درسنامۀ امام شناسی

مشخصات کتاب

درسنامۀ امام شناسی (از کتاب حیات القلوب)

نویسنده: علامه محمد باقر مجلسی

بازنویسی:حیدر طاهری پاکدل

ناشر: اعتقاد ما

مدیر هنری: محمد عباس زاده

تیراژ: 1000 نسخه

نوبت چاپ: اول بهار 1401

شابک: 0-00-0000-000-987

ص: 1

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

ص: 2

تقدیم به:

ساحت مقدّس صاحب العصر و الزمان، ابن امیرالمؤمنين (عليه السلام) ، ولى امر مسلمين، ابن فاطمة الزهرا (عليها السلام) ، ابن سیدالشهدا (عليه السلام) ، حجة بن الحسن العسكرى (عليهما السلام) (روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء)

ص: 3

درسنامۀ امام شناسی

علامه محمدباقر مجلسی

بازنویسی: حیدر طاهری پاکدل

ص: 4

فهرست مطالب

* پیشگفتار...13

* جایگاه امامت...3

دلایل عقلی ضرورت وجود امام...19

دلیل اول: حکمت ولطف خداوند...19

دلیل دوم: حافظ شریعت...19

آیات ضرورت وجود امام...20

روایات ضرورت وجود امام...24

فواید امام غایب...26

شرایط نفع بردن از امام...27

* هادی بودن امام...51

ضرورت وجود هادی...53

هدایت تنها به وسیله امام...54

سعادت آخرت به سبب پیروی از امام...55

امام راهنمای خداشناسی...55

تأويل آيات هدايت به ائمه عليهم السلام ...56

* عصمت امام...65

حقیقت عصمت...68

دلایل عقلی عصمت...70

آیات عصمت...73

آیه اوّل: آیه ابتلی...73

آیه دوّم: آیه تطهیر...75

آیه سوم: آیه اولی الامر...76

آیه چهارم: آیه صادقین...76

ص: 5

احادیث عصمت...77

جواب از گزارش انجام معصیت از سوی امام...80

* علم امام...87

اعطای علم قرآن به اهل بیت عليهم السلام...89

اهل بیت عليهم السلام مبین و مفسر قرآن...90

اهل بیت عليهم السلام انذار دهندگان به قرآن...91

اهل بیت عليهم السلام راسخون در علم...92

اعطای علوم به اهل بیت عليهم السلام...96

علما در قرآن، ائمه عليهم السلام هستند...96

اهل بیت عليهم السلام محل علوم انبياء...100

* انتخاب امام...103

دلایل عقلی لزوم انتخاب امام توسط خداوند...105

آيات تعیین امام توسط خداوند:...110

اخبار تعیین امام توسط خداوند:...115

ائمه عليهم السلام برگزيده بندگان و آل ابراهيم هستند...120

اهل بیت عليهم السلام خلفاى خدا...126

* احادیث امامت...135

حدیث ثقلین...137

حدیث سفینه...144

حدیث باب حطه...145

حدیث غدیر...148

حدیث منزلت...150

حدیث انا مدینة العلم...150

ص: 6

حدیث من مات...151

اهل بیت عليهم السلام معیار شناخت دوست و دشمن خدا...151

ولایت اهل بیت عليهم السلام شرط قبولی اعمال...151

اهل بیت ریسمان دین...152

امیرالمومنین عليه السلام وصی و جانشین پیامبر صلی اللّه عليه وآله وسلم...152

اهل بیت عليهم السلام معیار حق...152

اهل بیت عليهم السلام برگزیده مخلوقات...153

* شناخت امام...157

علت لزوم معرفت امام...160

معرفت به امام ایمان و انکار آن کفر و ضلالت...161

تفسیر معرفت خدا به معرفت امام...165

انكار يك امام همچون انكار همه ائمه...169

معرفت امام زمان متوقف بر معرفت امام اول...170

معرفت امام در عصر غیبت...170

معرفت امام سبب هدایت و خروج از ظلمت...172

معرفت امام حسنه و انکار امام سیئه...172

* اطاعت از امام...175

سربلندی امر دین به اطاعت از امام...177

وجوب اطاعت از اهل بیت عليهم السلام...178

همسانی اطاعت از ائمه عليهم السلام...182

* مودّت و محبّت به امام...185

ص: 7

محبت نسبت به اهل بیت عليهم السلام اجر رسالت...187

محبت اهل بیت عليهم السلام سبب ایمنی از جهنم...188

مومن و حفظ مودت نسبت به اهل بیت عليهم السلام...188

محبت اهل بیت عليهم السلام سبب ازدیاد حسنه...189

وجوب محبت نسبت به اهل بیت عليهم السلام...189

مقام محب اهل بیت عليهم السلام در هنگام مرگ و قیامت...192

محبت اهل بیت عليهم السلام بنیان دین...193

خیر و برکت در محبت اهل بیت عليهم السلام...193

محبت ملائکه به اهل بیت عليهم السلام...193

مجازات قاتلین محبین اهل بیت عليهم السلام...194

* فضائل اهل بیت عليهم السلام 1...199

آل یاسین...201

اهل ذکر...202

آیات و بیّنات و کتاب...205

والدین و ارحام و ذوی القربی...208

امانت...211

نور و انوار و مساجد و بیوت مقدسه...213

* فضائل اهل بیت عليهم السلام 2...235

شهدا و گواهان بر خلق...237

مومن، ایمان، اسلام و مسلمین...243

ابرار و متقیان و سابقان و مقرّبان...254

صراط و سبیل...256

صدق و صادق و صدیق...260

حسنه و حسنی...263

ص: 8

* فضائل اهل بیت عليهم السلام 3...271

نعمت و نعیم...273

شمس و قمر و نجوم و بروج...280

حبل اللّه و عروه الوثقی...283

صافون و مسبحون...286

اهل رضوان و درجات...287

انسان...290

بحر و لولو و مرجان...290

ماء معین و قصر مشید و سحاب...291

نحل...298

متوسمون...299

* فضائل اهل بیت عليهم السلام 4...305

امام و امت...307

سلم و استسلام...312

کلمه و کلام...314

حرمت های الهی...322

عدل و معروف و احسان و قسط و میزان...324

جنب اللّه و وجه اللّه و یداللّه...328

صبر و مرابطه و عسر و یسر...333

* شجره طیبه و شجره خبیثه...345

معرفی شجره طیبه و شجره خبیثه...347

خاتمه: مظلومیت اهل بیت عليهم السلام...351

* منابع و مآخذ...363

ص: 9

ص: 10

فهرست اجمالی

درس اوّل: جایگاه امام و امامت

درس دوّم: هدایت و هادی بودن امام

درس سوّم: عصمت امام

درس چهارم: علم امام

درس پنجم: انتخاب امام

درس ششم: احادیث امامت

درس هفتم: معرفت و شناخت امام

درس هشتم: اطاعت و پیروی از امام

درس نهم: مودّت و محبّت نسبت به امام

درس دهم: فضائل اهل بیت عليهم السلام 1

درس یازدهم: فضائل اهل بیت عليهم السلام 2

درس دوازدهم: فضائل اهل بیت عليهم السلام 3

درس سیزدهم: فضائل اهل بیت عليهم السلام 4

درس چهاردهم: شجره طیبه و شجره خبیثه

ص: 11

ص: 12

پیشگفتار

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

الحمد للّه الذي أوضح لنا مناهج الهدى بمفاتيح الكلم و مصابيح الظلم سيد الورى محمد الذي بشّر به الأنبياء جميع الأمم و أهل بيته الأطهرين الذين هم معادن الكرم و سادة العرب و العجم و ببقائهم تمّ نظام العالم، صلوات اللّه عليه و عليهم، و لعنة اللّه علی اعدائهم و مخالفیهم اجمعین.

انسان براي رسيدن به کمال و رستگاری نیازمند است تا زندگی خود را با معارف و قوانین عقلانی و وحیانی منطبق سازد. معارف اعتقادی مهمترین بخش دین را تشکیل می دهد، زیرا اعتقادات و اندیشه ها زیربنا و پایه های اعمال و رفتار درونی و بیرونی انسان ها قرار می گیرد. در این میان، مسئله امامت و امام شناسی از ارکان معارف اعتقادی بوده چرا که مرکز و محور تمامی معارف اسلامی است.

ص: 13

از جمله کتاب هایی که به تبیین و توضیح مسئله امامت پرداخته و با استفاده از آیات و روایات تصویر روشنی از جایگاه و اهمیت امام شناسی در منظومه اعتقادات شیعه بیان کرده، کتاب شریف امام شناسی از موسوعه حیات القلوب نوشته علامه محمدباقر مجلسی است. این کتاب باتوجه به حجم زیاد و متن دشوار آن، بازنویسی و خلاصه شده و در قالب درسنامه به مخاطبین ارائه گردیده است.

محتوای کتاب اعم از ترجمه آیات، روایات و بیانات از علامه مجلسی است و تنها متن کتاب ساده نویسی و خلاصه شده و مطالب اضافه شده در [] قرار گرفته است. جهت استفاده بهتر وبیشتر، در پایان هر درس، خلاصه و پرسشنامه اضافه شده است.

امید است که مورد رضایت امام عصر (عجل اللّه تعالی فرجه الشريف) قرار گرفته باشد.

حیدرطاهری پاکدل، محرم1443ه ق

ص: 14

درس اول: جایگاه امامت

اشاره

تعریف امام

دلایل عقلی ضرورت وجود امام

آیات ضرورت وجود امام

روایات ضرورت وجود امام

فواید امام غایب

شرایط نفع بردن از امام

ص: 15

ص: 16

درس اوّل: جایگاه امامت

در این درس با تعریف امام، دلایل عقلی و نقلی ضرورت وجود امام، فواید وجود امام و شرایط نفع بردن از امام در منظومۀ فکری شیعه براساس فرمایشات اهل بیت (عليهم السلام) آشنا می شویم.

تعریف امام

امام در لغت عرب به معناى مقتدا و پيشوا است، و در اصطلاح شیعه در باب «صلاة» كه امام مى گويند؛ غالباً به معنى پيشنماز است، و در علم كلام؛ مراد شخصى است كه از جانب خدا به خلافت و نيابت حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) معيّن شده باشد، و گاهى به پيامبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) نيز امام اطلاق مى شود. با مشاهده اخبار معتبر معلوم مى شود كه مرتبه امامت بالاتر از مرتبه پيامبری است چنانچه خداوند بعد از نبوّت، به حضرت ابراهيم فرمود: «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً»(1). «همانا تو را به عنوان امام مردم قرار دادیم»(2)

ص: 17


1- سوره بقره: 124
2- حق الیقین: باب پنجم، مقدمه

و بعضى از محقّقان گفته اند: امام شخصى است كه حاكم باشد بر مردم از جانب خداوند به واسطۀ فردی در امور دين و دنياى مردم مثل پیامبران، جز آن كه پيامبر از جانب خداوند بدون واسطه فردی نقل مى كند و امام به واسطه فردی كه آن پيامبر است نقل می کند.مؤلف گويد: به این تعریف اشکال میشود كه بسيارى از پيامبران غير اولوالعزم پیرو انبياى اولوالعزم بوده اند و شريعت ايشان را به مردم مى رساندند. همچنین احاديث بسياری دلالت دارند بر اینکه ائمه (عليهم السلام) توسط ملائكه و روح القدس علومی را از خداوند دریافت مى کردند، با این وجود فرق بین نبی و امام چیست؟

در احاديث ميان نبى و امام تفاوت هایی ذکر شده(1)؛ باتوجه به این احادیث حق آن است كه در كمالات و شرايط و صفات، فرقى ميان پيامبر و امام نيست به جز آنچه در اخبار بیان شده است، و اینکه به جهت بزرگداشت پیامبراکرم (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و آن كه ایشان خاتم انبياء هستند از اطلاق اسم نبى و آنچه مترادف آن است بر امام منع كرده اند.

ضرورت وجود امام

[نیاز به وجود امام به گونهای است که نه تنها براهین عقلی بلکه بسیاری از آیات و روایات به آن گواهی می دهند، که به برخی از دلایل آن به صورت اجمالی اشاره می کنیم:]

ص: 18


1- . مرآة العقول: کتاب الحجة، باب طبقات الانبیاء و الرسل و الأئمه و باب الفرق بین الرسول و النبی و المحدث.

دلایل عقلی ضرورت وجود امام

دلیل اول: حکمت و لطف خداوند

لطف بر خداوند واجب است زيرا آنچه به صلاح مخلوقات است بر خدا ضروري است به جهت آن كه عقل حكم می كند كه افعال حكيم هميشه بنابرحكمت و مصلحت است و هنگامی كه اصلح که رجهان و برتري دارد ترك شود فعل غير اصلح و آن كه برتري ندارد انجام شود، عقل آن را از فاعل مختار حكيم و بينياز قبيح مي داند. حال كه وجوب اصلح ثابت شد بايد لطف نيز بر خدا واجب باشد زيرا لطف عبارت است از امری كه به سبب آن انجام تکالیف بر مكلّف آسان شود، و چون تکلیف دارای منافع و مصالح بسیاری به حسب دنیا و آخرت و مشتمل بر لطف است، قطعا اصلح است، پس لطف بر خدا واجب است، و روشن است که وجود امام لطف است زیرا هر شخصی میداند که هرگاه مردم رهبر و سرپرستی داشته باشند که آنها را از فتنه و فساد و ظلم و ستم بر یکدیگر و انجام گناهان باز دارد و آنها را به طاعات و عبادات و انصاف و مروّت امر کند، قطعا امور مردم منظمتر است چرا که به صلاح نزدیکتر و از فساد دورتر خواهد بود.

دلیل دوم: حافظ شریعت

وجود حافظ برای شریعتِ پیامبر اکرم (صلی اللّه عليه وآله وسلم) ضروری است چرا که آن را از تحریف، تغییر، زیادت و نقصان نگاه می دارد.

همچنین آیات قرآن نیاز به بیان دارد زیرا بیشتر احکام از ظاهر قرآن به دست نمیآید پس باید مفسری از طرف خداوند باشد تا احکام را از قرآن استخراج و تبیین کند، برخلاف آنکه وقتی پیامبر

ص: 19

اکرم (صلی اللّه عليه وآله وسلم) در لحظات قبل از شهادتشان قلم خواستند که نامهای برای مردم بنویسند که هرگز گمراه نشوند؛ عمر بن خطاب گفت: «انّ الرّجلَ لَیَهجُر حَسبُنا کتابُ اللّه».(1) یعنی این مرد هذیان میگوید، کتاب خدا برای ما کافی است.با آنکه آن ملعون تفسیر یک آیه از قرآن نمی دانست و هر مساله که برای او پیش میآمد، او و رفیقش معطل می ماندند و پناه به حضرت امیرالمومنین (عليه السلام) میآوردند تا آنکه مخالفین نقل کرده اند: در هفتاد موضع عمر گفت: «لولا عليٌّ لهلک عمر»(2). یعنی اگر علی نمی بود عمر هلاک می شد. در نتیجه اگر کتاب قرآن برای مردم کافی بود، این مقدار اختلاف در بین مردم به وجود نمی آمد.

آیات ضرورت وجود امام

آیه اول: خداوند مى فرمايد: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ»(3).

بعضى از مفسران گفته اند: يعنى «توئى ترساننده و هدايت كننده هر قوم» بنابر اینکه كلمه «هاد» عطف بر «منذر» باشد؛ و بعضى گفته اند: مراد آن است كه «توئى ترساننده كفّار و فجّار از عذاب الهى و هر قوم را هدايت كننده اى هست»(4) بنابر اینکه عطف جمله بر جمله باشد و دلالت مى كند بر آن كه هيچ عصرى خالى از امام هدايت كننده نيست. بر تفسير اخير احاديث از طريق عامه و خاصه بسيار است:

ص: 20


1- صحیح مسلم: ج3 ص1259 _ صحیح بخاری: ج1 ص37
2- الاستیعاب: ج3 ص1103 _ الغدیر: ج6 ص93
3- سوره رعد: 7
4- مجمع البیان: ج3 ص278

عامه از ابنعباس روايت كرده اند: چون اين آيه نازل شد رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: من انذاركننده ام و على هدايت کننده، يا على! هدايت يافتگان به تو هدايت مى يابند.(1)

حسكانی در كتاب شواهدالتنزيل روايت كرده از ابى بريده اسلمى كه: حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) آب وضو طلبيد و حضرت على بن ابى طالب (عليهما السلام) حاضر بود، چون از وضو فارغ شد دست حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) را گرفت و به سينه مبارك خود چسباند و فرمود: «انّما انا منذر» يعنى: منم منذر، پس دست خود را به سينه على گذاشت و فرمود: «وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» يعنى: «توئى هدايت كننده امّت بعد از من»، سپس فرمود: توئى نوربخشندۀ مردم و توئى علامت و هدايت و پادشاه قاريان قرآن و گواهى مى دهم كه تو اینگونه هستی.(2)

در بصائرالدرجات به سند صحيح از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده كه: رسول خدا منذر است، و بعد از آن حضرت در هر زمان هدايت كننده اى از ما هست كه مردم را به سوى آنچه پیامبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) از جانب خدا آورده هدايت مى کند، و هاديان بعد از او على بن ابى طالب (عليهما السلام) و امامان بعد از او، هر يك بعد از ديگرى تا روز قيامت.(3)

به سند معتبر از حضرت امام محمدباقر (عليه السلام) روايت كرده كه: حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) منذر است و على (عليه السلام) هادى است و به خدا سوگند كه هدايت كننده از ميان ما برطرف نمى شود و پيوسته در

ص: 21


1- مجمع البیان: ج3 ص278 _ تفسیر فخر رازی: ج19 ص14
2- شواهدالتنزیل: ج1 ص 393
3- بصائرالدرجات: ص29

ميان ما هست تا روز قيامت.(1)

به سند صحيح از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه در تفسير اين آيه فرمود: حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) «منذر» و على (عليه السلام) «هادى» است. پس حضرت از راوى پرسيد: آيا امروز در ميان ما هادى هست؟ گفت: بلى فداى تو شوم پيوسته در ميان شما هادى بعد از هادى بوده تا به تو رسيده. پس حضرت فرمود: خدا رحمت كند تو را؛ اگر چنين مى بود كه آن آيه بر كسى نازل شود و آن شخصى كه آيه بر او نازل شده بميرد و كسى بعد از او نباشد كه معنى آن آيه را بداند و حكم آن را در ميان مردم جارى كند، هرآينه كتاب بميرد، يعنى بى فايده شود و حكم آن برطرف گردد و لكن كتاب خدا زنده است تا روز قيامت، و حكم قرآن به اجماع جميع امّت باقى است تا روز قيامت و تكليف الهى از مردم هرگز ساقط نمى شود.(2)

پس هرگاه مفسّرى نباشد كه معصوم از خطا بوده و حكم كتاب را براى امّت بيان كند، كتاب بى فايده خواهد بود و اگر تكليف باقى باشد؛ تكليف غافل لازم مى آيد و آن ظلم است و بر خدا روا نيست، و اين يكى از دلايل بيّنه وجوب نصب امام از جانب خدا است.

على بن ابراهيم به سند صحيح از آن حضرت روايت كرده كه: «منذر»، رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) ؛ و «هادى»، اميرالمؤمنين (عليه السلام) و امامان بعد از او (عليهم السلام) هستند.(3)

بیان: يعنى در هر زمانى امامى هست كه مردم را به راه خدا هدايت مى كند و حلال و حرام الهى را براى ايشان بيان مى كند.

ص: 22


1- بصائرالدرجات: ص30
2- بصائرالدرجات: ص31
3- تفسیر قمی: ج1 ص359

آيه دوم: آن است كه خدا مى فرمايد: «وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ»(1)

احاديث بسيار از طريق اهل بيت (عليهم السلام) وارد شده كه: مراد، نصب امامى است بعد از امامى.

علی بن ابراهیم به سند معتبر از حضرت امام صادق (عليه السلام) در تفسير آیه «وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ» روايت كرده كه: يعنى امامى بعد از امام ديگر.(2)

و اين تأويل، چند احتمال دارد:

اول: آن كه مراد آن باشد كه «پيوند كرديم براى مردم قول را» يعنى بيان حق و تبليغ احكام حق، به نصب كردن امامى بعد از امامى.

دوم: آن كه مراد آن باشد كه «پيوند كرديم براى مردم قول را» يعنى قائل شدن به امامت امامى بعد از امامى تا روز قيامت.

سوم: آن كه اشاره باشد به آيۀ كريمه ای كه خدا در هنگام ارادۀ خلق آدم به ملائكه خطاب كرد كه «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً»(3) يعنى اين وعده خليفه در زمين قرار دادن مخصوص زمان آدم نيست بلكه متّصل است تا روز قيامت و هيچ زمانى بدون خليفه نمى باشد.

آیۀ سوّم: «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ»(4) يعنى: «و از آنها كه خلق كرده ايم امّتى و جماعتى هستند كه هدايت مى كنند مردم

ص: 23


1- سوره قصص: 51
2- تفسیر قمی: ج2 ص141
3- سوره بقره: 30
4- سوره اعراف: 181

را به حق و به حق عدالت مى كنند».

در بصائرالدرجات از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده در تأويل آيه «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ»(1) یعنی: «از آن جماعت كه ما خلق كرده ايم گروهى هستند كه هدايت مى کنند مردم را به حق، و به آن عدالت مى ورزند»، حضرت فرمود: مراد از اين گروه امامان برحقّند.(2)

آیه چهارم: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»(3) يعنى: «اى گروهى كه ايمان آورده ايد! از خدا بترسيد و با راستگويان باشيد».

از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده: يعنى با آل محمد (عليهم السلام) باشید.(4)

بیان: مسلمین اجماع دارند بر آن كه خطابهاى قرآن عام است و شامل تمام زمانها می شود و مخصوص به زمان خاصی نيست، پس لازم است در هر زمان امام معصومى باشد تا مؤمنان آن زمان، مأمور به پیروی از او باشند.(5)

روایات ضرورت وجود امام

1. ابن بابويه در كتاب مجالس و اكمال الدين از حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) روايت كرده كه: مائيم پيشوايان مسلمانان و حجت خدا بر عالميان و سید مؤمنان و دعوت کنندۀ شیعیان به بهشت، و مائيم مولا و آقاى مؤمنان و باعث ايمنى اهل زمين از عذاب الهى چنان چه ستاره ها امان برای اهل آسمان هستند، يعنى تا در زمين هستیم قيامت برپا نمى شود و عذاب

ص: 24


1- سوره اعراف: 181
2- بصائرالدرجات: ص36
3- سوره توبه: 119
4- مجمع البیان: ج3 ص81
5- کافی: ج1 ص168

بر مردم نازل نمى شود، و تا ستاره ها در آسمان هستند ملائكه ترس از برپا شدن قيامت ندارند، زمانی که ما از زمين بیرون رویم نظام زمين بههم می ریزد چنان چه زمانی که ستاره های آسمان فرو ريزند و متلاشی شوند، در آن وقت ملائکه از مکان خود متفرق می شوند.

و فرمود: مائيم آنان كه به بركت ما خداوند آسمان را از آنکه بر زمین فرود آید نگاه مى دارد مگر در روز قيامت که به اذن او درهم آمیخته می شوند.

به بركت ما خداوند زمين را از آن كه با اهلش سرنگون گردد نگه می دارد، و به بركت ما خداوند باران مى فرستد و رحمت خود را گسترده مى كند، و به خاطر ما خداوند بركتهاى زمين را بيرون مى آورد، و اگر امامى از ما بر روى زمين نباشد هرآينه زمين با اهلش نابود می شود.

سپس فرمود: از روزى كه خداوند حضرت آدم (عليه السلام) را آفرید، هرگز زمین خالى از حجت نبوده است، گاهی بصورت آشکار و مشهور و گاهی به صورت پنهان و مستور، و زمين تا روز قيامت از حجت خداوند خالى نمى باشد، و اگر حجت بر روی زمين نباشد، خداوند عبادت نخواهد شد، زيرا مردم راه و رسم عبادت را از امام مى آموزند و او مردم را امر به عبادت مى فرمايد.

راوى پرسيد: مردم چگون از امام غایب و پنهانه نفع میبرند؟ حضرت فرمود: چنانچه شمااز آفتابى كه در زير ابر پنهان است، نفع می برید.(1)

ص: 25


1- امالی شیخ صدوق: ص156

فواید امام غایب

مؤلف گويد: از این جا معلوم میشود که امام غایب برکاتش به مردم میرسد و اگر شبهه فراگیری در مردم ایجاد شود ایشان را هدایت می کند به نحوی که او را نشناسند، و میتوان گفت که غیبت امام برای اکثر مردم لطف است چرا که اگر آن حضرت حاضر شود ایمان نمیآورند، زیرا در حضور آن حضرت در جهاد با دشمنان دین و غیر آن، تکالیف شدیدتر خواهد بود، به گونهای که دیده های کور و دلهای تاریکِ برخی، تاب و تحمّل انوار و اسرار آن حضرت را نخواهند داشت چنان چه شبپره از نور آفتاب نفع نمی برد، و بسیاری از پادشاهان و متکبران که در غیبت امام ایمان دارند و آرزوی حضور او می کنند زمانی که با حضور آن حضرت که شریف و وضیع و پادشاه و گدا را باهم برابر گرداند، چه بسا که تحمّل نکنند و کافر شوند چنانچه زمانی که امیرالمومنین (عليه السلام) ، طلحه و زبیر را با غلامی که در روز پیش آزاد شده بود در بخشش برابر کردند؛ سبب کفر ایشان شد، و در نتیجه ضررهای زیادی از ایشان به دین و اهل دین رسید.

برای لطف بودن وجود امام (عليه السلام) در حال غیبت همین بس که اعتقاد به وجود و امامت او، موجب حاصل شدن ثوابهای زیادی برای مردم می شود.

سیدمرتضی؟رح؟ از اشکال به نفع نبردن مردم توسط امام غایب در کتاب شافی و رساله غیبت و غیر آن اینگونه جواب دادهاند:

اوّل: آن که فرق است میان نبود امام و غیبت او چرا که در غیبت، مردم در همه وقت احتمال ظهور آن حضرت را می دهند و همین امر سبب انزجار و دوری ایشان از بعضی گناهان می شود.

ص: 26

دوّم: آنکه خداوند لطف را به عمل آورده ولکن دشمنان مانع از نفع بردن مردم از امام (عليه السلام) شدند، چنان چه پیامبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) در مکّه بودند ولی کفّار قریش مانع از نفع بردن مردم از آن حضرت می شدند خصوصاً در آن چند سال که حضرت در شعب ابی طالب با سابر بنی هاشم پنهان بودند و کفّار قریش مانع از آن بودند که کسی خدمت آن حضرت برسد، و همچنین است در آن ایامی که پیامبر در غار مخفی بودند تا هنگامی که به مدینه بازگشتند. با این وجود، هیچ کدام منافاتی با لطف بودن وجود پیامبر نداشت.

سوّم: آنکه ممکن است علت غیبت امام (عليه السلام) به دوستان نیز برگردد چرا که خداوند میداند اگر امام ظاهر شود، ایمان نیاورده و سبب کفر ایشان می شود.

چهارم: آنکه لازم نیست که نفع بردن از امام فراگیر باشد، ممکن است جمعی آن حضرت را ببینند و از او نفع ببرند؛ چنانکه نقل می کنند که شهری هست که اولاد آن حضرت در آنجا میباشند، و حضرت به آن شهر تشریف می برند هرچند مردم آن مکان، حضرت را نمی بینند امّا مسائل خود را از آن حضرت به واسطه یا از پشت حجاب و مانع دریافت می کنند.

شرایط نفع بردن از امام

سیّد مرتضی؟رح؟ بعد از ذکر بعضی از وجوه گذشته گفته که: مردم به نحو تمام و کمال از امام نفع نمیبرند مگر بعد از واقع شدن چند امر:

امر اوّل که باید از جانب خداوند واقع شود آن است که امام را دارای شرایط امامت کند و او را تعیین و رسیدگی به امور مردم را بر او لازم کند.

ص: 27

امر دوّم که باید از جانب امام واقع شود آن است که تکلیف امامت را قبول کند و به انجام آن قیام کند.

امر سوّم که باید از جانب مردم واقع شود آن است که موانع را برطرف و امکان اداره امور خود را برای امام فراهم کنند و از امام اطاعت کنند و آنچه او تدبیر می کند انجام دهند.

پس آن چه از جانب خداوند صورت میگیرد در این باب اصل است و باید اول واقع شود سپس آن چه تعلق به امام دارد فرع بر آن است و آنچه تعلق به مردم دارد فرع بر هر دو است، پس تا آنچه متعلق به خدا و امام است واقع نشود بر مردم چیزی لازم نمی شود، و چنان چه هر دو محقق شود و مانع از جانب مردم باشد وایشان سبب غیبت امام گردند؛ دیگر ضرری به لطف نمی رساند و در آن وقت آنچه از جانب خدا و امام لازم بود واقع شده است و کوتاهی از جانب مردم خواهد بود.(1)

2. كلينى و ابن بابويه و ديگران به سند معتبر روايت كرده اند كه: امام صادق (عليه السلام) از هشام بن سالم پرسيدند: با عمرو بن عبيد بصرى از علمای اهل تسنّن چگونه مناطره کردی؟

هشام گفت: فداى تو شوم! من در حضور شما شرم دارم و زبانم كار نمى كند كه سخن بگويم.

حضرت فرمود: هرگاه شما را امر كنم بايد اطاعت كنيد.هشام گفت: به من خبر رسيد که عَمرو در مسجد بصره می نشیند و برای مردم صحبت می کند، این قضیه برای من گران آمد، حرکت کردم و روز جمعه وارد مسجد بصره شدم، دیدم عمرو در مسجد نشسته و دور او عده ای حلقه زده بودند و

ص: 28


1- الشافی فی الامامه: ج1 ص145_151

از او سوال میکردند، پس جلو رفته و آخرِ حلقه دو زانو نشستم و گفتم: ای عالم سوالی دارم اجازه می دهی بپرسم؟ گفت: بله.

گفتم: آيا چشم دارى؟ گفت: اين چه سؤالی است؟

گفتم: سؤال من این است. گفت: بپرس گرچه سوال احمقانه ای است.

دوباره تکرار کردم: چشم دارى؟ گفت: بله.

گفتم: به وسیله آن چه چیزهایی را مى بينى؟ گفت: رنگها و اشخاص مختلف.

گفتم: بينى دارى؟ گفت: بله.

گفتم: با آن چه كار مى كنى؟ گفت: بوها را استشمام مى كنم.

گفتم: دهان دارى؟ گفت: بله.

گفتم: با آن چه كار مى كنى؟ گفت: با آن خوراکیها را مزه می کنم.

گفتم: زبان دارى؟ گفت: آرى.

گفتم: با آن چه كار مى كنى؟ گفت: با آن سخن مى گويم.

گفتم: گوش دارى؟ گفت: آرى.

گفتم: با آن چه كار مى كنى؟ گفت: با آن صداها را مى شنوم.

گفتم: دست دارى؟ گفت: بله.

گفتم: با آن چه كار مى كنى؟ گفت: چيزها را به وسیله آن بر می دارم.

گفتم: دل دارى؟ با آن چه كار مى كنى؟ گفت: آرى، آنچه بر این اعضا و جوارح وارد میشود را به وسیله آن از هم جدا می کنم.

گفتم: همان جوارح کافی نبود و از دل بینیاز نبودند؟ گفت: نه.

گفتم: چرا بی نیاز نیستند با وجود اینكه همه صحيح و سالم هستند؟

ص: 29

گفت: وقتى كه اين اعضاء در کار خود شك مى كنند به دل بر می گردانند و به وسیله آن یقین پیدا مى كنند.

گفتم: پس خداوند دل را در بدن قرار داده تا شک اعضاء را برطرف كند؟ گفت: آرى.

گفتم: پس دل بايد در بدن باشد و اگر نباشد جوارح در کار خود متزلزل میشوند؟ گفت: بله.

گفتم: اى ابو مروان! خداوند اعضاء و جوارح تو را بدون امام و رهبر نذاشته تا به وسیله آن شک و تردید آنان از بین رود، حال چگونه همه مردم را در حیرت و شک و اختلاف گذاشته و امام و مقتدائی برای ایشان تعیین نکرده تا در شک و اختلاف خود به او رجوع کنن و راه حق را از او یاد بگیرند؟

چون اين را گفتم ساكت شد و هيچ جوابی نگفت، سپس گفت قطعا تو هشام هستی، پس برخاست و مرا در بغل گرفت و در جای خود نشاند و تا برخاستم حرفی نزد.

چون اين جریان را نقل كردم حضرت صادق (عليه السلام) خشنود شدند و فرمودند: اى هشام! اين را از كه آموختی؟

گفتم: مطلب را از شما داشتم و اجزاى آن را خود با يكديگر تأليف كردم.

حضرت فرمود: به خدا سوگند كه اين مضمون در صحف ابراهيم و موسى (عليهما السلام) نوشته شده است.(1)

مؤلف گويد: انسان اگر چه عالَم کوچکی است ولکن نمونۀ یک عالَم بزرگ است چنانچه حضرت امیرالمومنین (عليه السلام) فرموده است:

ص: 30


1- کافی: ج1 ص169

أَ تَحسَبُ انَّكَ جِرمٌ صَغِير وَ فِيكَ انطَوَى العالَمُ الاكبَرُ(1)

يعنى: «آيا گمان مى كنى كه تو جسم كوچكى هستی ولکن در تو عالَم بزرگی پنهان شده است».

3. و كلينى و شيخ طبرسى روايت كرده اند از يونس بن يعقوب كه: مردى از اهل شام به خدمت حضرت صادق (عليه السلام) آمد و گفت: من مردى صاحب علم كلام و علم فقه و علم فرايض و ميراث هستم آمده ام با اصحاب تو مناظره و مباحثه كنم.

حضرت فرمود: كلام تو از كلام رسول خداست يا از پيش خود مى گوئى؟

گفت: بعضى از كلام آن حضرت است و بعضى را از پيش خود مى گويم.

حضرت فرمود: پس تو شريك حضرت رسول هستى؟

گفت: نه.

فرمود: پس وحى را از خدا شنيده اى كه تو را خبر داده است به احكام خود؟

گفت: نه.

فرمود: پس اطاعت تو واجب است چنانچه اطاعت رسول خدا واجب است؟

گفت: نه.

يونس گفت: پس حضرت به جانب من ملتفت شد و فرمود: اى يونس! اين مرد پيش از آن كه سخن بگويد كلام خود را باطل كرد زيرا كسى كه وحى الهى به او نرسد و خدا او را واجب الاطاعه نكرده باشد سخن گفتن او در امور دين باطل خواهد بود، بلكه خود

ص: 31


1- دیوان منسوب به امام علی (عليه السلام) : ص236

را شريك خدا دانسته است.

پس هشام بن الحكم كه از متكلّمان اصحاب آن حضرت بود و در نهايت فضل و علم و فطانت بود و در آن وقت جوان بود، داخل مجلس شد، حضرت او را تعظيم فرمود و جائى براى او گشود و فرمود: تو به دل، زبان و دست يارى كننده ما هستی.

پس بعد از آن كه جمعى از اصحاب آن حضرت با او سخن گفتند و بر او غالب شدند حضرت به شامى فرمود: با اين پسر مناظره كن؛ يعنى با هشام.

پس شامى گفت: يا هشام! در باب امامت اين مرد با من گفتگو کن.

هشام از اين سخن بى ادبانه او در غضب شد و گفت: اى مرد! آيا خدا نسبت به مردم مهربانتر است يا مردم نسبت به خود؟

گفت: بلكه خدا مهربانتر است.

هشام گفت: به مهربانى خود چه كرده است نسبت به مردم؟

شامى گفت: براى ايشان حجت و راهنمائى اقامه كرده كه پراكنده نشده و اختلاف در ميان ايشان نباشد و امور ايشان را منظّم گرداند، و تکالیف پروردگار را به مردم خبر دهد.

هشام گفت: آن مرد كيست؟

گفت: رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) .

هشام گفت: بعد از رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) چه كسى بود؟

گفت: كتاب خدا و سنّت رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) .

هشام گفت: آيا كتاب و سنّت امروز اختلاف را از ما برطرف كرده؟

گفت: بله.

هشام گفت: پس چرا ما و تو اختلاف داريم و برای همین تو از شام بسوى ما آمده اى تا مناظره كنى؟

ص: 32

شامى ساكت شد و جوابی نداد. سپس حضرت به شامى فرمود: چرا سخن نمى گوئى؟

شامى گفت: اگر گويم كه اختلاف نداريم، دروغ گفته ام؛ و اگر گويم كه كتاب و سنّت بعد از رجوع به آنها رفع اختلاف کرده، غلط گفته ام زيرا قرآن وجوه بسيار دارد و هر كس آنها را مطابق مطلب خود عمل مى كند؛ و اگر گويم كه اختلاف داريم و هر دو برحقّيم پس كتاب و سنّت به ما نفعى نبخشيده است، امّا من نيز مى توانم همين سخن را به او برگردانم.

حضرت فرمود: برگردان تا جوابش را بشنوى.

شامى گفت: خدا نسبت به مردم مهربان تر است يا خود نسبت به خود مهربان ترند؟

هشام گفت: خدا مهربان تر است.

شامى گفت: آيا كسى را بازداشته است كه اختلاف را از ايشان برطرف كند و امور ايشان را به اصلاح آورد و حق و باطل را براى ايشان تمييز دهد؟

هشام گفت: زمان حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) را مى گوئى يا امروز؟

شامى گفت: در زمان حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) آن حضرت بود، امروز كيست؟

هشام گفت: اين بزرگوار كه اينجا نشسته است و از اطراف عالم بار مى بندند و بسوى او مى آيند و ما را خبر مى دهد به اخبار آسمانى به ميراثى كه از پدر و جدّ خود دارد.

شامى گفت: چگونه از علم او آگاهی پیدا کنم؟

هشام گفت: هر چه خواهی از اوبپرس.

شامى گفت: عذر مرا قطع كردى، اكنون بر من است كه سؤال كنم.

ص: 33

حضرت فرمود: اى شامى! خبر دهم كه سفر تو چگونه بوده و در راه بر تو چه واقع شده است؟

چون حضرت همه را خبر داد گفت: راست مى گوئى الحال به تو ايمان آورده و مسلمان شدم.حضرت فرمود: بلكه الحال ايمان آوردى و پيشتر چون كلمتين مى گفتى مسلمان بودى و اسلام پيش از ايمان بهم مى رسد و احكام دنيا از ميراث و نكاح و غير آنها بر اسلام مترتّب مى شود ولکن ثواب آخرت بر ايمان مى باشد، و تا اعتقاد به امامت ائمه نكنند مستحقّ بهشت نمى شوند.

شامى گفت: راست گفتى من در اين ساعت گواهى به يگانگى خدا و رسالت حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) مى دهم و گواهى مى دهم كه تو وصىّ اوصيائى.(1)

4. كلينى و ابن بابويه و كشى به سندهاى معتبر روايت كرده اند از منصوربن حازم كه گفت: به حضرت صادق (عليه السلام) عرض كردم: خدا جليل تر و بزرگتر است از آن كه او را به خلق بشناسند بلكه خلق را به خدا مى شناسند.

حضرت فرمود: راست گفتى.

گفتم: هر كه بداند كه او را پروردگارى هست بايد بداند كه آن پروردگار را خشنودى و غضبى هست، يعنى بعضى از اعمال باعث خشنودى او مى گردد و بعضى باعث سخط و غضب او، و بايد بداند كه خشنودى و غضب او را نمى توان دانست مگر به وحى يا رسول، پس كسى كه وحى به او نرسد بايد كه طلب كند پيغمبران را، پس هرگاه ايشان را ملاقات كند مى داند كه ايشان

ص: 34


1- کافی: ج1 ص171

حجت خدايند به معجزات و علاماتى كه خدا به ايشان داده است و آن كه اطاعت ايشان واجب است.

و به سنّيان گفتم: رسول خدا حجت خدا بود بر خلق؟ گفتند: بله.

گفتم: وقتى از دنيا رفت حجت خدا كه بود؟ گفتند: قرآن.پس نظر كردم در قرآن ديدم كه سنّيان و جبريان و زنديقانى كه اعتقاد به قرآن ندارند به قرآن مناظره مى كنند تا آن كه همه بر مردم غالب مى شوند، پس دانستم كه قرآن نمى تواند حجت باشد مگر بر كسى كه تفسير كننده قرآن باشد و معانى آن را بداند و با آنچه میگويد بتواند حقّانيّت خود را ظاهر کند.

پس به سنّيان گفتم: تفسير كننده قرآن و حافظ آن کیست؟ گفتند: ابن مسعود مى دانست و عمر مى دانست و حذيفه مى دانست.

گفتم: همه را مى دانستند؟ گفتند: نه، بعضى را مى دانستند.

پس نيافتم كسى را كه معنى كلّ قرآن را بداند به غير از على بن ابى طالب (عليهما السلام) و هرگاه چيزى در ميان جماعتى باشد و هر يك از ايشان گويند كه ما همه آن را نمى دانيم و يكى گويد كه من مى دانم، به راستى آن على بن ابى طالب (عليهما السلام) است، پس گواهى مى دهم كه او قيّم، حافظ و مفسّر قرآن است و اطاعت او بر خلق واجب است و بر مردم بعد از حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) حجت بوده است و آنچه در تفسير قرآن و استنباط احكام از آن بگويد حق است.

حضرت فرمود: خدا تو را رحمت كند.

منصور گفت: برخاستم و سر مبارك آن حضرت را بوسيدم و گفتم: على (عليه السلام) از دنيا نرفت تا حجتى بعد از خود گذاشت چنانچه رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) بعد از خود حجتى گذاشت، و حجت بعد از او حضرت امام حسن (عليه السلام) بود، و گواهى مى دهم بر امام حسن (عليه السلام) كه

ص: 35

او حجت خدا بود و اطاعتش بر مردم واجب بود.

باز حضرت فرمود: خدا تو را رحمت كند.

پس سرش را بوسيدم و گفتم: شهادت مى دهم بر امام حسن (عليه السلام) كه از دنيا نرفت تا حجتى بعد از خود نصب كرد چنانچه رسول خدا و پدرش كردند،و حجت بعد از او حسين بن على (عليهما السلام) بود و اطاعت او واجب بود.

باز حضرت فرمود: خدا تو را رحمت كند.

پس سرش را بوسيدم و گفتم: شهادت مى دهم بر حسين بن على (عليهما السلام) كه از دنيا نرفت تا حجتى بعد از خود گذاشت، و حجت بعد از او على بن الحسين (عليهما السلام) بود و اطاعت او واجب بود.

گفت: خدا تو را رحمت كند.

پس سرش را بوسيدم و گفتم: گواهى مى دهم بر على بن الحسين (عليهما السلام) كه از دنيا نرفت تا حجتى بعد از خود گذاشت، و حجت او بعد از او محمد بن على ابوجعفر (عليه السلام) بود و اطاعت او واجب بود.

پس فرمود: رحمك اللّه.

گفتم: سر خود را بده ببوسم؛ پس سر مبارك او را بوسيدم پس آن حضرت خنديد از مكرر بوسيدن تا آن كه نوبت به آن حضرت رسيد و مى دانست كه مى خواهم آن حضرت را بگويم، پس گفتم: گواهى مى دهم كه پدرت از دنيا نرفت تا حجتى بعد از خود نصب كرد چنانچه پدرش كرده بود، و گواهى مى دهم به خدا كه آن حجت توئى و اطاعت تو واجب است.

حضرت فرمود: خدا تو را رحمت كند، هر چه مى خواهى از من بپرس كه بعد از اين چيزى از تو پنهان نخواهم كرد.(1)

ص: 36


1- کافی: ج1 ص188

دلیلی که منصوربنحازم بر وجود امام و حقّانیت ائمه (عليهم السلام) بیان کرده از متین ترین دلایل شمرده شده که حاصلش آن است:

روشن است که خداوند خلق را بیهوده نیافریده، و اگر چنانچه تکلیفی نباشد و خلایق مانند حیوانات بخورند و بیاشامند و بگردند وآخرتی نباشد که ثواب و عقاب ابدی در آنجا واقع شود هر آینه این خلق بیهوده خواهد بود زیرا ناراحتی های این دنیا بیشتر از راحتیاش است و اینگونه است که هیچ لذّتی نیست مگر اینکه همراه با چندین درد و ناراحتی است چرا که یکی از لذّات، خوردن و آشامیدن است و مردم غالباً در تحصیل آن به زحمت و مشقّت فراوانی میافتند و بعد از خوردن و آشامیدن غالب اوقات دچار دردها و آزارها میشوند. و همچنین تحصیل لباس و مسکن، دارای مشکلات زیادی است و نتیجتاً بهره کمی از آنها برده می شود و... .

و همچنین سایر لذّات بر این قیاس است و تمام این لذّاتِ توهّمی با علم به این که این دنیا فانی و زوال پذیر است، مخدوش میشود و از بین میرود؛ مثل آنکه شخصی جمعی را به مهمانی دعوت کند و در خانة خرابی که هر لحظه احتمال فرو ریختن آن میرود جای دهد، و غذایی برای آنها تهیّه کند که پر از خاک و خاشاک باشد و هر لقمه که از آن بر میدارند چندین مار و عقرب بر دست و دهان آنان زنند، همچنین آن خانه پر از شیر و ببر و انواع درّندگان باشد که قصد جان و لقمه های ایشان ایشان کنند، اگر مقصود از چنین ضیافتی فقط خوردن آن غذاها باشد تمام عقلاء آن را نیکو نشمرده و سرزنش خواهند کرد، چنانچه خداوند فرموده: «أ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ»(1) يعنى: «آيا گمان مى كنيد كه

ص: 37


1- سوره مؤمنون: 115

ما شما را عبث آفريده ايم و آن كه شما در قيامت بسوى ما باز نمیگردید!؟» این آیه دلالت می کند بر آنکه اگر قیامت و ثواب و عقاب نباشد، آفریدن مخلوقات بیفایده خواهد بود؛ پس نتیجه گرفته میشود که آفریدن مخلوقات برای آخرت است و روشن است که بدست آوردن آخرت به هر عملی امکان پذیر نیست پس باید خداوند راهنمایانی قرار دهد که راه بدست آوردن ثواب بوسیله معرفت و عبادت را به مردم آموزش دهند، در زمان انبیاء (عليهم السلام) ایشان راهنما بودند و بعد از ایشان به حافظ شریعت و استخراج کننده احکام از قرآن احتیاج است، و هر دلیلی که بر عصمت پیامبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و علم به جمیع احکام شریعت و سایر صفات او دلالت می کند، دلالت بر وجود این صفت در امام هم می کند، و عصمت و کمال علم را به غیر از خدا کسی نمیداند، پس امام باید از جانب خداوند منصوب و منصوص باشد، و به اتّفاق امّت غیر از امیرالمؤمنین (عليه السلام) کسی نصّ بر امامتش نشده است پس باید که آن حضرت امام باشد.

و همچنین زمانی که امامت مردّد باشد میان حضرت امیرالمؤمنین (عليه السلام) و میان ابوبکر و عمر و عثمان، با وجود اینکه به اتّفاق امّت، حضرت امیرالمؤمنین (عليه السلام) داناتر و شجاعتر و باتقواتر و در حسب و نسب شریف تر از آن سه نفر بوده است، در این صورت قطعاً آن حضرت به امامت سزاوارتر خواهد بود، زیرا اگر خلاف این واقع شود تفضیل مفضول(1) است و آن عقلاً قبیح(2) است.

همچنین خداوند مى فرمايد: «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا

ص: 38


1- تفضیل مفضول: یعنی برتری دادن به کسی که برتری ندارد و یا برتری کمتری دارد.
2- قبیح است: یعنی مناسب نیست و بر خداوند چنین کاری روا نیست.

يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ»(1) يعنى: «آيا آنها كه مى دانند و آنها كه نمى دانند مساوي هستند؟متذكر نمى شوند آن را مگر صاحبان عقول»، و باز فرموده: «أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ»(2) يعنى: «آيا كسى كه بسوى حق هدايت كند سزاوارتر به پیروی است يا كسى كه هدايت يافته نشود مگر آن كه كسى او را هدايت كند؟ چه مى شود شما را چگونه حكم مى كنيد؟»، در وقتى كه ملائكه خود را به خلافت در زمین از حضرت آدم (عليه السلام) مناسبتر دانستند، خداوند به وسیله دانایی آدم (عليه السلام) بر ايشان حجت را تمام كرد، و در وقتى كه بنى اسرائيل رياست و پادشاهى طالوت را قبول نمى كردند خداوند عالميان اهليّت او به علم و جسم كه لازمه شجاعت است را بيان كرده و فرمود «وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ».(3)

چنان چه از طريق عامه و خاصه متواتر است كه همه اصحاب خصوصا آن سه خليفه ناحق، در آيات و احكام مشكله به حضرت اميرالمؤمنین (عليه السلام) رجوع مى كردند و آن حضرت هرگز به ايشان در حكمى از احكام يا تفسير آيه اى از آيات نیازمند نشد.(4) همچنين در زمان حضرت امام حسن (عليه السلام) امر خلافت مردّد بود ميان آن حضرت و معاويه، و قطع نظر از كفر معاويه هيچ عاقلی در دانایی و كمالات آن حضرت و در وجود نقص و زشتی در معاويه شک ندارد.(5) همچنين دانایی امام حسين (عليه السلام) وائمه (عليهم السلام) بر معاويه و يزيد و خلفاى جور كه در زمان ايشان بودند، روشن است، پس به

ص: 39


1- سوره زمر: 9
2- سوره یونس: 35
3- سوره بقره: 247
4- مناقب ابن شهرآشوب: ج2 ص397_415
5- تفسیر قمی: ج2 ص269

همين دليل امامت ائمه (عليهم السلام) ثابت مى شود.(1)

5. ابن بابویه به سند معتبر از جابر روايت كرده كه گفت: خدمت امام محمد باقر (عليه السلام) عرض كردم: چرا مردم به پيامبر و امام نیاز دارند؟ حضرت فرمود: براى آن كه عالَم بر صلاح خود باقى بماند زيرا هرگاه در زمین پيامبر يا امامى باشد، خداوند عذاب را از اهل زمين، دفع می کند، چنان چه خداوند مى فرمايد: «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ»(2) يعنى: «در حالی كه تو در ميان ايشان باشی خدا آنان را عذاب نمیكند».

و حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: ستارگان امانند براى اهل آسمان تا از مکان خود بیرون نروند و اهل بيت من، براى اهل زمين امانند؛ پس چون ستارگان برطرف شوند اهل آسمان نابود شوند، و چون اهل بيت از زمين بیرون روند، اهل زمين نابود شوند.(3)

ابن بابويه گفته است: مراد از «اهل بيت امامانند» یعنی خدا اطاعت ايشان را به اطاعت خود مقرون کرده و فرموده: «أطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(4) ايشان از گناه و عيب معصوم و مطهرند و مؤيّد، موفّق و مسدّدند، به بركت ايشان خدا بندگانش را روزی میدهد و به ايشانشهرهاى خود را آباد مى کند و به ايشان باران مى فرستد و به ايشان بركتهاى زمين را مى روياند و به ايشان گناهكاران را مهلت مى دهد و عذاب نمى فرستد و روح القدس همیشه با ایشان است و هرگز از قرآن جدا نمى شوند و قرآن از ايشان جدا نمى شود.(5)

ص: 40


1- کافی: ج8 ص120
2- سوره انفال: 33
3- علل الشرایع: ص123
4- سوره نساء: 59
5- علل الشرایع: ص123

6. به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) منقول است كه فرمود: خداوند! زمين را از حجت ظاهر يا پنهان خالى نمى گذارد، تا به سبب آن، حجت بر مردم تمام کند.(1)

7. به سند صحيح روايت شده از يعقوب سراج كه گفت: از حضرت صادق (عليه السلام) پرسيدم: آيا زمين بدون امام باقى مى ماند؟ فرمود: اگر چنين باشد دیگر خدا عبادت نخواهد شد.(2)

8. ابن بابویه و صفار و شيخ مفيد به سندهاى صحيح و معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده اند كه: زمين باقى نمى ماند مگر آن كه در آن عالمى بوده باشد كه زيادت و نقصان در دين را بداند، پس اگر مؤمنان در دين خدا چیزی زیاد کنند، ايشان را برگرداند، و اگر چیزی كم كنند، براى ايشان کامل گرداند، پس بگويد: دين خدا را كامل و تمام بگيريد، و اگر چنين نباشد هرآينه امر دين ايشان مشتبه شود و ميان حق و باطل فرق نكند.(3)9. به سند صحيح از حضرت صادق (عليه السلام) منقول است كه: اگر زمين يك ساعت بى امام بماند هرآينه فرو رود.(4)

مؤلفگويد: ممكن است فرورفتن كنايه از خرابى و برطرف شدن انتظامش باشد.

10. كلينى و ابن بابویه و ديگران به سندهاى معتبر از آن حضرت روايت كرده اند كه: اگر در زمين دو مرد باشند البته يكى از ايشان

ص: 41


1- بصائرالدرجات: ص486
2- علل الشرایع: ص195
3- بصائرالدرجات: ص331
4- کافی: ج1 ص179

امام خواهد بود؛ و فرمود: آخر كسى كه مى ميرد امام است؛ تا كسى نگوید مرا بى حجت گذاشتى.(1)

11. ابن بابويه و ديگران به سندهاى معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده اند كه: جبرئيل بر محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) نازل شد و از جانب خدا خبر آورد: اى محمد! زمين از عالمى كه راه اطاعت و هدايت مرا می داند و سبب نجات مردم باشد خالی نمی شود و نمى گذارم شيطان مردم را گمراه كند، به درستى كه من براى هر قومى هدايت كننده فرستادم تا سعادتمندان را هدايت كند و بر اشقياء حجت باشد.(2)

12. به سند معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده كه: مردم درستکار نمیشوند مگر به امام، و زمين صلاحيت پیدا نمی کند مگر به امام.(3)

13. به سند معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روایت شده كه: اگر در زمين فقط دو نفر باشند، يكى از آنها حجت خدا خواهد بود.(4)

14. به سند معتبر از امام محمد باقر (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: بخدا سوگند از روزى كه آدم (عليه السلام) از دنيا رفت، خدا زمين را بدون امام نگذاشته است كه به وسیله او هدايت يابند و او حجت خدا بر بندگانش باشد، هر كس از آنها پیروی نکند، هلاك مى گردد و هر كه پیروی كند و ملازم او باشد نجات يابد، و اين بر خداوند واجب است.(5)

ص: 42


1- کافی: ج1 ص180
2- علل الشرایع: ص196
3- علل الشرایع: ص196
4- کافی: ج1 ص179
5- محاسن: ج1 ص176

15. سليمان جعفرى از حضرت امام رضا (عليه السلام) پرسيد: آيا زمين از حجت خالى مى شود؟ فرمود: اگر يك چشم زدن زمين از حجت خالى باشد هرآينه با اهلش فرو مى رود.(1)

16. در حديث صحيح ديگر فرمود: حجت خدا بر خلق تمام نمى شود مگر به امام زنده كه او را بشناسند.(2)

17. ابن بابویه به سند معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه: اگر حجتهاى خدا بر روى زمين نمیبودند، هرآينه زمین آنچه در ميان و بر رويش بود را مى تكانيد، به درستى كه زمين يك ساعت از حجت خالى نمى شود.(3)

18. به سند معتبر روايت شده از حضرت امام رضا (عليه السلام) كه فرمود: مائيم حجت هاى خدا بر روى زمين، و مائيم خليفه هاى خدا در ميان بندگان، و مائيم امين هاى خدا بر رازهاى خدا، و مائيم كلمه تقوا كه خدا در قرآن فرموده: «وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَالتَّقْوى»(4) يعنى ولايت ما باعث نجات از عذاب خداست، و مائيم عروة الوثقى كه خدا در قرآن بیان كرده است، يعنى ولايت و پیروی از ما حلقه محكمى است كه هر كس در آن چنگ زند گسستن ندارد و او را به بهشت مى رساند، و مائيم گواهان خدا و نشانه هاى هدايت خدا در ميان مردم، به سبب ما خدا آسمانها و زمين را پایدار مى کند، و به بركت ما باران مى فرستد و رحمت خود را پهن مى كند، زمين هرگز خالى از امام ظاهر يا پنهان نمی شود، و

ص: 43


1- بصائرالدرجات: ص489
2- بصائرالدرجات: ص486
3- کمال الدین: ص202
4- سوره فتح: 26

اگر يك روز زمين از حجت خدا خالى شود، هرآينه با اهلش به موج درآيد چنان كه دريا در طوفان به موج مى آيد.(1)

19. در روايت ديگر فرمود: حجت خدا پيش از خلق بوده و با خلق هست و بعد از خلق خواهد بود.(2)

20. به سند صحيح از حضرت باقر و صادق (عليهما السلام) روايت شده كه: علمى كه با آدم فرود آمد بالا نرفت، علم به ميراث مى رسد، و هر چه از علم و آثار رسولان و پيامبران كه از غير اهل بيت (عليهم السلام) گرفته شود باطل است، به درستى كه على (عليه السلام) عالم اين امّت بوده و از ما اهل بيت عالمى از دنيا بيرون نمى رود مگر آن كه بعد از خود كسى را مى گذارد كه مثل علم او يا آنچه خدا خواهد را بداند.(3)21. ابن بابويه از فضلبنشاذان روايت كرده از حضرت امام رضا (عليه السلام) كه فرمود: اگر كسى گويد كه چرا خداوند اولوالامر را مقرر گردانيده و امر به اطاعت ايشان كرده؟ جواب مى گوئيم: به جهت علتهاى بسيارى:

اول: چون براى خلق اندازه اى قرار دادهاند که اگر از آن تجاوز کنند، باعث فساد و نابودی ايشان می شود، پس به ناچار باید امينى برای مردم باشد كه آنها را از داخل شدن در حرام باز دارد كه اگر اينگونه نباشد هيچ كس لذت و منفعت خود را به جهت فساد غیر خود، ترک نمی کرد؛ پس در عِرض و مال يكديگر تصرف مى كردند و سبب کشتار، فساد و درگیری

ص: 44


1- کمال الدین: ص202
2- بصائرالدرجات: ص487
3- کمال الدین: ص223

مى شدند، پس سركرده و قيّمی(1) براى ايشان تعيين کرد كه ايشان را از فساد باز دارد و در ميان آنها حدود و احكام خدا را برپا دارد.

دوّم: هيچ فرقه اى از فرق و ملّتى از ملل باقى نمانده اند و نتوانسته اند زندگی کنند مگر به اینکه در امور دين و دنياى خود، رئیس و سرکرده ای قرار داده باشند، پس در خصوص حكيم جایز نیست امرى را كه همه عقول به حسن و ضرورت آن در نظم دهی به امور مردم حكم مى كنند، آن را ترك کند، پس ضروری است كه كسى تعيين نمايد كه به کمک و یاری او با دشمنان خود مبارزه کنند و ميان ايشان غنائم و اموال را قسمت کرده و اقامه نماز كند و دست تعدّى ظالم را از مظلوم كوتاه گرداند.

سوم: اگر براى مردم امام امين و حافظ دین قرار نمى داد كه قيام کننده به امور ایشان باشد و خيانت در دين خدا نكند و حافظ دين وشريعت باشد و امانتدار اسرار رسول باشد، هرآينه ملت و دین خدا مندرس مى شد و از بین میرفت، و سنّتها و احكام پيامبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) تغيير مى کرد، و بدعتگذاران در دین بدعت میآورند چنانچه صوفيان(2) مى كنند، و ملحدان از دين خدا كم مى كردند چنانچه اسماعيليّه كردند و امور را بر مسلمانان مشتبه می کردند، زيرا كه مردم را ناقص و محتاج - به مربّى و مؤدّب- و غير كامل به اختلافى كه در فهم ها و خواهش ها و طريقه هاى ايشان

ص: 45


1- قیّم: نگهدارنده.
2- مراجعه شود به کتاب نقد تصوف در آثار علامه مجلسی.

هست می بینیم، پس اگر خداوند، قيّم و حافظى براى ايشان قرار ندهد كه آنچه حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) از جانب خدا آورده را حفظ نمايد هرآينه ایشان فاسد شوند و شریعت و سنّتها و احكام الهى و ايمان، تغيير يابد و تغيير آنها موجب فساد همه مردم گردد.(1)

ص: 46


1- علل الشرایع: ص253

خلاصه درس:

امام در لغت عرب به معناى مقتدا و پيشوا است، و در اصطلاح شیعه مراد شخصى است كه از جانب خدا به خلافت و نيابت حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) معيّن شده باشد.

ضرورت وجود امام به گونه ای است که براهین عقلی بر آن به وضوح دلالت میکنند و آیات و روایات بر آن تاکید کرده و به آن اشاره کرده اند.

از دلایل عقلی اضطرار به امام، به برهان لطف و وجود حافظ شریعت استناد شده و از آیات به آیه انذار و «لقد وصّلنا القول» و از روایات به مناظرۀ هشام با عَمروبن عُبَیدبصری و روایت منصوربنحازم و... استناد شده است.

فواید امام غایب: امام غایب برکات و هدایتش به مردم می رسد و چه بسا غیبت برای برخی که تاب و توان حضور آن حضرت را ندارند لطف باشد.

ص: 47

سید مرتضی از اشکال نفع نبردن مردم از امام غایب چهار جواب می دهد: اوّل آنکه مردم در دوران غیبت هر لحظه احتمال ظهور می دهند و سبب دوری ایشان از گناهان می شود. دوّم آنکه خداوند لطف را بعمل آورده و امام را فرستاده ولکن دشمنان مانع شده اند. سوّم آنکه اگر امام ظاهر شود برخی از دوستان به او ایمان نیاورده و سبب کفرشان می شود. چهارم لازم نیست نفع بردن عام و فراگیر باشد بلکه نفع جزئی و برای عدهای کفایت می کند.

شرایط انتفاع از امام سه امر است: امر اوّل آنکه خداوند امام را ایجاد و تعیین کند. امر دوّم آنکه امام تکلیف امامت را قبول کند. امر سوّم آنکه مردم امکان اداره امور خود را برای امام فراهم کنند.

خلاصه دلیل منصوربن حازم بر ضرورت وجود امام: آفریدن مخلوقات بیهوده نبوده و برای آخرت است و تحصیل آخرت به هر عملی امکان پذیر نیست پس باید خداوند راهنمایانی قرار دهد که در زمان انبیاء ایشان بودند و بعد از آنان ائمه (عليهم السلام) هستند.

علل وجود امام در کلام امام رضا (عليه السلام) : جلوگیری از فساد و نابودی، رهبری و سرپرستی مردم، حفظ شریعت و دین.

ص: 48

پرسش درس اوّل:

1. امام را در لغت و علم کلام تعریف کنید؟

2. تعریف کلامی «امام» و اشکال و جواب آن را بیان کنید؟

3. دلایل عقلی ضرورت وجود امام را بیان کنید؟

4. آیاتی که دلالت بر ضرورت وجود امام می کند را بیان کنید؟

5. تاویل آیه «وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ» به امامی بعد امامی، چند احتمال دارد؟

6. فواید امام غایب را بیان کنید؟

7. جواب سید مرتضی به اشکال نفع نبردن مردم از امام غایب را بیان کنید؟

8. دلیل منصوربنحازم بر ضرورت وجود امام را بیان کنید؟

9. علل وجود امام و امر به اطاعت از ایشان را با توجه به روایت امام رضا (عليه السلام) بیان کنید؟

ص: 49

ص: 50

درس دوم: هادی بودن امام

اشاره

ضرورت وجود راهنما

هدایت تنها به وسیلۀ امام

سعادت آخرت به سبب پیروی از امام

امام وسیلۀ هدایت به خداشناسی

تفسیر آیات هادی و هدایت گر

ص: 51

ص: 52

درس دوم: هادی و راهنما بودن امام

«در این درس با مقام هادی و هدایتگری اهل بیت (عليهم السلام) آشنا شده و درمیابیم که هدايت نمى توان يافت مگر به وسیله ائمه (عليهم السلام) و ايشانند وسيله ميان خدا و خلق، و بدون معرفت ايشان نجات از عذاب الهى حاصل نمى گردد.»

ضرورت وجود هادی

از ابوحمزه ثمالى روايت شده كه حضرت باقر (عليه السلام) به او فرمود: اى ابا حمزه! اگر فردی بخواهد مقداری راه رود به راهنمائى نیاز دارد كه راه را گم نكند، و مردم به راه هاى آسمان جاهل تر هستند از راه هاى زمين، پس باید برای خود راهنمائى طلب كنند.(1)

بیان: مراد به راه های آسمان، عقايد و اعمالى است كه آدمى به سبب آنها به بهشت و درجات قرب الهى و كمالات معنوى می رسد.

ص: 53


1- کافی: ج1 ص184

هدایت تنها به وسیله امام

ابن بابویه در مجالس از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه آن حضرت فرمود: بليّه و محنت مردم بر ما سخت است، اگر ايشان را بسوى خود بخوانيم اجابت نمى کنند، و اگر واگذاريم بغير ما هدايت نمى شوند.(1)

در علل الشرايع روايت كرده كه امام عسكرى (عليه السلام) به اسحاق بن اسماعيل نوشت: ...خداوند بر شما حج و عمره و برپا داشتن نماز و دادن زكات و روزه و ولايت اهل بيت (عليهم السلام) را واجب کرد، و براى شما درگاهىقرار داد تا با آن درهاى بندگی را بگشایید، و اگر محمد و اوصياء او از فرزندان او نمى بودند هرآينه شما مانند چهارپايان حيران بوديد و هيچ واجبى از واجبات را نمى دانستيد، و آيا داخل شهر مى توان شد مگر از دروازه اش؟ پس خدا منت گذاشت و بعد از پيامبر، امامان و صاحبان اختيار براى شما برپا داشت و در روز غدير خم فرمود: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»(2) يعنى: «امروز دین شما را كامل کردم و نعمت را بر شما تمام کردم و اسلام را براى شما بعنوان دین پسندیدم»... .(3)

در احتجاج روايت شده: از روزى كه خدا حضرت نوح (عليه السلام) را به پيامبرى فرستاده، علم مخفی و پنهان بوده است، پس اگر به جانب راست و چپ روید، بخدا سوگند علم يافت نمى شود مگر نزد اهل بيت (عليهم السلام) .(4)

ص: 54


1- من لایحضره الفقیه: ج4 ص405
2- سوره مائده: 3
3- علل الشرایع: ص249
4- احتجاح: ج2 ص193

سعادت آخرت به سبب پیروی از امام

در معاني الاخبار از حضرت باقر (عليهم السلام) روايت شده كه حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: يا على! چون روز قيامت شود من و تو و جبرئيل بر صراط بنشينيم، پس احدى از صراط نگذرد مگر آن كه با او نامه اى باشد كه در آن بيزارى از آتش جهنم به ولايت تو باشد.(1)

از امام حسين (عليه السلام) روايت شده كه رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) به اميرالمؤمنين (عليه السلام) خطاب كرد: يا على! تو و پیروان تو در بهشتيد.(2)

امام راهنمای خداشناسی

در خصال روايت شده كه رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) به اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود: قسم ياد مى كنم كه این سه مطلب حقّند:

اول: تو و اوصياى بعد از تو عرفائيد كه خدا را نمى توان شناخت مگر به راه معرفت شما.

دوم: شما عرفا شناسانيد كه داخل بهشت نمى شود مگر كسى كه شما را بشناسد و شما او را بشناسيد.

سوم: شما عرفائيد كه داخل جهنم نمى شود مگر كسى كه شما را نشناسد و شما او را نشناسيد.(3)

در بصائرالدرجات از حضرت باقر (عليه السلام) روايت شده كه: به سبب ما خدا شناخته و عبادت مى شود و به سبب ما خدا را به يگانگى مى شناسند، و حضرت محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) واسطه ميان خدا و خلق است.(4)

ص: 55


1- معانی الاخبار: ص36
2- امالی شیخ طوسی: ص57
3- بصائرالدرجات: ص497
4- بصائرالدرجات: 64

در بشارةالمصطفى از حضرت باقر (عليه السلام) روايت شده: هر كه خدا را بواسطه ما بخواند رستگار شده، و هر كه خدا را بغير ما بخواند، هلاك شده و ديگران را هلاك می کند.(1)

تأويل آيات هدايت به ائمه (عليهم السلام)

و در اين معنى آيات بسيار است:

آیه اول: «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ»(2) يعنى: «از آنها كه آفریدیم، گروهی به حق هدايت کرده، و با آن اجرای عدالت مى كنند».

علی بن ابراهیم از حضرت صادق و باقر (عليهما السلام) روایت كرده: مراد از امّت، ائمه آل محمد (عليهم السلام) هستند.(3)

آيه دوم: «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ»(4) يعنى:

«آنها كه در راه ما جهاد مى كنند البته هدايت مى كنيم ايشان را به راه های خود و به درستى كه خدا با نيكوكاران است».

علی بن ابراهیم از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده كه: اين آيه براى آل محمد (عليه السلام) و شيعيان ايشان است.(5)

آيه سوم: «أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ»(6) يعنى: «آيا كسى كه مردم را بسوى حق هدايت مى كند سزاوارتر است كه پیروی شود و او را پيروى كنند؟ يا كسى كه هدايت نمى يابد مگر آن كه هدايت شود؟ پس چه مى شود شما را چگونه حكم مى كنيد؟».

ص: 56


1- بشارت المصطفی: ص97
2- سوره اعراف: 181
3- تفسیر قمی: ج1 ص249
4- سوره عنکبوت: 69
5- تفسیر قمی: ج2 ص151
6- سوره یونس: 35

علی بن ابراهیم از امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده كه: آن كه مردم را به حق هدايت مى كند، محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) است، و بعد از او آل محمد (عليهم السلام) ؛ و آن كه هدايت نمى يابد مگر آن كه هدايت شود،كسى است كه بعد از حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) با اهل بيت (عليهم السلام) مخالفت كند.(1)

بیان: اين آيه صريح است در امامت ائمه (عليهم السلام) ، زيرا به اتفاق، هر يك از ائمه (عليهم السلام) در هر عصرى كه بوده اند از اهل عصر خود اعلم بوده اند خصوصا از آنها كه ادعاى خلافت مى كرده اند.

آيه چهارم: «وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ»(2) يعنى: «و كيست گمراهتر از كسى كه پيروى خواهش نفس خود كند بغير هدايتى از جانب خدا».

كلينى از حضرت امام رضا (عليه السلام) به سندهاى صحيح روايت كرده كه: يعنى هر كس كه دين را به رأى خود و بدون امامى از ائمه هدى (عليهم السلام) اختيار كند.(3)

كلينى روايت كرده كه حضرت باقر (عليهم السلام) به سدير فرمود: اى سدير! مى خواهى بدانی چه کسانی مردم را از دین دور میکنند؟ پس نظر كرد ديد كه ابوحنيفه و سفيان ثورى در مسجد نشسته اند، فرمود: اين ها راهزنان دين خدا هستند بدون اینکه هدايت یا کتابی از جانب خدا داشته باشند، اگر اين خبيثها در خانه خود بنشينند، مردم كسى را نيافته و به نزد ما آمده و از جانب خدا و رسول به ايشان خواهيم گفت و گمراه نخواهند شد.(4)

ص: 57


1- تفسیر قمی: ج1 ص312
2- سوره قصص: 50
3- کافی: ج1 ص374
4- کافی: ج1 ص392

آيه پنجم: «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»(1) يعنى: «همانا من بسيار آمرزنده ام براى كسى كه توبه كند، و ايمان آورد و عمل شايسته كند، پس هدايت يابد».(2)

كلينى از حضرت باقر و صادق (عليهما السلام) روايت كرده: يعنى هدايت يابد بسوى ولايت ما اهل بيت، بخدا سوگند كه اگر كسى در تمام عمر خود و يا عمر دنيا در ميان ركن و مقام كه از بهترين مکان هاى عالم است عبادت كند و بدون ولايت ما بميرد، خدا او را در قيامت به صورت در جهنم افكند.(3)

آيه ششم: «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلايَضِلُّ وَ لايَشْقى»(4) يعنى: «كسى كه متابعت كند هدايت مرا پس او گمراه نمى شود».

ابن ماهيار از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده: يعنى هر كه به امامت ائمه (عليهم السلام) معتقد شود و از ايشان پیروی كند، در دنیا گمراه نشده و در آخرت سختی نمى كشد.(5)

و به روايت ديگر: حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: أيها الناس! پيروى كنيد هدايت خدا را تا هدايت يابيد و به رشد و صلاح فايز گرديد، و هدايت خدا هدايت من است و هدايت من هدايت على است، هر كس از هدايت او در حيات و بعد از فوت من پیروی کند، پس بتحقيق از هدایت منپیروی كرده، و هر كس از هدايت من پیروی کرد بتحقيق از هدايت خدا پیروی کرده و گمراه و شقى نمى شود. پس فرموده: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ

ص: 58


1- سوره طه: 82
2- مجمع البیان: ج1 ص392
3- کافی: ج1 ص392
4- سوره طه: 123
5- تاویل الآیات: ج1 ص321

الْقِيامَةِ أَعْمى»(1) يعنى: «هر كه اعراض كند و رو بگرداند از ذكر من پس دچار زندگی سختی شده، و در قيامت كور محشور مى شود».(2)

كلينى روايت نموده: ذكر خدا، ولايت على (عليه السلام) است.(3)

علی بن ابراهیم از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده: اين آيه در شأن ناصبيان و سنّيان است كه در رجعت خوراك ايشان عذره خواهد بود به جزاى آنچه در دنيا مى خورده اند.(4)

كلينى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده: ذكر خدا در اين آيه ولايت حضرت امير (عليه السلام) است، و هر كه از ولايت آن حضرت خارج شود، در روز قيامت كور محشور مى شود چنانچه در دنيا دلش از ولايت على (عليه السلام) كور بوده و در دين خود حيران بوده، در آخرت نیز كور چشم و حيران خواهد بود.

«قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً»(5) «گويد: پروردگارا! چرا مرا کور محشور كردى و حال آن كه در دنيا بينا بودم؟»، «قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَهاوَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى»(6) «خدا فرمود: چون آيات ما به نزد تو آمد ولی آنها را فراموش كردى - حضرت فرمود: مراد از آيات، ائمه (عليهم السلام) هستند- پیروی از ايشان را ترك كردى، همچنين ما امروز تو را فراموش نموديم»، حضرت فرمود: يعنى تو را در جهنم خواهيم گذاشت چرا که امامان ما را ترك كردى و سخن ايشان را نشنيدى.

ص: 59


1- سوره طه: 124
2- تاویل الآیات: ج1 ص320
3- کافی: ج1 ص435
4- تفسیر قمی: ج2 ص66
5- سوره طه: 125
6- سوره طه: 126

«وَ كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ»(1) يعنى: «و همچنين عقاب می کنیم كسى را كه از حد بدر رود و به آيات پروردگار خود ايمان نياورد» حضرت فرمود: يعنى چنين جزا هر كه ولایت ائمه (عليهم السلام) را از روى عناد ترك كند، و اعتقاد به امامت ايشان نداشته و از آثارشان پیروی نکند، و به سبب دشمنی با آل محمد (عليهم السلام) از حد بدر رود.(2)

آيه هفتم: «فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ وَ مَنِ اهْتَدى»(3) يعنى: «بزودى می دانید كه چه کسی بر راه راست و هدایت است».

ابن ماهیار از حضرت باقر و صادق (عليهما السلام) روايت كرده: على (عليه السلام) صاحب راه راست است، و كسى كه ولايت ما را قبول كرده هدايت يافته است.(4)آيه هشتم: «أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ»(5) يعنى: «خدا آنها را هدايت كرده، پس به هدايت ايشان اقتدا و پيروى كن».

عياشى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده: ما از آنهائيم كه خدا آنها را هدايت کرده، پس بايد مردم از ما پيروى كنند.(6)

آيه نهم: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ»(7) يعنى: «همانا قرآن مردم را بسوى راهی كه آن درست ترين راه ها است هدايت مى كند».

صفار از حضرت باقر و صادق (عليهما السلام) روايت كرده: مراد از راه، امام و ولايت اوست كه درست ترين راه ها است.(8)

ص: 60


1- سوره طه: 127
2- کافی: ج1 ص435
3- سوره طه: 135
4- تاویل الآیات: ج1 ص323
5- سوره انعام: 90
6- تفسیر عیاشی: ج1 ص368
7- سوره اسراء: 9
8- بصائرالدرجات: ص477

آيه دهم: «وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ»(1) يعنى: «خدا را به بزرگى ياد كنيد چرا که شما را هدايت كرده است».

برقى در محاسن روايت كرده: تكبير، تعظيم خداست؛ و هدايت، ولايت اهل بيت (عليهم السلام) است.(2)

آيه يازدهم: «وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدانَا اللَّهُ»(3) يعنى: «اهل بهشت گويند: حمد و سپاس مخصوص خداوندى است كه ما را بسوى اين راه هدايت كرد و اگر خدا ما را هدایت نمی کرد هدایت نمی شدیم».

كلينى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده: چون روز قيامت شود حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) و ساير ائمه (عليهم السلام) را براى حساب خلايق و شفاعت ايشان فرا میخوانند، پس چون شيعيان ايشان را در آن مرتبه مشاهده كنند شاد شده و شكر كنند و گويند: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا يعنى: هدايت كرد ما را بسوى ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) و ائمه (عليهم السلام) بعد از او.(4)

آيه دوازدهم: «وَ مِمَّنْ هَدَيْنا وَ اجْتَبَيْنا إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِيًّا»(5) يعنى: «و از آنها كه هدايت كرديم و برگزيديم، هرگاه آيات خداوند بر ایشان خوانده شود سجده كنندگان و گريه كنندگان بر روی زمین قرار می گیرند».

طبرسى از حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) روايت كرده: مراد از اين آيه مائيم و اين آيه در مدح و ستایش ماست.(6)

ص: 61


1- سوره بقره: 185
2- محاسن: ج1 ص237
3- سوره اعراف: 43
4- کافی: ج1 ص418
5- سوره مریم: 58
6- مجمع البیان: ج3 ص519

خلاصه درس:

آدمی تنها به وسیله امام معصوم هدایت می یابد و اگر امام نباشد بغیر او نمیتوان هدایت یافت و در نتیجه حیران و سرگردان شده و هیچ واجبی از واجبات را نمی دانستیم.

معرفت و شناخت خداوند به ارشاد و هدایت امام است و خداوند را نمیتوان شناخت مگر از راه امام به گونه ای که عبادت و پرستش خداوند بغیر امام، هلاکت و گمراهی است.

بهشت و سعادت دنیا و آخرت در گرو راهنمایی اهل بیت (عليهم السلام) است.

آیاتی که به هدایت کننده و هدایتگری و راه هدایت اشاره دارد تاویل و تفسیر به اهل بیت (عليهم السلام) میشود.

ص: 62

پرسش درس دوّم:

1. پیامبر اکرم (صلی اللّه عليه وآله وسلم) خطاب به امیرالمومنین (عليه السلام) فرمودند: «سه چیز است که قسم یاد می کنم که آنها حق هستند...» آنها را بیان کنید؟

2. خاستگاه علم صحیح باتوجه به روایت امام باقر (عليه السلام) چیست؟

3. مراد از «امت» در آیه «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُون» را بیان کنید؟

4. «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِين» این آیه در مورد چه کسانی است؟

5. «أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُون» این آیه در خصوص چه کسانی نازل شده؟

6. مراد از تبعیت از هوای بغیر هدایت در آیه «وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّه» چیست؟

7. روایت امام صادق (عليه السلام) که قبول عبادت را مشروط بر ولایت می کند را بیان کند؟

8. آیه «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى» را با توجه به روایت امام صادق (عليه السلام) تفسیر کنید؟

9. مراد از «ذکر» و «معیشة ضنکا» در آیه «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى» چیست؟10. مراد از «اصحاب صراط» و «من اهتدی» در آیه «فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ وَ مَنِ اهْتَدى» را بیان کنید؟

11. «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ» يعنى: «به درستى كه قرآن هدايت مى كند مردم را بسوى راهی كه آن درست ترين راه ها است». مراد از این آیه را بیان کنید؟

ص: 63

ص: 64

درس سوم: عصمت امام

اشاره

حقیقت عصمت

دلایل عقلی عصمت امام

آیات عصمت امام

روایات عصمت امام

جواب به شبهات عصمت

ص: 65

ص: 66

درس سوّم: عصمت امام

«در این درس با حقیقت و دلایل عقلی و نقلی ویژگی عصمت ائمه (عليهم السلام) آشنا شده و در میابیم که امام باید از جمیع گناهان معصوم باشد.»

دانشمندان شیعه اتفاق نظر دارند که امام از تمامی گناهان چه کوچک و چه بزرگ از اوّل تا آخر عمر خواه عمداً و یا سهواً، معصوم است، و مخالفی در این نظر وجود ندارد مگر ابن بابویه و استاد او ابن ولید که ایشان قائلند؛ جایز است که خداوند در غیر تبلیغ رسالت و احکام به جهت مصلحتی بر امام سهو ایجاد کند؛ مثل آنکه سهو کند در نماز و سایر عبادات و سایر امور بغیر بیان احکام و تبلیغ رسالت، چرا که در آنها هیچ نوع سهوی جایز نمی دانند.

ولکن سایر فرق اسلام به غیر از اسماعیلیّه عصمت را شرط نمی دانند.

دلایل عقلی و روایات بسیاری بر مذهب امامیّه دلالت می کند که در ادامه بیان خواهد شد.

ص: 67

حقیقت عصمت

قائلان به عصمت اختلاف كرده اند در آن كه معصوم قادر بر انجام معصيت هست يا نه؟

آنها كه قائلند معصوم قادر نيست دو دسته هستند؛

دسته اوّل مى گويند: در بدن يا نفس امام خصوصيّتى هست كه محال است اقدام بر معصيت کند.

دسته دوّم میگویند: عصمت قدرت بر طاعت و عدم قدرت بر معصيت است.

و اكثر علماى اماميّه قائلند كه معصوم قدرت بر معصيت دارد؛ و بعضى از ايشان عصمت را به این معنی تفسير كرده اند که آن لطفی است كه خداوند نسبت به بنده می کند كه به سبب آن، معصوم به طاعت نزديك میشود و اقدام بر معصيت نمى كند، امّا به حدّ الجاء و اضطرار و جبر نمیرسد.

و بعضى گفته اند: عصمت ملكه نفسانيّه است که به سبب آن معصیت از صاحبش صادر نمیشود.

و بعضى گفته اند: عصمت لطفى است از خدا نسبت به بنده كه به سبب آن برای بنده انگیزه ترك طاعت و ارتكاب معصيت پیش نمى آيد و اسباب آن لطف چهار چيز است:

اوّل: آن كه نفس يا بدن معصوم دارای خصوصیتی باشد كه به سبب آن ملكهای در فرد ایجاد شود كه مانع از انجام معصیت شود.

دوّم: آن كه برای معصوم، علم به زشتیها و بدي گناهان و نيكي طاعت حاصل شود.

سوّم: آن كه اين علوم به تبعیت وحى و الهام از جانب خدا

ص: 68

تاکید می شود.

چهارم: آنکه او را بر انجام مكروه و ترك اولى مواخذه کنند به گونه ای كه بداند هرگاه در غير واجب بر او سخت می گیرند، در واجبات و محرّمات با او مدارا نخواهند كرد.

پس هرگاه اين امور در كسى جمع شود او معصوم خواهد بود، و حق آن است كه قدرت او بر انجام گناه برطرف نمى شود، زیرا در آن صورت سزاوار ستایش بر انجام ثواب و ترك گناه نبوده، و ثواب و عقاب در حقّ او نخواهد بود، در نتیجه از تكليف بيرون رفته و آن به اجماع و نصوص متواتره باطل است(1)؛ همچنین عصمت، فضل و كمال نخواهد بود چرا که خداوند هر كس را جبر كند معصوم خواهد بود.تحقيق مطلب آن است كه آدمى با قوّت عقل و كثرت عبادت و هدايت ربانى و توفيقات سبحانى به مرتبه اى مى رسد كه پيوسته بیاد خداوند مى باشد بلكه از خواسته های خود بکلّی خالى مى گردد و به مقام «وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ»(2) مى رسد، پس در اين حال ترك طاعت و انجام گناه بلكه ترک اولى(3) از او محال میشود، مثل كسى كه در نزد پادشاهى در كمال محبّت و احسان باشد، با این وجود در نهايت سطوت و قدرت سلطان، حاضر شود و غايت شفقت و محبّت او را نسبت به خود مشاهده کند و خود نيز نهايت محبّت به آن پادشاه داشته باشد، برای چنين شخصی از سه جهت محال است كه خلاف رضاى او کاری کند:

ص: 69


1- کشف المراد: ص391
2- سوره انسان: 30
3- ترک اولی: یعنی ترک کاری که بهتر است انجام شود.

اوّل: از جهت شدت محبّت، چرا که قطعا مُحب هرگاه به حقيقت محبّت رسيده باشد برخلاف رضاى محبوب کاری نمی کند.

دوّم: شرم و حيا؛ چرا که با وجود محبّت و احسان در نبود او، نافرمانی او را نمی پسندد چه برسد به آنکه بخواهد در حضور او مخالفت کند.

سوّم: ترس؛ چرا که با اين قدرت و سلطنت هرگاه رعايت رضاى او نكند همانا مستحقّ عقوبت میشود و از عذاب ايمن نخواهد بود، عقوبت و عذابی که صاحب اين مقام را از مرتبه قرب و عزت پایین می آورد؛ پس با این وجود انجام معصيّت از چنین شخصی محال است البته نه محالی كه به سبب آن جبر لازم آيد، چرا که جبر آن است كه فرد در قدرت و اراده خود، تأثيری نداشته باشد ولکن در اين مقام قدرت و ارادهچنين كسى كمتر از ديگرى نيست، و همانگونه که گناهکاران می توانند اقدام به گناه کنند، معصوم نيز قدرت بر انجام گناه دارد و مى تواند اقدام به آن کند، پس مطلقا شايبه جبر در اينجا نيست.

دلایل عقلی عصمت

و امّا دلایل عقلی که در خصوص عصمت بیان می کنیم چند دلیل است:

اوّل: جهت نصب امام آن است که در انسان خطا و اشتباه وجود دارد؛ پس باید کسی باشد که آنها را حفظ کند، و اگر چنانچه خطا و اشتباه بر امام جایز باشد محتاج به امام

ص: 70

دیگر خواهد بود؛ و در آن صورت یا تسلسل(1) لازم آید و آن محال است، یا نتیجتاً به امامی که بر او خطا روا نباشد منتهی می شود که همان امام خواهد بود.

دوّم: امام باید حفظ کننده شریعت باشد؛ زیرا قرآن دارای تفصیل احکام شریعت نیست، و همچنین از سنّت و احادیث نبوی، تمام احکام شرع دانسته نمی شود، و از اجماع امّت هم دانسته نمیشود زیرا اجماعی که معصوم در میان ایشان نباشد چنانچه بر هر یک خطا جایز است بر مجموع نیز جایز است، و همچنین از قیاس هم دانسته نمی شود زیرا در علم اصول بطلان عمل به آن ثابت شده و بنا بر قبول آن، باز نمی تواند محافظ ویرانگری احکام شرع باشد، و همچنین به قاعده برائت اصلیّه(2) هم در تمام موارد نمیتوان عمل کرد زیرا در آن صورت پیامبران برای تبلیغ احکام به سوی مردم فرستاده نمی شدند.

پس بغیر از امام، چیز دیگری نمی تواند حافظ شریعت باشد، و چنانچه خطا بر او جایز شود دیگر مردم در طاعات و تکالیف به او اعتماد نمی کنند، و این منافی غرض تکلیف که انقیاد اوامر الهی باشد، است.

سوّم: اگر از امام خطا واقع شود مردم او را انکار میکنند و این منافی وجوب اطاعت از اوست که خداوند می فرماید:

ص: 71


1- تسلسل: یعنی اموری که در ترتّب وجودی به یکدیکر پیوسته هستند، به عبارت دیگر استمرار هر امری که وجود آن موقوف به وجود دیگری باشد، خواه استمرار از دو طرف یا از یک طرف باشد.
2- برائت اصلیّه: یعنی حکم به برائت ذمه مکلف در هنگام شک در حکم شرعی، بعد از جستجو و فقدان دلیل شرعی.

«أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم»(1)

همچنین اگر امام، معصوم نباشد ممکن است که امر به گناه و نهی از اطاعت کند و بر مردم واجب است که از آن اطاعت کنند و لازمه وجوب اطاعت از گناه آن است که یک فعل از یک جهت هم اطاعت باشد و هم گناه و آن محال است.

چهارم: اگر معصیت از امام صادر شود غرض از نصب او که اطاعت و تبعیت از او در اقوال و افعال است، بر هم میخورد و این منافی نصب امام است(2).

حال باید دانست که علمای عامّه عصمت را شرط نمی دانند و ظهور جور و فسق را مبطل امامت نمی دانند و لذا به امامت خلفای بنی امیّه و بنیعباس با آن ظلمها و فسقها قائل شدند، چنانچه شخصی از مشاهیر علمای ایشان می گوید: امام به سبب فسق و فجور از امامت عزل نمی شود.سعدالدین می گوید: دلیل بر عدم عصمت این است که: فسق و جور از خلفا ظاهر شد و منتشر گشت و با این وجود، پیشینیان مطیع و فرمان بردار ایشان بودند، و همچنین میگوید: اهل حل و عقد بر خلافت خلفای بنی عبّاس اتّفاق نموده اند.

و همچنین در شرح مقاصد گفته است: امامت به قهر و غلبه منعقد می شود؛ پس اگر کسی امامتش را از راه شوکت بر مردم جاری کند و مردم را مغلوب سازد هرچند فاسق و جاهل باشد امامتش منعقد می شود؛ و بعد از این گفته: اگر کسی به قهر و غلبه امام شود و دیگری بیاید و او را مقهور و مغلوب سازد،

ص: 72


1- سوره نساء: 59.
2- کشف المراد: ص390

مقهور عزل و غالب امام میشود.(1)

این است کلمات واهیه ایشان و عقل کدام عاقل تجویز می کند که امام و پیشوای مردم از اهل جهنم باشد و خداوند فاسق را از اهل جهنم شمرده در آنجا که می فرماید: «وَ أَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النَّار»(2) و نیز فرموده: اعتماد به خبر فاسد نکنید: «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا»(3) و نیز فرموده: «إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِين»(4) پس هرگاه ثابت شد كه عصمت در امام شرط است، امامت ابوبكر باطل میشود زيرا به اتفاق، او معصوم نبود؛ پس امامت اميرالمؤمنين (عليه السلام) بى واسطه ثابت شد زيرا به اتفاق امّت، امامت بعد از حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) مردد است ميان آن حضرت و ابوبكر، و هرگاه يكى باطل شد ديگرى ثابت مى شود.

آیات عصمت

اشاره

آيات بسیاری دلالت بر عصمت امام می کند که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

آیه اوّل: آیه ابتلی

خداوند خطاب به حضرت ابراهيم (عليه السلام) فرمود: «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» يعنى: «تو را براى مردم امام قرار دادم»، حضرت ابراهيم (عليه السلام) گفت «وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي» يعنى: «درخواست كرد که بعضى از فرزندان مرا

ص: 73


1- شرح مقاصد تفتازانی: ج5 ص233
2- سوره سجده: 20
3- سوره حجرات: 6
4- سوره منافقون: 6

امام قرار بده»، خداوند در جواب فرمود: «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»(1) يعنى: «عهد من كه امامت باشد به ستمكاران نمى رسد».

ابن بابویه در كتاب خصال در تفسير اين آيه گفته: يعنى كسى كه بت پرستيده يا يك چشم بهم زدن شرك به خدا آورده باشد صلاحیّت امامت ندارد؛ هر چند در آخر مسلمان شود. و «ظلم» گذاشتن چيزى است در غير موضعش.(2)

بزرگترین ظلم قرار دادن شريك براى خدا است، خداوند مى فرمايد: «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ»(3)، همچنين كسى كه حرامى انجام دهد، خواه کوچک یا بزرگ باشد؛ هر چند بعد از آن توبه كند،چنین شخصی شایسته امامت نخواهد بود، همچنین كسى كه بر او حدّى لازم شده باشد، نمی تواند اقامه حد بر افراد کند، پس همانا امام بايد معصوم باشد و عصمت را نمى توان شناخت مگر به نصّ خدا بر زبان پيامبرش، زيرا عصمت در ظاهر خلقت ظاهر نمى شود تا ديده شود؛ مانند سياهى و سفيدى و اشباه اينها، بلكه امری پنهانى است كه تنها به اعلام خداوند معلوم مى شود.

شيخ طوسى در مجالس روايت كرده از عبداللّه بن مسعود كه حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: منم آن کسی که پدرم ابراهيم (عليه السلام) برای من دعا کرده است.

گفتم: يا رسول اللّه! چگونه برای تو دعا كرده است؟

فرمود: خداوند بسوى ابراهيم (عليه السلام) وحى كرد: «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ

ص: 74


1- سوره بقره: 124
2- خصال: ص 310
3- سوره لقمان: 13

إِماماً»(1)، پس ابراهيم (عليه السلام) از وعده امامت خوشحال شد و از خداوند خواست كه از فرزندان او بیرون نرود، گفت: و از فرزندانم مثل من امام قرار ده، پس خدا وحى كرد: اى ابراهيم! من با تو عهدى نمى كنم كه به آن وفا نکنم، ابراهيم (عليه السلام) گفت: پروردگارا! آن عهدى كه به آن وفا نمى کنی کدام است؟ فرمود: با تو عهد نمى كنم كه ظالمى از فرزندان تو را امام قرار دهم، گفت: پروردگارا! آن ظالمى كه عهد امامت به او نمى رسد، کدام است؟ فرمود: كسى كه به بتى سجده کند، هرگز او را امام قرار نمی دهم و او نمى تواند امام باشد، پس ابراهيم (عليه السلام) گفت: «وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ. رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيرا مِنَ النَّاسِ»(2) يعنى: «مرا و فرزندان مرا دورکن از آن كه بتها را بپرستیم، پروردگارا! اين بتها بسيارى از مردم را گمراه کردند»، پس حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمودند: پس دعوت امامت به من و به برادرم على منتهى شد كه هيچ يك از ما هرگز بتى را سجده نکردیم، پس مرا پيغمبر و على را وصىّ من قرار داد.(3)

آیه دوّم: آیه تطهیر

ثعلبى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده: «طه» اشاره است به طهارت اهل بيت (عليهم السلام) از رجس كه شك و گناه است چنانچه در آيه تطهير فرموده: «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ »(4).(5)

ص: 75


1- سوره بقره: 124
2- سوره ابراهیم: 35 و 36
3- عمالی شیخ طوسی: ص379
4- سوره احزاب: 33
5- تأویل الایات الظاهره: ج1 ص309

آیه سوّم: آیه اولی الامر

در علل الشرايع به سند معتبر از سليم بن قيس هلالى روايت كرده از اميرالمؤمنين (عليه السلام) که فرمود: اطاعت واجب نمى شود مگر از خدا و رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و اولى الامر، و به این جهت امر به اطاعت اولى الامر كرده اند كه ايشان از گناهان معصوم و از بديها پاکیزه هستند و مردم را به معصيت خدا امر نمیکنند.(1)

و در عقايد اهل بيت (عليهم السلام) كه حضرت امام رضا (عليه السلام) براى مأمون نوشته، بیان شده كه: خداوند بر مردم اطاعت كسى را واجب نمی گرداند كه میداند او به عبادتش کافر خواهد شد و اطاعت شيطان خواهد كرد.(2)

آیه چهارم: آیه صادقین

«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»(3) يعنى: «اى گروهى كه ايمان آورده ايد! از خدا بترسيد و با راستگويان باشيد».

از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده: يعنى با آل محمد (عليهم السلام) باشید.(4)

مولف گويد: اين آيه از جمله آياتى است كه علما بر اطاعت ائمه معصومين (عليهم السلام) به آن استدلال كرده اند، وجه استدلال آن است كه: خداوند امر كرده كافه مؤمنان را به بودن با صادقون؛ و ظاهر است كه مراد، بودن به جسم و بدن نيست بلكه مراد همراهی و پیروی در عقايد، اعمال و اقوال ایشان است و معلوم است كه خداوند امر

ص: 76


1- علل الشرایع: ص123
2- عیون اخبار الرضا علیه السلام: ج2 ص125
3- سوره توبه: 119
4- مجمع البیان: ج3 ص81

به پیروی از گناهکار نمی کند، پس بايد ايشان از هر گناهی معصوم باشند و هرگز در اقوال و افعال خطا نكنند تا پیروی از ایشان در تمام امور، واجب باشد.

احادیث عصمت

احادیث بسیاری بر عصمت امام دلالت می کند که به طور خلاصه به برخی از آنها اشاره می کنیم:

ابن بابویه در عيون اخبارالرضا از امام رضا (عليه السلام) روايت كرده كه حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: ... همانا على (عليه السلام) و امامان از فرزندان او برگزيده خداوند از ميان مردم هستند و از هر گناه و خطائى معصوم هستند.(1)

ابنبابویه از ابنابىعمير روايت كرده كه گفت: در مدت مصاحبتم با هشام بن الحكم از او استفاده نكردم سخنى بهتر از اين سخن: روزىاز او پرسيدم؛ آیا امام معصوم است؟ گفت: بلى.

گفتم: به چه دليل معلوم میشود كه او معصوم است؟

گفت: هر گناهی به یکی از این چهار جهت انجام می شود؛ حرص و حسد و غضب و شهوت، و هيچ يك از اينها در امام نمى باشد؛ و ممکن نيست بر دنیا حريص شود زيرا همه دنيا در زير نگين اوست و او خزينه دار مسلمانان است پس او حرص در چه چيز داشته باشد؟ و ممکن نيست كه حسود باشد زيرا كه آدمى حسد بر كسى مى برد كه بالاتر از او باشد و كسى بالاتر از او نمى باشد، و چگونه حسد بر كسى برد كه پایینتر از او باشد؟

و ممکن نيست براى چيزى از امور دنيا خشمگین شود، مگر

ص: 77


1- عیون اخبار الرضا علیه السلام: ج2 ص57

آن كه غضب او براى خدا باشد زيرا خدا اقامه حدود را بر او واجب کرده است، و آن كه سرزنش ملامت كننده او را از اجراى احكام الهى منع نکند، و رحم كردن مانع از جارى كردن حدود برای او نشود، و پیروی از شهوت و لذت هاى دنيا و اختيار كردن دنيا بر آخرت برای او روا نیست، زيرا خدا آخرت را محبوب او قرار داده است، چنانچه دنيا را محبوب ما قرار داده است، پس او نظر بسوى آخرت مى كند چنانچه ما نظر بسوى دنيا مى كنيم، آيا كسى را دیدهای كه زیبایی را براى زشتى و غذای لذيذ را براى غذای تلخ ترک کند، و لباس نرم را براى لباس سخت ترک کند و نعمت دائم باقى را براى نعمت زايل فانى ترک کند!؟(1)

در معاني الاخبار از حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: امام مانمى باشد مگر معصوم، و عصمت در ظاهر خلقت نمى باشد كه شناخت آن ممکن باشد، پس امام نمیباشد، مگر آن كه خدا و رسول نص بر امامت او كرده باشند.

پرسيدند كه: اى فرزند رسول خدا! پس معصوم چه معنى دارد؟

فرمود: معصوم آن است كه معتصم باشد و در حبل متين خدا چنگ بزند، و حبل خدا قرآن است، و امام و قرآن تا روز قيامت از يكديگر جدا نمى شوند، و امام مردم را به قرآن هدايت کرده و قرآن مردم را به امام هدايت مى كند، اين است معنى آیه «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ»(2) يعنى: «همانا قرآن به راهی هدایت می کند كه آن درست ترين راه هاست؛ و آن راه، پیروی و پذیرش ولايت ائمه (عليهم السلام) است»(3).

ص: 78


1- خصال: ص215
2- سوره اسراء: 9
3- معانی الاخبار: ص132

مولف گويد: تفسير کردن «عصمت» به «اعتصام(1) به حبل اللّه»؛ يا به اعتبار اين است كه خدا او را از گناهان نگاه میدارد به سبب اينكه امام به قرآن معتصم است، يا مراد از معصوم آن است كه خدا او را معتصم به قرآن کرده كه به جميع قرآن عمل کند و معانى قرآن را بداند.

هشام بن حكم از حضرت صادق (عليه السلام) از معنی معصوم پرسيد، حضرت فرمود: معصوم آن است كه خود را به توفيق خدا از محرّمات نگاه دارد، چنانچه خداوند مى فرمايد: «وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍمُسْتَقِيمٍ»(2) یعنی: «هر كس خود را به توفيق خدا از گناهان نگاه دارد، پس به راه راست هدايت يافته است».(3)

كراجكى در كنزالفوائد روايت كرده از رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) كه فرمود: جبرئيل به من خبر داد كه كاتبان اعمال اميرالمؤمنين (عليه السلام) گفتند: از روزى كه با آن حضرت همراه شده ايم تا حال گناهى بر آن حضرت ننوشته ايم.(4)

در عقايد اماميّه كه حضرت صادق (عليه السلام) براى اعمش بيان كرده مذكور است: پيامبران و اوصياء ايشان، از گناهان و صفات ناپسند معصوم و مطهرند.(5)

ابن بابويه از ابنعباس روايت كرده كه: شنيدم از رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) که فرمودند: من و على و حسن و حسين (عليهم السلام) و نه نفر از فرزندان حسين (عليه السلام) از عيبها و بدیها مطهّریم و از گناهان معصوم

ص: 79


1- اعتصام: یعنی چنگ زدن و متمسک شدن.
2- سوره آل عمران: 101
3- معانی الاخبار: ص 132
4- کنز الفوائد: ص162
5- خصال: ص608

هستیم.(1)

جواب از گزارش انجام معصیت از سوی امام

فايده: دانستى كه علماى اماميّه بر عصمت ائمه (عليهم السلام) از همه گناهان اتفاق نظر دارند و اینکه در بسيارى از دعاها و ادعيه صحيفه كامله اعتراف به گناه از ائمه (عليهم السلام) واقع شده، و در بعضى از احاديث نيز امرى چند كهموهم انجان گناه باشد وارد شده، آنها را به چند وجه مى توان تاویل كرد:

اول آنكه: گاهی اوقات ترك مستحب و انجام مكروه را گناه مینامند، بلکه انجام بعضی از کارهای مباح با توجه به جلالت و بلندی مقام اهل بیت (عليهم السلام) از آن تعبیر به گناه می کنند؛ به جهت پایین بودن مرتبه این کارها نسبت به سایر احوال ایشان، چنانچه صاحب کشف الغمّه گفته است:

اکثر اوقات ایشان به یاد خدا و مراقبت الهی مصرف می شود و ذهن و خاطر ایشان به خداوند مشغول است، پس گاهی که از آن مرتبه پایین می آیند و مشغول خوردن و آشامیدن و سایر کارهای مباح می شوند، آن را گناه می نامند و از آن استغفار می کنند؛ همانگونه که می بینید اگر غلامان در حضور آقای خود متوجه این امور گردند، سزاوار سرزنش میشوند و از آن عذرخواهی می کنند.(2)

دوم آنكه: هرگاه اهل بیت (عليهم السلام) مشغول معاشرت و هدایت مردم می شوند و بعد از آن به مقام قرب و وصال و مناجات خداوند بر می گردند، چون این مرتبه بزرگتر از آن مرتبه است، خود را مقصّر

ص: 80


1- کمال الدین: ص280
2- کشف الغمّه: ج3 ص47

می یابند و استغفار و تضرّع میکنند، هرچند آن حالت هم به امر پروردگار است، همچنانکه بلاتشبیه اگر پادشاهی بعضی از نزدیکان خود را که همیشه در کنار او حاضر بودهاند را به مأموریّتی بفرستند و به سبب آن از مجلس پادشاه محروم شوند، بعد از بازگشت به خدمت پادشاه، خود را به جرم و کوتاهی نسبت میدهند؛ به اعتبار آنکه از پادشاه دور بوده و در کنار او حضور نداشتند.

سوم آنكه: چون علوم و فضائل و عصمت اهل بیت (عليهم السلام) از لطف و فضل خداوند است، و اگر آنها نبود، ممکن بود که گناهی از ایشان به عمل آید، پس چون به این حالت خود توجه می کنند، به فضل پروردگار و عجز و نقص خود اقرار می کنند، و حاصل خطاب ایشان به خداوند این است که اگر عصمت تو نبود گناه می کردم و اگر توفیق تو نبود، خطای بسیار از من به عمل می آمد.

چهارم آنكه: چون مراتب شناخت و معرفت، حد و مرز ندارد و انبیاء و اوصیاء پیوسته در حال به دست آوردن کمالات و مقامات هستند، در هر ساعت بلکه هر لحظه درجهای به درجات شناخت و یقین آنها اضافه می شود، پس در این صورت مرتبه قبل را نسبت به مرتبه حاضر خود کمتر می شمارند و خود را نسبت به عباداتی که در آن حالت واقع شده، کوچک می شمارند، و از آنها استغفار می کنند، و شاید کلام رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) که فرمود: «من در هر روز هفتاد مرتبه استغفار می کنم» اشاره به همین معنی باشد.(1)

پنجم آنكه: چون اهل بیت (عليهم السلام) معرفت تمام و کمال نسبت به خداوند دارند، نعمت های الهی را نسبت به خود تمام می بینند، و آنچه از طاعات و عبادات انجام می دهند، آن را لایق خداوند

ص: 81


1- کافی : ج2 ص450 و505

نمی دانند و طاعات خود را از این جهت گناه می شمارند و از آنها استغفار می کنند.

مولف گوید: بغير از وجه اوّل كه اكثر علما آن را بیان کرده اند؛ ساير وجوه به خاطر اين قاصر رسيده، و كسى كه از بادة محبت قطره اى به كامش رسيده، كمال اين وجوه را تصديق مى كند؛ «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ».(1)

ابن بابويه؟رح؟ در رساله عقايد می نویسد:

اعتقاد ما در انبياء و رسل و ائمه (عليهم السلام) آن است كه ايشان از هر آلودگی، زشتی و گناهی معصوم و مطهرند، و آن كه گناه کوچک و بزرگ از ايشان واقع نمى شود، و در آنچه خدا به ایشان امر كرده، نافرمانی نمی کنند، و آنچه به آن مأمور شده اند، انجام می دهند، و كسى كه در حالى از احوال، عصمت را از ایشان نفی کند، پس ایشان را نشناخته است.

و اعتقاد ما در خصوص اهل بیت (عليهم السلام) آن است كه؛ ایشان از اوايل امور تا اواخر احوال، به کمال و تمامیّت علم وصف میشوند و در هيچ حالى از احوال به نقص و گناه و جهل وصف نمی شوند.(2)

ص: 82


1- سوره نور: 40
2- اعتقادات شیخ صدوق: 70

خلاصه درس:

دلایل لزوم عصمت امام:

1. انسان خطا و اشتباه دارد پس باید فرد معصومی باشد که آن را حفظ کند.

2. امام حافظ شریعت است و باید معصوم باشد چرا که در صورت ارتکاب خطا و اشتباه به او اعتماد نمیشود و آن منافی غرض تکلیف خواهد شد.

3. اگر امام معصوم نباشد لازم می آید یک فعل از جهتی طاعت و از جهتی معصیت باشد و آن محال است.

4. اگر امام معصوم نباشد نصب امام لغو و بیفایده خواهد بود و آن بر خداوند محال است.

بیشتر علمای شیعه قائلند که عصمت امری اختیاری است و معصوم قدرت بر معصیت دارد ولی در اسباب و الطاف آن اختلاف کرده اند.

اسباب لطف در عصمت:

1. بدن معصوم دارای خصوصیتی است که مانع از انجام معصیت است.

ص: 83

2. برای معصوم علم به معایب و معاصی حاصل است.

3. به سبب مواخذه و سختگیری بر معصوم و اینکه با او مدارا نخواهند کرد.

از آیات لزوم عصمت امام میتوان به آیه ابتلی، آیه تطهیر و آیه اولی الامر اشاره کرد.

اهل بیت معتصم و چنگ زده به قرآن هستند و از هر بدی و گناهی مطهر و معصوم اند چنانکه ملائکه نیز گواهند که ایشان از اول تا آخر عمر از هر خطا و زشتی دور بوده و معصوم هستند.

گزارشات استغفار و اعتراف به گناه از ائمه (عليهم السلام) را به چند وجه جواب داده اند:1. انجام مباح باتوجه به جلالت مقام ایشان از آن تعبیر به گناه می کنند.

2. هنگام بازگشت از اشتغال به مردم و مراجعه به مقام مناجات خداوند از آن حالت استغفار می کنند.

3. هنگامی که علوم و عصمت ایشان از خداوند است و اگر آن نبود ممکن بود خطایی از ایشان سر زند، پس چون به این حالت می نگرند، استغفار می کنند.

4. چون در هر لحظه در حال بدست آوردن کمالات هستند هنگامی که به مرتبه قبل خود می نگرند استغفار می کنند.

5. چون طاعات خود را لایق مقام خداوند نمی دانند از آن استغفار می کنند.

ص: 84

پرسش درس سوّم:

1. دلایل عقلی ضرورت عصمت برای امام را بیان کنید؟

2. عصمت را بر اساس نظر شیعه تعریف کنید؟

3. اسباب مقتضی عصمت در امام را بیان کنید؟

4. یکی از آیاتی که دلالت بر وجوب عصمت امام دارد را بیان کنید؟

5. جهت تفسیر عصمت به «اعتصام به حبل اللّه» را طبق نظر مصنف بیان کنید؟

6. وجود الفاظی در دعاها و روایاتی که از ائمه (عليهم السلام) صادر شده و ظاهر آن اعتراف به گناه است، به چند وجه تاویل می شود؟

ص: 85

ص: 86

درس چهارم: علم امام

اشاره

گستره علم امام

اعطای علم قرآن به امام

امام مبین و مفسر قرآن

امام انذار دهندگان به قرآن

امام راسخون در علم

اعطای علوم مختلف به امام

امام محل علوم انبیاء

ص: 87

ص: 88

درس چهارم: علم امام

در این درس با گستره علم امام و اینکه اهل بیت (عليهم السلام) اهل علم قرآن و راسخون در علم و انذار كنندگان به قرآن هستند آشنا می شویم.

اعطای علم قرآن به اهل بیت (عليهم السلام)

ابن ماهیار به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده است در تفسير اين آيه «فَالَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ» يعنى: «کسانی که به ايشان كتاب دادیم به آن ايمان مى آورند»، حضرت فرمود: مراد به آنها كه كتاب به ايشان داده شده، آل محمدند (عليهم السلام) كه علم قرآن به ايشان داده شده است.(1)

ص: 89


1- تفسیر قمی: ج2 ص150

عياشى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است در تفسير آيه «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ»(1) يعنى: «آنها كه كتاب به ايشان داده ايم تلاوت مى كنند آن را چنانچه سزاوار تلاوت كردن است، آنها به کتاب ايمان آورده اند» حضرت فرمود: آنها كه كتاب به ايشان داده شده، ائمه (عليهم السلام) هستند.(2)

مولف گوید: بعضى از مخالفین گفته اند: مراد به كتاب، تورات است؛ و آنها كه علمش به ايشان داده شده، گروهی از يهود و نصارى هستند که ايمان به حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) آورده بودند. و بعضى گفته اند: كتاب، قرآن است؛ و آنها كه كتاب به ايشان داده شده، مؤمنان اين امّت هستند.(3)

ولکن این تفاسیر صحیح نبوده و تفسيرى كه حضرت (عليه السلام) فرموده اند مبتنى و موافق تر به سياق آيه است چرا كه حقّ تلاوت قرآن متوقف بر علم به اسرار و بطون آن است و آن هم مخصوص اهل بیت (عليهم السلام) است چنانچه ايمان كامل به قرآن فقط از ایشان حاصل می شود.

اهل بیت (عليهم السلام) مبین و مفسر قرآن

كلينى روايت كرده از حضرت صادق (عليه السلام) در تفسير آيه «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ»(4) يعنى: «قرآن آيات واضحى است در سينه هاى آنها كه علم به ايشان داده شده است»، فرمود: مراد به آنها كه

ص: 90


1- سوره بقره: 121
2- تفسیر عیاشی: ج1 ص57
3- تفاسیر مخالفین: بغوی، ج1 ص110 _ تفسیر فخر رازی، ج4 ص35
4- سوره عنکبوت: 49

علم به ايشان داده شده، ائمه (عليهم السلام) هستند که لفظ و معنى قرآن در سينه هاى ايشان است.(1)

در بصائرالدرجات به سند معتبر از ابوبصير از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده كه حضرت اين آيه را خواند بعد از آن فرمود: خدا نگفت كه در ميان دو جلد مصحف است بلكه گفت: در سينه آنهاست كه علم به ايشان داده شده است؛ ابوبصير گفت: شمائيد آنها؟ فرمود: مگر بغير ما مى تواند باشد؟!(2)بیان: ممکن است «فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ» متعلق به بيّنات باشد، يعنى وضوحش در سينه آنهاست و كسى به غير ايشان معانى و اسرار را نمى داند پس در فهم قرآن باید به آنها رجوع كرد.

اهل بیت (عليهم السلام) انذار دهندگان به قرآن

كلينى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت نموده است در تفسير آيه «وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ»(3) يعنى: «اين قرآن بر من و بر امام وحی شد تا به آن شما را انذار کنم» حضرت فرمود: يعنى هر كس از آل محمد (عليهم السلام) به حدّ امامت برسد، انذار مى كند مردم را به قرآن چنانچه انذار مى كرد رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) به آن.(4)

علی بن ابراهیم روايت كرده كه «وَ مَنْ بَلَغَ» امام است؛ و فرمودند: پیامبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) انذار مى كرد و ما انذار مى كنيم چنانچه آن حضرت انذار مى كرد.(5)

ص: 91


1- کافی: ج1 ص214
2- بصائرالدرجات: ص205
3- سوره انعام: 19
4- کافی: ج1 416
5- تفسیر قمی: ج1 ص 195

مولف گويد: مفسرین گفته اند «وَ مَنْ بَلَغَ» عطف است بر ضمير مفعول در «لِأُنْذِرَكُمْ» يعنى براى آن كه انذار كنم شما را و انذار كنم هر كس را كه قرآن به او برسد تا روز قيامت؛ و بنا بر آنچه در احاديث وارد شده عطف بر ضمير فاعلی «انذركم» خواهد بود.

اهل بیت (عليهم السلام) راسخون در علم

علی بن ابراهیم از حضرت صادق (عليه السلام) روایت می کند که: قرآن زجركننده و امركننده است؛ به بهشت امر مى كند و از جهنم زجر مى كند. و در آن محكم هست- كه مقصودش روشن است- و متشابه است- كه معانى بسيار دارد و فهم مقصودش مشكل است-؛ امّا محكم پس به آن ايمان آورده و عمل مى كنى و به آن معتقد مى شوی؛ و امّا متشابه پس به آن ايمان آورده ولی عمل نمى كنى و اين است معنى آیه «فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا»(1) و «راسخون در علم» آل محمد (عليهم السلام) هستند.(2)

علی بن ابراهیم از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت کرده که: رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) بهترين راسخان در علم بود و آنچه خدا از تنزيل و تأويل قرآن بر او فرستاده بود، می دانست و هر آیه که بر او میفرستاد تأويلش را به او آموزش میداد، و اوصياى او كه بعد از او آمدند همه تنزيل و تأويل قرآن را مى دانستند.(3)

در بصائر آمده: آنها كه تأويل قرآن را نمى دانند -از شيعيان-

ص: 92


1- سوره آل عمران: 7
2- تفسیر قمی: ج2 ص451
3- بصائرالدرجات: ص203

چون امام از روى علم و دانائى در ميان ايشان بيان كند مى گويند: ايمان آورديم به آن و همه از جانب پروردگار ماست، و قرآن در آن خاص و عام و محكم ومتشابه و ناسخ و منسوخ مى باشد و راسخان در علم همه را مى دانند.(1)

مولف گوید: اول آيات چنين است «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ» يعنى: «او خداوندى است كه بر تو قرآن فرستاده است» «مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ» «در قرآن آیات محکم وجود دارد كه آنها اصل قرآن است»، «وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ» «و برخی از آیات معنى آنها شبيه به يكديگر است و معنى مقصود در آن واضح نيست»، «فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ» «پس آنها كه در دلهاى ايشان ميل به باطل هست» «فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ» «پس از متشابه پیروی میکنند»، «ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ» «براى آن كه مردم را گمراه كنند و به شبهه اندازند و براى آن كه به خواهش خود تأويل كنند»، «وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» يعنى: «تأويل متشابه را جز خدا و آنان كه ثابت در علماند نمى دانند» و بناى علم ايشان بر يقين است، و در اينجا میان مفسران [خاصه و عامه] اخلاف است و مخالفین بر «اللّه» وقف كرده و بقیه را كلامی جدید مى دانند، ولکن شیعیان بر «اللّه» وقف نمى كنند و «راسخون» را عطف بر «اللّه» مى كنند، يعنى راسخون در علم نيز متشابه قرآن را مى دانند. و احاديث بسيار وارد شده كهمراد از راسخون، رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و ائمه هدى (عليهم السلام) هستند.(2)

و در بعضى از روايات وارد شده كه «يقولون» استيناف كلام است، و فاعل آن شيعيان است، يعنى چون شيعيان از ائمه خود كه راسخ در علمند تأويل متشابه كلام را مى شنوند تصديق ايشان

ص: 93


1- بصائرالدرجات: ص204
2- بصائرالدرجات: ص202

مى كنند و مى گويند: همه از جانب پروردگار ماست.(1)

كلينى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده که: مائيم راسخان در علم و ما تأويل متشابه قرآن را می دانیم.(2)

در بصائرالدرجات روايت كرده به سند صحيح از امام محمد باقر (عليه السلام) كه: هيچ آيه در قرآن نيست مگر آن كه آن را ظاهر و باطنى است، و هيچ حرفى در آن نيست مگر آن كه اشاره است به امرى كه حادث مى شود و حدوث و ظهور آن بر امام وقتى دارد، و بر امام زنده و امام گذشته علم آن می رسد و خدا مى فرمايد: نمى داند تأويل آن را مگر خدا و راسخان در علم، و ما آن را مى دانيم.(3)

كلينى از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: احدى از مردم ادعا نکرده كه همه قرآن را چنانچه نازل شده می داند، و جمع نكرده و حفظ نكرده است قرآن را چنانچه خدا فرستاده است مگر على بن ابى طالب (عليه السلام) و ائمه بعد از او. و در روايت ديگر فرمود: غیر ازاوصياى پيغمبر (عليهم السلام) کسی نمى تواند ادعا كند كه نزد او تفسیر ظاهر و باطن قرآن موجود است.(4)

و در حديث صحيح ديگر فرمود: از جمله علم ها كه خدا به ما داده تفسير و احکام قرآن است، و علم تغيير زمانه و حوادثى كه واقع مى شود؛ پس فرمود: اگر ضبط كننده و رازدار مى يافتيم كه اسرار ما را فاش نكند، به او مى گفتيم.(5)

از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: بخدا سوگند كه من

ص: 94


1- بحارالانوار: ج23 ص199
2- بصائرالدرجات: ص204
3- بصائرالدرجات: ص203
4- بصائرالدرجات: 193
5- کافی: ج1 ص229

مى دانم كتاب خدا را از اول تا آخر چنانكه گويا در كف دست من است، و در قرآن خبر آسمان و زمين و خبر گذشته و آينده هست، و خدا مى فرمايد: «فيه تبيان كلّ شي ء»(1) يعنى: «در قرآن بیان همه چيز است».(2)

و در حديث ديگر: حضرت انگشت ها را گشود و بر سينه خود گذاشت و فرمود: واللّه علم جميع كتاب نزد ماست.(3)

از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت شده كه: معاويةبنعمار از آن حضرت سؤال كرد از تفسير اين آيه «قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»(4) يعنى «بگو: کافی است که خداوند، و کسی که علم کتاب نزد اوست، میان من و شما گواه باشند» يعنى علم قرآن يا لوح محفوظ، حضرت فرمود: مراد مائيم، و على (عليه السلام) بعد از پيامبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) ، اول و افضل و بهتر ماست.(5)

در بصائر روايت شده كه: شخصى خدمت امام کاظم (عليه السلام) عرض کرد: شما تفسيرى از كتاب خدا بیان میکنید كه ما نشنيده ايم، حضرت فرمود: قرآن بر ما نازل شده و براى ما تفسير شده پيش از آن كه در ميان مردم منتشر گردد، پس ما حرام و حلال قرآن و ناسخ و منسوخ آن را مى دانيم و ما مى دانيم كه هر كدام از آیات در چه زمان و مکانی و در شأن و در چه باب نازل شده، پس ما حكيمان، دانايان و گواهان خدائيم بر خلق، و اين مفاد قول خداوند مى باشد «سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُم وَ يُسْئَلُونَ»(6) يعنى: «گواهی آنان نوشته می شود و از ايشان

ص: 95


1- اشاره به آیه: «و نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیء»سوره نحل، 89
2- بصائرالدرجات: ص194
3- بصائرالدرجات: 212
4- سوره رعد: 43
5- بصائرالدرجات: ص215 (این روایت در بصائرالدرجات، کافی و تفسیر عیاشی از برید بن معاویه نقل شده است.)
6- سوره زخرف: 19

سؤال مى كنند» حضرت فرمود: گواهی براى ماست و سؤال كردن براى مردم است، پس اين علم آن چيزى است كه به تو اعلام كردم و آنچه بر من لازم شده بود ادا نمودم، پس اگر قبول كنى شكر كن و اگر ترك كنى پس خدا بر همه چيز گواه است.(1)

اعطای علوم به اهل بیت (عليهم السلام)

علی بن ابراهیم روايت كرده از حضرت صادق (عليه السلام) در تفسير آيه «قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَى الْكافِرِينَ»(2) يعنى: «آنان كه به ايشان علم داده شده است خواهند گفت: خوارى امروز و حال بد بر كافران است» حضرت فرمود: آن جماعت كه علم به ايشان داده شده است ائمه (عليهم السلام) هستند.(3)

همچنین روايت شده در تفسير آيه «وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ»(4) يعنى: «آنها كه علم به ايشان داده شده است مى دانند كه آنچه از پروردگار نازل شده است آن حق است» حضرت فرمود: مراد اميرالمؤمنين (عليه السلام) است كه تصديق كرد حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) را در آنچه خدا بر او فرستاده است.(5)

علما در قرآن، ائمه (عليهم السلام) هستند

خداوند مى فرمايد: «قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ»(6) «بگو آيا مساويند آنان كه مى دانند و صاحب علمند

ص: 96


1- بصائرالدرجات: 198
2- سوره نحل: 27
3- تفسیر قمی: ج1 ص 384 ،البته در تفسیر قمی روایت از امام صادق علیه السلام نیست.
4- [3] سوره سبا: 6
5- تفسیر قمی: ج2 ص198
6- سوره زمر: 9

و آنان كه نمى دانند و جاهلند؟ و متذكر نمى شوند اين معنى را و نمى فهمند مگر صاحبان عقول خالص از اغراض باطله».

بیان: اين آيه صريح است در آن كه علم منشأ امتياز است و هر كه عالم تر است اولى و احقّاست به امامت از ديگران، و در اين شكى نيست كه هر يك از ائمه (عليهم السلام) در عصر خود از ديگران اعلم بوده اند خصوصا از آنها كه در زمان ايشان مدّعی امامت و خلافت بوده اند، و هرگز ايشان در علم به ديگرى رجوع نمى كرده اند و ديگران به ايشان رجوع مى كرده اند.(1) و خلافى نيست ميان جميع فرق كه حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) از جميع صحابه اعلم بود.(2)

كلينى از حضرت باقر و صادق (عليهما السلام) روايت كرده اند كه: «الَّذِينَ يَعْلَمُونَ» مائيم؛ «وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ» دشمنان مايند؛ و شيعيان ما «اولو الالبابند»(3) كه تمييز مى كنند ميان ما و دشمنان ما و مى دانند كه ما از دشمنان به خلافت سزاوارتريم.

صفار روايت کرده كه: از حضرت صادق (عليه السلام) پرسيدند از تفسير اين آيه، فرمود: مائيم كه مى دانيم، و دشمنان ما نادانند، و صاحبان عقل شيعيان ما هستند.(4)

كلينى روايت كرده از عمارساباطى كه گفت: پرسيدم از حضرت صادق (عليه السلام) در تفسير قول خداوند «وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنِيباً إِلَيْهِ» يعنى: «هرگاه حال بدى بر انسان عارض شود، پروردگار خود را در حالى كه به او باز می گردد، مى خواند»، حضرت فرمود: اين آيه در شأن ابوبكر

ص: 97


1- کشف المراد: ص410
2- اسدالغابه: ج4 ص95
3- کافی: ج1 ص212
4- بصائرالدرجات: ص54

نازل شده كه حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) را جادوگر مى دانست، چون بيمارمیشد ظاهرا دعا مى كرد و اظهار بازگشت مى کرد از آنچه در حقّ حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) مى گفت، «ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ» «پس چون خدا نعمتى از جانب خود به او عطا مى كرد» فرمود: يعنى عافيت مى يافت از آن بيمارى، «نَسِيَ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ» «خدائى را كه پيشتر دعا كرده بود را فراموش مى كرد»، حضرت فرمود: توبه خود را فراموش مى كرد، و از اين جهت است كه خدا فرمود: «قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلًا إِنَّكَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ» «بگو بهره مند شو به كفر خود اندك زمانى به درستى كه تو از اصحاب جهنمى» فرمود: مراد به كفر او، آن خلافتى بود كه به ناحق ادعا كرد و حقّ على را غصب كرد و نه از جانب خدا خليفه بود و نه از جانب رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) ، پس كافر شد. حضرت فرمود: بعد از اين، خدا سخن را بسوى على (عليه السلام) کرد و مردم را به حال و فضيلت او نزد خدا خبر داد، پس گفت: «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ» يعنى: «آيا مساوى است آن كافر با كسى كه عبادت كننده و دعا خواننده است در ساعتهاى شب، گاه در سجود و گاه ايستاده در حالتى كه حذر مى كند و از عذاب آخرت مى ترسد و به رحمت پروردگار خود اميدوار است»، «قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ» فرمود: آيا مساويند آنها كه مى دانند كه محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) رسول خداست «وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ»(1) و آنها كه نمى دانند كه محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) رسول خداست و مى گويند: او جادوگر و دروغگوست؟ اين است تأويل آن اى عمار.(2)

و خدا مى فرمايد: «وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ»(3)

ص: 98


1- سوره زمر: 8و9
2- کافی: ج8 ص204
3- سوره عنکبوت: 43

يعنى: «اين مثل ها را براى مردم مى زنيم، ولی تعقل نمى كنند و نمى فهمند آنها را مگر دانايان».

ابن ماهیار از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده كه: مراد از عالمون در اين آيه مائيم(1)، كه معانى قرآن را مى دانيم و مثالهای قرآن را مى فهميم.

همچنین خداوند مى فرمايد: «وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا»(2)، يعنى: «خدا به شما اندكی از علم داده است».

عياشى از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده كه: يعنى «به شما از علم نداده مگر اندكى از شما»(3) كه رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و ائمه هدى (عليهم السلام) هسند، يعنى ديگران از علم بهره ندارند مگر اندكى كه از ايشان اخذ كرده باشند.و باز خداوند مى فرمايد: «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ»(4) يعنى: «قرآن آياتی واضح است در سينه آنها كه علم به ايشان داده شده است».

كلينى از حضرت باقر و صادق و كاظم (عليهم السلام) روايت كرده كه: مراد به «الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ» ما هستیم، و لفظ و معنى قرآن در سينه ماست و لذا خدا نفرموده كه آيات بينات در ميان دو جلد مصحف است بلكه فرمود: در سينه ماست.(5)

می فرمايد: «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»(6) يعنى: «از میان بندگان،

ص: 99


1- تاویل الآیات: ج1 ص431
2- سوره اسراء: 85
3- تفسیر عیاشی: ج2 ص317
4- سوره عنکبوت: 49
5- کافی: ج1 ص214
6- سوره فاطر: 28

تنها دانشمندان خدا ترس هستند».

ابن ماهیار روايت كرده كه: اين آيه در شأن حضرت امير (عليه السلام) نازل شده كه عالم بود، و پروردگار خود را شناخته بود و از خدا مى ترسيد و پيوسته به ياد خدا بود و به واجبات عمل مى كرد و اوامر خدا را اطاعت مى کرد و کاری انجام نمی داد مگر اينكه موجب خشنودى خدا و رسول باشد.(1)

اهل بیت (عليهم السلام) محل علوم انبياء

«قُلْ أَ رَأَيْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِي ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّماواتِ ائْتُونِي بِكِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْصادِقِينَ»(2) يعنى: «بگو به من نشان دهید آنچه را که غیر از خدا پرستش میکنید، چه چیزی را آفریدهاند، یا چه شرکتی در آفرینش آسمان ها دارند؟ کتابی آسمانی پیش از این، یا اثر علمی برای من بیاورید اگر راست می گویید.»

كلينى از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده كه: مراد به كتاب، تورات و انجيل است؛ و آثار علم، علوم اوصياى پيغمبران است.(3)

از حضرت صادق (عليه السلام) منقول است كه: كتاب جفر و مصحف فاطمه (عليها السلام) داخل در آثار علم است.(4)

ص: 100


1- تاویل الآیات: ج2 ص480
2- سوره احقاف: 4
3- کافی: ج1 ص426
4- کافی: ج1 ص241

خلاصه درس:

بر اساس روایات، علوم قرآن تنها به اهل بیت (عليهم السلام) اعطا شده است، بنا بر این فقط ایشان مبیّن و مفسّر قرآن هستند.

اهل بیت (عليهم السلام) هشدار دهندگان به آیات و معانی قرآن و راسخین در علم هستند که تاویل قرآن جز در خانه ایشان جای دیگر یافت نمیشود.

عالم و علما در آیات قرآن به ائمه (عليهم السلام) تفسیر شده است، چرا که تنها آنان سزاوار این صفت هستند و می توانند مخزن علوم انبیاء و علوم اعطا شده از طرف خداوند باشند.

ص: 101

پرسش درس چهارم:

1. مراد از «أُوتُوا الْعِلْمَ» را بر اساس روایت اهل بیت (عليهم السلام) بیان کنید؟

2. در صورتی که «فِي صُدُورِ الَّذِينَ» متعلق به «بینات» باشد، تفسیر آیه چگونه است؟

3. نظر مختار مصنف در خصوص تفسیر «آتَيْناهُمُ الْكِتابَ» را بیان کنید؟

4. با توجه به روایات معطوفعلیه «وَ مَنْ بَلَغَ» در آیه «وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ» چیست؟

5. مراد از «الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» را بر اساس روایات بیان کنید؟

6. مراد از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» در آیه «قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» چه کسانی هستند؟

7. توضیح مصنف در خصوص اعلم بودن اهل بیت (عليهم السلام) را بیان کنید؟

8. مراد از «الذین یعلمون»، «الذین لایعلمون» و «اولوا الالباب» در آیه «قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْباب» را با توجه به روایات بیان کنید؟

9. در آیه «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء» مراد از «علماء» چه کسانی هستند؟

10. مراد از «کتاب» و «اثارة من علم» در آیه «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِي ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّماواتِ ائْتُونِي بِكِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِين» را با توجه به فرمایش امام باقر (عليه السلام) بیان کنید؟

ص: 102

درس پنجم: انتخاب امام

اشاره

دلایل عقلی لزوم انتخاب امام توسط خداوند

آیات تعیین امام توسط خداوند

روایات تعیین امام توسط خداوند

امام برگزیده بندگان

امام خلیفه خدا

ص: 103

ص: 104

درس پنجم: انتخاب امام

«در بيان آن كه امامت به نصّ خدا و رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) مى باشد نه به بيعت و اختيار مردم»

اتفاق علماى اماميّه بر آن است که امام بايد از جانب خدا و رسول تعیین شده و منصوص باشد.

و عباسيّه مى گويند: يا به نص است يا ميراث.

و زيديّه مى گويند: يا به نص است يا به دعوت بسوى خود.

و جمیع اهل سنت مى گويند: يا به نص است يا به اختيار و بيعت اهل حل و عقد.

دلایل عقلی لزوم انتخاب امام توسط خداوند

دلایل عقليّه بر حقّانيّت مذهب اماميّه بسيار است:

دليل اوّل: در [درس سوم] بیان شد كه امام بايد معصوم باشد، و عصمت از امور مخفی است كه فقط خداوند از آن آگاهی دارد، پس انتخاب امام باید از جانب خداوند باشد چرا که تنها خدا از عصمت آگاهی دارد.

ص: 105

دليل دوّم: با توجه به عادات رفتاری بنىآدم و ملاحظه طبيعت خلق عالم، معلوم مى شود كه هرگاه برای آنان حاكم و سلطانى قاهر نباشد كه ايشان را از ستم و خشم و پیروی از شهوت ها و انجام امور نهی شده باز دارد، بیشتر آدميان به غلبه بر هم نوع خود بر وجه ظلم و تعدّى و دست درازى و غارت اموال و قتل نفوس بغير حق، انگیزه پیدا خواهند کرد و اين سبب انواع فساد و هرج و مرج در نظم عالم و خلل در سلسله بنى آدم مى شود؛ و يقين است كه خداوند به اين صفات راضى نيست چنانكه مى فرمايد: «وَ اللَّهُ لا يُحِبُ الْفَسادَ»(1) پس بر خداوند واجب است كه دفع فساد نمايد و اين به طور عادی اتفاق نمیافتد مگر به آن كه در هر زمان، حكومت و رياست به شخصى واگذار شود كه از جادّه صلاح و راه رستگاری بیرون نرود و به مقتضاى قوانین شرع، صلاح زندگی دنیا و آخرت همه مردم را حفظ کند، چنين شخصى امام است، پس اگر خداوند در هر زمان امام را مشخص نكند، هرآينه به فساد راضى شده و فساد، قبيح است و رضایت به قبيح بر خداوند محال است.

دليل سوّم: به حکم عقل و نقل ثابت شده که شفقت و مهربانی خداوند درباره بندگان و هدایت و ارشاد ایشان به راه راست و صلاح دنیا و آخرت، بی حد و اندازه است؛ چنانچه در قرآن فرموده: «وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد»(2) و دلیل کمال و نهایت مهربانی خداوند نسبت به عموم بندگان آن است

ص: 106


1- سوره بقره: 205
2- سوره بقره: 207

که در اصلاح و هدایت جزئیات اعمال و رفتار کوتاهی نکرده؛ و به طور کامل به بندگان اعلام کرده است، با این وجود واضح و روشن است که تعیین خلیفه و جانشینی که حافظ شریعت باشد و دین را از شرّ و فساد مخالفان حفظ کند به مراتب از آن جزئیات مهم تر است؛ و چون خداوند در مورد آن امور جزئی کوتاهی نکرده، چگونه تصور می شود که در این امر بزرگ و مهم که جزء ارکان دین است مساهله و کوتاهی کند؟!!

پس یقین پیدا میکنیم که خداوند، خلیفه و جانشینی که حاکم بر همه بندگان باشد معین کرده، و به حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) در خصوص تعیین امام وحی فرستاده است، و اجماع مسلمانان بر ایناست که بر غیر امیرالمومنین (عليه السلام) نص وارد نشده، پس نتیجه گرفته میشود که آن حضرت به نص تعیین و مشخص شده است.

دليل چهارم: به اعتراف مخالفین، سنت خداوند نسبت به همه انبیاء از آدم تا خاتم این بوده است که تا خلیفه و جانشین برای آنان تعیین نمیکرد، ایشان از دنیا رحلت نمی فرمودند.

و سنت حضرت رسول در همه جنگ ها و سفرها، بلکه آن زمانی که در مقام شریف خود بودند و همچنین در هر منطقه و روستایی که جمع کوچکی در آنجا ساکن بودند و یا در صورتی که لشکری به مکانی مقرر مینمودند؛ تعیین خلیفه و رئیس را به اختیار مردم نمی گذاشتند و خود به امر خداوند امیر و حاکم تعیین می فرمودند؛ با این وجود، چگونه میشود که تمام اهل اسلام را در همه شرایع و احکام تا روز قیامت معطل و بدون رهبر و امیر گذاشته باشد؟!!

ص: 107

دليل پنجم: جایگاه امامت نظير نبوت است زيرا هر دو، رياستى عام در جميع امور دين و دنيا بر همه مكلّفين هستند، و برای مردم شناخت چنين جایگاه و مقام بزرگی امکان پذیر نیست، همچنین با وجود نظرهای مختلف و باطل بر فرض كه بتوانند بر امری اتفاق کنند، به قدر فهم و اهداف باطل ايشان خواهد بود نه اینکه موافق مصلحت كلى و حكمت الهى باشد، در نتیجه قطعا این گونه است که هر کس شخصی را انتخاب می کند که از نظر خودش اصلح بداند.

و اینکه گاهی برخی با اجبار و غلبه بر مردم مسلط میشوند، این سلطنت و پادشاهی است نه امامت بر مردم، همچنین اگر مردم بتوانند موافق مصلحت الهى امام انتخاب کنند باید بتوانند پیامبر را نيز انتخاب کنند و آن به اتفاق باطل است، در نتیجه اگر پادشاهى حاكم شهرى را برکنار كند و به جاى او كسى را قرار ندهد و یا خود کنار رود و کسی را به جای خود نگذارد كه به امور مردم رسیدگی کند، بلكه به اختيار خودشان بگذارد، در این صورت کسانی كه قائل به وجوب نصب امام بر خدا و رسول نيستند، آن پادشاه را توبيخ می كنند و اين کار او را صحیح نمیدانند و نیکو نمی شمارند، حال چگونه است که این کار را از خدا و رسول نیکو می دانند!!

دليل ششم: بر فرض که مردم از همه غرضها و هواهای نفس پاک شوند و با اهتمام تمام متوجه اختیار امام گردند، در این صورت همچنان ممکن است اشتباه کنند و انتخابشان خطا باشد، چنانچه در مردم دیده می شود که پادشاه و سلطانی برای خود انتخاب می کنند و او را امین و قابل می دانند و بعد از مدتی خلاف آن بر ایشان آشکار می شود.

ص: 108

دليل هفتم: بر فرض که مردم نیکو اختیار کنند؛ باز می گوییم روشن است که خداوند بندگان خود را بهتر می شناسد و میداند که هر کس برای چه کار مناسب است، و این کار قطعا برای خداوند آسانتر است، پس با این وجود، دادن حق انتخاب به مردم اشکال داشته و ترجیح مرجوح(1) است و وقوعش از خداوند قادر حکیم، نادرست و محال است.

دليل هشتم: اگر امامت به اختيار مردم باشد دو احتمال دارد:

اول: آنکه اختیار ایشان اشتباه باشد؛ در این صورت چون خداوند پیش از اختیار آنان می دانست که به اشتباه انتخاب خواهند کرد باوجود علم و قدرت و حکمت او، گذاشتن این امر به گروهی که البته خطا می کنند بسیار نادرست و وقوعش از حکیم علیم محال است.

دوم: اگر علم الهی تعلق گرفته که مردم فرد قابلی را برای امامت اختیار خواهند کرد، در این صورت شناخت چنین کسی و شناساندن او به همه و مجبور کردن مردم به پیروی از او و دفع درگیری و حسد برای مردم بسیار سخت و مشکل است ولی برای خداوند بسیار آسان است؛ پس چنین کار دشواری را به دیگران گذاشتن و جمعی از ضعیفان را بر این کار گماشتن بسیار نادرست و قبیح است و بر حکیم متعال روا نیست؛ با آنکه خود فرموده است: «ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَج»(2) «خدا در دین برای شما هیچ تنگی و دشواری قرار نداده است».

ص: 109


1- . ترجیح مرجوح: یعنی انتخاب کاری که رجهان و برتری کمتری دارد.
2- . سوره حج: 78

آيات تعیین امام توسط خداوند:

آیات بسیاری دلالت می کند بر اینکه امام تنها توسط خداوند انتخاب شده و برای مردم معرفی می شود، به اختصار به یک مقدمه و چهار آیه اشاره می کنیم:

مقدمه: خداوند در بسيارى از آيات قرآن فرموده: ما همه چيز را در قرآن بيان كرده ايم مثل: «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ ءٍ»(1)، و فرموده: «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَالْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ءٍ»(2)، و فرموده است: «وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ»(3).

بیان: و امثال اين آيات كه حاصل همه آنها این است كه: «هيچ چيز نيست كه حكم آن را در كتاب بيان نكرده باشيم»؛ پس هرگاه همه چيز را در كتاب بيان فرموده باشد، حكم امامت و تعيين امام که بزرگترین و مهمترین مسئله است البته بيان فرموده و ترك نکرده و به اختيار ديگران نگذاشته است، پس هر كس برخلاف اين بگويد، قرآن را تكذيب كرده و كافر خواهد بود.

آیه اوّل: آن است كه در بسياری از آیات فرموده: «همه امور در دست خداست و ديگرى را اختيارى نيست»، مثل قول خداوند در وقتى كه منافقان مى گفتند: «آيا ما در امری اختيار داریم؟» خداوند فرمود: «قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ»(4) يعنى: «اى محمد به ايشان بگو: تمام كار با خداست و برای شما در امامت اختيارى نيست»، و در جاى ديگر فرموده

ص: 110


1- سوره انعام: 38
2- سوره نحل: 89
3- سوره انعام: 59
4- سوره آل عمران: 154

است: «لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْ ءٌ»(1) يعنى: «اختيار هيچ چيز با تو نيست»،

بیان: و هرگاه اختيار هيچ كاری با آن حضرت نباشد، امامت هم یکی از آن موارد است، پس ديگران سزاوارترند به آن كه در مسئله امامت اختياری نداشته باشند.و اخبار از طريق اهل بيت (عليهم السلام) وارد شده كه اين آيه در باب امامت نازل شده است چنانكه عياشى از جابر جعفى روايت كرده كه گفت: در خدمت امام محمد باقر (عليه السلام) اين آيه را خواندند كه «لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْ ءٌ» حضرت فرمود: به خدا قسم چیزهای زیادی به پیامبر مربوط می شود، و مراد از آيه اینگونه نیست كه تو فهميده اى؛ اما به تو خبر مى دهم كه خداوند وقتی به پیامبر خود دستور داد که ولايت و امامت على (عليه السلام) را اعلام کند، حضرت درباره دشمنی قومش نسبت به اميرالمؤمنين (عليه السلام) اندیشه کرد، چرا که ايشان را مى شناخت و مى دانست كه خداوند آن حضرت را در تمامی ویژگی ها بر آنها برتری داده است؛ زيرا او اولین كسى بود كه به خدا و رسول ایمان آورد، و بیشترین يارى را نسبت به خداوند و فرستاده او داشت، و بیشتر از هرکس دشمنان خدا و رسول را به قتل می رساند و در دشمنى با مخالفان خدا و رسول از همه سرسخت تر بود، و علمش از همه بيشتر بود و فضائلش از زیادی، قابل شمارش نبود؛ پس وقتی که پیامبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) به دشمنی قوم خود با اميرالمؤمنين (عليه السلام) به سبب اين خصلتها و حسدى كه بر او مى بردند اندیشید، ترسيد كه از او اطاعت نكنند، پس خدا به او خبر داد كه برای او در امر امامت و خلافت اختيارى نيست و

ص: 111


1- سوره آل عمران: 128

اختيار با خداست و خدا على (عليه السلام) را وصىّ و جانشین او قرار داده و بعد از آن حضرت، او را صاحب اختيار امور امّت ساخته، مراد از اين آيه اين است... .(1)جابر از حضرت باقر (عليه السلام) از تفسير اين آيه سؤال كرد، حضرت فرمود: اى جابر! حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) بسیار تلاش کرد که بعد از او، على (عليه السلام) جانشین او باشد، اما علم الهى چنان بود كه مردم را به جهت امتحان به حال خود بگذارد و جبر بر امرى نکند و مى دانست كه ايشان غصب خلافت از آن حضرت خواهند كرد.

جابر گفت: پس مراد از اين آيه چيست؟

حضرت فرمود: مراد آن است كه: يا محمد! برای تو در باب خلافت و امامت على (عليه السلام) و غصب كنندگان خلافت او هيچ اختيارى نيست، در قرآن بر تو فرستاده ام: «الم. أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ. وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ»(2) يعنى: «آيا مردم گمان مى كنند كه به محض آنکه گفتند ایمان آوردیم دیگر آنان را امتحان نخواهند كرد؟

و به تحقيق كه ما امت های پیشین را امتحان كرديم پس البته خدا ايشان را امتحان مى كند تا معلوم شود كه چه کسی در ادعای ایمان راستگو است و چه کسی دروغ گويد و منافق است».(3)

آيه دوّم: آن است كه خداوند مى فرمايد: «وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ»(4) يعنى: «پروردگار تو هر چه را مى خواهدمی آفریند و در هر امرى هر

ص: 112


1- تفسیر عیاشی: ج1 ص197
2- سوره عنکبوت: 1_3
3- تفسیر عیاشی: ج1 ص197
4- سوره قصص: 68

كه را بخواهد اختیار می کند، و مردم نمی توانند به خواست خود امر [امامت] را اختيار كنند، و خداوند پاک و منزه است از آن كه ايشان به او نسبت مى دهند و خود و ديگران را در اختيار شريک او مى دانند و صاحب اختيار مى گردانند».

ابن شهرآشوب در مناقب از حضرت صادق (عليه السلام) در تفسير آیه «وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ» فرمود: محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و اهل بيت او را اختيار كرده است. همچنین این حدیث را از طرق عامه از انس بن مالك روايت كرده است.(1)

آيه سوّم: آن است كه خدا مى فرمايد: «وَ قالُوا لَوْلا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ. أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ»(2) و خلاصه معنی آیه آن است كه كفّار قريش گفتند: چرا اين قرآن بر مردى از دو شهر مكه و طائف نازل نشد؟ مردی كه از جهت ثروت بلند مرتبه باشد زيرا رسالت جایگاه بزرگی است و به جز فرد بزرگ لايق فرد دیگری نيست. پس خداوند فرمود: آيا ايشان مى خواهند رسالت كه رحمت پروردگار تو است را به هر كس كه می خواهند بدهند؟ ما ميان ايشان زندگانى در دنيا را قسمت کردیم و بعضى از آنان را بر بعضى دیگر به درجاتی برتری دادیم، و در روزیِ آنان تفاوت قرار داديم براى آن كه بعضى از آنان بعضى دیگر را در حوایج خود به كار گیرند و ميان ايشان الفت قرار دادیم تا نظام

ص: 113


1- مناقب ابن شهر آشوب: ج1 ص316
2- سوره زخرف: 31و32

عالم به سبب آن منظّم شود، و در آن قسمت بر ما اعتراضى وارد نمی شود، و رحمت پروردگار تو كه پيامبرى و توابع آن است، از آنچه ايشان از اموال و اسباب دنيا جمع می کنند بهتر است.

بیان: و حاصل اين آيه آن است كه نبوت بهتر و مرتبه او بزرگ تر است از مال و زندگی دنيا، و ما آن را به اختيار ايشان نگذاشتيم بلكه خود تقسيم نموديم و براى هر كس آنچه خواستيم مقرر داشتيم، پس چگونه ممکن است نبوت را با آن جایگاه بلندش به اختيار ايشان بگذاريم و خود نظرِ توجه از آن برداريم؟! همچنین معلوم است كه مرتبه امامت نظير مرتبه نبوت است و بعد از نبوت هيچ نعمت و رحمتى از جانب خداوند برای بندگان مثل امامت نيست، پس هرگاه تقسيم زندگی دنيا كه کوچکترین نعمت است را به بندگان نگذاشته، هرگز بخشیدن مقام نبوت و امامت را به اختیار آنان نخواهد گذاشت، بلكه به اراده و اختيار خود نصب و تعيين امام را مقرر می کند.

آيه چهارم: آن كه خداوند مى فرمايد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي»(1) يعنى: «امروز دینتان را برای شما کامل، و نعمتم را بر شما تمام کردم».

به اتفاق بعد از نبوت، برای دين و مسلمین هيچ چيز به اندازه وجود امام ضرورت نداشت، چرا كه اگر امام نباشد در اندک وقتى از دين اثرى و از مسلمين خبرى باقى نمی ماند، پس با وجود اين همه احتياج دين و مسلمين، هر دو بى امام، ناتمام و بى نظام خواهند بود؛ پس اگر خداوند پيامبر خود را از دنيا برده باشد و امامی تعيين نکرده باشد و امّت را به آن امرنفرموده باشد؛ در

ص: 114


1- سوره مائده: 3

نتیجه، دين و نعمت هر دو ناتمام می شوند، پس هرکس این امر را جایز بداند در واقع قرآن و رسول را تکذیب کرده و کافر شده است. این دلیل با قطع نظر از احاديث متواتره است كه از طريق عامه و خاصه وارد شد كه اين آيه بعد از نصّ بر حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) نازل شد.(1)

اخبار تعیین امام توسط خداوند:

1. سيّدابنطاووس نيز در طرائف از تفسير محمد بن مؤمن روايت كرده از انس كه گفت: از حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) از تفسير «وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ» پرسیدم، حضرت فرمود: خدا خلق كرد آدم را از گل به هر نحوى كه خواست، پس گفت «وَ يَخْتارُ» به درستى كه برگزيد مرا و اهل بيت مرا بر جميع خلق و اختيار كرد ما را، پس مرا رسول گردانيد و على بن ابى طالب را وصىّ من قرار داد، پس گفت «ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ» يعنى: براى مردم حق انتخاب قرار ندادم، ولكن من اختيار مى كنم هر كه را مى خواهم، پس من و اهل بيت من برگزيده هستیم، پس گفت «سُبْحانَ اللَّهِ» يعنى: منزّه است خدا از آنچه كفار مكه با خدا شريك مى گردانند، پس گفت «وَ رَبُّكَ» «پروردگار تو اى محمد» «يَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ» «آنچه در سينه ايشان پنهان است مى داند»، حضرت فرمود: يعنى بعضى منافقان نسبت به تو واهل بيت تو، «وَ ما يُعْلِنُونَ»(2) يعنى «آنچه آشكارا مى كنند به زبانهاى خود از دوستى تو و اهل بيت تو».(3)

ص: 115


1- مجمع البیان: ج2 ص159
2- سوره قصص: 69
3- طرائف: ص97

2. حميرى در قرب الاسناد به سند صحيح از حضرت امام رضا (عليه السلام) روايت كرده كه: بر امام واجب است که قبل از شهادت، امام بعد از خود را معرفی کرده و حجت را بر مردم تمام کند، چرا که خداوند می فرماید: «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ»(1) يعنى: «ممکن نیست خداوند قومی را، پس از آن که آنها را هدایت کرد گمراه کند، مگر آن که اموری را که باید از آن بپرهیزند، برای آنان بیان نماید، زیرا خداوند به هر چیزی داناست». پس راوى پرسيد: امام وصيت مى كند به امام بعد از خود؟ فرمود: هر كه را خدا تعيين کند امام به او وصيت مى كند.(2)

3. شيخ طبرسى در احتجاج روايت كرده كه: سعدبن عبداللّه به خدمت امام حسن عسكرى (عليه السلام) رفت كه از مسائلی سؤال كند، ديد كودكى در كنار آن حضرت نشسته، چون مسائل خود را پرسيد حضرت به آن كودك اشاره كرد و فرمود:

از مولاى خود سؤال كن- يعنى حضرت صاحب الامر (عجل اللّه تعالی فرجه الشريف) -، پس از جمله مسائلى كه سؤال كرد اين بود: اى مولاى من! چرا مردم نمی توانند برای خود امام انتخاب کنند؟

حضرت فرمود: امامى كه موجب اصلاح ایشان است یا فساد؟

گفت: امامى كه موجب اصلاح است.

حضرت فرمود: آيا ممکن نیست فرد فاسدی انتخاب شود؟ چرا که ما از باطن افراد باخبر نیستیم. گفت: بله.

حضرت فرمود: به همين علت نمى توان اختيار امام كرد، و اين مطلب را به صورت برهانی می گویم.

ص: 116


1- سوره توبه: 115
2- قرب الاسناد: ص352

خبر ده مرا از رسولانى كه خداوند برگزيده و بر ايشان کتاب فرستاده است و ايشان را به وحى و عصمت تقویت نموده زيرا كه ايشان راهنماى امّتها هستند، از جمله ايشان حضرت موسى و حضرت عيسى (عليهما السلام) هستند، باوجود کمال علم باز ممکن نیست خطا انتخاب کنند؟ گفت: نه.

حضرت فرمود: حضرت موسى (عليه السلام) كليم خدا با وفور عقلش و كمال و علمش و نازل شدن وحى بر او، از بزرگان قوم خود براى ميقات پروردگار هفتاد مرد را از جماعتى كه شكى در ايمان و اخلاص ايشان نداشت اختيار كرد، پس معلوم شد كه آنها منافق بودند چنانچه خدا فرموده است: «وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقاتِنا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ»(1) حضرت فرمود: پس چنانچه پیامبر با وجود کمال علم و عقل ممکن است فاسد انتخاب کند، پس مردم چگونه می خواهند امام انتخاب کنند؟(2)

4. ابن بابویه از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه: خداوند حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) را صد و بيست مرتبه به آسمان برد و در هر مرتبه در باب ولايت علىبن ابى طالب (عليه السلام) و امامان بعد از او وصيت كرد.(3)

5. در قرب الاسناد از حضرت کاظم (عليه السلام) روايت شده: خداوند آن قدر كه در باب اقرار به امامت تأكيد نموده در هيچ امرى بر بندگان تأكيد نكرده است، و مردم در هيچ امر آن قدر انكار نكرده اند كه در امامت كردند.(4)

ص: 117


1- سوره اعراف: 155
2- کمال الدین: ص459
3- بصائرالدرجات: ص79
4- قرب الاسناد: ص300

6. ابن بابویه از حضرت صادق (عليه السلام) نقل می کند از آن حضرت پرسيدند: چگونه امامت در فرزندان امام حسين (عليه السلام) قرار گرفت نه در فرزندان امام حسن (عليه السلام) و حال آن كه هر دو فرزند رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و فرزندزاده او و بهترين جوانان اهل بهشت بودند؟

حضرت فرمود: موسى و هارون (عليهما السلام) هر دو پيغمبر مرسل و برادر بودند، خداوند پيغمبرى را در صلب هارون قرار داد نه در صلب موسى، و برای كسی روا نبود كه بگويد چرا خدا چنين كرد؛ چرا که امامت، خلافت خداست و كسى حق ندارد به انتخاب امام اشکال کند، زيرا خداوند حكيم است و از آنچه می کند سوال نمی شود بلکه ديگران مورد سوال قرار می گیرند.(1)

7. كلينى از حضرت صادق (عليه السلام) روایت كرده كه فرمود: شما گمان مى كنيد كه اختيار امامت با ماست و به هر كه مى خواهيم مى دهيم؟! و اللّه امامت عهدى است از جانب رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) بسوى يك يك بخصوص تا آخر ائمه (عليهم السلام) .(2)8. به سندهاى معتبر از آن حضرت روايت كرده اند كه: هيچ امامى از ما از دنيا نمى رود مگر آن كه خدا او را اعلام مى كند كه چه كسى را وصىّ خود گرداند.

به روايت ديگر: امام مى داند امام بعد از خود را و به او وصيت مى كند.

به روايت ديگر: امام از دنيا نمى رود تا مى داند كه چه کسی بعد از او امام است.(3)

9. ابن شهرآشوب در مناقب روايت كرده كه: در وقتى كه حضرت

ص: 118


1- خصال: ص466
2- کافی: ج1 ص278
3- کافی: ج1 ص277

رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) از قبایل عرب بر نبوت خود بيعت مى گرفت، بسوى قبيله بنى كلاب آمد و از ايشان اسلام و بيعت طلبيد، ايشان گفتند: ما بيعت مى كنيم بشرط آن كه امر خلافت را بعد از خود به ما بگذارى، حضرت فرمود: اين امر بدست خداست، اگر خواهد در شما قرار مى دهد و اگر خواهد در غير شما، ايشان تا این را شنيدند بيعت نكردند و گفتند: ما بيائيم و براى تو شمشير بزنيم و تو ديگرى را بر ما حاكم کنی؟(1)

ابوالحسن رفا از يكى از علماى اهل سنّت پرسيد: وقتى كه پيغمبر از مدينه بيرون رفت آيا كسى را در مدينه خليفه كرد؟ گفت: بله، على (عليه السلام) را خليفه كرد.

گفت: چرا به اهل مدينه نگفت كه شما خود کسی را اختيار كنيد كه شما گمراه انتخاب نمى كنيد؟ سنّى گفت: از مخالفت و فتنه ترسيد.

ابوالحسن گفت: اگر فسادى ایجاد میشد بعد از برگشت اصلاح مى کرد.

سنّى گفت: اين روش محكمتر و از افتادن در فتنه دورتر بود.ابو الحسن گفت: آيا كسى را برای بعد از فوت خود تعيين كرد؟ گفت: نه.

ابوالحسن گفت: حالت فوت بزرگتر و نیاز مردم به خليفه بيشتر از حالت سفر است، پس چگونه در حالت موت از اختلاف و فتنه نترسيد، و در حالت سفر كه تداركش آسانتر بود، ترسيد؟ سنّى ساكت شد و جواب نداد.(2)

ص: 119


1- مناقب ابن شهرآشوب: ج1 ص317
2- مناقب ابن شهرآشوب: ج1 ص318

ائمه (عليهم السلام) برگزيده بندگان و آل ابراهيم هستند

و در اين باب چند آيه است:

آيه اول: آن كه خداوند مى فرمايد: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ. جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها...»(1) يعنى: «پس به ميراث داديم كتاب را» كه قرآن باشد يا تورات يا مطلق كتاب هاى الهى را، «الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا» «به آنها كه برگزيده ايم از بندگان خود»، بعضى گفته اند كه اين برگزيده ها پيغمبرانند؛ و بعضى گفته اند كه علماى امّت محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) هستند؛ و احاديث بسيار خواهد آمد كه اين مخصوص اهل بيت (عليهم السلام) است، «فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ» «پس بعضى از ايشان ستم كننده اند بر نفس خود»، «وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ» «و بعضى از ايشان ميانه رو هستند»، «وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ» «و بعضى از ايشان به توفيق خدا به خيرات و نيكيها پيشى گيرفته اند»، «ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ» «اين است آن فضيلت بزرگ». «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها» «بهشت هاى عدن و دار اقامت است كه ايشان داخل مى شوند».

از حضرت باقر (عليه السلام) روايت شده كه: ظالم از فرزندان حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) آن است كه حقّ امام را نداند؛ و مقتصد آن است كه به امامت امام اعتقاد داشته باشد؛ و سابق به خيرات، امام است.(2)

در مجمع البيان از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده که: «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها» يعنى سابق و مقتصد داخل جنات عدن مى شوند.(3)

علی بن ابراهیم گفته: «الَّذِينَ اصْطَفَيْنا» ائمه (عليهم السلام) هستند؛ و «ظالِمٌ

ص: 120


1- سوره فاطر: 32و33
2- معانی الاخبار: ص104
3- مجمع البیان: ج4 ص409

لِنَفْسِهِ» از آل محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) غير ائمه (عليهم السلام) هستند كه انكار حقّ امام می كنند؛ و «مُقْتَصِدٌ» آن است كه اقرار به امام از آل محمد (عليهم السلام) کند، و «سابِقٌ بِالْخَيْراتِ» امام است.(1)

در تأويل الآيات الباهرة از امام محمد باقر (عليه السلام) سؤال كردم از تفسير اين آيه، حضرت فرمود: «ظالِمٌ لِنَفْسِهِ» آن است كه امام را نشناسد؛ گفتم: پس مقتصد كيست؟ گفت: آن است كه امام را می شناسد؛ گفتم: سابق به خيرات كيست؟ گفت: امام است؛گفتم: پس شيعيان چه مقامی دارند؟ گفت: گناهان ايشان آمرزيده مى شود و قرضهاى ايشان ادا مى شود و مائيم باب حطّه ايشان و به ما آمرزيده مى شود گناهان ايشان.(2)

مولف گوید: حاصل اين احاديث به يكى از دو وجه بر مى گردد:

اول: آنکه ضماير به اهل بيت (عليهم السلام) و ساير ذرّيّه طيّبه ایشان بازگردد؛ و ظالم، فاسق؛ و مقتصد، صالح ايشان باشد؛ و سابق به خيرات، امام است، و بنا بر اين كسى كه دعوى امامت به ناحق كند يا از جهت ديگر عقايدش درست نباشد، در اين قسمت داخل نخواهد بود.

دوم: آن كه ظالم كسى است كه اعتقادش درست نباشد؛ و مقتصد كسى است كه عقايدش درست باشد و امرى كه منافى ايمان باشد از او صادر نشود، پس ضمير «يدخلونها» راجع به مقتصد و سابق است نه ظالم، و مى تواند هر دو مراد باشد به حسب ظاهر و باطن آيه يا بطون مختلفه؛ و بر هر تقدير مراد به «اصْطَفَيْنا» آن خواهد بود كه خدا اين ذرّيّه

ص: 121


1- تفسیر قمی: ج2 ص209
2- تاویل الآیات الظاهره: ج2 ص481

طيّبه را برگزيده است به آن كه در ميان ايشان اوصياء و ائمه قرار داده نه آن كه هر يك از ايشان را وصى و امام گردانيده؛ و همچنين مراد به ميراث در آن، كتاب آن است كه بعضى از ايشان را علم كتاب داده و اين شرافتى است براى همه اگر ضايع نكنند.

آيه دوم: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ. ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»(1) يعنى: «به درستى كه خداوند براى نبوت و امامت و خلافت، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را برگزيد»

شيخ طوسى در مجالس از ابراهيم بن عبدالصمد روايت كرده كه گفت: شنيدم از حضرت صادق (عليه السلام) كه اين آيه را چنين مى خواند «ان اللّه اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل محمد على العالمين» و فرمود: چنين نازل شده.(2)

در تأويل الآيات از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده كه رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: چيست حال جماعتى كه چون آل ابراهيم و آل عمران را ياد مى كنند شاد مى شوند و چون آل محمد را ياد مى كنند دلهاى ايشان منقبض مى شود؟ سوگند ياد مى كنم به آن خدائى كه جان محمد در دست قدرت اوست كه اگر يكى از آنها به قيامت بيايد با عمل هفتاد پيامبر، خدا از او قبول نكند تا ولايت من و على بن ابى طالب (عليهما السلام) را اقرار نكند.(3)

آيه سوم: قول خدا است «الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى»(4)

ص: 122


1- سوره آل عمران: 33و34
2- امالی شیخ طوسی: ص300
3- تاویل الآیات الظاهره: ج1 ص106
4- عمده ابن بطریق: ص55

يعنى: «سپاس مخصوص خداوند عالميان است و سلام خدا بر بندگان برگزيده او».

علی بن ابراهیم گفته است كه: آن بندگان برگزيده، آل محمد (عليهم السلام) هستند.(1)

آيه چهارم: «رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي...»، در وقتى كه حضرت ابراهيم (عليه السلام) اسماعيل و هاجر را به امر الهى در نزد كعبه معظمه گذاشت گفت: «اى پروردگار! به درستى كه بعضى از ذرّيّه و فرزندان خود را ساکن کردم» «بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ» «در مکانی كه قابل زراعت نيست»، «عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ» «نزد خانه تو كه مكرّم و محترم است»، «رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ» «اى پروردگار! براى آن كه نماز را برپا دارند»، «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» «پس دلهاى مردم را به دوستی و شوق بسوى ايشان بگردان»، «وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ» «و ايشان را از ميوه ها روزى كن»، «لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ»(2) «شايد شاکر نعمتها باشند».

عياشى از حضرت امام باقر (عليه السلام) روايت كرده كه: ما هستیم بقيه آن عترت و دعاى حضرت ابراهيم براى ما بود(3)؛ و به روايت ديگر: ما هستیم بقيه آن ذرّيّه.(4)در تفسيرفرات از ابنعباس روايت كرده كه رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: مراد از «أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ» دلهاى شيعيان است كه بسوى محبت ما تمایل دارد.(5)

ص: 123


1- سوره نمل: 59
2- سوره ابراهیم: 37
3- تفسیر عیاشی: ج2 ص232
4- تفسیر عیاشی: ج2 ص231
5- تفسیر فرات کوفی: ص224

حضرت امام باقر (عليه السلام) فرمود: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» _كه ضمير راجع به ذرّيّه باشد، و نفرمود «اليه» كه ضمير راجع به خانه كعبه باشد،_ پس شما گمان مى كنيد كه خدا آمدن به سوی سنگ ها را واجب کرده ولی آمدن بسوى ما و سؤال كردن مسائل از ما و محبت ما اهل بيت را واجب نکرده است! واللّه كه غیر این را بر شما واجب نکرده است.(1)

آيه پنجم: «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ»(2) يعنى: «سزاوارترين مردم به انتساب به حضرت ابراهيم آن جماعتند كه پيروى او كردند و اين پيامبر و آنها كه ايمان آورده اند به او و خدا ولىّ و ياور مؤمنان است».

در كافى به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده كه: مراد به اينها كه ايمان آورده اند، ائمه (عليهم السلام) و پیروان ايشان هستند.(3)آيه ششم: «أُولئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ وَ مِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْراهِيمَ وَ إِسْرائِيلَ وَ مِمَّنْ هَدَيْنا وَ اجْتَبَيْنا إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِيًّا»(4) یعنی: «ايشان آن جماعتند كه انعام كرده است خدا بر ايشان از پيغمبران از فرزندان آدم و از آن جماعت كه ايشان را بار كرديم با نوح در كشتى و از ذرّيّه ابراهيم و اسرائيل- كه يعقوب است- و از آن جماعت كه ايشان را هدايت كرديم و برگزيديم گروهى هستند كه هرگاه خوانده مى شود بر ايشان آيات خداوند رحمان بر زمين مى افتند سجده كنندگان و گريه كنندگان».

ص: 124


1- تفسیر فرات کوفی: ص223
2- سوره آل عمران: 68
3- کافی: ج1 ص416
4- سوره مریم: 58

از امام کاظم (عليه السلام) از تفسير اين آيه پرسیدند، فرمود: ذرّيّه ابراهيم و آنها كه با نوح در كشتى سوار شدند و برگزيده خدا ما هستیم، و امّا آیه «وَ مِمَّنْ هَدَيْنا وَ اجْتَبَيْنا» پس ايشان بخدا سوگند كه شيعيان مايند كه خدا هدايت كرده است ايشان را بسوى مودّت و محبت ما و اختيار كرده است ايشان را براى دين ما پس بر دين ما زندگى مى كنند و بر آن مى ميرند؛ خداوند ايشان را به عبادت و خشوع و رقت قلب وصف كرده و فرموده «إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ... بُكِيًّا».(1)

مؤلّف گويد: تفسيرى كه حضرت فرموده مبتنى بر آن است كه «وَ مِمَّنْ هَدَيْنا» جمله مستأنفه باشد چنانچه جمعى از مفسران گفته اند.(2)آيه هفتم: «وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى عِلْمٍ عَلَى الْعالَمِينَ»(3) يعنى: «ايشان را عالم و آگاه بر عالميان برگزيديم».

از امام محمد باقر (عليه السلام) روايت شده در تفسير اين آيه فرمود: يعنى امامان از مؤمنان را تفضيل داديم بر غير ايشان.(4)

مولف گويد: اگر چه ظاهر آيه آن است كه ضمير راجع به حضرت موسى (عليه السلام) و قوم او باشد امّا چون حكم بنى اسرائيل و اين امّت مشابه همدیگر است و به جاى پيغمبران كه در امّت حضرت موسى (عليه السلام) و خلفاى او بودند، در اين امّت ائمه (عليهم السلام) جانشین حضرت رسول و از ساير امّت افضل هستند.

ص: 125


1- تاویل الآیات الظاهره: ج1 ص305
2- مجمع البیان: ج3 ص519
3- سوره دخان: 32
4- تاویل الآیات الظاهره: ج2 ص574

اهل بیت (عليهم السلام) خلفاى خدا

خداوند اراده فرموده که اهل بیت (عليهم السلام) را در زمین خلیفه خود قرار دهد و وعده یاری به ايشان داده است، به برخی از آیات آن اشاره می کنیم:

آیه اول: «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ. وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ»(1) يعنى: «ما اراده کردهایم تا بر مستضعفانِ زمین نعمت بخشیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم و حکومتشان را در زمین استوار سازیم. و به فرعون و هامان و لشکریان او، آنچه را از سوی آنها بیم داشتند نشان دهیم».علی بن ابراهیم گفته است كه: خدا به پيامبر جریان ستم دیدن حضرت موسى (عليه السلام) و اصحابش را خبر داد تا تسلى برای آن حضرت باشد، و بعد از تسلى به آن حضرت بشارت داد كه بعد از ظلمها كه بر ايشان واقع شود تفضل كرده و ايشان را خليفه خود و امام و پيشوا قرار میدهد و در رجعت ايشان را با دشمنانشان به دنيا بر می گرداند تا از آنها انتقام بگیرد، و فرمود: «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ» تا آنجا كه گفت «وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما» و اينها كنايه است از آنها كه غصب نمودند حقّ آل محمد (عليهم السلام) را - يعنى اولى و دومى و پیروان ايشان-؛ «مِنْهُمْ» يعنى از آل محمد (عليهم السلام) ، «ما كانُوا يَحْذَرُونَ» يعنى: آنها حذر مى كردند از كشته شدن و عذاب، و اگر مراد غلبه موسى بر فرعون بود بايد ضمير به صورت مفرد میآمد نه جمع، ذكر موسى (عليه السلام) و فرعون بر سبيل مثال است يعنى چنانكه فرعون مدتى بر موسى (عليه السلام)

ص: 126


1- سوره قصص: 3_6

و اصحاب او ستم كرد ولکن در آخر پیروز شدند و فرعونیان را هلاك كرديم، همچنين انواع ستم ها از فراعنه اين امّت به اهل بيت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) خواهد رسيد، ولکن در آخر ايشان را با دشمنان ايشان به دنيا بر می گردانیم تا از آنها انتقام بگیرند....(1)

آیه دوم: «ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْلَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيراً»(2) يعنى: «چرا در راه خدا و ستمدیدگان پیکار نمی کنید؟ همان کسانی که می گویند: پروردگارا ما را از این شهر که اهلش ستمگرند بیرون ببر و از سوی خود، برای ما سرپرستی قرار ده. و از جانب خود، یار و یاوری برای ما مقرر فرما».

عياشى از حضرت باقر و صادق (عليهما السلام) روايت كرده که: اين آيه در شأن اهل بيت (عليهم السلام) است.(3)

بیان: چرا كه ظالمان اين امّت ايشان را ضعيف شمرده و ياورى ندارند، و خدا امر كرده مسلمانان را كه در راه ايشان جهاد كنند و ايشان را بر دشمنان يارى دهند؛ و ايشان را با خدا مقرون قرار دادن به اين تأويل انسب است، بنا بر اين تأويل ممكن است كه مراد از «قريه»، مدينه طيبه باشد و لذا حضرت امير (عليه السلام) از آنجا به كوفه هجرت فرمود و اهل كوفه يارى آن حضرت كردند، يا آن كه اين تأويل باطن آيه است و منافات با ظاهر آيه ندارد.

آیه سوم: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى

ص: 127


1- تفسیر قمی: ج2 ص123
2- سوره نساء: 75
3- تفسیر عیاشی: ج1 ص257

لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ»(1) يعنى: «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند وعده داده است که به یقین، خلافت روی زمین را به آنانخواهد داد، همانگونه که به پیشینیان آنها خلافت بخشید. و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، بر ایشان پابرجا و ریشهدار خواهد ساخت. و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدّل می کند، و فقط مرا پرستیده و چیزی را همتای من قرار نخواهند داد. و کسانی که پس از آن کافر شوند، آنها همان فاسقان هستند».

كلينى از حضرت باقر و صادق (عليهما السلام) روايت كرده كه: اين آيه مخصوص امامان و واليان امر بعد از رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) است، وعده فرموده و بشارت داده ايشان را كه آنها را خليفه گرداند براى علم و دين و عبادت خود چنان چه اوصياى حضرت آدم را بعد از او خليفه گردانيد.(2)

عياشى از حضرت على بن الحسين (عليهما السلام) روايت كرده كه: ايمنى براى شيعيان ما در زمان مهدى اين امّت خواهد بود، و اين است كه حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) در شأن او فرمود: اگر از دنيا باقى نمانده باشد مگر يک روز، خدا آن روز را طولانی کرده تا مردى از فرزندان من بر مردم والى شود كه همنام من است و زمين را پر از عدالت می کند، بعد از آن كه پر از ظلم و جور شده است.(3)

آیه چهارم: «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ

ص: 128


1- سوره نور: 55
2- کافی: ج1 ص193
3- مجمع البیان: ج4 ص152

أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ»(1) يعنى: «همان کسانی که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا میدارند و زکات میدهند و امر به معروف و نهی از منکر میکنند و پایان همه کارها از آنِ خداست».

ابن ماهيار از امام کاظم (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: روزى نزد پدرم امام جعفر (عليه السلام) بودم، ناگهان مردى آمد و نزد آن حضرت ايستاد و گفت: اى فرزند رسول خدا! مرا از تفسیر آیه «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ» آگاه کن، حضرت فرمود: در شأن ما نازل شده و سبب نزول آیه این است كه ابوبكر و عمر و جمعى ديگر نزد حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) جمع شده و گفتند: يا رسول اللّه! اين امر- يعنى خلافت- بعد از تو به چه کسی میرسد؟ بخدا سوگند اگر به مردى از اهل بيت تو برسد بر جان خود مى ترسيم و اگر به غير ايشان برسد شايد نسبت به ما نزديكتر باشند، حضرت غضبناک شده، فرمود: بخدا سوگند اگر به خدا ایمان داشتید با اهل بیت من دشمنی نمی کردید، چرا كه دشمن آنها دشمن من است و دشمنى با من كفر به خدا است، بخدا سوگند خدا آنها را خلیفه خود قرار داده و البته نماز را در وقتش برپا دارند و زکات را در محلش ادا كنند و البته امر كنند به نيكي ها و نهى كنند از بديها و البته خدا بينى دشمنان آنها را به خاك مذلت مى مالد، پس خدا اين آيه را فرستاد «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ»، ايشان این آیه را قبول نكردند سپس فرمود: «وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ...».(2)

ص: 129


1- سوره حج: 41
2- تاویل الآیات: ج1 ص342

آیه پنجم: «أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقِيهِ كَمَنْ مَتَّعْناهُ مَتاعَ الْحَياةِ الدُّنْيا ثُمَّ هُوَ يَوْمَ الْقِيامَةِ مِنَ الْمُحْضَرِينَ»(1) يعنى: «آیا کسی که به او وعده نیکو دادهایم و به آن خواهد رسید، همانند کسی است که زندگی دنیا به او داده ایم سپس روز قیامت از احضار شدگان خواهد بود!؟».

ديلمى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه: وعده داده شده، على بن ابى طالب (عليه السلام) است كه خدا وعده داده دشمنانش را به جهنم و دوستانش را به بهشت ببرد.(2)

آیه ششم: «سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ»(3) يعنى: «به زودی آيات و علامتهاى خود را در آفاق و اطراف زمين و در جانهاى ايشان ظاهر می کنیم تا بدانند كه او حق است».

ابن ماهيار از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه: قرار دادن آيات در آفاق، یعنی تنگ كردن اطراف زمين بر سنّيان در زمان قائم (عجل اللّه تعالی فرجه الشريف) ؛ و قرار دادن در جانهاى ايشان به آن است كه بعضى از سنّيان در آن زمان به صورت حيوانات مسخ خواهند شد تا ظاهر شود بر ايشان كه اوست قائم آل محمد يا او حق است.(4)

ص: 130


1- سوره قصص: 61
2- تاویل الآیات: ج1 ص422
3- سوره فصلت: 53
4- تاویل الآیات: ج2 ص541

خلاصه درس:

علمای شیعه معتقدند که امام بايد از جانب خدا تعیین شده و منصوص باشد.

دلایل عقلی ضرورت انتخاب امام توسط خداوند:

1. عصمت از امور مخفی است و تنها خداوند از آن آگاه است.

2. عادت رفتاری مردم آن است که اگر امام نداشته باشند به فساد کشیده میشوند و چنانچه خدا امام تعیین نکند به فساد راضی شده و فساد قبیح است.

3. شفقت و مهربانی امام بیحد و اندازه است و چنانچه در کوچکترین مسائل کوتاهی نکرده، چگونه تصور میشود که در امر امامت کوتاهی کند؟!

و...

ص: 131

آیات بسیاری دلالت میکنند بر اینکه انتخاب امام به دست خداست است، از جمله:

1. آیاتی که دلالت می کند بر اینکه هر چیزی در قرآن بیان شده؛ و روشن است که امامت از مهمترین مسائل است.

2. آیاتی که دلالت می کند که همه امور به دست خداوند است؛ که از آن موارد انتخاب امام است.

3. آیهای که میفرماید: خدا هر چه بخواهد میآفریند و هر که را بخواهد اختیار می کند؛ و انتخاب امام هم از آن موارد است.

4. آیهای که دلالت می کند که انتخاب نبی به دست خداوند است؛ و معلوم است که امامت هم نظیر نبوت است.

5. آیه اکمال.

روایات بسیاری دلالت می کند که انتخاب امام تنها توسط خداوند است و مردم اختیاری در این امر ندارند.

آیات و روایات فراوانی دلالت می کند که تنها ائمه (عليهم السلام) برگزیده و خلفای خدا بر بندگان هستند.

ص: 132

پرسش درس پنجم:

1. نظر شیعه در خصوص منصوص بودن امام توسط خداوند و حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) را بیان کنید؟

2. دلایل عقلیه بر لزوم منصوص بودن امام توسط خداوند و حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) را بیان کنید؟

3. آیاتی که دلالت بر منصوص بودن امام توسط خداوند می کند را بیان کنید؟

4. مراد از «اصطفی» در آیه «الْحَمْدُ لِلَّه وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى» را بیان کنید؟

5. مراد از «أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ» و «تَهْوِي إِلَيْهِمْ» را بر اساس روایات بیان کنید؟

6. نظر مصنف در خصوص تفسیر آیه «وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى عِلْمٍ عَلَى الْعالَمِينَ» را بیان کنید؟

7. مراد از آیه «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِين» را با توجه به روایات بیان کنید؟

8. مراد از آیه «وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُون» را بیان کنید؟

9. «لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْض» در خصوص چه کسانی است؟

10. فرمایش امام صادق (عليه السلام) در تفسیر آیه «سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَق» را بیان کنید؟

ص: 133

ص: 134

درس ششم: احادیث امامت

اشاره

حدیث ثقلین

حدیث سفینه

حدیث باب حطه

حدیث غدیر

حدیث منزلت

حدیث أنا مدینة العلم

حدیث من مات

اهل بیت (عليهم السلام) معیار شناخت دوست و دشمن

ولایت اهل بیت (عليهم السلام) شرط قبولی اعمال

اهل بیت (عليهم السلام) ریسمان دین

امیرالمؤمنین (عليه السلام) وصی و جانشین پیامبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم)

اهل بیت (عليهم السلام) معیار حق

اهل بیت (عليهم السلام) برگزیده مخلوقات

ص: 135

ص: 136

درس ششم: احادیث امامت

احادیث بسیاری بر امامت ائمه (عليهم السلام) گواهی می دهد که با برخی از آنها در این درس آشنا می شویم.

حدیث ثقلین

سيّد بن طاووس در طرائف از مسند احمدبنحنبل از ابوسعيد خدرى روایت کرده كه رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: همانا در ميان شما دو چيز با عظمت گذاشته ام تا زمانی كه متمسک به آنها باشيد هرگز بعد از من گمراه نمى شويد، يكى بزرگ تر از ديگرى و آن كتاب خداست و آن ريسمانى است كشيده از آسمان به سوى زمين، و ديگرى عترت من اهل بيت منند، به درستى كه ايشان از يكديگر جدا نمى شوند تا در حوض كوثر بر من وارد شوند.(1)

ص: 137


1- طرائف: ص114

همچنین از احمد بنقل از زيدبن ثابت روایت کرده كه حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: همانا در ميان شما دو چيز بزرگ مى گذارم كه خليفه و جانشين من در ميان شما هستند: كتاب خدا ريسمانى است كشيده از آسمان بسوى زمين، و عترت من كه اهل بيت من هستند، به درستى كه از هم جدا نمى شوند تا در حوض كوثر بر من وارد مى شوند.(1)

همچنین سيّدبن طاووس از «جامع الاصول» از يزيدبن حيان روایت کرده که: من و حصين بن سبره و عمربن مسلم نزد زيدبن ارقم رفتیم، حصين به او گفت: اى زيد! تو اهل کار نیک هستی و رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) را دیدهای و از او حديث شنيده اى و همراه او به جنگ و جهاد رفته ای و پشت سر اونماز خوانده ای، اى زيد! آنچه از حضرت رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) شنیده ای برایمان نقل کن:

زيد گفت: «روزی حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) در کنار آبى میان مکه و مدینه كه آن را «خم» مى گويند خطبه خواند، پس حمد و ثناى خداوند گفت و پند داد و آخرت را به ياد مردم آورد و فرمود: اى مردم! به درستى كه در ميان شما دو چيز بزرگ قرار می دهم: اول كتاب خداست كه در آن هدايت و نور هست، سپس فرمود: و دوم اهل بيت من است. پس سه مرتبه فرمود: خدا را به ياد شما مى آورم در حقّ اهل بيت من، يعنى آزار ايشان نكنيد و حرمت ايشان را رعايت كنيد و حقّ امامت را از ايشان غصب نكنيد.(2)

سيّد از ابن مغازلى شافعى به چندين طريق روايت كرده است كه حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: به درستى كه نزديك شده كه مرا به عالم

ص: 138


1- طرائف: 114
2- طرائف: ص113_ صحیح مسلم: 4/1873

قدس بخوانند و اجابت نمايم و به درستى كه در ميان شما دو چيز بزرگ گذاشته ام: كتاب خدا ريسمانى است كشيده از آسمان بسوى زمين، و عترت من كه اهل بيت من هستند، و به درستى كه خداوندِ لطيف و خبير خبر داد مرا كه اين دو از يكديگر جدا نمى شوند تا در حوض كوثر بر من وارد شوند پس نظر كنيد كه چگونه رعایت حرمت ایشان می کنید.(1)

ابن اثير در جامع الاصول از صحيح ترمذى از جابربن عبداللّه انصارى روایت کرده كه گفت: ديدم رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) در روز عرفه بر ناقه عضبا سوار بود و خطبه مى خواند، شنيدم كه مى گفت: من در ميان شما چيزى قرار دادم كه اگر به آن تمسک کنید هرگز گمراه نمى شويد: كتاب خدا و عترت من كه اهل بيت من هستند.(2)

در اكمال الدين از ابوسعيد خدرى روايت كرده است كه حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: من در ميان شما دو چيز بزرگ مى گذارم كه يكى بلندتر از ديگرى است، كتاب خدا كه ريسمانى است كشيده از آسمان بسوى زمين و عترت من، به درستى كه از يكديگر جدا نمى شوند تا در حوض بر من وارد شوند؛ راوى گفت: از ابوسعيد پرسيدم كه: عترت او كيست؟ گفت: اهل بيت او.(3)

ابن بابويه حديث ثقلين را در اكمال الدين و غير آن به بيست سند روايت كرده است که عبارت اند از ابوسعيد خدرى و ثعلبى و ابوهريره و حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) و زيد بن ارقم و جابر بن عبد

ص: 139


1- طرائف: ص115_ مناقب ابن مغازلی: ص214
2- جامع الاصول: ج1 ص187_ صحیح ترمذی: ج5 ص621
3- کمال الدین: ص240

اللّه انصارى و ابوذر غفارى و زيد بن ثابت و غير ايشان از صحابه.(1)

علی بن ابراهیم روايت كرده است كه حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: در حوض کوثر از ثقلين سؤال می کنم که با آنها چه كرديد. گفتم: يا رسول اللّه! ثقلين كدامند؟ فرمود: كتاب خدا كه ثقل بزرگ است يك طرفش بدست خدا و طرف ديگر بدست شماست پس دست زنيد به آن تا گمراه نشويد و هرگز نلغزيد، و عترت من كه اهل بيت منند؛ همانا خداوند به من خبر داد كه اين دو تا از يكديگر جدا نمى شوند تا در حوض بر من وارد شوند مانند اين دو انگشت من- و دو انگشت سبّابه را با هم جفت كرد- و نمى گويم مانند اين دو تا - انگشت سبّابه و ميانه- كه يكى بر ديگرى زيادتى كند.(2)

مولف گويد: جمع میان دو انگشت یعنی این دو از هم جدا نمی شوند و مقصود آن است كه لفظ و معناى قرآن نزد اهل بيت (عليهم السلام) است و غیر ایشان هر دو را ندارد.

همچنین ايشان شهادت مى دهند بر حقيقت قرآن و قرآن شهادت مى دهد بر حقيقت ايشان چنانچه در حديث وارد شده كه: یک سوم قرآن در فضايل ايشان و دو سوم در مطاعن دشمنان است(3)؛ و بعضى از روايات ربع وارد شده است.(4)

ابن بابويه از حضرت سيّد الشهدا (عليه السلام) روايت كرده كه: از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) پرسيدند: عترت كيست؟ گفت كه: منم و حسن و حسين و نه فرزند او كه نهم ايشان مهدى قائم (عليه السلام)

ص: 140


1- کمال الدین: ص234
2- تفسیر قمی: ج1 ص3
3- تفسیر فرات کوفی: ص138
4- کافی: ج2 ص628

است، جدا نمى شوند از كتاب خدا و كتاب خدا از ايشان جدا نمى شود تا در حوض بر من وارد مى شوند.(1)

در بصائرالدرجات از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده كه: خدا را در زمين سه حرمت است: قرآن و عترت من و كعبه كه خانه محترم خداست، امّا قرآن را پس تحريف كردند و تغيير دادند؛ و امّا كعبه را پس خراب كردند؛ و امّا عترت مرا پس كشتند، همه اينها امانت هاى خدا بودند و همه را ضايع كردند.(2)

بیان: بدان كه حديث ثقلين و سفينه و باب حطّه متواترند و لغويان همه نقل كرده اند و ابن اثير در نهايه می گوید: در حديث وارد شده است «انّي تارك فيكم الثّقلين كتاب اللّه و عترتي» چرا اينها را ثقل ناميد؟ براى آن كه تمسک به آنها و عمل كردن به آنها سنگين و دشوار است و هر چيز نفيس را ثقل مى گويند، پس اينها را ثقل ناميد به جهت بزرگی شأن و قدر ايشان.(3)

سيّدمرتضى؟رح؟ در کتاب الشافى مینویسد: دليل بر صحت حديث ثقلين آن است كه به اتفاق آن را تلقّى به قبول کرده اند و ممکن است افرادی در تأويلش اختلاف کنند ولکن هیچکس در صحت حديث اختلاف نكرده، علما اینگونه اند که معمولا اگر شكى در صحت حديث داشته باشند اول در مورد آن و بعد در تأويل و معنى آن سخن مى گويند، و نبود اختلاف در سند دليل است بر آن كه شكى در صحت نیست.

و در خصوص افراد عترت، حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) خود بيان فرموده

ص: 141


1- کمال الدین: ص240
2- بصائرالدرجات: ص412
3- النهایه: ج1 ص216

كه اهل بيت او چه جماعتند چرا كه اخبار بسیاری وارد شده که: آن حضرت، حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) را در خانه خود جمع کرد و عبائى بر روى ايشان افكند و گفت: خداوندا! اينها اهل بيت منند پس رجس و بديها و شك را از ايشان دور گردان و پاك كن ايشان را از گناه و صفات ذميمه پاك گردانيدنى، پس در آن وقت آيه تطهير نازل شد، پس امّ سلمه زوجه آن حضرت گفت: يا رسول اللّه! آيا من از اهل بيت تو نيستم؟ حضرت فرمود: نه ولی تو بر خيرى؛ پس نام اهل بيت را مخصوص اين جماعت کرد و غير ايشانرا داخل نکرد، پس حكم در حديث ثقلين باید متوجه ايشان و ملحق به ایشان باشد.

پس روشن است كه: جناب امير (عليه السلام) پدر عترت است و سيّد و بهتر و مهتر ايشان است، و حكم در باب عترت بدليل خارج شامل آن حضرت هست.(1)

اگر گويند: حكم به عدم ضلالت براى كسى است كه متمسك به كتاب و عترت هر دو باشد نه به عترت تنها.

جواب گوئيم: اول اینکه همانگونه که کتاب به تنهایی حجت است پس چیزی که هم رتبه و در کنار او قرار میگیرد هم به تنهایی حجت است.

دوم اینکه عترت تا روز قیامت قرین و همراه با کتاب هستند، پس در واقع مراجعه به عترت، مراجعه به هر دو محسوب شده و حجت است.

از حديث ثقلین استفاده می شود كه باید در هر عصرى حجتى معصوم باشد، زيرا مى دانيم كه حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) با این سخن

ص: 142


1- الشافی فی الامامه: ج3 ص123

مانع از عذرتراشی شده و حجت را بر مردم تمام كرده و همهگان را به راه نجات هدایت فرمود.

مؤيد آن، روايت زيد بن ثابت است: «و هما الخليفتان من بعدي» يعنى كتاب و عترت دو خليفه و جانشين منند بعد از من، زيرا مراد آن است كه در آنچه در حال حيات من به من رجوع مى كرديد بايد كه بعد از من به ايشان رجوع كنيد، و چون فرمود: تا روز قیامت از هم جدا نمی شوند پس کتاب و حجت باید تا قیامت باقی باشد در نتیجه باید در هر عصرى معصومى باشد كه قول او حجت باشد.(1)

مولف گوید: بلكه نیاز به حجت بیشتر از كتاب است، چرا كه از ظاهر قرآن مقدار کمی از احكام بدست میآید و آن مقدار هم به همراه اجمال و تشابه است، چنانچه گفته اند: محكم ترين آيات قرآن آيه وضو است و در آن هشتاد تشابه هست، در واقع بیشتر احكام برای شرح و تفسير به خليفه و حجت نیازمند است، پس مراجعه به قرآن به صورت مستقل امکان پذیر نیست، در نتیجه با مراجعه به عترت و تبیین قرآن توسط ایشان، مراجعه به قرآن هم صورت گرفته است.

حدیث ثقلین گویای امامت و خلافت ائمه (عليهم السلام) است و وجوب پیروی از ایشان را بیان می کند، چرا که هرگاه حاکمی از شهر بیرون رود و فردی را به جای خود بگذارد؛ در این صورت مردم لزوم پیروی از جانشین او را میدانند، خصوصا زمانی که بگوید: من از دنیا خواهم رفت و کتاب و عترت را در میان شما می گذارم.

در برخی از روایات کتاب بر عترت برتری داده شده و در دسته

ص: 143


1- الشافی فی الامامه: ج3 ص126

دیگری از روایات عترت بر قرآن فضیلت داده شده، جمع میان این روایات این است که:

قرآن دارای الفاظ و معانی بسیاری است به گونهای که هفت و حتی هفتاد معنا برای آن شمرده اند و از احادیث استفاده می شود که: لفظ و معنای قرآن مخصوص اهل بیت (عليهم السلام) است و چون علم همه چیز در قرآن هست و آن نزد ایشان موجود است، پس حامل کامل قرآن ایشانند.

همچنین عمل به تمام احکام قرآن مخصوص ایشان است چرا که از هر گناهی معصوم هستند.

همچنین بیشتر قرآن در ستایش ایشان و مذمت مخالفین وارد شده، و ستایش موجود در هر صفت به صاحب آن بر می گردد، پس صاحب صفت و حامل قرآن حرمتش بیشتر از نوشته های موجود در کتاب است اگر چه آن نوشته هم حرمت دارد و باید آن را احترام کرد.

پس چنانچه بی احترامی به صفت روی کاغذ مذموم است، به مراتب بی احترامی به صاحب آن، بدتر و نابخشودنی تر است؛ چنانچه روایت شده: مومن حرمتش از قرآن بیشتر است.

در نتیجه قرآن حقیقی اهل بیت (عليهم السلام) هستند که محل لفظ و معنای قرآن میباشند؛ چنانچه امیرالمومنین (عليه السلام) فرمودند: منم کلام اللّه ناطق.(1)

حدیث سفینه

در عيون اخبارالرضا به سندهاى بسيار از آن حضرت روايت شده كه رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: مثل اهل بيت من در ميان شما مثل سفينه

ص: 144


1- بحارالانوار: ج24 ص198

نوح (عليه السلام) است، هر كه در كشتى پیروی از اهل بيت سوار شود نجات يابد و هر كه تخلّف كند، او را در آتش جهنم اندازند.(1)

در بشارةالمصطفى از طريق عامه از رافع آزاد كرده ابوذر روايت شده كه: ديدم ابوذر به حلقه درِ كعبه چسبيده و مى گفت: هر كه مرا شناسد، شناسد، و هر كه مرا نشناسد بشناسد، منم ابوذر غفارى شنيدم از رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) كه: هر كه با من و اهل بيت من مبارزه کند، خدا او را با دجّال محشور گرداند، به درستى كه مثل اهل بيت من در ميان شما مثل كشتى نوح است كه هر كه در آن كشتى سوار شد نجات يافت و هر كه تخلّف ورزيد غرق شد؛ و مثل درگاه حطه بنى اسرائيل است كه هر كه داخل آن درگاه شد نجات يافت و هر كه داخل نشد هلاك شد.(2)

حديث سفينه نوح را سيّد در طرائف از كتاب ابن مغازلى شافعى به چندين طريق از ابن عباس و ابوذر و سلمة بن الاكوع و غير ايشان روايت كرده است.(3)

حدیث باب حطه

ابن بابویه در امالى به سند معتبر از ابن عباس روايت كرده كه رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: هر كه به دين من اعتقاد داشته و پیرو روش و سنّت من است، پس بايد كه اعتقاد كند كه ائمه از اهل بيت من بهترند از جميع امّت من، به درستى كه مثل ايشان در اين امّت مثل باب

ص: 145


1- عیون اخبارالرضا: ج2 ص27
2- بشارت المصطفی: ص88
3- طرائف: ص132_ مناقب ابن المغازلی: ص148

حطّه در بنى اسرائيل است.(1)

عياشى در تفسيرش از حضرت امام رضا (عليه السلام) روايت كرده در تفسير آيه «قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ»(2) كه حضرت باقر (عليه السلام) فرمود: مائيم باب حطّه شما.(3)

مولف گوید: ميان مفسران و مورخان در خصوص باب حطّه اختلاف است، مشهور آن است كه بعد از وفات حضرت موسى (عليه السلام) كه چهل سال مدت تيه تمام شد حضرت يوشع بنى اسرائيل را به جنگ برد، پس چون پیروز شدند و بلاد شام را تصرف کردند، خداوند امر كرد كه با تواضع داخل شهر اريحا شوند و مثل استغفار كنندگان سرها به زيرافكنند چنانچه خدا فرمود: «وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ»(4) و اكثر سجود را تفسير كرده اند به خم شدن و فروتنى كردن و حطّه را تفسير كرده اند به «حطّ عنّا خطايانا» يعنى «فروريز از ما گناهان ما را» و گفته اند: گناه ايشان آن بود كه در زمان حضرت موسى (عليه السلام) قبول نكردند كه داخل اريحا شوند و مبتلا به گرفتاری شدند.(5)

پس اهل بيت (عليهم السلام) در اين امّت مشابه آن درگاه هستند چرا كه ايشان باب اللّه هستند(6)، و هر كه در درگاه پیروی ايشان داخل شود از عذاب دنيا و آخرت نجات يابد، و هر كه تكبر كند و اقرار به

ص: 146


1- امالی شیخ صدوق: ص69
2- سوره بقره: 58
3- تفسیر عیاشی: ج1 ص45
4- سوره بقره: 58
5- مجمع البیان: ج1 ص118_ تفسیر فخر رازی: ج3 ص87
6- بصائرالدرجات: ص61

امامت و پیروی ایشان نكند در دنیا و آخرت هلاك شده و گمراه گردد و به عذابهاى الهى معذّب گردد.

در تفسير امام عسکری (عليه السلام) نقل شده كه: خداوند صورت پیامبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و امیرالمومنین (عليه السلام) را در دروازه شهر به تصویر کشید و امر كرد ايشان را كه سجده كنند بر آن مثالها و بيعت و محبت ايشان را تازه كنند(1)، سپس بنقل از اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود: براى بنى اسرائيل دروازه حطّه و برای شما درگاه اهل بيت محمد (عليهم السلام) را نصب کردند و شما را به پیرویاز ایشان امر کردند تا خدا گناهان شما را بيامرزد و نيكوكاران شما را ثواب كرامت کند، و باب حطّه شما بهتر است از باب حطّه بنى اسرائيل زيرا كه درگاه آنها از چند تکه چوب بود؛ و ما سخنگويان، راستگويان، مؤمنان، هدايت كنندگان و فاضلان هستیم، چنانچه رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: ستاره ها در آسمان امانند از متلاشی شدن و اهل بيت من امان امّت منند از گمراه شدن در دين خود، و ايشان در زمين هلاك نمى شوند مادامى كه از اهل بيت من كسى باشد كه از سيره و سنّت او پیروی کند.(2)

همچنین حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: هر كه خواهد كه به روش زندگانى من زندگانى كند و به روش مردن من بميرد و در بهشتی كه پروردگار مرا وعده داده است ساكن شود، و به درختى كه خداوند به قدرت خود کاشته چنگ زند؛ پس باید ولايت على بن ابى طالب را اختيار كرده و به امامت او اقرار کند و با دوست او دوست و با دشمن او دشمن باشد، و بعد از او ولايت فرزندان

ص: 147


1- تفسیر امام حسن عسکری: ص260
2- تفسیر امام حسن عسکری: ص546

فاضل او را كه اطاعت خدا مى كنند اختيار كند، به درستى كه ايشان از طينت من خلق شده اند و خدا فهم و علم روزى ايشان كرده، پس واى بر آنها كه فضائل ايشان را انکار کرده و پیوندشان را با ایشان قطع كنند.(1)

حديث سفينه و باب حطّه را سليم بن قيس از امام سجاد (عليه السلام) روايت كرده و به حضرت عرض كرد: زياده از صد نفر از فقهاى صحابه شنيده ام.(2)

حدیث غدیر

حدیث غدیر از متواترات است به گونهای که احدی نمی تواند آن را انکار کند.

پیامبر اکرم (صلی اللّه عليه وآله وسلم) در آخرین سفر ایشان برای حج خانه کعبه، بعد از حمد و ثنای خداوند خطاب به مردم فرمودند: اقرار می کنم به بندگی خدا و شهادت می دهم که او پروردگار من است، و آنچه به من وحی نموده، ادا می کنم و از نافرمانی خدا می ترسم... خداوند بر من چنین وحی کرده: ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده به مردم برسان و اگر انجام ندهی، رسالت او را انجام نداده ای.

ای مردم! من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل کرده کوتاهی نکرده ام، جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوند سلام رساند... و مرا مأمور کرد که در این محل جمع شده و به همه اعلام کنم: همانا علی بن أبی طالب برادر، وصی و جانشین من و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسی

ص: 148


1- تفسیر امام حسن عسکری: ص546
2- کتاب سلیم بن قیس الهلالی: ص11

است، جز اینکه پیامبری بعد از من نیست و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسول است.

ای مردم! این مطلب را درباره او بدانید و بفهمید که خداوند او را برای شما صاحب اختیار و امامی قرار داده که اطاعتش را واجب کرده است.

بدانید که بعد از من علی صاحب اختیار و امام شما به امر خداوند است، و سپس امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات کنید. حلالی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و امامان حلال کرده باشند و حرامی نیست مگر آنچه اینان حرام کرده باشند.

هر کس در این گفتار شک کند، کافر شده است و هر کس در چیزی از سخن من شک کند، در همه آنچه بر من نازل شده شک کرده است و هر کس دریکی از امامان شک کند، در همه آنان شک کرده است و شک کننده درباره ما، در آتش است.

و فرمود: «هر کس من صاحب اختیار او هستم، این علی صاحب اختیار اوست» خداوند دین شما را با امامت او کامل نمود، پس هر کس به او و به جانشینان او از فرزندان من و از نسل او تا روز قیامت اقتدا نکند، عملش از بین رفته است.

ای مردم ! بدانید کسی با علی دشمنی نمی کند مگر شقی، و با علی دوستی نمی کند مگر کسی که دارای تقوا باشد، و به او ایمان نمی آورد مگر مؤمن مخلص... .

بعد از سخنان پیامبر اکرم (صلی اللّه عليه وآله وسلم) همه مردم با علی بن أبی طالب (عليهما السلام) بیعت کردند.(1)

ص: 149


1- بحارالانوار: ج37 ص108 به بعد.

حدیث منزلت

حدیث منزلت معروف و مشهور است و در موارد زیادی بیان شده است.

پیامبر اکرم (صلی اللّه عليه وآله وسلم) خطاب به امیرالمؤمنین (عليه السلام) فرمودند: تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی، جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود.(1)

حدیث انا مدینة العلم

ابن بابویه در امالى و اكمال الدين از ابن عباس روايت كرده كه رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) به على بن ابى طالب (عليه السلام) فرمود: يا على! من شهر علمم (حكمتم) و تو دروازه آنى، و داخل شهر نمى توان شد مگر از دروازه آن، و دروغ مى گويد كسى كه ادعا مى كند كه مرا دوست مى دارد و تو را دشمن مى دارد زيرا كه تو از منى و من ازتوام، گوشت تو از گوشت من است و خون تو از خون من، و روح تو از روح من است و پنهان تو از پنهان من است و آشكار تو آشكار من، و تو امام امّت و خليفه و بعد از من جانشين بر امّت هستی، سعادتمند كسى است كه اطاعت تو كند و شقى كسى است كه نافرمانى تو كند، و سعادتمند كسى است كه ولايت تو را اختيار كند و زيانكار كسى است كه با تو دشمنى كند، و رستگار كسى است كه از تو جدا نشود و هلاك شده كسى است كه از تو جدا شود، مّثل تو و مثل امامان از فرزندان تو بعد از من مثل كشتى نوح است كه هر كه سوار شد نجات يافت و هر كه تخلّف كرد غرق شد، و مثل شما مثل ستارگان آسمان است كه هر ستاره كه فرو مى رود ستاره اى ديگر طلوع مى كند تا روز قيامت.(2)

ص: 150


1- بحارالانوار: ج37 ص254
2- امالی شیخ صدوق: ص222

حدیث من مات

خاصه و عامه به طريق متواتر از حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) روايت كرده اند كه: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهليّة»(1) يعنى: «هر كه بميرد و امام زمان خود را نشناسد به روش اهل جاهليت می میرد همانند کسانی که قبل از رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) بر كفر و جهل به اصول و فروع دين مرده اند».

اهل بیت (عليهم السلام) معیار شناخت دوست و دشمن خدا

جابر بن عبداللّه انصارى از حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) روايت كرده كه فرمود: من ولىّ فرزندان فاطمه (عليها السلام) هستم و ايشان عترت من و از طينت من خلق شده اند، واى بر کسانی كه فضيلت ايشان را انکار کنند، هر كه آنها را دوست داشته باشد، خدا او را دوست دارد و هر كه با آنها دشمنی کند، خدا او را دشمن مى دارد.(2)

ولایت اهل بیت (عليهم السلام) شرط قبولی اعمال

به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت شده که فرمود: بدرستى خداوند بر بندگان پنج چيز را واجب کرده: نماز و زكات و حج و روزه و ولايت ما اهل بيت، پس مردم به چهار چیز عمل کردند و پنجمی را کوچک شمردند، بخدا سوگند آن چهار خصلت کامل نمی شود مگر با اعتقاد به امامت اهل بيت (عليهم السلام) که شرط قبولی آنهاست.(3)

ص: 151


1- کمال الدین: ص409_ ینابیع الموده: ج3 ص456
2- بشارت المصطفی: ص40
3- بشارت المصطفی: ص108، روایت در مصدر از امام زین العابدین عليه السلام نقل شده است.

اهل بیت (عليهم السلام) ریسمان دین

سيّدرضى در نهج البلاغه روايت كرده كه: حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) در خطبه اى كه ذكر آل محمد (عليهم السلام) در آن خطبه مى كرد فرمود: ايشان محل رازهاى پيغمبرند و پناهگاه رسالت و صندوق علم و محلّ بازگشت حكمت او و مخزن كتاب او و ريسمان دين او هستند.

هیچ کس را به آل محمد (عليهم السلام) نمی توان قياس كرد و هرگز شیعیان که پیرو آل محمد (عليهم السلام) هستند با دیگران مساوی نیستند، پى هاى محكم دين و ستون يقين هستند، غالی و مقصر باید بسوى ايشان برگردد، محبت ايشان بر همه مردم واجب است، ايشان وصی پيامبر و وارث او هستند.(1)

امیرالمومنین (عليه السلام) وصی و جانشین پیامبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم)

به سند معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده كه رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: يا على! تو برادر و وارث و وصىّ و جانشين منى، دوست تو دوست من است و دشمن تو دشمن من است. يا على! من و تو و امامان از فرزندان تو در دنیا و آخرت سرور مخلوقات هستیم، هر كه ما را شناخت پس خدا را شناخته و هر كه انكار كرد پس بتحقيق كه خداى عزّوجل را انكار كرده است.(2)

اهل بیت (عليهم السلام) معیار حق

علی بن ابراهیم در تفسير روايت كرده از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) كه در بعضى از خطبه ها فرمود: حفظ كنندگان احاديث از اصحاب

ص: 152


1- نهج البلاغه: خطبه2، در مصدر بجای ریسمان دین اویند)، (کوه های دین اویند) آمده است.
2- امالی شیخ صدوق: 523

محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) بتحقيق مى دانند كه آن حضرت فرمود: همانا من و اهل بيت من مطهران و معصومانيم پس بر ايشان پيشى نگيريد كه گمراه شويد، و از ايشان تخلف نورزيد كه از راه حق بلغزيد، و با ایشان مخالفت نكنيد كه جاهل گرديد، و به ايشان چيزى آموزش ندهید که ایشان از شما داناترند، ايشان داناترين و بردبارترين مردمند، پس از حق و اهل آن پیروی کنید.(1)

اهل بیت (عليهم السلام) برگزیده مخلوقات

در عيون اخبارالرضا (عليه السلام) به سند معتبر از آن حضرت روايت شده كه حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: تو يا على و فرزندان تو برگزيده هاى خدائيد از خلقش.(2)

ص: 153


1- تفسیر قمی: ج1 ص4
2- عیون اخبارالرضا (عليه السلام) : ج2 ص58، و در آن بجاى «فرزندان تو»، «دو فرزند من» آمده است.

خلاصه درس:

کتاب قرآن و وجود مقدس اهل بیت (عليهم السلام) دو ثقل گرانبها هستند که پیامبر گرامی اسلام (صلی اللّه عليه وآله وسلم) آن دو را بعنوان جانشین و امانت بعد از خود معرفی کرده و تمام امت را به تمسک به هر دو امر فرمودند.

بر اساس حدیث سفینه ما مأموریم به پیروی و اطاعت از ائمه (عليهم السلام) چرا که ایشان کشتی نجات اند و در صورت تخلف و نافرمانی گمراه گشته و در دریای ضلالت غرق خواهیم شد.

اهل بيت (عليهم السلام) در اين امّت مَثل آن درگاه در بنی اسرائیل هستند كه هر کس در درگاه پیروی ايشان داخل شود از عذاب دنيا و آخرت نجات يابد، و هر كه تكبر كند و اقرار به امامت ايشان نكند هلاك شود.

ص: 154

پیامبر اکرم (صلی اللّه عليه وآله وسلم) شهر علم و حکمت است و درب ورود به آن امیرالمومنین (عليه السلام) و ائمه (عليهم السلام) هستند.

ولایت ائمه (عليهم السلام) شرط قبولی اعمال است و بر اساس حدیث مشهور بین فریقین، هر کس بمیرد و معتقد به امامت اهل بیت (عليهم السلام) نباشد با کفر و نفاق از دنیا رفته است.

اهل بیت معیار و میزان حق هستند که نباید از ایشان تخلف و یا پیشی گرفت، همچنین ایشان معیار شناخت دوست و دشمن خداوند هستند.

ص: 155

پرسش درس ششم:

1. نقل ابوذر غفاری از رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) در کنار کعبه را بیان کنید؟

2. حدیث ثقلین را بیان کنید؟

3. منظور از «حبل اللّه» را با توجه به روایات بیان کنید؟

4. مراد از باب حطّه چیست؟

5. مراد از «مانند این دو انگشت سبابه» در روایت رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) را باتوجه به توضیح مصنف، بیان کنید؟

6. دلیل بر صحت حدیث ثقلین بر اساس نظر سید مرتضی چیست؟

7. مراد از عترت در لغت و حدیث ثقلین بر اساس نظر سید مرتضی چیست؟

8. جواب از اشکال «عدم ورود امیرالمومنین (عليه السلام) در عترت» را بیان کنید؟

9. جواب از اشکال «عدم ضلالت برای کسی است که متمسک به کتاب و عترت هردو باشد نه به عترت تنها» را بیان کنید؟

10. بر اساس نظر مصنف «احتیاج به حجت بیشتر است از احتیاج به کتاب» آن را بیان کنید؟

11. توضیح مصنف در جمع اخبار «تفضیل کتاب بر عترت» و «تفضیل عترت بر کتاب» را بیان کنید؟

ص: 156

درس هفتم: شناخت امام

اشاره

علت لزوم معرفت امام

معرفت امام سبب ایمان و انکار آن کفر

معرفت خدا در گرو معرفت امام

انکار امام بمنزله انکار رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم)

انکار یک امام بمنزله انکار همه

معرفت امام زمان متوقف بر معرفت امام اول

معرفت امام در عصر غیبت

حکمت یعنی معرفت امام

معرفت امام سبب هدایت

معرفت امام حسنه و انکار امام سیئه

ص: 157

ص: 158

درس هفتم: معرفت و شناخت امام

در این درس با وجوب معرفت امام آشنا شده و خواهیم دانست که مردم در ترك ولايت امام حق معذور نیستند، و هر كه بميرد و امام خود را نشناسد با كفر و نفاق مرده است.

بدان كه نزد شيعه اقرار به امام از اصول دين است و منکر آن در آخرت با كفار شريك است، ولکن در دنيا به روش مسلمانان با ايشان رفتار مى كنند مگر آن كه آشکار با اهل بيت (عليهم السلام) دشمنی كنند؛ مانند خوارج كه در احكام دنيوى نيز حكم كفار دارند، و از بعضى روايات ظاهر مى شود كه در غیر حکومت ائمه (عليهم السلام) ، براى شفقت بر شيعه بر ایشان به صورت ظاهری حكم اسلام جارى كرده اند تا كار بر شيعه در زندگی با آنها دشوار نشود، و بعد از ظهور دولت حق و قيام قائم (عجل اللّه تعالی فرجه الشريف) حكم كفار صرف بر آنها جارى مى شود.

ص: 159

و اكثر علماى شيعه معتقدند که غير از مستضعفين ايشان در جهنم باقی خواهند بود مثل ساير كفار، و نادرى از علماى شيعه قائل شده اند كه بعد از مكث طويل در عذاب الهى اميد نجات در باب ايشان هست.

مستضعف آن است كه به اعتبار ضعف عقل تمييز ميان حق و باطل ندارد، يا آن كه کوتاهی نکرده ولی دليل حقّانيّت مذهب حق بر او تمام نشده است، مانند كسانى كه در ميان حرم پادشاهان سنّى زندگی میکنند و اختلاف مذاهب را نشنيده باشند يا اگر شنيده باشند كسى را نيافتهاند كه حقّانيّت مذهب شیعه را برایشان اثبات كند، اين دسته از افراد اميد نجات در آخرت دارند،و حق اين است كه غير از مستضعفين اميد نجات ندارند و در عذاب الهى باقی خواهند بود.

علت لزوم معرفت امام

در علل الشرايع روايت شده از حنان بن سدير كه از حضرت صادق (عليه السلام) پرسيدند: چرا باید هر امامى كه بعد از پيامبر است را بشناسيم ولی واجب نیست امامان قبل آن حضرت را بشناسيم؟

حضرت فرمود: شريعت هاى پيش از آن حضرت مخالف شريعت آن حضرت بودند و ما مكلّف به شريعت آنها نيستيم، و به معرفت آنها نیازی نيست به خلاف ائمه (عليهم السلام) که حافظ شريعت آن حضرت بودند.(1)

ص: 160


1- علل الشرایع: ص210

معرفت به امام ایمان و انکار آن کفر و ضلالت

شیعه و مخالفین متواتر از حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) روايت كرده اند كه: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهليّة»(1) يعنى: «هر كه بميرد و امام زمان خود را نشناسد مرده خواهد بود به روش مرده اهل جاهليتِ پيش از مبعوث شدن رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) كه بر كفر و جهل به اصول و فروع دين مى ميرند».

بیان: بعضى از متعصّبين اهل سنّت گفته اند كه مراد از امام زمان، قرآن است(2)، هر عاقلى مى داند كه تعبير از كتاب به امام، مجاز و خلاف ظاهر است.

همچنین اضافه «زمانه» ظاهر است در آن كه در هر زمانى امامى دارد و قرآن در هر زمان مشترك است، و اينكه مراد، حضرت رسول باشد به وجه دوم دفع می شود.

همچنین امام گذشته را امام زمان نمى گويند پس معلوم شد كه در هر زمانى باید امامى باشد كه مردم او را بشناسند، و به اتفاق بغير اماميّه كسى قائل نيست به آن كه در هر عصرى امامى هست و هيچ عصر خالى از امام نمى باشد.

امام صادق (عليه السلام) فرمودند: زمين صلاحيّت ندارد مگر به امام، و هر كه بميرد و امام خود را نشناسد به مردن جاهليّت مرده است، و محتاجترين احوال هر يك از شما به معرفت امام در وقتى است كه جانش به اينجا برسد - و به سينه مبارك خود اشاره كرد و فرمود:- در آن وقت خواهد گفت: بر امر نيك و مذهب خوبى بوده ام، و آن وقت است كه احوال آخرت بر او ظاهر مى شود و حال

ص: 161


1- کمال الدین: ص409_ ینابیع الموده: ج3 ص456
2- تفسیر کشاف: ج2 ص682

خود را خوب مشاهده مى کند.(1)

از حسين بن ابى العلا منقول است كه گفت: از حضرت صادق (عليه السلام) پرسيدم از قول رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) كه: هر كه بميرد و امام حقی ندشته باشد، به مرگ جاهليّت مرده است؟ حضرت فرمود: بله همینگونه است.

پس گفتم: كسى كه بميرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ كفر مى ميرد؟

فرمود: نه، به مرگ ضلالت مى ميرد.(2)

مولف گويد: شاید مراد از اين حديث آن باشد كه در دنيا حكم كفر بر ايشان جارى نمى شود، يا مراد مستضعفين باشد؛ چرا که در احاديث معتبره از آن حضرت منقول است كه: يعنى مردن كفر و ضلالت و نفاق.(3)

در اكمال الدين به سند معتبر روايت شده كه از حضرت امام رضا (عليه السلام) پرسيدند: هر كه بميرد و امام خود را نشناسد به مرگ جاهليّت مرده است؟

فرمود: بلى، هر كه شك و توقف در امامت امام کند، كافر است و هر كه انكار كند يا با امام دشمنی کند، مشرك است يعنى مانند بت پرستى است.(4)

كلينى و نعمانى به سند صحيح از ابن ابى نصر روايت كرده اند كه از امام رضا (عليه السلام) از تفسير آيه «وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ

ص: 162


1- محاسن: ج1 ص252
2- محاسن: ج1 ص252
3- محاسن: ج1 ص253
4- کمال الدین: ص668

اللَّهِ»(1) يعنى: «كيست گمراه تر از كسى كه دنبال هوای خویش است و از خدا پیروی نمی کند» پرسید؟

حضرت فرمود: مراد كسى است كه در دين به رأى خود عمل كند و پیروی از امامى از ائمه هدى (عليهم السلام) نکند.(2)

شيخ طوسى در مجالس در تفسير آيه «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»(3) روايت كرده كه حضرت فرمود: واللّه اگر كسى از شرک توبه كند و به خدا و روز قیامت ايمان بياورد و اعمال شايسته انجام دهد ولی به ولايت و محبت ما و شناختنفضل ما هدايت نشود، آنها هيچ فايده اى برای او ندارد.(4)

بیان: پس عمده رکن ايمان، اعتقاد و پیروی از امامت ائمه حق است.

در معاني الاخبار به سند معتبر روايت كرده كه: سليم بن قيس از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) پرسيد: كمتر چيزى كه آدمى به آن گمراه مى شود چيست؟ فرمود: آن است كه كسى را كه خدا به اطاعت او امر كرده است را نشناسد. پرسيد: يا اميرالمؤمنين ايشان كيستند؟ فرمود: آن جماعتند كه خدا اطاعت آنها را مقرون به اطاعت خود و پيامبر كرده و فرموده: «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(5).(6)

كلينى از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده: هر كه خدا را عبادت كند و خود را به سختی بیاندازد ولی به امامی از ائمه حق

ص: 163


1- سوره قصص: 50
2- کافی: ج1 ص374
3- سوره طه: 82
4- امالی شیخ طوسی: ص259
5- سوره نساء: 59
6- معانی الاخبار: ص394

اعتقاد نداشته باشد، تلاش و کوشش نزد خدا مقبول نبوده و گمراه است. مَثل چنین شخصی همانند گوسفندی است که چوپان و گله خود را گم کرده و در طول روز سرگردان به این طرف و آن طرف می رود، چون شب شود گلهای پیدا کرده و به آنها ملحق می شود و چون روز به چراگاه روند، چوپان و گله را نشناسد و از آنها جدا شده و دوباره حیران و سرگردان می گردد و چون به گلهای ملحق شود، چوپان و گله او را بیرون کنند و در این حالتِ سرگردانی، گرگ از فرصت استفاده کرده و او را شکار می کند.

همچنين است حال کسی که صبح کند و امامی از جانب خدا نداشته باشد و اگر به آن حالت بمیرد به مرگ کفر و نفاق مرده است.

و بدان كه امامان حق و پیروان ايشان بر دين خدايند و امامان جور از حق و دين خدا دور هستند، و خود گمراهند و مردم را گمراه مى کنند، و اعمال آنها مانند خاكسترى است كه بادِ تند بر آن بوزد و پراكنده كند و آنها قادر به کاری نيستند، اين است گمراهى دور و دراز.(1)

مولف گويد: وجه تشبيه از اين جهت است كه كسى كه امام حقى داشته باشد و از جانشین او پیروی نکند، نزد هر امامى از ائمه جور كه مى رود و خلاف آنچه از امام حق ديده و شنيده است مشاهده مى نمايد از او نفرت مى كند و به نزد ديگرى مى رود، و امام جور نيز هرگاه از او خلاف آن باطلى كه در دست دارد ببيند او را دور مى کند كه مبادا گروهش را فاسد گرداند، و او بر اين حالت است تا اينكه شيطان كه گرگِ راه دين است اين حيرانى او را غنيمت شمرده و او را يا از دين بیرون مى برد يا به پیروی يكى از ائمه جور

ص: 164


1- کافی: ج1 ص183

تشویق کرده و هلاك مى كند.

ابن بابویه به سند معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه: امام، علم و نشانه اى است ميان خدا و خلق، هر كه او را بشناسد مؤمن و هر كه او را نشناسد كافر است.(1)

نعمانى به سند معتبر روايت كرده كه محمد بن مسلم از حضرت باقر (عليه السلام) پرسيد: مرا خبر ده از كسى كه امامی را انكار كند حال او چگونه است؟

حضرت فرمود: كسى كه امام از جانب خدا را انكار كند، از او و آئینش بيزارى جويد، پس او كافر و مرتد از اسلام است، چرا كه امام، از جانب خدا و دينش دين خداست، پس هر كه از دين خدا بيزارى جويد، در آن حال خونش مباح است مگر آن كه توبه كند و بسوى خدا برگردد.(2)

تفسیر معرفت خدا به معرفت امام

در علل الشرايع روايت شده که مردی به امام صادق (عليه السلام) عرض کرد: يا بن رسول اللّه! پدر و مادرم فداى تو باد معرفت خدا چيست؟

فرمود: شناختن امامی که از جانب خداست و اطاعت از او واجب است.(3)

مولف گوید: معرفت خدا را به معرفت امام تفسير فرمود براى آنكه:

1. خدا را نمى توان شناخت مگر از جهت امام.

2. خداشناسى بدون شناختن امام فايده نمى بخشد.

ص: 165


1- کمال الدین: ص412
2- غیبت نعمانی: ص140
3- علل الشرایع: ص9

3. كسى كه خدا را چنين شناسد كه مردم را مهمل گذاشته و امامى براى آنها تعيين نکرده، خدا را به لطف و كرم نشناخته است.

در عقاب الاعمال از طريق عامه از ابوسعيدخدرى روايت كرده كه: روزى حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) نشسته بود و در خدمت آن حضرت، جناب اميرالمؤمنين (عليه السلام) و جمعى از صحابه نشسته بودند، حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود كه: هر كه «لا اله الّا اللّه» بگويد داخل بهشت مى شود.

ابوبكر و عمر گفتند: ما «لا اله الّا اللّه» مى گوئيم.

حضرت فرمود: قبول نمى شود «لا اله الّا اللّه» مگر از اميرالمؤمنين (عليه السلام) و شيعيان او كه پروردگار ما پيمان ايشان را بر ولايت گرفته است.

ابوبكر و عمر بازگفتند: ما مى گوئيم «لا اله الّا اللّه».

سپس حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) دست بر سر جناب امير (عليه السلام) گذاشته فرمودند: علامت قبول شهادت از شما آن است كه بيعت او را نشكنيد و منصب او را غصب نكنيد و سخن او را دروغ نشمارید.(1)

كلينى به سند معتبر از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده كه: تنها کسی که خدا را بشناسد او را عبادت کرده، امّا كسى كه خدا را نشناسد او را از روى گمراهى مى پرستد.

راوى گفت: معرفت خدا چيست؟

فرمود: آن است كه خدا و پیامبر را تصديق كند و اعتقاد به امامت على (عليه السلام) داشته و از ائمه (عليهم السلام) پيروى كند و از دشمن ايشان بيزارى جويد، اینگونه باید خدا را شناخت.(2)

ص: 166


1- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال: ص22
2- کافی: ج1 ص180

به سند معتبر از جابر روایت شده که گفت: شنيدم از حضرت باقر (عليه السلام) كه فرمود: خدا را نشناخته و عبادت نمى كند مگر كسى كه خدا و امام خود را بشناسد، و كسى كه خدا و امام نشناسد پس البته او غير خدا را شناخته و مى پرستد، بخدا سوگند كه از روى ضلالت و گمراهى بيراهه مى رود.(1)

از حضرت صادق (عليه السلام) روایت شده: عبداللّه بن الكوّاء كه از جمله خارجيان بود، خدمت حضرت امير (عليه السلام) آمد و از تفسير آيه «وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ»،(2) پرسيد؟ حضرت فرمود: مائيم كه بر اعراف خواهيم بود و مى شناسيم ياوران خود را به علامت هایى كه در سيماى ايشان است، و مائيم اعرافى كه خدا را نمى توان شناخت مگر به راه معرفت ما، و مائيم اعرافى كه خدا بر صراط احوال دوستان و دشمنان را به ما مى شناساند، پس داخل بهشت نمى شود مگر كسى كه ما را بشناسد و ما او را بشناسيم، و داخل جهنم نمى شود مگر كسى كه ما را نشناسد و ما او را نشناسيم، اگر خدا مى خواست مى توانست خود را به بندگان بشناساند ولكن مصلحت در اين دانست كه ما را درهاى معرفت خود گرداند و صراط و راه نجات سازد، و مائيم وجه خدا كه از جهت ما می توان به خدا رسيد، پس كسى كه از ولايت ما عدول کند يا غير ما را بر ما ترجيح دهد، پس ايشان از راه راست منحرف شدهاند، سران کفر با ما اهل بیت مساوی نیستند، زيرا كه مردم كه غير شيعيان باشند بسوى چشمه هاى گل آلود رفته اند که آن را بعضی در بعضی دیگر می ریزند، و آنها كه بسوى ما آمده اند

ص: 167


1- کافی: ج1 ص181
2- سوره اعراف: 46

بر سرچشمه اى صاف آمده اند كه به امر پروردگار پيوسته جارى است، پایان ندارد و هرگز منقطع نمى گردد.(1)

مولف گويد: حضرت علم را به آب تشبيه کردند؛ زیرا چنانچه آب باعث حيات بدن است، علم باعث حيات روح است؛ و علوم مخالفان را از جهت کم و بینفع بودن و مخلوط بودن به شك و شبهه به آبهاى كمى كه در گودال ها جمع شده و مخلوط به گل و لجن باشد، تشبیه کردند، و چون اين علوم فاسده را از یکدیگر می گیرند، فرموده است كه آن چشمه ها بعضى در بعضى ريخته مى شود، و علوم اهل بيت (عليهم السلام) را به چشمه صافى كه پيوسته از جانب پروردگار جارى مى شود تشبيه فرموده اند چرا كه علوم ايشان يقينى و منبعش وحى و الهام الهى است و در آن شك و شبهه نيست و پيوسته به وسیله روح القدس و الهامات يقيني بر قلب ايشان عطا می شود و پایان ندارد.

انکار امام همچون انکار رسول خدا

به سند معتبر از امام رضا (عليه السلام) روايت شده كه رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: يا على! تو و امامان از فرزندان تو، بعد از من حجت هاى خدا و نشان راه هدايت هستید، هر كس يكى از شما را انكار كند مرا انكار كرده، و هر كس نافرمانی شما کند مرا نافرمانی كرده، و هر كس شما را اطاعت کند مرا اطاعت كرده، و هر كه با شما دوستى كند با من دوستى كرده، و هر كه با شما دشمنى كند با من دشمنى كرده است، چرا كه شما از من و از طينت من آفريده شده ايد و من از شما هستم.(2)

ص: 168


1- کافی: ج1 ص184
2- کمال الدین: ص413

نعمانى از محمدبن تمام روايت كرده كه: خدمت حضرت صادق (عليه السلام) عرض كردم: شخصی سلام مى رساند و مى گويد: براى من ضمانت کن که در قيامت مرا شفاعت خواهی کرد، حضرت پرسيد: از شيعيان و دوستداران ماست؟ گفتم: بله، فرمود: پس شأن او بیشتر از آن است که درخواست شفاعت کند.من عرض كردم: مردى است كه امیرالمومنین (عليه السلام) را امام دانسته و دوست دارد ولی اوصياى بعد از او را نمى شناسد، حضرت فرمود: او گمراه است.

گفتم: اقرار به همه امامان دارد و امام آخر را انكار مى كند، فرمود: او مانند كسى است كه اقرار به پيامبرى عيسى (عليه السلام) داشته باشد و انكار پيامبرى محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) نمايد يا اقرار به پيامبرى محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) داشته باشد و انكار پيامبرى عيسى (عليه السلام) نمايد، پناه مى برم به خدا از كسى كه يك حجت از حجت هاى خدا را انكار كند.(1)

مولف گويد: اعتقاد به پيامبرانی كه خداوند ايشان را در قرآن یا احادیث ياد كرده مانند؛ حضرت ابراهيم و موسى و عيسى (عليهم السلام) ، ضروری است و هر كه يكى از ايشان را انكار كند كافر است و برای ساير انبيا و اوصيا اعتقاد اجمالی کافی است، مثل آن كه اقرار كند كه همه پيامبران و رسولان و اوصياى ايشان بر حقّند.

انكار يك امام همچون انكار همه ائمه

كلينى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده که: هر كه امامت يك امام را انکار کند، پس همه امام هاى گذشته را انكار كرده است.(2)

ص: 169


1- غیبت نعمانی: ص118
2- کافی: ج1 ص373

معرفت امام زمان متوقف بر معرفت امام اول

كلينى از امام باقر يا امام صادق (عليهما السلام) روايت كرده که: انسان تا خدا و رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و همه ائمه و امام زمان خود را نشناسد مؤمن نيست و باید هر چیزی که بر او مشتبه می شود را بسوی آنها رد کند، پس فرمود: چگونه امام آخر را مى شناسد كسى كه جاهل به امام اول است؟(1)

زراره می گوید از حضرت باقر (عليه السلام) سؤال كردم: آیا معرفت امام بر همه واجب است؟

حضرت فرمود: خداوند عالميان پیامبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) را بر همه مردم مبعوث کرد و او را حجت خود قرار داد، پس هر كس به خدا و رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) ایمان بياورد، پیروی و معرفت امام بر او واجب است.

زراره گفت: كسى كه ايمان به خدا و رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) آورده آيا معرفت شما بر او واجب است؟

حضرت فرمود: بله، آیا سنّيان معرفت ابوبكر و عمر را با آن همه اعمال زشت واجب مى دانند؟ زراره گفت: بله. حضرت فرمود: گمان مى كنى كه خدا معرفت آن دو پليد را در دل ايشان انداخته است؟ نه واللّه كسى بغير شيطان در دل ايشان وارد نکرده و بخدا سوگند كه خداوند معرفت ما را بر قلب شیعیان انداخته است.(2)

معرفت امام در عصر غیبت

به سند معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده كه: اگر كسى به همه پيامبران اقرار داشته ولی پيامبرى عيسى (عليه السلام) را انكار كند،

ص: 170


1- کافی: ج1 ص180
2- کافی: ج1 ص180

مؤمن نيست، راه خدا را به طلب كردن امامى كه علامت حقّ است، قصد کنید و چون امام شما غایب شد، احاديث و آثار ايشان را طلب کنید تا امر دين خود را كامل کرده و به پروردگار خود ایمان آورید.(1)

حکمت یعنی معرفت امام

از حضرت صادق (عليه السلام) از تفسير آيه «وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً»(2) يعنى: «هر كه حكمت به او داده شده پس بتحقيق كه خير بسيار به او داده شده است»، پرسيدند، حضرت فرمود: مراد از حكمت، اطاعت از خدا و شناخت امام است.(3)

مولف گويد: حكمت، علوم حقّ يقينى است كه مقرون به عمل باشد چنانچه گفته اند: حكيم، راست گفتار و درست كردار است، لذا حضرت تفسير فرمود به معرفت امام كه سرمايه كل سعادات است و علوم حق يقينيّه را از او باید كسب کرد و به طاعت خدا كه عمل كردن به آن علوم است؛ و از اينجا معلوم مى شود كه حكمت، آن علوم باطله نيست كه جمعى از ارباب ضلالت به عقل هاى قاصر خود استنباط كرده و حكمت نام نهاده و اكثر شرايع انبياء و كتب الهى را به آن بر هم زده و مردم را از معرفت كتاب الهى و احاديث رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و ائمه هدى (عليهم السلام) محروم داشتهاند بدون اینکه به شرايع دين و مسائل ضروري آگاهی داشته باشند و به سبب چند مسأله باطله، خود را عالم و حكيم نامیده اند.

ص: 171


1- کمال الدین: ص412
2- سوره بقره: 269
3- کافی: ج1 ص185

معرفت امام سبب هدایت و خروج از ظلمت

حضرت باقر (عليه السلام) در تفسير آيه «أَوَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها»(1) يعنى: «كسى که مرده و ما اورا زنده گردانيم و براى او نورى كه به آن در ميان مردم راه رود قرار دهیم، مانند كسى است كه در تاريكي كفر و ضلالت باشد و هرگز از اينها بيرون نيايد؟»، فرمود: مراد از مرده كسى است كه چيزى نداند و علم به عقايد حقّه نداشته باشد، و مراد از نورى كه به سبب آن میان مردم راه رود، امامى است كه از او پيروى کند، و آن كه در تاریکی میرود كسى است كه امام خود را نشناسد.(2)

معرفت امام حسنه و انکار امام سیئه

حضرت امام صادق (عليه السلام) در تفسير آیه «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذ آمِنُونَ. وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»(3) فرمود: حسنه، معرفت به امامت و محبت ما اهل بيت است، و مراد از سيئه در اينجا انكار ولايت ما و بغض ما اهل بيت است كه باعث مى شود او را به مذلت و خوارى بر رو به جهنم مى اندازند.(4)

ص: 172


1- سوره انعام: 122
2- کافی: ج1 ص185
3- سوره نمل: 89
4- کافی: ج1 ص185

خلاصه درس:

نزد شيعه معرفت و اقرار به امام از اصول دين است و عدم معرفت نسبت به امام سبب مرگ جاهلی شده و در آخرت با كفار شريك در جهنم خواهد بود.

در روایات، معرفت خدا به معرفت امام تفسير شده است چرا که خدا را نمى توان شناخت مگر از جهت امام؛ و يا اینکه خداشناسى بدون شناخت امام فايده نمى بخشد.

وظیفه ما آن است که با معرفت امام و پیروی از احادیث و آثار ایشان در زمان غیبت، راه حق و سعادت دنیا و آخرت را طلب کنیم.

انکار امام به منزله انکار پیامبر اکرم و خروج از اسلام است، همچنین انکار یک امام به منزله انکار تمام ائمه (عليهم السلام) است.

بر اساس روایات شریفه، حکمت در قرآن به معرفت امام و علوم حقه ایشان تفسیر شده است.

معرفت امام سبب هدایت و خروج از گمراهی است، و بر اساس روایات، معرفت نسبت به امام حسنه و انکار آن بزرگترین گناه و معصیت شمرده شده است.

ص: 173

پرسش درس هفتم:

1. جایگاه امام و امامت در نزد شیعه چگونه است؟

2. مراد از عبارت «معرفت خداوند، شناخت و معرفت به امام است» را بیان کنید؟

3. وجه تشبیه فرد بدون امام به گوسفندِ جدا شده از گله و چوپان در روایت امام باقر (عليه السلام) چیست؟

4. معیار اعتقاد به پیامبران و اوصیاء (عليهم السلام) بر اساس نظر مصنف چیست؟

5. وجه تشبیه «علوم اهل بیت (عليهم السلام) به آب گوارا» و «علوم مخالفین به آب گل آلود» چیست؟

6. منظور از حکمت در آیات و روایات را بر اساس نظر مصنف بیان کنید.

ص: 174

درس هشتم: اطاعت از امام

اشاره

سربلندی امر دین به اطاعت از امام

وجوب اطاعت از امام

همسانی اطاعت از امامان

ص: 175

ص: 176

درس هشتم: اطاعت و پیروی از امام

«اطاعت و پیروی تمام و کمال از اهل بیت (عليهم السلام) لازم و ضروری است و در این درس با ادله لزوم پیروی و اطاعت از ائمه (عليهم السلام) آشنا می شویم.»

سربلندی امر دین به اطاعت از امام

كلينى از امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده كه: بلندى امر دين و رفعتش و كليدش و درگاه همه امور و خشنودى خداوند رحمان، معرفت و اطاعت امام است، پس فرمود: خداوند مى فرمايد: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً»(1) يعنى: «هر كه اطاعت رسول كند پس بتحقيق كه اطاعت خدا كرده است، و هر كه پشت كند و روى از اطاعت بگرداند پس ما تو را نفرستاده ايم كه حافظ بر ايشان باشى» بر تو رسانيدن است و بر ما حساب كردن و ثواب و عقاب دادن.(2)

ص: 177


1- سوره نساء: 80
2- کافی: ج1 ص185

مولف گويد: استناد به آيه از این جهت است كه حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) در موارد بسیاری مردم را به پیروی از ایشان امر فرموده است، پس اطاعت ايشان اطاعت رسول و اطاعت رسول اطاعت خداست، پس اطاعت ايشان اطاعت خداست.

وجوب اطاعت از اهل بیت (عليهم السلام)

از ابوالصباح روايت شده كه گفت: گواهى مى دهم كه شنيدم از حضرت صادق (عليه السلام) كه فرمود: گواهى مى دهم كه على (عليه السلام) امامى بود كه خدا اطاعتش را واجب كرده بود، و حسن بن على (عليه السلام) امامى بود كه خدا اطاعتش را واجب كرده بود، و حسين بن على (عليه السلام) امامى بود كه خدا اطاعتش را واجب كرده بود، و على بن الحسين (عليه السلام) امامى بود كه خدا اطاعتش را واجب كرده بود، و محمد بن على (عليه السلام) امامى بود كه خدا اطاعتش را واجب كرده بود.(1)

امام باقر (عليه السلام) فرمود: ما گروهی هستیم كه خدا اطاعت ما را واجب کرده است، شما از کسی پیروی مى كنيد كه مردم حق ترک شناخت او را ندارند.(2)

همچنین حضرت باقر (عليه السلام) در تفسير آیه: «وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً»(3) يعنى: «عطا كرديم به ايشان پادشاهى بزرگ»، فرمود: مراد از پادشاهى بزرگ وجوب اطاعت است.(4)

بیان: يعنى خدا اطاعت اهل بیت (عليهم السلام) را بر همه مردم واجب

ص: 178


1- کافی: ج1 ص186
2- کافی: ج1 ص186
3- سوره نساء: 54
4- کافی: ج1 ص186

کرده است و رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و اهل بيت (عليهم السلام) در آل ابراهيم (عليه السلام) داخل هستند.

همچنین آن حضرت فرمودند: ما گروهي هستیم كه خداوند اطاعت ما را واجب کرده و انفال و غنیمت كه حاصل كوهها و رودخانه ها و غير آنها است را براى ما قرار داده، و ما راسخ و ثابت قدم در علم هستیم؛ و علوم ما يقينى است و مائيم حسد برده ها كه خدا در حقّ ما فرمودهاست: «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»(1) يعنى: «آيا حسد مى برند مردم بر آنچه خدا عطا كرده است به ايشان از فضل خود؟».(2)

از حسين بن ابى العلا روايت شده كه گفت: خدمت امام صادق (عليه السلام) عرض كردم: اطاعت ائمه واجب است؟ حضرت فرمود: بلى ايشان آن جماعتند كه خدا در حقّ ايشان فرموده است: «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(3) يعنى: «اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد رسول خدا را و اولو الامر از خود را».(4)

بیان: مراد از «اولوالامر» ائمه (عليهم السلام) هستند كه امر امامت با ايشان است و اطاعت امر ايشان واجب است و ايشانند آن جماعت كه خدا در حقّ ايشان فرموده است: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»(5) يعنى «اولى به امر و صاحب اختيار شما نيست مگر خدا و رسول او و آن جماعتى كه نماز را برپا مى دارند و در حالت رکوع زكات مى دهند»، و به اتفاق خاصه و عامه از

ص: 179


1- سوره نساء: 54
2- کافی: ج1 ص186
3- سوره نساء: 59
4- کافی: ج1 ص189
5- سوره مائده: 55

غير حضرت امير (عليه السلام) صدقه در ركوع بعمل نيامد.(1)

و موافق بعضى از احاديث از ائمه (عليهم السلام) صدقه در ركوع بعمل آمد(2) و صيغه جمع مؤيد اين است.

كلينى روایت می کند که راوی گفت: در خراسان بر بالاى سر امام رضا (عليه السلام) ايستاده بودم و جمعیت زیادی از بنى هاشم در خدمت آن حضرت بودند، از جمله ايشان اسحاق بن موسى بن عيسى عباسى(3) بود، پس حضرت فرمود: اى اسحاق! به من خبر رسيده است كه مردم مى گويند ما ادعا داریم كه مردم بندگان مايند! نه بحقِّ خویشاوندی كه به حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) دارم من هرگز اين سخن را نگفته ام و نشنيده ام همچنین خبری نرسيده که پدرانم چنین فرموده باشند، ولكن مى گوئيم كه مردم بندگان مايند در اطاعت، يعنى به منزله بندگانند در اينكه اطاعت ما بكنند و به سبب پیروی ما در دين از آتش جهنم آزاد شده اند، پس بايد اين سخن را حاضران به غايبان برسانند.(4)

كلينى به سند صحيح از ابىسلمه روايت كرده كه گفت: از حضرت صادق (عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود: مائيم آن جماعتى كه خداوند اطاعت ما را بر مردم واجب كرده است و مردم حق ترک شناخت ما را ندارند، هر كه ما را به امامت بشناسد مؤمن و هر كه انكار کند كافر است و هر كه ما را نشناسد و انكار نيز نكند كه در مقام شكباشد مانند مستضعفين، او گمراه است تا بسوى هدايتى

ص: 180


1- تفسیر فرات کوفی: ص126
2- کافی: ج1 ص288
3- در امالی مفید و امالی طوسی (اسحاق بن العباس بن موسی) آمده است.
4- کافی: ج1 ص187

كه خدا بر او واجب كرده برگردد، و اگر بر آن ضلالت بميرد، خدا برای او هر آنچه مى خواهد از عذاب يا بخشش انجام میدهد.(1)

از حضرت امام رضا (عليه السلام) پرسيدند از بهترين چيزى كه سبب خوشنودی پروردگار است؟ فرمود: اطاعت خدا و اطاعت رسول خدا و اطاعت اولى الامر است. حضرت باقر (عليه السلام) فرمود: دوستى ما ايمان و دشمنى ما كفر است.(2)

راوی گوید: به امام باقر (عليه السلام) عرض كردم: مى خواهم دین خود را بر تو عرضه کنم تا خدا را به آن عبادت كنم، فرمود: بگو، عرض كردم: شهادت مى دهم به وحدانيّت خدا و رسالت حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و اقرار دارم به آنچه پيامبر از جانب خدا آورده است و اقرار دارم به آن كه على (عليه السلام) امامى بود كه خدا اطاعت او را واجب كرده بود، پس بعد از او حسن (عليه السلام) امامى بود كه خدا اطاعت او را واجب كرده بود، بعد از او حسين (عليه السلام) امامى بود كه خدا اطاعت او را واجب كرده بود، بعد از او على بن الحسين (عليه السلام) امامى بود كه خدا اطاعت او را واجب كرده بود، پس همه ائمه (عليهم السلام) را چنين گفتم تا به آن حضرت رسيدم، پس گفتم: و بعد از ايشان اطاعت از تو واجب است، حضرت فرمود: اين دين خدا و دين ملائكه خداست.(3)

مولف گويد: «دين ملائكه خداست» يعنى ملائكه اين دين را براى بندگان خدا مى پسندند چنانچه در دين اللّه اين مراد است، يا اينكه مراد ايناست كه ملائكه مكلّفند به اين اعتقادات چنانچه از اخبار ديگر ظاهر مى شود.

ص: 181


1- کافی: ج1 ص187
2- کافی: ج1 ص187
3- کافی: ج1 ص188

همسانی اطاعت از ائمه (عليهم السلام)

مردى از اهل فارس از امام رضا (عليه السلام) پرسيد: اطاعت تو واجب است؟ گفت: آرى، پرسيد: مثل اطاعت على بن ابى طالب (عليه السلام) واجب است؟ فرمود: آرى.(1)

ابوبصير از حضرت صادق (عليه السلام) سؤال كرد: آيا ائمه در امر امامت و وجوب اطاعت همه به منزله يك شخصند و حكم ايشان يكى است؟ حضرت فرمود: بلى.(2)

ص: 182


1- کافی: ج1 ص187
2- کافی: ج1 ص187

خلاصه درس:

بر اساس روایات، بلندى و کلید امر دين و درگاه همه امور و خشنودى خداوند رحمان، در گرو معرفت و اطاعت امام است.

اطاعت و پیروی از اهل بیت (عليهم السلام) واجب است چرا که ایشان صاحبان امر و پادشاهی بزرگ هستند.

اطاعت هر یک از ائمه (عليهم السلام) یکسان و مساوی است.

ص: 183

پرسش درس هشتم:

1. مراد از عبارت «خشنودی خداوند رحمان اطاعت امام است» و علت استشهاد به آیه «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ...» در روایت امام باقر (عليه السلام) را بیان کنید؟

2. مراد از ملک عظیم در آیه «وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً» چیست؟

3. با توجه به روایت امام صادق (عليه السلام) در ذیل آیه «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» کسانی که از طرف مردم بر آنها حسد برده می شود، چه کسانی هستند؟

4. مصداق و مراد آیه «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» چه کسی است؟

5. مراد از عبارت «دین ملائکه خداست» در روایت امام باقر (عليه السلام) چیست؟

ص: 184

درس نهم: مودّت و محبّت به امام

اشاره

محبت نسبت به امام اجر رسالت

وجوب محبت نسبت به امام

محبت امام سبب ایمنی از جهنم

مومن و حفظ محبت نسبت به امام

محبت امام بنیان دین

محبت امام سبب زیادی حسنه

خیر و برکت در محبت امام

محبت ملائکه به امام

فضیلت دوستدار امام

مجازات ظالم دوستدار امام

ص: 185

ص: 186

درس نهم: مودّت و محبّت نسبت به امام

«مزد رسالت پیامبر اکرم (صلی اللّه عليه وآله وسلم) در محبت و ابراز علاقه به خاندان اوست، در این درس با ادله لزوم محبت و مودت نسبت به اهل بیت (عليهم السلام) آشنا می شویم.»

محبت نسبت به اهل بیت (عليهم السلام) اجر رسالت

علاقه و محبّت نسبت به اهل بيت (عليهم السلام) واجب و ضروری است و مودّت ايشان مزد رسالت است چرا که خداوند مى فرمايد: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً»(1)، و مى فرمايد: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ».(2)

روايت كرده اند از حضرت صادق (عليه السلام) كه اين آيه را خواند و به سینه خود اشاره نمود و فرمود: بخدا سوگند ذرّيّه رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) ما هستیم.(3)

ص: 187


1- سوره رعد: 38
2- سوره شوری: 23
3- مجمع البیان: ج3 ص297

در شواهدالتنزيل روايت نموده از ابن عباس كه: چون اين آيه نازل شد صحابه گفتند: يا رسول اللّه! آن کسانی كه ما را امر به دوستى ايشان كرده اند کیستند؟ حضرت فرمود: على و فاطمه و فرزندان ايشان.(1)

محبت اهل بیت (عليهم السلام) سبب ایمنی از جهنم

ابوامامه باهلى روايت كرده كه رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: خداوند پیامبران را از سرشت متفاوت آفرید، ولی من و على را از يك سرشت آفرید؛ من اصل آن و على فرع آن است و حسن و حسين ميوه هاى آن و شيعيان ما برگ هاى آن هستند، پس هر كس به ما تمسک کند نجات يابد، و هر كس روی برگرداند، در دركات عذاب الهى قرار می گیرد، و چنانچه بنده اى خدا را ميان صفا و مروه هزاران سال عبادت كند تا آن كه مانند مشك پوسيده شود ولی محبت ما را نداشته باشد، خدا او را در آتش جهنم اندازد؛ پس اين آيه را خواند: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى».(2)

مومن و حفظ مودت نسبت به اهل بیت (عليهم السلام)

زاذان از اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت نموده: در سوره هاى «حم» در شأن مودت ما آيه اى هست كه حفظ نمى كند مودّت ما را مگر هر مؤمنى؛ پس اين آيه را خواند.(3)

ص: 188


1- شواهد التنزيل 2/ 189؛ تفسير الدر المنثور 6/ 7؛ مناقب ابن المغازلي 259؛ عمده ابن بطريق 47.
2- شواهد التنزيل 2/ 203؛ و همچنين رجوع شود به ترجمة الامام على من تاريخ ابن عساكر 1/ 148؛ كفاية الطالب 317.
3- شواهد التنزيل 2/ 205؛ مجمع البيان 5/ 29.

محبت اهل بیت (عليهم السلام) سبب ازدیاد حسنه

امام حسن مجتبى (عليه السلام) خطبه اى براى مردم خواند و در آن فرمود: من از اهل بيتى هستم كه خدا مودت ايشان را بر هر مسلمانى واجب کرده است، پس گفته است: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْيَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً» و اقتراف حسنه، دوستى با اهل بيت است.(1)

وجوب محبت نسبت به اهل بیت (عليهم السلام)

علامه حلى؟رح؟ در كشف الحق مینویسد: سنّيان در صحيح بخارى و مسلم و احمد بن حنبل در مسند خود و ثعلبى در تفسير خود روايت كرده اند كه: چون اين آيه نازل شد صحابه گفتند: يا رسول اللّه! خویشاوندان تو كه خدا مودّت آنها را واجب کرده چه کسانی هستند؟ فرمود: على و فاطمه و دو فرزند ايشان.(2)

بیان: باید دانست که واجب بودن مودّت مستلزم وجوب اطاعت است.

علی بن ابراهیم در تفسير خود روايت كرده از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) در تفسير آيه «قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ»(3) فرمود: رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) از قومش سؤال كرد كه خویشاوندان او را دوست دارند و به ایشان آزار نرسانند، پس اين آيه نازل شد: «آن مزدى كه از شما سؤال كرده ام، ثواب و منفعتش به شما بر مى گردد».(4)

ص: 189


1- مناقب ابن شهرآشوب: ج4 ص6
2- نهج الحق: ص175
3- سوره سبا: 47
4- تفسیر قمی: ج2 ص204

در كافى از حضرت صادق (عليه السلام) روایت شده که حضرت از مؤمن الطاق پرسيد: به بصره رفته اى؟ گفت: بلى، فرمود: سرعت مردم را در امر تشيع و دين حق چگونه ديده اى؟ گفت: بسيار كم است،بعضى از ايشان ميل دارند امّا بسيار كم، فرمود: بر تو باد به جوانان كه به هر چيزى گرایششان بيشتر از پيران است؛ پس فرمود: اهل بصره در مورد اين آيه «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى؟» چه مى گويند؟ گفت: فداى تو شوم مى گويند اين آيه براى خويشان حضرت رسول و اهل بيت اوست، فرمود: تنها در شأن ما اهل بيت نازل شده است.(1)

علی بن ابراهیم از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده در تفسير «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» يعنى: در اهل بيت آن حضرت، و فرمود: انصار بسوى رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) آمدند و گفتند: ما تو را پناه داده و يارى كرديم پس مقداری از اموال ما را بگیر تا کمکِ خرج هایی باشد كه بر تو وارد مى شود، پس خداوند فرمود: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» يعنى: از شما مزدى درخواست نمیکنم «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» يعنى: مگر مودّت در اهل بيتم، پس فرمود: خداوند مودّت اهل بیت را واجب کرده؛ اگر قبول كنند، امر واجبى را قبول كرده اند؛ و اگر ترك کنند، امر واجبى را ترك كرده اند.(2)

در تفسير فرات به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت نموده كه فرمود: مائيم درختى كه اصلش پيامبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و فرعش على (عليه السلام) است و شاخهايش فاطمه (عليها السلام) و ميوه اش حسن وحسين (عليهما السلام) است، و مائيم درخت پيغمبرى و خانه رحمت و كليد

ص: 190


1- کافی: ج8 ص93
2- تفسیر قمی: ج2 ص275

حكمت و معدن علم و موضع رسالت و محلّ آمد و شد ملائكه و موضع اسرار الهى و وديعه خدا و امانتى كه عرض كردند بر آسمانها و زمين و كوهها، و مائيم حرم بزرگ خدا و بيت اللّه العتيق، و نزد ماست علم اولین و آخرین.

به درستى كه ائمه نورى بودند در دور عرشِ پروردگار، پس امر شد كه خدا را منزه دانند، پس اهل آسمان به تنزيه ايشان، خدا را تنزيه كردند و ايشانند «صافّون» و «مسبّحون» كه خدا در قرآن فرموده، هر كه به عهد ايشان وفا كند، به عهد خدا وفا كرده است؛ و هر كه حقّ ايشان را بشناسد، حقّ خدا را شناخته است؛ و هر كه خدا را انكار كند، حقّ خدا را انکار كرده، ايشانند واليان امر خدا و خازنان وحى خدا و وارثان كتاب خدا، و ايشانند اهل بيت پيامبر و عترت رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) ، و ايشانند كه به بال زدن ملائكه انس مى گيرند، و ايشانند كه جبرئيل به امر خدا برایشان غذا آورده، و ايشانند آن خانه آباد ى كه خدا آنها را گرامى داشته است، و ايشان را به كرامت خود شرف داده است، و ايشان را به هدايت خود عزيز كرده است، و ايشان را به وحى خود ثابت کرده است، و ايشان را پيشوايان هدايت كننده و نور در تاريكى ها قرار داده است، و علم اولین و آخرین را به ایشان داده، و ايشان را ستون دين خود قرار داده، و رازهاى پنهان خود را به ایشان سپرده، و ايشان را امناء بر وحى خود و گواهان بر مردم قرار داده، و ايشانند صراط مستقيم و راهى كه درست ترين راه ها است، هر كه از راه ايشان بگردد از دين بیرون رفته است، و هر كه از ايشان پس ماند باطل است، و هر كه ملازم راه ايشان باشد به ايشان ملحق مى گردد، و ايشانند نور خدا در دلهاى مؤمنين و ايمنى اند براى كسى كه به ايشان پناه می آورد، و امانند براى كسى كه به ايشان تمسك جويد،

ص: 191

مردم را بسوى خدا مى خوانند و براى خدا تسليم و انقياد مى کنند، و به امر خدا عمل مى كنند و به بيان خدا حكم مى كنند.

ايشانند فروع طيّبه و اصول مباركه و خزينه داران علم و وارثان حلم و صاحبان پرهيزكارى و عقل و نور، و ايشانند وارثان انبياء و بقيه اوصياء، از جمله ايشان است طيّب محمد مصطفى و برگزيده و رسول امّى، و از جمله ايشان است شير بيشه شجاعت حمزة بن عبد المطّلب، و از ايشان است عباس عموی پيامبر، و از ايشان است جعفر صاحب دو بال و نماز كرده به دو قبله و هجرت كننده به دو هجرت بسوى حبشه و مدينه و بيعت كرده به دو بيعت، و از ايشان است دوست محمد و برادر او و تبليغ كننده برهان و تأويل و محكم تفسير بعد از او، امير مؤمنان و ولىّ و اولى به امر ايشان و وصىّ رسول خدا على بن ابى طالب (عليه السلام) . ايشان کسانی هستند كه خدا مودّت و ولايت ايشان را بر هر مرد و زن مسلمانى واجب کرده است.

پس فرموده است «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ» حضرت فرمود: اقتراف حسنه، محبت ما اهل بيت است.(1)

مقام دوستدار اهل بیت (عليهم السلام) در هنگام مرگ و قیامت

فخررازی نقل کرده از صاحب كشاف كه او روايت كرده از حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) كه: هر كه بر محبت آل محمد (عليهم السلام) بميرد، شهيد، آمرزيده، توبه كرده و با ايمان كامل مرده است؛ و هر كه بر محبت آل محمد بميرد، فرشته مرگ او را به بهشت بشارت دهد؛ و هر كه بر محبت آل محمد بميرد، او را زفاف كنند بسوى بهشت چنانچه

ص: 192


1- تفسیر فرات کوفی: 395

عروس را به خانه شوهرش زفاف مى كنند؛ و هر كه بر محبت آل محمد بميرد، بر سنّت و جماعت مرده است؛ و هر كه بر بغض و عداوت آل محمد بميرد، كافر مرده است؛ و هر كه بر بغض آل محمد بميرد، بوى بهشت را نشنود.(1)

محبت اهل بیت (عليهم السلام) بنیان دین

از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت شده كه: چون جبرئيل اين آيه را آورد گفت: يا محمد! هر دينى اصلى و ستونى و فرعى و بنيانى دارد؛ و اصل اين دين و ستونش، گفتن «لا اله الا اللّه» است؛ و فرعش و بنيانش، محبت شما اهل بيت (عليهم السلام) و پیروی از شما است.(2)

خیر و برکت در محبت اهل بیت (عليهم السلام)

روايت كرده در تفسير «وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّيُّونَ. كِتابٌ مَرْقُومٌ»(3) يعنى مرقوم است به خير كه محبت محمد و آل محمد (عليهم السلام) است.(4)

محبت ملائکه به اهل بیت (عليهم السلام)

در عيون از حضرت امام رضا (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: به درستى كه ملائكه در خدمت ما و شيعيان ما هستند؛ پس حضرت اين آيه را خواندند و فرمودند: مراد از مؤمنان کسانی هستند كه ايمان به ولايت ما آورده اند.(5)

ص: 193


1- تفسیر فخر رازی: ج27 ص165
2- تفسیر فرات کوفی: ص397
3- سوره مطففین: 19و20
4- تاویل الآیات: ج2 ص775
5- عیون اخبارالرضا علیه السلام: ج1 ص262

مجازات قاتلین محبین اهل بیت (عليهم السلام)

و از جمله آياتى كه موافق احاديث معتبره دلالت بر وجوب مودّت اهل بيت (عليهم السلام) مى كند، اين آيه كريمه است «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ. بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ»(1) اگر چه «الْمَوْؤُدَةُ» در قرائت مشهوره مهموز است بر وزن مفعول امّا در قرائت اهل بيت (عليهم السلام) به فتح واو و دال مشدّد است بدون همزه.(2)

از حضرت امام محمد باقر و امام جعفر صادق (عليهما السلام) روايت شده كه: ايشان «و اذا المودة» به فتح ميم و واو خوانده اند. و از ابن عباس نيز چنين روايت شده است.

علی بن ابراهیم به سند معتبر از امام محمد باقر (عليه السلام) روايت نموده است كه: مراد كسى است كه در مودّت ما كشته شود.(3)

از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده كه: مراد كسى است كه در مودّت ما كشته شود و از كشنده او سؤال میشود که چرا او را كشتى؟

از حضرت باقر (عليه السلام) روايت شده كه: مراد كسى است كه در مودّت ما كشته شده است. و به روايت ديگر فرمود: مراد شيعه آل محمد (عليهم السلام) است، سؤال مى كنند: به چه گناه كشته شده اند.

از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده كه: مراد حضرت امام حسين (عليه السلام) است.(4)

و از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده كه: مراد مودّت ماست؛ و آن حقّى است از ما كه بر مردم واجب است، ولی دشمنان مودّت

ص: 194


1- سوره تکویر: 8و9
2- تفسیر فرات کوفی: ص541
3- تفسیر قمی: ج2 ص407
4- تاویل الآیات الظاهره: ج2 767

ما را از بین بردند.(1)

مولف گوید: بناى اين احاديث بر قرائت دوم است، و آنچه به ذهن مى رسد چهار وجه است:

اول: مضافى در كلام در تقدير بگیریم، يعنى از اهل مودت سؤال مى كنند: به چه گناه ايشان را كشتند؟

دوم: اسناد قتل به مودّت، اسناد مجازى باشد و مراد از قتل اهل مودت باشد.

سوم: مجازا از بین بردن مودّت را قتل گفته اند؛ و مراد از قتل مودّت، باطل كردن آن و عدم قيام به آن و به حقوق آن باشد.

چهارم: بعضى از روايات را حمل كنيم بر قرائت مشهوره به آن كه مراد به موؤده، نفس دفن شده در خاک باشد -مرده يا زنده-، يا اشاره باشد به آن كه چون در راه خدا كشته شده اند مرده نيستند بلكه نزد خدا زنده اند و روزى مى خورند، چنانچه خداوند فرموده: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ»(2) پس گويا زنده مدفون شده اند؛ و اين وجه نهايت لطف دارد.

ص: 195


1- تفسیر فرات کوفی: ص542
2- سوره آل عمران: 169

خلاصه درس:

بر اساس آیات و روایات، اجر رسالت پیامبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) محبت نسبت به اهل بیت (عليهم السلام) او، معرفی شده است.

محبت به اهل بیت (عليهم السلام) سبب ایمنی از آتش جهنم است، و چنانچه بنده اى خدا را هزاران سال میان صفا و مروه عبادت كند تا آن كه مانند مشك پوسيده شود پس اگر محبت ائمه (عليهم السلام) را نداشته باشد، خدا او را در آتش جهنم اندازد.

محبت و دوستی نسبت به اهل بیت (عليهم السلام) شرط ایمان و موجب زیادی حسنه می باشد.

هر كس بر محبت آل محمد بميرد، آمرزيده مرده است و جایگاهش بهشت است و هر کس بر بغض اهل بیت (عليهم السلام) بمیرد، کافر مرده و بوی بهشت را نشنود.

هر دينى اصل و بنيانى دارد؛ و اصل دين اسلام، گفتن «لا اله الا اللّه» است؛ و بنيانش، محبت و پیروی از اهل بيت (عليهم السلام) است.

ص: 196

پرسش درس نهم:

1. مراد از «ذریه» در آیه «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً» را بیان کنید؟

2. نظر شیخ طبرسی در خصوص «مودت» در آیه «لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» را بیان کنید؟

3. مراد از «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً» را بیان کنید؟

4. نظر زمخشری و فخر رازی در خصوص آیه «قل لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» را بیان کنید؟

5. قرائت مشهور و قرائت اهل بیت (عليهم السلام) در «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ. بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» را بیان کنید؟

6. مراد از «بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» را بر اساس روایات بیان کنید؟

7. توضیح مصنف بزرگوار در خصوص تفسیر «بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» را بیان کنید؟

ص: 197

ص: 198

درس دهم: فضائل اهل بیت (عليهم السلام) 1

اشاره

آل یاسین

اهل ذکر

آیات و بینات

والدین و ارحام

امانت

نور و مساجد و بیوت مقدسه

ص: 199

ص: 200

درس دهم: فضائل اهل بیت (عليهم السلام) در قرآن و حدیث1

«در این درس با برخی مقامات اهل بیت (عليهم السلام) در آیات قرآن و احادیث معصومین (عليهم السلام) آشنا می شویم.»

آل یاسین

در تأويل آیه «سَلامٌ عَلى إِلْ ياسِين» به پیامبر و ائمه (عليهم السلام)

و علی بن ابراهیم در تفسير روايت كرده است از حضرت صادق (عليه السلام) كه: يس اسم رسول خداست، و دليل آن این است که بعد از آن فرموده است: «إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ»(1).(2) همچنین در تفسير آیه «سَلامٌ عَلى إِلْ ياسِينَ» فرمود: ياسين، محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) است؛ و آل محمد، ائمه (عليهم السلام) هستند.(3)

ص: 201


1- سوره یس: 3
2- تفسیر قمی: ج2 ص211
3- تفسیر قمی: ج2 ص226

در معاني الاخبار به سند ديگر از ابن عباس روايت كرده در تفسير «سَلامٌ عَلى إِلْ ياسِينَ» يعنى سلام از جانب پروردگار عالميان بر محمد و آل او و سلامتى از عذاب براى كسى كه ولايت ايشان را اختيار كند.(1)

در حديث طولانى كه حضرت امام رضا (عليه السلام) بر علماء عامه در فضل عترت طاهره احتجاج نموده مذكور است كه حضرت از ايشان پرسيد: «يس. وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ. إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ. عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»(2) مراد از يس در این آیه كيست؟ گفتند: محمد است، كسى در آن شكى ندارد؛ حضرت فرمود: پس خدا به اين سبب فضيلتى به محمد و آل محمد بخشیده كه كسى به كنه وصف آن نمى رسد مگر كسى كه درست تعقّل كند، زيرا كه خدا سلام نفرستاده است مگر بر انبياء، فرموده: «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ»(3) و فرموده: «سَلامٌ عَلى إِبْراهِيمَ»(4)، و فرموده: «سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ»(5)، نفرموده: سلام على آل نوح و آل ابراهيم و آل موسى و هارون، و فرموده است: «سَلامٌ عَلى إِلْ ياسِينَ» يعنى آل محمد (عليهم السلام) .(6)

اهل ذکر

در بيان آن كه اهل بيت (عليهم السلام) اهل ذكر هستند که باید به ایشان مراجعه کرد:

علی بن ابراهیم و صفار به سندهاى بسيار روايت نموده اند كه:

ص: 202


1- معانی الاخبار: ص122
2- سوره یس: 1_4
3- سوره صافات: 79
4- سوره صافات: 109
5- سوره صافات: 120
6- امالی شیخ صدوق: ص426

زراره از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) سؤال كرد از اهل ذكر، حضرت فرمود: مائيم، زراره گفت: پس از شما بايد سؤال كنند؟ فرمود: بله، زراره گفت: مائيم سؤال كنندگان؟ فرمود: بله، گفت: پس بر ما واجب است كه از شما سؤال كنيم؟ فرمود: بله، گفت:بر شما واجب است جواب گوئيد؟ فرمود: نه، اختيار با ماست؛ پس اين آيه را خواند «هذا عَطاؤُنا ... تا آخر».(1)

مولف گوید: هدايت گمراهان و نهى از منكر و امر به معروف بدون مانع و با تحقق شرايط بر همه كس واجب است خصوصا بر امامان و پيشوايان دين كه ايشان براى اين امور منصوب اند، پس اين حديث و امثال آن يا حمل بر حال تقيه می شود که با وجود ضرر حق را آشکار نمی کنند، چرا که از شرايط امر به معروف و نهى از منكر نبودِ ضرر و تاثیر در طرف مقابل است، يا حمل میشود بر مخفی نگهداشتن از گروهی كه عقول ايشان تاب فهم دقايق معرفت خدا يا معرفت احوال غريبه حضرات ائمه معصومين (عليهم السلام) را ندارد زيرا ائمه (عليهم السلام) از شيعيان کم معرفت زياده از سنّيان تقيه مى كردند به سبب آن كه بعضى از شيعيان از ديدن بعضى از معجزات يا شنيدن بعضى از احوالات ايشان غالى شده و به الوهيّت ايشان قائل می شدند.

و امّا شاهد آوردن آیه «هذا عَطاؤُنا ...» به این جهت است که همانگونه که حضرت سليمان (عليه السلام) را در امور دنيوى و معارفی ميان بخشش و منع مخيّر نموده بودند، ائمه (عليهم السلام) را در بیان علوم و حقايق مخيّر گردانيده اند.

در بصائرالدرجات به سند صحيح از حضرت باقر (عليه السلام) روايت

ص: 203


1- تفسیر قمی: ج2 ص68

شده در تفسير «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَسَوْفَ تُسْئَلُونَ»(1) فرمود: ذكر قرآن است، و مائيم قوم آن حضرت و از ما سؤال مى كنيد معانى و احكام قرآن را.(2)

به سند معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه حضرت اين آيه را خواندند و فرمودند: رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و اهل بيت او اهل ذكرند و ايشانند سؤال كرده شدگان، خدا امر كرده است مردم را كه از ايشان سؤال كنند پس ايشانند واليان مردم و اولى به امر ايشان، پس بر احدی حلال نيست حقّى كه خدا براى ايشان واجب کرده را از ايشان بگيرد.(3)

علی بن ابراهیم روايت كرده است در تفسير اين آيه «الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ»(4) يعنى: «آنها كه ايمان آوردند، دل هاى ايشان به ياد خدا مطمئن و ساكن مى گردد»، فرمود: ياد خدا اميرالمؤمنين (عليه السلام) و ائمه (عليهم السلام) هستند.(5)

بیان: «یاد خدا» يعنى ولايت ايشان يا آن كه ياد ايشان ياد خداست.

ابن ماهیار روايت كرده از امام کاظم (عليه السلام) در تفسير اين آيه «لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»(6) يعنى: «همانا برای شما كتابى فرستادیم كه در آن ذكر شما هست آيا نمى فهميد و تعقل نمى كنيد؟» فرمود: مراد به ذكر، اطاعت امام است بعد از پيامبر كه

ص: 204


1- سوره زخرف: 44
2- بصائرالدرجات: 37و38
3- تاویل الآیات الظاهره: ج2 ص561
4- سوره رعد: 28
5- تفسیر قمی: ج1 ص365
6- سوره انبیاء: 10

موجب شرافت در دنيا و آخرت است.(1)

آیات و بیّنات و کتاب

در بيان آن كه در بطن قرآن آيات، بيّنات و كتاب خدا اهل بیت (عليهم السلام) هستند:

علی بن ابراهیم در تفسير اين آيه «كسانى كه تكذيب كردند به آيات ما كرانند كه نمى شنوند آيات را شنيدنى كه از آن منتفع گردند، و لالند كه گويا به حق نمى گروند و در تاريكي هاى كفر و ضلالت و جهالت حيران مانده اند، هر كه مستحقّ الطاف الهى نيست او را به خود مى گذارد و هر كه را بخواهد به راه راست هدایت می کند»(2) نقل کرده که حضرت فرمود: اين آيه در شأن جماعتى نازل شده كه اوصياى انبياء را انکار کردند، آنها كَر و لال هستند، چنانچه خدا فرموده: آنها در ظلماتند، هر كه از فرزندان شيطان است به اوصیاء ایمان نمی آورد و هر كه از فرزندان آدم است -كه شيطان در نطفه او شريك نشده است- به اوصياء ايمان مى آورد و ايشانند كه بر راه راستند.

راوى گفت: از حضرت شنيدم كه مى فرمود: هر جا كه «كَذَّبُوا بِآياتِنا» در قرآن وارد شده است مراد تكذيب به همه اوصياء است.(3)

مولف گوید: تكذيب به آيات را به تكذيب اوصياء تأويل كردن دو وجه دارد:

ص: 205


1- تاویل الآیات الظاهره: ج1 ص325
2- سوره انعام: 39 «وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا صُمٌّ وَ بُكْمٌ فِي الظُّلُماتِ مَنْ يَشَأِ اللَّهُ يُضْلِلْهُ وَ مَنْ يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»
3- تفسير قمي: ج1 ص 199

اول: مراد به آيات، علامت عظمت جلال خداوند است، و ايشان بزرگترین نشانه پروردگار هستند.

دوم: مراد آياتی است كه در شأن آنها در قرآن وارد شده و تكذيب به آنها متضمن تكذيب به همه قرآن است.

علی بن ابراهیم در تفسير اين آيه روايت كرده است «وَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُونَ»(1) يعنى: «و آن جماعتى كه ايشان از آيات ما غافلند» كه مراد از آيات، اميرالمؤمنين و ائمه (عليهم السلام) هستند، و دليل بر اين، قول اميرالمؤمنين (عليه السلام) است كه فرمود: خدا را آيتى از من بزرگتر نيست.(2)

امام صادق (عليه السلام) در خصوص آيه «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَأُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ»(3) يعنى: «آنها كه كافر شدند و تكذيب نمودند به آيات ما پس براى ايشان عذابی خواركننده است» فرمودند: كه مراد آن گروهى هستند كه ايمان به ولايت اميرالمؤمنين و ائمه (عليهم السلام) نياورده اند.(4)

همچنین در تفسير آیه «وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلَّا الْكافِرُونَ»(5) يعنى: «انكار نمى كنند آيات ما را مگركافران» كه مراد آن است كه انكار نمى كنند اميرالمؤمنين و ائمه (عليهم السلام) را مگر كافران.(6)

به سند معتبر از امام کاظم (عليه السلام) روايت شده در تفسير اين آيه

ص: 206


1- سوره يونس: 7
2- تفسير قمي: ج1 ص309
3- سوره حج: 57
4- تفسير قمي: ج2 ص86
5- سوره عنکبوت: 47
6- تفسیر قمی: ج2 ص151

«ذلِكَ بِأَنَّهُ كانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ»(1) كه مراد از بيّنات، ائمه (عليهم السلام) هستند.(2)

و كلينى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده در تفسير اين آيه «وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ»(3) يعنى: «و چون تلاوت مى شود بر ايشان آيات ما در حالتى كه روشن و واضح است، آن جماعتى كه اميد ملاقات ما ندارند- يعنى اعتقاد به آخرت ندارند- مى گويند: بياور قرآنى غير اين يا بدل كن اين را» حضرت فرمود: يعنى بدل كن على (عليه السلام) را.(4)

بیان: گويا مراد اين باشد كه ايشان مى گفتند قرآنى بياور كه ولايت على (عليه السلام) در آن نباشد يا در اين قرآن به جاى على (عليه السلام) ديگرى را قرار ده.

ابن ماهیار از حضرت صادق روایت کرده است در تفسير اين آيه «وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ»(5) یعنی: «به درستى كه قرآن در لوح محفوظ نزد ما محفوظ است از تغيير و بلند مرتبه است درميان كتاب هاى آسمانى و حكيم است» فرمودند: مراد آن است كه حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) در سوره حمد كه «ام الكتاب» حكيم و دانا معرفی شده است.(6)

بیان: اين تفسیر مبتنى بر آن است كه «الصراط المستقيم» على (عليه السلام) و راه ولايت و پیروی او است، چنانچه منقول است که از امام رضا (عليه السلام) پرسيدند: در كجاى امّ الكتاب على بن ابى

ص: 207


1- سوره تغابن: 6
2- تفسیر قمی: ج2 ص372
3- سوره یونس: 15
4- کافی: ج1 ص419
5- سوره زخرف: 4
6- معانی الاخبار: ص32

طالب (عليه السلام) یاد شده است؟ فرمود: در «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ»(1) كه على (عليه السلام) صراط مستقيم است.(2)

و در دعاى روز غدير ذكر شده كه: شهادت مى دهم كه على (عليه السلام) امام، هادى، رشيد و امير مؤمنان است كه او را در كتاب خود ذكر كرده و فرموده: «وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ».(3)

والدین و ارحام و ذوی القربی

در تأويل والدين، ولد، ارحام و ذوى القربى به رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و ائمه هدى (عليهم السلام) :

ابن شهرآشوب از سليم بن قيس روايت كرده كه: «والد»(4) رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) ، و «ما ولد» اوصياء از فرزندان آن حضرت است.(5)در كافى به سندهاى معتبر از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت کرده كه: «والد» حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) ، و «ما ولد» ائمه (عليهم السلام) است.(6)

در تفسير امام عسكرى (عليه السلام) مذكور است در تفسير آیه: «وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»(7) كه رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: بهترين والدين شما و سزاوارترين آنها به شكر شما، محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و على (عليه السلام) هستند.

ص: 208


1- سوره فاتحه: 6
2- تاویل الآیات الظاهره: ج2 ص552
3- مصباح المتهجد: ص692
4- سوره بلد: 3 «وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ»
5- مناقب ابن شهرآشوب: ج1 ص347
6- کافی: ج1 ص414
7- سوره بقره: 83

و على بن ابى طالب (عليه السلام) فرمود: شنيدم حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: من و على دو پدر اين امّتيم، و حقّ ما بر مردم بزرگتر از حقّ پدر و مادر نسبی ايشان است، زيرا اگر از ما پیروی كنند، آنها را از آتش جهنم نجات داده و به بهشت وارد می کنیم.

و حضرت فاطمه (عليها السلام) فرمود: دو پدر اين امّت محمد و على (عليهما السلام) است كه خطاهای امت را اصلاح مى كنند و مردم را از عذاب نجات مى دهند، اگر مردم از ائمه (عليهم السلام) پیروی كنند، بهشت جایگاه ایشان است.(1)

مولف گوید: حقّ پدر و مادر جسمانى در مدت کوتاه دنیاست، ولکن دو پدر روحانى كه پيامبر و امام هستند سبب حيات معنوى ابدى آخرت مى شوند به سبب ايمان و معرفت و عبادت كه موجب نعيم ابدى بهشت مى گردند، و ميراثى كه از ايشان مانده حكمت هاى ربانى است كه اثرآنها دائمی است، پس حقّ ايشان بزرگ تر و رعايت ايشان مهم تر خواهد بود.(2)

حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمودند: آن رحمى كه خدا آن را از رحمان مشتق نموده، رحم محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) است، و از موارد بزرگ دانستن خدا بزرگ دانستن محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) است، و از موارد تعظیم محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) تعظیم رحم و خويشان محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) است، و به درستى كه هر مرد مؤمن و زن مؤمنه از شيعيان ما او از رحم محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) است و تعظيم ايشان تعظيم محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) است، پس واى بر كسى كه ایشان را کوچک بشمارد و خوشا بحال كسى كه حرمت پیامبر و رحم او را نگه دارد.(3)

ص: 209


1- تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام: ص329
2- بحارالانوار: ج23 ص270
3- تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام: ص34

همچنین اخبار بسياری در تفسير آيه انفال وارد شده كه مى فرمايد: «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ»(1) مراد از ذوى القربى، ائمه معصومين (عليهم السلام) هستند.(2)

در تفسير آیه «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ»(3) يعنى: «اولو الارحام و خويشان، بعضى از ايشان اولايند به بعضى در كتاب خدا» روایت شده كه فرموده اند: مراد آن است كه خویشان پيامبر احقّند به خلافت او از ديگران.(4)در تفسير عياشى از حضرت امام کاظم (عليه السلام) روايت كرده اند در تفسير اين آيه «وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ»(5) يعنى: «آن جماعتى كه وصل مى كنند آن چيزى را كه خدا امر به وصل آن كرده»، حضرت فرمود: رحم آل محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) چسبيده است به عرش الهى و مى گويد: خداوندا! وصل كن هر كه مرا وصل كند و قطع كن هر كه مرا قطع كند؛ و اين آيه در رحم هاى ديگر نيز جارى است.(6)

و ابن شهر آشوب نيز از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده در تفسير آیه «وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ»(7) كه مراد از ارحام، خویشان پيامبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) است و سيّد و بزرگ ايشان حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) است، امر كرد خدا مردم را به مودّت ايشان پس

ص: 210


1- سوره حشر: 7
2- کافی: ج1 ص539
3- سوره انفال: 75
4- تفسیر عیاشی: ج2 ص70و72
5- سوره رعد: 21
6- تفسیر عیاشی: ج2 ص208
7- سوره نساء: 1

مخالفت نمودند آنچه را به آن مأمور شده بودند.(1)

و احاديث بسيار در آيه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ»(2) وارد شده از طريق عامه و خاصه كه مراد از ذى القربى، فاطمه (عليها السلام) است؛ و مراد از حق، فدك است. و بعد از نزول اين آيه رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فاطمه (عليها السلام) را طلبيد و فدك را به او تسليم نمود.(3)

امانت

در بيان آن كه در قرآن امانت به معناى امامت است و آن در دو آيه است:

آيه اول: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ سَمِيعاً بَصِيراً»(4)

«به درستى كه خدا امر مى كند شما را كه امانت را بسوى اهل آن ادا كنيد، و در ميان مردم به عدالت حكم كنيد، همانا پند خدا نیکو است، همانا خدا شنوا و بينا است».

به سند صحيح روايت شده كه در تفسير اين آيه فرمودند: مراد آن است كه امام بايد امامت را به امام بعد از خود بدهد و نبايد به ديگرى بدهد.(5)

به سند صحيح روایت شده از حضرت صادق (عليه السلام) كه در تفسير «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها» فرمود: بخدا سوگند مراد اداى

ص: 211


1- مناقب ابن شهرآشوب: ج4 ص195
2- سوره اسراء: 26
3- کافی: ج1 ص543_ تفسیر درالمنثور: ج4 ص177
4- سوره نساء: 58
5- بصائرالدرجات: ص475

امامت و وصيت بسوى امام است.(1)

آيه دوم: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولًا».(2)در كافى از حضرت باقر (عليه السلام) روايت شده كه: مراد از امانت، ولايت حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) است.(3)

و در عيون اخبار الرضا (عليه السلام) روايت شده از حضرت سؤال در خصوص تفسير اين آيه سؤال کردند، حضرت فرمود: امانت، ولايت است، هر كه آن را به ناحق ادعا کند، كافر است.(4)

و علی بن ابراهیم روايت كرده كه: امانت، امامت و امر و نهى است؛ و دليل بر امامت بودن آن است كه خدا خطاب به ائمه (عليهم السلام) فرموده: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها» پس مراد آن است كه امامت را بر آسمان ها و زمين و كوه ها عرضه كردند پس خودداری کردند که بهناحق ادعا کنند و آن را غصب كنند، ولی انسان -يعنى ابوبكر- آن را حمل کرد و او ظالم و جاهل بود.(5)

مولف گوید: تأويلاتى كه در اين اخبار شريفه و امثال اينها وارد شده به چند وجه بر مى گردد:

اول: امانت را بر مطلق تكليف حمل كرده، و بیان ولایت از بین تکالیف، به این جهت است که اصل تکالیف و شرط قبولی آنان است، و ذکر ابوبكر و امثال او به این جهت است كه در ظاهر از روى نفاق بيعت كردند و پيش از ديگران

ص: 212


1- بصائرالدرجات: ص476
2- سوره احزاب: 72
3- کافی: ج1 ص413
4- عیون اخبارالرضا علیه السلام: ج1 ص306
5- تفسیر قمی: ج2 ص198

شكستند و باعث شكستن ديگران نيز شدند؛ پس مراد به حمل، قبول كردن ولايت است.

و مؤيد تفسیر «امانت» به «تكاليف» و «حمل» به «قبول كردن»، آن است كه ابن شهر آشوب روايت کرده: چون وقت نماز داخل مى شد حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) اندام مباركش مى لرزيد و رنگ به رنگ مى گرديد، چون از علتش پرسيدند؟ فرمود: هنگام اداى امانتى رسید كه بر آسمان ها و زمين عرضه كردند و آنها خودداری کردند و ترسيدند و انسان متحمل آن شد و نمى دانم كه اين بار امانت كه متحمل شده ام نيك ادا خواهم كرد يا نه.(1)

دوم: الف و لام «الانسان» براى عهد است، و مراد ابوبكر باشد؛ و ولايت به معنى خلافت و امارت است؛ و مراد به عرض، آن باشد كه به ايشان القا كردند كه: آيا قبول مى كنيد كه به ناحق ادعای امامت كنيد و عقوبت هاى الهى را متحمل شويد؟ ايشان از عقاب ترسيدند و خودداری کردند، و آن ظالم جاهل با علم به عقوبت متحمل آن وِزر شد.

سوم: بنا بر هر يك از اين دو وجه مراد به حمل، خيانت باشد، نه قبول نمودن چنانچه سابقا مذكور شد. وجه دوم بهتر است.

نور و انوار و مساجد و بیوت مقدسه

در تأويل آيات نور و انوار سبحانی به اهل بيت (عليهم السلام) ، و تأويل مساجد و بيوت مقدسه به خانه هاى ايشان و تأويل ظلمت به دشمنان ايشان:

ص: 213


1- مناقب ابن شهرآشوب: ج2 ص142

آيه اول: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لاشَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضِي ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ»(1) یعنی «خداوند نور دهنده آسمانها و زمين است به نور وجود و علم هدايت و انوار ظاهره از كواكب و غير آنها، مثل و صفت نور خدا مانند مشكاة است و در ميان آن مشكاة چراغى بوده باشد، و چراغ در ميان قنديلى از آبگينه بوده باشد، و آن قنديل درخشان باشد كه گويا ستاره اى بسيار روشن است يا ستاره زهره است، و آن چراغ را افروخته باشند از درخت با بركتى كه درخت زيتون است، و چنان درخت زيتونى باشد كه نه شرقى باشد و نه غربى...».

علی بن ابراهیم در تفسير خود روايت كرده از حضرت صادق (عليه السلام) كه: مشكاة، حضرت فاطمه (عليها السلام) است؛ «فِيها مِصْباحٌ» مصباح در اينجا حضرت امام حسن (عليه السلام) است؛ «الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ» اين مصباح، حضرت امام حسين (عليه السلام) است، و چون هر دو از يك نورند تعبير از هر دو به مصباح نموده، و فرموده: مراد به زجاجه نيز حضرت فاطمه (عليها السلام) است، يعنى گويا فاطمه (عليها السلام) كوكب درخشنده است ميان زنان دنيا و زنان اهل بهشت؛ و شجره مباركه، ابراهيم (عليه السلام) است؛ «لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ» يعنى: نه يهوديّه و نه نصرانيّه است؛ «يَكادُ زَيْتُها يُضِي ءُ» يعنى: نزديك است كه علم از او و از فرزندان او بجوشد؛ «نُورٌ عَلى نُورٍ» يعنى: امامى بعد از امامیاز او بهم مى رسد؛ «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» يعنى: خدا هر که را اراده کند بسوى ائمه (عليهم السلام) هدايت مى كند.(2)

ص: 214


1- سوره نور: 35
2- تفسیر قمی: ج2 ص102

بیان: چون حضرت ابراهيم (عليه السلام) اصل و عمده انبياء (عليهم السلام) بود، و انبياء به منزله شاخه هاى او بودند و از شاخه هاى مختلف منشعب شد از انبياء و اوصياء در فرزندان اسحاق كه بنى اسرائيلند و در فرزندان اسماعيل كه مهمترین ايشان حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و اوصياى اويند و از ايشان انوار عظيمه در سه فرقه از اهل كتب كه يهود و نصارى و مسلمانان باشند ساطع گرديد.

پس ابراهيم (عليه السلام) به منزله درخت زيتونه است و تحقق میوه درخت و جریان انوار اين زيتونه در پيامبر ما و اهل بيت او كامل تر و بيشتر و تمام تر بود زيرا كه ايشان از همه انبياء و اوصياء افضل بودند و امّت وسط و ائمه وسطى ايشان بودند و شريعت و سيرت و طريقت ايشان مناسب ترین بود چنانچه خداوند فرموده است: «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً».(1)

همچنين در حكم و قصاص و ديات و ساير احكام ايشان را وسط قرار داده اند، پس تشبيه نمود حضرت ابراهيم (عليه السلام) به زيتونه كه نه شرقيّه و نه غربيّه باشد يعنى منحرف نباشد از اعتدال بسوى افراط يا تفريط كه در ملت يهود و نصارى تحقق يافته، و اشاره كرد به شرقيّه بسوى نصارى و به غربيّه بسوى يهود به اعتبار قبله هاى ايشان؛ و ممكن است كه مراد به آيه كريمه،زيتونه باشد كه در وسط شجره باشد نه در شرق آن كه آفتاب بعد از عصر بر آن نتابد و نه در غرب آن كه آفتاب در اول روز بر آن نتابد، پس تشبيه تمام تر و كامل تر مى شود.

و ممکن است مراد از «زيتونه» علم امامت و خلافتى باشد كه منبعش ابراهيم (عليه السلام) است چنانچه خداوند به او فرمود: «إِنِّي جاعِلُكَ

ص: 215


1- سوره بقره: 143

لِلنَّاسِ إِماماً»(1) و سرايت پیدا کرد در ذرّيّه او؛ و مراد به زيت، وحى و الهام، و نورافشانی زيت عبارت از منفجر شدن علم از اين مواد است.

و «نُورٌ عَلى نُورٍ» را تأويل به امام بعد از امام فرموده چرا که هر امامى كه بعد از ديگرى مى آيد نور و علم و حكمت الهى را در ميان مردم مى افزايد، و به اين نحو كه بیان کردیم متانت و زیبایی اين تفسیر آشکار میشود.

آيه دوم: «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ. رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ. لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ»(2) يعنى: چراغهاى هدايت و انوار امامت و خلافت در خانه اى چند افروخته مى شود كه خدا رخصت داده و مقدّر فرموده كه بلند گردانند آنها را به بنا كردن و تعظيم و تكريم نمودن يا از خانه آبادها رفعت قدرشان را شناختن و اعتقاد به امامت و خلافت ايشان كردن و متابعت ايشان نمودن.محمدبن العباس به سند معتبر از محمدبن الفضيل روايت كرده كه از حضرت امام موسى (عليه السلام) سؤال كرد از تفسير اين آيه، فرمود: مراد بيوت محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) است، که خانه هاى على (عليه السلام) نيز از آن جمله است.(3)

و به سند ديگر از آن حضرت روايت كرده كه: خانه هاى آل محمد، خانه على و فاطمه و حسن و حسين و حمزه و جعفر (عليهم السلام) است.

گفتم: «بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ»، فرمود: مراد نماز در اوقات فضيلت

ص: 216


1- سوره بقره: 124
2- سوره نور: 36_38
3- تاویل الآیات: ج1 ص362

است. پس وصف نمود ايشان را كه «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» «ايشانند رجال و غير ايشان را به ايشان مخلوط نگردانيد». پس فرمود: «لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ» مراد چيزهایی است كه مخصوص ایشان است از واجب بودن مودّت و اطاعت و سکونت در بهشت.(1)

و در احتجاج روايت نموده كه: ابن كوّا سؤال كرد از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) از تفسير اين آيه كريمه «لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها»(2) كه ترجمه اش اين است كه: «نيكى آن نیست که از پشت خانه وارد شوید، ولكن نيكى آن است كه پرهيزكار باشید و از درِ خانه ها وارد شوید»، حضرت فرمود: مائيم آن خانه ها كه خدا امر كرده است كه از درهاى آنها درآيند، و مائيم درگاه خدا و خانه او كه بسوى خدا از آن درها و خانه ها بايد رفت،پس كسى كه اقرار به ولايت و امامت ما کند، در واقع از درگاه خانه وارد شده، و كسى كه با ما مخالفت كند و ديگرى را بر ما برتری دهد، از درگاه خانه وارد نشده.(3)

مولف گوید: حاصل اين آيات آن است كه خدا نور هدايت و نبوت و امامت و خلافت را در خانه آباده قرار داده كه از زمان آدم (عليهم السلام) دست بدست شده تا به حضرت ابراهيم (عليه السلام) رسيده و از او به آباى طاهرين پیامبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) رسیده و از ايشان به آن حضرت رسيده و از آن حضرت به اوصياى كرام او منتقل شده، و خدا مقرر کرده كه هميشه اين خانه، بلند آوازه و محلّ امامت و خلافت باشد و به نور

ص: 217


1- تاویل الآیات: ج1 ص362
2- سوره بقره: 189
3- احتجاج: ج1 ص540

علم ايشان، عالم نورانی شود، و خانه های ايشان را در حيات ايشان باید تعظيم کرد و براى كسب معارف ربانى و اخذ شرايع دين مبين باید بسوى آن خانه ها رفت، و بعد از شهادتشان باید ضريح مقدس ایشان را تعظیم کرد، و باید حرم را از نجاست و پلیدی پاک کرد، همچنین باید اطاعت و متابعت ايشان را واجب شمرد و هیچگاه نباید دست از پیروی ایشان برداشت.

آيه سوم و چهارم: «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ وَ اللَّهُ سَرِيعُ الْحِسابِ. أَوْ كَظُلُماتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ».(1)و چون در آيات گذشته ايمان و علم و نبوت و امامت و مؤمنان را به نور تشبیه کرد، در اين دو آيه احوال كافران كه ضدّ ايشانند را بيان مى فرمايد:

«آنها كه به خدا و رسول كافر شدند، اعمال ايشان مانند سرابى است كه در بيابانى ظاهر شود كه تشنه گمان كند كه آب است تا آن كه به نزد آن بيايد هيچ چيز نيابد، و عقاب الهى را نزد آن بيابد، و خدا بزودى آنها را مجازات مى کند. يا مثل ايشان مانند تاريكي ها است كه در درياى عميقى بوده باشد و موجى آن دریا را فراگيرد و از بالاى آن موج موج ديگر و از بالاى آن موج ابرى، تاريكي هاى بعضى بر بالاى بعضى، هرگاه دست خود كه ظاهرترين اعضاى اوست بيرون آورد اگر خدا نخواهد دیده نمی شود، و هر كه را خدا براى او نورى قرار نداده پس براى او هيچ نوری نيست».

ص: 218


1- سوره نور: 39و40

در تفسير علی بن ابراهیم از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده كه: «ظُلُماتٌ» اشاره به فتنه ابوبكر و عمر است؛ و «يَغْشاهُ مَوْجٌ» مراد فتنه عثمان است؛ «مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ» اشاره به فتنه طلحه و زبير است؛ «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ» اشاره به فتنه هاى معاويه و ساير بنى اميّه است. هرگاه مؤمن دست خود را در تاريكيهاى فتنه ايشان ببرد می فرماید: «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ» يعنى: هر كس که خدا براى او امامى از فرزندان حضرت فاطمه (عليها السلام) قرار نداده پس او در قيامت امامى نخواهد داشت كه به نور او راه رود، چنانكه در آيه ديگر فرموده: «نُورُهُمْ يَسْعى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ»(1) فرمود: يعنى ائمه مؤمنين در قيامت نور ايشانند كه در پيش رو و دست راست ايشان مى روند تا شيعيان را در منازل ايشان در بهشت نازل گردانند.(2)

ابن ماهیار به سند معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه «كَظُلُماتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ» اشاره به ابوبكر و عمر است؛ «مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ» اشاره به اصحاب جمل و صفّين و نهروان است؛ «مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ» بنى اميّه اند؛ «إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها» يعنى: هرگاه اميرالمؤمنين (عليه السلام) سخن حكمتى در ميان ايشان بگويد قبول نمی كند مگر كسى كه اقرار به ولايت و امامت او كرده باشد؛ «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَل اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ» يعنى: هر كس خدا در دنيا براى او امامى قرار نداده باشد پس او را در آخرت نورى نيست، يعنى امامى ندارد كه او را بسوی بهشت ارشاد کند.(3)

ص: 219


1- سوره تحریم: 8
2- تفسیر قمی: ج1 ص106
3- تأویل الایات: ج1 ص365

آيه پنجم «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا»(1) يعنى: «پس ايمان بياوريد به خدا و رسول و نورى كه ما فرو فرستاديم».كلينى روايت کرده که حضرت باقر (عليه السلام) فرمود: منظور از نور ائمه (عليهم السلام) هستند، و بخدا سوگند نور خدا در آسمان ها و زمين ایشانند، و نور امام در دلهاى مؤمنان روشن تر از آفتاب در روز است، که دلهای مومنین را روشن میکنند و خدا نور ايشان را از هر كس بخواهد پنهان می کند و به سبب آن دلهایشان تاریک می شود، تنها آنکه خدا دلش را پاک کرده ما را دوست دارد و ولایت ما را می پذیرد، و خدا تنها دل کسانی را پاک می کند که تسلیم امر ما باشند، و چون تسلیم ما باشند خداوند آنها را از عذاب جهنم نجات می دهد.(2)

مولف گوید: منظور از نازل کردن، یعنی ارواح مقدسه آنها را بسوى بدنهای مطهرشان می فرستند، يا به این معنی است كه بعد از روحانيت و نورانيت، ايشان را به تبليغ رسالت و دعوت مردم امر می کنند که بمنزله نزول از درجه رفيع به مرتبه پایین است؛ چنانچه پروردگار فرموده: «قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً. رَسُولًا»(3)، يا به این معنی است که در بعضى اخبار وارد شده که خداوند نور مقدس ايشان را فرستاد و در صلب آدم (عليه السلام) قرار داد، يا به این معنا است كه محبت و ولايت ايشان را بر حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرستاد؛ و ممكن است كه مراد از نور، قرآن باشد، و اطلاقش بر ايشان به این معنی است كه كتاب اللّه ناطق و قرآن حقيقى ايشانند و حافظ و حامل

ص: 220


1- سوره تغابن: 8
2- کافی: ج1 ص194
3- سوره طلاق: 10و11

و مفسّر كتاب ايشانند و بیشتر قرآن به حسب بطون در شأن ايشان است، پس به اين سبب نور را به ايشان تفسیر كرده اند.

آيه ششم: «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.»(1)

خداوند در اوصاف مؤمنين و متقين كه رحمت خود را براى ايشان نوشته مى فرمايد: «کسانی که از پیامبر امّی پیروی می کنند. پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که به صورت مکتوب نزدشان است می یابند، آنها را به معروف دستور می دهد و از منکر باز می دارد. اشیاء پاکیزه را برای آنها حلال می شمرد، و ناپاکی ها را تحریم می کند. و بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر آنها بود بر میدارد. پس کسانی که به او ایمان آورند، و حمایت و یاریش کردند، و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، تنها آنان رستگارند.».

كلينى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت نموده كه: مراد به نور در اين آيه، اميرالمؤمنين (عليه السلام) و ائمه (عليهم السلام) هستند.(2)

كلينى در حديث ديگر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است: «فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ» يعنى: به امام ايمان آورند؛ «وَ عَزَّرُوهُ...»، يعنى: از عبادت جبت وطاغوت اجتناب نكردند كه ابوبكر و عمرند، و عبادت ايشان، اطاعت ايشان است.(3)

ص: 221


1- سوره اعراف: 157
2- کافی: ج1 ص194
3- کافی: ج1 ص429

آيه هفتم: «يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ»(1) يعنى: «می خواهند با دهانهای خود نور خدا را خاموش کنند، و خدا تمام كننده است نور خود را هر چند کافران كراهت داشته باشند».

كلينى به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده اند كه از آن حضرت از تفسير اين آيه پرسيدند، حضرت فرمود: يعنى خواستند با دهانشان ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) را خاموش کنند، و خدا امامت را تمام مى گرداند، چنانچه در آيه ديگر فرموده است: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا»(2) نور در اينجا امام است.(3)

و علی بن ابراهیم روايت كرده در تفسير «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ» كه: خدا تمام مى كند نور خود را به قائم از آل رسول (عليهم السلام) و چون ظهور کند خدا او را بر همه دنیا غالب گرداند تا آن كه در هيچ جا غير خدا پرستش نشود چنانچه حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: زمين را از قسط و عدالت پر کند بعد از آن كه از جور و ظلم پر شده است.(4)محمدبنالعباس روايت نموده كه: حضرت باقر (عليه السلام) اين آيه را تلاوت فرمود: بخدا سوگند اگر شما دست از دين حق و ولايت اهل بيت برداريد خدا دست بر نمى دارد.(5)

بیان: يعنى البته گروهی را مى آورد كه اين دين را اختيار كنند، يا قائم آل محمد را ظاهر مى گرداند كه همه مردم را به اين دين در آورد.

اميرالمومنین (عليه السلام) فرمودند: روزى حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) به منبر آمد و فرمود: خدا بسوى اهل زمين نظر كرد، پس مرا از ميان همه

ص: 222


1- سوره صف: 8
2- سوره تغابن: 8
3- کافی: ج1 ص196
4- تفسیر قمی: ج2 ص365
5- تأویل الایات: ج2 ص686

اختيار كرد، پس نظر ديگر كرد و على را اختيار كرد كه برادر من و وزير من و وارث من و وصى و خليفه من است در امّت من و ولى و امام هر مؤمن است بعد از من، هر كه با او دوستى كند با خدا دوستى كرده و هر كه با او دشمنى كند با خدا دشمنى كرده، و هر كه او را دوست دارد خدا او را دوست دارد و هر كه او را دشمن دارد خدا او را دشمن دارد، و بخدا سوگند كه دوست ندارد او را مگر مؤمن و دشمن ندارد او را مگر كافر، و او نور زمين است بعد از من و ركن زمين است، و اوست كلمه تقوى و عروة الوثقى كه خدا در قرآن فرموده؛ پس حضرت اين آيه را خواندند: «يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ»(1) پس فرمود: أيها الناس! اين سخنان را حاضران به غايبان برسانند، خداوندا! تو را گواه مى گيرم بر ايشان.

پس خدا بعد از آن در مرتبه سوم بسوى اهل زمين نظر كرد و بعد از من و بعد از برادرم على (عليه السلام) يازده امام را اختيار كرد؛ كه هر يك از دنيا برود ديگرى قائم مقام او خواهد بود، مَثل ايشان مَثل ستاره هاى آسمان است كه هر ستاره كه فرو مى رود ستاره ديگر طلوع مى كند، آنها هاديانند و هدايت يافتگانند، مكر مکرکنندگان به ایشان نمی رسد، ايشان حجت خدايند در زمين و گواهان خدايند بر مردم، هر كس از ایشان پیروی کند، از خدا اطاعت كرده و هر كه نافرمانى كند خدا را معصيت نموده است، ايشان با قرآنند و قرآن با ايشان، از قرآن جدا نمى شوند تا در حوض كوثر بر من وارد شوند.(2)

ص: 223


1- سوره توبه: 32
2- تأویا الایات: ج2 ص687

آيه هشتم: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ».(1)

و ابن ماهیار روايت كرده است از حضرت باقر (عليه السلام) كه: مراد از «كفلين» حسنين (عليهما السلام) است؛ «وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ» يعنى: امام عادلى كه به او اقتدا نمائيد و او على (عليه السلام) است.(2)

مولف گوید: مراد از رحمت در آیه، يا رحمت اخروى است يا دنيوى؛ و چون امام، بزرگترین رحمت و نعمت خدا است، در اين اخبار بزرگترین از دو رحمت را بيان فرمودند؛ و ممکن است مراد، امام ناطق و امام صامت باشد، و بیانآن دو معصوم از باب نمونه باشد كه در وقت نزول آيه موجود بودند؛ و ممکن است كه مراد به كفلين، نعمت دنيوى و اخروى باشد؛ و چون حضرت امام حسن (عليه السلام) بزرگترین نعمت دنيوى بود چرا که با معاویه صلح کرد و به سبب آن، خون و مال شيعيان را حفظ کرد، و حضرت امام حسين (عليه السلام) بزرگترین نعمت اخروى بود كه اصحاب او به بالاترین درجه به شهادت رسیدند.

و «تَمْشُونَ» كه در آيه وارد شده بنا بر اين تأويل، ممكن است مراد حرکات روحانى و سعادات اخروى باشد، و ممكن است مراد حرکت در قيامت باشد.

آيه نهم: «يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ.»(3) يعنى: «روزى كه ببينى مردان مؤمن و زنان مؤمنه را كه نور

ص: 224


1- سوره حدید: 28
2- تأویل الایات: ج2 ص 669
3- سوره حدید: 12

ايشان در پيش روى و جانب راست ايشان مى رود، ملائكه به ايشان گويند: بشارت باد برای شما بهشتى كه نهرها در زیر آن جارى مى گردد، اين است رستگارى عظيم.»

در تفسيرفرات از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده كه: سؤال كردم از تفسير «يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ»، فرمود: حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: آن نور، امام مؤمنين است كه در روز قيامت در پيش روى ايشان مى رود و خدا اجازه ورود به منازل خود در بهشت را می دهد و ايشان به دنبال امام حرکت می کنند تا آن كه با او داخلبهشت میشوند؛ و امّا آیه «وَ بِأَيْمانِهِمْ» پس شما در قيامت دامان آل محمد (عليهم السلام) را می گیرید و به ايشان متوسل مى شويد و ايشان دامان حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) را می گیرند تا آن كه داخل بهشت مى شوند، پس اين است معنى آیه «بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ...».(1)

آيه دهم «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِين كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ»(2) يعنى: «خدا ولى کسانی است كه ايمان آوردند، که ايشان را از تاريكي كفر بسوى نور ايمان میبرد، و آنها كه كافر شدند سرپرست ایشان شيطان است؛ و پيشوايان كفر ايشان را از نور ايمان بسوى ظلمات كفر می برند.».

و در تفسير عياشى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه: مراد از نور در اين آيه، آل محمد (عليهم السلام) هستند؛ و ظلمات، دشمنان ايشان هستند.(3)

ص: 225


1- تفسیر فرات کوفی: ص 467
2- سوره بقره: 257
3- تفسیر عیاشی: ج1 ص139

آيه یازدهم: «يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً. فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ يَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِراطاً مُسْتَقِيماً»(1) يعنى: «اى گروه مردمان! همانا برهانى از جانب پروردگار برای شما آمد و بسوى شما نورى ظاهركننده فرستاديم، پس آنها كه به خدا ايمان آوردند و به او چنگ زدند پس بزودى ایشان را در رحمت و فضل خود داخلگرداند و ايشان را بسوى خدا و راه مستقيم هدايت كند» يعنى راهى راست كه در دنیا اسلام و ايمان و طاعت است و در آخرت راه بهشت است.

در كتاب تأويلالآيات از ديلمى روايت كرده است كه: حضرت صادق (عليه السلام) فرمود: برهان، حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و نور مبين، حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) است.(2)

علی بن ابراهیم گفته است: نور، امامت اميرالمؤمنين (عليه السلام) است؛ «و الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ» آنهايند كه متمسك شده اند به ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) و ائمه طاهرين (عليهم السلام) .(3)

آيه دوازدهم: «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْكافِرِينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»(4) يعنى: «آيا كسى كه مرده باشد - گفته اند: يعنى كافر باشد- پس زنده گردانيم كه هدايت كنيم او را و بگردانيم از براى او نورى كه راه رود به آن در ميان مردم مانند كسى است كه مثل و صفت او آن است كه در تاريكي هاى كفر و ضلالت و جهالت

ص: 226


1- سوره نساء: 174و175
2- تأویل الایات: ج1 ص144
3- تفسیر قمی: ج1 ص150
4- سوره انعام: 122

است و هرگز از آن بيرون نمى رود، چنين زينت داده شده است براى كافران كرده هاى ايشان».

كلينى به سند معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است در تفسير «وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً» كه مراداز نور، امامى است كه به او اقتدا كنند؛ «كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ» كسى است كه امام را نشناسد.(1)

و علی بن ابراهیم گفته است: «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً» يعنى جاهل باشد از حق، «فَأَحْيَيْناهُ» يعنى او را هدايت كنيم بسوى حق، «وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً» مراد به نور، ولايت است، «كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ» يعنى در ولايت راهنمای غير حق بوده باشند.(2)

آيه سبزدهم: خداوند از زبان حضرت نوح (عليه السلام) نقل كرده است: «رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَباراً»(3) يعنى: «اى پروردگار من! بيامرز مرا و پدر و مادر مرا و هر كه داخل خانه من مى شود با ايمان و مردان مؤمن و زنان مؤمنه را و زياد مكن ظالمان را مگر هلاك».

علی بن ابراهیم از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه: مراد به خانه، ولايت است كه هر كه داخل ولايت شود داخل در خانه پيامبران شده است.(4)

مولف گوید: مراد به خانه، خانه معنوى است؛ يعنى خانه عزت و كرامت و اسلام و ايمان، پس هر كه ولايت ايشان را اختيار کند، داخل خانهايشان شده و به ايشان ملحق گشته است، پس شيعيان كه اهل

ص: 227


1- کافی: ج1 ص185
2- تفسیر قمی: ج1 ص215
3- سوره نوح: 28
4- تفسیر قمی: ج2 ص388

ولايتند در اين خانه داخلند و دعاى نوح (عليه السلام) شامل ايشان است.

آيه چهاردهم: اخبارى است كه «مسجد» را به اهل بيت و خانه هاى ايشان تفسیر کرده است.

كلينى و ابن ماهيار از حضرت موسى (عليه السلام) روايت كرده اند در تفسیر آیه «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً»(1) يعنى: «مسجدها از خداست پس نخوانيد با خدا احدى را»، حضرت فرمود: مراد به مساجد، اوصياء (عليهم السلام) هستند.(2)

ابن ماهیار از امام کاظم (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: از پدرم شنيدم كه مراد به مساجد، اوصياء و ائمه (عليهم السلام) هستند، پس مراد آن است كه: دعوت نكنيد مردم را بسوى غير ايشان، چرا که مانند كسى خواهيد بود كه با خدا ديگرى را خوانده باشد.(3)

مولف گوید: و امّا تأويلى كه در اخبار وارد شده، چند احتمال دارد:

اول: مراد خانه هاى ايشان در حال حيات و روضات مقدسه ايشان بعد از وفات است، و منظور حرمهای مقدس ایشان است.

دوم: شاید مراد خانه معنوی باشد.

سوم: شاید در آيه مضافى مثل «اهل» در تقدير باشد، زيرا كه ايشان حقیقتا اهل مساجد هستند.عياشى روايت كرده که حضرت صادق (عليه السلام) در تفسير آیه «وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ»(4) «صورت خود را نزد هر مسجدى باز داريد»

ص: 228


1- سوره جن: 18
2- کافی: ج1 ص425
3- تأویل الایات: ج2 ص729
4- سوره اعراف: 29

فرمود: يعنى ائمه (عليهم السلام) .(1)

مولف گوید: ممكن است كه منظور از مسجد، خانه هاى ائمه (عليهم السلام) باشد، يعنى در حال حيات باید برای دریافت معالم دین به خانه ايشان رجوع كنيد، و بعد از وفات به مشاهد مشرّفه ايشان براى زيارت؛ يا مراد از مسجد، اهل مسجد باشند زيرا كه ايشان عامران مساجد الهى هستند، يا آن كه ايشان را مجازا مسجد ناميده اند چرا که خدا امر كرده است به خضوع نزد ايشان و تعظيم كردن ايشان.

عياشى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده که در تفسير آیه «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ»(2) «زينت خود را نزد هر مسجدى بگيريد» فرمود: مراد ائمه (عليهم السلام) هستند.(3)

مولف گوید: اين حديث را به چند وجه مى توان توجیه كرد:

اول: آن كه مراد تفسير مسجد به خانه هاى منوّره و مشاهد معطّره ايشان باشد چنانچه در بعضى احاديث وارد شده است.

دوم: آن كه مراد آن باشد كه خطاب در آيه كريمه متوجه ايشان است چنانچه در احاديث وارد شده است كه آيه كريمه مخصوص جمعه وعيدين است(4)، و با حضور ايشان مقدمند بر ديگران.

سوم: آن كه مراد تأويل زينت به ولايت باشد، چنانچه از بعضى اخبار نيز ظاهر مى شود(5)؛ ولی از برخی روایات،

ص: 229


1- تفسیر عیاشی: ج2 ص12
2- سوره اعراف: 31
3- تفسیر عیاشی: ج2 ص13
4- تفسیر عیاشی: ج2 ص 13
5- کافی: ج1 ص182

پوشیدن لباس فاخر(1)، و از بعضى استفاده از بوى خوش(2)، و از بعضى شانه كردن در وقت هر نماز، استفاده می شود.(3) جمع ميان اخبار آن است كه مراد به زينت؛ اعم از زينت هاى روحانى و جسمانى باشد و ولايت اهل بيت (عليهم السلام) اشرف و افضل زينت هاى روحانى است، و در هر حديث آنچه مناسب فهم راوى و موافق حال او بوده بيان شده است.

ص: 230


1- تفسیر تبیان: ج4 ص386
2- تهذیب الاحکام: ج3 ص135
3- تفسیر عیاشی: ج2 ص13

خلاصه درس:

بر اساس روایات، یاسین پیامبر اکرم (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و آل یاسین ائمه (عليهم السلام) هستند.

اهل ذکر در قرآن اهل بیت (عليهم السلام) هستند و بر مردم واجب است به ایشان مراجعه کرده و از ایشان سؤال کنند.

آیات، بینات و کتاب در قرآن ائمه (عليهم السلام) هستند.

والدین، ارحام و ذوی القربی در قرآن به ائمه (عليهم السلام) تفسیر شده است.

پیامبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و امام (عليه السلام) دو پدر روحانی مردم هستند که موجب ایمان، معرفت و حیات ابدی بهشت می شوند و میراثی که از ایشان مانده حکمت های ربانی با اثری دائمی است، پس حق ایشان بزرگ تر و مهم تر از هر چیزی خواهد بود.

در برخی روایات حق ذوی القربی به فدک تفسیر شده که رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) آن را به صدیقه طاهره (عليها السلام) بخشیدند.

امانت در قرآن به ولایت، وصایت و امامت تفسیر شده است.

نور و انوار سبحانی در قرآن به اهل بیت (عليهم السلام) و ظلمت به دشمنان ایشان و مساجد و خانه های مقدس به خانه های ائمه (عليهم السلام) تفسیر شده است.

ص: 231

پرسش درس دهم:

1. توضیح مصنف در خصوص آیه «فی بیوت اذن اللّه ان ترفع» را بیان کنید؟

2. مراد از «ظلمات» و «یغشاه موج» و «من فوقه موج» و «ظلمات فوق بعض» و «و من لم یجعل اللّه...» را بر اساس روایت امام صادق (عليه السلام) بیان کنید؟

3. مراد از آیه «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا» را با توجه به روایت امام باقر (عليه السلام) بیان کنید؟

4. مراد از آیه «يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ» را با توجه به روایات بیان کنید؟

5. توضیح مصنف در خصوص تفسیر «کفلین من رحمته» به حسنین (عليهما السلام) را بیان کنید؟

6. مراد از «برهان» و «نور» در آیه «يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً» را با توجه به روایات بیان کنید؟

7. توضیح مصنف در خصوص تفسیر «و لمن دخل بیتی» به ولایت اهل بیت (عليهم السلام) را بیان کنید؟

8. توضیح مصنف در خصوص وجوه تاویل «مساجد» به اهل بیت (عليهم السلام) را بیان کنید؟

9. توضیح مصنف در خصوص تفسیر آیه «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» به ائمه (عليهم السلام) را بیان کنید؟10. موید تفسیر «امانت» به «امامت» در آیه «أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها» را بیان کنید؟

11. سه نشانه امامت را با توجه به روایت امام صادق (عليه السلام) بیان کنید؟

12. توضیح مصنف در خصوص روایات تفسیری ذیل آیه «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ...» را بیان کنید؟

ص: 232

13. مراد از «والد» و «ماولد» در آیه «وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ» را بر اساس روایات بیان کنید؟

14. وجوه تفسیر «تکذیب آیات» به «تکذیب اوصیاء» را بیان کنید؟

15. مراد از «آیات» و «تعرفونها» در آیه «سَيُرِيكُمْ آياتِهِ فَتَعْرِفُونَها» را بیان کنید؟

16. وجوه در تفسیر «ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ» به «تبدیل علی (عليه السلام) » را بیان کنید؟

17. مراد از ذکر در آیه «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» را بیان کنید؟

18. توضیح مصنف بزرگوار در خصوص عبارت «اختیار با ماست اگر بخواهیم جواب می گوییم و اگر نخواهیم نمی گوییم» از روایات امام باقر (عليه السلام) را بیان کنید؟

19. علت استشهاد به آیه «فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّما يَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ» در روایت امام رضا (عليه السلام) را بیان کنید؟

20. مراد از یاسین و آل یاسین در آیه «سَلامٌ عَلى إِلْ ياسِينَ» را بیان کنید؟

ص: 233

ص: 234

درس یازدهم: فضائل اهل بیت (عليهم السلام) 2

اشاره

گواهان بر مخلوقات

مومن و ایمان و اسلام و مسلمین

ابرار و متقیان و سابقان و مقربان

صراط و سبیل

صدق و صادق و صدیق

حسنه و حسنی

ص: 235

ص: 236

درس یازدهم: فضائل اهل بیت (عليهم السلام) در قرآن و حدیث2

«در این درس با برخی مقامات اهل بیت (عليهم السلام) در آیات قرآن و احادیث معصومین (عليهم السلام) آشنا می شویم.»

شهدا و گواهان بر مخلوقات

شهدا و گواهان بر مردم ائمه (عليهم السلام) هستند و اعمال مردم بر ايشان عرضه مى شود:

آيه اول: خداوند فرمود: «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً».(1) یعنی: «شما را امّت وسط(میانه) قرار دادیم تا گواهان بر مردم باشید و رسول گواه بر شماست».

ص: 237


1- سوره بقره: 143

مولف گوید: احاديث بسيار وارد شده كه مخاطب آیه ائمه (عليهم السلام) هستند چرا که ايشانند گواهان بر مردم، و اين احاديث بر يكى از دو وجه تفسیر می شود:

اول: خطاب مخصوص ايشان است و مراد از امّت، ايشان هستند، چنانچه در بعضى از اخبار وارد شده كه آيه چنين نازل شده: «و كذلك جعلناكم ائمة وسطا».(1)

دوم: خطاب متوجه جميع امّت است به اعتبار آن كه ائمه (عليهم السلام) در ميان ايشان هستند، پس اینکه فرمودند: مائيم امّت وسط، یعنی به سبب ما اين امّت متّصف به اين صفت شده اند.

كلينى به سند معتبر از حضرت باقر و حضرت صادق (عليهما السلام) روايت كرده: در تفسير اين آيه فرمودند: مائيم امّت وسط و مائيم گواهان خدا بر خلق و حجتهاى خدا در زمين.(2)

در بصائر از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: «لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ» يعنى: ائمه (عليهم السلام) كه گواهند به مردم، «وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً» يعنى: گواه باشد رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) بر ائمه (عليهم السلام) .(3)

در كافى از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت كرده كه: خدا ما را از بدیها مطهّر و معصوم کرده و ما را گواه و حجت بر مردم قرار داده، و ما را با قرآن مقرون کرده و قرآن را با ما مقرون ساخته، ما از او جدا نمى شويم و او از ما جدا نمى شود.(4)

ص: 238


1- بحارالانوار: ج90 ص27
2- کافی: ج1 ص190
3- بصائرالدرجات: ص82
4- کافی: ج1 ص191

آیه دوم: «فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِيداً».(1)

یعنی: «پس چگونه خواهد بود حال كافران در وقتى كه بياوريم از هر امّتى گواهى؟»

كلينى به سند معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه: اين آيه نازل شده در امّت محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و بس، و در هر قرنى امامى از ما بر مردم گواه است و محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) گواه است بر ماست.(2)آيه آیه سوم: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ».(3)

یعنی: «بگو يا محمد: بكنيد آنچه مأمور شده ايد به آن، يا آن كه امر به سبيل تهديد است پس زود باشد كه خدا ببيند عمل شما را و رسول او و مؤمنان و بزودى برخواهيد گشت بسوى داناى پنهان و آشكار پس خبر مى دهد شما را به آنچه كرده ايد.»

احاديث بسيار از طرق خاصه و عامه وارد شده كه مراد ائمه (عليهم السلام) هستند، چنانچه صفار به سند معتبر روايت كرده از حضرت صادق و باقر (عليهما السلام) كه فرمودند: مراد از مؤمنان، ما اهل بیت هستیم.(4)

روايت شده كه حضرت صادق (عليه السلام) به اصحاب خود فرمود: چرا حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) را آزرده مى كنيد؟ يكى از ايشان گفت: فداى تو شوم چگونه آن حضرت را آزرده مى كنيم؟ فرمود: مگر نمى دانيد كه اعمال شما بر ایشان عرضه مى شود و چون معصيت و گناهى در آنها مى بيند آزرده مى شود؟ پس آزرده نكنيد آن حضرت را به معصيت و او را با انجام کارهای نیک خوش حال کنید.(5)

ص: 239


1- سوره نساء: 41
2- کافی: ج1 ص190
3- سوره توبه: 105
4- بصائرالدرجات: ص427
5- بصائرالدرجات: ص426

آيه چهارم: «وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهِيداً عَلى هؤُلاءِ».(1) یعنی: «و يادآور روزى را كه مبعوث مى گردانيم در ميان هر امّتى گواهى بر ايشان از صنف ايشان».

در مناقب ابنشهرآشوب از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده در تفسير اين آيه كه حضرت فرمود: ما اهل بیت گواهان بر اين امّت هستیم.(2)

آيه پنجم: «وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَ فِي هذا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ».(3)

یعنی: «در راه خدا و اطاعت جهاد کنيد آنگونه که سزاوار جهاد كردن است، او شما را برگزيد و برای شما در دين حرج و تنگى قرار نداد، پدر شما ابراهيم است، او شما را به اسلام نام گذاری کرد پيش از فرستادن قرآن و در اين قرآن، رسول گواه بر شما است و شما گواه بر مردم هستید».

ابن شهرآشوب روايت كرده كه: «هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ» اشاره است به دعاى حضرت ابراهيم و اسماعيل (عليهما السلام) براى آل محمد (عليهم السلام) كه ملازم حرم بودند تا ايمان به حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) آوردند، و پيامبر بر آل محمد (عليهم السلام) گواه است و بعد از او ايشان گواه بر مردم هستند.(4)

در قرب الاسناد از حضرت صادق (عليه السلام) روايت نموده كه حضرت

ص: 240


1- سوره نحل: 89
2- مناقب ابن شهرآشوب: ج4 ص195
3- سوره حج: 78
4- مناقب ابن شهرآشوب: ج4 ص141

رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: خداوند به امّت من سه خصلت عطا كرده است:

اول: آنکه خدا پيامبران را فرستاد و به آنها فرمود: سعى كن در دين و بر تو حرجى نيست، و به امّت من خطاب فرمود: «وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ» و مراد به حرج، سختی است.

دوم: آن كه خدا پيامبران را فرستاد و به آنها فرمود: هرگاه خواسته ای داشتی دعا كن تا دعای تو را مستجاب کنم، و به امّت من اين را عطا كرد در آنجا كه فرمود: «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»(1) يعنى: «دعا كنيد و مرا بخوانيد تا دعای شما را مستجاب کنم».

سوم: آن كه چون خدا پيامبران را فرستاد آنها را گواه بر قومش قرار میداد و امّت مرا بر مردم گواه کرد؛ چنانچه فرمود: «لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ».(2)

ابن بابویه در اكمالالدين روايت كرده كه: اميرالمؤمنين (عليه السلام) در ايام خلافت عثمان در حضور جمعى از مهاجران و انصار فرمود: سوگند مى دهم شما را آيا مى دانيد كه خدا در سوره حج فرستاد «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ. وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ...»(3) سلمان برخاست و گفت: يا رسول اللّه! آنها چه کسانی هستند كه تو بر ايشان گواهى و ايشان گواه اند بر مردم و خدا برگزيده است ايشان را و بر ايشان در دينحرجى قرار نداده است و ملت پدر ايشان ابراهيم (عليه السلام) را به ايشان داده است؟ حضرت فرمود: سيزده نفرند از اين امّت، و ساير امّت داخل نيستند؛ سلمان گفت:

ص: 241


1- سوره غافر: 60
2- قرب الاسناد: ص74
3- سوره حج: 77و78

بيان فرما ايشان را براى ما يا رسول اللّه، فرمود: من و برادرم على و يازده نفر از فرزندان من. همه گفتند: بلى شنيديم.(1)

آیه هفتم: «وَ نَزَعْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً فَقُلْنا هاتُوا بُرْهانَكُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ».(2) یعنی: «و بيرون آوريم از هر امّتى گواهى پس به امّتها بگوئيم كه: برهان خود را بر صحت دينى كه اختيار کردید بياوريد، پس در آن وقت بدانند كه حق از خدا است و برطرف شود آنچه به دروغ می گفتند».

علی بن ابراهیم از امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده در تفسير اين آيه كه: از هر گروهی از اين امّت امام ايشان را حاضر مى كنند كه گواهى دهد بر ايشان.(3)

آيه هشتم: «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جِي ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ».(4)

یعنی: «در روز قيامت روشن گردد زمين به نور پروردگارش به عدالت».

علی بن ابراهیم از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه: مربی زمين، امام زمين است؛ پرسيدند: هنگام ظهور امام، چگونه خواهد بود؟ فرمود:مردم از نور آفتاب و ماه بینیاز گشته و به نور امام اکتفا می کنند.(5)

علی بن ابراهیم گفته است كه: شهدا، ائمه (عليهم السلام) هستند.(6)

آيه هشتم: «وَ يَقُولُ الْأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلى رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى

ص: 242


1- کمال الدین: ص278
2- سوره قصص: 75
3- تفسیر قمی: ج2 ص143
4- سوره زمر: 69
5- تفسیر قمی: ج2 ص1253
6- تفسیر قمی: ج2 ص253

الظَّالِمِينَ».(1) یعنی: «گواهان میگویند: اينهايند آن جماعت كه دروغ گفتند به پروردگار خود، به درستى كه لعنت بر ستمكاران است».

علی بن ابراهیم روايت نموده: مراد به گواهان، ائمه (عليهم السلام) هستند؛ و ظالمان، کسانی هستند كه بر آل محمد (عليهم السلام) ستم كرده و حق ایشان را غصب کردند.(2)

آيه دهم: «أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ».(3) یعنی: «آيا كسى كه از جانب پروردگار بر بيّنه و برهان باشد و برای او از طرف خداوند گواهى بیاید، مانند كسى است كه چنين نباشد و تابع دنيا و لذات آن باشد».

در تفسيرعياشى از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده: آن كه از جانب پروردگار بر بيّنه است، رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) است؛ و آن كه جانشین و شاهد اوست اميرالمؤمنين (عليه السلام) و اوصیای او است.(4)

مومن، ایمان، اسلام و مسلمین

در بيان اخبارى كه مشتمل است بر تفسیر آيات مؤمنين و ايمان و مسلمين و اسلام به اهل بيت (عليهم السلام) و ولايت ايشان، و تفسیر آيات كفار و مشركين و كفر و شرك و اصنام به دشمنان ايشان و ترك ولايت ايشان.

علی بن ابراهیم روايت كرده كه: «الَّذِينَ آمَنُوا» پيغمبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) ؛ و ائمه و اوصياء از فرزندان ايشانند و خداوند آنها را در امامت و خلافت ملحق به اميرالمؤمنين (عليه السلام) گردانيد؛ و

ص: 243


1- سوره هود: 18
2- تفسیر قمی: ج1 ص325
3- سوره هود: 17
4- تفسیر عیاشی: ج2 ص142

آن حجت و نصّى كه حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) در حقّ اميرالمؤمنين (عليه السلام) بيان كرد هيچ در حقّ فرزندان آن حضرت كم نكرد، و حجت و اطاعت همه يكى است و پيروى همه واجب است.(1)

كلينى روايت كرده از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) در تفسير اين آيه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ»(2) يعنى: «از مردم كسانى هستند كه غير خدا را مثل و شریک خدا قرار می دهند و آنها را دوست دارند مانند دوستى خدا»

حضرت فرمود: اينها دوستان ابوبكر و عمرند كه ايشان را امام قرار داده و سراغ امام از جانب خداوند نرفته اند.(3)

ابن ماهیار روايت كرده كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) به نقل از حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) در تفسیر آيه «رَبَّناأَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ»(4)، فرمود: يعنى هنگامی که دشمنان ما داخل جهنم شوند گويند: پروردگارا! ما را از جهنم بیرون آور تا عمل شايسته ولايت على (عليه السلام) را اختیار کنیم و با او دشمنی نکنیم، پس در جواب گويند: «أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَ جاءَكُمُ النَّذِيرُ»(5) «آيا به شما فرصت کافی برای پند گیری ندادیم و انذار کننده نفرستادیم؟»، حضرت فرمود: برای ستمكاران آل محمد (عليهم السلام) ياورى نیست تا ايشان را يارى كند و از عذاب الهى نجات دهد.(6)

خداوند مى فرمايد: «وَ الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى

ص: 244


1- تفسیر قمی: ج2 ص332
2- سوره بقره: 165
3- کافی: ج1 ص374
4- سوره فاطر: 37
5- سوره فاطر: 37
6- تاویل الآیات: ج2 ص485

اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى»(1) يعنى: «آنها كه از پرستش بتها دوری كردند و بسوى خدا برگشتند، براى آنها مژده و بشارت است».

ابن ماهیار روايت كرده از حضرت صادق (عليه السلام) كه خطاب به شيعيان فرمود: شمائيد آنها که از عبادت و اطاعت طاغوت و خلفای جور خودداری کردید و هر كه آنها را اطاعت كند پس بتحقيق كه او را پرستيده است.(2)ابن ماهیار روايت كرده از امام صادق (عليه السلام) در تفسير آیه «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ».(3)

هنگامی که خداوند به پیامبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) وحی کرد که اميرالمؤمنين (عليه السلام) را عَلم و نشانه هدايت مردم قرار داده و او را وصى و جانشين خود کند، معاذ بن جبل پنهان كسى را به خدمت آن حضرت فرستاد، گفت: دیگران را در ولایت با على (عليه السلام) شریک کن تا مردم بیشتری به تو تمایل پیدا کنند، پس خدا در مورد انتخاب اميرالمومنین (عليه السلام) آيه اى فرستاد «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ»(4) يعنى: «اى رسول! آنچه از جانب پروردگار نازل شده به مردم برسان»، در آن وقت پیامبر عرض کرد: مردم در باب خلافت على مرا تكذيب مى كنند و قبول نمى كنند، پس خدا اين آيه را فرستاد: «اگر با على در خلافت، ديگرى را شريك گردانى عمل تو فرو می ریزد»

باید توجه داشت که رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) اوثق و امين تر بود از اینکه بخواهد به خدا شرک بورزد، پس مراد آن است كه: شريك گردانى در

ص: 245


1- سوره زمر: 17
2- تاویل الآیات: ج2 ص513
3- سوره زمر: 65
4- سوره مائده: 67

ولايت على (عليه السلام) مردان ديگر را.(1)

از امام باقر (عليه السلام) روايت شده که در تفسیر آیه «وَ كَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحابُ النَّارِ» يعنى: «و همچنين واجب شده است حكم پروردگار تو بر آنها كه كافر شدند آن كه ايشان اصحاب آتش جهنم هستند»، فرمود: يعنى بنى اميّه كافر شده و اهل جهنم هستند؛ پس خداوند فرمود: «الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ» «آنها كه عرش را حمل میکنند»، حضرت فرمود: يعنى رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و اوصياى او كه حاملان علم الهى هستند، «وَ مَنْ حَوْلَهُ» يعنى: «و آنها كه بر دور عرشند»، فرمود: يعنى ملائكه؛ «يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ ... وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا» يعنى: «پروردگار خود را حمد و سپاس گویند و برای مومنین طلب آمرزش مى كنند»، حضرت فرمود: ايشان شيعه آل محمد (عليهم السلام) هستند؛ «رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْ ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تابُوا» يعنى: مى گويند «اى پروردگار ما! فرا گرفته اى همه چيز را به رحمت و علم»؛ «فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تابُوا» يعنى: «پس آنها كه توبه كردند را بيامرز»، فرمود: يعنى از ولايت و محبت ابوبكر و عمر و عثمان و بنى اميّه توبه كردند؛ «وَ اتَّبَعُوا سَبِيلَكَ» «و راه تو را پيروى نمودند»، فرمود: يعنى از اميرالمؤمنين (عليه السلام) پیروی كردند و او سبيل خدا است؛ «وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِيمِ. رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ.» يعنى: «پروردگارا! آنها و پدران و همسران و فرزندانشان که صالح هستند را در باغ های جاویدان که به آنها وعده فرموده ای وارد کن.» حضرت فرمود: مراد از بديها، بنى اميّه وخلفاى جور و پیروان ايشان است، «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَكْبَرُ مِنْ مَقْتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِيمانِ

ص: 246


1- تاویل الآیات: ج2 ص522

فَتَكْفُرُونَ.»(1) يعنى: «روز قیامت کسانی که کافر شدند را صدا میزنند که دشمنی و خشم خودتان نسبت به خودتان بیشتر است، چرا که به سوی ایمان دعوت می شدید ولی انکار می کردید»، حضرت فرمود: مراد از آنان كه كافر شدند، بنى اميّه هستند؛ و مراد به ايمان، ولايت على بن ابى طالب (عليه السلام) است.

«ذلِكُمْ بِأَنَّهُ إِذا دُعِيَ اللَّهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ وَ إِنْ يُشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا فَالْحُكْمُ لِلَّهِ الْعَلِيِّ الْكَبِيرِ»(2) يعنى: «لازم بودن عذاب برای شما به سبب آن است كه هرگاه اهل ايمان خدا را به وحدانيت و يگانگى مى خواندند در دنيا، كافر مى شديد، و اگر مشركان شريك با خدا مى خواندند ايمان مى آورديد، پس حكم امروز براى خداوند بلندمرتبه است»، حضرت فرمود: اين خطاب با سنّيان است كه چون خدا را به ولايت على (عليه السلام) به تنهائى مى خواندند كافر مى شديد، اگر با على (عليه السلام) در خلافت شريك قرار مى دادند و امامى غير او را نام مى بردند ايمان مى آورديد و امامت او را قبول مى كرديد.(3)

امام محمد باقر (عليه السلام) در تفسير قول خداوند «فَلَنُذِيقَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا عَذاباً شَدِيداً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي كانُوا يَعْمَلُونَ. ذلِكَ جَزاءُ أَعْداءِ اللَّهِ النَّارُ لَهُمْ فِيها دارُ الْخُلْدِجَزاءً بِما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ»(4)، فرمود: يعنى «البته بچشانيم آنان را كه كافر شدند به ترك ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) عذابى سخت در دنيا و هرآينه جزا دهيم ايشان را بدترين آنچه مى كردند- در آخرت- جهنم جزاى دشمنان خدا است، هرگز از جهنم بيرون نيايند چرا كه در دنيا آیات ما را انكار مى كردند»،

ص: 247


1- . سوره غافر: 10
2- آیات این روایت: سوره غافر 6_12
3- تاویل الآیات: ج2 ص528
4- سوره فصلت: 27و28

حضرت فرمود: آيات خدا ائمه (عليهم السلام) هستند.(1)

ابن ماهیار روايت كرده است كه حضرت باقر (عليه السلام) به محمد بن حنفيه فرمود: محبت ما اهل بيت چيزى است كه خدا در جانب راست دل مؤمن مى نويسد، و هر كه اين محبت را خدا در دل او نوشت كسى نمى تواند محو كند، مگر نشنيده اى كه خداوند مى فرمايد: «أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ»(2) و محبت ما اهل بيت ايمان است.(3)

به سندهاى بسيار از حضرت صادق و امام رضا (عليهما السلام) روايت شده در تفسير آيه «أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ»(4) «آيا ديدى آن كسى را كه تكذيب كرد به دين و آن را به دروغ نسبت داد؟»، فرمودند: مراد به دين، ولايت على (عليه السلام) است.(5)روايت شده از ابان بن تغلب كه گفت: از حضرت باقر (عليه السلام) پرسيدم از تفسير اين آيه كه «الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»(6) يعنى: «آنان كه ايمان آوردند و مخلوط نكردند ايمان خود را به ظلم، اين گروه ايمن و هدايت يافتگان هستند»، حضرت فرمود: اى ابان! شما مى گوئيد كه ظلم در اين آيه شرك به خدا است و ما مى گوئيم اين آيه در شأن على بن ابى طالب و اهل بيت او (عليهم السلام) نازل شده است زيرا كه ايشان يك چشم زدن به خدا شرك نياورده و عبادت لات و عزّى نكردند چنانچه آن سه خليفه ناحق كردند، و اميرالمومنین (عليه السلام) اول كسى بود كه با پيامبر نماز كرده و تسلیم او

ص: 248


1- تاویل الآیات: ج2 ص534
2- سوره مجادله: 22
3- تاویل الآیات: ج2 ص676
4- سوره ماعون: 1
5- تاویل الآیات: ج2 ص855
6- سوره انعام: 82

بود پس اين آيه در شأن او نازل شده است.(1)

كلينى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده در تفسير اين آيه که: مراد آن است كه ايمان آوردند به آنچه پیامبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) آورده است از ولايت و امامت اميرالمؤمنين (عليه السلام) و فرزندان او و مخلوط نکردند به ولايت ابوبكر و عمر و عثمان، پس ايمان مخلوط به ظلم آن است كه به ولايت ايشان مخلوط شود.(2)

فرات از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده كه: محبت ما ايمان، و بغض و دشمنی ما كفر است، پس اين آيه را خواند «لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُالرَّاشِدُونَ»(3) يعنى: «ولكن خدا ايمان را در دل های شما محبوب کرده و زينت داده است، و مكروه كرده برای شما كفر و فسوق و معصيت را، آنها راه يافتگان به راه صلاح و رستگارى هستند».(4)

كلينى روايت كرده در تأويل اين آيه كه: ايمان، اميرالمؤمنين (عليه السلام) و كفر، ابوبكر و فسوق، عمر و عصيان، عثمان است.(5)

كلينى روايت كرده از حضرت صادق (عليه السلام) در تفسير قول «وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمِيدِ»(6) يعنى: «مؤمنان به گفتار نیکو و راه مخصوص ستايش هدایت شدند» فرمود: اين آيه در شأن حمزه و جعفر و عبيده و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار نازل شده كه به

ص: 249


1- تفسیر فرات: ص134
2- کافی: ج1 ص413
3- سوره حجرات: 7
4- تفسیر فرات: 428
5- کافی: ج1 ص426
6- سوره حج: 24

ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) هدايت شدند.(1)

علی بن ابراهیم از حضرت صادق (عليه السلام) روايت نموده در تفسير آیه «إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً»(2) يعنى: «كافران مكر مى كنند مكر كردنى»، حضرت فرمود: مراد ابوبكر و عمر و ساير منافقان هستند كه با رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و با اميرالمؤمنين (عليه السلام) و با فاطمه (عليها السلام) مكر كردند؛ «و أَكِيدُ كَيْداً»(3) «و من با ايشان مکر مى كنم مكر كردنى» به آن كه در دنيا حكم اسلام را به ايشان جارى مى كنم و در آخرت ایشان را با كافران به جهنم مى برم يا جزاى مكر ايشان را مى دهم؛ «فَمَهِّلِ الْكافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْداً»(4) «پس مهلت ده كافران را، مهلت ده ايشان را اندك زمانى» حضرت فرمود: هنگامی که حضرت قائم (عجل اللّه تعالی فرجه الشريف) ظاهر شود از جباران و پيشوايان باطل از قريش و بنى اميّه انتقام میگیرد.(5)

ابن ماهیار به سند معتبر از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده در تفسير اين آيه «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ فِي نارِ جَهَنَّمَ»(6) يعنى: «آنها كه كافر شدند از اهل كتاب و مشركان در آتش جهنم اند»، حضرت فرمود: مراد آن جماعتند كه قرآن بر ايشان نازل شد پس مرتد شدند و كافر شدند به آن كه بعد از رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) نافرمانی اميرالمؤمنين (عليه السلام) كردند.(7)

و علی بن ابراهیم روايت نموده است در تفسير قول خدا «وَ اذْكُرُوا

ص: 250


1- کافی: ج1 ص426
2- سوره طارق: 15
3- سوره طارق: 16
4- سوره طارق: 16
5- تفسیر قمی: ج2 ص416
6- سوره بینه: 6
7- تفسیر قمی: ج2 ص432

نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ مِيثاقَهُ الَّذِي واثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا»(1) يعنى: «ياد كنيد نعمت و پيمان خدا را كه بر شما محكم گرفت چون گفتيد: شنيديم و اطاعت كرديم»، فرمود: چون حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) بر ايشان به ولايت و امامت حضرت على بن ابىطالب (عليه السلام) پیمان گرفت، گفتند: شنيديم و اطاعت كرديم، پس بعد از آن پيمان را شکستند.(2)

امام صادق (عليه السلام) در تفسير آيه «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا»(3) يعنى: «بلكه اختيار مى كنيد زندگانى دنيا را»، حضرت فرمود: يعنى ولايت ابوبكر و عمر و عثمان و ساير خلفای جور كه دنيا با ايشان بود، «وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى»(4) «و سراى آخرت بهتر و باقى تر است»، حضرت فرمود: مراد ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) است كه ثواب آخرت مترتب بر آن است.(5)

به سند معتبر روايت نموده از حضرت صادق (عليه السلام) در تفسير آیه «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا»(6) يعنى: «آنان كه ايمان آوردند، پس كافر شدند، پس ايمان آوردند، پس كافر شدند، سپس زياده كردند كفر را، خدا ایشان را نيامرزد و به راه نجات هدايت نكند»، حضرت فرمود: اين آيه در حقّ ابوبكر و عمر و عثمان نازل شده كه در اول امر تنها زبانی به پيامبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) ايمان آوردند، و كفر خود را ظاهر كردند در وقتى كه حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) را اعلام کرد و فرمود: «من كنت مولاه فعليّ مولاه» يعنى: «هر كه من مولا و صاحب اختيار اويم

ص: 251


1- سوره مائده: 7
2- تفسیر قمی: ج1 ص163
3- سوره اعلی: 16
4- سوره اعلی: 17
5- کافی: ج1 ص418
6- سوره نساء: 137

على مولاى اوست»، پس چون حضرت بيعت را بر آنها تکلیف كرد، به ناچار به زبان اقرار كرده و با اميرالمؤمنين (عليه السلام) بیعت کردند، و بعد از شهادت حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) پس اقرار به بيعت نكردند و كفر را زياد كردند و آنها كه با اميرالمؤمنين (عليه السلام) در روز غدير بيعت كرده بودند را مجبور كردند كه با ابوبكر بيعت كنند، و حضرت امير (عليه السلام) را مجبور به بيعت كردند، پس هيچ بهره اى از ايمان برای ایشان باقی نماند.(1)

در تفسير آيه «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ»(2) يعنى: «همانا آنها از دين بر باور خود برگشتند – يعنى به كفرى كه در آن بودند- بعد از آن كه ظاهر شده بود براى آنها هدايت، شيطان گمراهی را برایشان زينت داد و آرزو هایشان را طولانی کرد»، حضرت فرمود: ايشان ابوبكر و عمر و عثمانند كه به ترك ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) از ايمان برگشتند.(3)

همچنین فرمود: «وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ»(4) يعنى: «هر كه اراده كند در جرم كارى كه ميل كند از حق و مقرون به ستم باشد، او را عذاب دردناك بچشانیم»، حضرت فرمود: اين آيه در باب ابوبكر و عمر و ابوعبيده كه كاتب ايشان بود در وقتى كه داخل كعبه شدند و بر كفر خود و انكار آنچه در شأن اميرالمؤمنين (عليه السلام) نازل شده بود، عهد و پيمان بستند، پس به سبب ظلمى كه بر حضرت پيغمبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و ولىّ آن حضرت على بنابى طالب (عليه السلام) در خانه خدا كردند پس ملحد شده و از رحمت خدا دور شدند.(5)

ص: 252


1- کافی: ج1 ص420
2- سوره محمد: 25
3- کافی: ج1 ص420
4- سوره حج: 25
5- کافی: ج1 ص421

تأويلالآيات در تفسیر آیه «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ»(1) يعنى: «و آنان كه كافر شدند و تكذيب كردند به آيات ما، ايشانند اصحاب جهنم»، نقل می کند که فرمودند: يعنى كافر شدند و ولايت و حقّ على (عليه السلام) را انكار كردند.(2)

مولف گوید: احاديث در تأويل اين نوع آيات بسيار است كه در «بحارالانوار» ذكر شده(3) و تأويل ايمان به ولايت اهل بيت (عليهم السلام) ظاهر است چرا که مهمترین جزء و سبب سایر اجزاء نيز هست، و اصول و فروع ايمان به بيان ائمه (عليهم السلام) معلوم مى شود، و تأويل ايمان به ايشان به اعتبار همين جهات و كمال ايمان در ايشان واضح است؛ و تأويل كفر به انكار ولايت نيز معلوم است چرا كه مهمترین جزء ايمان از ايشان گرفته شده است، همچنین انكار آنچه پيامبر آورده، عين كفر است و تأويل شرك به شريك کردن در ولايت يا انكار ولايت به چند وجه است:

اول: در برابر امامى كه خدا نصب كرده، ديگرى را نصب کردن با خدا شريك شدن است.

دوم: اطاعت از کسی که خدا او را قرار نداده، حكم پرستيدن او دارد چنانچه خداوند مكرر در قرآن فرموده: «عبادت شيطان نكنيد»؛یعنی اطاعت او را عبادت معرفی کرده، و فرموده: «اهل كتاب و علما و رهبانان خود را خدايان گرفته اند بغير از خدا»، یعنی اطاعت از ايشان را پرستيدن غیر خدا معرفی می کند.

ص: 253


1- سوره حدید: 19
2- تاویل الآیات: ج2 ص600
3- بحارالانوار: ج23 ص354

سوم: خداوند بسيارى از چيزها كه نسبت به دوستانش واقع شده را به خود نسبت داده، چنانچه ظلم بر ايشان را ظلم بر خود شمرده، و اطاعت و بيعت ايشان را اطاعت و بيعت خود قرار داده، پس مى توان گفت كه شریک قرار دادن برای ایشان را، شرك به خود قرار داده است.

ابرار و متقیان و سابقان و مقرّبان

اهل بیت (عليهم السلام) ابرار، متقيان، سابقان و مقرّبان هستند، و شيعيان ايشان اصحاب يمينند؛ و دشمنان ايشان اشرار و فجّار و اصحاب شمالند.

ابن ماهیار در تفسير آیه «السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ. أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ. فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ»(1) از حضرت امير (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: من سبقت گیرندهترین شخص بسوى خدا و رسول هستم.(2)

از رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) از تفسير آيه «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ. أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ»، پرسیدند: حضرت فرمود: ايشان على و شيعيان اويند كه سبقت مى گيرند بسوى بهشت و خدا ایشان را گرامی داشته و مقرّب درگاه خود قرار داده است.(3)

از حضرت باقر (عليه السلام) از تفسير آیه «فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ»(4)، پرسیدند، فرمود: مقرّبان آنهايند كه نزد امام، منزلتى دارند؛ پس از اصحاب يمين پرسیدند، فرمود: هر كه اقرار به امامت ائمه حق دارد

ص: 254


1- سوره واقعه: 10_12
2- تاویل الآیات: ج2 ص642
3- تاویل الآیات: ج2 ص643
4- سوره واقعه: 88

داخل اصحاب يمين است؛ از تفسير آیه «وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ»(1) يعنى: «اگر ميّت از تكذيب كنندگان پيامبران و گمراهان باشد» پرسیدند، فرمود: ايشان کسانی هستند كه تكذيب امام میكنند.(2)

كلينى روايت كرده که از حضرت صادق (عليه السلام) سؤال كردند از تفسير آیه «ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ. قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ»(3) يعنى: اصحاب يمين از كافران سؤال مى كنند كه «چرا به جهنم آمدید؟ آنها گويند: از مصلّيان نبوديم» بنا بر مشهور يعنى از نمازگزاران، و در اين روايت حضرت فرمود: «مصلّى» در اين آيه به معنى نمازگزار نيست بلكه در برابر «سابق» است.(4)

بیان: و در گرو تاختن اسبان، ده اسب مى باشند كه هر يك نامى دارند، آن كه از همه جلوتر است را «سابق» مى نامند، و «مجلّى» نيز مى گويند، و بعد از آن «مصلّى» است كه سرش محاذى دو استخوان جانب راست و چپ دم «سابق»است؛ پس سابقون، ائمه (عليهم السلام) هستند كه در عقايد و اعمال بر همه امّت پيشى گرفته اند؛ و مصلّى، شيعه ايشان است كه مى خواهد خود را به ايشان ملحق کند و از ايشان پیروی کند امّا در درجه از ايشان پایین تر است، که اين معنى با سياق آيه سازگارتر است، چرا كه مخالفت در اصول دين مناسبتر است به احوال مجرمان و مشركان از مخالفت در فروع كه نماز باشد.

به روايت ديگر فرمود: «الَّذِينَ أَجْرَمُوا» ابوبكر و عمر و اتباع ايشانند كه مى خنديدند و به رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و پیروان ایشان اشاره می کردند.(5)

ص: 255


1- سوره واقعه: 92
2- تاویل الآیات: ج2 ص653
3- سوره مدثر: 42و43
4- کافی: ج1 ص419
5- تفسیر قمی: ج2 ص411

ابن شهرآشوب روايت كرده كه حضرت امام مجتبى (عليه السلام) فرمود: هر چه در كتاب خدا «إِنَّ الْأَبْرارَ» واقع شده پس بخدا سوگند كه اراده نكرده است مگر على بن ابى طالب و فاطمه و من و حسين (عليهم السلام) را، چرا که دل هاى ما به طاعت و نيكي بلند شده و از دنيا و محبت آن بيزار شده و خدا را در تمام تکالیف اطاعت كرده و به يگانگى و فرستاده او ايمان آورده ايم.(1)

از حضرت كاظم (عليه السلام) روايت شده كه: «فجّار» آنهايند كه فجور، دشمنی و ظغیان در حقّ ائمه (عليه السلام) كردند.(2)

صراط و سبیل

در بيان اخبارى كه در باب تأويل صراط و سبيل و اشباه اينها به ائمه هدى (عليهم السلام) وارد شده است.

معاني الاخبار به سند معتبر روايت كرده كه: از حضرت صادق (عليه السلام) سؤال كردند از صراط، فرمود: آن راه بسوى معرفت خداست، و آن دو راه است: راه دنيا و راه آخرت؛ امّا راه دنيا، پس آن امام است كه اطاعت او واجب است، كسى كه او را در دنيا بشناسد و از او پيروى كند، از پل بسمت جهنم می گذرد، و هر كه او را نشناسد قدم او از صراط در آخرت لغزیده و در آتش جهنم مى افتد.(3)

همچنین از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده در تفسير آیه «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» «هدايت كن ما را به راه راست»، فرمود: صراط مستقيم، اميرالمؤمنين (عليه السلام) است و دليل بر اين، آن است كه

ص: 256


1- مناقب ابن شهرآشوب: ج4 ص5
2- مناقب ابن شهرآشوب: ج4 ص308
3- معانی الاخبار: 32

خداوند مى فرمايد: «وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ»(1) يعنى اميرالمؤمنين (عليه السلام) در امّ الكتاب كه سوره حمد است مذكور است در آيه «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ»(2)

بیان: صراط مستقيم، على (عليه السلام) است كه به معارف ربانى عالِم است، و بنا بر آنچه ما درگذشته تحقيق كرديم كه على (عليه السلام) كتاب ناطق است مى توان با ظاهر آيه نيز تطبیق داد.

همچنین از حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) روايت نموده كه: ميان خدا و حجت او كه امام زمان است حجاب و پرده اى نيست، مائيم درهاى علم الهى و مائيم صراط مستقيم و مائيم صندوق علم خدا و بيان كننده وحى خدا و مائيم اركان توحيد خدا و مائيم محلّ رازهاى خدا.(3)

به سند معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده در تفسير آیه «صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» يعنى: «راه آن جماعتى كه انعام كرده اى بر ايشان» فرمود: مراد پیامبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و فرزندان اوست.(4)

علی بن ابراهیم به سند معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: بخدا سوگند خدا اطاعت ما را واجب کرده، هر كس از راهی رود، بخدا سوگند چاره اى جز بازگشت بسوى ما ندارد، مائيم واللّه آن سبيل و راهى كه خدا شما را به پیروی از آن امر كرده است، و مائيم واللّه صراط مستقيم.(5)

همچنین روایت شده که فرمودند: صراط مستقيم در آيه «وَ أَنَّ

ص: 257


1- سوره زخرف: 4
2- معانی الخبار: ص32
3- معانی الاخبار: ص35
4- معانی الاخبار: ص36
5- تفسیر قمی: ج2 ص36

هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ»(1)، امام است؛ «وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُل» و سبل كه نهى از پیروی آنها در آيه مذكور شده، راه غير امام است؛ «فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ» يعنى: پراكنده شدن و اختلاف كردن در امام.(2)

در تأويلالآيات از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است در تأويل «وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً» كه مراد راه امامت است، پس از او پیروی كنيد، «وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ» مراد راه های ديگر است غير راه امامت.(3)

و علی بن ابراهیم روايت نموده است در تفسير آیه «وَ إِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»(4) «همانا تو هرآينه ايشان را بسوى صراط مستقيم مى خوانى»، فرمود: يعنى بسوى ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) .(5)

كلينى از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده كه: حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) خطبه اى خواندند و در آن خطبه فرمودند: اگر آن دو شقى ترين مردم پيراهن خلافت را از بر من كندند و خود پوشيدند و در امرى كه در آن حقّى نداشتند با من جنگیدند و از روى گمراهى و نادانى مرتکب آن شدند، پس بر جایگاه بدی وارد شدند و عذاب سختی براى خود مهيّا كردند، يكديگر را لعن خواهند كرد و هر یک از دیگری بيزارى خواهند جست، و عمر به ابوبكر خواهد گفت: «يا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ»(6) يعنى: «اى كاش كه ميان من و تو دورى ميان مشرق و مغرب بود، پس بد همنشينى براى من بودی»، پس ابوبکر جواب میدهد: «يا ليتني لم اتّخذك خليلا لقد اضللتني عن

ص: 258


1- سوره انعام: 153
2- تفسیر قمی: ج1 ص221
3- تاویل الآیات: ج1 ص167
4- سوره مومنون: 73
5- تفسیر قمی: ج2 ص92
6- سوره زخرف: 38

الذّكر بعد اذ جاءني و كان الشّيطان للانسان خذولا» يعنى: اى كاش كه تو را يار خود نمى گرفتم، همانا مرا از یاد خدا گمراه كردى...». پس حضرت فرمود: منم آن ياد خدا كه از آن گمراه شدند، و منم سبيل و راه خدا كه از آن ميل كردند، و منم ايمانى كه به آن كافر شدند، و منم قرآنى كه از آن دورى نمودند، و منم آن دينى كه به آن تكذيب كردند، و منم آن راه راست كه از آن برگشتند.(1)

در مناقب از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است در تفسير قول حق تعالى «أَ فَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلى وَجْهِهِ أَهْدى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»(2) یعنی: «آيا كسى كه سرنگون میرود، هدايت يافته تر است يا كسى كه مستقیم بر راه راست مى رود؟» حضرت فرمود: آن كه كور و سرنگون مى رود دشمنان مايند، و آن كه راست مى رود سلمان و مقداد و عمار و خواصّ اصحاب اميرالمؤمنين (عليه السلام) هستند.(3)كلينى به سند معتبر از حضرت باقر (عليه السلام) روايت کرده در تفسير آيه «فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»(4) حضرت فرمود: يعنى تو بر ولايت جناب اميرى، و على (عليه السلام) صراط مستقيم است.(5)

خداوند در سوره جن مى فرمايد: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً. لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ»(6) يعنى: «اگر بر راه ايمان مستقيم بمانند، هرآينه به ايشان آب بسيارى می نوشانیم تا آنها را امتحان كنيم».

بیان: و در احاديث اهل بيت (عليهم السلام) در تأويل اين آيه دو وجه وارد

ص: 259


1- کافی: ج8 ص27
2- سوره ملک: 22
3- مناقب ابن شهرآشوب: ج3 ص90
4- سوره زخرف: 43
5- کافی: ج1 ص417
6- سوره جن: 16و17

شده است:

اول: آن كه ابن ماهیار از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه: يعنى اگر ايشان در عالم ارواح در وقتى كه خداوند از ايشان بر وحدانيّت خود و رسالت پيغمبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و امامت ائمه (عليهم السلام) پیمان گرفت، اگر ايشان بر ولايت ثابت مى ماندند هرآينه در طينت ايشان آب شيرين بسيار مى ريختيم(1)، نه از آب شور و تلخ كه در طينت كافران و منافقان مى ريزيم.

از حضرت باقر (عليه السلام) نيز همين معنی روایت شده و در آخر می فرماید: امتحان ايشان در ولايت امیرالمومنین (عليه السلام) است.(2)دوم: آن كه آب كنايه از علم است، چرا كه علم باعث حيات روح است همانگونه که آب باعث حيات بدن است، چنانچه در چندين روايت معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) وارد شده است: يعنى اگر ايشان بر ولايت اهل بيت (عليهم السلام) مستقيم بمانند هرآينه به ايشان علم بسيارى كه از ائمه (عليهم السلام) ياد گيرند عطا می کنیم.(3)

و در بعضى از روايات وارد شده كه: ضمير «لنفتنهم» راجع به منافقان است يعنى براى آن كه منافقان را به آن امتحان كنيم.(4)

صدق و صادق و صدیق

در تأويل آياتى كه مشتمل است بر صدق و صادق و صدّيق و آن آيات بسيار است:

ص: 260


1- تاویل الآیات: ج2 ص727
2- تاویل الآیات: ج2 ص728
3- تاویل الآیات: ج2 ص727
4- تاویل الآیات: ج2 ص728

آیه اول: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»(1) يعنى: «اى گروهى كه ايمان آورده ايد! از خدا بترسيد و با راستگويان باشید».

از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده: يعنى با آل محمد (عليهم السلام) باشید.(2)

آيه دوم: «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً»(3) يعنى: «کسانی که خدا و رسول را اطاعت کنند، همنشین کسانی خواهند بود که خدا نعمت خود رابر آنان تمام کرده، از پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان. و آنها همنشین خوبی هستند».

مصباح الانوار از انس روايت كرده كه: رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) بعد از نماز صبح روى خود را بسوى ما کرد، من از تفسير اين آیه پرسیدم، فرمود: «نبيّون» منم، و «صدّيقون» برادرم على است، و «شهداء» عمویم حمزه است، و «صالحون» دختر من فاطمه و فرزندان او حسن و حسين (عليهم السلام) هستند.(4)

در عيون اخبار الرضا از آن حضرت روايت شده كه پيامبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: در هر امّتى صدّيق و فاروقى بوده است، صدّيق و فاروق اين امّت على بن ابى طالب (عليه السلام) است.(5)

آيه سوم: «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلًا»(6) يعنى: «در میان مومنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده اند.

ص: 261


1- سوره توبه: 119
2- مجمع البیان: ج3 ص81
3- سوره نساء: 69
4- تاویل الآیات: ج1 ص137
5- عیون اخبارالرضا علیه السلام: ج1 ص13
6- سوره احزاب: 23

بعضی پیمان خود را به آخر بردند، بعضی در انظارند و هیچگونه تغییری در پیمان خود ندادند».

از حضرت صادق (عليه السلام) روایت شده که به ابوبصير فرمود: خدا شما را در كتاب خود ياد كرده است در آنجا كه فرموده: «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ»، پس فرمود: همانا شما وفا كرديد به آنچه خدا از شماپیمان گرفته كه آن ولايت ماست و بدل ما غير ما را اختيار نكرده ايد.(1)

آيه چهارم: «وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ»(2) يعنى: «آنها كه به خدا و رسول ايمان آوردند، ايشان بسيار تصديق كننده به پيامبران و شهيدان هستند، و اجر و نور سزاوار ايشان است».

در خصال از حضرت امير (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: هر كس از شيعيان ما بميرد صدّيق و شهيد است چرا كه امر ما را قبول کرده و دوستى و دشمنی او براى ماست و غرضش تنها رضاى خداست و به خدا و رسول ایمان آورده است، خداوند مى فرمايد: «وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ...».(3)

آيه پنجم: «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَ كَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْكافِرِينَ. وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»(4) يعنى: «پس كيست ستمكارتر از كسى كه دروغ گويد بر خدا و تكذيب نمايد سخن صدق و راست را چون به نزد او آيد، آيا نيست در جهنم جايگاهى براى كافران؟ و آن كه بيايد با صدق و راستى و تصديق به آن كند،

ص: 262


1- کافی: ج8 ص35
2- سوره حدید: 19
3- خصال: ص335
4- سوره زمر: 32و33

ايشان خود پرهيزكارانند».

در مجالس شيخ از حضرت امير (عليه السلام) روايت كرده كه: مراد به صدق، ولايت ما اهل بيت است.(1)در مجمع البيان از ائمه (عليهم السلام) روايت كرده كه: «الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ» محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) است، «وَ صَدَّقَ بِهِ» على بن ابى طالب (عليه السلام) است.(2)

آيه ششم: «وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ»(3) يعنى: «بشارت ده به آنها كه ايمان آورده اند كه برای آنها نزد پروردگار منزلت نيكوئى هست».

كلينى روايت كرده که: مراد به «قدم صدق» رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و ائمه هدى (عليهم السلام) هستند(4)، و گويا مراد ولايت يا شفاعت ايشان باشد.(5)

حسنه و حسنی

در بيان اخبارى كه در تأويل حسنه و حسنى به ولايت اهل بیت (عليهم السلام) و سيئه به دشمنی با ایشان وارد شده که در آن چند آيه هست:

آيه اول: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ. وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»(6) يعنى: «کسانی که کار نیکی انجام دهند پاداشی بهتر از آن خواهند داشت. و آنان از وحشت آن روز در امانند. و آنها که کار بدی انجام دهند، به صورت در آتش انداخته می شوند...».

ص: 263


1- امالی شیخ طوسی: ص364
2- مجمع البیان: ج4 ص498
3- سوره یونس: 2
4- کافی: ج8 ص364
5- مناقب ابن شهرآشوب: ج2 ص189
6- سوره نمل: 89و90

شيخ طوسى در مجالس از حضرت صادق (عليه السلام) روایت کرده كه فرمود: خدا اعمال بندگانی که ولایت امام جور را پذیرفته اند را قبول نمى كند. راوی گوید: خدا مى فرمايد: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها»، پس چگونه نفع نمى برد؟ حضرت فرمود: حسنه شناخت و اطاعت از امام است، و سيئه انكار امامى است كه از جانب خدا منصوب شده است. پس حضرت فرمود: هر كس در روز قيامت با ولايت امام جائر بیاید و منكر حقّ ما اهل بيت باشد و امامت و ولايت ما را انكار كند، خدا او را سرنگون در آتش جهنم مى اندازد.(1)

آيه دوم: «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً»(2) يعنى: «هر كس کار نیکی انجام دهد، بر نیکیاش می افزاییم».

ثعلبى و غير او از مخالفین از حضرت امام حسن (عليه السلام) و ابن عباس و ديگران روايت كرده اند كه: اقتراف حسنه، محبت و ولايت اهل بيت (عليهم السلام) از آل محمد (عليهم السلام) است.(3)

آيه سوم: «لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّيِّئَةُ»(4) يعنى: «نيكی و بدى برابر نيستند».

از حضرت كاظم (عليه السلام) منقول است كه: مائيم حسنه و بنى اميّه سيئه هستند.(5)

بیان: زيرا منشأ تمام خوبی ها ائمه (عليهم السلام) و منشأ تمام بدی ها بنى اميّه هستند.

آيه چهارم: «فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى. وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى. فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى. وَ

ص: 264


1- امالی شیخ طوسی: ص417
2- سوره شوری: 23
3- تفسیر قرطبی: ج16 ص24
4- سوره: فصلت: 34
5- تاویل الآیات: ج2 ص540

أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى. وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى. فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى»(1)

و احاديث بسيار وارد شده كه: مراد به «حسنى» در هر دو موضع ولايت است چنانچه در تفسير علی بن ابراهیم و در بصائرالدرجات از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده است.(2)

ص: 265


1- سوره لیل: 5_10
2- تفسیر قمی: ج2 ص426

خلاصه درس:

بر اساس روایات شهداء و گواهان در قرآن به ائمه (عليهم السلام) تفسیر شده است و اعمال مردم بر ایشان عرضه می شود.

ایمان، اسلام، مؤمنین و مسلمین در قرآن به ائمه (عليهم السلام) و کفر، شرک، کافرین و مشرکین به دشمنان ایشان تفسیر شده است.

ایمان به ولایت ائمه (عليهم السلام) تفسیر شده چرا که مهمترین جزء و سبب سایر اجزاء ایمان است و در واقع اصول و فروع ایمان به بیان ائمه (عليهم السلام) معلوم می شود. و کفر به انکار ولایت ائمه (عليهم السلام) تفسیر شده چرا که انکار مهمترین جزء ایمان است، همچنین انکار آنچه پیامبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) آورده، عین کفر است.

ص: 266

ابرار، متقیان، سابقان و مقربان در قرآن اهل بیت (عليهم السلام) هستند، و شیعیان ایشان اصحاب یمین هستند و دشمنان ایشان اشرار، فجّار و اصحاب شمال هستند.

مقام صراط و سبیل در قرآن به ائمه (عليهم السلام) تفسیر شده است.

راستگویان در قرآن که با عبارات «صدق، صادق و صدیق» یاد شدهاند به اهل بیت (عليهم السلام) تفسیر می شوند.

نیکی و نیکوکاری در قرآن به ائمه (عليهم السلام) و زشتی و بدی به دشمنان ایشان تفسیر شده است.

ص: 267

پرسش درس یازدهم:

1. توضیح مصنف در خصوص تفسیر «شهداء علی الناس» به ائمه (عليهم السلام) را بیان کنید؟

2. مراد از «مومنون» در آیه «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» را بیان کنید؟

3. مراد از آیه «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جِي ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ» را با توجه به روایت امام صادق (عليه السلام) بیان کنید؟

4. مراد از «سیئات» در «وقهم السیئات» چه کسانی هستند؟

5. مراد از «ایمان»، «کفر»، «فسوق» و «عصیان» در آیه «لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُون» را بیان کنید؟

6. مراد از «اخلاص دین» در «وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّين» چیست؟

7. «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا» این آیه در مذمت چه کسانی نازل شده است؟7. توضیح مصنف در خصوص تفسیر «ایمان» به ولایت اهل بیت (عليهم السلام) و «شرک» به انکار ولایت را توضیح دهید؟

8. مراد از «مصلین» در آیه «ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ. قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّين» را تبیین کنید و توضیح مصنف در این خصوص را بیان کنید؟

9. مراد از «فجار» در آیه «كَلَّا إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّين» را بیان کنید؟

10. مراد از آیه «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيم. صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِم» را بیان کنید؟

11. آیه «وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا. يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلا» در مورد چه کسی است؟

ص: 268

12. خلاصه ای از خطبه امیرالمومنین (عليه السلام) در مذمت غاصبین خلافت را بیان کنید؟

13. مراد از آیه «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً. لِنَفْتِنَهُمْ فِيه» را با توجه به توضیحات مصنف بیان کنید؟

14. مراد از «صادقون» در «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِين» را بیان کنید؟

ص: 269

ص: 270

درس دوازدهم: فضائل اهل بیت (عليهم السلام) 3

اشاره

نعمت و نعیم

خورشید و ماه و ستاره و بروج

ریسمان خدا

صافون و مسبحون

اهل رضوان

انسان

دریا و مروارید

ماء معین و قصر مشید

نحل

متوسمون

ص: 271

ص: 272

درس دوازدهم: فضائل اهل بیت (عليهم السلام) در قرآن و حدیث3

«در این درس با برخی مقامات اهل بیت (عليهم السلام) در آیات قرآن و احادیث معصومین (عليهم السلام) آشنا می شویم.»

نعمت و نعیم

در بيان آن كه نعمت و نعيم در آيات قرآن به ولايت اهل بيت (عليهم السلام) تفسیر شده و بيان آن كه ولايت ايشان بزرگترین نعمت است و در اين باب آيات بسيار است:

آيه اول: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ. جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ»(1) يعنى: «آيا نديدى آنان كه تبديل كردند شكر نعمت خدا را به كفر و قوم خود را به سراى هلاكت كه جهنم است فرود آوردند، جهنم بد قرارگاهى است و در آن مى سوزند».

ص: 273


1- سوره ابراهیم: 28و29

علی بن ابراهیم روايت كرده که: از حضرت صادق (عليه السلام) از تفسير اين آيه پرسيدند، فرمود: مائيم نعمت خدا كه آن را به بندگانش بخشیده و مردم به وسیله ما رستگار مى شوند.(1)

آيه دوم: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»(2) يعنى: «در روز قيامت از نعمتها كه در دنيا به آنها متنعم بوديد سؤال مى شويد»

در عيون اخبار الرضا روايت شده از ابراهيم بن عباس كه: حضرت رضا (عليه السلام) فرمود: نعيم، محبت ما اهل بيت و اقرار به امامت ماست، خدا بعداز توحيد و نبوت از آن سؤال مى كند، چرا كه اگر بنده به اين اعتقاد وفا كند، به نعمتهاى بهشت مى رسد كه هرگز پایان ندارد، همانا خبر داد مرا پدرم از پدرانش از على (عليه السلام) كه رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: يا على! به درستى كه اول چيزى كه از بنده بعد از مردن سؤال مى كنند شهادت «لا اله الا اللّه و محمد رسول اللّه» است و آن كه تو امام و آقاى مؤمنانى به سبب آنچه خدا و من براى تو قرار داده ايم، پس كسى كه اقرار به اين كند و در دنيا به آن اعتقاد داشته باشد جایگاه او بهشت جاویدان است.(3)

امام صادق (عليه السلام) فرمودند: مراد آن نعيمى است كه خدا انعام كرده به آن بر شما به ولايت ما و محبت محمد و آل محمد (عليهم السلام) .(4)

آيه سوم: «وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً»(5) يعنى: «بر شما نعمت هاى خود را كامل کرد؛ بعضى ظاهر و بعضى باطن».

در اكمال الدين به سند معتبر از موسى بن جعفر (عليهما السلام) روايت

ص: 274


1- تفسیر قمی: ج1 ص371
2- سوره تکاثر: 8
3- عیون اخبارالرضا علیه السلام: ج2 ص129
4- تاویل الآیات: ج2 ص851
5- سوره لقمان: 20

شده كه: نعمت ظاهره، امام ظاهر است؛ و نعمت باطنه، امام غايب است.(1)

و علی بن ابراهیم از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه: نعمت ظاهره، رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) است و آنچه از جانب خدا آورده از معرفت خدا و اقرار به يگانگى او؛ و نعمت باطنه، ولايت ما اهل بيت است و در دل، محبت ما را قرار دادناست، بخدا سوگند گروهى با ظاهر و باطن اعتقاد پیدا کردند ولی گروهى به ظاهر معتقد شده و در باطن اعتقاد نداشتند، پس خدا اين آيه را فرستاد «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ»(2) يعنى: «اى رسول! آنان كه عجله در كفر می کنند تو را به اندوه نياورند، آنها گفتند: ايمان آورديم ولکن دل هاى ايشان ايمان نياورده»، امام فرمود: حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) در وقت نزول اين آيه شاد شدند چرا که خدا ايمان آنها را به شرط اعتقاد به ولايت و محبت ما قبول می کند.(3)

آيه چهارم: «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ»(4) يعنى: «پس كداميك از نعمت هاى پروردگار خود را تكذيب مى كنيد و نسبت به دروغ مى دهيد اى گروه جن و انس؟».

حضرت صادق (عليه السلام) فرمودند: به كداميك از اين دو نعمت كافر مى شويد، به محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) يا به على (عليه السلام) ؟(5)

ص: 275


1- کمال الدین: ج2 ص368
2- سوره مائده: 41
3- تفسیر قمی: ج2 ص165
4- سوره الرحمن
5- تفسیر قمی: ج2 ص344

و به روايت كلينى: آيا به پيغمبر كافر مى شويد يا به وصىّ او؟(1)

كلينى به سند معتبر روايت كرده كه: حضرت صادق (عليه السلام) اين آيه را تلاوت نمود «فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِلَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(2) يعنى: «پس به ياد آوريد نعمت هاى خدا را شايد رستگار شويد»، سپس فرمود: مى دانيد آلاء خدا چيست؟ راوى گفت: نه، حضرت فرمود: مراد بزرگترين نعمت خداست بر مردم و آن ولايت ماست.(3)

مولف گوید: اگر چه ظاهر اين خطاب به امّت هاى گذشته است، امّا چون ذكرش براى آگاهی اين امّت است پس مصداقش در اين امّت، ولايت اهل بيت (عليهم السلام) است، با آن كه احاديث وارد شده كه همه امّت ها به ولايت رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و اهل بيت (عليهم السلام) مكلف بوده اند.

آيه پنجم: «يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها وَ أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُونَ»(4) يعنى: «نعمت خدا را مى شناسند سپس انكار مى كنند آن را و اكثر ايشان كافرنند».

كلينى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت نموده كه: چون آيه «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ»(5) در امامت حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) نازل شد، گروهى از منافقان اصحاب رسول خدا در مسجد مدينه جمع شدند و با يكديگر گفتند: چه مى گوئيد در اين آيه؟ بعضى از ايشان گفتند: اگر كافر شويم به اين آيه بايد كافر شويم به بسيارى از آيات قرآن، و اگر ايمان آوريم به اين آيه باعث ذلّت ماست كه فرزند

ص: 276


1- کافی: ج1 ص217
2- سوره اعراف: 69
3- کافی: ج1 ص217
4- سوره نحل: 83
5- سوره مائده: 55

ابوطالب را بر ما مسلط کند، پس گفتند: ما مى دانيم كه محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) در آنچه مى گويد صادق است ولكن ولايت او را قبول مى كنيم ولی على را اطاعت نمى كنيم، پس اين آيه نازل شد «يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها» يعنى: ولايت على (عليه السلام) را مى شناسند ولی آن را انكار مى كنند و اكثر ايشان كافرند به ولايت على (عليه السلام) .(1)

آيه ششم: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ»(2) يعنى: «بگو - يا محمد:- به فضل خدا و رحمت او پس به اين شاد شوند، اين بهتر است از آنچه جمع مى كنند از اموال دنيا».

كلينى از امام رضا (عليه السلام) روايت كرده در تفسير اين آيه كه: يعنى ولايت محمد (عليه السلام) و آل محمد (عليهم السلام) از آنچه مخالفین در دنیا جمع مى كنند بهتر است.(3)

آيه هفتم: «فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرِينَ»(4) يعنى: «اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، هرآينه از زيانكاران بوديد».

عياشى به دو سند از حضرت صادق و باقر (عليهما السلام) روايت كرده در تفسير اين آيه كه: فضل خدا، رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) است؛ و رحمت خدا، ولايت ائمه (عليهم السلام) است.(5)

آيه هشتم: «ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها»(6) يعنى: «آنچه خدا از رحمت براى مردم بگشايد، دریافت کننده ای نيست».

ابن ماهیار از حضرت صادق (عليه السلام) روايت نموده كه: مراد از

ص: 277


1- کافی: ج1 ص427
2- سوره یونس: 58
3- کافی: ج1 ص423
4- سوره بقره: 64
5- تفسیر عیاشی: ج1 ص260
6- سوره فاطر: 2

رحمت، علوم و حكمت است كه خدا بر زبان امام (عليه السلام) براى هدايت مردم جارى مى کند.(1)

آيه نهم: «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ»(2) يعنى: «اگر خدا مى خواست هرآينه همه مردم را يكتاپرست می آفرید ولكن هر كه را مى خواهد در رحمت خود داخل مى كند و برای ستمکاران دوست و ياورى در قيامت نیست».

حضرت صادق (عليه السلام) فرمودند: مراد از رحمت، ولايت على بن ابى طالب (عليه السلام) است.(3)

آيه دهم: «وَ يَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ»(4) يعنى: «آنها را از فضل خود زياد مى كند».

حضرت صادق (عليه السلام) فرمودند: مراد به فضل، ولايت آل محمد (عليهم السلام) است.(5)آيه يازدهم: «وَ اللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ»(6) يعنى: «و خدا به هر کس که می خواهد رحمت خود را می بخشد».

ديلمى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت نموده كه: مخصوص به رحمت خدا، پيامبر خداست و وصىّ او (عليهما السلام) ، به درستى كه خدا صد رحمت خلق كرده است، نود و نه رحمت را نزد خود براى محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و على (عليه السلام) و عترت ايشان ذخيره كرده، و يك رحمت را برای ساير موجودات قرار داده است.(7)

ص: 278


1- تاویل الآیات: ج2 ص478
2- سوره شوری: 8
3- تاویل الآیات: ج2 ص542
4- سوره نساء: 173
5- مناقب ابن شهرآشوب: ج4 ص454
6- سوره بقره: 105
7- تاویل الآیات: ج1 ص77

آيه دوازدهم: «ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ»(1) «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ»(2) «اين فضل خداست به هر كه مى خواهد می بخشد»، «اینکه خدا بعضى از شما را بر بعضى دیگر تفضیل داده، شما این تفضیل را آرزو نکنید».

امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) فرمودند: اين دو آيه در شأن اهل بيت نازل شده است.(3)

آيه سيزدهم: «وَ لا يَرْضى لِعِبادِهِ الْكُفْرَ وَ إِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ»(4) يعنى: «خدا کفر را براى بندگانش نپسنديده است، و اگر او را شكر کنید آن را برای شما مى پسندد»، فرمود: كفر، مخالفت باائمه است؛ و مراد از شكر، ولايت و معرفت ائمه (عليهم السلام) است.(5)

آيه چهاردهم: «وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ»(6)

در تأويل الآيات روايت شده كه: نعمت محمد و آل محمد (عليهم السلام) را به تكذيب وصىّ او على بن ابى طالب (عليه السلام) انکار می کنید؟ «فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ. وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ»(7) يعنى: در وقت مرگ وقتی جان به گلو برسد شما در آن هنگام نظر مى كنيد به وصىّ او اميرالمؤمنين (عليه السلام) كه دوست خود را به بهشت بشارت مى دهد و دشمن خود را به جهنم، «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ»(8) فرمود: يعنى

ص: 279


1- سوره مائده: 54
2- سوره نساء: 32
3- مناقب ابن شهرآشوب: ج3 ص119
4- سوره زمر: 7
5- محاسن: ج1 ص247
6- سوره واقعه: 82
7- سوره واقعه: 83و84
8- سوره واقعه: 85

من نزديك ترم بسوى اميرالمؤمنين (عليه السلام) از شما، «وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ»(1) «لكن شما نمى بينيد».(2)

شمس و قمر و نجوم و بروج

در بيان اخبارى است كه در تأويل شمس و قمر و نجوم و بروج و امثال آنها به ائمه (عليهم السلام) وارد شده است:علی بن ابراهيم از حضرت امام رضا (عليه السلام) روايت نموده كه: در تأويل آيات سوره الرحمن «الرَّحْمنُ. عَلَّمَ الْقُرْآنَ» فرمود: يعنى خداوند رحمان قرآن را برای محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرستاد. «خَلَقَ الْإِنْسانَ. عَلَّمَهُ الْبَيانَ» فرمود: يعنى آنچه مردم به آن محتاجند را به اميرالمؤمنين (عليه السلام) آموزش داد.

«الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ» فرمود: يعنى آن دو ملعون كه مخالفان آفتاب و ماه اند در عذاب خدا خواهند بود.

«وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ» يعنى: نجم و شجر سجده مى كنند، يعنى عبادت خدا مى كنند، و مراد به نجم، حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) است، و شايد بنا بر اين «شجر» كنايه از ائمه (عليهم السلام) بوده باشد.

«وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ» يعنى: «آسمان ها را بلند كرد و قرار داد ترازو را كه چيزها را بسنجد»، فرمود: سماء كنايه از حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) است كه خدا او را بسوى خود بالا برد، و ميزان كنايه از اميرالمؤمنين (عليه السلام) است كه ترازوى عدالت است و خداوند آن را براى مردم قرار داده است.

«أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ» «در مورد ترازو طغيان نكنيد»، فرمود: يعنى نافرمانی امام نكنيد.

ص: 280


1- سوره واقعه: 85
2- تاویل الآیات: ج2 ص644

«وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ» فرمود: يعنى از امام عادل پیروی کنید، «وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ» فرمود: يعنى حقّ امام را كم نكنيد و بر او ستم نکنید(1).(2)

و در مناقب نيز از حضرت باقر و صادق (عليهما السلام) روايت نموده كه فرمودند: «وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها» حسنين و آل محمد (عليهم السلام) است، «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها» مراد ابوبكر و عمر و بنواميّه و هر كه ولايت ايشان را داشته باشد.(3)

و در تأويلالآيات به دو سند معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت نموده كه: شمس، كنايه از اميرالمؤمنين (عليه السلام) است، «وَ ضُحاها» قيام قائم (عجل اللّه تعالی فرجه الشريف) است كه حقّانيّت اميرالمؤمنين (عليه السلام) در آن زمان مانند آفتاب روشن مى شود، و قمر كنايه از حسنين (عليهما السلام) است، «وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها» قيام قائم (عجل اللّه تعالی فرجه الشريف) است، «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها» ابوبكر و عمر است كه حقّانيّت حضرت امير (عليه السلام) را پوشاندند، «وَ السَّماءِ وَ ما بَناها» يعنى «قسم به آسمان و كسى كه آن را بنا كرده» حضرت فرمود: آسمان كنايه از رسول خداست كه مردم در علم بسوى او بلند مى شوند، «وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها» يعنى: «و قسم به زمين و هر كه مسطّح گردانيده است آن را» فرمود: زمين كنايه از شيعه است به اعتبار تذلّل و انقياد ايشان يا به اعتبار حصول منافع و بركات بینهايت از ايشان، «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها» فرمود: مراد مؤمن است كه مخفیانه به دين حق باشد، «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» فرمود: يعنى او را به تمييز كردن ميان حق و باطل الهام كرده است، «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها» فرمود: يعنى نفسى كه خدا او را پاكيزه کرده رستگارى میشود، «وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها» «همانا كسى كه به سبب جهل و

ص: 281


1- آیات از ابتدای فصل؛ سوره رحمن: 1_9
2- تفسیر قمی: ج2 ص343
3- مناقب ابن شهرآشوب: ج1 ص345

فسق خدا نفس او را پنهان کرده نااميد می شود»، «كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها» يعنى: «قبيله ثمود به سبب طغيان خود تكذيب کردند» فرمود: مراد به ثمود گروهى از شيعه اند كه بر خلاف مذهب حقّ اماميه اند مانند زيديه و امثال ايشان چنانچه در جاى ديگر فرمود: «وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَى الْهُدى فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ»(1) يعنى: «ثمود را هدایت کردیم، ولی آنها گمراهی را بر هدایت ترجیح دادند. به همین جهت صاعقه عذاب خوار کننده بخاطر اعمالی که انجام می دادند آنها را فرو گرفت» فرمود: مراد به ثمود، شيعيان گمراهند؛ و صاعقه عذاب خواركننده، شمشير حضرت قائم (عجل اللّه تعالی فرجه الشريف) است در وقتى كه ظاهر شود؛ «فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ» فرمود: يعنىپیامبر به ايشان گفت، «ناقَةَ اللَّهِ وَ سُقْياها» «ناقه خدا و آب خوردن آن را حفظ كنيد» فرمود: «ناقه» كنايه است از امامى كه علوم خدا را به ايشان مى فهماند، و «سقياها» يعنى چشمه هاى علم و حكمت نزد اوست، «فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها» يعنى: «پس پیامبر را تكذيب كردند و ناقه را پى كردند پس خدا بر آنها عذاب نازل کرد، پس همه هلاك شدند»، و فرمود: مراد، عذاب ايشان در رجعت است، «وَ لا يَخافُ عُقْباها» يعنى: امام در رجعت از مثل آنچه در دنيا بر او واقع شده است نمى ترسد.(2)

مؤلف گويد: تأويلى كه در اين حديث وارد شده، از تأويلات دشوار است و مبتنى بر آن است كه خدا داستان هایی كه در قرآن فرموده یا براى هشدار به ترک و یا تذکر به انجام است.

همچنین معلوم است كه آنچه در امتهای گذشته واقع شده مشابه آن در اين امّت واقع مى شود، پس همچنان كه خدا ناقه را

ص: 282


1- سوره فصلت: 17
2- تاویل الآیات: ج2 ص803

براى قوم صالح فرستاد كه نشانه و معجزه اى براى ايشان باشد و از شير آن استفاده کنند ولی ايشان كفران آن نعمت كردند و ناقه را پى کردند و خود را از نعمتهاى دنيا و آخرت محروم كردند، همچنين خدا حضرت امير (عليه السلام) و ساير ائمه (عليهم السلام) را براى اين امّت مقرر کرد كه معجزه حقّانيّت پيامبر باشند و نشانه خدا در ميان مردم باشند و از بركت علوم ايشان بهره مند گردند و به بركت آنها به حيات معنوى جاودانه برسند، ايشان كفران آن نعمت ها کردند و ايشان را شهيد کردند و از بركت ايشان محروم شدند و به عذاب الهى گرفتار شدند و خلفاى جور بر ايشان مسلط شدند، چنانچه در حديث وارد شده كه: جناب امير (عليه السلام) ناقة اللّه است(1)؛ و به اسانيد متواتره منقول است كه: قاتل آن حضرت پى كننده ناقه صالح است؛ و شقى ترين در گذشته، پى كننده ناقه صالح است؛ و شقى ترين در زمان ما، قاتل آن حضرت است(2)، و اگر به اين تحقيق درست توجه شود، بسيارى از احاديث مشكله فهميده می شود.

ابن ماهیار از ابن عباس روايت كرده كه حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: مَثل من در ميان شما مثل آفتاب است، و مثل على مثل ماه است، پس چون آفتاب پنهان شود، به ماه هدايت يابيد.(3)

حبل اللّه و عروه الوثقی

در بيان آن است كه آنها حبل اللّه المتين و عروة الوثقى و امثال اينهايند؛ و در اين باب آيات بسيار است:

ص: 283


1- تاویل الآیات: ج2 ص804
2- کامل الزیارات: ص263
3- تاویل الآیات: ج2 ص806

آيه اول: «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لَا انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»(1) يعنى: «هر كه به طاغوت كافر شود و به خدا ايمان آورد پس همانا به دست آويز محكم چنگ زده است و خدا شنوا و داناست»؛ بدانكه طاغوت را بر شيطان و بت و هر معبودى بغير از خدا و هر پيشوائى در باطل اطلاق مى كنند.

و در بسيارى از روايات و زيارات ائمه (عليهم السلام) از ابوبكر و عمر و عثمان و ساير دشمنان دين به جبت و طاغوت و لات و عزّى تعبير كرده اند، و ابوبكر و عمر را دو صنم(بت) قريش ناميده اند.(2)

از حضرت صادق (عليه السلام) منقول است كه: دشمن ما در كتاب خدا، فحشا و منكر و بغى و اصنام و اوثان و جبت و طاغوت است.(3)

ابن شهرآشوب به سند معتبر از امام باقر (عليه السلام) روايت نموده كه: عروه وثقى، محبت ما اهل بيت است.(4)

در عيون اخبارالرضا از آن حضرت روايت نموده كه حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: هر كه خواهد در كشتى نجات سوار شود و به عروة الوثقى متمسك شود و در حبل متين خدا چنگ زند، پس بعد از من، با علی (عليه السلام) دوستى و با دشمنان او دشمنى كند و از امامان هدايت كننده از فرزندان او پيروى كند.(5)

در كمال الدين روايت شده از امام رضا (عليه السلام) كه فرمود: مائيم حجت هاى خدا در ميان مردم و كلمه تقوى و عروه وثقى.(6)

ص: 284


1- سوره بقره: 256
2- تفسیر عیاشی: ج1 ص246_بصائرالدرجات: ص34
3- تاویل الآیات: ج1 ص19
4- مناقب ابن شهرآشوب: ج4 ص5
5- عیون اخبارالرضا (عليه السلام) : ج1 ص292
6- کمال الدین

در معاني الاخبار از حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) روايت شده كه: هر كه خواهد به عروه وثقى متمسك شود، بايد كه به ولايت برادر من و وصىّ من على بن ابى طالب متمسك شود، همانا هر كه او را دوست دارد و به امامت او اعتقاد داشته باشد، و كسى كه با او دشمنى و عداوت كند نجات نمى يابد.(1)

آيه دوم: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا».(2)«همگی به ریسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد».

آيه سوم: «ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ ما ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ».(3) «ذلت بر ایشان وارد می شود مگر به حبلى از خدا و حبلى از مردم».

عياشى روايت كرده كه: از حضرت امام کاظم (عليه السلام) از تفسير آیه «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً» پرسيدم فرمود: على بن ابى طالب حبل اللّه المتين است، يعنى ريسمان محكم خداست.(4)

امام باقر (عليه السلام) فرمود: آل محمد (عليهم السلام) حبل خدايند كه در اين آيه امر فرموده كه مردم به آنها چنگ زنند.(5)امام باقر (عليه السلام) در تفسير آیه «وَ لا تَفَرَّقُوا» فرمود: خدا مى دانست كه اين امّت بعد از پيامبر خود متفرق شده و اختلاف خواهند كرد، پس ايشان را از پراكنده شدن نهى كرد چنانچه جماعتى كه پيش از ايشان بودند را نهى كرد، پس امر كرد كه بر ولايت آل محمد (عليهم السلام) جمع شده و متفرق نشوند.(6)

ص: 285


1- معانی الاخبار: ص368
2- سوره آل عمران: 103
3- سوره آل عمران: 112
4- تفسیر عیاشی: ج1 ص194
5- تفسیر عیاشی: ج1 ص194
6- تفسیر قمی: ج1 ص108

صافون و مسبحون

در تفسير صافّون و مسبّحون و صاحب مقام معلوم و حمله عرش و سفره كرام برره به ائمه (عليهم السلام) :

خداوند در شأن ملائکه مى فرمايد: «وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ. وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ. وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ»(1)

علی بن ابراهیم به سند معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه: «وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ» در شأن امامان و اوصياء از آل محمد (عليهم السلام) نازل شده است.(2)

ابن ماهیار به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت كرده كه در بعضى از خطبه ها مى فرمود: ما آل محمد نورى بوديم در دور عرش، خدا ما را امر كرد كه او را تسبيح بگوئيم، پس تسبيح گفتيم و فرشتگان به تسبيح ما تسبيح گفتند، پس ما را به زمين فرستاد و امر كرد به تسبيح، پس اهل زمين به تسبيح ماتسبيح گفتند، پس مائيم صافّون و مائيم مسبّحون.(3)

ابن ماهیار نيز به سند معتبر از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده كه: «لِلَّذِينَ آمَنُوا» مراد شيعه محمد و آل محمد (عليهم السلام) است؛ «لِلَّذِينَ تابُوا» مراد کسانی هستند كه از ولايت ابوبكر و عمر و عثمان و بنى اميّه توبه كنند؛ «وَ اتَّبَعُوا سَبِيلَكَ»(4) مراد به سبيل خدا، ولايت على (عليه السلام) است؛ «وَ قِهِمُ السَّيِّئاتِ» يعنى: نگه دار آنها را از ولايت ابوبكر و عمر و عثمان؛ «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا» يعنى بنى اميّه؛ و مراد از ايمان، ولايت على است.(5)

ص: 286


1- سوره صافات: 164_166
2- تفسیر قمی: ج2 ص227
3- تاویل الآیات: ج2 ص501
4- عبارت داخل کروشه از متن عربی روایت اضافه شد.
5- تاویل الآیات: ج2 ص531

در عيون اخبارالرضا (عليه السلام) از آن حضرت روايت كرده كه: مراد از «لِلَّذِينَ آمَنُوا» در اين آيه کسانی هستند كه به ولايت ما ايمان آورده اند؛ و فرمود: فرشتگان، خادمان ما و خادمان شيعيان مايند.(1)

مؤلف گويد: از زيارت ها مانند زيارت جامعه و غير آن و بسيارى از دعاها و احاديث معتبرهظاهر مى شود كه مراد از این آیه، ائمه (عليهم السلام) هستند(2)؛ و اين تأويل دو احتمال دارد:

اول: براى نفى قول کسانی است كه به الوهيّت حضرت امير (عليه السلام) و ساير ائمه (عليهم السلام) قائل بودند با آن كه ائمه (عليهم السلام) زن و فرزند داشتند، پس مراد به عباد مكرمون آنهايند كه ايشان گمان مى كردند كه رحمانند.

دوم: آيه رد قول کسانی است كه ملائكه را فرزندان خدا میدانند، پس فرمود خدا بندگانی گرامى دارد كه آنها را خليفه خود قرار داده، و اين معنى سبب نسبت فرزندى نمى شود، بنا بر اين ممكن است كه مراد خصوص ائمه (عليهم السلام) يا اعم از ايشان و ساير مقرّبان از انبياء و اوصياء و ملائكه باشد.

اهل رضوان و درجات

در تأويل اهل رضوان و درجات به ائمه (عليهم السلام) و اهل سخط و عقوبات به دشمنان ايشان، و در آن چند آيه است:

آيه اول: «أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ كَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ. هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِما يَعْمَلُونَ»(3) يعنى: «آيا

ص: 287


1- عیون اخبارالرضا (عليه السلام) : ج1 ص262
2- کافی: ج8 ص232
3- سوره آل عمران: 162

كسى كه از خشنودى خدا پيروى می كند مانند كسى است كه مورد غضب خدا قرار گرفته، جایگاه شخص مغضوب جهنم است و جهنم بد جایگاهی است، و بندگانِ مورد خوشنودی خدا، نزد او صاحب درجه هستند و خدا به آنچه انجام می دهند بينا است».

كلينى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده: آنها كه از رضاى خدا پیروی كرده اند ائمه (عليهم السلام) هستند، بخدا سوگند جایگاه مؤمنین در دنیا و آخرت به سبب ولايت و دوستى ما بیشتر می شود.(1)

به روايت عياشى فرمود: بخدا سوگند آنها كه مورد غضب خدا هستند، کسانی هستند كه حقّ على بن ابى طالب (عليه السلام) و حقّ ما اهل بيت را انكار كردند و به اين سبب مستحق غضب و سخط الهى شده اند.(2)

آيه دوم: «ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ»(3) يعنى: «آنكه در وقت مردن، ملائكه بر رو و بر پشت آنها مى زنند چرا که آنها از چیزی پيروى كردند كه خدا را به خشم آورده و چيزى كه موجب خشنودى خداست را مکروه دانستند پس خدا ثواب عملشان را باطل کرد».

ابن ماهیار از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده در تفسير آیه «كَرِهُوا رِضْوانَهُ» يعنى: از على (عليه السلام) و ولايت او كراهت داشتند، و على (عليه السلام) مورد رضایت خدا و رسول او بود و خدا به ولايت او در روز بدر و حنين امر فرمود و در بطن نخله و در روز ترويه و جحفه و در غدير خم در شأن آن حضرت بيست و دو آيه نازل شد.(4)

ص: 288


1- کافی: ج1 ص430
2- تفسیر عیاشی: ج1 ص205
3- سوره محمد: 28
4- تاویل الآیات: ج2 ص589

علی بن ابراهیم روايت كرده است در تفسير اين آيه كه: پیروی از چيزى كه خدا را به خشم میآورد، ولايت و دوستى ابوبكر و عمر و آنها كه بر حضرت امير (عليه السلام) ستم كردند، پس خدا ثواب هر عمل خيرى كه كرده بودند را حبط و باطل کرد.(1)

آيه سوّم: «لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ»(2) يعنى: «بتحقيق كه خدا از مؤمنان در وقتى كه در زير درخت با تو بيعت كردند راضى شد».

جابر از حضرت باقر (عليه السلام) پرسید: آن جماعت كه در آن وقت بيعت كردند چند نفر بودند؟ فرمود: هزار و دويست نفر بودند. پرسيد: آيا على (عليه السلام) در ميان آنها بود؟ فرمود: بله سيّد و اشرف آنها بود.(3)

مولف گوید: اين آيه به بيعت رضوان كه در عمره حديبيه واقع شد، اشاره دارد که حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) به قصد عمره رفته بودند ولی كفار قريش مانع شدند و حضرت، عثمان را به نزد آنها فرستاد و آنها او را زندانی كردند، حضرت اصحاب خود را در زير درختی جمع كردند و از ايشان بيعت گرفتند كه با كافران قريش بجنگند و فرار نکنند، پس اين آيه نازل شد.(4) و چون فرمود: خدا از مومنین راضى شد، پس منافقین مانند ابوبكر و عمر و اشباه آنها در آیه داخل نيستند.

همچنین در همين سوره فرمود: «فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً»(5)يعنى: «هر كس بيعت

ص: 289


1- تفسیر قمی: ج2 ص309
2- سوره فتح: 18
3- تاویل الآیات: ج2 ص595
4- مجمع البیان: ج5 ص116
5- سوره فتح: 10

بشكند پس ضررش به خودش می رسد، و هر كس به عهدى كه با خدا بسته وفا کند پس بزودى خدا به او پاداش بزرگی می دهد».

علی بن ابراهیم گفته: اين آيه بعد از آیه «لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ» نازل شده است، پس خشنودى خدا از ايشان مشروط به آن است که پیمان را نشكنند(1)؛ پس آنها كه پيمان را شكسته و حق اهل بيت (عليهم السلام) را غصب كردند و بيعت روز غدير را شكستند و نص رسول را انکار کردند، كافر شده و در آيه رضوان داخل نيستند.

انسان

در احاديث معتبره وارد شده كه: مراد از انسان در آيه: «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها. وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها. وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها. يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها. بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحى لَها»(2) حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) است كه در قيامت از زمين سؤال مى كند و زمين خبرهاى خود را به وحى و الهام خدا مى گويد.(3)

بحر و لولو و مرجان

در تأويل بحر و لؤلؤ و مرجان به اهل بیت (عليهم السلام) :

خداوند فرمود: «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ. بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ. فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ. يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ»(4) يعنى: «دو دريا باهم ملاقات كردند و ميان ايشان فاصله قرار داد كه بر يكديگر زيادتى نكنند، پس به كداميك از نعمت هاى پروردگار خود تكذيب مى كنيد اى گروه جنيان و

ص: 290


1- تفسیر قمی: ج2 ص315
2- سوره زلزله: 1_5
3- تفسیر قمی: ج2 ص433
4- سوره رحمن: 19_22

آدميان؟! از اين دو دريا مرواريد و مرجان بيرون مى آيد».

و در تأويل اين آيات احاديث بسيار وارد شده از طريق عامه و خاصه چنانچه ثعلبى كه از معتبران مفسران عامه است روايت كرده از سفيان ثورى و ابن جبير كه:

دو دريا، على و فاطمه (عليهما السلام) ؛ و برزخ، محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) ؛ و لؤلؤ و مرجان، حسن و حسين (عليهما السلام) هستند.(1)

مؤلفگويد: در بعضی از احاديث كه حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) مذكور نيست، ممكن است كه مراد از برزخ در آن روایات، عصمت آن دو بزرگوار باشد.

ماء معین و قصر مشید و سحاب

در تأويل ماء معين و بئر معطله و قصر مشيد و سحاب و مطر و ظل و فواكه و ساير منافع ظاهره است به ائمه (عليهم السلام) و علوم و بركات ايشان و آيات در اين باب بسيار است:

آيه اول: «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِماءٍ مَعِينٍ»(2) يعنى: «بگو خبر دهيد كه اگر صبح كنید در حالی که آب در زمين فرو رفته، پس چه کسی براى شما آبى جارى می کند؟».

از حضرت رضا (عليه السلام) روايت شده كه در تأويل اين آيه فرمود: آب، درهاى بسوى خدا هستند، و ائمه (عليهم السلام) درهاى بسمت خدا هستند كه خدا ميان خود و بندگان قرار داده، و آب جارى كنايه از علم امام است.(3)

ص: 291


1- احقاق الحق: ج9 ص107
2- سوره ملک: 30
3- تفسیر قمی: ج2 ص379

بیان: آب را كنايه از علم گرفته اند زیرا چنانكه آب باعث حيات بدن است، همچنين علمى كه از ائمه (عليهم السلام) به شيعيان رسيده باعث حيات روح ايشان است، و اين اولى است به منت گذاشتن زيرا كه آب سبب حيات چند روزه دنيا است و علم موجب حيات ابدى آخرت است، و اين بطن آيه است و منافات با ظاهر آيه ندارد، و هر دو مراد است و قرآن مجيد هفت بطن دارد.

آيه دوم: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً»(1) يعنى «اگر بر راه حق مستقيم باشند و بسوى راه های باطل نروند، هرآينه به ايشان آب بسيار مى نوشانیم».

در كافى از امام جواد (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: يعنى اگر بر راه ولايت و محبت و اعتقاد امامت على بن ابى طالب (عليه السلام) و اوصياى او مستقيم بمانند، به دله اى ايشان زلال ايمان را مى نوشانیم.(2)

آيه سوم: «فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها وَ هِيَ ظالِمَةٌ فَهِيَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ»(3) يعنى «شهرهایی كه اهل آن را هلاك کردیم، پس ديوارها و سقف های آن فرود آمد، و چاه كه معطل گرديد به هلاك شدن اهل آنها، و چه بسيار قصرهاى محكم كه بى صاحب و خراب ماند».

ابن بابویه به سندهاى معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه: چاه معطل، امام خاموش است - كه غصب حقّ او كرده اند و او از ترس مخالفان نمی تواند امامت خود را اظهار كند، ولی هر كس بخواهد میتواند از آن چشمه علم و حكمت نفع ببرد- و قصر محكم، امام سخن گو است - كه بى تقيه و خوف مى تواند سخن

ص: 292


1- سوره جن: 16
2- کافی: ج1 ص419
3- سوره حج: 45

بگوید و آشکار ادعای امامت كند. غالبا بر امامى كه هنوز نوبت امامت او نرسيده امام صامت اطلاق مى كنند، و بر كسى كه امام شده امام ناطق اطلاق می کنند-.(1)

به سند ديگر روايت شده كه: قصر محكم، حضرت امير (عليه السلام) است؛ و بئر معطله، حضرت فاطمه (عليها السلام) و امامان از فرزندان او كه از ملك و پادشاهى معطل شده و ديگران حقّ ايشان را غصب كرده اند.(2)

مولف گوید: تأويلاتى كه در اين اخبار وارد شده؛ ممكن است كه مراد از هلاك اهل شهر، هلاك معنوى باشد يعنى گمراهى ايشان كه از امام صامت و امام ناطق نفع نمیبرند؛ اين تأويلات مبتنى بر تشبيه حيات معنوى به حيات صورى و تشبيه فواید روحاني به فواید جسماني است.

آيه چهارم: «وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِداً»(3) يعنى: «شهرى كه خاكش پاكيزه و نيكوست از آن به اذن خدا گیاه بيرون مى آيد و آن شهرى كه زمين آن خبيث و شوره زار وسنگستان باشد از آن گیاه بيرون نمى آيد مگر اندكى».

علی بن ابراهیم روايت كرده كه: شهر پاکیزه، مثلى است براى ائمه (عليهم السلام) كه علم ايشان به وحی الهی حاصل مى شود، و شهر خبيث، مثلى است براى دشمنان ايشان كه علوم ايشان خبيث و باطل است.(4)

آيه پنجم: «وَ أَصْحابُ الْيَمِينِ ما أَصْحابُ الْيَمِينِ. فِي سِدْرٍ مَخْضُودٍ. وَ

ص: 293


1- معانی الاخبار: ص111
2- معانی الاخبار: ص111
3- سوره اعراف: 58
4- تفسیر قمی: ج1 ص236

طَلْحٍ مَنْضُودٍ. وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ. وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ. وَ فاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ. لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ. وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ»(1) يعنى: «اصحاب یمین اصحاب با بركتی هستند که در کنار درختان سدر بیخار، و درختان موز كه ميوه شان از بالا تا پائين بر روى يكديگر بافته شده باشد، و سايه اى كشيده شده مانند هواى ما بين طلوع صبح تا طلوع آفتاب، و در کنار آبشار، و ميوه هاى بسيار كه هيچ وقت تمام نمی شود و در کنار فرش هاى بلند شده و بر روى هم افتاده قرار دارند».

بصائرالدرجات از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه: اينها كنايه است از امام (عليه السلام) و علومى كه به مردم مى رسد.(2)

مولف گوید: مراد این است كه این گونه نیست كه بهشت مؤمنین منحصر در بهشت آخرت باشد، بلكه مؤمنین در دنيا نيز از بركات ائمه (عليهم السلام) بهره مند می شوند؛ و آن برکات سایه حمايت و رأفت و شفقت ايشان كه بر سر شيعيان كشيده شده است و آب جارى علوم و معارف ايشان است كه نفوس و ارواح مؤمنین به سبب آنها زنده مى شود، و ميوه هاى بسيار از انواع حكم و معارف ايشان كه هرگز تمام نمی شود، «وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ» آداب و اخلاق نیکوی ايشان است كه به سبب آن مؤدب مى شوند و لذت مى برند.

آيه ششم: آیات سوره «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ»

در تأويل اين سوره احاديث غريبه وارد شده است چنانچه على بن ابراهيم روايت نموده كه: تين، حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) است؛ و زيتون، حضرت امير (عليه السلام) و طور سينين، حسن و حسين (عليهما السلام) و بلد امين، ائمه (عليهم السلام) هستند، و مراد به انسان در اين سوره، ابوبكر است كه به اسفل دركات جهنم مى رود؛ «و الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»

ص: 294


1- سوره واقعه: 27-34
2- بصائرالدرجات: ص505

مصداقش حضرت امير (عليه السلام) است؛ «فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ» يعنى: خدا در بخشش ثواب منت نمى گذارد. پس چه چيز سبب می شود که امامت حضرت امير (عليه السلام) را انکار کنند!(1)

ابن ماهیار به سند بسيار روايت كرده كه: تين و زيتون، حسنين (عليهما السلام) ؛ و طور سينين، على (عليه السلام) ؛ و بلد امين، سيّدالمرسلين (صلی اللّه عليه وآله وسلم) است چرا كه هر كس از او اطاعت كند، از عذاب خدا ايمن است؛ «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ» مراد ابوبكر است كه خدا از او پيمان پیروی از توحید، نبوت و امامت گرفت، و به ظاهر به همه اقرار كرد، پس چون حقّ آل محمد (عليهم السلام) را غصب كرده و به ايشان ظلم کرد، به درك اسفل جهنم رفت؛ «الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»، اميرالمؤمنين (عليه السلام) و شیعیان او هستند؛ «فَما يُكَذِّبُكَ بعد بالدین» حضرت فرمود: یعنی تکذیب ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) .(2)

مولف گوید: تأويلى كه در اين اخبار وارد شده بنحو استعاره و تمثیل است؛ انجیر به امام حسن (عليه السلام) تفسیر شده چرا كه آن جزو لذيذترين و پاكيزه ترين ميوه هاست؛ و در روايتى وارد شده كه از ميوه هاى بهشت است و منافع و فوايد بسيار دارد(3)، چنانچه آن حضرت از ميوه هاى بهشت متولد شده است و علوم و حكمت ها كه از آن حضرت به مردم مى رسد باعث تغذيه و تقويت روح شيعيان مى شود؛ و زيتون به امام حسين (عليه السلام) تفسیر شده به سبب فوایدی كه در آن وجود دارد؛ از آن روغن لطيفى بدست می آید كه ظلمت ها از آن برطرف مى شود و فوايد زیادی در دفع دردهاى

ص: 295


1- تفسیر قمی: ج2 ص429
2- تاویل الآیات: ج2 ص813
3- مکارم الاخلاق: ص173

جسمانى دارد چنانچه آن حضرت ميوه دل مقرّبان است و علوم آن حضرت قوّت دلهاى مؤمنان است و انوار امامت در اولاد مطهر او قرار دارد، و به نور او و اولاد بزرگوار او مقرّبان هدايت يافته اند، و در تأويل آيه نور بیان شد كه خدا نور ايشان را به درخت زيتون مثال زده است؛ اینکه اسم طور را به حضرت امير (عليه السلام) تفسیر کرد؛ چند وجه دارد:اول: خدا فضيلت او و اهل بيت و شيعيان او را براى حضرت موسى (عليه السلام) در آن كوه وحى نموده چنانچه در اخبار بسيار وارد شده است.(1)

دوم: آن حضرت در بزرگی شأن و استقامت در امر دين و حلم به كوه ثابت شبيه است، چنانچه خضر (عليه السلام) به آن حضرت خطاب كرد: «كنت كالجبل لا تحرّكه العواصف»(2) يعنى: در امر دين مانند كوه بودی كه بادهاى تند تو را به حركت نياورد، و همچنين تو در فتنه هاى بزرگ از جا بدر نرفتی و در يقين ثابت قدم بودى.

سوم: چنانچه كوه ها ميخ هاى زمين هستند كه باعث عدم تزلزل و ثبات و استقرار آن مى گردند، همچنين آن حضرت (عليه السلام) و ائمه (عليهم السلام) از ذرّيّه آن حضرت تا در زمينند به بركت ايشان زمين مستقر است، چنانچه در احاديث بسيار وارد شده كه: اگر يك ساعت امام در زمين نباشد هرآينه سرنگون شود.(3)

ص: 296


1- تفسیر امام عسکری: ص266
2- کافی: ج1 ص455
3- بصائرالدرجات: ص488

و خاصه و عامه نقل كرده اند كه: حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: على (عليه السلام) عالِم و ميخ زمين است كه به او ساكن مى گردد.(1)

چهارم: آن حضرت محل فرود انوار الهى است چنانچه طور چنين بود.

پنجم: حسنین (عليهما السلام) كه تين و زيتون عبارت از ايشان است از آن حضرت بهم رسيده اند،چنانكه بهترين اصناف آن دو ميوه از آن كوه بهم مى رسد.

و بلد امين را كنايه از حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) گرفته اند به چندين وجه:

اول: آن حضرت صاحب مكّه است، و شرف آن شهر به آن حضرت است.

دوم: آن حضرت نسبت به ساير انبياء مانند مكه است نسبت به ساير شهرها.

سوم: هر كه به آن حضرت و اهل بيت او ايمان آورد و در بيت الحرامِ ولايت ايشان داخل شود، از ضلالت دنيا و عذاب آخرت ايمن می شود، چنانكه هر كه داخل مكه شود از مکان های ترسناک دنيا ايمن است، و اگر با ايمان داخل شود از ترس های هر دو جهان ايمن است.

چهارم: حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: منم مدينه علم و على درگاه آن است.(2)

و امّا تأويل انسان به نسناسِ ابوبكر، ممكن است كه سبب نزول او باشد اگر چه آيه عام است، يا آن كه در اين مقام چون کامل ترین فرد در شقاوت و بازگشتن به اسفل سافلين جهنم بود و باعث شقاوت ساير

ص: 297


1- کتاب سلیم بن قیس: ص105
2- امالی شیخ طوسی: ص559

اشقياى اين امّت شده، به او تفسیر کردهاند، چنانچه «الَّذِينَ آمَنُوا» را به اميرالمؤمنين (عليه السلام) تفسیر کردهاند به اين جهت كه مورد نزول آيه و کامل ترین فرد آن و سبب هدایت ديگران به صفت ايمان بود.

نحل

در بيان تأويل نحل به ائمه (عليهم السلام) :ديلمى از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده در تفسير آيه «وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ» فرمود: اين آيه در شأن ما نازل شده است و ما را تشبيه به نحل كرده است؛ و مائيم كه به امر خدا در زمين مستقر شده ايم؛ و كوهها، شيعيان ما هستند؛ و شجر، زنان مؤمنه اند.(1)

مولف گوید: قبلا بیان شد كه آنچه در آیات قرآن در منفعت زندگی ظاهری و لذت های صوری وارد شده در تفسیر، اشاره به زندگی ابدی آخرت و لذت های معنوی دارد؛ مانند تفسیر آب به علم، و نور به حكمت، پس تشبیه نحل به حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و ائمه (عليهم السلام) بعید نيست، چرا که همانگونه که زنبور شیرینی گل ها را جمع مى كند و عسل شیرین درست می کند که سبب شفاى دردها مى شود و در مکان های مختلف خانه درست مى كند و شیوه زندگی آنها سرمشق انسان است، همچنين پيشوايان دين اشرف حقايق و معارف را براى شيعيان به وحى و الهام الهى دریافت مى كنند و بر شیعیان به قدر قابليت می بخشند و لذت های معنوی به مردم مى رسانند و شيعيان دردهاى روحانى و مریضی های نفسانى خود را كه جهالت و ضلالت است به آن دوا مى كنند.

ص: 298


1- تاویل الآیات: ج1 ص256

همچنین ائمه (عليهم السلام) به اعتبار ظلم و ستم مخالفان، علوم حقّه خود را مخفی کرده و تنها شيعيان از آن بهره میبرند، مشابه زنبور كه عسل خود را از ساير حيوانات پنهان می کنند و خانه هاى خود را در مکان هایی که از ضرر آنها دور باشد می سازند.

چنانچه از حضرت صادق (عليه السلام) منقول كه: بر دين خود بترسید و آن را با تقیه پنهان کنید،همانا ايمان ندارد كسى كه تقيه نمى كند، شما در ميان مردم مانند زنبور عسل در ميان پرندگان هستید، اگر پرندگان بدانند كه چه چيز در شكم آن زنبورها هست يكى را زنده نخواهند گذاشت و همه را می خورند، همچنين اگر سنّيان بدانند كه چه چيز در سينه شما است و ما اهل بيت را دوست داريد، هرآينه با زبان هاى خود شما را می خورند و در آشكار و پنهان شما را اذيت می کنند، خدا رحمت كند كسى را كه ولايت ما را ضبط و پنهان دارد.(1)

متوسمون

در بيان آن كه اهل بیت (عليهم السلام) متوسّمون هستند که به هر كس نظر كنند ايمان و نفاق او را مى دانند و ايشانند آنان كه خدا مى فرمايد: «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ»(2).

كلينى از ائمه (عليهم السلام) روایت کرده كه: مائيم متوسّمون، و راه بهشت در ما مقيم و ثابت است.(3)

و به روايت ديگر: راه استوار خدا، امامت و خلافت است كه تا روز قیامت در ائمه (عليهم السلام) ثابت است.(4)

ص: 299


1- محاسن: ج1 ص401
2- سوره حجر: 75
3- کافی: ج1 ص218
4- کافی: ج1 ص218

خلاصه درس:

نعمت و نعیم در آیات قرآن به اهل بیت (عليهم السلام) و ولایت ایشان تفسیر شده، به عبارتی می توان گفت: ولایت ایشان بزرگترین نعمت الهی بر بندگان است.

خورشید، ماه و ستارگان در قرآن به ائمه (عليهم السلام) تفسیر شده است.

ریسمان و دستآویز محکم خداوند در قرآن به اهل بیت (عليهم السلام) تفسیر میشود.

در بسيارى از روايات و زيارات از ابوبكر و عمر و عثمان و ساير دشمنان دين به جبت و طاغوت و لات و عزّى تعبير كرده اند، و ابوبكر و عمر را دو بت قريش ناميده اند.

تسبیح گویان، اطاعت کنندگان اوامر خداوند و صاحبان مقام معلوم در قرآن، اهل بیت (عليهم السلام) هستند.

ص: 300

اهل رضوان و خشنودی خدا و صاحبان درجات اهل بیت (عليهم السلام) هستند و اهل گناه و صاحبان عقوبت و عذاب دشمنان ایشان هستند.

مراد از دریا و مروارید و مرجان در قرآن، اهل بیت (عليهم السلام) هستند.

آب جاری، چاه پرآب، قصر محکم، ابر، باران و میوه و ساير منافع در قرآن به ائمه (عليهم السلام) و علوم و بركات ايشان، تفسیر شده است.

زنبور عسل در قرآن به ائمه (عليهم السلام) تفسیر شده، چرا که پيشوايان دين اشرف حقايق و معارف را براى شيعيان به وحى و الهام الهى دریافت کرده و بر شیعیان به قدر قابليت می بخشند و لذت های معنوی به مردم مى رسانند و شيعيان دردهاى روحانى و مریضی های نفسانى خود را كه جهالت و ضلالت است به آن دوا مى كنند. همچنین ائمه (عليهم السلام) به اعتبار ظلم و ستم مخالفان، علوم حقّه خود را مخفی کرده و تنها شيعيان از آن بهره می برند.

اهل بیت (عليهم السلام) متوسّمون هستند چرا که امامت تا روز قیامت در ایشان استوار است، همچنین به هر كس نظر كنند ايمان و نفاق او را مى دانند.

ص: 301

پرسش درس دوازدهم:

1. مراد از «نعمت» و «کفر» در آیه «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ. جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرار» را بیان کنید؟

2. با توجه به «آیه ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيم» در قیامت سوال از چه نعمتی می شود؟

3. مراد از «نعمت ظاهره» و «نعمت باطنه» در آیه «وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَة» را بیان کنید؟

4. مراد از دو نعمت در آیه «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان» را بیان کنید؟

5. تفسیر آیه «فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون» را باتوجه به فرمایش امام صادق (عليه السلام) و توضیح مصنف بیان کنید؟

6. مراد از «فضل خدا» و «رحمت خدا» در آیات «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُون» چیست؟

7. مراد از «کفر» و «شکر» را در آیه «وَ لا يَرْضى لِعِبادِهِ الْكُفْرَ وَ إِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُم» بیان کنید؟

8. مراد از «رزق» و «تکذیب آن» در آیه «وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُون» چیست؟9. مراد از «سماء» و «طارق» و «نجم» در آیه «وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ. وَ ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ. النَّجْمُ الثَّاقِب» چیست؟ توضیح مصنف را بیان کنید؟

10. مراد از آیات «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ. الْجَوارِ الْكُنَّس.وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَس.وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّس» را بر اساس روایت امیرالمومنین (عليه السلام) را بیان کنید؟

11. مراد از «طاغوت» و «عروة الوثقی» در آیه «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لَا انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيم» را بیان کنید؟

ص: 302

12. اسامی دشمنان در کتاب قرآن را با توجه به فرمایش امام صادق (عليه السلام) بیان کنید؟

13. مراد از «حبل» در آیات «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» و «ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ ما ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاس» را بیان کنید؟

14. مراد از «له مقام معلوم» و «صافون» در آیه «وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ. وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ. وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُون» را بیان کنید؟

15. توضیح مصنف در خصوص آیه «لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَة» را بیان کنید؟

16. توضیح مصنف در تفسیر «آب» به «علم» را بیان کنید؟17. مراد از «ماء غدق» در آیه «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً» را بیان کنید؟

18. «وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِدا» مراد از «بلد طیب» و «الذی خبث» را بیان کنید؟

19. توضیح مصنف در خصوص تفسیر نحل به اهل بیت (عليهم السلام) ، را بیان کنید؟

20. مراد از «متوسّمون» در آیه «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِين» را بیان کنید؟

ص: 303

ص: 304

درس سیزدهم: فضائل اهل بیت (عليهم السلام) 4

اشاره

امام و امت

سلم و استسلام

کلمه و کلام

حرمتهای الهی

عدل و معروف و احسان و قسط و میزان

جنب اللّه و وجه اللّه و ید اللّه

صبر و مرابطه و عسر و یسر

ص: 305

ص: 306

درس سیزدهم: فضائل اهل بیت (عليهم السلام) در قرآن و حدیث4

«در این درس با برخی مقامات اهل بیت (عليهم السلام) در آیات قرآن و احادیث معصومین (عليهم السلام) آشنا می شویم.»

امام و امت

در تأويل آياتی كه مشتملند بر امام و امّت در شأن ائمه (عليهم السلام)

آیه اول: «وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً»(1) يعنى: «کسانی که مى گويند: پروردگارا! همسران و فرزندانمان را مایه روشنی چشم ما قرار بده، و ما را پیشوای پرهیزکاران گردان»، حضرت فرمود: ما اهل بيت پيشواى متّقيان هستیم.(2)

ص: 307


1- سوره فرقان: 74
2- تفسیر قمی: ج2 ص117

علی بن ابراهیم روایت کرده که: مصداق «ازواجنا» حضرت خديجه (عليها السلام) است؛ و «ذرّيّاتنا» حضرت فاطمه (عليها السلام) ، و «قرة اعين» حسن و حسين (عليهما السلام) ، «و اجعلنا للمتقين اماما» على بن ابى طالب (عليه السلام) است.(1)

ابن ماهیار از ابن عباس روايت كرده است كه: اين آيه در شأن على (عليه السلام) نازل شده؛ و از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده كه حضرت مجموع آيه را تلاوت نموده فرمودند: يعنى خدا ما راهادی قرار داده و مردم به سبب ما هدايت يابند و اين آيه مخصوص آل محمد (عليهم السلام) است.(2)

آیه دوم: «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(3) يعنى: «جمعی از میان شما باید دعوت به نیکی و امر به معروف و نهی از منکر کنند، و رستگاران آنها هستند».

علی بن ابراهیم روايت كرده از حضرت باقر (عليه السلام) كه: اين آيه در شأن آل محمد (عليهم السلام) و پیروان ایشان است كه مردم را بسوى خير و دين حق مى خوانند و امر به معروف و نهى از منكر مى کنند.(4)

آیه سوم: «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ»(5) يعنى: «شما بهترین امتی هستید که برای هدایت مردم آفریده شدید، امر به معروف و نهی از منکر میکنید و به خدا ایمان دارید».

علی بن ابراهیم از ابن سنان روايت كرده كه: من اين آيه را نزد حضرت صادق (عليه السلام) خواندم، حضرت فرمود: اين امّت چگونه بهترين امّت هستند در حالی كه اميرالمؤمنين و امام حسن و امام

ص: 308


1- تفسیر قمی: ج2 ص117
2- تاویل الآیات: ج1 ص384
3- سوره آل عمران: 104
4- تفسیر قمی: ج1 ص108
5- سوره آل عمران: 110

حسين (عليهم السلام) را مى كشند؟، شخصى گفت: فداى تو شوم پس آيه چگونه نازل شده؟ فرمود: چنين نازل شده «كنتم خير ائمة اخرجت للناس» يعنى: شما بهترين امامان هستید كه براى هدایت مردم آفریده شدید؛ سپس فرمود: نمى بينى كه بعد ازاين ايشان را به اوصافى كه كار امامان است مدح كرده است.(1)

مؤلف گويد: از اين احاديث شريفه ظاهر شد كه خواه «انتم» باشد و خواه «كنتم»؛ و خواه «خير ائمة» و خواه «خير امّة»، خطاب به اهل بيت (عليهم السلام) است و مراد ايشانند، و اگر خطاب به جميع امّت باشد باز به سبب وجود ايشان در ميان امّت است، و از سياق آيات معلوم است كه هر فاجری از اين امّت مراد نيست.

آیه چهارم: «وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ»(2) يعنى: «این است امت شما که همگی امت واحدی هستید، و من پروردگار شما هستم، پس از عذاب من بپرهیزید».

ابن ماهیار از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده كه: مراد از امّت، آل محمد (عليهم السلام) هستند.(3)

آیه پنجم: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ»(4) يعنى: «از آنان پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت میکنند، چون شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند».

و در جاى ديگر بعد از ذكر فرعون و لشكرهاى او مى فرمايد: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لايُنْصَرُونَ.»(5) يعنى: «آنان

ص: 309


1- تفسیر قمی: ج1 ص110
2- سوره مومنون: 52
3- تاویل الآیات: ج1 ص353
4- سوره سجده: 24
5- سوره قصص: 41و42

پیشوایانی هستند که به جهنم دعوت می کنند، روز رستاخیز یاری نخواهند شد».

علی بن ابراهیم از حضرت باقر و صادق (عليهما السلام) روايت كرده كه: امام در كتاب خدا دو امام است، زيرا كه فرموده: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا»(1) فرمود: يعنى مردم به امر ما هدايت مى كنند نه به امر مردم و مقدّم مى دارند امر خدا را پيش از امر خود و حكم خدا را پيش از حكم خود، و در جاى ديگر فرموده: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» يعنى: پيشوايان كفر و ضلالت امر و حکم خود را بر امر و حکم خدا مقدّم مى دارند، بر خلاف كتاب خدا و به خواهش خود حكم مى كنند.(2)

ابن ماهیار از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده که در تفسير آیه «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» فرمود: اين آيه در شأن امامان از فرزندان فاطمه (عليها السلام) نازل شده و مخصوص ايشان است و مردم را به امر خدا هدايت مى كنند.(3)

مؤلف گويد: در اين باب احاديث بسيار است، و آنچه ذكر كرديم براى صاحبان يقين كافى است. اگر اشکال شود كه آيه اول بعد از نام موسى (عليه السلام) و بنى اسرائيل وارد شده و شبيه به آن در دو جای ديگر بعد از نام اسحاق و يعقوب (عليهما السلام) و ساير انبياء (عليهم السلام) وارد شده، وآيه دوم بعد از ذكر فرعون و سربازان او واقع شده، پس چگونه آیه اول به اهل بيت (عليهم السلام) و آیه دوم به دشمنان ايشان تفسیر شده است؟

جواب آن است كه: مكرر بیان شد كه خداوند قصه های گذشتگان را براى آن در قرآن یاد مى کند تا مردم را به آن موعظه

ص: 310


1- سوره سجده: 24
2- تفسیر قمی: ج2 ص171
3- تاویل الآیات: ج2 ص444

کرده و مشابه آن را در اين امّت جارى کند، پس ظاهر آيه در مورد گذشتگان و باطن آيه در شأن مشابه ايشان در اين امّت است، نظير انبياى بنى اسرائيل، در اين امّت حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و امامان بعد از او هستند، و نظير فرعون و هامان و قارون و نمرود و اشباه ايشان از اين امّت ابوبكر و عمر و عثمان و ساير خلفاى جور و اعداى اهل بيت (عليهم السلام) هستند؛ لذا وارد شده كه: فرعون و هامان و قارون، ابوبكر و عمر و عثمانند، و عمر سامرى اين امّت و ابوبكر عجل اين امّت است، و در آيات قرآن بسيار است كه اولِ آيه در شأن كسى و آخرِ آيه در شأن ديگرى است.

آیه ششم: «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً»(1) يعنى: « شما را امّت ميانه قرار دادیم تا گواه بر مردم باشید».

در احاديث بسيار از ائمه (عليهم السلام) منقول است كه: مائيم امّت وسط و مائيم گواهان خدا بر خلق او و حجت خدا در زمين او.(2)

آیه هفتم: «وَ كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ»(3) يعنى: «و همه چيز را در پيشواى بيان كننده احصا كردیم»؛ در احاديث بسيار از ائمه (عليهم السلام) منقولاست كه: امام مبين، على بن ابى طالب (عليه السلام) است كه خدا علم همه چيز را در او جا داده است.(4)

در معاني الاخبار از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده كه: چون اين آيه بر حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) نازل شد، ابوبكر و عمر برخاستند و سؤال كردند كه: يا رسول اللّه! آيا امام مبين، تورات است؟ فرمود: نه،

ص: 311


1- سور143
2- بصائرالدرجات: ص82
3- سوره یس: 12
4- تفسیر قمی: ج2 ص212

گفتند: انجيل است؟ فرمود: نه، گفتند: قرآن است؟ فرمود: نه، در آن وقت اميرالمومنین (عليه السلام) حاضر شد، حضرت فرمود: اين است آن امامى كه خدا همه چيز را در او احصا كرده است.(1)

سلم و استسلام

در تفسیر سلم و استسلام به ائمه (عليهم السلام) و شيعيان ايشان و در آن چند آيه است:

آیه اول: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ»(2) يعنى: «اى کسانی كه ايمان آورديد! در انقیاد داخل شده و از گام هاى شيطان، پیروی نکنید. همانا او دشمن آشكار شماست».

عياشى روايت نموده کرده كه: سلم، ولايت على بن ابى طالب (عليه السلام) و امامان و اوصياى بعد از او و معرفت و اقرار به امامت ايشان است؛ و خطوات شيطان و اللّه ولايت ابوبكر و عمر و عثمان است.(3)

مولف گوید: بر اساس این تفسیر، مخاطب آیه کسانی هستند كه ايمان به خدا و رسول دارند وبه اطاعت از ایشان در آنچه مى فرمايند امر شدهاند و مهمترین چیزی که به آن دعوت شدهاند، ولايت اهل بيت (عليهم السلام) است كه شرط قبولی عبادات و درب ورودی علم به آنهاست؛ يا مخاطب منافقانی هستند كه به ظاهر ادعای ايمان داشتند و در باطن انكار امامت حضرت امير (عليه السلام) و ساير فرموده هاى آن حضرت مى كردند كه در باطن ايمان به همه آنها نياوردند و مهم ترین آنها ولايت بود.

ص: 312


1- معانی الاخبار: ص95
2- سوره بقره: 208
3- تفسیر عیاشی: ج1 ص102

آیه دوم: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ»(1) يعنى: «خدا مردی را مثال زده که در او نزاع و اختلاف است و مردی که تسلیم یک نفر است آيا این دو يكسانند؟ ستايش مخصوص خداست ولی بیشتر آنان نمى دانند»

در معاني الاخبار وارد شده كه: اين مثلى است كه خدا براى اميرالمؤمنين (عليه السلام) و دشمنان او زده است.(2)

به دو وجه:

اول: آن كه «رَجُلًا فِيهِ شُرَكاءُ» ابوبكر است كه پیروان او بر آراى مختلفند و چون امام ايشان بر حق نيست فرقه هاى مختلف شده اند، و «رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ» شيعيان اميرالمؤمنين (عليه السلام) هستند كه چون امام ايشان بر حق است و علم او از جانب خداست همه تابع اويند و به يك طريقه اند.دوم: آن كه رجل اول مثل ابوبكر و امثال اوست كه پیرو حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) نبودند و پیرو شيطان و اهواى باطله خود بودند؛ و رجل دوم اميرالمؤمنين (عليه السلام) است كه در همه امور پیرو حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) بود، چنانچه حسكانى روايت كرده كه حضرت امير (عليه السلام) فرمود: منم آن رجل كه سالم بودم براى رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) .(3)

و در حديث ديگر فرمود كه: يك نام من در قرآن «سلم» است.(4)

آیه سوم: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ

ص: 313


1- سوره زمر: 29
2- معانی الاخبار: ص60
3- شواهد التنزیل: ج2 ص176
4- معانی الاخبار: ص59

الْعَلِيمُ»(1) يعنى: «و اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآی، و بر خدا توكل كن، كه او شنوا و داناست».

كلينى به سند معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه: سلم، داخل شدن در امر ماست(2) يعنى قبول كردن امامت ائمه (عليهم السلام) .

مؤلف گويد: در نتیجه ضمير به منافقان بر می گردد، يعنى اگر ايشان به ظاهر قبول امامت اميرالمؤمنين (عليه السلام) بكنند از ايشان قبول كن هر چند میدانى كه در دل منافقند و در مقام حيله و مكرند.

کلمه و کلام

در بيان آن كه كلمه و كلمات در قرآن مجيد به اهل بيت (عليهم السلام) و ولايت ايشان تفسیر شده و آيات در اين مقام بسيار است:آیه اول: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»(3) خداوند اين سخن را بعد از قصه ابراهيم (عليه السلام) فرموده است، يعنى: و خدا كلمه توحيد را در فرزندان ابراهيم قرار داد، يعنى هميشه در فرزندان او اهل توحيد است كه خدا را به يگانگى بپرستند و مردم را به يگانگى خدا دعوت كنند، شاید مشركان به دعوت موحّدان برگردند.

بیان: در احاديث بسيار وارد شده كه: مراد آن است كه امامت را تا روز قيامت كلمه باقيه در نسل ابراهيم (عليه السلام) و حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) قرار دادند.

در اكمال الدين به سند معتبر از مفضل بن عمر روايت شده كه گفت: از حضرت صادق (عليه السلام) تفسير آیه «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ» را پرسیدم، حضرت فرمود: مراد امامت است كه خدا آن را تا

ص: 314


1- سوره انفال: 61
2- کافی: ج1 ص415
3- سوره زخرف: 28

روز قیامت در نسل امام حسين (عليه السلام) قرار داد.

آیه دوم: «وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِينَ. إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ. وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ»(1) يعنى: «وعده ما درباره بندگان فرستاده شده از پیش مسلم شده، همانا آنها يارى شدگانند و همانا لشكر ما پیروزند».

ابنشهرآشوب از حضرت صادق (عليه السلام) در تفسير اين آيه روايت كرده كه: ما هستیم ايشان.(2)

مؤلف گويد: شايد مراد آن باشد كه آن كلمه مائيم يا ولايت ماست كه بر پيغمبران عرض شده است، «و إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ» مراد آن است كه یاری مانيز در نصرتی كه خدا وعده داده داخل است، چرا كه يارى ما يارى حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) است و خدا ما را در آخرالزمان یاری خواهد کرد.

آیه سوم: «وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»(3) يعنى: «اگر همه درختان روی زمین قلم شود، و دریا برای آن مرکب گردد، و هفت دریا به آن افزوده شود، کلمات خدا پایان نمیگیرد، خداوند توانا و حکیم است».

در احتجاج روايت كرده كه: يحيى بن اكثم از امام هادی (عليه السلام) از تفسير اين آيه پرسيد، حضرت فرمود: مائيم آن كلمات خدا كه فضايل ما دست یافتنی و قابل شمارش نیست.(4)

آیه چهارم: «قُلْ لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبِّي وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً»(5) يعنى: «بگو: اگر دریا برای کلمات

ص: 315


1- سوره صافات: 171_173
2- مناقب ابن شهرآشوب: ج4 ص234
3- سوره لقمان: 27
4- اختصاص: ص94
5- سوره کهف: 109

پروردگارم مرکب شود، دریا پایان می گیرد، پیش از آن که کلمات پروردگارم پایان یابد، هر چند همانند آن(دریا) را کمک آن قرار دهیم».

بیان: دانستنى كه در تفسير اهل بيت (عليهم السلام) مراد از كلمات، فضايل و علوم ايشان است كه پيوسته از جانب خدا بر ايشان نازل شده و هرگز تمام نمى شود، و احاديث در تفسير «كلمة اللّه» به ائمه (عليهم السلام) بسيار است.آیه پنجم: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ»(1) يعنى:

«آدم از پروردگارش کلماتی دریافت کرد (وبا آنها توبه کرد)، و خدا توبه او را پذیرفت. زیرا او توبه پذیر و مهربان است».

كلينى روايت كرده از حضرت صادق و باقر (عليهما السلام) و حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمودند: آن كلمات آن بود كه گفت: خداوندا! از تو درخواست میکنم بحقّ محمد و على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) كه البته مرا رحم كنى و بيامرزى و توبه مرا قبول کنى، پس خدا توبه او را قبول كرد.(2)

آیه ششم: «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ»(3) يعنى: «و يادآور هنگامی که پروردگار ابراهیم، او را با دستوراتی آزمود».

ابن بابویه روايت كرده كه: مفضلبنعمر از حضرت صادق (عليه السلام) از معنى اين كلمات سؤال كرد، حضرت فرمود: همان كلمات است كه آدم (عليه السلام) از پروردگار خود گرفت و به آنها توبه اش قبول شد و گفت: بحقّ محمد و على و فاطمه و حسنين (عليهم السلام) توبه مرا قبول کن، پس خدا توبه اش را قبول كرد. مفضل گفت: پس چه معنى

ص: 316


1- سوره بقره: 37
2- کافی: ج8 ص304
3- سوره بقره: 124

دارد «فَأَتَمَّهُنَّ» حضرت فرمود: يعنى ائمه را تا حضرت قائم (عجل اللّه تعالی فرجه الشريف) نام برد كه آنها دوازده امامند.(1)مؤلف گويد: تفسیر حضرت نهايت انطباق را بر«فَأَتَمَّهُنَّ؟» دارد، زيرا بعد از اين خداوند می فرماید: من تو را امام كردم، ابراهيم گفت: بعضى از فرزندان مرا امام قرار بده، خداوند فرمود: عهد امامت من به ستمكاران نمى رسد، يعنى از فرزندان تو كسى را امام مى كنم كه از همه گناهان معصوم باشد، پس معنى آيه آن است كه خدا امامت ائمه را به او خبر داد و ابراهيم آن را براى فرزندان خود طلب کرد و خدا او را بشارت داد كه: هر كس از فرزندان تو که معصوم باشد همه را امام قرار دادم تا حضرت قائم (عجل اللّه تعالی فرجه الشريف) ، پس آيه كريمه بدون تكلف بر اين معنى منطبق مى شود، بنا بر اين تفسير ممكن است ضمير فاعل «فَأَتَمَّهُنَّ» راجع به خدا باشد يعنى: خدا تمام كرد امامت را تا آخر ايشان كه حضرت قائم (عجل اللّه تعالی فرجه الشريف) است.

آیه هفتم: «فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى وَ كانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها»(2) يعنى: «هنگامی که کافران در دلهای خود خشم جاهلی داشتند، و خداوند آرامش و سکینه خود را بر پیامبرش و مؤمنان نازل فرمود و آنها را به حقیقت تقوا ملزم ساخت، و آنان از هر کس شایسته تر و اهل آن بودند».

بیان: احاديث بسيار وارد شده كه آن سکینه، ولايت حضرت امير (عليه السلام) است.(3)

ص: 317


1- خصال: ص304
2- سوره فتح: 26
3- الیقین: ص291

شيخ مفيد از امام باقر (عليه السلام) روايت كرده كه حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: همانا خدا با من عهدى كرد، گفتم: پروردگارا آن را بيان كن، فرمود:يا محمد! على بعد از تو، علامت راه هدايت و پيشواى دوستان من است و نورى است براى هر كس كه از من اطاعت كند، و اوست كلمه اى كه آن را ملازم متقين قرار دادم، هر كه او را دوست دارد مرا دوست داشته و هر كه او را دشمن دارد مرا دشمن داشته است، پس بشارت ده او را به آنچه گفتم.(1)

در توحيد روايت شده كه حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) در خطبه ای طولانی فرمودند: ما عروة الوثقى و كلمه تقوى هستیم.(2)

آیه هشتم: «وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»(3) يعنى: «كلمه پروردگار تو، به راستى و عدالت حاصل شد، هیچ کس نمی تواند کلمات او را دگرگون کند و او شنواى داناست».

بیان: از احاديث اهل بيت (عليهم السلام) استفاده مى شود كه كلمات خدا، ائمه (عليهم السلام) هستند که کسی نمی تواند امامت ايشان را تغییر دهد.

كلينى نفل کرده که حضرت صادق (عليه السلام) فرمودند: هنگامی که خدا اراده می کند که امام (عليه السلام) را بیافریند، به فرشتهای امر مى كند كه مقداری آب از زير عرش بر می دارد و برای پدر امام مى آورد كه او مى آشامد، و نطفه امام از آن آب آفریده مى شود، پس چهل روز در شكم مادر صدا نمى شنود، بعد از آن صدا مى شنود، سپس در رحم يا بعد از ولادت، خداوند آن فرشته را مى فرستد كه بر پيشانى يا

ص: 318


1- امالی طوسی: ص245
2- توحید: ص165
3- سوره انعام: 115

بازوى راست يا در ميان دوكتف امام يا در همه اين موارد مى نويسد «وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ...»، پس وقتى به امامت می رسد خداوند عمودى از نور براى او روشن مى كند كه اعمال همه مردم را در آن مى بيند، خدا چنين كسى را امام مى گرداند.(1)

خداوند مى فرمايد: «لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ»، و باز مى فرمايد: «لا تَبْدِيلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ».(2) علی بن ابراهیم گفته: يعنى کسی نمی تواند امامت را تغيير دهد.(3)

آیه نهم: «وَ إِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّها لَكُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَ يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرِينَ. لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ»(4) يعنى: «هنگامی که خداوند به شما وعده داد که یکی از دو گروه (کاروان تجاری، لشکر مسلح قریش) نصیب شما خواهد بود. و شما دوست داشتید که کاروان برای شما باشد. ولی خداوند می خواهد حق را با دستورات خود تقویت، و ریشه کافران را قطع کند. تا حق را تثبیت کرده و باطل را از میان بردارد، هر چند مجرمان کراهت داشته باشند».

عياشى از جابر روايت كرده كه: از حضرت باقر (عليه السلام) از تفسير اين آيه پرسیدم، حضرت فرمود: تفسيرش در باطن آن است كه خدا امرى را اراده كرده و هنوز به عمل نياورده، و مراد آن است كه خدا اراده كرده و مقدر ساخته كه حقّ آل محمد (عليهم السلام) را ثابت گرداند و به ايشان برگرداند، و كلمه خدا در بطن آيه على بن ابى طالب (عليه السلام) است؛ و مراد از كافران، بنى اميّه هستند كه خدا ايشان را درمانده

ص: 319


1- کافی: ج1 ص387
2- سوره یونس: 64
3- تفسیر قمی: ج1 ص314
4- سوره انفال: 7و8

خواهد كرد؛ و مراد از «لِيُحِقَّ الْحَقَّ» حقّ آل محمد (عليهم السلام) است كه در زمان قائم (عجل اللّه تعالی فرجه الشريف) به ايشان بر میگردد، و «وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ» آن است كه چون حضرت قائم (عجل اللّه تعالی فرجه الشريف) ظاهر شود بنى اميّه را از بین برده و ريشه کن می كند.(1)

مؤلف گويد: این تفسیر موافق ظاهر آيه است چنانچه علی بن ابراهیم روايت كرده كه كلمات اللّه، ائمه (عليهم السلام) هستند.

آیه دهم: «فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلى قَلْبِكَ وَ يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ».(2) یعنی «اگر خدا بخواهد بر قلب تو مهر می نهد و باطل را محو می کند و حق را به فرمانش پا بر جا می سازد. به یقین او از آنچه درون سینه هاست آگاه است.»

امام باقر (عليه السلام) فرمود: خدا در مورد دشمنان خود كه دوستان شيطان و تكذيب کننده حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) بودند فرمود: «قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ»(3) يعنى «يا محمد به منافقان بگو: من مزد رسالت را كه مودّت اهل بيت من است از شما نمى خواهم چرا كه مى دانم شما آن را قبول نمى كنيد و من تكلف كننده نیستم كه مزد چيزى را كه شما باور نكرده ايد و از اهل آن نيستيد از شما طلب كنم»، پس منافقان مانند ابوبكر و عمر و پیروان ايشان با يكديگر گفتند: آيا بس نيست که محمد بيست سال بر ما حكم كرده؟ و الآن مى خواهد كه اهل بيت خود را بر گردن ما سوار كند و دروغ مى گويد، خدا اين را نفرموده است، اين را از پيش خود مى گويد و مى خواهد اهل بيت خود را به ما مسلط كند، اگر او كشته شود يا بميرد ما خلافت را از اهل بيت

ص: 320


1- تفسیر عیاشی: ج2 ص50
2- سوره شوری: 24
3- سوره ص: 86

او گرفته و هرگز به ايشان نخواهيم داد. پس خدا آنچه در سينه هاى ايشان بود را به پیامبر خبر داد «أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً»(1) يعنى: «بلكه مى گويند: افترا بسته است بر خدا به دروغ»، «فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلى قَلْبِكَ» يعنى: «پس اگر خدا مى خواست مهر مى زد بر دل تو»، حضرت فرمود: يعنى اگر مى خواستم وحى را از تو حبس مى كردم پس خبر نمى دادى مردم را به فضيلت اهل بيت خود و نه به دوستى ايشان، پس فرمود: «وَ يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» حضرت فرمود: يعنى خدا به آنچه در سينه هاى خود از دشمنی و ظلم به اهل بيت پنهان کردهاند آگاه هست.(2)آیه يازدهم: «وَ لَوْلا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ»(3) يعنى: «اگر وعده قیامت برای آنها نبود، همانا در میانشان داوری شده و در دنيا بر آنها عذاب نازل مى شد».

على بن ابراهيم روايت كرده كه: مراد از كلمه، امام است، «وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ» يعنى: «آنها كه بر اين كلمه ستم كرده اند»، «لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ»(4) «براى آنها عذابى دردناك است»، «تَرَى الظَّالِمِينَ» «ستمكاران را خواهى ديد» يعنى آنها كه بر آل محمد (عليهم السلام) ستم كردند، «مُشْفِقِينَ مِمَّا كَسَبُوا» «ترسان از آنچه در دنيا انجام دادند»، «وَ هُوَ واقِعٌ بِهِمْ» «و آنچه مى ترسند واقع مى شود بر ايشان»، پس آنها كه به کلمه ايمان آورده و از آن پیروی کردند را یاد کرده و فرمود: «وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» يعنى «آنها كه به کلمه ايمان آوردند و عمل شايسته انجام دادند»، «فِي رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ»(5) «براى

ص: 321


1- سوره شوری: 24
2- کافی: ج8 ص279
3- سوره شوری: 21
4- سوره شوری: 21
5- سوره شوری: 22

آنها باغ هاى بهشتی آماده شده، و اين است فضیلت بزرگ، که خدا به مؤمنین و پیروان کلمه بشارت مى دهد».(1)آیه دوازدهم: «إِنَّ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ. وَ لَوْ جاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ»(2) يعنى: «کسانی که فرمان پروردگار بر آنان تحقق یافته (و توفیق هدایت از آنها گرفته شده) ایمان نمی آورند. هرچند تمام نشانه های الهی به آنان برسد، تا زمانی که عذاب دردناک را ببینند!».

علی بن ابراهیم روايت كرده كه: اين آيه در شأن گروهی است كه انكار امامت اميرالمؤمنين (عليه السلام) كردند و ولايت آن حضرت را بر ایشان عرضه كردند ولی آنها ايمان نياوردند.(3) پس مراد به كلمه، ولايت آن حضرت است.

آیه سيزدهم: «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ»(4) يعنى: «کلمه نیکو بسوى خدا بالا مى رود و عمل صالح كلمه نيكو را بالا می برد، يا كلمه نيكو عمل صالح را بالا می برد».

ابن شهرآشوب از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه: حضرت اشاره به سينه مبارك خود کرده و فرمودند: مراد ولايت ما اهل بيت و اقرار به امامت ماست، هر كه ولايت ما را ندارد عملی از او قبول نمى شود.(5)

حرمت های الهی

در بيان آن كه اهل بیت (عليهم السلام) حرمتهای الهى هستند:

ص: 322


1- تفسیر قمی: ج2 ص274
2- سوره یونس: 96و97
3- تفسیر قمی: ج1 ص317
4- سوره فاطر: 10
5- مناقب ابن شهرآشوب: ج4 ص6

خداوند مى فرمايد: «وَ مَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ»(1) يعنى: «و هر كس حرمت هاى خدا را بزرگ شمارد، پس براى او نزد پروردگار بهتر است».

بیان: و حرمت در لغت امرى است كه رعايت آن لازم باشد و استخفاف آن روا نباشد.

از طريق مخالفان از ابوسعيد خدرى روايت شده كه حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: برای خدا سه حرمت است، هر كه آنها را حفط كند، خدا امور دين و دنياى او را حفظ می كند، و هر كه آن حرمت ها را حفط نكند خدا او را حفظ نمی كند، و آنها حرمت اسلام و حرمت من و حرمت اهل بيت من است.(2)

ابن ماهیار به سند معتبر از حضرت امام کاظم (عليه السلام) از پدر بزرگوارش در تفسير آيه «وَ مَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ» روایت کرده كه: اينها سه حرمتند كه رعايت همه واجب است و هر كه يكى از آنها را قطع كند به خدا شرك آورده است: اول، هتك حرمت خانه كعبه؛ دوم، تعطیل کردن كتاب خدا و عمل كردن به غير آن؛ سوم، قطع كردن مودّت و اطاعت ما.(3)

مؤلف گويد: از آيه كريمه و احاديث معتبره خاصه و عامه ظاهر مى شود كه تعظيم رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و ائمه هدى (عليهم السلام) در حال حيات و بعد از وفات واجب است، همچنین واجب است تعظيم هر چه منسوب به ايشان است از حرمها و ضريحها وآثار و اخبار و ذرّيّه ايشان كه بر روش ايشان باشند و راويان اخبار و حاملان علوم

ص: 323


1- سوره حجر: 30
2- خصال: ص146
3- تاویل الآیات: ج1 ص336

ايشان، چرا كه تعظيم آنها به تعظيم ايشان برمى گردد.

عدل و معروف و احسان و قسط و میزان

در تأويل آيات عدل و معروف و احسان و قسط و ميزان به ولايت ائمه (عليهم السلام) ، و تأويل كفر و فسوق و عصيان و فحشاء و منكر و بغى به دشمنی و ترك ولايت ايشان:

آيات در اين باب بسيار است:

آیه اول: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ»(1) يعنى: «همانا خدا به عدالت، نيكوكارى و بخشش به خويشان امر مى كند و از كار زشت و ناپسنديده و ظلم نهى مى كند، و خدا شما را پند می دهد شايد كه پند گيريد».

در ارشادالقلوب از حضرت باقر (عليه السلام) روايت شده كه: عدل، شهادت توحيد و رسالت است؛ و احسان، ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) و اطاعت اوست؛ و ايتاء ذى القربى، اداء حقّ حسن و حسين (عليهما السلام) و امامان از فرزندان حسين (عليه السلام) است؛ و فحشاء و منكر و بغى، آنهايند كه بر اهل بيت ستم كرده، ايشان را كشته و از حقّشان منع كردند.(2)

عياشى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه: عدل، شهادت به توحيد؛ و احسان، شهادت به رسالت است؛ و ايتاء ذى القربى آن است كه هرامامى امامت را به امام بعد از خود بدهد؛ و فحشا و منكر و بغى، ولايت امام جور است.(3)

ص: 324


1- سوره نحل: 90
2- بحارالانوار: ج24 ص188
3- تفسیر عیاشی: ج2 ص267

آیه دوم: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُما أَبْكَمُ لا يَقْدِرُ عَلى شَيْ ءٍ وَ هُوَ كَلٌّ عَلى مَوْلاهُ أَيْنَما يُوَجِّهْهُ لا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»(1) يعنى: «خدا دو مرد را مثال زده كه يكى از آن دو گنگ است و قادر بر چيزى نیست و او گران و بار بر آقاى خود است، و به هر جا رو کند هيچ چيز نمى آورد، آيا او و كسى كه امر به عدالت مى كند مساوی هستند؟».

علی بن ابراهیم روايت کرده كه: اين مثل براى اميرالمؤمنين و ائمه (عليهم السلام) و غاصبان حقّ ايشان است - چرا كه اميرالمؤمنين و ائمه (عليهم السلام) مردم را به عدالت در گفتار و کردار امر مى كردند، و بر راه راست بودند و راه حق با ايشان بود، ولی اولى و دومى و ساير غاصبین از بيان حق و هدايت مردم لال بودند - چگونه اينها با آنها برابر باشند؟(2)

بیان: بنا بر اين تفسیر ممكن است كه مراد از «مَوْلاهُ»، خدا باشد يا حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) زيرا كه حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) به هر جنگى كه آنها را فرستاد گريختند و هيچ امر خيرى بر دست ايشان جارى نشد؛ و تطبیق اين تفسير بر آيه از تفاسير ديگر بيشتر است.آیه سوم: «وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلًا. وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلًا»(3) يعنى: «به عهد و پيمان وفا كنيد همانا در قيامت از عهد سؤال خواهند كرد، و هنگامی که پیمانه میکنید، حق پیمانه را ادا کنید، و با ترازوی درست وزن کنید. این کار بهتر و عاقبتش نیکوتر است».

امام كاظم (عليه السلام) فرمودند: مراد به عهد، آن عهدى است كه

ص: 325


1- سوره نحل: 76
2- تفسیر قمی: ج1 ص387
3- سوره اسراء: 34و35

حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) از مردم گرفت برای مودّت ما اهل بيت و اطاعت اميرالمؤمنین (عليه السلام) و آن كه مخالفت او نكنند و بر او در خلافت پيشى نگيرند و قطع رحم او نكنند، و خبر داد ايشان را كه در قيامت خدا از ايشان سؤال خواهد كرد كه با اهل بيت پيغمبر (عليهم السلام) و با كتاب خدا چه كردند؛ و مراد به قسطاس، امام است كه به عدالت در ميان مردم زندگی مى كند، و حكم ائمه (عليهم السلام) ميزان عدل است لهذا فرمود: «این کار بهتر و عاقبتش نیکوتر است» يعنى او تأويل قرآن را بهتر مى داند و مى داند كه چگونه در ميان مردم حكم كند.(1)

مؤيد این تفسیر روایتی است که كلينى از حضرت صادق (عليه السلام) در تأويل آيه روايت كرده «وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ»(2) يعنى: «در روز قيامت ترازوى عدالت قرار می دهیم» حضرت فرمود: آن ترازو، پيغمبران و اوصياى ايشان است.(3)

آیه چهارم: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ»(4) يعنى: «مردم را ببخش و آنها را به نيكى امر كن و از نادانان روی برگردان».

عياشى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه: مراد به عرف، ولايت ائمه (عليهم السلام) است.(5)

آیه پنجم: «وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً»(6) يعنى: «قرآن برای ستمکاران جز خسران نمی افزاید».

عياشى از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده كه: مراد، ستمکاران به

ص: 326


1- الیقین: ص296
2- سوره انبیاء: 48
3- کافی: ج1 ص419
4- سوره اعراف: 199
5- تفسیر عیاشی: ج2 ص43
6- سوره اسراء: 82

آل محمدند كه حقّ آنها را غصب نمودند، و آيه را جبرئيل چنين آورد «و لا يزيد الظالمين آل محمد حقّهم الّا خسارا».(1)

آیه ششم: «قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ»(2) يعنى: «خداوند، تنها اعمال زشت را حرام کرده است، چه آشکار باشد و چه پنهان».

كلينى روايت کرده كه: قرآن ظاهر و باطنى دارد، و آنچه خدا در قرآن حرام كرده ظاهرش حرام است و باطنش پيشوايان جور و دشمنان اهل بيت (عليهم السلام) هستند، و جميع آنچه خدا در قرآن حلال كرده است ظاهرش حلال و باطنش امامان حقّ هستند.(3)

آیه هفتم: «وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»(4) يعنى: «هنگامی که کار زشتی انجام دهند می گویند: پدران خود را بر این عمل یافتیم. و خداوند ما را به آن فرمان داده است. بگو: خداوند به کار زشت فرمان نمی دهد. آیا چیزی به خدا نسبت می دهید که نمی دانید؟».

كلينى روايت کرده كه: محمدبن منصور از معنى اين آيه از حضرت صادق (عليه السلام) سؤال كرد، حضرت فرمود: آيا ديده اى كسى را كه بگويد خدا امر كرده است او را به زنا و آشاميدن شراب يا چيزى از اين محرّمات؟ گفت: نه، فرمود: پس چيست آن فاحشه و عمل قبيح كه ايشان ادعا مى كردند كه خدا آنها را به آن امر كرده است؟ گفت: خدا و ولىّ او بهتر مى دانند، حضرت فرمود: اين آيه در شأن پيشوايان جور است كه پیروانشان ادعا مى كنند كه خدا آنها را به

ص: 327


1- تفسیر عیاشی: ج2 ص315
2- سوره اعراف: 33
3- کافی: ج1 ص374
4- سوره اعراف: 28

پیروی از رهبرانشان امر كرده است، پس خدا خبر داد كه آنها بر خدا دروغ بسته اند، و خدا اين پیروی را فاحشه ناميد زيرا گناهی رسوا کننده است.(1)

جنب اللّه و وجه اللّه و یداللّه

در تأويل جنب اللّه و وجه اللّه و يد اللّه و امثال اينها به رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و ائمه (عليهم السلام) و آيات در اين باب بسيار است:آیه اول: «وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذابُ بَغْتَةً وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ. أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ»(2) يعنى: «از آنچه برای شما فرستاده شده پيروى كنيد پيش از آن كه عذاب بيايد شما آگاه نباشيد، در آن وقت نفس آدمی می گوید حسرت بر آنچه در پیشگاه خدا تقصير كردم همانا در دنيا از استهزاكنندگان بودم»

در احاديث بسياری وارد شده كه: جنب خدا، كنايه از حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و ائمه (عليهم السلام) و اطاعت و ولايت ايشان است، چنانكه علی بن ابراهیم در تفسير اين دو آيه گفته: «آنچه فرستاده شده بسوى شما» يعنى قرآن و بهتر آنها كه در قرآن آمده است ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) و ائمه (عليه السلام) است - چنانچه مراد از جنب اللّه امام است- و حضرت صادق (عليه السلام) فرمود: ما هستیم جنب اللّه [یعنی امام در پیشگاه قرب خداست].(3)

در خصال ايضا از آن حضرت روايت شده كه فرمود: خزينه دار

ص: 328


1- کافی: ج1 ص373
2- سوره زمر: 55و56
3- تفسیر قمی: ج2 ص250

دين خدا و چراغ علم خدا ما هستیم، هر امامی كه از دنيا می رود بعد از او دیگری براى مردم ظاهر مى شود، كسى كه از ما پیروی كند گمراه نمى شود، و كسى كه انكار ما كند هدايت نشود، و كسى كه دشمنان ما را يارى كند نجات پیدا نمی کند، و كسى كه به ما ستم كند يارى نمى شود، پس براى طمع دنيا از ما جدا نشويد چرا که بزودى از دنیا می روید، همانا كسى كه دنيا را بر آخرت و بر ما مقدم كند، در قيامت حسرت بزرگی خواهد خورد؛ پس حضرت اين آيه را خواندند.(1)

معاني الاخبار از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه اميرالمؤمنین (عليه السلام) در خطبه خود فرمود: منم هدايت كننده، منم هدايت يافته، منم پدر يتيمان و مسكينان و شوهر بيوه زنان و منم پناه هر ضعيفى و محلّ ايمنى هر خايفى و منم كشاننده مؤمنان بسوى بهشت و منم حبل اللّه المتين و منم عروة الوثقى و منم كلمه تقوى و منم چشم خدا و زبان راستگوى خدا و دست خدا و جنب خدا كه فرمود: «يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ» و منم دست خدا كه بر سر بندگان خود پهن كرده به رحمت و مغفرت و منم درگاه حطّه اين امّت، هر كه مرا و حقّ مرا بشناسد پروردگار خود را شناخته زيرا من وصىّ پيامبر و حجت خدا بر مردم هستم، اين مطلب را انكار نمى كند مگر كسى كه گفته خدا و رسول را رد كند.(2)

آیه دوم: «كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ»(3) يعنى: «همه چيز هالك و فانى است مگر وجه خدا».

ص: 329


1- خصال: ص631
2- معانی الاخبار: ص17
3- سوره قصص: 88

به سند معتبر از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه: همانا خداوند ما را نیکو آفرید و ما را ديدبان خود در ميان بندگان، و زبان گوياى خود در ميان مردم، و دست گشاده خود بر بندگان، و وجه خدا كه هر كه قرب خدا را خواهد از جهت ايشان بايد بسوى خدا برود، وباب خدا كه مردم را بر او راهنمایی مى كند، و خزينه داران خدا در آسمان و زمين ما هستیم و به بركت ما درختان بارور شده و ميوه ها به كمال مى رسند و نهرها جارى مى شوند، و به بركت ما باران از آسمان مى بارد و گياه هاى زمين مى رويد، و به عبادت ما خدا عبادت مى شود، و اگر ما نبوديم خدا عبادت نمى شد.(1)

بیان: يعنى ما راه و روش بندگى خدا را به مردم آموزش دادیم، يا آن كه عبادت كامله خدا از غير ما به عمل نمى آيد يا آن كه ولايت ما شرط قبولی عبادت است و اگر ولايت ما نباشد هيچ عبادتى قبول نمى شود.

علی بن ابراهیم از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده كه در تفسير آيه فرمود: آيا مردم گمان مى كنند كه مراد آن است كه همه چيز فانى مى شود و وجه خدا باقى مى ماند؟ خدا از آن بزرگ تر است كه او را به صفت مخلوقات وصف كنند، ولكن معنى آيه آن است كه همه چيز هالك و باطل است مگر دين خدا، و دين خدا برپا است و مائيم آن وجهى كه دين، معرفت و عبادت خدا را بايد از ما بیاموزند، و تا خدا بندگان را قابل عبادت و معرفت مى داند، ما را در ميان ايشان مى گذارد، و چون خدا در بندگان خيرى نبیند، ما را بسوى رحمت و كرامت خود بالا مى برد و آنچه خواهد نسبت به

ص: 330


1- توحید: ص151

ما انجام مى دهد.(1)آیه سوم: «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ. وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ»(2) يعنى: «آنچه روى زمين است فانى مى شود ولی وجه پروردگار كه صاحب بزرگوارى و كرامت است باقى مى ماند».

علی بن ابراهیم گفته است: مراد دين خداست، و حضرت على بن الحسين (عليهما السلام) فرمود: مائيم وجه خدا كه از راه ما باید بسوى خدا آمد.(3)

مؤلف گويد: قرآن مجيد به لغت عرب نازل شده و مدار عرب بر مجازات و استعارات است، و كلامى كه از استعاره و تشبيه و مجاز خالى باشد را فصيح و بليغ نمى دانند، و رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و ائمه هدى (عليهم السلام) نيز بر اين روش سخن مى فرمودند و مدار گویندگان غیر عرب نيز بر اين روش بوده است؛ چنانكه مى گويند: فلان شخص نزد مردم وجه و روئى دارد، و وجه را بر جهت و دست را بر نعمت اطلاق مى كنند، و در زبان عرب زیاد اتفاق می افتد که مى گويند: آن شخص بر فلانی يد دارد و بر قدرت اطلاق مى كنند، و مى گويند: آن مرد دستى بهم رسانيده.

پس ائمه (عليهم السلام) «وجه اللّه» هستند، صورت گرامى ترين عضو است يعنى خدا آنان را گرامى داشته، همچنین هر شخصی برای دیدن كسى مى رود به جهت صورت و چهره او مى رود و هر كه راه و قرب خدا را می خواهد، بايد بسوى ايشان بيايد؛ و ايشان جهتى هستند كه خدا مردم را امر كرده مردم به اين جهت بروند و همه چيز هالك و باطل است مگر دين، راه و اطاعت از ايشان؛ و«عين» به معنى

ص: 331


1- تفسیر قمی: ج2 ص147
2- سوره رحمن: 26و27
3- تفسیر قمی: ج2 ص345

ديده، جاسوس و برگزيده هر چيز آمده است، و «عين خدا» ايشانند يعنى ناظر و گواهند بر مردم، و چنانكه آدمى با چشم نگاه کرده و از احوال مردم باخبر مى شود، خدا ائمه (عليهم السلام) را برگزیده و بر بندگان موكّل کرده كه از احوال مردم باخبر شوند.

همچنین ائمه (عليهم السلام) «يد اللّه» هستند يعنى نعمت و رحمت الهى براى بندگان هستند، يا مظهر قدرت خدايند؛ و «جنب اللّه» به اعتبار آن كه جهتی هستند كه خدا مردم را امر كرده كه به جانب ايشان بروند يا مقرّبترين مردم نزد خدا هستند، يا آن كه هر كه خواهد به قرب الهى برسد باید قرب و اطاعت ايشان را اختيار كند.

كفعمى از امام محمد باقر (عليه السلام) روايت کرده كه: معنى «جنب اللّه» آن است كه هيچ كس به خدا از پيامبر نزديك تر نیست، و هيچ كس به پيامبر از وصىّ او مقرّب تر نیست، پس او در قرب خدا به منزله كسى است كه در پهلوى كسى باشد همچنان كه فرموده «يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ» يعنى در ولايت دوستان خدا.

و فرمود: ائمه (عليهم السلام) را باب اللّه مى گويند، زيرا خدا به سبب تقدس ذاتش از مردم پنهان است و پيامبر و اوصياى بعد از او را براى مردم آشکار کرده و به ایشان علم داده كه هر چه مردم از معرفت، احكام، اوامر و نواهى خدا نیاز داشته باشند، از ايشان بگیرند، پس ائمه (عليهم السلام) به منزله درگاه خدا و دربان اويند چرا که حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) جميع علوم و حكمت ها را به اميرالمؤمنين (عليه السلام) آموزش داد و فرمود:

من شهر علمم و على درگاه آن است و خدا بر مردم واجب کرده كه برای امیرالمؤمنین على (عليه السلام) تذلّل و انقياد کنند چرا که در قصه بنى اسرائيل فرمود: با حالت سجود و خضوع و تعظيم داخل درگاه

ص: 332

شويد و توبه کنید تا گناهان شما را بیامرزیم و بزودى نیکوکاران را ثواب می دهیم، و حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: اهل بيت من به منزله باب حطّه بنى اسرائيل در اين امّت هستند، پس در اين آيه اشاره شده به تعظيم اهل بيت (عليهم السلام) و تذلّل نزد ايشان.

و فرمود: مراد از نيكوكاران آنها هستند كه در فضيلت آن درگاه و علوّ قدر آن شك نمى كنند، و در جاى ديگر فرموده «وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها»(1) يعنى: «از جانب درها وارد خانه ها شوید» و درها ائمه (عليهم السلام) هستند كه خانه علم و معدن حكمت هستند، و ابواب خدا و وسيله هاى مردم بسوى خدا و دعوت كنندگان مردم بسوى بهشت و راهنمايان بسوى بهشت تا روز قيامت، ایشان هستند.(2)

صبر و مرابطه و عسر و یسر

در بيان آن كه آيات صبر و مرابطه و عسر و يسر در شأن ائمه (عليهم السلام) و شيعيان ايشان است و آيات در اين باب بسيار است:

آیه اول: «وَ الْعَصْرِ. إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ» يعنى: «بحقّ عصر سوگند ياد مى كنم كه همانا انسان در زيانكارى است»؛ بعضى گفته اند: مراد به عصر،آخر روز است؛ و بعضى گفته اند: عصر حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) است(3)، «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» «مگر آنها كه ايمان آورده و كارهاى شايسته کردند» «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»(4) «وصيت نمودند يكديگر را به حق، و وصيت كردند يكديگر را به صبر».

ص: 333


1- سوره بقره: 189
2- مصباح کفعمی: حاشیه، ص478
3- تفسیر فخر رازی: ج32 ص85
4- سوره عصر: 1_3

در احتجاج از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده كه حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) در خطبه غدير فرمود: بخدا سوگند كه سوره «والعصر» در شأن اميرالمؤمنين (عليه السلام) نازل شد.(1)

در اكمال الدين روايت كرده از حضرت صادق (عليه السلام) كه: مراد به عصر، عصر خروج حضرت قائم (عجل اللّه تعالی فرجه الشريف) است، «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ» مراد، دشمنان ماست كه در زيانكارى هستند، «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا» يعنى: آنها كه به آيات ما ايمان آورده اند، «وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» يعنى: در مال خود با برادران مؤمن مواسات كرده اند، «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ» يعنى: يكديگر را به امامت يعنى ولايت ائمه حق وصيت كرده اند، «وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» يعنى: بر صبر در فتنه هاى زمان غيبت حضرت قائم (عجل اللّه تعالی فرجه الشريف) وصيت كرده و بر دين خود ثابت مانده اند.(2)

علی بن ابراهیم روايت كرده كه: خدا برگزيده هاى خود را از مردم استثنا كرده و فرموده: همه در زيانكارى اند مگر آنها كه به ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) ايمان آورده و واجبات خدا را انجام داده و فرزندان و بازماندگان خود را به ولايت و صبر كردن بر مشقّت ها كه به جهت اختيار دين حق به ايشان مى رسد، وصيت نمودند.(3)

آیه دوم: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(4) يعنى: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! صبر كنيد و بسيار شكيبائى ورزيد و آماده دشمن باشيد و از عذاب خدا بپرهيزيد شايد رستگار شوید».

ابن بابویه از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه: يعنى بر

ص: 334


1- احتجاج: ج1 ص149
2- کمال الدین: 656
3- تفسیر قمی: ج2 ص441
4- سوره آل عمران: 200

مصيبت ها صبر کنید و در تقيه از مخالفان شكيبائى كنيد و از امامى كه پيشواى شماست جدا نشويد.(1)

عياشى از آن حضرت روايت كرده كه: يعنى بر ترك گناه و سختی طاعات خدا صبر کنيد، و در راه خدا مرابطه كنيد، مائيم راه خدا كه در ميان خود و مردم قرار داده، و هر كه منتظر دولت ما باشد چنان است كه در کنار حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) جهاد كرده است، و پرهيزكارى خدا آناست كه مردم را به نيكي ها امر كنند و از بديها نهى كنند و كدام منكر و بدى بدتر است از ظلمى كه اين امّت به ما كرده و ما را شهيد کردند.(2)

همچنین روایت شده که فرمود: يعنى بر انجام واجبات صبر كنيد و در مصيبت ها شكيبائى کنيد و از ائمه (عليهم السلام) پیروی کنید.(3)

از يعقوب سرّاج روايت شده كه گفت: به حضرت صادق (عليه السلام) عرض كردم: آيا زمين باقى مى ماند بدون عالمى از شما كه مردم بسوى او پناه ببرند و دين خود را از او بگیرند؟ فرمود: نه، و اگر زمين بدون امام باشد، خدا در آن عبادت نخواهد شد، اى يعقوب! زمين از عالمى از ما كه امامت او بر مردم آشکار باشد و مردم حلال و حرام خود را از او بگیرند خالى نمی شود؛ و اين معنى از كتاب خدا ظاهر و هويدا است؛ پس حضرت اين آيه را خواندند: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» و فرمود: يعنى بر دين خود صبر كنيد و بر آزار دشمنان خود كه مخالفند در دين با شما صبر كنيد و خود را به امام خود بچسبانيد و از نافرمانی خدا در

ص: 335


1- معانی الاخبار: 369
2- تفسیر عیاشی: ج1 ص212
3- تفسیر عیاشی: ج1 ص212

آنچه شما را به آن امر كرده بپرهيزيد.(1)

و به روايت ديگر فرمود: بر آزارها كه در راه محبت ما مى كشيد صبر کنید و در تقيه ازدشمنان با امام خود موافقت كنيد و از امام خود جدا نشويد.(2)

و به روايت ديگر از حضرت باقر (عليه السلام) روايت شده كه: يعنى بر ترک گناه و بر تقيه از دشمنان دين صبر كنيد و با ائمه (عليهم السلام) مرابطه کنيد و از مخالفت پروردگار خود بپرهيزيد، شايد رستگار شويد.(3)

نعمانى روايت كرده كه: عبداللّه بن عباس شخصى را نزد حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) فرستاد كه از تفسير اين آيه سؤال كند، حضرت غضبناک فرمودند: مى خواستم آن كسى كه تو را فرستاده خود اين آيه را از من مى پرسيد و من به او مى گفتم كه در شأن فرزندان ما نازل شده است، و آن مرابطه كه ما به آن مأمور شده ايم هنوز وقتش نشده است و از نسل ما كسى هست كه به اين مأمور خواهد شد و در صلب او افرادی هستند كه جایگاهشان آتش جهنم است و بزودى ظاهر خواهند شد و گروه بسيارى را فوج فوج از دين خدا بیرون می برند و زود باشد كه زمين را از خون جوجه اى چند از جوجه هاى آل محمد (عليهم السلام) رنگين كنند كه پيش از وقت از آشيانه هاى خود پرواز كرده و امرى را طلب كنند كه به آن نتوان رسيد، و مؤمنان در آن زمان ها منتظر ظهور قائم آل محمد (عجل اللّه تعالی فرجه الشريف) باشند و بر جور مخالفان صبر كنند تا خدا ميان ايشان حكم كند و

ص: 336


1- تفسیر عیاشی: ج1 ص212
2- تفسیر عیاشی: ج1 ص213
3- تفسیر عیاشی: ج1 ص213

او بهترين حكم كنندگان است.(1)آیه سوم: «أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ»(2) يعنى: «کسانی هستند که بخاطر شکیباییشان، پاداششان را دوبار دریافت کرده و به وسیله نیکی ها بدی ها را دفع می کنند.».

كلينى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه: مراد از صبر و حسنه، تقيه است و مراد از سيئه، فاش كردن اسرار ائمه (عليهم السلام) و ترك تقيه است.(3)

آیه چهارم: «وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ كانَ رَبُّكَ بَصِيراً»(4) يعنى: «بعضى از شما را براى بعضى دیگر مورد آزمايش قرار می دهیم، آيا صبر مى كنيد؟ و خدا آگاه است».

ابن ماهیار از حضرت موسى بن جعفر (عليهما السلام) روايت كرده كه: حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) حضرت امير و فاطمه و حسنين (عليهم السلام) را در خانه جمع كرد و در را بر ايشان بست و فرمود: اى اهل من و اى اهل خدا! همانا خدا به شما سلام مى رساند و اينك جبرئيل نزد شما در اين خانه حاضر است و مى گويد: خداوند مى فرمايد: من دشمنان شما را براى شما فتنه قرار دادم، پس شما چه مى گوئيد؟ گفتند: يا رسول اللّه بر امر و قضای خدا صبر مى كنيم تا به ثواب الهی برسیم، همانا شنيده ايم خدا به صابران وعده هاى نيكو داده؛ پس حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) به آواز بلند گريه کرد و هر كه بيرون خانه بود شنيد، پس اين آيه نازل شد «وَ كانَ رَبُّكَ بَصِيراً» يعنى: خدا مى دانست كه ايشان

ص: 337


1- غیبت نعمانی: ص233
2- سوره قصص: 54و55
3- کافی: ج2 ص217
4- سوره فرقان: 20

به اين فتنه راضی شده و صبر خواهند كرد.(1)

آیه پنجم: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآياتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ»(2) يعنى: «همانا موسی را به میان مردم فرستاديم تا قوم خود را از تاريكي هاى كفر و جهالت بسوى نور ايمان و علم بيرون برده و روزهاى خدا را به ياد ايشان بیاورد، همانا در اينها نشانه هایی است براى هر صبر كننده و شكر كننده».

ابن بابویه از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده كه: ايام خدا، روز ظهور حضرت قائم (عجل اللّه تعالی فرجه الشريف) ؛ و روز رجعت ائمه (عليهم السلام) و بعضى از دوستان و دشمنان ايشان به دنيا؛ و روز قيامت است.(3)

علی بن ابراهیم روايت كرده كه: روزهای خدا روز ظهور حضرت قائم (عجل اللّه تعالی فرجه الشريف) ؛ و روز مرگ؛ و روز قيامت است.(4)

ابن ماهیار از حضرت باقر (عليه السلام) روايت کرده كه: صبّار، آنهايند كه بر آنچه از جانب خدا از شدت، بلا، نعمت و رخا وارد شود صبر مى كنند و بر هر آزارى كه از دشمنان ما به سبب محبت ما می بینند، صبر می کنند و خدا را بر نعمت ولايت ما اهل بيت كه خدا به ايشان عطا فرموده، شكر مى كنند.(5)

آیه ششم: «وَ اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلًا. وَ ذَرْنِي وَ الْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلًا»(6) يعنى: خدا به حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) خطاب كرد كه: «صبر كن بر آنچه كافران و منافقان مى گويند و از ايشان جدائى

ص: 338


1- تاویل الآیات: ج1 ص372
2- سوره ابراهیم: 5
3- خصال: ص108
4- تفسیر قمی: ج1 ص367
5- تاویل الآیات: ج2 ص473
6- سوره مزمل: 10و11

کن جدائى نيكو، و تكذيب كنندگان صاحبان نعمت را به من واگذار کن و به ايشان اندكی مهلت بده».

ابن ماهیار روايت كرده كه: يعنى يا محمد بر تكذيبى كه بر تو مى كنند صبر كن، همانا من به مردى از فرزندان تو از آنها انتقام می گیرم و او قائم من است كه او را بر خون هاى ظالمان مسلط خواهم كرد.(1)

كلينى از امام كاظم (عليه السلام) روايت كرده كه: يعنى بر آنچه منافقان در حقّ تو مى گويند صبر كن و از ايشان دورى كن دورى كردن نيكو، و آنها كه تو را در نصب على بن ابى طالب (عليه السلام) به عنوان امام تكذيب میکنند، به من واگذار کن.(2)

ص: 339


1- تاویل الآیات: ج2 ص503
2- کافی: ج1 ص434

خلاصه درس:

امام در قرآن به ائمه (عليهم السلام) تفسیر شده است.

داخل شدن در سلم، یعنی داخل شدن در ولايت امیرالمؤمنین (عليه السلام) و امامان و اوصياى بعد از او و معرفت و اقرار به امامت ايشان.

مهمترین چیزی که مردم به آن دعوت شدهاند، ولايت اهل بيت (عليهم السلام) است كه شرط قبولی عبادات و درب ورودی علم به آنهاست.

كلمه و كلمات در قرآن مجيد به اهل بيت (عليهم السلام) و ولايت ايشان تفسیر شده است.

بر اساس روایات، امامت را تا روز قيامت كلمه باقيه در نسل حضرت ابراهيم (عليه السلام) و حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) قرار دادند.

ص: 340

از احاديث اهل بيت (عليهم السلام) استفاده مى شود كه كلمات خدا، ائمه (عليهم السلام) هستند و کسی نمی تواند امامت ايشان را تغییر دهد.

اهل بیت (عليهم السلام) حرمت های الهى هستند که رعایت حرمت ایشان واجب و هر گونه بی احترامی به ایشان جایز نیست.

از احاديث استفاده مى شود كه تعظيم رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و ائمه هدى (عليهم السلام) در حال حيات و بعد از وفات واجب است، همچنین واجب است تعظيم هر چه منسوب به ايشان است از حرمها و ضريحها و آثار و اخبار و ذرّيّه ايشان كه بر روش ايشان باشند و راويان اخبار و حاملان علوم ايشان، چرا كه تعظيم آنها به تعظيم ايشان بر مى گردد.

آيات عدل، معروف، احسان، قسط و ميزان به ولايت ائمه (عليهم السلام) ، و كفر، فسوق،· عصيان، فحشاء، منكر و بغى به دشمنی و ترك ولايت ايشان تفسیر شده است.

جنب اللّه، وجه اللّه و يد اللّه در قرآن به رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و ائمه (عليهم السلام) تفسیر شده است.

آيات صبر و مرابطه و عسر و يسر در شأن ائمه (عليهم السلام) و شيعيان ايشان است.

ص: 341

پرسش درس سیزدهم:

1. آمرون به معروف و ناهون از منکر در آیه «يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر» چه کسانی هستند؟

2. «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاس» مراد از «خیر امت» و وجوه قرائت آن و توضیح مصنف در خصوص آن، را بیان کنید؟

3. با توجه به آیه «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّار» نشانه امام هدایت و امام ضلالت را بیان کنید؟

4. توضیح مصنف در خصوص تفسیر آیات متفاوت به اهل بیت (عليهم السلام) و دشمنان ایشان را بیان کنید؟

5. مراد از «امت وسط» در آیه «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطا» چیست؟

6. «وَ كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِين» مراد از «امام مبین» چیست؟

7. توضیح مصنف در خصوص تفسیر «سلم» و «خطوات شیطان» در آیه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ» را بیان کنید؟

8. مراد از «رجل فیه شرکاء» و «رجل فیه سلم» در آیه «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُون» را بر اساس روایات بیان کنید؟ توضیح مصنف در این خصوص را تبیین کنید؟

9. اقوال در تفسیر آیه «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون» را بیان کنید؟ تفسیر منطبق بر روایت را مشخص کنید؟

10. فرمایش امام صادق (عليه السلام) در جواب به اینکه چرا امامت در فرزندان امام حسین (عليه السلام) قرار گرفت و در فرزندان امام حسن (عليه السلام) قرار نگرفت، را بیان کنید؟

11. مقصود از «کلمات» در آیه «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيم» را بیان کنید؟

ص: 342

12. تفسیر آیه «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُن» و توضیح مصنف در خصوص آن را بیان کنید؟

13. مراد از «عدل»، «احسان»، «فحشاء و منکر و بغی» در آیه «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُون» را بیان کنید؟

14. مراد از «عرف» در آیه «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِين» را بیان کنید؟

15. مراد از «ظالمین» در آیه «وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسارا» را بیان کنید؟

16. مراد از «وجه خدا» در آیه «كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَه» و «وجه رب» در آیه «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ. وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرام» چیست؛ آن را بیان کنید؟17. توضیح مصنف در خصوص تفسیر «وجه» به اهل بیت (عليهم السلام) را بیان کنید؟

18. مراد از «اصبروا»، «وصابروا» و «و رابطوا» در آیه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون» را با توجه به روایات بیان کنید؟

ص: 343

ص: 344

درس چهاردهم: شجره طیبه و شجره خبیثه

اشاره

ص: 345

ص: 346

درس چهاردهم: شجره طیبه و شجره خبیثه

«در این درس با تفسیر شجره طيّبه به اهل بيت (عليهم السلام) و شجره ملعونه به دشمنان ايشان آشنا شده و در پایان به گوشه ای از ادله مظلومیت اهل بیت (عليهم السلام) اشاره می شود.»

معرفی شجره طیبه و شجره خبیثه

خداوند مى فرمايد: «أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ. تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ. وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ»(1) یعنی: آیا ندیدی چگونه خداوند کلمه طیبه را به درخت پاکیزهای تشبیه کرده که ریشه آن ثابت و شاخه آن در آسمان است؟ هر زمان میوه خود را به اذن پروردگار می دهد و خداوند برای مردم مثلها می زند، شاید متذکر شوند. و کلمه خبیثه را به درخت ناپاکی تشبیه کرده که از زمین ریشه کن شده و قرار و ثباتی ندارد.»

ص: 347


1- سوره ابراهیم: 24_26

كلينى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: من اصل و ريشه آن درختم، و اميرالمؤمنین (عليه السلام) فرع آن است، و امامان از فرزندان ايشان شاخه هاى آن، و علم ائمه ميوه، و مؤمنان برگ هاى آن هستند، آيا درخت بغير از اين چيزى دارد؟ راوى گفت: نه واللّه، حضرت فرمود: بخدا سوگند مؤمنى كه متولد مى شود يك برگ در آن درخت اضافه می شود ومؤمنى كه مى ميرد يك برگ از آن درخت كم مى شود.(1)

در بصائر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده كه: شجره، سدرة المنتهى است، و رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) ریشه آن، و على (عليه السلام) بلندى آن، و فاطمه (عليها السلام) فرع آن، و امامان از ذرّيّه فاطمه (عليها السلام) شاخه هاى آن، و شيعيان ايشان برگ هاى آن هستند، و ميوه اى كه مى دهد؛ علومى است كه هر زمان از ائمه سؤال كنند، جواب مى گويند. پرسيدند: چرا آن را منتهى مى گويند؟ فرمود: چرا كه دين خدا به آن منتهى مى شود، هر كه برگ آن درخت نيست، مؤمن نبوده و از شيعیان ما نيست.(2)

عياشى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه: شجره طيّبه، مثلى است كه خدا براى اهل بيت پيامبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) زده است؛ و شجره خبيثه، مثلى است كه براى دشمنان ايشان زده است.(3)

بیان: در تفسير آیه «وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْناكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْياناً كَبِيراً»(4) يعنى: «نگردانيديم آن خوابى را كه نموديم به تو مگر فتنه و امتحانى براى مردم، و

ص: 348


1- کافی: ج1 ص428
2- بصائرالدرجات: ص60
3- تفسیر عیاشی: ج2 ص225
4- سوره اسراء: 60

نگردانيديم شجره ملعونه را در قرآن مگر امتحانى از براى مردم، و مى ترسانيم ايشان را و زياد نمى كند ترسانيدن ما ايشان را مگر طغيان بزرگ» احاديث بسياری وارد شده كه: شجره ملعونه سلسله بنى اميّه هستند، چنانچه عياشى و ديگران به سندهاى بسيار از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) و حضرت باقر و حضرت صادق (عليهما السلام) روايت كرده اند در تفسير اين آيه كه: شجره ملعونه، بنى اميّه هستند.(1)

و ايضا به سندهاى بسيار از حضرت صادق (عليه السلام) در تفسير اين آيه روایت شده كه: به رسول خدا (صلی اللّه عليه وآله وسلم) وحی شد كه گروهی بر منبر او بالا مى روند و مردم را از دين بر مى گردانند، جبرئيل اين آيه را آورد كه ابوبكر و عمر و بنى اميّه بر منبر تو بالا رفته و مردم را از دين بر می گردانند.(2)

مولف گوید: تطبیق تأويلاتى كه در احاديث شريفه وارد شده بر آيات واضح و روشن است، زیرا خدا اموری را براى ايمان و علوم حقّه مثال زده كه موجب سعادت ابدى دنيا و آخرت مى شود و آنها را به درختى تشبيه فرموده، زيرا خدا در اكثر آيات لذتهای معنوی را به لذت های جسماني كه همّت قاصران مقصور بر آن است مثال زده است و امور معقوله را به امور محسوسه كه منبع علم جاهلان است تشبيه نموده، پس علم و ايمان و اعمال صالحه به درخت ثابت و محكمى تشبيه شده كه سر به آسمان كشيده و ريشه آن درخت حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) است كه منبع همه كمالات است، و چنانكه شاخه های درخت از ريشه غذا مى خورند و رشد می کنند؛ ائمه (عليهم السلام) و پیروان ايشان از او بهرمند مى گردند، ساقه آن درخت حضرت امير (عليه السلام) است كه اول نتیجه و نماي درخت است و ساير

ص: 349


1- تفسیر عیاشی: ج2 ص297
2- رجوع شود به تفسیر عیاشی: ج2 ص297

اجزاء توسط آن بهره مى برند، و حضرت فاطمه (عليها السلام) به منزله شاخه بزرگ آن درخت است كه واسطه انتساب ائمه (عليهم السلام) به حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) است و توسط او نور آن حضرت به ايشان سرايت كرده است، و شاخه هاى ديگر كه از شاخه بزرگ ایجاد شده اند مثال ساير ائمه (عليهم السلام) هستند كه توسط ايشان میوههای علوم رسالت به مردم مى رسد و انوار پیامبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و امیرالمؤمنین (عليه السلام) همه در ائمه (عليهم السلام) جمع شده و هر كس به يكى از آنها چنگ بزند به آسمانِ كمال بلند شده و علوم ايشان كه به مردم مى رسد و قلب و روح شيعيان به آنها تربيت و قوّت پیدا می کند به مثابه ميوه هاى آن درخت بلند است، و شيعيان كه حافظ، حامى و دریافت کننده علوم ايشانند و خود را فداى ايشان مى كنند و علوم و معارف ايشان را از ديگران پنهان مى کنند به منزله برگهاى آن درخت هستند كه آن ميوه ها را از ضرر باد و حرارت آفتاب و گرد و غبار حفظ کرده و آنها را در ميان خود پنهان مى کنند.

و دشمنان ائمه (عليهم السلام) را به شجره خبيثه و شجره ملعونه تشبيه فرموده، بعضى از آن ملاعين به منزله ريشه هستند؛ مثل ابوبكر و عمر، و بعضى به منزله ساقه؛ مانند بنى اميّه، و بعضى به منزله شاخه؛ مانند بنى عباس و امثال ايشان، و پیروان گمراه آنها به منزله برگهاى آن درختند، و ميوه آن درخت، شبهات و شكوك و علوم باطله ايشان است که قاتل اهل ضلالت است.

و مثال درخت اول، شجره طوبى است كه در بهشت در خانه اميرالمؤمنين (عليه السلام) است و در هر خانه از شيعيان شاخه اى از آن وجود دارد؛ و مثال درخت دوم در آخرت، شجره زقّوم است كه در جهنم مى رويد و ميوه اش غذای دشمنان اهل بيت (عليهم السلام) است.

ص: 350

خاتمه: مظلومیت اهل بیت (عليهم السلام)

در بيان آياتى است كه در مظلوميت ائمه (عليهم السلام) نازل شده و آنها بسيار است و تنها به گوشهای از آن اشاره میکنیم.

آیه اول: «الم. أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ. وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ. أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ أَنْ يَسْبِقُونا ساءَ ما يَحْكُمُونَ»(1) يعنى: «آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: _ ایمان آوردیم_ به حال خود رها می شوند و آزمایش نخواهند شد؟! ما کسانی که پیش از آنان بودند آزمودیم تا خداوند کسانی را که راست می گویند و کسانی را که دروغ می گویند مشخص سازد. یا کسانی که اعمال بد انجام می دهند گمان کردند بر ما پیشی خواهند گرفت؟ چه بد داوری می کنند».

بیان: در احاديث بسيار وارد شده كه اين دو آيه در باب فتنه بعد از حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) نازل شده كه غصب خلافت از حضرت امير (عليه السلام) كردند و اكثر آنها كه در غديرخم با اميرالمؤمنين (عليه السلام) بيعت كرده بودند پیرو دنيا شده بيعت را شكستند و مؤمن و منافق از هم جدا شدند.

چنانكه شيخ مفيد در ارشاد روايت كرده كه: چون منافقان از صحابه با ابوبكر بيعت كردند مردى به خدمت حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) آمد در حالیکه آن حضرت بيلى در دست داشتند و قبر مطهر حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) را درست مى كردند؛ او گفت: همه با ابوبكر بيعت كردند، و در میان انصار اختلاف به وجود آمد و گروه طُلَقا كه منافق بودند و به زور ايمان آورده بودند فرصت را

ص: 351


1- سوره عنکبوت: 1_4

غنيمت شمرده و زود با ابوبكر بيعت كردند كه مبادا خلافت به شما برسد؛ چون اين سخن را تمام كرد حضرت سر بيل را بر زمين گذاشت و اين آيات را خواند تا «ساءَ ما يَحْكُمُونَ».(1)

ابن ماهیار از امام حسين (عليه السلام) روايت كرده كه: چون آيه «الم. أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا» نازل شد حضرت امير (عليه السلام) پرسید: يا رسول اللّه! اين فتنه كه خدا فرموده كدام است؟ حضرت فرمود: يا على! توئى كه خدا مردم را به امامت تو امتحان كرده و در قيامت آنها كه غصب خلافت تو كردند و به امامت تو قائل نشدند را مجازات خواهد کرد، پس حجت خود را براى روز قیامت آماده کن.(2)

از سدّى روايت شده كه: «الَّذِينَ صَدَقُوا» على (عليه السلام) و اصحاب اوست، «وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ» دشمنان اويند كه در ادعاى ايمان دروغگو بودند.(3)

آیه دوم: «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها»(4) يعنى: «حق از جانب پروردگار شماست پس هر كه خواهد ايمان بياورد و هر كه خواهد كافر شود، همانا ما براى ظالمان آتشى آماده كرده ايم كه شعله های آن به آنها احاطه پیدا كرده است».

به سندهاى معتبر از حضرت باقر و صادق (عليهما السلام) نقل شده که فرمودند: مراد از حق، ولايت على (عليه السلام) است؛ و مراد از ظالمین، ستمكاران بر آل محمد (عليهم السلام) هستند؛ و آيه چنين نازل شده: «انّا

ص: 352


1- ارشاد مفید: ج1 ص189
2- تاویل الآیات: ج1 ص427
3- تاویل الآیات: ج1 ص429
4- سوره کهف: 29

اعتدنا للظالمين آل محمد حقهم نارا» يعنى: جهنم را برای ستمكاران كه غصب حقّ آل محمد كردند آماده کردهایم.(1)

آیه سوم: «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ. الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ»(2) يعنى: «به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل شده،اجازه جهاد داده شده است. چرا که مورد ستم قرار گرفته اند. به یقین خدا بر یاری آنها تواناست. کسانی که از خانه های خود به ناحق رانده شدند، می گفتند: پروردگار ما، خدای یکتاست».

علی بن ابراهیم میگوید: اين آيات در شأن حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) و جعفر طيار و حمزه نازل شده، و بعد از آن در حقّ حضرت امام حسين (عليه السلام) جارى شد، «و الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ» در شأن حضرت امام حسين (عليه السلام) نازل شد كه يزيد پليد به طلب آن حضرت فرستاد كه او را بگيرند و به شام ببرند، پس از ترس ايشان از مدينه به كوفه حرکت کرد و در كربلا شهيد شد.(3)

آیه چهارم: «وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ وَ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ. فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ»(4) يعنى: «يادآور هنگامى را كه گفتيم: در اين شهر - بيت المقدس – وارد شوید. و از نعمت هاى فراوان آن، از هر جا می خواهید بخورید. و از در با خضوع وارد شوید و بگویید: خداوندا گناهان ما را بریز. تا خطاهای شما را ببخشیم. و به نیکوکاران پاداش بیشتری خواهیم داد. اما افراد

ص: 353


1- کافی: ج1 ص425
2- سوره حج: 39و40
3- تفسیر قمی: ج2 ص84
4- سوره بقره: 58و59

ستمکار، این سخن را به غیر آنچه به آنها گفته شده بود، تغییر دادند. لذا بر ستمکاران، در برابر این نافرمانی، عذابی از آسمان فرستادیم».

و در احاديث اهل بيت (عليهم السلام) به روايت كلينى و ديگران وارد شده كه: اين آيات در شأن اهل بيت (عليهم السلام) است و آيه چنين است: «فبدل الذين ظلموا آل محمد حقهم قولا غير الذي قيل لهم فأنزلنا على الذين ظلموا آل محمد حقهم رجزا من السماء» يعنى: غاصبین حقّ آل محمد بدل كردند گفتار را بغير آنچه به ايشان گفته بودند پس بر آنها كه ظلم كردند و حقّ ايشان را بردند از آسمان عذابى فرستاديم.(1)

مؤلف گويد: توجيه اين تأويل به دو نحو ممكن است:

اول: خداوند قصه امت های گذشته را در قرآن براى آگاهی، تهديد و بشارتِ اين امّت فرستاده،و احاديث بسيار وارد شده كه هيچ امرى در بنى اسرائيل نبوده مگر آن كه نظيرش در اين امّت هست.(2)

همچنین اخبار بسيار وارد شده كه: مَثل اهل بيت در اين امّت مَثل باب حطّه در بنى اسرائيل است(3)، يعنى همچنان كه آنها مأمور شدند كه داخل باب شده، سجده و خضوع کنند، هر كس انجام داد نجات يافت و هر كس نكرد بر او عذاب نازل شد؛ همچنين ولايت اهل بيت (عليهم السلام) در اين امّت چنين است، هر كه ولايت ايشان را اختيار كند و انقياد و تعظيم ايشان كند نجات مى يابد و هر كس نكند بر او عذاب نازل مى شود؛ عذاب آن امّت، هلاك ظاهرى بوده و در اين امّت هلاك به ضلالت و جهالت و حرمان از سعادت

ص: 354


1- کافی: ج1 ص423
2- کتاب سلیم: ص50
3- کتاب سلیم: ص11

است يا آنچه از قتل و تهمت و اختلاف ميان امّت و انواع بلاها که به سبب مخالفت با اهل بيت (عليهم السلام) به آنها مبتلا گرديده اند.

دوم: بنى اسرائيل نيز ممكن است كه مكلف به ولايت اهل بيت (عليهم السلام) شده باشند، چنانكه در تفسير امام حسن عسكرى (عليه السلام) در تفسير اين آيه منقول است كه: خداوند بيعت ولايت پیامبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و امیرالمؤمنین (عليه السلام) و ساير اهل بيت (عليهم السلام) را از بنى اسرائيل گرفت و بعد از آن كه از صحراى تيه نجات يافتند خدا به آنها امر كرد كه داخل دروازه اريحا كه از بلاد شام بود بشوند، چون به دروازه شهر رسيدند عکس پیامبر (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و امیرالمؤمنین (عليه السلام) بر بالاى دروازه نصب شده بود و دروازه در نهايت وسعت و بلندی بود پس خداوند به آنها امر كرد: چون داخل دروازه شويد براى تعظيم آن دو بزرگوار به احترام خم شويد و بيعت ايشان را كه از شما گرفته ام بر خود تازه كنيد و بگوئيد: خداوندا! برای عکس محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) و على (عليه السلام) سجده و تواضع كرديم و عهد ولايت ايشان را تجديد كرديم تا گناهان گذشته ما را محو كنى و هر كس گناهى نداشته باشد و بر ولايت ايشان ثابت باشد ثوابش را زياده کنی، پس اكثر ايشان اطاعت نكردند و گفتند: ما را ريشخند مى كنند، چرا در این درگاه خم شويم و آنان را كه نديده ايم تعظيم کنیم؟ پس پشت خود را بسوى دروازه كرده و به آن حالت داخل شدند و به جاى حطّه «حنطه حمراء» گفتند يعنى: گندم سرخ پاك كرده براى ما بهتر است از آنچه ما را به آن تكليف مى كنند، پس خداوند عذابى كه از آسمان مقدّر شده بود را بر ايشان فرستاده و در كمتر از

ص: 355

يك روز صد و بيست هزار نفر به طاعون مردند و آنها جمعى بودند كه خدا مى دانست كه ايمان نخواهند آورد و از نسل ايشان مؤمنى متولد نخواهد شد.(1) بنا بر اين در آيه هيچ تكلفى در كار نيست.

آیه پنجم: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ»(2) يعنى: «يادآور آن وقتى كه به ملائكه گفتیم: براى آدم سجده كنيد، پس سجده كردند مگر شيطان که تكبر کرده و سجده نکرد و از كافران بود».

كلينى به سند معتبر از امام کاظم (عليه السلام) روايت كرده كه: چون حضرت رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) در خواب به وحی ديد كه ابوبكر و عمر و بنى اميّه برمنبرش بالا مى روند بسيار غضمناک شد كه بعد از او حقّ وصىّ او را غصب كنند، پس خداوند براى تسلّى آن حضرت فرمود: يا محمد! هر گاه در حق جانشینت از تو پیروی نمی کنند بیتابی نکن چرا که من امر كردم و آنها اطاعت نكردند [و به جزای خود خواهند رسید].(3)

آیه ششم: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ظَلَمُوا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ طَرِيقاً. إِلَّا طَرِيقَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أَبَداً وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً. يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّكُمْ فَآمِنُوا خَيْراً لَكُمْ وَ إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً»(4) يعنى: «همانا آنان كه كافر شدند و ستم كردند خدا آنها را نيامرزد و راهى جز به جهنم ندارند، در

ص: 356


1- تفسیر امام عسکری (عليه السلام) : ص259
2- سوره بقره: 34
3- کافی: ج1 ص426
4- سوره نساء: 168_170

جهنم همیشه خواهند بود، و این بر خدا آسان است، اى گروه آدميان! همانا رسولی از جانب پروردگار برای شما فرستاده شده، پس به آن ایمان بیاورید كه برای شما بهتر است، و اگر كافر شويد، بدانید همانا هر چه در آسمان ها و زمين است برای خداست، و خدا دانا و حكيم است».

كلينى از حضرت امام محمدباقر (عليه السلام) روايت كرده كه: معنای آيه چنين است: «ان الذين ظلموا آل محمد حقهم» يعنى: همانا آنها كه بر آل محمد (صلی اللّه عليه وآله وسلم) ستم كرده و حقّ ايشان را گرفته اند، تا آخر آيه.(1)آیه هفتم: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً»(2) يعنى: «فرو مى فرستيم از قرآن آنچه شفائى و رحمتى است براى مؤمنان و ستمكاران را جز زيانكارى نمی افزاید».

ابن ماهیار به چندين سند از حضرت باقر و صادق (عليهما السلام) روايت كرده كه: مراد از ظالمان، کسانی هستند كه بر آل محمد (عليهم السلام) ستم كردند، و تاویل آيه چنين است: «و لا يزيد ظالمي آل محمد حقّهم الّا خسارا».(3)

آیه هشتم: «وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»(4) يعنى: «بر ما ستم نكردند ولكن بر نفس هاى خود ستم كردند».

كلينى از حضرت باقر و كاظم (عليهما السلام) روايت كرده كه: خداوند عزيزتر از آن است که كسى توهّم كند كه بر او ظلم شده است، بلكه خدا ما را به خود ملحق کرده و ظلم ما را ظلم خود شمرده، يعنى بر امامان و حجت هاى من ستم نكردند در آن آزارها كه به

ص: 357


1- کافی: ج1 ص424
2- سوره اسراء: 82
3- تاویل الآیات: ج1 ص290
4- سوره بقره: 57

آنها رساندند بلکه بر خود ستم کرده و خود را مستحقّ عذاب ابدى کردند.(1)

آیه نهم: «احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ».(2) یعنی: «به فرشتگان دستور داده میشود: ستمکاران وهمردیفانشان و آنچه را می پرستیدند، گرد آورید».

علی بن ابراهیم گفته است: يعنى ستمکاران بر آل محمد (عليهم السلام) و پیروانشان را جمع كنيد.(3)

آیه دهم: «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ»(4) يعنى: «آنچه پيامبر به آن امر كرده، پس آن را بگيريد، و آنچه منع كرده پس آن را ترك كنيد، و از عذاب خدا بپرهيزيد همانا عقوبت خدا شديد است».

ابن ماهیار از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت كرده كه: يعنى از خدا و ظلم به آل محمد (عليهم السلام) بپرهيزيد، همانا عقاب خدا سخت است براى كسى كه بر ايشان ستم كند.(5)

آیه يازدهم: «وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً».(6) یعنی: «آن که بار ستمی بر دوش دارد، زیانکار است».

ابن ماهیار از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه: يعنى از رحمت خدا دور است كسى كه بر آل محمد (عليهم السلام) ستم کند.(7)

ص: 358


1- کافی: ج1 ص435
2- سوره صافات: 22
3- تفسیر قمی: ج2 ص222
4- سوره حشر: 7
5- تاویل الآیات: جح2 ص678
6- سوره طه: 111
7- تاویل الآیات: ج1 ص318

آیه دوازدهم: «وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ»(1) يعنى: «كسى كه بعد از ستمى که بر اوشده انتقام بگیرد، پس دیگر راهى به عتاب و عذاب نیست».

ابن ماهیار از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده كه: اين آيه در شأن حضرت قائم (عجل اللّه تعالی فرجه الشريف) است كه چون ظاهر شود از بنى اميّه و آنها كه تكذيب ائمه (عليهم السلام) كردند و با ایشان دشمن بودند انتقام خواهد گرفت.(2)

در كتاب روضه از ابن عباس روايت شده که گفت: چون از حجة الوداع برگشتم در مسجد رسول (صلی اللّه عليه وآله وسلم) در خدمت آن حضرت نشسته بوديم كه فرمود: خداوند بر اهل دين منّت گذاشته كه ايشان را به من هدايت كرد، و من بر اهل دين منّت مى گذارم كه ايشان را به على بن ابى طالب (عليه السلام) هدايت مى كنم، هر كس به ايشان هدايت يابد، نجات يابد؛ و هر كس نافرمانی کند، گمراه شود. اى مردم! خدا را به ياد آوريد و در باب عترت و اهل بيت از خدا بترسيد، به درستى كه فاطمه پاره تن من است و دو فرزند او دو بازوى منند، من و شوهر او چراغ راه هدايتيم، خدايا! رحم كن هر كه ايشان را رحم كند و نيامرز كسى را كه بر ايشان ستم كند. پس آب از ديده هاى مباركش جارى شد و فرمود: گويا مى بينم آن ستمها كه بر ايشان وارد خواهد شد.(3)

ص: 359


1- سوره شوری: 41
2- تاویل الآیات: ج2 ص549
3- بحارالانوار: ج23 ص143

خلاصه درس:

شجره طيّبه به اهل بيت (عليهم السلام) و شجره خبيثه ملعونه به دشمنان ايشان تفسیر شده است.

پیامبر اکرم (صلی اللّه عليه وآله وسلم) به منزله ریشه، امیرالمؤمنین (عليه السلام) ساقه، حضرت زهرا (عليها السلام) شاخه بزرگ و ائمه (عليهم السلام) سایر شاخه ها و شیعیان برگ ها و علوم حقّه ایشان به منزله میوه شجره طیبه هستند. همچنین ابوبکر و عمر ریشه، بنی امیّه ساقه و بنی عباس شاخه و پیروانشان برگ ها و علوم باطله ایشان به منزله میوههای شجره خبیثه هستند.

ولايت اهل بيت (عليهم السلام) در اين امّت مشابه باب حطه در بنی اسرائیل است، پس هر كس ولايت ايشان را اختيار کرده و ايشان را تعظيم كند، نجات مى يابد و هر كس نكند بر او عذاب نازل مى شود؛ عذاب آن امّت، هلاك ظاهرى بوده و در اين امّت هلاك یا به ضلالت و جهالت و دوری از سعادت است يا آنچه از قتل و تهمت و اختلاف و انواع بلاها که به سبب مخالفت با اهل بيت (عليهم السلام) به آنها مبتلا گرديده اند.

بسیاری از آیات که اشاره به ظالمین و کافرین دارد، در باطن مراد و مقصودش دشمنان اهل بیت (عليهم السلام) است که حق ایشان را غصب کرده و به هر کدام از ائمه (عليهم السلام) ستمهای فراوانی روا داشتند.

ص: 360

پرسش درس چهاردهم:

1. مراد از «شجره طیبه» و «شجره خبیثه» در آیه «أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ. تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ. وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرار» را بیان کنید؟

2. مراد از «شجره ملعونه» در آیه «وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْناكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْياناً كَبِيرا» را بیان کنید؟

3. مراد از ظالمین در «إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ ناراً» چه کسانی هستند؟

4. آیه «و الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ» در مورد چه کسی است؟

5. مراد از «وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً» را با توجه به روایت بیان کنید؟

6. مراد از «ظلموا و ازواجهم» در «احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ» چه کسانی است؟

ص: 361

ص: 362

منابع و مآخذ

1- قرآن كريم.

2- اثبات الهداة حرّ عاملى، المطبعة العلمية، قم.

3- الاحتجاج احمد بن على بن ابى طالب طبرسى، انتشارات اسوه، 1413 ه ق.

4- احقاق الحق قاضى نور اللّه مرعشى شوشترى، كتابفروشى اسلاميه، تهران.

5- الاختصاص شيخ مفيد، مؤسسة النشر الاسلامى، قم، چاپ چهارم.

6- الارشاد شيخ مفيد، مؤسسة آل البيت عليهم السّلام، قم، چاپ اول، 1413 ه ق.

7- ارشاد القلوب ديلمى، منشورات الشريف الرضى، قم، 1412 ه ق.

8- اسباب النزول على بن احمد واحدى نيسابورى، دار الكتاب العربى، بيروت.

9- الاستيعاب يوسف بن عبد اللّه بن محمد بن عبد البر، دار الجيل، بيروت، چاپ اول، 1412 ه ق.

10- اسد الغابة عز الدين على بن محمد بن اثير جزرى، دار الكتب العلمية، بيروت، 1415 ه ق.

11- اعتقادات شيخ صدوق انتشارات محلاتى، قم، 1412 ه ق.

12- أعلام الدين في صفات المؤمنين ديلمى، مؤسسة آل البيت عليهم السّلام، چاپ دوم، 1414 ه ق.

13- اعلام الورى باعلام الهدى فضل بن حسن طبرسى، دار الكتب الاسلامية، چاپ سوم.

ص: 363

14- اقبال الاعمال على بن موسى ابن طاووس، مكتب الاعلام الاسلامى، قم، چاپ اول، 1414 ه ق.

15- الأمالي شيخ طوسى، مؤسسة البعثة، قم، چاپ اول، 1414 ه ق.16- الأمالي شيخ مفيد، مؤسسة النشر الاسلامى، قم، چاپ دوم، 1412 ه. ق.

17- أمالى الصدوق شيخ صدوق، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بيروت، چاپ پنجم، 1400 ه ق.

18- بحار الانوار علّامه محمد باقر مجلسى، دار احياء التراث العربى، بيروت.

19- البرهان في تفسير القرآن سيد هاشم بحرانى، دار التفسير، قم، چاپ اول.

20- بشارة المصطفى لشيعة المرتضى محمد بن ابى قاسم محمد بن على طبرى، المكتبة الحيدرية، نجف اشرف، چاپ دوم.

21- بصائر الدرجات محمد بن الحسن بن فرّوخ صفّار قمى، مكتبة آية اللّه العظمى المرعشى النجفى، قم، 1404 ه ق.

22- تأويل الآيات الظاهرة على حسينى استرآبادى نجفى، مدرسة الامام المهدى عليه السّلام، قم، چاپ اول، 1407 ه ق.

23- تاريخ بغداد احمد بن على خطيب بغدادى، دار الكتب العلمية، بيروت.

24- تاريخ الخلفاء جلال الدين سيوطى، منشورات الشريف الرضى، قم، 1411 ه ق.

25- التبيان في تفسير القرآن شيخ طوسى، دار احياء التراث العربى، بيروت.

26- تحف العقول حسين بن شعبه حرانى، مؤسسة النشر الاسلامى، قم.

27- تذكرة الخواص سبط ابن الجوزى، مكتبة نينوى الحديثة، تهران.

28- ترجمة الامام على و الامام الحسين عليهما السّلام من تاريخ دمشق على بن حسن بن هبة اللّه شافعى (ابن عساكر)، مؤسسة المحمودى، بيروت، 1398 ه ق.

29- تفسير ابن كثير اسماعيل بن عمر بن كثير دمشقى، دار القلم، بيروت، چاپ دوم.30- تفسير بغوى حسين بن مسعود فراء بغوى شافعى، دار المعرفة، بيروت، 1415 ه ق.

31- تفسير بيضاوى عبد اللّه بن عمر شيرازى بيضاوى، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بيروت، 1410 ه ق.

32- تفسير جلالين جلال الدين محلّى و جلال الدين سيوطى، دار المعرفة، بيروت.

33- تفسير حبرى حسين بن حكم بن مسلم حبرى، مؤسسة آل البيت عليهم السّلام، بيروت، 1408 ه ق.

34- تفسير الدر المنثور سيوطى، مكتبة آية اللّه العظمى المرعشى النجفى، قم.

ص: 364

35- تفسير روح المعانى سيد محمود آلوسى بغدادى، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، 1415 ه ق.

36- تفسير طبرى محمد بن جرير طبرى، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول.

37- تفسير عياشى محمد بن مسعود بن عياش، انتشارات علميه اسلاميه، تهران.

38- تفسير فرات كوفى فرات بن ابراهيم كوفى، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1410 ه ق.

39- تفسير قرطبى (الجامع لأحكام القرآن) محمد بن احمد انصارى قرطبى، دار احياء التراث العربى، بيروت، 1405 ه ق.

40- تفسير قمى على بن ابراهيم قمى، دار الكتاب، قم.

41- تفسير كبير محمد بن عمر فخر رازى، المطبعة البهية المصرية، قاهره.

42- تفسير كشّاف جاد اللّه محمود بن عمر زمخشرى، منشورات البلاغة، قم.

43- تفسير منسوب به امام حسن عسكرى عليه السّلام مدرسة الامام المهدى عليه السّلام، قم، چاپ اول.44- التوحيد شيخ صدوق، مؤسسة النشر الاسلامى، قم.

45- تهذيب الاحكام شيخ طوسى، دار الكتب الاسلامية، تهران، چاپ چهارم.

46- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال شيخ صدوق، مكتبة الصدوق تهران و كتابفروشى كتبى نجفى قم.

47- جامع الاصول مبارك بن محمد بن اثير جزرى، دار احياء التراث العربى، بيروت.

48- الجواهر الحسان عبد الرحمن ثعالبى، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، 1416 ه ق.

49- حلية الأولياء ابو نعيم اصفهانى، دار الكتب العلمية، بيروت.

50- الخرائج و الجرائح قطب الدين راوندى، مؤسسة الامام المهدى عليه السّلام، چاپ اول.

51- الخصال شيخ صدوق، مؤسسة النشر الاسلامى، قم، چاپ چهارم.

52- ديوان امام على عليه السّلام محمد بن الحسين بيهقى نيشابورى، انتشارات اسوه، قم، 1373 ه ش.

53- الدعوات قطب الدين راوندى، مدرسة الامام المهدى عليه السّلام، قم، چاپ اول، 1407 ه ق.

54- رجال شيخ طوسى مؤسسة النشر الاسلامى، قم، چاپ اول، 1415 ه ق.

ص: 365

55- رجال كشى (اختيار معرفة الرجال) شيخ طوسى، مؤسسة آل البيت عليهم السّلام، قم، 1404 ه ق.

56- رجال النجاشى احمد بن على نجاشى، دار الاضواء، بيروت، چاپ اول.

57- روضة الواعظين شيخ محمد بن فتال نيسابورى، منشورات الرضى، قم.

58- الزهد حسين بن سعيد كوفى اهوازى، ناشر: سيد ابو الفضل حسينيان، چاپ دوم.

59- سعد السعود محمد بن طاووس، منشورات الرضى، قم، 1363 ه ش.

60- سنن الترمذى محمد بن عيسى بن سوره، دار الفكر، تحقيق كمال يوسف الحوت.

61- شرح الاخبار في فضائل الائمة الاطهار النعمان بن محمد التميمى المغربى، مؤسسة النشر الاسلامى، قم.

62- شرح المقاصد سعد الدين تفتازانى، منشورات الشريف الرضى، قم.

63- شرح نهج البلاغة ابن ابى الحديد معتزلى، مكتبة آية اللّه العظمى المرعشى النجفى، قم، 1404 ه ق.

64- شواهد التنزيل عبيد اللّه بن عبد اللّه بن احمد (حاكم حسكانى)، مجمع احياء الثقافة الاسلامية- وزارت ارشاد، 1411 ه ق.

65- صحيح البخاري محمد بن اسماعيل بخارى جعفى، دار الفكر، بيروت، 1401 ه ق.

66- صحيح مسلم مسلم بن حجّاج قشيرى نيسابورى، دار الكتب العلمية، بيروت.

67- صحيفة الامام الرضا عليه السّلام مدرسة الامام المهدى عليه السّلام، قم، 1408 ه ق.

68- صحيفه سجاديه حضرت امام سجاد عليه السّلام، انتشارات اسوه، قم، چاپ اول، 1408 ه ق.

69- صفة الصفوة جمال الدين ابو الفرج الجزرى، دار المعرفة، بيروت، چاپ اول، 1415 ه ق.

70- الصواعق المحرقة احمد بن حجر هيتمى مكى، دار الكتب العلمية، بيروت.

71- الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف على بن موسى ابن طاووس، چاپ خيام، قم، 1400 ه ق.72- علل الشرايع شيخ صدوق، انتشارات داورى، قم.

73- العمدة يحيى بن الحسن اسدى حلّى (ابن بطريق)، مؤسسة النشر الاسلامى، قم.

ص: 366

74- عوالى اللئالى ابن ابى جمهور احسائى، چاپخانه سيد الشهداء، قم.

75- عيون اخبار الرضا شيخ صدوق، ناشر رضا مشهدى، چاپ دوم.

76- عيون المعجزات حسين بن عبد الوهاب، منشورات الشريف الرضى، قم، چاپ اول، 1414 ه ق.

77- غيبت نعمانى محمد بن ابراهيم نعمانى، دار الكتب الاسلامية، تهران.

78- الغدير علامه عبد الحسين امينى نجفى، دار الكتاب العربى، بيروت، چاپ سوم، 1387 ه ق.

79- فرائد السمطين جوينى خراسانى، مؤسسة المحمودى، بيروت، 1398 ه ق.

80- فرهنگ فارسى عميد (سه جلدى) حسن عميد، انتشارات امير كبير، چاپ اول، 1363 ه ش.

81- الفتوح ابن اعثم كوفى، دار الاضواء، بيروت، چاپ اول، 1411 ه ق.

82- فردوس الاخبار شيرويه ديلمى، دار الكتاب العربى، بيروت، 1407 ه ق.

83- الفصول المهمة على بن محمد ابن الصباغ، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بيروت، چاپ اول.

84- الفضائل شاذان بن جبرئيل، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بيروت، چاپ اول، 1408 ه ق.

85- فضائل الخمسة من الصحاح الستة سيد مرتضى فيروزآبادى، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بيروت.86- فضائل شيعه شيخ صدوق، انتشارات اعلمى، تهران.

87- القاموس المحيط محمد بن يعقوب فيروزآبادى، دار احياء التراث العربى، بيروت، چاپ اول، 1412 ه ق.

88- قرب الاسناد عبد اللّه بن جعفر حميرى، مؤسسة آل البيت عليهم السّلام، قم، چاپ اول، 1413 ه ق.

89- الكافى شيخ كلينى، دار الكتب الاسلامية، تهران، چاپ پنجم.

90- كامل الزيارات محمد بن قولويه، المطبعة المرتضوية، نجف اشرف.

91- كتاب سليم بن قيس الهلالي بنياد بعثت، تهران.

92- كتاب الغيبة شيخ طوسى، مؤسسة المعارف الاسلامية، قم، چاپ اول.

93- كشف الغمة في معرفة الائمة على بن عيسى بن ابى الفتح اربلى، دار الاضواء، بيروت.

ص: 367

94- كشف المراد خواجه نصير الدين طوسى، انتشارات شكورى، قم، چاپ چهارم، 1373 ه ق.

95- كفاية الأثر على بن محمد بن على خزار قمى رازى، انتشارات بيدار، قم، 1401 ه ق.

96- كفاية الطالب محمد بن يوسف گنجى شافعى، دار احياء تراث اهل البيت عليهم السّلام، تهران، چاپ سوم.

97- كمال الدين و تمام النعمة شيخ صدوق، مؤسسة النشر الاسلامى، قم.

98- كنز العمال علاء الدين على متقى بن حسام الدين هندى، مؤسسة الرسالة، بيروت.

99- كنز الفوائد محمد بن على كراجكى، مكتبة المصطفوى، قم، چاپ دوم.

100- لسان العرب ابن منظور، دار احياء التراث العربى، بيروت، چاپ اول، 1408 ه ق.101- مائة منقبة ابن شاذان قمى، مدرسة الامام المهدى عليه السّلام، قم، چاپ اول، 1407 ه ق.

102- مجمع البحرين فخر الدين طريحى، المكتبة المرتضوية، تهران، چاپ دوم، 1365 ه ش.

103- مجمع البيان في تفسير القرآن فضل بن حسن طبرسى، مكتبة آية اللّه العظمى المرعشى النجفى، قم.

104- المحاسن احمد بن محمد بن خالد برقى، المجمع العالمى لأهل البيت عليهم السّلام، قم، چاپ اول، 1413 ه ق.

105- المحجة فيما نزل في القائم الحجة سيد هاشم بحرانى، مؤسسة الوفاء، بيروت، 1403 ه ق.

106- مختصر بصائر الدرجات حسن بن سليمان حلّى، انتشارات الرسول المصطفى، قم.

107- مسند احمد بن حنبل مؤسسة الرسالة، بيروت، چاپ اول.

108- المصباح ابراهيم بن على كفعمى، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بيروت، چاپ سوم، 1403 ه ق.

109- مصباح المتهجد و سلاح المتعبد شيخ طوسى، نشر و تصحيح اسماعيل انصارى زنجانى.

110- معانى الاخبار شيخ صدوق، مؤسسة النشر الاسلامى، قم.

111- معجم البلدان ياقوت بن عبد اللّه حموى، دار احياء التراث العربى، بيروت،

ص: 368

1399 ه ق.

112- المعجم الكبير سليمان بن احمد طبرانى، دار احياء التراث العربى، بيروت.

113- المفردات راغب اصفهانى، تحقيق: نديم مرعشلى، المكتبة المرتضوية، تهران.

114- مقتل الحسين خوارزمى، مطبعة الزهراء، نجف، 1367 ه ق.115- مكارم الاخلاق حسن بن فضل طبرسى، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بيروت، چاپ ششم، 1392 ه ق.

116- الملهوف على بن موسى ابن طاووس، انتشارات اسوه، قم، چاپ اول، 1414 ه ق.

117- المناقب للخوارزمى موفق بن احمد حنفى، مكتبة نينوى الحديثة، تهران.

118- مناقب آل ابى طالب محمد بن على بن شهر آشوب، دار الاضواء، بيروت، 1412 ه ق.

119- مناقب الامام على بن ابى طالب على بن محمد شافعى (ابن المغازلى)، دار الاضواء، بيروت، 1412 ه ق.

120- من لا يحضره الفقيه شيخ صدوق، مؤسسة النشر الاسلامى، چاپ سوم.

121- الموطّأ مالك بن انس، دار الكتاب العربى، بيروت، چاپ سوم، 1416 ه ق.

122- النهاية في غريب الحديث و الأثر مجد الدين ابى السعادات مبارك بن محمد جزرى (ابن اثير)، مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان، قم، چاپ چهارم.

123- نهج البلاغة حضرت امام على عليه السّلام، دكتر صبحى الصالح، دار الهجرة، قم.

124- نهج الحق و كشف الصدق حسن بن يوسف بن مطهر حلّى، دار الهجرة، قم، چاپ اول، 1407 ه ق.

125- وسائل الشيعة حرّ عاملى، مؤسسة آل البيت عليهم السّلام، قم، چاپ اول، 1409 ه ق.

126- اليقين في امرة امير المؤمنين عليه السّلام سيد رضى الدين ابن طاووس، دار الكتاب الجزائرى، قم، چاپ اول، 1413 ه ق.

127- ينابيع المودة لذوي القربى سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى، دار الاسوة للطباعة و النشر، چاپ اول، 1416 ه ق

ص: 369

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109