متن كامل و ترجمه كتاب فضائل الشیعة

مشخصات کتاب

سرشناسه:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان،1401

عنوان و نام پدیدآور:متن كامل و ترجمه كتاب فضائل الشیعة/تاليف: محمد بن علی بن بابویه شیخ صدوق.محقق : مهدی رجبی.

مشخصات نشر دیجیتالی:اصفهان:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان، 1401.

مشخصات ظاهری:نرم افزار تلفن همراه ، رایانه و کتاب

موضوع : احاديث اخلاقی -- قرن 4 ق.

موضوع : احاديث شيعه -- قرن 4ق.

موضوع : اخلاق اسلامی.

رده بندی كنگره : BP248 / ‮الف 2ف6041 1388

رده بندی ديويی : 297/212

ص: 1

پیشگفتار

حمد مخصوص خدایی را که توفیق عنایت فرمود کاری هر چند کوچک را در بیان و ابلاغ هر چه بهتر معارف مکتب حیات بخش قرآن و عترت برداریم. در این اثر تلاش خود را مصروف داشتیم تا بر روی کتاب فضائل الشیعة سه فعالیت را انجام دهیم: اول؛ ترجمه ای روان و گویا و قابل فهم برای عموم علاقه مندان به معارف اهل بیت «علیهم السلام». دوم؛ موضوع بندی احادیث کتاب. سوم؛ سبک جدیدی از ویراستاری احادیث اهل بیت «علیهم السلام». امید که مورد توجه حضرت ولی عصر «عجل الله تعالی فرجه الشریف» قرار گرفته، موجبات رضایت حضرتشان را فراهم آورده باشد.

لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ

وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ

آل عمران ؛ 164

ص: 2

ص: 3

ص: 4

فهرست کتاب

مقدمه .. 8

حدیث اول: آثار و نتایج محبت أمیر مؤمنان ... 18

حدیث دوم: آثار محبت اهل بیت در هفت زمان ... 23

حدیث سوم: ثابت قدمترین افراد بر پل صراط .... 23

حدیث چهارم: محبت امیر مؤمنان و ثبات قدم بر پل صراط 24

حدیث پنجم: آثار محبت و بغض امیر مؤمنان در زندگی و بعد از مرگ . 24

حدیث ششم: سئوال از محبت اهل بیت در قیامت ...... 25

حدیث هفتم: منظور از عالین در قرآن کریم ... 26

حدیث هشتم: جایگاه شیعیان در پیشگاه خداوند و اهل بیت 27

حدیث نهم: شیعیان، پیروان حضرت ابراهیم 31

حدیث دهم: محبت امیر مؤمنان و نابودی گناهان ... 32

حدیث یازدهم: تنها رستگاران 33

حدیث دوازدهم: اثر تبعیّت از امام ظالم و عادل 34

حدیث سیزدهم: آثار تشیّع و تبعیت از اهل بیت 35

حدیث چهاردهم: رفع کیفر از شیعه .. 36

حدیث پانزدهم: قومی که خدا از آنان راضی است 36

ص: 5

حدیث شانزدهم: شهادت شیعیان در قیامت 37

حدیث هفدهم: محبت امیر مؤمنان به مساکین و مستضعفین .... 37

حدیث هجدهم: تکریم جوانان و کهنسالان شیعه . 46

حدیث نوزدهم: عبور از گردنۀ سخت ...... 55

حدیث بیستم: سرپرستی مردم .. 56

حدیث بیست و یکم: مؤمن با نور خدا نظر می کند ...57

حدیث بیست و دوم: منظور از هدایت، معرفت ائمة است... 58

حدیث بیست و سوم: عبادت مؤمن در وقت خواب و مرگ ... 59

حدیث بیست و چهارم: قبض روح مؤمن ... 62

حدیث بیست و پنجم: دروغگو کیست؟... 63

حدیث بیست و ششم: شکافتن صفها... 65

حدیث بیست و هفتم: در سایۀ عرش خدا... 66

حدیث بیست و هشتم: غفلت مردم از واقعۀ غدیر... 67

حدیث بیست و نهم: حسنه و سیئه...69

حدیث سیام: شیعه یعنی تسلیم محض اهل بیت ... 70

حدیث سی و یکم: از سرگیری عمل برای مؤمن ... 71

حدیث سی و دوم: نصیب آخرت برای مؤمن و محرومیت کافر .... 72

حدیث سی و سوم: رضایت خدا از شیعیان ... 73

ص: 6

حدیث سی و چهارم: منزلگاه مؤمن .... 73

حدیث سی و پنجم: تعجب حور العین .... 74

حدیث سی و ششم: نهری در بهشت برای مؤمنان . 74

حدیث سی و هفتم: امام و مأمومی که یکدیگر را لعنت می کنند ... 76

حدیث سی و هشتم: قبولی اعمال تنها از آن شیعیان است... 79

حدیث سی و نهم: نامۀ اعمال بدون عمل پر می شود... 80

حدیث چهلم: تفاوت مؤمن و کافر در خوراک و پوشاک ...... 81

حدیث چهل و یکم: انتخاب الهی شیعیان ... 81

حدیث چهل و دوم: همراهی با محبوب ...82

حدیث چهل و سوم: کسی از شیعیان در جهنم نیست ...83

حدیث چهل و چهارم: معنای نعمت و پادشاهی بزرگ ...84

حدیث چهل و پنجم: شفاعت کنهگاران از شیعه ...85

ص: 7

قَالَ رَسُولُ اللَّه «صلی الله علیه و آله»:

«إِنَّ أُمَّةَ مُوسَى «علیه السلام» افْتَرَقَتْ بَعْدَهُ عَلَى إِحْدَى وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً؛ فِرْقَةٌ مِنْهَا نَاجِيَةٌ، وَ سَبْعُونَ فِي النَّارِ.

وَ افْتَرَقَتْ أُمَّةُ عِيسَى «علیه السلام» بَعْدَهُ عَلَى اثْنَتَيْنِ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً؛ فِرْقَةٌ مِنْهَا نَاجِيَةٌ، وَ إِحْدَى وَ سَبْعُونَ فِي النَّارِ.

وَ إِنَّ أُمَّتِي سَتَفَرَّقُ بَعْدِي عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً؛ فِرْقَةٌ مِنْهَا نَاجِيَةٌ، وَ اثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ فِي النَّار.»(1)

مقدمه

حدیث افتراق امت از آن دسته احادیثی است که بین جمیع علمای فرق اسلامی، مورد تأیید بوده و فرقه ای آن را انکار نکرده است. گرچه الفاظ این حدیث شریف در نقل های مختلفی که وارد شده، دارای اختلافاتی است، اما معنا و مفهومی که علمای اسلامی از آن فهمیده اند، واحد بوده و هیچ نشانی از فهم اختلاف در آن مشاهده نمی شود. معنای واحدی که در این روایت نورانی نهفته است، این است که امت رسول گرامی اسلام بعد از رحلت حضرتشان به گروه های متعددی متفرق میگردند که از این امت متفرق و متشطط، تنها یک گروه اهل نجات هستند.

این بیان نورانی، همچون اصل ایمان و بعثت رسول رحمت که جامعۀ مکه و مدینه را به دو گروه مؤمن و کافر بدل نمود، جامعۀ اسلامی را بر آن داشت تا هر گروهی خود را حق و اهل نجات جلوه دهند. در این میان گروه های متفرق اسلامی، هر کدام، اصل دین و ایمان را برای خود مفروض و محفوظ داشته و دارند.

ص: 8


1- . بحارالأنوار؛ المجلسی؛ ج 28 ، ص 4.

این بیان هدایت بخش، که جامعۀ اسلامی را از افتراق و اختلاف بعد از پیامبر بر حذر داشته بود، خود عامل اختلافات تازه ای گردید، تا فرقه های مسلمان به تکفیر یکدیگر مشغول شوند، غافل از آنکه رسول خدا «صلی الله علیه و آله» امت ناجیه را معرفی فرموده، و آب پاکی را بر دست همگان ریخته، و حجت را بر مسلمانان تاریخ اسلام، از صدر تا قیامت، تمام کرده اند:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله»:

تَفْتَرِقُ أُمَّتِي بَعْدِي ثَلَاثَ فِرَقٍ: فِرْقَةٌ أَهْلُ حَقٍّ، لَا يَشُوبُونَهُ بِبَاطِلٍ؛ مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الذَّهَبِ، كُلَّمَا فَتَنْتَهُ بِالنَّارِ ازْدَادَ جَوْدَةً وَ طِيباً، وَ إِمَامُهُمْ هَذَا لَأَحَدُ الثَّلَاثَةِ، وَ هُوَ الَّذِي أَمَرَ اللَّهُ بِهِ فِي كِتَابِهِ:( إِماماً وَ رَحْمَةً).(1)

وَ فِرْقَةٌ أَهْلُ بَاطِلٍ، لَا يَشُوبُونَهُ بِحَقٍّ؛ مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ خَبَثِ الْحَدِيدِ، كُلَّمَا فتنتهم [فَتَنْتَهُ] بِالنَّارِ ازْدَادَ خَبَثاً وَ نَتْناً، وَ إِمَامُهُمْ هَذَا لَأَحَدُ الثَّلَاثَةِ.

وَ فِرْقَةٌ أَهْلُ ضَلَالَةٍ؛ مُذَبْذَبِينَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ؛ إِمَامُهُمْ هَذَا لَأَحَدُ الثَّلَاثَةِ.»

قَالَ: فَسَأَلْتُهُ عَنْ أَهْلِ الْحَقِّ وَ إِمَامِهِمْ، فَقَالَ:

«هَذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ؛ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ.»

وَ أَمْسَكَ عَنِ الِاثْنَيْنِ فَجَهَدْتُ أَنْ يُسَمِّيَهُمَا فَلَمْ يَفْعَل.(2)

«امت من، بعد از من به سه فرقه تقسیم میشوند: یک فرقه اهل حق اند و باطل

ص: 9


1- . هود (11) – الآیة 17 .
2- . بحارالأنوار؛ المجلسی؛ ج 28 ، ص 10.

در آن ها راه نمی یابد، مثَل آنان همچون طلای نابی است که هر چه آن را در آتش بسوزانی، مرغوبیت و خلوصش بیشتر میشود. پیشوای این گروه از بین این سه نفر است. و او همان است که خداوند در قرآن به پیروی او امر کرده: «امام و رحمت است».

فرقه دیگر اهل باطل بوده و حق در آنها راهی ندارد، مَثَل آنها مثل آهن فاسدی است که هر چه آن را در آتش گداخته کنید، فساد و تعفن آن بیشترمیشود. پیشوای این گروه از بین این سه نفر میباشد.

و فرقه ای اهل ضلالت، و متحیرند؛ نه متمایل به فرقه اول بوده و نه متمایل به فرقه دوم، و پیشوای این گروه از بین این سه نفر است.»

سلمان میگوید: از ایشان راجع به اهل حق و پیشوایشان پرسیدم؛ ایشان فرمودند: «پیشوایشان علی بن ابیطالب، امام متقین است.»

و از معرفی نام آن دو نفر دیگر خودداری نمودند؛ اصرار کردم که نام آن دو را هم بگویند، ولی نام نبردند.

کتاب حاضر از آثار گرانسنگ محدثی جلیل القدر، و دانشمندی بزرگ همچون شیخ صدوق «رحمة الله علیه» است، که فضائل و برتری فرقۀ ناجیه را نسبت به دیگر فرق اسلامی بیان میدارد. این فضیلت نه بدان معناست که دیگر گروه های متفرق اسلامی در نزد خداوند و رسول گرامی اش، دارای منزلتی باشند و فرقۀ ناجیه، فضیلت بالاتری داشته باشد، بل بدان معناست که تنها گروهی که اسلامِ آنان پذیرفته میشود، فرقۀ ناجیه است.

در این کتاب شریف چهل و پنج حدیث عنوان گردیده که هجده روایت آن مربوط به وجود نازنین رسول رحمت «صلی الله علیه و آله» است. این مطلب نشان

ص: 10

میدهد که آن وجود نورانی، بر بیان فضائل فرقۀ ناجیه اصرار داشته و آنچه مرحوم صدوق در این کتاب پرده برداشته، تنها بخش کوچکی از دریای فضائل فرقۀ ناجیه است که میتوان آن را در کتب دیگر مورد بررسی قرار داد، و ما به یاری امام زمان «علیه السلام» در تحقیقی جدای از کتاب حاضر، به تفصیل، بدان اشاره خواهیم نمود.

در این کتاب شریف چند نکته حائر اهمیت است:

اول؛ اهل بیت عصمت و طهارت، خود جزء فرقۀ ناجیه هستند. پایه و بنیان این گروه بر اتصال به مبدأ وحی، و تبعیت از آن قرار دارد:

«به خدا سوگند که شما بر دین من و دین پدرانم ابراهیم و اسماعیل هستید، منظورم از پدر، امام سجاد و امام باقر نیست، هر چند که آنان نیز بر دین ابراهیم و اسماعیل هستند.»(1)

در این حدیث نورانی تصریح گردیده که اهل بیت «علیهم السلام» نیز بر دین آبایی خود، یعنی دین حضرت ابراهیم و اسماعیل هستند. چنانچه قرآن کریم از لسان نورانی پیامبر گرامی اسلام بر آن تصریح دارد:

(قُلْ إِنَّني هَداني رَبِّي إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ ديناً قِيَماً مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكين)(2)

گرچه رسول گرامی اسلام در منزلتی بالاتر از شخصیت حضرت ابراهیم «علی نبیّنا و آله و علیه السلام» قرار دارند، اما هدایت به دین قیّم و استوار حضرت ابراهیم نشان از آن دارد که شریعت محمدی «صلی الله علیه و آله» با شریعت ابراهیمی

ص: 11


1- . حدیث 41.
2- . الأنعام (6) – الآیة 161.

پیوندی ناگسستنی داشته که تبیین آن در این مقال و مجال نمیگنجد. پس بنابر چنان تبعیتی است که شیعیان با پیروی از اهل بیت، خود را تابع حضرت ابراهیم قرار میدهند.

دوم؛ اساس فضیلت شیعیان، بر فضیلت اهل بیت عصمت و طهارت «علیهم السلام» قرار دارد. در حقیقت برتری اهل بیت پیامبر بر سایر انبیاء و اولیای الهی، علت برتری شیعیان، بر سایر امتهای راستین انبیاء و اولیای الهی است. تا فضیلتی برای اهل بیت ثابت نباشد، فضیلتی برای پیروان آنان ثابت نخواهد بود. بنابراین آنچه در فضیلت شیعیان باید جستجو نمود، فضیلت اهل بیت «علیهم السلام» است که در کتاب حاضر بدان اشاره شده است:

همراه رسول خدا نشسته بودیم که مردی جلو آمد و عرضه داشت: ای رسول خدا! مرا از این آیۀ شریفه مطلع کنید که خداوند به إبلیس فرمود: (آیا تکبر نمودی یا از برترینها بودی؟!) عالین چه کسی است؟ ای رسول خدا! آیا از ملائکه برتر است؟ رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند:

«من و علی و فاطمه و حسن و حسین بودیم که در سراپردۀ عرش، خدا را تسبیح میکردیم و تسبیح فرشتگان به واسطۀ تسبیح ما بود؛ هزار سال قبل از خلقت آدم.

پس آنگاه که خداوند آدم را خلق فرمود، ملائکه را امر به سجده کرد، در حالی که ما را به سجده امر نفرمود. پس همۀ ملائکه سجده کردند، به جز ابلیس که نافرمانی کرده و سجده نکرد. پس خداوند متعال فرمود: (آیا تکبر نمودی یا از برترینها بودی؟!) منظور از عالین، پنج نفری هستند که نامشان در سراپردۀ عرش نوشته شده است.

ص: 12

پس ما باب خدا هستیم که از طرف او آمده ایم. اهل هدایت به وسیلۀ ما هدایت میشوند، پس هر که ما را دوست داشته باشد، خدا را دوست دارد و خداوند او را در بهشت سکونت میدهد. و آنکه با ما دشمن باشد، با خدا دشمنی کرده و او را در آتش سکونت دهد، و تنها آنان که پاک به دنیا آیند، ما را دوست دارند.»(1)

سوم؛ بنیانی در احادیث این کتاب گذارده شده که در نحوۀ دینداری انسان تأثیر مستقیم دارد، و آن عفو و بخشش خداوند در خصوص کسانی است که دینداری خود را در تبعیت از امام عادلِ منصوب از جانب خداوند، تعریف کرده و بدان معتقد و ملتزم هستند، هر چند در نامۀ اعمال خویش ظلم و گناه هم داشته باشند:

«در اسلام هر فرمانبری که به ولایت امام عادلی که از طرف خداست، متدین باشد، بی شک او را میبخشم، هر چند رعیتی است که در اعمالش ظلم و گناه دارد.»

و در مقابل، عذاب کسانی که دینداری خود را در تبعیت از امام ظالمِ منصوب از جانب غیر خداوند، تعریف کرده و بدان معتقد شدند، گرچه در اعمال خویش تقوا و نیکوکاری دیده شود:

«در اسلام هر فرمانبری که به ولایت امام مستبد ظالم که از طرف خدا نیست، متدین باشد، بی شک او را عذاب خواهم کرد، گرچه کار خیر و تقوای بسیار داشته باشد.»(2)

ص: 13


1- . حدیث 7 .
2- . حدیث 12.

این موضوع که بنیان ریشه داری را در نوع معرفت دین پایه گذاری میکند، آدمی را از ظواهر دینی به حقیقت آن رهنمون میسازد. بزرگترین واقعیّت تلخ جوامع دینی، فریب کاری شیاطین جنّی و انسی بود که به نام دین صورت پذیرفت. تا قبل از شریعت حضرت موسی «علی نبیّنا و آله و علیه السلام» و آشنایی بنی اسرائیل با مبانی وحیانی، مردم در مواجهۀ با رسالت و نبوّت انبیاء الهی عمدتاً به دو گروه تقسیم می شدند: یا ایمان می آوردند و یا کفر می ورزیدند. هر چند متدینین در فقدان انبیاء، اوصیاء آنان را کنار گذاشته، عامل تحریف دین را پایه گذاری میکردند، اما در میان آنان نفاق جلوۀ کمتری داشت و بیشتر جهالت و تبعیت از هوای نفس آنان را گرفتار انحراف مبانی دینی مینمود.

بعد از آشنایی یهود با رسالت موسوی، گروهی شکل گرفتند که به ظواهر دینی عمل میکردند و در باطن اعتقادی به آن نداشته، آنجایی که احکام دینی بر خلاف أمیال و هواهای آنان بود، آن را به نام خدا و دین تغییر میدادند. در اینجا عدۀ بسیاری بر این باور شدند که حقیقت دین همانی است که بزرگان دینی از تحصیل کردگان و دانش آموختگان مبانی دینی، برای آنان بیان میکنند. غافل از آنکه، دنیا طلبی در میان آنان رسوخ کرده، به امامت هوای نفس دینداری میکنند. حتی کار به جایی رسید که در مقابل انبیاء و اولیای الهی قد عَلَم کردند که نمونه های آن را در مواجهۀ علماء یهود با حضرت زکریا و حضرت مریم به خوبی می توان یافت.

به هر حال آنچه فهم دینی یا معرفت دینی را رقم می زند، یک عامل بسیار مهم و مبنایی دارد و آن این است که آدمی به امامت کدام امام می خواهد، با معارف وحیانی آشنا شود؟! امامی که اساس دین و استواری آن به امامت او بوده، خداوند بر مبنای رحمت و فضل بی منتهایش، او را برای مردم برگزیده، یا امامی که از دین تنها بعض ظواهر دینی را در حدّ أضعف مأمومین خود، می داند؟! اینجاست که اگر

ص: 14

مردم به امامت امام ظالم جائر دینداری کنند، در فردای قیامت، امام و مأموم یکدیگر را مورد لعنت قرار می دهند:

«ای مالک! هیچ ملتی نیست که امامی را قصد نموده و تبعیت کند، جز آنکه در قیامت آنان او را، و او آنان را لعنت کند، به جز شما و کسی که حال و اعتقاد شما را داشته باشد.»(1)

چهارم؛ یکی از نکات مهمی که در این کتاب از نظر خوانندگان محترم می گذرد، تعریف شیعه است. شیعه که در لغت به معنای پیرو می باشد، در معنای اصطلاحی اش، به پیروان أمیر مؤمنان و اهل بیت عصمت و طهارت «علیهم السلام» اطلاق می شود.

پیروی از امامان معصوم در خود مراتب بسیاری دارد؛ از اعتقاد به امامت الهی آن بزرگواران و برائت از دشمنان آنان آغاز، و به مراحل مختلف عملی و رفتاری و در یک کلام به سبک زندگیِ مطابق با سیره و دستورات آن ذوات مقدس ادامه می یابد. شاید بتوان نهایت درجه ای که برای شیعه تعریف نمود، این بیان نورانی امام صادق «علیه السلام» است که می فرمایند:

«به خدا سوگند، اگر آنچه را ما بگوییم، بگویید، و آنجا که ما ساکتیم، ساکت باشید، شما را دوست داریم.» (2)

این فرمایش حضرت نشان از آن دارد که شیعه در نهایت مرتبۀ پیروی خود، باید تسلیم محض آن بزرگواران باشد. هر چه مرتبۀ تبعیت بالاتر باشد، فضائل

ص: 15


1- . حدیث 37 .
2- . حدیث 30.

والاتر خواهد بود. نکته ای که باید مدّ نظر داشت، آن است که ولایت اهل بیت با تلاش و سخت کوشی به دست می آید، نه صرف اعتقاد به ولایت آن ذوات مقدس:

»به خدا سوگند که بو و روح شما را دوست دارم. پس آن دوستی را با دوری از شبهات و تلاش، یاری کنید. بدانید! که ولایت ما جز با دوری از شبهات و سخت کوشی به دست نمی آید. هر کس به گروهی اقتدا کرد، باید به عمل آنان رفتار نماید.»

نتیجۀ این تلاش و سخت کوشی چیزی جز بهره مندی از فضائلی که برای شیعیان بیان فرموده اند، نیست. اینجاست که باید فضائل فرقۀ ناجیه طرح گردد، تا روشن شود که چه کسانی به فوز عظیمِ تبعیت از امامان معصوم و اولیای الهی دست یافته اند.

پنجم؛ مورد پایانی در مقدمه، بیان فضائل شیعیان اهل بیت «علیهم السلام» است. اگر با نظر دقت به احادیث مربوط به فضائل شیعیان نگریسته شود، به خوبی می توان دریافت که همۀ شیعیان در بعض فضائل مشترکند، اما در بعض دیگر مختلف اند. مثلاً ثبات قدم بر پل صراط از آنِ همۀ شیعیان است:

»قدم مؤمنی که محبت تو در قلب او ثابت شده، بر صراط نمی لغزد، تا اینکه خداوند او را به خاطر محبت تو وارد بهشت کند.»

اما بعضی ثبات قدمشان بیشتر است، چون محبتشان بالاتر است:

»آنکه محبتش به اهل بیتم بیشتر باشد، قدم هایش بر پل صراط محکم تر است.»

تذکر: بیان این نکته ضروری به نظر می رسد که منظور از محبت، صرف دوست داشتن نیست؛ چرا که در حدیث افتراق امت، بعض فرق اسلامی محبت اهل بیت

ص: 16

را معتقدند، اما در باطل به سر برده، در جهنم معذّبند. بنابراین منظور از محبت در این کتاب شریف، همان ولایتی است که محبت مبدأ آن به شمار می رود.

نمونۀ دیگر اینکه؛ در روایتی نورانی شیعیان به محسنین و گنه کار تقسیم شده اند، که نشان از رتبۀ بندی در درون فرقۀ ناجیه دارد:

«ما در روز قیامت، گنه کاران از شیعیان مان را شفاعت می کنیم. اما آنان که به مقام احسان رسیده اند را خداوند نجات می دهد.»(1)

اما فضیلت مشترک فرقۀ ناجیه، با تمام مراتبی که در درون خود دارد، بهشتی بودن آنان است:

«دو نفر از شما شیعیان در آتش دیده نمی شود، نه، به خدا قسم، یک نفر هم دیده نمی شود.»(2)

از خداوند متعال عاجزانه می خواهیم که بر ما منت نهاده، ما و نسل ما را از شیعیان حقیقی مولایمان امیر مؤمنان و فرزندان پاکشان قرار دهد، و در دنیا و آخرت ما را در زیر سایۀ امر ولایتشان با آنان محشور فرماید.

ص: 17


1- . حدیث 45.
2- . حدیث 43.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ و صلواته على محمد و آله الطاهرين.

حمد مخصوص خدای عالمیان است و درود او بر محمد و اهل بیت پاکش باد.

قال أبو جعفر، محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي الفقيه «رضي الله عنه»:

أبو جعفر، محمد بن علی، معروف به شیخ صدوق رَحمَةُ اللّه نقل می کند:

[حدیث اول: آثار و نتایج محبت أمیر مؤمنان]

1 – قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ»، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ الْحُسَيْنِ الْمُؤَدِّبُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْأَصْفَهَانِيِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ الطُّوسِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو رَجَاءٍ، عَنْ نَافِعٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ:

سَأَلْنَا النَّبِيَّ «صلی الله علیه و آله»، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ «علیه السلام»، فَغَضِبَ «صلی الله علیه و آله»، ثُمَّ قَالَ:

از پیامبرصَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ دربارۀ علی بن أبی طالب عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ سئوال کردیم. حضرت خشمگین شده، فرمودند:

«مَا بَالُ أَقْوَامٍ يَذْكُرُونَ مَنْ مَنْزِلَتُهُ مِنَ اللَّهِ كَمَنْزِلَتِي.

«به چه منظور عده ای دربارۀ کسی سئوال می کنند که جایگاه او در نزد خداوند، همچون جایگاه من است؟!

ص: 18

أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً؛ أَحَبَّنِي، وَ مَنْ أَحَبَّنِي فَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، وَ مَنْ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ كَافَأَهُ الْجَنَّةَ.

آگاه باشید! دوستدار علی مرا دوست دارد، و بی شک خداوند از دوستدار من راضی است، و آنکه خدا از او راضی باشد، در بهشت جای دارد.

أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً؛ لَا يَخْرُجُ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يَشْرَبَ مِنَ الْكَوْثَرِ، وَ يَأْكُلَ مِنْ طُوبَى، وَ يَرَى مَكَانَهُ فِي الْجَنَّةِ.

آگاه باشید! کسی که علی را دوست بدارد، در وقت مرگ از کوثر می نوشد، و از میوۀ درخت طوبی میل نموده، جایگاه خود را در بهشت می بیند.

أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً؛ قُبِلَ صَلَاتُهُ، وَ صِيَامُهُ، وَ قِيَامُهُ، وَ اسْتَجَابَ لَهُ دُعَاهُ.

آگاه باشید! نماز و روزه و قیام دوستدار علی قبول، و دعایش مستجاب است.

أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً؛ اسْتَغْفَرَتْ لَهُ الْمَلَائِكَةُ، وَ فُتِحَتْ لَهُ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ الثَّمَانِيَةُ يَدْخُلُهَا مِنْ أَيِّ بَابٍ شَاءَ بِغَيْرِ حِسَابٍ.

آگاه باشید! ملائکه برای دوستدار علی استغفار کرده، درب های هشتگانۀ بهشت به روی او باز می گردند تا بدون حساب از هر دربی که خواست، وارد شود.

أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً؛ أَعْطَاهُ اللَّهُ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ، وَ حَاسَبَهُ حِسَابَ الْأَنْبِيَاءِ.

آگاه باشید! خداوند نامۀ عمل دوستدار علی را به دست راستش داده، همچون انبیاء از او حسابرسی می کند.

ص: 19

أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً؛ هَوَّنَ اللَّهُ عَلَيْهِ سَكَرَاتِ الْمَوْتِ، وَ جَعَلَ قَبْرَهُ رَوْضَةً مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ.

آگاه باشید! آنکه علی را دوست بدارد، خداوند سختی جان دادن را برایش آسان نموده، قبر او را باغی از باغ های بهشت قرار می دهد.

أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً؛ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ عِرْقٍ فِي بَدَنِهِ حَوْرَاءَ، وَ شُفِّعَ فِي ثَمَانِينَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ، وَ لَهُ بِكُلِّ شَعْرَةٍ فِي بَدَنِهِ حَوْرَاءُ، وَ مَدِينَةٌ فِي الْجَنَّةِ.

آگاه باشید! خداوند به تعداد رگ های بدن دوستدار علی به او حورالعین می دهد؛ شفاعت هشتاد نفر از خویشانش را به او داده، به تعداد هر موی بدنش حورالعین و شهری در بهشت عطا می فرماید.

أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً؛ بَعَثَ اللَّهُ إِلَيْهِ مَلَكَ الْمَوْتِ؛ كَمَا يَبْعَثُ إِلَى الْأَنْبِيَاءِ، وَ دَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ هَوْلَ مُنْكَرٍ وَ نَكِيرٍ، وَ بَيَّضَ وَجْهَهُ، وَ كَانَ مَعَ حَمْزَةَ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ.

آگاه باشید! خداوند فرشتۀ مرگ را مثل وقتی که او را به سوی انبیاء می فرستد، به سوی دوستدار علی می فرستد، و نگرانی او را از دو فرشتۀ سئوال کنندۀ نکیر و منکر دفع نموده، با صورتی نورانی، با حضرت حمزة محشور می فرماید.

أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً؛ [لَا] يَخْرُجُ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يَشْرَبَ مِنَ الْكَوْثَرِ، وَ يَأْكُلَ مِنْ طُوبَى] أَثْبَتَ اللَّهُ فِي قَلْبِهِ الْحِكْمَةَ، وَ أَجْرَى عَلَى لِسَانِهِ الصَّوَابَ، وَ فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ أَبْوَابَ الرَّحْمَةِ.

ص: 20

آگاه باشید! کسی که علی را دوست بدارد، در وقت مرگ از کوثر می نوشد، و از میوۀ درخت طوبی میل نموده، خداوند حکمت را در قلبش ثبات می دهد و حقیقت را بر زبانش جاری می سازد و درب های رحمت را به روی او می گشاید.

أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً؛ سُمِّيَ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ أَسِيرَ اللَّهِ.

آگاه باشید! دوستدار علی را در آسمان ها و زمین گرفتار خدا می نامند.

أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً؛ نَادَاهُ مَلَكٌ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ: يَا عَبْدَاللَّهِ! اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ الذُّنُوبَ كُلَّهَا.

آگاه باشید! آنکه علی را دوست بدارد، فرشته ای او را از عرش صدا می زند که: «ای بندۀ خدا! عملت را دوباره آغاز کن که خداوند همۀ گناهانت را بخشید.»

أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً؛ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَ وَجْهُهُ كَالْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ.

آگاه باشید! دوستدار علی در قیامت صورتش چون ماه شب چهارده می درخشد.

أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً؛ وُضِعَ عَلَى رَأْسِهِ تَاجُ الْمُلْكِ، وَ أُلْبِسَ حُلَّةَ الْكَرَامَةِ.

آگاه باشید! بر سر دوستدار علی تاج پادشاهی است، و لباس کرامت به او می پوشانند.

أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً؛ جَازَ عَلَى الصِّرَاطِ كَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ.

آگاه باشید! دوست علی همچون برق شتابان از پل صراط می گذرد.

ص: 21

أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً؛ كُتِبَ لَهُ بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ، وَ جَوَازٌ عَلَى الصِّرَاطِ، وَ أَمَانٌ مِنَ الْعَذَابِ، وَ لَمْ يُنْشَرْ لَهُ دِيوَانٌ، وَ لَمْ يُنْصَبْ لَهُ مِيزَانٌ، وَ قِيلَ لَهُ: ادْخُلِ الْجَنَّةَ بِلَا حِسَابٍ.

آگاه باشید! آنکه علی را دوست بدارد، آزادی از آتش، و عبور از صراط، و ایمنی از عذاب، و منتشر نشدن نامۀ عمل، و محاسبه نشدن اعمال، برایش واجب می گردد، و به او گفته می شود: بدون حساب وارد بهشت شو.

أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً؛ صَافَحَتْهُ الْمَلَائِكَةُ، وَ زَارَتْهُ الْأَنْبِيَاءُ، وَ قَضَى اللَّهُ لَهُ كُلَّ حَاجَةٍ.

آگاه باشید! کسی که علی را دوست بدارد، فرشتگان الهی با او دست می دهند، و پیامبران الهی را زیارت می کند، و خداوند حاجاتش را برآورده می سازد.

أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ آلَ مُحَمَّدٍ أَمِنَ مِنَ الْحِسَابِ، وَ الْمِيزَانِ، وَ الصِّرَاطِ.

آگاه باشید! دوستدار آل محمد از حساب و میزان و صراط حفظ می شوند.

أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ، فَأَنَا كَفِيلُهُ بِالْجَنَّةِ مَعَ الْأَنْبِيَاءِ.

آگاه باشید! آنکه بر دوستی آل محمد بمیرد، همانا همنشینی با انبیاء را در بهشت برایش کفالت می کنم.

أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ، لَمْ يَشَمَّ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ.»

آگاه باشید! آنکه بر دشمنی آل محمد بمیرد، بوی بهشت را استشمام نمی کند.

قَالَ أَبُو رَجَاءٍ: كَانَ حَمَّادُ بْنُ زَيْدٍ يَفْتَخِرُ بِهَذَا، وَ يَقُولُ: هُوَ الْأَمَلُ [الْأَصْلُ].

أبو رجاء گفت: حمّاد بن زید به این (محبت) افتخار می کرد و می گفت: آن آرزو و اصل است.

ص: 22

[حدیث دوم: آثار محبت اهل بیت در هفت زمان]

2 – حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سَعْدٍ، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ،

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ أَبِيهِ «علیهم السلام» قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله»:

امام باقر، از امام سجاد، از امام حسین عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ نقل می فرمایند که: رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند:

«حُبُّ أَهْلِ بَيْتِي نَافِعٌ فِي سَبْعَةِ مَوَاطِنَ أَهْوَالُهُنَّ عَظِيمَةٌ:

عِنْدَ الْوَفَاةِ، وَ فِي الْقَبْرِ، وَ عِنْدَ النُّشُورِ، وَ عِنْدَ الْكِتَابِ، وَ عِنْدَ الْحِسَابِ، وَ عِنْدَ الْمِيزَانِ، وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ.»

«محبت اهل بیت من در هفت موقعیت که ترس عظیمی دارند، به درد می خورد:

در وقت مرگ، در قبر، هنگام قیامت، وقت قرائت نامۀ اعمال، وقت حسابرسی، در هنگام سنجش اعمال، و در هنگام عبور از پل صراط.»

[حدیث سوم: ثابت قدم ترین افراد بر پل صراط]

3 – حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُسْلِمٍ الشَّعِيرِيِّ،

عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ «علیهما السلام» قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله»:

امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، از پدر بزرگوارشان عَلَیْهِ السَّلاَمُ نقل می فرمایند که رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند:

«أَثْبَتُكُمْ قَدَماً عَلَى الصِّرَاطِ، أَشَدُّكُمْ حُبّاً لِأَهْلِ بَيْتِي.»

«آنکه محبتش به اهل بیتم بیشتر باشد، قدمهایش بر پل صراط محکم تر است.»

ص: 23

[حدیث چهارم: محبت امیر مؤمنان و ثبات قدم بر پل صراط]

4 – حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ «رَحِمَهُ اللَّهُ»، عَنْ هِشَامِ بْنِ حَمْزَةَ الثُّمَالِيِ،

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ آبَائِهِ «علیهم السلام» قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله» لِعَلِيٍّ «علیه السلام»:

امام باقر عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، از پدران بزرگوارشان عَلَیْهِ السَّلاَمُ نقل می فرمایند که رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به امیر مؤمنان عَلَیْهِ السَّلاَمُ فرمودند:

«مَا ثَبَتَ حُبُّكَ فِي قَلْبِ امْرِئٍ مُؤْمِنٍ، فَزَلَّتْ بِهِ قَدَمُهُ عَلَى الصِّرَاطِ، إِلَّا ثَبَتَ لَهُ قَدَمٌ حَتَّى أَدْخَلَهُ اللَّهُ بِحُبِّكَ الْجَنَّةَ.»

«قدم مؤمنی که محبت تو در قلب او ثابت شده، بر صراط نمی لغزد، تا اینکه خداوند او را به خاطر محبت تو وارد بهشت کند.»

[حدیث پنجم: آثار محبت و بغض امیر مؤمنان در زندگی و بعد از مرگ]

5 – حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ الْقَزْوِينِيُّ أَبُوالْحَسَنِ، الْمَعْرُوفُ بِابْنِ مَقْبُرٍ، عَنْ زَيْدِ بْنِ ثَابِتٍ قَالَ:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله»:

رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند:

«مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً فِي حَيَاتِهِ وَ بَعْدَ مَوْتِهِ، كَتَبَ اللَّهُ «عَزَّوَجَلَّ» لَهُ الْأَمْنَ وَ الْإِيمَانَ؛ مَا طَلَعَتْ شَمْسٌ، أَوْ غَرَبَتْ.

«آنکه علی را در زندگی و بعد از مرگش دوست بدارد، خداوند ایمان و امنیت را برایش واجب می گرداند.»

ص: 24

وَ مَنْ أَبْغَضَهُ فِي حَيَاتِهِ وَ بَعْدَ مَوْتِهِ، مَاتَ مَوْتَةً جَاهِلِيَّةً، وَ حُوسِبَ بِمَا عَمِلَ.»

و آنکه در زمان حیات و بعد از مرگش با علی دشمن باشد، به مرگ جاهلیت مرده و با اعمالش مورد بازخواست قرار خواهد گرفت.»

[حدیث ششم: سئوال از محبت اهل بیت در قیامت]

6 – حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْأَسَدِيُّ، الْمَعْرُوفُ بِابْنِ جَرَادَةَ الْبَرْدَعِيِّ، قَالَ: حَدَّثَتْنَا رُقَيَّةُ بِنْتُ إِسْحَاقَ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ «علیهم السلام» قَالَتْ: حَدَّثَنِي أَبِي إِسْحَاقُ بْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ:

حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ أَبِيهِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ «علیهم السلام» قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله»:

پدرم موسی بن جعفر عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ ، از پدرانشان: نقل فرمودند که رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند:

«لَا يَزُولُ قَدَمُ عَبْدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ: عَنْ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلَاه، وَ عَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ، وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ اكْتَسَبَهُ وَ فِيمَا أَنْفَقَهُ، وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ.»

«در روز قیامت بنده قدم از قدم بر نمی دارد، مگر اینکه از او دربارۀ چهار مورد سئوال می کنند: از جوانی اش در آنچه صرف نمود. از عمرش در آنچه گذراند، از دارایی اش در اینکه از کجا به دست آورد و در کجا خرج نمود، و از محبت ما اهل بیت.»

ص: 25

[حدیث هفتم: منظور از عالین در قرآن کریم]

7– حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ ظَبْيَانَ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ:

كُنَّا جُلُوساً مَعَ رَسُولِ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله» إِذْ أَقْبَلَ إِلَيْهِ رَجُلٌ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِهِ: «عَزَّوَجَلَّ» لِإِبْلِيسَ:( أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ)،(1)

فَمَنْ هُوَ يَا رَسُولَ اللَّهِ الَّذِي هُوَ أَعْلَى مِنَ الْمَلَائِكَةِ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله»:

همراه رسول خدا نشسته بودیم که مردی جلو آمد و عرضه داشت: ای رسول خدا! مرا از این آیۀ شریفه مطلع کنید که خداوند به إبلیس فرمود: (آیا تکبر نمودی یا از برترین ها بودی؟!) عالین چه کسی است؟ ای رسول خدا! آیا از ملائکه برتر است؟ رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند:

«أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ، كُنَّا فِي سُرَادِقِ الْعَرْشِ نُسَبِّحُ اللَّهَ، وَ تُسَبِّحُ الْمَلَائِكَةُ بِتَسْبِيحِنَا، قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ «عَزَّوَجَلَّ» آدَمَ، بِأَلْفَيْ عَامٍ.

«من و علی و فاطمه و حسن و حسین بودیم که در سراپردۀ عرش، خدا را تسبیح می کردیم و تسبیح فرشتگان به واسطۀ تسبیح ما بود؛ هزار سال قبل از خلقت آدم.

فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ «عَزَّوَجَلَّ» آدَمَ أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ أَنْ يَسْجُدُوا لَهُ، وَ لَمْ يَأْمُرْنَا بِالسُّجُودِ، فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ إِلَّا إِبْلِيسَ، فَإِنَّهُ أَبَى، وَ لَمْ يَسْجُدْ، فَقَالَ اللَّهُ «تَبَارَكَ وَ تَعَالَى»: (أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ) عَنَى مِنْ هَؤُلَاءِ الْخَمْسَةِ الْمَكْتُوبَةِ أَسْمَاؤُهُمْ فِي سُرَادِقِ الْعَرْشِ.

پس خداوند آدم را خلق فرمود و ملائکه را امر به سجده کرد، در حالی که ما را به سجده امر نفرمود. پس همۀ ملائکه سجده کردند، به جز ابلیس که نافرمانی

ص: 26


1- . ص (38 ) – الآیة 75.

کرده و سجده نکرد. پس خداوند متعال فرمود: (آیا تکبر نمودی یا از برترین ها بودی؟!) منظور از عالین، پنج نفری هستند که نامشان در سراپردۀ عرش نوشته شده است.

فَنَحْنُ بَابُ اللَّهِ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ، بِنَا يَهْتَدِي الْمُهْتَدِي، فَمَنْ أَحَبَّنَا أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ أَسْكَنَهُ جَنَّتَهُ، وَ مَنْ أَبْغَضَنَا أَبْغَضَهُ اللَّهُ وَ أَسْكَنَهُ نَارَهُ، وَ لَا يُحِبُّنَا إِلَّا مَنْ طَابَ مَوْلِدُهُ.»

پس ما باب خدایی هستیم که از طرف او آمده ایم. اهل هدایت به وسیلۀ ما هدایت می شوند، پس هر که ما را دوست داشته باشد، خدا را دوست دارد و خداوند او را در بهشت سکونت می دهد. و آنکه با ما دشمن باشد، با خدا دشمنی کرده و او را در آتش سکونت دهد، و تنها آنان که پاک به دنیا آیند، ما را دوست دارند.»

[حدیث هشتم: جایگاه شیعیان در پیشگاه خداوند و اهل بیت]

8– حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ، عَنْ أَبِيهِ

عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ «علیه السلام» قَالَ:

امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ فرمودند:

«خَرَجْتُ أَنَا وَ أَبِي ذَاتَ يَوْمٍ إِلَى الْمَسْجِدِ، فَإِذَا هُوَ بِأُنَاسٍ مِنْ أَصْحَابِهِ بَيْنَ الْقَبْرِ وَ الْمِنْبَرِ، قَالَ: فَدَنَا مِنْهُمْ وَ سَلَّمَ عَلَيْهِمْ، وَ قَالَ:

«روزی با پدرم به مسجد رفتیم، عده ای از اصحاب بین قبر مطهر پیامبر و منبر، نشسته بودند. نزدیک آنان شده و پدرم سلام کرده و فرمودند:

«إِنِّي وَ اللَّهِ لَأُحِبُّ رِيحَكُمْ وَ أَرْوَاحَكُمْ، فَأَعِينُوا عَلَى ذَلِكَ بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ، وَ اعْلَمُوا! أَنَّ وَلَايَتَنَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ. مَنِ ائْتَمَّ مِنْكُمْ بِقَوْمٍ، فَلْيَعْمَلْ بِعَمَلِهِمْ.

ص: 27

«به خدا سوگند که بو و روح شما را دوست دارم. پس آن دوستی را با دوری از شبهات و تلاش، یاری کنید. بدانید! که ولایت ما جز با دوری از شبهات و سخت کوشی به دست نمی آید. هر کس به گروهی اقتدا کرد، باید به عمل آنان رفتار نماید.

أَنْتُمْ شِيعَةُ اللَّهِ، وَ أَنْتُمْ أَنْصَارُ اللَّهِ، وَ أَنْتُمُ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ، وَ السَّابِقُونَ الآخِرُونَ، وَ السَّابِقُونَ فِي الدُّنْيَا إِلَى مَحَبَّتِنَا، وَ السَّابِقُونَ فِي الآخِرَةِ إِلَى الْجَنَّةِ.

شما پیروان و یاران خدایید. شما سبقت گیرندگان اول و آخر هستید؛ در دنیا به محبت ما سبقت گرفته اید، و در آخرت به بهشت.

ضَمِنْتُ لَكُمُ الْجَنَّةَ بِضَمَانِ اللَّهِ «عَزَّوَجَلَّ»، وَ ضَمَانِ النَّبِيِّ «صلی الله علیه و آله»، وَ أَنْتُمُ الطَّيِّبُونَ وَ نِسَاؤُكُمُ الطَّيِّبَاتُ؛ كُلُّ مُؤْمِنَةٍ حَوْرَاءُ، وَ كُلُّ مُؤْمِنٍ صِدِّيقٌ.

به ضمانت خداوند و پیامبر، بهشت را برای شما ضمانت می کنم. مردان و زنان شما پاک اند. هر زن مؤمنی، حوریه، و هر مرد مؤمنی، دوست و صدیق است.

كَمْ مِنْ مَرَّةٍ قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ «علیه السلام» لِقَنْبَرٍ: أَبْشِرُوا وَ بَشِّرُوا، فَوَ اللَّهِ لَقَدْ مَاتَ رَسُولُ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله»، وَ هُوَ سَاخِطٌ عَلَى أُمَّتِهِ إِلَّا الشِّيعَةَ.

امیر مؤمنان عَلَیْهِ السَّلاَمُ بارها به قنبر می فرمودند: «بشارت دهید، به خدا سوگند که پیامبر از دنیا رفت در حالی که بر امتش غضبناک بود، به جز شیعیان.»

أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْ ءٍ شَرَفاً وَ شَرَفُ الدِّينِ، الشِّيعَةُ.

آگاه باشید! برای هر چیزی شرافتی است و شرافت دین، شیعه است.

ص: 28

أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْ ءٍ سَيِّداً وَ سَيِّدُ الْمَجَالِسِ، مَجَالِسُ الشِّيعَةِ.

آگاه باشید! برای هر چیزی آقایی است و آقایی مجالس، مجالس شیعیان است.

أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْ ءٍ إِمَاماً وَ إِمَامُ الْأَرْضِ، أَرْضٌ تَسْكُنُهَا الشِّيعَةُ.

آگاه باشید! برای هر چیزی امامی است و امام زمین، زمینی است که شیعه در آن سکونت دارد.

أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْ ءٍ شَهْوَةً وَ إِنَّ شَهْوَةَ الدُّنْيَا، سُكْنَى شِيعَتِنَا فِيهَا.

آگاه باشید! برای هر چیزی میلی است و تمایل دنیا، سکونت شیعیان ما در آن است.

وَ اللَّهِ لَوْ لَا مَا فِي الْأَرْضِ مِنْكُمْ، مَا اسْتَكْمَلَ أَهْلُ خِلَافِكُمْ طَيِّبَاتٍ، وَ مَا لَهُمْ فِي الآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ.

به خدا سوگند! اگر کسی از شما در زمین نبود، مخالفین شما بهره ای از پاکی ها نمی بردند، این در حالی است که در آخرت هم بهره و نصیبی ندارند.

كُلُّ نَاصِبٍ وَ إِنْ تَعَبَّدَ وَ اجْتَهَدَ، مَنْسُوبٌ إِلَى هَذِهِ الآيَةِ: (عامِلَةٌ ناصِبَةٌ تَصْلى ناراً حامِيَةً).(1)

همۀ ناصبی ها مشمول این آیه هستند، هر چند اهل عبادت و تلاش دینی باشند: (پیوسته عمل می کنند و خسته می شوند و در آتش سوزان وارد می شوند.)

ص: 29


1- . الغاشیة ( 88 ) – الآیة 3 ، 4.

مَنْ دَعَا لَكُمْ مُخَالِفاً، فَإِجَابَةُ دُعَائِهِ لَكُمْ. وَ مَنْ طَلَبَ مِنْكُمْ إِلَى اللَّهِ «تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اسْمُهُ» حَاجَةً، فَلَهُ مِائَةٌ. وَ مَنْ دَعَا دَعْوَةً، فَلَهُ مِائَةٌ. وَ مَنْ عَمِلَ حَسَنَةً، فَلَا يُحْصَى تَضَاعُفاً، وَ مَنْ أَسَاءَ سَيِّئَةً، فَمُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله» حُجَّتُهُ عَلَى تَبِعَتِهَا.

اگر مخالفین شما دعا کنند، برای شما اجابت می گردد. اگر شما حاجتی از خدا بخواهید، صد برابر آن به اجابت می رسد. یک دعا در مقابل صد دعاست. عمل نیک شما به شمارش در نمی آید و رسول خدا مانع آثار سوء عمل زشت شماست.

وَ اللَّهِ إِنَّ صَائِمَكُمْ لَيُرْفَعُ [لَيَرْتَعُ] فِي رِيَاضِ الْجَنَّةِ؛ تَدْعُو لَهُ الْمَلَائِكَةُ بِالْفَوْزِ حَتَّى يُفْطِرَ. وَ إِنَّ حَاجَّكُمْ وَ مُعْتَمِرَكُمْ، لَخَاصَّةُ اللَّهِ «عَزَّوَجَلَّ». وَ إِنَّكُمْ جَمِيعاً لَأَهْلُ دَعْوَةِ اللَّهِ وَ أَهْلُ وَلَايَتِهِ؛ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَ لَا حُزْنٌ، كُلُّكُمْ فِي الْجَنَّةِ، فَتَنَافَسُوا الصَّالِحَاتِ.

به خدا سوگند، روزه دار شما در باغ های بهشتی گام برمی دارد؛ ملائکه تا وقت افطار برای رستگاری او دعا می کنند. حاجی از شما در زمرۀ بندگان خاص خداست. همۀ شماها مشمول دعوت خدا بوده و اهل ولایتِ خدایید که ترس و حزنی بر شما نبوده و همگی در بهشت هستید، پس در عمل صالح رقابت کنید.

وَ اللَّهِ مَا أَحَدٌ أَقْرَبَ مِنْ عَرْشِ اللَّهِ «عَزَّوَجَلَّ» بَعْدَنَا مِنْ شِيعَتِنَا. مَا أَحْسَنَ صُنْعَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ؛ لَوْ لَا أَنْ تَفْشَلُوا، وَ يَشْمَتَ بِهِ عَدُوُّكُمْ، وَ يُعَظِّمَ النَّاسُ ذَلِكَ، لَسَلَّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَلَائِكَةُ قَبِيلًا.

ص: 30

به خدا سوگند، نزدیکترین افراد به عرش خدا بعد از ما، شیعیان ما هستند. خداوند چه زیبا با شیعیان معامله کرده؛ اگر سستی نمی داشتید، و دشمنان به خاطر آن شما را سرزنش نمی کردند، و مردم شما را بزرگ نمی شمردند، ملائکه رو در رو بر شما سلام می کردند.

قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ: «يَخْرُجُ أَهْلُ وَلَايَتِنَا مِنْ قُبُورِهِمْ يَخَافُ النَّاسُ وَ هُمْ لَا يَخَافُونَ وَ يَحْزَنُ النَّاسُ وَ هُمْ لَا يَحْزَنُونَ.».»

امیر مؤمنان فرمودند: «اهل ولایت ما از قبرهایشان خارج می شوند، در حالی که مردم نگران و غمناک هستند، اما آنان نه نگرانی دارند، و نه محزون اند.».»

وَ قَدْ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ «رَحِمَهُ اللَّهُ» بِهَذَا الْحَدِيثِ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ «علیه السلام» مِثْلَهُ، إِلَّا أَنَّ حَدِيثَهُ لَمْ يَكُنْ بِهَذَا الطُّولِ وَ فِي هَذِهِ زِيَادَةٌ، لَيْسَتْ فِي ذَلِكَ وَ الْمَعَانِي مُتَقَارِبَةٌ.

شیخ صدوق می گوید: إبن ولید مانند این حدیث را از أبی بصیر، از امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، نقل کرده، اما مثل این حدیث طولانی نبوده و در اینجا مباحث بیشتری طرح شده که در آن نیست، ولی معانی آن دو به یکدیگر نزدیک است.

[حدیث نهم: شیعیان، پیروان حضرت ابراهیم]

صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ - عَنْ أَبِي ذَرٍّ «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ» قَالَ:

رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله» قَدْ ضَرَبَ كَتِفَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ «علیه السلام» بِيَدِهِ وَ قَالَ:

رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ دستشان را بر کتف علی بن أبی طالب عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ گذاشتند و فرمودند:

ص: 31

«يَا عَلِيُّ! مَنْ أَحَبَّنَا فَهُوَ الْعَرَبِيُّ، وَ مَنْ أَبْغَضَنَا فَهُوَ الْعِلْجُ، فَشِيعَتُنَا أَهْلُ الْبُيُوتَاتِ، وَ الْمَعَادِنِ، وَ الشَّرَفِ، وَ مَنْ كَانَ مَوْلِدُهُ صَحِيحاً.

«ای علی! آنکه ما را دوست دارد، اصیل، و آنکه دشمن ماست، حیوان است. پس شیعیان ما خانواده هایی اصیل و با ارزش، و با شرافت، و حلال زاده هستند.

وَ مَا عَلَى مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ «علیه السلام» إِلَّا نَحْنُ وَ شِيعَتُنَا، وَ سَائِرُ النَّاسِ مِنْهَا بِرَاءٌ. إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِكَتَهُ يَهْدِمُونَ سَيِّئَاتِ شِيعَتِنَا؛ كَمَا يَهْدِمُ الْقَدُومُ الْبُنْيَانَ.»

تنها ما و شیعیان ما بر ملت حضرت ابراهیم عَلَیْهِ السَّلاَمُ هستیم و بقیۀ مردم از آن بیزارند. همانا خدا و ملائکه، همانطور که تیشه، ساختمان را ویران می سازد، زشتی های شیعیان ما را از بین می برند.

[حدیث دهم: محبت امیر مؤمنان و نابودی گناهان]

10 – حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ قَالَ: حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ يَزِيدَ، عَنْ أَيُّوبَ، عَنْ عَطَاءٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله»:

رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند:

«حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ يَأْكُلُ [الذُّنُوبَ] السَّيِّئَاتِ؛ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ.»

«محبت علی بن أبی طالب گناهان و زشتی ها را نابود می کند، هم چنانکه آتش هیزم را از بین می برد.»

ص: 32

[حدیث یازدهم: تنها رستگاران]

11 – وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ مُسْتَفَادِ بْنِ مُحْيِي قَالَ: حَدَّثَنَا زَكَرِيَّا بْنُ يَحْيَى بْنِ أَبَانٍ الْقِسْطَاطُ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زِيَادٍ، عَنْ عُقْبَةَ، عَنْ عَامِرٍ الْجُهَنِيِّ قَالَ:

دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله» الْمَسْجِدَ، وَ نَحْنُ جُلُوسٌ، وَ فِينَا أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ وَ عُثْمَانُ،

عامر جُهنی می گوید : ما در مسجد نشسته بودیم که رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ وارد شدند. در میان ما ابوبکر و عمر و عثمان لع بودند.

وَ عَلِيٌّ «علیه السلام» فِي نَاحِيَةٍ، فَجَاءَ النَّبِيُّ «صلی الله علیه و آله»، فَجَلَسَ إِلَى جَانِبِ عَلِيٍّ «علیه السلام»، فَجَعَلَ يَنْظُرُ يَمِيناً وَ شِمَالًا، ثُمَّ قَالَ:

علی عَلَیْهِ السَّلاَمُ در گوشه ای دیگر نشسته بودند. رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در کنار علی عَلَیْهِ السَّلاَمُ نشستند و به راست و چپ نگاهی کرده، فرمودند:

«إِنَّ عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ وَ عَنْ يَسَارِ الْعَرْشِ لَرِجَالًا عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ تَتَلَأْلَأُ وُجُوهُهُمْ نُوراً.»

«همانا از طرف راست و چپ عرش، مردانی هستند که بر منبرهایی از نور تکیه زده، و صورت هایشان از نور می درخشد.»

قَالَ: فَقَامَ أَبُو بَكْرٍ وَ قَالَ: بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ! أَنَا مِنْهُمْ؟ قَالَ:

پس ابوبکر برخاست و عرض کرد: پدر و مادرم فدایت شوند، ای رسول خدا! من از آنان هستم؟ حضرت فرمودند:

«اجْلِسْ.»

«بنشین.»

ص: 33

ثُمَّ قَامَ إِلَيْهِ عُمَرُ، فَقَالَ؛ مِثْلَ ذَلِكَ، فَقَالَ لَهُ:

سپس عمر برخاست و همان سخن را بازگو کرد. حضرت فرمودند:

«اجْلِسْ.»

«بنشین.»

فَلَمَّا رَأَى ابْنُ مَسْعُودٍ مَا قَالَ لَهُمَا النَّبِيُّ «صلی الله علیه و آله» قَامَ حَتَّى اسْتَوَى قَائِماً عَلَى قَدَمَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ! صِفْهُمْ لَنَا نَعْرِفْهُمْ بِصِفَتِهِمْ. قَالَ، فَضَرَبَ عَلَى مَنْكِبِ عَلِيٍّ «علیه السلام»، ثُمَّ قَالَ:

ابن مسعود که این اتفاقات را می دید، بر قدم هایش ایستاد و عرضه داشت: پدر و مادرم فدایتان، ای رسول خدا! آنان را برای ما توصیف کن تا آنان را با اوصافشان بشناسیم. حضرت دست بر دوش علی عَلَیْهِ السَّلاَمُ زدند و فرمودند:

«هَذَا وَ شِيعَتُهُ هُمُ الْفَائِزُونَ.»

«این و شیعیان او، همان رستگاران هستند.»

[حدیث دوازدهم: اثر تبعیّت از امام ظالم و عادل]

12 – حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ «رَحِمَهُ اللَّهُ»، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ، عَنْ حَبِيبٍ السِّجِسْتَانِيِّ،

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ «علیه السلام» قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله»: قَالَ اللَّهُ «عَزَّوَجَلَّ»:

امام باقر عَلَیْهِ السَّلاَمُ فرمودند که: رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند که: خداوندU می فرماید:

«لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ فِي الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَايَةِ إِمَامٍ جَائِرٍ ظَالِمٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ، وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي أَعْمَالِهَا بَارَّةً تَقِيَّةً.

ص: 34

«در اسلام هر فرمانبری که به ولایت امام مستبد ظالمی که از طرف خدا نیست، متدین باشد، بی شک او را عذاب خواهم کرد، گرچه کار خیر و تقوای بسیار داشته باشد.

وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ كُلِّ رَعِيَّةٍ فِي الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَايَةِ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ، وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي أَعْمَالِهَا ظَالِمَةً سَيِّئَةً.»

در اسلام هر فرمانبری که به ولایت امام عادلی که از طرف خداست، متدین باشد، بی شک او را می بخشم، هر چند رعیتی است که در اعمالش ظلم و گناه دارد.»

[حدیث سیزدهم: آثار تشیّع و تبعیت از اهل بیت]

13 – حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ «رَحِمَهُ اللَّهُ» قَالَ: حَدَّثَنَا الْمُفَضَّلُ، عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ:

سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ «علیه السلام» يَقُولُ:

از امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ شنیدم که می فرمودند:

«أَنْتُمْ أَهْلُ تَحِيَّةِ اللَّهِ وَ سَلَامِهِ، وَ أَنْتُمْ أَهْلُ أَثَرَةِ اللَّهِ بِرَحْمَتِهِ، وَ أَهْلُ تَوْفِيقِ اللَّهِ وَ عِصْمَتِهِ، وَ أَهْلُ دَعْوَةِ اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ؛ لَا حِسَابٌ عَلَيْكُمْ، وَ لَا خَوْفٌ، وَ لَا حُزْنٌ.»

«شما اهل درود و رحمت خدایید، و شما آنهایی هستید که خداوند آنان را به رحمت خویش اختصاص داده، و اهلیّت توفیق و محافظت خداوند را داشته، شایستگی دعوت خدا و فرمانبری از او را دارید. برای شما نه حسابی است و نه نگرانی و غمی.»

ص: 35

[حدیث چهاردهم: رفع کیفر از شیعه]

14 – قَالَ أَبُو حَمْزَةَ:

وَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ «علیهما السلام» يَقُولُ:

از امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ شنیدم که می فرمودند:

«رُفِعَ الْقَلَمُ عَنِ الشِّيعَةِ بِعِصْمَةِ اللَّهِ وَ وَلَايَتِهِ.»

«به خاطر محافظت خداوند و سرپرستی حضرتش، کیفر از شیعه برداشته شده.»

[حدیث پانزدهم: قومی که خدا از آنان راضی است]

15 – قَالَ أَبُو حَمْزَةَ:

وَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ «علیه السلام» يَقُولُ:

از امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ شنیدم که می فرمودند:

«إِنِّي لَأَعْلَمُ قَوْماً قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَهُمْ، وَ رَضِيَ عَنْهُمْ، وَ عَصَمَهُمْ، وَ رَحِمَهُمْ، وَ حَفِظَهُمْ مِنْ كُلِّ سُوءٍ، وَ أَيَّدَهُمْ وَ هَدَاهُمْ إِلَى كُلِّ رُشْدٍ، وَ بَلَّغَ بِهِمْ غَايَةَ الْإِمْكَانِ.»

«بی شک ملتی را می شناسم که خداوند آنان را بخشیده و از آنها راضی است، در پناه خود حفظ شان کرده، و به ایشان رحم می کند؛ از هر بدی مصونشان داشته، و تأییدشان می کند؛ به سوی هر راستی و درستی هدایتشان فرموده، و به نهایت درجۀ وجودیشان رسانده.»

قِيلَ: مَنْ هُمْ؟ يَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ! قَالَ:

عرض شد: آنان چه کسانی هستند؟ فرمودند:

ص: 36

«أُولَئِكَ شِيعَتُنَا الْأَبْرَارُ شِيعَةُ عَلِيٍّ.»

«آنان شیعیان فرمانبر ما هستند؛ پیروان علی.»

[حدیث شانزدهم: شهادت شیعیان در قیامت]

16 – وَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ «علیه السلام»:

امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ فرمودند:

«نَحْنُ الشُّهَدَاءُ عَلَى شِيعَتِنَا، وَ شِيعَتُنَا شُهَدَاءُ عَلَى النَّاسِ، وَ بِشَهَادَةِ شِيعَتِنَا يُجْزَوْنَ وَ يُعَاقَبُونَ.»

«ما بر شیعیان خود گواه و شاهدیم و شیعیان ما بر مردم گواهند، و مردم به شهادت شیعیان ما پاداش و کیفر داده می شوند.»

[حدیث هفدهم: محبت امیر مؤمنان به مساکین و مستضعفین]

17 – أَبِي «رَحِمَهُ اللَّهُ» قَالَ: حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ،

عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ «علیه السلام» قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله»:

امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ به نقل از رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند:

«يَا عَلِيُّ! إِنَّ اللَّهَ وَهَبَكَ حُبَّ الْمَسَاكِينِ، وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ، فَرَضِيتَ بِهِمْ إِخْوَاناً، وَ رَضُوا بِكَ إِمَاماً. فَطُوبَى لِمَنْ أَحَبَّكَ، وَ صَدَقَ عَلَيْكَ [بِكَ]، وَ وَيْلٌ لِمَنْ أَبْغَضَكَ، وَ كَذَبَ عَلَيْكَ.

«ای علی! همانا خداوند محبت بیچارگان و مستضعفینِ در زمین را به تو بخشید. پس تو به برادری آنها راضی شدی، و آنان به امامت تو. خوشا به حال آنکه تو را دوست بدارد و تو را تصدیق کند، و وای بر کسی که با تو دشمن باشد و تو را تکذیب نماید.

ص: 37

يَا عَلِيُّ! أَنْتَ الْعَالِمُ بِهَذِهِ الْأُمَّةِ. مَنْ أَحَبَّكَ فَازَ، وَ مَنْ أَبْغَضَكَ هَلَكَ.

ای علی! تو به این امت عالمی. خوشبخت آنکه تو را دوست دارد، و نابود آنکه با تو دشمن است.

يَا عَلِيُّ! أَنَا الْمَدِينَةُ وَ أَنْتَ بَابُهَا، وَ هَلْ تُؤْتَى الْمَدِينَةُ إِلَّا مِنْ بَابِهَا؟!

ای علی! من شهر علم هستم و تو درب آن. آیا جز از درب می توان وارد شد؟!

يَا عَلِيُّ! أَهْلُ مَوَدَّتِكَ كُلُّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ، وَ كُلُّ ذِي طِمْرٍ؛ لَوْ أَقْسَمَ عَلَى اللَّهِ، لَبَرَّ قَسَمَهُ.

ای علی! دوستدارانت بسیار توبه کار، خود نگهدار و کهنه پوشند. اگر به خدا قسم خورند، قسمشان اجابت می شود.

يَا عَلِيُّ! إِخْوَانُكَ كُلُّ طَاهِرٍ، وَ زَكِيٍّ [طَاوٍ، وَ ذَاكٍ] مُجْتَهِدٍ؛ يُحِبُّ فِيكَ، وَ يُبْغِضُ فِيكَ؛ مُحْتَقَرٍ عِنْدَ الْخَلْقِ؛ عَظِيمِ الْمَنْزِلَةِ عِنْدَ اللَّهِ.

ای علی! همۀ برادرانت پاک و گرسنه و پر تلاشند. به خاطر تو محبت می ورزند و برای تو دشمنی می کنند. در نظر مردم حقیر، اما در پیشگاه خداوند بلند مرتبه اند.

يَا عَلِيُّ! مُحِبُّوكَ جِيرَانُ اللَّهِ فِي دَارِ الْفِرْدَوْسِ؛ لَا يَتَأَسَّفُونَ عَلَى مَا خَلَّفُوا مِنَ الدُّنْيَا.

ای علی! دوستداران تو در بهشت همسایۀ خدایند؛ به خاطر آنچه از دنیا پشت سر گذاشته اند، افسوس نمی خورند.

ص: 38

يَا عَلِيُّ! أَنَا وَلِيٌّ لِمَنْ وَالَيْتَ، وَ أَنَا عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَيْتَ.

ای علی! آنکه تو را دوست دارد، دوستش دارم و آنکه با تو دشمن است، دشمنم.

يَا عَلِيُ! مَنْ أَحَبَّكَ فَقَدْ أَحَبَّنِي، وَ مَنْ أَبْغَضَكَ فَقَدْ أَبْغَضَنِي.

ای علی! کسی که تو را دوست دارد، مرا دوست داشته، آنکه با تو دشمن است، با من دشمنی کرده.

يَا عَلِيُّ! إِخْوَانُكَ الذُّبُلُ الشِّفَاهِ؛ تُعْرَفُ الرَّهْبَانِيَّةُ فِي وُجُوهِهِمْ.

ای علی! لبهای برادرانت خشکیده، و ترک دنیا در چهره هایشان هویداست.

يَا عَلِيُّ! إِخْوَانُكَ يَفْرَحُونَ فِي ثَلَاثَةِ مَوَاطِنَ: عِنْدَ خُرُوجِ أَنْفُسِهِمْ، وَ أَنَا أُشَاهِدُهُمْ وَ أَنْتَ، وَ عِنْدَ الْمُسَاءَلَةِ فِي قُبُورِهِمْ وَ عِنْدَ الْعَرْضِ، وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ. إِذَا سُئِلَ سَائِرُ الْخَلْقِ عَنْ إِيمَانِهِمْ، فَلَمْ يُجِيبُوا.

ای علی! برادرانت در سه وقت شادمانند: وقت جان دادن که من و تو بر آنان شاهدیم. وقت سئوال در قبر و عرضۀ اعمال، و در وقت عبور از صراط. اگر از ایمان مردم سئوال شود، جوابی برای گفتن ندارند.

يَا عَلِيُّ! حَرْبُكَ حَرْبِي، وَ سِلْمُكَ سِلْمِي، وَ حَرْبِي حَرْبُ اللَّهِ. مَنْ سَالَمَكَ فَقَدْ سَالَمَ اللَّهَ «عَزَّوَجَلَّ».

ای علی! دشمنی با تو دشمنی با من، و دوستی با تو دوستی با من است، دشمنی با من جنگ با خداست. کسی که تو را دوست بدارد، خدا را دوست داشته.

ص: 39

يَا عَلِيُّ! بَشِّرْ إِخْوَانَكَ بِأَنَّ اللَّهَ قَدْ رَضِيَ عَنْهُمْ، إِذْ رَضِيَكَ لَهُمْ قَائِداً، وَ رَضُوا بِكَ وَلِيّاً.

ای علی! برادرانت را به رضایت خدا از آنان بشارت ده؛ زیرا تو به رهبری آنان راضی شدی و آنان نیز به ولایت تو راضی شدند.

يَا عَلِيُّ! أَنْتَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ، وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ.

ای علی! تو امیر مؤمنان، و رهبر آنانی که مواضع وضویشان نورانی است.

يَا عَلِيُّ! شِيعَتُكَ الْمُبَهَّجُونَ [الْمُنْتَجَبُونَ]، وَ لَوْ لَا أَنَّكَ وَ شِيعَتَكَ مَا قَامَ لِلَّهِ دِينٌ، وَ لَوْ لَا مَنْ فِي الْأَرْضِ لَمَا أَنْزَلَتِ السَّمَاءُ قَطْرَهَا.

ای علی! شیعۀ تو دلپسند و دل افروز است. اگر تو و شیعۀ تو نبودید، دین خدا پا بر جا نبوده، قطره ای از آسمان فرو نمی افتاد.

يَا عَلِيُّ! لَكَ كَنْزٌ فِي الْجَنَّةِ، وَ أَنْتَ ذُو قَرْنَيْهَا؛ شِيعَتُكَ تُعْرَفُ بِحِزْبِ اللَّهِ.

ای علی! برای تو گنجی در بهشت است، و تو ذوالقرنین آن هستی؛ شیعۀ تو به حزب الله شناخته می شوند.

يَا عَلِيُّ! أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ الْقَائِمُونَ بِالْقِسْطِ، وَ خِيَرَةُ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ.

ای علی! تو و شیعۀ تو بر پا دارندۀ قسط و عدل اند و از میان خلق منتخب خدایند.

يَا عَلِيُّ! أَنَا أَوَّلُ مَنْ يَنْفُضُ التُّرَابَ مِنْ رَأْسِهِ، وَ أَنْتَ مَعِي، ثُمَّ سَائِرُ الْخَلْقِ.

ای علی! اولین کسی که از خاک برخیزد من هستم و تو همراه منی، و بعد بقیّۀ مردم.

ص: 40

يَا عَلِيُّ! أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ عَلَى الْحَوْضِ تَسْقُونَ مَنْ أَحْبَبْتُمْ، وَ تَمْنَعُونَ مَنْ كَرِهْتُمْ، وَ أَنْتُمُ الآمِنُونَ يَوْمَ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ فِي ظِلِّ الْعَرْشِ؛ يَفْزَعُ النَّاسُ وَ لَا تَفْزَعُونَ، وَ يَحْزَنُ النَّاسُ وَ لَا تَحْزَنُونَ؛ فِيكُمْ نَزَلَتْ هَذِهِ الآيَةُ: (إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ. لا يَسْمَعُونَ حَسِيسَها وَ هُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ. لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ هذا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ)(1)

ای علی! تو و شیعه ات، هر که را دوست بدارید از حوض کوثر سیراب می کنید و آنکه را خوش ندارید، از آن منع می کنید و شما در بزرگترین ترس، در سایۀ عرش، در امنیت قرار دارید؛ مردم در هراسند، نه شما؛ مردم ناراحتند، نه شما. این آیه دربارۀ شما نازل شده: (آنها که برایشان نیکی سبقت گرفته، از آتش دورند. صدای آن را نمی شنوند و آنچه را بخواهند متنعم اند. از هراس قیامت که بزرگترین ترس است، ناراحتی ندارند و ملائکه به ملاقاتشان آمده، (گویند:) این روزی است که به شما وعده داده شده بود.)

يَا عَلِيُّ! أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ تُطْلَبُونَ فِي الْمَوْقِفِ، وَ أَنْتُمْ فِي الْجِنَانِ تَتَنَعَّمُونَ.

ای علی! در توقفگاه قیامت (مردم) به دنبال تو و شیعۀ تو می گردند، در حالی که شما در بهشت بهره مند هستید.

يَا عَلِيُّ! إِنَّ الْمَلَائِكَةَ وَ الْخُزَّانَ يَشْتَاقُونَ إِلَيْكُمْ، وَ إِنَّ حَمَلَةَ الْعَرْشِ وَ الْمَلَائِكَةَ [الْمُقَرَّبِينَ] المقربون لَيَخُصُّونَكُمْ بِالدُّعَاءِ، وَ يَسْأَلُونَ اللَّهَ بِمَحَبَّتِكُمْ، وَ يَفْرَحُونَ لِمَنْ قَدِمَ عَلَيْهِمْ مِنْهُمْ؛ كَمَا يَفْرَحُونَ [يَفْرَحُ] الْأَهْلُ بِالْغَائِبِ الْقَادِمِ بَعْدَ طُولِ الْغَيْبَةِ.

ص: 41


1- . الأنبیاء (21) – الآیة 101 – 103.

ای علی! همانا ملائکه مشتاق شمایند و حاملان عرش و ملائکۀ مقرّب تنها شما را دعا می کنند، و به خاطر محبت شما از خداوند درخواست می کنند، و آنگاه که کسی (از شما) بر آنان وارد شود، مثل کسی که از خانواده اش به غیبت طولانی دور بوده و به آن رسیده، خوشنود می شوند.

يَا عَلِيُّ! شِيعَتُكَ الَّذِينَ يَخَافُونَ اللَّهَ فِي السِّرِّ، وَ يَنْصَحُونَهُ فِي الْعَلَانِيَةِ.

ای علی! شیعۀ تو در نهان از خداوند ترسان، و در آشکارا برای خدا خیر خواه است.

يَا عَلِيُّ! شِيعَتُكَ الَّذِينَ يَتَنَافَسُونَ فِي الدَّرَجَاتِ؛ لِأَنَّهُمْ يَلْقَوْنَ اللَّهَ؛ وَ مَا عَلَيْهِمْ ذَنْبٌ.

ای علی! شیعۀ تو برای رسیدن به درجات و مقامات معنوی با یکدیگر در رقابتند؛ زیرا در حالی خدا را ملاقات می کنند که گناهی برایشان نیست.

يَا عَلِيُّ! إِنَّ أَعْمَالَ شِيعَتِكَ تُعْرَضُ عَلَيَّ كُلَّ يَوْمِ جُمُعَةٍ، فَأَفْرَحُ بِصَالِحِ مَا يَبْلُغُنِي مِنْ أَعْمَالِهِمْ، وَ أَسْتَغْفِرُ لِسَيِّئَاتِهِمْ.

ای علی! همانا در هر روز جمعه اعمال شیعۀ تو بر من عرضه می شود، به عمل صالح آن خوشحال می شوم و برای زشتی هایش طلب مغفرت می کنم.

يَا عَلِيُّ! ذِكْرُكَ فِي التَّوْرَاةِ وَ ذِكْرُ شِيعَتِكَ؛ قَبْلَ أَنْ يُخْلَقُوا بِكُلِّ خَيْرٍ، وَ كَذَلِكَ فِي الْإِنْجِيلِ لَيَتَعَاظَمُونَ إِلْيَا وَ مَا يَعْرِفُونَ شِيعَتَهُ، وَ إِنَّمَا يَعْرِفُونَهُمْ لِمَا يَجِدُونَهُمْ فِي كُتُبِهِمْ.

ای علی! در تورات از تو یاد شده و شیعیان تو قبل از اینکه خلق شوند، در آن به همۀ خوبیها یاد شده اند. همچنین در انجیل یاد شده تا «الیا» را تعظیم کنند در حالی که شیعیان او را نمی شناسند. آنها تنها آنچه در کتاب هایشان آمده، می شناسند.

ص: 42

يَا عَلِيُّ! إِنَّ أَصْحَابَكَ ذِكْرُهُمْ فِي السَّمَاءِ أَعْظَمُ مِنْ ذِكْرِ أَهْلِ الْأَرْضِ؛ لَهُمُ الْخَيْرُ، فَلْيَفْرَحُوا بِذَلِكَ، وَ لْيَزْدَادُوا اجْتِهَاداً.

ای علی! همانا یاران تو در آسمان با عظمت بیشتری یاد می شوند تا در زمین. برای یاران تو خیر است، پس باید بدان خوشنود شده، تلاش بیشتری کنند.

يَا عَلِيُّ! أَرْوَاحُ شِيعَتِكَ تَصْعَدُ إِلَى السَّمَاءِ فِي رُقَادِهِمْ، فَتَنْظُرُ الْمَلَائِكَةُ إِلَيْهَا؛ كَنَظَرِ الْهِلَالِ شَوْقاً إِلَيْهِمْ؛ لِمَا يَرَوْنَ مَنْزِلَتَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ «عَزَّوَجَلَّ».

ای علی! روح شیعۀ تو در خواب به آسمان صعود می کند و ملائکه بدان می نگرند؛ گویا از شوق به هلال ماه می نگرند؛ به خاطر جایگاه آنان در نزد خداوند.

يَا عَلِيُّ! قُلْ لِأَصْحَابِكَ الْعَارِفِينَ بِكَ: «يَتَنَزَّهُونَ عَنِ الْأَعْمَالِ الَّتِي يَقْرِفُهَا عَدُوُّهُمْ، فَمَا مِنْ يَوْمٍ وَ لَا لَيْلَةٍ، إِلَّا وَ رَحْمَةٌ مِنَ اللَّهِ تَغْشَاهُمْ، فَلْيَجْتَنِبُوا الدَّنَسَ.»

ای علی! به یارانی که با تو آشنایند، بگو: «از اعمالی که دشمنانشان انجام می دهند، دور باشند؛ روز و شبی نیست، مگر اینکه غرق در رحمت خداوند هستند، پس از ناپاکی دوری کنند.»

يَا عَلِيُّ! اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى مَنْ قَلَاهُمْ، وَ بَرِئَ مِنْكَ وَ مِنْهُمْ، وَ اسْتَبْدَلَ بِكَ وَ بِهِمْ، وَ مَالَ إِلَى عَدُوِّكَ، وَ تَرَكَكَ وَ شِيعَتَكَ، وَ اخْتَارَ الضَّلَالَ، وَ نَصَبَ الْحَرْبَ لَكَ وَ لِشِيعَتِكَ، وَ أَبْغَضَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ، وَ أَبْغَضَ مَنْ وَالاكَ، وَ نَصَرَكَ، وَ اخْتَارَكَ، وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ، وَ مَالَهُ فِينَا.

ص: 43

ای علی! غضب خدا شدت گرفت بر آنکه شیعۀ تو را به خشم آوَرَد، از تو و آنان بیزاری جوید، و به جای تو و آنان، دیگری را برگزیند، و به دشمن تو میل پیدا کند. تو و شیعۀ تو را ترک گفته، گمراهی را انتخاب کند. با تو و شیعۀ تو اعلان جنگ نموده، بغض ما، و بغض دوست و یاور تو، و آنکه تو را برگزید، و جانش را فدا نمود، و به ما تمایل دارد را در دل داشته باشد.

يَا عَلِيُّ! أَقْرِئْهُمْ مِنِّي السَّلَامَ؛ مَنْ لَمْ أَرَ وَ لَمْ يَرَنِي، وَ أَعْلِمْهُمْ: «أَنَّهُمْ إِخْوَانِيَ الَّذِينَ أَشْتَاقُ إِلَيْهِمْ، فَلْيُلْقُوا عِلْمِي إِلَى مَنْ يَبْلُغُ الْقُرُونَ مِنْ بَعْدِي، وَ لْيَتَمَسَّكُوا بِحَبْلِ اللَّهِ وَ لْيَعْتَصِمُوا بِهِ، وَ لْيَجْتَهِدُوا فِي الْعَمَلِ؛ فَإِنَّا لَا نُخْرِجُهُمْ مِنْ هُدًى إِلَى ضَلَالَةٍ»، وَ أَخْبِرْهُمْ: «أَنَّ اللَّهَ عَنْهُمْ رَاضٍ، وَ أَنَّهُ يُبَاهِي بِهِمْ مَلَائِكَتَهُ، وَ يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ بِرَحْمَتِهِ، وَ يَأْمُرُ الْمَلَائِكَةَ أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لَهُمْ.»

ای علی! از طرف من به آنانی که ندیدم شان و مرا ندیدند، سلام برسان و به آنان اعلام کن: «آنان برادرانم هستند و به آنان مشتاقم. پس باید علوم مرا به آیندگان برسانند، و به ریسمان الهی پایبند بوده، به آن پناه جویند، و در عمل سخت کوش باشند؛ زیرا ما آنها را از هدایت خارج نمی کنیم.» به آنان خبر ده: «که خدا از آنان راضی بوده، به ملائکه مباهات می کند. در هر روز جمعه به آنان نظر رحمت داشته و به ملائکه امر می کند که برایشان طلب مغفرت نمایند.»

يَا عَلِيُّ! لَا تَرْغَبْ عَنْ نُصْرَةِ قَوْمٍ يَبْلُغُهُمْ وَ يَسْمَعُونَ: أَنِّي أُحِبُّكَ، فَحَبُّوكَ بِحُبِّي إِيَّاكَ. وَ دَانُوا اللَّهَ «عَزَّوَجَلَ» بِذَلِكَ، وَ أَعْطَوْكَ صَفْوَ الْمَوَدَّةِ مِنْ قُلُوبِهِمْ، وَ اخْتَارُوكَ عَلَى الآبَاءِ وَ الْإِخْوَةِ وَ الْأَوْلَادِ، وَ سَلَكُوا طَرِيقَكَ، وَ قَدْ حُمِلُوا عَلَى

ص: 44

الْمَكَارِهِ فِينَا، فَأَبَوْا إِلَّا نَصْرَنَا، وَ بَذَلُوا الْمُهَجَ فِينَا مَعَ الْأَذَى وَ سُوءِ الْقَلْبِ وَ مُعَاشَرَتِهِ مَعَ مَضَاضَتِهِ ذَلِكَ، فَكُنْ بِهِمْ رَحِيماً، وَ اقْنَعْ بِهِمْ؛ فَإِنَّ اللَّهَ اخْتَارَهُمْ بِعِلْمِهِ لَنَا مِنْ بَيْنِ الْخَلْقِ، وَ خَلَقَهُمْ مِنْ طِينَتِنَا، وَ اسْتَوْدَعَهُمْ سِرَّنَا، وَ أَلْزَمَ قُلُوبَهُمْ مَعْرِفَةَ حَقِّنَا، وَ شَرَحَ صُدُورَهُمْ، وَ جَعَلَهُمْ مُتَمَسِّكِينَ بِحَبْلِنَا.

ای علی! از یاری ملتی که دانستند، تو را دوست دارم و بر اساس دوستی من، تنها تو را دوست دارند، دست برمدار. آنان با آن محبت، دین خدا را برگزیدند. پاک ترین محبتِ در قلوبشان را تقدیم تو کرده، تو را بر پدران و برادران و فرزندانشان ترجیح داده، و راه تو را پیمودند. در راه ما سختی ها به جان خریده، اما یاری ما را ترک نکرده، و خون خویش را با وجود اذیت، و سوء نیّت (دشمنان)، و اکراه در معاشرت (با آنان) فدا کردند. پس رحمت خاص خود را شامل آنان کن و به (یاریشان) قناعت؛ زیرا خداوند با علم خود آنان را از بین مردم برای ما انتخاب، و گِل وجودی آنان را از گِل ما خلق فرموده، راز ما را نزد آنان به امانت سپرد؛ حق معرفت ما را در قلوبشان واجب فرموده، سینه هایشان را به آن فراخ گردانید، و آنان را چنگ زننده به ریسمان ما قرار داد.

لَا يُؤْثِرُونَ عَلَيْنَا مَنْ خَالَفَنَا مَعَ مَا يَزُولُ مِنَ الدُّنْيَا عَنْهُمْ، وَ مَيْلِ الشَّيْطَانِ [السُّلْطَانِ] بِالْمَكَارِهِ عَلَيْهِمْ، وَ اليألف [التَّلَفِ] كذا أيديهم؛ [أَيَّدَهُمُ] اللَّهُ، وَ سَلَكَ بِهِمْ طَرِيقَ الْهُدَى، فَاعْتَصَمُوا بِهِ، وَ النَّاسُ فِي غَمْرَةِ الضَّلَالَةِ.

اگر دنیایشان به مخاطره افتد، و شیطان و سلطان آزارشان دهد، دشمنان ما را بر ما ترجیح نمی دهند؛ خداوند تأییدشان فرموده. با آنان راه هدایت طی می شود، پس به آن راه متوسل شدند، در حالی که مردم در سختی گمراهی به سر می برند.

ص: 45

مُتَحَيِّرُونَ فِي الْأَهْوَاءِ؛ عَمُوا عَنِ الْحُجَّةِ وَ مَا جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ، فَهُمْ يُمْسُونَ وَ يُصْبِحُونَ فِي سَخَطِ اللَّهِ، وَ شِيعَتُكَ عَلَى مِنْهَاجِ الْحَقِّ وَ الِاسْتِقَامَةِ؛ لَا يَسْتَأْنِسُونَ إِلَى مَنْ خَالَفَهُمْ؛ لَيْسَتِ الدُّنْيَا مِنْهُمْ، وَ لَيْسُوا مِنْهَا؛ أُولَئِكَ مَصَابِيحُ الدُّجَى؛ أُولَئِكَ مَصَابِيحُ الدُّجَى؛ أُولَئِكَ مَصَابِيحُ الدُّجَى.»

مردم در هوای نفس سرگردانند. از نظر به حجّت خدا و آنچه از جانب خدا آمده، نابینایند. اینان در خشم خدا، صبح را به شب و شب را به صبح می رسانند، در حالی که شیعۀ تو بر مسیر روشن و مستقیم قرار دارد. با مخالفان خود انس نمی گیرند. دنیا از آنان نبوده، و آنها از دنیا نیستند. آنها چراغ روشن هستند. آنها چراغ روشن هستند. آنها چراغ روشن هستند.»

[حدیث هجدهم: تکریم جوانان و کهنسالان شیعه]

18 – حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ «رَحِمَهُ اللَّهُ» قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ: حَدَّثَنِي عَبَّادُ بْنُ سُلَيْمَانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ، عَنْ أَبِيهِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ قَالَ:

كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ «علیه السلام» إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ أَبُو بَصِيرٍ، وَ قَدْ حَضَرَهُ النَّفَسُ. فَلَمَّا أَنْ أَخَذَ مَجْلِسَهُ، قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ «علیه السلام»:

نزد امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ بودم که أبا بصیر بر حضرت وارد شد، در حالی که نفسش به شماره افتاده بود. وقتی در مجلس نشست، حضرت فرمودند:

«مَا هَذَا النَّفَسُ الْعَالِي؟!»

«چرا نفسهایت به شماره افتاده؟!»

ص: 46

قَالَ: جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! كَبِرَ سِنِّي، وَ دَقَّ عَظْمِي، وَ اقْتَرَبَ أَجَلِي مَعَ مَا أَنِّي لَا أَدْرِي عَلَى مَا أَرِدُ عَلَيْهِ فِي آخِرَتِي! قَالَ لَهُ أَبُوعَبْدِاللَّهِ:

عرضه داشت: فدایتان شوم، ای پسر رسول خدا! پیر شده، و استخوانم ضعیف گردیده، و مرگم نزدیک است، با اینکه نمی دانم در آخرت بر چه حالی هستم! حضرت به او فرمودند:

«يَا أَبَا مُحَمَّدٍ وَ إِنَّكَ لَتَقُولُ هَذَا؟!

«ای أبا محمد! این چه سخنی است که می گویی؟!»

قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! فَكَيْفَ لَا أَقُولُ؟! قَالَ:

عرضه داشت: فدایتان شوم، چرا نگویم؟ حضرت فرمودند:

«يَا أَبَا مُحَمَّدٍ! أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ اللَّهَ «تَبَارَكَ وَ تَعَالَى» يُكْرِمُ الشَّبَابَ مِنْكُمْ، وَ يَسْتَحِي مِنَ الْكُهُولِ. قَالَ اللَّهُ يُكْرِمُ الشَّبَابَ مِنْكُمْ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ، وَ مِنَ الْكُهُولِ أَنْ يُحَاسِبَهُمْ.»

«ای أبا محمد! آیا نمی دانی که خداوند متعال جوانان از شما را تکریم فرموده، و از پیرانتان حیا می کند؟! خداوند فرموده که جوانان شما را با عذاب نکردن، و پیرانتان را با عدم حسابرسی تکریم می کند.»

قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! هَذَا لَنَا خَاصٌّ، أَمْ لِأَهْلِ التَّوْحِيدِ؟ قَالَ: فَقَالَ:

عرض کردم: فدایتان شوم! این مخصوص ماست، یا برای اهل توحید است؟ فرمودند:

«لَا، وَ اللَّهِ إِلَّا لَكُمْ خَاصَّةً دُونَ الْعَامَّةِ.»

«نه، به خدا قسم، تنها برای شماست، نه عموم مردم.»

ص: 47

وَ فِي الْخَبَرِ:

[ظاهرا! مرحوم صدوق بیان می دارد که:] در حدیث امام می فرمایند:

«إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ: «شَيْبُ الْمُؤْمِنِينَ نُورِي، وَ أَنَا أَسْتَحِي أَنْ أُحْرِقَ نُورِي بِنَارِي.».

«همانا خداوند می فرماید: «سپیدی موی مؤمنین نور من است، و من حیاء می کنم که نور خویش را با آتشم بسوزانم.»

وَ قَدْ قِيلَ:

[ظاهرا! مرحوم صدوق بیان می دارد که:] نقل شده:

«الشَّيْبُ حِلْيَةُ الْعَقْلِ، وَ سِمَةُ الْوَقَارِ.»

«سپیدی مو زینت عقل، و نشانۀ وقار و شکوه است.»

قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! فَإِنَّا قَدْ رُمِينَا بِشَيْ ءٍ؛ انْكَسَرَتْ لَهُ ظُهُورُنَا، وَ مَاتَتْ لَهُ أَفْئِدَتُنَا، وَ اسْتَحَلَّتْ بِهِ الْوُلَاةُ دِمَاءَنَا.

عرضه داشتم: فدایتان شوم! همانا ما به چیزی مورد حمله قرار گرفته ایم که کمر ما را شکسته، دل های ما را به مرگ رسانده و حاکمان، خون ما را حلال دانسته اند.

فِي حَدِيثٍ:

[ظاهرا! مرحوم صدوق بیان می دارد که:] در حدیث این عبارت آمده:

رَوَاهُ لَهُمْ فُقَهَاؤُهُمْ.

فقهایشان روایتی را برایشان نقل کرده اند که باعث شده ما مورد حمله قرار بگیریم...

ص: 48

قَالَ: وَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ:

امام فرمودند:

«الرَّافِضَةُ؟!»

(منظورت از آنچه باعث شده، مورد حمله قرار بگیرید) رافضی است؟!

قَالَ: قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ:

عرض کردم: بله. حضرت فرمودند:

«لَا، وَ اللَّهِ، مَا هُمْ سَمَّوْكُمْ بِهِ، بَلْ إِنَّ اللَّهَ سَمَّاكُمْ بِهِ. أَ مَا عَلِمْتَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ! أَنَّ سَبْعِينَ رَجُلًا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ، رَفَضُوا فِرْعَوْنَ؛ إِذِ اسْتَبَانَ لَهُمْ ضَلَالَتُهُ، وَ لَحِقُوا بِمُوسَى؛ إِذِ اسْتَبَانَ لَهُمْ هُدَاهُ، فَسُمُّوا فِي عَسْكَرِ مُوسَى الرَّافِضَةَ؛

«نه، به خدا سوگند که اینها شما را رافضی نخوانده اند، بلکه خدا شما را چنین خوانده. ای أبا محمد! آیا نمی دانی از بنی اسرائیل هفتاد مرد بودند که وقتی گمراهی فرعون برایشان روشن شد، او را نپذیرفته و به موسی ملحق شدند؛ زیرا هدایت موسی برایشان مشخص شد. پس مردم آنان را در لشکر موسی رافضه نامیدند؛

لِأَنَّهُمْ رَفَضُوا فِرْعَوْنَ، وَ كَانُوا أَشَدَّ ذَلِكَ الْعَسْكَرِ عِبَادَةً، وَ أَشَدَّهُمْ حُبّاً لِمُوسَى وَ هَارُونَ وَ ذُرِّيَّتِهِمَا، فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى: «أَنْ أَثْبِتْ لَهُمْ هَذَا الِاسْمَ فِي التَّوْرَاةِ؛ فَإِنِّي سَمَّيْتُهُمْ بِهِ، وَ نَحَلْتُهُمْ إِيَّاهُ.»، فَأَثْبَتَ مُوسَى الِاسْمَ لَهُمْ، ثُمَّ ادَّخَرَ اللَّهُ هَذَا الِاسْمَ حَتَّى نَحَلَكُمُوهُ.

ص: 49

زیرا فرعون را رها کردند و بیشتر از نظامیانِ دیگر عبادت نموده، و محبتشان به موسی و هارون و فرزندانش بیشتر بود. پس خداوند به حضرت موسی وحی فرمود: «در تورات این اسم را برای آنان ثبت کن. همانا من آنان را به این اسم نامیدم و آن را به آنها بخشیدم.» پس موسی آن را به نام آنان ثبت نمود، سپس خداوند آن اسم را به شما بخشید.

يَا أَبَا مُحَمَّدٍ! رَفَضُوا الْخَيْرَ، وَ رَفَضْتُمُ الشَّرَّ بِالْخَيْرِ؛ تَفَرَّقَ النَّاسُ كُلَّ فُرْقَةٍ، فَاسْتَشْعَبُوا كُلَّ شُعْبَةٍ، فَانْشَعَبْتُمْ مَعَ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ مُحَمَّدٍ «صلی الله علیه و آله»، فَذَهَبْتُمْ حَيْثُ ذَهَبَ اللَّهُ، وَ اخْتَرْتُمْ مَنِ اخْتَارَ اللَّهُ، وَ أَرَدْتُمْ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ، فَأَبْشِرُوا، ثُمَّ أَبْشِرُوا، فَأَنْتُمْ وَ اللَّهِ الْمَرْحُومُونَ؛ الْمُتَقَبَّلُ مِنْ مُحْسِنِكُمْ؛ الْمُجَاوَزُ عَنْ مُسِيئِكُمْ. مَنْ لَمْ يَأْتِ اللَّهَ بِمَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ، لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنْهُ حَسَنَةٌ، وَ لَمْ يُتَجَاوَزْ عَنْهُ سَيِّئَةٌ.

ای ابا محمد! مردم، خوبی را رها کردند و شما به واسطۀ خوبی، شرّ را رها کردید. مردم به هر فرقه ای متفرق، و به هر شعبه ای منشعب شدند و شما همراه اهل بیت پیامبرتان شدید؛ همان راهی را پیمودید که خداوند پیمود، و آنکه را خدا انتخاب فرمود شما انتخاب کردید، و آنچه را او اراده کرد، شما اراده کردید. پس بشارت باد بر شما! بشارت دهید که به خدا قسم شما مورد رحمتید. تنها احسان محسنین شما قبول می شود و تنها گناه گنه کاران شما بخشیده می شود. هر آنکه از راهی که شما رفته اید، نرود، عمل نیک او پذیرفته نمی شود، و گناهش بخشیده نمی گردد.

ص: 50

يَا أَبَا مُحَمَّدٍ! إِنَّ لِلَّهِ مَلَائِكَةً تُسْقِطُ الذُّنُوبَ مِنْ ظُهُورِ شِيعَتِنَا؛ كَمَا تُسْقِطُ الرِّيحُ الْوَرَقَ عَنِ الشَّجَرِ فِي أَوَانِ سُقُوطِهِ، وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ «عَزَّوَجَلَ»: (وَ الْمَلائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِي الْأَرْضِ)،(1)

فَاسْتِغْفَارُهُمْ وَ اللَّهِ لَكُمْ، دُونَ هَذَا الْخَلْقِ. يَا أَبَا مُحَمَّدٍ! فَهَلْ سَرَرْتُكَ؟»

ای ابا محمد! همانا برای خداوند ملائکه ای هست که همانطور که در پاییز، باد برگ درختان را فرو می ریزاند، گناهان را از دوش شیعیان ما بر می دارند. و آن فرمایش خداوند است: (ملائکه با حمد پروردگارشان را تسبیح می گویند و برای کسانی که در زمین هستند، طلب مغفرت می کنند.) پس به خدا سوگند استغفار آنان برای شماست، نه این مردم. آیا خوشحال شدی؟»

قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! زِدْنِي. قَالَ:

عرض کردم: فدایتان گردم! بیشتر بفرمایید. حضرت فرمودند:

«يَا أَبَا مُحَمَّدٍ! مَا اسْتَثْنَى اللَّهُ أَحَداً مِنْ أَوْصِيَاءِ الْأَنْبِيَاءِ، وَ لَا أَتْبَاعِهِمْ مَا خَلَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ وَ شِيعَتَهُ، فَقَالَ فِي كِتَابِهِ وَ قَوْلُهُ الْحَقُّ: (يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ)(2) (إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ)؛(3)

يَعْنِي بِذَلِكَ عَلِيّاً وَ شِيعَتَهُ. يَا أَبَا مُحَمَّدٍ! فَهَلْ سَرَرْتُكَ؟»

ص: 51


1- . الشوری (42) – الآیة 5.
2- . الدخان (44) – الآیة 41.
3- . الشعراء (26) – الآیة 89.

«ای ابا محمد! خداوند هیچ یک از جانشینان انبیاء و پیروانشان را استثناء نفرموده، مگر امیر مؤمنان و شیعیانشان را، بنابراین در کتابش که گفتاری حقّ است، فرمود: (روزی که دوست از دوستش بی نیاز نبوده و مورد یاری قرار نمی گیرد.)، (مگر آنکه با قلب سالم به پیشگاه الهی وارد شود.) آنان علی و شیعیانشان هستند. آیا خرسند شدی؟»

قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! زِدْنِي. قَالَ:

عرض کردم: فدایتان شوم! بیشتر بفرمایید. حضرت فرمودند:

«لَقَدْ ذَكَرَكُمُ اللَّهُ إِذْ يَقُولُ: (يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ)،(1)

وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ بِهَذَا غَيْرَكُمْ. يَا أَبَا مُحَمَّدٍ! فَهَلْ سَرَرْتُكَ؟»

«به تحقیق خدا شما را یاد کرده، آنجا که می فرماید: (ای بندگانی که به ضرر خود زیاده روی کردید، از رحمت خدا ناامید نشوید؛ زیرا خداوند همۀ گناهان را می بخشد؛ چرا که خداوند غفور و رحیم است.) به خدا سوگند، به غیر شما را اراده نفرموده. آیا خوشنود گشتی؟»

قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! زِدْنِي. قَالَ:

عرض کردم: فدایتان شوم! بیشتر بفرمایید. حضرت فرمودند:

ص: 52


1- . الزمر (39 ) – الآیة 53.

«لَقَدْ ذَكَرَكُمُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ، فَقَالَ: (إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ)،(1) وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ بِهَذَا إِلَّا الْأَئِمَّةَ وَ شِيعَتَهُمْ. يَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ سَرَرْتُكَ؟»

«بی شک خداوند شما را در کتابش یاد کرده و فرموده: (همانا تو (ابلیس) بر بندگانم تسلط نخواهی داشت.) به خدا سوگند که خداوند به جز ائمه و شیعیانشان را اراده نفرموده. آیا خوشحال شدی؟»

قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! زِدْنِي. قَالَ:

عرض کردم: فدایتان شوم! بیشتر بفرمایید. حضرت فرمودند:

«ذَكَرَكُمُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ، فَقَالَ: (فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً)(2) وَ رَسُولُ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله» فِي هَذِهِ الآيَةِ مِنَ النَّبِيِّينَ، وَ نَحْنُ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَدَاءُ، وَ أَنْتُمُ الصَّالِحُونَ، فَتَسَمَّوْا بِالصَّلَاحِ؛ كَمَا سَمَّاكُمُ اللَّهُ. يَا أَبَا مُحَمَّدٍ! فَهَلْ سَرَرْتُكَ؟»

«خداوند شما را در کتابش یاد فرموده: (پس آنان همراه کسانی هستند که خداوند به ایشان، از پیامبران و صدیقین و شهداء و صالحین، نعمت داده و چه نیکو همنشینانی هستند.) در این آیه از انبیاء، رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ هستند، و صدیقین و شهداء ما اهل بیت هستیم، و صالحان شما هستید. پس به نیکویی

ص: 53


1- . الحجر (15) – الآیة 42.
2- . النساء (4) – الآیة69 .

نام گذاری شدید؛ چنانچه خداوند شما را نام گذاری کرد. خشنود گشتی؟»

قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! زِدْنِي. قَالَ:

عرض کردم: فدایتان شوم! بیشتر بفرمایید. حضرت فرمودند:

«لَقَدْ ذَكَرَكُمُ اللَّهُ؛ إِذْ حَكَى عَنْ عَدُوِّكُمْ وَ هُوَ فِي النَّارِ؛ إِذْ يَقُولُ: (ما لَنا لا نَرى رِجالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ. أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ)(1) مَا عَنَى وَ لَا أَرَادَ بِهَذَا غَيْرَكُمْ؛ إِذْ صِرْتُمْ فِي هَذَا الْعَالَمِ شِرَارَ النَّاسِ، فَأَنْتُمْ وَ اللَّهِ فِي الْجَنَّةِ تُحْبَرُونَ، وَ أَنْتُمْ فِي النَّارِ تُطْلَبُونَ. يَا أَبَا مُحَمَّدٍ! فَهَلْ سَرَرْتُكَ؟»

«به تحقیق که خداوند شما را، آنجایی که دشمن شما در آتش می گوید: (چرا مردانی را که از اشرار می دانستیم، و آنان را مسخره می کردیم، یا به حساب نمی آوردیم شان، نمی بینیم؟)، یاد کرده است. خداوند تنها شما را اراده فرموده؛ زیرا آنها بودند که شما را در این دنیا بدترین مردم می دانستند. به خدا سوگند که شما در بهشت شادمانید، در حالی که شما را در جهنم می طلبند. حال شادمان شدی؟»

قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! زِدْنِي. قَالَ:

عرض کردم: فدایتان شوم! بیشتر بفرمایید. حضرت فرمودند:

«يَا أَبَا مُحَمَّدٍ! مَا مِنْ آيَةٍ نَزَلَتْ تَقُودُ إِلَى الْجَنَّةِ، وَ تَذْكُرُ أَهْلَهَا بِخَيْرٍ إِلَّا هِيَ فِينَا وَ فِي شِيعَتِنَا، وَ مَا مِنْ آيَةٍ نَزَلَتْ تَذْكُرُ أَهْلَهَا بِسُوءٍ، وَ تَسُوقُ إِلَى النَّارِ إِلَّا وَ هِيَ فِي عَدُوِّنَا وَ مَنْ خَالَفَنَا.»

ص: 54


1- . ص (38 ) – الآیة 62، 63.

«ای ابا محمد! در قرآن تمام آیاتی که به بهشت هدایت می کند و اهل بهشت را به نیکی یاد می کند، تنها مخصوص ما و شیعیان ما هستند، و تمام آیاتی که به جهنم سوق می دهد و اهل آن را به بدی یاد می کند، تنها مربوط به دشمنان و مخالفین ما می باشد.»

قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! زِدْنِي، فَقَالَ:

عرض کردم: فدایتان شوم! بیشتر بفرمایید. حضرت فرمودند:

«يَا أَبَا مُحَمَّدٍ! لَيْسَ عَلَى مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ «صلوات الله علیه» إِلَّا نَحْنُ وَ شِيعَتُنَا، وَ سَائِرُ النَّاسِ مِنْ ذَلِكَ بِرَاءٌ. يَا أَبَا مُحَمَّدٍ! فَهَلْ سَرَرْتُكَ؟»

«ای ابا محمد! تنها ما و شیعیان ما هستند که بر دین و آئین حضرت ابراهیم عَلَیْهِ السَّلاَمُ هستند. اما بقیۀ مردم از آن بیگانه اند. پس خرسند گشتی، ای ابا محمد!»

[حدیث نوزدهم: عبور از گردنۀ سخت]

19 – أَبِي «رَحِمَهُ اللَّهُ» قَالَ: حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ قَالَ: حَدَّثَنِي عَبَّادُ بْنُ سُلَيْمَانَ، عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ،

عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ «علیه السلام» قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! (فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ)(1) قَالَ: فَقَالَ:

به امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ عرض کردم: فدایتان گردم! معنای آیۀ (وارد گردنۀ مهم نشد) چیست؟ حضرت فرمودند:

«مَنْ أَكْرَمَهُ اللَّهُ بِوَلَايَتِنَا فَقَدْ جَازَ الْعَقَبَةَ، وَ نَحْنُ تِلْكَ الْعَقَبَةُ. مَنِ اقْتَحَمَهَا نَجَا.»

ص: 55


1- . البلد (90) – الآیة 11.

«آنکه را خداوند به ولایت ما گرامی بدارد، پس از گردنه گذشته است، و ما آن گردنۀ مهم هستیم. هر کس از آن بگذرد، نجات یابد.»

قَالَ: فَسَكَتَ، ثُمَّ قَالَ:

حضرت تأملی کرده و فرمودند:

«هَلَّا أُفِيدُكَ حَرْفاً فِيهَا خَيْراً مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا.»

«آیا سخنی به تو بیاموزم که از دنیا و هر آنچه در آن است، بهتر باشد؟»

قَالَ: قُلْتُ: بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ! قَالَ:

عرض کردم: بله، فدایتان شوم! حضرت فرمودند:

«قَوْلُهُ تَعَالَى: (فَكُّ رَقَبَةٍ)(1) النَّاسُ كُلُّهُمْ عَبِيدُ النَّارِ، غَيْرَكَ وَ أَصْحَابِكَ؛ فَإِنَّ اللَّهَ «عَزَّوَجَلَّ» فَكَّ رِقَابَكُمْ مِنَ النَّارِ بِوَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ.»

«فرمایش خداوند: (آزاد کردن بنده.) همۀ مردم در آتش زندانی اند، به جز تو و دوستانت. همانا خداوند متعال شما را به واسطۀ ولایت ما اهل بیت از آتش جهنم آزاد کرده است.»

[حدیث بیستم: سرپرستی مردم]

20- وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ،

عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ «علیه السلام» قَالَ: قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ «علیه السلام»:

امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، از امیر مؤمنان عَلَیْهِ السَّلاَمُ بیان می دارند که حضرت فرمودند:

ص: 56


1- . البلد (90) – الآیة 13.

«أَنَا الرَّاعِي، رَاعِي الْأَنَامِ، أَ فَتَرَى الرَّاعِيَ لَا يَعْرِفُ غَنَمَهُ؟!»

«من سرپرست مردم هستم. آیا گمان می کنی سرپرست، زیردست خود را نمی شناسد؟!»

قَالَ، فَقَامَ إِلَيْهِ جُوَيْرِيَةُ قَالَ: يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ! فَمَنْ غَنَمُكَ؟ قَالَ:

پس جویرة برخاست و عرضه داشت: ای امیر مؤمنان! چه کسی تحت سرپرستی شماست؟ حضرت فرمودند:

«صُفْرُ الْوُجُوهِ ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ.»

«آنان که چهره هایشان از یاد خدا به زردی رفته و لب هایشان خشکیده است.»

[حدیث بیست و یکم: مؤمن با نور خدا نظر می­کند]

21 – وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ عَنْتَمَةَ بْنِ أَسْلَمَةَ، عَنْ مُعَاوِيَةَ الدُّهْنِيِّ قَالَ:

قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! هَذَا الْحَدِيثُ الَّذِي سَمِعْتُهُ مِنْكَ مَا تَفْسِيرُهُ؟ قَالَ:

به امام صادق عرض کردم: فدایتان! این حدیثی که از شما شنیده ایم را برایمان تفسیر کنید. حضرت فرمودند:

«وَ مَا هُوَ؟»

«چه حدیثی؟»

قُلْتُ: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ»، فَقَالَ:

عرضه داشتم: «همانا مؤمن با نور خدا می نگرد.» حضرت فرمودند:

ص: 57

«يَا مُعَاوِيَةُ! إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ نُورِهِ، وَ صَنَعَهُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ، وَ اتَّخَذَ مِيثَاقَهُمْ لَنَا فِي الْوَلَايَةِ، عَلَى مَعْرِفَتِهِ يَوْمَ عَرَّفَهُمْ نَفْسَهُ. فَالْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ؛ أَبُوهُ النُّورُ، وَ أُمُّهُ الرَّحْمَةُ؛ إِنَّمَا يَنْظُرُ بِذَلِكَ النُّورِ الَّذِي خُلِقَ مِنْهُ.»

«ای معاویه! همانا خداوند مؤمنین را از نور خویش آفرید و آنان را از رحمت خود به وجود آورد و آنگاه که خودش را به آنان شناساند، از آنها دربارۀ ولایت ما پیمان گرفت. بنابراین مؤمن برادر مؤمن است برای پدر و مادرش؛ پدر مؤمن نور، و مادرش رحمت است. تنها مؤمن با آن نوری می نگرد که از آن خلق شده است.»

[حدیث بیست و دوم: منظور از هدایت، معرفت ائمة است]

22 – وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ سُلَيْمَانَ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ كَثِيرٍ الرَّقِّيِّ قَالَ:

دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِاللَّهِ «علیه السلام»، فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! قَوْلُهُ تَعَالَى: (وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى)،(1) فَمَا هَذَا الْهُدَى بَعْدَ التَّوْبَةِ، وَ الْإِيمَانِ، وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ؟ قَالَ: فَقَالَ:

بر امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ وارد شدم و عرضه داشتم: فدایتان! منظور از هدایتِ بعد از توبه و ایمان و عمل صالح در این آیۀ شریفه چیست؟ (همانا من برای کسی که توبه کند، و ایمان آورده، عمل صالح انجام دهد، بسیار بخشنده ام.) حضرت فرمودند:

«مَعْرِفَةُ الْأَئِمَّةِ. وَ اللَّهِ إِمَامٍ (كذا) [بَعْدَ إِمَامٍ] يَا سُلَيْمَانُ!»

«ای سلیمان! مراد معرفت ائمة است. به خدا قسم که منظور، امام بعد از امام است.»

ص: 58


1- . طه (20) – الآیة 82.

[حدیث بیست و سوم: عبادت مؤمن در وقت خواب و مرگ]

23 – أَبِي «رَحِمَهُ اللَّهُ» قَالَ: حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ، عَنْ عَبَّادِ بْنِ سُلَيْمَانَ، عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ،

عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ «علیه السلام» قَالَ: دَخَلْتُ عَلَيْهِ، وَ عِنْدَهُ أَبُو بَصِيرٍ، وَ مَيْسَرَةُ، وَ عِدَّةٌ مِنْ جُلَسَائِهِ. فَلَمَّا أَنْ أَخَذْتُ مَجْلِسِي، أَقْبَلَ عَلَيَّ بِوَجْهِهِ، وَ قَالَ:

بر امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ وارد شدم، در حالی که أبابصیر و میسره و عده ای در مجلس بودند. وقتی در جای خود نشستم، امام رو به من کرده و فرمودند:

«يَا سَدِيرُ! أَمَا إِنَّ وَلِيَّنَا لَيَعْبُدُ اللَّهَ قَائِماً وَ قَاعِداً وَ نَائِماً، وَ حَيّاً وَ مَيِّتاً.»

«ای سدیر! بدان که دوستدار ما چه ایستاده باشد، چه نشسته، و چه خوابیده؛ زنده باشد، یا مرده، در حال بندگی و عبادت خداست.»

قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! أَمَّا عِبَادَتُهُ قَائِماً وَ قَاعِداً، وَ حَيّاً فَقَدْ عَرَفْنَا، كَيْفَ يَعْبُدُ اللَّهَ نَائِماً وَ مَيِّتاً؟ قَالَ:

عرض کردم: فدایتان شوم! عبادت در حال ایستاده و نشسته و در حال حیات را می دانم. چگونه مؤمن در حالت خواب و در وقتی که از دنیا رفته، خدا را عبادت می کند؟ حضرت فرمودند:

«إِنَّ وَلِيَّنَا لَيَضَعُ رَأْسَهُ فَيَرْقُدُ. فَإِذَا كَانَ وَقْتُ الصَّلَاةِ، وَكَّلَ بِهِ مَلَكَيْنِ؛ خُلِقَا فِي الْأَرْضِ؛ لَمْ يَصْعَدَا إِلَى السَّمَاءِ، وَ لَمْ يَرَيَا مَلَكُوتَهَا، فَيُصَلِّيَانِ عِنْدَهُ حَتَّى يَنْتَبِهَ، فَيَكْتُبُ اللَّهُ ثَوَابَ صَلَاتِهِمَا لَهُ، وَ الرَّكْعَةُ مِنْ صَلَاتِهِمَا تَعْدِلُ أَلْفَ صَلَاةٍ مِنْ صَلَاةِ الآدَمِيِّينَ.

ص: 59

«همانا وقتی دوستدار ما به خواب می رود، در وقت نماز، خداوند دو فرشته را در زمین خلق کرده که نه به آسمان رفته اند و نه ملکوت آن را دیده اند. پس آنها وکیل می شوند که نزد دوستدار ما بایستند و نماز بخوانند، تا آنگاه که بیدار شود. خداوند برای دوستدار ما ثواب یک رکعت نماز آن دو را معادل هزار رکعت نماز انسان ها، می نویسد.

وَ إِنَّ وَلِيَّنَا لَيَقْبِضُهُ اللَّهُ إِلَيْهِ، فَيَصْعَدُ مَلَكَاهُ إِلَى السَّمَاءِ، فَيَقُولَانِ: يَا رَبَّنَا! عَبْدُكَ فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ انْقَطَعَ، وَ اسْتَوْفَى أَجَلَهُ، وَ لَأَنْتَ أَعْلَمُ مِنَّا بِذَلِكَ. فَأْذَنْ لَنَا نَعْبُدْكَ فِي آفَاقِ سَمَائِكَ، وَ أَطْرَافِ أَرْضِكَ.»

همانا دوستدار ما آنگاه که از دنیا رود، آن دو فرشته به آسمان رفته و عرضه می دارند: خدایا! این بندۀ تو، فلانی پسر فلانی است که عمرش به پایان رسیده و اجلش سر آمده. تو از ما به او داناتری. پس به ما اجازه ده که در بلندای آسمان و اطراف زمین تو را عبادت کنیم.»

قَالَ:

حضرت فرمودند:

«فَيُوحِي اللَّهُ إِلَيْهِمَا: «إِنَّ فِي سَمَائِي لَمَنْ يَعْبُدُنِي، وَ مَا لِي فِي عِبَادَتِهِ مِنْ حَاجَةٍ، بَلْ هُوَ أَحْوَجُ إِلَيْهَا. وَ إِنَّ فِي أَرْضِي لَمَنْ يَعْبُدُنِي حَقَّ عِبَادَتِي، وَ مَا خَلَقْتُ خَلْقاً أَحْوَجَ إِلَيَّ مِنْهُ.»، فَيَقُولَانِ: يَا رَبَّنَا! مَنْ هَذَا يَسْعَدُ بِحُبِّكَ إِيَّاهُ؟»

«خداوند به آن دو فرشته وحی فرمود: «همانا در آسمان و زمینم کسی هست که به حقیقت مرا عبادت می کند، در حالی که نیازی به عبادتش ندارم، و او محتاج تر است به عبادت، و موجودی را محتاج تر به خود نیافریدم.»، پس آن دو فرشته عرض کردند: خدایا! این کیست که با محبت تو سعادتمند شده (و تو را عبادت می کند)؟»

ص: 60

قَالَ:

حضرت فرمودند:

«فَيُوحِي اللَّهُ إِلَيْهِمَا ذَلِكَ: «مَنْ أَخَذَ مِيثَاقَهُ بِمُحَمَّدٍ عَبْدِي، وَ وَصِيِّهِ، وَ ذُرِّيَّتِهِمَا بِالْوَلَايَةِ، اهْبِطَا إِلَى قَبْرِ وَلِيِّي فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ، فَصَلِّيَا عِنْدَهُ إِلَى أَنْ أَبْعَثَهُ فِي الْقِيَامَةِ.».»

«به آن دو فرشته وحی شد: «کسی که با بنده ام محمد و وصیّ او، و ذریّۀ آنها پیمان ولایت و سرپرستی ببندد. بر سر قبر دوست من فلانی پسر فلانی بروید و نزد قبر او تا روزی که در قیامت مبعوث کنم، نماز گذارید.».»

قَالَ:

حضرت فرمودند:

«فَيَهْبِطُ الْمَلَكَانِ، فَيُصَلِّيَانِ عِنْدَ الْقَبْرِ إِلَى أَنْ يَبْعَثَهُ اللَّهُ، فَيَكْتُبُ ثَوَابَ صَلَاتِهِمَا لَهُ، وَ الرَّكْعَةُ مِنْ صَلَاتِهِمَا تَعْدِلُ أَلْفَ صَلَاةٍ مِنْ صَلَاةِ الآدَمِيِّينَ.»

«پس آن دو فرشته نزد قبر او تا روز قیامت نماز می گذارند. بنابراین ثواب یک رکعت نماز آن دو معادل هزار رکعت نماز انسان هاست که برایش ثبت می گردد.»

قَالَ سَدِيرٌ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! فَإِذَنْ وَلِيُّكُمْ نَائِماً وَ مَيِّتاً أَعْبَدُ مِنْهُ حَيّاً وَ قَائِماً! قَالَ: فَقَالَ:

سدیر عرضه کرد: فدایتان گردم، ای پسر رسول خدا! در این صورت دوست شما در حال خواب و مرگ خدا را بیشتر از زمان بیداری و زنده بودنش عبادت کرده! فرمودند:

ص: 61

«هَيْهَاتَ يَا سَدِيرُ! إِنَّ وَلِيَّنَا لَيُؤْمِنُ عَلَى اللَّهِ «عَزَّوَجَلَّ» يَوْمَ الْقِيَامَةِ، فَيُجِيزُ أَمَانَهُ.»

«هرگز ای سدیر! دوست ما در قیامت از خداوند ایمنی می طلبد، و امانش می دهند.»

[حدیث بیست و چهارم: قبض روح مؤمن]

24 – وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ سَدِيرٍ،

قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ «علیه السلام»: جُعِلْتُ فِدَاكَ! يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! هَلْ يُكْرَهُ الْمُؤْمِنُ عَلَى قَبْضِ رُوحِهِ؟ قَالَ:

خدمت امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ عرض کردم: فدایتان شوم، ای پسر رسول خدا! آیا مؤمن در لحظۀ جان دادنش ناراحت می شود؟ حضرت فرمودند:

«لَا. إِذَا أَتَاهُ مَلَكُ الْمَوْتِ لِيَقْبِضَ رُوحَهُ جَزِعَ عِنْدَ ذَلِكَ، فَيَقُولُ لَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ: يَا وَلِيَّ اللَّهِ! لَا تَجْزَعْ فَوَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ، لَأَنَا أَبَرُّ بِكَ، وَ أَشْفَقُ عَلَيْكَ مِنَ الْوَالِدِ الرَّحِيمِ لِوَلَدِهِ حِينَ حَضَرَهُ؛ افْتَحْ عَيْنَيْكَ وَ انْظُرْ.

«خیر. مؤمن در وقت جان دادن بی تابی می کند. فرشتۀ مرگ به او می گوید: ای دوست خدا! بی تابی مکن، قسم به خدایی که محمد را به حق مبعوث گردانید، از پدری مهربان، به تو دلسوزتر و نیکوکارترم. چشمانت را باز کن و ببین.»

قَالَ:

حضرت فرمودند:

«وَ يُمَثَّلُ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله» وَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْأَئِمَّةُ، هُمْ رُفَقَاؤُكَ.»

«رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و امیر مؤمنان و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین و ائمه: نمایان می شوند. (به او می گوید:) ایشان رفیقان تو هستند.»

ص: 62

قَالَ:

حضرت فرمودند:

«فَيَفْتَحُ عَيْنَيْهِ، وَ يَنْظُرُ، وَ تُنَادَى رُوحُهُ مِنْ قِبَلِ الْعَرْشِ: (يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى)(1) مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ (وَ ادْخُلِي جَنَّتِي).(2)

«پس چشمانش را باز می کند و می نگرد، و از طرف عرش، روح او مورد خطاب قرار می گیرد که: (ای نفس به اطمینان رسیده)، به سوی پیامبر و اهل بیتش بازگرد (و به بهشت من وارد شو.).»

قَالَ:

حضرت فرمودند:

«فَمَا مِنْ شَيْ ءٍ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنِ انْسِلَالِ رُوحِهِ وَ اللُّحُوقِ بِالْمُنَادِي.»

«برای مؤمن چیزی محبوبتر از پر کشیدن روح، و رسیدن به آنکه او را می خواند، نیست.»

[حدیث بیست و پنجم: دروغگو کیست؟]

25 – أَبِي «رَحِمَهُ اللَّهُ» قَالَ: حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ، عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ،

عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ «علیهم السلام» قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله»:

امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ از پدر و جد بزرگوارشان نقل فرموده اند که رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمودند:

ص: 63


1- . الفجر ( 89 ) – الآیة 27، 28 .
2- . الفجر ( 89 ) – الآیة 30.

«إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ، يُؤْتَى بِأَقْوَامٍ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ؛ تَتَلَأْلَأُ وُجُوهُهُمْ؛ كَالْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ؛ يَغْبِطُهُمُ الْأَوَّلُونَ وَ الآخِرُونَ.»

«آنگاه که روز قیامت بر پا شود، مردمانی می آیند که بر منبرهایی از نور نشسته اند و صورت هایشان چون ماه شب چهارده می درخشد. همۀ مردم از اول و آخر به حال آنان غبطه می خورند.

ثُمَّ سَكَتَ، ثُمَّ أَعَادَ الْكَلَامَ ثَلَاثاً، فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي! هُمُ الشُّهَدَاءُ؟ قَالَ:

سپس حضرت ساکت شده و کلام را سه مرتبه تکرار فرمودند. عمربن الخطابلع گفت: پدر و مادرم فدایتان! اینان شهداء هستند؟ حضرت فرمودند:

«هُمُ الشُّهَدَاءُ وَ لَيْسَ هُمُ الشُّهَدَاءُ الَّذِينَ تَظُنُّونَ.»

«ایشان شهداء هستند، اما نه آنگونه که تو گمان می کنی.»

قَالَ: هُمُ الْأَوْصِيَاءُ؟ قَالَ:

عرض کرد: اینان اوصیاء هستند؟ فرمودند:

«هُمُ الْأَوْصِيَاءُ وَ لَيْسَ هُمُ الْأَوْصِيَاءُ الَّذِينَ تَظُنُّونَ.»

«ایشان اوصیاء هستند، اما نه آنگونه که تو گمان می کنی.»

قَالَ: فَمِنْ أَهْلِ السَّمَاءِ، أَوْ مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ؟ قَالَ:

عرضه داشت: از اهل آسمان است یا زمین؟ فرمودند:

ص: 64

«هُمْ مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ.»

«ایشان از اهل زمین هستند.»

قَالَ: فَأَخْبِرْنِي مَنْ هُمْ؟ قَالَ، فَأَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى عَلِيٍّ «علیه السلام»، فَقَالَ:

گفت: پس آنان کیانند؟ حضرت با دست به طرف امیر مؤمنان اشاره کرده و فرمودند:

«هَذَا وَ شِيعَتُهُ. مَا يُبْغِضُهُ مِنْ قُرَيْشٍ إِلَّا سِفَاحِيٌّ، وَ لَا مِنَ الأنهار (كذا) [الْأَنْصَارِ] إِلَّا يَهُودِيٌّ، وَ لَا مِنَ الْعَرَبِ إِلَّا دَعِيٌّ، وَ لَا مِنْ سَائِرِ النَّاسِ إِلَّا شَقِيٌّ.

«این آقا و شیعیان او هستند. تنها از قریش خونخواران شان، از انصار یهودی هایشان، و از اعراب، آنان که نسب مشکوک دارند، و از سایر مردم بدبختانشان، با علی و شیعیانش دشمن اند.

يَا عُمَرُ! كَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُحِبُّنِي وَ يُبْغِضُ عَلِيّاً.»

ای عمر! آنکه گمان می کند مرا دوست دارد و با علی دشمن است، دروغ می گوید.»

[حدیث بیست و ششم: شکافتن صف­ها]

26 – حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ «رَحِمَهُ اللَّهُ» قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ وَ عَامِرِ بْنِ السِّمْطِ،

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ «علیه السلام» قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله»:

امام باقر عَلَیْهِ السَّلاَمُ از رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نقل می کنند که فرمودند:

ص: 65

«يَأْتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ قَوْمٌ عَلَيْهِمْ ثِيَابٌ مِنْ نُورٍ؛ عَلَى وُجُوهِهِمْ نُورٌ؛ يُعْرَفُونَ بِآثَارِ السُّجُودِ؛ يَتَخَطَّوْنَ صَفّاً بَعْدَ صَفٍّ حَتَّى يَصِيرُوا بَيْنَ يَدَيْ رَبِّ الْعَالَمِينَ؛ يَغْبِطُهُمُ النَّبِيُّونَ وَ الْمَلَائِكَةُ وَ الشُّهَدَاءُ وَ الصَّالِحُونَ.»

«در روز قیامت مردمانی می آیند که لباسی از نور بر تن داشته و چهره هایی نورانی دارند. آنان با آثار سجود شناخته می شوند. صف ها را یکی پس از دیگری می شکافند تا در محضر خداوند قرار گیرند. انبیاء و فرشتگان، شهدا و صالحون به حال آنان غبطه می خورند.»

قَالَ لَهُ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: مَنْ هَؤُلَاءِ؟ يَا رَسُولَ اللَّهِ! الَّذِينَ يَغْبِطُهُمُ النَّبِيُّونَ، وَ الْمَلَائِكَةُ، وَ الشُّهَدَاءُ، وَ الصَّالِحُونَ؟ قَالَ:

عمر بن خطاب گفت: ای رسول خدا! آنان چه کسانی هستند که انبیاء و ملائکه و شهداء و صالحین غبطه می خورند؟ حضرت فرمودند:

«أُولَئِكَ شِيعَتُنَا وَ عَلِيٌّ إِمَامُهُمْ.»

«آنان شیعیان ما هستند و علی امام آنان است.»

[حدیث بیست و هفتم: در سایۀ عرش خدا]

27 – حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ «رَحِمَهُ اللَّهُ» قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ،

عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ «علیه السلام»، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ «علیهما السلام» قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله» لِعَلِيٍّ:

امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، از پدر و جد بزرگوارشان: فرمودند که رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به امیر مؤمنان عَلَیْهِ السَّلاَمُ فرمودند:

ص: 66

«يَا عَلِيُّ! لَقَدْ مُثِّلَتْ إِلَيَّ أُمَّتِي فِي الطِّينِ، حِينَ رَأَيْتُ صَغِيرَهُمْ وَ كَبِيرَهُمْ أَرْوَاحاً، قَبْلَ أَنْ تُخْلَقَ أَجْسَادُهُمْ، وَ إِنِّي مَرَرْتُ بِكَ وَ شِيعَتِكَ، فَاسْتَغْفَرْتُ لَكُمْ.»

«ای علی! در عالم طینت امتم را نشانم دادند، ارواح آنها، قبل از خلقت بدنهایشان، بعضی کوچک و بعضی بزرگ بودند. بر تو و شیعیانت گذر کردم، پس برای شما طلب مغفرت نمودم.»

فَقَالَ عَلِيٌّ: «يَا نَبِيَّ اللَّهِ! زِدْنِي فِيهِمْ.» قَالَ:

امیر مؤمنان عرضه داشتند: «ای نبیّ خدا! بیشتر بفرمایید.» حضرت فرمودند:

«نَعَمْ. يَا عَلِيُّ! تَخْرُجُ أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ مِنْ قُبُورِكُمْ، وَ وُجُوهُكُمْ؛ كَالْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ، وَ قَدْ فُرِّجَتْ عَنْكُمُ الشَّدَائِدُ، وَ ذَهَبَتْ عَنْكُمُ الْأَحْزَانُ؛ تَسْتَظِلُّونَ تَحْتَ الْعَرْشِ؛ تَخَافُ النَّاسُ وَ لَا تَخَافُونَ، وَ تَحْزَنُ النَّاسُ وَ لَا تَحْزَنُونَ، وَ تُوضَعُ لَكُمْ مَائِدَةٌ، وَ النَّاسُ فِي الْمُحَاسَبَةِ.».»

«بله. ای علی! تو و شیعیانت از قبرهایتان خارج می شوید، در حالی که

چهره هایتان چون ماه شب چهارده می درخشد. سختی ها بر شما هموار، و غم و اندوه از شما برداشته شده؛ در سایۀ عرش قرار می گیرید. مردم نگرانند و شما آسوده خاطرید. مردم ناراحتند و شما غمی بر دل ندارید. بر سر سفرۀ بهشتی می نشینید، در حالی که مردم به حسابرسی مشغولند.».»

[حدیث بیست و هشتم: غفلت مردم از واقعۀ غدیر]

28 – أَبِي «رَحِمَهُ اللَّهُ» قَالَ: حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ، عَنْ مُحَمَّدٍ الْقِبْطِيِّ قَالَ:

سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ «علیه السلام» يَقُولُ لِلنَّاسِ:

شنیدم که امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ به مردم می فرمایند:

ص: 67

«أَغْفَلُوا قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله» فِي عَلِيٍّ، فِي يَوْمِ غَدِيرِ خُمٍّ؛ كَمَا أَغْفَلُوا قَوْلَهُ يَوْمَ مَشْرَبَةِ أُمِّ إِبْرَاهِيمَ: أَتَى النَّاسُ يَعُودُونَهُ، فَجَاءَ عَلِيٌّ «علیه السلام» لِيَدْنُوَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله»، فَلَمْ يَجِدْ مَكَاناً.

«مردم از فرمایش رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در غدیر خم که دربارۀ حضرت علی عَلَیْهِ السَّلاَمُ بود، غافل شدند؛ همانطور که فرمایش حضرت را در روز مشربۀ أمّ ابراهیم فراموش کردند: مردم به عیادت پیامبر آمده بودند. حضرت علی عَلَیْهِ السَّلاَمُ هم وارد شدند تا نزدیک حضرت باشند، اما مکانی نیافتند.

فَلَمَّا رَأَى رَسُولُ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله»، أَنَّهُمْ لَا يُفْرِجُونَ لِعَلِيٍّ «علیه السلام»، قَالَ:

وقتی رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ دیدند که برای امیر مؤمنان عَلَیْهِ السَّلاَمُ جایی را باز نکردند، فرمودند:

«يَا مَعْشَرَ النَّاسِ! هَذَا أَهْلُ بَيْتِي؛ تَسْتَخِفُّونَ بِهِمْ وَ أَنَا حَيٌّ بَيْنَ ظَهْرَانَيْكُمْ! أَمَا وَ اللَّهِ، لَئِنْ غِبْتُ، فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَغِيبُ عَنْكُمْ. إِنَّ الرَّوْحَ، وَ الرَّاحَةَ، وَ الرِّضْوَانَ، وَ الْبُشْرَى، وَ الْحُبَّ، وَ الْمَحَبَّةَ، لِمَنِ ائْتَمَّ بِعَلِيٍّ، وَ تَوَلَّاهُ، وَ سَلَّمَ لَهُ. وَ لِلْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ حَقٌّ عَلَيَّ: أَنْ أُدْخِلَهُمْ فِي شَفَاعَتِي؛ لِأَنَّهُمْ أَتْبَاعِي، فَمَنْ تَبِعَنِي، فَإِنَّهُ مِنِّي؛ مَثَلٌ جَرَى فِي إِبْرَاهِيمَ؛ لِأَنِّي مِنْ إِبْرَاهِيمَ، وَ إِبْرَاهِيمُ مِنِّي، وَ دِينِي دِينُهُ، وَ سُنَّتِي سُنَّتُهُ، وَ فَضْلُهُ فَضْلِي، وَ أَنَا أَفْضَلُ مِنْهُ، وَ فَضْلِي لَهُ فَضْلٌ تَصْدِيقُ قَوْلِ رَبِّي: (ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ).»(1)

وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله» قَدْ أَثْبَتَ رِجْلَهُ فِي مَشْرَبَةِ أُمِّ إِبْرَاهِيمَ حِينَ عَادَهُ النَّاسُ.»

ص: 68


1- . آل عمران (3) – الآیة 34.

«ای مردم! این آقا از اهل بیت من است. هنوز در میان شمایم و او را سبک می شمارید! بدانید، به خدا سوگند اگر از میان شما بروم، خداوند از شما غائب نیست. بی شک آسایش، راحتی، خوشنودی، دوستی و محبّت برای کسی است که علی را مهم بداند، ولایتش را بپذیرد و دوستش داشته باشد. جانشینان بعد از او بر من حقّی دارند: اینکه آنها را شفاعت نمایم؛ زیرا آنان مرا تبعیّت کرده اند و آنکه از من پیروی کند، از من است. مثل آنچه دربارۀ حضرت ابراهیم وارد شده؛ زیرا من از ابراهیم هستم، و او از من است. دین من دین او، سنت من سنت او؛ فضل او فضل من، و من برتر از اویم، و فضل من برای اوست که فرمایش خداوند، آن را تأیید می فرماید: (بعضی از فرزندان از بعض دیگرند، و خدا شنوا و داناست.).» پاهای رسول خدا متورم شده بود و مردم در مشربۀ أم ابراهیم به عیادت حضرت آمده بودند.»

[حدیث بیست و نهم: حسنه و سیئه]

29 – أَبِي «رَحِمَهُ اللَّهُ» قَالَ: حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ، عَنْ أَبِي دَاوُدَ الْأَعْمَى، عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ الْجَدَلِيِّ قَالَ:

قَالَ عَلِيٌّ «علیه السلام»:

امیر مؤمنان عَلَیْهِ السَّلاَمُ فرمودند:

«يَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ! أَ لَا أُحَدِّثُكَ بِالْحَسَنَةِ الَّتِي مَنْ جَاءَ بِهَا أَمِنَ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ السَّيِّئَةِ الَّتِي مَنْ جَاءَ بِهَا أَكَبَّهُ اللَّهُ عَلَى وَجْهِهِ فِي النَّارِ؟»

«ای اباعبدالله! آیا به تو حسنه ای که هر کس آن را روز قیامت بیاورد ایمن، و هر کس سیئه ای را بیاورد، خداوند او را با صورت به آتش می اندازد، خبر ندهم؟!»

ص: 69

قَالَ: قُلْتُ: بَلَى. قَالَ:

عرض کردم: بله آقا بفرمایید. حضرت فرمودند:

«الْحَسَنَةُ حُبُّنَا وَ السَّيِّئَةُ بُغْضُنَا.»

« محبت ما اهل بیت حسنه، و بغض و دشمنی ما سیئه است.»

[حدیث سی­ام: شیعه یعنی تسلیم محض اهل بیت]

30 – وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ، عَنْ إِسْحَاقَ النَّحْوِيِّ قَالَ:

سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ «علیه السلام» يَقُولُ:

از امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ شنیدم که می فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ أَدَّبَ نَبِيَّهُ «صلی الله علیه و آله» عَلَى مَحَبَّتِهِ: (إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ)،(1) ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ، فَقَالَ: (ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)،(2)

وَ قَالَ: (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ).(3)

«همانا خداوند پیامبر صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را بر اساس محبتش تربیت نموده: (به راستی که تو بر خلق بزرگی هستی.) سپس (دین) را به او سپرد و فرمود: (آنچه را که پیامبر برای شما آورده، بگیرید و آنچه را که شما را از آن نهی می کند، اجتناب کنید.) و فرمود: (کسی که از پیامبر فرمانبرداری کند، از خدا فرمانبری کرده است.)

ص: 70


1- . القلم (68 ) – الآیة 4.
2- . الحشر (59 ) – الآیة 7.
3- . النساء (4) – الآیة 80.

وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله» فَوَّضَ إِلَى عَلِيٍّ «علیه السلام»، فَائْتَمَنَهُ، فَسَلَّمْتُمْ، وَ جَحَدَ النَّاسُ. فَوَ اللَّهِ، لَنُحِبُّكُمْ؛ أَنْ تَقُولُوا إِذَا قُلْنَا، وَ تَصْمُتُوا إِذَا صَمَتْنَا، وَ نَحْنُ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ. وَ اللَّهِ، مَا جَعَلَ لِأَحَدٍ مِنْ خَيْرٍ فِي خِلَافِ أَمْرِهِ.»

همانا رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ آن را به امیر مؤمنان عَلَیْهِ السَّلاَمُ سپرد و او امانتداری کرد. شما شیعیان نسبت به آن تسلیم شدید، اما مردم انکار کردند. به خدا سوگند، اگر آنچه را ما بگوییم، بگویید، و آنجا که ما ساکتیم، ساکت باشید، شما را دوست داریم. ما واسطۀ بین شما و خداییم. به خدا سوگند که خداوند برای هیچ کس در مخالفت با فرمانش خیری قرار نداده است.»

[حدیث سی و یکم: از سرگیری عمل برای مؤمن]

31 – وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَلَاءٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ،

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ «علیه السلام» قَالَ:

امام باقر عَلَیْهِ السَّلاَمُ فرمودند:

«إِنَّ ذُنُوبَ الْمُؤْمِنِينَ مَغْفُورَةٌ لَهُمْ، فَلْيَعْمَلِ الْمُؤْمِنُ لِمَا يَسْتَأْنِفُ. أَمَا! إِنَّهَا لَيْسَتْ إِلَّا لِأَهْلِ الْإِيمَانِ.»

«به راستی که گناهان مؤمنین بخشیده شده اند، پس مؤمن باید عملش را از سر گیرد. آگاه باشید! بخشش گناهان و از سر گیری کارها، تنها مربوط به اهل ایمان است.»

ص: 71

[حدیث سی و دوم: نصیب آخرت برای مؤمن و محرومیت کافر]

32 – وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ،

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ «علیه السلام» قَالَ:

امام باقر عَلَیْهِ السَّلاَمُ فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ «عَزَّوَجَلَّ» يُعْطِي الدُّنْيَا مَنْ يُحِبُّ وَ يُبْغِضُ، وَ لَا يُعْطِي الآخِرَةَ إِلَّا مَنْ أَحَبَّ.

«به راستی که خداوند دنیا را به هر کس که دوست یا دشمنش بدارد، عطا می فرماید، اما آخرت را تنها به کسی که دوستش دارد، عطا می کند.

وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَسْأَلُ رَبَّهُ مَوْضِعَ سَوْطٍ مِنَ الدُّنْيَا فَلَا يُعْطِيهِ، وَ يَسْأَلُهُ الآخِرَةَ فَيُعْطِيهِ مَا شَاءَ.

همانا مؤمن از پروردگارش نعمتی را از دنیا می خواهد و به او داده نمی شود، اما آنچه را از آخرت بخواهد، عطا می فرماید.

وَ يُعْطِي الْكَافِرَ مِنَ الدُّنْيَا قَبْلَ أَنْ يَسْأَلَهُ مَا شَاءَ، وَ يَسْأَلُهُ مَوْضِعَ سَوْطٍ فِي الآخِرَةِ فَلَا يُعْطِيهِ إِيَّاهُ.»

به کافر آنچه را از دنیا بخواهد، بدون درخواست، عطا می کند، اما نصیبی را در آخرت مسئلت می کند، پس به او نمی دهد.»

ص: 72

[حدیث سی و سوم: رضایت خدا از شیعیان]

33 – وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَضْلِ، عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ:

سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ «علیه السلام» يَقُولُ:

از امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ شنیدم:

«أَنْتُمْ لِلْجَنَّةِ وَ الْجَنَّةُ لَكُمْ؛ أَسْمَاؤُكُمُ الصَّالِحُونَ وَ الْمُصْلِحُونَ، وَ أَنْتُمْ أَهْلُ الرِّضَا عَنِ اللَّهِ بِرِضَاهُ عَنْكُمْ، وَ الْمَلَائِكَةُ إِخْوَانُكُمْ فِي الْخَيْرِ إِذَا اجْتَهَدُوا.»

«شما برای بهشت و بهشت برای شماست. نام شما صالح و مصلح است، و شما به خاطر اینکه خداوند از شما راضی شده است، به مقام رضا رسیده ، و از خدا راضی هستید. اگر تلاش کنید، فرشتگان در کار خیر، برادران شما هستند.»

[حدیث سی و چهارم: منزلگاه مؤمن]

34 – وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ،

قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ «علیه السلام»:

امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ فرمودند:

«دِيَارُكُمْ لَكُمْ جَنَّةٌ، وَ قُبُورُكُمْ لَكُمْ جَنَّةٌ؛ لِلْجَنَّةِ خُلِقْتُمْ، وَ إِلَى الْجَنَّةِ تَصِيرُونَ.»

«شهرهایتان و قبرهای شما برایتان بهشت است. برای بهشت آفریده شده و به سوی آن در حرکتید.»

ص: 73

[حدیث سی و پنجم: تعجب حور العین]

35 – وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ،

قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ:

از امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ شنیدم که می فرمودند:

«إِذَا قَامَ الْمُؤْمِنُ فِي الصَّلَاةِ، بَعَثَ اللَّهُ الْحُورَ الْعِينَ حَتَّى يَحْدِقْنَ بِهِ، فَإِذَا انْصَرَفَ وَ لَمْ يَسْأَلِ اللَّهَ مِنْهُنَّ شَيْئاً، تَفَرَّقْنَ وَ هُنَّ مُتَعَجِّبَاتٌ.»

«اگر مؤمن برای نماز برخیزد، خداوند حور العین را در اطراف او گرد می آورد. پس اگر نمازش به اتمام رسید و از خداوند درخواستی ننمود، آنها با تعجب از پیرامون او پراکنده می شوند.»

[حدیث سی و ششم: نهری در بهشت برای مؤمنان]

36 – حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنِ الْحَارِثِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَحْوَلِ،

عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ «علیه السلام»، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ «علیه السلام» قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ:

امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، از امام باقر عَلَیْهِ السَّلاَمُ نقل فرمودند که از پدرم شنیدم که می فرمودند:

«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله» لَمَّا أُسْرِيَ بِهِ قَالَ لِعَلِيٍّ «علیه السلام»:

«همانا وقتی رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به معراج رفتند، به امیر مؤمنان عَلَیْهِ السَّلاَمُ فرمودند:

«يَا عَلِيُّ! إِنِّي رَأَيْتُ فِي الْجَنَّةِ نَهَراً أَبْيَضَ مِنَ اللَّبَنِ، وَ أَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ، وَ أَشَدَّ اسْتِقَامَةً مِنَ السَّهْمِ؛ فِيهِ أَبَارِيقُ عَدَدَ نُجُومِ السَّمَاءِ عَلَى شَاطِئِهِ قِبَابُ الْيَاقُوتِ الْأَحْمَرِ وَ الدُّرِّ الْأَبْيَضِ، فَضَرَبَ جَبْرَئِيلُ بِجَنَاحِهِ إِلَى جَانِبِهِ، فَإِذَا هُوَ مِسْكٌ أَذْفَرُ.

ص: 74

«ای علی! در بهشت نهری دیدم که از شیر سفیدتر، از عسل شیرین تر، و از تیر محکم تر بود. در ساحل نهر به اندازۀ ستارگان آسمان کاسه هایی گنبد گونه از یاقوت سرخ و درّ سفید قرار داشت. جبرئیل با بالش به کنار آن زد و بوی مشک پخش شد.»

ثُمَّ قَالَ: وَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ؛ إِنَّ فِي الْجَنَّةِ لَشَجَراً يَتَصَفَّقُ بِالتَّسْبِيحِ بِصَوْتٍ لَمْ يَسْمَعِ الْأَوَّلُونَ وَ الآخِرُونَ بِأَحْسَنَ مِنْهُ؛ يُثْمِرُ ثَمَراً كَالرُّمَّانِ، وَ تُلْقِي الثَّمَرَةَ عَلَى الرَّجُلِ، فَيَشُقُّهَا عَنْ تِسْعِينَ حُلَّةً. وَ الْمُؤْمِنُونَ عَلَى كَرَاسِيَّ مِنْ نُورٍ، وَ هُمُ الْغُرُّ الْمُحَجَّلُونَ. أَنْتَ قَائِدُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

سپس فرمودند: «به خدایی که جان محمد به دست اوست، در بهشت درختی است که با بهترین صوتی که هیچ کس آن را نشنیده، تسبیح خدا می گوید؛ میوۀ آن مثل انار است که وقتی در برابر مؤمن شکافته می شود، نود حله می گردد. مؤمنان بر تخت هایی از نور نشسته اند، در حالی که پیشانی شان می درخشد، و تو در قیامت رهبر آنانی.

عَلَى الرَّجُلِ نَعْلَانِ شِرَاكُهُمَا مِنْ نُورٍ؛ يُضِي ءُ أَمَامَهُ حَيْثُ شَاءَ مِنَ الْجَنَّةِ، فَبَيْنَا هُوَ كَذَلِكَ إِذْ أَشْرَفَتْ عَلَيْهِ امْرَأَةٌ مِنْ فَوْقِهِ تَقُولُ: سُبْحَانَ اللَّهِ، يَا عَبْدَاللَّهِ! مَا لَكَ فِينَا دَوْلَةٌ؟! فَيَقُولُ: مَنْ أَنْتِ؟، فَتَقُولُ: أَنَا مِنَ اللَّوَاتِي قَالَ اللَّهُ «عَزَّوَجَلَ»:

بر پای آنان کفش هایی است که بندهایش از نور بوده و مقابل آنان را از بهشت تا هر جا که بخواهند روشن می کند. در اینجاست که زنی از بالا به او نگریسته و می گوید: پاک و منزه است خداوند. ای بندۀ خدا! تو بر ما تسلطی نداری؟! مؤمن می گوید: تو کیستی؟ زن جواب می دهد: من از کنیزانی هستم که خداوند دربارۀ آنان می فرماید:

ص: 75

(فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ).(1) ثُمَّ قَالَ: وَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ، إِنَّهُ لَيَجِيئُهُ كُلَّ يَوْمٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ يُسَمُّونَهُ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِيهِ.»

(کسی نمی داند به خاطر آنچه انجام می دهند، چه خوشی هایی برای آنها نهفته شده.) سپس فرمودند: سوگند به خدایی که جان محمد به دست اوست، هر روز هفتاد هزار فرشته به محضر مؤمن حاضر می شوند و نام او و پدرش را صدا می زنند.»

[حدیث سی و هفتم: امام و مأمومی که یکدیگر را لعنت می­کنند]

37 – حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ، عَنْ مَالِكِ بْنِ الْجُهَنِيِّ،

عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ «علیه السلام» قَالَ:

امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ فرمودند:

«يَا مَالِكُ! مَا تَرْضَوْنَ أَنْ تُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَ تُؤَدُّوا الزَّكَاةَ وَ تَكُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ؟!»

«ای مالک! راضی نمی شوید که نماز بخوانید و زکات دهید و تقوا نگه دارید و وارد بهش شوید؟!»

ثُمَّ قَالَ:

سپس فرمودند:

ص: 76


1- . السجدة (32) – الآیة 17.

«يَا مَالِكُ! إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ قَوْمٍ ائْتَمُّوا بِإِمَامٍ فِي دَارِ الدُّنْيَا إِلَّا جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَلْعَنُهُمْ وَ يَلْعَنُونَهُ إِلَّا أَنْتُمْ، وَ مَنْ كَانَ بِمِثْلِ حَالِكُمْ.»

«ای مالک! هیچ ملتی نیست که امامی را قصد نموده و تبعیت کند، جز آنکه در قیامت آنان او را، و او آنان را لعنت کند، به جز شما و کسی که حال و اعتقاد شما را داشته باشد.»

ثُمَّ قَالَ:

سپس فرمودند:

«يَا مَالِكُ مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ، شَهِيدٌ بِمَنْزِلَةِ الضَّارِبِ بِسَيْفِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ.»

«ای مالک! کسی از شما که بر ولایت ما بمیرد، مقام شهیدی را دارد که با شمشیر در راه خدا جنگیده است.»

قَالَ: وَ قَالَ مَالِكٌ: بَيْنَمَا أَنَا عِنْدَهُ ذَاتَ يَوْمٍ جَالِسٌ، وَ أَنَا أُحَدِّثُ نَفْسِي بِشَيْ ءٍ مِنْ فَضْلِهِمْ، فَقَالَ لِي:

مالک گوید: روزی در مجلسی نزد امام نشسته بودم و پیش خود فضائل اهل بیت را در ذهن مرور می کردم. حضرت به من فرمودند:

«أَنْتُمْ وَ اللَّهِ شِيعَتُنَا، لَا تَظُنُّ أَنَّكَ مُفَرِّطٌ فِي أَمْرِنَا.

«به خدا قسم که شما شیعیان مایید، گمان مکن که در ولایت ما زیاده روی کردی.

يَا مَالِكُ! إِنَّهُ لَا يَقْدِرُ عَلَى صِفَةِ اللَّهِ أَحَدٌ، فَكَمَا لَا يَقْدِرُ عَلَى صِفَةِ اللَّهِ، فَكَذَلِكَ

ص: 77

لَا يَقْدِرُ عَلَى صِفَةِ الرَّسُولِ «صلی الله علیه و آله»، وَ كَمَا لَا يَقْدِرُ عَلَى صِفَةِ الرَّسُولِ، فَكَذَلِكَ لَا يَقْدِرُ عَلَى صِفَتِنَا، وَ كَذَلِكَ لَا يَقْدِرُ عَلَى صِفَةِ الْمُؤْمِنِ.

ای مالک! هیچ کس توانایی توصیف خدا را ندارد. پس همانطور که توانایی توصیف خدا را ندارد، نمی تواند رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را توصیف نماید، و همانگونه که قدرت بر وصف رسول خدا ندارد، نمی تواند ما را توصیف نماید، و همچنین توانایی توصیف مؤمن را ندارد.

يَا مَالِكُ! إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَلْقَى أَخَاهُ فَيُصَافِحُهُ، فَلَا يَزَالُ اللَّهُ يَنْظُرُ إِلَيْهِمَا، وَ الذُّنُوبُ تَنْحَاتُّ عَنْ وُجُوهِهِمَا حَتَّى يَتَفَرَّقَا، وَ إِنَّهُ لَا يَقْدِرُ عَلَى صِفَةِ مَنْ هُوَ هَكَذَا.»

ای مالک! همانا مؤمن به ملاقات برادرش می رود و با او دست می دهد، پس خداوند با رحمت خویش بر آن دو نظر می کند، و تا وقتی که از هم جدا شوند، گناهانشان را می ریزد، و بدون شک کسی نمی تواند این افراد را توصیف نماید.»

وَ قَالَ:

و فرمودند:

«إِنَّ أَبِي «علیه السلام» كَانَ يَقُولُ: «لَنْ تَطْعَمَ النَّارُ مَنْ يَصِفُ هَذَا الْأَمْرَ.».»

«به راستی پدرم می فرمودند: «کسی که امر ولایت ما را داشته باشد، هرگز طعم آتش را نمی چشد.».»

ص: 78

[حدیث سی و هشتم: قبولی اعمال تنها از آن شیعیان است]

38 - حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ، عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عُمَرَ الْكَلْبِيِّ قَالَ:

قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ «علیه السلام»:

امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ فرمودند:

«مَا أَكْثَرَ السَّوَادَ!»

«چقدر سیاهی زیاد است!» (کنایه از جمعیت بسیار مردمان عامه است.)

قَالَ: قُلْتُ لَهُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! مَا أَكْثَرَ السَّوَادَ، فَقَالَ:

عرضه داشتم: ای پسر رسول خدا! سیاهی بسیار است. حضرت فرمودند:

«أَمَا وَ اللَّهِ مَا يَحُجُّ لِلَّهِ «عَزَّوَجَلَّ» غَيْرُكُمْ، وَ لَا يُصَلِّي الصَّلَاتَيْنِ غَيْرُكُمْ، وَ لَا يُؤْتَى أَجْرَهُ مَرَّتَيْنِ غَيْرُكُمْ، وَ إِنَّكُمْ لَدُعَاةُ [لَرُعَاةُ] الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ وَ النُّجُومِ، وَ لَكُمْ يُغْفَرُ، وَ مِنْكُمْ يُتَقَبَّلُ.»

«آگاه باشید! به خدا سوگند کسی غیر از شما برای خدا حج به جا نمی آورد، و دو نماز (واجب و مستحب) نمی خواند، و غیر شما پاداش مضاعف نمی گیرد، و به راستی که شمایید که به خورشید و ماه و ستارگان دعوت می کنید. بخشش تنها برای شماست و اعمال تنها از شما قبول می شود.»

ص: 79

[حدیث سی و نهم: نامۀ اعمال بدون عمل پر می­شود]

39 – حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ «رَحِمَهُ اللَّهُ» قَالَ: حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ، عَنِ الصَّبَّاحِ بْنِ سَيَابَةَ،

عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ «علیه السلام» قَالَ:

امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ فرمودند:

«إِنَّ الرَّجُلَ لَيُحِبُّكُمْ وَ مَا يَدْرِي مَا تَقُولُونَ، فَيُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ.

«همانا مردی شما را دوست دارد، در حالی که نمی داند اعتقاد شما چیست، پس خداوند او را وارد بهشت می کند.»

وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيُبْغِضُكُمْ وَ مَا يَدْرِي مَا تَقُولُونَ، فَيُدْخِلُهُ اللَّهُ النَّارَ.

و همانا مردی با شما دشمنی می کند، در حالی که نمی داند اعتقاد شما چیست، پس خداوند او را وارد جهنم می کند.

وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَمْلَأُ صَحِيفَتَهُ مِنْ غَيْرِ عَمَلٍ.»

و همانا مردی بدون عمل خیر، نامۀ عملش لبریز می شود.»

قُلْتُ: فَكَيْفَ؟ قَالَ:

عرض کردم: چگونه ممکن است؟ حضرت فرمودند:

«يَمُرُّ بِالْقَوْمِ يَنَالُونَ مِنَّا، وَ إِذَا رَأَوْهُ قَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: إِنَّ هَذَا الرَّجُلَ مِنْ شِيعَتِهِمْ. وَ يَمُرُّ بِهِمُ الرَّجُلُ مِنْ شِيعَتِنَا، فَيَرْمُونَهُ وَ يَقُولُونَ فِيهِ، فَيَكْتُبُ اللَّهُ لَهُ بِذَلِكَ حَسَنَاتٍ حَتَّى يَمْلَأَ صَحِيفَتَهُ مِنْ غَيْرِ عَمَلٍ.»

ص: 80

«به مردمانی برخورد می کند که بدگویی ما را می کنند، وقتی آنها او را می بینند، به یکدیگر می گویند: این مرد از شیعیان آنهاست. مردی از شیعیان ما به آنها برخورد می کند، پس به او تهمت می زنند. به همین خاطر خداوند برای او حسنه می نویسد تا نامۀ عملش، بدون اینکه عملی انجام دهد، از آن پر شود.

[حدیث چهلم: تفاوت مؤمن و کافر در خوراک و پوشاک]

40 – أَبِي «رَحِمَهُ اللَّهُ» قَالَ: حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ، عَنْ مَنْصُورٍ الصَّيْقَلِ قَالَ:

كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ «علیه السلام» فِي فُسْطَاطِهِ بِمِنًى، فَنَظَرَ إِلَى النَّاسِ، فَقَالَ:

در سرزمین منا نزد امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ بودیم که امام به مردم نگریستند و فرمودند:

«يَأْكُلُونَ الْحَرَامَ، وَ يَلْبَسُونَ الْحَرَامَ، وَ يَنْكِحُونَ الْحَرَامَ، وَ لَكِنْ أَنْتُمْ تَأْكُلُونَ الْحَلَالَ، وَ تَلْبَسُونَ الْحَلَالَ، وَ اللَّهِ مَا يَحُجُّ غَيْرُكُمْ، وَ لَا يُتَقَبَّلُ إِلَّا مِنْكُمْ.»

«آنها حرام می خورند، و حرام می پوشند، و حرام ازدواج می کنند، اما شما حلال می خورید و حلال می پوشید. به خدا قسم! غیر از شما کسی حج به جا نمی آورد، و به جز از شما عملی پذیرفته نمی شود.»

[حدیث چهل و یکم: انتخاب الهی شیعیان]

41 – وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ، عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ:

قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ «علیه السلام»:

امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ فرمودند:

«يَا عُمَرُ! إِنَّ اللَّهَ يُعْطِي الدُّنْيَا مَنْ يُحِبُّ وَ يُبْغِضُ، وَ لَا يُعْطِي هَذَا الْأَمْرَ إِلَّا صَفْوَتَهُ مِنْ خَلْقِهِ.

ص: 81

«ای عمر! به راستی خداوند دنیا را به هر کس که دوست یا دشمنش بدارد، عطا می فرماید، اما ولایت ما را تنها به افرادی که انتخابشان کرده، عطا می فرماید.

أَنْتُمْ وَ اللَّهِ عَلَى دِينِي وَ دِينِ آبَائِي إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ، لَا أَعْنِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ وَ لَا الْبَاقِرَ وَ لَوْ كَانَ هَؤُلَاءِ عَلَى دِينِ هَؤُلَاءِ.»

به خدا سوگند که شما بر دین من و دین پدرانم ابراهیم و اسماعیل هستید، منظورم از پدر، امام سجاد و امام باقر نیست، هر چند که آنان نیز بر دین ابراهیم و اسماعیل هستند.»

[حدیث چهل و دوم: همراهی با محبوب]

42 – وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ، عَنْ مُوسَى النُّمَيْرِيِّ،

عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ «علیه السلام» قَالَ:

امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ فرمودند:

«أَتَى رَسُولَ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله» رَجُلٌ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنِّي لَأُحِبُّكَ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله»: «أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ».»

«مردی نزد رسول خدا صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ آمد و عرضه داشت: ای رسول خدا! به راستی که شما را دوست دارم. حضرت فرمودند: «تو با کسی هستی که دوستش داری.».»

ص: 82

[حدیث چهل و سوم: کسی از شیعیان در جهنم نیست]

43 – حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَاجِيلَوَيْهِ «رَحِمَهُ اللَّهُ» قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى، عَنْ حَنْظَلَةَ، عَنْ مُيَسِّرٍ قَالَ:

سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا «علیه السلام» يَقُولُ:

از امام رضا عَلَیْهِ السَّلاَمُ شنیدم که می فرمودند:

«لَا يُرَى مِنْكُمْ فِي النَّارِ اثْنَانِ. لَا، وَ اللَّهِ وَ لَا وَاحِدٌ.»

«دو نفر از شما شیعیان در آتش دیده نمی شود، نه، به خدا قسم، یک نفر هم دیده نمی شود.»

قَالَ: فَقُلْتُ: أَيْنَ ذَا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ؟ فَأَمْسَكَ هُنَيْئَةً. قَالَ: فَإِنِّي مَعَهُ ذَاتَ يَوْمٍ فِي الطَّوَافِ، إِذْ قَالَ:

عرض کردم: این مطلب از کجای کتاب خداوند است؟ حضرت سکوت کرده، جواب نفرمودند، تا اینکه روزی در طواف بودم که فرمودند:

«يَا مُيَسِّرُ! أُذِنَ لِي فِي جَوَابِكَ عَنْ مَسْأَلَتِكَ كَذَا.»

«ای میّسر! برایم فرصتی مهیا شد تا جواب سئوالت را بدهم.

قَالَ: قُلْتُ: فَأَيْنَ هُوَ مِنَ الْقُرْآنِ؟ فَقَالَ:

عرضه داشتم: آن مطلب از کجای قرآن است؟ حضرت فرمودند:

«فِي سُورَةِ الرَّحْمَنِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ «عَزَّوَجَلَّ»: (فَيَوْمَئِذٍ لَا يُسْأَلُ عَنْ ذَنْبِهِ مِنْكُمْ إِنْسٌ وَ لَا جَانٌّ)(1)

ص: 83


1- . الرحمن (55) – الآیة 39 .

«در سورۀ «الرحمن» است که خداوند می فرماید: (در آن روز از شما، چه انسان و چه جن، از هیچ گناهی سئوال نمی شود.)

فَقُلْتُ لَهُ: لَيْسَ فِيهَا (مِنْكُمْ)؟! قَالَ:

عرض کردم: عبارت (مِنْكُمْ) در آیه نیست؟! حضرت فرمودند:

«إِنَّ أَوَّلَ مَنْ قَدْ غَيَّرَهَا ابْنُ أَرْوَى، وَ ذَلِكَ أَنَّهَا حُجَّةٌ عَلَيْهِ وَ عَلَى أَصْحَابِهِ. وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ فِيهَا (مِنْكُمْ)، لَسَقَطَ عِقَابُ اللَّهِ «عَزَّوَجَلَّ» عَنْ خَلْقِهِ. إِذَا لَمْ يُسْأَلْ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لَا جَانٌّ، فَلِمَنْ يُعَاقِبُ اللَّهُ إِذًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ؟!»

«اولین فردی که آن را تغییر داد، «إبن أروی» بود. آن عبارت حجت و دلیلی بر ضد او و یارانش بود. اگر عبارت (مِنْكُمْ) در آیه نمی بود، خداوند عقاب و عذاب را از مخلوقاتش برمی داشت. اگر جن و انس به خاطر گناهانشان مورد بازخواست قرار نگیرند، پس خداوند در روز قیامت چه کسی را عقاب می کند؟!»

[حدیث چهل و چهارم: معنای نعمت و پادشاهی بزرگ]

44 – حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ «رَحِمَهُ اللَّهُ» قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ:

قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ «علیه السلام» ذَاتَ يَوْمٍ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! قَوْلُ اللَّهِ «عَزَّوَجَلَّ»: (وَ إِذا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيماً وَ مُلْكاً كَبِيراً)؟(1)

قَالَ: فَقَالَ لِي:

ص: 84


1- . الإنسان ( 76) – الآیة 20.

عباس بن یزید گوید: روزی به امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ عرض کردم: فدایتان شوم! معنای این فرمایش خداوند چیست: (وقتی آن جایگاه را ببینی، نعمت و پادشاهی بزرگی را می بینی.) حضرت به من فرمودند:

«إِذَا أَدْخَلَ اللَّهُ أَهْلَ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ، أَرْسَلَ رَسُولًا إِلَى وَلِيٍّ مِنْ أَوْلِيَائِهِ، فَيَجِدُ الْحَجَبَةَ عَلَى بَابِهِ، فَتَقُولُ لَهُ: «قِفْ حَتَّى يُسْتَأْذَنَ لَكَ»، فَمَا يَصِلُ إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ إِلَّا بِإِذْنٍ، وَ هُوَ قَوْلُهُ: (وَ إِذا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيماً وَ مُلْكاً كَبِيراً).»

«وقتی خداوند اهل بهشت را به آن وارد می کند، فرستاده ای را به سوی او که دوستی از دوستان خداست، می فرستد. آن فرستاده حجابی را بر درب بهشت می یابد که به او می گوید: «صبر کن تا برایت اجازه بگیرم.» پس آن فرستاده به محضر دوست خدا نمی رسد، تا اینکه به او اجازۀ ورود دهند. و این فرمایش خداوند است: (نعمت و پادشاهی بزرگی را می بینی).»

[حدیث چهل و پنجم: شفاعت کنه­گاران از شیعه]

45 – حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ «رَحِمَهُ اللَّهُ» قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْعِيصِ رَفَعَهُ،

عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ «علیه السلام» قَالَ: قَالَ:

امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ فرمودند:

«إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَشْفَعُ فِي الْمُذْنِبِينَ مِنْ شِيعَتِنَا، فَأَمَّا الْمُحْسِنُونَ فَقَدْ نَجَّاهُمُ اللَّهُ.»

«ما در روز قیامت، گنه کاران از شیعیان مان را شفاعت می کنیم. اما آنان که به مقام احسان رسیده اند را خداوند نجات می دهد.»

ص: 85

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109