سرشناسه:رفیعی محمدی، ناصر، 1344 -
عنوان و نام پديدآور:فاطمه سلام الله علیها راز ماندگاری امامت : مجموعه سخنرانی های دکتر رفیعی زیده عزه حسینیه امام خمینی رحمه الله علیه/ناصر رفیعی محمدی.
مشخصات نشر:قم : مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی(صلی الله علیه و آله)، 1444 ق.، 1401.
مشخصات ظاهری:120 ص.
شابک:978-622-315-153-8
وضعیت فهرست نویسی:فیپا
یادداشت:کتابنامه.
عنوان دیگر:مجموعه سخنرانی های دکتر رفیعی زیده عزه حسینیه امام خمینی رحمه الله علیه.
موضوع:رفیعی محمدی، ناصر، 1344 -- وعظ
موضوع:Rafi'i MohammadiNaser,
موضوع:فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، 8؟ قبل از هجرت - 11ق. -- فضایل
موضوع:Fatimah Zahra, The Saint -- Virtues
شناسه افزوده:جامعة المصطفی(صلی الله علیه و آله وسلم) العالمیة. مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی(صلی الله علیه و آله وسلم)
شناسه افزوده:Almustafa International UniversityAlmustafa International Translation and Publication center
رده بندی کنگره:BP10/5
رده بندی دیویی:297/08
شماره کتابشناسی ملی:9043191
اطلاعات رکورد کتابشناسی:فیپا
خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان
ویراستار کتاب : خانم شهناز محققیان
ص: 1
978-622-315-153-8
این کتاب با کاغذ حمایتی منتشر شده است
------
فاطمه سلام الله علیها راز ماندگاری امامت
مجموعه سخنرانیهای دکتر رفیعی زید عزّه حسینیه امام خمینی
مؤلف: ناصر رفیعی محمدی
چاپ اول: 1401ش / 1444ق
ناشر: مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفى صلی الله علیه و آله وسلم
چاپ: چاپخانه دیجیتال المصطفى صلی الله علیه و آله وسلم
شمارگان: 500 قیمت :
مراکز پخش:
ایران، قم، خیابان معلم غربی (حجتیه)، نبش کوچه 18 تلفن: 982537836134+
تلفکس: (داخلی 105) / 982537839305+
ایران، قم، بلوار محمد امین سه راه سالاریه تلفن: 32133106 9825+
ایمیل : miup@pub.miu.ac.ir فروشگاه : pub-almustafa.ir کانال اینستاگرام و تلگرام : pub_almustafa
با سپاس از دست اندرکارانی که ما را در تولید این اثر یاری رساندند.
*مدیر انتشارات: مصطفی نوبخت *مدیر تولید: جعفر قاسمی ابهری *ناظر چاپ: ایوب جمالی
همه حقوق برای ناشر محفوظ است.
ص: 2
مركز بين المللي ترجمه ونشر المصطفى صلی الله علیه و آله وسلم
فاطمه علیهاالسلام راز ماندگاری امامت
مجموعه سخنرانیهای دکتر رفیعی زید عزّه حسینیه امام خمینی رحمه الله علیه
ناصر رفیعی محمدی
ص: 3
با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و در عصر جهانی شدن ارتباطات پرسشها و چالشهای نوینی در حوزه علوم انسانی فراروی اندیشمندان مسلمان قرار گرفت که برخاسته از مسئولیت دشوار حکومت در این عصر است؛ دورانی که پایبندی به دین و سنت در مدیریت همه جانبه کشورها بسیار چالش برانگیز مینماید از این رو مطالعات و پژوهشهای به روز جامع، منسجم و کاربردی در حوزه دین براساس معیارهای معتبر جهانی و اندیشه های ناب و ژرف بایسته و ضروری است و جلوگیری از انحرافات فکری و تربیتی پژوهندگان حوزه دین مهم و مورد عنایت بنیانگذاران این شجره طیبه به ویژه معمار بزرگ انقلاب اسلامی امام خمینی رحمه الله علیه و مقام معظم رهبری مد ظله میباشد.
جهانی شدن و گسترش سلطه فرهنگی غرب در سایه رسانه های فرهنگی و ارتباطی، اقتضا دارد که دانش پژوهان و علاقه مندان به این مباحث با اندیشه های بلند و ارزشهای متعالی آشنا شوند و این مهم، با ایجاد رشته های تخصصی تولید متون جدید و غنی گسترش دامنه آموزش و تربیت سازمان یافته دانشجویان به سرانجام خواهد رسید این فرایند گاه در پرداختن به مباحث بنیادین و تدوین متون تخصصی تعریف میشود و گاه در نگارش بحث های ،علمی اما نه چندان پیچیده و تخصصی به ظهور میرسد
بالندگی مراکز آموزشی، در گرو نظام آموزشی منسجم، قانونمند و پویاست. بازنگری در متنها و شیوه های آموزشی و پژوهشی و به روز کردن آنها نیز این انسجام و پویایی و در نتیجه، نشاط علمی مراکز آموزشی و پژوهشی را در پی دارد.
«جامعة المصطفى صلی الله علیه و آله وسلم العالمیة» به عنوان بخشی از این مجموعه که رسالت بزرگ تعلیم و تربیت طلاب غیر ایرانی را بر عهده دارد، تألیف متون درسی مناسب را سرلوحه تلاش خود قرار داده و تدوین و نشر متون درسی در موضوعات گوناگون علوم دینی حاصل این فرایند است.
مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفى صلی الله علیه و آله وسلم
ص: 4
پیش گفتار
گفتار :اوّل رضایت الهی در سیره حضرت زهرا علیهاالسلام...7
گفتار دوّم: گزینشها و انتخاب های فاطمی علیهاالسلام...9
گفتار سوم: اصل معنویت در سیره حضرت زهرا علیهاالسلام...29
گفتار چهارم: دشمن شناسی در سیره حضرت زهرا علیهاالسلام...41
گفتار پنجم: معادباوری در سیره حضرت زهرا علیهاالسلام...51
گفتار ششم: ولایت مداری در سیره حضرت زهرا علیهاالسلام...61
گفتار هفتم: عوامل انحطاط و سقوط جامعه بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله در کلام حضرت زهرا علیهاالسلام...71
گفتار هشتم: أصل استقامت در سیره حضرت زهرا علیهاالسلام...79
گفتار نهم: اصل استقامت در سیره حضرت زهرا علیهاالسلام...93
گفتار دهم: خشم و قهر فاطمی علیهاالسلام...109
گفتار یازدهم: رضایت و مهر فاطمی علیهاالسلام...125
گفتار دوازدهم: اصل دفاع از حق در سیره حضرت زهرا علیهاالسلام (1)...137
گفتار سیزدهم: اصل دفاع از حق در سیره حضرت زهرا علیهاالسلام (2)...151
گفتار چهاردهم: عرصه ها و مرزهای حضور بانوان در جامعه...163
گفتار پانزدهم: ویژگیهای خانواده فاطمی علیهاالسلام...175
کتابنامه...185
ص: 5
ص: 6
بسم الله الرّحمن الرّحيم
ابعاد شخصیتی حضرت زهرا علیهاالسلام بسیار فراتر از آن است که در قالب گفتار یا نوشتار درآید برترین اندیشه ها و عقول بشری از درک و دستیابی به ساحل معرفت آن بانوی بزرگوار ناتوان اند؛ شخصیتی ،ملکوتی آسمانی و بهشتی که گاه عملکردش موجب نزول آیاتی از قرآن کریم نظير سوره مباركه «هل أتى» شده و گاه مورد تجلیل و تکریم ویژه پیامبراکرم صلى الله عليه وسلم قرار گرفته است؛ انسان کاملی که الگوی تمام زنان عالم در ابعاد گوناگون همچون شجاعت، صبر، عفاف، عبادت، ایثار و ولایتمداری است.
زندگی ساده و بی آلایش دفاع ،محکم ،قهرمانانه عبادت مخلصانه و خاشعانه، دگرگرایی و رسیدگی به محرومان و سخنان حکیمانه و عالمانه، بخشی از سیره علمی و عملی آن بزرگوار است.
نوشتار پیش رو، مجموعه ای از پانزده سخنرانی حقیر در محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای مد ظله است که در فاصله سالهای 1392 تا 1400 به مناسبت ایام فاطمیة ایراد شده است و به تببین ابعاد شخصیتی آن حضرت میپردازد. از آنجا که بیشتر مطالب کتاب مربوط به حوزه دفاع آن حضرت از امامت است با عنوان «فاطمه راز ماندگاری امامت» نامگذاری شده است. این
ص: 7
مجموعه را فاضل ارجمند جناب حجت الإسلام والمسلمین آقای محمدمهدی عبّاسی خراسانی گردآوری کرده است؛ امید آن که مورد رضایت خداوند متعال قرار گیرد و برای خوانندگان به ویژه اهل منبر و خطابه، مفید باشد.
ناصر رفیعی محمدی
ص: 8
*گفتار اوّل:رضایت الهی در سیره حضرت زهرا علیهاالسلام(1)
قال الله تبارك و تعالى: «يهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»(2) .
مقدمه
صديقة طاهره علیهاالسلام، شخصیتی است که خدای متعال مدح او را در آیات متعدد قرآن مانند آیه مباهلة مودّت و سوره هل أتی بیان کرده است؛ شخصیتی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام به تکریم و تجلیل او پرداخته اند. رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود، «إِنَّ ابْنَتِي فَاطِمَةَ مَلَا اللهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِيمَاناً وَ يَقِيناً إِلَى مُشَاشِهَا، فَتَفَرَّغَتْ لِطَاعَةِ اللهِ (عَزَّ وَجَلَّ»؛(3) همانا خداوند قلب و سراپای وجود دخترم فاطمه را پُر از ایمان کرده است؛ به همین جهت او همواره در بندگی و اطاعت خداست
آن حضرت در سخن بلند دیگری فرمود: «لَوْ كَانَ الحُسْنُ شَخْصَاً لَكَانَ فَاطِمة بَلْ
ص: 9
هِيَ أَعْظَمُ إِنَّ فاطمة ابْنَتِي خَيْرُ أَهْلِ الْأَرْضِ عُنْصَرَاً، وَ شَرَفَاً، وَ كَرَمَا»؛(1) اگر نیکویی و زیبایی را منظری ،بود جز به چهره فاطمه نبود؛ بلکه فاطمه برتر از نیکویی است. دخترم ،فاطمه بهترین اهل زمین از حیث اصل و شرافت است.
متن سخنرانی
از اصول حاکم بر زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها اصل رضامندی از خداست. این اصل، مبنای تمام حرکات ،سیاسی ،اجتماعی، خانوادگی و معنوی اوست. کسب رضایت الهی در کارها بالاترین ارزش است. صفت رضایت هم به خدا و هم به بنده نسبت داده شده است «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»(2)
رضایت خدا از بندگان در برابر غضب خداست؛ یعنی خشنودی الهی از اعمال آنان که در ده ها آیه آمده است. قرآن کریم می فرماید «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»(3) «آیا کسی که از رضای خدا پیروی کرده، مانند کسی است که به ظلم و خشم و غضب الهی بازگشته است».
نتیجه رضایت الهی از بنده اعطای نعمت جاودان بهشت و مقام کرامت است.
رضایت بنده از خدا یعنی گله نکردن شکوه نکردن صبور بودن راضی بودن به تقدير الهی راضی بودن به تقسیم الهی و راضی بودن به آزمونهای الهی. در دعای سحر میخوانیم: «اللَّهُمَّ رَضِنِي بِمَا قَسَمْتَ لِي حَتَّى لَا اَسْتَلَ أَحَدَا شَيْئَاً؛(4) خدایا! به آنچه نصیبم کردی خشنودم ساز تا چیزی از کسی نخواهم» رضایت و خشنودی خدا از
ص: 10
بندگان و رضایت بندگان از خدا رابطه ای عمیق و محکم است.
آیه ای که در صدر سخن تلاوت شد، می فرماید کسی که هدفش در زندگی کسب رضایت الهی ،باشد خداوند در پرتو ،قرآن سه نعمت به او میدهد:
1. هدایت به سُبُلَ السَّلام؛ راه امن و سلامت؛
2. خروج از تاریکی به نور؛
3. هدایت به راه مستقیم
راه کسب رضایت
جلب رضایت و خشنودی خداوند بالاترین ارزش است. قرآن کریم میفرماید: «وَ رِضْوَانُ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»(1). خرسندی خدا از همه نعمت ها بالاتر است.
اطاعت و بندگی خدا و حرکت در مسیر الهی با اخلاص، موجب کسب خشنودی الهی است در آیات قرآن پاره ای اعمال از جایگاه ویژه ای در بهره مندی از رضایت الهی برخوردارند مانند ایمان به خدا،(2) اطمینان به خدا،(3) خشيت از خدا،(4)
ص: 11
هجرت و جهاد(1) انفاق،(2) پرهیز از دنیا طلبی،(3) صبر(4) و تقوای الهی(5).
در روایات مهمترین عامل کسب رضایت الهی خشنودی بنده از تقدیر الهی شمرده شده است.
أمیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «عَلَامَةُ رِضَا اللهِ سُبْحَانَهُ عَنِ الْعَبْدِ رِضَاهُ بِمَا قَضَى بِهِ سُبْحَانَهُ لَهُ وَ عَلَيْهِ»؛(6) نشانه رضایت الهی از بنده رضایت بنده از آن چیزی است که خداوند برای او مقدر کرده است؛ چه خوشایند و چه ناخوشایند او باشد.
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «ثَلَاثَ يَبْلُغُنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثَرَةُ الصَّدَقَة»؛(7) سه چیز است که رضایت خدا را به بنده می رساند: استغفار فراوان، نرم خو بودن، و زیادی صدقه.
ص: 12
حضرت زهرا سلام الله علیها و رضایت الهی
حضرت زهرا سلام الله علیها متصف به دو ویژگی راضیه و مرضیه است: از خدا راضی است و از او خشنود است. ایشان همه اعمالش در مسیر خشنودی الهی بود و همواره خواست الهی را بر خواستِ خود مقدم می.کرد حضرت تجسّم رضایت الهی بود؛ از این رو خشم و خشنودی او منشأ خشم و خشنودی الهی شد؛ به گونه ای که رضا و غضب الهی به دنبال رضا و غضب فاطمه علیهاالسلام است. این یعنی عصمت و مصونیت محض؛ یعنی هرگز شادی و غم او جنبه شخصی و نفسی نداشت
برخی مصادیق رضایت الهی در زندگی آن حضرت
1. ازدواج و رضایت خدا
روزی که امیرالمؤمنین علی علیه السلام از فاطمه علیهاالسلام خواستگاری کرد نخستین سؤالی که فاطمه علیهاالسلام، پرسید این بود که آیا خدا و پیامبر راضی هستند؟ رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: «أذن الله فيه مِنَ السَّماء»(1) خدا از آسمان اجازه فرموده است، فاطمه علیهاالسلام در حالی که لبخند میزد فرمود: «رَضِيتُ بِمَا رَضِيَ اللهُ لِی»؛(2) خشنودم به آنچه خدا و پیامبر راضی هستند».
ای کاش ملاک در ازدواج دخترها و پسرهای ما هم کسب رضایت الهی !باشد آنها نخست باید دین و اخلاق خواستگار را بررسی کنند نه چهره و ثروت و موقعیت اجتماعی نه این که اینها نیست؛ حتماً است؛ اما ملاک اصلی نباشد. اخلاق و دین داری بسیار مهم است.
ص: 13
2. انفاق و رضایت الهی
آن حضرت بارها برای رضایت خدا انفاق کرد با دست خود نان تهیه کرد؛ در حالی که روزه بود. فقط برای رضایت الهی هنگام افطار، یک شب یا سه شب، نان را به مسکین و يتيم و اسیر داد و خود و خانواده با آب افطار کردند که هجده آیه سوره هل أتى نازل شد «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا ُيرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ».(1)
رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگام بازگشت از هر ،سفری ابتدا به خانه دخترش می آمد مدتی میماند و سپس به منزل خود میرفت در یکی از سفرها وقتی به منزل فاطمه علیهاالسلام آمد مشاهده کرد فاطمه علیهاالسلام دستبند و گوشواره ای برای خود تهیه کرده و پرده ای بر در خانه خود آویخته است. رسول خدا صلی الله علیه و آله زود از نزد دخترش رفت حضرت فاطمه علیهاالسلام متوجه ناراحتی پدر شد؛ از این رو بلافاصله این زینتها را نزد پدر فرستاد و عرض کرد اینها را در راه خدا انفاق کنید. رسول خدا صلی الله علیه و آله سه مرتبه فرمود: «آنچه را میخواستم، فاطمه انجام داد. پدرش به فدای او باد»!(2)
3.مصائب و رضایت الهی
هنگامی که رسول خدا صلى الله عليه وسلم حوادث تلخ آینده را برای دخترش شرح میداد، سخن به ماجرای کربلا کشید. فاطمه علیهاالسلام پرسید چه کسی حسینم را به شهادت میرساند؟ رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: «بدترین فرد از افراد امّت من» حضرت زهرا سلام الله علیها عرض کرد: «قَالَتْ يَا أَبَهُ سَلَّمْتُ وَ رَضِيتُ وَ تَوَكَّلْتُ عَلَى الله؛ ای پدر در برابر خواسته های پروردگار تسلیم و راضی ام و بر خدا توکل میکنم». (3)
ص: 14
4. دفاع از امامت و رضایت الهی
آن حضرت بعد از رحلت رسول خدا صلى الله عليه وسلم در تمام عمر باقی مانده اش همواره به دفاع از ولایت و امامت پرداخت و خطبه خواند. حتی در خانه مهاجر و انصار رفت و خود را سپر قرار داد. انگیزه این دفاع، صرفاً حرکت در مسیر وظیفه و تکلیف و کسب خشنودی الهی بود. او امام علیه السلام را مانند کعبه میدانست(1) و دفاع از امام علیه السلام را دفاع از اسلام و توحید تلقی می کرد.
جمع بندی
باید از زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها الگو بگیریم و همه کارهایمان ، به ویژه کارهای عبادی ما برای کسب رضایت الهی باشد اگر کاری برای خدا بود ماندگار می شود؛ آن گونه که مسجد قبا برای خدا بنیان شد و ماند؛ اما مسجدی که برای ضربه زدن به مسجد قبا بود مسجد ضرار نام گرفت و از بین رفت. اگر کسی برای رضایت خدا گام بردارد، خدای متعال سه خصلت در زندگی او قرار میدهد در حدیث معراج آمده است:
فَمَنْ عَمِلَ بِرِضَايَ أُلْزِمُهُ ثَلَاثَ خِصَالٍ أُعَرِفُهُ شُكراً لَا يُخَالِطُهُ الْجَهْلُ وَ ذِكْراً لَا يُخَالِطُهُ النِّسْيَانُ وَ مَحَبَّةَ لَا يُؤْثِرُ عَلَى مَحَبَّتِي مَحَبَّةَ الْمَخْلُوقِين.(2)
هر که برای خشنودی من عمل کند سه ویژگی به او میدهم: شکری که با جهل نباشد ذکری که با فراموشی آمیخته نباشد و محبتی که محبت مخلوق را بر محبت من ترجیح ندهد.
ص: 15
ص: 16
*گفتار دوّم:گزینشها و انتخابهای فاطمی سلام الله علیها(1)
مقدمه
روایات فراوانی در فضیلت حضرت زهرا سلام الله علیها و خاندانش وارد شده است که تبرکاً و تيمناً چند روایت را ذکر میکنیم.
1. قندوزی از دانشمندان عامه در کتاب ينابيع المودة نقل میکند که رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود:
لَوْ عَلِمَ الله أَنَّ فِي الْأَرْضِ عِبَادَاً أَكْرَمْ مِنْ عَلِي وَ فَاطِمَة وَ الْحَسَنُ وَ الحُسَيْنِ لَأَمَرَنِي أَنْ أُبَاهِلَ بِهِمْ، وَ لَكِنْ أَمَرَنِي بِالمُبَاهَلَةِ مَعَ هُوَلَّاء وَهُمْ أَفْضَلُ الخَلْقِ .(2)
اگر خدای متعال بندگانی گرامی تر از علی علیه السلام و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام روی زمین داشت، به من فرمان میداد تا با آنان در مباهله شرکت کنم؛ ولی به مباهله با همین افراد به من فرمان داد؛ که اینان برترین خلق هستند.
2. امام صادق علیه السلام فرمود: «وَ هِيَ الصِّدِيقَةُ الْكُبْرَى وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُولَى(3)او صدیقه کبراست و بر محور معرفت او قرنهای آغازین شکل گرفت»
ص: 17
براساس این حدیث معرفت و شناخت حضرت زهرا سلام الله علیها بر امتهای پیشین لازم بوده است. احتمالات مختلفی درباره مفهوم معرفت در این روایت داده شده: یکی معرفت فطری است که خداوند در عالم ذر از مخلوقات در خصوص اهل بیت علیهم السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها اعتراف گرفت؛ یعنی قرون سابق بر محور ولایت شکل گرفت. خدای متعال تكويناً معرفت به ولایت حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیها را به نسلهای پیشین آموخت؛ آن گونه که در زیارت جامعه کبیره هم به این حقیقت اشاره شده است.
3. روایت دیگر در زمینه کیفیت ورود با عظمت حضرت زهرا سلام الله علیها به صحرای محشر و مقام شفاعت اوست در بخشی از این حدیث آمده است جبرئیل روز قیامت به حضرت زهرا سلام الله علیها خطاب میکند: «يَا فَاطِمَةُ سَلِي حَاجَتَكِ؛ آنچه میخواهی، از خدا طلب کن» در ادامه حدیث وارد شده است که آن حضرت سه مرتبه عرض میکند: «يَا رَبِّ شِيعَتِي، يَا رَبِّ شِيعَةُ وُلْدِي، يَا رَبِّ شِيعَةُ شِيعَتِي». خدا می فرماید: «فَيَقُولُ اللهُ قَدْ غَفَرْتُ هُمْ». در این هنگام اهل محشر آرزو میکند فاطمی باشند: «فَعِنْدَ ذَلِكَ تَوَدُّ الْخَلَائِقُ أَنَّهُمْ كَانُوا فَاطِمِينَ».(1)
متن سخنرانی
از خصوصیات انسان در زندگی انتخاب و گزینش است. انسان، دائم با انتخاب و به دنبال آن با حذف سروکار دارد در سطح ،فردی انتخاب همسر، شغل، رشته درسی، مسکن، دوست و.... و در سطح جامعه انتخاب رئیس جمهور، نماینده و در سطح بالاتر انتخاب ،دین روش زندگی، نوع حکومت و.....
ارزش هر ،انسانی به نوع انتخابهای اوست. انتخاب هرکسی، نشان از انگیزه ها و جایگاه او دارد انگیزه انتخابها متفاوت است.
ص: 18
ملاک انتخاب و گزینش
1. انتخاب سودجویانه
برخی افراد، صرفاً انتفاعی و سودجویانه انتخاب میکنند و فقط به منافع خود میاندیشند و ملاکشان بهره بردن است. قرآن کریم می فرماید: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا ُيرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»؛(1) بعضی مردم میگویند خداوندا به ما در دنیا نعمت بده؛ ولی در آخرت بهره ای ندارند این افراد، هرگز موضع ثابتی ندارند دائم تغییر باور میدهند و ملاکشان منفعت شخصی است؛ مانند شبث بن ربعی که شخصیتی متزلزل بود و مواضع بسیار متفاوتی در زندگی داشت. او مؤذن سجاح مدعی دروغین نبوت .بود بعدها او را رها کرد و مسلمان شد. شبث از مخالفان عثمان است و در صفین در سپاه امیرالمؤمنین علیه السلام بود؛ اما بعد در حکمیت رنگ عوض کرد و به خوارج پیوست. او به امام حسین علیه السلام نامه نوشت؛ اما در کربلا در سپاه عمر سعد است. او بعدها به مختار پیوست و در خونخواهی امام حسین علیه السلام شرکت کرد؛ اما با آمدن مصعب بن زبیر به کوفه به او پیوست و در قتل مختار شرکت .داشت در نهایت با شکست زبیریان به مروانیان پیوست شبث، سرانجام در سال 80 قمری از دنیا رفت.(2) او عمرش را با تلون و نفاق زندگی کرد وصرفاً انتخابش بر مبنای منافع شخصی و سودجویانه بود.
نمونه های زیادی از انتخاب سودجویانه .داریم یکی دیگر از آنها حسان بن ثابت است. او از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و بزرگترین شاعر عرب است. حسان در غدیر از
ص: 19
ص: 20
رسول خدا صلی الله علیه و آله اجازه گرفت تا واقعه غدیر را به شعر درآورد و این کار را انجام داد؛ اما همو با علی علیه السلام بیعت نکرد و اشعاری در وصف سقیفه گفت.(1)
انتخاب سود جویانه ارزشی ندارد و در این انتخاب هر لحظه ممکن است انسان با دیدن منافع بیشتر موضعش را تغییر دهد. قرآن کریم می فرماید:
«فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ * وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ».(2) اما انسان (کم ظرفیت) چون خدا او را برای آزمایش و امتحان کرامتی میبخشد میگوید خدا مرا گرامی داشت؛ اما هنگامی که برای امتحان روزی اش را بر او تنگ میگیرد میگوید پروردگارم مرا خوار کرده است.
این افراد سودجو هستند و ملاک کرامت و اهانت را ثروت و فقر میدانند؛ از این رو قضاوت نادرست میکنند انسان نه از روی آوردن ،نعمت، باید مغرور شود و نه از سلب نعمت، مأيوس.
2. انتخاب از روی ترس
ملاک برخی افراد در انتخاب ترس است افراد زبونی که هنگام مواجه با خطر جانی و مالی خود را باخته به انتخاب از روی هراس و بیم میپردازند. اینان هرگز اهل مبارزه و شهادت نیستند و نمیشود به آنها دلگرم بود؛ چون در اوج نیاز، انسان را تنها میگذارند
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «لَا يَحِلُّ لِلْجَبَانِ أَنْ يَغْزُوَ لِأَنَّهُ يَنْهَزِمُ سَرِيعاً؛(3) سزاوار نیست انسان ترسو به جنگ برود؛ زیرا به سرعت فرار میکند»
ص: 21
داستان
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه مینویسد: عبدالله بن عمر از بیعت با امیرالمؤمنین علی علیه السلام سرباز زد؛ اما در زمان حجاج شبانه به در خانه حجاج آمد که با عبدالملک بیعت کند تا مبادا آن شب را بدون امام به صبح برساند. حجاج برای تحقیر او پایش را جلو آورد و گفت: بیعت کن!(1) او میدانست حجاج، آدم بی رحمی است و عبدالله بن زبیر را اعدام کرده است. این انتخاب هرگز عالمانه نیست؛ بلکه از ترس مرگ است.
3. انتخاب از روی تعصب
برخی روی گرایشها و تعصبات ،فامیلی ،قبیله ای و منطقه ای به انتخاب و گزینش دست میزنند حتی در دین داری میگویند پدران ما چنین دینی داشته اند ما هم پیرو آنها هستیم. رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: «مَنْ تَعَصَّبَ أَوْ تُعُصِبَ لَهُ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَ الْإِيمَانِ مِنْ عُنْقِهِ؛(2) کسی که تعصب بورزد یا برایش تعصب ورزیده شود، حلقه ایمان را از گردن خود باز کرده است».
تعصب یا حَمیّت یعنی جانب داری غیر منطقی؛ یعنی دفاع غير معقول. ریشه تعصب جهل ،ثروت سفاهت شخصیت زدگی و بی انصافی است. تعصب، مانع شناخت حقیقت میشود و انسان را کوروکر می.کند انتخاب از روی ،تعصب هیچ ارزشی ندارد؛ مگر تعصب پسندیده و منطقی؛ یعنی انسان بر ارزشها پافشاری داشته باشد. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «فَإِنْ كَانَ وَ لا بُدَّ مِنَ العَصَبِيَّةِ فَلْيَكُنْ تَعَصُّبُكُمْ لِمَكَارِمِ الأَخْلاق؛(3) اگر ناچار از تعصب هستید باید تعصب شما برای اخلاق پسندیده باشد».
ص: 22
تعصب در شکل مثبت یعنی ایستادگی و پایمردی به ارزشهای والای انسانی و اخلاقی و اجتماعی؛ مانند کسی که برای حفظ دین و باورها و کشورش هزینه می کند.
4. پیروی جاهلانه
ملاک انتخاب برخی، صرفاً محاکات تقلید و پیروی ناگاهانه است. چنین انتخابی نیز هیچ ارزشی ندارد؛ زیرا مبنا و پایه ندارد و زود فرو میریزد. نمونه آن، قوم حضرت موسی علیه السلام هستند که وقتی به عده ای بت پرست رسیدند، بعد از این همه معجزاتی که از پیامبرشان ،دیدند درخواست ساختن بت کردند: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ»؛(1) «گفتند: یا موسی! برای ما خدایانی از بت قرار بده؛ همان طور که آنها خدایانی دارند».
در اسلام مطلق تقلید مذموم نیست تقلید جاهل از عالم پسندیده و منطقی است؛ مانند رجوع به متخصص در هر رشته ای آنچه ناپسند است، چشم و گوش بسته و بدون تحقیق از هرکسی پیروی کردن .است انبیای الهی با این جهل و تقلید مبارزه کردند انبیاء به تعلیم و تربیت میپرداختند. قرآن کریم می فرماید: مشرکان دست به کارهای زشت میزدند و میگفتند: «وَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَ جَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا»(2) «وقتی کار زشتی انجام میدادند می گفتند گذشتگان خود را بر این روش یافتیم».
ص: 23
5.پیروی و انتخاب آگاهانه
انتخاب معقول ،قرآنی همین است 779 بار کلمه علم در قرآن آمده است. قرآن کریم می فرماید: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ...»(1) «پیامبر بگو: این راه من است؛ با بصیرت شما را به سوی خدا فرا می خوانم».
در یک اصل کلی قرآن کریم می فرماید: «وَ لَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ...»؛(2) «از آنچه به آن گاهی نداری، پیروی مکن».
داستان
1. صفوان بن امیه از رؤسای قریش در آغاز اسلام و از مخالفان سرسخت اسلام بود. او پس از شکست بدر، شخصی به نام عمیر بن وهب را مأمور کرد تا به مدینه برود و رسول خدا صلی الله علیه و آله را به قتل برساند؛ اما بعد از فتح مکه پشیمان شد و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و ده ماه برای تحقیق مهلت خواست پیامبر صلی الله علیه و آله چهار ماه به او فرصت داد. در نهایت، او به اسلام گروید و در نبرد یرموک از فرماندهان شد.(3)
2. عمرو بن جموح از مشرکان حجاز .است او بتی به نام «مناه» داشت که در جایگاه مخصوصی گذاشته بود و او را عبادت می.کرد فرزندش معاذ به اتفاق برخی جوانان بت او را برداشته در آشغال دانی انداختند عمرو بت را یافت آن را شست وشو داد و سرجایش گذاشت این کار چند بار تکرار شد عمرو بن جموح شمشیری بر گردن بت آویخت و گفت به خدا اگر میدانستم چه کسی به تو اینگونه جسارت
ص: 24
میکند او را به سختی تنبیه میکردم این بار جوانان شمشیر را برداشته، توله سگ مرده ای را به او بستند و در آشغالی انداختند. عمرو بن جموح بت را یافت؛ اما به فکر فرو رفت؛ خدایی که خود را نمیتواند نجات دهد چگونه منجی من خواهد بود. او آگاهانه اسلام آورد و اشعاری در این باره سرود و او در نبرد أحد به شهادت رسید. (1)
انتخابها و گزینش های عالمانه حضرت زهرا سلام الله علیها
آن حضرت در عمر کوتاه ،خود انتخابهای مهم کلیدی و سرنوشت سازی داشت؛ انتخابهایی که نشان دهنده شخصیت والای اوست و برای همه الگوست.
1.انتخاب رضای خدا بر خلق
ملاک او در تمام صحنه های زندگی کسب رضایت الهی بود در ازدواج در انفاق و در دفاع از ولایت از این رو هرگز در برابر مشکلات زانو نزد و هنگامی که رسول خدا صلى الله عليه وسلم فقر و سختی دختر را دید، فرمود: «يَا بِنْتَاهُ تَعَجَّلِى مَرَارَةَ الدُّنْيَا بِحَلاوَةِ الآخِرَة؛ دخترم تلخی دنیا را بچش تا با شیرینی آخرت جبران شود». بلافاصله گفت: «الحَمْدُ لله عَلَى نَعْمَائِهِ وَ الشُّكْرُ الله عَلَى آلائِهِ؛(2) خدا را سپاس میگویم به سبب نعمتهای او و شکر میکنم در برابر انعامش»
2. انتخاب و ترجیح سخن بر سکوت
حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله نه فقط سکوت نکرد؛ بلکه به عنوان تنها مدافع ولایت به سخنرانی و افشاگری پرداخت حضرت میتوانست در خانه بنشیند؛ اما چنین نکرد و به در خانه مهاجر و انصار ،رفت مسجد آمد، در ملاقات با زنان مهاجر و انصار به افشاگری ،پرداخت برای گریستن به بقیع و أحد رفت تا به همگان اعلام کند ،سقیفه بدعتی در برابر غدیر است.
ص: 25
3. انتخاب معنویت به جای مادیت و ثروت
آن حضرت خواستگارهای فراوان داشت ،برخی مهریه های بالایی پیشنهاد میدادند؛ اما پسر عمویش علی علیه السلام را انتخاب کرد که انتخابی از روی آگاهی و درک بود. در برابر سرزنشها و ملامتها ایستادگی کرد و هرگز تحت تأثیر زرق و برق دنیا قرار نگرفت در نقلی دارد که جبرئیل نزد رسول خدا صلى الله عليه وسلم آمد و عرض کرد: خدا به فاطمه علیهاالسلام سلام رسانده و فرموده است به او بگویید هر آنچه دوست دارد، طلب کند. رسول خدا صلى الله عليه وسلم به دخترش فرمود: «يَا بَنِيَّةَ إِنَّ رَبَّكَ يُسَلَّمَ عَلَيْكِ وَ يَقُولُ لَكِ: أُظُلُي مَاشِئْتِ؛»(1) دخترم خدا سلام رسانده و فرموده است آنچه میخواهی، طلب کن». حضرت زهرا سلام الله علیها عرض کرد: «يَا أَبَتاهُ قَدْ شَغَلَنِي لِذَةُ خِدْمَتِهِ عَنْ مَسْأَلَتِهِ لاحَاجَةَ لِي غَيْرُ النَّظَرِ إِلَى وَجْهِهِ الْكَرِيمِ فِي دَارِ السَّلام؛(2) پدرجان لذت خدمت به خدا مرا از درخواست حاجت از او بازداشته است تنها حاجتم توجه به وجه كريم الهی در بهشت است».
4. انتخاب امام حق بر پیشوایان باطل
او که بیش از همه با سنت و سیره پیامبر صلی الله علیه و آله آشنا بود و در غدیر خم حضور داشت با تمام توانش به دفاع از امیرالمؤمنین علیه السلام پرداخت، هرگز از ولایت دست بر نداشت و با شجاعت از غدیر دفاع کرد. او لحظه ای سقیفه و حاکمیت را نپذیرفت و به اشکال مختلف این مخالفت و دفاع را اعلام کرد؛ مانند:
الف) خطبه خواندن در مسجد و در جمع زنان مهاجر و انصار؛
ب) روی برگرداندن از آنها در منزل
ج) منع دیگران از شرکت کردن در تشییع و نماز بر پیکرش؛
د) سفارش به خفای قبرش؛
ه)- دفاع از غدیر در رویاروییهای چهره به چهره
ص: 26
داستان
محمود بن لبید گوید: کنار قبر حمزه علیه السلام در اُحد دیدم که آن بانوی بزرگوار، به شدت منقلب بود و گریه میکرد صبر کردم تا آرام گرفت. جلو رفتم و عرض کردم: سؤالی دارم؛ آیا رسول خدا صلى الله عليه وسلم قبل از وفات خود، تصریحی بر امامت علی علیه السلام داشت؟ حضرت فرمودند:
شگفتا و عجبا آیا روز غدیر خم را فراموش کرده اید؟! خدا را شاهد میگیرم که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: علی علیه السلام بهترین کسی است که او را جانشین خود قرار میدهم او امام و خلیفه بعد از من است. او و دو فرزندم حسن و حسین و نُه تَن از فرزندان ،حسین امامان پاک و نیک .هستند اگر از آنها اطاعت کنید شما را هدایت خواهند کرد و اگر مخالفت ،ورزید تا روز قیامت بلای تفرقه و اختلاف میان شما حاکم خواهد شد.... لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِي؛(1) همانا رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: مثل امام چونان کعبه است که بر گردش میچرخند و او برگرد چیزی نمی چرخد
5 . انتخاب و ترجیح آخرت بر دنیا
در روایت داریم که «عَن النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم مَنْ آثَرَ الدُّنْيا عَلَى الْآخِرَةِ حُرِمَهُما جَمِيعاً وَ مَنْ آثَرَ الآخِرَةَ عَلَى الدُّنْيا أَصَابَهُما جَمِيعاً؛(2) هرکسی دنیا را بر آخرت ترجیح دهد، از هر دوی محروم میشود و هرکسی آخرت را بر دنیا ترجیح دهد، به هر دوی آنها دست آنها می یابد». این روایت نورانی ریشه در قرآن دارد(3)
ص: 27
صدیقه طاهره علیهاالسلام ضمن اهمیت به زندگی دنیا و اهتمام به امور همسر، فرزندان، ،پدر بستگان و همسایه ها حضرت زهرا علیهاالسلام هرگز آخرت را دست مایه دنیا قرار نداد و اگر نانِ دست پخت خود را به مسکین یتیم و اسیر داد طبق نقل خدای متعال، برای معاد و آخرت بود.
«إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبَّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا»(1) «ما از پروردگارمان در روزی که روز عبوس و بسیار هولناکی است، میترسیم. در نهایت آن حضرت مرگ را بر حیات ترجیح داد و به لقای خدا رسيد: «اللَّهُمَّ عَجِّلْ وَفَاتِي سَريعاً» !(2)
ص: 27
ص: 28
*گفتار سوم:اصل معنویت در سیره حضرت زهرا سلام الله علیها(1)
مقدمه
ایام شهادت صدیقه طاهره علیهاالسلام است. روایات متعددی در مقام و منزلت آن بانوی بزرگوار رسیده است که تبرکاً دو روایت را ذکر می کنیم:
1. شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: چرا فاطمه علیهاالسلام را زهرا نامیده اند؟ امام علیه السلام فرمودند: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام عَنْ فَاطِمَةَ لِمَ سُمِّيَتْ زَهْرَاءَ فَقَالَ لِأَنَّهَا كَانَتْ إِذَا قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا زَهَرَ نُورُهَا لِأَهْلِ السَّمَاءِ كَمَا يَزْهَرُ نُورُ الْكَوَاكِبِ لِأَهْل الْأَرْضِ»؛(2) زیرا هنگامی که او در محراب می ایستاد پرتو نورش برای اهل آسمان آشکار میشد؛ آن گونه که ستارگان برای اهل زمین می درخشند.
2. موسی بن قاسم میگوید: خدمت امام جواد علیه السلام رسیدم و عرض کردم: من مکه قصد داشتم از طرف پدرتان طواف کنم به من گفتند: نمی شود: «فَقِيلَ لِي إِنَّ الْأَوْصِيَاءَ لَا يُطَافُ عَنْهُم؛ از طرف اوصیا طواف نمی شود. امام علیه السلام فرمودند: «هر چقدر خواستی نیابتی از طرف آنها طواف کن این کار جایز است». او رفت و سه سال ،بعد خدمت امام علیه السلام رسید و عرض کرد من از طرف رسول خدا صلی الله علیه و آله و همه ائمه علیهم السلام و
ص: 29
شما طواف نیابتی انجام دادم گاهی هم از طرف مادرتان این عمل را انجام میدادم. امام علیه السلام فرمود: «اسْتَكْثِرُ مِنْ هَذَا فَإِنَّهُ أَفْضَلُ مَا أَنْتَ عَامِلُهُ إِنْ شَاءَ اللهُ؛(1) این کار (طواف نیابتی از فاطمه علیه االسلام) را زیاد انجام بده که برترین عمل است که انجام میدهی»
متن سخن
نهاد خانواده نهاد مقدسی است. در اسلام محبوبتر از این کانون، نزد خدا نداریم خانواده، به تصریح قرآن کانون آرامش و محبت است. مع الأسف، دشمنان نقشه های زیادی برای تزلزل این نهاد مقدس .دارند آمار بالای ،طلاق، اختلاف و کاهش ازدواج گویای این تلاش دشمن است. از مهمترین عوامل سستی کانون خانواده، کاهش معنویت است.
زندگی دنیا، بنیان تکامل و مقدمه آخرت است. شناخت مهارت های معنوی، موجب استحکام نظام خانواده است تغییرات سریع اجتماعی و فرهنگی، گسترش ارتباطات و سهولت دریافت اطلاعات از سویی و هجوم فرهنگ ابتذال از سوی دیگر، بشر را تهدید میکند معنویت نیاز فطری انسان است معنویت، عامل آرامش روحی پرورش فضایل اخلاقی گسترش روحیه ،اجتماعی هدفمندی در زندگی و تحرک و نشاط است آموزه های دینی ما مجموعه ای کامل و غنی از توصیه های معنوی است نهاد خانواده امروزه آماج نفوذ و گسترش فرهنگ مادی گرایانه قرار گرفته است؛ فرهنگی که میکوشد به نام علم و تمدن بشر را از معنویت حقیقی دور سازد و معنویت کاذب و بیریشه را جایگزین آن کند نهاد خانواده، از ابتدا باید با آموزه های معنوی شکل بگیرد. قرآن کریم می فرماید:
«وَ لَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ...»(2) «با
ص: 30
زنان مشرک، ازدواج نکنید تا زمانی که ایمان بیاورند. قطعاً کنیز باایمان، از زن آزاد مُشرِک بهتر است؛ هرچند شما از او خوشایند باشید». تقویت باورهای دینی، اهتمام به احکام ،اسلامی رعایت واجبات و محرمات و رعایت ارزشهای اخلاقی و آداب اسلامی از نمودهای معنویت دینی .است
خانواده در قرآن
خانواده های متعددی در قرآن کریم معرفی شدهاند؛ خانواده های منفی و بد، مانند أبولهب و خانواده های مثبت و خوب مانند خانواده حضرت زکریا علیه السلام. قرآن کریم به ذکر اوصاف خانوادههای مطلوب قرآنی پرداخته است؛ مانند:
1. خانواده حضرت زکریا علیه السلام
قرآن کریم این خانواده را با چند ویژگی معرفی میکند: «إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَ يَدْعُونَنَا رَغَبًا وَ رَهَبًا وَ كَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ»(1). آنها در کار خیر سرعت داشتند و در بیم و امید ما را میخوانند و همیشه در برابر ما فروتن بودند. سرعت در کار خیر، خوف و رجا و خشوع سه ویژگی این خانواده بود.
ص: 31
2. خانواده حضرت علی علیه السلام
قرآن کریم در سوره هل أتی به توصیف خانواده حضرت علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و فرزندانشان میپردازد که پنج ویژگی داشتند: 1. به نذرخویش وفا میکنند؛ 2- از روزی که عذاب و گزند آن فراگیر است می هراساند 3. با این که خود به غذا نیازمندند غذای خود را به مسکین و یتیم و اسیر می بخشند؛ 4. توقع هیچ مزدی ندارند و صرفاً برای رضای خدا انفاق میکنند؛ 5. خوف از خدا دارند در روزی که عبوس و سهمگین است.
قرآن کریم در اصلی کلی میفرماید: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»؛(1) ای کسانی که ایمان آورده اید، خود و خانواده خود را از آتشی که هیزم آن مردان و سنگها هستند، حفظ کنید.
ابابصیر میگوید: از امام صادق علیه السلام درباره تفسیر این آیه پرسیدم و گفتم: خود را میدانم چگونه حفظ کنم؛ ولی چگونه اهل بیت و خانواده ام را حفظ کنم؟ امام علیه السلام فرمود: «تَأْمُرُهُمْ بِمَا أَمَرَ اللهُ بِهِ وَ تَنْهَاهُمْ عَمَّا نَهَاهُمُ اللهُ عَنْه؛(2) آنها را به آنچه خدا فرمان داده است امر کن و از آنچه خداوند نهی کرده است نهی کن». در آیه دیگر می فرماید: «قَالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنَا مُشْفِقِينَ»(3) ما ميان اهل خود، خداترس و نگران بودیم این آیه گفت وگوی بهشتیان با یکدیگر است که میگویند ما نگران خانواده بودیم اشفاق یعنی رقت قلبی در برابر غلظت
ص: 32
مصادیق معنویت در زندگی صدیقه طاهره علیهاالسلام
حضرت زهرا سلام الله علیها شخصیتی کامل و چندبعدی است. او در اوج زندگی مادی غرق در معنویت و عرفان بود و در اوج معنویت توجه به پیرامون خود دارد. او در دنیا زندگی میکند؛ اما در عالم دیگر سیر میکند در اوج زندگی انسانی، حوریه ای نورانی است. مهمترین ابعاد زندگی معنوی آن حضرت عبارت اند از:
1. عبادت شب عروسی
هنگامی که حضرت زهرا سلام الله علیها وارد خانه امیرالمؤمنین علیه السلام شد، در شب زفاف به آن حضرت عرض کرد: «فَشَبَّهْتُ دُخُولِي فِي فِراشِي بِمَنْزِلِي كَدُخُولِي إِلى لَحَدِي وَ قَبْرِي، فَأَنْشَدَك اللهُ إِنْ قُمْتَ إِلَى الصَّلاة فَنَعْبُدُ الله تعالى هَذِهِ الَّيْلَة»؛(1) امروز از خانه پدر به خانه همتای گرانقدرم آمدم و فردا نیز از اینجا به منزلگاه دیگری و به جوار رحمت حق خواهم رفت. از این رو، علیجان به خدا سوگندت میدهم که بیا تا در آغازین لحظات زندگی مشترک به نماز بایستیم و هر دو باهم این شب جاودانه را به پرستش خدا سپری کنیم.
2 . ندیدن کمبودها در سایه حضور خدا
هنگامی که رسول خدا صلى الله عليه وسلم از دخترش درباره کمبودهای زندگی و نیازهایش می پرسد، پاسخی تکان دهنده میشنود: «قَدْ شَغَلَتْنِی لَذَّةُ خِدْمَتِهِ عَنْ مَسْأَلَتِهِ ، لا حَاجَةَ لِي غَيْرُ النَّظَرِ إِلَى وَجْهِهِ الْکریم»؛(2) لذتی که از بودن در محضر خدا نصیب من می شود، مرا از خواهش بازداشته است حاجتی ندارم جز این که پیوسته ناظر جمال زیبای خدای کریم باشم.
اینها برای ما درس است که در شب عروسی گناه نکنیم خدا را فراموش نکنیم، ناشکر نباشیم خدا برای ما در رأس امور باشد اصل باشد و همه چیز در طول خدا باشد.
ص: 33
3.رضایت خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله، ملاک انتخاب
هنگامی که امیرالمؤمنین به خواستگاری حضرت زهرا سلام الله علیها آمد و رسول خدا صلى الله عليه وسلم موضوع خواستگاری را مطرح کرد، اولین سؤالی که حضرت زهرا سلام الله علیها پرسید، این بود: «آیا خدا و پیامبر به این ازدواج راضی هستند»؟ تا پیامبر صلی الله علیه و آله پاسخ مثبت داد، حضرت زهرا سلام الله علیها عرض کرد: «وَ قَالَتْ رَضِيتُ بِمَا رَضِيَ اللهُ وَ رَسُولُه؛(1) من خشنود و راضی ام به آنچه خدا و پیامبر راضی هستند» واقعاً اگر ملاک ازدواج در درجه نخست، رضای الهى و معصومین باشد و ملاک صرفاً ظواهر ،نباشد چنین ازدواجی استمرار و برکت دارد و متزلزل نیست.
4. قرائت قرآن هنگام کار
افراد مختلفی حضرت را حین کار مشغول تلاوت قرآن دیده بودند در روایتی سلمان گوید که بر حضرت وارد شدم در حالیکه آن حضرت قرآن می خواند و آسیاب، خود می چرخید. سلمان گوید: نزد رسول خدا صلى الله عليه وسلم آمدم و موضوع را عرض کردم. رسول خدا صلى الله عليه وسلم تبسمی کرد و فرمود: «يَا سَلْمَانُ إِنَّ ابْنَتِي فَاطِمَةَ مَلَا اللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِيمَانَا إِلَى مُشَاشِهَا تَفَرَّغَتْ لِطَاعَةِ الله»؛(2) همانا خداوند قلب و اعضای دخترم فاطمه را از با ایمان سرشار نموده و ایمان تا درون استخوانهایش نفوذ کرده است. او برای بندگی خدا فارغ شده است.
5. وصیت به تلاوت قرآن هنگام مرگ و دفن
حضرت زهرا سلام الله علیها به امیرالمؤمنین علیه السلام سفارش کرد وقتی مرا به خاک می سپاری، «وَ اجْلِسْ عِنْدَ رَأْسِي قُبَالَةَ وَجْهِي فَأَكْثِرُ مِن تِلاوَةِ الْقُرْآنِ»(3) زياد برایم قرآن بخوان
ص: 34
6. اثر پذیری از قرآن
هنگامی که آیه 43 حجر نازل شد: «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ * لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءً مَقْسُومٌ»،(1) رسول خدا صلی الله علیه و آله با شنیدن ،آیه به شدت گریست. برای آرام کردن رسول خدا صلی الله علیه و آله شخصی نزد حضرت زهرا سلام الله علیها رفت. مشاهده کرد آن حضرت در حال آسیاب کردن جو میباشد و در حال کار قرآن میخواند: «وَ مَا عِنْدَ اللهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى .....»(2) سلام کرد و جریان گریه پیامبر صلی الله علیه و آله را مطرح کرد فاطمه علیهااسلام به سرعت نزد پدر آمد و علت گریه را جویا شد. هنگامی که آیه را شنید، «فَسَقَطَتْ فَاطِمَةُ عَلیهاالسلام عَلَى وَجْهِهَا وَ تَقُولُ الْوَيْلُ ثُمَّ الْوَيْلُ لِمَنْ دَخَلَ النَّارَ»؛(3) با صورت روی زمین افتاد؛ درحالیکه میگفت: وای وای بر کسی که وارد جهنم میشود
7. تلاوت قرآن، عشق به پیامبر صلی الله علیه و آله و انفاق
آن حضرت فرمود: «حُبّبَ إِلَيَّ مِنْ دُنْيَاكُمْ ثَلَاثٌ ، تِلَاوَةُ كِتَابِ اللهِ وَ النَّظَرُ فِي وَجْهِ رَسُولِ الله وَ الْإِنْفَاقُ فِي سَبِيلِ الله»؛(4) از دنیای شما محبت سه چیز در دل من نهاده شد: تلاوت قرآن نگاه به چهره پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و انفاق در راه خدا.
8. مناجات با خدا
از نکات مهم در زندگی آن حضرت برنامه دعا و مناجات با خداست؛ به گونه ای که در منابع روایی آمده است آن حضرت کارهای منزل را بین خود و
ص: 35
خادم هایش جناب فضه تقسیم میکرد تا در روزهایی که فضه کار منزل را انجام می دهد ایشان به عبادت و مناجات با خدا بپردازد(1)
9. دعاهای روزانه
مجموعه ای از ادعیه از آن حضرت نقل شده که به صورت مستقل منتشر شده است. آن حضرت در مواقع خاص ادعیه ویژه ای داشت مرحوم مجلسی ادعیه ایشان را در بحار آورده است
در دعای دوشنبه ایشان آمده است:
دُعَاءُ يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ قُوَةً فِي عِبَادَتِكَ وَ تَبَضُراً فِي كِتَابِكَ وَ فَهُما فِي حُكْمِكَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَا تَجْعَلِ الْقُرْآنَ بِنَا مَاحِلًا وَ الصِّرَاطَ زَائِلًا وَ مُحَمَّداً ص عَنَّا مُوَلّیا(2)، پروردگارا از درگاهت قدرتی برای عبادت و بندگی، بینشی برای درک قرآن، و فهم لازم برای درک احکامت را خواستارم! پروردگارا بر محمد و خاندان محمد درود فرست و فهم قرآن را دور از دسترس فکر ما، و صراط را نابودکننده ما و محمد را روی گردان از ما قرار مده
10. دعایی برای هر حاجت مهم
امام سجاد علیه السلام نقل میکند پدرم آخرین لحظات روز عاشورا مرا در آغوش گرفت در حالی که خون از بدنش غلیان میکرد و فرمود:
«يَا بُنَيَّ احْفَظْ عَنِّي دُعَاءً عَلَّمَتْنِيهِ فَاطِمَةُ علیهاالسلام وَ عَلَّمَهَا رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله وَ عَلَّمَهُ جَبْرَئِيلُ علیه السلام فِي الْحَاجَةِ وَالْهِمَ وَ الْغَم»؛(3) پسرم دعایی را که مادرم فاطمه به من آموخته است، حفظ کن آن دعایی است که رسول خدا به او آموخت و به پیامبر صلی الله علیه و آله جبرئیل آموخت. این دعا برای هر حاجت مهم و رفع اندوه، موثر است:
ص: 36
بِحَقِّ يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ وَ بِحَقِ طه وَ الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ يَا مَنْ يَقْدِرُ عَلَى حَوَائِجِ السَّائِلِينَ يَا مَنْ يَعْلَمُ مَا فِي الضَّمِيرِ يَا مُنَفِّسُ عَنِ الْمَكْرُوبِينَ يَا مُفَرِّجُ عَنِ الْمَعْمُومِينَ يَا رَاحِمَ الشَّيْخِ الْكَبِيرِ يَا رَازِقَ الطِفْلِ الصَّغِيرِ يَا مَنْ لَا يَحْتَاجُ إِلَى التَّفْسِيرِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِي كَذَا وَ كَذَا(1) به حق یاسین و قرآن حکیم، به حق طه و قرآن عظیم، ای خدایی که بر حاجتهای حاجتمندان قدر و توانا هستی ای آن که اسرار پنهان همه را می دانی ای برطرف کننده مشکل آنان که دچار گرفتاری شده اند، ای برطرف کننده غمهای مردم ،اندوهگین ای رحم کننده به پیرمردان، ای روزی دهنده به کودکان ،صغیر، ای خدایی که بی نیاز از هر ،تفسیری بر محمد و خاندان محمّد درود فرست و... (در این قسمت دعا هر حاجتی که دارید بخواهید)
11. دعا برای گناهکاران و خطاکاران
اسماء بنت عمیس گوید: در لحظه های پایانی عمر حضرت فاطمه علیهاالسلام، دیدم آن حضرت غسل کرد لباس عوض کرد رو به قبله نشست و چنین دعا کرد: «إلهي وَ سَيّدِي، أَسْتَلْكَ بِالَّذِينَ اصْطَفَيْتَهُمْ وَ بِبُكَاءِ وَلَدِي فِي مُفَارَقَتِي أَنْ تَغْفِرَ لِعُصَاةِ شِيعَتِي وَ شِيعَةِ ذُرِّيَّتِي؛(2) پروردگارا به حق پیامبرانی که برگزیدی و به گریه های دو فرزندم در فراق من از تو میخواهم از گناهکارانِ پیروانِ من و پیروان فرزندان من در گذری»
12. دعا کردن در غروب جمعه
ایشان عصر جمعه به دعا می پرداخت و فرمود پدرم سفارش کرد در روز جمعه، ساعتی هست که هر دعا و خواسته ای در آن ساعت به اجابت میرسد: «إِنَّ في الْجُمُعَةِ لَسَاعَةً لَا يُوَافِقُهَا رَجُلٌ مُسْلِمٌ يَسْأَلُ اللهَ عَزَّوَ جَلَّ فِيهَا خَيْراً إِلَّا أَعْطَاهُ إِيَّاهُ قَالَتْ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَيُّ سَاعَةٍ هِيَ قَالَ صلی الله علیه و آله إِذَا تَدَلَّى نِصْفُ عَيْنِ الشَّمْسِ لِلْغُرُوبِ»؛(3) در
ص: 37
روز جمعه ساعتی هست که هر خواسته خیر و درخواستی در آن به اجابت میرسد. پرسیدم: یا رسول الله کدام ساعت؟ فرمود: آنگاه که نصف قرص خورشید در افق پنهان شود.
13. دعا در بستر شهادت
آن حضرت در آخرین لحظات عمر شریفشان در بستر شهادت چنین دعایی کرد: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ بِرَحْمَتِكَ أَسْتَغِيثُ فَأَغِثْنِي وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً وَ أَصْلِحْ لِي شَأْنِي كُلَّهُ»(1) نجات از جهنم، عدم واگذاری به خود، و اصلاح امور آخرین درخواستهای آن حضرت است.
14. حضور بی نظیر در حال نماز
رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: هنگامی که دخترم فاطمه علیهاالسلام به نماز می ایستد، خدا به فرشتگان می فرماید:
انْظُرُوا إِلَى أَمَتِي فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ إِمَائِي قَائِةٌ بَيْنَ يَدَيَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِيفَتِي وَ قَدْ أَقْبَلَتْ بِقَلْبِهَا عَلَى عِبَادَتِي أُشْهِدُكُمْ أَنِّي قَدْ آمَنْتُ شِيعَتَهَا مِنَ النَّارِ.(2)
به بنده ام و سرور بندگانم فاطمه نگاه کنید که چگونه در برابر من ایستاده است و از خوف من بدنش میلرزد و با تمام وجودش به پرستش من ایستاده است. شما را گواه میگیرم که شیعیان و پیروانش را از آتش جهنم در امان قرار دادم.
15. دعا بهترین هدیه برای فاطمه علیهاالسلام
سويد بن غفله نقل میکند که فشار اقتصادی و فقر بر امیرالمؤمنین علیه السلام عارض شد. حضرت فاطمه علیهاالسلام نزد پدر آمد تا کمکی از او دریافت کند. پیامبر اکرم صلى الله عليه وسلم که چیزی نزدشان نبود، فرمود: دخترم پنج کلمه به تو می آموزم که جبرئیل به من آموخته
ص: 38
.است حضرت زهرا سلام الله علیها :پرسید آن کلمات چیست؟ رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: «يَا رَبَّ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ يَا خَيْرَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ يَا ذَا الْقُوَّةِ الْمَتِينَ وَ يَا رَاحِمَ الْمَسَاكِينِ وَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ». حضرت زهرا سلام الله علیها نزد امیرالمؤمنین علیه السلام بازگشت. امام پرسیدند: پدر و مادرم به فدایت، چه خبر آوردی؛ «بِأَبِي وَ أُتِي مَا وَرَاءَكِ يَا فَاطِمَةُ قَالَتْ ذَهَبْتُ لِلدُّنْيَا وَ جِئْتُ [بِالْآخِرَةِ]» ؟ على علیه السلام فرمود: «خَيْرُ أَيَّامِكِ خَيْرُ أَيَّامِكِ»؛(1) با این که به ظاهر دست خالی ،برگشت دریافت که یک دعا بهترین هدیه است و علی علیه السلام این ایام را بهترین ایام میداند که در آن از رسول خدا صلى الله عليه وسلم ذکری فرا گرفته اند.
16. مراقبت از فرزندان در احیای شب قدر
حضرت زهرا سلام الله علیها به اجازه نمیداد که شب ،قدر بچه ها و اهل خانه بخوابند. ایشان سفارش میکرد که کمتر غذا بخورند و در طول روز مقداری استراحت کنند و می فرمود: «مَحْرُومٌ مَنْ حُرِمَ خَيْرَهَا؛(2) هرکسی از خیر امشب باز ماند، محروم است».
ص: 39
ص: 40
*گفتار چهارم:دشمن شناسی در سیره حضرت زهرا سلام الله علیها(1)
مقدمه
روایات فراوانی در مورد شخصیت حضرت زهرا سلام الله علیها رسیده است. ابتدا دو روایت را ذکر میکنیم:
1. رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمودند: «خُلِقَ نُورُ فَاطِمَةَ ع قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الْأَرْضَ وَ السَّمَاءَ فَقَالَ بَعْضُ النَّاسِ يَا نَبِيَّ اللهِ فَلَيْسَتْ هِيَ إِنْسِيَّةٌ فَقَالَ فَاطِمَةُ حَوْرَاءُ إِنْسِيَّة».(2) نور فاطمه علیهاالسلام قبل از آفرینش زمین و آسمان خلق شده است. برخی مردم گفتند: ای رسول خدا! پس او از جنس بشر نیست؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود ،فاطمه حوریه ای انسی است.
در برخی منابع عامه آمده است که وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها به دنیا آمد، «فَأَشْرَقَ بِنُورِ وَجْهِهَا الْفَضَاء»؛(3) فضا به نور صورتش نورانی شد.
2. حضرت علی علیه السلام کنار بستر ایشان فرمودند: «أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللهِ وَ أَبَرُّوَ أَثْقَ وَ أَكْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِن اللهِ مِنْ أَنْ أُوتِخَكِ بِمُخَالَفَنِي قَدْ عَزَّ عَلَيَّ مُفَارَقَتُك»(4) تو عالم ترین افراد
ص: 41
به خدا، نیکوکارتر پرهیزکارتر گرامیتر و خداترستر هستی نه اینکه در جایگاهی باشی که من تو را توبیخ کنم.
متن سخن
از ویژگیهای بارز حضرت زهرا سلام الله علیها دشمن شناسی است. موضوع دشمن شناسی به حدی اهمیت دارد که چند سوره قرآن با این موضوع آغاز میشود. صدها آیه در قرآن کریم در این رابطه نازل شده است. در اصلی کلی قرآن کریم می فرماید: «لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ»؛(1) دشمن من و خودتان را دوست نگیرید.
انسان دو نوع دشمن دارد: خارجی و داخلی دشمنان خارجی عبارت اند از: شیطان ، کفار ،یهود مشرکان و منافقان و دشمنان داخلی مانند: نفس اماره ،غضب شهوت و حسد
نکات کلیدی در دشمن شناسی
در رابطه با این ،بحث چند نکته قابل توجه است:
1. شناخت دشمن
در روایت داریم: «إِنَّ أَعْقَلَ النَّاسِ عَبْدٌ عَرَفَ عَرَفَ عَدُوَّهُ فَعَصَاهُ»،(2) خردمندترین مردم، کسی است که دشمن را بشناسد و با او مخالفت کند. نخستین گام در این بحث،
ص: 42
شناخت دشمن است؛ چون ممکن است انسان دشمن را دوست پندارد و از او ضربه بخورد شناخت دشمن از راه شاخصه ها و ویژگیها و رفتارهای اوست. اگر در شناخت دشمن دچار اشتباه شویم و مراقبت نکنیم جبران آن مشکل است. رهبر انقلاب فرمودند: «مهمتر از شناخت ،دشمن شناخت دشمن و روش دشمنی کردن اوست. اگر انسان بداند دشمن از چه راهی وارد میشود حواس خود را جمع خواهد کرد».(1)
2. کوچک شمردن دشمن
دشمن را نباید ضعیف و کوچک شمرد؛ هر چند به ظاهر ضعیف باشد. اميرالمؤمنین می فرماید: «لَا تَسْتَصْغِرَنَّ عَدُوّاً وَ إِنْ ضَعُفَ؛(2) دشمن را کوچک نشمار؛ اگرچه ضعیف باشد» دست کم گرفتن ،دشمن آفت است. علی علیه السلام می فرماید: «آفة الْقَوِي اسْتِضْعَافُ الخصم؛(3) آسیب افراد نیرومند، ضعیف شمردن دشمن است».
3.شناخت حربه های دشمن
دشمن ابزاری دارد که باید با دقت شناخت مقابله با دشمن هنگامی ممکن است که شگردهای او را بشناسیم ده ها آیه قرآن به معرفی راهکارها و حربه های شیطان پرداخته است.
مهمترین حربههای دشمنان عبارت اند از:
الف) ایجاد تشکیک و تردید؛
ب) ایجاد اختلاف و تفرقه؛
ج) جنگ روانی و القای یأس و ناامیدی؛
د) ایجاد بی کفایتی درباره دین و ارزشها
ص: 43
ه) القاى رعب و ترس در دلها؛
و) القای ناتوانی و ناکارآمدی؛
ز) تضعیف ایمان و باورها
ح) تضعیف روحیه مقاومت و استقامت؛
ط) دروغ پردازی و شایعه پراکنی؛
ی) سبک جلوه دادن معاد
4. گستره دشمن
دشمن ممکن است در خانه خود انسان باشد قرآن کریم می فرماید: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»،(1) «همانا برخی همسران و فرزندان شما دشمن شما هستند؛ پس از آنها پرهیز کنید»
همسران حضرت نوح و لوط دشمن او بودند فرزند نوح در خط پدر نبود عموی ابراهیم علیه السلام دشمن او بود ،ابولهب عموی پیامبر صلی الله علیه و آله دشمن رسول خدا صلی الله علیه و آله بود. در كربلا على بن قرظه در سپاه دشمن بود؛ در حالی که عمرو بن قرظة - برادرش - در سپاه امام حسین علیه السلام بود.
داستان
عدی بن حاتم از صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام است. او در نبرد صفین و نهروان شرکت داشت. او پسری به نام زید دارد که در صفین با دیدن جنازه حابس بن ،سعد که دایی ،اوست شمشیر برداشت و یکی از یاران علی علیه السلام را به شهادت رساند و
ص: 44
به معاویه پیوست ،پدرش عدی بن حاتم از این ماجرا پریشان و غمگین شد و از پسرش برائت جست. او خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام رسید و گفت: اگر بر او دست یابم، خودم قصاصش میکنم و از مرگ او ناراحت نمی شوم.(1)
5. پرهیز از تشبه به دشمن
نکته مهم دیگر آن است که مواظب باشیم در جبهه دشمن قدم نزنیم. فقها در کتب فقهی خود از شباهت مسلمانان به کفار منع کرده اند. حتی اگر به عقاید اسلامی پایبند باشیم بالاخره ظاهر هرکسی گویای شخصیت اوست. از این رو، تشبیه به دشمن، اگرچه بدون قصد پذیرش عقاید او ،باشد جایز نیست؛ مثل این که کسی صلیب بیندازد یا لباسهای یهودیان را بپوشد یا لباسی با ترویج شعار دشمن بر تن کند.
امام رضا علیه السلام از پدرش و ایشان از پدرانشان از پیغمبر خدا صلی الله علیه و اله نقل میکند که رسول خدا صلى الله عليه وسلم می فرماید: «لَا تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِي وَ لَا تَطْعَمُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِي وَ لَا تَسْلُكُوا مَسَالِكَ أَعْدَائِي فَتَكُونُوا أَعْدَائِي كَمَا هُمْ أَعْدَائِي»؛(2) لباس دشمنان مرا تن نکنید و طعام دشمنان مرا نخورید و راه دشمنان مرا نروید؛ زیرا در این صورت جزء دشمنان من به شمار میآیید همان طور که آنان دشمنان من هستند.
در این حدیث از سه چیز نهی شده است:
الف) پوشیدن لباس دشمن
پوشیدن لباسی که ترویج فرهنگ دشمن باشد زیبنده نیست. بدون تردید، عنصر زمان و مکان در انتخاب نوع لباس تأثیر دارد. امام صادق علیه السلام می فرماید: «فَخَيْرُ لِبَاسِ كُلِّ زَمَانٍ لِبَاسُ أَهْلِهِ»؛(3) پس بهترین لباس برای هر روزگار، لباس همان زمان است
ص: 45
لباس باید ساتر باشد مطابق عرف باشد شهرت ،نباشد محرک نباشد و از همه مهم تر، ترویج فرهنگ و شعار دشمن را نکند.
ب) پرهیز از طعام دشمن
غذای دشمن اگر حرام باشد مانند شراب، گوشت خوک و.... باید پرهیز شود. اگر از راه حرام هم ،باشد باید پرهیز شود حلیت و حرمت غذا برای دشمن مهم اما در آموزه های دینی ما توصیه شده است «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»؛(1) خوردنیها باید حلال و پاکیزه باشند.
ج) پرهیز از روش دشمن
روش دشمن را باید شناخت و از آن پرهیز کرد دشمن اهل خدعه، نیرنگ، خیانت دروغ بدعهدی ظلم و ستم و زیر پا گذاشتن ارزشهاست. اگر مسلمانان هم به این روش ،باشند در زمین دشمن بازی کرده اند.
داستان
طبری در تاریخ خود به نقل از عبدالله بن عوف آورده است که وقتی به منطقه صفین رسیدیم مشاهده کردیم ،شامیان آب را بسته اند. امیرالمؤمنین علیه السلام ابتدا صعصعه را نزد معاویه فرستاد تا آب را باز کند و فرمود: به او بگو اگر آب را باز نکنید ما حمله میکنیم معاویه پس از مشورت با یارانش تصمیم گرفت آب را بسته نگه .دارد لشکر علیه السلام یک شبانه روز در بی آبی به سر بردند. آنگاه به دستور امام علیه السلام حمله کردند و آب را آزاد کردند برخی یاران حضرت پیشنهاد کردند شما هم آب را ببندید؛ اما امام علیه السلام فرمودند: «نه به خدا سوگند با ایشان مقابله به مثل نمیکنم». (2)
ص: 46
دشمن شناسی در اندیشه رهبری
کتابی با عنوان دشمن شناسی از فرمایشهای رهبری معظم منتشر شده است. ایشان معتقدند ،دشمن سه نوع تخریب دارد: 1. تخریب باورها؛ 2 . تخریب روح امید؛ 3.تخريب وحدت ملی
آرزوهای دشمن
قرآن کریم تمایلات و خواسته های دشمن را در چهار سطح مطرح میکند:
1. «وَ دُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا»(1). دشمن آرزو میکند شما مسلمانان هم مانند آنها کافر شوید خدا از اسرار و نیتهای منافقان پرده برداشته است که آنها به کم راضی نیستند و دشمن باورهای شما هستند
2 «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»(2). دشمن آرزو دارد شما از اسلحه و اسباب خود غفلت کنید تا ناگهانی به
ص: 47
شما حمله .کند مسلمانان باید هشیار باشند و حتی اگر در حال نماز هستند، از خطر دشمن غافل نشوند.
3. «وَ دُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ»(1). دشمن دوست دارد تو سازش کنی تا آنان هم سازش کنند؛ سازش از روی خفت نه مدارا که از موضع قدرت است. دشمن از شما میخواهد از مواضع حق خود عقب نشینی کنید.
4. «وَدُّوا مَا عَنِتُمْ»(2). دشمن دوست دارد شما به زحمت بیفتید وابسته باشید و استقلال نداشته باشید
مصادیق دشمن شناسی حضرت فاطمه علیهاالسلام
از محورهای کلیدی خطبه تاریخی حضرت زهرا سلام الله علیها در مسجد، که در کهن ترین تان منابع مانند بلاغات النساء آمده، به موضوع معرفی دشمن اختصاص یافته است. زهرای مرضیه علیهاالسلام با بینش و بصیرت ژرف خود ابعاد مختلف حادثه غصب خلافت و کنار زدن امیرالمؤمنین علیه السلام از صحنه حکومت را به بهانه داستان فدک، تشریح کرد. مهمترین محورهای خطبه عبارت اند از:
ص: 48
الف) نفاق دشمن
«فَلَمَّا اخْتَارَ اللهُ لِنَبِيِّهِ دَارَ أَنْبِيَائِهِ، وَ مَأْوَى أَصْفِيَائِهِ، ظَهَرَ فِيكُمْ حَسِيكَةُ النِّفَاقِ»؛(1) آن گاه که خدا برای پیامبرش خانه انبیا را برگزید خار و خاشاک نفاق در شما ظاهر شد. از بیماری های خطرناک که بیش از سیصد آیه به آن اختصاص یافته، پدیده نفاق است.
قرآن کریم می فرماید: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ».(2) و گروهی از بادیه نشینان که پیرامون تو هستند، منافق اند و نیز گروهی از اهل مدینه، سخت به نفاق پایبندند. تو آنان را نمی شناسی؛ ولی ما آنان را میشناسیم. به زودی آنان را دوبار مجازات میکنیم: مجازاتی با رسوایی در دنیا و مجازاتی هنگام مرگ.
رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمودند: «أَخَافُ عَلَيْكُمْ كُلَّ مُنَافِقِ عَالِمِ اللِّسَانِ يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ يَعْمَلُ مَا تُنْكِرُونَ؛(3) من بر شما از منافق آگاه به بیان میترسم؛ کسی که سخنانش رامی شناسید؛ اما علمش مورد انکار شماست».
ب) کهنه شدن دین داری
«سَمَلَ جِلْبَابُ الدّين»(4) اگر دین داری نزد مردم به حاشیه رفت، ارزشهای دینی و شخصیتهای دینی هم به فراموشی سپرده میشوند.
ص: 49
ج) پیروی از شیطان
«وَ أَطْلَعَ الشَّيْطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ هَاتِفاً بِكُمْ، فَأَلْفَاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِيبِينَ»(1). شيطان سرش را از مخفیگاه خود بیرون آورد شما را فراخواند و دید شما پاسخ گوی دعوت او هستید».
دشمن بر دو قسم است: داخلی مانند هوای نفس غضب، و شهوت، و بیرونی مانند شیطان که دشمن قسم خورده است حضرت زهرا سلام الله علیها دیگر شاخصه پیروان سقیفه را عبور از خط الهی و پیروی از شیطان میداند
د) پشت کردن به قرآن
«وَ أَنَّى تُؤْفَكُونَ؟ وَ كِتَابُ اللهِ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ، أُمُورُهُ ظَاهِرَةٌ، وَ أَحْكَامُهُ زَاهِرَةٌ، وَ أَعْلَامُهُ بَاهِرَةٌ، وَ زَوَاجِرُهُ لَائِحَةُ، وَ أَوَامِرُهُ وَاضِحَةٌ»(2). چرا بیراهه میروید درحالیکه کتاب خدا میان شماست؟! مطالبش ،روشن، احکام آن درخشان، و نشانه های هدایت آن اشکار است.
حضرت زهرا سلام الله علیها در جمع زنان مهاجر و انصار هم به معرفی شاخصه های دشمن پرداخت ایشان با توجه به حضور مستمر در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام، که هر دو شاخص حق هستند به خوبی جریان نفاق و توطئه های ایشان را میشناخت
ص: 50
*گفتار پنجم:معاد باوری در سیره حضرت زهرا سلام الله علیها(1)
مقدمه
1. در روایات آمده است که وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها بر رسول خدا صلى الله عليه وسلم وارد می شد، آن حضرت در جهت اکرام مقام صدیقه طاهره علیهاالسلام چند کار انجام میداد: «إِذَا دَخَلَتْ عَلَيْهِ رَحبَ بِهَا، وَ قَبَّلَ يَدَيْهَا، وَ أَجْلَسَهَا فِي مَجْلِسِه»؛(2) به او خوشامد میگفت، دستش را میبوسید و او را جای خود مینشاند همین اقدام را نیز حضرت زهرا سلام الله علیها در مورد رسول خدا صلى الله عليه وسلم، وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله بر او وارد می شد، انجام میداد: «فَإِذَا دَخَلَ عَلَيْهَا قَامَتْ إِلَيْهِ فَرَجَبَتْ بِهِ، وَ قَبَّلَتْ يَدَيْه»(3). یا در تعبیری وارد شده است که وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها بر رسول صلی الله علیه و آله وارد میگشت از شدت شوقی که پدر به دختر داشت، به سوی او می شتافت: «و ما دخلت عليه قط إلّا قام إليها و رحّب بها».(4)
2. هنگامی که آیه «لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا...»(5) نازل شد
ص: 51
که می فرماید: «صدا کردن پیامبر را در میان خودتان مانند صدا زدن یکدیگر قرار ندهید»، حضرت زهرا سلام الله علیها بر پدر وارد شد در حالی که او را یارسول الله خطاب کرد. پیامبر اکرم صلى الله عليه وسلم فرمودند: «يا بنية، لم تنزل فيك و لا في أهلك من قبل، أنت مني و أنا منك، و إنّما نزلت في أهل الجفاء و البذخ و الكبر؛ قولي: يا أبة، فإنّه أحيى للقلب، و أرضى للرب»؛(1) دخترم این آیه درباره تو و خانواده ات نازل نشده؛ بلکه در مورد اهل ستم و کبر نازل شده است. تو از من هستی و من از تو هستم تو به من بگو: پدرجان؛ قلبم زنده می شود و خدا هم خشنودتر است.
3. روایت دیگری در عظمت مقام صدیقه طاهره حضرت زهرا سلام الله علیها رسیده است که حضرت امام رحمه الله رهبر کبیر انقلاب درباره این روایت فرمودند که «من راجع به حضرت صديقه علیهاالسلام خودم را قاصر میدانم که ذکری بکنم فقط اکتفا میکنم به یک روایت که در کافی شریف هست و با سند معتبر نقل شده و آن ،روایت این است که حضرت صادق علیه السلام میفرماید: فاطمه علیهاالسلام بعد از پدرش 75 روز در این دنیا زنده بود و حزن و شدت برایشان غلبه داشت و جبرئیل امین خدمت ایشان می آمد و به ایشان تعزیت عرض میکرد و مسائلی از آینده را نقل می.کرد ظاهر روایت این است که در این 75 روز، مراوده ای بوده است؛ یعنی رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم که غیر از طبقه اول از انبیای ،عظام درباره کسی این طور روابت شده باشد که ظرف 75 روز جبرئیل امین رفت و آمد داشته است و مسائل را در آینده ای که واقع می شده، ذکر
ص: 52
کرده است و حضرت امیر علیه السلام هم آنها را نوشته است. مسئله آمدن جبرئیل برای کسی، مسئله ای ساده نیست خیال نشود که جبرئیل برای هرکسی میآید و امکان دارد بیاید. این یک تناسب لازم دارد بین روح آن کسی که جبرئیل میخواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است».(1) متن روایت چنین است:
كَانَ جَبْرَئِيلُ يَأْتِيهَا فَيُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَى أَبِيهَا وَ يُطَيِّبُ نَفْسَهَا وَ يُخْبِرُهَا عَنْ أَبِيهَا وَ مَكَانِهِ وَ يُخْبِرُهَا بِمَا يَكُونُ بَعْدَهَا فِي ذُرِّيَّتِهَا وَ كَانَ عَلِيٌّ عَلیه السلام يَكْتُبُ ذَلِكَ فَهَذَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ. (2)
جبرئیل به خدمت حضرت زهرا سلام الله علیها میرسید او را در عزای پدر تسلیت میگفت، به او آرامش میداد از جایگاه پدرش به او خبر میداد و خبرهای فرزندانش را بعد از خبر میداد و علی علیه السلام اینها را می نوشت که مصحف شکل گرفت.
متن سخنرانی
از اصول مهم در زندگی باور به معاد است این باور موجب میشود انسان دست خطا نزند و در صراط مستقیم حرکت کند معاد باوری از اصول همه ادیان الهی است امواج نیرومند ایمان به معاد مانع انحراف و غفلت میشود و روح امید و عدالت را در جامعه میدمد. باور به معاد، حس نوع دوستی را برانگیخته، عامل اصلاح جامعه می شود.
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «اجْعَلْ هَمَكَ لِعَادِكَ تَصْلُح»؛(3) همت خود را در مورد معاد قرار بده تا اصلاح شوی. باور به معاد، دنیا را پیش چشم انسان خوار کرده، روحیه شهادت را تقویت میکند
ص: 53
آثار معادباوری
1. انجام اعمال نیکو
علی علیه السلام می فرماید: «عَجِبْتُ لِمَنْ يَعْلَمُ أَنَّ لِلْأَعْمَالِ أَجْراً كَيْفَ لَا يُحْسِنُ عَمَلَه(1) در شگفتم از کسی که میداند اعمال پاداش دارد چرا در نیکو انجام دادن عملش تلاش نمیکند؟!
2. سهولت انفاق
علی علیه السلام می فرماید: «مَنْ أَيْقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطِيَّة؛(2) کسی که یقین به پاداش قیامت دارد در بخشش کوتاهی نمیکند»
3. تحمل مشکلات
همسر ،فرعون نماد زنی آخرت گرا در قرآن .است او بین زرق و برق دستگاه فرعونی، به بهشت و ثواب آن میاندیشد و شکنجه ها را تحمل میکند: «رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ...»؛(3) «پروردگارا برای من خانه ای نزد خودت در بهشت بنا کن»!
4. هدف داری
باور به معاد به انسان انگیزه میدهد و پوچی و بیهودگی را از زندگی دور میکند. انسان باورمند به معاد با هدف به زندگی ادامه میدهد و خود را عبث و زاید نمی داند: «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَيًّا وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ»؛(4) «آیا گمان کرده اید شما را بیهوده آفریده ایم و به سوی ما باز نمی گردید»؟!
ص: 54
5. انجام عمل صالح و توحید
قرآن کریم می فرماید: «فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»؛(1) «پس هرکسی به لقای پرودگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد هرگز در عبارت پروردگارش کسی را شریک نکند»
6. پرهیز از ظلم و ستم
معاد باوری برای مسئولان بسیار مهم .است حاکم و مسئولی که به یاد قیامت باشد، اختلاس نمیکند ستم نمیکند و از تندی و سرکشی پرهیز میکند. او میداند ظلم به بندگان بدترین توشه برای قیامت است. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «بِئْسَ الرَّادُ إِلَى الْمَعَادِ الْعُدْوَانُ عَلَى الْعِبَاد؛(2) بدترین توشه برای قیامت ظلم و تجاوز به بندگان است».
7. پرهیز از تکبر و فساد
قرآن کریم می فرماید: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا ُيرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»؛(3) «(آری،) این سرای آخرت تو را (تنها) برای کسانی قرار میدهیم که ارادۀ برتری جویی در زمین و فساد را ندارند؛ و عاقبت نیک برای پرهیزکاران است»
امیرالمؤمنین علیه السلام بارها این آیه را در بازار کوفه میخواند و بازاریان را به معاد و قیامت دعوت میکرد امام حسین علیه السلام روز عاشورا عمر سعد را به معاد تذکر داد و فرمود: «يَا ابْنَ سَعْدٍ أَ مَا تَتَّقِي اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ مَعَادُك».(4) آیا از معاد خوف نداری؟!
ص: 55
داستان
1. در زمان امام کاظم علیه السلام جنازه ای را به خاک می سپردند. امام علیه السلام کنار قبر آمد فرمود: «إِنَّ شَيْئاً هَذَا آخِرُهُ لَحَقِيقُ أَنْ يُزْهَدَ فِي أَوَّلِهِ وَ إِنَّ شَيْئاً هَذَا أَوَّلُهُ لَحَقِيقٌ أَنْ يُخَافَ آخِرُهُ؛ (1)چیزی که پایانش این است سزاوار است که به ابتدای آن دل بسته نشود و چیزی که ابتدایش این است، سزاوار است که از پایانش ترسیده شود»
2. مرحوم شیخ عباس قمی نیمه شبی بلند بلند گریه میکرد فرزندانش از او پرسید: چه اتفاقی افتاده است؟ فرمود: سوره یس میخواندم که به این آیه رسیدم: «هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ». (2)
3. امام صادق علیه السلام فرمود که حضرت علی علیه السلام در کوفه بعد از هر نماز عشا سه مرتبه با صدای بلند، که همه اهل مسجد میشنیدند، می فرمود: «تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ اللهُ فَقَدْ نُودِيَ فيكُمْ بِالرَّحِيل؛(3) آماده باشید؛ خدا شما را رحمت کند؛ ندای مرگ سر داده شده است».
4. مرحوم شیخ جعفر شوشتری بر فراز منبر آیه «وَامْتَازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ»(4) را با صدای بلند میخواند و میفرمود: روز ،قیامت فریاد میزنند که مجرمان از هم جدا شوید مردم پای منبر او ضجه میزدند.
از حربه های شیطان کم رنگ کردن یاد معاد است. قرآن کریم می فرماید: «ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمَانِهِمْ وَ عَنْ شَمَائِلِهِمْ....»(5) از جهت های متعدد و
ص: 56
مختلف به آنها حمله ور میشوم و آنها را از یاد خدا و قیامت غافل میکنم که هرکدام در آیه، (از مقابل و پشت سر و سمت راست و سمت چپ)، کنایه از مفاهیمی است. بنابر روایتی از امام علیه السلام باقر، «ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ» معناه أهون عليهم أمر الاخرة»؛(1) یعنی امر آخرت را برای آنان سست میکنم
مصادیق معادباوری در سیره حضرت زهرا سلام الله علیها
صدیقه طاهره علیهاالسلام همواره یاد معاد و قیامت بود انگیزه انفاق عظیم او که هجده آیه درباره آن نازل شده است یاد قیامت بود «وَ يَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا»؛(2) از روزی که شر و عذابش گسترده است میترسد برخی مصادیق معاد در زندگی آن حضرت عبارت اند از:
1. یاد معاد در شب عروسی
هنگامی که حضرت زهرا سلام الله علیها وارد خانه امیرالمؤمنین علیه السلام شد، حضرت علی علیه السلام او را نگران یافت پرسید از این که از پدر جدا شدی ناراحت هستی؟ عرض کرد: «خیر؛ تَفَكَرْتُ فِي حَالِي عِنْدَ ذِهَابِ عُمْرِي وَ نُزُولِي فِي قَبْرِي فَشَبَّهْتُ دُخُولِي فِي فِرَاشِي بِمَنْزِلِي كَدُخُولِي إِلى لَحَدِي»؛(3) به حال خود می اندیشیدیم و پایان عمر و منزلگاه قبر را به یاد آوردم و انتقال از خانه پدر به منزل خودم مرا یاد ورود به قبرم انداخت.
کدام عروسی شب عروسی چنین اندیشیده است؟ خیلیها شب عروسی نماز را هم فراموش میکنند گاه مرتکب گناه میشوند و میگویند یک شب است! این سخن بلند حضرت زهرا سلام الله علیها؛ یعنی شب عروسی هم میشود معنوی باشد. به علاوه،
ص: 57
این کلام یعنی استمرار در زندگی؛ یعنی منزلِ بعد از منزل ،شوهر، قبر است نه طلاق و جدایی جوانان عزیز ما مواظب باشند هیچگاه به ویژه در لحظات حساس زندگی خود را به گناه آلوده نکنند. این درس مهم زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها باشد.
2. در روایتی دارد آن حضرت هنگام مرگ شیشه ای را به امیرالمؤمنین علیه السلام دادند که با او دفن کنند و فرمودند از پدرم شنیدم اشک چشم غضب پروردگار را خاموش میکند؛ از این رو اشکهای سحر خود را جمع کردم تا ذخیره قبر و حشر من امیرالمؤمنین علیه السلام با شنیدن این خبر گریه کردند: «وَ قَدْ عَلِمَ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ إِنِّي بَكَيْتُ خَوْفَاً بِهِذِهِ الدُّمُوعِ الَّتِي فِي الْقَارُورَةِ عِنْدَ الْأَسْحَارِ وَ جَعَلْتُهَا ذَخِيرَةٌ فِي قَبْرِي، أَجِدُها يَوْمَ حَشْرِي فَبَكَى عَلِيٌّ علیه السلام»؛(1) خدای عزیز و جبار میداند که از خوف او این اشکها را در سحرها جمع کرده ام و ذخیره در قبرم برای روز حشر قرار داده ام. در این هنگام، حضرت علی علیه السلام گریه کرد.
3. نزول آیه عذاب
هنگامی که آیه: «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ * لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ»(2) نازل شد رسول خدا صلى الله عليه وسلم به شدت گریست؛ به گونه ای که احدی از اصحاب نمی توانست با آن حضرت سخن بگوید یکی از اصحاب نزد حضرت زهرا سلام الله علیها رفت تا با آمدن او پیامبر صلی الله علیه و آله آرام بگیرید آن شخص میگوید که آمدم و دیدم فاطمه علیهاالسلام در حالی که آرد آسیاب میکرد؛ آیه شریفه «وَ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَی» را می.خواند. داستان گریه و ناراحتی رسول خدا صلی الله علیه و آله را عرض کردم حضرت فاطمه علیهاالسلام نزد پدر آمد و پرسید: «یا ابت مالذی ابکاک؛ پدرجان چه چیزی شما را گریان کرده است»؟ رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: «چگونه گریه
ص: 58
نکنم در حالی که این آیه نازل شده است»؟! حضرت زهرا علیهاالسلام از شنیدن این آیه عذاب، غش کرد: «فَسَقَطَتْ فَاطِمَةُ علیه السلام عَلَى وَجْهِهَا وَ هِيَ تَقُولُ الْوَيْلُ ثُمَّ الْوَيْلُ لِمَنْ دَخَلَ النَّارَ»(1) .
4. پرسش فاطمه علیهاالسلام از قیامت ها
حضرت علی علیه السلام نقل میکند که فاطمه علیهاالسلام نزد پدر آمد و عرض کرد:
يَا أَبَتَاهُ أَيْنَ أَلْقَاكَ يَوْمَ الْمَوْقِفِ الْأَعْظَمِ وَ يَوْمَ الْأَهْوَالِ وَ يَوْمَ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ قَالَ يَا فَاطِمَةُ علیهاالسلام عِنْدَ بَابِ الْجَنَّةِ وَ مَعِي لِوَاءُ الْحَمْدِ وَ أَنَا الشَّفِيعُ لِأُمَّتِي إِلَى رَبِّي قَالَتْ يَا أَبَتَاهُ فَإِنْ لَمْ أَلْقَكَ هُنَاكَ قَالَ الْقَيْنِي عَلَى الْحَوْضِ وَ أَنَا أَسْقِي أُمَّتِي قَالَتْ يَا أَبَتَاهُ إِنْ لَمْ أَلْقَكَ هُنَاكَ قَالَ الْقَيْنِي عَلَى الصِّرَاطِ وَ أَنَا قَائِمٌ أَقُولُ رَبِّ سَلَّمْ أُمَّتِي قَالَتْ فَإِنْ لَمْ أَلْقَكَ هُنَاكَ قَالَ الْقَيْنِي وَ أَنَا عِنْدَ الْمِيزَانِ أَقُولُ رَبِّ سَلّمْ أُمَّتِي قَالَتْ فَإِنْ لَمْ أَلْقَكَ هُنَاكَ قَالَ الْقَيْنِي عَلَى [عِنْدَ] شَفِيرِ جَهَنَّمَ أَمْنَعُ شَرَرَهَا وَ لَهَبَهَا عَنْ أُمَّتِي فَاسْتَبْشَرَتْ فَاطِمَةُ بِذَاك (2)
ای پدر شما را روز قیامت کجا ملاقات کنم؟ همان روزی که روز ترس و جزع و فریاد بزرگ است پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای ،فاطمه آن روز مرا نزد خود در بهشت ملاقات خواهی کرد، در حالی که پرچم الحمد لله با من است و من نزد خدا برای امت شفاعت خواهم کرد. حضرت فاطمه علیهاالسلام عرض کرد: ای پدر، اگر آنجا تو را ملاقات نکنم، چه باید کرد؟ رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: نزد حوض کوثر که امت خود را آب میدهم حضرت فاطمه علیهاالسلام عرض کرد: اگر آنجا شما را ملاقات نکردم؟ رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: نزد صراط که من ایستاده ام و میگویم پروردگارا امت مرا سلامت بدار. حضرت فاطمه علیهاالسلام عرض کرد اگر آنجا هم ملاقات نکردم؟ رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: مرا نزد میزان خواهی دید که میگویم خداوندا امت مرا سلامت بدار پس حضرت زهرا علیهاالسلام عرض کرد اگر در آنجا نیز شما را نبینم؟ :فرمود مرا لبه جهنم خواهی دید که شعله و زبانه های آن را از امتم دور مینمایم. حضرت فاطمه علیهاالسلام از این خبر مسرور شد.
ص: 59
5. لحظات آخر عمر حضرت زهرا علیهاالسلام
حضرت در لحظات آخر عمر شریفشان چنین دعا کردند: «فَكَانَ مِنْ دُعَائِهَا فِي شَكْوَاهَا يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ بِرَحْمَتِكَ أَسْتَغِيثُ فَأَغِثْنِي اللَّهُمَّ زَحْزِحْنِي عَنِ النَّارِ وَ أَدْخِلْنِي الْجَنَّةَ وَأَلْحِقْنِي الجنة والحقني بأبي مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله»(1).
ص: 60
*گفتار ششم:ولایت مداری در سیره حضرت زهرا سلام الله علیها(1)
مقدمه
شخصیت حضرت زهرا علیهاالسلام را از چهار طریق معرفی میکنیم: قرآن، روایات، کلمات ،بزرگان و سیره رفتاری آن حضرت
الف) حضرت زهرا علیهاالسلام در قرآن
مفسران به بیش از صد آیه مستقیم و غیرمستقیم (باطن و ظاهر)، به صورت تفسير يا تأویل در شأن ایشان اشاره کرده اند برخی از این آیات عبارت اند از: آیه تطهير(2) و آیه مباهله(3) که حضرت زهرا علیهاالسلام در این آیه «نساء نا» خطاب شده است. سوره
ص: 61
هل اتی که 18 آیه آن در مورد این خاندان نازل شده است؛ هنگامی که سه روز برای شفای فرزندانشان روزه گرفتند و غذای خود را به مسکین و یتیم و اسیر دادند(1) همچنین آیه مودت(2) و سوره کوثر(3)
ب) حضرت زهرا علیهاالسلام در روایات
روایات فراوانی در فضیلت مقام آن بانوی مکرمه از رسول خدا صلى الله عليه وسلم و ائمه معصومین علیهم السلام رسیده است. برخی از این روایات عبارت انداز:
1. «قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله إِنَّ فَاطِمَةَ علیهاالسلام ابْنَتِي خَيْرُ أَهْلِ الْأَرْضِ عُنْصُراً وَ شَرَفاً وَ كَرَماً؛(4) همانا دخترم فاطمه بهترین اهل زمین از نظر ،عنصر ،شرافت و کرامت است.»
2. «كان رسول الله صلى الله عليه وسلم لَايَنَامُ حَتَّى يُقَبِّلَ عِرْضَ وَجْهِ فاطمه(5)؛ رسول خدا صلى الله عليه وسلم نمیخوابید تا صورت فاطمه علیهاالسلام را می بوسید».
3. رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: «أَحَبُّ أَهْلِي إِلَيَّ فَاطِمَة؛(6) محبوب ترین خاندانم نزد من فاطمه علیهاالسلام است».
ص: 62
4. رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: «قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ يَا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ حَتی تَجُوزَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ»(1).
5. رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: «قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله أَوَّلُ شَخْصٍ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ فَاطِمَةُ».(2)
6. حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود، پدرم فرمودند: «إِنَّ مَنْ سَلَّمَ عَلَيَّ وَ عَلَيْكِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ فَلَهُ الْجَنَّةُ قَالَ فَقُلْتُ لَهَا هَذَا فِي حَيَاتِهِ وَ حَيَاتِكِ أَوْ بَعْدَ مَوْتِهِ وَ مَوْتِكِ قَالَتْ فِي حَيَاتِنَا وَ بَعْدَ مَوْتِنَا»؛(3) کسی که سه روز بر من و بر تو ای فاطمه درود بفرستد، بهشت بر او واجب است؛ در حیات ما و بعد از وفات ما».
7. محمد حنفیه گوید از امیرالمؤمنین علیه السلام شنیدم که فرمود: «دَخَلْتُ يَوْماً مَنْزِلِي فَإِذَا رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله جَالِسٌ وَ الْحَسَنُ عَنْ يَمِينِهِ وَ الْحُسَيْنُ عَنْ يَسَارِهِ وَ فَاطِمَةُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُوَ يَقُولُ يَا حَسَنُ وَ يَا حُسَيْنُ أَنْتُمَا كِفَتَا الْمِيزَانِ وَ فَاطِمَةُ لِسَانُهُ وَ لَا تَعْدِلُ الْكِفَتَانِ إِلَّا بِاللَّسَانِ وَ لَا يَقُومُ اللَّسَانُ إِلَّا عَلَى الْكِفَتَيْنِ أَلتُمَا الْإِمَامَانِ وَ لأُتِكما الشَّفَاعَةُ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيَّ فَقَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ أَنْتَ تَوَفَّى الْمُؤْمِنِينَ أُجُورَهُمْ وَ تَقْسِمُ الْجَنَّةَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ شِيعَتِكَ».(4) «روزی بر رسول خدا صلى الله عليه وسلم وارد شدم دیدم رسول خدا نشسته و فرزندم حسن طرف راست ،او و حسین سمت چپ ،او و فاطمه در برابرش نشسته اند؛ در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرمود ای حسن و ای حسین، شما مانند دو کفه ترازو هستید و ،فاطمه شاهین آن ترازوست ترازو درست نمیشود مگر به شاهین و شاهین ترازو نیز عمل نمیکند مگر با دو کفه شما هر دو امام هستید و برای مادر شما حق شفاعت سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله به سوی من متوجه شد و فرمود ای ،ابالحسن تو مزد مؤمنین را میدهی و تقسیم کننده بهشت بین آنها هستی.
ص: 63
ج) سخنان اندیشمندان
نویسندگان زیادی در مورد حضرت زهرا علیهاالسلام قلم زده اند که برخی مسیحی، و برخی از دانشمندان عامه هستند؛ مانند:
1. سليمان کتانی: وی مذهبش مسیحی است و آثار فراوانی را در مورد اهل بیت نوشته است که قلمی هنری و روان دارد. کتاب زیبایی در مورد حضرت زهرا علیهاالسلام به نام فاطمه الزهرا علیهاالسلام وتر فى غمد دارد که به نام زهی در نیام ترجمه هم شده است. امام موسی صدر نیز مقدمه ای زیبا بر این کتاب نگاشته است.
2. ميشل ،کعدی نویسنده مسیحی کتابی به نام الزهرا اولى الاديبات دارد. نویسنده در این کتاب قصیده 42 بیتی در مورد آن حضرت دارد.
3 . كريستو فرکلوهسی کتابی به نام فاطیما دختر محمد دارد که رساله دکتری او بوده است. این کتاب در سال 2009 به زبان انگلیسی منتشر شد. نویسنده به بررسی اندوه ها و دردهای آن حضرت بعد از سقیفه میپردازد او کتابی هم در مورد حضرت زینب علیهاالسلام دارد به نام پاره ای از قلب من.
4. سیوطی از دانشمندان قرن ده کتابی به نام الثغور الباسمه في مناقب السيده فاطمه دارد. نویسنده در این کتاب به فضایل آن حضرت را به رشته تحریر درآورده است.
5. توفیق علم، نویسنده و پژوهشگر مصری اهل سنت، کتابی به نام فاطمه الزهرا علیهاالسلام دارد. او در بخشی از کتاب مینویسد: «يا ام الحسنين اى قلم يستطيع ليكتب عنک؛ ای مادر حسنین کدام ،قلم توانایی نوشتن از تو را دارد»؟
6. احمد خلیل ،جمعه از نویسندگان اهل سنت سوریه کتب متعددی در حوزه زنان دارد؛ مانند: بنات الصحابه ، نساء من الاندلس ونساء من التاريخ. او در مورد حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسد: «لیتنی استطيع ان اكتب حياتك على ورق الورد»؛ ای کاش میتوانستم زندگی نامه تو را بر برگه های گل بنویسم.
ص: 64
د) سلوک رفتاری حضرت زهرا علیهاالسلام
بررسی سیره آن حضرت اعم از سخنان و رفتارها همه گویای شخصیت والای آن حضرت است. صفات انسانها دو قسم است: 1. ذاتی و غیراختیاری مانند سیادت یا زیبایی و فصاحت که ارثی است و انسان در کسب آن نقشی ندارد؛ 2. اکتسابی و اختیاری مانند عبودیت ادب و امانت داری
در مورد صدیقه طاهره علیهاالسلام ما به دنبال بیان این بخش از فضایل هستیم؛ البته دختر پیامبر بودن همسر علی علیهاالسلام بود و مادر ائمه ،بودن امتیازات بسیار بزرگی ،است اما قابل الگوبردرای نیست از اقدامات مهم حضرت زهرا علیهاالسلام، دفاع از ولایت و امامت است که امروز باید از آن درس بگیریم.
متن سخن
ولایت یکی از ارکان اصلی اسلام است اسلام بر پنج پایه اساسی یعنی نماز زکات، حج، روزه و ولایت بنیان شده(1) که ولایت، مهمترین آنهاست: «فَقَالَ الْوَلَايَةُ أَفْضَل»؛(2) ولایت بالاتر است نماز رابطه انسان با خدا زکات رابطه انسان با مردم روزه رابطه انسان با خود حج رابطه انسان با سایر مسلمانان و ولایت رابطه انسان با ولی خداست. ولایت ضامن اجرای صحیح احکام است؛ ولایت مفتاح و کلید است.
ولایت و امامت مهمترین مسئله در مکتب اهل بیت علیهم السلام است؛ موضوعی که مهم ترین مسئله اختلافی پس از پیامبر صلی الله علیه و آله است ولایت از «ولاء» به معنای نزدیک بودن دو چیز به هم پشت سر هم ،بودن یاری ،کردن ،سرپرستی ،قرب و نزدیکی است. هر چند قرآن برای غیر خدا ولایت در طول خدا قائل است اصل ولایت برای خداست «فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِي...»(3)
ص: 65
انبياء و ائمه علیهم السلام چون به مقام انسان کامل رسیده اند، از مقام رفیع ولایت برخوردارند. طبق آیه ولایت(1)، انحصار ولایت در خدا، پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام راستین است.
خوارزمی در کتاب مناقب از پیامبر اکرم صلى الله عليه وسلم روایت میکند که خطاب به امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:
يا على لوان عبدا عبدالله عزوجل مثل ما قام نوح فى قومه و كان له مثل أحد ذهبا فأنفقه في سبيل الله و مد في عمره حتى حجّ الف عام على قَدَمَيْهِ ثُمَّ قتل بين الصفا و المروة مظلوما، ثم لم يوالك يا على لم يشم رائحة الجنة و لم يدخلها.(2)
یا علی اگر بنده ای خدا را به اندازه نوح که در قومش عمر کرد، پرستش کند و هم وزن كوه أحد کوه أحد در راه خدا انفاق نماید و عمرش به قدری طولانی شود که هزار حج پیاده به جای آورد، سپس بین صفا و مروه مظلومانه کشته شود؛ ولی ولایت تو را نپذیرد بوی بهشت به مشامش نمیرسد و وارد آن نخواهد شد.
از محورهای تلاش حضرت زهرا علیهاالسلام دفاع از ولایت و امامت حضرت علی علیه السلام است. آن حضرت به اشکال مختلف به دفاع از امامت پرداخت.
شیوه های دفاع از ولایت در سیره حضرت زهرا علیهاالسلام
به دنبال رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، جامعه دچار بحران شد. عده ای در سقیفه جمع شدند و به انتخاب خلیفه اقدام کردند آنها به سهولت غدیر را فراموش کردند. حضرت زهرا علیهاالسلام به عنوان شخصیتی که همه عمر خود را با رسول خدا صلى الله عليه وسلم گذرانده است و به خوبی میداند جانشین آن حضرت کیست و در غدیر حاضر بوده و بارها سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله را در
ص: 66
مورد ولایت و جانشینی حضرت علی علیه السلام شنیده است با تمام توان به دفاع از ولایت پرداخت. مهمترین گامهای آن حضرت در دفاع از ولایت عبارت انداز:
1. ایراد خطبه در مسجد و در جمع زنان مهاجر و انصار
صاحب كتاب بلاغات النساء خطبه آن حضرت را نقل کرده است ایشان با استناد به دهها آیه از قرآن و کلمات بلند خود به دفاع از ولایت پرداخت و در مسجد با شجاعت فرياد زد: «أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يَتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يُهِدِّي إِلَّا أَنْ يَهْدَى...»!(1) «آيا کسی که به سوی حق هدایت میکند برای پیروی شایسته تر است یا کسی که خود هدایت نمیشود مگر هدایتش کنند؟»
در جمع زنان مهاجر و انصار فرمود:
«وَ مَا الَّذِي نَقَمُوا مِنْ أَبِي الْحَسَنِ علیه السلام نَقَمُوا وَ اللهِ مِنْهُ نَكِيرَسَيْفِهِ وَ قِلَّةَ مُبَالَاتِهِ لِحَتْفِهِ وَ شِدَّةَ وَ ظَأَتِهِ وَ نَكَالَ(2) وَقْعَتِهِ وَ تَنَمُّرَهُ فِي ذَاتِ اللهِ»(3) «مردان شما چه ایرادی بر ابوالحسن علی علیه السلام داشتند؟ والله آنها بر شمشیر برنده او ایراد میگرفتند و بر بی اعتنایی در برابر مرگ و قدرت جنگجویی و ضربات در هم شکننده اش در برابر دشمن».
2. مبارزه منفی با تحریم
گام دوم حضرت زهرا علیهاالسلام در دفاع از ولایت تحریم بود. وقتی خدمت آن حضرت رسیدند فرمود از شما راضی نیستم شرکت در نماز تشیع و مراسم دفن را ممنوع کرد. همچنین وصیت کرد شبانه دفن شود تا آنها در مراسم او حاضر نشوند. فاطمه علیهاالسلام
ص: 67
حتی وصیت کرد قبرش تا ابد مخفی باشد این نهایت مبارزه سیاسی است؛ نهایت دفاع از ولایت است.
«أُوصِيكَ أَنْ لَا يَلِيَ غُسْلِي وَ كَفْنِي سِوَاكَ فَقَالَ نَعَمْ فَقَالَتْ وَ أُوصِيكَ أَنْ تَدْفِنَنِي وَ لَا تُؤْذِنَ بي أَحَداً(1) همانا تو را وصیت میکنم که غسل و کفن کردن مرا کسی غیر از تو انجام ندهد و ندهد و هنگامی که وفات کردم مرا شبانه دفن کن و هیچکسی را خبر نکن».
3. عمل و حرکت
گام سوم، حضرت فاطمه علیهاالسلام یاری طلبیدن از مردم مدینه بود. او چهل شب به در خانه مهاجر و انصار رفت و آنها را به یاری از علی علیه السلام فراخواند.
«ان عليّاً حمل فاطمه على حمار و سار بها ليلاً الى بيوت الأنصار يسألهم النصرة، و تسالهم فاطمه الانتصار».(2) همانا علی علیه السلام فاطمه علیهاالسلام را شبانه سوار بر مرکب میکرد و به در خانه های انصار میبرد و علاوه بر علی علیه السلام آن حضرت نیز از آنان درخواست یاری میکرد»
4 . گریه عاطفی
گام بعدی حضرت زهرا علیهاالسلام، گریه برای فقدان پدر و مظلومیت علی علیه السلام بود. او در چند موضع عزاداری میکرد؛ بقیع، أحد و کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله. ایشان می فرمود: برای دو چیز اشک میریزد یکی فقدان رسول خدا صلى الله عليه وسلم و دیگری مظلومیت علی علیه السلام. ام سلمه می گوید به عیادت ایشان رفتم و پرسیدم چگونه شب را به صبح رساندید؟ فرمود: «أَصْبَحْتُ بَيْنَ كَمَدٍ وَ كَرْبٍ فُقِدَ النَّبِيُّ وَ ظُلِمَ الْوَصِيُّ هُتِكَ وَ اللَّهِ حِجَابُه»؛(3) صبح کردم در حالی که حزن و اندوه قلبم را فراگرفته به سبب فقدان پیامبر صلی الله علیه و آله و ستم هایی که به على علیه السلام شده است به خدا قسم حرمت او را شکستند.
ص: 68
5. فدا کردن جان
در نهایت آن بانوی بزرگوار در دفاع از ولایت خود را سپر قرار داد، پهلویش شکست؛ بین در و دیوار قرار گرفت و بالاخره، شهیده راه ولایت شد.
ص: 69
ص: 70
*گفتار هفتم:عوامل انحطاط و سقوط جامعه بعد از پیامبر در کلام حضرت زهرا سلام الله علیها(1)
مقدمه
فضایل بانوی بزرگوار حضرت زهرا علیهاالسلام فراوان است؛ شخصیتی که خداوند در قرآن، و پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام در روایات متعدد به مدحض پرداخته اند. از آنها سخنی نورانی از رسول خدا صلی الله علیه و آله است که خطاب به ایشان فرمودند:
يا فاطمة منّا خير الأنبيا و هو أبوك و منّا خير الأوصياء، و هم بعلک، و منا خيرالشهداء، و هو حمزة عمّ أبيك و منّا من له جناحان يطير بهما في الجنة حيث ، شاء، و هو جعفر ابن عمّ أبيك و منا سبطا هذه الأمة و سيدا شباب أهل الجنة الحسن و الحسين، و هما ابناک و الذي نفسي بيده منا مهدي هذه الأمة و هو من ولدک(2) ای فاطمه (همه افتخارات این امت به تو ختم میشود) برترین پیامبران از ماست که پدر تو است؛ بهترین اوصیا از ماست که شوهر تو است؛ بهترین شهدا حمزه از ماست که عموی پدر تو است؛ جعفر بن ابی طالب که با دو بال در بهشت پرواز میکنند از ماست که پسر عموی پدر تو است؛ دو فرزندان این امت و بزرگ جوانان ،بهشت حسن و حسین از ما هستند که فرزندان تو
ص: 71
هستند، قسم به کسی که جان من در دست اوست از ماست مهدی این امت که او هم فرزند تو است.
متن سخن
انحطاط و سقوط جوامع و تمدنها عوامل مختلفی دارد که اصلی ترین این عوامل از نظر قرآن عبارت اند از:
1. كفر و الحاد
انکار خدا و حق زمینه ساز سقوط و انحراف جامعه است اعمال ،کافران مانند سرابی در زمین هموار است که تشنه آن را آب میپندارد.(1) کافر در تاریکی حرکت میکند و افقی به سوی نور ندارد.(2)
2 . تقليد كوركورانه
عامل دیگر انحطاط جوامع تقلید جاهلانه امتها از فرهنگ غلط و رسوم
ص: 72
نادرست گذشتگان است قرآن کریم میفرماید که مشرکان میگفتند: «أَتَنهَنَا أَن نَّعْبُدَ مَا يَعبُدُ ءَابَآؤُنَا...»(1) «آیا ما را از پرستش آنچه پدرانمان می پرستیدند باز میداری»؟
مطلق تقلید در اسلام ممنوع نیست آنچه مذمت شده، تقلید کورکورانه و جاهلانه است چنین تقلیدی مانع پذیرش نور حق و هدایت است.
3. جهل و نادانی
جهل در تمام ابعادش خطرناک است. سودجویان و ستمگران همواره از جهل توده های مردم بهره برده اند؛ چنان که سامری با سوء استفاده از همین ابزار هزاران نفر را گوساله پرست .کرد منظور از جهل بی سوادی نیست؛ بلکه جهل یعنی ناآگاهی، گمراهی و عدم معرفت حضرت موسی علیه السلام به قومش گفت: «إِنَّكُم قَومُ تَجَهَلُونَ»(2).
4. فقر و نداری
محرومیت مالی عامل دیگر سقوط اخلاقی و اعتقادی است. انسان فقیر به آسانی از دین خود دست میکشد؛ چنان که رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: «كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْرا(3) فقر موجب کفر می.شود» همچنین ،فقر مانع خردمندی و تعقل است؛ چنان که حضرت علی علیه السلام می فرماید: «إِنَّ الْفَقْرَ مَدْهَشَةُ لِلْعَقْلِ؛(4) همانا فقر خرد را سرگشته میسازد».
ص: 73
5. ظلم وستم
قرآن کریم می فرماید: «وَ مَا كُنَّا مُهْلِكي القُرَى إِلَّا وَأَهلُهَا ظُلِمُونَ».(1)
6. فسق و فساد
رواج فسق و فساد در جامعه میتواند زمینه ساز انحطاط و سقوط شود. نمونه این سقوط را در اقوام گذشته مانند قوم لوط میتوان مشاهده کرد.
7. نفاق
از پدیده های خطرناک و اساسی در زمینه انحطاط جامعه خطر نفاق و دورویی است که ده ها آیه قرآن به آن اختصاص یافته است.
از عوامل دیگری مانند ،غفلت دنیاپرستی ،گناه هوای نفش اسراف، استکبار و غرور و مستی نیز میتوان به عنوان عوامل اصلی انحطاط نام برد.
علل انحراف جامعه پس از پیامبر صلی الله علیه و آله در کلام حضرت زهرا علیهاالسلام
صدیقه طاهره علیهاالسلام در خطبه بلند فدکیه که در کهن ترین منابع آمده و بالبداهه ایراد شده به خوبی ریشه های انحراف را پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله بیان کرده بیان کرده است. ایشان با استناد به آیات قرآن و تحلیل آنها این موضوع را ریشه یابی کرده اند. این خطبه مختص گذشته نیست؛ بلکه برای امروز و ایندگان نیز منشور هدایت است.
1. نفاق تا رسول خدا صلى الله عليه وسلم زنده بود، نفاق مخفی بود قرآن کریم میفرماید: «وَ مِن أَهلِ المَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى التَّفَاقِ لَا تَعلَمُهُم نَحنُ نَعلَمُهُم»(2) «و از اهل مدینه، گروهی سخت به
ص: 74
نفاق پای بندند. تو آنها را نمی شناسی؛ ولی ما آنها را میشناسیم»
نفاق، شاخصه های مختلفی دارد؛ مانند خفیف ،شدید ،اعتقادی ،اجتماعی اخلاقی قلبی و زبانی
امیرالمومنین علیه السلام در نامه 27 نهج البلاغه که به محمد بن ابی بکر نوشته است، می فرماید:
وَ لَقَدْ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم إِنِّي لَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي مُؤْمِناً وَ لَا مُشْرِكاً وَ لَكِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ كُلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ عَالِمِ اللَّسَانِ يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ يَفْعَلُ مَا تُنْكِرُونَ.(1) رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمودند: من بر امتم نه از مؤمن و نه از مشرک هراسی ندارم من بر شما از مرد منافقی میترسم که درونی دو چهره و زبانی عالمانه دارد؛ گفتارش دلپسند و رفتارش زشت و ناپسند است.
2. پیروی از شیطان
تبعیت از گامها و نداهای شیطانی عامل دیگر انحراف جامعه پس از پیامبر صَلَى اللهُ عَلَيْهِ واله وسلم بود. حضرت زهرا علیهاالسلام فرمودند: «وَ أَطْلَعَ الشَّيْطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ هَاتِفاً بِكُمْ فَأَلْقَاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِيبِين؛(2) شيطان سرش را از مخفیگاه خود بیرون آورد و شما را به سوی خود دعوت کرد و شما را آماده پذیرش دعوت یافت».
قرآن کریم در چند جا مردم را از خطوات و گامهای شیطان برحذر داشته است؛ شیطان به دنبال ایجاد تفرقه و گسست در جامعه است.
ص: 75
3. قراردادن جامعه در فتنه
حضرت فرمودند: «الا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا(1) آگاه باشید که در فتنه قرار گرفتید». رسول خدا صلی الله علیه و آله بارها فرموده بود که بعد از من فتنه به وقوع می پیوندد. حضرت علی علیه السلام در خطبه 156 میفرماید که بعد از نزول آیه «الم أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون» نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتم و پرسیدم: «مَا هَذِهِ الْفِتْنَةُ الَّتِي أَخْبَرَكَ اللهُ تَعَالَى بها؛ این فتنه ای که خدا تو را از آن آگاه کرده است، چیست»؟ فرمود:
يَا عَلِيُّ إِنَّ أُمَّتِي سَيُفْتَنُونَ بَعْدِي بِأَمْوَالِهِمْ وَ يَتُونَ بِدِينِهِمْ عَلَى رَبِّهِمْ وَ يَتَمَنَّوْنَ رَحْمَتَهُ وَ يَأْمَنُونَ سَطْوَتَهُ وَ يَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بِالشُّبُهَاتِ الْكَاذِبَةِ وَ الْأَهْوَاءِ السَّاهِيَةِ فَيَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بِالنَّبِيذِ وَ السُّحْتَ بِالهَدِيَّةِ وَ الرِّبَا بِالْبَيْع.(2)
ای علی این مردم به زودی با اموالشان آزموده میشوند و در دینداری بر خدا منت میگذارند؛ با این حال انتظار رحمت او را دارند و از قدرت و خشم خدا خود را ایمن می پندارند؛ حرام خدا را با شبهات دروغین و هوسهای غفلت را حلال میکنند؛ خمر را به بهانه ،نبیذ و رشوه را به عنوان هدیه و ربا را به بهانه بیع حلال میکنند.
4. ضعف دینداری
«و سمل جلباب الدین پرده دینداری کنار رفت» عامل دیگر انحراف جامعه، ضعف دینداری مردم است دین داری اگر ظاهری شد زود سلب شده، به دنیا فروخته میشود
5 ترک سنت پیامبر
«وَ إِهْمَالِ سُنَنِ النَّبي»(3). سنت پیامبر صلی الله علیه و آله زیر پا گذاشته شد؛ سنتی که خدا مردم را به آن ارجاع داد و همگان را به تبعیت از آن فراخواند جانشینی امیرالمؤمنین علیه السلام و
ص: 76
حاکمیت آن حضرت بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله سنت پیامبر بود. پس فراموشی غدیر یعنی فراموشی سنت پیامبر صلی الله علیه و آله
6. پیروی از احکام جاهلیت
«أَ فَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ تَبْغُون»(1). عامل دیگر سقوط جامعه در خطبه حضرت زهرا علیهاالسلام پیروی از احکام جاهلیت و ترک احکام مترقی اسلام است. جاهلیت اولی، بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله در شکل جدید بازگشت و جاهلیت مدرن جای جاهلیت کهن را گرفت در جاهلیت ،کهن شرک و بت پرستی بود؛ اما برخی مسلمانان با ادعای توحید، به همان احکام بازگشتند؛ آن گونه که امام باقر فرمود: «سَتَكُونُ جَاهِلِيَّةٌ أُخْرَى؛(2) به زودی جاهلیت دیگری رخ می نماید».
ص: 77
ص: 78
*گفتار هشتم:اصل استقامت در سیره حضرت زهرا علیهاالسلام(1)
ايام شهادت أمّ أبيها، صدیقه طاهره حضرت زهرا علیهاالسلام امسال با چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران همزمان شده است.
خداوند همه شهدا و در رأس امام عزیز رهبر کبیر انقلاب را میهمان سفره حضرت زهراعلیهاالسلام بگرداند و این انقلاب را به قیام جهانی حضرت حجت ارواحنا فداه متصل گرداند
یکی از علمای عامه از اهل مصر به نام شبلنجی،(2) که حدود یک قرن قبل می زیسته (اهل شبلنجای مصر از روستاهای مناطق نزدیک قاهره) حدیثی را نقل کرده است. این دانشمند ،شافعی کتابی به نام نورالابصار دارد که در مقدمه آن میگوید میدانید چرا من این کتاب را نوشتم؟ چشم دردی شدید گرفتم؛ به گونه ای که نور چشمم داشت از دست میرفت آمدم کنار قبر نفیسه خاتون، نوه امام حسن
ص: 79
مجتبی علیه السلام و عروس امام صادق علیه السلام که در مصر دفن است و 6 هزار ختم قرآن کرده است. به این بزرگوار که با حضرت عبدالعظیم حسنی از یک جد هستند، متوسل شدم و گفتم بانوی بزرگوار اگر چشم من را شفا دهید کتابی را راجع به چهارده معصوم مینویسم شفا گرفت و به برکت این شفا این کتاب را نوشت. کتاب مذکور علاوه بر شرح حال زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام و بعضی صحابه، به بیان حالات حضرت سکینه و حضرت زینب علیهاالسلام نیز پرداخته است.
او نقل کرده است: «خَرَجَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله وَ هُوَ آخِذٌ بِيَدِ فاطمة».(1) حضرت رسول صلی الله علیه و آله از خانه بیرون آمدند و در مقابل مردم در و در مقابل مردم دست زهرا علیهاالسلام را گرفت و فرمود: «مَنْ عَرَفَهَا فَقَدْ عَرَفَهَا وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفُهَا فَهِيَ فاطمة بِنْتَ مُحَمَّدٍ وَ هِيَ بَضْعَةٌ مِّنِّي، وَ هِيَ قَلْبِي وَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْ، مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي وَ مَنْ آذَانِي فَقَدْ آذَى الله»(2). من معتقدم همان طور که قبر حضرت زهرا علیهاالسلام مخفی است قدر و مصائبش هم مخفی است.
از زیارت هایی که برای امیرالمؤمنین علیه السلام میخوانید این است: «السلام علیک یا الان ركن الأوليا». ركن يعنى ستون وقوام. علی جان تو رکن اولیای خدا هستی. این جایگاه امیرالمؤمنین است با این اوصاف پیغمبر صلی الله علیه و آله می فرماید: «یا ابا الريحانتین (ای پدر حسن و حسين) فَعَنْ قَلِيلِ يَنْهَدُّ رُكْنَاكَ»؛(3) علی جان! تو خود رکن الاولیا هستی؛ اما
ص: 80
دو رکن داری که به زودی از دست میدهی از این رو وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفت، حضرت فرمود: «هذا ركن الاوّل»(1) و وقتی حضرت زهرا علیهاالسلام به شهادت رسید، فرمود: «هذا ركنُ الثَّانى»(2). پس شأن حضرت زهرا علیهاالسلام خیلی بالاست.
چگونه فرزندانش شأن و مقام مادر را توصیف کردند. امام باقر فرمود: «لَقَدْ كَانَتْ مَفْرُوضَةَ الطّاعَةِ، عَلَى جَمِيعِ مَنْ خَلَقَ اللُّه، مِنَ الجِنِّ وَ الإِنْسِ وَ اَلْطَّیْرِ وَ الْوَحْشِ وَ اَلْاَنْبِیاءِ وَ اَلْمَلائِکَهِ»؛(3) يعنی اطاعت مادر ما بر همه مخلوقات واجب است
در روایت دیگر دارد که: «کان ابوجعفر يَجِيءُ في كُلِّ يَوْمٍ مَعَ الزَّوَالَ إِلَى الْمَسْجِد»؛ یعنی امام جواد علیه السلام هر روز هنگام زوال به مسجد النبی (4)می آمد و به قبر پیغمبر صلی الله علیه و آله سلام می.دادند مقصود این است که هر ،روز به خانه مادرشان حضرت زهرا علیهاالسلام میرفتند نعلین از پا در می آورند و دو رکعت نماز در خانه حضرت زهرا علیهاالسلام اقامه می فرمودند.
متن سخن
ایام شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام با ایام الله دهه فجر انقلاب اسلامی مصادف شده است. بحثی را تحت عنوان استقامت فاطمی آماده کردم که در دو شب، محضر شما تقدیم کنم؛ اگرچه ظرفیت این بحث، بیش از دو شب است؛
ص: 81
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «الإستقامة الإستقامة ثُمَّ الصَّبْرِ ثُمَّ الصَّبْرِ»(1). معلوم می شود که صبر، جدای از استقامت است. استقامت یعنی مواجه شدن با بحران؛ یعنی طلب قوام؛ ازاین رو فرمود: «السَّلامة مَعَ الإستقامة»(2)، «يَكْسَبُك الكرامة».(3) جامعه ای که استقامت دارد سلامت ،دارد ،استقامت کرامت میآورد شخصی آمد محضر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله عرض کرد: «أَخْبِرْنِي بِما أَعْتَصِمُ»؛ یعنی به من خبر بده از دستگیره محکمی برای نجاتم که در بلایا و حوادث سقوط نکنم. رسول خدا صلی الله علیه و آله دو کلمه فرمود: «قُلْ رَبِّيَ الله ثُمَّ اسْتَقِمْ»(4).
قرآن کریم در داستان حضرت موسی و فرعون میفرماید خدا به حضرت موسی و هارون بعد از آن که فرعون اصلاح نشد و قضایایی پیش آمد و قول حضرت موسی به او اثر نکرد میفرماید: جناب موسی و هارون چهار کار برای مردم انجام دهید:
1. «وَ أَوحَيْنَا إِلَى مُوسَى وَ أَخِيهِ أَن تَبَوَّمَا لِقَوْمِكُمَا بِمِصرَ بُيُوتًا...»(5) برای مردم مسکن
ص: 82
بسازید و نگذارید قومتان آواره شوند. مشکل مسکن بنی اسرائیل را برطرف کنید تا نروند در خانه فرعونیها و آنجا خدمت کنند و مجبور شوند زیر یوغ آنها باشند. به عبارتی در زندگی و اقتصاد استقلال داشته باشند؛
2. «وَ اجعَلُوا بُيُوتَكُم قِبلَةً»،(1) قبله یعنی خانه ها را مقابل هم بسازید و میان خانه ها فاصله نیندازید تا اگر قرار شد جلسه ای برگزار شود همه زود جمع شوند. به عبارتی جلسات مشترک زیاد باشد باهم باشید همسایه دار باشید.
3. «وَأَقِيمُوا الصَّلَوةَ»،(2) مسكن بی،نماز میشود انسان بدون معنویت. ماشین و خانه و امکانات بدون دین و معنویت میشود کاملاً حیوانی (دو مورد اوّل خطاب به حضرت موسی و هارون بود؛ اما مورد سوّم خطاب به همه مردم است).
4.«وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ»؛ بشارت، امید به مؤمنان است. ناکارآمدی و یأس در مردم القاء نشود.
حضرت موسی دو نفرین به فرعون و قوم او کرد (این هم دلیل واضح برای افرادی که میگویند چرا ما مرگ بر آمریکا میگوییم و به دشمن نفرین میکنیم) و گفت: و خدایا اینان که اصلاح نمیشوند، سخن من نیز به آنها اثر نکرد، خدایا به اینها مال و زنیت و... دادی؛ پس «رَبَّنَا اطيس عَلَى أَمولِهِم؛»(3) یعنی خدایا! اموالی را که به آنان دادی از آنها بگیر و نابود کن «وَ اشدُد عَلَى قُلُوبِهِم»؛(4) یعنی خدایا! قلبهای آنها را
ص: 83
قسی و شدید کن اینها دیگر از حرف خوب اثر نمیپذیرند و به سان میت، قلوب اینها نیز مرده است: «إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ المَوتَى»(1).
خدا به حضرت موسی و هارون فرمود دعوتتان را اجابت کردم «قد أُجِيبَت دَّعوَتُكُمَا فَاستَقِيمَا»(2) چرا دعوتكما؟ دوتایی دعا نکردند اما روایت داریم حضرت موسی دعا کردند و حضرت هارون آمین گفت(3). مقصود این است که میدانید وقتی خدا این حرف را زد چند سال بعد فرعون نابود شد؟ امام صادق علیه السلام فرمود: چهل سال طول کشید»(4). عجله نکنید دشمن از بین میرود ،اسرائیل دشمن کشور ایران نابود میشود (ان شاء الله)!
قرآن کریم در جای دیگر میفرماید «فَاستَقِم كَمَا أُمِرتَ»؛(5) «استقامت کن؛ همانگونه که امر شدی»؛ یعنی ابتدا «أَقِمِ وَجهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا»(6). قبلاً گفتم: «اَقِمْ» و حالا هم
ص: 84
«فَاسْتَقِم». این آیه سخت ترین آیه واشد الآيه و مشکل ترین آیه (اشقُ الآیه) بر پیامبر صلى الله عليه و آله است(1). از روزی که این آیه بر پیغمبر صلی الله علیه و آله نازل شد، ما رأى ضاحکا کسی پیغمبر صلى الله عليه وآله و سلم را خندان ندید(2)؛ چنان که فرمود: «این آیه و این سوره مرا پیر کرد: «شَيَّبَتْنِی سورة هود».(3)
تو را مجنون و کاهن خطاب میکنند، سنگت میزنند، یاسر، سمیه و یاران تو را شهید میکنند در شعب ابی طالب تحریم میشوی، باید هجرت کنی، در صفه عده ای باید بمانند صُعوبت و سختی و...؛ اما «وَ مَن تَابَ مَعَكَ»؛(4) استقامت کن ای پیغمبر و نه فقط خودت؛ بلکه آنهایی هم که با تو مسلمان شدند، باید استقامت کنند و «وَ لَا تَطغَوا»؛(5) طغیان نکنند. بعد در ادامه آیه خداوند می فرماید: «وَ لَا تَرَكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ»(6) در ذیل آیه مرحوم علامه طباطبائی فرمودند که یعنی نزد کسانی که ظلم
ص: 85
کردند، نروید؛ یعنی اگر کسی به ظالم قایل باشد و به او اعتماد کند، اگر کسی اجازه دهد ظالمی در امور مسلمانها دخالت کند اگر کسی خیال کند که ظالم، خیر ما را می خواهد اشتباه میکند(1)
قرآن کریم در جای دیگری تصریح می دارد: «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقْمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ المَلَّئِكَةُ»(2).
همه میگویند خدا!! خداخدا گفتن راحت است؛ اما قسمت دوم که بعد از آن است، خیلی مهم و سخت است. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «قد قاله النَّاسُ ثم كَفَرُوا»(3) میدانید چه کسانی مصداق این آیه هستند؟ کسانی که «مَنْ قَالَهَا حَتَّى يَمُوت»(4) تا روزی که عزرائیل جانش را بگیرد میگوید خدا اگر گفتید: خدا و پای خدا گفتن استقامت کردی و ایستادگی داشتی ملائکه نازل میشوند بعد از جنگ بدر، کسی نزد ابولهب آمد ابولهب میگفت شما که تعدادتان بیشتر بود؛ اما چه شد که شکست خوردید :گفت نفهمیدیم از کجا خوردیم از کجا ضربه می آمد؛ ما را در هم پیچیدند. تعبیر قرآن است: «بِخَمْسَةِ ءالْفِ مِّنَ المَلَّئِكَةِ».(5) خدا می فرماید: (پنج هزار ملک، ما در جنگ بدر برای یاری شیعیان فرستادیم». آیه 30 سوره فصلت فقط برای
ص: 86
انبیا نیست؛ بلکه برای هر مرد و زن مؤمن است. ببینید امام راحل چقدر صبور و آرام و در عین حال مستحکم و با استقامت بودند که انقلاب پیروز شد. «أَلَّا تَخَافُوا وَ لَا تَحْزَنُوا» نترسید؛ دشمن پوشالی است. «وَ أَبشِرُوا بِالجَنَّةِ»؛ شما بهشت داريد. «نَحنُ أُولِيَاؤُكُم فِي الحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ فِي الأَخِرَة»؛(1) نحن (اگر به معنای خدا یا ملائکه باشد)؛ یعنی اولیای شما در دنیا و آخرت هستیم
نمونه های تاریخی «استقامت»
1. حضرت آسیه
یک زن تنها به حضرت موسی ایمان آورد، شکنجه شد و به شهادت رسید قرآن او را الگو معرفی میکند «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لَّلَّذِينَ ءَامَنُواْ امْرَأَتَ فِرعَونَ».(2) ای اهل ایمان! (چه مرد، چه زن) الگو میخواهید؟ حضرت آسیه (در الگو بودن، زن و مرد مطرح نیست. زن و مرد اقتضائات جسمیشان متفاوت است به این که یکی میتواند جهاد برود و دیگری نمیتواند یکی میتواند کار سنگین کند و دیگری نمیتواند؛ اما وقتی بحث اسلام و دین و ارزشها ،شد دیگر زن و مرد ندارد) حضرت آسیه در استقامت الگوی هر مرد و زن با ایمان شد.
2. اصحاب أخدود
«قُتِلَ أَصحَبُ الأُخدُودِ».(3) یهودیها گودال کنده بودند و در آن آتش ریخته بودند.
ص: 87
آنها مسیحی ها را لب گودال میآوردند و میگفتند دست از اعتقادتان بردارید؛ و الا شما را در این اخدود (چاله) میاندازیم آنها به زن بچه به دوش گفتند: یا دست از . عقیده ات بردار یا تو را در آتش میاندازیم(1) پس اولین کوره های آدم سوزی را یهودی ها به راه انداختند و هزاران انسان مظلوم را سوزاندند
این ،دین راحت به دست ما نرسیده است که ،هرکس راحت و در هرکجا برای این دین پیشنهادی بدهد و بگوید گوشه ای از دین را حذف کنید برای این دین سميه ، ياسر و بلکه بالاتر و در رأس همه حضرت ابا عبد الله علیه السلام و اصحابش به شهادت رسیدند آن قدر برای قرآن شهید دادند سیلی خوردند، شکنجه شدند و....
نکته:
بعضی میگویند در بحث استقامت فرق مشرکین با ما چیست؟ زیرا ابوجهل هم میگفت من روی عقیده ام پافشاری میکنم یا همین داعشیها میگویند ما پای عقیده مان می ایستیم؛ حتی با ریختن خونمان و فدا شدن جانمان. مگر خوارج این همه کشته ندادند پس فرقش چیست؟! واژه های ارزشی و ضد ارزشی، خیلی به هم نزدیک اند. یک کسی چاقو میزند او را زندان میکنند و یکی هم چاقو میزند، از او تقدیر میکنند و جایزه میدهند اوّلی چاقو زده از روی ظلم و دومی چاقو زده است از روی حق؛ اما چرا یکی تشویق و دیگری تنبیه؟! واژه های ارزشی و ضد ارزشی خیلی به هم نزدیک هستند مانند: فرق بخل و قناعت؛ که تفاوت میان آن دو چیست وهر دو خرج نکردن است یا فرق اسراف با سخاوت چیست هر دو خرج کردن است. یکی خرج میکند و تقدیر می شود؛ اما دیگری خرج میکند و تحقیر می شود.
پاسخ خیلی روشن است؛ تفاوت در مبناست فرق استقامت با استبداد، در یک
ص: 88
کلمه است. اگر ،عقیده ،صحیح عالمانه و با تحقیق ،بود استقامت است؛ اما اگر تقلید کورکورانه بود روی آن ایستاد و تکیه کرد این استبداد و لجاجت میشود. لذا ابوجهل روی عقیده اش ایستاد؛ اما لجاجت است و ابوذر هم روی عقیده اش ایستاد؛ اما استقامت .است ،بنابراین فرق استقامت و استبداد در مبناست میباید انتخاب هایمان در عقیده عالمانه و از روی شناخت باشد؛ نه اینکه بگوییم: «إِنَّا وَجَدنَا ءَابَاءَنَا»(1). قرآن کریم می فرماید: جهنمی ها می گویند: «وَ قَالُوا لَو كُنَّا نَسْمَعُ أَو نَعقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصحُبِ السَّعِير»(2)
استقامت برخاسته از کتاب ،سنت ،عقل درک و فهم است؛ اما استبداد و لجاجت برخاسته از تقلید ،گمان تعصب و لجاجت است.
استقامت گاه در راه تبلیغ است گاه در جبهه جنگ است، گاه در تهذیب نفس است گاه در عرصه ،اقتصادی و گاهی در تحصیل علم ......
استقامت عقیدتی
جانم فدای حضرت زهرا علیهاالسلام، که تشخیص داد ،غدیر حق است و سقیفه، اشتباه، بدعت و بحرانی است که میخواهد جلوی غدیر را بگیرد وقتی حضرت تشخیص داد، به میدان آمد و دفاع کرد با هر هزینه ای هم که بود دفاع کرد. همه را به جان خرید و از راه حق دفاع کرد کتک خورد؛ اما دفاع کرد در خانه مهاجر و انصار رفت و هم فردی فرمود و هم اجتماعی
ما هم امروز بعد از چهل سال انقلاب باید از زهرای مرضیه علیهاالسلام درس بگیریم که اگر تشخیص دادیم چیزی صحیح است روی آن بایستیم مقاومت و استقامت کنیم.
ص: 89
اگر این استقامت در زندگی ما اجرا شود، تكون معه السلامة.
یکی از نویسندگان هزار سال قبل به نام محمد بن على خَزّاز، هم عصر شیخ صدوق، کتابی به نام کفایه الاثر دارد که در مقدمه آن می نویسد: می دانید چرا من این کتاب را نوشتم؟ او میگوید: من بعضی شیعیان را دیدم که در اعتقاداتشان شست میشوند و سراغ فرقه های انحرافی میروند (جوانهای عزیز! پشتوانه علمی خودتان را قوی ،کنید کتاب ،بخوانید مطالعه کنید تا اگر حرفی مطلبی فیلمی صوتی در فضای مجازی علیه مذهب شیعه شنیدید، متحیر و سردرگم نمانید. پرسشگری و شبهه عیبی ندارد؛ ماندن در پرسش و شبهه، عیب است).
او میگوید: آقایی به نام محمود بن لبید میگوید من از کنار قبر حمزه سیدالشهدا عبور میکردم شنیدم صدای گریه می.آید جلو رفتم دیدم حضرت زهرا علیهاالسلام است، فَوَجَدَتهَا تَبكِي؛ دیدم ایشان گریه میکند».
گفتم: يَا سَيِّدَةَ النِّسوان؛ ای بزرگ زنهای عالم، والله قَطَعْتُ نِيَاطَ قَلبي؛ (گریه شما، قلب ما را آتش میزند طاقت دیدن ندارم) چرا گریه میکنید؟ حضرت فرمود: «محمود بن لبید چرا گریه نکنم؟ بهترین پدر را از دست دادم. اذا مات يوم ميت قَلَّ ذِكْرُه و ذِكْرُ ابى مُنْذُ مات والله اكثر؛ هرکسی میمیرد کم کم فراموش میشود؛ ولی پدر من روزی که از دنیا رفت مرتب داغ او برای من تجدید و تازه میشود».
محمود بن لبید میگوید که من فرصت را مغتنم شمردم و گفتم: بانوی بزرگوار، مطلبی در سینه من است؛ میشود آن را بپرسم؟؛ یا سيّدتى إِنِّي سائلك عن مسألتي تَلَجْلَجُ فِي صَدْرِي (اين ماجرا هفتاد روز بعد از غدیر و چند روز بعد از رحلت پیغمبر صلی الله علیه و آله بوده است) حضرت فرمودند: «بپرس» ! قلتُ: هل نَصَّ رسول الله صلی الله علیه و آله قبل وَفاتِهِ عَلى عَلِيّ بالامامة!! حضرت فرمودند: «واعجبا أنسيتُم يوم غديرِ خُمّ».(1) غدیر، یک
ص: 90
حقیقت فراموش ناشدنی است اگر حدیثی را پنج یا ده نفر از اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل کنند آن وقت ما افتخار میکنیم که ده نفر ناقل این حدیث بودند.
گفت: سؤال دیگری بپرسم؟ حضرت فرمود: «بپرس» گفت: قد کان ذلک! قبول کردم پاسخ شما را؛ ولكن اخبرينى بِما أَشِيرَ إِلَيْک؛ اما آن سخنانی را که پیغمبر صلی الله علیه و آله در جمع های خصوصی به شما میفرمود به من بگویید حضرت فرمود: «اشهد الله تعالى لقد سَمِعْتَهُ يقول عَلِيٌّ خَيْرُ مَن أَخَلَّفَهُ فيكم و هو الامام و الخليفةُ بَعدى و سِبْطايَ و تِسْعَةٌ مِن صُلْبِ الحُسَين ائمة ابرارٌ».
باز این شخص خواست سؤال دیگری از حضرت بپرسد (ببینید؛ بحث بحث علمی است گفت وگوی علمی است. از گفت وگو نباید ترسید. رهبر معظم انقلاب بارها فرمودند: تخریب و حمله کار را درست نمیکند نمیشود شما کسی را با توهین به اعتقاداتشان به اعتقادات خودتان جذب کنید خدا رحمت کند علمای گذشته را کتابهایی مثل: المراجعات گفت وگوها روش ائمه علیهم السلام و امثالهاهم را بیان میکردند، که مطالعه کننده را اقناع کند با دلیل باید قانع کرد «إنا أبناء الدليل؛ ما فرزندان دليل هستیم». این جمله کنایه از آن است که هر سخنی را با دلیل می پذیریم).
او گفت: عام را فرمودی خاص را هم فرمودی؛ اکنون یک سؤال: چرا علی در خانه، نشسته است؟ چرا قیام نمیکند و به دفاع از خود نمی پردازد؟؛ فما باله قَعَدَ عَنْ حَقِّهِ ؟ حضرت فرمود: «لقد قال رسولُ الله مَثَلُ الامام مَثَلُ الكعبة إِذْ تُؤْتَى وَ لاتَأتِي؛ امام، همچون کعبه است که مردم سراغ او میروند»(1) ،امام قطب است؛ کعبه است؛ امام میان مردم با مهربانی حکومت میکند نه با شمشیر؛ امام بر قلب مردم میخواهد حکومت کند؛ امام ،انیس ،مونس والد و شفیق است.
ص: 91
ص: 92
*گفتارنهم:اصل استقامت در سیره حضرت زهرا علیهاالسلام(1)
مقدمه
از کلیدواژه های موفقیت بنابر قرآن و روایات استقامت و ایستادن در برابر مشکلات و بحرانهاست بحرانهایی که انسان با آنها مواجه می شود، هر یک به نوبه خود یک نوع استقامتی را می طلبد؛ خداوند می فرماید: «وَ أَلَّوِ اسْتَقَمُواْ عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسقَيتُهُم مَّاءً غَدَقًا».(2) چنان که ملاحظه میکنید قرآن میفرماید: «طریقه» نه «طرق»؛ یعنی یک راه و صراط مستقیم که بعضی گفته اند منظور از آن، اسلام، توحید و فطرت است و در روایات ما هم آمده ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام است. می فرماید، اگر مردم بر راه استقامت کنند نتیجه استقامت آنها بر طریقه واحد و حق ، «لَأَسقَيتُهُم مَّاءً غَدَقًا» است؛ یعنی آب فراوان به این جامعه مینوشانیم؛ یعنی وضع اقتصادی آنها سامان می یابد، رزقشان فراوان می شود، وابستگیهای آنها رفع می شود.
بنده مرور میکردم سالهایی را که مقام معظم رهبری برای آنها نام گذاری کرده اند. اگر اشتباه نکنم از سال 78 شروع شد و حدود بیست سال است که نوروزها نامگذاری
ص: 93
میشود ،این سنت حسنه خیلی زیبایی است؛ زیرا به کارها جهت و عنوان میدهد و حرکت کشور را مشخص میکند از بین این نامگذاریها در این چند سال، شاید بیش از ده مورد ،آن اقتصادی است؛ یعنی یا درباره کار است یا در مورد تولید یا حماسه اقتصادی یا کالاهای ایرانی یا صرفه جویی است به ویژه در این چند سال اخیر همه عناوین اقتصادی است؛ چرا؟ برای این که استقامت ،اقتصادی مهم است. نمونه های فراوانی از استقامت اقتصادی داریم که دو مورد از آنها را ذکر میکنیم.
حضرت ایوب گرفتار سخت ترین مشکلات اقتصادی شد؛ چنان که در سوره ص، آیه 41 آمده است «بِنُصْبِ وَ عَذَابِ»؛ هیچ چیز در زندگی او برای او باقی نماند، فرزند و اموال و دام و زراعت خود را از دست داد و به فقر شدید مبتلا شد؛ اما این پیغمبر خدا هفت سال مشکلات شدید اقتصادی را تحمل کرد و آنگاه خدا در یک آیه سه تعریف از او می کند «إِنَّا وَجَدتُهُ صَابِرًا نَعمَ العَبدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ».(1) این پیغمبر الهی، صبور بود مشکلات اقتصادی بیماری فرزندان و فقدان اولاد، باعت نشد که شکوه و گلایه کند؛ بلکه همیشه با «خدا» در ارتباط بود.
مسلمانها از مکه به مدینه آمدند و با فقر شدید روبه رو شدند آنها خانه ها اموالشان را از دست دادند چهارصد نفر در ایوان میخوابیدند پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله گاهی سه چهار شب پشت سرهم برای اینها خرما می برد که شبی یکی از آنها گفت: یا رسول الله جگرمان سوخت چقدر خرما بخوریم حضرت فرمود: «نَارُ جَهَنَّمَ اَشَدُّ حَرَّاً»(2)
مقصود این است که این قدر آنها باحیا عفیف و خویشتن دار بودند و این گونه نبودند که داد و فریاد .کنند آنها آبروریز نبودند زندگی خود پیغمبر صلی الله علیه و آله هم همین گونه
ص: 94
بود پیغمبر صلی اله علیه و آله هم نداشت زندگی دخترش حضرت زهرا علیهاالسلام هم همانگونه بود. آنها که مهاجرت کرده بودند افراد مهمی هم بودند؛ افرادی چون: سلمان، مقداد، اباذر و دیگران قرآن کریم میفرماید: هرکس اینها را میدید، گمان میکرد ثروتمندند: «يَحْسَبُهُمُ الجَاهِلُ أَعْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ»(1) چرا از بس عفیف بودند، دست جلوی مردم دراز نمیکردند، خودشان را تحقیر نمیکردند، عزّت نفس داشتند و با کرامت زندگی میکردند.
اقتصاد در اسلام مبانی دارد و از منظر اسلام مطلق درآمد و رفاه طلبی، خوب نیست.
هر افزایش مالی مطلوب نیست؛ بلکه اقتصاد در اسلام چارچوب و ضابطه دارد.
شاخصه های اقتصاد اسلامی
1. اقتصاد در اسلام با معنویت است در اسلام کار و تلاش و امور اقتصادی، با معنویت است. قرآن می فرماید «رِجَالٌ لَّا تُلهِيهِم تِجَرَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكرِ اللَّهِ»(2) يا «لَا تُلِهِكُم أَمؤُلُكُم وَ لَا أَولُدُكُم عَن ذِکرِ الله»
.شود نکند در صف نماز جمعه صدای کاروان تجاری بیاید و پیغمبر صلى الله عليه وسلم را رها کنید: «وَ إِذَا رَأَوا تِجْرَةً أَو هَوًا انفَضُّوا إِلَيْهَا»(1).
در ،اسلام زیاد بودند از اصحاب ائمه علیهم السلام که کاسب و تاجر بودند، وضع خوبی داشتند و متدین .بودند آنها به کارهای مختلف میوه فروشی، صیفی فروشی، و خرمافروشی مشغول بودند؛ مانند میثم تمار که از یاران خاص اهل بیت علیهم السلام بودند. آن ها متدین بودند و وجوهاتشان نمازشان روزه شان همه سر موقع. بنابراین در اسلام، اقتصاد با معنویت است و در مقابل معنویت نیست.
در قرآن کریم، بیش از ده مورد امر «کُلُوا» داریم و هرکجا خدا می فرماید: «كُلُوا» ،بخورید، حتماً بعد از آن تکلیفی را طلب میکند از جمله:
الف) «كُلُواْ مِنَ الطَّيِّبَتِ وَاعْمَلُواْ صُلِحًا»(2)
ب) «كُلُواْ مِن طَيِّبَتِ مَا رَزَقْتُكُم وَاشْكُرُوا لِلَّهِ»(3)
ج) «كُلُوا مِن طَيِّبَتِ مَا رَزَقْتُكُم وَ لَا تَطغَوا»(4)
ص: 96
د) «كُلُوا وَاشْرَبُوا وَ لَا تُسرفوا»(1)
ه-) «كُلُوا مِمَّا فِي الأَرض حَلَّلاً طيبًا وَ لَا تَتَّبِعُوا خُطوتِ الشَّيطن»(2)
2. در اسلام «تکاثر» مذموم و بد است طغیان و جمع کردن ثروت حرام، بد .است. البته کسی گمان نکند که فقیر بودن خوب است نه این طور نیست؛ بلکه در بسیاری از روایات فقر مذموم واقع شده است پس جمع کردن مال حلال هیچ منعی ندارد. امام صادق علیه السلام فرمود: «لا خير فيمَن لا يُحِبُّ جمع المال مِن حَلالٍ؛(3) خیر نیست در زندگی کسی که برنامه ریزی نداشته باشد برای جمع کردن مال حلال. چرا؟ برای این که با آن مال حلال سه کار انجام دهد:
الف) يَكْفُ بِهِ وَجْهَهُ آبرویش را حفظ کند که دست جلوی دیگران دراز نکند؛
ب) يَقْضِي بِهِ دِینَهُ؛ دَینش را اداء کند؛
ج) يَصِلُ بِهِ رَحِمَه؛(4) به نزدیکانش هم برساند و دست آنها را هم بگیرد.
شخصی خدمت امام صادق علیه السلام آمد و گفت: آقا من در منزل مینشینم و شما دعا کنید که خدا خرجی من را بدهد! آقا فرمود: «لا أدعو لك». این دعا خلاف قرآن و
ص: 97
سنّت است. «أَطْلُبُ كَمَا أَمَرَكَ الله»(1). خدا به پیغمبرش هم می فرماید: «فَإِذَا فَرَعْتَ فانصب»(2) «فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَوةُ فَانتَشِرُوا فِي الأَرضِ وَابْتَغُواْ مِن فَضلِ اللَّهِ»(3)
بنابر حدیثی دو چیز کلید همه بدبختیهاست فرمود: «إِيَّاكَ والكَسَلَ وَ الضَّجْر فَإِنَّهُما مِفْتَاحُ كُلِّ شَرٍ»(4). ریشه تمام بدبختیها (اعتیاد، فساد، طلاق، مشكلات اجتماعی، آدم کشی ،زندان پرونده های اقتصادی ، قضایی و...):
1. کسالت و تنبلی و بی توجهی به افراد؛
2. این که افراد حاضر نیستند در زندگیشان خود را از این بیعاری و کسالت دور کنند.
پیغمبر گرامی صلی الله علیه و آله فرمودند که دو آیه در قرآن هست که اگر مردم به آن دو تمسک کنند زندگی آنها را کفایت میکند البته نه صرف نوشتن و خواندن؛ بلکه عمل هم باشد و آن آیه 2 و 3 سوره طلاق است: «وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخرَجًا * وَ يَرزُقهُ مِن حَيثُ لَا يَحتَسِبُ وَ مَن يَتَوَكَّل عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسبُهُ»(5)
ص: 98
در روایت هست که افرادی بعد از نزول این آیات از کار دست کشیده و در منازل خود ماندند و گفتند خدا روزی رسان است و مخارج ما را می رساند. رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمودند: به این افراد بگویید خارج شوند و عَلَيْكُمْ بِالطَّلَب؛ به دنبال طلب و کار بروند(1).
گفت پیغمبر به آواز بلند *** با توکل زانوى أشتُر ببند(2)
گر توکل می کنی در کار کن *** کشت کن؛ پس تکیه بر جَبَّار کن(3)
پیغمبر خدا صلى الله عليه وسلم دید چند نفری کنار منزلشان خوابیده بودند. فرمود: «من انتم؛ شما چه کسانی هستید»؟ :گفتند .کشاورز فرمود: چرا» کار نمیکنید»؟ گفتند: نحن المتوكلون ما بر خدا توکل میکنیم؛ خدا خودش میرساند. فرمود: «أنتم متَّكِلُون؛ شما متکل هستید»(4)
ص: 99
در جامعه نباید بیکاری باشد؛ چون بیکاری ریشه تمام مفاسد است.
امیرالمؤمنین علیه السلام با پیغمبر کنار هم نشستند حضرت از رخسار رسول صلی الله علیه و آله، گرسنگی را احساس کردند و عرض کردند یا رسول الله الآن چیزی تهیه میکنم». امیرالمؤمنین علیه السلام رفتند در کوچه های مدینه دیدند شخصی از چاه آب میکشد تا باغش را آبیاری کند به او فرمودند: «کمک کنم؛ این کار برای شما سخت است»؟ حضرت شانزده دَلو آب از چاه کشیدند به مزرعه بردند. آن شخص هم شانزده عدد خرما به حضرت داد و حضرت هم محضر پیغمبر صلی الله علیه و آله آوردند و عرض کردند: «یا رسول الله این پاک و حلال است و از کار و کد یمین گرفته شده است»(1).
ثواب کار به منزله نماز .است من نمیگویم که جای نماز را میگیرد؛ بلکه در ،اسلام کار کردن به قدری مهم است که به منزله نماز است. در روایت داریم که شخصی خدمت امام صادق علیه السلام آمد. آقا فرمود: «أُغْدُ إِلَى عِزّكَ؛ دنبال عزّتت برو». عرض کرد: آقا کجا دنبال عزّتم بروم؟ فرمود: إلى السوق؛ بازار، سركار»(2).
بنابر روایتی، گناهانی هست که لايُكَفِّرُها صَلاةٌ وَ صَوْمٌ؛ نماز و روزه هم کفاره آنها نمی شود؛ اما اگر انسان به دنبال کسب حلال ،برود، کفاره آن گناهان میشود(3).
شخصی خدمت امام باقر علیه السلام رسید دید آن ،حضرت بیل به دست مشغول
ص: 100
کشاورزی است گفت آقا شما فرزند پیامبر و امام امت هستید. جای شما در مسجد و محراب و منبر است؛ اما الان در بیابان بیل به دست کشاورزی میکنید؟! آقا فرمودند: «والله لَوْ جَاءَنِي المَوْت .... به خدا قسم اگر الآن عزرائیل جان من را با همین حالت اخذ کند من در اطاعت خدا و در عبادت از دنیا رفتم»(1).
3. اقتصاد در اسلام، دِگر گراست
یعنی در مبانی اقتصادی ،اسلامی خودخوری و خود محوری، مذموم است. ضرب المثلهایی از این قبیل که «دیگی که برای من نجوشد، .... سری که درد نمیکند .... چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است؛ و...»، خلاف فرهنگ إسلام است در مبانی اقتصادی ،اسلام عناوین مُتقَن و مُبَرهنی چون: ایثار، انفاق، زهد، قرض الحسنه مهمانی و احکام اطعام وجود دارد. اگر خدا به تو پول داده ،است بسیار خوب است؛ پس الحمد لله انفاق كن ايثار کن بار از دوش دیگران بردار اطعام .کن آیه 26 سوره مبارکه یونس میفرماید هرکس به مردم خدمت کند
ص: 101
«للَّذِينَ أَحْسَنُوا...»(1) (به کسی که احسان میکنند) خدا چهار جواب به او میدهد:
1. ... «الحُسنَى»؛ عین آنچه را دادند، میدهیم.
2. ...«و زِيَادَة»؛ اضافه تر هم میدهیم این که مصداق این «زیاده» چیست، کسی نمیداند؛ چون دو عمل در قرآن هست که خدا ثواب آنها را مبهم گذاشته «فَلَا تَعلَمُ نَفس»(2) که یکی از آنها نماز شب است و دیگری انفاق.
3. «... و لا يَرهَقُ وُجُوهَهُم قَتَرُ وَ لَا ذِلَّةٌ»؛ میترسی فقیر شوی؟! هرگز از فقر هراس نداشته باش. از این گذشته، اگر وقتی نداری، کمک و انفاق کنی و دست بگیری، هنر است. وقتی داری که جای خود دارد خدا میفرماید من وعده میدهم که هرگز غُبار ذَلَّت و غم در زندگی شما وارد نمی شود.
4. «أُولئِكَ أَصْحَبُ الجَنَّةِ هُم فِيهَا خُلِدُونَ».
حالا هرکس به اندازه توانش نیکی و خدمت کند؛ ... یکی میتواند آبرو بگذارد یکی با نامه میتواند کار دیگری را راه بیندازد اینها اسمش رانت نیست؛ توصیه است. مثلاً موقعی هست که با نامه یک امام جماعت یا هیئت امناء، گرفتاری مالی یکی از مأمومین مسجد یا غیر مأمومین برطرف میشود و بانک و صندوق خیریه به او وام میدهد.
از شهر ری شخصی به مگه خدمت امام کاظم علیه السلام آمد و گفت: آقاجان! قربان شما شوم، فرمانداری مالیاتی برای من نوشته است که من توان پرداخت آن را ندارم. نمیگویم که ناحق است؛ اما من توان ندارم (قابل توجه آقایانی که سیستم بانکی در
ص: 102
دست شماست. صحیح است که شما مبلغی را به عنوان وام یا غیره به یک نفر دادید و حساب بانکی آن شخص هم تأخیر دارد و نپرداخته است؛ اما گرفتاری و اوضاع اقتصادی جامعه و مردم را هم ملاحظه کنید و با مردم مدارا کنید. مردم همیشه در صحنه بودند و هستند ،مردم انقلاب و نظام را دوست دارند. فشار اقتصادی زیاد است. یا مثلاً کارمندان این ادارات در مواجهه ،مردم با روی خوش رفتار کنید. اصلاً به ارباب رجوع بگو که نمی شود؛ اما همان را بوجه حسن و بلسان لطیف بگو. انجام دادن کار برای مردم عبادت است).
امام کاظم علیه السلام نوشتند: بسم الله الرّحمن الرّحيم. آقای فرماندار، اِنَّ الله تَحْتَ عَرْشِهِ . ظِلّاً لا يَسْكُنُهُ إِلَّا؛ زیر آسمان زیر عرش خدا سایه و رحمتی هست که خدا سایه این رحمت را روز قیامت روی سر کسانی میندازد که چند کار انجام دهند (رحمت خدا یعنی بهشت شامل کسی میشود که):
1. مَنْ أَسْدَى إِلى أَخِيه مَعْرُوفاً؛ کسی که در حق برادر دینی خود نیکی کند؛
2. اَوْ نَفَّسَ عَنْهُ كُرْبَةً؛ گِره از مشکلات او باز کند؛
3 . أَوْ أَدْخَلَ عَلَى قَلْبِهِ سُرُوراً شادی به قلب او وارد کند.
آن شخص نامه را پیش فرماندار آورد و تا او نامه را دید بوسید و گریه کرد و گفت: این نامه را خود آقا امام کاظم علیه السلام نوشته اند؟ گفت: بله. فرماندار، آن شخص را بوسید، تکریم کرد و به منزل ،بُرد مالیات را به او بخشید (خودش از طرف او متقبل شد) و هرچه هم در منزل داشت با او نصف کرد (مال / لباس) و هر آنچه هم که عینش قابل تقسیم نبود، پولش را با او تقسیم کرد؛ اما گفت: فقط یک سؤال دارم: بگو ببینم آیا تو را خوشحال کردم؟ آن شخص سال بعد به مکه خدمت امام کاظم علیه السلام آمد ماجرا را تعریف کرد. حضرت فرمود: والله ! لَقَدْ سَرَّنى؛ به خدا خوشحالم کرد؛ بلکه بالاتر، سَرَّ رسول الله صلى الله عليه وسلم و جدی امیرالمؤمنین و بالاتر، خدا را هم خوشحال کرد. ما نیز
ص: 103
روزی او را خوشحال میکنیم؛ آنجا که هنگام عبور از صراط به ما احتیاج دارند(1).
4. اقتصاد در اسلام با اخلاق عجین است.
یعنی «دروغ، خیانت، احتکار و سخت گیری» در آن راه ندارد. امیرالمؤمنین علیه السلام به بازار می آمدند و (سوقا سوقا) بازار به بازار قدم میزدند (البته این کار در اوضاع فعلی برای رهبران جامعه فراهم نیست و آن زمان خیلی فرق میکرده است. معنای این سخن من این نیست که مسئولین بالای نظام در بازار و کوچه به کوچه بگردند؛ بلکه با نیرو و مأمور و بازرس میشود کنترل کرد) حضرت قدم به قدم در بازار حرکت میکرد و میفرمود: یا مَعْشَرَ التُجّار؛ ای بازرگانان و تجار ،بازار، قَدِمُوا الإستخارة؛ خيرخواه مردم باشید و تَبَّرَكُوا بِالسُّهُولَة؛ و با مردم با سهولت مدارا کنید(2) (اهل بیت علیهم السلام انسانهای سَهْلُ الشّرا و سهل البيع را دوست دارند) بازاریها سهل بگیرید. «وَاقْتَرِبُوا مِن المبتاعين»؛(3) به خریداران نزدیک باشید. «تَزَيَّنُوا بالحِلْم»؛(4) حليم باشيد. «تَنَاهَوْا عَنِ اليمين»؛(5) از قسم خوردن بپرهیزید (ائمه ما حق با آنها بود؛ اما قسم نمی خوردند).
ص: 104
«جَانَبُوا الْكَذِب»؛(1) از دورغ دوری کنید. «تَجَافَوا عَنِ الظُّلْم»؛(2) ظلم نكنيد. «اِنْصِفُوا المظلومين»؛(3) با مظلومین منصف باشید.
روزی پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله به خانه حضرت زهرا علیهاالسلام آمد و دید دخترش با دست آسیاب میکند طفل هم روی زانویش است و ذکر هم میگوید فرمود: دخترم «تَعَجَّلِی مَرَارَةَ الدُّنيا بِحَلاوَةِ الآخِرَة؛ میدانم دنیا برای تو سخت است؛ اما آخرث شیرین تر است». حضرت زهرا علیهاالسلام هنگفت که بله باباجان سخت است؛ بلکه حضرت سریع بحث را تغییر دادند عرض کردند: «الحَمْدُ لله على آلائِهِ وَ الشُّكْرُ على نَعْمَائِهِ»(4). این سه شب انفاقی که حضرت زهرا علیهاالسلام کرده نان پخته به یتیم و اسیر داده و خودش با آب افطار کرده در زمانی است که فدک در دست حضرت زهرا علیهاالسلام بوده است که نشان میدهد که انفاق حضرت از «نداری» نیست؛ یعنی نه این که نبوده و داده. آن وقت برای این انفاق، هجده آیه سوره هل أتى نازل میشود «إِنَّمَا نُطْعِمُكُم لِوَجهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُم جَزَاءً وَ لَا شُكُورًا».(5)
سلمان، خودش مظهر زُهد است و اگر همه زندگی او را جمع کنند، یک گلیم و کوزه و ظروف گلی بوده است؛ با این حال از سادگی زندگی حضرت زهرا علیهاالسلام تعجب کرد و به محضر پیغمبر صلی الله علیه و آله عرض کرد یا رسول الله زندگی حضرت زهرا علیهاالسلام خیلی ساده
ص: 105
!است چرا زندگی ایشان باید این گونه باشد؟ شما پیغمبر هستید و ببینید دختران مُلُوک چه زندگانیهایی دارند. حضرت به او نگاه کردند و فرمودند: سلمان! «إِنَّ ابْنَتِي فاطمة قَدْ مَلَأَ اللهُ جَوَارحَهَا ايماناً و يقيناً»(1). مع الأسف، این ساده زیستی حضرت زهرا علیهاالسلام از ما دور شده است.
عرض کردم که من نمیگویم تمام ابعاد و شاکله های زندگانیمان مثل زمان حضرت زهرا علیهاالسلاک باشد؛ چنین چیزی ممکن نیست؛ زیرا خیلی از لوازم الآن جزء ضروریات زندگی است؛ اما اسراف زیاد است چشم و هم چشمی ها زیاد است و حس و همدردی و هم نوعی در ما کم شده است.
مُحِبُّ الدِّين طَبَری، از نویسندگان عامه کتابی به نام ذَخَائِرُ الْعُقْبَي فِي مَنَاقِبِ ذَوِى القُرْبَى دارد که هفتصد سال قبل در قرن هفتم نوشته است. او در حجاز، در مسجدالحرام امام جماعت، و مشهور به امام الحَرَمَيْن مُفتی آنجا بوده است. او این قصه را نقل میکند که امیرالمؤمنین علیه السلام به خانه آمد و دید که رنگ صورت حسن و حسین علیهماالسلام عادی نیست فرمود: باباجان ،حسنم حسینم چه شده است؟ آیا بیمارید؟ گفتند: بابا دو روز است چیزی نخوردیم فرمود: فاطمه جان بچه ها می گویند ما دو روز است چیزی نخوردیم! پس چرا به من نگفتی؟ عرضه داشت: یا اباالحَسَن لَاسْتَحْيِي مِنْ اِهَى اَنْ أُكَلِّفَ مَا لَاتَقْدِرُ عَلَيْها(2)،آقاجان من میدانستم در این برهه زمانی، شما نداشتید؛ پس چیزی نگفتم تا تکلیفی برای شما ایجاد نکنم و خجل زده نشوید؛ از خدا
ص: 106
حیا کردم (پس خانمها باید به جیب و درآمد آقایان خرج کنند). امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: پس من می روم تا چیزی تهیه کنم حضرت بیرون آمدند و یک دیناری را قرض کردند تا برای خانه غذایی تهیه کنند؛ اما دیدند مقداد دارد در کوچه های مدینه گریان میرود. حضرت فرمودند: چه شده است؟ گفت آقا از خانه بیرون آمدم، گریه بچه ها شرمنده ام کرد و چیزی در منزل نداریم (این ماجرا برای اوایل حضور در مدینه بوده؛ اما بعداً اوضاع اقتصادی بهتر شده .است) آقا فرمودند بیا این دینار را بگیر
آقا برگشتند و نماز مغرب و عشا را در مسجد خواندند. سلام نماز را دادند و رسول خدا صلی الله علیه و آله بلند شدند هر شب پیغمبر صلی الله علیه و آله به منزل خودشان می رفتند؛ اما فرمودند: امشب علی جان! میهمان شما هستیم امرنی ربّي بذلک؛ خدا به من فرمان داده است که به مهمانی خانه علی و فاطمه بروم؛ (یا الله! خودمان در خانه چیزی نداریم، حالا مهمان هم میخواهد بیاید؛ اما عیبی ندارد؛ چون میهمان پیغمبر صلى الله عليه وسلم است). حضرت رسول صلى الله عليه وسلم آمد و حضرت زهرا علیهاالسلام هنوز مشغول نافله های بعد از نماز بودند. حضرت علیه السلام امیر دیدند بوی غذا در خانه پیچیده است؛ تعجب کرد. سلام نماز حضرت که تمام شد فرمود فاطمه جان جریان چیست؟ عرض کرد من هم خبر ندارم. رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمودند: علی جان ، فاطمه جان هذا جَزَاءُ الدِّينار. من هم خدا را شکر میکنم، که خدا دخترم را مصداق همان آیه ای قرار داد که هر وقت زکریا می آمد، میدید نزدیک .غذاست زکریا میگفت یا مریم این غذاها را از کجا آوردی؟ انا لك هذا؟ مریم می گفت: از آسمان پیغمبر صلی الله علیه و آله هم فرمود این طعام را خدا امشب از آسمان فرستاده
است و من و شماها امشب میهمان خداییم(1)
ص: 107
ص: 108
*گفتار دهم:خشم و قهر فاطمی علیهاالسلام(1)
روایتی نورانی در منابع شیعه و عامه هست که مکرّر نقل شده و از سند بسیار معتبری برخوردار است؛ به گونه ای که در سند این ،روایت کتاب نوشته شده با این هدف که این روایت از روایات صحیح السند است.
«اِنَّ اللهَ يَرْضى لِرِضا فاطمة وَ يَغْضَبُ لِغَضَبِهَا».(2) معنای ظاهری روایت، این است که خدا به خشم فاطمه علیهاالسلام غضبناک میشود بعضی ها گفتند: مگر میشود خدا که خالق است، غضبناک و خشمش تابع بنده و مخلوقش شود. خدا در قرآن می فرماید: «مَّن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَد أَطَاعَ الله»(3) هرکسی که پیامبر را تبعیت کند، خدا را تبعیت کرده
ص: 109
است. خدا میفرماید هرکس به محضر پیغمبر صلى الله عليه وسلم بیاید و طلب مغفرت کند: «لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا»(1) خدا او را می آمرزد آمرزش خدا مساوی است با رفتن نزد پیغمبر صلی الله علیه و آله. اطاعت خدا مساوی است با اطاعت پیغمبر صلی الله علیه و آله در قرآن میفرماید هرکس از پیغمبر اطاعت و پیروی کند، من او را دوست دارم: «قُل إِن كُنتُم تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِي يُحببكُمُ»(2) محبّت خدا بعد از تبعیت از پیغمبر صلی الله علیه و آله است کاملاً روشن است که غَضَب فاطمه علیهاالسلام لله و برای خداست نه این که شخصی باشد.
متن سخن
خشم و غضب دو قسم دارد 1. غضب منفی و منفور؛ 2. غضب مثبت و مقدس.
1. غضب منفی و منفور
این ،غضب غریزی است در روایت هست: «الغَضَبُ مِنَ الشَّيْطان».(3) «الغَضَبُ مِنَ النَّار»(4) «الغَضَبُ يُفْسِدُ الإِيمَان»(5).
ص: 110
شخصی نزد من آمد و گفت من خیلی عصبانی ام و خیلی هم چوب این عصبانیتم را میخورم گفتم غضب از آتش است. اگر در خانه ات باشی و خانه ات آتش بگیرد، اوّل چه میکنی؟ گفت: اول سریع آب می آورم. گفتم: اگر آب نبود؟ گفت: خاک میآورم. گفتم: اگر خاک هم نبود؟ گفت: فرار میکنم. گفتم: با این اوصاف، فرض بگیریم که راه فرار هم نیست؛ در آپارتمان هستی. گفت: فریاد میزنم.
گفتم حالا عین همین چهار مورد را هنگام غضب اجرا کن. وقتی غضبناک می شوی، اوّل: آب؛ برو وضو بگیر. عین روایات است: فَلْيَتَوَضَّاً.(1)
آب ،نبود به خاک بیفت و سجده کن.
سوم: هیچ یک از آنها نشد موقعیت و مکانت را عوض کن؛ از این اتاق برو به اتاق دیگر؛
چهارم فریاد مرتب بگو: لاحول ولاقوة الا بالله العلى العظيم، لا اله الا الله سبحان الله به جای این که زبانت به ناسزا بچرخد، ذکر بگو.
بحث الان من هم درباره این نوع خشم نیست؛ بلکه عنوان سخنم خشم مقدس است؛ در مواردی که در برابر یک ارزش و حقیقتی .باشد وقتی اباذر علیه هیئت حاکمه غضب ،کرد امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود: «إِنَّكَ غَضَبْتَ لله»؛(2) این غضب تو ارزش دارد؛ چون برای خدا غضب کردی
ص: 111
امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: «قَدْ تَرَوْنَ أَنَّ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلَاتَغْضَبُونَ؛(1) چرا وقتی عهد و پیمان خدا زیر پا گذاشته می شود، غضب نمیکنید»؟! پس معلوم است یک خشمی هست که ثواب دارد و لازم است این خشم اساساً عبادت است و اگر نباشد اشکال دارد
خشم مقدس، مصادیقی دارد که مهمترین مصادیق آن عبارت انداز
مصاديق غضب مثبت
1. انکار حق
اگر حق زیر پا گذاشته شد باید فریاد زد هر طور که میشود باید غضب را بروز داد و عصبانیت را نشان داد؛ چون بحث حق است نه بحث فرد و شخص امام حسین علیه السلام زمینی داشت که ولید، فرماندار مدینه، آن را غصب کرد. او حق امام حسین علیه السلام را گرفت و به ملک خودش ملحق کرد. آقا امام حسین علیه السلام، اوّل پیام دادند که این زمین را برگردانید :گفت برنمیگردانیم حضرت نماینده فرستادند؛ اما برنگرداند. مروان میگوید امام حسین علیه السلام با غضب وارد دارالاماره شد، دستان ولید را دور گردنش پیچید و او را به زمین زد که ،ولید فریاد زد برگردانید زمین را مروان میگوید: بِاللهِ ما رَأَيْتُ جُرْأَةَ رَجُلٍ كَجُرْأَةِ الْحُسَيْن على الأمير؛ من تا به حال امام حسین علیه السلام را این طور ندیده بودم(2)
ص: 112
امیرالمؤمنین علیه السلام در میدان رُحْبَه ،کوفه بالای منبر رفت دوران خلافت است و دیگر کسی ترسی ندارد؛ چون دوران خانه نشینی تمام شده است فرمود: «چه کسی غدیر را یادش هست»؟ پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفته غدیر را با آن عظمت آفریده و حق مسلمی را ایجاد کرده و بعد هم فرموده است: «عَلِيٌّ مَعَ الحَقِّ وَ الحَقُّ مَعَ عَلِي»(1) (خب متأسفانه خیلی از افراد در این مواقع مُذَبْذَبین(2) بین ذلک هستند). چند نفر محدود دست بلند کردند(3)
ص: 113
پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفته است و بدن مبارکش را دفن کردند؛ اما این حق فراموش شده است. پس چه کسی باید از این حق دفاع کند؟ چه کسی باید فریاد بزند!؟ در جامعه آن روز هم هیچکس به اندازه حضرت زهرا علیهاالسلام برای مانع زدایی مؤثر نبود. چرا؟ چون هم با پیغمبر صلى الله عليه وسلم زندگی کرده و هم با امیرالمؤمنین علیه السلام ده سال خانه پیغمبر صلی الله علیه و آله بوده (چند سال هم در خانه علی) و هم سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله را میداند و هم دختر آن بزرگوار است. اگر هم صحبت میکرد جرئت ساکت کردن او را نداشتند. بله اگر مثلاً فردی مثل اباذر سخن میگفت و دفاع میکرد، او رو ساکت میکردند. حضرت زهرا علیهاالسلام تفکر کرد که از حقی به نام غدیر باید دفاع کند و دفاع کرد چه کسی باید خشم کند و نفرین کند و خطبه بخواند و تهدید کند؟
در دفاع از حق نتیجه مهم نیست؛ چون حضرت زهرا علیهاالسلام میدانست که با دفاعش نمیتواند وضعیت را عوض کند؛ چون اینها دارای قدرت هستند؛ اما از تمام اهرم های خشم استفاده کرد:
1.تهدید به نفرین در مسجد
2. فرياد: «أَفَمَن يَهْدِى إِلَى الحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لَّا يَهِدِّى إِلَّا أَن يُهدَى»(1)
3. قهر صورتش را از آنان گرفت و برگرداند؛(2)
4. نفرین در نماز؛(3)
ص: 114
5. تحریم نماز بر من نخوانند و در تشییع من حاضر نشوند(1) و محل قبرم مخفی باشد.(2)
كتاب الهداية الكبرى، هزار ساله است. نویسنده این کتاب (همدانی) سال 346 از دنیا رفته است.
او میگوید افرادی :گفتند به بقیع بروید و این صورت قبرهایی را که امیرالمؤمنین علیه السلام درست کرده ،است بشکافید و قبر را پیدا کنید تا بدن پیدا شود که ما هم نماز بخوانیم میگوید امیرالمؤمنین علیه السلام قبای زردی داشت که اگر می پوشید، نشانه غَضَب بود قبا را نمی پوشید مگر در مواردی که مسئله مکروه و منفور بود. می گوید: احمرتْ عَيْنَاه؛ چشمان علی سرخ شد. أوداج: رگهای گردن امیرالمؤمنین علیه السلام بیرون زد. فَغَضِبَ غَضَبَاً شَدِيدَاً. حضرت با ناراحتی به بقیع آمد و به آنهایی که کلنگ به دست قصد حفر زمین و قبور را داشتند فرمود بروید و به آنهایی که شما را مأمور کرده اند که بیایید اینجا و قبور را حفر کنید بگویید که اگر دست از این کار برندارید زمین را از خونهای شما سیراب میکنم. (3)
یکی از اولاد بَرامَکه نزد امام رضا علیه السلام آمد و قصه ناراحتی حضرت زهرا علیهاالسلام را سؤال کرد. آقا اوّل امتناع داشتند جواب بدهند. فرمودند: «سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر». اما او اصرار کرد فَأَلَعَ السَّائِلُ. علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمود: همین قدر بگویم: «كَانَتْ لَنَا أُم صَالِحَةٌ مَاتَتْ وَ هِيَ عَلَيْهِمَا سَاخِطَة» مادر ما صالحه بود و درحالی از دنیا رفت که بر این جریان حاکم ناراحت بود سخط وغَضَب داشت، و
ص: 115
رضایت مادر ما از آن جریان به ما نرسیده است؛(1)
اینجا جای خشم مقدس است
تشخيص حق هم خیلی مشکل است؛ چون حق، موضوعی تشکیکی و دارای مراتب است پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «خوشا به حال آنانی که زیر عرش خدا هستند؛ السابقون الى العرش طوبی لهم» گفتند یا رسول الله اینها چه کسانی اند؟ فرمود: کسانی که این سه ویژگی را دارند
1. الّذينَ يَقْبِلُونَ الحَقَّ؛ حق را قبول میکنند (قبول حق)؛
2. يَبْذِلُونَهُ إِذَا سُئِلُوهُ؛ وقتی هم لازم شود حرف میزنند، دفاع میکنند و حق را اعلام میکنند (بیان حق)؛
3. يَحْكُمُونَ للناس كَحُكْمِهِم لِأَنْفُسِهِم؛ طبق حق هم حکم میکنند (عمل و حکم طبق حق)(2)
قرآن کریم می فرماید: بدترین افراد کسانی هستند که حق را کتمان میکنند می فرماید: «أُولئِكَ يَلعَنْهُمُ اللهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّعِنُونَ»(3) .
ص: 116
حق با چه کسی است؟ ملاک حق چیست؟ امیرالمؤمنین علیه السلام معیار دارد على مع الحق و الحق مع على ائمه اطهار علیهم السلام معیار حق بودند، خط کش بودند: «بموالاتکم تقبل الطاعة المفترضة»(1).
امروز، ملاک حق را باید از کجا پیدا کرد؟
وصيتنامه حضرت امام رحمه الله علیه ملاک حق و معیار حق است که از چه دفاع کنیم. وصیت نامه شهدا ملاک حق .است وصیت نامه ای از شهدا پیدا نشده است که در آن به دین و ولایت فقیه سفارش نشده باشد ،این خود نمونه واضح حق است. خانواده شهدا (با یک شهید سه شهید چهار شهید) ملاک حق است؛ خانواده ای که زندگی اش را وقف ولایت فقیه می.کند بله؛ ولایت فقیه تجلّی اش در یک شخص است؛ اما دیدگاه امام رحمه الله در قراردادن فقیه در رأس جامعه، آنهم فقیه عادل، فقیه ،بصير، فقيه حاكم ، فقیه ،ناظر ملاک حق است جانبازان ملاک حق هستند. کسانی که برای این انقلاب هزینه میکنند ملاک حق.اند علما افراد بصیر، افراد با تشخيص در جامعه نیز ملاک حق هستند.
عزیزان انتخابات نزدیک است؛ خیلی باید مراقب باشیم. اگر جایی حق دارد فدا میشود جای خشم مقدس است و زهرای مرضیه علیهاالسلام خشم کرد برای این که حق عظیمی به نام ولایت داشت فراموش میشد
2. بدعت در دین
وقتی بدعتی در دین گذاشته میشود جای خشم و غضب مقدس است؛ مثل این که یکی از دین تفسیر به رأی میکند به دین می افزاید، از ارزشهای دینی میکاهد یا بدعتی را وارد دین می.کند اینجا جای فریاد است نه جای سکوت.
ص: 117
به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض شد یکی از اصحابِ شما (عثمان بن مظعون)، دنیا را رها کرده، رفته در خانه و خانه اش را مسجد قرار داده است: «يَتَعَبَّدُ فيه»؛ همان جا نماز می خواند و عبادت می.کند او نه به خانواده اهمیت میدهد نه در جامعه حضور پیدا میکند و نه با کسی حرف میزند پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله به حدی ناراحت شدندکه «فَخَرَجَ رسولُ الله مُغْضَبَاً يَحْمِلُ نَعْلَيْه»؛ (نعلین حضرت در دست بود) با عصبانیت سراغ عثمان بن مظعون آمد و فرمود این بدعت است خدا مرا به رهبانیت و ترک دنیا برنگزیده است؛ بلکه «بَعَثَنِي بِالحَنِيفِيَّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَة».(1) خداوند متعال نیز در قرآن می فرماید: «يُرِيدُ اللهُ بِكُمُ اليُسرَ وَ لَا يُرِيدُ بِكُمُ العُسر»،(2) «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا»(3)حضرت رسول صلى الله عليه وسلم فرمودند با خانواده ات حرف بزن، ارتباط داشته باش.
چرا گاه ائمه علیهم السلام حتی با بدعت گذارها مقابله فیزیکی میکردند؟ حتی آنها را مورد لعن و نفرین قرار میدادند؟ علی بن محمد شَلْمَغانی را لعن کردند(4)
ص: 118
رسول خدا صلى الله عليه وسلم دیدند که مسلمانی نزد مردی یهودی نشسته و در حال نوشتن یادداشتی است. انس بن مالک میگوید دیدم که پیغمبر صلی الله علیه و آله به شدت ناراحت شدند. :فرمود چرا حرفهایت را از یک یهودی میگیری تو مسلمان هستی، آن وقت باید از یهودی آدرس بگیری؟ او هم توجیه کرد و گفت یا رسول الله، اوصاف شما را از او میپرسیدم (عذر بدتر ازگناه). انس میگوید: آمدم و روی شانه اش زدم و گفتم: بلند شو: «مَا تَرَى غَضَبَ النَّبِی؛ دیدی پیغمبر چهره اش برافروخته شد»(1).
ما با هم بایستی دینمان را از فقیه و عالم بگیریم؛ چون عالم و فقیه، از امام و قرآن و معصوم علیهم السلام میگویند و اخذ میکنند نه این که از خود بگویند.
3 . توهین به شخصیتها
موردی که جسارت و توهین به شخصیتهای محترم است نباید سکوت کرده فرض کنید آن شخصیت ،مقدس پیامبر صلی الله علیه و آله ،امیرالمؤمنین زهرای مرضیه ائمه هدی علیهم السلام ، یا ،عالم ،مرجع مؤمن یا یک شخص مورد احترام باشد. موارد متعددی داریم که جلوی معصوم علیه السلام یا پیغمبر صلی الله علیه و آله تنقیص کسی را کردند و امام علیه السلام یا پیامبر صلی الله علیه و آله به شدت موضع گرفتند.
از امیرالمؤمنین علیه السلام بدگویی شده بود. رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: «مَا بَالُ أَقْوَامٍ يَنْقُصُونَ عَلِيَّاً مَنْ يَنْقُصُ عَلِيَّاً فَقَدْ يَنْقُصُنى وَ مَنْ فَارَقَ عَلِيَّاً فَقَدْ فَارَقَنِي؛ هركس تنقيص و بدگویی علی را کند بدگویی مرا کرده است و هرکس از علی جدا شود از من جدا شده است».(2)
ص: 119
چرا امام خمینی رحمه الله علیه به توهین سلمان رشدی حسّاسیت بالایی نشان دادند؟ حتی امام رحمه الله علیه حكم اعدام برای او صادر کردند؛ چون و به مقام پیغمبر صلى الله عليه وسلم توهین، و سبّ و ناسزا کرده بود.
نزد امام صادق علیه السلام، کسی به سلمان جسارت کرد (قبر ایشان در مدائن است). امام صادق علیه السلام فرمود: «جعله الله عَلَويّاً قُرَشِيّاً بعد أن كان مجوسياً و فارسيّاً، فصلوات الله على سلمان».(1)
در زمان فعلی هم به انتخابات نزدیک میشویم نقد و انتقاد، دیدگاه ها و حرفها را مطرح کنید؛ اما از توهین فحش و تنقیص خودداری کنید. مواظب باشید هر حرفی را به زبان جاری نکنیم که برای دفاع از هر کاندیدا معصیت مرتکب شویم.
نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله از شخصی بدگویی کردند شخص دیگری بلند شد و از فرد غایب دفاع کرد رسول خدا صلی الله علیه و آله: فرمود: «تویی که دفاع کردی، روز قیامت حجابی از آتش داری؛ مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِيهِ كان لَهُ حجاباً مِّنَ النَّار»(2).
امام صادق علیه السلام فرمود:
(لله فى بلادكم خمس حُرُمٌ : 1. حرمه رسول الله ؛ 2 حرمه آل رسول الله؛ 3. حرمه كتاب الله ؛ 4 حرمه كعبه الله؛ 5. حرمه المؤمن؛
خدا پنج چیز را میان شما با حرمت قرار داده است: 1. حرمت پیغمبر؛ 2. حرمت آل پیغمبر؛ 3 حرمت کتاب خدا؛ 4 حرمت کعبه؛ 5 حرمت مؤمن)(3)
ص: 120
4. گسترش منکر اجتماعی
گاه منکر فردی است در منزل یا مکانهایی که در ملأ و اجتماع نیست، صورت میگیرد این منکر مدنظر نیست؛ اما گاه منکری در جامعه شکل میگیرد که اینجا جای خشم و تذکر و حساسیت است. بزرگترین منکر اجتماعی یعنی جانشینی خلافت به جای ،امامت سقیفه به جای غدیر فراموشی یک معرفت، رخ میدهد که این فریاد امیرالمؤمنین علیه السلام است: «وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللهِ مَنْقُوضَةً فلا تغضبون»(1). چه عهدی از امامت بالاتر است؟!
چه مگر ما در دعا نمیخوانیم: «انی اجدد له في صبيحة يومى هذا و ما عشت من ایامی عهدا و عقدا»(2) . امامت خود عهد عظیم و عقد بزرگی است؛
البته امروزه حساسیت به پدیده های منکر در جامعه کمرنگ شده است. مرحوم آیت الله بافقی در حرم حضرت معصومه علیهاالسلام دید که خاندان رضاشاه (همسر و دخترش) بی حجاب در ماه مبارک رمضان وارد حرم شدند. ابتدا کسی را فرستاد که با تذكّر موضوع حل شود (ببینید اگر با تذکر مشکل حل بشود، اوّل جای تذکر است، ابتدا با لَین بودن باید عمل کرد)؛ اما فایده نداشت تا این که ایشان خودشان عصازنان آمدند و اینها را با عصبانیت از حرم بیرون کردند البته دفاع از دین هم هزینه دارد. رضاخان خبیث آمد و ایشان را زیر چکمه و باتوم گرفت و به شهر ری تبعید کرد. مگر
ص: 121
شهدای ما هزینه ندادند؟ وقتی احساس کردند که دین در خطر است، مگر شهید بزرگوار سردار سلیمانی که امسال خیلی جایش خالی ،است جانش را در این راه تقدیم نکرد که دستش از بدنش جدا شد ایشان خود را این طور در معرض هجمه داعش قرار دادگاه این جنایاتی که داعش انجام میدهند حاکی از این است که اگر این عزیزان نرفته بودند، اگر حججی ها نرفته بودند، خدا میداند که چه به ناموس این مملکت وارد میشد خدا میداند به امنیت این مملکت چه وارد میشد!
اگر شهید سلیمانی با خشم :فرمود ترامپ قمارباز با من طرف هستی؛ این خشم، مقدس ،بوده نشئت گرفته از خشم زهرای مرضیه علیهاالسلام است، که در مسجد فریاد زد: «فَلَمَّا اخْتَارَ اللهُ لِنَبِيِّهِ دَارَ أَنْبِيَاءِهِ وَ مَأْوَى اَصْفِيَاءِهِ ظَهَرَ فِيكُمُ حَسِيكَةُ النِّفَاق»(1).
اگر آن خشم را فاطمه علیهاالسلام داشت خدا خشمناک می شود. حالا نه فقط اینکه مختص حضرت زهرا علیهاالسلام باشد و بس؛ بلکه پیغمبر صلی الله علیه و آله هم همین طورند، اهل بیت علیهم السلام هم همین طوراند این خشم در تمام موارد گفته شده جا و مناسبت دارد.
5. فساد کارگزاران
اميرالمؤمنین علیه السلام بارها بر کارگزاران خاطی غضب کرد آنها را تبعید کرد و حتی در نماز جمعه بعضی از آنها را آوردند و شلاق زدند به رفاعه فرماندار اهواز نوشت بر فلانی که مسئول اقتصادی بازار اهواز ،بود سخت بگیر او را زندان کن ابن هرمه را در نماز جمعه شلاق زدند(2)
منذر بن جارود در حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام، چهار هزار درهم اختلاس کرد. ، امیرالمؤمنین علیه السلام از حلقوم او بیرون کشید و دیگر به او مسئولیت نداد(3)
ص: 122
نمونه های دیگر نامه حضرت امام علی علیه السلام به عثمان بن حنیف است که سر سفره ثروتمندان رفته و فقرا را فراموش کرده بود(1) یا مقابله خود حضرت با ابن عبّاس، که پسر عموی آقاست اما در مسائل مالی جریاناتی را آفریده بود که حضرت نامه تندی به او نوشته اند.(2)
ص: 123
ص: 124
*گفتار یازدهم:رضایت و مهر فاطمی علیهاالسلام(1)
بحثی را در خصوص حدیث معروفی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیده است، مطرح کردیم: «إِنّ اللهَ لَيَغْضَبُ لِغَضَبِ وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا»؛(2) خداوند به خشنودی حضرت زهرا علیهاالسلام خشنود میشود و به خشم و غضب حضرت زهرا علیهاالسلام خشمناک میشود؛ چون خدا رضا و غضب دارد یا رحمت و عقاب دارد؛ چنان که هم تعبیر «أَرْحَمُ الرَّاحِمِین» وارد شده و هم عبارت «اَشَدُّ المُعَاقِبِین»(3) بیان گردیده است. یکی از دلایل و محور رضایت و غَضَب خداوند متعال طبق این روایتی که در منابع شیعه و عامة آمده، رضا و غضب حضرت زهرا علیهاالسلام .است. مقصود بحث جلسه قبل، «غَضَب و قهر فاطمی» بود و امشب بنا داریم راجع «رِضا و مهر فاطمی» صحبت کنیم.
متن سخن
بنابر روایتی زیبا شخصی خدمت امام صادق علیه السلام آمد و گفت: افرادی نزدیک ما زندگی میکنند که به امیرالمؤمنین علیه السلام علاقه مند هستند و حتی فضایل ایشان را هم
ص: 125
ذکر میکنند؛ اما مثل ما به امیرالمؤمنین علیه السلام معتقد نیستند که امام و حجّت خدا بدانند و به حجت بودن ایشان بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله معتقد نیستند تعبیر روایت این است که: «يُفَضِّلُونَهُ عَلَى النَّاسِ؛ او را بر دیگران هم ترجیح میدهند». ما با اینها چطور رفتار کنیم؟ آیا رفتارمان نیکو باشد؟ امام علیه السلام فرمودند: «بله؛ تعامل و رفتارتان نیکو باشد». «فَلَا تَخْرَقُوا بِهِمْ، مبادا برخورد منفی با محبّین امیرالمؤمنین علیه السلام داشته باشید».(1)
همان طور که میدانید در دنیا مُحِبّ أمير المؤمنين علیه السلام خیلی زیاد است. حتی در میان غیرمسلمین، جرج جرداق مسیحی میگوید: «یا علی! إِنِّي لَسْتُ بِمُسْلِمٍ فَضْلاً أَنْ اَكُونَ شِيعِيَّاً وَ لَكِنْ أُحِبُّكَ لِفَضَائِلِكَ».
آقا امام صادق علیه السلام فرمود: حکومت بنی امیه بر سه پایه و اساس بنیان شده است؛ اما امامت ما اهل بیت علیهم السلام بر هفت پایه و اساس (عزیزان این روایت مقایسه میان نظام ولایی و نظام طاغوتی است. میان نظام امامت و خلافت نامشروع، امروز هم این روایت جاری است. مقایسه میان نظام ولایت فقیه و نظامی که در دنیا امروزه تحت عنوان دموکراسی به مردم ظلم میکند)
سه پایه حکومت بنی امیه عبارت انداز :
1. شمشیر؛ 2. فشار بر مردم؛ 3 . ظلم و جور و ستم .
شمشیر در کربلا قتل عام در مدینه حمله به مگه کشتن زید بن علی بن الحسین کشته شدن چندین هزار نفر از شیعیان به دست جنایت کار خبیث «حجاج بن یوسف ثقفی»، آن هم کسانی همچون قنبر، بنی عباس و... در زندان متوكل، آقا امام هادی علیه السلام در چه صعوبتی به سر می بردند امروز هم همین طور است. از اوّل انقلاب در این چهل سال هر روز آمریکاییها در یک نقطه از دنیا جنگ راه انداختند «در افغانستان، سوریه، یمن، فلسطین، لبنان». اساساً روش حکومت ظلم و
ص: 126
ستم بر این سه ضلع مثلث فشار شمشیر و ظلم و جور پایه ریزی شده است. چرا باید امثال شیخ زکزاکیها در زندان باشند؟ چرا باید امثال شیخ نمر به شهادت برسند؟ چرا باید انقلابیون دنیا که حرفی جز آزادی نمیزنند در گوشه زندانها باشند؟ در فلسطین افرادی در زندانها پیر شدند و هنوز شکنجه میشوند و بچه های نابالغ در زندانها هستند. البته دشمن با الفاظ بازی میکند؛ چون حکومتِ ستم و ظلم که نمی گوید: ستم.
بعضی واژه های زیبا و پرکاربردی وجود دارد که متأسفانه، برخی کج فهمیها آنها را خراب کرده است. «حقوق زن» خیلی واژه زیبایی است؛ اما وقتی یک غربی این کلمه را میگوید خنده دار است؛ چون آنها زن را به ابتذال ،کشیدند، نظام خانواده را از هم پاشیدند زن را به یک کالا تبدیل کردند و در ویترینهای تبلیغاتی خود به عنوان کالا در شب عرضه میکنند آن وقت اینها میگویند حقوق زن می گویند: آزادی ، دموکراسی
یا عده ای میگویند: اصلاحات این واژه خیلی زیباست. چه کسی گفته واژه اصلاحات، بد است. اصلاحات، واژه ای قرآنی است: «إِن أُرِيدُ إِلَّا الإصلَحَ»(1) يا چه کسی گفته واژه ،امید بد است: «اِرْحَمْ مَنْ رَأْسُ مَالِهِ الرَّجَاء».(2) واژه اصول هم
ص: 127
زیباست؛ اما امان از آن زمانی که زیر پرچم این واژه ها ناامیدی القاء شود زیر پرچم این واژه ها از اصول تخطی شود. «وَ إِذَا قِيلَ لَهُم لَا تُفْسِدُوا فِي الأَرضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصلِحُونَ»(1) از واژه اصلاح فساد برداشت شود. خطر است. اگر کسی عینک سبزی زد و لجن را چمن ،دید خطر است.
خواجه پندارد که طاعت میکند *** بی خبر کز معصیت جان میکند(2)
خیال میکند که کار صحیح می کند.
چون انتخابات نزدیک است عرض میکنم خیلی باید مواظب عملکردها و واژگان .باشیم از ابتکارات شهید مطهری رحمه الله علیه تبیین صحیح واژه ها بود. ایشان می فرمود: چه کسی گفته است زهد یعنی فقر، یعنی ترک دنیا و خانه نشینی؛ بلکه زهد یعنی امیری بر دنیا.
سلیمان باش؛ اما امیر باش کسی به سلیمان گفت: وضع مالی تو خیلی خوب ،است پیغمبر هستی پادشاه ،هستی محافظ داری و.... اما سلیمان در جواب گفت: «لَتَسْبِيحَةٌ فِي صَحِيفَةِ مؤمن خَيْرٌ مِّمَّا أُعْطِيَ ابن داوود»؛(3) به خدا، یک سبحان الله گفتن با اخلاص را از همه این حکومت بیشتر دوست دارم. سلیمان زاهد است؛ ولو ثروت انبوه دارد.
ص: 128
جوانهای عزیز کتابهای تاریخ را ببینید که چقدر مسلمانها در طول تاریخ لطمه دیدند و چه جنایاتی بنی امیه و بنی عباس کردند. اصلاً همین الآن؛ چرا تاریخ های دور برویم با یمن چه میکنند؟ سعودی ها در یمن «بالسيف و العسف و الجور» حاکم اند مردم مظلوم چطور دارند هزینه زیاده طلبیهای خاندان سعودی را میدهند. فرمود: وَ إنَّ إمامَتَنا امامت ما بر هفت پایه استوار است:
1. بالرفق؛ مدارا کردن؛
2 . وَالتَأَلْفِ الفت و دوستى؛
3 . وَالوَقَار؛ سنگینی و وقار؛
4 . وَالتَّقِيَّة؛ رازداری پرهیز از ایجاد تنش میان مذاهب؛
5. وَ حُسْنِ الْخُلْطة؛ نیکو نشست و برخاست کردن، نیکو سخن گفتن؛
6. وَ الْوَرَع؛ تقوا
7. وَ الإِجْتِهَاد؛ تلاش.
آیا شما در این هفت مورد کلمه منفی دیدید؟! نه. پیغمبر خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: روزی که خدا مرا مبعوث کرد تا از غار حرا پایین آمدم جبرئیل آمد و گفت: پیغمبر مبعوث شدی خدا هم میگوید با مردم مدارا کن: «أمرنى ربّى بمداراة الناس كما أمرني بأداء الفرائض»(1) .
علاقه امروز مردم به اهل بیت و ائمه علیهم السلام برای چیست؟ علاقه ای که سلیمان کتانی (عالم مسیحی لبنان) را به آن سمتی میکشد که راجع به حضرت زهرا علیهاالسلام کتاب بنویسد فاطمه جان قهرمانی به زور بازو ،نیست قهرمانی به ثروت نیست
ص: 129
قهرمانی به قدرت نیست قهرمان شما هستی که با بدن نحیف در مقابل دشمن و هیئت حاکمه و ظالمه ایستادی علاقه امروز به خاطر آن رفق و مدارای دیروز است. امروزه هم همین طور این نظام ولایت فقیه را ادامه نظام ولایت میدانیم. امام رمه الله علیه فرمودند: ثمره علمی ،فقه حکومت است این نظام هم نظام رفق و مداراست. این مباحث را هم در امتداد مباحث شب گذشته عرض میکنم.
برخی روایات را مطرح کنیم که رضایت چرا فاطمه زهرا علیهاالسلام، محور رضایت خداست. از جمله این روایت:
1. دو نفر خانم بر سر موضوعی بحثشان شد یکی معاند دیگری موافق یکی از اینها خدمت حضرت زهرا علیهاالسلام به آمد و عرض کرد: من با فلانی بحث دارم میشود شما به من یاد دهید که من به او چه بگویم؟ حضرت زهرا علیهاالسلام مطالبی را به این زن آموختند «إحداهما معاندة و أخرى مؤمنة ففتحت على المؤمنة حجتها فاستظهرت على المعاندة». این زن مطالب را گرفت و آن زن معاند را محکوم کرد پیروزی در بحث علمی، خیلی شیرین است. وقتی محکوم کرد خوشحال شد و خدمت حضرت زهرا علیهاالسلام آمد و حضرت فرمودند: «إِنَّ فَرَّحَ الْمَلائِكَة»؛ این خوشحالی ای که ملائکه از محکوم شدن معاند و پیروزی موافق ،دارند به مراتب از خشنودی شما بیشتر است. بعد امام عسکری علیه السلام در ادامه روایت فرمود خدای تبارک و تعالی فرموده است: «ألف ألف» (یک میلیون) ثواب و حسنه نصیب حضرت زهرا علیهاالسلام می شود؛ چون ایشان به آن خانم یاد داد که چطور با زن معاند بحث کند.(1)
ص: 130
این نکته در روایت امام عسکری علیه السلام، برای معلمین، روحانیون و دانشمندان قابل توجه است از بهترین مراکز تبلیغی که ما از آن غافل می شویم، دبیرستان هاست. ،معلمین، روحانیون و مربیان باید کارآموزی و دوره های ویژه داشته باشند؛ چون اگر شخصیت این جوانها در همین عرصه ساخته شود در دانشگاه ها مشکلات کمتری خواهیم داشت. غافلیم از چند میلیون نوجوانی که صبح تا شب در اختیار آموزش و پرورش هستند یا از ده ها هزار جوانی که در پادگانهای نظامی که برای سربازی حضور دارند و زمینه آموزش دارند غافل هستیم.
2. خانمی محضر حضرت زهرا علیهاالسلام آمد و عرض کرد یا بنت رسول الله ! مادرم مريض است. سؤالی راجع نماز دارد اجازه دارم از شما بپرسم؟ فرمود: بفرمایید. سؤالش را پرسید. حضرت پاسخ داد. «وَ ثَنَّتْ»؛ سؤال دیگری بپرسم؟ حضرت جواب داد. «وَ ثَلَّثَتْ»؛ یک سؤال دیگر تا به ده سؤال تبدیل شد حضرت هم با کمال متانت، سؤالات را جواب داد. سؤالات که تمام شد «ثُمَّ خَجِلَتْ مِنَ الْكَثرَة» آن زن خجالت کشید. حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: «هَاتِي وَ سَلِي عَمَّا بَدا لَكِ»؛ خجالت نکش؛ از هرچه می خواهی سؤال کن.
کسانی که میتوانید زمینه برگزاری جلسات پرسش و پاسخ را برای جوانها برقرار کنید، خیلی از این سؤالها سطحی است و با یک پاسخ دادن، شبهه از ذهن آن جوان برچیده میشود من مکرّر به صدا و سیما عرض کردم، مسئولین ذی ربط هم در جلسه حضور دارند به برگزاری جلسات پرسش و پاسخ جوانان و گردهمایی علمی آنان إهتمام داده شود در حوزه های مختلف اعتقادات اخلاق، اجتماعی، قرآن، کلام، تاریخ، فلسفه و... باید حتماً پُرسمانهای قوی در رسانه ملی ایجاد شود.
ص: 131
حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: «خانم اگر بار سنگینی اینجا باشد و یکی به شما بگوید: صدهزار دینار به تو میدهم و این را جابه جا کن انجام میدهی»؟ گفت: بله یا بنت رسول الله . حضرت فرمودند: «بدان عالمی که پاسخ سؤال مردم را بدهد، روز قیامت آن قدر خدا لباسهای کرامت بر تن عالم میپوشاند نورش صحرای محشر را می گیرد».(1)
3. زن دیگری آمد و سؤال داشت یا بنت رسول الله آقای من مرا فرستاده است و دغدغه ای دارد او میخواهد ببیند ایشان جزء شیعیان شما هست یا نه؟ ملاک شیعه بودن چیست؟ حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: برو به شوهرت بگو: «اِنْ كُنْتَ تَعْمَلُ بِمَا اَمَرْنَاکَ وَ تَنْتَهى عَمَّا زَجَرْنَاكَ عنه فَأَنْتَ مِنْ شِيعَتِنا وَ إِلَّا فَلَا»؛ اگر هرچه ما امر کردیم انجام بدهید و هر آنچه را که ما ترک گفتیم رها کنید از شیعیان ما هستید. خانم نزد شوهرش آمد و پیغام را آورد. شوهرش تا شنید گفت یا ویلاه چه کسی میتواند همه اوامر اهل بیت علیهم السلام را انجام بده گفت خانم نزد حضرت زهرا علیهاالسلام برگرد و بگو: شوهرم دردش مضاعف شد. حضرت زهرا علیهاالسلام این دفعه فرمود به آقایت بگو: «شِیعَتُنَا مِنْ خِيارِ أَهْلِ الْجَنَّة، ....نستنقضهم بحبنا»؛(2) ما تمام شیعیان را به خاطر حبّ خودمان جمع کنیم.
«إنقاض» به چه معناست؟ وقتی کسی را که در آب غرق میشود، دستش را بگیری و نجات دهید، میگویند: إنقاض. «وَ نَنْقُلَهُم إِلَى حَضْرَتِنا»؛(3) همه را هم پیش خودمان میآوریم (پس یه مقدار تفاوت کرد. اول فرمود تمام اوامر را انجام دهد و نواهی را ترک کند و بعد فرمود آنها را نجات میدهیم؛ یعنی اگر خطایی هم کردند، چون به مثابه مُجوّز هست) بعد حضرت فرمودند شیعیان ما از گناهانشان به سه چیز پاک میشوند:
ص: 132
1. بالبلایا؛ سختیهایی که در دنیا میبینند؛ مثلاً مریضی (عزیزان! هیچ وقت بلا را در زندگی برای خودتان بدی ندانید). روایت داریم که مریضی، کفاره گناهان است و کسی هم که به مریض کمک کند گناهان او پاک شده و مثل روزی است که از مادر متولد شود؛ یعنی در حقیقت آن مریضی، کفاره گناهان اوست(1).
2.والشَّدائد؛ داغ، سختی؛
3. وشدائد يوم القيامه.
البته نه این که حسابرسی خدا نباشد؛ نه این طور نیست. بالاخره گناه گناه است. کار خلاف خلاف است؛ اما از آنجاکه محبت ما را دارند و بنای آنها دوستی و مودت ،ماست اگر خطایی هم مرتکب شوند حضرات سعی میکنند که او را نجات بدهند.
آن زن برگشت و پیغام حضرت زهرا علیهاالسلام را آورد. شوهرش خوشحال شد.
مهریه حضرت زهرا علیهاالسلام و امت
بنابر روایتی قرار شد که مهر حضرت زهرای مرضیه علیهاالسلام در مجلس خواستگاری اش تعیین شود بنا شد که خطبه را پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله بخواند ایشان به پدر رو کرد و عرض! کرد پدرجان میشود برای من مهر دیگری هم قرار بدهید. فرمود: دخترم مگر مهر تعیین نشده؟ کم است؟ حضرت زهرا علیهاالسلام عرض کرد: «نه؛ أَسْئَلُكَ أَسْتَلُكَ أَنْ تَدْعُو اللَّهَ أَنْ يَجْعَلَ مَهْرِي الشَّفَاعَةَ فِي عُصاةِ أُمَّتِک». پیغمبر صلی الله علیه و آله صبر کرد. جبرئیل آمد و
ص: 133
همراهش پارچه حریری بود که بر آن مكتوب بود: «مَهْرُ فاطمة الزهراء شَفَاعَةُ المذنبين مِن أُمِّةِ أَبِيها».
چه کرد با این حریر این حریر امشب پیدا شد امشب وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند تا حضرت زهرا علیهاالسلام را به خاک بسپرند همین حریر را با فاطمه به خاک سپرد(1) (اینکه بعضی شعرا هم در اشعارشان میگویند قهر فاطمی، مسند شعرشون همین است).
از حرفهای حضرت زهرا علیهاالسلام، که در ایام کوتاه عمر مبارکشان، یکی این بود: «الهی وَ سَيّدِى أَسْتَلْكَ بِالَّذين اصْطَفَيْتَهُمْ وَ بِبُكَاءِ وَلَدِى فِي مُفَارِقَتِي أَنْ تَغْفِرَ لِعُصَاةِ شِيعَتِي وَ شِيعَةِ ذُرِّيَّتِي»؛(2) خدا، تو را میخوانم به حق کسانی که اونها را برگزیدی و به گریه های فرزندانم در مفارقت ،من گنهکاران از شیعیانم را ببخش و بیامرز.
ملاحظه کنید؛ چقدر این مادر به امّتش مهربان است که نه تنها پارچه ای را که امان برای همه من و شما بود همراه خود دفن نمود؛ بلکه در لحظات آخر هم این امان را برای همه شیعیان بر زبان جاری کرد و از خدا مسئلت نمود. البته شما گمان نکنید که حضرت زهرا علیهاالسلام فقط به این عالم بسنده کند؛ بلکه روز قیامت که شود، وقتی به حضرت زهرا علیهاالسلام خطاب میشود: وارد بهشت ،شو می ایستد و میفرماید: «شَفَعْتُ فِي عُصَاةِ أُمَّةِ أبي»!(3) پس معلوم میشود خشم حضرت زهرا علیهاالسلام، برای چه کسانی است!
ص: 134
خشم فاطمه علیها السلام بر آنهایی است که علی علیه السلام را کنار زدند، بدعت در دین ،گذاشتند نظام امامت را به خلافت و سلطنت تبدیل کردند.
نمونه دیگر، رفتار حضرت زهرا علیها السلام با همسایه است: «الجارُ ثُمَّ الدار»(1). امام حسن علیه السلام می فرماید هر چه دعا میکرد اوّل در حق همسایه بود.
ص: 135
ص: 136
*گفتار دوازدهم:اصل دفاع از حق در سیره حضرت زهرا سلام الله علیها(1)
مقدمه
روایتی داریم که مورد اشاره و تأکید فراوان حضرت امام رحمه الله علیه رهبر کبیر انقلاب بود؛ چرا که ایشان میفرمودند این ،کلام خود بهترین فضیلت برای حضرت زهرا علیها السلام می باشد؛ چون من در میان فضایل حضرت زهرا علیها السلام فضیلتی برتر از این سراغ ندارم و به تعبیر ایشان نیز این فضیلت برای همه انبیاء پیش نیامده؛ بلکه برای برخی از آنان برخی أولیا رخ داده است و آن 75 روز حضور جبرئیل طبق روایت کافی شریف است (باب مولد فاطمه) که جبرئیل می آمد و حضرت زهرا علیها السلام را تسلّی میداد. حضرت امام رحمه الله فرمودند: بين روح أعظم (جبرئيل ) و روح آن کسی که جبرئیل در حضورش می آمد بایستی تناسب باشد اگر قرآن میفرماید «إِنَّ اللهَ اصْطَفَنكِ وَطَهَّرَكِ وَ اصْطَفَكِ عَلَى نِسَاءِ العَلَمِين»(2)این تناسب میخواهد بین روح آن فرد و آن ملائکه
متن روایت: «كَانَ جَبْرَئِيلُ يَأْتِيهَا فَيُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَى أَبِيهَا وَ يُطَيِّبُ نَفْسَهَا وَ يُخْبِرُهَا
ص: 137
عَنْ أَبِيهَا».(1)حضرت جبرائیل علیه السلام وقتی بر حضرت زهرا علیها السلام وارد می شد، سه نکته را متذکر می شد؛ 1 تسلیت میگفت عزای پدرش را .2 گزارش جامعی از حضور پیغمبر صلی الله علیه و آله در عالم برزخ میداد؛ چون فاطمه علیها السلام طاقت دوری از پدر را ندارد؛ 3. چشم اندازی از وقایعی که برای فرزندان حضرت زهرا علیها السلام پیشامد میکند می دهد.
بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله مأموریت حضرت جبرئیل تمام شده بود: «لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِكَ مَا لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِكَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ»(2). وحی، آنهم به معنای وحی نبوی قطع شد؛ اما همین حضرت جبرائیل 75 روز به صورت مداوم بر حضرت صدیقه طاهره علیها السلام نازل میشود و این سه کار مهم را انجام میدهد.
کما این که در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله ، وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام به منزل آمدند، دیدند آسیاب می چرخد خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدند و قصه را بیان کردند پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «علی جان! مگر نمیدانی؟ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَ للَّهِ مَلَائِكَةً سَائِرَةً فِي الْأَرْضِ؛ خدا فرشتگانی در زمین دارد که مأموریتشان خدمت به پیامبر و آل پیامبر است.»(3)
ص: 138
ببالیم به خودمان با این بانوی بزرگوار؛ فاطمه ای که پیغمبر اکرم صلى الله عليه و آله و سلم در بسیاری از شُئون او را مساوی خود قرار داده این مقام یعنی چی؟! چند روز قبل، خدمت یکی از بزرگان در قم رسیدم ایشان می فرمود روایت «إِنَّ اللهَ يَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَة»(1)خیلی باید مورد تأمل واقع بشود؛ زیرا دو نوع خشم وجود دارد: 1. خشم نفسانی (شیطانی - حیوانی)؛ 2. خشم عقلانی (الهی - إنسانی).
یعنی خشم فاطمه زهرا علیها السلام، تمامش خشم الهی است؛ یعنی عصمت. ایشان نفرمود:«انّ فاطمه تغضب لغضب الرب»؛ چون طبیعی است انسان کامل هرکجا که خدا غضبناک باشد انسان غاضب می شود هرکجا که خدا راضی باشد انسان راضی است. «رِضاً برِضَائِک»؛ این خودش یک مقام است؛ اما ایشان می فرماید: در روایت مقدَّم خداست. «ان الله يغضب لغضب فاطمة». این روایت را هم منابع مختلف آوردند و نوشتند و فقط در منابع اختصاصی شیعه نیست. کتب کُهن، قدیم و جدید هم نقل کرده اند اینها روایاتی است که بعضی هایش در حدّ استفاضه و تواتر است.
متن سخن
حضرت زهرا علیها السلام، در 95 روز یا 75 روز تمام حیات خود را در دفاع از حق گذاشت - همانگونه که مستحضرید - ؛ چون دفاع از حق، زن و مرد ندارد. جهاد نیست که بگوییم فقط برای مردان است و از زنان برداشته شده است.
نکات مهم
سه نکته مهم که باید مورد بحث قرار بگیرد:
نکته اوّل حق چیست؟
نکته دوّم موضع گیری افراد در برابر حق چیست؟ بعد از روشن شدن حق، چون گاهی حق را نمیدانند که این بحث دیگری است)
ص: 139
نکته سوم دفاع از حق به چه شکل و صورتی است؟
این سه نکته را اگر بتوانم در این محضر شریف عرض کنم راه برای بحث دفاع فاطمی باز میشود
نکته اوّل
حق یعنی امر ،واقعی ثابت و حقیقی. شما فرق آب و سراب را در چه میبینید؟! آب را حقیقت و سراب را پندار قرآن میفرماید: «يَضرِبُ اللهُ الحَقِّ وَ البَطِلَ»(1)؛ سیل اگر جاری شود روی آن کف ایجاد می شود آن ،سیل حقیقت و واقعیت است؛ ولی آن كف باطل است. مثال دیگر ذوب آهن و فلزات که زرگرها وقتی فلز را می جوشانند، این فلز وقتی غلیان میکند کف بزرگی روی آن میآید آن کف میشود باطل؛ چون بلا اثر است؛ به این خاطر که نه آهن میشود و نه طلا اما فلزی که غلیان می می شود حق.
کند
حال این سؤال مطرح است که اساساً معیار تشخیص حق چیست و آیا این ،معیار در همه جا واضح و روشن است ؟
توضیح معیار حق و باطل در قالب چند مثال دیگر: 1. بین «خدا و بت»؛ بین «خداوند واحد و خدایان متعدّدة» معيار تشخیص عقل است. من به بعضی معبدها رفتم. بت سازی آنها کنار همان معبد است. عقل به شما میگوید: این چیزی
ص: 140
که داری میسازی، خدا نیست. شما داری میسازی. طبیعتاً به حكم عقل سليم (1)آنچه مخلوق ،شماست از شما که خالق آن ،هستی کوچک تر است (2)و نمیتواند معبود شما باشد؛ زیرا خود انسان مخلوق خالقی است فراتر از درک او حضرت ابراهیم عقل و وجدان مردم را به چالش کشید «فَرَجَعُوا إِلَىٰ أَنفُسِهِم».(3)این بُتی را حرکت ندارد و خود اذعان دارید که حاجتی برآورده نمیکند چرا می پرستید؟
پس در حوزه توحید و اعتقادات، خدا میشود حق
البته این حرف هم غلط است که کسی مدعی شود همه باورها و عقاید در عالم حق است. چند سال قبل، «جان هیک» فیلسوف دین و نظریه پرداز، به قم آمد و جلسه ای با او گذاشتند. در همان جلسه هم نتوانست دفاع کند. گفتند: مگر می شود که تثلیث و توحید هردو حق باشد؟! نتوانست جواب دهد بت با خدا میتواند حق باشد؟ انکار پیامبر با پذیرش پیامبر میتواند حق باشد؟
حق نمیتواند تکثر داشته باشد حق، واحد است وقتی خدا شد حق قرآن می فرماید: «قوله الحَقُّ»،(4) قولش هم می شود حق. وقتی خدا شد حق، قرآن می فرماید: ﴿وَ مَا خَلَقنَا السَّمَوتِ وَ الأَرضَ وَمَا بَينَهُمَا إِلَّا بِالحَقِّ، کس به او میرسد) پس از آنها به طرز شایسته ای صرف نظر کن و آنها را بر نادانیهایشان ملامت ننما!»(حجر، آیه 85).»(5) فعلش هم میشود حق وقتی خدا شد
ص: 141
حق ، إرسال رسل او نیز حق است و می فرماید: «هُوَ الَّذِى أَرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدَى وَدِينِ الحَقِّ»(1)
امیرالمؤمنین علیه السلام راجع پیغمبر صلى الله عليه وآله و سلم می فرماید: «المُعْلِنُ الحَقَّ بِالْحَقِّ»؛(2) پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود حق را با حق اعلان میکنند
پس حق را با باطل اعلان نمیکنند وقتی فرزند پیغمبر صلی الله علیه و اله از دنیا رفت خورشید گرفت. فرمود: من حقم؛ ولی این پدیده ارتباطی با من ندارد و خورشید باذن الله گرفته است: «اِنَّ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لايَنْكَسِفان لِمَوْتِ اَحَدٍ».(3)رسول خدا صلى الله عليه وآله و سلم حق را که خودش یا توحید است با حق اعلان میکند حق دوّمی یعنی معجزه، یعنی قرآن؛ حق دوم «استدلال»:«ادعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ ».(4)
وظيفه ما به عنوان مسلمان در حوزه تشخیص حق پیامبر صلی الله علیه و آله است، سنت است، عقل است، قرآن است.
حاکم نیشابوری به سند خود از ابوسعید و او از ابوثابت . غلام ابوذر- روایت می کند که ابوثابت میگوید من در جنگ جمل بودم تردید برایم پیدا شد که حق با کیست؟ با این حال، علی علیه السلام را یاری کردم تا آخر جنگ؛ اما جنگ که تمام شد،
ص: 142
ذهنم درگیر بود که آیا من اشتباه کردم؛ چون آن طرف هم اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله بودند!
نزد ام سلمة آمدم. امّ سلمة شخصیت مقبولی است. به امّ سلمة (همسر پیغمبر صلی الله علیه و آله) :گفتم: «واللهِ مَا جِئْتُ اَسْئَلُ طَعَاماً وَ لا شَراباً»؛ من نیامدم از شما نان و آب بخواهم، کار مالی هم ندارم. من در جمل دچار تردید شدم وظیفه چیست» ؟ ام سلمه به او فرمود: خیال تو راحت باشد؛ خودم با دو گوشم از پیغمبر صلی الله علیه و آله شنيدم: «على مع القرآن و القرآن مع علی لن يفترقا حتى يردا»؛(1) علی با حق است. فراز اوّل، امری طبیعی است که علی دنبال کننده و همراه حق است؛ اما فراز دوّم مهم است که حق هم با علی حق هم دنبال کننده علی است(2)
نکته دوّم
واکنشها در برابر:حق انسان ها در برابر حق چهار دسته میشوند: 1. حق پذیر؛ 2.حق ستیز؛ 3 . حق گریز؛ 4 . توجیه گر حق .
1. حق پذیر
وقتی حق را به عده ای عرضه میکنند آنها قبول میکنند، توجیه و فیلم بازی نمی کنند در روایت داریم که اینها زیر سایه عرش خدا هستند: «السَّابِقُونَ إِلَى ظِلِ الْعَرْشِ طُوبَى لهَمْ (3)وَ مَنْ هُمْ؟ الَّذِين يَقْبَلُونَ الْحَقَّ إِذَا سَمِعُوهُ»! کسانی که وقتی حق
ص: 143
برای آنها ثابت شد میپذیرند و وقتی از آنها سؤال شد بذل میکنند(1)
دو مطلب هست یکی قبول حق و دیگری بذل حق به عبارتدیگر، «قبول حق» و «إعلان حق»اى كاش همه ما در همه زمینه ها (اعتقادی، اخلاقی، سیاسی، و....) این طور باشیم
شخصی به نام بريدة أسلمی دیدم کتابی هم به نام مسند بریده راجع ایشان نوشته شده و قریب 160 حدیث از ایشان را جمع آوری کرده و سال 84 چاپ شده است علامه امینی هم در الغدیر شاید بیش از پنجاه روایت از او نقل کرده است.
مرحوم مجلسی هم در بحار از او روایت نقل کرده است و روایاتش در منابع عامه هم هست) در تمام ده سال حضورش در مدینه قدم به قدم با رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم بوده و کسی است که اجازه یافته است در تشییع حضرت زهرا علیها السلام شرکت کند. بعد از دفن پیامبرصلی الله علیه و اله ،آمدند و به او گفتند که جناب ،بریده از اوضاع خبر داری؟! گفت: چطور؟ :گفتند امیرالمؤمنین علیه السلام حذف شده است بلند شد آمد مسجد و بالای منبر رفت و به عنوان استدلال، اما در قالب طرح سؤال و پرسش به افراد حاضر فرمود: من از شما سؤال دارم شما جواب بدهید من و شماها بر پیغمبر صلی الله علیه و آله وارد شدیم. رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم به ما فرمود: به امیرالمؤمنین سلام کنید به عنوان امیرالمؤمنين: «سَلّم على عَلِيّ بأميرالمؤمنین»؛ به او با این تعبیر: سلام کنید «یا امیرالمؤمنین». یادتان هست که شما این سؤال را از حضرت داشتید یا رسول الله منک؟ این تصمیم را خود اختیار کردی ؟ پیغمبر فرمود: «لا، مِنَ الله»؛ دستور خداست. لذا امیرالمؤمنين، وصف خاص حضرت علی علیه السلام است و ما این صفت را به هیچ امامی نمیگوییم همه گفتند آری
ص: 144
یادمان هست گفت به من بگویید که آیا بعد از آن ،واقعه اتفاق دیگری افتاده؛ تغییری ایجاد شده؛ آیا پیغمبر صلی الله علیه و اله او را عزل کرده؛ حذف کرده؛ اعلام کرده است که دیگر او امیرالمؤمنین نیست؟ قطعاً چنین حرکتی ایجاد نشده و چنین کلامی گفته نشده است(1)
2 . حق ستيز
آن کسانی که حق را نمی شناسند مقصود بحثم نیستند؛ بلکه مقصودم کسانی اند که حق را میشناسند؛ اما در برابر آن موضع گیری میکنند. «غدیر» اتفاق افتاد. شخصی به نام «نعمان بن حارث»خدمت پیغمبر صلى الله عليه وآله و سلم آمد و آیه «اللَّهُمَّ إِن كَانَ هَذَا هُوَ الحَقَّ مِن عِندِكَ فَأَمطِر عَلَيْنَا حِجَارَةً مِّنَ السَّمَاءِ أَوِ ائتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ»(2)را خواند (البته این آیه برای ایشان نازل نشده؛ بلکه آیه داستان دیگری دارد) و گفت اگر این انتخاب از طرف خدا بوده و حق است من طاقت ندارم؛ سپس سنگی از آسمان نازل شود و من بمیرم و نبینم امیرالمؤمنین جانشین پیغمبر شده است. نعمان بن حارث هنوز به مرکب خود نرسیده بود که ناگهان سنگی از آسمان فرود آمد و بر سر او اصابت کرد و در دم به هلاکت رسید.(3)
3. حق گریز
حق گریزی، کم رنگ تر از قبلی (حق ستیزی) است. آنها ستیز نمیکنند؛ ولی کتمان کرده از حق فرار میکند
ص: 145
بنابر روایتی در میدان رحبه ،کوفه امیرالمؤمنین علیه السلام سخنرانی کرد ایشان داستان غدیر را مطرح کرد 25 سال گذشته و حضرت خودش رئیس حکومت است و اینجا هم کوفه است؛ مدینه نیست حضرت خواست ببیند چه کسانی غدیر را به یاد دارند؛ چون نسل که عوض نشده است سیزده ،نفر بعضی جاها پانزده نفر یا کمتر از بیست نفر بوده اند. آقا نگاه کردند و دیدند انس بن مالک با سه نفر دیگر جلو نشسته است. فرمود: تو غدیر یادت نیست؟! گفت: آقا حافظه ام ضعیف شده و یادم رفته است او دروغ میگفت؛ در حالی که در غدیر هجده سالش بوده و از غدیر 25 سال گذشته است. حضرت فرمود: «اللَّهُمَ مَنْ كَتَمَ هَذِهِ الشَّهَادَةَ وَ هُوَ يَعْرِفُهَا فَلَا تُخْرِجُهَا مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى تَجْعَلَ بِهِ آيَةً»؛ خدایا! آنها که کتمان حق میکنند از دنیا نروند تا این که مبتلا به آفتی شوند. (1)از افراد مطرود واقع شده، «انس»بود که به مرض برص هم مبتلا شد و از دنیا رفت.
4. توجیه گر حق
قرآن کریم می فرماید: «تلبِسُونَ الحَقَّ بِالبَطِلِ»؛(2) توجیه گر حق آنقدر فیلم بازی می کند او نمیگوید نیست؛ نه این را نمی گوید؛ بلکه میگوید: معنایش این نیست!
ص: 146
نکته سوم
کیفیت دفاع از حق
اصل بحث ،من کیفیت دفاع از حق است. اساس عرایض بنده هم روی این بخش است
در بحث دفاع از حق، دو گونه باید دفاع کرد: 1. معرفی حق؛ 2. پذیرش حق.
حضرت میخواهد آنهایی که حق را نمیدانند بشناسند آنهایی را که میدانند اما خودشان را به نادانی زده اند .درواقع جلوه میدهند تا این پرده کنار برود و دفاع کنند؛ چنان که مهاجر و انصار میدانستند و وقتی حضرت زهرا علیها السلام در خانه آنها می رفت میگفتند قبول داریم؛ اما فردا برای دفاع نمی آمدند.
این دفاع از حق هم زن و مرد ندارد هرکسی در هر جا و مرحله ای این حق را تشخيص داد باید دفاع کند. جالب این که قرآن کریم در دو جا میفرماید: اگر این دفاع نباشد گمان نکنید فقط مسجد از بین میرود؛ بلکه کلیسا هم از بین میرود صُوْمِعَة هم از بین میرود مرکز عبادت یهودیها هم از بین میرود. بالاتر، هرکجا که نام خداست، از بین میرود. (1)
خدا اوّل مدافع حق است: «إِنَّ اللَّهَ يُدْفِعُ عَنِ الَّذِينَ ءَامَنُوا»(2)
خدا رحمت کند آیت الله مصباح را که ما خدمت ایشان بودیم ایشان می فرمود: مجراى تحقق اراده الهی بندگان اند خدا که در زمین علیه بندگانش شمشیر به دست نمیگیرد؛ بلکه بندگان او هستند که از دین او حمایت و دفاع میکنند. مجرای
ص: 147
تحقق الهی افراد هستند و آیه هم همین را میگوید «وَ لَو لَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَت صَوْمِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَوتُ وَ مَسجِدُ يُذكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا.»(1)اگر داعش حاکم میشد مسیحیت را هم میزد که زد اگر داعش حاکم میشد به هیچ معتقد به خدایی با این عقیده شوم و انحرافی خودش رحم نمیکرد که به ناموس مسیحیّت جسارت کردند به مسلمانها به اهل سنّت
«إِنَّ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ سَيَجعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا».(2)چرا شهید سلیمانی محبوب القُلوب شد؟ من در بیت الزهراء ،کرمان کنار مزار این شهید والامقام گفتم پاسخ این آیه است
دفاع از حق هزینه دارد زبان از حلق بیرون میکشند؛ مثل ميثم بدن شقه شقه می کنند؛ مثل سميه مادر عمّار ارباً ارباً میکنند؛ مثل وجود مقدس على اكبر. قطعه قطعه می کنند؛ مثل وجود مقدس ابا عبد الله علیه السلام. دستی که برای دفاع از حق بلند شود، قطع میکنند. مگر دست جعفر بن ابی طالب را در موته قطع نکردند؟ مگر دست ابالفضل العباس علیه السلام را از بدن جدا نکردند: «والله إِنْ قَطَعْتُمُ يَمينِي إِنِّي أَحَامِي أَبَداً عَنْ دِينِي. »(3)
ص: 148
مگر دست عبدالله بن الحسن را که برای دفاع از امامش، آمد قطع نکردند؟ مگر دست شهید سلیمانی روی زمین نیفتاد؟
اصل دفاع از حق همین است زن و مردم هم ندارد سوده همدانی زن است پیش معاویه آمد و آن چنان از علی علیه السلام دفاع کرد که اشک اطرافیان را درآورد :گفت «صل الاله على جسد (جسم) تضمنه قبر فاصبح فيه العدل مدفوناً؛ درود بر آن بدنی که وقتی به خاک ،رفت عدالت را هم با خود دفن کرد»معاویه گفت: چه کسی را میگویی؟ چه کسی را این طور می سزایی؟ گفت: «ذلك عَلِيُّ بْنُ ابى طالب»(1)
ص: 149
ص: 150
* گفتار سیزدهم:اصل دفاع از حق در سیره حضرت زهرا سلام الله علیها(1)
مقدمه
نویسنده ،مصری صاحب کتاب عَلِيٌّ وَ بَنُوهُ، در حکمت 262 نهج البلاغة. می گوید: من بعد از قرآن، کلامی بالاتر از این کلام در مورد حق سراغ ندارم که امیرالمؤمنین علیه السلام به «حارث بن حوط»، که در جمل دچار تردید شده بود، فرمود: «إِنَّكَ لَمْ تَعْرِفِ الْحَقَ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ [أَهْلَهُ] وَ لَمْ تَعْرِفِ الْبَاطِلَ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ».(2) آقا فرمود: مشکل تو این است که حق و باطل را نمی شناسی! اگر فرق وجود و عدم را بدانی که باطل عدم است اگر فرق سیاهی و سفیدی را بدانی اگر فرق آب و سراب را بدانی، فرق حقیقت و پندار را بدانی هیچگاه دچار تردید نخواهی شد؛ کما این که عمّار و مالک اشتر دچار تردید، و به تبع به انحراف کشیده نشدند؛ اگرچه خود این مسئله حق شناسی، معیار و بنا می خواهد که باید برای عموم مردم به طور شفاف و واضح تبیین شود.
ص: 151
امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه پنجم به نکته بسیار دقیقی اشاره دارد و می فرماید: حق و باطل همیشه شفاف نیست؛ یعنی سیاه و سفید نیست؛ گاهی خاکستری است.
لایه ای از باطل که تاریک است بر چهره سفیدِ حق مینشیند و فرد را در انتخاب دچار مشکل می کند همیشه توحید و شرک نیست حتی در همان توحید و شرک ،هم اهل باطل به گونه ای عمل میکنند که موحدین را به تردید میاندازند قرآن کریم میفرماید بسیاری از مؤمنین، گاهی دچار شرک هستند «وَ مَا يُؤْمِنُ أَكثَرُهُم بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُم مُّشْرِكُونَ»(1). همیشه دشمن هم از این گونه ابزار و این گونه افراد سوء استفاده میکند
«فَلَوْ أَنَ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخفَ عَلَى الْمُرْتَادِینَ»؛(2) اگر باطل تاریک تاریک بود، کسی شک نمیکرد و مسئله روشن بود و«وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ»؛ (3) اگر حق هم هیچ باطلی را مخلوط نداشت، کسی با آن عناد(4) نداشت
مشکل اینجاست که دشمن لفظ امام و شهدا و انقلاب را می گوید که طبیعتاً اینها پازل های خوبی است؛ اما میان ده تای این پازل دو عدد گزینه باطل خود را نیز با آن گزینه حق مخلوط و ممزوج مینماید و انسان دچار تردید میشود و می گوید:
ص: 152
این مطلب را که نقل میکند از امام است از شهداست از وصیت نامه امام است، یا این فرد مثل من و شما نماز میخواند یا در جنگ جمل و جبهه نبرد با دشمن قرار دارد یا قرآن میخواند حتی مُفسّر قرآنی مثل كَعْب بن سُور میباشد. دشمن با این نمادها و ملاکها حرکت میکند امام راحل رحمه الله علیه (حالا من نقل به معنا میکنم) می فرمود: ده ها حرف درست را گاهی میزنند که یک دروغ را مخلوط آن کنند؛ و همین یک دروغ هم در تبلیغات کافی است.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «بَيْنَكُمْ عِتْرَةُ نَبِيِّكُمْ وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَعْلَامُ الدِّينِ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ».(1) مردم، چرا دچار تردید هستید!؟ «ازمه»از زمام، یعنی اهل که سكّان حق،اند محور ،حق اند نباید تردید کنید و لذا اینجاست که نقش خواص پررنگ می شود.
آقایی به نام «حُذَيْفَهِ بْنِ يَمَان»هست (توصیه ای به عزیزان زحمتکش در صدا و سیما داشته باشم این که حتماً برنامه ای برای معرفی و تبیین صحابه داشته باشند؛ مثل: عمّار، حذيفه، سلمان، و...؛ به این دلیل که من در یک برنامه تلویزیونی اسم بريدة أسلمی را بردم و بعد چندین نفر از من سؤال کردند که ایشان چه کسی است که تا به حال اسم او را نشنیده بودیم.) او از اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله است و در تشخیص حق و باطل هم خیلی قوی بود کسی بود که میگفتند چون در زمان رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم منافقین را میشناخت، اگر در تشییع کسی حاضر نمی شد، آن تشییع خلوت بود؛ چون میگفتند حتماً مُرده یکی از منافقین است که حذیفه در تشییع او حاضر نشده است. از او سؤال شد رمز موفقیت تو چه بوده است گفت: من کسی بودم که وقتی خدمت پیغمبر صلى الله عليه وسلم میرسیدم شماها از «خیر»سؤال میکردید و من از شر سؤال میکردم؛ لذا من شر را (به تعبیر امروزی ها آسیب شناس) کاملاً می شناسم. او استاندارد
ص: 153
مدائن بوده؛ اما وقتی با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت شد و به حکومت و خلافت ظاهری رسیدند امام حسن علیه السلام و عمار به مدائن آمدند که از مردم بیعت بگیرند. آن روز، حذیفه مریض بود و در بستر افتاده بود. ظاهراً چهل روز بعدش هم از دنیا رفت. خیلی حال او خوب نبود که توان راه رفتن روی پای خودش را داشته باشد؛ اما به هر حال :گفت زیر بغلهایم را بگیرید و مرا محضر آقا امام حسن علیه السلام ببرید. گفت: «ايها الناس بايِعُوا اميرالمؤمنین حَقَّاً»؛ با امیرالمؤمنین واقعی بیعت کنید. توصیه اش تمام شد و به منزل برگشت. آقایی میگوید من به منزل حذيفة .رفتم کنار بسترش، روپوشی روی صورتش بود آن را کنار زدم و دهانم را کنار گوشش گذاشته گفتم سؤالی دارم گفت بپرس :گفتم تو گفتی بايعوا امیرالمؤمنین حقاً گفت: خوب فهمیدی!(1) این اشاره به همان حدیثی است که پیغمبر فرمود: «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيَّ يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ».(2)
به ما نشان میدهد که انسان در داستان دفاع از حق باید با منطق برهان استدلال، دلیل محکم معیار و عقلانیت حرکت کند نه با توهین و شلوغ کاری. منطق و برهان نیز روش بزرگان شیعه میباشد ،الغدیر علامه امینی بر همین پایه و اساس است، یا جمع آوری اشعار کمیت و....
متن سخن
بسیاری از مصائب و صدمات حضرت زهرا علیها السلام که بیان میشود بیشتر جنبه های جسمانی ایشان است؛ اما من معتقدم به جنبه صدمات روحی ایشان کمتر اشاره شده است و این بخش از صدمات، بیشتر از صدمات جسمی آن بزرگوار است. بخش
ص: 154
عمده ای از زندگانی پیغمبر صلی الله علیه و آله با ایشان بوده است؛ لااقل ده سال در مدینه و مدتی هم در مکه راجع به جانشینی بعد از پیامبرصلی الله علیه و آله، سه گزینه داریم: «سکوت، شورا، نص»:
1. فرض بگیریم پیغمبر صلی الله علیه و آله در این ایام هیچ مطلبی را نفرموده و طی این 23 سالی که از جزئی ترین مسائل لب به سخن گشوده درباره جانشینی سکوت کرده است. اگر این فرض صحیح ،بود حضرت زهرا علیها السلام هم سکوت میکرد؛ چون او از سیره پدر پا را فراتر نمیگذارد
2. شورا (گروه خاص) جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله را معین :کنند در تاریخ، شاهدی برای این گروه نداریم؛ چون این گروه شواهد ،دارد تعداد دارد سهمیه دارد، ضوابط دارد، شرایط دارد از کجا و با چه ملاکی؟ آیا هر کسی میتواند؟
3. نص بر جانشین: ده ها شاهد بر این مورد وجود دارد؛ مانند یوم الإنذار (در تاریخ وجود دارد: مروج الذهب ، تاریخ طبری، تاریخ یعقوبی، تاریخ ها هم أعم است. این طور نیست که مختص فرقه ای باشد تاریخ نویس سعی کرده است مذهبی عمل نکند؛ یعنی گرایش مذهبی اش را خیلی در مسئله دخالت ندهد) همه نوشتند پیغمبر صلی الله علیه و آله روز انذار در خانه اش فرمود: علی، جانشین من است. یا در تبوک: «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى».(1)یا در غدیر: «من كنت مولاه فعلى مولاه».(2)
حال که پیغمبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفته است آیا حضرت زهرا علیها السلام به عنوان رأس خواص (به عنوان کسی که خودش مؤثر است) میتواند سکوت کند؟!
فاطمه زهرا علیها السلام کسی است که «خَرَجَ النَّبِيُّ مِن بَيْتِها و هو آخذ بید فاطمة و قال من عرفها فقد عرفها و من لم يعرفها فهى فاطمة بنت محمد صلی الله علیه و آله».(3) پیغمبر صلی الله علیه و آله او را
ص: 155
معرفی کرده است: «من آذاها فقد آذانی».(1)پس حضرت زهرا علیها السلام سکوت کند. بنابراین، ایشان حرکت کرد و شیوه حرکتی ایشان نیز به این بیان است:
(البته ذکر این نکته هم لازم است که در دفاع از حق و موعظه، دنبال نتیجه آنی و لحظه ای نیستیم؛ به این صورت که حضرت زهرا علیها السلام بلافاصله بعد از خطبه خواندنشان، نتیجه را عوض کنند قرآن کریم می فرماید: «لِمَ تَعِظُونَ قومًا اللهُ مُهلِكُهُم أَو مُعَذِّبُهُم عَذَابًا شَدِيدًا.»(2)در بنی اسرائیل، عده ای قانون شکنی کرده بودند مردم عادی به موعظه کنندگان بني إسرائيل میگفتند شماها برای چه خودتان را اذیت میکنید؛ در موعظه اینها، اثر و فایده ای وجود ندارد؟! قرآن می فرماید:«قَالُواْ مَعذِرَةً إِلَى رَبِّكُم.»(3)حجت باید تمام شود. بارها گفتم داستان ،فاطمیه، صرفاً تاریخی نیست؛ بلکه کلامی و اعتقادی هم هست.)
ص: 156
گام های حضرت زهرا علیها السلام در دفاع از حق
1. گام اول: خطابه عمومی
ابن طیفور در بلاغات النساء، خطبههای بانوان را در قرن اوّل و دوم و سوم ضبط و جمع آوری کرده اولین خطبه ای که او نقل ،کرده خطبه حضرت زهرا علیها السلام در مسجد است. این خطبه از بانوی بزرگواری است که تازه پدر را از دست داده است: «إذا مات ميت قل ذكره و ذكر أبي مذ مات و الله أکثر».(1)بانویی که در اوج فشار روحی شدید که ،پدر مادر و فرزند حمل خود را از دست داده است این خطبه را تلاوت میکند و این نشان از علم بی پایان ایشان است؛ زیرا خطبه را ارتجالاً و در همان لحظه بیان فرمودند. مرحوم آیت الله عزالدین زنجانی، دو جلد شرح برای این خطبه دارد و برخلاف این که خطبه به فدکیه مسمی شده؛ اما محتوا و مضمون آن، خطبه ولایته و درباره ولایت حضرت علی علیه السلام است .
دومین خطبه ای که از ایشان نقل کرده خطبه حضرت زهرا علیها السلام در جمع زنان مهاجر و انصار است در این ،خطبه بحث مُمحض در ولایت شده است. گفتند: کیف اصبحت يا بنت رسول الله ؟ فرمود به مردانتان بگویید: «أفمن يهدى الى الحق احق ان يتبع عمن لا يهدى الا ان يهدى فما لكم كيف تحكمون» به مردانتان بگویید که پرنده ،اسلام، دو بالش علی علیه السلام بود که شما قیچی کردید آن وقت انتهای بال پرنده ها، پرهای کوچکی هست که شما توقع دارید که با این پرهای کوچک پرنده پرواز کند. «استبدلوا الذنابى بالقوادم»(2)(قوادم یعنی بال) «و العجز بالكاهل فرغماً»؛(3) عاجز از حرکت است.
ص: 157
2. گام دوم: گفت وگوی چهره به چهره
حضرت با امّ سلمه گفت وگو داشتند همچنین با یکی دیگر از آن افراد که گفت وگو داشتند، آقایی به نام «محمود بن لبید» است. او میگوید: من از کنار قبر حمزه سیدالشهدا رد میشدم شنیدم صدای گریه می آید. جلو رفتم. دیدم دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و فرزندانش گریه میکنند :گفتم بانوی ،بزرگوار، چرا پدر شما داستان جانشین بعد از خودش را تمام نکرد، قطعی نکرد؟؟ حضرت فرمودند: «محمود بن لبيد، هَلْ تَرَكَ أَبِي يَوْمَ غَدِيرِخُمَ لأَحَدٍ عُذْرَاً !؟(1) آیا پدرم بعد از غدیر، عُذری برای کسی باقی گذاشت ؟ وَا عَجَبَاهُ أَنَسِيتُمْ يَوْمَ غَدِيرِ خُم».(2) ایشان گفت: چرا خود امام به میدان نیامده است که از خود دفاع کند؟! فرمود: «پسر لبيد، مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِي؛(3) امام مَثَل كعبه است که باید سراغ او رفت».
شیوه های «توتی»چیست؟! آیا فقط برای پرسش مسئله شرعی باید نزد امام رفت؟ نه؛ بلکه معنا اعم است در تشکیل نظام سیاسی در تشکیل اداره جامعه و حکومت.
مشروعیت امام را خدا تعیین میکند؛ اما مقبولیت او با مردم است. شما ملاحظه ،کنید 250 سال است که ائمه علیهم السلام از صحنه خلافت رسمی کنار هستند. بله، مراجعات مردمی و شخصی بوده است؛ اما فقط همین؟ 250 سال ظرفیت امام معصوم علیه السلام (أزمه الحق) فقط برای همین باشد که بیایند خدمت ائمه علیهم السلام از مسائل جزئی و کلی سؤال کنند؛ بلکه باید میدان اداره جامعه در اختیار امام علیه السلام باشد.
ص: 158
حضرت زهرا علیها السلام فرمود: «أَمَا وَ اللهِ لَوْ تَرَكُوا الْحَقَّ عَلَى أَهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِترَةَ نَبيّهِ لَمَا اخْتَلَفَ فِي اللهِ تَعَالَى اثْنَانِ»؛(1) اگر حق را از جایش برنداشته بودند و طبق امر خدا عمل می شد، در توحید هم اختلاف پیدا نمیشد یعنی تجلی توحید هم در امامت داخل می شود: «بِنَا عُبِدَ اللهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللهُ»(2)
3. گام سوم: رفتن به درخانه ها
همیشه این گونه نباشیم که مردم سراغ ما بیایند نه؛ یک جایی هم ما باید دنبال مردم برویم. در حالی که امیرالمؤمنین علیه السلام فاطمه علیها السلام را سوار بر مرکب جابه جا میکرد، حضرت می فرمود: «يَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ انْصُرُوا اللهَ فَإِنِّي ابْنَةُ نَبِيِّكُمْ».(3) جالب این است که بیشتر افراد اعتراف میکردند امام رحمه الله علیه رهبرکبیر انقلاب به مردم فرمود: کسی که مدافع حق است در هرکجا و به هر وسیله ای از حق دفاع کند؛ گاه با شعرش مثل دعبل ،خُزاعی گاه با قلمش مثل علامه امینی گاه با جانش مثل میثم گاه با آبرویش مثل امام خمینی رحمه الله علیه رهبر عظیم الشأن هم فرمودند: من آبرویم را برای حق میگذارم.
4 . گام چهارم: عاطفی
عاطفه و احساسات در دفاع از حق مؤثر است. هشت نفر از بزرگان عالم، گریه کُن هستند
1. حضرت آدم به خاطر دور شدن از مقام جنت؛
2. حضرت نوح: اسم نوح «عبدالغفار»است؛ اما ایشان را به خاطر نوحه و گریه زیاد بر عدم هدایت مردم، نوح نامیدند؛
ص: 159
3. حضرت یعقوب به خاطر حضرت یوسف؛
4 . حضرت یوسف به خاطر حضرت یعقوب؛
5. حضرت شُعَيْب: از گناه اقتصادی مردم، کم فروشی آنان؛
6. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام از اشتباه و خطای مردم سر به چاه میگذاشت و گریه می کرد؛
7. حضرت زهرا علیها السلام گریه های شبانه ای که در اثر ظلم های وارده به ایشان داشتند ،بله بخشی از گریه او برای پدرش است
إِذَا اشْتَدَّ شَوْقِى زُرْتُ قَبْرَكَ بَاكِياً *** أَنُوحُ وَ أَشْكُو لَا أَرَاكَ مُجَاوبی(1)
بابا سنگ صبورم تویی دلم که تنگ میشود کنار قبرت می آیم و صدایت میزنم.
اما بخش دیگری از گریه های حضرت زهرا علیها السلام (ایشان در چهار مکان گریه میکرد خانه، قبر پیامبرصلی الله علیه و آله بقيع، أحد) برای ولایت است. اگر بنا باشد که گریه حضرت زهرا علیها السلام فقط برای فقدان پدر باشد فقط در منزل گریه میکرد؛ اما خود حضرت فرمود: «علی جان! أَبْكِي لِما تَلْقِی بَعْدِی»(2) در جمل برای امّ سلمة نامه فرستادند و او را دعوت کردند که برود در آن ،نامه ام سلمه میگوید به یاد دارید آن روزی که ما نزد پیغمبر صلى الله عليه واله بودیم و نعلین پیغمبر صلی الله علیه و آله به وصله نیاز داشت؛ امیرالمؤمنین علیه السلام اصلاح
ص: 160
میکردند. «كُنتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ أَثَرَ أُمهِ»؛(1) یادتان هست که پیغمبر صلی الله علیه و آله به ما فرمود: میدانید جانشین بعد از من بر شما چه کسی است؟ فرمود: «خَاصِفُ النَّعْل»؛(2) همین آقایی که الآن مشغول اصلاح نعلین من است. سمعی و بصری فرمود. چه اتفاقی افتاده است که امروز در مقابل این شخصیت، عده ای قد علم کردند.
5. گام پنجم: وصیت نامه
2 وصیت نامه ایشان هست
1 مكتوب:(3) وقتی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام کنار بستر حضرت زهرا علیها السلام آمدند، این وصیت نامه را آنجا یافتند.
شفاهی(4): حرفهایی که به زبان جاری کرده است.
حال چه تحلیلی میشود کرد از این که عرضه داشت من را شبانه غسل بده و کفن کن و شبانه نماز بخوان و دفن کن و «لاتُعْلِمُ أَحَداً قَبْرِى».(5) بدن خود اميرالمؤمنین تا یک قرن از ترس خوارج مخفی بود بدن پیغمبر صلی الله علیه و آله هم در خانه خود ایشان مدفون است؛ ولی مردم دسته دسته آمدند نماز خوانده، وداع کردند؛ اما چرا حضرت زهرا علیها السلام در مقابل جریاناتی که منتظر مراسم تشییع و تدفین بودند؛
ص: 161
وصیت به مخفیانه بودن مراسم را دادند؟ نکته ای که در وصیت منقول و مکتوب حضرت مشهود است حاکی از نارضایتی آن بزرگوار است
6. گام ششم اعلام رسمی بر عدم تبعیت و عدم رضایت
در صحاح سته عامة روایت آمده که رضایت فاطمه علیها السلام، رضایت پیامبر صلی الله علیه و آله است. در کتابهای دیگر مثل مستدرک حاکم: «إِنَّ اللهَ يَغْضَبُ لِغَضَبِهَا»(1)محوريت دارد و محدودیت ندارد هم خشم خدا را دارد، هم خشم پیامبر صلی الله علیه و آله را.
عبارت امام رضا علیه السلام را تکمله بحث قرار دهم که فرمود: «كانت لنا ام صالحة ماتت هى عليهما ساخطة».(2) مهم این است شخصیتی که «اهل البيت أدرى بما فى البيت».(3)تعبیرش این است که مادر ما از وقایع پیش آمده راضی نبوده است.
ص: 162
*گفتار چهارده:معرصه ها و مرزهای حضور بانوان در جامعه(1)
مقدمه
مناقب و فضایل فراوانی راجع حضرت زهرا علیها السلام در کتب معتبر مسلمانان؛ بلکه حتی غیرمسلمانان از جمله مسیحیان و دیگر فرق و ادیان مطرح شده است و همان طور که در روایت است: «لايُقاسُ بِنَا اَحَدٌ»(2) پس حضرت زهرا علیها السلام هم، که در رأس اهل بیت علیهم السلام است با کسی قابل قیاس نیست از میان آیات قرآن، به دو آیه در فضیلت حضرت زهرا علیها السلام استدلال میکنم و این آیات از آیاتی بود که مورد احتجاج حضرات معصومین علیهم السلام بوده است .1 در سی و سومین آیه از سی و سومین سوره قرآن خداوند متعال می فرماید: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرّجسَ أَهلَ البَيتِ وَ يُطَهِّرَكُم تطهيرا .»(3) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، آیه شریفه را در شأن حضرت امیرالمؤمنین، حضرت زهرا و
ص: 163
حسنين علیهم السلام مطرح فرمود. أم سلمة عرض کرد: يا رسول الله ! من چطور؟ فرمود: تو بر خیر هستی؛ ؛ اما شما نه؛ این آیه به اهل بیت من اختصاص دارد.
مرحوم آیت الله العظمی فاضل که استاد من بودند و اصول را در محضر ایشان خواندم و سالگرد رحلت ایشان هم هست و در چنین شبی از دنیا رفتند و سوّم جمادی در قم تشییع شدند می فرمود تصمیم گرفتم کتابی به اتفاق بعضی فضلا راجع آیه تطهیر بنویسم و شبهات پیرامون آن را جواب بدهم. جلسات و نشست های علمی ای را در این زمینه با مرحوم آقای اشراقی داماد امام رحمه الله ، داشتیم تا اینکه یک روز به حرم حضرت معصومه علیها السلام شرفیاب شدم و عرض کردم عمه جان آمدم از شما يارى بطلبم. ایشان در مقدمه کتاب هم آوردند که در اثر آن شرفیاب شدن، افاضاتی از جانب حضرت معصومه علیها السلام به من شد که وقتی برگشتم و در جلسه ای که با مرحوم آقای اشراقی داشتم، هر سؤالی که مطرح می شد، من پاسخ میگفتم. ایشان گفت: چه اتفاقی افتاده است که سریع و راحت پاسخ میدهی؟ می فرمود: رفتم و از حضرت معصومه علیها السلام پاسخ گرفتم تا این که کتاب با عنوان چهره های درخشان در آیه تطهیر به رشته تحریر درآمد و فرمودند: آیه تطهیر از معجزات کلام خدا در قرآن است که در جایی واقع شده که معلوم است برای اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله است؛ چون قبل و بعد آیه، با ذکر ضمایر جمع مؤنَّث «هُنَّ كُنَّ» مطرح شده که اشاره به همسران رسول خدا صلى الله عليه وسلم است؛ اما در آیه تطهیر با ضمیر «كُمْ»، «تُمْ» ذکر شده است. به هرحال، آیه شریفه تطهیر از آیاتی است که شورای شش نفره امام حسین علیه السلام روز عاشورا، امام حسن علیه السلام در احتجاجات مقابل معاویه ، به آن استناد کردند.
2. آیه 61 آل عمران، معروف به مُباهَلَه که تعابیر «اَنْفُسَنا»، «نِسَاءَنا»، «أَبْنَاءَنَا» آن، حسنین و حضرت زهرا و امیرالمؤمنین علیه السلام را شامل میشود. پیغمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «لَوْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّ فِي الْأَرْضِ عِبَاداً أَكْرَمُ مِنْ عَلِي وَ فَاطِمَة وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ لَأَمَرَنِي أَنْ
ص: 164
اُبَاهِلَ بِهِمْ وَلَكِنْ أَمَرَنِى بِالْبَاهَلَةِ عَلَى هَؤُلاء».فاطمه زهرا علیها السلام آن چنان مقام والایی دارد که «تحدید ،توهین جسارت و هر نوع اذیّت آزار و... درباره ایشان بزرگ است؛ چون شخصیت شخصیت بزرگ و والایی است و این شخصیت هم، زمانی برای ایشان تشخص پیدا کرد که در عصر جاهلیت دختر در جامعه آن روز منفور بود. قرآن می فرماید: «وَ إِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالأُنثی...».(1) به کسی می گفتند: دختری از تو متولد شده است، رنگ چهره اش تغییر میکرد و فوراً دختر را زنده به گور میکردند. در آن زمان، «فِدَاهَا ابوها»(2)معنا نداشت؛ احترام و «رَحَبَّ بِهَا»(3) معنا نداشت.
ص: 165
در چنین جامعه ای خدای متعال حضرت زهرا علیها السلام را به پیامبر صلی الله علیه و اله عطا کرد که می شود «خَیر کثیر»(1)و در قرآن مجید هم سوره ای جداگانه در شأن مبارکش نازل میکند: «إِنَّا أَعطيتُكَ الكَوثَرَ * فَصَلَّ لِرَبِّكَ وَانحَر * إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الأَبْتَرُ »(2)
متن سخن
موضوع سخن پیرامون آن است که زن چه مقدار و تا کجا میتواند در جامعه حضور پیدا کند؟
1. عرصه های حضور؛
2. مرزهای حضور؛
1. عرصه های حضور زنان
در جوامع غرب حضور اجتماعی زنان منجر به ابتذال و فساد شده است؛ مثل حضور در فیلمهای مبتذل در کنار مردان فاسد تبدیل شدن به کالای تبلیغاتی و چاپ تصاویر بدون حجاب آنها در برندهای پوشاک و خوراک و...، مجلس گردانی در مجالس عیش و نوش این در حقیقت، تحقیر زن است تا تکریم او، و نگاه کالایی و متاعی به زن است.
ص: 166
در همین زمینه، پنج جلد کتاب از فرمایشهای رهبر عظیم الشأن تحت عنوان نقش و رسالت زن مکتوب شده است که عنوان جلد پنجم این دوره به نام عرصه های اجتماعی حضور زن است.
خداوند متعال در فرمایشی به پیامبرش در قرآن کریم، کلمه ای را به نام «امر جامع»(1)که یکبار هم بیشتر ذکر نشده است، مطرح می کند و می فرماید: «پیغمبر! اگر افرادی با تو که رهبر جامعه هستی در امراجتماعی مثل نماز جمعه نماز عید، انتخابات، بیعت جنگ حفر خندق کندن مسجد ساختن اجتماع کنند، آیا میتوانند با دستور پیغمبر صلی لله علیه و آله به ،اجتماع همکاری و همدلی؛ اما از کار و دستور پیامبر سرپیچی کنند؟ نه! چون اذن رهبر جامعه در امور اجتماعی لازم است: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذَا كَانُواْ مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَّم يَذهَبُوا حَتَّى يَستَذِنُوهُ.»(2)(اذن، برای قبل از عمل است؛ اما اجازه برای بعد از عمل است و لذا قرآن نمیفرماید: يَسْتَجِيزُوهُ). «أمر جامع»مشترک میان زن و مرد است؛ به همین خاطر قرآن میفرماید: «مَن عَمِلَ صلِحًا مِّن ذَكَرٍ أَو أُنثَى وَهُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوَةً طَيِّبَةً .»(3)عمل صالح چیست؟
ص: 167
خداوند متعال در سوره توبه مصادیق عمل صالح را که متعدّد و فراوان است، ذکر کرده است «لَا يُصِيبُهُم ظَمَأُ وَ لَا نَصَبٌ وَ لَا مخمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَا يَطَونَ مَوطِئًا يَغِيظُ الكُفَّارَ وَ لَا يَنَالُونَ مِن عَدُوٌّ نَّيلاً إِلَّا كُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَل صُلِحُ»(1)هر حرکتی که دشمن را مأیوس کند، عمل صالح است. حال در قالب: 1.«شعر»باشد؛ صدها شاعر زن در تاریخ داشتیم که در کتاب مُعجَمُ النِّسَاءِ الشَّاعِرَاتِ فِی الجَاهِلِيَّة و الإسلام، چهار پنج شاعر زن را ثبت کرده که بعضی در جنگ صفین در دفاع از امیرالمؤمنین علیه السلام دشمن شعر می سرودند. سوده هَمْدانی در مقابل معاویه سروده است:
صَلَّ الإِلَهُ عَلَى جِسْمٍ تَضَمَّنَهُ *** قَبْرِ فَأَصْبَحَ فِيهِ الْعَدْلُ مَدْفُونَا (2)
يا «خَنْسَاء» شاعره بوده که «حسّان بن ثابت»، شاعر معروف شعری را خواند و این زن هشت اشکال ادبی به شعر او داشت.
2.«کتاب»و نوشته علمی پژوهشی باشد که روشنگری علیه دشمن کند،
3.«سخنرانی» و خطبه خوانی کند؛ همچون حضرت زهرا علیها السلام که در مسجد علیه دشمن خطبه کوبنده میخواند
4. تحمل سختی باشد؛ مثل سمیّه که شهیده شد صعوبت، مثل حضرت خدیجه علیها السلام در شعب ابی طالب یا حضرت زینب در صحنه کربلا
ص: 168
5. علم زنان ،فقيه مفسّرة و عالمه زیادی در طول تاریخ در دفاع از مکتب حقة إسلام و اهل بیت علیهم السلام بودند.
ابن سعد در طبقات بیش از پانصد نفر از صحابیات را نام برده است؛ من جمله «نفیسه خاتون»(1)(نوه امام مجتبی علیه السلام) یا همسر إسحاق مُؤتَمَن عروس امام صادق علیه السلام در مصر. عُلمای این خطه به ایشان قسم میخوردند؛ یعنی این قدر ایشان را قبول اینقدر داشتند زرکلی در الاعلام می گوید: «عالِمةُ بالتَّفْسِير و الحديث».(2)احمد بن حنبل و شافعی با رعایت ادب در محضر این بانو زانو زده درس و سخنان ایشان را استماع کرده برای دیگران نقل میکردند.
6.«جنگ»باشد؛ مثل زنان پرستار «امیمة»،(3) در خیبر محضر پیغمبر صلى الله عليه وآله و سلم آمد گفت: «يارسول الله ! قَدْ أَرَدْنَا أَنْ نَخْرُجَ مَعَكَ فَنَدَاوِى الجُرْحَى»؛(4) می شود بیاییم و
ص: 169
مجروحان را معالجه کنیم؟! پیغمبر صلى الله عليه وآله و سلم پذیرفت و او هم آمد. پرستاران در جنگ اُحد مثل: نَصيبه .
7.«إقتصاد» باشد بالاترین زنان فعّال در حوزه اقتصادی، حضرت خدیجه کبری علیها السلام است.
8.«فنون مختلفة» باشد. زنانی مثل أسماء برای حضرت زهرا علیها السلام تابوت ساختند.(1)
9.«تدريس»
10.«پژوهش و تحقیق»
11.«امور بنیادی - نخبگان».
12.«علوم مختلف دانشگاهی».
پس ،اسلام عرصه حضور اجتماعی را برای زنان مسدود نکرده است؛ بلکه به تعبیر خدا زنان هم حق مشارکت اجتماعی دارند: «يَأَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ المُؤمِنتُ يُبَايِعنَكَ»(2)
ص: 170
اما نه اینطور که به هر شکلی که بخواهد در اجتماع حضور پیدا کند. بعضی زنان در بیعت عَقَبَة (1)شرکت داشتند که دو بیعت بود بیعت اوّل به عقبة اوّل (بَيْعَةُ النِّساء)، و بيعت دوّم به عقبه دوّم (بیعت الحرب) معروف شد.
اما عده ای اسلام را بد معنا کردند که ،اسلام عرصه حضور زنان در اجتماع را نمی پسندد.
نمونه های دیگر از صدیقه طاهره علیهم السلام در ،هجرت ،مباهله کساء و ... این بانوی بزرگوار، الگوی همه ماست و حجّت خدا فرمود: «فى إبنة رسولِ الله لِى أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ ».(2)
1. کرسی درس و تعلیم
زنی آمد خدمت ایشان گفت: «لي والدةٌ ضَعِيفَةً»من مادر ضعیف دارم. او سؤال خودش را که راجع نماز بود، مطرح کرد و پاسخ گرفت. «وَ ثَلَّثَتْ»، سؤال سوّم «عَشَّرت» ده سؤال را مطرح کرد و (کتابی را هم یکی از دوستان نوشته به نام پرسش و پاسخ های ائمه که یک جلد هم برای حضرت زهرا علیهم السلام نوشته است.) «ثُمَّ خَجِلَتْ مِنَ الْكَثْرَة»؛ آن خانم از کثرت سؤالها خجالت کشید و معذرت خواهی کرد. حضرت زهرا علیها السلام فرمودند: «خجالت نکش؛ هاتِي وَ سَلِي عَمَّا بَدَا لَكِ؛ هر وقت سؤال داشتی، بیا» و برای دلگرمی او فرمود «اگر بار سنگینی باشد و بگویند صدهزار دینار به تو میدهیم که این را جابه جا کن، تو این کار را میکنی»؟ گفت: یقیناً انجام میدهم. فرمود: «به ازای هر سؤالی که کردی، مَا بَيْنَ الثَّرَى إِلَى الْعَرْش؛ میان خاک و عرش اگر
ص: 171
تماماً طلا و در شود به من اجر میدهند.»)(1)(حال که نسل جوان از فضای مجازی برخوردار است باید تحقیق و جست وجو کند.)
در قوم حضرت موسی سؤالها و درخواستهای بی ربط زیاد بود گاهی می گفتند: «أرنا الله جهرة »(2) يا «يا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةً»(3) یا میگفتند: مقدار غذا کم است چرا سیر و عدس کنار آن نیست؟! میگوید افتخار مسلمانان این است که در قرآن چهارده بار «یسألونک» وجود دارد هر یک از آنها هم محور یک پرسش اساسی است:
تاریخی «يسألونك عَنْ ذِي الْقَرْنَيْن»(4)
«أحكام «يسألونك عَنِ المَحِيض،»(5)
جغرافيا: «يسألونك عَن الاَهِلَّة»؛(6)
ص: 172
اعتقادات: «يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَة»(1)
از افتخارات مسلمین این است که از پیغمبر خداصلى الله عليه والله سؤالات بی ربط نمی کردند؛ چون پیغمبرصلى الله عليه والله به آنها کیفیت سؤال کردن را می آموخت؛
«جَاءَ رَجُلٌ إِلَى فَاطِمة»؛ شخصی محضر حضرت زهرا علیها السلام آمد و عرض کرد: گاهی ،سلمان ،مقداد و... با رعایت همه مرزهای ولایی و اخلاقی محضر حضرت زهرا علیها السلام می رسیدند) «يا ابْنَةَ رَسُولِ الله! ای دختر پیامبر»پدرتان حدیثی را نزد شما نیست که برای من بخوانید، هل ترك رسول الله صلى الله عليه وسلم عِنْدَكَ شَيْئَاً حضرت هم حدیثی راجع به مقام و اهمیت همسایگان را خواندند.(2)
2. حضور حضرت زهرا علیها السلام در خانه مهاجرين و أنصار حضرت با صاحبان آن خانه ها که مردان ،باشند صحبت می کردند که در میدان برای دفاع از امیرالمؤمنین علیه السلام ولایت حاضر شوند.(3)
3. خطبه در مسجد.
مرزهای حضور زنان
1. كانون خانواده نباید فدای فعالیت اجتماعی زنان در اجتماع شود مثل: پزشکی ،تدریس ،تعلیم ،پژوهش، سیاست و... و بگوید: حال که مشغول کار هستم، ازدواج نمیکنم - فرزند نمی خواهم ....
ص: 173
وقتی اسماء بنت عُمَيْس از حبشه برگشت، زنها دور او را گرفتند و به او گفتند: چون چهارده سال ،نبودی اکنون که برگشتی به رسول خدا بگو ما زنان از برخی عرصه های اجتماعی محروم هستیم از جمله جهاد که میدان برای حضور آقایان باز است (خانم هایی هم که در بمب باران ها شهید شدند هفتصد هزار شهید زن بودند.) ایشان آمد و سؤال را مطرح کرد حضرت ابتدا از همه بانوانی که چنین سؤالی را مطرح کردند، تشکر کردند و بعد فرمودند: به زنان بگو: «جِهَادُ المَرْأَةِ حُسْنُ التَبَعلُ».(1)
امیرالمؤمنین علیه السلام به شخصی فرمود: فاطمه آن قدر مشک آب به خانه من آورد که «حَتَّى أَثَرَ في صَدْرِهَا»؛ یعنی جای بند مشک بر بدن زهرا علیها السلام ماند. آن قدر در خانه من آسیاب چرخاند که دست او براثر این کار تأثیر پذیرفت؛ آن قدر هیزم برای دیگ غذا جابه جا کرد که این آتش بر چهره او اثر کرد.(2)
حضور اجتماعی زنان در جامعه باید با رعایت حریم و شئونات اسلامی توأم باشد. گفته میشود حضرت زهرا علیها السلام در مسجد خطبه خواند؛ اما چگونه؟ «لاثَتْ حِمَارَهَا»؛ (3) روسری انداخت. امام باقر علیه السلام «أومئ بیده» با دست مبارکشان اشاره کردند: حجابی که تمام جوارح فوقانی بدن (از زیر گلو و بازو) را می پوشاند. «جِلْبَاب»:به لباس بلندی گویند که از سر تا پا را فراگیرد در میان بخشی از محرمها وارد مسجد شدند. وقتی راه می رفتند بخشی از لباس زیر پای ایشان میرفت که این دو معنا دارد
1 از شدّتِ تعجیل حضرت در راه رفتن باشد؛
2. این که لباس آن قدر بلند بود که بر زمین کشیده می شد.
ص: 174
*گفتار پانزدهم:ویژگیهای خانواده فاطمی سلام الله علیها(1)
مقدمه
از مشکلات جامعه امروز ما مسئله طلاق و عدم فرزندآوری است. این نکته حائز اهمیت است که همه اینها هم از روی فقر و نداری نیست. اگرچه فقر خود یکی از علل است دلیل اصلی نیست؛ به این دلیل که در بسیاری از خانواده های ثروتمند نیز تعداد فرزند و فرزندآوری کم است و آمار طلاق زیاد مشاهده میشود. بلکه مجموع عواملی است که دست به دست هم داده و میدهد تا این کانون مهر و محبت و نهاد مقدسی را که قرآن برای آن تعبیر به سکینه و آرامش میکند: «لِتَسكُنُوا إِلَيْهَا وَ جَعَلَ بَينَكُم مَّوَدَّةً وَ رَحمَةً»(2) از هم بگسلاند و جداکند.
این برداشت اسلام از زن و خانواده دقیقاً در تضاد با برداشت غرب است که به زن به دیده یک وسیله نگاه میکنند و آنها هرگونه ارتباطی را مجاز میدانند که این، خلاف شیوه اسلام است و در غرب، طبق معنای خودشان معنای اصطلاحی ازدواج اسلامی وجود ندارد
ص: 175
قرآن کریم راجع به نهاد مقدس خانواده میفرماید «رَبَّنَا هَب لَنَا مِن أَزْوَجِنَا وَ ذُرِّيَّتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنَا لِلمُتَّقِينَ إِمَامًا».(1) اگر میخواهیم خانواده نور چشم ما و وسیله هدایت جامعه باشد، باید روابط شرعی و اخلاقی باشد تا تمام واژگان قرآنی مد نظر خدا و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم محقق شود. شخصی میگفت: «بِئْسَ الشّيءُ الوَلَد إِنْ عَاشَ كَدنِي وَ إِنْ مَاتَ مَدَّنِی»؛ بدترین چیز فرزند است؛ چون تا زمانی که زنده است، من را آزار و اذیت میکند (یک روز گرفتار درس و یک روز مریض است....) و یک روز هم که از دنیا ،برود در فراغ او غصه و غم خواهی خورد {این چه قیاسی است؟! ممکن است حالا در جایی یک فرزندی غیرصالح باشد مثل: فرزند حضرت نوح: «إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ.»
اصل مسئله فرزندآوری را که به اصطلاح ما اهل علم موجبة كلية است، به خاطر یک «سالبة جزئيّة»، مورد هدف و نفی قرار میدهند.
یا جایگزینی حیوانات به جای فرزندان. ائمه علیهم السلام برای حیوانات حقوق ویژه ای قائل هستند مثلاً جلوى حيوان حیوان دیگری را ذبح نکنید، غذا جلوى حيوانات گذاشتن هروقت حیوان به آبی رسید به او آب بدهند... اما با این حساب حیوان جای فرزند را نمیگیرد
امام سجاد علیه السلام در جواب او فرمود: «نِعْمَ الشّيء الولد؛ إِنْ عَاشَ فَدَعَاءُ، وَ إِنْ مَاتَ فَشَفِيعٌ سَابِقٌ»؛ اگر زنده باشد و زندگی کند، تو را کمک میکند و اگر از دنیا برود، شفاعت می کند(2)
ص: 176
فرزندان صالح مثل فرزند حضرت سلیمان فرزند حضرت يعقوب (يوسف)، حضرت اسحاق حضرت زهرا علیها السلام و فرزندانش متأسفانه، عده ای مواردی را که میخواهند مثال بزنند و تعمیم بدهند که از موارد مذموم تاریخی هستند و آنها را مورد نظر قرار میدهند
مثال قرآنی: 1«الَّذِينَ يَحمِلُونَ العَرش»(1)که مقام بالایی دارند. دعایی دارند و می گویند: «رَبَّنَا وَ أَدْخِلُهُم جَنَّتِ عَدنٍ الَّتِي وَ عَدتَّهُم وَ مَن صَلَحَ مِن ءَابَآئِهِم وَ أَزْوَجِهِم وَ ذُرِّيَّتِهِم؛»(2)
!خدایا از مؤمنان پدران و همسران و فرزندانشان (فرزندان دارای صلاحیت) را هم وارد بهشت کن؛ یعنی ملائکه هم دعای دسته جمعی میکنند
2. وقتی بهشتیان وارد بهشت میشوند سراغ پدر و مادر و فرزند را میگیرند و میگویند اینها کجایند؟ (مرحوم علامه طبرسی در مجمع البیان می فرماید: شاید آن آیه که همه از هم فرار میکنند به خاطر حقوق یکدیگر و در صحرای محشر باشد: «يَومَ يَفِرُّ المَرءُ مِن أَخِيهِ...»(3)) به او جواب میدهند رتبه اینها از تو پایین تر بود. اصل ایمان را داشتند و فقط رتبه آنها کمتر بود و به شما ملحق نشدند. مؤمن میگوید: من
ص: 177
در دنیا برای اینها میدویدم و مواظب آنها بودیم «قَالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنَا مُشفِقِينَ»(1)و الآن هم دلم میخواهد کنار آنها باشم ملائکه به خدا میگویند: چه کنیم؟ خدا می فرماید رتبه آنها را ارتقا دهید و به او ملحق کنید «الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ اتَّبَعَتهُم ذُرِّيَّتُهُم بِإِيمَنِ أَلْحَقْنَا بهم ذُرِّيَّتَهُم وَ مَا أَلَتَنْهُم مَّن عَمَلِهِم مِّن شَىءٍ»(2) (از درجه آن کمترها، کم نمیکنیم) روایت میگوید: «إِنَّ اللهَ يَرْفَعُ ذُرِّيَةَ الْمُؤْمِن فِي دَرَجَتِهِ وَ إِنْ كَانُوا دُونَهُ لِتَقَرَّبِهِمْ عَيْنه».(3)
متن سخن
علت پرداختن به این بحث آن است که این موارد بزنگاه های آسیب خانواده است. با توجه به آمار بالای طلاق در جامعه امروز من شهرهایی را برای امر تبلیغ رفتم که مردم آنجا گفتند: در زمان قدیم ما اصلاً در این شهر ثبت طلاق نداشتیم.
البته قابل توجه و ذکر است که برای نهادینه شدن مسئله ازدواج حداکثری و فرزندآوری، فقط با صرف گفتن و موعظه ،واعظ اثرگذاری قطعی حاصل نمی شود. اگرچه مقداری اثرگذار میباشد؛ اثرگذار حقیقی و واقعی، ایجاد فرهنگ ازدواج است با پرداخت تسهیلات و اعطاى تشويقات وإمتيازات ویژه توسط مسئولین به عاملین مسئله مذکور در راستای اعتلا و ایجاد روحیه امید و ترقی در جوانان.
ص: 178
مهمترین ویژگیهای خانواده فاطمی خانواده ،فاطمی، به عنوان خانواده تراز و الگو، خصوصیاتی دارند که به برخی اشاره میشود:
1. خدامحوری
اگر کانون خانواده، کانون معنویت و خدامحوری شد این خانواده مطلوب است. قرآن کریم می فرماید «قُوا أَنفُسَكُم وَ أَهلِيكُم...»(1) والدین باید مراقب باشند که فرزندانشان گرفتار گناه و معصیت نشوند مرحوم علامه مجلسی از امام صادق علیه السلام در توضیح این آیه نقل میکند اولاد را بر این اساس تربیت کنید:
1. بِدُعَائِهِمْ عَلَى طَاعَةِ الله : آنها را به دین و اطاعت خدا دعوت کنید.
یک داستان آموزنده از شیخ جعفر کاشف الغطاء
مرحوم شیخ جعفر كبير كاشف الغطاء (در نجف مدفون است) در یکی از شبها که برای تهجد برخاست فرزند جوانش را از خواب بیدار کرده فرمود: برخیز به حرم مطهر مشرف شویم و در آنجا نماز بخوانیم فرزند جوان که برخاستن از خواب در آن ساعت شب برایش دشوار بود، در مقام اعتذار برآمد و گفت: من فعلاً مهیا نیستم؛ شما منتظر من نشويد بعداً مشرّف میشوم فرمود ،نه من اینجا ایستاده ام. برخیز، مهیا شو که با هم برویم.
آقازاده به ناچار از جا برخاست و وضو ساخت و با هم راه افتادند. کنار در صحن مطهر که رسیدند آنجا مرد فقیری را دیدند که نشسته و دست نیاز به طرف مردم دراز کرده است. آن عالم بزرگوار ایستاد و به فرزندش فرمود این شخص در این وقت شب برای چه اینجا نشسته است؟ :گفت برای تکدی از مردم فرمود: چه مقدار ممکن
ص: 179
است از رهگذران عاید او گردد؟ گفت احتمالاً یک تومان (به پول آن زمان) مرحوم كاشف الغطاء :فرمود: فرزندم درست فکرکن و ببین این آدم برای مبلغ بسیار اندک و کم ارزش دنیا آن هم محتمل در این وقت شب از خواب و آسایش خود دست برداشته و آمده در این گوشه نشسته و دست تذلّل به سوی مردم دراز کرده است! آن وقت آیا تو به اندازه این ،شخص به وعده های خدا درباره شب خیزان و مجتهدان اعتماد نداری که فرموده است «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِي لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْین»؛ «هیچ کس نمیداند چه که مایه روشنی چشمهاست برای آنها نهفته شده است»(1)
می خواست همین مطلب مهم شب زنده داری را به او بفهماند. (2)
دنیا پلیست بر گذر راه آخرت *** اهل تمیز خانه نگیرند بر پلی(3)
صاحب بن عباد وزیر معروف و باسواد ایرانی در زمان شیخ صدوق، در اصفهان مدفون است انسانِ شفيق كثير الانفاق و الاحسان همه لباسهای شب عروسی را انفاق کرد شب ماه مبارک رمضان به هزاران نفر انفاق می کرد .گفتند: تو از کجا به این خصلت رسیدی؟ گفت: مادرم صبح به صبح پول را زیر بالشم میگذاشت و میگفت به اوّلین فقیر که رسیدی به او انفاق کن(4)
2 . وَ تَعْلِيمِهِم الْفَرَائِض؛
3. وَ نَهْيِهِمْ عَنِ الْقَبَائِح: (5) امام حسن و امام حسین علیهما السلام در سنین کودکی و طفولیت
ص: 180
مریض میشوند حضرت زهرا علیها السلام روزه نذر میکند تا بچه ها را در مشکلات با معنویت آشنا کند. در اوج گرسنگی و سختی و تنگ دستی نان و افطار را به یتیم و اسیر و مسکین انفاق میکند(1) آنچه را برای خود میپسندد، برای دیگران نیز می پسندد: «إِنَّمَا نُطْعِمُكُم لِوَجهِ اللهِ ».(2)(3)
2 . رعایت حقوق
از عوامل اختلافات خانواده ها تحکم بهانه جویی و ترک حقوق است. هریک از اعضا خانواده حقوق جداگانه ای دارند مرد خانواده وظیفه پرداخت نفقه دارد. زن خانواده هم حق اطاعت در چارچوب مقرّر خود را دارد حضرت رسول خدا صلى الله عليه وآله و سلم شبی که وارد خانه حضرت زهرا علیها السلام شدند تقسیم کار کردند کار بیرون منزل علی جان با شماست و کار درون منزل زهرا جان با شماست. البته چون محیط خانه، محیط مشترکی است حضرت علی علیه السلام خانه را هم جارو میزند «يَكْنُسُ في البيت»، کمک کار حضرت زهر است حضرت زهرا علیها السلام میفرماید «چقدر خوشحال شدم از این که حقوق تقسیم شده است.»(4)
ص: 181
3. ساده زیستی
اسلام با زینت مخالفتی ندارد «خُذُواْ زِينَتَكُم عِندَ كُلَّ مَسجِد»(1)در وسائل الشيعة ، چندین روایات را در موضوع زینت مطرح میکند (؛مثل: عطر زدن، لباس نو پوشیدن، مسواک زدن )
حضرت رضا علیه السلام در توصیه ای به مؤمنان فرمودند مؤمن از پنج چیز نباید خالی باشد یکی از آنها مسواک زدن است. (2)این امر مهم مورد تأکید ائمه علیهم السلام قرار گرفته است و این نشان میدهد که ،اسلام دین کامل است اگرچه غرب امروز به این مسئله رسیده است اسلام و ائمه علیهم السلام 1400 سال قبل این را مطرح کردند
كتاب مفاتیح الحیاه در کنار مفاتیح الجنان نوشته شده است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگام بازگشت از غزوة ذات الرقاع مشاهده کردند شخصی با لباس مُنْخَرِق(3) و بسیار دارای سوراخ زیاد آمده است. حضرت به او فرمود: برو لباس دیگری بپوش و از فردا با این لباس هنگام ورود به منزل داخل شو تا همسرت از
ص: 182
تو لذت برد. بعد رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «أليس هذا أحسن»؟! بعد حضرت فرمود: «خدا گردنت را بزند؛ ضرب الله عنقک» مرد تعجب کرد و گفت: یا رسول الله ! عمل کردم؛ اما شما میفرمایید خدا گردن من را بزند! بعد چون حضرت اهل مزاح بودند، فرمودند: «فی سبیل الله».(1)
می شود در مخارج روزانه فردی و خانوادگی تعدیل کرد. حتی درباره خانواده های مرفه که هنر در اعتدال برای کسی است که داراست.
نمونه کامل یک خانواده ساده زیست خانواده حضرت زهرا علیها السلام می باشد؛ خانواده ای که در اوج ،سادگی خوشحال و راحت هم بودند در روایت هست که حضرت زهرا و امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهما السلام همراه هم برای تفریح زیر درخت خرمایی نشسته بودند، میگفتند و می خندیدند؛ مقداری هم میوه تناول میکردند. (2)
اما تجمل گرایی انسانها را از خود دور میکند؛ طوری که نسلهای دوم و سوم و به بعد گاه فامیل همدیگر را نمی شناسند!
4. حاکمیت ارزشهای اخلاقی
صداقت، امانت وفاء . امام صادق علیه السلام فرمود چهار خصلت انسان را بالا میبرد:«أربع خصالٍ يسود بها المرء ! 1. العفّة؛ 2. و الأدب؛ 3. والجود؛ 4. و العقل»(3)
در باب عفت خانوادگی حضرت زهرا علیها السلام مظهر عفت بود. ایشان به امیرالمؤمنین علیه السلام
ص: 183
عرض کرد: «علی جان! سه چیز در زندگی مشترک من و شما نبود: 1. دروغ؛ 2. خیانت؛ 3. مخالفت».
5. اصل محبت ورزی
پدر به دختر بگوید: «فِداها أبوها»(1) زهرا علیها السلام به شوهر بگوید: «روحی لِرُوحِک الفداء».(2) علی علیه السلام در فقدان همسر بگوید: «نَفْسِى عَلَى زَفَرَاتِها مَحْبُوسَةٌ ...»(3)
ص: 184
قرآن کریم (ترجمه آیت الله مکارم شیرازی).
نهج البلاغه .
1. دلائل الإمامة (ط - الحديثية)، طبری آملی ،صغیر، محمد بن جریر بن رستم، قسم الدراسات الإسلامية مؤسسة البعثة، بعثت قم ایران، چاپ اول، 1413ق
2. عوالم العلوم والمعارف و الأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد)، بحرانی اصفهانی، عبد الله بن نورالله، مؤسسة الإمام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشريف، قم - ایران، چاپ اول، 1413ق
3. الكافى (ط - الإسلامية) كلينی، محمد بن يعقوب، دارالكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
4. فرهنگ ابجدی ،بستانی فؤاد ،افرام انتشارات اسلامی، چ دوم، تهران ، 1375ش.
5. کتاب العین فراهیدی خلیل بن احمد نشر هجرت، چاپ دوم، قم، 1409ق.
6. بحار الانوار (ط - بیروت)، مجلسی محمد باقر بن محمد تقى، دار إحياء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
7. مناقب آل أبی طالب علیه السلام (لابن شهر آشوب)، ابن شهر آشوب مازندرانی، محمدبن علی، نشر: علامه قم، چاپ اول، 1379ق.
8. كتاب سليم بن قيس ،الهلالی هلالی سلیم بن قیس نشر الهادی، قم، ایران، چاپ اول ، 1405ق.
ص: 185
9. إحقاق الحق و إزهاق الباطل، قاضی نور الله مرعشی، مكتبة آية الله المرعشی النجفي، قم، ،ایران، چاپ اول، 1409ق.
10. الصوارم المهرقة فی نقد الصواعق المحرقة (لابن حجر الهیثمی)، شوشتری، نورالله بن شريف الدّين، مطبعة النهضة ،تهران ،ایران، چاپ اول، 1367ق.
11. تأويل الآيات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة استرآبادی، علی، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، ایران، چاپ اول، 1409ق.
12. كنز الفوائد ،کراجکی، محمد بن علی، دارالذخائر قم ایران، چاپ اول، 1410ق.
13. إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمی)، دیلمی، حسن بن محمد، نشر الشريف الرضی قم، چاپ اول، 1412ق.
14.مكارم الأخلاق، طبرسی، حسن بن فضل، نشر: الشريف الرضی، قم، چاپ چهارم، 1412ق / 1370ش.
15.الأمالي (للصدوق)، ابن بابويه، محمد بن علی نشر کتابچی تهران، چاپ ششم، 1376ش.
16. تفسير الحبرى، حسين بن حكم مؤسسة آل البيت لإحياء التراث العربی، بیروت، چاپ اول ، 1408ق.
17. نهج البلاغة (للصبحی الصالح) شریف الرضی، محمد بن حسین، نشر هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق.
18. تاريخ الأمم و الملوك (تاریخ الطبری)، طبری محمد بن جریر، نشر: بی نا، بیروت، لبنان، قرن 4.
19. تاريخ الأمم و الملوك ، طبری، محمد بن جرير، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات، بيروت، لبنان، 1407ق.
20. المحاسن برقی، احمد بن محمد بن خالد، دار الكتب الإسلامية، قم، چاپ دوم، 1371ق.
21. المسترشد في إمامة على بن أبى طالب علیه السلام، طبری آملی ،کبیر، محمد بن جریر بن رستم،نشر: ،کوشانپور ،قم ،ایران، چاپ اول، 1415ق.
22. الجعفريات (الأشعثيّات)، ابن أشعث، محمد بن محمد، مكتبة النينوى الحديثة، تهران، بی تا چاپ اول
ص: 186
23 . شرح نهج البلاغة لابن ابى الحديد ابن ابی الحدید، عبد الحميد بن هبة الله ، مكتبة آية الله المرعشی النجفی، چاپ اول، قم، 1404ق.
24 . قاموس الرجال، للشيخ محمد تقی شوشتری، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات ،اسلامی، چاپ دوم، 1415ق.
25. البرهان فی تفسیر القرآن، بحرانی، سیدهاشم بن سلیمان، مؤسسة بعثة، قم، ایران، چاپ اول ، 1374ش.
26 . بلاغات النساء ، ابن طیفور، احمد بن ابى طاهر نشر الشریف الرضی، چاپ اول، قم، (بی تا).
27 . كشف الغمّة فی معرفة الأئمة (ط - القديميّة)، اربلی، علی بن عيسى، نشر: بنی هاشمی ،تبریز چاپ اول، 1381ش.
28. روضة الواعظين وبصيرة المتعظين (ط - القديميّة)، فتال نیشابوری، محمد بن انتشارات ،رضی ،قم ،ایران، چاپ اول، 1375ش.
29. بشارة المصطفى الشيعة المرتضى (ط - القديمية)، طبری ،آملی، عماد الدين أبی جعفر محمد بن ابی القاسم ، المكتبة الحيدرية، نجف، چاپ دوم، 1383ق.
30 . علل الشرائع، ابن بابویه، محمد بن علی نشر کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، 1385 ش / 1966م.
31. الدعوات (للراوندى) سلوة الحزين، قطب الدین راوندی، سعید بن هبة الله ، انتشارات مدرسه امام مهدی عجل الله تعالى فرجه الشريف، قم، چاپ اول، 1407ق.
32. معانی الأخبار ابن بابويه، محمد بن علی دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ اول، 1403ق.
33. قراءة فی السيرة الفاطمية، كفاح الحداد، الطبعة الأولى كربلاء، العتبة الحسينية المقدسة قسم الشؤون الفكرية و الثقافية شعبة الدراسات و البحوث الإسلامية، 1436ق / 2015م.
34. ربيع الأبرار و نصوص الأخبار، ابوالقاسم محمود بن عمر الزمخشرى، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات، بیروت، لبنان، چ اول، 1412ق/1992م.
ص: 187
35. فاطمة الزهرا بهجة قلب المصطفى الرحمانی الهمدانی، أحمد، نشر: المنير، 1378ش.
36. عيون الحكم والمواعظ ( لليثى)، ليثى واسطى على بن محمد، نشر: دارالحدیث، قم، چاپ اول، 1376ش.
37. شرح أصول الكافی (صدرا)، صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهيم، مؤسسة مطالعات و تحقیقات ،فرهنگی ،تهران، چاپ اول، 1383ش.
38. تهذيب الأحكام (تحقيق خراسان)، طوسی، محمد بن الحسن، دارالكتب الإسلامية، ،تهران چاپ چهارم، 1407ق.
39 . تاريخ اليعقوبی، يعقوبی، أحمد بن إسحاق، دار صادر، بیروت - لبنان، قرن 14.
40. مكاتيب الرسول صلی الله علیه و آله، احمدی میانجی ،علی دارالحدیث، قم، ایران، چاپ اول، 1419ق.
41. الخصال ابن بابویه، محمد بن علی نشر جامعه مدرسین ،قم، چاپ اول، 1362ش.
42. الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، طبرسی، احمد بن علی، نشر: مرتضی، مشهد، چاپ اول، 1403ق.
43. الطرائف فی معرفة مذهب الطوائف، ابن طاووس علی بن موسی نشر خیام ،قم ،ایران، چاپ اول، 1400ق.
44. أمالی (للطوسی)، طوسی، محمد بن الحسن، دارالثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق.
45 أطيب البيان فی تفسير القرآن ،طيب، سيّد عبد الحسين مؤسسة جهانى سبطين عليهما السلام، تهران، 1370ش.
46. تفسير روح المعانی الألوسى، شهاب الدین، دارالکتب العلمية، بيروت، چاپ اول، 1415ق/1994م.
47. الميزان فی تفسير القرآن، السيد محمد حسین ،الطباطبائی نشر: مؤسسة إسماعيليان، ،قم، ایران، چ پنجم، 1372ش.
48. تفسير الصافی، فیض کاشانی محمد محسن بن شاه ،مرتضی مكتبة الصدر تهران چاپ دوم، 1415ق.
ص: 188
49. البرهان فی تفسیر القرآن، بحرانی، سید هاشم بن سلیمان مؤسسة بعثة، قم، چاپ اول، 1374ش.
50 . مجمع البحرين، طریحی، فخر الدين بن محمد، نشر مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش.
51 تفسیر کنزالدقائق و بحر الغرائب، قمى مشهدی محمد بن محمد رضا، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سازمان چاپ و انتشارات ،تهران، چاپ اول، 1368ش.
52. الكوكب الدرى فی أحوال النبى و البتول و الوصى الشيخ محمد مهدی المازندرانی الحائرى ، منشورات المطبعة الحيدرية فی النجف، نجف الأشرف ، 1374ش/1955م.
53 . تحف العقول، ابن شعبه حرافی حسن بن علی نشر جامعه مدرسین ،قم، چاپ دوم 1404ق / 1363ش.
54 . الدروع الواقية ابن طاووس، على بن موسى، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، بيروت، چاپ اول، 1415ق / 1995م.
55.التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكرى علیه السلام، حسن بن على، نشر: مدرسة الإمام المهدی عجل الله تعالى فرجه الشريف، قم، ایران ، چاپ اول، 1409ق.
56 . تفسیر فرات الكوفی ،کوفی فرات بن ابراهيم مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی، تهران، چاپ اول، 1410ق.
57. عيون المعجزات ابن عبد الوهاب حسين عبد الوهاب مكتبة الداوری، قم، ایران، چاپ اول، سال (بی تا)
58 . سفينة البحار و مدينة الحكم والآثار، قمى، عباس، نشر أسوة، قم، چاپ اول، 1414ق.
59. مسكن الفؤاد عند فقد الأحبة والأولاد شهيد ثانی زين الدين بن علی، نشر: بصیرتی، قم، چاپ اول، (بی تا).
60. شجرة الطوبى الشيخ محمد مهدى الحائرى، الطبعة الخامسة و تمتاز على باقى الطبعات، المطبعة: الحيدرية، النجف الأشرف، 1385ق.
61. الغيبة (للطوسى) كتاب الغيبة للحجّة، طوسی، محمد بن الحسن، دار المعارف الإسلامية، قم، ایران، چاپ اول، 1411ق.
ص: 189
62. السقيفة و فدک، جوهری بصری، احمد بن عبد العزيز مكتبة نينوى الحديثة، تهران، (بی تا).
63. الغارات (ط - القديميّة)، ثقفى ابراهيم بن محمد بن سعيد بن هلال، دار الكتب الإسلامية قم، چاپ اول، 1410ق.
64. إقبال الأعمال (ط - القديميّة) ، ابن طاووس، علی بن موسی دارالكتب الإسلامية، تهران چاپ دوم، 1409ق.
65. زبدة التفاسیر کاشانی فتح الله بن شكر الله، مؤسسة المعارف الإسلامية، قم، چاپ اول، 1381ش.
66. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ،نوری حسین بن محمد تقى، مؤسسة آل البيت علیهم السلام، قم، چاپ اول، 1408ق.
67. لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مكرم، دارالفكر للطباعة و النشرو التوزيع - دارصادر، بيروتع چاپ سوم، 1414ق.
68. منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغة (خوئی)، هاشم ،خویی میرزا حبیب الله، مكتبة ،الإسلاميّة ،تهران، چاپ چهارم، 1400ق.
69. النور المبين فی قصص الأنبياء و المرسلين (للجزائرى)، جزائری، نعمت الله بن عبد الله، مكتبة آية الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، 1404ق.
70. تفسير القمي، قمی، علی بن ابراهیم، دارالکتب قمع چاپ سوم، 1404ق.
71 . تاريخ المدينة المنوّرة ، أبو زيد عمر بن شبه النمیری البصری، نشر: دارالفکر، قم، ایران، 1410ق /1386ش.
72. تفسير ابن كثير، ابن كثير، دارالمعرفة ، بيروت، لبنان، 1412ق/1992م.
73. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ابن بابویه، محمد بن علی دارالشريف الرضى للنشر، قم، چاپ دوم، 1406ق.
74. التمحيص ابن همام ،اسکافی، محمد بن همام بن سهيل مدرسة الإمام المهدی عجل الله تعالى فرجه الشريف، قم، ایران، چاپ اول، 1404ق.
ص: 190
75. مجموعه ،ورام آداب و اخلاق در اسلام ترجمه تنبیه الخواطر، ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدی رضوی، مشهد، چاپ اول، 1369ش.
76. كفاية الأثر فی النص على الأئمة الإثنى عشر خزار رازى، علی بن محمد، نشر: بیدار، قم، 1401ق.
77. عيون أخبار الرضا علیه السلام ، ابن بابويه، محمد بن علی نشر جهان تهران، چاپ اول، 1378ق.
78. الخرائج و الجرائح، قطب الدين راوندی، سعيد بن هبة اللة، مؤسسة الإمام المهدى ، عجل الله تعالى به الشريف قم، چاپ اول، 1409ق.
79 . الإختصاص، مفید، محمد بن محمد المؤتمر العالمی لأفية الشيخ المفيد، قم، ايران چاپ اول، 1413ق.
80 . دعائم الإسلام ابن حيون نعمان بن محمد مغربی مؤسسة آل البيت، قم، چاپ دوم، 1385ق.
81. مصباح المتهجد و سلاح المتعبّد، طوسی، محمد بن الحسن، مؤسسة فقه الشيعة، بیروت، چاپ اول، 1411ق.
82. منية المريد، شهيد ثانی زين الدين بن على مكتب الأعلام الإسلامی، قم، چاپ اول، 1409ق.
83 . من لا يحضره الفقيه ابن بابویه، محمد بن علی دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ دوم، 1413ق.
84. الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهرا، اسماعيل الأنصارى الزنجانی الخوئينی، نشر: دلیل ما، چ اول، 1428ق.
85. کافی (ط - دارالحدیث)، کلینی، محمد بن یعقوب، دارالحدیث، قم، چاپ اول، 1429ق.
86. الفصول المختارة، مفيد، محمد بن محمد، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق.
87. زندگانی حضرت زهرا (ترجمه) جلد 43 بحار الأنوار)، ترجمه روحانی، مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، ترجمه روحانی علی آبادی ،محمد انتشارات مهام تهران، چاپ اول، 1379ش.
ص: 191
88. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیه و آله صفار محمد بن حسن، مكتبة آية الله المرعشی النجفی ،قم، ايران ، چاپ دوم، 1404ق.
89. مقتل الحسين علیه السلام، أخطب خوارزم، موفق بن أحمد - سماوى، محمد، النشر: أنوار الهدی، چاپ دوم، 1423ق /1381ش.
90. الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربين و المستشرقين، خيرالدين بن محمود بن محمد زرکلی ،دمشقی دارالعلم للملايين، بیروت، چاپ پنجم، 1980م.
91 . مسند الإمام أحمد بن حنبل، ابن حنبل، احمد بن محمد، مؤسسة الرسالة، لبنان، بیروت، چاپ اول، 1416ق.
92 . رياض السالكين فی شرح صحيفة سيد الساجدين، كبير مدنی شیرازی، سید علی خان بن أحمد، دفتر انتشارت ،اسلامی قم ایران، چاپ اول، 1409ق.
93. لوامع صاحبقرانی مشهور به شرح فقیه، مجلسی، محمد تقى بن مقصود على، مؤسسة إسماعيليان، قم، چاپ دوم، 1414ق.
94. روضات الجنات فی أحوال العلماء و السادات محمد باقر موسوی خوانساری، نشر اسماعیلیان چاپ اول، قم، 1390ش.
95 . الفضائل (لابن شاذان القمى) ابن شاذان القمى، أبو الفضل شاذان بن جبرئیل، نشر: رضی، قم، چاپ دوم، 1363ش.
96. لغتنامه، علی اکبر دهخدا زبان فارسی قرن 14
97. العين، خلیل بن احمد زبان عربی قرن 2.
98. أطيب البيان فی تفسير القرآن عبد الحسين طيب نشر كتابفروشی اسلام تهران ایران، 1275 ش.
99. المنجد فى اللغة العربية المعاصرة لويس معلوف اليسوعى دار المشرق، بیروت لبنان، 1996م.
ص: 192
100. لغتنامه دهخدا علی اکبر دهخدا مؤسسة انتشارات و چاپ دانشگاه تهران چاپ دوم، 1377ش.
101. العين، خليل بن احمد مؤسسة الأعملى للمطبوعات، بیروت، لبنان، چاپ اول، 1408ق /1367ش/ 1988م.
102. لسان اللسان (تهذيب لسان العرب)، عبد الله مهنا، دار الكتب العلمية، بيروت، لبنان چاپ اول، 1413ق.
103. فرهنگ ابجدی (ترجمه کامل المنجد الأبجدى)، مترجم: رضا مهیار، انتشارات اسلامی ناصر خسرو ،تهران، ایران، چ دوم، 1375ش.
104 . مثنوی معنوی جلال الدین محمد بلخی رومی، تصحیح محمد رمضانی، نشر: دارنده کلاله خاور، تهران ،ایران چاپ دوم از چاپ سعید نو، 1319ش.
105. دیوان سعدی، مصلح الدین بن عبد الله نشر: طهران (بی نا)، تهران، ایران ، چ سنگی، 1320ق.
106. نوادر و متفرقات محمد امینی گلستانی، نشر: مؤلف، چاپ اول.
107 . تاریخ توصیفی - تحلیلی صدر اسلام سید ابراهیم سید علوی ، نشر معارف، قم، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، 1390ش.
108. گلستان سعدی، تصحیح دکتر محمد جواد مشکور نشر: شرکت نسبی حاج محمد حسین اقبال و شرکاء ، 1342ش.
109. دیوان صائب تبریزی انتشارات علمی و فرهنگی وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش ،عالی، مشهد، ایران، 1364ش.
110. مثنوی معنوی، جلال الدین محمد بلخی، نشر آدینه ،سبز، چ اول ، تهران، ایران، 1391ش.
111 . مثنوی هفت اورنگ، نور الدین عبد الرحمن بن احمد جامی نشر مرکز مطالعات ایرانی چاپ اول تهران، ایران، 1378ش.
112. أقرب الموارد فی فصح العربية و الشوارد، سعيد الخورى الشرتونی اللبنانی، نشر: دار الأسوة للطباعة والنشر، چاپ اول، 1374ش/ 1416ق.
ص: 193
113 . ينابيع المودة لذوى القربی، القندوزی، سليمان بن ابراهيم دارالأسوة ، قم - ایران ، 1422ق.
114 . الكامل في التاريخ، ابن اثیر، بیروت ، چ اول، 1385ق.
115. السيرة النبوية لابن هشام الحميرى مكتبة محمد على صبيح و اولاده بمصر بميدان الأزهر، 1383ق/1963م.
116. وقائع الأيام، ملاعلی آقا خیابانی واعظ تبریزی، تهران ، چ اول، 1354ش.
117. وقعة صفين نصر بن مزاحم مكتبة آية الله المرعشی النجفی، قم، چ دوم، 1404ق.
118. مأة منقبة من مناقب أمير المؤمنين والأئمة، ابن شاذان، محمد بن احمد، مدرسة الإمام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ایران، قم، چاول ، 1407ق.
ص: 194