پاک نهاد دیرین حضرت زهيرين القين علوی

مشخصات کتاب

سرشناسه: تربتی کربلایی، حیدر، 1338 -

عنوان و نام پديدآور: پاک نهاد دیرین حضرت زهير بن القين علویّ/ حیدر تربتی کربلائی.

مشخصات نشر: قم: حبیب، 1395.

مشخصات ظاهری: 46 ص.؛ 12×17س م.

وضعیت فهرست نویسی: فاپا

موضوع: شخصیت ها

اطلاعات رکورد کتابشناسی: فاپا

پاک نهاد دیرین حضرت زهير بن القين علوی

حضرت آية اللّه حیدر تربتی کربلائی

ص: 1

اشاره

پاک نهاد دیرین

حضرت زهیر بن القین علوی

حضرت آیة اللّه حیدر تربتی کربلائی

ص: 2

بسم اللّه الرحمن الرحیم

يُريدُونَ لِيُطفِؤُا نُورَ اللّهِ بِأفواهِهِم

وَاللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ

وَ لَو کَرِهَ الكافِرُونَ.

سوره (61) الصّفّ آیه 9

يُريدُونَ أَن يُطفِؤُا نُورَ اللّهِ بِأَفواهِهِم

وَيأبَي اللّهُ إلّا أَن يُتِمَّ نُورَهُ

وَلَو کَرِهَ الكافِرُونَ.

سوره (9) التوبة آیه 32

حرّ شهید در زیارت امام زمان عجل اللّه فرجه الشریف:

«... السّلام على الحرّ بن يزيد الرّياحي...»

ص: 3

اَلسَّلامُ عَلَیکُم

یا طاهِرينَ مِنَ الدَّنَسِ

ص: 4

مقدمه

بِسمِ اللّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِيمِ

أَلْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِیْنَ وَصَلَّی اللهُ علی سَیِّدِنَا وَنَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِیْنَ وَلَعْنَةُ اللهِ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِیْنَ

یکی از تهمت هایی که علیه جناب زهير بن القين سلام اللّه علیه، بر روی منبرها و گاه در میان نوشته ها، در شبکه های ماهواره ای و بعضاً از لسان برخی از افراد بدون تحقیق بیان شده و می شود «نسبت دادن عثمانی بودن ایشان، پیش از ملاقات با امام حسین علیه السّلام» و نیز «کراهت ایشان در ملاقات با سید الشهداء علیه السّلام» است. بسیار جای تأسف است که این قبیل کوتاهی ها، بلکه بی حرمتی ها نسبت به ساحت قدسی یاران ائمه اطهار علیهم السّلام، مطرح شده و می شود.

ناگفته نماند که این مسأله در زمره اعتقادات قرار داشته و از فروع اصل امامت است و چنان چه می دانیم در اصول دین، تقلید جایز نیست بلکه هرکس موظّف است تحقیق نموده و بر اساس دلیل، اعتقاد خویش را شکل دهد. بنابراین سخنی که مستدل نباشد، در این موضع جایگاهی ندارد.

جناب زهیر بن القين سلام اللّه عليه

زهير بن القين الأنماري البجلی یکی از سرداران سپاه سیّدالشّهداء علیه السّلام است. ایشان از منطقه بجیله در جنوب یمن، از بنوأنمار و در شمار قحطانی ها است و در کربلاء، حداقل 55 سال داشته است.(1)

او در فتح منطقه بلنجر(2) حضور داشته و سلمان در جریان همین جنگ، با او ملاقات نموده و وی را به شرکت در واقعه عاشورا بشارت می دهد. همچنین در همان سال، شاهد ازدواج حضرات ام البنين و امیرالمؤمنين صلوات اللّه عليهما بوده است.

جناب زهیر، مردی عاقل و حاضر جواب بوده و فصاحت ویژه ای در بیانات او به چشم

ص: 5


1- وقتی روایات و اخبار را در کنار یکدیگر قرار دهیم، معلوم می شود که سنّ ایشان در سال 61 هجری، بین 55 تا 56 سال بوده و این حداقل قول در این باره است. البته قرائن دیگری ثابت می کند که سنّ ایشان بیش از این بوده است.
2- شهری از بلاد روم، ترکیه امروز است، این جنگ پیش از سال 25 هجری رخ داده است.

می خورد. ایشان در میان خاندان خویش، مردی شریف و شجاعی معروف بود لذا برخی از دشمنان وقتی به میدان می آمدند، او را برای مبارزه طلب می کردند.(1) شجاعت او از آخرین جایگاهش هویداست:

آن جا که تنها همراه با 10 تن از یارانش از خیام حرم امام علیه السّلام دفاع می کند؛

آن جا که از رویارویی با سپاهی که 10 نفر 10 نفر کشته می شدند ولی چون تعدادشان بسیار بود، هویدا نمی شد، واهمه ای نداشت؛

آن جا که در میدان کارزار جان خویش را در برابر سرور خویش نهاد تا نماز به جا آورند؛

آن جا که به تنهایی لشکر دشمن را به خود مشغول نموده و از اردوی امام دور کرد و...

همچنين از شاخصه های بسیار ارزشمند ایشان، التزام به تقیّه است که شاهد آن خواهد آمد إن شاء اللّه تعالى.

نقطه آغاز. ..

منشأ این تهمت که تمام استناد آن به تاریخ است، به یک نقل باز میگردد: اولین و تنها کسی که نسبت عثمانی بودن به جناب زهير بن القين داد، شخصی به نام عزرة بن قیس البجلي لعنه اللّه است. بنابر این قول مذکور منحصر به فرد بوده و در میان روات، مورّخین، محدّثین، رجالى ها و حتّی از میان دشمنان، هیچ کس دیگری چنین سخنی درباره ایشان نگفته و در هیچ کجای تاریخ، قرینه و شاهدی بر عثمانی بودن ایشان پیدا نمی شود.

قدیمی ترین کتابی که این خبر را نقل نموده، تاریخ طبری (ت310 ه-) است و سایر کسانی که این نقل را آورده اند، یا معاصر وی بودند (مانند ابن اعثم کوفی، صاحب الفتوح، (ت314 ه-) و یا پس از او هستند و همه اقوال به قول ایشان باز می گردد. بنابراین یک روایت بیشتر نیست؛

ص: 6


1- بحارالأنوار: ج 45 ص12.

اما آن چه نقل شده

عصر روز تاسوعا، پس از این که نامه ابن زیاد توسط شمر به دست عمر سعد لعنهم اللّه رسید، سپاه دشمن به سوی اردوی اباعبداللّه علیه السّلام حرکت می کند... امام حسين علیه السّلام، 20 سوار را به فرماندهی قمربنی هاشم روانه ساختند تا قصد دشمن را جویا شوند، زهیر بن القين و حبیب بن مظاهر نیز در شمار این سواران هستند... یاران امام، ایستاده و افراد دشمن را مورد خطاب قرار می دهند:...

زهیر (خطاب به عزرة بن قيس) فرمود:

یا عَزرَةُ! انَّ اللّهَ قَد زکَّاهَا وَهَدَاهَا، فَاتَّقِ اللّهَ یَا عَزْرَة، فَإِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحِین، انْشدَکَ اللّهُ یَا عَزْرةُ ان تَکُونَ مِمَّن یُعیِنُ الضَّلَالَ عَلَی قَتلِ النُّفوسِ الزَّکیَّةِ!

ای عزره، همانا خداوند او را پاک کرده و هدایت نموده است، بنابراین از خدا بترس ای عزره که من پند دهنده ای برای تو هستم. تو را به خدا سوگند می دهم ای عزره! (مبادا) از کسانی باشی که گمراهان را برکشتن جان های پاک یاری می دهند.

عزرة بن قیس گفت:

یا زُهَیرُ! ما کُنتَ عِندَنا مِن شیعَهِ أهلِ هذَا البَیتِ .إنَّما کُنتَ عُثمانِیّاً!

ای زهیر، تو نزد ما از شیعیان اهل بیت پیامبر نبودی. به راستی تو عثمانی بودی.

زهیر در پاسخ فرمود:

أفَلَستَ تَستَدِلُّ بِمَوقِفِی هَذَا أَنِّی مِنهُم؟

آیا نمی بینی اکنون با ایشان هستم، و این امر به تو نمی فهماند که من در شمار یاران اهل بیت بوده و هستم؟...(1)

پاسخ جناب زهیر، برترین دلیل بر ردّ تهمت مذکور است زیرا اگر ایشان به واقع پیش از این عثمانی بود، باید سخن عزره را تأييد نموده و از توبه و هدایتش به راه حق پرده بر می داشت ولی جناب زهیر در کمال فصاحت و بلاغت، نه تنها برای حرف او، هیچ

ص: 7


1- تاريخ الطّبریّ: ج4 ص 315، الإرشاد، الشّیخ المفيد: ج2 ص 89-90، بحارالأنوار ج 44 ص 391. فراز مورد نظر در فتوح ابن اعثم: ج5 ص 97 چنین است: إنَّکَ لم تكن عندنا من شيعة اهل البيت انمّا كنت عثمانیّاً نعرفک. بلاذری (ت279 ه-) در انساب الأشراف ج3 ص 167 آورده است: قالوا: «و كان زهير بن القين البجلى بمكّة، و كان عثمانيّاً... يعنی گفته اند: زهير بن القين البجلی در مکّه بود و عثمانی بود...» ناگفته نماند که نقل بلاذری، از آنجا که قولی مجهول است، به هیچ عنوان قابل اعتنا و استناد نیست.

ارزشی قائل نشد و نفرمود من عثمانی نبوده و نیستم، بلکه با استفاده از زمان حال برای بیان گذشته، به شیواترین شکل اعلام می کند من علوی بوده و هستم و در حال، چیزی را برای شما آشکار می کنم که در گذشته برایتان هویدا نبود. یعنی ایمان و کشش و نظر من، به سوی اهل بیت هدایت علیهم السّلام بوده و هست و خواهد بود. البته کلام جناب زهیر ادامه دارد و تمام فقره های آن، متضمّن اندرز و انذار است.

ضمن این که سکوت عزره، نشان از ردّ تهمتش بر اوست که اگر سخن دیگری بود، به يقين دشمنی به رذالت او، از بیان آن دریغ نمی کرد.

امّا حتّی اگر صحّت روایت را بپذیریم و مناقشه ای در سند آن نداشته باشیم، از این جا نیز نمی توان عثمانی بودن ایشان را استفاده کرد، زیرا عزره می گوید: «تو، نزد ما شیعه نبودی، بلکه تو را عثمانی می شناختیم» و این بیان، پرده از گمان شخص عزره بر می دارد و لا غير. جناب زهیر نیز در پاسخ خود، برای وی روشن می سازد که من از ابتدا با اهل بیت بودم ولی از آن جا که جناب زهیر تقیّه می کرده، اطرافیانش او را به عنوان علوی نمی شناسند، پس چنین برداشتی از رفتار ایشان طبیعی است و در ادامه بحث این موضوع به تفصیل دنبال می شود.

ضمن این که بیان مذکور تهمتی است که عزره به جناب زهیر نسبت داد و مقصود او تخریب شخصیت جناب زهیر و جایگاه او نسبت به لشکر سیدالشّهداء عليه السّلام بود.

عزرة بن قیس کیست؟

عزرة بن قيس البجلي، او از خالد بن ولید لعنهم اللّه نقل روایت کرده و در جنگ های شام، با وی همراه بوده است.(1) والى عمر بر «حلوان» بوده(2) و از کسانی است که برای امام حسین علیه السّلام نامه نوشتند(3) ولی بعد با عمر بن سعد لعنه اللّه همراه شد و فرماندار گروهی از سپاه او بود.(4)

شبث بن ربعی، حجّار بن الجر، یزید بن حارث، یزید بن رويم، عزرة بن قیس، عمرو بن

ص: 8


1- الطبقات الکبری: ج6 ص 212.
2- تاریخ دمشق: ج40 ص 309 رقم 4695.
3- تاريخ الطّبریّ: ج 4 ص 310، روضة الواعظين: ص181، ارشاد مفيد: ج2 ص84، إعلام الوری: ج1 ص451 و....
4- مستدرکات علم رجال الحديث: ج 5 ص 234 رقم 09375

حجاج زبیدی و محمّد بن عمرو تمیمی، همگی یک نامه نوشتند و زیر آن را امضا کرده، برای امام ارسال کردند. متن نامه بدین شرح است:

أمّا بَعدُ،فَقَدِ اخضَرَّ الجَنابُ، وأینَعَتِ الثِّمارُ [وطَمَّتِ الجِمامُ]،فَإِذا شِئتَ فَاقدَم عَلَینا، فَإنَّما تَقَدَّمَ عَلی جُندٍ لَکَ مُجَنَّدٍ، وَالسَّلامُ.(1)

همانا باغ ها سرسبز و میوه ها رسیده پس هرگاه خواهی بیا به سوی لشکر بسیار و مجهّزی که برای یاریت آماده است. و السّلام.

ناگفته نماند افرادی نظیر شبث بن ربعی و عمرو بن حجّاج چندان پستی و پلیدی را تمام نموده اند که نیازی به معرّفی ندارند. دقّت کنیم که عزره، با چه کسانی دست در دست است.

دقت در متن نامه برای تبیین شدّت دنیا پرستی اینان کافیست و نیازی به اطاله کلام در این موضع نیست. البته مرور نامه های شیعیان راستین(2) نيز موجب می شود هر چه بهتر به عمق دنائت اینان پی ببریم وقتی سخن آنان، دعوت از ولی معصوم به منظور سعادت دین و دنیا و آخرت است و سخن اینان... .

بنابراین عزره بن قیس، دنیا پرستی است که با حکومت جور همراه و هم دست بوده است. او در کربلاء، سردار سپاه عمر بن سعد بود(3) بلکه از نخستین کسانی بود که با عمر بن سعد همراه شد(4) و نیز در شب عاشورا، مأمور بود تا با گروهی از سپاهیان عمر بن سعد، خیمه گاه امام را در حلقه محاصره نگاه دارد.(5) در روز عاشورا نیز....(6)

با این اوصاف، خودِ عزره است که مصداق بارز «عثمانی» است.

چرا عزره، جناب زهیر را به عثمانی بودن متهم کرد؟

با توجه به آن چه درباره عزره خواندیم، به خوبی می توان دریافت که بیان عزره، تهمتی کثیف و نیرنگی تباه است که تنها از کسی چون او سر می زند و بررسی چرایی آن، می تواند هرچه بیشتر تهمت بودنش را آشکار سازد:

ص: 9


1- تاريخ الطّبریّ: ج4 ص 262، الإرشاد، الشّیخ المفيد: ج2 ص38.
2- رجوع کنید به تاریخ طبری: ج4 ص 261.
3- تاريخ الطّبریّ: ج4 ص 320، مثير الأحزان: ص39. الكامل في التاريخ: ج4 ص60.
4- از آن جا که عمر بن سعد در نخستین روز اقامتش در کربلا او را مأمور رویارویی با امام علیه السّلام قرار می دهد معلوم است که وی از ابتدا با عمر بن سعد لعنهما اللّه همراه بوده است.
5- البداية والنهاية: ج 8 ص 192، تاريخ الطّبریّ: ج4 ص 321.
6- رجوع کنید به تاریخ طبری: ج4 ص 332.

یکم) تقیّه. از آن جا که جناب زهیر، به شدّت ملتزم به تقیّه بود، طبیعی است فامیل ها یا همراهان و آشنایان ایشان، شیعه بودن وی را درک نکرده بلکه او را از خودشان به شمار آورند.

امام حسين عليه السّلام روز 8 ذی الحجه مکّه را ترک کرده و 2 محرم الحرام به کربلاء رسیدند، یعنی فاصله میان مکّه تا کربلاء را در 24 روز طی نمودند و روایات حکایت می کند که امام حسين عليه السّلام با سرعت حرکت می کردند؛

از طرفي بنابر تصريح تاریخ، جناب زهیر در سال 60 هجری، همراه با پسر عمو و فامیلش در مکّه بوده و حج بجا آورده است(1) اگر زهیر می خواست فرار کند، برایش بسیار راحت بود زیرا هر چقدر هم زود از مکّه بیرون آمده باشد، روز 13 ذی الحجّه بوده، این یعنی 5 روز دیرتر و این مقدار، زمان کمی نیست، زهیر هم تنها نیست کاروانی همراه او هستند. کسی که صلح طلب است و می خواهد از رویارویی با امام فرار کند، آهسته حرکت می کنند. کسی که از امام حسین علیه السّلام فرار می کند، با کدام عقلی جور است که این 5 روز مسافت را طی کند و سریع خود را به امام برساند سپس هر کجا امام را می بیند، خیمه اش را دور کند؟ اگر خوش نداشت با امام حسين عليه السّلام برخورد کند، چرا هر جا امام منزل می کردند، او هم منزل می کرد؟

وقتی زهیر همراه با کاروان خودش، حج به جا آورد، 5 روز دیرتر از مکّه بیرون آمد و نه این که از امام فرار کرده باشد، نه، بلکه چنان چه در تاریخ مسطور است با سرعت خود را به امام رسانده،(2) و خودش و پسرعمویش، همراه با امام حسين عليه السّلام در کربلاء شهید می شوند.(3)

بنابراین جناب زهیر در سال 60 هجری، حج بجا آورده و به سرعت خود را به امام نزدیک کرد، اما تقيّه موجب شد تا کمی دورتر خیمه زده و منتظر امر امام باشد. زیرا همراهان ایشان عثمانی بودند. چنان چه در تاریخ به نقل از یکی از همراهان ایشان آمده است:

کُنَّا مَعَ زُهَیْرِ بْنِ الْقَیْنِ الْبَجَلِیِّ حِینَ أَقْبَلْنَا مِنْ مَکَّهَ وَ کُنَّا نُسَایِرُ الْحُسَیْنَ علیه السلام فَلَمْ یَکُنْ

ص: 10


1- أنساب الأشراف: ج3 ص16-168، 225، الأخبار الطّوال: 246، تاريخ الطّبریّ: ج 5 ص 392 و ص396-397، البداية والنّهاية: ج 8 ص 170، نفس المهموم، ص180-182 أعيان الشّيعة: ج1 ص 594 - 595، الإرشاد، الشّيخ المفيد: ج2 ص 74-73، بحارالأنوار: ج 44 ص 371-372، اسرار الشّهادة: ص249، روضة الواعظين: ص 153، مثير الأحزان: ص 38-39، الكامل في التّاريخ: ج3 ص 277-278، اللّهوف: ص 71-73، معالي السّبطين: ج1 ص 381.
2- أنساب الأشراف: ج3 ص16-168، 225: فانصرف من مكّة متعجّلاً. معجم ما استعجم، بکری آندلسي (ت 487 ه-): ج1 ص 276 در ماده بلنجر پس از نقل قضيه بلنجر: فلما سمع زهیر بخروج الحسين بن على علیهما السّلام تلقّاه، فكان في جملته و قتل معه بكربلاء.
3- ر.ک: إبصار العين: ص169 أنصار الحسين علیه السّلام، محمّد مهدی شمس الدّين: ص 118 رقم10. معجم رجال الحديث: ج 9 ص 193 رقم 5343. مستدرکات علم رجال الحديث: ج4 ص 105 رقم 6418. أعيان الشّيعة: ج 7 ص 288 رقم972. كربلاء الثّورة و المأساة، أحمد حسين يعقوب: ص 323.

شَیْ ءٌ أَبْغَضَ إِلَیْنَا مِنْ أَنْ نُسَایِرُهُ فِی مَنْزِلٍ فَإِذَا سَارَ الْحُسَیْنُ علیه السلام تَخَلَّفَ زُهَیرُ بنُ القِینِ، وَ إذا نَزَلَ الحُسَینُ، تَقَدَّمَ زُهَیرُ، حَتَّی نَزَّلنَا یَومَئِذٍ فِی مَنْزِلٍ لَمْ نَجِدْ بُدّاً مِنْ أَنْ نُنَازِلَهُ فِیهِ، فَنَزَلَ الْحُسَیْنُ فِی جَانِبٍ، وَ نَزَلْنَا فِی جَانِبٍ، فَبَیْنَا نَحْنُ جُلُوسٌ نَتَغَدِّی مِنْ طَعَامٍ لَنَا، إِذْ أَقْبَلَ رَسُولُ الْحُسَیْنِ علیه السلام حَتَّی سَلَّمَ، ثُمَّ دَخَلَ فَقَالَ: یَا زُهَیْرَ بْنَ الْقَیْنِ! إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنَ بن عَلِی بَعَثَنِی إِلَیْکَ لِتَأْتِیَهُ. قَالَ: فَطَرَحَ کُلُّ إِنْسَانٍ مَا فِی یَدِهِ حَتَّی کَأَنَّنَا عَلَی رُءُوسِنَا الطَّیْرُ [کِرَاهَةً أَن يَذهَبَ زُهَیرُ إِلَى الحُسَينِ عليه السّلام]»(1)

همراه با زهیر بن القين بجلی بودیم که از مکّه درآمدیم و با حسین به یک راه بودیم؛ امّا خوش نداشتیم که با وی به یک منزلگاه باشیم. وقتی حسين روان بود، زهیر بن قین به جای می ماند و چون حسین منزل می کرد، زهیر پیش می رفت، تا به منزلگاهی رسیدیم که به ناچار می باید با وی به یک جا باشیم و حسین به سويي فرود آمد، ما نیز به سويي فرود آمدیم. نشسته بودیم و از غذایی که داشتیم، می خوردیم که فرستاده حسین آمده و سلام گفت و وارد شد و گفت: «ای زهیر بن القين، همانا اباعبداللّه، حسين بن على، مرا به سوی تو فرستاده تا نزد ایشان بیایی». (راوی) گوید: هر کس هرچه به دست داشت، رها کرد. گویی پرنده بر سرمان نشسته بود (کنایه از ترس و حیرت) [(و این به جهت) ناخوش داشتن ما از رفتن زهیر به سوی حسین علیه السّلام بود].

و در اعیان الشّيعة اضافه بر آن، نقل می کند که راوی گفت:

فَطَرَحَ كُلُّ إِنسَانٍ مَا فِي يَدِهِ حَتَّى كَأَنَّ عَلَى رُؤُوسِنَا الطَّیرُ كِرَاهَةً أَن يَذهَبَ زُهَیرُ إِلَى الحُسَينِ فَإِنَّهُم كَانُوا عُثمَانِيَّةً يَبغَضُونَ الحُسَينَ وَ أَبَاهُ.

هریک، آن چه در دست داشت رها کرد، گویی روی سرهایمان پرنده بود (کنایه از ترس و حیرت) و آن به جهت ناخوش داشتن ما از دیدار زهیر با امام حسین بود،

ص: 11


1- در اعیان الشّيعة و لواعج الأشجان. تاريخ الطّبریّ: ج5 ص 396-397، نفس المهموم: ص180-182، أعيان الشّیعة: ج1 ص594-595، لواعج الأشجان: ص81- 83.

زیرا آنان عثمانی بودند و از حسين و پدرش کینه داشتند.

بنابراین همراهان زهیر عثمانی بودند و از طرف دیگر، می دانستند که او عثمانی نیست و کینه ای از امام در قلب خویش ندارد و به همین جهت رفتن زهیر بر ایشان ناخوشایند بود. و چنان چه می بینیم امام عليه السّلام نیز بالخصوص در پی شخص زهير فرستاده و تنها او را احضار نمودند و این نشانی دیگر از توجه ویژه امام و برگزیده شدن جناب زهیر است. بنابراین جناب زهیر از ابتدا حسینی بود اما از همراهانش حتّی از فامیل خود تقیّه می کرد، زمانی که امام حسين عليه السّلام او را احضار فرمودند، دیگر تقيّه تمام می شود و آشکارا به اردوی امام می پیوندد. بنابراین به لحاظ این که جناب زهیر تقیّه می فرمود، عزره می توانست به راحتّی ایشان را متّهم به عثمانی بودن نماید چنان چه حضرت ابوطالب عليه السّلام شديد التقّيه بودند و بسیاری نعوذ باللّه ایشان را به شرک و بت پرستی متّهم کردند.

دوم) این تهمت به قصد تخریب شخصیّت جناب زهیر، برای پایین آوردن بلکه از بین بردن مکان رفیع و درجه عظیم ایشان، بیان شده است. عزره می خواست با این تهمت در میان اصحاب امام حسين عليه السّلام پریشانی ایجاد کند و یاران و به خصوص استوانه های لشکر سید الشّهداء را در چشم بقیه بشکند و آنان را انسان هایی منافق و گمراه جلوه دهد. همان طور که ابن زیاد به مسلم بن عقیل تهمت زد تا مقام و منزلت رفيع او را انکار نموده و او را از چشم دیگران بیاندازد.

اصلاً برنامه دستگاه باطل و به خصوص امویان، برپایه تخریب جبهه حق بود. سبک و مسلک بنی امیّه تخریب اهل بیت و یاران اهل بیت بود و این امری بدیع و نادر نیست، معاويه لعنه اللّه چنان کرد که وقتی امیرالمؤمنین در مسجد، در حال نماز مورد ضربه شمشیر ابن ملجم لعین قرار گرفت و خبر به مردم شهرهای شام رسید، می گفتند: مگر على نماز می خواند؟ به مسجد می رفت؟

ص: 12

عزره با بیان این حرف، درصدد تخریب ساحت مقدّس زهیر است. اگر بخواهیم این حرف را که تهمت یکی از امویان است درباره زهیر بپذیریم، باید تهمت ابن زیاد را نسبت به ساحت پاک مسلم بن عقیل سلام اللّه عليه بپذیریم، ابن زیاد ملعون چندین بار به حضرت مسلم جسارت کرد و تهمت فاسق بودن و شراب خوار بودن بر ایشان بار کرد.(1) آیا باید این نسبت را بپذیریم؟...

از سوی دیگر، عزره لعنه اللّه از فرماندهان جيش اموی است و اخلاق آنان چنین بود که طرف مقابل خود را سب کنند، اما نمی توانست بگوید تو فاسق تو شراب خواری، چرا؟ چون زهیر در باتقوا بودن، مؤمن بودن، محدّث بودن، قاری بودن و شجاع بودن، شهره و معروف بود. لذا عزره هیچ سبّ دیگری پیدا نکرد مگر اینکه بگوید تو که عثمانی بودی، از آن ها نبودی، چه شد این چنین شدی؟

جناب مسلم بن عقیل، کوفه نبود بلکه در مدینه بود. ابن زیاد ملعون، در کوفه ایشان را متهم کرد. اطرافیان ابن زیاد، مسلم بن عقیل را نمی شناختند و ابن زیاد می توانست به راحتّی آنان را فریب دهد چون آن ها نمی دانستند ایشان در مدینه چه می کرده، اما در کربلاء، کوفیان به جنگ امام حسین علیه السّلام آمدند و همه زهیر را می شناختند و می دانستند که او اهل فساد نیست، بنابراین عزره نمی توانست هر تهمتی به ایشان بزند و تنها سبّ و توهینی که به نظر او رسید، این بود که زهیر را عثمانی معرفی کند. این تنها راه برای او به منظور تهمت زدن به زهیر بود.

بنابراین حتّی اگر فرض کنیم روایت درست باشد، باز هم این تنها یک تهمت است که از جانب دشمنان به یکی از سرداران لشکر سیدالشّهداء عليه السّلام وارد شده و بدون درایت در لسان و صدور جای گرفته است و به هیچ عنوان مدرکی دالّ بر عثمانی بودن جناب زهیر نیست.

ص: 13


1- الفتوح، إبن أعثم: ج5 ص 56، مثیر الأحزان: ص 25، تاريخ الطّبریّ: ج5 ص 375 - 378. الإرشاد، الشّیخ المفيد: ج2 ص 64، روضة الواعظين: ص 151-152 و... .

معنای عثمانی چیست؟

عبارت «عثمانی» به گروهی اطلاق می شود که به مظلومیت عثمان باور دارند و معتقدند که او، مظلوم به شهادت رسیده است!!! و از آن سو نسبت به امیرالمؤمنين عليه السّلام پر از کینه و دشمنی هستند؛(1) زیرا معتقدند امام علیه السّلام، در کشته شدن عثمان دست داشته و از او و نیز فرزندانش، خون خواهی عثمان می شود.

آنان بنی امیه را بر بنی هاشم مقدم داشتند تا جایی که می گفتند: شام از مدینه بهتر است.(2)

تعبیر عثمانی برای کسانی به کار رفته است که حداقل بنی امیه را درباره ادعای مظلومیّت عثمان، تأیید کرده و بر همین اساس با امیرالمؤمنین علی علیه السّلام دشمن بودند. ناگفته نماند که افرادی براساس همین عقیده، تا برپایی جنگ های جمل و صفّين، پیش رفتند که در این صورت، تعبیر عثمانی به طور کامل بر آنان اطلاق می شود. شاخصه های عثمانیان: دنیا دوستی، پول پرستی، فاقد بودن وجهه اجتماعی، اقدام به جرم و جنایت، پیروی از سلطان ظالم، غرق شدن در شهوات و لذّات و رذائل، از ویژگی های بارز آنان است. اکنون که معنای واژه عثمانی را دانستیم، به خوبی درک میکنیم که نسبت عثمانی، زشت ترین تهمت و ناسزایی بود که می توانست زهیر را در تمام جهات، در مظانّ اتّهام قرار دهد و اول از همه، ایمان او را انکار کند و عزره لعنه اللّه نیز که یکی از فرماندهان لشکر دشمن است، به خوبی از معنای این نسبت و تأثیر آن آگاه بود و به همین منظور آن را بیان کرد اما این کار او، بی پاسخ نماند:

تدبیر سید الشّهداء علیه السّلام

امام حسين عليه السّلام برای خنثی نمودن این خدعه دشمن، چند مأموريت خاص به جناب زهیر داد تا خلاف این تهمت بر همگان ثابت شود:

اول: ایشان را فرمانده و پرچم دار میمنه (سمت راست) سپاه خود قرار دادند و روایات بر

ص: 14


1- فتح الباري: ج 7 ص 14، تحفة الأحوذي: ج 10 ص 139.
2- الأغاني: ج16 ص 233.

این امر تصریح دارد(1) و 20 تن از سواران دلیر سپاه امام حسين عليه السّلام، تحت فرمان زهیر هستند. پیامبر خدا و امیرالمؤمنین، کسانی را در میمنه لشکر خود قرار می دادند که شجاع ترین ها باشند. روشن است که فرماندهان سپاه از دلیران ماهر در فنون جنگ انتخاب می شوند و کسی مسؤلیت پرچم داری سپاه را عهده دار می شود که کمترین احتمال لغزش و اشتباه از او برود. فرمانده و پرچم دار، ارکان سپاه هستند و در لشکر سیّد الشّهداء علیه السّلام، با توجه به کمّیّت و کیفیّت لشکر دشمن، چنین فردی باید ایمانی راستین و راسخ داشته باشد تا بتواند چنین امر خطیری را به انجام برساند.

دوم: حبیب بن مظاهر و زهیر بن القين، فرمانداران میسره و میمنه لشکر سیّدالشّهداء علیه السّلام هستند، بنابراین حفظ حرم رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله وسلّم نیز بر عهده ایشان است، گذشته از این که این امتیاز و شرافت و مأموریّت به طور خاص برای جناب زهیر در تاریخ ذکر شده است.(2) اگر جناب زهیر عثمانی بوده و اکنون برگشته، قطعاً چنین جایگاهی به این سرعت نصیب او نمی شود.

سوم: ایشان تنها کسی است که پیوسته ملازم امام بوده است. در روایات آمده که زهير در مواقف مختلف در مقابل امام حسين علیه السّلام قرار داشت و همه جا خود را سپر جان امام قرار می داد چه در نماز چه قبل و بعد آن و در چندین موقف حساس، خود را در معرض دشمن قرار داده و بسیاری از دشمنان را کشته و شرّ آنان را دفع کرده است:

هنگامی که از پیش روی کاروان امام علیه السّلام جلوگیری می شود، زهیر در نزدیکی امام علیه السّلام است و با امام سخن می گوید:

«إني وَاللّهِ ما أَراهُ يَكُونُ بَعدَ هذَا الَّذِي تَرَونَ إِلّا أَشَدَّ مِمّا تَرَونَ، يَا ابنَ رَسُولِ اللّهِ! إِنَّ قِتالَ هؤُلاءِ السّاعَةَ أَهوَنُ عَلَينا مِن قِتالِ مَن يَأتِينا بَعدَهُم، فَلَعَمرِي لَيَأتِينا بَعدَ هُم مالا قِبَلَ لَنا بِهِ.»(3)

به خدا ای فرزند پیامبر خدا من می بینم که کار پس از اینکه اکنون می بینید

ص: 15


1- رجوع کنید به إرشاد شیخ مفید: ج2 ص 102، اعلام الوری: ص 243 فصل 4، بحارالأنوار: ج 45 ص 13 بقية الباب 37.
2- تاريخ الطّبریّ: ج3 ص 326 إبصار العين: ص182. الإرشاد، الشّیخ المفيد: ج2 ص 104-105. بحارالأنوار: ج 45 ص20-21.
3- تاريخ الطّبریّ: ج3 ص310. الإرشاد، الشّیخ المفيد: ج2 ص84. روضة الواعظين: ص180، إبصار العين: 178.بحارالأنوار: ج 33 ص280. ر.ک: الفتوح، ج5 ص80-81.

سخت تر باشد، همانا اکنون جنگیدن با این گروه برای ما آسان تر است از

جنگیدن با کسانی که پس از این نزد ما خواهند آمد. به جان خودم سوگند پس از این لشکری به سوی ما آید که ما برابری آنان نتوانيم.

وقتی پیک از جانب عمر سعد لعنه اللّه می آید، زهیر، جلو ایستاده و او را ملزم به زمین نهادن اسحله اش می کند و چون وی چنان نمی کند، از دیدار او با امام جلوگیری می نماید. (1) بنابراین زهیر همواره در فاصله ای بسیار کم نسبت به امام قرار دارد و به خصوص، مسئول حفظ جان امام عليه السّلام است. گذشته از این که کسب چنين مرتبه ای از قرب نشان از گذشته ای سراسر قرب و معرفت دارد، نشان می دهد که اگر ایشان قبلاً عثمانی بود، تا این حد مورد اطمینان واقع نمی شد.

همچنین زهیر بن القين به همراه سعید بن عبداللّه حنفي، ظهر عاشورا جان خویش را سپر امام قرار دادند تا امام نماز خوف به جا آورد و این امتیازی است که تنها نصیب این دو یار وفادار و راستین سیّدالشّهداء علیه السّلام شده است.(2)

چهارم: در روایتی دیگر، امام حسين علیه السّلام در شب عاشورا، درباره آن چه فردا رخ می دهد، سخن می گویند:

«وَ يَسأَلَنِي زُهَيرُ بنُ القَينِ وَ حَبیبُ بنُ مَظاهِرٍ عَن عَلِيٍ فَيَقُولانِ: یا سَیّدَنَا! عَلِىٌّ إلى ما يَكُونُ مِن حالِهِ ؟ فَأَقُولُ مُستَعبِراً: لَم يَكُنِ اللّهُ لِيَقطَعَ نَسلِي مِنَ الدُّنيا، وَكَيفَ يَصِلُونَ إليهِ؛ وَ هُوَ أَبُو ثَمانِيَةِ أَئِمَّةٍ»(3)

و زهیر بن القين و حبیب بن مظاهر (در روز عاشورا) از من درباره على (یعنی امام سجّاد) پرسیده، می گویند: ای سرور ما، «على»، عاقبت ایشان چیست؟ گریان می گویم: چنین نیست که خداوند نسل مرا از دنیا ببرد و چگونه به (کشتن) او دست می یابند در حالی که پدر 8 تن از امامان است؟.

ص: 16


1- معالي السّبطين: ج1 ص 309، الإمام الحسين علیه السّلام و أصحابه: ج1 ص 124. در سایر مصادر مانند تاریخ طبری و مقتل الحسين خوارزمی و غیر آن آمده است: کسی که از ورود دشمن جلوگیری نمود، ابوثمامة صیداوی است.
2- مستدرک سفينة البحار: ج4 ص 383، مثيرالأحزان: ص 48. ر.ک: تذكرة الخواص: ص 227.
3- الهداية الكبرى: ص 205 ب 5. مدينة المعاجز: ج4 ص 214 - 216.

گذشته از این که بیان مذکور، نشانگر عمق معرفت زهیر و حبیب سلام اللّه عليهما بوده است، نشان می دهد که ایشان، مأمور به حفظ جان امام زین العابدین علیه السّلام نیز هستند زیرا در حمله ای که در روز عاشورا به پشت خیمه ها شد، می خواستند همه ذریه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، از جمله امام سجّاد علیه السّلام را بکشند و امام حسین علیه السّلام بدین وسیله به ایشان می فهماند که امام زین العابدین، باید زنده بماند. حال، کسی که قبلاً عثمانی بوده، این قدر مورد وثوق است که مأمور حفظ جان امام بعدی هم باشد؟

مقام زهیر نزد سیّدالشّهداء علیه السّلام

حضرت زهیر از کسانی است که در کربلاء و در روز عاشوراء خطبه خوانده و لشکر دشمن را نصیحت کرده و این یکی از مقاماتی که تنها مؤمن می تواند کسب کند: مقام وعظ و نصیحت و انذار دشمن. همه یاران امام عليهم السّلام چنین نکردند، بلکه تعدادی معدود هستند که از این مقام ویژه برخوردارند و البته که رخداد این امر در حضور و رکاب معصوم علیه السّلام، به معنای امضای آن از جانب امام بوده است.

بنابر آن چه در تاریخ مسطور است، جناب زهیر سلاح بر خود حمل نمود و برای موعظه راهی شد، بنابراین کار او، خارج از اراده و اذن امام علیه السّلام صورت نگرفته و مورد تأیید امام علیه السّلام است، هرچند که بیان امام علیه السّلام درباره او و کاری که انجام داد، امری فراتر از تأیید است:

وقتی در روز عاشوراء، زهیر، سپاه دشمن را مخاطب قرار داده و نصیحت کرد، نصيحتی که هر یک از فرازهای آن، نشان از عمق ایمان و معرفتش نسبت به ساحت معصومین عليهم السّلام است، زهیر در کمال فصاحت و بلاغت سخن گفت و از واژه های برگزیده برای انتقال مقصود خویش بهره برد. امام حسین علیه السّلام نیر زهیر را به مؤمن آل فرعون تشبیه نموده، فرمودند:

«أَقبِل، فَلَعَمري لَئِن كانَ مُؤمِنُ آلِ فِرعَونَ نَصَحَ لِقَومِهِ وَ أَبلَغَ فِي

ص: 17

الدُّعاءِ، لَقَد نَصَحتَ لِهؤُلاءِ وَ أَبلَغتَ لَو نَفَعَ النُّصحُ وَ الإِبلاغُ» (1)

بیا (رو به ما کن)، که به جانم سوگند اگر مؤمن آل فرعون، خاندان خویش را نصیحت کرده و دعوت به سوی حق را تمام نمود، به راستی تو نیز اینان را اندرز دادی و پیام الهی را رساندی اگر اندرز و پیام رسانی، سود رساند.

امام علیه السّلام بدین وسیله، سبک موعظه و بلاغت وی را تأييد فرموده و بر قوّت عقل ایشان مهر صحت نهاد تا جایی که برای امضای نصیحت و ابلاغ او، به جان خویش سوگند یاد می نماید و این کلام، حائز رتبه ای بسیار والاست ضمن این که خطاب امام، از اهتمام تمام او برای نصیحت نمودن به قصد هدایت گمراهان، پرده برمی دارد. امام حسین علیه السّلام، هم چنین پس از شهادت زهیر، بالای سر او ایستاده و قاتلان او را به قاتلان مؤمن آل فرعون تشبیه نمودند:

«لا یُبعِدَنَّكَ اللّهُ يا زُهَيرُ، وَلَعَنَ قاتِلَكَ لَعنَ الَّذِينَ مُسِخُوا قِرَدَةً وَ خَنازِيرَ».(2)

بیان امام علیه السّلام در کمال دقت و ظرافت است بنابراین وقتی امام علیه السّلام زهیر را به مؤمن آل فرعون تشبیه می فرماید، سزاوار است که این تشبیه از جهات مختلف مورد بررسی قرار گیرد.

در قرآن و روایات ویژگی های بسیاری برای مؤمن آل فرعون بیان شده که با توجّه به تشبیه مذکور، همین ویژگی ها بر زهیر بن القین نیز بار می شود. قرآن کریم درباره مؤمن آل فرعون می فرماید:

«وَقالَ رَجُلٌ مُؤمِنٌ مِن آلِ فِرعَونَ یَكتُمُ إيمانَهُ أَتَقتُلُونَ رَجُلاً أَن يَقُولَ رَبِّيَ اللّهُ وَقَد جائَکُم بِالبَيِّناتِ مِن رَبِّكُم...».(3)

و مردی مؤمن از میان فرعونیان که ایمان خویش را پوشیده می داشت، گفت: آیا

ص: 18


1- تاريخ الطّبریّ: ج4 ص 323 الكامل في التّاريخ: ج4 ص 63 البداية والنّهاية: ج8 ص 194، تاريخ اليعقوبيّ: ج2 ص 244.
2- مقتل الحسين علیه السّلام، الخوارزمي: ج2 ص20. تسلية المجالس: ج2 ص295. بحارالأنوار: ج 45 ص 26. عوالم العلوم: ج 17 ص 269؛ الدّمعة السّاكبة: ج4 ص306؛ أسرار الشّهادة: ص295؛ نفس المهموم: ص 277؛ تظلّم الزّهراء: ص191.
3- سوره غافر آیه 29.

مردی را به این خاطر که می گوید: پروردگار من اللّه است، می کُشید در حالی که با نشانه از جانب پروردگارتان به سویتان آمده است... تا آخر آيه. چنان چه می دانیم در بیان اهل بیت علیهم السّلام عبارت «مؤمن» بر شیعه فرمان بردار اطلاق می شود(1) و هرگز در معنای عثمانی به کار نرفته است. بلکه مؤمن آل فرعون، بلافاصله پس از ایمان، به تقیّه توصیف و ستوده می شود، شاخصه ممتاز مؤمن آل فرعون، عمل وی به تقیّه است و امام علیه السّلام به وسیله این تشبیه، به ایمان زهیر شهادت داده و مهر صحت بر آن نهادند و نقشه دشمن را برای تخریب سابقه زهیر نقش برآب فرمود زیرا تشبیه مذکور شاهد برالتزام جناب زهیربه تقیّه و نیز علوی بودن وی از ابتداست. احادیث بسیاری در باب ضرورت تقیّه و فضیلت کتمان دین از ائمه اطهار علیهم صلوات اللّه آمده است. رسول اللّه صلّی اللّه عليه و آله و سلم فرمودند:

«طُوبَى لِعَبْدٍ نُوَمَةٍ عَرَفَهُ اللَّهُ وَ لَمْ يَعْرِفْهُ النَّاسُ أُولَئِكَ مَصَابِيحُ الْهُدَى وَ يَنَابِيعُ الْعِلْمِ يَنْجَلِي عَنْهُمْ كُلُّ فِتْنَةٍ مُظْلِمَةٍ لَيْسُوا بِالْمَذَايِيعِ الْبُذُرِ وَ لَا بِالْجُفَاةِ الْمُرَاءِينَ».(2)

خوشا به حال بنده ای که گمنام باشد، خدا او را (به عنوان بنده مطيع خود) بشناسد ولی مردم (عبودیّت) او را نشناسند. آنان چراغ های هدایت و سرچشمه های دانش هستند، به واسطه آن ها هر فتنه تیره و تاری برطرف گردد، رازها را فاش نمی کنند و ناسپاس و ریاکار نیستند.

امیرالمؤمنين علیه السّلام فرمودند:

«طُوبی لِکُلِّ عَبْدٍ نُوَمَهٍ لَا یُؤْبَهُ لَهُ ، یَعْرِفُ النَّاسَ وَلَا یَعْرِفُهُ النَّاسُ ، یَعْرِفُهُ اللّهُ مِنْهُ بِرِضْوَانٍ ، أُولئِکَ مَصَابِیحُ الْهُدی ، یَنْجَلِی عَنْهُمْ کُلُّ فِتْنَهٍ مُظْلِمَةٍ ، وَیُفْتَحُ لَهُمْ بَابُ کُلِّ رَحْمَةٍ ، لَیْسُوا بِالْبُذُرِ الْمَذَایِیعِ ، وَلَا

ص: 19


1- صفات مؤمن در آیات و احادیث بسیاری ذکر شده است. اجمالاً رجوع کنید به اصول کافی جلد 2 ص 227 خطبه همّام.
2- الكافي: ج3 ص 569 ب 98 ح11.

الْجُفَاةِ الْمُرَائِینَ».(1)

خوشا به حال بنده گمنامی که به او اعتنا نشود، مردم را بشناسد ولی مردم او را نشناسند، خداوند او را به رضایت مندی وی می شناسد. آنان چراغ های هدایت هستند که هر فتنه تاریک و سختی به برکت آن ها از میان می رود و درب همه رحمت ها برایشان گشوده گردد، نه پخش کننده و افشاکننده راز هستند و نه خشن و جفاکار) ریاکار.

در احادیثی بسیار، لزوم کتمان دین و مقام والای کسانی که عامل به تقیّه هستند نیز بیان شده است. امام جعفر صادق علیه السّلام خطاب به سلیمان بن خالد فرمودند:

«یَا سُلَیْمَانُ ، إِنَّکُمْ عَلی دِینٍ مَنْ کَتَمَهُ أَعَزَّهُ اللّهُ ، وَمَنْ أَذَاعَهُ أَذَلَّهُ اللّهُ.».(2)

ای سلیمان شما دینی دارید که هرکس آن را (از مخالفين و دشمنان) بپوشد، خدا عزیزش کند و هر کس آن را فاش سازد، خداوند او را خوار نماید».

همچنین فرمودند:

«نَفَسُ الْمَهْمُومِ لَنَا الْمُغْتَمِّ لِظُلْمِنَا تَسْبِیحٌ ، وَهَمُّهُ لاِءَمْرِنَا عِبَادَةٌ ، وَکِتْمَانُهُ لِسِرِّنَا جِهَادٌ فِی سَبِیلِ اللّهِ».(3)

نفس کشیدن کسی که برای ما اندوهگین است و برای ستمی که به ما شده غمگین است، تسبیح می باشد، و همت گماشتن او برای زنده نمودن امر ما

عبادت است و پنهان داشتن راز ما برای او جهاد در راه خداست.

امام محمّد باقر علیه السّلام فرمودند:

«خالِطُوهُم بِالبَرّانِیَّةِ وخالِفوهُم بِالجَوّانِیَّةِ إذا کانَتِ الإمرَةُ صِبیانِیِّةً».38(4)

هرگاه فرمان روایی کودکانه (و بر مدار هوی و هوس) باشد در ظاهر با مردم آمیزش کنید و در باطن مخالف آن ها باشید.

ص: 20


1- الكافي: ج2 ص225 ح 12.
2- المحاسن: ج1 ص 257 ب31 ح 295. الكافي: ج2 ص 222 باب الكتمان... ح3.
3- الكافي: ج2 ص 226 باب الكتمان ح16.
4- الكافي: ج2 ص 220 باب التّقية ح20.

ابوعمر اعجمی گوید: امام جعفر صادق علیه السّلام به من فرمودند:

یَا أبَا عُمَرَ! إنَّ تِسْعَةَ أعْشَارِ الدِّینِ فِی التَّقِیَّةِ، وَ لَا دِینَ لِمَنْ لَا تَقِیَّةَ لَهُ، وَ التَّقِیَّةُ فِی کُلِّ شَیْ ءٍ إلَّا فِی شُربِ النَّبِیذِ وَ الْمَسْحِ عَلَی الْخُفَّیْنِ».(1)

ای اباعمر! نه دهم دین در تقیّه است، و هر که تقیّه ندارد دین ندارد، و تقیّه در هر چیز هست جز در نوشیدن آب جو و مسح بر روی کفش.

وقتی این احادیث و موارد بسیار دیگری که بر وجوب تقیّه تأکید دارد، مورد بررسی قرار گیرد، عظمت جایگاه جناب زهیر آشکار می شود زیرا واضح است که شرایط آن روزگار برای یک شیعه، چیزی جز تقیّه را اقتضا نمی کرد و این مهم، به راحتّی قابل فهم است وقتی بنی امیّه و عمّال آنان، حاکمان وقت باشند و شیعیان را براساس دروغ و تهمت و گاه، بر اساس گمان بکشند. با این اوصاف، طبیعی است که زهیر نزد دشمن، بر اساس تقیّه عمل نماید و عثمانی شناخته شده باشد.

مؤمن آل فرعون با بیان خویش از معصوم دفاع می کند و اعتقاد دارد که معصوم از جانب خداوند، بیّنه اقامه می کند، جناب زهیر نیز در خطبه ای که روز عاشوراء ایراد فرمود، دفاعی تمام و کمال را ارائه نموده و جایگاه امام علیه السّلام و نیز وظیفه سایرین نسبت به ایشان را تبيين نمود و حتّی در مقام إنذار، دشمنان را از مخالفت و جنگ بر حذر داشت.

حضرت زهیر به شجاعت مشهور بود ولی به جهت شدّت تقیّه، عقیده وی، ناشناخته بود در حالی که مردی عالم بوده است و این نمایانگر شدّت التزام ایشان به امر اهل بیت اطهار علیهم السّلام است و به همین دلیل، ایشان هم چون مؤمن آل فرعون، به جهت کتمان علم خویش، ستوده شده است، ایشان صبر نموده و منتظر امر امام بود و بدین جهت نیز از جانب خداوند، مأجور است.

از سوی دیگر امام جعفر صادق علیه السّلام درباره این آیه:

ص: 21


1- المحاسن: ج1 ص 259 ب31 باب التّقيّة... ح 309. الكافي: ج2 ص 217 باب التقيّة. .. ح2.

«أُولئِكَ يُؤتَونَ أَجرَهُم مَرَّتَينِ بِما صَبَرُوا».

آنان به خاطر صبری که پیشه نمودند، پاداش خویش را دوبار دریافت می کنند».

فرمود:

«بِما صَبَرُوا عَلَى التَّقِيَّةِ».

صبری که بر تقیّه کردند.

و درباره تفسیر آیه:

وَيَدرَؤُنَ بِالحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ).

و با حسنه گناه را دفع کردند.

فرمودند:

«الحَسَنَةُ التَّقِيَّةُ وَ الإِذاعَةُ السَّیِّئَةُ».(1)

«حسنه» تقیّه است و «گناه» فاش کردن است (یعنی به وسیله تقیّه و راز نگه داشتن، دین خود را حفظ کردند).

و از آن جا که جناب زهیر، بسیار ملتزم به تقیّه بودند، امام به وسیله این تشبیه، او را در شمار تقیّه کنندگان قرار داده و اجر او را 2 برابر اعلام می فرمایند.

مؤمن آل فرعون یکی از پیشی گیرندگان از میان تمام امّت ها است، امام علیه السّلام بدین وسیله، ایشان را به یکی از پیشی گیرندگان از امّت ها نیز تشبیه نمودند.

از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت است که فرمودند:

إنِّ سُبّاقَ الأُمَمِ ثَلاثَةٌ لَم يَكفُرُوا طَرفَةَ عَينٍ: عَلِيُّ بنُ أَبي طالِبٍ وَ صاحِبُ یاسِینَ وَ مُؤمِنُ آلِ فِرعَونَ، فَهُمُ الصِّدِيقُونَ، وَعَلِيٌّ أَفضَلُهُم».(2)

به راستی پیشی گیرندگان امّت ها، 3 نفر هستند که به اندازه چشم بر هم زدنی کافر نبودند. علی بن ابي طالب و صاحب یاسین و مؤمن آل فرعون. آنان صدّیقون

ص: 22


1- المحاسن: ج1 ص 257 ب31 باب التّقيّة ح 296. الكافي: ج2 ص 217 باب التّقية...ح1.
2- مناقب آل دبي طالب عليهم السّلام: ج2 ص6.

هستند، و على برترین ایشان است.

و این تشبیه نشان می دهد که زهیر از ابتدا علوی و حسینی بوده و نه تنها اکراهی برای ملاقات با امام حسین علیه السّلام نداشت، بلکه از پیشتازان به سوی نصرت امام علیه السّلام است و حتّی به اندازه چشم برهم زدنی، کافر نبوده است چنان چه شاهد آن از تاریخ نیز ذکر شد.

امام محمّد باقر علیه السّلام فرمودند:

السّابِقُونَ أَربَعَةٌ: ابنُ آدَمَ المَقتُولُ وَ السّابِقُ في أُمَّةِ مُوسى وَ هُوَ مُؤمِنُ آلِ فِرعَونَ وَ السّابِقُ فِي أُمَّةِ عِيسى وَ هُوَ حَبيبٌ النَّجّارُ وَالسّابِقُ فِي أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَيهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ عَلِيُّ بنُ أَبِي طالِبٍ عَلَيهِمَا السَّلامُ».(1)

پیشی گیرندگان، چهار نفر هستند، فرزند آدم که کشته شد، و پیشی گیرنده در میان امّت موسی که مؤمن آل فرعون است و پیشی گیرنده در میان امّت عیسی که حبیب نجّار است و پیشی گیرنده در میان امّت حضرت محمّد صلّی اللّه عليه و آله و سلّم که علی بن ابی طالب عليهما السّلام است.

در احادیث آمده است که مؤمن آل فرعون، پسر دایی فرعون بود:

وَأَمّا الحادِيَ عَشَرَ فَقَولُ اللّهِ عَزَوَجَلَّ فِي سُورَةِ المُؤمِنِ حَكايَةً عَن قَولِ رَجُلٍ مُؤمِنٍ مِن آلِ فِرعَونَ: «وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ» فَكانَ إبنَ خالِ فِرعَونَ فَنَسَبَهُ إِلى فِرعَونَ بِنَسَبِهِ وَ لَم يُضِفهُ إِليهِ؛ بِدِينِهِ».(2)

قرآن کریم نسبت او را با فرعون رد نمی کند لكن او را مؤمن می نامد و ایمان او را

ص: 23


1- بحارالأنوار: ج66 ص 156 ب 32.
2- الأمالي، الشّیخ الصّدوق: ص 533 مجلس 79.

تأیید می کند. او ایمانی قوی داشته و متزلزل نبوده است. درباره جناب زهير بن القين نیز چنین است، فامیل او عثمانی بودند لکن امام حسين علیه السّلام با تشبیه او به مؤمن آل فرعون، با وجود این که افراد فامیل و همراهان ایشان

عثمانی بودند، ایمان او را تأیید و به این لحاظ از همراهی با فامیلش مبرّا نمودند.

بنابراین قرآن کریم، مؤمن آل فرعون گفت:

وَأُفَوِّضُ أَمرِي إِلى اللّهِ، إِنَّ اللّهَ بَصِيرٌ بِالعِبادِ».(1)

امر خویش را به خدا واگذار نمودم، به راستی خداوند نسبت به بندگان بیناست. مقام تفویض امر به خداوند تبارک و تعالی نشان از ثبات و استحکام ایمان و بلکه يقين در قلب است و امام علیه السّلام، با تشبیه نمودن زهیر به مؤمن آل فرعون، او را به ایمان و يقين تأييد شده، ستودند و بسیار به جا است که یاد شود کسی که حائز رتبه يقين این چنینی باشد، هرگز از قضای الهی فرار نمی کند و در پی گریز از ملاقات با سیّدالشّهداء علیه السّلام نیست.

مؤمن آل فرعون، در دین خویش مفتون نشده و مورد آزمایش قرار نگرفت، امام صادق علیه السّلام در ضمن حدیثی این آیه را تلاوت فرمودند: «فَوَقاهُ اللّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا. خداوند او (یعنی مؤمن آل فرعون) را از بدی های آنچه نیرنگ زدند، نگاه داشت».

سپس فرمود:

«أَما وَاللّهِ لَقَد تَسَلَّطُوا عَلَيهِ وَقَتَلُوهُ، فَأَمَّا مَا وَقَاهُ اللّهُ فَوَقاهُ اللّهُ أَن يَعتُو فِي دِينِهِ».(2)

به خدا سوگند بر او چيره شدند و او را کشتند، آن چه خداوند وی را از آن نگاه داشت این بود که دینش را از او بگیرند.

امام جعفر صادق علیه السّلام در حدیث دیگری درباره تفسيرهمان آیه فرمودند:

ص: 24


1- سوره غافر آیه 45.
2- کتاب المؤمن: ص 15 ب1 ح2. ر.ک: الكاي: ج2 ص 215 باب سلامة الدّين ح1.

وَاللّهِ لَقَد قَطَعُوهُ إِرباً إِرباً، وَلكِن وَقاهُ اللّهُ أَن يَفتِنُوهُ فِي دينِهِ».(1)

به خدا سوگند او را قطعه قطعه کردند، ولى خداوند او را از این که دینش را از او بگیرند، نگاه داشت.

و امام علیه السّلام بدین وسیله، زهیر را به شهادتی با وصف قطعه قطعه شدن پیکرش بشارت داده و به يقين و صبر بر سختی ها ستودند. و بشارت امام واقع شد آن جا که در مقتل ایشان، هنگام وداع با امام علیه السّلام می خواند:

فدتک نفسي هادي مهديّاً * اليوم نلقى جد النّبيّاً

أنا زهير وأنا ابن القين * أذبّكم بالسّیف عن حسین

جانم به فدایت، هدایتگر و هدایت شده ای

امروز جدّت پیامبر را ملاقات می کنیم

من زهيرم، و منم فرزند قین

شما را با شمشير از حسین دور می کنم

او را تیرباران کردند و گرداگرد او را شمشیر و نیزه گرفتند در حالی که آنان را از سرور خویش و یارانش، به خود مشغول نموده بود و پیکرش را تکه تکه و پاره پاره پیش می آورد. کثیر بن عبد اللّه شعبی با نیزه ای بر او زخم زد و دیگری با شمشیر به او ضربه زد و او را تکه تکه کردند.7(2)

فَسَلَامُ اللّهِ عَلَيهِ حَيَّاً وَ شَهِیداً، وَ رَزَقنَا اللّهُ شَفَاعَتَهُ.

همچنین امام علیه السّلام او را بشارت دادند که به محض کشته شدن، وارد بهشت می شود زیرا در روایات می خوانیم که آیات:

«قِيلَ ادخُلِ الجَنَّةَ قَالَ يَا لَيتَ قَومي يَعلَمُونَ * بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ المُكرَمِينَ».(3)

ص: 25


1- تفسير القميّ: ج2 ص 258.
2- الأمالي، الشّیخ الصّدوق: ص160.
3- سوره یس صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آیات 27 و 28.

گفته می شود «وارد بهشت شو» می گوید: کاش مردمان من می دانستند * که پروردگارم مرا آمرزید و مرا از گرامیان قرار داد.»

درباره مؤمن آل فرعون است.(1) بنابراین کشته شدن، تنها پلی بود که او با عبور از آن، وارد بهشت می شد. و زهیر نیز چنین بود.

مفضّل از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت می کند که فرمودند:

«إِذَا قَامَ قائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِم استَخرَجَ مِن ظَهرِ الكَعبَةِ سَبعَةً وَعِشرِينَ رَجُلاً. .. وَ مَؤمِنَ آلِ فِرعَونَ...».(2)

چون قائم آل محمّد صلوات اللّه عليهم قیام کند، از پشت کعبه 27 مرد را بیرون می آورد:... و مؤمن آل فرعون... .

هرچند بدون شک، یاران سیّدالشّهداء علیه السّلام، در رجعت باز می گردند ولی امام علیه السّلام، بدین وسیله، زهیر را به بازگشتی ویژه بشارت می دهند.

مواقف زهیر شهید

جناب زهير علیه السّلام، مواقف بسیار زیبایی دارد، زهیر از هنگامی که بشارت سلمان را دریافت، در انتظار روز موعود بود چنان چه از گفته های او با همسرش و نیز همراهانش هویداست. او پیش از رسیدن خبر شهادت مسلم بن عقیل، یعنی از همان ابتدا، زمانی که همه فکر می کردند پیروزی با امام حسين علیه السّلام خواهد بود، آن جا سخن از شهادت به میان می آورد، گویی خودش و حتّی همسرش به خوبی از آن چه رخ خواهد داد، آگاهند:

در تاریخ آمده است: (پس از ملاقات با امام حسين علیه السّلام) به همسرش گفت:

«أنتِ طالِقٌ،فَتَقَدَّمی مَعَ أخیکِ حَتّی تَصِلی إلی مَنزِلِکِ؛فَإِنّی قَد وطَّنتُ نَفسی عَلَی المَوتِ مَعَ الحُسَینِ علیه السّلام».

تو آزادی (طلاقت دادم)، همراه با برادرانت پیش برو تا به خانه ات برسی زیرا من

ص: 26


1- أوائل المقالات ص49.
2- تفسير العيّاشيّ: ج2 ص 32 ح90.

جانم را برای امام حسین علیه السّلام گذاشته ام.

سپس به همراهانش گفت:

مَن أحَبَّ مِنکُمُ الشَّهادَهَ فَلیُقِم ، وَمَن کَرِهَها فَلیَتَقَدَّم.(1)

هرکدام از شما که شهادت را دوست می دارد، برخیزد و هرکس نمی خواهد، پیش برود. و در برخی دیگر از منابع آمده است که پس از ملاقات کوتاه خویش با امام علیه السّلام، به یاران خویش فرمود:

مَن أحَبَّ مِنکُم أن یَتبَعَنی،وإلّا فَإِنَّهُ آخِرُ العَهدِ.(2)

هر کس از شما می خواهد دنبال من بیاید و گرنه این آخرین دیدار است.

و در کتاب اللهوف نیز آمده است که به همسرش فرمود:

أنتِ طالِقٌ، فَإِنّی لا احِبُّ أن یُصیبَکِ بِسَبَبی إلّا خَیرٌ، وقَد عَزَمتُ عَلی صُحبَةِ الحُسَینِ علیه السلام لِأَفدِیَهُ بِنَفسی،وأقِیَهُ بِروحی.

تو آزادی، زیرا من دوست ندارم که از جانب من، جز خوبی به تو برسد زیرا به يقين تصميم به همراهی حسین علیه السّلام دارم تا جانم را فدایش کنم و با روح خویش از او محافظت نمایم.

سپس مال او را به وی داد و او را به برخی از پسرعموهایش سپرد تا به خانواده اش برسانند. همسرش به سویش رفت و گریست و با او وداع کرد و عرض نمود:

كَانَ اللَّهُ عَوْناً وَ مُعِيناً خَارَ اللَّهُ لَكَ، أَسْأَلُكَ أَنْ تَذْكُرَنِي فِي الْقِيَامَةِ عِنْدَ جَدِّ الْحُسَيْنِ علیه السلام.

خدا یار و یاور باشد خداوند آن چه خبر است برایت مقدّر کند. از تو می خواهم که در روز قیامت، مرا نزد جدّ حسين علیه السّلام یاد کنی.

سپس زهیر به همراهانش فرمود:

مَن أحَبَّ أَن یَصحَبَنِی،وَإلّا فَهُوَ آخِرُ العَهدِ مِنِّی.(3)

ص: 27


1- الأخبار الطّوال، ص246.
2- أنساب الأشراف: ج3 ص167- 168 و 225، تاريخ الطّبریّ: ج5 ص 397-396، الكامل في التّاريخ: ج3 ص 277-278. الإرشاد، الشّیخ المفيد: ج2 ص 73-74، روضة الواعظين: ص 153.
3- اللّهوف: ص 71-73.

هرکس دوست دارد مرا همراهی کند، در غیر این صورت این آخرین دیدار است.

این موضع قاطع زهیر و حتّی همسرش، نشان از علم و یقین ریشه دار آنان نسبت به امام علیه السّلام و اهداف و سرانجام ایشان است.

زهیر هنگامی که تصمیم می گیرد از همراهان خویش جدا شده و به امام حسین علیه السّلام بپیوندد، برای ایشان روایتی را از سلمان نقل کرده، می گوید:

غَزَوَت بَلَنجَرَ وَ شَهِدَت فَتَحَهَا فَسَمِعَت سَلمَانُ الفَارسِي رَضِي اللّهُ عَنهُ يَقُولُ: أَفَرحتُم بِفَتحِ اللّهِ لَكُم؟ فَإِذَا أَدرَكتُم شَبَابَ آلِ مُحَمَّدٍ- وَ فِي رِوَايَةٍ - سَيِّدَ شَبَابِ آلِ مُحَمَّدٍ، فَكُونوُا أَشَدُّ فَرحاً بِقِتَالِكُم مَعَهُم.(1)

در جنگ بلنجر حضور داشتم و شاهد فتح آنجا بودم، از سلمان فارسی رضی اللّه عنه شنیدم که می گفت: آیا از این که خداوند برای شما (این شهر را) گشود خوشحال هستید؟ هنگامی که جوانان آل محمّد. یا سرور جوانان آل محمّد علیهم السّلام. را دریابید، به سبب جنگیدن همراه با آنان، بیشتر خشنود باشید.

در برخی دیگر از کتب تاریخ مخالفين، ماجرا بدین شرح نقل شده است:

غَزَونا بَلَنجَرَ، فَفَتَحَ اللّهُ عَلَینا، وأصَبنا غَنائِمَ، فَقالَ لَنا سَلمانُ الباهِلِیُّ: أفَرِحتُم بِما فَتَحَ اللّهُ عَلَیکُم، وأصَبتُم مِنَ الغَنائِمِ؟! فَقُلنا:نَعَم، فَقالَ لَنا:إذا أدرَکتُم شَبابَ آلِ مُحَمَّدٍ فَکونوا أشَدَّ فَرَحاً بِقِتالِکُم مَعَهُم مِنکُم بِما أصَبتُم مِنَ الغَنائِمِ، فَأَمّا أنا، فَإِنّی أستَودِعُکُمُ اللّهَ... قالَ: ثُمَّ وَاللّهِ ما زالَ فی أوَّلِ القَومِ حَتّی قُتِلَ.(2)

و در کتاب إرشاد شیخ مفید: ج2 ص 73، روضة الواعظين شهيد فتال نیشابوری: ج1 ص 178 و مثير الأحزان علامه ابن نما حلی: ص 23 - 24 مانند آن با اندکی اختلاف آمده و در پایان می خوانيم:

قَالُوا: ثُمَّ وَاللّهِ مَا زَالَ فِي القَومِ مَعَ الحُسَينِ علیه السّلام حَتَّى قُتِلَ.

بنابراین زهير، از زمانی بسیار دورتر، بیش از 30 سال قبل، بشارت یافته که جوانان

ص: 28


1- معجم ما استعجم: ج1 ص 276، مقتل أبي مخنف: ص 162.
2- تاريخ الطّبریّ:ج 5 ص396-397. ر.ک: مقتل الحسين، الخوارزميّ: ج1 ص 225. الكامل في التاريخ: ج4 ص 42.

اهل بیت پیامبر صلّی اللّه عليه وآله وسلّم را یاری خواهد کرد. او تنها در انتظار روز موعود بود تا به آرزوی خویش نائل شود، با این وجود، چطور ممکن است عثمانی باشد؟

در «ذي حسم» پیش از این که خبر شهادت مسلم بن عقیل علیه السّلام بیاید، امام حسين علیه السّلام خطبه ای ایراد فرمودند. زهیر برخاسته به همراهانش فرمود: شما حرف می زنید یا من حرف بزنم؟ گفتند: نه، شما حرف بزن. (معلوم می شود ایشان انسان وجيه و مقبول القولى است). سپاس و ستایش الهی گفت، سپس عرض کرد:

قَد سَمِعنا هَداکَ اللّهُ یَابنَ رَسولِ اللّهِ مَقالَتَکَ،وَاللّهِ لَو کانَتِ الدُّنیا لَنا باقِیَةً وکُنّا فیها مُخَلَّدینَ،إلّاأنَّ فِراقَها فی نَصرِکَ ومُواساتِکَ،لَآثَرنَا الخُروجَ مَعَکَ عَلَی الإِقامَةِ فِیهَا.

خداوند تو را رهبر و راهنما باشد ای فرزند پیامبر خدا! فرمایش شما را شنیدیم، به خدا قسم اگر دنیا برای ما ماندنی بود و در آن جاویدان بودیم و یاری و همراهی با شما قرين جدایی از دنیا بود، به يقين پایداری در قیام همراه با شما را بر ماندن جاوید در دنیا مقدّم می داشتيم.

راوی گوید: حضرت برای او دعا کرده و با خوشرویی با او سخن گفت.(1)

حضرت سید الشّهدا صلوات اللّه علیه در شب عاشورا خطبه ای ایراد نموده و می فرمایند:

فَإِنّي لا أَعلَمُ أصحاباً أَوفَی وَلا خَيراً مِن أَصحابِي، وَلا أَهلَ بَيتٍ أَبَرَّ وَ أَوصَلَ مِن أَهلِ بَيتِي، فَجَزاکُمُ اللّهُ عَنّي خَيراً».(2)

همانا من یاران باوفاتر و بهتر از یارانم، و خاندانی نیکوکارتر و مهربان تر از خاندان خودم سراغ ندارم، خدایتان از جانب من پاداش نیکو دهد.

هریک پاسخی دادند تا آن جا که زهیر بن القين از جا برخاست و عرض کرد:

وَاللّهِ، لَوَدِدتُ أنّي قُتِلتُ، ثُمَّ نُشِرتُ، ثُمَّ قُتِلتُ، حَتّى اُقتَلَ هكَذا ألفَ مرة وأنَّ اللّهَ

ص: 29


1- تاريخ الطّبریّ: ج4 ص 304-305. اللّهوف: ص 47، إبصار العين: ص 177.
2- این بیان دلالتی روشن بر یگانگی و بی مانندی تک تک شهدای کربلاست.

تعالي يَدفَعُ بِذلِكَ القَتلَ عَن نَفسِكَ، وعَن أنفُسِ هؤُلاءِ الفِتيَان مِن أهلِ بَيتِكَ.(1)

به خدا سوگند دوست داشتم کشته شوم سپس زنده شده و دوباره کشته شوم تا جایی که هزار بار این چنین کشته شوم و خدای تعالی بدین وسیله شما و این جوانان اهل بیت شما را از کشته شدن نگه داری فرماید.

در تاریخ آمده است که او در کربلاء خدمت حضرت ابالفضل علیه السّلام آمد و قضيّه ازدواج مولا امیرالمؤمنین و حضرت امّ البنين عليهما السّلام پدر و مادرش را تعریف می کند:

... ای اباالفضل! بدان که به راستی پدرت امیرالمؤمنین، هنگامی که می خواست با مادرت امّ البنين ازدواج کند، کسی را نزد برادرش عقیل فرستاد. و او نسبت به نسب های عرب آگاه بود. سپس فرمود: برادرم، از تو می خواهم زنی را برایم خواستگاری کنی که از میان دارندگان خاندان و دارای حسب و نسب (والا) و شجاعت باشد تا از او پسری شجاع و دلیر نصیبم شود که این پسرم را یاری کند. و با دست مبارک به سوی امام حسین علیه السّلام اشاره فرمود. تا او را در کربلاء همراهی نماید. (زهیر در ادامه روایت خطاب به ابا الفضل علیه السّلام عرض می کند:) پدرت تو را برای چنین روزی ذخیره نمود، بنابراین در دفاع از همسران برادرت و خواهرانت کوتاهی نکن.(2)

چنان چه جناب زهیر عثمانی بود، هرگز در چنين درجه ای از قرب نسبت به مولی الموحّدین علیه السّلام قرار نمی گرفت که بر اسرار ایشان مأمون باشد زیرا شخصِ خودش حديث را نقل می کند و هیچ واسطه ای در بین نیست بنابراین توسط خودِ امیرالمؤمنين علیه السّلام امین دانسته شده است. اباالفضل العباس علیه السّلام نیز روایت را از جناب زهیر می پذیرد و این نشان از اعتماد ایشان نسبت به حدیث زهیر و آگاهی جناب زهیر نسبت به اسرار بیت امیرالمؤمنين علیه السّلام است که آن را نزد

ص: 30


1- تاريخ الطّبریّ: ج4 ص 318، روضة الواعظين: ص 183، الإرشاد، الشّیخ المفيد: ج2 ص 92، إعلام الوری: ج1 ص 456، اللّهوف: ص 56، بحارالأنوار: ج44 ص 316 و... . ر.ک: الأمالي، الشّیخ الصّدوق: ص220.
2- اسرار الشهادة ص 218.

خویش نگاه داشته بود.

در تاریخ آمده است: هنگامی که حبیب به شهادت رسید، شکستگی در چهره امام حسین علیه السّلام هویدا شد. سپس فرمود:

«پاداش تو با خدا باشد ای حبیب! فرزانه ای بودی که در یک شب، قرآن را ختم می کردی».

زهیر بن القين، به سوی ایشان رفت و عرض کرد:

پدر و مادرم به فدایت ای فرزند پیامبر خدا! این شکستگی که در چهره شما می بینم، چیست؟ آیا نمی دانی ما بر حق هستیم؟

فرمود:

«بله سوگند به خداوند آفریدگان، همانا به علم و یقین می دانم که من و شما بر مسیر حق و هدایت هستیم».

زهير عرض کرد:

در این صورت نمی ترسیم وقتی به سوی بهشت و نعمت های آن روان

می شویم.(1)

و این مقام، مقام مواسات با امام و مرهم نهادن بر زخم قلب ایشان، مقامی والا و رتبه ای بی مانند است که جناب زهیر نشان آن را دریافت نمود.

جناب زهير بن القين، در هنگام وداع، دست بر روی شانه اباعبداللّه علیه السّلام نهاده و بر پشت ایشان زد، گذشته از این که چنین اقدامی نشان دهنده اوج نزدیکی ایشان به امام است و به گذشته ای طولانی و با معرفت باز می گردد، اشعاری نیز زمزمه فرموده، در ضمن آن، امام حسين علیه السّلام را به شتاب برای شهادت و پیوستن به خودش دعوت می کند، طوری که از سر ایمان و یقین، محل گرد آمدن دوباره را، بهشت پروردگار می بیند.(2)

ص: 31


1- مقتل أبي مخنف: ص147. فرسان الهيجاء: ج1 ص 201. ر.ک: ينابيع المودّة: ج3 ص71.
2- تاريخ الطّبریّ: ج4 ص366، مقتل الحسين خوارزمی: ج2 ص24.

آخرین بار...

از جمله کسانی که امام حسین علیه السّلام در هنگام تنهایی خویش صدا زدند، زهیر است آن هنگام که به راست و چپ می نگریست و هیچ یک از یارانش را ندید مگر این که پیشانی اش بر خاک افتاده بود و مرگ صدایش را بریده بود، ندا داد:

یا مُسلِمَ بنَ عَقِيلٍ، وَيا هانِيَ بنَ عُروَةَ، وَ يَا حَبِيبَ بَن مَظاهِرَ، وَيَا زُهَيرَبنَ القَينِ، وَیا یَزِیدَ بنَ مَظاهِرَ، وَيَا يَحيَى بنَ كَثِيرٍ، وَيَا هِلالَ بنَ نَافِعٍ، وَ يَا إِبراهِيمَ بنَ الحُصَينِ، وَيَا عُمَیرَ بنَ المُطاعِ، وَيا أَسَدُ الكَلبِیُّ، وَيا عَبدَاللہِ بنَ عَقِیلٍ، وَ یَا مُسلِمَ بنَ عَوسَجَةَ، وَیا داوُدَ بنَ الطِّرِمّاحِ، وَ یَا حُرُّ الرِّيَاحِيُّ، وَ يَا عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ، وَيَا أَبطَالَ الصَّفا، وَ یَا فُرسانَ الهَيجاءِ، مالي أُنَادِيكُم فَلا تُجِيبُونِي، وَ أَدعُوكُم فَلا تَسمَعُوني؟! أَنتُم نِیامٌ أَرجُوکُم تَنتَبِهُونَ؟ أَم حالَت مَوَدَّتُکُم عَن إِمامِكُم فَلا تَنصُرُونَهُ؟ فَهذِهِ نِساءُ الرَّسُولِ صَلَّی اللّهُ عَلَيهِ وَ آلهِ لِفَقدِکُم قَد عَلاهُنَّ النُّحُولُ، فَقُومُوا مِن نَومَتِكُم، أَيُّها الكِرامُ، وَادفَعُوا عَن حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاةَ اللِّئامَ، وَلكِن صَرَعَکُم وَاللّهِ رَیبُ المَنُونِ وَ غَدَرَ بِکُمُ الدَّهرُ الخَؤُونُ، وَإِلّا لَما کُنتُم عَن دَعوَتِی تَقصُرُونَ، وَلا عَن نُصرَتِی تَحتَجِبُونَ، فَها نَحنُ عَلَیکُم مُفتَجِعُونَ، وَبِکُم لاحِقُونَ، فَإِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيهِ راجِعُونَ».

«ای مسلم بن عقيل! ای هانی بن عروة! ای حبیب بن مظاهر! ای زهیر بن قين! ای یزید بن مظاهر! ای یحیی بن کثیر! ای هلال بن نافع! ای ابراهیم بن حُصَين! ای عمیر بن مطاع! ای اسد کلبی! ای عبداللّه بن عقيل! ای مسلم بن عوسجه! ای داود بن طرمّاح! ای حرّ ریاحی! ای علیّ بن الحسين! ای دلاور مردان خالص!

ص: 32

و ای سواران میدان نبرد! چه شده است شما را صدا می زنم ولی پاسخم را نمی دهید؟ و شما را می خوانم ولی دیگر سخنم را نمی شنوید؟ آیا به خواب رفته اید که به بیداری تان امیدوار باشم؟ یا از محبّت امامتان دست کشیده اید که او را یاری نمی کنید؟ این بانوان از خاندان پیامبرند که از فقدانتان ناتوان گشته اند. از خوابتان برخیزید، ای بزرگواران! و از حرم رسول خدا در برابر طغیانگران پست، دفاع کنید. ولی به خدا سوگند! مرگ، شما را به خاك افکنده، و روزگار خیانت پیشه با شما وفا نکرده، و گرنه هرگز از اجابت دعوتم کوتاهی نمی کردید، و از یاریم دست نمی کشیدید، آگاه باشید، ما در فراق شما سوگواريم و به شما ملحق می شویم، إِنّا للّهِ وَإِنّا إِلَيهِ راجِعُونَ».

سپس این اشعار را سرودند:

قَومٌ إِذا نُودُوا لِدَفعِ مُلِمَّةٍ *و الخَيلُ بَينَ مُدَعَّسٍ وَمُکَردَسِ

لَبِسُوا القُلُوبَ عَلَى الدُّرُوعِ وَأَقبَلُوا* يَتَهافَتُونَ إلى ذَهابِ الأَنفُسِ

نَصَرُوا اللحُسَينَ فَيا لَها مِن فِتيَةٍ * عافُوا الحَياةَ وَ أٌلبِسُوا مِن سُندُسِ(1)

آنان کسانی هستند که هرگاه برای دفع گرفتاری خوانده شوند، در برابر دشمنانی که گروهی از آن ها نیزه دار و گروه دیگر، در صف فشرده با اسلحه آماده شده اند، دل های خود را بر روی زره ها می پوشند و جان بر کف و شتابان به سوی نثار جان می روند، حسین را یاری کردند، چنان جوانان برومندی که زندگانی را رها کردند و لباس های ابریشم در بر گرفتند.

یاران راستین با ویژگیهایی خاص

امام جعفر صادق علیه السّلام فرمودند:

خَرَجَ أَميرُ المُؤمِنينَ عَلَيهِ السَّلامُ يَسيرُ بِالنّاسِ، حَتّى إِذا كانَ مِن

ص: 33


1- مقتل أبي مخنف: ص85، معالي السّبطين: ج2 ص 19-20.

كَرْبَلاَءَ عَلَى مَسِيرَةِ مِيلٍ أَوْ مِيلَيْنِ، فَتَقَدَّمَ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ، حَتَّى إِذَا صَارَ بِمَصَارِعِ اَلشُّهَدَاءِ قَالَ: قُبِضَ فِيهَا مِائَتَا نَبِيٍّ وَ مِائَتَا وَصِيٍّ وَمِائَتَا سِبْطٍ شُهَدَاءَ بِأَتْبَاعِهِمْ، فَطَافَ بِهَا عَلَى بَغْلَتِهِ خَارِجاً رِجْلَيْهِ مِنَ اَلرِّكَابِ وَ أَنْشَأَ يَقُولُ: مُنَاخُ رِكَابٍ وَ مَصَارِعُ شُهَدَاءَ لاَ يَسْبِقُهُمْ مَنْ كَانَ قَبْلَهُمْ وَ لاَ يَلْحَقُهُمْ مَنْ كَانَ بَعْدَهُمْ».(1)

امیرالمؤمنین امام على علیه السّلام از خانه خارج شدند و در میان مردم حرکت کردند، تا وقتی که فاصله ایشان تا کربلاء یک میل و یا دو میل بود، در میان ایشان از همه جلوتر رفتند تا وقتی که به محل شهادت شهدای کربلاء رسیدند، فرمودند: در این سرزمین دویست پیامبر و دویست نفر از جانشینان پیامبران از دنیا رفته اند و دویست پیامبرزاده همراه با پیروانشان در این مکان شهید شده اند. پس از این کلام، در حالی که روی قاطر بودند و پای مبارک از رکاب بیرون آورده بودند، آن مکان را طواف کرده و در حین طواف می فرمودند: محل خواباندن مرکب هایی و محل شهادت شهدایی که کسانی که پیش از آن ها بودند بر آن ها پیشی نگرفتند و کسانی که پس از ایشان هستند نیز هرگز به ایشان نخواهند پیوست.

به این حديث خطبه امام حسین علیه السّلام را نیز اضافه کنید که در شب عاشورا برای اهل بیت و اصحاب خویش ایراد فرمودند تا به خوبی روشن شود که اصحاب اهل بیت سیّدالشّهداء عليهم السّلام هیچ یک نظیر نداشته و نخواهند داشت؛ کسانی که در کربلاء با امام بودند، منتخب الهی هستند تا جایی که یک نفر از آنان کم و یا به آنان اضافه نمی شد. اصحاب امام حسین علیه السّلام، اختصاصاتی داشتند که در زیارت های شهدای

ص: 34


1- تهذیب الأحکام: ج6 ص 72 ب22 ح 7، الخرائج و الجرائح:183/1 ب2، وسائل الشّیعة: ج14 ص 516 ب68 ح 19724.

کربلاء که در اوقات مختلف خوانده می شود، به این نشانه ها و ویژگی ها تصریح و دلالت شده است. معصوم علیه السّلام خطاب به شهدای کربلاء می فرماید:

«بِأَبِی أَنتُم وَ أُمِّی طِبتُم وَ طَابَتِ الأَرضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنتُم».(1)

پدر و مادرم به فدای شما، پاک شدید و پاک شد زمینی که شما در آن دفن

گشته اید.

تفديه معصوم و شهادت معصوم علیه السّلام، شاهدی محکم بر مقام عصمت ذاتی ایشان است البته تعابیری که این نتیجه را در بر داشته باشد، بسیار است چنان چه در زیارات عامه شهداء، مکرر می خوانیم:

«السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَوْلِیَاءَ اللَّهِ وَ أَحِبَّاءَهُ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَصْفِیَاءَ اللَّهِ وَ أَوِدَّاءَهُ».

و در زیارتی دیگر میخوانیم:

«أَشْهَدُ أَنَّکُمُ النُّجَباءُ وَ سادَةُ الشُّهَداءِ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ، أَنْتُمُ السّابِقونَ وَ الْمُجاهِدونَ، أَنْتُمْ خِیَرَةُ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیْکُمْ فُزْتُمْ وَاللّهِ فُزْتُمْ وَاللّهِ فُزْتُمْ وَاللّهِ... إِنَّکُمْ فِی الدَّرَجاتِ الْعُلیٰ... أَنْتُمُ الصِّدّیقونَ... أَشْهَدُ لَقَدْ کُشِفَ لَکُمُ الْغِطاءُ... السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا شیعَةَ اللّهِ... السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا طاهِرونَ، السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا مَهْدِیّونَ، السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا أَبْرارُ، السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا طاهِرینَ مِنَ الدَّنَسِ، السَّلامُ عَلَیْکُمْ أَیُّهَا الذّابّونَ عَنْ تَوْحیدِ اللّهِ...».

این ها مقاماتی بس رفيع و عظيم و شاهدی دیگر بر مقام عصمت ذاتی ایشان است، برخی از این تعابیر درباره پیامبران وارد شده است.

ص: 35


1- مصباح المتهجّد: ج2 ص 723. المزار الكبير، ابن المشهدی: ص 465. البلد الأمين: ص290. إقبال الأعمال: ج1 ص335. مصباح الكفعميّ: ص503. المزار، الشّهيد الأوّل: ص 129 فصل 4 و ص176.

معصوم علیه السّلام بی حساب به کسی سلام نمی دهد مگر اینکه طيب نفس، طيب ذات داشته باشد و همه شهدای کربلاء و به خصوص جناب زهیر بن القين در زیارات بسیاری در سلام معصوم واقع شده اند از جمله در زیارت ناحیه شهداء که از امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشريف است:

«السَّلامُ عَلَى زُهَيْرِ بْنِ الْقَيْنِ الْبَجَلِيِّ الْقَائِلِ لِلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَقدْ أَذِنَ لَهُ فِي الإنْصِرَافِ: لاَ وَاللّهِ لاَ يَكُونُ ذلِكَ أَبَداً، أَتْرُكُ ابْنَ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ أَسِيراً فِي يَدِ الْأَعْدَاءِ وَأَنْجُو، لاَ أَرَانِيَ اللّهُ ذلِكَ الْيَوْمَ».

سلام بر زهیر بن القين البجلی. در حالی که به او اجازه پشت کردن و رفتن دادند. به امام حسين علیه السّلام عرض کرد: نه به خدا سوگند، هرگز چنان نخواهد بود. فرزند پیامبر خدا را گرفتار در دست دشمنان رها کنم و خود رهایی یابم؟ خدا هرگز آن روز را به من نشان ندهد.

نتیجه

با توجه به این فرازها، با درک این مرتبه از معرفت، در می یابیم که نسبت دادن عثمانی بودن به جناب زهیر بن القين، هیچ وجهی نداشته بلکه ایشان، یکی از سرداران بسیار عظيم الشأن در لشکر سیّدالشّهداء علیه السّلام هستند. هیچ نقلی از هیچ یک از ائمه علیهم السّلام، چه آنان که با زهیر معاصر بودند و چه سایر ائمه، روایت نشده است که عثمانی بودن زهیر را. و لو در عقیده اش اثبات کند و یا بیانگر کراهت ایشان از رویارویی با امام حسين علیه السّلام باشد.

هیچ نقلی وجود ندارد که نمایانگر توبه جناب زهیر باشد، این که ایشان نزد امام آمده و درخواست بخشش و بازگشت نموده باشد، یا امام توبه وی را پذیرفته باشند، یا در جایی شخص جناب زهیر حکایت کند که من توبه کردم و هدایت شدم و در گذشته عمر خویش را تباه نمودم و عقیده ام فاسد بود... و آنچه در میان مردم در این باره مشهور

ص: 36

است، هیچ اصل و سندی ندارد. ناگفته نماند که اگر جناب زهیر پیش از ملاقات با امام حسين علیه السّلام، عثمانی بود، سزاوار بود که لشکر ابن زیاد او را به دلیل جنگیدن در رکاب امام علیه السّلام، سرزنش نموده و گذشته اش را یادآور شوند ولی هیچ کجا چنین چیزی و لو مرفوع یا مجهول یا مرسل، نقل نشده است. بنابراین بیان عثمانی بودن زهیر پیش از پیوستن به سیّدالشّهداء علیه السّلام، تنها در یک خبر آن هم با شرحی که گذشت از زبان کسی معلوم الحال، بیان شده و این ها به هیچ عنوان دلیل بر عثمانی بودن جناب زهیر نمی شود. طبری از مقتل أبي مخنف نقل کرده و دو راوی برای آن آورده است، فرض می کنیم این روایت صحیح باشد، نباید هشیاری به خرج بدهيم؟ و کمی تفحص کنیم تا تهمت دشمن را بر سر علم ننموده و بر فراز قرار ندهیم؟ جناب زهیر بن القين سلام اللّه عليه از اول علوی بود لكن مانند حضرت مؤمن آل فرعون و ابوطالب علیهما السّلام شديد التقیّه بوده و از همراهانش، تنها پسرعموی او همراهش آمد و چنان چه خواندیم بقیه عثمانی بودند و نسبت عثمانی نیز تهمتی بود که از جانب دشمن پلید به ایشان بسته شد. ترویج این باور، ستم به اباعبداللّه علیه السّلام است زیرا عثمانی بودن، گناهی عظیم است و نسبت دادنش به یاران راستین اهل بیت علیهم السّلام، گناهی بس سخیف تر.

وَالحَمدُلِلِهِ رَبِّ العَالَمِين وَصَلَّی اللّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ لَعنَةُ اللّهِ عَلَى أَعدَائِهِم أَجمَعيِن محرم الحرام سنة 1436 قم المقدّسة عشّ آل محمّد صلوات اللّه عليهم

عُبَیدُهُم حيدر حسين التربتي الكربلائي

عَفَي اللّهُ عَن وَالِدَيهِ وَعَنهُ

ص: 37

پی نوشت ها

1- وقتی روایات و اخبار را در کنار یکدیگر قرار دهیم، معلوم می شود که سنّ ایشان در سال 61 هجری، بین 55 تا 56 سال بوده و این حداقل قول در این باره است. البته قرائن دیگری ثابت می کند که سنّ ایشان بیش از این بوده است.

2- شهری از بلاد روم، ترکیه امروز است، این جنگ پیش از سال 25 هجری رخ داده است.

3- بحارالأنوار: ج 45 ص12.

4- تاريخ الطّبریّ: ج4 ص 315، الإرشاد، الشّیخ المفيد: ج2 ص 89-90، بحارالأنوار: ج 44 ص 391. فراز مورد نظر در فتوح ابن اعثم: ج5 ص 97 چنین است: انک لم تكن عندنا من شيعة اهل البيت انمّا كنت عثمانیّاً نعرفک.

5- بلاذری (ت279 ه-) در انساب الأشراف ج3 ص 167 آورده است: قالوا: «و كان زهير بن القين البجلى بمكّة، و كان عثمانيّاً... يعنی گفته اند: زهير بن القين البجلی در مکّه بود و عثمانی بود...» ناگفته نماند که نقل بلاذری، از آنجا که قولی مجهول است، به هیچ عنوان قابل اعتنا و استناد نیست.

6- الطّبقات الکبری: ج6 ص 0212

7- تاریخ دمشق: ج 40 ص 309 رقم 4695.

8- تاريخ الطّبریّ: ج 4 ص 310، روضة الواعظين: ص181، ارشاد مفيد: ج2 ص84، إعلام الوری: ج 1 ص451 و... .

9- مستدرکات علم رجال الحديث: ج 5 ص 234 رقم 09375

10- تاريخ الطّبریّ: ج4 ص 262، الإرشاد، الشّیخ المفيد: ج2 ص38.

11- رجوع کنید به تاریخ طبری: ج4 ص 261.

ص: 38

12- تاريخ الطّبریّ: ج4 ص 320، مثير الأحزان: ص39. الكامل في التّاريخ: ج4 ص60.

13- از آن جا که عمر بن سعد در نخستین روز اقامتش در کربلا او را مأمور رویارویی با امام علیه السّلام قرار می دهد معلوم است که وی از ابتدا با عمر بن سعد لعنهما اللّه همراه بوده است.

14- البداية والنّهاية: ج 8 ص 192، تاريخ الطّبریّ: ج4 ص 321.|

15 - رجوع کنید به تاریخ طبری: ج 4 ص 332.

16- أنساب الأشراف: ج3 ص16-168، 225، الأخبار الطّوال: 246، تاريخ الطّبریّ: ج 5 ص 392 و ص396-397، البداية والنّهاية: ج 8 ص 170، نفس المهموم، ص180-182 أعيان الشّيعة: ج1 ص 594 - 595، الإرشاد، الشّيخ المفيد: ج2 ص 73-74، بحارالأنوار: ج 44 ص 371-372، اسرار الشّهادة: ص249، روضة الواعظين: ص 153، مثير الأحزان: ص 38-39، الكامل في التّاريخ: ج3 ص 277-278، اللّهوف: ص 71-73، معالي السّبطين: ج1 ص 381.

17- أنساب الأشراف: ج3 ص16-168، 225: فانصرف من مكّة متعجّلاً. معجم ما استعجم، بکری آندلسي (ت 487 ه-): ج1 ص 276 در ماده بلنجر پس از نقل قضيه بلنجر: فلما سمع زهیر بخروج الحسين بن على علیهما السّلام تلقّاه، فكان في جملته و قتل معه بكربلاء.

18- ر.ک: إبصار العين: ص169 أنصار الحسين علیه السّلام، محمّد مهدی شمس الدّين: ص 118 رقم10. معجم رجال الحديث: ج 9 ص 193 رقم 5343. مستدرکات علم رجال الحديث: ج4 ص 105 رقم 6418. أعيان الشّيعة: ج 7 ص 288 رقم972. كربلاء الثّورة و المأساة، أحمد حسين يعقوب: ص 323.

19- در اعیان الشّيعة و لواعج الأشجان.

ص: 39

20- تاريخ الطّبریّ: ج5 ص 396-397، نفس المهموم: ص180-182، أعيان الشّیعة: ج1 ص594-595، لواعج الأشجان: ص81- 83.

21 - الفتوح، إبن أعثم: ج5 ص 56، مثیرالأحزان: ص 25، تاريخ الطّبریّ: ج5 ص 375 - 378. الإرشاد، الشّیخ المفيد: ج2 ص 64، روضة الواعظين: ص 151-152 و... .

22- فتح الباري: ج 7 ص 14، تحفة الأحوذي: ج 10 ص 139.

23 - الأغاني: ج16 ص 233.

24- رجوع کنید به إرشاد شیخ مفید: ج2 ص 102، اعلام الوری: ص 243 فصل 4، بحارالأنوار: ج 45 ص 13 بقية الباب 37.

25- تاريخ الطّبریّ: ج3 ص 326 إبصار العين: ص182. الإرشاد، الشّیخ المفيد: ج2 ص 104-105. بحارالأنوار: ج 45 ص20-21.

26- تاريخ الطّبریّ: ج3 ص310. الإرشاد، الشّیخ المفيد: ج2 ص84. روضة الواعظين: ص180، إبصار العين: 178. بحارالأنوار: ج 33 ص280. ر.ک: الفتوح، ج5 ص80-081

27- معالي السّبطين: ج1 ص 309، الإمام الحسين علیه السّلام و أصحابه: ج1 ص 124. در سایر مصادر مانند تاریخ طبری و مقتل الحسين خوارزمی و غیر آن آمده است: کسی که از ورود دشمن جلوگیری نمود، ابوثمامة صیداوی است.

28- مستدرک سفينة البحار: ج4 ص 383، مثيرالأحزان: ص 48. ر.ک: تذكرة الخواص: ص 227.

29 - الهداية الكبرى: ص 205 ب 5. مدينة المعاجز: ج4 ص 214 - 216. 30- تاريخ الطّبریّ: ج4 ص 323 الكامل في التّاريخ: ج4 ص 63 البداية والنّهاية: ج8 ص 194، تاريخ اليعقوبيّ: ج2 ص 244.

31- مقتل الحسين علیه السّلام، الخوارزمي: ج2 ص20. تسلية المجالس: ج2 ص295.

ص: 40

بحارالأنوار: ج 45 ص 26. عوالم العلوم: ج 17 ص 269؛ الدّمعة السّاكبة: ج4 ص306؛ أسرار الشّهادة: ص295؛ نفس المهموم: ص 277؛ تظلّم الزّهراء: ص191.

32 - سوره غافر آیه 29.

33- صفات مؤمن در آیات و احادیث بسیاری ذکر شده است. اجمالاً رجوع کنید به اصول کافی جلد 2 ص 227 خطبه همّام.

34- الكافي: ج3 ص 569 ب 98 ح11.

35 - الكافي: ج2 ص225 ح 12.

36 - المحاسن: ج1 ص 257 ب31 ح 295. الكافي: ج2 ص 222 باب الكتمان... ح3.

37 - الكافي: ج2 ص 226 باب الكتمان ح16.

38 - الكافي: ج2 ص 220 باب التّقية ح20.

39 - المحاسن: ج1 ص 259 ب31 باب التّقيّة... ح 309. الكافي: ج2 ص 217 باب التّقية. .. ح2.

40- المحاسن: ج1 ص 257 ب31 باب التّقيّة ح 296. الكافي: ج2 ص 217 باب التّقية...ح1.

41 - مناقب آل دبي طالب عليهم السّلام: ج2 ص6.

42- بحارالأنوار: ج66 ص 156 ب 32.

43 - الأمالي، الشّیخ الصّدوق: ص 533 مجلس 79.

44 - سوره غافر آیه 45.

45- کتاب المؤمن: ص 15 ب1 ح2. ر.ک: الكاي: ج2 ص 215 باب سلامة الدّين ح1.

46 - تفسير القميّ: ج2 ص 258.

47 - الأمالي، الشّیخ الصّدوق: ص160.

ص: 41

48- سوره یس صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آیات 27 و 28.

49 - أوائل المقالات ص49.

50 - تفسير العيّاشيّ: ج2 ص 32 ح90.

51 - الأخبار الطّوال، ص246.

52- أنساب الأشراف: ج3 ص167- 168 و 225، تاريخ الطّبریّ: ج5 ص 397-396، الكامل في التّاريخ: ج3 ص 277-278. الإرشاد، الشّیخ المفيد: ج2 ص 73-74، روضة الواعظين: ص 153.

53 - اللّهوف: ص 71-73.

54- معجم ما استعجم: ج1 ص 276، مقتل أبي مخنف: ص 162.

55- تاريخ الطّبریّ:ج 5 ص396-397. ر.ک: مقتل الحسين، الخوارزميّ: ج1 ص 225. الكامل في التاريخ: ج4 ص 42.

56- تاريخ الطّبریّ: ج4 ص 304-305. اللّهوف: ص 47، إبصار العين: ص 177.

57 - این بیان دلالتی روشن بر یگانگی و بی مانندی تک تک شهدای کربلاست.

58- تاريخ الطّبریّ: ج4 ص 318، روضة الواعظين: ص 183، الإرشاد، الشّیخ المفيد: ج2 ص 92، إعلام الوری: ج1 ص 456، اللّهوف: ص 56، بحارالأنوار: ج44 ص 316 و... . ر.ک: الأمالي، الشّیخ الصّدوق: ص220.

59 - اسرار الشهادة ص 218.

60- مقتل أبي مخنف: ص147. فرسان الهيجاء: ج1 ص 201. ر.ک: ينابيع المودّة: ج3 ص71.

61 - تاريخ الطّبریّ: ج4 ص366، مقتل الحسين خوارزمی: ج2 ص24.

62- مقتل أبي مخنف: ص85، معالي السّبطين: ج2 ص 19-20.

ص: 42

63- تهذیب الأحکام: ج6 ص 72 ب22 ح 7، الخرائج و الجرائح:183/1

ب2، وسائل الشّیعة: ج14 ص 516 ب68 ح 19724.

64 - مصباح المتهجّد: ج2 ص 723. المزار الكبير، ابن المشهدی: ص 465. البلد الأمين: ص290. إقبال الأعمال: ج1 ص335. مصباح الكفعميّ: ص503. المزار، الشّهيد الأوّل: ص 129 فصل 4 و ص176.

ص: 43

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن. صَلَواتُكَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی كُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا

ص: 44

برخی از تألیفات فارسی حضرت آیت اللّه شیخ حیدر تربتی کربلائی مدظلّہ

آداب حج و عمره، اعمال و دعاهای مستحب

از برکه غدیر تا بی کران عاشوراء

امامت اصل اصول دین محمّدی صلّی اللّه عليه وآله

امامت و رهبریّت حضرت فاطمة الزّهرا سلام اللّه عليها

تبرّی و تولّی اساس توحید

ترجمه زیارات ذبيح آل محمّد صلّی اللّه عليهم العاشورائيّة

حجاب (نگاه، پوشش و روابط) از دیدگاه قرآن و عترت

حج در احادیث اهل بیت علیهم السّلام

رِبا اعلان جنگ با اللّه و رسولش

ریش تراشی از دیدگاه قرآن و عترت

غِنا و موسیقی از دیدگاه قرآن و عترت

پاک نهاد دیرین حضرت زهير بن القين علیه السّلام (دفاعيّه)

پرسش و پاسخ جلد 1 پرتوی حق (پاسخ شیعه به شبهات وارد شده از جانب وهّابیان)

پرسش و پاسخ جلد 2 ( جبر و عصمت انبیاء، علم و عصمت اهل بیت علیهم السّلام)

پرسش و پاسخ جلد 3 فضل طینت نور (در عزاداری)

پژوهش و واکاوی منابع، سند و اعتبار حدیث شریف کساء یمانی (دفاعیّه)

پژوهش و واکاوی منابع، سند و اعتبار دعای صنمي قريش (دفاعیّه)

پژوهش و واکاوی منابع، سند و اعتبار زیارت جامعه کبیره (دفاعیّه)

پژوهش و واکاوی منابع، سند و اعتبار زیارت عاشوراء معروفه (دفاعیّه)

پژوهش و واکاوی منابع، سند و اعتبار زیارت عاشوراء ناحیه مقدسه (دفاعیّه)

پژوهشی نو پیرامون حدیث شریف کسای یمانی به روایت حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه عليها

ص: 45

حريم و حیا

حضرت حرّ آزاد مرد شهید علیه السّلام (دفاعیّه)

حلّاج مرتدّی به دار آویخته (ردّ تصوّف و فلسفه)

حور و آتش (دفاع از حضرت فاطمه و خدیجه سلام اللّه عليهما)

در محضر فقیه معارفی جلد 1 و 2 و 3 مجموعه ای نفیس از پاسخ به سؤالات و شبهات معارفي، قرآنی، فقهی، تاریخی، حدیثی، درایه و منبع شناسی

گزیده ای از فقه طه و آل یاسین علیهم صلوات اللّه (فقهی فتوائی؛ عبادات، معاملات و. ..) مناسک حج و عمره (فقهی فتوائی)

یکصد و ده حديث معارف

و...

ص: 46

فقیه، حدیث شناس، محقّق و مؤلّف گران مایه، آیة اللّه حیدر تربتی کربلائی از شمار برترین پژوهشگران علوم دینی می باشند.

از جمله فعّالیت های خطیر ایشان در گذشته و حال، تدریس خارج فقه و خارج معارف اهل بیت علیهم السّلام، تشکیل کلاس های قرآن و عترت، فقه و عقائد برای جوانان در مساجد، حسینیه ها و بیت ایشان، برگزاری جلسات پرسش و پاسخ، انجام پژوهش های حدیثی، فقهی، عقیدتی، تفسیری، فرقه شناسی و... بوده که اکثراً در راستای مبارزه با شبهات انجام شده و همچنان ادامه دارد... .

ص: 47

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109