شکایت قرآن

مشخصات کتاب

شکایت قرآن

اثر: آیة الله العظمی شیخ محمد یعقوبی

مترجم: دکتر طیبه سیفی

عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی

ویراستار علمی: دکتر عبدعلی فیض الله زاده

عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی

ویراستار فنی: دکتر مریم جلالی

عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی

نشر الرافد

چاپ اول بهار 1395

ISPBN:978-600-6593-22-7

ایران - قم - خیابان چهار مردان - کوچه 6 - پلاک 97

www.yaqoobi.org

yaqoobiqom@gmail.com

982537756090+

ص: 1

اشاره

ص: 2

شکایت قرآن

اثر: آیة الله العظمی شیخ محمد یعقوبی

مترجم: دکتر طیبه سیفی

عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی

ویراستار علمی: دکتر عبدعلی فیض الله زاده

عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی

ویراستار فنی: دکتر مریم جلالی

عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی

ص: 3

شکایت قرآن

اثر: آیة الله العظمی شیخ محمد یعقوبی

مترجم: دکتر طیبه سیفی

نشر الرافد

چاپ اول بهار 1395

ISPBN:978-600-6593-22-7

ایران - قم - خیابان چهار مردان - کوچه 6 - پلاک 97

www.yaqoobi.org

yaqoobiqom@gmail.com

982537756090+

ص: 4

فهرست مطالب

مقدمه مترجم. 9

كتاب اول. 11

شكايت قرآن. 11

آغاز سخن. 15

دوري از قرآن دليل انحطاط مسلمانان. 21

سفارش به حفظ قرآن. 31

نياز ما به بازگشت قرآن به زندگي. 33

اهتمام پيامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت ايشان به قرآن. 37

قرآن خود را توصيف ميكند. 47

شرح برخي صفات قرآن. 54

مبارك.. 55

عزيز. 56

مجيد. 57

قيم. 57

قول ثقيل: گفتار گران. 62

قرآن: پند، شفاء، هدايت و رحمت.. 64

زندگي در سايه قرآن. 69

ضرورت بازگشت به قرآن. 77

مسئوليت حوزه در بازگشت قرآن. 78

جاهليت امروز 79

ويژگيها و تمايزهاي جامعه جاهلي بر اساس مفهوم قرآني. 82

ص: 5

درسهايي بر گرفته از قرآن براي اصلاح نفس و جامعه 113

چگونه میتوان قرآن را به زندگی بازگرداند؟ 134

فقه و فقيه در اصطلاح قرآني. 136

برخي آداب و سنن و مستحبات مربوط به قرائت قرآن. 147

چهل حديث در فضیلت.. 151

قرآن و آثار و آداب تلاوت آن. 151

1- ضرورت آموزش قرآن. 151

2- فراگیری قرآن، بزرگ ترین نعمت.. 152

3- قرآن شفيعي پذيرفته و مدعي راستگو. 152

4- ويژگي قاريان قرآن. 153

5-وجوب احترام به حافظان قرآن و ممنوعيت توهين به آنان. 154

6- پاداش كسي كه فراگیری و حفظ قرآن بر او دشوار باشد. 154

7- وجوب خواندن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم قبل از هر سوره 155

9- برتري فراگيري قرآن در دوران جواني و آثار آن. 156

10- لزوم آموزش قرآن به فرزندان. 157

11- انواع قرائت قرآن و ويژگي قاري شايسته 158

12- درك قرآن جايگاهي نزديك به پيامبري. 159

13- كاملترین روش قرائت قرآن شروع از ابتدا تا انتهاي آن و عدم قرائت سورههاي پراكنده 159

14- سفارش به کثرت قرائت قرآن. 161

15- پاداش قرائت قرآن. 161

16-ضروررت حفظ و نگهداري آموختههاي قرآني و عدم ترك آن كه منجر به فراموشي ميشود 162

ص: 6

17- استحباب تلاوت قرآن با وضو. 163

18- استحباب استعاذه هنگام قرائت قرآن. 163

19- قرآن پيمان خداوند است پس چه نيكوست كه شخص مسلمان روزانه آياتي از آن را قرائت كند 164

20- آيات قرآن خزائن هستند پس از همگي آن ها بهره مند شوید. 165

21- استحباب قرائت قرآن در منازل. 165

22- كسب و طلب روزي مانع مواظبت بر قرائت قرآن نميشود 165

23- استحباب قرائت قرآن از روی مصحف با وجود حفظ قرآن. 166

24- استحباب نگهداری يك نسخه از مصحف در منزل. 167

25- استحباب آهسته خواندن قرآن و كراهت عجله در قرائت آن. 167

26- استحباب قرائت قرآن با حالت اندوه، و همچنين حرام بودن مدهوشی و بيهوشي اهل تصوف 168

27- استحباب قرائت قرآن با صداي بلند. 169

28- حرام بودن به آواز خواندن قرآن. 170

29- وجوب اخلاقي سكوت و گوش سپردن هنگام قرائت قرآن و استحباب شرعي آن، جز در نماز 171

30- استحباب ختم قرآن يكبار در هر ماه 171

31- استحباب اهداء ثواب قرائت قرآن به روح معصومين(علیهم السلام) براي دو چندان شدن اجر آن 172

32- استحباب گريه یا تظاهر به گريه هنگام گوش دادن به قرآن. 172

33-

قرآن متضمن علوم مختلف.. 173

34- قرآن شفاي هر دردي. 174

35- قرآن، جلاي قلبها 174

ص: 7

36- ازدیاد قرائت قرآن در ماه رمضان. 175

37- تلاوت قرآن، آن گونه كه سزاوار است.. 175

38- سیری ناپذیری دانشمندان از قرآن. 176

39- قرآن در نهج البلاغه 177

40-دعای ختم قرآن از امام سجاد(علیه السلام) 177

ص: 8

مقدمه مترجم

كتاب شكايت قرآن نخستین کتاب از مجموعه اي است با عنوان سه شاکی: قرآن، مسجد و امام که گردآوری سخنراني هاي آیت الله العظمی شیخ محمد یعقوبی، به مناسبت آغاز سال تحصيلي جديد براي طلاب حوزه علميه نجف اشرف در تاريخ 19 محرم 1422 می باشد. نویسنده در ضمن نقل حدیثی از پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امام جعفر صادق(علیه السلام) با زبانی شیوا، قلمی رسا با استناد به احادیث و تکیه بر آیات قرآن مجید از شکوه های قرآنی با این مضمون که رها شده ، غبار بر آن نشسته است، خوانده نمي شود و گاه دستخوش تحريف گشته و پاره پاره شده، سخن خود را آغاز کرده است. در این میان گاه زبان به نصیحت می گشاید و حفظ قرآن، تلاوت و تدبر در آن را به همگان به ویژه حوزویان توصیه می کند و آن را از نیازها و ضرورت های عصر معاصر برمی شمرد. و مسئولیت حوزه در توجه به تعالیم و آموزهای قرانی را گوشزد می کند و برخي از آداب و سنن و مستحبات مربوط به قرائت قرآن را بیان می کند و با ذکر چهل حديث در فضیلت قرآن و آثار و آداب تلاوت آن، سخن را به پایان می برد.

در ترجمه این اثر تمام تلاش مترجم، حفظ امانت و التزام به اسلوب متن حتی در پاورقی بوده است تا شالوده اصلی کتاب حفظ شود. به همین دلیل نحوه ارجاع در پاورقی و متن ترجمه، طبق اسلوب متن اصلی است.

به علاوه مترجم تلاش کرده است با مراجعه به کتب حدیثی معتبر، متن احادیث موجود در کتاب را از منابع استخراج کند که دستآورد آن، ثبت و ضبط اختلافات برخی احادیث در پاورقی کتاب حاضر است. علاوه بر آن اصطلاحات و واژگان

ص: 9

دشوار در پاورقی توضیح داده شده و در ترجمه آیات قرآنی از ترجمه های شناخته شده موجود به ویژه ترجمه و تفسیر المیزان استفاده شده است.

در پایان به عنوان مترجم کتاب حاضر، خدای را شاکرم که توفیق ترجمه این اثر ارزشمند از عالم فرزانه را به بنده عطا فرمود و برخود فرض می دانم تا از همکار ارجمند و بزرگوارم جناب آقای دکتر عبد العلی فیض الله زاده که بانی ترجمه این کتاب، مشوق و مددرسان بنده در تمام مراحل بودند، قدردانی و تشکر كنم. همچنین از همکار بزرگوارم سرکار خانم دکتر مریم جلالی که ویراستاری این اثر را برعهده گرفتند قدردانی می نمایم.

به امید آنکه مرضی رضای خداوند و اهل بیت(علیهم السلام) واقع شود.

طیبه سیفی

بهار 1394.

ص: 10

كتاب اول: شكايت قرآن

سلسله سخنراني هاي ايراد شده به مناسبت آغاز سال تحصيلي جديد براي طلاب حوزه علميه نجف اشرف در تاريخ 19 محرم 1422

ص: 11

ص: 12

مقدمه

از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده است كه فرمودند: «يجيء يوم القيامة ثلاثة يشكون: المصحف و المسجد و العترة يقول المصحف يا رب حرفوني و مزقوني و يقول المسجد: يا ربّ عطّلوني و ضيّعوني و تقول العترة يا رب قتلونا و طردونا و شرّدونا، فأجثو للركبتين في الخصومة فيقول الله عز وجل لي: أنا أولي بذلك منك: در عرصه قيامت سه گروه به محضر خداوند شكايت مي كنند: قرآن، مسجد و عترت. قرآن مي گويد: پروردگارا! مرا تحريف و پاره پاره كردند. مسجد مي گويد: پروردگارا! مرا رها كرده و به من بي توجهي کردند، عترت اهل بیت نيز شكايت می کنند كه پروردگارا! ما را كشتند و آواره و تبعيد كردند، پس من براي دادخواهي به پا می خيزم كه خداي عز و جل می فرماید: من از تو به اين دادخواهي سزاوارتر هستم».(1)

از امام جعفر صادق(علیه السلام) نقل شده است كه فرموند: «ثلاثة يشكون إلي الله عز وجل؛ مسجد خراب لايصلي فيه اهله و عالم بين جهال و مصحف معلق قد وقع عليه الغبار لايقرأ فيه: سه گروه به خداي عز و جل شكايت می كنند: مسجد خرابي كه اهلش در آن نماز نمي خوانند، دانشمندي كه ميان افراد نادان تنها مانده و قرآن رها شده ای كه غبار بر آن نشسته و خوانده نمي شود»(2).

ص: 13


1- 1- وسائل الشيعه: كتاب نماز، جلد سوم، باب احکام مساجد، باب5، حديث2.
2- - الكافي: كتاب فضل القرآن، باب قراء القرآن في الصحف، جلد3، الخصال از صدوق، ابواب سه گانه 1/ 142).

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً:

در آن روز رسول (به شکایت از امت در پيشگاه پروردگار) عرض كند: بارالها (تو آگاهى كه) امّت من اين قرآن را به كلّى متروك و رها كردند.

صدق الله العلی العظیم

ص: 14

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم

حمد و سپاس فراوان خداي را آن گونه كه او را سزد و سلام و درود بي پايان خداوند بر رسولش و امامان با بركت از خاندان او.

«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي»(1): پروردگارا، سينه ام را براى من گشاده گردان و كار مرا آسان ساز و گره از زبان من بگشاى تا گفتار مرا بفهمند.

آغاز سخن:

مردم چنين عادت كرده اند كه سمينارها، همايش ها، ديدارها، برنامه هاي راديو و تلويزيوني را با تلاوت آياتي از قرآن كريم آغاز کنند تا به آن تبرّك جسته و تکریم و احترام آن را به جای آورند، تا جایی كه چنين روندي در ميان غير مسلمانان نيز جريان دارد که بیانگر شكوه و عظمت اين كتاب آسماني حتي در دل هاي دشمنان آن است. پس چه نيكوست كه ما طلاب اين حوزه شريف نيز دروس خود را با قرآن كريم آغاز کنیم که بايستی گشايشي آگاهانه و اثربخش با روح قرآن و معاني و

ص: 15


1- - طه:25-28.

مفاهيم آن باشد نه افتتاحي صوري و ظاهري كه گويي فقط ترنم سرودي یا افسوني براي دفع چشم زخمي است.

شکایت قرآن

مناسب ديدم سخن خويش را با حديثي از امام جعفر صادق(علیه السلام) كه در دو كتاب الكافي و الخصال(1) روايت شده است، آغاز كنم. ايشان مي فرمايند: «ثلاثة يشكون إلي الله عزّ وجل مسجد خراب لايصلّي فيه اهله وعالم بين جهّال و مصحف معلق قد وقع عليه الغبار لايقرأ فيه: سه گروه به خداي عز و جل شكايت مي كنند: مسجد خرابي كه اهلش در آن اقامه نماز نمي كنند، دانشمندي كه ميان افراد نادان تنها مانده و قرآن رها شده اي كه غبار بر آن نشسته و خوانده نمي شود». آشكارترين مصاديق انسان هاي عالم و دانشمند، اهل بیت(علیهم السلام) و به ويژه امام عصر، قائم به امر الهي _ جان هاي ما فداي ايشان باد_ هستند؛ بنابراین سه گروهي كه شكايت مي كنند، قرآن، عترت پيامبر(صلی الله علیه و آله) و مسجد هستند كه حديث ديگري از پيامبر(صلی الله علیه و آله) گواه اين موضوع است: «يجيء يوم القيامة ثلاثة يشكون: المصحف والمسجد والعترة يقول المصحف يا رب حرفوني ومزقوني و يقول المسجد: يا ربّ عطّلوني وضيّعوني وتقول العترة يا رب قتلونا وطردونا وشرّدونا، فأجثو للركبتين في الخصومة فيقول الله عزّ وجل لي: أنا أولي بذلك منك(2): در عرصه قيامت سه گروه به محضر خداوند شكايت مي كنند: قرآن، مسجد و عترت. قرآن مي گويد: پروردگارا! مرا تحريف و پاره پاره كردند. مسجد نيز مي گويد: پروردگارا! مرا رها كرده و به من بي توجهي کردند، اهل بیت نيز شكايت

ص: 16


1- - الكافي: كتاب فضل القرآن، باب قرائت القرآن فی المصحف، ج3. الخصال:1: 142 أبواب سه گانه.
2- 2- الوسائل: كتاب نماز، مج3، ابواب احكام مساجد، ب5، ج2.

مي كنند كه پروردگارا! ما را كشتند و آواره و تبعيد كردند، پس من براي دادخواهي به پا مي خيزم كه خداي عز و جل مي فرمايد: من از تو به اين دادخواهي سزاوارتر هستم».

از اين حديث بيش از يك مطلب برداشت مي شود:

نخست اينكه: پايه هاي نظام امت مسلمان و اركان موجوديت جامعه اسلامي اين اجزاء سه گانه هستند و بدين جهت بر آن ها تمركز شده است. سخن گفتن در این باره به همان مفهوم حديث مشهور ثقلين است: «إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي أهل بيتي ما إن تمسكتم بهما لن تظلوا أبداً و قد نبأني اللطيف الخبير أنهما لن يفترقا حتي يردا عليَّ الحوض يوم القيامة(1): من در ميان شما دو گوهر گرانبها به امانت مي گذارم: كتاب خدا و اهل بیتم تا زمانی که به آن ها تمسك جویید، هرگز پس از من گمراه نمي شويد. خداوند نكته بين و آگاه به من خبر داده است كه اين دو هرگز از يكديگر جدا نمي شوند تا اينكه روز قيامت کنار حوض كوثر بر من وارد شوند». اين دو گوهر گرانبها همان دو مورد از اين سه ركن هستند، اما مورد سوم یعنی مسجد، همان مكاني است كه اين دو گوهر گرانبها از خلال آن در جامعه نقش خود را ايفا مي كنند و در فضاهاي مقدس آن با امت ارتباط برقرار مي كنند.

دوم: آگاهي دادن نسبت به اين موضوع كه امت اسلامي از اين سه ركن روي گردان شده و به آن ها پشت خواهند کرد. از اين رو پيامبر(صلی الله علیه و آله) از اين شكايت به عنوان حقيقتي واقعيت پذير خبر داده و امت اسلامي را از اين غفلت و کوتاهی برحذر داشته است. ايشان در بيان مجازات آن، چنان اهميت نشان مي دهند به گونه اي كه خداوند بلند مرتبه مدعي دادخواهي آن هاست و او داور عادل است. تا زمانی كه اين اجزاء

ص: 17


1- - رجوع شود به منابع آن در كتب عامه، كتاب مراجعات سيد شرف الدين.

سه گانه، اركان موجوديت مسلمانان را تشكيل مي دهند، غفلت و کوتاهی در حق آن ها به مفهوم محو و نابودي اين كيان است؛ بنابراین ضروري است به هر يك از اين سه ركن، فصلي ويژه اختصاص دهیم تا تأثیر آن در زندگي امت اسلامي و زيان بزرگ اين امت در صورت روي گرداني از آن و روش هاي كاربرد نقش هر يك در زندگي مسلمانان را به تفصیل بیان کنیم. وظيفه خود مي دانم براي اقامه اين شكايات سه گانه، خود را به تعبير امروزي مدعي العموم قلمداد كنم و ابتدا از شكايت ثقل الله الاکبر(گوهر گرانبهاي بزرگ تر) يعني قرآن كريم كه ريسمان گسترانيده از جانب خداوند به سمت بندگانش است، آغاز كنم. شكايتي كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روز قيامت چنين اقامه می کند: (وَقالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً:(1) در آن روز رسول(صلی الله علیه و آله) (به شكوِه از امت در پيشگاه پروردگار) عرض كند: بارالها (تو آگاهى كه) امّت من اين قرآن را به كلّى متروك و رها كردند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) آن هنگام كه دليل انحراف امت هاي پيشين كه همان ترك دستورات الهي نازل شده بر آنان بود را برای مسلمانان بيان كردند، آنان را از اين خطر بر حذر داشتند. خداوند متعال دراین باره فرمود: «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلى شَيْ ءٍ حَتَّى تُقِيمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُم (2): (اى پيغمبر) بگو: اى اهل كتاب، شما ارزشى نداريد تا آنكه به دستور تورات و انجيل و قرآنى كه به شما از جانب خدا فرستاده شده قيام كنيد». پس هر كه به قرآن تمسك جويد، راه رسيدن به خداوند را پيموده است و هر كه از آن روي گرداند، هلاك و نابود مي شود.

ص: 18


1- - فرقان: 30.
2- - مائده: 68.

منشأ اين شكايت، روي گرداني جامعه مسلمين حتي افراد متعهد(1) از تلاوت قرآن و اهتمام به آن و تأمل و تدبر در آياتش است، گذشته از اينكه آنان جايگاه روشنگري و رهبری و سرمشق بودن قرآن در زندگی را در نظر نمي گيرند تا چراغ و راهنمايي براي جويندگان طريق هدايت در تمام مراحل زندگي خويش باشد از اين رو قرآن نزد آنان به فراموشي سپرده شده و آن را جز اندك زماني در ماه مبارك رمضان ياد نمي كنند؛ البته ما بر توجه و اهميت فراوان به قرآن در اين ماه مبارك، به دليل پيوند عميقي كه ميان آن دو وجود دارد، تشويق و تأكيد مي كنيم به گونه اي كه در این حديث نيز آمده است: «براي هر چيز بهاري است و بهار قرآن ماه رمضان است» اما اين به آن مفهوم نيست كه در ماه هاي ديگر قرآن را واگذاريم یا بسيار كم به آن بپردازيم.

ص: 19


1- - تعدادي از نمونه هاي تصادفي از طلاب متقاضی پذيرش در حوزه شريف، را جهت سنجش ميزان ارتباط آنان با قرآن مورد مطالعه قرار دادم. در ابتدا چنين مي نمود كه اين طلاب داراي مرتبه اي از درك و ايمان هستند كه آنان را به انتخاب اين راه سوق داده است؛ اما در نهايت دريافتم كه برخي از آنان حتي يك بار هم قرآن را ختم نكرده است. يكي از آنان كه سخنران منبر هم بود، فقط دو بار در طول زندگي خويش قرآن را ختم نموده و بسياري از آنان سوره هاي پراكنده اي را در مناسبات و مراسم مذهبي مي خوانند. البته اين موضوع فقط در سطح تلاوت قرآن است، اما در سطح درك و فهم معاني و درنگ و تأمل در باب مفاهيم و مضامين آن، ناداني و ناآگاهي كامل وجود دارد.

ص: 20

دوري از قرآن دليل انحطاط مسلمانان

سخن از اين شكايت، تصادفی و بي حساب و كتاب و از روي آسودگي خاطر نبوده، بلكه از بينشي عميق و نگاهي نافذ در تحليل حقايق زندگي مسلمانان و اوضاع اَسف بار آنان سرچشمه مي گيرد، تا جایی كه به وسيله دشمنان خود كه همان ابليس، نفس امّاره و دست پرورده آن دو يعني غرب كافر است، به قتلگاه خويش كشيده مي شوند. غربي كه تمام كوشش خود را براي جدايي ميان مسلمانان و ديباچه عزت، شرف و بزرگي آنان يعني قرآن به كار مي گيرد. آري! اين كتاب ميان مسلمانان غريب مانده بدين دليل قلبم آكنده از غم و اندوه است.

دليل ضعف و انحطاط امت اسلامي و افول و زوال حاكم بر آن، روي گرداني و عدم تمسك آن ها به ریسمان محكم الهي است كه همواره آنان را به چنگ زدن به آن امر فرموده است. خداي جل وجلاله مي فرمايد: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَلاتَفَرَّقُوا(1): و همگى به رشته (دين) خدا چنگ زده و به راههاى متفرّق نرويد». رسول گرامي اسلام اين رشته الهي را چنين تبيين کرده است: «إني تارك- مخلف- فيكم الثقلين: الثقل الأكبر القرآن و الثقل الأصغر عترتي أهل بيتي هما حبل الله ممدود بينكم و بين الله عز ّوجل ما إن تمسكتم به لن تضلوا، سبب منه بيد الله و سبب بأيديكم(2): من در ميان شما دو گوهر گرانبها به جاي مي گذارم: گوهر گرانبهاي بزرگ تر، قرآن و گوهر گرانبهاي کوچک تر عترت و اهل بیت من كه اين دو ريسمان گسترده الهي ميان شما و

ص: 21


1- - آل عمران: 103.
2- - البحار: 92/ 102.

خداي عز و جل هستند و تا زمانيكه به آن تمسك جویید، گمراه نمی شويد، يك سر آن ریسمان به دست خداوند و سر ديگر آن در دستان شماست».

هركه از اهل بیت پاك پيامبر(صلی الله علیه و آله) روي گرداند به قرآن تمسك نجسته است.

امت اسلامي از آن هنگام كه اهل بیت پيامبر(صلی الله علیه و آله) را از جايگاه ويژه خود كه خداوند سبحان براي آنان برگزيده بود، دور کردند، كتاب خدا را نيز به دليل عدم امكان جدایي ميان آن دو (قرآن و عترت) رها کرده و از آن دوري گزيدند در حالي كه از اين سخن الهي روي برتافتند: «وَرَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَة(1): و خداى تو هر چه خواهد بيآفريند و (هر كس را صلاح داند) بر گزيند، ديگران را (در نظم عالم) هيچ اختيار و گزينشى نيست» و سخن كسي كه مي گويد: «كتاب خدا ما را بس است» سخني بيهوده، فريب شيطان و از وسوسه هاي نفس امّاره است كه شيطان آن را پيوسته بر زبان كسي تكرار و جاري مي سازد كه با گفتن چنین عباراتی قصد ويراني پايه هاي نظام اسلامي را دارد؛ زيرا او بدين نكته آگاه است كه قرآن اثربخشي و كارآيي خود را به واسطه عمل كننده به آن و آگاه از فرامين و مفاهيم آن كه همان اهل بیت پيامبر(صلی الله علیه و آله) هستند به دست مي آورد. اين فتنه -جدایی میان قرآن و اهل بیت- بسيار كهنه و ديرينه است و از جمله كساني كه اين فتنه دامن ايشان را گرفت، حضرت علي(علیه السلام) است. آن هنگام كه مجبور به پذيرش حكميت و تعيين قرآن به عنوان داور شدند. آن حضرت فرمودند: «هذا القرآن إنما هو خط مستور بين الدفتين لا ينطق بلسان و لابد له من ترجمان و إنما ينطق عنه الرجال(2): اين قرآن

ص: 22


1- - قصص: 68.
2- - نهج البلاغه: ج1، خطبه 125.

خطي نگاشته ميان دو جلد، بيش نبوده و زبان به سخن نمي گشايد، بايد مترجمي داشته باشد و انسان ها مترجم آن هستند» بنابراين قرآن و عترت دو برادرند كه هرگز از يكديگر جدا نشده و امكان تمسك به يكي بدون ديگري وجود ندارد؛ زیرا اهل بیت(علیهم السلام) درب ورود به راه الهي هستند كه فقط بايد از طريق آن وارد شد آن چنانكه به ما دستور داده شده از درب هاي منازل به آن ها وارد شویم.

هر كه ادعا مي كند بيش از ما نسبت به قرآن اهميت مي دهد بي گمان ادعايي باطل است. آري! آنان به شيوه تلفظ حروف، زيبايي صوت به هنگام قرائت قرآن تا حد آواز و اداي دقيق قواعد تجويد كه خود، وضع كرده و برخي از آن ها مخالف دستور دين است، اهميت مي دهند، اما تمام اين موارد، تلاش هايي ظاهري بوده و آنچه مهم مي نمايد، درك مفاهيم و مضامين قرآن و عمل به آن هاست. لفظ، پوسته اي بيش نبوده و معنا، هسته اصلي است و گوينده، لفظ را به تنهايي در نظر نمي گيرد بلكه آن را به عنوان ظرفي براي معنا و ابزاري جهت رساندن آن به مخاطب برمي گزيند. هدف اصلي گوينده، معنا بوده و در همين زمينه، احاديث بسياري در نكوهش افرادي كه به ظاهر حروف و الفاظ قرآن، رنگ و لعاب بخشيده و جنبه معاني و حدود آن را از دست مي دهند، وارد شده است. در حديث مشهوري آمده است: «كم من قارئ للقرآن و القرآن يلعنه: چه بسيار قاري قرآني كه قرآن وي را لعنت مي كند» زیرا او به دليل عمل نكردن به محتواي قرآن، دشمن آن است. حديثي نيز از امام جعفر صادق(علیه السلام) روايت شده كه فرمودند: «قراء القرآن ثلاثة: رجل قرأ القرآن فاتخذه بضاعة و استدرّ به الملوك و استطال به علي الناس فذاك من أهل النار و رجل قرأ القرآن فحفظ حروفه و ضيع حدوده و رجلٌ قرأ القرآن فوضع دواء القرآن علي داء قلبه فاسهر به ليله و أضمأ به نهاره و قام به في مساجده و تجافي به عن فراشه

ص: 23

فباولئك يدفع الله العزيز الجبار البلاء و باولئك يديل الله من الأعداء- أي ينصرهم علي الأعداء- و باولئك ينزل الله الغيث من السماء فوالله هؤلاء قراء القرآن اعزّ من الكبريت الأحمر(1): قاريان قرآن سه دسته هستند: كسي كه قرائت قرآن را مايه تجارت خويش قرار داده به وسيله آن از پادشاهان سود بیشتر طلب کرده و به مردم دست اندازي مي كند، پس اين شخص، اهل آتش است. شخصي كه قرآن را مي خواند و حروف و الفاظ آن را حفظ مي كند اما حدود و موازين آن را تباه مي كند، اين شخص نيز اهل آتش است. كسي كه قرآن مي خواند و آن را چون دارويي بر قلب بيمار خويش مي نهد با قرآن شب زنده داري و روزه داري مي كند. سجده هايش را با قرآن به جاي مي آورد و با قرآن از رختخواب خويش گريزان است. خداوند به واسطه اين افراد، بلا و مصیبت را دور ساخته و بردشمنان غالب مي شود- يعني آنان را بر دشمنات پيروز مي گرداند- و به واسطه آنان باران را از آسمان فرود مي آورد به خدا سوگند اين قاريان قرآن از ياقوت سرخ گرامي تر هستند». در حديثي از امام حسن(علیه السلام) آمده است كه: «إن أحق الناس بالقرآن من عمل به و إن لم يحفظه و ابعدهم منه من لم يعمل به و إن كان يقرأه(2).: شايسته ترين مردم نسبت به قرآن كسي است كه به آن عمل كند، هر چند آن را حفظ نباشد و دورترين آنان از قرآن كسي است كه به آن عمل نكند، اگرچه آن را مي خواند».

از اين مطلب چنين بر مي آيد كه طرح جدایی ميان قرآن و اهل بیت پيامبر(صلی الله علیه و آله) و در نتیجه تهي كردن قرآن از مضمون و محتواي آن و ترغيب و تشویق به اهتمام به الفاظ

ص: 24


1- - الخصال، صدوق: ابواب سه گانه ، ص 142.
2- - ارشاد القلوب، اثر دیلمی: 79.

صرف، نقشه اي كهنه و ديرينه است كه معصومين(علیهم السلام) نسبت به آن هشدار داده اند. اين چگونه توجه و اهتمامی به قرآن است در حالی که این سخن خداي متعال را مي خوانند «وَرَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَة(1): و خداى تو هر چه بخواهد بيآفريند و (هر كس را صلاح داند) برگزيند، ديگران را (در نظم عالم) هيچ اختيار و گزينشى نيست» اما از كساني كه برگزيده خداوند متعال هستند، روي برتافته و ديگران را بر آنان مقدم مي شمرند و اين در حالي است كه خداوند همه اين افراد را در كفه اي و تمام رسالت اسلام را در كفه اي ديگر قرار داده است: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاس (2): اى پيغمبر! آنچه از خدا بر تو نازل شد (به خلق) برسان كه اگر نرسانى تبليغ رسالت و اداء وظيفه نكرده اى و خدا تو را از (شر) مردمان محفوظ خواهد داشت» و كدامين پيروي از قرآني كه با صداي رسا مي گويد: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى (3): بگو: من از شما اجر رسالت جز اين نخواهم كه مودّت و محبّت مرا در حقّ خويشاوندان منظور داريد» اما آنان با اهل بیت پيامبر(صلی الله علیه و آله) دشمني كرده و ايشان را زير هر سنگ و کلوخی تعقيب و دنبال مي كنند كه اگر كم ترين دركي از كتاب خدا داشتند، اين آيه را با آن سخن خداي تعالي پيوند مي زدند كه: «قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلا(4): بگو: من از شما امّت مزد رسالت نمى خواهم، اجر من همين بس كه هر كه بخواهد (از پى من) راهى به سوى خداى

ص: 25


1- - قصص: 68.
2- - مائده: 67.
3- - شوري: 23.
4- - فرقان: 57.

خود پيش گيرد» تا بدين حقيقت دست يابند كه اهل بیت(علیهم السلام) همان راهي هستند كه خداوند به پيروي از آن در اين آيه امر فرموده است: «وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون (1): و اين است راه راست من از آن پيروى كنيد و از راههاى ديگر كه موجب تفرقه شما از راه اوست متابعت نكنيد. اين است سفارش خدا به شما، شايد پرهيزكار شويد». امام محمد باقر(علیه السلام) در تفسير اين آيه چنين فرمودند: «نحن السبيل فمن أبي فهذه السبل فقد كفر(2): این راه ما هستيم هركه از پذيرفتن آن سرباز زند، قطعا به اين راه ها نيز كفر ورزيده است».

من معتقد نيستم سخن «كتاب خدا ما را بس است» و تبليغات پس از آن كه تاكنون ادامه داشته و در هر موردي فقط از قرآن راهنمايي مي جويد، سخن حقي است كه براي هدفي باطل به كار مي رود، بلكه سخني باطل است و نيت باطل نيز از آن اراده مي شود. آنان بدين وسيله فقط به دنبال ويراني پايه هاي اسلام هستند؛ زیرا كفايت كردن به قرآن- آن چنان كه ادعا مي كنند- به مفهوم اظهار بي نيازي آنان حتي از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بوده كه اين همان ناآگاهي و ناداني كامل از همه جزئيات دین است زيرا پيامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم از خاندان ايشان هستند كه امر قرآن را برپا داشته و دستورات و احکام آن را تبيين مي كنند. حال اگر تمام دانش ها در اختيار انسان باشد، آيا مي تواند بدون دريافت آن ها از متخصصين آگاه به اسرار و گشايش رموز آن، پزشك یا مهندسي شود پس چگونه مي توان در مورد قرآن چنين ادعايي را

ص: 26


1- - انعام: 153.
2- - الميزان: 7/ 385.

داشت. قرآنی كه «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ء(1): حقيقت هر چيز را روشن مي كند» و «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ ء(2): ما در كتاب (آفرينش، بيان) هيچ چيز را فرو گذار نكرديم» و خير و صلاح همه بشريت در هر زمان و مكاني در آن وجود دارد. « وَ مالَکُم کَیفَ تَحکُمُون(3): شما را چه شده است؟! چگونه بی دلیل حکم می کنید» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همواره نسبت به اين خطر هشدار داده فرمودند: «لا ألقينّ أحدكم متكئاً علي اريكته يأتيه الأمر من أمري مما أمرت به أو نهيت عنه فيقول: لا ندري ما وجدنا في كتاب الله اتبعناه(4): نبينم هيچ يك از شما در حال تكيه بر تخت خود، دستوري از من، امري یا نهيي به وي رسد و او بگويد: ما نمي دانيم، آنچه را در كتاب خدا بيابيم، پيروي مي كنيم».

اما دشمنان خدا و پيروان شيطان دريافته اند كه قرآن دژ محكم اين امت و محافظ آنان از كژي و انحراف بوده و اهل بیت(علیهم السلام) عهده دار امر آن (قرآن) هستند؛ بنابراین نقشه طرد و دوري ايشان را كشيدند، در اين صورت، امت بدون پيشوا و دژ آنان نيز بدون پشتيبان باقی مانده و به آسانی طعمه دشمنان و بدخواهان خويش شدند. در نتيجه با كوچك ترين شبهه و ترديدي دچار لغزش شده، با اولين فتنه سقوط مي كند و با نخستين آزمايش از هم فرومي پاشد. (اين فتنه بزرگ ترین خدشه اي است كه بر علم قرآن و راه انديشه و تفكر در مورد آن وارد مي آيد. گواه چنين روي گرداني امت از اهل بیت(علیهم السلام)، اندك بودن احاديث نقل شده از ايشان است. اگر نسبت به مقام و

ص: 27


1- - نحل: 89.
2- - انعام: 38.
3- - صافات:154.
4- - الميزان:3/ 164.

منزلت علم حديث در دوره خلفا و همچنين حرص و اشتياق فراوان مردم جهت دريافت اين علم درنگ و تأمل شود و سپس احاديث روايت شده از امامان علي، حسن و حسين(علیهما السلام) در اين دوره به ويژه در باب تفسير قرآن برشمرده شود، نتيجه شگفتي به دست مي آيد. صحابه كه روايتي از امام علي(علیه السلام) نقل نكرده اند، احاديثي را نيز كه تابعين از آن حضرت در مورد تمام قرآن نقل كرده اند- اگر شمارش كنم- به بيش از صد روايت نمي رسد. از امام حسن(علیه السلام) نيز چه بسا ده حديث هم روايت نشده باشد، به علاوه از امام حسين(علیه السلام) حديثي ذكر نشده است. اين در حالي است كه برخي از آنان، تنها روايات وارده در خصوص تفسير قرآن را هفده هزار حديث فقط از طريق جمهور بيان كرده اند (كه سيوطي در كتاب الإتقان خويش ذكر كرده است) اين نسبت در مورد روايات فقه نيز وجود دارد.(1)

زيان قرآن در نتیجه بركناري اهل بیت(علیهم السلام) از ايفاي نقشي كه خداوند براي آن ها برگزيده است، چيست:

1- فقدان بسياري از علوم حقيقي كه فقط اهل بیت(علیهم السلام) از قرآن درك مي كنند.

2- عقب نشيني قرآن از پرداختن به نقش خود در اصلاح افراد و جامعه؛ زیرا قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) دو برادرند كه هرگز از يكديگر جدا نمي شوند و قرآن فقط توسط ايشان مي تواند در زندگي امت كارا و اثرگذار باشد.

3- بازيچه قرار گرفتن قرآن به دست بازيگران و صاحبان نيّات و خواسته هاي شخصي، بلكه حتی دشمنان تا جایی كه هر يك از آنان در كتاب خدا دليلي بر اعتقاد خود مي يابد حتي فرقه خوارج نيز، همان گونه كه پس از ماجراي حكميت

ص: 28


1- - الميزان في تفسير القرآن: 5/ 274- 275.

ميان آنان و ابن عباس اتفاق افتاد به قرآن استدلال مي كردند كه حضرت علي(علیه السلام) وي را از اقامه حجت و برهان با قرآن نهي فرمودند؛ زیرا قرآن (حمّال ذو وجوه: حمّال و داراي وجوه بسياري است) و معاني حقيقي آن قرباني تعبيرها و تفسيرهايي شده است كه خود قرآن از پيروي آن ها منع مي كند: «أَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ: آنان كه در دلشان ميل به باطل است از پى متشابه رفته تا به تأويل كردن آن در دين راه شبهه و فتنه گرى پديد آرند»؛ اما پاسخ كاملا روشن است و قرآن در آغاز آيه آن را بيان كرده است «وَما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْم (1): در صورتى كه تأويل آن را كسى جز خداوند و اهل دانش نداند»؛ البته آشكارترين مصاديق ثابت قدمان در دانش، اهل بیت(علیهم السلام) هستند.

4- پراكندگي امت و نابودي و از هم گسستگي آن، زيرا محافظ امت و مركز تجمع آن، بر اساس تفسير رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از اين آيه، قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) هستند: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَلاتَفَرَّقُوا(2): و همگى به رشته (دين) خدا چنگ زده و به راههاى متفرّق نرويد». ايشان فرمودند: «أنهم الكتاب و العترة: آنان، كتاب خدا و عترت هستند». حضرت زهرا(علیها السلام) نيز در خطبه خويش در مسجد پيامبر(صلی الله علیه و آله) از اين محافظ چنين تعبير کردند: « وجعل امامتنا نظاماً للملة: خداوند، امامت و پيشوائي ما را مايه انسجام دين قرار داد» يعني به وسيله امامت ما امور مردم سامان گرفته و ثبات مي يابد؛ بنابراین نتيجه دوري از اهل بیت(علیهم السلام)، نابودي امت به دست سلطه گران و هواپرستاني است كه از قرآن براي نابودي مال ها و جان ها سوء استفاده مي كنند. يكي

ص: 29


1- - آل عمران: 7.
2- - آل عمران: 103.

از واعظان سلطه جويان و رهروان آن ها، اين اعمال ناپسند آنان را با اين آيه توجيه مي كرد: «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم (1): فرمان خدا و رسول و فرمانداران(از طرف خدا و رسول) را كه از خود شما هستند، اطاعت كنيد» در حقيقت اين سردمداران كافر و تبهكار را ولي امر مسلمين قرار دادند.

ص: 30


1- - نساء: 59.

سفارش به حفظ قرآن

ادعاي چنين افرادي در این باره كه بيش از ما نسبت به قرآن پاي بند هستند، شما را فريب ندهد(1). قرآن را حفظ كنيد، زیرا قرآن شايسته حفظ و عمل به آن است، آنگونه باشید كه امير المؤمنين حضرت علي(علیه السلام) اندکی قبل از شهادت سفارش کردند: «الله الله بالقرآن لايسبقنّكم إلي العمل به غيركم: خدا را خدا را درباره قرآن! مبادا كه ديگران در عمل به آن از شما پيشي بگيرند». در توصيه پيامبر(صلی الله علیه و آله) به حضرت علي(علیه السلام) در عمل به چهل حديث آمده است كه فرمودند: «و ان تكثر من قراءة القرآن و تعمل بما فيه(2): قرآن را بسيار بخوان و به آن عمل كن».

قرآن راه رسيدن به شناخت خداوند متعال

هر كه خدا را برگزیده و خواستار رسيدن به او باشد، زیرا سرآغاز دين شناخت خداي متعال است، پس بايد به قرآن اهتمام ورزد، زيرا «فقد تجلي الله تعالي في كتابه لخلقه و لكن لايبصرون: خداوند در كتاب خود، قرآن براي خلق تجلي يافته است اما آنان درك نمي كنند»- آن چنان كه از امير المؤمنين(علیه السلام) روايت شده است- هر كه خواهان اصلاح نفس خويش و پاكسازي و رهايي آن از آفت هايش است، بايد به قرآن روي آورد، هر كه به دنبال اصلاح جامعه و برپايي امور آن بر اساس

ص: 31


1- - تأكيد من بر اين نكته به دليل فريب بسياري از ساده لوحان به وسيله چنين ادعايي است. آنان با عدم ايمان خود به هيچ چيز مگر در صورت وجود دليلي از قرآن براي آن و نيز با براندازي استدلال به دين و سنت، اين افراد را تأييد و تصديق مي كنند.
2- - كتاب الخصال: ابواب الأربعين حديث19.

صلح و امنيت و سعادت و آرامش است، نيز بايد قرآن را الگو قرار دهد، زیرا قرآن راهنماي هر صواب و درستي و هدايت كننده به هر خير و نيكي است. شگفت آور است هنگامي كه عملكرد دستگاهي مختل شود، براي تعمير آن سراغ گروه سازنده اش مي رويم تا آنرا درست کند، زيرا سازنده هر شيئي كارشناس و متخصص آن است و اگر- خداي ناكرده- بيمار شويم، براي درمان به پزشك متخصص مراجعه مي كنيم، پس چگونه براي اصلاح نفس انساني كه داراي راز و رموز پيچيده و پنهان از صاحب خود، گذشته از ديگران است یا براي بناي نظامي كه خير و سعادت بشر را تأمين مي كند از بشر عاجز و ناتوان كمك مي طلبيم و به سمت خالق و آفريدگار انسان نمي رويم كه او را صورت بخشيده و به نفس بشري و عادات و علايق او آگاه است.

اين موضوع – يعني اثر بخشي قرآن در اصلاح نفس و جامعه- را تجربه گرانقدر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تأييد كرده است. زيرا مقايسه ساده اي ميان جامعه پيش از اسلام و پس از آن، نشان از تغييری بزرگ در امتی مي دهد كه در مدتي كوتاه از مردمي وحشي، نادان و متفرق كه عادات پست و ناپسند ميان آنان رواج داشته و به كارهاي ناروا و ناشايست خود مباهات مي ورزيدند به امتي متمدن و با اخلاق نيك تبديل شده و داراي نظم و انسجامي گشتند كه بشريت دور از خدا مانند آن را نديده و هرگز نخواهد ديد. تمام اين امور به بركت اين كتاب گران سنگ و آورنده گرانقدر آن به دست آمده است.

ص: 32

نياز ما به بازگشت قرآن به زندگي

ما نيازمند بازگشت كارايي و اثربخشي قرآن در زندگي مسلمانان و خروج آن از انزوايي هستيم كه وجود آن را به مراسم سوگواري مردگان یا پناه بردن به افسون و تعویذ و دعا محدود کرده است.

در برخي سخنان و خطبه ها آمده است: «پايان اين امت اصلاح نمي شود مگر به وسيله آنچه كه آغاز آن را اصلاح کرده است» و قطعا آغاز آن با قرآن اصلاح شده است؛ بنابراین اگر امت به دنبال بازگشت سلامت خود بوده و بخواهد به هدايت خويش بازگردد، بايد به قرآن عمل كند. از مقداد(رض) نقل شده است كه از پيامبر(صلی الله علیه و آله) روايت كرده آن حضرت فرمودند: «فإذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن فانه شافع مشفع و ما حل مصدّق ومن جعله امامه قاده إلي الجنة ومن جعله خلفه ساقه إلي النار وهو الدليل يدل علي خير سبيل(1): اگر فتنه ها مانند پاره هاي شب تاريك شما را دربر گرفت، بر شماست كه به قرآن تمسك جویید؛ زیرا قرآن شفيعي است كه شفاعتش پذيرفته و ستيزه جويي تأييد شده است (گفتار بهت آورى است منطقى) هر كه آن را فراروي خويش نهد، وي را به بهشت رهنمون شود و هر كه آن را پشت سر قرار دهد، او را به دوزخ سوق دهد و او راهنمايي است كه به بهترين راه هدايت مي كند». حضرت علي(علیه السلام) در يكي از خطبه هاي خويش مي فرمايد: «واعلموا أن هذا القرآن هو الناصح الذي لايغشّ و الهادي الذي لايضل و المحدث الذي لايكذب و ما جالس هذا القرآن أحدٌ إلا قام عنه بزيادة أو نقصان: زيادة في هدي و نقصان من عمي واعلموا أنه ليس علي أحد بعد القرآن

ص: 33


1- - اصول كافي: كتاب فضل القرآن،باب 1 حديث3.

من فاقة ولا لأحد قبل القرآن من غني فاستشفوه من ادوائكم واستعينوا به علي لأواءكم فإن فيه شفاءاً من أكبر الداء وهو الكفر والنفاق والغي والضلال فاسألوا به وتوجهوا إليه بحبه ولاتسألوا به خلقه إنه ما توجه العباد إلي الله بمثله واعلموا أنه شافع مشفع وقائل مصدق وأنه من شفع له القرآن يوم القيامة شفع فيه ومن محل به القرآن يوم القيلمة صدق عليه فإنه ينادي مناد يوم القيامة (ألا إن كل حارث مبتلي في حرثه وعاقبة عمله غير حرثة القرآن) فكونوا من حرثته و اتباعه واستدلوه علي ربكم واستدلوه علي ربكم واستنصحوه علي انفسكم واتهموه عليه آراءكم واستغشوا فيه اهواءكم(1): بدانيد كه اين قرآن اندرز دهنده اي است كه در اندرزش ترفندي نيست و راهبري است كه گمراه نكند و سخنگويي است كه دروغ نمي گويد. هر كس با قرآن هم نشيني كند، چون برخيزد يا بر هدايتش افزوده شده یا از كوردلي او كاسته گردد. بدانيد آنكه با قرآن است، نيازمند نيست و كس را بدون قرآن بي نيازي حاصل نگردد، درمان دردهاي خود را از قرآن بجویید، چون سختي پيش آيد از قرآن ياري خواهيد، قرآن شفابخش بزرگ ترین دردها يعني كفر و نفاق و تباهي و گمراهي است. با قرآن از خدا حاجت بخواهيد و با عشق به قرآن روي به خدا نهيد و قرآن را وسيله خواهش از مردم قرار مدهيد. بندگان خدا براي روي آوردن به او قرآن را نيكوترين وسيله يافته اند، بدانيد كه قرآن شافعي است كه شفاعتش پذيرفته آيد و سخنوري است كه سخنش به تصديق مقرون باشد. هر كه را قرآن در روز رستاخيز شفاعت كند شفاعت وي را بپذيرند و هر كه را در رستاخيز قرآن تقبيح كند سخنش

ص: 34


1- - نهج البلاغه، شرح محمد عبده: ج1ص347 از خطبه اي كه ابتداي آن چنين است: «از بيان خدا سود بريد و از اندرزهاي الهي پند گيريد».

به زيان او برگردد. در روز قيامت آوازدهنده اي آواز دهد كه هر انساني در جهان آخرت گرفتار عاقبت عمل خويش است مگر عمل كنندگان به قرآن پس از عمل كنندگان و از پيروان قرآن باشيد و قرآن را دليل شناخت پروردگار خويش دانيد و اندرز دهنده خود شماريد و هر انديشه كه برخلاف قرآن در دل داريد صوابش مداريد و هواهاي نفساني خود را در برابر قرآن خائن بدانيد.

ص: 35

ص: 36

اهتمام پيامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت ايشان به قرآن

توجه و اهميت اهل بیت(علیهم السلام) به قرآن به نهايت خود رسيده است به گونه اي كه امام سجاد(علیه السلام) فرمودند: «لو مات من بين المشرق و المغرب لما استوحشت بعد أن يكون القرآن معي(1): اگر تمام مردم از مشرق تا مغرب زمين بميرند با حضور قرآن در كنار من هرگز وحشتي نخواهم داشت».

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به تلاوت قرآن امر شدند «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً(2): و به تلاوت آيات قرآن با توجه كامل مشغول باش» و خداوند به آن حضرت دستور آمادگي داد تا ايشان را به عبادت شبانه ملزم كند:« إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلاً إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِيلا(3): ما كلام بسيار سنگين (و گرانمايه قرآن) را بر تو القا مى كنيم البته نماز شب (و دعا و ناله سحر) بهترين شاهد اخلاص و صفاى قلب و دعوى صدق ايمان است». رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به تلاوت قرآن بسنده نمي كرد، بلكه از عبدالله بن مسعود مي خواست برايش قرآن بخواند اما وي از آن حضرت عذرخواهی کرده مي گفت: اي رسول خدا قرآن بر شما نازل شده است حال آنكه شما مي خواهيد آن را از من بشنويد. ايشان مي فرموند: دوست دارم آن را از تو بشنوم، آن گاه عبدالله قرآن را قرائت مي كرد و اشك از ديدگان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جاري مي گشت. ايشان با اين قرائت در پي آن بودند كه تمام اعضا و جوارح ایشان، چشم، گوش، قلب و زبان از قرآن بهره مند شود و مي دانستند هر عضوي براي كسب شناخت و معرفت

ص: 37


1- - اصول كافي: كتاب فضل القرآن،باب 1 حديث13.
2- - مزمل: 4.
3- - مزمل: 5- 6.

روشي ويژه دارد؛ بنابراین آن حضرت- كه كامل ترین خلق بودند- مي خواستند همه روش هاي شناخت و معرفت نزد ايشان كامل شود. حديثي در این باره با چنين مضموني وارد شده است كه هر كس حسي- يكي از حواس پنجگانه- را از دست دهد در حقيقت دانشي را از دست داده است. پس آن حضرت بر آن بودند تا به وسيله همه اعضا و جوارح خويش از علوم و معارف قرآن بهره برند. بدين جهت استحباب قرائت قرآن با صداي بلند را ذكر كرده اند و اين غير از فضیلت و پاداشي است كه در گوش سپردن و نگاه كردن به قرآن بيان شده است و نيز حفظ آنچه از قرآن خوانده مي شود، حتي در حال نماز كه إن شاء الله در مجموعه احاديث شريف ذكر خواهد شد.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با قرآن انس مي گرفت. سوره «الرحمن» را براي مسلمين كه سكوت كرده و به قرآن گوش فرامي دادند، قرائت كردند. آن حضرت فرمودند: «لقد قرأتها علي الجن فكانوا احسن استماعاً منكم، قالوا و كيف يا رسول الله. قال(صلی الله علیه و آله): كانوا كلما قرأت«فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان»(1) يقولون هم: لَا بِشَى ءٍ مِن آلائِكَ رَبِّ أُكَذِّب: اين سوره را براي جنیان خواندم، آنان بهتر از شما به آن گوش سپردند، مسلمين پرسيدند: چگونه اي رسول خدا؟ ايشان فرمودند: هر بار كه اين آيه را خواندم: «(الا اى جنّ و انس) كدامين نعمت هاى خدايتان را انكار مى كنيد؟» آنان مي گفتند: پروردگارا! ما هيچيك از نعمت هاى تو را تكذيب نمى كنيم». هنگاميكه آن حضرت آيه «أَ لَيْسَ ذلِكَ بِقادِرٍ عَلى أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتى(2): آيا چنين خداى (با قدرت و حكمت) باز نتواند مردگان را زنده گرداند؟» را قرائت مي كردند، عبارت «بَلَي

ص: 38


1- - الرحمن: 55.
2- - قيامت: 40.

سُبحَانَكَ اللَّهُمَّ: آري پاك و منزهي اي خدا» را بيان مي كردند زيرا ايشان اين آيه را از خداوند متعال و به صورت مستقيم و بدون واسطه از لابه لاي سطور قرآن مي شنيدند. در ادامه نيز ذكر خواهد شد كه امام كاظم(علیه السلام) به گونه اي قرآن را قرائت مي كردند كه گويي انساني را مورد خطاب قرار مي دهند. پيامبر(صلی الله علیه و آله) سوره «زمر» را براي جواني پاكدل و نيك سرشت قرائت کردند، هنگاميكه به آيه «وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلى جَهَنَّمَ زُمَرا(1): و آنان را كه كافر شدند فوج فوج به جانب دوزخ رانند» و نيز آيه «وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرا(2): و متقيان خدا ترس را فوج فوج به سوى بهشت برند» رسيدند، آن جوان چنان صدايي برآورد كه در دم جان سپرد. همچنين ايشان سوره « هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُورا: آيا بر انسان روزگارانى نگذشت كه چيزى هيچ لايق ذكر نبود؟» را خواندند و به هنگام نزول آن، شخص سياه چهره اي نزد آن حضرت حضور داشت، هنگاميكه به وصف بهشت رسيدند، آن شخص چنان آهي بركشيد كه جان داد، پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «أخرج نفس صاحبكم الشوق إلي الجنة: شوق ديدار بهشت، جان دوست شما را ستاند». اين افراد از جمله كساني هستند كه اين آيه شريفه آنان را چنين توصيف مي كند: «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُون (3): كسانى كه كتاب بر آن ها فرستاديم آن را خوانده و حق خواندن آن را (در مقام عمل نيز) به جاآورند، آنان اهل ايمانند و آن ها كه به كتاب خدا كافر شوند (و حق شناسى نكنند) آن گروه زيانكاران عالمند».

ص: 39


1- - زمر: 71.
2- - زمر: 73.
3- - بقره: 121.

ضرورت اهتمام به قرآن

از آنچه گذشت چنين برمي آيد كه بيشترين انگيزه هاي توجه و اهميت به قرآن كريم را مي توان در نكات جديدي خلاصه کرد كه با آنچه تاكنون در آيات و روايات شنيده ايم، متفاوت است:

1- قرآن درمان موفق و كامل بيماري هاي فردي، اجتماعي روحي و حتي جسمي است آن چنان كه در برخي احاديث خواهد آمد.

2- عدم بي نيازي جويندگان كمال و سعادت جاويدان – كه همان هدف والاتر و نهايي است- از قرآن و هدايت جستن و پيروي از آن در دنيا و آخرت. همچنين كمال انسان و قدر و منزلت وي با بهره مندي بيشتر از قرآن كريم افزون تر مي گردد.

3- در سايه اهتمام به قرآن كريم، سرمشق گرفتن از پيامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت بزرگوار ايشان حاصل مي شود همان گونه كه در اين آيه بدين امر دستور داده شده ايم: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرا(1): البته شما را به رسول خدا (چه در صبر و مقاومت با دشمن و چه ديگر اوصاف و افعال نيكو) اقتدايى نيكوست، براى آن كس كه به (ثواب) خدا و روز قيامت اميدوار باشد و ياد خدا بسيار كند».

4- قرآن پيام دوست حقيقي و مطلق است و انسان از بازخواني پيام دوست خويش و انديشه و تأمل در مفاهيم آن آزرده خاطر نمي شود. خداوند متعال به دليل حضور همه اسباب محبت در وجود او محبوب حقيقي است. عشق و دوستي يا از حسن و

ص: 40


1- - احزاب: 21.

كمال محبوب ناشي مي شود كه صفات كمال و اسامي نيك در ذات خداوند جمعشده است یا اين دوستي به دليل لطف و احسان نشأت گرفته از وجود دوست است كه در اين صورت نيز خداوند از همان آغاز نسبت به آفرینش افراد ناشایست و نالایق حتی بندگان سرکش و نافرمان خويش نعمت ارزاني داشته و بخشاينده و نيكوكار بوده است: « وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها(1): و اگر بخواهيد كه نعمتهاى خدا را شماره كنيد هرگز نتوانيد» و اين چنين است. حديثي با همين مضمون از امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت شده كه فرمودند: «القرآن عهد الله إلي خلقه فقد ينبغي للمرء المسلم أن ينظر في عهده و أن يقرأ منه كل يوم خمسين آية: قرآن پيمان خداوند با بندگانش است، پس شايسته است كه انسان مسلمان در پيمان خويش نگريسته و روزي پنجاه آيه از قرآن را بخواند»(2).

5- پاداش بزرگ و اجر بي پاياني كه طبق احاديث شريفه اي كه خواهيم شنيد به قاري قرآن و تأمل كننده در آياتش داده مي شود.

6- از آنجا که قرآن كتابي زنده و جاويد و متعلق به هر زمان و مكاني است، مواضعي را كه مورد بررسي قرار داده و مشكلاتي را كه با آن روبرو مي شود، نيز منحصر به زماني خاص نیست؛ بنابراین از حضور و كارگشایي پيوسته و هميشگي قرآن در مواضع تازه و جديد بهره برده مي شود كه بسياري از اين مواضع را طي بحثي با عنوان انديشه مقايسه ميان دو جاهليت نخست و جاهليت نوظهور، ارائه خواهيم داد. در همين راستا داستاني از حارث أعور ذكر شده است كه مي گويد:

ص: 41


1- - نحل: 18.
2- - اصول كافي: كتاب فضل القرآن، بابي در قرائت آن، ج1.

«دخلت المسجد فإذا الناس قد وقعوا في الأحاديث فأتيت علياً فأخبرته، فقال: أو قدفعلوها؟ سمعت رسول الله(صلی الله علیه و آله) يقول إنها ستكون فتنة. قلت: فما المخرج منها يا رسول الله؟ قال: كتاب الله فيه نبأ من قبلكم و خبر من بعدكم و حكم ما بينكم و هو الفصل ليس بالهزل(1): وارد مسجد شدم و مردم را در حال اختلاف در مورد احاديث ديدم نزد علي(علیه السلام) آمدم و ايشان را از ماجرا مطلع کردم، آن حضرت فرمودند: آيا به راستي چنين كرده اند؟ از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنيدم كه مي فرمود: اين احاديث فتنه اي خواهد بود. گفتم: اي رسول خدا راه خروج از اين فتنه چيست؟ فرمودند: كتاب خدا، اخبار گذشته و آينده و برنامه زندگي شما در آن است. اين كتاب، معيار جدایی حق از باطل بوده و مزاح نیست».

7- آموزش و فراگيري علوم و معارف و اسرار آن ها كه در قرآن به ودیعه گذاشته شده است به گونه اي كه شخصي مانند امير المؤمنين(علیه السلام) كه عبدالله بن عباس، علم ايشان را زينت امت و مترجم و مفسر قرآن توصيف مي كند و مي گويد: علم من و همه اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نسبت به علم علي(علیه السلام) مانند قطره در برابر درياست، شخصي مثل علی(علیه السلام) با چنین علمی، هنگامي كه از ايشان پرسش شد: «هل عندكم شيء من الوحي؟ قال: والذي فلق الحبة و برأ النسمة الا ان يعطي الله عبداً فهماً في كتابه(2): آيا از وحى چيزى نزد شما هست؟ فرمود: نه به آن خدا كه دانه را مى شكافد و خلايق مى آفريند سوگند كه خداى تعالى به هر كس از بندگانش كه بخواهد فهم در قرآنش را مى دهد».

ص: 42


1- - الميزان في تفسير القرآن: 20/ 262.
2- - الميزان في تفسير القرآن 3/ 71.

در اين كتاب باورهاي راست و صحيح، اخلاق والا، دستورات و قوانين خردمندانه، ظرافت هاي بلاغي و بيان نيكو وجود دارد كه پاسخگوي هر نيازي هستند. همچنين اسرار خلقت و شگفتي هاي مخلوقات در جسم انسان، هستي و طبيعت در قرآن موجود است. در اين كتاب اسراري است كه عقل مخترعين به آن نرسید، اما به آن مفهوم نيست كه قرآن كتاب فيزيك، شيمي، ستاره شناسي یا پزشكي است تا خطاها و كاستي هاي اين علوم را بازتاب دهد، بلكه قرآن كتاب هدايت و اصلاح است كه همه ابزارها را در راستاي تحقق هدف خويش به كار گرفته و اين علوم همگي در قالب اين هدف ريخته مي شوند و قرآن از آن ها به ميزان نياز جهت تحقق هدف خويش برمي گيرد.

8- گواهي عدم دين نسبت به شكايت قرآن از ترك و واگذاري آن، همان گونه كه قبلا در حديث شريف ذكر شد (ثلاثة يشكون: سه گروه شكايت مي كنند ... ). شكايت قرآن نزد خداي تعالي پذيرفته است همان گونه كه در حديث شريف ذكر شد كه قرآن (ستيزه جويي تأييد شده است) يعني قرآن مدعي تأييد شده اي است و حق به آن داده مي شود. شكايت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) كه در قرآن ذكر شده است، اين ادعا را تقويت مي كند: «(وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً(1): در آن روز رسول (به شكوه از امت در پيشگاه پروردگار) عرض كند: بارالها (تو آگاهى كه) امّت من اين قرآن را به كلّى متروك و رها كردند».

9- رستگاري با شفاعت قرآن. در حديث مذكور، قرآن با عنوان (شافع مشفع: شفيعي كه شفاعتش پذيرفته است) توصيف شده است و در وصف شفاعت آن در

ص: 43


1- - فرقان:30.

حديث آمده است: «و كان القرآن حجيزاً عنه: قرآن مانعی برای او مي شود»- يعني قرآن حايل و حجابي براي قاري قرآن مي شود- در روز قيامت، قرآن مي گويد: «يا ربّ إن كل عامل أصاب أجر عمله غير عاملي فبلّغ به أكرم عطائك، قال: فيكسوه الله العزيزي الجبار حلتين من حلل الجنة ويوضع علي رأسه تاج الكرامة ثم يقال له: هل أرضيناك فيه؟ فيقول القرآن: يا ربّ قد كنت أرغب له فيما هو افضل من هذان قال: فيعطي الأمن بيمينه و الخلد بيساره ثم يدخل الجنة يقال له: اقرأ آية فاصعد درجة ثم يقال له هل بلغنا به و ارضيناك؟ فيقول: نعم(1): پرودگارا! هر عمل كننده اي پاداش عمل خويش را دريافت كرده است جز عمل كننده به من، پس بهترين بخشش خود را به او عطا كن. خداوند مي گويد: خداوند بزرگ و شكست ناپذير دو جامه از جامه هاي بهشتي را بر تن وي مي پوشاند و بر سر وي تاج شكوه و بزرگي مي نهد سپس خطاب به قرآن مي گويد: آيا ما تو را نسبت به وي راضي كرديم؟ قرآن مي گويد: پروردگارا! پاداشي برتر از اين دو را برايش دوست داشتم. خداوند مي فرمايد: امنيت و آرامش به دست راست و جاودانگي به دست چپ وي داده مي شود سپس وارد بهشت مي شود سپس به او گفته مي شود: آيه اي بخوان تا جايگاهت بالاتر رود، آن گاه به قرآن گفته مي شود: آيا پاداش او را داده ايم و تو را خرسند كرده ايم؟ قرآن مي گويد: آري».

فوائد بي شماري غير از اين موارد در سايه اهتمام به قرآن وجود دارد كه درخواهي يافت برخی از آن ها فقط مختص مسلمانان نیست، بدين دليل انديشمندان، دانشمندان و رهبران، هر چند غير مسلمان به قرآن روي مي آورند.

ص: 44


1- - الوسائل: كتاب نماز، ابواب قرائت قرآن، باب6، ج1.

تا بدين جا انگيزه هاي ذكر شده براي برانگيختن و تشويق انسان جهت در آغوش كشيدن اين كتاب بزرگ و گشاده دست و نيز اهتمام به آن به گونه اي كه با گوشت و خون وي آميخته شود، كافي است. من در اينجا هر كه را حقي براي من به گردن خويش مي بيند- چه اخلاقي و چه شرعي- بايسته مي دانم حداقل دو بار در سال قرآن را ختم كند كه اين ميزان بسيار اندكي است. اگر به دقت بنگريم، فقط در ماه مبارك رمضان مي توان نصف اين ميزان یا بيشتر از آن، قرآن قرائت كرد.

مهم تر از انگيزه هاي مذكور، مواردي است كه در احاديث شريفي بيان گشته كه از ميان آن ها مجموعه اي با بيش از چهل حديث را براي شما برگزيدم و اين طبق سنت گذشتگان نيكي است كه بسياري از كتاب هاي چهل حديث را در زمينه هاي مختلف شناخت و معرفت تأليف كرده اند. اميد است كه اين بزرگان و من نيز به همراه آنان، اهل اين حديث شريف باشيم. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «من حفظ عني من أمتي أربعين حديثاً في أمر دينه يريد به وجه الله عز وجل و الدار الآخرة بعثه الله يوم القيامة فقيهاً عالماً(1): هر كسي از امت من كه چهل حديث از من را در ارتباط با امر دين خود جهت خشنودي و رضايت خداوند عز و جل و كسب سراي آخرت حفظ كند، روز قيامت خدا او را فقيه و دانشمند برمي انگيزد».

ص: 45


1- - الخصال: 2/ 542.

ص: 46

قرآن خود را توصيف مي كند

اما مهم تر از تمام اين مباحث آن است که برخي آياتي را كه قرآن كريم به وسيله آن ها خود را توصيف مي كند، براي شما بيان كنم، زیرا قرآن خود به آن آگاه تر بوده و كلام بهترين گويندگان است و از این آيات شأن والا و آثار و بركات بزرگ اين كتاب شناخته می شود این آیات عبارتند از:

1-«هذا بَيانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِين(1): اين آيات حجت و بيانى است براى (عموم) مردم و راهنما و پند براى پرهيزكاران».

2- «ِإنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ وَ لا تَكُنْ لِلْخائِنِينَ خَصِيم(2): (اى پيغمبر) ما قرآن را به حق به سوى تو فرستاديم تا به آنچه خدا (به وحى خود) بر تو پديد آورده ميان مردم حكم كنى و نبايد به نفع خيانتكاران (با مؤمنان) به خصومت برخيزى».

3- «يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْجاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً *فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ يَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِراطاً مُسْتَقِيما(3): اى مردم! يقيناً از سوى پروردگارتان براى شما برهان [و دليلى چون پيامبر و معجزاتش] آمد؛ و نور روشنگرى [مانند قرآن] به سوى شما نازل كرديم* اما

ص: 47


1- - آل عمران: 138.
2- - نساء: 105.
3- - نساء: 174- 175.

كسانى كه به خدا ايمان آوردند و به او تمسّك جستند به زودى آنان را در رحمت و فضلى از سوى خود درآورد و به راهى راست به سوى خود راهنمايى مى كند».

4- «قَدْجاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ * يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يَهْدِيهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيم (1): بي ترديد از جانب خدا براى (هدايت) شما نورى (عظيم) و كتابى آشكار آمد* خدا به آن كتاب هر كس را كه از پى خشنودى او رود به راههاى سلامت هدايت كند و آنان را از تاريكى هاى (جهل و گناه) بيرون آورد و به عالم نور داخل گرداند و به راه راست رهبرى كند».

5- «وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِم(2): و اگر آنان تورات و انجيل و آنچه را از پروردگارشان به سوى آن ها فرو فرستاده شده است، بر پا مى داشتند از نعمت هاى آسمانى و زمينى برخوردار مى شدند؛ برخى از ايشان امتى ميانه رو هستند و بسيارى از آنان آنچه انجام مى دهند زشت است».

6- «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلى شَيْ ءٍ حَتَّى تُقِيمُوا التَّوْراةَ وَالْإِنْجِيلَ وَما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُم (3): بگو: اى اهل كتاب! تا تورات و انجيل و آنچه را از پروردگارتان به سوى شما فرو فرستاده شده است بر پا نداريد بر حق نيستيد».

7- «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ ء(4): ما در اين كتاب، هيچ چيز را فرو نگذاشته ايم».

ص: 48


1- - مائده: 15- 16.
2- - مائده: 66.
3- - مائده: 68.
4- - انعام: 38.

8- وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَك (1): و اين كتاب خجسته اى است كه آن را فرو فرستاده ايم».

9- «وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون (2): و چون قرآن خوانده شود به آن گوش فرا دهيد و خاموش بمانيد باشد كه بر شما بخشايش آورند».

10- «يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِين (3): اى مردم! براى شما پندى از سوى پروردگارتان و شفايى براى دل ها و رهنمود و بخشايشى براى مؤمنان آمده است».

11- «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبِيرا(4): بى گمان اين قرآن به آيين استوارتر رهنمون مى گردد و به مؤمنانى كه كارهاى شايسته انجام مى دهند مژده مى دهد كه پاداشى بزرگ دارند».

12- «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِكْرِ اللَّهِ ذلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هاد(5): خداوند است كه بهترين گفتار را (به گونه) كتابى (با آياتى) همانند دوگانه (يعنى مكرّر) فرو فرستاده است؛ پوست هاى آنان كه از پروردگار خويش مى هراسند از آن به لرزه مى افتد سپس با ياد خداوند پوست ها و دل هاشان نرم مى شود؛ اين رهنمود خداوند است كه با آن هر كه را بخواهد راهنمايى مى كند و هر كه را گمراه گذارد رهنمونى نخواهد داشت».

ص: 49


1- - انعام: 92.
2- - اعراف: 204.
3- - يونس: 57.
4- - اسراء: 9.
5- - زمر: 23.

13- «وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ * لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيد(1): به راستى آن كتابى است ارجمند* در حال و آينده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده اى است».

14- «اللَّهُ الَّذِي أَنْزَلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمِيزانَ(2): خداوند است كه كتاب را به حق و ترازو را فرو فرستاد».

15- «وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيم (3): و بى گمان آن نزد ما در اصل كتاب، فرازمندى فرزانه است».

16- «وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِين (4): و هر كه از ياد خدا (و حكم قرآن) رخ بتابد شيطانى را بر او برانگيزيم تا يار و همنشين دايم وى باشد».

17- «فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيم*وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُون(5): پس به قرآنى كه تو را وحى مى شود تمسّك كن كه البته تو به راه راست (و طريق حق) هستى * و قرآن براى تو و (مؤمنان) قومت شرف و نام بلندى است و البته شما امت را باز مى پرسند كه با قرآن چه كرديد؟».

18- «هذا بَصائِرُ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُون(6): اين قرآن براى عموم مردم مايه بصيرت بسيار و براى اهل يقين موجب هدايت و رحمت پروردگار است».

ص: 50


1- - فصلت: 41- 42.
2- - شوري: 17.
3- - زخرف: 4.
4- - زخرف: 36.
5- - زخرف: 43- 44.
6- - جاثيه: 20.

19- «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها(1): آيا منافقان در آيات قرآن تفكر نمى كنند يا بر دل هاشان خود قفل هاى جهل و نفاق زده اند».

20- «ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيد(2): ق (قسم به قدس و قدرت و) قسم به قرآن با مجد و عظمت».

21- «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ(3): و ما قرآن را براى وعظ و اندرز بر فهم آسان كرديم آيا كسى هست كه از آن پند گيرد؟».

22- «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ* فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ* لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُون(4): كه اين قرآن كتابى بسيار بزرگوار و سودمند و گرامى است* كه در لوح محفوظ سرّ حق مقام دارد* كه جز دست پاكان (و فهم خاصّان) به آن نرسد».

23- «أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ(5): آيا هنگام آن نرسيده است که دل های مؤمنان از ياد خداوند و از آنچه از سوى حق فرو فرستاده شده است فروتنى يابد و مانند كسانى نباشند كه پيش از اين به آنان كتاب (آسمانى) دادند اما روزگار بر آنان به درازا كشيد و دل هاشان سخت شد و بسيارى از آنان بزهكار بودند؟».

ص: 51


1- - محمد: 24.
2- - ق: 1.
3- - قمر: 40.
4- - واقعه: 77- 79.
5- - حديد: 16.

24- «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون(1): اگر اين قرآن را بر كوهى نازل مى كرديم، قطعاً آن را از ترس خدا فروتن و از هم پاشيده مى ديدى و اين مثل ها را براى مردم مى زنيم تا بينديشند».

25- «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلا* إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلا(2): و قرآن را آرام و روشن بخوان * ما سخنى سنگين را به زودى بر تو فرو مى فرستيم».

26- «بَلْ هُوَ قرآن مَجِيدٌ* فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ(3): بلكه اين كتاب قرآن بزرگوار و ارجمند الهى است * كه در لوح محفوظ حق (و صفحه عالم ازلى) نگاشته است».

27- «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ * وَما هُوَ بِالْهَزْلِ(4):كه قرآن به حقيقت كلام جدا كننده (حق از باطل) است * و هرگز سخن هزل بيهوده نيست».

28- «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً * قَيِّماً لِيُنْذِرَ بَأْساً شَدِيداً مِنْ لَدُنْهُ وَ يُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِين الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَنا(5): ستايش و سپاس مخصوص خداست كه بر بنده خاص خود (محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) اين كتاب بزرگ (قرآن) را نازل كرد و در آن هيچ نقص و كژى ننهاد * كتابى است در نهايت استوارى تا (به اين كتاب بزرگ خلق را) از عذاب سخت خود بترساند و اهل ايمان را كه اعمال آن ها نيكوست به اجر بسيار نيكو بشارت دهد».

ص: 52


1- - حشر: 21.
2- - مزمل: 4- 5.
3- - بروج: 21- 22.
4- - طارق: 13- 14.
5- - كهف: 1- 2.

29- «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِينَ (1): و ما بر تو اين كتاب (قرآن عظيم) را فرستاديم تا حقيقت هر چيز را روشن كند و براى مسلمين هدايت و رحمت و بشارت باشد».

30- «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى(2): و هر كس از ياد من اعراض كند همانا (در دنيا) معيشتش تنگ شود و روز قيامتش نابينا محشور كنيم».

آيات مذكور برخي ويژگي ها و آثار نيكي است كه قرآن با آن ها وصف مي شود. قرآن كتاب پربركت، ارجمند، بزرگ، گرانقدر و روشنگر، راهنما، اندرز و رحمت و شفا و پند و نور است كه به حق نازل شده، تا بین مردم به حق حکم کند و مؤمنان را وارد فضل و رحمت الهي كرده و آنان را به راه راست هدايت –كند و كتابي بلند قدر و خردمندانه، بصيرت آفرين براي مردم، گفتاري گرانبار و جدا كننده بوده و شوخي و بيهوده نيست؛ بنابراین قرآن- يعني حقايق آن كه اين الفاظ به عنوان ظرفي براي آن ها قرار داده شده و به مثابه مثال هايي براي نزديك كردن اين حقايق و معاني ژرف به اذهان مردم هستند- در كتاب پنهان (علم الهى) در لوح محفوظي است كه كسي آن را لمس نكرده است و حقايق واقعي آن را به صورت كامل درك نكنند مگر افرادي كه از گناه، عصيان و لغزش پاك گشته و هر نوع آلودگي از آيينه قلب آنان زدوده شده است به گونه اي كه صفحه اين لوح محفوظ را به صورت كامل انعكاس مي دهد، اما ديگران فقط به اندازه كمال خود شايسته دريافت قرآن هستند: «أَنْزَلَ مِنَ

ص: 53


1- - نحل: 89.
2- - طه: 124.

السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها(1): خدا از آسمان آبى نازل كرد كه در هر رودى به قدر وسعت و ظرفيتش سيل آب جارى شد».

مردم به تدبر در قرآن، شمرده و آهنگين خواندن آن و نيز تمسك و گوش سپردن به آن امر شده اند و اگر اين كتاب از طرف كسي غير از خدا بود، اختلاف و تفاوت بسياري در آن مي يافتند؛ بنابراین اگر مردم امر قرآن را برپاي دارند و به آن تمسك جويند از نعمت هاى آسمانى و زمينى برخوردار مى شوند و دل هاي آنان خاشع و فرمانبردار گردد و شايسته فضل و احسان الهي شوند، اما اگر از آن روي گردانند، زندگي مشقت باري خواهند داشت و شياطين مدام آنان را به سوي خود مي خوانند تا سرانجام همنشينشان شوند. دل هاي آنان چنان سخت مي شود كه گويي سنگ و بلكه سخت تر از آن است، زيرا بى گمان از این سنگ ها جويبارها نمى جوشد و این قبلهای بسان سنگ از بيم خداوند فرو نمى غلتد و اين دل هاي دور از قرآن و ياد خداوند سبحان، سخت و نفوذ ناپذير بوده و قطره اي از جويبارهاي شناخت و معرفت در آن ها جاري نمي شود: « وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون(2): و اين مثل ها را براى مردم مى زنيم تا بينديشند».

شرح برخي صفات قرآن

اشاره

اين شرح مختصر از صفات قرآن كافي نبوده و بدين جهت ضروري مي دانم برخي از اين صفات را كه آثار اخلاقي و اجتماعي دارند، شرح مفصل تري داده و برخي ديگر

ص: 54


1- - رعد: 17.
2- - حشر: 21.

را به تفاسير طولاني مرتبط با آيات ذكر شده، واگذارم؛ البته اين اوصاف را نه فقطجهت آگاهي از قرآن، بلكه براي شناخت اهل بیت(علیهم السلام) نيز بيان مي كنم، زیرا ايشان با قرآن برابر بوده و با يكديگر مانند دو برادر هستند كه هرگز از يكديگر جدا نمي شوند. پس اگر قرآن به حق سخن مي گويد، اهل بیت(علیهم السلام) نيز با حق بوده و حق با آنان است، باطل به قرآن راه ندارد و اهل بیت(علیهم السلام) نيز پاك و معصوم هستند، قرآن كتاب ولايت و حكومت بر مردم است و اهل بیت(علیهم السلام)، امام و پيشواي آنان هستند و اين چنين است:

مبارك

مبارك يعني پربركت كه اين امر از چند جهت است، يكي از جهت منبع صدور آن، زيرا قرآن از جانب خداوند متعال كه بسيار بخشنده، منان و عطا كننده نعمت هاي نامتناهي و بي شمار است، نازل شده است. بُعد ديگر مبارك بودن قرآن از جهت محل نزول آن يعني قلب پیامبر(صلی الله علیه و آله) مهربان و بزرگي است كه به مثابه رحمتی براي جهانيان فرستاده شده است. قرآن به دليل آثار خود نيز مبارك است، زیرا هدايت، خير و سعادت دنيا و آخرت و همچنين اساس و بناي زندگي بشر و حفظ موجوديت آن و نيز امنيت و آرامش همگي در آن موجود است. حجم قرآن نيز سبب مباركي آن است، زيرا قرآن تنها یک كتاب است اما همه صاحبان دانش و معرفت جرعه اي از آن برمي گيرند و بسان چشمه پرآبی است که خشک نمی شود و دانشمندان علم اصول، فقيهان، عالمان نحو، اديبان، انديشمندان، سياست مداران، جامعه شناسان، اقتصاد دانان، پزشكان، قانونگذاران و فرمانروايان از آن بهره برده و به آيات آن استدلال مي كنند. با اين وجود، قرآن هميشه كتابي جاويد و سخاوتمند مانده است و

ص: 55

همين امر، دليل نزول آن از جانب خداوند است و همه اين موارد، همان چيزي استكه كتاب هاي بي شماري امكان پيوستن و دربرگرفتن آن را ندارند، قرآن به شماره افرادي كه به وسيله آن هدايت يافته و قلب ها و عقل هايشان به بركت آن نوراني گشته، مبارك است.

عزيز

عزيز به مفهوم صعب الوصول بودن قرآن است، زیرا نامه اي سربسته است و حقايق والاي آن در لوح محفوظ نگهداري مي شود و اين الفاظ و واژگان فقط مثال هايي جهت نزديك کردن اين معاني به اذهان مادي گراي بشر است كه توان دست يابي به آن ها را ندارند. آري اين معاني را فقط افراد پاكي لمس و درك کرده كه خداوند هر پليدى را از آنان زدوده و به شايستگى پاك گردانده است، ايشان، محمد(صلی الله علیه و آله) و خاندان او هستند. از حضرت علي(علیه السلام) شنيده ايم كه مي فرمايند: «ما علمي فراتر از فهم و درك اين كتاب نداريم». عزيز بودن به مفهوم كمياب بودن وجود شيئي مانند آن است و قرآن نيز بدين دليل كه كلام كسي است كه هيچ مثل و همانندي ندارد، عزيز است. قرآن عزيز بوده زيرا محال است گزند و آسيبي به آن رسد كه به مفهوم اين آيه شريفه است: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون (1): بى گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده ايم و به يقين ما نگهبان آن خواهيم بود». بُعد ديگر عزيز بودن قرآن در چيرگي، شكست ناپذيري و تسلط آن است، زيرا كلام خدا بوده و كلام الهي والا و برتر است، پس قرآن پيروز مي شود و بر آن غلبه نشود و جايگاه آن هميشه سيطره

ص: 56


1- - حجر: 9.

و تسلط بر بندگان و تصرف در امور آنان است. مفهوم عزيز بودن قرآن، مطلوببودن و خواسته شدن آن است همان گونه كه گفته مي شود: هر آنچه موجود است، ملال آور بوده و هر چيز نايابي مطلوب و خواستني است. اين كتاب نيز مطلوب و خواسته هر کسی است كه طالب رسيدن به خداوندست.

مجيد

راغب در كتاب مفردات گفته است: مفهوم مجد، گشادگي در بخشش و بزرگي و گرانقدري است كه اصل آن از عبارت: «مجدت الإبل: شتر از علوفه سير شد» بوده آن هنگام كه شتر در چراگاهي فراوان و پهناور قرار گيرد. قرآن نيز به دليل بخشش ها و بزرگواري هاي دینوی و اخروی فراواني كه در بردارد با صفت مجيد توصيف شده است. بر همین اساس اين كتاب با صفت كريم در این آيه توصیف شده است «إنَّه لَقُرآنٌ کریمٌ: اين كتاب، قرآني گرانمايه است» و آن نيز به دليل گشاده دستي و سخاوت هاي فراوان آن است كه در شرح صفت (مبارك) به آن ها اشاره كرديم.

قيم

اين صفت از واژه «قيمومه: ولايت و سرپرستي» گرفته شده است. قرآن، ولي و سرپرست بندگان بوده تا آنان را به سمت مصالح خويش سوق داده، رهبري و راهنمايي كند و تمام اسباب و عوامل سعادت دنيا و آخرت را براي آنان مهيا نمايد، همان گونه كه سرپرست يك خانواده يا جامعه چنين عمل مي كند. راه و روش قرآن بر همه روش هاي ديگر چه در سطح اعتقادات یا در زمينه قوانين، مقدم و راهبر آ ن هاست، اين روش ها تابع روش قرآن بوده و در برابر آن محكوم و فروتن هستند. اگر

ص: 57

بشريت به دنبال خير و سعادت خويش باشد نه به دنبال اعمالي كه با دوري از قرآنو توسل به عقل ناقص بشر انجام مي دهد كه غالبا تسليم خواسته ها و منافع است، بداند كه سرپرستي اصلي و برتر در اين زندگي از آن قرآن است. آيه شريفه «وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجا(1): و در آن هيچ كژى ننهاد» با اين توصيف كه هيچ نوع كژي در قرآن وجود نداشته و هيچ عيب و نقص و قصوري به آن راه ندارد، راه سرپرستي آن را هموار کرده است. يكي از شروط ولايت و سرپرستي بر بشر اين است كه هر كه خواستار كامل كردن ديگري باشد، ابتدا خود بايد كامل باشد، همان گونه كه گفته اند: كسي كه فاقد شيئي باشد، نمي تواند آن را به ديگري عطا كند. از ديگر لوازم سرپرستي بر بشر اين است كه كسي بدين امر مبادرت ورزد كه هيچ عيب و نقص و كوتاهي نداشته باشد و اين شرايط فقط در اين كتاب بزرگ و نيز همسان آن، ثقل کوچک تر يعني اهل بیت نبوت(علیه السلام) تحقق يافته است و هر چه غير از آنان باشد، شايستگي ولايت و سرپرستي جامعه را ندارد. احاديث بسياري در اين ارتباط وجود دارد كه اولويت قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) را واجب کرده است.

آيه «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكا(2): و هر كه از ياد من روى برتابد بى گمان او را زيستنى تنگ خواهد بود» ضنك يعني تنگ و سخت و اين صفت هر كسي است كه از ياد خداوند متعال رويگردان شده و ارتباطش با او قطع شده و دور از قرآن زندگي مي كند كه در اين صورت دچار تنگدستي و سيه روزي و درد مي شود، زیرا از رحمت گسترده الهي جدا شده و طعمه اميال، حرص و آز و هوس هاي نامحدود خود مي شود؛ بنابراین به خاطر ترس از مرگ، پيوسته در وحشت به سر

ص: 58


1- - كهف: 1.
2- - طه: 124.

مي برد و در دنيايي كه همه دل مشغولي او بوده، زيان ديده و در آخرت هيچ بهره اي نصيبش نمي شود. در بيم از دست دادن اموال و دارائي هاي خود، پيوسته به آن ها حرص مي ورزد، طمع هميشگي، وي را وادار به كسب چیزهایی مي كند که در توانش نيست، زندگي وي هميشه با رنج و سختي همراه است زيرا پيوسته به دنبال سرابي مي دود و گمان مي كند سعادت وی در آن چیزی است که به دست آورده است، تا اینکه متوجه می شود همه آن ها وهم وخیالی بیش نبوده و در نتیجه در پی چیز دیگری می شتابد. به عنوان مثال گمان می کند سعادت او در مال و ثروت است به گونه اي كه ملياردها پول جمع مي كند اما با عدم تحقق سعادت وي در مال و ثروت، آن را در خانه هاي زيبا مي بيند، پس خانه هايي بنا مي كند كه كسي مانند آن را نديده است اما باز نيكبختي خويش را در آن نمي يابد و به جست و جوي آن در زنان مي پردازد، هر تعداد زن كه بخواهد از آن ها برخوردار مي شود اما سرانجام، خود را در بن بست مي بيند و مصداق اين سخن الهي مي گردد: «فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي: آنگاه چون ماه را تابان ديد گفت: اين پروردگار من است» ماه، كنايه از مال و ثروت است و گمان مي كند پروردگار او بوده و ضامن سعادت وي است اما «فَلَمَّا أَفَل: چون فرو شد» و در تحقق سعادت او شكست خورد: «قالَ لاأُحِبُّ الْآفِلِين: گفت ناپديد شوندگان را دوست نمى دارم» «فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَة: هنگامى كه خورشيد را درخشان ديد»، خورشيد كنايه از امور دنيوي ديگر است «قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَر: گفت: اين پروردگار من است، اين بزرگ تر است» اين همان است كه آرامش قلبی و سعادت مرا تأمين مي كند زيرا «هذا أَكْبَر: اين بزرگ تر است» و تأثيري بس مهم تر و بزرگ تر دارد «فَلَمَّا أَفَل: چون فرو شد» و اين پروردگار جديد در تحقق سعادت او ناكام ماند «قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِين: گفت ناپديدشوندگان را دوست نمى دارم» و اين خدايان ناقص حتي براي خود مالك هيچ سود و زياني نيستند چه

ص: 59

رسد به ديگران. در اين حال اگر در جست و جوي حقيقت خالص و بي آلايش باشد، هدايت او مقرر گردد و اين سخن مؤمنان را بر زبان جاري سازد: «قالَ يا قَوْمِإِنِّي بَرِي ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ* إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِين (1):گفت: اى قوم من! من از آنچه شريك (خداوند) قرار مى دهيد بيزارم* من با درستى آيين روى خويش به سوى كسى آورده ام كه آسمان ها و زمين را آفريده است و من از مشركان نيستم» اما اگر اين گونه نباشد، تيره بختي او حتمي گردد و در پاسخ وي گفته شود: «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ وَ اللَّهُ سَرِيعُ الْحِساب(2): و كردارهاى كافران چون سرابى است در بيابانى خشك كه تشنه آن را آب مى پندارد تا چون به آن رسد آن را چيزى نيابد و (كافر) خداوند را نزد آن (كارهاى خويش) فرا مى يابد كه به حسابش تمام مى رسد و خداوند حسابرسى سريع است».

وي اين چنين در بدبختي و سيه روزي و سختي ميان چكش مرگ كه هر لحظه ممكن است او را ربوده و به سوي خود كشاند و نيز سندان حرص و آز باقي مي ماند «وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَياة(3): و آنان را به زندگى آزمندترين مردم خواهى يافت». به همين دليل است كه بيشترين آمار خودكشي مربوط به كشورهاي سرمايه دار یا كشورهایي است كه با بحران غذا روبرو هستند و ريشه اين بدبختي و هلاكت در خلأ معنويت است.

ص: 60


1- - انعام: 77- 79.
2- - نور: 39.
3- - بقره: 96.

«قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ * يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يَهْدِيهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيم (1): به راستى، روشنايى و كتابى روشن از سوى خداوند نزد شما آمده است* خداوند با آن(روشنايى) هر كسى را كه در پى خشنودى وى باشد به راه هاى بى گزند، راهنمايى مى كند و آنان را با اراده خويش از تيرگى ها به سوى روشنايى بيرون مى آورد و آن ها را به راهى راست رهنمون مى گردد». به راستی قرآن نوري است كه ابتدا در قلب مؤمن طلوع مي كند و سپس او را از آلودگي ها و تيرگي هاي گناه و عصيان پاك كرده و صفحه قلب او را جلا مي دهد تا آماده دريافت جلوه هاي حق گردد. قرآن نور هدايت امت و جامعه به راهي است كه ضامن سعادت آن هاست.

يكي از ظرافت هاي بياني قرآن، آوردن واژه «نور» به صورت مفرد و واژه «ظلمات» به صورت جمع است، بدين دليل كه راه حق فقط يكي بوده و تعدد نپذيرد، هر چند كه شاخه ها و مصاديق آن زياد باشد، خداوند متعال فرمودند: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيم(2): ما را به راه راست هدايت كن» در حالی که راه هاي تاريك و باطل، بي شمار و خداياني كه از راه خداوند يگانه متعال باز مي دارند، فراوان هستند.

از آثار و بركات قرآن اين كه هر كه را در پي خشنودى خداوند است به راه هاى سلامت هدايت كند و نخستين نعمت سلامتي كه به وي عطا مي كند، سلامت نفس، آرامش قلب و روشني درك و فهم است. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ(3): آگاه باشيد

ص: 61


1- - مائده: 15- 16.
2- - فاتحه: 6.
3- - رعد: 28.

كه تنها با ياد خدا دل ها آرامش مى يابد». سپس سلامتي خانواده، ميان خانواده اي كه بر اساس اسلام و آموزه هاي قرآن بنا شده است «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون (1): و از نشانه هاى قدرت اوست كه برايتان از جنس خودتان همسرانىآفريد. تا به وسیله ايشان آرامش يابيد و ميان شما دوستى و مهربانى نهاد. در اين عبرتهايى است براى مردمى كه تفكر مى كنند» و پس از آن صلح و امنيت ميان افراد جامعه زماني كه آداب و احكام اسلام بر آنان حاكم باشد: «فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانا(2): و به نعمت او با هم برادر شديد»، «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم (3): محمد (صلى اللَّه عليه و آله و سلم) فرستاده خداست و ياران و همراهانش بر كافران بسيار قويدل و سخت و با يكديگر بسيار مشفق و مهربانند»، «يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ(4): (آنان را) بر خويش برمى گزينند هر چند خود نيازمند باشند».

قول ثقيل: گفتار گران

ثقل(سنگيني و گراني) براي مفهوم حاصل از سخن یا لفظ به كار مي رود. قرآن بر نفس انسان، گران است زيرا زمام اميال و آرزوهاي نفساني را در دست گرفته و افسار آن را رها نمي كند، بلکه پيوسته آن ها را پرورش و اصلاح کرده و به پيش مي

ص: 62


1- - روم: 21.
2- - آل عمران: 103.
3- - فتح: 29.
4- - حشر: 9.

راند. سنگيني قرآن براي عقل نيز به دليل دربرگرفتن اسرار و رموز پيچيده اي است كه عقل هاي سركش و مغرور تاب آن ها را ندارند. بر روح نيز به خاطر وظايف سخت و تعاليم فشرده گران مي آيد. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با اشاره به اين امر مي فرمايند: «دو سوره هود و واقعه به خاطر وجود آيه (فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْت: پس چنان كه فرمانيافته اى پايدارى كن) موي مرا سپيد كرده اند» و ايشان به سنگيني اين امر آگاه هستند.

سرچشمه گراني قرآن صدور آن از جانب خداوند متعال است بدين جهت كتاب هاي تاریخی وسیره نامه ها، حالت پيامبر(صلی الله علیه و آله) را هنگام نزول وحي بر ايشان بيان كرده اند. قرآن نيز گراني خود را با اين آيه توصيف مي كند: «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون (1): اگر اين قرآن را بر كوهى نازل مى كرديم، قطعاً آن را از ترس خدا فروتن و از هم پاشيده مى ديدى و اين مثل ها را براى مردم مى زنيم تا بينديشند».

قرآن نیز به دليل كه آورنده خويش و شخص كوشا در اقامه آن ميان جامعه را به درد و رنج ها و سختي هايي مبتلا مي كند، گران است. خداوند در این باره مي فرمايد: «المص* كِتابٌ أُنْزِلَ إِلَيْكَ فَلا يَكُنْ فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ لِتُنْذِرَ بِهِ وَ ذِكْرى لِلْمُؤْمِنِين (2): الف، لام، ميم، صاد * (اين) كتابى است كه به سوى تو فرو فرستاده شده است تا به آن بيم دهى و يادكردى براى مؤمنان باشد پس نبايد از آن تنگدل باشى». از اين رو پيامبر(صلی الله علیه و آله) به نماز شبانه و ارتباط با خداي تعالي و پيوند عميق با او امر شده است تا آماده دريافت اين سخن گران و مسئوليت بزرگ شود و خداوند آن حضرت را به

ص: 63


1- - حشر: 21.
2- - اعراف: 1- 2.

كسب و تحصيل اين نتايج وعده داده است: «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُودا(1): و پاره اى از شب را به آن (نماز شب) بيدار باش كه (نمازى) افزون براى توست باشد كه پروردگارت تو را به جايگاهى ستوده برانگيزد».

قرآن: پند، شفاء، هدايت و رحمت

در اينجا آنچه را علامه طباطبائي در تفسير آيه مذكور بيان كرده اند را به خلاصه بيان مي كنم.(2)

راغب در كتاب مفرداتش گفته است: ماده «وعظ» به معناى بازداشتن و منع كردن كسى است از كارى همراه با ترسانيدن و خليل نیز گفت است: وعظ به معناى تذكر دادن است به انجام عملى خير به بيانى كه دل شنونده را براى پذيرفتن آن تذكر نرم كند و شفاء سينه ها كنايه است از اينكه آن حالت بد و خبيث روحى كه انسان را به سوى شقاوت و بدبختى سوق مى داد و عيش خوش او را مكدّر مى ساخت و خير دنيا و آخرت او را از بين مى برد زائل گرديد. از سينه ها تعبير كرده است، چون مردم مى بينند كه جاى قلب داخل قفسه سينه است و از سوى ديگر معتقدند كه آدمى هر چه مى فهمد به وسيله قلبش احساس مى كند و با همين عضو است كه امور را تعقّل کرده، يكى را محبوب مى دارد و يكى ديگر را مبغوض. يكى را دوست مى دارد و از ديگر كراهت دارد. به چيزى یا كسى اشتياق مى ورزد و به چيزى اميدوار و آرزومند

ص: 64


1- - اسراء: 79.
2- - الميزان: 10/ 80- 81.

مى شود. از اين رو سينه را مركز اسرار قلب و صفات روحى دانسته و آن را خزينه فضائل و رذائل شمرده اند.

مي گويم: احاديث بسياري بر اين دلالت مي كنند كه قرآن شفاء است حتي براي بيماري هاي جسمي، بلكه در برخي احاديث آمده است اگر سوره فاتحه هفتاد مرتبه بر مرده اي خوانده شود و او زنده برخيزد، عجيب و شگفت نخواهد بود.كلمه «رحمت» به معناى تأثّر قلب است اما نه هر تأثّرى بلكه تأثّر خاصى كه از مشاهده ضرر یا نقص در ديگران به آدمى دست مى دهد و آدمى را وا مى دارد كه در مقام جبران ضرر و اتمام نقص او برآيد؛ ولى وقتى اين كلمه به خداى تعالى که برتر از داشتن قلب است، نسبت داده شود، ديگر به معناى تأثّر قلبى نيست، بلكه به معناى نتيجه آن تأثّر است و در يك عبارت جامع، رحمت خدا به اعطاى او و افاضه وجود بر خلقش منطبق است.

من معتقد هستم اين يكي از وجوه شرح اين اسامي مباركي است كه امكان درك نسبت آن ها با خداي تبارك و تعالي آن چنان كه به مخلوقات نسبت مي يابند، وجود ندارد.

ما اگر اين چهار صفتى كه خداى سبحان در اين آيه براى قرآن برشمرده يعنى: 1- موعظه 2- شفاى آنچه در سينه ها است 3- هدايت 4- رحمت، را در نظر گرفته، آن ها را با يكديگر مقايسه کرده، آن گاه مجموع آن ها را با قرآن در نظر بگيريم، خواهيم ديد كه آيه شريفه بيان جامعى است براى همه آثار طيب و نيكوى قرآن كه در نفوس مؤمنين ترسيم مى شود و آن اثر را از همان اولين لحظه اى كه به گوش مؤمنين مى رسد تا آخرين مرحله اى كه در جان آنان استقرار دارد در قلوبشان حك مى كند.

ص: 65

آرى، قرآن در اولين برخوردش با مؤمنين آنان را چنين در مى يابد كه در درياى غفلت فرو رفته و موج حيرت از هر سو به آنان احاطه يافته و در نتيجه باطن آنان را به ظلمت هاى شك و ريب تاريك ساخته و دل هايشان را به انواع رذائل و صفاتو حالات خبيثه بيمار ساخته، لذا با مواعظ(1) حسنه اندرزشان مى دهد و از خواب غفلت بيدارشان مى كند و از هر نيت فاسد و عمل زشت نهيشان کرده، به سوى خير و سعادت وادارشان مى سازد.

در مرحله دوم شروع به پاكسازى باطن آنان از هر صفت خبيث و زشتی مى كند و به طوردائم آفاتى را از عقل آنان و بيماريهايى را از دل آنان يكى پس از ديگرى زائل مى سازد، تا جايى كه بكلى رذائل باطنى انسانهاى مؤمن را زايل سازد.

در مرحله سوم آنان را به سوى معارف حقه و اخلاق كريمه و اعمال صالحه دلالت و راهنمايى مى كند، آن هم دلالتى با لطف و مهربانى به اين معنا كه در دلالتش رعايت درجات را مى كند و به اصطلاح دست آدمى را گرفته پا به پا مى برد و او را منزل به منزل نزديك مى كند، تا در آخر به سر منزل مقربين رسانيده به فوز مخصوص به مخلصين رستگار سازد.

در مرحله چهارم جامه رحمت بر آنان پوشانيده در دار كرامت منزلشان مى دهد و بر اريكه سعادت مستقرشان مى سازد. تا جايى كه به انبياء و صديقين و شهدا و صالحين

ص: 66


1- - اين موعظه را در سوره هاي مكي مانند مدثر و مزمل كه ابتدا نازل شدند، مي توان ديد، اين سوره ها داراي آهنگ هاي تند و حروفي قدرتمند بوده كه تأثير آن ها مانند صاعقه الكتريسيته براي بيداري شخص غافل استفاده مي شود، همان گونه كه مضامين اين سوره ها نيز بر يادآوري جهان آخرت، مرگ، وحشت و هراس قيامت، سرانجام تكذيب كنندگان و بيان سنت هاي الهي و صاعقه هايي مانند آن در مورد امت ها تمركز كرده است.

(وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً: و آنان همراهانى نيكويند) ملحقشان کرده و در زمره بندگان مقرب خود در اعلى عليين جاى مى دهد.

بنابراین، قرآن كريم واعظى است شفادهندهِ بيماري هاى درونى و راهنمايى است هادى به سوى صراط مستقيم و افاضه كننده رحمتى است كه شفا دادن و هدايت وافاضه رحمتش به اذن خداى سبحان است و بس. به اين معنا كه اين خود قرآن است كه چنين آثار و بركاتى دارد، نه اينكه به وسيله چيز ديگرى اين آثار را داشته باشد، چون قرآن سبب متصل میان خدا و خلقش است، بنابراین خود او است كه براى مؤمنين، موعظه و شفاء و رحمت و هدايت است).(1)

ص: 67


1- - الميزان: 10/ 81.

ص: 68

زندگي در سايه قرآن

زندگي را در سايه قرآن آزمودم و سال هاي عنفوان جواني خويش را در سايه اهتمام و عنايت به قرآن زيستم و در هر سال 20- 25 بار قرآن را ختم مي كردم به گونه اي كه با گوشت و خون و فكر و زبان و قلبم آميخته شد. همراه با تلاوت قرآن به مطالعه عميق دو تفسير مهم «الميزان» و «في ظلال القرآن» پرداختم كه آن ها را ارج مي نهم و به تأثير نيك آن دو در شكل گيري شخصيت علمي و فكري خود اقرار مي كنم. اين دو تفسير را به طور كامل خواندم و سرفصل ها و انديشه هاي اصلي آن ها را خلاصه کردم. پيوسته به اين دو تفسير مراجعه مي كنم و آن انديشه ها در ذهنم و آن لحظات نيك در قلب و جانم زنده مي شود.

در سایه سار قرآن چه يافتم و هر كه در سایه حمایت قرآن زندگي می کند، چه خواهد يافت. خواهد ديد كه عظمت خداوند سبحان در آيات قرآن، قوانين، سنت ها و قدرت او بر هر چيز تجلي مي يابد. تمام زمين در قبضه قدرت او و آسمانها پيچيده به دست سلطنت اوست. عزّت همه از آن خداوند است و ملك و قدرت فقط مخصوص اوست. آنكه زمين و هر كه بر آن است را به ارث مي برد. بازگشت بندگان به سوي اوست و او از رگ گردن به آن ها نزديك تر است. ميان انسان و قلبش حايل مي شود. هيچ شيئي مالك سود و زيان شيء ديگر نباشد مگر به اذن الهي. در اين هنگام هر آنچه غير خداي تعالي است، هر اندازه كه به ظاهر بزرگ باشد یا ياران و پيروانش سعي در بزرگ نشان دادن و مباهات وي را داشته باشند، خود را در برابر آورنده قرآن كوچك مي انگارد. ناگهان قدرت خداوند همه بربافته هاي آنان را فرو

ص: 69

مي برد. آن گاه نه (شهر) «ارم» كه داراى ستون هاى بزرگ بود، نه فرعون، دارنده آن ميخ ها و نه صاحب آن گنج ها كه حمل كليدهايش بر گروهى از مردم نيرومند نیز دشوار مى نمود، هيچ يك باقي نمي ماند اما قدرت آورنده قرآن به خداوند متصل است و از هر آنچه غير اوست بيمي ندارد «مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُون (1): داستان كسانى كه به جاى خداوند سرورانى (به پرستش) گزيدند مانند آن عنكبوت است كه خانه اى بنا كرد و اگر مى دانستند بى گمان سست ترين خانه ها خانه عنكبوت است». هر كه پرواي الهي داشته باشد، خداوند او همه چيز را نسبت به او بيمناك قرار مي دهد.

در اين هنگام خواهي ديد آن قدرت بزرگي كه: «يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى(2): ناگهان از جادويى كه كردند چنان در نظرش آمد كه آن رسنها و عصاها به هر سو مى دوند» و بر تحقق هر آنچه بخواهد، تواناست و ناگهان به وسيله آن فرو مي پاشد و مانند ذوب شدن نمك در آب، ذوب مي شود و بدون جنگ یا دشمني آشكاري، اما خداوند تو را از عذابي كه آنان را نابود مي كند، باخبر مي سازد «فَأَتَى اللَّهُ بُنْيانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُون ثُمَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُخْزِيهِمْ وَ يَقُولُ أَيْنَ شُرَكائِيَ الَّذِينَ كُنْتُمْ تُشَاقُّونَ فِيهِمْ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَى الْكافِرِين (3): فرمان خدا در رسيد و آن بنا را از پايه ويران

ص: 70


1- - عنكبوت: 41.
2- - طه: 66.
3- - نحل: 26- 27.

ساخت و سقف بر سرشان فرود آمد و از سويى كه نفهميدند، عذاب آنان رافروگرفت* آن گاه در روز قيامت رسوايشان سازد و گويد: بتانى كه شريك من مى خوانديد و بر سر آن ها با يكديگر اختلاف مى كرديد اكنون كجايند؟ دانشمندان گويند: امروز نصيب كافران رسوايى و رنج است».

وعده خداوند و آرامش خاطر او را نسبت به مؤمنان خواهد ديد كه فرجام و پاداش نيك براي آن ها بوده و ليكن پس از آنكه به آنان رنج و سختيها رسيده و چنان پريشان خاطر شدند كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) و مؤمنان همراه او مى گفتند: پس يارى خدا كى فرا مى رسد؟ آگاه باشيد كه يارى خدا نزديك است، گريزي از فتنه و آزمايش نبوده تا خداوند افراد باايمان را پاك و خالص گرداند: «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لايُفْتَنُونَ (2) وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِين(1): الف، لام، ميم. *آيا مردم پنداشته اند كه چون بگويند: ايمان آورديم، رها شوند و ديگر آزمايش نشوند؟ هر آينه مردمى را كه پيش از آن ها بودند آزموديم، تا خدا كسانى را كه راست گفته اند معلوم دارد و دروغگويان را متمايز گرداند». در اين صورت، خاطر مؤمن هر گاه با سختي یا رنجي روبرو شود، آرام مي گيرد، زیرا اين يكي از سنت هاي الهي در مورد بندگانش است، پس او بايد اين مواضع را بپذيرد و خداوند راستگويان را پاداشي نيك مي دهد و گرفتاري ها را بر اين مؤمن آسان مي گرداند زيرا او به طور كامل تحت حمايت خداوند سبحان است «فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنا(2): تو تحت نظر مايى»، «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلا نَصَبٌ وَلا

ص: 71


1- - عنكبوت: 1-3.
2- - طور: 48.

مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَلَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِين (1): زيرا در راه خدا هيچ تشنگى به آن ها چيره نشود يا به رنج نيفتند يا به گرسنگى دچار نگردند يا قدمى كه كافران را خشمگين سازد برندارند يا به دشمن دستبردى نزنند، مگر آنكه عمل صالحى برايشان نوشته شود، كه خدا پاداش نيكوكاران را تباه نمى سازد».

او بزرگي ايماني كه قلبش را آباد كرده و معارف بلندي كه براي بشريت گمراه آورده را مي بيند، بشريت گمراهي كه در پي سراب، نفس زنان مي دود، براي اهداف پوچ زندگي مي كند و آرزوهاي باطل و بيهوده چون مال و مقام و خواسته هاي نفساني دارد كه دوستان شيطان برايشان زيبا جلوه مي دهد. براي رسيدن به اين آرزوها با يكديگر رقابت مي كنند و براي به دست آوردن چيزي كه برايشان باقي نمي ماند، بلكه وبال آنان است با يكديگر ستيز مي كنند. براي خود، خداياني مي سازند كه در عبادت و اطاعت و ولايت آن ها با يكديگر اتفاق نظر دارند، مراسم و مناسك عبادي و جشن هاي بزرگ براي اين خدايان برپا مي كنند و به خاطر آن ها نه فقط حيوانات بلكه بشريت را هم قرباني مي كنند و بر قدم هاي آن ها ميلياردها پول هدر مي دهند.

پیامبر(صلی الله علیه و آله) مي بيند كه او تنها نیست تا احساس سستي، خواري، تسليم و فرمانبرداري كند و رنجي را كه او تحمل كرده، مي بيند و با آن زندگي مي كند، اتفاق جديدي نبوده و تنها تجربه او نيست: «قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى إِلَيَّ وَما أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ (2): بگو: من پديده اى

ص: 72


1- - توبه: 120.
2- - احقاف: 9.

نوظهور در ميان پيامبران نيستم و نمى دانم سرنوشت من و شما چه خواهد شد، تنهااز آنچه به من وحى مى شود پيروى مى كنم و فقط هشدار دهنده اى آشكارم»؛ بنابراین پيش از او نيز پيامبران بزرگ، اولياء گرانقدر، پيام آوران و صالحان و بندگان صالح در اين راه بوده اند و بيش از وي رنج كشيده و بر مصيبت هاي سخت تر از مصيبت او بردباري كرده اند و در جوامع خويش با مشكلاتي بزرگ تر از مشكلات او روبرو شده اند و صحنه همان صحنه است:«فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ(1): پس آن ها برخى به راه حق هدايت يافتند و بسيارى به فسق و بدكارى شتافتند»، «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لايَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُم(2): اى اهل ايمان، شما (ايمان) خود را محكم نگاه داريد، كه اگر همه عالم گمراه شوند و شما به راه هدايت باشيد زيانى از آن ها به شما نرسد».

او تکریم و بزرگداشت خداوند نسبت به خلق را مي بيند آنگاه که خود او، آنان را مورد خطاب قرار مي دهد و كلام خويش را به صورت مستقيم براي آن ها مي فرستد. خداوند بزرگ، خالق آسمان ها و زمين و صاحب اسامي نيك، خود براي خلق پيام مي فرستد و به عهد خويش با آنان وفا مي كند. چه تكريمي بزرگ تر از اين و چه نعمتي بالاتر از آن: «وَلَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلًا(3): ما فرزندان آدم را كرامت بخشيديم و بر دريا و خشكى سوار كرديم و از چيزهاى خوش و پاكيزه روزى داديم و بر

ص: 73


1- - حديد: 26.
2- - مائده: 105.
3- - اسراء: 70.

بسيارى از مخلوقات خويش برتريشان نهاديم». به راستی چه احساسی به انسان دست می دهد آن هنگام كه پيام دوست خويش بلكه دوستدار مطلق را مي خواند (إنالقرآن عهد الله إلی خلقه فینبغی لکل مؤمن أن ینظر فیه: قرآن پيمان خداوند با بندگانش است، پس شايسته است كه هر مؤمنی در آن بنگرد).

او خواهد ديد كه هر چيزي در اين هستي بر اندازه و حسابي معين است «إِنَّا كُلَّ شَيْ ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَر(1): ما هر چيز را به اندازه آفريده ايم» «وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُوم (2): و ما جز به اندازه اى معين آن را فرو نمى فرستيم»، «وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ(3): روز قيامت ترازوهاى عدل را تعبيه مى كنيم». تمام مخلوقات جهان، افراد و جوامعي هستند كه بر طبق سنت هاي ثابت و هميشگي در جريان هستند: «سُنَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُم (4): سنتهاى پيشينيانتان»، «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلا طائِرٍ يَطِيرُ بِجَناحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ ءٍ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُون(5): هيچ جنبنده اى در روى زمين نيست و هيچ پرنده اى با بالهاى خود در هوا نمى پرد مگر آنكه چون شما امتهايى هستند- ما در اين كتاب هيچ چيزى را فروگذار نكرده ايم- و سپس همه را در نزد پروردگارشان گرد مى آورند». كسي توان خروج از اين قانون بزرگ الهي را ندارد «فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا(6): در سنت خدا هيچ

ص: 74


1- - قمر: 49.
2- - حجر: 21.
3- - انبياء: 47.
4- - نساء: 26.
5- - انعام: 38.
6- - فاطر: 43.

تبديلى نمى يآبى و در سنت خدا هيچ تغييرى نمى يآبى». پس چگونه انسان معبودي غير از خداوند متعال را پرستش مي كند درحالیکه او را ياراي خروج از قبضه سنت ها و قوانين الهي نیست؛ بنابراین جاي لهو و لعب و بيهودگي نيست «رَبَّنا ما خَلَقْتَهذا باطِلًا سُبْحانَكَ(1): اى پروردگار ما، اين جهان را به بيهوده نيافريده اى، تو منزّهى» «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون (2): جن و انس را جز براى پرستش خود نيافريده ام» «لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فاعِلِين (3): اگر مى خواستيم جهان را به بازى گرفته و كارى بيهوده انجام دهيم مى كرديم» همچنین جاي اتفاق كوركورانه نيست كه چه بسا كافران به آن تمسخر کرده و سال هاي طولاني با آن به عقل و درك مردم ريشخند زده اند و آن ها را گمراه كرده اند. هم پيرو و هم پيروي شده هر دو نگون بخت شدند. وراي خلقت انسان هدفي نهفته است كه بايد براي آن زنده باشد و تمام توان خود را وقف تحقق آن نمايد و آن همان خشنودي خداوند متعال است.

او در قرآن وعده الهي و نيروهاي غيبي را براي امداد در هر موضع و در سختي، تنگنا، مبارزه با نفس امّاره یا شيطان مي بيند و می داند كه خدا با او بوده و تا زمانيكه با خداست، خدا براي ياري او كافي است. «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَلاتَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ * نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَفِي الْآخِرَةِ وَلَكُمْ فِيها ما تَشْتَهِي أَنْفُسُكُمْ وَلَكُمْ فِيها ما

ص: 75


1- - آل عمران: 191.
2- - ذاريات: 56.
3- - انبياء: 17.

تَدَّعُونَ * نُزُلاً مِنْ غَفُورٍ رَحِيمٍ* وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِين(1): آنان كه گفتند: محققا پروردگار ما خداى يكتاست و بر اين ايمان پايدار ماندند فرشتگان رحمت بر آن ها نازل شوند (و مژده دهند) كه ديگر هيچترسى (از وقايع آينده) و حزن و اندوهى (از گذشته خود) نداشته باشيد و شما را به همان بهشتى كه (انبيا) وعده دادند بشارت باد. ما در دنيا و آخرت ياران و دوستداران شماييم و براى شما در بهشت ابد هر چه مايل باشيد يا آرزو و تقاضا كنيد همه مهيّاست. اين سفره احسان را خداى غفور مهربان (به پاداش ثبات ايمان) براى شما گسترده است. در جهان از آن كس كه (چون پيغمبران) خلق را به سوى خدا خواند و نيكوكار گرديد و گفت كه من از تسليم شوندگان خدايم كدام كس بهتر و نيكو گفتارتر است؟» آيات بسياري وجود دارد كه از نزول آرامش بر قلب مؤمنان و ياري آنان به وسيله فرشتگان نشاندار و غير آن خبر مي دهد.

او در سايه قرآن آرامش مي يابد «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ(2): آگاه باشيد كه تنها با ياد خدا دل ها آرامش مى يابد» و نيز آرامش خاطر و شفاي سينه، هدايت و بركت و هر خير و نيكي كه قرآن با آن خودش را توصيف کرد، در سایه سار آن وجود دارد.

هنگاميكه آورنده قرآن همه اين نيكي ها را دريابد عزم و اراده وي استوار گردد و قوت قلب پيدا كند، نفس او نيكو شود، تلاش و همتش افزون گردد و خرد وي آشكار شود. در اين صورت منبع بخشش و سرچشمه خير و نيكي براي خود و

ص: 76


1- - فصلت: 30- 33.
2- - رعد: 28.

جامعه مي شود، آن چنان كه افراد مصلح و بزرگ و در رأس آنان حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) و حضرت علي(علیه السلام) چنین بودند.

ضرورت بازگشت به قرآن

پس از اين همه بحث، آيا نيازي به ذكر انگيزه هاي بيشتري جهت بازگشت به قرآن و زندگي در سایه آن وجود دارد؟ و آيا هنوز كسي باقي است كه از زيان سنگيني كه به سبب دوري از قرآن بر ما وارد شده است، آگاه نباشد؟ بنابراين همگي بايد پشيمان و توبه كنان، خواستار بازگشت قرآن به پيشوايي و هدايت ما به سوي خداوند متعال باشیم و بر ماست تا به راهي جهت خروج قرآن از انزوايي كه بر آن تحميل كرده ايم، بينديشيم و نقش آن را در زندگي جامعه احياء و بازسازي کنیم.

ممكن است كسي بگويد: چنين امري از خلال محافل بسياري كه جهت آموزش قرآن، حفظ، تجويد و بيان قواعد و شرح آن برپا مي شود به دست مي آيد.

اما من با وجود احترام خود نسبت به تمام اين امور معتقد هستم چنين عملكردي فقط اهميت به پوسته بوده در حالی که مهم، هسته آن است. لفظ ظرفي براي رساندن معنا و پوسته اي براي حفظ اين هسته و ابزار انتقال آن به ذهن است. در اين صورت آيا توجه به پوسته و رها كردن هسته كفايت مي كند. پس بايد به دنبال بازگشت به روح، مضامين، معاني، انديشه ها ومفاهيم قرآن باشيم و بدون شک گام نخست در اين راه اهتمام به تلاوت قرآن و شناخت معاني الفاظ آن و همچنين رعايت قواعد عربي در تلفظ حروف آن است.

ص: 77

مسئوليت حوزه در بازگشت قرآن

من بر اين باور هستم كه نخستين نهاد مسئول در اين ارتباط، حوزه شريف و طلاب، خطيبان، علماء و فضلاي آن هستند، زیرا خير و صلاح جامعه از راستي و درستي حوزه و فساد آن نيز -پناه بر خداوند- از فساد حوزه نشأت مي گيرد. در حديثشريفي از پيامبر(صلی الله علیه و آله) آمده است: «صنفان من أمتي إذا صلحا صلحت أمتي و إذا فسدا فسدت أمتي، قيل يا رسول الله(صلی الله علیه و آله) من هم؟ قال(صلی الله علیه و آله): الفقهاء و الأمراء(1): دو گروه از امت من اگر نيك و راست باشند، امت نيز سالم باشد و اگر فاسد شود، امت نيز به فساد گرايد، گفته شد: ای رسول خدا آنان چه كساني هستند؟ ایشان فرمودند: عالمان ديني و حاكمان».

در برخی از كتاب هاي(2) خود گفته ام كه عدم حضور قرآن در برنامه هاي درسي حوزه مايه تأسف فراوان است. اين برنامه ها به گونه اي تنظيم شده اند كه دانشجو از آغاز تا پايان تحصيل خويش نيازي به درنگ و تأمل در قرآن كريم نداشته و جز اشاره اي گذرا هنگام استدلال در مورد قاعده اي نحوي يا مبحثي اصولي یا مسئله ای فقهي به آن مراجعه نمي كند. در نتيجه قرآن، ميدان استدلال هاي عقلي شده و آن را به عنوان غذاي قلب و روح و داروي نفس برنمي گزينند. چه بسا يك طلبه حوزه به درجه اي عالي در فقه و اصول رسيده باشد اما زندگي قرآني نداشته و از قرآن تأثير نپذيرفته و آن را به عنوان پيامی جهت اصلاح و بهسازی، درك و دريافت نكرده باشد. گاهي روزها و هفته ها مي گذرد اما دانشجويي قرآن را براي تلاوت آيات و تدبّر در آن ها

ص: 78


1- - الخصال: ابواب دوگانه، حديث 12.
2- - وصايا و نصائح به خطيبان و طلاب حوزه شريف.

به دليل عدم پيوند روحي عميق با آن، در دست نمي گيرد و اگر زاد و توشه خود را كه سبب بي نيازي او از ديگران است، در قرآن مي يافت، هرگز نمي توانست آن را رها كند. آری! اين است مصيبت بزرگ حوزه و جامعه و چه بسا برخي از اين طلاب حتي قرآن را صحيح و دقيق قرائت نمي كنند. اگر رسالتي كه حوزه شريف برعهدهدارد، همان اصلاح جامعه و نزديك كردن آن به خداوند متعال است پس نخستين وظيفه آنان، درك قرآن و تلاش در بكارگیری آن است، زیرا امت فقط با تمسك به قرآن و هدايت و روشني گرفتن از نور آن در خير و سلامت است. همان گونه كه متن صريح حديث مشهور ثقلين است: «إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي اهل بيتي ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي ابدا: من در ميان شما دو شئ گرانبها به جا مي گذارم: كتاب خدا و اهل بیت خودم تا زمانی که به اين دو تمسك جویید، پس از من هرگز گمراه نمی شويد».

جاهليت امروز

بر اساس مفهومي كه قرآن از جاهليت ارائه مي دهد، بشريت امروز در جاهليت جديدي زندگي مي كند- گر چه برخي آن را اسلام نام مي نهند- زيرا قرآن جاهليت را دوره زماني خاصي كه با طلوع خورشيد اسلام پايان يافت به شمار نمي آورد، بلكه جاهليت، حالتي اجتماعي است كه امت در آن سقوط كرده و جامعه در صورت روي گرداني از دين خداوند سبحان به اين بيماري باز مي گردد: «أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُون(1): آيا حكم جاهليت را مى جويند؟

ص: 79


1- - مائده: 50.

براى آن مردمى كه اهل يقين هستند چه حكمى از حكم خدا بهتر است؟». قرآن كريم با نزول اين آيه نسبت به وقوع آن هشدار داده است: «وَ لاتَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى (1): و مانند دوره جاهليت پيشين با آرايش و خودآرايى بيرون نياييد». مضمون آيه گويي موجودیت جاهليت دومي را اعلام کند و اين همان جاهليتي است كه بشرامروز به نحسي، تيره روزي و بدبختي آن گرفتار است، بلكه جاهليت امروز تمام زشتی های جاهليت هاي گذشته را در خود جمع کرده است، زیرا قوي حق ضعيف را مي خورد، هم جنس بازي قانون رسمي شده و ازدواج بين دو جنس مذكر پذيرفته و مجاز شمرده مي شود، عمل زنا با بوي نامطبوع خود و توحش حيواني و بيماري هاي كشنده اي چون ايدز و مانند آن در همه نقاط جهان فراگير شده است. كم فروشي با همه اشكال خود نه فقط در حد افراد جامعه بلكه در سطح كشورها گسترش يافته است به گونه اي كه در روابط ميان جوامع بشري هيچ انصافي وجود ندارد و این عمل با اصطلاح (يك پيمانه در برابر دو پيمانه) نام گرفته است. علماء ديني، راهبان و ديگر سردمداران ضلالت و گمراهي از شياطين جن و انس را كه براى فريب يكديگر، سخنان آراسته القا مى كنند و حلال خدا را حرام و حرام او را حلال مي شمرند به جاى خداوند، پروردگاران خويش برمي گزينند. خداياني كه به جاي خداوند پرستش مي شوند، بسيار بوده و فقط محدود به بت سنگي نمي شود، بلكه افكار شيطاني به طور مدام افزايش يافته و شياطين انس و جن براى فريب يكديگر همواره گفتارى به ظاهر آراسته و دلپسند به يكديگر القاء مى كنند و از راه راست الهي باز مي دارند: «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ * ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ

ص: 80


1- - احزاب: 33.

خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لاتَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ(1): من نيز البته در كمين بندگانت در سر راه راست تو مى نشينم. آن گاه از پيش روى و از پشت سر و طرف راست و چپ آنان در مى آيم (و هر يك از قواى عامله و ادراكى آن ها را به ميل باطل مى كشم) و بيشتر آنان را شكر گزار نعمتت نخواهى يافت» «وَ لا تَقْعُدُوا بِكُلِّصِراطٍ تُوعِدُونَ وَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ تَبْغُونَها عِوَجا(2): و بر سر هر راهى منشينيد كه (مردم را) بترسانيد و كسانى را كه به آن ايمان آورده اند از راه خداوند باز داريد و آن را ناراست (و ناهموار) بخواهيد» و چه بسيار هستند كساني كه مؤمنان را از راه الهي بازداشته و خود کجی و ناراستی می طلبند، فطرت های پاکی که فاسقان و بی دین ها در مسير بورس هاي اقتصادي كه آب دهان برايش روان مي شود یا به سمت هنرپيشگاني كه عملكردي جز نابودي اخلاق و ارزش هاي اجتماعي و غير آن ندارند، برایشان دام هاي فريب و فتنه را پهن مي كنند.

تمام اين موارد از ويژگي هاي جاهليت امروز و در هر زمان و مكاني است. مفهوم جاهليت يكي از مفاهيم قرآني است كه بايد دريافت و درك شود.

براي توضيح بيشتر، ميان باورها و عملكردهاي جاهليت نخست و جاهليت امروز مقايسه اي کرده و با اين توضيح به دنبال اهدافي چند هستم:

1- ويرايش مفاهيم و اصطلاحات قرآني، درك مفاهيم مورد نظر قرآن از آن ها و زدودن غبار انبوه از اين مفاهيم كه بر اثر غفلت از قرآن و تكيه بر عقل بدون مراجعه به قرآن بر آن نشسته است.

ص: 81


1- - اعراف: 16- 17.
2- - اعراف: 86.

2- درك نياز به قرآن. اگر بدين نكته پي بريم كه بشريت به جاهليت نخست خود بازگشته است، پس نيازمند بازگشت قرآن است تا با از سرگيري نقش خود او را به سمت اسلام حقيقي رهنمون شود.

3- تحكيم انديشه مهدويت _جان هاي ما فداي ايشان باد_ و ارائه راهكارهاي عملي در اين جهت؛ زیرا با بازگشت بشريت به جاهليت نخستين، قرآن به تنهايي نمي تواندنقش خود را براي نجات آن ايفا كند و ناگزير از حافظي است كه آن را به منصه ظهور و واقعيت رساند، همان گونه که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چنین کرد و اين شخص بايد ويژگي هايي مانند پيامبر(صلی الله علیه و آله) داشته باشد هر چند كه پس از او به دليل پايان نبوت، پيامبری نباشد. چنين ويژگي هايي فقط در وجود حضرت حجه بن الحسن گرد آمده است. آري اين موارد، تحقق نشانه هاي ظهور آن حضرت و فرا رسيدن روز موعود(1) آن است كه شرح مفصل اين سخن در بحث ويژه آن حضرت(عج) خواهد آمد.

ويژگي ها و تمايزهاي جامعه جاهلي بر اساس مفهوم قرآني

نخستين ويژگي جاهليت پرستش معبودي غير از خداوند متعال است. پرستش به مفهوم فرمانبرداري و ولايت پذيري است همان گونه كه چنين مفهومي از ائمه(علیهم السلام) در تفسير آيه ذيل بيان شده است: «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ

ص: 82


1- -در خبرها آمده است كه آن حضرت (عح) اسلام و قرآن جديدي مي آورد اما اين به مفهوم دلالت مطلق آن نيست زيرا ايشان از گستره اسلام و قرآن جد خويش خارج نمي شوند، بلکه مقصود اين است كه آن حضرت غبار را از قرآن تكانده و بار سگین سختی سال ها را از آن مي زدايد و آن را دوباره به زتدگي باز مي گرداند.

الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلَّا هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُون(1): آنان دانشوران دينى و راهبان خود را به جاى خداوند پروردگاران خويش برگزيده اند و نيز مسيح پسر مريم را در حالی که جز اين فرمان نيافته اند كه خدايى يگانه را بپرستند كه خدايى جز او نيست؛ منزه است از شركى كه مى ورزند». ایشان فرمودند: «به خدا قسم احبار و رهبان، يهود و نصارى را به پرستش خود نمى خواندند و اگر هم مى خواندند يهود و نصارى هرگز قبول نمى كردند و ليكن احبارو رهبان تعدادى از محرمات را برايشان حلال و تعدادى از حلالها را بر آنان حرام کردند و آن ها هم پذيرفتند، پس آنان بدون اينكه خود متوجه باشند احبار و رهبان را پرستيدند»(2). اين نوع پرستش براي غير خداوند در اين جامعه جاهلي وجود داشت، بدين جهت در آغاز يكي از سوره هاي قرآن، عدم پرستش معبودي غير از خداوند متعال به حق خواسته شده است: «كَلَّا لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِب (3): نه، هرگز از او پيروى مكن و سجده كن و به خدا نزديك شو». امروزه نيز از خدايان بي

ص: 83


1- - توبه: 31
2- - اين اصطلاح مهم قرآني (عبادت) به دليل ابهام آن در افكار جامعه نياز به توضيح و تأمل بيشتري دارد. آنان گمان مي كنند كه عبادت و پرستش نماز و يا سجده است و به مفهوم اطاعت و فرمانبرداري نيست. بدين جهت مشكلي نمي بينند كه نماز و روزه آنان براي خدا باشد اما آداب و رفتارشان در زندگي بر خلاف دستورات الهي باشد و اين مفهوم مهمي است كه بايد شبهه آن دفع شود. در همين ارتباط، سخني از امام جواد (علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: «من اصغي إلي ناطق فقد عبده، فإن كان هذا الناطق عن الله فقد عبد الله و إن كان الناطق ينطق عن لسان ابليس فقد عبد ابليس: هر كه به سخنگويي گوش فرا دهد، او را پرستش كرده است اگر اين سخنگو از جانب خدا سخن بگويد، وي خدا را پرستش كرده است و اگر از زبان ابليس سخن گويد، او ابلیس را پرستش كرده است». تحت العقول: 336.
3- - علق: 19.

شماري اطاعت و فرمانبرداري مي شود: «ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى(1): اينان را از آن رو مى پرستيم تا وسيله نزديكى ما به خداى يكتا شوند» «وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّه(2): بعضى از ما بعضى ديگر را سواى خدا به پرستش نگيرد». «إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلا(3): از سروران و بزرگان خود اطاعتكرديم و آنان ما را گمراه كردند» «فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيد(4): آنان پيرو فرمان فرعون شدند و فرمان فرعون به راه صواب راه نمى نمود» «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا(5): سپس جانشين آن مردم خداپرست قومى شدند كه نماز را ضايع گذارده و شهوتهاى نفس را پيروى كردند و این ها به زودى كيفر گمراهى را خواهند ديد» «وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُون(6): و چون كفار را گويند: پيروى از شريعت و كتابى كه خدا فرستاده كنيد، پاسخ دهند كه ما پيرو كيش پدران خود خواهيم بود. آيا بايست آن ها تابع پدران باشند گر چه آن پدران بى عقل و نادان بوده و هرگز به حق و راستى راه نيافته باشند؟» «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطانٍ مَرِيدٍ * كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْدِيهِ إِلى عَذابِ السَّعِيرِ(7): و از مردم كسى هست كه از جهل و نادانى در

ص: 84


1- - زمر: 3.
2- - آل عمران: 64.
3- - احزاب: 67.
4- - هود: 97.
5- - مريم: 59.
6- - بقره: 170.
7- - حج: 3-4.

كار خدا جدل كند و از پى هر شيطان گمراه كننده اى رود. (در لوح تقدير) بر آن شيطان چنين فرض و لازم شده كه هر كس او را دوست و پيشواى خود سازد وى او را گمراه كند و به عذاب سوزان دوزخش رهبر شود» «إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّة(1): آن گاه كه كافران تصميم گرفتند كه دل به تعصب، تعصب جاهلى سپارند». در اين آيات، برخي مصاديق خدايان جاهليت نخست ذکر شده كه به جاي خداوند متعال پرستش مي شدند. اين خدايان از قبيل بت ها،دانشمندان غير مخلص، فراعنه، هوس ها و شهوت هاي نفس اماره به بدي، ابليس و تعصبات و آداب و سنن به جاي مانده از گذشتگان بوده كه ريشه آن ها در پيروي از هواي نفس است: «فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّما يَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِين(2): پس اگر اجابت نكردند، به آن كه از پى هواى نفس خويش مى روند و كيست گمراه تر از آن كس كه بى آنكه راهنمايى از خدا خواهد از پى هواى نفس خويش رود؟ زيرا خدا مردم ستمكاره را هدايت نمى كند». آيا اكنون وضعيت مردم فرق كرده است؟ مقصود من از مردم، اين ملت هايي نيست كه خود را متمدن مي نامند، زيرا آنان از سر تا پا در باتلاق جاهليت غرق شده اند، اما بايد سراغ مشكل بدتري برويم سراغ كساني كه خود را مسلمان می نامند ولی در ركاب آن كفر پيشگان بوده و در پیروی از شهوت ها، هوا و هوس و خدايان جديدي چون ورزش، هنر و برخي تئوري ها و قوانين فاسد غوطه ور هستند و پيوسته دستور بزرگان و سروراني چون رئيس قبيله و صاحبان جاه و منزلت بدون هيچ توجه و عنايتي به دين اطاعت مي شود، حرام خدا را حلال و حلال او را حرام

ص: 85


1- -فتح: 26.
2- - قصص:50.

مي شمرند و همچنان آداب و سنن و رسوم به جاي مانده از پدران و اجداد، بيش از دين خداوند سبحان پيروي مي شود. به گونه اي كه جامعه به گناه و نافرماني از خداوند رضايت مي دهد، اما به ترك اين آداب و سنن راضي نمي شوند و زبان حال آنان دال بر (آتش نه ذلت) است برخلاف اسلامي كه امام حسين(علیه السلام) با اين سخن خويش در كربلا به تصوير كشیدند:

المَوتُ أولی مِن رُکُوب العَارِ***و العَارُ أولی من دخولِ النَّارِ(1)چنين امري در مانكن هاي زنانه و غير آن نیز مشخص است. اين زن بيچاره، رام عشق شده و قالب مد، اتیكت و كالاهاي صادراتي غرب چون پوشاك، لوازم آرايش و اشياء لوكس مي شود حتي اگر مخالف دين باشد. در اين صورت آيا از عبادت، اطاعت و ولايت چيزي باقي مي ماند؟ البته اين امور در حد شرك آشكار هستند و قرآن ما را بدين نكته آگاه مي سازد كه همه اين خدايان در عرصه قيامت از بندگان خود بيزاري مي جويند اما در آن روز پشيماني سودي ندارد: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَ لَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذابِ * إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْباب(2): بعضى از مردم خدا را همتايانى اختيار مى كنند و آن ها را چنان دوست مى دارند كه خدا را. ولى آنان كه ايمان آورده اند خدا را بيشتر دوست مى دارند و آن گاه كه اين ستم پيشگان عذاب را ببينند دريابند كه همه قدرت از آن خداست. هر آينه خدا به سختى عقوبت مى كند. آن گاه كه پيشوايان، عذاب را بنگرند و از فرمانبران خويش بيزارى جويند و پيوند

ص: 86


1- - مرگ، شايسته تر ازپذيرفتن ننگ و آن نيز سزاوارتر از داخل شدن در آتش است.
2- - بقره: 165- 167.

ميان ايشان گسسته گردد». قرآن همچنين اين خداياني را كه بشر با اطاعت و ولايت پذيري، آن ها را به جاي خداوند متعال مي پرستند، چنين توصيف مي كند: «مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُون(1): مثَل آنان كه سواى خدا را اوليا گرفتند، مثَل عنكبوت است كه خانه اى بساخت و كاش مى دانستند، هر آينه سست ترين خانه ها، خانه عنكبوت است» و نيز فرمود: «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءًحَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ وَ اللَّهُ سَرِيعُ الْحِساب(2): اعمال كافران چون سرابى است در بيابانى. تشنه، آبش پندارد و چون به آن نزديك شود هيچ نيابد و خدا را نزد خود يابد كه جزاى او را به تمام بدهد و خدا زود به حساب ها مى رسد».

اين بحث قابل اهميتي است، زیرا توجه مردم را نسبت به كژ باوری ها و اعتقادات خويش و دوري آنان از توحيد خالص و ناب جلب کرده و بر اين نكته تأكيد مي كند كه فرمانبرداري آنان از خداوند متعال نسبت به اطاعت از اين بت هاي بي شمار بسيار کم تر است؛ اما عنوان بحث (بت هاي جاهليت جديد) است و نهاني بودن بت ها و عدم توجه به آن ها حتي براي مؤمنان گذشته از ديگران، بر اهميت این بحث

مي افزايد.

اما در سطح شرك پنهان، مصيبت بزرگ تر بوده و به ندرت عملي خالص يافت مي شود، اگر صاحب اين عمل بر خالص بودن کار خویش باور دارد، پس چرا هنگام

ص: 87


1- - عنكبوت: 41.
2- - نور: 39

ساخت يك مسجد، نام خود را بر لوحي بزرگ مي نويسد یا چرا بخشش خود را با منّت همراه كرده و مدام از آن سخن مي گويد اگر براي رضاي خداوند است؟

2- دومين ويژگي جاهليت اينكه قانوني كه امور مردم را سامان مي دهد و دعاوي آنان را مورد حل و فصل قرار مي دهد از دين خداوند سبحان فاصله دارد: «أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ(1): آيا حكم جاهليت را مى جويند؟». به تعبير قرآن، هر حكمي مغاير با دستورات الهي، حكم جاهليت است، حال آنكه ما بسياري از افراد جامعه خود رامشاهده مي كنيم كه در قبيله هاي خود مغلوب بسياري از عادات و سنن قبيلگي هستند كه خدا بر اثبات آن ها حجتى نازل نكرده است و فقط مردمي نادان و دور از خدا آن ها را وضع كرده اند. اين يك نمونه است اما مي توان با نگاهي به ديگر نهادهاي اجتماعي مصداق اين موضوع را يافت. مي بينيم كه در كشورهاي مختلف جهان، قوانين و مقررات و (ايدئولوژي هايي) حاكم است كه بشر ناقصي آن را وضع كرده كه اختيار هيچ سود و زيانى را براى خويش نداشته و فراتر از نوك بيني خود را نمي بيند. در نتيجه هر روز ماده اي را در قانون تغيير داده و بندي را به آن اضافه و بندي را از آن حذف مي كند، اشكال بند ديگر را برطرف و معايب آن را اصلاح مي كند. آري اين چنين است. حديث شريف، هر نوع مخالفتي با دين و كوتاهي در اعمال آن را جاهليت توصيف مي کند مانند اين سخن امام(علیه السلام): «من مات و لم يوصَ مات ميتة جاهلية: هر كس بميرد و وصيتي نكرده باشد به مرگ جاهليت مرده است».

ص: 88


1- - مائده: 50.

بنابراين، فرعوني كه مي گويد: «ما أُرِيكُمْ إِلَّا ما أَرى(1): شما را جز آنچه خود مصلحت ديده ام راهى ننمايم». حالتي منحصر به یک فرد وخاص یک شخص نيست، بلكه اين حالت مدام نزد بسیاری از كساني كه خود را به جاي خداوند، قانونگذار مي دانند، تكرار مي شود.

3- از ديگر نشانه هاي جاهليت، انحراف اعتقادات آن است كه خداوند در اين آيه به آن اشاره كرده است: «يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّة(2): با پندارى جاهلى بهخداوند گمان نادرست بردند». براي مثال آنان بر اين باور بودند هرگاه انسان مرتكب گناه شود با قرباني كردن به پيشگاه خدايان از كيفر آن نجات مي يابد. جامعه ما نيز بر اثر آنچه كه خطيبان منبر امام حسين(علیه السلام) به افكار آنان القاء كرده اند، معتقد است هر گاه انسان عمل ناپسند یا گناه كبيره اي مرتكب شود، قطره اشكي بر امام حسين(علیه السلام) براي ورود او به بهشت كافي است. با استناد به اين حديث شريف: «من بكي علي الحسين و لو مقدار جناح بعوضة وجبت له الجنة: هر كه بر حسين(علیه السلام) بگريد، هر چند به اندازه پرِ پشه اي، بهشت بر او واجب مي شود» یا به اين سخن شاعر استدلال مي كنند كه:

فإن النارَ لیس تمسُّ جسماً***علیه غبارُ زوارِ الحُسین(3)

ما منكر كرامت و بزرگداشت امام حسين(علیه السلام) از جانب خداوند متعال نيستيم كه البته ايشان سزاوار این تكريم و بلکه بيشتر از آن هستند، اما اين امر بر اساس شرايط بوده و جزئی از اسباب و علت ورود به بهشت است و ناگزير باید با اسباب و علت

ص: 89


1- - غافر: 29.
2- - آل عمران: 154.
3- - آتش جسمي را كه غبار زائران حسين (علیه السلام) بر آن نشسته است، لمس نمي كند.

ديگري از ميان شروط، كامل شود، همچنین بايد مانعي وجود نداشته باشد كه نخستين شرط آن اطاعت از اوامر و نواهي خداوند متعال است و قرآن در این باره به صراحت مي گويد: «وَ لايَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى(1): هرگز از احدى جز آن كسى كه خدا از او راضى است شفاعت نكنند». در حديثي از امام جعفر صادق(علیه السلام) آمده است: «لن تنال شفاعتنا مستخفاً بالصلوة: شفاعت ما به كسي كه نماز را سبك شمارد، نمي رسد» اين موضوع با اين آيه نيز مغاير است: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ * وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه (2): پس هر كس به قدر ذره اى كار نيك كرده باشد (پاداش)آن را خواهد ديد و هر كس به قدر ذره اى كار زشتى مرتكب شده آن هم به كيفرش خواهد رسيد» مگر اينكه عمل خود را با توبه راستين جبران كند.

این انحراف در اعتقادات و باورها، در دوری مردم از دین و عدم آگاهی آن ها تأثیر مهمی دارد، البته بعد از آن که محو و مدهوش این باورهای دور از قرآن شده و به آن اعتماد کرده و در نتیجه عمل به فرامین قرآن را ترک کردند.

4- از نشانه های جاهلیت، بي حجابي، آرايش، ظهور فتنه و فساد و رواج اعمال ناشايست است. خداوند مي فرمايد: «وَ لاتَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى (3): و مانند دوره جاهليت پيشين با آرايش و خودآرايى بيرون نياييد». جامعه امروز در فسق و فجور و انواع انحراف و گمراهي مردم و همچنين به فساد افكندن بشر بر ملت هاي پيشين، پيشي گرفته است و تمام امكانات پيشرفته خود را براي گسترش اين امور به كار گرفته است. همان گونه كه جاهليت روش هايي را ابداع و قوانيني را جهت ارضاي غريزه جنسي خود با شيوه هاي شيطاني وضع مي كرد. براي مثال قريش قانوني وضع

ص: 90


1- - انبياء: 28.
2- -زلزله: 7- 8.
3- - احزاب: 33.

كرده بود كه براي انسان، طواف كعبه را با جامه خويش حرام مي دانست. بدين دليل كه وي با اين جامه ها معصيت خدا را كرده و در آن ها گناهاني را مرتكب شده است. پس به ناچار باید با لباس هايي نو یا لباس هايي از اهل مكه یا به صورت برهنه طواف كند و هركه چنين جامه اي نمی يافت- چه زن و چه مرد- برهنه و عريان خانه كعبه را طواف مي كرد. در اين ميان زناني بودند كه براي پوشش شرمگاه خويش دست خود را برآن نهاده و چنين مي سرودند كه:

الیوم یبدو بعضه او کلُّه***ومابدا منه فلا أحلُّه(1)امروزه نيز پيروان شيطان براي اشاعه فحشاء، روش هايي غير از ابزار فسق و فجور براي مثال با نام ورزش به كار مي گيرند كه فساد آن ها کم تر از فساد موجود در اين آلات لهو و لعب نيست، بلكه ترحم اين آلات به دليل پنهاني بودن و ناپسندي آن ها نزد همگان و همچنين شرمساري صاحب آن از برچسب ننگ بيشتر است. حال آنكه به اين ورزش ها به صورت آشكار پرداخته مي شود، صاحب آن ها خود به اين اعمال افتخار مي كند و مردم نيز عمل او را تحسين مي كنند. آيا مي بيني اين افراد چگونه بازيچه شيطان شده كه مطابق خواست خود با آنان رفتار مي كند؟ اسامي و عناوين ديگر مانند ملكه زيبايي یا به اسم ارائه مد یا به اسم هنر نيز اين گونه هستند كه همگي بي بند و باري و لااباليگري و فسق و فجور است اما در پوششي مقبول نزد جامعه عرضه مي شود و فقط كسي كه پرواي الهي داشته باشد از اين اعمال رهايي مي يابد. هدف واحدي از اين امور دنبال مي شود و آن اينكه بشريت در توحش حيواني، هرج و مرج جنسي و آتش افروخته شهوت كه نه هيچ باقى مى گذارد و نه چيزى را وا مى گذارد، زندگي كند.

ص: 91


1- - امروز بخشي و يا همه آن آشكار مي شود و آنچه را مشخص باشد، حلال نمي كنم.

5- از ويژگي هاي جاهليت، تصورات باطل و نگاه نادرست به زندگي است. به عنوان مثال برخي از جاهلي ها ازدواج دختران خود را با مرداني غير از قبيله خويش نمي پذيرفتند چون آنان كه به (حمس: دلير و بي باك) مشهور بودند، خود را بالاتر از ديگران مي ديدند. در جاهليت امروز نيز اقشار بسياري كه شايد بارزترين مصداق آنان برخي سادات منتسب به پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) هستند، وجود دارند كه زنان خويش را فقط به ازدواج سيدي مانند خود درمي آورند. در اين صورت گاهي دخترانشان، مجرد باقي مانده و فرصت ازدواج را از دست مي دهند و از حق قانوني خود كه برخورداري از نعمت تشكيل خانواده و سعادت مادرانه است، محروم مي شوند. همهاين پيآمدها به سبب اين نگرش اشتباه و جاهلانه است كه از اصول و مباني قرآن فاصله دارند: «خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا كَثِيراً وَ نِساء(1): شما را از يك تن بيافريد و از آن يك تن همسر او را و از آن دو، مردان و زنان بسيار پديد آورد». از دستورات پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) اين است (إذا رضيتم الرجل عقله و دينه فزوجوه: اگر از عقل و دين مرد رضايت داريد، او را همسر دهيد). اگر اين سادات به دليل انتساب به پيامبر(صلی الله علیه و آله) شرافت و بزرگي دارند، شرافت پيامبر(صلی الله علیه و آله) در انتساب ايشان به دين اسلام و اطاعت از خداوند متعال بوده نه اينكه محمد بن عبدالله هستند: «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِين (2): اگر شرك بياوريد اعمالتان ناچيز گردد و خود از زيان كنندگان خواهيد بود» «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ* لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ* ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ* فَما مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ

ص: 92


1- - نساء: 1.
2- - زمر: 65.

حاجِزِينَ(1) اگر او بعض از سخنان را بر ما بسته بود قطعا ما دست راستش را می گرفتیم سپس رگ گردنش را می بریدیم و نابودش می ساختیم و هیچ کدامتان نمی توانستید او را از ما پنهان سازید و از کیفر ما رهایی بخشید». آن حضرت مي فرمايند: «و لو عصيت لهويت: اگر نافرماني كني، بي گمان هلاك خواهي شد». پس ارزش اينان كه با نام پيامبر(صلی الله علیه و آله) تجارت مي كنند، در حالی که خلاف دين آن حضرت عمل مي كنند، چيست؟

6- از ديگر علائم جاهليت، تفاوت ارزش ها و معيارها از موازین الهي و حقيقي گرفته تا شيطاني و دروغين است كه بشر به وسيله آن ها بر ديگري برتري مي جويد.قرآن آشكارا مي گويد: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِير(2): بى گمان گرامى ترين شما نزد خداوند پرهيزگارترين شماست به راستى خداوند دانايى آگاه است». «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُون (3): بگو: به فضل خدا و رحمت او شادمان شوند، زيرا اين دو از هر چه مى اندوزند بهتر است»؛ اما جاهليت با مال و مقام و فرزندان بسيار اظهار برتري مي كند: «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ* حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِر(4): شما مردم را افتخار به بسيارى اموال و فرزند و عشيره سخت (از ياد خدا و مرگ) غافل داشته است. تا آنجا كه به ملاقات (اهل) قبور رفتيد» «وَ قالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوالًا وَ أَوْلاداً وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِين (5): و گفتند: اموال و اولاد ما از همه بيشتر است و كس ما را عذاب نكند». اين امور كاملا روشن و مشخص است به

ص: 93


1- - حاقه: 44- 47.
2- - حجرات: 13.
3- - يونس: 58.
4- - تكاثر: 1.
5- - سبأ: 35.

گونه اي كه نيازي به ذكر مثال هايي نبوده و دو آيه ذيل اين مقايسه مهم و قابل توجه در ميان ديگر معیارها به خوبی تبيين مي كند: «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَناطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ* قُلْ أَ أُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِباد(1): در چشم مردم آرايش يافته است، عشق به اميال نفسانى و دوست داشتن زنان و فرزندان و هميان هاى زر و سيم و اسبان داغ برنهاده و چارپايان و زراعت. همگی متاع زندگى اين جهانى هستند، در حالی که فرجام نیک نزد خدا است. بگو: آيا شما را به چيزهايى بهتر از این ها آگاه كنم؟ براى آنان كهپرهيزگارى پيشه كنند، در نزد پروردگارشان بهشت هايى است كه نهرها در آن روان است. اينان با زنان پاكيزه در عين خشنودى خدا، جاودانه در آنجا خواهند بود و خدا از حال بندگان آگاه است». همچنين خداوند متعال مي فرمايد: «وَ ما أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ بِالَّتِي تُقَرِّبُكُمْ عِنْدَنا زُلْفى إِلَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِي الْغُرُفاتِ آمِنُون (2): اموال و اولادتان چيزى نيست كه شما را به ما نزديك سازد. مگر آنان كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته كرده اند، كه پاداش اينان به سبب اعمالشان دو برابر است و ايمن در غرفه هاى بهشت هستند».

7- يكي از مشخصه هاي مشترك ميان دو جاهليت نخست و امروزي، گسترش رذائل اخلاقي است كه آشكارترين نمونه هاي آن شرابخواري، كم فروشي، تقلب و خيانت، دروغ و هم جنس بازي است. « وَ تَأْتُونَ فِي نادِيكُمُ الْمُنْكَر(3): و در محفل خود

ص: 94


1- - آل عمران: 14- 15.
2- - سبأ: 37.
3- - عنكبوت: 29.

مرتكب كارهاى ناپسند مى شويد؟» «وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُم(1): و به مردم كم نفروشيد» «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ* الَّذِينَ إِذَا اكْتالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ* وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُون (2): واى بر كم فروشان. آنان كه چون از مردم كيل مى ستانند آن را پُر مى كنند و چون براى مردم مى پيمايند يا مى كشند از آن مى كاهند» بلكه آنان انسان پاك را به سخره مي گيرند: «وَ ما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ يَتَطَهَّرُون (3): جواب قوم او جز اين نبود كه گفتند: آن ها را از قريه خود برانيد كه آنان مردمى هستند كه از كار ما بيزارى مى جويند». به گونه اي كه نام جعفربن أبي طالب به عنوان كسي كه شراب و زنا را در جاهلیت بر خود حرام کرد، در تاريخ ثبت شده است. از ديگر رذيلت هاي اخلاقي آنان، خوردن حق ضعيف توسط افراد قدرتمند و نابودي اخلاق و ارزش هاي انساني علاوه بر ارزش هاي الهي بوده و آنچه براي آن ها مهم مي نمايد، منافع شخصي است. آري اين تمدن امروز است كه ملت هايي را به طور كامل از بين برده و مال ها و جان ها را براي آنچه منافع خويش مي نامند که از هر چيز برايشان بالاتر است، نابود مي كنند؛ اما هدف حقيقي كه همان خشنودي خداوند و رستگاري در آخرت است، واپس گرايي و كهنه پرستي به حساب مي آيد. خداوند مي فرمايد: «وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْ ء(4): اما گروهى ديگر كه چون مردم عصر جاهلى به خدا گمانى باطل داشتند، هنوز دستخوش اندوه خويش بودند و مى گفتند:

ص: 95


1- - اعراف: 85، هود: 85.، شعراء: 183.
2- - مطففين: 1- 3.
3- - اعراف: 82.
4- - آل عمران: 154.

آيا هرگز كار به دست ما خواهد افتاد؟». آري اين مقصود نهايي آنان است و همان هدفي است كه براي رسيدن به آن مي گويند: آيا ممكن است ما را قدرتى به دست آيد.

8- از مهم ترين ويژگي هاي جاهليت، بلكه عامل اصلي حصول آن، ترك امر به معروف و نهي از منكر است. همان كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از آن برحذر داشته است: «كيف بكم إذا فسدت نساؤكم و فسق شبابكم و لم تأمروا بالمعروف و لم تنهوا عن المنكر؟ فقيل له: و يكون ذلك يا رسول الله؟ فقال: نعم، و شر من ذلك، كيف بكم إذا أمرتم بالمنكر و نهيتم عن المعروف؟ فقيل له: يا رسول الله و يكون ذلك؟ قال: نعم، وشر من ذلك، كيف بكم إذا رأيتم المعروف منكراً و المنكر معروفاً(1): حال شما چگونه است آن گاه كه زنانتان فاسد و جوانانتان تبهكار شوند در حالی که امر به معروف و نهي از منكر نكرده ايد؟ گفته شد: اي رسول خدا؟ آيا به راستي چنين خواهد شد؟ فرمودند: آري و بدتر از آن نيز اتفاق خواهد افتاد، حال شما چگونه است هنگاميكه امر به منكر(زشتي ها) و نهي از معروف (نيكي ها) مي كنيد؟ گفته شد: اي رسول خدا؟ آيا اين اتفاق خواهد افتاد؟ فرمودند: آري و بدتر از آن نيز رخ مي دهد، چه مي كنيد آن هنگام كه نيكي ها را زشت و ناپسند و زشتي ها را نيك و پسنديده مي بينيد؟». آري! اين همان چيزي است كه جوامع امروزي به آن رسيده اند. به تعبير قرآن اهمال و كوتاهي در وهله اول مربوط به دانشمندان ديني و روحانيون و سستي و غفلت آنان در انجام وظيفه خويش است و اي طلاب و فضلاي حوزه شريف! بارزترين

ص: 96


1- - الوسائل: مج11، كتاب امر به معروف و نهي از منكر، ابواب امر و نهي و مناسبت هاي آن دو، باب1، ح12.

مصداق روحانيون شما هستيد: «وَ تَرى كَثِيراً مِنْهُمْ يُسارِعُونَ فِي الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ* لَوْ لايَنْهاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما كانُوا يَصْنَعُونَ(1): بسيارى از آن ها را بنگرى كه در گناه و ستمكارى و خوردن حرام مى شتابند؛ بسيار بدكارى را پيشه خود کردند. چرا علما و روحانيون آن ها را از گفتار زشت و خوردن مال حرام باز نمى دارند؟ همانا كارى بسيار زشت را پيشه کردند» «كانُوا لا يَتَناهَوْنَ عَنْ مُنكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما كانُوا يَفْعَلُون* تَرى كَثِيراً مِنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَاللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ فِي الْعَذابِ هُمْ خالِدُون (2): آن ها هيچ گاه يكديگر را از كار زشت خود نهى نمى كردند و آنچه مى كردند بسى قبيح و ناشايسته بود. بسيارى از آن ها را خواهى ديد كه با كافران دوستى مى كنند. ذخيره اى كه براى خود پيش مى فرستند و آن غضب خداست بسيار بد ذخيره اى است و آن ها در عذاب جاويد خواهند بود». ترك امر به معروف و نهي از منكر، يكي ديگر از مشخصه هاي جامعه دور از اسلام و همراه هميشگي كافران است: حضرت علي(علیه السلام) در این باره فرمودند: «اما بعدُ فإنه إنما هلك من كان قبلكم حيثما عملوا من المعاصي و لم ينههم الربانيون و الاحبار عن ذلك و إنهم لما تمادوا في المعاصي و لم ينههم الربانيون و الاحبار عن ذلك نزلت بهم العقوبات فامروا بالمعروف و انهوا عن المنكر و اعلموا أن الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر لن يقرّبا أجلاً و لن يقطعا رزقاً: اما بعد! گذشتگان شما فقط بدين دليل هلاك شدند كه هر نوع گناهي مرتكب شدند و روحانيون و راهبان آنان را از

ص: 97


1- - مائده: 62- 63.
2- - مائده: 79- 80.

گناه باز نداشتند، پس آن گاه كه در گناهان خود فرو رفتند و روحانيون و راهبان آنان را منع نكردند، كيفر و مجازات بر آنان فرود آمد. پس امر به معروف و نهي از منكر كنيد و بدانيد كه با امر به معروف و نهي از منكر زمان هيچ مرگي نزديك نشده و هيچ رزقي قطع نمي شود»(1). مؤمنان بدون برپایی اين فريضه نه نزد خداوند و نه نزد رسول او حتي نزد دشمنان خود نيز هيچ ارزشي ندارند. به همين دليل در ميان قريش خداپرستان و يكتا پرستاني بودند كه پرستش بت ها را رها کرده و فقط خداوندسبحان را عبادت مي كردند، اما به دليل ترك اين وظيفه بزرگ، نزد مشرکان منزلت و ابهتي نداشتند.

اين در حالي است كه انجام چنين وظيفه اي به درستي از ويژگي هاي جامعه اسلامي قرار داده شده است: «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّه (2): شما بهترين امتى هستيد از ميان مردم پديد آمده، كه امر به معروف و نهى از منكر مى كنيد و به خدا ايمان داريد» «وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيز* الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور(3): و خدا هر كس را كه ياريش كند، يارى مى كند و خدا توانا و پيروزمند است. همان كسان كه اگر در زمين مكانتشان دهيم نماز مى گزارند و زكات مى دهند و امر به معروف و نهى از منكر مى كنند و سرانجام همه كارها با خداست». «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ

ص: 98


1- - الوسائل: مج11، كتاب امر به معروف و نهي از منكر، ابواب امر و نهي و مناسبت هاي آن دو، باب1، ح7.
2- - آل عمران: 110.
3- 5- حج: 40- 41.

بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر(1): بايد كه از ميان شما گروهى باشند كه به خير دعوت كنند و امر به معروف و نهى از منكر كنند» «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطِيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيم (2): مردان مؤمن و زنان مؤمن دوستان يكديگرند. به نيكى فرمان مى دهند و از ناشايست باز مى دارند و نماز مى گزارند و زكات مى دهند و از خدا و پيامبرش فرمانبردارى مى كنند. خدا اينان رارحمت خواهد كرد، خدا پيروزمند و حكيم است». غير از اين شواهد، آيات بي شماري نيز در این مورد وجود دارد و ما در این جا درصدد بررسي عميق نيستيم، زیرا اين بحث فقط بر پايه اشارات بوده و صرفا فتح بابی جهت انديشيدن در اين قضايا است كه از هر دري به لطف و رحمت گسترده خداوند هزار در باز مي شود.

9- از ديگر نشانه هاي جاهليت، سيطره خرافه و افسانه است. مثلا عرب ها صداي كلاغ و جغد را به فال بد مي گرفتند و جهان كنوني غرب نيز بدون هيچ مفهومي عدد سيزده (13) را نحس و بد يُمن مي دانند. امروزه تعداد فال بين ها و پيشگويان گسترش يافته و بازار آنان رونق گرفته است و ما هر روزه شاهد روي آوردن مردم به كف بين ها، رمال ها، اخترشناسان، فالگيرها و طالع بینان و پیشگویان و مانند آن هستيم كه افراد ابله و ساده لوح فريب آن ها را مي خورند.

10- از ديگر نشانه هاي جاهليت بازداشتن از قرآن و دور كردن مردم از آن با روش هاي مختلف است. نضر بن حارث از جمله كساني كه به سرزمين فارس سفر

ص: 99


1- -آل عمران: 104.
2- - توبه: 71.

كرده و برخي اخبار پادشاهان آن جا را فرا گرفته بود، پيامبر(صلی الله علیه و آله) را تعقيب مي كرد، هنگاميكه آن حضرت از مجلسي برمی خاستند، نضر در آن مجلس نشسته و برآنان سخن رانده مي گفت: قصه كداميك از ما زيباتر است من يا محمد؟ كافران، قرآن را افسانه هاي پيشينيان یا سخناني توصيف مي كردند كه براي پيامبر نوشته شده و روز و شب بر ايشان ديكته مي شود یا سخني کذب و دروغ آشكار می دانستند و به هنگام تلاوت آن حضرت با صداي بلند كف مي زدند تا مانع شنيدن آن شوند. قرآن موضع آنان راچنين بيان مي كند:«وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْتَغْلِبُون(1): كافران گفتند: به اين قرآن گوش مدهيد و سخن بيهوده به آن بياميزيد، شايد پيروز گرديد» و نيز مي فرمايد: «وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ(2): و اگر معجزه اى ببينند، روى بگردانند و گويند: جادويى بزرگ است». آري اين جاهليت امروز است كه قرآن را با همان اوصاف گذشته چون (كلام محمد است و نبوغي انساني را به تصوير مي كشد و وحي الهي نيست) توصيف مي كنند. آنان تلاش بسيار کردند تا در زمينه تناقض هاي قرآني كتابي گرد آورند اما هنگاميكه از اين كار درماندند و قرآن نابودشان ساخت و وجود خويش را بر آن ها تحميل كرد، با توسل به پليدي و نيرنگ خود به تهي سازي قرآن از محتوا و كنار گذاشتن بُعد عملي آن از واقعيات زندگي روي آوردند و آن را به چيزي شبيه ترانه ها و نواهايي كه نوازندگان مي نوازند و حاضران با فريادهاي «الله الله اي شيخ» شادي خويش را ابراز مي كنند تبديل کردند یا اینکه آنرا فقط به طلسم ها و تعویذهایی كه بر سينه یا سر در خانه

ص: 100


1- - فصلت: 26.
2- - قمر: 2.

هاي خويش آويزان مي كنند و نه بيشتر، بدل کردند كه اين روش بسيار خطرناك تر و حيله گرانه تر از شيوه نضر بن حارث و امثال او بوده و اثر آن بسيار بدتر است.

11- يكي از رفتارهاي بارز جاهلي ها ركود و ايستايي بر سنت هاي به جاي مانده از گذشتگان و تعهد و پايبندي و عدم ترك آن است، هر چند دليل و برهان خلاف آن را به اثبات رساند. چنين رفتاري نتيجه قشري گري، فقدان سلامت فكر و انديشه و عدم نرمي و انعطاف پذيري عواطف آنان بوده بر اين اساس كه آنچه نسل هايي متمادی و به طور پياپي بر پدران و اجداد آن ها مي گذرد، پاكي و قداستي به دست مي آورد كه در هم شكستن آن دشوار است. قرآن بارها اين مفهوم را تكرار كردهاست به گونه اي كه از آن ها چنین فهميده می شود که اين نوع رفتارهاي جاهلانه، رنج مشتركي همه پيامبران بوده است. خداوند مي فرمايد: «وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُون(1): چون به ايشان گفته شود كه از آنچه خدا نازل كرده است پيروى كنيد، گويند: نه، ما به همان راهى مى رويم كه پدرانمان مى رفتند. حتى اگر پدرانشان بي خرد و گمراه بوده اند» «إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آباءَهُمْ ضالِّينَ * فَهُمْ عَلى آثارِهِمْ يُهْرَعُون(2): آن ها پدران خود را پيش از خود گمراه يافتند و بر پى ايشان شتابان مى روند». «قالُوا أَجِئْتَنا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ ما كانَ يَعْبُدُ آباؤُنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ(3): گفتند: آيا نزد ما آمده اى تا تنها اللَّه را بپرستيم و آنچه را كه پدرانمان مى پرستيدند رها كنيم؟ اگر راست مى گويى آنچه را كه به ما وعده مى دهى بياور» «بَلْ قالُوا إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ * وَ كَذلِكَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلاَّ قالَ

ص: 101


1- - بقره: 170.
2- - صافات: 69- 70.
3- - اعراف: 70.

مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ * قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكُمْ بِأَهْدى مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَيْهِ آباءَكُمْ قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ(1): بلكه گفتند: ما پدران خود را به عقايد و آيينى يافتيم و البته ما هم كه در پى آن ها رويم بر هدايت هستيم و همچنين ما هيچ رسولى پيش از تو در هيچ شهر و ديارى نفرستاديم جز آنكه اهل ثروت و مال آن ديار به رسولان گفتند كه ما پدران خود را بر آيين و عقايدى يافتيم و از آن ها البته پيروى خواهيم كرد. آن رسول ما به آنان گفت: اگر چه من به آيينى بهتر از دين (باطل) پدرانتان شما را هدايت كنم (باز هم پدران را تقليد مى كنيد)؟ آن ها پاسخ دادند (به هر تقدير) ما به آنچه شما را به رسالت آن فرستاده اند كافريم».دو آيه آخر گواه این هستند كه هر كه در پي آزادي و رهايي جامعه خويش و تلاش براي اصلاح آن باشد طبق اين آيه با اين رنج بزرگ روبرو خواهد شد: «وَ كَذلِكَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ(2): همچنين ما هيچ رسولى پيش از تو در هيچ شهر و ديارى نفرستاديم جز آنكه ...» و فقط مختص پيامبران نیست.

در اين مورد نيز جاهليت امروز با جاهليت نخست تفاوتي نداشته و شواهد بسياري در اين زمينه وجود دارد و جوامع ما از اين (گرايش ملازم و هميشگي) به تعبير يكي از انديشمندان حوزه بسيار رنج مي برد.

12- يكي از نشانه هاي جاهليت، عدم شناخت امام حقيقي است (من مات و لم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية: هر كه بميرد و امام زمان خويش را نشناخته باشد به مرگ جاهليت مرده است). مقصود از شناخت فقط شناخت نام نيست بلكه مقصود، شناخت تمام و كمال وظيفه و مسئوليت در قبال امام و انجام شايسته آن

ص: 102


1- - زخرف: 22- 24.
2- - زخرف: 23.

است. اين قصور و كوتاهي از جانب ما در قبال امام عصر (ارواح ما فداي ايشان باد) كاملا آشكار است. اين دعاي مروی و منقول، چنين جاهليتي را توصيف مي كند: « اللهم عرفني نفسك فإنك إن لم تعرفني نفسك لم اعرف نبيك اللهم عرفني رسولك فإنك إن لم تعرفني رسولك لم اعرف حجتك اللهم عرفني حجتك فإنك إن لم تعرفني حجتك ضللت عن ديني: پروردگارا خود را به من بشناسان كه اگر خود را نشناساني، پيامبرت را نخواهم شناخت. پروردگارا! رسولت را به من بشناسان كه اگر اين گونه نشود، حجت تو را نخواهم شناخت، پروردگارا حجتت را بر من بشناسان كه اگر حجتت را نشناسم از دينت گمراه خواهم شد» و گمراهي از دين عين جاهليت است؛ بنابراین در مورد لزوم وجود حجت و امام در هر زمان و وظيفه ما در زمانغيبت و مسئوليتمان در قبال امام(علیه السلام) و پاسخگويي به بسياري از پرسش ها و مسائل فكري مرتبط با موضوع امام(علیه السلام) به بحثي كامل نياز است از آن جهت که امام از اذهان مؤمنين غايب و پنهان است، چه برسد به غير مؤمنين به ايشان، در حالی که ائمه(علیه السلام) تنها دربهاي ورود به آستان الهي هستند كه فقط بايد از آن ها وارد شد پس كسي كه درب ورود را نمي شناسد، چگونه به راه خداوند سبحان هدايت مي شود و پس از خداوند فقط گمراهي آشكار است.

3- از ديگر ويژگي هاي جاهليت، تسليم شدن در برابر ماديات و عدم اقرار به جهان ماوراء ماده و انكار غيب است: «وَ قالُوا إِنْ هِيَ إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِين (1): و گفتند: جز اين زندگى دنيوى ما هيچ نيست و ما ديگر بار زنده نخواهيم شد» «وَ قالُوا ما هِيَ إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما يُهْلِكُنا إِلَّا الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ

ص: 103


1- - انعام: 29.

عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّون (1): و گفتند: جز زندگى دنيوى ما هيچ نيست. مى ميريم و زنده مى شويم و ما را جز دهر هلاك نكند. آنان را به آن دانشى نيست و جز در پندارى نيستند». قرآن جهت پي ريزي اهدافي والا براي زندگي بشر آمده است «وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون(2): جن و انس را جز براى پرستش خود نيافريده ام». «قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيب(3): و بر قوم ثمود برادرشان صالح را فرستاديم. گفت: اى قوم من، خداى يكتا را بپرستيد. شما را جز او خدايى نيست. اوست كه شما را از زمين پديد آورده است و خواست كه آبادانش داريد. پسآمرزش خواهيد و به درگاهش توبه كنيد. هر آينه پروردگار من نزديك است و دعاها را اجابت مى كند» «ثُمَّ جَعَلْناكُمْ خَلائِفَ فِي الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُون(4): آن گاه شما را در روى زمين جانشين آن ها گردانيديم تا بنگريم كه چگونه عمل مى كنيد». انسان فقط براي اين دنيا آفريده نشده است تا تمام توان و تلاش خويش را وقف آن كند، بلكه انسان به عنوان جانشيني بر زمين گمارده شده است تا آن را آباد كرده و مزرعه آخرت خويش قرار دهد. خالق انسان نيز كردار او را برشمرده تا چگونگي عملكرد وي را مورد بررسي قرار دهد و نكوهش الهي نیز شامل چنين انسانی مي شود که غرق در ماديات گشت: « أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدىً * أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى * ثُمَّ كانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى * فَجَعَلَ مِنْهُ

ص: 104


1- - جاثيه: 24.
2- - ذاريات: 56.
3- - هود: 61.
4- - يونس: 14.

الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى * أَ لَيْسَ ذلِكَ بِقادِرٍ عَلى أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتى(1): آيا انسان مى پندارد كه او را به حال خود واگذاشته اند؟ آيا او نطفه اى از منى كه در رحمى ريخته شده، نبوده است؟ سپس لخته اى خون؟ آن گاه به اندام درستش بيافريد و آن ها را دو صنف كرد: نر و ماده. آيا خداوند قادر نيست كه مردگان را زنده سازد؟». آري پروردگارا! پاك و منزهي و قادر بر هر چيز - بله- اما اين مانع از آن نمي شود تا انسان سهم خود را از دنيا بستاند بدون اينكه آن را هدف نهايي خويش قرار دهد، بلكه آن را در خدمت هدف حقيقي خود كه همان خشنودي و رضايت خداوند متعال است به كار مي گيرد: «وَ ابْتَغِ فِيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِين (2): در آنچه خدايت ارزانى داشته، سراى آخرت را بجوى و بهره خويش را از دنيا فراموشمكن و هم چنان كه خدا به تو نيكى كرده نيكى كن و در زمين از پى فساد مرو كه خدا فسادكنندگان را دوست ندارد». هيچ اشكال و ايرادي در كسب دنيا نيست، بلكه هدف واقع شدن دنيا و عدم بهره مندي از آن جهت افزايش طاعت و فرمانبرداري، عيب است و آيا درجات آخرت جز محصول استفاده از اين دنياست به همين دليل گفته شده است «الدنيا مزرعة الآخرة: دنيا مزرعه آخرت است». در حديث ديگري نيز آمده است: «الدنيا متجر اولياء الله: دنيا محل تجارت دوستان خداوند است». پس آن ها در دنيا با خداوند تجارتي مي كنند كه هرگز زيان نكنند.

14- يكي از ويژگي هاي جاهليت، پراكندگي، تفرقه و چند دستگي است: «وَ لاتَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ *مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ

ص: 105


1- - قيامت: 36- 40.
2- - قصص: 77.

فَرِحُونَ(1): از مشركان مباشيد. از آنان مباشيد كه دين خود را پاره پاره كردند و فرقه فرقه شدند و هر فرقه اى به هر چه داشت دلخوش بود». تمام اين مشكلات به دليل از دست دادن محور واحدي است كه بايد همه بر گرد آن جمع شوند، اين محور توحيد، خداوند متعال است و كعبه شريف رمز آن قرار داده شده است، اما جامعه دور از قرآن، ابتدا به كشورها و ملت هاي پراكنده اي تقسيم شده تا جایی كه امروزه تعداد كشورهاي جهان به بيش از 180 كشور مي رسد. سپس از نظر نژاد و مليت حتي داخل يك كشور پاره پاره مي شود. از جنبه فكري نيز چند دسته مي شوند؛ يكي كمونيست و ديگري سرمايه دار در حالی که همه با يكديگر هم وطن بوده و از يك نژاد و دين هستند و ايدئولوژي آنان حتي در يك دين واحد بلكه در يك مذهب چند شاخه است و هر گروهي خود نيز به فرقه هاي ديگري تقسيم مي شود و اين چنين است كه: (كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ: هر فرقه اى به هر چه داشتدلخوش بود). قرآن يادآور شده است كه اين تفرقه و پراكندگي يكي از عواقب نافرجام دوري از راه و روش الهي است: «قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً وَ يُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآياتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ(2): بگو: او قادر بر آن هست كه از فراز سرتان يا از زير پاهايتان عذابى بر شما بفرستد، يا شما را گروه گروه درهم افكند و خشم و كين گروهى را به گروه ديگر بچشاند. بنگر كه آيات را چگونه گوناگون بيان مى كنيم. باشد كه به فهم دريابند». اسلام آمده است تا به وسيله قرآن آنان را با يكديگر متحد گرداند: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ

ص: 106


1- - روم: 31- 32.
2- - انعام: 65.

عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُون (1): و همگان دست در ريسمان خدا زنيد و پراكنده مشويد و از نعمتى كه خدا بر شما ارزانى داشته است ياد كنيد: آن هنگام كه دشمن يكديگر بوديد و او دل هايتان را به هم مهربان ساخت و به لطف او برادر شديد و بر لبه پرتگاهى از آتش بوديد، خدا شما را از آن برهانيد. خدا آيات خود را براى شما اينچنين بيان مى كند، شايد هدايت يابيد» «وَ إِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ * وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيم وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيم (2): و اگر خواستند كه تو را بفريبند، خدا براى تو كافى است. اوست كه تو را به يارى خويش و يارى مؤمنان تأييد كرده است. دل هایشان را به يكديگر مهربان ساخت. اگر تو همه آنچه را كه در روى زمين است انفاق مى كردى، دل هاى ايشان را به يكديگر مهربان نمى ساختى. ولى خدا دل هایشان را به يكديگر مهربان ساخت كه او پيروزمند و حكيم است».

15- از نشانه هاي آشكار جاهليت، ترس از مرگ و هر آنچه به آن اشاره مي كند، بوده و اين امر بدين دليل است كه آنان آخرت را زيان كرده و نهايت كوشش خويش را ارضاء شهوت ها و آزمندي هاي خويش قرار داده اند. «قُلْ إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ * وَ لَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ * وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَياةٍ وَ مِنَ

ص: 107


1- - آل عمران: 103.
2- - انفال: 62- 65.

الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِما يَعْمَلُونَ(1): بگو: اگر راست مى گوييد كه سراى آخرت نزد خدا ويژه شماست نه مردم ديگر، پس آرزوى مرگ كنيد. ولى به سبب اعمالى كه مرتكب شده اند، هرگز آرزوى مرگ نخواهند كرد. خدا ستمكاران را مى شناسد. آنان را از مردم ديگر، حتى مشركان به زندگى اين جهانى حريص تر خواهى يافت و بعضى از كافران دوست دارند كه هزار سال در اين دنيا زيست كنند؛ و اين عمر دراز عذاب خدا را از آنان دور نخواهد ساخت، كه خدا به اعمالشان بيناست» «قُلْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ * وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِين(2): بگو: اى قوم يهود، هر گاه مى پنداريد كه شما دوستان خدا هستيد، نه مردم ديگر، پس تمناى مرگ كنيد اگر راست مى گوييد و آنان به سبب اعمالى كه پيش از اين مرتكب شده اند، هرگز تمناىمرگ نخواهند كرد و خدا به ستمكاران داناست» «فَإِذا جاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشى عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْت(3): و چون وحشت فراز آيد بينى كه به تو مى نگرند و چشمانشان در حدقه مى گردد مثل كسى كه از مرگ بيهوش شده باشد». اما قرآن حقيقتي انكارناپذيري را براي آنان معين مي كند كه گريزي از آن نيست: «قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُون(4): بگو: آن مرگى كه از آن مى گريزيد شما را

ص: 108


1- - بقر: 94- 96.
2- - جمعه: 6- 7.
3- - احزاب: 19.
4- - جمعه: 8.

درخواهد يافت و سپس نزد آن داناى نهان و آشكارا برگردانده مى شويد تا به كارهايى كه كرده ايد آگاهتان سازد» «قُلْ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَ إِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِيلا(1): بگو: اگر از مرگ يا كشته شدن بگريزيد، هرگز گريختن سودتان ندهد و آن گاه از زندگى جز اندكى بهره مند نخواهيد شد» «أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَة(2): هر جا كه باشيد و لو در حصارهاى سخت استوار، مرگ شما را درمى يابد» «قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى مَضاجِعِهِم(3): بگو: اگر در خانه هاى خود هم مى بوديد، كسانى كه كشته شدن بر آن ها مقرر شده است از خانه به قتلگاهشان بيرون مى رفتند». ترس از مرگ فقط با آماده شدن براي آن به وسيله ايمان، عمل صالح و آبادي آخرت با آنچه كه موجب رضايت خداوند و نزديكی بدو شده از بين مي رود.من احساس مي كنم تا به این جا به اين موضوع اشاره كافي كرده و باب انديشه در اين زمينه را به ميزان کافی گشوده ام؛ زیرا مهم ترين گام در درمان بيماري ها و آفت هاي اجتماعي، تشخيص دقيق بيماري و پس از آن تجويز داروي مناسب است.

هم اكنون از خلال اين نكات متعدد، تحقق نام جاهليت بر بشريت امروز براي ما مشخص شد و دانستيم كه لطف خداوند نسبت به بندگان خويش هميشگي بوده و فقط ويژه گروهي خاص نیست؛ بنابراین جاهليت ديروز مهم تر از جاهليت امروز نبوده و ويژگي خاصي نداشته است تا خداوند متعال قرآن را به خاطر آنان نازل كرده و پيامبر(صلی الله علیه و آله) را براي آنان برانگيخته باشد و در مقابل، جاهليت امروز را بيهوده

ص: 109


1- - احزاب: 16.
2- - نساء: 78.
3- - آل عمران: 154.

و باطل رها كرده باشد. پس جاهلیت امروز چقدر نيازمند مصلحي كه همان حجت بن الحسن _جان هاي ما فداي ايشان باد_ است و ما چقدر محتاج قرآن هستيم كه ما را از پستي جاهليت به قله اسلام رهايي بخشد. بايد تلاش خود را در استفاده از ظرفيت قرآن و توان آن در درمان بيماري هاي بشريت و صعود به پله هاي كمال به كار گيريم؛ زیرا قرآن تا روز قيامت زنده و جاويدان و دست گشاده است و قدرت آن در تشخيص بيماري و اعطاي دارو براي هر جامعه اي و در هر زمان و مكاني از نشانه هاي جاودانگي قرآن است. بر ماست كه از رازهاي نهفته قرآن مشورت بگيريم و درمان بيماري ها و آفت هاي فردي و اجتماعي خود را از قرآن بخواهيم. پس هر گاه امت دچار تفرقه و پراكندگي شد، درمان آن در اين آيه است: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا(1): و همگان دست در ريسمان خدا زنيد و پراكنده مشويد» البته پس از آگاهي به اينكه ریسمان الهي بر اساس حديث شريف، قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) هستند. هر گاه امت گرفتار ترس و سستي شد، دواي آنان اين آيه است: «أَيْنَماتَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَة(2): هر جا كه باشيد هر چند در حصارهاى سخت استوار، مرگ شما را درمى يابد» «قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقِيكُمْ(3): بگو: آن مرگى كه از آن مى گريزيد شما را درخواهد يافت» اگر جامعه به سختي ها و رنجها و بلايايي مبتلا شد، شفاي آنان در اين آيه است: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ

ص: 110


1- - آل عمران: 103.
2- - نساء: 78.
3- جمعه: 8.

قَرِيب(1): مى پنداريد كه به بهشت خواهيد رفت؟ و هنوز آنچه بر سر پيشينيان شما آمده، بر سر شما نيامده؟ به ايشان سختى و رنج رسيد و متزلزل شدند، تا آنجا كه پيامبر و مؤمنانى كه با او بودند، گفتند: پس يارى خدا كى خواهد رسيد؟ بدان كه يارى خدا نزديك است». اگر مردم احساس يأس و نااميدي كردند، درمان آن اين آيه است: «لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُون (2): از رحمت خدا مأيوس مشويد، زيرا تنها كافران از رحمت خدا مأيوس مى شوند» «قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّون (3):گفت: و جز گمراهان چه كسى از بخشايش پروردگار خويش نااميد مى گردد؟» «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهاد(4): ما پيامبرانمان و مؤمنان را در زندگى دنيا و در روز قيامت كه شاهدان براى شهادت بر پاى مى ايستند، يارى مى كنيم» و اگر مسئوليت انحراف وستم را به دوش ديگران یا روزگار انداختيم، بايد اين آيات را بخوانيم: «ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِك (5): هر خيرى كه به تو رسد از جانب خداست و هر شرى كه به تو رسد از جانب خود تو است» «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم(6): خدا چيزى را كه از آن مردمى است دگرگون نكند تا آن مردم خود دگرگون شوند» «وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لكِنْ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ(7): خدا بر

ص: 111


1- - بقره: 214.
2- - يوسف: 87.
3- - حجر: 56.
4- - غافر: 51.
5- نساء: 79.
6- - رعد: 11.
7- آل عمران: 117.

آن ها ستم روا نداشت. آنان خود بر خود ستم كردند». اگر مردم بدون تفكر و تأمل و بينش پشت سر عده اي بسيار راه افتاده كه زبان حال آنان «عيد با مردم بر پا شده است» باشد، پاسخ قرآن به آنان اين است: «وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِين (1): هر چند تو به ايمانشان حريص باشى، بيشتر مردم ايمان نمى آورند» «وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ(2): اگر از اكثريتى كه در اين سرزمينند پيروى كنى، تو را از راه خدا گمراه سازند. زيرا جز از پى گمان نمى روند و جز به دروغ سخن نمى گويند» «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُون(3): و بيشترشان به خدا ايمان نياورند بلكه هم چنان مشركند». يكي از آسيب هاي اجتماعي كه قرآن معالجه كرده است، شايعه پراكني است و اين بيماري كشنده اي است كه جامعه را از هم پراكنده كرده، بنيان آن را متزلزل و افكار آن را آشفته و پريشان مي كند. قرآن در اين زمينه و در درمان آنمي گويد: «وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ إِلَّا قَلِيلا(4): و چون خبرى، چه ايمنى و چه ترس به آن ها رسد، آن را در همه جا فاش مى كنند و حال آنكه اگر در آن به پيامبر و اولو الامرشان رجوع مى كردند، حقيقت امر را از آنان درمى يافتند و اگر فضل و رحمت خدا نبود، جز

ص: 112


1- - يوسف: 103.
2- - انعام: 116.
3- - يوسف: 106.
4- - نساء: 83.

اندكى، همگان از شيطان پيروى مى كرديد». آيات بسياري وجود دارد كه بيماري هاي مزمن ما را درمان مي كند.

درس هايي بر گرفته از قرآن براي اصلاح نفس و جامعه

در اينجا شایسته است به برخي از درس هاي قابل استفاده از قرآن جهت اصلاح نفس و جامعه و هدايت آن اشاره شود:

1- توجه به بُعد علل بیش از معلول، هنگام معالجه حالتي مشخص و اين امري مهم و ضروري است. هنگامي كه بيماري به پزشك مراجعه كرده و حالاتي را كه از آن رنج مي برد، براي وي شرح مي دهد، مهم ترين اقدام پزشك، تشخيص علت بيماري و تجويز دارو براي آن است، اما اگر وي بدون تشخيص علت بيماري به درمان حالات بيماري مانند سردرد، شكم درد یا تب اكتفا كند، بي گمان فكري اشتباه است. براي مثال كسي كه قصد آن دارد تا پديده هايي چون، آرايش، گرايش جوانان به غرب و تقليد از آنان، خودداري مردم از پرداخت خمس یا نماز نخواندن، ارتكاب اعمال ناشايستي چون شرابخواري، هم جنس بازي، دوري مردم از اجراي دستورات دين و مخالفت تعمدی آنان با دين را معالجه كند، گفتن اينكه فلان كار واجب است پس آنرا انجام دهيد یا فلان عمل حرام است، آن را ترك كنيد، کافی نيست، زيرا اين مردم، خود، مسلمان بوده و بدين امور آگاهي دارند، پس بايد علت ضعف عملكرد صاحبان امور ديني آنان كه مسئول اجراي دين در جامعه هستند، تشخيص و سپس درمان شود. اين ضعف ناشر دين به ضعف بُعد اخلاقي و عقيدتي در جامعه باز مي گردد به همين دليل، قرآن در مكه يعني همان اوان نزول خود با طرح برخي آراء و عقايد و دفاع از آن ها با دلايل گوناگون و همچنين پاسخ به ايرادات وارد شده نسبت به آن ها

ص: 113

بر اين دو جنبه تمركز کرده كه در بيشتر موارد نهان هاي فطري آنان را برمي انگيخت، زيرا قرآن، راهنمايي عاطفي و وجداني است كه در باطن هر انساني تثبيت شده است و كسي را ياراي انكار و بريدن از آن نيست. قرآن به نمايش صحنه هاي قيامت، بيان سنت هاي الهي در ارتباط با امت هاي پيشين و ارائه بسياري از مواضع پند و عبرت همت گمارد تا عقل هاي مردم را بيدار و قلب هايشان را پاك گرداند و پس از آن، آنان را موظف به اجراي احكام نمود آن ها نيز با میل و رغبت اطاعت امر كردند. ما مي دانيم كه دوره تربيت در مكه نسبت به مدينه بيشتر بود و از همين موضوع، اهميت فزاينده به جنبه علت ها بيش از معلول ها درك مي شود.

2- از اينجا سخن از دومين درس برگرفته از روش قرآن در اصلاح نفس و جامعه آغاز مي شود و آن لزوم شكل گيري بعد اخلاقي و عقيدتي در شخصيت فرد مسلمان است كه قرآن در این باره روش هايي چند اتخاذ مي كند كه آن ها را در دروس (باید به خدا باز گرديم) برشمردم و آنجا بيان كردم كه قرآن راه عوالم سه گانه (عقل، قلب و روح) را طي كرده است. براي مثال بين خودداري آسمان از نزول بركات خود و زمين از اعطاء خير و نيكي و سيطره اشرار و عدم استجابت دعا ارتباط برقرار كرده و دليل آن را دوري مردم از دين خداوند و ترك فريضه امر به معروف و نهي از منكر قرار مي دهد. پس هر كه خواهان رهايي از چنين پيآمدهاي شومي است، بايد اينفريضه را به جا آورد كه در حديث آمده است: «إذا تركتم الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر نزعت عنكم البركات و نزلت عليكم البليات و سلّطت عليكم شراركم ثم تدعون فلا يستجاب لكم: آن گاه كه امر به معروف و نهي از منكر را ترك كرديد، خير و بركات از شما دور و بلاها بر سر شما فرود مي آيد و شرورهايتان بر شما تسلط مي يابند، پس دعا مي كنيد اما اجابت نمي شويد».

ص: 114

در رأس تمام اين روش ها، نمايش صحنه هاي هولناك مرگ و پس از آن، صحنه روز قيامت و گفت وگوي كافران و فاسقان با يكديگر و با شياطين خود در آتش و همچنين یادآوری سنت هاي الهي در ارتباط با مخالفين طاعتش است:«دَمَّرَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لِلْكافِرِينَ أَمْثالُها(1): آن ها را خدا هلاك كرد؟ و اين كافران هم مانند آن ها به كيفر كفر خود البته مى رسند» «فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ اللَّهُ شَدِيدُ الْعِقاب(2): خدا هم آن ها را به كيفر گناهانشان مجازات كرد و خدا بدكاران را سخت به كيفر رساند» بيان نعمت هاي بي شمار و غير قابل شمارش الهي همراه با اعتراف آنان به يك حقيقت فطري كه (هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسان: آيا پاداش نكويى و احسان جز نكويى و احسان است؟) سپس بيان سعادتي كه قلب انسان و زندگي و جامعه او را در صورت اجرای فرامين دين آباد مي كند از جمله اين روش ها است. «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ(3): و چنانچه مردم شهر و ديارها همه ايمان آورده و پرهيزكار مى شدند همانا ما درهاى بركاتى از آسمان و زمين را بر روى آن ها مى گشوديم».اخلاق و اعتقاد است كه هدف انسان را در زندگي ترسيم مي كند و در نهايت مسير حركت وي را مشخص مي كند. براي مثال هنگاميكه مشاركت در طرحي خير خواهانه یا ياري نيازمندي در خواست مي شود، كداميك براي همياري پيشي مي جويد: مؤمني كه در طلب رضايت و خشنودي خداوند سبحان است و اميد عوض آن را دارد يا شخصي كه از دين فاصله گرفته و نهايت هم و غم او فزوني خواهي در امور

ص: 115


1- - محمد: 10.
2- - آل عمران: 11.
3- - اعراف:96.

دنيوي است یا كساني كه مصداق اين آيه هستند: «قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَما يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ(1): اينان از آخرت نوميدند، هم چنان كه آن كافرانى كه اينك در گورند از آخرت نوميدند». قطعا شخص نخست در مشاركت و همياري شتابان تر است. اين مثالي در بيان تأثير اعتقاد و اخلاق در برانگيختن انسان جهت اجراي دين است. هدف انسان مؤمن فقط خداوند متعال است پس طالب خدا و آخرت بوده و خواهان دنيا نباشيد. امت دچار انحطاط شده و گمراه گشته است، زيرا هدف خود را در زندگي گم کرده و در نتيجه گرفتار تفرقه شده است «وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ(2): و اين است راه راست من است از آن پيروى كنيد و به راه هاى گوناگون مرويد كه شما را از راه خدا پراكنده مى سازد. اينهاست آنچه خدا شما را به آن سفارش مى كند، شايد پرهيزگار شويد» بر ماست كه اين خلأ را در جان هاي و عقل هاي جامعه پر كنيم تا مسيرش درست و زندگي اش مطابق خواست خداوند متعال سامان يابد و بايد راه قرآن را در زنده نگه داشتن و شفقت قلب ها و پاكسازي و تغذيه جان ها با عقاید حقيقي كه منشأ اخلاق نيك است، در پيش گيريم. «أَ لَمْ يَأْنِلِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لايَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ (3): آيا مؤمنان را وقت آن نرسيده است كه دل هايشان در برابر ياد خدا و آن سخن حق كه نازل

ص: 116


1- -ممتحنه: 13.
2- - انعام: 153.
3- - حديد: 16.

شده است، خاشع شود؟ همانند آن مردمى نباشند كه پيش از اين كتابشان داديم و چون مدتى برآمد دل هايشان سخت شد و بسيارى نافرمان شدند».

اين بابي است كه بايسته است انديشمندان و مربيان به آن ورود پيدا كنند و اين همان سبك قرآن در اندرز و جان بخشيدن قلب ها بوده و آيات شريفي در آن گرد آمده است كه اگر خردمند در آن ها تأمل كند، بارها در شيوه زندگي خويش تجديد نظر خواهد كرد. مانند سخن خداوند در اين آيات از سوره دخان كه فرموده است: «كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ * وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ * وَ نَعْمَةٍ كانُوا فِيها فاكِهِينَ * كَذلِكَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِينَ * فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرِينَ(1): بعد از خود چه باغها و چشمه سارها بر جاى گذاشتند و كشتزارها و خانه هاى نيكو و نعمتى كه در آن غرق شادمانى بودند. بدين سان بودند و ما آن نعمتها را به مردمى ديگر واگذاشتيم. نه آسمان بر آن ها گريست و نه زمين و نه به آن ها مهلت داده شد».

پيشنهاد مي كنم كتاب «القلب السليم» را مطالعه كنيد، كتابي كه شامل دو جلد يكي در زمينه عقاید و ديگري در مورد اخلاق بوده و از قلبي پاك و خالص سرچشمه گرفته اند.3- هدايت و اصلاح تدريجي و گرفتن دست مردم وهدایت آن ها با نرمي و مدارا. نمونه اصلي براي آنان در اين مورد، تحريم تدريجي شرابخواري است- بر اين اساس كه عادتي ثابت در جامعه است و در جان ها و عقل هاي مردم نفوذ پيدا كرده است- قرآن اين عمل را طي مراحل تدريجي منع كرده است، مرحله نخست:

ص: 117


1- - دخان: 25- 29.

«يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاس(1): (اى پيغمبر) از تو از حكم شراب و قمار مى پرسند، بگو: در اين دو كار گناه بزرگى است و سودهايى براى مردم». در اين حالت برخي گفتند شراب نمي نوشيم، زیرا گناه است و خداوند هر گونه اعمال زشت را چه آشكار و چه نهان و نيز گناهكارى را حرام كرده است. برخي نيز گفتند ما شراب را به ميزان منافع آن مي نوشيم، سپس اين آيه نازل شد «لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُون(2): هرگز در حال مستى به نماز نياييد تا بدانيد چه مى گوييد». با توجه به اين آيه نيز برخي از خوردن شراب خودداري كرده و گفتند چيزي كه منافي نماز باشد، نمي خوريم، پس از آن اين آيه از سوره مائده كه منع قطعي و حتمي شراب را به دست مي دهد، نازل شد: ««يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوه(3): اى كسانى كه ايمان آورده ايد، شراب و قمار و بتها و گروبندى با تيرها پليدى و كار شيطان است از آن اجتناب كنيد». اصل و حقيقت نزول تدریجی قرآن يعني به صورت بخش بخش طي بيست و سه سال به هدف-در میان اهداف موردنظرش - درمان هاي تدريجي و مقطعي با توجه به در نظر گرفتن عنصر زمان و مكان، شرايط عيني و تفاوت رتبه و استعداد مردم در دريافت و اجراء دين است.

ممكن است تدريج به صورت هاي مختلف باشد. هنگاميكه درمان پديده اي اجتماعي کهنه و ریشه دار- مانند سنت ها وآداب و رسوم نادرست قبيلگي- مورد نظر باشد،

ص: 118


1- - بقره: 219.
2- نساء: 43.
3- - مائده: 90.

ابتدا با طرح ايراداتي پيرامون ميزان صحت و فوائد آن و نيز شبه افكني در مورد آن آغاز مي كنيم. سپس به ارائه جايگزين ها و گزينه هاي ديگري ما به ازاي آن مي پردازيم. در نتيجه هنگاميكه اين ترديد در اذهان مردم جاي گرفت و توجه به سمت جايگزين برتر جلب شد، نسبت به جايگزيني آن باور و يقين پيدا خواهند كرد؛ بنابراین پس از آن مي توان به مخالفت با اين پديده برخاست؛ اما تلاش مستقيم براي نقض آن بدون چنين مقدمه چيني به مفهوم شكست سريع بوده و اين پدیده اجتماعی همچنان ثابت و پايدار خواهد ماند، زیرا فطرت انسان بر اساس احترام و پرستش نسبت به آنچه نزد او ميراث و مأنوس بوده، سرشته شده است؛ بنابراین تمام اين پرستش گران، مخالف هر نوع تلاشي براي تغيير اين پديده اجتماعي خواهند شد.

هنگاميكه حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) به پيامبري مبعوث شد، مستقيما به مخالفت با بت ها برنخاست، بلكه آن حضرت به همراه حضرت علي(علیه السلام) و حضرت خديجه(علیها السلام) در مقابل ديدگان قريش، خداوند متعال را پرستش مي كردند، بدون اينكه مورد سوء قصدي از جانب قریش قرار گيرند؛ اما پيامبر(صلی الله علیه و آله) با این عمل خویش عرصه را براي پرسش هاي بسيار آنان از يكديگر گشودند: اين سه نفر چه مي كنند و كه را پرستش مي كنند، چرا آئين قوم خويش را ترك كرده اند، اين چه شجاعت و ايمان راسخي است كه آنان را چنين استوار و مطمئن روياروي همگان قرار مي دهد ... چنين پرسش هايي منجر به اسلام آوردن گروهي شد (رجوع شود به داستان عبد اللهبن مسعود در كتب هاي سيره شناسي) در حالی که قريش هيچ نوع مخالفتي با ايشان نكردند؛ زیرا آن حضرت خشم و كينه آنان را نسبت به آنچه كه مخالفت مستقيم با بت ها در پي داشت، تحريك نكردند.

ص: 119

4- اهميت و توجه امت به محورهاي اساسي كيان خود كه فقط به وسيله آن ها حفظ مي شود به ويژه آن دسته محورهايي كه روي گرداني امت از آن ها و واگذاري آن ها به حال خود، پس از پيامبر(صلی الله علیه و آله) درك مي شود. بر همين اساس آن حضرت نسبت به آن ها بسیار تأکید کردند مانند: امر به معروف و نهي از منكر، پيشوائي و ولايت و دوستی با مؤمنان و دشمني و مخالفت با كافران، محبت به خويشاوندان، تمسك به قرآن و عترت(علیه السلام)، اهتمام به امر مساجد و نمازهاي جماعت و جمعه. امت به محض رحلت پيامبر(صلی الله علیه و آله) اين پايه هاي استوار كيان خويش را فرو گذارد، در نتیجه شمارش سريع براي انحراف آغاز شد؛ بنابراین هر نوع بازگشتي به اصلاح و مصلحت، ناگزير با بازگرداندن نقش اين امور به زندگي امت امكان پذير است كه اين خود، نياز به بحث هاي جداگانه اي به خواست خداوند متعال دارد.

5- آرامش، اطمينان خاطر و كاهش زحمات و سختي هاي فردي كه براي اصلاح جامعه و هدايت آن مي كوشد یا به تعبير ما آورنده قرآن به عنوان پيام اصلاح با آن روبروست «المص * كِتابٌ أُنْزِلَ إِلَيْكَ فَلا يَكُنْ فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ لِتُنْذِرَ بِهِ وَ ذِكْرى لِلْمُؤْمِنِين (1): الف، لام، ميم، صاد. كتابى است كه بر تو نازل شده، در دل تو از آن ترديدى نباشد، تا به آن بيم دهى و مؤمنان را پندى باشد»«فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَكٌ(2): مبادكه برخى از چيزهايى را كه بر تو وحى كرده ايم واگذارى و به آن دلتنگ باشى كه مى گويند: چرا گنجى بر او افكنده نمى شود؟ و چرا فرشته اى همراه او نمى آيد؟ »«وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ * إِنَّ اللَّهَ مَعَ

ص: 120


1- -اعراف: 1- 2.
2- - هود: 12.

الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ(1): صبر كن، كه صبر تو جز به توفيق خدا نيست و بر ايشان محزون مباش و از مكرشان دلتنگى منماى» «لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذىً كَثِيراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ(2): شما را به مال و جان آزمايش خواهند كرد و از زبان اهل كتاب و مشركان آزار فراوان خواهيد شنيد. اگر شكيبايى كنيد و پرهيزگار باشيد نشان قدرت اراده شماست». ظريف ترين و لطيف ترين تعبير، اين سخن خداوند متعال است: «وَ اصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنا(3): در برابر فرمان پروردگارت شكيبا باش كه تو تحت نظر مايى» كه عين عنايت، لطف و مهرباني، حفاظت، ارج نهادن، بينش و غير آن است. سوره هاي كاملي را مي يابيم كه فقط با چنين هدفي نازل شده اند مانند سوره يوسف كه احساس مي شود در دوران تعصب گرايي كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) در مكه قبل از هجرت تجربه كرده است، نازل شده باشد آن جا كه پیامبر(صلی الله علیه و آله) با مرگ ابوطالب و خديجه(علیها السلام) ياران خویش را از دست داده و عملا از اسلام آوردن قريش نااُميد شد، پس برآن شد تا پناهگاه ديگري غير از مكه مانند طائف بيابد اما در اين امر موفق نشد و عرصه بر مؤمنان تنگ آمد كه در اين هنگام سوره يوسف بر آنان نازل گشت و داستان چگونگي توطئه برادران با برادر كوچك خود و به چاه افكندن او را كه طبق عوامل طبيعي به مفهوم مرگ است،روايت مي كند، اما خداوند متعال كارواني را براي نجات او مي فرستد و به خانواده پادشاه مصر فروخته مي شود پس از آن به مصيبت و بلاي همسر عزيز و ديگر زنان مصر گرفتار شده و سال ها زنداني مي شود اما خداوند بزرگ او را از زندان، رهايي

ص: 121


1- -نحل: 127- 128.
2- - آل عمران: 186.
3- - طور: 48.

بخشيده و علم تعبير خواب به او مي آموزد و به بركت آن به مقام خزانه داري مصر مي رسد. سپس با تسخير قلوب مردم به واسطه اخلاق و تدبير نيك خويش صاحب اختيار مصر مي شود و اينجاست كه آن برادران خيانتكار با خواري و زبوني روبروي او قرار مي گيرند و او با روح بزرگ و قلب مهربان خود از آنان درمي گذرد و به آن ها مي گويد: «قالَ لاتَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِين(1): گفت: امروز شما را سرزنش نبايد كرد؛ خدا شما را مى بخشايد كه او مهربان ترين مهربانان است». خداوند او را با پدر و برادر خويش گرد هم آورد. پيامبر(صلی الله علیه و آله) نيز آن هنگام كه قريش همين عمل را مرتكب شدند تا اينكه خداوند آن حضرت را در برابر آنان ياري كرده و وسط شهر خود، مكه، بر امور آن ها مسلط ساخت، همين كلام را به عاريت گرفت سخن برادر بزرگوار خويش، يوسف(علیه السلام) را براي آنان تكرار كرد: «لاتثریب علیکم الیوم اذهبوا فانتم الطلقاء: امروز هيچ سرزنشي بر شما نيست برويد شما آزاد هستيد»، پس از آنكه آن ها را چنين مورد پرسش قرار داده كه ما تروني فاعلاً بكم: رفتار مرا با خود چگونه مي بينيد. گفتند: (أخ كريم و ابن عم: برادري بزرگوار و پسر عمو) و اين اقرار قريش نسبت به بزرگي و عظمت وجود آن حضرت است آن چنان كه برادران يوسف نيز پيش از اين چنين اقراري كردند. سوره قصص نيز كه عنايت خداوند به حضرت موسي(علیه السلام) و فرو رفتن قارون در زمين را نقل مي كند، چنين مفهومي را ارائه مي دهد.6- تشويق به فراگيري و آموزش علم و دانش و آگاهي از هر آنچه انسان را به خداوند سبحان نزديك كرده و شناخت او را افزون مي كند. گفته شده است در قرآن بيش از پانصد آيه در تشويق به فراگيري دانش و تفكر و ستايش دانشمندان و نكوهش ناداني و نادانان و بيان فرجام آنان وجود دارد به گونه اي كه قرآن ويژگي

ص: 122


1- - يوسف: 92.

فقه، دانش و شناخت خداوند متعال را دليلي بر نيروي مضاعف مؤمنان كه بر اساس تفسير برداشت شده از اين آيه ده برابر نيروي دشمنان بود، قرار مي دهد. خداوند مي فرمايد: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتالِ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُون(1): اى پيامبر! مؤمنان را به جنگ برانگيز. اگر از شما بيست تن باشند و در جنگ پايدارى كنند، بر دويست تن غلبه خواهند يافت و اگر صد تن باشند، بر هزار تن از كافران پيروز مى شوند. زيرا آنان مردمى عارى از فهمند» اين در حالي است كه عنصر صبر، يكي از عناصر مهم پيروزي را فقط به مثابه يك برابر در افزايش نيرو قرار مي دهد. خداوند فرمود: «الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفاً فَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِين(2): اكنون خدا بار از دوشتان برداشت و از ناتوانيتان آگاه شد. اگر از شما صد تن باشند و در جنگ پاى فشرند، بر دويست تن پيروز مى شوند و اگر از شما هزار تن باشند به يارى خدا بر دو هزار تن پيروز مى شوند و خدا با آن هاست كه پايدارى مى كنند». اين فهم و آگاهي تمام جنبه هاي زندگي را در برمي گيرد. از چه رو قرآن سرشار از انديشه هايي است كه تحت آنچه مي توان فقه رويارويي با كفار ناميد، قرار مي گيرد؟ «وَ لا تَهِنُوا فِي ابْتِغاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَماتَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا يَرْجُونَ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً(3): و در دست يافتن به آن قوم سستى مكنيد. اگر شما آزار مى بينيد، آنان نيز چون شما آزار مى بينند، ولى شما از خدا چيزى را اميد داريد كه آنان اميد ندارند و خدا دانا و حكيم است»؛ بنابراین تا زمانی که زيان ها بر هر دو طرف فرود مي آيد با این تفاوت که شما به رحمت

ص: 123


1- - انفال: 65.
2- - انفال: 66.
3- - نساء: 104.

خداوند در آخرت اميد دارید و خسراني نمي بينيد حال آنكه كفار نزد خداوند هيچ اميدي جز عذاب دردناك ندارند، پس فرار از رويارويي با دشمن براي چيست؟ و این عمل مصداق این سخن خداوند متعال است كه مي فرمايد: «وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ(1) مِنَ اللَّهِ فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ(2): آن ها نيز مى پنداشتند حصارهاشان را توان آن هست كه در برابر خدا نگهدارشان باشد. خدا از سويى كه گمانش را نمى كردند بر آن ها تاخت آورد و در دلشان وحشت افكند، چنان كه خانه هاى خود را به دست خود و مؤمنان خراب مى كردند. پس اى اهل بصيرت، عبرت بگيريد» و نيز مي فرمايد: «ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ(3) أَنْيَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(4) وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ * وَ لا يُنْفِقُونَ نَفَقَةً

ص: 124


1- - حصون(دژها) عنواني است كه بر مصاديق بسياري منطبق است از جمله تكنولوژي مدرن كه با آن مسلح شده و پشت آن پنهان مي شوند و آن را دژ محكمي براي خود جهت حفاظت و در امان ماندن از عذاب خداوند قرار مي دهند كه در اين صورت شبيه پسر نوح هستند كه گفت: (آنك به كوهى پناه مى جويم كه مرا از آب نگاه مى دارد) مقصود از كوه همه عوامل بازدارنده و نقاط قوتي است كه در زندگي جامعه چون برتري كوه بر زمين متمايز مي شوند كه از آن جمله، مال و مقام، عشیره و قبیله، سلطه جويان، سلاح هاي پيشرفته و تكنولوژي جديد است كه همگي دژها و كوه هايي هستند كه فرد پناه آورنده به آن ها گمان مي كند او را از عذاب الهي حفظ مي كنند اما پاسخ الهي هميشه يكي است: «امروز هيچ پناهى از «امر» خداوند نخواهد بود»(هود: 43).
2- - حشر: 2.
3- - بلكه همه افراد جامعه مسلمان.
4- - رسول لقبي است براي هر آنكه عهده دار هدايت جامعه خويش به سمت رضا و خشنودي پروردگار متعال است.

صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً وَ لا يَقْطَعُونَ وادِياً إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما كانُوا يَعْمَلُون (1): اهل مدينه و عربهاى باديه نشين اطراف آن را نرسد كه از همراهى با پيامبر خدا تخلف ورزند و نبايد كه از او به خود پردازند. زيرا در راه خدا هيچ تشنگى به آن ها چيره نشود يا به رنج نيفتند يا به گرسنگى دچار نگردند يا قدمى كه كافران را خشمگين سازد برندارند يا به دشمن دستبردى نزنند، مگر آنكه عمل صالحى برايشان نوشته شود، كه خدا پاداش نيكوكاران را تباه نمى سازد و هيچ مالى چه اندك و چه بسيار خرج نكنند و از هيچ واديى نگذرند، مگر آنكه به حسابشان نوشته شود، تا خدا پاداششان دهد، چون پاداش نيكوترين كارى كه مى كرده اند»؛ بنابراین كوتاهي و تأخير در بذل جهد و مال كه مقتضاي طاعت خداوند است از چه رو بوده و چرا چنين سوءظني به خداوند متعال وجود دارد به گونه اي كه هرگاه از مردم تقاضاي پرداخت حقوق شرعي چون خمس و زكات و مانند آنكه بر عهده آن هاست، شود، سستي مي ورزند. خداوند دراین باره مي فرمايد: «ثُمَّ نُنَجِّي رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذلِكَ حَقًّا عَلَيْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنِين (2):آن گاه پيامبرانمان و كسانى را كه ايمان آورده اند مى رهانيم. زيرا بر ما فريضه است كه مؤمنان را برهانيم». از آن جمله است اين آيات مباركه از سوره محمد (صلی الله علیه و آله) كه اگر با روح و فكر و قلب خود توان انتقال به آن دوره زماني نيك و پرسعادت از زندگي بشر را داشته باشي و چنين تصور كنيكه ميان گروهي مؤمن، پيرامون حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) هستي كه در آغاز رسالت، شرایط و روزگار سختی همراه ايشان بودند، آن هنگام كه شمار آنان اندك و ضعيف و ناتوان بودند و قريش آنان را به سختي مي آزردند تا آن دوره اي كه درماندگي و نااميدي پس از جنگ احزاب در مشركان رخنه كرد تا اینکه پيامبر(صلی الله علیه و آله) با ابتكار عمل خویش زمام امور را به دست گرفته و پيروزي هاي پي در پي از صلح حديبيه

ص: 125


1- - توبه: 120- 121.
2- - يونس: 103.

تا پيروزي در خيبر و فتح مكه و طائف و سپس يمن و كل شبه جزيره نصيب آنان شد، پس چنين تصور كن كه تو آنجا حضور داري و اين خطاب بزرگ قرآني از جانب پروردگار و مدبر امورت و آفريننده آسمان ها و زمين بر تو نازل شده و به طور مستقيم با آن حضرت سخن مي گويد تا به تو ابلاغ كند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ ذلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثالَهُمْ فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِكَ وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ سَيَهْدِيهِمْ وَ يُصْلِحُ بالَهُمْ وَ يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لِلْكافِرِينَ أَمْثالُها ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْكافِرِينَ لا مَوْلى لَهُمْ (1)إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا

ص: 126


1- - اين آيه چارچوب كلي اين رويارويي را به تصوير مي كشد. مؤمنين صاحب اختياري دارند كه آنان را مورد عنايت قرار داده و تربيت، سعادت و مصلحت آنان را بر عهده دارد و او خداوند تبارك و تعالي است. در حاليكه كفار هيچ ياوري ندارند، ياور آنان شيطان ناتواني است كه هنگام نبرد گريخته و آنان را ياري نمي كند «وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّي جارٌ لَكُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَكَصَ عَلى عَقِبَيْهِ وَ قالَ إِنِّي بَرِي ءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرى ما لا تَرَوْنَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ وَ اللَّهُ شَدِيدُ الْعِقابِ: شيطان كردارشان را در نظرشان بياراست و گفت: امروز از مردم كسى بر شما پيروز نمى شود و من پناه شمايم. ولى چون دو فوج رو به رو شدند او باز گشت و گفت: من از شما بيزارم، كه چيزهايى مى بينم كه شما نمى بينيد، من از خدا مى ترسم كه او به سختى عقوبت مى كند» (انفال: 48).

الْأَنْهارُ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ الْأَنْعامُ وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُمْ وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ هِيَ أَشَدُّ قُوَّةً مِنْ قَرْيَتِكَ الَّتِي أَخْرَجَتْكَ أَهْلَكْناهُمْ فَلا ناصِرَ لَهُمْ أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ كَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ(1): به نام خداى بخشاينده مهربان خدا اعمال كسانى را كه كافر شدند و مردم را از راه خدا باز داشتند باطل ساخته است. خدا گناه كسانى را كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته كرده اند و به آنچه بر محمد نازل شده- كه آن حق است و از جانب پروردگارشان- ايمان آورده اند از آن ها زدود و كارهايشان را به صلاح آورد و اين به آن سبب است كه كافران از باطل پيروى كردند و آنان كه ايمان آوردند از حقى كه از جانب پروردگارشان آمده بود، پيروى كردند. خدا براى مردم اين چنين مثَل مى زند. چون با كافران روبرو شديد، گردنشان را بزنيد و چون آن ها را سخت فرو كوفيد، اسيرشان كنيد و سخت ببنديد. آن گاه يا به منت آزاد كنيد يا به فديه. تا آن زمان كه جنگ به پايان آيد و اين است حكم خدا و اگر خدا مى خواست از آنان انتقام مى گرفت، ولى خواست تا شما را به يكديگر بيازمايد و آنان كه در راه خدا كشته شده اند اعمالشان را باطل نمى كند. زودا كه هدايتشان كند و كارهايشان را به صلاح آورد و به بهشتى كه برايشان وصف كرده است داخلشان سازد. اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر خدا را يارى كنيد، شما را يارى خواهد كرد و پايدارى خواهد بخشيد. هلاكت وشوربختى باد بر كافران. خدا اعمالشان را باطل كرده است. زيرا آنان چيزى را كه خدا نازل كرده است ناخوش دارند. خدا نيز اعمالشان را نابود كرد. آيا در زمين سير نكرده اند تا بنگرند كه عاقبت كسانى كه پيش از آن ها بوده اند چگونه بوده است؟ خدا هلاكشان كرد و كافران نيز عاقبتى آن چنان خواهند داشت. اين به آن سبب است كه خدا ياور كسانى است كه ايمان آورده اند و كافران را هيچ ياورى نيست. خدا كسانى

ص: 127


1- - محمد: 1- 14.

را كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته مى كنند به بهشت هايى كه نهرها در آن جارى است داخل خواهد كرد. ولى كافران از اين جهان متمتع مى شوند و چون چارپايان مى خورند و جايگاهشان آتش است. چه قريه هايى كه مردمش از مردم قريه تو، كه از آن بيرونت كردند، بسى نيرومندتر بودند كه هلاكشان كرديم و هيچ يارى كننده اى نداشتند. آيا كسى كه از جانب پروردگارش دليل روشنى دارد، همانند كسانى است كه كردار بدشان در نظرشان آراسته شده و از پى هواهاى خود مى روند؟» «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُون (1): خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته كرده اند وعده داد كه در روى زمين جانشين ديگرانشان كند، همچنان كه مردمى را كه پيش از آن ها بودند جانشين ديگران كرد و دينشان را- كه خود برايشان پسنديده است- استوار سازد و وحشتشان را به ايمنى بدل كند. مرا مى پرستند و هيچ چيزى را با من شريك نمى كنند و آنان كه از اين پس ناسپاسى كنند، نافرمانند».

خداوند در اين ميان، مؤمنين را از تلاش هاي منافقاني برحذر مي دارد كه آنان را از پيكار و رويارويي با دشمنان باز داشته و شتابزدگی آنان و تجهيزات اندكشان را به سخره مي گيرند در حالي كه از راز نيرو و قدرت مؤمنين كه همان ارتباط و پيوند باخداوند متعال است، غافل هستند. پس به این سخنان خداوند گوش فرا دهید كه مي فرمايد: «إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هؤُلاءِ دِينُهُمْ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيم(2): منافقان و آن كسان كه در دل بيماريى دارند گفتند:

ص: 128


1- - نور: 55.
2- - انفال: 49.

اينان را دينشان بفريفته است و هر كس كه به خدا توكل كند او را پيروزمند و حكيم خواهد يافت».

در اين راستا- یعنی در فقه مقابله با كفار- همه وعده هاي الهي به پيروزي، وراثت زمين و فرجام نيك آنان، همراهی و یاری و خدا با آنان، نزول ملائكه بر آنان همراه با آرامشي از جانب پروردگارشان و رفع ترس و انده از آنان، ميثاق معامله نيك با آنان كه جان ها و مال هايشان را به بهاي بهشت از آن ها مي خرد، همه آن وعده ها در این فقه قرار مي گيرد. مضاعف بودن پاداش قرض براي رضاي خداوند متعال و انفاق در راه او نيز اين به همين صورت بوده كه در اين بحث مختصر مجال بيان همه جزئيات نيست.

حقيقت بزرگي كه قرآن در این زمینه اثبات مي كند، اين است كه شكست و پيروزي مقابل دشمن خارجي – كفار- فرع شكست و پيروزي در برابر دشمن درون نفس اماره يعني همان شيطان است؛ بنابراین هنگاميكه قرآن مؤمنين را به جانشيني در زمين و به ارث بردن آن و هر چه بر آن است، وعده مي دهد، گام نخست در اين مسير را اصلاح ذات و اجرا و اعمال روش الهي بر نفس قرار می دهد: «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُون(1): و ما بر آن هستيم كه بر مستضعفان روى زمين نعمت دهيم و آنان را پيشوايان سازيم و وارثان گردانيم و آن ها را در آن سرزمين مكانت بخشيم و به فرعون و هامان و لشكريانشانچيزى را كه از آن مى ترسيدند نشان دهيم». قرآن در اين آيات ابتدا مؤمنين را ائمه قرار مي دهد كه اين خود به مفهوم پاكسازي و پاك نگه داشتن نفس است و تأكيد مي كند پيروزي بر كفار اگر با پيروزي بر شيطان و خلوص عمل براي خداوند سبحان

ص: 129


1- - قصص: 5- 6.

همراه نباشد، هيچ ارزشي ندارد، زیرا اگر عمل انسان در پي كسب رضايت و خشنودي خداوند نباشد، مؤمنان و كفار با هم برابر بوده و هر دو گروه، اهل دنيا هستند و هيچ بهره اي از آخرت نخواهند برد. براي مثال قرآن در بيان بزرگي شكست مسلمانان در جنگ احد و زيان دردناكي كه برآنان وارد شد، آنان را چنين مورد خطاب قرار مي دهد كه: «إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا از ميان شما آنان كه در روز مقابله آن دو گروه بگريختند به سبب پاره اى از اعمالشان شيطان آنان را به خطا افكنده بود.» شكست و روي تافتن مسلمانان به سبب گناهاني بود كه مرتكب شدند و در مقابل مي گويد: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُم (1): اگر خدا را يارى كنيد، شما را يارى خواهد كرد» ياري خداوند به سبب اطاعت از او است و در غير اين صورت خداوند از جهانيان بي نياز است آن چنان كه در آيه قبل بيان شد: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُم(2) ... : خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده اند ...». اينجاست كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) رهبران مجاهدين را كه از پيكار برگشتند، مورد خطاب قرار داد كه: (مرحباً بكم، قضيتم الجهاد الأصغر و بقي عليكم الجهاد الأكبر. قيل: و ما هو يا رسول الله(صلی الله علیه و آله)؟ قال: جهاد النفس: خوش آمديد! جهاد کوچک تر را به جاي آورديد و جهاد بزرگ تر شما باقي است. گفته شد: اي رسول خدا! جهاد بزرگ تر چيست؟ فرمودند: جهاد نفس).

وقتی امروزه مسلمانان به موضوع رژيم اشغالگر صهيونيست اهميت نشان مي دهند و براي نابودي آن تلاش مي كنند، بايد توجه داشته باشند كه اين رژيم فقط يكي ازعلائم و نشانه هاي بيماري است كه در نتیجه بيماري پنهان دیگر در میان امت اسلامي که اصل و علت آن بیماری بوده، بر پيكره امت اسلامي ظاهر شده است و

ص: 130


1- - محمد: 7.
2- - نور: 55.

آن همان دوري مسلمانان از راه و روش الهي در زندگي خويش است. آنان نبايد فقط به علائم بيماري توجه كرده و از علت آن غافل باشند. مثل آنان- بر اساس تشبيه يكي از انديشمندان(1)- شبيه آنچه در ميدان گاوبازي اتفاق مي افتد، است، كه در اين ميدان، گاو وحشي تمام نيرو و تلاش و خشم خود را بر تكه پارچه اي قرمز متمركز مي كند و از شخص گاوباز كه آن پارچه را تكان مي دهد، غافل است. در نتيجه گاوباز خنجر را بر گردن گاو فرود مي آورد كه به نقطه حساس بدن وي برخورد کرده و موجب مرگ او می شود و گاو تا لحظه مرگ و نابودي خود از آن غافل است. پس آيا وضعيت ما نيز شبيه حال اين گاو نيست؟! مي بينيم كه امت اسلامي فقط در صورت پيروزي بر نفس خود و به ميزان رجوع و بازگشت به خداوند متعال به پيروزي بر دشمنان خويش نزديك مي شود.

7- تكرار و استمرار دوره هاي درمان و عدم اكتفا به يك بار درمان هنگام عهده دار شدن امر اصلاح حالتي انحرافي يا برطرف کردن نقص یا درمان خطاهاي فكري، عقيدتي و رفتاري امت. براي مثال مي بينيم داستان هاي برخي پيامبران بيش از ده بار تكرار شده است و هر طرح و برنامه اي، انگيزه و تأثير و نقش خاصي در تحقق هدف داشته و هر كدام تأثيري متفاوت از يكديگر به جاي مي گذارد هر چند همگي داراي يك مفهوم و مضمون باشند. هنگام بررسي موضوع آرايش و فساد اخلاقي زن مقابل مرد و قرار دادن نفس خويش به عنوان شيطاني كه از ياد و طاعت خداوند باز مي دارد تا تجسم عيني اين گفته ابليس باشد: «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ * ثُمَّلَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ

ص: 131


1- - این اندیشمند، شیخ جودت سعید است.

شاكِرِين(1): من هم ايشان را از راه راست تو منحرف مى كنم. آن گاه از پيش و از پس و از چپ و راست بر آنان مى تازم و بيشترينشان را شكرگزار نخواهى يافت» و اينكه اين زنان فاسق روش هاي گوناگوني از جمله آرايش و بي حجابي در خيابان تا حركات عشوه گرانه در دانشگاه ها، نمايان ساختن نقاط تحريك كننده بدن در ورزش و تا نمايش هاي فاسد و هرزه در هنر را براي انحراف مردان و به گناه افكندن آنان به كار مي گيرند؛ بنابراین هنگاميكه عهده دار برخورد با اين بيماري كشنده در جامعه مي شويم، مي توان آن را در كتابي در مورد پديده هاي منحرف اجتماعي یا کتابی در ارتباط با موضوع زن یا تأثير ورزش و هنر در نابودي ارزش هاي اخلاقي جامعه یا كتابي درباره مشكلات دانشجويان، خواسته ها و آرزوهاي آنان یا كتابي با همين مضامين در مورد جوانان، كتابي درباره دانش خانواده كه متضمن روابط خانوادگي و اجتماعي مطابق با آموزه هاي ديني است یا كتاب هایی از اين دست بررسي كرد، زيرا اين مشكل مهم و خطرناك با تمام اين محورها مرتبط بوده و رسيدگي آن در چارچوب هر يك از آن ها، قالب و راهكاري متفاوت از محوري ديگر در جهت حل اين مشكل ارائه می دهد و شمار اقشاري كه مخاطب اين كتاب ها هستند، افزايش يافته و در نهايت با بررسي اين مشكل از همه ابعاد آن، راهكار ارائه شده، كامل خواهد بود.

8- خط مشي قرآن براي هدايت انسان راه هاي متفاوتي دارد و از آنجا که انسان داراي عوالم سه گانه نفس، عقل و قلب است، مي بينيم كه قرآن همگی را تسخير كرده و آن ها را براي جذب بشر به سمت اطاعت خداوند متعال به كار مي گيرد. در اين زمينه توضيحي نسبتا مفصلی در درس هاي (بايد به قرآن باز گرديم) ارائه شد.

ص: 132


1- - اعراف: 16- 17.

بسيار مي بينيم كه قرآن سرشت انسان را مورد پرسش قرار داده و آن را برمي انگيزد. در برخي احاديث، دليل نزول قرآن (برانگيختن نهان هاي فطري بشر) بيان شده است؛ بنابراین وجدان، آشكارترين و صادق ترين دليلي است كه هيچ كس در مورد آن بحث و جدلي نداشته و به قرآن كه فطرت انساني را براي اثبات خالق مورد خطاب قرار مي دهد، گوش مي سپارد: «أَ فَرَأَيْتُمْ ما تُمْنُونَ * أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ(1) : آيا آن منى را كه برون مى ريزيد ديده ايد؟ آيا شما او را مى آفرينيد يا ما آفريننده ايم؟» «أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ * أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُون (2): آيا چيزى را كه مى كاريد ديده ايد؟ آيا شما مى رويانيدش يا ما روياننده ايم» «أَ فَرَأَيْتُمُ الْماءَ الَّذِي تَشْرَبُونَ * أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُون(3): آيا آبى را كه مى نوشيد ديده ايد؟ آيا شما آن را از ابر فرو مى فرستيد يا ما فرو فرستنده ايم» «أَ فَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ * أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَها أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِؤُن(4): آيا آن آتشى را كه مى افروزيد ديده ايد؟آيا درختش را شما آفريده ايد يا ما آفريننده ايم» یا در مقام نكوهش انسان نافرمان مي فرمايد: «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسان(5): آيا پاداش نيكى جز نيكى است» در حالی که انسان نسبت به نعمت هاي الهي تكبر مي ورزي«وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها(6): و اگر نعمت خداوند را بر شماريد نمى توانيد شمار كرد».

ص: 133


1- - واقعه: 58- 59.
2- - واقعه: 63- 64.
3- - واقعه: 68- 69.
4- - 71- 72.
5- - الرحمن: 60.
6- - ابراهيم:34. النحل: 18.

چگونه می توان قرآن را به زندگی بازگرداند؟

اكنون به پرسشي كه مطرح كرديم، باز مي گرديم: راه باز گرداندن قرآن به زندگي و بهره مندي از آن چگونه است؟ مسئوليت اين امر را دو گروه بر عهده دارند: جامعه و حوزه شريفي كه سرفصل و رمز آگاهي، بيداري و سطح ديني امت است. گفتيم كه مهم ترين وظيفه حوزه در جامعه، ارائه مفاهيم قرآن و ديدگاه ها، تصورات، اخلاق و اعتقادات آن- كه به برخي از آن اشاره كرديم- به جامعه با دركي صحيح و بي آلايش طبق خواست قرآن و به صورتي مناسب است تا نقش آن در زندگي امت كارآمد و اثرگذار باشد. اين مهم از طريق كانال هاي فراواني چون منبر حسيني، سخنراني ها، سمينارها، خطبه هاي نماز جمعه و نماز جماعت، كتاب ها، مجلات، نشريات و مانند آن صورت مي پذيرد.

اما پيش از آن، بازگشت قرآن به برنامه هاي درسي حوزه ضروري است و اين امر در دو سطح تحقق مي يابد:

نخست: پژوهش هاي اوليه يعني سطوح مقدماتي و سطوح ابتدائي كه در اين سطوح برنامه هاي زير به آن ها ارائه مي شود:

1- حفظ و تلاوت قرآن كريم، اعراب گذاري آن طبق دستور زبان عربي و فراگيري نيكو و دقيق قواعد تجويد قرآن در چارچوب ديني.

2- تفسيري اجمالي بر واژگان قرآن هر چند به صورت شرح واژگان باشد آن چنان كه در تفسير شبر و مانند آن آمده است تا بدين وسيله، دانشجو انديشه هاي كلي معاني قرآن را دريافت كند.

3- مطالعه علوم قرآن و بهترين كتاب در اين زمينه، كتاب البيان یا مقدمه كتاب آلاء الرحمن كه در آغاز تفسير شبر چاپ شده، است.

ص: 134

4- برگزاري مسابقاتي در زمينه معلومات گوناگوني از قرآن و تخصيص جوایزی براي نفرات برنده و برتر.

دوم: در سطح پژوهش هاي عالي كه در قالب چند برنامه ارائه مي شود:

1- ایجاد فرصت برای کسب تخصص در مطالعات قرآني كه بهترين زمان آن پس از كامل كردن سطوح عالي است به گونه اي كه براي دانشجوي متخصص برنامه اي ويژه به شمار آيد و پس از آزمون تعيين صلاحيت براي دانشجويي كه به دنبال تخصص در اين زمينه است، امكان استفاده از برخي كتاب هاي موجود برای وی فراهم می شود و همراه با تدارك منابع مرتبط وي همه همّ خود صرف مطالعه و پژوهش مي کند تا مدرس، مفسر یا پژوهشگر قرآني شود.

2- مطالعه تقسير قرآن به صورتي عميق حال يا به طور كامل یا به صورت آيات و بخش هايي گزيده از آن كه در خدمت هدفي مشخص است. مي توان يكي از تفاسير را به عنوان متن مورد مطالعه انتخاب كرد كه استاد آن را شرح داده، حاشيه بر آن نوشته و معلومات سودمندي برگرفته از تفاسير و ديگر منابع در حد امكان بر آن مي افزايد. به نظر بنده حقیر دو تفسير برتر در اين زمينه تفاسير «الميزان» و «في ظلال القرآن» هستند كه متن ارئه شده از يكي از آن ها یا جامع هر دو تفسير باشد، زيرا هر يك از آن دو، رویکردی ويژه و متفاوت از ديگري در تفسير دارد كه اين روش، جرعه اي از معارف هر دو تفسير را به دانشجو مي آموزد.

3- تهیه برنامه هايي براي دروس مفاهيم قرآن و تصورات، ديدگاه ها، نظريات و فلسفه آن در باب هستي و زندگي، پس از آن كه دانشجو در مطالعات پيشين خود، تفسيري اجمالي از الفاظ قرآن را فراگرفته است. اين امور با مطالعه موضوعي آيات قرآن نه با روش مرسوم جزء جزء به دست مي آيد، هر چند كه اين روش، پايه مطالعه

ص: 135

موضوعي است. در كتاب مدخل إلي تفسير القرآن: مقدمه اي بر تفسير قرآن كه اين بحث، مقدمه آن به شمار مي رود، بين اين دو روش (موضوعي و جزء جزء) مقايسه اي انجام دادم.

بر موضوعات علمي يعني موضوعاتي كه پیرامون حقایق روز هستند، چه در سطح اعتقادات یا اخلاق یا فكر و انديشه متمركز مي شود. براي مثال موضوعاتي چون تقوی، صبر، فقه و دانش، توحيد، امامت، شيطان، معاد، جامعه اسلامی و اركان نظام یا عوامل فروپاشي آن، اميد و آرزو، پند و عبرت، سنت هاي خداوند در ارتباط با امت ها و جوامع و از اين دست مسائل بررسي شود و از آن پس بسياري از افكار و انديشه ها تغيير پيدا خواهد كرد، زیرا بر اساس تحقيق در نمونه هايي از الفاظ قرآن، مفاهيم رايج و كنوني این الفاظ قرآنی به طور دقيق با فهم قرآني آن ها منطبق نيست و اين به دليل غبار انبوه تاویل ها و تفسيرهاي خودسرانه، حاكمیت خواسته ها و تعصبات و هجوم مخالفين و غير آن است.

فقه و فقيه در اصطلاح قرآني

اندكي قبل، مفهوم جاهليت در اصطلاح قرآني و همچنين ويژگي ها و مشخصه هاي جامعه جاهلي و جايگزين هاي الهي كه قرآن ارائه مي دهد به عنوان نمونه اي از يك مفهوم اجتماعي مطرح كرديم و اكنون درك قرآني از لفظ حوزوي (فقه) را به عنوان نمونه اي ديگر ارائه مي دهم. مفهوم رايج فقه نزد ما علم به احكام شرعي است اما در اصطلاح قرآني به مفهوم شناخت خداوند متعال است و همان گونه كه مشخص است هيچ ارتباطي ميان اين دو مفهوم وجود ندارد بلكه نسبت ميان آن دو از نوع عموم من وجه است. در اين آيه از قرآن چنين آمده است: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ

ص: 136

طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُون(1): چرا از هر گروهى دسته اى به سفر نروند تا دانش دين خويش را بياموزند و چون بازگشتند مردم خود را هشدار دهند، باشد كه از زشتكارى حذر كنند». ما مي دانيم كه تقوي و پرهيزكاري از شناخت احكام شرعي نشأت نمي گيرد، بلكه پرهيزكاري داراي ريشه هاي روحي، نفسي و عقلي بوده و پس از حصول شناخت و تقوي در قلب به فراگيري احكام شرعي و بکارگیری آن ها برمي خيزد. انسان، خود مي تواند با مطالعه كتب فقهي و درنگ و تأمل در آن از آغاز تا پايان اين امر را تجربه كند تا ببیند آيا قلب او از چيزي تغذيه کرده و یا بر پرهيزکاری و تقواي آن افزوده شده است. چه بسيار فقيه به مفهوم اصطلاحي آن ديده ايم كه مشتاق دنيا بوده و به طور كامل از خداوند متعال دور است. قرآن خبر چنين فقيهي را براي ما اینگونه روايت مي كند: «وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوِينَ * وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون (2): خبر آن مرد را بر ايشان بخوان كه آيات خويش را به او عطا كرده بوديم و او از آن علم عارى گشت و شيطان در پى اش افتاد و در زمره گمراهان درآمد. اگر خواسته بوديم به سبب آن علم كه به او داده بوديم رفعتش مى بخشيديم، ولى او در زمين بماند و از پى هواى خويش رفت. مثَل او چون مثَل آن سگ است كه اگر به او حمله كنى زبان از

ص: 137


1- - توبه: 122.
2- - اعراف: 175- 176.

دهان بيرون آرد و اگر رهايش كنى بازهم زبان ازدهان بيرون آرد. مثَل آنان كه آيات را دروغ انگاشتند نيز چنين است. قصه را بگوى، شايد به انديشه فرو روند».

يك گواه بر اين موضوع كه مفهوم فقه، شناخت خداوند متعال است، قرار گرفتن قلب كه همان جايگاه شناخت حقيقي خداوند است، در آيات شريفه به عنوان مكان فقه است در حالی که محل احكام شرعي عقل است. خداوند می فرمایند: «وَ طُبِعَ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُون(1): بر دل هايشان مُهر نهاده شده و نمى فهمند».«لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها(2): ايشان را دل هايى است كه بدان نمى فهمند» بدين دليل آيه شريفه، این فقه يعنی همان شناخت استوار نسبت به خداوند و مبدأ و معاد را عامل افزايش ده برابري نيروي مؤمنان قرار مي دهد، خداوند مي فرمايد:«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتالِ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُون(3): اى پيامبر، مؤمنان را به جنگ برانگيز. اگر از شما بيست تن باشند و در جنگ پايدارى كنند، بر دويست تن غلبه خواهند يافت و اگر صد تن باشند، بر هزار تن از كافران پيروز مى شوند. زيرا آنان مردمى عارى از فهمند». حديثي از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نيز بر چنين مفهومي تأكيد مي كند، ايشان مي فرمايند: «الا أخبركم بالفقيه حقاً؟ من لم يُقنط الناس من رحمة الله و لم يؤمنهم من عذاب الله و لم يؤيسهم من روح الله و لم يرخّص في معاصي الله و لم يترك القرآن رغبة عنه إلي غيره، ألا لا خير في علم ليس فيه تفهم، ألا لا خير في قراءة ليس فيها تدبر، ألا لا خير في عبادة ليس فيها تفقه(4): آيا شما را نسبت به فقيه

ص: 138


1- -. توبه: 87
2- -.اعراف: 179
3- - انفال: 65.
4- - الوسائل: كتاب نماز، ابواب قرائت قرآن، باب 3، ح7.

حقيقي آگاه سازم؟ کسی كه مردم را از رحمت خدا نااُميد نكرده و از عذاب الهي ايمن نداند از بخشش خداوند مأيوس نگرداند، مجوز معصيت و نافرماني خداوند را ندهد و قرآن را به دليل تمايل به غير آن وانگذارد. آگاه باشيد كه در علم بدون درك و فهم، قرائت بدون تدبر و عبادت بدون تفقه، خير و بركتي نیست). اين حديث در كتاب الوسائل موجود بوده و ادامه آن در منبع ديگري(1) ذكر شده که عبارت است از: (فإنه إذا كان يوم القيامة نادي منادٍ: يا أيها الناس إن اقربكم من الله تعالي مجلساً أشدُّكم له خوفاً و إن أحبكم إلي الله أحسنكم عملاً و إن اعظمكم عند الله نصيباً أعظمكم فيما عنده رغبة، ثم يقول عز و جل: لا اجمع لكم اليوم خزي الدنيا و خزي الآخرة، فيأمر لهم بكراسي فيجلسون عليها و أقبل عليهم الجبار بوجهه و هو راض عنهم و قد أحسن ثوابهم: در روز قيامت منادي ندا می دهد اي مردم! نزديك ترین جايگاه به خداوند را بيمناك ترين شما نسبت به او دارد، محبوب ترين شما نزد او، نيكوكارترين شماست، بهره مندترين شما نزد خداوند كسي است كه علاقه مندترين شماست نسبت به آنچه نزد اوست. سپس خداوند عز و جل مي فرمايد: امروز خواري دنيا و آخرت را با هم براي شما جمع نمي كنم. پس به آنان امر مي كند تا بر اريكه هايي بنشينند و خداوند جبار به آن ها روي كرده از آنان راضي است و پاداش آنان را نيك مي گرداند).

بنابراین، هر آنچه مايه تقرب انسان به خداوند متعال گردد از ويژگي هاي فقيه است. در حديثي از امير المؤمنين(علیه السلام) آمده است: «كانت الفقهاء و الحكماء إذا كاتب بعضهم بعضاً كتبوا ثلاثة ليس معهن رابعة: من كانت الآخرة همّه كفاه الله همّه من الدنيا و من أصلح سريرته أصلح الله علانيته و من أصلح فيما بينه و بين الله عز و جل أصلح الله

ص: 139


1- - مدينه البلاغه: 98 از كتاب الجفريات.

فيما بينه و بين الناس(1): فقيهان و خردمندان هنگاميكه با يكديگر مكاتبه مي كنند، سه توصيه را بيان مي كنند كه مورد چهارم ندارد: هر كه آخرت همّ و غمّ او باشد، خداوند او را از تلاش براي دنيا بي نياز كند، هر كه باطن خويش را نيكو كند، خداوند ظاهرش را نيكو گرداند و هركه مابين خود را با خداوند اصلاح كند، خداوند مابين او را با مردم اصلاح كند.

در حديثي از امام رضا(علیه السلام) آمده است: « من علامات الفقه الحلم و العلم و الصمت، إن الصمت باب من ابواب الحكمة و ان الصمت يكسب المحبة و إنه دليل علي كل خير(2): از نشانه هاي فقه، بردباري، دانش و سكوت است، سكوت دري از درهاي حكمت بوده محبت مي آ ورد و راهنماي هر خير و نيكي است».

با جمع بين دو حديث می توان اين مفهوم را استنباط کرد، در كتاب الخصال از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده است كه فرمودند: «صنفان من أمتي إذا صلحا صلحت أمتي و إذا فسدا فسدت أمتي: الأمراء و الفقهاء: دو گروه از امت من هستند كه اگر اصلاح شوند، امت من نيز اصلاح گردد و اگر فاسد باشند، امت من نيز به فساد گرايد: اين دو گروه حاكمان و فقيهان هستند) و در كتاب الوسائل(3)عن

الامالي به جاي واژه «علما: دانشمندان» «قراء: قاريان» ذكر شده است كه اگر حديث بعدي را كه در وصف قاريان است به آن ضميمه كنيم به مفهوم مذكور دست مي يابيم.

ميان مفهوم فقيه طبق اصطلاح قرآني و فقيه با مفهوم حوزوي رابطه عموم من وجه برقرار است، زيرا گاهي شخصي فقيه به مفهوم قرآني آن بوده اما فقيه از نظر حوزوي

ص: 140


1- - الخصال: ابواب سه گانه، ص129.
2- - الخصال: ابواب سه گانه، 158.
3- - كتاب الصلاة: ابواب قرائت قرآن، باب 8، حديث6.

نیست، زیرا بسياري از اولياء عارف الهي وجود دارند كه داراي كرامات مشهوديهستند، هرچند که رتبه اي عالي در علوم حوزوي كسب نكرده اند. عكس اين موضوع نيز وجود دارد، گاهي شخصي را مي يابيم كه ذهن او پر از نظريه ها و انديشه هاي اصولي و عقلي و مسائل فقهي است طوری كه حتي به ظريف ترين و پيچيده ترين آن ها احاطه و تسلط دارد، اما قلب او با ياد خداي تعالي آباد نگشته و اگر از او ساده ترين مسائل در باب پاكسازي نفس، سلوك شايسته در راه خداوند متعال، پالايش درون و طهارت قلب پرسش شود، سرگشته و حيران خواهد ماند. امثال چنين شخصي، فقيه به مفهوم قرآني آن نيستند، بلكه فقيه كامل كسي است كه جامع هر دو مفهوم فقه باشد آن گونه كه علماي مقدس ما چنین هستند، كساني كه در فقه و اصول به مقامي برجسته و در عرفان به منزلتي والا رسيده اند. آنان هستند كه مقصود و منظور اين حديث شريف هستند: «الفقهاء امناء الرسل: فقيهان، امين و مورد اعتماد پيامبران هستند). بايد با چنين نگاه قرآني، احاديث شريف را درك و استنباط كنيم تا بدين وسيله، مفاهيم والاي آن از دست نرود.

من در اينجا فقط يك حديثي را بيان مي كنم كه مسئوليت حوزه شريف را در بيداري جامعه و هدايت و اصلاح آن تبيين مي سازد. روايت شده است كه (أن رسول الله خطب فحمد الله و أثني عليه ثم ذكر طوائف من المسلمين فأثني عليهم، ثم قال: ما بال اقوامٍ لايتعلمون من جيرانهم و لايتفقهون و لايتفطنون؟ و الذي نفسي بيده ليعلمنّ جيرانهم أو ليتفقهن أو ليتفطنن أو لأعالجهم بالعقوبة في دار الدنيا، ثم نزل و دخل بيته، فقال اصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) من يعني به الكلام؟ قالوا: ما نعلم يعني بها الكلام إلا الأشعريين فقهاء علماء و لهم جيران جفاة جهلة.

فاجتمعوا جماعة من الاشعريين فدخلوا علي النبي(صلی الله علیه و آله) فقالوا: ذكرت طوائف من المسلمين بخير و ذكرتنا بشر فما بالنا؟ فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لتعلمن جيرانكم و

ص: 141

لتفقهنهم و لتأمرنهم و لتنهنهم أو لأعاجلنكم بالعقوبة في دار الدنيا، فقالوا: يا رسول اللهفأمهلنا سنة ففي سنة ما نعلمهم و يتعلمون فامهلهم سنة ثم قرأ رسول الله(صلی الله علیه و آله): «لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ عَلى لِسانِ داوُدَ وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ * كانُوا لا يَتَناهَوْنَ عَنْ مُنكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما كانُوا يَفْعَلُونَ((1))((2)): پيامبر(صلی الله علیه و آله) خطبه اي خواند و ابتدا حمد و ثنای الهي را به جاي آورد سپس برخي از مسلمين را نام برده و آن ها را ستودند و آن گاه فرمودند: چه مى شود مردمى را كه از همسايگان خود علم و ادب و احكام دين نمى آموزند و به اين وسيله خود را آشناى به احكام دين و متفطن به آن نمى سازند؟ سوگند به آن خدايى كه جانم به دست اوست يا اين است كه همسايگان را ياد مى دهند و از آنان ياد مى گيرند، يا خود متفطن مى شوند يا اين است كه من خود در دنيا آن ها را عقوبت خواهم كرد قبل از آنكه خداوند در قيامت عقوبتشان كند، آن گاه از منبر فرود آمده و به منزل تشريف برد. اصحاب آن حضرت با هم به گفت و گو پرداخته و از يكديگر مى پرسيدند غرضش از اين كلام چه كسى بود؟! گفتند: جز اشعريون كسى به نظر ما نمى رسد، آن هايند كه خودشان عالم و فقيه اند و همسايگانشان مردمي جفاپيشه و نادانند. اين گفت وگو و سؤال و جواب ها به گوش اشعري ها رسيد جمعى از ايشان براى تحقيق قضيه و اينكه آيا روى سخن رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) با ايشان بوده يا نه، شرفياب حضور رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) شده و عرض كردند: عده اى از مسلمين را به خير و خوبى ياد فرموديد و ما را به زشتى، مگر چه گناه و تخلفى از ما سر زده است؟ پيامبر فرمود: يا اين است كه همسايگان

ص: 142


1- - مائده: 78- 79.
2- - الميزان: 6/ 84 از كتاب الدر المستور.

را علم و دين ياد مى دهيد و آنان را داناى به احكام دين مى سازيد و نيز امر بهمعروف و نهى از منكرشان مى كنيد، يا اينكه در همين دنيا و قبل از رسيدنتان به عقوبت آخرت عقوبتتان خواهم کرد، عرض كردند ای رسول خدا پس يك سال به ما مهلت بده، زيرا تعليم و تعلم آنان دست كم يك سال وقت لازم دارد، آن جناب پذيرفته و يك سال مهلتشان داد، آن گاه اين آيه را تلاوت فرمود: «كافران از بنى اسرائيل بر زبان داود و عيسى پسر مريم لعنت شده اند از اين رو كه نافرمانى و تجاوز مى كردند. از كار ناپسند باز نمى ايستادند بى گمان، زشت است كارى كه مى كردند».

موارد مذكور برخي پيشنهاداتي بود كه در اين زمينه به حوزه شريف تقديم مي كنم. وظيفه مشترك همه، جديّت و پشتكار در تلاوت قرآن و بهره مندي از آن در ساعات شب و اول و آخر روز است. از خلال احاديث بعدي با نمونه هاي بسياري از اين امر آشنا خواهيم شد.

اين وظيفه فقط مختص حوزه نبوده، بلکه به دليل وجوب بيشتر اين وظيفه بر آنان نسبت به ديگران، ما فقط آن ها را مورد خطاب قرار مي دهيم در غير اين صورت افراد جامعه همگي بر اساس موقعيت خود مسئول پيروي از اين برنامه ها هستند؛ بنابراین افرادي كه شناخت اندكي نسبت به قرآن دارند با خواندن تفاسير ساده مانند تفسير شبر آغاز كنند و من به همه مسلمانان نصيحت مي كنم- واين تجربه خود من است- كه زندگي خويش را با قرآن آغاز كرده و قرآن را از روی نسخه های تفسير شده اي مانند نمونه مذكور تلاوت كند تا در خلال تلاوت، فهم واژگان براي وي سهل و هموار گردد و چند ختم قرآن را بدين منوال ادامه دهد تا اينكه شناختي اجمالي نسبت به قرآن پيدا كند. سپس به همان نسخه قرآن بازگردد تا همگام با تلاوت آن با استفاده از كتاب هاي تفسير چون «الميزان» و «في ظلال القرآن» توانائي هاي خويش

ص: 143

را گسترش دهد و كتاب هايي را مطالعه كند كه مفاهيم قرآني را شرح داده یا قرآن رابر اساس موضوعات آن بررسي كرده باشد به گونه اي كه يكي از اين كتاب ها عنوان پژوهش قرار گيرد و پس از مطالعه و بررسي قرآن، آيات مرتبط با اين عنوان جمع آوري شود. در نهايت از اين مجموعه آيات، ديدگاه و نظريه قرآن - من در اينجا برخي اصطلاحات فكري را براي انس گرفتن اذهان با آن ها همراه با جانب احتياط به عاريت مي گيرم- در ارتباط با اين موضوع به دست آيد، موضوعی كه بايد مشكل واقعي موجود در جامعه چه از نوع عقيدتي، اخلاقي، فكري یا غير آن را مورد بررسي قرار دهد.

بهتر است اين امر، همراه با يكي از اساتيد فاضل حوزه شريف پيگيري شود تا آنان را راهنمایی كرده به پرسش هايشان پاسخ دهد و آنان را نسبت به مصالح خود، رهنمون سازد. جامعه و حوزه يكديگر را كامل مي كنند، حوزه جامعه را ارشاد مي كند و جامعه نيز حوزه را ملزم مي كند تا در سطح مسئوليت خويش و مطابق با نيازها و ضرورت هاي امت و همگام با روزگار خويش گام بردارد كه در اين صورت، عناصر نيك و لايق حوزه از غير آن تفكيك شده و امت شخص شايسته تر را براي خويش درمي يابد.

قرآن آن چنان كه بايد، درك نمي شود مگر زماني كه انسان آن را به عنوان پيامي براي اصلاح نفس خويش و اطرافيان خود برگيرد و به وسيله قرآن با لغزش وانحرافي كه دامن بشريت را فرا مي گيرد، رويارو شود. در اين صورت، انسان در محيطي مانند محيط نزول قرآن زندگي مي كند و در اين هنگام اسرار قرآن بر او گشوده مي شود و قرائت قرآن صرف تبرك جستن به آن كفايت نمي كند، هر چند در اين امر فضل و برتري غير قابل انكاري وجود دارد.

ص: 144

ضروري است يكي از این پژوهش ها، قرآن را بر اساس تاريخ نزول آيات مورد بررسی قرار دهد، اگر چه به سبب عدم وجود دليلي قطعي براي آن تاريخ، احاطه كامل به اين موضوع امري دشوار است و فقط امكان شكار و کشف برخي موارد آن وجود دارد؛ اما با توجه به نزول تدريجي قرآن بر اساس حوادث و رويدادها، این پژوهش در زمينه شناخت برنامه هاي قرآن برای اصلاح جامعه، فوايد بي شماري به همرا خواهد داشت.

اين نزول تدريجي قرآن به جاي نزول دفعي و يكباره، در اوضاع و شرايطي كه قرآن مورد بررسي قرار داده است، تأثير مستقيم و كارآمدی دارد: «وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلًا(1): و قرآن را به تفاريق نازل كرديم تا تو آن را با تأنى بر مردم بخوانى و نازلش كرديم، نازل كردنى به كمال». از آنجا که قرآن كتاب تربيت، هدايت و زنده كردن است؛ بنابراین بايد نزول آن به صورت تدريجي و همراه با آرامي و ملايمت باشد تا درمان مناسب را در وقت مناسب و به ميزان نياز نه کم تر و نه بيشتر، نه پيش از موعد و نه پس از آن ارائه دهد. قرآن اين چنين با نرمي و مدارا دست امت را گرفته تا خود را پس از گذشت دو دهه در قله عظمت، كمال، ابهت، عزت و مناعت بيابد.

ص: 145


1- - اسراء: 106.

ص: 146

برخي آداب و سنن و مستحبات مربوط به قرائت قرآن

در اينجا مايلم برخي آداب و سنن و مستحبات مربوط به قرائت قرآن كه از احاديث شريف برداشت شده است را بيان نمايم:

1- بهترين مدت زمان ختم قرآن يك ماه است و افزون بر چهار ماه نيز نشود. يعني در طي سال سه بار قرآن ختم شود و اين علاوه بر دوره هاي اضافي است كه شايسته است در ماه مبارك رمضان ختم شود.

2- قرائت به شيوه ختم باشد يعني از ابتدا تا انتهاي قرآن آغاز شود. قرائت سوره هاي پراكنده با هر ميزان اهميت، موجب ختم كامل قرآن و دريافت بركات آن نیست. در حديث شريفي از اين شيوه ختم قرآن با عنوان «الحال المرتحل: حالت كوچ کننده» تعبير شده است.

3- ختم قرآن مقارن با روز جمعه باشد و به هنگام ختم، دعاي ويژه آن كه در صحيفه سجاديه آمده است، خوانده شود.

4- با ختم قرآن، قرائت آن متوقف نشود، بلكه اين ختم را به طور مستقيم با شروع ختم بعدي وصل نمايد حتي اگر با سوره فاتحه و پنج آيه نخست سوره بقره آغاز كند.

5- به هنگام قرائت با طهارت و در جايگاه نماز

ص: 147

خويش رو به قبله باشد.

6- در تفسير اين آيه «اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا(1): شكيبايى ورزيد و يكديگر را به شكيب فرا خوانيد و از مرزها نگهبانى كنيد» آمده است: هر كه در جايگاه نمازخويش منتظر فرارسيدن زمان نماز بماند از جمله جهادگران و حافظان مرزها است. پس انسان مؤمن براي كسب فضل جهادگران این فرصت یعنی همان مدت انتظار وقت نماز را براي تلاوت قرآن مغتنم مي شمرد و اگر اين انتظار در مسجد و براي نماز جماعت باشد، پاداش آن بسي بزرگ تر خواهد بود.

7- استحباب خواب با طهارت و قرائت قرآن قبل از رفتن مؤمن به بستر خويش وارد شده است. در حديثي چنین آمده است: «من أحدث و لم يتوضأ فقد جفاني و من توضأ و لم يصلِّ ركعتين فقد جفاني و من صلي ركعتين و لم يدعني فقد جفاني و من دعاني و لم اجبه فقد جفوته و لستُ بربٍ جافٍ: هر كه قضاي حاجت كند و پس از آن وضو نسازد از من دوري گزيده است و هر كه وضو بگيرد اما دو ركعت نماز نگذارد از من روي تافته است و هر كه دو ركعت نماز را ادا كند اما پس از آن مرا نخواند نيز از من روي گردان شده است و هر كه مرا بخواند و من او را اجابت نكنم، بر او ظلم روا داشته ام در حالي كه من پروردگاري ظالم نيستم». اگر به اين موارد، مستحب مؤكد بودن نماز شب و استحباب خلا رفتن قبل از خواب و مسواك زدن اضافه شود از جمع تمام اين موارد به يكديگر این نکته مهم استنباط مي شود كه مؤمن قبل از رفتن به بستر خواب خلا كرده، دندان هايش را مسواك مي كند سپس وضو مي گيرد و نماز شب، تمام يا قسمتي از آن را به جا مي آورد و بخشي از آن را به قبل از سپيده دمان وامي گذارد، سپس آياتي چند از قرآن كريم را تلاوت مي كند و به درگاه خداوند براي خود و مؤمنان دعا مي كند. پس وي همه اين فضائل را در وجود خود گرد خواهد آورد. در این جا مناسب است انسان ميان زندگي سعادتمندانه چنين انساني با زندگي كسي كه شب را با تماشاي برنامه ها و فيلم هاي فاسدي مي

ص: 148


1- - آل عمران: 200.

گذراند كه روان او را آزرده، وي را تيره بخت كرده و در رنج و مشقت زندگي مي كند، مقايسه انجام دهد.

8- تلاوت قرآن به ويژه براي نوآموزان با استفاده از تفسير شبر باشد كه فوايد بي شماري در آن نهفته است، زیرا در اين تفسير يك نسخه از مصحف شريف و تفسير مختصر مفاهيم قرآن وجود دارد و همان گونه كه اشاره كرديم اين تفسير دربردارنده روش هاي مطالعات مقدماتي قرآن بوده و در آن مقدمه اي در باب علوم قرآن و همچنين پيوستي از فهرست الفاظ قرآن ذكر شده است به گونه اي كه براي شناخت مكان هر آيه با کمک اين فهرست مي توان محل هر كلمه از اين آيه را استخراج كرد. در حاشيه اين تفسير نيز انواع قرائت هاي متعدد يك كلمه موجود است. از آنجا که در اين تفسير در عنوان هر سوره اي چنين ذكر شده: اين سوره پس از فلان سوره نازل شده است، مي توان به ترتيب نزول سوره ها دست يافت. همه فوايد مذكور در اين كتاب ارزشمند وجود دارد.

9- اولين ختم قرآن به حضرت رسول(صلی الله علیه و آله)، ختم دوم به امير المؤمنين(علیه السلام) و بدين ترتيب به چهارده معصوم(علیه السلام) اهدا شود. در روايت شريفي آمده است كه ايشان گرامي ترين خلق هستند پس روز قيامت هديه را با هديه اي مناسب كرم خويش پاسخ مي دهند.

10- صوت بلند و محزون هنگام تلاوت قرآن و تدبر در مفاهيم آن. هدف هيچ يك از شما –همان گونه كه در حديث شريف نيز آمده است-، نبايد اتمام سوره باشد.

11- استحباب قرائت قرآن از روی مصحف حتي اگر حافظ قرآن باشد و همچنين مستحب است هر يك از افراد خانواده نسخه اي از قرآن مخصوص خود داشته باشد تا در آن نشانه گذاري كنند.

ص: 149

12- گوش سپردن به قرآن و تدبر در آيات شنيده شده در هر فرصتي كه براي گوش سپردن قرآن پيش آيد.

از خداوند مي خواهم كه ما را با قرآن زنده بدارد و شفاعت آن را نصيب ما گرداند، ما را از متمسكين به هدايت قرآن و بهره مندان از نور علم آن قرار دهد. خداوند، خيرخواه و نسبت به بندگانش مهربان است و يكي از الطاف خداوند نسبت به ما اين است كه ما را به دين استوار خويش هدايت کرد و كتاب گرانقدر و پيامبر ارجمند و اهل بیت شريف و با بركتش را به ما ارزاني داشته است.

الحمد لله الذي هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي لو لا أن هدانا الله: سپاس خدايى را كه ما را بدين راه رهبرى كرده و اگر ما را رهبرى نكرده بود، راه خويش نمى يافتيم.

ص: 150

چهل حديث در فضیلت قرآن و آثار و آداب تلاوت آن

اشاره

در اينجا به ذكر متون احادیث به همراه انتخاب عنواني مناسب براي مضمون آن بسنده مي كنم، احاديث بر اساس مضمون دسته بندي شده است اما شرح و بيان نكات موجود در آن به فرصتي ديگر موكول مي شود. من حتما عدد چهل را مشخص نمي كنم، زيرا از اخباري كه به حفظ چهل حديث تشويق مي كنند، قيد چهل را بدون هيچ زيادتي استنباط نمي كنيم، پس فزوني آن بهتر است.

1- ضرورت آموزش قرآن

از امام جعفر صادق(علیه السلام) نقل شده كه فرمودند: «ينبغي للمؤمن أن لا يموت حتي يتعلم القرآن أو يكون في تعليمه: شايسته است كه مؤمن از دنيا نرود مگر آنكه قرآن را فرا گيرد یا در حال آموختن آن باشد».

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «لا يعذب الله قلباً وعي القرآن: خداوند قلبي را كه قرآن را در خود جاي داده باشد، عذاب نمي كند».

و همچنين ايشان فرمودند: « خياركم من تعلم القرآن و علّمه: بهترين شما كسي است كه قرآن را فراگيرد و به ديگران نيز بياموزد».

و نيز مي فرمايند: « حملة القرآن في الدنيا عرفاء أهل الجنة يوم القيامة: حافظان قرآن در دنيا عارفان اهل بهشت در روز قيامت هستند».

و نيز مي فرمايند: « القرآن غني لا غني دونه و لا فقر بعده: قرآن ثروتي است كه هيچ ثروتي جايگزين آن نشود و پس از آن هيچ فقري باقي نمي ماند».

ص: 151

و مي فرمايند: « إذا قال المعلم للصبي: بسم الله الرحمن الرحيم فقال الصبي بسم الله الرحمن الرحيم كتب الله براءة للصبي و براءة لأبويه و براءة للمعلم(1): هنگامیكه معلم به كودك بگويد: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم و كودك نيز بگويد بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم خداوند براي هر يك از كودك، معلم و پدر و مادر او رهايي از آتش را واجب مي كند.

امام جعفر صادق(علیه السلام) مي فرمايند: « الحافظ للقرآن العامل به مع السفرة الكرام البررة(2): حافظ قرآن و عمل كننده به آن همنشين رسولان بزرگ و نيكان است».

2- فراگیری قرآن، بزرگ ترین نعمت

پيامبر(صلی الله علیه و آله) مي فرمايد: « من قرأ القرآن فظنَّ أن أحداً أُعطي أفضل مما أُعطي فقد حقّر ما عظم الله و عظم ما حقّر الله(3): هر كه قرآن را بخواند و گمان برد به كسي بهتر از هديه او داده شده است، بي ترديد آنچه را خداوند بزرگ مي داند، كوچك شمرده و آنچه را خداوند كوچك مي شمارد، بزرگ کرده است».

3- قرآن شفيعي پذيرفته و مدعي راستگو

پيامبر(صلی الله علیه و آله) در حديثي فرمودند: « فإذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن فانه شافع مشفع و ما حل مصدّق و من جعله امامه قاده إلي الجنة و من جعله خلفه ساقه إلي النار و هو الدليل يدل علي خير سبيل و هو كتاب فيه تفصيل و بيان تحصيل ... إلي أن قال: « لا تحصي عجائبه و لا تبلي غرائبه، مصابيح

ص: 152


1- - الوسائل: كتاب نماز، ابواب قرائت قرآن، باب 1، ح4، 5، 6، 11، 15، 16.
2- - همان منبع: باب 5، ح1.
3- - همان منبع: باب 2، ح3.

الهدي و نار الحكمة(1): هرگاه فتنه ها مانند پاره هاي شب تاريك شما را دربرگرفت، بر شماست كه به قرآن تمسك جویید؛ زیرا قرآن شفيعي است كه شفاعتش پذيرفته و ستيزه جويي تأييد شده است (گفتار بهت آورى است منطقى) هر كه آن را فراروي خويش نهد، وي را به بهشت رهنمون شود و هر كه آن را پشت سر قرار دهد، او را به دوزخ سوق دهد و او راهنمايي است كه به بهترين راه هدايت مي كند وکتابی است که تفصیل و بیان همه چیز در آن وجود دارد ... تا اينكه فرمودند: « شگفتي هاي آن شمارش نشود و عجایب آن كهنه نگردد، چراغ هدايت و نور حكمت است».

4- ويژگي قاريان قرآن

امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند: « ينبغي لمن قرأ القرآن إذا مرّ بآية من القرآن فيها مسألة أو تخويف أن يسأل عند ذلك خير ما يرجو و يسأله العافية من النار و من العذاب: شايسته است كسي كه قرآن را مي خواند اگر به آيه اي گذر كرد كه در آن حاجتي و با بيمي وجود دارد، در اين هنگام بهترين آرزوها را طلب كند و عافيت و تندرستي از آتش و عذاب را درخواست كند».

پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: « إني لأعجب كیف لا اشيب إذا قرأت القرآن: من درشگفتم كه چگونه هنگام قرائت قرآن موهايم سپيد نمي شود».

اميرالمؤمنين در خطبه متقین خویش در وصف پرهيزكاران فرمودند: « اما الليل فصافون أقدامهم تالين لأجزاء الكتاب يرتلونه ترتيلا، يحزنون به انفسهم و يستثيرون به تهيج أحزانهم، بكاء علي ذنوبهم و وجع كلوم جراحهم و إذا مرّوا بآية فيها تخويف اصغوا إليها مسامع قلوبهم و أبصارهم فاقشعرت منها جلودهم و وجلت قلوبهم فظنوا أن صهيل جهنم و زفيرها و شهيقها في أصول آذانهم و إذا مرّوا بآية فيها تشويق ركنوا

ص: 153


1- - همان منبع: باب 3، ح3.

إليها طمعاَ و تطلعت أنفسهم إليها شوقاً و ظنوا أنها نصب اعينهم(1): هنگام شب براي عبادت برپايند و جزء جزء قرآن را آرام و با تأني و تدبر تلاوت مي كنند به هنگام تلاوت خود را اندوهگين ساخته و داروي درد خويش از آن مي جويند و چون به آيه اي رسند كه در آن بيم و عذاب باشد گوش دل به آن مي سپارند و پندارند كه اكنون بانگ شيون و فرياد دوزخ در گوششان پيچيده است. چون به آيه اي رسند كه در آن بشارتي باشد با شوق و طمع بهشت به آن روی آورند و با جان پرشور در آن خیره شوند و گمان می برند که نعمت های بهشت برابر دیدگانشان قرار دارد.

5-وجوب احترام به حافظان قرآن و ممنوعيت توهين به آنان

پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: « إن أهل القرآن في اعلي درجة من الآدميين ما خلا النبيين و المرسلين فلا تستضعفوا اهل القرآن حقوقهم، فإن لهم من الله العزيز الجبار لمكاناً(2): اهل قرآن در بالاترين مرتبه ميان آدميان به جز پيامبران و مرسلين هستند. پس حقوق اهل قرآن را سبك نشماريد، آنان نزد خداوند جبار جايگاهي دارند».

6- پاداش كسي كه فراگیری و حفظ قرآن بر او دشوار باشد

امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند: « من شدّد عليه القرآن کان له اجران و من يسرِّ عليه کان مع الابرار(3): هر که به سختي قرآن را ياد بگيرد براي او دو اجر است و هر که به آساني يادگيرد با نيکان مي باشد).(4)

ص: 154


1- - همان منبع: باب 3، ح2، 4، 6.
2- - الوسائل: باب4، ح1.
3- - الوسائل: باب5، ح3، 2.
4- - بخش آخر این حدیث در متن کتاب( کان من الاولین) نقل سده بود که با رجوع به بکی از منابع (بحارالانوار ج89/187) بخش آخر(کان من الابرار) ثبت شده بود که به محتوی حدیث نزدیکتر بود، لذا در متن ترجمه اصلاح گردید.(م)

همچنين ايشان فرمودند: « إن الذي يعالج القرآن و يحفظه بمشقة منه و قلة حفظ له اجران(1): هر كه با تحمل مشقت و تنگدستي قرآن را مطالعه و حفظ كند، دو اجر براي او محفوظ است».

7- وجوب خواندن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم قبل از هر سوره

امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند: « إذا أم الرجل القوم جاء شيطان إلي الشيطان الذي هو قرين الامام فيقول: « هل ذكر الله يعني هل قرأ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم فإن قال نعم هرب و إن قال لا ركب عنق الامام و دلي رجليه في صدره فلم يزل الشيطان امام القوم حتي يفرغوا من صلاتهم(2): هنگاميكه شخصي امام جماعت مي شود، شيطان سراغ شيطان همنشين امام رفته و مي گويد: آيا ذكر خداوند را گفته است يعني آيا بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم را خوانده است، اگر بگويد آري شيطان بگريزد و اگر پاسخ نه باشد، شيطان سوار بر گردن امام شده و دو پايش را بر سينه او آويزان مي كند پس شيطان تا پايان نماز، امام آنان است».

8- استحباب قرائت قرآن به هنگام زیارت قبور

در كتاب من لا يحضره الفقيه از امام رضا(علیه السلام) روايت شده است: « ما عبد مؤمن زار قبر مؤمن فقرأ عنده إنا أنزلناه في ليلة القدر سبع مرات إلا غفر الله له و لصاحب القبر: هيچ بنده مؤمني نيست كه مزار مؤمني را زيارت كرده و بر آن هفت مرتبه سوره قدر را خوانده باشد مگر آنكه خداوند او و صاحب قبر را بیامرزد».

ص: 155


1- - همان.
2- - جامع احاديث الشيعه: كتاب نماز، ابواب قرائت، باب3، ح19.

در روايت ديگري آمده است: « أمن من الفزع الأكبر: از وحشت بزرگ تر در امان باشد) كه در باب مفهوم آن روايات فراواني ذكر شده است و در روايتي ديگر استحباب اضافه كردن سوره فاتحه، معوذتين، توحيد و آيه الكرسي نيز هر يك سه بار، ذكر شده است و در مورد پاداش آن نيز آمده است: «إن الله يبعث إليه ملكاً يعبد الله عند قبره و يكتب له و للميت ثواب ما يعمل ذلك الملك فإذا بعثه الله من قبره لم يمر علي هول إلا صرفه الله عنه بذلك الملك الموكل حتي يدخله الله به الجنة(1): خداوند فرشته اي را مي فرستد كه بر سر قبر او خداوند را عبادت كند و پاداش عمل اين فرشته را براي او و ميت مي نويسد. پس هنگاميكه خداوند او را از قبر خود برانگيزد، هيچ ترسي به او وارد نشود مگر اينكه خداوند به وسيله اين فرشته موكل آن ترس را از او بازگرداند تا اينكه وارد بهشت شود».

9- برتري فراگيري قرآن در دوران جواني و آثار آن

از امام صادق(علیه السلام) نقل شده كه فرمودند: « من قرأ القرآن و هو شاب مؤمن اختلط القرآن بلحمه و دمه و جعله الله من السفرة الكرام البررة و كان القرآن عنه حجيزاً يوم القيامة، يقول: يا ربّ إن كل عامل أصاب أجر عمله غير عاملي فبلّغ به أكرم عطائك، قال: فيكسوه الله العزيزي الجبار حلتين من حلل الجنة و يوضع علي رأسه تاج الكرامة ثم يقال له: هل أرضيناك فيه؟ فيقول القرآن: يا ربّ قد كنت أرغب له فيما هو افضل من هذان قال: فيعطي الأمن بيمينه و الخلد بيساره ثم يدخل الجنة يقال له: اقرأ آية فاصعد درجة ثم يقال له هل بلغنا به و ارضيناك؟ فيقول: نعم(2): جوان مؤمني كه

ص: 156


1- - جامع احاديث شيعه: كتاب طهارت، ابواب زيارت قبور، باب 2 و در آن ده حديث موجود است.
2- - الوسائل: باب6، ح1.

قرآن را بخواند، قرآن با گوشت و خون او آميخته شده و خداوند او را از كاتبان بزرگوار و نيكوكار قرار مي دهد و قرآن نيز روز قيامت حايل و نگهدارنده او است. قرآن مي گويد: پرودگارا هر عمل كننده اي پاداش عمل خويش را دريافت كرده است جز عمل كننده به من، پس بهترين بخشش خود را به او عطا كن، مي گويد: خداوند بزرگ و شكست ناپذير دو جامه از جامه هاي بهشتي را بر تن وي مي پوشاند و بر سر وي تاج شكوه و بزرگي مي نهد سپس خطاب به قرآن مي گويد: آيا ما تو را نسبت به وي راضي كرديم؟ قرآن مي گويد: پروردگارا! پاداشي برتر از اين دو را برايش دوست داشتم. خداوند مي فرمايد: امنيت و آرامش به دست راست و جاودانگي به دست چپ وي داده مي شود سپس وارد بهشت مي شود سپس به او گفته مي شود: آيه اي بخوان تا جايگاهت بالاتر رود، آن گاه به قرآن گفته مي شود: آيا پاداش او را داد ايم و تو را خرسند كرده ايم؟ قرآن مي گويد: آري».

10- لزوم آموزش قرآن به فرزندان

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حديثي ذكر شده است كه فرمودند: « و يكسي أبواه- أي حامل القرآن- حلتين إن كانا مؤمنين ثم يقال لهما هذا لما علمتماه القرآن: بر تن پدر و مادر او- يعني حافظ قرآن- دو جامه بهشتي پوشانده مي شود اگر مؤمن باشند، سپس به آنان گفته مي شود: اين پاداش شما براي آموزش قرآن به او است». در حديثي از امام علي(علیه السلام) آمده است: إن الله ليهمّ بعذاب أهل الأرض جميعا حتي لا يحاشي منهم أحدا إذا عملوا بالمعاصي و اجترحوا السيئات، فإذا نظر إلي الشيب ناقلي أقدامهم إلي الصلوات و الولدان يتعلمون القرآن رحمهم فاخّر ذلك عنهم(1):

ص: 157


1- - الوسائل: باب7، ح1، 2.

خداوند عذاب همه اهل زمين را اراده مي كند و هيچ يك از آنان كه مرتكب گناه شده اند، مستثني نمي شوند، اما هنگاميكه به پيراني كه به نماز مي ايستند و كودكاني كه قرآن مي آموزند، نظر كند، بر آنان ترحم کرده و عذابشان را به تأخير مي اندازد».

11- انواع قرائت قرآن و ويژگي قاري شايسته

از امام محمد باقر(علیه السلام) نقل شده كه فرمودند: « قراء القرآن ثلاثة: رجل قرأ القرآن فاتخذه بضاعة و استدرّ به الملوك و استطال به علي الناس فذاك من أهل النار و رجل قرأ القرآن فحفظ حروفه و ضيع حدوده(1) و اقامه إقامة القدح فلا كثر الله هؤلاء من حملة القرآن و رجلٌ قرأ القرآن فوضع دواء القرآن علي داء قلبه فاسهر به ليله و أضمأ به نهاره و قام به في مساجده و تجافي به عن فراشه فباولئك يدفع الله العزيز الجبار البلاء و باولئك يديل الله من الأعداء- أي ينصرهم علي الأعداء- و باولئك ينزل الله الغيث من السماء فوالله هؤلاء قراء القرآن اعزّ من الكبريت الأحمر: قاريان قرآن سه دسته هستند: كسي كه قرائت قرآن را مايه تجارت خويش قرار داده به وسيله آن پادشاهان را دوشيده و به مردم دست اندازي مي كند، شخصي كه قرآن را مي خواند و حروف و ألفاظ آن را حفظ مي كند اما حدود و موازين آن را تباه مي كند، آن را چون آتش برپا كند خداوند چنين حافظاني را زياد نكند. كسي كه قرآن مي خواند و آن را چون دارويي بر قلب بيمار خويش مي نهد با قرآن شب زنده داري و روزه داري مي كند. سجده هايش را با قرآن به جاي مي آورد و با قرآن از رختخواب خويش گريزان است. خداوند به واسطه اين افراد، غم و اندوه را برطرف ساخته و

ص: 158


1- - آنان همان كساني هستند كه قواعد تجويدي را كه خود وضع كرده اند به دقت رعايت مي كنند اما از معاني آنچه مي خوانند غافل هستند.

بردشمنان غالب مي شود و به واسطه آنان باران را از آسمان فرود مي آورد به خدا سوگند اين قاريان قرآن از ياقوت سرخ گرامي تر هستند».

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده است كه فرمودند: « يا حامل القرآن تواضع به يرفعك الله و لا تعزز به فيذلك الله، يا حامل القرآن تزين به لله يزينك الله به و لاتزين به للناس فيشينك الله به(1): اي حافظ قرآن به وسيله قرآن فروتن باش تا خداوند تو را بلند مرتبه گرداند و به آن مغرور مباش كه خداوند تو را خوار گرداند. اي حافظ قرآن! خود را با قرآن براي خدا زينت بخش تا خداوند تو را با آن زينت بخشد. با آن خود را براي مردم تزيين مكن كه خداوند بي آبرويت كند».

12- درك قرآن جايگاهي نزديك به پيامبري

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: « من ختم القرآن فإنما ادرجت النبوة بين جنبيه و لكنه لا يوحي إليه(2): هر كه قرآن را ختم كند، نبوت درون وي گنجانده مي شود اما به او وحي نمي شود».

13- كاملترین روش قرائت قرآن شروع از ابتدا تا انتهاي آن و عدم قرائت سوره هاي پراكنده

از زهري نقل شده كه گفت: « أي الأعمال افضل قال: الحال المرتحل قلت: و ما الحال المرتحل، قال(علیه السلام): فتح القرآن و ختمه، كلما جاء بأوله ارتحل في آخره(3): به

ص: 159


1- الوسائل: باب8، ح3، 1.
2- - الوسائل: باب8، ح1.
3- - الوسائل: باب11، ح2.

علي بن الحسين(علیه السلام) عرض كردم: كدام عمل برتر است؟ فرمودند: «الحال المرتحل: حالت كوچ کننده» گفتم: حالت كوچ چيست؟ فرمودند: گشودن قرآن و ختم آن. هر گاه از ابتداي قرآن شروع كند تا انتهاي آن ادامه دهد) در پايان پرسش شد: « أي الأعمال افضل فقال: الحال المرتحل فقيل: و ما ذلك، قال: الخاتم المفتح هو الذي يختم القرآن بتلاوته ثم يفتح التلاوة من أوله شبهه بالمسافر يبلغ بالمنزل فيحل فيه ثم يفتتح السير أي يبدأه: كدام عمل، برتر است؟ فرمودند: الحال المرتحل: حالت كوچ کننده. گفته شد: آن چيست؟ فرمودند: ختم كننده آغاز كننده كسي است كه قرآن را با تلاوت و تدبّر ختم مي كند سپس تلاوت را از ابتداي آن آغاز مي كند و در اين حالت شبيه مسافري است كه به منزل مي رسد و اقامت مي گزيند و دوباره رفتن را آغاز مي كند يعني دوباره شروع مي كند)، قرائت اهل مكه نيز اين چنين است، هنگاميكه قرآن را ختم مي كنند، تلاوت آن را دوباره آغاز كرده سوره فاتحه و پنج آيه نخست سوره بقره را تا (هم المفلحون) مي خوانند و وقف مي كنند، فاعل چنين امري را «الحال المرتحل: حال كوچ كننده» مي نامند يعني قرآن را ختم كرده و دوباره از ابتداي آن آغاز مي كنند و ميان دو ختم فاصله زماني قرار ايجاد نمي كند.

در این باره حديثي از امام صادق(علیه السلام) آمده است كه گفته شد: « يا رسول الله أي الرجال خير قال(علیه السلام) الحال المرتحل، قيل يا ابن رسول الله(علیه السلام): و ما الحال المرتحل؟ قال(علیه السلام): الفاتح الخاتم الذي يقرأ القرآن و يختمه فله عند الله دعوة مستجابة(1): اي پسر رسول خدا! بهترين مردان چه كساني هستند؟ فرمودند: «الحال المرتحل: كوچ كننده»

ص: 160


1- - الوسائل: باب 11، ح9. از شافي در شرح اصول كافي از شيخ عبدالحسين مظفر.

پرسش شد: اي پسر رسول خدا الحال المرتحل چيست؟ فرمودند: ختم كننده آغازگر كه قرآن را مي خواند و ختم مي كند، پس دعاي او نزد پروردگار مستجاب است».

14- سفارش به کثرت قرائت قرآن

در سفارش پيامبر(صلی الله علیه و آله) به حضرت علي(علیه السلام) آمده است: « و عليك بتلاوة القرآن علي كل حال(1): بر تو باد تلاوت قرآن در هر حالي».

15- پاداش قرائت قرآن

از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است كه فرمودند: « عليكم بتلاوة القرآن فإن درجات الجنة علي عدد آيات القرآن، فإذا كان يوم القيامة يقال لقارئ القرآن: إقرأ و أرق فكلما قرأ آية يرقي درجة(2): بر شما باد به تلاوت قرآن، زیرا درجات بهشت به تعدادآيات قرآن است. چون روز قيامت برپا شود به قاري قرآن گفته مي شود: بخوان و مرتبه اي بالاتر برو! پس هر گاه آيه اي بخواند، مرتبه اي بالاتر رود».

از امام محمد باقر(علیه السلام) نقل شده كه فرمودند: پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: « من قرأ عشر آيات في ليلة لم يكتب من الغافلين و من قرأ خمسين آية كتب من الذاكرين و من قرأ مئة آية كتب من القانتين و من قرأ مئتي آية كتب من الخاشعين و من قرأ ثلاثمائة آية كتب من الفائزين و من قرأ خمسمائة آية كتب من المجتهدين و من قرأ ألف آية كتب له قتطار و القنطار خمسة عشر ألف (خمسون ألف) مثقال من ذهب، المثقال اربعة و عشرون قيراطاً اصغرها مثل جبل أحد و أكبرها ما بين السماء و الأرض(3): هركه در

ص: 161


1- - الوسائل: باب 11، ح1.
2- - الوسائل: باب 11، ح10.
3- - الوسائل: باب 17، ح2.

شب ده آيه قرآن بخواند، نامش در زمره غافلان نوشته نشود و هركه پنجاه آيه بخواند، جزء ذاكرين قلمداد شود و هر كه صدآيه بخواند از زاهدان و هرکه 200 آیه بخواند از زمره خاشعین شمرده شود. هركه300 آيه بخواند از رستگاران شمرده شود و هركه 500 آيه بخواند از مجتهدين محسوب شود و هركه 1000 آيه بخواند، براي او قنطار نويسند، قنطار پانزده هزار (50 هزار) مثقال طلا است. هر مثقال 24 قيراط است كه كوچك ترین آن مانند كوه احد و بزرگ ترین آن به اندازه فاصله آسمان تا زمين است».

16-ضروررت حفظ و نگهداري آموخته هاي قرآني و عدم ترك آن كه منجر به فراموشي مي شود

از يعقوب احمر نقل شده كه گفت: « قلت لأبي عبد الله(علیه السلام) إن عليّ ديناً كثيراً و قد دخلني ما كاد القرآن يتفلّت مني، فقال أبو عبدالله(علیه السلام): القرآن القرآن الآية من القرآن و السورة لتجيء يوم القيامة حتي تصعد الف درجة- يعني الجنة- فتقول: لو حفظتني لبلغتُ بك ههنا(1): به ابوعبدالله(علیه السلام) گفتم دين بسياري بر گردن من است و مسائلي بر من وارد شده است كه نزديك است قرآن را رها كنم. ابوعبدالله(علیه السلام) به من فرمودند: قرآن را قرآن را! زیرا سوره و يك آيه از قرآن روز قيامت مي آيند تا هزار درجه بالا روي- يعني در بهشت- آن گاه با تو مي گوید: اگر مرا حفظ مي كردي تو را به آنجا مي رساندم».

من مي گويم: حفظ قرآن به مفهوم مراعات حدود و معاني آن و پایبندی و تعهد به اوامر و نواهي آن است.

ص: 162


1- - الوسائل: باب12، ح3.

17- استحباب تلاوت قرآن با وضو

از محمد بن فضيل از ابي الحسن(علیه السلام) نقل شده است كه فرمودند: « سألته أقرأ المصحف ثم يأخذني البول فأقوم فابول و استنجي و أغسل يدي و أعود إلي المصحف فأقرأ فيه؟ قال: لا حتي تتوضأ للصلاة: از ايشان پرسيدم قرآن را مي خوانم آيا آن گاه كه مرا ادرار مي گيرد و براي انجام آن برخاسته و قضاي حاجت مي كنم سپس طهارت گرفته و دستانم را مي شويم به قرآن خواندن باز گردم؟ فرمودند: نه تا زماني كه براي نماز وضو سازي».

و از ايشان نقل شده است: «لقاريء القرآن بكل حرف يقرأ في الصلاة قائماً مئة حسنة و قاعداً خمسون حسنة و متطهراً في غير صلاة خمسة و عشرون حسنة و غير متطهر عشر حسنات، اما إني لا اقول: المر بل بالألف عشر و باللام عشر و بالميم عشر و بالراء عشر(1): براي هر حرفي كه قاري قرآن در نماز در حال ايستاده مي خواند، صد پاداش و در حال نشسته پنجاه پاداش نوشته می شود و اگر با طهارت در غير نماز باشد، بيست و پنج حسنه و اگر با طهارت نباشد، ده حسنه براي او وجود دارد؛ اما من نمي گويم در مقابل آيه «المر» بلكه براي هر حرف آن یعنی حرف الف، ده، براي حرف لام ده، براي حرف ميم، ده و براي حرف راء نيز ده پاداش شمرده مي شود».

18- استحباب استعاذه هنگام قرائت قرآن

از حلبي نقل شده است كه امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند: « سألته عن التعوذ من الشيطان عند كل سورة يفتتحها، قال: نعم، فتعوذ بالله من الشيطان الرجيم: از آن

ص: 163


1- - الوسائل: باب13، ح3، 1.

حضرت در مورد پناه جستن از شر شيطان به هنگام آغاز تلاوت هر سوره سؤال كردم فرمودند: بله از شر شيطان رانده شده به خداوند پناه بر».

در حديثي از اميرالمؤمنين روايت شده كه فرمودند: « و الاستعاذة هي ما ما قد امر الله به عباده عند قراءتهم القرآن بقوله: «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيم» و من تأدب بأدب الله ادّاه إلي الفلاح الدائم(1): استعاذه آن است كه خداوند از طريق اين آيه بندگانش را به هنگام قرائت قرآن به آن فرمان داده است: «پس، چون قرآن بخوانى از شيطان رانده به خداوند پناه جو» و هر كه مؤدب به ادب الهي گردد، خداوند او را براي هميشه رستگار خواهد كرد».

19- قرآن پيمان خداوند است پس چه نيكوست كه شخص مسلمان روزانه آياتي از آن را قرائت كند

از امام جعفر صادق(علیه السلام) روايت شده است كه فرمودند: « القرآن عهد الله إلي خلقه فقد ينبغي للمرء المسلم أن ينظر في عهده و أن يقرأ منه في كل يوم خمسين آية(2): قرآن پيمان خداوند با خلقش است. پس شايسته است انسان مسلمان به پيمان خود بنگرد و هر روز پنجاه آيه از آن را قرائت كند».

مي گويم: با يك حساب ساده اين نكته به دست مي آيد كه شايسته است مؤمن در سال حداقل سه بار قرآن را ختم كند زيرا تعداد آيات قرآن بيش از شش هزار آيه است كه طبق اين ميانگين مي تواند طي صد و بيست روز يعني چهار ماه آن را ختم كند؛ البته اين امر با صرف نظر از تلاش مضاعف در ماه مبارك رمضان براي قرائت قرآن است.

ص: 164


1- -الوسائل: باب14، ح2، 1.
2- - الوسائل: باب15، ح1.

20- آيات قرآن خزائن هستند پس از همگي آن ها بهره مند شوید

از امام سجاد(علیه السلام) روايت شده كه فرمودند: « آيات القرآن خزائن فكلما فتحت خزانة ينبغي لك أن تنظر ما فيها(1): آيات قرآن خزائن هستند پس هر زماني كه خزانه اي را گشودي، شايسته است كه در محتواي آن نيز بنگري».

21- استحباب قرائت قرآن در منازل

از امام جعفر صادق(علیه السلام) نقل شده كه فرمودند: « قال امير المؤمنين: البيت الذي يقرأ فيه القرآن و يذكر الله عز و جل فيه تكثر بركته و تحضره الملائكة و تهجره الشياطين و يضئ لأهل السماء كما تضيء الكواكب لأهل الأرض و ان البيت الذي لا يقرأ فيه القرآن و لا يذكر الله عز و جل فيه تقل بركته و تهجره الملائكة و تحضره الشياطين(2): اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمودند: خانه اي كه در آن قرآن قرائت مي شود و خداي عزوجل ياد مي شود، بركت آن فزوني گردد، ملائكه در آن حضور يابند و شياطين از آن دور شوند و براي اهل آسمان نور افشاني كند همان گونه كه ستارگان براي اهل زمين نور افكني مي كنند؛ اما خانه اي كه در آن قرآن قرائت نشود و ياد خداوند نباشد، بركت آن اندك شود، ملائكه از آن دور گردند و شياطين در آن حاضر شوند».

22- كسب و طلب روزي مانع مواظبت بر قرائت قرآن نمي شود

از امام جعفر صادق(علیه السلام) نقل شده كه فرمودند: « ما يمنع التاجر منكم المشغول في سوقه إذا رجع إلي منزله أن لاينام حتي يقرأ سورة من القرآن فيكتب له مكان كل آية

ص: 165


1- - الوسائل: باب15، ح2.
2- - الوسائل: باب16، ح2.

يقرأها عشر حسنات و تُمحي منه عشر السيئات(1): چه چيز تاجري از شما را كه در بازار خويش مشغول كسب است، مانع از اين مي شود كه چون به خانه اش باز مي گردد، تا سوره اي از قرآن را قرائت نكرده نخوابد زیرا براي او به ازاي هر آيه اي كه مي خواند، ده حسنه نوشته مي شود و ده گناه از او پاك مي شود».

23- استحباب قرائت قرآن از روی مصحف با وجود حفظ قرآن

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: « من قرأ القرآن في المصحف مُتِّع ببصره و خُفف عن والديه و إن كانا كافرين(2): هركه قرآن را از روی مصحف قرائت كند، نور چشم او زياد شود و از عذاب والدين او كاسته شود هر چند كافر باشند».

پيامبر(صلی الله علیه و آله) نيز مي فرمايند: « ليس شيء أشد علي الشيطان من القراءة في المصحف نظراً(3): هيچ چيز بر شيطان سخت تر از قرائت قرآن با نگاه كردن در مصحف نيست».

در روايت ديگري نيز آمده است: « النظر إلي المصحف من غير قراءة عبادة(4): نگاه كردن به قرآن بدون قرائت آن عبادت است».

من معتقد هستم: اين كم ترین وظيفه اي كسی است كه نمي تواند قرآن را نيك قرائت كند، در غير اين صورت بايد به قرآن گوش فرا دهد.

از اسحاق بن عمار از امام جعفر صادق(علیه السلام) گفت: « قلت له جعلت فداك إني أحفظ القرآن علي ظهر قلبي فاقرأه علي ظهر قلبي افضل أو أنظر في المصحف، قال فقال

ص: 166


1- - الوسائل: باب 17، ح1.
2- - الوسائل: باب 19، ح1.
3- - الوسائل: باب 19، ح2.
4- - الوسائل: باب19، ح6.

لي: بل اقرأه و انظر في المصحف فهو افضل اما علمت أن النظر في المصحف عبادة(1): به ايشان گفتم: جانم به فداي شما، من قرآن را بر قلب خود حفظ و بر آن نيز قرائت كنم بهتر است يا به مصحف نظر كنم، گفت ايشان به من فرمودند: قرآن را بخوان و به مصحف نظر كن كه آن بهتر است آيا نمي داني نگاه كردن به مصحف عبادت است.

24- استحباب نگهداری يك نسخه از مصحف در منزل

امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند: « إنه ليعجبني أن يكون في البيت مصحف يطرد الله عز و جل به الشياطين(2): دوست دارم در خانه، قرآني باشد كه خداوند عز وجل به وسيله آن شياطين را دور مي كند».

25- استحباب آهسته خواندن قرآن و كراهت عجله در قرائت آن

از عبدالله بن سليمان نقل شده كه گفت: از امام جعفر صادق(علیه السلام) در مورد سخن خداوند متعال «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا: قرآن را شمرده و روشن بخوان» سؤال كردم آن حضرت فرمودند: اميرالمؤمنين فرموده است: « بينه تبياناً و لا تهذّه هذ الشعر و لا تنثره نثر الرمل و لكن اقرعوا به قلوبكم القاسية و لا يكن هم أحدكم آخر السورة(3): آن را به روشني بيان كن و مانند شعر تند و سريع مخوان یا چون شن و ريگ آن را مپاش بلكه قرآن را بر قلب هاي سرسخت خود زنيد و تلاش هيچ يك از شما پايان سوره نباشد».

ص: 167


1- - الوسائل: باب 19، ح4.
2- - الوسائل، باب20، ح1.
3- - الوسائل: باب21، ح1.

در تفسير اين آيه «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِه (1): كسانى كه كتابشان داده ايم و آن چنان كه سزاوار است آن را مى خوانند» از امام جعفر صادق(علیه السلام) روايت شده است كه فرمودند: « حق تلاوته هو الوقوف عند ذكر الجنة و النار، يسأل في الاولي و يستعيذ من الأخري(2): حق تلاوت قرآن يعني توقف هنگام ذكر بهشت و آتش. هنگام ذكر بهشت آن را طلب مي كند و هنگام ذكر آتش به خداوند پناه مي جويد».

در حديثي از امام جعفر صادق(علیه السلام) آمده است: « إن القرآن لا يقرأ هذرمة و لكن يرتل ترتيلا و إذا مررت بآية فيها ذكر الجنة فقف عندها و سل الله الجنة و إذا مررت بآية فيها ذكر النار فقف عندها و تعوذ بالله من النار(3): قرآن نبايد تند و با شتاب خوانده شود، بلكه بايد آرام و شمرده تلاوت شود و اگر به آيه اي رسيدي كه در آن بهشت ذكر شده است، بر آن وقف كن و از خداوند طلب بهشت كن و اگر بر آيه اي گذر كردي كه در آن ذكر آتش است بر آن وقف كن و از آتش به خداوند پناه بر».

26- استحباب قرائت قرآن با حالت اندوه، و همچنين حرام بودن مدهوشی و بي هوشي اهل تصوف

امام صادق(علیه السلام) مي فرمايند: « إن القرآن نزل بالحزن فاقرأه بالحزن(4): قرآن با حزن نازل شده است پس آن را با حزن قرائت كنيد».

ص: 168


1- - بقره: 121.
2- - الوسائل: باب27، ح4.
3- - الوسائل: باب22، ح1.
4- - الوسائل: باب 22، ح1.

از حفص نقل شده است كه: « ما رأيت أحداً أشد خوفاً علي نفسه من موسي بن جعفر(علیه السلام) و لاارجي للناس منه و كانت قراءته حزناً فإذا قرأ كأنما يخاطب انساناً(1): احدي را بيمناك تر از موسي بن جعفر(علیه السلام) بر نفس خويش و نيز اميدوارتر از او براي مردم نديدم با حزن و اندوه قرآن مي خواند و هنگام قرائت گويي انساني را مورد خطاب قرار مي دهد».

جابر از امام محمد باقر(علیه السلام) روايت مي كند: « قلت إن قوماً إذا ذكروا شيئاً من القرآن أو حدثوا به صعق احدهم حتي يري ان احدهم لو قطعت يداه أو رجلاه لم يشعر بذلك، فقال: سبحان الله ذلك من الشيطان، ما بهذا نعتوا إنما هو اللين و الرقة و الدمعة و الوجل(2): به ايشان گفتم قومي هستند كه هنگام قرائت آيه اي از قرآن یا سخن گفتن از آن، يكي از آنان چنان فريادي بر مي آورد تا جایی که اگر دست ها یا پاهاي فردي از آنان قطع شود، متوجه آن نگردد. آن حضرت فرمودند: پاك و منزه است خدا! اين عملي شيطاني است، آن ها با این عمل مورد ستایش قرار نمی گیرند، قرآن، نرمي و شفقت و اشك و بيم است».

27- استحباب قرائت قرآن با صداي بلند

از معاويه بن عمار نقل شده است كه مي گويد: « قلت لأبي عبد الله(علیه السلام): الرجل لا يري انه صنع شيئاً في الدعاء و في القراءة حتي يرفع صوته، فقال: لا بأس، ان علي بن الحسين(علیه السلام) كان أحسن الناس صوتاً بالقرآن و كان يرفع صوته حتي يسمعه أهلالدار و ان أبا جعفر(علیه السلام) كان أحسن الناس صوتاً بالقرآن و كان إذا قام من الليل و قرأ

ص: 169


1- - الوسائل: باب22، ح3.
2- - الوسائل: باب25، ح1.

رفع صوته فيمّر به مارّ الطريق من الساقّين و غيرهم فيقومون فيستمعون إلي قرائته(1): به امام جعفر صادق(علیه السلام) گفتم: آيا مرد نمي بيند (متوجه نیست) هنگام خواندن دعا یا قرائت قرآن چه مي كند كه صداي خويش را بالا مي برد، ايشان فرمودند: اشكالي ندارد، علي بن الحسين(علیه السلام) در قرائت قرآن خوش آوازترين مردم بود و صوت خويش را به قدري بالا مي بردند كه اهل خانه مي شنيدند. امام محمد باقر(علیه السلام) نيز خوش صداترين مردم در قرائت قرآن بودند، هنگاميكه نيمه شب برخاسته و قرآن تلاوت مي كردند، صداي خويش را بالا مي بردند به گونه اي كه رهگذران پیاده و سواره ايستاده و به قرائت ايشان گوش مي دادند».

28- حرام بودن به آواز خواندن قرآن

امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: « اقرأوا القرآن بألحان العرب و اصواتها و اياكم و لحون اهل الفسق و اهل الكبائر فإنه سيجيء من بعدي اقوام يرجعون القرآن ترجيع الغناء و النوح و الرهبانية لا يجوز تراقيهم، قلوبهم مقلوبة و قلوب من يعجبه شأنهم(2): قرآن را با لحن و آواي عرب بخوانيد و از آواهاي اهل فسق و اهل گناهان كبيره بپرهيزيد، زیرا پس از من مردمانی می آیند که قرآن را در گلو بچرخانند مانند آواز آوازه خوان ها و نوحه خوان ها و مویه گران وخواندن کشیشان، دل های ایشان وارونه است و هر کس از آن خوشش بیاید نیز دلش با آن هاست».

ص: 170


1- - الوسائل: باب23، ح1.
2- - الوسائل: باب24، ح1.

29- وجوب اخلاقي سكوت و گوش سپردن هنگام قرائت قرآن و استحباب شرعي آن، جز در نماز

از عبدالله بن ابي يعقور نقل شده و او از امام جعفر صادق(علیه السلام) نقل كرده است: « قلت له الرجل يقرأ القرآن ايجب علي من سمعه الانصات له و الاستماع؟ قال: نعم إذا قرأ عندك القرآن وجب عليك الانصات و الاستماع(1): به ايشان عرض كردم آيا هنگاميكه شخصي قرآن تلاوت مي كند، بر شنونده آن سكوت و گوش سپردن به آن واجب است؟ ايشان فرمودند: آري! هنگاميكه نزد تو قرآن تلاوت مي شود، بر توست که سكوت کرده به آن گوش سپاری».

در حديث زراره از امام محمد باقر(علیه السلام) آمده است: « و إذا قرأ القرآن في الفريضة خلف الامام فاستمعوا له و انصتوا لعلكم ترحمون(2): هنگاميكه در نماز جماعت پشت سر امام قرآن قرائت مي شود، به آن گوش فرا دهيد و سكوت كنيد، باشد كه مورد لطف و رحمت حق قرار گیرید».

30- استحباب ختم قرآن يكبار در هر ماه

از محمد بن عبدالله نقل شد: « قلت لأبي عبدالله (علیه السلام): اقرأ القران في ليلة؟ فقال لايعجبني أن تقرأه في اقل من شهر(3): به امام جعفر صادق (علیه السلام) عرض كردم آيا قرآن در يك شب ختم كنم؟ فرمودند: دوست ندارم در کم تر از يك ماه آن را قرائت كني».

ص: 171


1- - الوسائل: باب26، ح3.
2- - الوسائل: باب26، ح4.
3- - الوسائل: باب 27، ح1.

31- استحباب اهداء ثواب قرائت قرآن به روح معصومين(علیهم السلام) براي دو چندان شدن اجر آن

علي بن مغيره از امام رضا(علیه السلام) نقل کرد: قلت فإذا كان في يوم الفطر جعلتُ لرسول الله(صلی الله علیه و آله) ختمة و لعلي(علیه السلام) أخري و لفاطمة(علیه السلام) أخري ثم للأئمة(علیه السلام) حتي انتهيتُ إليك فصيرتُ لك واحدة منذ صرت في هذا الحال، فاي شيء لي بذلك؟ قال: لك بذلك ان تكون معهم يوم القيامة، قلت: الله اكبر فلي بذلك؟ قال: نعم ثلاث مرات(1): عرض كردم اگر روز عيد فطر يك ختم(2) قرآن براي رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و براي علي(علیه السلام) يك ختم قرآن و براي فاطمه(علیها السلام) نيز يك ختم قرآن سپس براي هر يك از ائمه نيز يك ختم قرآن قرار دادم تا اينكه به شما رسيدم از زمانيكه بر اين منوال هستم، براي شما نيز يك ختم قرآن قرار دادم، پس با چنين عملي چه اجري براي من خواهد بود؟ ايشان فرمودند: تو با اين عمل روز قيامت با آنان خواهي بود، گفتم: الله اكبر آيا چنين پاداشي براي من خواهد بود؟ ايشان تا سه بار فرمودند: آري! ».

32- استحباب گريه یا تظاهر به گريه هنگام گوش دادن به قرآن

امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند: « إن رسول الله(صلی الله علیه و آله) أتي شباباً من الأنصار فقال: إني أريد أن أقرأ عليكم فمن بكي فله الجنة فقرأ آخر سورة الزمر«سِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلى جَهَنَّمَ زُمَرا» إلي آخر السورة فبكي القوم جميعاً إلا شاباً فقال: يا رسول الله قد تباكيتُ، فما قطرت عيني فقال: إني معيدٌ عليكم فمن تباكي فله الجنة فأعاد عليهم فبكي القوم و تباكي الفتي فدخلوا الجنة جميعاً(3): رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نزد گروهي از جوانان انصار

ص: 172


1- - الوسائل: باب28، ح1.
2- - آنچه در ماه رمضان قرائت كرده بود.
3- - الوسائل: باب 29، ح1.

آمدند و فرمودند: مي خواهم براي شما قرآن قرائت كنم پس هركه بگريد، بهشت پاداش اوست. آن گاه آيات پاياني سوره زمر را قرائت كردند: «وَ: آنان را كه كفر ورزيدند دسته دسته به سوى دوزخ گسيل مى كنند» تا انتهاي سوره قرائت كردند، همه قوم گريستند مگر جواني كه گفت: اي رسول خدا! حالت گريه به خود گرفتم اما قطره اشكي از ديدگانم جاري نشد. ايشان فرمودند: من دوباره براي شما قرائت مي كنم، هر كه تظاهر به گريستن كند، بهشت پاداش اوست. آن گاه ايشان دوباره قرائت كردند: قوم گريستند و آن جوان حالت گريه به خود گرفت، پس همگي وارد بهشت شدند».

33- قرآن متضمن علوم مختلف

از امام علي(علیه السلام) روايت شده كه از ايشان سؤال شد: « هل عندكم شيء من الوحي؟ قال: لا و الذي فلق الحبة و برأ النسمة إلا أن يعطي الله عبداً فهماً في كتابه(1): آيا از وحى چيزى نزد شما هست؟ فرمود: نه به آن خدا كه دانه را مى شكافد و خلايق مى آفريند سوگند كه خداى تعالى به هر كس از بندگانش كه بخواهد فهم در قرآنش را مى دهد».

از ابراهيم بن عباس روايت شده است كه گفت: « ما رأيت الرضا(علیه السلام) سئل عن شيء قط إلا علمه و لا رأيت أعلم منه بما كان في الزمان الاول إلي وقته و عصره و كان المأمون يمتحنه بالسؤال عن كل شيء فيجيب فيه و كان كلامه كله و جوابه و تمثله انتزاعات من القرآن(2): نديدم كه از امام رضا(علیه السلام) از چيزي جز علم ايشان پرسش شود

ص: 173


1- - الميزان في تفسير القرآن 3/ 71.
2- - الوسائل: باب 27، ح6.

و كسي را داناتر از او به مسائل زمان نخست تا عصر و روزگار او نديدم. مأمون با سؤال در مورد هر چيزي ايشان را امتحان می کرد و ايشان پاسخ مي دادند و تمام سخن و پاسخ و مثال هاي ايشان برگرفته از قرآن بود».

در نهج البلاغه نيز آمده است: « ذلك القرآن فاستنطقوه و لن ينطق و لكن اخبركم عنه: الا انه فيه علم ما يأتي و الحديث عن الماضي و دواء دائكم و نظم ما بينكم(1): از اين قرآن بپرسيد ولي قرآن سخن نمي گويد اما من شما را از آن آگاه مي سازم: آگاه باشيد كه در قرآن دانش آينده، سخن گذشته و داروي درد شما و نظم امورتان است».

34- قرآن شفاي هر دردي

امام جعفر صادق(علیه السلام) مي فرمايند: « لو قرأت الحمد علي ميتٍ سبعين مرة ثم رُدَّت فيه الروح ما كان ذلك عجباً(2) اگر سوره حمد را هفتاد مرتبه بر ميتي بخواني و روح به او بازگردد، چيز شگفتي نخواهد بود».

35- قرآن، جلاي قلب ها

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: « ان هذه القلوب لتصدأ كما يصدأ الحديد و ان جلاءها قراءة القرآن(3): اين قلب ها زنگار مي گيرند، آن چنان كه آهن زنگار مي بندد، جلاي قلب ها قرائت قرآن است».

ص: 174


1- - خطبه 158 از جزء نخست.
2- - الوسائل: باب 37، ح1.
3- - ارشاد القلوب ديلمي: 78.

36- ازدیاد قرائت قرآن در ماه رمضان

امام محمد باقر(علیه السلام) فرمودند: « لكل شيء ربيع و ربيع القرآن شهر رمضان(1): هر چيزي را بهاري است و بهار قرآن، ماه رمضان است».

از علي بن حمزه نقل شده است كه گفت: « دخلت علي أبي عبدالله(علیه السلام) فقال له أبو بصير: جعلت فداك اقرأ القرآن في شهر رمضان في ليلة؟ فقال: لا، ففي ليلتين؟ فقال: لا، فقال: ففي ثلاث؟ فقال: ها و اشار بيده ثم قال: يا أبا محمد ان لرمضان حقاً و حرمة لا يشبهه شيء من الشهور(2): بر امام جعفر صادق(علیه السلام) وارد شدم. أبو بصير به ايشان گفتند: جانم به فداي شما آيا، در ماه رمضان قرآن را در يك شب ختم كنم؟ ايشان فرمودند: خير! گفت: در دو شب؟ باز فرمودند: خير! گفت: در سه شب؟ فرمودند: آري، سپس با دست خويش اشاره كرده فرمودند: اي ابا محمد! ماه رمضان حق و حرمتي دارد كه هيچ يك از ماه هاي ديگر شبيه آن نيستند».

در خطبه پيامبر(صلی الله علیه و آله) در آخرين جمعه ماه شعبان آمده است كه فرمودند: « و من تلا فيه- أي شهر رمضان- آية من القرآن كان له مثل أجر من ختم القرآن في غيره من الشهور(3): هر كه در این ماه- يعني در ماه رمضان- آيه از قرآن را قرائت كند، پاداش او مانند پاداش كسي است كه در ماه هاي ديگر قرآن را ختم كرده باشد».

37- تلاوت قرآن، آن گونه كه سزاوار است

امام صادق(علیه السلام) در تفسير آيه «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِه (4): كسانى كه كتابشان داده ايم و آن چنان كه سزاوار است آن را مى خوانند» فرمودند: « يرتلون

ص: 175


1- - الوسائل: باب18، ح2.
2- - الوسائل: باب27، ح4.
3- - الوسائل: باب18، ح20.
4- - بقره: 121.

آياته و يتفقهون به و يعلمون باحكامه و يرجون وعده و يخافون وعيده و يعتبرون بقصصه و يأتمرون باوامره و ينتهون بنواهيه، ما هو و الله حفظ آياته و درس حروفه و تلاوة سوره و درس اعشاره و اخماسه، حفظوا حروفه و اضاعوا حدوده و إنما هو تدبر آياته و العمل باحكامه قال تعالي: « كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِه»: آياتش را شمرده و با تأني مي خوانند به وسيله آن فهم و درايت مي كنند به احكام آن عمل مي كنند به بشارت هاي آن اميد داشته و از انذارهاي آن بيمناك هستند از داستان هاي آن عبرت گيرند از اوامر آن فرمان پذيرند و از نواهي آن باز ايستند. به خدا سوگند حق آن، حفظ آيات، خواندن حروف و تلاوت سوره ها و نيز خواندن خمس و زكات آن نيست، حروف آن را حفظ و حدود آن را تباه کردند، حق قرآن فقط تدبر در آياتش و عمل به احكام آن است. خداوند فرمود: «كتابى مبارك است كه آن را بر تو نازل كرده ايم، تا در آياتش بينديشند»).

38- سیری ناپذیری دانشمندان از قرآن

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در حديثي در وصف قرآن فرمودند: « هو حبل الله المتين و هو الذكر المستقيم و هو الذي لا تزيغ به الأهواء و لا يشبع منه العلماء و لا تلبس من الالسن و لا يخلق من الرد و لا تنقضي عجائبه من قال به صدق و من حكم به عدل و من عمل به أُجِر و من دعي إليه هدي إلي صراط المستقيم(1): قرآن ريسمان محكم الهي، ذكر حكيم و صراط مستقيم است، كتاب خدا بازيچه هواها نمى شود و دانشمندان از معارفش سير نمى گردند، گرونده به آن از هر زبانى كه باشد در باره آن

ص: 176


1- - الميزان: 20/ 262.

دچار اشتباه نمى شود و از اينكه دشمنان آن را رد كنند كهنه نمى گردد، عجائبش تمام شدنى نيست، هر كس به حكم قرآن سخن گويد راست گفته و هر كس به حكم آن حكم كند عدالت ورزيده و هر كس به دستوراتش عمل كند پاداش داده مى شود و هر كس را به سوى قرآنش بخوانند به صراط مستقيمش هدايت كرده اند».

39- قرآن در نهج البلاغه

«و تعلموا القرآن فانه احسن الحديث و تفقهوا فيه فانه ربيع القلوب و استشفوا بنوره فانه شفاء الصدور و احسنوا تلاوته فانه انفع القصص و ان العامل بغير عمله كالجاهل الحائر الذي لا يستفيق من جهله بل الحجة عليه اعظم و الحسرة له الزم و هو عند الله الوم(1): قرآن را بياموزيد كه بهترين سخنان است و در آن تفكر و تفقه نمائيد كه بهار قلب هاست به نور آن شفا جویید كه شفاي سينه هاست، آن را نيك تلاوت كنيد كه سودمندترين داستان هاست، عمل كننده بدون علم به آن مانند نادان حيراني است كه از جهل خود بيدار نمي شود بلكه حجت بر اين عمل كننده، بزرگ تر و حسرت او حتمي تر و نزد خداوند نكوهيده تر است».

40-دعای ختم قرآن از امام سجاد(علیه السلام)

اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَعَنْتَنِی عَلَى خَتْمِ کِتَابِکَ الَّذِی أَنْزَلْتَهُ نُوراً و جَعَلْتَهُ مُهَیْمِناً عَلَى کُلِّ کِتَابٍ أَنْزَلْتَهُ و فَضَّلْتَهُ عَلَى کُلِّ حَدِیثٍ قَصَصْتَهُ وَ فُرْقَاناً فَرَقْتَ بِهِ بَیْنَ حَلَالِکَ وَ حَرَامِکَ و قُرْآناً أَعْرَبْتَ بِهِ عَنْ شَرَائِعِ أَحْکَامِکَ وَ کِتَاباً فَصَّلْتَهُ لِعِبَادِکَ تَفْصِیلًا و وَحْیاً

ص: 177


1- - نهج البلاغه: خطبه 110.

أَنْزَلْتَهُ عَلَى نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ تَنْزِیلاً وَ جَعَلْتَهُ نُوراً نَهْتَدِی مِنْ ظُلَمِ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ بِاتِّبَاعِهِ و شِفَاءً لِمَنْ أَنْصَتَ بِفَهَمِ التَّصْدِیقِ إِلَى اسْتَماعِهِ و مِیزَانَ قِسْطٍ لَا یَحِیفُ عَنِ الْحَقِّ لِسَانُهُ و نُورَ هُدًى لَا یَطْفَأُ عَنِ الشَّاهِدِینَ بُرْهَانُهُ و عَلَمَ نَجَاةٍ لَا یَضِلُّ مَنْ أَمَّ قَصْد سُنَّتِهِ و لَا تَنَالُ أَیْدِی الْهَلَکَاتِ مَنْ تَعَلَّقَ بِعُرْوَةِ عِصْمَتِهِ. اللَّهُمَّ فَإِذْ أَفَدْتَنَا الْمَعُونَةَ عَلَى تِلَاوَتِهِ و سَهَّلْتَ حوَاسِیَ أَلْسِنَتِنَا بِحُسْنِ عِبَارَتِهِ، فَاجْعَلْنَا مِمَّنْ یَرْعَاهُ حَقَّ رِعَایَتِهِ و یَدِینُ لَکَ بِاعْتِقَادِ التَّسْلِیمِ لُمحْکَمِ آیَاتِهِ و یَفْزَعُ إِلَى الْإِقْرَارِ بِمُتَشَابِهِهِ و مُوضَحَاتِ بَیِّنَاتِهِ، اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَنْزَلْتَهُ عَلَى نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مُجْمَلًا و أَلْهَمْتَهُ عِلْمَ عَجَائِبِهِ مُکَمَّلًا و وَرَّثْتَنَا عِلْمَهُ مُفَسَّراً و فَضَّلْتَنَا عَلَى مَنْ جَهِلَ عِلْمَهُ و قَوَّیْتَنَا عَلَیْهِ لِتَرْفَعَنَا فَوْقَ مَنْ لَمْ یُطِقْ حَمْلَهُ. اللَّهُمَّ فَکَمَا جَعَلْتَ قُلُوبَنَا لَهُ حَمَلَةً و عَرَّفْتَنَا بِرَحْمَتِکَ شَرَفَهُ وَ فَضْلَهُ ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ الْخَطِیبِ بِهِ و عَلَى آلِهِ الْخُزَّانِ لَهُ و اجْعَلْنَا مِمَّنْ یَعْتَرِفُ بِأَنَّهُ مِنْ عِنْدِکَ حَتَّى لَا یُعَارِضَنَا الشَّکُّ فِی تَصْدِیقِهِ و لَا یَخْتَلِجَنَا الزَّیْغُ عَنْ قَصْدِ طَرِیقِهِ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ و اجْعَلْنَا مِمَّنْ یَعْتَصِمُ بِحَبْلِهِ و یَأْوِی مِنَ الْمُتَشَابِهَاتِ إِلَى حِرْزِ مَعْقِلِهِ و یَسْکُنُ فِی ظِلِّ جَنَاحِهِ

و یَهْتَدِی بِضَوْءِ صَبَاحِهِ و یَقْتَدِی بِتَبَلُّجِ إِسْفَارِهِ و یَسْتَصْبِحُ بِمِصْبَاحِهِ ، وَ لَا یَلْتَمِسُ الْهُدَی فِی غَیْرِهِ. اللَّهُمَّ وَ کَمَا نَصَبْتَ بِهِ مُحَمَّداً عَلَماً لِلدَّلَالَةِ عَلَیْکَ و أَنْهَجْتَ بِآلِهِ سُبُلَ الرِّضَا إِلَیْکَ ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ و اجْعَلِ الْقُرْآنَ وَسِیلَةً لَنَا إِلَى أَشْرَفِ مَنَازِلِ الْکَرَامَةِ و سُلَّماً نَعْرُجُ فِیهِ إِلَى مَحَلِّ السَّلَامَةِ و سَبَباً نُجْزَى بِهِ النَّجَاةَ فِی عَرْصَةِ الْقِیَامَةِ و ذَرِیعَةً نَقْدَمُ بِهَا عَلَى نَعِیمِ دَارِ الْمُقَامَةِ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ و احْطُطْ بِالْقُرْآنِ عَنَّا ثِقْلَ الْأَوْزَارِ و هَبْ لَنَا حُسْنَ شَمَائِلِ الْأَبْرَارِ و اقْفُ بِنَا آثَارَ الَّذِینَ قَامُوا لَکَ بِهِ آنَاءَ اللَّیْلِ وَ أَطْرَافَ النَّهَارِ حَتَّى تُطَهِّرَنَا مِنْ کُلِّ دَنَسٍ بِتَطْهِیرِهِ و تَقْفُوَ بِنَا آثَارَ الَّذِینَ اسْتَضَاؤُوا بِنُورِهِ و لَمْ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ عَنِ الْعَمَلِ فَیَقْطَعَهُمْ بِخُدَعِ غُرُورِهِ.

ص: 178

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ و اجْعَلِ الْقُرْآنَ لَنَا فِی ظُلَمِ اللَّیَالِی مُونِساً و مِنْ نَزَغَاتِ الشَّیْطَانِ وَ خَطَرَاتِ الْوَسَاوِسِ حَارِساً و لِأَقْدَامِنَا عَنْ نَقْلِهَا إِلَى الْمَعَاصِی حَابِساً و لِأَلْسِنَتِنَا عَنِ الْخَوْضِ فِی الْبَاطِلِ مِنْ غَیْرِ مَا آفَةٍ مُخْرِساً و لِجَوَارِحِنَا عَنِ اقْتِرَافِ الآْثَامِ زَاجِراً و لِمَا طَوَتِ الْغَفْلَةُ عَنَّا مِنْ تَصَفُّحِ الِاعْتِبَارِ نَاشِراً ، حَتَّى تُوصِلَ إِلَى قُلُوبِنَا فَهْمَ عَجَائِبِهِ و زَوَاجِرَ أَمْثَالِهِ الَّتِی ضَعُفَتِ الْجِبَالُ الرَّوَاسِی عَلَى صَلَابَتِهَا عَنِ احْتَمالِهِ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ و أَدِمْ بِالْقُرْآنِ صَلَاحَ ظَاهِرِنَا و احْجُبْ بِهِ خَطَرَاتِ الْوَسَاوِسِ عَنْ صِحَّةِ ضَمَائِرِنَا و اغْسِلْ بِهِ دَرَنَ قُلُوبِنَا وَ عَلَائِقَ أَوْزَارِنَا و اجْمَعْ بِهِ مُنْتَشَرَ أُمُورِنَا و أَرْوِ بِهِ فِی مَوْقِفِ الْعَرْضِ عَلَیْکَ ظَمَأَ هَوَاجِرِنَا و اکْسنَا بِهِ حُلَلَ الْأَمَانِ یَوْمَ الْفَزَعِ الْأَکْبَرِ فِی نُشُورِنَا. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْبُرْ بِالْقُرْآنِ خَلَّتَنَا مِنْ عَدَمِ الْإِمْلَاقِ و سُقْ إِلَیْنَا بِهِ رَغَدَ الْعَیْشِ وَ خِصْبَ سَعَةِ الْأَرْزَاقِ و جَنِّبْنَا بِهِ الضَّرَائِبَ الْمَذْمُومَةَ وَ مَدَانِیَ الْأَخْلَاقِ و اعْصِمْنَا بِهِ مِنْ هُوَّةِ الْکُفْرِ وَ وَاعِی النِّفَاقِ حَتَّى یَکُونَ لَنَا فِی الْقِیَامَةِ إِلَى رِضْوَانِکَ وَ جِنَانِکَ قَائِداً و لَنَا فِی الدُّنْیَا عَنْ سُخْطِکَ وَ تَعَدِّی حُدُودِکَ ذَائدا و لما عندک بتحلیل حلاله و تحریم حرامه شاهدا. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ و هَوِّنْ بِالْقُرْآنِ عِنْدَ الْمَوْتِ عَلَى أَنْفُسِنَا کَرْبَ السِّیَاقِ و جَهْدَ الْأَنِینِ و تَرَادُفَ الْحَشَارِجِ إِذَا بَلَغَتِ النُّفُوسُ التَّرَاقِیَ و قِیلَ مَنْ رَاقٍ وَ تَجَلَّى مَلَکُ الْمَوْتِ لِقَبْضِهَا مِنْ حُجُبِ الْغُیُوبِ و رَمَاهَا عَنْ قَوْسِ الْمَنَایَا بِأَسْهُمِ وَحْشَةِ الْفِرَاقِ و دَافَ لَهَا مِنْ ذُعَافِ الْمَوْتِ کَأْساً مَسْمُومَةَ الْمَذَاقِ ، وَ دَنَا مِنَّا إِلَى الآْخِرَةِ رَحِیلٌ وَ انْطِلَاقٌ و صَارَتِ الْأَعْمَالُ قَلَائِدَ فِی الْأَعْنَاقِ و کَانَتِ الْقُبُورُ هِیَ الْمَأْوَی إِلَی مِیقَاتِ یَوْمِ التَّلَاقِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ و بَارِکْ لَنَا فِی حُلُولِ دَارِ الْبِلَى و طُولِ الْمُقَامَةِ بَیْنَ أَطْبَاقِ الثَّرَى و اجْعَلِ الْقُبُورَ بَعْدَ فِرَاقِ الدُّنْیَا خَیْرَ مَنَازِلِنَا و افْسَحْ لَنَا بِرَحْمَتِکَ فِی ضِیقِ مَلَاحِدِنَا و لَا تَفْضَحْنَا فِی حَاضِرِی الْقِیَامَةِ بِمُوبِقَاتِ آثَامِنَا و ارْحَمْ بِالْقُرْآنِ فِی مَوْقِفِ الْعَرْضِ عَلَیْکَ ذُلَّ

ص: 179

مَقَامِنَا و ثَبِّتْ بِهِ عِنْدَ اضْطِرَابِ جِسْرِ جَهَنَّمَ یَوْمَ الْمجَازِ عَلَیْهَا زَلَلَ أَقْدَامِنَا و نَوِّرْ بِهِ قَبْلَ الْبَعْثِ سُدَفَ قُبُورِنَا و نَجِّنَا بِهِ مِنْ کُلِّ کَرْبٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ شَدَائِدِ أَهْوَالِ یَوْمِ الطَّامَّةِ وَ بَیِّضْ وُجُوهَنَا یَوْمَ تَسْوَدُّ وُجُوهُ الظَّلَمَةِ فِی یَوْمِ الْحَسْرَةِ وَ النَّدَامَةِ و اجْعَلْ لَنَا فِی صُدُورِ الْمُؤْمِنِینَ وُدّاً و لَا تَجْعَلِ الْحَیَاةَ عَلَیْنَا نَکَداً. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ کَمَا بَلَّغَ رِسَالَتَکَ و صَدَعَ بِأَمْرِکَ و نَصَحَ لِعِبَادِکَ. اللَّهُمَّ اجْعَلْ نَبِیَّنَا صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آلِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَقْرَبَ الْنَّبِیِّینَ مِنْکَ مَجْلِساً و أَمْکَنَهُمْ مِنْکَ شَفَاعَةً و أَجَلَّهُمْ عِنْدَکَ قَدْراً و أَوْجَهَهُمْ عِنْدَکَ جَاهاً. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و شَرِّفْ بُنْیَانَهُ و عَظِّمْ بُرْهَانَهُ و ثَقِّلْ مِیزَانَهُ و تَقَبَّلْ شَفَاعَتَهُ و قَرِّبْ وَسِیلَتَهُ و بَیِّضْ وَجْهَهُ و أَتِمَّ نُورَهُ و ارْفَعْ دَرَجَتَهُ وَ أَحْیِنَا عَلَى سُنَّتِهِ و تَوَفَّنَا عَلَى مِلَّتِهِ وَ خُذْ بِنَا مِنْهَاجَهُ و اسْلُکْ بِنَا سَبِیلَهُ واجْعَلْنَا مِنْ أَهْلِ طَاعَتِهِ، وَ احْشُرْنَا فِی زُمْرَتِهِ و أَوْرِدْنَا حَوْضَهُ و اسْقِنَا بِکَأْسِهِ وَ صَلِّ اللَّهُمَّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً تُبَلِّغُهُ بِهَا أَفْضَلَ مَا یَأْمُلُ مِنْ خَیْرِکَ وَ فَضْلِکَ وَ کَرَامَتِکَ، إِنَّکَ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ و فَضْلٍ کَرِیمٍ. اللَّهُمَّ اجْزِهِ بِمَا َ بَلَّغَ مِنْ رِسَالَاتِکَ و أَدَّى مِنْ آیَاتِکَ و نَصَحَ لِعِبَادِکَ و جَاهَدَ فِی سَبِیلِکَ، أَفْضَلَ مَا جَزَیْتَ أَحَداً مِنْ مَلَائِکَتِکَ الْمُقَرَّبِینَ، وَ أَنْبِیَائِکَ الْمُرْسَلِینَ الْمُصْطَفَیْنَ و السَّلَامُ عَلَیْهِ وَ عَلَى آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ.(1)

پروردگارا! مرا توفیق دادى که تلاوت کتاب تو را به پایان رساندم. نورى درخشان فرو فرستادى و گواه بر کتب دیگر گردانیدى و بر هر کلامى که بر خلق خواندى برترى دادى. فرقان است که به آن حلال را از حرام جدا کردى. قرآن است که شرایع و احکام خود را در آن آشکار کردى، کتابى است براى بندگان شکافته و روشن و

ص: 180


1- - صحیفه سجادیه:دعای امام(علیه السلام) بعد از ختم قرآن.

وحى است که بر پیغمبرت محمد(صلی الله علیه و آله) فرستادى. روشنائى است که برافروختى تا مابه فروغ آن در تاریکی هاى ضلالت و جهل راه یابیم. درمان درد آن کس کردى که از روى اندیشه به آن گوش فرا دهد و با تصدیق آن را بشنود. ترازوى دقیق و درستى است که زبانه آن به چپ و راست نمى گراید. چراغ هدایتى است که فروغ آن در نظر بینندگان خاموش نمى گردد. رایت نجاتى است که هر کس در پى آن رود گمراه نمى شود و هر که چنگ در گوشه عصمت او زند، دست هلاکت بر او چیره نگردد. خدایا اکنون که توفیق تلاوت به ما مرحمت فرمودى و خشونت زبان ما را به سلاست عبارت آن نرم کردى، ما را از آن گروه گردان که آن را نیز چنانکه باید رعایت کردند و فرمانبردار تو گشتند. آیات محکم قرآن را از روى اعتقاد گردن نهادند، هم به متشابه آن ایمان آوردند و هم به ادله روشن. پروردگارا! بر پیغمبرت محمد صلى الله علیه و آله به جملگى آن را فرو فرستادى و همه عجایب آن را به او الهام فرمودى و تفسیر آن را به ما به میراث دادى و ما را بر کسى که علم قرآن ندارد، برترى بخشیدى نیروى ما را از او افزون کردى و رتبه ما را والاتر از او گردانیدى که تاب تحمل این علم نداشت. پروردگارا! همچنانکه دل های ما را براى نگاهدارى قرآن شایسته دیدى و بزرگى و فضل آن را به ما شناساندى، پس بر محمد که نخست مردم را به آن پند داد و بر خاندان او که گنجوران علم او هستندیند درود فرست و ما را درشمار آن گروه گردان که قرآن را از جانب تو مى دانند تا در ایمان ما شک راه نیابد و از راه راست منحرف نشویم. پروردگارا! بر محمد و خاندانش درود فرست و ما را از آن کسان قرار ده که چنگ در ریسمان قرآن زنند و در حوادث شبهه ناک به سنگر محکم آن پناه برند و زیر سایه سار آن بیاسایند و چون روشنى بامداد بدو راه شناسند و مانند پرتو تابناک سپیده دم از دستور او پیروى کنند

ص: 181

و از فروغ چراغ او روشن شوند و راه حق از غیر او نجویند. پروردگارا! همچنانکه محمد صلى الله علیه و آله را به سبب قرآن چون درفش هدایت برافراشتى تا به سوى تو راه نماید و خاندان او را در روشى پسندیده سالک گردانیدى، پس بر محمد و آل او درود فرست و قرآن را دست آویزى گردان براى ما که به والاترین منازل کرامت رسیم و نردبانى که تا جایگاه امن و آسایش بالا رویم و به پاداش آن در عرصه ى قیامت رستگار شویم و به موجب آن به نعمت سراى جاودانى درآییم. پروردگارا! بر محمد و خاندانش درود فرست و بار گناهان را به سبب قرآن از دوش ما فروافکن و ما را خصال نیکوکاران بخش و پیرو آنان گردان که در ساعات شب و آغاز و انجام هر روز به عبادت تو برمى خیزند تا به برکت آن ما را از هر آلودگى پاک کنى و تابع آن ها قرار ده که از روشنى او بهره مند شدند و آرزوى دنیا ایشان را از عمل آخرت باز نداشت و به فسون و نیرنگ فریبشان نداد تا از کار درمانند. پروردگارا! بر محمد و آل او درود فرست و قرآن را در تاریکی هاى شبهاى تیره مونس ما کن و آن را پاسدار ما گردان که از نیرنگ شیطان و وسوسه ى او، ما را نگاهدارد و پاى ما را از رفتن به سوى معاصى بربندد و زبان ما را از بیهوده گویى بى گزند و آسیب، گنگ گرداند و اعضاى تن ما را از گناهان باز دارد و آنچه را که پرده غفلت درنوردیده و از دیده اعتبار او پنهان کرده است، بگشاید تا دل هاى عجایب آن را نیک دریابد و امثال عتاب آمیز آن که کوههاى سخت از حمل آن عاجزند، در دل ما نشیند. پروردگارا! بر محمد و آل او درود فرست و به قرآن ظاهر ما را آراسته دار و صفحه اندیشه ما را از وسوسه ها پاک کن و آلودگى دل هاى ما را به قرآن بشوى و بندِ بار سنگین گناه را از ما بگسل و پریشانى کارهاى ما را به سامان آور و آن هنگام که هنگامه عرض اعمال است در گرمگاه روز قیامت، سوز

ص: 182

تشنگى ما را به قرآن فرو نشان و در سهمناک ترین روز که رستاخیز ماست به سبب قرآن جامه امان بر ما بپوشان. پروردگارا! بر محمد و آل او درود فرست و به قرآن تنگدستى ما را جبران کن که محتاج نباشیم و آسایش زندگى و فراوانى روزى نصیب ما کن و از سرشت بد و خوى زشت بر کنار دار و از پرتگاه کفر و داعیه نفاق حفظ کن تا قرآن در آن روز ما را سوى خشنودى و بهشت تو کشاند و در دنیا از خشم و نافرمانى تو بازدارد و نزد تو گواهى دهد که ما حلال آن را حلال دانستیم و حرام آن را حرام. پروردگارا! درود بر محمد و آل او فرست و سختى جان کندن را هنگام احتضار به برکت قرآن بر ما سهل گردان و آن ناله هاى پر مشقت و پیچیدن نفسها در گلو را وقتى که جان به ترقوه مى رسد بر ما آسان کن. آن هنگام که گویند کیست درمان کننده؟ و فرشته ى مرگ براى گرفتن جانها از پشت پرده هاى غیب خویش را بنماید و از کمان مرگ تیرهاى وحشتناک فراق سوى جان ها پرتاب کند و جامى به طعم شرنگ از زهر ناب پرورده سازد، که هنگام بار بستن سوى آخرت فرا رسیده است. کردارها چون طوق بر گردنها بسته و خانه گور تا روز قیامت جاى ماندن ما خواهد بود. پروردگارا! بر محمد و خاندانش درود فرست و فرود آمدن این سراى نو را بر ما مبارک گردان که باید در آن پوسیده شویم و دیر زمانى میان طبقه هاى گِل نمناک، درنگ کنیم و خانه گور را پس از مفارقت دنیا بهترین منزل ما قرار ده و تنگى لحد را براى ما فراخ کن و به گناهان بزرگ در پیشگاه حاضران عرصات ما را رسوا مساز و به حرمت قرآن در آنجا که عمل ها را بر تو عرضه مى دارند به خوارى مقام ما رحم کن و آنگاه که گذرگاه دوزخ زیر پاى گذرندگان آن مى لرزد گام هاى ما را استوار گردان و از لغزش بازدار و از هر اندوهى در روزقیامت و از عقبات سهمگین و سخت آن گیر و دار برهان. در آن روزِ پشیمانى و

ص: 183

افسوس که روى ستمگران سیاه شود، روى ما را سفید گردان و دوستى ما را در سینه مؤمنان جاى ده و زندگى را بر ما بى رنج و سختى بگذران. پروردگارا! بر محمد درود فرست که بنده تو و پیغمبر توست و پیغام تو را برسانید و فرمان تو را آشکار کرد و خیرخواه بندگانت تو بود. خدایا پیغمبر ما را که درود شما نثار او و خاندانش باد در روز قیامت از همه پیغمبران به خود نزدیکتر گردان و شفاعت او را بیش از آنان بپذیر و رتبه او را فزونتر و آبروى او را بیشتر کن. پروردگارا! بر محمد و خاندانش درود فرست و پایه او را والا و حجت او را بزرگ و ترازوى او را سنگین گردان و شفاعت او را بپذیر و وسیلت او را نزدیک کن و روى او را سفید و روشنائى او را کامل و رتبه او را بلند ساز و ما را بر سنت او زنده بدار و بر دین او بمیران و به روش او بَر و در راه او سالک گردان و از فرمانبران او قرار ده و در زمره پیروان وى محشور فرما و بر حوض او وارد کن و از جام او بنوشان. پروردگارا! درود بر محمد و آل او فرست، درودى که به آن او را به بهترین آرزو رسانى از خیر و فضل و کرامت که تویى صاحب بخشایش و گشایش بسیار و فضل عظیم. پروردگارا! او را در برابر اینکه پیغام هاى تو را بگذارد و آیات تو را رسانید و بندگان تو را خیرخواهى کرد و در راه تو کوشید پاداشى ده بهتر از آنچه فرشتگان مقرب و پیغمبران مرسل و برگزیده را دادى. درود و رحمت خدا بر او و خاندانش پاکش باد.(1)

ص: 184


1- - صحیفة سجادیة، دعای امام سجاد(علیه السلام) به هنگام ختم قرآن.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109