبوب سوق میدهد پس از جنبه ،تربیتی محبت به خوبان، انسان را به خوبیها سوق میدهد
اهل بیت علیهم السلام را چه کسانی هستند؟
با مراجعه به کتابهای لغت و اصطلاح علما و نیز کتابهای حدیث پی میبریم که مراد از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله افراد خاصی هستند و اهل بیت شامل تمام وابستگان نسبی و سببی انسان نمیشود:
ص: 132
الف) اهل بيت علیهم السلام در لغت و عرف
ابن منظور افریقی در «لسان العرب» میگوید: «اهل انسان نزدیک ترین مردم است به انسان و کسانی که آنان را به نسب یا دین جمع میکند»(1)
ب) اهل بيت علیهم السلام در قرآن و سنت
در قرآن و روایات اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد افراد خاصی به کار رفته که همان رسول خدا صلی الله علیه و آله و امام علی و فاطمه زهرا و حسن و حسین علیهم السلام است. و بقیه ذریه پاک نیز به آنان ملحقند، که همان نه امام معصوم از فرزندان امام حسین علیهم السلام هستند.
ام سلمه میگوید: هنگامی که آیۀ «إِنَّما يُريدُ الله لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهلَ البَيت وَ يُطَهِّرَكُمْ كُمْ تَطْهِیراً» بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را احضار کرده و فرمود: اینان اهل بیت منند».(2) امام حسین علیه السلام فرمود: «إِنَّا أَهْلُ بَیْتِ اَلنُّبُوَّهِ»؛(3) «ما اهل بيت نبوّتيم».
مسلم به سند خود از عایشه نقل میکند هنگام صبح پیامبر صلی الله علیه و آله از منزل خارج شد، در حالی که بر دوش او پارچه ای بافته شده از موی سیاه ،بود حسن بن علی بر او وارد شد او را داخل آن کسا نمود. آنگاه حسین علیه السلام وارد شد او را نیز داخل آن کرد. سپس فاطمه علیهاالسلام آمد او را نیز داخل کسا کرد بعد علی علیه السلام وارد شد او را نیز داخل نمود. پس این آیه را قرائت نمود: «إِنَّما يُريدُ الله لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرّجسَ أَهلَ البَيت وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطهيراً»(4)
احمد بن حنبل میگوید: هنگامی که آیه «مباهله» بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد، آن
ص: 133
حضرت علی و فاطمه علیهاالسلام و حسن و حسین علیهم السلام را خواست آنگاه عرض کرد: «بار خدایا اینان اهل بیت من هستند»(1)
دوستی اهل بیت علیهم السلام در قرآن کریم
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «قُلْ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيهِ أجراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُربى»؛(2) «[ای رسول ما به امت] بگو من از شما اجر ورسالت جز این نمیخواهم که مودت و محبت مرا در حق خویشاوندانم منظور دارید».
این آیه معروف به آیه مودت است که در اغلب کتابهای تفسیر و حدیث و تاریخ نزول آن را در حق اهل بیت علیهم السلام میدانند.
سیوطی در تفسیر این آیه به اسناد خود از ابن عباس نقل میکند: هنگامی که این أيه: «قُلْ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيهِ أجراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُربى» بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد، صحابه عرض کردند: ای رسول خدا خویشاوندان تو کیانند که مودت آنان بر ما واجب است؟ حضرتصلی الله علیه و آله فرمود: «علی و فاطمه و دو فرزندان او»(3)
در خطبه ای که امام حسن علیه السلام و بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام ایراد کردند، بعد از حمد و ثنای الهی فرمود:
«... و أنا من أهل البيت الذى افترض الله مودتهم على كل مسلم، فقال تبارك و تعالى: «قُلْ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُربِي وَ مَن يَقْتَرف حسنة نَزد لَهُ فِيها حَسَناً»، فاقتراف الحسنة مودّتنا أهل البيت...»؛ «و من از
ص: 134
اهل بیتی هستم که خداوند مودت آنان را بر هر مسلمانی واجب نموده است پس خداوند تبارک و تعالی فرمود: «قُلْ لا أَسأَلُكُمْ....» انجام کار نیک مودت ما اهل بیت است».
امام صادق علیه السلام به ابو جعفر احول فرمود: «چه میگویند اهل بصره در این آیه: «قُلْ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُربى»؟». عرض کرد: فدایت گردم، آنان میگویند این آیه در شأن خویشاوندان رسول خدا صلی الله علیه و آله است. حضرت فرمود: «دروغ میگویند تنها در حق ما اهل بیت علی و فاطمه و حسن و حسین اصحاب کسا نازل شده است».(1)
میدانیم که حصر این روایات اضافی است نه حقیقی و لذا شامل بقیه امامان نیز می شود.
دوستی اهل بیت علیهم السلام در روایات
در روایات فریقین همانند قرآن کریم به طور صریح بر محبت اهل بیت علیهم السلام تأکید شده است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1 - وادار نمودن بر دوستی اهل بیت علیهم السلام
رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:
«ادبوا أولادكم على ثلاث خصال: حبّ نبيكم، وحبّ أهل بيته وقراءة القرآن»؛(2) «اولاد خود را بر سه خصلت تربیت کنید: دوستی پیامبرتان دوستى اهل بيتش وقرائت قرآن».
ص: 135
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
«أحسَنُ الحَسَناتِ حُبُّنا، و أسوَأُ السَّيِّئاتِ بُغضُنا»؛(1) «بهترین نیکیها حبّ ما و بدترین بدیها بغض ما اهل بیت علیهم السلام است».
2 - دوستی اهل بیت علیهم السلام دوستی رسول خداست
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«أحبّوا الله لما يغذوكم من نعمه، و أحبّونى بحب الله، وأحبوا أهل بيتي بحبّی»؛(2) «خدا را دوست بدارید به جهت آن که از نعمت هایش به شما روزی میدهد و مرا نیز به جهت دوستی خدا دوست بدارید و اهل بیتم را به جهت دوستى من دوست بدارید»
زید بن ارقم میگوید: در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم که دیدم فاطمه زهرا علیهاالسلام داخل حجره پیامبر صلی الله علیه و آله شد در حالی که با او دو فرزندش حسن و حسین بودند، و علی علیه السلام نیز پشت سر آنان وارد شد، پیامبر صلی الله علیه و آله به آنان نظر کرده و فرمود:
«من أَحَبَّ هؤُلاءِ فَقَدْ أَحَبَّنی وَ مَنْ أَبْغَضَهُمْ فَقَدْ أَبْغَضَنی»؛(3) «هر کس اینان را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر کس که اینان را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است»
امام صادق علیه السلام فرمود:
«مَنْ عَرَفَ حَقَّنَا وَ أَحَبَّنَا فَقَدْ أَحَبَّ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی»؛(4) «هر کس حق ما را شناخته و ما را دوست بدارد در حقیقت خداوند تبارک و تعالی را دوست داشته است».
ص: 136
3 - حبّ اهل بیت اساس ایمان است
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«أَسَاسُ الْإِسْلَام حُبِّی وَ حُبُّ أَهْلِ بَیْتِی»؛(1) «اساس اسلام، دوستی من واهل بيت من است».
و نیز فرمود:
«لِکُلِّ شَیْءٍ أَسَاسٌ وَ أَسَاسُ اَلْإِسْلاَمِ حُبُّنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ»؛(2) «برای هر چیزی اساسی است و پایۀ اسلام حبّ ما اهل بیت است»
4 - حبّ اهل بيت علیهم السلام عبادت است
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«حُبُّ آلِ مُحَمَّدٍ یَوْماً خَیْرٌ مِنْ عِبَادَهِ سَنَهٍ وَ مَنْ مَاتَ عَلَیْهِ دَخَلَ اَلْجَنَّهَ»؛(3) «یک روز دوستی آل محمد، بهتر از یک سال عبادت ،است و کسی که بر آن دوستی بمیرد داخل بهشت میشود»
5 - دوستی اهل بیت علیهم السلام را نشانه ایمان است
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«لا يؤمن عبد حتى أكون أحبّ إليه من نفسه، و أهلي أحب إليه من اهله و عترتي أحب إليه من عترته، و ذاتى أحب إليه من ذاته»؛(4) «هیچ بنده ای ایمان کامل پیدا نمیکند مگر در صورتی که من دوست داشتنی تر نزد او از خودش باشم و نیز اهل بیتم از اهلش محبوب تر و عترتم از عترتش دوست داشتنی تر و ذاتم از ذاتش محبوب تر باشد»
ص: 137
6 - دوستی اهل بیت نشانه پاکی ولادت
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: در وصیتی که پیامبر صلی الله علیه و آله به اباذر کرده آمده است:
«يا أباذر! من أحبنا أهل البيت فليحمد الله على أوّل النعم. قال: يا رسول الله! و ما أوّل النعم؟ قال: طيب الولادة، أنّه لا يحبّنا إلّا من طاب مولده»؛(1) «ای اباذر! هر كس ما اهل بیت را دوست دارد باید بر اوّلین نعمت خداوند را ستایش نماید ابوذر عرض کرد: ای رسول خدا اولین نعمت چیست؟ فرمود نیکی ولادت؛ زیرا دوست ندارد ما را مگر کسی که ولادتش پاک است».
7 - سؤال از دوستی اهل بیت در روز قیامت
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«أَوَّلُ مَا یُسْأَلُ عَنْهُ اَلْعَبْدُ حُبُّنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ»؛(2) «اولین چیزی که در روز قیامت از بنده سؤال میشود دوستی ما اهل بیت است».
و نیز فرمود:
«لا تزول قدما عبد يوم القيمة حتى يُسأل عن أربع عن عمره فيما أفناه، و عن جسده فيما أبلاه، و عن ماله فيما أنفقه و من أين كسبه، و عن حبّنا أهل البيت»(3) «روز قیامت بنده قدم از قدم بر نمیدارد تا آن که از چهار چیز سؤال شود: از عمرش که در چه راهی صرف کرده و از بدنش که در چه راهی به کار گرفت و از مالش که در چه راهی خرج کرده و از کجا به دست آورده است و از دوستی ما اهل بیت»
ص: 138
ادله خاص
روایاتی که تا کنون ذکر ،شد اشاره به دوستی مجموعهٔ اهل بیت علیهم السلام داشت؛ دسته ای دیگر از روایات اشاره به دوستی و محبت برخی از اهل بیت دارد که به تعدادی از آنها نیز اشاره میکنیم:
1 - امام على علیه السلام
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«حب على برائة من النار»؛(1) «دوستى على علیه السلام تنها راه دوری از آتش جهنم است».
و نیز فرمود:
«یَا عَلِیُّ طُوبَی لِمَنْ أَحَبَّکَ وَ صَدَقَ فِیکَ وَ وَیْلٌ لِمَنْ أَبْغَضَکَ وَ کَذَبَ فیک»؛(2) «اى على خوشا به حال کسی که تو را دوست داشته و در حق تو صادق باشد ووای بر کسی که تو را دشمن داشته و در حق تو کاذب باشد».
أم سلمه از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود:
«لاَ یُحِبُّ عَلِیّاً مُنَافِقٌ وَ لاَ یُبْغِضُهُ مُؤْمِنٌ»،(3) «منافق، علی علیه السلام را دوست ندارد ومؤمن او را دشمن ندارد»
امام علی علیه اسلام فرمود:
«والَّذی فَلَقَ الحَبَّهَ و بَرَأَ النَّسَمَهَ أنَّهُ لَعَهدُ النَّبِیّ الاُمِّیِّ إلِیَّ أن لا یُحبُّنی إلّا مَؤمنٌ و لا یُبغِضُنی إلّا منافِقٌ»؛(4) «قسم به کسی که دانه را شکافت و انسان را آفرید
ص: 139
هر آینه عهدی است از پیامبر امّی به من: که دوست ندارد مرا مگر مؤمن و دشمن ندارد مرا مگر منافق».
2 - فاطمه زهرا علیهاالسلام
رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:
«فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِی»؛(1) «فاطمه علیهاالسلام پاره تن من است هر کس او را به غضب ،آورد مرا خشمگین کرده است».
از عایشه سؤال شد کدامین شخص از زنان نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله محبوب تر بوده است؟ گفت: فاطمه سؤال شد از مردان؟ گفت: همسرش(2)
3- امام حسن و حسین علیهماالسلام
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
« هَذَانِ اِبْنَایَ وَ اِبْنَا اِبْنَتِی اَللَّهُمَّ إِنِّی أُحِبُّهُمَا اللهم فَأَحِبَّهُمَا وَ أَحِبَّ مَنْ یُحِبُّهُمَا»؛(3) «این دو فرزندان من حسن و حسین،اند بار خدایا من آنان را دوست دارم بار خدایا تو نیز آنان و هر کس که آنان را دوست دارد دوست بدارد»
و نیز فرمود:
«الْحَسَنُ وَالْحُسَيْن رَيْحَانَتَايَ»؛(4) «حسن و حسین دو دسته گل من هستند».
ص: 140
از مجموعه ادله استفاده میشود که حضرت زهرا علیهاالسلام بر مردم و نسبت به اموال عامۀ مسلمانان ولایت داشته است. خداوند متعال می فرماید: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ؛»(1) «و حق نزدیکان را بپرداز»
شکی نیست که فاطمه زهرا علیهاالسلام از ذوی القربی پیامبر صلی الله علیه و آله بلکه مصداق بارز آن میباشد
در آیات دیگر مصادیق اموالی را که ذوی القربی مالک آنها بوده و بر آنها ولایت از جانب خداوند دارند اشاره شده است؛
1 - موارد انفال وفىء
خداوند متعال می فرماید: «وَ ما أَفَاءَ اللهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلِ وَ لَا رِكابٍ وَ لَكِنَّ اللهَ يُسلّط رُسُلَهُ عَلَى مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * مَّا أَفَاءَ الله عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ
ص: 141
السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةٌ بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنكُمْ»؛(1) «و آنچه را خدا از آنان [=یهود] به رسولش بازگردانده [و بخشیده] چیزی است که شما برای به دست آوردن آن [زحمتی نکشیدید] نه اسبی تاختید و نه شتری؛ ولی خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلّط می سازد؛ و خدا بر هر چیز توانا است آنچه را خداوند از اهل این آبادیها به رسولش بازگرداند از آن خدا ورسول و خویشاوندان او ويتيمان و مستمندان و در راه ماندگان ،است تا [این اموال عظیم] در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد».
انفال همان فی است که ولایت و ملکیت تصرف در آن را خداوند به عهده خود و رسول و ذوی القربای رسولش قرار داده است.
و مقصود از انفال و فیء- آن گونه که در کتب فقه آمده - عبارت است از عموم منابع طبیعی که در بلاد مسلمین وجود دارد و آن هر زمینی است که اهالی آن کوچ کرده یا بدون جنگ آن را تحویل مسلمانان داده اند یا خراب شده و اهالی آن کوچ کرده اند و قله های کوه ها و دره ها و نیزارها و زمینهای مواتی که بدون صاحب است و معادن و میراث کسی که وارثی ندارد و غنائمی که بدون اذن امام از راه جنگ به دست آمده و بسیاری دیگر از اموال که ذوی القربای معصوم پیامبر صلی الله علیه و آله بر آنها ولایت و سلطه دارند که از آن جمله حضرت زهرا علیهاالسلام است.
2 - خمس
خداوند متعال می فرماید: «وَاعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِالله...»(2) «بدانید هر گونه
ص: 142
غنیمتی به دست آورید خمس آن برای خدا و برای پیامبر و براى ذى القربى ويتيمان ومسكینان و واماندگان در راه [از آنها] است اگر به خدا ایمان آورده اید...»
در مورد خمس چه در موارد غنائم جنگی و مطلق درآمد انسان از تجارت و صنعت و زراعت و آنچه از معدن و گنج و غواصی استخراج میشود و موارد دیگر که خمس به آنها تعلق میگیرد، یک سهم از شش سهم آن برای ذوی القربی است که حضرت زهرا علیهاالسلام مصداق بارز آن است و لذا بر این گونه اموال نیز ولایت تصرف دارد.
ص: 143
از جمله مباحثی که بین متکلمان مطرح بوده و هست ولایت تکوینی ولایت چیست و ولایت تکوینی چه معنایی دارد؟ آیا کسان دیگری غیر از انبیا ولایت تکوینی یعنی حق تصرف در نظام تکوین را دارند؟ در این جا به توضیح و شرح این موضوع می پردازیم.
تعريف ولایت
فیومی مینویسد: «وَلی مثل فلس به معنای قرب است و ولایت به کسره و فتحه و «واو» به معنای نصرت است»(1)
جوهری مینویسد: «وَلی به معنای قرب و نزدیک شدن است... و هر کس امر شخصی را متکفل شود و از عهده آن بر آید ولی او خواهد بود... و ولایت باکسره «واو» به معنای سلطان و نیز با کسره و فتحهٔ «واو» به معنای نصرت آمده است. (2)
در «اقرب الموارد» آمده است: «الولی حصول الثاني بعد الأوّل من غير فصل؛ وَلى
ص: 144
عبارت است از قرار گرفتن فرد يا شيء چیز دوم به دنبال فرد يا شيء اوّل بدون فاصله. وَلِيَ الشيء و عليه ولاية و ولاية یعنی مالک امر آن شده و بر آن قیام کرد. یا آنکه ولایت با فتح و کسر - هر دو- به معنای امارت و سلطنت است...»
راغب اصفهانی مینویسد:
«الْوَلَاءُ ، والتوالى أَنْ يُحَصِّلَ شَيْئَانِ فَصَاعِداً حصولا لَيْسَ بَيْنَهُمَا مَا لَيْسَ منهما»،(1) «ولاء و توالی به معنای آن است که دو چیز و یا بیشتر از آن طوری قرار گیرند و واقع شوند که بین آن دو غیر از خود ،آنها چیز دیگری نبوده باشد».
علامه طباطبایی رحمه الله در معنای اصطلاحی «ولایت» می فرماید: «ولایت، آخرین درجه کمال انسان است و آخرین منظور و مقصود از تشریع شریعت حق خداوندی است».
همو در تفسیر المیزان میگوید: «اصل معنای ولایت برداشته شدن واسطه ای است که بین دو چیز حائل شده باشد به طوری که بین آن دو غیر از آنها واسطه ای باقی نماند و سپس برای نزدیکی چیزی به چیز دیگر به چند صورت به کار گرفته شده است قرب ،نَسَبی ،مکانی منزلتی صداقت و غیر اینها به همین مناسبت بر هر یک از دو طرف ولایت، ولی گفته میشود؛ بالأخص به جهت آن که هر یک از آن دو نسبت به دیگری دارای حالتی است که غیر آن ندارد بنابراین خداوند سبحان ولی بنده مؤمن خود است؛ زیرا که او امورش را زیر نظر دارد و شئون وی را تدبیر میکند، او را به صراط مستقیم هدایت مینماید و او را در آنچه که سزاوار است و سزوار نیست امر و نهی می نماید و او را در دنیا و آخرت یاری میکند.
ص: 145
مؤمن حقیقی و واقعی نیز ولی پروردگار است زیرا خود را در اوامر و نواهی خداوند تحت ولایت او در می آورد؛ همچنین در تمامی برکتهای معنوی هدایت توفيق، تأیید تسدید و آنچه در پی دارد از مکرّم شدن به بهشت و مقام رضوان خداوند، تحت ولایت و پذیرش خداوند خود است...»(1)
معنای ولایت تکوینی
مقصود از ولایت تکوینی این است که فردی بر اثر پیمودن راه بندگی آن چنان کمال و قرب معنوی پیدا کند که به فرمان و اذن الهی بتواند در جهان و انسان تصرف کند
«ولایت تکوینی» یک کمال روحی و معنوی است که در سایه عمل به نوامیس خدایی و قوانین شرع در درون انسان پدید می آید و سرچشمه مجموعه ای از کارهای خارق العاده میگردد. این نوع ولایت بر خلاف «ولایت تشریعی» کمال و واقعیتی است اکتسابی و راه کسب برخی از مراتب آن به روی همه باز است، ولی مقاماتی که در «ولایت تشریعی» بیان گردیده همگی موهبت خداوندی است که پس از تحصیل یک سلسله زمینه ها چیزی جز خواست خداوند در آن دخالت ندارد:
توجه به باطن
انسان از دو جزء به نام تن و روان آفریده شده است؛ به عبارت دیگر، انسانیت انسان، منحصر به جسم و تن نیست، بلکه باطن و جانی دارد که واقعیت او را تشکیل میدهد و اگر بر سر راه تکامل انسان از نظر جسم و ماده محدودیتهایی وجود دارد،
ص: 146
سر راه تکاملش از نظر روح و معنا چنین محدودیتی نیست، بلکه او از این نظر آمادگی بیشتری برای ترقی و تعالی دارد؛ چه بسا در پرتو اطاعت خدا و پیمودن راه حق می تواند قله های بس بلندی را فتح و تسخیر کند. هرگاه انسان از شدت توجه اش به امور مادی و لذایذ جسمانی بکاهد و به درونگرایی و باطن، نگری بپردازد در این موقع میتواند نیروهای نهفته باطنی خویش را آشکار سازد و بر قدرت و توانایی اش بیفزاید
اثر بندگی خدا
از نظر آیین اسلام انسان دو نوع زندگی دارد: ظاهری و معنوی.
«حیات ظاهری» همان زندگی حیوانی است که تمام بشر را در بر میگیرد و اسلام برای جلوگیری از هر نوع افراط و تفریط، برنامه خاصی برای این نوع زندگی تنظیم کرده است. برنامه ،اسلام علاوه بر اینکه بهزیستی انسان را در جهان ماده فراهم می سازد، راه را برای تحقق حیات معنوی نیز هموار میکند.
«حیات معنوی» از اعمال و تیتهای انسان سرچشمه میگیرد و چنین حیاتی سعادت و خوشبختی یا شقاوت و بدبختی را در پی دارد. بنابراین، حرکات و رفتار و کردار بشر، سازنده حیات معنوی و پدید آورنده قدرت روحی است که نتیجه آن سعادت و تعالی انسان و یا شقاوت و بدبختی او .است
در پس پرده زندگی ظاهری واقعیتی زنده و حیاتی معنوی نهفته که سرچشمه تمام خوش بختیها میباشد و آن «ولایت» است که در افراد انسان به طور متفاوت پدید می آید و مبدأ یک سلسله آثار شگرف میگردد «اطاعتِ خدا» مایۀ «قرب الهی» و مخالفت با دستورهایش سبب دوری از او می.شود
ص: 147
قرب الهی
مقصود از قرب و تقرب الهی نزدیکی از نظر مکان ،نیست زیرا خداوند جهان جسم و جسمانی نبوده و دارای مکان نیست؛ تا بنده ای از نظر مکان به او نزدیک تر گردد. اما در عین حال او به ما از خود ما نزدیک تر است؛
همانگونه که خداوند می فرماید: «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»؛(1) «ما از رگ گردن به او نزدیک تریم»
ممکن است سؤال شود: اگر خدا مکان ندارد و چنین تقرّبی ممکن نیست پس مقصود از قرب الهی و نزدیکی بنده به خدا چیست؟
در پاسخ باید گفت خداوند جهان کمال مطلق و نامحدود است و پویندگان راه عبودیت و بندگی در پرتو کمالاتی که از این راه به دست می آورند، سرانجام حائز کمال میشوند و از دیگران که فاقد این نوع کمالاند مقرب تر و نزدیک تر به خدای تعالی میگردند.
در جهان آفرینش هر کسی به تناسب کمال وجود خویش قربی به ذات پروردگار دارد پس هر فردی که از نظر وجود کاملتر باشد به ذات الهی که کمال محض و نامتناهی است مقرب تر و نزدیک تر خواهد بود.
وقتی میگوییم: خداوند کمال مطلق و نامتناهی است مقصود از آن صفات جمال خدا از قبیل: ،علم ،قدرت حیات و اراده است هرگاه بنده ای در پرتو پیمودن راه اطاعت گام در درجات کمال میگذارد و از نردبان کمال بالا میرود مقصود این است که کمال وجودی بیشتر علم و قدرتی ،زیادتر اراده ای نافذتر و حیاتی جاودانه تر یافته است. در این صورت میتواند از فرشته بالاتر رفته و از کمالات بشری بهره مند گردد.
ص: 148
پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در ضمن حدیثی به مقامات بلند سالکان راه حق و پویندگان راه عبودیت و بندگی اشاره نموده سخن پروردگار را چنین نقل می فرماید:
«ما تقرب إلى عبد بشيء أحب إلى ممّا افترضت عليه و إنه ليتقرب إلى بالنافلة حتى أحبه، فإذا أحببته كنت سمعه الذي يسمع به و بصره الذي يبصر به ويده التي يبطش بها، إن دعانى أجبته، و إن سألني أعطيته»؛(1) «هیچ بنده ای با کاری به من تقرّب نجسته که محبوبتر از انجام فرایض بوده باشد. بنده من یا با بجای آوردن نمازهای نافله آن چنان به من نزدیک میشود که او را دوست میدارم. وقتی او محبوب من من گوش او میشوم که با آن میشنود و چشم او میشوم که با آن میبیند و زبان او میگردم که با آن سخن میگوید و دست او میشوم که با آن حمله میکند. هر گاه مرا بخواند اجابت میکنم و اگر چیزی از من بخواهد میبخشم»
در سایه اطاعت از خدا قدرت درونی انسان به حدی می رسد که با قدرت الهی صداهایی را میشنود که با نیروی عادی قادر به شنیدن آن نیست. صور و اشباحی را می بیند که دیدگان عادی را یارای دیدن آنها نیست مقصود از اینکه خداوند چشم و گوش او میگردد آن است که دیده اش در پرتو قدرت الهی نافذتر و گوشش شنواتر و قدرتش گسترده میگردد.
در «مصباح الشریعه» آمده است:
«اَلْعُبُودِیَّهُ جَوْهَرَهٌ کُنْهُهَا اَلرُّبُوبِیَّهُ»؛(2) «بندگی و پیمودن راه قرب به خدا، گوهری است که نتیجه آن خداوندگاری و کسب قدرت و توانایی بیشتر است».
ص: 149
در این جمله مقصود از «ربوبیت» خدایی کردن نیست زیرا هیچگاه بشر نمی تواند از حدود امکانی تجاوز کند بلکه مقصود از «خداوندگاری» کسب کمالات بیشتر و قدرت و نیروهای بالاتر است
آثار قرب الهی
قرب الهی آثار فراوانی دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1 - تسلط بر نفس
خداوند متعال می فرماید: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ»؛(1) «نماز انسان را از بدیها و منکرها باز میدارد»
و نیز می فرماید: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصَّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تتَّقُونَ»؛(2) «روزه را بر شما بسان پیشینیان واجب کردیم تا پرهیزگار شوید»
2 - بینش خاص
از مزایای قرب الهی این است که انسان در سایه صفا و روشنایی دل، بینش خاصی پیدا میکند که با آن حق و باطل را به روشنی تشخیص میدهد و هرگز گمراه نمی شود. قرآن می فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانَا»؛(3) «ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر پرهیزکار باشید خدا به شما نیرویی میبخشد که با آن حق و باطل را به خوبی تشخیص میدهید»
مقصود از «فرقان» بینش خاصی است که سبب میگردد انسان حق و باطل را خوب بشناسد.
ص: 150
در آیه دیگر می فرماید: «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا»؛(1) «کسانی که در راه ما سعى وكوشش کنند آنان را به راههای خویش رهبری میکنیم»
و نیز می فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ»؛(2) «ای کسانی که ایمان آورده اید! از مخالفت با خدا بپرهیزید و به پیامبر صلی الله علیه و آله او ایمان بیاورید [خداوند] دو سهم از رحمت خویش را به شما میدهد و برای شما نوری قرار میدهد که با آن راه بروید».
3 - نفی خواطر
پویندگان راه عبودیت به واسطه تکامل و قدرتی که در سایه بندگی مییابند بر تمام اندیشه های پراکنده خود مسلط میشوند و در حال عبادت آن چنان تمرکز فکری و حضور قلب دارند که از غیر خدا غافل میشوند و غرق جمال و کمال خدا میگردند. ابو علی سینا میگوید: «عبادت، نوعی ورزش برای قوای فکری است که بر اثر تکرار و عادت به حضور در محضر خدا فکر را از توجه به مسائلی مربوط به طبیعت و ماده به سوی تصورات ملکوتی میکشاند قوای فکری تسلیم باطن و فطرت خداجوی انسان میگردد و مطیع او میشوند».
4 - خلع نفس
در جهان ،طبیعت روح و بدن به یکدیگر نیازی شدید دارند. از آنجا که روح بر بدن علاقه تدبیری ،دارد، بدن را از فساد و خرابی باز میدارد. از طرف دیگر، روح در فعالیت خود به بدن نیازمند است و در پرتو اعضا و جوارح بدنی می تواند بشنود، ببیند و...
ص: 151
اما گاهی ،روح بر اثر کمال و قدرتی که از جانب قرب الهی پیدا میکند، از استخدام بدن بی نیاز میشود و میتواند خود را از بدن «خلع» کند.
5 - تصرف در جهان طبیعت
در پرتو عبادت و قرب الهی نه تنها حوزۀ بدن تحت فرمان انسان قرار میگیرد بلکه جهان طبیعت مطیع انسان میگردد و به اذن پروردگار جهان در پرتو نیرو و قدرتی که از تقرب به خدا کسب نموده است در طبیعت تصرف میکند و مبدأ یک سلسله معجزه ها و کرامات میشود و در حقیقت قدرت بر تصرف و تسلط بر تکوین می یابد
قرآن وولایت تکوینی اولیای الهی
با مراجعه به قرآن میتوان شواهدی ولایت تکوینی اولیا اقامه نمود:
1 - خداوند متعال از قول حضرت یوسف علیه السلام خطاب به برادرانش نقل میکند: «اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً»؛(1) «بروید و پیراهنم را بر چهره پدرم بیفکنید تا او نعمت بینایی خود را بازیابد»
در آیه دیگر می فرماید: «فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيراً»؛(2) «هنگامی که مژده رسان آمد و پیراهن یوسف را بر صورت وی ،افکند، او بینایی خود را باز یافت».
از این آیه استفاده میشود اراده و خواست و قدرت روحی حضرت یوسف علیه السلام در بازگردانیدن بینایی پدر خویش مؤثر بوده است.
ص: 152
2 - خداوند متعال می فرماید: «وَ إِذِ اسْتَسْقى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ»؛(1) «به» یاد آر هنگامی را که موسی برای قوم خود آب طلبید ما به او دستور دادیم عصای خود را بر سنگی زند ناگهان دوازده چشمه از آن بیرون آمد همۀ بنی اسرائیل آبشخور خود را دانستند».
3- میدانیم که حضرت سلیمان ملکه سبا را احضار ،نمود، ولی پیش از آن که وی به حضور سلیمان برسد سلیمان در مجلس خود به حاضران فرمود: «يَا أَيُّهَا الْمَلَوا أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ»؛(2) «ای جمعیت! کدام یک از شما می تواند تخت بلقیس را برای من بیاورد پیش از آن که [بلقیس و همراهان] مطيعانه وارد شوند؟». یک نفر از حاضران در مجلس گفت: «أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ وَ إِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينُ»؛(3) «پیش از آن که تو از جای خود برخیزی من آن را می آورم و من بر این کار توانا و امينم».
فرد دیگری به نام «آصف بن برخیا» اعلام کرد که در یک چشم به هم زدن میتواند آن را بیاورد؛ چنانکه خداوند می فرماید: «قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي»؛ (4) «کسی که نزد او دانشی از کتاب بود چنین گفت: پیش از آن که تو چشم بر هم بزنی من آن را در این مجلس حاضر میکنم ناگهان سلیمان تخت را در برابر خود حاضر دید و گفت: این نعمتی است از جانب خدا بر من»
4 - قرآن مجید بعضی از کارهای فوق العاده را به حضرت مسیح علیه السلام نسبت
ص: 153
میدهد و این میرساند که همۀ آن کارها از نیروی باطنی و اراده خلاق او سرچشمه می گرفت؛ چنان که می فرماید: «أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ»؛(1) «من برای شما از گل شكل مرغی میسازم و در آن میدمم که به اذن خدا پرنده میشود. کور مادرزاد و پیس را شفا میدهم و مردگان را به اذن خدا زنده میکنم»
5 - قرآن کریم در مورد یکی از معجزات و تصرفات تکوینی حضرت محمد صلی الله علیه و آله می فرماید: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»؛(2) «نزدیک شد قیامت و از هم شکافت ماه و هر گاه نشانه ای ببینند روی بگردانند و گویند: سحری دائمی است».
بسیاری از مفسران در بیان شأن نزول آیات فوق آورده اند: روزی مشرکان به پیامبر صلی الله علیه و آله گفتند: اگر در ادعای خود راستگویی ماه را برای ما دو نیم کن. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آیا اگر این کار را انجام دهم ایمان می آورید؟ گفتند: آری پیامبر صلی الله علیه و آله از خدا درخواست کرد تا خواسته شان را به او عطا کند. سپس ماه به دو نیم شد. (3)
حق این است که معجزه فعل ولی خدا است که به اذن و مشیت خداوند انجام می گیرد
بنابراین مقصود از «انْشَقَّ الْقَمَرُ» در آیه ،نخست معجزه و تصرف تکوینی پیامبر صلی الله علیه و آله در انشقاق (دو نیم شدن) ماه است. شاید چنین پنداریم که انشقاق ماه در این ،آیات به دو نیم شدن آن در روز رستاخیز اشاره دارد ولی قراینی وجود دارد که برداشت اوّل را تأیید میکند:
ص: 154
الف) عبارت «وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا» حاکی از آن است که در این جا مقصود از آیه آیات قرآنی نیست بلکه مقصود از آن معجزه است زیرا قرآن از معجزات پیامبران با الفاظی همچون «آیه» و «بینه» یاد می کند مناسب بود که در شکل اول به جای فعل دیدن «یروا» از ،افعالی همچون شنیدن یا نزول استفاده شود؛ مثلاً گفته میشد «وان سمعوا» يا «وان نزلت آية» ،بنابراین مقصود از ،آیه اعجاز پیامبر صلی الله علیه و آله وانشقاق ماه است.
ب) عبارت «وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ» ،نیز قرینه ای بر این معناست که سخن در این آیات راجع به معجزه پیامبر صلی الله علیه و آله است نه انشقاق ماه در رستاخیز، زیرا در روز قیامت که پهنه ظهور تمام حقایق است کسی سخن باطلی بر زبان نمیراند در حالی که سحر خواندن آیات الهی سخن باطلی است.
حاصل آنکه با توجه به قراین یاد شده از یک سو و شأن نزول آیات از سوی دیگر آیات نخستین سوره قمر به یکی از معجزات و تصرفات تکوینی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که دو نیم کردن ماه و ناشی از ولایت تکوینی او است اشاره دارد.
قرآن وولایت تکوینی حضرت زهرا علیهاالسلام
ولایت تکوینی حضرت زهرا علیهاالسلام را با ذکر چند مقدمه میتوان به اثبات رسانید:
مقدمه اوّل
گفتیم که حضرت سلیمان به حاضران در مجلس خود گفت: کدام یک از شما میتواند تخت بلقیس را برای من بیاورد پیش از آنکه بلقیس و همراهان او مطیعانه وارد شوند... آصف بن برخیا اعلام کرد که در یک چشم بر هم زدن میتواند آن را بیاورد؛ خداوند متعال در مورد این داستان می فرماید: «قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ
ص: 155
أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي»(1) . کسی که مقداری از علم کتاب داشت توانست در نظام تکوین تصرف کرده و تاج و تخت بلقیس ملکه سبا را از راه بسیار دور کمتر از یک چشم به هم زدن نزد سلیمان حاضر کند.
از این آیه به خوبی استفاده میشود اگر کسی از کتاب خدا اطلاع داشته و به آن عالم باشد قدرت تصرف در کائنات را دارد که همان ولایت تکوینی است
مقدمة دوّم
در آیه ای دیگر میخوانیم: «قُلْ كَفَى بِاللهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمٌ الْكِتَابِ»؛(2) «بگو تنها گواه بین من و شما خدا و کسی که دانای حقیقی به کتاب خدا است کافی خواهد بود».
از این آیه استفاده میشود خداوند متعال و گروهی دیگر که عالم به کل کتاب اند بین پیامبر و مردم شاهد بوده و شهادت خواهند داد. هم چنین بر می آید جماعتی هستند که عالم به کل کتاب اند زیرا از طرفی لفظ «من» از موصولات است و لذا دلالت بر عموم دارد از طرف دیگر «علم» مصدر است و در علم اصول فقه بیان شده که مصدر مضاف مفید عموم است. همچنین طبق نظر برخی مفرد محلی به الف و لام نیز دلالت بر عموم دارد، پس از دو جهت «علم الکتاب» دلالت بر عموم دارد. در نتیجه اینکه از این جمله استفاده میشود که جماعتی هستند که از کل کتاب آگاهی و بدان عالمند.
ص: 156
مقدمه سوم
در قرآن کریم میخوانیم: «إِنَّهُ لَقُرْآنُ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لا يَمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ»؛(1) «همانا آن قرآن کریمی است که در کتاب محفوظی جای دارد و جز پاکان نمی توانند به آن دست زنند».
در «لا يَمَسُّهُ» دو احتمال است: یکی مس ظاهری با اجزای بدن و دیگری، مس باطنی. همانگونه که در «الْمُطَهَّرُونَ» نیز دو احتمال است: یکی طهارت ظاهری با اجزای بدن و دیگری طهارت باطنی با قلب با مراجعه به قرآن پی میبریم که خداوند متعال لفظ مس را در هر دو معنا به کار برده است.
الف) مش ظاهری: خداوند متعال می فرماید: «قَالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرُ»؛(2) «مريم عرض کرد: خدایا مرا چگونه فرزندی تواند بود و حال آنکه مردی به من نزدیک نشده است».
ب) مس باطنی: خداوند متعال می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا»؛(3) «چون پرهیزکاران را از شیطان وسوسه و خیالی به دل رسد، همان دم خدا را به یاد آرند».
همچنین طهارت نیز در قرآن به دو معنا به کار رفته است ظاهری و باطنی.
الف) طهارت ظاهری: «وَ ثِيَابَكَ فَطَهِّرْ»(4) ؛ «و لباست را پاک گردان».
ب) طهارت باطنی: «يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ
ص: 157
الْعَالَمِينَ»؛(1) «ای مریم همانا خداوند تو را برگزیده و پاکیزه گردانید و بر زنان جهانیان برتری بخشید».
در مورد آية «لا يَمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ» در «لا يمسه» دو احتمال وجود دارد، نهی بودن و نفی بودن که هر دو به یک صیغه ادا می شود
نهی به این معنا است که قرآن را نباید مس ،کند که ظهور در مش ظاهری دارد و در مقابل آن مقصود به طهارت نیز ظاهری است و اگر مقصوم «نفی» باشد، اخبار است و ظهور در مس باطنی دارد به این معنا که مس نمیکند و تماس حاصل نمیکند و به تعبیر دیگر، به عمق قرآن نمی رسند، مگر کسانی که مطهرند و طبیعتاً طهارت نیز باطني معنا می شود؛ یعنی کسانی که از هر عیب و نقص و گناهی پاک اند. معنای این آیه این میشود «مس نمیکند کتاب محفوظ را مگر کسانی که مطهرند».
مقدمه چهارم
در اینکه مطهران چه کسانی اند؟ باز به قرآن مراجعه می کنیم؛ خداوند متعال می فرماید: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطهيراً»؛(2) «همانا خدا چنین میخواهد که هر رجس و پلیدی را از شما خانواده نبوت دور سازد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند»
در این آیه شریفه، مصداق مطهران مشخص و معین شده است؛ آنان کسانی جز اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله از آن جمله حضرت زهرا علیهاالسلام نیستند.
مقدمه پنجم
در تشخیص مصداق اهل بیت باید به روایات مراجعه کرد، زیرا قرآن می فرماید:
ص: 158
«وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»؛(1) «و بر تو قرآن را فرستادیم تا بر امت آنچه فرستاده شد، بیان کنی»
مقدمۀ ششم
با مراجعه به روایات فریقین شیعه و سنی پی میبریم که مقصود از اهل بیت در آیه شریفه پیامبراکرم علی فاطمه حسن و حسین علیهم السلام میباشند. اگر چه حصر در آیه اضافی است در مقابل همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و بقیه صحابه تا آنها از شمول آیه خارج گردند؛ در نتیجه آیه تطهیر شامل بقیه اهل بیت علیهم السلام از دوازده امام نیز می شود.
1 - مسلم به سند خود از عایشه نقل میکند: پیامبر صلی الله علیه و آله صبحگاهی از حجره خارج شد در حالی که بر روی دوش او پارچه ای از پشم خیاطی نشده بود. حسن بن علی بر او وارد شد او را داخل کسا کرد، آنگاه حسین ،وارد او نیز در آن داخل شد. سپس فاطمه وارد شد او را نیز داخل آن ،کرد بعد علی وارد شد، او را نیز داخل کسا نمود؛ آنگاه این آیه را تلاوت کرد: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تطهيراً».(2)
2 - ترمذی به سند خود از ام سلمه نقل میکند: پیامبر صلی الله علیه و آله بر روی حسن، حسین، علی و فاطمه پارچه ای کشید؛ آنگاه عرض کرد بار خدایا اینان اهل بیت من و از خواص من هستند رجس و پلیدی را از آنان دور کن و پاکشان گردان(3)
3- همو از عمر بن ابی سلمه، ربیب پیامبر صلی الله علیه و آله نقل میکند: هنگامی که آیه تطهیر در خانه ام سلمه بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد فاطمه و حسن و حسین را دعوت نمود و روی آنان کسایی کشید علی نیز پشت سرش بود؛ آنگاه کسا را بر روی همه کشید سپس
ص: 159
عرض کرد بار خدایا اینان اهل بیت من هستند رجس و پلیدی را از آنان دور کن و پاکشان گردان ام سلمه عرض کرد ای رسول خدا صلی الله علیه و آله آیا من هم با آنانم؟ حضرت :فرمود تو در جای خود هستی تو بر خیری(1)
4 - همچنین به سند خود از انس بن مالک نقل میکند: رسول خدا صلی الله علیه و آله تا شش ماه هنگام رفتن به نماز صبح مرتب بر درب خانه فاطمه گذر می کرد و می فرمود: الصلاة یا اهل البيت: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطهيراً».(2)
5 - احمد در «مسند» به سندش از امّ سلمه نقل میکند پیامبر صلی الله علیه و آله در حجره او بود، فاطمه با ظرفی از آبگوشت بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد. پیامبر صلی الله علیه و آله ، در حالی که در رختخواب خود نشسته و بر چیزی تکیه داده بود فرمود همسر و دو فرزندت را نیز دعوت کن ام سلمه میگوید: من در حجره نماز میخواندم: در آن هنگام این آیه بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً». ام سلمه میگوید پیامبر صلی الله علیه و آله گوشه کسا را گرفت و بر روی همه کشاند؛ آنگاه دستانش را به آسمان بلند کرد و عرض کرد: بار خدایا اینان اهل بیت من و از خواص من هستند، رجس و پلیدی را از آنان دور ساز و پاکشان گردان ام سلمه میگوید: به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کردم: آیا من با شما هستم؟ فرمود: تو بر خیری، تو بر خیری.(3)
از مجموع این مقدمات استفاده میشود که اهل بیت علیهم السلام ولایت تکوینی دارند.
ص: 160
ص: 161
از جمله آیاتی که دلالت بر عصمت حضرت زهرا علیهاالسلام دارد و در نتیجه ایشان را مرجع دینی مردم معرفی میکند و سنت آنان را حجت می داند، آیه تطهیر است. خداوند متعال می فرماید: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَي ُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً؛»(1) «خداوند چنین میخواهد که هر رجس و پلیدی را از شما خاندان نبوّت دور کند و شما را از هر عیب کاملاً پاک و منزه گرداند»
اهل سنت در صددند استدلال به آیه شریفه را به هر شکلی که ممکن است از دست شیعه امامیه ،بگیرند از همین رو برای آن توجیه های بی موردی ارائه کرده اند که در جای خود به آن اشاره خواهیم کرد. از آنجا که دلالت آیه بر عصمت و حجیت سنت اهل بیت علیهم السلام از آن جمله حضرت زهرا علیهاالسلام قوی است به بررسی آیه و پاسخ شبهات آن میپردازیم
اقوال در مقصود از اهل بیت علیهم السلام
با رجوع به تفاسیر اهل سنت و شیعه پی میبریم که در تعیین مصداق اهل بیت در آیه تطهیر اختلاف است. اینک به برخی از آنها اشاره میکنیم:
ص: 162
1 - خصوص زنان پیامبر صلی الله علیه و آله این قول منسوب به عکرمه و مقاتل می باشد.(1)
2 - اصحاب کساء که شامل ،پیامبر علی، فاطمه حسن و حسین و همسران پیامبر علیهم السلام می شود.(2)
3-خصوص پیامبر صلی الله علیه و آله است.(3)
4 - زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و تمامی بنی هاشم که صدقه بر آنان حرام است.(4)
5 - خصوص پیامبر صلی الله علیه و آله و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام است(5)
بی شک رسول اکرم صلى الله عليه وآله و سلم به قرآن و معانی و اشارت ها و مصادیق آن از دیگران آگاه تر است و کلام و گفتارش مرجع و پناه در مواردی است که بر مردم مشتبه شده احتیاج به توضیح دارد از همین رو میبینیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در برخی از مواردی که احتیاج به توضیح دارد تا بر مردم اشتباه نشود خود درصدد توضیح آیه برآمده و تفسیر و مصداق آیه را از هر راه ممکن بیان کرده است. در مورد آیه تطهیر نیز چنین ،بود، اما با تأسف فراوان از آن جهت که این گونه تفسیرها و بیان مصداقها، با هواهای نفسانی و تعصبات جاهلی برخی سازگاری نداشت لذا در صدد برآمدند که حق را به هر نحو ممکن خاموش سازند و با طرح اقوال بی اساس و شبهات مختلف اذهان مردم را از معنا و مصداق حقیقی آیه دور سازند ما بر آنیم که پرده از روی حقیقت برداشته و حق را بنمایانیم.
ص: 163
راویان نزول آیه در شأن اصحاب کسا
جماعت زیادی از اهل سنّت روایات نزول آیه در شأن اصحاب کسا را نقل کرده اند که به اسامی برخی از آنان اشاره میکنیم:
1- مسلم.(1)
2 - ترمذی.(2)
3- احمد.(3)
4 - حاكم.(4)
5- طبرانی(5)
6- حاکم حسکانی.(6)
7-نسائی(7)
8- ابن عساکر(8)
9 - گنجی شافعی(9)
10 - ابن اثیر(10)
ص: 164
11 - طبری شافعی(1)
12 - واحدى.(2)
13 - خوارزمی(3)
14 - طبری(4)
15 - سیوطی(5)
16 - جصاص.(6)
17 - ابن مغازلی شافعی(7)
18 - بيهقي(8)
19 - سبط بن جوزی(9)
20 - قرطبی.(10)
21 - ابن كثير (11)
22 - ابن صباغ مالکی(12)
ص: 165
23 - ابن حجر عسقلانی(1)
24 - ابن حجر هيثمي(2)
25 - شوکانی(3)
26 ابن عبدالبر(4)
27 - قندوزی(5)
و دیگران از اهل سنت.
راويان حدیث از صحابه
تعدادی از صحابه حدیث کسا را در تفسیر و بیان مصداق آیه شریفه نقل کرده اند؛ از قبیل امام حسن علیه السلام ، عایشه ام سلمه، عبدالله بن عباس، سعد بن ابی وقاص، ابوالدرداء، انس بن مالک ابوسعید خدرى وائلة بن اسقع جابر بن عبدالله انصاری زید بن ارقم عمر بن ابی سلمه ثوبان مولی رسول الله و دیگران
تصریح به صحت حدیث کسا
گروهی از علمای اهل سنّت به صحت حدیث کسا و نزول آیه در شأن اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله تصریح نموده اند که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1 - احمد بن حنبل، بنابر التزام به نقل احادیث صحيح السند
ص: 166
2 - مسلم بن حجاج به دلیل نقل حدیث در صحیح خود
3- حاکم نیشابوری در مستدرك.
4- ذهبی در تلخیص المستدرك.
5- فخر رازی در تفسیر الکبیر
او میگوید: «این روایت گویا اتفاق بر صحت آن نزد مفسّران و اهل حدیث است»(1)
6 - ابن حبان؛ زیرا در صحیح خود نقل کرده است.
7 - ابن تیمیه؛ او در «منهاج السنة» می گوید: «حدیث کسا از احادیث صحيح السندی است که احمد و ترمذی از ام سلمه نقل کرده و نیز مسلم در صحیح خود از عایشه نقل نموده است»(2)
8- ابن حجر مکی؛ او میگوید: «به سند صحیح رسیده که پیامبر صلی الله علیه و آله پارچه ای را بر روی آن چهار نفر انداخت؛ آنگاه عرض کرد بار خدایا اینان اهل بیت من و خاصه من هستند پلیدی را از آنان دور ساز و آنان را پاک گردان...»(3)
حديث كسا
1 - مسلم به سند خود از عایشه نقل میکند پیامبر صلی الله علیه و آله صبحگاهی از حجره خارج شد در حالی که بر روی دوش او پارچه ای از پشم خیاطی نشده بود. حسن بن علی بر او وارد شد، او را داخل کسا کرد؛ آنگاه حسین وارد شد او نیز در آن داخل شد سپس فاطمه وارد شد او را نیز داخل آن ،کرد بعد علی وارد شد او را نیز در آن داخل نمود؛
ص: 167
آنگاه این آیه را تلاوت کرد: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً».(1)
2 - ترمذی به سند خود از ام سلمه نقل میکند پیامبر صلی الله علیه و آله روی حسن، حسین، علی و فاطمه پارچه ای کشید؛ آنگاه عرض کرد بارخدایا اینان اهل بیت علیهم السلام من و خواص من هستند، رجس و پلیدی را از آنان دور کن و پاکشان گردان(2)
3- همو از عمر بن ابی سلمه، ربیب پیامبر صلی الله علیه و آله نقل میکند: هنگامی که آیه تطهیر در خانه ام سلمه بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد، پیامبر صلی الله علیه و آله فاطمه و حسن و حسین را دعوت نمود و روی آنان کسائی کشید علی نیز پشت سرش بود؛ پس کسا را بر روی او هم کشید سپس عرض کرد بارخدایا اینان اهل بیت علیهم السلام من هستند رجس و پلیدی را از آنان دور کن و پاکشان گردان ام سلمه عرض کرد: ای رسول خدا! آیا من هم با آنانم؟ حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: تو در جایگاه خود هستی تو بر خیری(3)
4 - هم چنین به سند خود از انس بن مالک نقل میکند رسول خدا صلی الله علیه و آله تا شش ماه هنگام رفتن به نماز صبح مرتب بر درب خانه فاطمه علیهاالسلام گذر می کرد و می فرمود:
نماز اى اهل بيت «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تطهيراً»(4)
5 - احمد در مسند به سندش از امّ سلمه نقل میکند پیامبر صلی الله علیه و آله در حجره او بود، فاطمه علیهاالسلام با ظرفی از آبگوشت بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد. پیامبر صلی الله علیه و آله ، در حالی که بر رختخواب خود نشسته و بر چیزی تکیه داده بود فرمود همسر و دو فرزندت را نیز
ص: 168
دعوت کن. أُمّ سلمه میگوید: من در حجره نماز میخواندم، در آن هنگام این آیه بر پيامبر صلی الله علیه و آله نازل شد: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطهيراً»
اُمّ سلمه میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله گوشۀ کسا را گرفت و بر روی همه کشاند؛ آنگاه دستانش را به آسمان بلند کرد و عرض کرد: بار خدایا اینان اهل بیت علیهم السلام من و از خواص من هستند رجس و پلیدی را از آنان دورساز و پاکشان گردان ام سلمه میگوید: به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کردم: آیا من با شما هستم؟ فرمود: تو بر خیری، تو بر خیری.(1)
مقصود از حجیت
حجیت بر دو قسم است: موضوعی و طریقی مقصود از حجیت موضوعی حجیت چیزی است که ذاتاً و فی نفسه حجّت بوده و موضوع برای وجوب تعبد و متابعت باشد نه از آن جهت که راهی به حجّت و کاشف از آن است حجیت کتاب خدا و سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله طبق نص ،قرآن از قسم اول است؛ خداوند متعال به طور مطلق میفرماید: «أَطِيعُوا اللهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ»(2)«خدا و رسول را اطاعت کنید». و این تنها با حجیت موضوعی سازگاری دارد
اما در حجیت طریقی اعتبار از آن جهت است که شيء طريق و راه به حجّت واقعی و موضوعی و نفسی است؛ همانند خبر واحد که راهی ظنی به سنّت واقعی است یا خبر متواتر که راهی قطعی به سوی سنّت واقعی است. ما با اثبات عصمت اهل بیت علیهم السلم در صدد اثبات حجیت موضوعی برای سنّت اهل بیت علیهم السلام هستیم
ص: 169
کسانی که به آیه تطهیر استدلال کرده اند
عده ای از صحابه و تابعین به آیه تطهیر در شأن اصحاب کسا، پنج تن آل عبا تمسک کرده اند که به برخی از آنان اشاره میکنیم:
1 - حسن بن علی علیه السلام
حاکم نیشابوری در باب فضایل حسن بن علی نقل میکند: حسن بن علی بعد از شهادت علی علیه السلام در خطبه ای فرمود: «ای مردم هر کس مرا می شناسد که می شناسد و هر کس نمی شناسد، من حسن بن علی فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله ، فرزند وصی، فرزند بشیر، فرزند ،نذیر فرزند دعوت کننده به سوی خدا به اذن او فرزند چراغ نور دهنده هدايتم من از اهل بیتی هستم که جبرئیل بر ما نازل میشد و از خانه ما به آسمانها باز میگشت. من از اهل بیتی هستم که خداوند رجس و پلیدی را از آنان دور کرده و پاکشان گردانیده است...»(1)
2 - سعد بن ابی وقاص
نسائی در خصایص از عامر بن سعد بن ابی وقاص نقل میکند معاویه به پدرم سعد گفت: چرا ابوتراب را ست نمیکنی؟ پدرم در جواب گفت سه فضیلت در حق علی شنیده ام که به خاطر آنها هرگز علی را سب نمیکنم اگر یکی از آنها برای من بود، نزد من بهتر از شتران قرمز موی بود... هنگامی که آیه «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» نازل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله ، علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را دعوت نمود؛ آنگاه عرض کرد: بار خدایا! اینان اهل بیت من هستند.(2)
ص: 170
3- ابن عباس
عمرو بن میمون میگوید: من در کنار ابن عباس نشسته بودم که عده ای نزد ابن عباس آمده و به او گفتند: با ما می آیی یا ما را در اینجا میگذاری ابن عباس گفت: بلکه با شما می آیم آن گروه با ابن عباس سخن گفتند و بعد از مدتی ابن عباس، در حالی که آنان را نفرین مینمود بازگشت و فرمود: اینان کسی را ناسزا میگویند که خداوند به او ده خصلت عطا فرموده... پیامبر صلی الله علیه و آله پارچه خود را برگرفته و روی علی و فاطمه و حسن و حسین انداخت؛ آنگاه این آیه را تلاوت نمود: «إِنَّما يُرِيدُ الله لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطهيراً»(1)
4 - واثلة بن أسقع
شداد بن عبدالله قرشی دمشقی میگوید: «نزد وائله نشسته بودم که عده ای شروع به دشنام دادن علی کردند. آنگاه که از نزد او خارج شدند، وائله گفت: بنشین تا تو را از این کسی که دشنام دادند با خبر سازم. نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم که علی و فاطمه و حسن و حسین وارد شدند، پیامبر صلی الله علیه و آله بر آنان کسائی انداخت و عرض کرد: بار خدایا اینان اهل بیت من هستند بار خدایا رجس و پلیدی را از آنان دور فرما و پاکشان گردان»(2)
5 - علی بن الحسين
خوارزمی حنفی نقل میکند بعد از آنکه امام سجاد علیه السلام را با اسیران اهل بیت علیهم السلام به شام حرکت دادند پیر مردی نزد امام سجاد علیه السلام آمد و عرض کرد: سپاس خداوندی را که شما را کشت و بندگان خدا را از مردان شما راحت نمود و امیرالمؤمنین یزید را
ص: 171
بر شما مسلط ساخت علی بن الحسین علیهماالسلام به او فرمود: ای پیرمرد! آیا قرآن خوانده ای؟ عرض کرد: آری فرمود: آیا این آیه را خوانده ای: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»؟
عرض کرد: آری.
حضرت فرمود ما قربائیم حضرت امام سجاد علیه السلام باز به او فرمود: آیا این آیه را تلاوت نموده ای: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»؟
عرض کرد آری
فرمود: ما اهل بیتی هستیم که به این آیه اختصاص داده شده ایم(1)
6 - ام سلمه
شهر بن حوشب میگوید هنگامی که خبر شهادت حسین بن علی به مدینه رسید، از ام سلمه همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: او را کشتند، خداوند آنان را بکشد... خدا آنان را لعنت کند رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدم که پارچه خیبری را روی علی و فاطمه و حسن و حسین کشید؛ آنگاه عرض کرد بارخدایا اینان اهل بیت علیهم السلام من هستند رجس و پلیدی را از آنان دورساز و پاکشان گردان(2)
دلالت آیه بر عصمت
دلالت آیه بر عصمت اهل بیت علیهم السلام از آن جمله حضرت زهرا علیهاالسلام و در نتیجه مرجعیت دینی و حجیت سنت آنان را به دو تقریر بیان میکنیم:
ص: 172
1 - عصمت از طریق اراده تکوینی
الف) انما از قوی ترین ادوات حصر است که دلالت بر حصر حکم در موضوع دارد.
ب) اراده بر دو قسم است تکوینی و تشریعی در اراده تکوینی مستقیماً اراده به تحقق مراد و ایجاد آن در خارج تعلق میگیرد و هرگز از مراد تخلف بردار نیست؛ خداوند متعال می فرماید: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون»(1). بر خلاف اراده تشریعی که مستقیماً به ایجاد فعل در خارج تعلق نمی گیرد، بلکه اراده به فعل بندگان تعلق میگیرد تا با اختیارشان در خارج ایجاد شود و مستلزم وقوع مراد در خارج به طور جبر نیست به تعبیر دیگر در اراده تکوینی بین اراده مرید و تحقق مراد در خارج چیزی واسطه نیست بر خلاف اراده تشریعی که اراده و خواست مکلّف واسطه است.
اراده در آیه تطهیر تکوینی است نه تشریعی؛ زیرا تشریعی به افرادی خاص اختصاص ندارد و شامل همه مردم است؛ خداوند متعال می فرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»؛(2) «و من جن وانس را نیافریدم مگر برای این که مرا به یکتایی پرستش کنند»
ج) اراده تکوینی خداوند از تحقق مراد تخلف بردار نیست؛ خداوند می فرماید: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»؛ «فرمان نافذ خدا چون اراده خلقت چیزی را کند به محض این که گوید: موجود ،باش بلافاصله موجود خواهد شد».
د) پیامبر صلی الله علیه و آله آیه تطهیر را تنها بر اهل بیت علیهم السلام خود علی و فاطمه علیهاالسلام و حسن و حسین علیهم السلام منطبق ساخت.
ص: 173
ه) رجس در لغت به معنای قذارت است و آن عبارت از شکل و هیئتی در شیء است که موجب اجتناب و تنفر از آن میشود.(1)
قرآن رجس را در قذارت و پلیدی ظاهری و معنوی - هر دو - به کار برده است. برای مثال در مورد رجس مادی؛ می فرماید: «أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ»،(2) «یا گوشت خوک که پلیدی است».
و در موردی رجس معنوی؛ می فرماید: «وَ أَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْساً إِلى رِجْسِهِمْ وَ مَاتُوا وَ هُمْ كَافِرُونَ»؛(3) «و اما آنان که دل هایشان به مرض [شک و نفاق] مبتلا است بر خبث ذاتی آنها خباثتی افزود تا به حال کفر جان دادند».
در مقابل طهارت نیز در امور مادی و معنوی -هر دو - به کار رفته است؛ علامه طباطبایی رحمه الله می فرماید: «رجس عبارت است از درک نفسانی یا اثر شعوری که ناشی از تعلق قلب به اعتقاد باطل یا عمل پست است و از آنجا که "الف و لام" در "الرجس" برای جنس است دلالت بر ازاله هر هیئت خبث در نفس دارد که سبب خطا در اعتقاد یا عمل است و این حالت تنها منطبق بر عصمت الهی همان صورت نفسانی است که انسان را از اعتقاد باطل و عمل بد باز میدارد»(4)
به تعبیری دیگر: رجس شامل هر امر پلیدی میشود که نفس انسان از آن اجتناب می کند این شامل گناه و اشتباه و سهو و نسیان نیز میشود؛ زیرا تغییر حکم خدا، هر چند از روی اشتباه و سهو و نسیان ،باشد دارای نوعی قذارت و تنفّر است.
ص: 174
آلوسی از برخی نقل میکند: «رجس» به معنای قذر است و آن بر گناه عذاب نجاست و نقایص اطلاق میگردد»(1)
نتیجه: اهل بیت علیهم السلام معصومند، لذا سنّت آنان حجت است.
2 - عصمت از طریق اولویت قطعی
آیه را از طریق دیگر نیز میتوان بر عصمت اهل بیت علیهم السلام استدلال نمود، حتی در صورتی که اراده در آیه تشریعی باشد نه تکوینی؛ تقریر آن بدینگونه است:
الف) اراده، گاهی با لام تعلیل به کار میرود و زمانی بدون آن. هر گاه بعد از اراده لام تعلیل ذکر شود، متعلق اراده چیزی ماقبل اراده است. و هنگامی که بعد از اراده لام تعلیل نباشد مقصود از اراده و متعلق ،آن همان چیزی است که بعد از اراده آمده است؛ برای نمونه در مورد ارادۀ اطفا و خاموش کردن نور خداوند در قرآن دو گونه تعبیر آمده است:
خداوند در سوره توبه می فرماید: «اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ مَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهاً واحِداً لا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ * يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِوا نُورَ اللهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»(2) (آن ها) دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایی در برابر خدا قرار دادند و (هم چنین) مسیح فرزند مریم را در حالی که دستور نداشتند جز خداوند یکتایی را که معبودی جز او ،نیست بپرستند او پاک و منزه است از آنچه همتایش قرار میدهند. آنان میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند ولی خدا جز این نمیخواهد که نور خود را کامل کند هر چند کافران ناخشنود باشند»
ص: 175
در این آیه لام تعلیل بعد از اراده به کار گرفته نشده بلکه فعل با «ان ناصبه مصدریه» آمده که با تأویل به مصدر متعلق اراده «اطفاء نور الله» میشود
اما در مورد دیگر در سوره صف میخوانیم: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللهِ الْكَذِبَ وَ هُوَ يُدعى إِلَى الْإِسْلامِ وَاللهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ * يُرِيدُونَ لِيُطْفِوا نُورَ اللهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»؛ «آیا آن کس که به راه اسلام و سعادتش میخوانند و او به خدا افترا و دروغ میبندد در جهان کسی از او ستمکارتر هست؟ و خدا هیچ قوم ستمکاری را هدایت نخواهد کرد. کافران میخواهند تا نور خدا را به گفتار باطل وطعن ومسخره خاموش کنند، البته خدا نور خود را کامل میکند هر چند کافران خوش ندارند».
در این مورد لام تعلیل بعد از اراده آمده است و این دلالت دارد که متعلق اراده چیزی است که قبلاً ذکر شده و با لام در صدد بیان علت تعلق اراده به آن است.(1)
آیه تطهیر از قبیل قسم دوم است پس متعلق اراده خداوند اوامری است که به همسران پیامبر صلی الله علیه و آله تعلق گرفته؛ از قبیل: «وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الأُولى وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِينَ الزَّكَاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»؛(2) «و در خانه هایتان بنشینید و آرام گیرید و مانند دورهٔ جاهلیت پیشین آرایش و خود آرایی نکنید و نماز را به پادارید وزکات مال به فقیران دهید و از امر خدا و رسول خدا اطاعت کنید».
ب) یکی از اقسام ،قیاس قیاس به اولویت قطعی است که به آن مفهوم موافقت نیز میگویند؛ مثل آنکه خداوند متعال درباره پدر و مادر می فرماید: «فَلا تَقُلْ لَهُما أفُ ...»؛(3) «به آنان اف نگویید...» که به طریق اولی دلالت دارد بر اینکه آنان را نزنید و به قتل نرسانید.
ص: 176
ج) برای تأکید برخی از اوامر و نواهی گاهی جهت خاصی در نظر گرفته میشود که مقصود از آن خود مکلف نیست بلکه منظور افراد دیگری هستند؛ برای نمونه گاهی فرزندِ شخصیتی مورد توجه خاص قرار میگیرد و به او امر و نهی خاصی می شود؛ زیرا از خاندان بزرگی است که دارای شأن و منزلت است و اگر فرزند و منسوب به آن خانواده، در ملأعام کار زشتی انجام دهد، مردم به آنان بدبین می شوند.
نتیجه
خداوند در آیه تطهیر ابتدا به همسران پیامبر صلی الله علیه و آله که وابسته به بیت شرف و منزلتند، خطاب خاص کرده و آنان را به اموری چند به طور خصوص مکلف نموده است اگرچه دیگران نیز در این امور ،شریکند ولی از آنجا که آنان وابسته به خاندان بیت شرف نبوی و اهل بیت علیهم السلام عصمت و طهارتند و گناهشان نزد مردم به اسم این خاندان تمام و سبب بدبینی مردم به آنان می شود، لذا به طور خصوص تکلیف متوجه آنان شده است. از همین رو میفرماید: ارادۀ ما به این تکالیف به دلیل آن است که پلیدی از اهل بیت علیهم السلام دور ،گردد اگرچه این پلیدی از جانب دیگران است که همان همسران پیامبرند.
ص: 177
یکی از آیاتی که قابل تطبیق بر اهل بیت عصمت و طهارت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از آن جمله حضرت زهرا علیهاالسلام است آیه «اهل الذکر» میباشد خداوند متعال می فرماید: «فَسْتَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛(1) «از اهل ذکر بپرسید اگر نمی دانید».
مقصود از اهل ذکر کیست؟ آیا علمای اهل کتاب است یا اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله ؟ و چگونه این آیه دلالت بر امامت و مرجعیت اهل بیت علیهم السلام دارد؟ اینها سؤالاتی است که در این بحث مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
مصداق اهل ذکر در روایات اهل بيت علیهم السلام
با مراجعه به روایات اهل بیت علیهم السلام پی خواهیم برد که مقصود از «اهل الذکر» در آیه و مصداق آن در این امت اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله است. افرادی که بر عموم امت اسلامی واجب بوده و هست که تا روز قیامت به در خانه آنان آمده و مسائل خود را از آنان سؤال کرده و به آنها عمل کنند اینک به برخی از روایات اشاره میکنیم:
1 - و نیز به سندش از امام صادق علیه السلام درباره آیه «فَسْئلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لا تَعْلَمُونَ» فرمود: «ذکر، محمد صلی الله علیه و آله است و ما مورد سؤال واقع میشویم»
ص: 178
راوی می گوید: عرض کردم مقصود از قول خداوند: «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئلُونَ» چیست؟
حضرت فرمود: «تنها ما را قصد کرده است و ما اهل ذكريم و ما مورد سؤال واقع می شویم.(1)
2 - و نیز به سندش از وشاء نقل کرده که گفت از امام رضا علیه السلام سؤال کرده به او عرض کردم فدایت کردم مقصود از آیه «فَسْئلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنتُمْ لا تَعْلَمُونَ» چیست؟
حضرت فرمود: «ما اهل ذکریم و ما مورد سؤال قرار گرفته ایم».(2)
3- محمد بن علی بن بابویه به سندش از ریان بن صلت نقل کرده که امام رضا علیه السلام در مجلسی ضمن سخنانش فرمود: «... ما اهل ذکریم که خداوند متعال در کتابش فرمود: «فَسْئلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»
علمای مجلس عرض کردند: مقصود خداوند از «اهل ذکر» یهود و نصارا هستند. حضرت علیه السلام فرمود: «سبحان الله! آیا چنین احتمالی جایز است؟ در این صورت آنان ما را به دین خود دعوت میکنند و میگویند: دینشان از دین اسلام افضل است. مأمون به امام گفت: آیا نزد شما شرحی برای آیه است که دلالت بر خلاف آنچه علما می گویند، داشته باشد؟ حضرت فرمود آری ،ذکر رسول خدا صلی الله علیه و آله است و ما اهل .ذکریم و این مطلب در کتاب خداوند آشکار است آنجا که در سوره طلاق می فرماید: «فَاتَّقُوا اللهَ یا أُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً * رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللهِ مُبَيِّنَاتٍ»(3)
ص: 179
پس ذکر ، رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده و ما اهل ذکریم»(1)
4 - سید هاشم بحرانی در تفسیر خود از برقی به سندش از عبدالکریم بن ابی دیلم و او از امام صادق علیه السلام نقل کرده که دربارۀ قول خداوند - جلّ ذكره - «فَسْئلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إنْ كُنتُمْ لا تَعْلَمُونَ» فرمود: «کتاب (قرآن) همان ذکر است و اهل آن آل محمد علیهم السلام هستند. خداوند -عزّ وجلّ - امر به سؤال از آنان نموده است، و به سؤال از جهال امر ننموده است. و خداوند - عزّ وجل - قرآن را «ذکر» نامیده، آنجا که فرمود: «وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ».
و نيز فرمود: «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْتَلُونَ».(2)
مصادیق «ذکر» در قرآن کریم
در قرآن کریم کلمۀ «ذکر» بر مصادیق متعددی به کار رفته است؛ از آن جمله
1 - پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
خداوند متعال می فرماید: «فَاتَّقُوا الله يا أُولِي الأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ الله إِلَيْكُمْ ذِكْراً * رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللهِ مُبَيِّنَاتٍ»(3)؛ «پس از [مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید ای خردمندانی که ایمان آورده اید [زیرا] خداوند چیزی که مایه تذکر است بر شما نازل کرده؛ رسولی به سوی شما فرستاده که آیات روشن خدا را بر شما تلاوت میکند»
ص: 180
2 - قرآن کریم
خداوند می فرماید: «وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»؛(1) «وما اين ذكر [=قرآن] را بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها روشن سازی»
و نیز می فرماید: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛(2) «ما قرآن را نازل کردیم؛ و ما به طور قطع نگهدار آنیم»
معنای «ذکر» یکی است و اختلاف فقط در مصداق آن است؛ زیرا هر کدام از رسول و ،قرآن زمینه ساز یاد خدا متعالند و مردم را برای توجه به خدا آماده می سازند. و به تعبیر دیگر کتاب صامت و کتاب ناطق هر دو یادآور خدایند. اگر انسان قرآن بخواند یا عملکرد پیامبر صلی الله علیه و آله را ببیند و چشم به روی پیامبر صلی الله علیه و آله بیندازد به یاد خدا می افتد. و اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز چون دارای اهلیت با قرآنند انسان را به یاد خدا می اندازند و لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آنان را در حدیث معروف «ثقلين» مقارن با کتاب خدا قرار داده و از جدا نشدن و عدم افتراق این دو از یکدیگر خبر داده است. پس تفسیر روایات به رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله منافاتی با تفسیر برخی دیگر به قرآن ندارد؛ زیرا این دو تفسیر به یک معنا بازگشت دارند
تفسیر آیه
ظاهر خطاب در «فَسْئلُوا» پیامبر صلی الله علیه و آله و قوم ایشان است. و برخی نیز می گویند: خطاب در این جمله به مشرکان است.
ص: 181
کلمۀ «ذکر» به معنای حفظ مفهوم شيء يا استحضار آن در ذهن است. راغب اصفهانی میگوید « (ذکر) گاهی گفته میشود و از آن اراده هیئتی برای نفس میشود که توسط آن انسان میتواند معارفی را که به دست آورده حفظ کند ذکر به این معنا همانند کلمه (حفظ) است جز آنکه (حفظ) به اعتبار احراز معرفت اطلاق میشود وكلمة (ذكر) به لحاظ استحضار آن به کار میرود
و گاهی نیز کلمه "ذکر" به حضور چیزی در قلب یا گفتار (دل و زبان) گفته میشود و به همین جهت است که گفته شده: ذکر بر دو نوع است: ذکر به قلب و ذکر به زبان و هر کدام از آنها نیز بر دو نوع است: ذکری که بعد از نسیان ناشی شده، و ذکری که بدون نسیان پدید آمده و در ادامه حفظ است. (1)
ظاهر آن است که اصل در «ذکر» آن است که در مورد دل و قلب به کار رود، و اگر پی این کلمه در مورد لفظ نیز به کار می رود به اعتبار آن است که انسان از لفظ به معنا می برد و به همین جهت است که قرآن کریم لفظ «ذکر» را برای کتابهای آسمانی و خصوصاً قرآن کریم به کار برده است. و از آنجا که اهل یک چیز آشناتر به حال آن و بیناتر به اخبار آن هستند لذا کسی که میخواهد از آن چیز مطلع شود، باید به اهل آن رجوع کند.
تنزيل وتطبيق آيه
در این که مراد از اهل «الذکر» در آیه مورد بحث کیست؟ اقوال مختلفی وجود دارد:
ص: 182
1 - برخی میگویند: مراد از «اهل الذکر» کسانی هستند که به اخبار پیشینیان از امتها اطلاع دارند؛ چه مؤمنند یا کافر
ولی این احتمال خلاف ظاهر بوده و مجاز است؛ زیرا استعمال کلمه «ذکر» در «علم» خلاف ظاهر لفظ است و این معنا احتیاج به قرینه قطعی دارد که در مورد آیه وجود ندارد. خصوصاً آنکه در قرآن کریم این کلمه در این معنا به کار نرفته است.
2 - احتمال دوم آن است که مقصود از «اهل الذکر» در این آیه خصوص اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و در رأس آنان امام علی بن ابی طالب علیه السلام است؛ زیرا آن حضرت علیه السلام مردی صادق و مورد وثوق نزد آنان بوده و به جهت ولادت او در کعبه از قداست و احترام ویژه ای نزد عام و خاص و حتی مشرکان برخوردار بوده است.
3- برخی نیز مقصود از «اهل الذکر» را اهل قرآن معنا کرده و مراد به آن را پیامبر صلی الله علیه و آله و اصحاب او؛ خصوصاً مؤمنان گرفته اند.
این احتمال نیز صحیح به نظر نمی رسد؛ زیرا با مقام احتیاج در آیه سازگاری ندارد به جهت اینکه مخالفان و مشركان حتى نبوّت پیامبر صلی الله علیه و آله را قبول نداشته اند حال چگونه از پیروان پیامبر صلی الله علیه و آله ادعای نبوت آن حضرت را بپذیرند.
4 - قول دیگری است که بین تنزیل آیه و تطبیق آن در هر زمان و مکان جمع کرده اند. این قول می گوید: آیه اشاره به یک اصل عام عقلایی دارد و آن وجوب رجوع جاهل به عالم و اهل خبره است؛ گرچه تنزیل ،آن امر به رجوع به مطلق صاحبان کتابهای آسمانی است. به تعبیر دیگر: نزول آیه در مورد امر کفار و مشرکان و مخالفان رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله است؛ به این معنا که باید به صاحبان کتابهای
ص: 183
آسمانی رجوع کرده تا از نبوّت آن حضرت آگاهی یابند. ولی این آیه در هر زمان و مکان و عصری تطبیقی نیز دارد؛ زیرا گفته شده که شأن نزول و مورد ،آیه مخصص اصل مطلب و حکم .نیست و تطبیق آن این است که هر شخص جاهل به معارف الهی در هر عصر و زمانی باید به اهل ذکر مراجعه کند که در این عصر و زمان اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مصداق واقعی آن میباشند.
شاهد این معنا نقل روایتی است که سیوطی به سندش از جابر از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:
«لا ينبغى للعالم أن يسكت على علمه، و لا ينبغي للجاهل أن يسكت على جهله، وقد قال الله: «فَسْتَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» فينبغي للمؤمن أن يعرف عمله على هدى أم على خلافه»؛(1) «برای شخص عالم سزاوار نیست که بر علمش ساکت بماند و نیز برای جاهل سزاوار نیست که بر جهلش سکوت کند؛ زیرا خداوند فرموده است: «فَسْئلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» پس برای مؤمن سزاوار است که عمل خود را بشناسد که آیا بر هدایت است یا بر خلاف هدایت»
اهل بيت علیهم السلام حاملان حقایق قرآن
با بررسی آیات قرآن کریم و جمع بین برخی از آیات و نیز به کمک روایات پی می بریم که اهل بیت عصمت و طهارت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حاملان واقعی قرآن و حقایق آن هستند. خداوند متعال می فرماید: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لا يَمَسُّهُ إِلا
ص: 184
الْمُطَهَّرُونَ»؛(1) «همانا آن قرآن کریمی است که در کتاب محفوظی جای دارد. و جز پاکان نمیتوانند به آن دست یابند»
در این آیه اشاره به کبرای کلی شده است و آن اینکه به حقیقت و روح قرآن جز کسی که از هر عیب و نقص و گناهی پاک است نمی تواند برسد.
در آیه تطهیر نیز به صغرا و مصداق پاکانی که به روح قرآن رسیده اند اشاره کرده است، آنجا که می فرماید: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تطهيراً»؛(2) «همانا خداوند چنین میخواهد که هر رجس و پلیدی را از شما خانواده نبوّت دور سازد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند».
و با مراجعه به روایات نبوی پی میبریم که مراد از «اهل البیت» در این آیه پنج تن آل عبا هستند؛ گرچه حصر در آیه اضافی بوده؛ یعنی میخواهد همسران و بقیه اصحاب را خارج کند و در مقابل همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و بقیه صحابه است و لذا مانعی ندارد که آیه شامل بقیه امامان معصوم نیز گردد.
مسلم به سند خود از عایشه نقل میکند پیامبر صلی الله علیه و آله صبحگاهی از حجره خارج شد در حالی که بر دوش او پارچه ای از پشم خیاطی نشده وجود داشت. حسن بن علی بر او وارد شد، او را داخل کساء کرد. آنگاه حسین وارد شد، او نیز در آن داخل شد. سپس فاطمه وارد شد او را نیز داخل آن کساء نمود. بعد علی وارد شد، او را نیز داخل کساء نمود. آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله این آیه را تلاوت نمود: «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»(3)
ص: 185
«اهل الذکر» در حدیث اهل سنّت
حاکم حسکانی به سندش از حارث نقل کرده که گفت: از علی علیه السلام درباره آیه «فَسْئلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ» سؤال کردم فرمود: به خدا سوگند! به طور حتم تنها ما اهل ،ذکریم ما اهل علم بوده و ما معدن تأويل و تنزیلیم و به طور حتم از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: من شهر علم و علی درب آن است پس هر کس ارادۀ علم کرد باید از درب آن بیاید».(1)
ص: 186
.1
خداوند متعال می فرماید: «وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»؛(1) «آنها که کافر شدند و می گویند [تو پیامبر نیستی] بگو: کافی است که خداوند و کسی که علم کتاب [و آگاهی بر قرآن] نزد او است ميان من و شما گواه باشند»
این آیه یکی از آیاتی است که با جمع شواهد و قراین از آیات دیگر و روایات میتوان بر فضیلتی بزرگ از فضایل اهل بیت علیهم السلام و مرجعیت دینی و امامت آنان استدلال کرد که به بررسی آیه فوق میپردازیم:
از آیۀ «علم الکتاب» نکاتی چند که قابل توجه و درخور تأمل است به دست می آید اینک به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1 - از آنجا که «عِنْدَه» ظرف است و خبر برای «عِلْمُ الْكِتابِ» وحق خبر تأخير از مبتدا است ولی در اینجا مقدم شده است لذا مطابق قانون «تقديم ما حقه التأخير يفيد الحصر»؛ یعنی تقدیم آنچه حقش تأخیر است افادهٔ حصر می کند از این جمله آیه استفاده میشود که علم به تمام کتاب تنها نزد برخی از افراد است.
ص: 187
2 - ضمیمه شدن شهادت و گواهی افراد دیگری که علم کتاب نزد آنان است به خداوند به جهت تکمیل گواهی خداوند نیست؛ زیرا در شهادت و گواهی خداوند نقصی نیست تا احتیاج به ضمیمه داشته باشد؛ بلکه هر کدام از گواهی ها دلیل تام و مستقلی بر اثبات نبوّت و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله است و نیز مورد آیه از قبیل ضمیمه کردن دلیل ظنی به دلیل علمی نیست؛ زیرا در مورد ،آیه جای تمسک به دلیل ظنی نیست بلکه از قبیل تمسک به دو دلیل قطعی و علمی معتبر و یقین آور است؛ یکی شهادت و گواهی خداوند و دیگری گواهی کسانی که نزدشان علم کتاب است و معمولاً تعدّد، دلالت بر مغایرت دارد.
3 - ظاهر این است که «الف و لام» در «عِلْمُ الْكِتابِ» برای عهد است و به قرآن باز می،گردد قرآنی که تبیان هر شيء است یا به لوح محفوظ بر میگردد که در آن هر چیزی نوشته شده و قرآن موجود تنزل یافته او است.
4 - نوع گواهی خداوند متعال با گواهی انسان فرق میکند؛ گواهی خداوند بر رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله فعلی ،است، نه ایجاد سخن و کلام در خارج، بلکه گواهی خداوند با اظهار معجزاتی است که به دست پیامبر صلی الله علیه و آله برای تصدیق مدعای او انجام می گیرد، کاری که خرق عادت بوده و عملی خدایی است و اما گواهی کسانی که دارای علم کتابند، به دو نحو است یکی قولی که با اقرار به زبان است که انجام میگیرد و دیگری فعلی که با متابعت و پذیرش دستورات ایشان به وقوع می پیوندد.
5 - مقصود از «عِلْمُ الْكِتاب» تنها علم به ظواهر قرآن نیست؛ زیرا این گونه علم با عدم عصمت و متابعت هوای نفس نیز سازگاری دارد و به همین جهت است که گواهی این گونه افراد مفید علم و یقین نیست بلکه مراد از علم به ،کتاب علم به ظاهر و باطن و تنزیل و خفایا و اسرار به ودیعه گذاشته شده در قرآن است اموری که
ص: 188
موهبتی بوده و با اکتساب به دست نمی آید و کسی به جز معصوم و مطهر از گناه و خطا و اشتباه عمدی و سهوی نمیتواند آن را دارا باشد و این گونه افرادند که گواهی شان مفید علم و مقبول عقل است و لذا می تواند گواهی آنان در ردیف گواهی خداوند قرار گیرد.
6- در علم اصول مطرح شده که مصدر مضاف (مثل علم)، مفید عموم و استغراق است خصوصاً آنکه مصدر، اضافه به مفرد محلی به الف و لام الکتاب شده است.
7- سوره رعد به تصریح نیشابوری از سعید بن جبیر و بغوی در «معالم التنزیل» مکی است. خصوصاً آنکه آیات این سوره در صدد احتجاج در امر توحید و رسالت و رسول است. احتجاج با کسانی که منکر آیات خدا بوده و پیامبر صلی الله علیه و آله را مسخره میکردند و اینها شاهد نزول آیه در مکه است.
8- با تأمل در نکاتی که ذکر شد روشن میشود که مراد از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ» عبدالله بن سلام و نظایر او از اهل کتاب نیستند؛ زیرا:
اوّلاً: همانگونه که اشاره شد «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب» کسانی باید باشند که گواهیشان به طور مستقل در ردیف شهادت خداوند بوده و مفید علم و یقین باشد و این در صورتی است که عصمت و طهارت آنان ثابت بوده و عالم به ظاهر و باطن کتاب باشند و میدانیم که عبد الله بن سلام و نظایر او از علمای یهود هرگز به این مقام نرسیده اند وگرنه بر شریعت حضرت موسی علیه السلام باقی نمی ماندند؛ زیرا بقای آنان بر این شریعت یا از روی معاندت با حق بوده است و یا به جهت جهالت که هر دو صورت با مقام عصمت منافات دارد
ثانياً: اضافه «علم» به «الکتاب» مفید استغراق و عموم است و مراد از آن علم به تمام قرآن است و اگر مراد از آن علم به بعض قرآن بود با «من» به کار می رفت،
ص: 189
همانگونه که در جای دیگر در مورد آصف بن برخیا چنین آمده است: «قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ»؛ «کسی که نزدش دانشی از کتاب بود گفت».
و علم به تمام کتاب نزد سایر انبیا علیهم السلام نبوده تا چه رسد به علمای اهل کتاب از یهود و نصارا.
ثالثاً: سوره رعد تمام آیاتش مکی است ولی عبدالله بن سلام و سایر علمای اهل کتاب که اسلام آوردند در مدینه و اسلامشان بعد از هجرت بوده است. و لذا سعید بن جبیر میگوید چگونه این آیه دربارۀ عبدالله بن سلام است در حالی که کل سوره مکی است.(1) در نتیجه امکان ندارد که آیه مورد بحث درباره عبدالله بن سلام و اهل کتاب باشد بلکه مقصود از آن اهل بیت عصمت و طهارت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و در رأس آنان علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین علیه السلام است و اگر در برخی از روایات شأن نزولش منحصر به حضرت علی شده، به جهت آن است که امثال عبدالله بن سلام را خارج کند و به عبارت دیگر: حصر در روایت اضافی است نه حقیقی
مرجعیت دینی اهل بيت علیهم السلام
مرجعیت دینی و امامت اهل بیت علیهم السلام را با ذکر چند مقدمه میتوان به اثبات رسانید:
مقدمه اول
در قرآن کریم میخوانیم: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُون * لا يَمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ»؛(2) «همانا ،آن قرآن کریمی است که در کتاب محفوظی جای دارد. وجز پاکان نمیتوانند به آن دست یابند».
ص: 190
در «لا يَمَسُّهُ» دو احتمال است: یکی مس ظاهری با اعضای بدن و ،دیگری مس باطنی همانگونه که در «الْمُطَهَّرُونَ» نیز دو احتمال است: یکی طهارت ظاهری با اعضای بدن و دیگری، طهارت باطنی با قلب
با مراجعه به قرآن پی میبریم که خداوند متعال لفظ مس را در هر دو معنا به کار برده است:
الف) مس ظاهری؛ خداوند متعال می فرماید: «قالَتْ رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي وَ لَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرُ»؛(1) «مريم عرض کرد: خدایا مرا چگونه فرزندی تواند بود و حال آن که مردی به من نزدیک نشده است».
ب) مس باطنی؛ خداوند متعال می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا»(2) «چون پرهیزکاران را از شیطان وسوسه و خیالی به دل رسد، همان دم خدا را به یاد آرند»
همچنین طهارت نیز در قرآن به دو معنا به کار رفته است ظاهری و باطنی؛
الف) طهارت ظاهری
«وَ ثِيَابَكَ فَطَهِرْ»،(3) «و لباست را پاک گردان».
ب) طهارت باطنی:
«يا مَرْيَمُ إِنَّ اللهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفَاكِ عَلَى نِساءِ الْعالَمِينَ»؛(4) «ای مریم ! همانا خداوند تو را برگزید و پاکیزه گردانید و بر زنان جهانیان برتری بخشید».
در مورد آية «لا يَمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ» جملة «لا يَمَسُّهُ» دو احتمال وجود دارد، که آیا «لا» ناهیه است یا نافیه که هر دو به یک صیغه ادا میشود:
ص: 191
اگر نهی باشد یعنی که قرآن را نباید مس کند که ظهور در مش ظاهری دارد و در مقابل آن مقصود به طهارت نیز ظاهری است و اگر مقصود «نفی» باشد، اخبار است و ظهور در مس باطنی دارد به این معنا که مس نمیکند و تماس حاصل نمیکند. و به تعبیر دیگر به عمق قرآن نمی رسند مگر کسانی که مطهرند و طبیعتاً طهارت نیز به طهارت باطنی معنا می شود؛ یعنی کسانی که از هر عیب و نقص و گناهی پاکند. معنای آیه این میشود «مس نمیکند کتاب محفوظ را مگر کسانی که مطهرند»
مقدمه دوم
در این که مطهران چه کسانی اند؟ باز به قرآن مراجعه میکنیم؛ خداوند متعال می فرماید: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»؛(1) «همانا خدا چنین میخواهد که هر رجس و پلیدی را از شما خانواده نبوّت دور سازد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند»
در این آیه شریفه مصداق مطهران مشخص و معین شده است؛ آنان کسانی جز اهل بیت پیامبر علیهم السلام نیستند
مقدمه سوم
در تشخیص مصداق اهل بیت باید به روایات مراجعه کرد؛ زیرا قرآن می فرماید: «وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»؛(2) «و بر تو قرآن را فرستادیم تا بر امت آنچه فرستاده شد بیان کنی»
مقدمه چهارم
با مراجعه به روایات فریقین شیعه و سنی پی میبریم که مقصود از اهل بیت در آیه
ص: 192
شریفه پیامبر اکرم ،علی ،فاطمه حسن و حسین علیهم السلام میباشند. اگر چه حصر در آیه اضافی است در مقابل همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و بقیه ،صحابه تا آنها از شمول آیه خارج گردند؛ در نتیجه آیه تطهیر شامل بقیه اهل بیت علیهم السلام از دوازده امام نیز میشود.
برای توضیح بیشتر و اطلاع از روایات و احادیث کساء به بحث از آیه تطهیر مراجعه شود.
از مجموع این مقدمات استفاده میشود که اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام مرجع دینی مردم بوده و بر مردم امامت دارند و بیانات آنان در ذیل آیات حجّت است.
مقصود از «من عنده علم الكتاب»
با قطع نظر از ظاهر آیه که ظهور در افراد معصوم ،دارد با مراجعه به روایات تفسیری اهل سنت و شیعه که در ذیل آیه مورد بحث وارد شده نیز پی میبریم که مقصود از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» اهل بيت عصمت و طهارت و در رأس آنان علی بن ابی طالب علیه السلام است.
ص: 193
از جمله آیاتی که دلالت بر عصمت و مرجعیت دینی اهل بیت علیهم السلام و ولایت آن بزرگواران دارد آیه «اعتصام» است.
خداوند متعال می فرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»؛(1) «و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید».
مفهوم «اعتصام»
فیومی میگوید «عصمه الله من المكروه يعصمه من باب ضرب حفظه و وقاه. واعتصمت بالله: امتنعت به» از این عبارت استفاده میشود که ماده «عصم» به معنای حفظ کرد و او را نگه داشت آمده است. و اعتصام به خداوند؛ یعنی انسان به توسط خدا دشمنان را از خود دور کند. (2)
و در کتاب «معجم مقاييس اللغة» آمده است «.... اعتصم العبد بالله تعالى اذا امتنع» بنده به خدای متعال چنگ زد آن گاه که دشمن را به وسیلۀ خداوند از خود دور کند»(3)
ص: 194
معنای چنگ زدن به خدا یا ریسمان خداوند آن است که انسان خود را حفظ کرده و از نفس خود بلاها و دشمنان را توسط پناه بردن و توسل به خداوند متعال و ریسمان او حفظ کرده و از گزند عقوبات دنیا و آخرت مصون دارد.
مقصود از «حبل الله»
خداوند متعال در سوره آل عمران میفرماید: «وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللهِ فَقَدْ هُدِي إِلَى صِراطٍ مُسْتَقِيم»؛(1) «و هر کس به خدا تمسک ،جوید قطعاً به راه راست هدایت شده است».
در این آیه امر به اعتصام و چنگ زدن به خداوند متعال و ذیل عنایت او شده است. خداوندی که در پیروی از دستورات او سعادت و کمال بشر تضمین شده است.
در آیه مورد بحث خداوند متعال امر به تمسک و اعتصام به حبل و ریسمان الهی کرده است. با جمع بین این آیه و آیه قبل استفاده میشود که حبل و ریسمان خدا باید سنخیتی با خداوند داشته باشد تا با اعتصام و چنگ زدن به او در حقیقت انسان به خداوند چنگ زده باشد و آن غیر از معصوم کسی دیگر نیست.
کسانی که تمسک به آنان واجب است
با مراجعه به آیات و روایات معتبر پی می بریم که اعتصام به چه چیزی و چه کسانی واجب است:
1 - خداوند متعال
در قرآن کریم میخوانیم: «وَ مَنْ يَعْتَصِمُمْ بِاللهِ فَقَدْ هُدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيم»(2) «وهر کس به خدا تمسک ،جوید قطعاً به راه راست هدایت شده است».
ص: 195
و نیز می فرماید: «... إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَاعْتَصَمُوا بِاللَّهِ وَأَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ فَأُولئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ»؛(1) «مگر کسانی که توبه کردند و [عمل خود را] اصلاح نمودند و به خدا تمسک جستند و دین خود را برای خدا خالص گردانیدند که [در نتیجه] آنان با مؤمنان خواهند بود».
و نیز می فرماید: «فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللهِ هُوَ مَوْلاكُمْ»(2) «نماز را برپا دارید و زکات بدهید و به پناه خدا روید او مولای شماست».
2 - پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
خداوند متعال می فرماید: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاع الله»؛(3) «هر کس از پیامبر صلی الله علیه و آله فرمان برد، در حقیقت خدا را فرمان برده است».
و نیز می فرماید: «و ما آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»(4) «و آنچه را فرستاده [او] به شما داد آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت باز ایستید»
3 - قرآن کریم
ابوسعید خدری از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:
«إني تارك فيكم الثقلين: كتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض، و عترتى أهل بيتي، فإنّ اللطيف الخبير أخبرني أنهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض ...»،(5) «همانا من در بین شما دو چیز گرانبها خواهم گذارد: کتاب خدا، ریسمان کشیده شده از آسمان به طرف ،زمین و عترتم اهل بيتم همانا
ص: 196
لطیف آگاه به من خبر داده که هرگز این دو از یکدیگر جدا نمیگردند تا در كنار حوض [کوثر] بر من وارد شوند....»
تعبیر از قرآن به «حبل الله» در غالب روایات «ثقلین» آمده است.(1)
و به نص قرآن کریم خود قرآن نیز از مقام عصمت برخوردار بوده و از هنگام نزول آن توسط جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله و از پیامبر به ،مردم از عصمت و مصونیت برخوردار است، لذا هیچ گونه اشتباه و خطایی در آن راه ندارد و به طور حتم و یقین می توان گفت که قرآن کلام خدا است.
خداوند متعال درباره قرآن میفرماید: «لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٌ»؛(2) «از پیش روی آن و از پشت سرش باطل به سویش نمی آید؛ وحی [نامه] ای است از حکیمی ستوده [صفات]».
4 - اهل بیت پیامبر علیهم السلام
و نیز از جمله کسانی که تمسک و اعتصام و پیروی از آنان واجب است، اهل بیت پیامبر اکرم علیهم السلام می باشند که تمسک و اعتصام به آنان در راستای اعتصام به خداوند بوده و در حقیقت پیروی از حق و حقیقت است
این مطلب را از چند طریق میتوان اثبات نمود:
الف) حديث ثقلين
در عموم احادیث «ثقلین» امر به تمسک و متابعت از کتاب خدا و اهل بيت علیهم السلام شده است. تمسکی که عبارت است از همان اعتصام و چنگ زدن. پس اعتصام به «حبل الله» در حقیقت همان چنگ زدن به کتاب خدا و عترت پیامبر است. عترتی که
ص: 197
ادامه دهنده راه پیامبر صلی الله علیه و آله و بیان کننده سنت او است. به همین جهت است که مشاهده میکنیم در برخی از مضامین حدیث ثقلین از تعبیر «اعتصام» استفاده شده است:
سیوطی از پیامبر اکرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل کرده که فرمود:
«تركت فيكم ما لن تضلوا بعدى إن اعتصمتم به كتاب الله وعترتي أهل بيتي»؛(1)
«من در میان شما چیزهایی را به ودیعت گذاردم که اگر به آنها چنگ زنید هرگز گمراه نخواهید شد کتاب خدا وعترتم اهل بيتم»
ب) ادله عصمت
با مراجعه به قرآن و روایات پی به وجود مقام عصمت برای اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله خواهیم برد و این مطلب را از ادله ای همچون آیه تطهیر می توان استفاده کرد که در جای خود به طور تفصیل مورد بحث و بررسی قرار داده ایم.
خداوند متعال می فرماید: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تطهيراً»؛(2) «همانا خدا چنین میخواهد که هر رجس و پلیدی را از شما خانواده نبوّت دور سازد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند»
ج) تمسک به حبل عترت
طبرسی از ابوسعید خدری نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«أيها الناس! إنى تركت فيكم حبلين إن أخذتم بهما لن تضلوا بعدى، أحدهما أكبر من الآخر كتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض، و عترتي أهل بيتى وألا أنهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض»؛(3) «ای مردم! همانا من در میان شما دو ریسمان گذاردم که اگر به آن دو تمسک کنید هرگز بعد از من
ص: 198
گمراه نخواهید شد که یکی بزرگتر از دیگری است کتاب خدا، ریسمان کشیده شده از آسمان به طرف ،زمين و عترتم اهل بیتم و این دو هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا بر من در کنار حوض وارد شوند».
«حبل الله» در روایات اهل بیت علیهم السلام
با مراجعه به روایات اهل بیت علیهم السلام پی می بریم که آنان «حبل الله» را بر خود تطبیق کرده اند:
1 - شیخ طوسی رحمه الله به سندش از امام صادق علیه السلام در تفسیر قول خداوند: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» نقل کرده که فرمود: «ما ریسمان خداییم»(1)
2 - و نیز از جابر نقل کرده که امام باقر علیه السلام فرمود:
«آل محمد علیهم السلام هم حبل الله الذى أمرنا بالاعتصام به فقال: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»(2) «آل محمد علیهم السلام همان ریسمان خداوند هستند که ما مأمور به چنگ زدن به آنان شده ایم خداوند فرمود: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً...»»
حبل الله در روایات اهل سنت
ابن حجر از ثعلبی در تفسیرش از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود:
«نحن حبل الله الذى قال الله فيه : «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لَا تَفَرَّقُوا» ...أَبْناءَ أَئِمَّهِ الْهُدی وَ مَصابیحَ الدُّجَی الَّذینَ احْتَجَّ اللهُ بِهِمْ عَلی عِبادِهِ، وَ لَمْ یَدَعِ
ص: 199
الخلق سدى من غير حجّة، هل تعرفونهم أو تجدونهم إلّا من فروع الشجرة المباركة، و بقايا الصفوة الذين أذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهيراً، وبرأهم من الآفات وافترض مودّتهم فى الكتاب»؛(1) «ما ریسمان خداییم که خداوند فرمود: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَ لَا تَفَرَّقُوا» فرزندان امامان هدایت و چراغان در ،ظلمت کسانی که خداوند به وجودشان بر بندگانش احتجاج کرده و خلق را بدون حجت رها نکرده است آیا شما آنان را میشناسید یا آنان را جز از فروع درخت مبارک و بقایای انتخابی که خداوند از آنان پلیدی را دور کرده و آنان را پاک نموده است می یابید. کسانی که خداوند آنان را از آفات بری ساخته و مودت آنان را در کتابش واجب کرده است».
ص: 200
با جمع بین برخی آیات قرآنی پی میبریم که اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام از آن جمله حضرت زهرا علیهاالسلام حقیقت قرآن را مس کرده و از آن آگاهی دارند، و لذا چنین کسی اقوال و بیاناتش در شرح و توضیح و تفسیر قرآن برای همه حجت است. اینک این موضوع را به اثبات می رسانیم:
کبرای قیاس
خداوند می فرماید: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لا يَمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ»؛(1) «همانا ،آن قرآن کریمی است که در کتاب محفوظی جای دارد، وجز پاکان نمیتوانند به آن دست زنند [دست یابند]»
در جمله «لا يمسّه» دو احتمال است:
1 - جمله ناهیه باشد به این معنا که نباید قرآن را به جز افراد با طهارت مس کنند.
2 - جملهٔ نافیه باشد به این معنا که حقیقت قرآن را به جز افرادی که طهارت نفسانی دارند درک نمیکنند
ص: 201
در قرآن کلمۀ «مس» به هر دو معنای مس ظاهری و مس باطنی به کار رفته است. و نیز طهارت به هر دو معنای طهارت ظاهری و طهارت باطنی به کار برده شده است.
الف) مس ظاهری
خداوند متعال می فرماید: «لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً»؛(1) «اگر زنان را قبل از آمیزش جنسی یا تعیین مهر، [به عللی] طلاق ،دهید، گناهی بر شما نیست».
ب) مس باطنی؛
خداوند متعال می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإذا هُمْ مُبْصِرُونَ»؛(2) «پرهیزکاران هنگامی که گرفتار وسوسه های شیطان شوند، به یاد [خدا و پاداش و کیفر او] میافتند و [در پرتو یاد او راه حق را میبینند و] ناگهان بینا میگردند».
ج) طهارت ظاهری؛
خداوند متعال می فرماید:
«وَ ثِيَابَكَ فَطَهِرْ»(3)؛ «و لباست را پاک کن».
د) طهارت باطنی؛
خداوند می فرماید: «یا مَرْيَمُ إِنَّ اللهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِساءِ الْعالَمِینَ»؛(4) «ای مریم خدا تو را برگزیده و پاک ساخته و بر تمام زنان جهان برتری داده است».
ص: 202
صغرای قیاس
از برخی آیات استفاده می شود که اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام مصداق واقعی «مطهرون» در قرآنند؛
خداوند می فرماید: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تطهيراً»؛(1) «حتماً خداوند میخواهد پلیدی و گناه را فقط از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد»
نتیجه این که: بیانات اهل بیت علیهم السلام در ذیل آیات قرآن کریم برای ما حجت است.
ص: 203
خداوند می فرماید: «... بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّنَاتُ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ...»(1) «... ولی این آیات روشنی است که در سینه دانشوران جای دارد...»
در این که مراد از «العلم» چیست دو احتمال است:
1 - مراد علم کتاب است
در این صورت این آیه با ضمیمه به چند آیه دیگر به نتیجه میرسد؟
الف) خداوند می فرماید: «وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»؛(2) «آنها که کافر شدند میگویند: تو پیامبر نیستی! بگو: کافی است که خداوند و کسی که علم کتاب [و آگاهی بر قرآن] نزد اوست میان من و شما گواه باشند»
ب) و نیز می فرماید: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لا يَمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ»،(3) «همانا ،آن قرآن کریمی است که در کتابی محفوظ جای دارد و جز پاکان نمیتوانند به آن دست زنند [دست یابند]»
ص: 204
ج) و می فرماید: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تطهيراً»؛(1) «حتماً خداوند میخواهد پلیدی و گناه را فقط از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد»
نتیجه این که: آیات بینات قرآن در سینه اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است.
2 - مراد علم اليقين باشد
با این احتمال نیز به ضمیمه چند آیه میتوان به نتیجه رسید:
الف) آیه عصمت امام؛
خداوند می فرماید: «... لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ)؛(2) «... پیمان من، به ستمکاران نمیرسد»
و نیز می فرماید: «... وَ أُولِي الأَمْرِ مِنْكُمْ»(3). «...واولو الأمر [اوصیای پیامبر] را».
ب) منشأ عصمت علم به حقایق امور است؛
خداوند می فرماید: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ»؛(4) «پروردگارا! زندان نزد من محبوب تر است از آنچه اینها مرا به سوی آن میخوانند و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من باز نگردانی به سوی آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود».
نتیجه این که: در سینه امامان معصوم علیهم السلام حقیقت قرآن وجود دارد، و هر کس حقیقت قرآن نزد اوست بیاناتش در تفسیر قرآن حجت است.
ص: 205
دلالت این آیه را نیز با چند مقدمه به اثبات میرسانیم:
الف) خداوند می فرماید: «... ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا...»(1) «... سپس این کتاب [آسمانی] را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم....»
ب) و نیز می فرماید: «إِنَّهُ لَقُرْآنُ كَرِيمٌ * فِي كِتابِ مَكْنُونِ * لا يَمَسُّهُ إِلا * الْمُطَهَّرُونَ»؛(2) «همانا ،آن قرآن کریمی است که در کتابی محفوظ جای دارد، و جز پاکان نمیتوانند به آن دست زنند [دست یابند]»
ج) و فرمود: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطهيراً»؛(3) «خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد»
نتیجه این که اهل بیت عصمت و طهارت وارث کتاب خدا هستند و لذا بیانات آنان در ذیل آیات قرآن برای ما حجت است.
ص: 206
خداوند متعال در قرآن کریم حضرت مریم علیهاالسلام را «صدیقه» معرفی کرده است آنجا که می فرماید: «مَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كانا يَأْكُلَانِ الطَّعامَ انظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الْآيَاتِ ثُمَّ انظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُونَ»؛(1) «مسيح فرزند مریم، فقط فرستاده [خدا] بود؛ پیش از وی ،نیز فرستادگان دیگری بودند مادرش زن بسیار راستگویی بود؛ هر دو غذا میخوردند؛ [با این حال چگونه دعوى الوهيت مسيح و پرستش مریم علیهاالسلام را دارید؟!] بنگر چگونه نشانه را برای آنها آشکار میسازیم سپس بنگر چگونه از حق بازگردانده میشوند»
فاطمه صديقه
در روایاتی که از طرق اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام آمده و نقل شده اشاره به «صدیقه» بودن حضرت زهرا علیهاالسلام شده است.
کلینی به سندش از امام کاظم علیه السلام نقل کرده که فرمود:
«انّ فاطمة علیهاالسلام الصديقة شهيدة»؛(2) «همانا فاطمه علیهاالسلام ، صدیقه شهیده است».
ص: 207
بررسی لفظ «صديق»
کلمۀ «صدیق» که صیغهٔ مبالغه است بر این دلالت دارد که فعل دائماً باید متصف به مبدأ ،باشد چنان که در موارد استعمال بسیار دیده شده است؛ مثلاً: «سکیر» به کسی اطلاق میشود که دائماً در حال سکر و مستی است. همانگونه که «شریب» بر کسی گفته میشود که پیوسته شراب می.نوشد
بنابر این «صدیق» کسی است که پیوسته با صدق و راستی همراه باشد و این معنا تحقق پیدا نمیکند مگر در کسی که گفتار او با کردارش تصادق داشته باشد و این مرتبه کامل تنها با مقام «عصمت» همخوانی دارد و چنین کسی در میان امت اسلامی جز فاطمه زهرا علیهاالسلام و اهل بیت معصومین علیهم السلام نخواهند بود.
«صدّيق» لقب انبيا واولياى الهى
از برخی آیات قرآن استفاده میشود که «صدیق» لقب انبیا و اولیای الهی بوده است
خداوند متعال می فرماید: «وَاذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقاً نَّبِيَّا»؛(1) «و در این کتاب از ابراهیم [نیز] یاد کن او بسیار راستگو و پیامبر صلی الله علیه و آله [بزرگی] بود».
و نیز می فرماید: «وَاذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِدْريس إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقاً نَّبِيًّا»؛(2) «و در این کتاب، از ادریس [نیز] یاد کن او بسیار راستگو و پیامبر صلی الله علیه و آله [بزرگی ] بود».
و می فرماید: «يُوسُفُ أَيُّها الصِّدِّيق»؛(3) «يوسف، ای مرد بسیار راستگو!».
و می فرماید: «وَ مَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ
ص: 208
وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقاً»؛(1) «و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت ،کند [در روز رستاخیز] همنشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از پیامبران و صدّيقان وشهدا و صالحان و آنها رفیقهای خوبی هستند».
معیارهای «صدیقیت»
از آیات قرآن استفاده میشود که «صدیق» شدن دارای نشانه ها و شرایطی است؛
1 - صداقت در گفتار و کردار
«صدیق» از آن جهت که از ماده «صدق» است و معنای ماده باید در مشتق لحاظ شود لذا شرط اساسی عنوان صدیقیت داشتن صداقت در گفتار و کردار است.
2 - عصمت
صفت «صدیقیت» به این معناست که کسی عنوان «صدق» در او ثبات و دوام پیدا کرده و به مرتبه کمال و عصمت رسیده باشد و از جانب خداوند متعال انتخاب شود و لذا خداوند درباره حضرت مریم میفرماید: «ما الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ»؛(2) «مسیح فرزند مریم علیهاالسلام، فقط فرستاده [خدا] بود؛ پیش از وی نیز فرستادگان دیگری بودند مادرش زن بسیار راستگویی بود».
این در حالی است که خداوند در آیه ای دیگر او را معصومه معرفی کرده است آنجا که می فرماید: «وَ إِذْ قالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللهَ اصْطَفَياكِ وَ طَهَّرَكِ وَاصْطَفَياكِ عَلَى نِسَاءِ الْعالَمِینَ»؛(3) «و [به یاد آورید] هنگامی را که فرشتگان گفتند: ای مریم خدا تو را برگزیده و پاک ساخته و بر تمام زنان جهان برتری داده است».
ص: 209
3- طهارت
از آنجا که حقیقت ،عصمت طهارت از گناه است لذا صدّیق باید مطهّر باشد و لذا درباره حضرت مریم علیهاالسلام تعبیر به طهارت از جانب خدا آمده است.
4- حنیفیت
از آنجا که «صدیقیت» جایگاه رفیع و ارزشمندی است لذا شخص صدیق باید از شرک و بت پرستی دور بوده و هرگز از توحید انحراف پیدا نکند
5 - علم
«صدیقیت» مربوط به شناخت فرد است و لذا هر قدر علم و ایمان انسان بیشتر باشد تصدیقش نسبت به دستورات خداوند بیشتر خواهد بود.
6 - سنخیت با نبوت
کسی که به مقام «صدیقیت» و تصدیق تمام دستورات الهی و تسلیم بی چون و چرای دستورات الهی رسیده و مطیع خدا و رسول اوست قطعاً با خدا بوده و بین او و رسول سنخیت دارد.
خداوند متعال می فرماید: «وَ مَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقاً»؛(1) «و کسى که خدا و پیامبر را اطاعت کند [در روز رستاخیز] همنشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از پیامبران و صدّیقان وشهدا و صالحان؛ و آنها رفیق های خوبی هستند».
7 - فداکاری در راه ارزشها
یکی از خصوصیات «صدیقیت» فداکاری در راه ارزشهای دینی و اخلاقی است؛
ص: 210
زیرا کسی که تصدیق کنندۀ همۀ دستورات الهی در دل و زبان بوده و در برابر آن تسلیم است و این تصدیق در زندگی او پیاده شده به طور حتم از ارزشها پاسداری کرده و برای آنها فداکاری خواهد نمود.
خداوند متعال درباره این افراد می فرماید: «... والصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»(1) «... و در برابر محرومیتها و بیماریها و در میدان جنگ استقامت به خرج میدهند؛ اینها کسانی هستند که راست میگویند؛ و [گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است؛] و اینها هستند پرهیزکاران»
فرق صادق وصديق
بین این دو کلمه به لحاظ معنی فرق است؛ زیرا «صادق» به کسی اطلاق میشود که دارای صفت «صدق» بوده و راست میگوید ولی این صفت به جهت کثرت و تکرار در او ملکه نشده است که راسخ در وجود او باشد، ولی «صدیق» به کسی اطلاق می شود که صفت «صدق» در وجود او به جهت تکرار راسخ شده و به حد ملکه درآمده است و لذا هرگز تبدیل به ضدّ آن که «کذب» باشد نمی شود.
فاطمه زهرا علیهاالسلام جامع صفات «صدیقیت»
با مراجعه به قرآن و روایات فریقین پی میبریم که حضرت زهرا علیهاالسلام دارای صفات «صدیقیت» بوده است.
1 - فاطمه زهرا علیهاالسلام مصداق بارز صادقین
حاکم حسکانی به سند خود از عبدالله بن عمر در تفسیر آیه مورد نظر نقل کرده که
ص: 211
گفت: «اتَّقُوا الله» خداوند تمام اصحاب محمد را امر کرده که از خدا بترسند. آنگاه به آنان فرمود: «وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» یعنی محمّد و اهل بيتش(1)
برید بن معاویه عجلی میگوید: از امام باقر علیه السلام دربارۀ قول خداوند - عز وجل - «اتَّقُوا اللهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» سؤال کردم؟ فرمود: «تنها ما را قصد کرده است».(2)
سبط بن جوزی حنفی میگوید «علمای تفسیر گفته اند: معنای آیه آن است که شما با علی و اهل بیتش باشید»(3)
2 - فاطمه زهرا علیهاالسلام و عصمت
از آیات و روایات بسیاری عصمت امام علی علیه اسلام استفاده می شود که از آن جمله آیه تطهیر است.
مسلم به سند خود از عایشه نقل میکند:
«خرج النبى صلی الله علیه و آله غداة وعليه مرط مرجّل من شعر اسود، فجاء الحسن بن عليّ فادخله ثمّ جاء الحسين فدخل معه، ثم جاءت فاطمة فادخلها، ثم جاء على فادخله ثمّ قال: «إِنَّما يُرِيدُ الله...»،(4) «پیامبر صلی الله علیه و آله صبحگاهی از حجره خارج شد در حالی که بر روی دوش او پارچه ای از پشم خیاطی نشده بود. حسن بن علی بر او وارد شد، او را داخل کسا کرد؛ آنگاه حسین وارد شد او نیز در آن داخل شد. سپس فاطمه وارد شد او را نیز داخل آن کرد، بعد علی وارد شد او را نیز در آن داخل نمود؛ آنگاه این آیه را تلاوت کرد: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطهيراً».
ص: 212
ترمذی به سند خود از ام سلمه نقل میکند:
«ان النبي صلی الله علیه و آله جلل على الحسن والحسين و على و فاطمة كساءً ثمّ قال: اللهم هؤلاء أهل بيتى وخاصتي اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيراً»!(1) «پیامبر صلی الله علیه و آله روی ،حسن حسین علی و فاطمه پارچه ای کشید؛ آنگاه عرض کرد: بارخدایا اینان اهل بیت علیهم السلام من و از خواص من هستند، رجس و پلیدی را از آنان دور کن و پاکشان گردان»
همو از عمر بن ابی سلمه، ربیب پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کند:
«لما نزلت هذه الآية على النبي صلی الله علیه و آله: «إِنَّما يُرِيدُ الله...» في بيت امّ سلمة، فدعا فاطمة و حسناً و حسيناً فجعللهم بكساء، وعلى خلف ظهره، فجللهم بكساء، ثمّ قال: اللهمّ هؤلاء اهل بيتى فاذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيراً. قالت امّ سلمة: وأنا معهم يا رسول الله؟ قال: أنت على مكانك أنت على خير»(2) «هنگامی که آیه تطهیر در خانه ام سلمه بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد، فاطمه وحسن و حسین را دعوت نمود و روی آنان کسائی کشید علی نیز پشت سرش بود؛ آنگاه کسا را بر روی همه کشید. سپس عرض کرد بارخدایا! اینان اهل بیت علیهم السلام من هستند رجس و پلیدی را از آنان دور کن و پاکشان گردان امّ سلمه عرض کرد: ای رسول خدا! آیا من هم با آنانم؟ حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: تو در جایگاه خود هستی تو بر خیری»
احمد در «مسند» به سندش از امّ سلمه نقل میکند:
«انّ النبي صلی الله علیه و آله كان في بيتها فأتته فاطمة ببرمة فيها خزيرة فدخلت بها عليه
ص: 213
فقال لها: ادعى زوجك وابنيك. قالت: فجاء على والحسين والحسن فدخلوا عليه فجلسوا يأكلون من تلك الخزيرة وهو على منامة له على دكان تحته كساء خیبری. قالت: و أنا اصلى في الحجرة فأنزل الله عزّوجل هذه الآية: «إِنَّما يُرِيدُ الله...» قالت: فاخذ فضل الكساء فغشاهم به ثم اخرج يده فألوى بها إلى السماء ثمّ قال: اللهم هؤلاء اهل بيتى و خاصتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيراً. قالت: فأدخلت رأسي فقلت: وأنا معكم يا رسول الله؟ قال: إنك إلى خير، إنك على الله إلى خير»؛ «پيامبر صلی الله علیه و آله در حجره او بود، فاطمه علیهاالسلام با ظرفی از آبگوشت بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد. پیامبر صلی الله علیه و آله ، در حالی که بر رختخواب خود نشسته و بر چیزی تکیه داده بود، فرمود: همسر و دو فرزندت را نیز دعوت کن. أُمّ سلمه میگوید: من در حجره نماز میخواندم در آن هنگام این آیه بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً». أُمّ سلمه میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله گوشه کسا را گرفت و بر روی همه کشاند؛ آنگاه دستانش را به آسمان بلند کرد و عرض کرد: بار خدایا اینان اهل بيت علیهم السلام من و از خواص من هستند، رجس و پلیدی را از آنان دورساز و پاکشان گردان. امّ سلمه میگوید: به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کردم: آیا من با شما هستم؟ فرمود: تو بر خیری، تو بر خیری».(1)
3 - فاطمه زهرا علیهاالسلام و طهارت نفسانی
از ادله عصمت فاطمه زهرا علیهاالسلام طهارت نفسانی او استفاده می شود؛ زیرا معنای عصمت همان طهارت نفسانی است
ص: 214
مفهوم اصطلاحى صديق
علامه طباطبایی رحمه الله می فرماید:
«... فالصديق الذي لا يكذب اصلاً، هو الذى لا يفعل الا ما يراه حقاً من غير اتباع لهوى النفس، و لا يقول الا ما يرى انه حق و لايرى شيئاً الّا ما هو حق، فهو يشاهد حقائق الأشياء و يقول الحق و يفعل الحق»؛(1) «... پس صدیق کسی است که هرگز سخن نمیگوید او کسی است که انجام نمیدهد مگر چیزی را که حق میبیند بدون پیروی از هوای نفس و نمیگوید مگر چیزی را که حق میبیند و چیزی غیر از حق را مشاهده نمیکند و حق میگوید و حق انجام می دهد».
آلوسی در این باره میگوید:
«منازل الصديقين و هم الذين تأخروا عن الانبياء علیهم السلام في المعرفة، ومثلهم كمن يرى الشيء عياناً من بعيد و اياه عنّى على كرّم الله وجهه حيث قيل له: هل رأيت الله تعالى؟ فقال: ما كنت لأعبد رباً لم اره. ثم قال: لم تره العيون بمشاهدة الأبصار، ولكن رأته القلوب بحقائق الايمان»؛(2) «منزلهای صدیقین، و آنان کسانی هستند که متأخر از انبیا در معرفت اند و مثل آنان همانند کسی است که چیزی را با چشم از راه دور مشاهده می.کند و آن را علی کرم الله وجهه قصد کرده آنجا که به او گفته شد: آیا خداوند متعال را دیده ای؟ فرمود: من پروردگاری را که ندیده ام عبادت نمیکنم آنگاه فرمود: دیده ها با چشم سر او را نمیبیند ولی قلبها با حقیقت ایمان او را مشاهده مینماید»
ص: 215
شباهت حضرت فاطمه علیهاالسلام به حضرت مریم علیهاالسلام
رسول خدا صلی الله علیه و آله فاطمه زهرا علیهاالسلام را در حدیثی به مریم علیهاالسلام تشبیه کرده است و از آنجا که حضرت مریم علیهاالسلام مطابق نص آیه «صدیقه» است، لذا فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز صدیقه میباشد.
ثعلبی در تفسیرش در ذیل این آیه با سندش از جابر بن عبدالله نقل میکند که گفت: «انّ رسول الله صلی الله علیه و آله اقام اياماً لم يطعم طعاماً حتى شق ذلك عليه، فطاف في منازل ازواجه فلم يصب عند واحدة منهن شيئاً، فأتى فاطمة علیهاالسلام فقال: يا بنية هل عندك شيء أكله، فانّى جائع؟ فقالت: لا والله بابی انت و امی یا رسول الله. فلما خرج من عندها رسول الله بعثت اليها جارية لها برغيفين وبضعة لحم فاخذته منها فوضعته فى جفنة لها و غطّت عليها وقالت: والله لأوثرن بها رسول الله صلی الله علیه و آله على نفسى و من عندى وكانوا جميعاً محتاجين الى شبعة طعام. فبعثت حسناً و حسيناً الى رسول الله صلی الله علیه و آله فرجع اليها فقالت: بابی انت و امی قد اتانا الله بشيء فخبأته لك. قال: هلم فأتته فكشفت عن الجفنة فاذا هی مملوءة خبزاً و لحماً و لمّا نظرت اليه بهتت و عرفت انها بركة من الله تعالى فحمدت الله تعالى و صلت على نبيه صلی الله علیه و آله، فقال صلی الله علیه و آله: من اين لك يا بنيه؟ فقالت: هو من عند الله ان الله من يرزق من يشاء بغير حساب فحمد الله صلی الله علیه و آله فقال: الحمد لله الذى جعلك شبيهة لسيدة نساء بنى اسرائيل فانها كانت اذا رزقها الله شيئاً فسئلت عنه قالت: هو من عند الله ان الله يرزق من يشاء بغير حساب.
فبعث رسول الله صلی الله علیه و آله الى على بن ابى طالب علیه السلام ثم اكل رسول الله صلی الله علیه و آله و فاطمة و على و الحسن و الحسين علیهم السلام وازواج النبى و اهل بيته جميعاً حتى شبعوا. قالت فاطمة: وبقيت الجفنة كما هي فاوسعت منها على جيراني و جعل الله
ص: 216
تعالى فيها بركة و خيراً»؛(1) «همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله مدتی را بدون غذا به سر برد تا این که این امر بر او سخت گردید لذا به اتاق همسرانش رفت و در آن جا نیز غذایی نیافت تا این که به نزد فاطمه علیهاالسلام آمد و عرض کرد: ای دخترم آیا نزد تو چیزی هست که من تناول نمایم چرا که گرسنه ام؟ حضرت عرض کرد: نه به خدا سوگند پدر و مادرم به فدای تو ای رسول خدا چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از نزد فاطمه علیهاالسلام خارج شد کنیزش دو قرص نان و تکه گوشتی برای حضرت زهرا علیهاالسلام ،آورد حضرت آن را گرفت و در طبقی نهاد و روی آن را پوشاند و فرمود به خدا سوگند من بر این غذا ایثار کرده ورسول خدا صلی الله علیه و آله را بر خود و عیالاتم مقدم می.دارم و این در حالی بود که همه آنها محتاج به غذا بودند و حسن و حسین علیهاالسلام را نیز به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستاد. حضرت صلی الله علیه و آله به نزد فاطمه علیهاالسلام آمد و او به پدرش عرضه داشت: پدر و مادرم به فدایت خداوند برای ما غذایی حواله کرد و من آن را برای شما گذاشم پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود آن را بیاور حضرت زهرا علیهاالسلام غذا را آورد و پارچه را از روی آن کنار زد در حالی که مملو از نان و گوشت بود چون نگاه حضرت زهرا علیهاالسلام به آن افتاد مبهوت شد و فهمید که برکتی از جانب خداوند متعال است لذا او را ستایش کرده و بر پیامبرش درود فرستاد. حضرت فرمود: از کجا برای تو آمده است ای دختر کم؟ عرض کرد آن از جانب خداست و او به هر کس که بخواهد بدون حساب روزی میدهد پیامبر صلی الله علیه و آله خدا را ستایش کرد و فرمود: سپاس خداوندی را سزاست که تو
ص: 217
را شبیه سرور زنان بنی اسرائیل قرار داد؛ چرا که هر گاه خداوند به او چیزی ارزانی میداشت و از او سؤال میشد میگفت این از جانب خداوند است واو به هر کس بخواهد بدون حساب روزی میدهد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله على بن ابی طالب علیه السلام را خواست و او با فاطمه علیهاالسلام و علی و حسن وحسين علیهم السلام و همسران واهل بیتش از آن تناول کرده تا سیر شدند. فاطمه علیهاالسلام فرمود: طبق همان گونه که مثل اولش بود و من از آن بر همسایگانم دادم و خداوند متعال در آن برکت و خیر قرار داد».
عمران بن حصین میگوید:
«انّ النبى صلی الله علیه و آله قال: ألا تنطلق بنا نعوذ فاطمة، فانّها تشتکی؟ فقالت: بلی. فانطلقنا حتى اذا اتينا الى بابها فسلّم و استأذن فقال: ادخل انا و من معى؟ فقالت: نعم انت و من معك يا ابتاه فوالله ما على الّا عباءة. فقال لها: اصنعى بها كذا وكذا. فعلّمها كيف تستتر. فقالت: والله ما على رأسى خمار. فاخذ خلق ملاءة كانت عليه فقال: اختمرى بها. ثم اذنت لهما فدخلا فقال: كيف تجدينك يا بنية؟ فقالت: انّى ،وجعة و انّه ليزيدنى انه ما لى طعام آكله. قال: يا بنية! اما ترضين انّك سيدة نساء العالمين؟ قالت یا ابه فأين مريم بنت عمران؟ قال: تلك سيدة نساء عالمها، وانت سيدة نساء عالمك. اما والله زوجتك سيداً في الدنيا صلى الله والآخرة»؛(1) «همانا پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آیا حاضری به عیادت فاطمه علیهاالسلام برویم چرا که او مریض است؟ عرض کردم آری ما به سوی خانه فاطمه- علیهاالسلام - حرکت کردیم و چون به درب خانه رسیدیم حضرت سلام کرده و اجازه
ص: 218
ورود خواست و فرمود: آیا من و هرکس با من است وارد خانه شویم؟ حضرت زهرا علیهاالسلام عرض کرد آری شما و هر کس که با شماست، ولی ای پدرم به خدا سوگند به جز چادر ندارم پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: این کار و این کار را انجام بده و به او نحوه پوشاندن خود را یاد داد. فاطمه زهرا علیهاالسلام عرض کرد: به خدا سوگند بر سرم مقنعه .نیست پیامبر صلی الله علیه و آله قطعه ای پارچه که نزدش بود برداشت و فرمود: با آن سر خود را بپوشان. آنگاه فاطمه علیهاالسلام به آن دو اجازه داد تا وارد خانه شوند. حضرت فرمود: چگونه تو را می یابم ای دختر کم؟ فاطمه علیهاالسلام عرضه داشت: مریضم ومشکل مضاعف این که غذایی نیست که تناول نمایم. حضرت فرمود: ای دختر کم آیا راضی نمیشوی که تو سرور زنان عالمیان باشی؟ حضرت زهرا علیهاالسلام عرضه داشت ای پدرم مریم علیهاالسلام دختر عمران چه مقامی دارد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: او سرور زنان عالم خودش میباشد و تو سرور زنان عالم خودت میباشی آگاه باش به خدا سوگند من تو را به ازدواج کسی در آوردم که سرور مردم در دنیا و آخرت است».
دیلمی در کتاب «فردوس «الأخبار» از ابو هریره نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«اول شخص يدخل على الجنة ،فاطمة، مثلها في هذه الأمة مثل مريم بنت عمران في اسرائيل»؛(1) «اول شخصی که بر من وارد بهشت میشود فاطمه است. مثل او در این امت همانند مریم دختر عمران در میان بنی اسرائیل میباشد»
ص: 219
برتری فاطمه زهرا علیهاالسلام بر حضرت مریم علیهاالسلام
آلوسی در ذیل آیه «وَ إِذْ قالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللهَ اصْطَفَياكِ وَ طَهَّرَكِ وَاصْطَفَياكِ عَلَى نِسَاءِ الْعالَمِینَ»(1) میگوید:
«و قيل: المراد نساء عالمها، فلا يلزم منه افضليتها على فاطمة رضى الله تعالى عنها ويؤيده ما اخرجه ابن عساكر من طريق مقاتل عن الضحاك عن ابن عباس عن النبى صلی الله علیه و آله انه قال: (اربع نسوة سادات عالمهن: مريم بنت عمران و آسية بنت مزاحم و خديجة بنت خويلد وفاطمة بنت محمد صلی الله علیه و آله، وافضلهن عالماً فاطمة). و ما رواه الحرث بن اسامة في مسنده بسند صحیح لكنّه مرسل: (مريم خير نساء عالمها). و الى هذا ذهب ابو جعفر رضى الله تعالى عنه، و هو المشهور عن أئمة اهل البيت والذى اميل اليه ان فاطمة البتول افضل النساء المتقدمات و المتأخرات من حيث انها بضعة رسول الله صلی الله علیه و آله بل و من حيثيات أخر ايضاً، و لا يعكر على ذلك الأخبار السابقة لجواز ان يراد بها افضلية غيرها عليها من بعض الجهات و بحيثية من الحيثيات و به يجمع بين الآثار. و هذا سائغ على القول بنبوة مريم ايضاً؛ اذ البضعية من روح الوجود و سید کل موجود لا اراها تقابل بشيء. و أين الثريا يد المتناول»؛(2) «و گفته شده: مراد زنان عالم خودش می باشند لذا لازم نمی آید از این آیه که حضرت مریم علیهاالسلام از فاطمه علیهاالسلام برتر باشد و مؤید این مطلب روایتی است که ابن عساکر از طریق مقاتل و او از ضحاک و او از ابن عباس از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود: چهار زن اند که بهترین زنان عالمشان بوده اند: مریم علیهاالسلام دختر عمران و آسیه دختر مزاحم
ص: 220
و خدیجه دختر خویلد، وفاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله، وبرتر آنان در عالم فاطمه است و آنچه را که حرث بن اسامه در مسندش به سند صحیح نقل کرده گرچه مرسل است که مریم بهترین زنان عالم خودشان میباشد. ورأی ابو جعفر -رضی الله عنه- همین است و نیز این قول رأی مشهور از امامان اهل بیت علیهم السلام است و رأیی که من به آن میل دارم این است که فاطمه بتول بهترین زنان گذشتگان و آیندگان است از حیث این که او پاره ای از وجود رسول خدا صلی الله علیه و آله، است، بلکه از جهات دیگر نیز برتری دارد و اعتنایی به اخبار پیشین نمیشود؛ زیرا ممکن است که مقصود از آنها برتری غیر فاطمه علیهاالسلام بر فاطمه از برخی جهات و به حیثی از حیثیات باشد و از این طریق میتوان بين روايات جمع نمود و این توجیه حتی با قول به نبوت مریم نیز سازگار است؛ زیرا عنوان پاره ای از روح وجود و سید هر موجود بودن را نمیبینم که با چیزی برابری پیدا کند و چگونه دست کسی به ثریا میرسد»
ص: 221
خداوند متعال خطاب به حضرت مریم علیهاالسلام می فرماید: «يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَياكِ وَ طَهَّرَكِ وَاصْطَفَياكِ عَلَى نِسَاءِ الْعالَمِینَ»؛(1) «ای مریم خدا تو را برگزیده و پاک ساخته؛ و بر تمام زنان جهان برتری داده است».
كيفيت استدلال
برای استدلال به این آیه بر عصمت و حجیت سنت و مرجعیت دینی حضرت زهرا علیهاالسلام باید به مقدماتی اشاره کرد:
مقدمه اول
مطابق این آیه حضرت مریم علیهاالسلام به جهت تقربی که به خدا داشت برگزیده شده و به درجه طهارت باطنی و عصمت رسیده است و لذا بر زنان عالیمان برتری داده شده و الگوی آنان گردیده است
مقدمه دوم
کسی که به مقام عصمت رسیده و هیچ اشتباه و سهوی انجام نمی دهد و الگوی جامعه است سنتش حجت بوده و مرجع دینی مردم میباشد.
ص: 222
مقدمه سوم
فاطمه زهرا علیهاالسلام از جهاتی شبیه به حضرت مریم علیهاالسلام میباشد؛
1 - همانگونه که حضرت مریم علیهاالسلام مطابق این آیه به طهارت نفسی رسیده و معصومه است حضرت زهرا علیهاالسلام نیز مطابق آیه «تطهیر» به عصمت رسیده و لذا الگوی جامعه میباشد.
2 - مطابق برخی از روایات که قبلاً اشاره شد فاطمه زهرا علیهاالسلام شبیه به حضرت مریم علیهاالسلام است.
3- مطابق برخی از روایات فریقین حضرت زهرا علیهاالسلام از تمام زنان عالم حتى حضرت مریم علیهاالسلام برتر میباشد؛
الف) فاطمه زهرا علیهاالسلام جزئی از پیامبر صلی الله علیه و آله است همانگونه که حضرت فرمود:
«فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي»؛(1) «فاطمه جزئی از من است».
ب) همانگونه که قبلاً اشاره کردیم برخی از علمای اهل سنت همچون آلوسی حنفی در ذیل آیه شریفه «وَاصْطَفَياكِ عَلَى نِسَاءِ الْعالَمِينَ» تصریح به برتری حضرت ا زهرا علیهاالسلام بر حضرت مریم علیهاالسلام کرده اند و مریم را برتر زنان عالم خود میدانند.
نتیجه: این که میتوان از راه اولویت قطعی یا حداقل مساوات بین مقام این دو زن با استناد به آیه طهارت حضرت مریم علیهاالسلام عصمت و حجیت سنت و در نتیجه مرجعیت دینی حضرت زهرا علیهاالسلام را اثبات نمود
ص: 223
خداوند متعال می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»(1) «ای کسانی که ایمان آورده اید از [مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید و با صادقان باشید»
با چند مقدمه میتوان اثبات کرد که این آیه دلالت بر مرجعیت دینی و علمی و حجیت سنت حضرت زهرا علیهاالسلام دارد؛
الف) در نگرش ابتدایی چنین به نظر میرسد که مراد از «صادقین» راستگویان در گفتار است ولی به نظر میرسد که مقصود به آن معنای وسیع صدق است که تمام موارد استعمال آن را شامل میشود و این معنا مرادف با معنای «عصمت» است؛ زیرا:
اوّلاً: آنچه لازم است راستگویی و پرهیز از دروغگویی است اما بودن با راستگویان یکی از واجبات شرع نیست در حالی که بودن با صادقان در آیه مورد امر قرار گرفته و امر برای وجوب است.
ثانياً: جملة «كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» در سیاق جملة «اتَّقُوا الله» قرار گرفته است که امر به تقوای الهی میکند و این امر برای وجوب بوده و تقوا نیز معنا و مفهومی عام دارد.
با توجه به گستره مفهوم صدق که در انحصار مقولهٔ سخن و کلام نیست و قلمرو
ص: 224
آن ،اندیشه اخلاق کردار و رفتار نیز هست و با توجه به اینکه بودن با صادقین در آیه کریمه واجب شمرده شده است به این نتیجه میرسیم که مقصود از بودن با ،صادقان همراهی و معیّت جسمانی نیست بلکه همراهی در هر چیزی است که راستی و درستی در آن مطرح باشد.
ب) مقصود از همراهی استفاده و بهره گیری علمی از صادقین میباشد.
ج) اگر دستور به همراهی دائمی با صادقین داده شده که اسم فاعل میباشد به طریق اولی باید این دستور درباره صدیقین که دلالت بر عصمت و مبالغه در صداقت دارد داده شود.
د) حضرت مریم علیهاالسلام در قرآن کریم به عنوان صدیقه معرفی شده است آنجا که می فرماید: «وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ»
ه) اگر حضرت مریم علیهاالسلام صدیقه است پس فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز این عنوان را دارا میباشد؛ زیرا مطابق حدیثی فاطمه زهرا علیهاالسلام بهترین چهار زن قرار گرفته که یکی از آنها حضرت مریم علیهاالسلام است.
نتیجه این که: حضرت زهرا علیهاالسلام صدیقه و معصومه است که سنت او حجت میباشد
ص: 225
خداوند متعال می فرماید: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ * صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ»؛(1) «ما را به راه راست هدایت کن. راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی؛ نه کسانی که بر آنان غضب کرده ای؛ و نه گمراهان».
كيفيت استدلال
الف) خداوند متعال در این آیه صراط مستقیم را صراطی معرفی کرده که به آنان نعمت داده است و از مردم خواسته تا از او بخواهند که در آن صراط قرار گیرند تا هدایت پیدا کنند.
ب) در آیهای دیگر راه کسانی که به آنها نعمت داده شده را بر افرادی از جمله صديقين تطبیق کرده است، آنجا که می فرماید: «وَ مَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً»؛(2) «و کسی که خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله را اطاعت کند [در روز رستاخیز،] همنشین کسانی
ص: 226
خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنان تمام کرده از پیامبران وصديقان وشهدا وصالحان؛ و آنها رفیقهای خوبی هستند»
ج) حضرت مریم علیهاالسلام در قرآن کریم به عنوان «صدیقه» معرفی شده است آنجا که می فرماید: «وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ».
د) مطابق برخی از روایات فاطمه زهرا علیهاالسلام بهترین و برترین چهار زن از آن جمله حضرت مریم علیهاالسلام معرفی شده است.
نتیجه این که فاطمه زهرا علیهاالسلام یکی از مصادیق «صدیقین» در آیه مبارکه است که راه آنها راه مستقیم معرفی شده و دستور داده شده که در آن راه قرار گیرند.
ص: 227
ص: 228
ص: 229
از جمله احادیثی که بر مرجعیت دینی اهل بیت و حجیت سنت آنان از جمله حضرت زهرا علیهاالسلام دلالت دارد حدیث «ثقلین» است. حدیثی که مورد اتفاق همه مذاهب اسلامی - اعم از شیعی و سنی است و هر یک از آنها به گونه ای به این حدیث تمسک می.کنند این حدیث به طریق متواتر از عصر صحابه به بعد نقل شده و به لحاظ مضمون نیز از دلالت و معنای بالایی برخوردار است و حکایت از وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سفارش ایشان به امتش تا روز قیامت دارد که با عمل به آن دستور و وصیت، امتش هرگز بیراهه نرفته و گمراه نخواهند شد.
متن حديث
حدیث ثقلین با مضامین مختلف در صحیح ترین کتابهای حدیثی اهل سنت وارد شده است. اینک به نقل برخی از آنها می پردازیم:
1 - مسلم به سند خود از زید بن ارقم نقل میکند:
«قام رسول الله صلی الله علیه و آله يوماً فينا خطيباً بماء يدعى خماً بين مكة والمدينة، فحمد الله واثنى عليه و وعظ وذكر ثمّ قال: اما بعد، ألا أيها الناس فانّما أنا بشر يوشك
ص: 230
ان يأتى رسول ربّى فأجيب وأنا تارك فيكم ثقلين: أولهما كتاب الله فيه الهدى و النور فخذوا بكتاب الله و فاستمسكوا به فحثّ على كتاب الله ورغب فيه ثمّ قال: واهل بيتي، اذكركم الله فى اهل بيتي اذكركم الله فى اهل بيتي اذكركم الله في اهل بيتي...»(1) «... روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله کنار برکه آبی به نام خم بین مکه ومدينه ایستاد و برای جمعیت خطبه ای ایراد فرمود در آن خطبه بعد از حمد وثناى الهى وموعظه و تذكّر فرمود: ای مردم همانا من بشری هستم که نزدیک است پیک الهی جان مرا گرفته و اجابت دعوت حق نمایم. من در میان شما دو چیز گرانبها میگذارم: اوّل آنها کتاب خدا که در آن هدایت و نور ،است کتاب خدا را گرفته و به آن تمسک کنید پیامبر صلی الله علیه و آله سفارش زیادی برای کتاب خدا فرمود و مردم را بر عمل به آن تشویق نمود. سپس فرمود: اهل بیتم شما را سفارش میکنم در حق اهل بیتم و این جمله را سه بار تکرار نمود...»
2- احمد بن حنبل به سند خود از زید بن ثابت نقل میکند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«نِّی تَارِکٌ فِیکُمْ خَلِیفَتَیْنِ: کِتَابَ اَللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مَا بَیْنَ اَلسَّمَاءِ وَ اَلْأَرْضِ - أَوْ مَا بَیْنَ اَلسَّمَاءِ إِلَی اَلْأَرْضِ - وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی، وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ اَلْحَوْضَ»؛(2) «همانا من در میان شما دو جانشین قرار میدهم کتاب خدا ریسمان کشیده شده ما بین آسمان وزمين و عترتم (اهل بیتم) این دو از یکدیگر جدا نمیشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند...».
ص: 231
3 - ترمذی به سند خود از جابر بن عبدالله نقل میکند: در حجة الوداع، روز عرفه رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدم که بر شتری سوار بود و خطبه میخواند. شنیدم که حضرت می فرمود:
«يا أيها النَّاسُ إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمْ مَا إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي»؛(1) «ای مردم در میان شما چیزی میگذارم که اگر به آن تمسک کنید هرگز گمراه نخواهید شد کتاب خدا و عترتم».
4 - حاکم نیشابوری به سند خود از ابو الطفیل از زید بن ارقم نقل میکند: رسول خدا صلی الله علیه و آله بین مکه و مدینه، کنار پنج درخت فرود آمد. مردم زیر درختان را جاروب نمودند پیامبر صلی الله علیه و آله ایستاده به ایراد خطبه پرداخت بعد از حمد و ثنای الهی و تذکر و وعظ و بیان خواستۀ الهی فرمود:
«أَیُّهَا اَلنَّاسُ، إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ أمرَینِ لَن تَضِلُّوا إنِ اتَّبَعتُموهُما، و هُما: کِتابُ اللّهِ، و أهلُ بَیتی عِترَتی.. ثُمَّ قالَ: أتَعلَمونَ أنّی أولی بِالمُؤمِنینَ مِن أنفُسِهِم؟؟ - ثَلاثَ مَرّاتٍ - قالوا: نعم فقال رسول الله صلی الله علیه و آله مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ»؛(2) «ای مردم همانا من در میان شما دو چیز میگذارم که اگر از آن دو پیروی کنید هرگز گمراه نمیشوید کتاب خدا و عترتم. سپس فرمود: آیا میدانید که من به مؤمنین از خود آنان سزاوارترم؟ این جمله را تکرار کرد همگی گفتند: آری. آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر که من مولای اویم این علی مولای اوست».
ص: 232
تكرار حديث
ابن حجر میگوید: «حدیث ثقلین طرق زیادی دارد که آن را بیش از بیست نفر از صحابه نقل کرده اند. در بعضی از آن طرق آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله در حجة الوداع، سرزمین عرفه به کتاب و عترت سفارش نمود در برخی دیگر گفته شده که پیامبر این حدیث را در مدینه و در مرض وفاتش زمانی که حجره او پر از صحابه بود بیان نمود. در برخی به غدیر خم اشاره شده است. در دستهای دیگر بعد از بازگشت از طائف آمده است. و هیچ گونه تناقی بین اینها نیست؛ زیرا مانعی نیست که رسول خدا صلی الله علیه و آله در مکانهای متعددی از جهت شدت توجه به کتاب و عترت به ثقلین سفارش کرده باشد.(1)
با استقرا و جست و جوی مختصری پی میبریم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حدیث ثقلین را در پنج موضع ذکر کرده است:
1 - هنگام بازگشت از طائف در سال هشتم هجرت بعد از فتح مکه(2)
2 - روز عرفه هنگامی که حضرت بر روی شتر قصواء خطبه می خواند(3)
3- در مسجد خیف در منی در حجة الوداع(4)
4 - روز غدیر خم(5)
5- در آخرین خطبه ای که پیامبر صلی الله علیه و آله در روز وفات خود ایراد فرمود(6)
ص: 233
تصحيح حديث
حديث ثقلین را از طرق مختلف میتوان تصحیح نمود.
1 - وجود حدیث در صحاح
الف) وجود حدیث در «صحیح مسلم» که اهل سنت به صحت تمام احادیث آن قائلند
ب) وجود حدیث در «صحیح ترمذی».
ج) وجود حدیث در «صحیح ابن خزیمه».
د) وجود حدیث در «صحیح ابی عوانه».
2 - وجود حدیث در کتابهایی که دربارهٔ صحاح سته نوشته شده است
الف) حاكم «المستدرك على الصحيحين».
ب) حمیدی، «الجمع بين الصحيحين».
ج) رزین عبدری، «تجريد الصحاح».
3 - وجود حدیث در کتبی که مؤلفان أن التزام به نقل احادیث صحیح داده اند
الف) علامه سراج الدین فرغانی، «نصاب الأخبار».
ب) حافظ ضیاء الدین مقدسی، «المختارة»؛ سیوطی از حافظ عراقی نقل میکند: مقدسی کتابی را به نام «المختارة» تألیف کرد و در آن التزام داد که تنها احادیث صحیح السند را نقل کند(1).
4 - تصریح به صحت حدیث ثقلین
تعداد زیادی از علمای اهل سنت به صحت حدیث ثقلین تصریح نموده اند. اینک به اسامی برخی از آنان اشاره میکنیم:
ص: 234
1 - ناصر الدین البانی(1)
2- ابن حجر عسقلانی(2)
3- ابن حجر مکی(3)
4 - بوصیری(4)
5 - يعقوب بن سفیان فسوی(5)
6 - شیخ سلیمان قندوزی(6)
7-محمود شکری آلوسی(7)
8-ابن جریر طبری(8)
9 - حافظ حاکم نیشابوری(9)
10 - ابن كثير(10)
11 - جمال الدین قاسمی(11)
12 - هیثمی(12)
ص: 235
13 - أزهرى(1).
14 - سمهودی شافعی(2)
15 - علامه مناوی(3)
16 - علامه محقق شیخ احمد بنا(4)
17 - استاد علامه توفيق أبو علم(5)
حديث ثقلین وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله
قبلاً گفتیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حق کتاب و عترتش، در مکانها و زمانهای مختلف و حتی در آخر عمرش سفارش نمود و این خود قرینه و شاهدی بر مفاد حدیث وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله بر امتش تا روز قیامت بوده است. شاهد مطلب این که مطابق نقل برخی از اهل سنت، حدیث ثقلین با لفظ وصیت نقل شده است.
ابن منظور افریقی میگوید:
«و في حديث النبي صلی الله علیه و آله: أُوصِیکُمْ بِکِتَابِ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِی»؛(6) «در حدیث پیامبر است که فرمود: شما را به کتاب خدا و عترتم وصیّت میکنم»
ابن حجر مکی میگوید:
«وقد جاءت الوصية الصريحة بهم في عدة احاديث منها حديث: (انّي تارك
ص: 236
فیکم»؛(1) «در تعداد زیادی از احادیث وصیت صریح به اهل بیت شده است که از جمله آنها، حدیث: «اني تارك فيكم...» است...»
فهم نكات حديث
1 - دو شيء گرانبها و سنگین
کلمۀ «ثقلین تثنیه است از مادۀ ،ثقل به معنای متاع و توشه سفر و هر چیز نفیسی که احتیاج به محافظت داشته باشد(2) یا از مادۀ ثِقل به معنای سنگینی است.
ثعلب میگوید: کتاب و عترت را ثقلین نامیدند؛ زیرا عمل به آن دو سنگین است و آنها را به دلیل بزرگ جلوه دادن قدر و منزلتشان ثقلین نامیدند(3)
ابن حجر مکی میگوید:
«سمّى رسول الله صلی الله علیه و آله القرآن وعترته - الأهل والنسل والرهط الأدنون - ثقلين؛ لأنّ الثقل كل نفيس خطير مصون، وهذان كذلك؛ إذ كل منهما معدن للعلوم اللدينية والأسرار والحكم العليه والاحكام الشرعية، ولذاك حثّ على الاقتداء بهم والتعلّم منهم»؛(4) «رسول خدا صلی الله علیه و آله قرآن وعترت را ثقلین نامید. «ثقل» به هر چیز نفیسی گفته میشود و کتاب و عترت از این قبیل است؛ زیرا هر کدام از آن دو معدن علوم لدنّی واسرار و حکمتهای الهی اند از همین رو، پیامبر صلی الله علیه و آله مردم را به پیروی از آن دو تأکید و سفارش نموده است».
ص: 237
به بیانی دیگر: ثقل، عیاری است که برای تثبیت تراز و وضع می شود و آن دو به این دلیل به عیار تشبیه شده که کتاب و عترت مایۀ استقرار حیات و زندگانی مردمند؛ یعنی با از بین رفتن آن دو استقرار و طمأنینه از حیات مردم برچیده خواهد شد. در روایات آمده است: «اگر حجت روی زمین نباشد زمین مضطرب خواهد شد».
20 - جامعیت کتاب و عترت
تعبیر به «ما إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بهما» كه به صورت مطلق آمده و به مورد خاصی تقیید ،نخورده دلالت بر جامعیت و كمال على الاطلاق کتاب و عترت دارد.
3 - هدایت مطلق در کتاب و عترت
تعبیر به «لَنْ تَضلُّوا أبَداًً» که اطلاق «لن تضلوا» با «ابداً» تأکید شده و دلالت بر نفی ضلالت به طور مطلق دارد؛ یعنی هیچ نوع ضلالت بر شما عارض نخواهد شد. و در مقابل ضلالت هدایت است که با اقتدا به آنها به انواع هدایت نایل خواهید شد؛ چه هدایت به نحو ارائه راه و چه هدایت به نحو رساندن به مقصد با دستگیری
4 - مصاحبت ابدی
تعبیر به «حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ اَلْحَوْضَ» دلالت بر مصاحبت و معیت ابدی بین قرآن و عترت دارد و این شامل تمام نشئه ها و عالم ها اعم از عالم دنیا، برزخ و قیامت میشود
5- لزوم تمسک به هر دو
تعبیر به «ما إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بهما لَنْ تَضلُّوا أبَداً» و جملة «فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِّی فِیهِمَا» که در برخی از روایات آمده دلالت بر لزوم تمسک به کتاب و عترت هر دو دارد، نه این که یکی را تمسک کرده و دیگری را رها سازیم آنچه مانع از ضلالت است هر دو است نه یکی قرآن به تنهایی هدایتگر ،نیست احتیاج به مفسر و مبین دارد که همان عترت است.
ص: 238
علامه مناوی میگوید:
«و فى هذا مع قوله اولاً: اني تارك فيكم تلويح بل تصريح بأنّهما كتوأمين خلّفهما و وصى امته بحسن معاملتهما وايثار حقهما على أنفسهما والإستمساك بهما في الدين...»؛(1) «در این حدیث- ثقلین- اشاره بلکه تصریح به این است که کتاب خدا و عترت همانند دو قلویی اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله به عنوان هدایتگران بعد از خود معرفی کرده است و امّت خود را وصیت نموده که با آن دو به خوبی معاشرت کنند آنان را بر خود مقدم بدارند و در دین به آن دو تمسک کنند»
شیخ محمد معین میگوید:
«فنظرنا فاذا هو مصرّح بالتمسك بهم، وبأنّ تباعهم كتباع القرآن على الحق الواضح»؛(2) «با تأمل در حدیث به این نتیجه رسیدیم که پیامبر صلی الله علیه و آله سفارش اکید به تمسک به اهل بیت نموده و این که متابعت از آنان همانند متابعت و پیروی از قرآن به حق واضح است».
ابن الملک میگوید:
«التمسك بالكتاب العمل بما فيه وهو الإئتمار بأوامر الله والإنتهاء بنواهيه. ومعنى التمسك بالعترة محبّتهم والاهتداء بهديهم وسيرتهم...»؛(3) «تمسک به کتاب به معنای عمل به دستورات قرآن است؛ به این معنا که به اوامر آن عمل کرده و از چیزهایی که نهی کرده چشم پوشی کنیم و تمسک به عترت؛ یعنی آنان را دوست بداریم و به هدایتهایشان توجه کنیم تا هدایت یابیم»
ص: 239
همین مضمون نیز از حسن بن علی سقاف شافعی در کتاب صحیح شرح عقائد طحاویه رسیده است.
6 -بقای عترت تا روز قیامت
تعبیر به «لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ اَلْحَوْضَ» دلالت بر بقای عترت طاهره تا روز قیامت دارد؛ زیرا در صورتی که زمان از عثرت خالی ،باشد لازم می آید بین کتاب و عترت افتراق و جدایی حاصل شود و این معنا با صریح حدیث در عدم افتراق و جدایی بین آن دو منافات دارد.
ابن حجر میگوید:
«وفى احاديث الحث على التمسك بأهل البيت علیهم السلام الاشارة إلى عدم انقطاع متأهل منهم للتمسك به إلى يوم القيمة، كما إن الكتاب العزيز كذلك؛ ولهذا كانوا اماناً لأهل الأرض...»(1) «در این حدیث اشاره به جدا نشدن کسانی از اهل بيت علیهم السلام با قرآن است که اهلیت برای تمسک به او تا روز قیامت داشته باشند؛ همانگونه که کتاب عزیز این چنین است. در روایات آمده است که اهل بیت امان برای اهل زمینند...»
همین معنا از سمهودی شافعی نیز رسیده است.(2)
7 - أعلميت اهل بيت علیهم السلام
در برخی از روایات جمله «لاَ تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُمْ» آمده است که دلالت بر اعلمیت اهل بیت علیهم السلام بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله دارد؛ خصوصاً این که رسول خدا صلی الله علیه و آله آنان را به کتاب خدا مقرون ساخته و در حقیقت آنان را عدل کتاب خدا و مفسر آن معرفی کرده است.
ص: 240
ابن حجر میگوید:
«كلّ منهما معدن العلوم الدينية والحكم العلية والأحكام الشرعية»؛(1) «.... هر کدام از کتاب و عترت معدن علوم لدنی و حکمتهای بزرگ و عالی و احکام شرعی اند».
تفتازانی بعد از نقل حدیث ثقلین میگوید:
ألا ترى انه علیه السلام قرنهم بكتاب الله في كون التمسك بهما منقذاً عن الضلالة ولا معنى للتمسك بالكتاب الّا الأخذ بما فيه من العلم والهداية، فكذا في العترة»؛(2) «آیا نمیبینی که چگونه پیامبر صلی الله علیه و آله اهل بیت خود را به کتاب خود مقرون ساخته است؟ این نیست مگر به جهت تمسک به کتاب و عترت که انسان را از ضلالت و گمراهی نجات خواهد داد و معنای تمسک به کتاب وعترت آن است که به علم و هدایتی که نزد آن دو است اخذ کرده و عمل نماییم»
8 - عصمت اهل بيت علیهم السلام
از جمله اموری که به وضوح از حدیث شریف استفاده می شود، عصمت و حجیت اقوال و افعال اهل بیت علیهم السلام و به تعبیر ،دیگر حجیت سنّتِ اهل بيت علیهم السلام است که این مطلب را از چند موضع حدیث میتوان اثبات کرد:
الف) اقتران اهل بیت به کتاب خدا آن کتابی که به نص قرآن هرگز در او باطل راه نخواهد داشت. پرواضح است که صدور هر مخالفتی با قرآن - چه از روی عمد یا سهو یا غفلت- افتراق و جدایی از قرآن به حساب میآید اگر چه عنوان معصیت بر آن صادق نباشد همانند مخالفتهایی که با سهو یا غفلت و نسیان همراه باشد.
ص: 241
استاد توفیق ،ابو علم نویسنده مصری میگوید:
«انّ النبي صلی الله علیه و آله و سلم قرنهم بكتاب الله العزيز الذى لا يأتيه الباطل من بين يديه ولا من خلفه فلا يفترق احدهما عن الآخر، ومن الطبيعى ان صدور اية مخالفة لأحكام الدين تعد افتراقاً عن الكتاب العزيز. وقد صرّح النبي صلی الله علیه و آله بعدم افتراقهما حتى يردا على الحوض، فدلالته على العصمة ظاهرة جليّة. وقد كرّر النبى صلی الله علیه و آله هذا الحديث في مواقف كثيرة؛ لأنّه يهدف إلى صيانة الأمة والمحافظة على استقامتها و عدم انحرافها في المجالات العقائدية وغيرها... »،(1) «پيامبر صلی الله علیه و آله اهل بيت خود را به کتاب عزیز خداوند مقرون ساخته است کتابی که هرگز در او باطل نفوذ نخواهد کرد و هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد. واضح است که صدور هر نوع مخالفت با احکام دین افتراق و جدایی از قرآن محسوب میگردد، در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله خبر از عدم جدایی این دو داده .است از همین رو حدیث دلالتی ظاهر و آشکار بر عصمت اهل بیت دارد. و پیامبر صلی الله علیه و آله صلی الله علیه و آله که این حدیث را در مواقف بسیاری ذکر کرده در پی این هدف است که امت خود را صیانت کرده و آنان را سفارش به استقامت بر تمسک به این دو نموده تا در امور مختلف- اعم از اعتقادات وفروع- به ضلالت و گمراهی گرفتار نشوند...».
ب) در روایت مسلم بن حجاج و دیگران آمده است که پیامبر قبل از سفارش به کتاب و عترت فرمود: «إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ یُوشِکُ أَنْ یَأْتَی رَسُولُ رَبِّی فَأُجِیبَ». این مقدمه دلالت دارد بر این که رسول خدا صلی الله علیه و آله در صدد است تا برای بعد از خود مرجعی دینی معین کند، که عهده دار وظایف او تا روز قیامت گردد. میدانیم که جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله در اداي ،وظایف همانند خود حضرت باید از عصمت برخوردار باشد.
ص: 242
ج) پیامبر صلی الله علیه و آله طبق حدیث ،مسلم قرآن را اینگونه توصیف میکند: در آن هدایت و نور است و آن به مثابه ریسمانی است که هر کس به آن چنگ زند بر هدایت واقعی است و هر کس که آن را رها سازد بر ضلالت است همین حکم برای عترتی است که مقرون به کتاب خدا و عدل آن شده است.
د) طبق روایت احمد بن حنبل، حضرت فرمود: «لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ اَلْحَوْضَ» تعبیر به «لن» تصریح به جدا نشدن قرآن و عترت از یکدیگر تا روز قیامت دارد. و عدم افتراق کنایه از مخالفت نکردن- ولو سهوی - عترت با هیچ یک از تعلیمات قرآن است و این معنا تنها با عصمت اهل بیت علیهم السلام تناسب دارد و اگر قرار باشد اهل بیت خطاکار باشند، قطعاً از قرآن جدا شده اند؛ زیرا در قرآن هیچگونه خطا و سهوی وجود ندارد.
ه) در برخی از روایات ،ثقلین، درباره قرآن میخوانیم:
«حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إلی الأَرْض»؛ «قرآن ریسمانی کشیده شده از آسمان به سوی زمین است».
آسمان محل نزول رحمت است. از همین رو امر شده که دستها را هنگام دعا به سوی آسمان بالا بریم قرآن مانند ریسمان و حلقه وصلی بین خدا و بندگان است هر کس به آن تمسک کند به طور حتم از سرچشمه زلال معارف الهی بهره مند شده است. عترت پیامبر صلی الله علیه و آله نیز این طور است. هر کس به آنان اقتدا کرده و از آنان اطاعت کند به منبع فیض و کمال مطلق رسیده و به سعادت دنیا و آخرت واصل شده است و این مستلزم عصمت اهل بیت همانند قرآن است.
و) در روایت ترمذی از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده:
«فَانْظُرُوا بِمَ تُخْلِفُونی فِیهِما»؛ «نظر و تأمل کنید که چگونه حق مرا در مورد این دو جانشین مراعات خواهید کرد».
ص: 243
این تعبیر به تنهایی دلالت بر لزوم اطاعت آن دو به طور مطلق دارد و لذا با عصمت سازگار است.
ز) در غالب روایات آمده است: «ما إنْ أخَذْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا» که با «لن» به کار رفته است؛ یعنی با تمسک به کتاب و عترت -که هرگز از یکدیگر جدا پذیر نیستند - هرگز گمراه نخواهید شد و این تنها با عصمت سازگاری دارد؛ زیرا مخالفت با واقع نیز نوعی ضلالت و گمراهی است و هر که معصوم نباشد این احتمال در حق او صادق است. در نتیجه لازم می آید که تبعیت کننده از اهل بیت علیهم السلام ایمن از ضلالت به طور مطلق ،نباشد در حالی که این معنا مخالف با ظاهر بلکه نص و صریح حدیث ثقلین است.
مقصود از تمسک و اخذ به کتاب و عترت مجرد دوست داشتن آن دو و احسان و اکرام و احترام به آنها و ادای حقوق واجب و مستحب آن دو نیست؛ همانگونه که از کلام برخی از اشخاص- که عادتشان وارونه جلوه دادن حقایق است همانند ابن حجر مکی- استفاده میشود؛ زیرا به طور حتم این معنا خلاف ظاهر بلکه نص روایات است
ح) در برخی از روایات ثقلین می خوانیم که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«فَلاَ تُقَدِّمُوهُمَا فَتَهْلِکُوا»؛ «بر این دو پیشی نگیرید که هلاک خواهید شد». این تعبیر نیز به نوبۀ خود دلالت بر عصمت کتاب و عترت دارد.
احتجاج به حديث ثقلين
حافظ حموینی در «فرائد السمطین» به سندش از سلیم بن قیس نقل کرده که گفت: علی علیه السلام را در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمان خلافت عثمان مشاهده کردم، در حالی
ص: 244
که جماعتی با هم سخن میگفتند... آنگاه به مفاخره بین مهاجرین و انصار اشاره میکند در حالی که حضرت علی علیه السلام ساکت بود و او و اهل بیتش هیچ گونه حرفی نمیزدند مردم رو به حضرت کرده و عرض کردند: ای ابوالحسن چرا سخن نمیگویید؟ حضرت فرمود: هر کدام از این دو قبیله فضیلت خود را ذکر کرد و به حق هم .گفت. آنگاه آنان را به فضل الهی که همان رسول خدا بود تقریر نمود... تا اینکه بعد از ذکر جمله ای از فضایل فراوانش که همگی به آنها اقرار میکردند، فرمود:
«انشدكم الله اتعلمون ان رسول الله صلی الله علیه و آله قام خطيباً لم يخطب بعد ذلك فقال: يا ايها الناس اني تارك فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتی اهل بيتي فتمسكوا بهما لن تضلوا، فانّ اللطيف [الخبير] اخبرنى و عهد الى انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض. فقام عمر بن الخطاب شبه المغضب فقال: يا رسول الله اكل اهل بيتك قال: لا، و لكن اوصيائى منهم اوّلهم اخی و وزیری و وارثی و خلیفتی فی امتى و ولى كل مؤمن بعدى هو اولهم، ثم ابنى الحسن، ثم ابنى الحسين، ثم تسعة من ولد الحسين، واحد بعد واحد حتى يردوا على الحوض. [هم] شهداء الله في ارضه و حجته على خلقه و خزان علمه و معادن حكمته. من اطاعهم اطاع الله و من عصاهم عصى الله فقالوا كلّهم: نشهد ان رسول الله صلی الله علیه و آله قال ذلك»،(1) «شما را به خداوند سوگند میدهم آیا به یاد دارید که رسول خدا صلی الله علیه و آله ایستاده خطبه ای خواند که بعد از آن چنین خطبه ای نخواند و فرمود: ای مردم همانا من در میان شما دو چیز گرانبها قرار میدهم کتاب خدا وعترتم اهل بيتم پس به آن دو تمسک کنید که هرگز گمراه نخواهید شد؛ زیرا [خداوند] لطیف خبير مرا خبر داده و به من عهد کرده که هرگز این دو از یکدیگر جدا
ص: 245
نمیشوند تا بر من در کنار حوض وارد شوند عمر بن خطاب در حالی که شبیه شخص غضبناک شده بود گفت ای رسول خدا! آیا تمام اهل بیت تو مراد است؟ حضرت فرمود: خیر ولی اوصیایم که اول آنها برادرم و وزیرم ووارثم وخليفه من در میان امتم و سرپرست هر مؤمنی بعد از من است. او اول آنان است. سپس فرزندم حسن سپس فرزندم حسین، سپس نه نفر از اولاد حسین یکی پس از دیگری تا بر من در کنار حوض وارد شوند. آنان گواهان خدا در روی زمین و حجتهای خدا بر خلق و خزینه داران علم و معدنهای حکمت خدایند هر کس آنان را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده و هر کس آنان را نافرمانی کند خدا را نافرمانی کرده است.
تمام کسانی که در آن مجلس حاضر بودند گفتند: ما گواهی میدهیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین فرمود»
ص: 246
از جمله احادیثی که دلالت بر مرجعیت دینی اهل بیت علیهم السلام و حجیت سنت آنان از جمله حضرت زهرا علیهاالسلام ،دارد حدیث معروف به «سفینه» است.
این حدیث به جهت دلالت قوی و نصوصیتی که دارد مورد بی توجهی اهل سنت واقع شده و در صدد برآمده اند تا آن را از کار بیندازند. لذا ما در این بحث در صددیم تا از حیث سند و دلالت درباره آن مطالبی را متذکر شویم
الفاظ حديث
«حدیث سفینه» را جماعت بسیاری از اهل سنت از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده اند:
1- حاکم نیشابوری به سند خود از حنش کنانی نقل میکند که از ابوذر، در حالی که در کعبه را گرفته بود، شنیدم که گفت:
«ايها الناس! من عرفني فأنا من عرفتم، ومن انكرني فأنا ابوذر، سمعت، رسول الله صلی الله علیه و آله: يقول: «مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی مَثَلُ سَفینَة نوحٍ، مَن رَکِبَها نَجَی، و مَن تَخَلَّفَ عَنها غَرِقَ»؛(1) «ای مردم هر کس مرا میشناسد پس من همان کسی هستم که مرا
ص: 247
میشناسد. و هر کس مرا نمیشناسد من ابوذرم از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: مَثَل اهل بیتم در بین شما همانند کشتی نوح در میان قوم نوح است هر کس سوار بر آن شود نجات یافته و هر کس از آن تخلف کند غرق شود».
2 - طبرانی نیز به سندش از حنش بن معتمر از ابوذر نقل کرده که گفت: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود:
«مثل اهل بيتى فيكم كمثل سفينة نوح ، من ركبها نجى ومن تخلف عنها هلك ومثل باب حطة فى بنى اسرائيل»؛(1) «مثل اهل بيت من در میان شما همانند کشتی نوح در میان قوم نوح است هر کس سوار آن شد نجات یافت و هر کس از آن تخلف کرد هلاک شد و همانند باب حطه در میان بنی اسرائیل است».
3 - ابن اثیر جزری در ماده «زخ» این حدیث را این گونه نقل کرده است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«مَثَلُ أهلِ بَيتي مثل سَفينةِ نوحٍ، من تَخَلَّفَ عَنها زُجَّ به فِي النّارِ»؛(2) «مثل اهل بیتم همانند کشتی نوح است هر کس از آن تخلف کند به آتش افکنده خواهد شد».
راويان حدیث از صحابه
این حدیث شریف را هشت نفر از صحابه نقل کرده اند که عبارتند از:
ص: 248
1- امير المؤمنين علیه السلام
2 - ابوذر غفاری
3- عبدالله بن عباس
4 - ابوسعید خدری
5 - ابو الطفيل عامر بن واثله.
6 ۔ سلمة بن اکوع.
7 - انس به مالک
8 - عبد الله بن زبیر
برخی نقل هشت نفر از صحابه را در یک حدیث منشأ صدق تواتر میدانند. و حتى بنابر رأی برخی دیگر نقل چهار نفر از صحابه نیز در صدق تواتر کافی است. همانگونه که قبلاً به آن اشاره شد.
راويان حدیث از تابعین
راویان حدیث از تابعین بسیارند که برخی از آنان عبارتند از:
1 - امام زین العابدين علیه السلام
2- سعيد بن جبير.
3- عطية عوفی
4 - عامر بن عبدالله بن زبیر
5-أياس بن سلمة بن اكوع
6 - سعيد بن مسيب.
7 -رافع مولی ابوذر
ص: 249
تصحيح حديث
«حدیث سفینه» را میتوان از طرق مختلف تصحیح نمود:
1 - تصریح به صحت آن از ناحیه برخی از علما؛ همانند حاکم نیشابوری در «مستدرک».
2 - تقویت از ناحیه یکدیگر؛ ابن حجر هیتمی در «صواعق المحرقة» می گوید:
«جَاء من طرق عديدة يُقَوي بَعْضهَا بَعْضًا»؛(1) «اين حدیث از طرق متعددی رسیده که برخی از آنها برخی دیگر را تقویت میکند»
3- مضمون «حدیث سفینه» را به احادیث صحیح السند دیگر؛ از قبیل حدیث «ثقلین» میتوان تقویت کرده و به درجه اعتبار رساند.
4 - «حدیث سفینه» در حد متواتر است و لذا احتیاج به بررسی سندی ندارد.
وجه شبه در حدیث
این که در این روایت اهل بیت به کشتی نوح تشبیه شده اند به جهت آن است که در مورد کشتی نوح هر کس سوار بر آن شد از غرق و هلاکت نجات پیدا کرد و هر کس سوار نشد غرق گشته و به هلاکت دنیا و آخرت رسید.
همین طور است در مورد اهل بیت علیهم السلام، هر کس که به آنها اقتدا کرده و از آنها متابعت نمود به نجات از ضلالت رسیده و از عذاب جهنم نجات یافت و هر کس که از آنها دوری کرد و بر کشتی هدایت آنها سوار نشد در دریای متلاطم اهوا و گمراهیها غرق شده و به قعر جهنم سقوط خواهد کرد و این همان مضمونی است که در حدیث ثقلین به آن اشاره شده است.
ص: 250
و از آنجا که چنین حکمی بر اقتدا به اهل بیت مترتب شده، کشف میکنیم که مقصود از آنها تنها اهل بیت معصوم است نه تمام اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله .
حموینی از واحدی نقل میکند که گفت:
«انظر كيف دعا الخلق إلى التشبث إلى ولائهم والسير تحت لوائهم بضرب مثلهم بسفينة نوح علیه السلام. جعل صلی الله علیه و آله ما في الآخرة من مخاوف الأخطار واهوال النار كالبحر الذى يلج براكبه فيورده مشارع المنية ويفيض عليه سجال البلية، وجعل اهل بيته سبب الخلاص من مخاوفه والنجاة من متالفه فكما لا يعبر البحر المهياج عند تلاطم الأمواج الا بالسفينة، كذلك لا يأمن لفح الجحيم ولا يفوز بدار النعيم الا من تولّى اهل بيت النبي علیهم السلام»(1) «نظر کن که چگونه پیامبر صلی الله علیه و آله خلق را با ضرب المثل به کشتی نوح دعوت به چنگ زدن به ولای اهل بیت می کند. پیامبر صلی الله علیه و آله خطرهای آخرت و هولهای آتش جهنم را تشبیه به دریای مواج کرده که چنگالهای خود را برای بلعیدن افراد آماده نموده است و اهل بیت خود را سبب خلاصی از خطرها و نجات از گرفتار شدن در گرداب آن امواج قرار داده است پس همانگونه که انسان نمی تواند از دریای مواج و پرتلاتم بدون کشتی بگذرد همچنین انسان از جهنم در امان نبوده و به بهشت نخواهد رفت جز با اقتدا به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام...»
علامۀ مناوی در «فیض القدیر» میگوید:
«وجه التشبيه ان النجاة تثبت لأهل السفينة من قوم نوح. فاثبت المصطفى صلی الله علیه و آله
ص: 251
لأمته بالتمسك بأهل بيته النجاة»(1)، «وجه تشبیه این است که نجات برای اهل کشتی نوح حاصل شد. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز نجات امّت خود را در گروی اقتدا و تمسک به اهل بیت خود دانسته است».
همین مضمون از سمهودی نیز رسیده است(2)
ابن حجر هیتمی میگوید:
«و وجه تشبيههم بالسفينة انّ من احبّهم وعظمهم شكراً لنعمة مشرّفهم واخذ بهدی علمائهم نجى من ظلمة المخالفات ومن تخلف عن ذلك غرق ذلك غرق في بحر كفر النعم وهلك فى مفاوز الطغيان»؛(3) «وجه تشبيه اهل بیت به کشتی نوح آن است که هر کس آنها را دوست داشته و تعظیم ،نماید به جهت تشکر از نعمت ،خداوند هدایت علمای اهل بیت را اخذ کند از ظلمت مخالفتها نجات یافته است و هر کس از آنها تخلّف نماید در دریای کفران نعمت غرق شده و در گمراهی بیکران هلاک یافته است».
شیخ احمد امین انطاکی - مستبصر سوری - میگوید: «سبب تشیّع من گفتاری است از پیامبر صلی الله علیه و آله که نزد تمام مذاهب اسلامی مورد اتفاق است و آن اینکه حضرت فرمود: «مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی فِیکُمْ مَثَلُ سَفِینَةِ نُوحٍ مَنْ رَکِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ».
من مشاهده کردم که اگر از اهل بیت متابعت کنم و احکام دینم را از آنها اخذ نمایم شکی نیست که به نجات خواهم رسید و اگر آنها را رها کنم و احکام دینم را از غیر آنها بگیرم، شکی نیست که از گمراهان خواهم بوده»(4)
ص: 252
مفاد حديث
از «حدیث سفینه» می توان پی به نکاتی برد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1 - وجوب متابعت اهل بیت علیهم السلام به نحو اطلاق.
2 - متابعت از اهل بیت علیهم السلام موجب نجات و خلاص از عذاب است
3- افضلیت اهل بیت علیهم السلام بر سایر مسلمین حتی صحابه؛ زیرا تنها آنها هستند که می توانند موجب نجات امت از ضلالت باشند.
4 - هر کس که از آنها پیروی نکرده گمراه است و وظیفه هر کس است که از گمراهی خارج شده و به هدایت رهنمون شود.
5 - ضرورت وجود امام معصوم در هر عصر و زمانی؛ زیرا این دنیا به مانند دریای پر تلاطم هواهای نفسانی و عقیده های گمراه کننده است پس باید در هر زمان امام معصومی باشد تا با اقتدا به هدایتهای او و پیروی از او به ساحل نجات رهنمون شویم
مقصود از «اهل بیت» در حدیث
مقصود از «اهل بیت» در «حدیث سفینه» افراد معصوم از اهل بیت پیامبرند و این مطلب را از راههای مختلف میتوان به اثبات رسانید.
1 - به جهت لزوم تناسب بین حکم و موضوع کشف میکنیم که مراد از «اهل بیت» در حدیث سفینه افراد معصومند؛ زیرا در این حدیث شریف اقتدا و تمسک به اهل بیت منشأ نجات از ضلالت و رسیدن به حق و حقیقت و بهشت معرفی شده است و این تنها در اقتدای به افراد معصوم است.
به عبارت دیگر در این حدیث امر به اطاعت مطلق از اهل بیت شده پس مقصود از آن اهل بیت معصوم است.
ص: 253
2 - با مراجعه به روایات دیگر میتوانیم مقصود از «اهل بیت» در این روایت را دریابیم؛ زیرا در مثل آیه تطهیر اصحاب کسا که همان پنج تنند به عنوان مصداق اهل بیت معرفی شده اند و نیز پیامبر صلی الله علیه و آله در روز مباهله با نصاری اشاره به امام علی علیه السلام و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین علیهم السلام کرده و میگوید: «هؤلاء اهلی»؛ «این ها اهل من هستند».
آیا اهل سنت متمسک به اهل بیت اند؟
با مراجعه به کلمات و گفتارهای ناشایستی که از برخی اهل سنت دربارۀ اهل بیت شنیده شده یا مشاهده میکنیم پی خواهیم برد که آنها به این حدیث شریف عمل نکرده و حتی اهل بیت را در حد یک راوی حدیث قبول ندارند. اینک به برخی از کلمات علمای اهل سنت در این باره اشاره میکنیم
1 - ابن تیمیه میگوید: «شافعی و محمد بن نصر مروزی کتاب بزرگی را گردآوری کرده اند درباره آرایی که مسلمانان در آن آرا قول علی را اخذ نکرده اند؛ زیرا قول غیر او از صحابه موافق تر با کتاب و سنت است»(1)
او در جای دیگر میگوید: «هیچ عاقلی شک ندارد که رجوع به مثل مالک و ابن ابی ذئب و ابن ماجشون ولیث بن سعد و اوزاعی و ثوری و ابن ابی لیلی و شریک و ابو حنیفه و ابویوسف و محمد بن حسن و زفر و حسن بن زیاد لؤلؤى و شافعی و بویطی و مزنی و احمد بن حنبل و..... دیگران در اجتهادات و اعتبارات آنان در عمل به سنتی که آنها از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل میکنند و به اجتهادی که در
ص: 254
تحقيق مناط احکام و تنقیح مناط و تخریج مناطاتی که داشته اند برای آنها بهتر است از این که تمسک کنند به نقل رافضیها از عسکریین و امثال این دو!! زیرا هر یک از این افراد به دین خدا و رسول از عسکریین عالم ترند!!... بلکه بر مثل عسکریین و امثال آن دو است که از یکی از آن افراد درس فراگیرند!!»(1)
حال آیا با این حرفهای بی اصل و اساس که به طور حتم دلالت بر نصب و عداوت آنها نسبت به اهل بیت علیهم السلام دارد، همانگونه که در بحث «نقد افکار ابن تیمیه» به آن اشاره کردیم میتوان گفت که امثال او به «حدیث سفینه» عمل کرده اند؟
2 - قاضی سبکی در ترجمه مروزی از ابو اسحاق شیرازی نقل میکند که او کتابی را تصنیف کرده و در آن اشاره به مواردی کرده که ابو حنیفه با امام علی علیه اسلام و عبدالله بن عباس مخالفت کرده است.(2)
3- ذهبی در ترجمه امام جعفر بن محمد الصادق علیه السلام نقل کرده که: بخاری به حدیث او احتجاج نکرده است. یحیی بن سعید گفته: مجالد نزد من از او محبوب تر است. در نفس من از او چیزی است. مصعب بن عبدالله گفته است: مالک از جعفر روایت نمیکرد مگر آنکه کسی دیگر را به او ضمیمه میکرد. احمد بن سعد بن ابی مریم علیهاالسلام نقل میکند از یحیی شنیدم که میگفت من از یحیی بن سعید دربارهٔ جعفر بن محمد سؤال نمیکردم. پس به من گفت: چرا از حدیث جعفر از من سؤال نمیکنی؟ گفتم: چونکه با او کاری ندارم....»(3)
ص: 255
4 - مناوی بعد از نقل حدیثی آن را تضعیف میکند و جهت آن را وجود صالح بن ابى الأسود و جعفر بن محمد الصادق علیه السلام می داند(1)
و دیگر کلمات اهل سنت که بر این دلالت دارد که نه تنها متمسک به اهل نبوده و از آنها تبعیت نکرده اند بلکه در صدد جرح و ایجاد نقص بر آنها برآمده اند.
این در حالی است که افراد منحرف از اهل بیت علیهم السلام و نواصب نزد اهل سنت مورد وثوق و اطمینان بوده و از آنها روایت نقل کرده اند اینک به نمونه هایی از آنها اشاره میکنیم:
1 - زیاد بن ابیه که دارای جرایم بسیاری است نزد اهل سنت از زهاد به حساب آمده است.(2)
2 - عمر بن سعد، قاتل امام حسین علیه السلام به تصریح عجلی ثقه به حساب آمده است.(3)
3 - عمران بن حطان از رؤسای خوارج و کسی که در شأن ابن ملجم مرادی شعر سروده عجلی او را توثیق میکند(4) و بخاری نیز از رجال صحیحش به حساب آورده و از او روایت نقل کرده است.
4 - اسماعیل بن اوسط بجلی امیر کوفه که از اعوان حجاج بن یوسف ثقفی است و سبب قتل سعيد بن جبیر ،شد ابن معین او را توثیق کرده و ابن حبّان از ثقات به حساب آورده است(5)
ص: 256
5 - اسد بن وداعة شامی تابعی و ناصبی بوده و امام علی علیه السلام را سب می کرده است، ولی او به عنوان عابد معرفی شده و نسائی نیز او را توثیق کرده است.(1)
6 - ابوبکر محمد بن هارون او که ناصبی منحرف و معروف به انحراف از امير المؤمنین علیه السلام بوده مورد توثیق قرار گرفته است.(2)
7 - خالد قسری؛ که به تعبیر ذهبی امیر ناصبی اهل بغض و ظالم است و در تاریخ ابن کثیر مرد بدی معرفی شده که علی بن ابی طالب علیه السلام را ناسزا می گفته است. مادرش نصرانی بوده و در دینش نیز متهم است. او کسی بود که در خانه خود برای مادرش کلیسا ساخته بود ولی در عین حال ابن حبّان او را توثیق کرده است.(3)
8- اسحاق بن سوید عدوی بصری؛ او کسی بود که حمله های شدید بر علی بن ابی طالب علیه السلام مینمود و میگفت: من علی را دوست ندارم. ولی در عین حال احمد و ابن معین و نسائی او را توثیق کرده و از رجال مسلم و ابوداوود و نسائی به حساب آمده است.(4)
9 - حریز بن عثمان؛ او کسی بود که در مسجد که نماز میخواند از آنجا خارج نمیشد تا آنکه علی علیه السلام را هفتاد بار در هر روز لعنت کند... در عین حال بخاری و ابوداوود و ترمذی و دیگران از اهل سنت به روایات او احتجاج کرده اند.(5)
10 - از هر بن عبدالله حمصی؛ او کسی بود که علی علیه السلام را سب میکرد، ولی عجلی او را توثیق کرده و نیز از رجال ابو داوود و ترمذی و نسائی به حساب آمده است.(6)
ص: 257
11 - حافظ عبدالمغیث حنبلی؛ کسی است که کتابی را در فضایل یزید بن معاویه تألیف نموده و در آن روایات جعلی را جمع کرده است ولی در عین حال او را متصف به صفت ،زهد، وثاقت ،دیانت ،راستگویی امانت، صلاح و اجتهاد نموده اند.(1)
این بخشی از عملکرد اهل سنت و تصریحات آنها در تضعیف اهل بیت علیهم السلام و توثیق دشمنان آنان به حساب میآید و کسی که در صدد تتبع و تحقیق باشد به بیش از اینها دسترسی پیدا میکند
ص: 258
از جمله احادیثی که دلالت بر امامت و مرجعیت دینی و عصمت اهل بیت علیهم السلام از آن جمله حضرت زهرا علیهاالسلام ،دارد حدیث معروف به «امان» است. حدیثی که در آن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اهل بیت خود را منشأ امان امت از اختلاف معرفی کرده است. به این معنا که اگر امت اسلامی بر محور اهل بیت علیهم السلام بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار گرفته و به آنها اقتدا کنند از اختلاف در امان بوده و به هدایت خواهند رسید. در این بحث به بررسی این حدیث شریف میپردازیم.
الفاظ حديث
حاکم نیشابوری به سند صحیح از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:
«النجوم امان لأهل الارض من الغرق، و اهل بيتي امان لأمتى من الاختلاف، فاذا خالفتها قبيلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب ابليس»؛(1) «ستارگان وسیلهٔ ایمنی برای اهل زمین از غرق شدن هستند و اهل بیت من وسیله ایمنی برای امّت من از اختلافند پس هر گاه قبیله ای از عرب با آنها مخالفت کند بین خود آنها اختلاف افتاده و حزب شیطان خواهند شد».
ص: 259
ابن حجر و سیوطی نیز این حدیث را به همین مضمون نقل کرده اند.(1)
2 - و نیز ابن حجر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:
«...واهل بيتى امان لأمتى من الاختلاف فاذا خالفتها قبيلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب ابلیس»؛(2) «... اهل بيت من وسیله امان برای اهل زمینند و هرگاه اهل بيت من هلاک شوند بر اهل زمین از نشانه ها آنچه وعده داده شده اند خواهد رسید».
3-ابویعلی موصلی در مسند خود به سند حسن از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:
«النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ بَیْتِی أَمَانٌ لِأُمَّتِی»،(3) «ستارگان وسیله ایمنی برای اهل آسمان و اهل بیت من وسیله ایمنی برای امت من میباشند»
این حدیث به مضامین دیگر ولی قریب المعنی نقل شده است.
راويان حدیث از صحابه
این حدیث شریف از جماعتی از صحابه نقل شده است؛ از قبیل:
1 - اميرالمؤمنين على بن ابى طالب علیه السلام
2 - انس بن مالک
3-ابوسعید خدری
4 - جابر بن عبدالله انصاری
5 - ابوموسی اشعری.
ص: 260
6- عبدالله بن عباس
7 - سلمة بن اکوع
راويان حدیث از علمای عامه
این حدیث شریف را جماعتی از علمای اهل سنت در کتابهای خود نقل کرده اند. اینک به اسامی برخی از آنها اشاره میکنیم:
1 - حاکم نیشابوری(1)
2 - ابن حجر هیتمی(2)
3- سيوطى(3)
4 - متقی هندی(4)
5 - قندوزی حنفی(5)
6 -نبهانی(6)
7 - محب الدین طبری(7)
8- زرندی(8)
9 - سیوطی(9)
ص: 261
10 - نبهانی(1)
11 - صبّان شافعی(2)
12 - حموئى(3)
13 - هيثمي(4)
14 - سمهودی(5)
15 - زرندی حنفی(6)
16 - ابن عساکر(7)
مقصود از اهل بیت
مقصود از «اهل بیت» در این حدیث کسانی جز اهل بیت معصوم از ذریه پیامبر صلی الله علیه و آله از آن جمله حضرت زهرا علیهاالسلام .نیستند این مطلب را از دو راه میتوان به اثبات رسانید:
الف) قرینه داخلی
علما قاعده ای تحت عنوان «تناسب حکم و موضوع» دارند؛ به این معنا که باید بین حكم و موضوع تناسب باشد. در این حدیث حکم عبارت است از امان بودن از اختلاف که این عنوان فقط برای اشخاص معصوم بوده و بر آنها قابل انطباق است. پس در نتیجه مقصود از اهل بیت کسانی جز عترت معصوم از ذریه پیامبر صلی الله علیه و آله نیستند.
ص: 262
ب) قراین خارجی
با رجوع به روایات دیگر که در کتب اهل سنت نقل شده، می توان پی به مصداق «اهل بیت» در این حدیث برد از باب نمونه مشاهده میکنیم که در حدیث «ثقلین» اهل بیت به عترت پیامبر تفسیر شده و در حدیث کسا که در ذیل آیه تطهیر وارد شده كلمة «اهل البیت» بر پنج تن اصحاب کسا؛ یعنی پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام تطبیق شده است و نیز در ذیل آیه «مباهله» مطابق احادیث صحیح السند پیامبر صلی الله علیه و آله با اشاره به این پنج تن به خداوند متعال عرض میکند: «اَللَّهُمَّ هَؤُلاَءِ أَهْلِی»؛ «بار خدایا اینان اهل منند».
گرچه اهل بیت معصوم پیامبر صلی الله علیه و آله اختصاص به این پنج تن ندارد؛ زیرا مطابق احادیث دوازده خلیفه مقصود از اهل بیتی که معصوم بوده و وسیله ایمنی امت اسلامی از ضلالت و گمراهی و اختلافند، دوازده نفر میباشند.
دلالت حديث
اسلام در طول 23 سال بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دعوت به دو اصل اساسی نموده است یکی کلمه توحید؛ یعنی گفتن «لا اله الا الله» و التزام به آن و دیگری توحید کلمه و دعوت مردم به اتحاد و یگانگی؛ زیرا تنها راه پیروزی و غلبه بر دشمنان و رسیدن به سعادت ابدی در گرو اتحاد و وفاق است.
قرآن کریم می فرماید: «وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ»؛(1) «و نزاع نکنید که سست شوید و قدرت شما از میان برود».
ص: 263
و نیز می فرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»؛(1) «و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید».
ولی این نکته نیز از مجموعه آیات استفاده میشود که اتحاد و توافق باید بر محور و میزان حق و حقیقت باشد نه بر باطل، و لذا مشاهده میکنیم که قرآن کریم دستور می دهد که مسلمانان همگی به ریسمان خدا تمسک بجویند؛ یعنی ریسمانی که قطعاً آنها را به خداوند متعال میرساند.
حال آنچه که جای سؤال دارد این است که آیا میتوان باور نمود که خداوند و رسولش امت اسلامی را دعوت به وحدت نموده باشد ولی محور وحدت را بیان نکرده باشد؟ هرگز این مطلب امکان پذیر نیست. ما معتقدیم که اسلام قرآن و سنت همگی از غنای کامل برخوردار بوده و در تمام زمینه ها جوابگوی امت اسلامی است.
با بررسی کوتاهی در روایات پی خواهیم برد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله محور وحدت را نیز بیان کرده است. در حدیث «امان» محور و کانال وحدت را اهل بیت خود معرفی کرده است؛ زیرا از آنجا که آنها معصومند و هیچ گونه بین آنها اختلافی نیست، امت را بر یک محور هدایت کرده و آنها را از ضلالت و گمراهی نجات خواهند داد. همانگونه که در حدیث «ثقلین» نیز تمسک به کتاب و عترتش را که همان حبل الله متینند به عنوان وسیله برای دوری امت از ضلالت معرفی کرده است.
این که اهل بیت پیامبر وسیله ایمنی از اختلاف معین شده اند، مقصود از آن اختلاف در دین .است و لذا اگر قبیله ای با آنها مخالفت کرده و از غیر آنها دین را اخذ کنند در احکام دین بینشان اختلاف خواهد افتاد و به سبب مخالفت آنان با
ص: 264
اهل بیت جزء حزب ابلیس در خواهند آمد؛ زیرا حق با اهل بیت است و مخالف آنها بر باطل است و مقصود مخالفت با آنها در امور دنیا نیست به قرینه «فصاروا حزب ابليس...».
سمهودی بعد از نقل حدیث امان میگوید:
«يحتمل ان المراد من اهل البيت الذين هم امان للأمة علماؤهم الذين يهتدى بهم، كما يهتدى بنجوم السماء وهم الذين اذا خلت الأرض منهم جاء اهل الأرض من الآيات ما كانوا يوعدون وذهب اهل الأرض، وذلك عند موت المهدى الذى اخبر به النبي صلی الله علیه و آله»؛(1) «احتمال میرود که مراد از اهل بیتی که وسیلهٔ ایمنی امتند علمای از اهل بیت باشند آن کسانی که به توسط آنها امت به هدایت میرسند همانگونه که به ستارگان آسمان هدایت مییابند و اینان کسانی اند که اگر زمین از وجودشان خالی شود، اهل زمین را نشانه هایی که وعده داده شده اند خواهد رسید و اهل زمین نابود خواهند شد و این هنگام مرگ مهدی است آن کسی که پیامبر صلی الله علیه و آله خبر ظهور او را داده است».
ص: 265
رسول خدا صلی الله علیه و آله در حق فاطمه زهرا علیهاالسلام فرمود:
«يا فَاطمهًْ إِنَّ الله یَغضِبُ لَغَضَبِکِ وَ یَرْضَی لِرِضَاکِ»،(1) «ای فاطمه همانا خداوند به غضب تو غضب میکند و به رضایت تو راضی میشود».
حاکم نیشابوری و ابن حجر هیثمی بعد از نقل این حدیث تصریح به صحت آن نموده اند.(2)
حال اگر در تمام مواردی که حضرت زهرا علیهاالسلام غضب کرده یا راضی شده خداوند نیز غضب کرده و راضی خواهد بود ،این دلیل بر عصمت حضرت از هر گونه اشتباه و سهو است و در نتیجه سخنان او برای ما حجت است.
ص: 266
تصريح حضرت زهرا علیهاالسلام به عصمت قولی خود
حضرت زهرا علیهاالسلام در خطبه فدکیه می فرماید:
«أقُولُ عوْداًً و لَا أَقُولُ مَا أَقُولُ غَلَطاً»؛ این اولین و آخرین گفتار با شماست و آن چه را که میگویم غلط و اشتباه نیست».
در این جمله حضرت زهرا علیهاالسلام از خود نفی اشتباه و غلط کرده و در حقیقت به عصمت قولی خود اشاره کرده است همان نکته ای که از آیه «تطهير» و آیات و روایات دیگر به خوبی استفاده شد.
تصريح حضرت زهرا علیهاالسلام به عصمت فعلی خود
او نیز در خطبه فدکیه میفرماید:
«وَ لا أَفْعَلُ مَا أَفْعَلُ شَطَطاً» و کارهایی را که انجام میدهم بر خلاف حق نیست».
در این جمله اشاره به عصمت حضرت در کردار و رفتار او شده است و این که حتی یک کار خلاف واقع و حق انجام نمیدهد گرچه از روی اشتباه باشد؛ زیرا شطط به معنای چیزی است که بر خلاف واقع باشد.
ص: 267
فاطمه زهرا علیهاالسلام و فراگیری علم از رسول خدا صلی الله علیه و آله
سلیم بن قیس هلالی از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که امیر مؤمنان علیه السلام فرمود:
«.... وكنت اذا دخلت عليه بعض منازله اخلانی و اقام عنّى نساءه، فلا يبقى عنده غيرى، و اذا أتاني للخلوة معى فى بيتى لم تقم عنه فاطمة علیهاالسلام و لا احد من نبي. وكنت اذا سألته اجابنى و اذا سكت عنه و فنيت مسائلی ابتدأني...»(1) «... من هرگاه که بر پیامبر صلی الله علیه و آله در برخی از منازلش وارد میشدم با من خلوت میکرد و همسرانش را از من دور میداشت و لذا غیر از من کسی نزد او باقی نمیماند و هر گاه به جهت خلوت با من به خانه ام می آمد فاطمه و هیچ یک از فرزندانم از نزد حضرت برنمی خواستند و من هر گاه از او سؤال میکردم مرا جواب میداد و چون ساکت میشدم و سؤالهایم تمام میشد شروع به سخن میکرد...»
حضرت زهرا علیهاالسلام هدایتگر امت
از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:
«ان الله جعل عليا و زوجته و ابناؤه حجج الله على خلقه... من اهتدى بهم الى صراط مستقيم»؛(2) «خداوند علی و همسر و فرزندانش را حجت های الهی بر خلق خود قرار داد... هر کس به آنها اقتدا کند به راه مستقیم هدایت گردیده است».
ص: 268
راویان حدیث از فاطمه زهرا علیهاالسلام
بسیاری از صحابه از حضرت فاطمه علیهاالسلام نقل حدیث کرده اند از آن جمله:
1 - ابن عباس
2 - ابوذر غفاری
3 - ابومليكه.
4 - ابوهریره دوسی.
5- اسماء بنت عميس.
6 - ام سلمه.
7- ام كلثوم دختر امیر مؤمنان علیه السلام
8- امام علی علیه السلام .
9 - برّة بنت اميه خزاعيه.
10 - بشیر بن ابی زید
11 - جابر بن عبدالله انصاری
12 - امام جعفر صادق علیه السلام
13 - امام حسن مجتبی علیه السلام
14 - امام حسین علیه السلام
15 - حکم بن ابی نعیم.
16 - ربعی بن خراش.
17 - زینب دختر امیر مؤمنان علیه السلام
18 - زینب دختر جحش
19 - زيد بن على
ص: 269
20 - سلمی ام ولد ابی رافع
21 - سهل بن سعد انصاری
22 - سويد بن غفله.
23 - عایشه دختر ابوبکر.
24 - عایشه دختر طلحه
25 - عبد الله بن مسعود.
26 - عروة بن خارجه
27 - عطية عوفي
28 - امام علی علیه اسلام بن الحسين علیه السلام
29 - عمار بن ياسر
30 - عمرو بن شریک
31 - فاطمه علیهاالسلام دختر امام حسین علیه السلام
32 - قاسم بن ابی سعید.
33- قیس بن ابی حازم.
34 - محمد بن موسى
35 - محمود بن لبید.
36 - امام موسی کاظم علیه السلام
37 - موسی جهنی
38 - هارون بن خارجه
39 - یزید بن عبدالملک
و این با مراجعه به اسناد روایات حضرت زهرا علیهاالسلام که در مصادر فریقین آمده به دست می آید.
ص: 270
ص: 271
از آنجا که حضرت زهرا علیهاالسلام معصومه بوده و برای جامعه اسلامی الگو است لذا میتواند سیره او برای انسانهای حقیقت طلب آموزنده باشد.
سیره عملی حضرت را میتوان به سه دسته تقسیم کرد؛
1 - سیره حضرت زهرا علیهاالسلام قبل از ازدواج؛
2 - سیره حضرت زهرا علیهاالسلام بعد از ازدواج و قبل از وفات پدرش صلی الله علیه و آله
3- سیره حضرت زهرا علیهاالسلام بعد از وفات پدرش تا هنگام شهادت.
الف) سیره فاطمی قبل از ازدواج
1 - انس گرفتن با غریب
صدوق به سندش از مفضل بن عمر نقل کرده که گفت:
«قلت لابي عبدالله الصادق علیه السلام: كيف كان ولادة فاطمة علیهاالسلام؟ فقال: نعم، ان خديجة علیهاالسلام لما تزوج بها رسول الله صلی الله علیه و آله هجرتها نسوة مكة، فكنّ لا يدخلن عليها ولا يسلّمن عليها ولا يتركن امرأة تدخل عليها، فاستوحشت خديجة علیهاالسلام لذلك، وكان جزعها وغمّها حذراً عليه صلی الله علیه و آله، فلما حملت بفاطمة كانت علیهاالسلام تحدثها من بطنها وتصبّرها، وكانت تكتم ذلك من رسول الله الله صلی الله علیه و آله، فدخل رسول الله صلی الله علیه و آله يوماً فسمع خديجة تحدث فاطمة علیهاالسلام فقال لها: يا
ص: 272
خديجة من تحدّثين؟ قالت الجنين الذي في بطنى يحدّثني و يؤنسني قال: يا خديجة هذا جبرئيل يخبرني انها أنثى و انّها النسلة الطاهرة الميمونة، و انّ الله تبارك وتعالى سيجعل نسلي منها وسيجعل من نسلها ائمة ويجعلهم خلفاء فى ارضه بعد انقضاء وحيه...»؛(1) «به امام صادق علیه السلام عرض کردم: تولد فاطمه علیهاالسلام چگونه بود؟ حضرت فرمود: آری هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله با خدیجه ازدواج کرد زنان مکه از حضرت خدیجه کناره گیری نموده و به او سر نمیزدند و به او سلام نمیکرده و به هیچ زنی اجازه نمیدادند که با او معاشرت داشته باشد که خدیجه علیهاالسلام از این جهت به وحشت افتاد و البته اندوه او برای پیامبر صلی الله علیه و آله بود که مبادا به ایشان آسیبی برسد. هنگامی که حضرت خديجه علیهاالسلام حضرت فاطمه علیهاالسلام را باردار شد او در رحم با حضرت خدیجه علیهاالسلام سخن میگفت و مادر را دلداری میداد و به شکیبایی توصیه میکرد و حضرت خدیجه این موضوع را از رسول خدا صلی الله علیه و آله پنهان میداشت تا آن که روزی آن حضرت نزد خدیجه علیهاالسلام آمد و شنید که او با کسی سخن میگوید به او فرمود: ای خدیجه با چه کسی سخن میگویی؟ پاسخ داد: بچه ای که در رحم ،دارم با من سخن میگوید و مونس تنهایی من است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای خدیجه اینک جبرئیل مرا خبر میدهد که این کودک دختر و نسلی پاک و مبارک ،است خدای متعال مقدر نموده است که نسل من از طریق او باشد و از ایشان فرزندانی به وجود خواهند آمد که پیشوایان اند و پس از انقطاع ،وحی خلیفۀ خدا در روی زمین به شمار می آیند...»
ص: 273
2 - دفاع از رسول خدا صلی الله علیه و آله
عبدالله بن مسعود میگوید:
«بينما رسول الله صلی الله علیه و آله ذات يوم قائماً يصلى بمكة و اناس من قريش في حلقة فيهم ابوجهل بن هشام، فقال: ما يمنع احدكم ان يأتى الجزور التي نحرها آل فلان فيأخذ سلاها ثم يأتى به حتى اذا سجد وضعه على ظهره. قال عبدالله: فانبعث اشقى القوم و انا انظر اليه فجاء به حتى وضعه على ظهره. قال عبدالله: لو كانت لى يومئذ منعة لمنعته. و جاءت فاطمة علیهاالسلام وهي يومئذ صبية حتى أماطته عن ظهر ابيها ثم جاءت حتى قامت على رؤوسهم فاوسعتهم شتماً. قال: فوالله لقد رأيت بعضهم يضحك حتى انه ليطرح نفسه على صاحبه من الضحك...»؛(1) «روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله ایستاده در مکه مشغول نماز بود و جماعتی از قریش در میان آنها ابوجهل بن هشام قرار داشت ابوجهل گفت چه چیز یکی از شما را مانع شده که به کشتارگاه فلان قوم رفته وشکنبه شتری را بیاورد و هنگامی که محمد صلی الله علیه و آله به سجده رفته بر روی کمر او بگذارد. عبدالله میگوید: بدترین آن قوم برخاست در حالی که من او را میدیدم و رفت و شکنبه ای را برداشته و بر روی کمر رسول خدا صلی الله علیه و آله گذاشت عبدالله میگوید: اگر در آن روز من قدرتی داشتم از این کار جلوگیری میکردم فاطمه علیهاالسلام آمد در حالی که در آن روز کودک بود و آن كثافات را از پشت پدر کنار ،زد سپس در برابر آنان ایستاد و همه را سرزنش .داد عبدالله بن مسعود میگوید به خدا سوگند برخی را دیدم به حدی میخندیدند که از شدت خنده روی هم می افتادند...»
ص: 274
ب) سيره فاطمی بعد از ازدواج در حیات پدر
حضرت زهرا علیهاالسلام در زمان پدرش مصداق بارز انسان کامل بود و لذا سیره او می تواند الگو برای دیگران باشد. اینک به بخشی از سیره حضرت اشاره میکنیم:
1 - ایثار و از خود گذشتگی
الف: ایثار در مال
فاطمه زهرا علیهاالسلام مظهر ایثار و از خود گذشتگی بود هنگامی که سه روز پشت سر هم فقیر و مسکین و یتیم به درب خانه او آمد و از اهل خانه تقاضای کمک نمود حضرت از جمله کسانی بود که قرص نان خود را به آنان ایثار کرد و به همین جهت خداوند متعال در شانشان آیه ای نازل کرد «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلَى حُبّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً * إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَ لَا شُكُورا»ً؛(1) «و غذای [خود] را با این که به آن علاقه [و نیاز] ،دارند به مسکین و یتیم و اسیر میدهند [و میگویند:] ما شما را به خاطر خدا اطعام میکنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم»
مرد گرسنه ای در مسجد مدینه برخاست و گفت: ای مسلمانان از گرسنگی به تنگ آمده ام مرا مهمان کنید پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: چه کسی این مرد را امشب مهمان میکند؟ حضرت علی علیه السلام عرض کرد: من ای رسول خدا صلی الله علیه و آله کمی بعد حضرت علیه السلام وارد منزل شد و از فاطمه زهرا علیهاالسلام پرسید: آیا غذایی در منزل داریم؟ مهمان گرسنه ای را آورده ام حضرت زهرا علیهاالسلام ایثارگرانه عرض کرد:
«ما عِندَنا إلّاقوتُ الصِّبیَهِ،لکِنّا نُؤثِرُ بِهِ ضَیْفَنَا...»(2) «در خانه ما غذایی نیست
ص: 275
مگر به اندازۀ خوراک این دختر بچه ولی ما امشب ایثار می نماییم و همین مقدار غذا را به او میدهیم»
ب: ایثار در دعا
از امام حسن علیه السلام نقل شده که فرمود:
«رأيت امى فاطمة علیهاالسلام قامت في محرابها ليلة جمعتها فلم تزل راكعة ساجدة حتى اتضح عمود الصبح وسمعتها تدعو للمؤمنين والمؤمنات وتسمّيهم وتكثر الدعاء لهم و لا تدعو لنفسها بشيء، فقلت لها: يا اماه لِمَ لا تدعين لنفسك كما تدعين لغيرك؟ فقالت: يا بنى الجار ثم الدار»؛(1) «مادرم فاطمة زهرا علیهاالسلام را مشاهده کردم که شب جمعه اش در محراب عبادتش ایستاده و تمام وقت در حال رکوع و سجود بود تا آن که سفیدی صبح روشن شد، از او میشنیدم که برای مؤمنین و مؤمنات دعا میکرد و نام آنان را میبرد و برایشان بسیار دعا مینمود ولی هیچ گونه دعا برای خود نمی کرد. به او عرض کردم ای مادرم چرا برای خودت دعا نمیکنی همان گونه که برای دیگران دعا مینمایی؟ حضرت فرمود: ای فرزندم اول همسایه، سپس اهل خانه»
2 - جواز سخن گفتن با نامحرمی همچون سلمان
حضرت زهرا علیهاالسلام گرچه میفرماید: بهترین حالت برای زن آن است که مرد نامحرم را نبیند(2) ولی هنگامی که با افرادی همچون سلمان که از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله در قداست و تقدس و نفس کشی است مواجه میشود با او در برخی موارد سخن
ص: 276
می،گوید و تقاضای کمک کردن سلمان به او در خانه را رد نمی نماید(1) و حتی مطابق برخی از روایات سلمان به جایی رسیده است که شتربان فاطمه زهرا علیهاالسلام به خانه بخت در شب زفاف است.(2)
3 - نشر احادیث رسول خدا صلی الله علیه و آله
از جمله سیره حضرت زهرا علیهاالسلام ، نقل حدیث و میراث علمی پدرش رسول خداست. اینک به برخی از این گونه روایات اشاره میکنیم
شیخ طوسی به سندش از حضرت زهرا علیهاالسلام نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«مَنْ تَخَتَّمَ بِالْعَقِیقِ لَمْ یَزَلْ یَرَی خَیْراً»؛(3) «هر کس انگشتر عقیق به دست کند، همیشه خیر خواهد دید».
طبری به سندش از حضرت زهرا علیهاالسلام نقل کرده که فرمود:
«قال رسول الله صلی الله علیه و آله: يَا حَبِيبَةَ أَبِيهَا! كُلُّ مُسْكِرٍ حَرَامٌ وَ كُلُّ مُسْكِرٍ خَمْرٌ»؛(4) «ای محبوب پدر هر مست کننده ای حرام و هر مست کنندهای خمر است»
و نیز به سندش از حضرت زهرا علیهاالسلام نقل کرده که فرمود:
«خِیارُکُم ألیَنُکُم مَناکِبَ ، وأکرَمُهُم لِنِسائِهِم»؛(5) «بهترین شما کسی است که شانه هایش نرمتر برای شما باشد و همسرش را بیشتر تکریم نماید»
و نیز نقل شده که فرمود:
«مَنْ أَصْعَدَ إِلَی اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ»؛(6)
ص: 277
«کسی که عبادتهای خالصانه خود را به سوی خداوند فرستد پروردگار برترین مصلحت او را به سویش فرو خواهد فرستاد».
4 - عبادت خدا
حضرت زهرا علیهاالسلام با آن عبادتها و مناجاتی که داشته هرگز حالت عُجب به خود نگرفته است.
صدوق به سندش از ابن عباس نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«فَأمَّا ابنَتِی فَاطِمَهُ فَهِي سَيدَةُ نِسَاءِ العَالَمِينَ مِنَ الأوَّلِينَ وَالآخِرِين، وَ إِنَّهَا لَتَقُومُ فِی مِحْرَابِهَا فَیُسَلِّمُ عَلَیْهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ مِنَ اَلْمُقَرَّبِینَ وَ یُنَادُونَهَا بِمَا نَادَتْ بِهِ اَلْمَلاَئِکَهُ مَرْیَمَ فَیَقُولُونَ یَا فَاطِمَهُ إِنَّ اَللّهَ اِصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اِصْطَفاکِ عَلی نِساءِ اَلْعالَمِینَ»؛(1) «و اما دخترم فاطمه او بهترین زنان عالم از اولین و آخرین است. او هنگامی که در محراب عبادت می ایستاد هفتاد هزار ملک از ملائکه مقرب بر او درود فرستاده و به آنچه مریم را خطاب میکردند ندا میدهند و میگویند: ای فاطمه همانا خداوند تو را برگزیده و پاک کرده و بر زنان عالم تو را برتری داده است».
5 - تلاوت قرآن
از حضرت زهرا علیهاالسلام نقل شده که فرمود:
«حُبِّبَ إلَیَّ من دُنیاکُم ثَلاثٌ: تِلاوَهُ کِتابِ اللَّهِ و النَّظَرُ فی وَجهِ رَسولِ اللَّهِ و الإنفاقُ فی سَبیلِ الله»؛(2) «از دنیای شما سه چیز نزد من خوب جلوه کرده است تلاوت کتاب خدا، و نگاه به صورت رسول خدا صلی الله علیه و آله و انفاق در راه خدا»
ص: 278
نیز نقل شده:
«بعث رسول الله صلی الله علیه و آله سلماناً الى فاطمة علیهاالسلام قال: فَوَقَفْتُ بِالْبَابِ وَقْفَهً حَتَّی سَلَّمْتُ فَسَمِعْتُ فَاطِمَهَ تَقْرَأُ اَلْقُرْآنَ مِنْ جوا وَ تَدُورُ فی اَلرَّحَی مِنْ براء مَا عِنْدَهَا أَنِیسٌ ...»؛(1) «رسول خدا صلی الله علیه و آله سلمان را نزد فاطمه علیهاالسلام فرستاد. او می گوید: لحظه ای کنار درب خانه توقف کردم و سپس سلام ،نمودم شنیدم که فاطمه در اتاق قرآن میخواند و آسیاب در حیاط به خودی خود می چرخید و مونسی نزد او نیست...».
6 - تعظیم پدر
ابن مغازلی به سندش از حضرت زهرا علیهاالسلام نقل کرده که فرمود:
«لما نزلت على النبي صلی الله علیه و آله: «لا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُم بَعْضاً» قالت فاطمة: فتهيبت النبي صلی الله علیه و آله ان اقول له يا ابة، فجعلت اقول له: يا رسول الله، فأقبل على فقال لي: يا بنية لم تنزل فيك و لا في أهلك من قبل، انت منّى و انا منك و انّما نزلت فى اهل الجفاء والبذخ والكبر، قولى يا ابة، فانّه احب للقلب و أرضى للربّ، ثم قبل النبي صلی الله علیه و آله جبهتی...»؛(2) «چون این آیه نازل شد: "صدا زدن و خواندن پیامبر صلی الله علیه و آله را در بین خود همانند صدا زدن یکدیگر قرار ندهید" فاطمه علیهاالسلام فرمود: هیبت پیامبر صلی الله علیه و آله مرا مانع شد تا به او بگویم: ای ،پدرم ولذا به او عرض میکردم: ای رسول خدا حضرت رو به من کرد و فرمود: ای دخترم این آیه در حق تو واهل بیتت از قبل نازل نشده است تو از من و من از تو هستم بلکه این آیه در حق اهل جفا وسركشان ومتكبران
ص: 279
نازل شده است تو بگو ای پدرم؛ زیرا این گونه خطاب خوشتر برای قلب من و مورد رضایت پروردگار است. آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله پیشانی مرا بوسید.....»
7 - کمک به پدر
از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که فرمود:
«كنا مع النبى صلی الله علیه و آله فى حفر الخندق، اذ جاءته فاطمة علیهاالسلام و معها كسرة خبز فدفعتها الى النبي صلی الله علیه و آله فقال النبي صلی الله علیه و آله: ما هذه الكسرة قالت: قرصاً خبزتها للحسن و الحسين علیهاالسلام، جئتك منه بهذه الكسرة. فقال النبي صلی الله علیه و آله: أما انه اول طعام دخل فم ابيك منذ ثلاث»؛(1) «ما همراه پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام حفر خندق بودیم که فاطمه علیهاالسلام در حالی که تکه نانی به دستش بود آمد و آن را تقدیم به پیامبر صلی الله علیه و آله نمود. حضرت فرمود: این تکه نان چیست؟ حضرت زهرا علیهاالسلام عرض کرد: این قرص نان را برای حسن و حسین علیهاالسلام پخته بودم و این قسمت را برای شما آوردم پیامبر صلی الله علیه و آله: فرمود: آگاه باش این اولین غذایی است که بعد از سه روز داخل دهان پدرت شده است».
ابن شهر آشوب به سندش از عبدالله بن الحسن نقل کرده که گفت
«دخل رسول الله صلی الله علیه و آله على فاطمة، فقدمت له كسرة يابسة من خبز شعير فافطر عليها ثم قال: يا بنيّة هذا اوّل خبز اكل ابوك منذ ثلاثة ايام فجعلت فاطمة تبكي و رسول الله صلی الله علیه و آله يمسح وجهها بيده»؛(2) «رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد بر فاطمه علیهاالسلام شد حضرت تکه نانی خشک شده از جو خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله گذاشت و حضرت با آن افطار نمود سپس فرمود: ای دخترم این اولین نانی
ص: 280
است که پدرت بعد از سه روز خورده است فاطمه شروع به گریه کرد ورسول خدا صلی الله علیه و آله با دستش صورت او را پاک میکرد».
8 - بیان احکام
از امام عسکری علیه السلام نقل شده که فرمود:
«حضرت امرأة عند الصديقة فاطمة الزهراء علیهاالسلام فقالت: ان لى والدة ضعيفة وقد لبس عليها في امر صلاتها شيء وقد بعثتنى اليك اسألك، فأجابتها فاطمة علیهاالسلام عن ذلك، ثم ثنت فأجابت، ثم ثلثت الى ان عشرت فاجابت ثم خجلت من الكثرة، فقالت: لا اشقّ عليك يا بنت رسول الله قالت فاطمة: هاتي وسلى عمّا بدالك، ارأيت من اكترى يوماً يصعد الى سطح بحمل ثقيل وكراءه مائة الف ديناراً يثقل عليه؟ فقالت: لا، فقالت: أكتريت انا لكل مسألة بأكثر من ملء ما بين الثرى الى العرش لؤلؤاً فاحرى ان لا يثقل على سمعت ابي صلی الله علیه و آله يقول: ان علماء شيعتنا يحشرون فيخلع عليهم من خلع الكرامات على قدر كثرة علومهم وجدهم فى ارشاد عباد الله حتى يخلع على الواحد منهم الف الف خلعة من نور، ثم ينادى منادى ربنا عز وجل: ايها الكافلون لأيتام آل محمد الناعشون لهم عند انقطاعهم عن آبائهم الذين هم ائمتهم هؤلاء تلامذتكم والأيتام الذين كفلتموهم و نعشتموهم فاخلعوا عليهم خلع العلوم في الدنيا، فيخلعون على كل واحد من اولئك الأيتام على قدر ما اخذوا عنهم من العلوم...»؛(1) «زنی به نزد خانم صديقه فاطمه زهرا علیهاالسلام آمد و عرض کرد: مادر ضعیفی دارم که چیزی درباره نماز برای او مشتبه شده است و لذا مرا به سوی شما فرستاده تا آن را بپرسم حضرت جواب آن را داد. او سؤال دومی کرد که حضرت نیز
ص: 281
جواب داد همچنین سؤال سوم تا ده سؤال نمود و حضرت همه آنها راجواب داد: آن زن از کثرت سؤال خجالت كشيد و عرض کرد: زحمت بر شما نباشد ای دختر رسول خدا؟ حضرت فرمود: بیا و هر چه میخواهی بپرس به من بگو اگر کسی را اجیر کنند تا در مقابل صد هزار دینار سنگ بزرگی را به جایی حمل کند او چه میکند آیا احساس ناراحتی میکند؟ او در جواب :گفت هرگز حضرت فرمود: به من در ازای هر سؤال که میکنی وجواب میدهم به اندازۀ ما بین زمین تا عرش الهى لؤلؤ داده می شود، لذا طبیعی است که بر من سنگین نباشد از پدرم شنیدم که می فرمود: همانا علمای شیعیان ما روز قیامت محشور میشوند و به آنها خله های کرامت ارزانی میشود به مقدار علوم زیادی که داشته و کوشش که در راه ارشاد بندگان خدا کرده است تا این که بر یکی از آنها هزار حله از نور آویزان می گردد آنگاه منادی پروردگار ما -عزّوجلّ -ندا می دهد: ای کسانی که متكفل يتيمان آل محمد بودید ای کسانی که سطح علمی آنان را هنگام جدا شدن از پدرانشان که همان امامانشان بودند بالا بردید آنها شاگردان شما و یتیمانی بودند که شما آنان را کفایت کرده و سطح علمی آنها را بالا بردید پس بر آنها زیورهای علوم دنیای آویزان کنید. در آن هنگام به مقدار آنچه مردم از علوم آنها استفاده کرده بودند به آنها زیور داده میشود...»
کلینی به سندش از زراره نقل کرده که گفت:
«سألت ابا جعفر علیه السلام عن قضاء الحائض الصلاة ثم تقضى الصوم؟ قال: ليس عليها ان تقضى الصلاة وعليها ان تقضى صوم شهر رمضان. ثم اقبل على وقال: ان
ص: 282
رسول الله صلی الله علیه و آله كان يأمر بذلك فاطمة علیهاالسلام وكانت تأمر بذلك المؤمنات»؛(1) «از امام باقر علیه السلام درباره قضای نماز وروزۀ حائض سؤال کردم؟ حضرت فرمود: لازم نیست که نمازهای خود را قضا کند ولی بر عهده اوست که روزه هایش را قضا نماید. آنگاه رو به من کرد و فرمود: همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله فاطمه علیهاالسلام را به این کار امر مینمود و حضرت نیز به زنان مؤمنه ابلاغ مینمود»
9 - صدق در گفتار
حاکم نیشابوری به سندش از عایشه نقل کرده که گفت:
«ما رأيت احداً كان اصدق لهجة منها [فاطمة] الا ان يكون الذي ولدها صلی الله علیه و آله»(2) «من کسی را در گفتار از فاطمه راستگوتر نیافتم به جز کسی که او را به دنیا آورد، یعنی پدرش».
10 - مقدم داشتن متدین بر پولدار
حضرت زهرا علیهاالسلام با این که خواستگارهای پولداری همچون عثمان را داشت ولی پیامبر صلی الله علیه و آله همه را رد کرد و چون حضرت زهرا علیهاالسلام اهل کمال و معنویات بود تنها او را به کفوش که حضرت علی علیه السلام بود به تزویج در آورد.
شیخ صدوق به سندش از امام علی علیه اسلام نقل کرده که فرمود:
«قال لى رسول الله صلی الله علیه و آله: يا على لقد عاتبني رجال قريش في امر فاطمة وقالوا: خطبناها اليك فمنعتنا و تزوجت علياً؟، فقلت لهم: والله ما انا منعتكم و زوجته، بل الله تعالى منعكم و زوجه...»(3) «رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: ای
ص: 283
علی! مرا مردانی از قریش در امر فاطمه سرزنش کردند و گفتند فاطمه را به تو تزویج کردم و دست رد به آنان زدم من به آنان گفتم به خدا سوگند من شما را از این خواسته منع نکردم و به تزویج علی در نیاوردم بلکه خداوند متعال شما را منع کرده و به تزویج او درآورد....»
11 - صرف مهریه در جهازیه
شیخ طوسی به سندش از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود:
«... قال على علیه السلام: ثم قال رسول الله صلی الله علیه و آله: قم فبع الدرع. فقمت فبعته واخذت الثمن و دخلت على رسول الله صلی الله علیه و آله، فسكبت الدراهم في حجره، فلم يسألني كم هى و لا انا أخبرته، ثم قبض قبضة و دعا بلالاً فاعطاه وقال: ابتع لفاطمة طيباً، ثم قبض رسول الله صلی الله علیه و آله من الدراهم بكلتا يديه فاعطاها ابابكر وقال: ابتع الفاطمة مايصلحها من ثياب و اثاث البيت واردفه بعمار بن ياسر وبعدة من اصحابه ... »(1) «... علی علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله صلی الله علیه و آله نقل کرده که حضرت به من فرمود: برخیز وزره خود را بفروش من برخاسته وزرهم را فروختم و پول آن را گرفته و بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شدم و پولها در دامان آن حضرت ریختم حضرت نپرسید که چه مقدار است و من نیز به او خبر ندادم آنگاه حضرت دست برد و قبضه ای از پول برداشت و بلال را خواست و پول را به او داد و فرمود: برای فاطمه عطر تهیه کن و نیز با دو دست خود مقداری پول برداشت و به ابوبکر داد و فرمود: برای فاطمه آنچه در شأن اوست از لباس واثاثيه منزل تهيه كن. وهمراه او عمار بن ياسر وتعدادی از اصحابش را فرستاد...».
ص: 284
12 - مقدار خرید لوازم آرایش عروس
از سیره حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و حضرت زهرا علیهاالسلام استفاده می شود که مقدار خرید لوازم آرایش آن حضرت تنها لباس زیبا و استعمال بوی خوش بوده است. لذا پیامبر صلی الله علیه و آله در مرتبه اول به بلال فرمود: این مقدار پول را بگیر و عطر تهیه کن.(1)
13 - مدت عقد بستگی
از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:
«...قال على علیه السلام: فأقمت بعد ذلك شهراً اصلى مع رسول الله صلی الله علیه و آله و أرجع الى منزلى و لا اذكر شيئاً من امر فاطمة علیهاالسلام، ثم قلن ازواج رسول الله صلی الله علیه و آله: الا نطلب لك من رسول الله صلی الله علیه و آله دخول فاطمة عليك؟ قلت: افعلن فدخلن عليه. فقالت ام ایمن: یا رسول الله صلی الله علیه و آله لو ان خديجة باقية لقرّت عينها بزفاف فاطمة و انّ علياً يريد اهله، فقرّ عين فاطمة ببعلها واجمع شملها و قرّ عيوننا بذلك. فقال: فما بال على لايطلب منى زوجته فقد كنا نتوقع ذلك منه؟ قال على: فقلت: الحياء يمنعنى يا رسول الله.
فالتفت الى النساء فقال: من ههنا ؟ فقالت امّ سلمة: انا المسلمة، و هذه زينب و هذه فلانة و فلانة. فقال رسول الله صلی اللهعلیه و آله: هيئوا لابنتي و ابن عمّى في حجرى بيتاً فقالت امّ سلمة: فى اى حجرة يا رسول الله؟ قال: في حجرتك. و امر نساءه ان يزيّن ويصلحن من شأنها...»(2) «...حضرت علی علیه السلام فرمود: من بعد از عقد یک ماه صبر کرده و با رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز میخواندم و به منزلم باز میگشتم و چیزی دربارۀ امر فاطمه علیهاالسلام به حضرت صلی الله علیه و آله نمی گفتم تا
ص: 285
این که همسران پیامبر صلی الله علیه و آله گفتند: آیا نمیخواهی تا برای تو از رسول خدا صلی الله علیه و آله بخواهیم که فاطمه بر تو وارد شود؟ من گفتم: درخواست کنید. آنان بر حضرت وارد شدند. ام ایمن گفت: ای رسول خدا! اگر خدیجه زنده بود چشمانش به زفاف فاطمه بینا میشد و این علی است که همسرش را می خواهد پس چشم فاطمه علیهاالسلام را به همسرش بینا کن و بین آن دو را جمع کن و چشمان ما را به این کار روشن گردان
حضرت فرمود: چه شده علی را که از من تقاضای همسرش را نمیکند؟ على علیه السلام فرمود: من گفتم: حیاء مرا از این درخواست مانع شده ای رسول خدا!
آنگاه من به زنان توجه کرد و فرمود چه کسی این جاست؟ ام سلمه گفت: من امّ سلمه، و این ،زینب و این فلانه وفلانه
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در حجره من برای دخترم و پسر عمویم اتاقی آماده کنید.
ام سلمه گفت: در کدامین حجره ای رسول خدا؟
حضرت فرمود: در حجره .تو. آنگاه زنانش را دستور داد تا آنچه در شأن حضرت زهرا علیهاالسلام میباشد او را زینت داده و اصلاح نمایند...»
14 - تقسیم ولیمهٔ عروسی
از امام صادق علیه الله نقل شده که فرمود:
«... قال على: ثم قال لي رسول الله صلی الله علیه و آله: یا علی علیه الله! اصنع لأهلك طعاماً فاضلاً، ثم قال: من عندنا اللحم والخبز، وعليك التمر والسمن فاشتريت تمراً و سمناً ، فحسر رسول الله صلی الله علیه و آله عن ذراعه و جعل يشدخ التمر في السمن حتى
ص: 286
اتخذه حبيصاً وبعث الينا كبشاً سميناً فذبح وخبز لنا خبزاً كثيراً ...»(1)
«... علی علیه السلام فرمود: آنگاه رسول خدا صلی الله علیه به من فرمود: ای علی برای اهل بیت خود غذای زیادی تهیه کن و فرمود: از جانب ما گوشت و نان بر تو باشد که خرما و شیر و روغن آماده کنی من خرما وروغن خریدم. رسول خدا آستین خود را بالا زد و خرما را با روغن مخلوط نمود تا این که شیرینی حيس آماده شد. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز برای ما گوسفند چاقی را فرستاد که سر بریده شد و نان زیادی هم پخته شد...»
15 - دعوت مسجدیها برای خوردن ولیمهٔ عروسی
از حضرت علی علیه السلام نقل شده که فرمود:
«ثم قال لى رسول الله صلی الله علیه و آله: ادع من احببت فأتيت المسجد وهو مشحن بالصحابة، فأستحييت ان أشخص قوماً وادع قوماً، ثم صعدت على ربوة هناك و ناديت: أجيبوا الى وليمة فاطمة. فاقبل الناس ارسالاً. فاستحييت من كثرة الناس وقلة الطعام، فعلم رسول الله صلی الله علیه و آله ما تداخلني فقال: يا على اني سأدعو الله بالبركة...»،(2) «رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: هر کس را میخواهی دعوت كن. من به مسجد آمدم در حالی که پر از صحابه ،بود و خجالت کشیدم که برخی را دعوت کنم و برخی را دعوت نکنم، لذا بالای بلنی رفتم و ندا دادم: ای مردم همگی به ولیمۀ [عروسی] فاطمه دعوت هستید. مردم همگی آمدند. من از کثرت جمعیت و کمی غذا خجالت کشیدم. رسول خدا صلی الله علیه و آله چون از این حالت من باخبر شد فرمود: ای علی من از خدا میخواهم که برکت دهد...».
ص: 287
16 - غذای عروس و داماد جدا باشد
از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود:
«... ثم اخذ صحفة وجعل فيها طعاماً وقال: هذا لفاطمة و بعلها...»(1) «...آنگاه بشقابی خواست و در آن غذا گذاشت و فرمود: این سهم فاطمه علیهاالسلام وشوهرش باشد...»
17 - وداع پدر با دختر
از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:
«.... حتى اذا انصرفت الشمس للغروب قال رسول الله صلی الله علیه و آله: يا ام سلمة! هَلُمّى فاطمة، فانطلقت فاتت بها و هي تسحب أذيالها وقد تصببت عرقاً حياءً من رسول الله صلی الله علیه و آله، فعثرت فقال لها رسول الله صلی الله علیه و آله: أقالك الله العثرة في الدنيا و الآخرة فلمّا وقفت بين يديه كشف الرداء عن وجهها حتى رآها على علیه السلام، ثم اخذ يدها فوضعها في يد على، فقال: بارك الله لك في ابنة رسول الله يا على نعم الزوجة فاطمة، و يا فاطمة نعم البعل على انطلقا الى منزلكما...»(2) «...چون خورشید غروب کرد رسول خدا فرمود: ای ام سلمه فاطمه را حاضر كن او رفت و حضرت را آورد در حالی که دامن خود را با خود میکشید و به جهت خجالت از رسول خدا صلی الله علیه و آله عرق می ریخت که ناگهان پایش لغزید پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند تو را در دنیا و آخرت از لغزش نجات دهد.
چون حضرت زهرا علیهاالسلام در مقابل پیامبر صلی الله علیه و آله ایستاد حضرت رداء را از صورت فاطمه برداشت تا این که حضرت علی علیه السلام او را دید. آنگاه
ص: 288
پیامبر صلی الله علیه و آله دست فاطمه علیهاالسلام را گرفت و در دست علی گذاشت و فرمود: خداوند برای تو دختر رسول خدا را مبارک گرداند ای علی خوب زنی است فاطمه وای فاطمه خوب شوهری است علی به منزلتان بروید...»
18 - ملاطفت به همسر به جهت جبران تهیدستی
رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که از دخترش فاطمه علیهاالسلام شنید که زنان قریش به جهت ازدواج او با حضرت علی علیه السلام و فقر ،او حضرت را سرزنش میکنند به حضرت علی علیه السلام فرمود:
«ادْخُلْ بَیْتَکَ وَ الْطُفْ بِزَوْجَتِکَ وَ ارْفُقْ بِهَا ...»(1) «وارد خانه شود و به همسرت لطف و مدارا نما...».
19 - بی توجهی به سرزنش مردم
اگر داماد خوبی پیدا کردیم و او از مال دنیا چیز چندانی هم نداشت دختر خود را به او دهیم گرچه مردم ما را سرزنش و ملامت میکنند و لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حضرت زهرا علیهاالسلام را به ازدواج حضرت علی علیه السلام درآورد گرچه زنان قریش حضرت زهرا علیهاالسلام را بر این کار سرزنش نمودند.(2)
20 - لذت بردن از کار در خانه
حمیری به سندش از امام باقر علیه السلام نقل کرده که فرمود:
«تقاضى عليّ و فاطمة الى رسول الله صلی الله علیه و آله في الخدمة، فقضى على فاطمة بخدمة ما دون الباب، و قضى على على ما خلفه، قال: فقالت فاطمة: فلا يعلم ما داخلني من السرور إلا الله بإكفائي رسول الله صلی الله علیه و آله تحمل رقاب الرجال»،(3) «در مورد
ص: 289
خدمت در امور زندگی علی و فاطمه علیهاالسلام نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتند تا برایشان حکم نماید حضرت برای فاطمه علیهاالسلام حکم به خدمت در خانه نمود وبر على علیه السلام حکم به خدمت بیرون منزل کرد. فاطمه علیهاالسلام فرمود: کسی به جز خدا نمیداند که چه قدر از این که رسول خدا مرا از امور مردان (نامحرم) دور کرد خوشحال شدم».
21 - التزام به تعهدات اخلاقی
راوندی نقل کرده که سلمان فرمود:
«كانت فاطمة علیهاالسلام جالسة قدامها رحى تطحن بها الشعير و على عمود الرحى دم سائل و الحسين في ناحية الدار يبكي فقلت يا بنت رسول الله دبرت كفاك و هذه فضه، فقالت: أوصاني رسول الله صلی الله علیه و آله ان تكون الخدمة لها يوماً ولى يوماً، فكان امس يوم خدمتها ...»؛(1) «فاطمه نشسته بود و در مقابل او آسیایی بود که در آن جو را آسیاب میکرد و از عمود آسیاب خون جاری بود وحسین علیه السلام نیز در گوشه ای از حیاط منزل از گرسنگی گریه میکرد عرض کردم: ای دختر رسول خدا دستانت متورم شده در حالی که فضه هست؟! حضرت فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا وصیت کرده که او یک روز در میان در امر خانه خدمت کند و من نیز یک روز و دیروز نوبت او بوده است...».
22 - دستور پدر به اطاعت دخترش از شوهر
نقل شده که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود:
«... يا بنيّة! انّ الله عزّوجلّ اطلع الى الأرض اطلاعة فاختار منها رجلين، فجعل
ص: 290
احدهما اباك و الآخر بعلك يا بنية! نعم الزوج زوجك لا تعصى له امراً...»(1) .«... ای دخترم همانا خدای عزّوجلّ توجهی به زمین کرد و از آن دو مرد را ،برگزید، یکی از آن دو پدرت و دیگر شوهرت میباشد. ای دخترم همسرت خوب همسری است و هرگز در هیچ دستوری او را نافرمانی مکن...»
از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود:
«.... و لاشفيع للمرأة أنجح عند ربها من رضا زوجها. ولما ماتت فاطمة علیهاالسلام قام امير المؤمنين علیه السلام و قال: اللهم انى راض عن ابنة نبيّك ...»(2) «...هيچ شفيعي برای زن مؤثرتر نزد پروردگارش از رضایت همسرش نیست. چون فاطمه علیهاالسلام از دنیا رحلت نمود امير المؤمنين علیه السلام برخاست و عرض کرد: بار خدایا من از دختر پیامبرت راضی هستم...».
23 - سفارش پدر به دخترش در مورد درخواست از شوهر
از حضرت زهرا علیهاالسلام نقل شده که خطاب به حضرت علی علیه السلام عرض کرد:
«كان رسول الله صلی الله علیه و آله نهاني ان اسألك شيئاً. فقال صلی الله علیه و آله لا تسألى ابن عمك شيئاً، ان جاءك بشئ عفواً و الا فلا تسأليه»؛(3) «رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا نهی کرده که از تو چیزی بخواهم و فرموده از پسر عمویت چیزی درخواست مکن؛ اگر چیزی برای تو آورد که هیچ وگرنه از او تقاضا مکن»
24 - کمک به همسر در امور خانه
از امام علی علیه اسلام نقل شده که فرمود:
«دخل علينا رسول الله صلی الله علیه و آله و فاطمة علیهاالسلام جالسة عند القدر و انا أنقى العدس
ص: 291
قال: یا اباالحسن! قلت: لبيك يا رسول الله قال اسمع منى و ما اقول الا من امر ربي ما من رجل يعين امرأته فى بيتها الاكان له بكل شعرة على بدنه عبادة سنة صيام نهارها و قيام ليلها...»(1) «رسول خدا صلی الله علیه و آله بر ما وارد شد در حالی که فاطمه علیهاالسلام در کنار دیگ نشسته و من عدس پاک میکردم حضرت فرمود: ای ابوالحسن عرض کردم: لبیک ای رسول خدا صلی الله علیه و آله حضرت فرمود: از من بشنو و بدان که هر چه میگویم از جانب پروردگار من است هر کس همسرش را در خانه کمک کند خداوند به تعداد هر مویی که در بدن اوست ثواب عبادت یک سال را میدهد که روزها روزه دار و شبها زنده دار باشد...»
25 - دلسوز فرزندان
محمد بن اسحاق میگوید:
«انّه لمّا ركز عمرو رمحه على خيمة النبي صلی الله علیه و آله، قال: يا محمد أبرز... في كل ذلك يقوم على علیه السلام ليبارزه، فيأمره النبى صلی الله علیه و آله بالجلوس لمكان بكاء فاطمة علیهاالسلام عليه من جراحاته فى يوم احد وقولها ما اسرع ان يأتم الحسن و الحسين علیهماالسلام باقتحامه الهلكات فنزل جبرئيل علیه السلام عن الله تعالى ان يأمر عليا علیه السلام بمبارزته. فقال النبي صلی الله علیه و آله: يا على ادن منى وعمَّمه بعمامته و اعطاه سیفه و قال: امض لشأنك. ثم قال: اللهم أعنه. فلمّا توجّه اليه قال النبي صلی الله علیه و آله: خرج الايمان سائره الی الكفر سائره»؛(2) «چون عمرو بن عبدود نیزهٔ خود را بر خیمه پیامبر صلی الله علیه و آله فرو برد :گفت ای محمد بیا و مبارزه کن.... تا این که میگوید: در هر بار
ص: 292
علی علیه السلام به مبارزۀ او بر می خاست ولی پیامبر صلی الله علیه و آله او را دستور به نشستن می داد؛ زیرا فاطمه علیهاالسلام به جهت جراحات حضرت علی علیه السلام در روز احد گریه میکرد و میگفت: با این گونه حمله ها چه زود حسن وحسين يتيم خواهند شد. جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و از جانب خداوند به او ابلاغ کرد که علی علیه السلام را دستور به مبارزه دهد پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای علی! نزدیک من بیا آنگاه او را عمامه اش بسته و شمشیرش را به دست او سپرد و فرمود: برای کاری که در پیش داری حرکت کن سپس فرمود: بار خدایا او را یاری کن چون حضرت به سوی جنگ حرکت نمود پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: تمام ایمان به سوى تمام کفر حرکت کرد».
26 - اذن گرفتن هنگام وارد شدن بر خانه دختر خود
رسول خدا صلی الله علیه و آله درب خانه دخترش فاطمه علیهاالسلام را کوبید و فرمود:
«السلام عليكم أأدخل»؛ «درود بر شما آیا اجازه میدهید تا داخل شوم».
حضرت زهرا علیهاالسلام عرض کرد:
«و علیکم، أدخل»؛(1) «درود بر تو ای رسول خدا، داخل شو».
27 - یادی از قیامت
رسول خدا صلی الله علیه و آله روزی حضرت زهرا علیهاالسلام را غمگین ،دید پرسید: حزن و اندوه تو برای چیست؟ حضرت زهرا علیهاالسلام عرض کرد:
«يا ابة ذكرت المحشر و وقوف الناس عراة يوم القيامة»،(2) «ای پدرم یادی از محشر وتوقف مردم با حالت برهنه در روز قیامت کردم»
ص: 293
ج) سیره فاطمی بعد از وفات پدر
1 - عزاداری برای پدر
از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود:
«غسلت النبى صلی الله علیه و آله في قميصه فكانت فاطمة علیهاالسلام تقول: أرنى القميص فاذا شمّته غشى عليها فلمّا رأيت ذلك منها غيبته»؛(1) «من پیامبر صلی الله علیه و آله را در لباسش شستم فاطمه میفرمود: آن لباس را به من نشان ده، و چون بوی آن را استشمام نمود غش کرد و چون از او چنین مشاهده کردم آن لباس را مخفی نمودم»
2 - جواز سخن گفتن زن با نامحرم به جهت دفاع از حق
با آنکه از حضرت زهرا علیهاالسلام رسیده که بهترین حالت برای زن آن است که نه او مرد نامحرم را ببیند و نه نامحرم او را(2) ولی هنگامی که حضرت علیهاالسلام در جامعه ، انحراف مشاهده میکند و میبیند که حق شوهرش حضرت علی علیه السلام ضایع شده است از خانه بیرون می آید و در ملأ عام برای مردم سخن میگوید.(3)
3 - دستور ندادن به شوهر
در مناظره حضرت زهرا علیهاالسلام با ابوبکر در مورد ام ایمن آمده است: «فجاءت بام ایمن» یعنی ام ایمن را آورد ولی درباره حضرت علی علیه السلام آمده است، «فجاء علی»،(4) یعنی حضرت علی علیه السلام به جهت گواهی آمد از این اختلاف در تعبیر استفاده میشود که حضرت زهرا علیهاالسلام به شوهرش خصوصاً آنکه امام اوست دستور نداده تا نزد ابوبکر
ص: 294
گواهی دهد؛ زیرا او خودش وظیفه خود را میداند.
4 - پوشیدن مقنعه هنگام بیرون رفتن
هنگامی که حضرت زهرا علیهاالسلام خواست به مسجد رود تا با ابوبکر و مردم سخن بگوید مقنعه خود را به سر میکند
در روایت آمده است:
«انّه لمّا اجمع ابوبكر و عمر على منع فاطمة علیهاالسلام فدكاً و بلغها ذلك لاثت خمارها على رأسها»؛(1) «چون ابوبکر و عمر قصد کردند که فاطمه را از فدک محروم سازند و خبر آن به حضرت رسید مقنعه خود را بر سر نمود».
طبرسی از ابو جعفر علیه السلام نقل کرده که فرمود:
«فَاطِمَهُ سَیِّدَهُ نِسآءِ أَهْلِ الْجَنَّهِ وَ مَا کَانَ خِمَارُهَا إِلاَّ هکَذَا و أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَی وَسَطِ عَضُدِهِ»؛(2) «فاطمه سرور زنان اهل بهشت ،است و مقنعه او این چنین ،بود، حضرت اشاره تا وسط بازوی خود کرد».
5- چادر را به خود پیچیدن
هنگام حرکت حضرت زهرا علیهاالسلام به سوی مسجد به جهت خواندن خطبه چنین آمده است:
«وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا»؛(3) «و چادر و سرتاسری را بر خود پیچید»
6 - بلند گرفتن روپوش
حضرت علیهاالسلام چادر خود را بلند میگیرد تا روی پاهایش را بگیرد؛
ص: 295
«تَطَأُ ذُیُولَهَا»؛(1)«پایین روپوش خود را زیر پا میکشید»
7 - خودنما نشدن
در بین زنان کمک کار و اقوام خود حرکت میکند تا نشان داده نشود:
«وَ أقْبَلَتْ فِی لُمَهٍ مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا»(2) «و در میان جماعتی از کمک کاران و زنان قومش آمد»
8- تجدید عهد با پدر
او بعد از وفات پدرش هرگز او را فراموش نمیکند و حتی هنگامی که بلال از شام به مدینه میآید از او میخواهد تا به یاد پدرش یک بار دیگر اذان بگوید تا تجدید عهدی با پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله نماید.(3)
9 - گرفتن حق خود
او هنگامی که دید مدعیان جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله از اولیات اسلام بی خبرند و حق مسلم او را در مورد نحله فدک انکار میکنند در عین آن که بسیار اهل زهد و ایثار و از خودگذشتگی بود ولی اغماض در این مورد را تقویت دستگاه باطل میداند و لذا از راه های مختلف در صدد احقاق حق خود بر می آید تا بر مردم اثبات کند که این افراد لیاقت جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله را ندارند.
10 - دور کردن هم و غم شوهر
از سیره حضرت زهرا علیهاالسلام استفاده میشود که زن باید طوری با شوهر خود رفتار
ص: 296
کند که هم و غم را از شوهرش بیرون نماید. لذا از حضرت علی علیه السلام نقل شده که فرمود:
«و لَقَدْ كُنْتُ أَنْظُرُ إلَيْها فَتَكْشِفُ عَنِّي الهُمُومَ ولْأَحْزَانُ بِنَظَرِي إِلَيهَا»؛(1) «من به او نگاه میکردم و با این نگاه غمها و حزنها از من دور میشد».
زن نباید طوری عمل کند که مرد و شوهرش که وارد خانه میشود تازه غمها را بر سر او بریزد
11 - شوهر را از خود ناراحت نکردن
زن نباید شوهرش را به غضب و خشم درآورد؛ و لذا حضرت علی علیه السلام دربارهٔ همسرش حضرت زهرا علیهاالسلام میفرماید:
«... وَ لَا أَغْضَبَتْنِی...»(2) «.... هرگز مرا به غضب نیاورد....»
12 - همسر خوب را ناراحت نکردن
از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود:
«فَوَاللهِ مَا أغْضَبْتُهَا وَ لا أکْرَهْتُهَا عَلَی أمْرٍ حَتَّی قَبَضَهَا اللهُ عَزَّوَجَلَّ اليه وَ لَا أَغْضَبَتْنِی وَ لَا عَصَتْ لِی أَمْراً، وَ لَقَدْ کُنْتُ أَنْظُرُ إِلَیْهَا فَتَنْکَشِفُ عَنِّی الْهُمُومُ وَ الْأَحْزَان»،(3) «به خدا سوگند من فاطمه علیهاالسلام را به غضب نیاورده و بر هیچ کاری وادار نکردم تا اینکه خداوند عزّوجلّ جان او را گرفت و او نیز من را به غضب نیاورد و از هیچ دستور من سرپیچی نکرد من به او مینگریستم و به واسطه آن نگرانیها و حزنهای من از بین میرفت».
13 - اطاعت از شوهر
زن نباید از دستورات شوهرش نافرمانی کند و لذا حضرت علی علیه السلام درباره
ص: 297
حضرت زهرا علیهاالسلام میفرماید:
«... وَ لَا عَصَتْ لِی أَمْراًً»(1) «.... او هرگز نافرمانی من را نکرد....»
و نیز از حضرت زهرا علیهاالسلام روایت شده که هنگام شهادت به شوهرش حضرت على علیه السلام فرمود:
«یَابْنَ عَمِّ ما عَهِدْتَنی کاذِبَهً وَ لا خائنَهً وَ لا خالَفْتُکَ مُنْذُ عاشَرْتَنی»؛(2) «ای فرزند عمو مرا هرگز دروغگو و خائن نیافتی و از زمانی که با من زندگی کردی من تو را نافرمانی نکردم»
14 - خروج از خانه با اجازه شوهر
حضرت زهرا علیهاالسلام خانمی است که حتی برای گرفتن حق خود با اذن شوهرش از منزل خارج می شود.
از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود:
«قال على علیه السلام الفاطمة علیهاالسلام «انطلقی فاطلبي ميراثك من ابيك رسول الله صلی الله علیه و آله فجاءت الى ابى بكر .فقالت...»،(3) «علی علیه السلام به فاطمه علیهاالسلام فرمود: برو وارث پدرت رسول خدا را طلب کن فاطمه نزد ابوبکر آمد و فرمود....».
15 - فداکاری برای شوهر و امام خود
حضرت زهرا علیهاالسلام به حدی فداکار شوهر و امامش میباشد که هنگام آمدن مخالفان به طرف خانه او و درخواست بیرون آمدن حضرت علی علیه السلام خود به پشت در می آید تاکسی متعرض حضرت نشود و در همین هنگام است که خودش و فرزندش را فدای شوهر و امامش مینماید
ص: 298
حضرت زهرا علیهاالسلام هنگام هجوم به خانه اش فرمود:
«ايها الضالون المكذبون! ماذا تقولون؟ و اى شيء تريدون؟»؛(1) «ای گمراهان و دروغگویان چه میگویید و چه میخواهید»
و هنگام بردن حضرت علی علیه السلام به طرف مسجد فرمود:
«والله لا ادعكم تجرون ابن عمّى ظلماً»؛(2) «سوگند به خدا، نمی گذارم پسر عموی مرا ظالمانه به سوی مسجد کشان کشان ببرید».
و هنگامی که امام علی علیه اسلام را به زور به مسجد بردند حضرت زهرا علیهاالسلام وارد مسجد شد و صدا داد:
«خَلُّوا عَنِ ابْنِ عَمِّی ...»(3) «رها کنید پسر عمویم را...».
و آنگاه که دید حضرت علی علیه السلام را با شمشیر برای بیعت گرفتن تهدید میکنند خطاب به ابوبکر فرمود:
«يا ابابكر! أتريد ان ترملني من زوجي؟! والله لئن لم تكف عنه لأنشرنّ شعرى و لأ شقنّ جَيْبي و لآتين قبر أبي و لأصيحن الى ربي...»؛(4) «ای ابوبکر! آیا میخواهی مرا بی شوهر کنی؟ سوگند به خدا اگر دست از سر او برنداری موی سرم را پریشان میکنم و گریبان چاک ،زده کنار قبر پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله میروم و به نزد پروردگارم صیحه میزنم».
حضرت زهرا علیهاالسلام که دید به سخنانش ترتیب اثر نمیدهند نگاه به سلمان کرده و فرمود:
«یا سلمان يريدون قتل على و ما على على ،صبر فدعني حتى آتى قبر ابی
ص: 299
فانشر شعری و اشق جیبی و اصیح الی ربی»(1) «ای سلمان آنها قصد جان علی را دارند و من در شهادت او نمیتوانم صبر کنم بگذار تا کنار قبر پدرم بروم و موهایم را پریشان نمایم گریبان چاک زده و به درگاه خدا ناله سردهم».
و نیز فرمود:
«ويلهم يا سلمان يريدون ان يؤتموا ولدى الحسنين فوالله يا سلمان! لا اخلی عن باب المسجد حتى ارى ابن عمّى سالماً بعینی»؛ «وای بر آنان ای سلمان آنها میخواهند دو فرزند من حسن و حسین علیهماالسلام را یتیم و بی سرپرست نمایند به خدا سوگند ای سلمان از درب مسجد پا بیرون نمیگذارم تا آن که پسر عموی خود را با چشم خود سالم ببینم»
پس از لحظاتی چند که در میان سکوت و اندوه و شگفتی حاضران مهاجمین دست از امام کشیدند و حضرت تنها و مظلومانه از مسجد بیرون آمده و راه خانه را در پیش گرفت حضرت زهرا علیهاالسلام به شوهر معصوم خود نگریسته و عرض کرد:
«روحی لروحك الفداء و نفسى لنفسك الوقا يا ابا الحسن! ان كنت في خير كنت معك وان كنت فى شرّ كنت معك»؛(2) «جانم فدای جان تو و روحم سپر بلاهای جان تو ای ابوالحسن همواره با تو خواهم بود و اگر در سختی باشی باز هم با تو خواهم بود»
16 - تسلیم شوهر بودن
او به حدی تسلیم شوهرش میباشد که وقتی ابوبکر و عمر هنگام قرار گرفتن در بستر بیماری به عیادت او می آیند و حضرت راضی به ملاقات با او نمی شود هنگامی
ص: 300
که حضرت علی علیه السلام را واسطه قرار میدهند به او میگوید:
«الْبَیْتُ بَیْتُکَ وَ الْحُرَّهُ زَوْجَتُکَ»؛(1) «خانه، خانه تو و من آزاده همسر توام»
17 - دعا برای شیعیان
اسماء میگوید: در لحظه های پایانی زندگی حضرت زهرا علیهاالسلام متوجه شدم که چنین دعا میکند:
«الهي و سيدى اسألك بالذين اصطفيتهم و ببكاء ولدى فى مفارقتي ان تغفر لعصاة شيعتى وشيعة ذریتی»؛(2) «بار خدایا ای مولای من از تو میخواهم به حق کسانی که آنان را برگزیدی و به گریه فرزندانم در فراق ،من این که گناهکاران از شيعيان من وشيعيان ذريه من را ببخشی»
18 - استعمال بوی خوش برای نماز
حضرت زهرا علیهاالسلام هنگام شهادت خطاب به اسماء می فرماید:
«.....هَاتِی طِیبِیَ الَّذِی أَتَطَیَّبُ بِهِ ...»(3) . «... عطری را که همیشه از آن استفاده میکردم برایم حاضر کن...»
19 - لباس مخصوص برای نماز
و نیز حضرت زهرا علیهاالسلام خطاب به اسماء هنگام شهادتش میفرماید:
«... وهاتي ثيابي التي اصلّى فيها فتوضأت ثم وضعت رأسها فقالت لها اجلسي عند رأسى فاذا جاء وقت الصلاة ،فاقیمینی فان قمت والا فأرسلى الى عليّ»؛ (4) «... لباسم را که در آن نماز میگذارم برایم حاضر ،کن، سپس وضو گرفت
ص: 301
و آن را بر سر نمود و فرمود: بر بالین سرم بنشین،چون وقت نماز شد مرا صدا ،بزن اگر برخاستم که هیچ وگرنه کسی را به سوی علی بفرست...».
20 - گریه بر مظلوم
فاطمه زهرا علیهاالسلام در لحظه های غمبار احتضار خویش به شدت گریست امام علی علیه السلام پرسید: چرا گریه میکنی؟ پاسخ داد:
«أَبْکِی لِمَا تَلْقَی بَعْدِی»؛(1) «به خاطر آنچه که پس از من به تو خواهد رسید میگریم»
21 - اوج عفت و حجاب
اسماء میگوید: حضرت زهرا علیهاالسلام در روزهای آخر عمرش به من فرمود:
«اني قد استقبحت ما يصنع بالنساء، انّه يطرح على المرأة الثوب فيصفها لمن رأى فقالت اسماء يا بنت رسول الله أنا اريك شيئاً رأيته بارض الحبشة...»(2) «من بسیار زشت میدانم که جنازه زنان را پس از مرگ بر روی تابوت سرباز گذاشته و بر روی آن پارچه ای می افکنند که حجم بدن را برای بینندگان نمایش میدهد اسماء :گفت ای دختر رسول خدا! من به شما چیزی نشان میدهم که در سرزمین حبشه مشاهده کرده ام....»
و به حضرت علی علیه السلام عرض کرد:
«اُوصیکَ یَابْنَ عَمِّ! أنْ تَتَّخِذَ لی نَعْشاً فَقَدْ رَأیْتُ الْمَلائِکَهَ صَوَّروُا صُورَتَهُ»؛(3) «وصیت میکنم شما را ای پسر عمو که برای من تابوتی درست کنی همانگونه که ملائکه شکل آن را به من نشان دادند».
ص: 302
ص: 303
در روایات اهل بیت علیهم السلام سخن از مصحفی به میان آمده که منسوب به حضرت زهرا علیهاالسلام است؛ برای نمونه «محمد بن مسلم» از امام صادق علیه السلام نقل میکند «.... فاطمه علیهاالسلام مصحفی از خود باقی گذاشته که قرآن نیست».(1)
این گونه روایات در مصادر حدیثی شیعه سبب شد که برخی از مغرضان یا نادانان شیعه را متهم سازند به این که قرآنی غیر از قرآن متداول در بین مسلمین دارند زیرا لفظ مصحف مختص به قرآن کریم است و مصحف فاطمه؛ یعنی قرآن فاطمه.
در برخی دیگر از روایات چنین آمده است «آن [مصحف فاطمه] مثل قرآن شما و سه برابر آن است». لذا میگویند: شیعه معتقد است که قرآن موجود قرآن اصلی نیست و مقدار زیادی از آن حذف شده است در حالی که به مجموع احادیث توجه نکرده اند زیرا خود اهل بیت علیهم السلام در ذیل روایات «مصحف فاطمه علیهاالسلام» به این نکته تصریح دارند که این مصحف قرآن نیست و حتی مشتمل بر یک آیه قرآن هم نمی باشد
به هر تقدیر با وجود این سوء برداشتها ناچاریم به طور مختصر حقیقت مطلب را روشن سازیم:
ص: 304
معنای کلمه مصحف
مصحف در لغت به معنای مجموعه ای است از نوشته های یک کاغذ یا مجموعه اوراقی که در یک جلد، جای دهند.
ابن منظور مینویسد:
«اَلمُصحَفُ: هُوَ الجامِعُ لِلصُّحُفِ المَكتُوبَةِ بَينَ الدَّفَّتَينِ»؛(1) «مصحف عبارت است از چیزی که جمع کننده نامه هایی است که بین دو جلد نوشته شده است». در نتیجه لفظ مصحف در لغت عرب شامل مطلق کتاب جلد شده است و اختصاص به قرآن ندارد.
كلمة مصحف بعد از نزول قرآن
بی تردید لفظ مصحف بعد از نزول قرآن استعمال زیادی داشته، به طوری که در قرآن مشهور شده است ولی این بدان معنا نیست که معنای لغوی آن الغا شده، بلکه در معانی دیگری- غیر از قرآ-نیز استعمال شده است.
لفظ مصحف در قرآن و احادیث
با مراجعه به قرآن کریم پی می بریم که لفظ مصحف به معنای قرآن در آن استعمال نشده است با آن که اسامی فراوانی بر آن اطلاق شده که برخی به بیش از پنجاه اسم رسانده اند
هم چنین با مراجعه به احادیث مشاهده میکنیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله لفظ مصحف را به عنوان علم بر قرآن اطلاق نکرده است.
ص: 305
در تاریخ آمده است: اولین مرتبه ای که این لفظ بر کتاب خداوند اطلاق شد در عصر خلافت ابوبکر بوده است.
زرکشی نقل میکند:
«لما جمع ابوبكر القرآن قال سموه، فقال بعضهم: سمّوه انجيلاً فكرهوه وقال بعضهم سموه السفر فكرهوه من يهود فقال ابن مسعود: رأيت بالحبشة كتاباً يدعونه المصحف فسموه به»؛(1) «هنگامی که ابوبکر قرآن را جمع آوری کرد دستور داد که برای آن نام گذاری کنند: برخی آن را "انجیل" نامیدند که او راضی نشد. گروهی دیگر او را "سفر" نامیدند که به جهت یهود راضی نشد. اما ابن مسعود گفت: من در حبشه کتابی را دیدم که آن را مصحف مینامیدند اسم قرآن را "مصحف" نامید».
دکتر امتیاز احمد در کتاب دلائل التوثيق المبكر للسنة والحدیث مینویسد: «لفظ مصحف در خصوص قرآن استعمال نشده بلکه در بسیاری از موارد به معنای کتاب به کار رفته است؛ آن گاه برای آن شواهدی اقامه کرده است»(2)
دکتر ناصر الدین اسد مینوسد: «در بسیاری از موارد بر نوشته جمع آوری شده لفظ مصحف را اطلاق میکنند که مقصودشان مطلق کتاب است نه قرآن به تنهایی»
استاد بكر بن عبدالله در کتاب معرفة النسخ والصحيفة الحديثية می نویسد: «لفظ مصحف از جمله اصطلاح هایی است که به انواع نوشته هایی اشاره دارد که در آنها سنت تدوین شده است»(3)
ص: 306
نویسنده مصحف فاطمه کیست؟
از مجموع روایات استفاده میشود که کاتب و نویسندهٔ مصحف فاطمه علیهاالسلام ، علی بن ابی طالب علیه السلام بوده است.
حماد بن عثمان در مورد مصحف فاطمه علیهاالسلام از امام صادق علیه السلام السؤال نمود. حضرت در جواب فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام هر چه را می شنید مینوشت تا آن که تبدیل به مصحفی شد(1).
ابو عبیده نیز از امام صادق علیه السلام نقل میکند که فرمود: «.... علی علیه السلام آن را مینوشت و این همان مصحف فاطمه است».(2)
على بن أبي حمزه از امام صادق علیه السلام نقل میکند که فرمود: «... نزد ما مصحف فاطمه علیهاالسلام و خط علی علیه السلام است».
املا کننده کیست؟
از برخی روایات استفاده میشود که املا کننده خداوند است. ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نقل میکند که فرمود: «همانا نزد ما مصحف فاطمه است و چه چیز آنان را به مصحف فاطمه آگاه کرده است؟... همانا آن مکتوبی است که خداوند آن را املا کرده و به حضرتش وحی نموده است».(3)
در بعضی از روایات آمده است که املا کننده فرشته بوده است.(4) هم چنین از برخی
ص: 307
دیگر استفاده میشود که املا کننده جبرئیل بوده است.(1) در دسته ای از روایات املا کننده رسول خدا صلی الله علیه و آله معرفی شده است.(2)
با جمع روایات به این معنا میرسیم که خداوند آن را از طریق فرشته عام یا خاصش به پیامبر صلی الله علیه و آله ابلاغ میکرد و پیامبر صلی الله علیه و آله به حضرت زهرا علیهاالسلام قرائت می نمود و امیرالمؤمنین علیه السلام نیز آن را می نوشت. و نیز بخشی از آن مستقیماً به توسط جبرئیل بر حضرت زهرا علیهاالسلام نازل شده است.
سر انتساب این مصحف به حضرت زهرا علیهاالسلام با وجود آن که کتابت به دست حضرت امیرالمؤمنین بوده آن است که الهام مطالب مصحف و خطابه های آن متوجه حضرت زهرا علیهاالسلام بوده است.
مصحف فاطمه علیهاالسلام ، کتابی تاریخی
آنچه به طور قطع در مورد مصحف حضرت فاطمه علیهاالسلام ی نفی شده دو امر است:
الف) قرآن
در کثیری از روایات که در آن از مصحف فاطمه سخن به میان آمده است به صراحت به این نکته اشاره دارد که آن نه تنها قرآن نیست بلکه آیه ای از آیات قرآن نیز در آن نیامده است.
محمد بن مسلم از امام صادق علیه السلام نقل میکند: فاطمه مصحفی را باقی گذاشت که قرآن نیست.(3)
ص: 308
علی بن ابی حمزه از عبد صالح [موسی بن جعفر] عیهماالسلام نقل میکند که فرمود: مصحف فاطمه علیهاالسلام نزد من است که در آن آیه ای از آیات قرآن نیست(1)
ب) احکام شرع
نه تنها در مصحف فاطمه علیهاالسلام آیات قرآن وجود ندارد، بلکه از هر گونه احکام حلال و حرام نیز خالی است.
امام صادق علیه السلام فرمود: ... آگاه باش که در مصحف فاطمه علیهاالسلام هیچ حکمی از حلال و حرام نیست...»(2)
برخی از محتویات مصحف فاطمه علیهاالسلام
در هیچ روایتی به همۀ محتوای مصحف فاطمه علیهاالسلام اشاره نشده است ولی از مجموع روایات برخی از محتویات استفاده می شود:
الف) مقام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
ابو عبیده از امام صادق علیه السلام نقل میکند: فاطمه بعد از پدرش 75 روز زنده بود. در این ایام به جهت دوری از پدرش به شدت ناراحت بود جبرئیل همواره بر او نازل میشد و در عزای پدرش او را تعزیت داده و از او دلجویی مینمود و نیز خبر از پدرش و جلالت و مقام او میداد... علی علیه السلام آنها را می نوشت و این است مصحف فاطمه(3)
ب) آینده ذريه زهرا علیهاالسلام
در همان روایت صحیح آمده است «.... و خبر میداد او را به آنچه بعد از وی بر ذریه اش وارد میشود».
ص: 309
ج) علم حوادث
در حدیثی از امام صادق علیه السلام منقول است که فرمود: «و اما مصحف فاطمه در آن اموری است که در آینده اتفاق خواهد افتاد».(1)
هم چنین در حدیث حمّاد بن عثمان از امام صادق علیه السلام وارد است که حضرت فرمود: «... آگاه باش! در آن - مصحف فاطمه- حلال و حرام نیست بلکه در آن علم به اموری است که در آینده اتفاق میافتد.»(2)
د) اسماء انبیا و اوصیا
در روایتی از امام علیه السلام وارد شده که فرمود: «هیچ نبی یا وصیتی نیست مگر آنکه نامش در کتابی است که نزد من است؛ یعنی مصحف فاطمه».(3)
ه) اسماء ملوک و پدرانشان
در روایت سابق از امام صادق علیه السلام چنین آمده است: «و اما مصحف فاطمه در آن علم به امور آینده است، اسامی کسانی است که تا روز قیامت حکومت میکنند.»(4)
در حدیثی دیگر اشاره به اسم آنان و اسم پدرانشان شده است.(5)
و) وصیت فاطمه علیهاالسلام
سلیمان بن خالد از امام صادق علیه السلام نقل میکند که فرمود: «مصحف فاطمه را بیرون آورید، زیرا در آن وصیت فاطمه علیهاالسلام است»(6)
ص: 310
ص: 311
از برخی آیات همراه با روایاتی که در ذیل آنها آمده استفاده میشود که حضرت زهرا علیهاالسلام همانند دیگر معصومین علیهم السلام واسطه فیض الهی بوده و باید به او توسل نمود؛
1 - آیه مباهله
خداوند متعال خطاب به پیامبرش صلی الله علیه و آله می فرماید: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جَاءَكَ مِنَ العِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللهِ عَلَى الْكاذِبِينَ؛»(1) «هر گاه بعد از علم و دانشی که [درباره مسیح] به تو رسیده [باز] کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ ولعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».
مطابق برخی از روایات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هنگامی که حضرت علی و زهرا و حسن و حسین علیهم السلام را برای مباهله با مسیحیان نجران آورد، فرمود:
«إِذَا أَنَا دَعَوْتُ فَأمِنُوا»؛ چون من دعا کردم شما آمین بگویید».
ص: 312
این جمله دلالت دارد که دعای حضرت زهرا علیهاالسلام همراه با دیگران در برآورده شدن حاجت پیامبر صلی الله علیه و آله تأثیر دارد. (1)
2 - آیه پذیرش توبه حضرت آدم علیه السلام
خداوند متعال می فرماید: «فَتَلَقَّی آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ»؛(2) «سپس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت؛ [و با آنها توبه کرد] و خداوند توبه او را پذیرفت؛ چرا که خداوند توبه پذیر و مهربان است».
سیوطی و دیگران به سند خود از امام علی علیه السلام یا نقل کرده اند که فرمود:
«سألت النبي صلی الله علیه و آله عن قول الله: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتابَ عَلَيْهِ» فقال: انّ الله اهبط آدم بالهند و حواء بجدة... حتى بعث الله اليه جبريل وقال: يا آدم ألم اخلقك بيدى؟ الم انفخ فيك من روحى؟ ألم أسجد لك ملائكتي؟ الم أزوجك حواء أمتى؟ قال: بلى قال فما هذا البكاء؟ قال: و ما يمنعني من البكاء؟ و قد اخرجت من جوار الرحمن قال: فعليك بهؤلاء الكلمات، فانّ الله قابل توبتك و غافر ذنبك، قل: "اللهم اني اسألك بحق محمد و آل محمد، سبحانك لا اله الا انت عملت سوءاً وظلمت نفسي فاغفرلي انك انت الغفور الرحيم... فهؤلاء الكلمات التي تلقی آدم»؛(3) «از رسول خدا صلی الله علیه و آله دربارۀ قول خداوند: "پس تلقی کرد آدم از پروردگارش کلماتی را و خداوند توبه او را پذیرفت"، سؤال کردم؟ حضرت فرمود: همانا خداوند آدم را به سوی هند و حوا را به جده
ص: 313
فرستاد.... تا این که خداوند جبرئیل را نزد او فرستاد و گفت: ای آدم آیا من تو را به دو دست [قدرتم] نیافریدم؟ آیا از روحم در تو ندمیدم؟ آیا دستور ندادم که ملائکه ام بر تو سجده کنند؟ آیا حوا کنیزم را به ازدواج تو در نیاوردم؟ آدم عرض کرد: آری جبرئیل گفت: پس این گریه چیست؟ آدم:گفت چه چیز مرا از گریه باز میدارد در حالی که از جوار خدای رحمان رانده شدم؟ جبرئیل گفت: بر تو باد به قرائت این کلمات تا خداوند توبه تو را قبول کرده و گناهت را بیامرزد بگو: بار خدایا همانا از تو میخواهم به حق محمد و آل محمد، منزهی تو خدایی جز تو نیست کار بدی کردم و به خود ظلم نمودم مرا بیامرز؛ زیرا تو آمرزنده مهربانی...»
ص: 314
ص: 315
خداوند متعال اگر برای همسران پیامبر صلی الله علیه و آله تعبیر به «ام المؤمنین» کرده آنجا که می فرماید: «وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَتُهُمْ»؛(1) «و همسران او مادران مؤمنین اند».
ولی این تعبیر قابل تقیید است؛
1 - در آیات دیگر وجه شبه این تشبیه مشخص شده که حرمت ازدواج است آنجا که می فرماید: «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَتُكُمْ»؛(2) «حرام شده است بر شما، مادرانتان».
2- در آیه دیگری نیز این مقام مقید و مشروط به تقوا شده آنجا که می فرماید: «يانِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ...»؛(3) «رای همسران پیامبر! شما همچون یکی از آنان معمولی نیستید اگر تقوا پیشه کنید».
3- و لذا در آیه ای دیگر میفرماید: «یانِسَاءَ النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَها الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ»؛(4) «ای همسران پیامبر هر کدام از شما گناه آشکار و فاحشی مرتكب ،شود عذاب او دو چندان خواهد بود».
ولی خداوند متعال در قرآن کریم به طور مطلق حضرت زهرا علیهاالسلام را مدح و تمجید نموده است همانگونه که در آیات گذشته به آنها اشاره شد.
وانگهی اگر زنان پیامبر صلی الله علیه و آله ام المؤمنین اند فاطمه زهرا علیهاالسلام «ام ابیها» است
ص: 316
همانگونه که در مصادر شیعه و سنی یکی از القاب حضرت زهرا علیهاالسلام «ام ابیها» ذكر شده است.
دیدگاه اهل سنت درباره ام ابیها
اهل سنت نیز حضرت زهرا علیهاالسلام را با کنیه ام ابیها ستوده اند. اینک به عباراتی از آنها اشاره میکنیم:
1 - دکتر محمد عبده یمانی
او در این باره مینویسد:
«و من خصائصها - رضى الله عنها - انها تكنى بأم أبيها؛ لأنها قامت برعاية ابيها و خدمته بعد وفاة امها خديجة. وكان يحبها حباً جماً، يكثر من زيارتها و يجلس عندها و يلاعب اولادها، وكان اذا اراد غزواً لا يخرج من المدينة حتى يكون آخر عهده رؤيتها، فاذا عاد من سفره بدأ بالمسجد فصلى ركعتين ثم يذهب الى بيت فاطمة يزورها ويؤنسها ثم يخرج من عندها الى بيوت ازواجه»؛(1) «و از خصوصیات حضرت زهرا علیهاالسلام این است که کنیه اش "ام ابیها" است؛ زیرا متکفل امر پدرش و خدمت به او بعد از وفات مادرش خدیجه بود. پیامبر صلی الله علیه و آله او را بسیار دوست میداشت و بسیار به زیارت او می رفت و نزد او مینشست و با فرزندان او بازی میکرد و چون میخواست به جنگ رود آخرین کسی که او را میدید حضرت زهرا علیهاالسلام بود و چون از سفر باز میگشت به مسجد میرفت و دو رکعت نماز میخواند آنگاه به خانه فاطمه میرفت و او را زیارت مینمود و با او انس میگرفت، سپس از آنجا بیرون آمده و به اتاقهای همسرانش میرفت»
ص: 317
2- استاد توفیق ابو علم
او که وکیل اول دادگستری مصر ،بوده در این باره مینویسد:
«لقد بلغ من حبّ الرسول صلی الله علیه و آله لابنته فاطمة انه كان يكنيها ب-(ام ابيها)، انه اليتم يجعل من الطفل يحنّ الى انثى تحنو عليه بدل امه فقد توفيت آمنة بنت وهب ام النبى صلی الله علیه و آله و هو طفل صغير، فتعلق قلبه حينذاك بفاطمة بنت اسد امّ على علیه السلام لقد كان يناديها يا اماه و عندما توفيت حزن عليها حزناً شديداً و سمع يقول: ماتت امي و رزق صلی الله علیه و آله، فاطمة، وكلّما رآها ذكر فاطمة بنت اسد و تسلّى بابنته عنها، وقد كناها ب-(ام ابيها)، و لم يكن الرسول صلى الله عليه وسلم بالذي تدفعه العاطفة الى اضفاء سمات على اشخاص ليسوا جديرين بها او مدح افراداً بعبارات تكون اقرب الى الخيال من الواقع؛ انّه الرسول الصادق الأمين، وكفى فيه فخراً قوله عزّ من قائل: «وَ إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ». أحب الزهرا ايما حبّ وكانت جديرة بهذا الحبّ، قال عنها: "فاطمة بضعة منّى فمن اغضبها فقد اغضبنى" ، وقال ايضاً : "فاطمة بضعة منّى يؤذيني من آذاها و يسرني من سرها" وفى رواية اخرى: "انّما فاطمة بضعة منّى يؤذيني من آذاها و ينصبني و انصبها" و حق لها ان تنفرد بهذا اللقب فهى بضعة النبى حقاً، اشبهته خُلقا و منطقاً، و واكبت رسالته من ذ البدء فوعت من ذلك كثيراً. ثم استمرت تسند الامتداد الطبيعي للرسالة في ظلّ الامامة تسنده بكل ما أوتيت من حول و طول و حق لها ان تكون سيدة نساء العالمين و البتول العذراء والطاهرة الزكية ....»(1) «آن قدر پیامبر صلی الله علیه و آله دخترش فاطمه را دوست میداشت که همیشه او را "ام ابیها" کنیه داده بود طفلی که از مادر یتیم میشود و به زنی پناه میبرد تا به جای
ص: 318
مادرش بر او مهربانی کند آمنه دختر وهب مادر پیامبر صلی الله علیه و آله زمانی از دنیا رحلت نمود که پیامبر صلی الله علیه و آله طفل صغير ،بود بعد از آن حضرت صلی الله علیه و آله دلش به فاطمه دختر ،اسد مادر امیر المؤمنين علیه السلام خوش بود و او را مادر صدا می کرد و چون فاطمه دختر اسد از دنیا رحلت نمود بر او بسیار محزون شد و شنیده شد که حضرت میفرمود مادرم از دنیا رحلت کرد. آنجا بود که خداوند، فاطمه را به او روزی فرمود و چون او را میدید یاد فاطمه بنت اسد می افتاد و دیدن دخترش او را تسلّی میداد ولذا حضرت دخرتش را به "ام ابیها" کنیه داد و پیامبر صلی الله علیه و آله این گونه نبود که به جهات عاطفی اسمهایی را برای اشخاص قرار دهد که استحقاق آن را نداشتند، یا افرادی را به عباراتی مدح کند که به خیال نزدیکتر باشد تا واقع؛ زیرا او رسول راستگو و امین .بود و در افتخار او همین بس که خداوند عزیز فرمود: "و تو بر اخلاق بزرگ هستی" او زهرا را بسیار دوست میداشت و او به حق سزاوار این محبت بود پیامبر صلی الله علیه و آله در حق او فرمود: فاطمه پاره تن من است، پس هر کس او را به خشم درآورد به طور حتم مرا به خشم در آورده است. و نیز فرمود: فاطمه پاره تن من است هر کس او را اذیت کند مرا اذیت کرده است و هر کس او را خشنود سازد مرا خشنود ساخته است و در روایتی دیگر فرمود: همانا فاطمه پاره تن من است؛ هر کس او را اذیت کند مرا اذیت کرده و هر کس او را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است و او سزاوار این لقب اختصاصی است؛ زیرا او به حق پاره تن پیامبر صلی الله علیه و آله است و از ابتدا رسالت او را دنبال کرده و از ،آن بسیار در برگرفته است و او تکیه گاه امتداد طبیعی رسالت در سایه امامت است که تمام آنچه را به حضرت داده شده داراست و به حق او سرور زنان عالميان وبتول عذراء وطاهره و پاکیزه است...»
ص: 319
او نیز میگوید:
«و مما لاشك فيه ان السيدة فاطمة الزهراء حاولت ان تشارك اباها فتسعى مخلصة لسدّ الفراغ العاطفى الذى كان يعيشه الرسول بعد ان فقد ابويه في اول حياته، وفقد زوجه الكريمة ام المؤمنين السيدة خديجة و هذا الفراغ كان يزعج النبى صلی الله علیه و آله و ينعكس على قلبه الرهيف المشتاق الى الحب. لقد كان بحاجة الى عطف الأم و رعايتها في حياته وفي عمله الشاق المضني و في مواجهته بيئته القاسية بالنسبة اليه، وقد وجد كل هذا العطف في فاطمة.
انّ التاريخ لا يحدثنا الا نتفاً من هذه المواقف الأمومية التي كانت تصدر عن السيدة فاطمة الزهرا علیهاالسلام بالنسبة للرسول، ولكنه يؤكد نجاحها في هذه المحاولة التي اعادت الى محمّد الاكتفاء العاطفى الذى ساعده في تحمّل اعباء الرسالة.
ان التاريخ يؤكد هذا حينما ينقل - تكراراً - عن لسان النبي صلی الله علیه و آله: (فاطمة امّ ابيها) و حينما نرى انه كان يعاملها معاملة الأم فيقبل يدها و يخصها بالزيارة عند كل عودة منه الى مدينة و يودعها منطلقاً من عندها الى كل اسفاره و ،رحلاته، وكانه يتزوّد من هذا النبع الصافي عاطفة لسفره.
ان فاطمة الزهرا علیهاالسلامء هى اجل من ان تشير اليها الأسانيد، و اكرم من ان تدلّ عليها السرود، يكفيها إطاراً كونها ابنة محمد صلی الله علیه و آله، و زوجة على وامّ الحسن و الحسين وسيدة نساء العالمین»؛(1) «از جمله اموری که شک در آن نیست این که خانم فاطمه زهرا قصد کرد تا با پدرش مشارکت داشته باشد و لذا با اخلاص سعی نمود تا خلا عاطفی را که پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از وفات پدر و مادرش در اول زندگانیش و نیز همسر کریمه اش ام المؤمنین خدیجه علیهاالسلام پیدا کرده بود
ص: 320
پر کند و این خلا پیامبر صلی الله علیه و آله را تحت فشار قرار داده و بر قلب نازک مشتاق به محبت او اثر میگذاشت. او احتیاج به مهربانی مادر و مراعات او در زندگی و کارهای مشقت آور و سنگین و در مواجهه با محیطش داشت که نسبت به او قساوت قلب داشته اند و تمام این عطوفتها در فاطمه بود.
تاریخ تنها گویای بخشی از این کارهای مادرانه است که از فاطمه زهرا نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله صورت گرفته ولی بر این تأکید دارد که آن حضرت در این کارش موفق بوده است کاری که به محمد جنبه عاطفی را بازگرداند و او را در تحمل زحمات رسالت کمک نمود تاریخ بر این مطلب تأکید دارد هنگامی که به صورت تکرار از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کند: (فاطمه مادر پدرش میباشد) و هنگامی که مشاهده میکنیم که آن حضرت با او معامله مادری میکند و دستش را میبوسد و هر بار که به مدینه باز میگردد به زیارت او میرود و به هر سفر و با هر قافله ای که میرود خدمت او رفته و با او وداع میکند و گویا که از آن چشمۀ صاف عطوفتی برای سفرش برمی گیرد
همانا فاطمه زهرا بزرگتر از آن است که اسانید به آن اشاره کند و کریمتر از آن است که مطالب چینش شده بر آن دلالت نماید کافی است او را در بزرگی که او دختر محمد و همسر على ومادر حسن وحسين وسرور زنان عالمیان است».
3 - محمود شبلی
او نیز میگوید:
«قالوا: كانت اكرم اهله عليه وكانت اشبه الناس به كلاماً وحديثاً... وكانت
ص: 321
اذا مشت كانت مشيتها مشية رسول الله صلی الله علیه و آله، و لذلك كانت تكنى ام ابيها. و جاء في "اسد الغابة" ؛ وكانت فاطمة تكنّى ام ابيها، وكانت احب الناس الى رسول الله صلی الله علیه و آله!...»(1) «گفته اند که فاطمه از همه بیشتر پدرش را تکریم مینمود و شبيه ترین مردم به حضرت در گفتار و حدیث بود... و چون راه میرفت راه رفتنش به مانند رسول خدا صلی الله علیه و آله بود و لذا او را ام ابیها .نامیدند در کتاب "اسد الغابة" آمده که فاطمه را ام ابیها کنیه داده اند؛ زیرا او محبوب ترین مردم نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بود...»
او نیز می نویسد:
«تتابعت على رسول الله صلی الله علیه و آله المصائب بموت ،خديجة، وكانت له وزير صدق على الاسلام وبموت عمّه ابوطالب، وكان له عضداً و منعة و ناصراً على قومه وذلك قبل مهاجره الى المدينة بثلاث سنين. فلمّا هلك ابو طالب نالت قريش من رسول الله صلی الله علیه و آله من الأذى ما لم تكن تطمع به في حياة ابي طالب، حتى اعترضه سفيه من سفهاء قريش فنثر على رأسه تراباً. فلما نثر ذلك السفيه على رأس رسول الله صلی الله علیه و آله ذلك التراب دخل رسول الله صلی الله علیه و آله بيته و التراب على رأسه.... بكت الزهراء و هي تغسل عن رأس ابيها صلی الله علیه و آله التراب مشهد جميل ليس كمثل جماله جمال، مشهد من مشاهد «الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللهِ»، مشهد من مشاهد «وَ أُوذُوا فِي سَبِيلي». و من هو هذا الذي ينثرون التراب على رأسه؟! انه اشرف خلق الله قاطبة و من هي هذه التي تغسل عن رأسه التراب؟! انّها سيدة نساء العالمين. وتلك مقاماتهم العُلى التى لا يدانيهم فيها احد من العالمين، و من تلك المقامات العلى و من تلك المشاهد الحسنى كانت الزهرا علیهاالسلامء ترتفع ثم
ص: 322
ترتفع، ثم ترتفع فوق النساء جميعاً، حتى بلغت مقام (سيدة نساء العالمين) فاستوت علیه»؛(1) «با مرگ خدیجه مصیبت ها یکی پس از دیگری بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شد؛ چرا که خدیجه وزیر راستینی برای پیامبر صلی الله علیه و آله در راه اسلام ،بود و نیز به مرگ عمویش ابو طالب که بازوی رسول خدا و نگه دار و ناصر بر قومش بود و این قبل سه سال از هجرتش به مدینه بود چون ابو طالب وفات يافت قریش اذیت و آزاری را که در زمان حیات او نمی توانستند نسبت به حضرت داشته باشند را شروع کردند به حدی که سفیهی از سفیهان قریش جلو راه حضرت را گرفته و خاک بر سرش باشید. چون آن سفیه چنین کرد رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که خاک بر سرش ریخته بود وارد خانه شد... زهرا گریست و شروع به شستن سر پدرش از خاک نمود. موقعیت زیبایی بود که همانند آن زیبایی یافت نمیشود موقعیتی از موقعیتهای (کسانی که رسالتهای خداوند را ابلاغ میکنند) و موقعیتی از موقعیت: (و در راه من آزار و اذیت میبینند) کیست آن کسی که خاک را از سر پیامبر صلی الله علیه و آله پاک میکند؟ او که اشرف تمام خلق خداست؟ و کیست آن کسی که سر پیامبر صلی الله علیه و آله را از خاک میشوید؟ آری او سرور زنان عالم است و این است مقامات بلند آنان که هیچ کس از عالمیان به مقامشان نمیرسند و از این مقامات بلند و از این موقعیتهای نیک است که فاطمه زهرا بلند مرتبه میشود و به حدی مقامش بالا میرود که از همه زنان برتر می،گردد تا به مقام سرور زنان عالمیان رسیده و بر آن کرسی تکیه میزند»
ص: 323
4 - عبد الفتاح عبدالمقصود
او میگوید: «شاید فاطمه علیهاالسلام پیش از این هیچ روزی همانند آن روز نگریسته بود. از کفار حرم خدا گذشت ناگهان پچ پچ گروهی از مهتران قریش را شنید که برای کشتن پدرش مشورت میکردند و میگفتند: هنگامی که محمد از اینجا گذشت باید هر یک از ما ضربه ای به او بزند.
پیکر خوفناکشان درندگان دشت و و جانوران بیشه را می مانست همانند یک دسته چنگال و نیش و ناخن و منقار گرد هم آمده بودند پچ پچ میان تهی آنان بسان نجوای شیطان بود بگونه فش فش افعی ها فاطمه علیهاالسلام درنگ نکرد تا آن ماران ته مانده زهر خود را بیفشانند، و آیا نیازی به درنگ کردن بود در حالی که آنان شمشیرهای تیز خود را در دست آماده کرده بودند، شمشیرهایی که از بسیاری برنده گی و جلا همانند پرتو خورشید میدرخشید؟ فاطمه با شتاب از آن جایگاه بیرون رفت اشگهایش بر گامهایش پیشی گرفت پدر را از آن خبر آگاهی داد و گفت: اکنون من از نزد گروهی از قریشیان گذشتم که در کنار حجر اسود هم پیمان شدند و به لات و عزّی و منات و اساف و نائله سوگند یاد کردند چون تو را ببینند برخیزند و با شمشیرهایشان تو را بزنند و بکشند.
فاطمه علیهاالسلام درست کار همان مردی را انجام داد که به سوی موسی صلی الله علیه و آله دوید تا او را از ماندن در شهر خود بیم دهد (گفت ای موسی! گروه درباره تو مشورت میکنند که بکشندت بیرون رو براستی که من برای تو خیر خواهم).(1)
لکن پدر فاطمه علیهاالسلام همانند موسای کلیم از سرزمین خود بیرون نرفت، سر فراگوش دختر آورد و به نرمی گفت: دخترکم گریه مکن دل فاطمه علیهاالسلام با سخن پدر که از هر
ص: 324
حرفش مهر میبارید آرامش گرفت اشکهایش خشک شد، لبخندی بر چهره تابناکش نمایان گشت....»(1)
5 - محمود مهدی استانبولی و مصطفی ابوالنصر شبلی
این دو مشترکاً در کتاب «نساء حول الرسول صلی الله علیه و آله» درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسند:
«و استبشر رسول الله صلی الله علیه و آله بمولدها و توسم فيها البركة واليمن، فسماها فاطمة و لقبها ب-(الزهراء). وكانت تكنى ام ابيها. وكانت رضى الله عنها شديدة الشبه لأبيها اصلی الله علیه و آله»،(2) «رسول خدا صلی الله علیه و آله به ولادت آن حضرت شاد شد و او را مایه بركت و خوش یمن دانست و او را فاطمه نامید و لقبش را (زهرا) و کنیه اش را (ام ابيها) گذاشت او رضی الله عنها شباهت بسیاری به پدرش داشت».
6- حافظ ابن حجر
او در کتاب «الاصابة» دربارهٔ القاب و کنیه های حضرت زهرا علیهاالسلام میگوید:
«انّها تلقب بالزهراء، وكانت تكنى امّ أبيها»؛(3) «فاطمه ملقب به زهرا علیهاالسلام بود و او را ام ابیها کنیه میدادند»
7- احمد خلیل جمعه
او که از علمای اهل سنت سوریه میباشد، می نویسد:
«اذا احببنا ان نجمل صفات فاطمة الزهراء رضوان الله عليها بكلمة واحدة تغنى عن كلماتٍ وكلماتٍ، نستطيع ان نقول: انها ام ابيها، حيث درجت في بيت ابویها و من ابواها؟
ص: 325
سيدنا و حبيبنا رسول الله صلى الله عليه وآله و سلم ، اکرم خلق الله على الإطلاق، المبعوث رحمة للعالمين. وسيدتنا و امنا خديجة الطاهرة سيدة نساء العالمين، واكرم امرأة على الرسول صلی الله علیه و آله، و احبهنّ الى قلبه الشريف...
في ربّى رياض قلبين كبيرين قلب ابيها و قلب ،امّها نَعَمَت فاطمة الزهراء بحنانهما، وقطفت من زهر رياضهما الحب والعطف والرحمة، فحظيت بالحنان منهما....
فى مهد الايمان نشأت الزهراء نشأة جدّ و اعتكاف، نشأة وقار و حياء، فكانت ساكنة النفس قوية القلب، صافية السريرة، لاتعرف الا الايمان ولا يعرفها الا الايمان...
بعد وفاة خديجة ام الزهراء، كانت الزهراء تنهض بأعباء البيت النبوى، وترعى اباها الكريم وتفيض عليه من عطفها وحبها، حتى دعاها اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله بام النبى او ام ابیها»؛(1) «هر گاه بخواهیم صفات فاطمه زهرا رضوان الله عليها را در یک کلمه خلاصه کنیم که از کلمات بسیار ما را بی نیاز کند می توانیم بگوییم که او مادر پدرش میباشد و در خانه پدر و مادرش به مقامات عالی رسید.
پدر او کیست؟ سرور وحبيب ما رسول خدا صلی الله علیه و آله، كریم ترین خلق خدا به طور مطلق کسی که به عنوان رحمت عالمیان مبعوث شده است و سرور ما و مادرمان خدیجه ،پاک سرور زنان ،عالمیان وکریم ترین زن نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله ومحبوب ترین آنان به قلب شريفش...
در تربیت گاه باغ دو قلب بزرگ قلب پدرش و قلب مادرش با مهربانی آن دو
ص: 326
فاطمه زهرا رشد یافت و از دسته گلهای باغ آن دو محبت و عطوفت و رحمت ،چید و از مهربانی آن دو بهره ها گرفت....
در گهواره ایمان زهرا رشد یافت رشدی همراه با جدیت و توجه رشدى همراه با وقار وحيا. لذا فاطمه نفسی ،آرام قلبی ،قوی باطنی صاف داشت و جز ایمان را نمیشناخت و جز ایمان نیز او را نمی شناخت.
بعد از وفات خدیجه مادر زهرا همیشه زهرا قیام به شؤون خانه نبوت مینمود، و پدر کریمش را مراعات میکرد و از عطوفت و محبتش او را سیراب مینمود تا به حدی که اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله او را به مادر پیامبر یا مادر پدرش لقب دادند»
8 - وداد سکاکینی
او که از نویسندگان مصری میباشد درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسد:
«ناداها محمّد: يا فاطمة يا ام ابيك وكان فى صوته غنة ملائكة، فياضة ،بالحنان ممزوجة بالحزن و الإشفاق صعدت من فمه، لكنها كانت من سويداء قلبه
فاقبلت الزهراء نحو ابيها تمشي مشيته المحببة اليها وكانت خفيفة الخطى باسمة الوجه، متألقة العينين، تتلقى من رسول الله نفحة ايمانه و رضاه، وبركة ابوته و نبوته
سعت فاطمة الى ابيها تقرأ على وجهه المهيب بذكاء النظرة واستشفاف الفطنة لمحة الوحى. فقبلت يده و قالت نعم يا رسول الله! بروحى انت و ولد...»(1) «محمد او را ندا داد: ای مادر پدرت در صورتش آوای ملائک بود همراه با
ص: 327
جوشش از مهربانی ممزوج به حزن و شفقت که از دهانش بیرون آمد ولی از اندرون قلبش زهرا به سوی پدرش آمد و همانند کسی که محبوب نزد پدرش است راه میرفت او آرام آرام گام بر می داشت با صورتی بشاش چشم هایی برافروخته و از رسول خدا صلی الله علیه و آله دم ايمان ورضا و برکت پدرانه و نبوتش را تلقی مینمود
فاطمه علیهاالسلام متوجه پدر شد و در صورت باهيبتش ذكاوت نظر و شفافیت زیرکی را
هنگام نزول وحی میدید فاطمه دستان پدر را بوسید و عرض کرد: آری ای رسول خدا روح و فرزندانم به فدای تو باد...»
نمونه هایی از مادری فاطمه زهرا نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله
الف) مادری برای پیامبر صلی الله علیه و آله در مکه
مسلم به سندش از ابو حازم نقل کرده:
«انّه سمع سهل بن سعد يسأل عن جرح رسول الله صلی الله علیه و آله يوم أحد؟ فقال: جرح وجه رسول الله صلی الله علیه و آله و کسرت رباعيته و هشمت البيضة على رأسه فكانت فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله تغسل الدم، وكان على بن ابي طالب علیه السلام يسكب عليها بالمجن. فلما رأت فاطمة ان الماء لا يزيد الدم الأكثرة اخذت قطعة حصير فاحرقته حتى صار رماداً ثم الصقته بالجرح فاستمسك الدم»؛(1) «او شنید که سهل بن سعد از جراحت رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز احد سؤال میکند؟ او گفت: صورت رسول خدا صلی الله علیه و آله مجروح و دندان او شکسته و کلاه خود بر
ص: 328
سر او شکسته شد. فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله خون را از حضرت میشست و علی بن ابی طالب علیه السلام با کلاه خود بر او آب می ریخت چون فاطمه دید که ،آب خون را زیادتر میکند قطعه حصیری برداشت و آن را آتش زد تا خاکستر شود آنگاه خاکستر را به محل جراحت چسبانید و در آن هنگام بود که توانست خون را قطع کند».
ابن ابی الحدید از واقدی نقل کرده:
«و خرجت فاطمة علیهاالسلام فى نساء و قد رأت الذى بوجه ابيها علیهاالسلام فاعتنقته و جعلت تمسح الدم عن وجهه و رسول الله صلی الله علیه و آله يقول : اشتد غضب الله على قوم دموا وجه رسوله ...»(1) «فاطمه علیهاالسلام با جماعتی از زنها بیرون آمد در حالی که مشاهده کرده بود چگونه صورت پدرش خون آلود است پدر را در بغل گرفت و شروع به پاک کردن خون از صورت حضرت کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: غضب خدا شدید شد بر قومی که صورت رسولش را خون آلود کردند...».
ب) مادری برای پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه
ابوایوب انصاری میگوید:
«انّ رسول الله صلی الله علیه و آله مرض مرضة فأتته فاطمة علیهاالسلام تعوده و هو ناقه من مرضه، فلمّا رأت ما برسول الله صلی الله علیه و آله من الجهد والضعف خنقتها العبرة حتى جرت دمعتها على خدّها، فقال النبي صلی الله علیه و آله لها: يا فاطمة ان الله جل ذكره اطلع على الارض اطلاعة فاختار منها اباك واطلع ثانية فاختار منها بعلك، فأوحى الى فأنكحتكه، اما علمت يا فاطمة ان لكرامة الله اياك زوجك اقدمهم سلماً
ص: 329
واعظمهم حلماً واكثرهم علماً. قال: فسرّت بذلك فاطمة علیهاالسلام و استبشرت بما قال لها رسول الله صلی الله علیه و آله»(1) ، «رسول خدا صلی الله علیه و آله مريض شده بود، فاطمه علیهاالسلام به عیادت او آمد در حالی که حضرت تازه از مریضی بیرون آمده بود و بدنش ضعیف بود. چون در چهره رسول خدا صلی الله علیه و آله آثار مریضی وضعف مشاهده کرد گریه گلویش را فشرد به حدی که اشکهایش بر گونه اش جاری گشت. پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: ای فاطمه خداوند- جل ذکره- نظری بر زمین کرد و از میان آن پدرت را انتخاب نمود و سپس بار دوم نظر کرد و از میان آن شوهرت را برگزید و به من وحی نمود تا او را به ازدواج تو در آورم آیا ندانستی ای فاطمه همانا به جهت کرامت خدا به تو بود که تو را به ازدواج کسی درآورد که در اسلام بر همه پیشتر و در حلم از همه بزرگتر و در علم از همه بیشتر بود. ابوایوب میگوید فاطمه علیهاالسلام به این مطلب و آن بشارتی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به او داد مسرور شد...»
ص: 330
ص: 331
قصه فدک و مناظره حضرت زهرا علیهاالسلام و احتجاج او یکی از عوامل استبصار و تحول مذهبی در اهل سنت به حساب می آید.
یکی از این گونه افراد عبدالمنعم حسن مستبصر سودانی است، او در تأثرش نسبت به خطبه فدکیه حضرت زهرا علیهاالسلام میگوید:
«كلمات كالسهم نفذت الى اعماقي فتحت جرحاً لا اظنه يندمل بسولة ويسر غالبت دموعى و حاولت منعها من الانحدار ما استطعت، ولكنها انهمرت وكانها تصرّ على ان تغسل عار التاريخ في قلبي، فكان التصميم للرحيل عبر محطات التاريخ للتعرف على مأساة الأمة، وتلك كانت هي البداية لتحديد هوية السير و الانتقال عبر فضاء المعتقدات و التاريخ و الميل مع الدليل...»(1) «سخنانی همچون تیر در اعماق وجودم نفوذ کرد آنگاه جراحتی را باز نمود که گمان نمیکنم به این آسانی بسته شود جراحتی که بر اشکهایم غلبه نمود و درصدد برآمدم تا حدّ استطاعتم از ریختن آن جلوگیری کنم ولی نتوانستم از آن جلوگیری نمایم و لذا اشکهایم سرازیر شد و گویا اصرار داشت تا ننگ تاریخ را در قلبم .بشوید. او تصمیم داشت تا با خطوط تاريخ حرکت کند تا از مصائب امت آگاه شود و این شروع ماهیت حرکت و انتقال از فضای اعتقادات تاریخ ومیل با دلیل است...».
ص: 332
او بعد از گوش فرا دادن به خطبه فدکیه میگوید:
«تدفق شعاع كلماتها الى اعماق وجداني وضح لى ان مثل هذه الكلمات لا تخرج من شخص عادى حتى ولو كان عالماً مفوهاً درس آلاف السنين، بل هي في حد ذاتها معجزة، كلمات بليغة .... عبارات رصينة حجج دامغة، و تعبير قوى... تركت نفسى لها و استمعت اليها بكل كياني و عندما بلغت خطبتها الكلمات التي بدأت بها هذا الفصل لم اتمالك نفسى و زاد انهمار دموعي. و تعجبت من هذه الكلمات القوية الموجهة الى خليفة رسول الله صلی الله علیه و آله، و مما زاد في حيرتي انها من ابنة رسول الله صلی الله علیه و آله، فماذا حدث؟ و لماذا... وكيف؟! و مع من كان الحق، و قبل كلّ هذا هل هذا الاختلاف حدث حقيقة؟ وفي الواقع لم اكن اعلم صدق هذه الخطبة، ولكن اهتزت مشاعرى حينها وقرّرت الخوض في غمار البحث بجدية مع اوّل دمعة نزلت من آماقى ...»؛(1) «شعاع کلمات حضرت زهرا علیهاالسلام در اعماق وجدانم تأثیر گذاشت و برای من واضح شد که مثل این سخنان از شخص عادی صادر نمیشود گرچه عالمی باشد که هزاران سال درس خوانده باشد بلکه این کلمات به نوبه خود معجزه است، کلماتی بلیغ ... عباراتي محکم و حجت هایی قانع کننده و تعبیری قوی... تمام وجودم را در اختیار آن گذاشته و تمام حواسم را به شنیدن آن جلب کردم و چون خطبه اش به کلماتی رسید که من به آنها این فصل را شروع کردم نتوانستم خودم را نگه دارم لذا گریه ام زیاد شد و از این سخنان قوی که متوجه خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله شده تعجب نمودم و چیزی که حیرتم را زیاد کرد این بود که این سخنان از دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله صادر میشد، چه اتفاقی افتاده است؟
ص: 333
و چرا و چگونه؟ و حق با چه کسی است؟ و قبل از هر چیز آیا حقیقتاً این اختلاف واقع شده است؟ در حقیقت من قبل از آن علم به صدق این خطبه ،نداشتم ولی تمام وجودم در آن وقت به لرزه درآمد و با اولین اشکی که از دیدگانم بیرون آمد قرار گذاشتم تا به طور جدی وارد بحث شوم...».
ص: 334
ص: 335
احمد خلیل جمعه از علمای اهل سنت درباره توصیف حضرت زهرا علیهاالسلام از سوی علمای اهل سنت مینویسد:
«فى رحلتى الميمونة المباركة مع سيدتنا فاطمة الزهرا رضى الله عنها، لاحظت عظيم الأثر الذى تركته بصماتها المعطار في سطور علماء الأدباء و ادباء العلماء، کالشافعی و ابی نعیم الاصبهانی و ابن جابر الاندلسی، و الذهبي و غيرهم كثير ممن لا يخصون.
و عند ما وضعت نصب عيني الحديث عن فاطمة الزهراء، وجدت امامى ثروة عظيمة من تراث الكفر ، و من نفخات و رشحات الأقلام التي جادت بها قرائح اعلياء العلماء، واكابر السادات وسادات الأكابر فى كلّ فنّ من فنون المعرفة. ولو جمعت تلكم الآثار الحسان لتحصل عندنا مجلدات كبيرة، قد لانستطيع حصرها ضمن مئات الصفحات. سنعيش لحظات في ضلال تلك النفخات الندية التي سمحت بها القرائح في مختلف العصور من علماء و ادباء و شعراء، استلهموا فنّ معارفهم من فاطمة الزهراء و من اهل البيت النبوى الكريم فجاؤا بسحر ،حلال يهمس بأعماق القلوب فيأخذ بجامعها، ويروى ظمأ النفوس التي تود الاستزادة من شرب رحيق سِيَر هؤلاء الأطهار، ومن منا لا يرتوى من معين سيرتهم...»(1) «در حرکت با میمنت و مبارکی که با سرور ما فاطمه زهرا
ص: 336
رضی الله عنها داشتم اثر عظیمی را ملاحظه کردم که آن حضرت با سیره و اخلاق معطّرش در سطرهای علمای ادیب و ادیبان علما ،همچون شافعی وابو نعيم ،اصبهانی و ابن جابر اندلسی و ذهبی و افراد بسیار دیگری که قابل شمارش نیست به جای گذاشته شده است.
و چون در مقابل چشمانم نوشته هایی دربارۀ فاطمه زهرا را گذاشتم در برابرم ثروت عظیمی از میراث فکری و گفته ها و نوشته جاتی را مشاهده کردم که قریحه های علمای بلند مرتبه و بزرگ مردان و مردان بزرگ در هر فن از فنون معرفت به نهایت زیبایی از خود به جای گذاشته اند و اگر بخواهم آن آثار زیبا ونیکو را جمع کنم به چند جلد کتاب بزرگ خواهد رسید که نمیتوانم در ضمن صدها صفحه محصور نماییم. زود است که لحظاتی را در سایه های آن کلمات ارزشمندی که قریحه های علما و ادیبان و شعرا در عصرهای مختلف از خود به جای گذاشته زندگی کنیم تا فن معارف آنان را از فاطمه زهرا و از اهل بیت نبوی کرام الهام گیریم؛ زیرا که آنان از خود [در این باره] سحر حلال آورده اند که با اعماق قلبهای انسان سخن میگوید وهمه اطراف آن را در بر میگیرد و تشنگی نفسهایی را که احتیاج مبرمی به آشامیدن از شربت سیره آن پاکان دارد را سیراب میکند و چه کسی است از ما که از آب گوارای سیره آنان سیراب نگردد...»
ص: 337
خداوند متعال به فاطمه زهرا علیهاالسلام و عنایات و الطاف خاص و ویژه ای داشته که او را از دیگران ممتاز ساخته است. اینک به نمونه هایی از آنها که در کلمات علمای اهل سنت آمده اشاره میکنیم؛
1 - ازدواج فاطمه زهرا علیهاالسلام به امر خداوند متعال
علامه عبدالرؤف مناوی مینویسد:
«و كان تزويج المصطفى فاطمة لعلى بأمر الله تعالى. فعن ابن مسعود انه صلی الله علیه و آله قال: (انّ الله تعالى امرنى ان ازوج فاطمة من على). ورواه الطبرانی و رجاله ثقات»(1) «ازدواج مصطفی فاطمه زهرا را به علی به دستور خداوند متعال بود از ابن مسعود رسیده که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: (همانا خداوند متعال مرا دستور داده که فاطمه را به علی تزویج نمایم) این خبر را طبرانی روایت کرده و رجال آن همگی از افراد ثقه اند».
ص: 338
او در ادامه مینویسد:
«.... و امّا وقوع التزويج بالأمر الالهى لعلى وخطبة الشيخين لها قبل ذلك جعل الدرع ،صداقاً ، فلاشك فيه؛ لوروده من طرق بأسانيد صحيحة»؛(1) «... و اما اینکه وقوع ازدواج به امر الهی برای علی بوده و قبل از آن ابوبکر و عمر از او خواستگاری کرده بودند [و پیامبر صلی الله علیه و آله به آنان جواب رد داده بود] و مهر فاطمه از سوی علی زره او بود همگی از قضایایی است که در آنها شکی وجود ندارد؛ زیرا که از طرق مختلف با سندهای صحیح وارد شده است».
2 - رضای خدا ورسول در رضای فاطمه علیهاالسلام
سید احمد سایح در مقدمه کتاب خود درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسد:
«فانى قد استخرت الله تبارك وتعالى فى ان اجمع بعض المناقب في فضل الطاهرة السيدة فاطمة الزهرا- رضى الله تعالى عنها و ارضاه - سائلاً المولى جل و علا ان يمدني بمدده و ان يعينني على ذلك بمنه وكرمه؛ لانّ رضا الزهراء هو رضاء الله تعالي ولرسوله صلی الله علیه و آله. قال تعالى: «وَاللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَن يُرْضُوهُ». قال رسول الله صلی الله علیه و آله للسيدة فاطمة الزهراء - رضى الله عنها - : (إنّ اللهَ یَغضِبُ لِغَضَبِکِ و یَرضى لِرضاکِ)»؛(2) «من با خدای تبارک و تعالی مشورت کردم در این که برخی از مناقب را در فضيلت طاهرة سيده فاطمه زهرا- رضى الله تعالى عنها وارضاه - جمع کنم و از مولی جلّ وعلا می خواهم تا مرا به مددش کمک کند و مرا بر این کار به منت و کرمش یاری نماید؛ زیرا رضایت
ص: 339
زهرا علیهاالسلام همان رضایت خدای متعال و رسولش میباشد خداوند متعال فرمود: (و خدا و رسولش سزاوارترند که رضایتشان جلب شود) رسول خدا صلی الله علیه و آله به خانم فاطمه زهرا علیهاالسلام رضى الله عنها فرمود: (همانا خداوند به رضایت تو راضی و در غضب تو غضبناک میشود)»
3 - فاطمه زهرا علیهاالسلام در قرآن
احمد خلیل جمعه از علمای اهل سنت در این باره مینویسد:
«فى القرآن الكريم مواضع تشير الى مكانه فاطمة الزهرا رضى الله عنها و مكانة اولادها في البيت النبوى الذى اذهب الله عنه الرجس وطهره تطهيراً. و في سورة آل عمران لمحات لطيفة الى فاطمة الزهرا و اولادها رضوان عليهم فى وفد نجران وقصة المباهلة و ...
هذا و قد ورد ذكر فاطمة الزهرا رضى الله عنها في موضع آخر من القرآن الكريم، حيث ورد فى سورة الاحزاب ما يشير الى ذلك اشارة بينة واضحة. فقد ورد في التفسير و الصحاح والسنن انّ رسول الله صلی الله علیه و آله كان يمر بباب فاطمة ستة اشهر اذا خرج الى صلاة الفجر و يقول: (الصلاة يا اهل البيت، «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»(1)
ورد ان رسول الله صلی الله علیه و آله وضع على الحسن و الحسين و على و فاطمة كساء، ثم قال: (اللهم هؤلاء اهل بيتى و خاصتي اذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيراً)...
و في سورة الشورى اشارة الى الزهراء و بنيها في قوله تعالى: «قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى»(2)
ص: 340
ذكر اهل التفسير انّ الحسن والحسين قد مرضا فنذر على وفاطمة وجارية لها اسمها فضة ان عوفيا صيام ثلاثة ايام فبرءا فصاموا اول يوم و وضعوا العشاء اقراصاً من شعير، فوقف ،سائل فآثروه و طووا، ثم وقف عليهم في الليلة الثانية يتيم، فآثروه وطووا، وفى الليلة الثالثة وقف عليهم ،اسير، فآثروه وطووا، فنزل قول الله عزوجل: (يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخَافُونَ يَوْماً كَانَ شرة مُسْتَطِيراً * وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً * إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَ لَا شُكُوراً»؛(1) «در قرآن مواضعی است که اشاره به منزلت فاطمه رضى الله عنها ومنزلت اولاد او در خاندان نبوی دارد، خاندانی که خداوند از آنها پلیدی را برده و به طور کلی پاکشان نموده است.
و در سوره آل عمران اشاراتی لطیف به فاطمه زهرا واولاد او رضوان الله عليهم در قصه نجران وقصه مباهله دارد...
و نیز یاد فاطمه زهرا رضی الله عنها در مواضع دیگری از قرآن کریم شده که از جمله آنها در سوره احزاب آیه ای وارد شده که اشاره روشن و واضحی بر آن دارد.
در تفسیر وصحاح وسنن وارد شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله از خانه فاطمه تا شش ماه هنگام رفتن برای نماز صبح عبور میکرد و می فرمود: (نماز ای اهل بیت ،نماز همانا خداوند اراده کرده تا مطلق پلیدی را از شما دور کرده و شما را به مطلق طهارت برساند).
در حدیث آمده که رسول خدا بر روی حسن وحسين وعلى وفاطمه
ص: 341
پارچه ای انداخت و سپس فرمود: (بارخدایا اینان اهل بيت من واز خواص من هستند هر گونه پلیدی را از آنان دور کرده و به طور مطلق پاکشان گردان)...
و در سوره شوری اشاره به زهرا علیهاالسلام و اولاد او شده در قول خداوند متعال: (بگو بر رسالتم مزدی نمیخواهم جز دوستی خویشاوندانم)
اهل تفسير ذكر کرده اند که حسن و حسین مریض شدند. علی و فاطمه و کنیز آن دو به نام فضه نذر کردند که اگر آن دو خوب شوند سه روز روزه ،بگیرند آن دو عافیت یافتند لذا روز اول را روزه گرفتند، و غذا را که چند قرص نان جو بود سر سفره آوردند تا بخورند که سائلی آمد و همگی نان خود را به او ایثار کرده و شکم خالی به سر بردند در شب دوم یتیمی آمد و آنها قرص نان خود را به او ایثار کردند و شکم خالی به سر بردند. و در شب سوم اسیری آمد و همگی ایثار کرده و گرسنه به سر بردند. این جا بود که قول خداوند نازل شد: (آنها به نذر خود وفا میکنند و از روزی که شرّ و عذابش گسترده است میترسند و غذای [خود] را با این که به آن علاقه [و نیاز] دارند به "مسکین" و "یتیم" و "اسیر" میدهند! [و میگویند:] ما شما را به خاطر خدا اطعام میکنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمیخواهیم!».
4 - نسل پیامبر صلی الله علیه و آله از حضرت زهرا علیهاالسلام
توفیق ابو علم میگوید:
«كريمة الرسول صلی الله علیه و آله، و اصغر بناته و احبهنّ اليه و قد انقطع نسل الرسول صلی الله علیه و آله الا من فاطمة، وبذلك يكون الله قد آثرها بالنعمة الكبرى، فحصر في ولدها
ص: 342
ذرية الرسول و حفظ بها اشرف سلالة عرفتها العرب منذ كانت فهى وحدها الوعاء الطاهر للسلالة الطاهرة و المنبت الطيب لدوحة الأشراف من آل البيت بل هي اطهر امّ عرفتها الأجيال...»(1) «کریمه پیامبر صلی الله علیه و آله و کوچکترین ،دخترانش و محبوب ترین آنها به سوی او نسل پیامبر صلی الله علیه و آله به جز از فاطمه منقطع شد و به این عنایت خداوند او را به نعمت بزرگی ایثار نمود و در اولاد او ذریه پیامبر صلی الله علیه و آله را منحصر و اشرف سلاله ای را که عرب از ابتدا شناخته بود را به واسطه او حفظ نمود. فاطمه به تنهایی آن ظرف پاک برای سلاله پاک و محل رویش بوی خوش برای رشد اشراف از آل بیت بود بلکه آن حضرت پاکترین مادری بود که دورانها آن را شناخته است....»
ص: 343
فاطمه زهرا علیهاالسلام آن قدر دارای عظمت و جلالت است که همه بر آن اتفاق نظر دارند اینک به نمونه های از اعترافات اهل سنت و مسیحیان اشاره میکنیم؛
1 - فاطمه زهرا علیهاالسلام در یکتا
احمد خلیل جمعه از نویسندگان اهل سنت ساکن دمشق درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسد:
«لو قُدّر في يوم من الأيام ان تصاغ الكلمات من عبير الزهر و رحيق الورد و تكتب بها سير النبلاء و حياة الفضلاء، لكانت سيدتنا الزهراء احق الناس في هذا، كيما تكون سيرتها ندية شذيّة عَطِرة؛ كتابة وقراءة وسماعاً وحفظاً.
فالزهراء رضوان الله عليها جوهرة فريدة بين النساء، اختصت بمكارم حسان لم ترق اليها امرأة قط في عصر من العصور، فهى البضعة النبوية الطاهرة، و امّ الفضائل الكريمة الباهرة، ابنة الرسول الكريم، و ابنة احب ازواجه اليه، و هي زوج اقرب اصحابه صلی الله علیه و آله منه ، قد اختصت بالذرية الطاهرة من اولاده صلی الله علیه و آله...»(1)
ص: 344
«اگر در روزی از روزها مقدر شود که کلماتی از بوی خوش و عطر گل ریخته شود و با آن سیرهٔ انسانهای با ارزش و زندگی افراد فاضل نوشته ،گردد سرور ما زهرا سزاوارترین افراد به این کار است تا این که سیره او تازه و نو و معطّر ،باشد از حیث نوشتن و قرائت و شنیدن و حفظ کردن.
پس زهرا رضوان الله علیها گوهر یکتایی است بین زنان که به مکارم نیک اختصاص یافته است مکارمی که هیچ زنی در هیچ عصری به آن دست نیافته چرا که او پاره پاک وجود پیامبر صلی الله علیه و آله و مادر فضايل كريم روشن است، او دختر رسول کریم صلی الله علیه و آله، دختر محبوب ترین همسران نزد پیامبر می،باشد و او همسر نزدیکترین اصحاب به پیامبر صلی الله علیه و آله میباشد که از بین اولادش به ذریه طاهره اختصاص پیدا کرده است...»
2 - عدم معرفت به حقیقت مقام فاطمه زهرا علیهاالسلام
سلیمان کتانی نویسنده مسیحی درباره حقیقت مقام حضرت زهرا علیهاالسلام و عجز انسان از درک آن می نویسد:
«... فالريشة التي في انملى ليس عليها ان تكون مختبراً يحلّل نسبة الحديد و الكبريت في ساق زهرة اكثر ممّا لها ان ترسم اللون فيها، وتهتز من فوح العبير.
ان فاطمة الزهرا هي اجل من ان تشير اليها الأسانيد، واكرم من ان تدلّ عليها السرود، يكفينا أطاراً كونها ابنة محمّد، و زوجة على، و ام الحسن و الحسين، وسيّدة نساء العالمين»؛(1) «.... پس قلمی که در دست من است بیش از آن که در
ص: 345
پی تحلیل نسبت به آهن و گوگرد موجود در ساقه گل باشد میباید در مقام آن باشد که از رنگ زیبا و بوی دلاویز آن گل نقشی بیافریند. بی تردید فاطمه زهرا مقامی والاتر از آن دارد که سندهای تاریخی به سوی او اشاره کنند و گرامی تر از آن است که شرح حال گونه ها به جانب وی راهنما باشند. فاطمه را همین چارچوب کافی است که وی دخت محمد و همسر علی و مادر حسن و حسین و بزرگ بانوی همه جهانها است».
3 - قصور از درک مقام فاطمه زهرا علیهاالسلام
زینب حکیم شحادة از نویسندگان سنّی سوری در مقدمه کتابش به نام «فاطمة الزهراء نبراس الرسالة الاسلامیة» درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسد:
«انّى اتهيب الدخول فى حياتك يا سيدتى و انت التي قال فيها رسول الله صلی الله علیه و آله الذي لا ينطق عن الهوى ولا يتأثر بنسب او سبب: (فاطمة بضعة منّى من آذاها فقد آذاني و من احبّها فقد احبّنى فاطمة سيدة نساء العالمين).
أنّى لقلمى ان يصوّر حياتك التي عشتها في مكة تشهدين الحرب المقدسة بين الشرك والايمان، وتصلّين نارها منذ طفولتك الباكرة، وترين بعينيك موت امك الحنون، ثم هجرة ابيك الى يثرب و انّى لى ان اجتاز عقبة دارك في المدينة لأصور حياتك مع زوجك و اطفالك.
ليس لى شفيع على جرأتى فى ان اكتب عنك سوى حتى لكم آل بيت الرسول الكرام الذى ملأت قلبی به آيات الله البينات التي تشهد لكم بالطهارة وعلو المقام. ففيكم نزلت آية التطهير و المباهلة والمودة، وسورة الدهر، وكثير
ص: 346
من غيرها من آيات الذكر الحكيم، خص رسول الله صلی الله علیه و آله معانيها فيكم. و ما كان هذا المأثور عن رسول الله صلی الله علیه و آله الا ترديداً لصدى الوحي وصياغة لمضمون القرآن. قال رسول الله صلی الله علیه و آله: (تركت فيكم ما ان تمسكتم به لن تضلوا ابداً؛ کتاب الله و عترتى اهل بيتي).
و رحم الله الامام الشافعى اذ قال:
یا آل بيت رسول الله حبّكم *** فرض من الله في القرآن انزله
كفاكم من عظيم الفضل انكم *** من لا يصلى عليكم لا صلاة له
وها انا اليوم كلّما هممت السير في دنياك الرحبة اشعر بسمو الرفعة امام هذا التراث المجيد الموجه. لقد آثرك الله يا سيدتى بالنعمة الكبرى، فحصر فيك ذرية ابيك المصطفى و حفظ بها اشرف سلالة عرفها البشر والتاريخ الاسلامي يذكر ذلك الحب الكبير الذى غمرك به و بنبيك...»؛(1) «همانا من از وارد شدن در زندگی تو ای سرور من خوف دارم؛ زیرا تو کسی هستی که رسول خدا صلی الله علیه و آله که از روی هوای نفس سخن نمی گوید و به سبب یا نسب متأثر نمیگردد درباره ات فرمود: (فاطمه پاره ای از من است هر کس او را آزار دهد به طور حتم مرا آزرده و هر کس او را دوست دارد به طور حتم مرا دوست داشته است فاطمه سرور زنان عالمیان است)
چگونه قلمم میتواند زندگی تو را به تصویر کشد، زندگی تو در مکه که شاهد جنگ مقدس بین شرک و ایمان بود و وارد آتش آن از هنگام طفولیت و نوجوانیت شدی و به چشمت مرگ مادر مهربانت را مشاهده کردی و
ص: 347
سپس هجرت پدرت به یثرب را درک کردی و و چگونه میتوانم از کنار درب خانه ات در مدینه بگذرم تا زندگانی تو با همسر و اطفالت را به تصویر کشم برایم شفیعی نیست بر جراتم در این که دربارۀ تو بنویسم جز محبتم نسبت به شما اهل بیت رسول کرام که قلم از آن پر شده است. آیات روشن خداوند که بر شما به طهارت و بلندی مقام گواهی میدهد پس در شأن شما نازل شده آیه تطهیر و مباهله و دهر و بسیاری از دیگر آیات ذکر حکیم که رسول اکرم صلی الله علیه و آله معنای آنها را بر شما اختصاص داده است و نیست آنچه که از رسول خدا صلی الله علیه و آله رسيده جز ادای وحی و ریختن قالب برای مضمون آیات قرآن رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: (در بین شما چیزی را گذارم که اگر به آن تمسک کنید هرگز گمراه نخواهید شد کتاب خدا وعترت اهل بيتم).
و خدا رحمت کند امام شافعی را آنجا که گفت:
ای آل بیت رسول خدا، محبت شما از جانب خداوند فرض شده و آن را نازل کرده است.
بس است شما را از فضیلت بزرگ این که هر کس بر شما درود نفرستد نمازش باطل است.
و هان من امروز هر زمان که قصد کردم تا در دنیای واسع تو سیر کنم پی به بلندی مرتبه ات در برابر این میراث با عظمت در برابر خود میبرم ای سرور من هر آینه خداوند تو را به نعمتی بزرگ اختصاص داده و ذریه پدرت مصطفی را در تو محصور نموده و به آن ذریه شریف ترین سلاله ای که بشر شناخته را حفظ کرده است و تاریخ اسلامی آن محبت عظیمی که تو و فرزندانت را در آن فرو برده را یاد میکند»
ص: 348
4 - عدم امکان درک حقیقت فاطمه زهرا علیهاالسلام
عباس محمود عقاد مینویسد:
«فى كل دين صورة الأنوثة الكاملة المقدسة يتخشع بتقديسها المؤمنون، كأنما هى آية الله فيما خلق من ذكر وانثى؛ فاذا تقدست في المسيحية صورة مريم العذراء ففى الاسلام لا جرم تتقدّس صورة فاطمة البتول»؛(1) «در هر دینی نمونه زن كامل و مقدسی وجود دارد که با تقدیس او مؤمنان خاشع میشوند گویا او نشانه خدا در میان مرد وزن از مخلوقات ،است واگر در مسیحیت صورت مریم عذراء تقدیس میشود لاجرم در اسلام صورت فاطمة بتول تقدیس میگردد».
محمود شلبی می نویسد:
«اللهم امنن عليّ في هذا الكتاب باحبّ ما تحب ان يكتب عنها علیه السلام، و احبّ ما يحب رسولك صلی الله علیه و آله ان يكتب عن ابنته احب الناس اليه. و احب ما يحب على علیه السلام ان يكتب عن الزهراء، و احبّ ما يحبّ الريحانتان ان يكتب عن امهما علیهم السلام، و احبّ ماتحب الزهراء ان يكتب عنها علیهاالسلام. اللهم اني استأذنك فأذن لي ظلمت نفسی فاغفرلی و سدّدنی.
اقول لو رُكبت عقول الخلق اجمعين في عقل واحد فكانت عقلى ما استطعت ان اكتب عن الزهراء، ولكن احاول اشارة لا عبارة لماذا؟ الجواب: انها اشبه الناس ،بابيها مشيتها حديثها، بلاغتها التفاتتها هيئتها فما معنى هذا؟! معناه قضية كبرى انّ موجتها هى موجة ابيها من ابوها ؟ هل تعرفه؟ هل سمعت عنه؟! و من فى الارض او فى السماء، لا يعرفه؟! انّه محمد؟! من محمد؟! يا دمع
ص: 349
تكلّم!! خاتم النبيين سيد المرسلين افضل الخلق اجمعين، ارقي كائن كان او يكون ذلكم ابوها و من موجة كانت فكيف كانت؟! اجاب ابوها: (فاطمة بضعة منّى)، فهل فهمت الإشارة؟! فاطمة موجة منّي، فلما تخلقت و خرجت الى الدنيا جاءت صورتها على صورة ابيها، و أشبهته في كل شيء، هل فهمت؟! ما لك لا تفهم؟! و من هنا كانت احب الناس اليه؛ لان موجها من موجه نورها من نوره و من هنا كذلك كان (من آذاها فقد آذانی) لانّ فاطمة مرآة ابيها لان موجها من موجه (انّ الله ليرضى لرضاك و يغضب لغضبك)؛ لأنّها بضعة منه موجة من موجه...»؛(1) «بارالها! بر من در این کتاب منت گذار تا بهترین چیزی را که دوست داری دربارۀ فاطمه علیهاالسلام ،بنویسم و بهترین چیزی که رسولت صلی الله علیه و آله دوست دارد دربارۀ دختر محبوبترین افراد نزد او نوشته شود و نیز بهترین چیزی را که علی علیه السلام دوست دارد درباره زهرا علیهاالسلام نوشته شود و بهترین چیزی که دو دسته گل آنها [حسن و حسین] دوست دارند درباره مادرشان علیهم السلام نوشته شود و بهترین چیزی را که زهرا علیهاالسلام دوست دارد دربارۀ او بنویسم را به رشته تحریر درآورم بارالها! از تو اذن میخواهم پس به من اذن ،بده من به خود ظلم کرده ام پس مرا بیامرز وتأييدم كن.
میگویم: اگر عقول خلایق همه در یک عقل جمع شوند و عقل من گردد نمیتوانم درباره زهرا بنویسم ولی میخواهم اشاره ای کنم نه آن که عبارت بیاورم چرا؟ جواب این است که او شبیه ترین مردم به پدرش در راه ،رفتن حدیث کردن بلاغت التفات نمودن وهيئت وشكل بود معنای این
ص: 350
مطلب چیست؟ معنایش قضیۀ بزرگی است این که موج او همان موج پدرش بود. پدرش چه کسی بود؟! آری پدرش؟ آیا تو او را میشناسی؟! آیا از او چیزی شنیده ای؟ هر آن کس که در زمین و آسمان است او را نمی شناسد آری او محمد است محمد کیست؟ ای اشک سخن بگو. او خاتم پیامبران سرور فرستاده شدگان برتر تمام خلایق و بلندترین کسی که بوده یا خواهد بود او پدر فاطمه علیهاالسلام است و از او موجی که بود چگونه بود؟ پدرش پاسخ داد: (فاطمه پاره ای از من است). آیا این اشاره را فهمیده ای؟! فاطمه موجی از من است و چون فاطمه خلق شد و به دنیا آمد صورتش همانند صورت پدرش و در هر چیزی شبیه او بود. آیا فهمیدی؟ چرا نمیخواهی بفهمی. آری از این جاست که او محبوب ترین مردم نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بود؛ زیرا موجش از موج او نورش از نور او بود و از این جاست که چنین بود که (اگر کسی او را آزار میداد رسول خدا را آزرده بود؛ زیرا فاطمه آیینه پدرش به حساب می،آمد چون موجش از موج بود (همانا خداوند به رضای تو راضی و در غضب تو غضبناک میشود) به خاطر این که پاره ای از او و موجی از موج او به حساب می آمد...».
5 - عدم امکان شناخت حقیقت فاطمه زهرا علیهاالسلام
استاد دکتر محمد سلیمان فرج از علمای اهل سنت درباره فاطمه زهرا علیهاالسلام می نویسد:
«... ان فضل السيدة فاطمة الزهراء - رضى الله تعالى عنها- سيدة نساء العالمين لا يستطيع احد ان يحيط به، لما لها من مكانة عظمى و مقام كريم فهى بضعة
ص: 351
من رسول الله صلی الله علیه و آله، لما رواه البخارى انه صلی الله علیه و آله قال: (فاطمة بضعة منّى يغضبني من اغضبها). وفي رواية: (فمن اغضبها اغضبني). و لذلك فهى افضل نساء العالمين على الإطلاق من بدء الدنيا الى قيام الساعة؛ لانها جزء من رسول الله صلی الله علیه و آله افضل الخلق طراً باجماع الأمة. وقد اخبر - صلوات الله وسلامه عليه - انها سيدة نساء اهل الجنة، لما جاء فى صحيح البخارى ان النبى صلی الله علیه و آله قال: (فاطمة سيدة نساء اهل الجنة)...»؛(1) «... همانا به فضیلت فاطمه زهرا- رضى الله تعالى عنها- سرور زنان عالمیان کسی نمیتواند احاطه پیدا کند چرا که او دارای منزلت عظیم و مقام کریمی است، و او پاره ای از رسول خداست، به جهت آنچه بخاری روایت کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: (فاطمه پاره ای از من است مرا به غضب در میآورد کسی که او را به غضب درآورد) و در روایت دیگری آمده: (هر که او را به خشم در آورد مرا به خشم در آورده است) و لذا او برتر زنان عالمیان به طور مطلق از شروع دنیا تا روز قیامت است؛ چرا که او جزئی از رسول خدا صلی الله علیه و آله برتر تمام خلق به اجماع امت میباشد. و پیامبر که درود و سلام خدا بر او باد خبر داده که فاطمه سرور زنان اهل بهشت است؛ به جهت آنچه که در صحیح بخاری آمده که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: (فاطمه سرور زنان اهل بهشت است)...»
او نیز درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسد:
«... اى سماء تظلّني و اى ارض تقلّني ان لم اكتب عنها، ما هي اهله؟! فكيف و انا لا استطيع بل مستحيل ان استطيع أن اكتب عن بنت رسول الله، ما ينبغى ان يكتب عنها علیهاالسلام؟! وكيف استطيع ان اكتب عن التى ابوها النبي و زوجها على
ص: 352
و هي ام الحسنين اجتمع لها من الشرف ما لم ولن يجتمع لأحد من النساء. او كيف استطيع ان اقترب من قدسها تلك التي كانت احب شيئ إلى رسول الله صلی الله علیه و آله؟! سيدة نساء العالمين سيدة نساء اهل الجنة، فاطمة بضعة مني اشبه الناس برسول الله صلی الله علیه و آله، التي كانت اذا دخلت عليه صلی الله علیه و آله قام اليها فقبلها واجلسها في مجلسه
قم، توضأ قبل أن تقرأ عنها، وأستغفر لى ولك فانك بالواد المقدس طوى»؛(1) «.... کدامین آسسمان بر سرم سایه می افکند و کدامین زمین مرا در بر میگیرد اگر از فاطمه چیزی ننویسم و مستحق چه چیزی هستم؟ پس چگونه در حالی که من طاقت ندارم بلکه محال است که طاقت بیاورم تا از دختر رسول خدا آنچه را که سزاوار اوست بنویسم چگونه تاب و توان دارم تا از کسی بنویسم که پدرش پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و همسرش على و مادر حسنین است. برای او کمالاتی جمع شده که برای احدی از زنان جمع نشده و نخواهد شد یا چگونه توان پیدا کنم تا به مقام قدس او نزدیک شوم، شخصیتی که محبوب ترین افراد نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بود؟!
سرور زنان عالم سرور زنان اهل بهشت فاطمه پاره تن رسول خدا شبیه ترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله کسی که هر گاه فاطمه بر او وارد میشد حضرت به سوی او حرکت کرده و دستانش را می بوسید و او را در جای خود می نشاند.
برخیز و پیش از آن که بخواهی دربارۀ او چیزی را بخوانی وضو بساز، من برای خود و شما از خداوند طلب مغفرت میکنم؛ زیرا تو در وادی مقدس گام برداشته ای».
ص: 353
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن قدر لطف و عنایات به دخترش فاطمه زهرا علیهاالسلام داشته است که همه به آن اعتراف کرده اند. اینک به نمونه هایی از این اعترافها اشاره میکنیم؛
1 - فاطمه زهرا علیهاالسلام تربیت یافته پیامبر صلی الله علیه و آله
دکتر محمّد بیومی ،مهران استاد دانشکده آداب دانشگاه اسکندریه مصر درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسد:
«و قد ولدت الزهراء فى بيت النبوة والرسالة و مهبط الوحي و التنزيل و هكذا تأدبت الزهراء بأدب ابيها النبى الذى ادبه ربه فاحسن تأديبه و من ثم فقد كانت سيدتنا فاطمة الزهراء المثل الأعلى من الخلق الكريم و الطبع السليم. وقد عنى بها سيدنا رسول الله صلی الله علیه و آله عناية تامة، فكان يثقفها ثقافة اسلامية يروضها على الهدى النبوى والصراط المستقيم و من ثم نشأت الزهراء نشأة كانت المثل الأعلى من الكمال والجلال، فهى انّما تمثل اشرف ما في المرأة من انسانية وكرامة و عفّة و قداسة و رعاية الى ما كانت عليه من ذكاء وقاد، و فطنة حادة، وعلم واسع وكفاها فخراً أنّها تربّت في مدرسة النبوة
ص: 354
و تخرجت في معهد الرسالة، وتلقت عن ابيها الرسول الأمين صلی الله علیه و آله ما تلقاه عن ربّ العالمين...»؛(1) «زهرا در خانواده نبوت و رسالت و محل نزول وحي و قرآن تولد یافت و این گونه زهرا به ادب پدرش پیامبر ادب یافت پیامبری که پروردگارش او را به بهترین نحو تأدیب نمود و از همین جهت است که سرور ما فاطمه زهرا بهترین نمونه از اخلاق کریم و طبع سالم بود و سرور ما رسول خدا صلی الله علیه و آله به او عنایتی تام داشت و او را تعلیماتی اسلامی داده و بر هدایت نبوی و راه مستقیم تربیت می.کرد و از این جهت است که زهرا چنان ساخته شد که ضرب المثل عمالی از کمال و جلال گشت. پس او نمایانگر شریف ترین چیزی است از انسانیت و کرامت و عفت و قداست و رعایت حر زن با صفات دیگری که در او از ذکاوت پرجوشش وزيركي تيز وعلم گسترده وجود داشت و کافی است فاطمه زهرا را از جهت افتخار این که او در مدرسۀ نبوت تربیت یافته و در مدرسه رسالت فارغ التحصیل شده و از پدرش رسول امین فراگرفت آنچه را که او از پروردگار عالمیان فرا گرفته بود....»
توفیق ابو علم میگوید:
«نشأت في بيت النبوة والرسالة، فتأدبت بآداب ابيها، فكانت المثل الأعلى في الخلق الكريم و الطبع السليم. وقد عنى بها الرسول عناية تامة، وكان يثقفها ثقافة دينية، ويروضها على الهدى النبوى والصراط المستقيم...
وكانت فاطمة - رضي الله عنها - فى نشأتها مضرب المثل في الكمال والجلال فهى رضى الله عنها تمثل اشرف ما فى المرأة من انسانية وصيانة وكرامة
ص: 355
و قداسة و رعاية و عناية، الى ما كانت عليه من ذكاء وقاد وفطنة حادة، وعلم واسع وكفاها فخراً أنّها تربت في مدرسة النبوة، وتخرجت في معهد الرسالة، و تلقت عن ابيها الرسول الامين صلی الله علیه و آله ما تلقاه عن رب العالمين...»؛(1) «فاطمه در خانه نبوت و رسالت رشد کرد و مؤدب به آداب پدرش شد و او مثال اعلی در اخلاق كريم وطبع سلیم بود. پیامبر صلی الله علیه و آله به او عنایتی تام داشت و او را همیشه تعلیم دینی و بر هدایت نبوی و راه مستقیم تمرین میداد...
او-رضى الله عنها - در زندگی اش ضرب المثل در کمال و جلال بود او-رضی الله عنها - نمایانگر شریفترین چیزی بود در زن از انسانیت و صیانت وكرامت وقداست ورعايت وعنایت، همراه خصوصیات دیگری از ذکاوت تیز وزیر کی تند و علم و اسعی که داشت او را بس است از افتخار این که در مدرسۀ نبوت تربیت یافت و از مرکز رسالت بیرون آمد و از پدرش پیامبر امین صلی الله علیه و آله چیزهایی را تلقی کرد که او را از پروردگار عالمیان تلقی نموده است».
محمود مهدی استانبولی و مصطفى ابونصر شبلی مشترکاً درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسند:
«و ترعرعت فاطمة فى بيت نبوی ،رحيم يكلؤها بالرعاية والسهر على تربيتها لتأخذ قسطاً وافراً من الأدب والحنان و التوجيه النبوي الرشيد... وبذلك نشأت على العفة الكاملة وعزة النفس و حبّ الخير وحسن الخلق، متخذة اباها رسول الله صلی الله علیه و آله المثل الأعلى لها، والقدوة الحسنة في جميع تصرفاتها و ما كادت الزهراء تبلغ الخامسة من عمرها حتى بدأ التحول الكبير في حياة ابيها بنزول الوحي عليه و احست من الوهلة الأولى بأعباء الدعوة وشاهدت والدتها
ص: 356
تقف الى جنب ابيها وتشاركه فى كل ما يواجهه من احداث عظام و خطوب جسام»؛(1) «فاطمه در خانه پیامبری مهربان رشد نمود و در این بیت مورد توجه قرار گرفت و پیامبر صلی الله علیه و آله برای او بیداریها کشید تا بهره وافری از ادب ومهربانی و توجیه بلند آن حضرت داشته باشد... و از این طریق عفت کامل وعزت نفس و محبت به خوبیها و حسن خلق پیدا کرد و با نمونه قرار دادن پدرش از او بهره ها برد و او را الگوی خود در تمام کارهایش قرار داد هنوز عمر زهرا به پنج سالگی نرسیده بود که تحول بزرگی در زندگی پدرش با نزول وحی بر او پدید آمد و او از همان ابتدا سختیهای دعوت را احساس نمود و مشاهده کرد که چگونه مادرش در کنار پدرش قرار گرفته و با او در تمام حوادث بزرگ و اتفاقات سهمگین تشریک مساعی میکند».
سلیمان کتانی نویسنده مسیحی درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسد:
«و غرقت فاطمة في حضن ابيها بين ذراعيه و تحت عينيه يشمّها كانها السوسنة، يضمّها كانها الشوق يعانقها كانها ،الحنين، يلثمها كانها البراءة. لقد تفرّدت فاطمة بالحب العظيم أى شيء فيها كان الموحى؟ أهي الطفولة في براءتها أم هى النجابة المتوسمة؟
و كبرت فاطمة و تجلّت معها براءة الطفولة، ونما معها الحس المرهف و توسعت حدقتاها. لقد اصبحت تنظر الى ابيها فتراه افقاً وراء افق، خطاً خلف خطّ غاراً فوق غور، حباً خلفه ،مدى عطفاً دونه عمق فكراً خلفه يصيرة حكمة وراءها ،قصد جسماً طيه روح و اصبح حبها لأبيها حباً فيه من الإجلال بقدر ما فيه من التفاني و انطوى عطف منه عليها على عطف منها عليه، فاصبح
ص: 357
العطفان من معدن واحد ...»(1) «و فاطمه در آغوش پدر و در میان بازوان او در سایه چشمان وی غرق بود. پدر او را همانند گل سوسن می بویید مانند شوق در خون جای میداد چون آرزو در آغوش میفشرد و بسان پاکدامنی و عفت میبوسید:
تنها فاطمه بود که از این محبت عظیم برخوردار شد و این دوستی بزرگ خاص وویژۀ وی گردید چه چیز در کیان فاطمه الهام بخش و سازنده این محبت شد؟ آیا پاکدامنی دوران کودکی فاطمه یا بزرگی و نیک گوهری جالب فاطمه؟
فاطمه بزرگ شد و پاکدامنی سنین کودکی هم همگان با وی به درخشندگی خود ادامه داد، نازک خیالی و احساس دقیق با وی رشد نمود و مرکز دید وی وسیع تر و چشمانش بازتر شد به سوی پدر مینگریست و او را همچون افقی در پس افق و خطی به دنبال وغاری بالای دامنه و محبّتی دارای عمق و عاطفه ای پرژرفا می.دید او را به گونه فکری که در نهایت آن بینایی و بصیرت باشد و حکمتی که در پس آن اراده و قصد جای دارد و جسمی که در کمون آن روح و روان قرار گرفته است مشاهده می کرد.
محبت زهرا نسبت به پدر به صورت محبتی درآمد که در آن به همان اندازه که فداکاری در راه پدر وجود داشت جلال و بزرگی نیز یافت میشد و عاطفه پیامبر نسبت به زهرا به اندازه ای بود که فاطمه به او عاطفه داشت آن جا که هر دو عاطفه ای که در خود جای داده بودند معدن شده و به گونه ای واحد درآمدند...».
ص: 358
2 - محبت پیامبر صلی الله علیه و آله به حضرت زهرا علیهاالسلام
شمس الدين محمّد ذهبی در کتاب «سیر اعلام النبلاء» درباره حضرت زهرا علیهاالسلام مینویسد:
«و قد كان النبى صلی الله علیه و آله يحبّها ويكرمها ويسرّ اليها و مناقبها غزيزة وكانت صابرة، دينة، خيرة صينة قانعة، شاكرة لله»،(1) «پیامبر صلی الله علیه و آله او را دوست میداشت و اکرامش مینمود و اسرار را بر او میگفت و مناقبش بسیار است. او زنی صبور دین ،دار اهل ،خیر خود ،نگهدار قانع و شکرگزار خدا بود».
النبوی جبر سراج از نویسندگان اهل سنت درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسد:
«انّها صاحبة المنزلة العالية في قلب ابيها المصطفى صلی الله علیه و آله، كان يخصها بمحبة و يصفيها مودّته و هي نور عينيه و ثمرة فؤاده...
و لقد كانت الزهراء رضى الله عنها الى جانب انسانيتها تحمل كل صفات الملائكة وسمات الحور العين، فكانت انسانة حوراء...»(2) «فاطمه- علیهاالسلام - صاحب منزلت بلند در قلب پدرش مصطفی صلی الله علیه و آله بود. پیامبر صلی الله علیه و آله او را به محبت خود اختصاص داده و او را به مودّتش توصیف می کرد و او نور چشمان پیامبر صلی الله علیه و آله و میوه دلش بود....
به طور قطع زهرا- رضى الله عنها - در جانب انسانیت خود متحمل تمام صفات ملائكه و نشانه های حور العین بود و لذا در عین انسانیت حور العين بود....»
ص: 359
توفیق ابو علم میگوید:
«خصت السيدة الزهراء من ابيها صلی الله علیه و آله باحاديث تدلّ على ان الرسول صلی الله علیه و آله كان يختصها بمحبته، ويصفيها مودّته، و انّ لها موضعاً من نفسه و مكاناً من قلبه. و لعل الرسول صلی الله علیه و آله لو خير اى بناته تكون وعاءً لنسله الطهور لاختار ما اختاره الله لقد كانت خير بنت لأبيها، كما كانت خير زوجة لزوجها، وخير امّ لاولادها»؛(1) «خانم زهرا از ناحیه پدرش به احادیثی اختصاص یافت که دلالت میکند بر این که پیامبر صلی الله علیه و آله او را به طور مخصوص دوست داشته و آن را برای او توصیف میکرده است و همانا او جایگاهی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و جایی در قلب او داشته است و گویا پیامبر صلی الله علیه و آله اگر هر کدام از دخترانش را برای نسل پاکش اختیار میکرد چیزی را اختیار کرده بود که خدا می،خواست و فاطمه بهترین دختر پدرش ،بود همانگونه که بهترین همسر برای شوهرش و بهترین مادر اولادش به حساب می آمد».
3 - فاطمه زهرا علیهاالسلام محبوب ترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله
علامه عبدالرؤف مناوی در این باره مینویسد:
«وكانت فاطمة احب اولاده و اخطاهنّ عنده بل احب الناس اليه مطلقاً. روى الترمذي عن بريدة وعائشة قالت: ما رأيت احداً اشبه سمتاً ولا هدياً برسول الله من فاطمة في قيامها وقعودها، وكانت اذا دخلت عليه قام اليها فقبلها و اجلسها في مجلسه)...»،(2) «فاطمه محبوب ترین اولاد پیامبر صلی الله علیه و آله
ص: 360
و پر بهرهترین افراد از آن حضرت بلکه محبوب ترین مردم نزد آن حضرت به طور مطلق بود ترمذی از بریده و عایشه نقل کردهاند که گفته اند: (ما کسی را در هیئت و هدایت نزدیکتر به رسول خدا صلی الله علیه و آله از فاطمه در قیام وقعودش ندیدیم و چون فاطمه بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد میشد حضرت به طرف او حرکت کرده و او را میبوسید و در جایش می نشانید)....»
4 - فاطمه علیهاالسلام شبیه ترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله
محمود شلبی میگوید:
«حين ولدت فاطمة علیهاالسلام جاءت صورة مصغرة من ابيها صلی الله علیه و آله، والى هذا الاشارة من قوله صلی الله علیه و آله: (فاطمة بضعة منّى)، ورثت عن ابيها صورته وورثت عن ابيها صفاته، فاجتمع لها الجمال من طرفيه و هذا اقصى مراتب الجمال، وهذا هو سرّ حبّ ابيها لها؛ لأنّ الانبياء اذا احبوا احبّوا الله و اذا ابغضوا ابغضوا لله.
سئلت عائشة - رضی الله عنها - : اى الناس احب الى رسول الله صلی الله علیه و آله؟ قالت فاطمة. قيل: من الرجال؟ قالت زوجها ان كان - ما علمتُ - صواماً قواماً.
ففاطمة احبّ الناس الى رسول الله صلی الله علیه و آله. لماذا هذا؟ الجواب على المستوى اللائق بالأنبياء، فكيف و هو سيّد الأنبياء؟ الجواب: لانها اشبه الناس به ظاهراً و باطناً، اى اقرب الناس الى صفاته العليا، ليست مثله سواء بسواء، لانه لا مثل له قط، ولكن اقرب الناس الى صفاته. هذا هو سرّ حبّه الشديد لها؛ لانّ الأنبياء يحبّون ما هو اعلى فكلما كان المرء اعلى كان احب اليهم، وكلما كان اسفل كان ابغض اليهم. هذا هو ناموس حبّ الأنبياء، و هو نفس الناموس الذي اراد رسول الله صلی الله علیه و آله ان يرفع مستوى حبنا اليه فكان توجيه لنا: (و ان يحبّ المرء
ص: 361
لا يحبّه الا لله، وان يكره المرء لا يكرهه الا الله)، او كما قال: و هذا هو الناموس الذى احبّ على اساسه احد الأنبياء اسمه يعقوب، احد نبيه اكثر من اخوته و اسمه يوسف علیهماالسلام: «لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ الهلال أبانا لَفِي ضَلَلٍ مُّبِينٍ». فى منطقهم: لماذا يحبّ هذا اليوسف اكثر منا جميعاً، و ما هو الا مثلنا يأكل ممّا نأكل منه ويشرب ممّا نشرب؟!
جهلوا السرّ، والسرّ ان صفات يوسف اعلى من صفاتهم التي هي ادنى. صفات يوسف صفات نبى فهى اعلى واعلى و لا يفهم النبي الا نبى مثله. ففهمها يعقوب و احبّ يوسف لهذا و جهلها هؤلاء. وقد اثبتت الحوادث بعد ذلك و على مدى اربعين سنة ما هي يوسف؟! كل تصرفات يوسف كانت من الأفق الأعلى، وكلّ تصرفاتهم كانت من الأفق الأدنى، ونطقوا بها (تَاللّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اَللّهُ عَلَیْنا)، آثره بالنبوة، لما علم منه صفات عليا «اللهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ». هذه مقاييس حبّ الأنبياء.
فحبّ النبي الأعظم صلی اله علیه و آله لابنته الصغرى فاطمة مصدره ان صفاتها اعلى فكانت احب اليه. وسوف تثبت المواقف والمشاهد من حياتها انها كانت كذلك.
قال على: يا رسول الله ايما احب اليك انا ام فاطمة؟ قال: فاطمة احب الي منك، و انت اعزّ على منها.
حكم محكم نطق به من لا ينطق عن الهوى و اياك اياك ان يسوّل لك وَ هُمك ان النبى صلی الله علیه و آله يجيب متأثراً بعاطفة الأبوة نحو بنته كلا ثم كلا، ان الانبياء لا هوى ، لهم، و انّما هو يقرر حقيقة مجردة (فاطمة احبّ الى منك)؛ لان صفاتها اعلى صفات، فهي اقرب الصفات الى صفاتي، كما احب يعقوب يوسف لان صفاته ،اعلى احبّ محمّد فاطمة لانّ صفاتها اعلى. أنّ حبّ الأنبياء منزه عن العواطف الدنيا و عن الهوى
ص: 362
فليعلم الذين لا يفقهون حين يحاولون تبرير حبّ النبي لابنته فاطمة تبريراً عقلياً ويقولون: ان هذا بحكم عاطفة الأبوة نحو الإبنة الاصغر. و حاشاهم سادتي انبياء الله عما يظنون بهم و عمّا يتوهّمون...»؛(1) «هنگامی که فاطمه متولد شد صورت کوچکی از پدرش ،آمد و به این مطلب اشاره دارد قول پیامبر صلی الله علیه و آله : (فاطمه جزئی از من است). او از پدرش صورت وصفاتش را به ارث برد و لذا از دو طرف زیبایی را در خود جمع نمود و این اوج مراتب جمال ،است و این همان سرّ محبت پدرش به اوست؛ زیرا انبیا چون دوست دارند به خاطر خدا دوست دارند و چون دشمن دارند به خاطر خدا دشمن می دارند.
از عایشه- رضی الله عنها - سؤال شد چه کسی به رسول خدا صلی الله علیه و آله محبوب تر است؟ :گفت فاطمه گفته شد از مردان؟ گفت همسرش او آن گونه که دانستم روزها را روزه میگرفت و شبها را زنده داری می کرد. پس فاطمه محبوب ترین مردم نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله.بود چرا چنین باشد؟ پاسخ بر طبق شأن لایق به ،انبیا پس چگونه در حالی که او سرور انبیا است؟ پاسخ زیرا او شبیه ترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله در ظاهر و باطن بود یعنی نزدیکترین مردم به صفات علیایش و هیچ کس در این مقام مثل او نبود، آری او نزدیکترین مردم به صفاتش به حساب میآمد و این سر محبت شدید به فاطمه بود؛ زیرا انبیا بهترینها را دوست دارند و لذا هر کس که بهتر است نزد آنان محبوب تر میباشد و هر کس که بدتر است نزد آنان مبغوض تر .است
ص: 363
و این ناموس محبت انبیاست و این همان ناموسی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله اراده کرده که محبت ما نیز به آن مرحله برسد و توجیه او برای ما این است: که (انسان دوست بدارد ولی جز به خاطر خدا دوست ندارد و کراهت داشته باشد ولی جز به خاطر خدا کراهت نداشته باشد) یا آن گونه که گفته شد: این همان ناموسی است که بر اساس آن یکی از انبیا به نام یعقوب یکی از فرزندانش را از دیگر برادرانش بیشتر دوست میداشت که اسمش يوسف علیه السلام بود: (هر آینه یوسف و برادرش نزد پدرمان از ما محبوبتر ،است، در حالی که ما جماعتی هستیمم همانا پدر ما در گمراهی آشکاری .است) در منطق آنان این سؤال مطرح بود که چرا پدرمان این یوسف را از همه افراد ما بیشتر دوست دارد؟ در حالی که جثه ای مثل ما دارد و همانند ما میخورد و می آشامد؟!
آنان به سرّ قضیه جاهل ،بودند سر آن این بود که صفات یوسف از صفات آنان که پایین بود برتر بود. صفات یوسف صفات پیامبر بود، لذا بالا و بالاتر بود و پیامبر را جز پیامبری مثل او نمیشناسد. آن صفات را یعقوب شناخت ولذا يوسف را بدین جهت دوست میداشت ولی برادران یوسف بدان جاهل بودند حوادث بعد از آن واقعه و در مدت چهل سال اثبات نمود که صفات یوسف چه بود؟ تمام تصرفات یوسف از افق بالاتری بود، در حالی که تمام تصرفات برادرانش از افق پایین بود آنان گفتند: (به خدا سوگند تو را خداوند بر ما مقدم داشته است) آری او را به نبوت برتری داده؛ زیرا صفات عالی او را میدانست (خدا داناتر است که کجا رسالتش را قرار دهد) این مقیاسهای انبیاء است. پس محبت پیامبر صلی الله علیه و آله به دختر کوچکش
ص: 364
فاطمه جهتش آن است که صفاتش اعلی است لذا محبوب ترین افراد نزد او بوده است و در آینده مواقف و مشاهدی از حیات آن حضرت ثابت میکند که او این گونه بوده است.
علی علیه السلام :گفت: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله کدامین شخص نزد تو محبوب تر است؟ حضرت فرمود: فاطمه علیهاالسلام نزد من از تو محبوب تر است، و تو نزد من از او عزیزتری حکم محکمی است که بدان نطق کرده کسی که از روی هوای نفس سخن نمی گوید بپرهیز بپرهیز از این که خیانت بر تو ترسیم کند که پیامبر صلی الله علیه و آله با تأثیر پذیری از عاطفه پدری نسبت به دخترش پاسخ میدهد، هرگز و هرگز همانا انبیا هیچ هوای نفسی ندارند، آری او یک حقیقت خالصی را تقریر میکند (فاطمه محبوبترین افراد نزد من است)؛ زیرا صفات او عالی ترین صفات است پس فاطمه نزدیکترین افراد نزد من است و همان گونه که ،یعقوب یوسف را دوست داشت به جهت آن که صفاتش از همه برتر بود، محمد نیز فاطمه را دوست میداشت به جهت اینکه صفاتش از همه بالاتر .بود همانا محبت انبیا از عواطف دنیایی و از هوای نفس منزه است. پس باید بدانند کسانی که نمیفهمند و محبت پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به دخترش را توجیه عقلانی میکنند و میگویند این به حکم عاطفه پدری نسبت به دختر کوچکش بوده!! و منزه اند انبیای بزرگ الهی از آنچه به آنان گمان میرود و خیال میشود...».
سید احمد سایح از علمای اهل سنت میگوید:
«كان» رسول الله صلی الله علیه و آله يحب السيدة فاطمة الزهراء - رضى الله تعالى عنها - حبّاً شديداً لا يستطيع المرء ان يعبر عنه او يصفه. فكانت - بحق - فؤاد
ص: 365
المصطفى صلی الله علیه و آله»(1)؛ «رسول خدا صلی الله علیه و آله خانم فاطمه زهراء -رضي الله عنها- را زياد دوست میداشت به حدی که انسان نمیتواند از آن تعبیر نموده یا توصیف نماید و او -به حق - قلب مصطفی صلی الله علیه و آله بود».
5 - فاطمه زهرا علیهاالسلام و جلب رضایت پیامبر صلی الله علیه و آله
احمد خلیل جمعه از علمای اهل سنت میگوید:
«اذا كان الحبيب المصطفى صلی الله علیه و آله امام الزاهدين، و سيد العالمين في كل مكرمة، فلا شك ان فاطمة الزهراء رضي الله عنها كانت تقتفى أثاره الكريمة وتخرص على مرضاته في جميع أمورها و هل هناك شيء اعز من مرضاة الله ورسوله؟ هل هناك شيء افضل من طاعة رسول الله؟ اليس الله عزوجل يقول: «مَّن يُطع الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ الله»(2). اذن فلتحرص فاطمة الزهراء على مرضاة الله و رسوله كيما يفوز بالفوز العظيم...»؛(3) «اگر حبيب ما مصطفي صلی الله علیه و آله امام ،زاهدان و سرور عالمین در هر صفت نیک است پس بدون شک فاطمه زهرا رضى الله عنها آثار كريمه او را دنبال مینمود و در تمام امور بر خشنودی او حريص بود و آیا در آنجا چیزی عزیزتر از رضایت خدا و رسولش میباشد؟ آیا در آنجا چیزی با فضیلت تر از طاعت خداست؟ آیا خداوند عزوجل نفرمود: (هر کس رسول را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است)؟ در این صورت پس باید فاطمه زهرا بر خشنودی خداوند و رسولش حريص باشد تا به فوز عظیم نایل گردد...»
ص: 366
6 - فاطمه زهرا علیهاالسلام پاره تن پیامبر صلی الله علیه و آله
ابونعیم اصفهانی می نویسد:
«و من ناسكات الأصفياء وصفيّات الأنقياء فاطمة علیهاالسلام السيدة البتول البضعة الشبيهة بالرسول، كانت عن الدنيا ومتعتها عازفة، وبغوامض عيوب الدنيا و آفاتها عارفة»؛(1) «از افراد برگزیده اهل عبادت و منتخبان ،پاک فاطمه علیهاالسلام است کسی که برتر زنها و از هر عیبی منقطع و پاره تن رسول خدا و شبیه به رسول است. کسی که از دنيا و متاع آن بريده و نسبت به عیوب دنیا و آفتهای آن آشنا بود».
عبدالبدیع صقر از علمای اهل س