چهارده آفتاب (چهارده آیه از قرآن در ولایت اهل بیت علیهم السلام)

مشخصات کتاب

سرشناسه : حسینی هرندی، سیدسجاد، 1368 -

عنوان و نام پديدآور : چهارده آفتاب (چهارده آیه از قرآن در ولایت اهل بیت علیهم السلام)/تالیف سیدسجاد حسینی هرندی.

مشخصات نشر : قم: دارالنشر اسلام، 1397.

مشخصات ظاهری : 540 ص.

شابک : 500000 ریال:978-964-475-211-7

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : کتابنامه: ص. [537] -540.

موضوع : تفاسیر شیعه -- قرن 14

Qur'an -- Shiite hermeneutics -- 20th century

موضوع : ولایت -- جنبه های قرآنی

*Sainthood -- Qur'anic teaching

ولایت -- احادیث

*Sainthood -- Hadiths

رده بندی کنگره : BP104/و8ح5 1397

رده بندی دیویی : 297/159

شماره کتابشناسی ملی : 5281479

اطلاعات رکورد کتابشناسی : فیپا

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ویراستار کتاب : خانم شهناز محققیان

ص: 1

اشاره

نام کتاب: چهارده آفتاب (چهارده آیه از قرآن کریم در ولایت اهل بيت علیهم السلام)

مؤلف: سید سجاد حسینی هرندی

ناشر: مؤلف

تاریخ چاپ: مرداد ماه 1397 ش

تعداد: 1000 نسخه

قیمت: 50/000 تومان

ص: 2

فهرست مطالب

اجازه روایت به مؤلف ...7

مقدمه ...9

شیوه ی کتاب ...15

آیه ی اول: سوره احزاب، آیه 6 ...17

روايات خاصه ...17

روايات عامه ...17

تفاسیر ...25

بیان مؤلف...27

آیه ی دوم: سوره احزاب، آیه 36 ...30

روايات خاصه ...30

روایات عامه ...31

تفاسیر ...32

بیان مؤلف ...34

آیه ی سوم: سوره نور، آیه 63 ...36

روایات خاصه ...36

روايات عامه ...38

تفاسیر ...39

ص: 3

بیان مؤلف ...41

آیه ی چهارم: سوره نساء، آیه 65...43

روایات خاصه ...43

روایات عامه ...49

تفاسیر ...50

بیان مؤلف ...53

آیه ی پنجم: سوره نساء، آیه 59 ...55

روایات خاصه ...55

روايات عامه ...88

تفاسیر ...92

بیان مؤلف ...114

آیه ی ششم: سوره مائده، آیه 55...118

روايات خاصه ...118

روايات عامه ...150

تفاسیر ...158

بیان مؤلف ...171

آیه ی هفتم: سوره نساء، آیه 54...174

روایات خاصه ...174

روايات عامه ...187

تفاسیر ...191

بیان مؤلف ...197

آیه ی هشتم: سوره آل عمران، آیه 103 ...199

روايات خاصه...199

روايات عامه ...212

تفاسير ...215

ص: 4

بیان مؤلف ...218

آیه ی نهم: سوره مائده، آیه 67 ...221

روایات خاصه ...221

روايات عامه ...289

تفاسیر ....297

بیان مؤلف ...315

آیه ی دهم: سوره احزاب، آیه 33 ...322

روايات خاصه ...322

روايات عامه ...364

تفاسیر ...396

بیان مؤلف ...404

آیه ی یازدهم: سوره آل عمران، آیه 61 ...406

روایات خاصه ...406

روایات عامه ...429

تفاسیر ...436

بیان مؤلف ...447

آیه ی دوازدهم: سوره بقره، آیه 207 ...449

روايات خاصه ...449

روایات عامه ...456

تفاسیر ...460

بیان مؤلف ...464

آیه ی سیزدهم: سوره احزاب، آیه 23 ...470

روايات خاصه...470

روايات عامه ...474

تفاسیر ...476

ص: 5

بیان مؤلف ...478

آیه ی چهاردهم: سوره شوری، آیه 23 ...480

روايات خاصه ...480

روایات عامه ...513

تفاسیر ...525

بیان مولف ...536

منابع و مآخذ...539

ص: 6

بسم الله االرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین علی متواتر نعمائه و مستفیض آلائه و الصلاه و السلام علی رسول الله محمد المصطفی و آله الامجاد الذین روواحدیث المجد عنه مسلسلا بالاباء و الاجداد.

اما بعد فقداستجازني العالم الفاضل السید سجاد بن مرتض الحسیني الهرندي حفظهما الله تعالی في نقل روایات الائمة الهدی المعصومين لحسن ظنه بی و لاجل اتصال السند و الدخول فی سلسله الرواه عنهم - علیهم السلام - فاستخرت الله تعالی و اجزته أن يروي عني جمیع ما صحت لی روایته بطرقی المتعدده عن مشایخی العظام و هم اعلام الطائفه المحقه - اعلی الله مقاهم - الی ارباب الکتب المعتبره عند اصحابنا الامامیه من الکتب الاربعه الاولته - الکافی و الفقیه و التهذیب و الاستبصار - و الثانویه - الوافی و البحار و الوسائل و المستدرک - و کتاب جامع احادیث الشیعه الذی الف تحت اشراف مرجع الطائفه آیه الله الحاج آقاحسین الطبابایی البروجردی - قدس سره - و کتابی موسوعه احادیث اهل بیت - علیهم السلام - و غیرها من کتب الاخبار .

و اسنادی و طریقی بل طرقی ماخوذ من کتابی « طریق الوصل الی اخبار آل الرسول - علیهم السلام » ( المشیخه - الاجازات ).

و فی انحتام اوصیه بما وصانی به مشایخی العظام من سلون طریق الاحتیاط فانه طریق النجاه و تقوی الله تعالی فی السر و العلن فانه خیر الزاد و السعی فی قضاء حوائج الاخوان فانها من افضل الطاعات، و ان لایسنانی من صالح دعواته حیا کنت ام میتا کما لاانساه فی مظان الاجابه ان شاء الله تعالی. و الحمدالله اولا و آخرا و السلام علیه و علی جمیع اخواننا المومنین .

اصفهان - هادي النجفی

1436/12/2

اجازه روایت مؤلف

ص: 7

ص: 8

مقدمه

الحمدلله رب العالمين والصلاة والسلام على سيد الأنبياء والمرسلين نبينا محمد وعلی ابن عمه وحافظ سره و كاشف غمه. مولانا امیر المومنين وعلى ابنته فاطمة الزهراء سيدة نساء العالمين.

وعلى اولادهما الطيبين الطاهرين المعصومين واللعن الدائم على اعدائهم من الأولين والآخرين.

حمد و سپاس مخصوص خدائیست که ما را از متمسكين به ولایت امیرالمومنین علیه السلام و اولاد پاک و معصوم ایشان قرار داد.

تمام عالم مرهون لطف بی پایان رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت گرامی ایشان است که با رحمت و عنایات خود، دنیای ظلمانی فرزندان آدم را به نور سرمدی خود روشن و مبارک کرده اند، به نص فرمان الهی در قرآن کریم ما مامور به تبعیت و پیروی محض از رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم که به ما فرموده: « ما آتاكُمُ اَلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا » « هر آنچه رسول برای شما آورد، از او پیروی کنید و از هر آنچه شما را نهی کرد، دوری کنید » (1).

بنابراین برای سعادت دنیا و آخرت خودمان، راهی جز تبعیت محض از ایشان نداریم و حال که در زمان حیات ظاهری ایشان حضور نداشته ایم، باید فرمایشات

ص: 9


1- سوره حشر، آیه 7

گرانبهای ایشان را سرلوحهی تمام دوران زندگی خود قرار دهیم، تا به لطف این درهای گرانبها، به سر منزل مقصود و رضوان الهی و جوار ایشان و اولیاء پاک ایشان برسیم.

یکی از فرمایشات گرانبهای رسول خدا صلی الله علیه و آله همان حدیث معروف و مشهور ثقلين است که اتفاقا فریقین به تواتر آن را نقل کرده اند.

در این حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله به صراحت، سعادت دنیا و آخرت ما را فقط در گرو یک مطلب قرار داده اند، و آن هم تمسک به کتاب خدا و اهل بیت علیهم السلام توامان است.

یکی از نکات مهم در این حدیث، عبارت انتهایی آن است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده اند: این دو یادگار (کتاب خدا و اهل بیت علیهم السلام) هرگز از هم جدا نخواهند شد، یعنی کتاب خدا که بیان کننده همه چیز است، همیشه و همواره، همراه اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله است و کوچکترین و کمترین لحظه ای نخواهد آمد که این دو از همدیگر جدا شده و فاصله بین آنها بیفتد. این مطلب به بیان های دیگر از آن رسول مصدق صلی الله علیه و آله صادر شده است، مانند این روایت شریف که خاصه و عامه از ایشان نقل کرده اند که فرمودند: « عَلِیٌّ مَعَ القُرآنِ وَالقُرآنُ مَعَ عَلِیٍّ ، لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ » (1) (على همراه قرآن است و قرآن همراه على است و این دو هرگز از همدیگر جدا نخواهند شد، تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند )، اما برخلاف این فرمایش ایشان، بعضا در جامعه ی ما چنین ترویج یافته است که، قرآن و اهل بیت علیهم السلام جدای از یکدیگر هستند و یا متأسفانه پرداختن به فضائل حضرات آل الله علیهم السلام، دوری از قرآن و غیر از قرآن است، در حالیکه دیدیم آن رئیس عقل و عقل کل، قرآن را همواره ملازم و همراه حضرت امام

علی علیه السلام دید و همراهی آن کتاب شریف با اهل بیت گرامی خود که سلام و صلوات دائمیه خدا بر ایشان باد، را بیان فرمود، نه تنها این همراهی برقرار است بلکه کتاب خدا، کتاب مدح امیرالمومنین علیه السلام و اولاد پاک ایشان

ص: 10


1- الجمل والنصره ص 418، امالی(طوسی) ص 460، الطرائف، ج1، ص103

است و هرجا خداوند کریم بیانی در مدح و فضیلت آورده است یا فقط مختص به این خانواده است و یا ایشان در اعلى مرتبه ی آن مدح نسبت به دیگران و سایر انبیاء الهی قرار دارند. به عنوان نمونه به این روایت شریف دقت کنید:

عن محمل بين الحنفيه، عن الحسن بن علي بن ابي طالب علیه السلام قال:

« كل ما في كتاب الله عزوجل (إن الأبرار) فوالله ما أراد به إلا علي بن ابي طالب علیه السلام وفاطمة علیهاالسلام وانا والحسين علیه السلام لأنا نحن ابرار بآبائنا وأمهاتنا وقلوبنا غلت بالطاعات والبر وتبرأت من الدنيا وحبها وأطعنا الله في جميع فرائضه وآمنا بوحدانيته وصدقنا برسوله ».(1)

امام حسن علیه السلام السلام فرمودند:

هرجا در کتاب خدا کلمه ی (ابرار) آمده است، به خدا قسم که از آن، غیر از علی بن ابی طالب علیه السلام و حضرت فاطمه علیهاالسلام و من و حسین علیه اسلام اراده نشده است. به این خاطر که ما کسانی هستیم که پدران و مادران ما تماما از نیکوکاران و خوبان بودند، و ما کسانی هستیم که قلوب ما دائما از طاعت خدا و خوبیها سیراب می شود و از دنیا و حب آن، به دور و بیزار و جداست، ما خدا را در تمام فرائض و واجباتش اطاعت کردیم و به وحدانیت و یگانگی او حقیقت ایمان آوردیم و رسول گرامی او را تصدیق کردیم.

و روایت در این زمینه بسیار فراوان وارد شده است.

بنابراین نه تنها قرآن و اهل بیت علیهم السلام از هم جدا نیستند بلکه قرآن کتاب مدح حضرات آل محمد علیهم السلام است و به قول آن شاعر خوش ذوق که اینگونه سروده است:

قرآن به جز از مدح على آیه ندارد * ایمان به جز از حب علی پایه ندارد

به همین خاطر تصمیم گرفته شده که با مدد گرفتن از خود حضرات معصومین علیهم السلام در این زمینه ادای دین بسیار ناچیزی انجام داده و لطف بی پایان این خانواده را طلب نموده، که به لطف و عنایت حضرت زهرا علیهاالسلام توفیق یافته و این نوشتار

ص: 11


1- مناقب (ابن شهر آشوب)، ج 4، ص 2، مجمع البحرین، ص97، بحارالانوار، ج 2، ص 3

را گردآوری کرده و در اختیار سایر محبان آل الله لا قرار می دهد.

تا بلکه قدم کوچکی در بیان فضائل بی انتهای حضرات محمد و آل محمد صلی الله علیه السلام برداشته و نام حقیر را در لیست نوکران و خدمتگزاران این خاندان عظيم الشأن علیهم السلام اضافه نمایم.

هر آنچه از خوبی و زیبایی در این نوشتار هست از لطف بی پایان حضرت زهرا علیهاالسلام است و هر آنچه کم و کاستی و سهو و نسیان است از این عبد سراپا تقصیر بی بی دو عالم است.

از تمام عزیزانی که بر بنده منت گذاشته و هرگونه یاری در به سرانجام رسیدن این اثر داشتند، على الخصوص پدر و مادرم و استاد بزرگوارم حضرت آیت الله نجفی (زید عزه) و برادران و سایر دوستان، تشکر ویژه دارم و قدردان همای بزرگواران هستم .

در آخر، این اثر را به پیشگاه مطهر و با عظمت ام الائمة النجباء النقباء، سیده نساء العالمين ام الحسن و الحسين و زوجة امیرالمومنین، حضرت فاطمه ی زهرا علیهاالسلام تقدیم می نمایم و عاجزانه خواستار قبول آن هستم.

در پایان شایسته است این قصیده ی شاعر اهل بیت علیهم السلام مرحوم حاج احمد آبشاهی را یاد کنیم:

آن که در مجموعه خلقت بود یکتا، تویی * آن که در محجوبه عصمت بود تنها، تویی

فاطمه صدیقه ای، ام ابیها وصف تو * مطمئنه، راضيه، مرضیه و عذرا تویی

هم حليمه عالمه بر عالم ما كان و يكون * هم بتول و طاهره، انسیه ی حورا تویی

آیه تطهیر هم در شأن تو باشد ز حق * معنی آیات قرآن از الف تا یاء تویی

ص: 12

هم تویی ام الائمه، هم تویی ام الکتاب * در حقیقت دین حق را حجت کبری، تویی

در حدیث قدسی لولاک، حق فرموده است * باعث ایجاد احمد با علی، زهرا تویی

دختر ختم رسل ای افتخار عقل کل * کفو شاه دین علی عالی اعلا، تویی

اسم اعظم مقصد کن عصمت الله عظيم * کنز مخفی و رموز علم الاسماء، تویی

ای پناه ماسوا، ای افتخار اولیا * همچو ذات کبریا یکتای بی همتا تویی

سوره کوثر که نازل شد ز حق بر مصطفی * معنی کوثر تویی، جنت تویی، طوبی تویی

نص آیات و روایات و حديث متقن است * باعث خلقت بر این دنیا و ما فيها، تویی

در دریای شرف بر یازده گوهر صدف * آفرینش را هدف، محبوبه یکتا، تویی

بارها فرمود بابت، بضعة منی تو را * روح و جسم احمد مرسل، ز سر تا پا، تویی

کرد استشمام احمد سینه ات یا فاطمه * چون بهشت مصطفی ای بانوی عظمی، تویی

گفت، إني تارك فيكم به امت مصطفی * از کتاب الله و عترت، مقصد و معنی تویی

ص: 13

اجر خود بخشید بر امت پیمبر لیک خواست * او مودت بهر ذي القربا، و ذي القربا تویی

ای شفیع عاصیان یا حضرت خیر النسا * دین تویی، آئین تویی، دنیا تویی، عقبی تویی

چارده قرن تمام است ای عزیز کبریا * از جفای اشقيا مقتوله اعدا، تویی

یک هزار و چارصد سال است ای نور خدا * و از فشار در شهيد قوم بی پروا، تویی

آبشاری بهره مند امروز شد از لطف تو * باز اميدش تویی، چون شافع فردا تویی

باشد که مقبول درگاه استان کبریایی مادر هستی قرار گیرد.

سید سجاد حسینی

27رمضان 1439

1397/3/22

ص: 14

شیوه ی کتاب

در این کتاب، چهارده آیه از قرآن کریم از میان آیاتی که در مورد ولایت اهل بیت علیم السلام وارد شده، انتخاب و بیان شده است.

ذیل هر آیه، روایاتی از کتب خاصه و بعد از آن از کتب عامه نقل شده است و بعد از آن بیان سه کتاب تفسیر معتبر شیعه به ترتیب زمان آورده شده است. که ابتدائا به بیان شیخ الطائفه شیخ طوسی اعلى الله مقامه الشريف، ذیل هر آیه پرداختیم و بعد از آن بیان مرحوم طبرسی صاحب کتاب شریف مجمع البيان اعلى الله مقامه و بعد از آن به بیان علامه طباطبایی در تفسير الميزان پرداخته ایم.

و پس از آن هم یک بیان بسیار کوتاه و اجمالی از مؤلف قرار دارد که پیرامون چگونگی استدلال به آیه و ویژگی های آن، مطلب ناچیزی بیان شده است.

نکته ي قابل توجه اینست که روایات خاصه ای که ذیل هر آیه بیان شده است، به ترتیب قدمت منبع قرار گرفته است، یعنی بنابر تحقیقات انجام شده، هر روایتی که از منبعی نزدیکتر به زمان معصومين عليهم السلام نقل شده است، زودتر در شمارش روایات ذیل آیات قرار گرفته است.

طبیعی است این بنابر تحقیقات حقیر بوده و ممکن است اشکالات و اشتباهاتی در آن وجود داشته باشد.

ان شاء الله که برای همه ی عزیزان خواننده، مفید فایده باشد و حقیر را از دعای خیر فراموش نکنند.

ص: 15

ص: 16

آیه ی اول: سوره احزاب، آیه 6

اشاره

« النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَأُولُوا الأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللّهِ مِنَ الْمُؤمِنِينَ وَالْمُهاجِرِينَ إِلاّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلى أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِي اَلْكِتابِ مَسْطُوراً » .

« پیغمبر اولی و سزاوارتر به مؤمنان است از خود آنها (یعنی مؤمنان باید حکم و اراده او را مقدم بر اراده خود دارند و از جان و مال در اطاعتش مضایقه نکنند) و زنان او مادران مؤمنان هستند و خویشاوندان نسبی شخص (در حکم ارث) بعضی بر بعضی دیگر در کتاب خدا مقدمند از انصار و مهاجرین (که با هم عهد برادری بسته اند) مگر آنکه به نیکی و احسان بر دوستان خود ( از مهاجر و انصار) وصیتی کنید که این (تقدم وصیت بر ارث خویشان) هم در کتاب حق مسطور گردیده است ».

روايات خاصه

1- عن زيد بن علی بن ابی طالب عليه السلام (1) في قوله تعالی « وَ أُولُوا اَلْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اَللّهِ ».

قال: أرحام رسول الله صلی الله علیه و آله أولى بالملك والإمرة.

از زید فرزند امیرالمومنین علیه السلام نقل شده است که در ذیل آیدی و خویشاوندان نسبی شخص (در حکم ارث) بعضی بر بعضی دیگر در کتاب خدا مقدمند » گفت:

ص: 17


1- تفسیر فرات، ص 155

خانواده ی رسول خدا صلی الله علیه و آله برای ملک و امیر بودن بر همه اولویت دارند.

2- عن ابی بصير عن ابی عبدالله علیه السلام (1) قال:

لما قبض رسول الله صلی الله علیه و آله كان على علیه السلام أولى الناس بالناس لكثرة ما بلغ فيه رسول الله صلی الله علیه و آله, واقامته للناس واخذه بيده، فلما مضى على علیه السلام لم يكن يشتطيع عليه السلام ولم يكن ليفعل أن يدخل محمد بن على ولا العباس بن على ولا احدا من ولده .

إذا لقال الحسن علیه السلام والحسين علیه السلام :

إن الله تبارک وتعالی أنزل فينا کما أنزل فيك وأمر بطاعتنا كما أمر بطاعتك وبلغ فينا رسول الله صلی الله علیه و آله كما بلغ فيك وأذهب عنا الرجس كما أذهبه عنک.

فلما مضى على علیه السلام كان الحسن علیه السلام أولى بها لكبره فلما تؤفى لم يستطع أن يدخل ولده ولم يكن ليفعل ذلک.

والله عز وجل يقول:

« وَ أُولُوا اَلْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اَللّهِ » (2) فيجعلها في ولده .

إذا قال الحسين علیه السلام:

أمر الله تبارک وتعالى بطاعتي كما أمر بطاعتك وطاعه أبيك وبلغ في رسول الله صلی الله علیه و آله كما بلغ فيک وفي أبيك وأذهب الله عى الرجس کما أذهب عنک وعن أبيک فلما صارت إلى الحسين اعلیه السلام لم يكن أحد من أهل بيته يستطيع أن يدعى عليه كما كان هو يدعي على أخيه وعلى أبيه لو أرادا أن يصرفا الأمر عنه ولم يكونا ليفعلا ثم صارت حین أفضت إلى الحسين علیه السلام فجرى تأويل هذه الآيه « وَ أُولُوا اَلْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اَللّهِ ».

ثم صارث من بعد الحسين علیه السلام علی بن الحسين علیهماالسلام ثم صارث من بغد على بن الحسين إلى محمد بن على عليهاالسلام.

ص: 18


1- اصول کافی (اسلامیه)، ج 1، ص 286
2- سوره انفال، آیه 75

وقالَ : الرِّجسُ هُوَ الشَّکُّ ، وَاللّهِ لا نَشُکُّ فی رَبِّنا أبَدا .

ابو بصير نقل می کند که امام صادق علیه السلام فرمودند:

زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفتند على علیه السلام اولی ترین مردم، به مردم و امور مردم بود به خاطر کثرت آنچه که رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد على علیه السلام ابلاغ فرموده بودند و ایشان على علیه السلام را به مردم اقامه فرموده بودند و دست علی علیه السلام را (در روز غدیر خم به عنوان جانشین) بالا برده بودند.

زمانی که اواخر امامت علی علیه السلام و زمان رفتن و شهادت ایشان فرا رسید، علی علیه السلام نه می توانست و نه اهل این بود که کسی از اولادش مثل محمد و یا عباس را داخل در این امر کند.

که اگر هم به فرض محال این کار را می کرد حسن و حسین علیهماالسلام به پدرشان عرض می کردند: خداوند در شأن ما نازل کرده همانگونه که در شأن شما نازل کرد و به اطاعت کردن از ما، امر کرده کما اینکه به اطاعت کردن از شما امر کرده و رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد ما ابلاغ کردند، کما اینکه در مورد شما ابلاغ فرمودند و از ما رجس و پلیدی دور شده همانطور که از شما دور شده است.

پس زمانی که علی علیه السلام از دنیا رفتند، حسن علیه السلام به ایشان اولی بود نسبت به حسین علیه السلام به این جهت که بزرگتر بود.

زمانی که وقت رفتن حسن علیه السلام از دنیا رسید اولادش را داخل در این مطلب نفرمود زیرا که خداوند تعالی فرموده « و ارث مراتب خویشاوندان در کتاب خدا بعضی بر بعض دیگر مقدم شده ».

که اگر هم بر فرض محال این کار را می کرد حسین علیه السلام به برادر عرض می کرد که خداوند همانگونه که به طاعت پدرم و طاعت شما امر کرده بود، به طاعت من هم امر فرموده و همان ابلاغی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد پدرم و شما فرمود در مورد من نیز فرمود و پلیدی و رجس از من دور شده کما اینکه از پدرم و شما دور شده بود.

پس زمانی که این امر ولایت، به حسین علیه السلام منتقل شد. هیچ کس از اهل بیت پیامبر علیهم السلام توانائی ادعای آن را نداشتند، برعکس حسین علیه اسلام که اگر چه برادر و پدرش

ص: 19

حکم خدا را تغییر نمی دادند ولی اگر می خواستند چنین کاری کنند و این امر را از او منصرف کنند، حسین علیه السلام می توانست مدعی آنها شود و ادله بر آن اقامه فرماید.

پس زمانی که امر به حسین علیه السلام منتقل شد تأویل این قسمت از آیه جاری شد که فرموده است: « و ارث مراتب خویشاوندان در کتاب خدا بعضی بر بعض دیگر مقدم شده » و پس از حسین علیه اسلام منتقل شد به فرزند ایشان علی بن الحسين علیهماالسلام و پس از ایشان فرزندشان محمد بن على علیهماالسلام.

و رجس یعنی شک، به خدا قسم ما هرگز در پروردگارمان شک نکرده ایم ابدا .

3- عن عبدالرحيم بن روح القصير عن ابی جعفر علیه السلام (1) في قول الله عزوجل النبی اولی... .

فیمَن نَزَلَت ؟ فَقالَ : نَزَلَت فِی الإِمَرهِ ، إنَّ هذِهِ الآیَهَ جَرَت فی وُلدِ الحُسَینِ علیه السلام مِن بَعدِهِ ، فَنَحنُ أولی بِالأَمرِ وبِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِنَ المُؤمِنینَ وَالمُهاجِرینَ وَالأَنصارِ.

فقلت فلولد جعفر فيها نصيب؟

فقال: لا.

فقلت فلولد العباس فيها نصيب؟

فقال: لا.

فعددت عليه بطون بني عبدالمطلب كل ذلك يقول: لا.

قال ونسيت ولد الحسن علیه السلام، فدخلت بعد ذلك عليه فقلث له .

هل لولد الحسن علیه السلام فيها نصيب؟

فقال لا والله يا عبدالرحيم ما لمحمدي فيها نصيب غيرنا .

عبدالرحیم می گوید از امام باقر علیه السلام سؤال کردم این آیه در مورد چه کسانی نازل شد؟ حضرت فرمودند: این آیه نازل شد در ولایت، به درستی که این آیه بعد از حسین علیه السلام در اولاد حسین علیه السلام، جاری است پس ما اولائیم به ولایت و به

ص: 20


1- اصول کافی (اسلامیه)، ج1، ص288

رسول خدا صلی الله علیه و آله از سایر مؤمنین و مهاجرین و انصار .

عبدالرحیم گوید سؤال کردم پس آیا فرزندان جعفر هم از این آیه نصيب و بهره ای دارند؟

حضرت فرمودند: نه .

پرسیدم: فرزندان عباس نصیبی دارند از این آیه؟

حضرت فرمودند: نه.

پس یکی یکی نزد حضرت فرزندان بنی عبدالمطلب را نام برده و شمردم و حضرت در پاسخ همه فرمودند: نه ولی فراموش کردم فرزندان امام حسن علیه السلام را بپرسم، پس یک بار دیگر به خدمت حضرت رسیدم سؤال کردم که آیا اولاد امام حسن علیه السلام از این آیه بهره ای دارند؟

حضرت فرمودند: نه به خدا قسم ای عبدالرحیم هیچ کس از نسل پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از این آیه نصیبی ندارد غیر از ما .

4- عن معاذ بن كثير عن ابی عبدالله السلام (1) قال: يامعاذ!

الْكَبَائِرُ سَبْعٌ فِينَا نَزَلَتْ وَ مِنَّا اسْتُحِلَّتْ فَأَكْبَرُ الْكَبَائِرِ الشِّرْكُ بِاللَّهِ وَ قَتْلُ « اَلنَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ » (2) وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَةِ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ وَ إِنْكَارُ حَقِّنَا اهل البيت علیهم السلام .

فَأَمَّا الشِّرْكُ بِاللَّهِ فَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ فِينَا مَا أَنْزَلَ وَ قَالَ اَلنَّبِيُّ صلی الله علیه و آله فِينَا مَا قَالَ فَكَذَّبُوا(فَقَدْ كَذَّبُوا)اللَّهَ وَ كَذَّبُوا بِرَسُولِهِ صلی الله علیه و آله وَ أَمَّا قَتْلُ النَّفْسِ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ فَقَدْ قَتَلُوا اَلْحُسَيْنَ علیه السلام وَ أَهْلَ بَيْتِهِ وَأَمَّا قَذْفُ الْمُحْصَنَةِ فَقَدْ قَذَفُوا فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَلَي مَنَابِرِهِمْ وَ أَمَّا عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ فان الله قال في كتابه « النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ » (3) وهو أب لهم فقد عقوا رسول الله صلی لله علیه و آله في ذريته واهل بيته وأما أكل مال

ص: 21


1- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 237
2- سوره انعام، آیه 151
3- سوره احزاب، آیه 6

اَلْیَتِیمِ فَقَدْ مَنَعُوا حَقَّنَا مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ.وَ أَمَّا اَلْفِرَارُ مِنَ اَلزَّحْفِ فَقَدْ أَعْطَوْا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ علیه السلام بَیْعَتَهُ طَائِعِینَ غَیْرَ کَارِهِینَ ثُمَّ فَرُّوا عَنْهُ وَ خَذَلُوهُ. وَ أَمَّا إِنْکَارُ حَقِّنَا فَوَ اَللَّهِ مَا یَتَعَاجَمُ فِی هَذَا أَحَدٌ.

معاذ بن کثیر از امام صادق علیه السلام نقل می کند که حضرت فرمودند:

گناهان کبیره هفت مورد است که در مورد ما نازل شده است و از حقوق ما حلال شمرده شده است بزرگترین کبائر شرک ورزیدن به خدای متعال و کشتن نفس محترمی که خدا آن را حرام قرار داده است و تهمت زدن به افراد بی گناه و عاق والدین شدن و خوردن مال يتيم و فرار از جنگ و جهاد و انکار حق ما اهل بیت علیهم السلام است.

پس اما شرک به خدا، به تحقیق که خدا نازل کرده است در مورد ما آنچه را که نازل کرده و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده، در مورد ما آنچه که فرموده پس تمام آنها را تکذیب کردند و به تحقيق خدا و رسولش را تکذیب کردند.

اما کشتن نفس محترم که خدا آن را محترم شمرده است، پس به تحقیق که حسین علیه السلام و اهل بیتش علیهم السلام را کشتند و اما تهمت زدن به بی گناه، به تحقیق که بر منابرشان به فاطمه علیهاالسلام دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله تهمت زدند.

و اما عاق والدین پس به درستی که خدا در کتابش فرموده « پیغمبر اولی و سزاوارتر به مؤمنان است از خود آنها و زنان او مادران مؤمنان هستند » پس او پدر مؤمنان است و به تحقیق که او را آزار دادند در عترت و ذریه اش.

و اما خوردن مال يتيم، به تحقیق که حقی را که خدا در کتابش برای ما قرار داده از ما منع کردند و اما فرار از معرکه، به تحقیق که در اختیار کامل و نه از روی اجبار با امیرالمؤمنین عله السلام بیعت کردند و سپس از آن فرار کردند و علی علیه السلام را خوار کردند .

و اما انکار حق ما پس به خدا قسم هیچ کس نمی تواند منکر آن شود.

5- عن عبد الأعلى بن أعين، قال: سمعت أبا عبدالله علیه السلام، يقول (1): إن الله

ص: 22


1- علل الشرایع، ج1، ص207

عزوجل خص عليا علیه السلام بوصية رسول الله صلی الله علیه و آله وما يصيئة له فأقر الحسن علیه السلام والحسين علیه اسلام له بذلک.

ثم وصيه الحسن علیه السلام، وتسليم الحسین علیه السلام للحسن علیه السلام ذلك حتى أقضى الأمر إلى الحسين علیه السلام لا ينازعه فيه احد، له من السابقة مثل ما له. واستحقها على بن الحسين عليهاالسلام لقول الله عزوجل: « وَ أُولُوا اَلْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اَللّهِ » فلا يكون بعد على بن الحسين عليهماالسلام الا في الاعقاب وأعقاب الأعقاب.

عبدالاعلى بن اعین گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام فرمودند:

به درستی که خداوند عزوجل على علیه السلام را به وصیت و مقام وصایت رسول خودش صلی الله علیه و آله اختصاص داد.

پس حسن علیه السلام و حسین علیه اهلسلام به این ولایت و وصایت علی علیه السلام اقرار کردند.

سپس علی علیه السلام به حسن علیه السلام وصیت کرد و حسین علیه السلام تسليم امام حسن علیه السلام بود در این مورد .

از زمانی که امر به حسین علیه السلام واگذار شد، با سابقه ای که حسین علیه السلام داشت احدی با او در این مورد منازعه نکرد.

سپس علی بن الحسين عليهما مستحق این امر بود به خاطر قول خداوند:

« و ارث مراتب خویشاوندان در کتاب خدا بعضی بر بعض دیگر مقدم شده » پس بعد از علی بن الحسين علیهماالسلام نبود مگر فرزندان او و فرزند فرزند او و حتما اینگونه بود.

6- عن عبدالرحيم بن روح القصير عن ابی عبدالله علیه السلام قال: (1)

انه شئل عن قول الله عزوجل: « وَ أُولُوا اَلْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اَللّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهَاجِرِينَ ».

قال: نزلت في ولد الحسين علیه السلام.

ص: 23


1- تأويل الآيات، ص440

قال قل جعلت فداك نزلت في الفرائض؟ قال: لا.

قل ففي المواريث؟ قال: لا نزلت في الإفرة .

عبدالرحيم بن روح القيصر گوید:

از امام صادق علیه اسلام سؤال شد در مورد این آیه: « و خویشاوندان نسبی شخص (در حکم ارث) بعضی بر بعضی دیگر در کتاب خدا مقدمند از انصار و مهاجرين ».

حضرت فرمودند: این آیه نازل شده در مورد فرزندان امام حسین علیه السلام.

عبدالرحیم گوید از حضرت سؤال کردم قربانت بروم در مورد فرائض نازل شده؟

حضرت فرمودند: خیر.

عرض کردم در مورد ارث نازل شده؟

حضرت فرمودند: خیر، این آیه در مورد ولایت نازل شده .

7- عن محمد بن زید مولی ابی جعفر علیه السلام قال: (1)

سألت مولای، فقلت، قوله عزوجل: « وَ أُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي کِتَابِ اللَّهِ ». (2)

قال: هو على ابن ابی طالب علیه السلام معناه أنه رحم النبي صلی الله علیه و آله فيکون اؤلی به من المؤمنين والمهاجرين.

محمد بن زید غلام امام باقرعلیه السلام می گوید:

از مولای خود در مورد این قول خداوند ( و خویشاوندان نسبی شخص (در حكم ارث) بعضی بر بعضی دیگر در کتاب خدا مقدمند )، سؤال کردم حضرت فرمودند: او علی بن ابی طالب علیه السلام است. معنای آن اینست که علی علیه السلام از نزدیکان

ص: 24


1- تأويل الآيات، ص440
2- سوره احزاب، آیه 6

خونی رسول خدا صلی الله علیه و آله بود پس على اولی است به پیامبر صلی الله علیه و آله از مؤمنین و مهاجرین و نسبت به آنها به پیامبر صلی الله علیه و آله اولویت دارد.

روايات عامه

1- عن بریده قال: (1)

«غَزَوْتُ مَعَ عَلِیٍّ الْیَمَنَ فَرَأَیْتُ مِنْهُ جَفْوَهً فَلَمَّا قَدِمْتُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فتَنَقَّصْتُهُ فَرَأَیْتُ وَجْهَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله تَغَیَّرُ فَقَالَ یَا بُرَیْدَهُ أَلَسْتُ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ قُلْتُ بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ صلی الله علیه و آله فَمَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ ».

بریده می گوید: به همراه علی در غزوه ی یمن بودم و در حال جنگیدن بودیم که از على علیه السلام چیزی مشاهده کردم زمانی که پیش رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتم برای ایشان تعریف کردم و این کار را برای علی علیه السلام یک نقص و ایراد شمردم پس نگاه کردم دیدم رنگ صورت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله تغییر کرد و فرمود ای بریده آیا من بر مؤمنان نسبت به خودشان اولی نیستم؟ عرض کردم بله ای رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود هركس من مولای او هستم و بر نفس او اولویت دارم علی هم مولای اوست و بر نفس او نسبت به خودش اولویت دارد.

تفاسیر

- تبیان (2):

شیخ طوسی (ره) می گوید: خداوند خبر داده که نبی صلی الله علیه و آله اولی است به مؤمنان حتی از خودشان و این به معنای آن است که احق است برای تدبیر همه ی امور مؤمنان و اینکه مردم باید آنچه را که پیامبر صلی الله علیه و آله آنها را به آن فرا می خواند اختیار کنند.

و به این خاطر که وجوب طاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله که مقرون به طاعت خداست مسلم است پیامبر صلی الله علیه و آله احق است برای حکم کردن بین مردم و حکم کردن برای هر فرد

ص: 25


1- در المنثور، ج 5، ص 182
2- تبیان، ج 8، ص 217

في نفسه، و اوست که اولی است در همه چیز و حتی از نفس خود انسان هم احق است زیرا که چه بسا نفس انسان، انسان را به سوی تبعیت از هوای نفس ببرد ولی نبی خدا صلی الل هعلیه و آله انسان را نمی خواند مگر برای اطاعت خدا و کاملا واضح است که طاعت خدا بهترین اختیار انسان است و بر اطاعت کردن هر کس دیگر مقدم است.

- مجمع البیان (1):

« اَلنَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ »

به این معناست که پیامبر صلی الله علیه و آله اولویت دارد به نفس مؤمنان نسبت به خود مؤمنان و درمعنای آن اقوالی بیان شده است.

اول - ابن زید می گوید: به این معناست که پیامبر صلی الله علیه و آله در تدبیر امور مؤمنان احق است و حکم ایشان به آنها نافذتر است از حکم خود آنها به خودشان و اگر حکم پیامبر صلی الله علیه و آله به آنها، مخالف حکم خودشان به خودشان باشد، حکم نبی اسلام صلی الله علیه و آله مقدم است زیرا که طاعت امر ایشان که مقرون به اطاعت امر خدای بزرگ است واجب است.

دوم – ابن عباس و عطا می گویند: به این معناست که پیامبر صلی الله علیه و آله در دعوت اولویت دارد پس زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله آنها را برای کاری فرا خواند در حالی که خودشان می خواهند مشغول به کار دیگری باشند، اطاعت امر پیامبر به انجام کاری که خودشان می خواهند انجام دهند، اولویت دارد و این معنا نزدیک به معنای اول است.

سوم – به این معناست که حکم پیامبر صلی الله علیه و آله بر مؤمنان نسبت به حکم بعضی از مؤمنان برای بعضی دیگر نافذتر است، این بود سه قول که در معنای این آیه بیان شده است.

و روایت شده است که زمانی که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله اراده ی حرکت برای غزودی تبوک نمود مردم را به خروج برای جنگ امر فرمود، عده ای گفتند ما باید از پدران و مادران خود اجازه ی آمدن به جنگ بگیریم، پس این آیه نازل شد.

ص: 26


1- تفسیر مجمع البیان، ج 8، ص 530

- المیزان (1):

معنای اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله اولی است به مؤمنان از خود مؤمنان اینست که پیامبر صلی الله علیه و آله بر ایشان از خودشان اولویت دارد معنای ولایت اینست که اگر امر دائر مدار شد بین آن و مورد دیگری، آن رجحان دارد و باید جانب آن را برگزید و اگر انسان مؤمن برای خودش از حفظ، یا حجت یا کرامت و قبول کردن حرفی و حتی گرفتن تصمیمی، اراده ای دارد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله اولویت دارد در آن بر خود فرد و اگر در هر امری یا هر کدام از این موارد ذکر شده امر دائر شد بین پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و خودش، جانب رسول خدا صلی الله علیه و آله به جانب خودش رجحان دارد و جانب رسول خدا صلی الله علیه و آله ارجح است. و اگر مخاطره ای و چیز بدی متوجه رسول خدا صلی الله علیه و آله شد مؤمن باید خود را فدای رسول خدا صلی الله علیه و آله کند و باید جایگاه نبی خدا نزد مؤمن دوست داشتنی تر و گرامی تر از خودش باشد و اگر خودش خواست کاری انجام دهد و نبی خدا صلی الله علیه و آله از او خواست کار دیگری انجام دهد آنچه که متعين است و باید انجام دهد کاری است که رسول خدا صلی الله علیه و آله از او می خواهد و طاعت رسول خدا واجب است و باید رسول خدا صلی الله علیه و آله را بر خودش مقدم بدارد.

بیان مؤلف

اولی بشئ در کتب لغت به معنای احق به شی ء است یعنی آن شیء اولویت دارد نسبت به شی دیگر، احق است نسبت به آن شی ء.

خدای متعال در یک جمله آخرین فرستاده اش را اینگونه توصیف می کند که این نبی اولیت دارد به مؤمنين حتی نسبت به خود مؤمنین، این اولویت به این معناست که مؤمنین باید رسول خدا صلی الله علیه و آله را در صدر امور و علاقه مندی های خود قرار دهند، نه تنها رسول خدا صلی الله علیه و آله باید برای مؤمن از زن و فرزند و پدر و مادر عزیزتر و مقدم باشد بلکه باید از جان و نفس خودش هم عزیزتر و اولی باشد.

ص: 27


1- الميزان، ج 16، ص 276

و از طرف دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله بر همدی مؤمنان ولایت دارد، و هر کس خود را مؤمن می داند در دایردی ولایت رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار دارد و باید بدون چون و چرا در خط فرمان ایشان باشد. آنچه حائز اهمیت است اینست که خدا بزرگ در کتابی که آن را مبين و روشنگر و عظیم و با عظمت شمرده این گونه رسولش را توصیف کرده است که او نسبت به همه ی مؤمنان صاحب اختیار ولایت است و برای اینکه مقام با عظمت و عصمت الهی را برای همه ی مؤمنان و بیماردلان مشخص کند در سوره ی نجم آیدی سوم تا پنجم می فرماید «وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى : این رسول ما هرگز از روی هوای نفس یا علاقه ی شخصی سخن نمی گوید »، « إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ يُوحَى: هرگز به خاطر اميال شخصی خودش فعلی را انجام نمی دهد و كار و سخنی از او سر نمی زند مگر اینکه وحی الهی باشد » و تا زمانی که مطلبی بر او از جانب خدا وحی نشود دست به کاری نمی زند و لب به سخن نمی گشاید، و دلیل آن هم اینست که « عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى» « خدایی که قدرت و علم او بی نهایت است او را عالم به همه چیز قرار داده و علم بی نهایت خود را در اختیار او قرار داده است ».

دقیقا به همین دلیل است که خدای حکیم و دانا به مؤمنان می گوید: در هر زمینه، خواه دین، خواه دنیا بدون چون و چرا گوش به فرمان او باشند و برای او ولایت قرار داده است بر همه ی مؤمنان، چون او علمی دارد که متصل به علم بی نهایت الهی است و با این علم است که از هرگونه اشتباه و خطایی به دور است و با همین علم است که خیر و صلاح دین و دنیای هر کس را بهتر از او می داند.

همین رسول خدا صلی الله علیه و آله با چنین ویژگی و صفاتی، جایی به این ولایت خود اشاره کرد و از همه ی مسلمانان اقرار گرفت که به هر کسی ولایت دارد، و آن هم جایی است که خاصه و عامه نقل کرده اند، که در ماجرای غدیر حضرت خطاب به همه ی جمعیتی که حاضر بودند فرمود:

( ألَسْتُ أوْلَى بِكُمْ مِنْ أنْفُسِكُمْ ) ( آیا من اولی نیستم به شما حتی از خودتان؟) همه یک صدا گفتند: بلی یا رسول الله صلی الله علیه و آله (بله ای رسول خدا)، سپس فرمود: (من كنت مولاه فعلی مولاه) (هر کسی من بر او ولایت دارم یعنی هر کسی که مؤمن است و اسلامی را

ص: 28

که من رسول آن هستم پذیرفته علی هم مولای اوست، و علی هم بر او صاحب اختیار و ولایت است).

از روایاتی که ذیل آیه بیان شد مشخص می شود که این ولایت بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله باقی است و آن هم تعلق به علی بن ابی طالب صلی الله علیه و آله دارد اما از آن جا که به قول معروف پارتی بازی نیست این ولایت برای هر آنکس منسوب به رسول خدا صلی الله علیه و آله باشد وجود ندارد و برای هر کسی که نسبتی با ایشان داشته باشد نیست، بلکه چون این ولایت ادامه ی ولایت رسول خدا صلی الله علیه و آله است تنها باید برای کسانی باشد که خصوصیات رسول خدا صلی الله علیه و آله مانند عصمت را دارا باشند درست مثل خود ایشان، چون قرار است آنها هم مثل خود نبی خدا صلی الله علیه و آله پرچمدار جامعه ی اسلامی باشند و خیر و صلاح دین و دنیای همه را بر ایشان به وضوح بیان کنند، به همین خاطر است که در روایات به نام از این دوازده جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله یاد شده است و آنها را به نحوی بیان کرده اند که تا قيام قیامت هر آنکس دنبال این مطلب بود و این روایات را دید بدون هیچ شک و شبهه ای این صاحبان ولایت را از دیگران تمییز دهد و بشناسد.

و ایرادی هم به این مطلب وارد نیست، زیرا که در روایت معروف به حدیث ثقلین که این مسئله روشن و به وضوح بیان شده است، چون در بعضی نسخه ها در همین روایت این ائمه ی دوازده گانه و والیان پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله نام برده شده اند یکی پس از دیگری و حتی در نسخه هایی هم که نامی نبرده شده از ایشان یک صفت برای ایشان و قرآن توامان بیان شده و آن هم اینکه هرگز و اصلا از هم جدا نمی شوند، بنابراین تفسیر قرآن را باید فقط از این اهل بیت علیهم السلام و عترت رسول خدا صلی الله علیه و آله گرفت، که فرمایشات ایشان ذیل همین آیه ی شریفه گذشت و گویای همه چیز به روشنی بود پس آیدی شریفه بر ولایت رسول خدا صلی الله علیه و آله و جانشینان پس از ایشان که تنها و تنها دوازده نفر بوده اند دلالت دارد و دلالت آن روشن است .

ص: 29

آیه ی دوم : سوره احزاب، آیه 36

اشاره

« وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلاَ مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی الله وَرَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یکُونَ لَهُمُ الْخِیرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یعْصِ الله وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً مُبِیناً ».

« و هيچ مرد و زن مؤمنی را در کاری که خدا و رسول حكم كنند اراده و اختیاری نیست (که رأي خلافی اظهار نمایند ) و هر کس نافرمانی خدا و رسول او كند دانسته به گمراهی سختی افتاده است ».

روايات خاصه

1- عن أبي جعفر علیه السلام في قوله (1): « وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اَللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ اَلْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ » وذلك أن رسول الله صلی الله علیه و آله خطب على زید بن حارثة زينب بنت جحش الأسدية من بنی اسد بن حزيمة وهي بنت عمة النبي صلی الله علیه و آله.

فقالت: يا رسول الله صلی الله علیه و آله حتی آوامر نفس فانظر.

فانزل الله: « وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اَللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ اَلْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اَللّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِيناً ».

فقالت يا رسول الله آمری پلک فزوجها ایاة (الى آخر الروایه).

از امام باقر علیه السلام در مورد قول خداوند : « و هیچ مرد و زن مؤمنی را در کاری

ص: 30


1- تفسیر قمی، ج 2، ص 194

که خدا و رسول حكم كنند اراده و اختیاری نیست (که رأى خلافی اظهار نمایند) نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله خطبه ی عقدي خواندند و زینب دختر جحش اسدیه (دختر عمه ی خود پیامبر صلی الله علیه و آله) را به عقد زید بن حادثه در آوردند.

زینب اعتراض کرد و گفت ای رسول خدا مهلت بده تا سخنان و خواسته های من هم مطرح شود (نظر من هم دانسته شود، چون مخالف بود و خیال می کرد از اشراف است و او غلام است).

که این آیه از جانب خدا نازل شده « و هیچ مرد و زن مؤمنی را در کاری که خدا و رسول حكم كنند اراده و اختیاری نیست که رأي خلاني اظهار نمایند) و هر کس نافرمانی خدا و رسول او كند دانسته به گمراهی سختی افتاده است ».

پس زینب گفت اختيار من در دست توست ای رسول خدا صلی الله علیه و آله، رسول خدا او را به ازدواج و عقد زید بن حارثه درآورد.

روایات عامه

1- عن قتاده (1) قال خطب النبئ صلی الله علیه و آله زينب وهو يريدها لزيد؛ فظنت أنه يريدها لنفسه، فلما علمت أنه يريدها لزيد، أبت، فأنزل الله: «وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اَللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً » الآيه فرضیث و سلمت.

قتاده می گوید:

رسول خدا صلی الله علیه و آله اراده فرمود که خطبه ی ازدواج بخواند برای زینب و او را به ازدواج زید در آورد، ولی زینب گمان کرد که رسول خدا می خواهد او را برای خودش عقد کند، پس زمانی که فهمید طرف دیگر خطبه ی عقد رسول خدا صلی الله علیه و آله نیست و زید می باشد، از این کار ابا کرد پس خداوند این آیه را نازل فرمود « و هیچ مرد و زن مؤمنی را در کاری که خدا و رسول حكم كنند اراده و اختیاری نیست (که رأي خلافی اظهار نمایند » پس زینب به امر رسول خدا صلی الله علیه و آله راضی و تسلیم شد.

ص: 31


1- الدر المنثور، ج 5، ص 201

تفاسیر

- تبیان (1):

از ابن عباس و مجاهد و قتاده نقل شده است که این آیه در مورد زینب دختر جحش نازل شده است زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله اراده فرمود او را به عقد زید بن حارث درآورد و زینب از این کار ممانعت کرد به این خاطر که او از قبیله ی قریش نسب داشت ولی زید یک عبد بیشتر نبود پس این آیه را خداوند نازل کرد و زینب به این عقد ازدواج رضایت داد.

خداوند در این آیه به روشنی و وضوح مشخص کرده است که مؤمنان ملزم به اجرای اوامر خدا و رسولش هستند و برای مؤمنان حق انتخابی نیست به گونه ای که آنچه را که خداوند به آن امر کرده است را رها کنند و کنار بگذارند و مشغول به کار دیگری شوند و به سمتی روند که مأذون به آن نیستند. سپس در ادامه ی آیه می فرماید « وَمَنْ یَعْصِ اللّه َ وَرَسُولَهُ » پس هر كس عصیان کند خدا و رسولش را در آنچه که خدا و رسولش به آن امر می کنند و مخالفت کند با خدا و رسولش «فقد ضل» به تحقیق که گمراه شده است و از راه حق جدا افتاده و در گمراهی و ضلالت ظاهر و واضح افتاده است.

- مجمع البیان (2):

« ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَهٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَرَسُولُهُ » یعنی زمانی که خدا و رسولش واجب کردند « أمرأ» امری را و چیزی را لازم کردند و به امری حکم کردند « أَنْ يَكُونَ لَهُمُ اَلْخِيَرَةُ » یعنی اختیار «من أمرهم » بر اختيار خدای بزرگ و معنای آن اینست که، هر چیزی را که خدای بزرگ به آن امر کرده است و یا به آن حکم کرده است، کسی حق و اجازه ی مخالفت با آن ندارد و کسی حق ندارد با مشغول شدن به کار دیگری، کاری را که به او امر شده است ترک نماید. « وَ مَنْ يَعْصِ اَللّهَ وَ رَسُولَهُ » در آنچه

ص: 32


1- تبیان، ج 8، ص 344
2- مجمع البیان، ج 8 ص 564

که برای او اختیار کرده اند « فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِيناً » یعنی به روشنی و واضحی از حق به سمت باطل بیرون رفته است.

به طور خلاصه اینکه هیچ مؤمن و مؤمنه ای حق ندارد از امر و حكم خدا و رسولش سرپیچی کند و آنچه را که آنها برایش اختیار کرده اند ترک کند و به کار و شیء دیگری مشغول شود و هر کسی آنچه را که خدا و رسولش اختیار کرده اند برایش، ترک کند دچار معصیت شده است و به روشنی از راه حق و هدایت به سمت باطل و گمراهی بیرون رفته است.

- الميزان (1):

سیاق آیه شاهد اینست که مراد از قضاء، قضاء تشریعی است و نه تکوینی پس قضاء خداوند حکم تشریعی اوست در موردی از مواردی که مربوط به اعمال بندگان است و یا تصرف خدا در شأنی از شئون بندگان که به واسطه ی رسولی از رسولانش انجام شده است. و قضاء رسول خدا صلی الله علیه و آله نوع دوم است که همان تصرف ایشان در شأنی از شئون مردم است با ولایتی که خداوند برای ایشان قرار داده است، در موارد زیادی مثل همین آیه ی « اَلنَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ » پس قضاء رسول خدا صلی الله علیه و آله به وسیله ی ولایت ایشان است و قضاء ایشان قضاء خداوند تبارک و تعالی است چرا که جعل ولایت برای رسول خدا

صلی الله علیه و آله و نافذ بودن امر ایشان توسط خود خداوند صورت گرفته است.

و سیاق این قسمت از آیه « إِذا قَضَى اَللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً » که یک امر واحد را متعلق قضاء خدا و قضاء رسولش همراه هم قرار داده، شاهد اینست که مراد از قضاء، تصرف در شئون مردم است و مراد جعل تشریعی که مختص خداوند است، نمی باشد و این قسمت از آیه « ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَهٍ » به این معناست که، هیچ مرد و زن مؤمنی حق داشتن اختیار در امورشان برایشان ثابت نیست به این معنا که هر چه می خواهند انجام دهند و

ص: 33


1- الميزان، ج 16، ص 321

هرچه می خواهند اختیار کنند.

و این قسمت از قول خداوند « إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا » ظرف است برای نفی اختیار و معنا اینکه زمانی که قضاء خدا و رسولش صلی الله علیه و آله به تصرف در امری از امور مؤمنان تعلق می گیرد برای احدی از مؤمنین و مؤمنات اختیاری از این جهت که امر مربوط به آنهاست و از امور زندگی آنهاست، ثابت نیست و نمی توانند غیر از آنچه که خدا و رسولش صلی الله علیه و آله برای آنها اختیار کرده اند اختيار کنند بلکه باید آنچه که خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله برای آنها اختيار نموده اند را تبعیت نمایند.

بیان مؤلف

باید به الفاظ آیه دقت کنیم، آیه به صورت نفی و با "ماى" نافيه شروع شده است و بعدا کلمه ی "امرأ" که نکره است را در این قالب فرموده است، نکره در سياق نفی افاده ی عموم می کند یعنی این کلمه امرأ شامل همه چیز می شود، از طرفی «قضی» یعنی حکم و دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله را در کنار حکم خداوند قرار داده است و برای هر دو از یک فعل استفاده نموده است پس مشخص می شود که این حکم یک حکم تشریعی است و خداوند در حال جعل یک حکم است برای همه ی مؤمنین چه مرد و چه زن، می فرماید: زمانی که خدا و رسولش حکمی می کنند در هر چیزی، دیگر هیچ مرد و زن مؤمنی در آن قضیه صاحب اختیار نیستند و اگر مؤمن هستند باید اطاعت کنند از حکمی که خدا و رسولش صلی الله علیه و آله برای ایشان کرده اند، شاید کسی بگوید این فقط محدود به دایره ی دین است ولی در حقیقت چنین نیست و دلیل بر آن همه کلمه «آمرهم» است که نکره است و همراه ضمیری آمده که بازگشت آن به مؤمنین است، یعنی در هر امری که مربوط به مؤمنان می شود، اگر حکمی از جانب خدا و رسولش بصلی الله علیه و آله بود، مؤمنان از خودشان اختیاری نخواهند داشت و لازمه ی ایمان اطاعت بدون قید و شرط است.

و از همین جا مشخص می شود، مراد جعل ولایت تشریعی برای رسول خدا صلی الله علیه و آله است.

ص: 34

مطلب مهم آنجاست که به این مقدار هم کفایت نفرموده و در ادامه ی آیه می فرماید: و هر کس از حکم خدا و یا حکم رسولش صلی الله علیه و آله نافرمانی و سرپیچی کند به تحقیق که دچار ضلالت شده است، یعنی ضلالت کسی که در حکمی از رسول خدا صلی الله علیه و آله سرپیچی کند را همراه با تاکید بیان کرده که گویی اتفاقی ناگزیر است دلیل بر تأکید این است که از حرف «قد» بر سر فعل ماضی استفاده کرده است، خود فعل ماضی برای آینده، زمانی به کار می رود که دلالت بر اتفاقی بکند که حتما به وقوع خواهد پیوست، و از طرفی این فعل ماضی را بعد از حرف «قد» آورده که خود این عبارت دلالت بر تأکید و حتمی بودن این مطلب است، از طرفی دیگر بعد از فعل، مفعول مطلق آورده و این گمراهی را با کلمه ی (مبينا) توصیف کرده است، یعنی دچار گمراهی و ضلالت می شوند که هرگز پوشیده نیست و کاملا مشخص و عیان است.

بنابراین حکم رسول خدا صلی الله علیه و آله و حکم خدا در کنار هم قرار گرفته و به یک منزله شمرده شده است و عصیان و نافرمانی از حکم ایشان هم نه تنها در کنار نافرمانی از حکم خدای بزرگ بلکه گمراهی روشن بیان شده است.

و این در حالیست که خدای حکیم در آیه ی 68 سوره آل عمران فرموده: « وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ » خدا بر مؤمنان ولایت دارد، پس با توجه به این دو آیه در کنار هم کاملا مشخص می شود که رسول خدا صلی الله علیه و آله هم بر مؤمنان ولایت دارد.

و با توجه به آنچه در توضیح آیدی اول گذشت مشخص می شود ائمه علیهم السلام همهمان ولایت را بر مؤمنان دارا هستند.

و همان گونه که سرپیچی از حکم خدا و رسولش صلی الله علیه و آله گمراهی آشکار است، سرپیچی از ائمه عليهم السلام هم ضلالت روشن و آشکار است.

ص: 35

آیه ی سوم: سوره نور، آیه 63

اشاره

« لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنْكُمْ لِوَاذًا فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ».

« شما خطاب کردن رسول صلی الله علیه و آله و ندا کردن او را مانند ندای بین یکدیگر (بدون حفظ ادب مقام رسالت) قرار مدهید، خدا به حال آنان که برای سرپیچی از حکمش به یکدیگر پناه برده و از میان شما رخ پنهان میدارند آگاه است. پس باید کسانی که امر خدا را مخالفت می کنند و از آن روی می گردانند بترسند که مبادا به فتنه ای بزرگ یا عذاب دردناک دیگر گرفتار شوند.»

روايات خاصه

1- قال ابن الجارود (1) عن أبي جعفر علیه السلا السلام في قوله « لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا » (2) قال يقول: لا تقولوا يا محمد ولا يا أبالقاسم ولكن قولوا يا نبي الله ويا رسول الله قال الله: « فَلْيَحْذَرِ اَلَّذِينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ » ای يعصون امره.

آبی جارود در ضمن حدیثی نقل می کند که امام باقر علیه السلام در مورد این آیه فرمودند: (خطاب کردن پیامبر را در میان خود مانند خطاب کردن بعضی از خودتان به

ص: 36


1- تفسیر قمی، ج 2، ص 110
2- سوره ی نور، آیه ی 63

بعضی دیگر قرار ندهید) خدا می فرماید: « نگوئید ای محمد و نگوئید ای ابالقاسم بلکه بگوئید آی نبی خدا و ای رسول خدا ».

خدا می فرماید: « پس بر حذر دار آنان که فرمان او را مخالفت می کنند» یعنی پس بر حذر دار کسانی را که از امر رسول خدا صلی الله علیه و آله سرپیچی می کنند و عصیان امر او می کنند.

2- قال حدثني جعفر بن محمد الفزاری معنعنا عن ابی جعفرعلیه السلام. (1)

في هذه الآية من قول الله تعالى: « فَلْيَحْذَرِ الَّذينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِه أَنْ تُصيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصيبَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ.»

قال الفتنة الكفار .

قال يا ابا جعفر حدثي فيمن (فيما) نزلت.

قال نزلت في رسول الله صلی الله علیه و آله وجری مثلها من النبي صلی الله علیه و آله في الأوصياء في طاعتهم.

فزاری از امام باقر عليه السلام نقل می کند که حضرت در مورد این قول خداوند « پس باید کسانی که امر خدا را مخالفت می کنند و از آن روی می گردانند بترسند که مبادا به فتنه ای بزرگ یا عذاب دردناک دیگر گرفتار شوند » فرمودند: فتنه، کفار هستند سپس عرض کرد به حضرت که به من بفرمائید این آیه در مورد چه کسی نازل شده است.

حضرت فرمودند: این آیه در مورد رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شده است و همان چیزی که در این آیه برای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در مورد اطاعت از ایشان هست، در مورد اطاعت از اوصیاء ایشان نیز جاری است.

3- عن ابی علی قال سمعت ابا عبدالله علیه السلام يقول....(2)

انكم قد رأيتم ان الله عزوجل لم يجعل لاحد من الناس في خلافنا خيرا ان الله عزوجل يقول: « فَلْيَحْذَرِ الَّذينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِه أَنْ تُصيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصيبَهُمْ عَذابٌ

ص: 37


1- تفسیر فرات، ص 289
2- اصول کافی (اسلامیه)، ج 8، ص 88

أَليمٌ.»

ابی علی می گوید: شنیدم که امام صادق علیه السلام فرمودند: به درستی که شما می بینید و می فهمید که خدای بزرگ برای هیچ کس در مخالفت با ما خیری قرار نداده است و سپس این آیه ی شریفه را تلاوت فرمودند:« پس باید کسانی که امر خدا را مخالفت می کنند و از آن روی می گردانند بترسند که مبادا به فتنه ای بزرگ یا عذاب دردناک دیگر گرفتار شوند».

4 - عن عبد الأعلى قال سألت اباعبدالله علیه السلام عن قول الله عزوجل (1)

« فَلْيَحْذَرِ الَّذينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِه أَنْ تُصيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصيبَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ » ، قال فتنة في دينه أو جراحة لا يأجره الله عليها.

عبدالاعلی می گوید سؤال کردم از امام صادق علیه السلام در مورد این قول خداوند که می فرماید: « پس باید کسانی که امر خدا را مخالفت می کنند و از آن روی می گردانند بترسند که مبادا به فتنه ای بزرگ یا عذاب دردناک دیگر گرفتار شوند ».

فرمودند: منظور از این فتنه، فتنه ای است که در دین چنین شخصی واقع می شود و یا جراحتی است که بر می دارد ولی خدا در برابر آن هیچ اجر و پاداشی به او نخواهد داد.

روایات عامه

1- عن زید بن اسلم (2)

ان رسول الله صلی الله علیه و آله قال لأصحابه ذات يوم وهو مستقبل العدو لايقاتل أحد منكم فعمد رجل منهم ورمي العدو وقاتلهم فقتلوه فقيل للنبي اشتشهد فلان .

فقال أبعد ما نهيت عن القتال .

ص: 38


1- اصول کافی (اسلامیه)، ج 8 ص 223
2- الدر المنثور، ج 5، ص 61

قالوا نعم.

قال لا يدخل الجنة عاص.

زید بن اسلم گوید:

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که در مقابل صف دشمنان صف کشیده بودند (در جنگی) رو به اصحاب خود، فرمودند: هیچ کس از شما نباید بجنگد.

پس از آن مردی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله تیری به سمت دشمنان پرتاب کرد و شروع به جنگیدن با آنها کرد پس دشمنان او را کشتند.

به رسول خدا گفتند فلانی شهادت طلب بود و به شهادت رسید.

حضرت فرمودند: آیا بعد از اینکه من از جنگ نهی کردم این اتفاق افتاد؟ عرض کردند بله.

حضرت فرمودند: عاصی و کسی که از دستور من سرپیچی کند وارد بهشت نمی شود .

تفاسیر

- تبیان (1) :

سپس خداوند بر حذر داشته است از مخالفت با رسولش با این قول که فرموده: « فَلْيَحْذَرِ اَلَّذِينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ» و این است و جز این نیست که داخل کرده است خداوند «عن» را در قولش «عن امره » به این خاطر که معنا و منظور روی گرداندن از امر رسول خدا صلی الله علیه و آله است و این دلالت دارد بر اینکه منظور او امری است که از رسول خدا صلی الله علیه و آله بر نحو ایجاب و وجوب و لزوم صادر می شود به این خاطر که اگر مخصوص مخالفت با اوامر وجوبی نباشد و بخواهد اوامر ندبی و مستحبی را هم در بر بگیرد نباید ضرری از مخالفتش وجود داشته باشد.

منظور از مخالفت فقط کسی نیست که بر خلاف امر رسول خدا صلی الله علیه و آله عملی

ص: 39


1- تبیان، ج 7، ص 466

انجام می دهد به این خاطر که این کار نوعی از مخالفت است و عنوان مخالفت شامل کسی هم می شود که آنچه را که به او امر می شود انجام نمی دهد و ترک می کند.

ولی اگر امر به نحو ندب و استحباب باشد هم ترک آن جایز است و هم انجام خلاف آن جایز است و این قسمت از قول خداوند «أن تصيبهم فتنه» یعنی آنها را بر حذر دار از اینکه به آنها فتنه برسد، فتنه به معنای بلیه و آزمایشی است که آنچه که از نفاق و دروئی و بی ایمانی در قلوب آنهاست را ظاهر و نمایان می کند و فتنه شدت و بلائی در دین است که آنچه را که در ضمیر نهفته و پنهان است ظاهر و نمایان می کند.

«أو يصيبهم عذاب أليم» یعنی عذاب الیمی در آخرت به آنها می رسد به خاطر مخالفتی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله داشته اند .

- مجمع البيان (1) :

خداوند بر حذر داشته از مخالفت کردن با اوامر رسول گرامیش و گفته در این صورت فتنه به آنها می رسید یعنی بلیه ای به آنها می رسد که نفاق و دوروئی و بی دینی قلب های آنها را نمایان می کند و گفته شده که منظور از این فتنه، عقوبت دینی است و عذاب بزرگی هم در آخرت به آنها می رسد.

و در این عبارت آیه دلالت است به اینکه منظور اوامر وجوبی رسول خدا صلی الله علیه و آله است و چنین عذاب هایی برای مخالفت با اوامر وجوبی است و اگر منظور اوامر ندبی و استحبابی هم بود خداوند بزرگ اینگونه همه را از مخالفت با آن برحذر نمی داشت.

- الميزان(2) :

در آیه خداوند بر حذر می دارد کسانی که با امر پیامبر صلی الله علیه و آله و با دعوتش مخالفت می کنند را از اینکه به آنها فتنه و بلیه ی برسد و یا اینکه عذاب بزرگ و مهلکی نصیب آنها

ص: 40


1- مجمع البیان، ج 7، ص 249
2- الميزان، ج 15، ص 167

شود .

بیان مؤلف

خداوند حکیم در این آیه به روشنی انذار می دهد کسانی را که با اوامر رسول خدا صلی الله علیه و آله مخالفت می کنند.

با فعل امر فرموده که باید بترسند کسانی که با امر او مخالفت کنند، (امر) یعنی هر آنچه که رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را واجب بیان کرده اند و نتیجه ی مخالفت را هم بیان فرموده که هر کس چنین کند فتنه و بدی به او می رسد و یا عذابی دردناک او را احاطه می کند.

مخالفت، تنها کاری بر خلاف فرمایشات رسول خدا صلی الله علیه و آله انجام دادن نیست بلکه مخالفت شامل ترک اوامر رسول خدا صلی الله علیه و آله هم می شود چرا که اگر کسی که در عمل اوامری را که می داند ایشان فرموده اند ترک کند، عملا با ایشان مخالفت کرده است.

تنها زمانی اینگونه ترساندن و حذر دادن از مخالفت امر رسول خدا صلی الله علیه و آله توسط خدای حکیم جایز است که ایشان از جانب خدا صاحب اختیار و ولایت در همه ی زمینه ها باشند که با توجه به فرمایشات خود رسول خدا صلی الله علیه و آله این ولایت برای ائمه علیهم السلام هم ثابت است مانند روایتی که حضرت فرمودند (1) یا علی حربک حربی وسلمک سلمی وحزبك حزبی و حزبی حزب الله ای علی جنگ و مخالفت با تو مخالفت با من است و صلح و دوستی با تو صلح و دوستی با من است و هر کس با تو باشد با من است و هر کس با من باشد با خداست.

همان رسول که به گواه صریح قرآن از روی هوای نفس سخن نمی گوید و معصوم است به بالاترین درجه ی عصمت، مخالفت با علی علیه السلام را مخالفت با خودش شمرده است.

بنابراین همان ولایتی که برای رسول خدا صلی الله علیه و آله ثابت است که موجب می شود مخالفت با او ضلالت آشکار باشد برای علی علیه السلام هم ثابت است و برای ائمه ی دیگر هم

ص: 41


1- تفسیر فرات، ص 266

ثابت است و مخالفت با ایشان هم ضلالت آشکار است.

کما اینکه در بیان امام باقر علیه السلام هم کاملا مشخص و واضح بود.

نکته ی بسیار مهم دیگر که از این آیه ی شریفه فهمیده می شود و نباید مغفول بماند اینست که خدا به وضوح ترسانده از عذاب الیم هر کسی را که با امر رسول خدا صلی الله علیه و آله مخالفت کند، از آن جا که مهمترین رکن اسلام خود شخص شخیص رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند و دین اسلام در پرتو وجود ذي جود و گرامی ایشان به خلق عرضه شده است بنابراین جانشینان رسول خدا صلی الله علیه و آله هم پس از ایشان مهمترین ارکان اسلام هستند چرا که همانطور که بقای اسلام و مشروع بودن اسلام به وجود رسول خداست صلی الله علیه و آله، پس از ایشان هم به وجود ائمه عليهم السلام است که جانشین ایشان هستند و به همین موازات مخالفت با امر ایشان در خصوص جانشینی و ولایت علی علیه السلام ائمه علیهم السلام هم بزرگترین گناه است و بزرگترین مخالفت با ایشان است و هر آنکس که با این امر مخالفت کند عذاب اليمی در انتظار او خواهد بود که در انتظار دیگر مخالفان نیست.

رسولی که خدا از مخالفت کردن با او خلق را ترسانده است در قسمتی از خطبه ی غدیر(1) فرموده است: وهذا على امامكم ووليکم یعنی ای مردم این علی امام شما و ولی شماست.

کسی که از طرف خدا ولایت دارد این چنین شفاف و صریح بیان کرده است که على علیه السلام امام امت است و از جانب خدا بر همه ولایت دارد.

پس هر کس با این امر رسول خدا صلی الله علیه و آله که مهمترین امر ایشان در تمام دوران نبوت ایشان است مخالفت کرده و مخالفت بکند باید منتظر عذاب الیم باشد چرا که خداوند به صراحت و عده ی عذاب داده است و « إن وعد الله حق » (2) به درستی که وعده ی خدا حق است.

ص: 42


1- احتجاج، ج 1، ص 62
2- سوره یونس، آیه 55

آیه ی چهارم: سوره نساء، آیه 65

اشاره

« فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ».

« نه چنین است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را کم کنند و آنگاه به هر حکمی که کلی اعتراض نداشته، کاملا (از دل و جان) تسليم (فرمان تو) باشند ».

روايات خاصه

1- عن زراه عن أبي جعفر علیه السلام... (1) ثم قال:

« فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ » يا على « فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ » یعنی فيما تعاهدوا وتعاقدوا عليه من خلافک بينهم وغضبك « ثم ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ » عليهم يا محمد على لسانک من ولايته و يسلموا تسليما لعلی.

زراه از امام باقر علیه السلام نقل می کند که فرمودند:

« به خدا قسم که آنها مؤمن نیستند تا در اختلاف خود تو را به داوری طلبند » ای علی، « در آنچه که مشاجره دارند » یعنی در آنچه که عهد بسته اند و با یکدیگر عقد بسته اند بر خلاف تو و برای غصب حق تو، و « سپس (مؤمن نیستند) تا اینکه از داوری تو در دل خود احساس ناراحتى نكنند وقتی قضاوت می کنی و

ص: 43


1- تفسیر قمی، ج1، ص142

حکم می کنی » بر ایشان ای محمد صلی الله علیه و آله که با زبان خود امر ولایت علی علیه السلام را بیان می کنی و کاملا تسلیم باشند در برابر على علیه السلام.

2- عن ايوب قال سمعت ابا عبدالله علیه السلام يقول (1) :

« إِنَّ أَشَدَّ مَا یَکُونُ عَدُوُّکُمْ کَرَاهِیَهً لِهَذَا الْأَمْرِ حِینَ تَبْلُغُ نَفْسُهُ هَذِهِ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَی حَنْجَرَتِهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ رَجُلًا مِنْ آلِ عُثْمَانَ کَانَ سَبَّابَهً لِعَلِیٍّ علیه السلام فَحَدَّثَتْنِی مَوْلَاهٌ لَهُ کَانَتْ تَأْتِینَا ».

قالت: لما احتضر قال مالی وما لهم.

قلت: جعلني الله فداك ماله قال هذا؟

فقال لما رأى من العذاب، أما سمعت قول الله تبارک وتعالی: « فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ».

هيهات هيهات لا والله حتى يكون ثباث الشيئ في القلب وإن صلى وصام.

ایوب می گوید شنیدم از حضرت امام صادق علیه السلام که فرمودند:

به درستی که شدیدترین دشمن شما، وقتی جان به اینجا می رسد ( و با دست به حنجره ی خود اشاره فرمود) کراهت داشتن از این امر است.

سپس فرمودند: مردی از آل عثمان زیاد سب على علیه السلام می کرد (نعوذ باللہ) پس روزی کنیز او نزد من آمده بود و گفت وقتی زمان احتضار و مرگ او رسید می گفت:

چه چیزی برای من است و چه چیزی برای آنهاست.

ایوب می گوید: گفتم قربانت بشوم دلیل این کلام او چه بوده است؟

حضرت فرمودند: چون عذاب الهی را دیده این را گفته است آیا این قول خداوند را نشنیدی که می فرماید:« نه چنين است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حکم کنند و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملا (از دل و جان) تسليم (فرمان تو) باشند.

ص: 44


1- الزهد، ص 85

هيهات هيهات به خدا قسم که ایمان نیست، تا اینکه شیء (ولایت اهل بیت) در قلب ثابت شود اگرچه نماز و روزه به جا آورد.

3- عن أبي الجارود عن ابی جعفر علیه السلام (1).

في قول الله عزوجل: « فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ».

قال التسليم الرضا والقنوع بقضائه .

آبی جارود از امام باقر علیه السلام در مورد این قول خداوند که می فرماید: « نه چنين است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حکم کنند و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملا (از دل و جان) تسليم (فرمان تو) باشند .

نقل می کند که حضرت فرمودند: (تسليم که در آیه آمده که وظیفه ی همه در مقابل حکم و قضاء پیامبر اسلام است) تسلیم به معنای راضی بودن و گوش فرا دادن همراه با خشنودی به حکم و قضاء پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است.

4 - عن عبدالله الكاهلي قال قال ابو عبدالله علیه السلام. (2)

« لَوْ أَنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللّهَ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ، وَ أَقَامُوا الصَّلاَةَ، وَ آتَوُا الزَّکَاةَ، وَ حَجُّوا الْبَیْتَ، وَ صَامُوا شَهْرَ رَمَضَانَ، ثُمَّ قَالُوا لِشَیْءٍ صَنَعَهُ اللّهُ أَوْ صَنَعَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله أَلاَّ صَنَعَ خِلاَفَ الَّذِی صَنَعَ »؟

« أَوْ وَجَدُوا ذلِکَ فِی قُلُوبِهِمْ، لَکَانُوا بِذلِکَ مُشْرِکِینَ » .

ثم تلا هذه الآية « فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا».

ثم قال أبو عبد الله علیه السلام عليكم بالتسليم.

عبدالله كاهلی گوید که امام صادق علیه السلام فرمودند:

ص: 45


1- محاسن برقی، ج 1، ص 271
2- اصول کافی (اسلامیة)، ج 1، ص 390

اگر مردمی خداوند یکتا و بی شریک را عبادت کنند و نماز را به پا دارند و زکات را بپردازند و حج خانه ی خدا را به جا آورند و ماه رمضان را روزه دار باشند سپس در مورد چیزی که خداوند یا رسول خدا صلی الله علیه و آله اراده کرده اند بگویند.

آیا نمی شد خدا و رسولش بر خلاف این اراده، اراده کنند و یا حتی این مطلب به قلبشان خطور کند آنها با همین خطور، مشرک می شوند سپس حضرت این آیه را قرائت فرمودند: «نه چنین است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حکم کنند و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملا (از دل و جان) تسليم (فرمان تو) باشند. »

پس حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند: بر شما باد به تسلیم بودن.

5- عن عبدالله بن النجاشئ (1) قال سمعت ابا عبدالله علیه السلام يقول في قول الله عزوجل :

« فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ » فقال أبوعبدالله علیه السلام: هو والله على بعينه، « ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَيْتَ » على لسانک یا رسول الله صلی الله علیه و آله یعنی به من ولاية على علیه السلام « ویسلموا تسليما » لعلی علیه السلام.

عبدالله بن نجاشی گوید: شنیدم که امام صادق علیه السلام در مورد این آیه اینگونه فرمودند که: « نه چنین است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حكم كنند » پس حضرت فرمودند: این حکم کننده به خداوند قسم که خود على علیه السلام است. « و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته باشند » یعنی قضا و حکمی که به بر زبان تو جاری است ای رسول خدا و آن همان ولایت علی علیه السلام است و : ( كاملا (از دل و جان) تسلیم (فرمان تو) باشند ».

یعنی تسليم على علیه السلام باشند.

ص: 46


1- اصول کافی ( اسلامیه)، ج 8، ص 335

6- عن جابر عن أبي جعفر علیه السلام (1) قال:

« فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً » مما قضی محمد و آل محمد علیهم السلام « وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً ».

جابر از امام محمدباقر علیه السلام نقل می کند که فرمودند:

« قسم به خدا تا زمانی که در اختلافاتشان تو را به داوری طلب نکنند و در وجود خودشان احساس ناراحتی نکنند مؤمن نخواهند بود » یعنی از آنچه که محمد و آل محمد علیهم السلام حکم کرده اند و تا زمانی که در برابر آن تسلیم محض نشوند مؤمن نخواهند بود ».

7- عن ايوب بن الحر قال سمعت ابا عبدالله عليه السلام (2) يقول:

في قوله « فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً » فحلف ثلاثة ايمان متابعا لايكون ذلك حتى يكون تلك النكتة السوراء في القلب وإن صام و صلی .

ایوب بن حر می گوید: شنیدم از امام صادق علیه السلام که می فرماید:

در مورد این قول خداوند: «نه چنين است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حکم کنند و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملا (از دل و جان) تسليم (فرمان تو) باشند ».

سه بار پی در پی حضرت قسم یاد کرد و فرمود نیست آن ( ایمان به خداوند) تا زمانی که پذیرش حکم الهی قلب باشد اگر چه نماز بخوانند و روزه بگیرند.

8- عن عبدالله بن نجاشی (3) قال سألت ابا عبدالله علیه السلام عن قول الله عزوجل « فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً ».

ص: 47


1- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 256
2- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 256
3- مختصر بصائر الدرجات، ص 71

قال عنى بهذا عليا علیهم السلام وتصدیق ذلک في قوله تعالی

« وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ » یعنی عليا « فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ » (1) يعني النبي صلی الله علیه و آله .

عبدالله نجاشی می گوید از امام صادق علیه السلام در مورد این آیه سؤال کردم.

« نه چنین است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حکم کنند و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملا (از دل و جان ) تسليم (فرمان تو ) باشند .»

حضرت فرمودند: منظور و مقصود از این آیه علی علیه اسلام است و نشانه ی تصدیق آن هم این قول خداوند است.« و اگر هنگامی که آنان (گروه منافق) بر خود ستم کردند به تو رجوع می کردند » یعنی علی علیه السلام « و از کردار خود به خدا توبه نموده و تو هم برای آنها استغفار می کردی و از خدا آمرزش میخواستی» یعنی نبی خدا صلی الله علیه و آله.

9- فضل بن عبدالملک عن ابی عبدالله علیه السلام (2) .

في قول الله عزوجل « فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً ».

قال هو التسليم له في الأمور.

فضل بن عبدالملک از امام صادق علیه السلام در مورد این آیه نقل می کند که «نه چنين است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حکم کند و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملا (از دل و جان) تعليم (فرمان تو) باشند ».

حضرت فرمودند و آن تسليم او بودن در همدی امور و اوامر او است.

10- عن سعيد بن غزوان (3) قال سمعت ابا عبدالله علیه السلاميقول

ص: 48


1- سوره نساء، آیه 64
2- مختصر بصائر الدرجات، ص 72
3- مختصر بصائر الدرجات، ص 72

والله لو آمنوا بالله وحده وأقاموا الصلاة وآتوا الزكاة ثم لم يسلموا لكانوا بذلك مشركين ثم تلا هذه الآية « فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً ».

سعيد بن غزوان می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمودند:

به خدا قسم اگر به خدای یکتا ایمان بیاورند و نماز را اقامه کنند و زکات را پرداخت نمایند ولی تسلیم نباشند به خاطر همین تسلیم نبودن مشرک می شوند.

و سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: « نه چنین است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حكم كنند و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملا (از دل و جان) تسليم (فرمان تو) باشند . »

روایات عامه

1- عن أم سلمة قالت (1)

خاصم الزبير رجلا إلى رسول الله صلی الله علیه و آله، فقضى الزبير فقال الرجل إنما قضى له لانه ابن عمته قال الله « فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً ».

امه سلمه می گوید: زبیر و مردی دیگر دعوای خود را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آوردند.

پس رسول خدا صلی الله علیه و اله قضاوت فرمود و حق را به زبیر داد. سپس آن مرد گفت که او حق را به زبیر داد نتها به این خاطر که زبیر پسر عمه ی او بود.

پس خداوند این آیه را نازل فرمود: « نه چنين است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حکم كنند و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملا (از دل و جان) تعليم (فرمان تو) باشند .»

ص: 49


1- الدر المنثور، ج 2، ص 180

تفاسیر

- تبیان (1):

«فيما شجر بينهم» به این معناست که در اختلافاتی که بین آنها به وجود می آید، زمانی که منازعه و مشاجره به وجود می آید.

و «حرج» را دو نوع معنا کرده اند، مجاهد می گوید به معنای شک است و ضحاک می گوید به معنای اثم و گناه است ولی اصل حرج به معنای ضیق و تگ شدن است پس گویی، می گوید شک به تنگ آورد یا گناه و اثم به تنگ آورد که هر دوی اینها سینه را به تنگ می آورد و معنای آیه اینست:

آن منافقان به درجه ی ایمان نخواهند رسید تا وقتی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در مورد اختلافی که بین آنها رخ داده است، حکم فرماید و سپس آنها هیچ حرجی نسبت به حكم رسول خدا صلی الله علیه و آله نداشته باشند یعنی از حکم رسول خدا صلی الله علیه و آله سینه ی آنها به تنگ نیاید و تسلیم محض باشند در برابر آنچه که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله برای آنها حکم می فرماید و هیچ معارضه ای در برابر آن حکم از آنها سر نزد پس در این صورت آنها به درجه ی ایمان خواهند رسید.

« تسليما» مصدر مؤكد است و مصدرهای مؤكد به منزله ی این هستند که فعل دو بار ذکر شده است انگار که فرموده است سلمت تسليما، و حق تأکید کردن این است که تحقق بخشد آنچه را که در صدر و ابتدای کلام آمده است پس در آیه چنین می شود که زمانی که تسلیم محض باشند مؤمن بودن آنها بدون هیچ شکی محقق خواهد بود.

- مجمع البيان: (2)

خداوند متعال تبیین نموده است که ایمان تنها و تنها با پذیرش و التزام به حکم

ص: 50


1- تبیان، ج 3، ص 345
2- مجمع البیان، ج 3، ص 106

رسول خدا صلی الله علیه و آله و رضایت به آن، حاصل می شود .

پس فرموده «فلا» یعنی این چنین نیست که خیال باطل کرده اند با مراجعه به حاکم طاغوت، مؤمن هستند و «ربك لا يؤمنون» خداوند قسم یاد کرد، که این منافقان مؤمن نیستند و داخل در ایمان نشده اند.

«حتى يحكموك» تا زمانی که تو را (رسول خدا صلی الله علیه و آله) حكم و حاکم قرار دهند .

«فيما شجر بينهم» یعنی در آن خصومت هایی که بین آنها پیش می آید و برداشت های اشتباهی که از احکام شرع دارند.

«ثم لا يجدوا في انفسهم» در قلوب و ضمیرشان.

«حرجا» یعنی شک بنابر نظر مجاهد و اثم بنا بر نظر ضحاک و یا ضيق و تنگ شدن از شک یا اثم که حیائی گفته و بهتر است.

«مما قضيت» از آنچه حکم کردی تو.

«ويسلموا تسليما» تسلیم در برابر حکم تو و اذعان به اینکه حکم حکم توست و خضوع در برابر امر تو.

- المیزان(1) :

در نگاه اول ظاهر سیاق آیه اینجور به نظر می رساند که آیه ردی است بر خیال باطل منافقان که خیال می کردند در حالی که تابع طاغوت هستند و طاغوت را حاکم بین خودشان قرار می دهند به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ایمان آورده اند، این چنین نیست و آنها مؤمن نیستند تا زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله را حاکم قرار دهند و به فرمایش و اوامر ایشان راضی شوند.

لكن شمول عنایت حکم یعنی آنچه که می فرماید « حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا »برای غیر

ص: 51


1- الميزان، ج4، ص 405

منافقان هم هست و همان گونه که آیه ی بعدی هم تأیید می کند؛ دو آیه مخصوص منافقان نیست بلکه شامل منافقان و غیر منافقان می شود از این جهت که خیال می کنند مجرد تصديق آنچه که خداوند از معارف و احکام به رسولش نازل کرده است و اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله هر چه می آورد حقیقتا از جانب خداست، ایمان به خدا و رسول او، محسوب می شود و کفایت می کند.

ولی این چنین نیست بلکه ایمان یعنی تسلیم تام و کامل بودن باطن و ظاهرا در برابر رسول خدا صلی الله علیه و آله پس چگونه و از کجا مؤمن حق دارد که در برابر اوامر و احكام رسول خدا صلی الله علیه و آله تسلیم نباشد و بخواهد با آن معارضه و مخالفت کند یا اینکه حتی در ضمیر خودش و باطن نفسش ناراحت باشد از حکم ایشان وقتی که با هوای نفس او مخالف است در حالیکه خداوند می فرماید « لتحكم بين الناس بما أراك الله » (1) « تا بین مردم، به آنچه که خدا به تو آموخته است، حکم کنی ».

پس اگر از حکم رسول خدا صلی الله علیه و آله به تنگ آید و ناراحت شود، از حکم خداوند به تنگ آمده است و ناراحت شده است چرا که خداوند به رسول خودش ( صلی الله علیه و آله ) چنین جایگاه و مقامی داده که طاعتش بر همه واجب باشد و حکمش بر همه نافذ باشد پس زمانی که حکم رسول خدا صلی الله علیه و آله را پذیرفتند و در قلوبشان ذره ای ناراحتی نبود، قطعا مسلمان خواهند بود و تسلیم در برابر حکم خدا خواهند بود. خواه حکم تشریعی باشد و یا تکوینی باشد.

و این موقف و جایگاهی از مواقف ایمان است که مؤمن به آن نائل می آید و این زمانی است که از مؤمن ساقط شود ناراحتی و اعتراض لسانا و قلبا چرا که تسلیم در آیه اطلاق دارد و شامل تسلیم زبانی و قلبی هر دو با هم می شود. از اینجا ظاهر می شود که قول: « نه چنین است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حکم کنند و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض

ص: 52


1- سوره نساء، آیه 105

نداشته، کاملا (از دل و جان) تعليم (فرمان تو ) باشند و اگرچه به حسب لفظ فقط بر تسليم بودن در برابر حکم نبی خدا صلی الله علیه و آله دلالت دارد به خاطر اینکه مورد آیه تحاكم و طلب داوری کردن توسط منافقان از غیر رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده در حالیکه رجوع و طلب داوری از ایشان واجب بوده است. الا اینکه معنا عام است برای حکم خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله جميعا، یعنی حکم تسلیم بودن در برابر جميع احکام خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله را بیان می کند و این شامل جميع احكام تشریعی و جميع احکام تکوینی می شود. بلکه همچنین این معنا در بر می گیرد حکم را که به معنای تمام قضاءها و احکام رسول خدا صلی الله علیه و آله و هر سیره و عملی که از ایشان صادر شده است، می باشد و به طور کلی هر آنچه که به خدا و رسولش صلی الله علیه و آله نسبت داده شود برای مؤمنان به خدا حق اعتراض و ایراد و ناراحتی باقی نمی گذارد که هر کدام از اینها شرک بر مراتب مختلف خواهد بود.

بیان مؤلف

این آیه ی شریفه چند نکته بسیار حائز اهمیت دارد .

خداوند در آیه 87 سوره نساء فرموده است: «ومن أصدق من الله حديثأ ».

و کیست که از خدا راستگوتر باشد.

خدایی که راستگو ترین افراد است زمانی که برای بیان مطلبی قسم یاد می کند، باید دانست که او که راستگوترین است تا زمانی که نیاز به قسم نباشد قسم نخواهد خورد چون اگر کلام نیاز به قسم نداشته باشد و قسم یاد کند، با راستگوترین بودن منافات خواهد داشت.

حال این راستگوترین که حكيم على الاطلاق نیز هست، قسم یاد کرده است آن هم نه به زيتون نه به روز و شب بلکه به وجود لایتناهی خودش.

فرموده «وربک »، قسم به خدای تو، خدایی که سرچشمه ی حکمت و عقل است قسم یاد کرده به بالاترین وجود، واجب الوجود که ذات مقدس خودش باشد و بلافاصله هم خدائی خودش را نسبت به هر کسی نگفته بلکه با ضمیر، خدایی خودش

ص: 53

نسبت به شخص اول بعد از خودش، اولین مخلوقش چه از حیث زمانی و چه از حيث رتبی یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله را یادآور شده است. قسم به خدای تو! این چه مطلبی است، چه سر بزرگ و باعظمتی است چه مطلب در خور شأن و توجهی است که با قسم به وجود لایتناهی خدای رسول خدا آغاز می شود؟

این قسم بسیار بزرگ را یاد کرده است و سپس فرموده هیچ کس مؤمن نیست مگر اینکه سه شرط مهم را داشته باشد و رعایت کند.

1- « حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ »

اول اینکه در مورد هر آنچه بین آنها اختلاف است تو را حاکم کنند.

ماء موصوله یعنی هر آنچه، یعنی در هر چیزی که اختلاف پیدا کردند باید به تو ای رسول خدا صلی الله علیه و آله مراجعه کنند و تو را حاکم قرار دهند.

2- « ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ »

بعد از اینکه تو را حاکم قرار دادند، هر آنچه که تو حکم کردی را قلبا قبول کنند، یعنی در درون خودشان، مخفی ترین و خصوصی ترین قسمت روح و جسم هر کس، ذره ای از حکم تو ناراحت نباشند و این چنین قلب پیرو و مطيع اوامر تو باشند.

3- « وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا »

و نه تنها در قلب بلکه در گفتار و اعمالشان هم کاملا در برابر تو و حکم تو سر تعظیم و اطاعت فرود آورند و ذره ای در سخنشان و یا رفتارشان آثار نارضایتی یا عدم قبول وجود نداشته باشد.

پس بنابراین شرط ایمان حاکم قرار دادن رسول خدا صلی الله علیه و آله و رضایت قلبی و عملی و تسلیم کامل در برابر ایشان و حکم ایشان است.

شاید بهترین تعریف برای این جمله این باشد که بگوییم این جمله عبارت دیگری از ولایت مطلقه و کامل رسول خدا صلی الله علیه و آله است. و به تبع ایشان با توجه به آنچه قبلا بیان شده ائمه علیهم السلام هم صاحب این ولایت هستند.

ص: 54

آیه ی پنجم: سوره نساء، آیه 59

اشاره

« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَٰلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا »

« ای اهل ایمان، فرمان خدا و رسول و صاحبان امر (از طرف خدا و رسول) که از خود شما هستند اطاعت کنید، پس اگر در چیزی کار به نزاع كشد آن را به حکم خدا و رسول بازگردانید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید. این کار برای شما بهتر و خوش عاقبت تر خواهد بود ».

روايات خاصه

1- جعفر بن محمد الفزاری معنعنا عن أبي جعفر (1) علیه السلام عن قول الله تعالی

« أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ » .

قال: فاولي الأمر في هذه الآية هم آل محمد علیهم السلام .

جعفر بن محمد فزاری معنعن از امام باقر علیه السلام نقل می کند که حضرت در مورد این که خدا را اطاعت كنيد و پیامبر و اولیای امر خود را [نيز] اطاعت کنید .

فرمودند: اولی الامر که در این آیه بیان شده است آل محمد علیهم السلام هستند.

ص: 55


1- تفسیر فرات، ص 108

2- احمد بن القاسم معنعنا عن ابی مریم (1) قال:

سألت عن جعفر بن محمد عليهماالسلام عن قول الله تعالى « أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ » أكانت طاعة على علیه السلام مفترضه؟

قال كانت طاعة رسول الله صلی الله علیه و آله مفترضة يقول الله تعالى: « مَنْ يُطِعِ اَلرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اَللّهَ » (2) وكانت طاعة علی بن ابی طالب علیه السلام من طاعة رسول الله صلی الله علیه و آله.

ابی مریم می گوید پرسیدم از امام صادق علیه السلام در مورد این آیه « خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نيز] اطاعت كنيد.»

آیا اطاعت از على علیه السلام مستقلا واجب شد؟

حضرت فرمودند: طاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله مستقلا واجب شد به خاطر این قول خدا که فرمود: « هر کس از پیامبر فرمان برد، در حقیقت، خدا را فرمان برده و طاعت علی بن ابی طالب علیه السلام از طاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله واجب شد.

3- عبيد بن كثير معنعنا عن سلمان الفارسي رضي الله عنه (3)قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

يا علي علیه السلام من برء من ولايتک فقد برء من ولايتي، ومن برء من ولايتي فقد برء من ولاية الله . يا علي علیه السلام طاعتک طاعتي وطاعتي طاعة الله، فمن أطاعک أطاعني ومن أطاعني فقد أطاع الله

والذي بعثني بالحق لنا أهل البيت أعز من الجوهر ومن الياقوت الأحمر ومن الزمرد، وقد أخذ الله میثاق محبينا أهل البيت في أم الكتاب لا يزيد فيهم رجل ولا ينقص منهم رجل إلى يوم القيامة وهو قول الله تعالى:

« یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الاْءَمْرِ مِنْکُمْ » فهو علي بن أبي طالب علیه السلام.

ص: 56


1- تفسیر فرات، ص 108
2- سوره نساء، آیه 80
3- تفسیر فرات، ص 109

سلمان فارسی گفت که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

ای علی علیه السلام کسی که ولایت تو را انکار کند پس به تحقیق که ولایت مرا انکار کرده است و هر کس که ولایت مرا انکار کند پس به تحقیق که ولایت خدا را انکار کرده است.

ای علی علیه اسلام اطاعت از تو اطاعت از من است و اطاعت از من اطاعت از خداست پس هر کس که از تو اطاعت کند مرا اطاعت کرده است و هر کس مرا اطاعات کند قطعا خدا را اطاعت کرده است .

قسم به کسی که مرا به حق به رسالت فرستاد قطعا حب ما اهل بیت از جوهر و یاقوت قرمز و زمرد گرانبها ارزشمندتر و عزیزتر است.

و به تحقیق که خداوند میثاق محبين ما اهل بیت را در ام الکتاب گرفته است و پس از آن نه یک نفر به تعداد آنها اضافه خواهد شد و نه یک نفر از تعداد آنها کاسته می شود تا روز قیامت و این همان قول خداست که فرموده « خدا را اطاعت كنيد و پیامبر و اولیای امر خود را [نيز] اطاعت کنید ».

پس او (اولی الامر) علی بن ابی طالب علیه السلا است.

4 - إبراهيم بن سليمان معنعنا: عن عيسى بن السري (1) قال:

قلت لأبي عبد الله علیه السلام:« أَخْبِرْنِی عَنْ دَعَائِمِ اَلْإِسْلاَمِ الَّتِی عَلَیْهَا لاَ یَسَعُ (أَحَداً) مِنَ النَّاسِ التَّقْصِیرُ عَنْ مَعْرِفَۀ شَیْءٍ مِنْهَا الَّتِی مَنْ قَصَّرَ عَنْ مَعْرِفَۀ شَیْءٍ مِنْهَا فَسَدَ عَلَیْهِ دِینُهُ وَ لَمْ یُقْبَلْ مِنْهُ عَمَلُهُ ».

ومن عرفها وعمل بها صلح له دينه وقبل منه عمله ولم يضيق ما هو فيه بجهل شئ جهله .

قال علیه السلام :

شهادة أن لا إله إلا الله والايمان برسوله والإقرار بما جاء من عند الله والزكاه

ص: 57


1- تفسیر فرات، ص 109

والولاية التي أمر الله بها وهي ولاية آل محمد صلی الله علیه و آله.

قال قلت: هل في الولاية شئ دون شئ [فضل يعرف لمن أخذ به] ؟

قال علیه السلام: نعم. قول الله تعالى: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ».

فكان أمير المؤمنين علي بن أبي طالب علیه السلام و الاکرام اولی الامر.

عیسی بن سری گوید:

عرض کردم خدمت امام صادق علیه السلام مرا از پایه های اسلام که بر آن استوار است و احدی از مردم اجازه ندارد که نسبت به معرفت یکی از آنها کوتاهی کند خبر دهید.

همان هایی که اگر کسی کوتاهی کند نسبت به شناخت یکی از آنها دینش فاسد شده است و عملش از او قبول نمی شود و کسی که آنها را می شناسد و مطابق آنها عمل می کند دینش صحیح است و از او عملش قبول می شود و نسبت به آنچه از چیزهای دیگر که جهل داشته است بر او تنگ گرفته نمی شود .

حضرت علیه السلام فرمودند:

شهادت به اینکه خدایی جز خدای یگانه نیست و ایمان داشتن به رسولش و اقرار به آنچه از جانب خداوند آمده است و زكات و ولایت، همان ولایتی که خداوند به آن امر کرده است که همان ولایت آل محمد علیهم السلام است، می گوید پرسیدم آیا برای ولایت امتیازی هست؟ (آیا کسی که ولایت را بشناسد و قبول کند فضیلتی دارد)؟

حضرت علیه السلام فرمودند: بله قول خدای بزرگ « ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را اطاعت كنيد و پیامبر و اولیای امر خود را [نيز] اطاعت كنيد.»

پس امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب که سلام و تحیت و اکرام خدا بر او باد، اولی الامر است.

5- عن أبی مسروق عن أبي عبدالله علیه السلام قال: (1)

ص: 58


1- اصول کافی ( اسلامیه)، ج 2، ص 513

قلت له إنا نكلم الناس فتحتج عليهم بقول الله عزوجل .

« أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ » فيقولون: نزلت في أمراء السرايا، فنحتج عليهم بقوله عزوجل: « إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ الله وَرَسُوله وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ » (1) فيقولون: نزلت في المؤمنين، و نحتج عليهم بقول الله عزوجل:« قُلْ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي »(2) فیقولون: نزلت في قربي المسلمين،

قال: فلم أدع شيئا مما حضرنی ذكره من هذه وشبهه إلا ذكرته،

قال لي إذا كان ذلك فادعهم إلى المباهله،

قلت: فكيف أصنع؟

فقال علیه السلام: أصلح نفسك ثلاثا (وأظنه قال) :« وَ صُمْ وَ اِغْتَسِلْ، وَ اُبْرُزْ أَنْتَ وَ هُوَ إِلَی اَلْجَبَّانِ ، فَتَشَبَّکْ أَصَابِعَکَ مِنْ یَدِکَ اَلْیُمْنَی فِی أَصَابِعِهِ، ثُمَّ أَنْصِفْهُ وَ اِبْدَأْ بِنَفْسِکَ ».

وقل: اللهم رب السماوات السبع ورب الأرضين السبع، عالم الغيب والشهادة الرحمن الرحيم، إن كان أبو مسروق جحد حقا وادعى باطلا فأنزل عليه حسبانا من السماء أوعذابا أليما .

ثم رد الدعوة عليه فقل: وإن كان فلان جحد حقا وادعى باطلا فأنزل عليه حسبانا من السماء أو عذابا أليما " ثم قال لي: فإنك لاتلبث أن ترى ذلك فيه،

فوالله ماوجدت خلقا يجيبني إليه.

ابو مسروق نقل می کند که خدمت امام صادق علیه السلام عرض کردم به درستی که ما مکالمه (مناظره) می کنیم با مردم (اهل بدعت) و بر آنها حجت اقامه می کنیم با این قول خداوند که می فرماید: « ای اهل ایمان، فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) که از خود شما هستند اطاعت كنيد » .

ص: 59


1- سوره مائده، آیه 55
2- سوره شوری، آیه 23

پس در جواب ما می گویند: این آیه در مورد فرماندهان سپاه نازل شده است.

پس بر آنها حجت اقامه می کنیم. به قول خداوند که فرموده: « ولی امر و یاور شما تنها خدا و رسول و مؤمنانی خواهند بود که نماز به پا داشته و به فقرا در حال ركوع زکات می دهند ».

پس می گویند این آیه در مورد مؤمنین نازل شده است و ما بر آنها حجت اقامه می کنیم به قول خداوند که فرموده:« بگو: من از شما اجر رسالت جز این نخواهم که مودت و محبت مرا در حق خویشاوندان منظور دارید (و دوستدار آل محمد عليهم السلام باشید، که این اجر هم به نفع امت و برای هدایت یافتن آنهاست) .

پس می گویند این آیه در مورد نزدیکان و اقوام مسلمین نازل شده است. پس عرض کردم چیزی نیست که نزد من حاضر باشد و به آن واقف و عالم باشم در این موارد و مثل آن إلا اینکه برای آنها یاد آوری می کنم.

حضرت فرمودند: زمانی که اینگونه است آنها را به مباهله بخوان .

عرض کردم: چگونه عمل کنم؟

حضرت فرمودند: خودت را اصلاح كن (سه روز) و گمان کنم فرمودند:

و روزه بگیر و غسل کن و به همراه او به صحرا برو سپس انگشتان دست راستت را در انگشتانش گره کن پس مقابلش باش و از خودت شروع کن و بگو:

خدایا پروردگار آسمان های هفتگانه و زمین های هفتگانه که آگاه از پنهان و پیدایی و مهربان و بخشنده ای اگر ابو مسروق از روی علم حق را انکار می کند و ادعای باطل دارد پس بر او از آسمان عذاب و بلا نازل کن و او را به عذاب دردناک دچار فرما.

پس دعوت را به او برگردان و بگو:

اگر فلانی از روی علم حق را انکار می کند و ادعای باطل دارد پس بر او از آسمان عذاب و بلا نازل کن و او را به عذاب الیم دچار فرما.

پس به من فرمودند: پس به درستی که درنگ نکن تا او را در آن حال بینی.

پس به خدا قسم بعد از آن کسی را نیافتم که خواسته مرا اجابت کند و حاضر به

ص: 60

مباهله با من باشد.

6- عن بريد العجلي قال سألت أبا جعفر علیه السلام عن قول الله عزوجل: (1)

« إِنَّ اَللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا اَلْأَماناتِ إِلى أَهْلِها وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ اَلنّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ » (2) قال إيانا عنى أن يؤدي الأول إلى الإمام الذي بعده الكتب و العلم والسلاح « وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ اَلنّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ » الذي في أيديكم ثم قال للناس «يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اَللّهَ وَ أَطِيعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِي اَلْأَمْرِ مِنْكُمْ » (3) إيانا عنى خاصه أمر جميع المؤمنين إلى يوم القيامة بطاعتنا فان خفتم تتازعا في أمر فردوة إلى الله وإلى الرسول وإلى أولي الأمر منكم كذا نزلت وكيف يأمرهم الله عز و جل بطاعة ولاة الأمر و یرخص في منازعتهم إنما قيل ذلك للمامورين الذين قيل لهم « أَطِيعُوا اَللّهَ وَ أَطِيعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِي اَلْأَمْرِ مِنْكُمْ ».

بريد عجلی می گوید سؤال کردم از امام باقر علیه السلام در مورد این قول خداوند بلند مرتبه که فرمود: « به درستی که خدا به شما امر می کند که امانات را به اهل آن برگردانید و زمانی که بین مردم حکم می کنید، با عدالت حكم كنيد. »

حضرت فرمود: منظور ما هستیم که هر امامی، کتب و علم و سلاح را در اختیار امام بعدی بگذارد.

« و زمانی که بین مردم حکم می کنید، با عدالت حکم کنید » همان عدالتی که در اختیار شما ائمه قرار داده شده است.

سپس به مردم می فرماید: « ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا اطاعت کنید و از رسول خدا و اولی الامر خودتان اطاعت کنید ».

منظور خدا فقط ما هستیم، که همه ی مومنان را تا قیامت به اطاعت از ما امر کرده است، پس اگر از تنازع در مورد چیزی ترسیدید، آن مورد را به خدا و رسولش و

ص: 61


1- اصول کافی (اسلامیه)، ج 1، ص 276
2- سوره نساء، آیه 58
3- سوره نساء، آیه 59

اولی الامر واگذار کنید، این چنین نازل شده است و چگونه خدا مومنان را به اطاعت از ولات امر، امر کند در حالی که به دیگران رخصت داده باشد با آنها منازعه کنند، اینست و جز این نیست که این حرف به همه ی مامورین زده شده است « از خدا و رسولش و اولی الامر اطاعت کنید ».

7- عن الحسين بن ابی العلاء (1) قال:

ذكرت لأبي عبد الله علیه السلام قولنا في الأوصياء : إن طاعتهم مفروضة.

قال: فقال علیه السلام: نعم، هم الذين قال الله عزوجل: « أَطِيعُوا اللّه َ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الأمْرِ مِنكُمْ » وهم الذين قال الله عزوجل: « إنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا » (2).

حسین بن ابی العلا می گوید:

نزد امام صادق علیه السلام عنوان کردم که ما در مورد اوصیاء رسول خدا صلی الله علیه و آله می گوییم که حتما اطاعت کردن آنها واجب است.

حسین می گوید پس امام صادق علیه السلام فرمودند: بله آنها همان کسانی هستند که خداوند می فرماید: « ای اهل ایمان، فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) که از خود شما هستند اطاعت كنيد ».

و آنها همان کسانی هستند که خدا می فرماید: «ولی امر و یاور شما تنها خدا و رسول و مؤمنانی خواهند بود که نماز به پا داشته و به فقرا در حال رکوع زكات میدهند ».

8- عن أبي بصير قال (3) :

سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول الله عزوجل: « أَطِيعُوا اللّه َ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الأمْرِ مِنكُمْ » فقال نزلت في علي بن أبي طالب علیه السلام والحسن علیه السلام

ص: 62


1- اصول کافی (اسلامیه)، ج 1، ص 187
2- سوره مائده، آیه 55
3- اصول کافی (اسلامیه)، ج 1، ص 286

« وَ الْحُسَینِ علیه السلام فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ النَّاسَ یقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ یسَمِّ عَلِیاً علیه السلام وَ أَهْلَ بَیتِهِ علیهم السلام فِی کِتَابِ اللّٰه عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَقَالَ فقُولُوا لَهُمْ .

« إنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله نَزَلَتْ عَلَیْهِ الصَّلاَهُ وَلَمْ یُسَمِّ اللهُ لَهُمْ ثَلاَثاً وَلاَ أرْبَعاً ».

حَتّی کَانَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذلِکَ لَهُمْ.

وَ نَزَلَتْ عَلَیهِ الزَّکاةُ، وَ لَمْ یسَمِّ لَهُمْ مِنْ کلِّ أَرْبَعِینَ دِرْهَماً، دِرْهَمٌ، حَتَّى کانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِک لَهُمْ

وَ نَزَلَ الْحَجُّ ، فَلَمْ یَقُلْ لَهُمْ : طُوفُوا أُسْبُوعاً حَتّی کَانَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذلِکَ لَهُمْ ؛ وَ نَزَلَتْ «أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» وَ نَزَلَتْ فِی عَلِیٍّ علیه السلام وَ الْحَسَنِ علیه السلام وَ الْحُسَیْنِ علیهم السلام فقال رسول الله صلی الله علیه و آله في على علیه السلام:

من كنت مولاه فعلي مولاه.

وقال صلی الله علیه و آله: اوصِیکُمْ بِکِتابِ اللّهِ وَأَهْلِ بَیْتی، فَإِنّی سَأَلْتُ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ

لا يفرق بينهما حتى يوردهما على الحوض فأعطاني ذلك وقال لا تعلموهم فهم أعلم منکم وقال إنهم لن يخرجوكم من باب هدی ولن يدخلوكم في باب ضلالة.

فلو سکت رسول الله صلی الله علیه و آله فلم يبین من أهل بيته لادعاها آل فلان وال فلان ولكن الله عزوجل أنزله في كتابه تصديقا لنبيه صلی الله علیه و آله.

« إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا » (1) فكان على علیه السلام والحسن علیه السلام وفاطمة علیهاالسلام فأدخلهم رسول الله صلی الله علیه و آله تحت الكساء في بيت أم سلمه ثم قال

اللهم إن لکل نبی أهلا و ثقلا و هؤلاء أهل بیتی و ثقلی.

فقالت أم سلمة ألست من أهلك؟ فقال لها إنک على خير ولکن هؤلاء أهلي وثقلي فلما قبض رسول الله صلی الله علیه و آله كان على أولى الناس بالناس لكثرة ما بلغ فيه رسول الله صلی الله علیه و آله وإقامته للناس وأخذه بيده .

ص: 63


1- سوره احزاب، آیه 33

فَلَمَّا مَضَی عَلِیٌّ لَمْ یَکُنْ یَسْتَطِیعُ عَلِیٌّ وَ لَمْ یَکُنْ لِیَفْعَلَ أنْ یُدْخِلَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ علیهماالسلام وَ لَا الْعَبَّاسَ بْنَ عَلِیٍّ وَ لَا وَاحِداً مِنْ وُلْدِهِ

إذا لقال الحسن علیه السلام والحسين علیه السلام إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی أنزَلَ فینا کَما أنزَلَ فیکَ ، فَأَمَرَ بِطاعَتِنا کَما أمَرَ بِطاعَتِکَ ، وبَلَّغَ فینا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله کَما بَلَّغَ فیکَ.

أذهَبَ عَنَّا الرِّجسَ کَما أذهَبَهُ عَنکَ.

فَلَمَّا مَضَى عَلِيٌّ كَانَ الْحَسَنُ(عليه السلام) أَوْلَى بِهَا لِكِبَرِهِ فَلَمَّا تُوُفِّيَ لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يُدْخِلَ وُلْدَهُ وَ لَمْ يكن ليفعل ذلك.

والله عزوجل یقول و « أُولُوا اَلْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اَللّهِ » (1) فيجعلها في ولده إذا قال الحسين أمر الله بطاعتي كما أمر بطاعتك وطاعة أبيك وبلغ في رسول الله کما بلغ فيك وفي أبيك.

وأذهب الله عنى الرجس كما أذهب عنك وعن أبيك.

فلما صارت إلى الحسين علیه السلام لم يكن أحد من أهل بيته يستطيع أن يدعى عليه كما كان هو يدعي على أخيه وعلى أبيه لو أرادا أن يصرفا الأمر عنه ولم يكونا ليفعلا.

ثم صارث حين أفضت إلى الحسين علیه السلام فجرى تأويل هذه الآية « أُولُوا اَلْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اَللّهِ ».

ثم صارث من بعد الحسين لعلي بن الحسين علیهماالسلام ثم صارت من بعد على بن

الحسين علیهماالسلام إلى محمد بن على علیهماالسلام .

وقال الرجس هو الشك والله لا نشك في ربنا أبدا.

ابا بصیر می گوید از امام صادق در مورد این قول خداوند سؤال کردم که می فرماید: « ای اهل ایمان، فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) که از خود شما هستند اطاعت كنيد.»

پس حضرت فرمودند: این آیه در شأن على علیه السلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام

ص: 64


1- سوره احزاب، آیه 6

نازل شده است پس خدمت حضرت عرض کردم مردم می گویند اگر چنین است پس چرا خداوند نام علی علیه السلام و اهل بیتش علیهم السلام را در کتابش ذکر نکرده است؟

حضرت فرمودند: پس بگوئید به آنها، به درستی که نماز بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد در حالی که خداوند برای مردم اسمی از سه رکعت و چهار رکعت نیاورد تا اینکه خود رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را برای مردم تفسیر و تبیین فرمودند .

و همچنین زکات بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد و خداوند برای مردم از اینکه در هر چهل درهم یک درهم زکات است چیزی نفرمود.

تا اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را برای مردم تفسیر و تبیین فرمودند و همچنین وجوب حج نازل شد پس خدا برای مردم نگفت که هفت مرتبه طواف کنید، تا اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را برای مردم تفسیر و تبیین فرمودند .

و همچنین نازل شد آیه « ای اهل ایمان، فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) که از خود شما هستند اطاعت کنید » .

و در مورد على علیه السلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام نازل شد.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد على علیه السلام فرمود:

آگاه باشید هر کس من مولا و صاحب اختیار او هستم پس علی مولا و صاحب اختیار اوست و همچنین رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

شما را به کتاب خدا و اهل بیتم وصیت می کنم:

پس به درستی که من از خداوند بزرگ در خواست نمودم که این دو از هم جدا نشوند تا بر سر حوض هر دو با هم بر من وارد شوند پس خداوند آن را به من عطا فرمود.

و همچنین رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای مردم به اهل بیتم چیزی نیاموزید زیرا به درستی که آنها عالم تر از شما هستند .

و همچنین رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

يقينا اهل بیتم هرگز شما را از باب هدایت خارج نخواهند کرد و هرگز شما را در

باب گمراهی داخل نخواهند کرد، و اگر ساکت بود رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت

ص: 65

خودش را به روشنی مشخص نفرموده بود حتما آل فلان و آل فلان ادعای اهل بیت بودن پیامبر صلی الله علیه و آله را می نمودند.

اما خداوند بزرگ به خاطر تصدیق نبی بزرگش صلی الله علیه و آله در کتابش نازل فرمود « خدا چنین می خواهد که هر رجس و آلایشی را از شما خانواده (نبوت) ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند ».

پس على علیه السلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام بودند که رسول خدا صلی الله علیه و آله آنها را در خانه ی ام سلمه و در زیر عبا داخل فرمود و عرضه داشت:

خداوندا هر پیامبر اهلی و ثقلی دارد و اینها اهل و ثقل من هستند .

پس ام سلمه عرض کرد: آیا من از اهل شما نیستم؟

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: به او تو بر طریق خیر هستی لكن اینها اهل من و ثقل من هستند پس زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از این دنیای فانی رخت بر بست على اولی بر مردم بود از خود مردم، به خاطر کثرت آنچه پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد او و شأن او فرموده بود و به خاطر اینکه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله او را برای مردم اقامه کرده بود و دستش را در مقابل مردم بالا برده بود پس زمانی که علی علیه السلام به اواخر عمر خود رسید نمی توانست و چنین کاری انجام نمی داد که فرزندش محمد و یا عباس و یا هر کدام از اولاد خویش را داخل در این امر نماید که اگر به فرض محال چنین چیزی رخ میداد حسن علیه السلام و حسین علیه السلام می گفتند خدای بزرگ در مورد ما هم نازل فرموده همان را که در مورد شما نازل کرده و دستور به طاعت امر ما داده همانطور که دستور به اطاعت امر شما داده است.

و رسول خدا صلی الله علیه و آله برای ما ابلاغ فرموده همان مطلبی را که برای شما ابلاغ فرموده است و از ما رجس برده شده است کما اینکه از شما برده شده است.

پس چون علی علیه السلام از دنیای فانی رخت بربست، حسن علیه السلام به ولایت اولی بود به خاطر کبر سنی، پس زمانی که به اواخر عمر شريفش رسید، نمی توانست فرزندش را داخل کند و چنین کاری هم انجام نمی داد.

و خداوند می فرماید: « و ارث مراتب خویشاوندان در کتاب خدا بعضی بر

ص: 66

بعض دیگر مقدم شده» .

پس اگر به فرض محال در فرزندش قرار میداد علیه السلام می فرمود:

خدا امر کرده به اطاعت من كما اینکه امر کرده به اطاعت شما و اطاعت پدر شما و ابلاغ نموده رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد من کما اینکه ابلاغ فرموده در مورد شما و پدر شما و از من رجس برده شده است کما اینکه از شما و پدر شما برده شده است .

پس زمانی که این امر به علیه السلام منتقل شد هیچ کس از اهل بیتش نبود که بتواند نسبت به او و این امر ادعایی داشته باشد مانند ادعایی که چنانچه پدر بزرگوارش یا برادر رشیدش اراده می کردند این امر را از او برگردانند، او می توانست بر آنها داشته باشد در حالی که آنها هرگز چنین کارها را انجام نمی دادند.

پس زمانی که از حسین علیه السلام منتقل شد این آیه جریان پیدا کرد که خداوند فرموده و ارث مراتب خویشاوندان در کتاب خدا بعضی بر بعض دیگر مقدم شده و به علی بن الحسين علیهماالسلام منتقل شد و بعد از ایشان به محمد بن على علیهماالسلام منتقل شد.

و همچنین امام صادق علیه السلام فرمودند: رجس یعنی شک، به خدا قسم ما هرگز در مورد خدای خودمان شک نکرده ایم.

9- عن سلم بن قيس قال سمعت عليا علیه السلام یقول : (1)

و أتاه رجل فقال له ما أدنى ما يكون به العبد مؤمن وأدنی ما یکون به العبد كافرا وأني ما یكون به العبد ضلا؟

فقال له قد سألت فافهم الجواب.

أما أدني ما يكون به العبد مؤمن أن يعرفة الله تبارك وتعالى نفسه فيقر له بالطاعة ويعرفه نبيه صلی الله علیه و آله فيقر له بالطاعة ويعرفه إمامة و حجته في أرضه وشاهدة على خلقه فيقر له بالطاعة .

ص: 67


1- اصول کافی (اسلامیه)، ج 2، ص 414

قلت له يا أمير المؤمنين عليه السلام وإن جهل جميع الأشياء إلا ما وصفت؟

قال نعم إذا أمر أطاع وإذا نهي انتهى.

وَ أَدْنَی مَا یَکُونُ بِهِ الْعَبْدُ کَافِراً مَنْ زَعَمَ أَنَّ شَیْئاً نَهَی اللَّهُ عَنْهُ أَنَّ اللَّهَ أَمَرَ بِهِ وَ نَصَبَهُ دِیناً یَتَوَلَّی عَلَیْهِ وَ یَزْعُمُ أَنَّهُ یَعْبُدُ الَّذِی أَمَرَهُ بِهِ وَ إِنَّمَا یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ.

وأدني ما يكون به العبد ضلالا أن لا يعرف حجة الله تبارك وتعالى وشاهدة على عباده الذي أمر الله عزوجل بطاعته وفرض ولايته.

قلت يا أمير المؤمنين علیه السلام صفهم لي.

قال الذين قرنهم الله تعالى بنفسه ونبيه فقال: « يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اَللّهَ وَ أَطِيعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِي اَلْأَمْرِ مِنْكُمْ ».

فقلت يا أمير المؤمنين علیه السلام جعلني الله فداك أوضح لی.

قال الذين قال رسول الله صلی الله علیه و آله في آخر خطبته يوم قبضه الله عزوجل إليه إني قد تركت فيكم أمرين لن تضلوا بعدي ما إن تمسكتم بهما.

كتاب الله عزوجل وعترتي أهل بيتي - فَإِنَّ اللَّطيفَ الخَبيرَ قَد عَهِدَ إلَيَّ أنَّهُما لَن يَفتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَيَّ الحَوضَ كَهاتَينِ - وجَمَعَ بَينَ مُسَبِّحَتَيهِ - ولا أقولُ كَهاتَينِ - وجَمَعَ بَينَ المُسَبِّحَةِ وَالوُسطى - فَتَسبِقَ إحداهُمَا الاُخرى ، فَتَمَسَّكوا بِهِما لا تَزِلُّوا ولا تَضِلّوا، ولا تَقَدَّموهُم فَتَضِلّوا.

سلیم گوید شنیدم مردی که به نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمده بود عرض کرد:

کمتر چیزی که بنده به وسیله ی آن مؤمن می شود چیست؟

و کمتر چیزی که بنده به وسیله ی آن کافر می شود چیست؟

و کمتر چیزی که بنده به وسیله ی آن گمراه می شود چیست؟

حضرت به او فرمودند: سؤال پرسیدی پس جوابش را بفهم.

اما کمتر چیزی که بنده به وسیله ی آن مؤمن می شود اینست که خداوند خودش را به او بشناساند پس بنده به فرمانبرداری او اعتراف کند.

و پیامبرش را به او بشناساند پس بنده به فرمانبرداری او اعتراف کند و نیز امام و حجت خود را در زمین و گواه و شاهدش به آفریده ها را به او بشناساند

ص: 68

و بنده به فرمانبرداری او هم اقرار و اعتراف کند .

شلیم می گوید: من به حضرت عرض کردم ای امیرمؤمنان علیه السلام اگرچه نسبت به همه چیز جهل داشه باشد مگر آنچه که شما فرمودی؟

حضرت فرمودند: آری، هرگاه دستور یابد اطاعت کند و هرگاه بازداشته شود، باز ایستد، و کمتر چیزی که بنده به سبب آن کافر می گردد اینست که کسی که خیال کند چیزی که خدا از آن نهی کرده، به آن دستور داده است، و همان را دین خود سازد و از آن پیروی کند و گمان کند که خدایی را می پرستند که به آن دستور داده در حالی که حقیقتا تنها شیطان را می پرستد.

و کمتر چیزی که بنده به وسیله ی آن گمراه می شود اینست که حجت خدای بزرگ و شاهد خدای بزرگ بر بندگانش را نشناسد، همان کسی را که خداوند بزرگ به اطاعتش امر کرده است و ولایتش را واجب و فرض قرار داده است.

سلیم گوید عرض کردم یا امیرالمؤمنین علیه السلام آنان را (حجتهای خدا) برایم توصیف نمایید حضرت فرمودند: همان کسانی که خدای بزرگ در کنار خودش و رسول گرامیش قرارشان داده است و فرموده است « ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را اطلاعت كنيد و پیامبر و اولیای امر خود را اطاعت كنيد ».

سلیم گوید عرض کردم ای امیر مؤمنان علیه السلام خداوند مرا قربانت کند برایم شرح دهید و واضح کنید، حضرت فرمودند: آنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله در آخرین خطبه اش روزی که خدای بزرگ جان او را قبض نمود، فرمود:

من دو چیز در میان شما باقی می گذارم که تا زمانی که بعد از من به آن دو با هم چنگ بزنید هرگز گمراه نخواهید شد کتاب خدا و عترت و ذریه ام که خاندان من هستند.

پس همانا خدای لطیف و آگاه به من سفارش کرده که آن دو از هم هرگز جدا نخواهند شد تا در کنار حوض بر من با هم وارد شوند مانند این دو انگشت (و دو انگشت سبابه اش را به هم چسباند) و این دو انگشت را نمی گویم (انگشت میانی و سبابه را به هم چسبانید) که یکی به دیگری پیشی گیرد.

ص: 69

پس به آن دو چنگ زنید تا لغزش پیدا نکنید و گمراه شوید، و خود را جلو نیاندازید که گمراه شوید.

10- عن عیسی ابن السري، قال: قلت لأبي عبدالله علیه السلام (1) :

حَدِّثْنِی عَمَّا بُنِیَتْ عَلَیْهِ دَعَائِمُ الْإسْلَامِ إذَا أنَا أخَذْتُ بِهَا زَکَی عَمَلِی وَ لَمْ یَضُرَّنِی جَهْلُ مَا جَهِلْتُ بَعْدَهُ .

فَقَالَ: «شَهَادَةُ أنْ لَا إلَهَ إلَّا اللهُ وَ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ الْإقْرَارُ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللهِ وَ حَقٌّ فِی الْأمْوَالِ مِنَ الزَّکَاةِ وَ الْوَلَایَةُ الَّتِی أمَرَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا وَلَایَةُ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ.

فإن رسول الله صلی الله علیه و آله قال: مَنْ مَاتَ وَلاَ یَعْرَفُ إِمَامَهُ، مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً، قال الله عزوجل: « أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ».

فكان علی عليه السلام، ثم صار من بعده الحسن علیه السلام، ثم من بعده الحسين علیه السلام، ثم من بعده علي بن الحسين عليهماالسلام، ثم من بعده محمد بن علي عليهماالسلام، ثم هكذا يكون الأمر.

إن الأرض لا تصلح إلا بإمام، ومن مات ولا يعرف إمامه مات ميتة جاهلية وأحوج ما يكون أحدكم إلى معرفته إذا بلغت نفسه ها هنا- قال: وأهوى بيده إلى صدره - وقيول حينئذ: لقد كنت على أمر حسن.

عیسای سری می گوید: به امام صادق عرض کردم:

به من بفرمائید پایه های اسلام به چه چیز تثبیت یافته (بنا شده است) که وقتی آنها را بگیرم کردار و عملم پاک شود و نداستن چیزهایی که نمی دانم به من ضرر وارد نکند.

فرمودند: شهادت و گواهی به این که معبودی جز خداوند یگانه نیست و اینکه محمد صلی الله علیه و آله رسول خداست و اقرار به آنچه که او از نزد خداوند آورده است، و حقی در اموال برای زکات و ولایتی که خداوند بزرگ به آن امر کرده است که همان ولایت

ص: 70


1- اصول کافی ( اسلامیة)، ج 2، ص 21

آل محمد صلی الله علیه و آله است.

(پس به درستی که) رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود هر کس بمیرد در حالی که امام خود را نشناخته است به مرگ جاهلیت مرده است.

و خداوند فرموده است: « از خدا اطاعت كنيد و از فرستاده ی او و صاحبان امر در میان خودتان اطاعت کنید » سپس على علیه السلام بود سپس بعد از او حسن علیه السلام بود سپس بعد از او حسین علیه السلام بود سپس بعد از او علی بن الحسين علیهماالسلام بود سپس بعد از او محمد بن على علیهماالسلام بود و سپس هم این امر همین گونه است.

به درستی که زمین جز با امام درست نمی شود (برقرار نیست).

و این بهترین چیزی است که هریک از شما به شناختن آن نیاز دارد زمانی که جانش به اینجا می رسد و با دست به سینه اش اشاره کرد که در آن هنگام می گوید من بر امر نیکویی بودم.

11- عن برید بن معاوية قال (1)

كنت عند ابی جعفر علیه السلام فسألته عن قول الله « أَطِیعُواْ اللَّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلِی الْأَمْرِ مِنکُم ».

قال فكان جوابه أن قال

« أَلَمْ تَرَ إِلَى اَلَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ اَلْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ اَلطّاغُوتِ »

فلان وفلان « وَ يَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ اَلَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلاً ». (2)

يقول الأئمة الضالة والدعاة إلى النار هولاء أهدى من آل محمد صلی الله علیه و آله واوليائهم سبيلا.

« أُولئِكَ اَلَّذِينَ لَعَنَهُمُ اَللّهُ وَ مَنْ يَلْعَنِ اَللّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيراً أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ اَلْمُلْكِ ، (يعني: الإمامة و الخلافة)، فَإِذاً لا يُؤْتُونَ اَلنّاسَ نَقِيراً ».(3)

ص: 71


1- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 246
2- سوره نساء، آیه 51
3- سوره نساء، آیه 52 و 53

نحن الناس الذين عن الله والنقير النقطة التي رايت في وسط النواه.

« أَمْ يَحْسُدُونَ اَلنّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اَللّهُ مِنْ فَضْلِهِ » (1) فنحن المحسودون على ما آتانا الله من الامامة دون خلق الله جميعا.

« فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إبراهيمَ الكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهم مُلْكاً عَظِيماً » (2)

يقول: فجعلنا منهم الرسل والأنبياء والأئمة، فكيف يقرون بذلك في آل إبراهيم وينكرونه في آل محمد عليهم السلام .

فمنهم من آمن به ومنهم من صد عنه وكفى بجهنم سعيرا إلى قوله :«وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلِيلاً ». (3)

قال: قلت: قوله في آل إبراهيم، « وَآتَيْنَاهم مُلْكاً عَظِيماً » (4) ما الملك العظيم؟

قال: أن جعل منهم أئمة، من أطاعهم أطاع الله، ومن عصاهم عصى الله، فهو الملك العظيم.

قال: ثم قال: « إِنَّ اللهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الأَمَانَاتِ إلی أَهْلِهَا إلى سَمِيعاً بَصِيراً » . (5)

قال: إيانا عنى، أن يؤدي الأول منا إلى الإمام الذي بعده الكتب والعلم والسلاح.

« وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ اَلنّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ » الذي في أيديكم، ثم قال للناس: « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا »، فجمع المؤمنين إلى يوم القيامة « أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ.»

إيانا عني خاصه، « فَإِن خِفتُم تَنازُعاً في أمرٍ »، فارجعوا إلى الله و إلى الرسول واولي الأمر منكم، هكذا نزلت، وكيف يامرهم بطاعة أولي الأمر و یرخص لهم في

ص: 72


1- سوره نساء، آیه 54
2- همان
3- سوره نساء، آیه 57
4- سوره نساء، آیه 54
5- سوره نساء، آیه 58

منازعتهم، إنما قيل ذلك للمأمورين الذين قيل لهم: « أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ.»

برید بن معاویه می گوید: نزد امام صادق علیه السلام بودم و از حضرت سؤال کردم در مورد این قول خداوند که می فرماید: « اطاعت كنيد خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا را و اولی الامر را.»

حضرت فرمودند: جواب سؤال اینست که گفته شود: « ندیدی آنان که بهره ای از کتاب آسمانی داشتند (یعنی جهودان) چگونه به (بنان) جبت و طاغوت میگرونده فلان و فلان و« درباره کافران مشرک می گویند که راه آنان به صواب نزديكتر از طريقه اهل ایمان است؟! » و پیشوایان گمراه کننده و دعوت کنندگان به سمت آتش جهنم می گویند آنها از آل محمد علیهم السلام هدایت یافته تر هستند و اولیاء آنها به سیبل هدایت قدم بر می دارند.

« آنها کسانی هستند که خداوند آنها را لعن کرده است. و هر کس خدا را او را لعن کند، یاوری هرگز برایش پیدا نمی شود، آیا برای آنها نصیبی از ملک (یعنی امامت و خلافت) هست اگر داشتند به اندازه ی نقير به مردم نمی دادند ».

ما همان ناس هستیم که منظور خداوند است و نقیر نقطه ای است که وسط خرما می بینی « بلکه حسد می ورزند با مردم (یعنی پیامبر و مسلمین) چون آنها را خدا به فضل خود برخوردار نمود. که البته ما به آل ابراهيم كتاب و حکمت داریم و به آنها ملک و سلطنتی بزرگ عطا کردیم ».

پس ما همان کسانی هستیم که مورد حسادت ورزی واقع می شوند به خاطر اینکه خداوند در میان تمام خلايق فقط به ما امامت را داده است.

« که البته ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به آنها ملک و سلطنتی بزرگ عطا کردیم ».

می گوید: پس از آنها رسل و انبیاء و ائمه علیهم السلام را قرار دادیم پس چگونه است که این مطلب را در مورد آل ابراهيم اقرار می کنند ولی در مورد آل محمد صلی الله علیه و آله منکر می شوند؟

ص: 73

پس از آنها کسی است که « آن گاه برخی بدو گرویدند و برخی مانع ایمان به او شدند؛ پس (آنان را) کیفر آتش افروخته دوزخ بس است. آنان که به آیات ما كافر شدند به زودی در آتش دوزخشان درافکنیم که هر چه پوست تن آنها بسوزد آنان را پوست دیگری جایگزین کنیم تا (سختی) عذاب را بچشند، که همانا خدا مقتدر و کارش از روی حکمت است. آنان را که ایمان آوردند و نیکوکار شدند به زودی در بهشتی در آوریم که نهرها از زیر درختانش جاری است و در آن زندگانی جاوید كنند و برای آنها در بهشت جفتهای پاکیزه است و آنان را به سایه رحمت ابدی خود در آوریم .» (1)

بريد گفت: عرض کردم به حضرت که قول خداوند در مورد آل ابراهیم که فرموده به آنها ملک بزرگ را دادیم ملک عظیم چیست؟

حضرت فرمودند: اینکه قرار دهد از آنها کسانی را که اطاعت از آنها اطاعت از خداوند باشد و نافرمانی از آنها نافرمانی از خداوند باشد پس این ملک عظیم است. سپس فرمودند: « همانا خدا به شما امر می کند که امانتها را به صاحبانش باز دهید و چون حاكم بين مردم شوید به عدالت داوری کنید. همانا خدا شما را پند نیکو می دهد، که خدا شنوا و بیناست ».

منظور فقط ما هستیم که هر کدام از ما به امام بعد از خودش کتب و علم و سلاح را می دهد و امانت را ادا می کند.

« چون حاكم بين مردم شوید به عدالت داوری کنید » که در نزد شماست سپس به مردم می گوید: « ای کسانی که ایمان آورده اید » پس همه ی مؤمنین تا روز قيامت را جمع کرده و مورد خطاب قرار داده است.

« ای اهل ایمان، فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) که از خود شما هستند اطاعت کنید، پس اگر در چیزی کار به نزاع كشد آن را به حکم خدا و رسول بازگردانید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید.

ص: 74


1- سوره نساء، آیه 55 تا 57

این کار برای شما بهتر و خوش عاقبت تر خواهد بود ».(1)

منظور از اولی الامر ما هستیم فقط « پس اگر از تنازع در مورد چیزی ترسیدید » پس مراجعه کنید به خدا و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و اولی الامر از خودتان گویی اینگونه نازل شده است، و چگونه است که امر کرده آنها را به اطاعت کردن از اولی الامر و در عین حال رخصت داده به بودن منازعه در بین آنها این است و جز این نیست که به مأمورین بیان شده، که گفته شده به آنها « فرمان خدا و رسول و فرمانداران از طرف خدا و رسول » که از خود شما هستند اطاعت کنید » .

12- عن جابر الجعفي (2) قال سألت أبا جعفر عن هذه الآية: « أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ».

قال علیه السلام الاوصياء.

جابر گوید از امام باقر علیه السلام در مورد آیه ی « فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول ) که از خود شما هستند اطاعت كنيد » سؤال کردم.

حضرت فرمودند: اوصياء هستند .

13- عن أبان أنه دخل على ابي الحسن الرضا علیه السلام (3) قال:

فسألته عن قول الله عزوجل: « أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ».

فقال: ذلک علي بن ابي طالب علیه السلام ثم سكت فلما طال سكوته

قلت: ثم من؟

قال: ثم الحسن علیه السلام، ثم سکت فلما طال سكوته .

قلت: ثم من؟

ص: 75


1- سوره نساء، آیه 59
2- تفسیر عیاشی، ج1، ص249
3- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 251

قال: الحسين علیه السلام .

قلت: ثم من؟

قال: ثم علي بن الحسين علیهماالسلام وسكت .

فلم يزل يسكت عن كل واحد حتي أعيد المسألة. فيقول، حتي سماهم إلى آخرهم.

ابان می گوید: داخل شدم بر امام علی ابن موسی الرضا علیهماالسلام و سؤال کردم از حضرت پیرامون این قول خداوند که می فرماید: « ای اهل ایمان، فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) که از خود شما هستند اطاعت کنید ».

پس حضرت در جوابم فرمودند: مقصود علی بن ابی طالب علیه السلام است و ساکت شدند چون سکوت حضرت به طول انجامید عرض کردم و پس از ایشان چه کسی؟

فرمودند: سپس حسن علیه السلام و ساکت شدند چون سکوت حضرت به طول انجامید عرض کردم: و سپس چه کسی؟ فرمودند: حسین علیه السلام عرض کردم سپس چه کسی؟ فرمودند: علی بن الحسين علیهماالسلام و ساکت شدند.

و تا آخر پس از هر امام ساکت شدند و تا من از هر کدام دوباره سؤال نکردم جواب ندادند تا به همین نحو تا آخرین امام را نام بردند.

14- عن عمران الحلبي قال سمعت اباعبدالله علیه السلام (1) يقول

أنكم أخذتم هذا الأمر من جذوه يعني من أصله عن قول الله عزوجل « أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ » ومن قول رسول الله صلی الله علیه و آله ما إن تمسكتم به لن تضلوا لا من قول فلاني ولا من قول فلان.

عمران می گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام فرمودند:

به درستی که شما این امر را از جذو یعنی از اصلش فرا گرفته اید، از این فرمایش خداوند بزرگ « فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) که از

ص: 76


1- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 251

خود شما هستند اطاعت کنید » و از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمود تا زمانی که به آن متمسک شوید هرگز گمراه نخواهید شد نه از قول فلانی و از قول فلانی.

15- عن عبدالله بن عجلان، عن أبي جعفر عليه السلام (1) في قوله: « أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ » قال: هي في علي وفي الأمة، جعلهم الله مواضع الأنبياء، غير أنهم لا يحلون شيئا، ولا يحرمونه.

عبدالله بن عجلان گوید: امام باقر علیه السلام در مورد این آیه « فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) که از خود شما هستند اطاعت کنید » فرمودند:

این آیه در مورد على علیه السلام و ائمه علیهم السلام است که خداوند آنها را در محل جایگاه انبیاء قرار داده به جز اینکه آنها چیزی را حلال نکرده و حرام نمی کنند (بلکه فرمایشات رسول خدا را بیان می کنند و آئین ایشان را بیان می کنند).

16- عن حكيم (2) قال:

قلت لأبي عبدالله علیه السلام جعلت فداك أخبرني من أولى الأمر الذين آمرالله بطاعتهم؟

فقال لى اولئك على بن ابی طالب علیه السلام والحسن علیه السلام والحسين علیه اسلام وعلی بن الحسين علیهماالسلام ومحمد بن على علیهماالسلام وجعفر آنا علیه السلام فاحمدوالله الذي عرفكم أئمتكم وقادتكم حين جحدهم الناس.

حکیم گوید: عرض کردم خدمت امام صادق علیه السلام قربانت گردم مرا خبر دهید که اولی الامری که خدای بزرگ امر کرده به اطاعت اوامر آنها چه کسانی هستند؟

پس به من فرمودند: اولی الامر على بن ابی طالب علیه السلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام و علی بن حسین علیهماالسلام و محمد بن على علیهماالسلام و من جعفر علیه السلام هستیم .

ص: 77


1- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 252
2- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 252

پس خدا را شکر کنید که ائمه ی شما و پیشوایان شما را به شما شناساند در زمانی که مردم آنها را انکار می کنند .

17- عن عمرو بن سعيد (1) قال:

سألت أبا الحسن عليه السلام عن قوله: « أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ».

قال علیه السلام علی بن ابی طالب علیه السلام والأوصياء من بعده .

عمرو بن سعید گوید از ابا الحسن امام رضا علیه اسلام سؤال کردم در مورد این قول خداوند « فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) که از خود شما هستند اطاعت کنید » حضرت فرمودند: علی بن ابی طالب علیه السلام و اوصياء بعد از او هستند.

18- عن محمد بن مسلم قال قال أبو جعفر علیه السلام (2) .

فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فأرجِعوه إِلَی اللَّهِ وَ إِلَی الرَّسُولِ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ».

محمد بن مسلم گفت: امام باقر عللیه السلام فرمودند:

پس اگر در چیزی دچار اختلاف شدید پس امر آن را به خدا و رسولش و

اولی الامر رجوع دهيد.

19- عن جابر عن ابی جعفر علیه السلام (3)

اولی الامر من آل محمد علیهم السلام.

جابر از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمودند: اولی الامر از آل محمد صلی الله علیه و آله هستند.

20- عن حسین بن ابی العلاء قال قلت لأبي عبدالله علیه السلام . (4)

ص: 78


1- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 253
2- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 254
3- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 254
4- اصول کافی (الاسلامیه)، ج 1، ص 189

الأوصياء طاعتهم مفترضة؟

قال علیه السلام: نعم هم الذين قال الله تعالى « أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ » وهم الذين قال الله تعالى « إنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَيُؤتونَ الزَّكوَةَ وهُم راكِعُونَ » (1).

حسین بن ابی العلاء گوید: به امام صادق علیه سلام عرض کردم:

آیا اطاعت کردن از اوصياء واجب است؟ حضرت فرمودند: اوصياء همان کسانی هستند که خدا می فرماید: « ای اهل ایمان، فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) که از خود شما هستند اطاعت کنید » و همان کسانی هستند که خدا می فرماید: « ولی امر و یاور شما تنها خدا و رسول و مؤمنانی خواهند بود که نماز به پا داشته و به فقرا در حال ركوع زكات می دهند» .

21- عن سليم بن قيس الهلالي قال قال على علیه السلام (2).

كُنْتُ أَنَا أَدْخُلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص كُلَّ يَوْمٍ دَخْلَةً فَيُخَلِّينِي فِيهَا وَ قَدْ عَلِمَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ يَصْنَعُ ذَلِكَ بِأَحَدٍ غَيْرِي وَ كُنْتُ إِذَا سألته أَجَابَنِي وَ إِذَا سَكَتُّ ابْتَدَأَنِي وَ دَعَا اللَّهَ أَنْ يَحْفَظَنِي و يفهمني فَمَا نَسِيتُ شَيْئاً ابدأ مُنْذُ دَعَا لِي وَ إِنِّي قُلْتُ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله يا نبى الله إِنَّكَ مُنْذُ دَعَوْتَ لِي بما دَعْوَةً لَمْ أَنْسَ مِمَّا تُعَلِّمُنِي فَلِمَ تُمِلُّیهُ عَلَيَّ وَ لِمَ تَأْمُرُنِي بِكِتَبَهِ .

أتتخوف على النسيان؟

فقال صلی الله علیه و آله یا آخی لست أتخوف عليك النسيان ولا الجهل وقد أخبرني الله عزوجل أنه قد استجاب لي فيك وفي شركائك الذين يكونون من بعد ذلك و إنما تكتبه لهم قلت یا رسول الله صلی الله علیه و آله، ومن شركائي؟

ص: 79


1- سوره مائده، آیه 55
2- الغيبة نعماني، ج 80، ص 10، بحارالأنوار، طبع بیروت، ج 36، ص 275

فقال صلی الله علیه و آله الذين قرنهم الله بنفسي وبي فقال « يا أيها الذين آمنوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ».

قل يا نبي الله ومن هم؟

قال: الأوصياء إلى أن يردوا علي حوضی، کلهم هاد مهتد لا يضرهم خذلان من خذلهم، هم مع القرآن والقرآن معهم لا يفارقونه ولا يفارقهم، بهم تنصر امی ويمطرون، ويدفع عنهم، وبمستجابات دعواتهم،

قلت: يا رسول الله صلی الله علیه و آله سمهم لي .

فقال ابني هذا ووضع يده على رأس الحسن علیه السلام ثم إبني هذا ووضع يده على رأس الحسين علیه السلام ثم ابن له على اسمه اسمك يا علي، ثم ابن له اسمه محمد بن علي علیه السلام ثم أقبل على الحسين علیه السلام فقال سیولد محمد بن على عليهماالسلام في حياتك فأقرئه مني السلام ثم تكمله اثني عشر إماما قلت يا نبي الله سمهم لي فسماهم رجلا رجلا منهم والله يا أخا بني هلال مهدي أمة محمد يملأء الأرض قسطا وعدلا كما ملئت ظلما وجورا.

سلیم بن قیس گوید که امیرالمؤمنین علیه اسلام فرمودند:

من همیشه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله می رفتم و هر زمان که بر حضرت وارد میشدم روز بود یا شب بود آن زمان را به من اختصاص می دادند تا جایی که تمام اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله دانستند که با هیچ کس غیر از من پیامبر صلی الله علیه و آله چنین رفتاری نمی کند (این رفتار اختصاص به من داشت).

هر زمان از رسول خدا صلی الله علیه و آله چیزی می پرسیدم به من جواب می فرمودند و هر زمان که ساکت می ماندم خود رسول خدا صلی الله علیه و آله شروع به سخن گفتن با من می نمودند و دعا می فرمودند که خداوند مرا حفظ نماید و مطالب را به من بفهماند و در ذهن من نگاه دارد و از زمانی که این دعا را برای من از خدا طلب کردند هیچ چیزی را فراموش نکردم هرگز

پس به درستی که گفتم به رسول خدا صلی الله علیه و آله ای نبی خدا صلی الله علیه و آله از زمانی که آن دعا را برای من فرمودید هیچ چیزی از چیزهایی که به من آموختید را فراموش نکرده ام.

ص: 80

پس چرا آنها را برای من املا کردید و چرا به من امر کردید که آنها را بنویسم آیا خوف داشتید که فراموش کنم؟

حضرت فرمودند: ای برادرم هرگز در مورد تو از فراموشی و جهل نترسیدم و به تحقیق خدا به من خبر داد که دعایم در حق تو مستجاب است و در حق شرکاء تو که بعد از این خواهند بود و اینست و جز این نیست که برای آنها مطالب را نوشتی.

گفتم: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله شركاء من چه کسانی هستند؟

فرمودند: کسانی که خدا آنها را مقرون خودش و من قرار داده است و فرموده ای اهل ایمان، فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) که از خود شما هستند اطاعت كنيد.

گفتم ای نبی خدا صلی الله علیه و آله آنها کیانند؟

فرمودند: جانشینان من که در کنار حوض بر من وارد می شوند، همه ی آنها هدایت کننده و هدایت شده اند، نیرنگ کسانی که به آنها نیرنگ می رسانند به آنها ضرری وارد نخواهد کرد.

آنها همراه قرآنند و قرآن همراه آنهاست از قرآن جدا نمی شوند و از آنها جدا نخواهد شد، به وسیله ی آنها امت من یاری می شود و باران بر امت می بارد و از اثر دعاهای مستجاب آنهاست که بلاها از امت من دفع می شود .

عرض کردم ای رسول خدا صلی الله علیه و آله آنها را برای من نام ببرید.

پس فرمودند: این پسرم، و دستشان را روی سر حسن علیه السلام قرار دادند و سپس این پسرم و دستشان را روی سر حسین علیه السلام قرار دادند سپس فرزند حسین علیه السلام که هم نام توست ای علی علیه السلام سپس پسر او که نامش محمد بن على علیهماالسلام است.

سپس روی کردند به حسین علیه اسلام و فرمودند: در آینده محمد بن علی علیهماالسلام در زمان حیات تو به دنیا خواهد آمد پس سلام مرا به او برسان و سپس دوازده امام کامل خواهند شد.

گفتم: ای نبی خدا صلی الله علیه و آله آنها را برایم نام ببرید پس حضرت آنها را یکی یکی برایم نام بردند به خدا قسم از آنهاست مهدی امت محمد که زمین را پر از عدل و داد

ص: 81

خواهد کرد همانگونه که پر از ظلم و جور باشد .

22- جابر بن یزید الجعفي، قال سمعت جابر بن عبدالله الانصاري يقول:(1)

كما أنزل الله عزوجل على نبيه محمد صلی الله علیه و آله « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُو أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ».

قلت يا رسول الله صلی الله علیه و آله عرفنا الله و رسوله فمن أولوالامر الذين قرن الله طاعتهم بطاعتك؟

فقال ( صلی الله علیه و آله ): هم خلفائی یا جابر وأئمة المسلمين من بعدي، اولهم على بن ابی طالب علیه السلام، ثم الحسن علیه السلام ثم الحسين علیه السلام، ثم على بن الحسين عليهماالسلام، ثم محمد بن على عليهماالسلام المعروف في التوراة بالباقر عليه السلام، وستدركه يا جابر، فإذا لقيته فأقرئه منی السلام، ثم الصادق جعفر بن محمد علیهماالسلام، ثم موسی بن جعفر علیهماالسلام، ثم علي بن موسى علیهماالسلام، ثم محمد بن على علیهماالسلام، ثم على بن محمد علیهماالسلام، ثم الحسن بن على علیهماالسلام ، ثم سمیی وکنیئ حجه الله في أرضه وبقيته في عباده ابن الحسن بن علي علیهماالسلام، ذاک الذي يفتح الله تعالى ذكره على يديه مشارق الأرض ومغاربها. ذاك الذي يغيب عن شیعته واوليائه غيبة لا يثبت فيها على القول بإمامته إلا من امتحن الله قلبه للايمان. قال جابر: فقلت له: يا رسول الله صلی الله علیه و آله فهل يقه لشيعته الإنتفاع به في غيبته؟ فقال (صلی الله علیه و آله): اي والذي بعثنى بالنبوة انهم يستضيئون بنوره و ينتفعون بولايته في غیبته، کانتفاع الناس بالشمس وان تجللها سحاب، یا جابر هذا من مكنون سر الله، ومحزون علم الله، فاکتمه إلا عن اهله .

جابر بن یزید جعفی گوید: شنیدم که جابر بن عبدالله انصاری می گفت

زمانی که خدای بزرگ بر نبی خودش محمد ( صلی الله علیه و آله ) نازل فرمود که: « ای اهل ایمان، فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) که از خود شما هستند اطاعت کنید، پس اگر در چیزی كار به نزاع کشد آن را به حکم خدا و رسول بازگردانید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید. این کار برای شما

ص: 82


1- كمال الدین وتمام النعمه، ج 1، ص 253

بهتر و خوش عاقبت تر خواهد بود » عرض کردم ای رسول خدا صلی الله علیه و آله ، خدا و رسولش را شناختیم پس اولی الامر که خداوند اطاعت کردن از آنها را مقرون اطاعت کردن از شما قرار داده چه کسانی هستند؟

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

آنها جانشینان من و ائمه ی مسلمين بعد از من هستند ای جابر، اولین آنها على بن ابی طالب علیه السلام است سپس حسن علیه اسلام، سپس حسین علیه السلام، سپس على بن الحسين علیهماالسلام، سپس محمد بن علیهماالسلام که در تورات به باقر علیه السلام معروف است و تو او را درک خواهی کرد و خواهی دید.

ای جابر پس زمانی که او را ملاقات نمودی از طرف من به او سلام برسان . سپس صادق یعنی جعفر بن محمد علیهماالسلام سپس موسی بن جعفر عليهماالسلام سپس على بن موسی علیهماالسلام سپس محمد بن علیهماالسلام سپس علی بن محمد علیهماالسلام سپس حسن بن على علیهماالسلام سپس کسی که هم نام و هم کنیه ی من است، حجت خدا بر روی زمین است و باقی مانده و ذخیره خداوند در بین بندگانش است فرزند حسن بن علىهماالسلام است.

او کسی است که خداوند به وسیله ی او و به دست او ذکر و یادش را برای اولین بار در شرق و غرب زمین نشر می دهد. او کسی است که از شیعیان و دوستانش غایب می شود غیبتی که در آن ثابت قدم نمی ماند بر اقرار به امامت او مگر کسی که خدا قلبش را برای ایمان امتحان و آزمایش کرده است.

جابر گوید عرض کردم ای رسول خدا آیا در زمان غیبت او، شیعیانش از او انتفاعی می برند؟ پس فرمودند (صلی الله علیه و آله): بله قسم به کسی که مرا برای نبوت مبعوث نمود.

شیعیانش از نور او طلب روشنی می کنند و نورانی می شوند و در غیبتش از ولایت او منتفع می شوند مانند اینکه مردم از خورشید منتفع می شوند اگرچه پشت ابرها مخفی باشد.

ای جابر این از سرهای مخفی خداست و از گنج های علم الهی است پس این

اید

ص: 83

مطلب را مخفی کن مگر از اهلش .

23- عن ابی بصير عن أبي جعفر علیهماالسلام في قول الله عزوجل (1)

« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُو أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ».

قال الأئمة من ولد على وفاطمة صلوات الله عليهم اجمعين إلى أن تقوم الساعة.

ابا بصير نقل می کند از امام باقر علیه السللام که در مورد این فرموده ی خداوند « ای اهل ایمان، فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) که از خود شما هستند اطاعت کنید ».

فرمودند: اولی الامر ائمه هستند که از فرزندان على وفاطمه صلوات الله عليهم اجمعین هستند تا زمانی که قیامت برپا شود .

24- عن جابر بن يزيد الجعفی قلت لأبي جعفر محمد بن علي الباقرعلیهماالسلام (2) لأي شي يحتاج إلى النبي والإمام؟

فقالعلیه السلام لبقاء العالم على صلاحه وذلك أن الله عزوجل يرفع العذاب عن أهل الأرض إذا كان فيها نبي أو إمام.

قال الله عزوجل « وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ ».(3)

وقال النبي صلی الله علیه و آله: النجوم أمان لأهل السماء وأهل بيتي أمان لأهل الأرض فإذا ذهبت النجوم أتى أهل السماء ما يكرهون وإذا ذهب أهل بیتی أتی أهل الأرض ما يكرهون.

يعني بأهل بيته الأئمة الذين قرن الله عزوجل طاعتهم بطاعته فقال: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُو أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ».

وهم المعصومون المطهرون الذين لا يذنبون ولا يعصون وهم المؤيدون الموفقون المسددون بهم يرزق الله عباده وبهم تعمر بلاده وبهم ينزل القطر من السماء وبهم يخرج

ص: 84


1- کمال الدین وتمام النعه، ج 1، ص 222
2- علل الشرایع، ج 1، ص 123
3- سوره انفال، آیه 33

برکاته الأرض و بهم يمهل اهل المعاصي ولا يعجل عليهم بالعقوبة والعذاب، ولا فارقهم روح القدس ولا يفارقونه ولا يفارقون القرآن ولا يفارقهم صلوات الله عليهم اجمعین.

جابر بن یزید جعفی گوید: عرض کردم خدمت امام باقر علیه السلام به چه خاطر به وجود نبی و امام نیاز است؟

حضرت فرمودند: برای اینکه عالم بر صلاحش باقی بماند و به درستی که خداوند بزرگ عذاب را از اهل زمین زمانی که نبی یا امام در آن باشد دور می کند،

خداوند می فرماید: « ولی خدا تا تو (پیغمبر رحمت) در میان آنها هستی آنان را عذاب نخواهد کرد ».

و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند: ستاره ها امان اهل آسمان هستند و اهل بیت من امان اهل زمین هستند.

پس زمانی که ستاره ها بروند، به اهل آسمان آنچه می رسد که از آن کراهت دارند و زمانی که اهل بیت من بروند به اهل زمین می رسد آنچه که از آن کراهت دارند.

یعنی اهل بیت رسول خدا علیهم السلام همان کسانی هستند که خدای بزرگ اطاعت کردن از آنها را در کنار اطاعت از خودش قرار داده است و فرموده: « ای اهل ایمان، فرمان خدا و رسول و فرمانداران از طرف خدا و رسول) که از خود شما هستند اطاعت کنید ».

و آنها هستند که معصوم و پاک هستند همان کسانی که گناه و خطایی از آنها سر نمی زند و آنها هستند که تائید شده از جانب خدا هستند و پیروز هستند و پایدار برقرار و محکم هستند به خاطر و به وسیله ی آنهاست که خداوند روزی میدهد بندگانش را، به خاطر و به یمن آنهاست که سرزمین هایش آباد می شود و به خاطر و به وسیله ی آنهاست که باران از آسمان پائین می آید و به خاطر آنهاست که برکات از دل زمین خارج می شود و به خاطر آنهاست که اهل گناه مهلت توبه و بخشش طلبیدن پیدا می کنند و سریع به عذاب و عقوبت الهی گرفتار نمی شوند. روح القدس هیچ گاه از آنها جدا نمی شود و

ص: 85

آنها هم از او جدا نمی شوند و هیچ گاه از قرآن جدا نمی شوند و قرآن هم هیچ گاه از آنها جدا نمی شود.

25 - عن هشام بن حسان قال سمعت ابا محمد حسن بن على علیهماالسلام يخطب الناس بعد البيعة له بالامر فقال (1):

نحن حزب الله الغالبون، وعتره رسوله الأقربون، وأهل بيته الطيبون الطاهرون وأحد الثقلين اللذين خلفهما رسول الله صلی الله علیه و آله في أمته والثاني كتاب الله، فيه تفصيل کل شی، « لاَ يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لاَ مِنْ خَلْفِهِ » (2)، والمعول علينا في تفسيره لا نتظنن تأويله بل نتيقن حقائقه، فأطیعونا، فإن طاعتنا مفروضة، إذ كانت بطاعه الله عز وجل و رسوله مقرونه، قال الله عزوجل « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ »(3) .

«وَلَوْ رُدُّوهُ إلى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِى الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ ».

أحذرکم الإصفاء لهتاف الشيطان ف« إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ » (4) فتكونون کاولیائه الذين قال لهم « لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ ». (5)

فتلقون إلى الرماح وزرا والى السيوف جزرا و للعمد حطما، والى السهام عرضا ثم « لا ينفع نفس ایمانها » (6).

هشام بن حسان گفت که بعد از داستان بیعت با امام حسن علیه السلام حضرت برای مردم خطبه ای ایراد فرمودند و شنیدم که حضرت اینگونه فرمایش می فرمایند: ما حزب

ص: 86


1- امالی (مفید)، ص 348، امالی (طوسی)، ص 121
2- سوره فصلت، آیه 42
3- سوره نساء، آیه 83
4- سوره بقره، آیه 168
5- سوره انفال، آیه 48
6- سوره انعام، آیه 158

پیروز خداوند هستیم و عترت نزدیک رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم و اهل بیت پاک و معصوم رسول خدا علیهم السلام هستیم و یکی از دو شیء گرانبها هستیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله آن دو را بعد از خودش به یادگار در بین امتش باقی گذاشت و دومین آن دو، کتاب خداست که در آن تفصيل همه چیز وجود دارد و « باطل چه از مقابل و چه از پشت در آن راه ندارد » و تفسیر آن به ما واگذار شده است و ما به تأویلات آن ظن نداریم بلکه به حقایق آن یقین داریم.

پس ما خاندان را اطاعت کنید به درستی که اطاعت کردن از ما مفروض و واجب است زیرا که اطاعت از ما در کنار اطاعت از خدا و رسولش قرار گرفته است .

خداوند می فرماید: « ای اهل ایمان، فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) که از خود شما هستند اطاعت کنید » (1).

« و (منافقان) چون امری به آنان برسد که باعث ایمنی یا ترس (مسلمين) است (و باید پنهان داشت) آن را منتشر می سازند، در صورتی که اگر آن را به رسول و به صاحبان حکم که از خودشان هستند گزارش می دادند همانا آنان که اهل بصیرتند در آن واقعه صلاح اندیشی می کردند. و اگر نه این بود که فضل خدا شامل حال شماست، همانا به جز اندکی همه شیطان را پیروی میکردید» (2).

شما را برحذر می دارم از گوش دادن به آواز و هلهله ی شیطان در گوشتان چرا که به درستی که او دشمن آشکاریست برای شما، و شما را برحذر می دارم که مثل اولیاء شیطان باشید که به آنها می گوید: « امروز احدی از مردم بر شما غالب نخواهد گشت » (3).

پس به استقبال این می روید که پناهگاه و محل فرود نیزه های بلند باشید و

ص: 87


1- سوره نساء، آیه 59
2- سوره نساء، آیه 83
3- سوره انفال، آیه 48

گوشت قربانی مقابل شمشيرها باشید و شکسته شده توسط عمودها باشید و سیبل و هدف تیرها باشید.

« روزی که بعضی آیات (قهر) خدای تو بر آنها برسد آن روز هیچ کس را ایمانش نقع نبخشد » (1).

26- سأل الحسن بن صالح بن حي جعفر الصادق علیه السلام (2) عن ذلک.

فقال علیه السلام: الائمه من اهل بیت رسول الله علیهم ا لسلام.

حسن بن صالح از امام صادق علیه السلام در مورد اولی الامر در آیه سؤال کرد و حضرت فرمودند: ائمه از اهل بیت رسول خدا علیهم السلام هستند .

روایات عامه

1- حدثنی سلیم بن قیس الهلالي عن علي علیه السلام (3) قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله

شركائي الذين قرنهم الله بنفسه و بي وأنزل فيهم: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُو أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ ».

فان خفتم تنازعا في آثر فأرجعوة إلى الله والرسول واولي الأمر.

قلت: يا نبي الله من هم؟

قال انت اولهم.

سلیم بن قیس گوید از على علیه السلام شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

شركاء من کسانی هستند که خدا آنها را در کنار خودش و من قرار داده است و در مورد آنها این گونه نازل کرده است خدا را اطاعت کنید و پیامبر را [نيز] اطاعت کنید ».

پس اگر ترسیدید از وقوع اختلاف در امری پس واگذارید آن را به خدا و

ص: 88


1- سوره انعام، آیه 158
2- مناقب (ابن شهر آشوب)، ج 3، ص 15
3- شواهد التنزیل، ج 1، ص 189

رسول خدا و اولی الامر، على علیه السلام گوید گفتم ای پیامبر خدا آنها چه کسانی هستند؟

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: تو اولین آنها هستی.

2- حدثنا سفيان عن منصور عن مجاهد في قوله (1) تعالى:

« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُو » یعنی الذين صدقوا بالتوحيد « أَطِیعُوا اللّهَ » یعنی في فرائضه؛ « وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ » يعني في سنته « وَ أُولِي اَلْأَمْرِ مِنْكُمْ » قال: نزلت في أميرالمؤمنين علیه السلام حين خلفه رسول الله صلی الله علیه و آله بالمدينة فقال: أتخلفني على النساء والصبيان؟

فقال: أما ترضى أن تكون منی بمنزلة هارون من موسى حين قال له: « اخلفني فيي قومی وأصلح » (2) .

فقال الله: « وَ أُولِي اَلْأَمْرِ مِنْكُمْ »

قال: هو على بن ابی طالب ولاه الله الأمر بعد محمد صلی الله علیه و آله في حياته حين خلفه رسول الله صلی الله علیه و آله بالمدينة، فأمر الله العباد بطاعته و ترک خلافه .

سفیان ما را خبر داد در مورد این قول خداوند که فرموده:

«یا ایها الذين آمنوا»، (ای اهل ایمان)، یعنی کسانی که توحید و یگانگی خدا را تصدیق کرده اند «اطیعو الله»، (خدا را اطاعت كنيد) یعنی در انجام فرائض الهی خدا را اطاعت کنید «و اطیعوا الرسول» (رسول خدا را اطاعت كنيد) یعنی رسول خدا را در سنتش تبعیت و پیروی و اطاعت کنید و «اولى الأمر منكم» (و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) که از خود شما هستند) این قسمت نازل شد در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله او را در مدینه جانشین خود قرار داد، در آن هنگام علی گفت آیا مرا جانشین خود و خلیفه بر زنان و کودکان قرار میدهی؟

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

ص: 89


1- شواهد التنزیل، ج 1، ص 190
2- سوره اعراف، آیه 142

آیا راضی نیستی برای من، به منزله ى هارون برای موسی باشی همانگونه که به او فرمود: « در میان قوم من جانشينم باش، و [كار آنان را] اصلاح كن، و راه فسادگران را پیروی مکن ».

پس خداوند بزرگ فرمود: « و اولیای امر خود را [نيز] اطاعت کنید ».

گفت: او علی بن ابی طالب علیه السلام است که خدا او را ولایت دار محمد صلی الله علیه و آله قرار داد حتی در همان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله ، زمانی که على علیه السلام را در مدینه جانشین خود قرار داد پس خدا همه ی بندگان را به اطاعت از علی بن ابی طالب صلی الله علیه و آله و ترک مخالفت با او امر کرد.

3- عن أبي بصير، عن أبي جعفر علیه السلام (1) ، أنه سئله عن قول الله تعالى: « أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِي اَلْأَمْرِ مِنْكُمْ ».

قال: نزلت في علي بن أبي طالب. قلت: إن الناس يقولون: فما منعه أن يسمي عليا وأهل بيته في كتابه فقال أبو جعفر علیه السلام: قولوا لهم:

إن الله أنزل على رسوله الصلاة ولم يسم ثلاثا ولا أربعا كان رسول الله هو الذي فسر ذلك، وأنزل الحج فلم ينزل: طوفوا سبعا حتى فسر ذلك لهم رسول الله صلی ا لله علیه و آله وأنزل: « أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِي اَلْأَمْرِ مِنْكُمْ » فنزلت في علي والحسن والحسين، و قال رسول الله: صلی الله علیه و آله أوصيكم بكتاب الله و أهل بيتي إني سألت الله أن لا يفرق بينهما حتى يوردهما على الحوض فأعطاني ذلك.

ابابصیر از اباجعفر (امام باقر) علیه السلام نقل می کند که از ایشان سؤال شد در مورد این قول خداوند « خدا را اطاعت كنيد و پیامبر و اولیای امر خود را [نيز] اطاعت کنید ».

فرمودند: نازل شد در مورد علی بن ابی طالب علیه السلام.

عرض کردم: مردم می گویند چه چیزی باعث شده که خدا على بن

ص: 90


1- شواهد التنزیل، ج 1، ص 191

ابی طالب علیه السلام و اهل بیتش هم را در کتابش نام نبرده؟

ابو جعفر علیه السلام فرمودند: به مردم بگوئید، به درستی که خدا نماز را بر رسولش نازل کرد ولی مقدار رکعات آن را نام نبرد تا اینکه خود رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را تفسير و بیان فرمودند و خداوند حج را نازل فرمود ولی اینکه هفت مرتبه طواف کنید را نازل نفرمود، تا اینکه خود رسول خدا صلی الله علیه و اله برای مردم تفسیر کردند و خداوند « خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نيز] اطاعت كنيد » را نازل کرد پس در مورد علیه السلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام نازل شد و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

ای مردم شما را وصیت و توصیه و سفارش می کنم به کتاب خدا و اهل بیت خودم، به درستی که من از خدا خواستارم این دو را هرگز از هم جدا نکند تا زمانی که در کنار حوض آن دو را با هم بر من وارد کند و خدا هم خواسته ام را اجابت فرمود و به من عطا کرد.

4 - عن ابراهيم بن علي بن ابی وقاص (1) قال:

لما نزل رسول الله صلی الله علیه و آله الجرف لحقه على بن ابی طالب يحمل سلاحا فقال: يا رسول الله خلقتنی عنک ولم أتخلف عن غزوة قبلها، وقد أرجف المنافقون بی إنک خلفتى لما استثقلتنی!

قال سعد: فسمعت رسول الله يقول:

يا على أما ترضى أن تكون منی بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبی بعدی فارجع فاخلفني في أهلي وأهلک.

ابراهيم بن سعد از قول پدرش سعد بن ابی وقاص می گوید:

زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به منطقه ی جرف رسیدند، علی بن ابی طالب علیه السلام در حالیکه سلاحش را به همراه خود آورده بود به ایشان رسید و رو کرد به رسول خدا صلی الله علیه و آله و عرض کرد:

ص: 91


1- شواهد التنزیل، ج 1، ص 192

ای رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا جانشین خود قرار داده اید در حالیکه پیش از این هیچ غزوه ای مرا جا نمی گذاشتید و این در حالی است که منافقان اراجیف می گویند در مورد من، و می گویند شما مرا جانشین خود در شهر قرار داده اید به خاطر اینکه آمدن به این غزوه بر من گران و دشوار بوده است.

سعد گفت: در این لحظه شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

ای علی علیه السلام آیا راضی نیستی به اینکه برای من به منزله ى هارون برای موسی باشی مگر اینکه پس از من دیگر پیامبری و نبوتی نخواهد بود، پس بازگرد و جانشین و خلیفه . ام باش در بین اهل خودت و اهل من.(1)

تفاسیر

- تبیان (2) :

این آیه خطابی از جانب خداوند بزرگ برای مؤمنان است که مؤمنان را به اطاعت از خودش و اطاعت از رسولش و اطاعت از اولی الامرشان امر کرده است.

طاعت الهی همان امتثال اوامر خدا و دوری کردن از منهيات خداست و طاعت رسول هم امتثال اوامر ایشان است.

طاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله همان طاعت خداست به این خاطر که خود خداوند امر کرده به اطاعت از رسولش پس هر کس رسول خدا صلی الله عله و آله را اطاعت کند خداوند بزرگ را اطاعت کرده است. همانگونه که خود خدا می فرماید: « مَنْ يُطِعِ اَلرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اَللّهَ »(3) « هر که رسول را اطاعت كند خدا را اطاعت کرده است ».

ص: 92


1- نکته: (حسکانی در شواهد التنزیل، ج 1، ص 195 می گوید: این روایت معروف است به حدیث منزلت که شیخ ما ابوحازم حافظ (عمر بن احمد بن ابراهيم العبدوی متوفی 417 هجری) می گوید: من این حدیث را از کتب روایی به 5 هزار سند مختلف استخراج کردم.
2- تبیان، ج 3، ص 235
3- سوره نساء، آیه 80

پس اما معرفت به اینکه ایشان رسول خدا هستند و معرفت به رسالت ایشان تمام نیست مگر بعد از معرفت و شناخت خداوند و هیچ کدام از اینها، دیگری نیست.

و طاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله واجب است در حیات ایشان و بعد از وفات ایشان، به این خاطر که بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله هم تبعیت از سنت ایشان لازم است به این دلیل که جميع مكلفين تا روز قیامت به این کار خدا خوانده شده اند کما اینکه ایشان فرستاده ی خدا برای همه ی مردم تا قیامت هستند، و اما اولی الامر چه کسانی هستند؟

مفسرین در اینجا دو قول دارند:

یکی قول ابوهریره و دیگران که می گویند: اولی الامر، امراء (خلفاء) هستند.

و یکی قول جابر بن عبدالله انصاری در روایت و مجاهد و دیگران که می گویند: اولی الامر علماء هستند.

و اما اصحاب ما روایت کرده اند از امام باقر و امام صادق علیه السلام که فرموده اند: به درستی که اولی الامر از آل محمد صلوات الله عليهم اجمعین هستند.

و به همین خاطر است که خداوند بزرگ طاعت ایشان را مطلقة واجب کرده است کما اینکه طاعت رسول گرامیش و خودش را مطلقا واجب فرموده بود.

و جایز نیست واجب کردن اطاعت از کسی به صورت مطلق الا اینکه آن شخص معصوم و مأمون از هرگونه سهو و غلط باشد و این، در مورد علماء و امراء ، صدق نمی کند و این عصمت در آنها حاصل نیست.

و اینست و جز این نیست که چنین اطاعت کردن مطلقی، تنها واجب است در مورد ائمه ای که ادله، دلالت بر عصمت و طهارتشان دارند.

اما قول کسانی که می گویند مراد از اولی الامر علماء هستند نظر بعيد و دور از ذهنی است .

به این خاطر که این قول خداوند «اولی الامر» به معنای اطاعت کردن از کسی است که امر برای اوست و این برای علماء نیست.

پس اگر بگویند به ما اطاعت از علما مادامی که بر حق باشند واجب است و زمانی که از حق عدول کنند اطاعت از آنها بر ما واجب نیست؛ در جواب می گوئیم

ص: 93

چنین فرضی تخصیص زدن عموم وجوب اطاعت است و دلیل هم بر آن وجود ندارد. مضافا اینکه حمل آیه بر عموم، در زمانی که چنین حملی صحیح باشد اولی است از تخصيص زدن اطاعت به زمانی غیر از زمان دیگر، کما اینکه جایز نیست وجوب اطاعت از رسول خدا صلی الله علیه و آله و خود خدا را اختصاص دهیم به زمانی غیر از زمان دیگر .

و اما در این قسمت از آیه که می فرماید « فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَئْ فَرُدُّوهُ إِلَی اللهِ وَالرَّسُولِ » « پس اگردر چیزی کار به نزاع كشد آن را به حکم خدا و رسول بازگردانید ».

معنای رد به خداوند، رد به کتاب خداست و رد به رسولش همان رد به سنت ایشان می باشد، مجاهد و قتاده و عده ای می گویند رد به ائمه علیه السلام در همان مجرای رد به خدا و رسولش جاری می شود و به همین خاطر است که در آیه ی دیگر می فرماید: « وَلَوْ رُدُّوهُ إلى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِى الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ » (1) .« در حالی که اگر آن را به پیامبر و پیشوایانشان باز گردانند، کسانی که قدرت تشخیص کافی دارند، از ریشه های مسائل آگاه خواهند شد » .

و به این خاطر که قول ائمه علیهم السلام حجت است از این جهت که معصوم هستند و حافظين شرع هستند جاری می شود مجرای رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باب در این قسمت از قول خداوند « إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَاليَومِ الآخِرِ » « اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید ».

یعنی به خداوند و جهان دیگر ایمان دارید و آن دو را تصدیق می کنید.

و در این قسمت از آیه « ذَلِكَ خَيْر وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا » « این کار برای شما بهتر و خوش عاقبت تر خواهد بود و اشاره به رد به خدا و رسول گرامیش دارد و «أحسن تأويلا» بنابر قول قتاده و سدی و ابن زيد: یعنی (احمد عاقبه) عاقبت پسندیده و بنابر قول مجاهد یعنی بهترین جزاء (احسن جزاء).

ص: 94


1- سوره نساء، آیه 83

در حالی که اقوی در این جا قول زجاج است که می گوید معنای احسن تأويلا اینست که رد به خدا و رسولش بهتر است از اینکه خود شما بدون رد به آنها مسائل را تأویل کنید.

- مجمع البيان (1) :

« يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اَللّهَ » يعني لازم است که خدای بزرگ را اطاعت کنید در آنچه که به شما امر کرده است و آنچه که شما را از آن نهی فرموده است.

« وَ أَطِيعُوا اَلرَّسُولَ » یعنی اطاعت از رسول هم لازم است، اگرچه قطعا طاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله مقترن به طاعت الهی است ولی اطاعت از رسول خدا صلی الله علیه و آله را جدا بیان کرد به خاطر مبالغه در بیان و بیان اهمیت و جایگاه آن و به خاطر از بین بردن این توهم که اطاعت از آنچه که در قرآن آمده فقط لازم و واجب است و اوامری که در قرآن نیامده لزوم تبعیت ندارند و از این جهت این آیات هم نظير همین آیه است که می فرماید:

« مَنْ يُطِعِ اَلرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اَللّهَ »(2) « هر کس از پیامبر فرمان برد، در حقیقت، خدا را فرمان برده ».

« وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (3) « آنچه را فرستاده او به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت، بازایستید ».

« وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَی » (4) « و از سر هوس سخن نمی گوید » .

معنای اصلح برای آیه همین است که بیان شد زیرا طاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله همان طاعت خداست و امتثال اوامرش همان امتثال اوامر خداست و اما معرفت ایشان به اینکه

ص: 95


1- مجمع البیان، ج 3، ص 100
2- سوره نساء، آیه 80
3- سوره حشر، آیه 7
4- سوره نجم، آیه 3

رسول خداست همان معرفت به رسالت ایشان است که این شناخت تمام نیست مگر بعد از شناخت خدای بزرگ در حالیکه هیچ کدام از آن دو، دیگری نیست.

اطاعت از رسول خدا صلی الله علیه و آله چه در زمان حیات ظاهری ایشان و چه بعد از آن واجب است به این دلیل که اتباع ازشریعت ایشان بعد از اتمام حیات ایشان هم بر همه ی مكلفين واجب است و آنچه که به ضرورت معلوم است اینست که ایشان همه ی مردم دنیا را تا قیامت به دین خودش دعوت فرموده است، کما اینکه رسالت ایشان به سوی همه ی خلق دانسته می شود.

« وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ » در مورد اولی الامر مفسرین دو قول دارند یکی امرا و دیگری علماء.

ولی اصحاب ما به درستی که روایت کرده اند از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه اسلام که ان اولی الامر هم الأئمة من آل محمد علیهم السلام قطعا اولي الأمر همان امامان از آل محمد علیهم السلام هستند خداوند طاعت آنها را به صورت مطلق واجب کرده است کما اینکه طاعت خودش و رسولش را واجب کرده بود و جایز نیست که خدای حکیم اطاعت از کسی را به صورت مطلق واجب کند الا اینکه برای آن شخص صفت عصمت را ثابت بداند و باطن او را مانند ظاهرش بداند و او را از غلط ایمن بدارد و او را از امر به کار قبیح و غیر شرعی ایمن بدارد و این خصوصیات نه در امرا و نه در علماء وجود ندارد و تنها در مورد ائمه علیهم السلام صادق است و خداوند منزه است از اینکه امر کند به اطاعت از کسی که خودش از خدای متعال نافرمانی کند و همچنین منزه است از اینکه امر کند به اطاعت از کسانی که نظراتشان و افعالشان و سخنانشان مختلف و گوناگون است زیرا که اطاعت از چنین کسانی محال است کما اینکه اجتماع آنها در امور مختلف فيه هم محال است.

و از مواردی که دلالت دارد بر این مطلب اینست که خداوند بزرگ اطاعت از اولی الامر را مقرون به اطاعت از رسولش نکرده است آن هم بعد از مقرون کردن اطاعت از رسولش به اطاعت از خودش مگر اینکه اولی الامر از تمام خلق بالاتر باشند کما اینکه رسول خدا از اولی الامر بالاتر است و از تمام مخلوقات مرتبه ای رفیع تر دارد و این صفت ائمه ی

ص: 96

هدی از آل محمد علیهم السلام است. همان کسانی که امامت و عصمت آنها ثابت شده است و تمام امت بر بلندی جایگاه و مرتبه ی آنها و عدالت آنها اتفاق دارند.

« فَإِنْ تَنازَعْتُم فی شَی ءٍ فَرُدُّوهُ إلَی اللّه ِ وَالرَّسُولِ » « پس اگر در امر از امور دينتان اختلاف کردید امر را به محکمه و ترازوی کتاب خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله ببرید » و بعد از حیات رسول خدا صل الله علیه و آله امر را به نزد ائمه ای علیهم السلام که قائم مقام و جانشینان رسول خدا صلی اله علیه و آله هستند بیرید و این کار مانند اینست که در زمان حیات خود پیامبر صلی الله علیه و آله امر را به نزد ایشان برده و به ایشان واگذار کرده اید به این خاطر که این ائمه علیهم السلام هستند که حافظ شریعت و خلفاء رسول خدا صلی الله علیه و آله در بین امت هستند، و در همان جایگاه او قرار می گیرند.

سپس خدای تعالی بر این مطلب تأکید کرده و آن را بزرگ داشته است با این فرمایش که

« إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ » « اگر به خدا و روز باز پسین ایمان دارید » که این واضح و آشکار است.

«ذلک» اشاره به اطاعت خدا و اطاعت رسولش و اولی الامر علیه السلام و رد به خدا و رسولش صلی الله علیه و آله دارد.

« خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا » به این معناست که رجوع به آنها بهتر است از اینکه خودتان بدون رد به کتاب و سنت بخواهید امری را به آخر برسانید زیرا رد به خدا و رسولش صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام که قائم مقام معصوم رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند بدون شک و بدون تردید بسیار بهتر از تأویل بدون حجت و دلیل است .

- الميزان (1):

بعد از آن که از دعوت به عبادت خدا به تنهایی، و دعوت به شرک نورزیدن و دعوت به احسان در بین همه ی طبقات مؤمنان و مذمت کسانی که به این راه و روش

ص: 97


1- المیزان ج 4، ص387

نیکو اشکال می گیرند و مردم را از احسان و انفاق باز می دارند فارغ شد، در این آیه به اصل مقصود برگشته است. با زبان دیگر چند فرع را بر آن متفرع می سازد. فروعی که با آن اساس مجتمع اسلامی را تحکیم می بخشد.

و آن عبارت است از تحریک و ترغیب مسلمانان در این که چنگ به ائتلاف بزنند و همه نزاعی که روی می دهد را به حکمیت خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله واگذار کنند.

جای تردید نیست که این قسمت از آیه « وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ » جمله ای است که به عنوان زمینه سازی برای مطلب بعدی بیان شده است و آن مطلب عبارت است از اینکه دستور دهد به مردم که در هنگام بروز نزاع و اختلافی به خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله رجوع کند هر چند که علاوه بر این جنبه ی زمینه سازی در عین حال بیان کننده ی اساس و زیربنای همه ی شرایع و احکام الهی است.

و بر زمینه بودنش، ظاهر تفریعی ادامه آیه دلالت می کند که فرموده

« فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ » « پس اگر در چیزی کار به نزاع كشد آن را به حکم خدا و رسول بازگردانید ».

و نیز بعد از آن جمله های بعد است که یکی بعد از دیگری از جمله ی اول این آیه نتیجه گیری شده است.

در جائی فرمود: « أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ ءَامَنُواْ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَن یَتَحَاکَمُواْ إِلَی الطغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن یَکْفُرُواْ بِهِ وَیُرِیدُ الشَّیْطنُ أَن یُضِلَّهُمْ ضَللًا بَعِیداً »(1) « آیا ندیده ای کسانی را که می پندارند به آنچه (از کتاب های آسمانی که) بر تو و پیش از تو نازل شده، ایمان آورده اند، در حالی که می خواهند برای داوری نزد طاغوت و حكام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت كافر شوند. اما شیطان می خواهد آنها را در گمراهی دوری بیفکند».

ص: 98


1- سوره نساء، آیه 60

و در ادامه اش فرموده: « وَما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ » (1) « و ما هیچ پیامبری را نفرستاديم مگر آنکه به اذن الهی از او اطاعت کنند» .

و بعد فرموده: « فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا »(2) « ولی چنین نیست، به پروردگارت قسم که ایمان نمی آورند، مگر آنکه تو را در مورد آنچه میان آنان مایه اختلاف است داور گردانند؛ سپس از حکمی که کرده ای در دلهایشان احساس ناراحتی [و تردید] نكنند، و کاملا سر تسلیم فرود آورند.»

همچنین جای هیچ گونه شک و تردیدی نیست که منظور خدای بزرگ از اینکه امر کرده او را اطاعت کنند اینست که ما خدا را در آنچه به وسیله ی پیامبر عزیزش به سوی ما وحی کرده اطاعت کنیم و معارف و احکام و شرایعش را به کار بگیریم.

و اما رسول گرامیش صلی الله علیه و آله دو جنبه دارد: یکی جنبه ی تشریع به آنچه که خداوند از غیر طریق قرآن بر او وحی نموده است که همان جزئیات و تفاصيل احكام است که رسول خدا صلی الله علیه و آله برای کلیات و جملات کتاب خدا و متعلقات آن تشریع فرموده اند که خدای بزرگ در این باره فرموده: « وَ اَنْزَلْنَا اِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّ لَ اِلَيْهِمْ » (3) .« و این قرآن را به سوی تو فرود آوردیم، تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده است توضیح دهی » .

و دیگری احکام و آرائی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله به مقتضای ولایتی که بر مردم داشتند و زمام حکومت و قضا را در دست داشتند صادر و بیان می فرمودند که خدای تعالی در این مورد فرموده: « لِتَحْكُمَ بَيْنَ اَلنّاسِ بِما أَراكَ اَللّهُ » (4) « میان مردم به [موجب] آنچه خدا به تو آموخته داوری کنی ».

ص: 99


1- سوره نساء، آیه 64
2- سوره نساء، آیه 65
3- سوره نحل، آیه 44
4- سوره نساء، آیه 105

و این همان رایی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله با آن بنابر ظاهر قوانین قضا در میان مردم حکم می کردند و نیز همان رایی است که در امور مهم به کار می بست و خدا هم دستور دارده بود که قبل از به کار بستن آن رأى، مشورت بفرماید که فرموده:

« وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ، فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ » (1) « و در کار[ها] با آنان مشورت کن، و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن».

ملاحظه می فرمائید: که مردم را در مشورت شرکت داده ولی در تصمیم گیری شرکت نداده است و در نهایت تصمیم خود رسول خدا صلی الله علیه و آله را به تنهائی معتبر شمرده است.

حالا که به این معنا توجه نمودید می توانید به خوبی متوجه شوید که اطاعت رسول صلی الله علیه و آله معنایی، و اطاعت خدای بزرگ معنایی دیگر دارد هر چند که اطاعت از رسول خدا صلی الله علیه و آله در حقیقت اطاعت از خدا نیز هست چون تشریع کننده تنها خداست زیرا اوست که اطاعتش واجب است همانگونه که در این آیه فرموده: « وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللّهِ » (2) « و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به اذن الهی از او اطاعت كنند» وجوب اطاعت رسول را منوط به اذن خداوند دانسته است پس بر مردم واجب است که رسول صلی الله علیه و آله را در دو ناحیه اطاعت کنند یکی احکامی که به وسیله ی وحی می فرمایند و دیگری احکامی که ایشان به عنوان رأی بیان می فرمایند .

و این معنا (البته خدا داناتر است) باعث شده که امر به طاعت در آیه دو بار تکرار شود نه آنکه گفته می شود که تکرار به خاطر تأكيد است چرا که اگر قصد از این کار تأكيد بود، ترک این تکرار و بیان بدون تکرار «اطیعوالله والرسول» دلالت بیشتری بر تأکید داشت و نزدیکتر بود از این، و حتی مفید این بود که اطاعت از رسول خدا صلی الله علیه و آله عين اطاعت از خداست و هر دو اطاعت یکی است، و اینگونه نیست که هر تکراری

ص: 100


1- سوره آل عمران، آیه 159
2- سوره نساء، آیه 64

مفيد تأكيد باشد.

و اما اولی الامر در آیه هر کسی که باشند، نصیبی از وحی ندارند، شأن آنها اینست که رأی خود را بنابر آنچه که می دانند بیان کنند و آنها واجب الاطاعت هستند همانند رسول خدا صلی الله علیه و آله و باید از رأی و قولشان پیروی شود و به همین خاطر است که در زمان بیان وجوب رد در هنگام تنازع و تسلیم در مشاجره آنها را ذکر نکرد و فقط اختصاص داد به خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله « فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ » (1) پس هر گاه در امری [دینی] اختلاف نظر یافتيد، اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید، آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پیامبر [او] عرضه بدارید».

مخاطبین در امر به رد همان مؤمنان هستند که در صدر آیه هم مخاطب بودند و بدون شک تنازع، تنازع بين مؤمنان است و جایز نیست تصور کنیم منظور تنازع با اولی الامر است در حالیکه اطاعت از اولی الامر واجب و فرض بیان شده است بلکه این تنازع، تنازعی است که بین خود مؤمنان با هم دیگر واقع می شود.

در این تنازع، تنازع در رأس نیست بلکه تنازع در مورد حکم خدا در آن قضیه است و به همین خاطر در آیات بعد هم نکوهش می کند کسی را که به حکم طاغوت مراجعه کند به جای اینکه به حکم خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله مراجعه کند و این حکم، رجوع به احکام دین که بیان شده و استوار شده در کتاب و سنت را واجب می کند و کتاب و سنت دو جهت قاطع هستند در هر امرى البته برای کسی که قدرت فهم حكم را، از آن دو داشته باشد و البته حرف اولی الامر هم در بیان حکم از کتاب و سنت، حجت قاطع است و به درستی که آیه، وجوب اطاعت از اولی الامر را بدون هیچ قید و شرطی تقریر می کند که تمام آنها در نهایت به کتاب و سنت بر می گردد.

و از اینجا مشخص می شود که اولی الامر نمی توانند حکم جدیدی وضع کنند و

ص: 101


1- سوره نساء، آیه 59

یا اینکه حکم ثابتی از کتاب و سنت را نسخ کنند وگرنه اگر چنین نباشد جائی برای وجوب ارجاع تنازع به کتاب و سنت و رد به خدا و رسولش صلی الله علیه و آله نمی ماند بنابر آنچه که خدا می فرماید:

« وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن یکُونَ لَهُمُ الْخِیرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن یعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِینًا » (1) « و هیچ مرد و زن مؤمنی را نرسد که چون خدا و فرستاده اش به کاری فرمان دهند، برای آنان در کارشان اختیاری باشد؛ و هر کس خدا و فرستاده اش را نافرمانی کند قطعا دچار گمراهي آشكاری گردیده است ».

پس قضاء خدا همان تشریع است و قضاء رسول خدا صلی الله علیه و آله یا تشریع است و یا اعم از آن است و اینست و جز این نیست که شأن اولی الامر اینست که در مواردی که ولايتشان نافذ است رأی خود را بیان کنند و در موضوعات عامه و قضایا حکم خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله را بیان و برای همه روشن کنند و به طور خلاصه اینکه از آنجائی که اولی الامر انتخابی در شریعت ندارند و چیزی غیر از آنچه که خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله گذرانده اند نزد آنها نیست « یعنی همان کتاب و سنت»، خدا هم بار دوم در هنگام بیان رد، اولی الامر را ذکر نکرد.

« فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ » پس برای خدا یک اطاعت است و برای رسولش صلی الله علیه و آله و اولی الامر یک اطاعت است و به همین خاطر فرمود: « أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ».

و سزاوار نیست شک در اینکه این اطاعتی که به آن امر شده است در « أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ » اطاعت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی است و این دلیل بر اینست که رسول خدا صلی الله علیه و آله هیچ امر و نهی ای بر خلاف حکم واقعی خدا ندارد و اگر چنین نباشد قصور اطاعت از رسول خدا صلی الله علیه و آله یک تناقض خواهد بود از سوی خدا که او منزه از آن است و این امر به اطاعت بدون قید و شرط از رسول خدا صلی الله علیه و آله مگر با

ص: 102


1- سوره احزاب، آیه 36

عصمت رسول خدا صلی الله علیه و آله صحيح و تمام نیست.

و این کلام به عینه و تماما در مورد اولی الامر هم جاری است غیر از اینکه وجود قومی عصمت در رسول خدا صلی الله علیه و آله دارای ادله ی عقلی و نقلی اقامه شده ی زیادی است و فقط مدلول این آیه نیست، در حالیکه در مورد اولی الامر ظاهرا اینگونه نیست و ممکن است یک متوهمی توهم کند که در اولی الامر وجود عصمت واجب نیست و معنای آیه متوقف بر آن نیست (به همین دلیل نیاز به بیان دارد).

بیان مطلب اینگونه است که آنچه این آیه تقریر می کند یک حکم است که برای حفظ جامعه ی مسلمین از وجود اختلاف و تشتت در بین مسلمین، جعل شده است پس دایره ی ولایت را که در بین اجتماعات و امم وجود داشت گسترده نمی کند، ولی در اجتماعات به یک نفر انسان معمولی، وجوب اطاعت را عطا می کنند و می گویند او نفوذ کلام دارد در بین همه در حالیکه خودشان می دانند این فرد گاهی عصیان می کند و گاهی در حکم کردنش دچار غلط و اشتباه می شود لكن زمانی که دانسته شود قانون بر خلاف حکم اوست. از او اطاعت نمی شود و به او در مورد حکم خطایش هشدار داده می شود.

و در جائیکه احتمال خطای او وجود دارد حکمش نافذ است اگر چه در واقع حکم او خطاست و کسی اهمیت به خطای او نمی دهد به این خاطر که مصلحت حفظ وحدت اجتماع و دوری از اختلاف، مصلحتی است که با وجود آن چنین اشتباهات و غلطهایی جبران می شود.

و حال اولی الامر بیان شده در آیه هم چنین است، خداوند اطاعت از آنها را فرض و واجب بر مؤمنین قرار داده است پس اگر اولی الامر بر خلاف کتاب و سنت امر کردند کار غیر جایز کرده اند و کلام آنها نفوذ خود را از دست می دهد همانطور که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده: « لاطاعَةَ لِمَخلوقٍ فِي مَعصِيَةِ الخالِقِ: اطاعت از هیچ مخلوقی در نافرمانی از خالق جایز نیست».

و این معنا از هر دو فرقه روایت شده است و بعضا آیه را به چنین معناهایی تقیید زده اند و گفته اند اگر خطا و غلطی دانسته شود که به حق و درست تغییر پیدا کرده و رد

ص: 103

می شود که آن همان حکم کتاب و سنت است، و اگر احتمال خطاء و غلط داشته شود حکم اولی الامر نافذ خواهد بود مثل جائی که می دانیم حکمش غلط نیست.

وقتی حکمش خلاف واقع بود قبول آن و وجوب اطاعت آن هیچ اشکالی ندارد زیرا مصلحت حفظ وحدت در اجتماع و امت باعث می شود این مخالفت با واقع جبران شود مثل همان چیزی که در اصول فقه گفته می شود که طرق ظاهریه حجیت دارند در عین حال احكام واقعیه به حال خود باقی می مانند و اگر هم به مخالفت ختم شود، مفسده پیش آمده با مصلحت طريق جبران می شود .

و به طور اجمال اینکه اطاعت از اولی الامر واجب است، اگرچه معصوم نباشند و فسق و عصیان از آنها سر بزند، در مواردی که فسق سر می زند اطاعت واجب نیست و اگر خطا کردند و حکم غلطی دادند رجوع می شود به کتاب و سنت اگر بدانند حكم مسئله را از کتاب و سنت، و حکم آنها از مواردی که حکم را از کتاب و سنت نمی دانند، نافذ است و هیچ اشکالی ندارد که حکم خدا در واقع (نه ظاهر) نافذ باشد به خاطر مصلحت اسلام و مسلمین و حفظ وحدت کلمه .

اگر تو دقت و تأمل کنی در آنچه تا اینجا گفتیم سقوط این بیان و این شبهه را از اصل، می فهمی.

ممکن است این تقریب را یاری کنیم در قید زدن اطلاق آیه در صورت فسق، به اینکه ذکر کنیم همان روایت رسول خدا صلی الله علیه و آله را که فرمودند: « لاطاعَةَ لِمَخلوقٍ فِي مَعصِيَةِ الخالِقِ » و آیه از قرآن که مؤید همین معنای این روایت هستند مثل « إِنَّ اللّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ » « قطعا خدا به کار زشت فرمان نمی دهد ».

و همچنین ممکن است برای این بیان نظایر شرعی بیاوریم و بگوئیم حجیت ظاهر مذکور مشابهاتی دارد مثل فرض طاعت امیران سپاه که رسول خدا صلی الله علیه و آله آنها را منصوب نموده بودند یا حکامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله برای شهرها قرار می دادند مثل مکه يا يمن یا حکامی که در زمانهایی که خودشان برای جنگ از مدینه بیرون می رفتند، برای مدینه انتخاب می کردند و یا مثل حجیت قول مجتهد برای کسانی که از او تقلید می کنند و اینچنین مواردی، ولی اینها موجب تقیید خوردن این آیه نمی شود پس

ص: 104

اینکه مسأله ای في نفسه مسأله ی صحیحی باشد یک امر است و اینکه مدلول ظاهر یک آیه ی قرآنی باشد امر دیگر است.

پس آیه دلالت بر وجوب اطاعت از اولی الامر می کند و آن را به هیچ قید و شرطی، تقیید نکرده است و در آیات دیگر قرآن هم آیه ای نیست که مدلول این آیه را بتواند قید بزند تا معنای « أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ » بشود اینکه اولی الامر را اطاعت کنید تا زمانی که شما را به معصیت امر نکرده اند یا تا زمانی که شما خطائی در حکم آنها نمی دانید پس اگر به معصیتی امر کردند شما اطاعت نکنید و اگر دانستید که به خطا حکم کردند آنها را به کتاب و سنت مراجعه دهید پس این نیست معنای فرمایش « أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ » و آن هم در حالیکه خدای بزرگ قيدهایی که بسیار واضح تر از این قید بودند را در مورد آنچه که بسیار پائین تر از این طاعت مفترضه بوده را به صورت کاملا آشکار بیان کرده است مثلا قولش در مورد پدر و مادر که فرموده: « وَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْناً وَإِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَآ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکْم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ » (1) « و به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند و اگر آن دو (مشرک باشند و) تلاش کند که برای من همتایی قائل شوی که از آن آگاهی نداری، از آنها پیروی مکن، بازگشت شما به سوی من است و شما را از آنچه انجام می دادید با خبر خواهم ساخت ».

پس چرا هیچ کدام از قیدهایی که در این آیه گفته را در آیه ی مذکور ما که شامل أس اساس دین است و از طی مسیر آن سعادت همه ی انسانها محقق می شود بیان نکرده است مضافا اینکه در آیه بین رسول خدا صلی الله علیه و آله و اولی الامر را جمع کرده است و برای هر دوی آنها یک طاعت بیان کرده است.

و جایز نیست که رسول خدا صلی الله علیه و آله به معصیت امر کند یا اینکه حکم اشتباهی در احکامش باشد و اگر هر کدام از این موارد در مورد اولی الامر جایز بود باید در مورد

ص: 105


1- سوره عنکبوت، آیه 8

اولی الامر یک قید بیان می کرد.

پس چاره ای نیست مگر اینکه آیه را به صورت مطلق بگیریم بدون هیچ تقیدی و لازمه ی آن اعتبار عصمت در اولی الامر است کما اینکه معتبر است در مورد رسول خدا صلی الله علیه و آله بدون هیچ فرق و تفاوتی.

مراد از امر در اولی الامر، شأنی است که مربوط به این مؤمنین است که مورد خطاب قرار گرفته اند در آیه و یا مربوط به دنیای مؤمنین هم هست کما اینکه آن را تأیید می کند این قول خداوند

« وَ شاوِرْهُمْ فِي اَلْأَمْرِ » (1) و در کار[ها] با آنان مشورت کن.»

و این قولش که در مدح متقین فرموده: « أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ » (2) «کارشان در میانشان مشورت است» .

اگرچه ممکن است گفته شود مراد از این امر نقطه ی مقابل نهی است لکن این حرف بعید است.

و «منكم» ظاهرا ظرف استقرار است یعنی اولی الامر بودند از خود شما و این نظیر این قول خداوند است.

« هُوَ اَلَّذِي بَعَثَ فِي اَلْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ » (3) « اوست آن کس که در میان بی سوادان فرستاده ای از خودشان برانگیخت ».

و این قول خدا در مورد دعوت ابراهیم « رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ » (4) « پروردگارا، در میان آنان، فرستاده ای از خودشان برانگیز ».

و این قول « رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آياتِي » (5) چون پیامبرانی از

ص: 106


1- سوره آل عمران، آیه 159
2- سوره شوری، آیه 38
3- سوره جمعه، آیه 2
4- سوره بقره، آیه 129
5- سوره اعراف، آیه 35

خودتان برای شما بیایند و آیات مرا بر شما بخوانند » .

و با این موارد قول بعضی دفع می شود که گفته اند:

تقیید اولی الامر به قول «منکم» دلالت دارد بر اینکه یکی از آنها، یعنی یک انسان عادی مثل ما و آنها (اولی الامر) از ما هستند در حالیکه ما مؤمنان هستیم و این اولی الامر هیچ مزیتی بر دیگر مؤمنان (یعنی عصمت الهی) ندارند.

اولی الامر از آن جایی که اسم جمع است دلالت دارد بر کثرت جمعیت این کسانی که اولی الامر نامیده شده اند. پس این مطلب مورد شک نیست لکن در نظر اول این که اینها یکی یکی اولی الامر باشند معصومین یکی پس از دیگری باشند و اطاعت آنها یکی پس از دیگری واجب باشد و در اینصورت افتراض طاعت به همه ی آنها جميعا منسوب باشد به حسب لفظ و جامع معنا وجوب اطاعتشان را بر مردم تنها از نظر لفظ به جمع آنان نسبت داده است و در حقیقت یک معنای جامع از معصومین اخذ کرده است یعنی مراد تک تک آنها بوده اند ولی به اعتبار همه، جمع بیان کرده محتمل است مثل زمانی که می گوئیم صل فرائضک و اطع سادتك و كبراء قومک .

به جا بیاور واجباتت را (نمازهایت را) و اطاعت کن از آقاهایت و بزرگان قومت از کلام های عجیب در این زمینه آن چیزی است که رازی بیان کرده است و گفته:

به درستی که این معنا باعث می شود که جمع بر مفرد حمل شود و این خلاف ظاهر است، ولی فخر رازی غافل شده از اینکه چنین استعمالی در لغت شایع است و قرآن هم از آن بر است مثل قول خداوند که فرموده است:

« فَلا تُطِعِ اَلْمُكَذِّبِينَ » (1)، از دروغ گویان فرمان مبر ».

و قولش « فَلا تُطِعِ الْكافِرِينَ»(2)، « پس از كافران اطاعت مکن ».

ص: 107


1- سوره قلم، آیه 8
2- سوره فرقان، آیه 52

و قولش « إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا » (1) « ما رؤسا و بزرگتران خویش را اطاعت کردیم ».

و قولش « وَ لا تُطِيعُوا أَمْرَ اَلْمُسْرِفِينَ » (2) « و فرمان افراط گران را پیروی مكنيد.»

و قولش « حافِظُوا عَلَى اَلصَّلَواتِ » (3) « بر نمازها مواظبت کنید».

و « وَ اِخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ » (4) « و بال خویش برای مؤمنان فرو گستر» .

و موارد زیاد دیگر که اینگونه بیان شده چه در حالت اثبات و چه نفی و خواه اخبار و خواه انشاء.

در حقیقت چیزی که خلاف ظاهر است اینست که حمل جمع بر مفرد به این صورت است که لفظ جمع به کار می رود و مراد یک واحد از واحدهای آن باشد نه اینکه یک جمع با توجه به تعدد آحادش (افرادش) به احکام متعدد منحل شود مثل وقتی که مثلا ما می گوییم اکرم علماء بلدک ای اكرم هذا العالم واكرم ذاک العالم وهكذا.

علماء شهرت را اکرام کن یعنی این عالم را اکرام کن، آن عالم را اکرام کن و همچنین به تک تک علماء شهر اکرام تعلق می گیرد ممکن است عده ای اولی الامر را اینگونه معنا کنند که از آن کلیدی کسانی هستند که باید از آنها اطاعت کرد و جمع از این حیث که جمع است یعنی متشکل از عده ای محدود است که هر کدام از آنها اولی الامر هستند و اینها کسانی هستند که در بین مردم صاحب نفوذ هستند و در امور مردم تأثیرگذار هستند مثل فرماندهان نظامی، دولتمردان و علماء و رؤسای اقوام، بلکه همانگونه که در منار بیان شده است این اولی الامر اهل حل و عقد هستند یعنی کسانی

ص: 108


1- سوره احزاب، آیه 67
2- سوره شعراء، آیه 151
3- سوره بقره، آیه 238
4- سوره حجر، آیه 88

که مردم و امت به آنها اطمینان و وثوق دارند از بین علماء و فرماندهان نظامی و تجار و صاحبان صناعات و زراعات و مدیران و حتی روزنامه ها و .... و اینست معنای اینکه اولی الامر همان اهل حل و عقد باشند و اینها یک هیئت اجتماعی در شئون مختلف هستند، لكن شأن آیه قابل تطبیق با این معنا و احتمال هست؟

آیه دال بر عصمت اولی الامر است و تمام مفسرین که این معنای اولی الامر را قائل هستند باید عصمت این اولی الامر را قبول کنند و به آن اذعان داشته باشند

پس آیا افراد این هیئت متصف بر صفت عصمت هستند؟ تک تک آنها معصوم هستند؟ چون وقتی جمیع معصوم هستند یعنی باید تک تک آنها معصوم باشند چون مجمع نیست مگر آحاد (فرد فرد)؟

چیزی که بدیهی و کاملا واضح است اینست که هیچ روزی به این امت نگذشته است که همه اجتماع کنند به اینکه اهل حل و عقد عده ای معصوم هستند و با استفاده از آن امری از امور امت را انفاذ و برقرار کرده باشند و محال است که خداوند بزرگ به چیزی امر کند که در خارج مصداقی برای آن نباشد.

از طرف دیگر این عصمت (که یک صفت حقیقی است) قائم خواهد بود به آن هیئت چون قيام صفت به موصوف آن است در حالیکه افراد و اجزاء آن هیئت معصوم نیستند و حتی احتمال شرک و معصیت برای همه ی آنها وجود دارد کما اینکه برای سایر مردم وجود دارد پس چگونه فرد جایز است خطا و معصیت مرتكب شود وقتی دعوت کننده به سمت گمراهی باشند. بر خلاف آنچه که نظر هیئت مذکور است چون این هیئت دارای عصمت است و این هم محال است و اصلا چگونه می توان تصور کرد که یک موضوع اعتباری متصف شود به یک صفت حقیقی یعنی چگونه ممکن است که این هیئت اجتماعی متصف به صفت عصمت شود!!!

یک حالت دیگر متصور است و آن اینکه این عصمت صفت افراد این هیئت نباشد و صفت فرد هیئت هم نباشد بلکه در حقیقت خداوند این هیئت را حفظ کند از اینکه به مصیبتی امر کنند و یا اینکه نظر خطا و اشتباهی بدهند مانند خبر متواتر که از کذب در امان است با اینکه مخبرین آن خبر تک تک موصوف به عصمت نیستند و

ص: 109

هیئت اجتماعی آن هم موصوف به عصمت نیست بلکه در حقیقت عادت کذب و دروغ در آن راه ندارد و عبارت دیگر خداوند چنین خبری را و چنین شأنی را از اینکه دروغ در آن جریان پیدا کند و خطائی در آن باشد، حفظ می کند.

پس رأي و نظر این اولی الامر هم همین گونه است و اصلا خطائی در آن راه ندارد اگرچه تک تک این اولی الامر و یا هیئت اجتماعی آنها متصف به صفتی نیستند بلکه مثل خبر متواتر از کذب و خطا در امان هستند و اینست معنای عصمت در اولی الامر و آیه هم بر بیش از اینکه اولی الامر در نظرها و رأی هایشان از خطا در امانند و موافق کتاب و سنت نظر میدهند که این خود عنایت خدا بر امت است، دلالت ندارد .

کما اینکه در روایتی نقل شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: « لا تَجْتَمِعُ أُمّتي عَلى خَطَأِ »: امت من به خطائی اجماع نمی کنند، اما این روایت کاملا اجنبی است از مورد ما زیرا که این روایت اگرچه صحیح است ولی تنها اجتماع تمام امت را بر خطا نفی می کند نه اجتماع اهل حل و عقد از امت را بر خطا، و این در حالیست که امت معنایی دارد و اهل حل و عقد معنایی دیگر و دلیل نیست بر اینکه لفظ اول به کار رفته باشد و معنای دوم اراده شده باشد، کما اینکه روایت خطاء از اجتماع امت را نفی نمی کند بلکه اجتماع بر خطاء را نفی می کند و بین این دو مطلب فرق و تفاوت وجود دارد معنای روایت اینست که خطا در مسأله ای از مسائل تمام امت را فرا نمی گیرد بلکه دائما در بین امت کسی هست که بر حق باشد و دچار خطا نشود که این می تواند همه ی امت باشد یا بعضی از امت و یا حتی یک نفر معصوم باشد پس روایت با این معنا می شود موافق آیات و روایاتی که دلالت دارند بر اینکه دین اسلام و ملت حق هیچ گاه بر زمین برچیده نخواهند شد و تا روز قیامت باقی خواهند بود، مثل این آیات:

« أُولئِكَ الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ » (1) « آنها کسانی هستند که کتاب آسمانی و حکم و

ص: 110


1- سوره انعام، آیه 89

نبوت به آنها دادیم و اگر این گروه (مشركان) نسبت به آن كفر ورزند (آيين حق زمین نمی ماند؛ زيرا) کسان دیگری را نگاهبان آن می ساختیم که نسبت به آن، كافر نیستند .

و این قول خداوند « وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ » (1) « و او آن را در پی خود سخنی جاویدان کرد .»

و این قولش « إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ » (2) « بی تردید، ما این قرآن را به تدریج نازل کرده ایم، و قطعا نگهبان آن خواهیم بود و این قولش « لاَ يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لاَ مِنْ خَلْفِهِ » (3) « از پیش روی آن و از پشت سرش باطل به سویش نمی آید » و هم چنین آیات دیگر و این ویژگی اختصاص به امت محمد صلی الله علیه و آله ندارد بلکه صحیح از روایات دال بر خلاف این اختصاص است، و آن روایات واردی است که از طرق مختلف از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده و دال است بر افتراق امت يهود بر هفتاد و یک فرقه و افتراق نصاری به هفتاد و دو فرقه و افتراق مسلمین به هفتاد و سه فرقه که تمام آنها به هلاکت خواهند رسید مگر یک فرقه از آنها، که ما این روایات را در بحث روائی مطرح شده ذیل آیه ی شریفه « وَ اِعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اَللّهِ جَمِيعاً » (4) « و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید »و مطرح کردیم.

خلاصه کلام بر سر متن روایت نیست اگر سند آن صحيح باشد، بلکه کلام اینست که این روایت از این مورد اجنبی و بیگانه است چون کلام در عصمت اهل حل و عقد از امت است اگر مراد از اولی الامر منکم اهل حل و عقد باشند از اولی الامر منكم !

دلیل اینکه عده ای فکر کرده اند اهل حل و عقد دارای عصمت هستند چیست؟

ص: 111


1- سوره زخرف، آیه 28
2- سوره حجر، آیه 9
3- سوره فصلت، آیه 42
4- سوره آل عمران، آیه 103

این جایگاه برای اهل حل و عقد فقط مختص به امت مسلمین نیست بلکه تمام امت های بزرگ و حتی امت های کوچک بلکه قبیله ها و عشیره ها خالی از این نبوده اند که عده ای از آنها دارای مکان و جایگاه ویژه ای باشند که صاحب تأثیر در امور عام باشند و حتی اگر تو فحص کنی طول تاریخ و وقایع اتفاق افتاده در گذشته و در عصر خودمان را در امتها و جامعه های گوناگون پیدا می کنی که اهل حل و عقدشان در امور مهم و عام رأیی را که فکر می کنند صحیح است می دهند و به دنبال آن عمل می شود و در طبق آن رأی و نظر، گاهی اوقات به نتیجه می رسد و گاهی هم مشخص می شود که خطا بوده است، اگرچه در نظر پردازی های خردی امکان خطا بیشتر از آرائی است که از اجتماع بر می آید لکن آراء اجتماعی هم به گونه ای نیست که از خطاء مصون بوده باشد در طول تاریخ و این در موارد بسیاری از تاریخ قابل صدق و گویا و مشخص است.

بنابراین اگر قرار باشد آرای اجتماعی که توسط اهل حل و عقد در اسلام داده می شود مصون از هرگونه خطا و اشتباه باشد این است و جز این نیست که باید توسط عاملی باشد که از جنس و سنخ عوامل عادیه نیست بلکه عاملی باید باشد که از دسته عوامل خارق عادت و معجزه گونه، که در اینصورت این یک کرامت بسیار بزرگ و خاصی خواهد بود که این امت به آن اختصاص پیدا می کند که آنها را سرفراز کرده و بزرگان آنها را حفظ می کند و آنها را از هر شری که در اجتماع آنها راه پیدا کند و وحدت آنها را تحت تأثیر قرار دهد حفظ کرده و در مقابل آنها قوام می دهد و این یک معجزه ی الهی است، که موجب می شود جامعه کاملا پیرو قرآن کریم باشد و دقیقا طبق آموزه های آن زندگی کند و نسبت آن با حیات عملیه ی امت باید نسبت قرآن با حیات علمیه ی امت باشد و بنابراین باید قرآن حدود و وسعت این اتفاق را بیان کند و كما اینکه خداوند قرآن و رسولش صلی الله علیه و آله را معرفی کرده آن را هم معرفی می کرد و برای این دستی مهم از مردم (اهل حل و عقد) وظیفه ی اجتماعیشان را تبیین می کرد کما اینکه این کار را برای نبیش انجام داد و باید نبیش صلی الله علیه و آله امت را در مورد آنها وصیت می کرد و خ

صوصا به اصحابش وصیت می فرمود چون آنها بعد از او اهل حل و عقد بودند و باید

ص: 112

عهده دار ولایت امور می شدند در این صورت، به علاوه باید برای همه تعیین می کرد که چرا به این دسته و گروه اولی الامر گفته است و حقیقت این قضیه چیست؟ و تعریف آن چیست؟ و دایره ی عمل و مسئولیت آنها چقدر است؟

و اینکه آیا یک هیئت حاکمه ی واحد برای کل جامعه ى مسلمين تشکيل می شود؟ و یا اینکه در هر جامعه ای از جوامع اسلامی یک هیئت جداگانه تشکیل شود و حکم کند در مورد اموال و اعراض و نفوس همان جامعه فقط؟

به علاوه اگر چنین چیزی وجود داشت لازم بود که مسلمین به تشکیل دادن آن اهتمام ورزند و خصوصا صحابه در مورد آن سؤال کنند از رسول خدا و در مورد آن صحبت کنند در حالی که از موارد و اشیائی سؤال کردند از رسول خدا صلی الله علیه و آله که اصلا قدر و جایگاهی نداشتند نسبت به اهمیت این مسئله ی مهم مانند « اهله » و آنچه که باید انفاق کنند و انفال کما اینکه در آن می فرماید:

« يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ » (1) « درباره هلالهای ماه) از تو سوال می کنند » .

« یَسْأَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ » (2) « از تو سوال می کنند، چه چیز انفاق کنند؟ ».

« يَسْأَلُونَكَ عَنْ الْأَنْفَالِ » (3) « از تو درباره انفال (غنائم و اموال بدون مالک) سوال می کنند».

پس چرا سؤال نکردند؟

یا اینکه سؤال کرده اند و سپس در بازی دستها مخفی شده است و مخفی مانده است؟

پس این امر از اموری نیست که مخالف هوای اکثریت امت حاضر آن زمان باشد تا اینکه بخواهند با آن معارضه کنند و ترک کنند تا فراموش شود.

و اگر چنین چیزی بود واجب بود در اختلافات و فتنه هایی که بعد از شهادت

ص: 113


1- سوره بقره، آیه 189
2- سوره بقره، آیه 215
3- سوره انفال، آیه 1

رسول خدا صلی الله علیه و آله اتفاق افتاد لحظه به لحظه، به آن احتجاج کنند پس این چه حقیقتی است که هیچ جا یافت نمی شود و هیچ اثری از آن در اجتماعات و مناظراتشان نیست؟ در حالیکه ناقلان حرفها را ضبط کرده اند و حروف را نقل کرده اند و با این حال در هیچ خطاب و کتابی یافت نمی شود؟ و حتی در بین قدماء از مفسرین از صحابه هيچ اثری از آن نیست و یافت نمی شود تا عده ی کم و مقطوعى از مفسرین از متأخرين بتوانند پیرو آن باشند مثل رازی و ما بعد آن.

حتى فخر رازی بعد از ذکر این وجه به آن ایراد وارد کرده است و گفته است که این وجه مخالف اجماع مرکب است و اقوال در مورد معنای اولی الامر از چهار مورد تجاوز نمی کند. 1- خلفا راشدون 2- فرماندهان لشکرها 3- علماء 4 - ائمه ی معصومین و این قول پنجم خلاف اجماع است و سپس خودش جواب داده که این قول پنجم در حقیقت بازگشتش به قول سوم است پس تشخیص می دهد که مفسد است برایش چیزی که در حقیقت برای اصلاح است و اینها تمام قضاوت می کند که این امر چنین است و اینکه یک عطیه ی بزرگ و موهبت مهم باشد و از معجزات اسلام و کرامات خارق العاده ی آن برای اهل حل و عقد از مسلمین باشد، فهمیده نمی شود . (1)

بیان مؤلف

در ابتدای آیه مؤمنان را باز هم خطاب قرار می دهد، زیرا می داند این مطلب مطلبی است که کسانی قبول خواهند کرد که نور ایمان در وجود آنها قرار گرفته باشد و از طرف دیگر هر کس به قرآن مراجعه کرد و با این آیه رو به رو شد بداند تعریف مؤمن در زبان خداوند على اعلا چیست.

ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا اطاعت کنید به صورت مطلق، یعنی به قول

ص: 114


1- تا اینجای بحث از كتاب الميزان كفایت می کند ولی این بحث را علامه در الميزان ادامه داده و چنانچه کسی مشتاق آن باشد می تواند کتاب المیزان، ج 4، ص 396 مراجعه کرده و ادامه ی آن را پیگیری نماید

خود خداوند از آن دسته کسانی نشوید که:

« أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ اَلْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاّ خِزْيٌ فِي اَلْحَياةِ اَلدُّنْيا وَ يَوْمَ اَلْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى أَشَدِّ اَلْعَذابِ وَ مَا اَللّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ » (1) « آیا شما به پاره ای از کتاب (تورات) ایمان می آورید، و به پاره ای كفر می ورزید؟ پس جزای هر کس از شما که چنين كند، جز خواری در زندگی دنیا چیزی نخواهد بود، و روز رستاخیز ایشان را به سخت ترین عذابها باز برند، و خداوند از آنچه می کنید غافل نیست » .

که بعضی از دستورات خدا را قبول می کنند و بعضی دیگر را قبول نمی کنند، زیرا این کار با ایمان قابل جمع نیست و همانطور که فرموده عاقبتی جز عذاب الهی در پی ندارد.

و از رسول خدا صلی الله علیه و آله و اولی الامر هم اطاعت کنید، و از آنها هم به صورت مطلق اطاعت کنید، اینکه برای رسول خدا صلی الله علیه و آله فعل اطيعوا را تکرار فرمود ولی برای اولی الامر تكرار نفرمود و با عطف به رسولش بیان کرد به این خاطر است که بفهماند اطاعت از اولی الامر عينا و دقيقا اطاعت از رسول خدا صلی الله علیه و آله است و هیچ تفاوتی ندارد و از طرف دیگر کسی که اطاعت از رسول خدا بکند و اطاعت از اولی الامر نكند در حقیقت اطاعت از رسول خدا صلی الله علیه و آله نکرده است و از جمله ی همان کسانی است که به بعضی از دستورات خدا ایمان می آوردند و آن را قبول می کنند و به بعضی کافر شده و آن را قبول نمی کنند. و اطاعت از رسول خدا صلی الله علیه و آله و اولی الامر را هم مطلق و بدون هیچ قیدی بیان کرد تا دلیل محکم و واضحی بر ولایت رسول خدا صلی الله علیه و آله و اولی الامر بر مؤمنان باشد که این ولایت مطلق خود دلیل بر علم و عصمت اعلى مرتبه ی ایشان است .

اما خدا و رسولش صلی الله علیه و آله که در آیه مشخص هستند، اولی الامر را چگونه بیابیم؟ از کجا بفهمیم که اولی الامر چه کسانی هستند؟

پر واضح است که برای اینکه بفهمیم اولی الامر چه کسانی هستند باید به رسولی

ص: 115


1- سوره بقره، آیه 85

مراجعه کنیم که از سوی خدا همین مطالب را برای ما آورده و خود خدای بزرگ در همین کتاب بر صحت کلام و اعمال او مهر تایید صد در صد زده است و در آیه ی 3 تا 5 سوره ی نجم فرموده است:

« وما ينطق عن الهوی » « و از سر هوس سخن نمی گوید ».

« إن هو إلا وحي يوحی » « این سخن بجز وحیی که وحی می شود نیست .

« علمه شديد القوى » « آن را [فرشته] شديد القوي به او فرا آموخت ».

و روایات فراوان و متعدد گذشت که این اولی الامر ائمه علیهم السلام هستند و حتی در روایت جابر بن عبدالله انصاری (1) این ائمه و اولی الامر که دوازده نفر بیشتر نیستند به نام یکی پس از دیگری ذکر شده اند.

پس بنابراین اطاعت از خدا و رسولش و ائمه علیهم السلام و اقرار به ولایتشان بر هر مؤمنی واجب است از طرف خدای متعال و بالتبع هر کس خودش را ملتزم به این ولایت و اطاعت از این ولایت نداند طبق این آیه از دایره ی ایمان خارج است حال هر کس که باشد.

سپس ادامه می دهد که در هر آنچه که بین شما مورد اختلاف قرار گرفت آن را به خدا و رسولش ارائه دهید اگر به خدا و روز حساب و معاد ایمان دارید که این بهترین کار است.

آنچه مشخص است و از روایات هم استفاده می شود اینست که این آیه و مفاد آن از اختصاصات رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام است و چنین مطلبی در حق احدی دیگر بیان نشده است.

آنچه این آیه شریفه اضافه بر مطالب قبل می فهماند اینست که اطاعت کردن از هر کس بی چون و چرا و ولایت قائل شدن برای کسی غیر از خدا و رسولش و

ص: 116


1- رجوع شود به آیه ی پنجم، روایات خاصه، شماره 21

ائمه علیهم السلام از روی بی ایمانی است و سنخیتی با اسلام ندارد و از سوی دیگر هر کس بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله گردن بر اطاعت هر کس غیر از ائمه علیهم السلام نهد، از دایره ی اطاعت از رسول خدا و خارج شده صلی الله علیه و آله در نهایت در حال اطاعت کردن از خدای بزرگ نیست و از جرگه ی اطاعت کنندگان خارج است و از آنجایی که هر کس از خدا اطاعت نکند از طاغوت اطاعت می کند.

« اللَّه وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ والَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ » (1) « خداوند سرور کسانی است که ایمان آورده اند. آنان را از تاریکیها به سوی روشنایی به در می برد. [ولی] کسانی که کفر ورزیده اند، سرورانشان همان عصیانگران طاغوتند، که آنان را از روشنایی به سوی تاریکی ها به در می برند. آنان اهل آتشند که خود، در آن جاودانند ».

به نص صریح قرآن جایگاهش در آتش و تا ابد ماندن در آن نتیجه ی اطاعتش از طاغوت خواهد بود، در یک جمله هر آنکس که از ائمه علیهم السلام اطاعت نکند و از رسول خدا صلی الله علیه و آله اطاعت نکرده و در حقیقت از خود خدا اطاعت نکرده است، و در نتیجه از دایره ی ایمان بیرون است و آخر کارش خلود در آتش خشم الهی خواهد بود پس تنها همین آیه ی شریفه کافی است تا کسانی که از روی نادانی راهی غیر از راه ائمه علیهم السلام را برگزیده اند بفهمند که ولی آنها طاغوت است و آنها را به سمت آتش جهنم می برد، بنابراین تا فرصت هست باید کاری کنند که از این مسیر که به خشم و عذاب الهی منتهی می شود خارج شوند و به مسیر صراط مستقیم که اطاعت از اولی الامر که ائمه علیهم السلام هستند وارد شوند تا از خدای بزرگ اطاعت کرده باشند و خدا را ولی بر خود قرار داده باشند.

ص: 117


1- سوره بقره، آیه 257

آیه ی ششم: سوره مائده، آیه 55

اشاره

« إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ».

« ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زکات می دهند » .

روايات خاصه

1- عن عبد الله بن عطاء (1) قال:

كنت جالسا مع ابي جعفر عليه السلام في مسجد الرسول صلی الله علیه و آله و ابن عبدالله بن سلام جالس في صحن المسجد.

فقلت جعلت فداك هذا ابن الذي عنده علم الكتاب؟

قال علیه السلام: لا ولکنه صاحبکم علی بن ابی طالب علیه السللام نزل فيه: « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » (2) .

ونزل فيه « یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ ».(3)

ص: 118


1- تفسیر فرات، ص 123
2- سوره مائده، آیه 55
3- سوره مائده، آیه 67

فاخذ رسول الله بيد علی بن ابی طالب علیه السلام يوم غدیرخم وقال: من كنت مولاه فعلى مولاه .

1- عبدالله بن عطاء گفت:

در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله در خدمت امام باقر علیه السلام نشسته بودم و پسر (نواده) عبدالله بن سلام در صحن مسجد نشسته بود.

خدمت امام باقر علیه السلام عرض کردم: قربانت گردم او فرزند کسی که در مورد او « عنده علم الكتاب (آن کسی که نزد او تمام علم كتاب است).(1) نازل شده است می باشد؟

حضرت فرمودند: خير آن آیه در مورد مولای شما حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام است، که در مورد ایشان نازل شده « ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زكات میدهند » و همچنین نازل شده « ای پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ كن؛ و اگر نكنى اصلا پیامش را نرسانده ای و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه می دارد. آری، خدا گروه کافران را هدایت نمی کند » پس رسول خدا صلی الله علیه و آله دست علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفت در روز غدیر خم و فرمود: هر کس من مولا و صاحب اختیار اویم پس علی بن ابی طالب علیه السلام مولای اوست.

2- عن محمد بن مسلم (2) قال:

کنا عند أبي جعفر علیه السلام جلوسا صفين وهو على السرير وقد در علينا بالحديث وفينا من السرور وقرة العين ما شاء الله فكانا في الجنة فبينا نحن كذلک اذا بالآذن فقال سلام الجعفی بالباب .

فقال أبو جعفر علیه السلام آئذن له فدخلنا عم وهم ومشقة كراهية أن يکف عنا ما کنا

ص: 119


1- (قل كفى بالله شهيدا، بيني وبينكم ومن عنده علم الكتاب)، سوره رعد، آیه 43
2- تفسیر فرات، ص 124

فدخل وسلم عليه فرد ابو جعفر علیه سلام ثم قال سلام يا ابن رسول الله حدثني عنك خيثمة عن قول الله عزوجل « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » (1) أن الآية نزلت في علی بن ابی طالب علیه السلام قال اسلام صدق خيثمة.

محمد بن مسلم می گوید:

ما در دو صف در خدمت امام باقر علیه السلام نشسته بودیم و ایشان برای ما سخن زیاد می فرمودند و از این حالت در ما سرور و روشنی چشم بسیاری بود ماشاء الله و حال ما به گونه ای بود که انگار ما در بهشت بودیم در این حالت بودیم که کسی اجازه ی ورود خواست. گفت سلام جعفی در کنار در است. امام باقر علیه السلام فرمودند: به او اجازه ی ورود دهید. پس ناگهان در ما غم و اندوه و ناراحتی به وجود آمد که نکند با ورود او این مجلس و حالت ما از بین برود پس داخل شد و سلام کرد به حضرت و حضرت جواب سلام او را دادند.

پس سلام عرض کرد یابن رسول الله صلی الله علیه و آله خيثمه از قول شما به من خبر داده که آیه ی « ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند: همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زکات می دهند » در شأن حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شده است.

حضرت علیه السلام فرمودند: خیثمه راست گفته است.

3- حدثنی الحسين بن سعید معنعنا (2) عن أبي جعفر علیه السلام.

أن رسول الله صلی الله علیه و آله كان يصلي ذات يوم في مسجد فمر به مسكين .

فقال له رسول الله صلی الله علیه و آله هل تصدق عليک بشی ء قال نعم مررت برجل راكع

ص: 120


1- سوره مائده، آیه 55
2- تفسیر فرات، ص 124

فأعطانی خاتمه وأشار بيده فإذا هو علي بن ابي طالب علیه السلام فنزلت هذه الآية « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » (1) فقال رسول الله صلی الله علیه و آله هو وليكم بعدی .

حسین بن سعيد معنعن از امام باقر علیه السلام به من خبر داد که روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسجد مشغول نماز بودند که مسكين از ایشان عبور کرد حضرت فرمودند: آیا صدقه چیزی به تو داده شده است؟ عرض کرد بله از کنار مردی عبور کردم که در حال رکوع بود و انگشترش را به من صدقه داد و به سمت آن مرد اشاره کرد و او حضرت علی بن ابی طالب علیه اللسام بود پس این آیه نازل شد « ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زکات می دهند ».

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: او ولی و صاحب اختیار شما بعد از من است.

4 - حدثني الحسين بن سعي معنعنا (2) عن ابی جعفر عليه السلام

« إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » (3) نزل (نزلت) في علی بن ابی طالب علیه السلام .

حسین بن سعید معنعن از امام باقر علیه السلام به من خبر داد که آیه ی « ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زکات می دهند » در شأن علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شد.

5- حدثني على بن محمد بن عباد الخعمی معنعنا (4) عن ابی عبدالله السلام في قول الله تبارک وتعالی « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ

ص: 121


1- سوره مائده، آیه 55
2- تفسیر فرات، ص 125
3- سوره مائده، آیه 55
4- تفسیر فرات، ص 125

وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » (1) قال لعلی بن ابی طالب علیه السلام.

علی بن محمد بن عباد خثعمی معنعن از امام صادق علیه السلام مرا خبر داد که این قول خداوند بزرگ « ولى شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زكات می دهند » را حضرت فرمودند: در شأن علی بن ابی طالب علیه السلام است.

6- عن المنهال (2) قال سألت على بن الحسين علیهماالسلام وعبدالله بن محمد عن قول الله « إنما ولیكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون » (3) قال في علی بن ابی طالب علیه السلام.

منهال می گوید از حضرت زین العابدین علیه السلام و عبدالله پسر محمد بن حنفیه سؤال کردم در مورد این آیه « ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زكات می دهند » گفتند در شأن حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام است.

7- عن ابي هاشم عبدالله بن محمد بن الحنفية (4) قال

أقبل سائل فاسأل رسول الله صلی الله علیه و آله: فقال: هل سألت احد من اصحابی قال: لا قال صلی الله علیه و آله : فأت المسجد فاسألهم ثم عد إلى فاخبرنی.

فاتي المسجد فلم يعطه احد شيئا قال فمر بعلی علیه السلام وهو راكع فناوله يده فاخذ خاتمه ثم رجع إلى رسول الله صلی الله علیه و آله فاخبرة.

فقال صلی الله علیه و آله هل تعرف هذا الرجل قال لا فارسل معه فإذا هو على بن ابی طالب السلام قال ونزلت هذه الآية « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ

ص: 122


1- سوره مائده، آیه 55
2- تفسیر فرات، ص 125
3- سوره مائده، آیه 55
4- تفسیر فرات، ص 125

يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » (1) .

ابي هاشم عبدالله پسر محمد حنفيه نقل می کند که سائلی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد حضرت به او فرمودند: آیا از کسی از اصحاب من درخواست کمک نموده ای؟

عرض کرد: خیر.

حضرت به او فرمودند: به مسجد برو و از آنها درخواست کمک کن و سپس بازگرد و به من خبر بده.

پس سائل به مسجد رفت ولی کسی به او کمکی نکرد تا اینکه از کنار على علیه السلام گذشت در حالی که ایشان در حال رکوع بود، دست خود را جلو آورد و سائل انگشتر ایشان را از دست ایشان در آورد و سپس به بیرون مسجد آمد و رسول خدا صلی الله علیه و آله را در جریان گذاشت.

حضرت صلی الله علیه و آله به او فرمودند: آیا آن مرد را شناختی؟ عرض کرد خیر پس حضرت کسی را همراه او فرستاد و معلوم شد که آن مرد علی بن ابی طالب علیه ا لسلام بوده و این آیه نازل شد « ولى شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زكات میدهند ».

8- عن ابن عباس(2) في قوله عزوجل :

« إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » (3) نزلت في علی بن ابی طالب علیه السلام خاصة.

ابن عباس در مورد این فرمایش خدا « ولى شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زکات می دهند » گفت نازل شد در شأن على بن ابی طالب علیه السلام به تنهایی.

ص: 123


1- سوره مائده، آیه 55
2- تفسیر فرات، ص 126
3- سوره مائده، آیه 55

9- عن ابن عباس (1) ، قال:

لما نزلت: « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » (2) جاء النبي صلی الله علیه و آله إلى المسجد فإذا سائل فدعاة، فقال: من أعطاك من هذا المسجد؟ قال: ما أعطاني إلأ هذا الراكع الساجد يعني: عليا علیه السلام.

فقال النبي صلی الله علیه و آله: الحمد لله الذي جعلها في وفي أهل بيتي علیهم السلام.

قال: وكان في خاتم علي، الذي أعطاه السائل : سبحان من فخري بأني له عبد .

از ابن عباس نقل است که گفت:

زمانی که این آیه « ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زکات می دهند » نازل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله به سمت مسجد آمد پس با سائل رو به رو شد و حضرت او را خواندند و از او سؤال کردند چه کسی به تو چیزی عطا کرد از این مسجد؟ عرض کرد کسی به من عطا نکرد مگر این فرد رکوع کننده و سجده کنند یعنی علی بن ابی طالب علیه السلام پس رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمودند: سپاس خدای را که این آیه را در شأن من و اهل بیت من قرار داد، و بر انگشتر علی علیه السلام که به سائل عطا کرد نقش گرفته بود، پاک و منزه است کسی که فخر من اینست که بنده ی او هستم. .

10- عن أمير المؤمنين علي بن ابی طالب علیه السلام (3) أنه كان يقول: من أحب الله أحب النبي، ومن أحب النبي أحبنا، ومن أحبنا أحب شيعتنا فإن النبي صلی الله علیه و آله و نحن شيعتنا من طينة واحدة ونحن في الجنة لاتبغض من يحبنا (أحبنا) ولانحب من أبغضنا اقرءوا إن شئتم « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » (4) قال الحارث صدق والله ما نزلت إلا فيه .

ص: 124


1- تفسیر فرات، ص 128
2- سوره مائده، آیه 55
3- تفسیر فرات، ص 128
4- سوره مائده، آیه 55

از امیرالمؤمنین حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام منقول است که می فرمودند:

کسی که خدا را دوست دارد پیامبر خدا را هم دوست دارد و کسی که نبی خدا را دوست دارد ما را هم دوست دارد و کسی که ما را دوست دارد شیعیان ما را هم دوست دارد.

پس به درستی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و ما و شیعیان ما از یک طینت هستیم و ما در بهشت کسی را که ما را دوست داشته دشمن نخواهیم داشت (بغض او را نخواهیم داشت) و کسی را که بغض ما را داشته، دوست نخواهیم داشت اگر می خواهید تلاوت کنید آیه را « ولى شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند ».

در این هنگام حارث گفت: به خدا قسم راست می گوید، این آیه نازل نشد مگر در شأن خودش.

11- حدثنی جعفربن محمد علیه السلام عن أبيه عن جده (1) علیه السلام:

في قول الله عزوجل: « یَعْرِفُونَ نِعْمَهَ اللّهِ ثُمَّ یُنکِرُونَهَا » (2)

قال صلی الله علیه و آله لما نزلت « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا ».

اجتمع نفر من اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله في مسجد المدينة فقال بعضهم لبعض ما تقولون في هذه الآية؟

فقال بعضهم إن كفرنا بهذه الآية نكفر بسايرها وإن آمنا فإن هذا « ذل حين يسلط علينا ابن ابی طالب فقالوا قد علمنا أين محمد صادق فيما يقول ولكنا نتولاة ولا نطيع عليا فيما أمرنا.

قال علیه السلام: فنزلت هذه الآية « یَعْرِفُونَ نِعْمَهَ اللّهِ ثُمَّ یُنکِرُونَهَا » (3) يعرفون يعنی ولاية على بن ابی طالب علیه السلام واكثرهم الكافرون بالولاية.

ص: 125


1- اصول کافی (اسلامیه)، ج 1، ص 427
2- سوره نحل، آیه 82
3- سوره نحل، آیه 83

احمد بن عیسی گفت خبر داد مرا حضرت جعفر بن محمد علیهماالسلام از پدرش از جدش علیه السلام در مورد این آیه:

« نعمت خدا را می شناسند و سپس آن را منکر می شوند و انكار می کنند. »

حضرت فرمودند: زمانی این آیه نازل شد که خداوند بزرگ فرمود: « ولی شماء تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند: همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زكات میدهند » (1) .

عده ای از اصحاب در مسجد مدینه گرد هم جمع شدند و عده ای از آنها گفتند در مورد این آیه چه می گویید؟

عده ای دیگر گفتند اگر ما نسبت به این آیه کافر شویم یعنی به سایر آیات دیگر هم کافر شده ایم و اگر به این آیه ایمان بیاوریم به درستی که این ذلت و خواری برای ماست زیرا علی بن ابی طالب علیه السلام بر ما مسلط خواهد شد در این صورت، پس گفتند ما می دانیم که محمد ولی در گفتارش صادق است و آنچه می گوید راست است لكن ما از او روی می گردانیم و على علیه السلام را در آنچه که به ما امر کند اطاعت نمی کنیم .

حضرت فرمودند: اینجا بود که این آیه نازل شد « یَعْرِفُونَ نِعْمَهَ اللّهِ ثُمَّ یُنکِرُونَهَا » « نعمت خدا را می شناسند و سپس آن را منکر می شوند و انکار می کنند ».

می شناسند، یعنی ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام را می شناسند ولی اکثر آنها نسبت به ولایت کافرند.

12- عن زرارة، عن أبي جعفر علیه السلام (2) :

قال سألته عن قول الله عزوجل: « ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» (3).

ص: 126


1- سوره مائده، آیه 55
2- اصول کافی (اسلامیه)، ج 1، ص 146
3- سوره بقره، آیه 57

قال علیه السلام : إن الله تعالى أعظم عز و أجل وأن من أن يظلم، ولكنه خلطنا بنفسه فجعل ظلمنا ظلمه و ولايتنا ولايته، حيث يقول:« إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا » يعني الأئمه منا، ثم قال في موضع آخر:

« و ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ »(1) ثم ذكر مثله .

زراره نقل می کند که از امام باقر علیه السلام پرسیدم در مورد این قول خداوند بزرگ:

« و آنان بر ما ستم نكردند، بلکه بر خویشتن ستم روا می داشتند » .

حضرت علیه السلام فرمودند: به درستی که خدای تعالی بزرگتر و بالاتر و عظیم الشأن تر و با شوکت تر از آن است که به او ظلم شود و لكن خداوند بزرگ ما را به نفس خودش در آمیخته است سپس ظلم به ما اهل بیت علیهم السلام را ظلم به خودش قرار داده و ولایت ما را ولایت خودش قرار داده است همانجا که می فرماید:

« ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند یعنی ائمه ای که از ما اهل بیت علیهم السلام هستند ».

زراره می گوید: سپس در جایی دیگر در مورد این آیه ی: « و بر ما ستم نکردند، لیكن بر خودشان هستم می کردند ».(2)

حضرت همین موارد را مجدد فرمایش فرمودند.

13-عن الحسين بن أبي العلاء (3) قال:

ذكرت لأبي عبد الله علیه السلام قولنا في الأوصياء الله طاعتهم مفترضه قال:

فقال علیه السلام : نعم، هم الذين قال الله تعالى « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأْمْرِ مِنْكُمْ » وهم الذين قال الله تعالى: « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا ».

حسین بن ابی العلاء گفت:

ص: 127


1- سوره اعراف، آیه 160
2- سوره اعراف، آیه 160
3- اصول کافی (اسلامیه)، ج 1، ص 187

نزد امام صادق علیه السلام قول و نظرمان در مورد اوصیاء پیامبر صلی الله علیه و آله که همان وجوب اطاعت از آنهاست را بیان کردم .

حضرت علیه السلام فرمودند: بله، اوصیاء کسانی هستند که خداوند در قرآن می فرماید: « خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نيز] اطاعت کنید ».

و همچنین کسانی هستند که می فرماید: « ولى شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند ».

14- عن أحمد بن عيسى عن أبي عبد الله علیه السلام . (1)

في قول الله عز و جل « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا ».

قال علیه السلام إنما يعني أولی بكم أي أحق بهم و بأمورکم وأنفسکم وأموالکم، الله و رسوله والذين آمنوا يعني عليا و أولاده الأئمة علیهم السلام إلى يوم القيامة، ثم وصفهم الله عزوجل فقال: « الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » (2).

وكان أمير المؤمنین علیه السلام في صلاة الظهر و قد صلى ركعتين و هو راكع وعليه حله قيمتها ألف دينار، وكان النبي صلی الله علیه و آله کساه إياها، وكان النجاشي أهداها له، فجاء سائل فقال: السلام علیک یا ولی الله و أولى بالمؤمنين من أنفسهم، تصدق على مسكين، فطرح الحله إليه وأومأ بيده إليه أن أحملها: فأنزل الله عز وجل فيه هذه الآية و صير نعمة أولاده بنعمته فكل من بلغ من أولاد مبلغ الإمامة، يكون بهذه النعمة مثله فيتصدقون وهم راکعون.

والسائل الذي سأل أمير المؤمنين علیه السلام من الملائكة، والذين يسألون الأئمة من أولاده يكونون من الملائكة.

احمد بن عیسی از آقا امام صادق علیه السلام نقل می کند که در مورد این قسمت از آیه « ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند » حضرت

ص: 128


1- اصول کافی ( اسلامیة)، ج 1، ص 28
2- سوره مائده، آیه 55

فرمودند: این است و جز این نیست که یعنی اولی به شما یعنی احق به شما نسبت به خودتان و احق به امور شما و جانهای شما و اموال شما هستند « تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند » یعنی علی علیه السلام و اولاد علی که ائمه علیهم السلام هستند تا روز قیامت سپس ایشان را خداوند متعال توصیف می کند و می گوید: « همان کسانی که نماز بر پا می دارند و در حال ركوع زكات میدهند ».

و این در حالیست که امیر المؤمنین علیه السلام در حال اقامه نماز ظهر بود و دو رکعت از آن را به جا آورده و به ركوع رفته بود، و لباسی بر دوش داشت که هزار دینار ارزش آن بود که این لباس را نجاشی به رسول خدا صلی الله علیه و آله هدیه داده بود و رسول خدا صلی الله عللیه و آله آن را به على علیه السلام هدیه کرده بودند، در حالیکه علی بن ابی طالب علیه اسلام در رکوع بود سائلی آمد و گفت سلام به تو ای ولی خدا و ای کسی که بر مومنین ولایت داری به این مسكين صدقه ای بده، پس حضرت لباس را از دوش خود برداشته بر زمین نهاد و با دست به آن اشاره کرد که سائل آن را بردارد.

پس خدا این آیه را در مورد على علیه السلام نازل کرد و اولاد علی علیه السلام را به این خصوصیت و نعمت با او همراه کرد.

پس هر کس از اولاد على علیه السلام که به مرتبه ی بالای امامت نائل شود این صفت و خصوصیت در او خواهد بود مثل خود على علیه السلام پس آنها هم صدقه می دهند « در حال ركوع ».

سائلی که از امیرالمؤمنین علیه السلام صدقه خواست از ملائکه بود و کسانی هم که ائمه علیهم السلام از اولاد على علیه السلام را مورد درخواست و سؤال قرار میدهند از ملائکه هستند .

15- عن عمر بن أذينه عن زرارة والفضيل بن يسار و بكیر بن أعين و محمد بن مسلم و برید بن معاوية وابي الجارود جميعا عن أبي جعفر عليه السلام (1) قال:

امرالله عز و جل رسوله بولاية على علیه السلام السلام و انزل عليه:« إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ

ص: 129


1- اصول کافی (اسلامیه)، ج 1، ص 289

وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ».

وفرض ولاية أولى الأمر، فلم يدروا ما هي، فأمر الله محمدأ صلی الله علیه و آله أن يفسرلهم الولاية كما لهم الصلاة والزكاة والصوم والحج، فلما أتاه ذلك من الله؛ ضاق بذلك صدر رسول الله صلی الله علیه و آله، وتخوف أن يرتدوا عن دينهم، وأن يكذبوه، فضاق صدره وراجع ربه عزوجل فأوحى الله عزوجل إليه: « يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ وَإِن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ... » (1) ، فصدع بأمر الله فقام بولاية علي علیه السلام يوم غدير خم، فنادي الصلاة جامعة وأمر الناس أن يبلغ الشاهد الغائب.

قال عمر بن أذينة قالو جميعا غير ابي الجارود وقال أبو جعفر علیه السلام وكانت الفريضة تنزل بعد الفريضة الأخرى وكانت الولاية آخر الفرائض، فأنزل الله عز وجل: « ... اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت علیكم نعمتي ورضيت لكم الإسلام دينا...».(2)

قال أبو جعفر علیه السلام: يقؤل الله عز وجل: « لا أنزل عليكم بعد هذه فريضة، قد أكملت لكم الفرائض ».

از عمربن اذينه و از زراره و فضيل بن يسار و بکیر بن اعین و محمد بن مسلم و برید بن معاویه و ابي الجارود نقل شده که همه ی اینها از امام باقر علیه السلام نقل می کنند که حضرت فرمودند: خداوند رسولش را به ولایت على علیه السلام امر کرد و به رسولش صلی الله علیه و آله نازل کرد که « ولى شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند » و ولایت اولی الامر را فرض و واجب قرار داد پس مردم نمی دانستند که آن چیست؟ پس خدا به حضرت محمد صلی الله علیه و آله امر کرد که ولایت را برای آنها تفسير و بیان کند همان گونه که نماز و زكات و روزه و حج را برای آنها تفسیر کرده بود پس زمانی که این امر به ایشان رسید سینه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله از این امر تنگ شد به این خاطر که می ترسید آنها از

ص: 130


1- سوره مائده، آیه 67
2- سوره مائده، آیه 3

دینشان برگردند و مرتد شوند و حضرت را تکذیب کند پس سینه اش تنگ شد و رو به سوی پروردگارش کرد پس خداوند به او وحی کرد که

« ای پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ كن و اگر نکنی پیامش را نرسانده ای. و خدا تو را از گزند مردم نگاه می دارد...».

پس به امر خدای بلند مرتبه این مطلب را آشکار کرد و در روز غدیر خم ایستاد برای بیان ولایت علی علیه السلام و استقرار آن و ندا بلند کرد که همه برای نماز جمع شوند و به مردم دستور داد و امر کرد شاهدان این مطلب، آن را برای غائبان حتما بیان و ابلاغ کنند.

عمر بن اذينه می گوید: غیر از ابی الجارود همه این روایت را این گونه ادامه دادند که امام باقر علیه السلام فرمودند: که فرائض و واجبات یکی پس از دیگری نازل می شد و ولایت آخرین فریضه بود پس خدا نازل کرد « امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را برای شما به عنوان آیینی برگزیدم... » حضرت فرمودند: خداوند تعالی می گوید: بعد از این ولایت دیگر فریضه ای بر شما نازل نخواهد شد به تحقیق که فرائض را برای شما کامل کردم.

16- سمعت عمار بن ياسر (1) يقول

وقف لعلی بن أبي طالب علیه السلام سائل، وهو راكة في صلاة تطوع، فنزع خاتمه فأعطاه السائل، فأتى رسول الله صلی الله علیه و آله ، فأعلمه بذلك، فنزلت على النبي صلی الله علیه و آله، هذه الآية .

« إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَهُمْ راكِعُونَ » (2) فقرأها رسول الله صلی الله علیه و آله علينا، ثم قال: من كنت مولاه، فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه.

شنیدم که عمار یاسر می گفت:

در حالیکه علی بن ابی طالب علیه السلام در حال رکوع در نماز بود، سائلی در مقابل

ص: 131


1- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 327
2- سوره مائده، آیه 55

ایشان ایستاد، پس على علیه السلام انگشترش را از انگشت بیرون آورد و به او عطا کرد، سپس سائل به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت و حضرت را از این واقعه آگاه کرد پس آیه به رسول خدا صلی الله علیه و اله نازل شد که: « ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زكات میدهند » پس رسول خدا صلی الله علیه و آله آیه را برای ما قرائت فرمودند:

هر کس من مولا و صاحب اختیار اویم، علی هم مولا و صاحب اختیار اوست خداوندا دوست بدار کسی را که علی را دوست دارد و دشمن بدار کسی را که علی را دشمن می دارد.

17- عن ابن أبي یعفور(1)، قال: قلت لأبي عبدالله علیه السلام.

أعرض عليک ديني الذي أدين الله به. قال: هاته . قلت: أشهد أن لا إله إلا الله وأشهد أن محمدا رسول الله صلی الله علیه و آله وأقر بما جاء به من عند الله.

قال: ثم وصف له الأئمه حتى انتهیت إلى أبي جعفر علیه السلام قل: وأقول فيك ما أقول فيهم.

فقال : أنهاک أن تذهب باسمى في الناس. قال أبن: قال ابن أبي يعفور: قلت له: مع الكلام الأول وأزعم أنهم الذين قال الله في القرآن « أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ » (2) .

فقال أبو عبدالله علیه السلام: و اللآية الأخرى فاقرأ. قال: قلت له: جعلت فداك، أى آیه؟ قال علیه السلام: « إنَّما وَلِيُكُمُ اللهُ ورَسولُهُ والّذينَ آمَنُوا الّذينَ يُقيمُونَ الصّلاةَ ويُؤتونَ الزَّكاةَ وهُم راكِعُونَ » (3).

فقال علیه السلام رحمك الله قلت تقول رحمک الله على هذا الأمر؟ فقال علیه السلام رحمك الله على هذا الأمر.

ص: 132


1- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 327
2- سوره نساء، آیه 59
3- سوره مائده، آیه 55

از ابن ابی یعفور نقل است که گفت:

عرض کردم خدمت امام صادق علیه السلام می خواهم آن دینی را که با آن به خدا معتقدم خدمت شما عرضه کنم حضرت فرمودند: بگو، عرض کردم شهادت می دهم که خدائی جز خدای یگانه نیست و شهادت می دهم که حضرت محمد صلی الله علیه و آله رسول خداست و اقرار دارم به تمام آنچه که ایشان از جانب خدا آورده اند. پس برای ایشان ائمه را وصف کردم تا منتهی شد به پدر ایشان حضرت ابو جعفر علیه السلام پس گفتم و در مورد شما امام صادق علیه السلام می گویم تمام آنچه که در مورد ائمه علیهم السلام گفتم. پس حضرت فرمودند: تو را از اینکه نام مرا در میان مردم بری نهی می کنم.

ابان می گوید که ابی یعفور گفت در حین کلام اول که خدمت امام عرض می کردم (در حين وصف ائمه علیهم السلام و اقرار به ولایتشان) گفتم و گمان می کنم همین ائمه علیهم السلام کسانی هستند که خدا در قرآنش فرموده است:

« خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نيز] اطاعت كنيد » پس حضرت علام فرمودند: آیه ی دیگری هم بخوان من عرض کردم: قربان شما گردم کدام آید؟ حضرت علیه السلام فرمودند: « ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زكات می دهند » پس فرمودند: خدا تو را رحمت کند، عرض کردم می فرمائید رحمت کند تورا بر این امر؟ حضرت فرمودند: خدا تو را رحمت کند به این امر .

18- عن أبي حمزة عن أبي جعفر علیه السلام (1) قال:

بينا رسول الله صلی الله علیه و آله جالس في بيته وعنده نفر من اليهود أو قال خمسة من اليهود فيهم عبد الله بن سلام فنزلت هذه الآية « إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ ويُؤْتونَ الزَّكْوَةَ وهِيَ رَاكِعُونَ ». (2)

فتركهم رسول الله صلی الله علیه و آله في منزله وخرج إلى المسجد اذا بسائل قال له

ص: 133


1- تفسیر عیاشی، ج 1، ص
2- سوره مائده، آیه 55

رسول الله صلی الله علیه و آله أصدق عليك احد بشیء قال نعم هو ذاك المصلی فاذا هو على علیه السلام .

ابی حمزه از امام باقر علیه السلام نقل می کند که:

زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در خانه خودشان نشسته بودند و در محضر ایشان چند یهودی یا پنج نفر از آل یهود از جمله عبدالله بن سلام حضور داشتند، این آیه نازل شد « ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند » .

پس حضرت آنها را در منزلشان تنها گذاشته و به سمت مسجد حرکت کردند و در راه به سائلی رسیدند و از او سؤال کردند آیا کسی به تو صدقه ای داد؟ عرض کرد بله آن مردی که در حال نماز است و آن مرد على علیه السلام بود.

19- عن المفضل بن صالح عن بعض اصحابه عن احدهما (1) قال آنه

لما نزلت هذه الآية « إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ ويُؤْتونَ الزَّكْوَةَ وهِيَ رَاكِعُونَ » (2) شق ذلك على النبي صلی الله علیه و آله وخشي أن يکذب قريش فانزل الله « يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ » (3) فقام بذلك يوم غديرخم.

زمانی که این آیه نازل شد: « ولى شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال رکوع زكات می دهند » امر کمی به رسول خدا صلی الله علیه و آله سخت شد و حضرت ترسیدند که قریش ایشان را تکذیب کنند پس خدا این آیه را نازل کرد: « ای پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنی پیامش را نرسانده ای و خدا تو را از [گزند ]مردم نگاه می دارد. آری، خدا گروه کافران را هدایت

ص: 134


1- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 328
2- سوره مائده، آیه 55
3- سوره مائده، آیه 67

نمی کند .»

و رسول خدا در روز غدیر خم این آیه را برای همه به آشکارا بیان فرمودند .

20- عن الفضيل عن أبي جعفر علیه السلام (1)

في قوله « إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ ويُؤْتونَ الزَّكْوَةَ وهِيَ رَاكِعُونَ » (2) قال علیه السلام هم الأئمة علیهم السلام.

فضیل از امام باقر علیه السلام نقل می کند که فرمودند:

در مورد این فرموده ی خداوند ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زکات می دهند و ایشان، ائمه علیهم السلام هستند.

21- عن أبي الجارود، عن أبي جعفر علیه السلام (3)

في قول الله عزوجل : « إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا ».

قال: إن رهطا من اليهود أسلموا، منهم عبد الله بن سلام وأسد وثعلبه وإبن یامین، و إبن صوريا فأتوا النبئ صلی الله علیه و آله فقالوا: يا نبي الله، إن موسى أوصى إلى يوشع بن نون، فمن وصیک یا رسول الله؟ ومن ولينا بعدك؟ فنزلت هذه الآية « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » ثم قال رسول الله صلی الله علیه و آله قوموا فقاموا أتوا المسجد، فإذا سائل خارج .

فقال: يا سائل آما أعطاك أحد شيئا؟

قال نعم، هذا الخاتم. قال من أعطاكه؟

قال: أعطانيه ذلك الرجل الذي يصلي.

قال: على أي حال أعطاك؟

قال: كان راكعا.

ص: 135


1- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 328
2- سوره مائده، آیه 55
3- امالی (صدوق)، ص 12

فكبر النبى وكبر أهل المسجد، فقال النبئ صلی الله علیه و آله على بن أبي طالب علیه السلام ولیكم بعدی .

قالوا: رضينا بالله ربا، وبالإسلام دينا، وبمحمد نبيا صلی الله علیه و آله و بعلي بن أبي طالب علیه السلام وليا.

فأنزل الله عزوجل « وَ مَنْ یتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ » (1) ، فروى عن عمر بن الخطاب أنه قال: والله لقد تصدقت بأربعين خاتما وأنا راكع، لينزل في ما نزل في علي بن أبي طالب علیه السلام، فما نزل.

ابي الجارود از امام باقر علیه السلام نقل می کند در مورد این آیه « ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زكات میدهند ».

که حضرت فرمودند: عده ای از یهود (کمتر از ده نفر) اسلام آورده اند که عبدالله بن سالم و اسد و ثعلبه و ابن یامین و ابن صوریا از آنها بودند.

پس آنها نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند ای نبی خدا به درستی که موسی به یوشع بن نون وصیت کرد و او را وصی خود قرار داد پس وصی شما کیست ای رسول خدا؟ و ولی و سرپرست ما پس از شما کیست؟

پس این آیه نازل شد « ولى شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال رکوع زكات می دهند » سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: برخیزید پس برخاستند و به سمت مسجد رفتند.

پس زمانی که به مسجد رسیدند سائلی در حال خارج شدن از مسجد بود، حضرت به سائل فرمودند: ای سائل آیا کسی چیزی به تو عطا کرد؟ عرض کرد بله این انگشتر .

ص: 136


1- سوره مائده، آیه 56

حضرت فرمودند: چه کسی این را به تو عطا کرد؟ عرض کرد آن مرد که در حال نماز خواندن است به من عطا کرد، حضرت فرمودند: در چه حالی به تو عطا کرد؟ عرض کرد در حال رکوع .

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله تکبیر گفتند و افرادی هم که در مسجد بودند تكبير گفتند.

پس رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: علی بن ابی طالب عليه السلام بعد از من ولی و سرپرست شما است.

همه گفتند که به الله به عنوان پروردگارمان و به اسلام به عنوان دین و به محمد صلی الله علیه و آله به عنوان نبی خداوند و به علی بن ابی طالب علیه السلام به عنوان ولی خدا راضی شدیم.

پس خدای بزرگ نازل کرد این آیه را که « و هر کس خدا و پیامبر او و کسانی را که ایمان آورده اند ولى خود بداند [ پیروز است، چرا که ] حزب خدا همان پیروزمندانند ».

پس روایت شده از عمربن خطاب که گفت:

به خدا قسم به تحقیق که من چهل بار انگشتر صدقه دادم در حال رکوع تا بلکه آنچه در مورد علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شده برای من هم نازل شود، پس نازل نشد .

22- عن الحسين بن أبي العلا (1) قال

قلت لأبي عبدالله علیه السلام الاوصياء طاعتهم مفترضة؟

فقال هم الذين قال الله « أَطِيعُوا اَللّهَ وَ أَطِيعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِي اَلْأَمْرِ مِنْكُمْ».

وهم الذين قال الله « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ».

حسین بن ابی العلا می گوید که عرض کردم خدمت امام صادق علیه االسلام اطاعت

ص: 137


1- اختصاص (مفید)، ص 277

13

از اوصیاء واجب است؟ حضرت فرمودند: اوصیاء کسانی هستند که خدا می فرماید: « خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را نیز اطاعت كنيد ».

و آنها کسانی هستند که خدا می فرماید: « ولى شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال رکوع زكات میدهند ».

23- عن ابی رافع (1) قال: دخلتعلى رسول الله صلی الله علیه و آله يوما وهو نائم وحية في جانب البيت، فكرهت أن أقتلها فأوقظ النبئ صلی الله علیه و آله ، وظننت أنه يوحى اليه فاضطجعت بيته وبين الحيه، فقلت: إن كان منها سوء كان إلى دونه.

فمكثت هنیئه فاستیقظ النبي صلی الله علیه و آله, وهو يقرأ « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ».

حتى آتي إلى آخر الآية ثم قال صلی الله علیه و اله:

الحمد الله الذي آتم لعلى نعمته و هنيئا له بفضل الله الذي آتاة .

ثم قال مالك هاهنا؟ فأخبرته خبر الحية فقال لي أقتلها ففعلت .

ثم قال يا أبا رافع كيف انت وقوم يقاتلون عليا وهو على الحق وهم على الباطل، جهاد هم حق لله، فمن لم يستطع فبقلبة ليس وراءه شی.

فقلت: يا رسول الله أدع الله لى إن أدرکتهم أن يقويني على قتالهم قال فدعا النبي صلی الله علیه و آله وقال ان لكل نبی امینا وان امینی ابو رافع .

قال فلما بايع الناش عليا علیه السلام بعد عثمان وسار طلحه والزبير ذكرت قول النبي صلی الله علیه و آله فبعت داری بالمدينة وارضا لي بخيبر وخرجت بنفسي و ولدي مع امیرالمومنین علیه السلام لإستشهد بين يديه فلم آزل معه حتى عاد من البصرة وخرجت معه الى صفين فقاتلت بين يديه بها وبالنهروان ولم آزل معه حتى أستشهد فرجعت إلى المدينة وليس لي بها دار و لا ارض فاقطعنى الحسين بن علي علیه السلام ارضا بينبع و قسم لی شطر دار

ص: 138


1- امالی (طوسی)، ص 59

امیر المومنین اعلیه السلام فنزلتها وعيالي.

ابی رافع می گوید:

روزی داخل شدم بر رسول خدا صلی الله علیه و اله در حالیکه ایشان خواب بودند و ماری در گوشه ی خانه بود، ترسیدم اگر او را بکشم رسول خدا صلی الله علیه و آله از خواب بپرند و این در حالی بود که گمان کردم در خواب به حضرت در حال وحی شدن است پس به روی پهلو روی زمین بین رسول خدا صلی الله علیه و آله و آن مار دراز کشیدم و با خودم گفتم که اگر مار خواست آسیبی بزند به من بزند و رسول خدا صلی الله علیه و آله در امان باشند پس زمان کوتاهی مکث کردم که رسول خدا صلی الله علیه و آله از خواب برخاستند و می خواندند « ولى شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زكات می دهند » تا به آخر آیه رسیدند پس فرمودند: سپاس خدای را که نعمت را بر علی تمام کرد و گوارای علی باد فضل و عنایتی که خدا به او کرده است و آنچه به او داده است سپس به من فرمودند: چرا اینگونه اینجائی؟

پس حضرت را به وجود مار خبر دادم؛ به من فرمودند: آن را بکش و آن را کشتم.

سپس فرمودند: اى ابا رافع در حالیکه عده ای به جنگ با علی برخواهند خواست تو چگونه ای؟ و این در حالیست که علی به حق است و آنها به باطل و جنگ با آنها حق است از جانب خدا و فريضه ای الهی است و هر کس توانایی جهاد در میدان را نداشته باشد حداقل چیز اینست که در قلبش با آنها مخالف باشد.

پس عرض کردم ای رسول خدا صلی الله علیه و آله از خدا بخواهید که اگر زنده ام در آن زمان مرا برای جنگ با آنها تقویت کند. پس حضرت دعا نمودند و فرمودند: هر پیامبری امینی دارد و ابورافع امين من است

ابارافع گوید پس زمانی که بعد از عثمان مردم با على علم بیعت کردند و طلحه و زبیر بر علی علیه السلام خروج کردند، پس خانه ام در مدینه و زمینم در خیبر را فروختم و خودم همراه فرزندانم در کنار امیرالمؤمنین علیه السلام خارج شدیم برای جنگ، برای آنکه به شهادت برسیم و جان خود را فدای او کنیم.

ص: 139

همراه با او بودیم تا از بصره برگشتند و همراه ایشان برای صفين خروج کردیم و در صفین در جلوی ایشان جنگیدیم و در نهروان همراه ایشان بودم و همواره با ایشان بودم تا به شهادت رسیدند .

پس از آن به مدینه بازگشتم ولی دیگر نه خانه ای در آنجا داشتم و نه زمینی.

پس حضرت امام حسن علیه السلام قطعه زمینی در ينبع برای من جدا کردند و به من دادند و هم چنین نیمی از خانه ی امیرالمؤمنین علیه السلام را به من دادند و من و عیالم در آن ساکن شدیم.

24- وما أجاب به أبو الحسن علی بن محمد العسکرئ علیهماالسلام (1) في رسالته إلى أهل الأهواز حين سألوه عن الجبر والتفويض أن قال:

اجتمعت الأمه قاطبة، لا اختلاف بينهم في ذلك، أن القران حق لا ريب فيه عند جميع فرقها فهم في حالة الإجتماع عليه مصیبون، وعلى تصديق ما أثر الله مهتدون لقول النبئ و لا تجتمع أمتي على ضلالة.

فأخبر علیه السلام أن ما اجتمعت عليه الأمه ولم يخالفت بعضها بعضا هو الحق فهذا معنى الحديث لا ما تأوله الجاهلون ولا ما قاله المعاندون من إبطال حكم الكتاب واتباع حكم الأحاديث المزوره والروايات المزخرفة واتباع الأهواء المؤدية المملكة التي تخالف نص الكتاب وتحقيق الآيات الواضحات النيرات و نحن نسأل الله أن يوفقنا للثواب ويهدينا إلى الرشاد.

ثم قال علیه السام: فإذا شهد الكتاب بتصديق بر وتحقيقه فأنكرته طائفة من الأمة وعارضته بحديث من هذه الأحاديث المزورة صارت بإنكارها ودفعها الكتاب کفارا ضلالا وأصح خبر ما عرف تحقيقه من الكتاب مثل الخبر المجمع عليه من رسول الله صلی الله علیه و آله حيث قال إنى مستخلف فيكم خليفتين كتاب الله وعترتي ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي وإنهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض واللفضلة الأخرى

ص: 140


1- احتجاج طبرسی، ج 2، ص 50، البرهان، ج 2، ص 323

عنه في هذا المعنى بعينه قوله صلی الله علیه و آله إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتی أهل بیتی وإنهما أن يفترقا حتى يردا على الحوض ما إن تمسکتم بهما لم تضلوا فلما وجدنا شواهد هذا الحديث نصا في كتاب الله مثل قوله: « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » ثم اتفقت روایات العلماء في ذلك لأمير المؤمنين علیه السلام أنه تصدق بخاتمه؛ وهو راكع فشکر الله ذلک له وأنزل الآية فيه ثم وجدنا رسول الله صلی الله علیه و آله قد أبانه من أصحابه بهذه اللفظة من كنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وقوله صلی الله علیه و آله على يقضى دينى وينجز موعدي وهو خلیفتی علیكم بعدی وقوله صلی الله علیه و آله حيث استخلفه على المدينة فقال یا رسول الله أتخلفنی على النساء والصبيان فقال أ ما ترضى أن تكون منی بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبئ بعدی فعلمنا أن الكتاب شهد بتصديق هو الأخبار و تحقیق هذه الشواهد فيلزم الأمة الإقرار بها إذ کانت هذه الأخبار وافقت القران و وافق القرآن هذه الأخبار فلما وجدنا ذلك موافقا لكتاب الله و وجدنا كتاب الله موافقا لهذه الأخبار و عليها دليلا كان الاقتداء بهذه الأخبار فرضا لا يتعداه إلا أهل العناد و الفساد.

آنچه که حضرت ابوالحسن امام هادی علیه السلام در جوابی که از سؤال اهل اهواز از جبر و تفويض مرقوم فرمودند، نقل شده که فرمودند:

تمام امت اجماع به این مطلب دارند و هیچ اختلافی هم بین آنها نیست که قرآن حق است و هیچ مخلوطی و شکی در آن راه ندارد، پس در این حالت اجتماع، اهل فرق به ثواب هستند و بنابر تصديق آنچه که خدا نازل فرموده است هدایت شده اند و به همین خاطر است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: امت من به گمراهی و ضلالت اجماع نمی کنند (این روایت این معنا را می دهد نه معنای دیگری).

پس حضرت علیه السلام خبر می دهند اینکه آنچه که امت بر آن اجتماع کند و بعضی مخالف بعضی نباشند در آن، آن حق است همین معنا است که بیان شد و معنای روایت اینست نه آنکه جاهلون روایت را بر آن تأویل می کنند و نه آنکه معاندان بیان می کنند از ابطال حکم کتاب خدا و پیروی از احادیث بی پایه و مزخرف و تبعیت از هوای نفس سردمداران جور که با نص کتاب خدا و تحقیق در آیات روشن و محکم الهی مخالف

ص: 141

است و ما از خدا مسألت داریم که ما را به راه صواب موفق بدارد و ما را به سوی رشاد هدایت فرماید پس حضرت على علیه السلام فرمودند: پس زمانی که کتاب خدا شهادت دهد به تصديق خبری و تحقق آن، و عده ای از امت آن خبر را منکر شوند و بخواهند با روايات باطله و جعلی برای آن معارض درست کنند، به خاطر این کارشان که انکار و دفع کتاب خداست در حقیقت، تبدیل به کافران گمراه می شوند و صحیح ترین خبر، خبری است که تحقیق و صدق آن از کتاب خدا فهمیده شود مثل خبری که همه به صحت آن اجماع دارند که رسول خدا علیه السلام فرمودند:

به درستی که من در بین شما دو جانشین قرار میدهم و به یادگار می گذارم کتاب خدا و عترتم، که تا زمانی که شما به آن دو تمسک پیدا کنید هرگز تا قیامت گمراه نخواهید شد و حتما آن دو از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند و لفظ دیگری از روایت که دقیقا همین معنا را بیان می کند که حضرت علیم فرمودند:

به درستی که من در بین شما دو چیز گرانبها و سنگین باقی می گذارم کتاب خدا و عترتم که اهل بیت من هستند و به درستی که آن دو از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند و تا زمانی که شما به آن دو متمسک باشید هرگز گمراه نخواهید شد.

پس ما در کتاب خدا شواهد این روایت را، به روشنی و به صورت نص می یابیم مثل این آیه شریفه که فرمود: « ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال رکوع زكات می دهند ».

سپس اتفاق تمام روایات علماء بر اینست که این آیه در شأن امیرالمؤمنین علیه السلام نازل شده، آن زمان که آن حضرت انگشترش را صدقه داد، در حالیکه در رکوع بود، پس خدا این کار او را گرامی داشت و آیه ای بر آن نازل کرد.

پس در می یابیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله آشکارا برای اصحابش این مطلب را روشن فرمود به این لفظ که فرمود هر کس من مولای اویم پس على هم باید مولای او باشد.

ص: 142

خداوندا دوست بدار هر کس علی را دوست دارد و دشمن بدار هر کس علی را دشمن دارد.

و فرمایش دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمودند: على علیه السلام دین مرا ادا می کند و وعده ی مرا وفا می کند و او جانشین است برای شما و دیگر فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمانی که علی علیه السلام را جانشین خود در مدینه قرار دادند پس على علیه السلام عرض نمود: یا رسول الله صلی الله علیه و آله آیا مرا جانشین خود بر زنان و کودکان قرار می دهید؟

حضرت فرمودند: آیا راضی نیستی که جایگاه تو نسبت به من به منزله ی جایگاه هارون نسبت به موسی باشد تنها با این تفاوت که بعد از من هیچ پیامبری نخواهد بود.

پس در می یابیم که کتاب خدا به تصدیق این اخبار شهادت می دهد و وجود این شواهد، امت را لازم می دارد که به این امر اقرار نمایند زیرا این اخبار کاملا با قرآن موافق است و قرآن هم کاملا با این اخبار موافق است.

پس وقتی ما این روایات را کاملا موافق با کتاب خدا دریافتیم و هم چنین کتاب خدا را نه تنها کاملا موافق با این اخبار بلکه دلیل به آن اخبار یافتیم، اقتدا به این اخبار فرض و واجب است و از این واجب سرپیچی نمی کند مگر اهل عناد و فساد .

25 - الطبرسي في الاحتجاج (1) ايضا في حديث عن أميرالمؤمنين علیه السلام (في احتجاجه على زنديق) فقال المنافقون لرسول الله صلی الله علیه و آله: هَلْ بَقِیَ لِرَبِّکَ عَلَیْنَا بَعْدَ اَلَّذِی فَرَضَ عَلَیْنَا شَیْءٌ آخَرُ یَفْتَرِضُهُ فَتَذْکُرَهُ لِتَسْکُنَ أَنْفُسُنَا إِلَی أَنَّهُ لَمْ یَبْقَ غَیْرُهُ؟ فَأَنْزَلَ اَللَّهُ فِی ذَلِکَ: « قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَهٍ » (2) یَعْنِی اَلْوَلاَیَهَ .

وأنزل الله « إنَّما وَلیُّکُم اللهُ وَ رَسُولَهُ والّذینَ آمَنوُا الّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاۀ وَ یُؤتُونَ الزّکاۀ وَ هُم راکِعُونَ ». (3)

و ليس بين الأمه خلاف أنه لم يؤت الزكاة يومئذ احد و هو راكع غير رجل واحد

ص: 143


1- احتجاج طبرسی، ج 1، ص 255
2- سوره سباء، آیه 46
3- سوره مائده، آیه 55

144

لو ذكر اسمه في الكتاب لأسقط مع ما أسقط من ذكره و هذا ما أشبهه من الرموز التي ذكرت لک ثبوتها في الكتاب ليجهل معناه المحرفون فيبلغ اليک والی امثالك وعند ذلك قال الله عزوجل « الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا ».(1)

آنچه طبرسی در احتجاج ذکر کرده است از حدیث امیرالمؤمنین علیه السلام که حضرت فرمودند:

منافقان به رسول خدا صلی الله علیه و اله عرض کردند:

آیا بعد از این اوامر و نواهی که از جانب خدا بیان کردی، برای پروردگارت شیئی دیگر از واجبات باقی مانده که بیان کنی برای ما و به این وسیله دل های ما آرام بگیرد که بعد از آن هیچ امری فروگذار نمانده است؟

پس در این هنگام خدای بزرگ این آیه را نازل کرد: « بگو: من فقط به شما یک اندرز می دهم. »

و خدا نازل کرده است: « ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زكات میدهند ».

و در بین امت هیچ خلافی نیست که کسی تا به آن روز زکات را ادا نکرد در حال رکوع مگر یک مرد، که اگر اسمش در کتاب ذکر می شد، اسمش به همراه آنچه در مورد اوست از کتاب ساقط می شد ( توسط معاندین).

و این شبیه آن چیزی است که برای شما بیان کردیم از رموزی که در قرآن وجود دارد و به صورت رمز بیان شده تا کسانی که قصد تحریف قرآن را دارند متوجه آن نشوند (در نتیجه قرآن از تحریف در امان بماند) و امثال شما آن را دریافته و بفهمید و در این هنگام است که خدا می فرماید:

امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و

ص: 144


1- سوره مائده، آیه 3

اسلام را برای شما [به عنوان] آیینی برگزیدم » .

29- عن عباية بن الربعي (1) قال:

بينا عبدالله بن عباس جالس على شفير زمزم يقول: قال رسول الله صلی الله علیه و آله اذا اقبل رجل متعمم بعمامة فجعل ابن عباس لا يقول قال رسول الله صلی الله علیه و اله إلا، وقال الرجل قال رسول الله صلی الله علیه و آله.

فقال ابن عباس سألتك بالله (آث تكشف عن وجهك؟)

فكشف العمامة عن وجهه وقال يا ايها الناس من عرفني فقد عرفنی ومن لم يعرفني قانا أعرفه بنفسی .

انا جندب بن جنادة البدری ابوذر الغفاري سمعت رسول الله صلی الله علیه و اله بهاتين والا

فصمتا ورأيته بهاتین والا فعميتا يقول:

على قائد البررة وقاتل الكفرة منصور من نصره ومحذول من خذله.

آما إني صليت مع رسول الله صلی الله علیه و آله يوما من الايام صلاة الظهر فسأل سائل في المسجد فلم يعطه أحد فرفع السائل يده إلى السماء وقال اللهم اشهد آنی سالت في مسجد رسول الله صلی الله علیه و آله فلم يعطي احد شيئا وكان على علیه السلام راكعا فاوما اليه بخنصره اليمني وكان يتختم فيها فاقبل السائل حتی اخذ الخاتم من خنصره، وذلك بعين النبي صلی الله علیه و آله فلما فرغ من صلوته رفع رأسه إلى السماء وقال: اللهم ان موسی سالک قال:

« قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى * وَيَسِّرْ لِى أَمْرِى * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِن لِسَانِى * يَفْقَهُوا قَوْلِى * وَاجْعَل لِى وَزِيراً مِنْ أَهْلِى * هَارُونَ أَخِى * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِى * وَأَشْرِكْهُ فِى أَمْرِى »(2) فانزلت عليه قرآن ناطقا « وَ أَخی هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعی رِدْءاً یصَدِّقُنی إِنِّی أَخافُ أَنْ یکذِّبُونِ » (3) .

اللهم وانا محمد نبیک وصفیک اللهم اشرح لي صدري ويسرلی آمری واجعل

ص: 145


1- تفسير مجمع البیان، ج 3، ص 326، کشف اليقين في فضائل امیرالمومنین علیه السلام، ص98
2- سوره طه، آیه 25 تا 32
3- سوره قصص، آیه 35

لي وزيرا من أهلي عليا أخي اشدد به ظهري قال ابوذر فما استتم رسول الله صلی الله علیه و آله الكلمة

حتى نزل عليه جبرئيل من عند الله فقال يا محمد اقرأ قال وما أقرأ؟ قال إقرأ « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ».

ابن ربعی می گوید:

زمانی که عبدالله بن عباس در کنار شفیر زمزم نشسته بود و می گفت که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: مردی با عمامه ای که بر سر داشت جلو آمد، زمانی که جلو آمد ابن عباس کلامش را ادامه نداد و گفت که رسول خدا صلی الله علیه و آله چه فرموده اند که آن مرد گفت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: در این زمان ابن عباس گفت: تو را قسم میدهم به خدا که خودت را معرفی کنی که هستی؟

پس آن مرد عمامه را از سرش برداشت و گفت ای مردم هر کس مرا می شناسد که می شناسد و هر کس مرا نمی شناسد، من خودم خودم را به او میشناسانم، من جندب بن جناده ی بدری، ابوذر غفاری هستم.

دو چیز از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم وگرنه ساکت میشدم و نمی گفتم و دو مطلب دیدم که اگر ندیده بودم چشم بر آن دو مطلب می بستم .

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: علی رهبر نیکوکاران و راستگویان است و کشنده ی کفار (کسی که با کفر می جنگد) هر کس على را یاری کند از سوی خدا یاری شده است و هر کس علی را تنها بگذارد، خداوند او را تنها خواهد گذاشت .

اما بدانید به درستی که من روزی همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز ظهر را می خواندیم که مرد گدائی در مسجد رسول خدا و در حال گدائی بود هیچ کس به او چیزی نداد.

بنابراین آن سائل دستانش را به سمت آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو شاهد باش من در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله درخواست کردم و هیچ کس به من چیزی عطا نکرد و این در حالیست که حضرت علی علیه السلام در حال رکوع بود پس با انگشت کوچک دست راستش به آن گدا اشاره کرد و این همان انگشتی بود که در آن انگشتر می کرد، پس سائل جلو آمد تا انگشتر را از انگشت کوچک حضرت بیرون آورد و این

ص: 146

در مقابل چشمان رسول خدا صلی الله علیه و آله اتفاق افتاد .

پس چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از نماز فارغ شدند سرشان را به سمت آسمان بلند کردند و فرمودند: خدایا به درستی که موسی از تو درخواست کرد که « پروردگارا سینه ام را گشاده كن و کارم را برایم آسان كن و گره از زبانم بگشا تا سخنان مرا بفهمند و وزیری از خاندانم برایم قرار ده برادرم هارون را با او پشتم را محکم کن و او را در کارم شریک ساز » پس تو نازل کردی بر او قرآن ناطق را به اینکه: « به زودی بازوان تو را به وسیله ی برادرت محکم می کنیم و برای شما سلطه و برتری قرار می دهیم و به برکت آیات ما به شما دست پیدا نخواهند کرد.»

خدایا من محمد نبی تو و برگزیده ی تو هستم پس سینه ام را گشاده کن و کارم را برایم آسان كن و وزیری از خاندانم برای من قرار بده علی برادرم را و پشت من را به وسیله ی او محکم کن.

ابوذر گفت كلام رسول خدا صلی الله علیه و آله در حال اتمام یافتن بود که جبرئیل از جانب خدا بر حضرت نازل شد و گفت ای محمد بخوان.

حضرت فرمودند: چه بخوانم؟

جبرئیل گفت: « ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زكات می دهند .» (1)

27- وروی ابو بكر الرازي في كتاب ( احکام القرآن )على ما حكاة المغربي عنه والطبري والرمانی (2) انها نزلت في على علیه السلام حين تصدق بخاتمه و هو الراكع وهو قول مجاهد السرى وهو المروي عن أبي جعفر وابی عبدالله عليه السلام و جميع علماء اهل البيت.

مغربی نقل می کند که ابو بکر رازی در کتابش به نام احکام القرآن و همچنین

ص: 147


1- نکته: طبرسی گوید این روایت به عینه در تفسیر ثعلبی هم آمده
2- مجمع البیان، ج3، ص 325

طبری و رمانی گفته اند که این آیه در شأن على علیه السلام نازل شد آن زمانی که او در حالیکه در رکوع بود انگشترش را به عنوان صدقه در راه خدا داد و این قول مجاهد و سدی هم هست و این همان چیزی است که از امام باقر و امام صادق علیه السلام و همه ی ائمه علیهم السلام نقل شده است.

28- وفي حديث ابراهيم بن الحكم بن ظهیر(1)

ان عبدالله بن سلام آتی رسول الله صلی الله علیه و آله مع رهط من قومه، يشكون إلى رسول الله صلی الله علیه و آله ما لقوا من قومهم فبينما هم يشكون اذ نزلت هذا الآية وأذن بلال فخرج رسول الله صلی الله علیه و آله إلى المسجد واذا مسكين يسأل.

فقال صلی الله علیه و آله : ماذا أعطيت؟ قال فاتحا من فضة.

فقال: من أعطاکه؟ قال ذلك القائم فاذا هو على علیه السلام

قال: على اي حال اعطاكه؟

قال اعطاني وهو راكع فكبر النبئ صلی الله علیه و آله وقال: « وَمَن يَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ »(2) .

در حدیث ابراهیم بن حکم بن ظهیر آمده که، عبدالله بن سلام همراه جماعتی از قومش خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شد و شکایت می کردند از آنچه که قومشان نسبت به آنها انجام دادند خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله، در این هنگام که آنها در حال شکایت بودند این آیه نازل شد، سپس هنگام اذان شد و بلال اذان گفت و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به سمت مسجد حرکت کردند که در بین راه دیدند سائلی در حال گدائی است،

پس حضرت به او فرمودند چه چیزی به تو عطا شد؟

گفت: انگشتری از نقره حضرت فرمودند: چه کسی به تو این را عطا کرد؟

ص: 148


1- تفسير مجمع البیان، ج 3، ص 325
2- سوره مائده، آیه 56

گفت: آن مردی که ایستاده پس او على علیه السلام بود .

حضرت فرمودند: در چه حالتی بود که به تو عطا کرد؟

گفت در حال ركوع.

پس پیامبر خدا صلی الله علیه و آله تکبیر گفتند و این آیه را تلاوت فرمودند : « و هر کس خدا و پیامبر او و کسانی را که ایمان آورده اند ولی خود بداند [ پیروز است، چرا که ] حزب خدا همان پیروزمندانند ».

29-روی عمار الساباطی عن أبي عبد الله علیه السلام (1) :

ان الخاتم الذي تصدق به أمیرالمؤمنین ععلیه السلام وزن أربعة مثاقيل، حلقته من فضة و فصه خمسة مثاقيل وهو من ياقوتة حمراء، و ثمنه خراج الشام ثلث مائة حمل من فضة وأربعة أحمال من ذهب.

وكان الخاتم لمروان بن طوق قتله أمير المؤمنين علیه السلام وأخد الخاتم من إصبعه و أتی إلى النبي صلی الله علیه و اله من جملة الغنائم، وأمره النبي صلی الله علیه و آله أن يأخذ الخاتم. فأخذ الخاتم وأقبل و هو في إصبعه وتصدق به على السائل في أثناء ركوعه، في أثناء صلاته خلف النبي صلی الله علیه و اله.

عمار ساباطی از امام صادق علیه السلام نقل می کند که:

انگشتری که امیرالمؤمنین علیه السلام صدقه دادند رکابی نقره داشت به وزن چهار مثقال و نگینی از یاقوت قرمز داشت به وزن پنج مثقال، و ارزش آن انگشتر به اندازه ی خراج شام بود که خراج شام سیصد حمل نقره و چهار حمل طلا بود .

و این انگشتر متعلق به مروان بن طوق بود که در جنگ توسط امیرالمؤمنین علیه السلام به قتل رسید و پس از کشته شدنش حضرت علیه السلام انگشتر او را از انگشتش در آورده و به عنوان غنیمت جنگی به رسول خدا صلی الله علیه و آله دادند و سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله ایشان را امر کردند که انگشتر را بردارند و این کار را انجام دادند.

و این انگشتر همواره در انگشت ایشان بود در اثناء نماز و در حال ركوع آن را به

ص: 149


1- البرهان، ج 2، ص 326، غاية المرام، ص 109

عنوان صدقه به سائل دادند .

روايات عامه

1- عن ابن عباس (1) في قوله تعالى « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ».

قال نزلت في علي بن ابی طالب علیه السلام (2).

ابن عباس در مورد این آیه « ولى شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زكات می دهند »، گفت:

این آیه در شأن علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شد .

2- عن ابن طاووس عن أبيه (3) قال:

كنت جالسا مع ابن عباس إذ دخل عليه رجل فقال: أخبرني عن هذه الآية: « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » فقال: ابن عباس: أنزلت في علي بن أبي طالب علیه السلام.

از ابن طاووس از پدرش نقل شده که نشسته بودم در کنار ابن عباس که مردی وارد شد و گفت به من خبر بده از این آیه « ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زکات می دهند » پس ابن عباس گفت در شأن علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شده است.

3- حدثننا ابن مجاهد عن أبيه عن ابن عباس (4) في قوله « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ

ص: 150


1- شواهد التنزیل، ج 1، ص 209
2- نکته: این روایت را حافظ ابونعیم اصفهانی در ما نزل من قرآن في علی و یحیی بن حسن در خصائص الوحى المبين، ص 21 و ابن البطريق در خصائص الوحى المبين از مناقب ابن مغازلی با اساتید فراوان نقل کرده است
3- شواهد التنزیل، ج 1، ص 210
4- شواهد التنزیل، ج 1، ص 209

وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » قال على علیه السلام.

ابن مجاهد از پدرش از ابن عباس در مورد این قول خدا « ولى شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز بر پا می دارند و در حال رکوع زكات میدهند » خبر داد که گفت در شأن علی علیه السلام است.

4 - حدثنا حمید الطويل عن أنس (1) قال

خرج النبي صلی الله علیه و آله إلى صلاة الظهر فإذا هو بعلی يرکع و يسجد، واذا بسائل يسأل فأوج قلب على كلام السائل، فأومأ بيده اليمنى إلى خلف ظهره فدنا السائل عنه فسل خاتمه عن إصبعه، فأنزل الله فيه آية من القرآن وانصرف على إلى المنزل، فبعث النبي إليه فأحضره فقال: أي شيء عملت يومك هذا بينك وبين الله تعالی؟ فأخبره فقال له هنيا لک یا ابا الحسن قد أنزل الله في آية من القرآن: « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » (2).

حميد الطويل ما را از انس خبر داد که گفت:

رسول خدا صلی الله ع لیه و آله برای نماز ظهر بیرون آمده در همین حال على علیه السلام در مسجد در حال رکوع و سجود بود که سائل در حال گدائی کردن در مسجد بود و کلام او قلب على علیه السلام را به درد آورد.

پس با دست راست به پشت سرش اشاره فرمود و سائل نزدیک آمد پس انگشترش را از انگشت بیرون آورد و خدا در مورد او آیه ای نازل فرمود و على علیه السلام به خانه بازگشت.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله کسی را دنبال على علیه السلام فرستاد و ایشان در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله حاضر شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: چه عملی امروز بین خودت و خدای خودت انجام داده ای؟

1- شواهد التنزیل، ج 1، ص 210

ص: 151


1- شواهد التنزیل، ج 1، ص 215
2- حدیث به صورت مختصر آورده شده

پس على علیه السلام ایشان را خبر داد سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

گوارای تو باد ای ابالحسن اینکه به تحقيق خدا آیه ای از قرآن در شأن تو نازل فرموده: « ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز بر پا می دارند و در حال ركوع زکات می دهند ».

5- عن المنهال عن محمد بن الحنفیة (1) قال:

جاء سائل فلم يعطه أحد فهر بعلي وهو راكع في الصلاة فناوله خاتمه فانزل الله « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ».

منهال از محمد بن حنفیه نقل می کند که گفت:

سائلی آمد ولی کسی چیزی به او عطا نکرد، از کنار على علیه السلام گذشت و علی در حالیکه در رکوع بود انگشترش را به او داد پس این آیه نازل شد. « ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زكات میدهند » .

6- حدثنا جعفر بن سليمان عن عطاء بن السائب (2)

في قوله تعالى « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » قال نزلت في على مر به سائل وهو راكع فناوله خاتمه.

جعفر بن سلیمان از عطاء بن سائب ما را خبر داد

در مورد این قول خداوند که گفت « ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زکات میدهند » در شأن على علیه السلام نازل شد زمانی که سائل از کنار او گذشت و على علیه السلام در حالیکه در رکوع بود انگشتر خود را به او داد .

ص: 152


1- شواهد التنزیل، ج 1، ص 217
2- شواهد التنزیل، ج 1، ص 218

7- حدثنا حجاج عن ابن جريج (1) قال:

لما نزلت « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » خرج النبي صلی الله علیه و آله إلى المسجد فاذا سائل يسأل في المسجد فقال له النبي صلی الله علیه و آله هل اعطاك احد شيئا و هو الراكع؟

قال: نعم رجل لا أدري من هو.

قال صلی الله علیه و آله : ماذا أعطاك؟ قال: هذا الخاتم .

فإذا الرجل على بن ابی طالب علیه السلام والخاتم خاتمه عرفه النبي صلی الله علیه و آله.

حجاج از ابن جریح به ما خبر داد که

زمانی که آیدی « ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زکات می دهند » نازل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله به سمت مسجد حرکت کرد پس در راه به سائلی برخورد کرد که در مسجد گدائی می کرد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمودند: آیا کسی در حال رکوع چیزی به تو عطا کرد؟

عرض کرد: بله مردی که او را نمی شناختم.

حضرت صلی الله علیه و آله فرمودند: چه چیزی به تو عطا نمود؟

عرض کرد این انگشتر.

پس آن مرد على بن ابی طالب علیه السلام بود و انگشتر، انگشتر او بود که رسول خدا صلی الله علیه و آلهآن انگشتر را شناختند.

8- عن الحسن بن زید عن أبيه زید بن حسن عن جده (2) قال: سمعت عمار بن یاسر يقول: وقف بعلی بن ابی طالب علیه السلام، سائل، وهو راكع في صلاة التطوع، فنزع خاتمه فأعطاه السائل، فأتی رسول الله صلی الله علیه و آله فأعلمه ذلک.

ص: 153


1- شواهد التنزیل، ج 1، ص 219
2- شواهد التنزیل، ج 1، ص 223

فنزل على النبي صلی الله علیه و آله هذه الآية « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ »

قال رسول الله صلی الله علیه و آله : من کنت مولاه، فإن عليا مولاه، اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه .

حسن بن زید از پدرش و پدرش از جدش نقل می کند که شنیدم عمار یاسر چنین می گفت:

سائلی در برابر علی بن ابی طالب علیه السلام ایستاد در حالیکه او در رکوع نماز مستحبی بود، پس على علیه السلام انگشترش را در آورد و به او عطا کرد.

پس سائل به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت و واقعه را برای ایشان تعریف کرد.

پس این آیه بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد « ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زکات می دهند ».

رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمودند: هر کس من مولا و صاحب اختیار او هستم پس بدرستیکه علی علیه السلام هم مولا و صاحب اختیار اوست.

خداوندا دوستی کن با کسی که على علیه السلام را دوست دارد و دشمنی کن با کسی که با على علیه السلام دشمنی می کند.

9- عن أبي الزبير عن جابر(1) قال:

جاء عبدالله بن سلام وأناس معه يشكون إلى رسول الله صلی الله علیه و آله مجانبة الناس إياهم منذ أسلموا فقال النبي صلی الله علیه وآله ابتغوا إلى سائلا. فدخلنا المسجد فوجدنا فيه مسكينا فأتينا به النبى صلی الله علیه و آله فسأله هل أعطاك أحد شيئا؟

قال: نعم مررت برجل یصلی أعطانی خاتمه.

قال صلی الله علیه و آله : اذهب فأرهم إياه فانطلقنا وعلى قائم علیه السلام يصلي قال هو هذا فرجعنا

ص: 154


1- شواهد التنزیل، ج 1، ص 224

وقد نزلت هذه الآية « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ».

ابن زبیر از جابر نقل می کند که گفت:

عبدالله بن سلام و عده ای که همراه او بودند برای عرض شکایت از اینکه از زمانی که اسلام آورده بودند باز هم مردم با آنها مثل بیگانه رفتار می کردند و از آنها دوری می جستند به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد پس حضرت فرمودند: سائلی نزد من حاضر کنید پس ما داخل مسجد شدیم و در مسجد مسکینی را یافتیم و او را در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله حاضر کردیم.

حضرت صلی الله علیه آله از او سؤال کردند که آیا کسی به تو چیزی عطا کرد؟

عرض کرد بلکه از کنار مردی گذشتم که در حال نماز بود و به من انگشترش را بخشید.

حضرت فرمودند: برو و او را به اینها نشان بده . پس رفتیم و على علیه السلام ایستاده در حال نماز بود گفت: او همان است. پس بازگشتیم و به تحقیق که این آیه نازل شد « ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زكات میدهند » .

10- عن هلال عن المقداد بن الأسود الكندى (1) قال:

کنا جلوسا بين يدي رسول الله صلی الله علیه و آله إذ جاء أعرابی بدوي متنكب على قوسه . وساق الحديث بطوله حتى قال: وعلى بن ابی طالب علیه السلام قائم يصلي في وسط المسجد رکعات بين الظهر والعصر فناؤله خاتمه فقال النبي صلی الل علیه و اله: بخ بخ بخ و جبت الغرفات.

فانشاء الأعرابي يقول:

يا ولى المؤمنين كلهم *** وسيد الأوصياء من آدم

قد فزت بالنفل يا أبا الحسن *** إذ جادت الكف منک بالخاتم

ص: 155


1- شواهد التنزیل، ج 1، ص 228

فالجود فرع وأنت مغرسه *** وانتم ساده لذا العالم

فعندها هبط جبرئیل بالآية: « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ».

هلال از مقداد نقل می کند که گفت:

ما در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودیم که یک اعرابی بدوی در حالیکه کمانش بر روی دوشش بود، آمد و حدیث ادامه پیدا می کند تا اینکه گفت:

علی بن ابی طالب علیه السلام در حالیکه در وسط مسجد به نماز ایستاده بود و رکعاتی را بین نماز ظهر و عصر به جا می آورد انگشتر خود را بخشید.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: بخ بخ بخ (1) بهشت با درجاتش به او واجب شد.

پس آن مرد اعرابی شعری سرود و گفت:

ای ولی و صاحب اختیار تمام مؤمنان / و سید اوصیاء از زمان آدم.

به تحقیق که به این کار مستحب تو رستگار شدی ای ابا الحسن علیه السلام / زمانی که دست تو انگشتر را بخشید.

سخاوتمندانه پس جود شاخه ای است و تو درخت و اصل آن هستی / و شما آقایان اهل عالم هستید.

پس در این هنگام جبرئیل نازل شد با آیه ی « ولى شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند. »

همان روایت شفیر زمزم که در ابتدا از تفسیر برهان آمد را آورده است.

11 - عن ابی صالح عن ابن عباس (2) في قوله « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » قال:

ص: 156


1- بخ: اسم فعل است به معنای کار یا پدیده ای بزرگ ستایش گویند و معمولا به گونه ی تکرار گفته می شود
2- شواهد التنزیل، ج 1، ص 239

نزلت في على علیه السلام خاص وقوله: « وَ مَنْ یَتَوَلِّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَالَّذینَ آمَنُوا فَانَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ » (1) في على علیه السلام نزل و قوله: « یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ »(2) .

نزلت في على علیه السلام .

أمر رسول الله صلی الله علیه و آله أن يبلغ فيه فاخذ بيد على، وقال: من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه.

ابي صالح از ابن عباس نقل می کند که در مورد آیه ی: « ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زکات می دهند ». گفت: این آیه فقط در شأن على علیه السلام نازل شد و این قول خداوند « و هر کس خدا و پیامبر او و کسانی را که ایمان آورده اند ولی خود بداند [ پیروز است، چرا که ] حزب خدا همان پیروزمندانند».

در شأن على علیه السلام نازل شد و این قول خداوند « ای پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنی پیامش را نرسانده ای. و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه می دارد. آری، خدا گروه كافران را هدایت نمی کند ».

در شأن على علیه السلام شد. رسول خدا صلی الله علیه و آله مأمور شد از جانب خدا که این مطلب را در مورد على علیه السلام تبلیغ کند پس دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود: هر کس من مولا و صاحب اختیار او هستم علی صاحب اختیار و مولای اوست .

ص: 157


1- سوره مائده، آیه 56
2- سوره مائده، آیه 67

تفاسیر

- تبیان (1) :

اختلاف کرده اند که این آیه در چه مورد و شأن چه کسی نازل شده است. ابو بکر رازی در کتاب احکام الاقرآن بنابر آنچه که مغربی و طبری و رمانی و مجاهد و سدی از او نقل می کنند روایت کرده است که به درستی که این آیه در شأن على علیه السلام نازل شده، آن زمانی که در حال ركوع انگشترش را صدقه داد و این کلام او همان فرمایش امام باقر و امام صادق علیه السلام و قول جميع علماء اهل البيت است.

حسن و جبائی گفته اند:

این آیه در مورد جميع مؤمنین نازل شده و عده ای گفته اند در مورد عباده بن صامت نازل شده است که حسابش را از یهودیان بنی قینقاع جدا کرد و کلبی گفته که در مورد عبدالله بن سلام و اصحابش که از یهودیان بریدند و اسلام آوردند نازل شده است.

پس بدان که این آیه از ادله ی واضحه به امامت بلافصل امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشد. و دلالت آن هم به این ترتیب است که:

ثابت شد که ولی در آیه به معنای اولی و احق است و ثابت شد که معنا و مراد از قول (والذين آمنو) امیرالمؤمنین علیه السلام است پس وقتی این دو مطلب ثابت شود، آیه دلالت بر امامت حضرت علی علیه السلام خواهد داشت. به این خاطر که هر کس قائل شود به اینکه معنای ولی در آیه همان معنای اولی و احق است، باید بگوید که این معنا اختصاص به امیرالمؤمنین علیه السلام دارد و هر کس بگوید اختصاص به ایشان دارد مراد او همان امامت است و اگر کسی بگوید که اولا دلیل بیاورید که ولی در لغت به معنای اولی و احق استعمال می شود و سپس به اینکه مراد در آیه همان معناست و بعد از آن دلیل بیاورید که آیه در شأن علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شده است. در جوابش

ص: 158


1- تبیان، ج 3، ص 588

می گویئم اولا آنچه که دلالت به این مطلب دارد که ولی به معنای اولی است قول خود اهل لغت است که وقتی سلطان و صاحب اختیار امری باشد می گویند فلانی ولی امر است و در همین راستا کمیت در مدح علی بن ابی طالب علیه السلام سروده است:

ونعم ولي الأمر بعد وليه *** ومنتجع التقوى ونعم المؤدب

بهترین ولی امر هستی بعد از ولی / و بهترین داروی تقوایی و چه خوب نزدیک کننده ای هستی.

و می گویند فلانی ولیعهد مسلمین است زمانی که جانشین برای امری باشد به این خاطر که آن فرد نسبت به دیگران برای آن جانشینی اولویت دارد و اولی است.

و قول رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرموده اند: « ایما امراة نكحت بغير اذن وليها فنكاحها باطل». «هر دختری که بدون اذن ولیش ازدواج کند، ازدواجش باطل است».

و حضرت اراده کرده اند کسی را که اولی است برای عقد خواندن برای آن دختر، و همچنین خدای متعال در قرآن فرموده: « فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ » (1) یعنی کسی را به من عنایت کن که اولی باشد به تصرف در میراثم نسبت به بنی عم من، و هم چنین مبرد گفته است که ولی و اولی و احق و مولی همه به یک معنا هستند، و قضیه در آنچه که ما بیان کردیم کاملا ظاهر و مشخص است.

ثانيا آنچه که دلالت دارد به اینکه مراد خدای بزرگ در آیه، همان است که ما بیان کردیم، اینست که خدای متعال در این آیه به وسلیه ی لفظ «انما» برای ما هر ولی غیر از خود خدا و رسولش «و الذين آمنوا» را نفی کرده است و اگر مراد از ولی در آیه موالات و دوستی در دین بود، آن را به این دستای مذکور اختصاص نمی داد زیرا موالات در دین شامل همه ی مؤمنین می شود و یک امر عام است. همانگونه که خود

ص: 159


1- سوره مریم آیه 6-5

خداوند فرمود: « وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ » (1) « و مردان و زنان با ایمان، دوستان یکدیگرند ».

و به علاوه اینست و جز این نیست که لفظ «انما » افاده ی تخصیص دارد زیرا وقتی کسی می گوید «انما لک عندی» درهم از آن فهمیده می شود که مازاد آن را نفی می کند و می توان جایگزین آن کلام او این جمله را کرد که «ليس لك عندي الا درهم»: برای تو نیست نزد من مگر درهمی .

و به همین خاطر است که وقتی می گویند: «انما النحاة المدققون البصريون: این است و جز این نیست که نحويون دقیق بصریون هستند » می خواهند دقت را از دیگر نحويون نفی کنند و مثال دیگر اینکه می گویند: (انما السخاء سخاء حاتم : اینست و جز این نیست که سخاوت سخاوت حاتم است).

می خواهند سخاوت را از غیر از حاتم نفی کنند.

و همچنین انصار احتجاج کرده اند به این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله انما الماء من الماء : اینست و جز این نیست که آب از آب است. برای نفی غسل در وقتی که انزال نشده است. در حاليكه مهاجرون فسخ این خبر را ادعا کرده اند و اگر نبود که همه دو دسته ی مهاجرین و انصار از «انما » تخصيص را فهمیده اند، امر چنین نبود و باید می گفتند «انما » افاده ی تخصیص وجوب آب (غسل) از آب (منی) را نمی دهد.

به علاوه آنچه دلالت به اختصاص ولایت در آیه می کند اینست که خدا در آیه فرموده «وليكم» پس با این کلمه جميع مؤمنین را مخاطب قرار داده است که شامل رسول خدا صلی الله علیه و آله و غیر ایشان می شود سپس می فرماید و «رسوله» پس رسولش را از جمله مخاطبین خارج کرد چون مخاطبین به ولایت رسولش اضافه شده اند، و زمانی که می فرماید «والذين آمنوا» واجب است که ايضا کسانی که مخاطبین هستند غیر از کسانی باشد که برای آنها جعل ولایت می کند که اگر چنین نباشد لازم می آید مضاف

ص: 160


1- سوره توبه، آیه 71

همان مضاف اليه باشد و لازم می آید که هر کسی ولی نفس خودش باشد و لاغير و این دو محال است.

پس زمانی که ثابت شد مراد از آیه آن چیزی است که ما ذکر کردیم، آنچه که مشخص می کند آیه فقط دلالت بر امیرالمؤمنین علیه اسلام می کند چند مورد است:

اول - هر کس قائل شود معنای ولی در آیه همان احقيت است قائل به این هم هست که مخصوص امیرالمؤمنین علیه السلام است و هر کس مخالفت کند با این اختصاص آیه، می گوید آیه عام است در مؤمنین و ما بطلان این نظر را بیان کردیم .

دوم - دو طایفه مختلف که شیعه و اصحاب حدیث هستند روایت کرده اند که آیه خاص در حق امیرالمؤمنین علیه السلام نازل شده است.

سوم – به درستی که خداوند متعال، «والذين آمنوا» را در آیه به صفاتی موصوف کرده است که در هیچ کس جز ایشان وجود ندارد چرا که می فرماید: « وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » « و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زكات می دهند ».

پس مشخص است که مراد آیه کسی است که زکات داده است در حالی که مشغول رکوع بوده است و این در حالیست که تمام امت اجماع دارند بر اینکه کسی در حال رکوع زکات نداده است مگر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام.

الف: اگر کسی اشکال کند که مراد از ركوع در آیه مطلق خضوع است کان می فرماید زکات دهید در حالیکه خضوع و خشوع می کنید.

در پاسخ می گوئیم منظور از رکوع همان خم شدن مخصوص است و اطلاق رکوع به خضوع هم يقينا از روی تشبیه و مجاز است به خاطر نوع خاص فرود آوردن سر که در آن هست، و کلام اهل لغت هم در تعریف رکوع، بیان ما را تأیید می کند مثلا ابن درید می گوید: «الراكع الذي يكبو على وجهه ومنه الركوع في الصلاة (راكع کسی که به سمت صورت خود خم می شود و از آن جمله است رکوع در نماز ) » .

ب: و اگر کسی اشکال کند که «والذين آمنوا» لفظ جمع است و چگونه آن

ص: 161

را بر یک نفر حمل می کنید؟

در پاسخ می گوئیم گاهی از یک نفر به لفظ جمع تعبیر می شود به خاطر اینکه آن فرد معظم و دارای رتبه ی بسیار بالایی است مثلا در خود قرآن فرموده: « إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ».(1)

ج: و اگر کسی اشکال کند که اگر آیه مفید مقام امامت است، واجب است امیرالمؤمنین علیه السلام در همان زمان نزول آیه امام باشد و برای او امر و نهی و قيام به امری جایز باشد در حالیکه چنین نبوده .

در پاسخ می گوئیم ایشان در آن زمان امام بوده اند لكن به خاطر وجود نبی خدا از ایشان مأمور نبوده اند و وجود رسول خدا صلی الله علیه و آله مانع از تصرفات ایشان بوده است و زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله زمانشان به اتمام رسیده، ایشان قیام کردند به آنچه که برای ایشان بود.

و یا به بیان دیگر آیه وجوب طاعت و استحقاق امامت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلامرا بیان می کند اما تصرف ایشان در امر متوقف به نبودن وجود رسول خدا صلی الله علیه و آله است.

- مجمع البيان (2):

بعد از ذکر روایات پیرامون شأن نزول شروع به معنای آیه می کند. سپس در این آیه خدای بزرگ شروع به بیان کسانی که بر خلق ولایت دارند و به امور خلق قيام می کنند و بر خلق اطاعت کردن از آنها واجب است، می نماید.

پس می فرماید « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ » یعنی کسی که متولی مصالح شما است و تدبیر امور شما بر عهده ی اوست خود خدای متعال است و رسول او که به امر و فرمان خدا عمل می نماید.

« وَالَّذِينَ آمَنُوا » و کسانی که ایمان آورده اند که صفات ایشان را بیان می کند

ص: 162


1- سوره حجر، آیه 9
2- تفسير مجمع البیان، ج 3، ص 327

« الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ » کسانی که نماز را با شرایطش به پا می دارند. « وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » و زکات را عطا می کنند. « وَهُمْ رَاكِعُونَ » یعنی در حالی که در حال ركوع کردن هستند.

و این آیه از واضح ترین ادله بر امامت بلافصل حضرت على علیه السلام بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله است و وجه آن اینست که زمانی که ثابت شده کلمه ی (ولیکم) به معنای کسی است که برای تدبیر امور شما اولویت دارد و بر شما اطاعت از او واجب است و مراد از « وَالَّذِينَ آمَنُوا » بنابر نصوصی که وارد شده على علیه السلام است، امامت او ثابت و واضح خواهد بود.

کلمه ی «انما» حکم را به ما بعد خود اختصاص می دهد و از غیر آن سلب می کند، هر گاه این کلمه به این معناست پس کلمه ولی را نمی توان به معنای دوست، و هدف آیه را دوستی و محبت حساب کرد چون محبت و دوستی خصوصیتی ندارد که آن را فقط به بعضی از مومنان اختصاص دهیم و از بقیه سلب کنیم به علاوه که خدا در قرآن محبت و دوستی را برای همه ی زنان و مردان مؤمن بیان کرده است.

بنابراین چاره ای نیست جز اینکه ولی را به معنای امام واجب الاطاعه و صاحب اختيار حمل کنیم زیرا همانگونه که بیان گردید قبلا، برای کلمه ی ولی دو معنا بیشتر نیست و وقتی یکی نفی شود، خود به خود دیگری محقق می شود.

- الميزان(1) :

این دو آیه شریفه همانطوری که می بینید ما بین آیاتی قرار دارند که مضمون آنها نهی از ولایت اهل کتاب و کفار است به همین جهت بعضی از مفسرین عامه خواسته اند این دو آیه را با آیات قبل و بعدش در سیاق شرکت داده و بگویند همه ی اینها در صدد بیان یکی از وظائف مسلمین است و آن وظیفه عبارتست از اینکه مسلمین باید

ص: 163


1- الميزان ج 6، ص 5

دست از یاری یهود و نصارا و کفار بردارند و منحصرا خدا و رسول و مؤمنین را یاری کند، البته مؤ منینی که نماز بپا می دارند و در حال رکوع زکات میدهند نه هر کس که در سلک اسلام آمده باشد، پس منافقینی را که در دل کافرند نیز مانند کفار نباید یاری کرد .

خلاصه ى كلام مفسرین نام برده این است که ولایت در این دو آیه به همان معناست که در آیات زیر به آن معناست:

« وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ » (1) و خدا سرور مؤمنان است .

« النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ » (2) پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [و نزدیکتر] است .

و نیز این آیات که ولایت را به مؤمنین اطلاق کرده

« أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ » (3) « آنان یاران یکدیگرند » .

« وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ » (4) « و مردان و زنان با ایمان، دوستان یکدیگرند، که به کارهای پسندیده وا می دارند ».

همانطوری که در این آیات ولایت به معنای نصرت است، در آیه ی مورد بحث هم به همان معناست پس مدعای امامیه که می گویند این آیه در شأن امام حضرت علی ابن ابی طالب علیه السلام است و در تخصیص ولایت و خلافت آن جناب شریف است، زیرا تنها اوست که در حال رکوع انگشتر خود را به سائل داده، مدعایی بدون دلیل است. آن گاه از این مفسرين سؤال شده است که پس جمله ی حالیه ی در آیه «وهم راكعون» که در دنباله ی جمله ی «ويؤتون الزكاة» آمده چه کاره است؟ اگر شأن نزول

ص: 164


1- سوره آل عمران، آیه 68
2- سوره احزاب، آیه 6
3- سوره انفال، آیه 72
4- سوره توبه، آیه 71

آیه چنانچه امامیه می گویند امام على علیه السلام نباشد جمله ی در حالیکه آنها در رکوعند چه معنایی دارد؟

در پاسخ گفته اند در اینجا معنای حقیقی رکوع مراد نیست بلکه مراد معنای مجازی آن یعنی خضوع در برابر عظمت پروردگار یا خضوعی است که از جهت فقر یا از جهات دیگر در نهاد آدمی پدید می آید و معنای آیه اینست که اولیاء و یاوران شما یهود و نصارا و منافقین نیستند بلکه اولیاء و یاوران شما خدا و رسول او و آن مؤمنین که نماز را به پا می دارند و زکات می دهند و در همه ی این احوال خاضعند، و یا آنهایی که زکات می دهند در حالیکه خود فقیر و تنگدست هستند، می باشند. (1) لكن دقت در این آیه و آیات قبل و بعد آن و نیز دقت در تمام این سوره، ما را به خلاف آنچه که این مفسران ادعا کرده اند و آن جوابی که از اشکال داده اند رهبری می کند و نخستین شاهد بر فساد ادعایشان بر اینکه ولایت به معنای نصرت است همان استدلال خودشان است به وحدت سیاق و به اینکه همه ی این آیات که یکی پس از دیگری قرار گرفته اند در مقام بیان این جهت هستند که چه کسانی را باید یاری کرد و چه کسانی را نباید یاری کرد، زیرا درست است که این سوره در اواخر عمر شریف رسول خدا صلی الله علیه و آله در حجة الوداع نازل شده لكن تمامی آن در آن موقع نازل نشده، بلکه به طور مسلم پاره ای از آیات آن به

شهادت و مضامین آنها و روایاتی که در شأن نزولشان وارد شده است، قبل از حجة الوداع نازل شده است.

بنابراین صرف اینکه این آیات فعلا یکی پس از دیگری قرار گرفته اند دلالت بر وحدت سیاق آنها ندارد کما اینکه صرف وجود مناسبت بین آنها هم بر اینکه آیات این سوره همه به همین ترتیب فعلی نازل شده است دلالت ندارد.

دومین شاهد بر فساد ادعای آنها، تفاوت آیات قبل و بعد این آیه از جهت مضمون است. زیرا در آیه ی « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ

ص: 165


1- این کلام مربوط به تفسیر المنار ج 6، ص 241-242 و تفسیر فخر رازی ج 12، ص 25 می باشد

بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ » (1) وای کسانی که ایمان آورده اید، یهود و نصاری را دوستان [خود] مگیرید [که] بعضی از آنان دوستان بعضی دیگرند. و هر کس از شما آنها را به دوستی گیرد، از آنان خواهد بود. آری، خدا گروه ستمگران را راه نمی نماید ».

تنها مؤمنین را از ولایت کفار نهی می کند و منافقین را که در دل کافرند به خاطر این رذیله که در کمک کفار و جانبداری از آنها سبقت می جویند سرزنش می نماید، بدون اینکه مخاطب کلام کفار قرار بگیرند و روی سخن متوجه کفار شود برخلاف آیات بعد که پس از نهی مسلمین از ولایت کفار دستور می دهد که رسول خدا صلی الله علیه و آله مطلب را به گوش كفار برساند و اعمال زشت آنها را که به سخره گرفتن و استهزاء است و معایب درونی آنها را که همان نفاق است را به آنها گوشزد نماید پس آیات قبل یک غرض را بیان می کنند و آیات بعد غرض دیگری را دنبال می کنند، با این حال چگونه بین این دو دسته از آیات وحدت سیاق وجود دارد؟

سومین دلیل بر فساد ادعای آنها اینست که:

کلمه ی ولایت در این آیات به معنای نصرت نمی تواند باشد زیرا با سیاق آنها و خصوصیاتی که در آن آیات است مخصوصا جمله ی « بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بعض: آنان یاران یکدیگرند » و جمله «وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ: هر که از شما ولایت آنها را داشته باشد از آنها خواهد بود» سازگار و مناسب نیست زیرا که ولایت به معنای نصرت قراردادی بوده که بین دو قبیله با شرایط خاص امضا می شده است و این قرار داد باعث نمی شده که این دو قبیله یکی شوند و از عادات و رسوم و عقاید مخصوص به خود چشم پوشی کنند و تابع قبیله ای دیگری گردند و حال آنکه در این آیه (ولایت) امری است که عقد (ایجاد ) آن باعث پیوستن یکی به دیگری است چون می فرماید:

« و هر که از شما ولایت ایشان را داشته باشد از ایشان خواهد بود ».

ص: 166


1- سوره مائده، آیه 51

و نیز اگر ولایت در اینجا به معنای نصرت بود، معنا نداشت علت نهی از نصرت کفار را اینگونه بیان کند که چون قوم فلانی (کفار) یار و مددکار یکدیگرند، بخلاف اینکه اگر ولایت به معنای حجت باشد که در آن صورت این تقلیل بسیار به جا و موجه خواهد بود، زیرا مودت مربوط به جان و دل آرامی است و باعث امتزاج و اختلاط روح دو طایفه می شود و تأثیر این اختلاط در تغییر سنن قومی و اغماض از خصائص ملی واضح است.

پس صحیح است گفته شود فلان قوم و ملت را دوست نداشته باشید تا رذائل و معایبی که در آنهاست در شما رخنه نکند و شما ملحق به آنها نشوید.

و از همه ی اینها گذشته معنا ندارد که رسول خدا صلی الله علیه و آله (ولی) به معنای یاور مؤمنین باشد برای اینکه با مردم باور ایشان هستند و یا ایشان باور دین خدا هستند و یا اینکه خداوند یاور ایشان و مردم دیندار است، همه ی این اطلاقات صحیح است اما گفتن اینکه او یاور مؤمنین است صحیح نیست.

توضیح اینکه این مفسرین که گویند (ولی) در آیه به معنای ناصر است، حتما مرادشان از نصرت، نصرت در دین است که خدا هم آن را مورد اعتنا قرار داده و در بسیاری از آیات از آن یاد کرده است و چون هم دین را برای خدا می توان دانست و هم برای خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله دانست و هم می توان گفت که دین برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و مؤمنین است، پس به این سه اعتبار هم چنین می توان یاری دین را هم یاری خدا دانست چون پروردگار متعال شارع دین است کما اینکه در چند جای قرآن این اطلاق را کرده و فرموده:

« قالَ اَلْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اَللّهِ » (1) « حواریون گفتند: ما یاران خداییم ».

و نیز فرموده:« إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ » (2) « ای کسانی که ایمان آورده اید،

ص: 167


1- سوره صف آیه 14
2- سوره محمد، آیه 7

اگر خدا را یاری کنید یاریتان می کند .»

و فرموده: « وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ » « و [یاد کن] هنگامی را که خداوند از پیامبران پیمان گرفت » تا آنجا که می فرماید: « لتؤمن به ولتنصرنه » (1) « البته به او ایمان بیاورید و حتما یاريش كنيد.»

و همچنین آیات زیاد دیگر که در آنها این اطلاقات به چشم می خورد.

و صحیح است گفته شود که دین برای خدا و هم برای رسول خدا صلی الله علیه و آله است چون خداوند شارع دین، رسول خدا و هادی و داعی بدوی آن و مبلغ آنست و به این اعتبار مردم را به یاری دین دعوت می کند و یا مؤمنین را با نصرت می ستاید به این خاطر که خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله را یاری می دهند کما اینکه در قرآن فرموده است « وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ » (2) « و بزرگش داشتند و یاریش کردند ».

و می فرماید« وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ » (3) «و خدا و پیامبرش را یاری می کنند ».

و نیز می فرماید « وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا » (4) آنان یاران یکدیگرند .

و هم یاری کردن دین را، یاری رسول خدا صلی الله علیه و آله و یاری مؤ منین شمرده است و فرموده: خدا یاور رسول و مؤمنین است کما اینکه در قرآن می فرماید:

« وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ » (5) « و قطعا خدا به کسی که [دین ]او را یاری می کند، یاری می دهد ».

و نیز می فرماید: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا » (6) «در حقیقت، ما فرستادگان خود قطعأ

ص: 168


1- سوره آل عمران، آیه 81
2- سوره اعراف، آیه 157
3- سوره حشر، آیه 8
4- سوره انفال، آیه 72
5- سوره حج، آیه 40
6- سوره غافر، آیه 51

یاری می کنیم.»

و نیز می فرماید: « وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ اَلْمُؤْمِنِينَ » (1) و یاری کردن مؤمنان بر ما فرض است ».

وليكن به هیچ اعتباری نمی توان دین را برای مؤمنین دانست و رسول خدا صلی الله علیه و اله را بیگانه از این دین شمرد آن گاه فرمود رسول خدا صلی الله علیه و آله یاور مؤمنین است، به این خاطر که هیچ کرامت و مزیت دینی نیست مگر اینکه عالیترین مرتبه ی آن در رسول خدا صلی الله علیه و اله می باشد و ایشان را سهم وافری از این مزیت است لذا در هیچ جای قرآن رسول الله صلی الله علیه و اله را یاور مؤمنین نخوانده است.

آری کلام الهی ساحتی منزه تر از آن دارد که نسبت به احترامات لازم الرعایه ی آن جناب شریف کوتاهی و مسامحه ورزد و این خود قوی ترین دلیل است بر اینکه هر جا قرآن ولایت را به پیامبر صلی الله علیه و اله نسبت داده است مقصود از آن ولایت در تصرف يا حجت است مانند آیه ی شریفه « النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ » (2) و آیه ی « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » « وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ » (3) چون در این دو آیه روی سخن با مؤمنین است و معنا ندارد رسول خدا صلی الله علیه و اله یاور آنها باشد چنان که مفصلا بیان شد پس معلوم شد که این دو آیه ی مورد بحث در سیاق، با آیات خود شرکت ندارند ولو اینکه فرض کنیم معنای ولایت نصرت است. و نباید با وجود جمله ی آخر آیه ی 56 یعنی « فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ».

امر بر ما مشتبه شود، نباید خیال کرد که این جمله تنها با ولایت به معنای نصرت مناسب است زیرا این جمله با معنای دیگر ولایت یعنی تصرف و حجت نیز مناسبت دارد برای اینکه غلبه ی دین و انتشار دین خدا در همه عالم که یگانه هدف اهل دین

ص: 169


1- سوره روم، آیه 47
2- سوره احزاب، آیه 6
3- سوره مائده، آیه 55 و 56

است محتاج به اینست که اهل دین به هر وسیله ای که شده به خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله متصل باشند، خواه این اتصال به نصرت خدا و رسول خدا صلی الله علیه و اله باشد و یا به قبول تصرفاتشان و یا به حجیت و دوست داشتنشان .

پس جمله تا آخر آیه با هر سه معنا سازگاری دارد .

علاوه بر همه ی وجوهی که گفته شد، روایات بسیاری از طریق امامیه و هم از طريق عامه هست که همه دلالت دارند بر اینکه این آیه در شأن حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام وقتی که در نماز در حال رکوع انگشتر خود را صدقه داد، نازل شده است بنابراین این دو آیه متضمن حكم خاصی هستند و شامل عموم مردم نمی شوند و اگر چشم پوشی کردن از این همه روایاتی که درباره ی شأن نزول این دو آیه وارده شده، صحیح باشد و این همه ادله مأثوره نادیده گرفته شود، باید به طور کلی از تفسیر قرآن چشم پوشید و صرف نظر کرد چون وقتی به این همه روایات اطمینان پیدا نکنیم چگونه می توان به یک یا دو روایت که در تفسیر تک تک آیات وارد شده وثوق و اطمینان پیدا کنیم.

پس با این همه وجوه که ذکر شد دیگر جائی برای این حرف نمی ماند که بگوئیم مضمون این دو آیه عام و شامل همه ی مؤمنین و ولایت بعضی نسبت به بعض دیگر است.

نکته: حسکانی (1) می گوید:

قال ابن مؤمن: لاخلاف بين المفسرين أن هذه الآية نزلت في امير المؤمنین علیه السلام .

ابن مؤمن می گوید: خلافی در بین مفسرین نیست در اینکه این آیه در شأن امیرالمؤمنین علیه السلام نازل شده است.

نکته: ابن شهر آشوب گويد: تمام امت اجماع دارند بر اینکه این آیه در شأن علی ابن ابی طالب علیه السلام، در زمانی که در حال ركوع انگشترش را صدقه داد نازل شد و

ص: 170


1- شواهد التنزيل، ص 246

در این مطلب اختلافی بین مفسرین نیست .

از این مطلب را ثعلبی و ماؤردی و قشیری و قزوینی و رازی و نیشابوری و فلکی و طوسی و طبری در تفاسیر خودشان از قول سدی و مجاهد و حسن و أعمش و عتبه بن ابی حکیم و غالب بن عبدالله و قيس بن ربیع و عباية بن ربعی و عبدالله بن عباس و ابوذر غفاری ذکر کرده اند.

همچنین ابن البيع در معرفت اصول الحدیث از عبدالله بن عبيد الله بن عمر بن علی بن ابی طالب علیه السلام ذکر کرده و واحدی در اسباب نزول قران از کلبی از ابی صالح از ابن عباس ذکر کرده و معانی در فضائل الصحابه از حميد الطويل از انس ذکر کرده و سلمان بن احمد در معجم الاوسط از عمار ذکر کرده و ابوبکر بیهقی در مصنف و محمد الفتال در تنویر و در روضه از عبدالله بن سلام و ابی صالح و شعبی و مجاهد و زرارة بن اعین از محمدبن علی ذکر کرده اند و نظنزی در خصائص از ابن عباس و ابانه از فلکی از جابر انصاری و ناصح تمیمی و ابن عباس و کلبی در شکل روایات مختلف الالفاظ که همه متفق المعنا هستند ذکر کرده است(1).

بیان مؤلف

آیه با کلمه ی «انما» شروع شده است در ادبیات عرب کلمه ي انما از ادات حصر است، یعنی وقتی در آغاز جمله ای می آید مطلب بعد از آن منحصر در همان است که بیان می شود و آن مطلب در صورت دیگری وجود نخواهد داشت.

به عنوان مثال وقتی گفته می شود انما نجح زیڈ یعنی موفقیت فقط مخصوص زید است و کسی غیر از زید موفق نیست و نکته ای دیگر در این مورد اینست که محصور إنما، همیشه متأخر می آید یعنی وقتی گفته می شود انما نجح زيد محصور است یعنی تنها کسی که موفق است زید است و دیگر کسی موفق نیست.

حال در آیه خداوند بعد از ادات حصر می فرماید «ولی» شما یعنی کسی که بر

ص: 171


1- مناقب (ابن شهر آشوب)، ج 3، ص 2

شما ولایت دارد تنها خداست و رسولش و کسی که ایمان آورده و چنین صفتی دارد نماز بپا می دارد و در حال رکوع زکات می دهد.

اولا: از آنچه گذشت معلوم می شود که اینجا حصر در کسانی است که ولایت دارند، یعنی «انما» که در اول آیه آمده مفید این مطلب است که ولایت تنها و تنها متعلق به این افراد است. ثانيا: همانطور که از روایات مشخص است آیه شأن نزول دارد که خاصه و عامه آن را بیان کرده و به آن اتفاق دارند، بنابراین وقتی بعد از اینکه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در حال نماز انگشتر خود را در راه خدا صدقه دادند، این آیه نازل شده است مشخص می شود که تنها کسی که مقصود از (کسانی که ایمان آورده اند) در « ولى شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال رکوع زكات میدهند » حضرت علی علیه السلام است و اگر کسی بگوید پس چرا «الذين» جمع آمده است پاسخ این است که عرب برای بزرگ داشتن یک نفر از او به لفظ جمع یاد می کند کما اینکه خود خداوند در قرآن این شیوه را دارد مثل اینکه از ذات فرد احد خودش گاهی به لفظ نحن یاد می کند « نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ » (1). « و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم » همانگونه که در فارسی هم همین گونه است، و معمولا برای پدر و مادر به نشانه ی احترام افعال جمع به کار برده می شود.

در اینجا برای اینکه عظمت مقام على علیه السلام را بیان کند و نشان دهد اینکه تعبیر از ایشان اگر بعد از خدا و رسولش صلی الله علیه و اله آمده نباید کوچک و جدا شمرده شود و همه باید توجه داشته باشند که بعد از خدا و رسولش صلی الله علیه و آله کسی دارای ولایت است که خدای بزرگ به خاطر عظمت شأنش از او با احترام یاد می کند.

حتی اگر هم بگوئيم الذين دلالت بر جمع دارد شامل همان ائمه ی دوازده گانه علیهم السلام می شود و لا غير كما اینکه در روایت آمده است که هر کدام از ما

ص: 172


1- سوره ق ، آیه 16

اهل بیت در زمان خود در حال رکوع صدقه داده ایم.

ولی به هر حال قدر مسلم اینست که کس دیگری داخل در این حصر نیست .

ثالثا: شاید کسی بگوید که چرا به جای یک جمله توصیف خدای متعال صاف و مستقیم نفرمود انما ولیکم الله و رسوله و على، شاید دلیل آن این باشد که اولا اینگونه خدای متعال مدح على علیه السلام را کرده است و به جای اینکه در یک کلمه از او نام ببرد با چند صفت والا و خاص او را توصیف نموده است تا نشان دهد بیان فضائل و مدح على علیه السلام چه جایگاه بلند و با عظمتی دارد و کار خود خدای متعال است دوم اینکه با توجه به اینکه دشمنان حضرت از همان ابتدا از هیچ عداوت و دشمنی در حق آن حضرت فروگذار نبودند، در آن صورت به راحتی یک کلمه از قرآن را حذف می کردند و منکر این مطلب می شدند و کتاب خدا را هم که خدا خودش فرموده ما از هرگونه تحریف حفظ می کنیم.

« إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ » (1) « بی تردید، ما این قرآن را به تدریج نازل کرده ایم، و قطعأ نگهبان آن خواهیم بود.»

تحریف می کردند و اینگونه راه اثبات حق بسته و یا حداقل بسیار سخت می شد و معجزه ی جاودان رسول خدا صلی الله علیه و آله زیر سؤال می رفت ولی اینگونه که طولانی تر و بسیار بیشتر از یک کلمه بیان شده است قادر به حذف آن و تحریف کتاب خدا نبوده و نیستند و این خود یکی از معجزات این کتاب والا و ارزشمند است.

سوم قاعده ی معروف در علم بلاغت اینست که الكناية ابلغ من التصریح یعنی بیان یک مطلب با کنایه بلیغ تر و زیباتر، نسبت به بیان آن مطلب به طور صریح است. پس ولایت برای خدا و رسولش صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام طبق این آیه ثابت است .

ص: 173


1- سوره حجر، آیه 9

آیه ی هفتم : سوره نساء آیه 54

اشاره

« أَمْ يَحْسُدُونَ اَلنّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اَللّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ اَلْكِتابَ وَ اَلْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً »

« بلکه به مردم، برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا كرده حسادت می ورزند؛ در حقیقت، ما به خاندان ابراهيم كتاب و حکمت دادیم، و به آنان ملكی بزرگ بخشید یم ».

روايات خاصه

1- عن أمير المؤمنين علیه السلام في حديث يخاطب فيه معاوية (1) قال علیه السلام له

ولعَمری یا مُعاوِیَه ُ ، لو تَرَحَّمتُ علَیکَ ، وعلَی طَلْحَه َ ، والزُّبَیْرِ ما کان تَرَحُّمِی علَیکُم ، واستِغْفاری لَکُم ليحق باطلا بل يجعل الله ترحمی علیکم واستِغْفاری لكم لعنه وعذابا ما أنت وطَلْحَه ُ والزُّبیرُ باحقر جُرْما ، ولا أصغَرَ ذَنْبا ، ولا أهوَنَ بِدعَهً وضَلاَلهً ممن اسس لَکَ ولِصاحِبِکَ الَّذی تَطُلبُ بِدَمِهِ ، وَوَطَّئا لَکُم ظُلمَنا أهلَ البَیت ِ ، وحَمَلاکُم علَی رِقابِنا ، قالَ اللّه يقول: « أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُواْ نَصِیبًا مِّنَ الْکِتَابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَیَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ هَؤُلاَءِ أَهْدَی مِنَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ سَبِیلاً * أُوْلَئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَمَن یَلْعَنِ اللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ نَصِیرًا * أَمْ لَهُمْ نَصِیبٌ مِّنَ الْمُلْکِ فَإِذًا لاَّ یُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِیرًا * أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَی مَآ ءَاتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ فقد اتنا آل

ص: 174


1- کتاب سلیم، ج 2، ص 770

« إِبْرَ هِیمَ الْکِتَبَ وَالْحِکْمَهَ وَءَاتَیْنَهُم مُّلْکًا عَظِیمًا » (1) .

فنحن الناس ونحن المحسودون قال الله عزوجل منهم « فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ كَفى بِجَهَنَّمَ سَعِير * أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا » (2).

فالملك العظيم أن جعل الله منهم ائمة من أطاعهم اطاع الله ومن عصاهم عصی الله والكتاب والحكمة والنبوة فلم يقرون بذلك في آل ابراهيم و ينكرونه في آل محمد صلی الله علیه و اله يا معاوية فان تكفر بها أنت و صاحبك ومن قبلک من طغاة الشام واليمن والأعراب فقد وكل الله بها « قومأ ليسوا بها كافرين » (3) .

از امیرالمؤمنین علیه السلام در حدیثی که معاویه را خطاب قرار دادند: ای معاویه به جان خودم قسم اگر به تو و طلحه و زبیر رحمت بفرستم، رحمت فرستادنم بر شما به قصد حق کردن باطلی نیست بلکه خداوند رحمت و استغفار مرا بر شما لعنت و عذاب قرار می دهد.

تو و طلحه و زبیر جرمتان کمتر و گناهتان کوچکتر و بدعت و گمراهیتان کمتر از کسانی نیست که برای تو و رفیقت که طالب خون او هستی پایه گذاری قدرت کردند و راه را برای ظلم به ما اهل بیت علیهم السلام برایتان باز کردند و شما را بر ما مسلط کردند خداوند می فرماید:« آیا کسانی را که از کتاب[ آسمانی] نصیبی یافته اند ندیده ای؟ که به «جبت» و «طاغوت» ایمان دارند، و درباره کسانی که کفر ورزیده اند می گویند: «اینان از کسانی که ایمان آورده اند راه یافته ترند».* اینانند که خدا لعنتشان کرده، و هر که را خدا لعنت کند هرگز برای او یاوری نخواهی یافت.* آیا آنان نصیبی از حکومت دارند؟ [اگر هم داشتند،] به قدر نقطه پشت هسته خرمایی [چیزی] به مردم نمی دادند. * بلکه به مردم، برای آنچه خدا از

ص: 175


1- سوره نساء، آیات 54-51
2- سوره نساء، آیات 54 و
3- سوره انعام، آیه 89

فضل خویش به آنان عطا کرده رشک می ورزند؛ در حقیقت، ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم، و به آنان ملكی بزرگ بخشیدیم ».

مراد از مردم، ما هستیم که مورد حسد قرار می گیریم.

خداوند بزرگ می فرماید: « بلکه به مردم، برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا کرده رشک می ورزند؛ در حقیقت، ما به خاندان ابراهيم كتاب و حكمت دادیم، و به آنان ملكی بزرگ بخشیدیم * پس برخی از آنان به وی ایمان آوردند، و برخی از ایشان از او روی برتافتند، و [برای آنان] دوزخ پرشراره بس است» .

ملک عظیم آنست که خداوند بین آنان امامی قرار داده که هر کس از آنان اطاعت کند خدا را اطاعت کرده و هر کس از آنان سرپیچی کند خدا را عصیان کرده و کتاب و حکمت و نبوت است، چرا این مطلب را در مورد آل ابراهیم قبول می کنید اما در مورد آل محمد صلی الله علیه و آله انکار می کنید.

ای معاویه اگر تو و رفيقت و طاغیان شام و یمن و اعراب به این مطلب کفر ورزید خداوند قومی را به این مطلب موکل کرده که به آن کافر نیستند.

2- عن أبي جعفر الأحوال مؤ من الطاق عن ابی عبدالله (1) علیه السلام قال:

قلت له « فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ اَلْكِتابَ » قال علیه السلام النبوة قلت « والحكمة » قال علیه السلام الفهم والقضاء قلت « وَ ءَاتَیْنَهُم مُّلْکًا عَظِیمًا » قال علیه السلام الطاعة المفروضة .

ابی جعفر نقل کرده است که به امام صادق علیه السلام گفتم « ما به خاندان ابراهيم کتاب دادیم » حضرت فرمودند: نبوت.

عرض کردم «و حکمت »؟ حضرت فرمودند: یعنی فهم و قضاوت .

عرض کردم: « و به آنان ملكی بزرگ بخشیدیم » حضرت فرمودند: یعنی اطاعت واجب.

ص: 176


1- تفسير (قمی)، ج 1، ص 140

3- عن بريد العجلي عن أبي جعفر علیه السلام (1) :

في قول الله تبارک تعالى « أَلَمْ تَرَ إِلَى اَلَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَيَقُولُونَ الَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلاءِ أَهْدَى مِنَ اَلَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلاً » (2) «الطَّاغُوتِ» فلان و فلان و « وَيَقُولُونَ الَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلاءِ أَهْدَى مِنَ اَلَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلاً » يقولون لأئمة الضلال والدعاه الى النار هولاء أهدى من آل محمد صلی الله علیه و اله و اولیائهم سبيلا « أُولَئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ الله وَمَن یَلعَنِ الله ُ فَلَن تَجِدَ لَهُ نَصیراً * أم لَهُم نَصیبٌ مِنَ المُلکِ فَإذا لا یُؤتونَ النَّاسَ نَقیراً » (3) يعنى الأمام والخلافة « فَإذا لا یُؤتونَ النَّاسَ نَقیراً » نحن الناس الذي عنی الله.

برید عجلی از امام باقر علیه السلام نقل کرده که در مورد این قول خداوند؛ « آیا کسانی را که از کتاب [آسمانی] نصیبی یافته اند ندیده ای؟ که به «جبت»و «طاغوت»ایمان دارند، و در باره کسانی که کفر ورزیده اند می گویند: «اینان از کسانی که ایمان آورده اند راه یافته ترند» و فرمودند: «طاغوت» فلان و فلان هستند. « و درباره کسانی که کفر ورزیده اند می گویند: «اینان از کسانی که ایمان آورده اند راه یافته ترند» ».

فرمودند: در مورد پیشوایان گمراهی و دعوت کنندگان به سمت جهنم، می گویند اینها از آل محمد صلی الله علیه و آله و دوستانشان هدایت یافته ترند.

« اینانند که خدا لعنتشان کرده، و هر که را خدا لعنت کند هرگز برای او یاوری نخواهی یافت. آیا آنان نصیبی از حکومت دارند؟ [اگر هم داشتند]، به قدر نقطه پشت هسته خرمایی [چیزی] به مردم نمی دادند »یعنی امامت و خلافت .

([اگر هم داشتند]، به قدر نقطه پشت هسته خرمایی [چیزی] به مردم نمی دادند که ما مردمی هستیم که خداوند فرموده است.

ص: 177


1- بصائر الدرجات، ج1، ص34
2- سوره نساء آیه 51
3- سوره نساء، آیات 52 و 53

4 - عن برید بن معاويه عن أبي جعفر علیه السلام (1) :

في قوله تعالى « أَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ » فنحن الناس المحسودون على ما آتانا الله الامامة دون خلق جميعا.

برید بن معاویه از امام باقر علیه السلام در مورد این قول خداوند،« بلکه به مردم برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا كرده رشک می ورزند » نقل کرده که فرمودند: ما همان مردمی هستیم که به خاطر آنچه از تمام خلقش فقط به ما عنایت و عطا کرده است مورد حسادت واقع شدیم.

5۔ عن ابی حمزة الثمالي عن أبي عبد الله (2) علیه السلام:

في هذه الآية « أَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً » فقال علیه السلام نحن والله الناس الذين قال الله ونحن والله المحسودون و نحن آهل هذا الملك الذي يعود الينا.

ابی حمزه ثمالی از امام صادق علیه السلام در مورد آیه ی: « بلکه به مردم، برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا کرده رشک می ورزند؛ در حقیقت، ما به خاندان ابراهيم كتاب و حکمت دادیم، و به آنان ملكی بزرگ بخشیدیم » نقل کرده که فرمودند: ما همان مردمی هستیم که خدا فرموده، و به خدا قسم ما همان کسانی هستیم که مورد حسادت واقع شده اند و ما اهل و صاحبان این ملک هستیم که به ما برخواهد گشت.

6- عن إبراهيم (3) قال:

قلت لأبي عبد الله علیه السلام جعلت فداك ما تقول في هذه الآية « أَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً »، قال علیه السلام : نحن الناس الذين قال الله ونحن المحسؤدون و نحن أهل

ص: 178


1- بصائر الدرجات، ج 1، ص 35
2- بصائر الدرجات، ج1، ص36
3- تفسیر فرات، ص 107

الملك ونحن ورثنا النبيين وعدنا عصا موسى وانا لحزان الله في الأرض لا بخزان على ذهب ولا فضه وان منا رسول الله صلی الله علیه و آله والحسن والحسين عليهما السلام والتحية الاكرام .

ابراهیم گوید: خدمت امام صادق علیه السلام عرض کردم:

قربان شما گردم چه می فرمایید در مورد آیه ی: « بلکه به مردم، برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا كرده حسادت می ورزند؛ در حقیقت، ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم، و به آنان ملكی بزرگ بخشیدیم ».

حضرت فرمودند: ما آن مردمی هستیم که خدا فرموده است و ما کسانی هستیم که مورد حسادت واقع شده اند و ما اهل و صاحب ملک هستیم و ما وارثان انبياء هستیم و عصای موسی در نزد ماست و بدرستی که ما نگهبانان خدا در زمین هستیم نه نگهبان طلا و نقره و به درستی که رسول خدا و حسن و حسین که سلام و تهيت و اکرام خدا بر ایشان باد، از ما هستند.

7- عن أبي عبدالله (1) علي السلام:

قوله في آل ابراهيم « وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً » قال علیه السلام الملك العظيم أن جعل منهم ائمة من أطاعهم اطاع الله ومن عصاهم عصى الله فهذا الملك عظيم.

امام صادق علیه السلام فرمودند:

فرموده ی خدا در مورد آل ابراهيم « وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً » « و به آنان ملكي بزرگ بخشیدیم ».

آن ملک بزرگ اینست که ائمه ای را که هر کس آنها را اطاعت کند از خدا اطاعت کرده است و هر کس از آنها نافرمانی کنند از خدا نافرمانی کرده است، از آن آنها قرار داد، پس این ملک بزرگ است.

8- عن آبان بن تغلب عن جعفر بن محمد عليهماالسلام (2)

في قوله « أَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ » ؛ قال علیه السلام نحن

ص: 179


1- تفسیر فرات، ص 107
2- تفسیر فرات، ص 106

المحسدون.

ابان بن تغلب از امام صادق علیه السلام در مورد آیه ی: « بلكه به مردم، برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا کرده رشک می ورزند » نقل کرده که حضرت فرمودند: ما کسانی هستیم که مورد حسد واقع شده اند.

9- عن بريد العجلي قال: سألت أبا جعفر علیه السلام (1) عن قول الله عزوجل: « أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ »(2)، فكان جوابه: « أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا »(3) يقولون لأئمة الضلالة والدعاة إلى النار! «هَؤُلَاءِ أَهْدَى» من آل محمد صلی الله علیه و آله في سبيلا « أولَئِکَ الَّذِينَ لَعَنَهُم اللهُ وَمَن يَلعَنِ اللهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ نَصِيراً »(4) ؛ « أَمْ لَهُمْ نَصِیبٌ مِّنَ الْمُلْکِ» یَعْنِی الْإِمَامَهَ وَ الْخِلَافَهَ «فَإِذًا لَّا یُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِیرً » (5) .

نحن الناس الذين عنى الله والنقير النقطة التي في وسط النواة « أَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ » (6) و نحن الناس المحسودون على ما آتانا الله من الإمامة دون خلق الله اجمعين « فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا » (7) يقول جعلنا منهم الرسل والانبياء والائمة فكيف يقرون به في آل ابراهيم و ینکرونه في آل محمد علیه السلام « فَمِنْهُمْ مَنْ آَمَنَ بِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَکَفَی بِجَهَنَّمَ سَعِیرًا * إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآَیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ

ص: 180


1- اصول کافی (اسلامیه)، ج 1، ص 205
2- سوره نساء آیه 59
3- سوره نساء، آیه 51
4- سوره نساء، آیه 52
5- سوره نساء، آیه 53
6- سوره نساء، آیه 54
7- همان

جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَزِیزًا حَکِیًما » (1)

برید عجلی گوید از امام باقر علیه السلام در مورد آیدی برای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را اطاعت كنيد و پیامبر و اولیای امر خود را [نيز] اطاعت کنید » سؤال کردم پس جواب ایشان این بود که آیا کسانی را که از کتاب [آسمانی] نصیبی یافته اند ندیده ای؟ که به «جبت» و «طاغوت» ایمان دارند، و درباره کسانی که کفر ورزیده اند می گویند: «اینان از کسانی که ایمان آورده اند راه یافته ترند» و پیشوایان گمراهی که به سمت آتش جهنم دعوت می کنند را می گویند اینها هدایت کننده تر از آل محمد علیهم السلام هستند « اینانند که خدا لعنتشان کرده، و هر که را خدا لعنت کند هرگز برای او یاوری نخواهی یافت » « آیا آنان نصیبی از حکومت دارند؟ یعنی امامت و خلافت [اگر هم داشتند]، به قدر نقطه پشت هسته خرمایی [چیزی] به مردم نمی دادند و ما همان مردمی هستیم که خدا فرموده و نقیر نقطه ای است در وسط هسته ی خرما بلکه به مردم، برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا كرده حسادت می ورزند » ما همان مردمی هستیم که به ما حسد ورزیده اند به خاطر آنچه که خدا از امامت در میان تمام خلق فقط به ما عنایت کرده است.

« در حقیقت، ما به خاندان ابراهيم كتاب و حکمت دادیم، و به آنان ملكی بزرگ بخشیدیم ».

می گوید ما از آنها، رسل و انبیا و ائمه قرار دادیم پس چگونه است که بعضی این را در آل ابراهیم قبول کرده و به آن اقرار دارند ولی در مورد آل محمد صلی الله علیه و آله آن را انکار می کنند.

10- عن محمير بن الفضيل عن أبي الحسن (2) علیه السلام:

في قول الله تبارک وتعالی « أَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ

ص: 181


1- سوره نساء، آیهی 55 و 56
2- اصول کافی (اسلامیه)، ج 1، ص 206

فَضْلِهِ » (1) قال نحن المحسودون.

محمد بن فضیل از حضرت ابالحسن علیه السلام نقل می کند:

در مورد این قول خداوند « بلکه به مردم، برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا کرده رشک می ورزند » فرمودند: ما کسانی هستیم که در مورد حسد قرار گرفته اند.

11-عن أبي الصباح (2) قال:

سالت ابا عبدالله علیه السلام عن قول الله عزوجل « أَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ » (3) فقال علیه السلام يا أبا الصباح والله الناس المحسودون.

ابي صباح گوید از امام صادق علیه السلام در مورد این قول خداوند « بلکه به مردم، برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا كرده حسادت می ورزند ».

سؤال کردم، حضرت فرمودند: ای اباصباح به خدا قسم ما کسانی هستیم که مورد حسد واقع شده ایم.

12- عن بريد العجلي عن أبي جعفر علیه السلام (4) في قول الله تبارک وتعالی « فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْراهِيمَ الكِتابَ والحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكاً عَظِيماً » (5) .

قال جعل منهم الرسل والانبياء والائمة فكيف يقرون في آل ابراهيم و ينكرونه في آل محمد صلی الله عليه و آله.

قال قلت « وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكاً عَظِيماً » قال علیه السلام الملك العظيم أن جعل فيهم ائمة من أطاعهم أطاع الله ومن عصاهم عصى الله فهو الملك العظيم .

برید عجلی از امام باقر علیه السلام در مورد آیه ی « در حقیقت، ما به خاندان ابراهیم

ص: 182


1- سوره نساء، آیه 54
2- اصول کافی ( اسلامیه)، ج 1، ص 206
3- سوره نساء، آیه 54 سوره نساء، آیه 54
4- اصول کافی (اسلامیة)، ج 1، ص 206
5- سوره نساء، آیه 54

کتاب و حکمت دادیم، و به آنان ملكی بزرگ بخشیدیم » نقل کرده که فرمودند: خدا از آنها رسل و انبیا و ائمه قرار داد، پس چگونه اینها را در آل ابراهيم اقرار می کنند ولی درآل محمد صلی الله علیه و آله انکار می کنند؟

برید گوید عرض کردم: « و به آنان ملكی بزرگ بخشیدیم ».

حضرت علیه السلام فرمودند: ملک بزرگ این است که امامت و ائمه را در آنها قرار داد که هر کس ایشان را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده و هر کس ایشان را نافرمانی کند خدا را نافرمانی کرده است پس ملک و فرمانروایی بزرگ اینست.

13- عن أبي جعفر علیه السلام (1) :

في قول الله عزوجل « وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكاً عَظِيماً »قال الطاعة المفروضة .

از امام باقر علیه السلام نقل شده که در مورد آیه ی « و به آنان ملكی بزرگ بخشیدیم » فرمودند: یعنی طاعت واجب و مفروض بر همگان.

14- قال أبو عبد الله علیه السلام (2) :

نَحْنُ قَوْمٌ فَرَضَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ طَاعَتَنَا ، لَنَاالْأنْفَالُ وَ لَنَا صَفْوُالْمَالِ وَ نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلمِ و نحن المحسودون الذين قال الله عزوجل « أَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ » (3) .

امام صادق علیه السلام فرمودند:

ما کسانی هستیم که خدا اطاعت کردن از ما را بر همه واجب قرار داد، انفال برای ماست و مال پاک و برگزیده برای ماست و ما استواران در علم هستیم و ما مورد حسادت قرار گرفتگانیم که خدای بزرگ فرموده است « بلکه به مردم، برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا كرده حسادت می ورزند ».

ص: 183


1- اصول کافی (اسلامیه)، ج 1، ص 186
2- اصول کافی (اسلامیه)، ج 1، ص 186
3- سوره نساء، آیه 54

15- عن الرضا علیه السلام (في حديث له طويل في صفة الامام) (1) قال:

قَالَ فِي الْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّهِ وَ عِتْرَتِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ « أَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً * فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ كَفى بِجَهَنَّمَ سَعِير » (2)

در ضمن روایتی طولانی در مورد اوصاف امام که از امام رضا علیه السلام نقل شده حضرت فرمودند: خدای بزرگ در مورد ائمه از اهل بیت فرستاده اش علیه السلام و عترت و فرزندانش علیه السلام فرموده است: « بلکه به مردم، برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا کرده رشک میورزند؛ در حقیقت، ما به خاندان ابراهيم كتاب و حکمت دادیم، و به آنان ملكی بزرگ بخشیدیم. * پس برخی از آنان به وی ایمان آوردند، و برخی از ایشان از او روی برتافتند، و [برای آنان] دوزخ پر شراره بس است ».

16- عن آبی خال الكابلی عن أبي جعفر علیه السلام (3) .

«مُلْكاً عَظِيماً » أن جعل فيهم ائمة من أطاعهم أطاع الله ومن عصاهم عصى الله فهذا ملك عظيم « وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكاً عَظِيماً »

ابی خالد کابلی از امام باقر علیه السلام نقل کرده که فرمودند:

«ملک بزرگ» یعنی در آنها امامت را قرار داد، هر کس از آنها اطاعت کند از خدا اطاعت کرده و هرکس از ایشان نافرمانی کند از خدا نافرمانی کرده است پس این ملک بزرگ است، «و به آنان ملكی بزرگ بخشیدیم.»

17- وعنه في رواية أخرى (4) قال: الطاعة المفروضة .

امام باقر علیه السلام فرمودند: (ملک عظیم) یعنی اطاعت واجب است .

ص: 184


1- اصول کافی (اسلامیه)، ج 1، ص 202
2- سوره نساء، آیات 54-55
3- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 248
4- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 248

18- حمران عن أبي جعفر علیه السلام (1) .

« فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ » قال علیه السلام النبوة «و لحكمه » قال علیه السلام الفهم والقضاة « مُلْكاً عَظِيماً » قال علیه السلام الطاعة.

حمران از امام باقر علیه السلام نقل کرده که فرمودند:

« در حقیقت، ما به خاندان ابراهيم كتاب عنایت کردیم » یعنی نبوت، « و حکمت » یعنی فهم و قضاوت، « و ملكی بزرگ »، یعنی اطاعت کردن.

19- عن ابی حمزة عن أبي جعفر علیه السلام (2).

« فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ » فهو النبوة « ولحكمة » فهم الحكماء من الأنبياء من الصفوة واما الملك العظيم فهم الأئمة الهداة من الصفوه .

از ابی حمزه نقل کرده است که امام باقر علیه السلام فرمودند:

« در حقیقت، ما به خاندان ابراهيم كتاب عنایت کردیم »، پس آن نبوت است . « وحكمت » پس آنها حكما از انبیا از برگزیدگان هستند.

« و ما ملک بزرگ » پس آنها ائمه ی هدایتگر برگزیده هستند.

20-عن الريان الصلت (3) قال قال الرضا علیه السلام (في ضمن حدیث طويل) قال الله عزوجل « أَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً » يعني الطاعة للمصطفين الطاهرين فالملك هاهنا الطاعة لهم .

از ریان بن صلت نقل شده که امام رضا علیه السلام فرمودند: (در ضمن حدیثی طولانی).

این کلام خدای بزرگ: « بلکه به مردم، برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا كرده حسادت می ورزند؛ در حقیقت، ما به خاندان ابراهيم كتاب و

ص: 185


1- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 248
2- تفسیر عیاشی ، ج1، ص248
3- عيون اخبار الرضا علیه السلام، ج 1، ص 231

حكمت دادیم، و به آنان ملكی بزرگ بخشیدیم » یعنی اطاعت کردن از برگزیدگان معصوم و پاک، پس ملک در اینجا اطاعت کردن بقیه از ایشان است.

21- عن آبی صالح عن ابن عباس (1) في قوله تعالى: « أَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ »

نزلت في رسول الله صلی الله علیه و آله , وفي على علیه السلام

ابی صالح از ابن عباس نقل کرده است که آیه « بلکه به مردم، برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا كرده رشک می ورزند در مورد رسول خدا صلی الله علیه و آله و على علیه السلام نازل شده است.»

22- عن آبی بصير عن أبي عبدالله علیه السلام (2) قال:

قلت له قول الله عزوجل « فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْراهِيمَ الكِتابَ والحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكاً عَظِيماً » قال علیه السلام تعلم ملكا عظيما ما هو؟ قلت انت اعلم جعلني الله فداک.

قال علیه السلام طاعة الامام مفروضة.

ابی بصیر نقل کرده است که:

محضر امام صادق علیه السلام این آیه را خواندم: « در حقیقت، ما به خاندان ابراهيم کتاب و حکمت دادیم، و به آنان ملكي بزرگ بخشیدیم » .

حضرت فرمودند: میدانی ملک عظیم چیست؟

عرض کردم: قربان شما گردم شما داناترید.

حضرت فرمودند: اطاعت از امام که بر همه واجب است.

23-و من طريق المخالفين ما رواه ابن المغازلی یرفعه إلى محمي بن على الباقر عليهماالسلام في قوله تعالى (3): « أَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ ».

ص: 186


1- مناقب (ابن شهر آشوب، ج 3، ص213
2- مختصر بصائر الدرجات، ص 62، البرهان، ج2، ص96
3- البرهان، ج 2، ص 99

قال علیه السلام نحن الناس والله. (1)

از طریق مخالفين ابن مغازلی به صورت مرفوع از امام محمد باقر علیه السلام نقل کرده است که در مورد آیه ی « بلکه به مردم، برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا کرده رشک می ورزند» .

فرمودند: به خدا قسم ما آن مردم هستیم .

روایات عامه

1- عن آبان بن تغلب عن جعفر بن محمد علیهماالسلام (2)

في قوله: « أَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ » قال علیه السلام نحن المحسودون .

ابان بن تغلب از امام صادق علیه اسلام در مورد آیه ی « بلکه به مردم، برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا کرده رشک می ورزند » نقل کرده که حضرت فرمودند: ما کسانی هستیم که مورد حسد واقع شده اند.

2- حدثنا ابوسعید المؤدب عن ابن عباس (3)

في قوله تعالى « أَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ » قال نحن الناس المحسودون وفضله النبوة.

ابوسعید به ما خبر داد که ابن عباس در مورد قول خداوند « بلکه به مردم، برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا کرده رشک می ورزند » گفت:

ما همان مردمی هستیم که مورد حسد واقع شده ایم و فضلش همان نبوت است.

3- عن أبي الصباح (4) قال:

ص: 187


1- مناقب (ابن مغازی) 267 و 314. ينابيع الموده 121 و 274
2- شواهد التنزیل، ج 1، ص 183
3- شواهد التنزیل، ج 1، ص 183
4- شواهد التنزیل، ج 1، ص 184

قال لي جعفر بن محمد علیه السلام: يا أبا الصباح أما سمعت الله يقول في كتابه: « أَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ » الآية قلت: بلی أصلحك الله.

قال علیه السلام: نحن و الله هم، نحن والله المحسدون.

از ابی صباح نقل است که

امام صادق علیه السلام به من فرمودند: ای ابی صباح آیا نشنیدی که خدا در کتابش فرمود « بلکه به مردم، برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا کرده رشک می ورزند » عرض کردم بله خدا شما را به اصلاح دارد.

حضرت فرمودند: به خدا قسم ما آنهاییم و ما به خدا قسم مورد حسد واقع شده گانیم.

4- حدثنا العباس بن هشام عن أبيه قال حدثنی آبی (1) قال

نظر خزیمه إلى علی بن ابی طالب علیه السلام فقال له على علیه السلام

أما تری گیفت أحسد على فضل الله بموضعی من رسول الله صلی الله علیه و آله وما رزقنيه الله من العلم فيه؟

فقال خزیمه:

رأوا نعمة الله ليس عليهم *** علیک وفضلا بارعة لا تنازعه

من الدين والدنيا جميعا لك المني *** وفوق المني اخلاقه وطبایعه

فعضوا من الغيظ الطويل اکفهم *** علیک ومن لم يرض فالله خادعه

عباس بن هشام از پدرش نقل کرد که پدرش گفته:

خزیمه به علی بن ابی طالب علیه السلام نگاه می کرد پس حضرت علیه السلام به او فرمودند: آیا می بینی چگونه به فضلی که خدا به من کرده و جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله و نزدیکترین فرد به او هستم و آنچه که خدا از علم به وسیله ی ایشان به من روزی کرده مورد حسادت واقع می شوم.

ص: 188


1- شواهد التنزيل ج 1، ص 184

پس خزيمه گفت:

می بینند نعمت خدایی را که برای آنها نیست / اما برای تو هست و فضلی آشکار است که نمی توانند با آن مقابله کنند.

جميع آرزوهای دین و دنیا برای توست / و بالاتر از آرزو اخلاق و ویژگیهای توست.

از غیظ و کینه ی طولانی که بر توست شانه هایشان جدا شد از هم او هر کس به تو راضی نباشد خدا در برابر او دشمن است.

5- عن هشام بن الحكم عن جعفر بن محمد علیهماالسلام (1)

في قوله « وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً » قال علیه السلام جعل فيهم أئمه من أطاعهم فقد أطاع الله ومن عصاهم عصي الله .(2)

هشام بن حکم از امام صادق علیه السلام نقل کرده که در مورد این قول خداوند « و به آنان ملكی بزرگ بخشیدیم » فرمودند:

در آنها ائمه ای قرار داد که هر کس آنها را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است و هر کس از ایشان نافرمانی کند از خدا نافرمانی کرده است.

6- عن أبي خالي الكابلي عن أبي جعفر علیه السلام (3)

في قول الله « وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً » قل ما هذا الملك العظيم؟

فقال علیه السلام أن جعل فيهم ائمة من أطاعهم اطاع الله ومن عصاهم فقد عصى الله فهذا ملك عظيم.

ابی خالد کابلی نقل کرده که در مورد « و به آنان ملكی بزرگ بخشیدیم »خدمت امام باقر علیه السلام عرض کردم این ملک بزرگ چیست؟

پس حضرت فرمودند: اینست که در آنها ائمه ای قرار داده که هر کس ایشان را

ص: 189


1- شواهد التنزیل، ج 1، ص 187
2- این روایت را جماعتی نقل کرده اند از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام
3- شواهد التنزیل، ج 1، ص 187

اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است و هر کس از ایشان نافرمانی کند پس به تحقيق که خدا را نافرمانی کرده است و این ملک بزرگ است.

7- أخرج الزبير بن بكار في الوفقيات عن ابن عباس (1)

أن معاوية قال یا بنی هاشم انكم تريدون أن تستحقوا الخلافه كما استحققتم النبوة ولا يجتمعان لاحد و تزعمون أن لكم ملكا.

فقال له ابن عباس أما قولک انا نستحق الخلافة بالنبوه فإن لم نستحقها بالنبوة فبم نستحقها ؟ وأما قولك إن النبوه والخلافة لا تجتمعان لاحد فاین قول الله « فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْراهِيمَ الكِتابَ والحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكاً عَظِيماً » فالكتاب النبؤة والحكمه السنه والملك الخلافه و نحن آل إبراهيم أمر الله فينا وفيهم واحد والسنه لنا ولهم جارية.

أما قولك زعمنا أن لنا ملكا فالزعم في كتاب الله شرك و کل يشهد أن لنا ملكا لا تملكون يوما واحدا إلا ملكنا يومين ولا شهرا إلا ملکتا شهرين ولا حولا إلا ملكنا حولين والله اعلم .

زبیر بن بكار در موفقیات از ابن عباس نقل کرده است: به درستی که معاویه به بنی هاشم گفت: به درستی که اراده کرده اید که مستحق خلافت باشید همان گونه که مستحق نبوت بوده اید و این دو در یک جا جمع نمی شوند و گمان می کنید که شما دارای ملک هستید.

پس ابن عباس به او گفت: این که می گویی ما به خاطر نبوت مستحق خلافت نیستیم، پس اگر به خاطر امر مهم نبوت مستحق خلافت نیستیم پس به واسطه ی چه چیزی مستحق خلافت باشیم؟

اما این قول تو که می گویی: نبوت و خلافت در یک جا جمع نمی شوند پس این قول خداوند کجاست که فرموده « در حقیقت، ما به خاندان ابراهيم كتاب و حكمت دادیم، و به آنان ملكی بزرگ بخشیدیم.»

ص: 190


1- الدر المنثور، ج 2، ص 173

پس کتاب در آیه نبوت است و حکمت سنت است و ملک همان خلافت است.

ما آل ابراهیم هستیم خدا در مورد ما و آنها يكسان امر کرده و سنت در مورد ما و در مورد آنها به یک نحو جاری است.

و اما این قول تو که گمان کرده ایم برای ما ملک هست پس گمان در مورد کتاب خدا شک است و تمام آن شهادت می دهد که برای ما ملکی است که شما یک روز ملک ندارید مگر اینکه ملک ما دو روز است و یک ماه ندارید مگر اینکه ملک ما دو ماه است.

و یک سال ندارید مگر اینکه ملک ما دو سال است و خدا عالم است.

تفاسیر

- تبیان (1) :

1- در مورد معنای « أَمْ يَحْسُدُونَ اَلنّاسَ » سه قول وجود دارد:

الف: قول ابن عباس و مجاهد و ضحاک و سدی و عكرمة:

منظور از ناس رسول خدا صلی الله علیه و آله است و این همان قول امام باقر علیه السلام که به آن آل رسول خدا صلی الله علیه و آله را هم حضرت اضافه کرده اند.

ب- قول قتاده: منظور عرب هستند یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و اصحابش چون در آیه ی 51 هم ذکر اینها آمد که فرموده « و درباره کسانی که کفر ورزیده اند می گویند: «اینان از کسانی که ایمان آورده اند راه یافته ترند» » و جبایی هم این را می گوید.

اما در مورد فضل که در آیه آمده هم، دو قول وجود دارد:

اول - قول حسن و قتاده و ابن جریح که می گویند: فضل نبوت است .

ص: 191


1- تبیان، ج 3، ص 227

و این در حالیست که این همان فرمایش امام باقر علیه السلام است که در ادامه اش هم حضرت فرموده اند و در آل رسول خدا صلی الله علیه و آله امامت است.

دوم - قول ابن عباس و ضحاک و سدی می گویند:

فضل آن چیزی است که خدا برای رسول خودش مباح کرد و آن عقد کردن نه زن بود.

معنای لغتي :

حسد: به معنای اینست که کسی آرزو کند نعمتی از صاحب آن نعمت زائل شود زیرا برای حسود رسیدن به آن نعمت مشقت زیادی دارد.

غبطه: یعنی کسی آرزو کند مثل آن نعمت را داشته باشد به خاطر اینکه صاحب آن نعمت از داشتن آن خوشحال می شود و به همین خاطر است که حسد مذموم است ولی غبطه مذموم نیست.

پس فرموده « در حقیقت، ما به خاندان ابراهيم كتاب و حکمت دادیم، و به آنان ملكی بزرگ بخشیدیم » و حسد نمی ورزند بر آن، پس چگونه به آن چیزی که خدای بزرگ فقط به محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله عطا کرده است حسادت می ورزند؟

معنا

در اینکه ملک در آیه به چه معناست هم سه قول وجود دارد:

اول - قول این عباس که می گوید ملک سلیمان است .

دوم - قول سدی است که می گوید آن چیزی است که خدا برای داوود حلال کرد که ازدواج با نود و نه زن بود و آنچه برای سلیمان بود که ازدواج با صد زن بود، به این خاطر که یهود رسول خدا صلی الله علیه و آله را سرزنش می کردند به خاطر زیاد زن گرفتن پس خدا روشن کرد که این مسئله در آل ابراهیم بیشتر بوده است.

سوم - قول مجاهد و حسن که می گویند: آن نبوت است .

و فرمایش امام باقر علیه السلام که فرموده اند:

به درستی که ملک خلافت است هر کس آنها را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده و هر کس آنها را نافرمانی کند خدا را نافرمانی کرده است.

ص: 192

- مجمع البيان (1) :

« أَمْ يَحْسُدُونَ اَلنّاسَ » به مردم حسادت می ورزند، درباره ی این (مردم) اختلاف شده است.

الف: برخی گفته اند منظور خود پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله است.

« عَلى ما آتاهُمُ اَللّهُ مِنْ فَضْلِهِ » به آنچه خدا از فضل خویش به آنها عنایت کرده حسادت می کنند یعنی نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله و مباح بودن نه زن برای ایشان و میل نسبت به ایشان، و می گفتند اگر او پیامبر بود، نبوت او را از این کار باز می داشت از این رو خداوند می فرماید که نبوت در آل ابراهیم چیز تازه ای نیست.

« فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إبراهيمَ الكِتابَ وَالْحِكْمَةَ » نبوت را به آل ابراهيم دادیم و مملکت را به داوود و سلیمان بخشیدیم. داوود دارای نود ونه زن و سلیمان دارای صد زن بود و به قولی او دارای هفتصد کنیز و سیصد زن و داوود دارای صد زن بود بنابراین معنا نداشت که آنها رشک حضرت محمد صلی الله علیه و آله بخورند که ایشان نیز از اولاد ابراهیم بود و بقیه نسبت به ایشان هم زنان بیشتری داشتند و هم مملکتشان وسیعتر بود. این قول از ابن عباس و ضحاک و سدی در مورد معنای (مردم) است .

ب: مقصود پیامبر اسلام و آل گرامی ایشان بود چنان که از امام باقر علیه السلام منقول است و مراد از فضل، نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله و امامت آل او علیهم السلام است.

در تفسیر عیاشی به اسناد خود از ابوالصباح كنان نقل کرده است که امام صادق علیه السلام به او فرمودند:

ما قومی هستیم که خداوند اطاعت ما را واجب کرده است، انفال و برگزیده ی مال برای ماست، ماییم راسخان در علم و ماییم محسودانی که خداوند در باره ی ایشان فرموده، « بلکه به مردم، برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا کرده رشک می ورزند » .

ص: 193


1- تفسير مجمع البیان، ج 3، ص 95

فرمود: منظور از کتاب، نبوت و از حکمت، فهم و قضاوت و از ملک عظیم، وجوب اطاعت است.

ج: مقصود پیامبر صلی الله علیه و آله و اصحابش می باشد زیرا در جمله ی « اینان از کسانی که ایمان آورده اند راه یافته ترند » منظور آنان بودند و منظور از فضل نعمت است این قول از ابوعلی جبایی است.

د: مقصود عرب است یعنی عرب مورد حسد واقع می شوند که پیامبر از ایشان است، این وجه از حسن و قتاده و این جریج است و برخی گفته اند مقصود از کتاب تورات و انجیل و زبور و از حکمت علمی است که به آنان داده شده بود.

« وَآتَيْنَام مُلْكاً عَظِيماً » « و به آنان ملكی بزرگ بخشیدیم » مجاهد و حسن می گویند یعنی به آنها نبوت دادیم، ابن عباس گوید ملک عظیم یعنی ملک سلیمان، سدی گوید منظور زنانی است که به داوود و سلیمان داده شده بود و برخی گفته اند منظور جمع بین سیاست دنیا و دین است .

- الميزان (1) :

مراد از کلمه ی «ناس» در آیه ی شریفه همان مؤمنین هستند بنابر آنچه که سیاق دلالت دارد و مراد از «آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا كرده» نبوت و کتاب و معارف دینی است که خدای متعال به فضل و کرمش به ایشان داده است اما نکته ی مهم اینست که از ذیل آیه که می فرماید با اینکه ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت دادیم معلوم می شود که منظور کلمه ی (ناس) عموم مؤمنین نیستند بلکه منظور رسول خدا صلی الله علیه و آله است که از آل ابراهیم است و بنابراین مراد از این کلمه شخص آن جناب است، چون اگر دیگران هم بهره ای از این فضل خدا برده اند از طریق آن جناب و به بركات عالیه ی آن حضرت بوده است. در گذشته یعنی در تفسیر آیه ی « انَّ اللهَ

ص: 194


1- الميزان ج 4، ص 376

اِصْطَفَى آدَمُ وَنَوْحَا وَ آلَ اِبرَاهِيمَ وَآلَ عُمْرَانٌ عَلَى الْعَالِمِينَ » (1) « به يقين، خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر مردم جهان برتری داده است .»

نیز گذشت که گفتیم منظور قرآن از آل ابراهيم رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام از دودمان آن حضرت است « در حقیقت، ما به خاندان ابراهيم كتاب و حكمت دادیم ».

خدای متعال در این جمله اهل کتاب را در حسد ورزیدنشان مأیوس نموده و امیدشان به این که نعمت از دست آل ابراهیم برود را قطع می کند و می فرماید این فضل خدا از آنان قطع شدنی نیست و اینها که نمی توانند ببینند کور شوند و از غیظ بمیرند که حسد سودی به حالشان ندارد.

از این بیان روشن می شود که مراد از آل ابراهیم یا رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام ایشان است که همه از نواده های جناب اسماعیل هستند و یا مطلق آل ابراهیم است چه اولاد اسماعیل و چه نواده های اسحاق است که در هر حال شامل رسول خدا صلی الله علیه و آله می شود که محسود حقیقی یهودیان است.

و نمی تواند مراد از آل ابراهيم بنی اسرائیل باشد که آنان نیز از نسل ابراهیم هستند زیرا اگر منظور آنان باشند معنای کلام فاسد می شود، و با اینکه یهودیان به مؤمنين به خاطر رسول خدا صلی الله علیه و اله حسد می ورزیدند معنا ندارد از يهود ستایش کند و بفرماید ما به آنها کتاب و حکمت دادیم !

و نیز آن معنایی هم که قبلا اشاره کردیم روشن می شود و معلوم می شود این جمله دلالت می کند بر اینکه مراد از «ناس» که محسود يهود واقع شده تنها رسول خدا صلی الله علیه و اله است نه همه مردم مسلمان که به آن جناب ایمان آوردند چون همه آنان از آل ابراهیم و ذریه ی او نبودند، از سوی دیگر از فرزندان رسول الله صلی الله علیه و آله هم آن اندازه

ص: 195


1- سوره آل عمران، آیه 33

که مثل سایر مسلمین به آن جناب ایمان آورند هم فضیلتی به سایرین نداشتند تا آیه شامل آنان نیز بشود و به صرف اینکه ایمان آوردند به عنوان آل ابراهيم ستایش بشوند.

و آیه ی شریفه « إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ » (1) « در حقیقت، نزديكترين مردم به ابراهیم، همان کسانی هستند که او را پیروی کرده اند، و [نيز] این پیامبر و کسانی که [ به آيين او ] ایمان آورده اند؛ و خدا سرور مؤمنان است ».

نیز نمی تواند مجوز آن باشد که مؤمنین را با نام آل ابراهيم بنامیم، برای اینکه صرف اولویت و نزدیکتر بودن کسی را آل ابراهیم نمی کند با اینکه در این آیه آنجا که می فرماید: « بلکه به مردم، برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا کرده حسادت می ورزند » پیروان ابراهیم را ذکر کرد، چون گفتیم منظور از کلمه ی «ناس» پیروان رسول خدا صلی الله علیه وآله هستند که قهرا پیروان ابراهیم نیز بودند و به طور قطع مسلمانان آل ابراهیم نبوده و نیستند پس مراد از آل ابراهيم نتها رسول خدا صلی الله علیه و آله و یا آن جناب و آل بزرگوار او علیهم السلام می باشند که جدشان اسماعیل بوده و در ردیف ابراهیم می باشند.

« و به آنان ملكی بزرگ بخشیدیم ».

در سابق گفتیم مقتضای سیاق اینست که مراد از ملک معنایی اعم از ملک عادی بوده و شامل ملک معنوی یعنی نبوت و ولایت حقیقی به هدایت خلق و ارشاد آنان نیز می شود دلیل گفتار ما در آن جا همین جمله ی مورد بحث است که ملک آل ابراهیم را عظیم می شمارد و ما می دانیم خدای متعال به ملک دنیوی اعتنایی ندارد مگر وقتی که این ملک دنیوی صاحبش را به فضیلتی معنوی و منتخبی دینی بکشاند و باز مؤيد آن گفتار اینست که خدای عزوجل در فضايل آل ابراهیم کتاب و حکمت را نام برده است ولی نبوت و ولایت را نشمرده است و در نتیجه این احتمال بسیار قوی به نظر می رسد که ملک عظیم همان نبوت و ولایت باشد و یا حداقل ولایت و نبوت مندرج در

ص: 196


1- سوره آل عمران، آیه 68

اطلاق « آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً » باشد.

بیان مؤلف

در این آیه ی شریفه خدای متعال از عده ای با عنوان (ناس) تعبیر می کند که این ناس به خاطر فضل بسیار زیادی که خدای بزرگ نسبت به آنها دارد، مورد حسادت واقع می شوند یعنی در این قضیه عده ای هستند که مورد حسادت واقع می شوند که اینها نزد خدا جایگاه خاص دارند چون فضل و عنایت خدا به آنها زیاد است و از طرفی عده ای هستند که حسادت می کنند که خداوند در دو آیه ی قبل از این آیه می فرماید این حسودان کسانی هستند که « أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللّهُ وَمَن يَلْعَنِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ نَصِيراً » (1) .

« خدا آنها را لعنت کرده است و کسی که خدا او را لعن کند هیچ یار و یاوری نخواهد داشت » یعنی جایگاه ناس به قدری نزد خدا ارزشمند و والاست که این حسودان به آنها مستحق لعن از جانب خدای متعال هستند و از عذاب الهی هیچ گاه رهایی نخواهند یافت چون یار و یاوری نخواهند داشت.

در ادامه می فرماید: این ناس همان آل ابراهیم هستند که به آنها کتاب و حکمت عطا کردیم و به آنها ملک بزرگ بخشیدیم.

برای اینکه بفهمیم مقصود از ناس و این کتاب و حکمت و ملک عظیم چیست باید به کسانی مراجعه کنیم که مفسران قران لقب دارند و لحظه ای از آن جدا نیستند.

وقتی متواترا خاصه و عامه از رسول خدا که هیچ کم و کاستی در کلام و افعالش نیست برای ما حدیث ثقلین را روایت کرده اند و به شهادت کسی که به شهادت خدای متعال هیچ کلامی از روی هوا و هوس نمی گوید و هر چه می گوید جز وحی الهی نیست، ائمه علیهم السلام لحظه ای از قران جدا نیستند و قرآن هم لحظه ای از ایشان جدا نیست، باید برای رسیدن به مقصودمان در کلمات گوهربار آنها جست و جو کنیم.

ص: 197


1- سوره نساء، آیه 52

و همانگونه که روایات شریف ایشان گذشت مقصود از ناس، اهل بیت علیهم السلام هستند و مقصود از کتاب و حکمت نبوت و علم است و مراد از ملک عظیم طاعت واجب است یعنی خداوند متعال اطاعت از اهل بیت علیهم السلام را بر هر کسی واجب کرده است.

اینکه خداوند اطاعت از اهل بیت علیهم السلام را اینگونه بدون هیچ قید و شرطی واجب کرده است دال بر ولایت ایشان بر سایر مردم است، و به عبارت بهتر و دقیق تر، تعبیر دیگری از ولایت ایشان است.

و حسادت به ایشان و هرگونه مخالفت با ایشان لعن الهی و در نتیجه عذاب همیشگی را در پی خواهد داشت .

ص: 198

آیه ی هشتم: سوره آل عمران، آیه 103

اشاره

« وَ اِعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اَللّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اُذْكُرُوا نِعْمَتَ اَللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ اَلنّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اَللّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ».

« و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید: آن گاه که دشمنان [یكدیگر] بودید، پس میان دلهای شما الفت انداخت، تا به لطف او برادران هم شدید؛ و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید. این گونه، خداوند نشانه های خود را برای شما روشن می کند، باشد که شما راه یابید »

روايات خاصه

1- في رواية أبي الجارود عن أبي جعفر علیه السلام (1)

في قوله « وَ اِعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اَللّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا ».

قال علیه السلام أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی عَلِمَ أَنَّهُمْ سَیَفْتَرِقُونَ بَعْدَ نَبِیِّهِمْ وَ یَخْتَلِفُونَ فَنَهَاهُمْ عَنِ التَّفَرُّقِ كَمَا نَهَی مَنْ كَانَ قَبْلَهُمْ فَأَمَرَهُمْ أَنْ یَجْتَمِعُوا عَلَی وَلَایَةِ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام وَ لَا یَتَفَرَّقُوا .

در روایت آبی جارود از امام باقر علیه السلام آمده در مورد « و همگی به ریسمان

ص: 199


1- تفسیر قمی، ج 1، ص 108

خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید » فرمودند: به درستی که خداوند تبارک و تعالی میدانست آنها بعد از نبی شان دچار تفرقه خواهند شد و اختلاف می کنند پس آنها را از تفرقه نهی کرد کما اینکه امت های قبلی را هم از تفرقه نهی کرده بود. پس همه ی آنها را امر کرد که بر ولایت آل محمد علیه السلام اجتماع کنند و متفرق نشوند.

2- عن أبي الجارود عن ابی جعفر عن أبيه عن جده عليه السلام (1) قال:

جَاءَ رَجُلٌ فِی هَیْئَهِ أَعْرَابِیٍّ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی مَا مَعْنَی « وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا».

فقال له النبي صلی الله علیه و آله آنا نبى الله وعلى بن ابی طالب علیه السلام بله فخرج الأعرابي وهو يقول آمنت بالله وبرسوله و بحبله .(2)

آبی جارود از امام باقر علیه السلام از پدرشان علیه السلام از جدشان علیه السلام نقل کردند که

فرمودند:

مردی با ظاهر یک اعرابی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله پدر و مادرم به فدای تو معنای « و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید » چیست؟

پس نبی خدا صلی الله علیه و اله به او فرمودند: من نبی خدا هستم و علی بن ابی طالب علیه السلام ریسمان خداست پس آن اعرابی از نزد ایشان خارج شد در حالی که می گفت به خدا و رسولش و ریسمانش ایمان آوردم.

3- عن اباني بن تغلب (3) قال، قال أبو جعفر علیه السلام ولاية على بن ابی طالب علیه السللام الحبل الذي قال الله تعالى « وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» فمن تمسک به كان مؤمنا ومن تركه خرج من الايمان.

ابان بن تغلب گوید: امام باقر علیه السلام فرمودند:

ص: 200


1- تفسیر فرات، ص 90
2- مثل همین روایت را ابن عباس هم نقل کرده است
3- تفسیر فرات، ص 90

ولایت علی ابن ابی طالب علیه السلام همان ریسمانی ست که خدای بزرگ در مورد آن فرموده: « و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید »، پس هر کس به علی (ریسمان) تمسک پیدا کند مؤمن است و هر کس آن را کنار بگذارد از ایمان خارج است.

4- عن جعفر بن محمد علیهماالسلام (1) قال:

نحن حبل الله الذي قال « وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا » و ولاية على علیه السلام البر فمن استمسک به كان مؤمنا ومن تركها تخرج من الايمان .

امام صادق علیه السلام فرمودند: ما ریسمان الهی هستیم که فرموده: « و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید، و ولایت علی علیه السلام بر و نیکی است پس هر کس به آن تمسک پیدا کند مؤمن است و هر کس آن را کنار بگذارد از ایمان خارج است.

5- عن جعفر بن محمد عليهماالسلام (2) قال:

بَیْنَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ جَالِسٌ فِی جَمَاعَهٍ مِنْ أَصْحَابِهِ إِذْ وَرَدَ عَلَیْهِ أَعْرَابِیٌّ فَبَرَکَ بَیْنَ یَدَیْهِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ إِنِّی سَمِعْتُ اَللَّهَ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ « وَ اِعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اَللّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا » فَهَذَا اَلْحَبْلُ اَلَّذِی أَمَرَنَا بِالاِعْتِصَامِ بِهِ مَا هُوَ ؟

قَالَ فَضَرَبَ اَلنَّبِیُّ یَدَهُ عَلَی کَتِفِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ وَلاَیَهُ هَذَا.

فَقَامَ اَلْأَعْرَابِیُّ وَ ضَبَطَ بِکَفَّیْهِ بإِصْبَعَیْهِ جَمِیعاً ثُمَّ قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اَللَّهِ وَ أَعْتَصِمُ بِحَبْلِهِ قَالَ وَ شَدَّ أَصَابِعَهُ.

امام صادق علیه السلام فرمودند: رسول خدا صلی الله علیه و آله در میان جماعتی از اصحابشان نشسته بودند که یک مرد اعرابی برایشان وارد شد و در مقابلشان نشست، پس گفت ای رسول خدا صلی الله علیه و آله به درستی که از خدا شنیدم که در کتابش فرموده « و همگی به

ص: 201


1- تفسیر فرات، ص 91
2- تفسیر فرات، ص 91

ریسمان خدا چنگ زنيد، و پراکنده نشوید،» پس این ریسمانی که ما به چنگ زدن به آن امر شده ایم چیست؟

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله دستشان را بر شانه ی علی بن ابی طالب علیه السلام زدند و فرمودند: ولایت این مرد.

پس اعرابی برخاست و علی علیه السلام را محکم با دو دستش بغل کرد سپس گفت:

شهادت می دهم خدایی جز خدای یگانه نیست و شهادت می دهم که محمد صلی الله علیه و آله رسول خداست و چنگ می زنم به ریسمان خدا و انگشتانش را محکم به دور على علیه السلام فشرد.

6- ابن يزيد (1) قال سألت ابالحسن علیه السلام عن قوله

« وَ اِعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اَللّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا » قال علي بن ابی طالب علیه السلام حبل الله المتين.

ابن یزید گوید از ابا الحسن علیه السلام در مورد قول خداوند که فرمود: « و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید » سؤال کردم حضرت فرمودند، علی بن ابی طالب علیه السلام ریسمان محکم و استوار خداست.

7- عن جابر عن آبی جعقر علیه السلام (2) قال

آل محمد علیهم السلام حبل الله الذي آمرنا بالإعتصام به فقال « وَ اِعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اَللّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا ».

جابر نقل می کند که امام باقر علیه السلام فرمودند:

آل محمد صلی الله علیه و آله همان ریسمان الهی هستند که ما به چنگ زدن به آن امر شده ایم.

8- عن جابر بن عبد الله الأنصاري (3) قال وفد على رسول الله صلی الله علیه و آله أهل اليمن

ص: 202


1- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 194
2- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 194
3- الغيبة (نعمانی)، ص 39

فَقَالَ النَّبِی(صلی الله علیه و آله)جَاءَكُمُ أَهْلُ الْیمَنِ یبُسُّونَ بَسِیساً، فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله و سلم)قَالَ: قَوْمٌ رَقِیقَةٌ قُلُوبُهُمْ، رَاسِخٌ إِیمَانُهُمْ، وَ مِنْهُمُ الْمَنْصُورُ، یخْرُجُ فِی سَبْعِینَ أَلْفاً، ینْصُرُ خَلَفِی وَ خَلَفَ وَصِیی، حَمَائِلُ سُیوفِهِمْ الْمِسْكُ .

فقالوا يا رسول الله صلی الله علیه و آله ومن وصيك؟

فَقَالَ صلی الله علیه و آله: هُوَ الَّذِی أَمَرَکمُ اللَّهُ بِالاعْتِصَامِ بِهِ، فَقَالَ جَلَّ وَ عَزَّ: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا».

فقالوا يا رسول الله صلی الله علیه و آله بين لنا ما هذا الحبل؟

فقال صلی الله علیه و آله هو قول الله « إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النّاسِ » (1).

فَالْحَبْلُ مِنَ اللَّهِ کتَابُهُ، وَ الْحَبْلُ مِنَ النَّاسِ وَصِیی.

فقالوا يا رسول الله صلی الله علیه و آله من وصيک؟

فقال هو الذي أنزل الله فيه « أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللّهِ » (2).

فقالوا يا رسول الله صلی الله علیه و اله وما جنب الله هذا؟

فقال صلی الله علیه و اله هو الذي يقول الله فيه « وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً »(3).

هو وصيي والسبيل إلي من بعدي.

فقالوا يا رسول الله صلی الله علیه و آله بالذي بعثك بالحق نبيا أرناه في اشتقنا إليه .

فقال صلی الله علیه و آله هُوَ الَّذِی جَعَلَهُ اللَّهُ آیةً لِلْمُؤْمِنِینَ الْمُتَوَسِّمِینَ، فَإِنْ نَظَرْتُمْ إِلَیهِ نَظَرَ « مَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ » (4) عَرَفْتُمْ أَنَّهُ وَصِیی، كَمَا عَرَفْتُمْ أَنِّی نَبِیكُمْ، فَتَخَلَّلُوا الصُّفُوفَ وَ تَصَفَّحُوا الْوُجُوهَ، فَمَنْ أَهْوَتْ إِلَیهِ قُلُوبُكُمْ، فَإِنَّهُ هُوَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یقُولُ

ص: 203


1- سوره آل عمران، آیه 112
2- سوره زمر، آیه 56
3- سوره فرقان، آیه 27
4- سوره ق، آیه 37

في كتابه « فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ » (1) أي إليه وإلى ذریته علیهم السلام. .

ثُمَّ قَالَ: فَقَامَ أَبُو عَامِرٍ الْأَشْعَرِی فِی الْأَشْعَرِیینَ، وَ أَبُو غِرَّةَ الْخَوْلَانِی فِی الْخَوْلَانِیینَ، وَ ظَبْیانُ وَ عُثْمَانُ بْنُ قَیسٍ فِی بَنِی قَیسٍ، وَ عُرَنَةُ الدَّوْسِی فِی الدَّوْسِیینَ، وَ لَاحِقُ بْنُ عِلَاقَةَ، فَتَخَلَّلُوا الصُّفُوفَ وَ تَصَفَّحُوا الْوُجُوهَ، وَ أَخَذُوا بِیدِ الْأَنْزَعِ الْأَصْلَعِ الْبَطِینِ، وَ قَالُوا: إِلَى هَذَا أَهْوَتْ أَفْئِدَتُنَا، یا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله.

فَقَالَ النَّبِی صلی الله علیه وآله : أَنْتُمْ نَجَبَةُ اللَّهِ حِینَ عَرَفْتُمْ، وَصِی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و اله قَبْلَ أَنْ تُعَرَّفُوهُ، فَبِمَ عَرَفْتُمْ أَنَّهُ هُوَ؟

فَرَفَعُوا أَصْوَاتَهُمْ يَبْكُونَ وَيَقُولُونَ: يَا رَسُولَ اَللهِ صلی الله علیه و اله، نَظَرْنَا إِلَى القَوْمِ فَلَمْ تَحِنَّ لَهُمْ قُلُوبُنَا، وَلَمَّا رَأَيْنَاهُ رَجَفَتْ قُلُوبُنَا، ثُمَّ اِطْمَأَنَّتْ نُفُوسُنَا، وَاِنْجَاشَتْ أَكْبَادُنَا، وَهَمَلَتْ أَعْيُنُنَا، وَاِنْثَلَجَتْ صُدُورُنَا، حَتَّى كَأَنَّهُ لَنَا أَبٌ وَنَحْنُ لَهُ بَنُونَ.

فقال النبي صلی الله علیه و آله « وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ » (2) أَنْتُمْ مِنْهُمْ بِالمَنْزِلَةِ اَلَّتِي سَبَقَتْ لَكُمْ بِهَا الحُسْنَى، وَأَنْتُمْ عَنِ اَلنَّارِ مُبْعَدُونَ.

قَالَ: فَبَقِی هَؤُلَاءِ الْقَوْمُ الْمُسَمَّوْنَ حَتَّى شَهِدُوا مَعَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام الْجَمَلَ وَ صِفِّینَ، فَقُتِلُوا بِصِفِّینَ رَحِمَهُمُ اللَّهُ، وَ كَانَ النَّبِی صلی الله علیه و آله بَشَّرَهُمْ بِالْجَنَّةِ، وَ أَخْبَرَهُمْ أَنَّهُمْ یسْتَشْهِدُونَ مَعَ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام.

جابر بن عبدالله انصاری می گوید:

عده ای از اهل یمن به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شدند، قبل از ورودشان رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند، پیش شما می آیند عده ای از اهل یمن در حالیکه از شدت خستگی به مرکب هایشان بس بس (3) می گویند. پس زمانی که وارد شدند بر رسول خدا صلی الله علیه و آله، حضرت فرمودند: قومی که دارای قلب های نرم و نازک هستند و ایمان راسخ دارند و منصور هم از آنهاست که با هفتاد هزار نفر برای نصرت خلف من و

ص: 204


1- سوره ابراهیم، آیه 37
2- سوره آل عمران، آیه 7
3- بس بس: به فتح یا به کسر باء برای زمانی که مرکب خسته است می گویند

خلف وصی من در حالیکه غلاف شمشیرهایشان مشک است خارج می شود.

پس عرض کردند ای رسول خدا صلی الله علیه و آله جانشین شما چه کسی است؟ پس حضرت فرمودند: همان کسی است که خداوند شما را به دستاویزی به او (پیروی از او) امر کرده است و فرموده است و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید پس عرض کردند ای رسول خدا صلی الله علیه و آله برای ما روشن کن که این حبل (ریسمان محکم) چیست؟

پس حضرت فرمودند: همان قول خداست که فرموده « مگر آنکه به پناه امان خدا و زینهار مردم [روند] » پس حبل از جانب خدا کتاب خداست و حبلی که از مردم است وصی من است.

پس عرض کردند: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله وصی شما کیست؟

پس حضرت فرمودند: وصی من همان کسی است که خدا در مورد او نازل کرده است: «تا آنکه [مبادا] کسی بگوید: «دريغا بر آنچه در حضور خدا کوتاهی ورزیدم ».

پس عرض کردند رسول خدا صلی الله علیه و آله جنب خدا که می فرمایید چیست؟

پس حضرت فرمودند: همان کسی است که خدا در مورد او فرموده: « و روزی است که ستمکار دست های خود را می گزد [و] می گوید: «ای کاش با پیامبر راهی بر می گرفتم» » او همان وصی من و تنها راه به سوی من بعد از من است.

پس عرض کردند ای رسول خداصلی الله علیه و آلهو شما را قسم به آن کسی که شما را به حق به نبوت مبعوث فرمود وصیتان را به ما نشان دهید به تحقیق که ما مشتاق او هستیم

پس حضرت فرمودند: او همان کسی است که خدا او را آیه و نشانه برای مؤمنين هوشیار قرار داده است.

پس اگر به او نگاه کنید با ديده ی کسی که « صاحبدل و حق جو که خود به گواهی ایستد » می شناسید او را که وصی من است همان گونه که مرا که پیغمبرتان هستم شناختید پس به میان صفوف بروید و صورتها را مصافحه کنید پس کسی که قلوب شما به او میل پیدا کرد و او را قلب دوست داشتید پس به درستی که وصی من

ص: 205

همان است زیرا که خدای متعال فرموده است.

« پس دلهای برخی از مردم را به سوی آنان گرایش ده » .

یعنی به سوی او و ذریه ی او علیهم السلام، پس ابو عامر اشعری از اشعریون و ابوغره خولانی از قبیله ی خولانیون و ظبیان و عثمان بن قيس از بنی قیس عرنة الدوسي و لا حق بن علاقه برخواستند و به میان صفوف رفتند و صورتها را مصافحه کردند دست کسی را که انزع (از شرک جدا بود) اصلع (چون خورشید بود) بطين (سیندی مملو از علم و ایمان داشت) را گرفته و گفتند قلوب ما میل به این شخص دارد، ای رسول خدا صلی الله علیه و آله.

پس حضرت فرمودند: شما برگزیدگان خدا هستید که وصی رسولش را قبل از اینکه به شما معرفی شود، شناختید پس به چه چیز او را شناختید که او همان وصی من است؟

پس صدا به گریه بلند کردند و می گفتند ای رسول خدا صلی الله علیه و آله ما به همه نظر کردیم و قلوب ما به سمت آنها میل و گرایش پیدا نکرد ولی زمانی که او را دیدیم قلوب ما به شدت لرزید سپس نفوس ما اطمینان پیدا کرد و جگر ما به لرزه افتاد و چشم های ما شروع به باریدن کرد و سینه های ما به او آرام شد به او میل پیدا کرد تا آن جا که گویی او پدر ماست و ما فرزندان او هستیم.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: « با آنکه تأويلش را جز خدا و ریشه داران در دانش کسی نمی داند ».

شما برای آنها به همین منزله ای هستید که نیکی و حق به وسیله ی آنها به سوی شما سبقت گرفت و شما از آتش جهنم دور هستید و خواهید بود پس این افراد نام برده شده زنده بودند، تا اینکه در رکاب امير المؤمنین علیه السلام در جنگ جمل و صفین شرکت کردند و در جنگ صفین به شهادت رسیدند که خدا آنها را رحمت کند و نبی خدا صلی الله علیه و آله آنها را به بهشت بشارت داده بودند و به آنها خبر داده بودند که در آینده در رکاب علی بن ابی طالب علیه السلام به شهادت خواهند رسید.

ص: 206

9- قال علي بن الحسين علیهماالسلام (1) :

كان رسول الله صلی الله علیه و آله ذات يوم جالسا ومعه أصحابه في المسجد.

فقال صلی الله علیه و آله: یَطلُعُ عَلَیکُم مِن هذَا البابِ رَجُلٌ مِن أهلِ الجَنَّهِ یَسأَلُ عَمّا یَعنیهِ ، فَطَلَعَ رَجُلٌ طُوالٌ یُشَبَّهُ بِرِجالِ مُضَرَ ، فَتَقَدَّمَ فَسَلَّمَ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وجَلَسَ ، فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله إنّی سَمِعتُ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ یَقولُ فیما اُنزِلَ : «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُواْ» ، فَما هذَا الحَبلُ الّذی أمَرَنَا اللّهُ بِالِاعتِصامِ بِهِ ، وأن لا نَتَفَرَّقَ عَنهُ ؟ فَأَطرَقَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَلِیّا ، ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ وأشارَ بِیَدِهِ إلی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام و قالَ: هذا حَبلُ اللّهِ الَّذی مَن تَمَسَّکَ بِهِ عُصِمَ بِهِ فی دُنیاهُ ، ولَم یَضِلَّ بِهِ فی آخِرَتِهِ . فَوَثَبَ الرَّجُلُ إلی عَلِیٍّ علیه السلام فَاحتَضَنَهُ مِن وَراءِ ظَهرِهِ وهُوَ یَقولُ : اِعتَصَمتُ بِحَبلِ اللّهِ وحَبلِ رَسولِهِ ، ثُمَّ قامَ فَوَلّی وخَرَجَ. فَقامَ رَجُلٌ مِنَ النّاسِ فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ألحَقُهُ فَأَسأَلُهُ أن یَستَغفِرَ لی ؟ فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله: إذا تَجِدُهُ مُوَفَّقا .

فَقالَ : فَلَحِقَهُ الرَّجُلُ فَسَأَلَهُ أن یَستَغفِرَ اللّهَ لَهُ

فَقالَ لَهُ : أفَهِمتَ ما قالَ لی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وما قُلتُ لَهُ ؟ قالَ : نَعَم

قالَ : فَإِن کُنتَ مُتَمَسِّکا بِذلِکَ الحَبلِ یغَفِرُ اللّهُ لَکَ ، وإلّا فَلا یَغفِرُ اللّهُ لَکَ

حضرت زین العابدين علیه السلام فرمودند:

روزی رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، به همراه اصحابشان در مسجد نشسته بودند که فرمودند: از این درب مردی بر شما وارد می شود که از اهل بهشت است و از چیزی که برایش نمایان شده و اهمیت دارد سئوال می کند، پس مردی بلند قامت وارد شد که شبیه مردان قبیله ی مضر بود، سپس جلو آمد و به رسول خدا صلی الله علیه و آله سلام کرد و نشست و سپس عرض کرد ای رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که خدا می فرماید: در آنچه که نازل کرده است « و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید » پس این حبل که خدا ما را به اعتصام (چنگ زدن ) به آن امر کرده است و نباید از آن متفرق شویم

ص: 207


1- الغيبة (نعمانی)، ص 42

چیست؟

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله سر خود را پایین انداختند مدتی و سپس سر خود را بلند کردند به علی بن ابی طالب علیه السلام اشاره کردند و فرمودند: این همان حبلی است که هر کس به آن تمسک کند به وسیله آن دنیایش حفظ خواهد شد و به وسیله ی آن در آخرت گمراه نخواهد شد.

پس آن مرد از جا پرید و علی بن ابی طالب علیه السلام را از پشت در آغوش گرفت و می گفت چنگ زدم به حبل خدا و حبل رسولش سپس برخاست و رفت.

پس مردی از بین مردم برخاست و گفت ای رسول خدا صلی الله علیه و آله به او برسم و از او بخواهم که برایم استغفار کند.

پس حضرت فرمودند: بنابراین موفق می شوی او را پیدا کنی.

پس رسید به آن مرد و از او درخواست کرد که برایش از خدا طلب آمرزش کند.

پس آن مرد گفت آیا فهمیدی رسول خدا صلی الله علیه و آله به من چه فرمودند: و من چه عرض کردم؟ گفت: بله، مرد گفت پس اگر تو متمسک باشی به آن حبل خداوند خودش تو را می آمرزد و اگر نه خدا تو را نخواهد آمرزید.

10- عن أبي الحسن علیه السلام (1) : في خطبة خطبها رسول الله صلی الله علیه و آله في مرضه وفي الخبر:

فقال رسول الله صلی الله علیه و آله : اُدْعُوا لِی عَمِّی - یَعْنِی اَلْعَبَّاسَ فَدُعِیَ لَهُ، فَحَمَلَهُ وَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ، حَتَّی أَخْرَجَاهُ، فَصَلَّی بِالنَّاسِ وَ إِنَّهُ لَقَاعِدٌ، ثُمَّ حُمِلَ فَوُضِعَ عَلَی اَلْمِنْبَرِ بَعْدَ ذَلِکَ.

فَاجْتَمَعَ لِذَلِکَ جَمِیعُ أَهْلِ اَلْمَدِینَهِ مِنَ اَلْمُهَاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصَارِ حَتَّی بَرَزَتِ اَلْعَوَاتِقُ مِنْ خُدُورِهَا فَبَیْنَ بَاکٍ وَ صَائِحٍ وَ مُسْتَرْجِعٍ وَ وَاجِمٍ وَ اَلنَّبِیُّ عَلَیهِ وَ آلِهِ السَّلامُ یَخْطُبُ سَاعَهً وَ یَسْکُتُ سَاعَهً.

فَکَانَ فِیمَا ذَکَرَ مِنْ خُطْبَتِهِ أَنْ قَالَ :

ص: 208


1- خصائص الائمه، ص 74

یَا مَعْشَرَ اَلْمُهَاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ مَنْ حَضَرَ فِی یَوْمِی هَذَا وَ فِی سَاعَتِی هَذِهِ مِنَ اَلْإِنْسِ وَ اَلْجِنِّ لِیُبَلِّغْ شَاهِدُکُمْ غَائِبَکُمْ أَلاَ إِنِّی قَدْ خَلَّفْتُ فِیکُمْ کِتَابَ اَللَّهِ فِیهِ اَلنُّورُ وَ اَلْهُدَی وَ اَلْبَیَانُ.

لِمَا فَرَضَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مِنْ شَیْءٍ حُجَّهُ اَللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ حُجَّتِی وَ حُجَّهُ وَلِیِّی وَ خَلَّفْتُ فِیکُمُ اَلْعَلَمَ اَلْأَکْبَرَ عَلَمَ اَلدِّینِ وَ نُورَ اَلْهُدَی وَ ضِیَاءَهُ وَ هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام أَلاَ وَ هُوَ حَبْلُ اَللَّهِ « فَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اَللّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اُذْکُرُوا نِعْمَتَ اَللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَهٍ مِنَ اَلنّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اَللّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ.»

أَیُّهَا اَلنَّاسُ هَذَا عَلِیٌّ علیه السلام مَنْ أَحَبَّهُ وَ تَوَلاَّهُ اَلْیَوْمَ وَ بَعْدَ اَلْیَوْمِ فَقَدْ « أَوْفی بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اَللّهَ فسيؤتيه أجرأ عظيما » (1) .

وَ مَنْ عَادَاهُ وَ أَبْغَضَهُ اَلْیَوْمَ وَ بَعْدَ اَلْیَوْمِ جَاءَ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ أَصَمَّ وَ أَعْمَی لاَ حُجَّهَ لَهُ عِنْدَ اَللَّهِ.

ابا الحسن، امام هادی علیه السلام فرمودند:

در خطبه ای که رسول خدا صلی الله علیه و آله در کسالت منجر به شهادتشان ایراد فرمودند، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

عمویم یعنی عباس را صدا بزنید پس او را صدا زدند و عباس به همراه على علیه السلام دو طرف رسول خدا صلی الله علیه و آله را گرفتند و ایشان را از خانه بیرون برده و به مسجد بردند.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله با مردم نماز خواندند در حالی که ایشان نشسته امام جماعت این نماز بودند، پس ایشان را حمل کردند و بر منبر نشاندند، تمام اهل مدینه از مهاجرین و انصار به این خاطر در مسجد جمع شدند به گونه ای که هر کس گردن می کشید تا ایشان را ببیند و در این بین عده ای گریه می کردند عده ای ناله می زدند عده

ص: 209


1- سوره فتح، آیه 10

كلمة استرجاع (1) می گفتند و عده ای اظهار ناراحت می کردند و رسول خدا صلی الله علیه و آله ساعتی خطبه می خواندند و ساعتی ساکت می شدند و خطبه ای ایراد کردند تا رسید به این که فرمودند:

ای گروه مهاجرین و انصار و هر کس که در امروز من حاضر است و در این ساعتی من از انس و جن حاضر است پس باید شاهد شما به غائب شما خبر دهد، آگاه باشید به راستی که يقينا من در بین شما کتاب خدا را به یادگار می گذارم در آن نور و هدایت و بیان هر آنچه که خداوند بزرگ واجب کرده است می باشد. آن حجت خدا بر شما و حجت من و حجت ولی من است و در بین شما علم بزرگتر و علم دین و نور هدایت و روشنایی اش را به عنوان جانشین باقی می گذارم و او على بن ابی طالب علیه السلام است.

آگاه باشید که اوست ریسمان خدا « و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراكنده نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید. آن گاه که دشمنان [یكدیگر] بودید، پس میان دلهای شما الفت انداخت، تا به لطف او برادران هم شديد؛ و در کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید. این گونه، خداوند نشانه های خود را برای شما روشن می کند، باشد که شما راه یابید » (2) .

ای مردم این علی علیه السلام است هر کس او را دوست بدارد و ولایتش را امروز و بعد از امروز بپذیرد، پس به تحقيق « و هر که بر آنچه با خدا عهد بسته وفادار بماند » (3) .

و هر کس با او دشمنی کند و بغض او را امروز و بعد امروز در دل داشته باشد روز قیامت خواهد آمد در حالی که کر و کور خواهد بود و حجتی برای او نزد خدا نخواهد بود.

ص: 210


1- استرجاع: یعنی ذکر آیه ی شریفه (انالله وانا اليه راجعون)
2- سوره آل عمران، آیه 103
3- سوره فتح، آیه 10

11- عن جعفر بن محمد عليهماالسلام (1) .

في قوله « ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» (2) قال علیه السلام نحن من النعيم وفي قوله « وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا » قال علیه السلام نحن الحبل.

از امام صادق علیه السلام در مورد این قول خداوند « سپس در همان روز است که از نعمت [روی زمین ] پرسیده خواهید شد » نقل است که فرمودند: ما از نعمت ها هستیم.

و در مورد این قول خداوند « و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید » فرمودند: ما همان ریسمان خدا هستیم.

12- عن محمد بن على العنبري باسناده عن النبي صلی الله علیه و آله (3) : أنه سأل اعرابئ عن هذه الآية « وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا » فاخذ رسول الله صلی الله علیه و آله بيد على علیه السلام وقال علیه السلام یا اعرابئ هذا حبل الله فاعتصم به.

فدار الاعرابي من خلف على علیه السلام و اقتضته وقال: اللهم إني أشهد إني قد اعتصمت بحبلک فقال رسول الله صلی الله علیه و آله.

من سره أن ينظر إلى رجل من أهل الجنة فلينظر إلى هذا.

محمد بن علي عنبری با سند خودش از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که، یک اعرابی از ایشان در مورد این آیه « و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید » سؤالی کرد پس رسول خدا صلی الله علیه و آله دست علی اعلیه السلام را گرفتند و فرمودند:

ای اعرابی این ریسمان خداست پس به آن چنگ بزن... پس اعرابی از پشت علی را گرفت و او را در آغوش گرفت و گفت: خدایا به درستی که تو را شاهد می گیریم که من به ریسمان تو چنگ زدم پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: هر کس دوست دارد که به مردی از اهل بهشت نگاه کند، پس به این نگاه کند.

ص: 211


1- امالی (طوسی)، ص 272
2- سوره تکاثر، آیه 8
3- مناقب (ابن شهر آشوب)، ج 3، ص 76

13- عن عبدالله بن عباس قال (1) :

کا عند رسول الله صلی الله علیه و آله إذ جاء أعرابي فقال: يا رسول الله صلی الله علیه و آله سمعتك تقول « وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا » فما حبل الله الذي أعتصم به؟

فضرب النبي صلی الله علیه و آله يده في يد على علیه السلام و قال: تمسکوا بهذا، هو حبل المتین.

عبدالله بن عباس گوید:

ما در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بودیم که مردی اعرابی آمد و عرض کرد: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که شما می گویی « و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید » پس آن حبل خدا که باید به آن چنگ زنم چیست؟

رسول خدا صلی الله علیه و آله دستشان را بر دست علی علیه السلام زدند و فرمودند: به این چنگ زنید، پس این همان حبل محکم و استوار است.

روایات عامه

1- عن علي بن موسى الرضا عليه السلام عن أبيه عن آبائه عن علیه السلام (2) قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَرْکَبَ سَفِینَهَ اَلنَّجَاهِ وَ یَسْتَمْسِکَ بِالْعُرْوَهِ اَلْوُثْقی وَ یَعْتَصِمَ بِحَبْلِ اَللَّهِ اَلْمَتِینِ فَلْیُوَالِ عَلِیّاً علیه السلام وَ لْیَأْتَمَّ بالائمة الْهُدَاةِ مِنْ وُلْدِهِ .

از امام رضا علیه السلام از پدرش از پدرانش از علی علیه السلام نقل شده که فرمودند: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: هر کس دوست دارد که سوار بر کشتی نجات شود و به ریسمان محکم خدا تمسک کند و به ریسمان استوار الهی چنگ بزند پس باید علی بن ابی طالب علیه السلام را دوست داشته باشد و ولایت او را بپذیرد و باید به هدایت کنندگان از فرزندان او اقتدا کند.

2- عن ابان بن تغلب عن جعفر بن محمد علیهماالسلام (3) قال:

ص: 212


1- البرهان، ج1، ص672
2- شواهد التنزیل، ج 1، ص 168
3- شواهد التنزیل، ج 1، ص 169

نَحنُ حَبْلُ اللهِ الذّی قال اللهُ « وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» الْآيَةَ فَالْمُسْتَمْسِكُ بِوَلاَيَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام الْمُسْتَمْسِكُ بِالْبِرّ فَمَنْ تَمَسَّكَ بِهِ كَانَ مُؤْمِناً،وَ مَنْ تَرَكَهُ كَانَ خَارِجاً مِنَ الْإِيمَانِ.

امام صادق علیه السلام فرمودند: ما ريسمان خدا هستیم که خدا فرموده « و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید »، پس کسی به ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام تمسک کند به نیکی و خوبی تمسک کرده است، هر کس به او تمسک کند مؤمن است و هر کس آن را کنار بگذارد از ایمان خارج است.

3- حدثنا يحيى بن علی (1) به سواء إلى قوله

« وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» ولاية على علیه السلام مَنْ تَمَسَّكَ بِهِ كَانَ مُؤْمِناً،وَ مَنْ تَرَكَهُ كَانَ خَارِجاً مِنَ الْإِيمَانِ.

یحیی بن علی هم مثل روایت قبل برای ما روایت کرد تا آنجا که رسید به:

« و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید » از ولایت علی علیه السلام، هر کس تمسک پیدا کند به آن مؤمن است و هر کس آن را ترک کند از ایمان خارج است .

4- حدثنا ابو حفص الصائغ عن جعفر بن محمد عليهماالسلام (2) في قوله

« وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» قال علیه السلام نحن حبل الله .

ابو حفص صائغ از امام صادق علیه السلام خبر داد که فرمودند:

« و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید » ما ریسمان خدا هستیم.

5- عن نافع عن ابن عمر (3) قال

قال رسول الله صلی الله علیه و آله قال لي جبرئيل قال الله تعالی :

ص: 213


1- شواهد التنزیل، ج 1، ص 169
2- شواهد التنزیل، ج 1، ص 169
3- شواهد التنزیل، ج 1، ص 170

ولاية علي بن ابی طالب علیه السلام حصنی فمن دخل حصنی آمن من عذابی.

نافع از پسر عمر نقل می کند که گفت:

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: که جبرئیل به من گفت که خدای بزرگ فرموده است:

ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام دژ و قلعه ی محکم من است پس هر كس داخل در این قلعه ی محکم شود از عذاب من در امان است.

6-تفسير الثعلبي في سورة في قوله تعالی واعتصموا بحبل الله جميعا يرفعه إلى ابی سعید الخدري (1) قال سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله يقول:

یا أيُّهَا النّاسُ قد تَرَكتُ فيكُمُ الثَّقَلَينِ خَليفَتَينِ؛ إن أخَذتُم بِهِما لَن تَضِلّوا بَعديِ، أحَدُهُما أكبَرُ مِنَ الآخَرِ: كِتابَ اللّهِ حَبلٌ مَمدودٌ مابیِنَ السَّماءِ و الأَرضِ، وعِترَتي أهلُ بَيتي، و انهما لَن يَفتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَيَّ الحَوضَ.

ابوسعید خدری گفت: شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و اله می فرمایند: ای مردم در میان شما دو چیز گرانبها به جانشینی باقی می گذارم اگر به آن دو با هم چنگ بزنید، هرگز بعد از من گمراه نخواهید شد. یکی از آن دو بزرگتر از دیگری است: کتاب خدا ریسمانی ست که از آسمان به سوی زمین کشیده شده است و عترت من اهل بیتم، و به درستی که این دو هرگز از هم دور نمی شوند تا بر سر حوض با هم بر من وارد شوند.

7- عن جعفر بن محمد علیهماالسلام (2)

في قوله تعالى « وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» قال نحن حبل الله الذي قال الله « وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» فَالْمُسْتَمْسِكُ بِوَلَایةِ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ الْمُسْتَمْسِكُ بِالْبِرِّ، فَمَنْ تَمَسَّكَ بِهِ كَانَ مُؤْمِناً، وَ مَنْ تَرَكَهُ كَانَ خَارِجاً مِنَ الْإِیمَانِ.

ثعلبی با سند خودش از امام صادق علیه السلام نقل می کند که حضرت در مورد « و

ص: 214


1- ينابيع الموده، ص 241
2- شواهد التنزیل، ج 1، ص169

همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید » فرمودند: ما ریسمان خدا هستیم که خدا فرموده: « و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید » .

تفاسیر

- تبیان (1) :

« وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» یعنی پناه ببرید به حبل الهی و چنگ بزنید و گرایش پیدا کنید به عهد خداوند زیرا که آن سبب نجات است. مثل ریسمانی که به آن تمسک پیدا می کنند و چنگ می زنند برای نجات از قعر یک چاه و مواردی مثل آن، به همین خاطر است که گفته می شود ریسمان امان است چون سبب نجات و رهایی می شود.

- مجمع البيان (2) :

« وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ » یعنی به آن چنگ زنید و گفته شده یعنی به آن پناه ببرید.

در اینکه معنای حبل الله چیست چند قول بیان شده است:

الف: اینکه قرآن است که مرفوعا از ابی سعید خدری ذکر شده و قول عبدالله و قتاده و سدی می باشد.

ب: اینکه همان دین خدا اسلام است و این قول ابن عباس و ابی زید است.

ج: آنچه که ابان بن تغلب از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمودند:

ما همان حبل خدا هستیم که فرموده « وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً » «و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید».

و اولی حمل آن بر جمیع این معانی است و آنچه که این اولویت را تأیید می کند این روایت است که ابوسعید خدری از رسول خدا صلی الله علیه و اله نقل کرده؛ که فرمودند: « أَیُّهَا

ص: 215


1- تبیان ، ج 2، ص 545
2- مجمع البیان ، ج 2، ص 805

النَّاسُ إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ حَبْلَیْنِ إِنِ اتَّخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی أَحَدُهُمَا أَکْبَرُ مِنَ الْآخَرِ کِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِی أَهْلُ بَیْتِی أَلَا وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ.» (1)

ای مردم به درستی که من در میان شما دو ریسمان باقی می گذارم، اگر هر دوی آنها را بگیرید هرگز بعد از من گمراه نخواهید شد، یکی از آن دو از دیگری بزرگ تر از کتاب خدا به ریسمان متصل از آسمان به زمین است و عترتم که اهل بيت عليهم السلام من هستند، آگاه باشید به درستی که این دو هرگز از هم جدا نمی شوند، تا اینکه در کنار حوض کوثر، با هم بر من وارد شوند).

و معنای « وَ لا تَفَرَّقُوا » بنا به قول ابن مسعود و قتاده اینست که خدا شما را به آن امر کرده و شما را به جماعت و ائتلافی برای طاعتش و ثابت ماندن بر آن ملزم نموده دوری پیدا نکنید و منحرف نشوید و عده ای هم گفته اند یعنی از رسول خدا صلی الله علیه و آله دور نشوید.

- الميزان (2) :

خدای تعالی در آیات قبل یعنی آیه ی « وَکَیْفَ تَکْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَی عَلَیْکُمْ آیَاتُ اللهِ وَفِیکُمْ رَسُولُهُ وَمَنْ یَعْتَصِمْ بِاللهِ فَقَدْ هُدِیَ إلی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ » (3) « و چگونه كفر می ورزید، با اینکه آیات خدا بر شما خوانده می شود و پیامبر او میان شماست؟ و هر کس به خدا تمسک جوید، قطعا به راه راست هدایت شده است » فرموده بود که تمسک به آیات خدا و رسول او صلی الله علیه و اله(و یا تمسک به کتاب و سنت) تمسک به خداست و شخص متمسک و معتصم در امان است و هدایت او ضمانت شده است. کسی که دست به دامن رسول شود، دست به دامن کتاب شده است، چون

ص: 216


1- کمال الدین وتمام النعمه، ج 1، ص 238
2- الميزان، ج 3، ص 369
3- سوره آل عمران، آیه 101

آیه ی هشتم: سوره آل عمران، آیه 103

همین کتاب است که در آن آمده « و ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ » (1) « و آنچه را فرستاده [او] به شما داد، آن را بگیرید ».

اکنون در این آیه اعتصام مذکور در مورد سفارش در آن آیه را مبدل کرده به اعتصام به حبل الله، در نتیجه فهماند که اعتصام به خدا و رسول که قبلا گفتیم، اعتصام به حبل الله است یعنی آن رابطه و واسطه ای که بین عبد و رب را به هم وصل می کند و آسمان را به زمین مرتبط می سازد.

چون گفتیم که اعتصام به خدا و رسول، اعتصام به کتاب خداست که عبارت است از وحیی که از آسمان به زمین می رسد و اگر خواستی می توانی اینگونه بگویی.

حبل الله همان قرآن و رسول خدا صلی ا لله علیه و آله است چون قبلا هم توجه فرمودی که برگشت همه ی اینها به یک چیز است.

و قرآن کریم هر چند که جز به حق تقوا و اسلام ثابت دعوت نمی کند، ليكن غرض این آیه غیر از آن غرض است که آیه ی قبلی یعنی یا « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ » (2) « وای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا آن گونه که حق پرواکردن از اوست، پروا كنيد؛ و زینهار، جز مسلمان نمیرید ».

داشت، آن آیه متعرض حکم تک تک افراد بود که مراقب باشند حق تقوا را به دست آورده و جز با اسلام از دنیا نروند ولی این آیه متعرض حكم جماعت مجتمع است دلیل آن اینست که می فرماید:

«جميعا» و نیز می فرماید «ولا تفرقوا».

پس این دو آیه همانطور که فرد را بر تمسک به کتاب و سنت سفارش می کنند به مجتمع اسلامی هم دستور می دهد که به کتاب و سنت معتصم شوند.

ص: 217


1- سوره حشر، آیه 7
2- سوره آل عمران، آیه 10

بیان مؤلف

در ابتدای آیه خدای متعال به همه امر می کند که چنگ بزنید، با فعل امر این مطلب را بیان کرده تا همه بدانند مأمور به چنگ زدن هستند، و باید چنگ بزنند، و از باب افتعال هم استفاده کرده است.

یکی از معانی باب افتعال اظهار است یعنی باید چنگ بزنید و این کار خودتان را اظهار کنید و علنا انجام دهید.

نه تنها خودتان بلکه جميعا همه با هم به ریسمان الهی چنگ بزنید و باز هم تأکید می فرماید که، و از دور این ریسمان الهی تفرقه پیدا نکنید و متفرق نشوید.

پس خدای متعال همه را مأمور کرده که به ریسمان الهی چنگ بزنند و این کارشان را با هم و به صورت علنی انجام دهند و هرگز از کنار ریسمان الهی دور نشوند.

نکته ی قابل توجه تعبیر به حبل است و آن هم حبل الله، حبل یعنی ریسمانی که سبب نجات است و این سبب نجات از طرف خداست چون حبل الله است، یعنی خدا امر می کند که همه با هم چنگ بزنند به این حبل اگر می خواهند اهل نجات باشند، بنابراین کسی که به این حبل الهی چنگ نزند اهل نجات نخواهد بود.

نكته ی مهم دیگر تأكيد خداوند در این آیه بر وحدت و عدم تفرقه است، یعنی همانگونه که گذشت، اینکه چنگ زدن را همه اظهار کنند، یعنی همه در این کار با هم هم صحبت باشند و وحدت داشته باشند و در این راستا به هم دیگر کمک کنند و بازهم می فرماید «جميعا» یعنی همه با هم و در کنار هم، و بعد باز هم می فرماید «ولا تفرقوا»، از تفرقه بپرهیزید، و وحدت را حفظ کنید اما مهمتر اینست که بدانیم همه ی اینها را در مورد چنگ زدن به حبل الله فرموده، یعنی خدای متعال وحدت در چنگ زدن به حبل الله را امر کرده و تأکید کرده است نه هر وحدتی را، می فرماید همه با هم به حبل الهی که سبب نجات است چنگ بزنید و از دور شدن از حبل الله بپرهیزید یعنی حبل الهی یک هسته ی مرکزی و نقطه ى ثقل است که حول آن همه باید با هم متحد شوند و آن را سبب نجات خود قرار دهند. از همین جا مشخص می شود که

ص: 218

وحدت حول هر چیزی غیر از حبل الهی مورد تائید خدای متعال نیست زیرا خداوند بزرگ وحدت مورد تأییدش را به وضوح بیان کرده است.

حال این حبل الله چیست؟

همانگونه که گذشت مفسران قرآن در روایتی که رسیده است فرموده اند این حبل الله ائمه علیهم السلام هستند و کسی غیر از ائمه علیهم السلام نیست.

و حتی اگر کسی بگوید در بعضی روایات حبل الله قرآن بیان شده، باز هم منافاتی ندارد چون در حدیث ثقلین و همان روایات، گذشت که، ائمه علیهم السلام و قرآن یک لحظه هم از یکدیگر جدا نخواهند بود کما اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: على مع القرآن والقرآن معه لايفترقان حتى يردا على الحوض. (1)

علی علیه اللام همراه قرآن است و قرآن همراه اوست، و این دو از هم جدا نمی شوند تا اینکه در کنار حوض بر من وارد شوند.

و روایت معروف به ثقلین که به تواتر از خاص و عامه نقل شده است.

پس در هر صورت حبل الله یعنی اهل بیت علیهم السلام و خدای متعال در این آیه همه را امر کرده است که در کنار هم به اهل بيت عليهم السلام چنگ بزند و متوسل شوند و حول محور اهل بیت علیهم السلام با یکدیگر وحدت داشته باشند تا به وسیله ی ایشان اهل نجات شوند و به سعادت و بهشت الهی برسند.

بنابراین عبارت «وبكم وائتلف الفرقه » که در زیارت شریف جامعه ی کبیره آمده است تعبیری دیگر از همین آیه شریفه است که در آن زیارت شریف هم امام هادی علیه السلام برای همه ی حق جویان و مؤمنان به وضوح بیان می کنند که به وسیله ی اهل بیت علیهم السلام است که تفرقه و اختلاف برچیده می شود و جای خود را به یکرنگی و با هم بودن می دهد.

پس با توجه به تأكيدات خدای متعال در این آیه ی شریفه و نحوه ی بیان امام

ص: 219


1- امالی (طوسی)، ص 460

هادی علیه السلام که تقدیم «ما حقه التأخير يفيد الحصر» یعنی هر آنچه در ادبیات عرب جایگاهی مؤخر دارد، اگر مقدم شود افاده ی حصر خواهد کرد، وحدت فقط و فقط حول محور اهل بیت علیهم السلام صحیح و محقق خواهد بود و هرگونه وحدتی غیر از آن مورد تأیید خدا و ائمه علیهم السلام نخواهد بود، حال حول محور هر چه که باشد.

مطلب بسیار مهم اینست که چنگ زدن بدون اطاعت کردن ممکن نیست و اینکه خدای متعال امر به چنگ زدن به این ذوات مقدسه را به صورت مطلق صادر کرده است دال به ولایت داشتن ایشان بر سایر مردم است و اطاعت بدون چون و چرا از ایشان در همه ی شئون است.

بنابراین این آیه نه تنها ولایت ائمه ی اهل بيت علیهم السلام را بیان می کند بلکه به روشنی اعلام می دارد که تنها راه نجات و رسیدن به بهشت و رضوان الهی برای مردم، داخل شدن تحت آن ولایت است که از جانب خدا برای ائمه علیهم السلام قرار داده شده است.

بنابراین این آیه نه فقط دال بر ولایت اهل بیت علیهم السلام است بلکه دال بر اینست که تنها راه نجات و سعادت، این ولایت است

ص: 220

آیه ی نهم: سوره مائده، آیه 67

اشاره

« يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ »

ای پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ كن؛ و اگر نكنى اصلا رسالتش را نرسانده ای. و خدا تو را از گزند مردم نگاه می دارد. آری، خدا گروه کافران را هدایت نمی کند

روايات خاصه

1- صعد امیرالمؤمنین علیه السلام المنبر في عسكر الناس وجمع الناس وبحضرته المهاجرون والأنصار فحمد الله وأثنى عليه (1) ثم قال:

یَا مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ إِنَّ مَنَاقِبِی أَکْثَرُ مِنْ أَنْ تُحْصَی أَوْ تُعَدُّ مَا أُنْزِلَ فِی کِتَابِهِ مِنْ ذَلِکَ وَ مَا قَالَ فِیَّ رَسُولُ اَللَّهِ صلی الله علیه و آله أَکْتَفِی بِهَا عَنْ جَمِیعِ مَنَاقِبِی وَ فَضْلِی أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ اَللَّهَ فَضَّلَ فِی کِتَابِهِ اَلنَّاطِقِ اَلسَّابِقَ إِلَی اَلْإِسْلاَمِ فِی غَیْرِ آیَهٍ مِنْ کِتَابِهِ عَلَی اَلْمَسْبُوقِ وَ أَنَّهُ لَمْ یَسْبِقْنِی إِلَی اَللَّهِ وَ رَسُولِهِ أَحَدٌ مِنَ اَلْأُمَّهِ قَالُوا اَللَّهُمَّ نَعَمْ .

قَالَ علیه السلام أَنْشُدُکُمُ اَللَّهَ سُئِلَ رَسُولُ اَللَّهِ صلی الله علیه و آله عَنْ قَوْلِهِ « اَلسّابِقُونَ اَلسّابِقُونَ أُولئِکَ اَلْمُقَرَّبُونَ » (2) فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنْزَلَهَا اَللَّهُ فِی اَلْأَنْبِیَاءِ وَ أَوْصِیَائِهِمْ وَ أَنَا أَفْضَلُ أَنْبِیَاءِ اَللَّهِ

ص: 221


1- کتاب سلیم، ج2، ص757
2- سوره واقعه، آیات 10 و 11

وَ أَخِی وَ وَصِیِّی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام أَفْضَلُ اَلْأَوْصِیَاءِ فَقَامَ نَحْوٌ مِنْ سَبْعِینَ بَدْرِیّاً جُلُّهُمْ مِنَ اَلْأَنْصَارِ وَ بَقِیَّتُهُمْ مِنَ اَلْمُهَاجِرِینَ مِنْهُمْ أَبُو اَلْهَیْثَمِ بْنُ اَلتَّیِّهَانِ وَ خَالِدُ بْنُ زَیْدٍ وَ أَبُو أَیُّوبَ اَلْأَنْصَارِیُّ وَ مِنَ اَلْمُهَاجِرِینَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ وَ غَیْرُهُ فَقَالُوا نَشْهَدُ أَنَّا قَدْ سَمِعْنَا رَسُولَ اَللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ ذَلِکَ قَالَ علیه السلام أَنْشُدُکُمُ اَللَّهَ فِی قَوْلِ اَللَّهِ « یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اَللّهَ وَ أَطِیعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِی اَلْأَمْرِ مِنْکُمْ » (1) وَ قَوْلِهِ « إِنَّما وَلِیُّکُمُ اَللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا اَلَّذِینَ یُقِیمُونَ اَلصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ اَلزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ » (2) ثُمَّ قَالَ « وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اَللّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ اَلْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَهً » (3) فَقَالَ اَلنَّاسُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ صلی الله علیه و آله أَخَاصٌّ لِبَعْضِ اَلْمُؤْمِنِینَ أَمْ عَامٌّ لِجَمِیعِهِمْ .

فَأَمَرَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ صلی الله علیه و آله أَنْ یُعْلِمَهُمْ فِیمَنْ نَزَلَتِ اَلْآیَاتُ وَ أَنْ یُفَسِّرَ لَهُمْ مِنَ اَلْوَلاَیَهِ مَا فَسَّرَ لَهُمْ مِنْ صَلاَتِهِمْ وَ صِیَامِهِمْ وَ زَکَاتِهِمْ وَ حَجِّهِمْ فَنَصَبَنِی بِغَدِیرِ خُمٍّ وَ قَالَ علیه السلام إِنَّ اَللَّهَ أَرْسَلَنِی بِرِسَالَهٍ ضَاقَ بِهَا صَدْرِی وَ ظَنَنْتُ أَنَّ اَلنَّاسَ مکذبونی مُکَذِّبُویَ فَأَوْعَدَنِی لَأُبَلِّغَنَّهَا أَوْ یُعَذِّبَنِی قُمْ یَا عَلِیُّ ثُمَّ نَادَی بِالصَّلاَهَ جَامِعَهً فَصَلَّی بِهِمُ اَلظُّهْرَ ثُمَّ قَالَ أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ اَللَّهَ مَوْلاَیَ وَ أَنَا مَوْلَی اَلْمُؤْمِنِینَ وَ أَوْلَی بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ أَلاَ مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ اُنْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اُخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ فَقَامَ إِلَیْهِ سَلْمَانُ اَلْفَارِسِیُّ فَقَالَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ صلی الله علیه و آله وَلاَؤُهُ کَمَا ذَا فَقَالَ علیه السلام وَلاَؤُهُ کَوَلاَیَتِی مَنْ کُنْتُ أَوْلَی بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِیٌّ أَوْلَی بِهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ أَنْزَلَ اَللَّهُ « اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ اَلْإِسْلامَ دِیناً » (4) .

فَقَالَ سَلْمَانُ اَلْفَارِسِیُّ یَا رَسُولَ اَللَّهِ صلی الله علیه و اله أَنَزَلَتْ هَذِهِ اَلْآیَاتُ فِی عَلِیٍّ خَاصَّهً فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صلی الله علیه و آله بَلْ فِیهِ وَ فِی أَوْصِیَائِی إِلَی یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ .

ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ ص یَا سَلْمَانُ اِشْهَدْ أَنْتَ وَ مَنْ حَضَرَکَ بِذَلِکَ وَ لْیُبَلِّغِ اَلشَّاهِدُ

ص: 222


1- سوره نساء، آیه 59
2- سوره مائده، آیه 55
3- سوره توبه، آیه 16
4- سوره مائده، آیه 3

اَلْغَائِبَ.

فَقَالَ سَلْمَانُ اَلْفَارِسِیُّ یَا رَسُولَ اَللَّهِ صلی الله علیه و اله بَیِّنْهُمْ لَنَا فَقَالَ صلی الله علیه و اله عَلِیٌّ أَخِی وَ وَزِیرِی وَ وَصِیِّی وَ وَارِثِی وَ خَلِیفَتِی فِی أُمَّتِی وَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی وَ أَحَدَ عَشَرَ إِمَاماً مِنْ وُلْدِهِ أَوَّلُهُمُ اِبْنِیَ اَلْحَسَنُ علیه السلام ثُمَّ اَلْحُسَیْنُ علیه السلام ثُمَّ تِسْعَهٌ مِنْ وُلْدِ اَلْحُسَیْنِ علیه السلام وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ اَلْقُرْآنُ مَعَهُمْ وَ هُمْ مَعَ اَلْقُرْآنِ لاَ یُفَارِقُونَهُ حَتَّی یَرِدُوا عَلَیَّ اَلْحَوْضَ.

فَقَامَ اِثْنَا عَشَرَ رَجُلاً مِنَ اَلْبَدْرِیِّینَ فَقَالُوا نَشْهَدُ أَنَّا سَمِعْنَا ذَلِکَ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صلی الله علیه و اله کَمَا قُلْتَ سَوَاءً لَمْ تَزِدْ فِیهِ وَ لَمْ تَنْقُصْ حَرْفاً وَ أَشْهَدَنَا رَسُولُ اَللَّهِ صلی الله علیه و اله عَلَی ذَلِکَ وَ قَالَ بَقِیَّهُ اَلسَّبْعِینَ قَدْ سَمِعْنَا ذَلِکَ وَ لَمْ نَحْفَظْ کُلَّهُ وَ هَؤُلاَءِ اَلاِثْنَا عَشَرَ خِیَارُنَا وَ أَفْضَلُنَا فَقَالَ علیه السلام صَدَقْتُمْ لَیْسَ کُلُّ اَلنَّاسِ یَحْفَظُ بَعْضُهُمْ أَحْفَظُ مِنْ بَعْضٍ فَقَامَ مِنَ اَلاِثْنَیْ عَشَرَ أَرْبَعَهٌ أَبُو اَلْهَیْثَمِ بْنُ اَلتَّیِّهَانِ وَ أَبُو أَیُّوبَ اَلْأَنْصَارِیُّ وَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ وَ خُزَیْمَهُ بْنُ ثَابِتٍ ذُو اَلشَّهَادَتَیْنِ رَحِمَهُمُ اَللَّهُ فَقَالُوا نَشْهَدُ أَنَّا قَدْ سَمِعْنَا قَوْلَ رَسُولِ اَللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ حَفِظْنَاهُ أَنَّهُ قَالَ یَوْمَئِذٍ وَ هُوَ قَائِمٌ وَ عَلِیٌّ قَائِمٌ إِلَی جَنْبِهِ.

ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صلی الله علیه و اله یَا أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ اَللَّهَ أَمَرَنِی أَنْ أَنْصِبَ لَکُمْ إِمَاماً وَ وَصِیّاً یَکُونُ وَصِیَّ نَبِیِّکُمْ فِیکُمْ وَ خَلِیفَتِی فِی أُمَّتِی وَ فِی أَهْلِ بَیْتِی مِنْ بَعْدِی وَ اَلَّذِی فَرَضَ اَللَّهُ عَلَی اَلْمُؤْمِنِینَ فِی کِتَابِهِ طَاعَتَهُ وَ أَمَرَکُمْ فِیهِ بِوَلاَیَتِهِ فَرَاجَعْتُ رَبِّی خَشْیَهَ طَعْنِ أَهْلِ اَلنِّفَاقِ وَ تَکْذِیبِهِمْ فَأَوْعَدَنِی لَأُبَلِّغُهَا أَوْ لَیُعَذِّبَنِّی ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صلی الله علیه و اله أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ اَللَّهَ جَلَّ اِسْمُهُ أَمَرَکُمْ فِی کِتَابِهِ بِالصَّلاَهِ وَ قَدْ بَیَّنْتُهَا لَکُمْ وَ سَنَنْتُهَا وَ اَلزَّکَاهِ وَ اَلصَّوْمِ وَ اَلْحَجِّ فَبَیَّنْتُهَا وَ فَسَّرْتُهَا لَکُمْ وَ أَمَرَکُمْ فِی کِتَابِهِ بِالْوَلاَیَهِ وَ إِنِّی أُشْهِدُکُمْ أَیُّهَا اَلنَّاسُ أَنَّهَا خَاصَّهٌ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ اَلْأَوْصِیَاءِ مِنْ وُلْدِی وَ وُلْدِ أَخِی وَ وَصِیِّی عَلِیٌّ علیه السلام أَوَّلُهُمْ ثُمَّ اَلْحَسَنُ علیه السلام ثُمَّ اَلْحُسَیْنُ علیه السلام ثُمتِسْعَهٌ مِنْ وُلْدِ اَلْحُسَیْنِ اِبْنِی لاَ یُفَارِقُونَ اَلْکِتَابَ وَ لاَ یُفَارِقُهُمْ حَتَّی یَرِدُوا عَلَیَّ اَلْحَوْضَ.

یَا أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنِّی قَدْ أَعْلَمْتُکُمْ مَفْزَعَکُمْ وَ إِمَامَکُمْ بَعْدِی وَ دَلِیلَکُمْ وَ هَادِیَکُمْ وَ هُوَ أَخِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ هُوَ فِیکُمْ بِمَنْزِلَتِی فِیکُمْ فَقَلِّدُوهُ دِینَکُمْ وَ أَطِیعُوهُ فِی جَمِیعِ أُمُورِکُمْ فَإِنَّ عِنْدَهُ جَمِیعَ مَا عَلَّمَنِیَ اَللَّهُ وَ أَمَرَنِیَ اَللَّهُ أَنْ أُعَلِّمَهُ إِیَّاهُ وَ أُعْلِمُکُمْ أَنَّهُ عِنْدَهُ فَاسْأَلُوهُ وَ تَعَلَّمُوا مِنْهُ وَ مِنْ أَوْصِیَائِهِ بَعْدَهُ وَ لاَ تُعَلِّمُوهُمْ وَ لاَ تَتَقَدَّمُوهُمْ وَ لاَ تَتَخَلَّفُوا عَنْهُمْ فَإِنَّهُمْ مَعَ اَلْحَقِّ وَ اَلْحَقُّ مَعَهُمْ لاَ

ص: 223

یُزَایِلُونَهُ وَ لاَ یُزَایِلُهُمْ .

امیرالمؤمنین علیه السلام در میان مردم در حالی که همه مردم جمع بودند و مهاجرین و انصار هم در پیشگاهش شرف حضور داشتند بر منبر رفت و حمد و ثنای الهی گفت و فرمود:

ای مردمان به درستی که مناقب من بیش از آن است که شمرده شود، یا آنچه که خدا در کتابش از مناقب من نازل کرده و آنچه که در مورد من رسول خدا صلی الله علیه و اله فرموده بیش از آنست که شمرده شود. از جمیع مناقب و فضائلم به این اکتفا می کنم: آیا می دانید که خدا در کتابش در بیش از یک آیه کسانی را که زودتر به اسلام گرویدند را به کسانی که دیرتر به اسلام گرایش پیدا کردند فضیلت داده و به درستی که هیچ کس از این امت به سوی خدا و رسولش بر من سبقت نگرفته است.

همه گفتند: خدایا (خداوند شاهد است) بله.

حضرت فرمودند: شما را به خدا قسم می دهم که سؤال شد از رسول خدا در مورد این گفتی خداوند:

« پیشی گرفتگان، سبقت گرفتگان آنها مقربين هستند » پس رسول خدا صلی الله علیه و اله در پاسخ فرمود: خدا این آیه را در مورد انبیاء و اوصیاء شان نازل فرموده و من برترین انبیاء خدا هستم و برادرم و وصی ام علی ابن ابی طالب علیه السلام برترین اوصیاست.

و در این هنگام حدود هفتاد نفر از بدریون که بزرگان آنها از انصار و بقیه آنها از مهاجرین بودند از جمله ابو الهيم بن التيهان و خالد بن زید و ابو ایوب انصاری و از مهاجرين هم عمار بن یاسر و غیر از او همه با هم برخواستند و گفتند شهادت می دهیم که يقينا ما شنیدیم که رسول خدا صلی الله علیه و اله این چنین فرمودند. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: شما را قسم می دهم به خدا در مورد این فرموده خداوند:

« ای کسانی که ایمان آوردید خدا را اطاعت كنيد و رسول خدا صلی الله علیه و اله اولى الامر را اطاعت كنيد و این فرموده اش این است و جز این نیست که صاحب

ص: 224

اختیار شما خداست و رسولش و کسانی که ایمان آورده اند همان کسانی که نماز را به پا می دارند و در حالی که در رکوع اند زکات می دهند » (1) .

پس فرمود: « غیر از خدا و غیر از رسولش و غير از مؤمنین را دوست و مورد اعتماد نگیرید ».

پس عده ای از مردم گفتند: ای رسول خدا، آیا مراد بعضی از مؤمنین هستند یا همه مؤمنین منظور هستند؟

پس خدا امر کرد رسولش را که مردم را آگاه کند از این که این آیات در شأن چه کسی نازل شده است و همان گونه که نماز شان و روزه شان و زكاتشان و حجشان را برای آنها تفسیر کرده بود ولایت را هم برایشان تفسیر کند. پس مرا در غدیر خم به ولایت منصوب کرد و فرمود: به درستی که خداوند مرا به رسالتی مأمور کرده که سینه ام از آن تنگ شده و گمان کردم که مردم مرا تکذیب می کنند پس خدای بزرگ مرا وعده کرد که یا رسالتش را ابلاغ کنم و یا مرا عذاب کند. برخیز ای علی علیه السلام، پس ندا داد برای نماز جماعت پس نماز ظهر را با مردم خواند سپس فرمود:

ای مردم به درستی که خدا مولای من و من مولای مؤمنین هستم و بر خودشان نسبت به خودشان اولویت و ولایت دارم. هر کس من مولا و صاحب اختیار او هستم پس علی مولا و صاحب اختیار اوست. خداوندا دوست بدار هر که علی را دوست دارد و دشمن بدار هر که با علی دشمنی کند و یاری کن هر کس را که علی را یاری کرد و خوار کن هر کس را که علی را خوار کند. پس سلمان برخواست و به نزد رسول خدا صلی الله علیه و اله آمد و عرض کرد ولایت علی مثل چیست؟ پس رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود: ولايتش مانند ولایت من است.

هر کس که من بر او از خودش اولی هستم پس علی نیز بر او از خودش اولی

است و در این هنگام خداوند نازل فرمود:

ص: 225


1- سوره مائده، آیه 50

« امروز دينتان را برای شما کامل کرد و نعمتم را بر شما تمام کردم و به اسلام به عنوان دین برای شما راضی شدم ».

پس سلمان فارسی عرض کرد: ای رسول خدا آیا این آیات فقط در شأن على به تنهایی نازل شده؟

پس رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود: بلکه در شأن على علیه السلام و در شأن اوصیاء من تا روز قیامت نازل شده است.

پس رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود: ای سلمان پس تو و هر کس اینجاست در کنار تو، باید در این مطلب شاهد باشد و واجب است که شاهد آن را به غایب ابلاغ کند. پس سلمان فارسی عرض کرد، ای رسول خدا صلی الله علیه و اله آنها را برای ما روشن کن. پس رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود: على علیه السلام برادرم و وزیرم و وصیم و وارثم و جانشین من در امتم و ولی و صاحب اختیار هر مؤمنی بعد از من است و همچنین یازده امام از فرزندان او، که اولین نفر آنها فرزندم حسن علیه السلام است. و پس از او حسین علیه السلام و سپس نه نفر از اولاد حسین علیه السلام یکی پس از دیگری هستند و قرآن همراه آنهاست و آنها همراه قرآن هستند و از آن جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.

در این هنگام دوازده نفر از بدریون برخواستند و گفتند شهادت می دهیم که ما این کلام را همانگونه که شما فرمودید نه یک حرف بیشتر نه یک حرف کمتر از رسول خدا صلی الله علیه و اله شنیدیم و رسول خدا صلی الله علیه و اله ما را بر آن شاهد گرفت.

بقيه آن هفتاد نفر گفتند: ما هم این کلام را شنیده بودیم ولی تمام آن را در خاطر نداریم ولی این دوازده نفر بزرگان و برگزیدگان ما هستند پس در این وقت على علیه السلام فرمود: شما راست می گویید. تمام مردم با حافظه نیستند و حافظه ی بعضی بهتر از بعضی دیگر است. پس در این موقع چهار نفر از بین آن دوازده نفر که عبارت بودند از : ابو هيثم بن تیهان و ابو ایوب انصاری و عمار بن یاسر و خزیمه بن ثابت (ذو الشهادتين) برخواستند و گفتند شهادت می دهیم به درستی که يقينا ما به کلام رسول خدا صلی الله علیه و اله را شنیدیم و حفظ کردیم و به خاطر داریم که در آن روز در حالی که ایستاده بود و على هم در کنارش ایستاده بود فرمود: ای مردم به درستی که خدا به من امر کرده که برای

ص: 226

شما امام و وصی قرار دهم که او وصی پیامبر تان در بین شما باشد و او جانشین من در امتم و در اهل بیتم بعد از من باشد و اوست کسی که خدا در کتابش اطاعت از او را بر مؤمنین واجب کرده است و شما را در کتابش به ولایت او امر کرده است. پس من از خوف طعنه های اهل نفاق و اینکه مرا تکذیب کنند به پروردگارم رجوع کردم. پس او مرا وعده داد که آن را ابلاغ کنم یا مرا عذاب کند. سپس رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود:ای مردم به درستی که خدا که اسم او بزرگ باد شما را در کتابش به نماز امر کرده است و به تحقیق که من نماز را برای شما توضیح دادم و سنت قرار دادم و زكات و روزه و حج را در کتابش به شما امر کرد و من آنها را توضیح دادم و برای شما تفسير نمودم و شما را در کتابش به ولایت امر نموده است و به درستی که من شما را شاهد می گیرم ای مردم به درستی که ولایت تنها به علی بن ابیطالب علیه السلام و آن اولیائی که از فرزندان من و فرزندان برادرم و وصیم هستند اختصاص دارد و علی علیه السلام اولین آنهاست سپس حسن علیه السلام و سپس حسین علیه السلام و سپس نه نفر از فرزندان پسرم حسین علیه السلام،آنها از کتاب خدا دور نمی شوند و کتاب از آنها دور نمی شود تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند . ای مردم به درستی که يقينا من شما را آگاه کردم به پناهگاه شما و امام شما بعد از من و صاحب اختیار شما و هدایت کننده شما و او برادر من علی ابن ابی طالب علیه السلام است و او به منزله من در بین شماست. پس از او در دینتان پیروی کنید و او را در جميع امورتان اطاعت کنید. پس به درستی که در نزد اوست جميع آنچه که خدا به من آموخته است و خدا مرا امر کرد که به او آنها را بیاموزم و شما را آگاه کنم که علم من نزد اوست. پس از او سؤال کنید و از او و از اوصیائش بعد از او بیاموزید و هرگز به آنها نیاموزید و طلب مقدم شدن بر آنها نکنید و از آنها جدا نشوید پس به درستی که آنها با حق و حق با آنهاست. از آن دور نمی شوند و از آنها دور نمی شود.

2- عن زيد بن أرقم (1) قال:

ص: 227


1- تفسیر فرات، ص 129

چهارده آفتاب

لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهُ فِی وَلَایَهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام « یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ » قَالَ فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَدَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فی یوم غدیر خم ثُمَّ رَفَعَهَا وَ قَالَ اللَّهُمَّ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ .

زید بن ارقم گوید: زمانی که این آیه در ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شد « ای رسول ما آنچه را که به تو نازل شده ابلاغ کن » پس رسول خدا صلی الله علیه و آله دست علی بن ابی طالب علیه السلام را در روز غدیر خم گرفت و او را بلند کرد و فرمود خداوندا هر کس من مولا و صاحب اختیار او هستم پس این علی هم مولا و صاحب اختیار اوست، خداوندا دوست بدار هر کس او را دوست دارد و دشمن بدار هر کس او را دشمن دارد و یاری کن هر کس او را یاری می کند و خوار کن هر کس او را خوار می کند.

3- عن أبي جعفر علیه السلام (1) :

في قوله تعالى « یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ » إِلَی آخِرِ الْآیَهِ فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حِینَ أَتَتْهُ عَزْمَهٌ مِنَ اللَّهِ فِی یَوْمٍ شَدِیدِ الْحَرِّ فَنُودِیَ فِی النَّاسِ فَاجْتَمَعُوا وَ أَمَرَ بِشَجَرَاتٍ فَقُمَّ مَا تَحْتَهُنَّ مِنَ الشَّوْکِ ثُمَّ قَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ وَلِیُّکُمْ أَوْلَی بِکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ ؟

قَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ فَقَالَ صلی الله علیه و آله مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.

امام باقر علیه السلام فرمودند:

در مورد این آیه « ای رسول ما آنچه را که پروردگارت به تو نازل کرده است ابلاغ کن که اگر این کار را انجام ندهی اصلأ رسالتي از خدا ابلاغ نکرده ای و خدا تو را از مردم حفظ می کند » .

ص: 228


1- تفسیر فرات، ص 130

پس زمانی که این امر مهم از جانب خدا به رسولش رسید در روزی که بسیار گرم و داغ بود رسول خدا صلی الله علیه و آله خارج شد و مردم را جمع کرد و دستور داد خار و خاشاک زیر درخت ها را جمع کنند سپس فرمود:

ای مردم ولی و صاحب اختیار شما کیست؟ کیست که از نفس شما به خودتان اولویت دارد؟

گفتند خدا و رسولش، پس سه مرتبه فرمود هر کس من مولا و صاحب اختیار او هستم پس این علی مولا و صاحب اختیار اوست خداوندا دوست بدار هر کس او را دوست دارد و دشمن بدار هر کس او را دشمن بدارد و یاری کن هر کس باور او باشد و خوار کن هر کس بخواهد او را خوار کند.

4- عن محمد بن كعب الفرظی (1) قال:

كان النبي رسول الله صلی الله علیه و آله یَتَحَارَسُهُ أَصْحَابُهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی إِلَیْهِ « یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ » إِلَی آخِرِ الْآیَهِ قَالَ فَتَرَکَ الْحَرَسَ حِینَ أَخْبَرَهُ اللَّهُ تَعَالَی أَنَّهُ یَعْصِمُهُ مِنَ النَّاسِ بِقَوْلِهِ « وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ .»

محمد بن کعب قرظی گوید:

همواره رسول خدا صلی الله علیه و آله توسط اصحابش پاسداری می شد و از آنها پرهیز می کرد تا اینکه خدا نازل کرد « ای رسول ما آنچه را که پروردگارت به تو نازل کرده است ابلاغ کن که اگر این کار را انجام ندهی اصلا رسالتي از خدا ابلاغ نكرده ای و خدا تو را از مردم حفظ می کند » پس پاسداری را ترک کردند زمانی که خدا خبر داد رسولش را از مردم حفظ می کند با این فرمایش که « و خدا تو را از مردم حفظ می کند ».

5- عن ابن عباس (2) في قوله تعالى: « یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی

ص: 229


1- تفسیر فرات، ص 131
2- تفسیر فرات، ص 131

الْقَوْمَ الْکافِرِینَ ».

نزلت في على علیه السلام أمر رسول الله صلی الله علیه و آله أن يبلغ فيه فأخذ رسول الله صلی الله علیه و آله بيد علی علیه السلام.

فَقالَ : مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وعادِ مَن عاداهُ.

از ابن عباس در مورد این آیه « ای رسول ما آنچه را که پروردگارت به تو نازل کرده است ابلاغ کن که اگر این کار را انجام ندهی اصلأ رسالتي از خدا ابلاغ نكرده ای و خدا تو را از مردم حفظ می کند. به درستی که خدا کافران را هدایت نمی کند » نقل شده که گفت در شأن على علیه السلام نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله مأمور شد که ابلاغ کند در مورد او پس دست على علیه السلام را گرفت و فرمود:

هر کس من مولا و صاحب اختیار او هستم پس علی مولا و صاحب اختیار اوست. خدایا دوست بدار هر کس او را دوست دارد و دشمن بدار هر کس با او دشمنی کند.

6- عن أبي صالح عن ابن عباس وجابر بن عبدالله (1) قالا:

أمَرَ اللّهُ تَعالی نَبِیَّهُ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله أن یَنصِبَ عَلِیّا علیه السلام عَلَما لِلنّاسِ ؛ لِیُخبِرَهُم بِوِلایَتِهِ .فَتَخَوَّفَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن یَقولوا : حامَی ابنَ عَمِّهِ ، وأن تطغَوا فی ذلِکَ عَلَیهِ . فَأَوحَی اللّهُ إلَیهِ : «یَأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» ، فَقامَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِوِلایَتِهِ یَومَ غَدیرِ خُمٍّ .

ابوصالح از ابن عباس و جابر بن عبدالله نقل می کند که این دو نفر گفتند

خدای متعال به نبی اش حضرت محمد صلی الله علیه و آله امر کرد به اینکه علی را به عنوان علم ( بزرگ قوم و نشانه ) منصوب کند تا به این واسطه ولایت علی علیه السلام را به مردم خبر دهد.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله ترسید که بگویند او از پسرعمویش حمایت می کند و در

ص: 230


1- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 331

این مسئله بر ایشان طغیان و نافرمانی کنند.

پس خدا به ایشان وحی کرد « ای رسول ما آنچه از پروردگارت به تو نازل شده را ابلاغ کن که اگر این کار را نکنی اصلا رسالتی از جانب خدا انجام نداده ای و خدا تو را از شر و کید مردم حفظ می کند.»

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم برخاست و ولایت علی علیه السلام را ابلاغ و اعلام کرد.

7- عن حنان بن سدير عن أبيه عن أبي جعفر علیه السلام قال (1) :

لَمَّا نَزَلَ جَبْرَئِیلُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی حَجَّهِ الْوَدَاعِ بِإِعْلَانِ أَمْرِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام « بلّغ يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ » قَالَ فَمَکَثَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ثَلَاثاً حَتَّی أَتَی الْجُحْفَهَ فَلَمْ یَأْخُذْ بِیَدِهِ فَرَقاً مِنَ النَّاسِ فَلَمَّا نَزَلَ الْجُحْفَهَ یَوْمَ الْغَدِیرِ فِی مَکَانٍ یُقَالُ لَهُ مَهْیَعَهُ فَنَادَی الصَّلَاهَ جَامِعَهً فَاجْتَمَعَ النَّاسُ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله مَنْ أَوْلَی بِکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ ؟

قَالَ فَجَهَرُوا فَقَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ الثَّانِیَهَ فَقَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ الثَّالِثَهَ فَقَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ فَأَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ علیه السلام فَقَالَ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ ، فَإِنَّهُ مِنّی ، وأنَا مِنهُ ، وهُوَ مِنّی بِمَنزِلَهِ هارونَ مِن موسی ، إلّا أنَّهُ لا نَبِیَّ بَعدی.

حنان بن سدير از پدرش نقل می کند که امام باقر علیه السلام چنین فرمودند:

در حجة الوداع زمانی که جبرئیل نازل شد برای اعلان امر ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام و این آیه را آورد.

« ای رسول ما آنچه را که به تو نازل کرده ایم ابلاغ کن و اگر این کار را انجام ندهی اصلا هیچ رسالتی از جانب خدا انجام نداده ای و خدا تو را از شر مردم حفظ می کند .»

ص: 231


1- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 332

رسول خدا صلی الله علیه و آله سه مرتبه مکث کردند تا به جحفه رسیدند و به خاطر جلوگیری از تفرقه ی مردم تا آن جا دست علی را نگرفتند و بلند نکردند پس زمانی که در روز غدیر به جحفه به مکانی که مهیعه نام داشت رسیدند ندای نماز جماعت دادند.

پس همه ی مردم جمع شدند و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: چه کسی بر نفس شما از خودتان اؤلی است؟

پس مردم صدا بلند کردند که: خدا و رسولش.

سپس برای بار دوم پرسیدند و مردم گفتند خدا و رسولش و برای بار سوم اقرار گرفتند و مردم گفتند خدا و رسولش پس رسول خدا صلی الله علیه و آله دست على علیه السلام را گرفت و فرمود: هر کس من مولا و صاحب اختیار اویم پس على هم مولا و صاحب اختیار اوست، خداوندا دوست بدار هر کس او را دوست دارد و دشمن بدار هر کس با او دشمنی کند و یاری کن هر کس او را یاری کند، و خوار کن هر کس او را خوار کند.

پس به درستی که او از من است و من از او هستم و او برای من به منزله ی هارون 2برای موسی است الا اینکه بعد از من پیامبری نیست .

8- عن عمر بن يزيد (1) قال:

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام ابْتِدَاءً مِنْهُ الْعَجَبُ یَا أَبَا حَفْصٍ لِمَا لَقِیَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ إِنَّهُ کَانَ لَهُ عَشَرَةُ آلَافِ شَاهِدٍ لَمْ یَقْدِرْ عَلَی أَخْذِ حَقِّهِ وَ الرَّجُلُ یَأْخُذُ حَقَّهُ بِشَاهِدَیْنِ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی اللّٰه علیه و آله خَرَجَ مِنَ الْمَدِینَةِ حَاجّاً وَ تَبِعَهُ خَمْسَةُ آلَافٍ وَ رَجَعَ مِنْ مَکَّةَ وَ قَدْ شَیَّعَهُ خَمْسَةُ آلَافٍ مِنْ أَهْلِ مَکَّةَ فَلَمَّا انْتَهَی إِلَی الْجُحْفَةِ نَزَلَ جَبْرَئِیلُ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ علیه السلام وَ قَدْ کَانَتْ نَزَلَتْ وَلَایَتُهُ بِمِنًی وَ امْتَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ مِنَ الْقِیَامِ بِهَا لِمَکَانِ النَّاسِ فَقَالَ یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ مِمَّا کَرِهْتَ بِمِنًی فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی اللّٰه علیه و آله فَقُمَّتِ السَّمُرَاتُ فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ النَّاسِ أَمَا وَ اللَّهِ لَیَأْتِیَنَّکُمْ بِدَاهِیَةٍ

ص: 232


1- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 332

عمر بن یزید گوید:

بدون اینکه من حرفی بزنم امام صادق علیه السلام خودشان شروع به سخن فرمودند و فرمودند:

ای ابا حفص بسیار عجیب است آنچه که علی بن ابی طالب علیه السلام با آن رو به رو شد به درستی که برای ایشان ده هزار نفر شاهد وجود داشت ولی نتوانست حقش را بگیرد در حالیکه هر کس حقش را با وجود دو شاهد می گیرد.

به درستی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از مدینه برای حج بیرون رفت در حالیکه پنج هزار نفر همراه ایشان رفتند و به تحقیق که در هنگام بازگشت پنج هزار نفر هم از اهل مکه ایشان را مشایعت نمودند پس وقتی به جحفه رسیدند جبرئیل با ابلاغ ولایت على علیه السلام نازل شد و این در حالی بود که پیش از آن هم در منا با ابلاغ ولایتش نازل شده بود اما رسول خدا صلی الله علیه و آله به خاطر نفاق مردم از ابلاغ آن و قیام به آن امتناع نموده بود. پس جبرئیل از جانب خدا گفت.

« ای رسول ما آنچه را پروردگارت به تو نازل کرده ابلاغ کن که اگر ابلاغ نكنى اصلا رسالتی برای خدا ابلاغ نكرده ای و خدا تو را از شر و کيل مردم حفظ می کند » که در منی از آن کراهت داشتی .

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله امر کرد که درختان را جمع کنند.

پس تا این صحنه را دید مردی از بین مردم گفت: به خدا قسم امر بسیار مهمی برای شما آورده است.

9- عن زياد بن المنذر (1) قال

کُنتُ عِندَ أبی جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ وهُوَ یُحَدِّثُ النّاسَ ، فقامَ إلَیهِ رَجُلٌ مِن أهلِ البَصرَهِ یُقالُ لَهُ : عُثمانُ الأَعشی کانَ یَروی عَنِ الحَسَنِ البَصرِیِّ.

فَقَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ الْحَسَنَ الْبَصْرِیَّ یُحَدِّثُنَا حَدِیثاً

ص: 233


1- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 333

یَزْعُمُ أَنَّ هَذِهِ الْآیَةَ نَزَلَتْ فِی رَجُلٍ وَ لَا یُخْبِرُنَا مَنِ الرَّجُلُ « یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ » تَفْسِیرُهَا أَ تَخْشَی النَّاسَ فَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ.

فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام مَا لَهُ لَا قَضَی اللَّهُ دِینَهُ یَعْنِی صَلَاتَهُ أَمَا أَنْ لَوْ شَاءَ أَنْ یُخْبِرَ بِهِ خَبَّرَ بِهِ إِنَّ جَبْرَئِیلَ هَبَطَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی اللّٰه علیه و آله فَقَالَ لَهُ إِنَّ رَبَّکَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَأْمُرُکَ أَنْ تَدُلَّ أُمَّتَکَ عَلَی صَلَاتِهِمْ فَدَلَّهُ عَلَی الصَّلَاةِ وَ احْتَجَّ بِهَا عَلَیْهِ فَدَلَّ رَسُولُ اللَّهِ صلی اللّٰه علیه و آله أُمَّتَهُ عَلَیْهَا وَ احْتَجَّ بِهَا عَلَیْهِمْ ثُمَّ أَتَاهُ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَأْمُرُکَ أَنْ تَدُلَّ أُمَّتَکَ مِنْ زَکَاتِهِمْ عَلَی مِثْلِ مَا دَلَلْتَهُمْ عَلَیْهِ مِنْ صَلَاتِهِمْ فَدَلَّهُ عَلَی الزَّکَاةِ وَ احْتَجَّ بِهَا عَلَیْهِ فَدَلَّ رَسُولُ اللَّهِ أُمَّتَهُ عَلَی الزَّکَاةِ وَ احْتَجَّ بِهَا عَلَیْهِمْ .

ثُمَّ أَتَاهُ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ: إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَأْمُرُکَ أَنْ تَدُلَّ أُمَّتَکَ مِنْ صِیَامِهِمْ عَلَی مِثْلِ مَا دَلَلْتَهُمْ عَلَیْهِ مِنْ صَلاَتِهِمْ وَ زَکَاتِهِمْ، شَهْرَ رَمَضَانَ بَیْنَ شَعْبَانَ وَ شَوَّالٍ ، یُؤْتَی فِیهِ کَذَا وَ یُجْتَنَبُ فِیهِ کَذَا فَدَلَّهُ عَلَی اَلصِّیَامِ وَ اِحْتَجَّ بِهِ عَلَیْهِ فَدَلَّ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أُمَّتَهُ عَلَی اَلصِّیَامِ وَ اِحْتَجَّ بِهِ عَلَیْهِمْ .

ثُمَّ أَتَاهُ فَقَالَ: إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَأْمُرُکَ أَنْ تَدُلَّ أُمَّتَکَ فِی حَجِّهِمْ عَلَی مِثْلِ مَا دَلَلْتَهُمْ عَلَیْهِ فِی صَلاَتِهِمْ وَ زَکَاتِهِمْ وَ صِیَامِهِمْ، فَدَلَّهُ عَلَی اَلْحَجِّ وَ اِحْتَجَّ بِهَا عَلَیْهِ فَدَلَّ عَلَیْهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أُمَّتَهُ عَلَی اَلْحَجِّ وَ اِحْتَجَّ بِهِ عَلَیْهِمْ .

ثُمَّ أَتَاهُ فَقَالَ: إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَأْمُرُکَ أَنْ تَدُلَّ أُمَّتَکَ مِنْ وَلِیِّهِمْ عَلَی مِثْلِ مَا دَلَلْتَهُمْ عَلَیْهِ فِی صَلاَتِهِمْ وَ زَکَاتِهِمْ وَ صِیَامِهِمْ وَ حَجِّهِمْ، قَالَ: فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : رَبِّ أُمَّتِی حَدِیثُو عَهْدٍ بِجَاهِلِیَّهٍ فَأَنْزَلَ اَللَّهُ « یا أَیُّهَا اَلرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ » تَفْسِیرُهَا أَ تَخْشَی اَلنَّاسَ فَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ اَلنَّاسِ .

فَقَامَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَأَخَذَ بِیَدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَرَفَعَهَا فَقَالَ: مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ اُنْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اُخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ أَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ .

زیاد بن منذر گوید:

نزد امام باقر علیه السلام بودم و ایشان برای مردم سخن می گفتند پس مردی از اهالی بصره که به او عثمان اعشی گفته می شد و از حسن بصری روایت می کرد، برخاست و

ص: 234

گفت:

یابن رسول الله صلی الله علیه و آله قربان شما گردم به درستی که حسن بصری برای ما حدیثی می گوید که این آیه در مورد مردی نازل شده است ولی به ما خبر نمی دهد که آن مرد کیست ای رسول آنچه را که پروردگارت به تو نازل کرده است ابلاغ کن که اگر این کار را انجام ندهی اصلا رسالتي ابلاغ نكرده ای و خدا تو را از مردم حفظ می کند و تفسیرش اینست که از مردم بیم داری؟ پس خدا تو را از مردم حفظ می کند، امام باقر علیه السلام فرمودند: چرا چنین می کند؟ خدا دینش یعنی نمازش را ادا نکند اما کسی که بخواهد خبردار شود به او خبر داده می شود .

به درستی که جبرئیل به رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد و به ایشان عرض کرد به درستیکه پروردگارت تو را امر می کند که امتت را بر نمازشان راهنمایی و دلالت کنی پس جبرئیل ایشان را به نماز راهنمایی کرد و در آن حجت را بر ایشان تمام کرد و رسول خدا صلی الله علیه و آله امتش را بر آن راهنمایی کرد و در آن حجت را به امت تمام کرد پس جبرئیل نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: به درستی که خدا تو را امر می کند که همان گونه که نماز را به امتت آموختی، آنها را به زکاتشان هم راهنمائی کن، پس ایشان را بر زكات راهنمایی کرد و حجت را بر ایشان تمام کرد و رسول خدا صلی الله علیه و آله امتش را بر زکات راهنمایی کرد و حجت را بر آنها تمام کرد .

سپس جبرئیل نزد ایشان آمد و گفت به درستی که خدا تو را امر می کند که همانگونه که امتت را بر نمازشان و زکاتشان راهنمائی کردی به روزه شان هم راهنمائی کنی، ماه رمضان بین دو ما شعبان و شوال چنین انجام می شود و از کارهایی اجتناب شود پس ایشان را به روزه راهنمایی کرد و حجت را تمام کرد و رسول خدا صلی الله علیه و آله امتش را بر روزه راهنمائی نمود و حجت را بر آنها تمام کرد.

سپس جبرئیل نزد ایشان آمد و گفت به درستی که خدا تو را امر می کند که همانگونه که امتت را به نمازشان و زکاتشان و روزه شان رهنمون گشتی آنها را به حجشان هم راهنمایی کنی، پس ایشان را به حج راهنمایی کرد و حجت را بر ایشان تمام کرد و رسول خدا صلی الله علیه و آله هم امتش را به حج راهنمایی کرد و حجت را به ایشان تمام کرد

ص: 235

سپس جبرئیل نزد پیامبر آمد و عرض کرد خدا تو را امر می کند که همانگونه که امتت را به نماز و زكات و روزه و حج شان راهنمائی کردی آنها را به ولی و صاحب اختیارشان راهنمایی کن.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود پروردگار من امتم همان حرفهای جاهلیت را می زنند پس خدا نازل کرد « ای رسول ما آنچه را که پروردگارت به تو نازل کرده ابلاغ کن که اگر این کار را انجام ندهی اصلا رسالتی برای خدا ابلاغ نکرده ای و خدا تو را از مردم حفظ می کند » پس تفسیرش چنین است که آیا از مردم بیم داری؟ پس خدا تو را از مردم حفظ می کند پس رسول خدا صلی الله علیه و آله برخاست و دست علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفت و او را بلند کرد و فرمود:

هر کس من مولا و صاحب اختیار اویم علی مولا و صاحب اختیار اوست.

خداوندا دوست بدار هر کس او را دوست دارد و دشمن بدار هر کس او را دشمن دارد و یاری کن هر کس او را یاری کند و خوار کن هر کس او را خوار کند و دوست داشته باش هر کس که علی را دوست دارد و بغض داشته باش نسبت به کسی که بغض علی را دارد.

10- عن أبي الجارود عن أبي جعفر علیه السلام (1) قال:

لما انزل الله على نبيه صلی الله علیه و آله « یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ » قال فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)بِیدِ عَلِی(علیه السلام)، فَقَالَ: أَیهَا النَّاسُ! إِنَّهُ لَمْ یكُنْ نَبِی مِنَ الْأَنْبِیاءِ مِمَّنْ كَانَ قَبْلِی إِلَّا وَ قَدْ عَمَّرَهُ اللَّهُ، ثُمَّ دَعَاهُ، فَأَجَابَهُ، فَأَوْشَک أَنْ أُدْعَى فَأُجِیبَ، وَ أَنَا مَسْئُولٌ وَ أَنْتُمْ مَسْئُولُونَ، فَمَا ذَا أَنْتُمْ قَائِلُونَ؟

فَقَالُوا: نَشْهَدُ أَنَّک قَدْ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ وَ أَدَّیتَ مَا عَلَیک، فَجَزَاک اللَّهُ أَفْضَلَ جَزَاءِ الْمُرْسَلِینَ،

ص: 236


1- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 334

فَقَالَ: اللَّهُمَّ اشْهَدْ « ثَلَاثَ مَرَّاتٍ »، ثُمَّ قَالَ: یا مَعْشَرَ الْمُسْلِمِینَ فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ مِنْكُمُ الْغَائِبَ اُوصی مَن آمَنَ بی وصَدَّقَنی بِوِلایَهِ عَلِیٍّ علیه السلام، ألا إنَّ وِلایَهَ عَلِیٍّ علیه السلام وِلایَتی، ووِلایَتی وِلایَهُ رَبّی عَهدا عَهِدَهُ إلَیَّ رَبّی وأمَرَنی أن اُبَلِّغَکُموهُ . ثُمَّ قالَ : هَل سَمِعتُم - ثَلاثَ مَرّاتٍ یَقولُها ؟ فَقالَ قائِلٌ : قَد سَمِعنا یا رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و اله .

آبی جارود از امام باقر علیه السلام نقل کرده که فرمودند:

زمانی که خدا به نبيش صلی الله علیه و آله نازل کرد که « ای رسول ما آنچه را که پروردگارت به تو نازل کرده ابلاغ کن که اگر این کار را انجام ندهی اصلا رسالتی برای خدا ابلاغ نكرده ای و خدا تو را از شر مردم حفظ می کند.»

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله دست على علیه السلام را گرفت و فرمود:

ای مردم هیچ پیامبری قبل از من نبوده است مگر اینکه مدتی را عمر کرده و بعد از آن خدا او را خوانده است و او هم اجابت کرده است و نزدیک است که من هم خوانده شوم و اجابت کنم و من مورد سؤال واقع می شوم و شما هم مورد سؤال واقع خواهید شد پس چه می گوئید؟

گفتند شهادت می دهیم که شما ابلاغ کردی و نصیحت کردی و ادا کردی آنچه را که بر گردن شما بود پس خدا بهترین اجر فرستادگانش را به شما جزا دهد.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

خداوندا تو شاهد باش (سه مرتبه) سپس فرمود ای گروه مسلمین باید که هر کس شاهد است به غایبان ابلاغ کند هر کس را که به من ایمان آورده و مرا تصدیق می کند وصیت می کنم به ولایت علی علیه السلام آگاه باشید به درستی که ولایت علی علیه السلام ولايت من و ولایت من ولایت پروردگار من است این عهدی است که پروردگارم با من عهد کرده و مرا امر کرده که به شما آن را ابلاغ کنم.

سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله سه مرتبه فرمودند: آیا شنیدید؟

پس کسی گفت شنیدیم ای رسول خدا صلی الله علیه و آله .

ص: 237

11- عن أبي حمزة الثمالي عن أبي جعفر محمد بن على علیه السلام عن أبيه عن جده علیه السلام (1) قال:

إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ بَعَثَ جَبْرَئِیلَ إِلَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و اله أَنْ یَشْهَدَ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام بِالْوَلَایَهِ فِی حَیَاتِهِ وَ یُسَمِّیَهُ بِأَمِرِه الْمُؤْمِنِینَ قَبْلَ وَفَاتِهِ فَدَعَا نَبِیُّ صلی الله علیه و اله تسعه رهط فَقَالَ صلی الله علیه و آله إِنَّمَا دَعَوْتُکُمْ لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ اللَّهِ فِی الْأَرْضِ أَقَمْتُمْ أَمْ کَتَمْتُمْ .

ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا بَکْرٍ قُمْ فَسَلِّمْ عَلَی عَلِیٍّ علیه السلام بِإِمْرَهِ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ أَ عَنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ؟

قَالَ صلی الله علیه و اله نَعَمْ فَقَامَ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ بِإِمْرَهِ الْمُؤْمِنِینَ ثُمَّ قَالَ صلی الله عهلیه و آله یَا عُمَرُ قُمْ فَسَلِّمْ عَلَی عَلِیٍّ علیه السلام بِإِمْرَهِ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ أَ عَنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ نُسَمِّیهِ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ صلی الله علیه و آله نَعَمْ فَقَامَ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ صلی الله علیه و آله لِلْمِقْدَادِ بْنِ الْأَسْوَدِ الْکِنْدِیِّ قُمْ فَسَلِّمْ عَلَی عَلِیٍّ بِإِمْرَهِ الْمُؤْمِنِینَ فَقَامَ فَسَلَّمَ وَ لَمْ یَقُلْ مِثْلَ مَا قَالَ الرَّجُلَانِ مِنْ قَبْلِهِ ثُمَّ قَالَ صلی الله علیه و آله لِأَبِی ذَرٍّ الْغِفَارِیِّ قُمْ فَسَلِّمْ عَلَی عَلِیٍّ علیه السلام بِإِمْرَهِ الْمُؤْمِنِینَ فَقَامَ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ صلی الله علیه و آله لِحُذَیْفَهَ الْیَمَانِیِّ قُمْ فَسَلِّمْ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقَامَ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ صلی الله علیه و آله لِعَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ قُمْ فَسَلِّمْ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقَامَ فَسَلَّمَ ثُمَّ قَالَ علیه السلام لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قُمْ فَسَلِّمْ عَلَی عَلِیٍّ بِإِمْرَهِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقَامَ فَسَلَّمَ ثُمَّ قَالَ صلی الله علیه و آله لِبُرَیْدَهَ قُمْ فَسَلِّمْ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ کَانَ بُرَیْدَهُ أَصْغَرَ الْقَوْمِ سِنّاً فَقَامَ فَسَلَّمَ.

فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): إِنَّمَا دَعَوْتُكُمْ لِهَذَا اَلْأَمْرِ لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ اَللَّهِ ، أَقَمْتُمْ ، أَمْ تَرَكْتُمْ.

ابوحمزه ثمالی از امام باقر علیه السلام از پدرش از جدش علیه السلام نقل می کنند که فرمودند:

به درستی که خداوند بزرگ جبرئیل را به سوی محمد صلی الله علیه و آله فرستاد برای این مطلب که رسول خدا صلی الله علیه و آله در حیاتش برای ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام شاهد بگیرد و قبل از اینکه از دنیا برود على علیه السلام را امیرالمؤمنین بنامد.

ص: 238


1- امالی (مفید)، ص 18

پس رسول خدا صلی الله علیه و اله نه نفر را دعوت کردند و فرمودند: این است و جز این نیست که شما را دعوت کردم فقط برای اینکه شاهدان خدا بر روی زمین باشید خواه این حقیقت را بعدأ اقامه کنید و یا کتمان کنید.

سپس فرمودند: ای ابابکر برخیز و به علی با لقب امیرالمؤمنین عرض سلام کن.

گفت آیا این از اوامر خدا و رسول خداست؟

حضرت فرمودند: بله، پس برخاست و به على علیه السلام با لقب امیرالمؤمنین عرض سلام نمود سپس حضرت فرمودند: ای عمر برخیز و بر علی علیه السلام با لقب امیرالمؤمنین عرض سلام کن .

پس او هم باز گفت آیا از اوامر الهی و رسول خداست که او را امیرالمؤمنین بنامیم و خطاب کنیم؟

حضرت فرمودند: بله، پس برخاست و به ایشان عرض سلام نمود.

پس حضرت به مقداد بن اسود کندی فرمودند: برخیز و به على با لقب امیرالمؤمنین عرض سلام کن پس برخاست و عرض سلام کرد و حرفی که آن دو نفر قبل از او زده بودند ( ایجاد شک و تردید در این امر ) را نگفت پس حضرت به ابوذر غفاری فرمودند: برخیز و به على علیه السلام با لقب امیرالمؤمنین عرض سلام کن.

پس برخاست و عرض سلام نمود.

پس حضرت به حذیفه یمانی فرمودند: برخیز و به امیرالمؤمنین علیه السلام عرض سلام کن .

پس برخاست و عرض سلام نمود.

سپس حضرت به عمار بن ياسر فرمودند: برخیز و به امیرالمؤمنین علیه السلام عرض سلام کن.

پس برخاست و عرض سلام نمود .

سپس حضرت به عبدالله بن مسعود فرمودند: برخیز و به على علیه السلام با لقب امیرالمؤمنین عرض سلام کن پس برخاست و عرض سلام نمود .

سپس حضرت به بریده فرمودند: برخیز و به امیرالمؤمنین عرض سلام کن، و

ص: 239

بریده کوچکترین این افراد بود و برخاست و عرض سلام نمود.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: اینست و جز این نیست که شما را برای این امر دعوت کردم تا شاهدان خدا بر این امر باشید خواه شما بعد از این شهادنتان را اقامه کنید و یا کتمان کنید.

12- عن أبي جعفر علیه السلام (1)

روى عن أبي جعفر الباقر علیه السلام قال (2) :

حج رسول الله صلی الله علیه و آله مِنَ الْمدینهِ وَقَدْ بَلَغ جمیع الشرایع قومه ما خلا الحج والولاية فاتاء جبرئيل فقال له يا محمد صلی الله علیه و آله :

إِنَّ اللَّهَ عز و جَلَّ يُقْرِئكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ : إِنِّي لَمْ أَقْبِضْ نَبِيّاً مِنْ أَنْبِيَائِي وَ لَا رَسُولًا مِنْ رُسُلِي إِلَّا بَعْدَ إِكْمَالِ دِينِي وَ تَکثیر حُجَّتِي وَ قَدْ بَقِيَ عَلَيْكَ مِنْ ذَاكَ فَرِيضَتَانِ مِمَّا یحْتَاجُ أَنْ تُبَلِّغَهُمَا قَوْمَكَ : فَرِيضَةُ الْحَجِّ وَ فَرِيضَةُ الْوَلَايَةِ وَ الْخِلیفَةِ مِنْ بَعْدِكَ، فَإِنِّي لَمْ أُخَلِّ أَرْضِي مِنْ حُجَّةٍ وَ لَنْ أُخَلِّهَا أَبَداً .

وَ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکَ أَنْ تُبَلِّغَ قَوْمَکَ الْحَجَّ تَحُجُّ وَ یَحُجُّ مَعَکَ کُلُّ مَنِ اسْتَطَاعَ الیه السَّبِیلَ مِنْ أَهْلِ الْحَضَرِ وَ أَهْلِ الْأَطْرَافِ وَ الْأَعْرَابِ وَ تُعَلِّمَهُمْ مِنْ حَجِّهِمْ مِثْلَ مَا عَلَّمْتَهُمْ مِنْ صَلَاتِهِمْ وَ زَکَاتِهِمْ وَ صِیَامِهِمْ وَ تُوقِفَهُمْ مِنْ ذَلِکَ عَلَی مِثَالِ الَّذِی أَوْقَفْتَهُمْ عَلَیْهِ مِنْ جَمِیعِ مَا بَلَّغْتَهُمْ مِنَ الشَّرَائِعِ.

فَنَادَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِي النَّاسِ أَلَا إِنَّ رَسُولَ اللَّه صلی الله علیه و آله يُرِيدُ الْحَجَّ وَ أَنْ يُعَلِّمَكُمْ مِنْ ذَلِكَ مِثْلَ الَّذِي عَلَّمَكُمْ مِنْ شَرَائِعِ دِينِكُمْ وَ يُوقِفَكُمْ مِنْ ذَاكَ عَلَى مَا أَوْقَفَكُمْ عَلَيْهِ وَ خَرَجَ رسول الله صلی الله علیه و آله وَ خَرَجَ مَعَهُ النَّاسُ وَ أَصْغَوْا إِلَيْهِ لِيَنْظُرُوا مَا يَصْنَعُ فَيَصْنَعُوا مِثْلَهُ فَحَجَّ بِهِمْ وَ فبَلَّغَ مَنْ حَجَّ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ أَهْلِ الْأَطْرَافِ وَ الْأَعْرَابِ سَبْعِينَ أَلْفَ إِنْسَانٍ أَوْ يَزِيدُونَ عَلَى نَحْوِ عَدَدِ أَصْحَابِ مُوسَى السَّبْعِينَ أَلْفَ الَّذِينَ أَخَذَ عَلَيْهِمْ بَيْعَةَ هَارُونَ

ص: 240


1- روضة الواعظین، ج 1، ص 89
2- این روایت شامل خطبه ی غدیر است

فَاتَّصَلَتِ اَلتَّلْبِیَهُ مَا بَیْنَ مَکَّهَ وَ اَلْمَدِینَهِ .

فَلَمَّا وَقَفَ اَلْمَوْقِفَ أَتَاهُ جَبْرَئِیلُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ :

یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُقْرِئُکَ اَلسَّلاَمَ وَ یَقُولُ لَکَ إِنَّهُ قَدْ دَنَا أَجَلُکَ وَ مُدَّتُکَ وَ إِنِّی أَسْتَقْدِمُکَ عَلَی مَا لاَ بُدَّ مِنْهُ وَ لاَ مَحِیصَ عَنْهُ فَاعْهَدْ عَهْدَکَ وَ تَقَدَّمْ وَصِیَّتَکَ وَ اِعْمِدْ إِلَی مَا عِنْدَکَ مِنَ اَلْعِلْمِ وَ مِیرَاثِ عُلُومِ اَلْأَنْبِیَاءِ مِنْ قَبْلِکَ وَ اَلسِّلاَحِ وَ اَلتَّابُوتِ وَ جَمِیعِ مَا عِنْدَکَ مِنْ آیَاتِ اَلْأَنْبِیَاءِ فَسَلِّمْهَا إِلَی وَصِیِّکَ وَ خَلِیفَتِکَ مِنْ بَعْدِکَ حُجَّتِیَ اَلْبَالِغَهِ عَلَی خَلْقِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَأَقِمْهُ لِلنَّاسِ وَ خُذْ عَهْدَهُ وَ مِیثَاقَهُ وَ بَیْعَتَهُ وَ ذَکِّرْهُمْ مَا أَخَذْتَ عَلَیْهِمْ مِنْ بَیْعَتِی وَ مِیثَاقِیَ اَلَّذِی وَاثَقْتَهُمْ بِهِ وَ عَهْدِیَ اَلَّذِی عَهِدْتَ إِلَیْهِمْ مِنْ وَلاَیَهِ وَلِیِّی وَ مَوْلاَهُمْ وَ مَوْلَی کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَإِنِّی لَمْ أَقْبِضْ نَبِیّاً مِنْ أَنْبِیَائِی إِلاَّ من بَعْدَ إِکْمَالِ دِینِی وَ إِتْمَامِ نِعْمَتِی بِوَلاَیَهِ أَوْلِیَائِی وَ مُعَادَاهِ أَعْدَائِی وَ ذَلِکَ تَمَامُ کَمَالِ تَوْحِیدِی وَ دِینِی وَ إِتْمَامُ نِعْمَتِی عَلَی خَلْقِی بِاتِّبَاعِ وَلِیِّی وَ طَاعَتِهِ وَ إِنِّی لاَ أَتْرُکُ أَرْضِی بِغَیْرِ قَیِّمٍ لِیَکُونَ حُجَّهً عَلَی خَلْقِی « فَاَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ اَلْإِسْلاٰمَ دِیناً » عَلِیٌّ وَلِیِّی وَ مَوْلَی کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ عَلِیٌّ عَبْدِی وَ وَصِیُّ نَبِیِّی وَ اَلْخَلِیفَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ حُجَّتِیَ اَلْبَالِغَهُ عَلَی خَلْقِی مَقْرُونٌ طَاعَتُهُ بطَاعَهِ مُحَمَّدٍ نَبِیِّی صلی الله علیه و آله وَ مَقْرُونٌ طَاعَهُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و اله بِطَاعَتِی.

مَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْ أَطَاعَنِی وَ مَنْ عَصَاهُ فَقَدْ عَصَانِی جَعَلْتُهُ عَلَماً بَیْنِی وَ بَیْنَ خَلْقِی فَمَنْ عَرَفَهُ کَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْکَرَهُ کَانَ کَافِراً وَ مَنْ أَشْرَکَ بِبَیْعَتِهِ کَانَ مُشْرِکاً وَ مَنْ لَقِیَنِی بِوَلاَیَتِهِ دَخَلَ اَلْجَنَّهَ وَ مَنْ لَقِیَنِی بِعَدَاوَتِهِ دَخَلَ اَلنَّارَ .

فَأَقِمْ یَا مُحَمَّدُ عَلِیّاً علیه السلام عَلَماً وَ خُذْ عَلَیْهِمُ اَلْبَیْعَهَ وَ خُذْ عَهْدِی وَ مِیثَاقِی بِالَّذِی وَاثَقْتَهُمْ عَلَیْهِ فَإِنِّی قَابِضُکَ إِلَیَّ وَ مُسْتَقْدِمُکَ فَخَشِیَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَوْمَهُ وَ أَهْلَ اَلنِّفَاقِ وَ اَلشِّقَاقِ أَنْ یَتَفَرَّقُوا وَ یَرْجِعُوا جَاهِلِیَّهً لِمَا عَرَفَ مِنْ عَدَاوَتِهِمْ وَ مَا یُبَطِّنُوَن عَلَیْهِ أَنْفُسَهُمْ لِعَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مِنَ اَلْبَغْضَاءِ وَ سَأَلَ جَبْرَئِیلَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنْ یَسْأَلَ رَبَّهُ اَلْعِصْمَهَ مِنَ اَلنَّاسِ وَ اِنْتَظَرَ أَنْ یَأْتِیَهُ جَبْرَئِیلُ بِالْعِصْمَهِ مِنَ اَلنَّاسِ مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأُخِّرَ ذَلِکَ إِلَی أَنْ بَلَغَ مَسْجِدَ اَلْخَیْفِ فَأَتَاهُ جَبْرَئِیلُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فِی مَسْجِدِ اَلْخَیْفِ فَأَمَرَهُ أَنْ یَعْهَدَ عَهْدَهُ وَ یُقِیمَ عَلِیّاً لِلنَّاسِ وَ لَمْ یَأْتِهِ اَلْعِصْمَهُ مِنَ اَللَّهِ تَعَالَی بِالَّذِی أَرَادَ حَتَّی أَتَی کُرَاعَ اَلْغَمِیمِ بَیْنَ مَکَّهَ وَ اَلْمَدِینَهِ فَأَتَاهُ جَبْرَئِیلُ وَ أَمَرَهُ بِالَّذِی أمَرَ بِهِ

ص: 241

قَبْلُ وَ لَمْ یَأْتِهِ بِالْعِصْمَهِ.

فَقَالَ علیه السلام یَا جَبْرَئِیلُ إِنِّی لَأَخْشَی قَوْمِی أَنْ یُکَذِّبُونِی وَ لاَ یَقْبَلُوا قَوْلِی فِی عَلِیٍّ علیه السلام فَرَحَلَ فَلَمَّا بَلَغَ غَدِیرَ خُمٍّ قَبْلَ اَلْجُحْفَهِ بِثَلاَثَهِ أَمْیَالٍ أَتَاهُ جَبْرَئِیلُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَلَی خَمْسِ سَاعَاتٍ مَضَتْ مِنَ اَلنَّهَارِ بِالزَّجْرِ وَ اَلاِنْتِهَار وَ اَلْعِصْمَهِ مِنَ اَلنَّاسِ.

فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُقْرِئُکَ اَلسَّلاَمَ وَ یَقُولُ لَکَ « یٰا أَیُّهَا اَلرَّسُولُ بَلِّغْ مٰا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ » فِی عَلِیٍّ « وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمٰا بَلَّغْتَ رِسٰالَتَهُ وَ اَللّٰهُ یَعْصِمُکَ مِنَ اَلنّٰاسِ » فَکَانَ أَوَّلُهُمْ بَلَغَ قُرْبَ اَلْجُحْفَهِ فَأَمَرَهُ أَنْ یَرُدَّ مَنْ تَقَدَّمَ مِنْهُمْ وَ حَبَسَ مَنْ تَأَخَّرَ مِنْهُمْ فِی ذَلِکَ اَلْمَکَانِ لِیُقِیمَ عَلِیّاً لِلنَّاسِ وَ یُبَلِّغَهُمْ مَا أَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ أَخْبَرَ أَنَّ اَللَّهَ تَعَالَی قَدْ عَصَمَهُ مِنَ اَلنَّاسِ فَأَمَرَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عِنْدَ مَا جَاءَتْهُ اَلْعِصْمَهُ مُنَادِیاً فَنَادَی فِی اَلنَّاسِ بِالصَّلاَهَ جَامِعَهً وَ تَنَحَّی عَنْ یَمِینِ اَلطَّرِیقِ إِلَی جَنْبِ مَسْجِدِ اَلْغَدِیرِ أَمَرَهُ بِذَلِکَ جَبْرَئِیلُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَنِ اَللَّهِ تَعَالَی وَ فِی اَلْمَوْضِعِ سَلَمَاتٌ فَأَمَرَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَنْ یُقَمَّام مَا تَحْتَهُنَّ وَ یُنْصَبَ لَهُ أَحْجَارٌ کَهَیْئَهِ اَلْمِنْبَرِ لِیُشْرِفَ عَلَی اَلنَّاسِ فَتَرَاجَعَ اَلنَّاسُ وَ اُحْتُبِسَ أَوَاخِرُهُمْ فِی ذَلِکَ اَلْمَکَانِ لاَ یَزَالُونَ وَ قَامَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَوْقَ تِلْکَ اَلْأَحْجَارِ وَ قَالَ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ .

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِی عَلاَ بِتَوْحِیدِهِ وَ دَنَا فِی تَفْرِیدِهِ وَ جَلَّ فِی سُلْطَانِهِ وَ عَظُمَ فِی أَرْکَانِهِ وَ أَحٰاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُوَ فِی مَکَانِهِ[ یَعْنِی أَنَّ اَلشَّیْءَ فِی مَکَانِهِ ] وَ قَهَرَ جَمِیعَ اَلْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهَانِهِ حَمِیداً لَمْ یَزَلْ مَحْمُوداً لاَ یَزَالُ وَ مَجِیداً لاَ یَزُولُ وَ مُبْدِئاً مُعِیداً وَ کُلُّ أَمْرٍ إِلَیْهِ یَعُودُ بَارِئُ اَلْمَسْمُوکَاتِ وَ دَاحِی اَلْمَدْحُوَّاتِ قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ رَبُّ اَلْمَلاَئِکَهِ وَ اَلرُّوحِ مُتَفَضِّلٌ عَلَی جَمِیعِ مَنْ یَرَاهُ مُتَطَوِّلٌ عَلَی جَمِیعِ مَنْ ذَرَأَهُ یَلْحَظُ کُلَّ نَفْسٍ وَ اَلْعُیُونُ لاَ تَرَاهُ .

کَرِیمٌ حَلِیمٌ ذُو أَنَاهٍ قَدْ وَسِعَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَی جَمِیعِ خَلْقِهِ بِنِعْمَتِهِ لاَ یُعَجِّلُ بِانْتِقَامِهِ وَ لاَ یُبَادِرُ بِمَا اِسْتَحَقُّوا مِنْ عَذَابِهِ قَدْ فَهِمَ اَلسَّرَائِرَ وَ عَلِمَ اَلضَّمَائِرَ وَ لَمْ تَخْفَ عَلَیْهِ اَلْمَکْنُونَاتُ وَ مَا اِشْتَبَهَتْ عَلَیْهِ اَلْخَفِیَّاتُ لَهُ اَلْإِحَاطَهُ بِکُلِّ شَیْءٍ وَ اَلْغَلَبَهُ لِکُلِّ شَیْءٍ وَ اَلْقُوَّهُ فِی کُلِّ شَیْءٍ وَ اَلْقُدْرَهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ لاَ مِثْلَهُ شَیْءٌ وَ هُوَ مُنْشِئُ اَلشَّیْءِ حِینَ لاَ

ص: 242

شَیْءَ وَ حِینَ لاَ حَیَّ « قٰائِماً بِالْقِسْطِ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَکِیمُ » (1) جَلَّ عَنْ أَنْ تُدْرِکَهُ اَلْأَبْصَارُ وَ« هُوَ یُدْرِکُ اَلْأَبْصٰارَ وَ هُوَ اَللَّطِیفُ اَلْخَبِیرُ » (2) لاَ یَلْحَقُ وَصْفَهُ أَحَدٌ بِمُعَایَنَهٍ وَ لاَ یُحَدُّ کَیْفَ وَ هُوَ مِنْ سِرٍّ وَ لاَ عَلاَنِیَهٍ إِلاَّ بِمَا دَلَّ عَلَی نَفْسِهِ أَشْهَدُ لَهُ بِأَنَّهُ اَللَّهُ اَلَّذِی أَبْلَی اَلدَّهْرَ قُدْسُهُ وَ اَلَّذِی یُغنِی اَلْأَبَدَ نُورُهُ وَ اَلَّذِی یُنْفِذُ أَمْرَهُ بِلاَ مَشُورَهٍ وَ لاَ مَعَهُ شَرِیکٌ فِی تَقْدِیرٍ وَ لاَ تَفَاوُتٌ فِی تَدْبِیرٍ صَوَّرَ مَا اِبْتَدَعَ بِلاَ مِثَالٍ وَ خَلَقَ مَا خَلَقَ بِلاَ مَعُونَهٍ مِنْ أَحَدٍ وَ لاَ تَکَلُّفٍ وَ لاَ اِحْتِیَالٍ أَنْشَأَهَا فَکَانَتْ وَ بَرَأَهَا فَبَانَتْ « وَ هُوَ اَللّٰهُ اَلَّذِی لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ » اَلْمُتْقَنُ اَلصُّنْعِ اَلْحَسَنُ اَلصَّنْعَهِ اَلْعَدْلُ اَلَّذِی لاَ یَجُورُ اَلْأَکْرَمُ اَلَّذِی تَرْجِعُ إِلَیْهِ اَلْأُمُورُ أَشْهَدُ أَنَّهُ اَللَّهُ اَلَّذِی تَوَاضَعَ کُلُّ شَیْء لِعَظَمَتِهِ وَ ذَلَّ کُلُّ شَیْءٍ لِعِزتِهِ وَ اِسْتَسْلَمَ کُلُّ شَیْءٍ لِقُدْرَتِهِ وَ خَشَعَ کُلُّ شَیْءٍ لِهَیْبَتِهِ مَلِکُ اَلْأَمْلاَکِ وَ مُسَخِّرُ اَلشَّمْسِ وَ اَلْقَمَرِ فِی اَلْأَفْلاَکِ « کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّی » (3) « یُکَوِّرُ اَللَّیْلَ عَلَی اَلنَّهٰارِ وَ یُکَوِّرُ اَلنَّهٰارَ عَلَی اَللَّیْلِ » (4) « یَطْلُبُهُ حَثِیثاً » (5) قَاصِمُ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَ کُلِّ شَیْطَانٍ مَرِیدٍ لَمْ یَکُنْ لَهُ ضِدٌّ وَ لاَ مَعَهُ نِدٌّ أَحَدٌ صَمَدٌ « لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ `وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ » (6) « إِلٰهاً وٰاحِداً » (7) وَ رَبًّا مَاجِداً یَشَاءُ فَیَمْضِی وَ یُرِیدُ فَیَقْضِی وَ یَعْلَمُ فَیُحْصِی وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی وَ یُفْقِرُ وَ یُغْنِی وَ یُضْحِکُ وَ یَبْکِی وَ یُدَبِّرُ فَیَقْضِی وَ یَمْنَعُ وَ یُعْطِی « لَهُ اَلْمُلْکُ وَ لَهُ اَلْحَمْدُ » (8) بِیَدِهِ اَلْخَیْرُ « وَ هُوَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ » (9) « یُولِجُ اَللَّیْل فِی اَلنَّهٰارِ وَ یُولِجُ اَلنَّهٰارَ فِی اَللَّیْلِ » (10) مُسْتَجِیبُ اَلدُّعَاءِ جَزِیلُ اَلْعَطَاءِ مُحْصِی اَلْأَنْفَاسِ

ص: 243


1- سوره آل عمران، آیه 18
2- سوره انعام، آیه 103
3- سوره رعد، آیه 2
4- سوره زمر، آیه 5
5- سوره اعراف، آیه 54
6- سوره توحید، آیات 3 و 4
7- سوره بقره، آیه 133
8- سوره تغابن، آیه 1
9- سوره مائده، آیه 120
10- سوره فاطر، آیه 13

رَبُّ اَلْجِنَّهِ وَ اَلنَّاسِ اَلَّذِی لاَ یُشْکِلُ عَلَیْهِ لُغَهٌ وَ لاَ یُضْجِرُهُ اَلْمُسْتَصْرِخُونَ وَ لاَ یُبْرِمُهُ إِلْحَاحُ اَلْمُلِحِّینَ عَلَیْهِ اَلْعَاصِمُ لِلصَّالِحِینَ وَ اَلْمُوَفِّقُ لِلْمُتَّقِینَ مَوْلَی رَبِّ اَلْعَالَمِینَ اَلَّذِی اِسْتَحَقَّ مِنْ کُلِّ خَلْقٍ أَنْ یَشْکُرَهُ وَ یَحْمَدَهُ عَلَی کُلِّ حَالٍ أَحْمَدُهُ وَ أَشْکُرُهُ عَلَی اَلسَّرَّاءِ وَ اَلضَّرَّاءِ وَ اَلشِدَّهِ وَ اَلرَّخَاءِ وَ أُومِنُ بِهِ وَ بِمَلاَئِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ فَاسْمَعُوا وَ أَطِیعُوا لِأَمْرِهِ وَ بَادِرُوا إِلَی مَرْضَاتِهِ وَ سَلِّمُوا لِمَا قَضَاهُ رَغْبَهً فِی طَاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ لِأَنَّهُ اَللَّهُ اَلَّذِی لاَ یُؤْمَنُ مَکْرُهُ وَ لاَ یُخَافُ جُودُهُ أُقِرُّ لَهُ عَلَی نَفْسِی بِالْعُبُودِیَّهِ وَ أَشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِیَّهِ وَ أُؤَدِّی مَا أَوْحَی إِلَیَّ بِهِ خَوْفاً وَ حَذَراً مِنْ أَنْ تَحِلَّ بِی قَارِعَهٌ لاَ یَدْفَعُهَا عَنِّی أَحَدٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ مِنَّتُهُ وَ صَفَتْ خَلَّتُهُ لِأَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ قَدْ أَعْلَمَنِی إِنْ لَمْ أُبَلِّغْ مَا أَنْزلَ إِلَیَّ فَمٰا بَلَّغْتَ رِسٰالَتَهُ فَقَدْ تَضَمَّنَ لِیَ اَلْعِصْمَهَ وَ هُوَ اَللَّهُ اَلْکَافِی اَلْکَرِیمُ وَ أَوْحَی إِلَیَّ .

« بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ یٰا أَیُّهَا اَلرَّسُولُ بَلِّغْ مٰا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ » اَلْآیَهَ مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ مَا قَصَّرْتُ عَنْ تَبْلِیغِ مَا أَنْزَلَهُ وَ أَنَا مُبَیِّنٌ سَبَبَ هَذِهِ اَلْآیَهِ إِنَّ جَبْرَئِیلَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ هَبَطَ إِلَیَّ مِرَاراً ثَلاَثاً یَأْمُرُنِی عَنِ اَلسَّلاَمِ رَبِّی وَ هُوَ اَلسَّلاَمُ أَنْ أَقُومَ فِی هَذَا اَلْمَشْهَدِ وَ أُعْلِمَ کُلَّ أَبْیَضَ وَ أَحْمَرَ وَ أَسْوَدَ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام أَخِی وَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی وَ اَلْإِمَامُ مِنْ بَعْدِی اَلَّذِی مَحَلُّهُ مِنِّی مَحَلُّ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلاَّ أَنَّهُ لاَ نَبِیَّ بَعْدِی وَلِیُّکُمْ بَعْدَ اَللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ قَدْ أَنْزَلَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَیّ بِذَلِکَ آیَهَ « إِنَّمٰا وَلِیُّکُمُ اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا اَلَّذِینَ یُقِیمُونَ اَلصَّلاٰهَ وَ یُؤْتُونَ اَلزَّکٰاهَ وَ هُمْ رٰاکِعُونَ » (1)وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام اَلَّذِی أَقَامَ اَلصَّلاَهَ وَ آتَی اَلزَّکَاهَ وَ هُوَ رَاکِعٌ یُرِیدُ اَللهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کُلِّ حَالٍ وَ سَأَلْتُ جَبْرَئِیلَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنْ یَسْتَعْفِیَ لِی مِنْ تَبْلِیغِ ذَلِکَ إِلَیْکُمْ أَیُّهَا اَلنَّاسُ لِعِلْمِی بِقِلَّهِ اَلْمُتَّقِینَ وَ کَثْرَهِ اَلْمُنَافِقِینَ وَ إِدْغَالِ اَلْآثِمِینَ وَ خَتَلِ اَلْمُسْتَهْزِءِینَ اَلَّذِینَ وَصَفَهُمُ اَللَّهُ فِی کِتَابِهِ بِأَنَّهُمْ « یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مٰا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ » (2) وَ یَحْسَبُونَهُ « هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اَللّٰهِ عَظِیمٌ » (3) لِکَثْرَهِ أَذَاهُمْ غَیْرَ مَرَّهٍ حَتَّی سَمَّوْنِی أُذُناً وَ زَعَمُوا أَنَّهُ لِکَثْرَهِ مُلاَزَمَتِهِ إِیَّایَ وَ إِقْبَالِی عَلَیْهِ حَتَّی أَنْزَلَ اَللَّهُ فِی ذَلِکَ « اَلَّذِینَ

ص: 244


1- سوره مائده، آیه 25
2- سوره فتح، آیه 11
3- سوره نور، آیه 15

یُؤْذُونَ اَلنَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ » (1) فَقَالَ « قُلْ أُذُنُ » (2) اَلْأُذُنُ مَنْ یُصَدِّقُ بِکُلِّ مَا یَسْمَعُ عَلَی اَلَّذِی تَزْعُمُونَ إِنَّهُ أُذُنُ « خَیْرٍ لَکُمْ » (3) إِلَی آخِرِ اَلْآیَهِ وَ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُسَمِّیَ اَلْقَائِلِینَ بِأَسْمَائِهِمْ لَسَمَّیْتُ وَ أَوْمَأْتُ إِلَیْهِمْ بِأَعْیَانِهِمْ وَ لَوْ شِئْتُ أَنْ أَدُلَّ عَلَیْهِمْ لَدَلَلْتُ وَ لَکِنِّی فِی أَمْرِهِمْ قَدْ تَکَرَّمْتُ وَ کُلَّ ذَلِکَ لاَ یَرْضَی اَللَّهُ مِنِّی إِلاَّ أَنْ أُبَلِّغَ مَا أَنْزَلَ إِلَیَّ فَقَالَ « یٰا أَیُّهَا اَلرَّسُولُ بَلِّغْ مٰا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ «فِی عَلِیٍّ» وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمٰا بَلَّغْتَ رِسٰالَتَهُ وَ اَللّٰهُ یَعْصِمُکَ مِنَ اَلنّٰاسِ » اَلْآیَهَ فَاعْلَمُوا .

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ وَ اِفْهَمُوهُ وَ اِعْلَمُوا أَنَّ اَللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَکُمْ وَلِیّاً وَ إِمَاماً مُفْتَرَضَهً طَاعَتُهُ عَلَی اَلْمُهَاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ عَلَی اَلتَّابِعِینَ بِإِحْسَانٍ وَ عَلَی اَلْبَادِئِ وَ اَلْحَاضِرِ وَ اَلْأَعْجَمِیِّ وَ اَلْعَرَبِیِّ وَ اَلْحُرِّ وَ اَلْمَمْلُوکِ وَ اَلصَّغِیرِ وَ اَلْکَبِیرِ وَ عَلَی اَلْأَبْیَضِ وَ اَلْأَسْوَدِ وَ عَلَی کُلِّ مُوَحِّدٍ مَاضٍ حُکْمُهُ جَائِزٌ قَوْلُهُ نَافِذٌ أَمْرُهُ مَلْعُونٌ مَنْ خَالَفَهُ مَرْحُومٌ مَنْ صَدَّقَهُ قَدْ غَفَرَ اَللَّهُ لِمَنْ سَمِعَ لَهُ وَ أَطَاعَ لَهُ.

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ إِنَّهُ آخِرُ مَقَامٍ أَقُومُهُ فِی هَذَا اَلْمَشْهَدِ فَاسْمَعُوا وَ أَطِیعُوا وَ اِنْقَادُوا لِأَمْرِ رَبِّکُمْ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ مَوْلاَکُمْ وَ إِلَهُکُمْ ثُمَّ مِنْ دُونِهِ رَسُولُکُمْ مُحَمَّدٌ وَلِیُّکُمْ اَلْقَائِمُ اَلْمُخَاطَبُ ثُمَّ مِنْ بَعْدِی عَلِیٌّ وَلِیُّکُمْ وَ إِمَامُکُمْ بِأَمْرِ اَللَّهِ مِنْ رَبِّکُمْ ثُمَّ اَلْأَئِمَّهُ اَلَّذِینَ مِنْ صُلْبِهِ إِلَی یَوْمِ یَلْقَوْنَ اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ لاَ حَلاَلٌ إِلاَّ مَا أَحَلَّهُ اَللَّهُ وَ لاَ حَرَامٌ إِلاَّ مَا حَرَّمَهُ اَللَّهُ عَرَّفَنِی اَلْحَلاَلَ وَ اَلْحَرَامَ وَ أَنَا أَفْضَیْتُ مِمَّا عَلَّمَنِی رَبِّی مِنْ کِتَابِهِ وَ حَلاَلِهِ وَ حَرَامِهِ إِلَیْهِ.

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ مَا مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَ قَدْ أَحْصَاهُ اَللَّهُ فِیَّ وَ کُلَّ عِلْمٍ عَلِمْتُ فَقَدْ أَحْصَیْتُهُ فِی إِمَامِ اَلْمُتَّقِینَ مَا مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ عَلَّمْتُهُ عَلِیّاً وَ هُوَ اَلْإِمَامُ اَلْمُبِینُ.

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ لاَ تَضِلُّوا عَنْهُ وَ لاَ تَفِرُّوا مِنْهُ وَ لاَ تَسْتَنْکِفُوا مِنْ وَلاَیَتِهِ فَهُوَ اَلَّذِی یَهْدِی إِلَی اَلْحَقِّ وَ یَعْمَلُ بِهِ وَ یَزْهَقُ اَلْبَاطِلَ وَ یَنْهَی عَنْهُ وَ لاَ یَأْخُذُهُ فِی اَللَّهِ لَوْمَهُ لاَئِمٍ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اَلَّذِی فَدَا رَسُولَ اَللَّهِ بِنَفْسِهِ وَ اَلَّذِی کَانَ مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ وَ لاَ أَحَدٌ یَعْبُدُ اَللَّهَ مَعَ

ص: 245


1- سوره توبه، آیه 61
2- همان
3- همان

رَسُولِهِ مِنَ اَلرِّجَالِ غَیْرُهُ

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ اَللَّهُ وَ اِقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ اَللَّهُ.

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ إِنَّهُ إِمَامٌ مِنَ اَللَّهِ وَ لَنْ یَتُوبَ اَللَّهُ عَلَی أَحَدٍ أَنْکَرَ وَلاَیَتَهُ وَ لَنْ یَغْفِرَ اَللَّهُ لَهُ حَتْماً عَلَی اَللَّهِ أَنْ یَفْعَلَ ذَلِکَ بِمَنْ خَالَفَ أَمْرَهُ فِیهِ وَ أَنْ یُعَذِّبَهُ « عَذٰاباً نُکْراً » (1) أَبَدَ اَلْآبِدِینَ وَ دَهْرَ اَلدَّاهِرِینَ فَاحْذَرُوا أَنْ تُخَالِفُونِی فَتَصِلُوا نَاراً « وَقُودُهَا اَلنّٰاسُ وَ اَلْحِجٰارَهُ أُعِدَّتْ لِلْکٰافِرِینَ » (2) أَیُّهَا اَلنَّاسُ هِیَ وَ اَللَّهِ بُشْرَی اَلْأَوَّلِینَ مِنَ اَلنَّبِیِّینَ وَ اَلْمُرْسَلِینَ فَجَمِیعُ اَلْمُرْسَلِینَ إِلَیْهِمْ مِنَ اَلْعَالَمِ مِنْ أَهْلِ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرَضِینَ فَمَنْ شَکَّ فِی ذَلِکَ فَهُوَ کَافِرٌ کُفْرَ اَلْجَاهِلِیَّهِ اَلْأُولَی وَ مَنْ شَکَّ فِی قَوْلِی هَذَا فَقَدْ شَکَّ فِی اَلْکُلِّ مِنْهُ وَ اَلشَّاکُّ فِی ذَلِکَ فَلَهُ اَلنَّارُ .

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ حَبَانِی اَللَّهُ بِهَذِهِ اَلْفَضِیلَهِ بِمَنِّهِ عَلَیَّ وَ إِحْسَانٍ مِنْهُ إِلَیَّ وَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَ لَهُ اَلْحَمْدُ مِنِّی أَبَدَ اَلْآبِدِینَ وَ دَهْرَ اَلدَّاهِرِینَ عَلَی کُلِّ حَالٍ مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ فَضِّلُوا عَلِیّاً فَإِنَّهُ أَفْضَلُ اَلنَّاسِ بَعْدِی مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثَی بِنَا أَنْزَلَ اَللَّهُ اَلرِّزْقَ وَ بَقِیَ اَلْخَلْقُ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ قَوْلِی هَذَا عَنْ جَبْرَئِیلَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَنِ اَللَّهِ تَعَالَی « ولْتَنْظُرْ نَفْسٌ مٰا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ » (3) أَنْ تُخَالِفُوا « إِنَّ اَللّٰهَ خَبِیرٌ بِمٰا تَعْمَلُونَ » (4) .

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ تَدَبَّرُوا اَلْقُرْآنَ وَ اِفْهَمُوا آیَاتِهِ وَ مُحْکَمَاتِهِ وَ لاَ تَتَّبِعُوا مُتَشَابِهَهُ فَوَ اَللَّهِ لَهُوَ مُبَیِّنٌ لَکُمْ نُوراً وَاحِداً وَ لاَ یُوَضِّحُ لَکُمْ تَفْسِیرَهُ إِلاَّ اَلَّذِی أَنَا آخِذٌ بِیَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ إِلَیَّ وَ شَائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ مُعْلِمُکُمْ أَنَّ مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلاَهُ وَ هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام أَخِی وَ وَصِیِّی وَ مُوَالاَتُهُ مِنَ اَللَّهِ تَعَالَی أَنْزَلَهَا عَلَیَّ.

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ إِنَّ عَلِیّاً وَ اَلطَّیِّبِینَ مِنْ وُلْدِی هُمُ اَلثَّقَلُ اَلْأَصْغَرُ وَ اَلْقُرْآنُ اَلثَّقَلُ اَلْأَکْبَرُ وَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مُبَیِّنٌ عَنْ صَاحِبِهِ مُوَافِقٌ لَهُ لَنْ یَتَفَرَّقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ اَلْحَوْضَ بِأَمْرِ اَللَّهِ فِی

ص: 246


1- سوره کهف، آیه 87
2- سوره بقره، آیه 24
3- سوره حشر، آیه 18
4- همان

خَلْقِهِ وَ بِحُکْمِهِ فِی أَرْضِهِ أَلاَ وَ قَدْ أَدَّیْتُ أَلاَ وَ قَدْ بَلَّغْتُ أَلاَ وَ قَدْ أَسْمَعْتُ أَلاَ وَ قَدْ أَوْضَحْتُ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ وَ أَنَا قُلْتُهُ عَنِ اَللَّهِ تَعَالَی أَلاَ إِنَّهُ لَیْسَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ غَیْرَ أَخِی هَذَا وَ لاَ تَحِلُّ إِمْرَهُ اَلْمُؤْمِنِینَ بَعْدِی لِأَحَدٍ غَیْرِهِ.

ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ إِلَی عَضُدِ عَلِیٍّ علیه السلام فَرَفَعَهُ فَکَانَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ علیه السلام مُنْذُ أَوَّلِ مَا صَعِدَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَدْ شَالَ عَلِیّاً حَتَّی صَارَتْ رجلیه[رِجْلاَهُ]مَعَ رُکْبَهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ:

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ هَذَا عَلِیٌّ أَخِی وَ وَصِیِّی وَ اَلرَّاعِی بَعْدِی وَ خَلِیفَتِی عَلَی أُمَّتِی وَ عَلَی تَفْسِیرِ کِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اَلدَّاعِی إِلَیْهِ وَ اَلْعَامِلُ بِمَا یُرْضِیهِ وَ اَلْمُحَارِبُ لِأَعْدَائِهِ وَ اَلْمُوَالِی عَلَی طَاعَتِهِ وَ اَلنَّاهِی عَنْ مَعْصِیَتِهِ خَلِیفَهُ رَسُولِ اَللَّهِ وَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ اَلْإِمَامُ اَلْهَادِی بِأَمْرِ اَللَّهِ أَقُولُ مَا یُبَدَّلُ اَلْقَوْلُ لَدَیْهِ بِأَمْرِ رَبِّی أَقُولُ.

اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ اِلْعَنْ مَنْ أَنْکَرَهُ وَ اِغْضَبْ عَلَی مَنْ جَحَدَهُ اَللَّهُمَّ إِنَّکَ أَنْتَ أَنْزَلْتَ اَلْإِمَامَهَ لِعَلِیٍّ علیه السلام وَلِیِّکَ عِنْدَ تَبْیِینِ ذَلِکَ.

بِتَفْضِیلِکَ إِیَّاهُ بِمَا أَکْمَلْتَ لِعِبَادِکَ مِنْ دِینِهِمْ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ بِنِعْمَتِکَ وَ رَضِیتَ لَهُمُ اَلْإِسْلاَمَ دِیناً فَقُلْتَ.

« وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ اَلْإِسْلاٰمِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی اَلْآخِرَهِ مِنَ اَلْخٰاسِرِینَ » (1) اَللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی قَدْ بَلَّغْتُ

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ إِنَّمَا أَکْمَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دِینَکُمْ بِإِمَامَتِهِ فَمَنْ لَمْ یَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ کَانَ مِنْ وُلْدِی مِنْ صُلْبِهِ إِلَی یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ وَ اَلْعَرْضِ عَلَی اَللَّهِ تَعَالَی « فَأُولٰئِکَ حَبِطَتْ أَعْمٰالُهُمْ وَ فِی اَلنّٰارِ هُمْ خٰالِدُونَ » (2) « لاٰ یُخَفَّفُ عَنْهُمُ اَلْعَذٰابُ وَ لاٰ هُمْ یُنْظَرُونَ » (3) .

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ هَذَا أَنْصَرُکُمْ لِی وَ أَحَقُّ اَلنَّاسِ بِی وَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنَا عَنْهُ رَاضِیَانِ وَ مَا أُنْزِلَتْ آیَهُ رِضًی إِلاَّ فِیهِ وَ مَا خَاطَبَ اَللَّهُ اَلَّذِینَ آمَنُوا إِلاَّ بَدَأَ بِهِ وَ لاَ نَزَلَتْ آیَهُ مَدْحٍ فِی اَلْقُرْآنِ إِلاَّ فِیهِ وَ لاَ شَهِدَ اَللَّهُ بِالْجَنَّهِ فِی هَلْ أَتَی عَلَی اَلْإِنْسَانِ إِلاَّ لَهُ وَ لاَ أَنْزَلَهَا فِی سِوَاهُ وَ لاَ مَدَحَ بِهَا

ص: 247


1- سوره آل عمران، آیه 85
2- سوره توبه، آیه 17
3- سوره بقره، آیه 162

غَیْرَهُ .

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ هَذَا نَاصِرُ دِینِ اَللَّهِ وَ اَلْمُجَادِلُ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ وَ هُوَ اَلتَّقِیُّ اَلنَّقِیُّ اَلْهَادِی اَلْمُهْتَدِی نَبِیُّکُمْ خَیْرُ نَبِیٍّ وَ وَصِیُّکُمْ خَیْرُ وَصِیٍّ .

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ ذُرِّیَّهُ کُلِّ نَبِیٍّ مِنْ صُلْبِهِ وَ ذُرِّیَّتِی مِنْ صُلْبِ عَلِیٍّ علیه السلام .

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ إِنَّ إِبْلِیسَ أَخْرَجَ آدَمَ مِنَ اَلْجَنَّهِ بِالْحَسَدِ فَلاَ تَحْسُدُوهُ فَتَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَ تَزِلَّ أَقْدَامُکُمْ .

فَإِنَّ آدَمَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أُهْبِطَ إِلَی اَلْأَرْضِ بِخَطِیئَهٍ وَاحِدَهٍ وَ هُوَ صَفْوَهُ اَللَّهِ تَعَالَی فَکَیْفَ أَنْتُمْ وَ إِنْ زَلَلْتُمْ وَ أَنْتُمْ عِبَادُ اَللَّهِ.

مَا یُبْغِضُ عَلِیّاً إِلاَّ شَقِیٌّ وَ لاَ یَتَوَالَی عَلِیّاً إِلاَّ تَقِیٌّ وَ لاَ یُؤْمِنُ بِهِ إِلاَّ مُؤْمِنٌ مُخْلِصٌ وَ فِی عَلِیٍّ علیه السلام أَنْزَلَ اَللَّهُ سُورَهَ اَلْعَصْرِ « بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ وَ اَلْعَصْرِ إِنَّ اَلْإِنْسٰانَ لَفِی خُسْرٍ إِلاَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ وَ تَوٰاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوٰاصَوْا بِالصَّبْرِ ».

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ قَدْ أَشْهَدْتُ اَللَّهَ وَ بَلَّغْتُکُمُ اَلرِّسَالَهَ « وَ مٰا عَلَی اَلرَّسُولِ إِلاَّ اَلْبَلاٰغُ اَلْمُبِینُ » (1)

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ « اِتَّقُوا اَللّٰهَ حَقَّ تُقٰاتِهِ وَ لاٰ تَمُوتُنَّ إِلاّٰ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ » (2)

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ بِالنُّورِ اَلَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ « مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّهٰا عَلیٰ أَدْبٰارِهٰا » (3)

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ اَلنُّورُ مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِیَّ ثُمَّ مَسْلُوکٌ فِی عَلِیٍّ ثُمَّ فِی اَلنَّسْلِ مِنْهُ إِلَی اَلْقَائِمِ اَلْمَهْدِیِّ ( عج الله فرجه )

اَلَّذِی یَأْخُذُ بِحَقِّ اَللَّهِ وَ بِحَقِّ کُلِّ مُؤْمِنٍ لِأَنَّ اَللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ قَدْ جَعَلَنَا حُجَّهً عَلَی اَلْمُقَصِّرِینَ وَ اَلْغَادِرِینَ وَ اَلْمُخَالِفِینَ وَ اَلْخَائِنِینَ وَ اَلْآثِمِینَ وَ اَلظَّالِمِینَ عَنْ جَمِیعِ اَلْعَالَمِینَ.

ص: 248


1- سوره نور، آیه 54
2- سوره آل عمران، آیه 102
3- سوره نساء، آیه 47

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ إِنِّی رَسُولٌ « قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ اَلرُّسُلُ » (1) فَإِنْ مِتُّ أَوْ قُتِلْتُ « اِنْقَلَبْتُمْ عَلیٰ أَعْقٰابِکُمْ » (2) وَ إِنْ تَنْقَلِبُوا فَلَنْ تَضُرُّوا اَللَّهَ شَیْئاً وَ« سَیَجْزِی اَللّٰهُ اَلشّٰاکِرِینَ اَلصَّابِرِینَ ». (3)

أَلاَ إِنَّ عَلِیّاً اَلْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَ اَلشُّکْرِ ثُمَّ مِنْ بَعْدِی وُلْدِی مِنْ صُلْبِهِ .

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ لاَ تَمُنُّوا عَلَی اَللَّهِ بِإِسْلاَمِکُمْ فَیَسْخَطَ اَللَّهُ عَلَیْکُمْ فَیُصِیبَکُمْ بِعَذَابٍ مِنْ عِنْدِهِ « إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصٰادِ ».(4)

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ سَیَکُونُ مِنْ بَعْدِی أَئِمَّهٌ « یَدْعُونَ إِلَی اَلنّٰارِ وَ یَوْمَ اَلْقِیٰامَهِ لاٰ یُنْصَرُونَ » (5) .

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ إِنَّ اَللَّهَ وَ أَنَا بَرِیئَانِ مِنْهُمْ .

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ إِنَّهُمْ وَ أَنْصَارَهُمْ وَ أَشْیَاعَهُمْ وَ أَتْبَاعَهُمْ « فِی اَلدَّرْکِ اَلْأَسْفَلِ مِنَ اَلنّٰارِ» (6) وَ لَبِئْسَ مَثْوَی اَلْمُتَکَبِّرِینَ.

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ إِنِّی أَدَعُهَا إِمَامَهً وَ وِرَاثَهً فِی عَقِبِی إِلَی یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ وَ قَدْ بَلَّغْتُ مَا بَلَّغْتُ حُجَّهً عَلَی کُلِّ حَاضِرٍ وَ غَائِبٍ وَ عَلَی کُلِّ أَحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ أَوْ لَمْ یَشْهَدْ وَ لَمْ یُولَدْ فَلْیُبَلِّغِ اَلشَّاهِدُ اَلْغَائِبَ وَ اَلْوَالِدُ اَلْوَلَدَ إِلَی یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ وَ سَیَجْعَلُونَهَا مُلْکاً وَ اِغْتِصَاباً « سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَ اَلثَّقَلاٰنِ » (7) وَ « یُرْسَلُ عَلَیْکُمٰا شُوٰاظٌ مِنْ نٰارٍ وَ نُحٰاسٌ فَلاٰ تَنْتَصِرٰانِ .» (8)

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَکُنْ یَذَرُکُمْ عَلیٰ مٰا أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتّٰی یَمِیزَ

ص: 249


1- سوره آل عمران، آیه 144
2- همان
3- همان
4- سوره فجر، آیه 14
5- سوره قصص، آیه 41
6- سوره نساء، آیه 145
7- سوره الرحمن، آیه 31
8- سوره الرحمن، آیه 35

اَلْخَبِیثَ مِنَ اَلطَّیِّبِ وَ مٰا کٰانَ اَللّٰهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَی اَلْغَیْبِ ».(1)

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ إِنَّهُ مَا مِنْ قَرْیَهٍ إِلاَّ وَ اَللَّهُ مُهْلِکُهَا بِتَکْذِیبِهَا وَ کَذَلِکَ یُهْلِکُ اَلْقُرَی « وَ هِیَ ظٰالِمَهٌ » (2) کَمَا ذَکَرَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هَذَا إِمَامُکُمْ وَ وَلِیُّکُمْ وَ هُوَ مُوَاعِدٌ وَ اَللَّهُ یُصَدِّقُ وَعْدَهُ .

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ قَدْ ضَلَّ قَبْلَکُمْ « أَکْثَرُ اَلْأَوَّلِینَ » (3) وَ اَللَّهُ فَقَدْ أَهْلَکَ اَلْأَوَّلِینَ وَ هُوَ مُهْلِکُ اَلْآخِرِینَ إِلَی آخِرِ اَلْآیَهِ .

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ إِنَّ اَللَّهَ قَدْ أَمَرَنِی وَ نَهَانِی وَ قَدْ أَمَرْتُ عَلِیّاً وَ نَهَیْتُهُ وَ عَلَیْهِ اَلْأَمْرُ وَ اَلنَّهْیُ مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاسْمَعُوا لِأَمْرِهِ وَ اِنْتَهُوْا لِنَهْیِهِ وَ صِیرُوا إِلَی مُرَادِهِ وَ لاَ تَتَفَرَّقْ بِکُمُ اَلسُّبُلُ عَنْ سَبِیلِهِ أَنَا صِرَاطُ اَللَّهِ اَلْمُسْتَقِیمُ اَلَّذِی أَمَرَکُمْ بِاتِّبَاعِهِ ثُمَّ عَلِیٌّ مِنْ بَعْدِی ثُمَّ وُلْدِی مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّهٌ « یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ » (4) ثُمَّ قَرَأَ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ إِلَی آخِرِهَا وَ قَالَ فِیَّ نَزَلَتْ وَ فِیهِمْ نَزَلَتْ وَ لَهُمْ عَمَّتْ وَ إِیَّاهُمْ خُصَّتْ وَ عَمَّتْ « أَلاٰ إِنَّ أَوْلِیٰاءَ اَللّٰهِ لاٰ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاٰ هُمْ یَحْزَنُونَ » (5) .

« فَإِنَّ حِزْبَ اَللّٰهِ هُمُ اَلْغٰالِبُونَ » (6) .

أَلاَ إِنَّ أَعْدَاءَهُمْ أَهْلُ اَلشِّقَاقِ اَلْعَادُّونَ وَ إِخْوَانُ اَلشَّیَاطِینِ اَلَّذِی « یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلیٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ اَلْقَوْلِ غُرُوراً » (7) أَلاَ إِنَّ أَوْلِیَاءَهُمُ اَلَّذِینَ ذَکَرَهُمُ اَللَّهُ فِی کِتَابِهِ اَلْمُؤْمِنُونَ فَقَالَ.

ص: 250


1- سوره آل عمران، آیه 179
2- سوره هود، آیه 102
3- سوره صافات، آیه 71
4- سوره اعراف، آیه 181
5- سوره یونس، آیه 62
6- سوره مائده، آیه 56
7- سوره انعام، آیه 112

« لاٰ تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ یُوٰادُّونَ مَنْ حَادَّ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ » (1) إِلَی آخِرِ اَلْآیَهِ أَلاَ إِنَّ أَوْلِیَاءَهُمُ اَلَّذِینَ وَصَفَهُمُ اَللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ وَ « لَمْ یَلْبِسُوا إِیمٰانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولٰئِکَ لَهُمُ اَلْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ » (2) أَلاَ إِنَّ أَوْلِیَاءَهُمُ اَلَّذِینَ آمَنُوا « وَ لَمْ یَرْتٰابُوا » (3) إِنَّ أَوْلِیَاءَهُمُ اَلَّذِینَ یَدْخُلُونَ اَلْجَنَّهَ آمِنِینَ « وَ تَتَلَقّٰاهُمُ اَلْمَلاٰئِکَهُ » (4) بِالتَّسْلِیمِ « أَنْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهٰا خٰالِدِینَ » (5) أَلاَ إِنَّ أَوْلِیَاءَهُمُ اَلَّذِینَ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ « یَدْخُلُونَ اَلْجَنَّهَ ... بِغَیْرِ حِسٰابٍ » (6) أَلاَ إِنَّ أَعْدَاءَهُمْ یَصْلَوْنَ سَعِیراً أَلاَ إِنَّ أَعْدَاءَهُمُ اَلَّذِینَ یَسْمَعُونَ لِجَهَنَّمَ .

« شَهِیقاً وَ هِیَ تَفُورُ » (7) وَ لَهَا زَفِیرٌ « کُلَّمٰا دَخَلَتْ أُمَّهٌ لَعَنَتْ أُخْتَهٰا » (8) اَلْآیَهَ أَلاَ إِنَّ أَعْدَاءَهُمُ اَلَّذِینَ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ « کُلَّ مٰا أُلْقِیَ فِیهٰا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهٰا أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ » (9) أَلاَ إِنَّ أَوْلِیَاءَهُمْ « اَلَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ .» (10)

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ عَدُوُّنَا مَنْ ذَمَّهُ اَللَّهُ وَ لَعَنَهُ وَ وَلِیُّنَا مَنْ مَدَحَهُ اَللَّهُ وَ أَحَبَّهُ .

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ أَلاَ وَ إِنِّی مُنْذِرٌ وَ عَلِیٌّ هَادٍ.

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ إِنِّی نَبِیٌّ وَ عَلِیٌّ وَصِیِّی.

أَلاَ إِنَّ خَاتِمَ اَلْأَئِمَّهِ مِنَّا اَلْقَائِمُ اَلْمَهْدِیُّ أَلاَ إِنَّهُ اَلظَّاهِرُ عَلَی اَلدِّینِ.

أَلاَ إِنَّهُ اَلْمُنْتَقِمُ مِنَ اَلظَّالِمِینَ أَلاَ إِنَّهُ فَاتِحُ اَلْحُصُونِ وَ هَادِمُهَا .

أَلاَ إِنَّهُ فَاتِحُ کُلِّ قَبِیلَهٍ مِنَ اَلشِّرْکِ.

ص: 251


1- سوره مجادله، آیه 22
2- سوره انعام، آیه 82
3- سوره حجرات، آیه 15
4- سوره انبیاء، آیه 103
5- سوره زمر، آیه 73
6- سوره غافر ، آیه 40
7- سوره ملک، آیه 7
8- سوره اعراف، آیه 38
9- سوره ملک، آیه 8
10- سوره ملک، آیه 12

أَلاَ إِنَّهُ مُدْرِکٌ بِکُلِّ ثَارٍ لِأَوْلِیَاءِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَلاَ إِنَّهُ اَلنَّاصِرُ لِدِینِ اَللَّهِ.

أَلاَ إِنَّهُ اَلْغَرَّافُ مِنْ بَحْرٍ عَمِیقٍ أَلاَ إِنَّهُ یَسِمُ کُلَّ ذِی فَضْلٍ بِفَضْلِهِ وَ کُلَّ ذِی جَهْلٍ بِجَهْلِهِ.

أَلاَ إِنَّهُ خِیَرَهُ اَللَّهِ وَ مُخْتَارُهُ أَلاَ إِنَّهُ وَارِثُ کُلِّ عِلْمٍ وَ اَلْمُحِیطُ بِکُلِّ فَهْمٍ.

أَلاَ إِنَّهُ اَلْمُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ تَعَالَی وَ المشبه لِأَمْرِ إِیمَانِهِ أَلاَ إِنَّهُ اَلرَّشِیدُ.

أَلاَ إِنَّهُ اَلْمُفَوَّضُ إِلَیْهِ .

أَلاَ إِنَّهُ اَلْبَاقِی حُجَّهً وَ لاَ حُجَّهَ بَعْدَهُ وَ لاَ حَقَّ مَعَهُ إِلاَّ مَعَهُ وَ لاَ نُورَ إِلاَّ عِنْدَهُ.

أَلاَ إِنَّهُ لاَ غَالِبَ لَهُ وَ لاَ مَنْصُورَ عَلَیْهِ .

أَلاَ إِنَّهُ وَلِیُّ اَللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ حَکَمُهُ فِی خَلْقِهِ وَ أَمِینُهُ فِی سِرِّهِ وَ عَلاَنِیَتِهِ.

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ قَدْ بَیَّنْتُ لَکُمْ وَ فَهَّمْتُکُمْ وَ هَذَا عَلِیٌّ یُفَهِّمُکُمْ بَعْدِی.

أَلاَ وَ إِنَّ عِنْدَ اِنْقِضَاءِ خُطْبَتِی أَدْعُوکُمْ إِلَی مُصَافَقَتِی عَلَی بَیْعَتِهِ وَ اَلْإِقْرَارِ بِهِ ثُمَّ مُصَافَقَتِهِ بَعْدَ یَدِی .

أَلاَ وَ إِنِّی قَدْ بَایَعْتُ اَللَّهَ وَ عَلِیٌّ قَدْ بَایَعَنِی وَ أَنَا آخُذُکُمْ بِالْبَیْعَهِ لَهُ عَنِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ « فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمٰا یَنْکُثُ عَلیٰ نَفْسِهِ » (1) اَلْآیَهَ .

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ إِنَّ اَلْحَجَّ وَ اَلْعُمْرَهَ مِنْ شَعَائِرِ اَللَّهِ « فَمَنْ حَجَّ اَلْبَیْتَ أَوِ اِعْتَمَرَ » (2) اَلْآیَهَ .

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ حُجُّوا اَلْبَیْتَ فَمَا وَرَدَهُ أَهْلُ بَیْتٍ إِلاَّ نَمَوْا وَ اِنْسَالُوا وَ لاَ تَخَلَّفُوا عَنْهُ إِلاَّ اِهْتَزُّوا وَ اِفْتَرَقُوا .

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ مَا وَقَفَ بِالْمَوْقِفِ مُؤْمِنٌ إِلاَّ غَفَرَ اَللَّهُ لَهُ مَا سَلَفَ مِنْ ذَنْبِهِ إِلَی وَقْتِهِ ذَلِکَ فَإِذَا اِنْقَضَتْ حِجَّتُهُ اُسْتُؤْنِفَ عَمَلُهُ .

عَاشِرَ اَلنَّاسِ اَلْحُجَّاجُ مُعَانُونَ وَ نَفَقَاتُهُمْ مُخْتَلِفَهٌ وَ اَللَّهُ « لاٰ یُضِیعُ أَجْرَ اَلْمُحْسِنِینَ .» (3)

ص: 252


1- سوره فتح، آیه 10
2- سوره بقره، آیه 158
3- سوره توبه، آیه 120

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ حُجُّوا بِکَمَالِ اَلدِّینِ وَ اَلنَّفَقَهِ وَ لاَ تَنْصَرِفُوا عَنِ اَلْمَشَاهِدِ إِلاَّ بِتَوْبَهٍ وَ إِقْلاَعٍ .

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ « أَقِیمُوا اَلصَّلاٰهَ وَ آتُوا اَلزَّکٰاهَ » (1) کَمَا أَمَرَکُمُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنْ طَالَ عَلَیْکُمُ اَلْأَمَدُ فَقَصَّرْتُمْ أَوْ نَسِیتُمْ فَعَلِیٌّ علیه السلام وَلِیُّکُمْ وَ مُبَیِّنٌ لَکُمْ اَلَّذِی نَصَبَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَکُمْ أَوْ مَنْ خَلَّفَهُ اَللَّهُ مِنِّی وَ مِنْهُ یُخْبِرُکُمْ بِمَا تَسْأَلُونَ وَ یُبَیِّنُ لَکُمْ مَا لاَ تَعْلَمُونَ.

أَلاَ إِنَّ اَلْحَرَامَ وَ اَلْحَلاَلَ أَکْثَرُ مِنْ أَنْ أُحْصِیَهُمَا وَ أُعَرِّفَهُمَا فَآمُرَ بِالْحَلاَلِ وَ أَنْهَی عَنِ اَلْحَرَامِ فِی مَقَامٍ وَاحِدٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَتَّخِذَ اَلْبَیْعَهَ عَلَیْکُمْ وَ اَلصَّفْقَهَ لَکُمْ بِقَبُولِ مَا جِئْتُ بِهِ عَنِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی عَلِیٍّ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ اَلْأَئِمَّهِ علیهم السلام مِنْ بَعْدِهِ اَلَّذِینَ هُمْ مِنِّی وَ مِنْهُ أُمَّهٌ قَائِمَهٌ فِیهِمْ خَاتِمُهَا اَلْمَهْدِیُّ إِلَی یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ اَلَّذِی یَقْضِی بِالْحَقِّ.

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ وَ کُلُّ حَلاَلٍ دَلَلْتُکُمْ عَلَیْهِ أَوْ حَرَامٍ نَهَیْتُکُمْ عَنْهُ فَإِنِّی لَمْ أَرْجِعْ عَنْ ذَلِکَ وَ لَمْ أُبَدِّلْ.

أَلاَ فَاذْکُرُوا ذَلِکَ وَ اِحْفَظُوا وَ تَوَاصَوْا بِهِ وَ لاَ تُبَدِّلُوهُ .

أَلاَ وَ إِنِّی أُجَدِّدُ اَلْقَوْلَ « فَأَقِیمُوا اَلصَّلاٰهَ وَ آتُوا اَلزَّکٰاهَ » (2) وَ أْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ اِنْهَوْا عَنِ اَلْمُنْکَرِ أَلاَ وَ إِنَّ رَأْسَ اَلْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ أَنْ تَنْتَهُوا إِلَی قَوْلِی وَ تُبَلِّغُوهُ مَنْ لَمْ یَحْضُرْ وَ تَأْمُرُوهُ بِقَبُولِهِ وَ تَنْهَوْهُ عَنْ مُخَالَفَتِهِ فَإِنَّهُ أَمْرٌ مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنِّی .

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ اَلْقُرْآنُ یُعَرِّفُکُمْ أَنَّ اَلْأَئِمَّهَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ وَ عَرَّفْتُکُمْ أَنَّهُمْ مِنِّی وَ مِنْهُ حَیْثُ یَقُولُ اَللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ « جَعَلَهٰا کَلِمَهً بٰاقِیَهً فِی عَقِبِهِ » (3) وَ لَنْ تَضِلُّوا مَا تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ اَلتَّقْوَی اَلتَّقْوَی وَ اِحْذَرُوا اَلسَّاعَهَ کَمَا قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ « إِنَّ زَلْزَلَهَ اَلسّٰاعَهِ شَیْءٌ عَظِیمٌ » (4) اُذْکُرُوا اَلْمَمَاتَ وَ اَلْحِسَابَ وَ اَلْمَوَازِینَ وَ اَلْمُحَاسَبَهَ بَیْنَ یَدَیْ رَبِّ اَلْعَالَمِینَ وَ اَلثَّوَابِ وَ اَلْعِقَابِ فَمَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَهِ أَفْلَحَ وَ مَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَلَیْسَ لَهُ فِی اَلْجِنَانِ مِنْ نَصِیبٍ .

ص: 253


1- سوره بقره، آیه 43
2- سوره مجادله، آیه 13
3- سوره زخرف، آیه 28
4- سوره حج، آیه 1

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ إِنَّکُمْ أَکْثَرُ مِنْ أَنْ تُصَافِقُونِی بِکَفٍّ وَاحِدٍ وَ أَمَرَنِیَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ آخُذَ مِنْ أَلْسِنَتِکُمُ اَلْإِقْرَارَ بِمَا عَقَدَ لِعَلِیٍّ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ مَنْ جَاءَ بَعْدَهُ مِنَ اَلْأَئِمَّهِ علیهم السلام مِنِّی وَ مِنْهُ عَلَی مَا أَعْلَمْتُکُمْ إِنَّ ذُرِّیَّتِی عَنْ صُلْبِهِ فَقُولُوا بِأَجْمَعِکُمْ إِنَّا سَامِعُونَ مُطِیعُونَ رَاضُونَ مُنْقَادُونَ لِمَا بَلَّغْتُهُ عَنْ أَمْرِ رَبِّی وَ أَمْرِ عَلِیٍّ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ مِنْ وُلْدِهِ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ اَلْأَئِمَّهِ عَلَی ذَلِکَ قُلُوبُنَا وَ أَنْفُسُنَا وَ أَلْسِنَتُنَا وَ أَبْدَانُنَا عَلَی ذَلِکَ نَحْیَا وَ نَمُوتُ وَ نَبْعَثُ أَلاَّ نُغَیِّرَ وَ لاَ نُبَدِّلَ وَ لاَ نَشُکَّ وَ لاَ نَرْتَابَ وَ لاَ نَرْجِعَ عَنْ عَهْدٍ وَ لاَ مِیثَاقٍ وَ نُعْطِیَ اَللَّهَ وَ نُعْطِیَکَ وَ نُعْطِیَ عَلِیّاً أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ وُلْدَهُ اَلْأَئِمَّهَ اَلَّذِینَ لَهُمْ ذِکْرٌ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ اَلْحَسَنِ علیه السلام وَ اَلْحُسَیْنِ علیه السلام اَلَّذِینَ قَدْ عَرَّفْتُکُمْ مَکَانَهُمَا مِنِّی وَ مَحَلَّهُمَا عِنْدِی وَ مَنْزِلَتَهُمَا مِنْ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ أَدَّیْتُ ذَلِکَ إِلَیْکُمْ وَ إِنَّهُمَا لَسَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّهِ وَ إِنَّهُمَا اَلْإِمَامَانِ بَعْدَ أَبِیهِمَا عَلِیٍّ علیه السلام وَ أَنَا أَبُوهُمَا قَبْلَهُ فَقُولُوا أَعْطَیْنَا اَللَّهَ بِذَلِکَ وَ أَنْتَ وَ عَلِیّاً وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَیْنَ وَ اَلْأَئِمَّهَ علیهم السلام اَلَّذِینَ ذَکَرْتَ عَهْداً وَ مِیثَاقاً مَأْخُوذاً لِأَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ علیه السلام مِنْ قُلُوبِنَا وَ أَنْفُسِنَا وَ أَلْسِنَتِنَا وَ مُصَافَقَهِ أَیْدِینَا مَنْ أَدْرَکَهُمَا بِیَدِهِ وَ إِلاَّ فَقَدْ أَقَرَّ بِهِمَا بِلِسَانِهِ لاَ یَنْبَغِی بَدَلاً وَ لاَ یَرَی اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُمَا حِوَلاً أَبَداً وَ أَشْهَدْنَا اَللَّهَ وَ « کَفیٰ بِاللّٰهِ شَهِیداً » (1) وَ أَنْتَ عَلَیْنَا بِهِ شَهِیدٌ وَ کُلُّ مَنْ أَطَاعَ مِمَّنْ ظَهَرَ وَ اِسْتَتَرَ وَ مَلاَئِکَهُ اَللَّهِ وَ جُنُودُهُ وَ عَبِیدُهُ وَ اَللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ کُلِّ شَهِیدٍ.

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ مَا تَقُولُونَ فَإِنَّ اَللَّهَ یَعْلَمُ کُلَّ صَوْتٍ وَ خَافِیَهَ کُلِّ نَفْسٍ « فَمَنِ اِهْتَدیٰ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّمٰا یَضِلُّ عَلَیْهٰا » (2) .

وَ مَنْ تَابَعَ فَإِنَّمَا یُبَایِعُ اَللَّهَ « یَدُ اَللّٰهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ » (3) .

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ فَاتَّقُوا اَللَّهَ وَ تَابِعُوا عَلِیّاً أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ اَلْحَسَنَ علیه السلام وَ اَلْحُسَیْنَ علیه السلام وَ اَلْأَئِمَّهَ علیهم السلام کَلِمَهً بَاقِیَهً یُهْلِکُ اَللَّهُ مَنْ غَدَرَ وَ یَرْحَمُ مَنْ وَفَی « فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمٰا یَنْکُثُ عَلیٰ نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفیٰ بِمٰا عٰاهَدَ عَلَیْهُ اَللّٰهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً » (4) .

ص: 254


1- سوره نساء، آیه 79
2- سوره زمر، آیه 41
3- سوره فتح، آیه 10
4- همان

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ قُولُوا اَلَّذِی قُلْتُ لَکُمْ وَ سَلِّمُوا عَلِیٍّ بِإِمْرَهِ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ قُولُوا « سَمِعْنٰا وَ أَطَعْنٰا غُفْرٰانَکَ رَبَّنٰا وَ إِلَیْکَ اَلْمَصِیرُ » (1) قُولُوا « اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ اَلَّذِی هَدٰانٰا لِهٰذٰا وَ مٰا کُنّٰا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لاٰ أَنْ هَدٰانَا اَللّٰهُ.»(2)

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ إِنَّ فَضَائِلَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام عِنْدَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَدْ أَنْزَلَهَا فِی اَلْقُرْآنِ أَکْثَرُ مِنْ أَنْ أُحْصِیَهَا فِی مَقَامٍ وَاحِدٍ فَمَنْ أَنْبَأَکُمْ بِهَا فَصَدِّقُوهُ.

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ « مَنْ یُطِعِ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ » (3) وَ عَلِیّاً وَ اَلْأَئِمَّهَ اَلَّذِینَ ذَکَرْتُهُمْ فَقَدْ فَازَ فَوْزاً مُبِیناً .

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ اَلسَّابِقُونَ اَلسَّابِقُونَ إِلَی مُبَایَعَتِهِ وَ مُوَالاَتِهِ وَ اَلسَّلاَمِ عَلَیْهِ بِإِمْرَهِ اَلْمُؤْمِنِینَ أُولَئِکَ اَلْفَائِزُونَ « فِی جَنّٰاتِ اَلنَّعِیمِ .» (4)

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ قُولُوا مَا یُرْضِی اَللَّهَ عَنْکُمْ مِنَ اَلْقَوْلِ فَإِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی اَلْأَرْضِ جَمِیعاً « فَلَنْ یَضُرَّ اَللّٰهَ شَیْئاً » (5) اَللَّهُمَّ اِغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ أَعْطِبِ اَلْکَافِرِینَ « وَ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِینَ » (6) فَنَادَاهُ اَلْقَوْمُ نَعَمْ سَمِعْنٰا وَ أَطَعْنٰا عَلَی أَمْرِ اَللَّهِ وَ رَسُولِهِ بِقُلُوبِنَا وَ أَلْسِنَتِنَا وَ أَیْدِینَا وَ تَدَاکُّوا عَلَی رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَی عَلِیٍّ علیه السلام بِأَیْدِیهِمْ فَکَانَ أَوَّلُ مَنْ صَافَقَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلْأَوَّلَ وَ اَلثَّانِیَ وَ بَاقِیَ اَلْمُهَاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ بَاقِیَ اَلنَّاسِ عَلَی قَدْرِ مَنَازِلِهِمْ إِلَی أَنْ صُلِّیَتِ اَلْعِشَاءُ وَ اَلْعَتَمَهُ فِی وَقْتٍ وَاحِدٍ وَ وَصَلُوا اَلْبَیْعَهَ وَ اَلْمُصَافَقَهَ ثَلاَثاً وَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ کُلَّمَا بَایَعَ قَوْمٌ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِی فَضَّلَنَا عَلی جَمِیعِ اَلنَّاسِ .

از امام باقر علیه السلام روایت شده است که ایشان فرمودند:(7)

ص: 255


1- سوره بقره، آیه 285
2- سوره اعراف، آیه 43
3- سوره احزاب، آیه 71
4- سوره یونس، آیه 9
5- سوره آل عمران، آیه 144
6- سوره صافات، آیه 182
7- این روایت مشتمل بر خطبه ی غدیر رسول خدا صلی الله علیه و آله است

رسول خدا صلی الله علیه و آله از شهر مدینه به مکه رفتند و حج را به جا آوردند و این در حالی بود که تا قبل از آن جميع شرایع و احکام دین را غیر از ولایت و حج به قومشان ابلاغ کرده بودند .

پس جبرئیل نازل شد و به ایشان عرض کرد: ای محمد صلی الله علیه و آله خداوند بزرگ و بلند مرتبه به شما سلام می رساند و به شما می گوید:

به درستی که من هیچ نبی از انبیاء و فرستاده هایم را قبض روح نکردم مگر بعد از اینکه دین او را کامل کردم و حجتهای بعد از او را قرار دادم و به تحقیق که در این راستا برای تو دو فریضه باقی مانده است که نیازمند اینست که تو آن دو را به قومت ابلاغ کنی و آن دو فریضه ی حج و فريضه ی ولایت و جانشین بعد از تو است پس به درستی که من زمین را بدون حجتم باقی نگذاشته ام و هرگز آن را خالی از حجت نمی گذارم.

و خداوند تو را امر می کند که حج را به قومت ابلاغ کنی و حج به جا آوردی و همراه تو از اهالی شهر و اطراف و اعراب هر کس استطاعت دارد حج به جا آورد و کیفیت حج را به آنها بیاموز همان گونه که کیفیت و نحوه نمازشان و زكاتشان و روزه ی آنها را به آنها آموختی و آنها را نسبت به حج آگاهی ده بر همان روشی که آنها را نسبت به جميع آنچه که به آنها ابلاغ کردی از شرايع الهی آگاهی دادی.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله در میان مردم اعلام کرد که آگاه باشید رسول خدا صلی الله علیه و آله اراده ی حج فرموده است و آموختن آن را به شما اراده کرده، کما اینکه جميع شرایع دینتان را به شما آموخت و شما را آگاه می کند به حج و به آنچه که شما را آگاهی می دهد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله خارج شد و همراه ایشان مردم خارج شدند و گوش می کردند به ایشان تا ببینند چه عملی انجام می دهد، تا هر آنچه انجام میدهد آنها هم به جا آورند .

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله همراه ایشان حج به جا آورد و تعداد کسانی که همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله حج به جا آوردند از اهالی مدینه و اطراف و اعراب به هفتاد هزار نفر و یا بیشتر از آن می رسید مانند تعداد اصحاب موسی که هفتاد هزار نفر بودند که از آنها

ص: 256

برای هارون بیعت گرفت. و در این حج متصل بین مکه و مدینه را با تلبيه طی مسافت نمودند.

پس چون به وقوفی رسیدند جبرئیل خدمت ایشان آمد و عرض کرد:

ای محمد صلی الله علیه و آله به درستی که خدای متعال بر تو سلام می رساند و می گوید به درستی که اجل تو نزدیک است و مدت تو رو به پایان است و من تو را به آنچه که چاره ای از آن نبود مقدم کردم.

پس به عهدت عمل کن و وصیتت را مقدم کن و به آنچه که از علم نزد توست و آنچه از میراث علوم انبیاء قبل از تو و سلاح و تابوت نزد توست و جميع آنچه که از آیات و نشانه های انبیاء الهی نزد توست اعتماد کن و تمام آنها را به وصی خودت و خلیفه ی بعد از خودت حجت بالغه ی من بر خلقم علی بن ابی طالب علیه السلام تسلیم کن.

پس على علیه السلام را برای مردم بلند کن و عهد و میثاق و بیعت برایش بگیر و بیعتی که برای من از آنها گرفتی را به یادشان آور همان میثاقی که آنها را بر آن محکم کردی و عهد من که به آنها عهد کردی که آن عهد همان ولایت ولی من و مولای آنها و مولای هر زن و مرد مؤمن، علی بن ابی طالب علیه السلام است.

پس به درستی که من هیچ پیامبری از پیامبرانم را قبض روح نکردم مگر اینکه دینم را کامل کردم و با ولایت اولیاء خودم و دشمن دشمنان خودم نعمتم را تمام کردم و با تبعیت و اطاعت کامل از ولی من است که کمال توحیدم تمام می شود و دینم به كمال می رسد و نعمتم بر خلق اتمام می یابد .

به درستی که من زمینم را بدون قیم رها نمی کنم تا آن قیم حجت من بر خلقم باشد.

« امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را برای شما [به عنوان] آیینی برگزیدم » .

علی ولی من و مولای هر مرد و زن مؤمن است.

على بنده ی من و وصی نبی من و جانشین پیامبر من بعد از او و حجت بالغه ی من بر خلق من است .

ص: 257

اطاعت از او مقرون و چسبیده به اطاعت محمد صلی الله علیه و آله نبی من و اطاعت از محمد صلی الله علیه و آله مقرون و چسبیده به اطاعت من است.

هر کس از علی علیه السلام اطاعت کند از من اطاعت کرده است و هر کس از او نافرمانی کند از من نافرمانی کرده است او را علم بین خودم و خلقم قرار دادم پس هر کس على علیه السلام را بشناسد مؤمن است و هر کس على علیه السلام را انکار کند کافر است و هر کس به بیعت او مشرک شود، مشرک است و هر کس روز قیامت با داشتن ولایت او مرا ملاقات کند داخل بهشت می شود و هر کس روز قیامت با داشتن دشمنی نسبت به او مرا ملاقات کند داخل جهنم می شود.

پس ای محمد صلی الله علیه و آله علی را به عنوان علم بلند دار و از آنها برایش بیعت بگیر و از آنها بر آنچه که به آنها اطمینان داری عهد و میثاق بگیر پس به درستی که من تو را به سوی خودم خواهم آورد و تو را مقدم خواهم کرد .

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله از قومش و اهل نفاق و بدبختی و پستی ترسید، که تفرقه ایجاد کنند و به جاهلیت قبل از اسلام برگردند زیرا عداوت و دشمنی آنها و آنچه که در نفس خود از بغض و کینه پنهان می کردند نسبت به على علیه السلام را می دانست.

و از جبرئیل خواست تا از پروردگارش عصمت از مردم را در خواست کند و در انتظار اینکه جبرئیل با عصمت از مردم از جانب خدای متعال بازگردد، ماند.

پس جبرئيل تأخیر کرد تا به مسجد خیف رسیدند پس در آنجا بود که جبرئیل به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفياب شد پس از جانب خدا رسول خدا صلی الله علیه و آله را امر کرد که به عهدش عمل کند و على علیه السلام را برای مردم بلند دارد و آن عصمت را که می خواست از جانب خدا نیاورد، تا اینکه به محل جمع شدن آب بارانها بین مکه و مدینه رسیدند و در آن جا جبرئیل دوباره آمد و همان امر الهی را آورد و عصمت را برای ایشان نیاورد .

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: ای جبرئیل به درستی که یقینا می ترسم که امتم مرا تکذیب کنند و سخنم را در مورد على علیه السلام قبول نکنند، پس جبرئیل رفت.

زمانی که سه مایل مانده به جحفه به غدیر خم رسیدند در حالیکه پنج ساعت از روز گذشته بود جبرئیل به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد ولی این بار با ترساندن و نهیب و

ص: 258

عصمت از مردم آمد پس عرض کرد ای محمد صلی الله علیه و آله به درستی که خدای بزرگ تو را سلام می رساند و به تو می گوید.

« ای پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده ابلاغ کن » در شأن على علیه السلام « و اگر نکنی رسالتش را نرسانده ای. و خدا تو را از [ گزند ] مردم نگاه می دارد » پس در آن هنگام دسته اول به نزدیک جحفه رسیده بودند که رسول خدا صلی الله علیه و آله امر کرد هر کس که جلو رفته بازگردد و هرکس عقب تر می آید را زمانی که رسید در این همین مکان نگاه دارند تا على علیه السلام را برای مردم اقامه کند.

و به آنها ابلاغ نماید آنچه را که خدا در مورد على علیه السلام نازل کرده است و خبر دهد که خدای متعال او را از شر و کید مردم حفظ می کند.

پس زمانی که خبر به عصمت از سوی خدا رسید رسول خدا صلی الله علیه و آله امر کرد که در میان همه ی مردم ندا دهند «صلاة الجامعه » یعنی همه جمع شوند برای نماز و از سمت راست مسیر به سمت مسجد غدیر متمایل شدند که جبرئیل از جانب خدا او را به این کار امر کرد و در آن مکان درختان تنومندی وجود داشت و رسول خدا صلی الله علیه و آله امر کرد که از آنچه پای درختان است و سنگ ها، یک بلندی به شکل منبر درست کنند تا بر مردم اشراف داشته باشد پس آنها که جلو رفته بودند بازگشتند و آنها که عقب بودند رسیدند به آن مکان و همه جمع بودند که رسول خدا صلی الله علیه و آله به آن بلندی رفت و فرمود:

سپاس مخصوص خدائیست که با توحیدش بلند مرتبه است و در تنهائیش به همه نزدیک است و در سلطنتش بسیار بالاست و در اركان آفرینش بزرگ است و به همه چیزی در سر جای خودش که هست احاطه ی کامل دارد و بر همه ی آفریدگان با قدرت و برهانش چیره است.

آن ستایش شده ای که همواره مورد ستایش است و همواره صاحب مجد و بزرگی است و شروع و پایان از آن اوست و برگشت تمام امور به سوی اوست.

اوست آفریننده ی آسمانها و گستراننده ی زمین ها و حکمران آنها، بسیار پاک و بسیار منزه است و پروردگار ملائكه و روح است.

او کسی است که به هر که می بیند تفضل دارد و بر هر آنچه ایجاد شده نعمت

ص: 259

می دهد که به یک نیم نگاه همه را می بیند ولی دیده ها هرگز او را نمی بیند .

کریم و بردبار و شکیباست به تحقیق که رحمتش جهان شمول و نعمت و عطایش منت گذار است در انتقام تعجيل نمی کند و در کيفر مستحقان عذاب شتاب نمی کند به تحقیق که بر اسرار آگاه و به درون ها داناست و پوشیده ها برای او پوشیده نیست و آشکارها برای او روشن و واضح است.

اوست که بر همه چیز احاطه دارد و بر همه چیز چیره است و قوت و بقای هر چیز از اوست و اوست که صاحب قدرت بر همه چیز است.

هیچ چیز مثل او نیست و اوست که سرمنشأ همه چیز است در آن زمان که هیچ شئ ای و هیچ موجود زنده ای نیست: « خدا که همواره به عدل، قيام دارد جز او، که توانا و حکیم است، هیچ معبودی نیست ».

بالاتر از آن است که دیده ها به او راهی یابد: « و اوست که دیدگان را درمی یابد، و او لطيف آگاه است .»

کسی با دیدن او به وصفش نائل نیاید و بر چگونگی او در آشکارا و نهان عالم نگردد مگر به آنچه که خودش بر نفس خودش راهنمائی فرموده.

برای او شهادت می دهم که اوست الله که تمام روزگاران را تتنزهش فرا گرفته و نورش ابدیت را پوشانده است. کسی که بدون هیچ مشورتی امرش بر همه لازم الاجرا است و در تقدیرش هیچ شریکی ندارد و در تدبیر امور هیچ فرقی قائل نیست (هیچ یاری دهنده ای ندارد).

صورت آفرینش او را الگوئی نبوده و آفریدگان را بدون یاور و رنج و چاره جویی، هستی بخشیده است پس هستی با ایجاد او موجود و با آفرینش او پدیدار شد: «اوست خدایی که غیر از او معبودی نیست » اوست که صنعش استوار است و آفرینشش زیباست اوست نهایت عدلی که ستم روا نمی دارد و گرامی ترینی که امور به او باز می گردد.

شهادت می دهم که اوست الله که هر چیزی سر فرود می آورد در برابر بزرگی اش، و ذلیل است در برابر عزتش و تسلیم است در برابر قدرتش و فروتن است در برابر

ص: 260

هیبتش .

پادشاه هستی ها و رام کننده ی خورشید و ماه در افلاک « شب را به روز در می پیچد، و روز را به شب در می پیچد و آفتاب و ماه را تسخیر کرد. هر کدام تا مدتی معین روانند » کسی که هر ستمگر سرکش را و هر شیطان رانده شده را درهم میشکند.

برای او ضرری نیست و برایش مانندی نیست یکتا و بی نیاز است « نه کس را زاده، نه زاييده از کس * و او را هیچ همتایی نباشد » خداوند یکتا و بزرگوار است، هر چه می خواهد پس به انجام می رسد، اراده می کند پس ایجاد می شود، می داند پس دانسته می شود، می میراند و زنده می کند، نیازمند و بی نیاز گرداند، بخنداند و بگریاند، نزدیک آورد و دور کند، باز دارد و عطا کند « برای اوست فرمانروایی و برای اوست سپاس » به دست اوست همه ی خوبی ها و « و بر هر کاری قادر است »« شب را به روز در می آوری، و روز را به شب در می آوری ».

اجابت کننده ی دعا، زیادکننده ی عطا، شمارنده ی نفس ها، پروردگار جن و انسان که چیزی به او مشکل نیاید و فریاد فریاد گران او را آزرده نکند و اصرار اصرارکنندگان او را به ستوه نیاورد نگهدار نیکوکاران است و یاور پرهیزکاران و مولا و پروردگار جهانیان است.

کسی که در همه حال سزاوار سپاس و ستایش آفریدگان است.

او را ستایش و سپاس جاودانه می گویم به شادی و رنج و آسایش و سختی و به او و فرشتگانش و کتابهایش و فرستادگانش ایمان دارم و گوش به فرمان و مطيع اوامر او هستم و به سوی خشنودی او می شتابم و به حکم او تسلیمم به خاطر اشتیاق در فرمانبرداریش و خوف از عقابش زیرا که او خدائی است که کسی از مکرش در امان نبوده و از بی عدالتیش نترسیده است.

و اکنون به عبودیتم برای او اقرا می کنم و شهادت می دهم که او پروردگار است و آنچه را که به من وحی کرده است ادا می کنم و انجام می دهم به خاطر ترس و حذر از اینکه مبادا عذابی از سوی او بر من فرود آید که هیچ کس توان دور کردن آن را از

ص: 261

من نداشته باشد هر چند که توانش بسیار و دوستی اش با من خالص باشد.

به این خاطر که او خدائیست که خدائی جز او نیست، و به تحقیق که او مرا آگاه کرده است که اگر آنچه را که بر من نازل نموده ابلاغ ننمایم « پیامش را نرسانده ای » و به تحقیق که خودش ایمنی از مردم را برای من ضمانت کرده است و اوست خدایی که کفایت کننده و بخشنده است.

پس خداوند به من اینگونه وحی کرد:« به نام خداوند بخشنده ی مهربان، آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن » ای مردم آنچه بر من نازل شده، در تبلیغ آن کوتاهی نکردم و حال برایتان سبب نزول این آیه را روشن و بیان می کنم:

به درستی که جبرئیل سه مرتبه بر من فرود آمد و از سوی سلام، پروردگارم که اوست سلام، فرمانی آورد که در آن مکان به پا خیزم و به هر سفید و قرمز و سیاهی اعلام کنم که علی بن ابی طالب علیه السلام برادرم وصیم و جانشین من است و اوست امام بعد از من که جایگاه او نسبت به من همان جایگاه هارون نسبت به موسی است الا اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود.

او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش می باشد که خداوند بزرگ به این مطلب آیه ای به من فرو فرستاده است « ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند؛ همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال ركوع زکات می دهند.»

و علی بن ابیطالب علیه السلام است همان کسی که نماز به پا داشته وزكات داده در حالیکه در رکوع بوده است، او خدا را در همه حال می خواهد و من از جبرئیل خواستم که از خدا بخواهد مرا از تبلیغ این مطلب به شما معاف دارد.

ای مردم این درخواستم به این خاطر بود که کمی پرهیزکاران و فزونی منافقان و دسیسه ی ملامت گران و مكر مسخره کنندگان اسلام را می دانم همان کسانی که خداوند در کتاب خود در وصفشان فرموده است « چیزی را که در دلهايشان نیست بر زبان خویش می رانند.»

ص: 262

« و می پنداشتید که کاری سهل و ساده است با اینکه آن [امر] نزد خدا بس بزرگ بود ».

و نیز به این خاطر که منافقان بارها مرا آزار دادند تا آن جا که مرا اذن (سخن شنو و زودباور) نامیدند و گمان باطل می کنند که این به دلیل همراهی افزون على علیه السلام در کنار من و اقبال من به اوست تا اینکه خدای بزرگ در این مورد نازل فرمود که « و از ایشان کسانی هستند که پیامبر را آزار می دهند و می گویند: «او زودباور است » و فرمود بگو: «گوش خوبی برای شماست ».

اذن کسی است که هر آنچه می شوند تصدیق می کند و حتی بنابر آنچه آنها گمان باطل می کنند که اذن است، « به خدا ایمان دارد و [سخن] مؤمنان را باور می کند، و برای کسانی از شما که ایمان آورده اند رحمتی است و کسانی که پیامبر خدا را آزار می رسانند، عذابی پر درد [در پیش] خواهند داشت » و اگر می خواستم کسانی را که چنین گفتند نام ببرم نام می بردم و یا به تک تک آنها اشاره کنم، می توانستم و اگر می خواستم به سوی آنها راهنمایی کنم، می توانستم لكن در کارشان بزرگواری کردم و لب فرو بستم و با تمام این احوال خداوند از من راضی نخواهد گشت تا اینکه آنچه را که به من نازل کرده است ابلاغ کنم پس فرمود رسول خدا صلی الله علیه و آله « ای پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن » در حق على علیه السلام « و اگر نکنی رسالتش را نرسانده ای. و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه می دارد » پس ای مردمان بدانید و بفهمید و بدانید که به درستی که خدای متعال علی علیه السلام را برای شما صاحب اختیار و امام قرار داده است امامی که پیروی کردن از او بر مهاجرین و انصار و کسانی که به نیکی از ایشان پیروی می کنند و به صحرانشینان و شهروندان و عجم و عرب و

آزاد و برده و کوچک و بزرگ و سفید و سیاه و به هر یکتاپرستی لازم و واجب شمرده است.

اجرای حکم او و گفتار او بر همه لازم و امرش نافذ است. هر کس با او مخالفت کند ملعون است و هر کس او را تصدیق کند در رحمت الهی است. به تحقیق که خداوند شنونده ی سخن او و اطاعت کننده ی از او را آمرزیده و بخشیده است.

ص: 263

ای مردمان به درستی که این آخرین مقامی است که در این اجتماع به پا داشته ام پس بشنوید و اطاعت کنید و به امر پروردگارتان گردن نهید. زیرا که خداوند متعال است که صاحب اختیار و ولی و معبود شماست پس از خداوند، ولی شما، فرستاده و پیامبر شما محمد صلی الله علیه و آله است که اکنون در برابر شما ایستاده و با شما سخن می گوید و پس از من به امر خدا و از سوی پروردگارتان على علیه السلام ولی و صاحب اختیار و امام شماست و پس از او ائمه ای که از صلب او هستند و این قانون تا بر پایی رستاخیز که خدا و رسولش را ملاقات کنید پابرجا است و دوام دارد.

حلال نیست مگر آنچه که خداوند حلال قرار داده و حرام نیست مگر آنچه که خداوند حرام قرار داده است و خدا به من حلال و حرام را آموخت و من هر آنچه را که خداوند از کتاب خویش و از حلال و حرامش به من آموخته بود در اختیار علی علیه السلام نهادم.

ای مردم هیچ علم و دانش نیست مگر اینکه خدا آن را در من جمع کرده است و تمام آنچه که عالم بودم و می دانستم در امام پرهیزکاران علی علیه السلام جمع نمودم. و هیچ علمی نیست مگر اینکه به علی علیه السلام آموختم و او امام مبین و روشنگر است.

ای مردم از او روی برنتابید و از او فرار نکنید و از ولایت و سرپرستی او روی برنگردانید پس اوست آن کسی که به سوی حق هدایت می کند و به آن عمل می کند و باطل را نابود می کند و از آن نهی می کند و در راه خدا نکوهش نکوهش گران او را از کار باز نمی دارد.

او اولین و بالاترین کسی است که به خدا و رسولش ایمان آورده است کسی که جانش را فدای رسول خدا صلی الله علیه و آله کرده و کسی که همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله بود در حالیکه هیچ کس از مردان همراه رسول خدا، خدا را عبادت نمی کرد مگر او .

ای مردمان او را برتر بدانید که خداوند او را برتر دانسته و برگزیده است و امامت او را قبول کنید که خدا او را به پا داشته است.

ای مردمان به درستی که او از جانب خدا امام است و هرگز خداوند تو به ی منکر او را نپذیرد و هرگز منکر او را نیامرزد .

ص: 264

اینست روش قطعی خداوند درباره ی هر کس که با علی علیه السلام مخالفت کند و او را عذاب می کند « آن گاه او را عذابی سخت خواهد کرد » تا همیشه و تا ابد، پس بترسید از مخالفت با من که در آتش داخل خواهید شد « آن آتشی که سوختش مردمان و سنگها هستند، و برای کافران آماده شده » .

ای مردم به خدا قسم این مطلبی است که پیامبران و انبیاء پیش از من بشارت آن را داده اند، پس همه ی فرستادگان خدا به سوی آسمانها و زمین چنین کرده اند.

پس هر کس در آن شک کند او به کفر جاهلیت اولی در آمده و کافر است و هر کس در سخنان امروز من تردید کند در تمام سخنان و رسالت من تردید کرده است و هر کس در رسالت من شک داشته باشد پس آتش جهنم برای اوست ای مردمان خداوند از روی منت و احسان خویش نسبت به من این برتری را به من پیشکش کرد و البته که خدایی جز او نیست و ستایش من تا همیشه و ابد در هر حالی برای اوست.

ای مردمان على علیه السلام را برتر بدانید پس به درستی که او برترین مردم چه زن و چه مرد بعد از من است و به واسطه ی ماست که خدا رزق را نازل می کند و خلق باقی می ماند.

ملعون است ملعون است مغضوب است مغضوب است هر کس این سخن مرا که جبرئیل از سوی خدا آورده رد و انکار کند « و هر کسی باید بنگرد که برای فردا[ی خود] از پیش چه فرستاده است؛ و [باز] از خدا بترسید » اینکه مخالفت می کنید « در حقیقت، خدا به آنچه می کنید آگاه است » ای مردمان در قرآن تدبر و اندیشه کنید و آیات و کلمات آن را بفهمید و از متشابه آن پیروی نکنید.

پس به خدا قسم فقط او روشنگر نور واحد برای شماست و تفسیر قرآن را برای شما واضح نمی کند مگر کسی که دست و بازوی او را گرفته ام و بالا آورده ام و به شما اعلام می کنم هر آنکس که من سرپرست و مولای اویم این على علیه السلام سرپرست و مولای اوست و او على بن ابی طالب علیه السلام برادر من و وصی من است که ولایت و سر پرستی او از جانب خداست که بر من نازل کرده است.

ای مردمان به درستی که علی علیه السلام و پاکان از فرزندانم یادگار گران سنگ

ص: 265

کوچکتر و قرآن یادگار گران سنگ بزرگتر است.

هر یک از این دو از همراه خود خبر می دهد و با آن سازگار است که هرگز از هم جدا نخواهند شد تا بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند و این بنابر امر خدا در خلقش و حکم خدا در زمینش می باشد.

آگاه باشید که من وظیفه ی خود را ادا کردم.

آگاه باشید که من آنچه بر عهده ام بود را ابلاغ کردم.

آگاه باشید که به تحقیق روشن نمودم به درستی که خدای متعال فرموده و من از جانب خدا سخن گفتم.

آگاه باشید به درستی که امیرالمؤمنین غیر از این برادر من نیست و هیچ کس را بعد از من غیر از او امارت بر مؤمنان نیست.

پس رسول خدا صلی الله علیه و اله با دست به شانه ى على علیه السلام زد و او را بلند کرد پس امیرالمؤمنین علیه السلام تنها کسی بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله او را بلند نمود و به تحقیق که على بالا رفت تا آنجا که پاهایش در برابر زانوی رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار گرفت سپس فرمود:

ای مردمان این على علیه السلام برادرم و وصیم و نگهبان بعد از من و خلیفه ام بر امت من و بر تفسیر کتاب خدا است که مردم را به سوی آن بخواند و به آنچه موجب خشنودی اوست عمل کند و با دشمنانش ستیز نماید. او پشتیبان فرمانبردای خداوند و بازدارنده ی از نافرمانی او می باشد.

اوست خلیفه صلی الله علیه و آلهی رسول خدا ، امیرالمؤمنین و پیشوای هدایتگر به امر خداست.

می گویم قول در مورد او به امر پروردگار من دگرگون نخواهد شد.

می گویم خدایا دوستداران او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار و لعنت کن هر کس که او را انکار کند و خشم خود را بر منکران او فرود آور.

خدایا به درستی که تو امامت را برای علی علیه السلام نازل کرده ای که او ولی توست و در زمان تبیین آن او را برتری دادی به اینکه کامل کردی برای بندگانت دینشان را و با

ص: 266

نعمتت به آنها نعمت بخشیدی و به دین اسلام آنها راضی شدی پس فرمودی.

« و هر که جز اسلام، دینی [دیگر] جوید، هرگز از وی پذیرفته نشود، و وی در آخرت از زيانكاران است.»

خداوندا به درستی که تو را شاهد می گیرم که به تمام مردم ابلاغ نمودم که اینست و جز این نیست که خداوند بزرگ دین شما را کامل کرد با امامت على علیه السلام پس هر کس از على علیه السلام و فرزندان من از صلب على علیه السلام تا روز قیامت و عرض اعمال خدا، پیروی نکند.

« آنانند که اعمالشان به هدر رفته و خود در آتش جاودانند ».

« نه عذاب از ایشان کاسته گردد و نه مهلت یابند ».

ای مردمان این علی علیه السلام یاورترین و سزاوارترین و نزدیک ترین و عزیزترین شما نسبت به من است و خدا و من از او راضی هستیم و هیچ آیه ی رضایتی نازل نشد الا اینکه درباره ی اوست و مؤمنین را خطاب نکرد الا اینکه به او شروع شده است و آیه ی مدحی در قرآن نازل نشد الا اینکه در مورد اوست و خداوند در سوره ي هل اتی، به بهشت شهادت نداده مگر برای او و آن را در حق غیر او نازل نکرده و به آن غیر از او را مدح نکرده است.

ای مردم این علی علیه السلام یاری کننده ی دین خداست و دفاع کننده ی از رسول اوست. او پرهیزکار و پاکیزه و هدایت کننده و هدایت شده است.

نبی شما بهترین نبی است و وصی شما بهترین وصی است.

ای مردم فرزندان هر پیامبر از نسل اویند و فرزندان من از صلب و نسل امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستند .

ای مردمان به درستی که ابلیس با حسد آدم را از بهشت خارج کرد پس مبادا به على حسد ورزید پس اعمالتان نابود و گام هایتان لغزان خواهد شد.

پس به درستی که آدم به خاطر یک اشتباه به زمین هبوط کرد در حاليكه او برگزیده ی خدا بود پس شما چگونه خواهید بود اگر اشتباه کنید در حالیکه بنده ای بیش نیستید.

ص: 267

با على علیه السلام دشمنی نمی کند مگر بی سعادت و ولایت او را نمی پذیرد مگر پرهیزکار و به علی ایمان نمی آورد مگر مؤمن مخلص و خدا سوره ی والعصر را در شأن على علیه السلام نازل کرد « به نام خداوند رحمتگر مهربان * سوگند به عصر * که واقعأ انسان دستخوش زیان است * مگر کسانی که گرویده و کارهای شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شكیبایی توصیه کرده اند ».

ای مردمان به تحقیق که خدا را شاهد گرفتم و رسالتش را به شما ابلاغ کردم.

« و بر فرستاده [خدا] جز ابلاغ آشكار [مأموریتی] نیست . »

ای مردم « از خدا آن گونه که حق پرواکردن از اوست، پروا كنيد؛ و زينهار، جز مسلمان نمیرید » ای مردمان به خدا و به رسولش و به نوری که همراه رسولش نازل شده ایمان بیاورید.

« پیش از آنکه چهره هایی را محو کنیم و در نتيجه آنها را به قهقرا بازگردانیم.»

ای مردمان نور از سوی خداوند در جان من سپس در جان علی بن ابی طالب علیه السلام،و سپس در نسل او تا قائم مهدی (عج الله تعالی فرجه) که حق خدا و حق تمام مؤمنان را می گیرد قرار دارد چرا که خداوند عزوجل ما را بر کوتاهی کنندگان، ستیزه گران، ناسازگاران، خائنان و گنهکاران و ستمکاران و غاصبان از تمامی جهانیان دلیل و راهنما و حجت آورده است. ای مردمان به درستی که من رسول خدا هستم « و محمد، جز فرستاده ای که پیش از او [هم] پیامبرانی [ آمده و ]گذشتند، نیست» .

پس اگر مردم و یا کشته شدم « از عقیده خود برمی گردید؟ » و اگر به گذشته ی خودتان بازگردید هرگز ذره ای به خدا ضرر نخواهید زد « و به زودی خداوند سپاسگزاران را پاداش می دهد » .

آگاه باشید به درستی که علی علیه السلام و پس از او فرزندان من از صلبش موصوف به کمال شکیبایی و سپاسگذاری هستند.

ای مردمان اسلامتان را بر من منت نگذارید که خداوند بر شما خشمگین خواهد شد و شما به عذاب از جانب خدا گرفتار خواهید شد (زیرا پروردگار تو سخت در

ص: 268

کمین است ».

ای مردم بعد از من پیشوایانی خواهند بود که « و آنان را پیشوایانی که به سوی آتش می خوانند گردانیدیم، و روز رستاخیز یاری نخواهند شد. »

ای مردم به درستی که خدا و من از اینها بیزار و دوریم.

ای مردم به درستی که اینها و یاورانشان و پیروان و تابعینشان « در فروترین

درجات دوزخند » و چه بد جایگاهی است؛ جایگاه متكبران.

ای مردمان به درستی که اینک جانشینی خود را به عنوان امامت و وراثت به امانت در نسل خود تا روز قیامت به جای می گذارم و به تحقیق که ابلاغ کردم آنچه را باید ابلاغ می کردم تا حجت و برهانی باشد.

بر هر حاضر و غائبی و بر هر آنکس که شاهد است و حتی شاهد نیست و به دنیا نیامده است.

پس باید که شاهد امروز، به غایب این حکم را برساند و پدر به فرزندش تا روز قیامت این حکم را برساند و به زودی آن را با پادشاهی عوض می کنند و آن را غصب می کنند « ای جن و انس، زودا که به شما بپردازیم. »

« بر سر شما شراره هایی از[ نوع ] تفته آهن و مس فروفرستاده خواهد شد، و [از کسی] یاری نتوانيد طلبيد. »

ای مردمان به درستی که خدا شما را به حال خودتان رها نمی کند « خدا بر آن نیست که مؤمنان را به این حالی که شما بر آن هستید، واگذارد، تا آنکه پلید را از پاک جدا كند. و خدا بر آن نیست که شما را از غیب آگاه گرداند » .

ای مردمان هیچ سرزمینی نیست مگر اینکه خداوند به خاطر تکذیب کردن حق توسط اهلش آنان را هلاک کرد و هم چنین است سرزمین های دیگر « در حالی که ستمگر بودند » کما اینکه خدا فرموده است.

و این على علیه السلام امام شما و ولی شماست و او وعده ی خداست و خدا وعده هایش صادق است.

ای مردمان به تحقیق که قبل از شما قطعا « بیشتر پیشینیان » گمراه شدند و

ص: 269

خدا آنها را هلاک کرد و او هلاک کننده ی بقیه است .

ای مردمان به درستی که خدا به من امر کرد و مرا نهی کرد و به تحقیق که من على علیه السلام را امر کردم و نهی کردم و امر و نهی از جانب خدا بر عهده ی اوست پس به امر او گوش فرا دهید و از هر چه نهی کرد دوری کنید و برای هدف او حرکت کنید و راه ها نباید شما را از راه او متفرق و گمراه کند.

من صراط مستقیم هستم که خداوند شما را به تبعیت از آن امر کرده است و سپس على علیه السلام بعد از من صراط مستقیم است سپس فرزندانم از صلب او که پیشوایان « که به حق راهنمایی می کنند و به حق داوری می نمایند » هستند.

سپس رسول خدا صلی الله علیه و اله آیات سوره حمد را تا آخر قرائت فرمودند و فرمودند: در مورد من و در مورد آنها نازل شده و برای همه ی آنها عمومیت دارد و بر آنها اختصاص دارد، برای آنها عمومیت دارد .

« آگاه باشيد، که بر دوستان خدا نه بیمی است و نه آنان اندوهگین می شوند .»

« حزب خدا همان پیروزمندانند ».

آگاه باشید دشمنان ایشان اهل بدبختی و دشمنی و برادران شیطان هستند که «بعضی از آنها به بعضی، برای فریب یکدیگر، سخنان آراسته القا می کنند. »

آگاه باشید دوستان ایشان کسانی هستند که خداوند در کتابش آنها را مؤمنون خوانده است پس فرموده « قومی را نیابی که به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند [و] کسانی را که با خدا و رسولش مخالفت کرده اند هر چند پدرانشان با پسرانشان با برادرانشان یا عشیره آنان باشند دوست بدارند. در دل اینهاست که [خدا] ایمان را نوشته و آنها را با روحی از جانب خود تأیید کرده است، و آنان را به بهشت هایی که از زیر [درختان] آن جویهای روان است در می آورد؛ همیشه در آنجا ماندگارند؛ خدا از ایشان خشنود و آنها از او خشنودند؛ اينانند حزب خدا. آری، حزب خداست که رستگارانند ».

ص: 270

آگاه باشید به درستی که دوستانشان کسانی هستند که خدا آنها را توصیف کرده « ایمان خود را به شرک نیالوده اند، برای آنانست ایمنی و ایشان راه یافتگانند .»

آگاه باشید دوستانشان مؤمنان هستند و «شک نکردند» به درستی که دوستان ایشان کسانی هستند که با آرامش و امنیت داخل بهشت می شوند.

« و فرشتگان از آنها استقبال می کنند » با سلام، « در آن در آیید او جاودانه بمانيد ».

آگاه باشید اولیاء ایشان کسانی هستند که خدا فرموده « در نتیجه آنان داخل بهشت می شوند و در آنجا بی حساب روزی می یابند.»

آگاه باشید به درستی که دشمنان ایشان کسانی هستند که در آتش جهنم در آیند .

آگاه باشید دشمنان ایشان کسانی هستند که صدای ناله ی جهنم را می شوند « از آن خروشی می شنوند در حالی که می جوشد » و باز دم جهنم را نیز در می یابند هر بار که امتی [در آتش] در آید، همکیشان خود را لعنت کند ».

آگاه باشید دشمنان آنها کسانی هستند که خدای بزرگ فرموده « هر بار که گروهی در آن افكنده شوند، نگاهبانان آن از ایشان پرسند: «مگر شما را هشداردهنده ای نیامد؟» ».

آگاه باشید به درستی که « دوستانشان کسانی که در نهان از پروردگارشان می ترسند، آنان را آموزش و پاداشی بزرگ خواهد بود » .

ای مردمان دشمنان ما کسانی هستند که خدا آنها را مذمت کرده و آنها را لعن کرده است.

و دوستان ما کسانی هستند که خدا مدح و ستایش آنها را گفته و آنها را دوست دارد.

ای مردمان آگاه باشید من انذار دهنده هستم و علی علیه السلام هدایت کننده است.

ای مردمان به درستی که من نبی هستم و علی علیه السلام وصی من است.

ص: 271

آگاه باشید آخرین امام از ما قائم یعنی مهدی (عج الله تعالی فرجه) است.

آگاه باشید به درستی که اوست که بر ادیان چیره می شود.

آگاه باشید به درستی که اوست که از ظالمين انتقام می گیرد.

آگاه باشید اوست که فاتح دژها و نابود کننده ی آنهاست.

آگاه باشید که اوست که فاتح بر هر قبله و دسته ی مشرک است.

آگاه باشید به درستی که اوست خونخواه هر خونی که از اولیاء خدا ریخته شده است .

آگاه باشید به درستی که اوست یاری کننده ی دین خدا .

آگاه باشید به درستی که اوست که از دریایی عمیق، پیمانه هایی افزون گیرد .

آگاه باشید به درستی که اوست هر صاحب فضلی را به فضلش و هر جاهلی را به جهلش می شناسد.

آگاه باشید به درستی که اوست که برگزیده ی خداست و کسی که انتخاب خداست.

آگاه باشید به درستی که اوست وارث تمام علوم و حاکم بر تمام ادراکها.

آگاه باشید به درستی که اوست کسی که از پروردگارش خبر می دهد و بنای ایمان به خدا را بر پا و استوار می کند .

آگاه باشید به درستی که اوست کسی که استوار و برقرار است.

آگاه باشید به درستی که اوست کسی که امور به او واگذار شده است .

آگاه باشید به درستی که اوست که حجت پایدار و باقی است و پس از او هیچ حجتی نیست و هیچ حقی نیست.

مگر اینکه همراه و برای اوست و هیچ نوری نیست مگر اینکه نزد اوست .

آگاه باشید به درستی که هیچ کس بر او پیروز و غالب نیست و هیچ کس در برابر او یاری نمی شود.

آگاه باشید به درستی که او ولی خدا در زمینش و حاکم و داور خدا در میان خلقش و امانت دار خدا در پنهان و آشکار است.

ص: 272

ای مردمان به تحقیق که برای شما روشن و واضح نمودم و به شما فهماندم و این علی علیه السلام بعد از من به شما می فهماند آگاه باشید پس از پایان خط بدام شما را می خوانم که با من بنابر بیعت با على علیه السلام و اقرار به امامت و ولایتش دست بیعت دهید و سپس بعد از من بر این مبنا با خود على علیه السلام دست بیعت دهيد.

آگاه باشید به درستی که من با خود پیمان بستم و بیعت کردم و على علیه السلام با من پیمان بست و بیعت نمود و من برای علی علیه السلام از شما بیعت می گیرم از جانب خدای بزرگ پس هر که پیمان شکنی کند، تنها به زبان خود پیمان می شکند .

ای مردمان حج و عمره از شعائر الهی است « پس هر که خانه [خدا] را حج كند، يا عمره گزارد، بر او گناهی نیست که میان آن دو سعی به جای آورد. و هر که افزون بر فریضه، كار نیكی كند، خدا حق شناس و داناست.»

ای مردمان حج خانه ی خدا را به جا آورید که هیچ خاندانی در آن داخل نشد مگر اینکه رشد کرد و توسعه پیدا کرد و کسی از آن روی برنگرداند مگر اینکه تزلزل پیدا کردند و دچار تفرقه شدند.

ای مردمان هیچ مؤمنی در موقفی توقف نمی کند مگر اینکه خدا تمام گناهان گذشته ی او تا آن زمانش را می بخشد پس زمانی که حجش به پایان می رسد عملش را از اول از سر می گیرد.

ای مردمان حجاج کسانی هستند که دستگیری می شوند و هزینه های سفرشان مختلف است و خدا « خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمی گرداند » .

ای مردمان با دین کامل و دانش عمیق حج خانه ی خدا را به جا آورید و از این مکانهای مقدس باز نگردید مگر با توبه و باز ایستادن از گناه .

ای مردمان « و نماز را برپا داريد و زكات را بدهید » همانگونه که خدای متعال به شما امر کرده است. پس اگر زمان بر شما طولانی شد و کوتاهی کردید و یا فراموش کردید پس علی علیه السلام ولی و صاحب اختیار شماست و تبیین کننده برای شماست او کسی است که خدا برای شما انتخاب کرده و قرار داده است و اوست کسی که خدا جانشین من قرار داده است.

ص: 273

خدا به وسیله ی او شما را به پاسخ سؤال هایتان خبر می دهد و از طریق او هر آنچه را نمی دانید برای شما روشن و واضح می کند. آگاه باشید حلال و حرام بیش از آن است که من بشمارم و یا بشناسانم در اینجا در یک مقام واحد پس به حلال امر می کنم و از حرام نهی می کنم و مأمور شده ام که از شما بیعت بگیرم به اینکه دست در دست من قرار دهید برای قبول و پذیرش آنچه از جانب خدا در مورد علی امیرالمؤمنین علیه السلام و امامان بعد از او آورده ام همان کسانی که آنها از من و از علی علیه السلام هستند امت پایداری است که در آن، آخرین آنها مهدی (عج الله تعالی فرجه) است که اوست که تا روز قیامت بنا بر حق حکم می کند.

ای مردمان تمام حلال هایی که شما را بر آن راهنمایی کردم و حرامهایی که شما را از آن نهی نمودم برقرار است و من از آن حکم بر نمی گردم و آن را تبدیل نمی کنم.

آگاه باشید پس آن را به خاطر داشته باشد و حفظ کنید و به آن عمل کنید و آن را دگرگون نسازید.

آگاه باشید که من دوباره تکرار می کنم « و نماز را برپا دارید و زكات را بدهید » و به خوبی ها امر کنید و از بدیها نهی کنید .

آگاه باشید به درستی که ریشه و اصل امر به معروف اینست که به این سخن امروز من برسید و این سخن مرا به هر کس امروز حاضر نبود ابلاغ کنید و او را امر کنید که آن را قبول کند و از مخالفت با آن نهی کنید.

زیرا به درستی که این امری از جانب خدای من است.

ای مردمان قرآن به شما می شناساند که امامان بعد از علی علیه السلام از فرزندان علی علیه السلام هستند و به شما می آموزد که آن امامان از من و از علی علیه السلام هستند همانجایی که خدای بزرگ می فرماید: « و او آن را در پی خود سخنی جاویدان کرد » و تا زمانی که به این دو با هم تمسک پیدا کنید هرگز گمراه نخواهید شد.

ای مردمان تقوا را تقوا را و از روز قیامت بهراسید همانگونه که خدا فرموده ای مردم، از پروردگار خود پروا كنيد، چرا که زلزله رستاخيز امرى هولناک

ص: 274

مرگ و حساب و دادگاه الهی و محاسبه در برابر خدای جهانیان و ثواب و عذاب را به یاد داشته باشید پس هر کس با حسنه بیاید رستگار شود و هر کس با بدی بیاید پس از بهشت هیچ نصیبی نخواهد داشت.

ای مردمان شما بیشتر از آن هستید که با یک دست من بیعت کنید و خدا به من امر کرده است که از زبان شما، بیعت و اقرار به آنچه که برای علی علیه السلام و امامانی که بعد از او می ایند و آنها از من و على علیه السلام هستند بنابر آنچه که شما را به آن آگاه کردم قرار داده، بگیرم به درستی که ذریه و فرزندان من از صلب على علیه السلام هستند پس همه با هم بگویید:

البته که سخنان تو را شنیدیم و از آن پیروی می کنیم و از آن خشنودیم و گردن می نهیم به آنچه که از طرف پروردگارمان در مورد علی امیرالمؤمنین علیه اسللام و ائمه علیهم السلام که از فرزندان او هستند ابلاغ کردی، و قلب ها و جانها و زبان ها و بدنهای ما بر این بیعت است و بنابر آن زندگی می کنیم و می میریم و دوباره زنده خواهیم شد و هرگز آن را تغییر نمی دهیم و تبدیل نمی کنیم و در آن شک نمی کنیم و از آن روی بر نمی گردانیم و از عهد و میثاقی که امروز بسته ایم برنمی گردیم.

پس می ایستم با خدا و می ایستیم با علی امیرالمؤمنین علیه السلام و با فرزندانش همان ائمه علیهم السلام که از صلب على علیه السلام هستند از حسن علیه السلام و حسین علیه السلام که به شما جایگاهشان نزد خودم را شناساندم و محلشان را پیش خودم و منزلتشان نزد پروردگارم را به شما فهماندم .

پس به تحقیق که آن را به شما ادا کردم و به درستی که آن دو، دو آقای جوانان بهشت هستند و به درستی که آن دو دو امام بعد از پدرشان على علیه السلام هستند و من پدر آن دو هستم قبل از علی علیه السلام، پس بگوئید:

هستیم با خدا در این مورد و با تو و على علیه اسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام و ائمه علیهم اسلام که برای آنها عهد ذکر کردی، و میثاق گرفته شده برای امیرالمؤمنین از قلب های ما و جانهای ما و زبان های ما و دست دادن ماست.

هر کس می تواند با آن دو دست دهد و هر کس نمی تواند با زبانش اقرار کند به

ص: 275

امامت آن دو، سزاوار نیست دگرگون کردن این امر و اراده ی خدا هرگز از آن دو تغییر نخواهد کرد و در مورد آنها تغيير نظر نخواهد داد و خدا را شاهد می گیرم « و کافی است خدا گواه باشد » و تو ای پیامبر بر ما بر این مطلب شاهدی و هر آنکس که اطاعت می شود ظاهر باشد و یا مخفی و فرشتگان خدا و سپاهیانش و بندگانش شاهدند و خدا از هر شاهدی بزرگتر است.

ای مردمان چه می گوئید پس به درستی که خدا هر صدایی را می شنود و هر مطلب پنهان در جانی را می داند « پس هر که هدایت باید به سود خویش هدایت می یابد، و هر که گمراه گردد به زیان خود گمراه می شود ».

و هر کس تبعیت کند پس این است و جز این نیست که با خدا دست بیعت داده است « دست خدا بالای دست های آنهاست » .

ای مردمان پس تقوای الهی پیشه کنید و از علی امیرالمؤمنین علیه السلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام و ائمه علیهم السلام که نشانه ی استوار و باقی هستند تبعیت کنید، هر کس که سرکشی کند خدا او را هلاک کند و هر کس که به عهدش وفا کند خدا او را رحمت کند « پس هر که پیمان شکنی کند، تنها به زبان خود پیمان می شکند، و هر که بر آنچه با خدا عهد بسته وفادار بماند، به زودی خدا پاداشی بزرگ به او می بخشد. »

ای مردمان بگوئید آنچه را که به شما گفتم و به على علیه السلام با لقب امیرالمؤمنين، سلام کنید و بگوئید.

« گفتند: «شنيديم و گردن نهادیم، پروردگارا، آمرزش تو را [خواستاریم] و فرجام به سوی تو است» بگوئید « ستایش خدایی را که ما را بدين [راه] هدایت نمود، و اگر خدا ما را رهبری نمی کرد ما خود هدایت نمی یافتیم. در حقیقت، فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند ».

ای مردمان به درستی که فضائل علی بن ابی طالب علیه السلام در نزد خداست و به تحقیق که آنچه از فضائل او که در قرآن نازل کرده است بیش از آن است که من در یک مقام واحد بشمارم پس هر کس فضیلتی از علی علیه السلام برای شما گفت او را تصديق

ص: 276

کنید.

ای مردمان « و کسانی که از خدا و پیامبر اطاعت کننده و على علیه السلام و ائمه علیهم السلام را که ذکر کردم به تحقیق که به رستگاری آشکارا رستگار شده است.

ای مردمان سبقت جویان برای بیعت با او و پیمان بستن به سرپرستی او و سلام کردن به او به عنوان امیرالمؤمنین همان رستگاران « در باغهای پر ناز و نعمت هستند».

ای مردمان آنچه را که خدا از گفتار شما خشنود باشد بگوئید پس اگر شما و هر کس که روی زمین است کافر شود هیچ زیانی به خدا نمی رسند .

خداوند مؤمنان را بیامرز و کافران را عذاب کن « و ستایش خدا را که پروردگار جهانیان است ».

پس همه ی مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله ندا دادند:

بله شنیدیم و با قلبهایمان و زبانهایمان و دستانمان امر خدا و رسولش را اطاعت می کنیم و همه ازدحام کردند و با رسول خدا صلی الله علیه و آله و با على علیه السلام دست بیعت دادند.

پس اول کسی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله دست بیعت داد برای ولایت علی علیه السلام اولی بود و بعد از او دومی و باقی مهاجرین و انصار و باقی مردم یکی پس از دیگری تا اینکه نماز عشا را در آخر وقت به جا آوردند و سه روز پشت سر هم بدون وقفه همه در حال بیعت و دست دادن با ایشان بودند و هر دسته ای که بیعت می کردند رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمودند:

سپاس خدای را که ما را بر تمام مردم برتری و بزرگی بخشید .

13- قال عبد الرحمن بن سمرة (1) قلت:

یا رَسُولَ اللَّهِ : أَرْشِدْنِي إِلَى النَّجَاةِ . فَقَالَ : يابن سَمُرَةَ ! إِذَا اخْتَلَفَتِ الْأَهْوَاءِ ، وَ تَفَرَّقَتِ الْآرَاءِ فعلیک بِعَلِيِّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام، فانه إِمَامٍ أُمَّتِي ، وَ خَلِيفَتِي عَلَيْهِمْ مِنْ بَعْدِي ، وَ هُوَ

ص: 277


1- روضة الواعظین، ج 1، ص 100

الْفَارُوقُ الَّذِي يَمِيزُ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ مَنْ سَأَلَهُ أَجَابَهُ وَ مَنِ اسْتَرْشَدَهُ أَرْشَدَهُ وَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِهِ وَجَدَهُ وَ مَنِ الْتَمَسَ الْهُدَی لَدَیْهِ صَادَفَهُ وَ مَنْ لَجَأَ إِلَیْهِ آمَنَهُ وَ مَنِ اسْتَمْسَکَ بِهِ نَجَّاهُ وَ مَنِ اقْتَدَی بِهِ هَدَاهُ یَا ابْنَ سَمُرَهَ سَلِمَ مَنْ سَلَّمَ لَهُ وَ وَالاهُ وَ هَلَکَ مَنْ رَدَّ عَلَیْهِ وَ عَادَاهُ یَا ابْنَ سَمُرَهَ إِنَّ عَلِیّاً مِنِّی رُوحُهُ مِنْ رُوحِی وَ طِینَتُهُ مِنْ طِینَتِی وَ هُوَ أَخِی وَ أَنَا أَخُوهُ وَ هُوَ زَوْجُ ابْنَتِی فَاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ علیهاالسلام وَ إِنَّ مِنْهُ إِمَامَیْ أُمَّتِی وَ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ علیهماالسلام وَ تِسْعَهً مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ علیه السلام تَاسِعُهُمْ قَائِمُ ( عج الله تعالی فرجه الشریف ) أُمَّتِی یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً.

عبدالرحمن بن سمره گفت عرض کردم:

ای رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا به سوی نجات راهنمایی کنید.

حضرت فرمودند: یابن سمره زمانی که اختلاف پیدا شد و نظرها و آراء متفرق شد پس بر تو باد به علی بن ابی طالب علیه السلام و پیروی از او .

پس به درستی که او امام و پیشوای امت من است و جانشین من بر امتم بعد از من است و اوست فاروقی که باعث فاصله می شود بین حق و باطل و حق و باطل را از هم تمییز میدهد.

هر کس از او سؤال کند او جواب خواهد داد و هر کس از او طلب رشد و راهنمایی کند، او را راهنمایی خواهد کرد و هر کس حق را در او طلب کند، پیدا می کند و هر کس به دنبال هدایت باشد آن را در نزد او می یابد و هر کس به او پناه ببرد او را امنیت می دهد و هر کس به او تمسک کند او را نجات می دهد و هر کس به او اقتدا کند او را هدایت می کند.

یابن سمره هر کس تسليم على علیه السلام باشد و ولایت او را داشته باشد سلامت خواهد بود و هر کس او را رد کند و با او دشمنی کند هلاک می شود.

یابن سمره به درستی که علی علیه السلام از من است روح او از روح من است و گل او از گل من است و او برادر من است و من برادر او هستم و او همسر دختر من فاطمه علیهاالسلام که سیده ی تمام زنان عالم از اولین تا آخرین است می باشد.

و به درستی که دو امام امت من و دو سید جوانان اهل بهشت یعنی حسن علیه السلام و

ص: 278

حسین علیه السلام و به فرزند از فرزندان حسین علیه السلام از او هستند که نهمین آنها قائم (عجل الله فرجه) امت من است که او همان کسی است که زمین را از قسط و عدل پر می کند کما اینکه از جور و ظلم پر شده باشد.

14- قال ابن عباس (1)قال رسول الله صلی الله علیه و آله

مَعاشِرَ النّاسِ، مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ قِیلاً وَأَصْدَقُ مِنْهُ حَدِیثاً؟

مَعاشِرَ النّاسِۀ، إنَّ رَبَّکُم جَلَّ جَلالُهُ أمَرَنی أن اُقیمَ لَکُم عَلِیّا عَلَما وإماما ، وخَلیفَهً ووَصِیّا ، وأن أتَّخِذَهُ أخا ووَزیرا.

مَعاشِرَ النّاسِ ،إنَّ عَلِیّا علیه السلام بابُ الهُدی بَعدی ، وَالدّاعی إلی رَبّی ، وهُوَ صالِحُ المُؤمِنینَ «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَآ إِلَی اللَّهِ وَ عَمِلَ صَلِحًا وَ قَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ»(2).

مَعاشِرَ النّاسِ ، إنَّ عَلِیّا مِنّی ، وَلَدُهُ وَلَدی ، وهُوَ زَوجُ حَبیبَتی ، أمرُهُ أمری ، ونَهیُهُ نَهیی.

مَعاشِرَ النّاسِ ، عَلَیکُم بِطاعَتِهِ وَاجتِنابِ مَعصِیَتِهِ ، فَإِنَّ طاعَتَهُ طاعَتی ، ومَعصِیَتَهُ مَعصِیَتی .

مَعاشِرَ النّاسِ ، إنَّ عَلِیّا صِدّیقُ هذِهِ الاُمَّهِ وفاروقُها ومُحَدَّثُها ، إنَّهُ هارونُها ویوشَعُها وآصَفُها وشَمعونُها ،

إنَّهُ بابُ حِطَّتِها ، وسَفینَهُ نَجاتِها ، وإنَّهُ طالوتُها وذو قَرنَیها .

مَعاشِرَ النّاسِ ، إنَّهُ مِحنَهُ الوَری ، وَالحُجَّهُ العُظمی ، والآیَهُ الکُبری ، وإمامُ أهلِ الدُّنیا ، وَالعُروَهُ الوُثقی .

مَعاشِرَ النّاسِ ، إنَّ عَلِیّا مَعَ الحَقِّ ، وَالحَقَّ مَعَهُ وعَلی لِسانِهِ .

مَعاشِرَ النّاسِ ، إنَّ عَلِیّا قَسیمُ النّارِ ؛ لا یَدخُلُ النّارَ وَلِیٌّ لَهُ ، ولا یَنجو مِنها عَدُوّ

ص: 279


1- روضة الواعظین، ج 1، ص 100
2- سوره فصلت، آیه 33

لَهُ .

إنَّهُ قَسیمُ الجَنَّهِ ؛ لا یَدخُلُها عَدُوٌّ لَهُ ، ولا یُزَحزَحُ عَنها وَلِیٌّ لَهُ .

مَعاشِرَ أصحابی ، قَد « نَصَحتُ لَکُم ، وبَلَّغتُکُم رِسالَهَ رَبّی ، ولکِن لا تُحِبّونَ النّاصِحینَ »(1). أقولُ قَولی هذا وأستَغفِرُ اللّهَ لی ولَکُم .

ابن عباس گفت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

ای مردمان چه کسی بهتر از خدا سخن می کند و چه کسی صادق تر از اوست در کلام؟

ای مردمان به درستی که پروردگار شما مرا امر کرد که على علیه السلام را به عنوان علم و امام و خلیفه و وصی به پا دارم و او را وزیر و برادر خودم قرار دهم.

ای مردمان به درستی که علی علیه السلام درب هدایت بعد از من است و دعوت کننده به سوی پروردگار من است و او وو کیست خوش گفتارتر از آن کس که به سوی خدا دعوت نماید و کار نیک كند و گوید: «من [در برابر خدا] از تسلیم شدگانم»؟ ».

ای مردمان به درستی که على علیه السلام از من است و فرزندان او فرزندان من هستند و او همسر حبیبه ی من است، امر علی علیه السلام امر من و نهی او نهی من است.

ای مردمان بر شما اطاعت از علی علیه السلام و دوری از نافرمانیش واجب است.

پس به درستی که طاعت او طاعت من و نافرمانی او نافرمانی من است.

ای مردمان به درستی که علی علیه السلام صدیق این امت و فاروق آن و خبر دهنده ی آن است به درستی که او هارون و یوشع و آصف و شمعون این امت است.

به درستی که او باب حطه ی این امت و کشتی نجات آن است به درستی که او طالوت و ذوالقرنین این امت است.

ای مردمان به درستی که او باعث آزمایش همه و حجت بزرگ و آیه و نشانه ی

ص: 280


1- سوره اعراف، آیه 79

بزرگ و پیشوای اهل دنیا و دست آویز بسیار محکم است.

ای مردمان به درستی که علی علیه السلام همراه من و حق همراه او و به زبان اوست.

ای مردمان به درستی که علی علیه السلام تقسیم کننده ی آتش است، یعنی هیچ ولی او داخل در آتش نمی شود و هیچ دشمن او راه فراری از آتش ندارد.

به درستی که او تقسیم کننده ی بهشت است هیچ دشمن او در بهشت داخل نمی شود و هیچ ولی او از بهشت دور نمی شود.

ای مردمان! اصحاب من! به تحقيق « ومن پیام پروردگارم را به شما رساندم و خیر شما را خواستم ولی شما خیر خواهان « و نصيحتگران » را دوست نمی دارید» ».

حرفم را زدم و از خدا برای خودم و شما طلب مغفرت می کنم.

15- قال ابن عباس (1) قال رسول الله صلی الله علیه و آله : وَلَایَهُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَلَایَهُ اللَّهِ وَ حُبُّهُ عِبَادَهُ اللَّهِ وَ اتِّبَاعُهُ فَرِیضَهُ اللَّهِ وَ أَوْلِیَاؤُهُ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ وَ أَعْدَاؤُهُ أَعْدَاءُ اللَّهِ وَ حَرْبُهُ حَرْبُ اللَّهِ وَ سِلْمُهُ سِلْمُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ.

ابن عباس گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام ولایت خداست، و دوست داشتن او عبادت خداست و تبعیت از او، فريضه ی الهی است و دوستان او، دوستان خدا و دشمنانش، دشمنان خدا و جنگیدن با او، جنگیدن با خدا و سازش با او، سازش با خداست.

16- قال أمير المؤمنین علیه السلام (2) : وَ أَنَا حُجَّهُ اَللَّهِ وَ أَنَا خَلِیفَتُهُ وَ أَنَا صِرَاطُ اَللَّهِ وَ أَنَا بَابُ اَللَّهِ وَ أَنَا خَازِنُ عِلْمِ اَللَّهِ وَ أَنَا اَلْمُؤْتَمَنُ عَلَی سِرِّ اَللَّهِ وَ أَنَا إِمَامُ اَلْبَرِیَّهِ بَعْدَ خَیْرِ اَلْخَلِیقَهِ مُحَمَّدٍ نَبِیِّ اَلرَّحْمَهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ صلی الله علیه و آله.

امیرالمومنین علیه السلام فرمود: و من حجت خدا، و من خليفه ی او هستم، و من

ص: 281


1- روضة الواعظین، ج 1، ص 101
2- روضة الواعظین، ج 1، ص 101

صراط و راه خدا، و من باب و درب خدا، و من نگهدارنده علم خدا، و من امین بر سر خدا، و من امام و پیشوای تمام خلق، بعد از بهترین خلق خدا، یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله پیامبر رحمت هستم

17- روئ عن الصادق علیه السلام (1)

انه لما رسول الله صلی الله علیه و آله مِنْ هذِهِ الْخُطْبَةِ ( غدیر ) رُإِيَ فِي النّاسِ رَجُلٌ جَميلٌ بَهِيٌّ طَيِّبُ الرِّيح فَقالَ تاللّهِ ما رَاَيْتُ كَالْيَوْمِ قَطُّ ما اَشَدَّ ما يُؤَكِّدُ لِابْنِ عَمِّهِ وَ اِنَّهُ لَعَقَدَ عَقْداً لا يَحِلُّهُ اِلاَّ كافِرٌ بِاللّهِ الْعَظيمِ وَ بِرَسُولِهِ الْكَريم .

وَيْلٌ طَويلٌ لِمَنْ حَلَّ عَقْدَهُ فالْتَفَتَ اِلَيْهِ عُمَرُ حينَ سَمِعَ كَلامَهُ فَاَعْجَبَتْهُ هَيْئَتُهُ ثُمَّ الْتَفَتَ اِلَي النَّبيِّ صلَّي اللَّهُ عليه وَآلِهِ وَقالَ أَما سَمِعْتَ ما قالَ هذَاالرَّجُلُ قالَ كَذا وَ كَذا ؟

فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ الِهِ اَتَدري مَنْ ذاكَ الرَّجُلُ قالَ لا قالَ صلی الله علیه و آله ذلِكَ الرَّجُلُ الرُّوحُ الْأَمينُ جَبرَئيلُ فَاِيّاكَ اَنْ تَحِلَّهُ فَاِنَّكَ وَ اللَّهِ اِنْ فَعَلْتَ فَاللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ مَلائِكَتُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ مِنْكَ بُراءٌ.

از امام صادق علیه السلام روایت شده است که

به درستی که زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از خطبه غدیر فارغ شد مردی زیبا و بسیار نورانی و خوشبو در میان مردم دیده شد که گفت به خدا قسم هیچ وقت محمد صلی الله علیه و آله را مثل امروز ندیده بودم این چنین که بسیار تأكید می کند برای پسر عمویش و به درستی که او يقينا عقدی برای او بست که آن عقد را نمی شکند مگر کسی که به خدای بزرگ و به رسول کریمش كافر باشد.

بسیار وای پر کسی که عقدش را زیر پا گذارد پس عمر وقتی کلامش را شنید به او التفات پیدا کرد پس از هیئت و ظاهر او تعجب کرد سپس نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد آیا شنیدی که این مرد چنین و چنان می گوید؟

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: ای عمر آیا می دانی آن مرد کیست؟ عرض کرد نه.

ص: 282


1- احتجاج (طبرسی)، ج 1، ص 66

حضرت فرمودند: او روح الامین جبرئیل است پس بر حذر باش از اینکه بیعت علی علیه السلام را زیر پا بگذاری پس به درستی که اگر چنین کنی، خدا و رسولش و فرشتگانش و مؤمنون از تو برئ خواهند بود.

18- قال مولانا و امامنا الصادق علیه السلام (1)

إِنَّ حُقُوقَ اَلنَّاسِ تُعْطَی بِشَهَادَهِ شَاهِدَیْنِ، وَ مَا أُعْطِیَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ حَقَّهُ بِشَهَادَهِ عَشْرَهِ آلاَفِ نَفْسٍ یَعْنِی یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ «إِنْ هَذَا إِلاَّ ضَلاَلٌ عَنِ اَلْحَقِّ اَلْمُبِینِ.

« فَذلِکُمُ اللّهُ رَبّکُمُ الْحَقّ فَما ذا بَعْدَ الْحَقّ ِ إِلاّ الضّلالُ فَأَنّی تُصْرَفُونَ * کَذلِکَ حَقّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ عَلَی الّذینَ فَسَقُوا أَنّهُمْ لا یُؤْمِنُونَ » (2)

مولا و امام ما حضرت صادق علیه السلام فرمودند:

به درستی که حقوق مردم با شهادت دادن دو شاهد به آنها عطا می شود ولی حق امیرالمؤمنین علیه السلام با شهادت ده هزار نفر در روز غدیر خم به ایشان عطا نشد، به درستیکه این گمراهی از حق روشن است.

« و بعد از حقیقت جز گمراهی چیست؟ پس چگونه روی برگردان می شوید؟ اینگونه سخن پروردگارت به کسانی که نافرمانی کردند به حقیقت پیوست زیرا که آنان ایمان نمی آورند ».

19- عن محمد بن اسحاق عن أبي جعفر علیه السلام عن جده علیه السلام (3) قال: « لَمَّا انصَرَفَ رسَولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن حِجَّهِ الوِداعِ ، نَزَلَ أرضا یُقالُ لَها : ضَوجانُ ، فَنَزَلَت هذِهِ الآیَهُ : «یَأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ »(4)

فَلَمّا نَزَلَت عِصمَتُهُ مِنَ النّاسِ نادی : الصَّلاهَ جامِعَهً ، فَاجتَمَعَ النّاسُ إلَیهِ ، وقالَ علیه السلام

ص: 283


1- مناقب (ابن شهر آشوب، ج 3، ص 26، البرهان، ج 2، ص 246
2- سوره یونس، آیات 32 و 33
3- البرهان، ج 2، ص 226
4- سوره مائده، آیه 67

مَن أولی مِنکُم بِأَنفُسِکُم؟

فَضَجّوا بِأَجمَعِهِم فقالوا : اللّهُ ورَسولُهُ.

فَأَخَذَ بِیَدِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام وقالَ : مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ ، وعادِ مَن عاداهُ ، وَانصُر مَن نَصَرَهُ ، وَاخذُل مَن خَذَلَهُ ؛ لإِنَّهُ مِنّی ، وأنَا مِنهُ

وهُوَ مِنّی بِمَنزِلَهِ هارونَ مِن موسی ، إلّا أنَّهُ لا نَبِیَّ بَعدی.وکانَت آخِرُ فَریضَهٍ فَرَضَهَا اللّهُ تَعالی عَلی اُمَّهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ، ثُمَّ أنزَلَ اللّهُ تَعالی عَلی نَبِیِّهِ : « الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْاءِسْلَمَ دِینًا » (1).

محمد بن اسحاق از امام باقر علیه السلام و ایشان از پدرش از جدش علیه السلام نقل کرده اند که فرمودند:

زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از حجة الوداع بازمی گشتند به سرزمینی به نام ضوجان رسیدند پس این آیه نازل شد: « ای پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن؛ و اگر نکنی پیامش را نرسانده ای. و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه می دارد. آری، خدا گروه كافران را هدایت نمی کند . »

پس چون عبارت حفظ رسول خدا صلی الله علیه و آله از شر مردم نازل شد، ایشان ندا دادند الصلاة الجامعه پس همه ی مردم در پیشگاه ایشان جمع شدند.

و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

چه کسی به شما نسبت به خودتان حتی، اولویت دارد؟

پس همه با هم فریاد کشیدند و گفتند خدا و رسولش.

پس حضرت دست علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفت و فرمود:

هر کس من مولای اویم پس على علیه السلام مولای اوست، خداوندا دوست بدار هر کس او را دوست دارد و دشمن بدار هر کس او را دشمن دارد، و یاری کن هر کس او را یاری کند و خوار کن هر کس او را خوار کند.

ص: 284


1- سوره مائده، آیه 3

پس به درستی که او از من است و من از او و او برای من به منزله ی هارون برای موسی است با این تفاوت که بعد از من پیامبری نخواهد بود،

و این آخرین فریضه ای بود که خدای متعال بر امت محمد صلی الله علیه و آله واجب نمود و پس از آن این آیه به رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد: « امروز دين شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را برای شما [به عنوان] آیینی برگزیدم ».

20- و من طرق العامة عن أبي سعيد الخدري (1) أنه قال:

إِنَّ اَلنَّبِیَّ یَوْمَ دَعَا اَلنَّاسَ إِلَی غَدِیرِ خُمٍّ أَمَرَ بِمَا کَانَ تَحْتَ اَلشَّجَرَهِ مِنَ اَلشَّوْکِ فَقُمَّ ، وَ ذَلِکَ یَوْمُ اَلْخَمِیسِ، یَوْمٌ دَعَا اَلنَّاسَ إِلَی عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ أَخَذَ بِضَبْعِهِ ، ثُمَّ رَفَعَهَا حَتَّی نَظَرَ اَلنَّاسُ إِلَی بَیَاضِ إِبْطَیْهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، ثُمَّ لَمْ یَفْتَرِقَا حَتَّی نَزَلَتْ هَذِهِ اَلْآیَهُ: « اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ اَلْإِسْلامَ دِیناً .» (2)

فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «اَللَّهُ أَکْبَرُ عَلَی إِکْمَالِ اَلدِّینِ وَ إِتْمَامِ اَلنِّعْمَهِ وَ رِضَا اَلرَّبِّ بِرِسَالَتِی وَ اَلْوَلاَیَهِ لِعَلِیٍّ» ثُمَّ قَالَ: «اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ اُنْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اُخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.

فَقَالَ حَسَّانُ بْنُ ثَابِتٍ: أَتَأْذَنُ لِی یَا رَسُولَ اَللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنْ أَقُولَ أَبْیَاتاً؟ فَقَالَ صلی الله علیه و اله: «قُلْ بِبَرَکَهِ اَللَّهِ تَعَالَی» فَقَالَ حَسَّانُ بْنُ ثَابِتٍ: یَا مَعْشَرَ مَشِیخَهِ قُرَیْشٍ اِسْمَعُوا شَهَادَهَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ. ثُمَّ قَالَ

یُنَادِیهِمْ یَوْمَ اَلْغَدِیرِ نَبِیُّهُمْ *** بِخُمٍّ وَ أَسْمِعْ بِالنَّبِیِّ مُنَادِیاً

بِأَنِّی مَوْلاَکُمْ نَعَمْ وَ وَلِیُّکُمْ (3) *** فَقَالُوا وَ لَمْ یَبْدُوا هُنَاکَ اَلتَّعَامِیَا

ص: 285


1- البرهان، ج 2، ص 243 و مناقب (خوارزمی)، ص 80
2- سوره مائده، آیه 3
3- در کتاب طرائف سید بن طاووس ، ج1، ص146 این مصرع اینگونه آمده است: ألست أنا مولاكم و ولیكم

إِلَهُکَ مَوْلاَنَا وَ أَنْتَ وَلِیُّنَا *** وَ لاَ تَجِدَنْ فِی اَلْخَلْقِ لِلْأَمْرِ عَاصِیاً

فَقَالَ لَهُ قُمْ یَا عَلِیُّ فَإِنَّنِی *** رَضِیتُکَ مِنْ بَعْدِی إِمَاماً وَ هَادِیاً

از طرق عامه از ابی سعید خدری نقل است که گفت:

به درستی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم مردم را خواند پس امر کرد که آنچه که زیر درخت است جمع کنند و روی هم بریزند و از آن بلندی بسازند و آن روز، روز پنج شنبه بود همان روزی که مردم را به علی علیه السلام دعوت کرد. سپس مردم را به سمت او خواند و بازوی علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفت و او را بلند کرد به قدری که همه سفیدیه زیر بغل رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدند. سپس هنوز این دو از هم جدا نشده بودند که آیه نازل شد:

« امروز دنتان را برای شما کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام کردم و بر دین اسلام شما راضی شدم ».

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: الله اكبر بر اکمال دین و اتمام نعمت و راضی شدن پروردگار به رسالت من و ولایت علی علیه السلام، سپس فرمودند: خداوندا دوست بدار هر کس او را دوست بدارد و دشمن بدار هر کس او را دشمن بدارد و یاری کن هر کس او را یاری کند و خوار کن هر کس او را خوار کند.

پس حسان بن ثابت عرض کرد: ای رسول خدا، آیا به من اجازه می دهید ابیاتی بگویم؟

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: بگو به برکت الله تعالی.

پس حسان بن ثابت گفت: ای بزرگان قریش بشنوید شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله را پس گفت:

نیشان آنها را در روز غدیر ندا داد / در حالی که در خم بودند و به نبی در حالی که ندا میداد گوش فرا دادند .

به اینکه بله من مولای شما و ولی شمایم / پس گفتند در این بین نیرنگ و اخفایی نیست.

خدای تو مولای ما و تو ولی مایی / و تو در خلق هیچ نافرمانی از این امر نیابی .

ص: 286

پس گفت به او برخیز ای علی به درستی که من / راضی شدم به اینکه پس از من تو امام و هادی باشی .

21- وَ مِنْ ذَلِکَ مَا رَوَاهُ اِبْنُ اَلْمَغَازِلِیِّ اَلشَّافِعِیُّ فِی اَلْمَنَاقِبِ یَرْفَعُهُ إِلَی أَبِی هُرَیْرَهَ (1)، قَالَ:

مَنْ صَامَ یَوْمَ ثَمَانِیَهَ عَشَرَ مِنْ ذِی اَلْحِجَّهِ کَتَبَ اَللَّهُ لَهُ صِیَامَ سِتِّینَ شَهْراً، وَ هُوَ یَوْمُ غَدِیرِ خُمٍّ ، لَمَّا أَخَذَ اَلنَّبِیُّ بِیَدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ: «أَ لَسْتُ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»؟.

قَالُوا: بَلَی یَا رَسُولَ اَللَّهِ صلی الله علیه و آله. فَقَالَ صلی الله علیه و آله: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ، اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ اُنْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ». فَقَالَ لَهُ عُمَرُ بْنُ اَلْخَطَّابِ : بَخْ بَخْ لَکَ یَا اِبْنَ أَبِی طَالِبٍ ، أَصْبَحْتَ مَوْلاَیَ وَ مَوْلَی کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ. فَأَنْزَلَ اَللَّهُ تَعَالَی: « اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ اَلْإِسْلامَ دِيناً » (2).

ابن مغازلی شافعی در کتاب مناقبش از ابوهریره نقل کرده که گفت:

هر کس روز هجدهم ماه ذی الحجه را روزه بگیرد خدا برای او ثواب شصت ماه روزه می نویسد و آن روز غدیر خم است که در آن رسول خدا صلی الله علیه و آله دست علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفت و فرمود:

آیا من به مؤمنین از خودشان اولی نیستم؟

گفتند: بلی ای رسول خدا صلی الله علیه و آله.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس من مولا و صاحب اختیار اویم پس على مولا و صاحب اختیار اوست خداوندا دوست بدار هر که او را دوست بدارد و دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد و یاری کن هر که او را یاری کند .

پس عمربن خطاب به على علیه السلام گفت: گوارایت باد، مبارکت باد ای پسر

ص: 287


1- البرهان، ج 2، ص 244، مناقب ( ابن مغازلی)، ص 19
2- سوره مائده، آیه 3

ابو طالب صبح کردی در حالی که مولا و صاحب اختیار من و مولا و صاحب اختیار هر مرد و زن مؤمن هستی پس خداوند بزرگ نازل کرد « امروز دینتان را برای شما کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام کردم و بر دین اسلام شما راضی شدم. »

نکته: سید هاشم بحرانی: سید بن طاووس در کتاب طرائفش بعد از آنکه، آنچه ما از مخالفين نقل کردیم را نقل می کند می نویسد و از جمله مواردی که روایت کرده اند در فضیلت روزی که آیه ی شریفه « اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ اَلْإِسْلامَ دِيناً » نازل شد آن چیزی است که در صحاحشان ذکر کردند و به تحقیق مسلم در صحیحش در جلد سوم از طارق بن شهاب نقل می کند که یهود به عمر گفتند اگر بر ما يهود آیه ی « اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ اَلْإِسْلامَ دِيناً » نازل شده بود و روزی را که آن آیه در آن نازل شده بود می دانستیم، يقينا آن روز را عید قرار می دادیم.

نکته: سبط بن جوزی شیخ عامه در کتابش تذکرة الخواص (1) می نویسد: علماء بر این مطلب که واقعه ی غدیر بعد از بازگشت رسول خدا صلی الله علیه و آله از حجة الوداع ودر هجدهم ذى الحجه بوده اتفاق دارند و تمام صحابه آن جا جمع بوده اند و آنها صد و بیست هزار نفر بوده اند و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده هر کس من مولای اویم پس على مولای اوست.

نکته: ابن شهر آشوب که از بزرگان علماء ماست در کتاب مناقب (2) می نویسد:

اجماع بر اینست که هجدهم ذی الحجه همان روز غدیر خم است و علماء همه این خبر را قبول کرده اند و اختلاف فقط در مورد تأويل آن است.

این خبر در انتشارش و شهرتش به حدی رسیده است که هیچ خبری از اخبار به حد آن نمی رسد و حتی از نظر وضوح و بیان و ظهور و عرفان هم خبری به حد این خبر

ص: 288


1- مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص 25 تا 27
2- تذکره الخواص، ص 30

نمی رسد و به قدری معروف است که در شناخت و بیان هم طراز بزرگترین حوادث عالم و مشهورترین شهرهای عالم است.

پس این خبر را هیچ کس نهی نمی کند مگر منکر و رد نمی کند آن را مگر معاند و کدام خبر است که در روایتش و نقلش و شناخت طرق نقل آن بیش از هزار جلد از تصانيف خاصه و عامه از متقدمین و متأخرین نگاشته و جمع آوری شود .

این خبر را محمد بن اسحاق و احمد بلاذری و مسلم بن حجاج و ابونعیم اصفهانی و ابوالحسن دارقطنی و ابو بكر بن مردويه و ابن شاهين مرورودی و ابوبکر باقلانی و ابوالمعالی جوینی و ابواسحاق ثعلبی و ابوسعید خرگوشی و ابو مظفر سمعانی و ابو بکر بن شیبه و على بن جعد و شعبه و اعمش و ابن عياش و ابن ثلاج و شعبی و زهری و اقلیشی و جعابی و ابن بيع و ابن ماجه و ابن عبدربه و لاکائی و شریک القاضی و ابوعلی موصلی از چندین طریق و احمد بن حنبل از چهل طريق و ابن بطه به بیست و سه طریق ذکر کرده اند.

و على بن هلال مهبلی کتاب الغدير تصنیف کرده است و احمد بن سعید کتابی به نام من روی بر غدير م نگاشته است و ابن جریر طبری کتابی به نام الولايه نوشته است که کتاب غدير خم است و در آن هفتاد طريق از این روایت را نقل می کند.

نکته: و ابن شهر آشوب در کتاب مناقبش (1) می نویسد که:

جد من شهر آشوب از ابوالمعالی جوینی در حالی که متعجب بوده شنیده است که گفته در بغداد در دست صحافی مجلدی را دیدم که در آن روایات خبر غدیر خم بود و بر آن نوشته شده بود جلد بیست و هشت از طرق فرموده من کنت مولاه فعلی مولاه و بعد از آن جلد بیست و نه می آید.

روايات عامه

1- عن أبي هريرة عن النبي (2) قال:

ص: 289


1- مناقب (ابن شهر آشوب)، ج3، ص26
2- شواهد التنزیل، ج 1، ص 249

لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی اَلسَّمَاءِ سَمِعْتُ نِدَاءً مِنْ تَحْتِ اَلْعَرْشِ أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام رَایَهُ اَلْهُدَی وَ حَبِیبُ مَنْ یُؤْمِنُ بِی بَلِّغْ یَا مُحَمَّدُ صلی الله علیه و آله ، قَالَ: فَلَمَّا نَزَلَ اَلنَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَسَرَّ ذَلِکَ، فَأَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: « یٰا أَیُّهَا اَلرَّسُولُ بَلِّغْ مٰا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ [ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ] ، وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمٰا بَلَّغْتَ رِسٰالَتَهُ، وَ اَللّٰهُ یَعْصِمُکَ مِنَ اَلنّٰاسِ .»

از ابوهریره نقل است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

زمانی که به معراج برده شدم از پایین عرش نوائی به گوشم رسید که می گفت به درستی که علی علیه السلام پرچم هدایت و دوست کسی است که به او ایمان آورده این را ابلاغ کن ای محمد صلی الله علیه و آله .

پس زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله بازگشتند این مطلب را پنهان نگاهداشتند تا اینکه خدا نازل کرد:

« ای رسول آنچه را که پروردگارت به تو نازل کرد ابلاغ کن [ در شأن علی بن ابی طالب ] و اگر این کار را انجام ندهی رسالتش را ابلاغ نکردی و خدا تو را از مردم حفظ می کند ».

2- عن أبي سعيد الخدرى (1) قال:

نزلت هذه الآية في علی بن ابی طالب علیه السلام « یٰا أَیُّهَا اَلرَّسُولُ بَلِّغْ مٰا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ».

ابوسعید خدری گفت:

این آیه در شأن علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شد « ای رسول آنچه را که پروردگارت نازل کرده بر تو ابلاغ كن ».

3- حدثنا الكلبئ عن ابی صالح عن ابن عباس (2) في قوله عزوجل

« یٰا أَیُّهَا اَلرَّسُولُ بَلِّغْ مٰا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ » الآية قال نزلت في على علیه السلام أمر

ص: 290


1- شواهد التنزیل، ج 1، ص 250
2- شواهد التنزیل، ج 1، ص 251

رسول الله صلی الله علیه و آله أن يبلغ فيه قال رسول الله صلی الله علیه و آله بيد على علیه السلام فقال من کنت مولاه فعلی مولاه الله وال من والاه وعاد من عاداه.

کلبی از ابوصالح نقل کرده است که ابن عباس گفت:

این آیه « ای رسول ما آنچه که پروردگارت به تو نازل کرده ابلاغ کن و اگر انجام ندهی اصلا رسالتش را ابلاغ نكرده ای و خدا تو را از مردم حفظ می کند و در شأن على علیه السلام نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله مأمور شد که این را برای على علیه السلام ابلاغ کند پس دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود:

هر کس من مولا و صاحب اختیار او هستم پس على علیه السلام مولا و صاحب اختیار اوست .

خداوندا دوست بدار هر کس او را دوست دارد و دشمن بدار هر کس با او دشمنی می کند. (1)

حاکم حسکانی گوید:

این روایت را جماعتی از حبری نقل کرده اند و سبیعی هم در تفسیرش از او نقل کرده است و جماعتی هم این روایت را از کلبی نقل کرده اند. و من در کتابم به نام «دعاء الهداه الى اداء حق الموالاة» در ده جلد طرق این روایت را جمع کرده ام.

4 - حدثنا عبد الله بن أبي أوفي (2) قال:

سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ و تلاهذه الآية « يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ » ثُمَّ رَفَعَ یَدَیْهِ حَتَّی یُرَی بَیَاضُ إِبْطَیْهِ ثُمَّ قَالَ علیه السلام: أَلاَ مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ، اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ. ثُمَّ قَالَ علیه السلام: اَللَّهُمَّ اِشْهَدْ .

عبدالله بن ابی اوفی گفت:

ص: 291


1- نکته: رواة جماعة عن الحبري وأخرجه السبيعي في تفسيره عنه ورواه جماعة عن الكلبي وطرق هذا الحديث مسقصاة في كتاب دعاء الهداة إلى أداء حق الموالاة من تصنيفي في عشرة أجزاء
2- شواهد التنزیل، ج 1، ص 252

شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم این آیه را قرائت کرد « ای رسول ما آنچه را که پروردگارت بر تو نازل کرده ابلاغ کن و اگر این کار را انجام ندهی رسالتش را ابلاغ نكرده ای » و سپس دست علی علیه السلام را بلند کرد تا اینکه سفیدی زیر بغل رسول خدا صلی الله علیه و آله دیده می شد سپس فرمود:

آگاه باشید هر کس من مولا و صاحب اختیار او هستم پس علی علیه السلام مولا و صاحب اختیار اوست.

خداوندا هر کس علی علیه السلام را دوست دارد دوست بدار و دشمنی کن با هر کس با او دشمنی کند، سپس فرمود خداوندا شاهد باش.

5- حدثنا علي بن محمد بن سليمان النوفلي قال حدثنی ابی (1) قال: سمعت زیاد بن المنذر يقول:

كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ علیه السلام وَ هُوَ يُحَدِّثُ النَّاسَ إِذْ قَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ اَلْبَصْرَةِ يُقَالُ لَهُ: عُثْمَانُ الْأَعْشَي كَانَ يَرْوِي عَنِ اَلْحَسَنِ الْبَصْرِيِّ فَقَالَ لَهُ:يَا اِبْنَ رَسُولِ اللَّهِ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ إِنَّ اَلْحَسَنَ يُخْبِرُنَا أَنَّ هَذِهِ الْآيَةَ نَزَلَتْ بِسَبَبِ رَجُلٍوَ لاَ يُخْبِرُنَا مَنِ الرَّجُلُ «يا أَيُّهَا اَلرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ».فَقَالَ:لَوْ أَرَادَ أَنْ يُخْبِرَ بِهِ لَأَخْبَرَ بِهِ،وَ لَكِنَّهُ يَخَافُ.

انَّ جَبْرَئِيلَ هَبَطَ عَلَي اَلنَّبِيِّ صلی الله علیه و آله فَقَالَ لَهُ:إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكَ أَنْ تَدُلَّ أُمَّتَكَ عَلَي صَلاَتِهِمْ.فَدُلَّهُمْ عَلَيْهَا،ثُمَّ هَبَطَ فَقَالَ:إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكَ أَنْ تَدُلَّ أُمَّتَكَ عَلَي زَكَاتِهِمْ.فَدُلَّهُمْ عَلَيْهَا،ثُمَّ هَبَطَ-فَقَالَ:إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكَ أَنْ تَدُلَّ أُمَّتَكَ عَلَي صِيَامِهِمْ.فَدُلَّهُمْ ،ثُمَّ هَبَطَ فَقَالَ:إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكَ أَنْ تَدُلَّ أُمَّتَكَ عَلَي حَجِّهِمْ فَفَعَلَ،ثُمَّ هَبَطَ فَقَالَ:إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكَ أَنْ تَدُلَّ أُمَّتَكَ عَلَي وَلِيِّهِمْ عَلَي مِثْلِ مَا دَلَلْتَهُمْ عَلَيْهِ مِنْ صَلاَتِهِمْ وَ زَكَاتِهِمْ وَ صِيَامِهِمْ وَ حَجِّهِمْ لِيَلْزَمَهُمُ الْحُجَّةُ فِي جَمِيعِ ذَلِكَ.

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله:يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي قَرِيبُو عَهْدٍ بِالْجَاهِلِيَّةِ وَ فِيهِمْ تَنَافُسٌ وَ فَخْرٌ،

ص: 292


1- شواهد التنزیل، ج 1، ص 253

وَ مَا مِنْهُمْ رَجُلٌ إِلاَّ وَ قَدْ وَتَرَهُ وَلِيُّهُمْ وَ إِنِّي أَخَافُ.

فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَي: « يا أَيُّهَا اَلرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَماِ بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ » یُریدُ فَما بَلَّغتَها تامَّهً ، «وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» فَلَمّا ضَمِنَ اللّهُ لَهُ بِالعِصمَهِ وخَوَّفَهُ أخَذَ بِیَدِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ ، ثُمَّ قالَ : یا أیُّهَا النّاسُ ، مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ ، وعادِ مَن عاداهُ ، وَانصُر مَن نَصَرَهُ ، وَاخذُل مَن خَذَلَهُ ، وأحِبَّ مَن أحَبَّهُ ، وأبغِض مَن أبغَضَهُ .

قالَ زِیادٌ : فقالَ عُثمانُ : مَا انصَرَفتُ إلی بَلَدی بِشَیءٍ أحَبَّ إلَیَّ مِن هذَا الحَدیثِ.

علی بن محمد بن سلیمان نوفلی از قول پدرش گوید که گفت شنیدم زیاد بن منذر می گوید: نزد ابو جعفر محمد بن على علیه السلام بودم در حالیکه او برای مردم سخن می گفت که مردی از اهل بصره به نام عثمان اعشی برخاست او از حسن بصری روایت می کرد و گفت:

یابن رسول الله صلی الله علیه و آله خدا مرا فدایت کند به درستی که حسن به ما خبر داد که این آیه در مورد مردی نازل شده ولی به ما خبر نداد که آن مرد کیست « ای رسول آنچه را که خدا به تو نازل کرده ابلاغ کن » پس فرمود اگر می خواست به آن مرد خبر دهد، خبر می داد اما او ترسیده است.

به درستی که جبرئیل بر نبی علیه السلام نازل شد و به ایشان گفت.

به درستی که خدا تو را امر می کند که امتت را بر نماز راهنمایی کنی پس امت را بر نماز راهنمایی کرد پس جبرئیل نازل شد و گفت به درستی که خدا تو را امر می کند که امتت را بر زكانشان راهنمائی کن پس امت را بر زكات راهنمائی کرد.

پس جبرئیل نازل شد گفت به درستی که خدا تورا امر می کند که امتت را به

روزه شان راهنمائی کن پس امت را به روزه راهنمائی کرد.

پس جبرئیل نازل شد و گفت به درستی که خدا تو را امر می کند که امتت را به حجشان راهنمائی کن پس این کار را انجام داد.

سپس جبرئیل نازل شد و گفت به درستی که خدا تو را امر می کند که امتت را به ولایت ولیشان راهنمائی کن همانگونه که آنها را به نمازشان و زکاتشان و روزه ی شان

ص: 293

و حجشان راهنمایی کردی تا در تمام این موارد جت را بر آنها تمام کنی.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

ای پروردگار من، به درستیکه قوم من بسیار شبیه زمان جاهلیت هستند و در بین آنها چشم و هم چشمی و رقابت و فخر فروشی هست و از آن هیچ مردی نیست مگر اینکه دوستش به او ستم کرد و من بیم دارم پس خدا نازل کرد « ای رسول آنچه را که پروردگارت به تو نازل کرده ابلاغ کن که اگر این کار را نکنی رسالتش را ابلاغ نكردهای [یعنی تمام ابلاغ نكرده ای] و خدا تو را از مردم حفظ می کند ».

پس زمانی که خدا برای او حفظ و نگهداری را ضمانت کرد دست علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفت و فرمود:

ای مردم هر کس من مولا و صاحب اختیار او هستم پس علی علیه السلام هم مولا و صاحب اختیار اوست خداوندا هر کس که او را دوست دارد دوست بدار و هرکس با او دشمنی می کند دشمن بدار و هر کس او را یاری می کند یاری کن و هر کس او را خوار کند خوار کن و دوست داشته باش هر کس او را دوست دارد و نفرت داشته باش از هر کس که نفرت از او دارد.

زیاد گفت: عثمان گفت هرگز به شهرم بازنگشتم با چیزی که نزد من عزیزتر از این حدیث باشد.

6- عن ابن عباس و جابر بن عبد الله (1) قالا:

أَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله أَنْ یَنْصِبَ عَلِیّاً علیه السلام لِلنَّاسِ لِیُخْبِرَهُمْ بِوَلَایَتِهِ فَتَخَوَّفَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنْ یَقُولُوا جَاءَ بِابْنِ عَمِّهِ وَ أَنْ یَطْغَوْا فِی ذَلِکَ عَلَیْهِ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ « یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ » الایه، فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِوَلَایَتِهِ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍ.

ابن عباس و جابر ابن عبدالله گفتند:

ص: 294


1- شواهد التنزیل، ج 1، ص 255

خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله را امر کرد که علی علیه السلام را برای مردم منصوب کند تا آنها را به ولایت علی علیه السلام خبر دهد.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله بیم داشت که مردم بگویند به پسر عمویش گرایش دارد و در این مورد به ایشان طعنه بزنند پس خدا نازل کرد.

« ای رسول ما آنچه را که پروردگارت بر تو نازل کرده ابلاغ کن و اگر این کار را انجام ندهی ابلاغ رسالتش را نکرده ای و خدا تو را از مردم حفظ می کند ».

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم به ولایت علی علی قیام کرد.

7- عن عبد الله بن عباس عن النبي صلی الله علیه و آله (1)

وساق حديث المعراج إلى أن قال:

وَ أَنِّی لَمْ أَبْعَثْ نَبِیّاً إِلَّا جَعَلْتُ لَهُ وَزِیراً وَ إِنَّکَ رَسُولِی وَ أَنَّ عَلِیّاً وَزِیرُکَ.قَالَ اِبْنُ عَبَّاسٍ :فَهَبَطَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَكَرِهَ أَنْ يُحَدِّثَ النَّاسَ بِشَيْءٍ مِنْهَا إِذْ كَانُوا حَدِيثِي عَهْدٍ بِالْجَاهِلِيَّةِ حَتَّي مَضَي مِنْ ذَلِكَ سِتَّةُ أَيَّامٍ،فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَي :« فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحي إِلَيْكَ »(2) فَاحْتَمَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و اله حَتَّي كَانَ يَوْمُ الثَّامِنَ عَشَرَ ،أَنْزَلَ اللَّهُ تعالی « يا أَيُّهَا اَلرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ » ثُمَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَمَرَ بِلاَلاً حَتَّي يُؤَذِّنَ فِي النَّاسِ أَنْ لاَ يَبْقَي غَداً أَحَدٌ إِلاَّ خَرَجَ إِلَي غَدِيرِ،فَخَرَجَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ اَلنَّاسُ مِنَ اَلْغَدِ،

فَقَالَ صلی الله علیه و آله: یَا أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ اَللَّهَ أَرْسَلَنِی إِلَیْکُمْ بِرِسَالَهٍ وَ إِنِّی ضِقْتُ بِهَا ذَرْعاً مَخَافَهَ أَنْ تَتَّهِمُونِی وَ تُکَذِّبُونِی حَتَّی عَاتَبَنِی رَبِّی فِیهَا بِوَعِیدٍ أَنْزَلَهُ عَلَیَّ بَعْدَ وَعِیدٍ، ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَرَفَعَهَا حَتَّی رَأَی اَلنَّاسُ بَیَاضَ إِبْطَیْهِمَا ثُمَّ قَالَ صلی الله علیه و آله: أَیُّهَا اَلنَّاسُ اَللَّهُ مَوْلاَیَ وَ أَنَا مَوْلاَکُمْ فَمَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ اُنْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اُخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ. وَ أَنْزَلَ اَللَّهُ:« اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ

ص: 295


1- شواهد التنزیل، ج 1، ص 256
2- سوره هود، آیه 12

نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ اَلْإِسْلامَ دِيناً .

از عبدالله بن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل است که فرمودند:

در حدیث معراج تا آنجا که رسید به اینجا که فرمود:

خدا فرمود من هیچ پیامبری را مبعوث نکردم مگر اینکه برای او وزیری قرار دادم و به درستی که تو رسول خدا صلی الله علیه و آله هستی و به درستی که على علیه السلام وزیر توست.

ابن عباس گفت: پس رسول خدا صلی الله علیه و آله بازگشت و کراهت داشت که به مردم حرفی از آن بزند چون مردم مانند عصر جاهلیت بودند تا اینکه شش روز از آن گذشت و خدا آیه نازل کرد.

« پس شاید تو ترک کنی بعضی از آنچه که به توى وحى شده پس رسول خدا صلی الله علیه و آله صبر کرد تا اینکه روز هجدهم رسید و خدا نازل کرد « ی رسول آنچه را که به تو پروردگارت نازل کرده ابلاغ كن » سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله به بلال امر کرد که اذان بگوید در میان مردم تا آنکه فردا کسی باقی نمانده باشد مگر اینکه برای غدیر خم خارج شده باشد پس رسول خدا صلی الله علیه و آله خارج شد و مردم هم به دنبال ایشان در صبح گاه .

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

ای مردم به درستی که خدا مرا به رسالتی برای شما فرستاده و من آن کار را نتوانستم انجام دهم به خاطر بیم از اینکه مرا متهم کنید و مرا تکذیب کنید تا اینکه پروردگارم در این مورد مرا به وعيد بعد از وعید عتاب کرد.

سپس دست على علیه السلام را گرفت و او را بلند کرد به حدی که مردم سفیدی زیر بغل هر دوی آنها را دیدند سپس فرمود: ای مردم الله مولا و صاحب اختیار من است و من مولا و صاحب اختیار شما هستم.

پس هر کس من مولا و صاحب اختیار او هستم پس على علیه السلام مولا و صاحب اختیار اوست.

خداوندا دوست باش با هر کسی که با او دوستی کند و دشمن باش با هر کسی که با او دشمنی کند و یاری کن هر کس که او را یاری کند و خوار کن هر کس که او

ص: 296

را خوار کند و خدا نازل کرد:

امروز دینتان را برای شما کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام کردم و به دین اسلام شما راضی شدم .

تفاسیر

- تبیان (1) :

در مورد سبب نزول آیه چهار قول بیان شده است.

اول: قول قرطی و غیر او که می گویند یک اعرابی قصد کشتن رسول خدا صلی الله علیه و آله را کرد که شمشیرش از دستش افتاد و سرش به درختی خورد تا بینی او شکست!!!

دوم: رسول خدا صلی الله علیه و آله از قریش می ترسیدند و این آیه نازل شد و خدا هیبت قریش را از بین برد!!!

سوم: قول عائشه است که گفت مراد از این آیه از بین بردن توهمی است که «نعوذبالله» رسول خدا صلی الله علیه و آله داشتند که به خاطر تقيه مقداری از وحی را آشکار نمی کردند.

چهارم: امام باقر علیه اسلام و امام صادق علیه السلام فرمودند:

زمانی که خدا به رسول خودش صلی الله علیه و آله وحی کرد که جانشینی علی بن ابی طالب علیه السلام را اعلام کند رسول خدا صلی الله علیه و آله نگران بودند که این بر عده ای از اصحاب گران بیاید پس خدای بزرگ این آیه را برای تشجیع ایشان بر اقامه ی این امر و اعلام جانشینی نازل کرد.

آیه خطاب به رسول خدا صلی الله علیه و آله است، و بر ایشان تبلیغ آنچه که خدا نازل کرده است را واجب می کند و در صورت عدم انجام ایشان را تهدید می کند.

و معنای « وَ اَللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ اَلنّاسِ » اینست که خدای بزرگ مانع می شود که به تو هرگونه سوئی از فعل و یا شر و یا قهری برسد.

ص: 297


1- تبیان، ج3، ص 587

این آیه از دو وجه دلالت بر صحت نبوت رسول خدا تبیان، ج3، ص 587 دارد.

الف: این خبر را پیشاپیش به صورت حتمی نمی دهد مگر کسی که خبرش را از جانب کسی داشته باشد که ایمن از خطاست، به این خاطر که این چنین خبر دادن، هیچ داعی و دلیلی ندارد مگر صدق در گفتار .

ب: وقتی مطلبی که از آن خبر داده، بعدا به وقوع بپیوندند، در این مورد و در موارد دیگر، دلالت دارد بر اینکه این خبرها از جانب دانای غیبها بوده است .

- مجمع البيان (1) :

« يا أَيُّهَا اَلرَّسُولُ » خطابی است به منظور تجلیل مقام نبوت.

« بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسَالَتَ » در این آیه گفتگو زیاد شده است.

حسن گوید: خداوند متعال پیامبر صلی الله علیه و آله را به رسالتی مبعوث کرده بود که خود را در برابر آن ناتوان می دید و از قریش بیمناک بود و به وسیله ی این آیه ترس و بیم او را زایل کرد!!!

عایشه می گوید: این آیه توهم این را که رسول خدا صلی الله علیه و آله به خاطر تقيه مقداری از وحی را پنهان کرده، برطرف می کند.

حرف های دیگر هم زده شده است.

عیاشی در تفسیر خود از ابن عباس و جابر بن عبدالله روایت کرده است که: خداوند پیامبر صلی الله علیه و آله را مأمور کرده بود که علی را به خلافت نصب کند لکن بیم داشت که بگویند پسرعموی خود را برگزیده و او را مورد انتقاد قرار دهند.

از این رو این آیه بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و فرمود او در روز غدیر خم على را به رهبری مسلمین منصوب کند عین این خبر را سید ابوالصمد در کتاب شواهد التنزيل

ص: 298


1- تفسير مجمع البیان، ج 3، ص 344

نقل کرده است .

و در روایات مشهودی که از امام صادق و امام باقر علیه السلام نقل شده چنین آمده است که خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله وحی کرده بود که على علیه السلام را جانشین خود قرار دهد و ایشان می ترسید این کار به گروهی گران آید، این آیه نازل شد تا ایشان را بر این کار تشجيع کند، مقصود اینست که اگر از تبلیغ آنچه به تو دستور داده شده است خودداری کنی گویی هیچ یک از مأموریت های خود را انجام نداده ای و از لحاظ استحقاق كيفر تفاوتی ندارد.

« واللَّهُ يَعْصِمُك مِنَ النَّاس » « و خداوند، مردم را از اینکه به تو آسیبی برسانند وامی دارد » .

- الميزان (1):

صرف نظر از سیاقی که آیات قبل و بعد دارد، معنای آیه روشن و ظاهر است، زیرا در آیه دو نکته به طور نمایان بیان شده است.

اول: یکی دستوریست که خدای متعال به رسولش صلی الله علیه و آله داده است البته دستور مؤكدی که پس از آن فشار و تهدید آمده به اینکه پیغام تازه ای را به مردم ابلاغ کند.

دوم: یکی هم وعده ای است که خدا به رسول خودش صلی الله علیه و آله داده است و آن اینست که ایشان را از خطراتی که در این ابلاغ ممکن است متوجه ایشان شود حفظ و نگهداری می کند.

لكن كمی دقت در موقعیت آیه، آدم را شگفت زده می کند، زیرا آیات قبل و بعد از آن، همه متعرض حال اهل کتاب و توبیخ ایشان است زیرا آنان به انحاء مختلف از اوامر الهی تعدی و سرپیچی کرده اند و محرمات الهی را مرتکب شده اند و این مضمون با مضمون این آیه هیچ ارتباطی ندارد.

ص: 299


1- الميزان ج 6 ص 42

خواه آیدی قبلی این آیه که « و اگر آنان به تورات و انجیل و آنچه از جانب پروردگارشان به سویشان نازل شده است، عمل می کردند، قطعا از بالای سرشان [بركات آسمانی] و از زیر پاهایشان [بركات زمینی] برخوردار می شدند. از میان آنان گروهی میانه رو هستند، و بسیاری از ایشان بد رفتار می کنند » است و روی سخن در آن با اهل کتاب است و خواه آیه ی بعدی که « بگو: « ای اهل كتاب، تا [هنگامی که] به تورات و انجیل و آنچه از پروردگارتان به سوی شما نازل شده است عمل نکرده اید بر هیچ [آيين بر حقی] نیستید» و قطعأ آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، بر طغیان و كفر بسیاری از آنان خواهد افزود. پس بر گروه کافران اندوه مخور » است که خطاب در آن نیز به اهل کتاب است.

به علاوه دقت در جملات خود آیه تعجب انسان را بیشتر می کند که چطور هیچ ربطی بین این آیه و آیات قبل و بعدش نیست؟!

و اگر این آیه به همین ترتیب که فعلا در کنار سایر آیات قبل و بعد خود قرار گرفته، نازل شده باشد و همه دارای یک سیاق بوده باشند، در اینصورت از مجموع این آیات این مطلب به دست می آید که این دستور مؤكد به رسول خدا صلی الله علیه و آله برای تبلیغ پیغامی است که خدا در خصوص اهل کتاب نازل فرموده است.

و از جهت وحدت سیاق به طور متيقن مراد از آن پیام همان چیزی خواهد بود که در آیه ی بعدی فرمود « مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَم » لیکن سیاق خود آیه به هیچ وجه با این احتمال سازگار نیست و این ناسازگاری دلیل بر این است که جای این آیه اینجا نیست.

وجه ناسازگاری آن اینست که از جمله ي « واللَّهُ يَعْصِمُك مِنَ النَّاس » بر می آید که حکمی که این آیه در صدد بیان آنست و رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله مأمور به تبلیغ آن شده است امر بسیار مهمی است که در تبلیغ آن بیم خطر هست خطری نسبت به جان رسول خدا صلی الله علیه و آله و یا خطری نسبت به پیشرفت دین ایشان، و این در حالیست که اوضاع و احوال یهود و نصاری آن روز طوری نبوده که از ناحیه ی آنان خطری متوجه

ص: 300

رسول خدا صلی الله علیه و آله باشد تا مجوز این باشد که رسول خدا صلی الله علیه و آله دست از کار تبلیغ خود بکشد و یا برای مدتی آن را به تعویق اندازد و نیاز شود که خدا به رسولش صلی الله علیه و آله بگوید که در صورتی که پیغام تازه را ابلاغ کنی حفظ و حراست تو از خطر دشمنان به عهده ی ماست.

به علاوه اگر این خطر، چشم زخمی بوده که احتمالا ممکن بوده است از اهل کتاب به آن جناب برسد، جا داشت این سوره (آیه) در اوایل هجرت نازل شود زیرا در اوایل هجرت که رسول خدا صلی الله علیه و آله در شهر غربت و در بین عده ای محدودی مسلمان آن شهر بسر می برد و از چهار طرفش یهودیانی او را محصور کرده بودند که با حدت و شدت هر چه بیشتر به مبارزه علیه ایشان برخواسته بودند و صحنه های خونینی نظیر خیبر و امثال آن به راه انداختند.

اگر مراد از (ناس) در آیه، يهود بودند جا داشت این آیه در آن روزها نازل شود، ليكن نزول این سوره در اواخر عمر شریف آن حضرت اتفاق افتاده که همه ی اهل کتاب از قدرت و عظمت مسلمین، در گوشه ای بودند.

پس به طور روشن و واضح معلوم شد این آیه هیچ ارتباطی با اهل کتاب ندارد .

علاوه بر همه ی اینها در این آیه تکلیف سنگین و کمرشکن و طاقت فرسایی به اهل کتاب نشده است تا در اثر ابلاغ آن به آنها، خطری از ناحیه ی آنها متوجه رسول خدا صلی الله علیه و آله باشد.

از همه ی اینها گذشته در سالهای اول بعثت، رسول الله صلی الله علیه و آله مأمور شد تکالیف بسیار خطرناکی را گوشزد بشر آن روز سازد مثلا مأمور شد کفار قریش و آن عرب متعصب را به توحید خالص و ترک بت پرستی دعوت کند، مشرکین عرب را که بسیار خشن تر و خون ریزتر و خطرناکتر از اهل کتاب بودند را به اسلام و توحید بخواند، و خدا این تهدید و وعده ای را که امروز به رسول الله صلی الله علیه و آله می دهد در آن روز نداد، معلوم می شود پیغام تازه خطرناکترین موضوعی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله به تازگی مأمور تبليع آن شده است.

علاوه بر آنچه گفته شد آیاتی که متعرض حال اهل کتاب هستند قسمت

ص: 301

عمده ی سوردی مائده را تشکیل می دهند و این آیه هم به طور قطع در این سوره نازل شده است و یهود هم چنان که گفته شد در موقع نزول این سوره دارای قدرتی نبودند و آن قدرت و شوکت سابق خود را از دست داده بودند و آن آتش رو به خاموشی می رفت غضب و لعنت پروردگار هم شامل حالشان شده و هر آتش افروزی و فتنه ای به پا می ساختند خداوند آن را خنثی و خاموش می کرد با این اوصاف چه معنای صحیحی برای اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله در دین خدا از يهود بترسد می توان تصور کرد؟

و با اینکه ایام نزول این سوره ایامی است که یهود با رغبت به جزیره ی اسلام قدم می گذارند و یا مانند نصارا به حکومت اسلام جزیه می دهد چه وجهی برای ترس رسول خدا صلی الله علیه و آله از یهود می توان یافت؟

و چه معنایی برای اینکه خدای متعال ایشان را در این ترس محق بداند و به وعده ی حمایت خود دل گرمش سازد می توان یافت؟

با آن همه موقعیت های خطرناک و وحشت زایی که سابق بر این داشت؟

بنابراین هیچ شک و تردیدی نیست که این آیه در بین آیات قبل و بعد خود اجنبی است و سیاق آن با سیاق آنها دوتاست و متفاوت است. حال که این معنا روشن شد به تجزيه و تحليل خود آیه می پردازیم :

آیه شریفه از یک امر مهم حکایت دارد و آن امر هم هر چه هست چیزی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله از تبلیغ آن می ترسد و در دل خود بنا دارد آن را تا روزی مناسب به تأخیر بیندازد، چون اگر ترس آن جناب و تأخیرش در میان نبود نیازی به این تهدید نبود که اینگونه بفرماید « و او اگر ابلاغ نكنی، رسالتش را نرسانده ای ».

و لذا در آیات اول بعثت که آن جناب را به تبلیغ احکام تحریک می کند، تهدیدی دیده نمی شود بلکه حتی برعکس لحن آنها خیلی ملایم است مثلا در سوره ی علق می فرماید: «بخوان به نام پروردگارت که آفرید » (1).

ص: 302


1- سوره علق، آیه 1

در سوره فصلت « پس مستقیما به سوی او بشتابید و از او آمرزش بخواهید. و وای بر مشركان »(1) .

و در سوره مدثر « ای کشیده ردای شب بر سر * برخیز و بترسان »(2) می فرماید و امثال این آیات.

گفتیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله خطرات محتملی در تبلیغ این حکم پیش بینی می کند ليكن این خطر، خطر جانی برای شخص ان جناب نیست، زیرا آن جناب از اینکه جان شریف خود را در راه رضای خدا قربان کند دریغ نداشت، آری مقام ایشان بالاتر از اینست که برای کوچکترین اوامر الهی از خون خود بخل ورزد، ترس او از جان خود مطلبی است که سیره ی خود آن جناب و مظاهر زندگی شریفش آن را تکذیب می کند . علاوه بر این خدای متعال خود در کلام کریمش بر طهارت دامن انبیاء از اینگونه ترسها، شهادت داده و فرموده « بر پیامبر در آنچه خدا برای او فرض گردانیده گناهی نیست. [این] سنت خداست که از دیرباز در میان گذشتگان [معمول] بوده، و فرمان خدا همواره به اندازه مقرر [و متناسب با توانایی] است.* همان کسانی که پیامهای خدا را ابلاغ می کنند و از او می ترسند و از هیچ کس جز خدا بیم ندارند. و خدا برای حسابرسی کفایت میکند » (3) و درباره ی نظائر این فریضه فرموده « پس اگر مؤمنید از آنان مترسید و از من بترسيد ».(4)

و حتی عده ای از بندگان خدا را به این خصلت ستوده است که با این که دشمن آنان را تهدید کرده با این حال جز از خدا از کس دیگری نمی ترسند و باک ندارند .

و می فرماید: « همان کسانی که برخی از مردم به ایشان گفتند: «مردمان برای [جنگ با] شما گرد آمده اند؛ پس، از آن بترسید» [ولی این سخن] بر

ص: 303


1- سوره فصلت، آیه 6
2- سوره مدثر ، آیات 1 و 2
3- سوره احزاب، آیات 39-38
4- سوره آل عمران، آیه 175

ایمانشان افزود و گفتند: «خدا ما را بس است و نيكو حمایتگری است»(1) .

و البته این حرف هم از غلطهای واضح است که کسی «العياذ بالله» بگوید رسول خدا صلی الله علیه و آله برای اینکه مبادا چشم زخمی به وی برسد انجام امر خدا را به تعویق انداخت، زیرا برگشت این توهم به این مطلب است که اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله امر خدا را امروز انجام دهد او را خواهند کشت و در نتیجه کار خدا بر زمین می ماند و این حرف خود غلطی فاحش است زیرا به فرض اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله هم چشم زخمی می دید، خدا کارش زمین نمی ماند و با اینکه سبب ساز در عالم اوست و با اینکه در قرآن کریم از رسول خدا صلی الله علیه و آله سلب استقلال در تأثیر کرده و فرموده « هیچ یک از این کارها در اختیار تو نیست » (2) آیا از پیش بردن امر خود به وسائل مختلف دیگر عاجز است؟ پس نمی شود خطر محتمل خطر جانی رسول خدا صلی الله علیه و آله باشد و ليكن ممکن است آن خطر را خطر اضمحلال و از بین رفتن دین دانست به این بیان که بیم آن می رفت اگر آن جناب عمل تبلیغ آن پیغام را در غير موقع انجام دهد او را متهم سازند و جنجال راه بیندازد و در نتیجه دین خدا و دعوت او فاسد و بی نتیجه شود و اینگونه اجتهادات و مصلحت اندیشی ها برای آن جناب جایز بوده است و اسم این مصلحت اندیشی را نباید ترس از جان گذاشت.

از اینجا معلوم می شود احتمال اینکه آیه در اوایل بعثت نازل شده ( همانطور که بعض مفسرین احتمال داده اند ) احتمال صحیحی نیست برای اینکه این احتمال با جمله ى و خدا تو را از گزند مردم نگاه می دارد که سازگار نیست.

زیرا در اول بعثت هنوز دین تبلیغ نشده تا در تبلیغ این امر مهم بیم از بین رفتن دین و هدر رفتن زحمات پیامبر صلی الله علیه و آله وجود داشته باشد، و شاید همان خطر جانی و در نتیجه زمین ماندن کار خداست که آن هم گفتیم احتمال غلطی است.

ص: 304


1- سوره آل عمران، آیه 173
2- سوره آل عمران، آیه 128

علاوه بر این اگر مراد از « آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده » اصل دین و یا اصل و فرع آن باشد، آیه لغو و برگشت معنای آن به جملی معروف آنچه در جوی ها می رود آب است خواهد بود زیرا معنای این آیه می شود که ای رسول ابلاغ کن دین را زیرا اگر ابلاغ نکنی دین را ابلاغ نکرده ای دین را، بعضی ها گفته اند ممکن است به همین احتمال سر و صورتی داد و گفت مراد از جمله ی «ما انزل» همان دین باشد و آیه از قبیل گفتار ابي النجم باشد که گفته «انا ابوالنجم وشعری شعرى» منم ابوالنجم و شعر من همان شعر است که در بلاغت و فوق العادگی معروف است.

که بنابر این مطلب معنای آیه چنین می شود.

اگر رسالت را ابلاغ نکنی دچار این ایراد و ننگ خواهی شد که در تبلیغ و سرعت عمل در انجام امر خداوند سبحان با آن همه تأکیدی که همراه داشت اهمال و کوتاهی کرده ای کما اینکه شعر ابي النجم هم این معنا را داشت که شعر من همان شعری است که به بلاغت و برتری شناخته شده است، همین معنا را داشت، لیكن این توجیه هم صحیح نیست.

زیرا این نکته ای که در کلام ابي النجم است در جائی نیکو شمرده می شود که مقام اطلاق و تقیید و عام و خاص و نظائر آن باشد به این معنا که در جایی که شنونده خیال کرده است یکی از افراد عام یا مطلق یا یک فرد در برهه ای از برهه های زمان از تحت عموم افراد یا عموم زمانها بیرون شده، گوینده برای رفع این توهم می گوید این فرد كما في السابق در تحت عموم باقی است.

مثلا معنی شعر ابي النجم این است که خیال نشود قدرت و قریحه ی شعری من فرسوده و از دست رفته و در نتیجه اشعار امروزم غیر اشعار برجسته سابق است، نه اشعار امروزم همان محاسنی را که اشعار سابقم داشت، دارد.

اما در این آیه جای به کار بردن این نکته نیست برای اینکه اگر مراد از رسالت، مجموع دین و یا اصول دین باشد و نزول آیه هم در اوایل بعثت باشد کما اینکه فرض هم همین است، دیگر دو چیز در بین نیست، تا گفته شود اگر این رسالت را تبلیغ نکنی،

ص: 305

رسالت را تبلیغ نکرده ای، زیرا فرض شد یک رسالت است نسبت به سر تا پای دین، پس معلوم شد که سیاق این آیه سیاقی نیست که بشود آن را از آیات نازل شده در اول بعثت، شمرد، و مراد از «ما انزل» را مجموع و یا اصل دین دانست.

و همچنین روشن شد که نه تنها نمی شود مقصود از «ما انزل» را مجموع دین در اوایل بعثت دانست، بلکه در هیچ زمانی به این معنا نمی توان گرفت زیرا اشکال از جهت لغو بودن جمله ی «ان لم تفعل» بود و این اشکال منحصر به یک زمان نیست.

علاوه بر اینکه اگر مراد از رسالت، مجموع و یا اصول دین بود، ممکن نبود تاریخ نزول آیه غیر از اول بعثت باشد تازه محذور خوف رسول خدا صلی الله علیه و آله هم در دین به جای خود باقی است .

پس از همه ی این وجوه به خوبی استفاده شد که آن چیزی را که به تازگی به رسول الله صلی الله علیه و آله نازل شده و فشار و تأكید همراه دارد به هیچ تقدیر و فرضی نمی توان آن را عبارت از اصل دین و یا مجموع آن گرفت، ناگزیر باید آن را به معنای بعضی از دین و حکمی از احکام دانست و آیه را به این صورت معنا کرد:

این حکمی که از ناحیه پروردگارت به تو نازل شده تبلیغ کن، که اگر این یکی را تبلیغ نکنی مثل اینست که از تبلیغ مجموع دین کوتاهی کرده باشی و لازمه ی این معنا اینست که مقصود از «ما انزل» آن حکم تازه و مقصود از (رسالت) مجموع دین باشد وگرنه دچار همان محذور سابق خواهیم شد پس مراد اینست که این حکم را تبلیغ کن وگرنه اصل دین و یا مجموع آن را تبلیغ نکرده ای و این یک معنای صحیح و معقولی است که شعر ابوالنجم هم در مقام افاده ی همان است.

در اینجا این سؤال پیش می آید که این چه تکلیفی است که لازمه ی تبلیغ نکردن آن به تنهایی اینست که اصل دین و مجموع آن تبلیغ نشده است؟

ممکن است کسی بگوید در پاسخ که این بدین جهت است که اصولا احكام دین همه به هم پیوسته و مربوطند و بین آنها کمال ارتباط و وابستگی برقرار است به گونه ای که اگر در یکی از آنها اخلالی وارد شد، در همه اخلال وارد شده است.

مخصوصا اگر این اخلال در تبلیغ آن وارد شود به خاطر اینکه ارتباط بين احكام

ص: 306

از ناحیه ی تبلیغ بیشتر و کاملتر است و ناحی ی عمل هم کاملتر است.

لكن جواب این سؤال اینست که اگر چه این جواب در جای خود حرف صحیحی است ولی با ظاهر قسمتی از این آیه یعنی « و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه می دارد. آری، خدا گروه كافران را هدایت نمی کند » سازگار نیست، زیرا از این جمله استفاده میشود که مخالفین این حکم از مسلمانها نبوده و مخالفتشان هم مخالفت علمی نبوده است بلکه کسانی که با این حکم مخالفت کرده و یا خواهند کرد که یا کافر باشند و یا از دین بیزاری جسته و مخالفتشان هم مخالفت اساسی است، کسانی که با تمام وسایل برای ابطال و بی اثر گذاردن این حکم خواهند کوشید و لذا خداوند وعده می دهد که رسول خود صلی الله علیه و آله را به زعم آنها یاری نموده و فعالیت های آنها را خنثی کرده و در کارشان و به سوی هدفشان هدایت نخواهد نمود.

علاوه بر این، این مخالفت را نمی توان مخالفت علمی دانست برای اینکه احکام اسلامی همه در یک وجه از اهمیت نیستند مثلا بعضی از واجبات دین از کمال مصلحت به منزله ی عمود دین اند و بعضی به این درجه نیستند مانند دعا کردن در وقت دیدن هلال ماه .

کما اینکه در محرمات هم این تفاوت دیده می شود و همه در یک مرتبه از فساد نیستند مثلا یکی از محرمات زنای محسنه است و یکی نگاه به نامحرم است و این دو حرام است لکن این کجا و آن کجا .

پس نمی توان گفت اگر کسی مثلا دعای در وقت دیدن هلال ماه نو را نخواند و یا به نامحرم نگاه کرد هیچ یک از احکام اسلام را امتثال نکرده است.

بنابراین ترس رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله را نمی توان توجیه کرد زیرا مخالفت یک یک احكام چیزی نیست که رسول خدا صلی الله علیه و آله از آن بترسد و خداوند هم او را به نگهداری از شر آن مخالفتها وعده دهد بنابراین جای هیچ تردیدی نیست که این حکم حکمی است که حائز کمال اهمیت است به حدی که جا دارد رسول خدا صلی الله علیه و آله از مخالفت مردم با آن اندوهناک باشد و خداوند هم با وعده ی خود وی را دلگرم و مطمئن سازد این حکم حکمی است که در اهمیت به درجه ای است که تبلیغ نشدنش،

ص: 307

تبلیغ نشدن همه ی احکام دین است و اهمال در آن اهمال در همه ی آنهاست، حکمی است که با نبودن آن، دین جسدی بدون روح است که نه دوامی دارد و نه حس و حرکت و خاصیتی دارد.

و این مطلب به خوبی از آیه استفاده می شود که این حکم، حکمی است که مایه ی تمامیت دین و استقرار دین است حکمی است که انتظار می رود مردم بر علیه آن قیام کنند و در نتیجه ورق را برگردانیده و آنچه را که رسول خدا صلی الله علیه و آله از بنیان دین بنا کرده است منهدم و متلاشی سازند و همچنین آیه کشف می کند که خود رسول خدا صلی الله علیه و آله هم به همین مطلب آگاه بوده و این مطلب ایشان را در فکر فرو برده بوده و لذا در انتظار فرصتی مناسب و محیطی آرام، امروز و فردا می کرده که بتواند مطلب را به عموم مسلمین ابلاغ کند و مسلمین هم آن را بپذیرند.

در چنین موقعی این آیه نازل شده است و دستور فوری و اکید به تبلیغ و بیان آن حکم داده است.

و باید دانست که انتظار نافرمانی کردن متوجه مشرکین و بت پرستان عرب و سایر کفار نبوده بلکه از ناحیه ی مسلمانان بوده است زیرا دگرگون کردن اوضاع و خنثی کردن زحمات رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی از ناحیه ی کفار منفور است که اسلام منتشر نشده باشد، اما پس از انتشار اگر انقلابی فرض شود جز به دست مسلمین تصور ندارد و کارشکنی ها و صحنه سازی هایی که از طرف کفار منفور بود همان افتراء هایی بود که قرآن کریم از اول بعثت تاکنون از آنان نقل کرده که گاهی نعوذ بالله رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیوانه خواندند « مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ » (1) و گاه شاعرش خواندند « شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ اَلْمَنُونِ » (2) و گاه ساحرش خواندن « سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ » (3) و امثال اینها از مزخرفاتی که در مورد آن جناب گفته و باعث وهن و سستی ارکان دین، نشد.

ص: 308


1- سوره دخان، آیه 14
2- سوره طور، آیه 30
3- سوره ذاریات، آیه 52

زیرا جواب همه ی این افتراها یک کلمه است و آن اینکه معلوم می شود کسانی که این حرفها را می زنند هنوز حقیقت اسلام برایشان متزلزل است و هنوز حق برایشان روشن نشده است.

و از طرفی این گونه افتراها چیز جدیدی نبوده تا بخواهد رسول خدا صلی الله علیه و آله را به فکر فرو ببرد و مشغول خود کند زیرا سایر انبیاء الهی به این بلاها و گرفتاری ها مبتلا شده بودند.

پس خطر محتمل را نمی توان از قبیل این گرفتاریها و افترائات كفار دانست بلکه اگر خطری هم بوده که يقينا بوده است، امری بوده از جهت کیفیت و زمان با آن گرفتاری ها منطبق نمی شود، وقوعش جز بعد از هجرت و پای گرفتن دین در مجتمع اسلامی تصور ندارد.

آری مجتمع آن روز مسلمین به گونه ای بوده که می توان آن را به یک معجون تشبیه کرد (در هم بوده است).

زیرا جامعه ی آن روز مسلمین مخلوط از یک عده مردان صالح و مسلمانان حقیقی و یک عددی قابل ملاحظه از منافقینی که به ظاهر به سلک اسلام در آمده بودند و یک عده هم از مردمان بیماردل و ساده لوح که هر حرفی را از هر کسی باور می کردند، بوده است.

و قرآن کریم هم به این چند نوع مردم آن روز اشاره ی صریح دارد و به خاطر همین نگرشهای اشتباه بود که عده ای رسول خدا صلی الله علیه و آله را پادشاه می دانستند و عده ای گمان می کردند بعضی قوانین را ایشان به نفع خود وضع می کند.

و پر واضح است که اگر چنین توهم و شبهه ای در بین مردم پا بگیرد و در دلهایشان جاگیر شود تا چه اندازه در فساد و از بین بردن دین، تأثیر دارد و هیچ نیرو و فکر و تدبیری هم نمی تواند آن اثر سوء را از بین ببرد پس غیر از این نیست که این حکمی را که در این آیه رسول خدا صلی الله علیه و آله مأمور به تبلیغ آن شده است حکمی است که تبلیغ آن مردم را به این توهم می اندازد که رسول خدا صلی الله علیه و آله این مطلب را از پیش خود می گوید و مصلحت جامعه و نفع آن رعایت نشده است، نظیر داستان زید و تعدد

ص: 309

زوجات رسول خدا صلی الله علیه و آله و اختصاص خمس غنیمت به رسول خدا صلی الله علیه و آله و امثال این احکام اختصاصی با این تفاوت که سایر احکام اختصاصی چون منافاتی با عامه ی مسلمین ندارد و یعنی نفعی از آنها سلب نمی کند و ضرری به آنها نمی رساند از این جهت طبعا باعث ایجاد آن شبهه در دلهایشان نمی شود.

مثلا داستان ازدواج رسول خدا صلی الله علیه و آله با همسر زید (پسرخوانده ی ایشان) تنها حکم مخصوص به خود آن جناب نبوده، گرچه ممکن است توهم شود که این هم به منظور انتفاع شخصی رسول خدا صلی الله علیه و آله تشریع شده است لکن چون این حکم عمومیت دارد و عموم مسلمین می توانند با زن پسرخوانده ی خود ازدواج کنند، خیلی به چشم نمی آید و مورد مخالفت واقع نمی شود.

و در داستان ازدواج بیش از چهار همسر دائمی، گرچه حکمی است که مخصوص به خود رسول خدا صلی الله علیه و آله است ليكن باز هم باعث تقویت آن شبهه در دلها نمی شود زیرا به فرض اینکه العياذ بالله رسول خدا صلی الله علیه و آله این حکم را از روی هوای نفس و بدون دستور خدا مقرر کرده باشد، چون هیچ مانعی برای آن جناب نبود که این حکم را توسعه دهد و هیچ فرض هم متصور نیست که از این توسعه مضایقه نماید و دست ایشان به عنوان شخص اول جامعه باز بود، از این رو باز هم به چشم نمی آید و مورد مخالفت واقع نمی شود خصوصا که سیره ی رسول خدا صلی الله علیه و آله در ایثار و از خودگذشتگی نسبت به کافر و مسلمان معروف و معلوم است، چگونه ممکن است رسول اسلامی که مردم را در آنچه خداوند از مال و چیرهای دیگر روزی فرموده است، بر خود مقدم می دارد، حال مردم را محدود و محروم و محکوم کند به اینکه بیش از چهار زن دائم اختیار نکنند ولیکن خود تا 9 نفر اختیار کند؟

پس جای هیچ تردیدی نیست که اجرای این حکم نسبت به خصوص خود ایشان از ناحیه ی خداوند بوده است .

از همه ی آنچه گفته شد به خوبی استفاده می شود که در آیه ی شریفه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله مأمور به تبلیغ حکمی شده است که تبلیغ و اجرای آن مردم را به این شبهه می اندازد که نعوذ بالله نکند رسول خدا صلی الله علیه و آله این حرف را چون به نفع خود ایشان

ص: 310

است می زند، چون این توهم وجود داشته، رسول خدا صلی الله علیه و آله در فكر فرورفته بوده و از همین جهت بوده که خداوند امر اکید فرمود که بدون هیچ ترسی آن را تبلیغ کند و او را وعده داده که اگر مخالفین درصدد مخالفت با آن برآیند آنها را هدایت نکند و این مطلب روایاتی را که هم از طرق عامه و هم از طرف امامیه وارده شده است را تأييد می کند چون مضمون آن روایات اینست که آیه شریفه در مورد ولایت حضرت على علیه السلام نازل شده است و خدای بزرگ رسول خودش صلی الله علیه و آله را مأمور به تبلیغ آن نموده است و آن جناب از این عمل بیمناک بوده که مبادا عده ای خیال کنند ایشان از پیش خود پسر عم خویش را جانشین قرار داده است و به همين ملاحظه انجام آن امر را به انتظار موقع مناسب به تأخیر انداخت تا این آیه نازل شد، و آن را عملی کرد و در آن جا فرمود:

« مَن کنتُ مولاه فهذا فعلیٌّ مولاه » یعنی هر کس من مولا و صاحب اختیار اویم پس این علی بن ابی طالب علیه السلام هم مولا و صاحب اختیار اوست .

اما «ولایت »

باید دانست همانطوری که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله امور امت و رتق و فتق آن به دست آن جناب شریف اداره می شد، به طور مسلم و بدون هیچ شکی پس از درگذشت ایشان نیز شخصی لایق لازم است این امر مهم را عهده دار شود و قطعا هیچ عاقلی به خود اجازه نمی دهد که توهم کند دینی چنین وسیع و عالمگیر، دینی که از طرف خدای بزرگ جهانی و ابدی اعلام و معرفی شده است، دینی که وسعت معارفش جمیع مسائل اعتقادی و همه ی اصول اخلاقی و احکام فرعی را که تمامی قوانین مربوط به حرکات و سکنات فردی و اجتماعی انسانی را در خودش دارد، به خلاف سایر قوانین خودش، احتیاج به حافظ و کسی که آن طور که شایسته است نگهدار آن باشد، ندارد.

و یا توهم کند که مجتمع اسلامی استثناء و بر خلاف همه ی مجتمعات انسانی بی نیاز از والی و حاکمی است که امور آن را تدبیر و اداره نماید. کیست چنین توهمی بکند؟ و اگر کسی چنین توهمی بکند، جواب کسی را که از سیره رسول گرامی

ص: 311

اسلام صلی الله علیه و آله سؤال کند، چه خواهد داد؟

زیرا سیره ی رسول گرامی بر این بود که هر وقت به عزم جنگ از شهر بیرون می رفتند کسی را جانشین خود به منظور اداره ی امور اجتماعی مسلمانان به جای خود قرار می دادند کما اینکه حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام را در جنگ تبوک جانشین خود در مدینه قرار دادند على علیه السلام هم که عشق مفرطی به شهادت و در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله بودن داشت عرض کرد آیا مرا خلیفه و جانشین خود در مدینه قرار میدهدی؟ با اینکه در شهر جز زنان و کودکان کسی باقی نمانده؟

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آیا راضی نیستی که نسبت تو به من، نسبت هارون به موسی باشد تنها با این تفاوت که بعد از موسی پیغمبرانی آمدند ولی بعد از من پیامبری نخواهد بود؟

و همچنین آن حضرت در سایر شهرها که آن روز به دست مسلمین فتح شده بود مانند مکه و طائف و یمن و امثال اینها، جانشینان و حکامی نصب می فرمود و نیز بر لشكرها چه کوچک و چه بزرگ که به اطراف می فرستادند أمرا و پرچمداران می گماردند، بله این بوده است رفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله در ایام حیات خود و چون فرقی بین آن زمان و زمان پس از آن جناب نیست از این رو باید برای زمان غیبت خود هم فکری بکند و شخصی را برای اداره ی امور امت تعیین بفرماید بلکه احتیاج مردم به والی در زمان غیبت آن جناب بیشتر است نسبت به زمان حضورش، و با این حال چگونه می توان تصور کرد که آن جناب با چنین خصوصیات و سیره برای آن روز مردم هیچ فکری نکرده است؟

چند نکته در آیه ی شریفه هست که یک یک به آنها اشاره می کنیم:

اول: با وجود اینکه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله دارای القاب زیادی است ولی در این آیه به عنوان رسالت خود مورد خطاب قرار می گیرد و این به خاطر اینست که در این آیه گفتگو از تبلیغ است و مناسب ترین القاب و عناوین آن جناب شریف در این هنگام همان عنوان رسالت است.

برای اینکه به کار رفتن این لقب خود اشاره ای است به علت حکم، یعنی وجوب

ص: 312

تبلیغی که به وسیله ی همین آیه به رسول خدا صلی الله علیه و آله یاد آوری می شود و به ایشان بیان می کند که رسول جز انجام رسالت و رساندن پیام خدا، کار دیگری ندارد و کسی که زیر بار رسالت رفته البته به لوازم آن که همان تبلیغ و رساندن است قیام و اقدام می کند..

دوم: در این آیه از خود مطلبی که باید تبلیغ شود اسم نبرده است تا هم به عظمت و اهمیت آن اشاره کرده باشد و هم به آن چیزی که لقب رسالت به آن اشاره داشت اشاره کند یعنی به همه بفهماند که این مطلب امری است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن هچگونه اختیاری ندارد.

بنابراین این دو نکته می رساند که رسول خدا به هر حال خودشان باید این مطلب را به زبان خودشان برای همه بیان کنند و هم اینکه احساس خطر ایشان کاملا درست بوده است.

« وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ »

در گذشته گفتیم که از لحن آیه اهمیت و عظمت این حکمی که به آن اشاره کرده کاملا واضح است و فهمیده می شود که حکم مذکور حکمی است که اگر تبلیغ نشود مثل اینست که هیچ چیز از رسالتی را که به عهده گرفته است تبلیغ نکرده است بنابراین می توان گفت گرچه کلام صورت تهدید دارد لکن در حقیقت درصدد بیان اهمیت مطلب است می خواهد بفهماند اهمیت مطلب به اندازه ای است که اگر در حق آن کوتاهی شود هیچ حقی از دین رعایت و ادا نشده است و می دانیم که ساحت مقدس رسول خدا صلی الله علیه و آله منزه است از اینکه خدای بزرگ ولو به صورت شرطيه و (اگر) نسبت مخالفت و نافرمانی و ترک تبلیغ به ایشان دهد چون خودش در قرآن مدح ایشان فرموده « اَللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ » (1) پس جمله ى « وإِن لَم تَفعَل مَا بَلَّغتَ رِسالَتَهُ » اگر چه به ظاهر تهدید را می رساند ولی در واقع اهمیت این حکم را به آن جناب و سایر مردم اعلام می کند و مضافا اینکه رسول خدا صلی اللهع لیه و آله هیچ جرم و گناهی در

ص: 313


1- سوره انعام، آیه 126.

بیان این حکم ندارد (چون حکم خداست) و مردم هم حق هیچ اعتراضی ندارند.

« وَ اَللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ اَلنّاسِ »

اما عصمت در این آیه ظاهرا به معنای نگهداری و حفاظت از شر مردم می باشد، شری که انتظار رفته متوجه نفس رسول خدا صلی الله علیه و آله شود و یا مانع مقاصد و هدف های مقدس ایشان و دین ایشان شود.

«ناس»

مراد از ناس در آیه، سواد مسلمین است یعنی همه ی انواع اشخاص از مؤمن و منافق و بیماردل بدون ممیزی در آن وجود دارند و چه بسا جمله ی « خدا گروه كافران را هدایت نمی کند » هم این آمیختگی و عمومیت و بدون نشانه بودن را بیان کند زیرا معلوم می شود کسانی از کنار بی نام و نشان در لباس مسلمین و در بین آنها بوده اند و این اصلا بعید نیست زیرا قبلا هم گفته شد که این آیه، بعد از هجرت در ایامی نازل شده است که اسلام شوکتی به خود گرفته و جمعیت انبوهی به آن گرویده بودند و کاملا معلوم است در چنین مواقعی علی رغم اینکه مسلمین واقعی انگشت شمار بودند سواد مسلمین سواد عظیمی بود و ممکن بوده (یقینا) که عده ای از کنار خود را در بین آنها و به عنوان مسلمان جا بزنند و عملیات خصمانه و کارشکنی های خود را به سهولت انجام دهند.

و لذا می بینیم خداوند در مقام تقليل جمله ی « و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه می دارد » می فرماید « خدا گروه کافران را هدایت نمی کند » و بعد از اینکه وعده ی حفاظت به رسول خود می دهد، مخالفينش را کنار می خواند.

اگر کسی سؤال کند که آیا اینکه خدا کافران را هدایت نکند با سراپای خود قرآن و حکم عقل منافات ندارد؟

چون انبیاء و کتب آسمانی برای هدایت آمده اند.

در پاسخ می گوئیم باید دانست که مقصود از کفر در اینجا، کفر به همین آیه و حکم در آن است همان حکمی که جمله ی ما آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده که به آن اشاره دارد. کما اینکه در آیه ی حج، مخالفین مخصوص

ص: 314

حج را کافر خوانده است و فرموده « و هر که کفر ورزد، يقينا خداوند از جهانیان بی نیاز است ».

بنابراین مراد از هدایت هم هدایت به راه راست نیست بلکه هدایت به مقاصد شوم آنها است و معنای آن اینست که خداوند اجازه ی اینکه این کار به مقاصد شوم شان برسند را نمی دهد و ابزار و وسایل موفقیتشان را در دسترس آنها قرار نمی دهد.

روایات در مورد این آیه و اختصاص آن به اعلام ولایت علی علیه السلام بسیار زیاد است.

بیان مؤلف

و در این آیه ابتدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله را با لقب رسول خطاب می کند تا ابتدا به همه یادآوری کند که این حضرت رسول و فرستاده از جانب خدا هست و هر آنچه که بیان می کند از جانب خدا و ابلاغ رسالت خداست و با توجه به اینکه این آیه در آخرین سال عمر شریف ایشان نازل شده است، شاید با لقب رسول خطاب کرد این حضرت را، تا همه را به یاد آیه ی « ما آتاكُمُ اَلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اِتَّقُوا اَللّهَ إِنَّ اَللّهَ شَدِيدُ اَلْعِقابِ » (1) بیندازد، که هر آنچه رسول خدا صل الله علیه و اله برای شما آورد باید آن را بگیرید و از هر چه که شما را نهی کرد باید از آن دوری کنید و این تقوای الهی است و از خدا بترسید زیرا که او سخت کيفر می دهد،

بنابراین در ابتدا اینگونه به همه یادآوری کرد که کلام، کلام خداست، ورضایت خدا در پیروی از رسول خدا صلی الله علیه و آله است، با این حال بعد از قرائت این آیه و ابلاغ حکم عده ای گفتند این حرف را از جانب خودش زد و علی چون پسر عموی اوست او را جانشین خودش قرار داد و تهمت های ناروای بسیاری به رسول خدا صلی الله علیه و آله که از هرگونه عیبی به نص آیات قرآن مبراست، زدند تا آنجا که شخصی آمد و گفت این حرف اگر از جانب خداست بر من عذابی نازل شود و آیه ی اول سوره ی معراج « سَأَلَ سائِلٌ

ص: 315


1- سوره حشر، آیه 7

بِعَذابٍ واقِع » « پرسنده ای از عذاب واقع شونده ای پرسید » (1) نازل شد و به شهادت تاریخ همان لحظه عذاب بر آن فرد نازل شد و مرد.

با این وجود باز هم خدا در ادامه ی آیه بیان می کند که ای رسول آنچه را که خدا به تو نازل کرده است ابلاغ کن.

و حتی برای روشن شدن اهمیت مطلب و جایگاه بسیار ویژه ی این دستورالهی می فرماید اگر این کار را انجام ندهی اصلا رسالت خدا را به جای نیاورده ای!!!

یعنی پیامبری که والاترین پیامبران است و آخرین انبیاء الهی است و طی بیست و سه سال رسالت خدا را انجام داده است و هر صبح و شب در راه تبلیغ دستورات الهی اذیت و آزارهای زیادی را به جان خریده است تا آنجا که خودش فرمود « ما اُوذَیَ نَبِیٌّ مِثلَ ما اُوذیتُ » (2).

یعنی هیچ پیامبری حتی نوح نبی الله که به نص قران نهصد و پنجاه سال نبوت او به طول انجامید مثل من در راه خدا اذیت نشد، اگر ابلاغ این دستور الهی را نکند، انگار اصلا هیچ رسالتی در راه خدا انجام نداده است.

به دلیل اینکه کینه ورزی و نفاق منافقان زیادی که اطراف رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند را خود ایشان می دانستند، می دانستند که با ابلاغ این دستورالهی آنها دست به توطئه و نیرنگ خواهند زد لذا در ابلاغ این دستور تا موقع مناسب کمی صبر کردند، به همین دلیل در ادامه ی آیه خدا به رسولش می فرماید که ما تو را از مردم حفظ می کنیم .

یعنی پیش بینی رسول خدا صلی الله علیه و آله کاملا صحیح و به جا بوده است که حتی خود خداوند نه تنها آن را تأیید می کند بلکه به رسولش وعده می دهد که خدا تو را از هرگونه شر و کینه توزی آنها حفظ می کند و به شهادت تاریخ بعد از ابلاغ این دستور منافقان اقداماتی برای به قتل رساندن رسول خدا صلی الله علیه و آله انجام دادند که با موفقیت همراه نبود زیرا

ص: 316


1- سوره معارج، آیه 1
2- مناقب (ابن شهر آشوب)، ج 3، ص 247

خدا وعده ی حفظ کردن به رسولش در این زمان را داده بود.

نکته بسیار دقیق و حائز اهمیت اینست که خدا در این آیه افراد مخاطب رسول خدا صلی الله علیه و آله که نه فقط افراد حاضر در آن جمع بلکه تمام مردم دنیا تا قیامت هستند ( چون رسول خدا صلی الله علیه و آله آخرین فرستاده ی خدا هستند و به نص قرآن « قُلْ یا أَیُّهَا النّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ » « بگو: «ای مردم، من پیامبر خدا به سوی همه شما هستم » (1) به سوی تمام مردم دنیا فرستاده شده بودند و محدوده ی رسالت ایشان از هیچ جهتی محدود نبود را به دو دسته تقسیم می کند.

یک دسته کسانی که این ابلاغ مهم و ویژه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله را قبول می کنند وعده ای که این ابلاغ را قبول نمی کنند، که در مورد کسانی که قبول نمی کنند می فرماید به درستی که خدا کافران را هدایت نمی کند.

یعنی کسانی که از پذیرفتن این دستور مهم الهی سرباز می زنند اصلا از جرگه ی ایمان و اسلام در حقیقت بیرون هستند و کافرانی هستند که به خاطر این کارشان خدا آنها را هدایت نخواهد کرد.

اما شأن نزول این آیه متواترا از طریق خاصه و عامه (2) در مورد جریان غدیر خم و اعلام جانشینی امیرالمؤمنین علی علیه السلام پس از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله است در این زمان، رسول خدا صلی الله علیه و آله خطبه ای مفصل ایراد فرمودند که به خطبه ی غدیر(3) معروف است که با ملاحظه ی آن خطبه ولایت رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرامؤ منین علیه السلام و ائمه ى عليهم السلام بعد از ایشان واضح و مشخص و اثبات می شود.

به طور بسیار مجمل اینکه در ابتدای خطبه حضرت خطاب به همه فرمودند « ألَسْتُ أوْلى بِكُمْ مِنْ أنْفُسِكُمْ : آیا من از خودتان نسبت به شما اولویت ندارم؟ » همه گفتند بله.

ص: 317


1- سوره اعراف، آیه 158
2- الغدير 1
3- در روایت شماره 12، ص 289 از همین کتاب آمده است

یعنی همه اقرار کردند به ولایت رسول خدا صلی الله علیه و آله از جانب خدا و بعد از آن حضرت جمله معروف « مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَولاهُ » را فرمودند که اگر خطبه ی صریح و غراء بعد از آن هم نبود همین یک جمله در اثبات همان ولایت رسول خدا صلی الله علیه و آله برای امیرالمؤمنین علیه السلام نسبت به همه ی مردم کافی بود و آن را ثابت می کرد.

در قسمتی از این خطبه حضرت فرمودند: «ملعون ملعون من قدم او تقدم عليه »(1) .

یعنی ملعون است ملعون است کسی بر على علیه السلام مقدم بشود یا کسی که بخواهد به على علیه السلام مقدم شود این جمله ثابت می کند که ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و اطاعت بدون هیچ قید و شرطی از ایشان، بر همه واجب است کما اینکه ولایت خود رسول خدا صلی الله علیه و آله اینگونه بود.

یعنی هیچ کس بر على علیه السلام نه تنها ولایت ندارد بلکه همین که کسی بخواهد بر على علیه السلام مقدم شود در کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله که به تعبیر صریح قرآن (2) هر چه می گوید وحی الهی است ملعون است و از رحمت الهی دور است.

و در قسمتی هم از این خطبه حضرت جانشینان على علیه السلام را تا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یک یک به همه معرفی کردند تا به این وسیله معلوم شود ولایت داران بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله چه کسانی هستند.

بنابراین این آیه ی شریفه به انضمام خطبه ی غدیر که متواترا خاصه و عامه نقل کرده اند نه تنها ولایت رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام و یازده امام علیه السلام بعد از ایشان را اثبات می کند بلکه به صراحت بیان می کند که هر کس داخل در تبعیت و اطاعت بدون چون و چرا از این افراد صاحب ولایت شود، از خدا تبعیت کرده و اهل

ص: 318


1- طرف من الأنبياء سید بن طاووس، ص 270
2- سوره نجم، آیات 5-3

رضوان الهی خواهد بود و کسی که از این صاحبان ولایت سرپیچی کند و برخلاف دستورات آنان عمل کند از جرگه ی ایمان خارج خواهد بود و کافری خواهد بود که خدا او را هدایت نمی کند.

و این عبارت اخرای این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله است که فرمودند:(1)

خُذُوا بِحُجْزَهِ هَذَا الْأَنْزَعِ یَعْنِی عَلِیّاً فَإِنَّهُ الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ وَ هُوَ الْفَارُوقُ.

یُفَرِّقُ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ مَنْ أَحَبَّهُ هَدَاهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَبْغَضَهُ أَبْغَضَهُ اللَّهُ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ مَحَقَهُ اللَّهُ وَ مِنْهُ سِبْطَا أُمَّتِی الْحَسَنُ علیه السلام وَ الْحُسَیْنُ علیه السلام وَ هُمَا ابْنَایَ وَ مِنَ الْحُسَیْنِ علیه السلام أَئِمَّهُ الْهُدَی، أَعْطَاهُمُ اللَّهُ عِلْمِی وَ فَهْمِی ،

فأحبوهم و تَوَلُّوهُمْ وَ لَا تَتَّخِذُوا وَلِیجَهً مِنْ دُونِهِمْ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِ « فَقَدْ هَوی » (2)

« وَ مَا الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ » (3)

حضرت فرمودند: کمربند این مرد دور از شرک عالم را بگیرد یعنی علی علیه السلام را، پس به درستی که او صدیق اکبر است و او فاروق است که بین حق و باطل را جدایی می اندازد و مرز بین حق و باطل است.

هر کس علی علیه السلام را دوست داشته باشد خدا او را هدایت کرده است و هر کس بغض علی علیه السلام را داشته باشد خدا او را گمراه می کند هرکس از او نافرمانی کند خدا او را هلاک و نابود می کند.

و از اوست دو بزرگ امت من یعنی حسن علیه السلام و حسین علیه السلام که دو فرزند من هستند و ائمه ی هدایت کننده از حسین علیه السلام هستند، خدا به آنها فهم و علم مرا عطا کرده است پس آنها را دوست بدارید و در ولایت آنها باشید و غیر از آنها کسی را ولی خود قرار ندهید که اگر از کسی غیر از آنها پیروی کنید غضب از طرف خدا بر شما

ص: 319


1- بصائرالدرجات، ج 1، ص 53
2- سوره طه، آیه 81
3- سوره آل عمران، آیه 185

فرود خواهد آمد و هر کس غضب از جانب خدا برایش فرود آید در هلاکت افتاده است و زندگانی دنیا جز کالای فریبنده نیست.

این مطالب وقتی روشن تر می شود که آیدی دیگری را هم که در جریان غدیر نازل شد کمی مورد توجه قرار دهیم.

بعد از ابلاغ این دستور مهم الهی و بیان جانشینی امیرالمؤمنین علیه السلام توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله خداوند بار دیگر اهمیت و جایگاه خاص این دستور را به رخ همه می کشد.

« الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا ».

امروز دین شما را به حد کمال رسانیدم و بر شما نعمتم را تمام کردم و بهترین آیین را که اسلام است برایتان برگزیدم.

همانگونه که گذشت، این واقعه و نزول این آیات مربوط به آخرین سال بلکه چند ماه آخر عمر رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشد و تا آن روز رسما تمام دستورات اسلام مانند نماز، روزه و حج و ... اعلام شده بود اما هیچ گاه چنین تعبیری از جانب خدا نیامده بود.

و این بیانگر اینست که این دستور یعنی ابلاغ جانشینی امیرالمؤمنین علیه السلام مهم ترین دستور الهی و والاترین ارزش اسلام است چرا که خدای متعال تنها بعد از ابلاغ این دستور است که می گوید:

امروز دینتان را برای شما کامل کردم، گوئی خدای متعال بر تمام مخاطبانش منت می گذارد که در این روز دینشان را برایشان کامل کرده است و نعمتش را برایتان تمام کرده است، کسی که وجودش نامتناهی است و هیچ گونه محدودتی در ذات پاک او راه ندارد و سرچشمه و مبدأ تمام نعمات و خوبیهاست و صد و بیست و چهار هزار رسول و اوصيانشان را برای هدایت خلق فرستاده است، در این روز می گوید نعمتم را بر شما تمام کردم و از همه مهمتر امروز راضی شدم به اینکه اسلام را برگزینید.

مفهوم این جمله اینست که اسلام تا آن روز اسلام نبوده است زیرا خدای متعال

ص: 320

اسلام را برگزیده است و همه را از طریق رسولش به اسلام دعوت کرده است، پس اسلام بوده از روز اول دعوت رسول خدا صلی الله علیه و آله اما اسلام به معنای کامل و حقیقی نبوده است لذا می فرماید امروز راضی شدم به اینکه اسلام را دینتان قرار دهید.

این یعنی اسلام با تمام اصول و فروعش بدون جانشینی امیرالمؤمنین علیه السلام در حقیقت اسلام نیست و خدا از کسی که آن را برگزیند راضی نیست، حتی اگر خودش را کسی مسلمان بداند ولی این حکم بسیار مهم را قبول نکرده باشد، خداوند متعال از اسلام او راضی نیست و در حقیقت او را مسلمان نمی داند.

ص: 321

آیه ی دهم: سوره احزاب، آیه 33

اشاره

« إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا »

« خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند »

روايات خاصه

1- عن أبي عبدالله علیه السلام (1) في حديث قال قال اميرالمؤمنين علیه السلام لأبي بكر:

یا ابا بکر! تقرأ كتاب الله؟ قال: نعم. قال علیه السلام : فأخبرني عن قول الله تعالى « إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا » فمن نزلت فينا آم في غيرنا؟ قال بل فيكم.

امام صادق علیه السلام در حدیثی فرمودند: امیرالمؤمنین علیه السلام به ابو بکر اینگونه فرمودند:

ای ابابکر کتاب خدا را خوانده ای؟ عرض کرد بله .

حضرت فرمودند: پس مرا از این فرموده ی خدا « خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند » خبر بده که در مورد چه کسی نازل شده است، در مورد ما نازل شده یا در مورد غير ما؟

ص: 322


1- تفسیر قمی، ج 2، ص 156

عرض کرد بلکه در مورد شما نازل شده است .

2- قال زيد بن على بن الحسين (1) عليهماالسلام :

إنَّ جُهّالاً مِنَ النّاسِ یَزعُمونَ أنَّما أرادَ بِهذِهِ الآیَهِ أزواجَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وقَد کَذَبوا وأثِموا، لو عَنی بِها أزواجَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله لَقالَ: لِیُذهِبَ عَنکُنَّ الرِّجسَ ویُطَهِّرَکُنَّ تَطهیرًا، ولَکانَ الکَلامُ مُؤَنَّثًا کَما قالَ: « وَ اُذْکُرْنَ ما یُتْلی فِی بُیُوتِکُنَّ » « لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ اَلنِّساءِ ». (2)

زید بن علی بن حسین علیهماالسلام گفت:

جاهلان گمان باطل کردند که این آیه (آیه ی تطهير) در مورد زنان نبی صلی الله علیه و آله نازل شده است ولی به تحقیق که دروغ گفتند و گناه کردند و قسم به خدا اگر مراد از این آیه زنان رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند باید می فرمود برای اینکه رجس را از شما زنان ببرد (ضمير مؤنث باید به کار می برد) و شما زنان را پاک و مطهر قرار داده و باید کلام را مؤنث بیان می کرد مثل اینکه فرموده .

« آنچه را که از آیات در خانه های شما زنان خوانده می شود، شما زنان یاد کنید » و یا اینکه و « هیچ کدام از شما زنان مثل سایر زنان نیستید.»

توضیح: در این دو آیه خدا زنان رسول خدا را مخاطب قرار داده است و مطابق قاعده از ضمیر و افعال مؤنث استفاده کرده است. و زید بن علی بن حسین علیه السلام می گوید که اگر این آیه هم برای زنان رسول خدا صلی الله علیه و آله بود باید از ضمير مؤنث در آن استفاده می شد، که نشده است. که این استدلال در عین سادگی کاملا درست و محکم است.

3- عن آبی بصير عن أبي جعفر علیه السلام (3) قال :

الرجس هو الشك ولا نشك في ديننا أبدا .

ص: 323


1- تفسیر قمی، ج 2، ص 193
2- سوره احزاب، آیات 32 و 34
3- بصائر الدرجات، ج1، ص 206

ابو بصیر از امام باقر علیه السلام نقل کرده که فرمودند:

این رجس همان شک است و ما هرگز در دین مان شک نکرده ایم.

4 - عن شهر بن حوشب (1) قال:

أَتَیْتُ أُمَّ سَلَمَهَ زَوْجَهَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله لِأُسَلِّمَ عَلَیْهَا فَقُلْتُ أَ مَا رَأَیْتِ هَذِهِ الْآیَهَ یَا أُمَّ الْمُؤْمِنِینَ « إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً ».

قَالَتْ : کنت أَنَا وَ رَسُولُ اللَّهِ عَلَی مَنَامَهٍ لَنَا تَحْتَنا کِسَاءٍ خَیْبَرِیٍّ فَجَاءَتْ فَاطِمَهُ علیها السلام وَ مَعَهَا الْحَسَنُ علیه السلام وَ الْحُسَیْنُ علیه السلام وَ فَخَّارٌ فِیهِ حَرِیرَهٌ.

فَقَالَ صلی الله علیه و آله أَیْنَ اِبْنُ عَمِّکِ قَالَتْ علیهاالسلام فِی الْبَیْتِ .

قَالَ صلی الله علیه و آله فَاذْهَبِی فَادْعِیهِ.

قَالَتْ فَدَعَتْهُ فَأَخَذَ الْکِسَاءَ مِنْ تَحْتِنَا فَعَطَفَهُ فَأَخَذَ جَمِیعَهُ بِیَدِهِ فَقَالَ صلی الله علیه و آله .

اللَّهُمَّ هَؤُلاَءِ أَهْلُ بَیْتِی فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِیراً وَ أَنَا جَالِسَهٌ خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ صل الله علیه و آله بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَأَنَا .

قَالَ صلی الله علیه و آله إِنَّکِ عَلَی خَیْرٍ وَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهُ « إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ... » فِی اَلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَهَ وَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمُ الصلاه و السلام والتحية والاكرام ورحمة الله و برکائه.

شهر بن حوشب گفت:

رفتم نزد ام سلمه همسر نبی صلی الله علیه و آله اول تا سلامی به او بكنم و گفتم نظرت در مورد این آیه چیست ای ام المؤمنين؟

« خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند ».

گفت من و رسول خدا صلی الله علیه و اله در محل خوابمان بودیم بر یک عبای خیبری که فاطمه علیهاالسلام آمد در حالیکه حسن علیه السلام و حسين علیه السلام همراه او بودند و ظرفی که در آن

ص: 324


1- تفسیر فرات، ص 331

حریره بود داشت.

پس رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمودند: پسرعمویت کجاست؟

فاطمه علیهاالسلام عرض کرد در خانه است.

حضرت فرمودند: برو و او را بخوان به اینجا پس رفت و و رسول خدا صلی الله علیه و اله عبا را برداشت و تا کرد و تمام آن را در یک دست گرفت و فرمود:

خداوندا اینها اهل بیت من هستند پس رجس را از آنها بر و آنها را پاک و مطهر کن و من پشت سر رسول خدا صلی الله علیه و اله نشسته بودم و گفتم ای رسول خدا صلی الله علیه و اله پدر و مادرم به فدایت پس من؟

فرمودند: تو بر خیر هستی و این آیه نازل شد « خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند ».

در شأن نبی و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام که سلام و رحمت و برکات خدا بر آنها باد .

5- عن محمد بن علي الحلبي عن أبي عبدالله علیه السلام (1) .

وقوله « إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً »

یعنی الائمه علیهم السلام وولايهم، مَنْ دَخَلَ فِيهَا دَخَلَ فِي بَيْتِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله.

محمد بن على حلبی از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمودند:

و این فرموده ی « خدا این است و جز این نیست که خدا اراده کرده هرگونه زشتی و پلیدی و کمبود را از فقط شما خاندان پیامبر دور کند و شما را پاک و پاکیزه قرار دهد » یعنی ائمه عليهم السلام و ولايتشان، هر کس داخل در آن شود در بیت رسول خدا صلی الله علیه و اله داخل شده است.

6- عن ام سلمة قالت (2) :

ص: 325


1- اصول کافی (اسلامیه)، ج 1، ص 423
2- تفسیر فرات، ص 334

نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي بَيْتِی « انَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً » في سبعة جبرئیل و میکائیل و رسول الله صلی الله علیه و اله وعلى علیه السلام وفاطمة علیهاالسلام و الحسن عليه السلام و الحسين علیه السلام.

قالت وانا على باب البيت قلت يا رسول الله صلی الله علیه و آله الست من اهل البيت؟ قال صلی الله علیه و آله إنک من أزواج النبي صلی الله علیه و آله وما قال انک من اهل البيت.

ام سلمه گفت:

این آیه در خانه ی من نازل شد « خدا فقط میخواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند ».

در مورد هفت نفر، جبرئیل و میکائیل و رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام گفت و من بر در خانه بودم و گفتم ای رسول خدا صلی الله علیه و اله آیا من از اهل بیت نیستم؟

حضرت صلی الله علیه و آله فرمودند: تو از همسران نبی خدا و هستی و به من فرمودند که تو از اهل بیت هستی.

7- عن أبي عبد الله الجدلي (1) قال:

دَخَلْتُ عَلَی عَائِشَهَ فَقُلْتُ أَیْنَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهُ « إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ » قَالَتْ نَزَلَتْ فِی بَیْتِ امِّ سَلَمَهَ قَالَتْ أُمُّ سَلَمَهَ لَوْ سَأَلْتَ عَائِشَهَ لَحَدَّثَتْکَ أَنَّ هَذِهِ الْآیَهَ نَزَلَتْ فِی بَیْتِی قَالَتْ بَیْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِذْ قَالَ صلی الله علیه و اله لَوْ کَانَ أَحَدٌ یَذْهَبُ فَیَدْعُو لَنَا عَلِیّاً علیه السلام وَ فَاطِمَهَ علیهاالسلام وَ ابْنَیْهَا علیهماالسلام.

قَالَ فقُلْتُ مَا أَجدٌ غَیْرِی فَدَفَعْتُ و جِئْتُ بِهِمْ جَمِیعاً فَجَلَسَ عَلِیٌّ علیه السلام بَیْنَ یَدَیْهِ وَ جَلَسَ الْحَسَنُ علیه السلام وَ الْحُسَیْنُ علیه السلام عَنْ یَمِینِهِ وَ شِمَالِهِ وَ أَجْلَسَ فَاطِمَهَ خَلْفَهُ ثُمَّ تَجَلَّلَ بِثَوْبٍ خَیْبَرِیٍّ ثُمَّ قَالَ نَحْنُ جَمِیعاً إِلَیْکَ فَأَشَارَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ثَلَاثَ مَرَّاتٍ إِلَیْکَ لَا إِلَی النَّارِ ذَاتِی وَ عِتْرَتِی وَ أَهْلُ بَیْتِی مِنْ لَحْمِی وَ دَمِی .

ص: 326


1- تفسیر فرات، ص 334

قَالَتْ أُمُّ سَلَمَهَ یَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَدْخِلْنِی مَعَهُمْ.

قال صلی الله علیه و آله « یَا أُمَّ سَلَمَهَ إِنَّکِ مِنْ صَالِحَاتِ أَزْوَاجِی ولا يدخل الجنة في هذا المكان الا مني قالت ونزلت هذه الآية « إِنَّمَا يُرِيدُ اللّه لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً ».

ابا عبدالله جدلی گفت:

بر عایشه داخل شدم و گفتم این آیه ی « خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند » در کجا نازل شد؟

گفت در خانه ی ام سلمه نازل شد.

ام سلمه گفت اگر از عائشه بپرسی می گوید که این آیه در خانه ی من نازل شده است.

گفت آن زمان که رسول خدا صلی الله علیه و آله در خانه بودند فرمودند: کاش کسی بود می رفت و برایم علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام را فرا می خواند.

کسی غیر از من آنجا نبود پس رفتم و همه ی آنها را آوردم، پس علی علیه السلام در مقابل ایشان نشست و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام در سمت راست و چپ او نشستند و فاطمه و پشت سر ایشان نشست، سپس لباس (عبائی) خیبری را پهن نمود، و فرمود همه ما به سوی توئیم پس رسول خدا صلی الله علیه و آله اشاره کرد سه مرتبه و فرمود خداوندا به سوی تو نه به سوی آتش، ذات من و عترتم و اهل بیتم که از گوشت من و خون من هستند، ام سلمه گفت ای رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا هم در کنار آنها داخل کنید، حضرت فرمودند: آی ام سلمه تو از زنان صالح من هستی و در این مکان هیچ کس وارد بهشت نمی شود مگر از طریق من، و این آیه نازل شد.

« خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند ».

ص: 327

8- عن عقرب عن أم سلمة (1) قال:

قلت لها: مَا تَقُولُ فِی هَذَا الَّذِی قَدْ أَکْثَرَ النَّاسُ فِی شَأْنِهِ مِنْ بَیْنِ حَامِدٍ وَ ذَامٍّ قَالَتْ وَ أَنْتِ مِمَّنْ یَحْمَدُهُ أَوْ یَذُمُّهُ ؟ قُلْتُ مِمَّنْ یَحْمَدُهُ. قَالَتْ : یَکُونُ کَذَلِکَ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ کَانَ عَلَی الْحَقِّ مَا غَیَّرَ وَ مَا بَدَّلَ حَتَّی قُتِلَ وَ سَأَلْتُهَا عَنْ هَذِهِ الْآیَهِ قَوْلِهِ تَعَالَی: « إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً » قَالَتْ نَزَلَتْ فِی بَیْتِی وَ فِی الْبَیْتِ سَبْعَهٌ جَبْرَئِیلُ وَ مِیکَائِیلُ وَ مُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَهُ وَ الْحَسَنُ علیه السلام وَ الْحُسَیْنُ علیه السلام جَبْرَئِیلُ یَحْمِلُ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَحْمِلُ عَلَی عَلِیٍّ عَلَیْه السَّلَامُ .

عقرب از ام سلمه نقل می کند:

گفتم به ام سلمه در مورد کسی که اکثر مردم اختلاف دارند و عده ای آن را ستایش می کنند و عده ای آن را مذمت می کند چه نظری داری؟

گفت: تو از کسانی هستی که او را ستایش می کنی یا مذمت می کنی؟ گفتم من او را ستایش می کنم.

گفت چنین است، پس به خدا قسم به حق بود و تغییر نکرد و دگرگون نشد تا اینکه کشته شد.

از او در مورد این آیه « خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند » سؤال کردم .

گفت: این آیه در خانه ی من نازل شد و در خانه هفت نفر بودند جبرئیل و میکائیل و حضرت محمد صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام.

جبرئیل آیه را بر رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت و نبی برای علی علیه السلام فرمود .

9- عن أم سلمة (2) قالت : في بیتی نزلت هذه الآية: « إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ

ص: 328


1- تفسیر فرات، ص 336
2- تفسیر فرات، ص 337

الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً »وَ ذَلِکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله جَلَّلَهُمْ فِی مَسْجِدِهِ بِکِسَاءٍ ثُمَّ رَفَعَ یَدَهُ فَنَصَبَهَا عَلَی الْکِسَاءِ وَ هُوَ یَقُولُ اللَّهُمَّ إِنَّ هَؤُلاَءِ أَهْلُ بَیْتِی فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ کَمَا أَذْهَبْتَ عَنْ آلِ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ طَهِّرْهُمْ مِنَ الرِّجْسِ کَمَا طَهَّرْتَ آلَ لُوطٍ وَ آلَ عِمْرَانَ وَ آلَ هَارُونَ.قُلْتُ : یَا رَسُولَ اللَّهِ أَدْخُلُ مَعَکُمْ؟ قَالَ إِنَّکِ عَلَی خَیْرٍ وَ إِنَّکِ مِنْ أَزْوَاجِ اَلنَّبِیِّ وَ اللَّهُ أَمَرَنِی بِهَؤُلاَءِ الْخَمْسَهِ خَصَّهُمْ بِهَذِهِ الدَّعْوَهِ مِیرَاثاً مِنْ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِذْ یَرْفَعُ « اَلْقَواعِدَ مِنَ اَلْبَیْتِ » (1) فَأُدْخِلُوا فِی دَعْوَتِنَا فَدَعَا لَهُمْ بِهَا مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله حِینَ أُمِرَ أَنْ یُجَدِّدَ دَعْوَهَ أَبِیهِ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام قَالَتْ بِنْتُهُ سَمِّیهِمْ یَا أُمَّهْ قَالَتْ فَاطِمَهُ علیهاالسلام وَ عَلِیٌّ علیه السلام وَ اَلْحَسَنُ علیه السلام و اَلْحُسَیْنُ علیه السلام .

ام سلمه گفت:

این آیه « خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند » در خانه ی من نازل شد.

و آن اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله آنها را در محل نمازش، در بین عبایش قرار داد سپس دستش را بلند کرد و بر روی عبا قرار داد و می فرمود .

خداوندا به درستی که اینها اهل بیت من هستند پس رجس را از آنها دور کن (ببر) کما اینکه از اسماعیل و اسحاق و یعقوب بردی و آنها را از رجس پاک کن كما اینکه آل لوط و آل عمران و آل هارون را پاک کردی عرض کردم ای رسول خدا صلی الله علیه و آله آیا داخل نشوم با شما؟

حضرت فرمودند: تو بر خیر هستی و تو از همسران نبی هستی ولی خدا مرا امر کرد که این پنج نفر را به این دعوت مخصوص کنم و این میراثی از آل ابراهیم است زمانی که قواعد و ستونهای خانه ی خدا را بالا برد پس داخل در دعوت ما شدند و حضرت محمد صلی الله علیه و آله زمانی که مأمور شد دعوت پدرش ابراهیم را تجدید کند بر سر آنها این دعا را کرد.

ص: 329


1- سوره بقره، آیه 127

دخترش به ام سلمه گفت آنها را نام ببرای مادر.

گفت فاطمه علیهاالسلام و علی علیه السلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام.

10- عن أبي جعفر محمد بن علی (1) علیهما السلام أنه قال:

أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَهْلَ بَیْتِ نَبِیِّکُمْ شَرَّفَهُمُ اللَّهُ بِکَرَامَتِهِ ، وَ أَعَزَّهُمْ بِهُدَاهُ وَ اخْتَصَّهُمْ لِدِینِهِ، وَ فَضَّلَهُمْ بِعِلْمِهِ، وَ اسْتَحْفَظَهُمْ وَ أَوْدَعَهُمْ عِلْمَهُ عَلَی غَیْبِهِ ،فَهُمْ عِمَادٌ لِدِینِهِ ،شُهَدَاءُ عَلَیْهِ ،وَ أَوْتَادٌ فِی أَرْضِهِ، قُوَّامٌ بِأَمْرِهِ ،بَرَأَهُمْ قَبْلَ خَلْقِهِ أَظِلَّهٌ عَنْ یَمِینِ عَرْشِهِ ،نُجَبَاءُ فِی عِلْمِهِ ،اخْتَارَهُمْ وَ انْتَجَبَهُمْ وَ ارْتَضَاهُمْ واصطفاهم، فَجَعَلَهُمْ عَلَماً لِعِبَادِهِ وَ أَدِلَّاءَ لَهُمْ عَلَی صِرَاطِهِ، فَهُمُ الْأَئِمَّهُ الدُّعَاهُ ، وَ الْقَادَهُ الْهَادِیَهُ، وَ الْقُضَاهُ الْحُکَّامُ ، وَ النُّجُومُ الْأَعْلَامُ ، وَ الْأُسْرَهُ الْمُتَخَیَّرَهُ ، وَ الْعِتْرَهُ الْمُطَهَّرَهُ ،وَ الْأُمَّهُ الْوُسْطَی ، وَ الصِّرَاطُ الْأَعْلَمُ ، وَ السَّبِیلُ الْأَقْوَمُ ، زِینَهُ النُّجَبَاءِ، وَ وَرَثَهُ الْأَنْبِیَاءِ ،وَ هُمُ الرَّحِمُ الْمَوْصُولَهُ ، وَ الْکَهْفُ الْحَصِینُ لِلْمُؤْمِنِینَ،وَ نُورُ أَبْصَارِ الْمُهْتَدِینَ، وَ عِصْمَهٌ لِمَنْ لَجَأَ إِلَیْهِمْ ، وَ أَمْنٌ لِمَنِ اسْتَجَارَ بهِمْ وَ نَجَاهٌ لِمَنْ تَبِعَهُمْ ،یَغْتَبِطُ مَنْ وَالاهُمْ، وَ یَهْلِکُ مَنْ عَادَاهُمْ ،وَ یَفُوزُ مَنْ تَمَسَّکَ بِهِمْ، وَ الرَّاغِبُ مِنْهُمْ مَارِقٌ ،وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِقٌ، وَ هُمُ الْبَابُ الْمُبْتَلَی ،بِهِ مَنْ أَتَاهُ نَجَا وَ مَنْ أَبَاهُ هَوَی، حِطَّهٌ لِمَنْ دَخَلَهُ ،وَ حُجَّهٌ عَلَی مَنْ تَرَکَهُ، إِلَی اللَّهِ یَدْعُونَ ، وَ« بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ »(2) وَ بِکِتَابِهِ یَحْکُمُونَ ،وَ بِآیَاتِهِ یَرْشُدُونَ، فِیهِمْ نَزَلَتْ رِسَالَتُهُ ،وَ عَلَیْهِمْ هَبَطَتْ مَلَائِکَتُهُ ،وَ إِلَیْهِمْ بعثَ الرُّوحُ، الْأَمِینُ فَضْلًا مِنْهُ وَ رَحْمَهً، وَ آتَاهُمْ « ما لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ »(3) فَعِنْدَهُمْ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ مَا یَلْتَمِسُونَ وَ یَفْتَقِرُ إِلَیْهِ وَ یَحْتَاجُ إِلَیْهِ مِنَ الْعِلْمِ الشَّاقِّ( الشافی )وَ الْهُدَی مِنَ الضَّلَالَهِ وَ النُّورِ عِنْدَ دُخُولِ الظُّلَمِ ،فَهُمُ الْفُرُوعُ الطَّیِّبَهُ،وَ الشَّجَرَهُ الْمُبَارَکَهُ،وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ ،وَ مُنْتَهَی الْحِلْمِ ،وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَهِ ،وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِکَهِ، و هُمْ أَهْلُ بَیْتِ الرَّحْمَهِ وَ الْبَرَکَهِ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ و طهرهم تطهیرا.

حضرت محمد بن علی امام باقر عليه السلام فرمودند:

ص: 330


1- تفسیر فرات، ص 337
2- سوره انبیاء، آیه 27
3- سوره مائده، آیه 20

ای مردم به درستی که خدا فقط اهل بیت نبی صلی الله علیه و آله شما را با کرامتش شرافت بخشیده و با هدایتش آنها را عزت داده و آنها را برای دینش برگزیده و با علمش آنها را برتری بخشیده و علمش را با آنها محافظت کرده و در اختیار آنها قرار داده و آنها را بر غیبش آگاه کرده است.

آنها عمود و ستون دین خدا و شاهدان بر آن و ستونهای در زمینش و کسانی که بسیار قیام می کنند برای امر خدا هستند، قبل از خلقتش آنها را پاک قرار داد و در سمت راست عرشش در سایه اش قرار داد، آنها برگزیدگان و بزرگواران در علم خدا هستند که آنها را اختیار کرد و برگزید و از آنها راضی شد و آنها را انتخاب کرد پس آنها را علم برای بندگانش و راهنمای بندگان به سوی راه خودش قرار داد پس آنها پیشوایان و دعوت کنندگان و رهبران هدایت و قاضی حکم کننده و ستارگان مشخص و نشانه و خانواده ی برگزیده شده و عترت پاک و امت وسطی و راه دانایی و راه پایدار و زینت فرهیختگان و وارث انبیاء هستند، و آنها رحمی هستند که باید با آنها وصل شد و پناهگاه محکم و ایمن برای مؤمنین و نور چشم هدایت شدگان و ایمنی برای هر کس به آنها پناهنده شود و امان برای کسی که به ایشان پناه ببرد و نجات برای کسی که از ایشان تبعیت کند هستند،

کسی که ایشان را دوست دارد مورد غبطه واقع خواهد شد و کسی که با ایشان دشمنی کند هلاک می شود و هر کس به ایشان تمسک کند رستگار می شود.

هر کس از آنها روی برگرداند از دین خارج است و هر کس همراه ایشان باشد به سعادت می رسد و آنها دربی هستند که همه به وسیله ی آن آزمایش می شوند، هر کس به آن سمت برود نجات یابد و هر کس از آن ابا کند گرفتار شود باعث بخشش کسی است که داخل آن شود و حجتی است بر علیه کسی که آن را ترک کند.

آنها به سوی خدا دعوت می کنند و (به امر خدا عمل می کنند) و بر طبق کتابش حکم می کنند و به سوی آیات و نشانه هایش سوق می دهند،

رسالت خدا در آنها نازل شده و فرشتگان برای آنها پائین می آیند و روح الامین با فضل و رحمت الهی برایشان مبعوث شده و « به ایشان عطا شده آنچه که به هیچ

ص: 331

کس از خلق عطا نشده است.»

پس شکر خدا آنچه که همه التماس آن دارند و به آن نیاز است و علمی که به آن احتیاج هست و هدایت دور از گمراهی و نور در تاریکی ها، در نزد ایشان است.

پس ایشان شاخه های پاک و درخت مبارک و معدن علم و نهایت حلم و محل رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان هستند.

ایشان اهل بیت رحمت و برکت هستند، همان کسانی که خدا رجس را از آن برده و آنها را پاک و مطهر قرار داده است.

11- عن أبي الحمراء (1) قال:

تِسْعَهَ أَشْهُرٍ أَوْ عَشَرَهَ أَشْهُرٍ فَأَمَّا التِّسْعَهُ فَلَسْتُ أَشُکُّ فِیهَا وَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَخْرُجُ مِنْ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَیَأْتِی بَابَ فَاطِمَهَ عیهاالسلام وَ عَلِیٍّ علیه السلام وَ الْحَسَنِ علیه السلام وَ الْحُسَیْنِ علیهالسلام فَیَأْخُذُ بِعِضَادَتَیِ الْبَابِ فَیَقُولُ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ الصَّلَاهَ یَرْحَمُکُمُ اللَّهُ قَالَ فَیَقُولُونَ وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَیَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله « إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً ».

ابی حمراء گفت:

انه ماه و یا ده ماه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم اما در نه ماه شکی ندارم، رسول خدا صلی الله علیه و آله هر روز هنگام نماز صبح خارج می شد و کنار درب خانه ی فاطمه علیهاالسلام و على علیه السلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام می آمد و دو دستگیره ی درب را می گرفت و می فرمود .

سلام و رحمت و برکات خدا بر شما باد، وقت نماز است خدا شما را رحمت کند و آنها می گفتند و سلام و رحمت و برکات خدا بر شما ای رسول خدا صلی الله علیه و آله.

پس رسول خدا می فرمود « خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند ».

ص: 332


1- تفسیر فرات، ص 339

12- عن أبي عبد الله جعفر بن محمد علیهماالسلام (1) قال:

لَمَّا ابْتَنَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ بِفَاطِمَةَ عليهاالسلام فَاخْتَلَفَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله و سلم إِلَى بَابِهَا أَرْبَعِينَ صَبَاحاً كُلَّ غَدَاةٍ يَدُقُّ الْبَابَ ثُمَّ يَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ الصَّلَاةَ رَحِمَكُمُ اللَّهُ « إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً » قَالَ علیه السلام : ثُمَّ يَدُقُّ دَقّاً أَشَدَّ مِنْ ذَلِكَ وَ يَقُولُ إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمْتُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتُم .

جعفر بن محمد علیهماالسلام امام صادق علیه السلام فرمودند:

زمانی که امیرالمؤمنین علیه السلام از فاطمه علیهاالسلام صاحب فرزند شد (زندگی مشترک را شروع کردند)، رسول خدا صلي الله عليه و آله از درب خانه ی آنها رفت و آمد می کرد و چهل روز صبح، هر صبح می آمد و درب میزد و سپس می فرمود:

سلام بر شما ای اهل بیت نبوت و معدن رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان، وقت نماز است خدا شما را رحمت کند « خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند» .

سپس درب را محکم تر می کوبید و می فرمود به درستی که من در صلح هستم با هر کس با شما در صلح باشد و سر جنگ دارم باهر کس که با شما سر جنگ داشته باشد.

13- عن عبد الرحمان بن كثير (2) قال: قلت لأبي عبدالله سلام علیه السلام ما عنى الله عزوجل بقوله « إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً » قال علیه السلام : نَزَلَت فِی النَّبِیِّ وأمیرِ المُؤمِنینَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ وفاطِمَهَ صلوات الله علیهم اجمعین ، فَلَمّا قَبَضَ اللّهُ عز و جلنَبِیَّهُ کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام، ثُمَّ الحَسَنُ علیه السلام، ثُمَّ الحُسَینُ علیه السلام ، ثُمَّ وَقَعَ تَأویلُ هذِهِ الآیِهِ : « وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ » (3)، وکانَ

ص: 333


1- تفسیر فرات، ص 339
2- علل الشرایع، ج 1، ص 205
3- سوره انفال، آیه 75

عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیهماالسلام إماما ، ثُمَّ جَرَت فِی الأَئِمَّهِ مِن وُلدِهِ الأَوصِیاءِ علیهم السلام ، فَطاعَتُهُم طاعَهُ اللّهِ ، ومَعصِیَتُهُم مَعصِیَهُ اللّهِ .

از عبدالرحمن بن کثیر نقل است که گفت:

عرض کردم خدمت امام صادق علیه السلام مراد خدا از این قولش چیست؟ خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند ».

حضرت فرمودند: این آیه در شأن نبی صلی الله علیه و آله و امير المؤمنين علیه السلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام نازل شده است.

پس زمانی که خدای بزرگ نبیش صلی الله علیه و آله را قبض روح کرد امیرالمؤمنین علیه السلام امام بود سپس حسن علیه السلام و سپس حسین علیه السلام پس تأویل این آیه واقع شد که فرموده در کتاب خدا « اولى الارحام بعضی نسبت به دیگران اولویت دارند » و علی بن الحسين عليهاالسلام امام بود سپس جاری است در ائمه ای که از فرزندان او اوصياء هستند همان کسانی که طاعت از آنها طاعت از خدا و معصیت آنها معصیت خداست.

14- في حدیث المأمون والعلماء وسؤالهم للرضا علیه السلام فكان فيه قال علیه السلام (1): فصارت الوراثة للعترة الطاهرة لا ليغيرهم .

فَقالَ المَأمونُ: مَنِ العِترَهُ الطّاهِرَهُ؟

فَقالَ الرِّضا علیه السلام: الَّذینَ وَصَفَهُمُ اللّهُ فی کِتابِهِ فَقالَ جَلَّ وعَزَّ: « إِنَّما یُرِیدُ اَللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً » ، وهُمُ الَّذینَ قالَ رَسولُ اللّهِ صلی اللّه علیه و آله: إنّی مُخَلِّفٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ کِتابَ اللّهِ وعِترَتی أهلَ بَیتی، وإنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ، وانظُروا کَیفَ تَخلُفونی فیهِما. أیُّهَا النّاسُ، لا تُعَلِّموهُم فَإِنَّهُم أعلَمُ مِنکُم.

وفي الحديث،قَالَتِ الْعُلَمَاءُ فَأَخْبِرْنَا هَلْ فَسَّرَ اللَّهُ تَعَالَی الِاصْطِفَاءَ فِی الْکِتَابِ ؟

فقال الرضا علیه السلام : فَسَّرَ الِاصْطِفَاءَ فِی الظَّاهِرِ سِوَی الْبَاطِنِ فِی اثْنَیْ عَشَرَ مَوْطِناً

ص: 334


1- امالی (صدوق)، ص523

وَ مَوْضِعاً .

فاول ذلك قوله عزوجل: « وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ » (1) وَ رَهْطَکَ اَلْمُخْلَصِینَ» هَکَذَا فِی قِرَاءَهِ أُبَیِّ بْنِ کَعْبٍ، وَ هِیَ ثَابِتَهٌ فِی مُصْحَفِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ وَ هَذِهِ مَنْزِلَهٌ رَفِیعَهٌ وَ فَضْلٌ عَظِیمٌ وَ شَرَفٌ عَالٍ حِینَ عَنَی اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِکَ اَلْآلَ، فَذَکَرَهُ لرسول الله صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَهَذِهِ وَاحِدَهٌ. و الایه الثانیه فی الاصطفاء قوله عزو جل « إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُنّ الرِّجْسَ اءَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُنَّ تَطْهِيرًا »

وَ هَذَا اَلْفَضْلُ اَلَّذِی لاَ یَجْهَلُهُ أَحَدٌ مُعَانِدٌ أَصْلاً لِأَنَّهُ فَضْلٌ بَعْدَ طَهَارَهٍ تُنْتَظَرُ فَهَذِهِ اَلثَّانِیَهُ.

در حدیث مأمون و علماء که از امام رضا علیه السلام سؤال می کردند آمده که امام رضا علیه السلام فرمودند:

پس وراثت (از رسول خدا صلی الله علیه و آله ) فقط برای عترت پاکش بود و نه غیر از آنها.

پس مأمون سؤال کرد عترت پاک چه کسانی هستند؟

امام رضا علیه السلام فرمودند:

همان کسانی که خدا در کتابش آنها را اینگونه توصیف کرده و فرموده: « خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند ».

و آنها همان کسانی هستند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود به درستی که من در میان شما دو چیز گرانبها باقی می گذارم کتاب خدا و عترتم اهل بیتم آگاه باشید که این دو هرگز از هم دیگر جدا نمی شوند تا اینکه در کنار حوض بر من وارد شوند پس بینید چگونه امانت داری من را می کنید در مورد آنها، ای مردم به آنها نیاموزید که آنها از شما اعلم هستند.

در حدیث آمده که

علما گفتند ما را خبرده که آیا خدا برگزیدگان پاک را در کتابش تفسیر کرده

ص: 335


1- سوره شعرا، آیه 214

است؟

پس امام رضا علیه السلام فرمودند: خدا برگزیدگان پاک را در ظاهر قرآن غير از باطنش در دوازده موضع تفسیر کرده است که اولین مورد آن این فرموده ی خداست « و خویشان نزدیکت را هشدار ده » و اطرافیان مخلصت را که در قرائت ابی بن کعب اینگونه است و این در مصحف عبدالله بن مسعود ثابت است و این منزلتی بلند و فضل بسیار و شرف بلند مرتبه ایست وقتی که منظور خدا از آن آل هستند پس آن را برای رسول خدا صللی الل هعلیه و آله ذکر می کند و این یکی بود و اما آیه ی دوم در مورد برگزیدگان پاک این فرمایش خداست خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند» .

و این فضیلتی است که حتی هیچ معاند و دشمن هم به آن جهل ندارد به این خاطر که این فضلی است که بعد از طهارت حتما وجود دارد پس این دومین از آنها بود.

15- عن عامر بن واثلة (1) قال: کنْتُ فِی الْبَیتِ یوْمَ الشُّورَى، فَسَمِعْتُ عَلِیاً علیه السلام وَ هُوَ یقُولُ: اسْتَخْلَفَ النَّاسُ أَبَا بَکرٍ، وَ أَنَا وَ اللَّهِ أَحَقُّ بِالْأَمْرِ وَ أَوْلَى بِهِ مِنْهُ، وَ اسْتَخْلَفَ أَبُو بَکرٍ عُمَرَ، وَ أَنَا وَ اللَّهِ أَحَقُّ بِالْأَمْرِ وَ أَوْلَى بِهِ مِنْهُ، إِلَّا أَنَّ عُمَرَ جَعَلَنِی مَعَ خَمْسَةَ نَفَرٍ أَنَا سَادِسُهُمْ، لَا یعْرَفُ لَهُمْ عَلَی فَضْلٌ، وَ لَوْ أَشَاءُ لَاحْتَجَجْتُ عَلَیهِمْ بِمَا لَایسْتَطِیعُ عَرَبِیهُمْ وَ لَا عَجَمِیهُمْ، الْمُعَاهَدُ مِنْهُمْ، وَ الْمُشْرِک تَغْییرَ ذَلِک.

ثُمَّ ذَکَرَعَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مَا اِحْتَجَّ بِهِ عَلَی أَهْلِ اَلشُّورَی، فَقَالَ فِی ذَلِکَ.

نَشَدْتُکُمْ بِاللَّهِ، هَلْ فِیکُمْ أَحَدٌ أَنْزَلَ اَللَّهُ فِیهِ آیَهَ اَلتَّطْهِیرِ عَلَی رَسُولِهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:« إِنَّما یُرِیدُ اَللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً »، فَأَخَذَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کِسَاءً خَیْبَرِیّاً، فَضَمَّنِی فِیهِ، وَ فَاطِمَهَ، وَ اَلْحَسَنَ علیه االسلام ، وَ اَلْحُسَیْنَعلیه السلام ، ثُمَّ قَالَ صلی الله علیه و آله: یَا رَبِّ إِنَّ هَؤُلاَءِ أَهْلُ بَیْتِی فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ اَلرِّجْسَ، وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِیراً؟». قَالُوا: اَللَّهُمَّ

ص: 336


1- خصال، ج 2، ص 554

لاَ.

از عامر بن واثله نقل است که گفت روز شوری (روزی که عمر دستور داده بود بعد از خودش شورایی تشکیل دهند و آن شورا جانشین او را معرفی کند.) من هم در آن خانه بودم و شنیدم که علی علیه السلام می گوید:

مردم ابابكر را جانشین خواستند قرار دهند در حالی که به خدا قسم من به این امر احق بودم و اولویت داشتم به خلافت نسبت به او و ابابکر عمر را جانشین قرار داد در حالیکه قسم به خدا من به خلافت حقانیت بیشتری داشتم و اولویت داشتم برای آن از او .

الا اینکه امروز عمر مرا ششمین نفر قرار داده همراه پنج نفر که برای آنها هیچ کس برتری بر من سراغ ندارد و اگر بخواهم به آنها احتجاج می کنم با مواردی که هیچ عرب و عجمی و هیچ معاهد و یا مشرکی توان پاسخ به آن و مقابله با آن را نداشته باشد.

و سپس حضرت شمردند مواردی را که با آن اهل شوری را تقبیح کردند و در ضمن آن فرمودند:

شما را قسم می دهم به خدا آیا در شما کسی هست که خدا بر رسولش در مورد او آیه ی تطهير نازل کرده باشد؟

« خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند» .

پس رسول خدا عبای خیبری را گرفت و من و فاطمه و حسن و حسین را به آن پوشاند و سپس فرمود ای پروردگار من، اینها اهل بیت من هستند پس از آنها رجس را دور کن و آنها را پاک و پاکیزه قرار بده، همه گفتند خداوندا خیر. (یعنی هیچ کدام از ما چنین فضیلتی نداریم و برای کسی هم سراغ نداریم) .

16- حدثنا ابوسعید الوراق عن أبيه عن جعفر بن محمد علیهماالسلام عن أبيه عن جده

ص: 337

علیه السلام (1) قال:

لَمَّا کَانَ مِنْ أَمْرِ أَبِی بَکْرٍوَ بَیْعَهِ النَّاسِ لَهُ، وَ فِعْلِهِمْ بِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ مَا کَانَ، لَمْ یَزَلْ أَبُو بَکْرٍ یُظْهِرُ لَهُ الِانْبِسَاطَ وَ یَرَی مِنْهُ انْقِبَاضاً، فَکَبُرَ ذَلِکَ عَلَی أَبِی بَکْرٍ فَأَحَبَّ لِقَاءَهُ وَ اسْتِخْرَاجَ مَا عِنْدَهُ وَ الْمَعْذِرَهَ إِلَیْهِ لِمَا اجْتَمَعَ النَّاسُ عَلَیْهِ وَ تَقْلِیدِهِمْ إِیَّاهُ أَمْرَ الْأُمَّهِ وَ قِلَّهِ رَغْبَتِهِ فِی ذَلِکَ وَ زُهْدِهِ فِیهِ أَتَاهُ فِی وَقْتِ غَفْلَهٍ وَ طَلَبَ مِنْهُ الْخَلْوَهَ وَ قَالَ لَهُ وَ اللَّهِ یَا أَبَا الْحَسَنِ مَا کَانَ هَذَا الْأَمْرُ مُوَاطَاهً مِنِّی وَ لَا رَغْبَهً فِیمَا وَقَعْتُ فِیهِ وَ لَا حِرْصاً عَلَیْهِ وَ لَا ثِقَهً بِنَفْسِی فِیمَا تَحْتَاجُ إِلَیْهِ الْأُمَّهُ وَ لَا قُوَّهً لِی لِمَالٍ وَ لَا کَثْرَهِ الْعَشِیرَهِ ولَا ابتِزازاً لَهُ دونَ غَیری،فَما لَکَ تُضمِرُ عَلَیَّ ما لَم أستَحِقَّهُ مِنکَ،وتُظهِرُ لِیَ الکَراهَهَ فیما صِرتُ إلَیهِ،وتَنظُرُ إلَیَّ بِعَینِ السَّأَمَهِ مِنّی؟

قال: فقال له علیه السلام: فَما حَمَلَکَ عَلَیهِ إذا لَم تَرغَبَ فیهِ ولا حَرَصتَ عَلَیهِ ولا وَثِقتَ بِنَفسِکَ فِی القِیامِ بِهِ،وبِما یُحتاجُ مِنکَ فیهِ.

فقال أبو بكر: حديث سمعته من رسول الله صلی الل علیه و آله : «إن الله لايجتمع أمتي على ضَلالٍ»،ولَمّا رَأَیتُ اجتِماعَهُمُ اتَّبَعتُ حَدیثَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله،وأَحَلتُ أن یَکونَ اجتِماعُهُم عَلی خِلافِ الهُدی،وأَعطَیتُهُم قَوَدَ الإِجابَهِ،ولَو عَلِمتُ أنَّ أحَداً یَتَخَلَّفُ لَامتَنَعتُ فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام:أمّا ما ذَکَرتَ مِن حَدیثِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله«إنَّ اللّهَ لا یَجمَعُ امّتی عَلی ضَلالٍ»،أفَکُنتُ مِنَ الاُمَّهِ أو لَم أکُن؟ قالَ:بَلی.

قالَ:وکَذلِکَ العِصابَهُ المُمتَنِعَهُ عَلَیکَ مِن سَلمانَ وعَمّارٍ وأبی ذَرٍّ وَالمِقدادِ وَابنِ عُبادَهَ ومَن مَعَهُ مَنِ الأَنصارِ؟

قالَ:کُلٌّ مِنَ الاُمَّهِ.

فَقَالَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلَامُ: فَکَیْفَ تَحْتَجُّ بِحَدِیثِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَمْثَالُ هَؤُلَاءِ قَدْ تَخَلَّفُوا عَنْکَ، وَ لَیْسَ لِلْأُمَّهِ فِیهِمْ طَعْنٌ، وَ لَا فِی صُحْبَهِ الرَّسُولِ وَ نَصِیحَتِهِ مِنْهُمْ تَقْصِیرٌ؟! قَالَ: مَا عَلِمْتُ بِتَخَلُّفِهِمْ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِبْرَامِ الْأَمْرِ، وَ خِفْتُ إِنْ دَفَعْتُ عَنِّی الْأَمْرَ أَنْ یَتَفَاقَمَ إِلَی أَنْ

ص: 338


1- خصال، ج 2، ص 548

یَرْجِعَ النَّاسُ مُرْتَدِّینَ عَنِ الدِّینِ، وَ کَانَ مُمَارَسَتُکُمْ إِلَی أَنْ أَجَبْتُمْ أَهْوَنَ مَؤُنَهً عَلَی الدِّینِ وَ أَبْقَی لَهُ مِنْ ضَرْبِ النَّاسِ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ فَیَرْجِعُوا کُفَّاراً، وَ عَلِمْتُ أَنَّکَ لَسْتَ بِدُونِی فِی الْإِبْقَاءِ عَلَیْهِمْ وَ عَلَی أَدْیَانِهِمْ.

قَالَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: أَجَلْ، وَ لَکِنْ أَخْبِرْنِی عَنِ الَّذِی یَسْتَحِقُّ هَذَا الْأَمْرَ، بِمَا یَسْتَحِقُّهُ؟

فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ: بِالنَّصِیحَهِ، وَ الْوَفَاءِ، وَ دَفْعِ الْمُدَاهَنَهِ ، وَ الْمُحَابَاهِ ، وَ حُسْنِ السِّیرَهِ، وَ إِظْهَارِ الْعَدْلِ، وَ الْعِلْمِ بِالْکِتَابِ وَ السُّنَّهِ وَ فَصْلِ الْخِطَابِ، مَعَ الزُّهْدِ فِی الدُّنْیَا وَ قِلَّهِ الرَّغْبَهِ فِیهَا، وَ إِنْصَافِ الْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ لِلْقَرِیبِ وَ الْبَعِیدِ. ثُمَّ سَکَتَ.

فقال أبو بكر: بالصيحة، والوفاء، ورفع المداهنة، والمحاباة و شن الشيرة، واظهار العدل، والعلم بالكتاب والشنة، وفصل الخطاب، مع الرهد في الدنيا، وقلة الرغبة فيها، وانصاف المظلوم من الظالم القريب والبعيد، ثم سكت. فقال علي علیه السلام: أنشدك بالله یا ابا بكر أفي نفسك تجد هذه الخصال أو فئ؟

قَالَ بَلْ فِیکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ .

قَالَ علیه السلام أَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا الْمُجِیبُ برَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله قَبْلَ ذُکْرَانِ الْمُسْلِمِینَ أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ. قَالَ علیه السلام فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا الْأَذَانُ لِأَهْلِ الْمَوْسِمِ وَ لِجَمِیعِ الْأُمَّهِ بِسُورَهِ بَرَاءَهَ أَمْ أَنْتَ ؟

قَالَ بَلْ أَنْتَ.

قَالَ علیه السلام فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا وَقَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله بِنَفْسِی یَوْمَ الْغَارِ أَمْ أَنْتَ.

قَالَ بَلْ أَنْتَ.

قَالَ علیه السلام أَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَ لِیَ الْوَلَایَهُ مِنَ اللَّهِ مَعَ وَلَایَهِ رَسُولِ اللَّهِ فِی آیَهِ زَکَاهِ الْخَاتَمِ أَمْ لَکَ قَالَ؟

قَالَ بَلْ لَکَ .

قَالَ علیه السلام أَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا اَلْمَوْلَی لَکَ وَ لِکُلِّ مُسْلِمٍ بِحَدِیثِ اَلنَّبِیِّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَوْمَ اَلْغَدِیرِ أَمْ أَنْتَ .

قَالَ بَلْ أَنْتَ.

قَالَ علیه السلام أَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَ لِیَ اَلْوِزَارَهُ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ اَلْمَثَلُ مِنْ هَارُونَ مِنْ مُوسَی أَمْ لَکَ .

قَالَ بَلْ لَکَ.

قَالَ علیه السلام فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَ بِی بَرَزَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ بِأَهْلِ بَیْتِی وَ وُلْدِی فِی مُبَاهَلَهِ

ص: 339

اَلْمُشْرِکِینَ مِنَ اَلنَّصَارَی أَمْ بِکَ وَ بِأَهْلِکَ وَ وُلْدِکَ

قَالَ بِکَمْ.

قَالَ علیه السلام فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَ لِی وَ لِأَهْلِی وَ وُلْدِی آیَهُ اَلتَّطْهِیرِ مِنَ اَلرِّجْسِ أَمْ لَکَ وَ لِأَهْلِ بَیْتِکَ .

قَالَ بَلْ لَکَ وَ لِأَهْلِ بَیْتِکَ .

قَالَ علیه السلام فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا صَاحِبُ دَعْوَهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَهْلِی وَ وُلْدِی یَوْمَ اَلْکِسَاءِ اَللَّهُمَّ هَؤُلاَءِ أَهْلِی إِلَیْکَ لاَ إِلَی اَلنَّارِ أَمْ أَنْتَ .

قَالَ بَلْ أَنْتَ وَ أَهْلُکَ وَ وُلْدُکَ.

قَالَ علیه السلام فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا صَاحِبُ اَلْآیَهِ « یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخٰافُونَ یَوْماً کٰانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً » (1) .

أَمْ أَنْتَ؟

قَالَ بَلْ أَنْتَ .

قَالَ علیه السلام فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ اَلْفَتَی اَلَّذِی نُودِیَ مِنَ اَلسَّمَاءِ لاَ سَیْفَ إِلاَّ ذُو اَلْفَقَارِ وَ لاَ فَتَی إِلاَّ عَلِیٌّ أَمْ أَنَا ؟

قَالَ بَلْ أَنْتَ .

قَالَ علیه السلام فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ اَلَّذِی رُدَّتْ لَهُ اَلشَّمْسُ لِوَقْتِ صَلاَتِهِ فَصَلاَّهَا ثُمَّ تَوَارَتْ أَمْ أَنَا .

قَالَ بَلْ أَنْتَ .

قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ اَلَّذِی حَبَاکَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرَایَتِهِ یَوْمَ خَیْبَرَ فَفَتَحَ اَللَّهُ لَهُ أَمْ أَنَا؟

قَالَ بَلْ أَنْتَ.

قَالَ علیه السلام فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ اَلَّذِی نَفَّسْتَ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کُرْبَتَهُ وَ عَنِ

ص: 340


1- سوره انسان، آیه 7

اَلْمُسْلِمِینَ بِقَتْلِ عَمْرِو بْنِ عَبْدِ وُدٍّ أَمْ أَنَا ؟

قَالَ بَلْ أَنْتَ.

قَالَ علیه السلام فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ اَلَّذِی اِئْتَمَنَکَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلَی رِسَالَتِهِ إِلَی اَلْجِنِّ فَأَجَابَتْ أَمْ أَنَا ؟

قَالَ بَلْ أَنْتَ .

قَالَ علیه السلام أَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ اَلَّذِی طَهَّرَکَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِنَ اَلسِّفَاحِ مِنْ آدَمَ إِلَی أَبِیکَ بِقَوْلِهِ أَنَا وَ أَنْتَ مِنْ نِکَاحٍ لاَ مِنْ سِفَاحٍ مِنْ آدَمَ إِلَی عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ أَمْ أَنَا ؟

قَالَ بَلْ أَنْتَ .

قَالَ علیه السلام فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا اَلَّذِی اِخْتَارَنِی رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ زَوَّجَنِی اِبْنَتَهُ فَاطِمَهَ وَ قَالَ اَللَّهُ زَوَّجَکَ أَمْ أَنْتَ ؟

قَالَ بَلْ أَنْتَ .

قَالَ علیه السلام فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا وَالِدُ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ رَیْحَانَتَیْهِ اَللَّذَیْنِ قَالَ فِیهِمَا هَذَانِ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّهِ وَ أَبُوهُمَا خَیْرٌ مِنْهُمَا أَمْ أَنْتَ

قَالَ بَلْ أَنْتَ .

قَالَ علیه اسلام فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَخُوکَ اَلْمُزَیَّنُ بِجَنَاحَیْنِ فِی اَلْجَنَّهِ لِیَطِیرَ بِهِمَا مَعَ اَلْمَلاَئِکَهِ أَمْ أَخِی؟

قَالَ بَلْ أَخُوکَ.

قَالَ علیه السلام فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا ضَمِنْتُ دَیْنَ رَسُولِ اَللَّهِ وَ نَادَیْتُ فِی اَلْمَوْسِمِ بِإِنْجَازِ مَوْعِدِهِ أَمْ أَنْتَ ؟

قَالَ بَلْ أَنْتَ .

قَالَ علیه السلام فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا اَلَّذِی دَعَاهُ رَسُولُ اَللَّهِ لِطَیْرٍ عِنْدَهُ یُرِیدُ أَکْلَهُ فَقَالَ اَللَّهُمَّ اِئْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ بَعْدِی أَمْ أَنْتَ؟

قَالَ بَلْ أَنْتَ .

قَالَ علیه السلام فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا اَلَّذِی بَشَّرَنِی رَسُولُ اَللَّهِ بِقِتَالِ اَلنَّاکِثِینَ وَ اَلْقَاسِطِینَ وَ اَلْمَارِقِینَ عَلَی تَأْوِیلِ اَلْقُرْآنِ أَمْ أَنْتَ؟

ص: 341

قَالَ بَلْ أَنْتَ .

قَالَ علیه السلام فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا اَلَّذِی شَهِدْتُ آخِرَ کَلاَمِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ وَلِیتُ غُسْلَهُ وَ دَفْنَهُ أَمْ أَنْتَ ؟

قَالَ بَلْ أَنْتَ .

قَالَ علیه السلام فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا اَلَّذِی دَلَّ عَلَیْهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِعِلْمِ اَلْقَضَاءِ بِقَوْلِهِ عَلِیٌّ أَقْضَاکُمْ أَمْ أَنْتَ؟

قَالَ بَلْ أَنْتَ .

قَالَ علیه السلام فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا اَلَّذِی أَمَرَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَصْحَابَهُ بِالسَّلاَمِ عَلَیْهِ بِالْإِمْرَهِ فِی حَیَاتِهِ أَمْ أَنْتَ ؟

قَالَ بَلْ أَنْتَ .

قَالَ علیه السلام فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ اَلَّذِی سَبَقَتْ لَهُ اَلْقَرَابَهُ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَمْ أَنَا ؟

قَالَ بَلْ أَنْتَ .

قَالَ علیه السلام فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ اَلَّذِی حَبَاکَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِدِینَارٍ عِنْدَ حَاجَتِهِ وَ بَاعَکَ جَبْرَئِیلُ وَ أَضَفْتَ مُحَمَّداً صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَطْعَمْتَ وُلْدَهُ .

قَالَ فَبَکَی أَبُو بَکْرٍ وَ قَالَ بَلْ أَنْتَ.

قَالَ علیه السالم فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ اَلَّذِی حَمَلَکَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلَی کَتِفَیْهِ فِی طَرْحِ صَنَمِ اَلْکَعْبَهِ وَ کَسْرِهِ حَتَّی لَوْ شَاءَ أَنْ یَنَالَ أُفُقَ اَلسَّمَاءِ لَنَالَهَا أَمْ أَنَا ؟

قَالَ بَلْ أَنْتَ .

قَالَ علیه السلام فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ اَلَّذِی قَالَ لَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ أَمْ أَنَا ؟

قَالَ بَلْ أَنْتَ .

قَالَ علیه السلام فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ اَلَّذِی أَمَرَ رَسُولُ اَللَّهِ صلی الله علیه و اله بِفَتْحِ بَابِهِ فِی مَسْجِدِهِ حِینَ أَمَرَ بِسَدِّ جَمِیعِ أَبْوَابِ أَصْحَابِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ أَحَلَّ لَهُ فِیهِ مَا أَحَلَّهُ اَللَّهُ أَمْ أَنَا؟

قَالَ بَلْ أَنْتَ .

قَالَ علیه السلام فَأَنْشُدُکَ اَللَّهَ أَنْتَ اَلَّذِی قَدَّمَ بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَی رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ صَدَقَهً

ص: 342

فَنَاجَاهُ أَمْ أَنَا إِذَا عَاتَبَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَوْماً فَقَالَ « أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوٰاکُمْ صَدَقٰاتٍ » (1)اَلْآیَهَ.

قَالَ بَلْ أَنْتَ .

قَالَ علیه السلام فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ اَلَّذِی قَالَ فِیهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِفَاطِمَهَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ زَوَّجْتُکِ أَوَّلَ اَلنَّاسِ إِیمَاناً وَ أَرْجَحَهُمْ إِسْلاَماً فِی کَلاَمٍ لَهُ أَمْ أَنَا ؟

قَالَ بَلْ أَنْتَ .

فَلَمْ یَزَلْ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَعُدُّ عَلَیْهِ مَنَاقِبَهُ اَلَّتِی جَعَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ دُونَهُ وَ دُونَ غَیْرِهِ وَ یَقُولُ لَهُ أَبُو بَکْرٍ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَبِهَذَا وَ شِبْهِهِ یُسْتَحَقُّ اَلْقِیَامُ بِأُمُورِ أُمَّهِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ .

فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ:

فَمَا اَلَّذِی غَرَّکَ عَنِ اَللَّهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ وَ عَنْ دِینِهِ وَ أَنْتَ خِلْوٌ مِمَّا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ أَهْلُ دِینِهِ قَالَ فَبَکَی أَبُو بَکْرٍ وَ قَالَ صَدَقْتَ یَا أَبَا اَلْحَسَنِ علیه السلام أَنْظِرْنِی یَوْمِی هَذَا فَأُدَبِّرُ مَا أَنَا فِیهِ وَ مَا سَمِعْتُ مِنْکَ.

قَالَ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لَکَ ذَلِکَ یَا أَبَا بَکْرٍ فَرَجَعَ مِنْ عِنْدِهِ وَ خَلاَ بِنَفْسِهِ یَوْمَهُ وَ لَمْ یَأْذَنْ لِأَحَدٍ إِلَی اَللَّیْلِ وَ عُمَرُ یَتَرَدَّدُ فِی اَلنَّاسِ لِمَا بَلَغَهُ مِنْ خَلْوَتِهِ بِعَلِیٍّ عَلَیهِ السَّلاَمُ فَبَاتَ فِی لَیْلَتِهِ فَرَأَی رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی مَنَامِهِ مُتَمَثِّلاً لَهُ فِی مَجْلِسِهِ فَقَامَ إِلَیْهِ أَبُو بَکْرٍ لِیُسَلِّمَ عَلَیْهِ فَوَلَّی وَجْهَهُ.

فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ یَا رَسُولَ اَللَّهِ هَلْ أَمَرْتَ بِأَمْرٍ فَلَمْ أَفْعَلْ؟

فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَرُدُّ اَلسَّلاَمَ عَلَیْکَ وَ قَدْ عَادَیْتَ اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ عَادَیْتَ مَنْ وَالَی اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ رُدَّ اَلْحَقَّ إِلَی أَهْلِهِ قَالَ فَقُلْتُ مَنْ أَهْلُهُ قَالَ مَنْ عَاتَبَکَ عَلَیْهِ وَ هُوَ عَلِیٌّ علیه السلام .

قَالَ فَقَدْ رَدَدْتُ عَلَیْهِ یَا رَسُولَ اَللَّهِ بِأَمْرِکَ قَالَ فَأَصْبَحَ وَ بَکَی وَ قَالَ لِعَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ اُبْسُطْ یَدَکَ فَبَایَعَهُ وَ سَلَّمَ إِلَیْهِ اَلْأَمْرَ وَ قَالَ لَهُ أَخْرُجُ إِلَی مَسْجِدِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَأُخْبِرُ اَلنَّاسَ بِمَا رَأَیْتُ فِی لَیْلَتِی وَ مَا جَرَی بَیْنِی وَ بَیْنَکَ فَأُخْرِجُ نَفْسِی مِنْ هَذَا اَلْأَمْرِ وَ أُسَلِّمُ عَلَیْکَ بِالْإِمْرَهِ.

ص: 343


1- سوره مجادله، آیه 13

قَالَ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ نَعَمْ فَخَرَجَ مِنْ عِنْدِهِ مُتَغَیِّراً لَوْنُهُ فَصَادَفَهُ عُمَرُ وَ هُوَ فِی طَلَبِهِ فَقَالَ لَهُ مَا حَالُکَ یَا خَلِیفَهَ رَسُولِ اَللَّهِ صلی الله علیه و اله فَأَخْبَرَهُ بِمَا کَانَ مِنْهُ وَ مَا رَأَی وَ مَا جَرَی بَیْنَهُ وَ بَیْنَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ لَهُ عُمَرُ أَنْشُدُکَ بِاللَّهِ یَا خَلِیفَهَ رَسُولِ اَللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنْ تَغْتَرَّ بِسِحْرِ بَنِی هَاشِمٍ فَلَیْسَ هَذَا بِأَوَّلِ سِحْرٍ مِنْهُمْ فَمَا زَالَ بِهِ حَتَّی رَدَّهُ عَنْ رَأْیِهِ وَ صَرَفَهُ عَنْ عَزْمِهِ وَ رَغَّبَهُ فِیمَا هُوَ فِیهِ وَ أَمَرَهُ بِالثَّبَاتِ عَلَیْهِ وَ اَلْقِیَامِ بِهِ.

قَالَ فَأَتَی عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ اَلْمَسْجِدَ لِلْمِیعَادِ فَلَمْ یَرَ فِیهِ مِنْهُمْ أَحَداً فَأَحَسَّ بِالشَّرِّ مِنْهُمْ فَقَعَدَ إِلَی قَبْرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَمَرَّ بِهِ عُمَرُ فَقَالَ یَا عَلِیُّ دُونَ مَا تَرُومُ خَرْطُ اَلْقَتَادِ فَعَلِمَ بِالْأَمْرِ وَ قَامَ وَ رَجَعَ إِلَی بَیْتِهِ .

ابوسعید وراق از پدرش نقل می کند که امام صادق علیه السلام از قول پدرش و جدش علیه السلام فرمود: پس از قصه سقیفه و خلافت، ابو بکر همواره در تلاش بود تا در برخورد با حضرت علی علیه السلام خوشرویی و محبت نشان دهد ولكن می دید امام از او ناراحت است و در مقابل او امام گرفته و ناراحت دیده می شود بنابراین در تلاش بود تا در ضمن دیداری با علی علیه السلام عذرخواهی کند و رضایت آن حضرت را جلب نماید و وانمود کند که او به خلافت رغبت و علاقه ای نداشته و از آن کناره گیر بوده و این مردم بوده اند که بر او اجتماع کرده و از او در این امر پیروی کرده اند پس از ایشان طلب خلوتی کرد و به علی علیه السلام گفت: ای ابالحسن این امر خلافت با موافقت و فکر من نبود و من علاقه ای به آنچه در آن قرار گرفته ام نداشتم و حرص هم برای آن ندارم و در آنچه که امت به آن احتیاج دارند من به خودم اطمینان ندارم و قوتی بر مال و عشیرهای بزرگی ندارم لكن کسی غیر از من بر آن چیره نبود.

پس چرا تو در خودت حسی نسبت به من داری که من استحقاق آن را از سوی تو ندارم و چرا از من و کارهای من کراهت داری و به من با چشم ملول از من نگاه می کنی؟

پس على علیه السلام به او فرمود:

پس اگر تو به خلافت رغبت و علاقه ای نداری و به آن حریص نیستی و به نفس خودت برای قیام به آن و آنچه باید داشته باشی برای آن، وثوق نداری چه چیز تو را بر

ص: 344

آن مجبور کرد؟

پس ابو بکر به على علیه السلام گفت:

به خاطر حدیثی که از رسول خدا و شنیدم که فرمود:

به درستی که خدا امت مرا بر ضلالت و گمراهی اجتماع نمی دهد، پس زمانی که اجتماع امت را دیدم از حدیث نبوی تبعیت کردم و اجتماع امت بر خلاف هدایت را محال شمردم و به آنها اجابت را عطا کردم و خلافت را قبول کردم.

و اگر می دانستم که یک نفر از امت مخالف است از قبول آن امتناع می کردم.

پس على علیه السلام فرمودند: اما آنچه از حدیث نبی خدا صلی الله علیه و آله که ذکر کردی که خدا امت من را بر ضلالت و گمراهی جمع نمی کند، آیا پس من از امت بودم یا نبودم؟ گفت بله هستی و بزرگانی که با تو مخالف بودند سلمان و عمار و ابی ذر و مقداد و ابن عباده و کسانی که از انصار همراه او بودند چطور؟

گفت اینها همه از امت هستند.

على علیه السلام فرمود پس چگونه به حدیث نبوی احتجاج می کنی در حالیکه امثال این بزرگان با تو مخالفت کرده اند کسانی که امت طعن و بدی در مورد آنها سراغ ندارند و در همراهی آنها با رسول خدا صلی الله علیه و آله و نصیحت او به آنها تقصیر و کوتاهی نبوده.

ابو بکر گفت: من بعد از به دست گرفتن خلافت از مخالفت آنها آگاه شدم و ترسیدم که اگر امر خلافت را از خود دور کنم، استوار نگردد و منجر شود به اینکه مردم از دین برگرداند و مرتد شوند و تلاش شما برای جواب دادنتان زحمت کمتری برای دین داشت و ماندگارتر بود تا اینکه مردم همدیگر را بزنند و تبدیل به کار شوند و می دانستم که تو کمتر از من برای ابقاء آنها بر دینشان اهمیت نمیدهی.

على علیه السلام فرمود: بله ولكن به من خبر بده از کسی که استحقاق این امر را دارد، به واسطه ی چه صفاتی استحقاق دارد؟

پس ابو بکر گفت آنکس که استحقاق دارد به خاطر نصیحت و وفاداری و رفع نیرنگ و یاری کردن و سن سیرت و اظهار عدل و علم به کتاب و سنت و فصل

ص: 345

خطاب همراه با زهد در دنیا و کمی رغبت در دنیا و قضاوت با عدل بين مظلوم و ظالم نزدیک و دور باشد، سپس ساکت شد پس على علیه السلام فرمود:

تو را به خدا قسم می دهم ای ابابکر آیا در خودت این خصوصیات را پیدا می کنی یا در من؟

گفت: بلکه در تو ای اباالحسن علیه السلام .

فرمود: تو را به خدا قسم میدهم قبل از اینکه تمام مسلمين بدانند من دعوت

رسول خدا صلی الله علیه و آله را اجابت کردم یا تو؟

گفت: بلکه تو .

فرمود: تو را به خدا قسم من سوری برائت را برای جمیع امت و برای اهل موسم (حج) اعلام کردم یا تو؟

گفت: بلکه تو .

فرمود: تو را به خدا قسم میدهم من با جانم از رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غار محافظت کردم یا تو؟

گفت: بلکه تو.

فرمود: تو را به خدا قسم میدهم آیا ولایت از سوی خدا، همراه ولایت رسول خدا صلی الله علیه و آله که در آیدی بخشیدن انگشتر آمده برای من است یا برای تو؟

گفت بلکه تو،

فرمود: تو را به خدا قسم میدهم به فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدير خم من مولای تو و تمام مسلمين هستم یا تو؟

گفت: بلکه تو.

فرمود: تو را به خدا قسم می دهم آیا وزارت رسول خدا صلی الله علیه و آله و مثل به ایشان مثل هارون از موسی برای من است یا برای تو؟

گفت: بلکه برای تو.

فرمود: پس تو را به خدا قسم می دهم برای مباهله با مشرکین از مسیحیان، رسول خدا صلی الله علیه و آله با من و اهل بیت من و فرزندان من بیرون رفت یا تو و اهل و فرزندان

ص: 346

تو ؟

گفت: شما .

فرمود: پس تو را به خدا قسم می دهم آیه ی تطهیر از رجس برای من و اهل من و فرزندان من است یا برای تو و اهل بیت توست؟

گفت: بلکه برای تو و اهل بیت توست .

فرمود: تو را به خدا قسم میدهم در روز کساء که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوندا اینها اهل من هستند به سوی تو می آیند نه به سوی آتش، من و اهلم و فرزندانم صاحب این دعوت رسول خدا صلی الله علیه و آله بودیم یا تو؟

گفت: بلکه تو و اهل تو و فرزندانت.

فرمود: تو را به خدا قسم میدهم من صاحب آیه ی « بندگانی که به نذر خود وقا می کردند و از روزی که گزند آن فراگیرنده است می ترسیدند » هستم یا تو؟

گفت: بلکه تو .

فرمود: پس تو را به خدا قسم میدهم تو آن جوانی هستی که برای او از آسمان ندا آمد هیچ شمشیری نیست مگر ذوالفقار و هیچ جوانی نیست مگر علی، با من آن جوان هستم؟

گفت: بلکه تو.

فرمود: پس تو را به خدا قسم می دهم کسی که خورشید برای او بازگشت تا وقت نمازش باشد و او نمازش را بخواند و سپس پنهان شد تو هستی یا من؟

گفت: بلکه تو.

فرمود: پس تو را به خدا قسم میدهم کسی که در روز خیبر رسول خدا صلی الله علیه و آله با پرچمش او را استوار کرد و خدا برای او خیبر را فتح کرد تو هستی یا من؟

گفت: بلکه تو.

فرمود: پس تو را به خدا قسم میدهم کسی که ناراحتی و غم را از رسول خدا صلی الله علیه و آله و مسلمین، با کشتن عمر بن عبدود زودود و از بین برد تو هستی یا من؟

گفت: بلکه تو.

ص: 347

فرمود: پس تو را به خدا قسم می دهم کسی که امین و فرستاده ی رسول خدا صلی الله علیه و آله بر اجنه بود و او را اجابت کردند، تو هستی یا من؟

گفت: بلکه تو.

فرمود: تو را به خدا قسم می دهم کسی که رسول خدا صلی الله علیه و آله او را از زنا از زمان آدم تا پدرش پاک دانست با این فرمایش که فرمود من و تو از نکاح هستیم و از زنا نیستیم از آدم تا عبدالمطلب، تو هستی یا من؟

گفت: بلکه تو .

فرمود: تو را به خدا قسم می دهم که من کسی هستم که رسول خدا صلی الله علیه و آله دخترش فاطمه علیهاالسلام را به زوجیتم در آورد و فرمود: خدا من را همسر داد، یا تو؟

گفت: بلکه تو.

فرمود: تو را به خدا قسم میدهم پدر حسن علیه السلام و حسین علیه السلام دو ريحانه رسول خدا صلی الله علیه و آله که در مورد آن دو فرمود: این دو آقای جوانان اهل بهشت هستند و پدر آن دو از آنها برتر است من هستم یا تو؟

گفت: بلکه تو.

فرمود: تو را به خدا قسم می دهم برادر تو مزین به دو بال در بهشت است که با آن دو بال با ملائکه پرواز می کند یا برادر من؟

گفت: بلکه برادر تو .

فرمود: تو را به خدا قسم می دهم، من ضامن دین رسول خدا صلی الله علیه و آله شدم و در موسم حج ندا دادم وقت وفای به وعده اش شده است یا تو؟

گفت: بلکه تو.

فرمود: تو را به خدا قسم میدهم، من کسی بودم که رسول خدا صلی الله علیه و آله زمانی که پرنده ای پخته شده در مقابلش بود و می خواست از آن بخورد با این عبارت او را فراخواند که فرمود: خداوندا دوست داشتنی ترین خلقت برای تو بعد از من را به نزد من بیاور، یا تو؟

گفت: بلکه تو .

ص: 348

فرمود: تو را به خدا قسم میدهم، من کسی هستم که رسول خدا صلی الله علیه و آله او را به جنگ با ناکثین، قاسطین و مارقین بر تأويل قرآن بشارت داد یا تو؟

گفت: بلکه تو.

فرمود: تو را به خدا قسم من کسی هستم که شاهد آخرین کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم و عهده دار غسل و دفنش بودم یا تو؟

گفت: بلکه تو.

فرمود: تو را به خدا قسم می دهم من هستم کسی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به سویش به عنوان عالم به علم قضا با این فرمایشی که فرمود: على علیه السلام قاضی ترین شماست، راهنمایی کرد یا تو؟

گفت: بلکه تو .

فرمود: تو را به خدا قسم میدهم، من کسی هستم که رسول خدا صلی الله علیه و آله اصحابش را امر کرد که در زمان حیات خود ایشان به او با لقب امیر المؤمنين عرض سلام کنند یا تو؟

گفت: بلکه تو.

فرمود: تو را به خدا قسم میدهم: تو کسی هستی که قرابت و خویشاوندی با رسول خدا صلی الله علیه و آله برایش پیش تر بوده است یا من؟

گفت: بلکه تو .

فرمود: تو را به خدا قسم می دهم، تو کسی هستی که در زمان نیازش خدا تو را دیناری عطا کرد جبرئیل به تو فروخت و محمد صلی الله علیه و آله را میهمان کردی و فرزندانش را طعام دادی؟

پس ابو بکر گریه کرد و گفت: بلکه تو .

فرمود: تو را به خدا قسم می دهم تو کسی بودی که رسول خدا صلی الله علیه و آله او را بر شانه اش بلند کرد تا بتهای کعبه را دور کند و بشکند تا اینکه اگر می خواست به افق آسمانها برسد از آن جا، به آن می رسید یا من؟

گفت: بلکه تو .

ص: 349

فرمود: تو را به خدا قسم می دهم، تو آنکسی هستی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: تو صاحب لواء و پرچم من در دنیا و آخرت هستی، یا من؟

گفت: بلکه تو.

فرمود: تو را به خدا قسم می دهم تو کسی هستی که رسول خدا صلی الله علیه و آله امر به باز ماندن درب خانه اش در مسجد خودش کرد، آن زمانی که امر به بستن همه درهای اصحاب و نزدیکانش در مسجد کرد و برای او حلال شمرد هر آنچه که خدا برای خودش حلال شمرده بود یا من؟

گفت: بلکه تو.

فرمود: تو را به خدا قسم میدهم، تو کسی هستی که قبل از نجوا با رسول خدا صلی الله علیه و آله صدقه داد و سپس با او نجوا کرد، یا من؟ همان زمانی که قوم را سرزنش کرد و فرمود: « آیا ترسیدید که پیش از گفتگوی محرمانه ی خود (نجوا) صدقه هایی بدهید »؟

گفت: بلکه تو .

فرمود: تو را به خدا قسم می دهم، تو کسی هستی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد او با فاطمه علیهاالسلام فرمود: تو را به ازدواج کسی در می آورم که اولین مردم است در ایمان و برترین آنهاست در اسلام یا من؟

گفت بلکه تو

پس همچنان بدون وقفه على علیه السلام مناقبش را که خدا فقط برای او قرار داده است شمرد و ابوبکر در جواب می گفت: بلکه تو، فرمود پس به این خصوصیت و مانند اینهاست که کسی استحقاق قيام به امور امت محمد صلی الله علیه و آله (خلافت) را پیدا می کند.

پس على علیه السلام با ابو بکر فرمود: چه چیزی تو را در برابر خدا و در برابر رسولش و دینش جرأت و غرور داد، در حالی که در تو آنچه که اهل دین به آن نیاز دارند وجود ندارد.

پس ابو بکر گریه کرد و گفت: راست می گویی ای ابالحسن علیه السلام، امروز را به من مهلت بده تا در اوضاع و شرایطم و آنچه که از تو شنیدم، بیاندیشم.

ص: 350

پس على علیه السلام به او فرمود: به تو مهلت میدهم ای ابابكر، پس از نزد على علیه السلام برگشت و آن روز را با خودش خلوت کرد و تا شب به هیچکس اذن ملاقات نداد.

و این در حالی است که با شنیدن خبر خلوت او با علی علیه السلام، عمر در بین مردم رفت و آمد می کرد تا شاید از محتوای آن دیدار با خبر شود، پس در آن شب، ابو بكر خوابید و در خواب رسول خدا صلی الله علیه و آله را دید، پس به سوی ایشان رفت، تا سلام عرض کند ولی حضرت رو از او برگرداندند.

ابو بکر گفت: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله آیا مرا به چیزی امر کرده اید که من آن را انجام نداده ام؟

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: سلامت را به تو بر می گردانم، به تحقیق که با خدا و رسولش دشمنی کردی و با کسی که ولایت خدا و رسولش را دارد دشمنی کردی، حق را به اهلش برگردان، پس پرسیدم اهلش کیست؟ فرمودند: همان کسی که تو را بر آن سرزنش کرد و او على علیه السلام است.

گفت: به تحقیق که به امر شما ای رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را به او برگرداندم.

پس صبح در حالی که گریه می کرد و به على علیه السلام گفت: دستت را باز کن، پس با على علیه السلام بیعت کرد و امر خلافت را به او تسلیم کرد. و به علی علیه السلام گفت: پس سوی مسجد می روم تا مردم را به آنچه که دیشب در خواب دیدم و آنچه که بین من و تو گذشت با خبر بسازم پس خودم را از امر خلافت خارج کنم و بر تو به عنوان امیر سلام کنم. پس علی علیه السلام به او فرمود: بله (یعنی این کار را انجام بده).

پس در حالی که رنگ صورتش تغییر کرده بود از نزد على علیه السلام خارج شد و در راه به عمر رسید که در طلب او بود، پس عمر به او گفت ای خلیفه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله حال تو چگونه است؟

پس ابابكر او را به حالش و رؤیایش و آنچه که بین او و علی علیه السلام گذشته بود، خبر داد. پس عمر به او گفت: ای خلیفه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله تو را قسم میدهم، به فریب خوردن به وسیله سحر و جاودی بنی هاشم علیه السلام پس این اولین بار نیست که آنها سحر و جادو می کنند.

ص: 351

پس عمر او را رها نکرد تا اینکه او را از نظرش برگرداند و از تصمیمش منصرف کرد و او را به آنچه که در آن بود (خلافت) رغبتی دوباره داد و او را امر به ثبات آن و قيام به آن کرد.

پس على علیه السلام برای قرار به مسجد آمد ولی هیچ کدام از آنها را در مسجد ندید، پس احساس کرد که شری از آنها در میان است .

پس در کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله نشست که عمر از او عبور کرد و گفت: ای على علیه السلام آنچه که می خواهی کار محالی است. پس علی علیه السلام امر را دانست و برخواست و به خانه اش بازگشت.

17- عن أبي جعفر عليه السلام (1) فِی حَدِیثٍ مَعَ رَأْسِ اَلْیَهُودِ، فِیمَا یُمْتَحَنُ بِهِ اَلْأَوْصِیَاءُ، وَ ذَکَرَ اَلْحَدِیثَ، إِلَی أَنْ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام :

وَ رَأَیْتُ تَجَرُّعَ اَلْغُصَصِ، وَ رَدَّ أَنْفَاسِ اَلصُّعَدَاءِ، وَ لُزُومَ اَلصَّبْرِ حَتَّی یَفْتَحَ اَللَّهُ أَوْ یَقْضِیَ بِمَا أَحَبَّ، أَزِیدُ لِی فِی حَظِّی وَ أَرْفَقُ بِالْعِصَابَهِ اَلَّتِی وَصَفْتُ أَمْرَهُمْ « وَ کانَ أَمْرُ اَللّهِ قَدَراً مَقْدُوراً» (2).

وَ لَوْ لَمْ أَتَّقِ هَذِهِ اَلْحَالَهَ یَا أَخَا اَلْیَهُودِ ثُمَّ طَلَبْتُ حَقِّی لَکُنْتُ أَوْلَی مِمَّنْ طَلَبَهُ لَعَلِمَ مَنْ مَضَی مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ، وَ مَنْ بِحَضْرَتِکَ مِنْهُمْ بِأَنِّی کُنْتُ أَکْثَرَ عَدَداً، وَ أَعَزَّ عَشِیرَهً، وَ أَمْنَعَ رِجَالاً، وَ أَطْوَعَ أَمْراً، وَ أَوْضَحَ حُجَّهً، وَ أَکْثَرَ فِی هَذَا اَلدِّینِ مَنَاقِبَ وَ آثَاراً، لِسَوَابِقِی، وَ قَرَابَتِی، وَ وِرَاثَتِی، فَضْلاً عَنِ اسْتِحْقَاقِی ذَلِکَ بِالْوَصِیَّهِ اَلَّتِی لاَ مَخْرَجَ لِلْعِبَادِ مِنْهَا، وَ اَلْبَیْعَهِ اَلْمُتَقَدِّمَهِ فِی أَعْنَاقِهِمْ مِمَّنْ تَنَاوَلَهَا. وَ قَدْ قُبِضَ مُحَمَّدٌ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ إِنَّ وَلاَیَهَ اَلْأُمَّهِ فِی یَدِهِ، وَ فِی بَیْتِهِ، لاَ فِی یَدِ اَلْأُولَی تَنَاوَلُوهَا، وَ لاَ فِی بُیُوتِهِمْ، وَ لِأَهْلِ بَیْتِهِ اَلَّذِینَ أَذْهَبَ اَللَّهُ عَنْهُمُ اَلرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِیراً أَوْلَی بِالْأَمْرِ بَعْدَهُ مِنْ غَیْرِهِمْ فِی جَمِیعِ اَلْخِصَالِ ثُمَّ اِلْتَفَتَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِلَی أَصْحَابِهِ،

فَقَالَ: «أَ لَیْسَ کَذَلِکَ؟» قَالُوا: بَلَی، یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ علیه السلام.

ص: 352


1- خصال، ج 2، ص 374
2- سوره احزاب، آیه 38

از امام باقر عليه السلام نقل است که امیرالمؤمنین علیه السلام در احتجاجی که با رؤسای یهود داشتند در مورد آنچه که خدا با آنها اوصیائش را امتحان می کند در ضمن حديث فرمودند:

دیدم جرعه جرعه نوشیدن غمها را و بازگشت نفس های عمیق از فرط ناراحتی را، لزوم صبر کردن را تا زمانی که خدا گشایشی کند یا به آنچه که دوست دارد و حظ و بهره ی مرا بیشتر می کند حکم کند و بسته بودن دست به وسیله ی گروهی که (ده تا چهل نفر) آنها را توصیف کردم « و فرمان خدا همواره به اندازه ى مقرر [و متناسب با توانایی] است » ای برادر یهودی اگر از این حالت پرهیز نمی کردم و می خواستم حقم را طلب کنم، يقينا از تمام کسانی که آن را طلب کردند اولی بودم زیرا خود اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و کسانی که در محضر ایشان حضور داشتند می دانند که من صاحب نفرات بیشتری بودم و عشیره ای عزیزتر و مردان قوی تر و امری تواناتر و حجتی واضح تر داشتم و با توجه به سوابق و نزدیکی و وراثتم مناقب و آثار بسیار بیشتری داشتم تازه چه رسد به استحقاقم بر این امر به خاطر وصیتی که هیچ بنده ای راه گریز از آن ندارد و بیعتی که در گذشته با من کردند و شامل همین امر هم می شد.

و به تحقیق زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله قبض روح شد؛ ولایت امت در دست او و خانه ی او بود و نه در دست کسانی که آن را بالا کشیدند و نه در خانه های آنان بود. ا و يقينا اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله که کسانی هستند « خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند » اولی هستند.

به این امر بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز نسبت به دیگران از جمیع جهات و نظرات .

سپس حضرت رو کردند به اصحابشان و فرمودند: آیا چنین نیست؟ عرض کردند بله ای امیر مؤمنان علیه السلام .

ص: 353

18- عن مكحول (1) قال امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام:

لَقَدْ عَلِمَ الْمُسْتَحْفَظُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ، أَنَّهُ لَیسَ فِیهِمْ رَجُلٌ لَهُ مَنْقَبَةٌ إِلَّا وَ قَدْ شَرِکتُهُ فِیهَا وَ فَضَلْتُهُ، وَ لِی سَبْعُونَ مَنْقَبَةً لَمْ یشْرَکنِی فِیهَا أَحَدٌ مِنْهُمْ.قُلْتُ: یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَأَخْبِرْنِی بِهِنَّ. فذکر امیر المؤمنين علیه السلام المناقب إلى أن قال علیه السلام : وأما السبعون:

فان رسول الله صلی الله علیه و آله نَامَ وَ نَوَّمَنِی وَ زَوْجَتِی فَاطِمَهَ وَ ابْنَیَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ أَلْقَی عَلَیْنَا عَبَاءَهً قَطَوَانِیَّهً، فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فِینَا: « إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً » ، وَ قَالَ جَبْرَئِیلُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: أَنَا مِنْکُمْ یَا مُحَمَّدُ صلی الله علیه و آله، فَکَانَ سَادِسُنَا جَبْرَئِیلَ عَلَیْهِ السَّلَامُ .

مكحول می گوید که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:

آن اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله که صاحب علم و حافظه هستند دانستند که هیچ کس از این اصحاب نیست مگر اینکه اگر منقبتی دارد من هم در آن منقبت با او شریک هستم و آن فضیلت را دارم.

ولی برای من هفتاد فضیلت هست که هیچ کدام از اصحاب در آن با من شریک نیست.

مكحول گوید عرض کردم ای امیر مؤمنان مرا به آنها خبر دهید.

پس امیرالمؤمنین علیه السلام مناقبشان را ذکر کردند تا رسیدند به آخرین آنها: و اما هفتاد .

به درستی که رسول خدا صلی الله علیه و آله خوابید و من و همسرم فاطمه علیهاالسلام و دو پسرم حسن و حسین علیهماالسلام را خواباند و عبای سفیدی که پشم کوتاه داشت بر روی ما انداخت، پس خداوند بزرگ در مورد ما آیه نازل کرد « خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند ».

ص: 354


1- خصال، ج 2، ص 572

و جبرئیل گفت من هم از شما هستم ای محمد صلی الله علیه و آله پس ششمین نفر از ما جبرئیل بود.

19- عن الحسين بن على عليهماالسلام عن على (1) علیه السلام قال:

دَخَلْتُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَهَ وَ قَدْ نَزَلَتْ عَلَیْهِ هَذِهِ الْآیَهُ « إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَا عَلِیُّ علیه السلام هَذِهِ الْآیَهُ نَزَلَتْ فِیکَ وَ فِی سِبْطَیَّ وَ الْأَئِمَّهِ مِنْ وُلْدِکَ .

فقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ کَمِ الْأَئِمَّهُ من بَعْدَکَ ؟

قَالَ صلی الله علیه و آله أَنْتَ یَا عَلِیُّ علیه ا لسلام ثُمَّ ابْنَاکَ الْحَسَنُ علیه السلام وَ الْحُسَیْنُ علیه السلام وَ بَعْدَ الْحُسَیْنِ عَلِیٌّ ابْنُهُ علیهماالسلام وَ بَعْدَ عَلِیٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ علیهماالسلام وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ جَعْفَرٌ ابْنُهُ علیهماالسلام وَ بَعْدَ جَعْفَرٍ مُوسَی ابْنُهُ علیهماالسلام وَ بَعْدَ مُوسی عَلِیٌّ اِبْنُهُ علیهماالسلام، وَ بَعْدَ عَلِیٍّ مُحَمَّدٌ اِبْنُهُ علیهماالسلام، وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِیٌّ اِبْنُهُ علیهماالسلام ، وَ بَعْدَ عَلِیٍّ اَلْحَسَنُ اِبْنُهُ علیهماالسلام وَ الْحُجَّهُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ علیه السلام، هکَذا وَجَدْتُ اَسامِیَهُمْ مَکْتوبه عَلی ساقِ الْعَرْشِ، فَسَأَلْتُ اللَّهَ تَعالی عَنْ ذلِکَ.

فَقالَ: یا مُحَمَّد صلی الله علیه و آله هُمُ الْاَئِمَّهُ بَعْدَکَ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ، وَ اَعْدائُهُمْ مَلْعُونُونَ.

حضرت حسین بن على عليهماالسلام نقل کرده اند که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:

در خانه ی ام سلمه به رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شدم و این آیه برایشان نازل شد « اینست و جز این نیست که خدا اراده کرده هر گونه پلیدی و زشتی را فقط از شما اهل بیت دور کند و شما را پاک و پاکیزه قرار دهد » پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: ای علی علیه السلام این آیه در شأن تو و دو نوه ام و ائمه از فرزندان تو نازل شده است پس عرض کردم:

ای رسول خدا صلی الله علیه و آله ائمه ی بعد از شما چند نفر هستند؟

حضرت فرمودند: تو ای علی علیه السلام سپس دو فرزندت حسن علیه السلام و حسین علیه السلام و بعد از حسین فرزندش على عليهماالسلام و بعد از علی فرزندش محمد عليهماالسلام و بعد از محمد

ص: 355


1- كفاية الاثر، ص 155

فرزندش جعفر عليهماالسلام و بعد از جعفر فرزندش موسى عليهماالسلام و بعد از موسی فرزندش على عليهماالسلام و بعد از علی فرزندش محمد عليهماالسلام و بعد از محمد فرزندش على علیهماالسلام و بعد از علی فرزندش حسن عليهماالسلام و حجت که از فرزندان حسین علیه السلام است .

این چنین دیدم اسماء شان را که بر ساق عرش نوشته شده بود و از خدا در این مورد سؤال کردم و فرمود ای محمد اینها ائمهی بعد از تو هستند که مطهر و معصوم هستند و دشمنان ایشان ملعون هستند.

20- عن الحارث عن علی بن ابی طالب علیه السلام (1) قال:

كان رسول الله صلی الله علیه و آله « يأتينا كل غداة فيقول: ألصلوة رحمکم الله ألصلوة. « إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً».

حارث از حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام نقل می کند که فرمودند:

هر روز صبح رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد ما تشریف می آورد و می فرمود .

وقت نماز است خدا شما را رحمت کند وقت نماز است (ای کسانی که) « خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند ».

21- عن نفیع ابی داوود عن أبي الحمراء (2) قال: شهدت النبي صلی الله علیه و آله اربعين صباحا يجي إلى باب على علیه السلام وفاطمة علیهاالسلام فيأخذ بعضادتي الباب ثم يقول:

السلام عليكم اهل البيت ورحمة الله وبركاته الصلاة يرحمکم الله « إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً».

نفيع بن ابی داوود از ابی حمراء نقل می کند که گفت:

خودم شاهد بودم که رسول خدا صلی الله علیه و آله چهل روز صبح به درب خانه ی علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام می آمد و دو دستگیره ی درب را می گرفت سپس می فرمود:

ص: 356


1- امالی (طوسی)، ص 89
2- امالی (طوسی)، ص 251

سلام بر شما ای اهل بیت و رحمت و برکات خدا بر شما، وقت نماز است خدا شما را رحمت کند « خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند ».

22- عن عبدالله بن معین مولى ام سلمة زوج النبي صلی الله علیه و آله أنها (1) قالت:

نزلت هذه الآية في بيتها « إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» امرنی رسول الله صلی الله علیه و آله أن أرسل إلى على علیه اسلام وفاطمة علیهاالسلام والحسن علیه السلام والحسين علیه السلام فلما اتؤة اعتنق عليا علیه السلام بيمينه، والحسن علیه السلام بشماله والحسين علیه السلام على بطنه وفاطمة علیهاالسلام عند رجله فقال:

اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی وعِترَتی، فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیرًا، قالها ثلاث مرات. قلت: فأنا يا رسول الله صلی الله علیه و آله قال صلی الله علیه و آله: إنك على خير إن شاء الله.

از عبدالله بن معين غلام ام سلمه همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل است که ام سلمه می گفت:

آیه ی « خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند » در خانه اش نازل شده و گفت:

رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا امر کرد که به دنبال على علیه السلام و فاطمه و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام رفته و آنها را بیاورم، پس زمانی که نزد ایشان آمدند علی علیه السلام سمت راست و حسن علیه السلام سمت چپ و حسين علیه السلام در آغوشش و فاطمه علیهاالسلام در مقابل ایشان قرار گرفتند.

پس حضرت فرمودند:

خداوندا اینها اهل من و عترت من هستند پس رجس را از آنها دور کن و آنها را پاک و مطهر قرار بده، حضرت این جمله را سه بار تکرار کردند.

من عرض کردم پس من ای رسول خدا صلی الله علیه و آله ؟

ص: 357


1- امالی (طوسی)، ص263

حضرت فرمودند: تو ان شاء الله بر خیر هستی.

23-عن علي بن الحسين علیه السلام عن ام سلمة (1) قالت:

نَزَلَت هذِهِ الآیَهُ فی بَیتی وفی یَومی، کانَ رَسولُ اللّهِ صلی اللّه علیه و آله عِندی فَدَعا عَلِیًّا وفاطِمَهَ علیهاالسلام والحَسَنَ علیه السلام والحُسَینَ علیه السلام، وجاءَ جَبرَئیلُ فَمَدَّ عَلَیهِم کِساءً فَدَکِیًّا ثُمَّ قالَ صلی الله علیه و آله: اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی، اللّهُمَّ أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیرًا. قالَ جَبرَئیلُ: وأنَا مِنکُم یا مُحَمَّدُ صلی الله علیه و آله؟ فَقالَ النَّبِیُّ صلی اللّه علیه و آله: وأنتَ مِنّا یا جَبرَئیلُ. قالَت اُمُّ سَلَمَهَ: فَقُلتُ: یا رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله، وأنَا مِن أهلِ بَیتِکَ، وجِئتُ لِأَدخُلَ مَعَهُم، فَقالَ صلی الله علیه و اله: کونی مَکانَکِ یا اُمَّ سَلَمَهَ، إنَّکِ إلی خَیرٍ، أنتِ مِن أزواجِ نَبِیِّ اللّهِ صلی الله علیه و آله. فَقالَ جَبرَئیلُ: اِقرَأْ یا مُحَمَّدُ: « إِنَّما یُرِیدُ اَللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً » فِی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وعَلِیٍّ علیه السلام وفاطِمَهَ علیهاالسلام والحَسَنِ علیه السلام والحُسَینِ علیه السلام.

حضرت سجاد علیه السلام از ام سلمه نقل می فرمایند که گفت:

این آیه در روزی که متعلق به من بود از زنان رسول خدا صلی اللّه علیه و آله، در خانه ی من نازل شد پس حضرت علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام را فرا خواند، و جبرئیل آمد و عبائی فدکی برایشان گستراند سپس رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمودند: خداوندا اینها اهل بیت من هستند.

خدایا رجس را از آنها دور کن و آنها را پاک و مطهر قرار بده .

جبرئیل پرسید من هم از شما هستم ای محمد صلی اللّه علیه و آله؟

حضرت فرمودند: و تو از مایی جبرئیل ام سلمه گوید عرض کردم ای رسول خدا من هم از اهل بیت شما هستم، و آمدم تا در کنار آن (زیر عبا) داخل شوم که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمودند:

ای ام سلمه در جای خودت باش، تو بر خیر هستی و از همسران نبی خدا صلی اللّه علیه و آله هستی.

ص: 358


1- امالی (طوسی)، ص 368

پس جبرئیل عرض کرد:

بخوان ای محمد خدا « فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند » و در مورد نبی خدا صلی اللّه علیه و آله و علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام .

24- عن أبي ذر(1) قال:

إنَّ عَلِیّاً علیه السلام وعُثمانَ وطَلحَهَ وَالزُّبَیرَ وعَبدَ الرَّحمنِ بنَ عوفٍ وسَعدَ بنَ أبی وَقّاصٍ،أمَرَهُم عُمَرُ بنُ الخَطّابِ أن یَدخُلوا بَیتاً ویُغلِقوا عَلَیهِم بابَهُ ویَتَشاوَروا فی أمِرِهم،وأَجَّلَهُم ثَلاثَهَ أیّامٍ،فَإِن تَوافَقَ خَمسَهٌ عَلی قَولٍ واحِدٍ وأَبی رَجُلٌ مِنهُم قُتِلَ ذلِکَ الرَّجُلُ،وإن تَوافَقَ أربَعَهٌ وأبَی اثنانِ قُتِلَ الاِثنانِ.

فَلَمّا تَوافَقوا جَمیعاً عَلی رَأیٍ واحِدٍ.

قالَ لَهُم عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام إنّی احِبُّ أن تَسمَعوا مِنّی ما أقولُ،فَإِن یَکُن حَقّاً فَاقبَلوهُ،وإن یَکُن باطِلاً فَأَنکِروهُ.

قالوا:قُل.

فذكر من فضائله عن الله سبحانه وعن رسوله صلی الله علیه و آله, وهم يوافقونه ويصدقونه، فيما قال، فهل فيكم احد انزل الله فيه آية التطهير حيث يقول الله تعالى « إِنَّمَا يُرِيدُ اللّه ُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً » غيري وزوجتي وابنی ؟ قالوا: لا.

ابوذر گفت: عمر بن خطاب دستور داد که علی علیه السلام و عثمان و طلحه و زبیر و عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابی وقاص در یک خانه جمع شوند، و درب خانه را بر آنها ببندند و سه روز به آنها فرصت دهند که در مورد خلافت و خلیفه ی بعدی با هم مشورت کنند.

پس اگر پنج نفر از آنها بر یک حرف (نفر) توافق کردند و یکی با آن حرف موافق نبود، آن یک نفر مخالف کشته شود، و اگر چهار نفر بر یک حرف توافق کردند

ص: 359


1- امالی (طوسی)، ص 545

و دو نفر با آنها مخالف بودند، آن دو نفر کشته شوند تا اینکه همه ی آن بر یک حرف توافق کنند.

در این جمع على علیه السلام به آنها فرمود:

من دوست دارم این حرف را از من بشنوید، و اگر حرف من حق بود آن را قبول کنید و اگر باطل بود آن را رد کنید و منکر شوید، همه گفتند بفرما.

پس حضرت فضائلی را که خداوند منزه و رسولش صلی الله علیه و اله برای ایشان فرموده اند را ذکر کردند و آنها موافق بودند و آنها را تصدیق کردند.

در آن بین حضرت فرمودند (یکی از فضائل این بود):

آیا در بین شما کسی هست که آیه ی تطهیر که « خدا می فرماید خدا فقط میخواهد آلودگی را از شما خاندان [ پیامبر ] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند ».

در شأن او نازل شده باشد غیر از من و همسرم و دو فرزندم؟

همه گفتند خیر.

25- عن الحسين بن على علیه السلام (1) قال:

لما اتی ابو بكر وعمر إلى منزل امیرالمؤمنین علیه السلام وخاطباء في البيعة وخرجا من عنده.

خرج امير المؤمنين علیه السلام إلى المسجد فحمد الله وأثنى عليه بما اصطنع عندهم أهل البيت إذ بعث فیهم رسولا منهم واذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيرا .

ثم قال: إن فلان وفلانا اتیانی وطالباني بالبيعة لمن سبيله أن يبايعني، أنا ابن عم النبي وابو ابنيه والصديق الأكبر واخو رسول الله صلی الله علیه و آله، لا يقولها احد غيرى الا كاذب، وأسلمت وصليت، وأنا وصية وزوج ابنته سيدة نساء العالمين فاطمة بنت محمد صلی الله علیه و آله وابو حسن علیه السلام وحسین علیه السلام سبطی رسول الله صلی الله علیه و آله و نحن اهل بیت الرحمة، بنا هداكم

ص: 360


1- امالی (طوسی)، ص568

الله وبنا استقذكم من الضلالة، وانا صاحب يؤم الدوح وفئ نزلت سورة من القرآن، وأنا الوصي على الأموات من أهل بيته علیهم السلام وانا بقيته على الأحياء من أمته فاتقوا الله « یثبت أقدامكم » (1). « يتم نعمته عليك » (2) ثم رجع إلى بيته .

حضرت حسین بن علی علیه السلام فرمودند:

زمانی که ابوبکر و عمر به خانه ی امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند تا از ایشان بیعت بگیرند و سپس از نزد ایشان رفتند.

حضرت از خانه خارج شده و به مسجد رفته و حمد و ثنای الهی را گفت برای آنچه که نیکی کرده به این اهل بیت زیرا رسولی از خودشان در ایشان مبعوث کرده و رجس و پلیدی را از آنها برده و آنها را پاک و مطهر قرار داده است سپس فرمود:

فلان و فلان نزد من آمده اند و از من بیعت می خواهند برای کسی که او باید با من بیعت کند.

من پسر عموی نبی خدا صلی الله علیه و آله ، و پدر دو پسرش و صدیق اکبر و برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله هستم و هیچ کس جز من چنین ادعایی ندارد مگر اینکه کاذب و دروغگو است.

من اسلام آوردم و نماز خواندم و من وصیی رسول خدا صلی الله علیه و آله هستم و من همسر دختر او، سیده ی زنان عالمیان فاطمه علیهاالسلام دختر محمد صلی الله علیه و آله هستم، و پدر حسن علیهماالسلام و حسین علیهماالسلام دو نوه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله هستم، ما اهل بیت رحمت هستیم، خدا فقط به وسیله ی ما شما را هدایت کرد و فقط به وسیله ی ما شما را از ضلالت و گمراهی نجات می دهد.

من صاحب روز دوح (غدیر خم) هستم و در شأن من سوره ای از قرآن نازل شده است، و من وصی گذشتگان از اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله هستم و من ذخیره و

ص: 361


1- سوره محمد، آیه 7
2- سوره فتح، آیه 2

جانشین ایشان در زندگانی امت ایشان هستم.

پس از خدا بترسید که قدم هایتان را استوار و نعمتش را بر شما تمام کرد .

پس به خانه اش بازگشت.

26- عن زيد بن علي عن أبيه عن جده علیه السلام قال : (1)

كان رسول الله صلی الله علیه و آله في بيت أم سلمة فأتی بحریرة قدعا عليا علیه السلام و فاطمة علیهاالسلام والحسين علیه السلام والحسين علیه السلام فَأَکَلوا مِنها،ثُمَّ جَلَّلَ عَلَیهِم کِساءً خَیبَرِیّاً،ثُمَّ قالَ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» فَقالَت امُّ سَلَمَةَ:وأنَا مَعَهُم یا رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و اله؟قالَ صلی الله علیه و آله:إنَّکِ إلی خَیرٍ.

زید بن علی از پدرش از جدش نقل کرده که فرمودند:

رسول خدا صلی الله علیه و آله در خانه ام سلمه بودند که برای ایشان غذایی آورد پس رسول خدا صلی الله علیه و آله على علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام را دعوت کرد و آنها از آن غذا خوردند سپس عبای خیبری روی آنها انداخت و فرمود:

« خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند ».

پس ام سلمه گفت من هم همراه آنها هستم ای رسول خدا صلی الله علیه و آله؟

حضرت فرمودند: (نه) تو به خیر هستی

27- قال علي بن أبي طالب علیه السلام (2) :

ان الله عزوجل فضلنا اهل البيت وكيف لايكون كذلک والله عزوجل يقول في كتابه « إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» فقد طهرنا الله من الفواحش « ما ظهر منها وما بطن » (3) فنحن على منهاج الحق.

حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام فرمودند:

ص: 362


1- تأويل الآيات، ص450
2- تأويل الآيات، ص450
3- سوره انعام، آیه 151

به درستی که خدای بزرگ ما اهل بیت را بر دیگران برتری بخشیده است و چگونه اینطور نباشد در حالیکه خدا در کتابش می فرماید:

« خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند ».

به تحقیق که خدا ما را از بدیها و زشتی ها پاک قرار داده است « چه زشتیهای آشکار و چه پنهان » پس ما بر راه حق هستیم.

28- خطب الحسن بن علي علیه السلام الناس حين قتل علي عليه السلام (1) فقال علیه السلام: قبض في هذه الليلة رجل لَمْ یَسْبِقْهُ الأَوَّلُونَ بِعِلْمٍ وَلا یُدْرِکُهُ الآخِرونَ.

مَا تَرَک عَلَى ظَهْرِ الْأَرْضِ صَفْرَاءَ وَ لَا بَیضَاءَ، إِلَّا سَبْعَمِائَةِ دِرْهَمٍ، فَضَلَتْ مِنْ عَطَائِهِ أَرَادَ أَنْ یبْتَاعَ بِهَا خَادِماً لِأَهْلِهِ .

ثُمَّ قَالَ علیه السلام: أَیهَا النَّاسُ مَنْ عَرَفَنِی فَقَدْ عَرَفَنِی، وَ مَنْ لَمْ یعْرِفْنِی فَأَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِی، وَ أَنَا ابْنُ الْبَشِیرِ النَّذِیرِ، الدَّاعِی إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ، وَ السِّرَاجِ الْمُنِیرِ، أَنَا مِنْ أَهْلِ الْبَیتِ الَّذِیکانَ ینْزِلُ فِیهِ جَبْرَئِیلُ وَ یصْعَدُ، وَ أَنَا مِنْ أَهْلِ الْبَیتِ، الَّذِینَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِیراً.

بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام، امام حسن علیه السلام در بین مردم خطبه ای ایراد کرده و فرمودند: در این شب مردی از دنیا رفت که نه گذشتگان در علم بر او سبقت گرفتند و نه آیندگان به او خواهند رسید، در حالی از دنیا رفت که هیچ زردی و سفیدی از او به جا نماند مگر هفتصد درهم که از بخششهایش زیاد آمد که با آن قصد خرید یک خادم برای اهل خانه اش را داشت.

سپس فرمود:

ای مردم هر کس مرا می شناسد که می شناسد و هر کس مرا نمی شناسد، من حسن بن علی علیهماالسلام هستم من فرزند بشارت دهنده و انذارکننده (رسول خدا صلی الله علیه و آله ) هستم

ص: 363


1- تأويل الآيات، ص450

همان کسی که به اذن خدا به سوی او دعوت می کرد و چراغ پر فروغ هدایت بود، من از اهل بیتی هستم که در آن جبرئیل نازل می شد و بالا می رفت، من از اهل بیتی هستم که خدا رجس را از آنها برده است و آنها را پاک و مطهر قرار داده است.

29- عن أم سلمة (1) قالث:

نزلت هذه الآية في بیتی وفي البيت سبعة: جبرائيل وميكائيل ورسول الله صلی الله علیه و آله ، وعلى علیه السلام، وفاطمة علیهاالسلام، والحسن علیه السلام، والحسين علیه السلام وقالت كن على الباب فقلت: یا رسول الله ألست من أهل البيت؟ قال صلی الله علیه و آله: «إنک إلى خير، إنک من أزواج النبي صلی الله علیه و آله وما قال انک من اهل البيت عليهم السلام.

ام سلمه گفت:

این آیه در خانه ی من نازل شد در حالی که هفت نفر در خانه بودند، جبرئیل و میکائیل، و رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام و من دم درب بودم و عرض کردم ای رسول خدا آیا من از اهل بیت علیهم السلام شما نیستم؟

حضرت فرمودند:

تو بر خیر هستی و تو از همسران نبی خدا صلی الله علیه و آله هستی، ولی نفرمودند که تو از اهل بیت علیهم السلام هستی.

نکته: ابن شهر آشوب (2) : نزلت في على علیه السلام بالإجماع « إِنَّمَا يُرِيدُ اللّه ُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ علیهم السلام وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً ».

این شهر آشوب گفت: این آیه به اجماع در مورد على نازل شده است .

روايات عامه

1- عن شداد آبی عمار(3) قال:

ص: 364


1- تأويل الآيات، ص451
2- مناقب (ابن شهر آشوب)، ج 2، ص 175
3- مسند احمد، ج8، ص 107، الطرائف 188/123

دَخَلتُ عَلی واثِلَهَ بنِ الأَسقَعِ وعِندَهُ قَومٌ، فَذَکَروا عَلِیًّا فَشَتَموهُ فَشَتَمتُهُ مَعَهُم، فَلَمّا قاموا قالَ لی: لِمَ شَتَمتَ هذَا الرَّجُلَ؟

قُلتُ: رَأَیتُ القَومَ شَتَموهُ فَشَتَمتُهُ مَعَهُم.

فَقالَ: ألا اُخبِرُکَ بِما رَأَیتُ مِن رَسولِ اللّهِ صلی اللّه علیه و آله؟ قُلتُ: بَلی.

قالَ: أتَیتُ فاطِمَهَ أسأَلُها عَن عَلِیٍّ علیه السلام فَقالَت: تَوَجَّهَ إلی رَسولِ اللّهِ صلی اللّه علیه و آله، فَجَلَستُ أنتَظِرُهُ حَتّی جاءَ رَسولُ اللّهِ صلی اللّه علیه و آله ومَعَهُ عَلِیٌّ علیه السلام وحَسَنٌ علیه السلام وحُسَینٌ علیه السلام آخِذًا کُلَّ واحِدٍ مِنهُما بِیَدِهِ حَتّی دَخَلَ.

فَأَدنی عَلِیًّا علیه السلام وفاطِمَهَ فَأَجلَسَهُما بَینَ یَدَیهِ وأجلَسَ حَسَنًا علیه السلام وحُسَینًا علیه السلام کُلَّ واحِدٍ مِنهُما عَلی فَخِذِهِ، ثُمَّ لَفَّ عَلَیهم ثَوبَهُ ( أو قالَ کِساءً ) ثُمَّ تَلا هذِهِ الآیَهَ: « إِنَّما یُرِیدُ اَللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَیْتِ ويطهركم تطهيرا ».

ثُمَّ قالَ: اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی، وأهلُ بَیتی أحَقُّ.(1)

نقل شده که ابی عمار گفت:

در حالی که عده ای نزد واثله بن اسقع بودند بر او وارد شدم، پس نام علی علیه السلام آمد پس به على ناسزا گفتند و من هم همراه آنها به على علیه السلام ناسزا گفتم.

وقتی آن چند نفر رفتند، واثله من گفت چرا به آن مرد ناسزا گفتی؟

گفتم دیدم این عده به او ناسزا گفتند پس من هم همراه آنها به او ناسزا گفتم.

پس گفت: آیا تو را به آنچه خودم از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله دیدم خبر ندهم؟ گفتم: بله (خبر بده).

گفت: نزد فاطمه علیهاالسلام رفتم و از او سراغ على علیه السلام را گرفتم، فرمود او نزد رسول خدا صلی اللّه علیه و آله است پس نشستم و منتظر او شدم تا اینکه رسول خدا صلی اللّه علیه و آله آمد و نشست و همراه او على علیه السلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام بودند که هر کدام از آن دو، دست رسول خدا صلی اللّه علیه و آله را گرفته بودند.

ص: 365


1- البرهان، ج4، ص 461

پس نزدیک علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام شد و آن دو را در مقابل خود نشاند و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام را هم هر کدام را بر روی یک پایش نشاند سپس عبایش را بر روی آنها کشید سپس این آیه را تلاوت کرد.

« خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند ».

سپس فرمود خداوندا اینها اهل بیت من هستند و اهل بیتم احق هستند.

2- عن أم سلمة (1) :

أن النبى صلی الله علیه و آله كان في بيتها، فأتته فاطمة صلی الله علیه و آله ببرمه فيها حريره.

فدخلت بها عليه، فقال صلی الله علیه و آله ادعي لي زوجك و ابنیک.

قال: فجاء على علیه السلام والحسن علیه السلام والحسين علیه السلام فدخلوا عليه، فَدَخَلُوا وَ جَلَسُوا یَأْکُلُونَ مِنْ تِلْکَ الْحَرِیرَهِ، وَ هُوَ وَ هُمْ عَلَی مَنَامَهٍ لَهُ وَ لِی وَ کَانَ، تَحْتَهُ کِسَاءٌ خَیْبَرِیٌّ قَالَتْ وَ أَنَا فِی الْحُجْرَهِ أُصَلِّی، فأل الله تعالى هذه الآية: « إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» ، قَالَتْ فَأَخَذَ فَضْلَ الْکِسَاءِ، فعشَاهُمْ بِهِ ثُمَّ أَخْرَجَ یَدَهُ ، فألوى بها إلى السماء، وقال:

هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی وَ خاصتِی، للَّهُمَّ فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِیراً قَالَتْ فَأَدْخَلْتُ رَأْسِیَ الْبَیْتَ وَ قُلْتُ :

وَ أَنَا مَعَکُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و اله قَالَ صلی الله علیه و آله إِنَّکِ لَعَلَی خَیْرٍ إِنَّکِ لَعَلَی خَیْرٍ» (2) .

از ام سلمه نقل است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله در خانه اش بودند که فاطمه علیهاالسلام با ظرفی که در آن حریره بود نزد ایشان آمد پس حضرت فرمودند: همسرت و دو پسرت را نزد من بخوان.

ام سلمه گفت پس علی علیه السلام و حسن عليه السلام و حسين علیه السلام آمدند و بر ایشان وارد شدند و نشستند و شروع به خوردن آن حریره کردند در حالیکه رسول خدا صلی الله علیه و آله در

ص: 366


1- مسند احمد ج 6، ص 292، الطرائف 192/125
2- البرهان، ج 4، ص 462

رختخواب خود که بر لبه ای بود بودند و زیر ایشان عبائی خیبری بود و من در حجره در حال عبادت بودم .

پس خدا این آیه را نازل کرد « خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [ پیامبر ] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند .

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله گوشه ای از عبا را گرفت و به روی آنها کشید پس دستش را به سمت آسمان بلند کرد و فرمود اینها اهل بیت من و خاصان من هستند، خداوندا رجس را از آنها دور کن و آنها را پاک و مطهر قرار ده.

ام سلمه گفت: من سرم را داخل اتاق کردم و گفتم و من هم با شما هستم ای رسول خدا صلی الله علیه و آله ؟ حضرت فرمودند: تو بر خیر هستی تو بر خیر هستی.

3- عن أم سلمة (1) : أن رسول الله صلی الله علیه و آله قال لفاطمة علیهاالسلام :

اِیتینی بِزَوجِکِ وَابنَیکِ . فَجاءَت بِهِم فَأَلقی عَلَیهِم کِساءً فَدَکِیّا ، ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ عَلَیهِم ، ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ إنَّ هؤُلاءِ آلُ مُحَمَّدٍ علیهم السلام، فَاجعَل صَلَواتِکَ وبَرَکاتِکَ عَلی مُحَمَّدٍ علیهم السلام وعَلی آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام، إنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ . قالَت اُمُّ سَلَمَهَ : فَرَفَعتُ الکِساءَ لِأَدخُلَ مَعَهُم فَجَذَبَهُ مِن یَدی ، وقالَ صلی الله علیه و آله: إنَّکِ عَلی خَیرٍ. (2)

از ام سلمه نقل است که:

رسول خدا صلی الله علیه و آله به فاطمه علیهاالسلام فرمود:

شوهر و دو پسرت را نزد من بیاور، پس آنها را آورد و رسول خدا صلی الله علیه و آله بر آنها عبائی فدکی انداخت سپس دستش را بر آنها قرار داد و فرمود:

خدایا اینها آل محمد لا هستند، پس صلوات و برکاتت را بر محمد صلی الله علیه و آله و آل محمد علیهم السلام قرار بده به درستی که تو ستایش شده و بزرگوار هستی.

ام سلمه گفت من عبا را بلند کردم تا همراه آنها داخل شوم، پس آن را از دست

ص: 367


1- البرهان، ج 4، ص 462
2- مسند احمد، ج6، ص323، الطوائف 193/125

من گرفت و فرمود به درستی که تو بر خیر هستی.

4- حدثنا عمر بن میمون (1) قال:

إنّی لَجالِسٌ إلَی ابنِ عَبّاسٍ إذ أتاهُ تِسعَهُ ( رَهطٍ فَقالوا) : یَا بنَ عَبّاسٍ، إمّا أن تَقومَ مَعَنا وإمّا أن تَخلُوَ بِنا مِن بَینِ هؤُلاءِ، فَقالَ ابنُ عَبّاسٍ: وأخَذَ رَسولُ اللّهِ صلی اللّه علیه و آله ثَوبَهُ فَوَضَعَهُ عَلی عَلِیٍّ علیه السلام وفاطِمَهَ علیهاالسلام وحَسَنٍ علیه السلام وحُسَینٍ علیه السلام وقالَ: « إِنَّما یُرِیدُ اَللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً » (2) .

نقل است که عمربن میمون به ما خبر داد و گفت:

به درستی که من کنار ابن عباس نشسته بودم که نه نفر به نزد او آمدند ( این خبر طولانی است).

ابن عباس گفت:

و رسول خدا صلی الله علیه و آله لباسش را گرفت و آن را بر علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام قرار داد و فرمود « خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [ پیامبر ] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند ».

5- حدثتنی شهر بين حؤشب (3) قال:

سَمِعتُ امَّ سَلَمَهَ زَوجَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله حینَ جاءَ نَعیُ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام لَعَنَت أهلَ العِراقِ، فَقالت: قَتَلوهُ. قَتَلَهُمُ اللّهُ، غَرّوهُ وذَلّوهُ، لَعَنَهُمُ اللّهُ، فَإِنّی رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله جاءَتهُ فاطِمَهُ علیها السلام غَدِیَّهً بِبُرمَهٍ، قَد صَنَعَت لَهُ فیها عَصیدَهً، تَحمِلُهُ فی طَبَقٍ لَها، حَتّی وَضَعَتها بَینَ یَدَیهِ.

فَقالَ لَها: أینَ ابنُ عَمِّکِ؟ فقالَت علیهاالسلام: هُوَ فِی البَیتِ،.

قالَ: فَاذهَبی فَادعیهِ، وَائتینی بِابنَیهِ. قالَت: فَجاءَت تَقودُ ابنَیها، کُلَّ واحِدٍ مِنهُما بِیَدٍ، وعَلِیٌّ علیه السلام یَمشی فی أثَرِهِما، حَتّی دَخَلوا عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله، فَأَجلَسَهُما فی حِجرِهِ، وجَلَسَ عَلِیٌّ علیه السلام عَن یَمینِهِ، وجَلَسَت فاطِمَهُ علیها السلام عَن یَسارِهِ.

ص: 368


1- مسند احمد، ج1، ص 330، العمده 16/35
2- البرهان، ج4، ص 463
3- مسند احمد، ج1، ص298، الطرائف 194/126

قالَت امُّ سَلَمَهَ:

فَاجتَبَذَ مِن تَحتی کِساءً خَیبَرِیّاً، کانَ بِساطاً لَنا عَلَی المَنامَهِ فِی المَدینَهِ، فَلَفَّهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَلَیهِم جَمیعاً، فَأَخَذَ بِشِمالِهِ طَرَفَیِ الکِساءِ، وألوی بِیَدِهِ الیُمنی إلی رَبِّهِ عَزَّ وجَلَّ، قالَ:

اللّهُمَّ هولاء أهلی، أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً.

اللّهُمَّ أهلُ بَیتی، أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً.

اللّهُمَّ أهلُ بَیتی، أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً (1).

شهر بن حوشب گفت:

شنیدم از ام سلمه همسر پیامبر صلی الله علیه و آله زمانی که خبر شهادت حسین بن علیهاالسلام آمد اهل عراق را لعن کرد و گفت: خدا آنها را بکشد که او را کشتند و او را فریب دادند و او را ذلیل کردند خدا آنها را لعنت کند، پس به درستی که رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدم که فاطمه ای در صبحی همراه ظرف غدایی نزد او آمده بود که در آن ظرف فاطمه و برای او عصيده (غذایی که با شیر درست می شود و در آن گوشت نیست) درست کرده بود و ظرف آن را در مقابل ایشان قرار داد، رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: پسر عمویت کجاست؟ پس عرض کرد او در خانه است حضرت فرمودند: برو و او را به اینجا بخوان و دو پسرش را بیاور.

پس او به همراه دو پسرش آمد که هر کدام از آن دو به یک دست او بودند و على علیه السلام هم پشت سر آنها قدم بر می داشت تا اینکه بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شدند و حضرت، حسن علیه السلام و حسین علیه السلام را بر پایش نشاند و علی علیه السلام در سمت راستش و فاطمه علیهاالسلام در سمت چپش نشستند، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله عبای خیبری را برداشت ( در مدینه در رختخواب ما بود ) و آن را بر روی همه کشید و با دست چپ عبا را گرفته بود و دست راستش را بسوی پروردگارش بلند کرد و فرمود: خدایا اینها اهل بیت من

ص: 369


1- البرهان، ج4، ص 463

هستند، رجس را از آنها بیر و آنها را پاک و مطهر قرار ده، خداوندا اهل من هستند رجس را از آنها بیر و آنها را پاک و مطهر قرار ده، خداوندا اهل بیتم رجس را از آنها بر و آنها را پاک و مطهر قرار ده.

6- عَنْ صَفِیَّهَ بِنْتِ شَیْبَهَ (1) ، قَالَتْ: قَالَتْ عَائِشَهُ: خَرَجَ اَلنَّبِیُّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ غَدَاهً، وَ عَلَیْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ مِنْ شَعْرٍ أَسْوَدَ، فَجَاءَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ عَلَیْهِما اَلسَّلاَمُ فَأَدْخَلَهُ، ثُمَّ جَاءَ اَلْحُسَیْنُ بن علی علیهماالسلام فَدَخَلَه ، ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَهُ عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ فَأَدْخَلَهَا، ثُمَّ جَاءَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَأَدْخَلَهُ، ثُمَّ قَالَ صلی الله علیه و آله : « إِنَّما یُرِیدُ اَللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً ».(2)

صفيه دختر شیبه گفت که عایشه گفت: نبی خدا صلی الله علیه و آله صبحگاهی خارج شد در حالی که بر ایشان عبایی از موی سیاه بود، پس حسن بن على علیهماالسلام آمد و حضرت او را داخل در زیر عبا کرد سپس حسین بن على علیهماالسلام آمد و حضرت او را داخل در زیر عبا کرد و سپس فاطمه علیهاالسلام آمد و او را داخل در زیر عبا کرد، سپس على علیه السلام آمد و او را داخل در زیر عبا کرد، سپس فرمود: « خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند ».

7- أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم الثعلبی، صاحب التفسير، في تفسير قوله (3) تعالى:

« طه »، قال: قال جعفر بن محمد الصادق علیهماالسلام «طه» طهارة أهل بيت محمد علیهم السلام، ثم قرأ:

« إِنَّما یُرِیدُ اَللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً »(4).

ثعلبی در کتاب تفسیرش در تفسیر این قول خداوند «طه» و گفته است. جعفر بن محمد علیهماالسلام چنین فرمود: «طه»، طهارت و پاکی اهل بیت محمد علیهم السلام است. سپس

ص: 370


1- صحيح مسلم، ج4، 2424/1883
2- البرهان، ج 4، ص 464
3- تفسير الثعلبی (خطی)، ص 75، العمده 38
4- البرهان، ج4، ص 464

این آیه را قرائت فرمود: « خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند» .

8- عن أبي سعيد الخدري (1)، قال : قال رسول الله صلی الله علیه و آله

نزلت هذه الآية في خمسة فئ، وفي على علیه السلام وفاطمة علیهاالسلام وحسن علیه السلام وحسين علیه السلام،« إِنَّما یُرِیدُ اَللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً » (2).

ابی سعید خدری گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: و این آیه در شأن پنج نفر نازل شده است.

در شأن من و على علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام « خدا فقط میخواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند ».

9- حدثنی مجمع، قال(3) : (4)

دَخَلْتُ مَعَ أُمِّي عَلَى عَائِشَةَ ، فَسَأَلَتْهَا أُمِّی، قَالَتْ: رَأَیْتِ خُرُوجَکِ یَوْمَ اَلْجَمَلِ؟ قَالَتْ: إِنَّهُ کَانَ قَدَراً مِنَ اَللَّهِ تَعَالَی. فَسَأَلَتْهَا عَنْ عَلِیٍّ، فَقَالَتْ: سَأَلْتَنِی عَنْ أَحَبِّ اَلنَّاسِ کَانَ إِلَی رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، لَقَدْ رَأَیْتُ عَلِیّاً علیه السلام، وَ فَاطِمَهَ علیهاالسلام ، وَ حَسَن علیه السلام، وَ حُسَیْن علیه السلام، وَ قَدْ جَمَعَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِفَاعاً عَلَیْهِمْ، ثُمَّ قَالَ:

اللهم «هَؤُلاَءِ أَهْلُ بَیْتِی، وَ خَاصَّتِی، فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ اَلرِّجْسَ، وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِیراً». قَالَتْ أُمُّ سَلَمَهَ : یَا رَسُولَ اَللَّهِ صلی الله عیله و آله، أَنَا مِنْ أَهْلِکَ؟ فَقَالَ صلی الله علیه و آله: «تَنَحَّیْ، إِنَّکِ إِلَی خَیْرٍ».(5)

مجمع گفت:

همراه با مادرم بر عایشه وارد شدیم، مادرم از او سؤال کرد، خروج تو را در روز

ص: 371


1- العمده، 21/38 ، الطرائف 195/127
2- البرهان، ج4، ص 465
3- العمده 23/39 ، الطرائف 196/127
4- نکته: قریب به همین مضمون در شواهد التنزیل، ج 2، ص 62 هم نقل شده است
5- البرهان، ج 4، ص 465

جمل دیدم (جنگ با علی علیه السلام)؟

گفت: به درستی که آن پیش آمدی از سوی خدا بود پس از او در مورد على علیه السلام سؤال کردم گفت: سؤال کردی از من در مورد دوست داشتنی ترین افراد نزد رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، به تحقیق علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام را دیدم که رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ آنها را جمع کرد و عبایی بر آنها انداخت پس فرمود: خداوندا اینها اهل بیت من و خاصان من هستند پس رجس را از آنها بیر و آنها را پاک و مطهر قرار ده. ام سلمه گفت: ای رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ من هم از اهل تو هستم؟ حضرت فرمودند: دور باش تو بر خیر هستی.

10-عن إسماعيل بن عبد الله بن جعفر الطيار، عن أبيه (1) ، قال:

لَمَّا نَظَرَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِلَی اَلرَّحْمَهِ هَابِطَهً مِنَ اَلسَّمَاءِ قَالَ مَنْ یَدْعُو مَرَّتَیْنِ .

قَالَتْ زَیْنَبُ أَنَا یَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ اُدْعِی لِی عَلِیّاً وَ فَاطِمَهَ علیهاالسلام وَ اَلْحَسَنَ علیه السلام وَ اَلْحُسَیْنَ علیه السلام قَالَ فَجَعَلَ حَسَناً عَنْ یَمِینِهِ وَ حُسَیْناً علیه السلام عَنْ شِمَالِهِ وَ عَلِیّاً علیه السلام وَ فَاطِمَهَ علیهاالسلام تُجَاهَهُ ثُمَّ غَشَّاهُمْ کِسَاءً خَیْبَرِیّاً ثُمَّ قَالَ :

اَللَّهُمَّ إِنَّ لِکُلِّ نَبِیٍّ أَهْلاً وَ هَؤُلاَءِ أَهْلُ بَیْتِی.

أَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ « إِنَّما یُرِیدُ اَللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً » فَقَالَتْ زَیْنَبُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَ لاَ أَدْخُلُ مَعَکُمْ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَکَانَکِ فَإِنَّکِ إِلَی خَیْرٍ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ .(2)

اسماعيل بن عبدالله بن جعفر طیار از پدرش نقل می کند که گفت:

زمانی که رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ديد رحمت از آسمان در حال پایین آمدن است دو مرتبه فرمود: کیست که صدا بزند؟

زینب گفت: من ای رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حضرت فرمودند: برای من على علیه السلام و

ص: 372


1- العمده 24/40 ، الطرائف 197/127
2- البرهان، ج 4، ص 466

فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام را صدا بزن. پس حسن علیه السلام را در سمت راستش و حسین علیه السلام را در سمت چپش و علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام را در مقابلش قرار داد پس عبایی خیبری بر آنها کشید و فرمود: خداوندا به درستی که هر نبی اهل بیتی دارد و اینها اهل بیت من هستند و خدا آیه نازل کرد « خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند ».

زینب گفت: ای رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ آیا همراه شما داخل نشوم؟

رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فرمودند: در جایت باش پس به درستی که تو ان شاء الله بر خیر هستی....

11- عن زيد بن أرقم (1) ، قال: قال رسول الله صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ

أنشدكم الله في أهل بيتي مرتین (2) .

زید بن ارقم گفت: رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فرمودند: شما را به خدا قسم میدهم در مورد اهل بیتم، شما را قسم میدهم در مورد اهل بیتم.

12- عن أبي الحمراء (3) قال: أَقَمْتُ بِالْمَدِینَهِ تِسْعَهَ أَشْهُرٍ کَیَوْمٍ وَاحِدٍ وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَجِی ءُ کُلَّ غَدَاهٍ فَیَقُومُ عَلَی بَابِ عَلِیٍّ علیه اسلام وَ فَاطِمَهَ علیها السلام فَیَقُولُ الصَّلَاهَ « إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً » (4) .

ابی حمراء گفت: نه ماه در مدینه اقامت داشتم که مثل یک روز بود و رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ صبح می آمد و در مقابل درب خانه علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام می ایستاد و می فرمود: نماز « خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند ».

ص: 373


1- العمده 26/41
2- البرهان، ج4، ص 466
3- العمده 27/41 ، الطرائف 198/128
4- البرهان، ج 4، ص 467

13- عن أنس (1)

قال: أن رسول الله صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ كان يمر بباب فاطمة، إِذَا خَرَجَ إِلَی صَلاَهِ اَلْفَجْرِ ، حين نزلت هذه الآية، قريبا من سِتَّهَ أَشْهُرٍ،

يقول: الصلاة، يا أهل البيت « إِنَّما یُرِیدُ اَللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً ».(2)

آنس گفت: به درستی که رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ زمانی که برای نماز صبح خارج می شد از درب خانه فاطمه ای می گذشت و زمانی که این آیه نازل شد حدود شش ماه می فرمود: نماز . ای اهل بیت من « خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان[پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند ».

14- عن يزيد بن حيان، عن زيد بن أرقم (3)، قال: قال رسول صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ

ألا وَإنّی تَارِکٌ فِیکُم ثَقَلَینِ : أحَدُهُما کِتابُ اللَّهِ عزّ وجلّ ، هُوَ حَبلُ اللَّهِ ، مَنِ اتَّبعَهُ کانَ علَی الهُدی ، وَمَنْ تَرکَهُ کان علَی الضَّلالَهِ. وثانيهما: أهل بیتی.

قلنا: من أهل بیته، نساؤه؟

قَالَ لَا ایْمُ اللَّهِ إِنَّ الْمَرْأَةَ تَكُونُ مَعَ الرَّجُلِ الْعَصْرَ مِنَ الدَّهْرِ، ثُمَّ یُطَلِّقُهَا فَتَرْجِعُ إِلَی أَبِیهَا وَ قَوْمِهَا، أهل بيته أصله، وعصبتة الذين حرموا الصدقة بعده.(4)

زید بن ارقم گفت: رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فرمودند: آگاه باشید به درستی که من در بین شما دو چیز گرانبها باقی می گذارم یکی از آن دو کتاب خدا که ریسمان خداست هر کس از آن تبعیت کند بر هدایت است و هر کس آن را ترک کند بر گمراهی است و دوم اهل بیتم عليهم السلام.

یزید بن حیان گفت: گفتيم به زید اهل بیت رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ چه کسانی هستند؟

ص: 374


1- العمده 45، 32، الطرائف 199/128 ، در المنثور، ج 5، ص199
2- البرهان، ج 4، ص 468
3- صحيح مسلم، ج4، 37/1874
4- البرهان، ج 4، ص 469

زنانش؟

گفت: نه، قسم به خدا به درستی که زن برای مدتی از عمر همراه مرد است و سپس طلاق داده می شود و به سوی پدرش و قومش برمی گردد. اهل بیت رسول خدا علیهم السلام اصل او هستند. هم خونان او هستند کسانی که بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله صدقه به آنها حرام شده بود.

15- عن عطية، عن أبي سعيد الخدری: (1)

أن رسول الله صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ جاء إلى باب فاطمة علیهاالسلام أربعين صباحا بعد ما دخل على بفاطمة علیهاالسلام فيقول:

السلام عليكم أهل البيت ورحمة الله وبركاته، الصلاة، يرحمكم الله « إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا »(2).

عطیه از ابی سعید خدری نقل می کند که گفت: بعد از ازدواج على علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ چهل روز صبح کنار درب خانه فاطمه آمد و می فرمود سلام و رحمت و برکات خدا بر شما اهل بیتم باد وقت نماز است، خدا شما را رحمت کند.

« خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند ».

16- قال ابوالحمراء خادم النبی صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ (3)

لما نزل هذه الآية « وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاهِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا » (4) كان النبي صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِیاتی باب على علیه السلام وفاطمة علیهاالسلام عند کل صلاة فيقول الصلاة رحمكم الله .

« إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا »

ص: 375


1- مناقب (خوارزمی)، ص 22
2- البرهان، ج 4، ص 469
3- شواهد التنزیل، ج 1، ص 497
4- سوره طه، آیه 132

ابو حمراء خادم نبی صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ گفت: چون این آیه نازل شد « اهلت را به نماز امر کن و بر آن شكيبا باش » رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ در وقت هر نماز به درب خاندي على علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام می آمد و می فرمود:

وقت نماز است خدا شما را رحمت کند.

« خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند ».

17 - عن أنس بن مالک (1)

إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ یَمُرُّ بِبابِ فاطِمَهَ علیهاالسلام سِتَّهَ أشهُرٍ إذا خَرَجَ إلی صَلاهِ الفَجرِ یَقولُ : الصَّلاهَ یا أهلَ البَیتِ « إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا ».

انس بن مالک گفت: به درستی که شش ماه در وقت نماز صبح رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ از درب خانه ی فاطمه سلام الله عليها عبور می کرد و می فرمود وقت نماز است ای اهل بیتم « خدا فقط میخواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند » .

18 - عن علي بن زيد عن انس (2)

أن رسول الله صلی الله علیه و آله كان يمر ببيت فاطمة علیهاالسلام بعد ان بنی بها على بن ابی طالب علیه السلام ایم بستة أشهر فيقول الصلاة اهل البيت « إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا ».

على بن زید از قول انس گفت: بعد از اینکه علی بن ابی طالب علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام در یک خانه شروع به زندگی کردند، رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ شش ماه از درب خانه فاطمه علیهاالسلام می گذشت و می فرمود: وقت نماز است ای اهل بیت من « این است و جز این نیست که خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما

ص: 376


1- شواهد التنزیل، ج 2، ص 18
2- شواهد التنزیل، ج2، ص22

را پاک و مطهر گرداند ». (1)

19 - عن البراء بن عازب قال: (2)

جاء على علیه السلام السلام وفاطمة علیهاالسلام والحسن عليه السلام والحسين عليه السلام إلى باب النبي صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فخرج النبي صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فقال بردائه فطرحد عليهم وقال اللهم هولاء عترتی.

براء بن عازب نقل می کند که:

علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام به درب خانه رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ آمدند و رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ از خانه خارج شدند و عبای خود را بر آنها کشیدند و فرمودند: خداوندا اینها عترت من هستند.(3)

20- عن جابر بن عبدالله الأنصاري: (4)

ان رسول الله صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ دعا عليأ علیه السلام وابنیه علیهماالسلام وفاطمة علیهاالسلام فقالبسهم من ثوبه ثم قال اللهم هؤلاء اهلی هولاء اهلی .

ص: 377


1- نکته: این روایت انس بن مالک را، ابن مغازلی در مناقبش حدیث 325، ابن عساکر در تاریخ دمشق حدیث 113 و حدیث 82 و حدیث 320، بحرانی در صفحه 287 غاية المرام، احمد بن جعفر در حدیث 19 و 20 از فضائل فاطمه علیهاالسلام در کتاب الفضائل، طبرانی در معجم الكبير در قسمت امام حسن علیه السلام، حدیث 144 (ج1، ورق 126) و در ج3، ص 50، حدیث 2671، حاکم نیشابوری در مستدرک، ج 3، صفحه 158، ذهبی در سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 134، ط 3، بلاذری در انساب الاشراف، ج 2، ص 104، ط1، عبد بن حميد در مسندش، ورق 160، ابوبکر بن ابی شیبه در مصنفش، ج 6، ص 181، سیوطی در مسند على علیه السلام از کتاب جمع الجوامع، ج 2، ص 272، ط1، ترمذی در کتاب تفسیرش در تفسیر سوره ی احزاب به شماره 3259 و در سنن، ج 5، ص 31، احمد بن حنبل در مسند انس بن مالک از مسندش، ج 3، ص 259، ط 1، ابن عدی در کاملش، ج 5، ص 1840، طبری در تفسیرش در تفسیر این آیه در ج 22 آورده اند.
2- شواهد التنزيل، ج 2، ص 26
3- نکته: روایت ابن عازب را ابن عدی در کاملش، ج 6، ص 2217، ابن عساکر در تاریخ دمشق، ج2، ص 437، ط 2، نقل کرده است.
4- شواهد التنزیل، ج 2، ص 28

جابر بن عبدالله انصاری گفت:

به درستی که، رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ علی علیه السلام و دو پسرش علیهماالسلام و فاطمه علیهاالسلام را طلب کردند و لباسشان را بر روی آنها کشیدند و سپس فرمودند: خداوندا اینها اهل من هستند، اینان اهل من هستند.

21- عن الحسن بن على علیهماالسلام (1) :

لما نزلت آية التطهير جمعنا رسول الله صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ واياه في كساء لأم سلمة خيبرئ ثم قال صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : اللهم هولاء اهل بیتی وعترتی أذهب عنهم الرج. طهرهم تطهيرا.

حضرت امام حسن بن على علیهماالسلام فرمودند:

زمانی که آیه ی تطهیر نازل شد رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ما را در کنار خودشان در زیر عبای خییری که مال ام سلمه بود جمع کردند و سپس فرمودند: خداوندا اینها اهل بیتم و عترتم هستند، پس رجس را از آنها ببر و آنها را پاک و مطهر قرار بده . (2)

22- عن أبي جميلة قال:(3)

خرج الحسن بن على علیهماالسلام يصلي بالناس وهو بالكوفة فطعن بخنجر في فخذه فمرض شهرين ثم خرج فحمد الله وأثنى عليه ثم قال علیه السلام :

يا اهل العراق اتقوا الله فینا فإنا أمرائكم وضيفانكم واهل البيت الذين سمى الله في کتابه. « إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا » .

ابی جمیله نقل کرده است: حسن بن على علیهماالسلام در کوفه اقامه ی نماز می فرمود که یکبار ران ایشان را با خنجر زخمی کردند و ایشان در ماه مریض شده و خانه نشین شدند، سپس بعد از بهبودی از خانه خارج شده و خطبه ای خواندند و بعد از حمد و ثنای الهی فرمودند: ای اهل عراق در مورد ما از خدا بترسید پس به درستی که ما امراء و مهمانان شما هستیم، ما همان اهل بیتی هستیم که خدا در کتابش آنها را این گونه یاد

ص: 378


1- شواهد التنزیل، ج 2، ص 30
2- نکته: این روایت را ابن مغازلی در مناقبش ص 302، ح 336 نقل کرده است
3- شواهد التنزیل، ج 2، ص 31

کرده است.« این است و جز این نیست که خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و مطهر گرداند » (1) .

23- عن سعد أنه قال لمعاوية بالمدينة :(2)

لقد شهدت من رسول الله صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِي عَلِيٍّ ثَلَاثاً لَأَنْ يَكُونَ لِي وَاحِدَةٌ مِنْهَا أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ، شَهِدْتُهُ وَ قَدْ أَخَذَ بِيَدِ ابْنَيْهِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ علیهماالسلام وَ فَاطِمَةَ علیهاالسلام وَ قَدْ جَأَرَ إِلَي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ يَقُولُ: اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً.

نقل شده است از سعد که در مدینه به معاویه چنین گفت:

به تحقیق که از جانب رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ سه چیز در فضیلت على علیه السلام دیدم که اگر یکی از آنها برای من بود از تمام عالم برای من دوست داشتنی تر بود.

دیدم که وقتی به سوی رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ میرفت دست دو فرزند علی علیه السلام حسن علیه السلام و حسین علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام را گرفته بود و می فرمود: خداوندا اینها اهل بیت من هستند، پس رجس را از آنها دور کن و آنها را پاک و مطهر قرار بده .

26- قال سعد:(3)

قال رسول الله صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بعلى ثلاثة لأن يكون لي واحدا منهن أحب إلى من حمر النعم، نزل على رسول الله صلی الله علیه و آله الوحئ فأدخل عليا علیه السلام وفاطمة علیهاالسلام وابنيها علیهمااالسلام تحت ثوبه ثم قال له : اللهم هولاء آهلي وأهل بیتی .

سعد گفت: رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ و آله سه چیز به على علیه السلام فرمودند: که اگر یکی از آنها برای من بود از تمام عالم برای من دوست داشتنی تر بود.

وحی به رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ نازل شد پس علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و دو

ص: 379


1- نکته: این روایت را از امام حسن علیه السلام، ابن مغازلی در مناقبش ح 432، ابن عساکر به اسناد زیاد در ح 304و در قسمت امام حسن علیه السلام در تاریخ دمشق صف حدی 180 تا 183، ط 1 آورده اند.
2- شواهد التنزیل، ج 2، ص 33
3- شواهد التنزیل، ج 2، ص 33

فرزندش علیهماالسلام را در زیر لباسش داخل کرد و سپس فرمود:

خداوندا اینها اهل من و اهل بیت من هستند . (1)

20- عن عامر بن سعد عن أبيه قال مر معاوية بسعد فقال:(2)

ما یمنعک آن تسب اباتراب علیه السلام؟

فقال سعد اما ما ذكرت ثلاثا قال له رسول الله صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فلا أشبه لأن يكون لی واحدة منهن أحب إلي من حمر النعم.

سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ، يَقُولُ لَهُ : خَلَّفَهُ فِي بَعْضِ مَغَازِيهِ ، فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ : يَا رَسُولَ اللَّهِ ، خَلَّفْتَنِي مَعَ النِّسَاءِ وَالصِّبْيَانِ؟

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : أَمَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى ، إِلَّا أَنَّهُ لَا نُبُی بَعْدِي .

وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ يَوْمَ خَيْبَرَ : لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ، وَيُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ ، قَالَ : فَتَطَاوَلْنَا لَهَا .

فَقَالَ : ادْعُوا لِي عَلِيًّا ، فَأُتِيَ بِهِ أَرْمَدَ فَبَصَقَ فِي عَيْنِهِ ، وَدَفَعَ الرَّايَةَ إِلَيْهِ فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ.

ولما نزلت هذه الآية « إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا » الآية دعا رسول الله صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عليا علیه السلام وفاطمة علیهاالسلام وحسنا علیه السلام وحسينا علیه السلام وقال صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اللهم هولا اهلی (وفي رواية) اهل بیتی.

عامر بن سعد گوید: روزی معاویه به پدرم سعد برخورد کرد و گفت:

ص: 380


1- نکته: این روایت را حاکم نیشابوری در کتاب معرفت صحابه از المستدرک، ج 3، ص 147 بیهقی در سنن الکبری، ج 7، ص 63، طبری در تفسیرش، ج 22، ص 18 گنجی در كفاية الطالب، ص 144، همچنین حاکم در المستدرک، ج 3، ص 150 نقل کرده و به صحت این روایت بنابر شرط شیخین حکم کرده است، ابن عساکر از اسانید متعدد در حدیث 272 و حول آن در تاریخ دمشق، ج1، ص 229، ط 2، و همچنین در کتاب اربعین منتقی، حدیث 42 و 43 در باب 38 آورده است
2- شواهد التنزیل، ج 2، ص 35

چه چیز مانع این شده که به ابو تراب دشنام دهی و او راسب کنی؟

سعد گفت: اما آنچه که گفتی سه چیز است که رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ آن سه مورد را فرمودند: پس من على علیه السلام را سب نمی کنم زیرا اگر یکی از آن سه مورد برای من بود برایم از تمام دنیا ارزشمندتر بود.

شنیدم که رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ به او می فرماید در حالیکه او را در چند جنگ جانشین خودش در شهر قرار داد، پس على علیه السلام به ایشان گفت:

ای رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ آیا مرا همراه زنان و کودکان باقی می گذاری؟

پس رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فرمود: آیا راضی نیستی که برای من به منزله ى هارون برای موسی باشی، با این تفاوت که بعد از من پیامبری نیست.

و شنیدم که رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ می فرمود: فردا پرچم اسلام را به دست کسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند. پس ما برای آن بلند شدیم (آن را آرزو کردیم ) رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فرمود على را صدا بزنید، پس على علیه السلام آمد در حالیکه چشم درد داشت، رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ آب دهانش را به چشم او مالید، چشم او خوب شد و پرچم را به دست او داد و خدا با دست او فتح و پیروزی آورد.

و زمانی که این آیه نازل شد « این است و جز این نیست که خدا فقط میخواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و مطهر گرداند » رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ على علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسين علیه السلام را فراخواند و فرمود: خداوندا اینها اهل من هستند. (1)

ص: 381


1- نکته: این روایت را حاکم نیشابوری در کتاب معرفة الصحابه از المستدرک، ج 3، ص 108 آورده و گفته بنابر شرط شیخین این روایت صحیح است و ذهبی هم گفته بنابر شرط مسلم صحیح است مسلم در صحیحش، ج 7، ص 119، ترمذی در سنن خودشف ج 5، ص 638ف ح 3724، حموئی در فرائد السمطین، ج 1، ص 377، باب 19، ح 319، ط بيروت ابن عساکر در تاریخ دمشق، ج 1، ص206، ط1، و در ط 2، ص 225، آورده اند.

26- عن أبي سعيد الخدري (1) في قول الله عزوجل « إِنَّمَا يُرِيدُ اللّه ُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً » قال:

جمع رسول الله صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عليا علیه السلام وفاطمة علیهاالسلام والحسن علیه السلام والحسين عليه السلام ثم ادار عليهم الكساء فقال صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : هولاء اهل بیتی الله أذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيرا .

ابو سعید خدری در مورد این فرموده ی خداوند « این است و جز این نیست که خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و مطهر گرداند » گفت:

رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ على علام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام را جمع کرد سپس عبایش را به دور آنها گرفت و فرمود: اینها اهل بیت من هستند خداوندا رجس را از آنها دور کن و آنها را پاک و مطهر قرار بده .(2)

27 - عن عطية عن أبي سعيد قال: (3)

نزلت هذه الآية في خمسة فقرأها وسماهم « إِنَّمَا يُرِيدُ اللّه ُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً » في رسول الله صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ و على علیه السلام و فاطمة علیهاالسلام والحسن علیه السلام والحسین علیه السلام .

عطیه از ابوسعید نقل کرده که گفت:

این آیه در شأن پنج نفر نازل شده، پس آيه را قرائت کرد و آن پنج نفر را نام برد.

« این است و جز این نیست که خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و مطهر گرداند » در شأن رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ و علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام نازل شد. (4)

ص: 382


1- شواهد التنزیل، ج 2، ص 37
2- نکته: این روایت را خطیب در تاریخ بغداد، ج 10، ص 278، ابن عساکر در تاریخ دمشق، ج 13، ص 73، ط 1 آورده اند
3- شواهد التنزیل، ج 2، ص 39
4- نکته: در مجمع الزوائد، ج 9، ص 167، هیثمی، طبرانی در اوسط آورده البته گفته است که عطيه ضعیف است ولی این حرف قابل قبول نیست چون در حدیث متواتر ضعف جميع هم ضرر نمی زند چه برسد به ضعف بعض، ابن عساکر در تاریخ دمشق، ج 13، ص 68 و 75، واحدی در اسباب النزول ص 267، ابن عدی در الکامل، ج 5، ص 1921، و ج 6، ص 2087، ط1، و ج 7، ص 2588، حافظ در تفسیر آیه ی تطهیر در کتابش ما نزل من القرآن في على علیه السلام، طبری در تفسیرش، ج 22، ص 6، 16 حدیث نقل کرده ذیل این آیه که اولین حدیث همین است، ثعلبی در تفسیرش الكشف والبيان ج2، ورق 139 آورده اند.

28- عن عطية عن ابی سعی قال:(1)

جاء رسول الله صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اربعين صباحا إلى باب علی علیه السلام بعد ما دخل بفاطمة علیهاالسلام فقال صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : السلام عليکم اهل البيت و رحمة الله و بركاته الصلاة حمكم الله « إِنَّمَا يُرِيدُ اللّه ُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً » انا حرب لمن حاربتم وسلم لمن سالمتم.

عطیه از ابو سعید نقل می کند که گفت:

بعد از ازدواج علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام، رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ چهل روز صبح به درب خانه ی آنها آمد و فرمود:

سلام بر شما ای اهل بیتم و رحمت و برکات خدا بر شما باد، وقت نماز است خدا شما را رحمت کند « این است و جز این نیست که خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و مطهر گرداند » من سر جنگ دارم با هر کسی که با شما سر جنگ دارد و در صلح هستم با هر کسی که با شما می سازد.(2)

29- حدثنا عطية العوفي عن أبي سعيد الخدری (3) قال:

لما نزلت هذه الآية « أوامر أهلك بالصلاة » (4) كان يجي ء نبي الله صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ الى باب

ص: 383


1- شواهد التنزیل، ج 2، ص 44
2- نکته: این روایت در اوسط طبرانی، مجمع الزوائد هیثمی، ج 9، ص 169، مناقب خوازی، ص 22، آمده است
3- شواهد التنزیل، ج 2، ص 46
4- شواهد التنزیل، ج 2، ص 44

على علیه السلام صلاة الغداة ثمانية أشهر ثم يقول:

الصلاة رحمكم الله « إِنَّمَا يُرِيدُ اللّه ُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً » عطيه از ابو سعید خدری نقل می کند که گفت:

وقتی که آیه « اهلت را به نماز امر كن » نازل شد، نبی خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ هشت ماه هنگام نماز صبح به کنار درب خانه ی على علیه السلام می آمد و می فرمود:

وقت نماز است خدا شما را رحمت کند « این است و جز این نیست که خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و مطهر گرداند ».

30- عن ابن عباس قال: قال رسول الله صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ (1) :

إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي قَسَمَ الْخَلْقَ قِسْمَيْنِ فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهِمْ قِسْماً،فَذَلِكَ قَوْلُهُ::

« وَ أَصْحابُ الْيَمِينِ ما أَصْحابُ الْيَمِينِ وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ » (2)

فَأَنَا مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ،وَ أَنَا خَيْرُ أَصْحَابِ الْيَمِينِ،ثُمَّ جَعَلَ الْقِسْمَيْنِ أَثْلاَثاً فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهَا ثُلُثاً ،فَذَلِكَ قَوْلُهُ: « وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ ». (3)

فَأَنَا مِنَ السَّابِقِينَ وَ أَنَا خَيْرُ السَّابِقِينَ.ثُمَّ جَعَلَ الْأَثْلاَثَ قَبَائِلَ فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهَا قَبِيلَةً فَذَلِكَ قَوْلُهُ « وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا » (4) الْآيَةَ .

فَأَنَا أَتْقَي وُلْدِ آدَمَ وَ أَكْرَمُهُمْ عَلَي اللَّهِ وَ لاَ فَخْرَ،ثُمَّ جَعَلَ القَبَائِلَ بُيُوتاً فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهَا بَيْتاً فَذَلِكَ قَوْلُهُ: « إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ

1-سوره طه، آیه 132

ص: 384


1- شواهد التنزیل، ج 2، ص 49
2- سوره واقعه، آیه 41
3- سوره واقعه . آیه 8 تا 11
4- سوره حجرات، آیه 13

تَطْهِيراً ». (1)

ابن عباس گوید رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فرمودند:

به درستی که خدای بزرگ خلق را دو قسمت کرد و مرا در قسمت برتر قرار داد و این همان فرمایش اوست « اصحاب یمین، اصحاب یمین کدامند؟ و اصحاب چپ اصحاب چپ کدامند؟ ».

پس من از اصحاب یمین هستم و من بهترین اصحاب یمین هستم.

پس هر کدام از آن دو قسم را سه قسمت کرد و مرا در بهترین آن سه قسم قرار داد و این همان فرمایش اوست « یاران دست راست، یاران دست راست کدامند؟ و یاران چپ، باران چپ کدامند؟ و سبقت گیرندگان مقدمند » پس من از سبقت گیرندگان هستم و من بهترین سبقت گیرندگان هستم.

سپس آن سه دسته را قبيله قبيله قرار داد و مرا در بهترین قبیله ها قرار داد و این همان فرمایش اوست .

« و ما شما را ملت ملت و قبيله قبيله قرار دادیم تا يكديگر را بشناسید ».

پس من با تقواترین دودمان آدم هستم و گرامی ترین آنها نزد خدا هستم و این باعث فخر فروشی نیست سپس قبیله ها را خانه خانه قرار داد و مرا در بهترین خانه قرار داد « این همان فرمایش اوست این است و جز این نیست که خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و مطهر گرداند » و من و اهل بیتم از گناهان پاک هستیم.

31- عن ابن عباس قال:(2)

دعا رسول الله صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ الحسن علیه السلام والحسين علیه السلام وعليا عليه السلام وفاطمة علیهاالسلام و مد عليهم ثوبا ثم قال صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اللهم هولاء اهل بیتی وحامتی فاذهب عنهم الرجس وطهرهم

ص: 385


1- در کتاب المعرفة والتاريخ، ج 1، ص 98ذیل عنوان اخبار عبدالله بن العباس وأبيه آخر روایت یک جمله اضافه دارد و آن اینکه: وانا واهل بیتی مطهرون من الذنوب
2- شواهد التنزیل، ج 2، ص 50

تَطْهِيراً »(1) .

ابن عباس گفت: رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حسن علیه السلام وحسين علیه السلام و علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام را فرا خواند و لباسش را بر آنها کشید و سپس فرمود: خداوندا اینها اهل بیت من و خاصان من هستند پس رجس را از آنها دور کن و آنها را پاک و مطهر قرار بده .

32- عن أبي صالح عن ابن عباس (2) قال: في قوله تعالى « إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً »:

نزلت في رسول الله صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ و علی علیه السلام وفاطمة علیهاالسلام و الحسن علیه السلام والحسين علیه السلام

ابي صالح از ابن عباس نقل کرده که در مورد این فرموده خدا « این است و جز این نیست که خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و مطهر گرداند » گفت:

این آیه در شأن رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ و على علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام نازل شد.

33- عن على علیه السلام قال (3) :

جمعنا رسول الله صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ في بيت أم سلمة أنا و فاطمة علیهاالسلام وحسنا علیه السلام وحسينا علیه السلام ثم دخل رسول الله صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ في كساء له وأدخلنا معه ثم ضمنا ثم قال: اللهم هولاء اهل بیتی اذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيرة فقالت أم سلمة يا رسول الله صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ انا و دنت منه.

فقال رسول الله صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ انت ممن انت منه وانت على خير اعادها رسول الله صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثلاثا يصنع ذلک.

حضرت على علیه السلام فرمودند: رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ من و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام را در خانه ام سلمه جمع کرد و سپس خودش به زیر عبایش رفت و ما را هم همراه خودش به زیر عبا برد، پس نزدیک هم شدیم و فرمود: خداوندا اینها اهل بیت

ص: 386


1- حدیث به صورت مختصر آورده شده
2- شواهد التنزیل، ج 2، ص 51
3- شواهد التنزیل، ج 2، ص 52

من هستند پس رجس را از آنها ببر و آنها را پاک و مطهر قرار بده پس ام سلمه گفت ای رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ پس من؟ و نزدیک ایشان رفت رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فرمودند: تو از آن دسته هستی که اهل آن هستی و تو بر خیر هستی و این کلام را سه مرتبه تکرار فرمودند .

34- عن اسماعيل بن عبد الله بن جعفر الطيار عن أبيه قال (1) :

لَمّا نَظَرَ النَّبِیُّ صلی اللّه علیه و آله إلی جَبرَئیلَ هابِطًا مِنَ السَّماءِ قالَ: مَن یَدعو لی؟ مَن یَدعو لی؟

فَقالَت زَینَبُ: أنَا یا رَسولَ اللّهِ صلی اللّه علیه و آله، فَقالَ صلی اللّه علیه و آله: ادعی لی عَلِیًّا علیه السلام وفاطِمَهَ علیهاالسلام وحَسَنًا علیه السلام وحُسَینًا علیه السلام ، فَجَعَلَ حَسَنًا علیه السلام عَن یَمینِهِ، وحُسَینًا علیه السلام عَن یَسارِهِ، وعَلِیًّا علیه السلام وفاطِمَهَ علیهاالسلام تِجاهَهُم، ثُمَّ غَشّاهُم بِکِساءٍ خَیبَرِیٍّ وقالَ: اللّهُمَّ إنَّ لِکُلِّ نَبِیٍّ أهلاً، وإنَّ هؤُلاءِ أهلی. فَأَنزَلَ اللّهُ تَعالی: « إِنَّما یُرِیدُ اَللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً ».

فَقالَت زَینَبُ: ألا أدخُلُ مَعَکُم ؟

قالَ: مَکانَکِ، فَإِنَّکِ عَلی خَیرٍ إن شاءَ اللّهُ.

اسماعيل بن عبدالله بن جعفر طیار از قول پدرش گفت:

زمانی که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله به جبرئيل که از آسمان می آید نظر کردند، فرمودند: چه کسی برای من صدا می زند؟ چه کسی برای من صدا می زند؟

زینب گفت: من ای رسول خدا صلی اللّه علیه و آله؟

پس حضرت فرمودند: برایم علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام را صدا بزن، پس حسن علیه السلام را در سمت راستش و حسین علیه السلام را سمت چپش و على علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام را روبرویش قرار داد سپس عبای خیبری را بر آنها کشید و فرمود: خداوندا بدرستی که هر پیامبری اهل دارد و بدرستی که اینها اهل من هستند پس خدا آیه نازل کرد:

« این است و جز این نیست که خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما

ص: 387


1- شواهد التنزیل، ج 2، ص 53

خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و مطهر گرداند » (1).

35- عن عبدالله بن جعفر الطيار قال (2):

لما نظر رسول الله صلی اللّه علیه و آله إلى الرحمة هابط قال صلی اللّه علیه و آله أدعوالي أدعوالی .

فقالت زينب: من یا رسول الله صلی اللّه علیه و آله؟

قال صلی اللّه علیه و آله: على علیه السلام وفاطمة علیهاالسلام والحسن علیه السلام والحسين عليه السلام فجاء بهم فألقي عليهم النبي صلی اللّه علیه و آله كساء له ثم رفع يده فقال صلی اللّه علیه و آله:

اللهم إن هولاء آلی صل على محمد وآل محمد وأنزل الله « إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا » .

عبدالله بن جعفر طیار گفت: زمانی که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله رحمتی را در حال نزول دید، حضرت فرمودند: بخوان برایم بخوان برایم.

زینب گفت: چه کسی را ای رسول خدا صلی اللّه علیه و آله؟

حضرت فرمودند: علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام را، پس آنها را آوردند و رسول خدا و عبایش را بر آنها انداخت و سپس دستش را بلند کرد، حضرت فرمودند:

خداوندا به درستی که اینها آل من هستند پس بر محمد و آل محمد صلی اللّه علیه و آله درود فرست و خدا نازل کرد « این است و جز این نیست که خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و مطهر گرداند ».

36- قالت عائشة (3) :

خرج النبي صلی اللّه علیه و آله غداه وعليه مرط مرصل من شعر أسود فجاء الحسن بن علي علیهماالسلام فأدخله ثم جاء الحسين علیه السلام فدخل معه ثم جاءت فاطمه علیهاالسلام أدخلها ثم جاء على

ص: 388


1- نکته: این روایت را ثعلبی در تفسیرش، ج 3، ورق 139، حموئی در فرائد السمطین، ج 2، ص 18، ط1 آورده اند
2- شواهد التنزیل، ج 2، ص 54
3- شواهد التنزیل، ج 2، ص 56

علیه السلام فأدخله ثم قال له صلی اللّه علیه و آله : « إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ».

عایشه گفت: یک روز صبح رسول خدا صلی اللّه علیه و آله از خانه خارج شد در حاليكه عبای پشمی از موی سیاه بدوش ایشان بود پس حسن بن على علیهماالسلام آمد و حضرت او را به زیر عبا برد سپس حسين علیه السلام آمد و او را هم کنار حسن علیه السلام به زیر عبا برد سپس حضرت زهرا علیهاالسلام آمد و او را هم به زیر عبا برد سپس على علیه السلام آمد و او را هم به زیر عبا برد سپس فرمود: « این است و جز این نیست که خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و مطهر گرداند» .(1)

37- عن شداد ابی عمار(2) قال:

دَخَلْتُ عَلَي وَاثِلَةَ وَ عِنْدَهُ قَوْمٌ فَذَكَرُوا عَلِيّاً فَشَتَمُوهُ فَشَتَمْتُهُ مَعَهُمْ فَلَمَّا قَامُوا قَالَ:شَتَمْتَ هَذَا الرَّجُلَ قُلْتُ:رَأَيْتُ الْقَوْمَ شَتَمُوهُ فَشَتَمْتُهُ مَعَهُمْ قَالَ :

أَلاَ أُخْبِرُكَ بِمَا رَأَيْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی اللّه علیه و آله قُلْتُ:بَلَي

قَالَ:أَتَيْتُ فَاطِمَةَ علیهاالسلام أَسْأَلُهَا عَنْ عَلِيٍّ علیه السلام فَقَالَتْ: تَوَجَّهَ إِلَي رَسُولِ اللَّهِ صلی اللّه علیه و آله فَجَلَسْتُ أَنْتَظِرُهُ حَتَّي جَاءَ رَسُولُ اللَّهِ صلی اللّه علیه و آله وَ مَعَهُ عَلِيٌّ علیه السلام وَ حَسَنٌ علیه السلام وَ حُسَيْنٌ علیه السلام أَخَذَ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا بِيَدِهِ حَتَّي دَخَلَ فَأَدْنَي عَلِيّاً علیه السلام وَ فَاطِمَةَ علیهاالسلام فَأَجْلَسَهُمَا بَيْنَ يَدَيْهِ،وَ أَجْلَسَ حَسَناً علیه السلام وَ حُسَيْناً علیه السلام كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا عَلَي فَخِذِهِ ثُمَّ لَفَّ عَلَيْهِمْ ثَوْبَهُ أَوْ كِسَاءَهُ ثُمَّ تَلاَ هَذِهِ الْآيَةَ:« إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ».

ثُمَّ قَالَ:اَللَّهُمَّ هَؤُلاَءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ أَهْلُ بَيْتِي أَحَقُّ.

ص: 389


1- نکته: این روایت را ابن عساکر در تاریخ دمشق، ج 12، ص 19، طبری در تفسیرش حدیث دوم ذیل آیه، ج 22، ص 6، مسلم در صحیح خود، ج 4، ص 1883، گنجی در كفاية الطالب، ص 54 بیهقی در سنن کبری، ج 2، ص 149، ابن ابی شیبه، ج 7، ورق 157، از کتاب مصنف، حاکم نیشابوری در مستدرک، ج3، ص 147، حسین بن مسعود فراء در معالم التنزیل، ج 3، ص 529، ط1، آورده اند.
2- شواهد التنزیل، ج 2، ص 66

از ابی عمار نقل شده که گفت: به نزد واثله رفتم در حالی که عده ای نزد او بودند، پس نام علی علیه السلام را آوردند و او را دشنام دادند و من هم همزمان به على علیه السلام دشنام دادم. وقتی که آنها رفتند واثله به من گفت: به این مرد دشنام میدهی؟

گفتم: دیدم که آنها به او دشنام می دهند پس من هم همراه آنها به او دشنام دادم.

او گفت: آیا تو را به آنچه که از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله مشاهده کردم خبر بدهم؟ گفتم: خبر بده .

گفت: روزی به خدمت فاطمه علیهاالسلام رفتم و از او سراغ علی علیه السلام را گرفتم. فرمود: او به نزد رسول خدا صلی اللّه علیه و آله رفته است.

پس منتظر نشستم تا اینکه رسول خدا صلی اللّه علیه و آله آمد در حالیکه علی علیه السلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام همراه او آمدند و دست حسن علیه السلام و حسین علیه السلام هرکدام در یک دست ایشان بود و وارد خانه شدند. پس نزدیک علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام می آمد و آنها را در مقابل خود نشاند و هر کدام از حسن علیه السلام و حسین علیه السلام را به پایش نشاند، سپس لباسش یا عبایش را بر آنها کشید و این آیه را قرائت کرد: « این است و جز این نیست که خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و مطهر گرداند ».

پس فرمود: خداوندا اینها اهل بیتم هستند و اهل بیتم احق هستند.(1)

38 - حدثنی شداد بن عبد الله ابو عمار(2) قال:

سَمِعْتُ وَاثِلَةَ بْنَ الْأَسْقَعِ يَقُولُ:وَ اللَّهِ لاَ أَزَالُ أُحِبُّ عَلِيّاً علیه السلام وَ حَسَناً علیه السلام وَ حُسَيْناً علیه السلام وَ فَاطِمَةَ علیهاالسلام بَعْدَ إِذْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله يَقُولُ فِيهِمْ مَا قَالَ.

ص: 390


1- نکته: این روایت را هیثمی در مجمع الزوائد، ج 9، ص 167، احمد حنبل در کتاب فضائل، ص 66، و در مسندش، ج 4، ص 107، ابن مغازلی در ص 305 مناقب، ابن عساکر در تاریخ دمشق، ج2، ص 68 آورده اند.
2- شواهد التنزیل، ج 2، ص 68

وَ لَقَدْ رَأَيْتُنِي يَوْماً وَ قَدْ جِئْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی اللّه علیه و آله فِي مَنْزِلِ أُمِّ سَلَمَةَ ،فَجَاءَ اَلْحَسَنُ علیه السلام فَأَجْلَسَهُ عَلَي فَخِذِهِ الْيُمْنَي ثُمَّ جَاءَ حُسَيْنٌ علیه السلام فَأَجْلَسَهُ عَلَي علیه السلام فَخِذِهِ الْيُسْرَي وَ قَبَّلَهُمَا،ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ علیهااالسلام فَأَجْلَسَهَا بَيْنَ يَدَيْهِ،وَ دَعَا بِعَلِيٍّ علیه السلام فَأَغْدَفَ عَلَيْهِمْ كِسَاءً خَيْبَرِيّاً،كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِ ثُمَّ قَالَ: « إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً .»

قُلْتُ لِوَاثِلَةَ :وَ مَا الرِّجْسُ قَالَ:اَلشَّكُّ فِي دِينِ اللَّهِ .

شداد بن عبدالله گفت از واثله بن اسقع شنیدم که می گفت:

به خدا قسم همیشه محب علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام بوده ام، از زمانی که شنیدم رسول خدا صلی اللّه علیه و آله در مورد آنها می فرمود آنچه که می فرمود:

به تحقیق که روزی خودم را یافتم که آمده ام به خانه ام سلمه نزد رسول خدا صلی اللّه علیه و آله پس حسن علیه السلام آمد و رسول خدا صلی اللّه علیه و آله او را روی پای راستش نشاند سپس حسین علیه السلام آمد پس او را روی پای چپ خود نشاند و هر دوی آنها را بوسید.

سپس فاطمه علیهاالسلام آمد، پس او را در مقابل خود نشانید و علی علیه السلام را فراخواند و عبای خیبری را بر روی آنها گستراند گويا الان دارم می بینم ایشان را که فرمود: « این است و جز این نیست که خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و مطهر گرداند » .

به واثله گفتم رجس چیست؟ گفت: شک در دین خدا .

39- عن شداد ابی عمار انه مع واثلة يقول (1):

امرني رسول الله صلی اللّه علیه و آله أن أدعو عليا علیه السلام فدعؤته فجمع له الحسن علیه السلام والحسين علیه السلام وفاطمة علیهاالسلام ثم القي عليهم ثوبا ثم قال صلی الله علیه اللهم هولاء آهلى الله هولاء اهلی فاسترهم من النار.

شداد گفت که از واثله شنیدم که می گوید:

ص: 391


1- شواهد التنزیل، ج 2، ص 72

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله به من امر فرمود که على علیه السلام را بخوانم، پس او را صدا کردم و برای ایشان حسن علیه السلام و حسین علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام جمع شدند، پس لباسش را بر روی آنها انداخت و فرمود: خداوندا اینها اهل من هستند، خداوندا اینها اهل من هستند پس آنها را از آتش دور و محفوظ بدار .(1)

40- عن نفيع بن حارث عن أبي الحمراء خادم رسول الله صلی اللّه علیه و آله (2) قال:

کانَ رَسولُ اللّهِ صلی اللّه علیه و آله یَجیءُ عِندَ کُلِّ صَلاهِ فَجرٍ فَیَأخُذُ بِعِضادَهِ هذَا البابِ، ثُمَّ یَقولُ: السَّلامُ عَلَیکُم یا أهلَ البَیتِ ورَحمَهُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ. فَیَرُدّونَ عَلَیهِ مِنَ البَیتِ: وعَلَیکُمُ السَّلامُ ورَحمَهُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ، فَیَقولُ: الصَّلاهَ رَحِمَکُمُ اللّهُ « إِنَّما یُرِیدُ اَللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً »

قال فَقُلتُ: یا أبَاالحَمراءِ، مَن کانَ فِی البَیتِ؟ قالَ: عَلِیٌّ علیه السلام وفاطِمَهُ علیهاالسلام والحَسَنُ علیه السلام والحُسَینُ علیه السلام.

نفیع بن حارث از ابی حمراء خادم رسول خدا صلی اللّه علیه و آله نقل کرد که گفت:

دعب رسول خدا صلی اللّه علیه و آله این بود که در وقت هر نماز صبح به کنار این درب می آمد و دستگیره ی آن را می گرفت و می فرمود: سلام بر شما ای اهل بیتم و رحمت و برکات خدا بر شما باد.

پس از درون خانه جواب سلام ایشان را می دادند و می گفتند:

بر شما باد سلام و رحمت و برکات خدا.

پس رسول خدا صلی اللّه علیه و آله می فرمود: وقت نماز است خدا شما را رحمت کند « این است و جز این نیست که خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و مطهر گرداند ».

نفیع گوید از ابی حمراء پرسیدم چه کسانی در خانه بودند؟

ص: 392


1- نکته: این روایت را طبرانی در معجم کبیر، ج 1، ورق 126، و در تفسیرش، ج 22، ص 6، هیثمی در مجمع الزوائد، ج 9، ص 167 آورده اند
2- شواهد التنزیل، ج 2، ص 74

گفت: علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیهاالسلام (1).

41- عن أبي الحمراء قال (2):

كان النبي صلی اللّه علیه و آله يمر ببيت فاطمة ستة أشهر فيقول الصلاة « إِنَّما یُرِیدُ اَللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً » .

ابی حمراد گوید:

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله شش ماه از کنار خانه فاطمه علیهاالسلام عبور می کرد و می فرمود: وقت نماز است « این است و جز این نیست که خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و مطهر گرداند .» (3)

62- عن ابی الحمراء قال (4):

رابطنا النبى صلی اللّه علیه و آله ستة أشهر يجي إلى باب فاطمة علیهاالسلام وعلى علیه السلام فيقول السلام عليكم إنما « إِنَّما یُرِیدُ اَللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً » .

ابی حمراء گفت:

همراه رسول خدا صلی اللّه علیه و آله بودیم که شش ماه کنار درب خانه فاطمه علیهاالسلام و على علیه السلام می آمد و میفرمود: سلام بر شما « این است و جز این نیست که خدا فقط میخواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و مطهر گرداند ». (5)

ص: 393


1- نکته: حاکم در کتاب معرفت علوم حدیث، ص 226، خرجوشی در کتاب شرف المصطفی، ص270، ط 1 این روایت را آورده اند.
2- شواهد التنزیل، ج 2، ص 75
3- نکته: این روایت را ذهبی در میزان الاعتدال، ج 2، ص 381، عبد بن حميد الكشی در مسندش، ج1، ورق 70، هیثمی در مجمع الزوائد، ج 1، ص 168 آورده اند.
4- شواهد التنزيل، ج 2، ص 76
5- نکته: این روایت را ذهبی در سیر الاعلام النبلاء، ج 2، ص 134 آورده است

43 - عن أبي الحمراء قال :(1)

شهدت النبي صلی اللّه علیه و آله ثمانية اوعشرة أشهر اذا خرج إلى الصلاة مر بباب فاطمة علیهاالسلام فیقول السلام عليكم ورحمة الله الصلاة اهل البيت « إِنَّما یُرِیدُ اَللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً » و رحمکم الله.

ابی حمراء گفت:

شاهد بودم که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله به مدت هشت یا ده ماه زمانی که برای نماز صبح خارج می شد به درب خانه فاطمه علیهاالسلام که می رسید می فرمود:

سلام بر شما و رحمت خدا بر شما باد، وقت نماز است اهل بیتم « این است و جز این نیست که خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و مطهر گرداند » درود خدا بر شما باد (2) .

44 - حدثنا ربعی بن حراش عن فاطمة ابنة رسول الله صلی اللّه علیه و آله (3) :

انها أنت النبي صلی اللّه علیه و آله فبسط لها ثوبا فاجلسها عليه ثم جاء ابنها الحسن علیه السلام فاجلسه معها ثم جاء حسين علیه السلام فاجلسه معهما ثم جاء على علیه السلام فاجلسه معهم ثم ضم عليهم الثوب ثم قال صلی اللّه علیه و آله:

اللهم هولاء منى وأنا منهم اللهم ارض عنهم کما انا عنهم راض».

ربعی بن حراش از حضرت فاطمه علیهاالسلام دختر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله نقل کرده که:

فاطمه علیهاالسلام نزد رسول خدا صلی اللّه علیه و آله آمد و رسول خدا پارچه ای برای او پهن کرد و او را بر آن نشاند، سپس پسرش حسن علیه السلام آمد و او را کنار ایشان نشاند، سپس حسین علیه السلام آمد و او را هم کنار آن دو نشاند سپس على علیه السلام آمد و او را هم کنار آنها نشاند پس پارچه را به آنها چسباند و فرمود:

ص: 394


1- شواهد التنزیل، ج 2، ص 79
2- نکته: شبیه به این روایت را ابو عدي در الکامل، ج 7، ص 2631، ط1، صنعانی در مناقب على علیه السلام، ص 120 و 147 آورده اند
3- شواهد التنزیل، ج 2، ص 84

« خداوندا اینها از من هستند و من از ایشان هستم، خداوندا از آنها راضی باش همانگونه که من از آنها راضی هستم » (1).

45- قالت أم سلمة (2) :

نزلت هذه الآية « إِنَّمَا يُرِيدُ اللّه ُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً » وَ أَنَا جَالِسَةٌ عَلَي بَابِ الْبَيْتِ فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَلَسْتُ مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ قَالَ: أَنْتِ إِلَي خَيْرٍ، أَنْتِ مِنْ أَزْوَاجِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله .

ام سلمه گفت:

این آیه « این است و جز این نیست که خدا فقط میخواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و مطهر گرداند »، در حالی که نازل شد که من بر در خانه نشسته بودم، پس گفتم ای رسول خدا صلی الله علیه و آله آیا من از اهل بیت نیستم؟

حضرت فرمودند: تو بر خیر هستی، تو از زنان رسول خدا صلی الله علیه و آله هستی (3) .

46 - عَنْ عَمْرَهَ اَلْهَمْدَانِیَّهِ (4) أَنَّهَا دَخَلَتْ عَلَی أُمِّ سَلَمَهَ زَوْجِ اَلنَّبِیِّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ قَالَتْ:

یَا أُمَّتَاهْ أَ لاَ تُخْبِرِینِی عَنْ هَذَا اَلرَّجُلِ اَلَّذِی قُتِلَ بَیْنَ أَظْهُرِنَا فَمُحِبٌّ وَ مُبْغِضٌ لَهُ قَالَتْ لَهَا أُمُّ سَلَمَهَ : أَ تُحِبِّینَهُ قَالَتْ: لاَ أُحِبُّهُ وَ لاَ أُبْغِضُهُ تُرِیدُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَقَالَتْ لَهَا أُمُّ سَلَمَهَ : أَنْزَلَ اَللَّهُ تَعَالَی: « إِنَّما یُرِیدُ اَللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً » وَ مَا فِی اَلْبَیْتِ إِلاَّ جَبْرَئِیلُ وَ رَسُولُ اَللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ عَلِیٌّ علیه السلام وَ فَاطِمَهُ علیهاالسلام وَ اَلْحَسَنُ علیه السلام وَ اَلْحُسَیْنُ علیه السلام وَ أَنَا، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اَللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَا مِنْ أَهْلِ اَلْبَیْتِ فَقَالَ: رَسُولُ اَللَّهِ صلی الله علیه و آله : أَنْتِ مِنْ صَالِحِ نِسَائِی فَلَوْ کَانَ قَالَ: نَعَمْ کَانَ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا تَطْلُعُ عَلَیْهِ اَلشَّمْسُ وَ تَغْرُبُ.

ص: 395


1- نکته: این روایت را هیثمی در مجمع الزوائد، ج 1، ص 169، طبرانی در کتاب اوسط نقل کرده اند
2- شواهد التنزیل، ج 2، ص 85
3- نکته: این روایت را طبرانی در معجم کبیر، ج 1، ورق 125، حدیث 134 از قسمت امام حسن علیه السلام آورده است
4- شواهد التنزیل، ج 2، ص 133

از عمرة همدانيه نقل شده که به ام سلمه همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله داخل شد و گفت:

ای مادر آیا به من خبر می دهی از مردی که به اطراف ما کشته شد که او را دوست داری یا بغض او را داری؟

ام سلمه به او گفت: آیا او را دوست داری؟

گفت: او را دوست ندارم و بغض او را هم در دل ندارم. علی بن ابی طالب علیه السلام را اراده کرده بود،

ام سلمه گفت: خداوند بزرگ نازل کرده که « این است و جز این نیست که خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و مطهر گرداند ».

و کسی در خانه نبود مگر جبرئیل و رسول خدا صلی الله علیه و آله و على علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام و من. پس من به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتم من از اهل بیت هستم؟

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: تو از زنان خوب من هستی، و اگر در جواب من بله فرموده بودند، برایم دوست داشتنی تر از تمام دنیا بود. (هر آنچه که خورشید به آن طلوع و غروب می کند).

تفاسیر

- تبیان (1) :

و فرمود « خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند » ابوسعید خدری و انس بن مالک و عائشه و ام سلمه و واثله بن اسقع روایت کرده اند که آیه در مورد رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام نازل شده است.

ص: 396


1- تبیان، ج 8، ص 340

پس ام سلمه نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در خانه ی من بودند پس حضرت علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام را طلبیدند و با عبایی خیبری روی آنها را پوشاندند.

پس فرمودند: خداوندا اینها اهل بیت من هستند پس رجس را از آنها دور کن و آنها را تطهير بدار .

پس ام سلمه گفت به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کردم ای رسول خدا صلی الله علیه و آله آیا من هم از اهل بیت شما هستم؟ پس فرمودند: نه لكن تو به خیر هستی.

اصحاب به این آیه استدلال کرده اند برای اثبات عصمت در اهل بيت عليهم السلام، و اجماع اصحاب ما بر این مطلب نیست مگر صواب و صحيح، به اینکه گفته شود اراده ی خدا همیشه بر این است که رجس از اهل بیت به دور باشد و مراد از این یا باید این باشد که خدا اراده کرده از آنها فقط فعل طاعات و دوری از محرمات را ببیند یا اینکه عبارت باشد از اینکه خدا رجس را از آنها دور کرده به این نحو که به آنها لطفی کرده است که با آن لطف آنها از قبائح امتناع می کنند احتمال اول جایز نیست که مراد خداوند از این آیه باشد زیرا که این اراده از جميع مكلفين حاصل است و اختصاصی به اهل بیت علیهم السلام ندارد و از طرفی اختلافی نیست که خداوند متعال اهل بيت علیهم السلام را به این آیه اختصاص داده است به نحوی که غیر از ایشان در این امر با آنها شریک نیست پس چگونه آیه حمل شود بر احتمالی که این تحصيص را باطل کند؟ و آیه را از حالتی که دارد یعنی فضیلت و مزیتی برای اهل بیت علیهم السلام نسبت به دیگران، خارج کند؟

مضافا اینکه کلمه ی «انما» هم در اول جمله آمده و معنای آن گذشت و این کلمه به منزله ی «لیس» می باشد پس خلاصه ی کلام این می شود که «ليس يريد الله الا اذهاب الرجس على هذا الحد عن اهل البيت علیهم السلام » (اراده ی خدا نیست مگر دور کردن و بردن رجس به این اندازه از اهل بیت علیهم السلام ) و این دال بر این مطلب است که دور بودن رجس به تحقیق در مورد ایشان حاصل است و این بر عصمت ایشان دلالت دارد و زمانی که عصمت ایشان ثابت شد آنچه که ما اراده داریم ثابت شده

ص: 397

است.

عكرمه گفت این آیه مختص به زنان رسول خدا صلی الله علیه و آله است ولی این غلط است زیرا که اگر آیه مخصوص آنها بود باید از آنها به صورت مؤنث یاد می شد کما اینکه در آیات و جملات متقدم هم همین گونه است و « وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ » پس جمیع اینها را با ضمیر مؤنث بیان کرد و باید ادامه می داد انما يريد اللَّه ليذهب عَنْكُنَّ الرجس اهل البيت و يُطَهِّرُكُنَّ پس زمانی که ضمير مذكر آورده است یعنی اینکه زنان پیامبر مدخلیتی در اینجا ندارند.

در این بین افرادی هم هستند که به خاطر فرار از آنچه که ما می گوئیم، می گویند آیه بر زنان رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام ایشان حمل می شود و زمانی که مذکر و مؤنث جمع شود غلبه با مذکر است و بنابراین ضمير مذكر آورده شده است.

و بطلان این سخن، از آنچه بیان کردیم روشن است زیرا روایت ام سلمه و قرائن دیگر دال بر اینست که این آیه افراد معصوم را فقط در بر می گیرد و به روشنی زنان پیامبر از این مطلب خارج هستند.

- مجمع البيان (1) :

« إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبُ عَنْكُمِ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرُكُمْ تَطْهِيرَا » .

خدا می خواهد فقط از شما خاندان رسالت پلیدی را دور بدارد و شما را پاک کند، (پاک کردن).

ابن عباس گوید که رجس عمل شیطانی است یعنی عملی که رضای خدا در آن نباشد.

«والبيت» هم با الف و لام عهد آمده است یعنی بیت نبوت و رسالت مقصود است.

ص: 398


1- تفسير مجمع البیان، ج 8، ص 561

عده ای گفته اند منظور از بیت، بيت الله الحرام است و اهل آن پرهیزکاران هستند و عده ای گفته اند مقصود از آن مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله است و اهل آن کسانی هستند که رسول خدا صلی الله علیه و آله آنها را در مسجد اسکان داده و خارج نکرده است یا درب آنها را به مسجد نبسته است.

ولی امت اسلامی تمام به اینکه مقصود از اهل بیت در آیه، اهل بیت پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله هستند، اتفاق کرده اند پس اختلافاتی پیدا کرده اند.

عکرمه می گوید اراده کرده از اهل بیت زنان پیغمبر را به دلیل اینکه ابتدای آیه متوجه آنها است. ابوسعید خدری و انس بن مالک و واثله بن اسقع و عایشه و ام سلمه می گویند که آیه مختص و ویژه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام است.

ابوحمزه ثمالی باسنادش از ام سلمه نقل می کند که

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در منزل او بودند که حضرت زهرا علیهاالسلام با قدحی که در آن حریره بود، آمد پس حضرت فرمودند: شوهر و پسرانت را بطلب ... سپس گفت پس خدا نازل کرد « إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبُ عَنْكُمِ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرُكُمْ تَطْهِيرَا » « خدا می خواهد فقط از شما خاندان رسالت پلیدی را دور بدارد و شما را پاک کند » پس گرفت اطراف کساء را بر آنها افكند، آن گاه دست خود را بیرون آورد و به سوی آسمان بلند نمود و گفت اینها اهل بیت من و خاصان من هستند، خداوندا رجس را از آنها دور کن و آنها را پاک و مطهر قرار ده.

ام سلمه گوید پس من سرم را داخل اطاق کردم و گفتم من با شما هستم؟

حضرت فرمودند: تو به خیر هستی تو به خیر هستی.

(مرحوم طبرسی بعد از این روایت، پنج روایت دیگر از شیعه و سنی از همین روایاتی که از ما از کتب دیگر نقل کردیم نقل می کند و سپس می گوید).

روایات در این موضوع از طریق عامه و خاصه زیاد است که اگر ما بخواهیم آنها را نقل کنیم یقینا کتاب ما طولانی می شد و آنچه نقل کردیم کفایت می کند.

و شیعیان استدلال کرده اند که آیه ی تطهير اختصاص به این پنج نفر علیهم السلام دارد به

ص: 399

اینصورت که لفظ «انما» برای حقیقت است برای آنچه که بعد از ماء نافيه ثابت می کند مثلا وقتی کسی می گوید «انما لک عندی درهم» فقط برای تو پیش من درهم است، یعنی غیر از درهم چیزی از تو پیش من نیست و یا وقتی کسی می گوید «انما في الدار زيد » فقط زید در خانه است یعنی کسی غیر از زید در خانه نیست پس خدا اراده کرده تطهیر و اذهاب رجس و پلیدی را و با ثبوت این مطلب، عصمت ممدوحین و مقصودین این آیه از تمام قبائح هم ثابت می شود و به تحقیق میدانیم که غیر این افراد اهل بیت علیهم السلام، عصمت کس دیگری قطعی نیست پس چون تعلق آیه به دیگران باطل است معلوم می شود آیه فقط مخصوص پنج ذات مقدس است.

و وقتی گفته می شود که در آیه و مابعدش دربارهی همسران پیامبر صلی الله علیه و آله است، جواب آن اینست که کسی که با عادات و شیوه ي فصيحان عرب آشنایی داشته باشد، می داند که آنها در کلامشان از خطاب به غایب می روند یا از غایب به خطاب می روند و قرآن هم همین شیوه و روش را دارد .

- الميزان (1) :

« إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبُ عَنْكُمِ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرُكُمْ تَطْهِيرَا».

کلمه «انما» در آیه انحصار خواست خدا را می رساند و می فهماند که خدا خواسته رجس و پلیدی را فقط و فقط از اهل بیت علیهم السلام دور کند و به آنان عصمت عنایت کند و کلمه ی اهل بیت خواه اینکه صرفا برای اختصاص باشد تا غیر از اهل خانه داخل در حکم نشوند و خواه اینکه نوعی مدح باشد و خواه اینکه نداء و به معنای اهل بیت بوده باشد، به هر حال دال بر اینست که دور کردن رجس و پلیدی از آنان و تطهیرشان مسأله ای است که فقط به آنها اختصاص دارد یعنی همان کسانی که مخاطب در کلمه عنكم هستند.

ص: 400


1- الميزان، ج 16، ص 309

بنابراین در آیه ی شریفه در حقیقت دو قصر و انحصار به کار رفته است، یکی انحصار اراده و خواست خدا در بردن و دور کردن پلیدی و تطهير اهل بیت علیهم السلام، دوم انحصار یک عصمت و دوری از پلیدی در اهل بیت علیهم السلام.

با توجه به اینکه اگر مقصود از اهل بیت زنان رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند باید ضمائر مؤنث می آمد و اینگونه که مذكر آمده این احتمال و احتمالات دیگر رد می شود، روایاتی که در شأن نزول این آیه وارد شده است تایید می شود، زیرا در آن روایات آمده که آیه ی شریفه در شأن رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام نازل شده است و احدی در این فضيلت با ایشان شریک نیست و این روایات بسیار زیاد و بیش از هفتاد حدیث است که بیشتر آنها از طریق اهل سنت است و اهل سنت آنها را از طرق بسیاری از ام سلمه و عایشه و ابی سعید خدری و سعد و واثله بن اسقع و ابی الحمراء و ابن عباس و ثوبان غلام آزاد شده ی رسول خدا صلی الله علیه و آله و عبدالله بن جعفر و على علیه السلام و امام حسن علیه السلام که تقریبا از چهل طريق نقل کرده اند و شیعه آن را از امام صادق علیه السلام و امام رضا علیه السلام و ام سلمه و ابی ذر و ابی لیلی و ابي الأسود دؤلی و عمرو بن میمون اودی و سعید بن ابی وقاص و بیش از سی طریق نقل کرده اند.

حال اگر کسی بگوید که این روایات بیش از اینکه علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام مشمول آیه هستند دلالتی ندارد و این با این مطلب که همسران رسول خدا صلی الله علیه و اله که نیز مشمول آیه باشند منافاتی ندارند چون آیه ی شریفه در سياق خطاب به آنان قرار گرفته است.

در پاسخ می گوئیم، بسیاری از این روایات و به خصوص آنچه از ام سلمه (که آیه در خانه ی او نازل شده) روایت شده است تصریح دارد به اینکه آیه مخصوص به همان پنج تن است و شامل همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله نیست و اگر کسی بگوید که آن روایات به خاطر عدم سازگاری با قرآن باید طرح شوند چون روایات هر قدر هم که صحیح باشد وقتی پذیرفته است که با نص صریح قرآن منافات نداشته باشد، و روایات مذکور مخالف قرآن است برای اینکه آیه ی مورد بحث دنبال آیاتی قرار دارد که خطاب

ص: 401

در همه ی آنها همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله است پس باید خطاب در این آیه نیز کاملا به ایشان باشد.

در پاسخ می گوئیم: که اصلا همه ی کلام در همین است که آیا آیه ی مورد بحث متصل به آن آیات و نتیجه ی آنهاست یا نه؟ چون روایاتی که به آنها اشاره شد همین را منکر است و می فرماید آیه ی مورد بحث به تتهائی در یک واقعه ی جداگانه نازل شده است و حتی در بین این هفتاد روایت یک روایت هم وجود ندارد که بگوید آیه ی شریفه دنبال آیات مربوط به همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شده و حتی احدى هم از مفسرین این حرف را نزده اند، حتی آن کسانی هم که گفته اند آیه ی مورد بحث مخصوص همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله است مانند عکرمه و عروه، نگفته اند که در آیه در ضمن آیات قبل نازل شده است.

پس آیه ی مور بحث از جهت نزول جزو آیات مربوط به همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله و متصل به آن نیست.

بنابر آنچه گفته شد کلمه ی «اهل البيت» در عرف قران اسم خاص است که هر جا ذکر شود منظور از آن این پنج تن هستند یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله و على علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام و بر هیچ کس دیگر اطلاق نمی شود هر چند که از خویشان و نزدیکان آن جناب باشد.

کلمه (رجس) صفتی است از ماده ی رجاست یعنی پلیدی و قذارت، و پلیدی و قذارت هیاتی در نفس آدمی است که آدمی را وادار به اجتناب و نفرت می کند و نیز هیأتی در ظاهر موجود پلید است که باز آدمی از آن نفرت می نماید، اولی مانند پلیدی رذائل است و دومی مانند پلیدی خوک است هم چنان که قرآن کریم این لفظ را به هر دو معنا اطلاق کرده است.

در مورد پلیدی ظاهری فرموده است « اَوْ لَحْمَ خِنْزير فَاِنَّهُ رِجْسٌ » (1) « یا

ص: 402


1- سوره انعام، آیه 145

گوشت خوک باشد که اینها همه پلیدند » و در مورد پلیدی های معنوی مانند شرک و

کفر و اعمال ناشایست به کار برده و فرموده « وَ اَمَّا الَّذينَ فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَ تْهُمْ رِجْسًا اِلى رِجْسِهِمْ وَ مَاتُوا وَ هُمْ كَافِرُونَ » (1) « اما کسانی که در دلهایشان بیماری است، پلیدی بر پلیدشان افزود و در حال کار در می گذرند ».

و این کلمه به هر معنا که باشد، در مورد انسان عبارت است از ادراکی نفسانی و اثری شعوری که از علاقه و بستگی قلب به اعتقادی باطل یا عملی زشت حاصل می شود، وقتی می گوئیم انسان پلید یعنی انسانی که به خاطر دل بستگی به عقاید باطل و یا عمل باطل دلش دچار پلیدی شده است.

با در نظر گرفتن اینکه کلمه ی رجس در آیه همراه الف و لام آمده است و الف و لام آن، جنس است معنای آن این خواهد بود که خدا می خواهد تمامی انواع پلیدیها و هیأتهای خبثه و رذیله را از نفس شما بپرد، هیأتهایی که اعتقاد حق و عمل حق را از انسان می گیرد و چنين ازاله ای با عصمت الهی منطبق می شود و آن عبارت است از صورت عملیه ای در نفس که انسان را از هر باطلی چه عقاید و چه اعمال حفظ می کند پس آیه ی شریفه یکی از ادله ی عصمت اهل بیت علیهم السلام است و مراد از تطهیر در جمله ی « یطهركم تطهيرا » که با مصدر تطهير تأكيد شده، زایل کردن اثررجس، به وسیله ی وارد کردن مقابل آن است.

و آن عبارت ست از اعتقاد به حق پس تطهير اهل بیت علیهم السلام عبارت شد از اینکه ایشان را مجهز به ادراک حق کند حق در اعتقاد و حق در عمل و آن وقت مراد از اراده ی این معنا (خدا می خواهد چنین کند) نیز اراده ی تکوین می شود.

پس معنای آیه این شد که خدای بزرگ مستمرا و دائما اراده دارد شما را به این موهبت یعنی موهبت عصمت اختصاص دهد به این طریق که اعتقاد باطل و اثر عمل زشت را از شما اهل بیت علیهم السلام ببرد و دور کند و در جای آن عصمتی بیاورد که حتی

ص: 403


1- سوره توبه، آیه 125

اثری از آن اعتقاد باطل و عمل زشت در دلهایتان باقی نگذارد .

بیان مؤلف

گذشت که «انما » از ادات حصر است، یعنی ارادهی خداوند برای بردن رجس فقط در مورد اهل بیت علیهم السلام می باشد و در مورد کس دیگری نیست.

رجس، یعنی هرگونه پلیدی و زشتی، که مفسران قرآن آن را به شک در وجود خدا تعبیر کرده اند، زیرا شک در وجود خداست که منشأ تمام پلیدیها و زشتی هاست، چون اگر کسی در مورد خدای بزرگ و صفات او يقين داشته باشد لحظه ای از او غافل نخواهد بود و کسی که از خدا غافل نباشد، دچار خطا و زشتی نخواهد شد، پس با توجه به این آیه خداوند این شک را فقط از اهل بیت علیهم السلام دور کرده است و فقط ایشان را معصوم قرار داده است و به آنها عصمتی بخشیده که از هرگونه پلیدی به دور باشند.

گذشت که باید تفسیر قرآن را باید از کسانی گرفت که مفسران حقیقی قرآن هستند و لحظه ای بین آنها و قرآن فاصله نیست، حال با توجه به روایات کاملا مشخص است که مراد از اهل بیت علیهم السلام در آیه ی شریفه، فقط رسول خدا صلی الله علیه و آله و حضرت زهرا علیهاالسلام و امیرالمومنین علیه السلام و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام هستند و هیچ یک از زنان رسول خدا صلی الله علیه و آله داخل در این کلمه نیستند و این مطلب به وضوح در روایات بیان شده است.

و اما مفسران حقیقی قرآن ائمه علیهم السلام را کاملا داخل در اهل بیت علیهم السلام میدانند که با توجه به ادله ی دیگر که ایشان جانشینان رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند کاملا مؤید این موضوع است و اصلا لازمه جانشین بودن، برای فردی مثل رسول خدا صلی الله علیه و آله داشتن عصمتی مثل ایشان است.

و این دقیقا دلیل این است که اهل بیت علیهم السلام بر دیگران ولایت دارند و کسی غیر از ایشان صاحب چنین ولایتی نیست، چون ولایتی که مخصوص رسول خدا بوده و حالا بعد از ایشان باید ادامه پیدا کند، تنها در کسی ادامه باید پیدا کند که مانند

ص: 404

رسول خدا صلی الله علیه و آله از هرگونه پلیدی و خطا و زشتی به دور باشد وگرنه کوچکترین اشتباه او لطمه به رسول خدا صلی الله علیه و آله خواهد زد و جایگاه ایشان را زیر سوال خواهد برد و تمام زحمات بیست و سه ساله ی ایشان را، ابتر و بی نتیجه خواهد نمود. زیرا کسانی که بعد از ایشان هستند خلیفه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله لقب دارند، پس لازمه ی خلیفه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله بودن، به نص کلام خود ایشان اینست که عصمت ایشان را دارا باشند و در نتیجه ولایت ایشان را هم عینا دارا باشند.

ملاحضه ی روایات وارده در این زمینه و ذیل این آیه، جای هیچ گونه شک و تردیدی به جای نمی گذارد.

ص: 405

آیه ی یازدهم: سوره آل عمران، آیه 61

اشاره

« فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ »

« پس هرکس با تو در مقام مجادله برآید درباره عیسی، پس از آنکه به وحی خدا بر احوال او آگاه شدی بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خودمان و شما خودتان را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم ».

روايات خاصه

1- عن أبي جعفر علیه السلام (1) :

في قوله « تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ » قال الحسن عليه السلام والحسین علیه السلام و

« نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ » قال فاطه علیهاالسلام « أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ » قال علی علیه السلام.

امام باقر علیه السلام فرمودند:

در این فرمایش خدا « بگو بیایید فرزندانمان و فرزندانتان » حسن علیه السلام و حسین علیه السلام هستند و « زنانمان و زنانتان » حضرت فاطمه علیهاالسلام هستند و « خودمان و خودتان » علی علیه السلام هستند.

ص: 406


1- تفسیر فرات، ص 86

2- عن أبي رافع (1) قال:

قَدْ مَرّ صُهَيْبٌ مَعَ أَهْلِ نَجْرَانَ فَذَكَرَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و اله مَا خَاصَمُوهُ بِهِ مِنْ أَمْرِ عِيسَي ابْنِ مَرْيَمَ ص وَ أَنَّهُمْ دَعَوْهُ وَلَدَ اللَّهِ فَدَعَاهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَخَاصَمَهُمْ وَ خَاصَمُوهُ فَقَالَ « تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَي الْكاذِبِينَ » فَدَعَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَلِيّا علیه السلام فَأَخَذَ بِيَدِهِ فَتَوَكَّأَ عَلَيْهِ وَ مَعَهُ ابْنَاهُ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ علیهماالسلام وَ فَاطِمَةُ علیهاالسلام خَلْفَهُمْ فَلَمَّا رَأَي اَلنَّصَارَي ذَلِكَ أَشَارَ عَلَيْهِمْ رَجُلٌ مِنْهُمْ فَقَالَ مَا أَرَي لَكُمْ أَنْ تُلاَعِنُوهُ فَإِنْ كَانَ نَبِيّاً هَلَكْتُمْ وَ لَكِنْ صَالِحُوهُ قَالَ فَصَالَحُوهُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و اله لَوْ لاَعَنُونِي مَا وُجِدَ لَهُمْ أَهْلٌ وَ لاَ وَلَدٌ وَ لاَ مَالٌ .

ابي رافع گفت:

صهيب همراه مسیحیان نجران بود که برای رسول خدا صلی الله علیه و اله آنچه را که از امر عیسی بن مریم با ایشان مخالفت دارند را بیان کرد و گفت که آنها مدعی هستند عیسی فرزند خداست، پس رسول خدا صلی الله علیه و اله آنها را صدا کردند و با آنها و با صهیب به مخالفت پرداختند و سپس فرمودند: « بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانيم سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم » پس رسول خدا صلی الله علیه و اله على علیه السلام را صدا کردند و دست او را گرفتند و به او تكيه دادند و دو پسرش حسن علیه السلام و حسین علیه السلام همراه او و فاطمه علیهاالسلام پشت سرشان بودند، پس زمانی که نصاری آن را دیدند یکی از آنها به آنها گفت شما را چه شده که می بینم می خواهید با او ملاعنه کنید که اگر او نمی باشد هلاک می شویدو اما با او مصالحه کنید، پس با رسول خدا صلی الله علیه و اله مصالحه کردند، سپس رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمودند: اگر با من ملاعنه و مباهله کرده بودند برای آنها دیگر اهل و فرزند و مال پیدا نمیشد.

3- عن شهر بن حوشب (2) قال:

ص: 407


1- تفسیر فرات، ص86
2- تفسیر فرات، ص 88

قدم على رسول الله صلی الله علیه و اله عبد المسيح بن أبقى معه العاقب وقيس أخوه ومعه حارث بن عبد المسيح وهو غلام ومعه أربعون حبرا فقال يا محمد صلی الله علیه و آله كيف تقول في المسيح فو الله إلا لننكر ما تقول قال فأوحى الله تعالي اليه « انَّ مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اَللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ » (1) قَالَ فَنَحَرَ نَحْرَةً فَقَالَ إِجْلاَلاً لَهُ مِمَّا يَقُولُ بَلْ هُوَ اللَّهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ « فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اَللّهِ عَلَى اَلْكاذِبِينَ » فَلَمَّا سَمِعَ ذِكْرَ الْأَبْنَاءِ غَضِبَ غَضَباً شَدِيداً وَ دَعَا اَلْحَسَنَ علیه السلام وَ اَلْحُسَيْنَ علیه السلام وَ عَلِيّاً علیه السلام وَ فَاطِمَةَ علیهاالسلام فَأَقَامَ اَلْحَسَنَ علیه السلام عَنْ يَمِينِهِ وَ اَلْحُسَيْنَ علیه السلام عَنْ يَسَارِهِ وَ عَلِيّاً علیه السلام إِلَي صَدْرِهِ وَ فَاطِمَةَ علیهاالسلام إِلَي وَرَائِهِ.

فقال صلی الله علیه و آله هؤلاء ابنائنا ونساءنا وأنفسنا فأتيا له بأكفاء .

قَالَ: فَوَثَبَ اَلْعَاقِبُ فَقَالَ: أُذَکِّرُکَ اَللَّهَ أَنْ تُلاَعِنَ هَذَا اَلرَّجُلَ فَوَ اَللَّهِ إِنْ کَانَ کَاذِباً مَا لَکَ مِنْ مُلاَعَنَتِهِ خَیْرٌ وَ إِنْ کَانَ صَادِقاً لاَ یَحُولُ اَلْحَوْلُ وَ مِنْکُمْ نَافِخُ ضَرْمَهٍ قَالَ: فَصَالَحُوهُ کُلَّ اَلصُّلْحِ.

شهر بن حوشب می گوید:

عبد المسيح بن ابقی و عاقب و برادرش قيس و حارث بن عبد المسيح که جوانی بود و همراه آنها چهل نفر از بزرگان مذهبی مسیحی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله در آمدند.

عبد المسيح گفت ای محمد چه می گویی در مورد مسيح؟ پس به خدا قسم ما منکر آن چیزی هستیم که تو می گویی، پس خدا بر پیامبرش وحی فرستاد « به درستی که مثل عیسی نزد خدا مانند آدم است که او را از خاک خلق کرد سپس به او می فرمود باش پس بود » و دستش را بلند کرد تا بالای سینه و عبدالمسیح شروع به بزرگ شمردن عیسی کرد از همان حرفهایی که می زنند تا اینکه گفت عیسی همان الله است پس خدا آیه نازل کرد « پس هرکس با تو در مقام مجادله بر آید درباره عیسی، پس از آنکه به وحى خدا بر احوال او آگاه شدی بگو: بیایید پسرانمان و

ص: 408


1- سوره آل عمران، آیه 59

پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانيم سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم » پس رسول خدا صلی الله علیه و آله زمانی که فرزندان را شنید بسیار غضبناک شد و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام و علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام را فرا خواند پس حسن علیه السلام در سمت راست ایشان و حسین علیه السلام در سمت چپ ایشان و على علیه السلام روبرو و فاطمه علیهاالسلام پشت سر ایشان ایستاده بود. پس فرمود اینها فرزندان ما و زنان ما و خود ما هستیم، در این وقت عاقب از جا پرید و به همراهانش گفت: خدا را به یاد تو می آورم از اینکه بخواهی با این مرد ملاعنه کنی پس به خدا قسم اگر او دروغگو باشد از این ملاعنه خیری به تو نمی رسد و اگر راستگو باشد هیچ قدرتی نمی ماند و از شما هیچ کس نمی ماند پس با ایشان کاملا صلح کردند.

4- عن آبی هارون (1) قال:

لما نزلت « فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ » خرج رسول الله صلی الله علیه و آله بعلی علیه السلام و فاطمة علیهاالسلام و الحسن علیه السلام و الحسين علیه السلام وقال « أَنْفُسَنَا » یعنی عليا علیه السلام .

ابی هارون گفت:

زمانی که نازل شد « بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم » رسول خدا صلی الله علیه و آله با على علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام خارج شدند و «خود ما» در این آیه یعنی علی ابن ابی طالب عليه السلام .

5- عن ابن عباس (2) :

وقوله « تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ

ص: 409


1- تفسیر فرات، ص89
2- تفسیر فرات، ص89

نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ » نزلت في رسول الله صلی الله علیه و آله و على بن ابی طالب علیه السلام نفسه و «نساءنا» في فاطمة علیهاالسلام و «أبناءنا» في الحسن علیه السلام والحسين علیه السلام ... .

ابن عباس گفت:

این فرمایش خدا « بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم » در شأن رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد و علی بن ابی طالب علیه السلام نفس ایشان و «زنانمان» در شأن فاطمه علیهاالسلام و «پسرانمان» در شأن حسن علیه السلام و حسین علیه السلام نازل شد.

6- عن موسی بن محمد بن الرضا عليهماالسلام (1) عن أخيه أبي الحسن علیه السلام انه قال علیه السلام :

في هذه الآية « فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ » ولو قال تعالوا نبتهل فنجعل لعنة الله عليكم لم يكونوا یجيبون للمباهلة وقد علم ان نبيه مود عنه رسالاته وما هو من الكاذبين.

موسی بن محمد بن رضا علیه السلام از برادرش حضرت ابو الحسن امام هادی علیه السلام نقل کرده که فرمود:

در این آیه « پس بگو بیایید پسرانمان و پسرانشان و زنانمان و زنانتان و خودمان و خودتان را فرا بخوانیم پس مباهله کنیم و لعنت خدا را به دروغ گویان قرار دهیم » اگر می فرمود بیایید مباهله می کنیم و لعنت خدا را بر شما قرار میدهیم، برای مباهله اصلا نمی آمدند و به تحقیق دانسته می شود که نبی خدا صلی الله علیه و اله از سوی خود خدا رسالت خدا را ادا می کند و از دروغ گویان نیست .

7- عن أبي جعفر (2) الاحول قال قال أبو عبد الله علیه السلام :

ص: 410


1- تفسیر عیاشی، ج1، ص176
2- تفسیر عیاشی، ج1، ص176

ما تقول قريش في الخمس؟ قلت تزعم انه لها.

قال علیه السلام ما أنصفونا واللّه ولو كان مباهلة ليباهلنّ بنا ، ولئن كان مبارزة ليبارزن بنا ثمّ نكون وهم على سواء .

ابو جعفر احول گفت که امام صادق علیه السلام فرمود:

قریش در مورد خمس چه می گوید؟ گفتم گمان می کنند که خمس برای آنهاست. حضرت فرمود: انصاف را در مورد ما رعایت نکرده اند، به خدا قسم اگر مباهله بود، به وجود ما مباهله شد و اگر جنگ بود به وجود ما مبارزه شد سپس ما و آنها به صورت یکسان باشیم؟

8- عن الأحول (1) عن أبي عبدالله علیه السلام قال:

قُلْتُ لَهُ شَیْئاً مِمَّا أَنْکَرَ بِهِ اَلنَّاسُ، فَقَالَ علیه السلام: قُلْ لَهُمْ: إِنَّ قُرَیْشاً قَالُوا: نَحْنُ أُولُو اَلْقُرْبَی اَلَّذِینَ هُمْ لَهُمْ اَلْغَنِیمَهُ فَقُلْ لَهُمْ کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَمْ یَدْعُ لِلْبِرَازِ یَوْمَ بَدْرٍ غَیْرَ أَهْلِ بَیْتِهِ، وَ عِنْدَ اَلْمُبَاهَلَهِ جَاءَ بِعَلِیٍّ علیه السلام وَ اَلْحَسَنِ علیه السلام وَ اَلْحُسَیْنِ علیه السلام وَ فَاطِمَهَ عَلَیْهِاالسَّلاَمُ ، أَفَیَکُونُ لَهُمْ اَلْمُرُّ وَ لَهُمْ اَلْحُلْوُ .

احول نقل می کند که خدمت امام صادق علیه السلام موردی از مواردی را که مردم منکر آن هستند عرض کردم حضرت فرمودند:

به آنها بگو قریش می گویند ما اولى القربائی هستیم که غنیمت به آنها تعلق می گیرد پس تو به آنها بگو رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز جنگ بدر غیر از اهل بیتش را برای رویارویی نخواند و در زمان مباهله با علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام آمد پس آیا سختی برای آنهاست و شیرینی برای آنها؟

9- عن المنذر(2) قال حدثنا على علیه السلام قال :

لما نزلت هذه الآية « فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ

ص: 411


1- تفسیر عیاشی، ج1، ص176
2- تفسیر عیاشی، ج1، ص177

وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ » الآيه قال اخذ بید على عليه السلام وفاطمة علیهاالسلام وابنيهما علیهماالسلام فقال رجل من اليهود لا تفعلوا فتصیبیکم عنت فلم يدعوه.

منذر گفت که حضرت على علیه السلام به ما اینگونه فرمود:

زمانی که این آیه نازل شد « پس بگو بیایید پسرانمان و پسرانشان و زنانمان و زنانتان و خودمان و خودتان را فرا بخوانيم پس مباهله کنیم و لعنت خدا را به دروغ گویان قرار دهیم » رسول خدا صلی الله علیه و اله دست علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و دو پسرشان علیهماالسلام را گرفت در این وقت مردی از یهود گفت: چنین نکنید (ای نصاری) که به شما دشواری فراوان می رسد، پس مباهله نکردند .

10- عن عامر بن سعد (1) قال قال معاوية لابی:

مَا یَمْنَعُکَ أَنْ تَسُبَّ أَبَا تُرَابٍ قَالَ لِثَلَاثٍ رَوَیْتُهُنَّ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله لَمَّا نَزَلَتْ آیَهُ الْمُبَاهَلَهِ « فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ اَلْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اَللّهِ عَلَى اَلْكاذِبِينَ » الآيه اخذ رسول الله صلی الله علیه و اله بيد على علیه السلام وفاطمة علیهاالسلام و الحسن علیه السلام والحسين علیه السلام و قال صلی الله علیه و اله هولاء اهلی .

عامر بن سعد گفت که معاویه به پدرم گفت:

چه چیز مانع تو شد که ابو تراب را سب کنی؟

پدرم گفت به خاطر سه مورد که آنها را از رسول خدا صلی الله علیه و اله مشاهده کردم، یکی از آنها اینست زمانی که آیه مباهله نازل شد « پس بگو بیایید پسرانمان و پسرانشان و زنانمان و زنانتان و خودمان و خودتان را فرا بخوانیم پس مباهله کنیم و لعنت خدا را به دروغ گویان قرار دهیم »، رسول خدا صلی الله علیه و اله دست على علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام را گرفت و فرمود اینها اهل من هستند.

11- عن الريان بن الصلت (2) عن أبي الحسن الرضا علیه السلام في حديثه علیه السلام مع مأمون

ص: 412


1- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 177
2- امالی (صدوق)، ص 525.

والعلماء في الفرق بين العترة والأمه وفضل العتره على الأمة واصطفاد العتره (وذكر الحديث بطوله) وفي الحديث :

فقال الرضا علیه السلامفَسَّرَ اَلاِصْطِفَاءَ فِی اَلظَّاهِرِ سِوَی اَلْبَاطِنِ فِی اِثْنَیْ عَشَرَ مَوْضِعاً ( وذكر المواضع من القرآن وقال علیه السلام فيها ) واما الثالثة حين ميز الله الطاهرين من خلقه امر نبيه بالمباهلة في آية الإبتهال فقال فقل يا محمد صلی الله علیه و آله « فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ اَلْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اَللّهِ عَلَى اَلْكاذِبِينَ ».

فابرزالنبي صلی الله علیه و آله عليا علیه السلام والحسن علیه السلام والحسين علیه السلام وفاطمة علیهاالسلام فقرن أنفسهم بنفسه فهل تدرون ما معنى قوله و« أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ » قال العلماء عنى به نفسه قال ابوالحسن علیه السلام غلطتم إنما عنى به عليا علیه السلام ومما يدل على ذلك قول النبي صلی الله علیه و اله حینَ قالَ:«لَیَنتَهِیَنَّ بَنو وَلیعَهَ أو لَأَبعَثَنَّ إلَیهِم رَجُلاً کَنَفسی یعنی عليا علیه السلام وعنى بالأبناء الحسن عليه السلام والحسين علیه السلام وعنى بالنساء فاطمة علیهاالسلام فَهذِهِ خُصوصِیَّهٌ لا یَتَقَدَّمُهُ فیها أحَدٌ،وفَضلٌ لا یَلحَقُهُ فیهِ بَشَرٌ، وشَرَفٌ لا یَسبِقُهُ إلَیهِ خَلقٌ،إذ جَعَلَ نَفسَ عَلِیٍّ علیه السلام کَنَفسِهِ.

ریان بن صلت در روایتی که نقل می کند از امام رضا علیه السلام در پاسخ به مامون و علماء که سئوال کردند از فرق بين عترت و امت و فضل عترت بر امت و برگزیده بودن عترت، آورده که حضرت فرمودند:

اصطفاه برگزیده شدن در قرآن آن هم در ظاهر آن جدای از باطن آن، در دوازده موضع تفسیر شده است ( که حضرت شروع به شمردن مواضع فرمودند، تا آن جا که فرمودند):

اما موضع سوم آن جایی است که خدا پاکان و ظاهران از خلقش را تمیز داده است و رسولش را در آیه مباهله، به مباهله امر کرده است و فرموده:

بگو ای محمد « بیاید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانشان و

ص: 413

خودمان و خودتان را فرا بخوانیم وسپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهیم ».

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله علی علیه السلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام را بیرون آورد و نفس آنها را به نفس خودش قرین قرار داد، پس آیا شما می دانید معنای این فرمایش «خود ما» و چیست؟

علماء پاسخ دادند: منظور از «خود ما»، خود رسول خدا صلی الله علیه و اله بوده.

پس حضرت ابوالحسن علیه السلام فرمود: غلط گفتید، (اینست و جز اینست) که منظور از آن علی بن ابی طالب علیه السلام است و از ادله ی آن فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله است زمانی که فرمود:

یا بنی ولیعه از کار خویش دست بر می دارند و یا به سوی آنها مردی را می فرستم که او مثل نفس خودم است یعنی علی علیه السلام، و منظور از (فرزندانمان) حسن علیه السلام و حسین علیه السلام و منظور از «زنان ما» فاطمه علیهاالسلام بوده اند و این خصوصیت، خصوصیتی است که در آن احدی به ایشان مقدم نشده است و حقی است که پس از آن هیچ بشری به آن نرسیده است و شرفی است که در آن هیچ کس از آن سبقت نگرفته است، اینکه رسول خدا صلی الله علیه و اله على علیه السلام را نفس خودش قرار داده است.

12- عن موسی بن جعفر علیهماالسلام (1) في حديث له مع الرشيد قال الرشيد له:

کَیْفَ قُلْتُمْ إِنَّا ذُرِّیَّهُ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَ النَّبِیُّ لَمْ یُعْقِبْ وَ إِنَّمَا الْعَقِبُ لِلذَّکَرِ لَا لِلْأُنْثَی وَ أَنْتُمْ وُلْدُ الِابْنَهِ وَ لَا یَکُونُ لَهَا عَقِبٌ .

فَقُلْتُ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ الْقَرَابَهِ وَ الْقَبْرِ وَ مَنْ فِیهِ إِلَّا مَا أَعْفَیْتَنِی فقال : لا تُخْبِرَنِی بِحُجَّتِکُمْ فِیهِ یَا وُلْدَ عَلِیٍّ علیه السلام وَ أَنْتَ یَا مُوسَی یَعْسُوبُهُمْ وَ إِمَامُ زَمَانِهِمْ کَذَا أُنْهِیَ إِلَیَّ وَ لَسْتُ أُعْفِیکَ فِی کُلِّ مَا أَسْأَلُکَ عَنْهُ حَتَّی تَأْتِیَنِی فِیهِ بِحُجَّهٍ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ فَأَنْتُمْ تَدَّعُونَ مَعْشَرَ وُلْدِ عَلِیٍّ علیه السلام أَنَّهُ لَا یَسْقُطُ عَنْکُمْ مِنْهُ شَیْ ءٌ أَلِفٌ وَ لَا وَاوٌ إِلَّا وَ تَأْوِیلُهُ عِنْدَکُمْ وَ احْتَجَجْتُمْ بِقَوْلِهِ

ص: 414


1- عیون اخبار الرضاء علیه السلام، ج 1، ص84

عزوجل « ما فرطنا في الكتاب من شییء »(1) و قد استغنيتم عن رأي العلماء وقياسهم.

فقلت تأذن لي في الجواب قال هات: قل اعوذ بالله من الشيطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحيم ...« ومن ذريته داوود وسليمان وايوب ويوسف وموسى وهرون وكذلك نجزي المحسنين * و زكريا و يحيى و عيسى و الياس كل من الصلحين » (2) .

من أبو عیسی یا امیر المؤمنين؟ فقال لي إعیسی اب.

فقلت إنما الحقناه بذراری الأنبياء من طريق مريم وكذلک الحقنا بذراري النبي صلی الله علیه و آله من قبل أمنا فاطمة علیهاالسلام ازیدک یا امیرالمؤمنین علیه السلام؟

قال هات قلت قول الله عزوجل « فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ اَلْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اَللّهِ عَلَى اَلْكاذِبِينَ ».

ولم يدع احد انه ادخل النبي صلی الله علیه و آله تحت الكساء عند المباهلة للنصارى الا على بن ابی طالب علیه السلام وفاطمة علیهاالسلام والحسين علیه السلام والحسين علیه السلام فكان تأويل قوله تعالی «أبناءنا» الحسن علیه السلام والحسين علیه السلام و «نساءنا» فاطمة علیهاالسام و «أنفسنا» على بن ابی طالب علیه السلام .

هارون الرشید خدمت امام موسی بن جعفر علیهماالسلام عرض کرد:

شما چگونه ادعا دارید که ذریه رسول خدا صلی الله علیه و آله هستید در حالیکه ایشان عقبه ای (پشتی) نداشتند چرا که عقبه از فرزند پسر می ماند نه از فرزند دختر و شما فرزندان دختر او هستید پس برای او عقبه و ذریه ای وجود ندارد..

حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام فرمودند: به او گفتم تو را به قرابتی که دارم با رسول خدا صلی الله علیه و آله و قبر ایشان و خود ایشان قسم می دهم که مرا از پاسخ این سؤال عفو داری .

ص: 415


1- سوره انعام، آیه 38
2- سوره انعام، آیه 84 و 85

پس گفت: نه، مرا خبر می دهی به حجتتان ای فرزندان على علیه السلام در این مورد، و تو ای موسی پیشوای فرزندان على علیه السلام هستی و امام زمانشان هستی، اینگونه نهی میشوم من و تو از پاسخ هر سؤالی که از تو می پرسم معاف نیستی تا آنکه در پاسخ من حجتی از کتاب خدا بیاوری و این در حالیست که شما فرزندان على عليه السلام مدعی هستید چیزی از قرآن از شما پوشیده و ساقط نیست و هیچ الف و واوی از آن نیست مگر اینکه تأویل آن نزد شما هست و به این آیه از قرآن: « ما هیچ چیزی را در کتاب فرو گذار نکرده ایم » احتجاج می کنید و خودتان را از نظرات علماء و قياس هایشان بی نیاز می شمارید.

من گفتم: آیا ماذون و در امان هستم برای پاسخ دادن؟

گفت: بله چنین است.

گفتم: اعوذ بالله من الشيطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحيم « و از ذریه ای او داوود و سلیمان و ايوب و يوسف و موسی و هارون را هدایت کردیم و اینگونه نیکوکاران را پاداش می دهیم و زكريا و يحيى و عيسى و الياس را » پدر عیسی چه کسی بود ای امیر مؤمنان علیه السلام؟

پس گفت: عیسی پدری نداشت.

پس گفتم: اینست و جز این نیست که ما او را به ذریه های انبیاء از طریق مریم ملحق می کنیم و هم چنین ما هم ذر یدی رسول خدا صلی الله علیه و آله محسوب می شویم از طرف مادرمان فاطمه علیهاالسلام، برایت بیشتر بگویم ای امیر مؤمنان علیه السلام ؟

گفت: بله.

گفتم: فرمایش خدای بزرگ« پس هرکس در این باره، پس از دانشی که برای تو حاصل شده، با تو محاجه کند پس بگو بیایید پسرانمان و پسرانشان و زنانمان و زنانتان و خودمان و خودتان را فرا بخوانیم پس مباهله کنیم و لعنت خدا را به دروغ گویان قرار دهیم » و ادعا نشده که کسی را رسول خدا صلی الله علیه و اله در هنگام مباهله با نصاری داخل در زیر عبا کرد مگر علی بن ابی طالب علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسين علیه السلام پس تأویل این فرمایش خدا « فرزندانمان » حسن علیه السلام و

ص: 416

حسین علیه السلام و «زنانمان» و فاطمه علیهاالسلالم و «نفس خودمان» علی بن ابی طالب علیه السلام بود.

13- قال ابوالحسن (1) موسی بن جعفر علیهماالسلام :

اجْتَمَعَتِ الْأُمَّهُ بَرُّهَا وَ فَاجِرُهَا أَنَّ حَدِیثَ النَّجْرَانِیِّ حِینَ دَعَاهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إِلَی الْمُبَاهَلَهِ لَمْ یَکُنْ فِی الْکِسَاءِ إِلَّا النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وَ عَلِیٌّ علیه السلام وَ فَاطِمَهُ علیهاالسلام وَ الْحَسَنُ علیه السلام وَ الْحُسَیْنُ علیه السلام فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی « فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اَللّهِ عَلَى اَلْكاذِبِينَ ».

فَکَانَ تَأْوِیلُ «أَبْنَاءِنَا» الْحَسَنَ علیه السلام وَ الْحُسَیْنَ علیه السلام وَ نِسَاءِنَا فَاطِمَهَ علیهاالسلام وَ أَنْفُسِنَا عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام .

حضرت ابوالحسن، موسی بن جعفر عليهاالسلام فرمود:

امت، چه خوب آنها و چه بدکاران آنها، هم اجماع دارند به اینکه، قضیه ی دعوت کردن نجرانی برای مباهله توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله زمانی بود که در زیر عبا کسی جز رسول خدا صلی الله علیه و اله و علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام نبود، پس خدای متعال فرمود: « پس هر که با تو محاجه کند بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم ».

پس تأويل « فرزندان ما »، حسن علیه السلام و حسین علیه السلام بود و تأویل «زنان ما» فاطمه علیهاالسلام بود و تاویل «نفس ما» علی بن ابی طالب علیه السلام بود.

14- حدثنا محمد بن المنكدر (2) عن أبيه عن جده قال:

لَمَّا قَدِمَ السَّیِّدُ وَ الْعَاقِبُ أُسْقُفَّا نَجْرَانَ فِی سَبْعِینَ رَاکِباً وَفَدَا عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله کُنْتُ

ص: 417


1- اختصاص (مفید)، ص 56
2- اختصاص (مفید)، ص112

مَعَهُمْ فبینا وَ کُرْزٌ یَسِیرُ وَ کُرْزٌ صَاحِبُ نَفَقَاتِهِمْ اذ عَثَرَتْ بَغْلَتُهُ.

فَقَالَ تَعِسَ مَنْ نَأْتِیهِ الأبعد يعني النبي فَقَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَ هُوَ الْعَاقِبُ بَلْ تَعِسْتَ وَ انْتَکَسْتَ فَقَالَ وَ لِمَ ذَاکَ قَالَ لِأَنَّکَ أَتْعَسْتَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ أَحْمَدَ قَالَ وَ مَا عِلْمُکَ بِذَلِکَ قَالَ أَ مَا تَقْرَأُ الْمِفتاح الرَّابِعَ مِنَ الْوَحْیِ إِلَی الْمَسِیحِ أَنْ قُلْ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ مَا أَجْهَلَکُمْ تَطَیَّبُونَ بِالطِّیبِ لِتَطَیَّبُوا بِهِ فِی الدُّنْیَا عِنْدَ أَهْلِهَا وَ أَهْلِکُمْ وَ أَجْوَافُکُمْ عِنْدِی کلجِیَفٌه الْمِنتتهِ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ آمِنُوا بِرَسُولِی النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ الَّذِی یَکُونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ صَاحِبِ الْوَجْهِ الْأَقْمَرِ وَ الْجَمَلِ الْأَحْمَرِ الْمُشْرَبِ بِالنُّورِ ذِی الْجَنَابِ الْحَسَنِ وَ الثِّیَابِ الْخَشِنِ سَیِّدِ الْمَاضِینَ عِنْدِی وَ أَکْرَمِ الْبَاقِینَ عَلَیَّ الْمُسْتَنِّ بِسُنَّتِی وَ الصَّائر فی دار جنتی وَ الْمُجَاهِدِ بِیَدِهِ الْمُشْرِکِینَ مِنْ أَجْلِی فَبَشِّرْ بِهِ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ مُرْ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنْ یُعَزِّرُوهُ وَ یَنْصُرُوهُ.

قَالَ عِیسَی قُدُّوسٌ مَنْ هَذَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الَّذِی قَدْ أَحَبَّهُ قَلْبِی وَ لَمْ تَرَهُ عَیْنِی قَالَ هُوَ مِنْکَ وَ أَنْتَ مِنْهُ وَ هُوَ صِهْرُکَ عَلَی أُمِّکَ قَلِیلُ الْأَوْلَادِ کَثِیرُ الْأَزْوَاجِ یَسْکُنُ مَکَّهَ مِنْ مَوْضِعِ أَسَاسِ وطئ ابراهيم نسله من مباركة وهي ضره أمك في الجنه له شأن من الشأن تنام عيناه ولاينام قلبه يأكل الهدية ولا يقبل الصدقة له حوض من شفير زمزم إلى مغيب الشمس حيث يغرب فيه شرابان من الرحيق و التسنيم فيه اکاویب عدد نجوم السماء من شرب منه شربه لم يظمأ بعدها أبدأ و ذلک بتفضیلی إياه على سائر المرسلين يوافق قوله فعله وسريرته علانيته فطوبى له وطوبى لأمته الذين على ملته يحيون وعلى سنته يموتون مع اهل بيته یمیلون آمنين مومنين مطمئنين مبارکين ويظهر في زمن قحط وجدب فيدعونی فترخی السماء عزاليها حتى يرى آثر بركاتها في أكنافها وأبارك فيما يضع فيه يده قال الهی سمه قال نعم هو احمد وهو محمد رسولي إلى الخلق كافة وأقربهم منی منزلة واحضرهم عندی شفاعة لايأمر إلا بما احب وينهي لمما اکره قال له صاحبه فأني تقدم بنا على من هذه صفته قال نشهد أحواله و ننظر آياته فإن يكن هو هو ساعدناه بالمسالمة ونكفه بأموالنا عن اهل ديننا من حيث لايشعر بنا وان يكن كاذبا کفیانه بکذبه على الله عزوجل قال ولم اذا رأيت العلامة لا تتبعه قال أما رأيت ما فعل بنا هولاء القوم اکرمونا و مولونا و نصبوا لنا الكنائس وأعلوا فيه ذكرنا فيكيف تطيب النفس بالدخول في دين یستوي فيه الشريف والوضيع فلما قدموا المدينة قال من رآهم من أصحاب

ص: 418

رسول الله صلی الله علیه و اله ما رأينا وفدا من وقود العرب كانوا أجمل منهم لهم شعور و عليهم ثياب الحبر وكان رسول الله صلی الله علیه و اله متناء عن المسجد فحضرت صلاتهم فقاموا قصلوا في مسجد رسول الله صلی الله علیه و اله تلقاء المشرق فهم بهم رجال من اصحاب رسول الله صلی الله علیه و اله بمعنهم فأقبل رسول الله صلی الله علیه و آله، فقال دعوهم فلما قضوا صلاتهم جلسوا إليه و ناظروه فقالوا يا أبالقاسم حاجنا في عیسی قال هو عبد الله ورسوله « و کلمتة ألقاها إلى مريم و روح منه ». (1)

فَقَالَ أَحَدُهُمَا بَلْ هُوَ وَلَدُهُ وَ ثَانِی اِثْنَیْنِ وَ قَالَ آخَرُ بَلْ هُوَ ثَالِثُ ثَلاَثَهٍ أَبٌ وَ اِبْنٌ وَ رُوحُ اَلْقُدُسِ وَ قَدْ سَمِعْنَاهُ فِی قُرْآنٍ نَزَلَ عَلَیْکَ یَقُولُ فَعَلْنَا وَ جَعَلْنَا وَ خَلَقْنَا وَ لَوْ کَانَ وَاحِداً لَقَالَ خَلَقْتُ وَ جَعَلْتُ وَ فَعَلْتُ فَتَغَشَّی اَلنَّبِیَّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلْوَحْیُ فَنَزَلَ عَلَیْهِ صَدْرُ سُورَهِ آلِ عِمْرَانَ إِلَی قَوْلِهِ رَأْسِ اَلسِّتِّینَ مِنْهَا فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ اَلْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثم نبتهل فنجعل لعنه الله على الكاذبين .» (2)

فَقَصَّ عَلَیْهِمْ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلْقِصَّهَ وَ تَلاَ عَلَیْهِمُ اَلْقُرْآنَ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ قَدْ وَ اَللَّهِ أَتَاکُمْ بِالْفَصْلِ مِنْ خَبَرِ صَاحِبِکُمْ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أَمَرَنِی بِمُبَاهَلَتِکُمْ فَقَالُوا إِذَا کَانَ غَداً بَاهَلْنَاکَ فَقَالَ اَلْقَوْمُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ حَتَّی نَنْظُرَ بِمَا یُبَاهِلُنَا غَداً بِکَثْرَهِ أَتْبَاعِهِ مِنْ أَوْبَاشِ اَلنَّاسِ أَمْ بِأَهْلِهِ مِنْ أَهْلِ اَلصَّفْوَهِ وَ اَلطَّهَارَهِ فَإِنَّهُمْ وَشِیجُ اَلْأَنْبِیَاءِ وَ مَوْضِعُ نَهَلِهِمْ فَلَمَّا کَانَ مِنْ غَدٍ غَدَا اَلنَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِیَمِینِهِ عَلِیٌّ وَ بِیَسَارِهِ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ وَ مِنْ وَرَائِهِمْ فَاطِمَهُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهَا عَلَیْهِمْ اَلنِّمَارُ اَلنَّجْرَانِیَّهُ وَ عَلَی کَتِفِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کِسَاءٌ قَطَوَانِیٌّ رَقِیقٌ خَشِنٌ لَیْسَ بِکَثِیفٍ وَ لاَ لَیِّنٍ فَأَمَرَ بِشَجَرَتَیْنِ فَکُسِحَ مَا بَیْنَهُمَا وَ نَشَرَ اَلْکِسَاءَ عَلَیْهِمَا وَ أَدْخَلَهُمْ تَحْتَ اَلْکِسَاءِ وَ أَدْخَلَ مَنْکِبَهُ اَلْأَیْسَرَ مَعَهُمْ تَحْتَ اَلْکِسَاءِ مُعْتَمِداً عَلَی قَوْسِهِ اَلنَّبْعِ وَ رَفَعَ یَدَهُ اَلْیُمْنَی إِلَی اَلسَّمَاءِ لِلْمُبَاهَلَهِ وَ اِشْرَأَبَّ اَلنَّاسُ یَنْظُرُونَ وَ اِصْفَرَّ لَوْنُ اَلسَّیِّدِ وَ اَلْعَاقِبِ وَ کَرَّا حَتَّی کَادَ أَنْ یَطِیشَ عُقُولُهُمَا فَقَالَ أَحَدُهُمَا لِصَاحِبِهِ أَ نُبَاهِلُهُ قَالَ أَ وَ مَا

ص: 419


1- سوره نساء، آیه 171
2- سوره آل عمران، آیه 61

عَلِمْتَ أَنَّهُ مَا بَاهَلَ قَوْمٌ قَطُّ نَبِیّاً فَنَشَأَ صَغِیرُهُمْ وَ بَقِیَ کَبِیرُهُمْ وَ لَکِنْ أَرِهِ أَنَّکَ غَیْرُ مُکْتَرِثٍ وَ أَعْطِهِ مِنَ اَلْمَالِ وَ اَلسِّلاَحِ مَا أَرَادَ فَإِنَّ اَلرَّجُلَ مُحَارِبٌ وَ قُلْ لَهُ أَ بِهَؤُلاَءِ تُبَاهِلُنَا لِئَلاَّ یَرَی أَنَّهُ قَدْ تَقَدَّمَتْ مَعْرِفَتُنَا بِفَضْلِهِ وَ فَضْلِ أَهْلِ بَیْتِهِ فَلَمَّا رَفَعَ اَلنَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَدَهُ إِلَی اَلسَّمَاءِ لِلْمُبَاهَلَهِ قَالَ أَحَدُهُمَا لِصَاحِبِهِ وَ أَیُّ رَهْبَانِیَّهٍ دَارِکِ اَلرَّجُلَ فَإِنَّهُ إِنْ فَاهَ بِبَهْلَهٍ لَمْ نَرْجِعْ إِلَی أَهْلٍ وَ لاَ مَالٍ فَقَالاَ یَا أَبَا اَلْقَاسِمِ أَ بِهَؤُلاَءِ تُبَاهِلُنَا قَالَ نَعَمْ هَؤُلاَءِ أَوْجَهُ مَنْ عَلَی وَجْهِ اَلْأَرْضِ بَعْدِی إِلَی اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وِجْهَهً وَ أَقْرَبُهُمْ إِلَیْهِ وَسِیلَهً قَالَ فَبَصْبَصَا یَعْنِی اِرْتَعَدَا وَ کَرَّا وَ قَالاَ لَهُ یَا أَبَا اَلْقَاسِمِ نُعْطِیکَ أَلْفَ سَیْفٍ وَ أَلْفَ دِرْعٍ وَ أَلْفَ حَجَفَهٍ وَ أَلْفَ دِینَارٍ کُلَّ عَامٍ عَلَی أَنَّ اَلدِّرْعَ وَ اَلسَّیْفَ وَ اَلْحَج

فَهِ عِنْدَکَ إِعَارَهٌ حَتَّی یَأْتِیَ مَنْ وَرَاءَنَا مِنْ قَوْمِنَا فَنُعْلِمَهُمْ بِالَّذِی رَأَیْنَا وَ شَاهَدْنَا فَیَکُونَ اَلْأَمْرُ عَلَی مَلَإٍ مِنْهُمْ فَإِمَّا اَلْإِسْلاَمَ وَ إِمَّا اَلْجِزْیَهَ وَ إِمَّا اَلْمُقَاطَعَهَ فِی کُلِّ عَامٍ فَقَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَدْ قَبِلْتُ ذَلِکَ مِنْکُمَا أَمَا وَ اَلَّذِی بَعَثَنِی بِالْکَرَامَهِ لَوْ بَاهَلْتُمُونِی بِمَنْ تَحْتَ اَلْکِسَاءِ لَأَضْرَمَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْکُمُ اَلْوَادِیَ نَاراً تَأَجَّجُ حَتَّی یساقها[یَسُوقَهَا]إِلَی مَنْ وَرَاءَکُمْ فِی أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَهِ اَلْعَیْنِ فَأَحْرَقَتْهُمْ تَأَجُّجاً فَهَبَطَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ اَلرُّوحُ اَلْأَمِینُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ اَللَّهُ یُقْرِئُکَ اَلسَّلاَمَ وَ یَقُولُ لَکَ وَ عِزَّتِی وَ جَلاَلِی وَ اِرْتِفَاعِ مَکَانِی لَوْ بَاهَلْتَ بِمَنْ تَحْتَ اَلْکِسَاءِ أَهْلَ اَلسَّمَاوَاتِ وَ أَهْلَ اَلْأَرْضِ لَسَاقَطَتِ اَلسَّمَاءُ کِسَفاً مُتَهَافِتَهً وَ لَتَقَطَّعَتِ اَلْأَرَضُونَ زُبَراً سَائِحَهً فَلَمْ تَسْتَقِرَّ عَلَیْهَا بَعْدَ ذَلِکَ فَرَفَعَ اَلنَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَدَیْهِ حَتَّی رُئِیَ بَیَاضُ إِبْطَیْهِ ثُمَّ قَالَ وَ عَلَی مَنْ ظَلَمَکُمْ حَقَّکُمْ وَ بَخَسَنِی اَلْأَجْرَ اَلَّذِی اِفْتَرَضَهُ اَللَّهُ فِیکُمْ عَلَیْهِمْ بَهْلَهُ اَللَّهِ تَتَابَعَ إِلَی یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ .

محمد بن منکدر از پدرش از جدش نقل می کند که گفت:

زمانی که سید و عاقب اسقف نجران به همراه هفتاد سوار وارد بر رسول خدا صلی الله علیه و اله شدند، من نیز همراه آنها بودم. به همراه او خورجين يسیری بود و خورجینی که در آن اموال آنها بود که الاغ او لغزید و زمین خورد. پس او گفت خدا او را که به نزد او می رویم زمین بزند که منظور او نبی خدا بود، پس همراه او یعنی عاقب گفت بلکه خدا تو را به زمین بزند و به رو به زمین بزند، سید گفت چرا؟

عاقب گفت: آیا تو مفتاح چهارم از آنچه که خدا به مسیح وحی کرده، نخوانده ای؟ که خدا وحی کرده که بگو به بنی اسرائیل چه چیزی شما را نادان کرده که در دنیا خودتان را به عطر خوشبو می کنید برای اهل دنیا و برای اهل خودتان در حالیکه بدنهای

ص: 420

تو خالی شما نزد من مثل لاشهی گندیده ی بد بو و متعفن است.

ای بنی اسرائیل به رسول من نبی أمی ایمان بیاورید. همان کسی که در آخرالزمان خواهد بود و صاحب روی بسیار زیبا و نورانی است و جمالی سرخ و سفید از نور دارد و صاحب قامتی نیکو است و لباسی خشن به تن دارد، او آقای همه ی گذشتگان است نزد من و گرامی ترین آیندگان است بر من، او بنا بر سنت من رفتار می کند و در بهشت من حاضر است و به خاطر من با دست خودش به مجاهده و مقابله با مشرکین می پردازد.

پس به بنی اسرائیل بشارت بده و بنی اسرائیل را امر کن که او را تعظیم کنند و یاری کنند.

عیسی گفت: پاک و منزه هستی، این بندهی صالح کیست که قلبم او را دوست دارد و چشمم او را ندیده است؟

خدا وحی کرد: او از توست و تو از اوئی و او از نسب مادرت داماد توست، او با وجود ازدواج های زیاد اولاد کمی دارد و او در مکه در مکانی که ابراهیم پایه گذاری کرد و نسلش را یافت و سرزمین مبارکی است ساکن می شود و آن زن (همسر ابراهیم) هووی مادر توست در بهشت، و او ( حضرت محمد صلی الله علیه و آله ) صاحب شأن بلندی است، چشمانش می خوابد ولی قلبش نمی خوابد، هدیه می خورد ولی صدقه قبول نمی کند، برای او حوضی است به وسعت چشمه زمزم تا غرب عالم به گونه ای که پایین می رود از او دو رود رحیق و تسنیم و در آن کاسه های زیادی به اندازه ی ستارگان آسمان وجود دارد که هر کس از حوض او پیمانه ای بیاشامد بعد از آن ابدأ تشنه نخواهد شد و این به دلیل این است که او را بر سایر رسولانم برتری داده ام، قول و فعل او یکی است و ظاهر و باطن او موافق همدیگر است. پس خوشا به حال او و خوش به حال امت او همان کسانی که بر ملت او زنده می شوند و بر سنت او هستند و مطمئن هستند مبارک هستند.

پس در زمانی که قحطی و فقر فراوان فرا رسد آنها مرا می خوانند پس آسمان بر آنها می گشاید آب های فراوانش را و باران ها بر آنها می فرستد تا اینکه اثر برکات آن در همه جا پدیدار شود و هر آنجا که او دستش را قرار دهد مبارک گردانیده می شود.

ص: 421

عیسی عرض کرد خدای من او را نام میبری؟

خدا فرمود: بله او احمد است، او محمد صلی الله علیه و آله رسول من و فرستاده ی من برای تمام خلق است، و نزدیکترین خلق به من است و والاترین آنها نزد من در هنگام شفاعت است. امر نمی کند مگر به آنچه که من می پسندم و نهی می کند از آنچه که من نمی پسندم.

همراه او گفت: پس چگونه بفهمیم صاحب این صفات با ما رو به رو می شود؟

عاقب گفت: احوالش را مشاهده می کنیم و به دقت در نشانه ها و معجزاتش نظر می کنیم، پس اگر او، همان پیامبر خدا بود، او را با مسالمت یاری می کنیم و با دادن اموال به او، او را از اهل دین خودمان حفظ می کنیم به گونه ای که دیگر متوجه ما نباشد.

و اگر او به دروغ ادعای پیامبری داشت، همین که به خدا دروغ نسبت داده است برای او کافی است (تا هلاک شود).

گفت: چرا اگر علامات نبوت را در او ببینی، از او پیروی نمی کنی و به او ایمان نمی آوری؟

عاقب گفت: آیا ندیدی این قوم چگونه با ما رفتار کردند، ما را گرامی داشتند و با ما دوستی کردند و اجازه دادند کنیسه های ما بر پا باشد و ما در آن به ذکر خود بپردازیم؟ پس چگونه نفس رضایت می دهد داخل در دینی شویم که در آن شریف و پست و پایین، یکسان هستند؟

پس زمانی که به مدینه رسیدند، فردی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله که آنها را دید گفت: چه می بینیم. عده ای از عرب به خدمت رسول خدا و آمده اند که زیباترین عرب هستند و دارای فهم و احساس هستند و لباس های پاپ ها را به تن دارند .

در این هنگام رسول خدا صلی الله علیه و آله در حال دور شدن از مسجد بود، که زمان عبادت مسیحیان فرا رسید پس آمدند در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و اله و شروع به عبادت کردند به سمت مشرق، پس عده ای از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله به سمت آنها رفتند تا مانع آنها شوند که در این وقت رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شدند فرمودند: آنها را رها کنید.

ص: 422

پس وقتی عبادت آنها به پایان رسید نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله نشستند و شروع به مناظره با ایشان کردند.

گفتند: ای اباقاسم در مورد عیسی برای ما بگو و با ما محاجه کن.

حضرت فرمودند: عیسی بنده ی خدا و رسول اوست « و او نشانه ای است که خدا به مريم القا کرد و روحی از خداست ».

پس یکی از آن دو (عاقب و همراهش) گفت: بلکه او فرزند خداست و دومین دو نفر است که آن دیگری گفت: بلکه او سومین سه نفر است، پدر و پسر و روح القدس، و به تحقیق که ما شنیدیم آن را در قرآنی که به تو نازل کرده است که می گوید: ما انجام دادیم، ما قرار دادیم، ما خلق کردیم و اگر خدا یکتا بود باید می گفت: من خلق کردم، من قرار دادم، من انجام دادم.

پس وحی رسول خدا صلی الله علیه و آله را فرا گرفت و در سوره آل عمران تا آن جا که آیه ی شصتم آن چنین است به ایشان نازل شد:

« پس هر کس در این باره بعد از دانشی که تو را حاصل آمده، محاجه کند، بگو بيائيد پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و خودمان و خودتا را فرا خوانم، سپس مباهله کنیم و لعنت خدا بر دروغ گویان قرار دهیم ».

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله قضیه را برای آنها بیان کرد و قرآن را برای آنها تلاوت فرمود. پس بعضی از آنها به بعضی دیگر گفتند: به خدا قسم برای شما جدائی آورد از خبر و بیان همراهتان،

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به آن فرمود:

به درستی که خدای بزرگ مرا امر کرده به مباهله با شما، پس گفتند فردا با تو مباهله خواهیم کرد در این وقت عده ای از آنها به دیگران می گفتند باید نگاه کنیم بیینیم فردا با ما به چه مباهله خواهد کرد، با عده ای از پیروان خود که مردم عادی و پست هستند یا با اهل بیتش که اهل برگزیده و پاک هستند که آنها نزدیکان و شاخه های درخت انبياء هستند و باقی مانده ی آنها هستند.

پس چون روز بعد فرا رسید نبی خدا صلی الله علیه و آله آمد در حاليكه على علیه السلام در سمت

ص: 423

راست او و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام در سمت چپ او و فاطمه علیهاالسلام پشت سر ایشان بود و بر دوش آنها عبای پشمی که دارای خطوط سیاه و سفید بود، و به دوش رسول خدا صلی الله علیه و آله عبائی قطرانی بود که نازک بود و نه زیاد خشن بود و نه زیاد نرم بود. پس امر کرد رسول خدا صلی الله علیه و آله که ما بین دو درخت را تمیز کنند و عبا را بر روی آن دو درخت پهن فرمود آن چهار نور مقدس را بر آن داخل کرد و شانه ی چپ خود را هم وارد در زیر عبا کرد و به تنه ی درخت تکیه داد و دست راستش را به سمت آسمان برای مباهله بلند فرمود، در این حال مردم گردن کشیده و نظاره می کردند و رنگ سید و عاقب زرد شد و هر دو عقب نشینی کرده و بازگشتند و نزدیک بود عقلشان زایل شود، یکی از آن دو به دیگری گفت: آیا با او مباهله کنیم؟

پاسخ داد: آیا تاکنون قومی را سراغ داری که با پیغمبری مباهله کرده باشند؟ اینها کودکانشان پرورش می یابند و بزرگانشان باقی می مانند و اما تو به او نشان بده که بی خیال نیستی و از مال و سلاح و هرآنچه که می خواهد به او عطا کن پس به درستی که این مرد قصد جنگ دارد و به او بگو آیا با این افراد با ما قصد مباهله داری؟ تا دانسته نشود که ما پیش از این به فضل او و اهل بیتش آگاه بوده ایم.

پس چون رسول خدا صلی الله علیه و اله از دستش را برای مباهله به سمت آسمان بلند فرمود که یکی از آن دو به دیگری گفت: کدام راهبی است که به این مرد برسد؟ که به درستی که اگر او دهان به لعن و مباهله باز کند هیچ کدام از ما به اهل و مالمان باز نخواهیم گشت.

سپس هر دوی آنها به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کردند:

ای ابا القاسم آیا با این چهار نفر با ما مباهله می کنی؟

حضرت فرمودند: بله، اینها از نظر وجهه و عزت وجید ترین افراد هستند بعد از من نزد خدای بزرگ و نزدیکترین افراد به او هستند.

پس آن دو به لرزه افتادند و بازگشتند و دوباره خدمت رسول خدا صلی الله علیه و اله عرض کردند:

ای ابا القاسم ما به شما هزار شمشیر و هزار زره و هزار سپر و هزار دینار هر ساله

ص: 424

می دهیم، با این قید که زره و شمشیر و سپر نزد شما رها باشد تا اینکه ما بقیه ی قوم خود را هم در جریان واقعه و آنچه که دیده ایم امروز قرار دهیم تا امر بنابر تصمیم همه ی آنها باشد پس یا اسلام بیاورند و یا با شما بجنگند و یا هر ساله به شما جزیه پرداخت کنند .

پس نبی خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این حرف را از شما دو نفر قبول می کنم اما بدانید قسم به خدایی که مرا به کرامت برگزید اگر با من به کسانی که زیر عبا هستند مباهله کرده بودید خدا در تمام زمین برای شما آتش شعله ور بر می افروخت به گونه ای که شعله ی آن تمام قوم شما را در کمتر از چشم به هم زدن فرا بگیرد و تمام آن را آن آتش شعله ور بسوزاند .

پس در این زمان جبرئیل بر ایشان نازل شد عرض کرد:

ای محمد خداوند تو را سلام می رساند و به شما می گوید به عزت و جلالت و بلندی مرتبه ام قسم اگر تو به این کسانی که زیر عبا هستند با تمام اهل آسمانها و اهل زمین مباهله کنی يقينا آسمان نابود و ساقط خواهد شد و پایین خواهد آمد و يقين زمين قطعه قطعه و نابود خواهد شد و بعد از آن دیگر مستقر و پایدار نخواهد شد پس رسول خدا صلی الله علیه و آله دو دستش را بلند کرد به حدی که سفیدی زیر بغل ایشان مشخص شد و فرمود: به هر کسی که به شما ظلم کند و به حق شما ظلم کند و اجری که خداوند فرض و واجب قرار داده در مورد شما بر گردن آنها را کم و بی ارزش شمارد، لعنت خداوند پشت سر هم و بدون فاصله تا قیامت شامل می شود.

15- عن عامر بن سعد (1) عن أبيه قال سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله يقول لعلى ثلاثا لإن تكون لي واحدة منه أحب إلى من حمر النعم.

سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله يقول لعلى علیه السلام وخلقه في بعض مغازيه فقال:

یا رسول الله تخلفنی مع النساء والصبيان؟ فقال رسول الله صلی الله علیه و اله :

أَمَا تَرْضَی أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إلاَّ أنَّهُ لاَ نَبِیَّ بَعْدِی؟ وَسَمِعْتُهُ یَقُولُ

ص: 425


1- امالی (طوسی)، ص 306

یَوْمَ خَیْبَرَ: لأُعْطِیَنَّ الرَّایَهَ غَداً رَجُلاً یُحِبُّ اللهَ وَرَسُولَهُ وَیُحِبُّهُ اللهُ وَرَسُولُهُ. قَالَ: فَتَطَاوَلْنَا لَهَا. قالَ صلی الله علیه و آله: ادْعُوا لِی عَلِیَّاً. فَأَتَی علی علیه السلام ارَمَدٌ العینین فَبَصَقَ فِی عَیْنَیْهِ وَدَفَعَ الرَّایَهَ فَفَتَحَ اللهُ عَلَیْهِ.

وَلَمَّا أُنْزِلَتْ هَذِهِ الآیَهُ: « نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثم نبتهل فنجعل لعنه الله علی الکذبین » دَعَا رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَلِیَّاً وَفَاطِمَهَ علیهاالسلام وَحَسَناً علیه السلام وَحُسَیْناً علیه السلام فَقالَ: اللَّهُمَّ هَؤُلاَءِ أَهْلِ بیتی.

عامر بن سعد از پدرش نقل کرد که گفت: شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و اله در مورد على علیه السلام سه مطلب را بیان فرمود که اگر یکی از آنها در مورد من بود، برایم از تمام دنیا دوست داشتنی تر بود.

شنیدم وقتی که رسول خدا صلی الله علیه و اله در چند جنگ، على علیه السلام را به جای خود در مدینه قرار داد، بین ایشان و علی علیه السلام چنین گفتگو بود:

على علیه السلام عرض کرد: رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا با زنان و کودکان باقی می گذارید؟

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آیا راضی نیستی برای من به منزله ى هارون برای موسی باشي، الا اینکه بعد از من پیامبری نیست.

و شنیدم از رسول خدا صلی الله علیه و اله که در روز جنگ خیبر می فرمود: حتما فردا رایت و پرچم را به دست مردی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند.

سعد گفت: ما خودمان را برای آن می کشیدیم (آرزو می کردیم آن مرد باشیم) .

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود علی علیه السلام را برای من بخوانید، پس على علیه السلام را آوردند در حالیکه چشم او درد می کرد، پس رسول خدا صلی الله علیه و اله به آب دهان خود را به چشم او مالید، خوب شد و پرچم را به دست او داد و خدا با دست او قلعه را فتح کرد و مسلمانان به پیروزی رسیدند.

و چون این آیه نازل شد «بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم » رسول خدا صلی الله علیه و آله على علیه السلام

ص: 426

و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسين علیه السلام را فرا خواند و فرمود خداوندا اینها اهل بیت من هستند.

16 - قال الحسن علیه السلام (1) :

قال الله تعالى لمحمد صلی الله علیه و آله حِينَ جَحَدَهُ كَفَرَةُ أَهْلِ الْكِتَابِ وَحَاجُّوهُ « فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ ».

فاخرج رسول الله صلی الله علیه و آله من الأنفس معه أبی ومن البنین أنا وأخی ، ومن النساء أمی فاطمه من الناس جمیعاً، فنحن أهله ولحمه ودمه ونفسه ونحن منه وهو منا .

امام حسن علیه السلام فرمود:

زمانی که کفار اهل کتاب حضرت محمد صلی الله علیه و آله را انکار می کردند و با ایشان مقابله و محاجه می کردند، خدا به آن حضرت فرمود: « پس بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم ».

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله همراه خودش آورد پدرم را به عنوان نفس و من و برادرم را به عنوان فرزندان و مادرم فاطمه علیهاالسلام را به عنوان زنان از بین تمام مردم، پس ما اهل رسول خدا صلی الله علیه و آله و گوشتش و خونش و نقش هستیم و ما از اوئیم و او از ماست.

17- عن أبي ذر (2) :

قال على بن ابی طالب عليه السلام لعثمان وطلحة والزبير وعبدالرحمن بن عوف وسعد بن ابی وقاص فهل فيكم أحد أنزل الله عزوجل فيه وفي زوجته وولديه آية المباهلة وجعل الله عزوجل نفسه نفس رسوله صلی الله علیه و آله غيرى؟ قالوا: لا.(3)

ص: 427


1- امالی (طوسی)، ص 564
2- امالی (طوسی)، ص 545
3- روایت به صورت مختصر آورده شده

اباذر گفت: حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام به عثمان و طلحه و زبیر و عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابی وقاص، فرمود: آیا در بین شما کسی هست که خدا در مورد او و همسرش و دو پسرش آیه ی مباهله را نازل کرده باشد و خدا نفس او را نفس رسول خدا صلی الله علیه و اله قرار داده باشد غیر از من؟

همه گفتند: خیر

18 - وروي (1) من طريق المخالفين كثير في معنى ذلك منها مارواه مسلم في صحيحه من طرق منها:

في تفسير قوله تعالى « فَمَن حاجَّكَ فيهِ مِن بَعدِ ما جاءَكَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا نَدعُ أَبناءَنا وَأَبناءَكُم وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُم وَ أَنفُسَنا وَ أَنفُسَكُم ثُمَّ نَبتَهِل فَنَجعَل لَعنَتَ اللَّهِ عَلَى الكاذِبينَ » رفع مسلم الحديث إلى النبي صلی الله علیه و آله وهو طويل يتضمن عده فضائل لعلی علیه السلام خاصة يقول في آخره:

لما نزلت هذه الآية دعا رسول الله صلی الله علیه و آله عليا السلام وفاطمة علیهاالسلام وحسنا علیه السلام وحسينا علیه السلام وقال صلی الله علیه و اله هولاء اهل بیتی.

از طریق مخالفین روایت به این معنا زیاد وارد شده است که از آن جمله روایتی است که مسلم به سند خودش صحیح نقل کرده است:

در تفسیر آیه ی « پس هر کسی با تو در این باره پس از دانشی که تو را حاصل شده، محاجه کند پس بگو بیایید پسرانمان و پسرانشان و زنانمان و زنانتان و خودمان و خودتان را فرا بخوانیم پس مباهله کنیم و لعنت خدا را به دروغ گویان قرار دهیم. »

روایتی را از رسول خدا صلی الله علیه و اله نقل کرده که شامل تعدادی از فضائل اختصاصی على علیه السلام است و در آخر روایت آمده وقتی که این آیه نازل شد رسول خدا صلی الله علیه و اله علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلالم و حسن علیه السلام و حسين علیه السلام را فراخواند و فرمود خداوندا اهل بيت من اینها هستند.

ص: 428


1- البرهان، ج1، ص637، صحیح مسلم، ج4، ص1871، ذیل حدیث 32

روايات عامه

1- عن عمرو بن سعد بن معاذ قال (1) :

قدم وفد نجران العاقب والسيد فقالا: يا محمد صلی الله علیه و اله إنک تذکر صاحبنا.

فقال النبي صلی الله علیه و اله, ومن صاحبكم؟ قالوا عيسى بن مريم.

فقال النبي صلی الله علیه و اله هو عبد الله ورسوله.

فقال النبي صلی الله علیه و اله هو عبد الله ونبيه و رسوله قالا: فأرنا فيمن خلق الله مثله وفيما رایت و سمعت.

فاغرض النبي صلی الله علیه و اله عنهما يومئذ ونزل عليه جبرئیل بقوله تعالى « إِنَّ مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اَللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ »(2) .

فعادا و قالا: يا محمد صلی الله علیه و اله هل سمعت بمثل صاحبنا قط؟

قال : نعم قالا من هو؟ قال صلی الله علیه و اله آدم ثم قرأ رسول الله صلی الله علیه و اله « إِنَّ مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اَللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ » قالا فإنه ليس كما تقول.

فقال لهم رسول الله صلی الله علیه و اله « تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبینَ » فأخذ رسول الله صلی الله علیه و اله بيد على علیه السلام ومعه فاطمه علیهاالسلام وحسن علیه السلام و حسین علیه السلام و قال صلی الله علیه و آله هولاء ابنائنا وانفسنا ونساءنا فهما أن یفعلا.

ثُمَّ إِنَّ اَلسَّيِّدَ قَالَ لِلْعَاقِبِ مَا تَصْنَعُ بِمُلاَعَنَتِهِ لَئِنْ كَانَ كَاذِباً مَا تَصْنَعُ بِمُلاَعَنَتِهِ،وَ لَئِنْ كَانَ صَادِقاً لَنَهْلِكَنَّ!!!!فَصَالَحُوهُ عَلَي الْجِزْيَةِ،فَقَالَ اَلنَّبِيُّ صلی الله علیه و آله يَوْمَئِذٍ:وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ-لَوْ لاَعَنُونِي مَا حَالَ الْحَوْلُ وَ بِحَضْرَتِهِمْ مِنْهُمْ أَحَدٌ .

از عمرو بن سعد بن معاذ نقل شده که گفت: نماینده ي نجران که عاقب و سید بودند بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شدند و گفتند:

ص: 429


1- شواهد التنزیل، ج 1، ص 155
2- سوره آل عمران، آیه 59

ای محمد دوست و پیشوای ما را می شناسی؟

نبی خدا صلی الله علیه و اله فرمود: پیشوای شما کیست؟

گفتند: عیسی بن مریم .

حضرت فرمود: او بنده ی خدا و رسول اوست، او بندهی خدا و نبی اوست.

آن دو گفتند: پس به ما نشان بده خدا چه کسی را مثل او خلق کرده؟ و در کجا دیده شده و شنیده شده؟

در این وقت رسول خدا صلی الله علیه و اله روی مبارک را از آنها برگرداند و جبرئیل بر ایشان نازل شد و این آیه را آورد « به درستی که مثل عیسی نزد خداوند مانند آدم است که او را خلق کرد از خاک » پس آن دو برگشتند و گفتند: ای محمد آیا هرگز شنیده ای کسی مثل پیشوا و دوست ما باشد؟

حضرت فرمود: بله.

گفتند: چه کسی؟

حضرت فرمود: آدم پس این آیه را تلاوت فرمود:« به درستی که مثل عیسی نزد خدا مانند آدم است که او را خلق کرد از خاک ».

آن دو گفتند: این چنین نیست که تو می گویی.

پس رسول خدا صلی الله علیه و اله به آنها فرمود « بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانيم سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم » پس رسول خدا صلی الله علیه و اله دست على علیه السلام را گرفت و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام همراه او بودند و فرمود اینها پسران ما و نفس ما و زنان ما هستند.

پس خواستند که این کار را انجام دهند، که سید به عاقب گفت: چه می کنی با ملاعنه ی با او، اگر دروغ بگوید چه می کنی با ملاعنه ی با او و اگر راست بگوید هلاک خواهیم شد!!! پس با او به جزیه مصالحه کن .

پس رسول خدا صلی الله علیه و اله در آن وقت فرمود:

قسم به خدایی که جانم در دست اوست اگر با من ملاعنه می کردند هیچ قدرتی

ص: 430

نداشتند و احدی از آنها باقی نمی ماند.(1)

2- عن ابن عباس (2) في قوله « إِنَّ مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اَللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ » (3) :

فَبَلَغَنَا وَ اللَّهُ أَعْلَمُ أَنَّ وَفْدَ نَجْرَانَ قَدِمُوا عَلَي نَبِيِّ اللَّهِ وَ هُوَ بِالْمَدِينَةِ وَ مَعَهُمُ اَلسَّيِّدُ وَ اَلْعَاقِبُ وَ أَبُو حَنَسٍ وَ أَبُو الْحَرْثِ وَ اسْمُهُ عَبْدُ الْمَسِيحِ وَ هُوَ رَأْسُهُمْ وَ هُوَ اَلْأُسْقُفُّ وَ هُمْ يَوْمَئِذٍ سَادَةُ أَهْلِ نَجْرَانَ فَقَالُوا:يَا مُحَمَّدُ صلی الله علیه و اله لِمَ تَذْكُرُ صَاحِبَنَا وَ سَاقَ نَحْوَهُ إِلَي قَوْلِهِ:وَ نَزَلَ جَبْرَئِيلُ فَقَالَ: « إِنَّ مَثَلَ عِيسي عِنْدَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ » إِلَي قَوْلِهِ وَ سَاقَ نَحْوَهُ إِلَي قَوْلِهِ:قَالُوا:نُلاَعِنُكَ.فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و اله وَ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام وَ مَعَهُ فَاطِمَةُ علیهاالسلام وَ حَسَنٌ علیه السلام وَ حُسَيْنٌ علیه السلام فَقَالَ:هَؤُلاَءِ أَبْنَاؤُنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أَنْفُسُنَا فَهَمُّوا أَنْ يُلاَعِنُوا ثُمَّ إِنَّ أَبَا الْحَرْثِ قَالَ لِلسَّيِّدِ وَ اَلْعَاقِبِ :وَ اللَّهِ مَا نَصْنَعُ بِمُلاَعَنَةِ هَذَا شَيْئاً،فَصَالَحُوهُ عَلَي الْجِزْيَةِ.قَالُوا:صَدَقْتَ يَا أَبَا الْحَرْثِ .فَعَرَضُوا عَلَي رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و اله الصُّلْحَ وَ الْجِزْيَةَ فَقَبِلَهَا وَ قَالَ:أَمَا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ لاَعَنُونِي مَا أَحَالَ اللَّهُ لِيَ الْحَوْلَ وَ بِحَضْرَتِهِمْ مِنْهُمْ بَشَرٌإِذاً كَذَا لَأَهْلَكَ اللَّهُ الظَّالِمِينَ.

از ابن عباس در مورد این قول خدا « به درستی که مثل عیسی نزد خدا مانند آدم است » به ما رسیده (خدا بیشتر می داند) که گفت:

نمایندگان نجران خدمت رسول خدا صلی الله علیه و اله رسیدند در حالیکه ایشان در مدینه بود که آنها سید و عاقب و ابو حس و ابو حرث (عبد المسيح) که رئیس آنها و أسقف و بزرگ اهل نجران در آن وقت بود، بودند پس گفتند: ای محمد چرا پیشوای ما را یاد کرده ای؟ و حرفهایی از این دست.

جبرئیل نازل شد و گفت « به درستی که مثل عیسی نزد خدا مانند آدم است که او را از خاک خلق کرد و به او فرمود باش پس بود و او عزيز و حكيم

ص: 431


1- نکته: این روایت را ابن مغازلی در کتابش مناقب امام امیرالمؤمنین علیه السلام ص 263، ط بيروت، احمد بن حنبل در کتاب فضائل، باب فضائل حسن و حسین علیهماالسلام ح 27 آورده اند
2- شواهد التنزیل، ج 1، ص157
3- سوره آل عمران، آیه 59

است» کلام بین آنها ادامه داشت تا اینکه آنها گفتند با تو ملاعنه می کنیم پس رسول خدا صلی الله علیه و آله خارج شد و دست على علیه السلام را گرفت و همراه او فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام بودند و اراده کردند که ملاعنه کنند، که اباحرث به سید و عاقب گفت: به خدا قسم از ملاعنه با این فرد چیزی به ما اضافه نمی شود، پس با او بر پرداخت جزیه مصالحه کنید، گفتند: درست می گویی ای ابا حرث پس پیشنهاد صلح و پرداخت جزیه را به ایشان دادند و ایشان قبول فرمودند و فرمودند:

اما قسم به خدائی که جانم در دست اوست اگر با من ملاعنه کرده بودند خدا از هیچ قدرتی برای من فرو گذار نبود و از آنها کسی باقی نمی ماند و این گونه خدا ظالمين را هلاک می کند.

3- عن الشعبی عن جابر بن عبد الله قال (1) :

قَدِمَ وَفْدُ أَهْلِ نَجْرَانَ عَلَي اَلنَّبِيِّ صلی الله علیه و اله وَ فِيهِمُ اَلْعَاقِبُ وَ اَلسَّيِّدُ فَدَعَاهُمَا إِلَي اَلْإِسْلاَمِ فَقَالاَ:أَسْلَمْنَا قَبْلَكَ.قَالَ:كَذَبْتُمَا إِنْ شِئْتُمَا أَخْبَرْتُكُمَا بِمَا يَمْنَعُكُمَا مِنَ اَلْإِسْلاَمِ . فَقَالاَ:هَاتِ أَنْبِئْنَا.

قَالَ صلی الله علیه و آله:حُبُّ الصَّلِيبِ وَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ أَكْلُ لَحْمِ الْخِنْزِيرِ، فَدَعَاهُمَا إِلَي الْمُلاعَنَةِ ( فَوَعَدَاهُ أَنْ يُغَادِيَانِهِ بِالْغَدَاةِ ) فَغَدَا رَسُولُ اللَّهِ وَ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ علیه السلام وَ فَاطِمَةَ علیهاالسلام وَ اَلْحَسَنِ علیه السلام وَ اَلْحُسَيْنِ علیه السلام ثُمَّ أَرْسَلَ إِلَيْهِمَا فَأَبَيَا أَنْ يَجِيئَا،وَ أَقَرَّا لَهُ بِالْخَرَاجِ فَقَالَ اَلنَّبِيُّ صلی الله علیه و آله:وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ لَوْ فَعَلاَ لَأَمْطَرَ الْوَادِي عَلَيْهِمَا نَاراً .

قَالَ جَابِرٌ :فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ « نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ».

قال الشعبي « أبناءنا » الحسن علیه السلام والحسين علیه السلام وَ « نِساءَنا » فاطمه علیهاالسلام وَ « أَنْفُسَنا » على بن ابی طالب علیه السلام .

شعبی از جابر بن عبدالله نقل کرده که گفت:

ص: 432


1- شواهد التنزیل، ج 1، ص158

نمایندگان نجران خدمت رسول خدا صلی الله علیه و اله آمدند که در بین آنها سید و عاقب بودند پس رسول خدا صلی الله علیه و اله آن دو را به اسلام دعوت فرمود، آن دو گفتند: ما قبل از تو اسلام آورده ایم .

حضرت فرمود دروغ می گویید، اگر می خواهید به شما بگویم چه چیزی مانع اسلام آوردن شما دو نفر شده است؟ گفتند بله، به ما خبر بده .

حضرت فرمود: علاقه به صلیب و شرب خمر و خوردن گوشت خوک، پس حضرت آن دو را به ملاعنه خواند ( پس آن دو با ایشان قرار گذاشتند که روز بعد این کار را انجام دهند).

فردا بیرون آمد رسول خدا صلی الله علیه و اله در حالیکه دست علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام را گرفته بود، سپس به دنبال آن دو فرستاد و آن دو ابا کردند از اینکه دعوت را پاسخ دهند و اقرار کردند که حاضرند خراج پرداخت کنند پس رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود: قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث کرده است اگر ملاعنه می کردند بر سر آنها آتش می بارید.

جابر گفت: پس این آیه نازل شد « بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را قرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»

شعبی گفت: « پسرانمان » حسن علیه السلام و حسین علیه السلام و « زنانمان » فاطمه علیهاالسلامو « نفسمان »علی بن ابی طالب علیه السلام هستند .(1)

4- عن ابی صالح عن ابن عباس (2) :

ص: 433


1- نکته: این روایت را واحدی در اسباب النزول، ص 75، ط 1، ابو نعیم در دلائل النبوه، ص 297، حموئی در فرائد السمطین، حدیث 371، ابن مغازلی در مناقب، ص 363، ابن بطریق در عمده، ص96 وخصائص، ص 67، ابن کثیر در تفسیرش، ج 2، ص 52، سیوطی در الدر المنثور ذیل همین آیه آورده اند
2- شواهد التنزیل، ج1، ص159

في قوله عزوجل « فَقُل تَعالَوا نَدعُ أَبناءَنا وَأَبناءَكُم وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُم وَ أَنفُسَنا وَ أَنفُسَكُم ثُمَّ نَبتَهِل فَنَجعَل لَعنَتَ اللَّهِ عَلَى الكاذِبينَ » قال نزلت في رسول الله صلی الله علیه و اله و علئ علیه السلام « أنفسنا » و « نساءنا » فاطمة علیهاالسلالم و « أبناءنا » حسن علیه السلام وحسين علیه السلام والدعاء على الكاذبين نزلت في العاقب والسيد وعبد المسيح واصحابهم.

ابی صالح از ابن عباس در مورد این فرمایش خداوند « بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم » نقل می کند که گفت:

این آیه در شأن رسول خدا صلی الله علیه و اله و « نفسهای ما » در شأن على علیه السلام و « زنان ما » در شأن فاطمه علیهاالسلام و « پسرانمان » در شأن حسن علیه السلام و حسین علیه السلام نازل شد و نفرین بر دروغگویان در مورد عاقب و سيد و عبد المسيح و یارانشان نازل شد.

5- عن عامر بن سع عن أبيه قال (1) :

ولما نزلت هذه الآية « نَدعُ أَبناءَنا وَأَبناءَكُم وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُم وَ أَنفُسَنا وَ أَنفُسَكُم ثُمَّ نَبتَهِل فَنَجعَل لَعنَتَ اللَّهِ عَلَى الكاذِبينَ » دعا رسول الله صلی الله علیه و آله عليا علیه السلام وفاطمة وحسنا علیه السلام وحسينا علیه السلام فقال صلی الله علیه و اله اللهم هولاء اهلی (2) .

عامر بن سعد از پدرش نقل می کند که گفت:

زمانی که این آیه نازل شد «بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم » رسول خدا صلی الله علیه و اله علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسين علیه السلام را فرا خواند و فرمود خداوندا اینها اهل من هستند. (3)

ص: 434


1- شواهد التنزیل، ج 1، ص 160
2- حديث مختصر بیان شده و طولانی تر است
3- نکته: این روایت را حاکم در مستدرک، ج 3، ص 150 آورده و بنابر شرط شیخین آن را صحیح شمرده است و ذهبی هم به این مطلب اقرار می کند، ابن عساکر در تاریخ دمشق، ج 1، ص 225، ط 2 آورده، این حدیث، حدیث سوم از باب مناقب على علیه السلام است از صحیح مسلم یعنی ج 7، ص 120 ترمذی در فضائل، ج 5، ص 638، در کفایه الطالب، ص 641، قزوینی در اربعین منتقاة، باب 38، ابن مغازلی در مناقب، ص 263 آورده اند

6- عن حذيفة بن اليمان قال (1) :

جَاءَ الْعَاقِبُ وَ السَّیدُ أُسْقُفَّا نَجْرَانَ یدْعُوَانِ النَّبِی صلی الله علیه و آله إِلَى الْمُلَاعَنَةِ، فَقَالَ الْعَاقِبُ لِلسَّیدِ: إِنْ لَاعَنَ بِأَصْحَابِهِ فَلَیسَ بِنَبِی، وَ إِنْ لَاعَنَ بِأَهْلِ بَیتِهِ فَهُوَ نَبِی.

فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَدَعَا عَلِیاً علیه السلام، فَأَقَامَهُ عَنْ یمِینِهِ، ثُمَ دَعَا الْحَسَنَ علیه السلام السفَأَقَامَهُ عَنْ یسَارِهِ، ثُمَّ دَعَا الْحُسَینَ علیه السلام فَأَقَامَهُ علیهاالسلام عَنْ یمِینِ عَلِی علیه السلام ، ثُمَّ دَعَا فَاطِمَةَ علیهاالسلام فَأَقَامَهَا خَلْفَهُ، فَقَالَ الْعَاقِبُ لِلسَّیدِ: لَا تُلَاعِنْهُ إِنَّک إِنْ لَاعَنْتَهُ لَا نُفْلِحُ نَحْنُ وَ لَا أَعْقَابُنَا.

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَوْ لَاعَنُونِی مَا بَقِیتْ بِنَجْرَانَ عَینٌ تَطْرِفُ.

حذيفة بن یمان گفت: عاقب و سید دو اسقف مسيحيان نجران آمدند و نبی خدا صلی الله علیه و اله را به ملاعنه دعوت کردند پس عاقب به سید گفت: اگر او با اصحابش با ما به ملاعنه بیاید پس نبی خدا نیست و اگر با اهل بیتش به ملاعنه بیاید پس او نبی خداست.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله ایستاد و على علیه السلام را صدا زد و او را در سمت راست خودش بپاداشت و سپس حسن علیه السلام را صدا زد و او را سمت چپ خود قرار داد و حسین علیه السلام را صدا زد و او را در سمت راست على علیه السلام قرار داد و سپس فاطمه علیهاالسلام را صدا زد و او را پشت سر على علیه السلام قرار داد. پس عاقب به سید گفت: با او ملاعنه نکن، بدرستیکه اگر با او ملاعنه کنی، ما و اعقاب ما رستگار و پیروز نخواهیم بود.

رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود: اگر با من ملاعنه می کردند، در نجران چشمی باقی نمی ماند که پلک بزند.

ص: 435


1- شواهد التنزيل، ج1، ص163

- تبیان (1) :

در مورد ضمير (فيه) که به کجا بر می گردد 2 قول وجود دارد:

1- قتاده گفته به عیسی برمی گردد در آنجا که فرمود « إنَّ مَثَلَ عِیسی عِندَاللهِ » (2) .

2- این ضمیر به کلمه ی حق در آیه « بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّكُ » (3) بر می گردد.

رسول خدا صلی الله علیه و اله مسیحیان نجران را به مباهله طلبیدند و زمانی که این آیه نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و اله, دست علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام را گرفتند و مسیحیان را برای مباهله طلبیدند، ولی آنها از آن فرار کردند و به ذلت و پرداخت جزیه راضی شدند، و گفته می شود بعضی از این مسیحیان به دیگر مسیحیها گفتند، که اگر با آنها مباهله کنید آتش به سرما خواهد بارید و هیچ نصرانی تا روز قیامت باقی نخواهد ماند.

مثل این جمله از رسول خدا صلی الله علیه و اله هم نقل شده است و بین اهل علم خلافی نیست که مسیحیان نجران از آمدن به مباهله امتناع کردند و جا زدند.

«نبتهل» یعنی بخوانیم که دروغگو هلاک شود، یعنی دعا کنیم برای هلاک مثل لعن کردن و آن دور کردن کسی از رحمت خدا به خاطر معصیتی است و به همین دلیل است که لعن کردن کسی که عاصی نیست مثل بچه ها و چهار پایان و مثل آن جایز نیست.

ابو بکر رازی می گوید: آیه بر این مطلب که حسن علیه السلام و حسین علیه السلام دو فرزند رسول خدا صلی الله علیه و اله هستند دلالت دارد و به اینکه پسر دختر، در حقیقت پسر شخص است

ص: 436


1- تفسیر تبیان، ج 2، ص 485
2- سوره آل عمران، آیه 59
3- سوره آل عمران، آیه 60

دلالت دارد.

اصحاب ما به این آیه بر دو وجه استدلال کرده اند که علی بن ابی طالب علیه السلام برترین اصحاب بوده است.

1- موضوع مباهله برای مشخص شدن اهل حق از اهل باطل است و به همین خاطر مباهله الا به کسی که باطنش از پلیدی و باطل به دور باشد و عقیده اش کاملا صحیح باشد، جایز نیست و به خاطر همین پاکی باطن و صحت عقیده، آن فرد برترین افراد نزد خدا خواهد بود.

2- بدرستکه رسول خدا صلی الله علیه و آله على علیه السلام را مثل نفس خودش قرار داد با این فرمایش که فرمود « أنفسنا وأنفسكم » زيرا آن حضرت از « ابناءنا » بدون هیچ اختلافی حسن علیه السلام و حسين علیه السلام را اراده فرموده بود و از « نساءنا ونساءكم » فاطمه علیهاالسلام را اراده فرموده بود و از « أنفسنا » نفس شریف خودش و نفس على علیه السلام را اراده فرموده بود به این خاطر که بدون هیچ اختلافی غیر از این دو نفر کس دیگری حاضر نبود.

پس زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله حضرت علی علیه السلام را مثل نفس خودش قرار داد واجب است که هیچ کس در فضل و برتری حتی نزدیک علی علیه السلام هم نباشد.

و اگر به اصحاب ما اشکال کنند که رسول خدا صلی الله علیه و آله در مباهله حسن و حسین علیهماالسلام را داخل کرد در حالیکه بالغ نبودند و به همین خاطر مستحق ثواب نبودند و اگر هم مستحق ثواب بودند، افضل صحابه نبودند، پس بودن حضرت علی علیه السلام فضیلتی نیست.

اصحاب ما در پاسخ خواهند گفت: به درستی که حسن و حسین علیهماالسلام هر دو بالغ و مکلف بودند به این دلیل که بلوغ و کمال عقل نیازمند شرط خاصی نیست و به همین خاطر است که عیسی در مهد تکلم نمود به آنچه که دلالت به مکلف بودن و عاقل بودن او داشت و به علاوه آن دو افضل و برترین اصحاب بودند بعد از پدرشان و جدشان زیرا که کثرت و زیادی ثواب موقوف به کثرت افعال نیست و کم بودن سن حسن و حسین علیهماالسلام نمی تواند مانعی باشد برای اینکه معرفت و شناختشان نسبت به خدا

ص: 437

و اطاعتشان از خدا و اقرارشان به نبوت رسول خدا صلی الله علیه و آله به نحوی باشد که به خاطر آن مستحق ثوابی باشند که از ثوابی که تمام هم عصرهای ایشان غیر از پدر و جد گرامیشان، بسیار بالاتر و بیشتر باشد.

- مجمع البيان (1) :

با توجه به « أبناءنا » که در آیه آمده است و همه مفسرین به اینکه مراد از آن حسن علیه السلام و حسين علیه السلام هستند اجماع کرده اند، به قول رازی معلوم می شود که پشت از فرزندان دختر هم ادامه پیدا می کند عده ای خیال کرده اند که به خاطر سن کم، این دو بزرگوار بالغ و مکلف نبوده اند در حالیکه ما و اصحاب ما معتقدیم که از نظر سن به حد بلوغ نرسیدن منافاتی با کمال عقل و بالغ بودن ندارد چرا که خرق عادت از جانب خدای متعال در مورد ائمه ی جایز است و ائمه علیهم السلام اختصاصاتی دارند که هیچ کس با ایشان در آیه شریک نیست و خود این دلالت دارد که جایگاه ایشان نزد خدا جایگاه خاص و ویژه ای است و از جمله موارد که این مطلب را تایید می کند این فرمایش رسول خداست که فرمودند:

( ابنای هذان امامان قاما أو قعدا) این دو فرزند من امام هستند قیام کنند یا بنشینند و همه اتفاق دارند بر اینکه مراد از «نساءنا» حضرت فاطمه علیهاالسلام است، زیرا که هیچ زنی غیر از ایشان در مباهله حاضر نبود و این خودش بر برتری حضرت زهرا علیهاالسلام و بر همه زنها دلالت دارد و تقویت می شود این مطلب توسط این روایت قال رسول الله صلی الله علیه و آله : (فاطمة علیهاالسلام بضعة منی یریبنی ما رابها) .(2)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: فاطمه علیهاالسلام پاره تن من است، مرا ناراحت می کند، آنچه که او را ناراحت کند.

ص: 438


1- تفسير مجمع البيان، ج2، ص763
2- بحارالانوار، ج21، ص 279، طرف من الأنباء والمناقب، ص 385

وقال صلی الله علیه و اله : (إنَّ اللهَ یَغْضَبُ لِغَضَبِ فاطِمَةَ علیهاالسلام وَ یَرْضی لِرِضاها) (1)

و فرمودند صلی الله علیه و اله: به درستی که خدا به خاطر غضب فاطمه علیهاالسلام ، غضب می کند و با رضایت او، راضی می شود.

و این روایت صحیح از حذیفه که شنیدم از رسول خدا صلی الله علیه و اله که فرمودند:

( أَتَانِی مَلَکٌ فَبَشَّرَنِی أَنَّ فَاطِمَهَ علیهاالسلام سَیِّدَهُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّهِ وَ نِسَاءِ أُمَّتِی.) (2)

ملکی به نزد من آمد و مرا به اینکه فاطمه علیهاالسلام سرور زنان اهل بهشت و سرور زنان امت من است، بشارت داد.

و این روایت شعبی از مسروق که از عائشه نقل کرده است که گفت:

( أَسَرَّ اَلنَّبِیُّ إِلَی فَاطِمَهَ شَیْئاً فَضَحِکَتْ فَسَأَلْتُهَا فَقَالَتْ علیهااسلام قَالَ لِی أَ لاَ تَرْضَیْنَ أَنْ تَکُونِی سَیِّدَهَ نِسَاءِ هذه الأمة أو نساء المؤمنين فضحکت لذلک ) . (3)

رسول خدا صلی الله علیه و آله مطلبی را به آرامی به فاطمه علیهاالسلام بیان کردند و او تبسم کرد، پس من از فاطمه علیهاالسلام در مورد آن مطلب سوال کردم، فرمود؛ رسول خدا صلی الله علیه و اله به من فرمودند: آیا راضی نیستی که سرور زنان این امت و سرور زنان مومن باشی، پس من به این خاطر تبسم کردم.

«وانفسنا» يعني على علیه السلام به تنهایی و اینکه مراد از آن خود رسول خدا صلی الله علیه و اله باشد جایز نیست زیرا که خود ایشان داعی این مباهله بوده و جایز نیست انسان خود را دعوت کند و این است و جز این نیست که وقتی صحیح است که کس دیگری را دعوت کند.

پس زمانی که «أنفسنا» باید به کسی غیر از رسول خدا صلی الله علیه و اله اطلاق شود، واجب است که به على علیه السلام اطلاق شود به این خاطر حتى هیچ کس خود مدعی

ص: 439


1- امالی (مفید)، ص 95
2- مناقب (ابن شهر آشوب)، ج3، ص323
3- مناقب (ابن شهر آشوب) ، ج3، ص323. (فضحكت لذلک در مناقب نیامده)، بحارالانوار، ج ،21 ص 279

حضور در مباهله نشده است غیر از امیرالمومنین علیه السلام و همسرشان و دو فرزند ایشان علیهماالسلام که در مباهله حاضر بوده اند.

و این بر نهایت فضیلت و بلند مرتبه و درجه به نحوی که هیچ کس قادر به رسیدن به آن نباشد، دلالت دارد، زیرا که خدا خودش على علیه السلام را نفس رسول خدا صلی الله علیه و اله قرار داده است و این مقامی است که هیچ کس حتی نزدیک آن هم نمی تواند برسد.

و این موضوع را محکم می کند این دست روایات مثل:

این روایت صحیح از رسول خدا صلی الله علیه و اله : أنه سُئِلَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ فَذَکَرَ فِیهِ فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ فَعَلِیٌّ فَقَالَ صلی الله علیه و آله إِنَّمَا سَأَلْتَنِی عَنِ النَّاسِ وَ لَمْ تَسْأَلْنِی عَنْ نَفْسِی.(1)

از رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد اصحابشان سوال شد، پس ایشان آنها را ذکر کردند، در این هنگام کسی گفت: پس علی؟! حضرت فرمودند: این است و جز این نیست که از من در مورد مردم سوال کردی و در مورد نفس خودم سوال نکردی.

و فرمایش رسول خدا صلی اله علیه و آله به بریدہ اسلمی که فرمودند:

یَا بُرَیْدَهُ لَا تُبْغِضْ عَلِیّاً فَإِنَّهُ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ إِنَّ النَّاسَ خُلِقُوا مِنْ أَشْجَارٍ شَتَّی وَ خُلِقْتُ أَنَا وَ عَلِیٌّ مِنْ شَجَرَهٍ وَاحِدَهٍ.(2)

ای بریده در مورد على علیه السلام بغض نداشته باش، پس به درستی که او از من است و من از او هستم، به درستی که مردم از درختان مختلفی خلق شده اند و من و علی عیه السلام از یک درخت خلق شده ایم.

و فرمایش ایشان در احد؛ و قد ظهرت نكايته في المشركين و وقايته إياه بنفسه حتى قال جبرئيل إن هذه هي المواساة فقال يا جبرئيل إنه منی وانا منه فقال جبرئيل وأنا منکما. (3)

ص: 440


1- مناقب (ابن شهر آشوب)، ج2، ص217
2- إعلام الوری بأعلام الهدی (ط - القديمیه)، ص 158
3- اصول کافی (اسلامیه)، ج8، ص110، بحارالانوار، ج21، ص 280

به تحقیق که پیکار سخت علی علیه السلام با مشرکین و حفظ جان رسول خدا صلی الله علیه و آله با جان خودش، آشکار شد تا اینکه جبرئیل گفت: بدرستيکه يقينا این کار علی علیه السلام مواسات است، پس پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند: ای جبرئیل به درستی که علی علیه السلام از من، و من از او هستم، جبرئیل عرض کرد: و من از شما دو نفر هستم .

و از این آیه مشخص می شود که خود نصاری متوجه شدند و می دانستند که رسول خدا صلی الله علیه و آله بر حق است زیرا از مباهله امتناع کردند و به ذلت اقرار کردند و به پرداخت جزیه راضی شدند، و اگر حقانیت رسول خدا صلی الله علیه و آله را نمی دانستند يقينا به ذلت و پرداخت جزیه راضی نمی شدند و اقدام به مباهله می کردند.

و اگر رسول خدا صلی الله علیه و اله بر حقانیت خود و نزول عذاب به مخالفین یقین نداشت هیچ وقت عزیزان خودش یعنی اولاد و خواص اهل بیتش را داخل در این ماجرای مباهله نمی کرد .

- المیزان (1) :

« من حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم ».

حرف فاء برای تفریع است، یعنی مضمون آیه که دعوت به مباهله است، نتیجه گیری و تفریغ به تعلیم الهی است که در دو آیه ی قبل بیان کرده بود.

فرمود: « ذلك تتلو عليك... » (2) این داستان عیسی که برای شما بیان کردیم از آیات ما و ذکر حکیم است و در آیه ی بعد از آن مطلب را با جمله ی حق از ناحیه پروردگار توست پس از تردید کنندگان مباش تاکید و به پایان رساند و در آیه ی مورد بحث، آن تعليم الهی را با بیانی واضح تر بیان می کند و چه بیانی روشن تر از مباهله، و ضمیر در «فيه» یا به عیسی بر می گردد و یا به حق مذکور در آیه ی قبل برمی گردد.

ص: 441


1- تفسير الميزان، ج3، ص222
2- سوره آل عمران، آیه 58

و بیان خدای بزرگ در آیه ی قبل علاوه بر اینکه یک بیان الهی و وحیانی است جای هیچ شکی در آن نیست، شامل یک برهان روشن عقلی هم هست که جمه ی « إِنَّ مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اَللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ » (1) الآیه بر آن دلالت می کند.

پس بنابراین علمی که حاصل می شود هم از جهت وحی است و هم از جهت برهان عقلی است و به همین خاطر است که آن علم هم بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و هم به غیر ایشان (از هر شنونده ای) اثرش را می گذارد.

پس اگر به فرض کسی که در مقام محاجه است، در اینکه کدام یک کلام وحیانی و الهی است تردید کند، در این برهانی که هر عقل سلیمی می پذیرد نمی تواند تردید کند و جای هیچ شکی در آن نیست و شاید به همین خاطر است که خدای متعال به جای « بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ اَلْعِلْمِ » نفرمود ( من بعد ما بیناه لهم ) چون بعد از وحی و برهان عقلی علم حاصل می شود. و اینجا یک نکته ی دیگر هم وجود دارد و آن اینکه با یاد آوری کردن این علم، نفس شریف رسول خدا صل یالله علیه و اله را اطمینان خاطر میدهد که به اذن خدا در این مباهله غالب و پیروز است و خدای او همواره یار و یاور او خواهد بود.

« فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ » متکلم مع الغير در « نَدْعُ » بامتكلم مع الغير در « أَبْنَاءَنَا وَأَنْفُسَنَا وَنِسَاءَنَا » تفاوت دارد متکلم مع الغير در ندع که در اول آمده است، مجموع متخاصمين هم از طرف اسلام و هم از طرف نصرانی ها را در برمی گیرد. در حالیکه متكلم مع الغير در بقیه ی کلمات جانب اسلام را فقط شامل می شود. به این خاطر معنی کلام می شود به این ترتیب که می خوانیم فرزندان و زنان و انفس را پس ما می خوانیم فرزندان مان را و زنان مان را و انفسمان را و شما بخوانید فرزندانتان را و زنانتان را و انفس تان را و در این کلام ایجاز لطیفی هست.

ص: 442


1- سوره آل عمران، آیه 59

مباهله و ملاعنه اگر چه به حسب ظاهر یک محاجه است بین رسول خدا صلی الله عللیه و آله و بين رجال نصارى، لكن دعوت برای مباهله را تعمیم به فرزندان و زنان داده است، تا دال بر اطمینان داعی به صدق دعوتش باشد و نشان دهنده ی این مطلب باشد که او بر حق است، زیرا خداوند متعال در قلب انسان محبت ویژه ای نسبت به آنها قرار داده است، تا جایی که انسان می خواهد با فدا کردن خودش از فرزندان و زنان محافظت کند و مخاطرات و سختی ها را به جان خود بخرد و از آنها دور کند و به دلیل همین محبت و شفقت است که فرزندان را به زنان مقدم نمود چون محبت انسان نسبت به فرزندان شدیدتر و بادوام تر است.

و دلالت دیگری که بر اعتماد داعی به حقانیت خودش و اطمینانش به حق وجود دارد، تفصیل تعداد است یعنی گویی فرموده: جمع ما با جمع شما مباهله می کند پس هر دو جمع لعنت خدا را برای جمع دروغ گو قرار دهند، تا به این وسیله لعن و عذاب شامل فرزندان و زنان و انفس هم بشود و به این نحو پشت معاندین قطع شود و ریشه ی مبطلين خشکیده شود و از همین نکته روشن می شود که صدق كلام متوقف بر کثرت و زیاد بودن فرزندان و زیاد بودن زنان و زیاد بودن انفس نیست زیرا که مقصود اینست که یکی از طرفین که باطل است هلاک شود، صغیر و کبیرش هلاک شود، مرد و زنش هلاک شود.

به تحقیق که مفسرین مطابقت داده اند و روایات هم اتفاق دارند و تاریخ هم تأیید می کند که به درستی که رسول خدا صلی الله علیه و آله برای مباهله حاضر شد و همراه او نبود مگر علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام پس حاضر نبود برای مباهله مگر دو نفس و دو فرزند و یک زن و اینگونه رسول خدا صلی الله علیه و آله امر خدای بزرگ را امتثال کرد.

بنابراین مراد از لفظ آیه یک امر است و مصداقی که آیه بر آن در خارج منطبق می شود یک امر دیگر است و به تحقیق که در قرآن بسیار زیاد است که حکم یا وعد يا وعید برای جماعتی بیان شده ولی مصداق آن آیه به حسب شأن نزول یک نفر است.

مثل این آیه « الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسَائِهِمْ مَا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ

ص: 443

إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ ۚ وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَرًا مِنَ الْقَوْلِ وَزُورًا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ » (1)

« کسانی که از شما نسبت به زنانشان «ظهار» میکنند [ و می گویند: تو نسبت به من به منزلهی مادرم هستی ] آنان هرگز مادرانشان نیستند؛ مادرانشان تنها کسانی هستند که آنها را به دنیا آورده اند. آنها سخنی ناپسند و باطل می گویند و به يقين خداوند بخشنده و آمرزنده است » و آیه ی « وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا ۚ ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ » (2) « و کسانی که نسبت به زنان خود «ظهار» می کنند، سپس از گفته خود باز می گردند، باید پیش از آمیزش جنسی با یکدیگر، برده ای را آزاد کنند؛ این چیزی است که به آن اندرز داده می شوید؛ و خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است » و این قول خداوند « لَقَدْ سَمِعَ اَللّهُ قَوْلَ اَلَّذِينَ قالُوا إِنَّ اَللّهَ فَقِيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ سَنَكْتُبُ ما قالُوا وَ قَتْلَهُمُ اَلْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ نَقُولُ ذُوقُوا عَذابَ اَلْحَرِيقِ »(3) .

« خداوند سخن آنها [ گروهي از يهود ] که گفتند: «خدا فقير است و ما بی نیازیم»، شنیدا بزودي آنچه را گفتند، و (نیز) کشتن پیامبران را به ناحق، خواهیم نوشت؛ و به آنها خواهیم گفت: «بچشید عذاب سوزان را» و این فرموده اش « يَسْئَلُونَكَ عَنِ اَلْخَمْرِ وَ اَلْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما وَ يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلِ اَلْعَفْوَ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اَللّهُ لَكُمُ اَلْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ » (4) « درباره شراب و قمار از تو سوال می کنند، بگو: «در آن دو گناه و زیان بزرگی است و منافعی (از نظر مادی) برای مردم دربردارد؛ و گناه آنها از نفعشان بیشتر است» و از تو می پرسند: «چه چیز انفاق كنند؟» بگو: «از مازاد نیازمندی خود». اينچنين خداوند آیات را برای شما روشن

ص: 444


1- سوره مجادله، آیه 2
2- سوره مجادله، آیه 3
3- سوره آل عمران، آیه 181
4- سوره بقره ، آیه 219

می سازد؛ شايد بينديشيد » و دیگر نمونه های آن که در تمام اینها آیات به لفظ جمع آورده شده اند در حالیکه مصداق این آیات به سبب شأن نزول مفرد بوده است.

« ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اَللّهِ عَلَى اَلْكاذِبِينَ » ابتهال از بهله یا بهله می آید که به معنای لعنت است، این اصل بر لعنت است البته زیاد در معنای دعا و سؤالی که همراه اصرار و پافشاری باشد نیز به کار رفته است.

و این قسمت که فرموده « فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اَللّهِ » مثل بیانی است برای ابتهال، یعنی توضیح ابتهال است، و فرموده « نَجْعَلْ » قرار میدهیم و نفرموده (نسأل) درخواست می کنیم تا اشاره کند به این که این دعوت غیر مردود است. یعنی چون به وسیله ی این دعوت حق از باطل مشخص می شود این لعنت حتمی الوقوع خواهد بود.

و این قسمت که فرمود « اَلْكاذِبِينَ » منظور صرف کاذب و دروغگو نیست بلکه مراد آن طرف از محاجه و مباهله است که دروغ می گوید و بر حق نیست. پس كاذبين یکی از دو طرف محاجه هستند که واقع شده بین رسول خدا صلی الله علیه و آله و نصاری زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

به درستی که الله یکتاست و خدایی غیر از او نیست و به درستی که عیسی بنده و رسول خداست و آنها می گفتند: به درستی که عیسی همان خداست یا فرزند خداست یا اینکه سومین از آن سه تاست.

و بنابراین اگر دعوا و مباهله بر این مطلب بین رسول خدا صلی اله علیه و آله به تنهایی و جمع نصاری بود یعنی یک طرف مباهله یک فرد واحد، و یک طرف آن یک جمع بودند، واجب بود خداوند با تعبیری یاد کند از این مباهله که قابلیت انطباق بر مفرد و جمع را هم زمان داشته باشد. مثلا می فرمود: (فنجعل لعنة الله على من كان كاذبا) پس حال که چنین نیست کلام دلالت دارد به تحقق کاذبین به وصف جمع در هر دو طرف مباهله و به هر حال یا جانب رسول خدا صلی الله علیه و اله و یا جانب نصاری، و این یک مطلب مهم را می رساند و آن اینکه حاضران در مباهله شرکاء در دعوت بوده اند و کذب نبوده است مگر در دعوی یکی از آنها، پس بنابراین کسانی که همراه رسول خدا صلی الله علیه و اله حاضر بودند که آنها على علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه اللسلام و حسين علیه السلام بودند، در این دعوی و

ص: 445

دعوت همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله شریک هستند و شراکت دارند و این از بزرگترین مناقبی است که خدا به اهل بیت رسولش اختصاص داده است. کما اینکه تنها آنها را اختصاص داده است به اسم انفس و زنان و فرزندان برای رسول خدا صلی الله علیه و اله از بین تمام مردان و زنان و فرزندان است.

اگر کسی اشکال کند و بگوید که میدانیم در قرآن اطلاق لفظ جمع به مفرد زیاد اتفاق افتاده است و اطلاق نساء هم در همین آیه با وجود اینکه تنها زن حاضر حضرت فاطمه علیهاالسلام بوده اند، شده است، پس بنابراین چه ایرادی دارد که لفظ کاذبین که جمع است هم بر مفرد اطلاق شود به همین نحو؟ (تا دیگر حضرت علی علیه السلام و زهرا علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسين علیه السلام در دعوت شریک نباشند و از این حیث فضیلتی نباشد بر ایشان).

در پاسخ می گوییم این دو مقام متفاوت است، جائی که اطلاق جمع می شود به مفرد در آیات قرآن جز این نیست که به این خاطر است که حقیقتی که در حال بیان آن است این است که تحقق آن توسط افراد زیادی جایز است که با تحقق آن به مورد آیه ملحق می شوند اما در مواردی که این مسئله جایز نباشد به دلیل اینکه مورد آیه موردی است که تعدی از آن در حکم جایز نیست و در این وصف شامل هیچ کس غیر از مورد آیه نمی شود، بدون شک اطلاق جمع بر مفرد جایز نیست مثل مواردی که در قرآن از این دست است.

وَإذْ تَقُولُ لِلَّذِی أنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِ وَأنْعَمْتَ عَلَیْهِ أمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَاتَّقِ اللّهَ وَتُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللّهُ مُبْدِیهِ وَتَخْشَی النَّاسَ وَاللّهُ أحَقُّ أنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَی زَیْدٌ مِنْهَا وَطَراً زَوَّجْنَاکَهَا لِکَیْ لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ كانَ أَمْرُ اللّهِ مَفْعُولاً » (1)

« لِسانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ » (2) و ... .

ص: 446


1- سوره احزاب، آیه 37
2- سوره نمل، آیه 103

و امر مباهله که در این آیه به آن پرداخته از مواردی است که از مورد خودش تعدی نمی کند و مورد آن هم مباهله رسول خدا صلی الله علیه و آله با نصاری است و اگر در دو طرف مباهله مدعیان به وصف جمع بودن محقق نشوند این قول کاذبین صحيح نخواهد بود حتما.

بیان مؤلف

این آیه، معروف به آیه ی مباهله است .

در اولین قدم حقانیت دعوت رسول خدا صلی الله علیه و آله و اعتقاد ایشان به تمام بیاناتشان را نشان می دهد.

این نه تنها پاسخ و ردی بر کفار و مسیحیان و یهودیانی است که نبوت رسول خدا صلی الله علیه و آله را انکار می کردند بلکه رد بر کسانی هم هست که به ظاهر مسلمان هستند ولی دستورات رسول خدا صلی الله علیه و آله را بعضا قبول می کنند و بعضا رد می کنند یا ادعای اسلام دارند ولی بر رسول خدا صلی الله علیه و آله تهمت می زدند که کاری را از روی احساس انجام می دهد و یا کاری را بدون دلیل انجام میدهد.

پس در قدم اول همین آیه ی مباهله حقانیت و درست بودن تمام آنچه که رسول خدا صلی الله علیه و آله آورده و ابلاغ کرده را ثابت می کند.

آنچه بسیار مهم است در این آیه عبارت انفسنا است که با توجه به کسانی که به اتفاق خاصه و عامه برای مباهله همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله به دستور خود ایشان رفتند، مراد از آن هیچ کس جز علی بن ابی طالب علیه السلام نیست، که خدا و رسولش او را به منزله ی خود رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار داده اند. و این منحصر به این آیه نیست بلکه بارها رسول خدا صلی الله علیه و آله این مطلب را فرمودند مثلا قال النبي صلی الله علیه و آله على نفسي و آخی اطيعوا عليا فانه مطهر معصوم . (1)

على نفس من و برادر من است. از علی اطاعت کنید پس به درستی که او پاک

ص: 447


1- معاني الأخبار، ص 352

و معصوم است.

وقتی خدای متعال به صراحت و رسولش بارها به صراحت بیان کردند که على علیه السلام نفس رسول الله صلی الله علیه و آله است یعنی به غیر از نبوت که برای خروج آن دليل داریم، بقیه ی شئون رسول خدا صلی الله علیه و آله برای نفس ایشان که همان على علیه السلام است، هم وجود دارد. پس ولایتی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به نص صریح قرآن بر همه ی مومنین دارد. « النَّبِىُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ » (1) ، پیغمبر اولی و سزاوارتر به مؤمنان است از خود آنها برای نفس رسول خدا صلی الله علیه و آله هم وجود دارد.

بنابراین این آیه به ضمیمه ی روایاتی که بیان شد ثابت کننده ی ولایت برای اهل بیت علیه السلام است . زیرا نه تنها حضرت على علیه السلام خلیفه و جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله است، بلکه یازده امام بعد از ایشان هم هر کدام خلیفه و جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند .

ص: 448


1- سوره احزاب، آیه 6

آیه ی دوازدهم: سوره بقره، آیه 207

اشاره

« و من الناس من يشتري نفسه ابتغاء مرضات الله والله رءوف بالعباد » (1)

« و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب رضایت خداوند می فروشد و خداوند نسبت به بندگان مهربان است .»

روايات خاصه

1- عن ابن عباس (2) :

في قوله « و من الناس من يشتري نفسه ابتغاء مرضات الله » قال تركي في على بن ابی طالب علیه السلام حين بات على فراش رسول الله صلی الله علیه و آله حيث طلبه المشركون.

ابن عباس گفت:

آیه ی « و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب رضایت خداوند می فروشد » در شأن على بن ابی طالب علیه السلام نازل شد، آن زمانی که در بستر رسول خدا صلی الله علیه و آله از خوابید در حالیکه مشرکین به دنبال ایشان بودند.

2- عن ابن عباس (3) قال:

في على بن ابی طالب علیه السلام لما انطلق النبي صلی الله علیه و آله إلى الغار فانامه النبي صلی الله علیه و آله في

ص: 449


1- سوره بقره، آیه 207
2- تفسیر فرات، ص 65
3- تفسیر فرات، ص 65

مكانه وألبسه برده فجاءت قُرَیشٌ تُریدُ أن تَقتُلَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله ، فَجَعَلوا یَرمونَ عَلِیّا عليه السلام وهم يرون أنه النبي صلی الله علیه و آله و قد ألبسه النبي برده فجعل يتضور فنظروا فإذا هو على علیه السلام فقالوا لنائم ولو كان صاحبك ما تضور لقد استنكرنا ذلک منک.

ابن عباس گفت: این آیه در شأن علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شد، زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به سمت غار رفت و على علیه السلام را در مکان خود خواباند و لحاف خود را بر او کشید، پس قریش آمدند چون به دنبال رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده و قصد کشتن ایشان را داشتند، پس شروع کردند به علی علیه السلام ضربه بزنند در حالیکه خیال می کردند او رسول خدا صلی الله علیه و آله است، چون زیر لحاف ایشان بود، پس او به خود می پیچید و دیدند که او على علیه السلام است پس گفتند توئی که خوابیدی و اگر دوست تو بود به خود نمی پیچید (کشته می شد ) ولی ما این کار را در مورد تو انجام نمی دهیم .

3- عن جابر عن أبي جعفر علیه السلام (1) اما قوله « و من الناس من يرى نفسه ابتغاء مرضات الله ».

فانها انزلت في علی بن ابی طالب علیه السلام حين بذل نفسه لله ولرسوله ليلة اضطجع على فراش رسول الله صلی الله علیه و آله لما طلبة كفار قريش.

جابر از امام باقر علیه السلام در مورد این آیه « و از میان مردم کسى است که جان خود را برای طلب رضایت خداوند می فروشد » نقل کرد که فرمود:

این آیه در مورد علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شد آن زمانی که جانش را برای خدا و برای رسولش بذل کرد در شبی که در بستر رسول خدا صلی الله علیه و آله خوابید همان موقعی که کفار قریش در طلب ایشان آمده بودند.

4- عن ابن عباس (2) قال :

شرى على علیه السلام بنفسه، لبس ثوب النبي صلی الله علیه و آله ثم نام مكانه فكان المشركون

ص: 450


1- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 101
2- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 101

یرمون رسول الله صلی الله علیه و آله قال فجاء ابو بكر وعلى علیه السلام نائم وابو بكر يحسب انه نبي الله صلی الله علیه و آله فقال این نبي الله صلی الله علیه و آله فقال على علیه السلام: إن نبي الله قد انطلق نحو بئر ميمون فادرک.

قال فانطلق ابو بكر فدخل معه الغار وجعل يرمی بالحجارة كماكان يرمي رسول الله صلی الله علیه و آله وهو يتضور قد لف رأسه.

فقالوا انک کنت لو كان صاحبك لا يتضور قداستنكرنا ذلک منک.

ابن عباس گفت: علی علیه السلام است جانش را فروخت، لباس رسول خدا صلی الله علیه و آله را پوشید و در بستر ایشان خوابید پس مشرکان دنبال رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند، پس ابوبكر آمد در حالیکه على علیه السلام در جای ایشان خوابیده بود و او خیال کرد خود رسول خدا صلی الله علیه و آله خوابیده، پس پرسید نبی خدا صلی الله علیه و آله کجاست؟

پس علی علیه السلام فرمود نبی خدا صلی الله علیه و آله رفت به سمت چاه میمون .

ابو بکر رفت و رسید و همراه ایشان داخل غار شد، پس شروع کردند به على علیه السلام سنگ بزنند همانگونه که به رسول خدا صلی الله علیه و آله سنگ می زدند و على علیه السلام از درد به خود می پیچید و سر خود را گرفت. پس گفتند به درستی که این تویی، و اگر دوستت بود از درد به خود نمی پیچید (کشته شده بود) و ما آن را در مورد تو پیاده نمی کنیم.

5- عن علي بن الحسين (1) علیهاالسلام:

في قول الله عزوجل « و من الناس من يرى نفسه ابتغاء مرضات الله ».

فقال: نزلت في على علیه السلام حين بات على فراش رسول الله صلی الله علیه و آله.

حضرت امام سجاد علیه السلام در مورد این فرمایش خداوند « و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب رضایت خدا می فروشد » فرمودند: در شأن على علیه السلام نازل شد آن زمانی که در رختخواب رسول خدا صلی الله علیه و آله به جای ایشان خوابید.

ص: 451


1- امالی (طوسی)، ص 446

6- عن ابی ذر(1) :

قال علي عليه السلام لعثمان وطلحة والزبير وعبد الرحمن بن عوف و سعد بن أبي وقاص إني أحب أن تسمعوا منی ما أقول لكم فإن يكن حقا فاقبلوه وإن يكن باطلا فانكروه قالوا قل فذکر فضائله علیه السلام ويقولون بالموافقة وذكر على علیه السلام في ذلک فهل فيكم أحد نزلت فيه هذه الآية « ومن الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات الله ».

لما وقيت رسول الله صلی الله علیه و آله ليلة الفراش غيري؟ قالوا لا.

ابوذر گفت: على علیه السلام خطاب به عثمان و طلحه و زبیر و عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابی وقاص فرمود: من دوست دارم شما این حرف مرا گوش کنید و اگر حق بود آن را قبول کنید و اگر باطل بود آن را انکار کنید، عرض کردند: بگو.

پس حضرت تعدادی از فضائل خود را شمرد و آنها موافقت کردند با آنها، که در این میان حضرت على علیه السلام فرمود: آیا در میان شما کسی هست که در شأنش این آیه نازل شده باشد « و از میان مردم کسى است که جان خود را برای طلب رضایت خداوند می فروشد » زمانی که در آن شب رسول خدا صلی الله علیه و آله را حفظ کردم آیا کسی غیر از من بود؟ عرض کردند: خیر.

7- عن ابن عباس قال (2):

بات على علیه السلام ليلة خرج رسول الله صلی الله علیه و آله عن المشركين على فراشه ليعمى على قريش و فيه نزلت هذه الآية: « ومن الناس من يشتري نفسه ابتغاء مرضات الله».

ابن عباس گفت: در شبی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از چنگال مشرکین گریخت على علیه السلام تا صبح در جای ایشان خوابید تا چشمان قریش را کور کند (قریش را سرگرم کند ) و در شأن این عمل او نازل شد این آیه که « و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب رضایت خداوند می فروشد. »

ص: 452


1- امالی (طوسی)، ص 545
2- امالی (طوسی)، ص252

8- ابن شهر آشوب في المناقب قال (1) :

نزل قوله: « ومن الناس من يشتري نفسه ابتغاء مرضات الله .»

في على علیه السلام حين بات على فراش رسول الله صلی الله علیه و آله.

ابن شهر آشوب در مناقب آورده است:

این فرمایش خدا « و از میان مردم کسى است که جان خود را برای طلب رضایت خداوند می فروشد » در شأن على علیه السلام نازل شد آن زمانی که در جای رسول خدا صلی الله علیه و آله خوابید.

9- عن ابن عباس (2) وابی رافع وهند بن ابي هالة أنه قال رسول الله صلی الله علیه و آله :

أوحَی اللّهُ إلی جَبرَئیلَ ومیکائیلَ : إنّی آخَیتُ بَینَکُما ، وجَعَلتُ عُمُرَ أحَدِکُما أطوَلَ مِن عُمُرِ صاحِبِهِ ، فَأَیُّکُما یُؤثِرُ أخاهُ ؟ فَکِلاهُما کَرِهَا المَوتَ . فَأَوحَی اللّهُ إلَیهِما : أ لّا کُنتُما مِثلَ وَلِیّی عَلِیِّ بن أبی طالِبٍ علیه السلام؟ آخَیتُ بَینَهُ وبَین محمد النبي صلی الله علیه و آله فَآثَرَهُ بِالْحَیاةِ عَلَى نَفْسِهِ ثُمَّ ظَلَّ أَوْ رَقَدَ عَلَى فِرَاشِهِ یقِیهِ بِمُهْجَتِهِ اهْبِطَا إِلَى الْأَرْضِ جَمِیعاً فَاحْفَظَاهُ مِنْ عَدُوِّهِ .

فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ فَجَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهِ وَ مِیكَائِیلُ عِنْدَ رِجْلَیهِ وَ جَعَلَ جَبْرَئِیلُ یقُولُ: بَخ بَخ مَنْ مِثْلُک یا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ اللَّهُ یبَاهِی بِک الْمَلَائِكَةَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ».

ابن عباس و ابی رافع و هند بن ابی هاله نقل کردند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

خداوند به جبرئیل و میکائیل خطاب کرد که بین شما دو نفر برادری قرار دادم و می خواهم عمر یکی از شما را طولانی تر از عمر دوست و برادرش قرار دهم پس کدام یک از شما دو تن برادرش را برای عمر طولانی تر برمی گزیند؟

پس هر دوی آنها از مرگ کراهت داشتند پس خداوند به آن دو وحی فرمود: آیا شما دو تا مثل ولی من علی بن ابی طالب علیه السلام نیستید؟

ص: 453


1- مناقب (ابن شهر آشوب)، ج 2، ص 64
2- مناقب ( ابن شهر آشوب)، ج2، ص64

میان او و محمد صلی الله علیه و آله نبی خودم برادری قرار دادم پس على علیه السلام او را برگزید برای حیات و او را بر نفس خودش ترجیح داد سپس خوابید در جای او با وجود خودش از او محاظت کرد، هر دو به زمین بروید و با هم او را از شر دشمنانش حفظ کنید .

پس جبرئیل پایین آمد و نزد سر ایشان نشست و میکائیل پایین پای ایشان و جبرئیل مکررا می گفت مبارک باد مبارک باد چه کسی مثل تو است ای پسر ابوطالب که خدا به وسیله ی او بر ملائکه مباهات کند پس خدا آیه نازل کرد « و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب رضایت خداوند می فروشد. »

10- قال ابن عباس (1) :

إِنَّ اَلنَّبِیَّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَمَرَ عَلِیّاً عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنْ یَنَامَ عَلَی فِرَاشِهِ، فَانْطَلَقَ اَلنَّبِیُّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ قُرَیْشٌ یَخْتَلِفُونَ، فَیَنْظُرُونَ إِلَی عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ نَائِماً عَلَی فِرَاشِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ عَلَیْهِ ببُرْدٌ أَخْضَرُ لِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، فَقَالَ بَعْضُهُمْ: شُدُّوا عَلَیْهِ، فَقَالُوا: اَلرَّجُلُ نَائِمٌ، وَ لَوْ کَانَ یُرِیدُ أَنْ یَهْرُبَ لَفَعَلَ. فَلَمَّا أَصْبَحَ قَامَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَأَخَذُوهُ، فَقَالُوا: أَیْنَ صَاحِبُکَ؟ فَقَالَ: «مَا أَدْرِی» فَأَنْزَلَ اَللَّهُ تَعَالَی فِی عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ حِینَ نَامَ عَلَی اَلْفِرَاشِ: « وَ مِنَ اَلنّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ اِبْتِغاءَ مَرْضاتِ اَللّهِ .»

ابن عباس گفت: به درستی که نبی خدا صلی الله علیه و آله على علیه السلام را امر فرمود که در جای ایشان بخوابد پس نبی خدا صلی الله علیه و آله رفت، در حالیکه قریش در حال رفت و آمد بودند و چشمشان به رختخواب رسول خدا صلی الله علیه و آله بود که علی علیه السلام در آن خوابیده بود و لحاف سبز رنگ ایشان را به روی خود کشیده بود.

پس بعضی از قریش گفتند به او به سختی هجوم برید، عده ای دیگر گفتند: او خوابیده است، اگر می خواست بگریزد این کار را کرده بود، پس وقتی صبح شد علی علیه السلام از رختخواب برخاست پس او را گرفتند و به او گفتند دوست تو کجاست؟ فرمود: نمی دانم.

پس زمانی که على علیه السلام در جای رسول خدا صلی الله علیه و آله خوابیده بود خداوند این آیه را

ص: 454


1- روضة الواعظین، ج 1، ص 106

نازل کرد « و از میان مردم کسى است که جان خود را برای طلب رضایت خداوند می فروشد ».

11- عن الصادق عليه السلام والباقر علیه السلام (1) :

نَزَلَتْ هَذِهِ اَلْآیَهُ فِی أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ حِینَ بَاتَ عَلَی فِرَاشِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ ذَلِکَ أَنَّ قُرَیْشاً تَحَالَفُوا عَلَی قَتْلِهِ لَیْلاً، وَ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ، أَنْ یَنْتَدِبَ لَهُ مِنْ کُلِّ قَبِیلَهٍ شَابٌّ، فَیَکْبِسُوا عَلَیْهِ لَیْلاً وَ هُوَ نَائِمٌ، فَیَضْرِبُوهُ ضَرْبَهَ رَجُلٍ وَاحِدٍ، فَلاَ یُؤْخَذُ بِثَأْرِهِ مِنْ حَیْثُ إِنَّ قَاتِلَهُ لاَ یُعْرَفُ بِعَیْنِهِ، وَ لاَ یَقُومُ أَحَدٌ مِنْهُمْ بِذَلِکَ مِنْ حَیْثُ إِنَّ لَهُ فِی ذَلِکَ مُمَاسَّهً. فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَلَی اَلنَّبِیِّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه فَأَخْبَرَهُ بِذَلِکَ وَ أَمَرَهُ أَنْ یُبَیِّتَ اِبْنَ عَمِّهِ عَلِیّاً عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَلَی فِرَاشِهِ، وَ یَخْرُجَ هُوَ مُهَاجِراً إِلَی اَلْمَدِینَهِ، فَفَعَلَ ذَلِکَ، وَ جَاءَتِ اَلْفِتْیَهُ لِمَا تَعَاهَدُوا عَلَیْهِ وَ تَعَاقَدُوا یَطْلُبُونَهُ، فَکَبَسُوا عَلَیْهِ اَلْبَیْتَ، فَوَجَدُوا عَلِیّاً عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ نَائِماًعَلَی فِرَاشِهِ، فَتَنَحْنَحَ فَعَرَفُوهُ، فَرَجَعُوا خَائِبِینَ خَاسِرِینَ، وَ نَجَّی اَللَّهُ نَبِیَّهُ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِنْ کَیْدِهِمْ.

امام صادق علیه السلام و امام باقر علیه السلام فرمودند:

این آیه در شأن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام، ایلام، آن زمان که ایشان در جای رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ خوابید، نازل شد، و آن وقتی بود که قریش قسم یاد کرده بودند رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ را همان شب در رختخوابش به قتل برسانند و در بین خودشان به این عمل اجماع و اتفاق کرده بودند که از هر قبیله ای یک جوان را برای این کار انتخاب کنند و شبانه در حالیکه او در بسترش در خواب است بر او حمله کنند و ضرباتی سخت به او وارد کنند تا هیچ فرد مشخصی برای خونخواهی از قتل او مورد اتهام قرار نگیرد و قاتل او به عینه شناخته نشود و هیچ کدام از آنها هم به تنهایی اقدام به این کار نکرده اند چون همراهانی داشته اند.

پس جبرئیل بر رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ نازل شد و خبر این کار را به ایشان داد و به ایشان گفت که پسر عمویش علی علیه السلام را در بسترش بخواباند و خود از خانه خارج شده

ص: 455


1- نهج البيان (خطی)، ج1، ص50، البرهان، ج 1، ص 445

و به سمت مدینه مهاجرت کند، پس این کار را انجام داد نیمه شب آن جوان ها در پی او آمدند و بر خانه او حمله کردند ولی علی علیه السلام را در بستر ایشان در حال خواب دیدند و علی علیه السلام نفس بلندی کشید و او را شناختند و بی چیز و دست خالی و ضرر کرده بازگشتند و خدا نبیش را از نقشه ی شوم آنها نجات داد .

12- عن علي بن الحسين علیهماالسلام (1) قال :

ان اول من شری نفسه ابتغاء رضوان الله على بن ابی طالب علیه السلام .

امام سجاد علیه السلام فرمود: اولین کسی که جان خود را برای رضایت خداوند فروخت حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام بود .

روايات عامه

1- عن أبي سعيد الخدري (2) قال:

لما أسرى بالنبي صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ يريد الغار بات علی بن ابي طالب علیه السلام على فراش رسول الله صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فأوحى الله إلى جبرئيل وميكائيل: انی قد اخيت بينكما وجعلت عمر احدكما أطول من الآخر فأیكما يؤثر صاحبه بالحياة فكلاهما اختاراها واحب الحياة.

فأوحى الله تعالى إليهما افلا کنتما مثل علی بن ابی طالب علیه السلام آخيت بينه وبين نبئ محمد صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فبات على فراشه يقيه بنفسي اهبطا إلى الأرض الحظاه من عدوه فكان جبرئيل عند رأسه وميكائيل عند رجليه وجبرئيل ينادى بخ بخ من مثلك يابن ابی طالب علیه السلام الله عزوجل يباهي بك الملائكة قال الله تعالى « ومن الناس من بشرى نفسه ابتغاء مرضات الله.»

زمانی که رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ شبانه رفت به سمت غار، علی بن ابی طالب علیه السلام شب را در جای ایشان خوابید پس خدا به جبرئیل و میکائیل وحی کرد که من بین شما دو تا اخوت و برادری قرار دادم و عمر یکی از شما دو تا را طولانی تر از دیگری قرار دادم

ص: 456


1- البرهان، ج 1، ص 445، مناقب (خوارزمی)، ص74
2- شواهد التنزیل، ج1، ص123

پس کدام یکی از شما به خاطر برادرش گذشت می کند برای حیات و عمر بیشتر؟

پس هر دوی آنها حیات و عمر بیشتر را اختیار کردند و زنده ماندن را دوست داشتند.

پس خدا به آن دو وحی فرمود که آیا شما دو تا مانند علی بن ابی طالب علیه السلام نیستید؟

میان او و نبی خودم محمد صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ برادری و اخوت قرار دادم پس على علیه السلام در بستر او خوابید و با جان خودش از او محافظت کرد، به سمت زمین پایین بروید و على علیه السلام را از دشمنانش حفظ کنید پس جبرئیل کنار سر ایشان و میکائیل پایین پای ایشان قرار گرفتند و جبرئیل می گفت خوشا به حالت خوشا به حالت چه کسی مثل تو است ای فرزند ابوطالب؟ خدای بزرگ به خاطر تو بر ملائکه اش مباهات می کند.

پس خدا نازل کرد « و از میان مردم کسى است که جان خود را برای طلب رضایت خداوند می فروشد ».(1)

2- عن عمرو بن میمون عن ابن عباس (2) قال:

وكان يعني عليا اول من اسلم من الناس بعد خديجة برسول الله صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ولبس ثوبه ونام مكانه جعل المشركون یرمونه كما كانوا يرمون رسول الله صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وهم يحسبون أنه نبي الله .

فجاء ابو بكر وقال يا نبي الله.

ص: 457


1- نکته: این روایت را ثعلبی در تفسير همین آیه در تفسیرش الكشف و البيان ذکر کرده است، ابن بطریق در خصائص الوحى المبين، ص 59، غزالی در کتاب ذم المال، ج 3، ص 38، و در محجة البيضاء، ج 6، ص 80 از او نقل شده، الغدیر، ج 2، ص 48 هم از او نقل کرده، ابو الفتوح رازی در تفسيرش در ذیل آیه، ج 2، ص 152، ابن جوزی در تذکره الخواص، ص 41، ط بيروت، ابن اثیر در کتاب انصاف که بین کاشف و کشاف را جمع کرده کما اینکه در کشف الغمه، ج 1، ص 310، ط بیروت، گنجی الشافعی در کتاب کفاية الطالب، ص 329 آورده اند.
2- شواهد التنزیل، ج 1، ص 124

فقال علي علیه السلام ان نبي الله قد ذهب نحو بئر ميمون وكان المشركون يرمون عليا

وهو يتضور حتى أصبح فكشفت عن رأسه فقالوا کنا نرمی صاحبك ولا يتضور وأنت تتضورو استنكرنا ذلك منک.

عمرو بن میمون از قول ابن عباس گفت:

على علیه السلام اولین کسی بود که بعد از خدیجه علیهاالسلام به رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ایمان آورد. و لباس ایشان را پوشید و در جای ایشان خوابید و مشرکین به او ضربه می زدند همان گونه که به رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ضربه می زدند چون خیال می کردند که خود ایشان در جای خودشان خوابیده اند .

پس ابوبكر آمد و گفت ای نبی خدا، على علیه السلام فرمود رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ به سمت چاه میمون رفت و مشرکین به على علیه السلام ضربه می زدند و او تا صبح از درد به خود می پیچید پس صبح سر خود را بیرون آورد پس گفتند ما به دوستت ضربه می زدیم و به خود نمی پیچید و تو به خودت می پیچی و آن را از تو خود داری می کنیم. (تو را نمی کشیم). (1)

نکته ی مهم: طبق شهادت تاریخ و روایات صحیح اولین کسی که به رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ایمان آورد. حضرت علی علیه السلام بود و بعد از او اولین زن که ایمان آورد حضرت خدیجه علیهاالسلام بود.

نکته دوم: از همین روایت معلوم می شود که از این برنامه فقط خود رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ و علی علیه السلام آگاه بودند و ابو بکر هم از این نقشه خبر نداشته است بنابراین بار نزدیکی نبوده است.

ص: 458


1- نکته: این روایت را حاکم در مستدرک، ج 3، ص 132، و ابن عساکر از او و دیگران در حدیث 248 و بعد از آن از ترجمه ی امیر المؤمنین علیه السلام در تاریخ دمشق نقل کرده ج 1 ص 202 ط 2 كفاية الطالب ص 341 ، طبرانی در معجم الكبير، ج 3، ورق 168، نسائی در خصائص، ص 61، ط نجف، ابن سعد در طبقات، ج 3، ص 21، بیروت، احمد بن حنبل در مسند، ج 1، ص 373، ط1، در مسند ابوداوود الطیالسی، ص 360 آورده اند.

3- عن ابن عباس (1) قال:

شرى على نفسه ولبس ثوب النبي صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثم نام مكانه .

ابن عباس گفت: علی علیه السلام جان خود را فروخت و لباس رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ را پوشید و در جای ایشان خوابید.(2)

4- عن على بن الحسين (3) علیهماالسلام قال:

ان اول من شری « نفسه ابتغاء مرضات الله » على بن ابی طالب علیه السلام .

حضرت امام سجاد علیه السلام فرمود: به درستی که اولین کسی که جانش را برای رضایت الهی فروخت علی بن ابی طالب علیه السلام بود. (4)

5- عن حكيم عن على بن الحسين عليهماالسلام (5) في قوله « و من الناس من يشری نفسه ».

قال علیه السلام: نزلت في على بن ابی طالب لما توجد رسول الله صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إلى الغار و انام عليا على فراشه وفي ذلك يقول على بن ابی طالب علیه السلام.

وقیت بنفسي خير من وطئ الحصى *** واكرم خلق طاف بالبيت والحجر

وبت أراعي منهم ما ينو بنی *** وقد صبرت نفسي على القتل والأسر

محمد ( صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ) لما خاف أن يمکروا *** فنجاه ذو الطول العظيم من المكر

وبات رسول الله صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ في الغار آمنا *** فما زال في حظ الإله وفي ستر

حکیم از امام سجاد علیه السلام نقل کرد که در مورد آیه ی و از میان مردم کسی

ص: 459


1- شواهد التنزیل، ج 1، ص 126
2- نکته: این روایت را به صورت طولانی در مسند احمد، ج 1، ص 303، ط 1، طبرانی معجم الكبير ج 3، ورق 168 آورده اند.
3- شواهد التنزیل، ج 1، ص 130
4- نکته: این روایت را حاکم در مستدرک، ج 3، ص 4. حموئی در فرائد السمطین، ج 1، ص 330 ط بیروت آورده اند.
5- شواهد التنزیل، ج 1، ص 131.

است که جان خود را برای طلب رضایت خداوند می فروشد » و فرمود در شأن على بن ابی طالب علیه السلام نازل شد، زمانی که رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ به سمت غار رفت و على علیه السلام را در بستر خودش خواباند و در این باره علی بن ابی طالب علیه السلام می فرمود:

بهترین کسی را که پای بر زمین نهاده / و برترین کسی را که طواف کعبه و حجر اسماعیل کرده را با جانم محافظت کردم .

من در بستر او بیتوته کردم و منتظر حمله ی دشمن بودم / و خودم را برای مرگ و اسارت آماده کرده بودم

آن شخص عالیقدر محمد صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بود که همان زمان که دشمنان نقشای قتلش را کشیدند / خدای بزرگ و با اراده او را از مكر نجات داد.

و رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ در غار با امنیت ماند / پس همیشه او در حفظ خدا و پرده ی خداوند است .

تفاسیر

- تبیان (1) :

قتاده گفته این آیه در مورد مهاجرین و انصار نازل شده است .

عکرمه گوید این آیه در مورد ابی ذر غفاری و جندب بن السكن و صهيب بن سنان نازل شده است ولی از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمودند:

این آیه در شأن حضرت على علیه السلام نازل شده است، آن زمانی که به جای رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ در جای ایشان خوابید آن شبی که قریش می خواستند رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ را به قتل برسانند، و با این کار رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ از مکه خارج شدند و مشرکین به قصد و غرض خود نرسیدند و ناکام ماندند.

عمر بن شبه هم همین مطلب روایت را اخذ کرده است.

« يشری نفسه » و به معنای ببيع نفسه است یعنی به معنای اینکه بفروشد نفس

ص: 460


1- تفسیر تبیان، ج2، ص183

خودش را و شراء گاهی به معنای فروختن و بیع هم می آید .

و « ابتغاء مرضات الله » یعنی در طلب مرضات خدا و رضایت الهی.

« والله رءوف بالعباد » رئوف به معنای رحمت بسیار زیاد است یعنی خدا صاحب رحمت بسیار زیادی است نسبت به عبدی که نفس خودش را در راه خدا و مبارزه با دشمنان خدا می فروشد.

اینجا رئوف بالعباد را ذکر کرد تا بیان کند که دلیل اینکه عبد جانش را می فروشد اینست که خدا با او به چشم رحمت و رأفت نگاه کند و او را به جایگاهی برساند که جز از طريق رأفت الهی کسی به آن جایگاه نمی رسد.

- مجمع البیان (1) :

لغت شراء از اضداد است یعنی هم کسی که خریده می گوید شری و هم کسی که فروخته می گوید شری پس در هر دو معنا به کار می رود.

سدی از ابن عباس نقله کرده است که این آیه در شأن علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شده است در آن زمان که رسول خدا صلی الله علیه و اله از نقشه شوم مشرکین فرار کرد و على علیه السلام در جای رسول خدا صلی الله علیه و آله خوابید و آیه بین مکه و مدینه نازل شده است.

و نقل شده است که به درستی که زمانی که علی علیه السلام بر جای ایشان خوابید جبرائیل بالای سرش ایستاد و میکائیل پایین پایش ایستاد و جبرائیل ندا میداد که گوارا باد بر تو ای علی گوارا باد بر تو علی چه کسی مثل تو است ای پسر ابی طالب؟ خدا به وسیله ی تو به تمام ملائکه اش مباهات می کند.

ص: 461


1- مجمع البیان، ج 2، ص 535

- المیزان (1) :

این قول خداوند « ومن الناس من يشتري نفسه ابتغاء مرضات الله ».

نقطه ی مقابل این قول خدای بزرگ است که فرمود « وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ » (2) آن آیه بیان این بود که مردی که بر گناهش اصرار دارد و به خودش مغرور است و در ظاهر خودش را اصلاح شده نشان می دهد در حالیکه در باطنش نفاقی وجود دارد که هیچ گاه از آن خارج نشده و به دین و انسانیت گرایش پیدا نکرده و فقط دنبال فساد و هلاک است، وجود دارد و مراد از آیه ی « ومن الناس من يرى نفسه ابقاء ممرضات الله ».

اینست که مرد دیگری وجود دارد که جانش را به خدای متعال می فروشد و جز آنچه که خدای بزرگ می خواهد، او نمی خواهد، و هیچ هوای نفسی در او راه ندارد و اصلا در مقابل خدا، گردنکشی و خودبزرگ بینی ندارد و دنبال هیچ چیز نیست مگر مرضات الهی و به وسیله ی او امر دین و دنیا اصلاح می شود و حق زنده می شود و زندگی انسانی نیکو و زیبا می شود و خواری اسلام از بین می رود.

و با این بیان ارتباط صدر و ذیل ظاهر می شود یعنی این قسمت از قول خدا که فرمود « والله رءوف بالعباده » با آنچه ما قبلش بیان شده بود، پس به درستی که وجود انسانی با چنین ویژگی های و صفاتی از رأفت خدای متعال نسبت به بندگانش ناشی می شود زیرا که اگر چنین مردانی با چنین صفاتی در مقابل مردانی دیگر که با صفات نفاق و فساد که بیان شد، وجود نداشته باشند ارکان دین از بین می رود و از بنای ارشاد و صلاح هیچ آجری بنا نخواهد شد لكن خدای متعال همیشه آن باطل را به وسیله ی این حق، زبون کرده است و طلب فساد دشمنانش را به وسیله ی اصلاح اولیائش جبران

ص: 462


1- تفسير الميزان، ج2، ص98
2- سوره بقره، آیه 204

کرده است کما اینکه فرموده است: « وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَکِنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْعَالَمِینَ »(1) و اگر خداوند، بعضی از مردم را بوسیله ی بعضی دیگر دفع نمی کرد، زمین را فساد فرا می گرفت، ولى خداوند نسبت به جهانیان، لطف و احسان دارد و فرموده: « وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا » (2) و اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیله بعضی دیگر دفع نكند؛ ديرها و معابد یهود و نصاری، و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده می شود، ویران می گردد و فرموده: « فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ » (3) « و اگر این گروه (مشركان) نسبت به آن کفر ورزند (آیین حق زمین نمی ماند؛ زیرا) کسان دیگری را نگهبان آن می سازیم، که نسبت به آن كافر نیستند » پس فسادی که ناشی می شود از قبل عده ای که فقط خودشان و هوای نفس خودشان برایشان اهمیت دارد، از بین نمی رود مگر به وسیله ی صلاحی

که از کسانی که نفس و جانشان را برای خدا می فروشند و هیچ هوایی ندارند مگر هوای پروردگارشان و هدفشان اصلاح زمین و هر آنکس که به آن دست می باشد، سرچشمه می گیرد و خدا بیان کرده که این معامله نزد او معاملای سودبخش است مثل این فرموده اش « إِنَّ اللهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أنْفُسَهُمْ وَأمْوالَهُمْ بِأنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَالإِْنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بايَعْتُمْ بِهِ وَذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ »(4) ، در حقیقت خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهای] اینکه بهشت برای آنان باشد خريده است همان کسانی که در راه خدا می جنگند و می کشند و کشته می شوند [این] به عنوان وعده حقی در تورات و انجیل و قرآن بر عهده اوست و چه کسی از

ص: 463


1- سوره بقره، آیه 251
2- سوره حج، آیه 40
3- سوره انعام، آیه 89
4- سوره توبه، آیه 111

خدا به عهد خویش وفادارتر است پس به این معامله ای که با او کرده اید شادمان باشید و این همان کامیابی بزرگ است » و آیات دیگری که فرموده است .

شیخ در امالی از حضرت علی بن الحسين عليهاالسلام این روایت را نقل کرده که فرمودند: في قوله تعالى: « ومن الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات الله » قال عام نزلت في على علیه السلام حین بات على فراش رسول الله صلی الله علیه و آله .

این آیه « و از میان مردم کسی هست که جان خود را برای طلب خوشنودی و رضایت خدا می فروشد » در شأن على علیه السلام در زمانی که در رختخواب رسول خدا صلی الله علیه و آله خوابید، نازل شد.

من می گویم به تحقیق روایات در این مورد که این آیه در شأن ليلة الفراش (شبی که علی علیه السلام در جای رسول خدا صلی الله علیه و آله خوابیدند) از طریق هر دو فرقه ی شیعه و عامه بسیار زیاد است که در تفسیر برهان به پنج طریق از ثعلبی و دیگران نقل شده است.

بیان مؤلف

و در این آیه چند نکته وجود دارد، اول اینکه این آیه به اتفاق در شأن على بن ابی طالب علیه السلام نازل شده است، و بار دیگر خدا در نقش مدح کننده ی حضرت على علیه السلام قرار گرفته است و این نشانگر شخصیت باعظمت ایشان و جایگاه بالای ایشان نزد خدای متعال است.

دوم اینکه این آیه مربوطه به لیله المبيت است، یعنی یکی از حساس ترین زمانها در تاریخ اسلام، که تمام کفار مکه هم پیمان شده بودند تا رسول خدا صلی الله علیه و اله را به قتل برسانند، اما این اتفاق نیفتاد و رسول خدا صل یالله علیه و اله بدون اینکه کسی متوجه شود از مکه خارج شده و به مدینه هجرت کردند.

مهم ترین دلیل عدم موفقیت کفار برای اجرای نقشه ی شوم و پلیدشان از خود گذشتگی علی بن ابی طالب علیه السلام است، که در جای رسول خدا صلی الله علیه و اله خوابید و خود را در معرض کشته شدن قرار داد تا کفار متوجه نبود رسول خدا صلی الله علیه و اله نشوند و ایشان بتوانند با فرصت کافی از مکه خارج شوند، و از چنگال کفار بگریزند. پس تمام اسلام

ص: 464

و مسلمانان تا قیامت مدیون این از خود گذشتگی علی بن ابی طالب علیه السلام است.

سوم اینکه با توجه به روایاتی که گذشت در این هنگام خدا فرشتگان مقربش را مامور کرد که اولا از علی بن ابی طالب علیه السلام درس بگیرند و در از خود گذشتگی او را مقتدای خود قرار دهند و ثانیا اینکه به آنها دستور داد که به زمین بیایند و از على علیه السلام محافظت کنند.

يعني على علیه السلام دارای چنان جایگاه والایی است که خدای بزرگ فرشتگان مقربش را مامور به محافظت و نگهداری او می کند.

نکته مهم دیگر که از روایات ذیل این آیه بدست می آید اینست که خود خداوند بين على علیه السلام و رسولش برادری قرار داده است و این دو را برادر یکدیگر در دنیا و آخرت قرار داده است همانگونه که بارها رسول خدا صلی الله علیه و اله این مطلب را بیان کردند. مثلا

قال رسول الله صلی الله علیه و اله: ياعلی فان حياتك وموتك معي وأنت آخی وانت وصی وأنت صفیی ووزیری ووارثی . (1)

ای علی زندگی و مرگ تو همراه من است و تو برادر من هستی و وصیی من هستی و تو برگزیده و جانشین و وارث من هستی

پس شئونی که برای رسول خدا صلی الله علیه و اله هست برای برادر ایشان در دنیا و آخرت هم هست و مسلما بعد از رسول خدا صلی الله علیه و اله برادر ایشان مستحق جانشینی ایشان است نه هیچ کس دیگر.

از طرف دیگر کسی که بالاترین سرمایه اش یعنی جانش را برای محافظت از رسول خدا صلی الله علیه و اله حاضر است فدا کند، و خود خداوند این کار او را تائید و خود، او را مورد مدح قرار داده است، یعنی کسی است که دارای عصمت و مورد مدح خداست که تنها رضایت خدا برای او ملاک است و يقينا بعد از رسول خدا صلی الله علیه و اله اوست که

ص: 465


1- کتاب سلیم، ج2، ص569

سزاوار جانشینی ایشان و داشتن ولایت ایشان است

اشاره به یک نکته در اینجا خالی از لطف نیست و آن اینکه

آیه ی دیگری که در زمیندی هجرت رسول خدا صلی الله علیه و اله از مکه و در آن زمان خروج نازل شده است آیه ای است که به آیه ی غار معروف است.

« إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَتَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلى وَكَلِمَةُ اللّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ » (1) واگر او [پیامبر] را یاری نكنيد، خداوند او را (در سخت ترین لحظات) یاری کرد؛ آن هنگام که کافران او را (از مکه) بیرون کردند، در حالی که یکی از دو نفر بود (و یک نفر بیشتر همراه نداشت) در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همسفر خود می گفت: «غم مخور خدا با ماست» آنگاه، خداوند، آرامش خود را بر او فرستاد؛ و با لشکرهایی که مشاهده نمی کردید، او را تایید نمود؛ و گفتار کافران را پايين تر قرار داد (و آنها را با شکست مواجه ساخت) و تنها سخن خدا برتر است و خداوند توانا و حکیم است ».

عده ای گمان می کنند این آیه بیان کننده ی فضیلتی برای ابو بکر است زیرا او بوده که در غار همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده.

ولی او عده ای از مفسران قائل هستند که آن کسی که همراه ایشان بوده ابابکر نبوده و کس دیگری بوده است.

ثانيا اگر هم ابا بكر بوده با تامل در آیه متوجه می شویم که نه تنها فضیلتی برای او نیست بلکه ذم و مذمت اوست زیرا به شهادت تاریخ زمانی این آیه نازل شده است که رسول خدا صلی الله علیه و اله را خطر تهدید می کرد و به همین خاطر آیه را با وعده نصرت و یاری از رسول خدا صلی الله علیه و آله آغاز می کند و می گوید یکی از آن دو نفر در هنگامی که در غار بودند، معلوم می شود این خطر که تهدید کننده ی ایشان بوده مربوط به زمانی است که

ص: 466


1- سوره توبه، آیه 40

در غار بوده اند .

با توجه به بعضی از روایات که گذشت و شهادت تاریخ تنها دو نفر از خروج رسول خدا صلی الله علیه و اله از مکه آگاه بودند یکی علی علیه السلام و دیگر ابابكر زمانی که به دنبال ایشان به خانه ایشان آمد از علی علیه السلام جویا شد و متوجه مطلب و خروج ایشان شد.

در کتاب سیره ی ابن هشام آمده است (1) که وقتی مشرکان با خبر شدند که امیر مومنان در رختخواب است و خود رسول خدا صلی الله علیه و آله نیست، گفتند: والله لقد كان صدقنا الذي حدثنا

به خدا قسم کسی که به ما گفت رسول خدا صلی الله علیه و آله رفته از مکه و در رختخواب نیست راست گفته بود .

وقتی دو نفر بیشتر نمی دانستند و خود على علیه السلام هم در رختخواب بود، تنها کسی که می دانسته و پیامبر را به مشركان لو داده و فروخته است خود ابابکر بوده است.

و به همین خاطر است که عده ای به حق معتقدند رسول خدا صلی الله علیه و اله به محض دیدن او، او را به همراه خود برد تا مبادا مشرکان را از جای دقیق آن حضرت مطلع کند.

و خدا هم در ادامه ی آیه می فرماید پیامبر به کسی که همراهش بود فرمود محزون نباش خدا با ماست یعنی ابابکر از اینکه همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله در غار بود محزون بود در حالیکه اگر حقیقت همراه و یاور ایشان بود از همراهی ایشان خوشحال بود و حتی از میان آیه مشخص است این حزن به قدری و نحوی بوده است که تهدیدی برای رسول خدا صلی الله علیه و اله به شمار رفته است.

پس خدا می فرماید که پس خداوند سكينه و آرامش را به رسولش نازل کرد. در حالیکه دو نفر در غار بودند، خدا تنها سكينه را بر رسولش نازل کرد، دلیل آن هم اینست که خدای بزرگ در همین سوره در آیه ی 26 می فرماید:

« ثم أنزل الله سكينته على رسوله وعلى المؤمنين »

ص: 467


1- السيرة النبویه، ج2، ص334

یعنی خدای بزرگ سکینه اش را به رسولش و بر مؤمنین نازل می کند، حال که با وجود ابابکر در غار همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله، خداوند سكينه را فقط بر ایشان نازل کرده است دلیل بر این است که خدا أبا بكر را به صفت ایمان به عنوان یک فرد مومن نمی شناخته است و به زبان ساده تر او مومن نبوده است وگرنه طبق همین آیه 26 خدا باید سکینه را به او هم نازل می کرد چون خودش وعده داده و خودش فرموده است که خدا در وعده اش خلافی نیست.

« إن الله لا يخلف الميعاد » (1) « به يقين خداوند از وعده خود تخلف نمی کند .»

پس وقتی خدا وعده داده سکینه را بر رسول و مومنین نازل کند و خدا در وعده هایش خلافی نیست و به ابابكر سكینه نازل نمی کند در حالیکه همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله است و بر رسولش نازل کرده است.

معلوم می شود ابابکر مؤمن نبوده تا شامل این سکینه شود

بنابر این آیه ی غار نه تنها فضیلتی برای او نیست بلکه مذمت بسیار بزرگی برای اوست.

نکته: در اینجا ذکر یک روایت خالی از لطف نیست؛

ابن ابی الحدید (2) در شرح نهج البلاغه از ابوجعفر اسکافی نقل می کند که گفت:

وقد روى ان معاوية بذل لسمره بن جندب مائة ألفي درهم حتی يروى وان هذه الآية نزلت في علي بن ابی طالب علیه السلام « وَ مِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللّهَ عَلَی مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ * وَإِذَا تَوَلَّی سَعَی فِی الأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیِهَا وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الفَسَادَ » (3).

ص: 468


1- سوره رعد، آیه 31
2- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج1، ص789، ط بیروت، چاپ کتابخانه مرعشی، ج 4، ص 73
3- سوره بقره، آیه 204 و 205

وإن الآية الثانية في ابن ملجم وهي قوله تعالى: « و من الناس من يشری نفسه ابتغاء مرضات الله .» (1)

فلم يقبل قبل له مائتي ألف درهم فلم يقبل فبدل له ثلاثمائة ألف فلم يقبل فبذل له أربعمائة الف فقبل وروی ذلک.

ترجمه نقل ابن ابی الحدید از ابو جعفر اسکافی:

روایت شده است که معاویه به سمره بن جندب پیشنهاد داد که صد هزار درهم به او بپردازد تا اینکه او یک روایت را جعل کند که آیه ی « و از میان مردم کسی است که در زندگی این دنیا سخنش تو را به تعجب وا می دارد و خدا را بر آنچه در دل دارد گواه می گیرد و حال آنکه او سخت ترین دشمنان است و چون برگردد کوشش می کند که در زمین فساد نماید و کشت و نسل او را نابود کند و خداوند فساد و تباهکاری را دوست ندارد .» (2)

برای علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شده است و این آیه ی دوم « و از میان مردم کسى است که جان خود را برای طلب رضایت خداوند می فروشد » و در شأن ابن ملجم مرادی نازل شده است ولی سمره قبول نکرد، معاویه پیشنهاد پرداخت دویست هزار درهم داد ولی باز هم قبول نکرد، پیشنهاد سیصد هزار درهم داد و قبول نکرد پس معاویه پیشنهاد پرداخت چهارصد هزار درهم داد و سمره قبول کرد و این روایت جعلی را نقل کرد.

ص: 469


1- سوره بقره، آیه 207
2- سوره بقره، آیه 204 و 205

آیه ی سیزدهم: سوره احزاب، آیه 23

اشاره

« مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً »

« از میان مؤمنين مردانی اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند، برخی از آنان به شهادت رسیدند، و برخي از آنها در انتظارند و هرگز تغيير ندادند ».

روايات خاصه

1- عن أبي جعفر (1) علیه السلام في قوله « مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً » أي لا يغیروا ابدا :

« فمنهم من قضى نحبه » آی اجله وهو حمزة وجعفر بن ابی طالب « منهم من ينتظر» اجل یعنی عليا علیه السلام.

امام باقر علیه السلام فرمود:

« و از میان مومنین مردانی اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند، برخی از آنان به شهادت رسیدند، و برخی از آنها در انتظارند و هرگز تغيير ندادند » یعنی عهدشان را هرگز تغییر ندادند، « و از میان آنها برخی نحبشان فرا رسید یعنی اجلشان رسید » آنها حمزه و جعفر بن ابی طالب بودند « و از

ص: 470


1- تفسیر قمی، ج 2، ص 188

میان آنها برخی منتظرند » یعنی منتظر اجل و او یعنی على علیه السلام بود .

2- عن محمد بن سليمان (1) عن أبيه قال:

كنت عند ابی عبد الله علیه السلام إذ دخل عليه أبو بصير، وذكر الحديث الى ان قال علیه السلام:

یا ابا محمد ! لقد ذكرکم الله في كتابه فقال: « مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً » انكم وفیتم بما اخذ الله عليه ميثاقكم من ولايتنا وإنكم له تبدلوا بنا غيرنا ولولم تفعلوا لغيركم الله كما غيرهم حيث يقول جل ذكره « وما وجدنا لاكثرهم من عهد وإن وجدنا أكثرهم لفاسقين » (2) .

محمد بن سلیمان از پدرش نقل کرد که گفت:

من نزد امام صادق علیه السلام شرفیاب بودم که ابوبصیر وارد شد (و حدیث را ادامه داد تا رسید به اینجا):

حضرت فرمودند: ای ابا محمد به تحقیق که خدا شما را در کتابش یاد کرده است پس فرمود و از میان مومنین مردانی اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند، برخی از آنان به شهادت رسیدند، و برخی از آنها در انتظارند و هرگز تغییر ندادند » به درستی که شما به میثاقی که خدا از شما گرفته در مورد ولایت ما وفا کرده اید و به درستی که شما ما را با غیر از ما عوض نکرده اید و اگر چنین نبودید حتما خدا شما را سرزنش می کرد همانطور که آنها را سرزنش کرد جایی که فرمود « و در بیشتر آنها عهدی استوار نیافتیم و بیشترشان را جدا نافرمان و فاسق يافتيم ».

- قال رسول الله صلی الله علیه و آله (3) :

ص: 471


1- اصول کافی (اسلامیه)، ج8، ص33
2- سوره اعراف، آیه 102
3- اصول کافی (اسلامیه)، ج8، ص306

یاعلى من أحبك ثم مات قد قضى نحبه ومن أحبك ولم يمت فهو ينتظر وما طلعت شمش ولا غربت إلا طلعت عليه برزق و ایمان.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

ای علی هر کس تو را دوست بدارد و سپس از دنیا برود اجلش فرا رسیده (به عهدش عمل کرده ) و هر کس تو را دوست بدارد و زنده باشد پس او منتظر است و تا زنده است خورشید طلوع و غروب نخواهد کرد مگر اینکه همراه با ایمان و رزق برای او طلوع می کند.

4- عن أبي عبدالله علیه السلام (1) قال:

الْمُؤْمِنُ مُؤْمِنَانِ فَمُؤْمِنٌ صَدَقَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَوَفَى بِشَرْطِهِ وَذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ « رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ » .

فَذَلِكَ الَّذِي لا تُعِيبُهُ أَهْوَالُ الدُّنْيَا وَلا أَهْوَالُ الآْخِرَةِ وَذَلِكَ مِمَّنْ يَشْفَعُ وَلا يُشْفَعُ لَهُ وَمُؤْمِنٌ كَخَامَةِ الزَّرْعِ تَعْوَجُّ أَحْيَاناً وَتَقُومُ أَحْيَاناً فَذَلِكَ مِمَّنْ تُصِيبُهُ أَهْوَالُ الدُّنْيَا وَأَهْوَالُ الآْخِرَةِ وَذَلِكَ مِمَّنْ يُشْفَعُ لَهُ وَلا يَشْفَعُ.

امام صادق علیه السلام فرمود:

مومن دو دسته است، مومنی که به راستی با خدا عهد بسته و به عهدش وفا کرده است و این فرمایش خداست که « مردانی که به راستی با خدا عهد بستند » پس این مومن کسی است که سختی ها و ناملایمات دنیا (دوری از خدا) و آخرت به او نمی رسد و او از کسانی است که شفاعت می کند و شفاعت نمی شود ( نیازی به شفاعت ندارد) .

و دسته ی دوم مومنی که مثل شاخه ی نازک می ماند گاهی کج می شود و گاهی پایدار است پس او از کسانی است که سختی ها و ناملایمات دنیا و آخرت به او می رسد و او از کسانی است که برایش شفاعت می شود و شفاعت نمی کند.

5- عن أبي جعفر علیه السلام (2) : « مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا » قال علیه السلام :

ص: 472


1- اصول کافی (اسلامیه)، ج2، ص248
2- مناقب (ابن شهر آشوب)، ج3، ص92

على علیه السلام وحمزة وجعفر « فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ »، قال علیه السلام عهده وهو حمزة وجعفر « وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ » قال علیه السلام: علی بن ابی طالب علیه السلام.

امام باقر علیه السلام در مورد این آیه: « و از میان مومنین مردانی اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند، برخی از آنان به شهادت رسیدند، و برخی از آنها در انتظارند و هرگز تغيير ندادند » فرمود:

على علیه السلام و حمزه و جعفر بودند « برخی از آنان به شهادت رسیدند » حمزه و جعفر بودند « و برخی از آنها در انتظارند » علی بن ابی طالب علیه السلام بود.

6- قال على (1) علیه السلام :

کنت عاهدت الله عزوجل ورسوله صلی الله علیه و آله، انا وعمي حمزة واخی جعفر وابن عمی عبيده بن الحارث علی امر وفینا به لله ولرسوله صلی الله علیه و اله فتقدمنی اصحابی وخلفت بعدهم لما اراد الله سبحانه عزوجل قال الله سبحانه فينا.

« مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ » حمزة وجعفر وعبيده « مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً » فانا المنْتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُت تَبْدِيلاً .

حضرت امام على علیه السلام فرمود: من با خدا و رسولش صلی الله علیه و آله عهد بسته بودم، من و عمویم حمزه و برادرم جعفر و پسر عمویم عبيدة بن حارث بر امرى قرار گذاشته بودیم که به خاطر خدا و رسولش صلی الله علیه و آله به آن وفا کنیم، پس دوستانم بر من مقدم شدند و من به خاطر اراده ی الهی بعد از آنها باقی ماندم، پس خدا در مورد ما این آیه را نازل فرمود.

« و از میان مؤمنین مردانی اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند برخی از آنان به شهادت رسیدند » حمزه و جعفر و عبیده « و برخی از آنها در انتظارند و هرگز عقیده ی خود را تغيير ندادند » و من منتظر هستم و عقیده ام را تبدیل نکردم و تغییر ندادم.

ص: 473


1- تاویل الآيات، ص 442

7- عن عبد الله بن الحسن (1) عن آبائه علیهم السلام قال:

وعاهد الله على بن ابی طالب علیه السلام وحمزة بن عبد المطلب وجعفر بن ابی طالب ان لايفوا في زحف ابدا فتمو كلهم قال عزوجل « مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ » حمزه أستشهد يوم احد وجعفر أستشهد يوم موته و « ومِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ » .

یعنی علئ بن ابی طالب عليه السلام « وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً » يعني الذي عاهدوا عليه .

عبد الله بن حسن از پدرانش علیهم السلام نقل کرد:

على بن ابی طالب علیه السلام و حمزه بن عبدالمطلب و جعفر بن ابی طالب با خدا عهد بستند که در هیچ جنگی از دشمن هرگز فرار نکنند، پس همگی پای عهد خود ایستادند و خدا آیه نازل کرد « و از میان مومنین مردانی اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند، برخی از آنان به شهادت رسیدند » حمزه در جنگ احد به شهادت رسید و جعفر در مؤته به شهادت رسید « و برخی از آنها در انتظارند » یعنی علی بن ابی طالب علیه السلام و « هرگز تغيير ندادند » یعنی آنچه را که بر آن با خدا عهد بستند .

روايات عامه

1- عن ابی اسحاق (2) عن على علیه السلام قال:

فينا نزلت « رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ » فانا والله المنتظر وما بدلت تبديلا .

ابي اسحاق از قول حضرت علی علیه السلام نقل کرد که فرمود:

در شأن ما نازل شد « مردانی اند که به پیمانی که با خدا بسته بودند وفا کردند» پس من به خدا قسم منتظر هستم و هرگز تغییر ندادم و تبدیل نکردم.

ص: 474


1- تاويل الآيات، ص 442
2- شواهد التنزيل، ج2، ص5

2- عن الضحاك (1) عن عبد الله بن عباس في قول الله تعالى « مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ »، يعنى عليا علیه السلام وحمزة وجعفرا « فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ » يعني حمزة وجعفرا « فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ » یعنی عليا علیه السلام كان ينتظر أجله والوفاء لله بالعهد والشهادة في سبيل الله فوالله لقد رزق الشهادة .

ضحاک از عبدالله بن عباس نقل کرده که در مورد آیه ی « از مومنان مردانی هستند که به پیمانی که با خدا بسته بودند وفا کردند بعضی بر سر پیمان خویش جان باختند و بعضی چشم به راهند و هیچ پیمان خود دگرگون کرده اند » گفت:

یعنی علی و حمزه و جعفر عهد بستند و حمزه و جعفر به شهادت رسیدند و آن کسی که منتظر است على علیه السلام است. او منتظر اجلش بود و به عهدش با خدا وفا کرد و منتظر شهادت در راه خدا بود پس به خدا قسم شهادت به او روزی شد.

3- قال الذهبي (2) :

سئل على علیه السلام وهو على منبرالكوفة عن قوله تعالى « رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ » فقال اللهم اغفر، هذه الآية نزلت فئ وفي عمي حمزة وفي ابن عمى عبيدة بن الحارث بن عبدالمطلب فاما عبيدة فقضى نحبه شهيدا يوم بدر واما حمزة فقضى نحبه شهيدا يوم احد وأما أنا فأنتظر أشقاها یخضب هذه من هذا واشار إلى لحيته ورأسه، عهد عهده إلى حبیبی ابوالقاسم صلی الله علیه و آله.

ذهبی گفت:

علی علیه السلام در حالیکه بر منبر کوفه بود از این قول خداوند:« از مومنان مردانی هستند که به پیمانی که با خدا بسته بودند وفا کردند بعضی بر سر پیمان خویش جان باختند و بعضی چشم به راهند و هیچ پیمان خود دگرگون

ص: 475


1- شواهد التنزیل، ج2، ص6
2- سمط النجوم، ج2، ص469

کرده اند » مورد سوال واقع شد، پس فرمود: خداوندا ببخش، این آیه در شأن من و عمویم حمزه و پسر عمویم عبيده بن حارث بن عبدالمطلب نازل شده است، و اما عبیده پس اجلش رسید و در روز بدر به شهادت رسید و اما حمزه اجلش رسید و در روز احد به شهادت رسید و اما من منتظر آن شقی هستم که این را به آن خضاب کند (و اشاره فرمود به محاسن و سرش) و این عهدی است که حبیبم حضرت ابوالقاسم صلی الله علیه و آله من بسته است. (1)

تفاسیر

- تبیان (2) :

« مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ » در جنگ با دشمنان و اینکه پشت نکنند به خدا و دین خدا.

« فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ » و از آنها کسانی هستند که صبر می کنند تا در راه خدا کشته شوند و به سمت ثواب پروردگارشان بروند « وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ » منتظر آن هستند « وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً » یعنی ایمانشان تبدیل به نفاق نمی شود و عهدی که بسته اند شکسته نمی شود.

و روایت شده که این آیه در مورد حمزه بن عبدالمطلب و جعفر بن ابی طالب و علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شده است. پس کسی که به شهادت رسیده حمزه و جعفر هستند و کسی که منتظر است علی بن ابی طالب علیه السلام است.

ص: 476


1- نکته: این روایت را ابن حجر هیثمی در کتاب صواعق المحرقه، ص 80 نقل کرده، و علامه ی امینی از او در الغدیر، ج 2، ص 51، ط بیروت نقل کرده است، فیروز آبادی در فضائل الخمسه، ج 2، ص 287 نقل کرده است
2- تفسیر تبیان، ج8، ص329

- مجمع البيان (1) :

« مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ » یعنی اینکه عهد کردند فرار نکنند و عهدشان را در زمانه مقابله با دشمنان جامه ی صدق و عمل پوشاندند.

« فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ » یعنی می میرد یا به شهادت می رسد و به آنچه که آرزوی آن را داشته می رسد.

« وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً » یعنی مثل منافقان عهدشان را تغییر نمی دهند و به همان عهدی که با خدای متعال بسته اند پایدار می مانند.

و حاکم حسکانی (2) روایت کرده از حضرت علی علیه السلام که فرمودند:

در مورد ما نازل شده است « مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ » پس به خدا قسم من منتظر هستم و هیچ تبدیل و تغییری انجام ندادم.

- الميزان (3) :

راغب گوید نحب به معنای نذری است که عمل به آن واجب است و وقتی می گویند فلانی نحبش را قضا کرد یعنی به نذرش وفا کرده.

خداوند می فرماید: « فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ » و گاهی از آن به عنوان کسی که از دنیا رفته است تعبیر می شود. « صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ » یعنی در آنچه که عهد بسته اند صدق ایشان محقق و معلوم شده است به این صورت که در زمان مواجهه با دشمنان فرار نکرده اند و میدان را خالی نکرده اند و شاهد اینکه مراد از عهد همین است، اینست که آیه محاذی آیه ی قبل (احزاب 15) است که در مورد منافقین و افراد ضعیف الایمان می فرماید: « وَ لَقَدْ کَانُوا عَاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لاَ يُوَلُّونَ

ص: 477


1- تفسير مجمع البیان، ج8، ص549
2- شواهد التنزیل، ج 2، ص 5. (حديث اول از روایات عامه در همین آیه)
3- تفسير الميزان، ج16، ص290

الْأَدْبَارَ » (1) کما اینکه آن آیه، محاذی آنچه که قبلا فرموده بود است که قوم در شک فرو رفته بودند و تسلیم امر خدا نبودند.

« فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ » یعنی از بین آنها کسی هست که اجلش فرا می رسد به مرگ یا به شهادت در راه خدا و از بین آنها کسی هست که در انتظار آنست و هیچ قول و عهدی را زیر پا نمی گذارد و همانگونه که هست می ماند.

بیان مؤلف

در این آیه مومنین را می ستاید که دو خصوصیت دارند.

یک به راستی با خدا پیمان می بندند، یعنی اگر عهدی با خدا بستند از عمق وجود به آن اعتقاد دارند و از روی صداقت با خدا پیمان می بندند و بر سر پیمان هستند .

دو اینکه با گذشت زمان تغییری در آنها رخ نمی دهد و تا لحظه ای که از این دنیا خواهند رفت بر سر عهد و پیمان خودشان و خدا خواهند ماند، یعنی اینقدر به خدا اعتقاد دارند و اینقدر در پیمانشان صادق و استوار هستند که زمان آنها را تغییر نمی دهد و باعث نمی شود در تمام طول عمر خود لحظه ای به خدا و حتی پیمانی که با خدا بسته اند پشت کنند.

یکی از افرادی که شأن نزول این آیه ی شریفه است بر طبق روایات حضرت على علیه السلام است یعنی خدای بزرگ صداقت علی علیه السلام را تا لحظه ی آخر بیمه کرده است و می فرماید: این علی که این چنین بر عهد خود با خدا صادق است و در آیات دیگر توسط خدا مدح شده است، تا آخر بر همین عهد و روش خواهد بود و ذرهای تغییر نخواهد کرد.

پس وقتی علی علیهم السلام به شهادت تاریخ و روایات در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و اله جانشین ایشان بوده است به نص حدیث منزلت که خاصه و عامه نقل کرده اند برای رسول خدا صلی الله علیه و آله به منزله ى هارون برای موسی است که جانشین موسی بود در زمان

ص: 478


1- سوره احزاب، آیه 15

حیاتش، و خدا علی را بیمه کرده در این آیه و می فرماید تا آخر بر همین طریق خواهد ماند. پس بنابراین علی تنها گزینه ای است که مناسب جانشینی برای رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از حیات ایشان است کما اینکه طبق حکم خدا و رسولش تنها گزینه در زمان حیات ایشان بود.

حدیث منزلت را خاصه و عامه متواترا نقل کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: (یا علی! اما تَرْضی انْ تَکُونَ مِنّی بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسی الا انَّهُ لانَبِی بَعْدی) (1).

ای علی! آیا رضایت نداری که برای من به منزلهى هارون برای موسی باشی الا اینکه من خاتم پیامبرانم و بعد از من پیامبری نخواهد آمد.

بنابراین حضرت علی علیه السلام که در زمان حیات جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده و خدا باقی بودن او تا آخرین لحظه ی عمرش، بر ایمان و وفا به عهد خدا و صداقت را تضمین کرده است، تنها کسی است که می تواند بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله، جانشین ایشان باشد و ولایت ایشان را داشته باشد.

ص: 479


1- الارشاد، ج1، ص156

آیه ی چهاردهم: سوره شوری، آیه 23

اشاره

« قُلْ لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْناً »

« بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشی از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزديكانم »

روايات خاصه

1- عن محمد بن مسلم (1) قال سمعت أبا جعفر علیه السلام يقول في قول الله عزوجل « قُلْ لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى ».

يعني في اهل بيته علیهم السلام .

قال علیه السلام جاءت الأنصار إلى رسول الله صلی الله علیه و آله فقالوا إنا قد آوينا ونصرنا فخذ طائفة من اموالنا فاستعن بها على ما نابك فأنزل الله « قُلْ لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَيْهِ أَجْراً » یعنی علی النبوة « إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى » ای في اهل بيت عليهم السلام.

ألا ترى أن الرجل يكون له صديق وفي نفس ذلك الرجل شیء على أهل بيته فلم يسلم صدره فاراد الله أن لا يكون في نفس رسول الله صلی الله علیه و آله شي على أمته، ففرض عليهم المودة في القربي فان اخذوا اخذوا مفروضا وان تركوا تركوا مفروضا.

قال فانصرفوا من عنده وبعضهم يقول رضا عليه اموالنا فقال: قالوا عن اهل بیتی

ص: 480


1- تفسیر قمی، ج 2، ص 275

من بعدي وقالت طائفة ما قال هذا رسول الله صلی الله علیه و آله وجحدوا.

ثم قال: جاءت الأنصار الى رسول الله صلی الله علیه و آله فقالوا: إنا قد نصرنا وفعلنا فخذ من اموالنا ما شئت فأنزل الله « قُلْ لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى » یعنی في أهل بيته ثم قال رسول الله صلی الله علیه وآله بعد ذلك من حبس اجيرا اجره فعليه « لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ » (1) لا يقبل الله منه يوم القيامة صرفا ولا عدلا.

محمد بن مسلم گفت که شنیدم امام باقر علیه السلام در مورد آیه ی « بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشی از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزديكانم » می فرماید:

قربی یعنی اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله، حضرت فرمود: انصار خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و عرض کردند، به درستی که ما ساکنیم و یاری کردیم پس مقداری از اموال ما را بگیر و از آن در امورت استفاده کن پس خدا آیه نازل کرد « بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشی از شما نمی خواهم » یعنی برای نبوت و رسالت « مگر اظهار دوستی در مورد نزديكانم » یعنی در مورد اهل بیت ایشان.

سپس فرمود: آیا نمی بینی که مردی که دوستی دارد ولی در قلبش کدورتی نسبت به اهل بیت آن دوست دارد، آن دوست قلبش با او نخواهد بود، پس خدا اراده کرده است که در نفس رسول خدا صلی الله علیه و آله کدورتی نسبت به امتش نباشد پس بر امت، مودت نزدیکان ایشان را واجب کرد، پس اگر این کار را انجام دهند واجب را به جا آورده اند و اگر ترک کنند واجب را ترک کرده اند.

پس از نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله برگشتند در حالیکه بعضی از آنها می گفتند ما اموالمان را به او عرضه کردیم آن وقت او می گوید بعد از من از اهل بیتم دفاع کنید، و عده ای دیگر می گفتند: چه می گوید این رسول خدا صلی الله علیه و آله و انکار کردند.

حضرت فرمود: انصار نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند:

ص: 481


1- سوره بقره، آیه 161

به درستی که ما یاری کردیم و انجام دادیم پس از اموال ما هر چه می خواهی بگیر، پس خدا آیه نازل کرد « بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشى از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزديكانم » یعنی در مورد اهل بیتش .

سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از آن فرمود: هر کس اجر کسی را که باید بدهد، ندهد پس بر اوست « لعنت خدا و ملائکه و تمام مردم » روز قیامت خدا هیچ بازگشت و عدولی را از او قبول نمی کند.

2- عن عبدالله بن عجلان (1) قال:

سألت أبا جعفر علیه السلام عن قول الله عزوجل « قُلْ لا اَسْئَلُکُمْ اَجْراً الاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُربی » .

قال علیه السلام هم الأمة الذين لا يأكلون الصدقة ولا تحل لهم .

عبد الله بن عجلان گفت:

از امام باقر علیه السلام در مورد این آیه « بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشی از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزدیکانم » سوال کردم حضرت فرمود: این (نزدیکان) ائمه ای هستند که صدقه نمی خورند و صدقه بر آنها حرام است.

3- قال: حدثنی مسعده بن صدقه (2) قال: حدثني جعفر بن محمد علیهماالسلام إلا عن آبائه علیهم السلام.

لما نزلت هذه الآية على رسول الله صلی الله علیه و آله : « قُلْ لا اَسْئَلُکُمْ اَجْراً الاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُربی »

قام رسول الله صلی الله علیه و آله فقال: ايها الا ان الله تبارک وتعالى قد فرض لي عليكم فرضا فهل انتم مؤدوه؟

قَالَ: فَلَمْ یجِبْهُ أَحَدٌ مِنْهُمْ، فَانْصَرَفَ، فَلَمَّا کانَ مِنَ الْغَدِ قَامَ فِیهِمْ، وقَالَ مِثْلَ ذَلِک، ثُمَّ

ص: 482


1- المحاسن ،ج1، ص 145
2- قرب الاسناد، ص78

قام فيهم وقال مِثْلَ ذَلِک فِی الْیوْمِ الثَّالِثِ، فَلَمْ یتَکلَّمْ أَحَدٌ .

فقال صلی الله علیه و آله ايها الناس انه ليس من ذهب ولا فضه ولا مطعم ولا مشرب.

قالوا فألقه إذن.

قال صلی الله علیه و آله إن الله تبارک وتعالی انزل على « قُلْ لاَ أسْئَلُکُمْ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی »، قالوا اما هذه فنعم فقال أبو عبد الله علیه السلام فو الله ما وفي بها الا سبعه نفر.

سلمان وابوذر وعمار والمقداد بن الاسود الكندي وجابر بن عبدالله الانصاری و مؤلی لرسول الله صلی الله علیه و آله يقال له الثبيت وزيد بن ارقم.

مسعده بن صدقه گفت آقا امام صادق علیه السلام از قول پدرشان فرمودند:

وقتی که آیه ی « بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشی از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزدیکانم » بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله ایستاد و فرمود:

ای مردم به درستی که خداوند بزرگ برای من چیزی را بر شما واجب کرده است، پس آیا شما آن را ادا می کنید؟

پس هیچ کس جواب ایشان را نداد، و ایشان برگشت، فردا دوباره در میان مردم ایستاد و همان حرف را تکرار فرمود، پس در روز سوم هم همین کار را تکرار فرمود، ولی هیچ کس حرفی نزد.

پس حضرت فرمود: ای مردم این واجب، طلا و نقره نیست و خوردنی و نوشیدنی هم نیست گفتند پس بگو .

فرمود، به درستی که خدای بزرگ بر من نازل کرده است که « بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشى از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزدیکانم » گفتند پس این کار را ادا می کنیم .

پس امام صادق علیه السلام فرمود: به خدا قسم به آن عهد وفا نکردند مگر هفت نفر، سلمان و ابوذر و عمار و مقداد بن اسود کندی و جابر بن عبدالله انصاری و خادم

ص: 483

رسول خدا صلی الله علیه آله که به او ثبيت گفته می شد و زید بن ارقم.

4- حدثنا القاسم (1) بن محمدبن عقيل عن جابر قال:

کنا مع رسول الله صلی الله علیه و آله في حائط من حيطان بني حارثة اذ جاء جمل أجرب اعجف حتی سجد للنبي صلی الله علیه و آله .

قُلْنَا لِجَابِرٍ أَنْتَ رَأَيْتَهُ ؟ قَالَ نَعَمْ رَأَيْتُهُ وَاضِعاً جَبْهَتَهُ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ صلی الله علیه و آله يَا عُمَرُ إِنَّ هَذَا الْجَمَلَ قَدْ سَجَدَ لِي وَ اسْتَجَارَ بِي فَاذْهَبْ فَاشْتَرِهِ وَ أَعْتِقْهُ وَ لاَ تَجْعَلْ لِأَحَدٍ عَلَيْهِ سَبِيلاً قَالَ فَذَهَبَ عُمَرُ فَاشْتَرَاهُ وَ خَلَّي سَبِيلَهُ ثُمَّ جَاءَ إِلَي اَلنَّبِيِّ صلی الله علیه و آله فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله هَذَا بَهِيمَةٌ يَسْجُدُ لَكَ فَنَحْنُ أَحَقُّ أَنْ نَسْجُدَ لَكَ سَلْنَا عَلَي مَا جِئْتَنَا بِهِ مِنَ الْهُدَي أَجْراً سَلْنَا عَلَيْهِ عَمَلاً ؛

فقال رسول الله صلی الله علیه و آله فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَوْ كُنْتُ آمُرُ أَحَداً يَسْجُدُ لِأَحَدٍ لَأَمَرْتُ الْمَرْأَةَ أَنْ تَسْجُدَ لِزَوْجِهَا فَقَالَ جَابِرٌ فَوَ اللَّهِ مَا خَرَجَتْ حَتَّي نَزَلَتِ الْآيَةُ الْكَرِيمَةُ « قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي ».

قاسم بن محمد بن عقيل از قول جابر گفت: ما در باغی از باغهای بنی حارثه در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله بودیم، که شتری که دچار گری و لاغر بود آمد تا اینکه به رسول خدا صلی الله علیه و آله سجده کرد.

قاسم گفت مابه جابر گفتیم تو خودت آن را دیدی؟

گفت بله دیدم که پیشانیش را در مقابل رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار داده بود، پس حضرت فرمود: ای عمر این شتر به من سجده کرده و به من پناه آورده است پس برو و او را از صاحبش بخر و آزاد کن و برگردن او برای هیچ کسی سبیلی قرار نده، پس عمر رفت و او را خرید و گردنش را آزاد کرد سپس آمد خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و عرض کرد: این چهار پا بود بر شما سجده کرد پس ما به طریق اولی باید بر شما سجده کنیم، به خاطر هدایتی که برای ما آوردی از ما اجری بخواه از ما عملی بخواه برای آن پس

ص: 484


1- تفسیر فرات، ص 388

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

اگر می خواستم امر کنم کسی را که بر کسی سجده کند، حتما زن را امر می کردم که به شوهرش سجده کند. پس جابر گفت: به خدا قسم خارج نشد تا اینکه این آیهی کریمه نازل شد. « بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشى از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزديكانم ».

5- عن ابن عباس (1) قال:

لما نزلت هذه الآية « قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي » قالوا یا رسول الله صلی الله علیه و آله من قراب الذين افترض الله علينا مودتهم.

قال صلی الله علیه و آله على علیه السلام وفاطمة علیهاالسلام و ولدهما لها ثلاث مرات یقولها .

ابن عباس گفت:

زمانی که این آیه ی « بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشى از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزدیکانم » نازل شد، گفتند ای رسول خدا صلی الله علیه و آله این نزدیکان شما که خدا مودتشان را بر ما واجب کرده است چه کسانی هستند؟

حضرت فرمود: علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و فرزندان این دو علیهماالسلام، حضرت سه مرتبه این جمله را فرمود. .

6- عن أبي صالح (2) عن ابن عباس في قوله تعالى « قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي » قال ابن عباس:

إن رسول الله صلی الله علیه و آله قدم المدينة فكانت تنوبه نوائب وحقوق وليس في يديه سعة

لذلك فقالت الأنصار ان هذا الرجل قد هدانا الله على يديه وهو ابن أختكم ثوب نوائب وحقوق وليس في يديه لذلك سعه فاجمعوا له من أموالكم ما لا يضركم فتأتونه فيستعين

ص: 485


1- تفسیر فرات، ص 388
2- تفسیر فرات، ص 391

به على ما ينوبه ففعلوا ثم أتوه فقالوا.

یَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّکَ ابْنُ أُخْتِنَا، وَقَدْ هَدَانَا اللَّهُ عَلَی یَدَیْکَ ، وَتَنُوبُکَ نَوَائِبُ وَحُقُوقٌ ، وَلَیْسَ عندك لها سعة فرأينا أن نجمع من اموالنا فنأتيك به فتستعين به على من ینوبك وهو ذا فانزل الله هذه الآية « قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي ».

يقول إلا أن تودوني في قرابتی .

ابوصالح از ابن عباس نقل می کند که گفت در مورد آیه ی « بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشی از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزديكانم.»

به درستی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه تشریف آورد پس مسائل و سختی هایی برای او پیش می آمد و حقوقی بر گردن ایشان بود و او چیزی در اختیار نداشت برای چنین مواردی، پس انصار گفتند این مرد با دستانش ما را هدایت فرمود و او فرزند خواهر شماست و مشکلاتی برایش پیش می آید و حقوق لازمی دارد که باید ادا کند و چیزی از مال در اختیار ندارد، پس از اموالتان برای او چیزی جمع کنید به گونه ای که ضرر نکنید و به نزد او بروید و او را با آن مال در برابر مشکلاتش یاری کنید، پس همین کار را کردند و نزد ایشان رفتند و عرض کردند: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله شما فرزند خواهر ما هستید و به تحقیق که خدا ما را به دست شما هدایت کرد و سختی هایی برایت پیش می آید و حقوقی باید ادا کنی و چیزی نزد شما نیست، پس ما تصمیم گرفتیم مقداری از اموالمان را جمع کنیم و خدمت شما بیاوریم و شما به وسیله ی آن مشکلاتت را پشت سر بگذاری، پس خدا آیه نازل فرمود: « بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشی از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزدیکانم » حضرت می فرمود مگر اینکه مرا در نزدیکانم دوست بدارید.

7- عن عبد الله (1) بن حكيم قال كنت

عند جعفر بن محمد علیهماالسلام فساله رجل عن

ص: 486


1- تفسیر فرات، ص 391

قوله « قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي » قال علیه السلام:

إنا نزعم قرابة ما بيننا و تزعم قريش آنها قرابة ما بينه و بينهم وكيف يكون هذا وقد أنباء الله انه معصوم .

عبدالله بن حکیم گفت من نزد امام صادق علیه السلام بودم که مردی از آیه ی « بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشى از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزديكانم » از ایشان سوال کرد و حضرت فرمود:

به درستی که ما معتقدیم بین ما و بین رسول خدا صلی الله علیه و آله قرابت هست و قریش معتقدند بین آنها و ایشان قرابت هست، ولی چگونه ممکن است بین آنها قرابت باشد در حالیکه خدا خبر از عصمت رسول خدا صلی الله علیه و آله داده است.

8- عن حكيم بن جبير (1) أنه قال: سألت على بن الحسين بن على علیه السلام عن هذه الآية « قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي » قال :

هي قرابتنا أهل البيت من محمد صلی الله علیه و آله.

حکیم بن جبیر می گوید از امام سجاد در مورد آیه ی « بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشى از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزدیکانم » سوال کردم، حضرت فرمود:

آن قرابت ما اهل بیت نسبت به حضرت محمد صلی الله علیه و آله است.

9- عن حبيب بن ابی ثابت (2) :

أَنَّهُ أَتَی مَسْجِدَ قُبَا وَ إِذَا فِیهِ مَشِیخَهٌ مِنَ اَلْأَنْصَارِ فَحَدَّثُوهُ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام أَتَاهُمْ یُصَلِّی فِی مَسْجِدِ قُبَا فَسَلَّمُوا عَلَیْهِ ثُمَّ قَالُوا إِنْ کُنْتُمْ سَلَّمْتُمْ إِلَیْنَا فِیمَا کَانَ بَیْنَکُمْ نُشْهِدُکُمْ فَإِنَّ مَشِیخَتَنَا حَدَّثُونَا أَنَّهُمْ أَتَوْا نَبِیَّ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی مَرَضِهِ الَّذِی مَاتَ فِیهِ.

فَقَالُوا یَا نَبِیَّ اللَّهِ قَدْ أَکْرَمَنَا اللَّهُ وَ هَدَانَا بِکَ وَ أَمِنَّا وَ فُضِّلْنَا بِکَ فَاقْسِمْ فِی أَمْوَالِنَا مَا أَحْبَبْتَ فَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّ اللَّهِ صلی الله علیه و آله «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی» فَأَمَرَنَا

ص: 487


1- تفسیر فرات، ص 391
2- تفسیر فرات، ص 392

بِمَوَدَّتِکُمْ.

ابو ثابت گفت:

که به مسجد قبا رفته است در حالیکه در آن مسجد پیر مردهایی از انصار حاضر بودند، پس برای او حديث گفتند که حضرت علی بن الحسين علیهماالسلام به مسجد قبا آمده و پیش آنها نماز گذارده بود، پس آنها به ایشان سلام کرده و سپس گفته بودند: اگر شما سمت ما بیایید به آنچه که در شما هست ما شاهد شما هستیم، پس به درستی که بزرگان ما به ما خبر داده اند که در مرضی که رسول خدا صلی الله علیه واله در آن از دنیا رفتند، خدمت ایشان رسیدند و عرض کردند آی نبی خدا صلی الله علیه و آله به تحقیق که خدا ما را به واسطه ی شما گرامی داشت و به وسیله ی شما هدایت کرد و ما را در امان قرار داد و به وسیله ی شما فضیلت داد، پس از اموال ما هر چه که می خواهی بردار.

پس نبی خدا صلی الله علیه و آله به آنها فرمود: « بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشی از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزدیکانم » پس خدا ما را بر مودت شما خاندان امر کرد.

10- عن عطاء بن ابی رباح (1) قال:

قلت لفاطمة بنت الحسين علیه السلام اخبرینی جعلت فدا بحدیث أحدث واحتج به على الناس .

قالت علیهاالسلام نعم أخبرنی ابی ان النبى صلی الله علیه و آله كان نازلا بالمدينة وأن من اتاه من المهاجرين مرسوا أن يفرضوا لرسول الله صلی الله علیه و آله فريضة يستعين بها على من اتاه فأتوا رسول الله صلی الله علیه و آله وقالوا قد رأينا ما ينوبك من النوائب وانا انیناک لتفرض من أموالنا فريضة تستعين بها على من اتاك قال فأطرق النبي صلی اله علیه و آله طويلا ثم رفع رأسه فقال إني لم أؤمر على أن آخذ منكم على ماجئتم به شيئا إنطلقوا فإني لم أؤمر بشی وان أمرت به اعلمتکم قال فنزل جبرئيل فقال يا محمد صلی الله علیه و اله ان ربك قد سمع مقالة قومك وما عرضوا عليك

ص: 488


1- تفسیر فرات، ص 392

وَقَدْ انْزِلْ اللَّهُ عَلَيْهِمْ فَرِيضَةُ ( قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي القربی ) قَالَ فَخَرَجُوا وَهْمُ يَقُولُونَ مَا أَرَادَ رَسُولُ اللَّهِ , إِلاَّ انَّ يَذِلُّ لَهُ الاشياء وَ يَخْضَعُ لَهُ القاب مادامت السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لِبَنِى عَبْدِ الْمُطَّلِبِ قَالَ فَبَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ لَهُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ ابی طَالِبٍ علیهم السَّلَامُ انَّ اصْعَدِ الْمِنْبَرَ وَادَعَ النَّاسِ اليك ثُمَّ قُلْ یا ایها النَّاسِ مَنْ انْتَقَضَ أَجِيراً أَجْرَهُ فَلْيَتَبَوَّأْ معقده النَّارِ وَ مَنْ الدعى غَيْرَ مَوَالِيهِ فَلْيَتَبَوَّأْ معقده مِنَ النَّارِ وَ مَنْ انْتَفَى مِنْ وَالِدَيْهِ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ .

قَالَ فَقَامَ رَجُلٍ وَ قَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ علیه السَّلَامُ مَا لَهُنَّ مِنَ تَأْوِيلِ ؟

فَقَالَ علیه السَّلَامُ اللَّهَ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ ثُمَّ أتی رَسُولَ اللَّهِ ( ص ) فَأَخْبِرْهُ . فَقَالَ النَّبِيُّ ( ص ) وَيْلُ لِقُرَيْشٍ مِنْ تأويلهن ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ قَالَ ( ص ) يَا عَلِىُّ علیه السَّلَامُ انْطَلِقْ فَأَخْبَرَهُمْ انی أَنَا الْأَجِيرِ الَّذِي أَثْبَتَ اللَّهُ مَوَدَّتِهِ مِنَ السَّمَاءِ ثُمَّ أَنَا وانت مؤلى الْمُؤْمِنِينَ وانا وَ أَنْتَ أَبُو الْمُؤْمِنِينَ ثُمَّ خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ( ص ) فَقَالَ يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ ، وَ الْمُهاجِرِينَ والانصار فَلَمَّا اجْتَمَعُوا قَالَ ( ص ) یا ایها النَّاسُ اللَّهِ عَلِيّاً اولکم ایمانا بِاللَّهِ وَ أُقَوِّمُكُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ وأوفاکم بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أُعَلِّمُكُمْ بالقضية وأقسمکم بِالسَّوِيَّهِ وارحمکم بالرعیته وَ أَفْضَلَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ مَزِيَّةُ ( حُرْمَةً ) ثُمَّ قَالَ ( ص ) انَّ اللَّهُ مِثْلَ لِى أُمَّتِي فِي الطِّينِ وَ عَلَّمَنِي أَسْمَاءِ هُمْ کما « عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها » ، (1) ثُمَّ عَرَضَهُمْ فَمَرَّ بی أَصْحَابِ الرَّايَاتِ فاستفرت لِعَلِىٍّ وَ شِيعَتِهِ وَ سَأَلْتُ ربی انَّ تَسْتَقِيمُ أُمَّتِي عَلَى عَلَى علیه السَّلَامُ مِنْ بَعْدِي فَأَبَى إِلَّا أَنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ ثُمَّ ابْتَدَأَنِي رَبِّي فِي عَلَى علیه السَّلَامُ بِسَبْعِ خِصَالٍ أَمَّا أُولَاهُنَّ فانه أَوَّلُ مَنْ يَنْشَقُّ عَنْهُ الْأَرْضِ مَعِي وَ لَا فَخْرَ .

وَ أَمَّا الثَّانِيَةِ فانه يذود أَعْدَاءَهُ عَنْ حوضى كَمَا يذود الرُّعَاةَ غَرِيبَةُ الْإِبِلِ . وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ فَانٍ مِنْ فُقَرَاءِ شِيعَةُ عَلَى علیه السَّلَامُ لَيَشْفَعُ فِي مِثْلِ رَبِيعَةَ وَ مُضَرَ . وَ أَمَّا الرَّابِعَةِ فانه أَوَّلُ مَنْ يَقْرَعَ بَابَ الْجَنَّةِ مَعِي وَ لَا فَخْرَ . وَ أَمَّا الخامسه فانه أَوَّلُ مَنْ يُزَوِّجُ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ مَعِي وَ لَا فَخْرَ .

ص: 489


1- سوره بقره، آیه 31.

وَ أَمَّا السادسه فانه أَوَّلُ مَنْ يَسْكُنُ مَعِي فِي عِلِّيِّينَ وَ لَا فَخْرَ .

وَ أَمَّا السَّابِعِ فانه أَوَّلُ مَنْ يسقی «مِنْ رَحِيقٍ».(1)

عطاء بن ابی رباح گفت:

عرض کردم خدمت حضرت فاطمه دختر امام حسین علیه السلام فدایت شوم مرا به حدیثی خبر دهید که آن را نقل کنم و با آن بر مردم (عامه) احتجاج کنم.

حضرت فرمود بله، پدرم به من خبر داد که رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدینه بود که مهاجرین چاره جویی کردند که برای ایشان سهمی از اموالشان قرار دهند که بوسیله ی آن مراجعاتش را اداره کند، پس نزد ایشان آمدند و گفتند ما می بینیم سختی هایی که به شما می رسد و مانزد شما آمدیم که سهمی از اموالمان را برای شما قرار دهیم که با آن مراجعانت را اداره کنی، رسول خدا صلی الله علیه و آله سر خود را مدتی زیاد به پایین انداخت و سپس سر بلند کرد و فرمود من امر نشده ام که چیزی از آنچه آورده اید را از شما بگیرم، بروید من امر، به چیزی از طرف خدا نشدم و اگر مامور شوم به شما خواهم گفت پس جبرئیل نازل شد و عرض کرد: ای محمد، پروردگارت گفتار قومت و آنچه برایت آورده بودند را دید و برای آنها واجبی و فریضه ای فرو فرستاده است. «بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشی از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزديكانم» پس مردم از نزد ایشان خارج شدند در حالیکه می گفتند رسول خدا صلی الله علیه و آله نمی خواهد مگر این را که تمام اشیاء در مقابل او ذليل باشند و همه ی گردنها برای او و فرزندان عبدالمطلب خضوع کنند تا زمانی که آسمانها و زمین برپاست.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله علی بن ابی طالب علیه السلام را فرستاد که بر منبر برو و مردم را به سوی خودت بخوان و بگو ای مردم هر کس اجر اجیری را کم بگذارد و ناقص ادا کند پشت او از آتش پر می شود و هر کس غیر از مولایانش را بخواند پشتش از آتش پر می شود و هر کس از والدینش روی گردان شود (عاق شود) پس حتما پشتش از آتش

ص: 490


1- سوره مطففین، آیه 25.

پر شود، مردی ایستاد و گفت ای اباالحسن علیه السلام تاویل این کلام چیست؟

حضرت فرمود خدا و رسولش بهتر می دانند پس خدمت ایشان آمد و به ایشان خبر داد، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: وای بر قریش با تأويل کردنشان (سه مرتبه) پس فرمود: ای علی علیه السلام برو به آنها خبر بده که آن اجیری که خدا مودتش را از آسمان واجب کرده من هستم، سپس من و تو مولای مؤمنین هستیم و من و تو پدر مومنین هستیم سپس خود ایشان بیرون آمد و فرمود:

ای گروه مهاجرین و قریش و انصار، پس وقتی همه جمع شدند، فرمود: ای مردم على علیه السلام اولین نفر شماست که به خدا ایمان آورد و محکم ترین شما در امر خداست و باوفاترین شما به عهد الهی است و عالم ترین شما در قضیه است و عادل ترین شما در تقسیم است و مهربانترين شما نسبت به رعیت است و بالاترین شما نزد خداست.

سپس فرمود به درستی که خدا امتم را در خاک برای من تمثیل کرد و نام های آنها را به من آموخت کما اینکه «تمام اسمها را به آدم آموخت» پس آنها را عرضه کرد و صاحبان پرچم ها از من گذشتند و من طلب غفران کردم برای علی علیه السلام و پیروان او و از خدا درخواست کردم که امتم را بعد از من به وسیلهی علی علیه السلام استقامت دهد پس ابا کرد مگر اینکه هر که را بخواهد گمراه می کند و هر که را بخواهد هدایت می کند پس پروردگارم خودش شروع به عنایت به من کرد در مورد علی به هفت ویژگی و خصلت اما اولین آنها.

پس به درستی که او اولین کسی همراه من است که زمین برای او باز می شود و این فخرفروشی نیست، و اما دوم اینکه او کسی است که دشمنانش را از حوض من دور می کند همانطور که رعات شتر غریبه را دور می کنند،

و اما سوم اینکه فقرای از شیعیان على علیه السلام شفاعت می کنند در مثل دو قبیله ی ربیعه و مضر.

و اما چهارم اینکه او اولین کسی است که همراه من درب بهشت را می کوبد و این فخرفروشی نیست .

ص: 491

و اما پنجم اینکه او اولین کسی است که همراه من حور العين را ترویج می کند و این فخرفروشی نیست.

و اما ششم اینکه او اولین کسی است که همراه من در عليين ساکن می شود و این فخرفروشی نیست.

و اما هفتم اینکه او اولین کسی است که «نوشیده می شود از باده های مهر شده که مهر آن مشک است».

11- عَنِ اَلْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَهَ(1) قَالَ:

کُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فِی مَسْجِدِ اَلْکُوفَهِ فَأَتَاهُ رَجُلٌ مِنْ بَجِیلَهَ یُکَنَّی بَا خَدِیجَهَ وَ مَعَهُ سِتُّونَ رَجُلاً مِنْ بَجِیلَهَ فَسَلَّمَ وَ سَلَّمُوا ثُمَّ جَلَسَ وَ جَلَسُوا ثُمَّ إِنَّ أَبَا خَدِیجَهَ قَالَ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَ عِنْدَکَ سِرٌّ مِنْ أَسْرَارِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ تُحَدِّثُنَا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ تُحَدِّثُنَا بِهِ

قَالَ علیه السلام نَعَمْ یَا قَنْبَرُ اِئْتِنِی بِالْکِتَابَهِ فَفَضَّهَا فَإِذَا فِی أَسْفَلِهَا سُلَیْفَهٌ مِثْلُ ذَنَبِ اَلْفَأْرَهِ. مَکْتُوبٌ فِیهَا

بِسْمِ اَللّهِ اَلرَّحْمنِ اَلرَّحِیمِ

إِنَّ لَعْنَهَ اَللَّهِ وَ مَلاَئِکَتِهِ وَ اَلنَّاسِ أَجْمَعِینَ عَلَی مَنِ اِنْتَمَی إِلَی غَیْرِ مَوَالِیهِ وَ لَعْنَهَ اَللَّهِ وَ مَلاَئِکَتِهِ وَ اَلنَّاسِ أَجْمَعِینَ عَلَی مَنْ أَحْدَثَ فِی اَلْإِسْلاَمِ أَوْ آوَی مُحْدِثاً وَ لَعْنَهَ اَللَّهِ عَلَی مَنْ ظَلَمَ أَجِیراً أَجْرَهُ وَ لَعْنَهَ اَللَّهِ عَلَی مَنْ سَرَقَ مَنَارَ اَلْأَرْضِ وَ حُدُودَهَا یُکَلَّفُ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ أَنْ یَجِیءَ بِذَلِکَ مِنْ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ وَ سَبْعِ أَرَضِینَ ثُمَّ اِلْتَفَتَ إِلَی اَلنَّاسِ

فَقَالَ وَ اَللَّهِ لَوْ کُلِّفَتْ هَذَا دَوَابُّ اَلْأَرْضِ مَا أَطَاقَتْهُ فَقَالَ لَهُ أَبُو خَدِیجَهَ وَ لَکِنَّ أَهْلَ اَلْبَیْتِ مَوَالِی کُلِّ مُسْلِمٍ فَمَنْ تَوَلَّی غَیْرَ مَوَالِیهِ

فَقَالَ علیه السلام لَسْتَ حَیْثُ ذَهَبْتَ یَا أَبَا خَدِیجَهَ وَ لَکِنَّا أَهْلَ اَلْبَیْتِ مَوَالِی کُلِّ مُسْلِمٍ فَمَنْ تَوَلَّی غَیْرَنَا فَعَلَیْهِ مِثْلُ ذَلِکَ

ص: 492


1- تفسیر فرات، ص394.

قَالَ علیه السلام لَیْسَ حَیْثُ ذَهَبْتَ یَا أَبَا خَدِیجَهَ وَ اَلْأَجِیرُ لَیْسَ بِالدِّینَارِ وَ لاَ بِالدِّینَارَیْنِ وَ لاَ بِالدِّرْهَمِ وَ لاَ بِالدِّرْهَمَیْنِ بَلْ مَنْ ظَلَمَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَجْرَهُ فِی قَرَابَتِهِ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَی «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّهَ فِی اَلْقُرْبی» فَمَنْ ظَلَمَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَجْرَهُ فِی قَرَابَتِهِ فَعَلَیْهِ «لَعْنَهُ اَللّهِ وَ اَلْمَلائِکَهِ وَ اَلنّاسِ أَجْمَعِینَ»(1).

اصبع بن نباته گفت:

من در مسجد کوفه خدمت حضرت امیرالمومنین علیه السلام نشسته بودم، مردی از اهالی بجیله که کنیه اش اباخدیجه بود همراه شصت مرد هم شهریش برایشان وارد شد و سلام کردند و نشستند سپس آبا خديجه گفت:

ای امیرالمومنین آیا نزد شما سری از اسرار رسول خدا صلی الله علیه و آله هست که برای ما حدیث کنید؟

حضرت فرمود: بله، ای قنبر آن نوشته را برای من بیاور پس حضرت مهر آن را شکست پس در پایین آن تکه پوست نازک کوچکی بود مانند دم موش، در آن مکتوب شده بود:

به نام خداوند بخشنده مهربان

به درستی که لعنت خدا و ملائکه ی خدا و تمام مردم بر کسی است که خود را به غیر از موالیانش نسبت دهد، و لعنت خدا و ملائکه اش و تمام مردم بر کسی است که در اسلام بدعتی بگذارد یا با بدعت گذاری همراه شود و لعنت خدا بر کسی که اجیری را مورد ظلم قرار دهد و اجرش را پرداخت نکند و لعنت خدا بر کسی که منارهای زمین (نشانه های الهی) و حدودش را به سرقت ببرد و او روز قیامت مکلف می شود به اینکه آنها را از آسمان های هفتگانه و زمین های هفتگانه بیاورد.

پس حضرت رو به مردم کرد و فرمود: به خدا قسم اگر تمام جنبندگان زمین با هم مکلف شوند به این کار، طاقت و توانایی آن را ندارند.

ص: 493


1- سوره بقره، آیه 161.

پس ابو خديجه گفت و لكن اهل بیت علیهم السلام موالیان تمام مسلمین هستند و چه کسی ولایت غیر از موهایش را دارد؟

حضرت فرمود: ای ابا خدیجه اینگونه نیست که تو خیال می کنی و اما ما اهل بیت موالیان تمام مسلمین هستیم و هر کس ولایت غیر از ما را داشته باشد برای او چنین لعنتهایی است.

حضرت فرمود: اینگونه نیست که تو خیال می کنی ای ابا خديجه، و منظور از اجیر یکی دو دینار و یکی دو درهم نیست بلکه کسی است که به رسول خدا صلی الله علیه و آله در ادای اجرش در حق نزدیکان ایشان ظلم کند به ایشان خدا فرموده «بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشى از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزديكانم».

پس هر کس در ادای اجر رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد نزدیکان ایشان، به ایشان ظلم کند پس بر اوست «لعنت خدا و ملائکه و تمام مردم».

12- قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ(1) بْنِ خَلَفٍ اَلْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا زِيَادُ بْنُ الْمُنْذِرِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ علیهماالسلام وَ هُوَ يَقُولُ:

شَجَرَةٌ أَصْلُهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ فَرْعُهَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام وَ أَغْصَانُهَا فَاطِمَةُ علیهاالسلام بِنْتُ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله وَ ثَمَرُهَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِمُا السلام فَإِنَّهَا شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ بَيْتُ الرَّحْمَةِ وَ مِفْتَاحُ الْحِكْمَةِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ مَوْضِعُ سِرِّ اللَّهِ وَ وَدِيعَتُهُ وَ الْأَمَانَةُ الَّتِي عُرِضَتْ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ وَ حَرَمُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ وَ بَيْتُ اللَّهِ الْعَتِيقُ وَ ذِمَّتُهُ وَ عِنْدَنَا عِلْمُ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَاوَ الْوَصَايَا وَ فَصْلُ الْخِطَابِ وَ مَوْلِدُ الْإِسْلَامِ وَ أَنْسَابُ الْعَرَبِ كَانُوا نُوراً مُشْرِقاً حَوْلَ عَرْشِ رَبِّهِمْ

فأَمَرَهُمْ فَسَبَّحُوا فَسَبَّحَ أَهْلُ السَّمَاوَاتِ لِتَسْبِيحِهِمْ وَ إِنَّهُمْ لَصَافُّونَ وَ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمُسَبِّحُونَ فَمَنْ أَوْفَى بِذِمَّتِهِمْ فَقَدْ أَوْفَى بِذِمَّةِ اللَّهِ وَ مَنْ عَرَفَ حَقَّهُمْ فَقَدْ عَرَفَ حَقَّ اللَّهِ

ص: 494


1- تفسیر فرات، ص 395.

هَؤُلَاءِ عِتْرَةُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ مَنْ جَحَدَ حَقَّهُمْ فَقَدْ جَحَدَ حَقَّ اللَّهِ هُمْ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ وَحْيِ اللَّهِ وَ وَرَثَةُ كِتَابِ اللَّهِ وَ هُمُ الْمُصْطَفَوْنَ بِاسْمِ اللَّهِ وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى وَحْيِ اللَّهِ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مضاض (مُصَاصُ) الرِّسَالَةِ وَ الْمُسْتَأْنِسُونَ بِخَفِيقِ أَجْنِحَةِ الْمَلَائِكَةِ مَنْ كَانَ يَغْدُوهُمْ جَبْرَئِيلُ بِأَمْرِ الْمَلِكِ الْجَلِيلِ بِخَبَرِ التَّنْزِيلِ وَ بُرْهَانِ الدَّلَائِلِ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتٍ أَكْرَمَهُمُ اللَّهُ بِشَرَفِهِ وَ شَرَّفَهُمْ بِكَرَامَتِهِ وَ أَعَزَّهُمْ بِالْهُدَى وَ ثَبَّتَهُمْ بِالْوَحْيِ وَ جَعَلَهُمْ أَئِمَّةً هُدَاةً وَ نُوراً فِي الظُّلَمِ لِلنَّجَاةِ وَ اخْتَصَّهُمْ لِدِينِهِ وَ فَضَّلَهُمْ بِعِلْمِهِ وَ آتَاهُمْ «ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ»(1)

وَ جَعَلَهُمُ عِمَاداً لِدِينِهِ وَ مُسْتَوْدَعاً لِمَكْنُونِ سَرِّهِ وَ أُمَنَاءَ عَلَى وَحْيِهِ مَطْلَباً (نُجَبَاءَ) مِنْ خَلْقِهِ وَ شُهَدَاءَ عَلَى بَرِيَّتِهِ وَ اخْتَارَهُمُ اللَّهُ وَ اجْتَبَاهُمْ وَ خَصَّهُمْ وَ اصْطَفَاهُمْ وَ فَضَّلَهُمْ وَ ارْتَضَاهُمْ وَ انْتَجَبَهُمْ وَ انْتَفَلَهُمْ (وَ انْتَقَاهُمْ) وَ جَعَلَهُمْ نُوراً لِلْبِلَادِ وَ عِمَاداً لِلْعِبَادِ وَ أَدِلَّاءَ لِلْأُمَّةِ عَلَى الصِّرَاطِ فَهُمْ أَئِمَّةُ الْهُدَى وَ الدُّعَاةُ إِلَى التَّقْوَى وَ كَلِمَةُ اللَّهِ الْعُلْيَا وَ حُجَّتُهُ الْعُظْمَى هُمُ النَّجَاةُ وَ الزُّلْفَى هُمُ الْخِيَرَةُ الْكِرَامُ هُمُ الْقُضَاةُ الْحُكَّامُ هُمُ النُّجُومُ الْأَعْلَامُ هُمُ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ هُمُ السَّبِيلُ الْأَقْوَمُ الرَّاغِبُ عَنْهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِقٌ

هُمْ نُورُ اللَّهِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْبِحَارُ السَّائِغَةُ لِلشَّارِبِينَ أَمْنٌ لِمَنْ إِلَيْهِمُ الْتَجَاء وَ أَمَانٌ لِمَنْ تَمَّسَكَ بِهِمْ إِلَى اللَّهِ يَدْعُونَ وَ لَهُ يُسَلِّمُونَ وَ «و بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ»(2)

وَ بِبَيِّنَاتِهِ يَحْكُمُونَ فِيهِمْ بَعَثَ اللَّهُ رَسُولَهُ وَ عَلَيْهِمْ هَبَطَتْ مَلَائِكَتُهُ وَ بَيْنَهُمْ نَزَلَتْ سَكِينَتُهُ وَ إِلَيْهِمْ بُعِثَ الرُّوحُ الْأَمِينُ مَنًّا مِنَ اللَّهِ عَلَيْهِمْ فَضَّلَهُمْ بِهِ وَ خَصَّهُمْ بِذَلِكَ «وَ آناهُمْ تَقْواهُمْ»(3) وَ بِالْحِكْمَةِ قَوَّاهُمْ فُرُوعٌ طَيِّبَةٌ وَ أُصُولٌ مُبَارَكَةٌ مُسْتَقَرُّ قَرَارِ الرَّحْمَةِ خُزَّانُ الْعِلْمِ وَ وَرَثَةُ الْحِلْمِ وَ أُولُو الْتُّقَى وَ النُّهَى وَ النُّورِ وَ الضِّيَاءِ وَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ بَقِيَّةُ الْوَصَايَا مِنْهُمُ الطَّيِّبُ ذِكْرُهُ الْمُبَارَكُ اسْمُهُ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله الْمُصْطَفَى وَ الْمُرْتَضَى وَ رَسُولُهُ الْأُمِّيُّ وَ مِنْهُمْ الْمَلِكُ الْأَزْهَرُ وَ الْأَسَدُ الْمُرْسَلُ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ مِنْهُمُ الْمُسْتَسْقَى بِهِ يَوْمَ الرَّمَادَةِ الْعَبَّاسُ بْنُ

ص: 495


1- سوره مائده، آیه 20.
2- سوره انبیاء، آیه 27.
3- سوره محمد، آیه 18.

عَبْدِ الْمُطَّلِبِ عَمُّ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ صِنْوُ أَبِيهِ وَ مِنْهُمْ جَعْفَرٌ ذُو الْجَنَاحَيْنِ وَ الْقِبْلَتَيْنِ وَ الْهِجْرَتَيْنِ وَ الْبَيْعَتَيْنِ مِنَ الشَّجَرَةِ الْمُبَارَكَةِ صَحِيحُ الْأَدِيمِ وَ ضَّاحُ الْبُرْهَانِ وَ مِنْهُمْ حَبِيبُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ أَخُوهُ وَ الْمُبَلِّغُ عَنْهُ مِنْ بَعْدِهِ الْبُرْهَانَ وَ التَّأْوِيلَ وَ مُحْكَمَ التَّفْسِيرِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَصِيُّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ الصَّلَوَاتُ الزَّكِيَّةُ وَ الْبَرَكَاتُ السَّنِيَّةُ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ افْتَرَضَ اللَّهُ مَوَدَّتَهُمْ وَ وَلَايَتَهُمْ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ فَقَالَ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ لِنَبِيِّهِ صلی الله علیه و آله «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ محمد بن علی علیهماالسلام اقْتِرَافُ الْحَسَنَةِ حُبُّنَا مَوَدَّتُنَا أَهْلَ الْبَيْت

زياد بن منذر گفت شنیدم که امام باقر علیه السلام فرمود:

درختی است که اصل و ریشه آن رسول خدا صلی الله علیه و آله و تندی آن علی بن ابی طالب علیه السلام و شاخه های آن حضرت فاطمه علیهاالسلام دختر نبی خدا صلی الله علیه و آله و میوه های آن حسن علیه السلام و حسین علیه السلام هستند. پس به درستی که آن درخت نبوت است و خانه ی تمام رحمت و کلید تمام حکمت و معدن تمام علم و محل رسالت و محل رفت و آمد ملائکه و جایگاه سر خدا و ودیعه ی او و امانتی است که بر آسمانها و زمین و کوه ها عرضه شده و حرم بزرگتر خدا و خانه ی قدیمی خدا (کعبه ی معظمه) و عهد خداست.

و علم رویاها و بلاها و اتفاقات و وصیتها نزد ما اهل بیت است و فصل الخطاب و محل رویش اسلام و انساب عرب نزد ماست، آنها نوری روشن کننده در کنار عرش پروردگارشان بودند.

خدا آنها را امر کرد پس تسبيح کردند سپس اهل آسمانها به خاطر تسبيح آنها، تسبيح کردند.

آنها استوارند و اهل آسمانها برای آنها تسبیح گفتند، پس هر کس به عهد ایشان وفا کند به عهد الهی وفا کرده است و هر کس حق ایشان را بشناسد پس به تحقیق که حق خدا را شناخته است.

ایشان عترت رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند و هر کس حقشان را انکار کند به تحقیق حق خدا را انکار کرده است

ایشان ولات (صاحبان ولایت) امر خدا و نگهبان وحی خدا و وارثان کتاب خدا

ص: 496

هستند

آنها هستند که به اسم الهی برگزیده شده اند و به وحی الهی امین هستند .

ایشان اهل بیت نبوت و مکندگان شیردی رسالت و کسانی هستند که به حرکت بالهای ملائکه مانوس اند.

ایشان کسانی هستند که جبرئیل به امر خدای بزرگ وحی الهی را و برهان های روشن را بر ایشان می آورد.

ایشان اهل بیتی هستند که خدا بر شرف خودش آنها را بزرگ داشته است و به بزرگی خودش ایشان را شریف داشته و با هدایتش عزیز کرده و به وحی ایشان را ثبات داده و ایشان را پیشوایان هدایت قرار داده و در دل تاریکیها نور هدایت قرار داده و به دینش اختصاص داده و به علمش برتری داده و به آنها بخشیده «چیزی را که به احدی از عالميان نداده است» .

و ایشان را ستون دینش، و محل سر پنهانش و امانت داران وحیش و برگزیدگان از خلقش و شاهدان بر خلقش قرار داد، و خدا ایشان را اختیار کرد و برگزید و اختصاص داد و پسندید و تفضيل داد و از ایشان راضی شد و ایشان را برگزید و ایشان را خواست و ایشان را نور شهرها ستون بندگان و راهنمایان امت بر صراط قرار داد.

پس ایشان پیشوایان هدایت و دعوت کنندگان به تقوا و نشانه ی بلندمرتبه ی خدا و حجت بسیار بزرگ او هستند.

ایشان نجات و منزلت هستند، ایشان انتخاب شدگان با کرامت هستند، ایشان قاضیان و حاکمان هستند، ایشان ستاره های مشحض (درخشان) هستند، ایشان صراط مستقیم، ایشان راه پایدار هستند، روی گردان از ایشان از دین خارج است، کوتاهی کننده در مورد ایشان باطل است و کسی که همراه ایشان باشد به رستگاری می رسد.

ایشان نور خدا در قلوب مؤمنین و دریاهای گوارا برای نوشندگان هستند، ایشان پناه امن هستند برای کسی که به ایشان پناه آورد و امان اند برای کسی که به ایشان تمسک کند، به سمت خدا دعوت می کنند و تسلیم امر او هستند و «به اوامر او عمل می کنند».

ص: 497

ایشان به نشان های الهی حکم می کنند، خدا، رسولش را در ایشان مبعوث کرد و ملائکه بر ایشان هبوط می کنند و بر ایشان سکینه نازل می شود و روح الامین به سوی ایشان می آید و اینها لطف خدا بر ایشان است که ایشان را به آن فضیلت داده و به آن اختصاص داده است. «و توفیق پرهیزکاریشان داد».

ایشان را با حکمت تقویت کرده، فروعی پاک و اصولی مبارک هستند که در وادی رحمت مستقر هستند.

گنجینه های علم و وارثان حلم و صاحبان تقوا و عقل و نور و روشنایی و وارث انبیاء و باقی مانده ی اوصیاء هستند.

از ایشان است آن کسی که نیکو است نام مبارکش، که اسمش محمد صلی الله علیه و آله مصطفی و مرتضی و رسول أمی خداست و از ایشان است بزرگ درخشنده و شیر فرستاده شده یعنی حمزه بن عبدالمطلب و از ایشان است کسی که آب میداد در روز رماد یعنی عباس بن عبدالمطلب عموی رسول خدا صلی الله علیه و آله و برادر تنی پدرش از ایشان است جعفر صاحب دو بال و دو قبله و دو هجرت و دو بیعت از درخت مبارک است که ظاهرش صحیح و روشن کننده ی برهان بود.

و از ایشان است حبیب حضرت محمد صلی الله علیه و آله و برادرش و کسی که از طرف او بعد از او برهان و تاویل و تفسیر محکم و صحیح را ابلاغ می کند یعنی امیرالمومنین علیه السلام و ولی مومنین و وصی رسول پروردگار عالميان على بن ابی طالب علیه السلام که بر او صلوات پاک و بركات دائمه ی الهی باد.

ایشان کسانی هستند که خدا مودت آنها را واجب کرده است و ولایتشان را بر هر مسلمان از مرد و زن واجب کرده است و در کتاب محکم به رسولش فرموده «بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشى از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزديكانم».

امام باقر علیه السلام فرمود:

ص: 498

بجای آوردن نیکی دوستی ما و مودت ما اهل بیت است.

13-حَدَّثَنَا أَیُّوبُ بْنُ عَلِیِّ(1) بْنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ سِمْطٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبِی یَقُولُ سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ:

لَمَّا نَزَلَتِ اَلْآیَهُ «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّهَ فِی اَلْقُرْبی» قَالَ جَبْرَئِیلُ یَا مُحَمَّدُ صلی الله علیه و آله إِنَّ لِکُلِّ دِینٍ أَصْلاً وَ دِعَامَهً وَ فَرْعاً وَ بُنْیَاناً وَ إِنَّ أَصْلَ اَلدِّینِ وَ دِعَامَتَهُ قَوْلُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ إِنَّ فَرْعَهُ وَ بُنْیَانَهُ مَحَبَّتُکُمْ أَهْلَ اَلْبَیْتِ فِیمَا وَافَقَ اَلْحَقَّ وَ دَعَا إِلَیْهِ.

ایوب گفت که از پدرم شنیدم که می گفت از حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام شنیدم که می فرمود از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود:

زمانی که آیه ی «بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشى از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزديكانم» نازل شد، جبرئیل گفت: ای محمد برای هر دینی اصل و ستونی و فرع و بنیانی هست و اصل و ستون دین، گفتن شهادت به یکتایی خداست و فرع و بنیانش محبت شما اهل بیت است در حقی که به آن دعوت می کنید و موافق آن هستید.

14- عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(2) عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی» ثُمَّ إِنَّ جَبْرَئِیلَ أَتَاهُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّکَ قَدْ قَضَیْتَ نَوبَتَکَ (نُبُوَّتَکَ) وَ اسْتَکلبتَک أَیَّامَکَ فَاجْعَلِ الِاسْمَ الْأَکْبَرَ وَ مِیرَاثَ الْعِلْمِ وَ آثَارَ عِلْمِ النُّبُوَّهِ عِنْدَ عَلِیٍّ وَ إِنِّی لَا أَتْرُکُ الْأَرْضَ إِلَّا وَ فِیهَا عَالِمٌ یعْرَفُ بِهِ طَاعَتِی وَ یعْرَفُ بِهِ وَلَایَتِی وَ یَکُونُ حُجَّهً لِمَنْ وُلِدَ فِیمَا یَتربَصُ النَّبِیِّ إِلَی خُرُوجِ النَّبِیِّ الْآخَرِ فَأَوْصَی إِلَیْهِ بِالاسْمِ الاکبر وَ هُوَ مِیرَاثُ الْعِلْمِ وَ آثَارُ عِلْمِ النُّبُوَّهِ وَ أَوْحَی إِلَیْهِ بِأَلْفِ بَابٍ یُفْتَحُ لِکُلِّ بَابٍ أَلْفُ بَابٍ وَ کُلِّ کَلِمَهٍ أَلْفُ کَلِمَهٍ وَ مَرِضَ یَوْمَ الْإِثْنَیْنِ وَ قَالَ یَا عَلِیُّ علیه السلام لَا تَخْرُجْ ثَلَاثَهَ أَیَّامٍ حَتَّی یؤَلِّفَ کِتَابَ اللَّهِ کَیْ لَا یَزِیدَ فِیهِ الشَّیْطَانُ شَیْئاً وَ لَا یَنْقُصَ مِنْهُ شَیْئاً فَإِنَّکَ فِی ضِدِّ سُنَّهِ وَصِیِّ سُلَیْمَانَ علیه نبینا و آله و علیه

ص: 499


1- تفسیر فرات، ص397.
2- تفسیر فرات، ص 398

السلام فلم یَضَعْ رِدَاءَهُ عَلَی ظَهْرِهِ حَتَّی جَمَعَ الْقُرْآنَ فَلَمْ یَزِدْ فِیهِ الشَّیْطَانُ شَیْئاً وَ لَمْ یَنْقُصْ مِنْهُ شَیْئاً

امام باقر علیه السلام در مورد آیه ی «بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشى از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزديكانم» فرمود:

سپس جبرئیل خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد:

ای محمد صلی الله علیه و آله به درستی که نبوتت را به پایان رساندی و ایام تو رو به پایان است، پس اسم اكبر و میراث علم و آثار و نشانه های علم نبوت را نزد على علیه السلام قرار بده و به درستی که من (خدا) زمین را رها نمی کنم مگر اینکه در آن عالمی باشد که به وسیله ی او طاعت و ولایت من دانسته شود و او حجت من باشد به کسانی که به دنیا می آیند و در آنچه که نبی منتظر آنست تا زمان ظهور نبی بعدی، پس به وسیله ی اسم اکبر به او وحی می کنم و آن میراث علم و آثار و نشانه های علم نبوت است و به او هزار باب وحی می کنم که از هر بابی از آن هزار باب دیگر باز شود و از هر کلمه ی آن هزار کلمه ی دیگر.

رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز دوشنبه کسالت پیدا کرد و فرمود: ای علی علیه السلام سه روز از خانه خارج نشو تا کتاب خدا را جمع کنی تا شیطان نتواند در آن چیزی زیاد کند یا از آن چیزی کم کند و تو درست در مقابل وصی سلیمان روزگار می گذرانی، پس علی علیه السلام ردائش را بر پشتش نیانداخت تا اینکه قرآن را جمع فرمود، پس شیطان نتوانست چیزی در آن اضافه یا از آن کم کند.

15- عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام(1) في قوله تعالى: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی» قال علیه السلام: هم الأئمة علیهم السلام.

اما باقر علیه السلام در مورد این فرمایش خدا «بگو در ازای آن رسالت اجر و پاداشى از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزدیکانم» فرمود:

ص: 500


1- اصول کافی (اسلامیه)، ج1، ص413.

نزدیکان، ائمه ی معصومین علیهم السلام هستند.

16- عَنْ إِسْمَاعِیلَ(1) بْنِ عَبْدِ اَلْخَالِقِ قَالَ:

سَمِعتُ أبا عَبدِاللّهِ علیه السلام یَقولُ لأَِبی جَعفَرٍ الأَحوَلِ أنَا أسمَعُ أتَیتَ البَصرَةَ؟ فَقالَ: نَعَم، قالَ علیه السلام کَیفَ رَأَیتَ مُسارَعَةَ النّاسِ إلی هذَا الأَمرِ و دُخولَهُم فیهِ؟

قالَ: وَاللّهِ إِنَّهُم لَقلیلٌ و لَقَد فَعَلوا و إنّ ذلِکَ لَقَلیلٌ.

فَقالَ علیه السلام عَلَیکَ بِالأَحداثِ فَإِنَّهُم أسرَعُ إلی کُلِّ خَیرٍ. ثُمَّ قالَ : ما یَقولُ أهلُ البَصرَهِ فی هذِهِ الآیَهِ «قُل لاَّ أَسْئلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی»

قُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ، إنَّهُم یَقولونَ إنَّها لِأَقارِبِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله .

فَقالَ علیه السلام: کَذَبوا! إنَّما نَزَلَت فینا خاصَّهً ، فی أهلِ البَیتِ ، فی عَلِیٍّ علیه السلام و فاطِمَهَ علیهاالسلام وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهماالسلام أصحابِ الکِساءِ

اسماعيل بن عبدالخالق گفت:

شنیدم که امام صادق علیه السلام به اباجعفر احول می فرمود: میشنوم که به بصره می روی؟ عرض کرد بله.

حضرت فرمود: مبادرت مردم به این امر (ولایت اهل بیت علیهم السلام) و دخولشان در آن را چگونه دیدی؟ عرض کرد: به خدا قسم آنها حتما عده ی کمی هستند، آنها داخل می شوند تحت این امر ولی تعداد اندکی هستند.

حضرت فرمود بر تو لازم است که به مردم خبر بدهی (حق را بگویی) پس به درستی که اهالی بصره به سوی هر خیری با شتاب حرکت می کنند، سپس فرمود: اهل بصره در مورد این آیه ی «بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشى از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزديكانم» چه می گویند؟

من گفتم: قربانت گردم به درستی که می گویند این آیه در مورد اقارب رسول خدا صلی الله علیه و آله است.

ص: 501


1- اصول کافی (اسلامیه)، ج8، ص93.

حضرت فرمود: دروغ می گویند، اینست و جز این نیست که این آیه در مورد ما اهل بیت فقط نازل شده است. در شأن على علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام که اصحاب کساء هستند.

17- عَنْ أبِی مَسْرُوقٍ(1) عَنْ أبِی عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ: قُلْتُ:

إنَّا نُکَلِّمُ النَّاسَ فَنَحْتَجُّ عَلَیْهِمْ بِقَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»:(2) فَیَقُولُونَ: نَزَلَتْ فِی أُمَرَاءِ السَّرَایَا، فَنَحْتَجُّ عَلَیْهِمْ بِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»(3) فَیَقُولُونَ نَزَلَتْ فِی الْمُؤْمِنِینَ، وَ نَحْتَجُّ عَلَیْهِمْ بِقَوْلِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ «قُلْ لا أَسْئالُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی»(4) فَیَقُولُونَ نَزَلَتْ فِی قُرْبَی الْمُسْلِمِینَ، قَالَ:

فَلَمْ أدَعْ شَیْئاً مِمَّا حَضَرَنِی ذِکْرُهُ مِنْ هَذِهِ وَ شِبْهِهِ إلَّا ذَکَرْتُهُ فَقَالَ لِی إذَا کَانَ ذَلِکَ فَادْعُهُمْ إلَی الْمُبَاهَلَةِ.

قُلْتُ: وَ کَیْفَ أصْنَعُ؟

قَالَ: أصْلِحْ نَفْسَکَ ثَلَاثاً وَ أظُنُّهُ قَالَ وَ صُمْ وَ اغْتَسِلْ وَ ابْرُزْ أنْتَ وَ هُوَ إلَی الْجَبَّانِ فَشَبِّکْ أصَابِعَکَ مِنْ یَدِکَ الْیُمْنَی فِی أصَابِعِهِ، ثُمَّ أنْصِفْهُ وَ ابْدَأْ بِنَفْسِکَ وَ قُلِ:

اللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ رَبَّ الْأرَضِینَ السَّبْعِ عَالِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ الرَّحْمَنَ الرَّحِیمَ، إنْ کَانَ أبُو مَسْرُوقٍ جَحَدَ حَقّاً وَ ادَّعَی بَاطِلًا فَأنْزِلْ عَلَیْهِ حُسْبَاناً مِنَ السَّمَاءِ أوْ عَذَاباً ألِیماً، ثُمَّ رُدَّ الدَّعْوَةَ عَلَیْهِ فَقُلْ: وَ إنْ کَانَ فُلَانٌ جَحَدَ حَقّاً وَ ادَّعَی بَاطِلًا فَأنْزِلْ عَلَیْهِ حُسْبَاناً مِنَ السَّمَاءِ أوْ عَذَاباً ألِیماً

ثُمَّ قَالَ لِی: فَإنَّکَ لَا تَلْبَثُ أنْ تَرَی ذَلِکَ فِیهِ فَوَ اللهِ مَا وَجَدْتُ خَلْقاً یُجِیبُنِی إلَیْهِ.

ابی مسروق نقل می کند که خدمت امام صادق علیه السلام عرض کردم:

ص: 502


1- اصول کافی (اسلامیه)، ج2، ص513.
2- سوره نساء، آیه 59.
3- سوره مائده، آیه 55.
4- سوره شوری، آیه 23.

ما با مردم (عامه) در مورد ولایت شما بحث می کنیم و به این قول خداوند «خدا را اطاعت كنيد و رسول خدا و اولی الامر خود را اطاعت کنید» احتجاج می کنیم، آنها می گویند این آیه در مورد فرماندهان لشکر نازل شده است، پس ما به این فرمایش خدا «اینست و جز این نیست که ولی شما تنها خدا و پیامبر او و کسانی که ایمان آورده اند هستند همان کسانی که نماز به پا می دارند و در حال ركوع زکات می دهند» که احتجاج می کنیم، آنها می گویند این آیه در مورد همه ی مؤمنین نازل شده، پس ما به این فرموده ی خدا «بگو در ازای آن رسالت اجر و پاداشی از شما نمی خواهم مگر اظهار محبت و دوستی به نزدیکانم» بر علیه آنها احتجاج می کنیم، پس می گویند در مورد نزدیکان مسلمانان نازل شده است، پس من هیچ چیز از علمی که دارم را فروگذار نکردم و برای آنها بیان کردم مثل همین موارد و امثال اینها (ولی قبول نمی کنند).

حضرت به من فرمود: اگر چنین است آنها را به مباهله فرا بخوان.

گفتم و چه کنم؟

حضرت فرمود: وجودت را سه روز پاک کن، فکر می کنم فرمود و روزه بگیر و غسل کن و تو همراه او به بیابان برو و انگشتان دست راستت را در انگشتانش بینداز و روبرویش بایست و از خودت شروع کن و بگو خداوندا ای پروردگار آسمان های هفتگانه و پروردگار زمین های هفتگانه، ای آگاه از پنهان و پیدا، ای بسیار رحمتگر و مهربان اگر ابو مسروق حق را انکار کرده و باطل را ادعا می کند پس بر او صاعقه ای از آسمان نازل کن یا عذاب سهمگینی بر او بفرست، سپس دعوت را به او رد کن و بگو اگر فلانی حق را انکار و باطل را ادعا می کند پس بر او صاعقه ای از آسمان و یا عذاب سهمگینی نازل كن سپس به من فرمود پس تو درنگ نکن که این کار را انجام دهی، پس به خدا قسم کسی را پیدا نکردم که دعوتم را برای مباهله اجابت کند.

ص: 503

18 - عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ(1) فِی قَوْلِ اَللَّهِ عزوجل و «مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً» قال علیه السلام:

مَنْ تَوَلَّی الْأَوْصِیَاءَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ اتَّبَعَ آثَارَهُمْ فَذَاکَ یَزِیدُهُ وَلَایَهَ مَنْ مَضَی مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُؤْمِنِینَ الْأَوَّلِینَ حَتَّی یَصِلَ وَلَایَتُهُمْ إِلَی آدَمَ علیه السلام (حديث طولانی است و ادامه دارد).

جابر از امام باقر علیه السلام در مورد این قول خدا «هرکس نیکی کند برای او ثوابش را می افزاییم» نقل کرده که فرمود:

هر کس ولایت اوصیاء از آل محمد علیهم السلام را داشته باشد و از فرمایشاتشان تبعیت کند پس آن برای او به دنبال دارد ولایت تمام پیامبران و مومنان گذشته را تا اینکه برسد ولايتشان به حضرت آدم

19 - عن أبي جعفر عليه السلام(2) في قول الله تبارک وتعالى «مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً»، قال علیه السلام:

الإقتراف التَّسْلِيمِ لَنَا وَ الصِّدْقِ عَلَيْنَا وَ أَلَّا يَكْذِبُ عَلَيْنَا .

امام باقر علیه السلام در مورد این فرمایش الهی «هر کس نیکی به جای آورد» فرمود:

به جای آوردن و کسب کردن نیکی همان تسليم امر ما بودن و تصديق ما و اینکه کسی ما را تکذیب نکند، است.

20- عَنِ اَلرَّیَّانِ بْنِ اَلصَّلْتِ(3) قَالَ:

حَضَرَ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مَجْلِسَ اَلْمَأْمُونِ بِمَرْوَ وَ قَدِ اِجْتَمَعَ بِمَجْلِسِهِ جَمَاعَهٌ مِنْ أَهْلِ اَلْعِرَاقِ وَ ذَکَرَ اَلْحَدِیثَ وَ (ذَکَرَ اَلاِصْطِفَاءِ وَ هِیَ اِثْنَتَا عَشْرَهَ) قَالَعَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ اَلسَّادِسَهُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّهَ فِی اَلْقُرْبی» وَ هَذِهِ خُصُوصِیَهٌ لِلنَّبِیِّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِلَی یَوْمِ

ص: 504


1- اصول کافی (اسلامیه)، ج8، ص 379.
2- اصول کافی (اسلامیه)، ج1، ص391
3- عيون اخبار الرضا علیه السلام ج1، ص228

اَلْقِیَامَهِ، وَ خُصُوصِیَّهٌ لِلْآلِ دُونَ غَیْرِهِمْ.

وَ ذَلِکَ أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَکَی ذِکْرَ نُوحٍ فِی کِتَابِهِ: «وَ یا قَوْمِ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْه مالاً إِنْ أَجرِیَ إِلاّ عَلَی اَللّهِ وَ ما أَنَا بِطارِدِ اَلَّذِینَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ»(1)

وَ حَکَی عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ هُودٍ أَنَّهُ قَالَ «یا قَوْمِ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلَی اَلَّذِی فَطَرَنِی أَ فَلا تَعْقِلُونَ»(2)،

وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ لِنَبِیِّهِ محمد صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قُلْ یَا مُحَمَّدُ صلی الله علیه و آله «قل لا أَسْئالُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّهَ فِی اَلْقُرْبی وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً»

وَ لَمْ یَفْرِضِ اَللَّهُ تَعَالَی مَوَدَّتَهُمْ إِلاَّ وَ قَد عَلِمَ أَنَّهُمْ لاَ یَرْتَدُّونَ عَنِ اَلدِّینِ أَبَداً وَ لاَ یَرْجِعُونَ إِلَی ضَلاَلٍ أَبَداً، وَ أُخْرَی أَنْ یَکُونَ اَلرَّجُلُ وَادّاً لِلرَّجُلِ، فَیَکُونُ بَعْضُ أَهْلِ بَیْتِهِ عَدُوّاً لَهُ، فَلَمْ یُسَلِّمْ قَلْبُ اَلرَّجُلِ لَهُ، فَأَحَبَّ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لاَ یَکُونَ فِی قَلْبِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلَی اَلْمُؤْمِنِینَ شَیْءٌ، فَفَرَضَ اَللَّهُ عَلَیْهِمْ مَوَدَّهَ ذَوِی اَلْقُرْبَی، فَمَنْ أَخَذَ بِهَا وَ أَحَبَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَحَبَّ أَهْلَ بَیْتِهِ، لَمْ یَسْتَطِعْ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَنْ یُبْغِضَهُ، وَ مَنْ تَرَکَهَا وَ لَمْ یَأْخُذْ بِهَا وَ أَبْغَضَ أَهْلَ بَیْتِهِ، فَعَلَی رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَنْ یُبْغِضَهُ لِأَنَّهُ قَدْ تَرَکَ فَرِیضَهً مِنْ فَرَائِضِ اَللَّهِ تَعَالَی، فَأَیُّ فَضِیلَهٍ وَ أَیُّ شَرَفٍ یَتَقَدَّمُ هَذَا أَوْ یُدَانِیهِ؟

فَأَنْزَلَ اَللَّهُ تَعَالَی هَذِهِ اَلْآیَهَ عَلَی نَبِیِّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّهَ فِی اَلْقُرْبی»، فَقَامَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی أَصْحَابِهِ، فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ، وَ قَالَ صلی الله علیه و آله:

أَیُّهَا اَلنَّاسُ، إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ فَرَضَ لِی عَلَیْکُمْ فَرْضاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُؤَدُّوهُ؟

فَلَمْ یُجِبْهُ أَحَدٌ، فَقَالَ صلی الله علیه و آله: یَا أَیُّهَا اَلنَّاسُ، إِنَّهُ لَیْسَ من فِضَّهٍ و لا ذهب وَ لاَ مَأْکُولٍ وَ لاَ مَشْرُوبٍ، فَقَالُوا: هَاتِ إِذَنْ، فَتَلاَ هَذِهِ اَلْآیَهَ

فَقَالُوا: أَمَّا هَذَا فَنَعَمْ. فَمَا وَ فَی بِهَا أَکْثَرُهُمْ.

ص: 505


1- سوره شوری، آیه 22
2- سوره هود آیه 51

وَ مَا بَعَثَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِیّاً إِلاَّ أَوْحَی إِلَیْهِ أَنْ لاَ یَسْأَلَ قَوْمَهُ أَجْراً، لِأَنَّ اَللَّهَ یُوفِیه أَجْرَ اَلْأَنْبِیَاءِ، وَ مُحَمَّدٌ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَرَضَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ و مَوَدَّهَ قَرَابَتِهِ عَلَی أُمَّتِهِ، وَ أَمَرَهُ أَنْ یَجْعَلَ أَجْرَهُ فِیهِمْ، لِیَوَدُّوهُ فِی قَرَابَتِهِ، بمَعْرِفَهِ فَضْلِهِمُ اَلَّذِی أَوْجَبَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمْ، فَی اَلْمَوَدَّهَ إِنَّمَا تَکُونُ عَلَی قَدْرِ مَعْرِفَهِ اَلْفَضْلِ، فَلَمَّا أَوْجَبَ اَللَّهُ تَعَالَی ذَلِکَ ثَقُلَ ذلک لِثِقَلِ وُجُوبِ اَلطَّاعَهِ، فَأَخَذَ بِهَا قَوْمٌ أَخَذَ اَللَّهُ مِیثَاقَهُمْ عَلَی اَلْوَفَاءِ، وَ عَانَدَ أَهْلُ اَلشِّقَاقِ وَ اَلنِّفَاقِ، وَ أَلْحَدُوا فِی ذَلِکَ، فَصَرَفُوهُ عَنْ حَدِّه اَلَّذِی قَدْ حَدَّهُ اَللَّهُ تَعَالَی،

فَقَالُوا: اَلْقَرَابَهُ هُمُ اَلْعَرَبُ کُلُّهَا، وَ أَهْلُ دَعْوَتِهِ، فَعَلَی أَیِّ حَالَتَیْنِ کَانَ، فَقَدْ عَلِمْنَا أَنَّ اَلْمَوَدَّهَ هِیَ لِلْقَرَابَهِ، فَأَقْرَبُهُمْ مِنَ اَلنَّبِیِّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَوْلاَهُمْ بِالْمَوَدَّهِ، وَ کُلَّمَا قَرُبَتِ اَلْقَرَابَهُ کَانَتِ اَلْمَوَدَّهُ عَلَی قَدْرِهَا. وَ مَا أَنْصَفُوا نَبِیَّ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی حِیطَتِهِ وَ رَأْفَتِهِ، وَ مَا مَنَّ اَللَّهُ بِهِ عَلَی أُمَّتِهِ، مِمَّا تَعْجِزُ اَلْأَلْسُنُ عَنْ وَصْفِ اَلشُّکْرِ عَلَیْهِ، أَنْ یَوَدُّوهُ فِی ذُرِّیَّتِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ، وَ أَنْ یَجْعَلُوهُمْ فِیهِمْ بِمَنْزِلَهِ اَلْعَیْنِ مِنَ اَلرَّأْسِ، حِفْظاً لِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِیهِمْ، وَ حُبّاً لَهُمْ، وَ کَیْفَ وَ اَلْقُرْآنُ یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدْعُو إِلَیْهِ، وَ اَلْأَخْبَارُ ثَابِتَهٌ بأَنَّهُمْ أَهْلُ اَلْمَوَدَّهِ وَ اَلَّذِینَ فَرَضَ اَللَّهُ تَعَالَی مَوَدَّتَهُمْ، وَ وَعَدَ اَلْجَزَاءَ عَلَیْهَا! فَمَا وَ فَی أَحَدٌ بِهَذِهِ اَلْمَوَدَّهِ مُؤْمِناً مُخْلِصاً إِلاَّ اسْتَوْجَبَ اَلْجَنَّهَ، لِقَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی هَذِهِ اَلْآیَهِ: «وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّالِحاتِ فِی رَوْضاتِ اَلْجَنّاتِ لَهُمْ ما یَشاءوُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِکَ هُوَ اَلْفَضْلُ اَلْکَبِیرُ * ذلِکَ اَلَّذِی یُبَشِّرُ اَللّهُ عِبادَهُ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئالُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّهَ فِی اَلْقُرْبی»(1) مُفَسَّراً وَ مُبَیَّناً. ثُمَّ قَالَ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ حَدَّثَنِی أَبِی، عَنْ جَدِّی، عَنْ آبَائِهِ، عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: اِجْتَمَعَ اَلْمُهَاجِرُونَ وَ اَلْأَنْصَارُ إِلَی رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالُوا ان لک یَا رَسُولَ اَللَّهِ صلی الله علیه و آله، مَؤُونَهً فِی نَفَقَتِکَ وَ فیمَنْ یَأْتِیکَ مِنَ اَلْوُفُودِ، وَ هَذِهِ أَمْوَالُنَا مَعَ دِمَائِنَا، فَاحْکُمْ فِیهَا بارا مَأْجُوراً، أَعْطِ مَا شِئْتَ وَ أَمْسِکْ مَا شِئْتَ مِنْ غَیْرِ حَرَجٍ قال علیه السلام، فَأَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ اَلرُّوحَ اَلْأَمِینَ، فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّهَ فِی اَلْقُرْبی» یَعْنِی أَنْ تَوَدُّوا قَرَابَتِی مِنْ بَعْدِی، فَخَرَجُوا

ص: 506


1- سوره شوری، آیه 22 و 23.

فَقَالَ اَلْمُنَافِقُونَ: مَا حَمَلَ رَسُولُ اَللَّهِ صلی الله علیه و آله عَلَی تَرْکِ مَا عَرَضْنَا عَلَیْهِ إِلاَّ لِیَحُثَّنَا عَلَی قَرَابَتِهِ مِنْ بَعْدِ إِنَّ هُوَ إِلاَّ شَیْءٌ اِفْتَرَاهُ فِی مَجْلِسِهِ. وَ کَانَ ذَلِکَ مِنْ قَوْلِهِمْ عَظِیماً، فَأَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هذه الآیةِ «أَمْ یَقُولُونَ اِفْتَراهُ قُلْ إِنِ اِفْتَرَیْتُهُ فَلا تَمْلِکُونَ لِی مِنَ اَللّهِ شَیْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِیضُونَ فِیهِ کَفی بِهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ هُوَ اَلْغَفُورُ اَلرَّحِیمُ»(1) فَبَعَثَ عَلَیْهِمُ اَلنَّبِیَّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ: هَلْ مِنْ حَدَثٍ فَقَالُوا: إِی وَ اَللَّهِ یا رسول الله صلی الله علیه و آله لقد قَالَ بَعْضُنَا کَلاَماً غَلِیظاً کَرِهْنَاهُ. فَتَلاَ عَلَیْهِمْ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلْآیَهَ فَبَکَوْا وَ اِشْتَدَّ بُکَاءُهُمْ، فَأَنْزَلَ عَزَّ وَ جَلَّ «و هُوَ اَلَّذِی یَقْبَلُ اَلتَّوْبَهَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَعْفُوا عَنِ اَلسَّیِّئاتِ وَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ»(2). فهذه السادسة.

ریان بن صلت گفت:

اما رضا علیه السلام در مجلس مامون در مرو حاضر شد که در آن مجلس عده ای از اهل عراق بودند (که در ادامه ی حدیث آمده) ششمین موردی که خدا در ظاهر قرآن برگزیدگان را معنا کرده است این فرمایش خداست «بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشى از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزدیکانم» و این خصوصیت فقط برای نبی خدا صلی الله علیه و آله است تا روز قیامت، و اختصاص به آل ایشان دارد فقط و دیگران چنین ویژگی ندارند، و به درستی که خدا در داستان نوح در کتابش حکایت می کند که «ای قوم من در مقابل این رسالت از شما مالی نمی خواهم» و از قول هود بیان می کند که گفت «ای قوم من برای این رسالت از شما پاداشی نمی خواهم» و خدای بزرگ به نبيش محمد صلی الله علیه و آله می فرماید بگو ای محمد «از شما در ازای آن رسالت اجر و پاداشی نمی خواهم مگر اظهار محبت و دوستی به نزديكانم» و این در حالی است که خدا اظهار دوستی به ایشان را واجب نفرمود مگر اینکه می دانست ایشان هرگز از دین خدا روی بر نمی گردانند و هرگز به سمت گمراهی

ص: 507


1- سوره احقاف، آیه 8.
2- سوره شوری، آیه 25.

نمی روند و دیگر اینکه وقتی مردی نسبت به مردی اظهار دوستی می کند ولی بعضی از اهل بیت آن محبوب، آن محب را دوست ندارند، قلب آن مرد با او صاف نخواهد بود، پس از آن جایی که خدا دوست دارد که در قلب رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت به مؤمنین چیز بدی نباشد پس بر مؤمنین اظهار دوستی و محبت نسبت به نزدیکان رسول خدا صلی الله علیه و آله را واجب قرار داد پس هر کس به این واجب عمل کند و رسول خدا صلی الله علیه و آله را دوست داشته باشد و اهل بیت ایشان را دوست داشته باشد، رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت به او بغضی ندارد .

و هر کس این واجب را ترک کند و به آن عمل نکند و نسبت به اهل بیت ایشان بغض داشته باشد پس به گردن رسول خدا صلی الله علیه و آله است که بغض او را به دل داشته باشد زیرا آن فرد فرضیه ای از فرائض الهی را ترک کرده است، و کدام فضیلت و کدام شرف است که بر این فضیلت پیشی بگیرد و یا حتی برابر باشد؟

پس وقتی خدا این آیه را بر نبی خودش نازل کرد «بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشى از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزدیکانم» رسول خدا صلی الله علیه و آله در میان اصحابش ایستاد و حمد و ثنای الهی را به جا آورد و فرمود:

ای مردم به درستی که خدا برای من چیزی را بر شما واجب کرده است پس آیا شما آن واجب را ادا می کنید؟

کسی جواب ایشان را نداد .

حضرت فرمود: ای مردم این واجب طلا و نقره نیست و اصلا خوردنی و آشامیدنی هم نیست.

پس گفتند اگر چنین است بله ادا می کنیم.

پس حضرت آیه «بگو در ازای آن رسالت، آجر و پاداشى از شما نمی خواهم، مگر اظهار دوستی در مورد نزدیکانم» را تلاوت فرمود. پس گفتند اما این را بله ادا می کنیم، ولی اکثر آنها به آن وفا نکردند.

و خدا هیچ نبی ای را مبعوث نکرد الا اینکه به او وحی کرد از قومش اجرى طلب نکند، چرا که خداوند خودش اجر انبیائش رابه آنها می دهد، و حضرت محمد صلی الله علیه و آله طاعتش توسط خدا واجب شد و اظهار دوستی به نزدیکانش را بر امتش

ص: 508

واجب کرد و به رسولش امر کرد که اجرش را در آنها قرار دهد تا با دوستی نزدیکانش اجر او را ادا کنند و فضل ایشان را بفهمند که خدا نسبت به آنها اظهار محبت و دوستی را واجب قرار داده است، پس «این است و جز این نیست که خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و مطهر گرداند» که این مودت بنا بر شناخت فضل و جایگاه ایشان پایه گذاری شده است، پس وقتی خداوند آن را واجب قرار داد گران آمد به خاطر سختی وجوب اطاعت از ایشان، پس عده ای آن را به جا آوردند که اینها همان کسانی هستند که خدا از آنان پیمان وفا گرفته است، و اهل پستی و دورویی با آن مخالفت کردند و در آن ملحد و کافر شدند و آن را از حدی که خدا برای آن مشخص کرده بود منحرف کردند و به دیگران پرداختند.

پس گفتند: نزدیکان رسول خدا صلی الله علیه و آله تمام عرب هستند و یا کسانی که دعوت او را قبول کنند، که در هر دو حالت ما میدانیم مودت و اظهار دوستی به خاطر نزدیکی است پس نزدیکترین این نزدیکان به رسول خدا صلی الله علیه و آله اولی است برای مودت، و هر چه قرابت نزدیکتر شود مودت هم تابع آن است و آنچه که در حفظ آن و مهربانی با آن انصاف را در مورد رسول خدا صلی الله علیه و آله رعایت می کنند و آنچه که خدا با آن بر امتش منتی گذاشته است که زبانها از وصف شکر آن عاجزند اینست که آن محبت و مهربانی در مورد ذریه اش و اهل بیتش ترک نشود و آنها را مردم در میان خودشان به منزله ی چشم از سر قرار دهند به خاطر محافظت رسول خدا صلی الله علیه و آله از ایشان و محبت به ایشان، پس چگونه در حالیکه قرآن بیان کرده و به آن دعوت می کند و اخبار و روایات هم در مورد آن ثابت است که اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله اهل مودت هستند و کسانی هستند که خدا مودتشان را فرض و واجب قرار داده و وعده ی پاداش برای آن داده است، کسی به آن وفا نمی کند؟ پس این مودت را ندارد با خودش هیچ مومن مخلصى الا اینکه به خاطر آن مستوجب بهشت می شود به خاطر این فرمایش خدا «و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند در باغهای بهشتند، آنچه را بخواهند نزد پروردگارشان خواهند داشت، اینست همان فضل بسیار بزرگ این همان پاداشى است که خدا بندگان خود را که ایمان آورده و کارهای شایسته

ص: 509

کرده اند به آن مژده داده است بگو در ازای آن رسالت پاداشى از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی درباره ی نزدیکانم» که تفسیر و تبیین شده است.

سپس حضرت ابوالحسن علیه السلام فرمود: پدرم مرا خبر داد از جدم از پدرانش از حضرت حسین بن علی علیه السلام که فرمود مهاجران و انصار همگی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله جمع شدند و عرض کردند:

ای رسول خدا صلی الله علیه و آله شما برای نفقه ی خودتان دچار سختی هستید و در پذیرایی از مهمانان زیادی که برای شما می آید پس این اموال ما در کنار خون های ما است پس حکم کن به نیکی و اجر نزد خدا و هر چه را می خواهی به ما برگردان و هر چه را می خواهی برای خود نگه دار بدون هیچ حرج و سختی

پس خدا روح الامین را بر ایشان نازل کرد که عرض کرد ای محمد «بگو در ازای رسالت اجر و پاداشی از شما نمی خواهم مگر اظهار مودت و دوستی در مورد نزديكانم» یعنی اظهار دوستی و محبت کنید به نزدیکانم بعد از من، پس خارج شدند از نزد ایشان و منافقان می گفتند که آنچه را به او پیشنهاد دادیم رد نکرد مگر اینکه ما را تشویق کند برای نزدیکانش بعد از خودش، و این نبود مگر افترائی که در مجلس ایشان به ایشان زدند و این حرف بسیار بزرگی بود که آنها زدند، پس خدا آیه نازل کرد «یا میگویند این را بافته است بگو اگر آن را بر بافته باشم در برابر خدا، شما اختيار چیزی بر من ندارید او آگاه تر است به آنچه در آن فرو می روید (افترا میزنید) گواه بودن او میان من و شما بس است و اوست آمرزنده و بسیار مهربان» .

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله دنبال آنها فرستاد و فرمود آیا خبری بوده است؟ گفتند بله به خدا قسم ای رسول خدا صلی الله علیه و آله به تحقیق که بعضی از ما حرف بسیار زشتی زدند که ما از آن اکراه داریم، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله آیه را بر ایشان تلاوت فرمود و آنها گریه کردند و گریه ی آنها شدت گرفت پس خدا آیه نازل فرمود «و اوست کسی که توبه را از بندگان خود می پذیرد و از گناهان در میگذرد و آنچه انجام می دهید می داند» پس این ششمین بود.

ص: 510

21- حَدَّثَنَا أَبُو نُعَیْمٍ(1)، قَالَ حَدَّثَنِی حَاجِبُ عُبَیْدِ اَللَّهِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ قَالَ لِرَجُلٍ:

أَ مَا قَرَأْتَ کِتَابَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؟ قَالَ: نَعَمْ،

قَالَ علیه السلام: «قَرَأْتُ هَذِهِ اَلْآیَهَ؟ «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّهَ فِی اَلْقُرْبی» قَالَ: بَلَی.

قَالَ علیه السلام: فَنَحْنُ أُولَئِکَ.

اما سجاد علیه السلام به مردی فرمود: آیا کتاب خدا را خوانده ای؟ عرض کرد: بله.

حضرت فرمود: این آیه را خوانده ای؟ «بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشى از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزديكانم» عرض کرد بله.

حضرت فرمود: ما آن نزدیکان هستیم.

22- قَالَ اَلْحَسَن عليه السلام(2)فِی خُطْبَهٍ لَهُ بَعْدَ مَوْتِ أَبِیهِ علیه السلام:

أَیُّهَا اَلنَّاسُ، مَنْ عَرَفَنِی فَقَدْ عَرَفَنِی، وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْنِی فَأَنَا اَلْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ،صلی الله علیه و آله أَنَا اِبْنُ اَلْبَشِیرِ، و أَنَا اِبْنُ اَلنَّذِیرِ، أَنَا اِبْنُ اَلدَّاعِی إِلَی اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِإِذْنِهِ، وَ أَنَا اِبْنُ اَلسِّرَاجِ اَلْمُنِیرِ، وَ أَنَا مِنْ أَهْلِ اَلْبَیْتِ اَلَّذِینَ أَذْهَبَ اَللَّهُ عَنْهُمُ اَلرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِیراً، وَ اَلَّذِینَ اِفْتَرَضَ مَوَدَّتَهُمْ فِی کِتَابِهِ إِذْ یَقُولُ: «وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً» فَالْحَسَنَهُ مَوَدَّتُنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ علیهم السلام.

امام حسن علیه السلام در خطبه ای که بعد از شهادت پدرشان ایراد کردند فرمودند:

ای مردم هر کس مرا می شناسد که می شناسد و هر کس که مرا نمی شناسد من حسن بن محمد صلی الله علیه و آله هستم من پسر بشارت دهنده هستم من پسر انذار دهنده هستم من پسر کسی هستم که به اذن خدا به سمت خدا دعوت می کرد من پسر چراغ فروزان

ص: 511


1- امالى (صدوق)، ص 166.
2- مقاتل الطالبيين، ص33.

هستم و من از اهل بیتی هستم که خدا رجس و پلیدی را از آنها دور کرده و آنها را پاک و مطهر قرار داده است، همان کسانی که خدا مودت آنها را در کتابش واجب کرده است همان جا که می فرماید: «و هر کس نیکی به جای آورد برای او در ثوابش می افزاییم» پس حسنه و نیکی مودت ما اهل بیت است.

23 - عَنِ اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ(1) فِی خُطْبَهٍ لَهُ، قَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

فِیمَا أَنْزَلَ اَللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّهَ فِی اَلْقُرْبی» وَ اِقْتِرَافُ اَلْحَسَنَهِ مَوَدَّتُنَا

امام حسن علیه السلام در خطبه ای فرمود: در شأن ما بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله خدا نازل کرد «بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشی از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزديكانم» و به جای آوردن نیکی مودت ماست.

24- عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ(2) عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ:

خَطَبَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ قَالَ علیه السلام: وَ إِنَّا مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ اِفْتَرَضَ اَللَّهُ مَوَدَّتَهُمْ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ حَیْثُ یَقُولُ «قل لا أَسْئَلُکُمْ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّهَ فِی اَلْقُرْبی» فَاقْتِرَافُ اَلْحَسَنَهِ مَوَدَّتَنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ

حسین بن زید از پدرش از جدش علیه السلام نقل کرد که فرمود:

در زمان شهادت حضرت علی علیه السلام، امام حسن علیه السلام خطبه ای می خواند و فرمود:

ما از اهل بیتی هستیم که خدا مودت آنها را بر هر مسلمانی فرض و واجب قرار داده است. همان جایی که می فرماید «بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشی از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزديكانم» پس به جای آوردن و کسب کردن حسنه و نیکی همان مودت ما اهل بیت است.

ص: 512


1- امالی (طوسی)، ص 270.
2- تأويل الايات، ص530.

25- عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ (1) فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّهَ فِی اَلْقُرْبی» قَالَ علیه السلام:

وَ إِنَّ اَلْقَرَابَهَ اَلَّتِی أَمَرَ اَللَّهُ بِصِلَتِهَا وَ عَظَّمَ مِنْ حَقِّهَا وَ جَعَلَ اَلْخَیْرَ فِیهَا قَرَابَتَنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ اَلَّذِینَ أَوْجَبَ اَللَّهُ حَقَّنَا عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ .

امام حسین علیه السلام در مورد این قول خدا «بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشى از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزديكانم» فرمود:

آن قرابتی که خدا امر به وصل کردن آن فرموده و حق آن را بزرگ شمرده و خیر را در آن قرار داده است قرابت ما اهل بیت است که حق ما را بر هر مسلمی واجب قرار داده است.

روایات عامه

1- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ(2) قَالَ:

لَمَّا نَزَلَتْ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً-إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي» قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ هَؤُلاَءِ الَّذِينَ أَمَرَنَا اللَّهُ بِمَوَدَّتِهِمْ قَالَ: عَلِيٌّ علیه السلام وَ فَاطِمَةُ علیهاالسلام وَ وُلْدُهُمَا علیهماالسلام.

ابن عباس گفت: چون آیه ی «بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشى از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزدیکانم» نازل شد، گفتند ای رسول خدا این کسانی که خدا ما را به مودت آنها امر کرده است چه کسانی هستند؟

حضرت فرمود: علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و فرزندان این دو علیهماالسلام (3)

ص: 513


1- تأويل الآيات، ص531.
2- شواهد التنزیل، ج 2، ص 189.
3- نکته: این روایت را محمد بن سلیمان کوفی در کتاب المناقب، ورق 29 در عنوان باب ما ذكر في على علیه السلام من القرآن، حدیث 62 و 69، در کتاب ما نزل من القرآن في على آورده است، قاضی نعمان مصری در حدیث 73 از فضائل على علیه السلام در کتاب شرح الاخبار از طبری در کتاب الولايه نقل کرده، حافظ بن مردویه در کتاب مناقب على علیه السلام، اربلی در کشف الغمه، ج 1، ص 324، يحیی بن موفق در امالی، ص 142، ابن کثیر در تفسیرش در تفسیر آیه، ج 4، ص 112، طبرانی ذیل رقم 113 از ترجمه امام حسن علیه السلام از معجم کبیرش آورده یعنی ج 1، ورق 125 و در رقم عام 2641 و در ج 3، ص 39، ط 1. همچنین در ج 3، ورق 152، در مجمع الزوائد ج 9، ص 168، گنجی در كفاية الطالب، ص 90، در حاشیه از کشاف، ج 2، ص 339، ذخائر العقبی، ص 25، نور الابصار، ص 101 و از صواعق، ص 101، عبدالله بن احمد در کتاب فضائل، ص 187، سیوطی در حدیث دوم کتاب احیاء الميت بفضائل اهل بیت علیهم السلام و در تفسیرش در المنثور در تفسیر آیه کریمه آورده، ثعلبی در تفسیر کشف و البيان، ج 4، ورق 328 این بطریق در فصل 5 کتاب خصائص الوحى المبين، ص 53، ط1، ابن مغازلی، حدیث 302 در مناقب، ص 307 آورده اند

- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ(1) قَالَ:

قَالَتِ اَلْأَنْصَارُ فِیمَا بَیْنَهُمْ: - لَوْ جَمَعْنَا لِرَسُولِ اَللَّهِ صلی الله علیه و آله مَالاً یَبْسُطُ فِیهِ یَدَهُ وَ لاَ یَحُولُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُ أَحَدٌ فَقَالُوا یَا رَسُولَ اَللَّهِ صلی الله علیه و آله اِنَّا أَرَدْنَا أَنْ نَجْمَعَ لَکَ مِنْ أَمْوَالِنَا شَیْئاً تَبْسُطُ فِیهِ یَدَکَ لاَ یَحُولُ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ أَحَدٌ. فَأَنْزَلَ اَللَّهُ «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّهَ فِی اَلْقُرْبیٰ»

ابن عباس گفت:

انصار در بین خودشان گفتند برای رسول خدا صلی الله علیه و آله مالی جمع کنیم که دستش در آن باز باشد و کسی بین او و مال حائل نباشد، پس گفتند ای رسول خدا ما می خواهیم از اموالمان برای شما چیزی جمع کنیم که دست شما در آن باز باشد و بین شما و آن کسی حائل و فاصله نباشد، پس خدا آیه نازل کرد: «بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشى از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزديكانم.»

3- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ(2)قال:

أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَمَّا قَدِمَ اَلْمَدِينَةَ كَانَتْ تَنُوبُهُ نَوَائِبُ وَ حُقُوقٌ، وَ قُدُومُ الْغُرَبَاءِ عَلَيْهِ،وَ لَيْسَ فِي يَدِهِ سَعَةٌ لِذَلِكَ،فَقَالَتِ اَلْأَنْصَارُ .إِنَّ هَذَا الرَّجُلَ قَدْ هَدَاكُمُ اللَّهُ عَلَي يَدَيْهِ وَ هُوَ ابْنُ أُخْتِكُمْ تَنُوبُهُ نَوَائِبُ وَ حُقُوقٌ،وَ لَيْسَ فِي يَدِهِ لِذَلِكَ سَعَةٌ،فَاجْمَعُوا لَهُ مِنْ أَمْوَالِكُمْ مَا لاَ

ص: 514


1- شواهد التنزيل، ج2، ص197.
2- شواهد التنزيل، ج2، ص201.

يَضُرُّكُمُ فَتَأْتُونَهُ بِهِ فَيَسْتَعِينُ بِهِ عَلَی مَا يَنُوبُهُ مِنَ الْحُقُوقِ،فَجَمَعُوا لَهُ ثَمَانَ مِائَةِ دِينَارٍ،ثُمَّ أَتَوْهُ فَقَالُوا لَهُ:

يَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّكَ ابْنُ أُخْتِنَا،وَ قَدْ هَدَانَا اللَّهُ عَلَی يَدَيْكَ،تَنُوبُكَ نَوَائِبُ وَ حُقُوقٌ،وَ لَيْسَتْ بِيَدِكَ لَهَا سَعَةٌ،فَرَأَيْنَا أَنْ نَجْمَعَ مِنْ أَمْوَالِنَا طَائِفَةً فَنَأْتِيَكَ بِهِ فَتَسْتَعِينَ بِهِ عَلَي مَا يَنُوبُكَ، وَ هُوَ ذَا.

فَنَزَلَ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ أَجْراً»يَعْنِي لاَ أَطْلُبُ مِنْكُمْ عَلَي الْإِيمَانِ وَ اَلْقُرْآنِ جُعْلاً وَ لاَ رِزْقاً «إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی »يَعْنِی إِلاَّ أَنْ تُحِبَّونِی وَ تُحِبُّوا أَهْلَ بَيْتِي وَ قَرَابَتِی (اقربائی)

قَالَ اِبْنُ عَبَّاسٍ :فَوَقَعَ فِی قُلُوبِ الْمُنَافِقِينَ مِنْ أَهْلِ اَلْمَدِينَةِ شَيْءٌ فَقَالُوا:مَا يُرِيدُ مِنَّا إِلاَّ أَنْ نُحِبَّ أَهْلَ بَيْتِهِ وَ نَكُونَ تَبَعاً لَهُمْ مِنْ بَعْدِهِ،ثُمَّ خَرَجُوا فَنَزَلَ اللَّهُ تَعَالَی: «أَمْ يَقُولُونَ افْتَری عَلَی اللّهِ كَذِباً»(1) يَعْنِی اخْتَلَقَ الْآيَةَ،

فَقَالَ:اَلْقَوْمُ:يَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَإِنَّا نَشْهَدُ أَنَّكَ صَادِقٌ بِمَا قُلْتَهُ لَنَا، فَنَزَلَ «وَ هُوَ الَّذِی يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ»(2)

ابن عباس گفت:

وقتی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه آمد برای ایشان مشکلاتی بود و حقوقی که باید ادا می فرمود و غریبانی بودند که به ایشان وارد می شدند، و ایشان چیزی در اختیار نداشت.

پس انصار گفتند: این مرد کسی است که خدا به دست او شما را هدایت کرده، و او فرزند خواهرتان است و مشکلاتی برای او پیش می آید و حقوقی دارد و چیزی در اختیار ندارد پس چیزی از اموالتان جمع کنید و به او بدهید تا از آن برای برطرف کردن پیش آمدها و ادا کردن حقوق استفاده کند.

پس برای ایشان هشتصد دینار جمع کرده و خدمت ایشان بردند و عرض کردند:

ص: 515


1- سوره شوری، آیه 24.
2- سوره شوری، آیه 25.

ای رسول خدا صلی الله علیه و آله شما فرزند خواهر ما هستی و خدا ما را به دست شما هدایت کرد، برای شما پیش آمدهایی پیش آمد می کند و حقوقی داری و دست شما باز نیست، پس ما تصمیم گرفتیم مقداری از اموالمان را جمع کنیم و در اختیار شما قرار دهیم تا از آن استفاده کنی و این همان است.

پس نازل شد «بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشى از شما نمی خواهم یعنی برای ایمان و قرآن از شما مزد و رزقی نمی خواهم «مگر اظهار دوستی در مورد نزديكانم»یعنی الا اینکه مرا دوست بدارید و اهل بیتم و نزدیکانم را دوست بدارید.

ابن عباس گفت: پس در قلوب منافقان مدینه چیزی واقع شد و گفتند: از ما نمی خواهد مگر اینکه اهل بیتش را دوست داشته باشیم و بعد از او تابع آنها باشیم، سپس خارج شدند، پس جبرئیل نازل شد به رسول خدا صلی الله علیه و آله و ایشان را از آنچه منافقان گفتند خبر داد و خدا آیه نازل کرد: «آیا به خدا دروغ می بندند»یعنی آیه دروغ و افترا بود؟

پس قوم گفتند: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله پس به درستی که ما شهادت می دهیم که شما آنچه را به ما فرمودی در آن صادق و راستگو هستی پس نازل شد: «و او کسی است که توبه را از بندگانش می پذیرد».

4- عن أبی أمامة الباهلی(1) قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله»

إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الأنبياءَ مِن أَشجارٍ شَتّی، وَ خُلِقْتُ أَنَا و علی علیه السلام مِنْ شَجَرِة واحدة فَأَنَا أَصْلِهَا وعلیٌّ علیه السلام فَرْعِهَا، وَ الْحَسَنُ و الحسین علیهما السلام ثِمَارِهَا ، و أشیاعنا أَوْرَاقِهَا ، فَمَنْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِهَا نَجَا وَ مَنْ زَاغَ هوی ، وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ بین الصَّفَا و المروة أَلْفِ عَامٍ ، ثُمَّ أَلْفِ عَامٍ ، ثُمَّ أَلْفَ عَامٍ حتّی یصیر کالشنّ البالی ثُمَّ لَم يُدْرِك مَحَبَّتَنا أَكَبَّهُ اَللَّهُ عَلَى مَنْخِرَيْهِ فِي اَلنَّارِ. ثم تلا:«قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى»

ص: 516


1- شواهد التنزیل، ج2، ص203

ابو امامه باهلی گفت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

به درستی که خدا انبیاء را از درخت های مختلف خلق کرد و من و على علیه السلام از یک درخت خلق شدیم پس من ریشه ی آن و على علیه السلام تنه ی آن و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام میوه های آن و شیعیان ما برگ های آن هستند. پس هر کس به شاخه ای از شاخه های آن خود را بیاویزد نجات پیدا می کند و هر کس از آن منحرف شود سقوط می کند.

و اگر بنده ای، خدا را بین صفا و مروه هزار سال عبادت کند سپس هزار سال سپس هزار سال تا اینکه بدنش شکسته و فرتوت شود سپس محبت ما اهل بیت را درک نکند، خدا او را به صورت به درون آتش می اندازد، پس این آیه را تلاوت فرمود: «بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشى از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزديكانم»(1)

5- عن زاذان(2) عن على علیه السلام قال:

فِينَا فی آلِ حم آيَةَ إِنَّهُ لَا يُحْفَظُ مَوَدَّتِنَا إِلَّا کل مومن ثُمَّ قَرَأَ «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی»

زاذان از على علیه السلام نقل کرد:

در آل حم برای ما آیه ای هست، که بر اساس آن به درستی که مودت ما را حفظ نمی کند مگر هر مومنی، سپس قرائت فرمود: «بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشی از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزدیکانم .»(3)

ص: 517


1- نکته: این روایت را ابن عساکر در تاریخ دمشق ج 1، ص 148، ط 2 و در ج 36، ص 19، کنجی در باب 87 از كفاية الطالب، ص 317 آورده اند.
2- شواهد التنزیل، ج 2، ص 205
3- نکته: این روایت را ابن مردویه در جمع الجوامع، ح 2415، ج 2، ص 194 بنابر آنچه سیوطی از او نقل کرده، آورده است، ابونعیم در تاريخ أصبهان، ج 2، ص 165، فضائل الخمسه، ج 1، ص 262 صواعق المحرقه، ص 101، کنزالعمال، ج 1، ص 208 آورده اند.

6- عَنْ عَمْرِو بْنِ شُعَيْبٍ (1) فی قَوْلِهِ «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی»قال

قال:

فی قَرابَةِ رسولِ الله صلی الله علیه و اله.

عمرو بن شعيب در مورد این آیه «بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشی از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزدیکانم »گفت:

در مورد نزدیکان رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد.

7- عَن أبی اسحاق(2) قال:

سالت عمرو بن شعيب عن قول الله «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی»قال قُربَی النبیِ صلی الله علیه و آله.

ابواسحاق گفت:

از عمرو بن شعيب در مورد فرمایش خدا «مگر اظهار دوستی در مورد نزدیکانم»سوال کردم، گفت: نزدیکان رسول خدا صلی الله علیه و آله(3)

8- عن مجاهد(4) فی قوله تعالى «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی»قال:

أَنْ تَتَّبِعُونِی وَ تَصِلُوا رَحِمِی

مجاهد در مورد این قول خدا «مگر اظهار دوستی در مورد نزديكانم»گفت: یعنی اینکه مرا (رسول خدا صلی الله علیه و آله) تبعیت کنید و با رحم من در ارتباط خوب باشید.

9- عَن السُدی(5) فی قوله تعالى «وَ مَنْ یَقْتَرِفْ»حسنة قال:

ص: 518


1- شواهد التنزیل، ج2، ص209.
2- شواهد التنزیل، ج 2، ص 210.
3- نکته: این روایت را سعید بن منصور در سننش، سیوطی حدیث اول در کتاب احياء الميت بفضائل اهل بیت علیهم السلام آورده اند.
4- شواهد التنزیل، ج 2، ص 210.
5- شواهد التنزیل، ج2، ص212.

الْمَوَدَّةَ لآِلِ مُحَمَّدٍ صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ .

سدی در مورد فرمایش خدا «و هر کس نیکی به جای آورد»گفت: یعنی مودت نسبت به آل محمد علیهم السلام(1).

10- عن ابن عباس (2) فی قوله تعالى «وَ مَنْ یَقْتَرِفْ»قال:

الْمَوَدَّةَ لآِلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام

ابن عباس در مورد این فرمایش الهی «هر کس نیکی به جای آورد »گفت: یعنی مودت و اظهار دوستی نسبت به آل محمد علیهم السلام.(3)

11- عن مجاهد (4)فی قوله «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي القربی»قال : أَنْ تَتَّبِعُونِی وَ تُصَدِّقونی وَ تَصِلُوا رَحِمِی

مجاهد در مورد این آیه «بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشى از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزديكانم» گفت: یعنی اینکه مرا تبعیت کنید و سخنان و اوامرم را تصدیق کنید و با رحم من در ارتباط پسندیده باشید.

12- عن ابن عباس (5)قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

«قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي القربی »انَّ تحفظونی فی أَهْلِ بیتی

ص: 519


1- نکته: این روایت را ابن مغازلی در مناقبش، ص 316، ح 360، خرجوشی در شرف لنبی صلی الله علیه و آله ص 269، ط1، ح 27 آورده اند.
2- شواهد التنزيل، ج2، ص213.
3- نکته: این روایت را ثعلبی در تفسیر آیه ی کریمه در تفسیرش، ج 4، ورق 329، یحیی بن موفق در امالی، ص 149، ابن عدی در الکامل، ج 2، ص 626، ط دارالفکر بیروت سیوطی در ذیل آیه ی مودت در دُّرُّ المنثور و در حديث سوم از کتاب احياء الميت بفضائل اهل بیت علیهم السلام ابن حَجَر در صواعق، ص 101، فیروز آبادی در فضائل الخمسة، ج 2، ص 67 آورده اند.
4- الدر المنثور، ج 6، ص6.
5- الدر المنثور، ج 6، ص7.

ابن عباس گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشی از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزدیکانم»به اینکه مرا در اهل بیتم حفظ کنید و آنها را به خاطر من دوست بدارید.

13- اخْرُجْ مُسْلِمٍ وَ الترمذی وَ النسائی (1) عن زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ قَالَ : أَذْكُرْكُمْ اللَّهِ فی أَهْلِ بیتی.

زید بن ارقم گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

شما را یاد آوری و سفارش می کنم در مورد اهل بیتم

14- أَخْرَجَ الترمذی وَ حُسْنِهِ وَ الطبرانی وَ الْحَاكِمِ وَ البيهقی فی الشِّعْبِ (2) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ :

أَحَبُّوا اللَّهَ لَمَّا يغذوکم بِهِ مِنْ نِعَمِهِ وَ احبونی لِحُبِّ اللَّهِ وَ أَحِبُّوا أَهْلِ بیتی لحبی .

ابن عباس گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

خدا را به خاطر آنچه که به شما نعمت داده است دوست بدارید و مرا به خاطر دوستی خدا دوست بدارید و اهل بیتم را به خاطر محبت من دوست بدارید.

15- اخرج ابن عدی(3) عن ابی سعید قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

مِنْ أَ بُغْضاً أَهْلَ الْبَيْتِ فَهُوَ مُنَافِقُ

ابوسعید گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

هر کس بغض ما اهل بیت را داشته باشد پس او منافق است

16- اخْرُجْ الطبرانی (4) عَنِ الْحَسَنِ بْنُ عَلِىٍّ علیهما السَّلَامُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ :

لَا يُبْغِضُنَا أَحَدُ وَ لَا يحسدنا أَحَدُ إِلَّا ذيد يَوْمَ الْقِيَامَةِ بسياط مِنْ نَارٍ .

ص: 520


1- الدر المنثور، ج 6، ص 7.
2- الدر المنثور، ج 6، ص 7.
3- الدر المنثور، ج 6، ص 7.
4- الدر المنثور، ج 6، ص 7.

طبرانی از امام حسن بن علی علیهما السلام نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

هیچ کس به ما بغض ندارد و هیچ کس به ما حسادت نمی کند مگر اینکه روز قیامت شلاق هایی از آتش بر او می خورد.

17- اخْرُجْ احْمَدِ وَ ابْنِ حُبَّانِ وَ الْحَاكِمُ (1) عَنْ ابی سعید قَالَ ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ : وَ الذی نفسی بِيَدِهِ لَا يُبْغِضُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ رَجُلٍ إِلَّا أَدْخَلَهُ اللَّهُ النَّارَ .

احمد و ابن حبان و حاکم از ابوسعید نقل کرده اند که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

قسم به خدایی که جانم در دست اوست هیچ کس بغض ما اهل بیت را در دل ندارد مگر اینکه خدا او را داخل در آتش خواهد کرد.

18 - عَن ابنِ عَباسٍ (2)قال:

لَمَّا نَزَلَت هذه الآيةُ «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَی»قالُوا یا رَسُولُ اللَّهِ صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ مِنْ قَرَابَتِكَ هولاء الَّذِينَ وَ جُبَّةُ مَوَدَّتَهُمْ ؟

قَالَ صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ علی علیه السَّلَامَ وَ فاطمه علیه السَّلَامَ وَ لداها علیهماالسلام .

ابن عباس گفت:

چون آیه ی «بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشى از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزديكانم» نازل شد، گفتند ای رسول خدا صلی الله علیه و آله نزدیکان شما که مودتشان واجب است چه کسانی هستند؟

حضرت فرمود: علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام و فرزندانش علیهما السلام .

19 - مَا رَوَاهُ عبدالله بْنِ حَنْبَلِ بْنِ حَنْبَلٍ (3) عَنْ أَبِيهِ احْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ فی مُسْنَدِهِ ؟ قَالَ : وَ فِيمَا كَتَبَ الينا مُحَمَّدِ عبدالله بْنِ سُلَيْمَانَ الحضرمی يَذْكُرُ أَنَّ حَرْبِ بْنِ الْحَسَنِ الطَّحَّانِ حَدَّثَهُمْ قَالَ : حَدَّثَنَا حُسَيْنِ الْأَشْقَرِ عَنْ قَيْسٍ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ

ص: 521


1- الدر المنثور، ج 6، ص 7.
2- الدر المنثور، ج 6، ص 7.
3- فضائل الصحابه، ج 2، ص 669 و البرهان، ج4، ص823

جُبَيرٍ عَن ابن عباس قال:

لما نزلت «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی» قالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ صلی اللَّهِ علیه وَ اله مِنْ قرابتک هولاء الَّذِينَ وَجَبَتْ عَلَيْنَا مَوَدَّتَهُمْ .

قال صلی الله علیه و آله على علیه السلام و فاطمة علیها السلام و ابناهما علیهما السلام.

احمد بن حنبل در مسندش آورده: ابی عباس گفت:

زمانی که آیه نازل شد «بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشى از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزدیکانم» گفتند: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و نزدیکان تو چه کسانی هستند که مودت آنها بر ما واجب شده است؟

حضرت فرمود: على علیه السلام و فاطمه علیها السلام و پسران این دو عليهاالسلام.

20- عَن أَبِي الدِّيلم (1)قال:

لَمَّا جئ بِعَلَى بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا أَسِيراً فَأُقِيمُ عَلَى دَرَجِ دِمَشْقَ قَامَ رَجُلُ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ فَقَالَ الحمدلله الذی قَتَلَكُمْ وَ استاصلكم وَ قَطَعَ قَرْنَ الْفِتْنَةِ فَقَالَ عَلِىُّ بْنِ الْحُسَيْنِ علیهما السَّلَامُ أَقْرَأْتُ الْقُرْآنِ.

قالَ نَعَمْ ، قَالَ : أَقْرَأْتُ آلِ حم ؟ قَالَ قَرَأْتُ الْقُرْآنَ وَ لَمْ أَقْرَاءٍ آلِ حُمَّ

قَالَ علیه السَّلَامُ : قَرَأْتَ «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی»قال لَأنتم هم؟

قال علیه السلام نعم.

ابی دیلم گفت:

هنگامی که امام سجاد علیه السلام را در حالت اسارت به شام آورده و در آستانه ی دمشق نگاه داشته بودند یک مرد شامی برخواست و گفت:

سپاس خدایی را که شما را کشت و ریشه کن کرد و شاخ فتنه را شکست.

امام سجاد علیه السلام فرمود: آیا قرآن خوانده ای؟ عرض کرد بله. امام سجاد علیه السلام فرمود: آیا آل حم در قرآن را خوانده ای؟ عرض کرد: قرآن خوانده ام ولی آل حم را

ص: 522


1- تفسیر طبری، 16/25 ، العمده، 46/51 ، البرهان، ج 4، ص823.

قرائت نکرده ام!

حضرت فرمود: آیا در قرآن آیه ی «بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشی از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزديكانم»را خوانده ای؟

عرض کرد: آیا شما آنها هستید؟!

حضرت فرمود: بله.

21- مسلم فی صحيِحِه فی الجزءِ الخامسِ(1) فی تفسير قوله تعالى «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی»قَالَ وَ سُئِلَ ابْنُ عَبَّاسٍ عَنْ هَذِهِ الْآيَةِ :

فَقَالَ قربی آلِ مُحَمَّدٍ صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ رَوَاهُ فی الْجَمْعِ بَيْنَ الصِّحَاحِ السته فی الْجُزْءُ الثانی مِنْ أَجْزَاءِ أَرْبَعَةُ فِي تَفْسِيرِ سُورَةَ حم مِنْ عِدَّةِ طُرُقٍ .

مسلم در جزء پنجم صحیحش در تفسیر آیه ی «بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشی از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزديكانم»آورده که: از ابن عباس در مورد این آیه سوال شد پس گفت: نزدیکان، آل محمد علیهم السلام هستند.

22- روى الثعلبی(2) فی تفسير هذه الآية تعيين آل محمد من عدة طرق فمنها عن أم سلمة عن رسول الله صلی الله علیه و آله و أنه قال لفاطمة علیها السلام:

ایتینی بِزَوْجِكِ وَ ابْنَيْكَ فَأَتَتْ بِهِمْ فَأَلْقَى عَلَيْهِمْ كِسَاءً ثُمَّ رَفَعَ يَدَهُ عَلَيْهِمْ فَقَالَ اللَّهُمَّ هولاء آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السَّلَامُ فَاجْعَلْ صلواتک وَ برکاتک عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السَّلَامُ فانک حَمِيدُ مَجِيدُ .

قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ فَرَفَعْتَ الْكِسَاءِ لأذځل بَيْنَهُمْ فالجتذبه وَ قَالَ إِنَّكَ لَعَلَى خَيْرٍ .

ثعلبی در تفسیرش در ذیل این آیه از طرق مختلفی نقل کرده که منظور از قربی، آل محمد عليهم السلام هستند که یکی از آن طرق اینست که ام سلمه نقل کرده که

ص: 523


1- العمده 40/49 ، الطرائف 169/112 ، البرهان، ج4، ص824.
2- الطرائف 170/113، البرهان، ج4، ص824.

رسول خدا صلی الله علیه و آله به حضرت فاطمه علیها السلام فرمود:

همسرت و دو فرزندت را نزد من بیاور، پس آنها را آورد و رسول خدا صلی الله علیه و آله عبایی را بر آنها انداخت سپس دستش را بلند کرد و فرمود:

خداوندا اینها آل محمد هستند پس صلواتت و برکاتت را بر آل محمد علیهم السلام قرار بده پس به درستی که تو ستایش شده و بزرگوار هستی

ام سلمه گفت: پس من عبا را بلند کردم تا من هم بین آنها داخل شوم، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله عبا را انداخت و فرمود بدرستی که تو بر خیر هستی.

23 - موفق بن احمد (1)عن مقاتل و الكعبی لما نزلت هذه الآية «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی».

قالُوا ( فَقَالَ نَاسُ مِنَ الْمُنَافِقِينَ ) هَلْ رَأَيْتُمْ أَعْجَبُ مِنْ هَذَا ؟ يَسْفَهَ أَحْلَامُنَا وَ يَشْتِمُ آلِهَتِنَا وَ يری قُلْنَا وَ يَطْمَعُ أَنْ نَحْبَهُ أَوْ نُحِبُّ قرباه؟

فنزل: «قُلْ مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ»(2) أَىْ لَيْسَ لی فِي ذلک أَجْرُ لِأَنَّ مَنْفَعَةَ الْمَوَدَّةَ تَعُودَ اليكم وَ هُوَ ثَوَابُ اللَّهُ تَعَالَى وَ رِضَاهُ .

مقاتل و کعبی نقل کرده اند که:

زمانی که این آیه نازل شد «بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشی از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزدیکانم»

عده ای از منافقان گفتند آیا چیزی عجیب تر از این دیده بودید؟ آرزوهای ما را بر باد داد و به بت های ما بد می گوید و با ما جنگید و طمع دارد که او را دوست بداریم و نزدیکانش را نیز دوست بداریم پس آیه نازل شد «بگو آنچه از اجر که از شما خواستم برای خودتان است»، یعنی در آن برای من اجری نیست به این خاطر که منفعت این مودت و اظهار دوستی به خودتان بر می گردد که آن منفعت رضایت خدا از

ص: 524


1- مناقب (خوارزمی)، ص 194 و البرهان، ج 4، ص 824.
2- سوره سبأ، آیه 47.

شما و ثواب الهی برای شماست.

تفاسیر

تبیان:(1)

«قُل»به آنها بگو ای محمد صلی الله علیه و آله«قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ»، یعنی در مقابل کاری که کردم برای شما رسالتی که داشتم و هر آنچه که از مصالح خدا مرا به آنها مبعوث کرد از شما درخواستی ندارم.

«إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ»در مورد این استثناء دو قول وجود دارد:

1- استثناء منقطع است زیرا مودة فی القربی جزء اجر نیست و تقدير مطلب اینگونه است که من از شما اجری نمی خواهم لكن شما را یاد آوری می کنم و تذکر می دهم به مودت در مورد نزدیکان من

2- استثناء حقیقی است و مودة فی القربی اگر چه اجر نیست ولی كأنَّ اجر به حساب آمده و اختلاف کرده اند در معنای آن.

پس حضرت علی بن الحسين علیهما السلام و سعید بن جبیر و عمرو بن شعيب گفته اند معنایش اینست که نزدیکان من را بسیار دوست بدارید و به آنها اظهار محبت کنید و این مطلب از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام نقل شده است.

حسن گفته «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ»یعنی با عمل صالح به خدا نزدیک شوید!

قتاده و مجاهد و سدی و ... گفته اند معنایش این است که رسول خدا صلی الله علیه و اله فرموده اند اگر مرا به خاطر نبوتم دوست ندارید به خاطر قرابتم با خودتان دوست بدارید!

معنای صحیح همان معنای اول است که مختار ما و اصحاب ما است.

«وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا» یعنی هر کس طاعتی انجام دهد ما در آن طاعت برای او نیکی و حسن را زیادتر می کنیم به اینکه او را به واسطه ی آن

ص: 525


1- تفسیر تبیان، ج9، ص158.

طاعت مستحق ثواب قرار می دهیم و کلمه ی اقتراف به معنای اکتساب و کسب کردن است .

-مجمع البيان:(1)

بعد از بیان همان اقوال که شیخ الطائفه در تبیان به آن اشاره کرده، بیان می کند

1- عن ابن عباس(2) قال:

لَمَّا نَزَلَت «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ أَجْرًا»الْآيَةَ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ مِنْ هولاء الَّذِينَ أَمَرَنَا اللَّهُ بِمَوَدَّتِهِمْ؟

قال صلی الله علیه و آله على علیه السلام و فاطمه علیها السلام و ولدهما علیهما السلام.

ابن عباس گفت:

زمانی که آیه «بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشی از شما نمی خواهم»نازل شد گفتند ای رسول خدا این کسانی که خدا ما را به مودت آنها امر فرموده است چه کسانی هستند؟

حضرت فرمود: على علیه السلام و فاطمه علیها السلام و فرزندان این دو علیهما السلام.

2- قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

انَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ الانبياء مِنْ أَشْجَارِ شتی وَ خُلِقْتُ أَنَا وَ عَلَى علیه السَّلَامُ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ فانا أَصْلِهَا وَ عَلَى علیه السَّلَامُ فَرْعُهَا وَ فاطمه علیها السَّلَامُ لِقَاحُهَا وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ ثِمَارِهَا واشیاعنا أَوْرَاقِهَا فَمَنْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِهَا نَجَا وَ مَنْ زَاغَ عَنْهَا هَوًى وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ أَلْفَ عَامٍ ثُمَّ أَلْفَ عَامٍ ثُمَّ أَلْفٍ عَامٍ حَتَّى يَصِيرَ كالشن البالی ثُمَّ لَمْ يدرک مَحَبَّتِنَا كَبَّهُ اللَّهُ عَلَى مَنْخِرَيْهِ فِي النَّارِ ثُمَّ تَلَا صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ أَجْرًا إِلَّا

ص: 526


1- تفسير مجمع البیان، ج9، ص43.
2- تفسیر فرات، ص 389

الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

به درستی که خدای بزرگ انبیاء را از درخت های مختلفی خلق کرد و من و علی علیه السلام از یک درخت خلق شدیم پس من ریشه ی آن و على علیه الاسلام شاخه ی آن و فاطمه علیها السلام لقاح آن و حسن و حسين عليهماالسلام میوه های آن و پیروان ما برگهای آن هستند. پس هر کس به شاخه ای از شاخه های آن تعلق پیدا کند نجات پیدا می کند و هر کس از آن انحراف پیدا کند به پایین می افتند.

و اگر عبدی خدا را بین صفا و مروه هزار سال عبادت کند و سپس هزار سال و سپس هزار سال تا اینکه بدنش فرسوده و شکسته شود ولی محبت ما را درک نکند خدا او را به صورت درون آتش می اندازد سپس این آیه را تلاوت فرمود «بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشی از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزدیکانم .

3- روی زازان عن علی علیه السلام قال علیه السلام:

فِينَا فی آلِ حم آيَةٍ لَا يُحْفَظُ مَوَدَّتِنَا إِلَّا كُلُّ مُؤْمِنٍ ثُمَّ قَرَأَ هَذِهِ الْآيَةِ.

حضرت امام على علیه السلام فرمود:

در شأن ما در آل حم آیه ای است که مودت مارا در خود حفظ نمی کند مگر هر مومن سپس این آیه را قرائت فرمود.

و کمیت به همین مطلب اشاره کرده است در این بیتش:

وَجَدْنَا لَكُمْ فی آلِ حم آيَةً *** تأولها مِنَّا تقی وَ مُعَرَّبُ

ما برای شما اهل بیت در سوره حم آیه ای یافتیم / که گروه تقیه کننده ی ما آن را تأويل کرده و گروه آشکار کننده ی ما آن را آشکار کردند.

4- عن عبدالله بن العباس قال:

انَّ رَسُولُ اللَّهِ صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ حِينَ قَدِمَ الْمَدِينَةَ وَ استحکم الاسلام قَالَتِ الْأَنْصَارُ فِيمَا بَيْنَهَا نأتی رَسُولُ اللَّهِ صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ لَا فَنَقُولُ لَهُ إِنَّهُ تعرک أُمُورِ فَهَذِهِ أَمْوَالِنَا تحکم فِيهَا مِنْ غَيْرِ حَرَجُ وَ لا فحطور فَأَتَوْهُ فی ذلک فَنَزَلَتْ«قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ»فَأقرَأها

ص: 527

عَلَيْهِمْ وَ قَالَ توذون قرابتی مِنْ بعدی فَخَرَجُوا مِنْ عِنْدَهُ مُسَلِّمِينَ لِقَوْلِهِ

فَقَالَ الْمُنَافِقُونَ إِنَّ هَذِهِ الشیء افْتِراءً فی مَجْلِسِهِ أَرَادَ انَّ يذللنا لِقَرَابَتِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَنَزَلَ قَوْلِهِ «أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا ۖ»(1)فارسل اليهم فتلاها عَلَيْهِمْ فبکوا وَ اشْتَدَّ عَلَيْهِمُ الْأَمْرِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ«وَهُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَعْفُو عَنِ السَّيِّئَاتِ وَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ»(2) فارسل فی أَثَرَهُمْ فَبَشِّرْهُمْ ثُمَّ قَالَ سُبْحَانَهُ«وَ يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا»(3) وَ هُمُ الَّذينَ سَلّموا لّقوله صَلی الله علیه و آله.

عبدالله بن عباس گفت:

به درستی که زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه آمد و اسلام استحکام پیدا کرد، انصار گفتند خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله می رویم و به ایشان عرض می کنیم به درستی که اموری به مقابله می آید پس این اموال ماست در آنها بدون هیچ سختی و تنگنایی حکم کن، پس خدمت ایشان رفتند پس آیه نازل شد «بگو در ازای آن رسالت، اجر و پاداشى از شما نمی خواهم مگر اظهار دوستی در مورد نزديكانم»پس حضرت آیه را بر ایشان قرائت فرمود و فرمود نزدیکانم را بعد از من آزار می دهید، پس از نزد ایشان خارج شدند در حالیکه قول ایشان را قبول کرده بودند پس منافقان گفتند به درستی که این چیزی است که او بافته است و میخواهد بعد از او ما ذلیل نزدیکانش باشیم پس نازل شد که «آیا می گویند بر خدا دروغی بسته است»پس به دنبال آنها فرستاد و آیه را بر ایشان تلاوت فرمود پس گریه کردند و این امر به آنها سخت شد.

پس خدا نازل فرمود «و اوست کسی که توبه را از بندگان خود می پذیرد و از گناهان در می گذرد و آنچه می کنید می داند» پس به دنبال آنها فرستاد و آنها را بشارت داد پس خداوند فرمود «و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته

ص: 528


1- سوره شوری، آیه 24.
2- سوره شوری، آیه 25.
3- سوره شوری، آیه 26.

انجام داده اند اجابت می کند و از فضل خویش به آنان زیاده می دهد ».

و اینها کسانی هستند که قول رسول خدا و را قبول کردند.

«وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً»یعنی هر کس طاعتی برای ما انجام داد سن و ثواب را در آن طاعت برای او بیشتر می کنیم و ابو حمزه ثمالی در روایتی از سدی نقل می کند که اقتراف حسنه مودت به آل محمد علیهم السلام است، و این صحيح است.

5- روی اسماعیل بن عبد الخالق عن ابی عبدالله علیه السلام أنه قال علیه السلام:

انَّها نَزَلَت فينا اهلِ البَيت اصحابَ الكساء.

امام صادق علیه السلام فرمود:

این آیه در شأن ما اهل بیت اصحاب کساء نازل شده است.

-المیزان:(1)

«قُلْ لا أسئلکم أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي القربی»که درخواست اجر در برابر تبلیغ رسالت و دعوت دینی را نفی می کند و این مطلب را خدای متعال از قول پیامبران قبل از رسول خدا صلی الله علیه و آله مثل نوح و هود و صالح و لوط و شعیب در جائیکه هر کدام امت خود را مخاطب قرار داده است، نقل می کند.

«وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ الْعَالَمِينَ»(2)«من از شما در برابر هدایت خود، مزدی طلب نمی کنم. مزد من تنها بر عهده پروردگار جهانیان است و در شعراء و غیر از آن، و از خود رسول خدا صلی الله علیه و آله هم نقل می کند آنجا که فرموده: «وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ»(3) «و تو در مقابل پیامبريت از آنها مزدی نمی طلبی.»

ص: 529


1- الميزان، ج18، ص 42.
2- سوره شعراء، آیه 109.
3- سوره یوسف، آیه 104.

و رسولش صلی الله علیه و آله را امر کرده که این مطلب را به تعابیر مختلف به مردم بیان کند .

آنجا که فرموده: «قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ»(1)«بگو من از شما مزدی نمی طلبم و نیستم از آنان که به دروغ چیزی برخود می بندند»و«قُلْ مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ»(2)«بگو هر مزدی که از شما طلبيدم، از آن خودتان باد»«قُلْ لا أسَأَلُكُمْ عَلَیهِ أَجْراً»(3)«بگو در برابر آن از شما هیچ پاداشی نمی طلبم» پس به وجد نفی اجر اشاره کرده است و آن یادآوری است برای عالميان و آن را مختص به عده ای فقط نکرد تا به خاطر آن اختصاص اجری، دریافت کند.

و«قُلْ مَآ أَسْأَلُکُمْ»(4)و معنایش اینست که الا اینکه کسی از شما بخواهد به سوى پروردگارش راهی بگشاید یعنی دعوت من را به اختیار خودش اجابت کند و این کار او اجر من است یعنی چیزی بیشتر از همان دعوت وجود ندارد پس در حقیقت اجری وجود ندارد.

و خداوند بزرگ در این سوره فرموده «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ»پس اجر را «الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ»قرار داده، و آنچه که از مضامین سایر آیات که در این معنا وارد شده اند متیقن است اینست که این مودت امری است که به استجابت دعوت بر می گردد حال استجابت كل دعوت و یا بعضی از موارد مهم آن، و ظاهر این استثناء به هر حالی که باشد به این معنا که مودت جزیی از اجراست متصل است و نیازی به این همه تقدیر و مواردی که بیان کرده اند تا استثناء را منقطع حساب کنند، نیست.

اما معنای «الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ»چیست؟ تفاسیرشان در این مورد اختلاف پیدا

ص: 530


1- سوره ص، آیه 86
2- سوره سبأ آیه 47.
3- سوره انعام، آیه 90.
4- سوره فرقان، آیه 57.

کرده است.

1- قبلی که به جمهور هم نسبت داده شده اینست که این خطاب، خطاب به قریش است و اجری که درخواست شده مودت آنها نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله است، و این به این دلیل است که آنها ایشان را تکذیب می کردند و به خاطر اینکه متعرض خدایان آنها شده بود، بغض ایشان را در دل داشتند، و بنابر آنچه در بعضی اخبار آمده خدا امر کرد که رسولش صلی الله علیه و آله را که به آنها بگوید اگر به او ایمان نمی آورند حداقل به خاطر قرابتی که وجود دارد او را دوست داشته باشند و اذیتی به او نرسانند.

پس «والقُربی»که مصدر به معنای قرابت است و «فِی»که برای سببیت است.

اشکال: به این قول اشکال وارد است و آن اینکه

اینست و جز این نیست که معنای اجر وقتی تمام است که در مقابل آن عملی قبول شود و اجردهنده به عامل در مقابل کاری که انجام داده برایش، چیزی را که قرار بوده از مال یا مثل آن عطا کند.

پس درخواست اجر از قریشی که رسول خدا صلی الله علیه و اله را تکذیب می کردند و کافر بودند نسبت به دعوت ایشان تنها در صورتی صحیح بود که قریش مومن به رسول خدا صلی الله علیه و اله باشند زیرا که وقتی آنها او را تکذیب می کنند و نسبت به او و رسالتش کافر هستند، پس چیزی از رسول خدا صلی الله علیه و اله نگرفته اند که در مقابل آن اجری بدهند و بنابر تقدیر ایمان قریش که بگوییم ایمان آورده بودند، با توجه به اینکه ایمان به رسول خدا صلی الله علیه و اله یکی از اصول سه گانه دین است، بغض آنها نسبت به ایشان متصور نیست تا مودت نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و اله را اجر رسالت ایشان قرار دهند و مودت نسبت به ایشان را درخواست کند.

و به اختصار اینکه بنابر تقدیر کفر کسانی که از آنها درخواست شده (قریش) معنای اجر محقق نمی شود و بنابر تقدير ايمان آنها، معنای بغض آنها نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و اله محقق نمی شود تا از آنها درخواست مودت نسبت به ایشان کند.

2- قیل دوم اینست که مراد از مودت همان است که در قيل قبل بیان شده ولی مخاطب آن انصار هستند و آنها از جهت سلمی دختر زيد النجاریه و از جهت دایی های

ص: 531

مادر رسول خدا صلی الله علیه و اله حضرت آمنه عليها السلام قرابت داشتند بنابر آنچه که گفته شده است.

اشکال: داستان انصار نسبت به محبت به رسول خدا صلی الله علیه و اله واضح تر از آنست که کسی در آن شک کند چرا که آنها کسانی بودند که از رسول خدا صلی الله علیه و اله درخواست کردند که به سوی آنها مهاجرت کند و خانه در اختیار ایشان گذاشتند و جان و مال و فرزندان خود را فدای ایشان کردند و تمام تلاش و توانایی های خودشان را در راه نصرت و یاری رسول خدا صلی الله علیه و اله صرف کردند و حتی به کسانی هم که به همراه رسول خدا صلی الله علیه و اله مهاجرت کرده بودند احسان و نیکی کردند و خداوند از آنها ستایش کرده و فرمود: «وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا »(1)«و کسانی که پیش از آمدن مهاجران»و اینگونه بود که محبت آنها به کسانی که به سوی آنها مهاجرت کرده بودند، به خاطر رسول خدا صلی الله علیه و آله پس شک چیست نسبت به حب آنها به نبی خدا صلی الله علیه و اله؟

پس زمانی که اینگونه به رسول خدا صلی الله علیه و اله محبت می ورزند چه معنایی دارد که رسول خدا صلی الله علیه و اله به خاطر قرابتی که داشتند درخواست کند به او نیکی کنند و به او مودت ورزند؟ آن هم با این قرابت بعید و دور؟ خصوصا اینکه در عرب به خویشاوندی که از طرف زنان داشته باشند اهمیت نمی دهند.

3- قيل سوم آنست که خطاب به قریش است و مودت في القربی مودت به سبب قرابت است غیر از اینکه مراد از آن مودت رسول خدا صلی الله علیه و اله است، نه مودت قریش به ایشان مثل قبل اول، و معنا این می شود که:

من به خاطر هدایتی که شما را به آن دعوت می کنم و به بهشت و داخل شدن در آن ختم می شود، از شما اجری نمی خواهم لكن محبت من نسبت به شما به خاطر قرابتی که داریم مرا وادار می کند که شما را به آن هدایت کنم.

اشکال: این بیان، با بیانی که خدای متعال با رسولش صلی الله علیه و اله در مورد دعوت مردم و هدایت دارد، سازگار نیست .

ص: 532


1- سوره حشر، آیه 9.

خدای بزرگ در موارد مختلف بیان می کند که امر هدایت مردم با خداست و با رسول خدا صلی الله علیه و اله نیست و رسولش نباید به خاطر کفر مردم و قبول نکردن دعوتش ناراحت باشد و تنها وظیفه ی او ابلاغ است نه چیز دیگر، پس سزاوار نیست که حب قرابت، او را به هدایت کسی را دارد و یا اینکه به خاطر بغض و کراهت نسبت به بعضی ها، متعرض هدایت آنها نشود.

و با همه ی این حرف ها چگونه متصور است که خدا امر کند «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ» که کفار قریش را خبر دهد که رسول خدا صلی الله علیه و اله وادار به هدایت آنهاست به خاطر حب قرابتی که وجود دارد نه به خاطر اینکه اجری از آنها بخواهد.

4- قيل چهارم اینست که مراد از فی القربی اقرباء خود است، و خطاب به قریش و عامه ی مردم است. و معنایش اینست که برای کارم از شما اجری نمی خواهم مگر اینکه اقرباء خودتان را مودت بورزید.

اشکال: مودت نسبت به مطلق اقرباء چیزی نیست که اسلام آن را بیان کند:

«لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ ۚ أُولَٰئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ۖ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ أُولَٰئِكَ حِزْبُ اللَّهِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(1)«نمی یابی مردمی را که به خدا و روز قیامت ایمان آورده باشند، ولی با کسانی که با خدا و پیامبرش مخالفت می ورزند دوستی کنند، هرچند آن مخالفان، پدران یا فرزندان با برادران ویا قبیله آنها باشند. خدا بر دلشان رقم ایمان زده و به روحی از خود یاریشان کرده است و آنها را به بهشت هایی که در آن نهرها جاری است در آورد. در آنجا جاودانه باشند. خدا از آنها خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند. اینان حزب خدایند، آگاه باش که حزب خدا رستگارند»و

ص: 533


1- سوره مجادله، آیه 22.

حتى سياق این آیه هم به نحوی نیست که مختص یا مقید عموم یا اطلاق آیه ی «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ»باشد تا اینکه مراد از مودت فی القربی، مودت نسبت به اقربایی که مومن هستند بشود و آن اجر رسالت قرار گیرد زیرا این مودت خاص با خطاب آن به قریش یا عموم مردم سازگاری ندارد.

بلکه آن چیزی که اسلام آن را بیان می کند دوست داشتن به خاطر خداست بدون اینکه در این بین، قرابت خصوصیتی داشته باشد بله اهتمام ویژه ای نسبت به امر قرابت و رحم وجود دارد لكن به عنوان صله رحم و بخشش مال به خاطر خدا به نزدیكان ولی نه به عنوان مودت به نزدیکان پس هیچ دوست داشتنی و محبتی نیست مگر برای خدای بزرگ و مجالی هم برای قول به اینکه مودت فی القربی در آیه کنایه از صلی با آنها و احسان به آن و بخشش مال به آنها باشد نیست، زیرا در آیه هیچ کلامی نیست که در او بودن معنای حقیقی ناسازگار با آموزه های اسلام از حب خداوند را، افاده دهد.

5- قیل پنجم اینست که معنای قربی تقرب به خداست و موده فی القربی همان مودت به خدای بزرگ است به وسیله ی اطاعت از او و نزدیکی به او پس معنا این می شود که از شما درخواست هیچی اجری ندارم الا اینکه به خدا مودت ورزید با تقرب به او

اشکال: با این بیان در «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ» ابهام وجود دارد، آن هم ابهامی که با وجود آن، این کلام صلاحیت خطاب به مشرکان را ندارد زیرا بالاترین مدلول آن مودت به خدا از طریق تقرب به اوست در حالیکه مشرکان منکر این مطلب نیستند بلکه مدعی هستند آن عبادتی که آنها برای بت ها انجام می دهند همان مودت به خدا، از طريق تقرب به اوست. کما اینکه خود قرآن از آنها نقل می کند که «أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ ۚ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَىٰ إِنَّ

ص: 534

اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ»(1)«آگاه باش که دین خالص از آن خداست و آنان که سوای او دیگری را به خدایی گرفتند، گفتند: اینان را از آن رو می پرستیم تا وسیله نزدیکی ما به خدای يكتا شوند. و خدا در آنچه اختلاف می کنند میانشان حکم خواهد کرد. خدا آن را که دروغگو و ناسپاس باشد هدایت نمی کند و«قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا وَتَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِيَاءُ فِي الْأَرْضِ وَمَا نَحْنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ»(2)«گفتند: آیا آمده ای تا ما را از آن آیین که پدرانمان را بر آن یافته ایم منصرف سازی تا در زمین سروری یابید؟ ولی ما به شما ایمان نمی آوریم».

6- و اما قول ششم اینست که مراد از«الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ»مودت قرابت نبی خدا صلی الله علیه و اله است که آنها عترت ایشان از اهل بیت ایشان علیهم السلام هستند و به تحقیق که به این بیان روایاتی از طریق عامه وارد شده است و روایات و اخبار از طریق شیعه مبنی بر اینکه آیه به مودت اهل بیت ها علیهم السلام و موالاتشان تفسیر می شود، بسیار زیاد است و اینها را تأیید می کند اخبار متواتری که از طریق فريقين مبنی بر وجوب موالات و محبت اهل بیت علیهم السلام رسیده است.

مضافا اینکه تامل کافی در روایات متواتری که از طریق فریقین از جناب رسول خدا صلی الله علیه و اله رسیده است، روشنگر اینست که مردم برای فهم کتاب خدا به آنچه که از معارف اصول دین و فروع آن و بیان حقایق در کتاب الهی است باید به اهل بیت علیهم السلام رجوع کنند، مثل حدیث شریف ثقلین و حدیث شریف سفینه و غیر از اینها، هیچ شکی را باقی نمی گذارد، در اینکه وجوب مودت اهل بیت علیهم السلام و قرار دادن مودت به ایشان اجر به عنوان رسالت رسول خدا صلی الله علیه و آله ودیعه ای است برای ارجاع دادن هم ی مردم به ایشان به خاطر مرجعیت علمی که در ایشان وجود دارد.

پس این مودت واجب که اجر رسالت قرار گرفته، امری خارج از دعوت دینی

ص: 535


1- سوره زمر، آیه 3.
2- سوره یونس، آیه 78.

نیست از جهت بقاء و دوامش پس آیه در آنچه بیان می کند با آیاتی که درخواست اجر را نفی می کرد منافاتی ندارد.

پس گوئی معنای آیه این گونه می شود که من از شما اجری نمی خواهم الا اینکه از آن جایی که خدا مودت همه ی مؤمنين على الخصوص اهل بيت عليهم السلام مرا بر شما واجب کرده است، من مودت شما به اهل بیتم علیهم السلام را اجر رسالتم حساب می کنم.

بیان مولف

خداوند بزرگ با فرستادن رسولانش، خیرخواهیش نسبت به تمام مردم را به منصه ظهور رسانده است و اراده او این بوده که مردم به وسیله این رسولان به هدف عالی خلقت که همان هدایت به دین الهی و رسیدن به بهشت و رضوان ابدی خداوند است، نائل شوند.

نقطه عطف و روشن ترین ستاره در آسمان نبوت، رسول خدا صلی الله علیه و اله هستند که خداوند با فرستادن ایشان بر مردم منت گذارده و با توجه به اینکه قرآن کتابی ابدی است که دایره مخاطبین آن تا قیامت گسترده است، این منت بر تمام مردم از زمان رسول خدا صلی الله علیه و اله تا قیامت پابرجاست، چرا که خداوند در کتابش فرموده: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ »(1)«خدا بر مومنان انعام فرمود، آنگاه که از خودشان به میان خودشان پیامبری مبعوث کرد».

همچنین در جای دیگر که در مقام توصیف رسولش برآمده است اینگونه فرمود:«وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ»(2)«و نفرستادیم تو را، جز آنکه می خواستیم به مردم جهان رحمتی ارزانی داریم .»

و پیامبر صلی الله علیه و آله را به عنوان رحمتی بزرگ برای تمام عالمیان برشمرده است .

حال با این توصیفات به پیامبرش دستور می دهد که به تمام مخاطبینش بفرماید

ص: 536


1- سوره آل عمران، آیه 164.
2- سوره انبیاء، آیه 107.

در برابر این نعمت بزرگ و این رسالت عالی مرتبه از آنها چه می خواهد. به عبارت بهتر به رسولش می فرماید؛ که به مردم بگو اگر کسی می خواهد اجر و پاداش این موهبت بزرگ الهی و این لطف خاتم المرسلين صلی الله علیه و آله برخلق را ادا کنند و منت دار ایشان برای هدایتش باشد، یک راه بیشتر ندارد و آن هم مودت نسبت به قربی است.

پس مودت نسبت به قربی، نزد خدای متعال چنان اهمیت و جایگاه ویژه ای دارد که فقط و فقط آن را، به عنوان پاداشی برای رسالت رحمة للعالمين بیان کرده است . زمانی اهمیت این مودت نسبت به قربی را بیشتر درک خواهیم کرد که بدانیم خداوند از میان صد و بیست و چهار هزار پیامبرش، اجر رسالت بالاترین و برترین پیامبرش را، به این مودت گره زده است، همان پیامبری که تمام پیامبران قبل از او مژده ظهورش را داده بودند و نه تنها همه به دین او معتقد بودند بلکه بنابر روایات اهل بیت علیهم السلام، تمام آن پیامبران بعد از قبول نبوت و ولایت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و امیرالمومنین علیه السلام و اولاد معصومين عليهم السلام ایشان، به درجه بالای نبوت نائل آمدند.

مانند این روایات:

- قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السَّلَامُ : مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا بِوَلَايَتِنَا وَ البرائة مِنْ عَدُوِّنَا.(1)

امام باقر علیه السلام فرمود: خدا هیچ رسولی را مبعوث نکرد مگر بعد از قبول کردن ولایت ما و برائت از دشمنان ما اهل بيت عليهم السلام

-عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ علیه السَّلَامُ قَالَ : وَلَايَةُ عَلِيٍّ مَكْتُوبُ فِي جَمِيعِ صُحُفُ الْأَنْبِيَاءِ وَ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ وَصِيُّهُ علی عَلَيْهِ السَّلَامُ (2)

محمد بن فضیل از حضرت ابالحسن علیه السلام نقل کرده که فرمود: ولایت علی علیه السلام در تمام صحف و کتب انبیاء نوشته شده است و هرگز خدا، پیامبری را مبعوث نکرد مگر با اقرار به نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و ولایت وصیش حضرت على علیه السلام .

ص: 537


1- تفسیر عیاشی، ج 2، ص 258.
2- بصائر الدرجات، ج 1، ص 72.

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السَّلَامُ يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَخَذَ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ عَلِيِّ وَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ أَخَذَ عَهْدِ النبیین بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ علیه السَّلَامُ .(1)

محمد بن مسلم گفت: شنیدم؛ امام باقر علیه السلام می فرمود: به درستی که خدای تبارک و تعالی از تمام انبیاء برای ولایت علی علیه السلام میثاق گرفته است و عهد پیامبران را بنابر ولایت علی علیه السلام گرفته است.

حال این سوال پیش می آید که این مودت نسبت به قربی چیست؟

باید بدانیم که مودت به معنای اظهار کردن محبت و ارادت است، یعنی مودت زمانی حاصل می شود که محبت قلبی در تمام اعمال و رفتار به نمایش در بیاید و آن ارادت قلبی در سطح عموم جامعه به منصه ی ظهور برسد.

از روایات که ذیل آیه شریفه بیان شده است به وضوح در میابیم که منظور از این قربی، همان اهل بیت پیغمبر علیهم السلام هستند یعنی حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام و فرزندان معصوم ایشان، بنابراین آنچه از جانب خدا در این آیه شریفه بر تمام مخاطبین قرآن؛ هر کس که باشد و در هر زمان که باشد، فرض و واجب شمرده شده است اظهار محبت و ارادت در تمام اعمال و رفتارشان نسبت به این اهل بیت علیهم السلام است.

و آنچه مسلم است، این است که بارزترین مصداق این اظهار محبت و ارادت، اطاعت اوامر اهل بیت علیهم السلام توسط تک تک افراد و تمام سطوح جامعه است، بنابراین به زبان ساده ما مأمور شده ایم که به عنوان اجر و جزای رسالت بالاترین رسول الهی، تمام اوامر اهل بیت ایشان را اطاعت کنیم و نسبت به ایشان کمال محبت را داشته باشیم.

این فرمایش خدا بیان دیگری از جعل ولایت برای امامان معصوم عليهم السلام بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله است.

به همین دلیل است که در روایات، فراوان وارد شده که مردم از هر کدام از معصومین سوال می کردند، تا بدانند مصادیق این قربی چه کسانی هستند.

ص: 538


1- بصائر الدرجات، ج 1، ص 73.

منابع و مآخذ

قرآن کریم

1. الآراء الفقهية، نجفی، شیخ هادی، انتشارات دار النشر اسلام، قم، 1394 ش.

2. الاحتجاج على أهل اللجاج، طبرسی، احمد بن علی، انتشارات نشر مرتضی، مشهد، 1413 ق.

3. الاختصاص، مفید، محمد بن محمد، انتشارات الموتمر العالمی لالفية الشيخ المفيد، قم، 1413ق.

4. اصول کافی، کلینی، محمد بن یعقوب، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1407ق.

5. امالى (للصدوق)، ابن بابویه، محمد بن على، انتشارات کتابچی، تهران، 1376ش.

6. امالى (للطوسی)، طوسی، محمد بن الحسن، انتشارات دار الثقافة، قم، 1412 ق.

7. امالی (للمفيد)، مفید، محمد بن محمد، انتشارات کنگرهی شیخ مفید، قم، 1413 ق.

8. بحارالأنوار، مجلسی، محمدباقر بن محمد تقی، انتشارات داراحياء التراث العربی، بیروت، 1403ق.

9. البرهان فی تفسير القرآن، بحرانی، سید هاشم بن سليمان، انتشارات مؤسسه بعثه، قم، 1374ش.

10. بصائر الدرجات في فضائل آل محمد علیه السلام، صفار، محمد بن حسن، انتشارات مكتبه آية الله المرعشی النجفی، قم، 1404 ق.

11. تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، حسینی استر آبادی، سید شرف الدين على، انتشارات مؤسسه نشر الاسلامی، قم، 1409 ق.

12. التبيان فی تفسير القرآن ، طوسی، محمد بن حسن، انتشارات داراحیاء التراث العربی، بیروت.

13. تفسیر عیاشی، عیاشی، محمد بن مسعود، انتشارات المطبعه العلميه، تهران، 1380ش.

14. تفسیر فرات الكوفی، کوفی، فرات بن ابراهيم، انتشارات موسسة الطبع و النشر فی وزارة الارشاد، تهران،

15. تفسیر قمی، قمی، علی بن ابراهيم، انتشارات دار الكتاب، قم، 1404 ق.

16. الجمل و النصرة لسيد العترة فی حرب البصرة، مفید، محمد بن محمد، انتشارات کنگره ی شیخ مفيد، قم، 1413 ق.

17. خصائص الائمة علیه السلام، شریف رضی، محمد بن حسین، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1406 ق.

18. خصال، ابن بابویه، محمد بن علی، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1362ش.

19. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، سیوطی، جلال الدين، انتشارات کتابخانه آية الله مرعشی، قم، 1404

20. روضة الواعظين و بصيرة المتعظین، نیشابوری، محمد بن احمد فتال، انتشارات رضی، قم، 1375ش.

21. الزهد، کوفی اهوازی، حسین بن سعيد، انتشارات المطبعه العلميه، قم، 1402 ق.

22. سمط النجوم العوالی فی انباء الأوائل والتوالی، العاصمی المکی، عبدالملک بن حسین بن عبدالملک، انتشارات المطبعه السلفيه و مكتبتها، قاهره، 1380قم.

23. شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، حسکانی، عبيد الله بن عبد الله، تحقيق: محمد بن باقر محمودی انتشارات التابعة لوزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، مجمع احياء الثقافة الاسلامیه، تهران، 1411ق.

24. صحيح مسلم، القشيری النيسابوری، ابی حسین مسلم بن حجاج، انتشارات دار الفکر، بیروت، 1398 ق.

25. الطرائف فی معرفة مذهب الطوائف، ابن طاووس، علی بن موسی، انتشارات خیام، قم، 1400 ق.

26. علل الشرایع، ابن بابویه، محمد بن علی، انتشارات کتابفروشی داوری، قم، 1385ش.

ص: 539

27. عمدة عيون صحاح الأخبار فی مناقب امام الابرار، الأسدي الحلی، یحیی بن الحسن البطريق انتشارات مؤسسه نشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسين، قم، 1407 ق.

28. عيون أخبار الرضا علیه السلام، ابن بابویه، محمد بن علی، انتشارات نشر جهان، تهران، 1378ش.

29. الغيبة (نعمانی)، نعمانی، محمد بن ابراهيم ابن ابی زینب، انتشارات نشر صدوق، تهران، 1397ق.

30. فرهنگ ابجدی، بستانی، فواد افرام، انتشارات اسلامی، تهران، 1375ش.

31. قاموس قرآن، قرشی بنابی، علی اکبر، انتشارات دار الكتب الاسلامیه، تهران، 1412ق.

32. کتاب سلیم بن قیس هلالی، هلالی، سلیم بن قیس، انتشارات هادی، قم، 1405ق.

33. کتاب العین، فراهیدی، خلیل بن احمد، انتشارات نشر هجرت، قم، 1409ق.

34. کشف اليقين فی فضائل أمير المؤمنين علیه السلام، حلی، حسن بن يوسف بن مطهر (علامه حلی)، انتشارات وزارت ارشاد، تهران، 1411 ق.

35. كفاية الأثر فی النص على الأئمه اثنی عشر، خزاز رازی، علی بن محمد، انتشارات بیدار، قم، 1401 ق.

36. کمال الدین وتمام النعمة، ابن بابویه، محمد بن على، انتشارات اسلامیه، تهران، 1395ق.

37. لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مكرم، انتشارات دار الفکر للطباعه و النشر والتوزيع، بیروت، 1414ق.

38. مجمع البحرین، طریحی، فخر الدين بن محمد، انتشارات مرتضوی، تهران، 1375ش.

39. مجمع البحرين فی مناقب السبطين علیهما السلام، حسینی رضوی، سید ولی بن نعمة الله، انتشارات مكتبه العلامة المجلسی، قم، 1432 ق.

40. مجمع البيان فی تفسير القرآن، طبرسی، فضل بن حسن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372ش.

41. المحاسن، برقی، احمد بن محمد بن خالد، انتشارات دارالکتب الاسلاميه، قم، 1371ش.

42. مختصر البصائر، حلی، حسن بن سليمان بن محمد، انتشارات مؤسسة النشر الاسلامی، قم، 1412 ق.

43. مسند احمد بن حنبل، احمد بن حنبل، انتشارات دار الفکر، بیروت.

44. مفردات ألفاظ القرآن، راغب اصفهانی، حسین بن محمد، انتشارات الدار الشامية، بیروت، 1412ق.

45. مقاتل الطالبيين، اصفهانی، ابوالفرج، انتشارات مكتبة الحيدريه، النجف الأشرف، 1385 ق.

46. مناقب آل ابی طالب علیه السلام (ابن شهر آشوب)، ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، انتشارات علامه، قم، 1379ش.

47. مناقب الإمام علی بن أبی طالب علیه السلام، مغازلی، ابي الحسن علی بن محمد الشافعی الشهير بابن مغازلی، تحقيق: محمد باقر بهبودی، انتشارات دارالاضواء، بیروت، 1403ق.

48. مناقب (خوارزمی)، البكرى المکی الحنفی، ابی موید موفق بن احمد بن محمد، انتشارات مكتبة نينوى الحديثة، طهران.

49. المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبائی، سید محمدحسین، انتشارات جامعه مدرسین حوزه ی علمیه قم، قم، 1417ق.

50. ينابيع المودة لذوی القربی، القندوزی الحنفى، سليمان بن ابراهيم، انتشارات دار الكتب العراقية فی الكاظميه، قم، 1385 ق.

ص: 540

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109