در حریم طوس

مشخصات کتاب

سرشناسه:حسینی قزوینی، محمد

عنوان و نام پديدآور:در حریم طوس: شامل زیارتنامه ها، گذری بر زندگی، پاداش زیارت، معرفت امام، معجزات و کرامات امام هشتم علیه السّلام/ تالیف محمد حسینی قزوینی

مشخصات نشر:قم: نشر حاذق: موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عج)، 1416ق. = 1374.

مشخصات ظاهری:ص 400

وضعیت فهرست نویسی:فهرستنویسی قبلی

يادداشت:بالای عنوان: زیارتنامه های امام هشتم علیه السّلام.

يادداشت:عنوان روی جلد: در حریم طوس: زیارتنامه ها، فضیلت زیارت، معرفت امام، کرامات و معجزات.

یادداشت:کتابنامه به صورت زیرنویس

عنوان روی جلد:در حریم طوس: زیارتنامه ها، فضیلت زیارت، معرفت امام، کرامات و معجزات.

عنوان دیگر:زیارتنامه های امام هشتم علیه السلام

موضوع:علی بن موسی(ع)، امام هشتم، 203 - 153ق. -- زیارتنامه ها

علی بن موسی(ع)، امام هشتم، 203 - 153ق. -- معجزات

امامت -- احادیث

زیارتنامه ها

رده بندی کنگره:BP271/ح 57د4 1374

رده بندی دیویی:297/777

شماره کتابشناسی ملی:م 75-6134

صلّی اللّه علیک یا ابا الحسن علیّ بن موسی الرّضا

در حریم طوس

مؤلف: سیّد محّمد حسینی

ناشر: مؤسسۀ تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عج)

تاریخ انتشار: ماه رمضان 1416 ه

تیراژ:5000 جلد

حروفچینی: جواد الائمه علیه السلام

چاپ: نمونه

این کتاب در پنج هزار نسخه با هزینۀ یک از دلدادگان اهل بیت عصمت و طهارت(ا-د-ا-ی-ابن محمدرضا) جهت استفادۀ شیفتگان و دوستداران آستان مقدّس امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السّلام چاپ و منتشر گردید و غیر قابل فروش می باشد.

حق هرگونه عکس برداری و طبع و نشر مخصوص ناشر است

ص:1

اشاره

در حریم طوس

شامل:

زیارتنامه ها، گذری بر زندگی، پاداش زیارت،

معرفت امام، معجزات و کرامات امام هشتم علیه السّلام

تألیف:سیّد محمّد حسینی قزوینی

ص:2

پیشگفتار

بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ

سپاس بيكران بر خالق منّان، درود بی پايان بر اشرف پيامبران، تحيّت فراوان بر جمله امامان از اميرمؤمنان تا آخرين حجّت يزدان بويژه بر هشتمين اختر فروزان، پيشوای انس وجان، سلطان خراسان، قبلۀ خوبان، پناه بی پناهان، رمز بقای خطّۀ ايران، شرط كمال رشتۀ ايمان:

سلطان سیر ارتضاء حضرت علی بن موسی الرّضا

(علیه آلاف التّحیّة و الثّناء)

واژۀ زيارت

واژۀ معروف و محبوب «زيارت» از مادۀ «زور»، با توجّه به مشتقّات آن درمعانی مختلفی بكار رفته كه از آن جمله است:

ديدار، پيشوا، بزرگ، دوست ومحبوب، تمايل، احسان، مايۀ صلاح و پاكی، نيروی مقاومت، مهيّای سفر و

ص:3

گراميداشت.(1)

از ديگر معانی آن: اصلاح و تقويت خويشتن(2) عزيمت بسوی كعبۀ مقصود جهت گراميداشت او و شركت در محفل انس او.(3)

جالب است كه همۀ اين معانی با زائران ارض اقدس و راهيان مشهد مقدّس، كمال انطباق را دارد.

آری !! زيارت، ديدار مشتاقانه ای است با مقام خلافت كليّۀ الهی و اسمای حسنای خداوندی و مقام مشيّت پروردگاری.(4)

و زيارت، حضور آگاهانه ای است در محضر جلوۀ جمال حق و كمال مطلق. (5)

زيارت، ترنّم شيوا و رسای عاشقانه ای است برای كسب فيوضات سرمدی، با واسطۀ فيض ميان ربّ و مربوب، خالق و مخلوق و آفريدگار و آفريده.

ص:4


1- تاج العروس، ج11، ص460، مادۀ «زور».
2- لسان العرب، ج4، ص333 مادۀ«زور».
3- الزیارة فی العرف «قصد المزور اکراماً له و تعظیماً له و استیناساً به.» مجمع الابحرین، ج3، ص3، ص321-319.
4- در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده: «نحن والله الاسماء الحسنی...» کافی، ج1، ص143. و درروایت دیگری آمده: «الامام قدرة الربَ و مشیّته.» بحارالانوار، ج25، ص174
5- و در روايات متعدّد آمده: «نحن وجه اللّه.» بحارالانوار،ج 24، ص 193.

زيارت، ارتباط معنوی و ملكوتی است با انسان كامل كه سلطۀ قدرت او به اذن خدا، تمام هستی و ماسوی اللّه را فراگرفته.

زيارت، نشانه وفاداری صادقانۀ هر مأموم است به امام و رهبر خويش كه سازندگی ابعاد وجودی وتأمين سعادت دو سرای خود را در گرو و رهنمود الهی او می بيند.

زيارت، ابراز علاقه فطری و ذاتی هر انسان آزاد و مسئول ومتعهّد است، در برابر انسان كامل الهی كه مظهر اسماء جمال و كمال خداوندی است.

زيارت در احاديث اهل سنت

موضوع زيارت قبر رسول اكرم و ائمّه گرامی عليهم السّلام اختصاص به مذهب شيعه ندارد و تنها در منابع روايی شيعی از آن سخن به ميان نيامده؛ بلكه اين موضوع دربسياری از منابع و مآخذ اهل سنّت نيز مطرح شده و روايات متعدّدي با تعبيرهای مختلف از حضرت رسول اكرم صلی اللّٰه عليه و آله وسلم نقل شده كه فرموده است:

«هر كس بعد از وفات من، قبر مرا زيارت كند همانند كسی است كه در زمان حيات مرا زيارت نموده است.»

مرحوم علاّمۀ امينی احاديث مربوط به زيارت قبر رسول اكرم صلی اللّٰه عليه و آله وسلم را در كتاب گرانقدر «الغدير» از منابع متعدّد

ص:5

اهل سنّت نقل نموده:

حديث «من زار قبری وجبت له شفاعتی.» را از 41كتاب و حديث «من حجّ وزار قبری بعد وفاتی كمن زارنی فی حياتی.» را از 25 مأخذ از مآخذ اهل سنّت آورده است.

تا آنجا كه 22 روايت با تعابير مختلف در اين زمينه از منابع متعدد اهل سنّت، ذكرنموده است.(1)

پس از ذكر احاديث ياد شده، مطالبی از 41 نفر از شخصيّتها و علمای بزرگ اهل سنّت، در رابطه با فضيلت و پاداش زيارت قبر حضرت رسول اكرم صلی اللّٰه عليه و آله وسلم نقل كرده است.

(2).

آنگاه به آداب زيارت از ديدگاه علمای اهل سنّت پرداخته و در پايان كيفيّت زيارت قبر رسول اكرم و ائمّه بقيع عليهم السّلام وشهدای احد و ديگر افراد و همچنين توسّل و استشفاع وتبرّک به قبر مطهّر رسول اكرم صلی اللّٰه عليه و آله وسلم را از منابع و مآخذ آنان نقل نموده است.

زيارت در سيرۀ پيشوايان

زيارت قبر بزرگان و شخصيّتهای بزرگ در طول تاريخ،

ص:6


1- الغدير، ج 5، ص 108 - 93.
2- الغدير، ج 5، ص 125 - 109

ميان همۀ ملل و اقوام جهان رايج بوده و در صدر اسلام نيز به اين روش و سنّت تاريخی همراه با شور و شوق عمل می شد.

رسول اكرم صلی اللّٰه عليه و آله وسلم در سفر حجّةالوداع هنگام زيارت قبر مادرش، اشک غم از چشمان مباركش آنچنان سرازير بود كه همۀ حاضران به گريه در آمدند. (1)

حضرت زهراعليهاالسّلام به زيارت قبر جناب حمزه می رفت(2) و در كنار قبر مطهّر رسول اكرم صلی اللّٰه عليه و آله وسلم نماز بجاي مي آورد وگريه می کرد. (3)

زيارت از ديدگاه ائمه عليهم السّلام

در روايتی، حضرت رضاعليه السلام از زيارت قبور ائمّه عليهم السّلام به عنوان مكمّل وفای به عهد زائر و شيعه، نسبت به امام و پيشوای خود ياد می كند. (4)

در روايتی، امام باقر و حضرت اميرمؤمنان عليهما السّلام زيارت ائمّه عليهم السّلام را متمّم مراسم حج تعبير می كنند.(5)

ص:7


1- كشف الارتياب، ص 472.
2- الغدیر، ج5، ص169.
3- الغدير، ج 5، ص 147 به نقل از منابع اهل سنّت.
4- عن ابي الحسن الرّضاعليه السّلام: «انّ لكلّ امام، عهداً فی عنق اوليائه وشيعته وانّ من تمام الوفاء بالعهد، زيارة قبورهم.» وسائل الشيعه، ج 10، ص 253.
5- وسائل الشيعه، ج 10، ص 254 و 255.

حضرت باقرعليه السّلام مراسم حج را مقدّمه آمدن به حضور امام و اعلام وفاداری به ولايت آن می داند. (1)

حضرت رضاعليه السّلام زيارت رسول اكرم صلی اللّٰه عليه و آله وسلم چه در حال حيات و چه بعد از رحلت را، معادل زيارت خداوند تبارک وتعالی می داند.(2)

در روايتی، حضرت رسول اكرم صلی اللّٰه عليه و آله وسلم به امام حسن مجتبی عليه السّلام می فرمايد:

«هر كس مرا يا پدرت و يا برادرت حسين و تو را، چه در حال حيات و چه بعد از مرگ، زيارت كند، من او را ازگرفتاريهای قيامت نجات خواهم داد.» (3)

اين مقدّمه را با يک حديث جامعی از منابع معتبر شيعه به پايان می بريم:

رسول اكرم صلی اللّٰه عليه و آله وسلم خطاب به اميرمؤمنان علی عليه السّلام فرمود:

«ای ابوالحسن! خداوند قبر تو و قبور فرزندانت را بقعه ای ازبقاع بهشتی و قطعه ای از قطعات جنت قرار داده است. خداوند دلهای نجيبان و برگزيدگان بندگانش را به طرف شما گرايش داده است، آنها جهت تقرّب به خداوند و محبّت به

ص:8


1- وسائل الشيعه، ج 10، ص 254.
2- وسائل الشيعه، ج 10، ص 255.
3- تهذيب، ج 6، ص 40 و وسائل الشيعه، ج 10، ص 258.

رسول خدا، در راه رسيدن به قبور شما هر ذلّت و اذيّتی را بر خود هموار می كنند و فراوان به زيارت قبور شما می آيند، آنها از ويژه افرادی هستند كه به شفاعت من راه يافته و به حوض من وارد می شوند. آنها در بهشت، به زيارت من نائل خواهند شد.

يا علی! كسانی كه در آبادی قبور شما تلاش كنند و ملتزم به زيارت شما باشند، همانند كسانی هستند كه در ساختن بيت المقدّس مددكار حضرت سليمان بن داود باشند.

آنان كه قبور شما را زيارت كنند، همانند كسانی هستند كه بعد از حَجّةالاسلام، هفتاد حج، بجا آورده باشند و به هنگام بازگشت از زيارت شما، از گناهان پاک می شوند مانند روزی كه از مادر متولّد شده اند.

ای علی! دوستان و دوستدارانت را بشارت بده به نعمتهايی كه چشمی نديده، گوشی نشنيده و بر قلب بشری خطور نكرده است.

ولكن افراد پست و فرومايه زائران قبور شما را نكوهش می كنند، گويی به گناه ناشايستی دست يازيده اند، آنها بدترين امّت من هستند، شفاعت من به آنها نمی رسد و بر حوض من وارد نمی شوند.» (1)

ص:9


1- تهذيب، ج 6، ص 22 و مزار شيخ مفيد، ص 197.

آداب زيارت

زائران ارض اقدس و راهيان مشهد رضوی، پيش از آنكه سر بر آستان ملک پاسبان سلطان خراسان، حضرت علی بن موسی الرّضا (عليه آلاف التحيّة والثّناء) بسايند، شايسته است كه به نكاتی چند، در زمينۀ «آداب زيارت» توجّه كنند، كه به برخی از آنها فهرست وار اشاره می كنيم:

در طول مسافرت، از گناه و معصيت و كارهای لغو و بيهوده به شدّت اجتناب كند كه چه بسا مانع قبولی اعمال وزيارت می شود؛ همانطوری كه در تشرّف حاج علی بغدادی خدمت حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) بدان اشاره شده.

پيش از ورود به سرزمين اقدس مشهد رضوی، غسل زيارت كند.

هنگام ورود به حرم مطهّر حتماً با طهارت باشد و كوشش كند كه با غسل زيارت وارد حرم شود، البته اگر شب غسل كند تا صبح كفايت می كند و اگر روز غسل كند تا شب كفايت می كند؛

ص:10

بلكه برای هر شبانه روز، يک غسل كافی است.(1)

لباسهای تازه و پاكيزه اش را بپوشد.

در آستانه بايستد و اذن دخول بخواند، هر وقت دلش رقّت پيدا كرد و اشكش سرازير گردد، وارد شود.

با اعتقاد به اينكه حضرت او را می بيند و سخنانش را می شنود و جواب سلام او را می دهد وارد حرم شود و نهايت خضوع و خشوع و وقار را رعايت كند و در تمام مدّت تشرّف، حضور قلبش را حفظ نمايد.

به هنگام تشرّف، پای راستش را مقدّم بدارد و در وقت خروج از حرم، پای چپ را مقدّم بدارد.

به هنگام بوسيدن آستانه، از سجده كردن پرهيز كند.

در حرم هرگز با صدای بلند صحبت نكند.

هرگز مزاحم ديگر زائران نشود و اگر قصد ارشاد وهدايت دارد، با زبان خوش و رعايت ادب، تذكّر دهد.

در احترام زوّار و خدّام تلاش كند، كه احترام آنها احترام امام عليه السّلام است.

در پيش روی مبارک، پشت به قبله بايستد و زيارت

ص:11


1- يكفی الغسل فی اول اليوم ليومه و فی اول الليل لليلته؛ بل لايخلو كفاية غسل الليل للنهار وبالعكس من قوّة. العروةالوثقی:466/1، الاغسال المندوبة، فصل فی الاغسال الفعلية، (2مسألة).

بخواند.

سپس به طرف بالای سر برود و رو به قبله دعا كند.

آنگاه دو ركعت نماز زيارت، در بالای سر بخواند. در نماز زيارت بهتر آن است كه در ركعت اوّل بعد از حمد، سوره «يس» و در ركعت دوّم بعد از حمد، سوره «الرّحمن» را بخواند و در قنوت نماز، حوايج خود را از خدا بخواهد.

امام هادی عليه السّلام فرمود: «هر حاجتمندی، قبر جدّم امام رضاعليه السّلام را در طوس زيارت كند در حاليكه باغسل باشد و بالای سر، دو ركعت نماز بخواند و در قنوت حاجت خود را از خدا بخواهد، خداوند دعايش را مستجاب می كند؛ مگر اينكه چيز خلاف شرع و يا قطع رحم از خدا بخواهد.»

(1)

بعد از نماز زيارت، دعای بعد از زيارت را بخواند.

در دعا و مناجات اصرار كند و از دعاهای مأثور چون «مكارم الاخلاق» و «عالية المضامين» غفلت نكند.

خدا را به حق امام عليه السّلام سوگند دهد تا او را مشمول شفاعت حضرتش قرار دهد.

امام عليه السّلام را به حق مادرش حضرت زهراعليهاالسّلام، پدرش حضرت موسی بن جعفر و فرزند دلبندش حضرت امام

ص:12


1- وسائل الشيعه، ج 10، ص 447.

جواد عليهم السّلام قسم دهد كه او را مورد عنايت خود قرار دهد.

در رأس همه حوايج خود، برای فرج حضرت بقيّةاللّه (ارواحنا فداه) دعا كند.

بعد از فراغت از زيارت و نماز و دعا، اگر موجب ايذای ديگران نباشد، خود را به كنار ضريح مقدّس برساند، طرف راست صورت را بر ضريح مقدّس بگذارد و دعا كند.

هرگز خيال نكند كه اگر از دور زيارت كند به ادب مقرونتر است.

از گناهان گذشته اش توبه كند و تصميم قطعی بگيرد كه در آينده، خود را به گناه آلوده نكند.

مستحب است كه زائر از طرف پدر، مادر، خويشان، دوستان، حق داران و سفارش كنندگان، به نيابت زيارت كند.

در حرم مطهّر، قرآن كريم تلاوت كرده و به امام عليه السّلام هديه كند.

در نماز زيارت و يا هر نمازی كه در حرم می خواند، هرگز جلوتر از قبر مطهّر نايستد، زيرا به فتوای فقهای معاصر، نماز خواندن در موازات قبر معصوم و جلوتر از آن اشكال دارد.(1)

ص:13


1- العروة الوثقی، چاپ مكتبة العلمية الاسلامية،ج 1ص 586، مكان المصلّی، الشرط السابع و جواهرالكلام، ج 8، ص 362.

اگر در وسط زيارت، نماز جماعت برپا شود، بهتر است كه زيارت را قطع كرده به نماز جماعت بپردازد و بعد از نماز، زيارتش را تكميل نمايد.

در حرم امام هشتم عليه السّلام از نماز جعفر طيّار غفلت نكند كه بسيار تأكيد شده است.

به هنگام خروج از حرم، پشت به ضريح نكند.

كوشش كند كه حال و روحيۀ او بعد از زيارت بهتر از قبل باشد، زيرا زيارت امام هشتم عليه السّلام اگر قبول شود، موجب آمرزش گناهان و ريزش وزر و وبال می شود.

در مدّت اقامتش در مشهد، نمازها را در حرم بخواند و فضيلت نماز در حرم مطهّر ائمّه عليهم السّلام بيشتر از نماز در مساجد است و در روايتی آمده كه: «هر يک ركعت نماز در حرم حضرت اميرعليه السّلام معادل دويست هزار ركعت است.»(1)

چون قصد مراجعت كند، زيارت وداع بخواند.

سعی كند كه به هنگام بازگشت به وطن، با نورانيّت باشد ووضعش نسبت به قبل از تشرّف، فرق كرده باشد.

بانوان محترم همواره، خصوصاً در مشهد مقدّس و بالأخصّ به هنگام تشرّف بر حجاب خود مواظب باشند.

ص:14


1- العروةالوثقی، مكان المصلّی، الامكنةالمستحبة و مهذّب الاحكام، ج 5، ص 484.

تلاش كند كه در هر فرصتی خود را به مشهد مقدّس برساند و از فيوضات حرم مطهّر آن امام رئوف بهره مند شود، بويژه در ايّام زيارتی.(1)

ايّام زيارتی حضرت امام رضا عليه السّلام در طول سال بسيار است كه از آن جمله است:

1 - ماه رجب، به خصوص روز اوّل آن.

2 - 11 ذيقعده، كه روز ولادت آن حضرت است.

3 - 23 ذيقعده، كه روز مخصوص زيارتی آن حضرت است از دور و نزديک.

4 - 25 ذيقعده، كه روز «دحوالأرض» است.

5 - آخر صفر، كه روز شهادت آن حضرت است.

6 - ششم رمضان، كه روز ولايتعهدی آن حضرت است.

7 - اعياد و وفيات و ديگر مناسبات اسلامی.

سيّد محمّد حسينی

شعبان المعظم 1414 ه . ق

ص:15


1- در تهيّۀ اين نكات از احاديث اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السّلام و كلمات علمای اعلام، به خصوص مرحوم شهيداوّل و علاّمه مجلسی بهره جسته ايم. الدروس، ج 2، ص 22 و بحارالانوار، ج 100، ص 134.

زیارتنامه های حضرت رضا علیه السلام

زيارت حضرت رضا علیه السلام

مرحوم علامه مجلسی در جلد 102 بحارالانوار

روی العلامة المجلسی فی البحار، ج 102،ص 49 صفحه 49 و مرحوم شيخ صدوق در عيون اخبار والصدوق فی العيون ،ج 2،ص 270 عن الصقربن دلف الرّضا جلد2 صفحه 270 از امام هادی عليه السّلام قال: سمعت سيّدی علی بن محمّدبن علیّ الرّضا عليهم السّلام

نقل كرده كه فرمود: هركس حاجتی داشته باشد يقول: من كانت له الی اللّه عزّوجلّ حاجة

غسل زيارت كرده و جدّم امام رضاعليه السّلام

فليزر قبر جدّی الرضاعليه السّلام بطوس

را زيارت كند و در قسمت بالای سر حضرت دو

وهو علي غسل وليصلّ عند رأسه ركعتين

ركعت نماز بجای آورده و در قنوت نماز، حوايج

وليسأل اللّه تعالی حاجته فی قنوته

ص:16

خود را بخواهد خداوند حاجت او را خواهد داد

فانّه يستجيب له ما لم يسأل

مگر اينكه چيز گناه و يا قطع رحم از خدا بخواهد

فی مأثم او قطيعة رحم فانّ

زيرا حرم مطهّر آن حضرت باغی از باغهای بهشت

موضع قبره لبقعة من بقاع الجنّة

است و هرمؤمنی او را در آن مكان مقدّس زيارت

لايزورها مؤمن الاّ اعتقه اللّه تعالی

كند، خداوند او را ازآتش دوزخ نجات داده و وارد

من النار و ادخله دار القرار

بهشت خواهد نمود.

ص:17

آداب زيارت امام رضا علیه السلام

مرحوم علامه مجلسی به نقل از شيخ صدوق نقل

ذكر العلامة المجلسی فی البحار نقلا عن الصدوق:

می كند: هرگاه قصد زيارت امام رضاعليه السّلام

اذا اردت زيارة الرضا عليه السّلام

داشتی قبل از اينكه از خانه بيرون روی، غسل

بطوس فاغتسل عند خروجک من منزلک

كن و هنگام غسل بگو:

وقل حين تغتسل:

اَللّٰهُمَّ طَهِّرْنی وَطَهِّرْلی قَلْبی وَاشْرَحْ لی

خدايا! پاكم كن و دلم را پاک نموده و مرا شاد بگردان

صَدْری وَاَجْرِ عَلی لِسانی مِدْحَتَکَ وَ

و مدح و محبت و ستايش خودت را بر زبانم جاری ساز زيرا

مَحَبَّتَکَ وَالثَّناءَ عَلَيْکَ فَاِنَّهُ لا قُوَّةَ اِلاَّ بِکَ

كه هيچ نيرويي جز بوسيله تو نيست

ص:18

اَللّٰهُمَّ اجْعَلْهُ لی طَهُوراً و َشِفٰاءً

خدايا! اين غسل رابرای من مايۀ پاكی و شفا قرارده

و هنگام خروج ازمنزل بگو:

وتقول حين تخرج:

بِسْمِ اللّٰهِ وَبِاللّٰهِ وَاِلَی اللّٰهِ وَاِلَی ابْنِ رَسُولِ اللّٰهِ

بنام خدا و به كمک خدا وبسوی خدا وبسوی فرزند پيامبر خدا

حَسْبِیَ اللّٰهُ تَوَكَّلْتُ عَلَی اللّٰهِ اَللّٰهُمَّ اِلَيْکَ

مرا خدا كفايت خواهد كرد و بر او توكّل می كنم. پروردگارا توجّه من

تَوَجَّهْتُ وَاِلَيْک قَصَدْتُ وَماعِنْدَک اَرَدْتُ

بسوی تست و مقصد من توهستی وآنچه از پاداش نزد تُست، من اراده كرده ام

پس هنگام بيرون رفتن از درب منزل بگو:

فاذا خرجت فقف علی باب دارک وقل:

اَللّٰهُمَّ اِلَيْکَ وَجَّهْتُ وَجْهی وَعَلَيْکَ خَلَّفْتُ

خدايا! به سوی تو رو می كنم و خانواده ام

اَهْلیٖ وَمالیٖ وَماخَوَّلْتَنیٖ وَبِکَ وَثِقْتُ

واموالم و تمام نعمتهايی كه به من عطاكرده ای به تو می سپارم

ص:19

فَلاتُخَيِّبْنیٖ يا مَنْ لا يُخَيِّبُ مَنْ اَرادَهُ

وبه تواطمينان دارم مرامحروم مكن ای خدايی كه محروم نمی سازی هرآنكه رو به سوی

وَلايُضَيِّعُ مَنْ حَفِظَهُ صَلِ عَلي مُحَمَّدٍوَالِ مُحَمَّدٍ

توآورد وتباه نمی سازی آنچه درحفظ وپناه توباشد پس درودفرست برمحمّد

وَاحْفَظْنیٖ بِحِفْظِکَ فَاِنَّهُ لايُضَيِّعُ مَنْ حَفِظْتَ

وآل او ومرا در پناه خود حفظ فرما زيرا آنچه در پناه تست تباه نمی گردد

آنگاه كه به سلامتی رسيدی، غسل زيارت بجای

فاذا وافيت سالماً فاغتسل

آور و هنگام غسل بگو:

وقل حين تغتسل:

اَللّٰهُمَّ طَهِّرْنیٖ وَ طَهِّرْلیٖ قَلْبیٖ وَ اشْرَحْ لیٖ

خدايا! پاكم كن و دلم را پاک گردان و مرا شاد بنما

صَدْریٖ وَ اَجْرِ عَلیٰ لِسانیٖ مِدْحَتَکَ وَ

و مدح و محبّت و ستايش خودت را بر زبانم جاری ساز، زيرا

مَحَبَّتَکَ وَ الثَّنٰاءَ عَلَيْکَ فَاِنَّهُ لاٰ قُوَّةَ اِلاّٰ بِکَ وَ

كه هيچ نيرويی جز بوسيله تو نيست و يقين دارم

ص:20

قَدْ عَلِمْتُ اَنَّ قِوامَ دينی اَلتَّسْليمُ لِاَمْرِکَ وَ

كه قوام دين من در تسليم شدن در برابر فرمان تو و پيروی

الْاِتِّباعُ لِسُنَّةِ نَبِيِّکَ وَ الشَّهٰادَةُ عَلیٰ جَميٖعِ

از راه و روش پيامبر تو و گواهی دادن بر همه خلق تست

خَلْقِکَ اَللّٰهُمَّ اجْعَلْهُ لیٖ شِفٰاءً وَنُوراً اِنَّکَ عَلیٰ

خدايا! اين را برای من شفا و نور قرار ده

كُلِّ شَیْءٍ قَديرٌ.

زيرا كه تو به هر چيز توانايی.

دعای اذن دخول

( ذكر الاستيذان )

مرحوم كفعمی در مصباح صفحه 472 گفته: «هنگام ورود

قال الكفعمی قدس سّره فی المصباح ص 472: فاذا اردت الدخول به حرم يكی از ائمّه عليهم السّلام اين دعا خوانده شود:

... علی احد مشاهد الائمّة عليهم السّلام فتقول:

اَللّٰهُمَّ اِنّیٖ وَقَفْتُ عَلیٰ بٰابٍ مِنْ اَبْوٰابِ بُيُوتِ

پروردگارا! من پشت در يكی از درهای خانه های

ص:21

نَبِيِّکَ صَلَوٰاتُکَ عَلَيْهِ وَاٰلِهِ وَقَدْ مَنَعْتَ النَّاسَ اَنْ

پيامبرت ايستاده ام و منع نمودی از اينكه مردم

يَدْخُلُوا اِلاّٰ بِاِذْنِهِ فَقُلْتَ يٰااَيُّهَاالَّذينَ اٰمَنُوا

بدون اجازه وارد آنها شوند و فرمودی: اي ايمان آورندگان!

لاتَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِیِّ اِلاّٰ اَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ اَللَّهُمَّ

به خانه های پيامبر بدون اجازه داخل نشويد. ای پروردگارا!

اِنّی اَعْتَقِدُ حُرْمَةَ صاحِبِ هٰذَا الْمَشْهَدِالشَّريفِ

من به احترام و عظمت صاحب اين حرم مطهّر

فی غَيْبَتِهِ كَما اَعْتَقِدُها فی حَضْرَتِهِ وَاَعْلَمُ اَنَّ

در غيابش همانند حضورش معتقد هستم و يقين دارم كه

رَسُولَکَ وَخُلَفٰائَکَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ اَحْيٰاءٌ عِنْدَکَ

پيامبرت و خلفای گرامت زنده اند واز روزییی

يُرْزَقُونَ يَرَوْنَ مَقٰامی وَيَسْمَعُونَ كَلٰامی

و نعمتهای نزد تو بهره مند هستند. و مرا می بينند و كلام مرا می شنوند

وَ يَرُدُّونَ سَلٰامی وَاَنَّکَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعی

و جواب سلام مرا می دهند و مرا (بخاطرعدم شايستگی) از شنيدن

ص:22

كَلاٰمَهُمْ وَفَتَحْتَ بٰابَ فَهْمیٖ بِلَذيذِ مُنٰاجٰاتِهِمْ

كلام آنان محروم ساخته ای و لذت مناجات آنان را بر من چشانده ای

وَاِنّی اَسْتَأْذِنُکَ يٰا رَبِّ اَوَّلاً وَاَسْتَأْذِنُ رَسُولَکَ

پروردگارا! در مرتبه اوّل از تو اجازه می خواهم و در مرتبه

صَلَّی اللّٰهُ عَلَيْهِ وَاٰلِهِ ثٰانِياً وَاَسْتَأْذِنُ خَليفَتَکَ

دوّم از پيامبرت اذن می طلبم و در مرتبه سوّم از خليفه ات، اين

الْاِمٰامَ الْمُفْتَرَضَ عَلیَّ طاعَتُهُ عَلِیَّ بْنَ مُوسَی

امام كه اطاعت آن را بر من واجب نموده ای يعنی امام علی بن موسی عليه السّلام

الرِّضٰا عَلَيْهِ السَّلاٰمُ وَالْمَلٰائِكَةَ الْمُوَكَّلينَ

و از ملائكه پاسدار اين حرم پاک، رخصت می جويم كه

بِهٰذِهِ الْبُقْعَةِ الْمُبٰارَكَةِ ثالِثاً ءَاَدْخُلُ يٰا رَسُولَ اللّٰهِ

داخل اين حرم مطهّر شوم. ای پيامبر خدا ! آيا به من اجازه می دهی داخل

ءَاَدْخُلُ يا حُجَّةَ اللّٰهِ ءَاَدْخُلُ يٰا مَلائِكَةَاللَّهِ

شوم؟ ای حجّت خدا! به من اذن می دهی؟ ای ملائكه

الْمُقَرَّبينَ الْمُقيمينَ فی هٰذَالْمَشْهَدِ فَأْذَنْ لی

مقرّب مقيم در اين حرم نورانی! به من رخصت می دهيد؟

ص:23

يامَوْلایَ فِی الدُّخُولِ اَفْضَلَ ما اَذِنْتَ لِأَحَدٍ مِنْ

ای مولای من! به من اجازه ده به بهترين نحوی كه به اوليای خوداجازه می دهی

اَوْلِيٰائِک فَاِنْ لَمْ اَكُنْ اَهْلاً لِذلِکَ فَاَنْتَ اَهْلٌ لِذلِکَ

تاداخل حرم مطهّرگردم.اگرچه من سزاواراين چنين اجازه نيستم،ولی توشايستۀآنی

«پس ببوس عتبۀ مباركه را و داخل شو.» درحالی كه

ثمّ قبّل العتبة وادخل والبس اطهر ثيابک

پاكيزه ترين لباسهای خود را پوشيده ای و با پای

وامش حافياً و عليک السكينة والوقار

برهنه وآرامش و وقارگام بردار و به ياد خدا باش وبگو:

بالتكبير والتهليل والتسبيح و التمجيد

اَللَّهُ اَكْبَرُ وَ لااِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وسُبْحٰانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُلِلَّهِ

خدابزرگتراز آنست كه بوصف آيد،جز اومعبودی نيست، ازهرعيب منزّه وستايشهامخصوص اوست

وگامهای خود را كوتاه بردارچون داخل حرم شدی بگو:

وقصّر خطاياک وقل حين تدخل:

بِسْمِ اللّٰهِ وَ بِاللّٰهِ وَ عَلیٰ مِلَّةِ رَسُولِ اللّٰه صَلَّی

به نام خدا و به كمک خدا و در حاليكه بر آيين رسول خدا صلی اللّٰه عليه و آله وسلم

ص:24

اللّٰهُ عَلَيْهِ وَ اٰلِهِ اَشْهَدُ اَنْ لاٰ اِلهَ اِلاَّ اللّٰهُ وَحْدَهُ

هستم شهادت و گواهی می دهم براينكه معبود حقّی جز خدای يگانه

لٰا شَريکَ لَهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ

نيست و او يكتا و بی شريک است و گواهی می دهم كه حضرت محمّد بنده

رَسُولُهُ وَ اَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللّٰهِ

و پيامبر اوست و حضرت علی عليه السّلام خليفۀ اوست

كنار ضريح برو و روبروی آن حضرت پشت به قبله

و سر حتّی تقف علی قبره تستقبل وجهه بوجهک واجعل القبلة

بايست و بگو:

بين كتفيک وقل:

اَشْهَدُ اَنْ لٰا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لٰا شَريکَ لَهُ وَ

گواهی می دهم كه معبود حقّی جز خدای يكتا نيست و شريكی ندارد

اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَنَّهُ سَيِّدُ

و گواهی می دهم كه محمّد صلی اللّٰه عليه و آله وسلم بنده و فرستاده اوست و اينكه او آقای

الْاَوَّلينَ وَ الْٰاٰخِرينَ وَ اَنَّهُ سَيِّدُ الْاَنْبِيٰاءِ

اوّلين و آخرين است و او آقاي پيامبران

ص:25

وَالْمُرْسَلينَ اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ

و فرستاده شدگان است خدايا درود فرست برمحمّد صلی اللّٰه عليه و آله وسلم كه بنده و فرستاده

وَ رَسُولِکَ وَ نَبِيِّکَ وَ سَيِّدِ خَلْقِکَ اَجْمَعيٖنَ

و پيامبر تست و آقای همۀ خلائق است آن درودی را

صَلوٰاةً لاٰيَقْویٰ عَلیٰ اِحْصٰائِهٰا غَيْرُکَ اَللّٰهُمَّ

كه غير تو كسی را توانايی شمارش آن نيست. خدايا! رحمت

صَلِّ عَلیٰ اَميرِالْمُؤْمِنينَ عَلِيِّ بْنِ اَبيطٰالِبٍ

بفرست بر امير مؤمنان علی بن ابيطالب كه بندۀ تو

عَبْدِکَ وَاَخی رَسُولِکَ الَّذِی انْتَجَبْتَهُ بِعِلْمِکَ

و برادر پيامبر تست كه او را با علم و آگاهی خود انتخاب فرمودی

وَ جَعَلْتَهُ هادِياً لِمَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِکَ وَ

و هدايتگر بندگان مورد نظر خود قرار دادی

الدَّليلَ عَلی مَنْ بَعَثْتَهُ بِرِسٰالاتِکَ وَ دَيّٰانَ

و رهنمود مردم بر كسی كه جهت انجام رسالت مبعوث نموده ای

الدّينِ بِعَدْ لِکَ وَ فَصْلِ قَضٰائِکَ بَيْنَ خَلْقِکَ

و حكومت كنندۀ در دين به عدالت و جدا كنندۀ حق از باطل ميان خلايق

ص:26

وَ الْمُهَيْمِنَ عَلیٰ ذلِکَ كُلِّهِ وَ السَّلٰامُ عَلَيْهِ وَ

و حافظ و نگهبان بر همۀ اينها قرار دادي و سلام و رحمت

رَحْمَةُ اللّٰهِ وَ بَرَكاتُهُ اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ فاطِمَةَ

و بركات خدا بر او باد. خدايا! رحمت فرست بر حضرت فاطمه عليها السّلام

بِنْتِ نَبِيِّکَ وَ زَوْجَةِ وَلِيِّکَ وَ اُمِّ السِّبْطَيْنِ

دختر پيامبر خود و همسر ولیّ خود و مادر

الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبٰابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ

حضرت حسن عليه السّلام و حضرت حسين عليه السّلام كه آقای جوانان اهل بهشتند

الطُّهْرَةِ الطَٰاهِرَةِ الْمُطَهَّرَةِ التَّقِيَّةِ النَّقِيَّةِ

آن بانوی پاک طينت و پاک و پاكيزه و پرهيزكار

الرَّضِيَّةِ الزَّكِيَّةِ سَيِّدَةِ نِسٰاءِ اَهْلِ الْجَنَّةِ

خوش باطن پسنديده پاكروش، بانوی همۀ بانوان اهل بهشت،

اَجْمَعينَ صَلوٰةً لايَقْوی عَلیٰ اِحْصائِهاغَيْرُکَ

رحمتی كه غيراز تو كسی قادر به شمارش آن نيست

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سِبْطَیْ

خدايا! رحمت فرست بر حسن عليه السّلام و حسين عليه السّلام دو نوۀ

ص:27

نَبِيِّکَ وَسَيِّدَیْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِالْقٰائِمَيْنِ فی

پيامبرت و دو آقاي جوانان اهل بهشت آن دو قيام كننده در

خَلْقِکَ وَالدَّليلَيْنِ عَلیٰ مَنْ بَعَثْتَ بِرِسالاتِکَ

ميان آفريدگانت و رهنمود مردم بر كسی كه برای رسالت مبعوث نموده ای

وَ دَيّٰانَیِ الدّينِ بِعَدْلِکَ وَ فَصْلَیْ قَضائِکَ

و حكومت كنندگان در دين به عدالت و جدا كنندگان حق از باطل

بَيْنَ خَلْقِکَ اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلی عَلِیّ بْنِ الْحُسَيْنِ

ميان خلايق، خدايا! رحمت فرست بر حضرت علی بن الحسين عليهما السّلام

عَبْدِکَ الْقائِمِ في خَلْقِکَ وَ الدَّليلِ عَلیٰ مَنْ

كه بنده تو و قيام كننده بحق در ميان خلايق و رهنمود مردم بر کسی كه

بَعَثْتَ بِرِسٰالٰاتِکَ وَ دَيّٰانِ الدّينِ بِعَدْلِکَ وَ

براي رسالت مبعوث نموده ای و حكومت كننده در دين به عدالت

فَصْلِ قَضٰائِکَ بَيْنَ خَلْقِکَ سَيِّدِ الْعٰابِدينَ

و جدا كنندۀ حق از باطل در ميان مردم و آقای عبادت كنندگان

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَبْدِکَ وَ

خدايا! رحمت فرست بر حضرت محمّد بن علی بنده

ص:28

خَليفَتِکَ فی اَرْضِکَ باقِرِ عِلْمِ النَّبِيّينَ اَللّٰهُمَّ

و جانشين تو در پهنۀ زمين، شكافندۀ دانش پيامبران. خدايا!

صَلِّ عَلیٰ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصّٰادِقِ عَبْدِکَ وَ

رحمت فرست بر حضرت جعفر بن محمّد آن راستگو بندۀ تو و

وَلِیِّ دينِکَ وَ حُجَّتِکَ عَلی خَلْقِکَ اَجْمَعينَ

سرپرست دين تو و حجّت تو بر همۀ خلايق

الصّٰادِقِ الْبٰارِّ اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُوسَی بْنِ

آن راستگوی نيكوكار. خدايا! رحمت فرست برحضرت موسی بن

جَعْفَرٍ عَبْدِکَ الصَّالِحِ وَ لِسانِکَ فی خَلْقِکَ

جعفر بندۀ شايسته ات و زبان رسای تو در ميان مردم

النّٰاطِقِ بِحُكْمِکَ وَ الْحُجَّةِ عَلیٰ بَرِيَّتِکَ

و سخنگوی به فرمان تو و حجّت تو بر خلايق

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا

خدايا! رحمت فرست بر حضرت علی بن موسی آن خشنود روش

الْمُرْتَضیٰ عَبْدِکَ وَوَلِیّ دينِکَ الْقٰائِمِ بِعَدْلِکَ

و پسنديده صفات وبنده تو و ولیّ دين تو وقيام كننده به عدالت

ص:29

وَ الدّٰاعی اِلیٰ دينِکَ وَ دينِ اٰبٰائِهِ الصّٰادِقينَ

و دعوت كنندۀ مردم بسوی دين تو و دين پدران راستگويش

صَلوٰةً لا يَقْویٰ عَلیٰ اِحْصائِها غَيْرُکَ اَللّٰهُمَّ

رحمتی كه جز تو كسی را توانايی شمارش آن نيست. خدايا!

صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدِبْنِ عَلِیٍّ عَبْدِکَ وَ وَلِيِّکَ

رحمت فرست بر حضرت محمّد بن علی بنده و جانشين تو

الْقائِمِ بِاَمْرِکَ وَ الدَّاعی اِلیٰ سَبيلِکَ اَللّٰهُمَّ

و قيام كننده به فرمان تو و دعوت كنندۀ مردم بسوي راه تو. خدايا!

صَلِّ عَلی عَلِیَ بْنِ مُحَمَّدٍعَبْدِکَ وَ وَلِیٍّ دينِکَ

رحمت فرست برحضرت علی بن محمّد كه بندۀ تو و سرپرست دين تست

اَللّٰهُمَ صَلِّ عَلَیٰ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْعامِلِ

خدايا درود فرست بر حضرت حسن بن علي آن عمل كنندۀ

بِاَمْرِکَ الْقائِمِ فی خَلْقِکَ وَ حُجَّتِکَ

به فرمان تو و قيام كنندۀ به حق در ميان خلايق و حجّت تو

الْمُؤَدّی عَنْ نَبِيِّکَ وَشاهِدِکَ عَلیٰ خَلْقِکَ

و ادا كنندۀ وظيفه از طرف پيامبرتو و گواه تو بر خلايق

ص:30

الْمَخْصُوصِ بِكَرامَتِکَ الدَّاعي اِلیٰ طاعَتِکَ

و اختصاص يافته به كرامتهای تو و دعوت كنندۀ مردم به اطاعت تو

وَ طاعَةِ رَسُولِکَ صَلَوٰاتُکَ عَلَيْهِمْ اَجْمَعينَ

و فرمانبرداری از رسول تو، رحمتهای تو بر همۀ ايشان باد!

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلي حُجَّتِکَ وَ وَلِيِّکَ الْقٰائِمِ فی

خدايا! رحمت فرست بر حجّت و وليّ خود آن قيام كننده به حق در

خَلْقِکَ صَلوٰةً تٰامَّةً نٰامِيَةً بٰاقِيَةً تُعَجِّلُ بِهٰا

ميان خلايق رحمتی كامل و بابركت وپايدار كه موجب نزديكی

فَرَجَهُ وَ تَنْصُرُهُ بِهٰا وَ تَجْعَلُنٰا مَعَهُ فِی الدُّنْيٰا وَ

فرج و نصرت آن حضرت شود و ما را در دنيا همراه او نموده و در آخرت با او

الْٰاخِرَةِ اَللّٰهُمَّ اِنّی اَتَقَرَّبُ اِلَيْکَ بِحُبِّهِمْ وَ

محشور فرمايی. خدايا! من بوسيلۀ محبّت اين بزرگواران به تو تقرّب

اُوالیٰ وَلِيَّهُمْ وَ اُعٰادی عَدُوَّهُمْ فَارْزُقْني بِهِمْ

می جويم و دوستانشان را دوست داشته و با دشمنانشان دشمن هستم

خَيْرَ الدُّنْيٰا وَ الْاٰخِرَةِ وَ اصْرِفْ عَنّی بِهِمْ شَرَّ

پس به سبب ايشان خير دنيا و آخرت را به من روزی فرما و

ص:31

الدُّنْيٰا وَالْاٰخِرَةِ وَ اَهْوٰالَ يَوْمِ الْقِيٰمَةِ

و شرّ دنيا و آخرت و هراس رستاخيز را از من برطرف ساز

پس بالای سر آن حضرت نشسته و مي گويی:

ثمّ تجلس عند رأسه وتقول:

اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا وَلِیَّ اللّٰهِ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ

سلام بر تو ای ولیّ خدا! سلام بر تو ای

ياحُجَّةَ اللّٰهِ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يا نُورَ اللّٰهِ فی

حجّت خدا! سلام بر تو ای نور خدا در

ظُلُمٰاتِ الْاَرْضِ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يا عَمُودَالدّينِ

تاريكيهای زمين! سلام بر تو اي ستون دين!

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يا وٰارِثَ اٰدَمَ صَفْوَةِ اللّٰهِ

سلام بر تو ای وارث حضرت آدم برگزيدۀ خدا!

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يا وٰارِثَ نُوحٍ نَبِیِّ اللّٰهِ

سلام بر تو ای وارث حضرت نوح پيامبر خدا!

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يا وٰارِثَ اِبْرٰاهيمَ خَليلِ اللّٰهِ

سلام بر تو ای وارث ابراهيم دوست صميمی خدا!

ص:32

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يا وٰارِثَ اِسْمٰعيلَ ذَبيحِ اللّٰهِ

سلام بر تو ای وارث اسماعيل قربانی امر خدا!

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يا وارِثَ مُوسیٰ كَليمِ اللّٰهِ

سلام بر تو ای وارث موسی هم سخن خدا!

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يا وٰارِثَ عيسیٰ رُوحِ اللّٰهِ

سلام بر تو ای وارث عيسی روح خدا!

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يا وٰارِثَ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللّٰهِ

سلام بر تو ای وارث حضرت محمّدصلی اللّٰه عليه و آله وسلم فرستادۀ خدا!

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يا وٰارِثَ اَميرِالْمُؤْمِنينَ عَلِیٍّ

سلام بر تو اي وارث اميرمؤمنان حضرت علی

وَلِیِّ اللّٰهِ وَ وَصِیِّ رَسُولِ رَبِّ الْعٰالَمينَ

ولیّ ونمايندۀ خدا و جانشين فرستادۀ پروردگار جهانيان!

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يا وٰارِثَ فاطِمَةَ الزَّهْرٰآءِ

سلام بر تو ای وارث حضرت فاطمۀ زهراعليها السّلام!

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يا وٰارِثَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ

سلام بر تو ای وارث حضرت امام حسن عليه السّلام و حضرت امام حسين عليه السّلام

ص:33

سَيِّدَیْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ

دو آقای جوانان اهل بهشت! سلام بر تو

ياوٰارِثَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَيْنِ زَيْنِ الْعٰابِدينَ

اي وارث حضرت علیّ بن الحسين امام زين العابدين عليه السّلام!

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يا وٰارِثَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ بٰاقِرِ

سلام بر تو ای وارث حضرت محمّد بن علی، شكافندۀ دانش

عِلْمِ الْاَوَّلينَ وَ الْاٰخِرينَ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ

گذشتگان و آيندگان و سلام بر تو

ياوٰارِثَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصّٰادِقِ الْبٰارِّ

ای وارث حضرت جعفر بن محمّد امام راستگو و نيكوكار!

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يا وٰارِثَ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ

سلام بر تو ای وارث حضرت موسی بن جعفرعليه السّلام!

اَلسَّلاٰمُ عَلَيکَ اَيُّهَٰا الصِّدّيقُ الشَّهيدُ

سلام بر تو ای راست گفتار و شهيد راه خدا!

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ اَيُّهَٰا الْوَصیُّ الْبٰارُّ التَّقِیُّ اَشْهَدُ

سلام بر تو ای جانشين نيكو كردار و پرهيزكار! گواهی می دهم

ص:34

اَنَّکَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلٰوةَ وَ اٰتَيْتَ الزَّكوٰةَ وَ

كه تو باعث بپا داشتن نماز و پرداخت زكات شدی و

اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ

به كارهای خوب دستور دادی و از كارهای زشت نهی فرمودی

عَبَدْتَ اللّٰهَ حَتّیٰ اَتيٰکَ الْيَقينُ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ

و خدای را پرستش نمودی تا آنكه پيک اجل تو را فرا رسيد سلام بر تو ای

يٰا اَبَا الْحَسَنِ وَ رَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكٰاتُهُ

ابا الحسن و رحمت خدا و بركاتش بر تو باد!

پس خود را بر ضريح مقدّس چسبانده و می گويی:

ثمّ تنكبّ علی القبر و تقول:

اَللّٰهُمَّ اِلَيْکَ صَمَدْتُ مِنْ اَرْضی وَ قَطَعْتُ

خدايا! از شهر خود به قصد تو حركت كردم و به اميد بخشش تو

الْبِٰلادَ رَجٰاءَ رَحْمَتِکَ فَلا تُخَيِّبْنی

شهرها را پيمودم پس مرا نااميد نفرما

وَلاتَرُدَّنی بِغَيْرِ قَضٰاءِ حٰاجَتی وَارْحَمْ تَقَلُّبی

وبدون برآوردن حاجت، مرا برمگردان وبر غلطيدن و چرخش پروانه وار

ص:35

عَلیٰ قَبْرِابْنِ اَخی رَسُولِكَ صَلَواتُکَ عَلَيْهِ وَ

من بر قبر پسر برادر رسول خود ترحّم نما! درود تو بر او

اٰلِهِ بِاَبی اَنْتَ وَ اُمّی يا مَوْلایَ اَتَيْتُکَ زٰآئِراً

و بر خاندانش باد. پدر و مادرم به فدايت باد ای مولای من! به زيارت تو آمده

وٰافِداً عٰائِذاً مِمّٰا جَنَيْتُ عَلیٰ نَفْسی

و بر تو وارد شده ام و از جنايتی كه به خود كرده ام

وَاحْتَطَبْتُ عَلیٰ ظَهْری فَكُنْ لی شٰافِعاً اِلَی

و بار گناهی كه بر دوشم سنگينی می كند بر تو پناه آورده ام

اللّٰهِ يَوْمَ فَقْری وَفاقَتی فَلَکَ عِنْدَ اللّٰهِ مَقامٌ

در روز تهيدستی و نيازم در پيشگاه خدا از من شفاعت فرما چون

مَحْمُودٌ وَ اَنْتَ عِنْدَهُ وَجيهٌ

سپس دست راست

نزد خدا مقام پسنديده داری و آبرومند هستی

ثم ترفع يدک اليمنی

خودرا بلند كرده، دست چپ را برقبرنهاده ومی گويی:

وتبسط اليسری علی القبروتقول:

اَللّٰهُمَّ اِنّی اَتَقَرَّبُ اِلَيْکَ بِحُبِّهِمْ وَ بِوِلاٰيَتِهِمْ

خدايا! من البتّه بوسيله محبّت و ولايت اين بزرگواران بسوی تو تقرّب

ص:36

اَتَوَلّیٰ ٰاخِرَهُمْ بِمٰا تَوَلَّيْتُ بِهِ اَوَّلَهُمْ وَ اَبْرَءُ مِنْ

می جويم. ولايت آخرين آنان را پذيرفته ام به آن دليل كه ولايت اوّلين آنان را

کُلِّ وَليجَةٍ دُونَهُمْ اَللّٰهُمَّ الْعَنِ الَّذينَ بَدَّلُوا

پذيرفته ام و از هر دوست پنهانی و صاحب سرّ، غيراز اينها بيزارم

نِعْمَتَکَ وَ اتَّهَمُوا نَبِيَّکَ وَ جَحَدُوا بِٰاياتِکَ

خدايا! لعنت كن آنان را كه نعمت تو را دگرگون و پيامبر تو را متّهم ساخته

وَ سَخِرُوا بِاِمٰامِکَ وَ حَمَلُوا النَّٰاسَ عَلی

و آيات تو را منكر شده و امام منتخب تو را مسخره كردند و مردم را

اَكْتٰافِ اٰلِ مُحَمَّدٍ اَللّٰهُمَّ اِنّی اَتَقَرَّبُ اِلَيْکَ

به مخالفت خاندان پيامبر، واداشتند. خدايا! من البتّه با

بِاللَّعْنَةِ عَلَيْهِمْ وَ الْبَرٰآئَةِ مِنْهُمْ فِی الدُّنْيٰا وَ

لعنت بر اينان و بيزاری از آنان در دنيا و آخرت به درگاه تو

الْاٰخِرَةِ يا رَحْمنُ

تقرّب می جويم، ای خدای بخشنده!

و به طرف پايين پای آن حضرت رفته و می گويی:

ثمّ تحوّل عند رجليه وتقول:

ص:37

صَلَّی اللّٰهُ عَلَيْکَ يااَبَا الْحَسَنِ صَلَّی اللّٰهُ عَلیٰ

درود خدا بر تو ای ابا الحسن! درود خدا بر روح پاک

رُوحِکَ وَبَدَنِکَ صَبَرْتَ وَ اَنْتَ الصّٰادِقُ

تو و بدن مطهّر تو! در راه خدا صبر كردی و تو راستگو

الْمُصَدَّقُ قَتَلَ اللّٰهُ مَنْ قَتَلَکَ بِالْاَيْدی وَالْاَلْسُنِ

و مورد تصديقی! خدا بكشد آنان را كه تو را با دست و زبان كشتند.

سپس از پشت سر قبر، نزد سرِ آن حضرت رفته ودو ركعت

ثمّ تحول عند رأسه من خلفه وصلّ

نماز بگذار، در ركعت اوّل بعد ازحمد، سوره يٰس و در

ركعتين تقرأ فی احداهما «يس»

ركعت دوّم بعداز حمد، سورۀ الرّحمٰن، بخوان و بعد

و فی الاخری «الرحمٰن»

از نماز زيارت، در دعا و تضرّع كوشش كن، برای خود

و تجتهد فی الدعاء و التضرّع

و پدرومادر خود و همۀ برادران مؤمن خود بسيار

و اكثر من الدعاء لنفسک ولوالديک

ص:38

دعاكن وآنچه خواهی نزد سرآن حضرت بمان آنگاه

ولجميع اخوانک واقم عند رأسه ماشئت

نماز زيارت را در نزديكی قبر شريف بخوان

ولتكن صلوتک عند القبر

علاّمۀ مجلسی رَحمَۀ اللّٰهُ در بحار می نويسد: پس از

قال العلامة المجلسی في البحار:ثمّ صلّ

اينكه نماز زيارت را خواندی، تسبيح حضرت

صلاةالزيارة وسبّح واهدها

زهراعليهاالسّلام بگو وآن را به حضرت هديه كن و اين

اليه صلوات اللّه عليه

دعا را بخوان:

ثمّ تقول

ص:39

زیارتنامه های حضرت رضا علیه السلام

دعای بعد از زيارت امام رضاعلیه السّلام*

اَللّٰهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ يا اَللّٰهُ الدَّآئِمُ فی مُلْكِهِ

خدايا! من از تو می خواهم ای خدايی كه در فرمانروايی، جاودانی

الْقٰائِمُ فی عِزِّهِ الْمُطٰاعُ فی سُلْطٰانِهِ الْمُتَفَرِّدُ

و در عزّت، پابرجايی و در سلطنت، فرمانروايی و در جلالت وعظمت،

فی كِبْرِيٰائِهِ الْمُتَوَحِّدُ فی دَيْمُومِيَّةِ بَقٰائِهِ

منحصر بفردی و در جاودانگی، يكتايی

الْعٰادِلُ فی بَرِيَّتِهِ الْعٰالِمُ فی قَضِيَّتِهِ الْكَريمُ

و در ميان خلايق عدالت پيشه و دادگر و در قضاوت آگاهی

في تَأْخيرِ عُقُوبَتِهِ اِلٰهي حٰاجٰاتی مَصْرُوفَةٌ

و در تأخير عقوبت بزرگوار و جوانمردی. خدايا! حاجات من دست تست

اِلَيْکَ وَ اٰمٰالی مَوْقُوفَةٌ لَدَيْکَ وَ كُلَّمٰا وَفَّقْتَنی

و آرزوهای من نزد تست و هر گاه در كار خوب موفّق شوم

مِنْ خَيْرٍ فَاَنْتَ دَليلی عَلَيْهِ وَ طَريقی اِلَيْهِ

عنايت تو به آن رهنمونم كرده و راهگشايم بوده

ص:40

يا قَديراً لاتَؤُدُهُ الْمَطٰالِبُ يا مَلِيّاً يَلْجَأُ اِلَيْهِ كُلُّ

ای خدای توانايی كه تقاضای بندگان، او را خسته نمی كند. ای پروردگار غنی

رٰاغِبٍ مٰازِلْتُ مَصْحُوباً مِنْکَ بِالنِّعَمِ جٰارِياً

كه هر مشتاق بسوی تو پناه می آورد. هميشه غرق در نعمتهای تو بوده ام و

عَلی عٰادٰاتِ الْاِحْسٰانِ وَ الْكَرَمِ اَسْئَلُکَ

از خوان احسان و كرم مستمرّ تو بهره مند بوده ام. از تو درخواست می كنم

بِالْقُدْرَةِالنّٰافِذَةِفی جَميعِ الْاَشْيٰاءِ وَ قَضائِکَ

به حق آن قدرتی كه بر تمام چيزها مسلّط است و به حق قضا و قدر محكمی كه

الْمُبْرَمِ الَّذی تَحْجُبُهُ بِاَيْسَرِ الدُّعٰاءِ وَ بِالنَّظْرَةِ

با كوچكترين دعا جلوگيری می شود و به آن نظر عنايتی كه

الَّتی نَظَرْتَ بِهٰا اِلَی الْجِبٰالِ فَتَشٰامَخَتْ

به كوهها افكندی و آنها سر برافراشتند

وَاِلَی الْاَرَضينَ فَتَسَطَّحَتْ وَ اِلَی السَّمٰوٰاتِ

وبه نظری كه به زمينها افكندی وآنها هموار گرديدند و به نظری كه به آسمانها

فَارْتَفَعَتْ وَ اِلَی الْبِحٰارِ فَتَفَجَّرَتْ يٰا مَنْ جَلَّ

افكندی ومرتفع گرديدند و به درياها افكندی و جاری شدند

ص:41

عَنْ اَدَواتِ لَحَظٰاتِ الْبَشَرِ وَ لَطُفَ عَنْ دَقٰائِقِ

ای آنكه از چشم انداز بشر فراتری و از پندار انديشه ها

خَطَرٰاتِ الْفِكَرِ لا تُحْمَدُ يا سَيِّدی اِلاَّ بِتَوْفيقٍ

پنهانی هيچگونه ستايش تو صورت نمی پذيرد مگر با توفيق

مِنْکَ يَقْتَضی حَمْداً وَ لا تُشْكَرُ عَلیٰ اَصْغَرِ

از طرف تو كه آن هم خود مقتضی ستايش است وهيچگونه سپاس تو انجام

مِنَّةٍ اِلاَّ اسْتَوْجَبْتَ بِهٰا شُكْراً فَمَتیٰ تُحْصیٰ

نمی گيرد مگر اينكه همان سپاس نيز احتياج به سپاس ديگری دارد

نَعْماؤُکَ يٰا اِلٰهی وَ تُجازیٰ آلٰاؤُکَ يا مَوْلاٰیَ

معبودا كی نعمتهای توقابل شمارش بوده وای مولای من كی عنايات توقابل پاداش

وَ تُكٰافَی ءُ صَنايِعُکَ يا سَيِّدی وَ مِنْ نِعَمِکَ

بوده ای آقای من! كی احسان تو قابل جبران بوده، ستايش ستايشگران

يَحْمَدُ الْحٰامِدُونَ وَ مِنْ شُكْرِکَ يَشْكُرُ

از جمله نعمتهای تست و سپاس سپاسگران از عنايات تست

الشّٰاكِرُونَ وَ اَنْتَ الْمُعْتَمَدُ لِلذُّ نُوبِ فی

و تو برای بخشش گناهان مورد اعتمادی و تو آنی كه

ص:42

عَفْوِکَ وَ النّٰاشِرُ عَلَی الْخٰاطِئينَ جَنٰاحَ

پردۀ خطاپوشت بر سرِ گنهكاران گسترده است

سِتْرِکَ وَ اَنْتَ الْكٰاشِفُ لِلضُّرِّ بِيَدِکَ فَكَمْ مِنْ

و به دست عنايات تو گرفتاريها برطرف می گردد و چه بسيار

سَيِّئَةٍ اَخْفٰاهٰا حِلْمُکَ حَتّیٰ دَخِلَتْ وَ حَسَنَةٍ

گناهی كه حلم و بردباری تو آن را پنهان نمود تا خود به خود ازبين رفت و

ضٰاعَفَها فَضْلُکَ حَتّیٰ عَظُمَتْ عَلَيْهٰا

چه بسيار كار نيكی كه فضل تو او را دو چندان كرد تا پاداش بزرگ

مُجازٰاتُکَ جَلَلْتَ اَنْ يُخافَ مِنْکَ اِلاَّ الْعَدْلُ

تو بر آن تعلّق گرفت تو والاتر از آنی كه از غير عدل تو كسی بترسد

وَاَنْ يُرْجی مِنْکَ اِلاَّ الْاِحْسانُ وَ الْفَضْلُ

و به غيراحسان و فضل تو چشم دوخته شود

فَامْنُنْ عَلیَّ بِمٰا اَوْجَبَهُ فَضْلُکَ وَ لا تَخْذُلْنی

پس بر من منّت بگذار به آنچه كه فضل تو اقتضا می كند و مرا به خود وامگذار

بِمٰا يَحْكُمُ بِهِ عَدْلُکَ سَيِّدی لَوْ عَلِمَتِ

طبق آنچه كه عدالت تو حكم می كند ای آقای من! اگر زمين

ص:43

الْاَرْضُ بِذُنُوبی لَسٰاخَتْ بی اَوِ الْجِبٰالُ

از گناهان من آگاه شود مرا در خود فرو می برد يا اگر كوهها باخبر شوند

لَهَدَّتْنی اَوِالسَّمواتُ لَاخْتَطَفَتْنی اَوِ الْبِحٰارُ

مرا درهم می كوبند و يا اگر آسمانها مطّلع شوند مرا می ربايند و يا اگر درياها

لَاَغْرَقَتْنی سَيِّدی سَيِّدی سَيِّدی مَوْلاٰیَ

آگاه شوند مرا غرق می سازند. ای آقای من! آقای من! آقای من! ای مولای من!

مَوْلاٰیَ مَوْلاٰیَ قَدْتَكَرَّرَ وُقُوفی لِضِيٰافَتِکَ فَلاٰ

مولای من! مولای من! به كرّات در كنار سفره مهمانی و ضيافت تو نشسته ام

تَحْرِمْني ما وَعَدْتَ الْمُتَعَرِّضينَ لِمَسْئَلَتِکَ

پس مرا از آنچه كه وعده داده ای به گدايان درگاهت عطا كنی، محروم مساز

يا مَعْرُوفَ الْعٰارِفينَ يا مَعْبُودَ الْعٰابِدينَ

ای مورد شناسايی عارفان و ای مورد عبادت عابدان و

يامَشْكُورَ الشّٰاكِرينَ يٰا جَليسَ الذّٰاكِرينَ

مورد سپاس سپاسگزاران و ای همنشين اهل ذكر و ای

يٰامَحْمُودَ مَنْ حَمِدَهُ يٰا مَوْجُودَ مَنْ طَلَبَهُ

مورد ستايش ستايشگران ای يافت شدۀ جويندگان

ص:44

يٰامَوْصُوفَ مَنْ وَحَّدَهُ يٰا مَحْبُوبَ مَنْ اَحَبَّهُ

ای توصيف شدۀ يكتاپرستان ای محبوب دوستداران و عاشقان

يٰاغَوْثَ مَنْ اَرٰادَهُ يٰا مَقْصُودَ مَنْ اَنٰابَ اِلَيْهِ

ای دادرس داد خواهان! ای مقصودِ از گناه برگشتگان وتوبه كنندگان!

يٰامَنْ لاٰ يَعْلَمُ الْغَيْبَ اِلاّٰ هُوَ يٰا مَنْ لاٰ يَصْرِفُ

ای آنكه از امور پنهانی غير از او خبرندارد. ای آنكه اتّفاق بد را غير از او

السُّوءَ اِلاّٰ هُوَ يٰا مَنْ لاٰ يُدَبِّرُ الْاَمْرَ اِلاّٰ هُوَ يٰا مَنْ

كسي برنمی گرداند! ای آنكه تدبير كارها فقط در دست اوست! اي آنكه

لاٰ يَغْفِرُ الذَّنْبَ اِلاّٰ هُوَ يٰا مَنْ لاٰ يَخْلُقُ الْخَلْقَ

بخشش گناهان فقط به عنايت اوست! ای آنكه آفرينش خلايق فقط بدست

اِلاّٰ هُوَ يٰا مَنْ لاٰ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ اِلاّٰ هُوَ صَلِّ عَلی

تواناي اوست! اي آنكه بارش باران فقط به توسّط اوست، درود فرست

مُحَمَّدٍ وَاٰلِ مُحَمَّدٍ وَاغْفِرْلی يٰا خَيْرَ الْغٰافِرينَ

بر محمّد صلی اللّٰه عليه و آله وسلم و خاندان محمّد و مرا بيامرز اي بهترين آمرزندگان!

رَبِ اِنّی اَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفٰارَحَيٰاءٍ وَ اَسْتَغْفِرُکَ

پروردگارا! من از تو آمرزش می طلبم همانندآمرزش طلبی كسی كه ازتو حيا می كند

ص:45

اسْتِغْفٰارَ رَجٰاءٍ وَ اَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفٰارَ اِنٰابَةٍ وَ

و طلب مغفرت می كنم، همانند طلب مغفرت كسی كه به تو اميدوار است

اَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفٰارَ رَغْبَةٍوَاَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفٰارَ

وبسوی تو برمی گردد و مشتاق تست و از تو هراسان است استغفار می كنم

رَهْبَةٍوَ اَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفٰارَ طٰاعَةٍ وَ اَسْتَغْفِرُکَ

همانند استغفار كسي كه او مطيع تست و به تو

اسْتِغْفٰارَ ايمٰانٍ وَ اَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفٰارَ اِقْرٰارٍ وَ

ايمان دارد و مغفرت می طلبم همانند طلب مغفرت كسی كه به گناهان خود معترف

اَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفٰارَ اِخْلاٰصٍ وَ اَسْتَغْفِرُکَ

است و از تو آمرزش می طلبم همانند آمرزش خواهی كسی كه بااخلاص

اسْتِغْفٰارَ تَقْوی وَ اَسْتَغْفِرکَ اسْتِغْفٰارَ تَوَكُّلٍ وَ

و باتقوی است و آمرزش می طلبم همانند آمرزش كسی كه به تو، توكّل دارد

اَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفٰارَ ذِلَّةٍ وَ اَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفٰارَ

و از تو آمرزش می طلبم همانند آنكه درمقابل عظمت تو ذليل است و اعمال او برای تو

عٰامِلٍ لَکَ هٰارِبٍ مِنْکَ اِلَيْکَ فَصَلِّ عَلی

است و از غضب تو بسوی تو گريزان است پس درود فرست بر

ص:46

مُحَمَّدٍ وَاٰلِ مُحَمَّدٍ وَتُبْ عَلیَّ وَ عَلیٰ والِدَیَ

محمّد صلی اللّٰه عليه و آله وسلم و خاندانش و توبه مرا و پدر و مادرم را بپذير

بِمٰاتُبْتَ وَتَتُوبُ عَلی جَميٖعِ خَلْقِکَ يٰا اَرْحَمَ

به آنگونه اي كه توبه تمام خلايق را مي پذيري اي مهربانترين

الرّٰاحِميٖنَ يٰا مَنْ يُسَمَّی بِالْغَفوُرِ الرَّحيٖمِ

مهربانان! ای آنكه به بخشندگی و مهربانی ناميده شده ای!

يٰامَنْ يُسَمّٰیٖ بِالْغَفُورِ الرَّحيٖمِ يا مَنْ يُسَمّٰی

ای آنكه به بخشندگی و مهربانی ناميده شده ای! ای آنكه به بخشندگی و

بِالْغَفُورِالرَّحيمِ صَلِ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ اٰلِ مُحَمَّدٍ

مهربانی ناميده شده ای! درود بفرست بر محمّد(صلی اللّٰه عليه وآله وسلم) وآل محمّد

وَ اقْبَلْ تَوْبَتیٖ وَ زَکِّ عَمَلیٖ وَ اشْكُرْ سَعْيیٖ

و توبۀ مرا بپذير و عمل مرا اصلاح فرما وبه كوشش اندكم پاداش زياد عطا كن

وَارْحَمْ ضَرٰاعَتی وَ لاٰ تَحْجُبْ صَوْتیٖ وَ

و به گريه و زاريم ترحّم نما و از ورود صدايم به درگاهت جلوگيری نفرما

لاٰتُخَيِّبْ مَسْئَلَتیٖ يٰاغَوْثَ الْمُسْتَغيثٖيٖنَ وَ اَبْلِغْ

و خواهشهای مرا نااميد مگردان ای دادرس دادخواهان! و به پيشوايان

ص:47

اَئِمَّتیٖ سَلامیٖ وَ دُعائیٖ وَ شَفِّعْهُمْ فی جَميٖعِ

وامامان نور سلام و دعای مرا برسان و شفاعتشان را در همۀ آنچه از تو

ما سَئَلْتُکَ وَ اَوْصِلْ هَدِيَّتیٖ اِلَيْهِمْ كَمٰا يَنْبَغیٖ

درخواست كردم بپذير و تحفۀ مرا به ايشان برسان آنگونه كه سزاوار ايشان

لَهُمْ وَ زِدْهُمْ مِنْ ذٰلِکَ ما يَنْبَغیٖ لَکَ بِاَضْعٰافٍ

است و اين تحفه را آنگونه كه سزاوار تست چندين برابر گردان بطوريكه

لا يُحْصيهٰا غَيْرُکَ وَ لاٰ حَوْلَ وَ لاٰ قُوَّةَ اِلاّٰ

غير از تو كسی نتواند آن را بشمارد و هيچ حركت و نيرويی جز به

بِاللّٰهِ الْعَلِیِّ الْعَظيٖمِ وَ صَلَّی اللّٰهُ عَلیٰ اَطْيَبِ

ارادۀ خدای والای بزرگ نيست. خدا درود فرستد بر پاكترين فرستادگان،

الْمُرْسَليٖنَ مُحَمَّدٍ وَ اٰلِهِ الطّٰاهِريٖنَ

محمّدصلی اللّٰه عليه و آله وسلم و خاندان پاک او

ص:49

زيارت ديگر امام رضا علیه السّلام

علامۀ مجلسی رَحِمَهُ اللّٰه درجلد102بحارالانوار، صفحۀ 99 از

قد ذكر العلامة المجلسی فی البحار ج 102،ص 99 نقلاً عن كامل الزيارات

كامل الزيارات زيارت ديگری رابرای آن حضرت نقل می كند: لابن قولويه زيارة اخری لمولانا الرضاعليه السّلام:

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَي الرِّضَا

خدايا! درود فرست بر علی بن موسی آن خشنود روش

الْمُرْتَضَي الْاِمٰامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ

و پسنديده صفات و پيشواي پرهيزگار وپاک سيرت و حجّت وخليفۀ تو

عَلی مَنْ فَوْقَ الْاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَی

بر تمام افرادی كه در روی زمين و در زير خاكست

الصِّدّيقِ الشَّهيدِ صَلوٰةً كَثيٖرَةً تٰامَّةً زٰاكِيَةً

و آن راست پيشه و شهيد راه خدا، درود بسيار و كامل و پاكيزه

مُتَوٰاصِلَةً مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً كَاَفْضَلِ مٰا صَلَّيْتَ

پيوسته و پی در پی و رديف هم همانند برترين درودی كه بر

ص:49

عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِيائِکَ

يكی از اوليائت فرستاده ای

علامۀ مجلسی رَحِمَهُ اللّٰه به نقل از مزار كبير زيارت

قد ذكر العلامة المجلسی (ره) نقلاً عن المزارالكبير زيارةاخری

ديگری را برای امام هشتم عليه السّلام ذكر می كند:

لمولانا الرضا عليه السّلام:

اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يٰا وَلِیَّ اللَّهِ وَ ابْنَ وَلِیّهِ

سلام بر تو ای ولیّ خدا و فرزند ولیّ خدا!

اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يٰا حُجَّةَ اللّٰهِ وَ ابْنَ حُجَّتِهِ

سلام بر تو ای حجّت خدا و فرزند حجّت خدا!

اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يٰا اِمامَ الْهُدی وَ الْعُرْوَةَ

سلام بر تو ای پيشوای هدايتگر و دستاويز و حلقۀ استوار

الْوُثْقیٰ وَ رَحْمَةُ اللّٰهِ وَ بَرَكٰاتُهُ اَشْهَدُ اَنَّکَ

و مورد اعتماد، رحمت خدا و بركاتش بر تو باد! گواهی می دهم

مَضَيْتَ عَلیٰ ما مَضیٰ عَلَيْهِ اباؤُکَ الطّٰاهِرُونَ

كه تو همان راه و روش پدران پاكت را ادامه دادی

ص:50

صَلَوٰاتُ اللّٰهِ عَلَيْهِمْ لَمْ تُؤْثِرْ عَمیً عَلیٰ هُدیً

رحمتهای خدا بر آنان باد و ظلمت گمراهی را بر نور هدايت ترجيح ندادی

وَ لَمْ تَمِلْ مِنْ حَقٍّ اِلیٰ باطِلٍ وَ اَنَّكَ نَصَحْتَ

و از حق به سوی باطل متمايل نشدی و تو برای خدا و رسولش

لِلّٰهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ اَدَّيْتَ الْاَمٰانَةَ فَجَزاکَ اللّٰهُ

نصيحت كردی و آن امانت پيشوايی و هدايت را ادا كردی، خداوند

عَنِ الْاِسْلاٰمِ وَ اَهْلِهِ خَيْرَ الْجَزٰآءِ اَتَيْتُکَ بِاَبی

از طرف اسلام و مسلمين بهترين پاداش به تو عطا فرمايد. پدر و مادرم به

وَ اُمّی زٰآئراً عٰارِفاً بِحَقِّکَ مُوٰالِياً لِاَوْلِيٰائِکَ

قربان شمابه زيارت شماآمده ام درحالی كه به مقام شماآگاهم و دوستدار

مُعٰادِياً لِاَعْدآئِکَ فَاشْفَعْ لی عِنْدَ رَبِّکَ

دوستان شما ودشمن دشمنان شماهستم پس درپيشگاه پروردگار مراشفاعت كن

سپس خود را برضريح مطهّر بچسبان و آن راببوس

ثمّ انكب علی القبر فقبّله

وصورت خود را به ضريح بگذار وآنگاه برگرد به

و ضع خدّيک عليه وتحوّل

ص:51

طرف بالای سر وبگو:

الی الرّأس فقل:

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يا مَوْلاٰیَ يَابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ وَ

سلام بر تو اي مولای من، فرزند پيامبر خدا! رحمت خدا و

رَحْمَةُ اللّٰهِ وَ بَرَكٰاتُهُ اَشْهَدُ اَنَّكَ الْاِمٰامُ

بركات او بر تو باد! گواهی می دهم كه تو پيشوای

الْهٰادی وَ الْوَلِیُّ الْمُرْشِدُ اَبْرَءُ اِلَی اللَّهِ مِنْ

هدايتگر و رهبر ارشاد كننده هستی. من به درگاه خدا از

اَعْدٰآئِکَ وَ اَتَقَرَّبُ اِلَی اللّٰهِ بِوِلاٰيَتِکَ صَلَّی

دشمنان شما بيزاری می جويم وبوسيله ولايت شما به درگاه خدا تقرّب

اللّٰهُ عَلَيْکَ وَ رَحْمَةُ اللّٰهِ وَ بَرَكٰاتُهُ

می جويم. درود خدا و رحمت و بركات حق بر تو باد

دو ركعت نماز زيارت بجای آور وبعداز آن هر نماز كه

ثمّ صلّ ركعتين وصلّ بعدهما

خواستی بخوان وبه طرف پايين پابرو وآنچه خواستی دعاكن مااحببت وتحوّل الی الرّجلين وادع بماشئت .

ص:52

زيارت وداع امام رضا علیه السلام

هرگاه خواستی وداع كنی آن حضرت رابگو:

فاذا اردت وداعه عند الانصراف فقل:

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ ياوَلِیَ اللّٰهِ ورَحْمَةُاللّٰهِ وَ بَرَكٰاتُهُ

سلام بر تو ای ولیّ خدا و رحمت خدا و بركات او بر تو باد!

اَللّٰهُمَّ لاٰ تَجْعَلْهُ اخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيارَتیٖ

خدايا! اين زيارت مرا آخرين ديدار من

اِبْنَ نَبِيِّکَ وَ حُجَّتَکَ عَلیٰ خَلْقِکَ وَ اجْمَعْنیٖ

از زيارت فرزند پيامبر و حجّت خود برخلايق، قرار مده و مرا در بهشت

وَ اِيَّاهُ فیٖ جَنَّتِکَ وَ احْشُرْنیٖ مَعَهُ وَ فیٖ حِزْبِهِ

در كنار حضرت قرار ده و مرا با آن حضرت و در گروه آن حضرت

مَعَ الشُّهَدٰآءِ وَ الصَّٰالِحينَ وَ حَسُنَ اُوٰلئِکَ

همراه با شهيدان راه خدا و شايستگان محشور فرما و اينها چه خوب

رَفيقاً وَ اَسْتَوْدِعُکَ اللّٰهَ وَ اَسْتَرْعيکَ وَ اَقْرَءُ

رفيقاني هستند. تو را به خدا می سپارم، خدا نگهدارت باد و بر تو

ص:53

عَلَيْکَ السَّلاٰمُ ٰامَنَّا بِاللّٰهِ وَ بِا لرَّسُولِ وَ

درود می فرستم به خدا وبه پيامبر او و به آنچه تو از طرف حق بيان

بِمٰاجِئْتَ بِهِ وَدَلَلْتَ عَلَيْهِ فَاكْتُبْنٰا مَعَ الشّٰاهِديٖنَ

فرمودی وراهنمايی كردی ايمان آورديم پس مرادرزمره گواهی دهندگان برحقايق بنويس

زيارت امين اللّه

علامه مجلسی رَحِمَهُ اللّٰه دربحار، ج 100، ص 269

قال العلامة المجلسی (ره) في البحار،ج 100،ص 266, 269: و266 فرموده:

اين زيارت از نظرسند صحيحترين

انّماكررنا تلك الزيارة لاختلاف الفاظها

زيارتها و ازنظر محتوی كاملترين و فراگيرترين

وكونها من اصحّ الزيارات سنداً

زيارتها است كه باسندهای متعدّد بااندک اختلافی

واعمّها مورداً... . قال الباقرعليه السّلام

از امام محمّدباقرعليه السّلام روايت شده كه حضرت

ما قال هذا الكلام ولادعا به احد من شيعتنا

ص:54

فرمود: هريک ازشيعيان ما اين زيارت را در حرم

عند قبر اميرالمؤمنين او عند قبر احد من الائمّةعليهم السّلام

حضرت امير و يا درحرم ديگر امامان عليهم السّلام

الّا رفع دعائه فی درج من نور

بخواند دعای او در كاغذی از نور كه به مهر

وطبع عليه بخاتم محمّدصلی اللّٰه عليه و آله وسلم

رسول اكرم صلی اللّٰه عليه و آله وسلم امضا شده باشد بالا

وكان محفوظاً كذلک حتّی يسلّم الی قائم آل محمّد عليهم السّلام

می رود واز آن محافظت شده وتسليم قائم آل

فيلقي صاحبه بالبشری والتحيّة والكرامة

محمّدعليهم السّلام شده و دعاكننده را با بشارت

ان شاءاللّه عن جابرالجعفی عن ابی جعفرعليه السّلام

و درود واحترام ملاقات خواهدكرد.جابربن يزيد

كان ابی علی بن الحسين عليه السّلام ...

جعفی از امام محمّدباقرعليه السّلام روايت كرده

فخرج متوجّهاً الی العراق لزيارة اميرالمؤمنين

ص:55

كه حضرت فرمودند: پدرم امام زين العابدين عليه السّلام صلوات اللّه عليه وانا معه ... فلمّا انتهی

از راه كوفه به نجف آمد و بر بالای

الی النّجف من بلاد الكوفة

قبر اميرالمؤمنين عليه السّلام ايستاد و آنقدر

وصار الی مكان منه فبكی

گريه كرد كه اشک ديده حضرت، محاسن شريفش

حتّی اختضّت لحيته

را خيس كرد و سپس اين زيارت را خواند.

بدموعه وقال:

لازم به تذكّر است كه در زيارت امام هشتم عليه السّلام

فی زيارت مولانا علی بن موسی الرضاعليهما السّلام يقال

بجای ، اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ

موضع: السّلام عليک يااميرالمؤمنين جملة:

گفته شود: اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ ياعَلِیَّ بْنَ مُوسَی الرِّضٰا.

السّلام عليك يا علی بن موسی الرضا

ص:56

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يا اَمينَ اللّٰهِ فی اَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلیٰ

سلام بر تو ای امانتدار الهی در زمين و حجت حق بر

عِبٰادِهِ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يا اَميٖرَالْمُؤْمِنيٖنَ اَشْهَدُ اَنَّکَ

بندگان. سلام بر تو ای اميرمؤمنان! گواهی می دهم كه تو

جٰاهَدْتَ فِی اللّٰهِ حَقَّ جِهٰادِهِ وَ عَمِلْتَ بِكِتٰابِهِ

در راه خدا آنگونه كه شايسته است، جهاد كردی و به كتاب او عمل نمودی

وَاتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِيِّهِ صَلَّی اللّٰهُ عَلَيْهِ وَاِٰلِهِ

و از آيين پيامبر خدا صلی اللّٰه عليه و آله وسلم پيروی كردی

حَتَّی دَعاکَ اللّٰهُ اِلی جِوٰارِهِ فَقَبَضَکَ اِلَيْهِ بِاخْتِيارِهِ

تا آنكه خدا تو را به جوار رحمت خود فراخواند وبا اختيار خودش توراقبض روح

وَاَ لْزَمَ اَعْدٰآئَکَ الْحُجَّةَ مَعَ مٰالَکَ مِنَ الْحُجَجِ

كرد و بر تمام دشمنان تو اتمام حجّت نمود باآنكه حجّتهای رسای الهی

الْبٰالِغَةِ عَلٰی جَميٖعِ خَلْقِهِ اَللّٰهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسیٖ

بر تمام خلايق در وجود تو می باشد. پروردگارا! قلب مرا به تقديرت

مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِکَ راضِيَةً بِقَضٰآئِکَ مُولَعَةً بِذِكْرِکَ وَ

مطمئن و به قضايت راضی بگردان و به يادت و دعايت حريصم ساز و

ص:57

دُعٰآئِکَ مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ اَوْلِيٰآئِکَ مَحْبُوبَةً فیٖ

دوستدار اولياء خاصّت بگردان و در زمين و آسمان

اَرْضِکَ وَ سَمٰآئِکَ صٰابِرَةً عَلیٰ نُزُولِ بَلاٰئِکَ

محبوبم نما و مرا در مقابل بلاهايت بردبار

شٰاكِرَةً لِفَوٰاضِلِ نَعْمٰآئِکَ ذٰاكِرَةً لِسَوٰابِغِ الاٰئِکَ

و در برابر نعمتهای فزونت شكرگزارم ساز و يادآور مهربانيهای شايانت

مُشْتٰاقَةً اِلٰی فَرْحَةِ لِقٰآئِکَ مُتَزَوِّدَةً التَّقْوٰی لِيَوْمِ

و مشتاق شادی ملاقاتت و توشه گير تقوی برای روز

جَزآئِکَ مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ اَوْلِيٰآئِکَ مُفٰارِقَةً

جزايت قرارم ده و مرا پيرو آداب دوستانت ساز و دور

لِأَخْلاقِ اَعْدٰائِکَ مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْيٰا بِحَمْدِکَ

ازاخلاق دشمنانت بنما. و بجای اشتغال به دنيا به حمد وثنايت

وَثَنٰآئِکَ.

مشغولم دار!

آنگاه گونه های مبارک خودرا برقبرگذاشت وگفت:

ثمّ وضع خدّه علی قبره وقال:

ص:58

اَللّٰهُمَّ اِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتيٖنَ اِلَيْکَ وَ الِهَةٌ

پروردگارا! قلبهای آرامش يافتگان به ياد تو حيران و ديوانه تست

وَسُبُلَ الرَّٰاغِبينَ اِلَيْکَ شٰارِعَةٌ وَ اَعْلامَ الْقٰاصِدينَ

و راههای مشتاقان بسوی تو آشكار وروشن و پرچمهای راهيان

اِلَيْکَ وٰاضِحَةٌ وَاَفْئِدَةَ الْعٰارِفينَ مِنْکَ فٰازِعَةٌ

كوی تو نمايان است و دلهای گرم عارفان از مشاهده جلال تو هراسان

وَاَصْوٰاتَ الدّٰاعينَ اِلَيْکَ صٰاعِدَةٌ وَ اَبْوٰابَ الْاِجٰابَةِ

می باشد و صدای اهل دعا در درگاه تو طنين انداز و درهای اجابت به روی

لَهُمْ مُفَتَّحَةٌ وَ دَعْوَةَ مَنْ نٰاجٰاکَ مُسْتَجٰابَةٌ وَ تَوْبَةَ

آنان گشوده است و دعای اهل مناجات مستجاب و توبه

مَنْ اَنٰابَ اِلَيْکَ مَقْبُولَةٌ وَ عَبْرَةَ مَنْ بَكٰی مِنْ خَوْفِکَ

بازگشتگان به درگاه تو پذيرفته است. اشک سرازير از ترس تو مورد

مَرْحُومَةٌ وَالْاِغٰاثَةَ لِمَنِ اسْتَغٰاثَ بِکَ مَوْجُودَةٌ

لطف و رحمت بوده، فريادرسی تو برای فريادرسان از تو

وَالْاِٰعٰانَةَ لِمَنِ اسْتَعٰانَ بِکَ مَبْذُولَةٌ وَ عِدٰاتِکَ

مهيّاست و ياری تو برای آنان كه از تو، ياری می طلبند رايگان است. وعده های

ص:59

لِعِبٰادِکَ مُنْجَزَةٌ وَ زَلَلَ مَنِ اسْتَقٰالَکَ مُقٰالَةٌ وَ اَعْمٰالَ

تو براي بندگان قطعی و لغزش آنان كه از تو عذرخواهی كنند مورد گذشت

الْعٰامِليٖنَ لَدَيْکَ مَحْفُوظَةٌ وَ اَرْزٰاقَکَ اِلَی الْخَلاٰئِقِ

است و عمل نيكوكاران نزد تو محفوظ است و روزی همۀ خلايق از جانب تو

مِنْ لَدُنْکَ نٰازِلَةٌ وَ عَوٰآئِدَ الْمَزيٖدِ اِلَيْهِمْ وٰاصِلَةٌ وَ

فرود مي آيد و بهره های فزون نصيب آنان می شود و

ذُنُوبَ الْمُسْتَغْفِريٖنَ مَغْفُورَةٌ وَ حَوٰآئِجَ خَلْقِکَ

گناهان آمرزش طلبان مورد بخشش قرار می گيرد و حاجتهای بندگان

عِنْدَکَ مَقْضِيَّةٌ وَ جَوٰآئِزَ السَّائِليٖنَ عِنْدَکَ مُوَفَّرَةٌ وَ

نزد تو برآورده و جوايز تقاضاگران نزد تو فراوان است

عَوٰآئِدَ الْمَزيٖدِ مُتَوٰاتِرَةٌ وَ مَوٰآئِدَ الْمُسْتَطْعِميٖنَ

و بخششهای فزون تو، پی در پی است و سفره های آراسته به طعام تو برای

مُعَدَّةٌ وَ مَناهِلَ الظِّمٰآءِ مُتْرَعَةٌ اَللّٰهُمَّ فَاسْتَجِبْ

روزی طلبان آماده و چشمه های لطف توبرای تشنگان وصالت لبريزاست

دُعٰآئیٖ وَاقْبَلْ ثَنٰآئیٖ وَاجْمَعْ بَيْنیٖ وَ بَيْنَ اَوْلِيٰآئیٖ

ای خدا! دعای مرا مستجاب فرما وحمد وثنايم را بپذير و و مرا در جوار اوليائم

ص:60

بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلیٍّ وَ فٰاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ

قرار ده! بحق محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام

اِنَّکَ وَلِیُّ نَعْمٰآئیٖ وَ مُنْتَهٰی مُنٰایَ وَغٰايَةُ رَجٰائیٖ فیٖ

كه تو ای خدا، صاحب واقعی نعمتهايم و نهايت آرزوهايم و هدف نهايی

مُنْقَلَبیٖ وَ مَثْوایَ

اميدهايم در دنيا و آخرت هستی

بعد اين دعا را بخواند:

ثم يدعوا هذا الدعاء

اَنْتَ اِلٰهیٖ وَ سَیِّدیٖ وَ مَوْلاٰیَ اِغْفِرْ لأَوْلِيٰآئِنا وَ

تو معبود و آقا و مولای من هستی! دوستان ما رابيامرز و

كُفَّ عَنّٰا اَعْدٰائَنٰا وَ اشْغَلْهُمْ عَنْ اَذٰانا وَ اَظْهِرْ

دشمنان ما را از ما دفع فرما و آنان را سرگرم خودشان ساز

كَلِمَةَ الْحَقِّ وَاجْعَلْهَا الْعُلْيٰا وَاَدْحِضْ كَلِمَةَ

و سخن حق را غالب و برتر قرار ده و سخن باطل را

الْبٰاطِلِ وَاجْعَلْهَا السُّفْلٰی اِنَّکَ عَلٰی كُلِّ شَیْءٍ قَديرٌ

لغزان و پست بگردان. زيرا تو بر هر چيزی توانايی!

ص:61

زيارت جواديه

اين زيارت را مرحوم علامۀ مجلسی رَحِمَهُ اللّٰه در بحار،

ذكر العلامة المجلسی هذه الزيارة

جلد 102، صفحه 52 نقل كرده:

في البحار ج 102،ص 52.

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يا وَلِیَّ اللّٰهِ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يٰاحُجَّةَاللّٰهِ

سلام بر تو ای ولیّ خدا! سلام بر تو ای حجّت خدا!

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يانُورَاللّٰهِ فی ظُلُمٰاتِ الْأَرْضِ اَلسَّلاٰمُ

سلام بر تو ای نور الهی در تاريكيهای زمين!

عَلَيْکَ يٰا عَمُودَ الدّيٖنِ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يٰا وٰارِثَ اٰدَمَ

سلام بر تو ای ستون دين! سلام بر تو ای وارث آدم

صَفْوَةِ اللّٰهِ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يٰا وٰارِثَ نُوحٍ نَبِیِّ اللّٰهِ

برگزيدۀ خدا! سلام بر تو ای وارث نوح نبیّ اللّه!

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يٰاوٰارِثَ اِبْراهيمَ خَليلِ اللّٰهِ اَلسَّلاٰمُ

سلام بر تو ای وارث ابراهيم خليل خدا! سلام

ص:62

عَلَيْکَ ياوٰارِثَ اِسْمعيلَ ذَبيحِ اللّٰهِ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ

بر تو اي وارث اسمٰعيل ذبيح اللّٰه! سلام بر تو

ياوارِثَ مُوسیٰ كَليمِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ ياوارِثَ

اي وارث موسی كليٖم اللّه! سلام بر تو ای وارث

عيسٰی رُوحِ اللّٰهِ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ ياوٰارِثَ مُحَمَّدٍ

عيسي روح اللّه! سلام بر تو ای وارث محمّد

حَبيبِ اللّٰهِ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ ياوٰارِثَ اَميرِالْمُؤْمِنيٖنَ

حبيب خدا! سلام بر تو ای وارث اميرالمؤمنين

عَلیّ بْنِ اَبيٖطالِبٍ وَلِیِّ اللّٰهِ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يا وٰارِثَ

علیّ بن ابيطالب، ولیّ خدا! سلام بر تو ای وارث

فٰاطِمَةَ الزَّهْرٰآءِ سَيِّدَةِ نِسٰاءِ الْعالَمينَ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ

فاطمۀ زهرا، بانوی بانوان جهان! سلام بر تو ای

يا وٰارِثَ اَبیٖ مُحَمَّدٍالْحَسَنِ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا وٰارِثَ

وارث ابومحمّد، امام حسن مجتبی! سلام بر تو ای وارث

اَبيعَبْدِاللّٰهِ الْحُسَيْنِ سَيِّدَیْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ

ابوعبداللّه حضرت حسين! دو آقای همۀ جوانان اهل بهشت.

ص:63

اَجْمَعيٖنَ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يٰا وٰارِثَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَيْنِ

سلام بر تو ای وارث علی بن الحسين

زَيْنِ الْعٰابِدينَ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ ياوٰارِثَ مُحَمَّدِبْنِ عَلِیٍّ

امام زين العابدين! سلام بر تو ای وارث محمّد بن علی امام باقر

بٰاقِرِ عِلْمِ الْأَوَّلينَ وَالْاٰخِرينَ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ ياوٰارِثَ

شكافندۀ علم گذشتگان و آيندگان! سلام بر تو ای وارث

جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصّٰادِقِ الْبٰارِّ الْأَمينِ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ

جعفر بن محمّد حضرت صادق، آن امام نيكوكارِ امين! سلام بر تو

يا وٰارِثَ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ الْكاظِمٍ اِمامِ الْعٰارِفيٖنَ

ای وارث موسی بن جعفر حضرت كاظم، امام و پيشوای عارفان!

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ اَيُّهَا الصِّدّيٖقُ الشَّهيٖدُ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ

سلام بر تو اي امام راستگو و شهيد! سلام بر تو

اَيُّهَا الْوَصِیُّ الْبٰارُّ التَّقِیُّ اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْاَقَمْتَ الصَّلوٰةَ

ای وصیّ نيكوكار و پرهيزگار! شهادت می دهم كه تو باعث بپاداشتن نماز

وَاتَيْتَ الزَّكوٰةَ وَاَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ

و پرداختن زكات گرديدی و به نيكی امر و از كارهاي زشت نهي فرمودی

ص:64

وَعَبَدْتَ اللّٰهَ مُخْلِصاً حَتّیٰ اَتيکَ الْيَقينُ اَلسَّلاٰمُ

خدا را با اخلاص عبادت كردی تا لحظه ای كه مرگ سراغ تو آمد. سلام

عَلَيْکَ مِنْ اِمٰامٍ عَصيٖبٍ وَاِمٰامٍ نَجيٖبٍ وَبَعيٖدٍ وَقَريٖبٍ

بر تو ای امامی كه ستمگران جگرت را قطعه قطعه كردند و امام بزرگوار و دور

وَمَسْمُومٍ وَ غَريٖبٍ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا الْعالِمُ النَّبيٖهِ

از وطن كه تورا درغربت مسموم كرده و به شهادت رساندند. سلام بر تو ای عالم

ذُوالْقَدْرِ الْوَجيٖهِ النّٰازِحُ عَنْ تُرْبَةِ جَدِّهِ وَاَبيٖهِ اَلسَّلاٰمُ

شريفِ صاحب مقام و منزلت و دور افتاده از روضه جدّش و پدرش. سلام

عَلیٰ مَنْ اَمَرَ اَوْلاٰدَهُ وَعِيٰالَهُ بِالنِّيٰاحَةِ عَلَيْهِ قَبْلَ وُصُولِ

بر امامی كه فرزندان و خانواده خود را امر فرمود كه قبل از

الْقَتْلِ اِلَيْهِ اَلسَّلاٰمُ عَلٰی دِيٰارِكُمُ الْمُوحِشٰاتِ كَمَا

شهادت بر او گريه كنند. سلام بر خانه های خالی و متروكه شما

اسْتَوْحَشَتْ مِنْكُمْ مِنیٰ وَعَرَفاتُ اَلسَّلاٰمُ عَلٰی سٰادٰاتِ

چنانكه سرزمين منی و عرفات از شما خالی مانده است. سلام بر آقا و سرور

الْعَبيٖدِ وَعُدَّةِ يَوْمِ الْوَعيٖدِ وَالْبِئْرِ الْمُعَطَّلَةِ وَالْقَصْرِ

بندگان خداوتوشه های روزقيامت و چاه پرآب كه استفاده نمی كنند و قصر

ص:65

الْمَشيٖدِ اَلسَّلاٰمُ عَلٰی غَوْثِ اللَّهْفٰانِ وَمَنْ صٰارَتْ بِهِ

محكم سربرافراشته. سلام بر پناهگاه افسردگان وبه كسي كه به بركت او زمين

اَرْضُ خُرٰاسٰانَ خُرٰاسٰانَ اَلسَّلاٰمُ عَلَی الْقَليٖلِ الزّٰآئِريٖنَ

خراسان، خراسان شد. سلام بر امامي كه زيارت كنندگانش كم است

وَقُرَّةِ عَيْنِ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسٰاءِ الْعٰالَمينَ اَلسَّلاٰمُ عَلَی

و سلام بر نور چشم فاطمه بانوي زنان جهانيان. سلام بر

الْبَهْجَةِ الرَّضَوِيَّةِ وَالْأَخْلاٰقِ الرَّضِيَّةِ وَالْغُصُونِ

شكوه وجلوه رضای حق و آن اخلاق خوش پسنديده و شاخه های

الْمُتَفَرِّعَةِ عَنِ الشَّجَرَةِ الْأَحْمَدِيَّةِ اَلسَّلاٰمُ عَلٰی مَنِ

جدا شده از درخت نبوّت احمدی. سلام بر كسی كه رياست

انْتَهیٰ اِلَيْهِ رِيٰاسَةُ الْمُلْکِ الْأَعْظَمِ وَعِلْمُ كُلِّ شَیْءٍ

حكومت اعظم (دو جهان) به او منتهی شد و آگاه بر هر چيزی

لِتَمٰامِ الْأَمْرِ الْمُحْكَمِ اَلسَّلاٰمُ عَلٰی مَنْ اَسْمٰاؤُهُمْ

جهت كامل شدن امر استوار ولايت. سلام بر كسی كه نامهايشان

وَسيٖلَةُ السَّٰائِلينَ وَهَيٰاكِلُهُمْ اَمٰانُ الْمَخْلُوقيٖنَ

وسيلۀ نيازمندان و جسدهای مباركشان وسيله ايمنی خلايق است.

ص:66

وَحُجَجُهُمْ اِبْطٰالُ شُبَهِ الْمُلْحِديٖنَ اَلسَّلاٰمُ عَلٰی مَنْ

و دلايل محكمشان سبب باطل شدن شبهات بی دينان است. سلام بر امامی كه

كُسِرَتْ لَهُ وَسٰادَةُ وٰالِدِهِ اَميٖرِالْمُؤْمِنيٖنَ حَتّٰی خَصَّمَ

در جايگاه و مقام پدرش اميرمؤمنان نشست تا اينكه با اهل اديان وارد

اَهْلَ الْكُتُبِ وَثَبَّتَ قَوٰاعِدَ الدّينِ اَلسَّلاٰمُ عَلٰی عَلَمِ

مباحثه شد و پايه های دين را استوار فرمود. سلام بر پيشوای

الْأَعْلاٰمِ وَمَنْ كُسِرَ قُلُوبُ شيٖعَتِهِ بِغُرْبَتِهِ اِلیٰ يَوْمِ

بزرگان و امامی كه دلهای شيعيانش تا روز قيامت برای غربت او شكسته شد.

الْقِيٰامِ اَلسَّلاٰمُ عَلَي السِّرٰاجِ الْوَهّٰاجِ وَالْبَحْرِ الْعَجّٰاجِ

سلام بر چراغ روشن هدايت و دريای خروشان ولايت

الَّذیٖ صٰارَتْ تُرْبَتُهُ مَهْبِطَ الْأَمْلاٰکِ وَالْمِعْرٰاجِ اَلسَّلاٰمُ

كه آرامگاه او محلّ رفت و آمد فرشتگان است سلام بر

عَلیٰ اُمَرٰآءِالْأِسْلاٰمِ وَمُلُوکِ الْأَدْيٰانِ وَطاهِرِی الْوَلاٰدَةِ

فرمانروايان اسلام و پادشاهان اديان و كسانی كه ولادتشان پاک است

اَلسَّلاٰمُ عَلٰی مَنِ اطَّلَعَهُمُ اللّٰهُ عَلٰی عُلُومِ الْغَيْبِ

سلام بر كسی كه خداوند بر علوم غيب و پنهان و آشكار آگاهشان گردانيده

ص:67

وَالشَّهٰادَةِ وَجَعَلَهُمْ اَهْلَ السَّعٰادَةِ اَلسَّلاٰمُ عَلٰی كُهُوفِ

و آنان را اهل سعادت و خوشبختی قرار داده. سلام بر پناهگاه

الْكٰائِناتِ وَظِلِّهٰا وَمَنِ انْتَهَجَتْ بِهِ مَعٰالِمُ طُوسٍ

و عامل بقاي جهان هستي و بر امامي كه به سبب او پرچمهاي هدايت در

حَيْثُ حَلَّ رَبْعَهٰا

سرزمين طوس آشكار گرديد.

*يا اَرْضَ طُوسٍ سَقٰاکِ اللّٰهُ رَحْمَتَهُ*

ای زمين طوس! خدا تو را از رحمت خود سيراب كند

*مٰاذا ضَمِنْتِ مِنَ الْخَيْرٰاتِ يٰا طُوسُ*

چقدر نيكی و فضيلتها را در خود جمع كرده ای، ای زمين طوس!

*طٰابَتْ بِقٰاعُکَ فِی الدُّنْيٰا وَطٰابَ بِهٰا*

زمين تو، پاكيزه ترين مكانهای دنيا است و چه پاک می باشد آن

*شَخْصٌ ثَویٰ بِسَنٰابٰادَ مَرْمُوسٌ*

شخص بزرگی كه در سناباد قرارگرفته و جاگزيده است

*شَخْصٌ عَزيزٌ عَلَی الْأِسْلاٰمِ مَصْرَعُهُ*

شخصی كه شهادت او بر اسلام گران است

ص:68

*فی رَحْمَةِ اللّٰهِ مَغْمُورٌ وَمَغْمُوسٌ*

در بحر رحمت خداوند غوطه ور است

*يٰا قَبْرَهُ اَنْتَ قَبْرٌ قَدْ تَضَمَّنَهُ*

اي آرامگاه بزرگ! در اندرون تو آرام گرفته،

*حِلْمٌ وَعِلْمٌ وَتَطْهيرٌ وَتَقْديسٌ*

يک دنيا بردباری و دانش و پاكی و پيراستگی.

*فَخْراً بِاَنَّکَ مَغْبُوطٌ بِجُثَّتِهِ*

اين فخر برای تو بس كه به واسطۀجسد مباركش مورد رشک جهان بوده ای

*وَبِالْمَلاٰئِكَةِ الْأَطْهٰارِ مَحْرُوسٌ*

فرشتگان پاک از تو پاسداری می كنند

*فیٖ كُّلِّ عَصْرٍ لَنٰا مِنْكُمْ اِمٰامٌ هُدیً*

درهرعصری برای ما، خداوند يكی از شمارا امام هدايتگر قرار داده

*فَرَبْعُهُ اٰهِلٌ مِنْكُمْ وَمَأْ نُوسٌ*

و آرامگاه آن امام مايۀ آرامش دل و موجب انس مردم است

* اَمْسَتْ نُجُومُ سَمٰاءِ الدّين اٰفِلَةً*

ستارگان آسمان هدايت ناپديد شدند

ص:69

*وَظَلَّ اُسْدُ الثَّریٰ قَدْ ضَمَّهَا الْخيٖسُ*

و شيرهای عالم مظلوم شدند به واسطۀ حيله و مكر دشمنان

*غٰابَتْ ثَمٰانِيَةٌ مِنْكُمْ وَاَرْبَعَةٌ*

هشت نفر از شما ناپديد شدند و چهار نفر از ستارگان امامت

*تُرْجیٰ مَطٰالِعُهٰا مٰا حَنَّتِ الْعيسُ*

به طلوع آنها اميدواری هست به هر اندازه كه شتران ناله كنند

*حَتّٰی مَتیٰ يَظْهَرَ الْحَقُّ الْمُنيرُ بِهِ*

تا آنگاه كه پرتو حقيقت به سبب او آشكار شود

*فَالْحَقُّ فی غَيْرِكُمْ دٰاجٍ وَمَطْمُوسٌ*

پس حقيقت در ديگران تاريک و خاموش است

اَلسَّلاٰمُ عَلٰی مُفْتَخَرِ الْأَبْٰرٰارِ وَ نٰائِی الْمَزٰارِ وَشَرْطِ

سلام بر امامی كه مورد افتخار نيكان و آرامگاهش دور از وطن و شرط

دُخُولِ الْجَنَّةِ وَالنَّٰارِ اَلسَّلاٰمُ عَلٰی مَنْ لَمْ يَقْطَعِ اللّٰهُ

رفتن بهشت و دوزخ است. سلام بركسانی كه خدا رحمت خود را يک لحظه

عَنْهُمْ صَلَوٰاتَهُ فی ٰانٰاءِ السّٰاعٰاتِ وَبِهِمْ سَكَنَتِ

ازآنان قطع نكرده است. و آرامش موجودات ساكن وآرام و تحرکّ موجودات

ص:70

السَّوٰاكِنُ وَتَحَرَّكَتِ الْمُتَحَرِّكٰاتُ اَلسَّلاٰمُ عَلٰی مَنْ

متحرّك به بركت آنهاست. سلام بر كسی كه خداوند متعال

جَعَلَ اللّٰهُ اِمٰامَتَهُمْ مُمَيِّزَةً بَيْنَ الْفريٖقَيْنِ كَمٰا تَعَبَّدَ

قبول امامت او را جدا كننده بين گروه حق و باطل قرار داده

بِوِلاٰيَتِهِمْ اَهْلُ الْخٰافِقَيْنِ اَلسَّلاٰمُ عَلٰی مَنْ اَحْيَی اللّٰهُ بِهِ

چنانكه به اطاعت از ولايت آنان اهل شرق و غرب سرنهاده اند. سلام بركسی

دٰارِسَ حِكَمِ النَّبِيِّيٖنَ وَتَعَبُّدِهِمْ بِوِلاٰيَتِهِ لِتَمٰامِ كَلِمَةِ

كه خداوند به بركت ولايت او حكمتهای ازميان رفته پيغمبران را و فلسفه

اللّٰهِ رَبِّ الْعالَمينَ اَلسَّلامُ عَلٰی شُهُورِ الْحَوْلِ وَعَدَدِ

اطاعت از آنان را زنده كرد تا حجّت و كلمات الهی به كمال برسد. سلام بر

السّٰاعٰاتِ وَحُرُوفِ لاٰاِلٰهَ اِلاَّ اللّٰهُ فِي الرُّقُومِ

ماههای سال و عدد ساعتها و حروف لااله الاّ اللّه در ميان سطرهای

الْمُسَطَّرٰاتِ اَلسَّلاٰمُ عَلٰی اِقْبٰالِ الدُّنْيٰا وَسُعُودِهٰاوَمَنْ

زيبا سلام بر كسی كه وجودش مايۀ خوشبختی و سعادت اين جهان است و

سُئِلَ عَنْ كَلِمَةِ التَّوْحيٖدِ فَقٰالَ نَحْنُ مِنْ شُرُوطِهٰا

كسی كه از او از كلمه توحيد پرسيده شد، فرمود: ما از شرايط توحيد هستيم

ص:71

اَلسَّلاٰمُ عَلٰی مَنْ تَعَلَّلَ وُجُودُ كُلِّ مَخْلُوقٍ بِتَوَلاّٰهُمْ

سلام بر كسی كه دوستی و ولايت او علّت وجود هر آفريده است.

وَمَنْ خَطَبَتْ لَهُمُ الْخُطَبٰاءُ:

و كسی كه خطباء بنام آنان خطبه خواندند

*بِسَبْعَةِ ٰابٰائِهِمُ هُمُ مٰاهُمُ*

بنام مبارک هفت تن از پدران گرامش كه چه بافضيلت هستند

*هُمُ اَفْضَلُ مَنْ يَشْرَبُ صَوْبَ الْغَمٰامِ*

بهترين كسی هستند كه از بارش ابر وحی و دانش الهی سيراب می شوند

اَلسَّلاٰمُ عَلٰی مَنْ عَلاٰمَجْدُهُمْ وَثَنٰائُهُمْ وَمَنْ اُنْشِدَفیٖ

سلام بر كسي كه بزرگواري او برتر و ستايش او فزونتر است و كسی كه

فَخْرِهِمْ وَعَلاٰئِهِمْ بِوُجُوبِ الصَّلوٰةِ عَلَيْهِمْ وَطَهٰارَةِ

سخن سرايان در فخر ومقام آنان از وجوب صلوات و رحمت برآنان و طهارت

ثِيٰابِهِمْ اَلسَّلاٰمُ عَلٰی قَمَرِ الْأَقْمٰارِ الْمُتَكَلِّمِ مَعَ اَهْلِ كُلِّ

وپاكی آنان سخن گفته اند سلام بر ماه ماهان كه بااهل هر زبانی با زبان خودشان

لِسٰانٍ بِلِسٰانِهِمُ الْقٰائِلِ لِشيعَتِهِ مٰا كٰانَ اللّٰهُ لِيُوَلِّيَ اِمٰاماً

حرف می زد وبه شيعيانش می فرمود: خداوند پيشوای هر ملّتی

ص:72

عَلٰی اُمَّةٍ حَتّٰی يُعَرِّفَهُ بِلُغٰاتِهِمْ وَاَدْيٰانِهِمْ اَلسَّلاٰمُ عَلیٰ

را به لغات و اديان آن ملّت آشنا می سازد سلام بر امامی كه

فَرْحَةِ الْقُلُوبِ وَفَرَجِ الْمَكْرُوبِ وَشَريٖفِ الْأَشْرٰافِ

يادش سبب شادمانی دلهای مؤمنين و موجب گشايش غم زدگان وباعث عزّت

وَمَفْخَرِ عَبْدِ مَنٰافٍ يا لَيْتَنیٖ كُنْتُ مِنَ الطّٰائِفيٖنَ

وشرافت شريفان وافتخار خاندان بنی هاشم است كاش من از كسانی بودم كه

بِعَرْصَتِهِ وَحَضْرَتِهِ مُسْتَشْهِداً لِبَهْجَةِ مُؤٰانَسَتِهِ

هميشه برآستان و پيشگاه وی طواف می كردم و شاهد طراوت انس با اوبودم

*اَطُوفُ بِبٰابِكُمْ فی كُلِّ حيٰنٍ*

در هرزمان به آستان شما طواف می كنم

*كَاَنَّ بِبٰابِكُمْ جُعِلَ الطَّوٰافُ*

گوياطواف مخصوص آستان شماست

اَلسَّلاٰمُ عَلَی الْاِمٰامِ الرَّؤُفِ الَّذیٖ هَيَّجَ اَحْزٰانَ يَوْمِ

سلام بر پيشوای رؤف كه اندوه واقعۀ روز عاشورا را به هيجان آورده

الطُّفُوفِ بِاللّٰهِ اُقْسِمُ وَبِٰابٰائِکَ الْأَطْهٰارِ وَبِاَبْنٰائِکَ

به خدایی و به پدران پاک و فرزندان بزرگوار برگزيده شما

ص:73

الْمُنْتَجَبينَ الْأَبْرٰارِ لَوْلاٰ بُعْدُ الشُّقَّةِ حَيْثُ شُطَّتْ بِكُمُ سوگند مي خورم كه اگر اين همه مسافت ودوری از آستان مقدّس شما نبود

الدّٰارُ لَقَضَيْتُ بَعْضَ وٰاجِبِكُمْ بِتَكْرٰارِ الْمَزٰارِوَالسَّلاٰمُ

من كراراً به آستان بوسی شما آمده، انجام وظيفه می نمودم. سلام

عَلَيْكُمْ يٰا حُمٰاةَ الدّينِ وَاَوْلاٰدَ النَّبِيّينَ وَسٰادَةَ

بر شما ای حاميان دين الهی و فرزندان پيامبران و پيشوايان

الْمَخْلُوقيٖنَ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكٰاتُهُ

تمام خلايق رحمت خدا و بركات او بر شما باد!

امام رضاعليه السّلام می فرمايد:

در هر مؤمن بايد يک صفت از خداوند ويک ويژگی ازپيامبر و يک صفت از امام باشد، تا ايمان او كامل شود:

همانند خدا، نسبت به اسرار ديگران پرده پوشی كند و با آبروی آنان بازی نكند. مانند پيامبرصلی اللّٰه عليه و آله وسلم با مردم مدارا كند و خوشرفتاری نمايد. مثل امام عليه السّلام در برابر مشكلات وگرفتاريها صبر و مقاومت كند.(1)

ص:74


1- تحف العقول، صفحه 325

زيارت هفت حديث

اَشْهَدُ اَنْ لاٰاِلهَ اِلاَّ اللّٰهُ وَحْدَهُ لاٰشَريکَ لَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّ

شهادت می دهم كه معبودحقّی نيست جزخدای يگانه ای كه شريكی ندارد و

مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ اَللّٰهُمَّ صَّلِّ عَلٰی مُحَمَّدٍ وَ اٰلِ

شهادت می دهم كه محمّد صلی اللّٰه عليه و آله وسلم بنده و فرستاده اواست خدايابرمحمّدوخاندانش

مُحَمَّدٍ اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَی الْمَلاٰئِكَةِ الْمُقَرَّبينَ اَللّٰهُمَ

رحمت فرست! خدايا! بر فرشتگان مقرّب رحمت فرست! خدايا! رحمت

صَلِّ عَلَی الْأَنْبِيٰاءِ وَالْمُرْسَليٖنَ اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَی الْأَئِمَّةِ

فرست بر پيامبران و فرستادگانت. خدايا! رحمت فرست بر امامان

الْمَعْصُوميٖنَ اَلسَّلاٰمُ عَلٰی مَوْلاٰناوَمُقْتَدٰانٰااِمٰامِ الْهُدیٰ

پاک ومعصوم. سلام بر مولا و پيشوای ما كه امام هدايتگر

وَالْعُرْوَةِالْوُثْقیٰ وَحُجَّتِکَ عَلٰی اَهْلِ الدُّنْيٰا اَلَّذیٖ قٰالَ

و حلقۀ استوار الهی و حجّت تو برهمۀ مردم دنيا است كه در حقّ او

فی حَقِّه سَيِّدُ الْوَریٰ وَسَنَدُالْبَرٰايٰا سَتُدْفَنُ بَضْعَةٌمِنّیٖ

سيّد كائنات و پناهگاه خلايق (رسول خدا) فرموده: جگرگوشۀ من در زمين

ص:75

بِاَرْضِ خُرٰاسٰانَ مٰازارَهٰا مَكْرُوبٌ اِلاّٰ نَفَّسَ اللّٰهُ كَرْبَهُ

خراسان به خاک سپرده شود هر گرفتاری او را زيارت كند گرفتاريش برطرف

وَلاٰمُذْنِبٌ اِلاّٰ غَفَرَاللَّهُ ذَنْبَهُ اَللّٰهُمَّ بِشَفٰاعَتِهِ الْمَقْبُولَةِ

می گردد وهر گناهكاری اورا زيارت نمايد گناهانش آمرزيده می شود. خدايا!به

وَدَرَجَتِهِ الرَّفيعَةِ اَنْ تُنَفِّسَ بِهٖ كَرْبیٖ وَتَغْفِرَ بِهٖ ذَنْبیٖ

حقّ شفاعت پذيرفتۀ او و مقام بزرگش، گرفتاری مرا برطرف ساز وگناهم را

وَتُسْمِعَهُ كَلامی وَتُبَلِّغَهُ سَلاٰمی اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يا

بيامرز و سخن مرا به او برسان و سلام مرا به او ابلاغ فرما درود برتو

حُجَّةَ اللّٰهِ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يا نُورَاللّٰهِ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يٰا

ای حجّت خدا! درود بر تو ای نور خداوندی! درود بر تو ای

عَيْبَةَ عِلْمِ اللّٰهِ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يٰا مَعْدِنَ حِكْمَةِ اللّٰهِ

مخزن علم الهی! درود بر تو ای معدن حكمت خدايی!

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يا حامِلَ كِتابِ اللّٰهِ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يٰا

درود بر تو ای آگاه به كتاب خدا! درود بر تو ای

حٰافِظَ سِرِّاللّٰهِ اَنْتَ الَّذیٖ قالَ فیٖ حَقِّکَ قٰاتِلُ الْكَفَرَةِوَ

نگهدارندۀ سرّ خداوندی! تو آن كسی هستی كه كشندۀ كافران و

ص:76

قٰامِعُ الْفَجَرَةِ عَلِیٌّ اَميرُالْمُؤْمِنيٖنَ وَوَصِیُّ رَسُولِ رَبِّ

ريشه كن كننده فاجران حضرت علیّ اميرمؤمنان، جانشين پيغمبر پروردگار

الْعٰالَمينَ صَلَوٰاتُ اللّٰهِ وَسَلامُهُ عَلَيْهِ سَيُقْتَلُ رَجُلٌ مِنْ

عالميان (صلوات و درودخدا بر او باد) در حقّ تو فرمود: يكي از فرزندان من

وُلْدیٖ بِاَرْضِ خُرٰاسٰانَ بِالسَّمِ ظُلْماًاِسْمُهُ اِسْمیٖ وَاسْمُ

در سرزمين خراسان بوسيله زهر ستم به شهادت می رسد كه نامش نام من است

اَبيهِ اسْمُ ابْنِ عِمْرٰانَ مُوسی عَلَيْهِ السَّلاٰمُ اَلاٰفَمَنْ زٰارَهُ

و نام پدرش نام پسر عمران (موسی) است. هر كس او را در آن سرزمين غربت

فیٖ غُرْبَتِه غَفَرَاللّٰهُ لَهُ ذُنُوبَهُ ما تَقَدَّمَ مِنْهٰا وَمٰا تَأَخَّرَ

زيارت كند، خدا گناهان گذشته و آينده او را می آمرزد

وَلَوْكٰانَ مِثْلَ عَدَدِ النُّجُومِ وَقِطَرِالْاَمْطٰارِ وَوَرَقِ

اگرچه به قدر شمارۀ ستارگان و قطره های باران و

الْأَشْجارِ مَوْلاٰیَ مَوْلایَ هٰااَنَاذا وٰاقِفٌ بَيْنَ يَدَيْکَ

برگ درختان باشد. مولای من! مولای من! اينک در مقابل تو ايستاده ام

وَذُنُوبی مِثْلَ عَدَدِ النُّجُومِ وَقِطَرِ الْأَمْطٰارِ وَوَرَقِ

و همانند عدد ستارگان و قطرات باران و برگ درختان

ص:77

الْأَشْجٰارِ وَلَيْسَ لیٖ وَسيلَةٌ اِلٰی مَحْوِها اِلاّٰ رِضاکَ

گناه دارم و غير از خشنودی ورضای شما راهی براي محو وبخشش گناهانم

مَوْلایَ مٰا اَحْسِبُ فیٖ صَحيفَتیٖ عَمَلاً اَرْجیٰ عِنْدیٖ

ندارم. مولای من! در نامه عمل خود، عملی اميدوار كننده تر از زيارت شما

مِنْ زِيارَتِکَ كَيْفَ وَقَدْقٰالَ فیٖ حَقِّهابٰاقِرُعِلْمِ الْأَوَّليٖنَ

ندارم. چگونه اين چنين نباشد كه دربارۀ زيارت شما امام محمّدباقرعليه السّلام

وَالْاٰخِرينَ صَلَوٰاتُ اللّٰهِ عَلَيْهِ يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ وَلَدیٖ

شكافندۀ علم گذشتگان وآيندگان (صلوات خدا براو) فرمود: مردي از فرزندم

مُوسیٰ اِسْمُهُ اِسْمُ اَميٖرِالْمُؤْمِنيٖنَ سَيُدْفَنُ بِاَرْضِ

موسیٰ عليه السّلام متولّد می شود كه نامش نام اميرمؤمنان علی عليه السلام است و در سرزمين

خُرٰاسٰانَ مَنْ زٰارَهُ عٰارِفاًبِحَقِّهِ اَعْطٰاهُ اللّٰهُ اَجْرَمَنْ اَنْفَقَ

خراسان دفن می شود. هركس او را آگاهانه زيارت كند خدا به اوپاداش كسی را

مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَقٰاتَلَ فَاَتَيْتکَ زٰائِراً عٰارِفاً بِحَقِّکَ

می دهد كه قبل از فتح مكّه انفاق نموده و با كفّار جنگيده. اينک به زيارت

عٰالِماً بِاَنَّکَ اِمٰامٌ مُفْتَرَضُ الطّٰاعَةِشَهيدٌغَريبٌ رٰاجِياً

شما آمده ام و به حق شما آگاه هستم و يقين دارم كه تو امامی واجب الاطاعة،

ص:78

بِمٰا قٰالَهُ الصّاٰدِقُ عَلَيْهِ السَّلاٰمُ يُقْتَلُ حَفَدَتیٖ بِاَرْضِ

شهيد و غريب هستی و اميدوارم به آنچه كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود: يكی از

خُرٰاسٰانَ فی مَديٖنَةٍ يُقٰالُ لَهٰا طُوسٌ مَنْ زٰارَهُ عٰارِفاً

نواده های من در سرزمينی كه خراسان نام داردبه شهادت می رسد. هر كس او را

بِحَقِّهِ اَخَذْتُهُ بِيَدیٖ يَوْمَ الْقِيٰمَة وَاَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ وَاِنْ

عارفانه زيارت كند، فردای قيامت من دست او را گرفته و وارد بهشت می كنم

كٰانَ مِنْ اَهْلِ الْكَبٰائِرِ قيٖلَ لَهُ مٰا عِرْفانُ حَقِّهِ قٰالَ اَ لْعِلْمُ

اگرچه مرتكب گناهان بزرگ شده باشد.از آن حضرت سؤال كردند: شناختن حق

بِاَنَّهُ اِمٰامٌ مُفْتَرَضُ الطّٰاعَةِغَريٖبٌ شَهيٖدٌمَنْ زٰارَهُ عٰارِفاً

او چيست؟ فرمود:اعتقادداشتن به اينكه اوامام واجب الاطاعة است واو را

بِحَقِّهِ اَعْطٰاهُ اللّٰهُ اَجْرَ سَبْعيٖنَ شَهيٖداً مِمَّنِ اسْتُشْهِدَ

غريبانه شهيدكردند.وهركس او را آگاهانه زيارت كند، خدا پاداش هفتادنفراز

بَيْنَ يَدَیْ رَسُولِ اللّٰهِ صَلَّی اللّٰهُ عَلَيْهِ وَاٰلِه يَابْنَ رَسُولِ

كسانی كه در ركاب رسول خدا صلی اللّٰه عليه و آله وسلم شهيد شده اند به او عطامی كند ای فرزند رسول خدابوسيلۀ

اللَّهِ اَبْتَغیٖ بِزِيارَتِکَ مِنَ اللّٰهِ تَعالیٰ غُفْرانَ ذُنُوبیٰ

زيارت شما از خداوند بزرگ طلب می كنم كه گناهان من و گناهان پدر و

ص:79

وَذُنُوبِ وٰالِدَیَّ وَالْمُؤْمِنيٖنَ وَالْمُؤْمِنٰاتِ اَسْئَلُکَ

مادرم وگناهان تمام مؤمنين ومؤمنات رامورد بخشش قرار دهد و از تومی خواهم

الْأِتْيٰانَ الْمَوْعُودَ فِی الْمَوٰاطِنِ الثَّلثَةِ عِنْدَ تَطٰائُرِ

كه حضور پيدا كنی در سه موضع كه وعده فرموده ای: (اوّل) هنگام دريافت

الْكُتُبِ وَعِنْدَ الصِّرٰاطِ وَعِنْدَ الْميزٰانِ وَقُلْتَ وَقَوْلُکَ

نامۀ اعمال، (دوّم) در عبور از صراط (سوّم) كنار ميزان عمل و به حق فرمودی

حَقٌّ اِنَّ شَرَّمٰا خَلَقَ اللّٰهُ فیٖ زَمانیٖ يَقْتُلُنیٖ بِالسَّمِّ ثُمَ

كه: بدترين خلق عصر، مرا بوسيله زهر به شهادت می رساند

يَدْفَنُنیٖ فیٖ دارِمَضيٖعَةٍوَبِلاٰدِغُرْبَةٍاَلاوَمَنْ زٰارَنیٖ فی

در سرزمين ظلم و ديار غربت به خاک می سپارند و هركس مرا دراين سرزمين

غُرْبَتي كَتَبَ اللّٰهُ عَزَّوَجَلَّ اَجْرَمِأَةِ اَ لْفِ شَهيدٍ وَمِأَةِ

غربت زيارت كند، خداوند عزّوجلّ بر او پاداش صد هزار شهيد و صدهزار

اَ لْفِ صِدّيٖقٍ وَمِٰأَةِاَ لْفِ حٰاجٍّ وَمُعْتَمِرٍوَمِأَةِاَ لْفِ مُجٰاهِدٍ

صدّيق و صد هزار حج و عمره و صد هزار جهادكننده عطا می نمايد

وَحُشِرَفیٖ زُمْرَتِنٰا وَجُعِلَ فِی الدَّرَجٰاتِ الْعُلیٰ مِنَ

و در زمرۀ ما محشور می شود و در درجات رفيع بهشتی

ص:80

الْجَنَّةِ رَفيقُنٰا اَ لْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذیٖ وَفَّقَنیٖ لِزِيٰارَتِکَ

رفيق ما خواهد بود. شكر خدای را كه به من توفيق زيارت شمارا در مكان

فِی الْبُقْعَةِ الَّتیٖ قُلْتَ فیٖ حَقِّها هِیَ وَاللّٰهِ رَوْضَةٌ مِنْ

مقدّسی نصيب نمود كه در حق آن فرمودی: بخدا آن مكان

رِيٰاضِ الْجَنَّةِ مَنْ زٰارَنیٖ فیٖ تِلْکَ الْبُقْعَةِكٰانَ كَمَنْ زارَ

بوستانی از بوستانهای بهشت است و هر كس مرا در آن مكان زيارت كند مانند

رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّی اللّٰهُ عَلَيْهِ وَٰالِهِ وَكَتَبَ اللّٰهُ لَهُ ثَوٰابَ

كسی است كه رسول خداصلی اللّٰه عليه و آله وسلم را زيارت كرده و خداوند برای او پاداش هزارحج

اَ لْفِ حَجَّةٍ مَبْرُورَةٍ وَاَ لْفِ عُمْرَةٍ مَقْبُولَةٍ وَكُنْتُ اَنَا

پذيرفته شده و هزار عمره قبول شده عطا می كند و من وپدرانم در روز

وَٰابائیٖ شُفَعٰاؤَهُ يَوْمَ الْقِيٰمَةِ فَكُنْ شَفيٖعیٖ بِابائِکَ

رستاخيز از او شفاعت خواهيم كرد. پس، ای آقای من! تو را به حق پدران پاكت

الطّٰاهِرينَ وَاَوْلاٰدِکَ الْمُنْتَجَبيٖنَ يا مَوْلاٰیَ اَنْتَ الَّذیٖ

وفرزندان گرامت سوگند می دهم از من شفاعت نما! ای مولای من! تو آن امامی

لاٰيَزُورُکَ اِلاَّ الْخَوٰاصُّ مِنَ الشّيعَةِ فَبِحَقِّکَ وَبِحَقِّ

هستی كه تو را تنها شيعيان خاصّ زيارت می كنند، پس به حق تو و به حق

ص:81

شيعَتِکَ نَسْئَلُ اللّٰهَ أَنْ تَشْفَعَنیٖ وَنَسْئَلُ اللّٰهُ اَنْ

شيعيانت از خدا می خواهم كه مشمول شفاعت شما گردم واز خدا می خواهم

يَحْشُرَنیٖ فیٖ مُسْتَقَرٍّ مِنَ الرَّحْمَةِ مَعَكُمْ اَهْلَ الْبَيْتِ

كه مرا در قرارگاه رحمت خود با شما اهل بيت محشور گرداند ومرا با غير شما

مَعَكُمْ لاٰمَعَ غَيْرِكُمْ بَرِئْتُ اِلَی اللّٰهِ مِنْ اَعْدٰآئِكُمْ

محشور نكند. از دشمنان شما به سوی خدا بيزاري می جويم و به عنايت خدا

وَتَقَرَّبْتُ بِاللّٰهِ اِلَيْكُمْ اِنّیٖ مُؤْمِنٌ بِاِيٰابِكُمْ مُنْتَظِرٌلِأَمْرِكُمْ

بسوی شما تقرّب می جويم. من به برگشت ورجعت شما ايمان دارم ودر انتظار

مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِكُمْ مُتَرَقِّبٌ لِدَوْلَتِكُمْ عٰارِفٌ بِعِظَمِ

ظهور سلطنت شما هستم و رجعت شما را تصديق می نمايم، منتظر دولت شما

شَأْنِكُمْ عٰالِمٌ بِضَلاٰلَةِ مَنْ خٰالَفَكُمْ مُوٰالٍ لَكُمْ

هستم و به بزرگی مقام و شأن شما آگاهم و به گمراهی مخالفين شما يقين دارم

وَلِأَوْلِيٰائِكُمْ مُبْغِضٌ لِأَعْدٰآئِكُمْ عٰائِذٌ بِكُمْ لاٰئِذٌ

شما و دوستان شما را دوست دارم و با دشمنان شما دشمن هستم به شما و به

بِقُبُورِكُمْ اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلٰی مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ وَالْوَصِیِّ

مرقد مطهّر شما پناه آورده ام. خدايا! رحمت فرست بر محمّد پيغمبر تو و بر

ص:82

وَالْبَتُولِ وَالسِّبْطَيْنِ وَالسَّجّٰادِ وَالْبٰاقِرِ وَالصّٰادِقِ

جانشين او و بر بتول و دو سبط پيغمبر و بر حضرت سجّاد و باقر و صادق

وَالْكٰاظِمِ وَالرِّضٰا وَالتَّقِیِّ وَالنَّقِیّ وَالْعَسْكَرِیِّ

و بر كاظم و رضا و تقی و نقی و عسكری

وَالْمَهْدِیِّ صاحِبِ الزَّمانِ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْهِمْ

و حضرت صاحب الزّمان عليهم السّلام رحمتهای خدا بر او و بر همه ايشان باد!

اَجْمَعيٖنَ اَللّٰهُمَّ اِنَّ هؤُلاٰءِ اَئِمَّتُنا وَسٰادَتُنا وَقٰادَتُنٰا

خدايا! به درستی اينان امامان ما و آقايان ما و پيشوايان مابوده

وَهُدٰاتُنا وَدُعٰاتُنا اَللّٰهُمَّ وَفِّقْنٰا لِطٰاعَتِهِمْ وَارْزُقْنٰا

و راهنمايان و دعوت كنندگان ما هستند. خداوندا! به ما توفيق اطاعتشان را

شَفٰاعَتَهُمْ وَاحْشُرْنٰا فی زُمْرَتِهِمْ وَاجْعَلْنٰا مِنْ خِيٰارِ

كرامت نما و شفاعت آنان رانصيبمان فرما و ما را در جوار آنان محشوركن و

مَوٰاليهِمْ بِرَحْمَتِکَ يٰا اَرْحَمَ الرّٰاحِميٖنَ

ما را از بهترين دوستان آنان قرارده به رحمتت اي مهربانترين مهربانان.

ص:83

دعای عالية المضامين

سيّدبن طاووس در مصباح الزائر، صفحۀ 241 و علّامۀ مجلسی در بحارالانوار، جلد102، صفحۀ 169 اين دعا را كه مشتمل بر مضامين عالي است نقل كرده اند كه بعد از زيارت هريک از امامان عليهم السّلام خوانده می شود.

اَللّٰهُمَّ اِنّیٖ زُرْتُ هٰذَا الْاِمٰامَ مُقِرّاً بِاِمٰامَتِهِ

پروردگارا! من به قصد زيارت اين پيشوای بزرگ دين كه به امامتش مقرّ و

مُعْتَقِداً لِفَرْضِ طٰاعَتِهِ فَقَصَدْتُ مَشْهَدَهُ

معترفم و به فرض وجوب اطاعتش معتقدم آمده ام به جانب مشهد او (وحرم شريفش)

بِذُنُوبیٖ وَعُيُوبیٖ وَمُوبِقٰاتِ اٰثٰامیٖ وَكَثْرَةِ

با گناه بسيار و عيوب و مهلكات معاصی و سيّئات

سَيِّئاتی وَخَطٰايٰایَ وَما تَعْرِفُهُ مِنّیٖ مُسْتَجيراً

و خطاهای بيشمار و آنچه از اعمال زشتم كه همه را تو می دانی آمده ام در حالی كه

بِعَفْوِکَ مُسْتَعيٖذاً بِحِلْمِکَ رٰاجِياً رَحْمَتَکَ

به عفو و بخشايش تو ملتجی شده و به حلم و بردباريت پناه آورده ام به اميد كرم و

ص:84

لاٰجِئاً اِلیٰ رُكْنِکَ عٰآئِذاً بِرَأْفَتِکَ مُسْتَشْفِعاً

رحمت نامنتهای تو ای خدا و التجاء به ركن ركين تو جسته ام و پناهنده به رأفت و

بِوَلِيِّکَ وَابْنِ اَوْلِيٰآئِكَ وَصَفِيِّکَ وَابْنِ

مهربانی تو شدم و شفيع خود آوردم ولیّ تورا فرزند اولياء ودوست خاصّ تو فرزند

اَصْفِيٰآئِکَ وَاَمينِکَ وَابْنِ اُمَنٰآئِکَ وَخَليفَتِکَ

خاصّان درگاهت را و امين اسرار تو، فرزند امنای حضرتت و خليفه تو

وَابْنِ خُلَفٰآئِكَ الَّذينَ جَعَلْتَهُمُ الْوَسيلَةَ اِلیٰ

فرزند خلفای تو كه آنان را وسيله رحمت

رَحْمَتِکَ وَرِضْوانِکَ وَالذَّريٖعَةَ اِلیٰ رَأْفَتِکَ

و خشنودی و ذريعه رأفت و مهربانی

وَغُفْرٰانِکَ اَللّٰهُمَّ وَاَوَّلُ حٰاجَتی اِلَيْکَ اَنْ

وبخشايش خود قرار داده ای پروردگارا واوّل حاجت من در اين درگاه لطف و كرم تو

تَغْفِرَلیٖ مٰا سَلَفَ مِنْ ذُنُوبیٖ عَلیٰ كَثْرَتِهٰا وَاَنْ

آن است كه گناهان گذشته ام را كه بسيار است همه ببخشی و بيامرزی و در باقی

تَعْصِمَنیٖ فيما بَقِیَ مِنْ عُمْریٖ وَتُطَهِّرَ ديٖنیٖ

عمرم از ارتكاب گناه حفظ كنی و دين مرا از هر پليدی و زشتی

ص:85

مِمّٰا يُدَنِّسُهُ وَيَشيٖنُهُ وَيُزْریٖ بِهِ وَتَحْمِيَهُ مِنَ

و رسوايی و آنچه به دين زيان دارد پاک و پاكيزه گردانی و از شکّ

الرَّيْبِ وَالشَّکِّ وَالْفَسٰادِ وَالشِّرْکِ وَتُثَبِّتَنیٖ

و ريب و فسادكاری و شرک و ريا نگهبان باشی و بر كار

عَلیٰ طاعَتِکَ وَطٰاعَةِ رَسُولِکَ وَذُرِّيَّتِهِ

طاعت خود و طاعت رسول و ذريّۀ پاک

النُّجَبٰآءِ السُّعَدٰآءِ صَلَوٰاتُکَ عَلَيْهِمْ وَرَحْمَتُکَ

باشرافت و سعادت رسولت كه درود رحمت و تحيّت

وَسَلاٰمُکَ وَبَرَكٰاتُکَ وَتُحْيِيَنیٖ مٰا اَحْيَيْتَنیٖ

و بركاتت بر روان پاكشان باد، مرا ثابت قدم بداری و مادامی كه زنده ام

عَلیٰ طٰاعَتِهِمْ وَتُميٖتَنیٖ اِذٰا اَمَتَّنیٖ عَلیٰ

بر اطاعت آنها زنده ام چون بميرانی (و در جهان ديگر بری) به اطاعت

طٰاعَتِهِمْ وَاَنْ لاٰتَمْحُوَ مِنْ قَلْبیٖ مَوَدَّتَهُمْ

آنها بميران و دوستی و محبّت اين بزرگواران را

وَمَحَبَّتَهُمْ وَبُغْضَ اَعْدٰآئِهِمْ وَمُرافَقَةَ اَوْلِيٰآئِهِمْ

و عداوت با دشمنانشان را و رفاقت و انس با دوستانشان و نيكويی با آنان را هرگز

ص:86

وَبِرَّهُمْ وَاَسْئَلُکَ يٰا رَبِّ اَنْ تَقْبَلَ ذٰلِکَ مِنیٖ

از دلم دور و محو مگردان و از تو درخواست می كنم ایپروردگار من اين ثنا و دعا

وَتُحَبِّبَ اِلَیَّ عِبادَتَکَ وَالْمُوٰاظَبَةَ عَلَيْهٰا

را از من قبول فرمای و عبادت و طاعتت را محبوبم گردان و به آن باتوجّه و

وَتُنَشِّطَنیٖ لَهٰا وَتُبَغِّضَ اِلَیَّ مَعاصِيَکَ

با شوق و نشاطم ساز و از هر چه معصيت و حرام تست

وَمَحٰارِمَکَ وَتَدْفَعَنیٖ عَنْها وَتُجَنِّبَنِیٖ التَّقْصيٖرَ

مبغوض و متنفّرم ساز و در نماز

فی صَلَوٰاتی وَالْاِسْتِهٰانَةَ بِهٰا وَالتَّرٰاخِیَ عَنْهٰا

از تقصير و سستی و كاهلی دور ساز!

وَتُوَفِّقَنیٖ لِتَأْدِيَتِهٰا كَمٰا فَرَضْتَ وَاَمَرْتَ بِهِ

و بر ادای نماز صحيح و مقبول بدان گونه كه فريضه كردی و امر فرمودی به آن

عَلیٰ سُنَّةِ رَسُولِکَ صَلَوٰاتُکَ عَلَيْهِ وَاٰلِهِ

طبق سنّت و طريقه رسول اكرمت كه درود و رحمت و بركاتت

وَرَحْمَتُکَ وَبَرَكٰاتُکَ خُضُوعاً وَخُشُوعاً

بر او و آل او باد با خضوع و خشوع مرا توفيق عطا فرما!

ص:87

وَتَشْرَحَ صَدْریٖ لِايتٰآءِ الزَّكٰوةِ وَاِعْطٰآءِ

و برای ادای زكات و اعطای

الصَّدَقٰاتِ وَبَذْلِ الْمَعْرُوفِ وَالْاِحْسٰانِ اِلیٰ

صدقات و خيرات و احسان و مواسات

شيعَةِ اٰلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلاٰمُ وَمُوٰاسٰاتِهِمْ

با شيعيان آل محمّد عليهم السّلام شرح صدر و سعۀ نظرم كرامت فرما!

وَلاٰتَتَوَفّٰانی اِلاَّ بَعْدَ اَنْ تَرْزُقَنیٖ حَجَ بَيْتِکَ

و مرا نميران مگر بعد از زيارت حجّ بيت الحرام

الْحَرٰامِ وَزِيارَةِ قَبْرِ نَبِيِّکَ وَقُبُورِ الْاَئِمَّةِ

و قبر پيغمبر اكرم و ائمّه عليهم السّلام

عَلَيْهِمُ السَّلاٰمُ وَاَسْئَلُکَ يٰا رَبِّ تَوْبَةً نَصُوحاً

و از تو درخواست می كنم اي پروردگار من! توبه نصوح با حقيقت

تَرْضٰاهٰا وَنِيَّةً تَحْمَدُهٰا وَعَمَلاً صٰالِحاً تَقْبَلُهُ

كه تو به آن توبه خشنود باشی و نيّت خالصی كه تو بپسندیو عمل صالح و شايسته ای

وَاَنْ تَغْفِرَلیٖ وَتَرْحَمَنیٖ اِذٰا تَوَفَّيْتَنیٖ وَتُهَوِّنَ

كه تو بپذيری و نيز درخواست می كنم كه مرا ببخشی و بيامرزی و هنگامی كه مرا

ص:88

عَلَیَّ سَكَرٰاتِ الْمَوْتِ وَتَحْشُرَنیٖ فیٖ زُمْرَةِ

بميرانی بر من ترحّم كنی و سكرات مرگ را بر من آسان سازی و در زمره

مُحَمَّدٍ وَاٰلِهِ صَلَوٰاتُ اللّٰهِ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمْ

محمّد و آلش صلوات اللّه عليه وعليهم محشور فرمايی

وَتُدْخِلَنِي الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ وَتَجْعَلَ دَمْعیٖ

و در بهشت ابدم به رحمتت داخل گردانی و اشک چشمم را

غَزيراً فی طٰاعَتِکَ وَعَبْرَتیٖ جٰارِيَةً فيٖما

در طاعتت بسيار و آب ديدگانم را پيوسته در عملی كه

يُقَرِّبُنیٖ مِنْکَ وَقَلْبیٖ عَطُوفاً عَلیٰ اَوْلِيٰآئِکَ

موجب قرب تست جاری سازی و دلم را با دوستانت عطوف و مهربان گردانی!

وَتَصُونَنیٖ فیٖ هٰذِهِ الدُّنْيٰا مِنَ الْعٰاهٰاتِ

و اين دنيا مرا از بلاها و آفات

وَالْاٰفٰاتِ وَالْاَمْرٰاضِ الشَّديدَةِ وَالْاَسْقٰامِ

و امراض سخت صعب العلاج و دردهاي مزمن (عاصی العلاج)

الْمُزْمِنَةِ وَجَميعِ اَنْواعِ الْبَلاٰءِ وَالْحَوادِثِ

و جميع بلاها و حوادث ناگوار عالم مصون و محفوظ داری!

ص:89

وَتَصْرِفَ قَلْبیٖ عَنِ الْحَرامِ وَتُبَغِّضَ اِلَیَّ

و قلبم را از فعل حرام منصرف گردانی و از معصيتت مبغوض و متنفّر سازی!

مَعٰاصِيَک وَتُحَبِّبَ اِلَیَّ الْحَلاٰلَ وَتَفْتَحَ لیٖ

و دوستدار و محبّ حلال گردانی و درهای حلال را به رويم بازفرمايی!

اَبْوٰابَهُ وَتُثَبِّتَ نِيَّتیٖ وَفِعْلیٖ عَلَيْهِ وَتَمُدَّ فیٖ

و نيّت و عملم را بر آن حلال ثابت بداری و عمرم را دراز گردانی!

عُمْریٖ وَتُغْلِقَ اَبْوٰابَ الْمِحَنِ عَنّیٖ وَلاٰتَسْلُبَنیٖ

و دردهای رنج و محنتها را بر من ببندی و عطايی كه بر من منّت نهادی هرگز

مٰا مَنَنْتَ بِهِ عَلَیَّ وَلاتَسْتَرِدَّ شَيْئاً مِمّٰا اَحْسَنْتَ

سلب نگردانی و احسانی كه در حقّم فرمودی باز نستانی!

بِهِ اِلَیَّ وَلاتَنْزِعَ مِنِّی النِّعَمَ الَّتیٖ اَنْعَمْتَ بِهٰا

و هر نعمت كه مرا مرحمت فرمودی از من نگيری و مرا در هر چه دارا كردی

عَلَیَّ وَتَزيدَ فيٖمٰا خَوَّلْتَنیٖ وَتُضاعِفَهُ اَضْعٰافاً

بر آن بيفزا و چندين برابر هم بيفزا و مال بسيار

مُضاعَفَةً وَتَرْزُقَنی مٰالاً كَثيٖراً وٰاسِعاً سٰآئِغاً

باوسعت (و با خير و بركت) نصيبم فرما كه صاف و پاک (از حرام)

ص:90

هَنيئاً نٰامِياً وٰافِياً وَعِزّاً بٰاقِياً كٰافِياً وَجٰاهاً

وگوارا و باافزايش وافی و كامل (برای دنيا و آخرتم) باشد و عزّتی به من عطا كن كه

عَريضاً مَنيٖعاً وَنِعْمَةً سٰابِغَةً عٰآمَّةً وَتُغْنِيَنیٖ

باقی ماند (نه عزّت فاني دنيا) و جاه و منزلتی مرحمت فرما كه پهناور و با مناعت و

بِذٰلِکَ عَنِ الْمَطٰالِبِ الْمُنَكَّدَةِ وَالْمَوٰارِدِ

جلال باشد و نعمتی وسيع و شامل (همه شئونم) و به آن نعمت مرا از طلب و اكتساب

الصَّعْبَةِ وَتُخَلِّصَنیٖ مِنْها مُعافاً فیٖ دينیٖ

پرمشّقت دور و در كارهای مشكل و پر زحمت بی نياز گردانی و مرا از آن نعمت

وَنَفْسیٖ وَوَلَدیٖ وَما اَعْطَيْتَنیٖ وَمَنَحْتَنیٖ

اخلاص باعافيت در دين و نفس و اولاد و در هر چه به من اعطا كردی و انعام فرمودی

وَتَحْفَظَ عَلَیَّ مالی وَجَميعَ ما خَوَّلْتَنیٖ

عافيت بخشی و مال مرا و آنچه به من دادی همه را حفظ كنی

وَتَقْبِضَ عَنّیٖ اَيْدِی الْجَبابِرَةِ وَتَرُدَّنیٖ اِلیٰ

و دست جبّاران و بيدادگران را از تعدّی به من ببندی و مرا

وَطَنیٖ وَتُبَلِّغَنیٖ نِهٰايَةَ اَمَلی فیٖ دُنْيٰایَ

به وطنم (سالم و خوش) بازگردانی و (از كرمت) به منتهای آرزويم در دنيا

ص:91

وَاٰخِرَتیٖ وَتَجْعَلَ عٰاقِبَةَ اَمْریٖ مَحْمُودَةً حَسَنَةً

و آخرت برسانی و عاقبت كار مرا پسنديده و نيكو

سَليٖمَةً وَتَجْعَلَنیٖ رَحيٖبَ الصَّدْرِ وٰاسِعَ الْحٰالِ

و سالم (از هر غم و درد و عذاب) قرار دهی و مرا به لطفت وسيع الصّدر (و بلند فكر و

حَسَنِ الْخُلْقِ بَعيٖداً مِنَ الْبُخْلِ وَالْمَنْعِ وَالنِّفٰاقِ

بلندهمّت) با توسعه احوال و اخلاق نيكو گردانی و از بخل و حسد و لئامت و نفاق

وَالْكِذْبِ وَالْبَهْتِ وَقَوْلِ الزُّورِ وَتُرْسِخَ فیٖ

و دروغ و بهتان و گفتار لغو و باطل به كرمت دور سازی!

قَلْبیٖ مَحَبَّةَ مُحَمَّدٍ وَٰالِ مُحَمَّدٍ وَشيٖعَتِهِمْ

و محبّت محمّد و آل محمّد و شيعيانشان را در قلبم ثابت و راسخ گردانی!

وَتَحْرُسَنیٖ يا رَبِّ فیٖ نَفْسیٖ وَاَهْلیٖ وَمٰالیٖ

و مرا به جود و رحمتت ای پروردگارم! حراست و محافظت فرمايی در جسم و جان و

وَوَلَدیٖ وَاَهْلِ حُزٰانَتیٖ وَاِخْوٰانیٖ وَاَهْلِ مَوَدَّتیٖ

اهل ومال و فرزندان و خاندانم و برادران و دوستانم

وَذُرِّيَّتیٖ بِرَحْمَتِکَ وَجُودِکَ اَللّٰهُمَ هٰذِهِ

و تمام ذريّه ام (از هر شرّ و هر بلای دنيا و عقبا) ای خدای من! اين است

ص:92

حٰاجٰاتی عِنْدَکَ وَقَدِ اسْتَكْثَرْتُهٰا لِلُؤْمیٖ

حاجاتم كه نزد تو معروض داشتم و من از بس لئيم و خسيس و گدا طبيعتم بسيار

وَشُحّی وَهِیَ عِنْدَکَ صَغيٖرَةٌ حَقيٖرَةٌ وَعَلَيْکَ

حاجت از تو خواستم و آنها نزد تو حقير و ناچيز است و برآوردن آن حاجات برای تو

سَهْلَةٌ يَسيٖرَةٌ فَاَسْئَلُکَ بِجٰاهِ مُحَمَّدٍ وَٰاٰلِ مُحَمَّدٍ

سهل و آسان است پس از تو درخواست می كنم به جاه (و جلال) محمّد

عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمُ السَّلاٰمُ عِنْدَکَ وَبِحَقِّهِمْ عَلَيْکَ

و آل محمّد عليهم السّلام و به حق محمّد و آل او بر حضرتت

وَبِمٰا اَوْجَبْتَ لَهُمْ وَبِسٰآئِرِ اَنْبِيٰآئِکَ وَرُسُلِکَ

و آن حقّی كه تو خود بر آنها لازم گردانيدی و به حقّ همه پيغمبران و رسولانت

وَاَصْفِيٰآئِکَ وَاَوْلِيٰآئِکَ الْمُخْلَصيٖنَ مِنْ

و خاصّان و برگزيدگان و دوستانت و بندگان با اخلاص در عبادتت

عِبادِکَ وَبِاسْمِکَ الْاَعْظَمِ الْاَعْظَمِ لَمّٰا

و به حقّ بزرگترين اسم اعظمت كه حاجات مرا

قَضَيْتَهٰا كُلَّهٰا وَاَسْعَفْتَنیٖ بِهٰا وَلَمْ تُخَيِّبْ اَمَلیٖ

همه را برآوری و از برآمدن حاجاتم، اميدوارم كنی و در آرزوها و اميدها كه به

ص:93

وَرَجٰآئیٖ اَللّٰهُمَّ وَشَفِّعْ صٰاحِبَ هٰذَا الْقَبْرِ فِیَّ

لطف و كرمت دارم محروم و نااميدم نگردانی! پروردگارا! و صاحب اين قبر مطهّر را

يا سَيِّدیٖ يٰا وَلِیَّ اللَّهِ يا اَميٖنَ اللّهِ اَسْئَلُکَ اَنْ

شفيعم گردان ای امام وسيّد من! ای ولیّ خدا! ای امين خدا! از تو درخواست می كنم كه

تَشْفَعَ لی اِلَي اللّٰهِ عَزَّوَجَلَّ فیٖ هٰذِهِ الْحٰاجٰاتِ

برای من نزد خدای عزّوجّل در تمام اين حاجتها كه از درگاه خدا درخواست كردم

كُلِّهٰا بِحَقِّ ابٰآئِکَ الطّٰاهِرينَ وَبِحَقِ اَوْلاٰدِکَ

شفاعت كنی به حقّ پدران پاک گوهر و فرزندان

الْمُنْتَجَبيٖنَ فَاِنَّ لَکَ عِنْدَاللَّهِ تَقَدَّسَتْ اَسْمٰآؤُهُ

برگزيده با شرافتت زيرا كه تو را نزد خدای مقام و

الْمَنْزِلَةَ الشَّريٖفَةَ وَالْمَرْتَبَةَ الْجَليٖلَةَ وَالْجٰاهَ

منزلتی باشرافت و رتبه ای با جلال و رفعت و جاه و مرتبه ای

الْعَريضَ اَللّٰهُمَّ لَوْ عَرَفْتُ مَنْ هُوَ اَوْجَهُ عِنْدَکَ

بسيار وسيع است، ای خدا! اگر من كسی را آبرومندتر نزد تو

مِنْ هٰذَا الْاِمٰامِ وَمِنْ اٰبٰآئِهِ وَاَبْنٰآئِهِ الطّٰاهِريٖنَ

از اين امام (كه به زيارتش آمده ام) و از پدران و فرزندان پاكش

ص:94

عَلَيْهِمُ السَّلاٰمُ وَالصَّلوٰةُ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعٰآئیٖ

می شناختم همانا او را شفيع نزد تو می آوردم

وَقَدَّمْتُهُمْ اَمٰامَ حٰاجَتی وَطَلِبٰاتیٖ هٰذِهِ فَاسْمَعْ

و برای انجام اين حوايج و مطالبم مقدّم به درگاه تو می داشتم، پس ای خدا! دعايم كه

مِنّیٖ وَاسْتَجِبْ لیٖ وَافْعَلْ بیٖ مٰا اَنْتَ اَهْلُهُ

می شنوی مستجاب فرما و با من آن كن كه لايق (لطف) تست (نه آنچه در خور من است)

يٰا اَرْحَمَ الرّٰاحِميٖنَ اَللّٰهُمَّ وَمٰا قَصُرَتْ عَنْهُ

اي مهربانترين مهربانان عالم ای خدا و آنچه را درمسألت ازدرگاه حضرتت تقصيررفت

مَسْئَلَتیٖ وَعَجَزَتْ عَنْهُ قُوَّتیٖ وَلَمْ تَبْلُغْهُ

و فكرتم از درخواست آن عاجز ماند

فِطْنَتیٖ مِنْ صٰالِحِ ديٖنیٖ وَدُنْيٰایَ وَاٰخِرَتیٖ

و هوشم بدانجا نرسيد از امور شايسته دنيا و آخرتم آنها را هم (از كرم)

فَامْنُنْ بِهِ عَلَیَّ وَاحْفَظْنیٖ وَاحْرُسْنیٖ وَهَبْ لیٖ

بر من منّت گذار و همه را عطا فرما و مرا (به عنايتت) حفظ و حراست فرما!

وَاغْفِرْلیٖ وَمَنْ اَرٰادَنیٖ بِسُوءٍ اَوْ مَكْرُوهٍ مِنْ

و بر من ببخش و بيامرز و هر كس به من قصد آزار و آسيب دارد

ص:95

شَيْطٰانٍ مَريٖدٍ اَوْ سُلْطٰانٍ عَنيٖدٍ اَوْ مُخٰالِفٍ فیٖ

چه از شيطان و ديو گمراه و چه از سلطان معاند يا مخالف در

ديٖنٍ اَوْ مُنٰازِعٍ فی دُنْيٰا اَوْ حٰاسِدٍ عَلَیَ نِعْمَةً اَوْ

دين يا منازع در مال دنيا يا حسودی كه بر من نعمتی را رشک می برد يا

ظٰالِمٍ اَوْ بٰاغٍ فَاقْبِضْ عَنّیٖ يَدَهُ وَاَصْرِفْ عَنّیٖ

هر ظالم و ستمكار ديگر، دست همه را از ظلم به من، كوتاه كن و مكر و حيله او را از

كَيْدَهُ وَاشْغَلْهُ عَنّیٖ بِنَفْسِهِ وَاكْفِنیٖ شَرَّهُ وَشَرَّ

من برطرف گردان و او را از من به خودش مشغول ساز و شرّ او و شرّ

اَتْبٰاعِهِ وَشَيٰاطينِهِ وَاَجِرْنیٖ مِنْ كُلِّ مٰا يَضُرُّنیٖ

پيروانش را و شرّ شياطين او را از سر من دورگردان و از هر چه مرا زيان دارد

وَيُجْحِفُ بیٖ وَاَعْطِنیٖ جَميٖعَ الْخَيْرِ كُلِّهِ مِمّٰا

و به هلاكت اندازد از آن مرا در پناه خود حفظ كن و هر چه خير است

اَعْلَمُ وَمِمّٰا لاٰاَعْلَمُ اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَاٰلِ

از آنچه می دانم و آنچه نمی دانم همه را به من (از كرم) عطا فرما! پروردگارا! درود

مُحَمَّدٍ وَاغْفِرْلیٖ وَلِوٰالِدَیَّ وَلِاِخْوٰانی

فرست برمحمّد و آل محمّد و مرا و پدر و مادرم را و برادران

ص:96

وَاَخَوٰاتیٖ وَاَعْمٰامیٖ وَعَمّٰاتیٖ وَاَخْوٰالیٖ

و خواهرانم را و عمو و عمّه هايم را و خالو و خاله هايم را

وَخٰالاتیٖ وَاَجْدٰادیٖ وَجَدّٰاتیٖ وَاَوْلاٰدِهِمْ

و اجداد و جدّه هايم را و فرزند ايشان و فرزندزادگانشان را

وَذَرٰاريهِمْ وَاَزْوٰاجیٖ وَذُرِّيّٰاتیٖ وَاَقْرَبٰآئیٖ

و زنان و ذريّه ام را و خويشان

وَاَصْدِقٰآئی وَجيٖرٰانیٖ وَاِخْوٰانیٖ فيٖکَ مِنْ اَهْلِ

و دوستان و همسايگان و برادران ايمانيم را هر جا

الشَّرْقِ وَالْغَرْبِ وَلِجَميٖعِ اَهْلِ مَوَدَّتیٖ مِنَ

در شرق و غرب عالم هستند و تمام كسانی كه با من محبّت خالص دارند از

الْمُؤْمِنيٖنَ وَالْمُؤْمِنٰاتِ الْاَحْيٰآءِ مِنْهُمْ

مرد و زن اهل ايمان از زنده

وَالْاَمْوٰاتِ وَلِجَميٖعِ مَنْ عَلَّمَنیٖ خَيْراً اَوْ تَعَلَّمَ

و مرده آنها و تمام كسانی كه به من امر خيری را آموختند يا از من عملی

مِنّیٖ عِلْماً اَللّٰهُمَّ اَشْرِكْهُمْ فیٖ صٰالِحِ دُعٰآئیٖ

فرا گرفتند، ای خدا! همه را در دعای صالح من

ص:97

وَزِيٰارَتیٖ لِمَشْهَدِ حُجَّتِکَ وَوَلِيِّکَ وَاَشْرِكْنیٖ

و ثواب زيارتم از مشهد شريف و حرم مطهّر حجّت و ولی خود شريک فرما!

فیٖ صٰالِحِ اَدْعِيَتِهِمْ بِرَحْمَتِکَ يٰا اَرْحَمَ

و مرا هم در دعاهای صالح آنها شريک ساز و به حقّ رحمت واسعت ای مهربان ترين

الرّٰاحِميٖنَ وَبَلِّغْ وَلِيَّکَ مِنْهُمُ السَّلاٰمَ وَالسَّلاٰمُ

مهربانان عالم و از آنان هم سلام به ولیّ خود (امام(عليه السلام)) برسان!

عَلَيْکَ وَرَحْمَةُاللّٰهِ وَبَرَكٰاتُهُ يا سَيِّدیٖ

و سلام و رحمت و بركات خدا بر تو ای سيّد

يا مَوْلاٰیَ يا عَلِیَّ بْنَ مُوسیٰ صَلَّی اللّٰهُ عَلَيْکَ

و مولای من (ای علیّ بن موسي الرضا!) درود خدا بر تو

وَعَلی رُوحِکَ وَبَدَنِکَ اَنْتَ وَسيٖلَتیٖ اِلَی اللّٰهِ

و بر روح مقدّس و جسم پاک تو باد تو وسيلۀ من و شفيع من به سوی خدايی

وَذَريٖعَتی اِلَيْهِ وَ لی حَقُّ مُوالاٰتیٖ وَتَأْميٖلیٖ

و براي من حق دوستي و اميدواري به لطف تست

فَكُنْ شَفيٖعیٖ اِلَی اللّٰهِ عَزَّوَجَلَّ فِیٖ الْوُقُوفِ

پس مرا به درگاه خدای عزّوجلّ شفيع باش كه بر حكايت عالم واقفی

ص:98

عَلیٰ قِصَّتیٖ هٰذِهِ وَصَرْفیٖ عَنْ مَوْقِفیٖ هٰذا

و تا از اين موقف شريف كه بازمی گردم (با دعاهای مستجاب) انجام مقاصد در تمام

بِالنُّجْحِ بِمٰا سَئَلْتُهُ كُلِّهِ بِرَحْمَتِهِ وَقُدْرَتِهِ اَللّٰهُمَ

آنچه از خدا درخواست كردم به وطن خود بازگردم به رحمت عام و قدرت ازلی او را

ارْزُقْنیٖ عَقْلاً كٰامِلاً وَلُبّاً رٰاجِحاً وَعِزّاً بٰاقِياً

پروردگارا! مرا عقل كامل و خرد افزون (بر هوی نفس) و عزّت باقی

وَقَلْباً زَكِيّاً وَعَمَلاً كَثيراً وَاَدَباً بارِعاً وَاجْعَلْ

و قلبی پاک مهذّب و عمل خير بسيار و ادب عالی عطا فرما! و

ذٰلِکَ كُلُّهُ لیٖ وَلاتَجْعَلْهُ عَلَیَ بِرَحْمَتِکَ

تمام اين نعمتها را بر نفع من قرار ده و نه بر زيان به حقّ رحمت نامنتهايت

يا اَرْحَمَ الرّٰاحِمينَ.

اي مهربانترين مهربانان عالم!

ص:99

زیارتنامه هایی که در حرم مطهّرخوانده می شود

زیارت جامعه کبیره

شیخ صدوق در فقه و عیون روایت کرده از موسی بن

روی الصدوق رَحِمَهُ اللّٰه فی الفقیه، ج2، ص609 و فی العیون، ج2، ص272

عبداللّه نخعی که گفت: خدمت حضرت هادی علیه السلام

عن عبداللّه النخعی قال قلت: لعلی بن محّمد علیه السلام

عرض کردم: یابن رسول اللّه! مرا تعلیم

علّمنی یابن رسول اللّه!

فرما زیارتی بلیغ و کامل که هرگاه خواستم

قولاً بلیغاً کاملاً اذا زرت واحداً منکم

زیارت کنم یکی از شما را، آن را بخوانم. فرمود: که

فقال اذا صرت الی الباب

چون به در حرم یکی از امامان رسیدی در حالی

فقف و اشهد الشهادتین

که با غسل باشی بایست و بگو: أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ

وانت علی غسل ای قل: اشهد ان لااله الاّ اللّه

ص:100

وَحْدَهُ لاٰ شَرِیٖکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللّٰهُ عَلَیْهِ

وحده لا شریک له و اشهد انّ محمّداً صلّی علیه و آله

وَ اٰلِهِ عَبدُهُ وَ رَسُولُهُ چون داخل حرم شدی و قبر(مطهّر)

عبده و رسوله و اذا دخلت الحرم و رأیت القبر فقف

رادیدی، بایست و سی مرتبه اَللّٰه اَکْبَرُ بگو و چند قدم جلوتر

و قل اللّه اکبر اللّه اکبر ثلاثین مرّة ثمّ امش قلیلاً ثمّ قف و کبّر اللّه عزّوجلّ

رفته و سی مرتبه بگو: اَللّٰه اَکْبَرُ نزدیک قبر رفته چهل مرتبه

ثلاثین مرّة ثم ادن من القبر کبّر اللّه اربعین مرّةتمام مائة تکبیر

اَللَّهُ اَکْبَرُ بگو تا صد تکبیر تمام شود.علامه مجلسی در

قال العلامة المجلسی(ره) فی البحار ج102، ص144.

بحار،گفته: این زیارت از نظر سند، صحیحترین و از نظر

....انّما بسطت الکلام فی شرح تلک الزیارة قلیلاً و ان لم استوف حقّها حذراً

محتوا، فراگیرترین و از نظر لفظ، فصیحترین و از نظر

من الاطالة لانّها اصحّ الزّیارات سنداً واعمّها مورداً

معنی، بلیغترین و از نظر رتبه، والاترین زیارات است:

وافصحها لفظاً وابلغها معنی واعلاها شأناً

ص:101

السَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ یٰا اهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ، وَمَوْضِعَ الرِّسٰالَهِ،

درود بر شما ای خاندان نبوت، و جایگاه رسالت

وَمُخْتَلَفَ الْمَلاٰئِکَهِ،وَمَهْبِطَ الْوَحْیِ، وَمَعْدِنَ الرَّحْمَهِ،

و مرکز رفت و آمد فرشتگان و محلّ نزول وحی و معدن رحمت

وَخُزّٰانَ الْعِلْمِ، وَمُنْتَهَی الْحِلْمِ، وَاصُولَ الْکَرَمِ، وَقٰادَهَ

و خزانه داران علم الهی، صاحبان نهایت بردباری و ریشه های کرامت و

الْأُمَمِ، وَاوْلِیٰآءَ النِّعَمِ، وَعَنٰاصِرَ الْأَبْرٰارِ، وَدَعٰآئِمَ الْأَخْیٰارِ

پیشوایان امّتها ولیّ نعمتها و اصول و ریشه خوبان و استوانۀ نیکان

وَسٰاسَهَ الْعِبٰادِ، وَارْکٰانَ الْبِلاٰدِ، وَابْوٰابَ الْإیمٰانِ، وَامَنٰآءَ

رهبر و سیاستمدار بندگان و تکیه گاه گیتی و درهای ایمان و امینهای

الرَّحْمٰنِ،وَسُلاٰلَهَ النَّبِیّیٖنَ، وَصَفْوةَ الْمُرْسَلیٖنَ، وَعِتْرَهَ

خداوند مهر پیشه و نژاد پیغمبران و برگزیدۀ رسولان و عترت رسول اکرم

خِیَرَةِ رَبِّ الْعٰالَمینَ، وَ رَحْمَةُ اللّٰهِ وَ بَرَکٰاتُهُ، السَّلاٰمُ عَلٰی

برگزیدۀ پروردگار جهانیان و رحمت خدا و برکاتش بر شما باد! درود بر

ائِمَّةِ الْهُدیٰ وَ مَصٰابیحِ الدُّجیٰ وَاعْلاٰمِ التُّقیٰ وَ ذَوِی

امامان هدایت و چراغهای شب تار و پرچمداران تقوی و خِردمندان

ص:102

النُّهیٰ وَاولِی الْحِجیٰ وَ کَهْفِ الْوَریٰ وَوَرَثَهِ الْأَنْبِیاٰءِ

بزرگ و صاحبان عقل و پناه مردم و وارثان پیغمبران

وَالْمَثَلِ الْأَعْلیٰ وَالدَّعْوَهِ الْحُسْنیٰ وَ حُجَجِ اللّٰهِ عَلٰی

و نمونۀ برتر و دعوت زیباتر و حجّتهای خدا

اَهْلِ الدُّنْیٰا وَالْأٰخِرَهِ وَالْأُولیٰ وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکٰاتُهُ،

بر اهل دنیا و آخرت و رحمت خدا و برکاتش بر شما باد!

السَّلاٰمُ عَلٰی مَحاٰلِّ مَعْرِفَةِ اللّٰهِ، وَمَسٰاکِنِ بَرَکَةِ اللّٰهِ،

درود بر قلبهای مملوّ از معرفت خدا و مرکز برکت خدا

وَمَعٰادِنِ حِکْمَهِ اللّٰهِ، وَحَفَظَهِ سِرِّ اللّٰهِ، وَحَمَلَهِ کِتٰابِ

و معدن حکمت خدا و حافظان سرّ خدا و نگهبانان به کتاب

اللّٰهِ وَاَوْصِیٰاءِ نَبِیِّ اللّٰهِ، وَذُرِّیَّهِ رَسُولِ اللّٰهِ صَلَّی اللّٰهُ

خدا و اوصیاء پیغمبر خدا و ذرّیّه رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله و سلم

عَلَیْهِ وَاٰلِهِ وَرَحْمَهُ اللّٰهِ وَبَرَکٰاتُهُ، اَلسَّلاٰمُ عَلَی الدُّعٰاهِ

و رحمت خدا و برکاتش بر شما باد! درود بر دعوت کنندگان

اِلَی اللهِ وَالأَدِلاّٰءِ عَلٰی مَرْضٰاتِ اللّٰهِ، وَالْمُسْتَقِرّیٖنَ فیٖ

بسوی خدا و رهنمایان بر خوشنودی خدا و ثابت قدمان در

ص:103

اَمْرِ اللّٰهِ وَالتّٰامّینَ فیٖ مَحَبَّهِ اللّٰهِ وَالْمُخْلِصیٖنَ فیٖ

اجرای فرمان خدا و کاملان در محّبت خدا و مخلصان در

تَوْحیدِ اللّٰهِ، وَالْمُظْهِرینَ لاِمْرِ اللّٰهِ وَنَهْیِهِ وَعِبٰادِهِ

توحید خدا و آشکار کنندگان امر خدا و نهی او و

الْمُکْرَمینَ الَّذینَ لاٰ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِاَمْرِهِ

بندگان گرامی الهی که در گفتار از او پیشی نمی گیرند و به دستور حق

یَعْمَلُونَ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَکٰاتُهُ، اَلسَّلاٰمُ عَلَی الأَئِمَّهِ

عمل می کنند و رحمت خدا و برکاتش بر شما باد! درود بر پیشوایان

الدُّعٰاهِ، وَالْقادَهِ الْهُدٰاةِ وَالسّٰادَةِ الْوُلاٰهِ، وَالذّٰادَهِ الْحُمٰاةِ

دعوت کننده و رهبران هدایتگر و سروران فرمانروا و مدافعان حمایت کیش

وَاَهْلِ الذِّکْرِ وَاُولِی الأمْرِ وَبَقِیَّهِ اللّٰهِ وَخِیَرَتِهِ وَحِزْبِهِ

و اهل ذکر و صاحبان فرمان و باقیماندگان حجّت الهی و برگزیدگان حق

وَعَیْبَهِ عِلْمِهِ وَحُجَّتِهِ وَصِرٰاطِهِ وَنُورِهِ وَبُرْهٰانِهِ

و سپاه ربوبی و مخزن علم خدایی حجّت و راه و نور و برهان پروردگاری

وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَکٰاتُهُ، اَشْهَدُ اَنْ لاٰ اِلٰهَ اِلاَّ اللّٰهُ وَحْدَهُ

و رحمت خدا و برکاتش بر شما باد! گواهی می دهم که معبود حقّی جز خدای

ص:104

لاٰ شَریکَ لَهُ کَمٰا شَهِدَ اللّٰهُ لِنَفْسِهِ وَشَهِدَتْ لَهُ مَلاٰئِکَتُهُ

یگانه و بی شریک نیستچنانکه حق به یگانگی خود گواهی داده و فرشتگان

وَاُولُو الْعِلْمِ مِنْ خَلْقِهِ، لاٰ اِٰلهَ اِلاّٰ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکیٖمُ

و دانشمندان عالَم بر یکتایی او گواهی داده اند معبود حقّی جز خدای عزیز و

وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ الْمُنْتَجَبُ وَرَسُولُهُ

حکیم نیست و گواهم که محمد صلی اللّٰه علیه و آله و سلم بندۀ برگزیده و رسول

الْمُرْتَضیٰ اَرْسَلَهُ بِالْهُدیٰ وَدینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی

پسندیدۀ او است. او را با نور هدایت و دین حق فرستاد تا دین حق را بر همۀ

الدِّیٖنِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ وَاَشْهَدُ اَنَّکُمُ الأَئِمَّةُ

ادیان چیره سازد اگر چه مشرکان را ناگوار باشد و گواهم که شما امامان

الرّٰاشِدُونَ الْمَهْدِیُّونَ الْمَعْصُومُونَ الْمُکَرَّمُونَ

رهنما و ره یافته و معصوم و گرامی

الْمُقَرَّبُونَ الْمُتَّقُونَ الصّٰادِقُونَ الْمُصْطَفَوْنَ الْمُطیٖعُونَ

و مقرّب و با تقوی و راستگو و برگزیده و مطیع

لِلّٰهِ الْقَوّٰامُونَ بِاَمْرِهِ الْعٰامِلُونَ بِاِرٰادَتِهِ، الْفٰائِزُون

خدا هستید و قیام کننده به امر خدا و عمل کننده به اراده خدا و کامیاب به

ص:105

بِکَرٰامَتِهِ اصْطَفٰاکُمْ بِعِلْمِهِ وَارْتَضٰاکُمْ لِغَیْبِهِ وَاخْتٰارَکُمْ

کرامت او هستید و شما را برای آگاهی به دانش و امور پنهانی خود برگزید و برای سّر

لِسِرِّهِ وَاجْتَبیٰکُمْ بِقُدْرَتِهِ، وَاَعَزَّکُمْ بِهُدٰاهُ وَخَصَّکُمْ

خود شما رااختیار کرد و به قدرت خویش شما را انتخاب نمود و با هدایتش شما را عزّت داد

بِبُرْهٰانِهِ وَانْتَجَبَکُمْ لِنُورِهِ وَاَیَّدَکُمْ بِرُوحِهِ وَرَضِیَکُمْ

برهان خود را مخصوص شما کرد و برای تجلّی نور خود، شما را برگزید به روح خود شما را تأیید

خُلَفٰاءَ فی اَرْضِهِ وَحُجَجاً عَلٰی بَرِیَّتِهِ، وَاَنْصٰاراً لِدینِهِ وَ

نمود و شما را برگزید برای خلافت در زمین و حجّت خود بر مردم و برای یاری دینش

حَفَظَهً لِسِرِّهِ وَخَزَنَهً لِعِلْمِهِ وَمُسْتَوْدَعاً لِحِکْمَتِهِ

و محافظت از اسرارش و برای گنج دانش و امانتداری حکمت خویش و

وَتَرٰاجِمَهً لِوَحْیِهِ وَاَرْکٰاناً لِتَوْحیدِهِ وَشُهَدٰاءَ عَلٰی

بیانگری وحی و اساس یکتایی خود و جهت گواه بر خلق و پرچمهای هدایت بندگان

خَلْقِهِ وَاَعْلاٰماً لِعِبادِهِ وَمَنٰاراً فی بِلاٰدِهِ وَاَدِلاّٰءَ عَلٰی

و چراغ تابان گیتی و رهنمایان بر راه حق

صِرٰاطِهِ عَصَمَکُمُ اللّٰهُ مِنَ الزَّلَلِ وَاٰمَنَکُمْ مِنَ الْفِتَنِ

شما را خدا از لغزش نگهداشت و آسوده نمود از فتنه ها واز هر

ص:106

وَطَهَّرَکُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَاَذْهَبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ وَطَهَّرَکُمْ

چرکی پاک کرد و از شما پلیدی را برد و به خوبی پاکتان کرد

تَطْهیراً فَعَظَّمْتُمْ جَلالَهُ وَاَکْبَرْتُمْ شَأْنَهُ وَمَجَّدْتُمْ کَرَمَهُ

شما هم جلال و مقام او را بزرگ شمردید و از کرامتش تمجید کردید و ادامه بخش یاد او

وَاَدَمْتُمْ ذِکْرَهُ وَوَکَّدْتُمْ میٖثاقَهُ وَاَحْکَمْتُمْ عَقْدَ طٰاعَتِهِ

بودید و پیمان او را استوار کردید و پیمان طاعتش را محکم نمودید و در نهان

وَنَصَحْتُمْ لَهُ فِی السِّرِّ وَالْعَلاٰنِیَهِ وَدَعَوْتُمْ اِلیٰ سَبیلِهِ

و عیان برای او نصیحت کردید و به سوی راه مستقیم او با منطق حکیمانه و

بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَبَذَلْتُمْ اَنْفُسَکُمْ فیٖ

موعظۀ نیکو، دعوت کردید و برای رضای او از جان گذشتید

مَرْضٰاتِهِ وَصَبَرْتُمْ عَلٰی ما اَصٰابَکُمْ فیٖ جَنْبِهِ وَاَقَمْتُمُ

و در راه او هر مصیبتی را تحمّل نمدید و باعث برپای نماز شدید

الصَّلوٰةَ وَاٰتَیْتُمُ الزَّکٰوٰة وَاَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَیْتُمْ عَنِ

و عامل پرداخت زکات گردیدید و امر به معروف و نهی از منکر بودید

الْمُنْکَرِ وَجٰاهَدْتُمْ فِی اللّٰهِ حَقَّ جِهٰادِهِ حَتّٰی اَعْلَنْتُمْ

و در را خدا پیکار و جهاد کردید تا اینکه دعوت حق او را عیان نمودید

ص:107

دَعْوَتَهُ وَبَیَّنْتُمْ فَرائِضَهُ وَاَقَمْتُمْ حُدُودَهُ وَنَشَرْتُمْ شَرایِعَ

و بیانگر واجبات او و بپا دارندۀ حدود و مقررّات او بودید و نشر دهندۀ قوانین

اَحْکٰامِهِ وَسَنَنْتُمْ سُنَّتَهُ وَصِرْتُمْ فیٖ ذلِٰکَ مِنْهُ اِلَی

احکام او و استوارکنندۀ سن او شدید تا در این راستا رضایت خدا را به

الرِّضٰا وَسَلَّمْتُمْ لَهُ الْقَضٰاءَ وَصَدَّقْتُمْ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ

دست آوردید و تسلیم تقدیر او شدید و پیامبران گذشته او را تصدیق نمودید

مَضیٰ فَالرّٰاغِبُ عَنْکُمْ مٰارِقٌ وَاللاّٰزِمُ لَکُمْ لاٰحِقٌ

پس رو گردانی از شما باعث خروج از دین خدا و ملازمت با شما، عامل رسیدن

وَالْمُقَصِّرُ فیٖ حَقِّکُمْ زٰاهِقٌ وَالْحَقُّ مَعَکُمْ وَفیٖکُمْ

به حق و کوتاهی در حق شما موجب هلاکت است و حق با شما و در پیروی

وَمِنْکُمْ وَاِلَیْکُمْ وَاَنْتُمْ اَهْلُهُ وَمَعْدِنُهُ وَمیٖرٰاثُ النُّبُوَّهِ

از شما و از ناحیه شما و به سوی شماست و ال حقیقت و معدن حق شمایید

عِنْدَکُمْ وَاِیٰابُ الْخَلْقِ اِلَیْکُمْ وَحِسٰابُهُمْ عَلَیْکُمْ

و میراث نبوت نزد شماست و برگشت خلایق به سوی شما و جسابشان با شماست

وَفَصْلُ الْخِطٰابِ عِنْدَکُمْ وَاٰیٰاتُ اللّٰهِ لَدَیْکُمْ وَعَزٰائِمُهُ

قانون فیصله دادن حق از باطل نزد شماست و آیات الهی با شما و اسرار نبوّت

ص:108

فیٖکُمْ وَنُورُهُ وَبُرْهٰانُهُ عِنْدَکُمْ وَاَمْرُهُ اِلَیْکُمْ مَنْ وٰالاٰکُمْ

پیش شماست و نور و برهان حق نزد شما و امر او محوّل به شماست هرکه شمارا مولای

فَقَدْ وٰالَی اللّٰهَ وَمَنْ عٰاداکُمْ فَقَدْ عادَ اللّٰهَ وَ مَنْ اَحَبَّکُمْ

خود را بداند خدا را مولای خود دانسته و هرکه به شما کینه ورزد به خدا کینه ورزیده

فَقَدْ اَحَبَّ اللّٰهَ وَمَنْ اَبْغَضَکُمْ فَقَدْ اَبْغَضَ اللّٰهَ وَمَنِ

هرکس به شما مهر روزد به خدا مهر ورزیده و هرکس شما را دشمن بدارد خدا را

اعْتَصَمَ بِکُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللّٰهِ، اَنْتُمُ الصِّرٰاطُ الأَقْوَمُ

دشمن داشته و هر کس به دامن شما چنگ زند به ذیل عنایت خدا چنگ زده و شما راه

وَشُهَدٰاءُ دارِ الْفَنٰاءِ وَشُفَعٰاءُ دارِ الْبَقٰاءِ وَالرَّحْمَةُ

معتدل خدا هستید و گواهان بر خلق در دنیا و شفاعت کنندگان آخرت هستید و

الْمَوْصُولَةُ وَالأٰهُ الْمَخْزُونَةُ وَالامانَهُ الْمحْفُوظَةُ

رحمت پیوسته و نشانه برجستۀ گنجینه الهی و امانت حفظ شده

وَالْبٰابُ الْمُبْتَلی بِهِ النّاسُ مَنْ اَتیٰکُمْ نَجیٰ وَمَنْ

ودرگاه امتحان مردم هستید هرکه به درگاه شما رو آورد نجات یافت و هرکه از شما

لَمْ یَأتِکُمْ هَلَکَ اِلَی اللّٰهِ تَدْعُونَ وَعَلَیْهِ تَدُلُّونَ وَبِهِ

روگردانید، هلاک گردید شما مردم را به سوی خدا دعوت می کنید و بر راه او رهنمون

ص:109

تُؤْمِنُونَ وَلَهُ تُسَلِّمُونَ وَبِاَمْرِهِ تَعْمَلُونَ وَاِلٰی سَبیلِهِ

هستید و به حق ایمان آورده و تسلیم او هستید و به امر او عمل می کنید و به راه او

تُرْشِدُونَ وَبِقَوْلِهِ تَحْکُمُونَ سَعَدَ مَنْ والاٰکُمْ وَهَلَکَ

ارشاد می کنید و به گفتار او حکم می کنید، خوشبخت شد آنکه شما را دوست داشت و

مَنْ عاداکُمْ وَخابَ مَنْ جَحَدَکُمْ وَضَلَّ مَنْ فارَقَکُمْ

هلاک شد آنکه با شما دشمنی ورزید زیانکار آنکه منکر شماست و گمراه آنکه از

وَفٰازَ مَنْ تَمَسَّکَ بِکُمْ وَاَمِنَ مَنْ لَجَاَ اِلَیْکُمْ وَسَلِمَ مَنْ

شما جداست و کامیاب آنکه به دامن شمت چنگ زد و آسوذه آنکه به شما پناه آورد و سالم

صَدَّقَکُمْ، وَهُدِیَ مَنِ اعْتَصَمَ بِکُمْ، مَنِ اتَّبَعَکُمْ فَالْجَنّةُ

آنکه شما را تصدیق کرد و هدایت یافت آنکه به دامن شما دستزد بهشت جای

مَأویٰهُ وَمَنْ خٰالَفَکُمْ فَالنّٰارُ مَثْویٰهُ وَمَنْ جَحَدَکُمْ کٰافِرٌ

آنکس که پیرو شماست، جهنّم جای کسی است که با شما مخالفت کرد. انکار شما، کفر و

وَمَنْ حٰارَبَکُمْ مُشْرِکٌ وَمَنْ رَدَّ عَلَیْکُمْ فی اَسْفَلِ دَرْکٍ

جنگ با شما شرک است و ردّ حکم شما باث گرفتاری در پست ترین درکات

مِنَ الْجَحیمِ، اَشْهَدُ اَنَّ هذا سابِقٌ لَکُمْ فیما مَضی

دوزخ است گواهی می دهم که این مقام، در گذشته

ص:110

وَجٰارٍ لَکُمْ فیمٰا بَقِیَ وَاَنَّ اَرْوٰاحَکُمْ وَنُورَکُمْ وَطینَتَکُمْ

و آینده برای شما جاری است و براستی ارواح شما و نور شما و طینت شما

واحِدَةٌ طابَتْ وَطَهُرَتْ بَعْضُهٰا مِنْ بَعْض خَلَقَکُمُ اللّٰهُ

یکی است. پاک و پاکیزه است و عین یکدیگر است خدا شما را به صورت نورهای آفریده

اَنْوٰاراً فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقیٰنَ حَتّٰی مَنَّ عَلَیْنٰا بِکُمْ

است و شما را محیط عرش خود قرار داده تا به سبب شما بر ما منّت نهاد وشما را

فَجَعَلَکُمْ فیٖ بُیُوتٍ اَذِنَ اللّٰهُ اَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فیٖهَا

در خاندانی قرار داد که اراده فرموده آنان بلند مرتبه گردیده و نام حق در آن

اسْمُهُ وَجَعَلَ صَلَوٰتِنا عَلَیْکُمْ وَمٰا خَصَّنٰا بِهِ مِنْ

خاندان برده شود و درود ما بر شما و خدا، نعمت ولایت شما بر ما را

وِلاٰیَتِکُمْ طیباً لِخَلْقِنٰا وَطَهارَهً لأِنْفُسِنا وَتَزْکِیَهً لَنٰا

مایۀپاکی خلقت ما و پاک شدن روان ما و تزکیۀ ما

وَکَفّٰارَةً لِذُنُوبِنٰا فَکُنّٰا عِنْدَهُ مُسَلِّمینَ بِفَضْلِکُمْ

و کفّارۀ گناهان ما قفرار داد در پیشگاه حق ما به فضل شما معترف

وَمَعْرُوفینَ بِتَصْدیقِنٰا اِیّٰاکُمْ فَبَلَغَ اللّٰهُ بِکُمْ اَشْرَفَ

و به تصدیق مقام شما شهرت یافته ایم خدا شما را به شریف ترین

ص:111

مَحَّلِّ الْمُکَرَّمیٖنَ وَاَعْلیٖ مَنازِلِ الْمُقَرَّبینَ وَاَرْفَعَ

مقام محترمین و به بالاترین درجات مقرّبان و رفیعترین مراتب

دَرَجٰاتِ الْمُرْسَلینَ حَیْثُ لاٰ یَلْحَقُهُ لاٰحِقٌ وَلاٰ یَفُوقُهُ

رسولان رسانید تا آنجا که کسی از آندگان به آن نمی رسد و به آن مرتبه

فٰائِقٌ وَلاٰ یَسْبِقُهُ سٰابِقٌ وَلاٰ یَطْمَعُ فیٖ اِدْرٰاکِهِ طٰامِعٌ

احدی راه نیابد و هیچ سبقت گیرنده ای از آن مقام پیشی نیگرد و طمع رسیدن به آن مقام

حَتّیٰ لاٰ یَبْقٰی مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَلاٰ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ وَلاٰ صِدّیٖقٌ

را نکند تا هیچ فرشته مقرّب و پیغمبر مرسل و هیچ صدّیقی

وَلاٰشَهیدٌ وَلاٰ عالِمٌ وَلاٰ جٰاهِلٌ وَلاٰ دَنِیٌّ وَلاٰ فٰاضِلٌ

و شهیدی و دانشمندی و نادانی و پستی و ارجمندی

وَلاٰ مُؤْمِنٌ صٰالِحٌ وَلاٰ فِٰاجِرٌ طٰالِحٌ وَلاٰجَبّٰارٌ عَنیدٌ

و مؤمن شایسته ای و نا پاک ناشایستی و گردنکش لجباز

وَلاٰ شَیْطانٌ مَریدٌ وَلاٰ خَلْقٌ فیمٰا بَیْنَ ذلِٰکَ شَهیدٌ اِلاّٰ

و شیطان سرکش و سایر مخلوقات در میان انها نماند مگر اینکه

عَرَّفَهُمْ جَلاٰلَهَ اَمْرِکُمْ وَعِظَمَ خَطَرِکُمْ وَکِبَرَ شَأنِکُمْ

خدا به آنها، جلالت قدر شما و عظمت اهمیّت شما و مقام رفیع شما

ص:112

وَتَمٰامَ نُورِکُمْ وَصِدْقَ مَقٰاعِدِکُمْ وَثَبٰاتَ مَقٰامِکُمْ

و کمال نور شما و دوستی مناصب شما و جاودانگی مقامات شما

وَشَرَفَ مَحَلِّکُمْ وَمَنْزِلَتِکُمْ عِنْدَهُ وَکَرٰامَتَکُمْ عَلَیْهِ

و شرافت خاندان و موقعّیت شما نزد حق و گران بودن شما پیش او

وَخٰاصَّتَکُمْ لَدَیْهِ وَقُرْبَ مَنْزِلَتِکُمْ مِنْهُ بِاَبیٖ اَنْتُمْ وَاُمّیٖ

و خصوصی بودن شما با خدا و تقّرب شما به حضرت احدیّت را شناساند. پدرم

وَاَهْلیٖ وَمالیٖ وَاُسْرَتیٖ اُشْهِدُ اللّٰهَ وَاُشْهِدُکُمْ اَنّیٖ

و مادرم و خانمان و طائفه ام فدای شما باد! خدا و شما را گواه می گیرم

مُؤْمِنٌ بِکُمْ وَبِمٰا اٰمَنْتُمْ بِهِ کٰافِرٌ بَعَدُوِّکُمْ وَبِمٰا کَفَرْتُمْ بِهِ

که من به شما و بدانچه شما به آن ایمان دارید، ایمان دارم و به دشمن شما و بدانچه شما به

مُسْتَبْصِرٌ بِشَأنِکُمْ وَبِضَلاٰلَهِ مَنْ خٰالَفَکُمْ مُوٰالٍ لَکُمْ

آن کافرید کفر می ورزم به عظمت مقام شما و به گمراهی دشمنان بصیر و آگاهم دوستداران

وَلأَوْلِیٰائِکُمْ مُبْغِضٌ لِأَعْدٰائِکُمْ وَمُعٰادٍ لَهُمْ سِلْمٌ لِمَنْ

شما را دوست دارم و از دشمنان شما متنفّرم و با آنان دشمنی می ورزم و هرکس با شما در

سٰالَمَکُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حٰارَبَکُمْ مُحَقِّقٌ لِمٰا حَقَّقْتُمْ

سازش باشد در صلح هستم و در جنگم با هرکه با شما بجنگد و هر چه راشما حق بدانید حق می دانم

ص:113

مُبْطِلٌ لِمٰا اَبْطَلْتُمْ مُطیعٌ لَکُمْ عٰارِفٌ بِحَقِّکُمْ مُقِرُّ

و آنچه را که شما باطل می دانید باطل می دانم و من فرمانبردار شمایم و عارف به حق شما هستم

بِفَضْلِکُمْ مُحْتَمِلٌ لِعِلْمِکُمْ مُحْتَجِبٌ بِذِمَّتِکُمْ مُعْتَرِف

و به فضل و برتری شما اقرار دارم و معتقد به مقام علمی شما و پرده نشین تعهّد شماو معترف به

بِکُمْ مُؤْمِنٌ بِاِیابِکُمْ مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِکُمْ مُنْتَظِرٌ لأِمْرِکُمْ

حقّانیّت شما و معتقد به رجعت و بازگشت شما هستم. منتظر فرمان شما

مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِکُمْ اٰخِذٌ بِقَوْلِکُمْ عٰامِلٌ بِاَمْرِکُمْ مُسْتَجیرٌ

و چشم براه دولت شما و عمل کنده به گفتار و اوامر شما هستم پناهندۀ به شما

بِکُمْ زٰائِرٌ لَکُمْ لاٰئِذٌ عٰائِذٌ بِقُبُورِکُمْ مُسْتَشْفِعٌ اِلَی اللّٰهِ

و زائر شما هستم و به قبرهای شما پناهنده و به شفاعت شما نزد خدا چشم دوخته ام

عَزَّوَجَلَّ بِکُمْ وَمُتَقَرِّبٌ بِکُمْ اِلَیْهِ وَمُقَدِّمُکُمْ اَمٰامَ

به وشیله شما به درگاه خدا تقرّب می جویم و در تمام خواسته ها و حوایج و در همه

طَلِبَتیٖ وَحَوٰائِجیٖ وَاِرٰادَتیٖ فیٖ کُلِّ اَحْوٰالیٖ وَاُمُوریٖ

حالات و امور خود شما را پیش روی خود قرار می دهم و من ظاهر و باطن شما

مُؤْمِنٌ بِسِرِّکُمْ وَعَلانِیَتِکُمْ وَشاهِدِکُمْ وَغائِبِکُمْ

و به امام حاضر و امام غائب از شما و به اوّلین

ص:114

وَاَوَّلِکُمْ وَاٰخِرِکُمْ وَمُفَوِّضٌ فیٖ ذٰلِکَ کُلِّهِ اِلَیْکُمْ

و آخرین شما ایمان دارم و همۀ این امور خود را به شما واگذار می کنم

وَمُسَلِّمٌ فیٖهِ مَعَکُمْ وَقَلْبیٖ لَکُمْ مُسَلِّمٌ وَرَأییٖ لَکُمْ تَبَعٌ

و تسلیم شما هستم و قلبم تسلیم فرمان شما و رأیم پیرو شماست

وَنُصْرَتیٖ لَکُمْ مُعَدَّهٌ حَتّٰی یُحْیِیَ اللّٰهُ تَعالیٰ دیٖنَهُ بِکُمْ

و با تمام توان آماده یاری شما هستم تا روزگاری رسد که خدا، دین خود را با حکومت شما زنده

وَیَرُدَّکُمْ فیٖ اَیّٰامِهِ وَیُظْهِرَکُمْ لِعَدْلِهِ وَیُمَکِّنَکُمْ فیٖ

گردانده و در دوران حکومت الهی شما را به جهان برگرداند و برای گسترش عدالت و تشکیل حکومت

اَرْضِهِ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لاٰ مَعَ غَیْرِکُمْ اٰمَنْتُ بِکُمْ وَتَوَلَّیْتُ

جهانی به شما قدرت عنایت کند من در همه حال با شما بوده و هستم و با غیر شما نخواهم بود به

اٰخِرَکُمْ بِمٰا تَوَلَّیْتُ بِهِ اَوَّلَکُمْ وَبَرِئْتُ اِلَی اللّٰهِ عَزَّوَجَلَّ

شما ایمان دارم و به آخرین امام از شما عقیده دارم به همان دلیل که به اولین شما معتقدم و به

مِنْ اَعْدٰائِکُمْ وَمِنَ الْجِبْتِ وَالطّٰاغُوتِ وَالشَّیٰاطیٖنِ

سوی خدا بیزاری می جویم از دشمنان شما و از معبودهای ساختگی و قدرتهای سرکش و از

وَحِزْبِهِمُ الظّٰالِمیٖنَ لَکُمُ الْجٰاحِدیٖنَ لِحَقِّکُمْ

شیاطین و از حزب آنان که به شما ستم کرده و منکر حقّ شما شده

ص:115

وَالْمٰارِقینَ مِنْ وِلاٰیَتِکُمْ وَالْغٰاصِبیٖنَ لاِرْثِکُمُ الشّٰاکّیٖنَ

و سرکشی از شما نموده و ارث شما را غصب و در حقّانیت شما

فیکُمُ الْمُنْحَرِفیٖنَ عَنْکُمْ وَمِنْ کُلِّ وَلیجَهٍ دُونَکُمْ وَکُلِّ

شک کرده و از طریقۀ شما منحرف و بیزاری می جویم از هر محرم سرّی

مُطٰاعٍ سِوٰاکُمْ وَمِنَ الأَئمَّةِ الَّذیٖنَ یَدْعُونَ اِلَی النّٰارِ

وفرمانروایی غیر از شما و از آن دسته رهبران باطل که به سوی آتش دعوت

فَثَبَّتَنِیَ اللّٰهُ اَبَداً ما حَییٖتُ عَلی مُوٰالاٰتِکُمْ وَمَحَبَّتِکُمْ

می کنند. خدا مرا همیشه تا زنده ام به ولایت شما و دوستی شما

وَدینِکُمْ وَوَفَّقَنیٖ لِطٰاعَتِکُمْ وَرَزَقَنیٖ شَفٰاعَتَکُمْ

و دین شما ثابت قدم بردارد و بر اطاعت شما موفّق نماید و شفاعت شمارا نصیبم

وَجَعَلَنی مِنْ خِیٰارِ مَوٰالیکُمْ التّٰابِعینَ لِمٰا دَعَوْتُمْ اِلَیْهِ

کند و مرا از بهترین دوستان شما که پیرو اوامر شما باشد قرار دهد

وَ جَعَلَنی مِمَّنْ یَقْتَصُّ اٰثٰارَکُمْ وَیَسْلُکُ سَبیٖلَکُمْ

و مرا از آنان قرار دهد که پا به پای شما نهاده و راه شما را بپیمایم

وَیَهْتَدیٖ بِهُدیٰکُمْ وَیُحْشَرُ فیٖ زُمْرَتِکُمْ وَیَکِرُّ فیٖ

و به رهنمون شما هدایت شده و در زمرۀ شما محشور شوم و در رجعت شما به

ص:116

رَجْعَتِکُمْ وَیُمَلَّکُ فیٖ دَوْلَتِکُمْ وَ یُشَرَّفُ فیٖ عٰافِیَتِکُمْ

جهان باز گردم ودر دولت شما به فرمانروایی برسم و در زمان راحتی شما از دست دشمنان به

وَیُمَکَّنُ فیٖ اَیّٰامِکُمْ وَتَقِرُّ عَیْنُهُ غَداً بِرُؤْیَتِکُمْ بِاَبیٖ اَنْتُمْ

مقام رسیده و در دوران حکومت شما مقتدر گردم و فردای قیامت چمشانم به دیدار شما روشن

وَاُمّیٖ وَنَفْسیٖ وَاَهْلیٖ وَمالیٖ مَنْ اَرادَ اللّٰهَ بَدَءَبِکُمْ

شود پدر و مادرم و خودم و خانمانم و مالم فدای شما باد هرکه خدا را اراده کند باید از در خانه شما

وَمَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْکُمْ وَمَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکُمْ مَوٰالِیَّ

آغاز نماید و هر که خدا را به یگانگی شناخت از شما پذیرفت و هرکه آهنگ او کند رو به شما

لاٰ اُحْصٖی ثَنٰائَکُمْ وَلاٰ اَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ کُنْهَکُمْ وَمِنَ

آورد ای پیشوایان من! ستایش و توصیف شما را نمی توانم بشمارم و به کنه مدح شما نمی توانم

الْوَصْفِ قَدْرَکُمْ وَاَنْتُمْ نُورُ الأَخْیٰارِ وَهُداٰةُ الأبْرٰارِ

برسم مقام شما را نمی توانم توصیف کنم شما صورت پذیرفته و

وَحُجَجُ الْجَبّٰارِ بِکُمْ فَتَحَ اللّٰهُ وَبِکُمْ یَخْتِمُ وَبِکُمْ

و حجّتهای خدای جبّار جهان هستید آغاز و پایان هستی به سبب شما صورت پذیرفته و

یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَبِکُمْ یُمْسِکُ السَّمٰاءَ اَنْ تَقَعَ عَلَی الأَرْضِ

بواسطه شما باران رحمت فرو می آید به سبب شما آسمانها در هوا معلّق مانده و فرو نمی ریزد

ص:117

اِلاّٰ بِاِذْنِهِ وَبِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَیَکْشِفُ الضُّرَّ وَعِنْدَکُمْ

مگر به اذن حق و به سبب شماغمها زائل و نگرانیها برطرف می وشد و نزد

مٰا نَزَلَتْ بِهِ رُسُلُهُ وَهَبَطَتْ بِهِ مَلاٰئِکَتُهُ وَاِلی جَدِّکُمْ .

شماست آنچه بر رسولانش فرود آمده و فرشتگانش به زمین آورده اند و بسوی جدّ شما

و اگر زیارت امیر المؤمنین علیه السّلام باشد به جای

وإن کانت الزّیاره لأمیر المؤمنین علیه السّلام فقل:موضع ولی جدّکم وَاِلٰی جَدِّکُمْ بگو وَاِلٰی اَخیٖکَ بُعِثَ الرُّوحُ الأمیٖنُ اٰتٰاکُمُ و الی اخیک...و بسوی برادر شما روح الامین نازل گردید خدا به شما چیزهایی

اللّٰهُ مٰا لَمْ یُؤْتِ اَحَداً مِنَ الْعٰالَمیٖنَ طَأطَاَ کُلُّ شَریٖفٍ

عنایت نموده که به کسی نداده هر شریفی در برابر مقام شما سر فرود

لِشَرَفِکُمْ وَبَخَعَ کُلُّ مُتَکَبِّرٍ لِطٰاعَتِکُمْ وَخَضَعَ کُلُّ جَبّٰارٍ

آورده و هر متکبّری به فرمان شما تن داده و هر گردنکشی در برابر فضل

لِفَضْلِکُمْ وَذَلَّ کُلُّ شَیْءٍ لَکُمْ وَاَشْرَقَتِ الأَرْضُ

شما خاضع شده و همه چیز در مقابل شما، رام گردیده و گیتی به نور شما روشن شده

بِنُورِکُمْ وَفٰازَ الْفٰائِزُونَ بِوِلاٰیَتِکُمْ بِکُمْ یُسْلَکُ اِلَی

و رستگاران به برکت ولایت شما رستگار شدند و بوسیله شما می شود به بهشت

ص:118

الرِّضْوٰانِ وَعَلٰی مَنْ جَحَدَ وِلاٰیَتَکُمْ غَضَبُ الرَّحْمٰنِ

رضوان راه یافت و منکرین شما گرفتار غضب خدای رحمان خواهند

بِاَبیٖ اَنْتُمْ وَاُمّیٖ وَنَفسیٖ وَاَهْلیٖ وَمٰالیٖ ذِکْرُکُمْ فِی

شد. پدرم و مادرم و خودم و خانواده ام و مالم فدای شما باد! یاد نیکوی شما در

الذّٰاکِریٖنَ وَاَسْمٰاؤُکُمْ فِی الاْسْمٰاءِ وَاَجْسٰادُکُمْ فِی

میان یادها و نام زیبای شما در میان نامها و اجساد پاک شما در میان

الْاَجْسٰادِ وَاَرْوٰاحُکُمْ فِی اْلاَرْواحِ وَاَنْفُسُکُمْ فِی

جسدها و روح بزرگ شما در میان ارواح و نفوس قدسی شما در میان

النُّفُوسِ وَاٰثٰارُکُمْ فِی الْٰاثٰارِ وَقُبُورُکُمْ فِی الْقُبُورِ فَمٰا

نفوس و اثرات ملکوتی شما در میان اثرها و قبرهای مطهّر شما در میان قبرهاست

اَحْلیٰ اَسْمٰائَکُمْ وَاَکْرَمَ اَنْفُسَکُمْ وَاَعْظَمَ شَأنَکُمْ

ولی اسامی شما چه شیرین و نفوس پاک شما چه گرامی و

وَاَجَلَّ خَطَرَکُمْ وَاَوْفٰی عَهْدَکُمْ وَاَصْدَقَ وَعْدَکُمْ

مقام شما چه بزرگ و منزلت شما چه با جلالت و پیمان شما چقدر با وفا است و وعده های شما

کَلاٰمُکُمْ نُورٌ وَاَمْرُکُمْ رُشْدٌ وَوَصِیَّتُکُمُ التَّقْویٰ

راست و سخنان شما نور بخش و اوامر شما باعث رشد جامعه است. و توصیۀ شما به تقوی

ص:119

وَفِعْلُکُمُ الْخَیْرُ وَعٰادَتُکُمُ الْأحْسٰانُ وَسَجِیَّتُکُمُ الْکَرَمُ

و کار شما نیکو و عادت شما احسان و اخلاق شما کرم و جوانمردی است

وَشَأنُکُمُ الْحَقُّ وَالصِّدْقُ وَالرِّفْقُ وَقَوْلُکُمْ حُکْمٌ

و رفتار و کردار شما حق و راستی و خوشرفتاری است و گفتار شما حکم الهی

وَحَتْمٌ وَرَأیُکُمْ عِلْمٌ وَحِلْمٌ وَحَزْمٌ اِنْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ

و قانون لازم الاجرا است و رأی شما بر مبنای آگاهی و بردباری و تدبیر است اگر یادی از خوبی

اَوَّلَهُ وَاَصْلَهُ وَفَرْعَهُ وَمَعْدِنَهُ وَمَأویٰهُ وَمُنْتَهٰاهُ بِاَبیٖ

و نیکی شود، آغاز و ریشه و فرع و معدن و محلّ و انتهای نیکی شما هستید. پدر و مادر

اَنْتُمْ وَاُمّیٖ وَنَفْسیٖ کَیْفَ اَصِفُ حُسْنَ ثَنٰائِکُمْ

و جانم نثار شما باد! چگونه مدح ثنای شما توصیف کنم

وَاُحْصیٖ جَمیٖلَ بَلاٰئِکُمْ وَبِکُمْ اَخْرَجَنَا اللّٰهُ مِنَ الذُّلِّ

و چگونه نعمتهای زیبای خدادای شما را شمارش کنم در صورتی که بسبب شما خدا ما را از

وَفَرَّجَ عَنّٰا غَمَرٰاتِ الْکُرُوبِ وَاَنْقَذَنٰا مِنْ شَفٰا جُرُفِ

ذلّت نجات داد و انبوه غمهای ما را برطرف نمود و از سقوط در وادی هلاکت

الْهَلَکٰاتِ وَمِنَ النّٰارِ بِاَبی اَنْتُمْ وَاُمّی وَنَفْسی

رهایی بخشید پدر و مادر و جانم فدای شما باد!

ص:120

بِمُوٰالاٰتِکُمْ عَلَّمَنَا اللّٰهُ مَعالِمَ دِینِنٰا وَاَصْلَحَ ماکانَ فَسَدَ

در سایۀ ولایت شما خدا حقایق دین را به ما آموخت و آنچه از امور دنیایی ما تباه

مِنْ دُنْیٰانا وَبِمُوٰالاتِکُمْ تَمَّتِ الْکَلِمَهُ وَعَظُمَتِ النِّعْمَةُ

شده بود اصلاح نموده و با ولایت و رهبری شما کلمۀ توحید به کمال رسید و نعمت دین به

وَائْتَلَفَتِ الْفُرْقَهُ وَبِمُوٰالاتِکُمْ تُقْبَلُ الطّٰاعَهُ الْمُفْتَرَضَةُ

عظمت رسید و الفت و اتحّاد میان فرقه ها حاصل شد و قبول ولایت شما موجب قبولی واجبات

وَلَکُمُ الْمَوَدَّهُ الْوٰاجِبَهُ وَالدَّرَجٰاتُ الرَّفیعَهُ وَالْمَقٰامُ

خداوندی است. محبّت شما یک فریضۀ الهی است شما نزد خدا دارای درجات بلند و

الْمَحْمُودُ وَالْمَکٰانُ الْمَعْلُومُ عِنْدَ اللّٰهِ عَزَّوَجَلَّ

مقام ستوده و اعتبار ارزشمند هستید

وَالْجٰاهُ الْعَظیٖمُ وَالشَّأنُ الْکَبیرُ وَالشَّفٰاعَهُ الْمَقْبُولَةُ

و از جاه و منزلت بزرگ و شفاعت پذیرفته شده نزد پرودگار برخوردارید

رَبَّنٰا اٰمَنّٰا بِمٰا اَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنٰا مَعَ

خدایا! به آنچه نازل فرمودی ایمان آورده و از پیامبر گرامی پیروی کردیم پس ما را با شهادت

الشّٰاهِدینَ رَبَّنٰا لاٰ تُزِ غْ قُلُوبَنٰا بَعْدَ اِذْ هَدَیْتَنٰا وَهَبْ لَنٰا

دهندگان به ایمان قرار ده. خدایا! ما را پس از انکه هدایت کردی منحرف مکن و به ما از

ص: 121

مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً اِنَّکَ اَنْتَ الْوَهّٰابُ سُبْحٰانَ رَبِّنٰا اِنْ

رحمت واسعۀ خود عطا فرما چون تو پر بخششی منزّه پروردگار ما که

کٰانَ وَعْدُ رَبِّنٰا لَمَفْعُولاً یٰا وَلِیَّ اللّٰهِ اِنَّ بَیْنیٖ وَبیْنَ اللّٰهِ

وعده های او حتمی است، ای ولیّ خدا! میان من و خدا

عَزَّوَجَلَّ ذُنُوباً لاٰ یَأتی عَلَیْهٰا اِلاّٰ رِضٰاکُمْ فَبِحَقِّ مَنِ

گناهانی است که جز رضایت و شفاعت شما آنها را محو نمی سازد شما را سوگند

ائْتَمَنَکُمْ عَلٰی سِرِّهِ وَاسْتَرْعٰاکُمْ اَمْرَ خَلْقِهِ وَقَرَنَ

می دهم بحق آنکه شما را امین سرّ خود قرار داد و امور بندگانش را به شماسپرد

طٰاعَتَکُمْ بِطٰاعَتِهِ لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبیٖ وَکُنْتُمْ

و اطاعت شما را در ردیف اطاعت خود قرار داد، بخشش گناهانم را از خدا بخواهد

شُفَعٰائٖی فَاِنّیٖ لَکُمْ مُطیعٌ مَنْ اَطٰاعَکُمْ فَقَدْ اَطاعَ اللّٰهَ

و از من شفاعت نماید چون من مطیع شما هستم و هر کس از شما اطاعت کند در حقیقت از خدا

وَمَنْ عَصٰاکُمْ فَقَدْ عَصَی اللّٰهَ وَمَنْ اَحَبَّکُمْ فَقَدْ اَحَبَّ

اطاعت نموده و هر کس نافرمانی شما را کند معصیت خدا کرده و هرکه شما را دوست بدارد

اللّٰهَ وَمَنْ اَبْغَضَکُمْ فَقَدْ اَبْغَضَ اللّٰهَ اَللّٰهُمَّ اِنّٖی

خدا را دوست داشته و هرکه با شمادشمنی کند با خدا دشمنی کرده است. خدایا

ص:122

لَوْ وَجَدْتُ شُفَعٰاءَ اَقْرَبَ اِلَیْکَ مِنْ مُحَمِّدٍ وَاَهْلِ بَیْتِهِ

اگر شفاعت کنندگانی نزدیکتر به تو از ممّد صلی اللّٰه علیه و آله و سلم و اهل بیت

الاْخْیٰارِ الاْئِمَّهِ الاْبْرٰارِ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعٰائی فَبِحَقِّهِمُ

خوبش و ائمّه نیک می یافتم به درگاه تو شفیع قرار می دادم پس تو را به حق آنان

الَّذیٖ اَوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَیْکَ اَسْاَلُکَ اَنْ تُدْخِلَنیٖ فیٖ

که بر خود لازم فرموده ای سوگند می دهم که مرا از آگاهان

جُمْلَهِ الْعٰارِفینَ بِهِمْ وَبِحَقِّهِمْ وَفیٖ زُمْرَهِ الْمَرْحُومیٖنَ

به مقام و حقوق آنان و در گروه رحمت شدگان

بِشَفٰاعَتِهِمْ اِنَّکَ اَرْحَمُ الرّاحِمیٖنَ وَصَلَّی اللّٰهُ عَلٰی

به برکت شفاعت آنان قرار ده که تو ای خدا مهربانترین مهربانانی و درود و سلام

مُحَمَّدٍ وَاٰلِهِ الطّٰاهِرینَ وَسَلَّمَ تَسْلیٖماً کَثیٖراً وَحَسْبُنَا

بسیار خدا بر محمّد و آل پاکش باد و کفایت کند ما را خدا

اللّٰهُ وَنِعْمَ الْوَکیٖلُ .

و او نیکو وکیلی است.

ص:123

زيارت عاشورا

شيخ طوسی رَحِمَهُ اللّٰه در مصباح المتهجد صفحۀ 723

ذكر الشيخ الطوسی رَحِمَهُ اللّٰه فی مصباح المتهجّد، ص 542

و علامه مجلسی در بحارالانوار جلد101 صفحۀ 299

والعلامة المجلسی فی البحار،ج 101، ص 299.

ضمن روايت مفصّلی از امام صادق عليه السّلام

فی رواية عن صفوان انّه قال:

نقل نموده اند كه به صفوان فرمود: به اين

قال لی ابوعبداللّه عليه السّلام

زيارت و دعا(علقمه) محافظت كن ومرتّب

تعاهد هذه الزيارة وادع بهذا الدعاء وزر به

بخوان! زيرا من ازطرف خداوندضمانت می كنم كه

فانّی ضامن علی اللّه تعالی لكلّ

هركس اين زيارت ودعارااز دور ويا نزديک

من زار بهذه الزّيارة ودعا بهذا الدعاء من قرب او بعد

ص:124

بخواند زيارتش قبول ... و حاجت او هرچه باشد

انّ زيارته مقبولة وسعيه مشكور وسلامه واصل غير محجوب وحاجته

برآورده می شود و از درگاه خدا نااميد برنمی گردد.

مقضيّة من اللّه تعالی بالغاً مابلغت ولايخيّبه

واين ضمانت پدرم ازپدرانش ازرسول اكرم ازجبرئيل

يا صفوان وجدت هذه الزيارة مضمونة بهذا الضمان عن ابی (عن آبائه)

از خداوندمتعال هست. همانا خداوند به ذات

عن رسول اللّه عن جبرئيل مضموناً بهذا الضمان عن اللّه عزّ وجلّ

مقدّس خودسوگند ياد نموده:هركس امام حسين عليه السّلام

وقد آلی اللّه علی نفسه عزّ وجلّ انّ من زار الحسين عليه السّلام

را با اين زيارت عاشورا زيارت كند

بهذه الزيارة من قرب اوبعد ودعا بهذا الدعاء

واين دعا را بخواند، زيارت او را پذيرفته و

قبلت منه زيارته وشفّعته فی مسألته بالغاً ما بلغت

خواهش او را هرچه باشدقبول كرده وتقاضای او

و اعطيته سؤله ثمّ لاينقلب عنّی خائباً

ص:125

را عطانموده واو را نوميد برنگرداند... خداوند

واقلبه مسروراً قريراً عينه بقضاء حاجته والفوز بالجنّة

متعال به اين سوگند برذات مقدّسش ما را وتمام

آلی اللّه تعالی بذلک علی نفسه و اشهدنا بما شهدت

ملائكه ملكوت را گواه گرفته است. صفوان گويد:

به ملائكة ملكوته علی ذلک ثمّ قال صفوان: قال لی

امام صادق(عليه السّلام) به من فرمود: هرحاجتی به تو

ابوعبداللّه عليه السّلام: ياصفوان! اذا حدث لک

روی آورد، در هركجا كه باشی اين زيارت ودعا را

حاجة فزر بهذه الزيارة من حيث كنت وادع بهذا الدعاء

بخوان، خداوند حاجت توراخواهد داد. زيرا

سل ربّک حاجتک تأتک من اللّه واللّه

وعده های الهی به رسولش تخلّف ناپذير است.

غير مخلف وعده رسوله صلی اللّه عليه و آله وسلم بمنّه والحمد للّه

ص:126

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يا اَبا عَبْدِاللّٰهِ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ

سلام بر تو ای ابا عبداللّه! سلام بر تو ای

يَابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يَابْنَ

فرزند رسول خدا! سلام بر تو ای فرزند اميرمؤمنان و

اَميٖرِالْمُؤْمِنيٖنَ وَابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّيٖنَ اَلسَّلاٰمُ

ای فرزند سيّد اوصياء! سلام بر تو

عَلَيْکَ يَابْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسٰاءِ الْعٰالَميٖنَ

ای فرزند فاطمه زهرا و بانوی بانوان جهان!

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يا ثارَ اللَّهِ وَابْنَ ثارِهِ وَالْوِتْرَ

سلام برتو ای كسی كه خدا از خون پاک تو و پدربزرگوارت، انتقام می كشد و از ظلم

الْمَوْتُورَ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ وَ عَلَي الْأَرْوٰاحِ الَّتیٖ

و ستم وارد بر تو دادخواهی مي كند! سلام برتو و بر ارواح پاكی كه در حرم مطهّرت

حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَيْكُمْ مِنّی جَميعاً سَلامُ اللَّهِ

با تو مدفون شدند بر همۀ شما تا ابد از من

اَبَداً مٰا بَقيٖتُ وَبَقِیَ اللَّيْلُ وَالنَّهٰارُ

درود و تحيّت و سلام خدا باد! تا من هستم و شب و روز باقي و

برقرار است

ص:127

يٰااَبٰاعَبْدِاللّٰهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَجَلَّتْ

ای ابا عبداللّه! همانا عزاداری تو بس بزرگ و مصيبت تو

وَعَظُمَتِ الْمُصيٖبَةُ بِکَ عَلَيْنا وَ عَلیٰ جَميٖعِ

در جهان بر ما شيعيان و همۀ مسلمانان، سخت و

اَهْلِ الْأِسْلاٰمِ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصيبَتُکَ

ناگوار و دشوار بود و تحمّل مصيبت تو بر همۀ

فِی السَّمٰوٰاتِ عَلي جميٖعِ اَهْلِ السَّمٰوٰاتِ فَلَعَنَ

اهل آسمانها، سخت و دشوار بود. پس خدا لعنت كند

اللّٰهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَسٰاسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ

ملّتی را كه اساس و بنيان ظلم و ستم را بر شما

عَلَيْكُمْ اَهْلَ الْبَيْتِ وَلَعَنَ اللّٰهُ اُمَّةً دَفَعَتْكُمْ

اهل بيت پيغمبر صلی اللّٰه عليه و آله وسلم پايه گذاری كردند و خدا لعنت كند ملّتی را كه شما را از مقام

عَنْ مَقٰامِكُمْ وَاَزٰالَتْكُمْ عَنْ مَراتِبِكُمُ الَّتیٖ

و مرتبه خود (خلافت)منع كردند و رتبه ای را كه خدا مخصوص شما گردانيده

رَتَّبَكُمُ اللّٰهُ فيها وَلَعَنَ اللّٰهُ اُمَّةً قَتَلَتْكُمْ وَلَعَنَ

بود، از شما گرفتند. خدا لعنت كند امّتی را كه شما را به شهادت رساندند! و خدا

ص:128

اللّٰهُ الْمُمَهِّديٖنَ لَهُمْ بِالتَّمْكيٖنِ مِنْ قِتٰالِكُمْ

لعنت كند كسانی را كه با فراهم نمودن امكانات زمينه كشتار و قتل شما را مهيا كردند

بَرِئْتُ اِلَی اللّٰهِ وَاِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَمِنْ اَشْيٰاعِهِمْ

من از آن ستم پيشگان و شيعيان آنها و پيروان و دوستانشان بسوی خدا

وَاَتْبٰاعِهِمْ وَ اَوْلِيٰائِهِمْ يا اَبٰا عَبْدِاللّٰهِ اِنّیٖ سِلْمٌ

و بسوی شمابيزاري می جويم. ای ابا عبداللّه! من تا قيامت در صلح و سازشم

لِمَنْ سٰالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حٰارَبَكُمْ اِلٰی يَوْمِ

با هركه با شما در صلح است و در جنگ و جهادم با هركه با شما در جنگ است.

الْقِيمَةِ وَلَعَنَ اللّٰهُ الَ زِيادٍ وَالَ مَرْوٰانَ وَلَعَنَ

خدا لعنت كند خاندان زياد و خاندان مروان را

اللّٰهُ بَنیٖ اُمَيَّةَ قٰاطِبَةً وَلَعَنَ اللّٰهُ ابْنَ مَرْجٰانَةَ

و خدا لعنت كند همۀ بنی اميّه را و لعنت كند فرزند مرجانه را

وَلَعَنَ اللّٰهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَلَعَنَ اللّٰهُ شِمْراً

و لعنت كند عمربن سعد را و خدا لعنت كند شمر بن ذی الجوشن را

وَلَعَنَ اللّٰهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَاَلْجَمَتْ وَتَنَقَّبَتْ

و خدا لعنت كند ملّتی را كه اسبها را برای جنگ با حضرتت زين كرده و لجام زده

ص:129

لِقِتٰالِکَ بِاَبیٖ اَنْتَ وَاُمّیٖ لَقَدْ عَظُمَ مُصٰابیٖ

و بر خود نقاب بستند. پدر و مادرم فدای تو! مصيبت تو برمن بس دشوار وسنگين شده

بِکَ فَاَسْئَلُ اللّٰهَ الَّذی اَكْرَمَ مَقامَکَ وَاَكْرَمَنیٖ

پس می خواهم از خدايی كه مقام تو را گرامی داشت

بِکَ اَنْ يَرْزُقَی طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمٰامٍ مَنْصُورٍ

ومراهم بواسطه شماگرامی داشت، روزی كند مرا انتقامخواهی تورا در ركاب آن

مِنْ اَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّٰهُ عَلَيْهِ وَاٰلِهِ

امام ياری شده (حضرت ولی عصر) از اهل بيت حضرت محمّدصلی اللّٰه عليه و آله وسلم

اَللّٰهُمَّ اجْعَلْنیٖ عِنْدَکَ وَجيهاً بِالْحُسَيْنِ

پروردگارا! بحقّ حسين عليه السّلام مرا در دنيا و آخرت

عَلَيْهِ السَّلاٰمُ فِی الدُّنْيٰا وَالْأخِرَةِ يٰا اَبٰا عَبْدِاللّٰهِ

آبرومند گردان! ای اباعبداللّٰه! من

اِنّیٖ اَتَقَرَّبُ اِلَی اللّٰهِ وَاِلٰی رَسُولِهِ وَاِلیٰ

تقرّب می جويم بسوی خدا و بسوی رسولش و بسوی حضرت

اَميٖرِالْمُؤْمِنينَ وَاِلٰی فٰاطِمَةَ وَاِلَی الْحَسَنِ

اميرالمؤمنين و حضرت فاطمه زهرا و حضرت امام حسن

ص:130

وَاِلَيْکَ بِمُوالاٰتِکَ وَبِالْبَرٰائَةِ [ مِمَّنْ قٰاتَلَکَ

و به حضرت تو، بواسطه محبّت و دوستی تو و بيزاری از كسانی كه با تو به قتال

وَنَصَبَ لَکَ الْحَرْبَ وَبِالْبَرٰائَةِ مِمَّنْ اَسَّسَ

پرداخته وآتش جنگ را برافروختند. و همچنين با بيزاری از كسانی كه اساس و

اَسٰاسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَيْكُمْ وَاَبْرَءُ اِلَي اللّٰهِ

پايه های ظلم وستم بر عليه شما را بنيانگذاری كردند. وبيزاری می جويم بسوي خدا

وَاِلٰی رَسُولِهِ ] مِمَّنْ اَسَّسَ اَسٰاسَ ذٰلِکَ

وبسوی رسول خدا از كسانی كه پايه های ظلم را بپا كرده و

وَبَنیٰ عَلَيْهِ بُنْيٰانَهُ وَجَریٰ فیٖ ظُلْمِهِ وَجَوْرِهِ

اساس ستم را برآن پايه ها استوار نمودند و اين ستم وبی عدالتی بر عليه شما و برعليه

عَلَيْكُمْ وَعَلیٰ اَشْيٰاعِكُمْ بَرِئْتُ اِلَی اللّٰهِ وَاِلَيْكُمْ

شيعيان شما جريان پيدا كرد. و به درگاه خدا و حضرت شما

مِنْهُمْ وَ اَتَقَرَّبُ اِلَی اللّٰهِ ثُمَّ اِلَيْكُمْ بِمُوٰالاٰتِكُمْ

ازآن مردم ستم پيشه، بيزاری می جويم و تقرّب می جويم بسوی خدا وسپس بسوی

وَمُوٰالاةِ وَلِيِّكُمْ وَبِالْبَرٰائَةِ مِنْ اَعْدٰائِكُمْ

شما بواسطه محبّت و دوستی شما و دوستی با دوستان شما وبه سبب بيزاری جستن

ص:131

وَالنّٰاصِبيٖنَ لَكُمُ الْحَرْبَ وَبِالْبَرٰائَةِمِنْ اَشْيٰاعِهِمْ

از دشمنان شماوبيزاری ازمردمی كه با شمابه جنگ برخاستند واز شيعيان و پيروان

وَاَتْبٰاعِهِمْ اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سٰالَمَكُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ

آنهاهم بيزاری می جويم. هركس باشمادر صلح وسازش باشد من با اودرصلح وسازشم

حٰارَبَكُمْ وَ وَلِیٌّ لِمَنْ وٰالاكُمْ وَعَدُوٌّ لِمَنْ عٰادٰاكُمْ

و در جنگم باكسی كه با شما در جنگ است و با دوستان شما، دوستم و

فَاَسْئَلُ اللّٰهَ الَّذیٖ اَكْرَمَنیٖ بِمَعْرِفَتِكُمْ وَمَعْرِفَةِ

بادشمنان شما، دشمنم. پس از خداوندی كه مرا به معرفت وشناسايی شما ودوستان

اَوْلِيٰائِكُمْ وَرَزَقَنِی الْبَرٰائَةَ مِنْ اَعْدٰائِكُمْ

شماگرامی داشته وبيزاری ازدشمنان شماراروزی نموده می خواهم كه مرادر دنيا

اَنْ يَجْعَلَنیٖ مَعَكُمْ فِی الدُّنْيٰاوَالْأٰخِرَةِوَاَنْ يُثَبِّتَ

وآخرت با شما و همنشين شما قرار داده و مرا در اين صفا و صدق

لیٖ عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِی الدُّنْيٰا وَالْأٰخِرَةِ

به شما، در دو جهان ثابت قدم بدارد.

وَاَسْئَلُهُ اَنْ يُبَلِّغَنِی الْمَقٰامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ

و از خدا می خواهم مرا برساند به آن مقام والای پسنديده ای كه شمادر نزد خدا

ص:132

عِنْدَ اللّٰهِ وَاَنْ يَرْزُقَنی طَلَبَ ثٰارِكُمْ مَعَ اِمٰامٍ هُدیً

داريد. و مرا در ركاب حضرت ولی عصر(عج) آن امام وپيشوای هدايتگر و نمايان

ظٰاهِرٍ نٰاطِقٍ بِالْحَقِّ مِنْكُمْ وَاَسْئَلُ اللّٰهَ بِحَقِّكُمْ

و ناطق بحق، انتقامخواهی شما را نصيب فرمايد و از خدا می خواهم بحقّ شما

وَبِالشَّاْنِ الَّذیٖ لَكُمْ عِنْدَهُ اَنْ يُعْطِيَنیٖ

و مقام ومنزلت شما نزد خدا كه به من به سبب مصيبت زدگيم

بِمُصٰابی بِكُمْ اَفْضَلَ مٰا يُعْطیٖ مُصٰاباً

بخاطر شما، بهترين پاداشی كه به هر مصيبت زده عطا می كند،

بِمُصيٖبَتِهِ مُصيٖبَةً مٰا اَعْظَمَهٰا وَاَعْظَمَ رَزِيَّتَهٰا

عنايت فرمايد و مصيبت شما آل محمّد در عالم اسلام

فِی الْاِسْلامِ وَفی جَميعِ السَّمٰوٰاتِ وَالْأَرْضِ

و در تمام آسمانها و زمين چقدر بزرگ و ناگوار است.

اَللَّهُمَّ اجْعَلْنی فی مَقامی هٰذٰا مِمَّنْ تَنٰالُهُ

پروردگارا! مرا در اين مقام و موقعيّت از آنان قرار ده

مِنْکَ صَلَوٰاتٌ وَرَحْمَةٌ وَمَغْفِرَةٌ اَللّٰهُمَ اجْعَلْ

كه درود و رحمت و مغفرتت شامل حال آنهاست. پروردگارا!

ص:133

مَحْيٰایَ مَحْيٰا مُحَمَّدٍ وَاٰلِ مُحَمَّدٍ وَمَمٰاتی

زيستن مرا همانند زيستن محمّد وآل محمّد عليهم السّلام قرار ده و مردن مرا

مَمٰاتَ مُحَمَّدٍ وَاٰلِ مُحَمَّدٍ اَللّٰهُمَّ اِنَّ هٰذٰا يَوْمٌ

همانند مردن محمّد وآل محمّد قرار ده! خدايا! اين روز (عاشورا) روزی است كه

تَبَرَّكَتْ بِهِ بَنُواُمَيَّةَ وَابْنُ ٰاكِلَةِ الْأَكْبٰادِ اللَّعيٖنُ

بنی اميّه و پسر (هنده) جگرخوار جشن گرفتند كه آنان

ابْنُ اللَّعيٖنِ عَلٰی لِسٰانِکَ وَلِسٰانِ نَبِيِّکَ صَلَّی

گرفتار لعن تو گرديدند و همچنين پيغمبر توصلی اللّٰه عليه و آله وسلم

اللّٰهُ عَلَيْهِ وَاٰلِهِ فی كُلِّ مَوْطِنٍ وَمَوْقِفٍ وَقَفَ

در هر جا و در هر موقعيّت آنان

فيهِ نَبِيُّکَ صَلَّی اللّٰهُ عَلَيْهِ وَاٰلِهِ اَللّٰهُمَ الْعَنْ

را لعن نمود. پروردگارا! لعنت فرست

اَبٰاسُفْيٰانَ وَمُعٰاوِيَةَ وَيَزيٖدَبْنَ مُعٰاوِيَةَ عَلَيْهِمْ

بر ابو سفيان و معاويه و پسرش يزيد. همۀ آنان

مِنْکَ اللَّعْنَةُ اَبَدَالْأٰبِديٖنَ وَهٰذٰا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ

به لعن ابدی وهميشگی تو گرفتار شوند و اين روز (عاشورا) روزی است كه

ص:134

اٰلُ زِيٰادٍ وَاٰلُ مَرْوٰانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَيْنَ صَلَوٰاتُ

دودمان زياد و دودمان مروان بخاطر كشتن حضرت امام حسين عليه السّلام

اللّٰهِ عَلَيْهِ اَللّٰهُمَّ فَضٰاعِفْ عَلَيْهِمُ اللَّعْنَ مِنْکَ

خوشحال و شادمان شدند. پروردگار! تو لعن و عذاب دردناكت را برآنان

وَالْعَذٰابَ الْاَليٖمَ اَللّٰهُمَّ اِنّیٖ اَتَقَرَّبُ اِلَيْکَ

چند برابر گردان. پروردگارا! من در اين مكان و در اين موقعيّت

فیٖ هٰذَٰا الْيَوْمِ وَفیٖ مَوْقِفیٖ هٰذٰا وَاَيّٰامِ حَيٰاتیٖ

و در دوران زندگی بسوی تو تقرّب می جويم

بِالْبَرٰائَةِ مِنْهُمْ وَاللَّعْنَةِ عَلَيْهِمْ وَبِالْمُوٰالاٰتِ

به سبب بيزاری جستن و لعن بر آن ستم پيشگان و سبب دوستی ومحبت

لِنَبِيِّکَ وَاٰلِ نَبِيِّکَ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمُ السَّلاٰمُ

پيغمبر و آل اطهار او. درود خدا بر او وآلش باد!

آنگاه صدمرتبه مي گويی:اَللّٰهم الْعَنْ اَوَّلَ ظٰالِمٍ

ثمّ تقول مائة مرّة: پروردگارا! تو لعنت كن براوّل ظالمی كه درحقّ محمّد وآل او

ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَاٰلِ مُحَمَّدٍ وَاٰخِرَ تٰابِعٍ لَهُ

ستم رواداشت و آخرين كسی كه از آن ستم پيشگان در ظلم وستم، پيروی كرد

ص:135

عَلیٰ ذٰلِکَ اَللّٰهُمَ الْعَنِ الْعِصٰابَةَ الَّتیٖ جٰاهَدَتِ

پروردگارا! لعنت فرست برجماعت متعصّبی كه باحضرت حسين به جنگ ومبارزه

الْحُسَيْنَ وَ شٰايَعَتْ وَبٰايَعَتْ وَتٰابَعَتْ عَلیٰ قَتْلِهِ

برخاستند و لعنت كن بر آنانكه در كشتن آن حضرت همكاری كرده وهم پيمان شدند و

اَللّٰهُمَّ الْعَنْهُمْ جَميٖعاً آنگاه صدمرتبه بگو:

پيروی نمودند. پروردگارا! همه آنان را به لعن خود گرفتاركن.ثمّ قل مائة مرّة

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يٰا اَباعَبْدِاللّٰهِ وَ عَلَی الْأَرْوٰاحِ

سلام بر تو ای ابا عبداللّه! و برآن ارواح پاكی كه در حريم ودرگاه تو

الَّتیٖ حَلَّتْ بِفِنٰائِکَ عَلَيْکَ مِنّیٖ سَلاٰمُ اللّٰهِ اَبَداً

اقامت گزيدند (مدفون شدند) ازطرف من سلام جاودانه خدا برتو باد مادامی كه

مٰابَقيتُ وَبَقِیَ اللَّيْلُ وَالنَّهٰارُ وَلاٰ جَعَلَهُ اللّٰهُ

من هستم و شب وروز برقرار است و خدا اين زيارت مرا

اٰخِرَالْعَهْدِ مِنّی لِزِيٰارَتِكُمْ اَلسَّلاٰمُ عَلَی الْحُسَيْنِ

آخرين ملاقات من با حضرتت قرار ندهد. سلام بر حضرت حسين

وَعَلی عَلِیَ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلیٰ اَوْلاٰدِ الْحُسَيْنِ

و حضرت علی بن الحسين و بر فرزندان حسين و

ص:136

وَعَلی اَصْحٰابِ الْحُسَيْنِ سپس می گويی: اَللّٰهُمَ

بر اصحاب حسين ثمّ تقول مرّة واحدة: پروردگارا!تو لعن

خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظٰالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّی وَابْدَأْبِهِ اَوَّلاًثُمَ

مرامخصوص اوّلين ظالم گردان و ابتدا اوّلی را گرفتار لعن خود ساز!

الثّٰانِيَ وَالثّٰالِثَ وَالرّٰابِعَ اَللّٰهُمَّ الْعَنْ يَزيٖدَ

و آنگاه دوّمی و سوّمی و چهارمی را لعنت كن و يزيد را كه

خٰامِسٰاً وَالْعَنْ عُبَيْدَاللّٰهِ بْنَ زِيٰادٍ وَابْنَ

پنجمين آنهاست لعن كن و لعنت فرست بر عبيداللّه بن زياد و پسر

مَرْجٰانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْرٰاً وَاٰلَ اَبی

مرجانه و عمر سعد و شمر و آل ابی سفيان

سُفْيٰانَ وَ اٰلَ زِيٰادٍ وَاٰلَ مَرْوٰانَ اِلٰی يَوْمِ الْقِيٰمَةِ

و آل زياد و آل مروان، تا روز قيامت

بسجده می روی ومی گويی:اَللّٰهُمَ لَکَ الْحَمْدُحَمْدَ

ثمّ تسجد سجدة تقول فيها: خدايا تو را ستايش می كنم به ستايش

الشّٰاكِرينَ لَکَ عَلی مُصٰابِهِمْ اَ لْحَمْدُ لِلّٰهِ عَلیٰ

سپاسگزاران تو، بر غم و مصيبت آن بزرگواران. خدا را ستايش بر عزاداری

ص:137

عَظيٖمِ رَزِيَّتیٖ اَللّٰهُمَّ ارْزُقْنیٖ شَفٰاعَةَ الْحُسَيْنِ

سنگين ودردناک من دراين مصيبت. پروردگارا! هنگام ورودبه آن جهان شفاعت

يَوْمَ الْوُرُودِ وَثَبِّتْ لیٖ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ

حضرت حسين رابه من روزی ساز ومرا در اين صدق و صفا در نزد خود

مَعَ الْحُسَيْنِ وَاَصْحٰابِ الْحُسَيْنِ الَّذيٖنَ

همراه با حضرت حسين عليه السّلام واصحاب او كه در ركاب حضرتش

بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاٰمُ

به شهادت رسيدند ثابت قدم بدار!

آنگاه دو ركعت نماز زيارت بجا می آوری وبهتر

ثم صلّ ركعتين والاولی

آن است كه در ركعت اوّل بعدازحمد سورۀ «يٰس»

ان تقرء فی الركعة الاولي بعد الحمد سورة «يٰس»

ودر ركعت دوّم بعدازحمدسوره «الرحمٰن»

وفي الركعة الثانية بعدالحمد سورة «الرحمٰن»

بخوانی،سپس دعای علقمه رامی خوانی:

ثمّ ادع بدعاء العلقمة:

ص:138

دعای علقمه

يٰا اَللّٰهُ يا اَللّٰهُ يا اَللّٰهُ يٰا مُجيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّيٖنَ

ای خدا! ای خدا! ای خدا! ای مستجاب كننده دعای بيچارگان

ياكٰاشِفَ كُرَبِ الْمَكْرُوبيٖنَ يٰا غِيٰاثَ الْمُسْتَغيٖثيٖنَ

و ای برطرف كننده اندوه پريشان خاطران! ای دادرس دادخواهان!

يٰاصَريخَ الْمُسْتَصْرِخيٖنَ وَيٰامَنْ هُوَ اَقْرَبُ اِلَیَّ مِنْ حَبْلِ

و ای فريادرس فريادخواهان! و ای آنكه تو از رگ

الْوَريٖدِ وَيٰا مَنْ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَ يٰا مَنْ هُوَ

گردن به من نزديكتری! اي آنكه بين شخص ونيّت او حائل می شوی! ای آنكه ذات اقدس تو

بِالْمَنْظَرِ الْاَعْلٰی وَ بِالْاُفُقِ الْمُبيٖنِ وَيٰا مَنْ هُوَ الرَّحْمٰنُ

درمرتبه بالاتراز عقل بشرو وجودتو دركرانه روشن ومرتبه ظهور است! ای آنكه بخشايشگر

الرَّحيمُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَویٰ وَيٰا مَنْ يَعْلَمُ خٰائِنَةَ

ومهرپيشه ای وتدبير و رهبری جهان هستی بدست تست! ای آنكه از خيانت

الْاَعْيُنِ وَمٰا تُخْفِی الصُّدُورُ وَيٰا مَنْ لاٰيَخْفی عَلَيْهِ

چشمها آگاهي و از نيّت درونی دلها باخبری! ای آنكه هيچ امرپنهانی برتو پوشيده

ص:139

خٰافِيَةٌ يٰامَنْ لاٰتَشْتَبِهُ عَلَيْهِ الْاَصْوٰاتُ وَيٰامَنْ لاٰتُغَلِّطُهُ

نيست! ای آنكه صدا وآواز خلايق برتو مشتبه نخواهد شد و حاجتهای بسيار، تو را به

الْحٰاجٰاتُ وَيٰامَنْ لايُبْرِمُهُ اِلْحٰاحُ الْمُلِحّينَ يا مُدْرِکَ

اشتباه نيندازد و ای آنكه اصرار اصرارورزان تو را به ستوه نياورد. ای دريابنده

كُّلِّ فَوْتٍ وَيٰا جٰامِعَ كُلِّ شَمْلٍ وَيٰابٰارِئَ النُّفُوسِ بَعْدَ

تمام آنچه فوت شود! ای گردآورنده همه آنچه درعالم پراكنده شود! ای زنده كننده مردگان بعد

الْمَوْتِ يٰامَنْ هُوَ كُلَّ يَوْمٍ فی شَأْنٍ يٰاقٰاضِیَ الْحاجاتِ

از مرگ! ای آنكه هر روزی در كار ويژه ای هستی! اي برآورنده حاجات!

يٰا مُنَفِّسَ الْكُرُبٰاتِ يٰا مُعْطِیَ السُّؤُلاٰتِ يٰا وَلِیَ

اي برطرف كنندۀ گرفتاريها! ای عطاكنندۀ درخواستها! ای دوستدارنده

الرَّغَبٰاتِ يٰاكٰافِیَ الْمُهِمّٰاتِ يٰامَنْ يَكْفی مِنْ كُلِّ شَیْءٍ

تمايلات! ای كفايت كنندۀ مهمّات! ای كسی كه تو برای رسيدگي به تمام امور، كافي هستي

وَلاٰيَكْفی مِنْهُ شَیْءٌ فِی السَّمٰوٰاتِ وَالْأَرْضِ اَسْئَلُكَ

و درآسمان وزمين كسي قادرنيست به كارهايی كه تو انجام می دهی رسيدگی كند ازتو

بِحَقِّ مُحَمَّدٍ خٰاتَمِ النَّبِيّيٖنَ وَعَلِیٍّ اَميٖرِالْمُؤْمِنيٖنَ

مي خواهم بحقّ محمّد خاتم پيامبران و بحقّ علی امير مؤمنان

ص:140

وَبِحَقِّ فٰاطِمَةَ بِنْتِ نَبِيِّكَ وَبِحَقِّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ

وبحقّ فاطمه دختر پيغمبرت و بحقّ حسن و حسين،

فَاِنّیٖ بِهِمْ اَتَوَجَّهُ اِلَيْکَ فیٖ مَقٰامی هٰذٰا وَبِهِمْ اَتَوَسَّلُ

و من در اين موقعيت بوسيلۀ آن بزرگواران به درگاه حضرتت رو آورده ام

وَبِهِمْ اَتَشَفَّعُ اِلَيْکَ وَبِحَقِّهِمْ اَسْئَلُکَ وَاُقْسِمُ وَاَعْزِمُ

آنهارا نزد تو وسيله وشفيع قرارداده ام وبحقّ آنان از تومی خواهم و تو را جدّاً بحق آنان سوگند

عَلَيْکَ وَبِالشَّأْنِ الَّذیٖ لَهُمْ عِنْدَکَ وَبِالْقَدْرِالَّذیٖ لَهُمْ

می دهم و به مقام و منزلتی كه آن بزرگواران نزد تو دارند

عِنْدَکَ وَبِالَّذیٖ فَضَّلْتَهُمْ عَلَی الْعٰالَميٖنَ وَبِاسْمِکَ

وبه آن سرّی كه باعث افضليّت آنان برتمام جهانيان شده و به آن اسم خاصّی

الَّذیٖ جَعَلْتَهُ عِنْدَهُمْ وَبِهِ خَصَصْتَهُمْ دُونَ الْعٰالَميٖنَ

كه نزد آنان قرارداده ای و مخصوص آنان كرده ای

وَبِهِ اَبَنْتَهُمْ وَاَبَنْتَ فَضْلَهُمْ مِنْ فَضْلِ الْعٰالَمينَ حَتّیٰ

و موجب امتياز آنان در ميان تمام خلايق شده

فٰاقَ فَضْلُهُمْ فَضْلَ الْعٰالَميٖنَ جَميعاً اَسْئَلُکَ اَنْ

و فضيلت آنان بر فضيلت تمام جهانيان برترشده، از تو می خواهم كه

ص:141

تُصَلِّیَ عَلٰی مُحَمَّدٍ وَاٰلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَكْشِفَ عَنّیٖ

بر محمّد و خاندان او درود فرستی و غم و نگرانی و

غَمّیٖ وَهَمّیٖ وَكَرْبیٖ وَتَكْفِيَنِیٖ الْمُهِمَّ مِنْ اُمُوریٖ

گرفتاری مرابرطرف كنی وكارهای مهمّ مرابادست پركفايت خودرسيدگی كنی.

وَتَقْضِیَ عَنّٖی دَيْنیٖ وَتُجيرَنیٖ مِنَ الْفَقْرِ وَتُجيرَنیٖ مِنَ

و قرضم را ادا نمايی واز تهيدستی نجاتم دهی.

الْفٰاقَةِ وَتُغْنِيَنیٖ عَنِ الْمَسْئَلَةِ اِلَی الْمَخْلُوقيٖنَ

و از سؤال از مردم، بي نيازم گرداني.

وَتَكْفِيَنیٖ هَمَّ مَنْ اَخٰافُ هَمَّهُ وَعُسْرَ مَنْ اَخٰافُ عُسْرَهُ

و مرا از اندوه اذيّتگران و سختگيری

وَحُزُونَةَ مَنْ اَخافُ حُزُونَتَهُ وَشَرَّ مَنْ اَخٰافُ شَرَّهُ

و فشار خشونتگران و شرّ اشرار

وَمَكْرَ مَنْ اَخٰافُ مَكْرَهُ وَبَغیَ مَنْ اَخٰافُ بَغْيَهُ وَجَوْرَ

و مكر حيله گران و ظلم ستم پيشگان و بی عدالتی

مَنْ اَخٰافُ جَوْرَهُ وَسُلْطٰانَ مَنْ اَخٰافُ سُلْطٰانَهُ وَكَيْدَمَنْ

بيدادگران و تسلّط قدرتمندان و نيرنگ

ص:142

اَخٰافُ كَيْدَهُ وَمَقْدُرَةَ مَنْ اَخٰافُ مَقْدُرَتَهُ عَلَیَّ وَ تَرُدَّ

بدانديشان و ثروت توانمندان پناهم داده و كفايت نمايی.

عَنّیٖ كَيْدَ الْكَيَدَةِ وَمَكْرَ الْمَكَرَةِ اَللّٰهُمَّ مَنْ اَرٰادَنیٖ

خدايا! نيرنگ مكّاران وفريب فريبكاران را از من دور گردان! پروردگارا! شرّ

فَاَرِدْهُ وَمَنْ كٰادَنیٖ فَكِدْهُ وَاصْرِفْ عَنّیٖ كَيْدَهُ وَمَكْرَهُ

بدانديش و نيرنگباز را به خودش برگردان و خطر نيرنگ و حيله

وَبَأْسَهُ وَاَمٰانِيَّهُ وَامْنَعْهُ عَنّیٖ كَيْفَ شِئْتَ وَاَنّیٰ شِئْتَ

و ستيز و سوءنيّت او رابه هرطور و هرزمان كه صلاح می دانی ازمن برطرف ساز!

اَللّٰهُمَّ اشْغَلْهُ عَنّیٖ بِفَقْرٍ لاٰتَجْبُرُهُ وَبِبَلاٰءٍ لاٰتَسْتُرُهُ

و او را به فقر جبران ناپذير و مصيبت آشكار

وَبِفٰاقَةٍ لاٰتَسُدُّهٰا وَبِسُقْمٍ لاٰتُعافيٖهِ وَذُلٍّ لاٰ تُعِزُّهُ

و نياز خلأناپذير و بيماری غير قابل علاج و ذلّت دائمی

وَبِمَسْكَنَةٍ لاٰتَجْبُرُهٰا اَللّٰهُمَ اضْرِبْ بِالذُّلِّ نَصْبَ عَيْنَيْهِ

وبيچارگی هميشگی گرفتار ساز! پروردگارا! ذلّت نفس را نصب العين

وَاَدْخِلْ عَلَيْهِ الْفَقْرَ فیٖ مَنْزِلِهِ وَالْعِلَّةَ وَالسُّقْمَ فیٖ بَدَنِهِ

او قرار ده! و زندگی او را به تهيدستی گرفتاركن! و بدن او را به درد و مرض

ص:143

حَتّٰی تَشْغَلَهُ عَنّٖی بِشُغْلٍ شٰاغِلٍ لاٰفَرٰاغَ لَهُ وَاَنْسِهِ

مبتلا ساز تا او هميشه مشغول گرفتاری خودش باشد و مرا از ياد

ذِكْریٖ كَمٰا اَنْسَيْتَهُ ذِكْرَکَ وَخُذْ عَنّیٖ بِسَمْعِهِ وَبَصَرِهِ

او ببر چنانكه ياد خود را از خاطرش برده ای و شرّ گوش و چشم

وَلِسٰانِهِ وَيَدِهِ وَرِجْلِهِ وَقَلْبِهِ وَجَميٖعِ جَوٰارِحِهِ وَاَدْخِلْ

و زبان و دست و پا و قلب و همه اعضاي اورا از من برطرف كن و دردی به

عَلَيْهِ فیٖ جَميٖعِ ذٰلِکَ السُّقْمَ وَلا تَشْفِهِ حَتّٰی تَجْعَلَ

تمام اين اعضا و جوارحش مسلّط فرما كه ابداً شفا نبخشی تابجای پرداختن به

ذلِکَ لَهُ شُغْلاً شٰاغِلاً بِهِ عَنّیٖ وَعَنْ ذِكْریٖ وَاكْفِنیٖ يا

اذيّت من به گرفتاری خويش مشغول شود و ياد من از خاطرش برود و مهمّات مرا

كٰافِیَ مٰا لاٰيَكْفی سِواکَ فَاِنَّکَ الْكافی لاكافِیَ سِواکَ

كفايت فرما! ای كفايت كنندۀ مهمّاتی كه ديگران از حلّ او عاجزند! تنهاكفايت كنندۀ مهمّات

وَمُفَرِّجٌ لاٰمُفَرِّجَ سِواکَ وَ مُغيثٌ لاٰ مُغيٖثَ سِواکَ

در عالم تويی و غيراز تو كفايت كننده ای نيست و در جهان تنها گشايش بخش كارها و

وَجٰارٌ لاٰ جٰارَ سِوٰاکَ خٰابَ مَنْ كٰانَ جٰارُهُ سِواکَ

فريادرس خلايق و تنهاپناهگاه بيچارگان تويی جزتو نيست.محروم آن كس كه به غيرتو

ص:144

وَمُغيثُهُ سِوٰاکَ وَمَفْزَعُهُ اِلیٰ سِواکَ وَمَهْرَبُهُ اِلیٰ

پناه برد و از غيرتو فرياد رسی كند وبه درگاه غيرتو گريزد

سِوٰاکَ وَمَلْجَأُهُ اِلیٰ غَيْرِکَ وَمَنْجٰاهُ مِنْ مَخْلُوقٍ

و پناه برد و از غيرت و نجات خواهی كند

غَيْرِکَ فَاَنْتَ ثِقَتیٖ وَرَجٖائیٖ وَمَفْزَعیٖ وَمَهْرَبیٖ

فقط تويی مورد اعتماد و اميد من و فرياد رس وگريزگاه من

وَمَلْجَأیٖ وَمَنْجٰایَ فَبِکَ اَسْتَفْتِحُ وَبِکَ اَسْتَنْجِحُ

وپناهگاه ونجات بخش من واز تو پيروزی و موفّقيّت می طلبم

وَبِمُحَمَّدٍ وَاٰلِ مُحَمَّدٍ اَتَوَجَّهُ اِلَيْکَ وَاَتَوَسَّلُ وَاَتَشَفَّعُ

و بواسطه محمّد و آل محمّد به درگاه تو رو می آورم وآنان را وسيله وشفيع

فَاَسْئَلُکَ يا اَللّٰهُ يا اَللّٰهُ يا اَللّٰهُ فَلَکَ الْحَمْدُ وَ لَکَ

خود قرار می دهم و از تو می خواهم، ای خدا! ای خدا! ای خدا! سپاس و

الشُّكْرُ وَاِلَيْکَ الْمُشْتَكیٰ وَاَنْتَ الْمُسْتَعٰانُ فَاَسْئَلُکَ يٰا

ستايش مخصوص تست وبه درگاه توشكوه می كنم و ياری كننده فقط تو هستي

اَللّٰهُ يا اَللّٰهُ يا اَللّٰهُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَاٰلِ مُحَمَّدٍ اَنْ تُصَلِّیَ

ای خدا! ای خدا! ای خدا ! بحقّ محمّد و آل محمّد از تو می خواهم كه درود

ص:145

عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَاٰلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَكْشِفَ عَنّیٖ غَمّي

فرستی بر محمّد و خاندانش و دراين موقعيّت غم و اندوه

وَهَمّیٖ وَكَرْبیٖ فیٖ مَقامیٖ هٰذٰا كَمٰا كَشَفْتَ عَنْ نَبِيِّکَ

ونگرانی مرا برطرف سازی چنانكه غم و اندوه ونگرانی پيغمبرت را برطرف

هَمَّهُ وَغَمَّهُ وَكَرْبَهُ وَكَفَيْتَهُ هَوْلَ عَدُوِّهِ فَاكْشِفْ عَنّیٖ

نمودی وهول و هراس دشمنش راكفايت نمودی. گرفتاريهای مرا برطرف سازچنانكه از آن

كَمٰا كَشَفْتَ عَنْهُ وَفَرِّجْ عَنّیٖ كَمٰا فَرَّجْتَ عَنْهُ وَاكْفِنیٖ

حضرت برطرف ساختی ودركارمن گشايش بخش چنانكه به آن حضرت بخشيدی و امورم را

كَمٰا كَفَيْتَهُ وَاصْرِفْ عَنّیٖ هَوْلَ ما اَخٰافُ هَوْلَهُ وَمَؤُنَةَ

كفايت فرما چنانكه از او كفايت فرمودی و هر چه از آن هراسانم برطرف گردان و آنچه

مٰااَخٰافُ مَؤُنَتَهُ وَهَمَّ مٰا اَخٰافُ هَمَّهُ بِلامَؤُنَةٍ عَلیٰ

از مشقّت و زحمت آن ترسانم و از اندوه آن بيمناكم كفايت فرما!

نَفْسیٖ مِنْ ذلِکَ وَاصْرِفْنیٖ بِقَضاءِ حَوآئِجیٖ وَكِفٰايَةِ

و مرا از درگاهت با برآورده شدن حاجات و

مٰا اَهَمَّنی هَمُّهُ مِنْ اَمْرِ اٰخِرَتیٖ وَدُنْيٰایَ

كفايت تمام مهمّات دنيا وآخرت برگردان!

ص:146

يٰااَميرَالْمُؤْمِنيٖنَ وَيٰااَبٰاعَبْدِاللّٰهِ عَلَيْکَ مِنّیٖ سَلاٰمُ اللّٰهِ

ای اميرمؤمنان! و ای اباعبداللّه! مادامی كه من

اَبَداً مٰا بَقيتُ وَبَقِیَ اللَّيْلُ والنَّهٰارُ وَلاٰجَعَلَهُ اللّٰهُ اٰخِرَ

هستم وشب وروز برقرار است ازطرف من درود جاودانه الهی برشماباد! وخداوند اين زيارت

الْعَهْدِ مِنْ زِيٰارَتِكُمٰا وَلاٰفَرَّقَ اللّٰهُ بَيْني وَبَيْنَكُمٰااَللّٰهُمَّ

راآخرين ديدارمن ازشما قرارندهد وميان من وشمادر دنيا وآخرت جدايی نيفكند. خدايا!

اَحْيِنیٖ حَيٰوةَ مُحَمَّدٍ وَذُرِّيَّتِهِ وَاَمِتْنیٖ مَمٰاتَهُمْ وَتَوَفَّنیٖ

مرا زنده بدار به آنگونه كه محمّد وذريّه او را زنده داشتی وبميران به آنگونه كه آنان رامی راندی

عَلیٰ مِلَّتِهِمْ وَاحْشُرْنی فیٖ زُمْرَتِهِمْ وَلاٰ تُفَرِّقْ بَيْنیٖ

ومرا برشريعت آنان بميران! ودر گروه آنان محشور فرما! وميان من

وَبَيْنَهُمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ اَبَداً فِیٖ الدُّنْيٰا وَالْاٰخِرَةِ يٰا

وآنان در دنيا وآخرت يک چشم بهم زدن جدايی مينداز!

اَميرَالْمُؤْمِنينَ وَيٰااَبٰاعَبْدِاللّٰهِ اَتَيْتُكُمٰازٰائِراً وَمُتَوَسِّلاً

ای اميرمؤمنان و ای اباعبداللّه! به قصد زيارت شما آمده ام و شمارا درپيشگاه

اِلَي اللّٰهِ رَبّیٖ وَرَبِّكُمٰا وَمُتَوَجِّهاً اِلَيْهِ بِكُمٰاوَمُسْتَشْفِعاً

حق كه پروردگارمن وشماست، وسيله قرار داده ام وبواسطه شمابسوی او رو می كنم

ص:147

بِكُمٰا اِلَی اللّٰهِ فی حٰاجَتی هٰذِهِ فَاشْفَعٰالیٖ فَاِنَّ لَكُمٰا

ودراين حاجتم شمارانزداوشفيع قرار داده ام. اينک!درپيشگاه حق ازمن شفاعت نماييد زيرا شما

عِنْدَاللّٰهِ الْمَقٰامَ الْمَحْمُودَ وَالْجٰاهَ الْوَجيٖهَ وَالْمَنْزِلَ

نزد او دارای مقام ستوده وآبروی ارزنده و رتبه

الرَّفيعَ وَالْوَسيلَةَ اِنّیٖ اَنْقَلِبُ عَنْكُمٰا مُنْتَظِراً لِتَنَجُّزِ

والا و وساطت باارزش هستيد. واينک از زيارت شما برمی گردم ودر انتظاربرآورده شدن

الْحٰاجَةِ وَقَضائِهٰا وَنَجٰاحِهٰا مِنَ اللّٰهَ بِشَفاعَتِكُمٰا لیٖ

قطعی و باموفّقيّت حاجات خود از خدا به بركت شفاعت شما هستم.

اِلَی اللّٰهِ فیٖ ذلِکَ فَلاٰ اَخيبُ وَلاٰيَكونُ مُنْقَلَبیٖ مُنْقَلَباً

واميدوارم كه نااميد برنگردم واين زيارت، مايۀ زيانكاری و

خٰائِباً خٰاسِراً بَلْ يَكُونُ مُنْقَلَبیٖ مُنْقَلَباً رٰاجِحاً مُفْلِحاً

محروميّت من نباشد.بلكه از درخانه شما بافضيلت ورستگاری

مُنْجِحاً مُسْتَجٰاباً بِقَضٰاءِ جَميعِ حَوٰآئِجی وَتَشَفَّعٰالیٖ

وباموفّقيّتِ قرين با برآورده شدن تمام حاجاتم برگردم. نزد خدا ازمن شفاعت

اِلَی اللّٰهِ انْقَلَبْتُ عَلیٰ ماشاءَ اللّٰهُ وَلاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ

نماييدكه برگردم برآنچه خواست خدابرآن تعلّق گرفته است زيرا تمام قدرت ونيرو در انحصار

ص:148

بِاللّٰهِ مُفَوِّضاً اَمْریٖ اِلَی اللّٰهِ مُلْجِأً ظَهْریٖ اِلَی اللّٰهِ

خداست و كارخودرا به خدا واگذاركنم وخدارا پشت وپناهم قراردهم

مُتَوَكِّلاً عَلَی اللّٰهِ وَاَقُولُ حَسْبِیَ اللّٰهُ وَكَفی سَمِعَ اللّٰه

وبه خدا توكّل نمايم وبگويم كه عنايت خدا مراكافی است وصدای دعاكننده ها را می شنود

لِمَنْ دَعیٰ لَيْسَ لی وَرٰآءَ اللَّهِ وَ وَرآئَكُمْ يا سٰادَتیٖ

وبالاتر ازخدا وشما كسی نيست كه به او اميدوار باشم. ای سروران من!

مُنْتَهیٰ ماشاءَ رَبّیٖ كٰانَ وَمٰالَمْ يَشَأْ لَمْ يَكُنْ وَلاٰحَوْلَ

آنچه خواست خداست خواهد شد وآنچه خواست خدانيست نخواهد شد. غير ازقدرت

وَلاٰقُوَّةَ اِلاّٰ بِاللّٰهِ اَسْتَوْدِعُكُمَا اللّٰهَ وَلاٰجَعَلَهُ اللّٰهُ

ونيروی حق هيچ قدرت ونيرويی درعالم نيست. اينک شمارابخدامی سپارم وخدا اين زيارت را

اٰخِرَ الْعَهْدِ مِنّیٖ اِلَيْكُمٰا اِنْصَرَفْتُ يا سَيِّدیٖ

آخرين ديدار قرارندهد از شما خداحافظی می كنم ای سرور من!

يٰااَميرَالْمُؤْمِنيٖنَ وَمَوْلاٰیَ وَاَنْتَ يٰااَبٰاعَبْدِاللّٰهِ ياسَيِّدیٖ

ای اميرمؤمنان! ای مولای من! واي اباعبداللّه! ای سرور من!

وَسَلاٰمی عَلَيْكُمٰا مُتَّصِلٌ مَااتَّصَلَ اللَّيْلُ وَالنَّهٰارُ

سلام جاودانه و بی دريغ من بر شماباد، ماداميكه شب و روز برقراراست.

ص:149

وٰاصِلٌ ذٰلِکَ اِلَيْكُمٰا غَيْرُ مَحْجُوبٍ عَنْكُمٰا سَلاٰمی

واز خدا می خواهم به حق شما اين زيارت مرا

اِنْشٰاءَاللّٰهُ وَاَسْئَلُهُ بِحَقِّكُمٰا اَنْ يَشاءَذلِکَ وَيَفْعَلَ فَاِنَّهُ

بپذيرد، زيرا او ستوده و بزرگوار است.

حَميٖدٌ مَجيٖدٌ اِنْقَلَبْتُ يا سَيِّدَیَّ عَنْكُمٰا تٰائِباً حٰامِداً لِلّٰهِ

واز ديدار شما برمی گردم و ازتمام گناهانم توبه كرده و خدارا ستايش كرده

شٰاكِراً رٰاجِياً لِلْاِجٰابَةِ غَيْرَ اٰيِسٍ وَلاٰقٰانِطٍ ائِٰباً عٰائِداً

وسپاس می گويم واميدوارم كه دعاهايم به اجابت رسد واز درگاه كرم شمامأيوس ونااميد نيستم

رٰاجِعاً اِلیٰ زِيارَتِكُمٰا غَيْرَ رٰاغِبٍ عَنْكُمٰا وَلاٰمِنْ

كه دوباره به زيارت شماموفّق شوم و از شما و زيارت شما

زِيٰارَتِكُمٰا بَلْ رٰاجِعٌ عٰائِدٌ اِنشاءَاللّٰهُ وَلاٰحَوْلَ وَلاٰقُوَّةَ

روگردان نيستم بلكه دوباره به زيارت شما خواهم آمد ان شاءاللّه. تمام نيرو و قدرت

اِلاّٰ بِاللّٰهِ يٰاسٰادَتی رَغِبْتُ اِلَيْكُمٰا وَاِلیٰ زِيٰارَتِكُمٰابَعْدَ

در انحصار خداست ای سروران من! بسوی شما و زيارت شما مشتاقم در صورتی كه

اَنْ زَهِدَ فيكُمٰا وَفیٖ زِيارَتِكُمٰا اَهْلُ الدُّنيٰا فَلاٰ خَيَّبَنِیَ

دنياپرستان به شما و ديدار شما تمايل ندارند خداوند مرا محروم نگرداند ازآنچه

ص:150

اللّٰهُ مارَجَوْتُ وَمٰااَمَّلْتُ فیٖ زِيارَتِكُمٰااِنَّهُ قَريٖبٌ مُجيٖبٌ

كه از زيارت شما اميدواروآرزومندم.همانا اوبه مانزديک است وبه اجابت می رساند.

زيارت آل ياسين

علامۀ مجلسی رَحِمَهُ اللّٰه دربحارالانوار، ج 102،ص 81

قد ذكر العلامة المجلسی فی البحار، ج 102،ص 81،

به نقل از احتجاج مرحوم طبرسی آورده:از ناحيۀ

نقلاً عن الاحتجاج: خرج من الناحية المقدّسة

مقدّسه حضرت ولی عصر(ارواحنافداه) به محمّد

الی محمّد الحميری بعد الجواب عن المسائل

حميری آمده: هرگاه اراده نموديد بوسيله ما

التی سألها:... اذا اردتم التّوجّه بنا

بسوی خداوند تعالی و بسوی ما توجّه نماييد

الی اللّه تعالی و الينا فقولوا

بگوييد چنانكه خدای تعالی فرموده:

كما قال اللّه تعالی:

ص:151

سَلاٰمٌ عَلٰی اٰلِ يٰس اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يٰادٰاعِیَ اللّٰهِ وَرَبّٰانِیَ

درود بر آل يس! درود بر تو ای دعوت كنندۀخلق بسوی خدا! و تربيت شده

اٰيٰاتِهِ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يٰا بٰابَ اللّٰهِ وَدَيّٰانَ دينِهِ اَلسَّلاٰمُ

آيات الهی! درود بر تو ای درگاه رحمت خدا و حاكم دين او! درود

عَلَيْکَ يٰا خَليفَةَ اللّٰهِ وَنٰاصِرَ حَقِّهِ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يٰا

برتو ای خليفه خدا و ياور حق او! درود بر تو ای

حُجَّةَ اللّٰهِ وَدَليلَ اِرٰادَتِهِ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يٰا تالِیَ كِتٰابِ

حجّت خدا و رهنمای بندگان به آنچه ارادۀ حق است! درود بر تو ای تلاوت

اللّٰهِ وَتَرْجُمٰانَهُ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ فی اٰنٰاءِلَيْلِکَ وَاَطْرٰافِ

كننده كتاب خدا و بيانگر و مفسّر او! درود بر تو در تمام ساعات شب و سراسر

نَهٰارِکَ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يٰا بَقِيَّةَ اللّٰهِ فیٖ اَرْضِهِ اَلسَّلاٰمُ

روز! درود بر تو ای باقيمانده حجّت خدا در زمين! درود

عَلَيْکَ يٰا ميثٰاقَ اللّٰهِ الَّذیٖ اَخَذَهُ وَوَكَّدَهُ اَلسَّلاٰمُ

بر تو ای پيمان خدا كه آن را ازخلق محكم گرفته و مؤكد نموده! درود

عَلَيْکَ يٰا وَعْدَ اللّٰهِ الَّذیٖ ضَمِنَهُ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ

بر تو ای وعدۀ ضمانت شده خدايی! درود بر تو

ص:152

اَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَالْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَالْغَوْثُ

ای پرچم برافراشته الهی و دانش سرازير و پناهگاه مردم

وَالرَّحْمَةُ الْوٰاسِعَةُ وَعْداً غَيْرَمَكْذُوبٍ اَلسَّلاٰمُ عَلَيکَ

و رحمت واسعه الهی و وعده راست خداوندی! درود بر تو

حيٖنَ تَقُومُ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ حينَ تَقْعُدُ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ

هنگامی كه برخيزی! درود بر تو هنگامی كه بنشينی! درود بر تو

حيٖنَ تَقْرَءُ وَتُبَيِّنُ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ حيٖنَ تُصَلّیٖ وَتَقْنُتُ

وقتی كه كتاب الهی را می خوانی و بيان می كنی! درود بر تو هنگاميكه نمازمی گذاری و عبادت

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ حينَ تَرْكَعُ وَتَسْجُدُ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ

می كنی! درود بر تو هنگامی كه ركوع و سجده می كنی! درود بر تو

حيٖنَ تُهَلِّلُ وَتُكَبِّرُ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ حيٖنَ تَحْمَدُ

هنگامی كه سخن به يكتايی می گشايی و خدارا به عظمت ياد می كنی! درود بر تو هنگاميكه

وَتَسْتَغْفِرُ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ حيٖنَ تُصْبِحُ وَتُمْسیٖ اَلسَّلاٰمُ

سپاس گويی وآمرزش جويی! درود برتو در هرصبحگاهان وشامگاهان! درود بر

عَلَيْکَ فِیٖ اللَّيْلِ اِذٰا يَغْشیٰ وَالنَّهٰارِ اِذٰا تَجَلّیٰ اَلسَّلاٰمُ

تو در شبانگاه كه تاريكی همه جارا فراگيرد و در روز كه نور همه جا را روشنايی بخشد! درود

ص:153

عَلَيْکَ اَيُّهَا الْاِمٰامُ الْمَأْمُونُ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ اَيُّهَاالْمُقَدَّمُ

بر تو ای پيشوای امانتدار! درود بر تو ای مقدّم برهمه مردم

الْمَأْمُولُ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ بِجَوٰامِعِ السَّلاٰمِ اُشْهِدُکَ يٰا

و آرزوی خلايق! درود بر تو درود همه جانبه! تو را گواه می گيرم ای

مَوْلایَ اَنّی اَشْهَدُ اَنْ لاٰاِلٰهَ اِلاّٰ اللّٰهُ وَحْدَهُ لاشَريکَ لَهُ

مولای من كه من گواهی می دهم بر اينكه معبود حقّی جز خدای يگانه نيست و او شريکَ

وَاَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ لاحَبيبَ اِلاّٰ هُوَ وَاَهْلُهُ

ندارد! وگواهی می دهم بر اينكه محمّد بنده او و فرستاده اوست! محبوبی جزاو و خاندانش

وَاُشْهِدُکَ يٰا مَوْلاٰیَ اَنَّ عَلِيّاً اَميٖرَالْمُؤْمِنيٰنَ حُجَّتُهُ

نيست و تو را گواه می گيرم ای مولای من كه علی امير مؤمنان حجّت خدا

وَالْحَسَنَ حُجَّتُهُ وَالْحُسَيْنَ حُجَّتُهُ وَعَلِیَّ بْنَ الْحُسَيْنِ

و حضرت حسن حجّت او و حضرت حسين حجّت او و علي بن الحسين

حُجَّتُهُ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ حُجَّتُهُ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ

حجّت او و حضرت محمّد بن علی حجّت او وحضرت جعفر بن محمّد

حُجَّتُهُ وَمُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ حُجَّتُهُ وَعَلِیَّ بْنَ مُوسیٰ

حجّت او وحضرت موسی بن جعفر حجّت او و حضرت علی بن موسی

ص:154

حُجَّتُهُ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ حُجَّتُهُ وَعَلِیِّ بْنَ مُحَمَّدٍ

حجّت او وحضرت محمّد بن علی حجّت او و حضرت علی بن محمّد

حُجَّتُهُ وَالْحَسَنَ بْنَ عَلیٍّ حُجَّتُهُ وَاَشْهَدُ اَنَّکَ حُجَّةُ

حجّت او وحضرت حسن بن علی حجّت او! و گواهی می دهم كه تو حجّت

اللَّهِ اَنْتُمُ الْأَوَّلُ وَالْأخِرُوَاَنَ رَجْعَتَكُمْ حَقٌ لارَيْبَ فيها

خدايی و اوّلين و آخرين وجودِ هستی شماييد! و رجعت شما حق است و شكی

يَوْمَ لايَنْفَعُ نَفْساً ايمٰانُها لَمْ تَكُنْ اٰمَنَتْ مِنْ قَبْلُ اَوْ

ندارد، روزی كه فايده ندارد ايمان آوردن در آن روز برای كسی كه قبلاً ايمان

كَسَبَتْ فیٖ ايمٰانِهٰا خَيْراً وَاَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَاَنَّ نٰاكِراً

نداشته ويا عمل خيری به سبب ايمان خود انجام نداده و بدرستی مرگ حق است وفرشته

وَنَكيراً حَقٌّ وَاَشْهَدُ اَنَّ النَّشْرَ حَقٌّ وَالْبَعْثَ حَقٌّ وَاَنَّ

نكير و منكر حق است! گواهی می دهم كه زنده شدن وبرانگيختن مردگان حق است

و الصِّرٰاطَ حَقٌّ وَالْمِرْصٰادَ حَقٌّ وَالْميزٰانَ حَقٌّ وَالْحَشْرَ

عبوراز صراط حق است و كمينگاه حق است و ميزان حق است و محشورشدن و

حَقٌّ وَالْحِسٰابَ حَقٌّ وَالْجَنَّةَ وَالنّٰارَ حَقٌّ وَالْوَعْدَ

حساب حق است و بهشت و جهنم حق و وعده عنايت

ص:155

وَالْوَعيٖدَ بِهِمٰا حَقٌّ يٰا مَوْلاٰیَ شَقِیَ مَنْ خٰالَفَكُمْ وَسَعِدَ

و تهديد الهی حق است ای مولای من! بدبخت كسی است كه مخالفت شما كرده

مَنْ اَطٰاعَكُمْ فَاشْهَدْ عَلٰی مٰا اَشْهَدْتُکَ عَلَيْهِ وَاَنَا وَلِیٌّ

و سعادتمند آن كس كه ازشما اطاعت نموده! پس گواه باش بر آنچه شماراگواه گرفتم من

لَکَ بَرئٌ مِنْ عَدُوِّکَ فَالْحَقُّ مٰارَضيتُمُوهُ وَالْبٰاطِلُ

ما باشمادوستم واز دشمنان شما بيزارم! حق آن است كه شما آن راپسنديديد و باطل آن است كه

اَسْخَطْتُمُوهُ وَالْمَعْرُوفُ مٰا اَمَرْتُمْ بِهِ وَالْمُنْكَرُ مٰانَهَيْتُمْ

شما از آن خشمگين شديد و خوبی آن است كه شمابه آن دستور داده ايد و منكر و زشتی

عَنْهُ فَنَفْسی مُؤْمِنَةٌ بِاللّٰهِ وَحْدَهُ لاٰشَريٖکَ لَهُ وَبِرَسُولِهِ

آنكه شمااز آن نهی فرموده ايد! تمام وجود من به خدای يگانه بی شريکَ و به رسولش و به

وَبِاَميٖرِالْمُؤْمِنيٖنَ وَبِكُمْ يٰا مَوْلایَ اَوَّلِكُمْ ٰوَ اٰخِرِكُمْ

اميرالمؤمنين وبه شماايمان دارد، ای مولای من! به اوّلين وآخرين شما عقيده دارم و برای

وَنُصْرَتیٰ مُعَدَّةٌ لَكُمْ وَمَوَدَّتیٰ خالِصَةٌ لَكُمْ اميٖنَ اميٖنَ

هرگونه ياری شما آماده هستم و شمارا خالصانه دوست دارم، مستجاب باد! مستجاب باد!

دعای بعد از زیارت آل یس:

الدعاءعقیب هذا القول:

ص:156

اَللّهُمَّ اِنّیٖ اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلیٰ مُحَمَّدٍ نَبِیِّ

پروردگارا! درود و رحمت فرست بر حضرت محمّد که پیغمبر

رَحْمَتِکَ وَ کَلِمَةِ نُورِکَ وَ اَنْ تَملَأَ قَلْبیٖ نُورَ الْیَقیٖنِ

رحمت و کلمۀ نور تست و قلب مرا مملوّ از نور یقین فرما!

وَ صَدْریٖ نُورَ الْایٖمٰانِ وَ فِکْریٖ نُورَ النِّیّٰاتِ وَ عَزْمیٖ

و سینه ام را به نور ایمان روشن ساز! و فکر و اندیشه ام را به نور نیّات خیر و

نُورَ الْعِلْمِ وَ قُوَّتیٰ نُورَ الْعَمَلِ وَ لِسٰانیٖ نُورَ الصِّدقِ

اراده ام را به نور علم منوّر گردان! و به قوّت (جسم و جان) من نور عمل و به زبانم نور صدق و

وَدیٖنیٖ نُورَ الْبصٰائِرِ مِنْ عِنْدِکَ وَ بَصَریٖ نُورَ الضِّیٰاءِ

راستی و به دینم نور بینش و بصیرت از جانب خود عطا کن! و به چشم نور دیدن

وَ سَمْعیٖ نُورَ الْحِکْمَةِ وَ مَوَدَّتیٖ نُورَ المُوٰالاٰة لِمُحَمَّدٍ

و به گوشم نور حکمت و به قلبم که محلّ محبت است، نور محبت و ولایت محمّد

وَ اٰلِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاٰمُ حَتّیٰ اَلْقاکَ وَ قَدْ وَفَیْتُ بِعَهْدِکَ

و آل محمد علیهم السَّلام عنایت کن تا تو را ملاقات کنم (در وقت رحلت) در حالتی که وفا به عهد

وَ میٖثٰاقِکَ فَتُغَشّیٖنیٖ رَحْمَتِکَ یٰا وَلِیُّ یٰا حَمیٖدُ اللّٰهُمَّ

پیمان تو کرده باشم و مرا غرق رحمت خود گردانی ای مولای ستوده صفات! پروردگار

ص:157

صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ حُجَّتِکَ فیٖ اَرْضِکَ وَ خَلیفَتِکَ فیٖ

درود و رحمت فرست بر محمّد(امام عصر) که حجت و خلیفۀ تست بر خلق روی

بِلاٰدِکَ وَ الدّٰاعیٖ اِلیٰ سَبیٖلِکَ وَ الْقٰائِمِ بِقِسْطِکَ

زمین و دعوت کنندۀ خلق به راه (معرفت و طاعت) تو، برپادارندۀ عدل تو

وَ الثّٰائر بِاَمْرِکَ وَلیِّ الْمُؤْمِنیٖنَ وَ بَوٰارِ الْکٰافِریٖنَ

و انقلاب کننده به فرمان تست. او مولای اهل ایمان و نابود کنندۀ کافران

وَ مُجَلِّی الظُّلْمَةِ وَ مُنیٖرِ الْحَقِّ وَ النّٰاطِقِ بِالحِکْمَةِ

و روشنی بخش ظلمت و جهل و جنایت و آشکار کنندۀحق و گویا به حقایق حکمت

وَ الصِّدقِ وَ کَلِمَتِکَ التّٰامَّةِ فیٖ اَرْضِکَ الْمُرْتَقِبِ

و راستی و کلمۀ کامل تو در روی زمین و مراقب فرمان تو

الْخٰائِفِ وَ الْوَلِیِّ النَّاصِحِ سَفیٖنَةِ النّٰجٰاةِ وَ عَلَمَ الْهُدیٰ

و هراسان از دشمن و رهبر نصیحت کننده و کشتی نجات خلق و پرچم هدایت

وَ نُورِ اَبْصٰارِ الْوَریٰ وَ خَیْر مَنْ تَقَمَّصَ وَ ارْتَدیٰ

و روشنی چشم خلایق و بهترین کسی که پیراهن امات و قبای خلافت به تن نمود

وَ مُجَلِّی الْعَمَی الَّذیٖ یَمْلَأُ الْاَرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطاً کَمٰا

و شفابخش نابینایانی که از دیدن حقایق عاجزند و آنکه زمین را پر از عدل و دادخواهد کرد

ص:158

مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً اِنَّکَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدیٖرٌ اَللّٰهُمَّ

آن چنانکه ظلم و ستم پهنۀ گیتی فرا گیرد! پروردگارا! تو بر هر کاری توانایی. خدایا!

صَلِّ عَلیٖ وَلِیِّکَ وَ ابْنِ اَوْلیٰائِکَ الَّذیٖنَ فَرَضْتَ

درود و رحمت فرست بر ولی وفرزند اولیاء خود که طاعتشان را بر خلق، لازم

طٰاعَتَهُمْ وَ اَوْجَبْتَ حَقَّهُمْ وَ اَذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ

و حقشان را بر مردم واجب نمودی و پلیدی و ناپاکی را از وجودشان پاک کردی

وَ طَهَّرْتَهُمْ تَطْهیٖراً اَللّٰهُمَّ انْصُرْهُ وَ انْتَصِرْ بِهِ لِدیٖنِکَ

و به بهترین وجه از هر آلودگی پاکشان فرمودی. ای خدا! به امام زمان نصرت عطا فرما

وَ انْصُرْ به اَوْلِیٰائَکَ وَ اَوْلیٰائَهُ وَ شیٖعَتَهُ وَ اَنْصٰارَهُ

و به واسطۀ او دینت و دوستانت را و شیعیان و یاران و دوستان او را یاری فرما!

وَ اجْعَلْنٰا مِنْهُمْ اَللّٰهُمَّ اَعِذْهُ مِنْ شَرِّ کُلِّ بٰاغٍ وَ طٰاغٍ وَ مِنْ

و ما را از دوستان و شیعیان حضرت قرار ده! پروردگار! وجود حضرتش را از شرّ هر ستمگر و

شَرِّ جَمیٖعِ خَلْقِکَ وَ احْفَظْهُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ

سرکش و از شرّ همۀ خلق خود محافظت فرما! و آن حضرت را از پیشاپیش و از پشت سر و از طرف

عَنْ یَمیٖنِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ احْرُسْهُ وَ امْنَعْهُ مِنْ اَنْ یُوصَلَ

راست و چپ حفظ کن! و از هرگونه اتّفاق ناگوار او را

ص:159

اِلَیْهِ بِسُوءٍ وَ احْفَظْ فیٖهِ رَسُولَکَ وَ اٰلَ رَسُولِکَ وَ اَظْهِرْ

نگه دار! و او را برای زنده نگهداشتن نام رسول اکرم و آل او حفظ کن! و بوسیلۀ

بِهِ الْعَدْلِ وَ اَیِّدْهُ بالنَّصْرِ وَ انْصُرْ نٰاصِریٖهِ وَ اخْذُلْ

او عدالت را آشکار گردان! و با نصرت خود او را یاری نما! و یا ورانش را نصرت ده و از یاریت

خٰاذِلیٖهِ وَ اقْصِمْ قٰاصِمیٖهِ وَ اقْصِمْ بِهِ جَبٰابِرَةَ الْکُفْرِ

محروم کن آنانکه او را یاری نمی کنند! پشت دشمنان او را بشکن! و گردنکشان

وَ اقْتُلْ بِهِ الکُفّٰارَ وَ الْمُنٰافِقیٖنَ وَ جَمیٖعَ الْمُلْحِدیٖنَ

کفر پیشه را در هم شکن! و کافران و منافقان و بی دینان را در سراسر عالم،

حَیْثُ کٰانُوا مِنْ مَشٰارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغٰارِبِهٰا بَرِّهٰا

مشرق زمین و مغرب زمین و در بیابان و دریا به شمشیر غضب آن حضرت

وَ بَحْرِهٰا وَ امْلَأْ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلاً وَ اَظْهِرْ بِهِ دیٖنَ نَبِیِّکَ

گرفتار نما! با ظهورش زمین را پر از عدل و داد نموده و دین پیغمبرت صلی اللّٰه علیه و آله و سلم

صَلَّی اللّٰه عَلَیْهِ وَ اٰلِهِ وَ اجْعَلْنِی اللّٰهُمَّ مِنْ اَنْصٰارِهِ

رابوسیله او غالب فرما! پروردگارا! مرااز یاران و یاوران و پیروان و

وَ اَعْوٰانِه وَ اَتْبٰاعِهِ وَ شیٖعَتِهِ وَ اَرِنیٖ فیٖ اٰلِ مَحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ

شعیان آن حضرت قرار ده! و به ما بنمایان آنچه را که آل محمّد علیهم السَّلام

ص:160

السَّلاٰمُ مٰا یَأْمُلُونَ وَ فیٖ عَدُوِّهِمْ مٰا یَحْذَرونَ اِلٰهَ الْحَقِّ

در حق خودشان آرزو و آنچه در ذلت دشمنانشان انتظار دارند، ای پروردگار حق!

اٰمیٖنَ یٰا ذَالْجَلاٰلِ وَ الْاِکْراٰمِ یٰا اَرْحَمَ الرّاٰحِمیٖنَ.

دعایم را به اجابت رسان!ای خدای با جلالت و گرامی! وای مهربانترین مهربانها!

استغاثه به حضرت ولی عصرعلیه السّلام

علامه مجلسی رَحِمَهُ اللّٰه در بحار، ج 102، ص 245 از

نقل العلامة المجلسی رَحِمَهُ اللّٰه فی البحار، ج 102، ص 245 عن ابی جعفر

شيخ صدوق از يكی از اساتيد بزرگوار قمی نقل

محمّدبن علی بن بابويه قال حدّثنی بعض مشايخ القميّين

كرده كه: گرفتاری سختی برايم پيش آمد كه برای

قال: كربنی امر ضقت به ذرعاً ولم يسهل فی نفسی

كسي نمی توانستم بيان كنم. شبی باحالت غمناک

ان افشيه لاحد من اهلی و اخوانی فنمت وانا به مغموم

وافسرده خوابيدم. در عالم خواب مرد نورانی

فرأيت فی النّوم رجلاً جميل الوجه حسن اللباس

ص:161

و خوشبويی را ديدم كه بدون مقدّمه به من گفت:

طيب الرايحة ...فابتدأنی وقال:

برای رفع گرفتاری خويش بسوی خدا برو واز

ارجع فيما انت بسبيله الی اللّه تعالی

حضرت ولیّ عصرعليه السّلام استمدادكن ... زيرا او

واستعن بصاحب الزمان عليه السّلام واتّخذه لک مفزعاً فانّه

بهترين ياور وپناهگاه دوستان مؤمن خويش است.

نعم المعين وهو عصمة اوليائه المؤمنين

آنگاه گفت: حضرت را زيارت كن واز او بخواه كه

ثمّ اخذ بيده اليمنی وقال: زره وسلّم عليه وسله

نزد خداوند از توشفاعت نمايد.ومن ازخواب بيدار

ان يشفع لک الی اللّه تعالی فی حاجتک ... فانتبهت

شدم ويقين كردم كه فرج رسيده است وهمانطوريكه

واناموقن بالروح والفرج وكان علیّ بقية من ليلی واسعة فبادرت وكتبت

دستور داده بود وضو گرفته وزير آسمان رفته ودو

ماعلّمنيه خوفاً ان انساه ثم تطهّرت وبرزت تحت السماء

ص:162

ركعت نمازخواندم، درركعت اوّل بعدازحمد سورۀ

وصلّيت ركعتين قرأت فی الاولی بعد الحمد

«انّافتحنا» ودر ركعت دوّم بعدازحمد سورۀ

«انّافتحنا» وفی الثانية بعد الحمد

«اذاجاءنصراللّه» قرائت كردم واين زيارت را

«اذاجاءنصراللّه» فلما سلمت قمت وانا مستقبل القبلة وزرت

خواندم ورفع گرفتاری خودرا ازحضرت خواستم

ثمّ دعوت حاجتی واستغثت بمولای صاحب الزمان ... فلا واللّه

هنوز آفتاب درنيامده بود كه گرفتاريم

ماطلعت الشمس حتّی جاءنی الفرج ممّا

برطرف گرديد.

كنت فيه.

سَلاٰمُ اللّٰهِ الْكٰامِلُ التّٰامُّ الشّٰامِلُ الْعٰامُّ وَ صَلَوٰاتُهُ

درود كامل و تامّ و همه جانبه و فراگير الهی و رحمت

الدّٰائِمَةُ وَ بَرَكٰاتُهُ الْقٰائِمَةُ التّٰامَّةُ عَلیٰ حُجَّةِاللّٰهِ وَ

جاودانه اش و بركات پابر جا و تام خدا بر حجّت حق و

ص:163

وَلِيِّهِ فیٖ اَرْضِهِ وَ بِلادِهِ وَ خَليٖفَتِهِ عَلیٰ خَلْقِهِ وَ عِبٰادِهِ

ولیّ گرامش دركره زمين ودر تمام كشورها و جانشين او بر خلايق و بندگان خدا

وَ سُلاٰلَةِالنُّبُوَّةِ وَ بَقِيَّةِالْعِتْرَةِ وَ الصَّفْوَةِ صٰاحِبِ

و بر نژاد پاک نبوّت و باقيمانده خاندان رسالت و برگزيدۀ ويژه حق، صاحب

الزَّمٰانِ وَمُظْهِرِالْايٖمٰانِ وَ مُلَقِّنِ اَحْكٰامِ الْقُرْاٰنِ وَ

زمان و نمايانگر ايمان و تعليم دهندۀ احكام قرآن و

مُطَهِّرِ الْأَرْضِ وَنٰاشِرِالْعَدْلِ فِی الطُّولِ وَ الْعَرْضِ وَ

پاک كنندۀ زمين از جور و گسترش دهندۀ عدالت در پهنۀ زمين و

الْحُجَّةِ الْقٰائِمِ الْمَهْدِیِّ الْاِمٰامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَرْضِیِّ وَابْنِ

حجّت قائم، حضرت مهدی، پيشوای منتظر و پسنديده و فرزند

الْاَئِمَّةِ الطّٰاهِرينَ الْوَصِیِّ بْنِ الْاَوْصِيٰاءِ الْمَرْضِيّيٖنَ

ائمّۀ طاهرين و جانشين وفرزند جانشينان پسنديدۀ حق

الْهٰادِی الْمَعْصُومِ ابْنِ الْاَئِمَّةِ الْهُدٰاةِ الْمَعْصُوميٖنَ

و رهنمای معصوم و فرزند پيشوايان هدايتگر و معصوم.

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يٰا مُعِزَّالْمُؤْمِنيٖنَ الْمُسْتَضْعَفيٖنَ اَلسَّلاٰمُ

درود بر تو ای عزّت بخش مؤمنانی كه در اثر ظلم ستمگران ضعيف وناتوان

ص:164

عَلَيْکَ يا مُذِلَ الْكٰافِريٖنَ الْمُتَكَبِّريٖنَ الظَّالِميٖنَ

شده! درود بر تو ای ذليل كنندۀ كافران گردنكش و ستم پيشه!

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يامَوْلایَ ياصاحِبَ الزَّمٰانِ اَلسَّلاٰمُ

درود بر تو ای مولای من! اي صاحب الزمان! درود

عَلَيْکَ يَابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكَ يَابْنَ

بر تو ای فرزند رسول خدا! درود بر تو ای فرزند

اَميرِالْمُؤْمِنيٖنَ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يَابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْرٰاءِ

اميرمؤمنان! درود بر تو ای فرزند فاطمه زهرا

سَيِّدَةِ نِسٰاءِ الْعٰالَميٖنَ اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يَابْنَ الْأَئِمَّةِ

بانوی زنان جهان! درود بر تو ای پسر پيشوايان

الْحُجَجِ الْمَعْصُوميٖنَ وَ الْاِمٰامِ عَلَی الْخَلْقِ اَجْمَعيٖنَ

و حجّتهای معصوم و امام بر همۀ خلق!

اَلسَّلاٰمُ عَلَيْکَ يا مَوْلایَ سَلاٰمَ مُخْلِصٍ لَکَ فِی

سلام برتو ای مولای من! سلامی خالصانه و باايمان به

الْوِلاٰيَةِ اَشْهَدُ اَنَّکَ الْاِمٰامُ الْمَهْدِّیُّ قَوْلاً وَ فِعْلاً وَ

ولايت شما! گواهی می دهم، كه تو در گفتار و عمل

ص:165

اَنْتَ الَّذیٖ تَمْلَأُ الْاَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً بَعْدَ مٰا مُلِئَتْ

پيشوای هدايت پيشه ای و تو روی زمين را از داد و عدالت پر كنی پس از آنكه از

ظُلْماً وَ جَوْرًا فَعَجَّلَ اللّٰهُ فَرَجَکَ وَ سَهَّلَ مَخْرَجَکَ وَ

ستم و بيداد پر شده باشد. خدا در فرجت تعجيل فرمايد و قيام تو را آسان و

قَرَّبَ زَمٰانَکَ وَ كَثَّرَ اَنْصٰارَکَ وَاَعْوٰانَکَ وَاَنْجَزَ لَکَ

زمان حكومتت رانزديک و ياران و ياوران تو را افزون گرداند و وفا كند به آن وعده

ما وَعَدَکَ فَهُوَاَصْدَقُ الْقٰائِلينَ (وَ نُريدُاَنْ نَمُنَّ عَلَی

فتح وپيروزی كه به تو داده كه او راستگوترين گويندگان است كه فرموده: می خواهيم منّت نهيم

الَّذيٖنَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَ

بر آنانكه در روی زمين مستضعف شده اند و آنان را پيشوايان نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ) يامَوْلایَ يا صٰاحِبَ الزَّمٰانِ يَابْنَ

خلق و وارثان روی زمين قرار دهيم. ای مولای من! اي صاحب زمان! ای فرزند

رَسُولِ اللّٰهِ حاجَتی كَذاوَ كَذا (وبه جای كذا وكذا

رسول خدا! حاجت من چنين و چنان است (وتذكر حاجتک ثمّ تقول)

حاجات خود را ذكر كند) فَاشْفَعْ لیٖ فیٖ نَجٰاحِهٰا فَقَدْ

شفاعت كن در برآمدن حاجات من، برای آوردن حاجتم

ص:166

تَوَجَّهْتُ اِلَيْکَ بِحٰاجَتیٖ لِعِلْمیٖ اَنَّ لَکَ عِنْدَ اللّٰهِ

به شما رو آورده ام چون می دانم شفاعت شمانزد

شَفٰاعَةً مَقْبُولَةً وَ مَقٰاماً مَحْمُوداً فَبِحَقِّ مَنِ اخْتَصَّكُمْ

خدا پذيرفته می شود و دارای مقام ارزشمندی هستی، پس، به حق آنكه شمارا به

بِاَمْرِهِ وَ ارْتَضٰاكُمْ لِسِرِّهِ وَ بِالشَّأْنِ الَّذیٖ لَكُمْ عِنْدَاللّٰهِ

امرخلافت اختصاص داد وبر اسرارخود برگزيدوبه حق مقام ومنزلت شمانزدخدا

بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُ سَلِ اللّٰهَ تَعالیٰ فیٖ نُجْحِ طَلِبَتیٖ وَ

سوگند می دهم كه از خدا بخواهيد كه حاجاتم رابرآورد و دعايم را مستجاب و

اِجٰابَةِ دَعْوَتیٖ وَ كَشْفِ كُرْبَتیٖ.

غم واندوهم رابرطرف نمايد.

دعای توسل

علامه مجلسی رَحِمَهُ اللّٰه دربحارالانوار،ج 102،ص 247

قال العلامة المجلسی فی البحار، ج 102، ص 247

فرموده: اين دعای توسّل را شيخ صدوق رَحِمَهُ اللّٰه

هذا الدعاء رواه محمّدبن بابويه رَحِمَهُ اللّٰه

ص:167

از ائمّهعليهم السّلام نقل كرده و گفته: اين

عن الأئمّة عليهم السّلام و قال:

دعای توسل را در هرمورد خواندم اثر اجابتش

ما دعوت فی امر الاّ رأيت

را فوری مشاهده كردم.

سرعة الاجابة.

اَللّٰهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ وَاَتَوَجَّهُ اِلَيْکَ بِنَبِيِّکَ نَبِیَ الرَّحْمَةِ

خدايا! از تو درخواست می كنم و بوسيلۀ پيامبر رحمتت

مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّٰهُ عَلَيْهِ وَ اٰلِهِ يٰا اَبَاالْقٰاسِمِ يٰارَسُولَ اللّٰهِ

محمّد صلی اللّٰه عليه و آله وسلم به تو رو می آورم. ای ابوالقاسم! ای پيامبر خدا!

يٰا اِمٰامَ الرَّحْمَةِ يٰا سَيِّدَنا وَ مَوْلينٰا اِنّٰا تَوَجَّهْنٰا

اي پيشوای رحمت! ای آقای ما! و ای مولای ما! همه به تو روی آورده ايم و

وَاسْتَشْفَعْنٰا وَ تَوَسَّلْنٰابِکَ اِلَی اللّٰهِ وَقَدَّمْنٰاکَ بَيْنَ يَدَیْ

تو را شفيع و وسيله خود پيش خدا ساخته ايم و تو را پيشاپيش حاجاتمان

حٰاجٰاتِنٰا يٰا وَجيهاً عِنْدَاللّٰهِ اِشْفَعْ لَنٰا عِنْدَاللّٰهِ

قرار داده ايم، ای آبرومند نزد خدا از ما پيش حضرت حق شفاعت نما!

ص:168

يٰااَبَاالْحَسَنِ يٰااَميٖرَالْمُؤْمِنيٖنَ ياعَلِیَّ بْنَ اَبيٖطٰالِبٍ

ای اباالحسن! ای امير مؤمنان! ای علي بن ابی طالب!

يٰاحُجَّةَ اللّٰهِ عَلیٰ خَلْقِهِ يٰا سَيِّدَنٰا وَ مَوْلينٰا اِنّٰا تَوَجَّهْنٰا

ای حجّت خدا برخلايق! ای آقای ما! وای مولاي ما! همه بسوی تو روآورده ايم

وَاسْتَشْفَعْنٰا وَتَوَسَّلْنٰا بِکَ اِلَي اللّٰهِ وَقَدَّمْناکَ بَيْنَ يَدَیْ

تو را شفيع خود و و سيله خود پيش خدا ساخته ايم وتوراپيش روی خود پيشاپيش

حٰاجٰاتِنٰا يٰا وَجيهاً عِنْدَاللّٰهِ اِشْفَعْ لَنٰا عِنْدَاللّٰهِ يٰافاطِمَةَ

حاجاتمان قرارداده ايم ای آبرومندنزد خدا! ازماپيش حضرت حق شفاعت نما!

الزَّهْرٰاءِ يابِنْتَ مُحَمَّدٍ يٰاقُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يٰاسَيِّدَتَنٰاوَ

ای فاطمه زهرا! ای دختر حضرت محمّدصلی اللّٰه عليه و آله وسلم ای نورديده پيامبر! ای سيّد! و

مَوْلاٰتَنا اِنّٰاتَوَجَّهْنٰا وَاسْتَشْفَعْنٰا وَتَوَسَّلْنٰا بِکِ اِلَی اللّٰهِ

ای مولا وسرورما! همه به تو روی آورده ايم وتورا شفيع خود و وسيلۀ خودپيش خدا

وَ قَدَّمْناکِ بَيْنَ يَدَیْ حٰاجٰاتِنٰا يٰاوَجيهَةً عِنْدَاللّٰهِ

ساخته ايم وتو راپيش روی خود، پيشاپيش حاجاتمان قرار داده ايم، ای آبرومند

اِشْفَعیٖ لَنا عِنْدَاللّٰهِ يٰا اَبٰا مُحَمَّدٍ يٰاحَسَنَ بْنَ عَلیٍّ اَيُّهَا

نزد خدا! ازما پيش حضرت حق شفاعت نما! ای ابامحمّد ای حسن بن علی ای

ص:169

الْمُجْتَبیٰ يَابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ يٰا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلیٰ خَلْقِهِ

امام مجتبی! وای فرزند پيامبر خدا! ای حجّت خدابرخلايق!

يٰاسَيِّدَنٰا وَمَوْلينٰااِنّٰا تَوَجَّهْنٰا وَاسْتَشْفَعْنٰا وَتَوَسَّلْنٰا بِکَ

وای آقای ما و مولای ما! همه به سوی توروآورده ايم و تورا شفيع و وسيله خود

اِلَی اللّٰهِ وَ قَدَّمْناکَ بَيْنَ يَدَیْ حٰاجٰاتِنٰا يٰا وَجيهاً عِنْدَ

پيش خداساخته ايم وتوراپيش روی خود پيشاپيش حاجاتمان قرار داده ايم، ای

اللّٰهِ اِشْفَعْ لَنٰا عِنْدَاللّٰهِ يٰااَباعَبْدِاللّٰهِ يٰاحُسَيْنَ بْنَ عَلیٍّ

آبرومندنزد خدا! از ما پيش حضرت حق شفاعت نما! ای اباعبداللّه! ای حسين

اَيُّهَاالشَّهيدُ يَابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ يٰاحُجَّةَاللّٰهِ عَلیٰ خَلْقِهِ

بن علی! ای شهيد راه حق! ای فرزند پيامبرخدا! ای حجّت خدا برخلايق! ای

يٰاسَيِّدَنٰا وَمَوْلينٰا اِنّٰاتَوَجَّهْنٰا وَاسْتَشْفَعْنٰا وَتَوَسَّلْنٰا بِکَ

آقای ماو ای مولای ما!همه بسوی تو روآورده ايم وتورا شفيع خود و وسيله خود

اِلَی اللّٰهِ وَ قَدَّمْناکَ بَيْنَ يَدَیْ حٰاجٰاتِنٰا يٰا وَجيهاً عِنْدَ

پيش خدا ساخته ايم وتوراپيش روی خود پيشاپيش حاجاتمان قرار داده ايم، ای

اللّٰهِ اِشْفَعْ لَنٰا عِنْدَاللّٰهِ يٰا اَبَا الْحَسَنِ يٰا عَلیَّ بْنَ

آبرومند نزد خدا! از ما پيش حضرت حق شفاعت نما! ای اباالحسن ای علی بن

ص:170

الْحُسَيْنِ يٰا زَيْنَ الْعٰابِدينَ يَابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ يٰاحُجَّةَاللّٰهِ

حسين! ای زينت عبادت كنندگان! ای فرزند پيامبر خدا! ای حجّت خدا

عَلیٰ خَلْقِهِ يٰا سَيِّدَنٰا وَ مَوْلينٰا اِنّٰا تَوَجَّهْنٰا وَاسْتَشْفَعْنٰا

برخلايق! ای آقای ما! و ای مولای ما! همه بسوی تورو آورده ايم وتورا شفيع خود و

وَتَوَسَّلْنابِکَ اِلَی اللّٰهِ وَقَدَّمْناکَ بَيْنَ يَدَیْ حٰاجٰاتِنٰا

وسيلۀ خود پيش خدا ساخته ايم وتوراپيش روی خود پيشاپيش حاجاتمان قرار داده ايم

يٰاوَجيهاً عِنْدَاللّٰهِ اِشْفَعْ لَنٰاعِنْدَاللّٰهِ يٰااَبٰاجَعْفَرٍ يٰامُحَمَّدَ

ای آبرومند نزدخدا! از ما پيش حضرت حق شفاعت نما! ای اباجعفر ای محمّد

بْنَ عَلِیٍّ اَيُّهَا الْبٰاقِرُ يَابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ يٰا حُجَّةَاللّٰهِ عَلیٰ

بن علي! ای شكافندۀ علمها! ای فرزندپيامبر خدا! ای حجّت خدا برخلايق! ای

خَلْقِهِ يٰا سَيِّدَنٰا وَ مَوْلينٰا اِنّٰا تَوَجَّهْنٰا وَاسْتَشْفَعْنٰا

آقای ما وای مولای ما! همه به سوی توروآورده ايم وتوراشفيع خود و وسيلۀ خود

وَتَوَسَّلْنٰا بِکَ اِلَی اللّٰهِ وَ قَدَّمْناکَ بَيْنَ يَدَیْ حٰاجٰاتِنٰا

پيش خدا ساخته ايم وتوراپيش روی خود پيشاپيش حاجاتمان قرار داده ايم، ای

يٰاوَجيهاً عِنْدَاللّٰهِ اِشْفَعْ لَنٰا عِنْدَاللّٰهِ يٰا اَبٰا عَبْدِاللّٰهِ

آبرومند نزد خدا! از ما پيش حضرت حق شفاعت نما! ای اباعبداللّه! ای

ص:171

يٰاجَعْفَرَبْنَ مُحَمَّدٍ اَيُّهَاالصّٰادِقُ يَابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ يٰاحُجَّةَ

جعفربن محمّد! ای راست پيشه! ای فرزند پيامبر خدا! ای حجّت خدابرخلايق

اللّٰهِ عَلیٰ خَلْقِهِ يا سَيِّدَنٰا وَ مَوْلينٰا اِنّٰا تَوَجَّهْنٰا

ای آقای ما! و ای مولای ما! همه به سوی توروآورده ايم وتوراشفيع خود ووسيلۀ

وَاسْتَشْفَعْنٰا وَتَوَسَّلْنٰا بِکَ اِلَی اللّٰهِ وَقَدَّمْناکَ بَيْنَ يَدَیْ

خود پيش خدا ساخته ايم وتوراپيش روی خود پيشاپيش حاجاتمان قرار داده ايم

حٰاجٰاتِنٰا يٰا وَجيهاً عِنْدَاللّٰهِ اِشْفَعْ لَنٰا عِنْدَاللّٰهِ

ای آبرومند نزد خدا! از ما پيش حضرت حق شفاعت نما!

يٰااَبَاالْحَسَنِ يامُوسَی بْنَ جَعْفَرٍاَيُّهَاالْكٰاظِمُ يَابْنَ رَسُولِ

ای ابالحسن! ای موسی بن جعفر! ای فرو برندۀ خشم! ای فرزند پيامبر

اللّٰهِ يٰا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلیٰ خَلْقِهِ يٰا سَيِّدَنٰا وَ مَوْلينٰا اِنّٰا

خدا! ای حجّت خدا بر خلايق! ای آقای ما و ای مولای ما! همه به سوی تو رو

تَوَجَّهْنٰا وَاسْتَشْفَعْنٰا وَ تَوَسَّلْنٰا بِکَ اِلَی اللّٰهِ وَقَدَّمْنٰاکَ

آورده ايم وتوراشفيع خود و وسيلۀ خود پيش خدا ساخته ايم وتوراپيش روی خود

بَيْنَ يَدَیْ حٰاجٰاتِنٰا يٰاوَجيهاً عِنْدَاللّٰهِ اِشْفَعْ لَنٰا عِنْدَاللّٰهِ

پيشاپيش حاجاتمان قرار داده ايم! اي آبرومند نزد خدا! ازما پيش حضرت حق شفاعت نما!

ص:172

يٰااَبَا الْحَسَنِ يٰاعَلِیَ بْنَ مُوسیٰ اَيُّهَاالرِّضٰايَابْنَ رَسُولِ

ای اباالحسن! ای علی بن موسی! ای امام رضا! ای فرزند پيامبر خدا!

اللّٰهِ يٰا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلیٰ خَلْقِهِ يٰا سَيِّدَنٰا وَ مَوْلينٰا اِنّٰا

ای حجّت خدا برخلايق! ای آقای ما و ای مولای ما! همه به سوی توروآورده ايم

تَوَجَّهْنٰا وَ اسْتَشْفَعْنٰا وَ تَوَسَّلْنٰا بِکَ اِلَی اللّٰهِ وَقَدَّمْناکَ

تورا شفيع خود و وسيلۀ خود پيش خدا ساخته ايم و توراپيش روی خود پيشاپيش

بَيْنَ يَدَیْ حٰاجٰاتِنٰا يٰا وَجيهاً عِنْدَاللّٰهِ اِشْفَعْ لَنٰاعِنْدَاللّٰهِ

حاجاتمان قرارداده ايم، ای آبرومند نزدخدا! ازما پيش حضرت حق شفاعت نما!

يٰا اَبٰا جَعْفَرٍ يٰا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ اَيُّهَا التَّقِیُّ الْجَوٰادُ يَابْنَ

ای اباجعفر! ای محمّد بن علی! اي امام پرهيزگار وبخشنده! ای فرزند

رَسُولِ اللّٰهِ يٰا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلیٰ خَلْقِهِ يٰا سَيِّدَنٰا وَ مَوْلينٰا

پيامبر خدا! ای حجّت خدا برخلايق! ای آقای ما و ای مولای ما! همه به سوی

اِنّٰا تَوَجَّهْنٰا وَاسْتَشْفَعْنٰا وَ تَوَسَّلْنٰا بِکَ اِلَی اللّٰهِ وَ

توروآورده ايم وتوراشفيع خود و وسيله خود پيش خدا ساخته ايم وتوراپيش روی

قَدَّمْناکَ بَيْنَ يَدَیْ حٰاجٰاتِنٰا يٰاوَجيهاًعِنْدَاللّٰهِ اِشْفَعْ لَنٰا

خود پيشاپيش حاجاتمان قرار داده ايم، ای آبرومند نزد خدا!از ما پيش حضرت

ص:173

عِنْدَاللّٰهِ يٰا اَبَاالْحَسَنِ يٰا عَلِیَ بْنَ مُحَمَّدٍ اَيُّهَا الْهٰادِی

حق شفاعت نما! ای ابالحسن! ای محمّد بن علی! ای امام هدايتگر

النَّقِیُّ يَابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ يٰا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلیٰ خَلْقِهِ يٰا

و پاک طينت و ای فرزند پيامبر خدا! ای حجّت خدا برخلايق! ای

سَيِّدَنٰا وَ مَوْلينٰا اِنّٰا تَوَجَّهْنٰا وَ اسْتَشْفَعْنٰا وَ تَوَسَّلْنٰا بِکَ

آقای ما و مولای ما! همه به سوی توروآورده ايم وتو راشفيع خود و وسيله خود

اِلَی اللّٰهِ وَ قَدَّمْناکَ بَيْنَ يَدَیْ حٰاجٰاتِنٰا يٰا وَجيهاً عِنْدَ

پيش خدا ساخته ايم وتوراپيش روی خود پيشاپيش حاجاتمان قرار داده ايم، ای آبرومند نزد

اللّٰهِ اِشْفَعْ لَنٰا عِنْدَاللّٰهِ يٰا اَبٰا مُحَمَّدٍ يٰا حَسَنَ بْنَ عَلیٍّ

خدا!از ما پيش حضرت حق شفاعت نما ای ابامحمّد! ای حسن بن علی!

اَيُّهَا الزَّكِیُّ الْعَسْكَرِیُّ يَابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ يٰا حُجَّةَ اللّٰهِ

ای امام زكی عسكری! ای فرزند پيامبر خدا! ای حجّت خدا برخلايق!

عَلیٰ خَلْقِهِ يٰا سَيِّدَنٰا وَ مَوْلينٰا اِنَّاتَوَجَّهْنٰا وَاسْتَشْفَعْنٰا وَ

ای آقای ما و ای مولای ما! همه به سوی توروآورده ايم وتوراشفيع خود ووسيلۀ

تَوَسَّلْنٰا بِکَ اِلَی اللّٰهِ وَ قَدَّمْناکَ بَيْنَ يَدَیْ حٰاجٰاتِنٰا يٰا

خود پيش خدا ساخته ايم وتوراپيش روی خود پيشاپيش حاجاتمان قرار داده ايم.

ص:174

وَجيهاً عِنْدَاللّٰهِ اِشْفَعْ لَنٰا عِنْدَاللّٰهِ يٰا وَصیَّ الْحَسَنِ

ای آبرومند نزد خدا!از ما پيش حضرت حق شفاعت نما! اي وصی امام حسن!

وَالْخَلَفَ الْحُجَّةَ اَيُّهَا الْقٰائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِیُّ يَابْنَ

وای جانشين و حجّت حق! ای قيام كننده به عدالت! وای امام منتظر، مهدی! ای فرزند

رَسُولِ اللّٰهِ يٰا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلی خَلْقِهِ يا سَيِّدَنٰا وَ مَوْلينٰا

پيامبر خدا! ای حجّت خدا برخلايق! ای آقای ما و ای مولای ما!

اِنّٰا تَوَجَّهْنٰا وَاسْتَشْفَعْنٰا وَ تَوَسَّلْنٰا بِکَ اِلَي اللّٰهِ وَ

همه به سوی توروآورده ايم وتوراشفيع خود و وسيلۀ خود پيش خدا ساخته ايم

قَدَّمْناکَ بَيْنَ يَدَیْ حٰاجٰاتِنٰا يٰاوَجيهاً عِنْدَاللّٰهِ اِشْفَعْ لَنٰا

وتوراپيش روی خود پيشاپيش حاجاتمان قرار داده ايم ای آبرومند نزد خدا!از ما

عِنْدَ اللّٰهِ آنگاه حاجات خود را ازخدا بخواه

پيش حضرت حق شفاعت نما! ثمّ يسأل حاجته

كه برآورده می شود ان شاءاللّه تعالی. در روايت فانّها تقضی انشاء اللّه تعالی وفی رواية

ديگر واردشده كه بعد ازاين بگويد:

اخری انّه يقول بعد ذالک:

ص:175

يٰا سٰادَتی وَ مَوٰالِیَّ اِنّیٖ تَوَجَّهْتُ بِكُمْ اَئِمَّتیٖ وَ عُدَّتیٖ

ای سادات و موالی من! به شما روی آورده ام كه امامان و پيشوايان من و ذخيره وپناهگاه من

لِيَوْمِ فَقْری وَحٰاجَتیٖ اِلَیٖ اللّٰهِ وَ تَوَسَّلْتُ بِكُمْ اِلَی اللّٰهِ

برای روز فقر و بيچارگی و حاجت من بسوی خدا هستيد و بوسيلۀ شمابه درگاه

وَاسْتَشْفَعْتُ بِكُمْ اِلَی اللّٰهِ فَاشْفَعُوا لیٖ عِنْدَاللّٰهِ

خدا متوسّل شده ام و شما را نزد خدا شفيع خود قرار داده ام، پس مرا نزد حق شفاعت كنيد!

وَاسْتَنْقِذُونیٖ مِنْ ذُ نُوبیٖ عِنْدَاللّٰهِ فَاِنَّكُمْ وَسيلَتیٖ اِلَی

و از عقاب و كيفر گناهان نجاتم دهيد كه شما بزرگواران وسيلۀ نجات من نزد

اللّٰهِ وَ بِحُبِّكُمْ وَبِقُرْبِكُمْ اَرْجُونَجٰاةً مِنَ اللّٰهِ فَكُونُوا

خدا هستيد و بوسيلۀ دوستی شما و تقرّب به شما اميد نجات از خدا دارم، پس

عِنْدَاللّٰهِ رَجٰائی يٰا سٰادَتی يٰا اَوْلِيٰاءَ اللّٰهِ صَلَّی اللّٰهُ

مايۀ اميدواری من نزد خدا شويد! ای سادات من! وای اولياء خدا! درود خدا بر

عَلَيْهِمْ اَجْمَعيٖنَ وَ لَعَنَ اللّٰهُ اَعْدٰاءَ اللّٰهِ ظالِميٖهِمْ مِنَ

همه شما باد! و لعنت خدا بر دشمنان حق از اوّلين و آخرين كه ستمكاران به

الْأَوَّليٖنَ وَ الْأخِريٖنَ اميٖنَ رَبَ الْعالَميٖنَ.

حق اهل بيت هستند! دعايم را اجابت فرما ای پروردگار جهانيان!

ص:176

زیارت وارث

علامۀ مجلسی در بحار جلد 100 صفحۀ 200 گفته: که

قال العلامة المجلسی فی البحار المجلد 100 صفحة 200:

از درب قبّه وارد شده و در بالای سر حضرت بایست و بگو:

ثمّ تأتی باب القبّة وقف من حیث یلی الرأی و قال:

السَّلاٰمُ عَلَیْکَ یٰا وٰارِثَ اٰدَمَ صَفْوَةِ اللّٰهِ، السَّلاٰمُ

سلام بر تو ای وارث آدم، (بنده) برگزیدۀ خدا، سلام

عَلَیْکَ یٰا وٰارِثَ نُوحٍ نَبِیِّ اللّٰه السَّلاٰمُ عَلَیْکَ

بر تو ای وارث نوح پیغمبر خدا! سلام بر تو

یٰا وٰارثَ اِبْرٰاهیٖمَ خَلیٖلَ اللّٰه السّلاٰمُ عَلَیْکَ

ای وارث ابراهیم دوست خدا! سلام بر تو

یٰا وٰارِثَ مُوسیٰ کَلیٖمِ اللّٰه السّلاٰمُ عَلَیْکَ یٰا وٰارِثَ

ای وارث موسی هم سخن خدا! سلام بر تو ای وارث

عیٖسیٰ رُوحِ اللّٰهِ السّلاٰمُ عَلَیْکَ یٰا وٰارِثَ مُحَمَّدٍ

خدا! سلام بر تو ای وارث محمّد صلی اللّٰه علیه و آله و سلم

ص:177

حَبیٖبِ اللّٰهِ السَّلاٰمُ عَلَیْکَ یٰا وٰارِثَ اَمیٖرِ الْمُؤْمِنیٖنَ

حبیب خدا! سلام بر تو ای وارث امیر مومنان علیه السّلام

عَلَیْهِ السَّلاٰمُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفیٰ

سلام بر تو ای پسر محمّد مصطفی!

اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکَ یَا بْنَ عَلِیٍّ الْمُرْتَضیٰ اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکَ

سلام بر تو ای پسر علیّ مرتضی! سلام بر تو

یَا بْنَ فٰاطِمَةَ الزَّهْرٰاءِ اَلسَّلاٰمُ عَلیْکَ یَابْنَ خَدیٖجَةَ

ای پسر فاطمۀ زهرا! سلام بر تو ای پسر خدیجۀ کبری! سلام بر

الْکُبْریٖ اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکَ یٰا ثٰارَاللّٰه وَ ابْنَ ثٰارِهِ وَ الْوِتْرَ

تو ای کسی که خدا خوانخواه اوست و پسر کسی که خدا خوانخواه اوست و ای تنها

الْمَوْتُورَ اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ اَقَمْتَ الْصَّلٰوةَ وَ اٰتَیْتَ

کسی که انتقام خونت گرفته نشد! گواهی می دهم که تو باعث بپا داشتن نماز و

الزَّکٰوةَ وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ

پرداخت زکات شدی و امر به معروف کردی و نهی از منکر نمودی

وَ اَطَعْتَ اللّٰه وَ رَسُولَهُ حَتّیٰ اَتیٰکَ الْیَقیٖنُ فَلَعَنَ اللّٰهُ

و خدا را تا آخرین لحظۀ زندگی عبادت نمود.پس، خدا لعنت کند آن قومی که

ص:178

اُمَّةً قَتَلَتْکَ وَ لَعَنَ اللّٰه اُمَّةً ظَلَمَتْکَ وَ لَعَنَ اللّٰه اُمَّةً

که تو را کشتند و خدا از رحمتش دور کند گروهی که به تو ستم کردند و خدا لعنت کند

سَمِعَتْ بِذٰلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ یٰا مَوْلاٰیَ یٰا اَبٰا عَبْداللّٰهِ

گروهی را که خبر کشته شدن تو را شنیدند و خوشنود گردیدند. ای مولای من!

اَشْهد اَنَّکَ کُنْتُ نُوراً فِی الْاَصْلاٰبِ الشّٰامِخَةِ

ای ابا عبدالله! گواهی می دهم که تو نوری بودی در صلب مردان بلند مرتبه

وَ الْاَرْحٰامِ الْمُطَهَّرَةِ لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجٰاهِلِیَّةُ بِاَنجٰاسِهٰا

و در رحمهای پاک که پلیدی دوران جاهلیّت تو را آلوده نکرد

وَ لَمْ تُلْبِسْکَ مِنْ مُدْ لَهِمّٰاتِ ثِبٰابِهٰا وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ مِنْ

و از جامه های تیره و پست در بر تو نکرد! و گواهی می دهم که تو از

دَعٰائِمِ الدّیٖنِ وَ اَرکٰانِ الْمؤْمنیٖنَ وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ الأمٰامُ

ستونهای دین و استوانه های قویّ مؤمنانی! و گواهی می دهم که به حق پیشوایی

الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهٰادِی الْمَهْدِیُّ وَ اَشْهَدُ اَنَّ

نیکوی کردار پارسای پسندیده و پاک هدایت کننده راه یافته ای و گواهی می دهم

الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْویٰ وَ اَعْلاٰمُ الْهُدیٰ

که پیشوایان از فرزندان تو مجموعۀ پرهیزکاری و نشانه های راهنمایی

ص:179

وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقیٖ وَ الْحُجَّةُ عَلیٰ اَهْلِ الدُّنْیٰا وَ اُشْهِدُ

و وسیله های محکم و حجّت بر اهل دنیا هستند و شاهد می گیرم

اللّٰه وَ مَلاٰئِکَتِهِ وَ اَنْبِیٰائَهُ وَ رُسُلَهُ اَنّیٖ بِکُمْ مُؤْمِنٌ

خدا و فرشتگانش و پیغمبرانش و فرستادگانش را که من گرویده ام به شما

وَ بِایٰابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرٰایِعِ دیٖنٖی وَ خَوٰاتیٖمِ عَمَلٖی وَ قَلْبٖی

و بر رجعت شما، یقین دارم طبق مقرّرات دینم و عاقبت کارم و دلم

لِقَلْبِکُمْ سِلمٌ وَ اَمْریٖ لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ صَلَوٰاتُ اللّٰهِ

تسلیم دل شما و کارم تابع فرمان شا است. رحمتهای خدا

عَلَیْکُمْ وَ عَلیٰ اَرْوٰاحَکُمْ وَ عَلیٰ اَجْسٰادِکُمْ وَ عَلیٰ

بر شما و بر روانهای شما و بر تنهای شما و بر

اَجْسٰامِکُمْ وَ عَلیٰ شٰاهِدِکُمْ وَ عَلیٰ غٰائِبِکُمْ وَ عَلیٰ

پیکرهای شما و بر حاضر شما و بر غائب شما و بر

ظٰاهِرِکُمْ وَ عَلیٰ بٰاطِنِکُمْ.

ظاهر شما و بر باطن شما.

سپس خود را بر روی قبر بیانداز و آن را ببوس و بگو:

ثمّ انکبّ علی القبر و قبّل و قل:

ص:180

بِاَ بیٖ اَنْتَ وَ اُمّیٖ یٰا بنَ رَسُولِ اللّٰهِ

پدر و مادرم فدای شما باد! ای فرزند فرستادۀ خدا!

بِاَ بیٖ اَنْتَ وَ اُمّیٖ یٰا اَبٰا عَبْداللّٰه لَقَدْ

پدر و مادرم فدای تو ای ابا عبداللّه! مصیبت و اندوهت

عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَّتِ الْمُصیٖبَةُ بِکَ عَلَیْنٰا وَ عَلیٰ

بزرگ است و اندوهی که بر تو وارد آمد بر ما و بر

جَمیٖعِ اَهْلِ السَّمٰوٰاتِ وَ الْأَرْضِ فَلَعَنَ اللّٰه اُمَّةً

تمام اهل آسمانها و زمین سنگین و دشوار است، پس، خدا لعنت کند گروهی

اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَ تَهَیَّأتْ لِقِتٰالِکَ یٰا مَوْلاٰیَ

را که اسبان زین شده و افسار زده مهیّای کشتار شما شدند. ای مولای من!

یٰا اَبٰا عَبْدِاللّٰه قَصَدْتُ حَرَمَکَ وَ اَتَیْتُ اِلیٰ مَشْهَدِکَ

ای ابا عبداللّه! به قصد حرم تو و به امید آستان شریف تو آمدم

اَسْئَلُ اللّٰه بِالشَّأْنِ الَّذیٖ لَکَ عِنْدَهُ وَ بِالْحَمَلِّ الَّذیٖ

و از خدا مسئلت می طلبم به مقام و منزلتی که پیش او داری و مرتبه ای که

لَکَ لَدَیْهِ اَنْ یُصَلِّیَ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ اٰلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ

تو را نزد او هست، که رحمت بفرستد بر محمّد صلی اللّٰه علیه و آله و سلم و خانوادۀ محمّد صلی اللّٰه علیه و آله و سلم

ص:181

یَجْعَلَنیٖ مَعَکُمْ فِی الدُّنْیٰا وَ الْاٰخِرَةِ

و اینکه در دنیا و سرای دیگر همراه شما بگرداند. ثمّ قم فصلّ

آنگاه برخیز و در بالای سر دو رکعت نماز بجای آور و

رکعتین عند الرأس اقرأ فیهما

در آن هر سوره که خواهی بخوان و بعد از نماز بگو:

ما أجببت فاذافرغت من صلاتک فقل:

اللّٰهُمَّ اِنّیٖ صَلَّیْتَ وَ رَکَعْتُ وَ سَجَدْتُ لَکَ

خدایا! من برای تو نماز بجا آوردم و رکوع کردم و سجده کردم تو

وَحْدکَ لاٰ شَریٖکَ لَکَ لِاَنَّ الصَّلٰوةَ وَ الرُّکُوعَ

یکتایی و شریکی برای تو نیست زیرا که نماز و رکوع

وَ السُّجُودَ لاٰ یَکُونُ اِلاّٰ لَکَ لِاَ نَّکَ اَنْتَ اللّٰه لاٰ اِلٰهَ اِلاّٰ

و سجود جز برای تو سزاوار نیست زیرا که تو خود خدای یکتای که جز

اَنْتَ اَللّٰهم صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ اٰلِ مُحَمَّدٍ وَ اَبْلِغْهُمْ عَنّیٖ

تو خدای نیست. خدایا درود فرست بر محمّد صلی الله علیه و آله سلم و آل او و از طرف من بهترین

اَفْضَلَ السَّلاٰمِ وَ التَّحِیَّةِ وَ ارْدُدْ عَلَیَّ مِنْهُمُ السَّلاٰمَ

درودها و تحیّت را به ایشان برسان! و از جانب ایشان پاسخ سلام را به من برگردان!

ص: 182

زیارت علی بن الحسین علیه السّلام

اللّٰهم وَ هٰاتٰان الرَّکْعَتٰانِ هَدِیَّةٌ مِنّیٖ اِلیٰ مَوْلاٰیَ

خدایا! این دو رکعت نماز از من تحفه ای به مولای من

الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِمَا السّلاٰمُ اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ

حسین، فرزند علی علیه السّلام. خدایا! درود بفرست بر

مُحَمَّدٍ وَعَلَیْهِ وَ تَقَبَّلْ مِنّیٖ وَ اَجُرْنیٖ عَلیٰ ذٰلِکَ بِاَفْضَلِ

محمّد صلی اللّٰه علیه و آله و سلم و بر حسین علیه السّلام و از من قبول بفرما و برابر این پاداش بده

اَمَلیٖ وَ رَجٰائیٖ فیٖکَ وَ فیٖ وَلِیِّکَ یٰا وَلِیَّ الْمُؤْمِنیٖنَ

به بهترین وجهی که از تو و ولیّ تو آرزو دارم و امیدوارم ای ولیّ مؤمنان!

پس به طرف پایین پای، نزد سر علی بن الحسین برو و بگو:

ثمّ قم و صر الی عند رجلی القبر وقف عند رأی علی بن الحسین علیه السّلام و قل:

اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکَ یَا بْنَ رَسُولِ اللّٰه اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکَ یَا بْنَ

سلام بر تو ای فرزند پیامبر خدا! سلام بر تو ای فرزند

نَبِیِّ اللّٰه اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَمیٖرِ الْمُؤْمِنیٖنَ

نبی خدا! سلام بر تو ای فرزند امیر مؤمنان!

اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکَ یَابْنَ الْحسَیْنِ الشَّهیٖدِ اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکَ

سلام بر تو ای فرزند حسین علیه السّلام شهید راه حقّ! سلام بر تو

ص:183

اَیُّهَا الشَّهیٖدُ اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْمَظْلُومُ وَ ابْنُ

ای شهید راه خدا! سلام بر تو ای مظلوم و فرزند مظلوم! خدا لعنت

الْمَظْلُومِ لَعَنَ اللّٰه اُمَّةً قَتَلَتْکَ وَ لَعَنَ اللّٰه اُمَّةً ظَلَمَتْکَ

کند گروهی که تو را کشتند و خدا از رحمت خود دور کند گروهی را که به تو ستم کردند

وَ لَعَنَ اللّٰه اَمَّةً سَمِعْتَ بِذٰلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ

و خدا لعنت کند گروهی را که کشته شدن تو را شنیدند و به آن خوشنود شدند.

پس خود بر قبر مطهّر بیفکن و آن را ببوس و بگو:

ثمّ انکبّ علی القبر و قبّله و قل:

اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکَ یٰا وَلِیَّ اللّٰه وَ ابْنَ وَلِیِّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ

سلام بر تو ای ولیّ خدا و فرزند ولیّ خدا! همانا مصیبت

الْمُصیٖبَةُ وَ جَلَتْ الرَّزِیَّةُ بِکَ عَلیَنٰا وَ عَلیٰ جمیٖعِ

و اندوهی که بر تو وارد آمد بر ما و بر همۀ مسلمین سنگین و دشوار

الْمُسْلِمیٖنَ فَلَعَنَ اللّٰه اُمَّةً قَتَلَتْکَ وَ اَبْرَءُ اِلَی اللّٰهِ

است. خدا لعنت کند گروهی را که تو را کشتند و من به سوی خدا از اینها

وَ اِلَیْک مِنْهُمْ

بیزاری می جویم.

ص:184

زیارت سایر شهدای کربلا

از طرف پاین پای علیّ بن الحسین علیهما السّلام بیرون بیا

ثمّ اخرج من الباب الّذی عند رجلی علیّ بن الحسین علیهما السّلام

و بسوی سایر شهدا توجّه کن و بگو:

ثمّ توّجه الی الشّهداء و قل:

اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ یٰا اَوْلِیٰاءَ اللّٰهِ وَ اَحِبٰائِهِ اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ

سلام بر شما ای یاران و دوستان خدا! سلام بر شما

یٰا اَصْفِیٰاءَ اللّٰه وَ اَوِدّٰائِهِ اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ یٰا اَنْصٰارَ دیٖنِ

ای مشتاقان و برگزیدگان خدا! سلام بر شما ای یاوران دین

اللّٰه اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ یٰا اَنْصٰارَ رَسُولِ اللّٰه اَلسَّلاٰمُ

خدا! سلام بر شما ای اری کنندگان رسول خدا! سلام

عَلَیْکُمْ یٰا اَنْصٰارَ اَمیٖرِالْمُؤْمِنیٖنَ اَلسَّلاٰم عَلَیْکُمْ

بر شما ای یاران امیر المؤمنین! سلام بر شما

یٰا اَنْصٰارَ فٰاطِمَةَ سَیِدَةَ نِسٰاءِ الْعٰالِمیٖنَ اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ

ای اوران فاطمۀ زهرا، بانوی زنان جهان! سلام بر شما

یٰا اَنْصٰارَ اَبیٖ مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَلِیِّ النّٰاصِحِ

ای یاوران حسن مجتبی، فرزند پاک و مهربان علی مرتضی! سلام ما بر شما

ص:185

اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ یٰا اَنْصٰارَ اَبیٖ عَبْدِاللّٰهِ بِاَبیٖ اَنْتُمْ وَ اُمّیٖ

ای اوران با وفای حضرت ابوعبداللّه حسین! جان و پدر و مادرم فدای شما باد!

طِبْتُمْ وَ طٰابَتِ الْأَرْضُ الَّتیٖ فیٖهٰا دُفِنْتُمْ وَ فُزْتُمْ فَوْزاً

خوشا بر احوال شما! خوشان بر آن سرزمین پاکی که در آن مدفون شدید! بخدا قسم شما

عَظیٖماً فَیٰالَیْتَنیٖ کُنْتُ مَعَکُمْ فَاَفُوزَ مَعُکُمْ

به پیروزی بزرگ رسیدید کاش من هم در رکاب شما بودم و به آن پیروزی نائل می شدم.

زیارت حضرت ابوالفضل علیه السّلام

اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْعَبْدُ الصّٰالِحُ الْمُطیعُ لِلّٰهِ

سلام بر توای بندۀ صالح و فرمانبر خدا

وَلِرَسُولِهِ وَلاِمیٖرِالْمُؤْمِنیٖنَ وَالْحَسَنِ والْحُسَیْنِ صَلَّی

و رسول خدا و امیر مؤمنان و حسن و حسین علیهم السّلام درود

اللّٰهُ عَلَیْهِمْ وَسَلَّمَ، اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکَ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ

و سلام خدا بر ایشان! سلام و رحمت خدا

وَبَرَکٰاتُهُ وَمَغْفِرَتُهُ وَرِضْوٰانُهُ وَعَلیٰ رُوحِکَ

و برکاتش و آمرزش و خوشنودیش بر تو و بر روان

ص:186

وَبَدَنِکَ اَشْهَدُ و اُشْهِدُ اللّٰهَ اَنَّکَ مَضَیْتَ عَلیٰ مٰا

و بدن تو باد! و گواهی می دهم و خدا را گواه می گیرم که تو

مَضیٰ بِهِ الْبَدْرِیُّونَ وَالْمُجٰاهِدُونَ فِیٖ سَبیلِ اللّٰهِ

بر روشی در گذشتی که اصحاب بدر و جهاد کنندگان در راه خدا بر آن

الْمُناصِحُونَ لَهُ فِیٖ جِهٰادِ اَعْدٰائِهِ الْمُبٰالِغُونَ فٖی نُصْرَةِ

در گذشتند و آنانکه برای رضای خدا در پیکار با دشمنان او اندرز دادند و آنانکه در

اَوْلِیٰائِهِ الذّٰابُّونَ عَنْ اَحِبّٰائِهِ فَجَزٰاکَ اللّٰهُ اَفْضَلَ

یاریدوستان خدا کوشش کردند، آنانکه از حریم دوستان خدا دفاع کردند، پس خدا

الْجَزٰاءِ وَاَکْثَرَ الْجَزٰاءِ وَاَوْفَرَ الْجَزٰاءِ وَاَوْفیٰ جَزٰاءِ

به تو پاداش عطا فرماید بهترین پاداش و بیشترین پاداش وفراوانترین پاداش

اَحَد مِمَّنْ وَ فیٰ بِبَیْعَتِهِ وَاسْتَجٰابَ لَهُ دَعْوَتَهُ وَاَطٰاعَ

و کاملترین پاداش. کسی که وفا کرد به بیعت او و اجابت نمود دعوت او را و پیروی

وُلاٰةَ اَمْرِهِ اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ بٰالَغْتَ فِی النَّصیٖحَةِ وَ

کرد از متوالیان امر الهی. گواهی می دهم که تو در نصیحت کردن و خیرخواهی

اَعْطَیْتَ غٰایَهَ الْمَجْهُودِ فَبَعَثَکَ اللّٰهُ فِی الشُّهَدٰاءِ

کوشا بودی، جدیّت کردی و نهایت کوشش را مبذول داشتی پس خدا تو را در زمره شهدای

ص:187

وَجَعَلَ رُوحَکَ مَعَ اَرْوٰاحِ السُّعَدٰاءِ وَاَعْطٰاکَ مِنْ

راه حق قرار دهد! و روح تو را با ارواح نیک بختان و سعادتمندان قرار دهد!

جِنٰانِهِ اَفْسَحَهٰا مَنْزِلاً وَاَفْضَلَهٰا غُرَفاً وَرَفَعَ ذِکْرَکَ

و در وسیعترین منزلهای بهشت و برترین، غرفه های آن به تو عطا کند! و یاد

فِیٖ عِلِّیّیٖنَ وَحَشَرَکَ مَعَ النَّبِیّیٖنَ وَالصِّدّیٖقیٖنَ

تو را در علیّن، بلند آوازه گرداند! و تو را با پیامبران و صدّیقان و شهداء

وَالشُّهَدٰاءِ وَالصّٰالِحیٖنَ وَحَسُنَ اُولٰئِکَ رَفیقاً اَشْهَدُ

و شایستگان محشور فرماید! و اینان بهترین رفقا و دوستانند. گواهی می دهم

اَنَّکَ لَمْ تَهِنْ وَلَمْ تَنْکُلْ وَاَنَّکَ مَضَیْتَ عَلیٰ بَصیرَةٍ

که تو در امر دین سستی نکردی و از دشمن رو نگرداندی و تو با بصیرت و بینایی در

مِنْ اَمْرِکَ مُقْتَدِیاً بِالصّٰالِحیٖنَ وَمُتَّبِعاً لِلنَّبِیّیٖنَ فَجَمَعَ

امر دین از دنیا رفتی و به نیکوکاران اقتدا کردی و از پیامبران پیروی نمودی. پس خدا

اللّٰهُ بَیْنَنٰا وَبَیْنَکَ وَبَیْنَ رَسُولِهِ وَاَوْلِیٰائِهِ فِیٖ مَنٰازِلِ

ما و تو را و پیامبر و اولیاء دینش را در قرارگاه بندگان متواضع

الْمُخْبِتیٖنَ فَاِنَّهُ اَرْحَمُ الرّاحِمیٖنَ.

در یک جا گرد آورد که او مهربانترن مهربانان است.

ص:188

نماز جعفر طیار

در حرم مطهّر حضرت امام رضا علیه السّلام به نماز جعفر طیّار تأکید فراوان شده است. علّامۀ مجلسی از دستخط پدر شیخ بهای نقل کرده که: هرکس امام رضا و یا دیگر امامان علیهم السّلام را زیارت نموده و در حرم مطهّرش نماز جعفر طیّار بخواند، در برابر هر رکعت، پاداش کسی که هزار مرتبه حجّ و هزار مرتبه عمره بجای آورده باشد و هزار بنده آزاد کرده و هزار بار در رکاب پیغمبر مرسل به جهاد رفته باشد، به او می دهند.

و در مقابل هر یک قدم، پاداش یکصد حجّ و یکصد عمره و یکصد صد بنده در راه خدا آزاد کردن، به او عطا می کنند.

و در نامۀ عمل او یکصد حسنه نوشته می شود و یکصد گناه او مورد عصو و بخشش قرار می گیرد.»(1)

نماز جعفر طیّار را در ساعتی از ساعات شبانه روز، در وطن و در سمافرت، می توان خواند و بهترین اوقات آن، پیش از ظهر روز جمعه است.

در شب نیمۀ شعبان به آن تأکید فراوان شده است.

می توان نماز جعفر را جزو نافله های شب و یا روز به حساب

ص:189


1- بحارالانوار، ج100، ص137.

آورد، یعنی نماز را به نیّت نافلۀ شب و نماز جعفر بجا آورد.(1)

نماز جعفر طِّار چهار رکعت است به دو سلام.

در نماز جعفر طِّار بعد از حمد، هر سوره ای بخواند کفایت می کند ولی بهتر آن است که:

در رکعت اوّل بعد از حمد سورۀ مبارکۀ: اذا زلزلت الأرض.

در رکعت دوّم بعد از حمد سورۀ مبارکۀ: والعادیات.

در رکعت سوّم بعد از حمد سورۀ مبارکۀ: اذا جاء نصر اللّه.

در رکعت چهارم بعد از حمد سورۀ مبارکۀ:قل هو اللّه احد بخواند.

خصوصیّت نماز جعفر طیّار در این است که در هر رکعتی 75 مرتبه تسبیحات اربعه: «سَبْحٰانَ اللّٰهِ وَ الْحَمْدُلِلّٰهِ وَ لاٰ اِلٰهَ اِلاَّ اللّٰهُ وَ اللّٰهُ اَکْبَرُ» دارد به این ترتیب:

در هررکعت بعد از حمد و سوره، 15 مرتبه تسبیحات اربعه می گوید و در رکوع نیز بعد از ذکر رکوع، 10 مرتبه و چون از رکوع برخاست در حال قیام، 10 مرتبه و در سجدۀ اوّل و دوّم در حال سجده، 10 مرتبه و بعد از سربرداشتن از سجدۀ اوّل و دوّم، 10 مرتبه تسبیحات اربعه را می گوید که جمعاً در هر

ص:190


1- العروة الوثقی، ج2،ص160، فصل فی صلاة جعفر، المسألة الرابعة.

رکعت 75 مرتبه و در چهار رکعت 300 مرتبه می شود.

دررکعت دوّم و چهارم پیش از رکوع، قنوت، مستحب است.

اگر تسبیحات اربعه در یک جا فراموش شد، می توان آن را در جای دیگر بجا آورد، مثلاً اگر در رکوع، تسبیحات را فراموش کند، می تواند بعد از رکوع و یا در سجده آن را بخواند وی ا اگر بعد از نماز یادش بیاید که در یک مورد فراموش کرده، می تواند آن را قضا نماید.(1)

اگر کسی کار دارد و یا عجله دارد می تواند نماز جعفر طیّار را بدون تسبیحات اربعه بجا آورد و بعد از نماز سیصد مرتبه تسبیحات اربعه را بخواند و همچنین می تواند دو رکعت آن را بجا آورده و به دنبال کارش برود و بعداً دو رکعت باقیمانده را بجا آورد.(2)

در سجدۀ آخر نماز جعفر طیّار، مصستحب است که بعد از تسبیحات بگوید:

ص:191


1- العروة الوثقی، ج2، ص106، فصل فی صلاة جعفر، المسألة السادسة.
2- العروة الوثقی، ج2، ص106، فصل فی صلوة جعفر، المسألة الثالثة

سُبْحٰانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْوَقٰارَ سُبْحان مَنْ

منزه است خدای که لباس عزبت و وقار در بر اوست. منزّه است خدایی که

تَعَطَّفَ بِالْمَجْدِ وَ تَکَرَّمَ بِهِ سُبْحٰانَ مَنْ لاٰ یَنْبَغِی

به بزرگی خود بر بندگان کرم و احسان می کند. منزبه است خدای که تسبیح روا نیست

التَّسْبیٖحُ اِلاّٰ لَهُ سُبْحٰانَ مَنْ اَحْصیٰ کُلِّ شَیْءٍ عِلْمُهُ

گر برای او. منزّه است خدای که علمش به هر چیز احاطه نموده.

سُبْحٰانَ ذِی الْمَنِّ وَ النِّعَمِ سُبْحٰانَ ذِی الْقُدْرَةِ وَ الْکَرَمِ

منزّه است خدای که صاحب منّت و نعمت است. منزّه است خدایی که صاحب قدرت

اللّٰهُمَّ اِنّیٖ اَسْئَلُکَ بِمَقٰاعِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِکَ وَ مُنْتَهَی

و بزرگواری است. خدایا! از تو درخواست می کنیم به عزّت عرشت و نهایت

الرَّحْمَةِ مِنْ کِتٰابِکَ وَ اسْمِکَ الْأعْظَمِ وَ کَلِمٰاتِکَ

رحمت کتابت و به اسم اعظم و بزرگت و به کلمات تام و

التّٰامَّةِ الَّتیٖ تَمَّتْ صِدْقاً وَ عَدْلاً صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ

کاملت که از جهت راستی و عدالت، به حدّ کمال رسیده که بر محمّد صلی اللّٰه علیه و اله و سلم و آل

اَهْلِ بَیْتِهِ وَ اَفْعَلْ بیٖ کَذٰا وَ کَذٰا حاجات خود را بخواهد

محمد صلی اللّٰه علیه و آله و سلم درود فرستی و حاجت های مرابرآوری!

ص:192

شیخ طوسی در مصباح المتهجّد، صفحه 275، از مفضّل بن ،عمر، روایت کرده اند که :گفت دیدم حضرت امام جعفر صادق علیه السلام را که نماز جعفر بجا آوردند، سپس دستها را بلند کرده و این دعا را خواندند: «یٰا رَبَّ يَا رَبَّ بقدری که یک نفس وفاكند «یٰا رَبَّٰاهُ يا رَبَّٰاهُ بقدر یک نفس « رَبَّ رَبَّ» بقدر یک نفس «یا اَللّٰهُ یا اَللّٰهُ » بقدر یک نفس «يَا حَيُّ يَا حَيُّ »

بقدر یک نفس «یا رَحیمُ یا رَحیمُ» بقدر یک نفس.

آنگاه هفت مرتبه :گفتند: «يَا رَحْمٰنُ یا رَحْمٰنُ» و هفت مرتبه :گفتند: «یٰا اَرْحَمَ الرَّٰاحِمینَ» سپس این دعاء را خواندند:

اَللّٰهُمَّ اِنِّیٖ اَفْتَتِحُ الْقَوْلَ بِحَمْدِکَ وَ انْطِقُ بِالثَّنٰاءِ

خدايا ! من سخن را با حمد تو آغاز میکنم و زبان به ثنای تو می گشایم.

عَلَيْكَ وَاُمَجَّدُکَ وَلاٰاغٰايَةَ لِمَدْحِکَ وَ أُثْنیٖ عَلَيْکَ

و تورابه بزرگواری یاد میکنم در صورتی که مدح تو نهایت ندارد و تورا ثنا می گویم.

وَمَنْ يَبْلُغُ غَايَةَ ثَنٰائِکَ وَ اَمَدَ مَجْدِکَ وَ أَنّیٰ

کیست که به انتهای ثنای تو رسیده و پایان مجد و عظمت تو را درک کند و

لِخَليقَتِکَ كُنْهُ مَعْرِفَةِ مَجْدِکَ وَ أَیَّ زَمَنٍ

از کجا آفریدگانت به عمق معرفت بزرگواری تو راه یابند وکی بوده که به فضل و

ص:193

لَمْ تَکُنْ مَمْدُوحاً بِفَضْلِکَ مَوْصُوفاً بِمَجْدِکَ

احسان ستوده نبودی و به مجد و کرامت و بزرگواری متّصف نبودی

عَوّٰادا عَلَی الْمُذْنِبیٖنَ بِحِلْمِکَ تَخَلَّفَ سُکّٰانُ

و پی در پی به حلم و بردباری بر گنهکاران عنایت نکردی. ساکنان زمین از

اَرْضِکَ عَنْ طٰاعَتِکَ فَکُنْتَ عَلَیْهِمْ عَطُوفاً

اطاعتت سرپیچی کنند و تو بر آنها به بخششت، مهربانی کنی

بِجُودِکَ جَوٰادَاً بِفَضْلِکَ عِوّٰاداً بِکَرَمِکَ یٰالاٰ

و به فضلت، کرم نمایی و پی در پی به بزرگواریت به انان احسان کنی.

اِٰلهَ اِلاّٰ اَنْتَ الْمَنّٰانُ ذُوالْجَلاٰلِ وَ الْأِکْرٰامِ

ای که به جز تو خدای نیست پر بخشش و صاحب جلال و کرامتی.

امام صادق علیه السّلام بعد از خواندن دعا فرمود: «ای مفضّل! هرگاه حاجت مهمّی داشتی این نماز را بجا آورده و این دعا را بخوان و حاجت خود را از خدا بخواه که حاجتت برآورده خواهد شد ان شاء اللّه که همانا خداوند مورد وثوق و اعتماد است.»

ص:194

در حریم طوس

*نگاهی گذرا بر زندگی امام هشتم علیه السّلام

*پاداش و فضیلت زیارت امام هشتم علیه السّلام

*زیارت با معرفت و آگاهانۀ حضرت رضا علیه السّلام

*معجزات و کرامات حضرت رضا علیه السّلام

ص:195

فرازهایی از سخنان امام هشتم علیه السّلام

دربارۀ مقام والای امام معصوم

ضلّت العقول وتاهت الحلوم وحارت الالباب وخسئت

العيون وتصاغرت العظماء وتحيّرت الحكماء وتقاصرت

الحلماء وحصرت الخطباء وجهلت الالباء وكلّت الشعراء وعجزت الادباء وعييت البلغاء، عن وصف شأن من شأنه،

او فضيلة من فضائله، وأقرّت بالعجز والتقصير وكيف يوصف بكلّه او ينعت بكنهه. ... وهو بحيث النجم من يد المتناولين ووصف الواصفين.

عقلها گمراه، خردها سرگردان، خردمندان متحيّر، چشمها در حيرت، دورانديشان، كوچک و حكيمان، متحيّر. متدبّران، كوتاه فكر. سخنوران، عاجز. عاقلان نادان. شاعران، وامانده. اديبان، عاجز و سخندانان ناتوان تر از آنند كه بتوانند يكی از شئون و فضايل امام را توصيف كنند. همگان به عجز و ناتوانی معترفند. چگونه می توان همۀ ويژگی و حقيقت صفات امام را توصيف نمود و مقام و مرتبه او را درک كرد ... او همانند ستاره درخشانی است كه دستهای جستجوگران از رسيدن به آن كوتاه و بيان ثناگويان از توصيف آن عاجز است. كافی،ج 1،ص 200.

ص:196

نگاهی گذرا بر زندگی

امام هشتم علیه السّلام

1-ولادت و امامت حضرت رضا علیه السّلام

2-طرح ولایتعهدی امام هشتم علیه السّلام

3- آوردن امام هشتم علیه السّلام از مدینه به مرو

4- نماز باران

5- نماز عید

6- جلسات مناظره

ص:197

نگاهی گذرا بر زندگی امام هشتم علیه السّلام

ولادت و امامت حضرت رضاعلیه السّلام

هشتمين اختر آسمان پرفروغ هدايت و ولايت، علیّ بن موسی الرضا عليهما السلام در روز يازدهم ماه ذيقعده سال 148 هجری از مادری به نام «نجمه» يا «تُكْتَمْ» چشم به جهان گشود و در سال 183 هجری پس از شهادت پدر بزرگوارش امام كاظم عليه السّلام در سنّ سی و پنج سالگی مسئوليّت خطير امامت و پيشوايی ملّت و حراست از آيين مقدّس اسلام را بعهده گرفت.

دوران امامت حضرت، مصادف بود با زمان خلافت هارون، امين و مأمون.

مدّت ده سال از امامت حضرت با زمان خلافت هارون مصادف بود. امام هشتم عليه السّلام كه در زمان پدر بزرگوارش امام

ص:198

هفتم، بنا به توصيۀ ايشان در مسجد رسول اللّه صلی اللّٰه عليه و آله وسلم حضور می يافت و به بيان مسايل و احكام الهی می پرداخت و با پاسخ به پرسشهای مردم حقايق را برای آنان بازگو می كرد؛ بعد از شهادت امام هفتم نيز حقايق را آشكارا و بدون پرده برای مردم بيان می نمود و در جهت آگاهی جامعه از موضوع ولايت و امامت و حقّانيّت خويش و بطلان زمامداران خائن عبّاسی از هيچ كوششی دريغ نمی كرد.

در مقابل بيم بعضي از دوستان و گفتار آنان كه از شمشير هارون خون می چكد، می فرمود: «هارون كوچكترين اقدامی نمی تواند بر عليه من انجام دهد، همانگونه كه پيامبر خدا صلی اللّٰه عليه و آله وسلم فرمود: «اگر ابوجهل بتواند يک مو از سر من كم كند، گواه باشيد كه من پيغمبر نيستم.» من نيز می گويم: اگر هارون يک مو از سر من كم كند، بدانيد كه من امام نيستم.»

آری! همانگونه كه امام فرموده بود هارون در اثر شورشهايی كه در گوشه و كنار كشور اسلامی بوجود آمده بود فرصت نكرد كه كوچكترين خطری متوجّه حضرت نمايد.

هارون جهت سركوب كردن قيامها و اغتشاشاتی كه در شرق ايران برخواسته بود، راهی ايران شد و در گرگان به بيماری

ص:199

سختی مبتلا شد و پس از اندک بهبودی به طرف مرو رفت وعاقبت در سال 193 هجری در خراسان طومار زندگی او درهم پيچيد و با پروندۀ سياه و آلوده، راهی محكمۀعدل الهی گرديد.

پس از هارون، ميان امين و مأمون دو فرزند هارون بر سر امر خلافت، اختلاف شديدی روی داد و مأمون با گسيل لشكر انبوهی از خراسان به بغداد، در سال 198 برادرش امين را پس از پنج سال خلافت به قتل رساند و خود بر مسند خلافت تكيه داد.

طرح ولايتعهدی امام هشتم علیه السّلام

در زمان مأمون، قلمرو گستردۀ حكومت، دستخوش شورشها و قيامها بر عليه مأمون گرديد و در بسياری از شهرهای بزرگ مانند: مكّه، مدينه، بصره، يمن و... مردم آگاه، به قيام مسلّحانه بر عليه حكومت، دست زده و خواستار حكومت عدل علوی بودند.

مأمون تصميم گرفت با طرح واگذاری ولايتعهدی به امام هشتم عليه السّلام به قيامها و شورشهايی كه حكومت وی را

ص:200

تهديد می كرد، خاتمه داده و امام را از ميدان مبارزه و رهبری مردم بپاخاسته وانقلابی، بيرون سازد و با كشاندن حضرت به صحنه سياست، به خلافت باطل خويش، مشروعيّت بخشد و با وارد كردن حضرت به دربار حكومتی، قداست و پاكی حضرت را خدشه دار نموده و پايه های سست و لرزان خلافت غاصبانۀ خود را استوار نمايد.(1)

آوردن امام هشتم ازمدينه به مرو

هيأت اعزامی مأمون به سرپرستی رجاء بن ابی الضّحاک، امام هشتم عليه السّلام را با تهديد و اجبار، از «مدينۀ منوّره» به «مرو» منتقل كرد.

در بين راه از هر شهری كه عبور می كردند، شيفتگان خاندان رسالت و دلباختگان مكتب امامت، عاشقانه به استقبال امام عليه السّلام می شتافتند و بی تابانه پرسشهای خود را مطرح می نمودند. و حضرت نيز بی پروا پرده های ضخيم و سياهی كه در طول دوران خلافت غاصبانۀ امويان و عبّاسيان بر روی

ص:201


1- رجوع شود به عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 170 و حياة الامام الرضا، ص 364.

حقايق كشيده شده بود، پاره می كردند و تشنگان معارف را از سرچشمۀ زلال وحی، سيراب می نمودند و با بيان شيوای خود، خفتگان را بيدار و جاهلان را آگاه می ساخت.

حضرت با بيان حديث «سلسلة الذّهب» در ميان انبوه بی شمار مردم نيشابور، اعلام نمود:(1)

1 - معارف الهی و توحيد بايد بوسيلۀ امامان پاک و خلفای راستين رسول اكرم صلی اللّٰه عليه وآله وسلم بيان شود.

2 - سرچشمۀ تمام رذايل و فساد و انحراف، فاصله گرفتن از توحيد است و برای رسيدن به حكومت فاضله و جامعۀ نمونه و وصول به سعادت جاودانه، راهی جز تمسّک به توحيد در تمام ابعاد ذاتی، صفاتی، عبادی، سياسی و ... نيست.

3 - امامت و ولايت اهل بيت عصمت وطهارت عليهم السّلام ركن اساسی توحيد است و بدون تمسّک به ثقل دوم (اهل بيت) پرداختن به ثقل اوّل (قرآن) بی فايده است.

سرانجام، حضرت اواخر ذيقعدۀ سال 201 هجری، وارد مرو شد و مأمون همراه با شخصيّتهای بزرگ كشوری و لشكری به استقبال امام عليه السّلام شتافت و حضرت را در منزلی

ص:202


1- رجوع شود به: عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 132.

نزديک مقرّ حكومتی خود جای داد.

پس از ورود امام عليه السّلام به مرو، مأمون واگذاری خلافت را به امام پيشنهاد كرد، ولی امام نپذيرفت. آنگاه موضوع ولايتعهدی را مطرح كرد و امام عليه السّلام از پذيرفتن آن نيز خودداری فرمود ولی مأمون برای قبول ولايتعهدی تا سرحدّ تهديد به قتل امام، اصرار ورزيد. آنگاه امام عليه السّلام بدون رضايت قلبی و بااجبار، ولايتعهدی را قبول نمود به شرط آنكه در امر و نهی، فتوی و قضاوت، عزل و نصب كاركنان و ساير مسايل سياسی دخالت نكند.

مأمون تمام شرايط حضرت را پذيرفت و دستور داد موضوع ولايتعهدی را به اطّلاع عموم برسانند و از همگان برای اين امر بيعت بگيرند.(1)

نماز باران

در زمان اقامت حضرت در مرو، در اثر نيامدن باران و خشكسالی، مزارع و حيوانات در حال از بين رفتن و تلف شدن

ص:203


1- رجوع شود به: عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 150 و زندگی سياسی هشتمين امام، ص 149.

بودند كه بعد از خواندن نماز باران توسط حضرت، ابر همه جا را فرا گرفت و بابارش باران و نزول رحمت الهی، عشق و علاقۀ مردم به حضرت، افزون و محبوبيّت حضرت در جامعه بيشتر و آتش كينه و حسد مأمون و اطرافيانش شعله ور گرديد.(1)

نماز عيد

در روز عيد قربان، مأمون با اصرار زيادی از امام عليه السّلام درخواست كرد تا نماز عيد را اقامه نمايد. حضرت فرمود: «اگر ناگزيرم، پس به طرف مصلّی به همان صورتی خواهم رفت كه رسول اكرم و اميرمؤمنانعليهما السّلام می رفتند.»

مأمون گفت: «به هر نحوی كه مايل هستيد عزيمت نماييد.»

بامداد، تمام مردم در جلوی اقامتگاه امام عليه السّلام حاضر شده بودند و فرماندهان و سپاهيان طبق معمول با ساز و برگ نظامی و لباسهای ويژه و سوار بر اسب ، درانتظار بيرون آمدن امام لحظه شماری می كردند.

پس از اندک زمانی، امام هشتم عليه السّلام با پيراهن سفيد و ساده بر تن و عصا بر دست و پای برهنه و توجّه به خداوند متعال،

ص:204


1- عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 168.

ازاقامتگاه خود بيرون آمد. ظاهر بی آلايش و شكوه معنوی و عظمت باطنی حضرت، همگان را تحت تأثير قرار داد.

فرماندهان و سپاهيان با ديدن حضرت، از اسب به زير آمده، پياده و پابرهنه همراه حضرت به طرف مصلّی به حركت درآمدند. باتكبير حضرت، صدای تكبير از تمام جمعيّت برخاست و سراسر شهر را بانگ تكبير و صدای گريه فرا گرفت.

فضل بن سهل، وزير مأمون، بامشاهده اين وضع بی سابقه سراسيمه به نزد مأمون آمد و گفت: «اگر حضرت با اين كيفيّت به طرف مصلّی رفته، خطبه ايراد نمايد، اوضاع دگرگون خواهدشد.»

مأمون فوراً توسّط پيک ويژه به امام عليه السّلام پيام فرستاد كه: «رفتن با اين وضع به طرف مصلّی و اقامۀ نماز باعث زحمت شما خواهد شد و بهتر اين است كه از رفتن صرفنظر نماييد.» و امام عليه السّلام به طرف اقامتگاه خود مراجعت فرمود.(1) ولی اين

جريان باعث توجّه بيشتر مردم به مقام ارزندۀ حضرت و موجب وحشت حكومت از نيروی معنوی امام گرديد.

ص:205


1- عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 149.

جلسات مناظره

مأمون با دعوت از صاحب نظران و دانشمندان مذاهب و فِرَق مختلف، جلسات مناظره و گفتگويی تشكيل داد تا شايد بتواند وجهۀ مقدّس امام عليه السّلام را خدشه دار كرده و باعث كاهش محبوبيّت حضرت در جامعه شود.

امام عليه السّلام با هر يک از دانشمندان با زبان خود و از كتاب خود آنان، بر بطلان نظريّۀ آنان و حقانيّت اسلام و صداقت حضرت رسول اكرم صلی اللّٰه عليه و اله وسلم استدلال نمود. همگان در برابر حضرت سر تعظيم فرود آورده، بر بطلان نظريّۀ خويش و صحّت سخنان امام عليه السّلام اعتراف نمودند و بعضی همانند عمران صائبی كه خود مشرک بود و در علم كلام و فنّ خطابه متبحّر و متخصّص بود به حقّانيّت اسلام اعتراف و در همان مجلس اسلام آورد.

سرانجام مأمون دريافت كه با تشكيل اين جلسات نه تنها كوچكترين خدشه ای بر وجهۀ مقدّس امام وارد نمی شود، بلكه مردم بيش از پيش به مقام معنوی و احاطه علمی حضرت پی می برند و در می يابند كه چه كسی شايستۀ امر خلافت و

ص:206

زمامداری جامعه بزرگ اسلامی است.

مأمون كه با آوردن امام عليه السّلام از مدينه به خراسان به اهداف شوم خود نرسيد و ديد كه هر روز شخصيّت والای امام عليه السّلام تجلّی ديگری می كند و مردم به حقانيّت آن حضرت و اجداد طاهرينش و بطلان خلافت مأمون و پدرانش پی می برند و هر روز پرده ای از روی توطئه های وی كنار رفته و تزوير او برملا می شود، جهت تحكيم اساس حكومت خود، تصميم خطرناكی گرفت و در صدد شهادت حضرت برآمد و هنگام سفر از خراسان به بغداد بوسيلۀ انگور يا انار حضرت را مسموم كرد و سرانجام آن حضرت در آخر ماه صفر سال 203 هجری به شهادت رسيد.

مأمون برای تبرئۀ خويش به تزوير و فريبكاری و صحنه سازی متوسّل شد و با سر و پای برهنه و بر سينه زنان در كنار جسد مطهّر امام عليه السّلام به عزاداری پرداخت و دستور داد پيكر پاک حضرت را با تجليل و شكوه تشييع نموده و در كنار قبر پدرش هارون، به خاک بسپارند. و سه شبانه روز آرامگاه حضرت را ترک نكرد و در اين مدّت غير از نان و نمک غذای ديگری نخورد. و اين تزوير و صحنه سازی آنچنان ظاهرفريب

ص:207

بود كه بعضی بر آن باور شدند كه دست جنايت پيشۀ مأمون به خون پاک حضرت علیّ بن موسی الرّضاعليهما السّلام آغشته نيست.(1)

ابن حبان كه از دانشمندان بزرگ اهل سنّت و متخصّص فنّ رجال و شخصيّت شناسی است، می گويد: «علیّ بن موسی الرضاعليهما السّلام بوسيلۀ سمّی كه مأمون به او داد رحلت نمود و قبر او در سناباد و در كنار قبر هارون است و من بارها مرقد آن حضرت را زيارت كرده ام و هر مشكلی كه برايم پيش می آمد به كنار قبر او رفته و دعا می كردم و خدا دعايم را به اجابت می رساند و اين را بارها من تكرار كرده ام. خدا مرا به محبّت حضرت مصطفی و اهل بيت اوعليهم السّلام بميراند.»(2)

ص:208


1- جهت اطّلاع بيشتر رجوع شود به بحار، ج 49، ص 311.
2- ثقات ابن حبان، ج 8، ص 456.

پاداش و فضیلت زیارت امام هشتم علیه السّلام

اشاره

1- پاداش هزاران حجّ و عمره

2- پاداش شهید و شهادت واقعی

3- بخشایش گناهان

4- امنیّت از آتش رستاخیز

5- رسیدن به بهشت پرطراوت

6-پاداشی بسان پاداش زیارت پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله و سلم

7-پاداشی بسان پاداش زیارت خدا در عرش

8-برتر از زیارت امیر مؤمنان و امام حسین علیهما السّلام

9-همنشین امام هشتم علیه السّلام

10- شفاعت خاندان وحی و رسالت

11- بازدید حضرت در سه موقعیبت حسّاس

12- اجابت دعا ها

13-زدودن انده دلها

14- فضیلت حرم مطهّر حضرت

ص:209

1- پاداش هزاران حجّ و عمره

الف: پاداش هزارحج و عمرۀ شايسته

هشتمين امام نور، حضرت رضاعليه السّلام فرمود:

«در خراسان، جايی است بسيار پرارزش و والا و زمانی برآن فرا مي رسد كه محل رفت و آمد فرشتگان خواهد شد. و تا هنگام دميده شدن «صور» و فرا رسيدن رستاخيز، همواره گروهی از فرشتگان در آنجا فرود می آيند و گروهی بسوی آسمانها پرواز می كنند.»

از آن حضرت پرسيدند: «اين مكان پرارزش در كدام نقطه است؟»

فرمود: «در سرزمين طوس است و بخدا سوگند! كه آنجا

ص:210

بوستانی است از بوستانهای زيبا و پرطراوت بهشت. هركس در آنجا مرا آگاهانه و خالصانه زيارت كند، همچون كسی است كه پيامبر خدا را زيارت كرده است. خداوند بخاطر اين كار، پاداش هزار حجّ شايسته و هزار عمرۀ پذيرفته شده در كارنامۀ عمل او خواهد نوشت و من و پدرانم در قيامت، شفاعت كنندۀ او خواهيم بود.»(1)

ب: پاداش هفتصد هزار حجّ قبول شده

امام هفتم حضرت موسی بن جعفرعليهما السّلام می فرمايد: «هركس قبر فرزندم را زيارت كند، خداوند به او پاداش هفتاد حج شايسته خواهد داد.»

راوی گويد: شگفت زده پرسيدم: «پاداش هفتاد حج!؟»

حضرت فرمود: «بلی! فراتر ازآن؛ زيارت فرزندم معادل

ص:211


1- عن أبی الحسن الرّضاعليه السلام: «انّ بخراسان لبقعة يأتی عليها زمان تصير مختلف الملائكة. فلايزال فوج ينزل من السّماء وفوج يصعد، الی أن ينفخ فی الصور.» فقيل له: «يا ابن رسول اللّه! وأيّة بقعة هذه؟» قال: «هی بأرض طوس وهی واللّه روضة من رياض الجنّة، من زارنی فی تلک البقعة، كان كمن زار رسول اللّه صلی اللّٰه عليه و اله وسلم وكتب اللّه تبارک وتعالی له بذلک ثواب ألف حجّة مبرورة وألف عمرة مقبولة وكنت أنا وآبائی شفعائه يوم القيامة.» بحارالانوار، ج 102،ص 31، ح 2.

هفتصد حج می باشد.»

از اين سخن حضرت، تعجّب كردم وسؤال كردم: «آيا زيارت فرزند شمابا هفتصد حجّ برابراست؟»

حضرت فرمود: «بلی! ازآن هم بالاتر؛ زيارت فرزندم با هفتصد هزار حجّ برابري مي كند» و افزود: «چه بسا حجّی كه پذيرفته نمی شود!»(1)

قريب به اين مضمون نيز، از امام هشتم عليه السّلام وارد شده است.(2)

ج: معادل يک ميليون حجّ

احمدبن ابی نصر بزنطی می گويد: در نامه امام هشتم علی بن موسي الرضاعليهما السّلام ديدم كه نوشته بود: به شيعيان من اعلام كنيد كه: «زيارت من در پيشگاه خدا با هزار حجّ برابری می كند.»

ص:212


1- عن أبی الحسن موسی بن جعفرعليه السّلام قال: «من زار قبر ولدی كان له عند اللّه كسبعين حجّة مبرورة.» قال قلت: «سبعين حجّة؟» قال: «نعم! وسبعمائة حجّة.» قلت: «وسبعمائة حجّة؟» قال: «نعم! وسبعين ألف حجّة.» قلت: «وسبعين ألف حجّة؟» قال: «رب حجّة لا تقبل.» بحار، ج 102، ص 41، ح 46 و ص 35، ح 16.
2- بحارالانوار، ج 102، ص 44، ح 51 و اقبال سيدبن طاووس، ص 525.

به امام جوادعليه السّلام عرض كردم: «آيا درست است كه زيارت قبر پدر بزرگوارتان معادل با هزار حجّ است؟»

حضرت جوادالأئمّه عليه السّلام فرمودند: «آری! قسم بخدا زيارت آگاهانه پدرم، با هزار هزار (يک ميليون) حجّ برابراست.»(1)

2- پاداش شهيد و شهادت واقعی

امام صادق عليه السّلام فرمود: «يكی از فرزندانم در سرزمين خراسان كه طوس نام دارد به شهادت خواهد رسيد... هركس او را با شناخت و آگاهی به حقّ آن حضرت، زيارت كند خداوند پاداش هفتاد شهيد از آنانكه در ركاب پيامبر خدا به جهاد شتافتند و براستی به شهادت رسيدند، بدو ارزانی خواهدداشت.»(2)

ص:213


1- عن البزنطي قال: «قرأت كتاب أبی الحسن الرضاعليه السّلام: «أبلغ شيعتی: أن زيارتي تعدل عند اللّه عزّوجل ألف حجّة.» قال فقلت لأبی جعفرعليه السّلام: «ألف حجّة؟.» قال عليه السّلام: «إی واللّه! ألف ألف حجّة لمن زاره عارفاًبحقّه.» بحارالانوار، ج 102، ص 33، ح 4 و عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 257.
2- قال أبوعبداللّه عليه السّلام: «يقتل حفدتي بأرض خراسان ... من زاره عارفاً بحقّه أعطاه اللّه عزّوجل أجر سبعين شهيداً ممنّ استشهد بين يدی رسول اللّه صلی اللّٰه عليه و آله وسلم علی حقيقة.» بحارالانوار، ج 102، ص 35، ح 17.

اباصلت هروی گويد: از هشتمين ستاره آسمان ولايت و امامت شنيدم كه فرمود: «... آگاه باشيد! هركس مرا در اين ديار غربت زيارت كند، خداوند، پاداش يكصدهزار شهيد، يكصدهزار صدّيق، يكصدهزار حجّ و يكصدهزار مجاهد و رزمنده به او عطا خواهد نمود....»(1)

علیّ بن عبداللّه گويد: «روزي عليّ بن موسي الرّضاعليهما السّلام كه جوانی نورس بود و برادرانش اطراف او را گرفته بودند، از كنار پدر بزرگوارش عبور كرد. وقتی چشم هفتمين امام نور به فرزند دلبندش افتاد فرمود: «اين فرزند عزيزم در سرزمين غربت و دور از اهل و عيال به شهادت می رسد و هركس او را در آن ديار غربت، آگاهانه زيارت كند، خداوند پاداشی همانند پاداش شهدای بدر به وی عطا خواهد نمود.»(2)

ص:214


1- عن الهروی قال سمعت الرضاعليه السلام يقول: «... ألا! فمن زارنی فی غربتی كتب اللّه عزّوجل له أجر مائة ألف شهيد ومائة ألف صدّيق ومائة ألف حاجّ ومعتمر، ومائة ألف مجاهد ... .» بحارالانوار، ج 102 ص 32، ح 2.
2- عن علي بن عبداللّه بن قطرب، عن أبی الحسن موسی بن جعفرعليهما السلام قال مرّ به ابنه وهو شابّ حدث وبنوه مجتمعون عنده فقال: «انّ ابنی هذا، يموت فی أرض غربة، فمن زاره مسلماً لأمره عارفاً بحقّه كان عنداللّه جلّ وعزّ كشهداء بدر.» بحارالانوار، ج 102 ص 41، ح 43.

3- بخشايش گناهان

اميرمؤمنان عليه السّلام از پيامبر گرامی صلی اللّٰه عليه و آله وسلم آورده است كه فرمود: «يكی از فرزندان گرانمايه ام در خراسان به خاک سپرده می شود. هيچ انسان اندوه زده ای، خالصانه به كوی او نخواهد شتافت، مگر اينكه خداوند اندوهش را برطرف می كند. و هيچ گناهكاری، آگاهانه به زيارتش نخواهد رفت، جز اينكه خداوند گناهانش را خواهد بخشيد.»(1)

در روايت ديگری از اميرمؤمنان عليه السّلام آمده كه: «يكی از فرزندان من كه نام او همانند نام من و نام پدرش، نام فرزند عمران يعنی موسی است؛ در سرزمين خراسان بوسيله سم به شهادت می رسد. هركس كه او را در سرزمين غربت زيارت

ص:215


1- عن أميرالمؤمنين عليه السلام قال: قال رسول اللّه صلی اللّٰه عليه و آله وسلم : «ستدفن بضعة منّی بخراسان، مازارها مكروب إلاّ نفّس اللّه كربته ولامذنب إلاّ غفراللّه ذنوبه.» بحارالانوار، ج 102 ص 33، ح 10.

كند، خداوند گناهان گذشته و آيندۀ او را، گرچه به شمار ستارگان آسمان و دانه های باران و برگهای درختان باشد، مورد بخشش قرار می دهد.»(1)

اباصلت هروی گويد: هشتمين ستاره آسمان هدايت وارد اطاقی شد كه قبر هارون الرّشيد آنجا بود و بادست مباركش خطّی كشيد و فرمود:

«اينجا آرامگاه من است و در همين مكان به خاک سپرده می شوم و خداوند عالم، همين جا را محلّ رفت و آمد شيعيان و دوستانم قرارخواهد داد.

قسم بخدا! هركس مرا در اين مكان زيارت كرده و به من سلام دهد، به وسيلۀ شفاعت ما اهل بيت، مستوجب بخشش و رحمت خدا خواهد شد.»(2)

ص:216


1- قال اميرالمؤمنين عليه السّلام: «سيقتل رجل من ولدی بأرض خراسان بالسّم ظلماً. اسمه اسمی، و اسم أبيه اسم ابن عمران موسی عليه السّلام. ألا! فمن زاره فی غربته غفر اللّه ذنوبه ما تقدّم منها وماتأخّر، و لو كانت مثل عدد النّجوم و قطرالامطار و ورق الاشجار.» بحارالانوار، ج 102، ص 34، ح 11 و عيون، ج 2، ص 258.
2- عن الهروی قال: دخل الرضا عليه السّلام القبّة التی فيها قبر هارون الرّشيد ثم خطّ بيده الی جانبه ثمّ قال: «هذه تربتی و فيها أدفن وسيجعل اللّه هذا المكان مختلف شيعتی و أهل محبّتی، واللّه ما يزورنی منهم زائر و لايسلّم علیّ منهم مسلم، الاّ وجب له غفران اللّه و رحمته بشفاعتنا أهل البيت.» بحارالانوار، ج 102، ص 36، ح 22. و عيون ج 2، ص 136.

حمدان سودائی گويد: «خدمت حضرت امام جوادعليه السّلام مشرف شده وسؤال نمودم: كسی كه قبر پدر بزرگوار شما را در سرزمين طوس زيارت كند، چه پاداشی دارد؟»

حضرت پاسخ فرمودند: «هركسی كه پدر گرامم را زيارت كند، خداوند تمام گناهان گذشته وآينده او را خواهد بخشيد.»

حمدان اضافه می كند كه پس از مدّتی، ايّوب بن نوح را ملاقات كرده و به او گفتم: «از حضرت امام جوادعليه السّلام شنيدم: خداوند تمام گناهان گذشته و آينده زائر قبر امام هشتم عليه السّلام را مورد عفو وبخشش قرار می دهد.»

ايّوب بن نوح گفت: «آيا دوست داری بر فضيلت زيارت قبر امام هشتم عليه السّلام چيزي هم بيفزايم؟»

پاسخ دادم: «بلی!»

گفت: من ازحضرت جواد الائمّه عليه السّلام شنيدم كه فرمود: «هركس پدرم را در طوس زيارت كند، خداوند گناهان گذشته و آينده او را مورد بخشايش قرار خواهد داد و هنگامی كه روز

ص217

سهمگين رستاخيز فرا رسد برای او جايگاه بلندی، در كنار جايگاه پرشكوه و رفيع پيامبر، برپا خواهند ساخت و در آنجا خواهد بود تا دادخواهی و حسابرسی روز رستاخيز، به پايان رسد.»(1)

و اين نكته در فرهنگ شيعه به گونه ای بود كه زائران آگاه می گفتند: «به كوی آن گرامی می شتابيم تا آن جايگاه بلند روز رستاخيز و همنشينی با پيامبر را بدست آوريم.»(2)

اباصلت هروی گويد: ازامام هشتم علیّ بن موسی الرّضاعليهما السّلام شنيدم كه فرمود: «در آينده ای نه چندان دور، بوسيلۀ زهر ستم، مظلومانه به شهادت می رسم و مرا در كنار قبر هارون الرشيد به

ص:218


1- عن حمدانی السودائی قال: دخلت علی أبی جعفرالثانی عليه السّلام: فقلت له: «مالمن زار اباک بطوس؟» فقال عليه السّلام: «من زارقبرأبی بطوس غفراللّه له ما تقدّم من ذنبه وماتأخّر.» قال حمدان: فلقيت بعد ذلك أيّوب بن نوح بن دراج فقلت له: يا أبا الحسين انی سمعت مولای أبا جعفرعليه السّلام يقول: «من زار قبر أبی بطوس غفراللّه له ما تقدّم من ذنبه و ماتأخّر.» فقال أيّوب: «وأزيدک فيه؟» قلت: «نعم!» فقال: سمعته يقول: - يعنی أبا جعفرعليه السّلام - «من زار قبر أبی بطوس غفر له ما تقدّم من ذنبه و ماتأخّر، فاذا كان يوم القيامة نصب له منبر بحذاء منبر رسول اللّه صلی اللّٰه عليه و آله وسلم حتّی يفرغ اللّه من حساب الخلائق.» بحارالانوار، ج 102، ص 40، ح 41.
2- فرأيت بعد أيّوب بن نوح وقد زار فقال: «جئت أطلب المنبر.» بحارالانوار، ج 102، ص 41، ح 44.

خاک می سپارند. و خداوند متعال مرقد مرا محلّ تردّد و رفت وآمد شيعيان و اهل بيت من قرار خواهد داد.

هركس مرا دراين سرزمين غربت زيارت نمايد، من در قيامت به ديدار او خواهم رفت.

قسم به خداوندی كه حضرت محمّدصلی اللّٰه عليه و آله وسلم را به افتخار نبوّت و رسالت گرامی داشت و در تمام هستی از ميان جميع خلايق، تاج كرامت و شرافت را ويژۀ او ساخت، هر يک از شما در كنار قبر من، دو ركعت نماز گزارد، هنگام ملاقات با حق مستوجب بخشش خداوند - عزّوجلّ - قرار خواهد گرفت.

قسم به خداوندی كه مقام والای امامت را ويژۀ ما ساخت، زائرين قبر من، از بهترين كسانی هستند كه در رستاخيز بر بارگاه الهی وارد می شوند.

هر مؤمنی كه در مسير زيارت من دچار زحمت شده و گرفتار بارش باران شود، خداوند عالم، بدن او را بر آتش جهنّم حرام می سازد.»(1)

ص:219


1- عن الهروی: قال: سمعت الرضاعليه السّلام يقول «انّی سأقتل بالسّم مسموماً ومظلوماً واقبر الی جنب هارون ويجعل اللّه عزّوجل تربتی مختلف شيعتی وأهل بيتی. فمن زارنی فی غربتي وجبت له زيارتی يوم القيامة، والّذی أكرم محمّداً صلی اللّٰه عليه و آله وسلم بالنّبوة واصطفاه علی جميع الخليقة، لايصلّی أحد منكم عند قبری ركعتين، الاّ استحقّ المغفرة من اللّه عزّوجلّ يوم يلقاه والّذی أكرمنا بعد محمّدصلی اللّٰه عليه و آله وسلم بالامامة وخصّنا بالوصيّة، انّ زوّار قبری لأكرم الوفود علی اللّه يوم القيامة، وما من مؤمن يزورنی فتصيب وجهه قطرة من السّماء الاّ حرّم اللّه عزّوجلّ جسده علی النّار.» بحارالانوار، ج 102، ص 36، ح 23.

4 - امنيّت از آتش رستاخيز

عبدالعظيم حسنی گويد: از امام جوادعليه السّلام شنيدم كه فرمود: «هركس در مسير زيارت پدرم، در اثر باران و يا سرما و گرما، متحمّل اذيّت شود، خداوند پيكر او را بر آتش حرام خواهدساخت.»(1)

ابوهاشم جعفری گويد: از حضرت جواد الائمّه عليه السّلام شنيدم كه فرمودند: «در ميان دو كوه طوس، سرزمينی است كه از خاک بهشت گرفته شده و هركس وارد آن سرزمين شود، از آتش قيامت در امان می باشد.»(2)

عبدالعظيم حسنی می گويد: از امام هادی عليه السّلام شنيدم كه

ص:220


1- عن عبدالعظيم الحسنی قال: سمعت أبا جعفر الثانی عليه السلام يقول: «مازار أبی عليه السّلام أحد فأصابه أذیً من مطر أو برد أو حرّ، الاّحرّم اللّه جسده علی النّار.» بحارالانوار، ج 102، ص 36، ح 20.
2- عن ابي هاشم الجعفري قال: سمعت أباجعفرعليه السّلام قال: «انّ بين جبلی طوس قبضة قبضت من الجنّة من دخلها كان آمناً يوم القيامة من النّار.» بحارالانوار، ج 102، ص 37، ح 24.

فرمود: «خدای عالم اهل قم و آوه را بخاطر زيارت جدّم علیّ بن موسی الرّضاعليهما السّلام مورد آمرزش و بخشش قرار داد. و هركس در اثر زيارت جدّم، گرفتار بارندگی شود، خداوند بدنش را به عذاب جهنّم حرام می سازد.»(1)

5- رسيدن به بهشت پرطراوت

ششمين امام نور از پدران گرانمايه اش عليهم السّلام آورده است كه پيامبر گرامی صلی اللّٰه عليه و آله وسلم فرمود: «يكی از فرزندان گرانقدرم در سرزمين خراسان به خاک سپرده می شود، هر انسان باايمانی، خالصانه وآگاهانه او را زيارت كند خداوند بهشت را بر او مقرّر و پيكرش را بر آتش دوزخ حرام خواهد ساخت.»(2)

در روايت ديگری از حضرت امام صادق عليه السّلام آمده: «يكی

ص:221


1- عن عبدالعظيم الحسنی قال: سمعت عليّ بن محمّد العسكری عليهما السّلام يقول: «اهل قم واهل آبة، المغفور لهم لزيارتهم لجدّی علی بن موسی الرضاعليه السّلام بطوس، ألا ومن زاره فأصابه فی طريقه قطرة من السّماء حرّم اللّه جسده علی النار.» بحارالانوار، ج 102، ص 38، ح 31.
2- عن جعفربن محمّدبن عمّارة عن ابيه عن الصادق، عن آبائه عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلی اللّه عليه و اله وسلم: «ستدفن بضعة منّي بأرض خراسان لايزورها مؤمن الاّ أوجب اللّه عزّوجلّ له الجنّة وحرّم جسده علی النّار.» بحارالانوار، ج 102، ص 31، ح 1

از فرزندان من، در شهر طوس در منطقۀخراسان، به شهادت می رسد و هر كس كه او را آگاهانه زيارت كند، فردای قيامت دست او را گرفته و وارد بهشت خواهم ساخت، اگرچه مرتكب گناهان كبيره شده باشد.»(1)

علي بن مهزيار گويد: ازامام جوادعليه السّلام پرسيدم: «پاداش زيارت قبر امام هشتم عليه السّلام چيست؟»

فرمود: «قسم بخدا! بهشت برين، پاداش اوست.»(2)

6- پاداشی بسان پاداش زيارت پيامبر(ص)

هشتمين امام نور حضرت رضاعليه السّلام ضمن روايت مفصّلی در فضيلت مرقد مطهّر خويش فرمود:

«هر كسی در آنجا مرا آگاهانه و خالصانه زيارت كند همچون كسی است كه پيامبر خدا را زيارت كرده است.»(3)

ص:222


1- قال ابوعبداللّه عليه السّلام: «يقتل حفدتی بأرض خراسان فی مدينة يقال لها طوس من زاره اليها عارفاً بحقّه اخذته بيدی يوم القيامة وأدخلته الجنّة وان كان من أهل الكبائر... .» بحارالانوار، ج 102، ص 35، ح 17.
2- عن علي بن مهزيار قال: قلت لابی جعفرعليه السّلام: «ما لمن أتی قبر الرضاعليه السّلام؟» قال: «الجنّة واللّه.» بحارالانوار، ج 102، ص 39 و 37
3- عن أبی الحسن الرضاعليه السّلام: «انّ بخراسان لبقعة يأتی عليها زمان تصير مختلف الملائكة ... من زارنی فی تلک البقعة كان كمن زار رسول اللّه صلی اللّٰه عليه و آله وسلم.» بحارالانوار ،ج 102، ص 31، ح 2

امام كاظم عليه السّلام نيز ضمن خبر از شهادت هشتمين امام نور بوسيلۀ زهر و اشاره به جايگاه شهادت و دفن او، فرمود:

«هركس او را زيارت آگاهانه نمايد، همانند كسی است كه پيامبر را زيارت كرده است.»(1)

عبداللّه بن فضل گويد: در محضرمنوّر حضرت امام صادق عليه السّلام بودم كه مردی ازاهل طوس وارد شد واز حضرت در باره فضيلت زيارت قبرِ سرور آزادگان حضرت سيّدالشّهداءعليه السّلام سؤال نمود.

حضرت ضمن پاسخ مفصّل فرمودند: «يكی از فرزندان آن حضرت كه مورد رضای خدا در آسمان و مردم در روی زمين است، (اشاره به لقب حضرت رضا عليه السّلام است) در سرزمين شما مظلومانه بوسيلۀ زهر به شهادت می رسد و غريبانه به خاک سپرده می شود. هركس كه معتقد به امامت اوست در آن سرزمين غربت، او را زيارت نمايد، مانند كسی است كه

ص:223


1- عن سليمان بن حفص قالي سمعت أبا الحسن موسي بن جعفرعليهما السّلام يقول: «انّ ابنی عليّاً مقتول بالسّم ظلماً ومدفون الی جانب هارون بطوس، من زاره كمن زار رسول اللّهصلی اللّٰه عليه و آله وسلم.» بحارالانوار، ج 102، ص 38، ح 32.

رسول اكرم را زيارت كرده است.»(1)

7- بسان پاداش زيارت خدا در عرش

هفتمين امام نورعليه السّلام ضمن روايتی در فضيلت زيارت فرزند گرامی اش علیّ بن موسی عليهما السّلام فرمودند: « ... هر كس آن حضرت را آگاهانه زيارت كند و يا شبی را در كوی او به ياد خدا به صبح آورد، همچون كسی است كه خدای را در عرش زيارت كرده است.»

و افزودند: «هنگامی كه روز رستاخيز فرا می رسد، چهار شخصيّت گرانمايه از امّتهای پيشين و چهار شخصيّت والا، از امّت آخرين بر فراز عرش پرشكوه، خواهند بود.

از پيشينيان: حضرت نوح ،ابراهيم، عيسی و موسی و از آخرين: حضرت رسول اكرم، اميرمؤمنان، حسن و حسين عليهم السّلام

ص:224


1- عن عبداللّه بن الفضل قال: كنت عند ابی عبداللّه عليه السّلام فدخل عليه من رجل اهل طوس فقال له: «ياابن رسول اللّه! مالمن زارقبرابی عبداللّه عليه السلام.» فقال له: «... وانّه سيخرج من صلبه رجل يكون رضی للّه عزّوجلّ فی سمائه ولعباده فی أرضه يقتل فی أرضكم بالسّم ظلماً وعدوانا ويدفن بها غريباً، ألا فمن زاره فی غربته و هو يعلم أنه امام بعد أبيه، مفترض الطاعة من اللّه عزّوجلّ، كان كمن زار رسول اللّه.» بحارالانوار، ج 102، ص 38، ح 32.

خواهند بود. آنگاه فرش مخصوص ضيافت، گسترده می شود و تمامی زائران ائمّه عليهم السّلام همراه آنان در آنجا می نشينند.

آگاه باشيد كه برترين مقام و منزلت را در ميان زائران، كسانی خواهند داشت كه قبر فرزندم علی را زيارت كرده اند.»(1)

8- برتر از زيارت اميرمؤمنان وامام حسين علیه السّلام

يكی از شيعيان می گويد: از نهمين امام نورعليه السّلام درباره مردی پرسيدم كه: «حجّ واجب خويش را به انجام رسانده، سپس به مدينه منوّره شتافته و درود خالصانه خويش را نثار روح بلند پيامبر اكرم صلی اللّٰه عليه وآله وسلم كرده است، از آنجا بسوی نجف و مرقد مطهّر اميرمؤمنان عليه السّلام بار سفر بسته و با ايمان خلل ناپذير به اينكه آن حضرت حجّت خدا بر بندگانش و باب هدايت بسوی اوست، آن گرامی را آگاهانه زيارت نموده است، آنگاه

ص:225


1- عن موسی بن جعفرعليهما السّلام «... من زاره أو بات عنده ليلة كان كمن زاراللّه فی عرشه.» قلت: «كمن زار اللّه فی عرشه؟» قال: «نعم! إذا كان يوم القيمة كان علی عرش اللّه عزّوجل أربعة من الاولين وأربعة من الآخرين، فأما الأوّلون: فنوح وإبراهيم وموسی وعيسی وأما الاربعة الآخرون: فمحمّد وعلیّ والحسن والحسين. ثم يمدّ المطمر فيقعد معنا زوّار قبور الأئمة. ألا ان أعلاها درجة واقربهم حبوة زوار قبر ولدی علی عليه السّلام.» بحارالانوار، ج 102، ص 35، ح 16 و قريب به اين مضمون در ص 41، ح 46.

به ديار عاشقان پر كشيده و بر سالار شهيدان، آگاهانه سلام و درود، نثار كرده است و سرانجام به بغداد و به زيارت هفتمين امام نور، مفتخر گرديده است.

اينک اگر بار ديگر خداوند، امكاناتی به او روزی سازد كه بتواند بسوی خانه خدا بشتابد، به كدام سو حركت كند؟ بسوی آن چنين حجّی كه انجام داده بود يا بسوی خراسان و زيارت هشتمين امام نور؟»

حضرت جوادعليه السّلام فرمود: «پاداش زيارت آگاهانه پدرم در خراسان، از پاداش چنين حجّی، با فضيلت تر است و كوشش كند كه اين زيارت در ماه رجب انجام گيرد... .»(1)

و نيز در دو روايت ديگر از آن گرامی به صراحت آمده

ص:226


1- سألت أباجعفرعليه السّلام عن رجل حجّ حجّة الاسلام فدخل متمتعاً بالعمرة الی الحج فأعانه اللّه تعالی علی حجّة وعمرة، ثم أتی المدينة فسلّم علی النّبی صلی اللّٰه عليه و آله وسلم ثمّ اتی أباک أميرالمؤمنين عليه السلام عارفاً بحقّه يعلم أنّه حجّة اللّه علی خلقه وبابه الّذی يؤتی منه فسلّم عليه ثم أتی أبا عبداللّه عليه السّلام فسلّم عليه ثمّ أتی بغداد فسلّم علی أبی الحسن موسی عليهما السّلام ثم انصرف الی بلاده. فلمّا كان فی هذا الوقت رزقه اللّه تعالی مايحجّ به فأيّهما أفضل؟ هذا الذی حجّ حجّةالاسلام يرجع أيضاً فيحجّ أويخرج الی خراسان الی أبيک علی بن موسی الرضاعليه السّلام فيسّلم عليه؟ قال: «بل يأتی خراسان فيسّلم علی أبی عليه السّلام أفضل وليكن ذلک فی رجب ... .» بحارالانوار، ج 102، ص 37، ح 29.

است كه: «زيارت آگاهانه و خالصانه پدرم، از زيارت جدّ بزرگوارم حضرت حسين عليه السّلام برتر است، چرا كه در اين شرايط زائران كوی او بسيارند؛ امّا زائران كوی پدرم (به دليل سياستهای شيطانی حكومت) تنها زبدگان شيعه هستند.»(1)

امام كاظم عليه السّلام ضمن روايتی فرمود: «در ميان زيارت كنندگان امامان معصوم، زائران و شيفتگان كوی فرزندم علی بن موسی الرضا از نظر مقام و منزلت، والاتر و مقرّب ترند.»(2)

9 - همنشين امام هشتم علیه السّلام

هشتمين امام نور حضرت رضاعليه السّلام فرمود:

«هرگز روزگار، پايان نخواهد پذيرفت تا اينكه «طوس» ميعادگاه عاشقان و جايگاه رفت و آمد زائران من گردد....

مردم! بدانيد هر كس در «طوس» و در اوج تنهايي من، مرا

ص:227


1- عن علی بن مهزيار قال: قلت لابی جعفرعليه السّلام: «جعلت فداک! زيارة الرضا عليه السلام) افضل ام زيارة ابی عبداللّه عليه السّلام؟» فقال: «زيارة أبی عليه السّلام أفضل وذلک أن أبا عبداللّه عليه السّلام يزوره كل النّاس وأبی عليه السّلام لايزوره الاّ الخواصّ من الشّيعة.» بحارالانوار، ج 102، ص 38، ح 34.
2- عن أبی الحسن موسی بن جعفرعليهما السّلام قال: «... فيقعد معنا من زار قبور الأئمةعليهم السّلام الاّ أن أعلاهم درجة وأقربهم حبوة زوّار قبر ولدی علی عليه السّلام.» بحارالانوار، ج 102، ص 41، ح 46 و ص 35، ح 16.

زيارت كند در روز رستاخيز مورد بخشايش خدا قرار گرفته و با من و در رديف من خواهد بود.»(1)

و نيز در روايت ديگری ضمن خبر از شهادت جانگداز خويش به دست پليدترين موجود هستی و بيان چگونگي شهادت و دفن مظلومانه اش در مكانی ناشناخته... فرمود:

«هر كس در آنجا مرا آگاهانه و خالصانه زيارت كند خداوند پاداش پرشكوهی ... بدو ارزانی داشته و او را در مقامات والای بهشت برين همنشين و رفيق ما خواهدساخت.»(2)

10- شفاعت خاندان وحی و رسالت

مردی از خراسان به امام هشتم علیّ بن موسی الرّضاعليهما السّلام عرض كرد: ای فرزند گرانمايۀ پيامبر! من در عالم خواب

ص:228


1- عن الرضاعليه السّلام فی خبر دعبل قال عليه السّلام: «لاتنقضی الأيّام واللّيالی حتّی تصير طوس مختلف شيعتی وزوّاری ألا فمن زارنی فی غربتی بطوس، كان معی فی درجتی يوم القيامة مغفوراً له.» بحارالانوار، ج 102، ص 39، ح 36.
2- عن الهروي قال سمعت الرضاعليه السّلام يقول: «ألا! فمن زارنی فی غربتی كتب اللّه عزّوجل له أجر مائة ألف شهيد و... وحشر فی زمرتنا و جعل فی الدّرجات العلی من الجنّة رفيقنا.» بحارالانوار، ج 102، ص 32، ح 2.

پيامبرصلی اللّٰه عليه و آله وسلم را ديدم به من می فرمود:

«آنگاه كه پاره تنم در سرزمينتان به خاک سپرده شود وستاره ای از ستارگانم در ديار شما نهان گردد، شما با اين امانت من چگونه رفتار خواهيد كرد؟»

آن گرامی فرمود: «آن امانت و آن ستاره و آن پاره وجودپيامبر، من هستم. آری! من در سرزمين شما به خاک سپرده می شوم.

آگاه باشيد! هر كس مرا زيارت كند و در همان حال به حقوقی كه خداوند برای من مقرّر داشته است، آگاه باشد، در روز رستاخيز، من و پدران گرانقدرم شفاعت كننده او خواهيم بود و هر كس كه شفاعت كنندۀ روز رستاخيزش، ما باشيم گرچه گناهی همانند گناه جنّ و انس از او سرزده باشد، نجات خواهديافت ... .»(1)

ص:229


1- عن الرضاعليه السّلام أنّه قال له رجل من أهل خراسان: «يا ابن رسول اللّه! رأيت رسول اللّه صلی اللّٰه عليه و آله وسلم فی المنام كأنّه يقول لی: كيف أنتم اذا دفن فی أرضكم بعضی، فاستحفظتم وديعتی وغيّب فی ثراكم نجمی؟» فقال له الرضاعليه السّلام: «انا المدفون فی أرضكم و أنا بضعة من نبيّكم وأنا الوديعة والنجم. ألا! فمن زارنی وهو يعرف ما أوجب اللّه تبارک وتعالی من حقّی وطاعتی فأنا وآبائی شفعائه يوم القيامة ومن كنّا شفعائه يوم القيامة نجا ولو كان عليه مثل وزر الثقلين الجنّ والانس....» بحارالانوار، ج 102 ص 32، ح 3.

و در روايت ديگر از آن گرامی از جمله پاداش زيارت خالصانه آن حضرت، شفاعت روز رستاخيز عنوان شده است.(1)

11 - بازديد حضرت در سه موقعيت حسّاس

هشتمين امام نورعليه السّلام فرمود: «هر كس مرا در سرزمين غربت و دور از خانه و خاندانم، آگاهانه زيارت كند در سه جا و سه موقعيّت حسّاس به بازديدش خواهم رفت تا او را از هراس سهمگين، رهايی بخشم.

نخست: به هنگام دريافت كارنامه های عمل، دوّم: در آستانه عبور از صراط و ديگر: كنار ميزان عمل.»

و در روايت ديگر از آن حضرت همين نكات مورد تأكيد قرار گرفته است.(2)

ص:230


1- عن البزنطی قال: سمعت الرضاعليه السّلام يقول: «مازارنی احد من اوليائی عارفاً بحقّی إلاّ تشفّعت فيه يوم القيامة.» بحار، ج 102 ص 33، ح 7 و ص 31، ح 2.
2- قال الرضاعليه السّلام: «من زارنی علی بعد داری، أتيته يوم القيامة فی ثلاث مواطن حتّی أخلصه من أهوالها: إذا تطايرت الكتب يميناً وشمالاً وعندالصّراط وعندالميزان.» بحارالانوار، ج 102، ص 34، ح 13 و ص 40، ح 42.

و در روايت ديگر نيز از آن حضرت آمده كه: «هركس مرا در سرزمين غربت زيارت كند، بر خود لازم می دانم كه دررستاخيز از او ديدار نمايم.»(1)

12 - اجابت دعاها

هشتمين امام نور حضرت رضاعليه السّلام فرمود: «برای شتافتن به كوی هيچ كس بجز كوی ما خاندان وحی و رسالت، بار سفر نبنديد. بدانيد كه من بوسيله سمّ بيداد، مظلومانه به شهادت رسيده و در مكان مقدّسي، دور از خانه و خاندانم به خاک سپرده خواهم شد هر كس به منظور زيارت من بار سفر بندد، دعايش به هدف اجابت رسيده و گناهانش مورد بخشايش قرار خواهد گرفت.»(2)

ص:231


1- عن الهروی قال: سمعت الرضاعليه السّلام يقول: «...فمن زارنی فی غربتی وجبت له زيارتی يوم القيامة ... .» بحارالانوار، ج 102، ص 36، ح 23.
2- عن الرضاعليه السّلام : «لاتشدّ الرّحال الی شی ء من القبور الاّ الی قبورنا. ألا! وانّی مقتول بالسمّ ظلماً ومدفون فی موضع غربة، فمن شدّ رحله الی زيارتی، استجيب دعائه وغفر له ذنبه.» بحارالانوار، ج 102، ص 36، ح 21.

و در روايت ديگری ضمن بر شمردن پاداش زيادی براي زيارت آگاهانه آن حضرت، به هدف اجابت رسيدن دعاهارا از آثار زيارت آن ضريح مطهر می شمارد.(1)

13 - زدودن اندوه دلها

اميرمؤمنان عليه السّلام از پيامبر گرامی صلی اللّٰه عليه و آله وسلم آورده است كه فرمود: «يكی از فرزندانم در خراسان به خاک سپرده خواهد شد. هيچ گرفتار و اندوه زده ای او را زيارت نخواهدكرد، جزاينكه خداوند اندوه دلش را می زدايد و گرفتاريش را برطرف می كند....»(2)

ص:232


1- عن الرضاعليه السّلام انه قال من شد رحله الی زيارتی استجيب دعاؤه ... . بحارالانوار، ج 102، ص 44، ح 51.
2- عن أميرالمؤمنين عليه السلام قال: قال رسول اللّه صلی اللّٰه عليه و آله وسلم: «ستدفن بضعة منی بخراسان مازارها مكروب إلاّ نفّس اللّه كربته... .»بحارالانوار، ج 102 ص 33.

14 - فضيلت حرم مطهّر حضرت

امام صادق عليه السّلام در فضيلت و برتری شهادتگاه و حرم آن حضرت فرمود: «چهار مكان مقدّس در طوفان نوح به بارگاه خدا به نيايش برخاستند:

1 - بيت المعمور 2 - نجف 3 - كربلا 4 - طوس.»(1)

و خود آن گرامی در روايت ارزنده ای، آن سرزمين پربركت را، بوستانی از بوستانهای بهشت برين و فرودگاه فرشتگان خدا وصف كرد.(2)

ص:233


1- قال الصادق عليه السّلام: «اربع بقاع ضجت الی اللّه أيّام الطّوفان: البيت المعمور فرفعه اللّه والغری وكربلا وطوس.» بحارالانوار، ج 102، ص 39، ح 38.
2- «... وهذه البقعة روضة من رياض الجنّة، ومختلف الملائكة، لايزال فوج ينزل من السّماء وفوج يصعد، الی أن ينفخ فی الصّور.» بحار، ج 102، ص 44.

فرازهايی از سخنان امام هشتم علیه السّلام

دربارۀ مقام والای معصوم

«انَّ الامامة أجلّ قدراً وأعظم شأناً وأعلا مكاناً وأمنع جانباً وأبعد غوراً من أن يبلغها النّاس بعقولهم أو ينالوها بآرائهم. ...الامام كالشّمس الطّالعة المجلّلة بنورها للعالم وهی فی الافق بحيث لاتنالها الايدی والابصار. الامام البدر المنير والسّراج الزّاهر والنّور السّاطع والنّجم الهادي فی غياهب الدّجی واجواز البلدان والقفار ولجج البحار.»

امامت، منزلتش والاتر، شأنش بزرگتر، مقامش عاليتر، مرتبه اش بلندتر و ژرفش عميقتر از آن است كه عقلها به آن برسد و افكار آن را دريابد.

امام، همانند خورشيد فروزانی است كه خود در كرانۀ افق و دور از دسترس و چشم انداز و نورش سراسر هستی را فراگرفته است. امام همان ماه تابان ، چراغ فروزان، نور درخشان و ستاره رهنما در ظلمت شبها، رهگذر شهرها و كويرها و گرداب پرتلاطم درياهاست.(1)

ص:234


1- كافی،ج 1،ص 200.

زیارت با معرفت و آگاهانۀ حضرت رضا علیه السّلام

1- مراتب معرفت امام

2- زیارت آگاهانه چیست؟

3- شناخت امام واجب است

4- عبادت بدون معرفت امام پذیرفته نیست

5-معرفت امام علیه السّلام وسیلۀ رفتن به بهشت

6- اعمال بندگان بدون ولایت پذیرفته نیست

7-اجابت دعای پیامبران به برکت ائمّه علیهم السّلام

8- آگاهی امام علیه السّلام از تمام امور

9- قدرت ائمّه علیهم السلام بر تمام معجزه های پیامبران

10- واسطۀ تمام فیوضات الهی به خلایق

11- ولایت تکوینی و تشریعی امامان علیهم السّلام

12-نظریّۀ علمای بزرگ و فقهای نامدار

13- در ولایت تکوین و تشریع

14- احادیث وارده در فضیلت و مقام ائمّه علیهم السّلام

ص:235

شناخت ومعرفت امام علیه السّلام

زیارت آگاهانۀ حضرت رضا علیه السّلام

1- مراتب معرفت امام

در فصل گذشته ديديم كه زيارت آن حضرت پاداشی همانند پاداش هزار حجّ شايسته و عمرۀ پذيرفته شده، دارد.

پاداشی همانند پاداش شهيد و شهادت واقعی، برايش مقرّر شده است.

انسان را به نهايت آرزوهايش كه بهشت برين است می رساند.

از آتش سهمگين دوزخ، امنيّت می بخشد.

پاداشش بسان زيارت پيامبرصلی اللّٰه عليه و آله وسلم است.

همچون زيارت خدا در عرش است.

موجب بازديد آن حضرت از زائر آگاه و حق شناسش، در سخت ترين شرايط می گردد.

باعث اجابت دعاهاست.

بسان زيارت سالار شهيدان است.

انسان را به همنشينی پيامبر و امامان نورعليهم السّلام مفتخر

ص:236

ساخته، سرانجام شفاعت آنان را به ارمغان می آورد.

البتّه اينها همه، پاداش زيارت اوست؛ امّا زيارت! نه ديدار و تماشا! و رفتن وآمدن!

زيارت! آن هم با اين شرط كه آگاهانه، عاشقانه، خالصانه و متفكّرانه باشد؛ نه زيارت بازيگرانه و سياستمدارانه! و يا رياكارانه!!

آری! زيارت انسان حق شناس، خداشناس، پيامبرشناس، امام شناس، معادشناس و نكته سنج و عميق! نه هر كس كه آنجا برود و بازگردد!

به همين دليل در روايات، با عبارتهای مختلف اشاره شده كه اين همه پاداش و اجر، نصيب كسی خواهد شد كه: «حضرت را با معرفت زيارت كند.»

از حضرت جواد الأئمه عليه السّلام خوانديم كه: «پاداش هزار هزار (يک ميليون) حجّ از آنِ كسی است كه پدر بزرگوارم را آگاهانه زيارت كند.»(1)

و يا در بعضی از روايات، بخشش الهي و پاداش هفتاد شهيد

ص:237


1- - ... قال ابوجعفرعليه السّلام: «إي واللّه ألف ألف حجّة لمن زاره عارفاً بحقّه.» بحارالانوار، ج 102 ص 33، ح 4

و رسيدن به شفاعت اهل بيت و دخول در بهشت باطراوت را مختصّ كسی مي داند كه حضرت را با معرفت و آگاهی به حقّ او، زيارت كند.(1) و از امام هفتم عليه السّلام خوانديم كه زيارت حضرت، همانند: هفتاد حج، هفتصد حج، هفتصدهزار حج، پاداش دارد. و يا در حديث امام جوادعليه السّلام آمده كه: پاداش زيارت حضرت، معادل يک ميليون حج می باشد.

شايد تفاوت مراتب پاداش زيارت، مربوط به مراتب معرفت زائر باشد. يعنی: هركس كه معرفت او نسبت به امام، بيشتر باشد، زيارت او آگاهانه تر و كسی كه شناخت او عميقتر باشد، ديدار او عاشقانه تر و پاداش او افزونتر خواهد بود.

ص:238


1- قال الرضاعليه السّلام: ... «فمن زارني عارفاً بحقّی غفراللّه ما تقدّم من ذنبه وماتأخّر.» بحارالانوار، ج 102، ص 38، ح 33. قال ابوعبداللّه عليه السّلام: ... من زاره عارفاً بحقّه أعطاه اللّه عزّوجلّ أجر سبعين شهيداً ممّن استشهد بين يدی رسول اللّه صلی اللّٰه عليه و اله وسلم علی حقيقة. بحارالانوار، ج 102 ص 35، ح 17. عن البزنطی قال سمعت الرضاعليه السّلام يقول: مازارنی أحد من أوليائی عارفاً بحقّی إلاّ تشفّعت فيه يوم القيامة. بحار، ج 102، ص 33، ح عليه السّلام. عن أبی جعفرعليه السّلام قال: حتمت لمن زار أبی عليه السّلام بطوس عارفاًبحقّه، الجنّة علی اللّه تعالی. بحار، ج 102، ص 33، ح 7.

2 - زيارت آگاهانه و بامعرفت چيست؟

اينک اين سؤال پيش می آيد كه مراد از زيارت با معرفت و زيارت آگاهانه چيست؟

آيا زيارت عارفانه، رفتن به صحن مطهّر آن حضرت و تماشانمودن بارگاه و ايوانهای طلايی و ضريح مطهّر مي باشد؟

آيا زيارت آگاهانه، طواف نمودن اطراف قبر مطهّر و رساندن دست به ضريح حضرت، اگرچه با آوردن فشار به ديگر زائرين و ايذاي آنان تمام شود؟(1)

و يا زيارت آگاهانه اين است كه: انسان وقتی وارد حرم مطهّر مي شود با تمام وجود احساس كند كه خدمت حضرت در زمان حيات می رسد و يقين كند كه حضرت او را می بيند و صدای او را می شنود و سلام او را جواب می دهد و از تمام نيّات قلبی او بااطّلاع است و از همۀ گذشته و آينده او آگاه است و از جميع اعمال خوب و بد او باخبراست و نسبت به شيعيان و دوستانش ازمهربانترين پدران و مادران، مهربانتراست و از خدا

ص:239


1- در آداب زيارت آمده كه: «ثمّ تنكبّ علي القبر وتقول ... .» يعنی: پس خود را بر ضريح مقدّس می چسبانی و می خوانی؛ قطعاً در جايی است كه چسباندن خود به ضريح مطهّر، مستلزم ايذای ديگران نباشد.

برای او طلب مغفرت می كند و قضای حوايج او را از خدا می خواهد.

و آيا مراد از شناخت امام عليه السّلام اين است كه او را يک فرد عادّی و معمولی بدانيم كه در علم و تقوی از ديگر افراد، امتيازي دارد و مسايل الهی را می داند و احكام اسلامی را همانند فقها بيان می كند.

و يا مراد از معرفت امام اين است كه او را اشرف خلايق و عصاره عالم هستی و هدف غايی وجود و مظهر اسمای حسنای الهی و تجلّيگاه صفات كمال و جمال خداوندی و محلّ نزول اراده و مشيّت ربوبی و فرمانده كلّ هستی به اذن حق بدانيم.

البتّه در بعضی از روايات به موضوع معرفت امام و زيارت آگاهانه حضرت، اشاره شده است، مثلاً در روايتی آمده: «مراد از زيارت بامعرفت، اين است كه بداند او حجّت خدا بر تمام مردم بوده و او تنها راه معرفت حق و رسيدن به صراط مستقيم است.»(1)

و در روايتی از حضرت صادق عليه السّلام آمده كه: «هركس

ص:240


1- - «... ثم أتاك أباک أميرالمؤمنين عليه السّلام عارفاً بحقّه يعلم أنه حجّة اللّه علی خلقه وبابه الّذی يؤتی.» بحارالانوار، ج 102، ص 37، ح 29.

فرزندم علی بن موسی الرضاعليهما السّلام را آگاهانه زيارت كند، در قيامت دست او را گرفته و وارد بهشت می كنم.»

راوی می پرسد: «مراد از زيارت آگاهانه چيست؟»

حضرت پاسخ می دهد: «عقيده داشتن به اينكه اطاعت از دستورات او لازم و واجب است و آگاهی ازاينكه حكومت استبدادی، او را در سرزمين غربت و دور از اهل و عيال به شهادت رسانده است.»(1)

در روايت ديگر از هشتمين امام نور عليه السّلام آمده است كه: «مراد از معرفت، آگاهی به حقوق و اطاعت امامان پاكی است كه خداوند بر همه واجب و لازم گردانيده.»(2)

و نيز در روايتی، امام هفتم عليه السّلام زيارت بامعرفت را قرين تسليم اوامر و فرامين ملكوتی امامان راستين بحقّ، اعلام

ص:241


1- قال أبوعبداللّه عليه السّلام: «يقتل حفدتی بأرض خراسان فی مدينة يقال لها طوس. من زاره عارفاً بحقّه أخذته، بيدی يوم القيامة وأدخلته الجنّة وان كان من أهل الكباير.» قلت: «جعلت فداک! وماعرفان حقّه؟» قال: «يعلم أنّه مفترض الطاعة غريب شهيد... .» بحارالانوار، ج 102، ص 35، ح 17.
2- عن الرضاعليه السّلام: «... ألا! فمن زارنی وهو يعرف ما أوجب اللّه تبارک وتعالی من حقّی وطاعتی فأنا وآبائی شفعائه يوم القيامة.» بحار، ج 102، ص 32.

فرموده است.(1)

البته نظر بر اينكه بررسی مقام والای امام و امامت از عهدۀ اين جزوه خارج است؛ ولی جهت آگاهی شيفتگان و دلباختگان امامت و زائران و عاشقان كوی مقدّس هشتمين اختر آسمان ولايت، حضرت علیّ بن موسی الرّضاعليهما السّلام بصورت مختصر به موضوع شناخت امام و مقام امامت و قدرت ولايت، اشاره می كنيم.

3 - شناخت امام واجب است

در روايات متعدّد از امام باقرعليه السّلام آمده: «شناختن امام و معرفت او واجب بوده و هيچ عذری در ترک معرفت امام پذيرفته نيست. و هركس بدون معرفت و شناخت امام از دنيا برود، مرگ آن همانند مرگ جاهليّت و مرگ كافران و گمراهان و منافقان است.»(2)

ص:242


1- عن أبي الحسن موسي بن جعفرعليهما السّلام: «... فمن زاره مسلماً لأمره عارفا بحقّه كان عنداللّه عزّوجل كشهداء بدر.» بحارالانوار، ج 102 ص 41، ح 43.
2- رجوع شود به: اصول كافي، ج 1، ص 180 و بحارالانوار، ج 23، ص 77.

4- عبادت بدون معرفت امام پذيرفته نيست

در روايتی از امام صادق عليه السّلام در ذيل آيۀ شريفۀ «وللّه اسماءالحسنی» آمده: «سوگند بخدا ما (ائمّه) اسمای حسناي الهی هستيم و هيچ عبادتی بدون شناخت و معرفت ما پذيرفته نيست.»(1)

5- معرفت امام، وسيلۀ رفتن به بهشت

حضرت رسول اكرم صلی اللّٰه عليه و آله وسلم به اميرمؤمنان فرمودند: «سوگند ياد می كنم كه به بهشت قدم نمی گذارد مگر كسی كه تو را بشناسد.»(2)

و در روايت ديگری از حضرت اميرمؤمنانعليه السّلام آمده: «كسی كه از ما و مقام ما، شناخت و آگاهی نداشته باشد، وارد بهشت نخواهد شد.»(3)

ص:244


1- «نحن واللّه الاسماء الحسنی الّتی لايقبل اللّه من العباد الاّ بمعرفتنا.» كافی، ج 1، ص 143 و تفسيرالبرهان، ج 2، ص 52.
2- قال رسول اللّه صلی اللّٰه عليه و آله وسلم) لعلی: «ثلاث اقسم انهنّ حق: ... لايدخل الجنّة الّامن عرفكم... .» بحارالانوار، ج 23، ص 99.
3- فقال علی عليه السّلام: «... لايدخل الجنّة الّامن عرفنا.» بحارالانوار، ج 24، ص 249. در اين زمينه مرحوم كلينی در كافي، ج 1، ص 180 و مرحوم مجلسی دربحارالانوار، ج 23، ص 99، ج 24، ص 247 و ص 86 روايات زيادی نقل كرده اند. علاقمندان، مراجعه نمايند.

6- اعمال بندگان بدون ولايت پذيرفته نيست

علامۀ مجلسی رَحِمَهُ اللّٰه دراين موضوع، 71 روايت نقل كرده است كه ما به چند روايت اشاره می كنيم:

رسول اكرم صلی اللّٰه عليه و آله وسلم به حضرت علی عليه السّلام فرمود: «اگر كسی به مقدار عمر حضرت نوح، خدا را عبادت كند و مانند كوه اُحُد، طلا در راه خدا صدقه دهد و هزار مرتبه با پای پياده به زيارت خانه خدا رود و در ميان صفا و مروه مظلومانه كشته شود، ولی به ولايت تو معتقد نباشد، بوی بهشت را نخواهد چشيد و وارد آن نخواهد شد.»(1)

و در روايت ديگر از حضرت اميرالمؤمنين عليه السّلام آمده: «اگربنده ای هزار سال خدا را عبادت كند و اعمالی، همانند اعمال هفتاد و دو پيغمبر داشته باشد، ولی آگاه به ولايت ما

ص:244


1- بحارالانوار، ج 27، ص 194.

اهل بيت نباشد، از او پذيرفته نمی شود؛ بلكه با سر وارد آتش دوزخ خواهد شد.»(1)

7- اجابت دعای پيامبران به بركت ائمّه علیهم السّلام

در روايتی از امام هشتم علیّ بن موسی الرّضاعليهما السّلام آمده: «هنگامی كه حضرت نوح در ميان امواج آب و طوفان احساس خطر كرد، خدا را بحقّ ما سوگند داد و خدا او را از خطر غرق شدن نجات داد.

لحظه ای كه حضرت ابراهيم را در درون آتش افكندند، خدارا به حقّ ما قسم داد و خدا آتش را برای او گلستان نمود.

وقتی كه حضرت موسی و ياران او در محاصرۀ ميان رود خروشان نيل و ارتش بزرگ فرعون قرار گرفتند، حضرت موسی، خدا را به حقّ ما قسم داد و خدا در درون آب، راهی خشک برای عبور قوم حضرت موسی ايجاد نمود و لشكر فرعون را در همان آب غرق كرد.

زمانی كه يهود، توطئۀ قتل حضرت عيسی را كشيدند،

ص:245


1- بحارالانوار، ج 27 ص 196.

حضرت عيسی، خدا را به حقّ ما سوگند داد و خدا او را از چنگال يهوديان رهايی بخشيد.»(1)

8- آگاهی امام علیه السّلام از تمام امور

در روايتی امام صادق عليه السّلام می فرمايد: «همانا من به تمام آنچه در آسمانها و زمين و بهشت و جهنّم هست، آگاهی دارم. و همه آنچه تاكنون در جهان هستی به وقوع پيوسته و آنچه خواهد آمد، مي دانم و آگاهم.»(2)

در روايت صحيح از امام باقرعليه السّلام آمده: «آيا تصور مي كنيد كه خداوند اطاعت اوليای خويش را بر همه بندگان واجب نمايد ولی آنان را از آنچه در آسمانها و زمين می گذرد بی خبر قرار دهد.»(3)

عبداللّه زيّات می گويد: از هشتمين امام نور، حضرت علیّ بن

ص:246


1- بحارالانوار، ج 26، ص 325.
2- ... عن ابی عبداللّه عليه السّلام: «انّی لأعلم ما فی السماوات ومافی الأرض واعلم ما فی الجنّة والنّار واعلم ماكان ومايكون.» كافی، ج 1، ص 261.
3- سمعت اباجعفرعليه السّلام يقول: «أترون انّ اللّه تبارک وتعالی افترض طاعة اوليائه علی عباده ثمّ يخفی عنهم اخبار السّماوات والأرض.» كافی، ج 1، ص 261.

موسی الرّضاعليهما السّلام تقاضا نمودم كه در حق من و اهل بيتم دعای خير نمايد. حضرت فرمود: «مگر شما را دعا نمی كنم؟ بخدا سوگند همه روزه تمام آنچه را كه از شما سرمی زند به اطّلاع من می رسانند.»

راوی گويد: اين سخن حضرت، برايم سنگين آمد و به شگفت آمدم!! حضرت فرمود: «مگر در قرآن نمی خوانی: «قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَی اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُون.» يعنی: هرآنچه كه از شما سرمی زند خدا، پيامبر و مؤمنون (ائمّه) از او آگاه هستند.»(1)

در روايتی از حضرت ولیّ عصر (ارواحنافداه) آمده: «ما از تمام آنچه در ميان شما می گذرد آگاهيم و چيزی از اخبار شما بر ما پوشيده نيست.»(2)

ص:247


1- بحارالانوار، ج 23، ص 347، ح 47. و چند روايت ديگر دراين مضمون
2- «فانّا يحيط علمنا بانبائكم ولايعزب عنّا شيی ء من اخباركم.» بحارالانوار، ج 53، ص 175.

9- قدرت ائمّه علیهم السّلام بر تمام معجزه های پيامبران

ابوحمزه ثمالی گويد: از امام زين العابدين عليه السّلام پرسيدم: «آيا ائمّه عليهم السّلام می توانند مرده را زنده كنند و كور مادر زاد و شل را، شفا دهند و بر روی آب راه روند؟»

حضرت پاسخ داد: «خداوند تمام آنچه را كه بر پيامبران عنايت كرده بود، بر حضرت محمّدصلی اللّٰه عليه و آله وسلم عطا فرمود و همه آنچه را نزد رسول اكرم صلی اللّٰه عليه و آله وسلم بود، به اميرالمؤمنين و امامان بعد از او عطا فرمود. اضافه بر اينكه مطالبی در هرسال و ماه بر علوم ائمّه افزوده می شود.»

سپس فرمود: «آری قسم بخدا! در هر ساعت بر علوم آنان افزوده می شود.»(1)

ص:248


1- عن الثّمالی عن علیّ بن الحسين. قال قلت: ... ثمّ قلت: «الائمة يحيون الموتی ويبرؤن الأكمه والأبرص ويمشون علی الماء؟» قال: «مااعطی اللّه نبيّاً قطّ الاّ وقد اعطاه محمّداً صلی اللّٰه عليه و آله وسلم واعطاه مالم يكن عندهم.» قلت: «وكلّ ماكان عند رسول اللّه فقد أعطاه أميرالمؤمنين؟» قال: «نعم! ثمّ الحسن والحسين ثمّ من بعد كلّ امام اماماً الی يوم القيامة مع الزيادة الّتی تحدث فی كلّ سنة وفی كل شهر، ای واللّه فی كلّ ساعة.» بحارالانوار، ج 27، ص 29.

10- واسطۀ تمام فيوضات الهی به خلايق

زيارت جامعه كبيره -علامه مجلسی رَحِمَهُ اللّٰه گويد: اين زيارت از نظر سند، صحيح ترين و ازنظر محتوا، فراگيرترين و از نظر لفظ، فصيح ترين و از نظر معنی، بليغ ترين و از نظر مرتبه، بالاترين و والاترين زيارات است(1) - در حقيقت يک دوره امام شناسی كامل است كه مقام و مرتبه ولايت و امامت را با زيباترين عبارات بيان نموده است. به چند فرازی از جملات اين زيارت اشاره می كنيم:

در اين زيارت می خوانيم: آغاز هستی به ارادۀ حق و بواسطۀ شما ائمه گرامی صورت گرفته و بواسطه شما نيز اين جهان پايان خواهد پذيرفت و به واسطه شما باران رحمت الهی فرومی آيد و به سبب شما آسمانها را در هوا معلّق نگهداشته و فرونمیی ريزد مگر به اذن حق و به سبب شما غمها زايل و نگرانيها برطرف می شود... و گيتی به نور شما روشن شده و رستگاران به بركت ولايت شما رستگار شدند و بوسيلۀ شما

ص:249


1- بحارالانوار، ج 102، ص 144.

می شود به بهشت رضوان راه يافت و هركس كه منكر ولايت شما باشد، گرفتار غضب خداي رحمان خواهد شد... .

و با پذيرفتن ولايت شما، واجبات الهی مورد قبول درگاه حقّ خواهد شد... گناهان بندگان، جز به رضايت و شفاعت شما مورد بخشش خداوند متعال قرار نخواهد گرفت.(1)

در زيارت دوّم از زيارات مطلقه حضرت امام حسين عليه السّلام كه محدّث قمی رَحِمَهُ اللّٰه در مفاتيح ذكر كرده و مرحوم شيخ صدوق می گويد: «اين زيارت نزد من از صحيح ترين زيارات است و محتويات دقيق و ظريف آن بازگو كننده حقايقی، قانع كننده است.»(2) آمده:

آغاز و فرجام هستی به اذن خداوند و بواسطۀ شما انجام پذيرفته است.

ص:250


1- «بِكم فتح اللّه وبكم يختم وبكم ينزِّل الغيث وبكم يمسک السَّمآء ان تقع علی الأرض الاّ باذنه وبكم ينفّس الهمّ ويكشف الضّرّ ... واشرقت الأرض بنوركم وفاز الفآئزون بولايتكم بكم يسلک الی الرّضوان وعلی من جحد ولايتكم غضب الرّحمن... وبموالاتكم تقبل الطّاعة المفترضة... انّ بينی وبين اللّه عزّوجلّ ذنوباً لاياتی عليها الاّ رضاكم.» رجوع شود به بحارالانوار، ج 102، ص 131، من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 609 و تهذيب، ج 6، ص 95.
2- من لايحضره الفقيه (چاپ جامعه مدرسين) ج 2، ص 594.

و بواسطۀ شما هرگونه تغييرات و دگرگونی در عالم قضا و قدر و لوح محو و اثبات، صورت می گيرد.

بواسطۀ شما، گياهان و درختان، از زمين روييده و شكوفا و بارور می شوند.

بواسطۀ شما قطرات باران و روزی خلايق از آسمان فرودمی آيد.

بواسطۀ شما خداوند متعال، گرفتاريها را برطرف می سازد.

اراده ربوبی در تقدير و اداره هستی، بسوی شما نازل و از آنجا صادرمی شود.(1)

11- ولايت تكوينی و تشريعی امامان علیهم السّلام

از مقامات شامخ و والای ائمّه عليهم السّلام ولايت آنان در امور تكوين و تشريع است. به وسيلۀ ولايت تكوين می توانند در تمام امور هستی و جهان به اذن خداوند تعالی تصرف نمايند.

ص:251


1- بكم فتح اللّه وبكم يختم، وبكم يمحو مايشاء وبكم يثبت،... وبكم تنبت الأرض اشجارها وبكم تخرج الاشجار ثمارها وبكم تنزل السّماء قطرها ورزقها وبكم يكشف اللّه الكرب... وارادة الربّ فی مقادير اموره تهبط اليكم وتصدر من بيوتكم. كافی، ج 4، ص 575، التهذيب، ج 6، ص 54 و من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 594.

و بوسيله ولايت تشريع قادرند در همۀ مسايل شرع مقدّس اسلام، به اذن خدای تعالی تصرّف نموده و با توجّه به آنچه كه مصلحت اقتضا می كند، چيزی را افزوده و يا بكاهند.

در روايت صحيح از امام صادق عليه السّلام آمده: «حضرت رسول اكرم صلی اللّٰه عليه و آله وسلم پس از آنكه تحت تربيت حق تعالی تمام مراحل كمالات را پيمود، خداوند امور دين و سياست ملّت را به او واگذار نمود.

به همين جهت بود كه خداوند تمام نمازهای واجب يوميّه را، دو ركعت دو ركعت، واجب نمود ولی رسول اكرم صلی اللّٰه عليه و آله وسلم به هريک از نمازهای ظهر، عصر و عشا، دو ركعت و به نماز مغرب يک ركعت، افزود و چند نمونۀ ديگر.»(1)

و در روايات متعدّد آمده: آنچه در امور تشريع به حضرت رسول اكرم صلی اللّٰه عليه و آله وسلم تفويض شده، به ما واگذار گرديده است.(2)

ص:252


1- رجوع شود به: اصول كافی، ج 1، ص 266، وسائل الشيعة، ج 3، ص 31 و ج 10، ص 286 و بحارالانوار، ج 25، ص 332 و 338.
2- «فما كان مفوضاً الی محمّدصلی اللّٰه عليه و اله وسلم فقد فوض الينا.» وسائل الشيعه، ج 15، ص 318، ح 27، بحارالانوار، ج 25، ص 332 (با سندهای متعدّد)، كافي، ج 1، ص 265 و 268. در معجم رجال الحديث، ج 19، ص 19، روايتی را در تفويض نقل كرده و می گويد: «سند روايت صحيح است.»

و رواياتی از امام صادق و امام باقرعليهما السّلام آمده: «احكام شريعت به ما محوّل گرديده و آنچه ما حلال بدانيم، آن حلال و آنچه ما حرام بدانيم، آن حرام است.»(1)

12 - نظريّه علمای بزرگ وفقهای نامدار در ولايت تكوين و تشريع

آيت حق، شيخ انصاری رَحِمَهُ اللّهُ می فرمايد: «آنچه از ادلّه چهارگانه (كتاب، سنّت، عقل و اجماع) استفاده می شود اين است كه امام عليه السّلام از طرف خداوند متعال، سلطنت مطلقه و قدرت تصرّف بدون قيد و شرط در تمام امور مردم را دارد.»(2)

آيت اللّه شيخ محمّد حسين اصفهانی معروف به كمپاني 1 مي گويد: «نبیّ گرامی و ائمّه عليهم السّلام در تمام امور تكوين

ص:253


1- عن ابي جعفر(عليه السلام) : «لانّ الائمّة منّا مفوّض اليهم فمااحلّوا فهو حلال وماحرّموا فهو حرام.» بحارالانوار، ج 25، ص 334. علامه مجلسی رَحِمَهُ اللّٰه پس از نقل روايات متعدّدی در اين زمينه می گويد: ظاهر اين روايات دلالت می كند براينكه احكام شريعت و دين به ائمّه عليهم السّلام واگذار گرديده است.بحار،ج 25،ص 342و 348.
2- «مايستفاد من الادلّة الاربعة بعد التّتبع والتّأمّل انّ للامام سلطنة مطلقة علی الرعية من قبل اللّه تعالی وان تصرّفهم نافذ علی الرعية ماض مطلقاً.» مكاسب،ص 153.

وتشريع، ولايت معنوی و تصرّف و تسلّط باطنی، دارند. تمام فيوضات تشريع و عنايات تكوين، توسّط آنان به خلايق می رسد. همه نعمتهای ظاهری و باطنی، مادی و معنوی و الهی توسط آنان به جهان و جهانيان می رسد. و اين ولايت تكوين و تشريع اينان، همانند ولايت ذات اقدس خداوند تعالی، ذاتی و غيرقابل منفکّ است و از مناصب عرضی و مجعول نيست.»(1)

آخوند خراسانی رَحِمَهُ اللّٰه می فرمايد: «شناختن پيامبران و امامان عليهم السّلام بر همگان واجب است زيرا آنان، واسطه تمام نعمتها و عنايتهای خداوند، به خلايق می باشند.»(2)

محمّدرضا قمشه ای رَحِمَهُ اللّٰه می گويد: «اين حقيقت محمّديّه صلی اللّٰه عليه وآله وسلم است كه در جهان هستی تجلّی نموده است و تمام عالم و ماسوی اللّه، از ريزترين تا بزرگترين موجودات،

ص:254


1- «لهم الولاية المعنويّة والسلطنة الباطنيّة علی جميع أمور التّكوينيّة والتّشريعيّة فكما انّهم مجاري الفيوضات التّكوينيّة كذالک مجاری الفيوضات التّشريعيّة فهم وسايط التّكوين والتّشريع... الّتی هي لازم ذاتهم النّوريّة نظير ولايته تعالی.» حاشيه مرحوم اصفهانی بر مكاسب، ص 212.
2- «يجب تحصيل العلم فی بعض الاعتقادات كمعرفة الواجب تعالی وصفاته اداء لشكر بعض نعمائه وآلائه ومعرفة انبيائه فانّهم وسائط نعمه وآلائه بل كذا معرفة الامام علی وجه صحيح فالعقل يستقل بوجوب معرفة النبیّ و وصيّه لذلک.» كفايه (طبع قديم) ج 1، ص 154.

مظهر ظهور و تجلّی آن حقيقت است.»(1)

«جهت آگاهي بيشتر مراجعه شود به: شرح تجريد، ص 310 و باب حاديعشر (چاپ قديم) صفحه 97. ورشحات البحار مرحوم شاه آبادی، صفحات 39، 47.40 - 50. قبسات مرحوم ميرداماد، چاپ دانشگاه، صفحه 396. مصباح الهداية والولاية، صفحات:30، 32، 52، 92، 155 و175. تفسير الميزان، ج 6، صفحه 12 و... .»

13- احاديث وارده در فضيلت و مقام ائمّه عليهم السّلام

علامه مجلسی رَحِمَهُ اللّٰه در بحارالانوار، ج 26، صفحه 18 تا 66 جمعاً 149 روايت در جهات و چگونگی علوم ائمّه عليهم السّلام نقل كرده است.

و از صفحه 66 تا 97 جمعاً 83 روايت در اينكه: ملائكه بويژه ملكی بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل نزد ائمّه عليهم السّلام رفت

ص:255


1- «... فالحقيقة المحمّديّة هی الّتی تجلّت فی صورة العالم. والعالم من الذرّة الی الدرّة ظهورها وتجلّيها.» مصباح الهداية والولاية، ص 122.

وآمد نموده و مطالبی را از طرف خداوند متعال برای آنان بيان می نمايند.

واز صفحه 109 تا 117 جمعاً 21 روايت در اينكه: ائمّه عليهم السّلام به تمام آنچه در آسمانها، زمين، بهشت و جهنّم می گذرد و همۀ آنچه در جهان هستی به وقوع پيوسته و به وقوع خواهد پيوست، آگاهی دارند.

و از صفحۀ 117 تا 132 جمعاً 40 روايت در اينكه: ائمّه عليهم السّلام از ايمان باطنی و گفتار منافقانه مردم آگاه هستند و می دانند كه چه كسانی به بهشت و يا به جهنّم می روند.

و از صفحۀ 132 تا 154 جمعاً 59 روايت در اينكه: ائمّه عليهم السّلام از تمام اعمال بندگان آگاهند و چيزی از احوال شيعيان بر آنان پوشيده نيست و آنان به همه علومی كه ملت به آن نياز داشته باشند، دارا بوده و از نيّت باطنی مردم باخبر هستند واز تمام اتّفاقاتی كه در جهان افتاده و خواهد افتاد و از ولادت و مرگ افراد مطّلع می باشند.

و از صفحۀ 159 تا 178 جمعاً 63 روايت در اينكه: خداوند متعال تمام آنچه كه به پيامبران گرامی عنايت كرده به ائمّه عليهم السّلام عطا فرموده است.

ص:256

و از صفحۀ 190 تا 193 جمعاً 7 روايت در اينكه: ائمّه عليهم السّلام به تمام زبانها و لغات آگاهی دارند و به هر زبانی می توانند سخن بگويند.

و از صفحۀ 194 تا 200 جمعاً 13 روايت در اينكه: علم ائمّه عليهم السّلام از علم پيامبران گرامی بجز رسول اكرم صلی اللّٰه عليه و آله وسلم بالاتر و بيشتراست، نقل نموده است.

و در جلد 27 از صفحۀ 261 تا 279 دراينكه: ائمّه عليهم السّلام به زبان پرندگان و حيوانات آگاهند و آنها ائمّه را دوست می دارند، جمعاً 26 روايت آورده است.

14- خطر غلوّ

در روايات متعدّد، از غلوّ و زياده روی در مقام ائمّه عليهم السّلام نهی شده است. و بر همگان لازم است كه ضمن توجه به مقام والای ائمّه عليهم السّلام مرز ميان عبوديّت و ربوبيّت را حفظ نموده و توجّه داشته باشند كه ائمّه عليهم السّلام دارای هر مقام والايی هم باشند، بندۀ خدا هستند، وجود ائمّه عليهم السّلام و تمام مقام و مرتبه آنان اعطايی حق تعالی و عين ربط به او است و آنان هر چه دارند از او و هركاری انجام می دهند، به اذن اوست.

ص:257

همه روزه در تشهّد نماز، قبل از شهادت به رسالت رسول اكرم صلی اللّٰه عليه و آله وسلم به عبوديّت او برای حق، شهادت می دهيم.

و در اين زمينه علامۀ مجلسی در جلد 25 بحارالانوار از صفحۀ 261 تا صفحه 342 جمعاً 119 روايت در نفی و مذمّت غلوّ نقل كرده كه چند روايت را دراينجا ذكر می كنيم:

در حديثی رسول اكرم صلی اللّٰه عليه و آله وسلم فرموده: «ما را از آن مرتبه ای كه خداوند برای ما قرار داده بالاتر نبريد. خدا مرا قبل از آنكه به مقام نبوّت مفتخر سازد، با مرتبه عبوديّت، عزّت بخشيده است.»(1)

در روايت ديگر از حضرت اميرالمؤمنين عليه السّلام آمده: «ما بسوی خداي متعال بيزاری می جوييم از كسانی كه در حق ما غلوّ كرده و ما را از حدّ و مقامی كه داريم بالاتر می برند.»(2)

در روايتی آمده است كه امام صادق عليه السّلام كراراً مي فرمود: «ما را مخلوق و آفريده خدای متعال بدانيد سپس هرچه

ص:258


1- قال رسول اللّه صلی اللّٰه عليه و آله وسلم: «لاترفعونی فوق حقّی فانّ اللّه جعلنی عبداً قبل ان يتّخذنی نبيّاً.» بحارالانوار، ج 25، ص 272.
2- «وانّا لنبرء الی اللّه عزّ وجلّ ممّن يغلوا فينا فيرفعنا فوق حدّنا.» بحارالانوار، ج 25، ص 272.

می خواهيد در فضل و مقام ما سخن بگوييد.»(1)

در روايت ديگر از حضرت اميرالمؤمنين عليه السّلام آمده: «ما را از مرتبه عبوديّت و بندگی حق بالا نبريد و سپس در بارۀ ما هرچه می خواهيد بگوييد و قطعاً حقيقت آن مقام و مرتبه ای را كه خداوند به ما عطانموده، نمی توانيد درک كنيد.»(2)

ص:259


1- «قولوا فينا ماشئتم واجعلونا مخلوقين، فكرّرها علينا مراراً.» بحارالانوار، ج 25، ص 289.
2- لاتتجاوزوا بناالعبوديّة ثمّ قولوا ماشئتم ولن تبلغوا. بحار، ج 25، ص 274.

عن ابی الحسن الرّضاعليه السّلام قال:

انّ اللّه عزّوجلّ امر بثلاثة مقرون بها ثلاثة اخری، امر بالصّلوة والزّكاة، فمن صلّی ولم يزکّ لم يقبل منه صلوته، وامر بالشّكر له وللوالدين، فمن لم يشكر والديه لم يشكر اللّه وأمر باتّقاء اللّه وصلة الرحم، فمن لم يصل رحمه، لم يتّق اللّه عزّوجلّ.

امام رضاعليه السّلام می فرمايد:

«خداوند عزّوجلّ به سه چيز همراه با سه چيز ديگر دستور داده:

به نماز همراه با زكات فرمان داده، هر آنكه نماز بخواند و زكات نپردازد، نماز او پذيرفته نخواهد شد.

به سپاسگزاری از خود همراه با تقدير از پدر و مادر دستور داده، هر كس خدای را سپاس گويد؛ ولی از پدر و مادر تقدير نكند، سپاس او بی ارزش خواهد بود.

تقوی را همراه با صله رحم واجب نموده، آن كس كه صله رحم نكند (قطع رحم كند) فرد بی تقوا به حساب می آيد.»(1)

ص:260


1- عيون اخبارالرضا، ج 1، ص 258.

معجزات و کرامات حضرت رضا علیه السّلام

اشاره

خبر دادن حضرت از نوزاد در رحم

خبر دادن حضرت از نوزاد دو قلو در رحم

خبر دادن حضرت از نیّت باطنی بزنطی

سخن گفتن حضرت با آهو

آگاهی امام از نیّت و حاجت افراد

پناه آوردن گنجشک به حضرت

آگاهی حضرت از خواست قلبی افراد

بوجود آمدن چشمۀ جوشان به ارادۀ حضرت

ص:261

خبر دادن حضرت از نوزاد در رحم

عبداللّه بن محمّد هاشمی گويد: روزی به نزد مأمون رفته بودم كه مرا در كنار خود نشاند و تمام كسانی را كه نزد او بودند بيرون كرد... به من گفت: گويا مرا در اين كه علیّ بن موسی الرّضاعليهما السّلام را به ولايتعهدی انتخاب كرده ام ملامت می كنيد!! اينک يک قضيّۀ تعجّب آوري را برايت مي گويم:

روزي به نزد علي بن موسي الرضاعليه السّلام رفته وبه او گفتم: «پدران بزرگوار تو از تمام گذشته و آينده آگاه بودند و تو فرزند آن خاندانی و برای من مشكلی پيش آمده و از شما می خواهم كه مرا ياری نماييد!»

فرمود: «چه مشكلی رخ داده است؟»

گفتم: «يكی از كنيزان من به نام «زاهره» مورد علاقۀ شديد من است و بارها حامله شده و بچّه را سقط كرده و الآن حامله است و مرا راهنمايی كنيد كه كاری انجام دهم، او بچّه را سقط نكند!»

ص:262

فرمود: «نگران سقط بچّه نباش! او سالم به دنيا می آيد ونوزاد، پسر و شبيه مادرش خواهد بود و در دست راست و پای چپ او يک انگشت كوچک اضافی هست.»

مأمون گفت: «پس ازمدّتی بچّه سالم و با همان ويژگيهايی كه علیّ بن موسی الرّضاعليهما السّلام فرموده بود، به دنيا آمد.»(1)

خبر دادن حضرت از نوزاد دو قلو در رحم

بكربن صالح گويد: به حضرت رضاعليه السّلام عرضه داشتم كه: «همسر من خواهر محمّدبن سنان است و او حامله می باشد. از خدا بخواهيد كه نوزاد را پسر گرداند.»

حضرت فرمود: «همسرت دو بچّه خواهد آورد» ومن پيش خود گفتم: «نام يكی را محمّد و ديگری را علی می گذارم.»

حضرت فرمود: «يكی را علی و ديگری را امّ عمر نامگذاری كن!»

وقتی به كوفه آمدم ديدم كه همسرم دو فرزند آورده يكی پسر و ديگری دختر. و نام آنها را همانگونه كه حضرت فرموده

ص:263


1- بحارالانوار، ج 49، ص 29 و عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 225.

بود؛ قرار دادم...(1)

خبردادن حضرت رضا علیه السّلام از نيّت باطنی بزنطی

احمدبن ابی نصر بزنطی گويد: من بعد از شهادت موسی بن جعفرعليهما السّلام در امامت علیّ بن موسی الرّضا عليهما السّلام در شک بودم و نامه ای به آن حضرت نوشته و مسايلی را سؤال كردم و مطالب مهمّی داشتم كه فراموش كردم بنويسم. وقتی پاسخ حضرت رسيد، ديدم تمام سؤالها را جواب داده و نوشته كه مطالب مهمتری هم داشتی ولی فراموش كردی بنويسی.

در اين هنگام چشم بصيرتم باز شد و حقيقت را يافته و به خدمت حضرت نوشتم كه: علاقمند بودم در منزل پرنور امامت به خدمت پرفيض شما شرفياب شوم؛ البتّه در يک موقعيّتی كه از طرف حكومت وقت، مشكلی برايم ايجاد نشود.

روزی نزديک غروب آفتاب بود كه حضرت مركبی را

ص:264


1- الخرايج، ج 1، ص 362 و در بحارالانوار، ج 49، ص 49. شبيه به اين قضيّه را نقل نموده.

برايم فرستاد و سوار شده به منزل حضرت رفتم و نماز عشا را در خدمت حضرت خواندم و سپس با هم نشستيم و از هر دری حضرت با من سخن گفت و چه بسيار مشكلات و معضلات علمی را برايم حل فرمود؛ تا مقدار زيادی از شب گذشت و آنگاه حضرت به غلام خود دستور داد تا رختخواب اختصاصی خود را برايم مهيّا كرد.

در اين هنگام از قلبم خطور كرد: «چه كسی را همانند من سعادت نصيبش شده! با مركب سواری اختصاصی امام به منزل او آمدن! و در كنار امام عصر خويش نشستن! و با او سخن گفتن! و نهايتاً در ميان رختخواب اختصاصی خوابيدن!»

در اين حال صدای پرشور امام عليه السّلام بر گوشم طنين افكند كه: «ای احمد! بخاطر اين مسايل فخر فروشی مكن! اميرمؤمنان عليه السّلام در هنگام عيادت از صعصعةبن صوحان فرمود: اين عيادت و احترام من از تو، باعث فخرفروشی تو بر برادران دينی خود نباشد؛ زيرا اين عيادت و گراميداشت از تو را بعنوان يک تكليف شرعی انجام دادم.»(1)

ص:265


1- بحارالانوار، ج 39، ص 48.

سخن گفتن حضرت با آهو

عبداللّه شبرمه گويد: «من باعدّه ای درباره امامت حضرت رضاعليه السّلام گفتگو می كرديم كه حضرت از جلوی ما عبور كرد. در اين هنگام، من و تميم بن يعقوب كه هر دو مذهب زيديّه را صحيح می دانستيم و به امامت حضرت رضاعليه السّلام معتقد نبوديم، همراه با حضرت به طرف صحرا حركت كرديم.

در بيابان تعداد زيادی آهو مشاهده كرديم كه حضرت به يكی از بچّه آهوها اشاره فرمود. و آن بچّه آهو به نزد حضرت آمد و حضرت دست نوازش به سر آن آهو كشيد و سپس آن را به غلامش سپرد. و ديديم كه بچّه آهو خيلی مضطرب است و حضرت سخنی گفت كه ما نفهميديم و بچّه آهو آرام گرفت.

آنگاه حضرت رو به ما كرده وفرمود: «ای عبداللّه! هنوز ايمان نياورده ای!؟»

عرضه داشتم: «چرا ای سرور من! تو حجّت خداوند بر تمام خلايق هستی و من از گناهان گذشته ام توبه می كنم.»(1)

ص:266


1- بحارالانوار، ج 49، ص 52.

پناه آوردن گنجشک به حضرت

سليمان جعفری گويد: در ميان بستان خدمت امام رضاعليه السّلام بودم كه ناگاه گنجشكی مقابل حضرت آمد و مضطربانه خود را به زمين زد و صيحه كشيد و حضرت به من فرمود: «آيامی دانی اين حيوان چه می گويد؟»

گفتم: «خير!» فرمود: «می گويد ماری می خواهد به جوجه های من آسيب برساند.»

سپس فرمود: «اين عصا را بردار و در ميان فلان خانه، مار را بكش!» سليمان گويد: «من عصا را برداشتم و داخل آن خانه ای كه حضرت فرموده بود رفتم و ديدم كه ماری به طرف جوجه گنجشک در حركت است؛ او را كشته وبه خدمت حضرت برگشتم.»(1)

آگاهی امام از نيت و حاجت افراد

ابومحمّد غفّاری گويد: گرفتار قرض سنگين شده بودم و با

ص:267


1- بحارالانوار، ج 49، ص 88.

خود گفتم: «بهتر از سرورم حضرت رضاعليه السّلام كسی برای رفع اين گرفتاری سراغ ندارم.» و به طرف منزل حضرت حركت كرده، پس از كسب اجازه وارد منزل شدم.

قبل ازآنكه من چيزی بگويم حضرت رضاعليه السّلام بدون مقدّمه فرمود: «ای ابومحمّد! ما از حاجت و گرفتاری تو آگاهيم و قرضت را پرداخت خواهيم نمود.»

در خدمت حضرت بودم تا شب فرا رسيد و غذا آوردند و با هم ميل كرديم.

حضرت به من فرمود: «آيا دوست داری نزد ما استراحت كنی و يا به طرف منزل خودت می روی؟»

عرضه داشتم: «اگر عنايت فرموده و حاجتم را برآورده نمايی دوست دارم از خدمت شما مرخّص شوم.»

حضرت دست به زير فرش برده و يک مشت چيزی در آورد و به من عطا فرمود. نزديک چراغ آمده و ديدم كه همه، دينار و طلای قرمز و زرد است و گويا ديدم روی يكی از دينارها نوشته شده: «ای ابومحمّد! اين پنجاه دينار است كه 25دينار آن برای پرداخت قرض تو و 25 دينار آن برای مخارج زندگی تو می باشد.»

ص:268

وقتی به منزل آمدم هرچه جستجو كردم آن دينار نوشته شده را نيافتم و هرچه از آن دينارها خرج می كرديم چيزی كم نمی شد.(1)

آگاهی حضرت از خواست قلبی افراد

هشام عبّاسی گويد: تصميم گرفتم وقتی به خدمت امام رضاعليه السّلام رسيدم از حضرت تقاضا كنم كه دعايی بخواند كه سردردم خوب شود و دو عدد از لباسهايش را به من عطا نمايد كه لباس احرام قرار دهم.

به خدمت پرفيض حضرتش مشرّف شدم و مسايلی از حضرت پرسيدم و پاسخ فرمودند ولی فراموش كردم كه آن دومورد را از حضرت تقاضا نمايم و هنگام خداحافظی حضرت به من فرمود: «بنشين!» و سپس دست مبارک خود را برسرم نهاد و دعايی خواند و دو عدد از لباسهای خويش را به من عنايت كرد وفرمود: «اينها را لباس احرام قرار ده....»(2)

ص:269


1- بحارالانوار، ج 49، ص 38 و عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 218.
2- بحارالانوار، ج 49، ص 41 و عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 221.

بوجود آمدن چشمۀ جوشان به اراده حضرت

محمّدبن حفص گويد: يكی از غلامان حضرت كاظم عليه السّلام نقل می كرد: «در سفری خدمت امام رضاعليه السّلام بوديم كه به بيابانی رسيديم كه در اثر تشنگی نزديک بود هلاک شويم. امام هشتم عليه السّلام فرمود: «به فلان مكان برويد چشمه ای را مشاهده می كنيد.»

همگی به آن مكان آمديم چشمه جوشانی ديديم. تمام اهل قافله از آب چشمه نوشيديم و حيوانات را هم سيراب كرديم. و هنگام حركت حضرت فرمود: «ببينيد چشمه كجاست؟» و ما هرچه جستجو كرديم از چشمه اثری نديديم و غير از پشگل حيوانات چيزی مشاهده نكرديم... .»(1)

ص:270


1- بحارالانوار، ج 49، ص 37 و عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 217.

معجزات و کرامات حضرت رضا علیه السّلام

غریب نوازی حضرت رضا علیه السّلام

سخن گفتن زائر با حضرت رضا علیه السّلام

از من به جدّم شکایت نکن

دستگیری حضرت از زائران راه گم کرده

رساندن حضرت، عاشق را به معشوق

شفاعت حضرت از مععصیت کاران

شفاعت حضرت از گناهکاران مدفون در جوار حضرت

قسم دادن حضرت به مادرش حضرت زهرا علیها السّلام

نجات اسیر و برگشت او به دامن خانواده

برآورده شدن حاجت زائرین توسّط حضرت

شفای مریضی که دکترها عاجز شدند

رساندن مخارج روزانۀ زائر

شفای نابینا بوسیله خاک منتسب به تربت حضرت

نجات فرزند اسیر به عنایت حضرت

دادن برات آزادی به زوّار خود

شفای نابینا به عنایت حضرت

رسیدن زن و مرد به وصال هم به عنایت حضرت

ص:271

غريب نوازی حضرت رضا علیه السّلام

مر حوم نوری نقل می کند که: شیخ علی نامی که از مردان شایسته و پارسا بود، در محضر شیخ مهدی نجفی عازم زیارت حضرت علی بن موسی الرضا علیمها السّلام می شود.

شيخ علی كه كفيل خدمت و امين خرج شيخ و همراه او بود، نقل كرده كه:

«ما از بغداد بيرون آمديم، من بيش از نصف درهم همراه نداشتم. وقتی وارد زمين مقدّس مشهد شديم و مدّتی در آنجا مانديم، چيزي برای خرجی ما باقی نماند و كسی را هم نمی شناختيم كه از او پولی قرض و يا وام بگيريم. به همراهانی كه مهمان شيخ بودند گفتم: «امشب چيزی برای خوردن نيست.» آنان نيز هر يک از پی كار خويش رفتند.

ما وارد روضۀ مطهّر حضرت رضاعليه السّلام شديم و نماز خوانديم و زيارت كرديم؛ ديديم يک نفر پهلوی شيخ ايستاده و شيخ هم دست به دعا برداشته بود. آن مرد كيسه ای در ميان

ص:272

دست شيخ نهاد. شيخ اشاره كرد كه شايد اشتباهی كيسه را در دست وی گذاشته است. اما آن مرد رو به شيخ نمود و گفت:

«اما علمت انّ لكلّ امام مظهر وان الامام علی بن موسی الرضا عليهما السّلام متكفّل لاحوال الغرباء.»

يعنی: مگر نمی دانی از برای هر امامی مظهری است و براستی امام علیّ بن موسی الرّضا عليهما السّلام كفيل حال غريبان است.

آنگاه اشاره به كيسه كرد و گفت: «اين از طرف حضرت علی بن موسی الرضاعليهما السّلام است» بعد هم رفت.

شيخ متحيّر ايستاد، سپس به من نگاه كرد و گفت: «بيا كيسه را بگير!» من كيسه را از دست شيخ گرفتم. به بازار رفتم برای مهمانان شيخ، غذا از قبيل خربزه و نان و كباب و غيره خريداری نمودم.

مهمانان كه غذا را ديدند گفتند: «تو كه سر شب ما را نااميد كردی، اكنون می بينيم غذای ما از هر شب بهتر و بيشتر است.»

داستان شيخ و آن مرد كه كيسۀ پول را آورده بود، برای ايشان نقل كردم. در ميان كيسه مبلغ سيصد اشرفی بود.(1)

ص:273


1- دارالسّلام نوري، ج 2، ص 258.

سخن گفتن زائر با حضرت رضا علیه السّلام

و پول گرفتن از حضرت

مرحوم ملاهاشم خراسنی نقل می کند که: مرحوم حاج «غلامحسین ازغدی» معروف به «حاج آخوند» که از موثّقین و دوستان احقر بود،بدون واسطه نقل کرد که:

«زنی از محارم من که مؤمنه و بسیار فقیر و تهیدست بود سالی یک مرتبه از«ازغد» که چهار فرسخی شهر مشهد مقدّس است، پیاده به زیارت حضرت رضا علیه السّلام می آمد. وقتی بر می گشت برای هریک از اطفال قبیله،سوغاتی می آورد مانند: کفش و کلاه و ..

به او می گفتیم: «تو که پیاده و با دست تهی می روی،پول از کجا می آوری که این چیزها را می خری؟»

می گفت: «من وقتی به حرم می روم و حضرت رضا علیه السّلام را میان ضریح می بینم و آن بزرگوار احوال من و اطفال را می پرسد و به اندازه ای پول به من می دهد که برای اطفال سوغاتی و تخمه بخرم. شما مگر وقتی به حرم می روید آن حضرت را نمی بینید؟»

ص:274

و چون چنین جواب داد، ما سکوت کردیم و گمان نمودیم که او چون فقیر است در مشهد گدایی کرده و پول به دست می آورد و سوغاتی می خرد.

تا اینکه یک سفر روزانۀ مشهد شد و من پشت سرش آمدم تا به مشهد رسید و دیدک به خانۀ یک نفر از ازغدیها رفت.

پس من بیرون آن خانه، منتظر او شدم تا اینکه وضو ساخت و بیرون آمد تا به حرم برود، من هم عقب سرش رفتم تا به حرم شریف رسید و خود رتضریح مطهّر چسبانید. من در حرم ایستادم تا از حرم بیرون آمد.

پس من خودم را به او رسانده، سلام کردم. چشمش که به من افتاد، از ملاقات با من اظهار خوشحالی کرد. به او گفتم: «مقابل ضریح چقدر طول دادی؟»

گفت: «بلی! حضرت رضا علیه السّلام با من احوالپرسی کرد و احوال اطفال قبیله را پرسید و پول به من مرحمت فرمود که برای اطفال سوغاتی بخرم.»

آنگاه دستش را باز کرد، دیدم چند قران میان دوست اوست. آنوقت فهمیدم که آن زن بواسۀ اخلاص و صدق، به چنین مقامی رسیده که امام علیه السّلام را می بیند و با او سخن می گوید.

ص:275

و من هرچه کردم که آن پولها را بگیرم و به جای او سوغات بخرم،قبول نکرد و گفت: « باید خودم بخرم.»(1)

از من به جدّم شکایت نکن

ملاّ هاشم خراسانی رَحِمَهُ اللّٰه نقل می کند: یکی از علمای نجف که به زیارت حضرت رضا علیه السّلام مشرّف شده بود پس از چند روز، مخارجش تمام شد و نگران بود که در غربت چه کند؟!

لذا در حرم مطهّر به امام هشتم علیه السّلام اظهار حاجت نمود که: «ای آقا! مرحمتی بفرما و مرا از این پریشانی نجات بخش! و اگر مرا از این بلیبه خلاص نفرمایی، می روم نجف وخدمت جدّت امیر المؤمنین علیه السّلام شکایت می کنم.»

این عالم می گفت: تا من چنین عرض کردم دیدم در آنجا کسی است که او را نشناختم به من فرمود:

«غم مخور که خدا وسیله ساز است.»

این را گفت و گذشت و من از حرم بیرون آمدم، ولی به افکر فرو رفته بودم که چه خواهد شد!؟

ص:276


1- کرامات رضویّه، ج2، ص66، به نقل از منتخب التّواریخ.

روز دیگر وقتی در منزل بودم، ناگاه یک نفر پیش من آمد و خود را معرفی کرد که من یک از دربانان آستان قدس و از طرف تولیت حاج میرزا موسی خان، خدمت شما رسیده ام. آنگاه مبلغ قابل توجّهی به من پول داد و گفت: «این وجه را آقای تولیت برای شما فرستاده.»

بعد از آن معلوم شد که متولّی آستان قدس، حضرت رضا علیه السّلام را در خواب دیده، آن بزرگوار به او دستور داده که فلان مبلغ برای فلانی بفرست و به او بگو که از من خدمت جدّم حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام شکایت نکند، فرزند ولی عصر عجّل اللّه تعالی الشّریف بود به او گفت: «غم مخور که خدا وسیله ساز است.»(1)

دستگیری حضرت از زائران راه گم کرده

یکی از خدّام روضۀ مطهّر حضرت رضا علیه السّلام می گوید:

من در دارالحفاظ حرم مطهّر، کشیک بودم، ناگاه خواب دیدم که درِ حرم، خود به خود باز شد و حضرت امام

ص:277


1- کرامات رضویه، ج2، ص66، به نقل از منتخب التواریخ.

ابی الحسن الرضا علیه السّلام بیرون آمد و به من فرمود:

«بلند شو! بگو مشعلهای بالای مناره ها را روشن کنند،زیرا گروهی از زائران به قصد زیارت از بحرین به طرف مشهد می آند و در اطراف طرق (هشت کیلومتری مشهد) در اثر بارش برف راه را گم کرده اند. برو به میرزاه شاه تقی متولّی، بگو مشعلها را روشن کند و با گروهی از خادمان جهت نجات و راهنمایی آنان حرکت کنند.»

می گوید: از خواب پریدم، به مسئول خدّام حرم، خوابم را نقل کردم. با او از حرم بیرون آمدیم و دیدم که برف به شدّت می بارد. به مأمور مشعلها دستور داد تا مشعلها را بر فراز مناره ها روشن کند. با عدّه ای از خدّام به طرف خانۀ متولّی روان شدیم. ماجرا برایش شرح دادیم، آنگاه با گروهی که همه مشعل در دست داشتند، به طرف«طرق» حرکت کریدم، وقتی نزدیک «طرق» رسیدیم، گروهی از اهل بحرین را دیدیم و آنان را با احترام تمام، وارد مشهد کردیم و به خانه متولّی آوردیم؛ از چگونگی حالشان جویا شدیم،گفتند:

«ما به قصد زیارت حضرت رضا علیه السّلام از بحرین بیرون آمدیم، امشب گرفتار برف و سرما شده و از راه خارج شدیم.

ص:278

هر چه کوشش کردیم راه را نیافتیم، تا اینکه از شدّت سرما دست و پای ما از کار افتاده، دیگر آمادۀ مرگ شدیم ، از مرکبها افرود آمدیم. همه یکجا گرد آمده، فرشهایمان را بالای خود انداختیم، برف همچنان می بارید. سپس گریه و زاری کرده و به حضرت رضا علیه السّلام شدیم.

در میان مسافران مردی صالح و شایسته و اهل علم بود . او را خواب فرا گرفت، حضرت ابی الحسن الرضا علیه السّلام را دید که فرمود:

«برخیز! که دستور داده ام چراغها را بالای مناره ها روشن کنند. شما به طرف چراغها حرکت کنید.»

همه به طرف چراغها حرکت کردیم که ناگاه شما را دیدیم.»(1)

ص:279


1- دارالسّلام، ج1، ص267.

رساندن حضرت، عاشق را به معشوق

سیّد محمّد موسوی خادم روضۀ منوّرۀ رضویّه که بیشتر اوقات به زیارت ائمۀ عراق علیهم السّلام مشرّف می شد نقل می کرد که سیّدی صالح، در کاظمین به من فرمود:

خوشا به حال تو که از خدمتگذاران و خدّام عتبۀ مقدسۀ سلطان خراسانی !زیرا که کار دنیا و آخرت من به برکت وجود مبارک آن حضرت اصلاح گردید و من از آن بزرگوار حکایتی دارم و آن این است:

«من در بحرین در مدرسه ای مشغول تحصیل علوم بودم و در نهایت فقار و سختای می گذراندیم تا اینکه روز به جهت کاری از مدرسه بیرون آمدم؛ ناگاه چشمم به دختری زیبا افتاد. من تا او را دیدم ، عشقش در دلم جای گرفت و محو جمال او گردیم، غافل از اینکه او دختر شیخ ناصر لؤلؤی،ثروتمندترین افراد بحرین است.

خلاصه، صورت آن پری رخسار، از نظرم نمی رفت و از مطالعه و مباحثه و عبادت باز ماندم. تا اینکه خبر دار شدم که جماعتی، عزم زیارت امام غریبان و ضامن بیکسان، حضرت رضا علیه السّلام را دارند.

ص:280

من با خود گفتم که: دوای این درد جانکاه، از دربار آن حضرت مداوا می شود و باید شربت این مرض سخت خود را از شربت خانۀ آن سرور عظم الشّأن، بدست آورم.

لذا، من هم با آن جماعت حرکت کرده،راه افتادم. در اوّل ماه مبارک رمضان، به آستان قدس آن بزرگوار مشرّف شدم. و چون شب شد در عالم خواب خدمت آن حجّت الهی رسیدم. آن حضرت به من فرمود: «تو در این ماه مهمان مای و بعد از آن تو را روانۀ بحرین می نماییم و حاجت تو رابر می آوریم.»

وقتی بیدار شدم، یک نفر به من سه تومان، بعنوان هدیه داد و من تمام مبارک رمضان را به وظایف طاعات و عبادات، قیام نمودم.

وقتی ماه رمضان تمام شد،خدمت ان حضرت مشرّف شدم و آن سرور را وادع نموده، از روضۀ مطهّر، بیرون آمدم.وقتی به پاین خیابان رسیدم، ناگاه کسی مرا به اسم صدا زد و به من گفت: که من الآن خواب بودم و در عالم خواب خدمت حضرت رضا علیه السّلام مشرّف گردیم. آن حضرت به من فرمود:

«طلبی را که از فلان شخص داری و از وصول آن مأیوس شده ای، به تو می رسانم، به شرط آنکه یک اسب و ده تومان

ص:281

به آن کس که بعد از بیدار شدن و بیرون رفتن از خانه با او مواجه می شوی،بدهی.»

آن مرد به فرمودۀ امام علیه السّلام یک اسب و ده تومان به من داد و من سوار شده، از شهر خارج شدیم.

چون به منزل اوّل رسیدم، تاجری را در آنجا متحیّر دیدم که امام هشتم علیه السّلام را درخواب دیده بود که آن حضرت به اوفرموده بودکه: اگر منافع فلان پانصد تومان خود را، به فلان سیّد بحرینی که فردا با فلان مشخّصات می آید بدهی، من تو را به صحّت و سلامت به مقدت می رسانم و دربارۀ تو نیز شفاعت خواهم کرد.»

بعد از ملاقات با تاجر، با هم به طرف اصفهان حرکت کردیم. آن تاجر صدتومان به من داد و من وسایل دامادی خود را فراهم کردم و راه افتادم و به سلامتی وارد بحرین شدم و در همان مدرسه ای که قبلاً بودم، ساکن شدم.

چون روز دیگر شد، ناگاه دیدم شیخ ناصر لؤلؤی که پدر آن دختر است، با حشم و خدم خود، وارد مدرسه شد و یکسره نزد من آمد و خودش را روی دست و پای من انداخت که ببوسد من در مقام امتناع برآمدم.

ص:282

گفت: چگونه دست و پای تو را نبوسم و حال آنکه من به برکت تو داخل در شفاعت حضرت رضا علیه السّلام شده ام. زیرا که من شب گذشته، در خواب خدمت آن بزرگوار مشرّف شدم.

آن حضرت به من فرمود که:

«هرگاه شفاعت مرا می خواهی باید فردا فلان مدرسه بروی در فلان حجره که سیّدی از اهل این شهر به زیارت من آمده بود و حالا برگشته و دختر تو را خواهان است. اگر تو دختر خود را به او بدهی، من شفیع تو می باشم در روزی که: «لا ینفع مال و لا بنون»

این بود که شیخ ناصر آن دختر خود رابه من تزویج کرد. و بعد از آن باز هم امام هشتم علیه السّلام را در خواب دیدم. فرمود: «برو بسوی نجف.» پس من ابه نجف رفتم و یک سال در آنجا توقّف نمودم.

باز آن بزرگوار را در عالم رؤیا زیارت کردم که فرمود: یک سال در کربلا باش و یک سال در کاظمین تا باز امر من به تو برسد.»

و اینک من در کاظمین هستم تا اینکه یک سال تمام شود تا

ص:283

امر حضرت برسد.»(1)

شفاعت حضرت از معصیت کاران

محدّث نوری نقل نموده است که: «میر معین الدّین اشرف» که یکی از صلحاء خادمین روضۀ منوّرۀ رضویّه بوده گفته است:

من شب در دارالحفاظ خوابیده بودم ودر خواب دیدم برای تجدید وضو بیرون آمدم تا به صفۀ میر شیر علی (ایوان طلای فعلی) رسیدم. ناگاه دیدم افراد زیادی که در پیشاپیش ایشان مرد بزرگوار عظیم الشّأن نورانی و خوش صورتی بود. داخل صحن مطهّر شدند. دیدم دردست آن جماعت که پشت سر آن بزرگوار بودند، کلنگ است و ایشان آمدند تا به وسط صحن مبارک رسیدند.

پس آن شخص بزرگ نورانی که در جلو ایشان بود، فرمود:

«انبشوا هذا االقبر و اخرجوا هذا الخبیث!»

یعنی : بشکافید این قبر را و بیرون آورید این خبیث را!

- به قبر مخصوصی اشاره فرمود- و آن جماعت شروع به کندن

ص:284


1- کرامات رضویه، ج2، ص57 به نقل از دارالسّلام نوری.

قبر کردند.

من از یک نفر پرسیدم: « این شخص بزرگ نورانی کیست؟»

گفت: « این حضرت امیر المؤمنین است.»

در این هنگام دیدم خود جضرت ثامن الائمّه علیه السّلام از جانب روضۀ مبارکه بیرون آمد و خدمت جدّش امیر المؤمنین علیه السّلام رسید و بر آن حضرت سلام کرد و آن بزرگوار جواب سلامش را فرمود. پس از آن امام هشتم علیه السّلام به آن حضرت عرض کرد:

« یا جدّاه! اسئلک ان تعفو عنه و تهابنی تقصیره.»

یعنی: من از شما خواهش می کنم از این شخص که در جوار من دفن شده است، عفو فرمایی و تقصیر او را به من ببخشی.

امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:

«تو می دانی که این مرد فاسق و فاجر بوده و شرب خمر می کرده است. »

عرض کرد: »بلی! لکنّه اوصی ان یدفن فی جواری»

یعنی: بلی! چنین است که فرمودی؛ ولی این مردهنگام مردن و وقت مرگش، وصیّت کرده است که او را در جوار من دفن کنند و من امیدوارم که از او عفو فرمایی.

پس امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: « وهبتک جرائمّه.»

ص:285

یعنی: من گناهانش را به تو بخشیدم. آنگاه آن حضرت تشریف بردند.

خواب بیننده می گوید: من از وحشت بیدار شدم و تعدای از خدّام را که خوابیده بودند، بیدار کردم و با هم به محلّی که در خواب دیده بودم، رفتیم. قبر تازه ای دیدیم که مقداری از خاک بیرون ریخته شده بود. پرسیدم که :«این قبر کیست؟»

گفتند: قبر شخصی است که دیروز در اینجا دفن شده است.»(1)

شفاعت از گناهکاران مدفون در جوار حضرت

ملاّهاشم خرسانی مؤلّف کتاب «منتخب التّواریخ» از پدر خود «محمّد علی خراسانی مشهدی» که قریب هفتاد سال به خدمت فراشی در آستان قدس رضوی مفتخر بوده نقل می کند:

«در اوایلی که من به خدمتِ فرّاشی آستان رضوی مشرّف شده بودم، خادمی که او نیز با من در یک زمان کشیک بود، مردی اهل زهد و عبادت بود. وقتی شبها، درب حرم مطهّر را می بستند، آن مرد صالح، برای خواب به آسایشگاه نمی رفت،

ص:286


1- کرامات رضویه، ج2، ص100، به نقل از دارالسّلام نوری.

بلکه در همان « دارالحفاظ» که دربسته می شد، مشغول تهجّد و عبادت می شد و وقت کسالت و خستگی، سر خود را به عتبۀ در می گذاشت تا کسالتش برطرف شود.

شبی سرش را بر عتبۀ مقدّسه گذاشته بود، ناگاه صدای باز شدن در ضریح مطهّر به گوشش می رسد.(1) ابتدا خیال می کند هنگام بسته شدن دربها، کسی در داخل حرم جا مانده. ناگاه می بیند درب حرم مطهّر باز شد و بزرگواری از حرم بیرون آمد و دری از دارالحفاظ به دار السّیاده است، باز شد و آن جناب به طرف دار السیّاده رفت و از آنجا به طرف ایوان طلا رفته و لب ایوان ایستاد.

خادم مذکور نقل می کند: من با کمال ادب نزدیک محراب ایستادم. دیدم دو نفر با کمال ادب آمدند و با حال خضوع در برابر آن حضرت ایستادند.

پس آن حضرت به آن دو نفر فرمود:«این قبر رابشکافید و این خبیث را از جوار من بیرون برید.» و اشاره کرد به قبری که در صحن مقدّس پشت پنجره بود. من نگاه می کردم که آن

ص:287


1- البته در خاطر راوی نمانده که ایا خادم در خواب دیده یا در بیداری؟

دو نفر با کلنگ قبر را شکافتند و شخصی را در حالی که زنجیر اتشین به گردنش بود، بیرون آوردند و کشان کشان از صحن مقدّس، به طرف بالا خیابان بردند. ناگهان ، آن شخص روی خود رابه جانب ان بزرگوار کرد و عرض کرد:

«یابنرسول الله! من خود را مقصّر و گناهکار می دانستم که وصیت کردم مرا از راه دور بیاورند و در جوار شما دفن کنند.»

تا این سخن را گفت آن حضرت به آن دو نفر فرمود او را برگردانند. در این هنگام،ناقل حکایت بیهوش می شود.

چون سحر خدّام وارد حرم می شوند و می بینند که آن مرد بیهوش افتاده، او را به هوش می آورند و او قضیّه را نقل می کند.

مرحوم پدرم گفت: من با جمعی از خدّام رفتیم آن محلّ را به ما ناشن داد و ما آثار نبش قبر را به چشم خود دیدیم.

پس از آن معلوم شد که آن قبر یکی از حکّام توابع مشهد بوده که روز قبل او را در آن محلّ، دفن کرده بودند.»(1)

ص:288


1- کرامات رضویّه، ج2، ص111 به نقل از منتخب التّواریخ، باب دهم.

قسم دادن حضرت به مادرش حضرت زهرا علیها السّلام

و نجات از آتش دوزخ

در درالسّلام عراقی آمده: مردی از اهالی شهر یزد که از اهل صلاح و سداد بوده و برادری فاسق و فاجر داشت که بواسطۀ اعمال زشت خود باعث اذیّت و آزار برادر صالح خود بود. مردم نیز از دست او در امان نبودند و شکایت او را نزد برادرش می کردند.

روزی برادر صالح، ارادۀ زیارت مشهد مقدّس حضرت رضا علیه السّلام کرد. برادر فاسق همراه عدّه ای به قصد مشایعت برادر خود بیرون آمد. تمام مشایعت کنندگان برگشتند ولی آن برادر گفت: «من بسیار معصیت کرده امو می خواهم به زیارت حضرت رضا علیه السّلام مشرّف شوم، شاید به شفاعت آن حضرت خداوند مرا عفو فرماید.»

برادر صالح بخاطر ترس از اذیّت و آزار خود، در برگردانیدن او اصرار کرد ولی فایده نکرد، تا آنکه گفت: «من با تو کاری ندارم با زوّار می روم.»

ص:289

ناچار آن برادر سکوت کرده، تن به قضا داد؛ ولی او را به اقتضای طبیعت خود در طول مسافرت، بد رفتاری را با برادر و سایر زوّار آغاز نمود. مردم نیز، نزد برادر صالح شکایت می کردند و آن بیچاره را آسوده نمی گذاشتند.

محال دان که ز تأثیر خویش دست کشد

بهرکجا که نهد پای،عقرب جرّار

تا آنکه برادر فاجر در یک از منازل مریض شد و مرض او شدّت گرفت تا در نزدیکی مشهد فوت کرد. آن برادر صالح بخاطر حق برادری، جنازه را غسل داد و کفن کرد و بر آن نماز خواند. آنگاه او را به نمد پیچید و با خود به مشهد حمل نمود و پس از طواف، او را در حرم مطهّر رضوی،دفن کرد.

در مور او فکر می کرد که بر او چه گذشت و در برابر اعمالش با او چگونه رفتار شد؟ و بسیار مایل بود که او را در خواب ببیند و در این باره از او سؤال کند.

چند روزیاز دفن او گذشته بود که او را در یک حال خوب، در خواب دید. آنچه را که بر او گذشته بود از او سؤال کرد.

گفت: «ای برادر! بدانکه مرگ و عقبات آن، بسیار سخت

ص:290

است و اگر شفاعت این امام غریب نصیب من نشده بود، هلاک شده بودم.

بدان ای برادر!چون مرا قبض روح کردند، من خود را در یک پارچه آتش دیدم. بسترم آتش، فرشم آتش، فضای منزل هم پر از آتش شد و من مکربر صیحه می زدم و می گفتم: سوختم! سوختم! و شما به من اعتنایی نمی کردید. تا آنکه تابوت آورده و مرا در آن گذاشتند، دیدم آن تابوت آتش شد و من فریاد کردم که: سوختم!سوختم! و کسی متوجّه من نمی شد.

تا آنکه مرا برهنه کردند و بالای تخته ای برای غسل دادن گذاشتند. ناگاه دیدم که تخته هم آتش شد، هر قدر فریاد کردم کسی به من توجبه نکرد. پس با خود گفتم: چون آب بر من بریزند شاید حرارت آتش از بین برود، ولی چون لباسم را در آوردند و ظرف آب بر بدنم ریختن ، دیدم که آب هم آتش شد و من چون چنین دیدم فریاد برآوردم که: بر من رحم کنید و این آتش سوزان را بر من نریزید؛ کسی فریاد مرا نمی شنید. تا آنکه مرا شستند و کفن کردند دیدم کفن هم آتش شد.

پس، مرا در نمد پیچیدند، آن هم آتش شد، تابوت هم آتش شد. همینطور در آتش بودم و می سوختم و در راه

ص:291

به هر یک از زائرین بر می خوردم، از او استغاثه می کردم و کسی اعتنایی به من نمی کرد.

تا آنکه داخل مشهد شدیم و تا بوت مرا برای طواف، جانب حرم بردند، چون به در حرم رسیدند ناگاه دیدم که از آتش خبری نیست و من خود را آسوده دیدم.

چون مرا داخل حرم مطهّر کردند، دیدم که صاحب حرم حضرت رضا علیه السّلام بر بالای قبر مطّهر خود ایستاده و سر مبارک خود را به زیر انداخته و اعتنایی به من ندارد.

مرا یک دور طواف دادند، چون بالای سر ضریح مقدّس رسیدم، پیرمردی را دیدم که متوجّه من گردید و گفت که: «به امام زمان علیه السّلام استغاثه کن تا شفاعت نماید و تو را از این عقوبت برهاند.»

چون این سخن راشنیدم، رو به آن حضرت کردم و عرضه داشتم: فدایت شوم مرا دریاب! آن جناب اعتنایی به من نفرمود. پس بار دیگر، مرا بر بالای سر مطهّر عبور دادند و آن پیرمرد گفت: « به امام علیه السّلام استغاثه کن!»

باز عرض کردم: فدایت شوم! مرا دریاب. باز آن حضرت جوابی نفرمود. تا آنکه در طواف سوم،چنانکه متعارف است،

ص:292

مرا به بالای سر آوردند.

باز آن مرد گفت: «استغاثه کن!» گفتم: چه کنم که جواب نمی فرماید.»

گفت: «اگر تو را از حرم خارج کنند، باز به همان عذاب و آتش گرفتار خواهی شد و دیگر هیچ راه چاره ای نخواهی داشت.»

گفتم: « چه کار کنم که آن حضرت توجّه فرماید و شفاعت کند؟»

گفت: «آن حضرت را به جدّه اش فاطمه علیها السّلام قسم ده و آن معصومه را شفیعۀ خود کن!»

چون این سخن را شنیدم، گریه کردم و عرض نمودم:

«فدایت شوم بعه من رحم کن و منّت بگذار ، تو را به حقّ جدّه ات فا طمۀ زهرا صدّیقۀ مظلومه علیها السّلام سوگند می دهم که مرا مأیوس نفرما و بر من احسان کن و از در خانۀ خود مران!»

چون آن حضرت این سخن را شنید بسوی من نگاهی کرد و مانند کسی که گریه راه گلویش را گرفته باشد ، فرمود:

«چه کنم؟ جای شفاعت که برای ما نگذاشته ای!»

پس دستهای مبارک خود را بسوی آسمان برداشت و لبهای

ص:293

خود را حرکت داد و گویا زبان به شفاعت گشود.

و چون مرا بیرون آوردند دیگر آن آتش را ندیدم و از عذاب آسوده شدم.(1)

نجات اسیر و برگشت او به دامن خانواده

مرحوم سیّد نعمت اللّه جزائری صاحب «انوار نعمانیّه» نوشته: در سال 1307 هنگام مراجعت از زیارت حضرت رضا علیه السّلام و هنگام عبور از استرآباد، یکی از سادات برجستۀ صالح برای من نقل کرد که:

حدود سال 1080، ترکمنها، حمله ای به استرآباد کردند، اموال مردم را بردند و زنها را اسیر کردند. از جملۀ اسیران دختری بود که مادر بیچاره اش غیر از او فرزند دیگری نداشت. پیرزن روز و شب در فراق ودوری دخترش گریه می کرد و اشک می ریخت و آرامش نداشت.

تا اینکه روزی با خود گفت: «حضرت رضا علیه السّلام برای کسی که او را زیارت کند، ضامن بهشت شده است، پس چگونه

ص:294


1- کرامات رضویّه، ج2، ص116، و دارالسّلام عراقی ص491.

می شود ضامن برگشتن دختر من نشود؟ خوب است که به زیارت آن بزرگوار بروم و دختر خود را از آن حضرت بگیرم.»

و لذا به مشهد مقدّس مشرّف شده، جهت نجات دخترش به بارگاه پر فیض حضرت ثامن الائمّه علیه السّلام متوسل گردید.

از آن طرف کسانی که دختر را اسیر کرده بودند او را بعنوان کنیز به تاجر بخارای فروختند و آن تاجر، دختر را جهت فروش به بخارا برد . در بخارا، شخص مؤمن و صالحی از تجّار در خواب دید که در دریای بزرگی غرق شده و دست و پا می زند تا اینکه خسته شد و نزدیک شد که هلاک شود، ناگاه دید دختری دست دراز کرد و او را از آب بیرون کشید و از دریا بیرون آورد و از آن دختر تشکّر کرد.

پس از بیدار شدن، بخاطر آن خوابی که دیده بود، ناراحت و متفکّر بود، تا اینکه به حجرۀ تجارت خود آمد. در این هنگام شخصی نزد وی آمد و گفت: «من کنیزی دارم و می خواهم او را بفروشم.» تاجر با آن مرد به محلّ نگهداری کنیز رفت تا چشم تاجر به کنیز افتاد، دید او همان دختری است که او را دیشب در خواب دیده که وی را از دریای مرگ نجات بخشیده.....بسیار تعجّب کرد.

تاجر از خرید کنیز استقبال کرد و با میل و رغبت زیادی و با

ص:295

شادمانی فراوان، او را خرید و به خانه آورد. سرگذشت دختر را جویا شد. و او شرح حال و گرفتاری خود را به تفصیل بیان کرد. تاجر از شنیدن داستان او فهمید که دختر، مؤمنه و شیعه است.

به دختر گفت: «اندوهناک نباش! زیرا که من چهار پسر دارم و تو هریک از ایشان را که بخواهی بعنوان همسری انتخاب کن.»

دختر گفت: «هریک از ایشان شرط کند، مرا با خود به مشهد مقدّس، زیارت قبر حضرت رضا علیه السّلام ببرد، من او را به همسری اختیار می کنم.»

یکی از آن چهار پسر این شرط را قبول کرد و با دختر ازدواج کرد و به قصد آستان بوسی حضرت رضا علیه السّلام از بخارا به طرف خراسان حرکت کردند. متأسّفانه دختر در بین راه سخت مریض شد و شوهر او را با هر مشقّتی که بود او را به مشهد مقدّس رسانید و درا مسافرخانه ای منزل گرفته، مشغول پرستاری او گردید،ولی از این جهت که از عهدۀ پرستاری او بر نمی آمد، خیلی ناراحت بود.

روزی وارد حرم مطهّر حضرت رضا علیه السّلام شد، از خدای تعالی درخواست نمود که زنی برای پرستاری بیمارش پیدا شود.

ص:296

هنگام خروج از حرم مطهّر در دارالسّیادة پیرزنی را دید که به طرف مسجد می رود و به او گفت: «ای مادر! من شخصی غریب و نا آشنا هستم، همسری دارم که در بستر مرض افتاده،نمی توانم از او پرستاری کنم. اگر امکان دارد چند روز از بیمار من، بخاطر امام هشتم علیه السّلام پرستاری کنی.»

پیرزن نگاهی به جوان کرد و گفت: «من هم مانند تو غریب هستم و برای زیارت و آستان بوسی حضرت علی بن موسی الرضا علیهما السّلام آمده ام و برای خوشنودی این امام، حاضرم که از مهمان بیمارش پرستاری کنم.»

پیرزن و جوان با یکدیگر به منزل رفتند، پیرزن کنار بستر بیار رفت، دید از شدّت درد می نالد. با دست لرزان خود ملافه را از صورت دختر کنار زد همین که چشمش به مریض افتاد، فریاد کشید و گفت: «آه! این دختر من است که در شهر غربت در بستر مرض بی پرستار افتاده است، این همان است که یک سال تمام است که از فراقش می سوزم و می نالم.»

و دختر هم چشم گشود،مادر را در کنار بالینش دید به گریه افتاد و گفت: «این مادر من است.»

مادر و دختر یکدیگر را در آغوش کشیدند و از توجّه امام

ص:297

هشتم علیه السّلام اظهار شادمانی کردند.(1)

برآورده شدن حاجت زائرین توسّط حضرت

«ابوطیّب سلیطی»گوید: «حمویه» امیر لشکر خراسان، در یک از روزها به اتّفاق گروهی از امرا، وارد میدان «حسین بن علی زید» شد تا از نزدیک به وضع بیمارستانی که دستور داده بود در باب عقیل بسازند، رسیدگی نماید.

چشمش به مردی افتاد که از کنارش عبو می کرد. به غلامش گفت: «او به دارالأماره ببر تا من برگردم.» هنگامی که امیر به اتّفاق همراهان به دارالاماره برگشت، دستور داد آن مرد را نزد او آوردند.

از او پرسید : «آیا الاغِ سواری داری؟» عرض کرد: «نه!» دستور داد تا الاغ سورای به او بدهند.

پرسید: «پول برای راه و هزینۀ زندگی خود داری؟»گفت: «نه!» فرمان داد هزار درهم پول برای مخارجش به او بدهند.

سپس امر کرد یک جفت جوال خوزستانی وسفرۀ غذا

ص:298


1- دارالسّلام نوری، ج2، ص99.

و سایر لوازم را در اختیارش قرار دهند، تمام آنچه را که امیر دستور داده بود حاضر کردند.

حاضران از این موضوع متحیّر بودند. امیر گفت: « آیا می دانید این شخص کیست؟ و چرا چنین سؤالی از او کردم؟ و چرا این امکانات را در اختیار او قرار دادم؟» همه گفتند:«خیر!» امیر گفت: «دوران جوانی، به زیارت مرقد حضرت رضا علیه السّلام مشّرف شدم در آن زمان با لباسهای ژنده بسر می بردم و در همان حال به حرم مطهّر مشرّف شدم و همین مرد در بارگاه اقدس رضوی، شرفیاب بود. در کنار مرقاد مقادّس، از خداوند درخواست نمودم تا والی خراسان شده،امارت این استان را در اختیار من بگذارد و شنیدم که این مرد این چیزهایی که به وی دادم، از خدا درخواست می نمود.

الاغ سواری و خرجی راه

جوال خوزی و سفره ای ازاله

دگر چیزهای که آید بکار

که می خواستی از خداوندگار

من در همان حال احساس کرد که تیر دعایم از برکت حضرت رضا علیه السّلام به هدف اجابت رسید،دوست داشتم که

ص:299

حوایج این مرد به دست من برآورده شود. در عین حال که حق قصاصی به گردن او دارم که باید انجام دهم.»

پرسیدند: «آن چیست؟» «امیر گفت: «آن روز که این مرد شنید که من از خداوند این چنین تمنّایی دارم با چشم حقارت به من نگاه کرد و پیش پایی به من زد و گفت: با چنین لباس ژنده و وضع نابسامانی، ولایت و سپهسالاری خراسان را از خدا تقاضا می کنی؟ اکنون بخاطر جسارتی که به من کرده او را قصاص می نمایم.»

حاضرین گفتند: «خوبست امیر از کردۀ او چشم پوشی نموده و او را ببخشد و از این راه احسان بیشتری به او کرده باشد.»

امیر از او درگذشت و او را مشمول عواطف زیادی قرار داد.(1)

ص:300


1- زندگانی و شهادت امام هشتم علیه السّلام ، صفحۀ 115.

شفای مریضی که دکترها عاجز بودند

آقا میرزا «احمد علی هندی» مردی دانشمند، مقدّس، پارسا، شایسته و پاکدامن بود، بیش از پنجاه سال در جوار سالار شهیدان حضرت ابی عبداللّه علیه السّلام بود.

وی نقل می کند: «زخمی در پای من پیدا شد که دکترها از معالجۀ آن عاجز و از بهبودی آن نامید شدند. پدرم با اینکه خودش از دکترهای بسیار خوب و حاذق هند بود، هر چه دکتر متخصّص بود،همه را برای معالجۀ پای من حاضر نمود.

هریک از آنها دقیقاً معاینه کرده، به عجز و ناتوانی خود اعتراف نموده، گفتند: «این زخم غیر قابل درمان است.» تا اینکه یک دکتر فرنگی که بسیار حاذق و فهمیده و متخصّص در جراحت بود، برای معالجه آوردند، جراحت را دید و سپس فتیله ای در داخل زخم فرو برد، بعد فتیله را بیرون آورد نگاهی کرد و گفت: «تو را جز حضرت مسیح نمی تواند معالجه کند و بهبودی بخشد.»

گفت: «این زخم به مغز استخوان رسیده و دیگر قابل درمان نیست؛ این مریض بیش از دو روز زنده نمی ماند.»

ص:301

چون شب فرا رسید و خواب رفتم، در خواب دیدم که: سید و مولای من حضرت ابی الحسن الرضا علیه السّلام نزد من آمد و نور از چهرۀ مبارکش می درخشید. بعد مرا صدا زد و فرمود: «ای احمد! به طرف ما بیا!» عرض کردم: «آقای من!شما که می دانید من قدرت و توانای آمدن بسوی شما را ندارم.» اعتنا نکرد و فرمود:«بیا به طرف من!» بلند شدم و بسوی آن حضرت رفتم، چون خدمتش رسیدم دست مبارکش را بر جای زخم من کشید. بعد عرض کردم :«ای مولا و آقای من! آرزوی زیارت شما را دارم.» فرمود: «امکان پذیرد ان شاء اللّه تعالی.»

وقتی از خواب بیدار شدم، اثری از زخم ندیدم، ولی قدرت اینکه راز را افشا و آشکار نکنم نداشتم، به هیچ کس نمی توانستم بگویم، زیرا که از من نمی پذیرفتند، باورشان نمی شد.

سرانجام راز از پرده بیرون افتاد و منتشر شد. پادشاه هند، خبر دار شد و مرا خواست، به من تبرّک جست و برای من حقوقی، معیبن و مقرّر ساخت، هر سال آن حقوق را برای من می فرستاد.»(1)

ص:302


1- زندگانی امام هشتم به نقل از دارالسّلام نوری، ج2، ص106.

رساندن مخارج روزانۀ زائر

میر علی نقی اردبیلی نقل فرمود: «ملا عبدالباقی شیرازی» که مجاور نجف اشرف بود بهزیارت حضرت رضا علیه السّلام مشرفّف شد. چون خرجی او تمام شده بود، خدمت حضرت رضا علیه السبلام عرض کرده بود: « ای مولای من! آقای من! من زائر حضرتت می باشم و مخارج من تمام شده است و خرجی ندارم و مصرف من روزی سه شاهی است. استدعا می نمایم که این وجه را به من برسانی.»

وی می گفت: «پس از این خواهش ، هر روز که از خواب یدار می شدم، می دیدم سه شاهی در اطلاق خانه است، پس بر می داشتم و صرف مایحتاج خود می نمودم.»

و جریان بر این منوال بود تا از دنیا رفت.(1)

ص:303


1- کرامات رضویه، ج1، ص250، به نقل از تحفة الرضویه.

شفای نابينا بوسيله خاک منتسب به تربت حضرت

شخصی به قصد زيارت حضرت رضا عليه السّلام حركت نمود و در يكی از منازل بين راه، كورمادر زادی، مطّلع شد كه آن مرد به زيارت حضرت رضا عليه السّلام می رود، از او خواهش كرد كه: «پس از تشرّف و زيارت، در وقت مراجعت قدری خاک، از روضۀ منوّرۀ آن بزرگوار برای من بياور؛ كه شايد خدای تعالی به بركت آن تربت پاک، چشمان مرا شفا دهد.»

آن شخص خواهش او را قبول كرد ولی پس از زيارت حضرت، هنگام برگشت از مشهد، فراموش كرد كه خاک بردارد و دربازگشت به آن منزلی رسيد كه آن نابينا، تقاضای خاک كرده بود و اتّفاقاً خرجی راهش هم تمام شده بود و مجبور شد كه آنجا توقّف كند.

مرد نابينا مطّلع شد كه آن زائر از زيارت حضرت برگشته، و لذا نزد او آمده و مطالبۀ خاک كرد. آن زائر چون فراموش كرده بود و نمی خواست جواب نااميدی به آن نابينا بدهد، ازجا برخاست و مقداری خاک از همان مكان برداشت و به او داد. آن مرد كور هم با خوشحالی تمام آن خاک را گرفت و با

ص:304

خلوص نيّت كه اين تربت قبر حضرت رضا عليه السّلام است، بر چشمان خود كشيد.

همان شب از عنايت حضرت رضاعليه السّلام چشمان او بينا شد. و هدايای زيادی به آن زائر داد و آن زائر به بركت وجود مقدّس امام هشتم عليه السّلام مخارج راهش تأمين شد.(1)

نجات فرزند اسير به عنايت حضرت رضا علیه السّلام

عالم جليل «شيخ مهدی يزدی» كه از موثّقين و اخيار محسوب می شد، در بعضی از مؤلّفاتش به خطّ خود اين جريان را مرقوم نموده است:

«داماد من، «ملا عبّاس» در شب پنجم ماه صفر 1304، نقل كرد كه: من قريب 25 سال قبل به زيارت حضرت رضاعليه السّلام مشرف شده بودم. و هر وقت كه به حرم مطهّر می رفتم، پيرمردی را می ديدم كه در حرم شريف نشسته و نزد قبر امام هشتمعليه السّلام مشغول تلاوت قرآن است.

ص:305


1- كرامات رضويّه، ج 1، ص 251، به نقل از تحفةالرّضويّه.

چون هميشه او را در حرم مشغول خواندن قرآن می ديدم، بسيار تعجّب كرده و با خود خيال می كردم كه: «اين پيرمرد مگر هيچ كار ديگری، جز تلاوت كلام اللّه ندارد؟»

تا روزی نزديک او رفتم و بعد از سلام، به او گفتم: «مگر شما هيچ شغلی نداريد؟ من می بينم كه شما هميشه در اين مكان مشغول تلاوت قرآن هستيد.»

گفت: من جريانی دارم كه نمی خواهم از كنار قبر آن حضرت دور شوم و آن اين است:

من وقتی از زادگاه خود همراه با پسرم به زيارت اين بزرگوار می آمدم، ناگاه بين راه، جماعتی به ما رسيدند و پسر جوان مرا اسيركردند و مرا به خاطر اينكه پير و از كار افتاده بودم، نبردند. و من با نهايت افسردگی به پابوس اين بزرگوار، مشرّف شدم و با سوز دل به آن حضرت عرض كردم كه:

«يابن رسول اللّه! من پير و ناتوانم و فقط آن يک پسر جوان را دارم، او را هم اسيركرده، بردند و من پسرم را از شما می خواهم.»

از اين تضرّع و زاری من اثری ظاهر نشد، تا شب جمعه ای نزديک ضريح مقدّس بسيار گريه كردم و به حضرت عرض

ص:306

نمودم كه: «يا مرگ مرا از خدا بخواه و يا پسرم را به من برسان!» پس از گريۀ زياد، بی حال افتادم و خوابم برد. در عالم رؤيا ديدم وجود مقدّس حجّت خدا حضرت رضاعليه السّلام از ضريح مطهّر بيرون آمد و به من فرمود: «تو را چه می شود؟»

من قضايای خودم را به عرض حضرت رساندم. و آن حضرت كاغذی به من داد و فرمود: «اين كاغذ را بگير و صبح از شهر بيرون برو و در خارج شهر قافله ای خواهی ديد كه به سمت بخارا می رود، تو همراه قافله به بخارا برو! و اين كاغذ را به حاكم بخارا بده! و او پسرت را به تو می رساند.»

چون از خواب بيدار شدم، ديدم كاغذِ مهرشده آن بزرگوار دست من است و در پشت آن نوشته شده است: «به حاكم بخارا برسد.» صبح از دروازه، بيرون آمدم. قافله ای را كه حضرت فرموده بود، ديدم. همراه قافله حركت كردم و اهل قافله تاجر بودند و چون متوجّه سرگذشت من شدند، بسيار به من توجّه نموده، مرا به بخارا بردند و به در خانۀ حاكم آنجا راهنمايی كردند.

گفتم كه: «به حاكم بگوييد يک نفر آمده و كاغذی از طرف حضرت امام رضاعليه السّلام آورده است.»

ص:307

چون اين خبر به حاكم رسيد، ديدم او با سر و پای برهنه بيرون دويد و كاغذ امام عليه السّلام را گرفت و بوسيد و بر سر نهاد و به خدّام خود گفت: «فلان تاجر كجا است؟ او را حاضر كنيد!» به امر او، تاجر را حاضر نمودند.

حاكم به او گفت كه: «حضرت رضاعليه السّلام برای من مرقوم فرموده است كه پسر اين پيرمرد را از تو به پنجاه تومان خريداری كنم و به او برگردانم و اگر اطاعت نكنم به غضب و قهر حضرت گرفتار خواهم شد.»

آن مرد تاجر برای فروش فرزند من حاضر شد. حاكم چند نفر را با من همراه كرد و گفت: «برو نگاه كن و ببين پسر تو همان است يا نه؟» من همراه آنان به خانۀ آن تاجر رفتم و پسرم را ديدم و به نزد حاكم برگشتم.

آنگاه حاكم پس از آنكه فرزند مرا از آن تاجر گرفت و به من تحويل داد، گفت: «حضرت رضاعليه السّلام برای من نوشته است كه خرج راه شما را هم بدهم.» امر كرد تا دو اسب برای ما آوردند و مخارج راه را نيز تأمين كرد و نامه ای هم نوشت كه كسی متعرّض ما نشود.

من با پسرم حركت كرديم و آمديم تا به اين سرزمين مقدّس

ص:308

رسيديم و حالا پسر من، روزها مشغول كار است و من شغلی ندارم و در جوار اين مرقد مطهّر حضور می يابم و مشغول تلاوت قرآن می شوم.»(1)

اجابت سريع دعا در حرم مطهّرحضرت رضا علیه السّلام

«شيخ صدوق» قدس سّره نقل فرموده است:

مردی از اهل بلخ به قصد زيارت حضرت رضاعليه السّلام با غلام خود به مشهد مشرّف شد و در حرم مطهّر مشغول زيارت گرديد و پس از زيارت، در قسمت بالای سر مشغول نماز شد.

غلام به طرف پايين پای مبارک رفت و به نماز ايستاد و چون هر دو از نماز فارغ شدند سر به سجده نهادند. و هر دو سجده را بسيار طول دادند و لكن شخص بلخی، زودتر سر بلند كرد و ديد هنوز غلام در سجده است، پس او را صدا زد. غلام فوراً سر برداشت و گفت: «لبّيک يا مولای!»

شخص بلخی گفت: «أتريد الحريّة؟»

ص:309


1- كرامات رضويه، ج 1، ص 270.

يعنی: آيا ميل داریی كه آزاد شوی؟

غلام گفت: «بلی!»

بلخی گفت: «انت حرّ، لوجه اللّه تعالی... .»

يعنی: من تو را در راه خدا، آزاد كردم و فلان كنيزم را هم كه در بلخ است در راه خدا آزاد كرده و به ازدواج تو درآورده و فلان مبلغ مهريّه او قرار دادم و مهريّه او را خودم می پردازم. و فلان ملک را بر شما مرد و زن و بر اولاد شما، وقف كردم و اين امام بزرگوار را بر اين قضيّه شاهد و گواه قرار می دهم.

غلام از شنيدن اين سخنان به گريه در آمد وگفت: «سوگند بخدا و به صاحب اين قبر كه من در سجده همين حاجات را از خدای تعالی درخواست می كردم و از بركت صاحب اين قبر شريف، خداوند به اين زودی حاجات مرا برآورده نمود.»(1)

دادن برات آزادی به زوّار خود

جماعتی از اهل آذربايجان كه يكی از آنان كور و نابينا بود، به زيارت حضرت رضاعليه السّلام مشرّف شدند.

ص:310


1- عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 282.

هنگام بازگشت در دو فرسخی مشهد، فرود آمده و در كنار هم نشسته و كاغذهايی را كه نقش قبّه منوّره و روضه مقدّسه بود، بيرون آورده و اظهار مسرّت و خوشحالی می نمودند.

آن شخص نابينا، سبب خوشحالی آنان را پرسيد. دوستانش به عنوان شوخی گفتند: «مگر تو نمی دانی حضرت رضاعليه السّلام برات خلاصی و آزادی از آتش جهنم را به ما مرحمت فرموده است.»

آن شخص تا اين سخن را شنيد خيلی ناراحت شد و گفت: «معلوم می شود كه امام هشتم عليه السّلام به هر يک از شما كه چشم داشته ايد برات آزادی داده و به من كه كور و ضعيف هستم مرحمت نفرموده. بخدا قسم كه من از حضرت، دست برنمی دارم تا برات خود را بگيرم.»

تصميم جدّی گرفت كه به طرف مشهد مقدّس برگردد دوستانش حقيقت جريان را گفتند ولی آن مرد باور نكرد و با نهايت پريشانی از رفقاي خود جدا شد و به مشهد مقدّس بازگشت و يكسره به حرم مطهّر مشرف گرديد و ضريح مطهّر را محكم گرفت و عرض كرد:

«ای آقا! من مردی كور و عاجزم و از وطن خود به قصد

ص:311

زيارت حضرتت آمده ام و از كرم شما دور است كه به همراهان من كه چشم دارند، برات آزادی از آتش دوزخ عنايت كنی و به من كه عاجز و ضعيفم، مرحمت نفرمايی.

بحقّ خودت قسم كه دست از ضريحت برنمی دارم تا به من نيز برات آزادی عطا فرمايی!»

يک مرتبه ديد پاره كاغذی به دستش رسيد و هر دو چشمش روشن و بينا گرديد و بر آن كاغذ به خطّ سبز نوشته بود كه:

«فلانی پسر فلانی از آتش جهنّم آزاد است.»

پس با كمال خوشحالی از حرم مطهّر بيرون آمد و خود را به رفقای خود رسانيد.(1)

شفای نابينا به عنايت حضرت

صاحب كتاب «رايت رهنما» نقل می كند كه: مردی بود به نام «مشهدی محمّد ترک» كه چشمهای او نابينا شد و به فقر گرفتارگرديد.

من بسياری از روزها می ديدم كه بچّه ای دست او را گرفته

ص:312


1- كرامات رضويه، ج 1، ص 227 به نقل از تحفة الرضويه.

واو به زبان تركی شعر می خواند و مردم به او كمک می كنند. بسياری از اوقات او را در حرم مطهّر حضرت رضاعليه السّلام می ديدم كه دست به شبكه ضريح مطهّر گرفته و طواف می كند و به صدای بلند چيزی می خواند. و چون خدّام او را می شناختند مانع صدا و گريه او نمی شدند تا اينكه حدود هفت سال گذشت، شنيدم كه حضرت رضاعليه السّلام او را شفا مرحمت نموده.

روزی او را در بست پايين با چشم بينا و برخلاف سابق، با صورت نورانی و لباس پاكيزه ديدم، چون چشمش به من افتاد به طرف من آمد و دست مرا بوسيد و گفت: «من هفت سال است شما را نديده ام.»

گفتم: «مشهدی محمّد تو كه كور بودی چطور بينا شدی؟»

گفت: «قربان جدّت بشوم! او مرا شفا داد.»

آنگاه جريان خود را نقل كرد كه:

روزی به منزل رفتم، ديدم همسرم بی بی گريه می كند و آرام نمی گيرد. من هرقدر اصرار كردم كه: «برای چه گريه می كنی؟» جواب نداد. بچّه ها به من گفتند كه: «مادر، با زن صاحبخانه دعوا كرده.» پرسيدم: «برای چه نزاع كرده ای؟» گفت: «اگر خدا ما را می خواست اينگونه پريشان نمی شديم! و تو نابينا

ص:313

نمی شدی! و زن صاحبخانه نمی گفت اگر شما مردمان خوبی بوديد كور و فقير نمی شديد!»

اين سخنان را با گريه گفت و از اطاق با حال گريه بيرون رفت. من از اين قضيّه بسيار منقلب شدم و فوراً برخاستم و عصای خود را برداشتم و از خانه بيرون آمدم. بچّه ها مادرشان را صدا كردند كه: «پدر می خواهد برود.» بی بی آمد و گفت: «كجا می روی؟»

گفتم: «شمشير برداشته ام بروم با جدّت جنگ كنم؛ يا چشمم را بگيرم يا كشته شوم. و تو ديگر مرا نخواهی ديد.» او هرچه خواست مرا برگرداند قبول نكردم و يكسره به حرم مشرّف شدم و با گريه فرياد زدم: «من جدّت علی را كشته ام، من چشم می خواهم.»

يكی از خدّام حرم، دست به شانه من زد وگفت: «اين اندازه داد نزن! وقت مغرب است، مگر تو نماز نمی خوانی؟»

چون در قسمت بالا سر بودم گفتم: «صورت مرا به طرف قبله كن!» او صورت مرا به طرف قبله نمود و مهری به من داد. من نماز مغرب را خواندم و باز شروع به ناله و گريه و استغاثه نمودم، شنيدم كه دو نفر به يكديگر می گويند: «اين سگ، هرچه

ص:314

فرياد بزند، حضرت رضا جواب او را نمی دهد.»

اين سخن بسيار در من اثر كرد و دلم بی نهايت شكست، چند قدم جلو رفته و خود را به ضريح مطهّر رساندم و به شدّت سرم را به ضريح زدم ويقين كردم كه سرم شكست، آنگاه حال ضعف به من دست داد.

شنيدم يكی می گويد: «محمّد! چه می گويی؟» تا اين فرمايش را شنيدم نشستم باز سرم را به شدّت به ضريح كوبيدم.

دوباره همان صدا را شنيدم كه می گويد: «محمّد چه می گويی؟ اگر چشم می خواهی به تو داديم!» سرم را بلند كردم و نشستم ديدم همه جا را می بينم و ديدم كه مردم مشغول خواندن زيارت هستند و چراغها روشن است. از شدّت شوق دوباره سرم را به ضريح زدم.

در آن حال ديدم ضريح شكافته شد، آقايی ايستاده و آن بزرگوار از مردم بلندتر و جسيم تر و چشمان درشت و محاسن مدوّر با لباس سفيد و شالی مانند شال شما، سبز، بر كمر و تسبيحی در دست داشت كه می درخشيد و به من نگاه می كند و تبسّم می نمايد و می فرمايد: «محمّد! چه می گويی؟ چشم می خواستی به تو داديم؛ چه می خواهی؟»

ص:315

من به آن حضرت نگاه می كردم و به مردم نگاه می كردم كه چرا متوجّه آن جناب نيستند، گويا آن حضرت را نمی بينند و هرقدر آن سرور فرمود: «چه می خواهی؟» مطلبی به نظرم نيامد كه عرض كنم.

سپس فرمود: «به بی بی بگو اين قدر گريه نكند كه گريه او دل ما را می سوزاند.» عرض كردم: «بی بی آرزوی زيارت خواهرت را دارد.» فرمود: «موفّق می شود.» آنگاه از نظرم رفت و ضريح به هم آمد.

خادم حرم كه مرا بينا ديد، گفت: «شفا يافتی؟» گفتم: «بلی!» زائرين متوجه شده، بر سر من ريختند و لباسهای مرا پاره پاره كردند.

لذا خودم را به كوری زده و فرياد كردم: «از من كور چه می خواهيد؟» و زود از حرم بيرون آمده و ميان صحن كه رسيدم ديدم صحن خلوت است.

به فكر افتادم اكنون چگونه دست خالی به خانه بروم. چون بچّه ها گرسنه اند و غذايی نداريم. از همانجا به قبر مبارک توجّه نموده عرض كردم: «ای آقا! چشم به من دادی، گرسنگی بچّه هايم را چه كنم؟»

ص:316

ناگاه دستی پيدا شد كه صاحب دست را نديدم، چيزی در دست من گذاشت. چون نگاه كردم ديدم يک عدد اسكناس ده تومانی است. بازار رفتم و نان و لوازم ديگر گرفته، به طرف خانه برگشتم. بين راه يكی از همسايه ها را ديدم. گفت: «مشهدی محمّد! به عجله می روی مگر بينا شده ای؟» گفتم: «بلی! حضرت رضاعليه السّلام مرا شفا داده، تو كجا می روی؟» گفت: «مادرم بد حال است، دنبال دكتر می روم.» گفتم: «يک لقمه از اين نان را كه عطای خود حضرت رضاعليه السّلام است به او بخوران شفا می يابد.»

او لقمۀ نان را گرفت و برگشت، من نيز به خانه آمدم و خودم را به كوری زدم و لوازم خانه را به همسرم دادم.

بچّه ها دور من بودند و همسرم از اطاق بيرون رفته بود، من گفتم: «قوری جوشيد.» بچّه ها گفتند: «مگر می بينی؟» گفتم: «بلی!» فرياد كردند: «مادر! بيا كه پدر بينا شده.» بی بی آمد و قضيّه را به او گفتم و او بسيار خوشحال شد.

صبح احوال مادرِ همسايه را پرسيدم، گفتند: «قدری از آن نان را در دهان او گذاشتيم چون لقمه از گلوی او فرو رفت، حالش بهتر شد و اكنون سالم است.»(1)

ص:317


1- كرامات رضويه، ج 1، ص 282.

رسيدن زن و مرد به وصال همديگر به عنايت حضرت رضا علیه السّلام

شخص موثّقی از اهل گيلان نقل كرد كه: من برای امر تجارت به شهرها می رفتم، تا اينكه اتّفاقاً سفری به هند رفته و در آنجا بخاطر پيشامدی، شش ماه در شهر «بنگاله» ماندم و حجره ای برای كار تجارت تهيّه كردم.

كنار حجرۀ من، مرد غريبی بود كه دو پسر داشت و با آنان بسر می برد و من هميشه، آن مرد را ملول و افسرده و غمناک می ديدم و علّت حزنش را نمی دانستم.

گاهی صدای گريه و ناله او را می شنيدم و چون حزن و گريه او را غيرعادّی يافتم، به فكر افتادم كه علّت حزن آن مرد را جويا شوم. نزد او رفته وگفتم: «آمده ام كه جهت حزن و پريشانی شما را سؤال كنم.»

گفت: «دوازده سال قبل، كالاهای نفيسی را با كشتی حمل می كردم و مدّت بيست روز كشتی در حركت بود. ناگاه باد تندی وزيد و دريا به تلاطم افتاد، كشتی و همه اموال غرق شد. من از تخته پاره ای گرفتم و باد مرا به طرف راست و چپ می برد

ص:318

تا به حكم قضای الهی، موج دريا، مرا به ساحل انداخت و به جزيره ای رسيدم. چون از هلاكت نجات يافتم، خدای را شكر نموده، برخاستم و مشغول گردش در جزيره شدم.

ديدم جزيره ای است بسيار باصفا و سبز و در نهايت طراوت، ولی كسی در آنجا نيست. من مدّت يكسال در آن جزيره بودم و شبها از ترس درّندگان روی درخت بسر می بردم، تا اينكه روزی نزديک درختی كه آب باران زير آن جمع شده بود، نشستم كه وضو بسازم. ناگاه عكس زنی بسيار خوش صورت ميان آب ديدم. تعجّب كرده سر بلند نمودم، ديدم دختری است بسيار زيبا ولی برهنه و بدون لباس است.

تا آن دختر متوجّه شد كه من به او نظر كردم، گفت: «ای مرد! از خدا و پيغمبر شرم نمی كنی كه به من نگاه می كنی!؟» من از حيا سر به زير انداختم و گفتم: «تو را بخدا قسم! به من بگو بدانم آيا تو از سلسله بشری يا از صنف ملائكه ای يا از طايفه جنّی؟»

گفت: «من انسانم و پدر من اهل ايران بود و عازم هند شد و مرا هم همراه خود می برد و اتفاقاً كشتی ما غرق شد و من دراين جزيره افتادم و حال نزديک سه سال است كه در اينجا مانده ام.»

ص:319

چون قصّه او را شنيدم من هم سرگذشت خود را به او گفتم و اظهار كردم كه: «اكنون ما دچار اين چنين سرنوشت شده ايم اگر راضی شوی، من تو را به عقد خود، درآورم.»

آن زن سكوت كرد و من سكوت او را علامت رضا دانستم و او را به عقد خود درآوردم و با يكديگر با دلِ خوش زندگی می كرديم تا خداوند قادر منّان، بر بيكسی و تنهايی ما رحم نمود و دو پسر به ما عنايت فرمود.

ولی اتّفاقی برای ما پيش آمد كه از آن زن جدا شديم و حزن من، به جهت دوری و جدايی از آن زن است. و آن اين است كه: من و آن زن در آن جزيره با اين دو پسر خشنود بوديم، تا يكی نه ساله و ديگری هشت ساله شد و در آنجا چون لباس و پوشاكی نبود، برهنه بسر می برديم و موهاي بدن ما دراز شده بود و بسيار بد منظر بوديم. روزی همسرم به من گفت: «ای كاش لباسی داشتيم كه خود را می پوشانديم و ستر عورت می نموديم.»

پسرها كه سخن ما را شنيدند، گفتند: «مگر طور ديگر هم می شود، زندگی كرد؟» مادرشان گفت: «بله! خداوند متعال، شهرها دارد پر از جمعيّت و مردم آنجا خوراكهای لذيذ

ص:320

ولباسهای نيكو دارند و ما هم مدّتی آنجا بوديم، ولی در سفر دريا، كشتی ما شكست و در دريا افتاديم و به خواست خدا، بواسطه تخته پاره ای به اين جزيره افتاده ايم.»

گفتند: «اگر چنين است پس چرا به وطن و جای سابق خود نمی رويد؟» مادر گفت: «چون دريا است و بدون كشتی نمی شود از دريا عبور كرد.»

گفتند: «ما كشتی می سازيم.» و خيلی هم اصرار كردند. مادرشان به درخت بسيار بزرگی كه در آنجا افتاده بود، اشاره كرد و گفت: «اگر بتوانيد وسط اين درخت را بتراشيد و خالی كنيد، شايد به خواست خداوند، بصورت كشتی درآيد و ما بتوانيم خودمان را به جايی برسانيم.»

پسرها از شنيدن اين سخن، خيلی خوشحال شدند و با كمال شوق برخاستند و سنگهايی كه مثل تيشه نجّاری تيز بود، تهيّه كردند و كمر همّت بسته، به خالی كردن ميان آن درخت مشغول شدند.

مدّت شش ماه مشغول كار بودند تا اينكه وسط درخت خالی شد و به شكل كشتی درآمد، بطوری كه دوازده نفر می توانستند در آن بنشينند. چون ما چنين ديديم، بسيار

ص:321

خوشحال شديم. شكر خدای تعالی را بجاي آورديم و با خود گفتيم: «شايد بشود با اين وسيله خود را بجايی برسانيم و از تنهايی نجات پيدا كنيم.»

پس از آن حدود صدمن عنبراشهب (موم) فراهم كرديم و از همان موم در يک طرف كشتی حوض ساختيم و آب شيرين برای آشاميدن در آن حوض ريختيم. و مقداری برای خودمان خوراک فراهم كرديم.

آنگاه دو ريسمان محكم از ريشۀ درخت بافتيم و يک سر كشتی را به يک ريسمان بسته و سر ديگرش را به ريسمان ديگر و آن ريسمان را به درخت بزرگی بستيم و چون كارها تمام شد، درانتظار فرا رسيدن ايّام مدّ دريا شديم.

وقتی مدّ دريا پيدا شد و آب بالا آمد، بطوری كه كشتی ما روی آب قرار گرفت، خوشحال شده و حمد خدای بجا آورديم و همه سواركشتي شديم ولی ديديم كشتی روي آب حركت نمی كند.

متوجّه شديم كه يک سر ريسمان به درخت بسته شده است و می بايست پيش از سوار شدن، ريسمان را از درخت بازمی كرديم و ما از اين كار غفلت نموده بوديم.

ص:322

پس يكی از پسرها خواست برای باز كردن ريسمان پياده شود، مادرش جلوتر پياده شد و سر ريسمان را باز كرد. موج دريا، ريسمان را از دست او ربود و كشتی به حركت درآمد و به وسط دريا رسيد و آن زن بيچاره، در آن جزيره ماند و شروع كرد به فرياد زدن و گريه و ناله كردن و از طرفی به طرف ديگر دويدن. و ما دور شديم و ديديم آن بيچاره روی درختی رفت و با حسرت به ما نگاه می كرد و اشک می ريخت تا وقتی كه ما از نظرش پنهان شديم.

پسرها كه از مادر نااميد شدند ناله و گريه و اضطرابشان زياد شد و گريه ايشان گويا نمكی بود كه بر جراحات دلم، پاشيده می شد. چون به وسط دريا رسيديم، خوف دريا ايشان را ساكت كرد و كشتی ما هفت روز در حركت بود تا كنار دريا رسيد وپياده شديم.

از آنجايی كه همه برهنه بوديم، همانجا مانديم تا اينكه تاريكی شب همه جا را فرا گرفت، آنگاه من بر جای بلندی آمده و نظری انداختم و روشنايی از دور ديدم و به طرف آن رفتم تابه در خانه ای رسيدم و در را كوبيدم مردی بيرون آمد كه معلوم شد از بزرگان يهود است، من قدری عنبر اشهب (موم) كه

ص:323

با خود داشتم، به او داده ومقداری لباس و فرش گرفتم و برگشتم و خود و فرزندانم لباسها را پوشيديم. و صبح به طرف شهر آمديم، در اين كاروانسرا حجره ای گرفتيم وبا فروختن آن عنبرها وسايل زندگی فراهم نموديم و اكنون با كمک فرزندانم تجارت می كنم. ولی شب و روز از دوری، بيكسی و بيچارگی همسرم در حزن و اندوه بسر می برم.»

راوی می گويد: «از شنيدن اين قضيه بسيار ناراحت شده و به گريه افتادم، پس گفتم: گره تقدير را به سر انگشت تدبير نمی توان باز كرد و حكم الهی را نمی شود تغيير داد.»

گر شود ذرّات عالم پيچ پيچ

با قضای ايزدی هيچ است هيچ

آنگاه گفتم: «اگر تو خود را به آستان قدس امام هشتم، حضرت رضاعليه السّلام برسانی و درد دل خود را به آن بزرگوار عرضه بداری، اميد است كه درد تو را علاج كند و اين ناراحتی را از تو برطرف سازد و تو را به مقصود برساند، چون هر كس به او پناهنده شود، او را ياری می فرمايد.»

اين سخن من، در آن شخص بسيار اثر كرد و با خدا عهد كرد كه از روی اخلاص يک قنديل از طلای خالص بسازد و

ص:324

پياده به آستان آن حضرت مشرّف شود و همسر خود را از امام رضا عليه السّلام طلب كند.

پس همان روز طلای خوبی تهيّه كرد و قنديلی ساخت و با دو پسر خود رو به طرف مشهد مقدّس نهاد.

قبل از ورود اينها به مشهد، متولّی آستان قدس، حضرت رضاعليه السّلام را در خواب می بيند كه به او می فرمايد: «فردا يک شخصی به زيارت ما می آيد تو بايد از او استقبال كنی!»

متولّی با جمعی از محترمين، به استقبال او از شهر بيرون آمده، آن مرد را با فرزندانش، با احترام تمام وارد كردند و منزلی برای آنان معيّن نمودند و قنديلی كه آورده بود، در محلّ خود نصب كردند.

آنگاه آن مرد غسل كرد و به حرم مطهّر مشرّف و مشغول زيارت و دعا گرديد تا پاسی از شب گذشت و خدّام حرم برای بستن در، همه را غير از آن مرد، بيرون كردند و درها را بستند.

آن شخص چون حرم را خلوت ديد، در كنار ضريح مطهّر شروع به تضرّع و زاری نموده و درد دل خويش را با حضرت می گفت تا دو سوم از شب گذشت. حال خستگی به او دست داد و سر به سجده گذاشت و چشمش به خواب رفت، ناگهان شنيد كسی مي گويد: «برخيز!» سر برداشت، نگاه كرد ديد وجود

ص:325

مقدّس حضرت رضاعليه السّلام است، می فرمايد: «من همسرت را آورده ام و اكنون بيرون حرم است، برو او را ملاقات كن!»

می گويد: عرض كردم: «فدايت شوم درها كه بسته است چگونه بروم؟» فرمود: «كسی كه همسرت را از راه دور آورده، می تواند درهای بسته را هم بگشايد.»

پس برخاستم وبه طرف بيرون حرم حركت كردم و به هر دری كه می رسيدم باز می شد؛ تا از رواق بيرون آمدم چشمم به همسرم افتاد و او را به همان هيئتی ديدم كه در جزيره بود.

پس يكديگر را در آغوش گرفتيم و من پرسيدم: «چگونه به اينجا آمدی؟» گفت: «من از درد فراق و كثرت گريه، مبتلا به درد چشم شده بودم و از شدّت درد، ناله می كردم.

ناگاه جوانی نورانی پيدا شد كه از نور رويش، تمام فضا روشن شد و به من فرمود: «چشم برهم بگذار!» من چشمان خود را بستم و پس از چند لحظه ای چشم گشودم و خود را اينجا ديدم.» پس آن مرد همسر خود را نزد فرزندانش برد و به اعجاز امام ثامن عليه السّلام به وصال يكديگر رسيدند و مجاورت آن حضرت را اختيار كردند تا وفات نمودند.(1)

ص:326


1- دارالسّلام، ج 1، ص 273.

كرامات و معجزات حضرت در سالهای اخير

در آستانۀ تجديد چاپ كتاب با مراجعه به امور فرهنگی آستان قدس رضوی، بخش ثبت شفايافتگان، مسئولين محترم، تمامی پروندۀ كسانی كه در سالهای اخير (بعد از سال 1360) عنايات و الطاف ملكوتی امام هشتم عليه السّلام شامل حال آنان شده و از درگاه قدس رضوی شفای دردهای بی درمان خود را گرفته اند و به تأييد هيأت پزشكی آستان قدس رضوی نيز رسيده بود، در اختيار اينجانب قرار دادند و با استفاده از پرونده ها و مجلّۀ گران سنگ «زائر» چند قضيّۀ زيبا، ارزنده و تكاندهنده، جهت استفادۀ دلباختگان آستان قدس رضوی ذكر می كنيم؛ باشد كه ذخيره ای قرارگيرد برای روزی كه: «لاينفع مال ولابنون.»

از مسئولين محترم امور فرهنگی آستان قدس رضوی كه نهايت همكاری را مبذول داشتند، كمال تشكّر و تقدير را می نماييم.

ص:327

شفای رقيّه از بيماری غش

دختری به نام رقيّه اهل و ساكن تبريز، گرفتار بيماری «نورويتكی» (غش) كه هرگونه آسايش را از اهل خانه گرفته وخانواده او با قرض و فروش اشيا لازم زندگی، رقيّه را نزد تمامی اطبّای متخصّص اعصاب و روان، می برند امّا هر روز وضعيّت جسمی و روحی بيمار حادتر می شود؛ بطوری كه دفعات حمله و بيماری، به روزی هشت بار بالغ می گردد.

همه با حسرت و افسوس به چهره جوان و پرمهر رقيّه می نگرند و جز سر تكان دادن و دست بر دست كوفتن، كاری ديگر نمی توانند انجام دهند و نسخۀ پزشكان نيز كاری از پيش نمی برد.

با راهنمايی اين و آن، دخترک را نزد دعانويسهای ساكن در گوشه و كنار و كوچه های پيچ در پيچ می بردند، امّا هيچ وردی نتوانست بر جان و روان رقيّه اثر بگذارد و دخترک، پيش چشم عزيزانش، تحليل می رفت و خانواده، در غصّه و ماتم به سر می برد.

همسايگان و نزديكان، هر كس نظری می داد، بعضی معتقد به چشم زخم و حلول جنّ در درون او بودند و اهل خانه جز

ص:328

توسّل به خدا و دعاهايی كه با اشک دل همراه شده بود، هيچ پناهی نداشتند.

ماه محرّم با اشک و ماتم سوگ اباعبداللّٰه عليه السّلام و غم رقيّه می گذرد و پدر و مادر بر رقيّۀ امام حسين عليه السّلام و رقيّۀ خود، اشكها ريختند، بر سر و سينه كوفتند و شبهای محرّم را دست به دعا، شفای بيمار را به حرمت خون حسين عليه السّلام از خدا خواستند و در اربعين مولايشان نيز با دستان بلند شده تا اوج نياز، شفاخواستند.

و حال در آستانۀ رحلت پيامبر بزرگ اسلام صلی اللّٰه عليه و آله وسلم هيأتی از عزاداران خاندان رسول خدا، قصد سفر به مشهد فرزند رسول اللّٰه صلی اللّٰه عليه و آله وسلم را دارند، تا در ماتم رحلت پيامبر خاتم، شهادت سبط اكبر و هشتمين ستارۀ آسمان امامت عليهم السّلام عاشقانه فرياد نهند، بر سينه بكوبند، اشک بريزند و حوايج و دردهای بی درمان خود را به محضر امام هشتم عليه السّلام، ضامن آهو، عرضه بدارند و از آستان قدس ملک پاسبان آن بزرگوار با دستهای پر و قلبهای آكنده از سرور برگردند.

هيأت مذهبی با عزاداران و خانواده های مشتاق زيارت، فرسنگها راه را طی می كنند و در گذر از هر شهری نوای

ص:329

«يارضا» و «يامحمّد»شان سروشی است بر هموطنان مسلمان و هميشه در صحنه و گويا سرود دعوتی است بر جانها تا آهنگ آستان قدس رضوی نمايند.

كاروان اين عاشقان در غروب روز جمعه، به شهر مقدّس رضوی می رسد، رقيّه و همراهان نيز همراه عزاداران به مشهد مشرّف می شوند.

زائرين و مجاورينی كه جهت شركت در مراسم رحلت رسول گرامی اسلام صلی اللّٰه عليه و آله وسلم و شهادت امام مجتبی عليه السّلام به حرم مشرّف شده اند، در اطراف هيأت تجمّع كرده اند و از مراسم زنجيرزنی مردان اين هيأت كه با تمام دل و وجود، زنجير بر پشت می كوبند در حيرتند كه: «خدايا! اين همه اخلاص و عشق فقط در خور بندگان شايستۀ توست.»

رقيّه و ديگر زنان كاروان نيز شاهد اين عظمت و بزرگی اند كه باز رقيّه دچار حالت غش و بيهوشی می شود و نزديكانش گويا ديگر تحمّل اين همه درد را ندارند و او را وسط هيأت در حال عزاداری می خوابانند و رواندازی روی او می اندازند و گويا در يک لحظه، تمامی هيأت از عمق دل و با شدّت در حالی كه زنجيرها را همچون كبوترانی بالای سر به پرواز

ص:330

در می آورند و چون شمشيری بر گوشت فرود می آورند، با گفتن «يا حسين» شفای رقيّه را طلب می كنند.

مگر رسول اين امّت شفابخش نبوده؟ مگر می شود از اين درگاه نااميد برگشت؟ «يامحمّد»، «يا حسن» و «يا حسين» شفای هميشه دلهای داغدار ما بوده.

هيأت، «ياحسين» گويان بر گرد رقيّه می چرخند و رقيّه همچون نوزادی تازه متولّد شده گويا اوّل از حال غش به عالم الهام می رسد و آقايی با قامت بلند تمامی آرزوها و عمّامه ای به رنگ سبز عشق و چهره ای به نورانيّت خورشيد، می بيند كه دستی به سرش می كشد و با زيباترين صدا می گويد:

«دخترم! برخيز!»

رقيّه برمی خيزد و زنجيرزنان اشک در چشم، فرياد ياحسينشان به عرش اعلی، بال می كشد.

معجزۀ امام!! شفای رقيّه!!!(1)

ص:331


1- طبق نظر مورّخ 70/6/24 دكتر نوروزی پزشک بيماريهای اعصاب و روان، دوشيزه رقيّه ناصری كه قبلاً مبتلا به نوعی بيماری نوروتيكي بوده، هيچ علايمی از بيماری با خود ندارد. مجلّۀ زائر، آبان ماه 1373، ص 26. با اندک تصرّف و تغيير.

نجات از قطع پا به عنايت حضرت

خانم «اشرف ترابی» كه بيست و يک سال مربّی قرآن بود و به تدريس و تعليم قرآن سرگرم بود، ماجرای شفا يافتن خود را به دست پرمهر امام رضاعليه السّلام اين گونه بيان می كند:

چندی پيش هنگامی كه بعد از ظهر خسته از كار روزانه به خانه برگشتم، درد شديدی در انگشت شصت پايم احساس كردم. اين درد چند روزی ادامه داشت، تا اينكه انگشت پايم زخم شد، دو سه روزی در خانه، خودم به مداوای زخم پايم پرداختم، ولی مداوای شخصی سودی نبخشيد و روز به روز درد پايم شديدتر و طاقت فرساتر می شد و سرانجام انگشت پايم چرک كرد و ورم پا تا بالای زانويم را فرا گرفت.

ناچار به سراغ دكتر كه الآن نامش در خاطرم نيست، رفتم و او پمادی را برايم نوشت. از داروی پزشک نتيجه ای نگرفتم و روز به روز درد پا و ورم آن بيشتر می شد، پزشک مذكور دستور عكس برداری از پايم را داد و هنگامی كه عكس پايم را برای دكتر بردم، گفت: «استخوان پای شما سياه شده و بايد پای شما قطع شود.»

اين سخن دكتر مرا وحشت زده كرد و در نهايت ناراحتی از

ص:332

مطب وی خارج شدم.

آشنايان ما در تهران، پزشكی ديگر را كه در كار خود حاذق بود، به من معرّفی كردند. پس از يک هفته انتظار، موفّق شدم به مطب دكتر راه يابم، هنگامی كه آقای دكتر عكس پای مرا ديد، با ناراحتی تمام بر سرم فرياد كشيد: «حالا كه استخوان پايت سياه شده، به سراغ من آمده ای؟ از من هيچ كاری ساخته نيست و تنها راه علاج شما، قطع كردن پای دردمند شما است و اگر در اين كار كوتاهی و سهل انگاری كنيد، ممكن است چرک پايِ شما به قلب برسد، كه در اين صورت خطر مرگ شما را تهديد می كند و از آنجا كه من چند روز آينده عازم سفر به خارج از كشور هستم، فردا مبلغ سی هزار تومان به حساب من واريز كنيد، تا در بيمارستان نسبت به قطع پای شما اقدام كنم.» و اضافه كرد كه: «تأخير در اين كار، باعث مرگ شما می شود.»

در نهايت دلگيری و با كوهی از درد و غم، مطب دكتر را ترک كردم. وقتی از مطب دكتر خارج شدم به شوهرم گفتم: «من هرگز اجازه نمی دهم پای مرا قطع كنند.» در همان حال گوسفندی نذر مهمانخانۀ حضرت امام رضاعليه السّلام كردم و دست توسّل به دامان اين امام مهربان و كريم زدم.

ص:333

آن شب كه از مطب دكتر با آن خبر تلخ و وحشتناک به خانه آمدم، شب فراموش نشدنی و سختی را گذراندم، در طول شب از درد به خود می پيچيدم و شدّت درد من به حدّی بود كه گمان می كردم امشب شب آخر عمر من است و سرانجام از شدّت درد پا، قلبم از حركت باز خواهد ايستاد.

با اين حال با خدای خود زمزمه می كردم كه: «ای خدای بزرگ! مدّت بيست و يک سال از عمرم را در راه آموزش قرآن به بندگان تو، گذرانده ام و در همۀ عمرم چندان در حفظ حجاب خود كوشيده ام كه حتّی كسي پای مرا بدون جوراب نديده است.»

در همين حال كه از ته دل به درگاه خدا می ناليدم، درد شديد پا طاقتم را طاق می كرد و گريه امانم را از كف می برد، دخترم مريم، در كنار بسترم از شدّت درد من می گريست و هرچه می خواستم او را از كنار خود برانم، امكان نداشت.

شب با همۀ سختی و ناگواريش به كُندی می گذشت و من در حالی كه از درد به خود می پيچيدم، نفهميدم چه وقت خوابم برده بود.

در خواب ديدم كه درِ اتاق من گشوده شد و دايی من كه

ص:334

ازسادات رضوی است، وارد خانه شد. به او سلام كردم و با گلايه گفتم: «چه شده كه دايی عزيزم يادی از ما كرده است؟»

دايی در جواب من گفت: «مشهد بودم و به همين دليل نمی توانستم به ديدار شما بيايم.»

در اين حال من در عالم خواب به او گفتم: «برويد، شما هم با آقا امام رضايتان!»

دايی با ناراحتی انگشتش را جلوی دهانش برد و گفت: «ساكت باش!»

گفتم: «چرا ساكت باشم؟»

گفت: «مگر آقا را نمی بينی؟»

وقتی دقّت كردم، آقايی را با قدّی بلند و چهره ای نورانی، در حالی كه لباس خاكستری بر تن داشت ديدم؛ ولی هر چه دقّت كردم صورت آقا در هاله ای از نور پنهان بود و من نمی توانستم صورت ايشان را به خوبی ببينم.

گفتم: «دايی جان! اين آقا كيست؟»

دايی جلو آمد و آهسته به من گفت: «اين آقا، حضرت امام رضا عليه السّلام است، كه به ديدن شما آمده اند.»

به احترام امام رضا عليه السّلام از جا برخاسته و در برابر آقا

ص:335

ايستادم، در همين حال از شدّت درد پا به زمين خوردم و ناگهان از خواب پريدم، وقتی به خود آمدم همه وجودم می لرزيد و بدنم غرق عرق شده بود، هر چه در اتاق دايی و امام رضاعليه السّلام را جستجو كردم، كسی را نيافتم، جز دخترم كه در كنار بستر من خوابش برده بود.

صبح آن شب از دخترم مريم خواستم كه پانسمان پای مرا عوض كند، وی طشتی زير پای من گذاشت تا پانسمان پای مرا عوض كند، من در زمان تعويض پانسمان پايم، هيچ وقت دقّت نمی كردم، ولی همين كه دخترم پای مرا باز كرد، در نهايت شگفتی فرياد زد: «مادر! انگشت پای شما به مويی بسته بود و پای شما غرق خون و چرک بود، ولی الآن هيچ نشانی از زخم و خون و چرک، در پای شما مشاهده نمی شود.»

هنگامی كه شگفتی بيش از حدّ دخترم را ديدم، از جای خود بلند شدم تا وضع پايم را ببينم، وقتی چشمم به پايم افتاد، ديدم هيچ نشانی از جراحت، ناراحتی و درد، در پايم نيست. افراد خانواده اطراف من جمع شده بودند و در حالی كه گريه امانم نمی داد ماجرای خوابی را كه ديشب ديده بودم برای ايشان نقل كردم. از آن شب تا به حال هيچ درد و ورم

ص:336

وناراحتی در پای خود احساس نمی كنم.(1)

شفای دختر لال

در غروب يک روز و در تاريک روشنِ شامگاهی، دختر يكی از اهالی روستای بيدخت از توابع بيرجند، برای برداشتن بالش خواهر كوچكترش، دزدانه و بی صدا به اتاقی می رود ودرتاريكی كدر اتاق، دست بر شانۀ خواهرش می زند، به خيال اينكه او را غافلگير كرده باشد؛ امّا دختر بيچاره با اين كار خواهر بازيگوشش هول می شود، شايد هم می ترسد و هيولای ترس روز به روز هولناكتر می شود تا اينكه به يک بيماری لاعلاج مبدّل می شود و از تكلّم باز می ماند و نيمی از صورتش پس از گذشت هفت روز بی حسّ شده و فكّش از حالت عادّی خارج می شود... و مراجعه به پزشک برای مداوای دختر بيچاره بی نتيجه می ماند.

چندين بار به بيمارستان و دكتر مراجعه می كنند، امّا سودی

ص:337


1- يادآوری می شود كه مجموعه مدارک پزشكی بانوی شفايافته در آرشيو شفايافتگان اداره امور فرهنگی آستان قدس رضوی موجود است. مجلّۀ زائر، آبان ماه 1372، ص 32.

ندارد، حتّی يک بار هم نزد دكتری كه در مشهد، بسيار بسيار معروف است، می برند و جواب ردّ از دكتر می گيرند.

آری! پيرمرد روستايی، نااميد از همه جا، دخترش را به حرم آقا امام رضاعليه السّلام می برد و كنار پنجره فولاد دخيلش می كند و خود و همسرش داخل حرم رفته و خود پيرمرد می گفت: «به درون حرم كه داخل شدم، حسّي عجيب در من قوّت گرفت كه نمی توانم آن را بيان كنم.»

می گفت: «خودم را در آن ازدحام مشتاقان به ضريح رساندم و ناليدم كه:

يا امام رضاعليه السّلام! اگر پسر بود، غمی نداشتم؛ دختر است و اگر شفا نيابد مايۀ سرشكستگی... .

يا شاه غريبان! نااميدم نكن! و....»

گويا چيزهايی گفته بود كه تنها خدا آن گفته ها را می داند.

می گفت: «وقتی از حرم خارج شدم و پا به صحن گذاشتم متوجّه ازدحام جمعيّت در كنار پنجرۀ فولاد شدم. از يكی علّت را پرسيدم، يكی از زائران در جوابم گفت: «مثل اينكه امام رضاعليه السّلام يک نفر را شفا داده است.»

پيرمرد با شتاب خودش را به پنجرۀ فولاد می رساند و با

ص:338

كمال ناباوری دخترش را در صحّت كامل می يابد.

دختر شفايافته، بعد از اينكه پدر و مادرش او را در كنار پنجره فولاد دخيل كردند و رفتند، با اينكه سردرد عجيبی در او قوّت گرفته بود، شروع كرده بود به دعا خواندن و در همين حال خوابش مي برد و در عالم خواب كه فكر مي كرده بيداری است، چون همه را می ديده، حتّی همان دخيل شده ای كه در كنارش بوده، امّا هيچ صدايی به گوشش نمی رسيده؛ حسّ كرده حتّی خودش را هم ديده است كه عاجز و ناتوان در گوشه پنجره دخيل شده، در همين موقع متوجّه حضور آقايی سبزپوش می شود، با عبايی و عمّامه ای سبز و قرآنی زير بغل، وقتی به چهره اش نگاه می كند، در آن لبخندی می بيند كه باعث می شود دخترک جرأت پيدا كرده و در حالی كه سرش در التهاب درد می سوخته، بگويد: «آقا! من ناخوشم!» بعد آقای سبزپوش در جوابش می گويد: «بلند شو! شفا پيدا كردی.»

دخترک حسّ می كند در بيداری است و به همين دليل اصلاً به فكرش نمی رسد كه ممكن است آن آقای سبزپوش، امام رضاعليه السّلام باشد.

وقتی از خواب می پرد به يكباره متوجّه می شود آن آقا

ص:339

آنجا نيست، اوّل چيزي كه بعد از بيداری حسّ می كند صدای همهمه مردم بوده كه تا قبل از آن - يعنی در عالم خواب - آن را نمی شنيده و بی اختيار فرياد می زند: «يا امام رضاعليه السّلام!» و مردم مشتاق دوره اش می كنند و... حالا ديگر نه تنها سرش درد نمی كند، بلكه همان دختری كه به سردرد و فلج قسمتهايی ازبدنش مبتلا شده بود و دكترها از علاجش عاجز مانده بودند، شفا يافته و چنان در سلامت به سر می برد كه اصلاً نمی شود باور كرد كه او همان دختر مريض چندی قبل است.(1)

شفای دختر گرفتار بيماری غش

مردی به نام «برزو» از سرزمين سيستان و بلوچستان هجرت نموده و در دشت گرگان سكونت اختيار كرده و به كار زراعت و كشاورزی اشتغال می ورزد.

او همراه با همسرش از سپيده دم، تا غروب آفتاب در صحرا و مزرعه مشغول كار و فعّاليّت است و در اثر همين كار مداوم مادر خانواده از كار افتاده و «برزو» پدر خانواده نيز كم كم نور

ص:340


1- مجلّۀ زائر، شماره 10، بهمن ماه 1372.

چشمان خود را از دست می دهد.

او دختر بزرگ خود را به خانۀ بخت فرستاده بوده و دختر كوچكش به نام «گل جمال» نان آور خانواده بود.

گل جمال، علاوه بر كار پر زحمت مزارع، تمامی وظايف خانه را نيز بر عهده داشت: دوخت و دوز، شست و شو ورسيدن به پدر نابينا و مادر زمينگير و پنج برادر كوچكترش....

او در هنگام كار پرملال در مزرعه با خود می گفت: «من كار می كنم، برادرانم هر روز بزرگ و بزرگتر می شوند و بالأخره روزی زندگی به روی ما هم خواهد خنديد، پس چه باک از كار! چه باک از رنج! من زاده رنجم! من مرد خانه ام! پس چه باک!»

امّا فاجعه هميشه در كمين است، فاجعه هنگامی كه تصوّر نمی رود، صاعقه وار فرود می آيد.

يک شب دختر بزرگ برزو كه فرزندی نوزاد داشت، مفقود می شود و مدّتی بعد، جسد او را پيدا می كنند. اين فاجعه، خانواده را كمرشكن می كند.

مادر بيمار و از كار افتاده، حالی وخيم تر پيدا می كند و پدر

ص:341

نابينا نيز زمينگير می شود، لبخند گل جمال محو می شود و صورت شاداب او پر اشک می گردد و يک روز كه با گريه هميشگی به گورستان سر قبر خواهرش رفته بود، دچار بيماری روحی می گردد و از گل جمال جز شبحی سرگردان هيچ نمی ماند، ديدن دختر مهربان مزارع با آن حالت، همه را دچار تأسّف می كند و با ديدن او هيچ كس نمی تواند از ريختن اشک، خودداری كند، كمر برزو می شكند، نان آور خانه، از دست می رود.

حال گل جمال ساعت به ساعت بدتر می شود، تا آنجا كه هر دو دقيقه يک بار دچار ناراحتی می گردد؛ برای درمان او هرگونه سفارشی كه از هر دهانی شنيده می شود به كار می بندند و به تمامی دعانويسان و افرادی كه معرّفی می شوند، رجوع می كنند. بعد در گرگان، به پزشكان مراجعه مي كنند تا شايد گل جمال علاج شود، امّا هيچ تغييری در حال او پيش نمی آيد، تا اينكه گل جمال سفر به مشهد را پيشنهاد می كند تا شفای خود را از امام رضاعليه السّلام بگيرد.

روز اوّل خرداد سال 1370، ساعت 7 صبح، گل جمال با بدرقه نگاههای پرحسرت و آرزومند و گريان افراد خانواده اش

ص:342

كه بدون او هيچ نان آوری ندارند، از علی آباد گرگان به اتّفاق آشنايان، راهی مشهد می شود.

در مشهد بلافاصله پس از سپردن وسايل سفر در يک مسافرخانه، گل جمال و همراهانش به حرم مطهّر مشرّف می شوند.

او با چشمانی اشک بار دست به ضريح می گيرد و با هق هقی خالصانه می گويد: «يا ضامن آهو! ای پناه بی پناهان! منم! گل جمال! نان آور هشت نفر! می دانيد كه پدرم كور است و مادرم زمينگر شده، فرزند كوچک خواهر مقتولم كسی را ندارد، پنج برادر كوچكم چشم به راه من دوخته اند. بدون من هم گرسنه می مانند و اميدی جز تو ندارم، خودت مرا شفا بده!»

پس از گفتن اين سخنان، بيهوش می شود كه بلافاصله به دارالشّفا برده می شود و از آنجا به وسيلۀ آمبولانس به بيمارستان قائم انتقال می يابد، پزشكان پس از معاينه اوّليّه و تزريق چند آمپول و تجويز دارو، پيشنهاد می كنند كه فردا صبح او را به بيمارستان روانی رازی برده تا بستری شود.

در مسافرخانه با وجود مصرف داروها، گل جمال سه بار ديگر دچار حالت بيهوشی می شود و پس از بازگشت به حالت

ص:343

عادی، گل جمال چند دقيقه ای می خوابد، چند دقيقه خوابی كه در زندگی گل جمال شايد ديگر پيش نيايد، زيباترين خواب عالم! در خواب، آقايی با لباس سبز بر او ظاهر می شود كه با شيرينترين لحن و پرمهرترين كلمات می گويد:

«دخترم! بيا به زيارت!»

او بلافاصله برمی خيزد و با همراهان به حرم مشرّف می شود، گل جمال، به محض تماس با ضريح بيهوش می شود، كه مجدّداً حضرت بر او ظاهر می شود و با مهربانترين دستان، او را بلند می كند و با همان لحن می فرمايد:

«دخترم! شفا يافتی ديگر بيمار نيستی.»

گل جمال با چهره ای پر از حيرت و با چشمانی گريان، برمی خيزد و با اشک و فرياد، ضريح را در آغوش می فشرد.

زندگی، بار ديگر به خانوادۀ برزو باز می گردد و دختر مهربان مزارع، باز هم با لبخند به دشتها شادی بخشيده و سفره، با نان آشتی می كند.(1)

ص:344


1- مجلّۀ زائر، مهر ماه 1373، ص 22.

شفای دختر مبتلا به فلج پا

سمیّه نوابی که در اثر تصادف با ماشین از پا و کمر ضربه می بیند و در پی آن استخوان پایش سیاه می شود، هر گونه مداوا و درمان در او اثر نمی بخشد، عاقبت دکتر معالج با جملۀ: «دیگر از دست ما کاری ساخته نیست، پای او بطور کلی یاه و خشک شده.» درهای امید را به روی آنان می بندد و پدر بیچاره به عاقبت زندگی دختری که وبال گردن او شده، می اندیشد.

او در حالی كه قطرات اشک او همانند ابر بهاران از چشمانش سرازير است به طرف قرآن، آن كتاب شفابخش و رحمت گستر آسمانی می رود كتابی كه به تعبير اميرمؤمنانعليه السّلام «فيه شفاء المستشفی وكفاية المكتفی»(1) شفای دردمندان

دواجو و حامی كمک خواهان است، پناه می برد و به او تفأل زده و استخاره می كند.

با تلاوت اولين آيه از صفحه مقابل، سرور و خوشحالی از سيمای او نمايان می شود و با چهرۀ خندان و بشاش می گويد:

ص:345


1- نهج البلاغه، خطبه 152.

«فردا حركت می كنيم، حركت بسوی طبيب واقعی! شفاخانه خداييی!! مشهد مقدس! حرم هشتمين امام نور! آن پناه بی پناهان! و اميد بيچارگان!!!»

پس از پيمودن مسافتهای زياد وارد شهر مقدس مشهد، وادی طور و بهشت رضوان و حرم امن الهی می شوند و دختر بيمار و رنجور را كه تا مرگ فاصله چندانی ندارد، در كنار پنجره فولاد نشانده و دخيل می بندند.

دختری كه ابر سياه غم و يأس برسراسر وجودش سايه افكنده بود و آيندۀ تاريک و مبهم در جلوی چشمان معصومش رژه می رفت و تمام پلهای ارتباطی ميان خود و بهبودی را ويران شده می ديد، اينک خود را در كنار اقيانوس بی ساحل ولايت و دريای بيكران امامت می بيند و در انتظار شبنم عنايت نشسته و برای وزيدن نسيم رحمت، لحظه شماری می كند.

يكباره نوری كه از «اللّه نور السموات والارض» سرچشمه گرفته در برابرش تجلّی می كند و به كتاب سبزی كه در جلوی چشمانش گشوده شده، خيره می شود آنگاه رنگ سبزی و خطوط سفيد و نورانی مشاهده می كند و صدايی از ميان اوراق می شنود كه اين آيات را باصدای ملكوتی تلاوت می كند:

ص:346

«سبّح اسم ربّک الاعلی * الّذی خلق فسوّی * والّذی اخرج المرعی * فجعله غثاء احوی * سنقرئك فلاتنسی.»(1)

بلافاصله چشمانش را باز می كند، می بيند طناب پايش كه به پنجره فولاد بسته بود باز گشته، دوباره به پنجره گره می زند و چشمان خود را روی هم می گذارد. دوباره همان كتاب برابر نگاهش ورق می خورد، در ميان تابش نور سبز، چهره مرد نورانی و سيمای انسان ملكوتی كه بر او لبخند می زند، مشاهده می كند، به او سلام می دهد. او پس از پاسخ سلام، با سخنان پرمهر خويش دختر غمديده و رنج كشيده را مورد محبّت قرارداده و می گويد: «چرا طنابی را كه گشوده بوديم، بستی؟» با دستان نورانی و ملكوتی، خود طناب را از پايش باز می كند.

دختر سراسيمه چشم باز كرده و به طنابی كه از پايش گشوده شده خيره می شود، لبخند شادی بر چهره اش نمايان می شود، سرور و تبسّم بر لبهايش بوسه می زند، گلهای پژمرده اش شكوفامی شود.

انبوه جمعيتی كه در گرد او جمع شده بودند، متوجّه عنايت

ص:347


1- سوره اعلی، آيه 6 - 1.

گوهر رخشندۀ ولايت می شوند. صدای صلوات آنان در فضا پيچيده و اشک شوق از چشمان دلباختگان مكتب انسانساز امامت سرازير می شود.

آری! در حالی كه چرخش عقربۀ ساعت حرم، چهار بامداد را نشان می داد، در كتاب قطور تاريخ، سوم بهمن 1372، ورق می خورد، نقاره خانه آستان قدس رضوی به نشانۀ ظهور كرامت، نواختن را آغاز كرده بود. سميّه می رفت تا شروع زندگی نوين خود را جشن بگيرد و مراسم سپاس و تقدير ايزد منّان بجای آورد.(1)

شفای دختر فلج در سال 1371

دختر خانمی به نام «معصومه محسن پور» فرزند جليل اهل و ساكن اهواز، سال اوّل تجربی كه در اثر ناراحتيهای عصبی از ناحيه هر دو پا فلج می شود و به وسيلۀ ماشين و مساعدت ديگران، به مدرسه می رفته به طوری كه مسئولين مدرسه به خاطر مشكلاتی كه در محيط مدرسه به بار می آورد، از حضور

ص:348


1- رجوع شود به مجلۀ زائر، شماره 21، ص 28.

وی در كلاس درس، ممانعت به عمل می آوردند و والدين او در اهواز و تهران به دكترهای متخصّص مانند: دكتر علوی فاضل روان پزشک، دكتر ده باشی متخصّص مغز و اعصاب، دكتر تک منش و دكتر جعفر پهلوی متخصّص مغز و اعصاب و روان و... مراجعه می كنند ولی هيچگونه نتيجه ای نمی گيرند.

با توجّه به علاقۀ شديد معصومه، او را در تابستان سال 1373 به مشهد مقدّس، به حرم مطهّر حضرت علیّ بن موسی الرّضا عليهما السّلام آورده و در پشت پنجرِۀ فولاد به ضامن آهو و شفابخش دردهای بی درمان و سلامتی بخش بيمارانی كه دكترها از علاج او عاجز مانده يعنی واسطۀ ميان خالق و مخلوق، ربّ مربوب، جلوه اتمّ جمال حق و مظهر كامل كمال مطلق، حضرت علیّ بن موسی الرّضاعليهما السّلام متوسّل می شود.

در همان شب اوّل، تير دعا به هدف اجابت رسيده و در عالم خواب، امام هشتم عليه السّلام را به صورت نوری می بيند كه وی را دلداری می دهد و می فرمايد: «تو شفا می يابی، عجله نكن!»

با اين خواب، روزنۀ اميد در قلب او گشوده می شود و با قلبی سوزان و ناله جانسوز، دامن آن امام نور را می گيرد، بالأخره در مورّخ 1373/5/23 هجری شمسی ساعت

ص:349

2/15 دقيقه بامداد احساس می كند عنايت مطلقۀ آن امام راستين و شافع دنيا و واپسين، شامل حال او گرديده و از ناراحتی پا اثري نيست، از جا برمی خيزد و از خواهرش كه در كنار او آرميده بود می خواهد همراه او به داخل حرم مطهّر مشرّف شود.

او بدون اينكه احتياج به كمک و مساعدت ديگران داشته باشد، داخل حرم رفته و به آستان بوسی هشتمين ستاره آسمان ولايت و امامت، توفيق می يابد.

بدينوسيله به بركت امام هشتم غنچه های زندگی دوباره به روی او شكوفا می شود.(1)

شفای مبتلا به سرطان و لكنت زبان در سال 1374

این اقضیّۀ مستند و شنیدنی که شمّه ای از دریای بیکران کرامات رضوی است، نه تنها از زمانهای بسیار دور، هزار و اندی سال قبل و یا پانصد سال و یکصد سال پیش است؛ بلکه مربوط به پنج ماه قبل از انتشار چاپ دوم این کتاب یعنی:

ص:350


1- اين قضيّه به دست يكي از خادمين حرم مطهّر كه شاهد جريان بوده نوشته شده و در همان تاريخ ياد شده (1373/5/23) دراختيار اينجانب قرار گرفت.

هشتم شهریور 1374 است.

به تعبير صاحب داستان: اين قضيه را با ديدۀ دل بخوان! مشنو،ببين! مخوان، بياب! و پيش از آنكه بينديشی تا چه بگويی، بينديش كه چه گفته ام! و پيش ازآنكه برخيزی كه چه بكنی، برخيز و ببين كه مولايمان چه كرده است!؟

آری! او كه نامش «حميدرضا» و به «ثابتی» شهرت يافته است، از سه سال قبل گرفتار نارسايی كليه و لكنت زبان و بيماری خانمانسوز سرطان می شود. مرضی كه با شنيدنش لرزه بر اندام هركس می افتد و جهان در جلوی چشمانش تيره و تار می گردد.

مرضی كه روز روشن را به شب ظلمانی مبدل می كند و فاصله انسان را با حيات و زندگی، تنگتر و قرابت آدمی را با مرگ عميقتر می سازد.

او را در اين كشور پهناور به هر بيمارستان و نزد هر دكتری می برند، اما نتيجه معاينات و آزمايشها جز يأس و نااميدی چيز ديگری را بيان نمی كند. عاقبت او را به بيرون مرز، آمريكا، می برند، شايد كه از تخصصها و مهارتهای پزشكان آن ديار، بهره ای بجويند؛ ولی پس از مدّتها تلاش و كوشش، نه تنها

ص:351

بهبودی و عافيت نصيب وی نمی شود بلكه هرچه عقربه زمان به جلو می رود، هاله غم و نااميدی ضخيمتر و سنگينتر می شود و فاصله او را با مرگ نزديكتر می كند.

پس از نااميدی و يأس كامل از هرگونه مداوا و درمان طبيعی پزشكان، به طبيب حقيقی و درمان ماورای طبيعی روی می آورد. به توصيۀ مادرش از بيمارستان مادّی به شفاخانۀ نور هجرت می كند، براي گرفتن شفاي خويش به آستان ملک پاسبان، ضامن آهو، هشتمين امام نور، پناهنده می شود.

در كنار ضريح مطهّرش به امّيد تابش نور ولايت و بارش ابر امامت به انتظار می نشيند و قطرات اشک خود را همانند سيلابی از گونه های غمديده اش جاری می سازد.

عاقبت آن مظهر رحمت بيكران الهی و مجرای تجلّی اسمای حسنای خداوندی و مقام مشيّت پروردگاری، گوشه چشمی به گوشه نشين آستانش می افكند و با عنايتهای خداگونه اش قلب شكسته و پر درد او را مي نوازد و روح تازه بر كالبد بی رمقش می دمد.

آری! او كه مدّتها در ميان شعله های سوزان سرطان می سوخت، يكدفعه خود را در مرز بهشت نور و سلامتی،

ص:352

مشاهده می كند و با وزش نسيم بهاران ولايت، گلهای زندگيش شكوفا می شود.

به تعبير خودش: آفرينش جديد خود را حس می كند و آغاز شدن خويش را با چشم خود نظاره می كند.

می رود تا زندگی تازه ای باقلبی مالامال از عشق مولايش شروع كند و افسانه شوم آن شبهای تار و ظلمانی را به ديار فراموشی بسپارد.

به جان پاک آن كه حق حيات به گردن وی دارد، سوگند ياد می كند كه جان و مال و فرزندش را فدای او كند و به فرمان او باشد و هرجا كه او بخواند و هركو كه او براند و هرچه كه او بخواهد، در فرمانش درنگ نكند و در وفای يادگار محمّدصلی اللّٰه عليه وآله وسلم و ماندگار علی عليه السّلام اسير قيصر نشود، زرخريد يهود نگردد.(1)

عنايت حضرت به زائری كه در راه از دنيا برود

عالم ربّانی مرحوم «حاج ميرزا حسن لواسانی» آورده است

ص:353


1- رجوع شود به: مجله زائر، شماره 20، هشتم آبان 1374.

كه: سه نفر از جوانان ثروتمندِ نجف به محضر يكی از علمای بزرگ كه در همسايگی آنان بود رفتند و گفتند: «حضرت آيت اللّه! پدر ما اينک حدود چهل سال است كه به زيارت حضرت رضاعليه السّلام می رود و هر بار مسافرت او ماهها به طول می انجامد. اينک كه بسيار پير و ناتوان شده ما با مسافرت زيارتی او موافق نيستيم امّا او آماده حركت است و ما نگرانيم كه در راه تلف شود، بدين وسيله تقاضا می كنيم او را نصيحت كنيد تا شايد منصرف شود.»

آن عالم بزرگوار می پذيرد و به خانه آنان می رود امّا نصيحت او سودی نمی بخشد و مرد سالخورده بر حركت خويش اصرار می ورزد.

مرد عالم می پرسد: «اين همه اصرار براي چيست؟»

پاسخ می دهد كه: «دوست عزيز! جهتی دارد.» و آنگاه می افزايد: «حدود سی سال پيش دوستی داشتم كه به همراه او اين سفر را هر ساله انجام می دادم امّا در سفري او بيمار شد و در راه از دنيا رفت.

نه آبی برای غسل دادن او داشتم و نه پارچه ای برایكفن كردنش و نه امكانی براي تجهيز و به خاكسپاری او.

ص:354

به ناچار پيكر او را برای اينكه طعمه درندگان نشود در نقطه ای پنهان كردم و به سوی روستايی شتافتم تا كمک بگيرم. شب را در آنجا ماندم و روز بعد كه به همراه چند نفر برای خاكسپاری او آمدم، ديگر اثری از جسد او نيافتم. در اوج تحيّر و سرگردانی بودم كه ديدم شخصيّت گرانقدری از راه رسيد، نفهميدم از كجا آمد؟ آسمان يا زمين؟

او فرمود: «من جسد دوستت را شب گذشته تجهيز و به خاک سپردم و اين هم قبر اوست.» به نقطه ای كه اشاره كرد رفتم و صورت قبری را ديدم.

آنگاه خطاب به من فرمود: «تو هم اينک به هدف خويش رسيدی بازگرد!»

گفتم: «چگونه به هدف خويش رسيدم با اينكه من عازم زيارت حضرت رضاعليه السّلام هستم.»

فرمود: «همان است كه گفتم.»

پرسيدم: «آخر چگونه؟»

فرمود: «اگر زيارت صاحب قبر را در مشهد می خواهی كه نايل شدی و اگر قبر و حرم را می خواهی برو.»

و فرمود: «به شيعيان ما پيام ده كه: هر كس در راه زيارت ما

ص:355

از دنيا برود، ما خود او را تجهيز می كنيم و به خاک می سپاريم.»

خود را بر روی پای مباركش افكندم كه ببوسم دريغا كه كسی را نديدم... و اينک از آن تاريخ تاكنون هر سال مشرّف می شوم تا به فيض عظيمی كه دوستم نايل شد، نايل آيم.

آری! اين داستان من است با اين بيان، اگر باز هم شما مرا از رفتن به زيارت حضرت رضاعليه السّلام منع می كنيد، می پذيرم.»

و آنگاه آن عالم بزرگوار فرمودند: «هرگز! نه تنها شما را بازنمی دارم بلكه خود نيز از اين پس همه ساله همسفر تو خواهم بود.»

و هر دو آنقدر به زيارت دوست، همه ساله شتافتند تا خداوند اين دو را نيز در راه زيارت هشتمين امام نور به بارگاه خود پذيرفت.(1)

ص:356


1- كرامات صالحين، ص 212.

صِلۀ حضرت رضا علیه السّلام

مرحوم ثقةالاسلام آقای حاج «شيخ ابراهيم صاحب الزّمانی» معروف به «شيخ ابراهيم ترک» از خوبان بود، هم مدّاح اهل بيت بود و هم مرثيه خوان آنان، امّا هر دو كار را با اخلاص و به قصد تقرّب انجام می داد.

فردی بود كه سالها پيش از شروع درس مرحوم آيت اللّه العظمی حائری بنيانگذار حوزه علميّه قم، دقايقی مرثيه می خواند و آنگاه آيت اللّه درس فقه و يا اصول خود را آغاز می كرد. او داستان شنيدنی دارد كه از حضرت رضا عليه السّلام براي مدح خويش صله دريافت داشته است.

داستان او را يكی از علما و از ائمّه جماعت مشهور تهران آقای «حاج سيّد علی نقی جلالی تهرانی» كه به فضل و كمال وتقوا و ولايت اهل بيت عليهم السّلام شهرت به سزايی داشت، اينگونه نقل می كرد:

اينجانب با مرحوم «صاحب الزّمانی» مأنوس بودم. او می گفت: من مشهد مقدّس مشرّف شدم و مدّتی در آنجا اقامت گزيدم، پولم تمام شد و آشنايی هم برای رفع مشكل نداشتم، به همين جهت قصيده ای در مدح حضرت رضا عليه السّلام سرودم

ص:357

وفكر كردم كه بروم و آن را برای توليت بخوانم و صله بگيرم.

با اين نيّت حركت كردم، امّا در راه به خود آمدم كه چرا نزد خود حضرت رضا عليه السّلام نروم و به ديگري بخوانم؟ به همين جهت كنار ضريح رفتم وپس از استغفار و راز و نياز با خدا، قصيدۀ خود را خطاب به روح بلند و ملكوتی آن حضرت خواندم و تقاضای صله كردم كه به ناگاه ديدم دستی با من مصافحه نمود و يک اسكناس ده تومانی در دست من نهاد، بی درنگ گفتم: «سرورم! اين كم است.» ده تومانی ديگری داد باز هم گفتم: «كم است.» تا به هفتاد تومان كه رسيد ديگر خجالت كشيدم تشكّر كردم و از حرم بيرون آمدم.

كفشهاي خود را می پوشيدم كه ديدم «آيت اللّه حاج شيخ حسنعلی تهرانی» «جدّ آيت اللّه مرواريد مشهدی» با شتاب رسيد و فرمود: «شيخ ابراهيم!»

گفتم: «بفرماييد آقا!»

گفت: «خوب با آقا حضرت رضاعليه السّلام روی هم ريخته ای، برايش مدح می گويی و صله می گيری، صله را به من بده تا ....»

بی درنگ پولها را به او تقديم داشتم و او يک پاكت به من داد و رفت. وقتی گشودم ديدم دو برابر پول صله است، يعنی

ص:358

يكصد و چهل تومان.(1)

عنايت و دستگيری حضرت از زائرين خود

مؤلف كرامات صالحين می نويسد: عنايتی از آن حضرت كه به يكی از گويندگان خوب مذهبی، «آقای حاج سيّد علی ابطحی اصفهانی» نموده است، شنيدم كه بدينگونه است:

ايشان می گفتند: به همراه همسرم به قصد زيارت حضرت رضا عليه السّلام به مشهد رفتيم. مدّتی آنجا بوديم كه پولم تمام شد و هرچه نگريستم آشنايی نيافتم. حساب كردم ديدم برای بازگشت به تهران به هفتاد و پنج تومان، برای تهيّه دو بليط قطار نياز دارم و پانزده تومان هم برای مخارج ديگر.

وقتی همۀ راهها را بسته ديدم به حرم مشرّف شدم و با همه وجود از حضرت رضاعليه السّلا حاجت خويش را خواستم و زيارت وداع خواندم و بيرون آمدم. در نزديكی سقّاخانه كه می رفتم مردی زمين گير را ديدم كه مرا فرامی خواند، پنداشتم او فقير است و كمک می خواهد، شرمنده شدم نزديک رفتم تا

ص:359


1- كرامات صالحين، ص 216.

از او عذرخواهی كنم و با زبان خوب دل او را به دست آورم كه گفت: «لطفاً يک استخاره كنيد.» استخاره كردم خوب بود.

گفت: «استخارۀ ديگری بفرماييد.» باز هم خوب بود.

گفت: «استخاره سوّمی هم بفرماييد.» آن هم خوب بود.

خنديد و دست به جيب كرد و مشتی ده تومانی به من داد. جريان را پرسيدم.

گفت: «اين پول نود تومان است و مال شما است.»

پرسيدم: «چطور؟»

گفت: «واقعيّت اين است كه من در نظر داشتم مقداری پول به يكی از زائران حضرت رضاعليه السّلام بدهم كه از پی آن انديشه همين جا نشسته و به زائران می نگريستم كه به كداميک كمک كنم كه شما رسيديد و به دلم افتاد كه آن پول را به شما بدهم به همين جهت شما را صدا زدم و گفتم: استخاره كنيد! مرتبه اوّل به دلم افتاده بود كه سی تومان به شما بدهم كه خوب آمد؛ استخاره ديگری كردم كه سی تومان ديگر بيفزايم باز هم خوب آمد؛ استخاره سوّم را نيز خواستم كه باز هم خوب آمد و اين شد نود تومان.»

من خنديدم و گفتم: «يک استخارۀ ديگر بكنم؟»

ص:360

گفت: «نه حواله همين است.»

و با دريافت حواله حضرت رضاعليه السّلام همان روز به سوی تهران حركت كردم.(1)

نجات از مرگ به بركت امام هشتم علیه السّلام

مؤلّف كرامات صالحين می نويسد: برادری دارم كه نامش «حاج غلامرضا» و از دوستداران و ارادتمندان به خاندان وحی و رسالت و از توسّل جويان به آنها بوده است.

هم توفيق كارهای نيک و خدا پسندانه را خدا به او ارزانی داشته و هم به راز ونياز با خدا و دعای كميل، ندبه، سمات و... مراقب و مواظبت داشتند.

همه ساله به زيارت حضرت رضاعليه السّلام می شتابد. گاه به همراه هيئت و گاه با خانواده خويش، به بركت حضرت رضاعليه السّلام يک بار از مرگ قطعی نجات يافته است.

ايشان مكاشفه ای دارد كه شنيدنی است، بدين صورت:

درست سال 1344 شمسی بود كه يک نوع بيماری شبه وبا

ص:361


1- كرامات صالحين، ص 218.

در برخی از شهرهای ايران از جمله مشهد شايع شده و بسياری را از حيات و زندگی محروم ساخت. در همان سال بود كه برادر نگارنده حاج غلامرضا با خانواده خويش به قصد زيارت وارد مشهد می شوند و در بازارچه ميرزا آقاجان در مسافرخانه ای مسكن می گزينند.

ايشان تصميم می گيرد شب اوّل توقّف در مشهد را در حرم حضرت رضاعليه السّلام به سحر آورد امّا به ناگاه همان شب وبايی كه در مشهد شايع بود به او نيز دست می دهد و تا صبح به او فرصت دعا و مناجات نمی دهد و همواره در رفت و آمد و تجديد وضو بوده اند.

پس از نماز صبح در ايوان بيرون حرم، به زحمت به مسافرخانه بازمی گردد و در آنجا به حالت اغما وبيهوشي می افتد.

يادآوری می گردد كه: ايشان بيماری ديگري نيز از پيش داشتند كه غالباً بر اثر آن استفراغ می نمودند و در آن شرايط دوبيماری دست در دست هم، او را تا مرز مرگ می برند.

مدير مسافرخانه به وسيلۀ تلفن به بهداری ارتش كه مسئول مبارزه با بيماری شبه وبا بود اطّلاع می دهد و آنجا نيز

ص:362

آمبولانسی با آژير و سر و صدا به بازارچه و مسافرخانه گسيل می دارند تا بيمار را به بيمارستان انتقال دهند.

پس از انتقال به بيمارستان و انجام آزمايشات لازم معلوم می شود كه ايشان دچار عفونت و وبا زدگی است، او را به بخش ويژه ای كه چنين بيمارانی را در آنجا به وسيله اسيد به كلّی نابود می ساختند تا ميكروب وبا را از ميان ببرند می فرستند و در آنجا نيز پس از آزمايشات لازم، تنها راه مبارزه با ميكروب را نابودساختن او با شيوۀ خاصّ آن بخش، اعلان می كنند و در جای مخصوصی بستری می كنند تا روز بعد كار را انجام دهند.

حاج غلامرضا كه بيهوش بر روی تخت افتاده بوده است به ناگاه نيمه شب شنبه، توجّه پيدا می كند كه سيّد بزرگواری وارد اطاق او شده و بطور مستقيم به كنار تخت او آمد و فرمود: «غلامرضا! برخيز! تو خوب شدی!» و او برمی خيزد امّا ديگر كسی را نمی بيند و تنها اطاق را روشن و عطرآگين يافته و خويشتن را كاملاً سالم و بانشاط می يابد.

از تخت پايين آمده و به پرستارها مراجعه می كند و می گويد: «چرا مرا اينجا آورده اند من كه كسالتی ندارم؟»

دكتر كشيک از راه می رسد و او را مورد معاينه قرار می دهد

ص:363

و با تعجّب اعلان می كند كه: «حاج غلامرضا سالم است و هيچ علائم بيماری در او ديده نمی شود.» و آنگاه به او می گويد می تواند برود.

او هم بی درنگ از بخش عفونی بيمارستان ارتش خارج شده و با سر و پای برهنه و بدون لباس و با سر و وضع نامرتّب با هر وسيله ای كه شده خود را به مسافرخانه می رساند.

خانواده اش در اطاق نشسته و هر لحظه در انتظار تلفن و خبر فوت او بوده و به حال خود می گريستند كه چگونه به همراه پدر آمده و اينک بايد بدون او بازگردند كه طنين صدای صلوات و هياهو، آنان را از اطاقشان بيرون می كشد.

هنگامی كه بيرون می آيند، می بينند كه حاج آقا صحيح و سالم آمده و مردم لباسهای او را به عنوان تبرّک پاره كرده و می گويند: «حضرت رضاعليه السّلام حاجی را شفا بخشيده است.»(1)

عنايت حضرت رضا و ضمانت حضرت جوادعليهما السّلام

مرحوم «محدّث زاده قمی» که از وعّاظ مخلص و توانا هستند، در روز آخر ذیقعده الحرام سال 1347 در منزل

ص:364


1- كرامات صالحين، ص 219.

حضرت آیت اللّه العظمیٰ گلپایگانی قدس سّره در منبر، این داستان را از قول یکی از وعّاظ مشهور مشهد(که ظاراً مرحوم محقق خراسنی است) نقل می کرد:

در مشهد يكی از خدمتگزاران آستان حضرت رضا عليه السّلام بنام سيّد مرتضی هر سال دهۀ آخر ماه ذيقعده را جلسات روضه برپا می كرد و در ابتدا، با وعّاظ، شرط می كرد كه بايد تمام اين ده روز، از فضايل حضرت جواد عليه السّلام خوانده شود.

البتّه كمتر كسی بود كه اين شرط را قبول كند مگر چند نفر معدود كه از جمله مرحوم محقّق بود كه سخنرانی او پايان بخش مجلس بود.

آقای محقّق فرمود: «من در فكر بودم كه چرا برای چه، اين مرد چنين شرطی می كند! تا اينكه روزی حقيقت امر را از او سؤال كردم.»

پاسخ داد: «داستانی دارم كه اگر مايلی برايت شرح دهم.»

گفتم: «كاملاً مايلم و آماده شنيدن هستم.»

گفت: «چند سال پيش نوبت كشيک من بود، رفتم در صحن

ص:365

كهنه، ديدم يک نفر نشسته لب رودخانه.(1)

همينكه به صحن رسيدم، ديدم يک نفر زائر نشسته و يک خربزه ای شكسته و پاره كرده و چون هوا گرم بود مگسها جمع شده و پوستهای خربزه را در صحن قرار داده، يک وضع عجيبی، به بار آورده.

پيش رفتم و گفتم: «مردک! اينجا صحن است و مكان مقدّس بايد احترام كرد.» و با توک پا، بقيّه خربزه را با هر چه بود انداختم ميان آب و از شدّت ناراحتی، بنا كردم فحش دادن؛ امّا ديدم او اصلاً با من حرف نزد و جواب نگفت، برخاست و روكرد به طرف گنبد و بارگاه حضرت رضا عليه السّلام عرض كرد: «آقا! آيا بايد با زوّار تو چنين معامله شود؟

اينگونه زوّار می طلبی؟

اگر اين خانه را شما صاحبی، پس اين چه می گويد و اگر اين صاحب خانه است پس شما چرا مرا دعوت كردی؟»

اين جملات را گفت و رفت.

ص:366


1- سابقاً روی رودخانه باز بود و آب از آنجا می رفت و زوّار می نشستند و لباس و ظرف می شستند.

من نيز وقتی شب شد، پستم سر آمد به ديگری سپردم و به منزل رفتم.

شب در عالم رؤيا شنيدم كسی در را دقّ الباب می كنند. پشت در رفته، در را باز كردم ديدم دو نفر از همكاران من هستند كه نسبت به من هميشه بی اندازه احترام می كردند امّااكنون برخلاف هميشه بدون احترام و سلام به من گفتند: «مرتضی! مرتضی! آقا تو را می خواهد. زود بيا تا برويم.»

و هر دو بازوی مرا گرفتند و چنان فشار می دادند كه نزديک بود استخوانهای بازويم بشكند.

مرا وارد صحن نمودند احساس می كردم كه در و ديوار صحن و حرم، به من غضب كرده اند، تا اين كه نزد امام علی بن موسی الرضاعليهما السّلام رسيدم حضرت با نظر شديد و لحن تند فرمودند:

«به چه جهت با زوّار من چنين كردی؟ تو را چه كه زوّار مرا اذيّت كنی؟»

گقتم: «آقاجان! صحن را كثيف كرده بود، تقصير با او بود.»

فرمود: «مگر خدمتگزار نبود پاک كند؟ چرا چنين كردی؟»

عرض كردم: «حالا گذشته.»

ص:367

فرمود: «نه!»

و دستور داد مرا بخوابانند و فلكی حاضر كنند.

در مقابل حضرت مرا خواباندند و می خواستند كه مرا فلک كرده، چوب بزنند.

من خيلی وحشت زده بودم كه يک مرتبه ديدم از آن ميان، يک آقازاده پنج، شش ساله وارد شد و خود را روی دستهای حضرت افكند و گفت:

«پدر بزرگوار! من ضمانت می كنم، اين مرتبه از او در گذر و او را ببخش!»

آنگاه امام هشتم عليه السّلام مرا رها كرد.

بعد رو كرد به حضرت و گفت: «پدر! آبروی او رفت، او را خلعت بدهيد.»

امام يک خلعت به من عنايت فرمود.

گفتم: «خدايا! اين آقازاده كيست؟»

گفتند: «فرزند دلبند امام هشتم، جواد الأئمّه عليه السّلام است.»

و به همين جهت من همه ساله، اين دهه را جلسات توسل برپا می كنم، با اين شرط كه فضايل جوادالائمّه عليه السّلام گفته شود.»

ص:368

شفای لال وگنگ توسط حضرت

محدّث گرانقدر مرحوم شيخ حرّعاملی صاحب كتاب ارزشمند «وسائل الشّيعه»، اعجازی را از ثامن الأئمّه عليه السّلام آورده كه اميدبخش و شنيدنی است و مرحوم «آيت اللّه العظمی حاج شيخ مرتضی حائری» آن را به نظم درآورده است كه در پی اين داستان خواهد آمد.

مرحوم شيخ حر عاملی می نويسد: در روزگار ما، جوانی آراسته و خوش قامت، دچار ناراحتی بود و از زبان گنگ و كاملاً لال بود، به زيارت حضرت رضاعليه السّلام شتافت و با همه وجود، شفای خويش و رفع گنگی زبان خود را با توسّل به آن حضرت از آفريدگار توانای هستی خواست و حضرت رضاعليه السّلام او را مورد مهر خويش قرار داد و با اعجازی از آن حضرت، زبانش پس از ساليان بسيار، باز و با زبانی گويا و رسا از حرم مطهّر خارج شد كه داستانش برای مردم اين زمان معروف است.

او پس از مشاهده اين اعجاز و شفا يافتن زبانش، قصيده ای سرود كه اينگونه آغاز می گردد:

يا كليم الرّضاعليه السّلام وعليک السّلام والاكرام

ص:369

آيت اللّه حاج شيخ مرتضی حائری قدس سّره اين قصيده را به فارسی ترجمه و بدينگونه سروده است:

ای آنكه با امام رضا هم سخن شدی

گل بودی چه بلبل شيرين دهن شدی

بادا درود بر تو از حیّ مطلقی

كز جلوه اش تو بلبل اين انجمن شدی

با من سخن بگو كه شوم هم كلام تو

ای آنكه با علی ولی، هم سخن شدی

آيا به كودكی تو رأفت نمود و خواست

تا مورد عنايت صاحب منن شدی

يا حسن و دلبری تو جلب نظر نمود

تا درّفشان چه طوطی شكرشكن شدی

يا آنكه رهنمای حقيقت به اذن حق

بنمود جلوه و تو عروس چمن شدی

يا آنكه به هر جلوۀ حق در ره خدا

اينک چراغ روشن عصر و زمن شدی(1)

ص:370


1- كرامات صالحين، ص 217.

زمزمۀ دلدادگان در ثنا و رثای امام هشتم علیه السّلام

بعيد نيست خراسان اگر به كعبه ببالد

رو سیاه و رو سپیدش، جان مولیٰ، درهم است

به به! که این خراسان، دارد صفای رضوان

ای خوشا صحنه سینا و صفای حرمت

هر قدم حرمش، به بود از هفت طواف

زمن بگوی به موسی! مرو به وادی طور

امروز زنده ام به ولای تو یا علی!

بوی جان از طرف ملک خراسان رسدم

برای زائر قبرش، ضررگناه ندارد

خوش آن دلی که در آن دل بود ولای

زهر مستور چه کرد

کرد قلب نازنینت را ز زهرکینه پر خون

ص:371

بعید نیست خراسان اگر به کعبه ببالد

غنی به كعبه ببالد، فقير سوی تو آيد

فدای خاک تو گردم كه حَجّة الفقرايی

بعيد نيست خراسان اگر به كعبه ببالد

تو هم صفات خدا، هم تو كعبه، هم تو منايی

بَلی كه آيه تطهير شد به شأن تو نازل

از آنكه مظهر حقّی و مستحقّ ثنايی

تو زمزمی و تو حِجْری، تو ركنی و تو مقامی

بيا به دور تو گردم تو مروه ای تو صفايی

خوش آنكه جای حَجَر خاک آستان تو بوسد

تو بنده ای نه خدايی، نه از خدا تو جدايی

مشيّت ازلی بود تا به شهر خراسان

زجور و كينه مأمون شهيد زهر جفايی

ميان حجره چنين گفت: كای صبا به مدينه

بگو به نور دو چشمم، عزيز من! تو كجايی

تقی! بيا! دم مردن به شهر طوس، غريبم

در انتظار تو باشم كه كی ز در تو درآيی

ص:372

منم گدای تو (صالح) كه غرق بحر گناهم

چه می شود دم مردن، دمی كنار من آيی

حسان

رو سياه و روسپيدش، جان مولی ، درهم است!

در زمان ما، كه هر كالا، به هرجا، درهم است

خوب و بد، معيوب و سالم، زشت و زيبا، درهم است

گر خريداری، كُنَد كالای خوب از بد جدا

با تَشَر گويد فروشنده كه: آقا، در هم است!

يا علی! ياران خوبت را مكن از بد جدا

رو سياه و روسپيدش، جان مولی ، در هم است!

از مُحبّانت، كسی از لطف تو محروم نيست

چونكه در دريا، صدفها باخزفها، در هم است!

حسان

ص:373

به به! كه اين خراسان، دارد صفای رضوان

به به! كه اين خراسان، دارد صفای رضوان

بار سفر ببنديد، ای خستگان تهران

در جستجوی نانی، اين بار زندگانی

بس می كند گرانی، بر دوش قلب انسان

برخيز و شست و شو كن، با اشک خود وضو كن!

تحصيل آبرو كن، در پيشگاه يزدان

دور افكن اين ريا را، وين كبر و اين هوا را

يكدم بخوان خدا را، چون عاشقی پريشان

گر نيستت ميسّر، حجّ و طواف ديگر

طوس است حجّ اكبر، در پيش اهل ايمان

رو طوس و دل صفا ده، دل در ره رضا ده

يعنی كه دل شفا ده، با توبه از گناهان

آنجا كه پور موسی است، نور است و طور سيناست

آنجا مزار دلهاست، آنجاست عرش رحمان

در آن رواق و ايوان، باشد صفای رضوان

آيد صدای قرآن، آنجاست نور باران

ص:374

باچشم دل، صفا بين، در طوس، كعبه را بين

«وَالشَّمْس وَالضُّحی » بين، اشكی زشوق بفشان

كن اقتدا به نيكان، با او ببند پيمان

زيرا كليد رضوان، باشد رضای جانان

حسان

هر قدم در حرمش به بود از هفت طواف

می زند طعنه رواق تو به صد رتبه به عرش

كه منم سايه فكن، بر سر زوار رضا

طور سينای كليمم كه ز نور شجرم

شده مدهوش در اين صحنه، هزاران موسی

به كجا می روي ای دوست، منم وادی قرب

منم آن نقطه قوسين و منم قرب دنی

منم آن صحنه سينا كه شبان ره او

آدم و نوح و خليل است و كليم و عيسی

موسی از درگه ما می طلبد عزّ و شرف

عيسی از دولت ما، يافته اين قدر و بها

منم آن زادۀ تُكْتَم كه كند فخر بدو

مريم، دختر عمران و هزاران سارا

ص:375

آدم بوالبشر از صفوت ما گشت صفی

يافت از عزّت ما، رفعت مادر حوا

منم آن بيشه شيران پس پرده غيب

كه خورد هرچه بود از يد بيضا و عصا

منم آن كعبه كه دارم به دوصد كعبه شرف

كه بود قبلۀ عالم، به برم قبله نما

منم آن زمزم و ركن و منم آن حِجْر و حَجَر

منم آن موقف و ميقات و منم اصل مِني

منم آن زاده موسی كه دوصد همچو كليم

پيش موسای محمّد، كمرش هست دو تا

بخدا! ركن و مقام و حَجَر و حِجْر و حطيم

پايه ای هست از اين كعبه دلهای ولا

هر قدم در حرمش به بود از هفت طواف

سعی دارالشرفش خوبتر از سعی صفا

با چنين كعبه دلها كه در آغوش من است

به كجا می روی ای حاجی عامی به كجا

از كتاب: علی(عليه السلام) فروغ ولايت

ص:376

زمن بگوی به موسی مرو به وادی طور

بيا بيا كه بود جنّت آستان رضا

بيا بيا كه بود خاک او حريم خدا

بيا كه طور كليم است و وادی ايمن

بيا كه جلوۀ حق است و صحنۀ سينا

زمن بگوی به موسی! مرو به وادی طور

بيا به صحنه سينای زادۀ موسی

بيا كه وادی طور است و سر به سر نور است

كه رفته است زهوش اندر او دوصد موسی

بگو تو نيز به موسی ميا به وادی او

كه از تو محو شود معجز يد بيضا

عصای خويش بنه! ورنه شير پرده او

زجای خيزد و بلعد عصا و اژدرها

از كتاب: علی(عليه السلام) فروغ ولايت

امروز زنده ام به ولای تو يا علی!

ای دل، غلامِ شاهِ جهان باش و شاه باش

پيوسته در حمايتِ لطف اله باش

ص:377

از خارجی هزار به يک جو نمی خرند

گو كوه تا به كوه منافق سپاه باش

چون احمدم شفيع بُوَد روز رستخيز

گو اين تن بلاكش من پرگناه باش

آن را كه دوستی علي نيست كافر است

گو زاهد زمان و گو شيخ راه باش

امروز زنده ام به ولای تو يا علی

فردا به روح پاک امامان گواه باش

قبرِ امام هشتم و سلطان دين رضا

از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش

دستت نمی رسد كه بچينی گلی ز شاخ

باری به پای گلبن ايشان گياه باش

مرد خداشناس كه تقوی طلب كند

خواهی سفيد جامه و خواهی سياه باش

حافظ طريقِ بندگی شاه پيشه كن

وآنگاه در طريق چون مردانِ راه باش

ديوان حافظ

ص:378

برای زائر قبرش، ضرر گناه ندارد

در آستان رضا آن كه قرب و جاه ندارد

به بارگاه الهی يقين كه راه ندارد

عبادت ثقلين گر كسی به جا آرد

بدون مهر و ولايش اثر، چو كاه ندارد

علی الصّباح قيامت كه خلق در خطرند

محبّ او به دلش ترس و بيم و آه ندارد

به وقت پخش صحائف، صراط وهم ميزان

برای زائر قبرش، ضرر گناه ندارد

اگر چه زاهد و مسكين بيان شعرنموده است

ولی كه خواجه چو او بندۀ سياه ندارد

قاضی زاهدی

زهر مستور چه كرد

خبر از طوس مگر آمده با پيک صبا

كه چه گل كرده به تن پيرهن صبر قبا

از غريب الغرباء از غمش آل عبا

ص:379

آه از آن عهد ولايت كه به نامش بستند

نشنيدم كه به آن عهد كسی كرده وفا

دل او را خستند مگر از زهر جفا

آن ستم پيشه كه با خسرو اقليم الست

نه زحقّ بيم و نه انديشه ای از روز جزا

عهد را بست و شكست نه هراسی ز سزا

پنجه زد بر رخ عنقاء قدم زاغ سياه

ريخت زين واقعه بال و پر سلطان هما

عالمی گشت تباه شاهد غيب نما

گر غريبانه در آن منزل غربت جان داد

ليک از جلوه دلدار شدش كام روا

در ره جانان داد و بسی درد دوا

تا كه از زهر ستم سوخت زسر تا به قدم

رفت زين حادثه هائله بر باد فنا

شمع ايوان قدم رونق بزم «دنا»

با دل و با جگرش دانۀ انگور چه كرد

خرمنی سوخت زيک خوشه بی قدر وبها

زهر مستور چه کرد و چها کرد چها

کمپانی

ص:380

سوره یس

بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیٖمِ

يٰس * وَالْقُرْاٰنِ الْحَكِيمٖ* إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِيٖنَ*

عَلَىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِيمٍ* تَنْزِيٖلَ الْعَزِيٖزِ الرَّحِيٖمِ*

لِتُنْذِرَ قَوْمًا مٰآ أُنْذِرَ اٰبٰآؤُهُمْ فَهُمْ غَٰافِلُونَ*لَقَدْ حَقَّ

الْقَوْلُ عَلَىٰ أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لَاٰ يُؤْمِنُونَ*«إِنّٰا جَعَلْنٰا فِیٖ

أَعْنٰاقِهِمْ أَغْلاٰلًا فَهِیَ إِلَىَ الْأَذْقٰانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ*

وَجَعَلْنٰا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيٖهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنٰاهُمْ فَهُمْ لَاٰ يُبْصِرُونَ*وَسَوٰآءٌ عَلَيْهِمْ

ءَاَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ* إِنَّمٰا تُنْذِرُ مَنِ

اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمٰنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ

وَأَجْرٍ كَرِيمٍ*إِنّٰا نَحْنُ نُحْيِی الْمَوْتَىٰ وَنَكْتُبُ

مَا قَدَّمُوا وَ اٰثٰارَهُمْ وَكُلَّ شَیْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِیٖ اِمٰامٍ مُبِيٖنٍ

ص:381

*وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحٰابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جٰآئَهَا

الْمُرْسَلُونَ * إِذْ أَرْسَلْنٰا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمٰا

فَعَزَّزْنَا بِثٰالِثٍ فَقَٰالُوا إِنّٰا إِلَيْكُمْ مُرْسَلُونَ* قٰالُوا

مٰآ أَنْتُمْ إلاّٰ بَشَرٌ مِثْلُنٰا وَمٰا أَنْزَلَ الرَّحْمٰنُ مِنْ شَیْءٍ إِنْ

أَنْتُمْ إِلاّٰ تَكْذِبُونَ *قٰالُوا رَبُّنٰا يَعْلَمُ إِنّٰا إِلَيْكُمْ

لَمُرْسَلُونَ* وَمٰا عَلَيْنٰا إِلاَّ الْبَلاٰغُ الْمُبِيٖنُ*قَالُوا إِنّٰا

تَطَيَّرْنٰا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُمْ مِنّٰا

عَذٰابٌ أَلِيمٌ*قٰالُوا طَٰائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَئِنْ ذُكِّرْتُمْ بَلْ

أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ*وَجٰآءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَىٰ قٰالَ يٰا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِيٖنَ*اتَّبِعُوا

مَنْ لَا يَسْئَلُکُمْ أَجْرًا وَهُمْ مُهْتَدُونَ*وَمٰا لِیَ لَاٰ أَعْبُدُ الَّذِیٖ فَطَرَنِیٖ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ *ءَاَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ اٰلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمٰنُ بِضُرٍّ لاٰ تُغْنِ عَنّیٖ شَفٰاعَتُهُمْ

شَيْئًا وَلاٰ يُنْقِذُونِ*إِنّی إِذًا لَفِی ضَلَالٍ مُبِينٍ *إِنّی

ص:382

اٰمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ*قِيٖلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قٰالَ

يَا لَيْتَ قَوْمِیٖ يَعْلَمُونَ*بِمٰا غَفَرَ لِیٖ رَبِّیٖ وَجَعَلَنِیٖ

مِنَ الْمُكْرَمِيٖنَ*وَمٰا أَنْزَلْنٰا عَلىٰ قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ

جُنْدٍ مِنَ السَّمٰاءِ وَمٰا كُنّٰا مُنْزِلِيٖنَ*«إِنْ كٰانَتْ إِلاّٰ

صَيْحَةً وٰاحِدَةً فَإِذٰا هُمْ خٰامِدُونَ*«يٰا حَسْرَةً عَلَى

الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كٰانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ *

أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنٰا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ

لَا يَرْجِعُونَ*«وَإِنْ كُلٌّ لَمّٰا جَمِيعٌ لَدَيْنٰا مُحْضَرُونَ*

وَاٰيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْنٰاهٰا وَأَخْرَجْنٰا مِنْهٰا حَبًّا

فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ*وَجَعَلْنٰا فِيهٰا جَنّٰاتٍ مِنْ نَخِيلٍ

وَأَعْنٰابٍ وَفَجَّرْنٰا فِيهٰا مِنَ الْعُيُونِ*«لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ

وَمٰا عَمِلَتْهُ أَيْدِيٖهِمْ أَفَلَا يَشْكُرُونَ*سُبْحٰانَ الَّذِیٖ

خَلَقَ الْأَزْوٰاجَ كُلَّهٰا مِمّٰا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنْفُسِهِمْ

وَمِمّٰا لاٰ يَعْلَمُونَ *وَاٰيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهٰارَ

ص:383

فَإِذٰا هُمْ مُظْلِمُونَ* وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَهٰا

ذٰلِکَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ*وَالْقَمَرَ قَدَّرْنٰاهُ مَنٰازِلَ

حَتَّىٰ عٰادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيٖمِ*لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِیٖ لَهٰا

أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سٰابِقُ النَّهٰارِ وَكُلٌّ فِیٖ

فَلَکٍ يَسْبَحُونَ *وَاٰيَةٌ لَهُمْ أَنّٰا حَمَلْنٰا ذُرِّيَّتَهُمْ فِی

الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ*وَخَلَقْنٰا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ مٰا يَرْكَبُونَ*

وَإِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلاٰ صَرِيخَ لَهُمْ وَلاٰ هُمْ يُنْقَذُونَ*

اِلاّٰ رَحْمَةً مِنّٰا وَمَتٰاعًا إِلَىٰ حِيٖنٍ*وَإِذٰا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا

مٰا بَيْنَ أَيْدِيكُمْ وَمٰا خَلْفَكُمْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ* وَمٰا

تَأْتِيهِمْ مِنْ اٰيَةٍ مِنْ اٰيٰاتِ رَبِّهِمْ إِلاّٰ كٰانُوا عَنْهٰا

مُعْرِضِيٖنَ*وَإِذٰا قِيلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمّٰا رَزَقَكُمُ اللّٰهُ

قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ اٰمَنُوآ أَنُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشٰآءُ

اللّٰهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلاّٰ فِیٖ ضَلَالٍ مُبِيٖنٍ*وَيَقُولُونَ

مَتَىٰ هٰذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِيٖنَ* مٰا يَنْظُرُونَ إِلاّٰ

ص:384

صَيْحَةً وٰاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ يَخِصِّمُونَ*

فَلاٰ يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَلاٰ اِلىٰ أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ*

وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَاِذٰا هُمْ مِنَ الْأَجْدٰاثِ اِلٰى رَبِّهِمْ

يَنْسِلُونَ*قٰالُوا يٰا وَيْلَنٰا مَنْ بَعَثَنٰا مِنْ مَرْقَدِنٰا هٰذٰا مٰا

وَعَدَ الرَّحْمٰنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ*إِنْ كٰانَتْ إِلاّٰ

صَيْحَةً وٰاحِدَةً فَاِذٰا هُمْ جَمِيعٌ لَدَيْنٰا مُحْضَرُونَ*

فَالْيَوْمَ لاٰ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَلاٰ تُجْزَوْنَ إِلاّٰ مٰا كُنْتُمْ

تَعْمَلُونَ*إِنَّ أَصْحٰابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فِیٖ شُغُلٍ

فٰاكِهُونَ* هُمْ وَأَزْوٰاجُهُمْ فِی ظِلاٰلٍ عَلَى الْأَرٰآئِکِ

مُتَّكِئُونَ *لَهُمْ فِيهٰا فٰاكِهَةٌ وَلَهُمْ مٰا يَدَّعُونَ*سَلاٰمٌ

قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيٖمٍ*وَامْتٰازُوا الْيَوْمَ أَيُّهٰا

الْمُجْرِمُونَ * أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يٰا بَنِیٖ اٰدَمَ أَنْ

لاٰ تَعْبُدُوا الشَّيْطٰانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ*وَاَنِ

اعْبُدُونِی هٰذٰا صِرٰاطٌ مُسْتَقِيمٌ*وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ

ص:385

جِبِلًّا كَثِیٖراً أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ*هٰذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِیٖ

كُنْتُمْ تُوعَدُونَ *اصْلَوْهَا الْيَوْمَ بِمٰا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ*

الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلىٰ أَفْوٰاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنٰا أَيْدِيٖهِمْ وَتَشْهَدُ

أَرْجُلُهُمْ بِمٰا كٰانُوايَكْسِبُونَ*وَلَوْ نَشٰآءُ لَطَمَسْنٰا

عَلىٰ أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرٰاطَ فَأَنّىٰ يُبْصِرُونَ*

وَلَوْ نَشٰآءُ لَمَسَخْنٰاهُمْ عَلىٰ مَكٰانَتِهِمْ فَمٰا اسْتَطٰاعُوا

مُضِيًّا وَلاٰ يَرْجِعُونَ*وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِی الْخَلْقِ

أَفَلاٰ يَعْقِلُونَ * وَمٰا عَلَّمْنٰاهُ الشِّعْرَ وَمٰا يَنْبَغِیٖ لَهُ إِنْ

هُوَ اِلاّٰ ذِكْرٌ وَقُرْاٰنٌ مُبِيٖنٌ* لِيُنْذِرَ مَنْ كٰانَ حَيًّا وَيَحِقَّ

الْقَوْلُ عَلَى الْكٰافِرِيٖنَ * أَوَلَمْ يَرَوْا أَنّٰا خَلَقْنٰا لَهُمْ مِمّٰا

عَمِلَتْ أَيْدِينٰا أَنْعٰامًا فَهُمْ لَهٰا مٰالِكُونَ* وَذَلَّلْنٰاهٰا لَهُمْ

فَمِنْهٰا رَكُوبُهُمْ وَمِنْهٰا يَأْكُلُونَ* وَلَهُمْ فِيهٰا مَنٰافِعُ

وَمَشٰارِبُ أَفَلاٰ يَشْكُرُونَ* وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّٰهِ

اٰلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنْصَرُونَ * لاٰ يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَهُمْ وَهُمْ

ص:386

لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ *فَلاٰ يَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنّٰا نَعْلَمُ

مٰا يُسِرُّونَ وَمٰا يُعْلِنُونَ* أَوَلَمْ يَرَ الاِنْسَانُ أَنّٰا خَلَقْنٰاهُ

مِنْ نُطْفَةٍ فَاِذٰا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ* وَضَرَبَ لَنٰا مَثَلًا

وَنَسِیَ خَلْقَهُ قٰالَ مَنْ يُحْيِی الْعِظٰامَ وَهِیَ رَمِيمٌ* قُلْ

يُحْيِيٖهٰا الَّذِیٖ أَنْشَأَهٰا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ

*الَّذِی جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نٰاراً فَاِذٰا

أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ* أَوَلَيْسَ الَّذِیٖ خَلَقَ السَّمٰوٰاتِ

وَالْأَرْضَ بِقٰادِرٍ عَلىٰ أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلىٰ وَهُوَ

الْخَلاّٰقُ الْعَلِيمُ* إِنَّمٰا أَمْرُهُ اِذٰا أَرٰادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ

كُنْ فَيَكُونُ* فَسُبْحٰانَ الَّذِیٖ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَیءٍ

وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ*

ص:387

سورۀ الرّحمٰن

بِسْمِ اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیٖمِ

اَلرَّحْمٰنُ * عَلَّمَ الْقُرْاٰنَ*خَلَقَ الْإِنْسٰانَ *عَلَّمَهُ

الْبَيٰانَ*الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبٰانٍ*وَالنَّجْمُ

وَالشَّجَرُ يَسْجُدَانِ*وَالسَّمٰاءَ رَفَعَهٰا وَوَضَعَ

الْمِيزٰانَ * اَلاّٰ تَطْغَوْا فِی الْمِيزٰانِ*وَأَقِيٖمُوا الْوَزْنَ

بِالْقِسْطِ وَلاٰ تُخْسِرُوا الْمِيزٰانَ* وَالْأَرْضَ وَضَعَهٰا

لِلْأَنٰامِ*فِيهٰا فٰاكِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذٰاتُ الْأَكْمٰامِ*

وَالْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَالرَّيْحٰانُ*فَبِاَیِّ اٰلاٰءِ رَبِّكُمٰا

تُكَذِّبَانِ*خَلَقَ الْإِنْسٰانَ مِنْ صَلْصٰالٍ كَالْفَخّٰارِ*

وَخَلَقَ الْجٰانَّ مِنْ مٰارِجٍ مِنْ نٰارٍ *«فَبِاَیِّ اٰلاٰءِ رَبِّكُمٰا

ص:388

تُكَذِّبٰانِ*رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ*فَبِاَیِّ

اٰلاٰءِ رَبِّكُمٰا تُكَذِّبٰانِ*مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيٰانِ*

«بَيْنَهُمٰا بَرْزَخٌ لَا يَبْغِيٰانِ*فَبِاَیِّ اٰلاٰءِ رَبِّكُمٰا تُكَذِّبٰانِ

*يَخْرُجُ مِنْهُمٰا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجٰانُ*فَبِأَيِّ اٰلاٰءِ

رَبِّكُمٰا تُكَذِّبَانِ*وَلَهُ الْجَوٰارِ الْمُنْشَئٰاتُ فِی الْبَحْرِ

كَالْأَعْلَاٰمِ*فَبِاَیِّ اٰلاٰءِ رَبِّكُمٰا تُكَذِّبٰانِ*كُلُّ مَنْ

عَلَيْهَا فَانٍ*وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَاٰلِ وَالْإِكْرٰامِ

*فَبِاَیِّ اٰلاٰءِ رَبِّكُمٰا تُكَذِّبٰانِ* «يَسْئَلُهُ مَنْ فِی

السَّمٰوٰاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِی شَاْنٍ*فَبِاَیِّ

اٰلاٰءِ رَبِّكُمٰا تُكَذِّبٰانِ*سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلاٰنِ*

«فَبِاَیِّ اٰلاٰءِ رَبِّكُمٰا تُكَذِّبٰانِ*يٰا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ

إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطٰارِ السَّمٰوٰاتِ

ص:389

وَالْأَرْضِ فَانْفُذُوا لاٰ تَنْفُذُونَ إِلاّٰ بِسُلْطٰانٍ*فَبِاَیِّ

اٰلاءِ رَبِّكُمٰا تُكَذِّبٰانِ* يُرْسَلُ عَلَيْكُمٰا شُوٰاظٌ مِنْ نٰارٍ

وَنُحٰاسٌ فَلاٰ تَنْتَصِرٰانِ* فَبِاَیِّ الٰاٰءِ رَبِّكُمٰا تُكَذِّبٰانِ

*فَاِذٰا انْشَقَّتِ السَّمٰاءُ فَكٰانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهٰانِ*

فَبِاَیِّ اٰلاٰءِ رَبِّكُمٰا تُكَذِّبٰانِ* فَيَوْمَئِذ لاٰ يُسْئَلُ عَنْ

ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لاٰ جٰانٌّ * فَبِاَیِّ اٰلاٰءِ رَبِّكُمٰا تُكَذِّبٰانِ*

يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمٰاهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّوٰاصِیٖ

وَالْأَقْدٰامِ* فَبِاَیِّ اٰلاٰءِ رَبِّكُمٰا تُكَذِّبٰانِ* هٰذِهِ جَهَنَّمُ

الَّتِیٖ يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ* يَطُوفُونَ بَيْنَهٰا وَبَيْنَ

حَمِيمٍ اٰنٍ* فَبِاَیِّ اٰلاٰءِ رَبِّكُمٰا تُكَذِّبٰانِ*وَلِمَنْ خٰافَ

مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتٰانِ*فَبِاَیِّ اٰلاٰءِ رَبِّكُمٰا تُكَذِّبٰانِ *

ذَوَاتَا أَفْنَانٍ* فَبِاَیِّ اٰلاٰءِ رَبِّكُمٰا تُكَذِّبٰانِ*فِيٖهِمٰا

ص:390

عَيْنٰانِ تَجْرِيٰانِ * فَبِاَیِّ اٰلاٰءِ رَبِّكُمٰا تُكَذِّبٰانِ*فِيهِمَا

مِنْ كُلِّ فٰاكِهَةٍ زَوْجٰانِ*فَبِأَيِّ اٰلاٰءِ رَبِّكُمٰا تُكَذِّبٰانِ

*مُتَّكِئِينَ عَلىٰ فُرُشٍ بَطَائِنُهٰا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَجَنَى

الْجَنَّتَيْنِ دٰانٍ * فَبِاَیِّ اٰلاٰءِ رَبِّكُمٰا تُكَذِّبٰانِ*فِيهِنَّ

قَاصِرٰاتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلاٰ جٰانٌّ *

فَباَیِّ اٰلاٰءِ رَبِّكُمٰا تُكَذِّبٰانِ *كَأَنَّهُنَّ الْيٰاقُوتُ

وَالْمَرْجٰانُ*فَبِاَیِّ اٰلاٰءِ رَبِّكُمٰا تُكَذِّبٰانِ* هَلْ جَزٰآءُ

الْإِحْسٰانِ إِلاَّ الْإِحْسٰانُ * فَبِاَیِّ اٰلاٰءِ رَبِّكُمٰا تكَذِّبٰانِ

*وَمِنْ دُونِهِمٰا جَنَّتٰانِ*فَبِاَیِّ اٰلاٰءِ رَبِّكُمٰا تُكَذِّبٰانِ

*مُدْهآمَّتٰانِ * فَبِاَیّ اٰلاٰءِ رَبِّكُمٰا تُكَذِّبٰانِ*فِيهِمٰا

عَيْنَانِ نَضّٰاخَتٰانِ* فَبِاَیِّ الٰاٰءِ رَبِّكُمٰا تُكَذِّبٰانِ*

فِيهِمٰا فٰاكِهَةٌ وَنَخْلٌ وَرُمّٰانٌ*فَبِاَیِّ اٰلاٰءِ رَبِّكُمٰا

ص:391

تُكَذِّبٰانِ*فِيهِنَّ خَيْرٰاتٌ حِسٰانٌ* فَبِاَیِّ اٰلاٰءِ رَبِّكُمٰا

تُكَذِّبٰانِ* حُورٌ مَقْصُورٰاتٌ فِی الْخِيٰامِ*فَبِاَیِّ اٰلاٰءِ

رَبِّكُمٰا تُكَذِّبٰانِ* لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلاٰ جٰانٌّ

*فَبِاَیِّ اٰلاٰءِ رَبِّكُمٰا تُكَذِّبٰانِ* مُتَّكِئِينَ عَلىٰ رَفْرَفٍ

خُضْرٍ وَعَبْقَرِیٍّ حِسٰانٍ*فَبِاَیِّ اٰلاِٰءِ رَبِّكُمٰا تُكَذِّبٰانِ

*تَبٰارَکَ اسْمُ رَبِّکَ ذِی الْجَلاٰلِ وَالْإِكْرٰامِ*

ص:392

فهرست مطالب و موضوعات

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109