غروب ماه حجاز: مجموعه اشعار در ثناء و رثای بانوی بطحا حضرت خدیجه ی کبری سلام الله علیها

مشخصات کتاب

مجموعه اشعار در ثناء و رثای بانوی بطحا حضرت خدیجه ی کبری سلام الله علیها

نام کتاب : غروب ماه حجاز

موضوع : اشعار در ثنا و رسای حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها)

گردآورنده : عليرضا مهرپرور

طراحی جلد و صفحه آرایی : ميرنگار7-2237076

انتشارات : راهیان

چاپخانه : خانه چاپ

نوبت چاپ: اول

سال نشر: ماه مبارک رمضان 1426- پائیز 1384

تیراژ : 2000 نسخه

بهاء :صلوات هديه روح مطهر حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها)

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ص: 1

اشاره

شناسنامه کتاب

نام کتاب : غروب ماه حجاز

موضوع : اشعار در ثنا و رسای حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها)

گردآورنده : عليرضا مهرپرور

طراحی جلد و صفحه آرایی : ميرنگار7-2237076

انتشارات : راهیان

چاپخانه : خانه چاپ

نوبت چاپ: اول

سال نشر: ماه مبارک رمضان 1426- پائیز 1384

تیراژ : 2000 نسخه

بهاء :صلوات هديه روح مطهر حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها)

ص: 2

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»

ص: 3

اهداء

به عاشقان خاندان رسالت، آنان که قلبشان به عشق اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام می طپد، در شادی آنان شاد و در سوگشان سوگوارند.

بویژه کسانی که حق تعلیم و تربیت ولائی به ما دارند؛ آنان که برای شناساندن حجت های پرودگارو تقویت اعتقاد و ارادت ما به ساحت آن بزرگواران نقش سازنده داشته و دارند به خصوص مدافع حریم ولایت و امامت ، معلم علمی و عملی اخلاق حضرت آیت الله آقای حاج سید احمد فقیه امامی

ص: 4

فهرست

بخش اول:

مدائح

از صفحه 7 لغايت صفحه 35

بخش دوم :

مراثی

از صفحه 37 لغایت صفحه 47

بخش سوم:

نوحه ها

از صفحه 49 لغایت صفحه 55

نام شعراء به ترتیب حروف الفبائی می باشد

ص: 5

بخش اول مدائح

ص: 6

غروب ماه حجاز مجموعه اشعار در ثناء و رثای بانوی بطحاحضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها)

آغاز به نام حضرت دوست *** کاین نغمه عاشقانه از اوست

مقدمه:

خدای را شاکرم که دیگر بار توفیق نصیب فرمود شاید بتوانم بهری از حق عظیمی راکه بانوی دوسرا حضرت خدیجه کبری سلام الله عليها بر این ارادتمند دارنداین مجموعه ی مختصر را به مناسبت رحلت آن بزرگوار به نام غروب ماه حجاز به ساحت قدسی آن محبوبه ی رسول خدا و ائمه هدا عليهم السلام خاصه حضرت بقية الله الاعظم روحی و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء

پنجم رمضان المبارک 1426

اصفهان

على رضا مهرپرور

ص: 7

حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها)

خاتون زنان عرب از جاه و نعم بود *** سوداگر و دارای رعایا و حشم بود

از زمره اشراف و چو آبای گرامیش *** در ملک حج از از حسب و نام علم بود

تنها نه غنی بود و از آن کر و فری داشت ***در جامعه مشهور به احسان و کرم بود

او پیش تر از بعثت و پیدایش اسلام *** غمخوار و مددکار زنان وقت الم بود

اول زن اسلام که هم دوش محمد (صلی الله علیه و آله) *** بنيانگر پرارج ترين دين امم بود

در رونق و تبلیغ و شناسائی اسلام *** با بذل زر و مال فزونتر ز رقم بود

تا همسر احمد (صلی الله علیه و آله) شد و گردید مسلمان *** مطرود کسان گشت ودر آزار و ستم بود

تالحظه بدرود جهان ختم رسل را *** مأنوس و شریک غم و شادی همه دم بود

می برد غم از قلب نبی با سخن مهر *** هرگاه که از فتنه کفار دژم بود

وين بس ز مقامش که خدا گفته سلامش *** چون او نه کسی درعرب و نی به عجم بود

مهدی آواره همدانی

ص: 8

قصیده ی غرا

محصول ابر جان تو باران کوثر است *** بانو اگر نباشی خورشید ابتر است

زخم ضرورت است نگاهی طلوع کن *** برچشم تشنه کام جهانی که مضطر است

باب بهشت حسن، در خانه ای گلی ست *** وقتی تو خانه داری ومحمود همسراست

ای مادر بزرگ ترین اسوه زمان *** این شاهکار دست تو زهرای اطهر است

تو اولین مقلد چشمان احمدی *** در مذهب ظهور سلامی که اظهر است

از شمس از حقیقت روز از مكان ماه *** نقشی که بر جبین بلندت مقدر است

بانوی سبز پوش سماواتی زمین *** مجذوب جامه ی تو بهاران اخضر است

افسوس از فسانه چشمی که بعد تو *** غرقاب اشک جاری دریای احمر است

بعد از تو بسط بعثت و برهان یتیم شد *** قدر تو از توان شهادت فزون تر است

نقش تو چون هزار سپاه مسلح است *** دارائی تو تالی شمشیر حیدر است

ای قامت قصيده غرای قدسیان *** بعدازتواین نبی است که بی یار و یاوراست

حافظ ایمانی

ص: 9

بانوی کرامت حضرت خدیجه (سلام الله علیها)

سلام ما به خدیجه (سلام الله علیها) که پاک طینت بود *** درود ما به روانش که کوه همت بود

سلام ما به خدیجه (سلام الله علیها) تجسم ایمان *** کریمه ای که وجودش پراز سعادت بود

درود حق به روان یگانه بانوئی *** که صاحب کرم وبخشش و سخاوت بود

نديده ديده گردون چنین زنی والا *** که افتخار عرب بود و با کرامت بود

فدای همت مردانه اش كه با اخلاص *** هماره تكيه گه و ياور رسالت بود

بزرگ بانوی اسلام و مادر توحید *** که دامنش صدف گوهرنبوت بود

سلام خیل ملائک بر آن زنی بادا *** که عشق ختم رسل دردلش ودیعت بود

کسی که مومنه اول است در اسلام *** چراغ بیت نبوت به شهر غربت بود

گذشت از سر هستی خود برای خدا *** بلند همت و سرمایه اش شرافت بود

شنیده ام که نبی داغ او بدیدوگریست *** بیاد مهر و وفایش که با حقیقت بود

نبی بدیده ناباوری کفن بنمود *** گل وجود کسی را که از لطافت بود

بیاد آن همه از خود گذشتگی ناليد *** اگر چه یار رئوفش در اوج عزت بود

بپاس خدمت شایان او به امر خدا *** برای پیکر پاکش کفن زجنت بود

فدای دختر بی یار و یاورش زهرا *** که وقت مرگ رخش نیلی از عداوت بود

على شبانه کفن کرد و اشک غم بارید *** چرا که یاس علی پرپر از شقاوت بود

چگونه دست نگیرد «زجعفری»فردا *** کسی که مظهر الطاف بی نهایت بود

مصطفی جعفری

ص: 10

هاله نور حضرت خدیجه (سلام الله علیها)

محمد (صلی الله علیه وآله ) را نكوهمسر خدیجه (سلام الله علیها) *** عزیز قلب پیغمبر ، خديجه (سلام الله علیها)

يقين باشد ، پس از زهرا و زینب (سلام الله علیها) *** بود از هر زنی برتر، خديجه(سلام الله علیها)

پناه أمتی بود و ، نبی(صلی الله علیه و اله) را *** به روز بی کسی ، یاور، خدیجه (سلام الله علیها)

گهی غمخوار ، او هنگام سختی *** صفابخش دل شوهر ، خدیجه (سلام الله علیها)

گھی باخنده نوش آفرينش *** سرور قلب آن سرور ، خديجه(سلام الله علیها)

میان دلبران، همتای او کیست؟ *** دل «أولاک »را دلبر ، خدیجه (سلام الله علیها)

زنی چون حوریان ، مجذوب شوهر *** همه آسایش همسر، خديجه (سلام الله علیها)

وجود (( رحمة للعالمين)) را *** پرستار و نوازشگر، خديجه (سلام الله علیها)

گرفته با ادب ، چون هاله نور *** چراغ وحی را در بر ، خديجه (سلام الله علیها)

به طوفان بلا چون کوه، محکم *** به کشتي امان ، لنگر خديجه (سلام الله علیها)

مبارز محرمی، همراز و نستوه *** شکوه غم، ز پا تا سر، خديجه (سلام الله علیها)

توان بخش صفوف مؤمنان بود *** به تنهایی چو یک لشگر، خديجه (سلام الله علیها)

چومی شد سنگباران خانه او *** به پیش مصطفی (صلی الله علیه و اله) سنگر، خديجه (سلام الله علیها)

به شام تار خورشید نبوت *** بود مهتاب روشنگر، خديجه (سلام الله علیها)

وفا و عشق و عفت ، زينت اوست *** ندارد غیر ازین زیور، خديجه (سلام الله علیها)

چه خوش (( الله أكبر )) گفت و بگذشت *** ز جان و مال و سیم و زر ، خديجه (سلام الله علیها)

همین وارستگی ، شایسته اوست *** تو چو زهرا (سلام الله علیها) را بود مادر، خديجه (سلام الله علیها)

کشد بار عطای آسمانی *** چو باشد مادر کوثر ،خدیجه (سلام الله علیها)

چه کوثر، آنكه يكتا همچو طاهاست *** صدف شد بر چنين گوهر، خديجه (سلام الله علیها)

ز نامش مادران برخود ببالند *** که دارد یک چنین دختر، خديجه (سلام الله علیها)

چه خوش باشد غلام خود بخواند *** (( حسان)) را در صف محشر، خديجه (سلام الله علیها)

حبیب چایچیان ( حسان)

ص: 11

همسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)

بین مادرها مقام برتری دارد خديجه (سلام الله علیها) *** زانکه چون زهرای اطهر دختری دارد خديجه (سلام الله علیها)

جای دارد گر کند فخريه بر زنهای دنیا *** چونکه مانند محمد(صلی الله علیه و آله) شوهری داردخديجه (سلام الله علیها)

از زنان انبیاء درشوکت و جاه و جلال *** روز محشر هم مقام بهتری دارد خديجه (سلام الله علیها)

اولین بانوی اسلام است او کز لطف یزدان *** زیب دامان حیا خوش گوهری دارد خديجه (سلام الله علیها)

گر به دنیا بهر دین از زیب و از زیور گذشته *** روز محشردرجنان زیب وفری دارد خديجه(سلام الله علیها)

داده درس حق پرستی را عجب بر خلق عالم *** بر سر از عفت مبارک افسری دارد خديجه (سلام الله علیها)

گر گذشت از مکنت دنیا ندارد غصه زیرا ***همچوپیغمبر(صلی الله علیه و آله) به دنياهمسری دارد خديجه (سلام الله علیها)

غم ندارد گرندارد روز تنهایی انیسی *** در رحم خود مونس نیکوتری دارد خديجه(سلام الله علیها)

غیر راه حق نپوید غیر حرف حق نگوید *** همچوختم الانبیاء(صلی الله علیه و آله) چون رهبری دارد خديجه (سلام الله علیها)

چشم (خسرو) روز محشرهست برلطف و عطايش *** چونکه جود بی حساب و وافری دارد خديجه(سلام الله علیها)

سید محمد خسرو نژاد (خسرو)

ص: 12

مدح حضرت خدیجه (سلام الله علیها) مختوم به تولد حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

ميان راه شام و مكه بر چرخ *** روان بانگ درای کاروانست

که باشد بارشان مال التجاره *** زبانوئی که فخر بانوانست

توانگرتر زن بطحابود او

گرامی بانوی دنیا بود او

در این ره نوجوانی ماه سیما *** درخشان همچو ماه آسمانست

خود این زیبا جوان سرواندام *** محمد صلی الله علیه و آله خاتم پیغمبرانست

خدیجه مالک این کاروان را

سعادت بین که باید این جوان را

خدیجه در ره آئین این مرد *** همه هستی خود از جان فدا کرد

خدا هم در ازای هستی او *** گرامی گوهری بر، وی عطا کرد

چه گوهر به زاعطينا و کوثر

چه اختر بهتر از زهرای اطهر

در آن روزی که آن فرخنده دختر*** و به بطن مام والايش مكان داشت

برد تا از دلش اندوه، با وی *** حکایت های نغز و داستان داشت

ای مادر ز بی یاری نرنجی

که چون من گوهری داری و گنجی

ص: 13

چه غم گر طعنه زن های قریشت *** زنند از اینکه يار بينوائی

يتيم و بینوا را قدرت حق *** دهد بر پادشاهان پادشاهی

در ایران تاج کسری می ستاند

به رم قیصر بخاک ره نشاند

بلی امروز (( خوشدل )) در سحر گاه *** و سرای مصطفی (صلی الله علیه وآله ) گردید روشن

خديجه در کنارش نوگلی دید *** که پیشش خار بد گلهای گلشن

بگوئید ای عزیزان جمله با من

الا یا مصطفی صلی الله علیه و آله چشم تو روشن

پیمبر مکتبی بگشود از حق *** علی و فاطمه شاگرد آن است

على استاد مردان است و زهرا *** يگانه رهنمای بانوان است

زن ار باعصمت و تقوی و دین است

به زهرا در قیامت همنشین است

در آن روزی که زهرا با ابوبکر *** نمودی احتجاج بي قرين را

به زینب دختر خود یاد می داد *** بيان خطبه های آتشین را

زن اسلام آزاد است و بیداری

ولیکن پاکدامان است و دیندار

شادروان علی اکبر خوشدل تهرانی

ص: 14

حضرت خدیجه (سلام الله علیها) یار پیامبر(صلی الله علیه و آله)

گرامی مادر زهرا خديجه *** صفا بخش همه گلها خديجه

يگانه همسر ختم رسولان *** بود مادر زن مولا خديجه

به عصر خويش بانوى عرب بود *** که بد مشهور در دنیا خدیجه

تمام هستی خود را فدا کرد *** بدین آن بانوی دانا خديجه

چو دیدی چهره ماه محمد(صلی الله علیه و آله) ***دگر نشناخت سر از پا خديجه

بدو بخشيد يكسر ثروت خویش *** به عشق آن گل زیبا خديجه

بود اول زنی کاسلام آورد *** که جابگرفته در دلها خديجه

بود جاوید دین از ثروت او *** در آن دنیای پر غوغا خدیجه

چه سودی بهتر از خیر کثیری *** که بردی سود ازين سودا خديجه

به مريم فخر بفروشد ز زهرا *** که از حق آمدیش اعطا خديجه

به دست او گره از کار وا شد *** که دارد یازده عیسی خدیجه

پیمبر شد ز وی خشنود (دلجو) *** نمودی حل مشکلها خديجه

دلجو

ص: 15

قصيده مادر زهرا (سلام الله علیها)

سحر به لطف خداوند صاحب گفتار *** نهال طبع ظریفم نشسته شد بر بار

ز شوق مدح و ثنایی که آمدم در سر *** فتاد توسن دل را به دست عشق افسار

زبلبلان ولايت يکی ز من پرسید *** بدین شریفه ی مضمون چه گفته ایی اشعار

سر از طريق خجالت به زیر افکندم *** به طبع خویش بگفتم به سرزنش زنهار

چگونه مدح نگفتم به وصف خاتونی *** که هست دین خدا را از او بسی آثار

کسی که از سوی حق برنبی رسیده به وحی *** به شأن و مرتبه ی او ز جبرئیل اخبار

کسی که پاک نژاد بزرگ مصطفوی *** از دامنش شده بر پاز رحمت دادار

بزرگ بانوی عالم خديجه ی کبری *** که گشت بھر محمد(صلی الله علیه و آله) از سوی جانان یار

ز قبل بعثت احمد شناخت گوهر او *** زپاک طینتی خود به لحظه ی دیدار

گرفت مهر پیمبر به قلب پاکش جا *** نمود از سر پاکی محبتش اظهار

به ازدواج حبیبش در آمد آن بانو *** به رغم خشم حسودان و كينه اشرار

درون عالم خاکی هم اوست اول زن *** که بر رسالت احمد نموده است اقرار

تمام ثروت خود را به یاری دین داد *** نمود جلب رضای خدا از این رفتار

دل چه سنگ صبورش ز مهربانی بود *** برای مخزن اسرار خازن اسرار

ص: 16

هم او که جام وجودش ز آتش هجران *** بسان آینه بگرفته از خدا انوار

برای آنکه بگیرد به دامن پاکش *** عطای كوثر حق را به احمد مختار

اگر چه موقع حمل از حسادت و كینه *** شکسته اند دلش را زنان بدکردار

وجود آسیه و ساره ، مريم و كلثوم *** به وقت حمل شدند از برای او انصار

همین که مادر زهراست بس بود او را *** بر آنکه فخر نماید به ثابت و سیار

میان آن همه دشمن که داشت پیغمبر*** خديجه بود به امر رسالتش همکار

دل چوآینه اش می شکست از آلام *** برای غربت احمد چو حیدر کرار

درون شعب ابی طالب از وفاداری *** چه رنجها که ندید از عداوت کفار

به از به گرد شمع وجود نبیچو پروانه *** نمود طائر جان را به شور و عشق ایثار

به زیر بار مرارت به خاطر اسلام *** شکست طاقت جانش شد عاقبت بیمار

چو بست دیده ز دنیا ز دیده احمد *** روان شد اشتد چو باران به مانمت بسیار

اگر چه محنت بسیار دیده در عمرش *** نداده داغ دگر برنبی چنین آزار

علی که خود به عزای خدیجه شد مغموم *** برای احمد و زهرا بود همی غمخوار

ز غصه خوردن باباو داغ مادر بود *** شکسته سینه ی زهرا و دیده اش خونبار

بس است در دو جهان از برای تو (راضی) *** اگر عنایت زهرا بود بر این اشعار

محمد حسن زاده

راضی

ص: 17

مدح حضرت خدیجه (سلام الله علیها)

ای داده بعصمت شرف و نام خديجه *** ای بسته بطوفت فلک احرام خديجه

ای همسر پیغمبر اسلام خدیجه *** ای عصمت حق فاطمه را مام خديجه

ای ختم رسل را زشرف نور دو دیده

پیش از شب بعثت به محمد گرویده

ای بر تو سلام آمده از داور هستی *** بگذشته در آئین نبی از سر هستی

دل داده و دل برده زپیغمبر هستی *** زیبد که بخوانند ترا مادر هستی

الحق که خدا هستی خودرا به توداده

ام النجباء، فاطمه زهرا بتوداده

اسلام زاموال تو سرمایه گرفته *** دین در کنف عزت تو سایه گرفته

توحید زاخلاص تو پیرایه گرفته *** اخلاص زحسن عملت پایه گرفته

همت سر تسلیم به دیوار تو سوده

پیش از تو زنی لب به شهادت نگشوده

تو در دل سختی به پیمبر گرویدی *** هر بار بلا را به سر دوش کشیدی

بر یاری اسلام بهر سوی دویدی *** بس زخم زبانها که زكفار شنیدی

ای قامت مردان جهان خم به سجودت

ای تكيه گه ختم رسل نخل وجودت

ص: 18

ای مکه زخاک قدمت خلد مخلد *** ای عصمت معبود و امید دل احمد

اسلام بپا خاست و گردید موید *** از ثروت تو ، تیغ على خلق محمد،

تا حشر خلایق که خدا را بپرستند

مرهون فداکاری و ایثار توهستند

آن روز که پیغمبر اسلام شبان بود *** در سینه او سر خداوند نهان بود

پیش از همه پیغمبریش برتو عیان بود *** ایمان تو پروانه آن شمع جهان بود

حق بر همه زنهای جهان سروریت داد

با خواجه عالم شرف همسرت داد

زین واقعه زنهای قریش از تو بریدند *** يكباره زبیت الشرفت پای کشیدند

با چشم حقارت به مقامت نگريدند *** قدر و شرف و عزت و جاه تونديدند

چشم ودلشان بودبه سوی زر و سیمی

گفتند خديجه شده مشتاق یتیمی

تنها نشدی همسر و دلدار محمد *** در سخت ترین روز شدی یار محمد

در شدت غم گشته ای غمخوار محمد *** پیوسته دلت بود گرفتار محمد

در پیش رویش گشت وجودت سپر سنگ

باشد که کنی در ره او چهره زخون رنگ

آنروز که بر دخت نبی حامله بودی *** همصحبت زهرات به هر قائله بودی

از غربت و از درد درونت گله بودی *** بی همدم و بی یاور و بي قابله بودی

از درد ببالش گل رخسار بهشتی

گشتند ترا قابله زنهای بهشتی

ص: 19

برخاست فروغ ازلی از در و بامت *** از چار طرف بوی خوش آمدبه مشامت

زنهای بهشتی همه دادند سلامت *** پروانه بدار الشرف عرش مقامت

گفتند مخور غم که چو ماخادمه داری

کی گفته تو تنهائی ، تو فاطمه داری

این است که شیرینی جان در بدن تست *** این جان جهان است وهماغوش تن تست

این بار بهر خلوت و هر انجمن تست *** این است که در حاملگی همسخنن تست

کی مثل تو از هستی خود چشم بپوشد؟

تا فاطمه از سینه او شیر بنوشد

آنروز که افتاد خزان در چمن تو *** پر زد به جنان طوطی روح از بدن تو

تا بوی گل احمدی آید زتن تو *** شد جامه ی پیغمبر اکرم کفن تو

با مرگ تو آغاز شدای عصمت سرمد

بی مادری فاطمه ، تنهائی احمد

بردار سر از خاک و ببین همسر خودرا *** بنگر هدف سنگ سر شوهر خود را

باز آ و ببین اشک فشان دختر خود را *** برگیر به بر دختر بی مادر خود را

بی روی توگردون به نظرتيره چودوداست

برخیز که بی مادری فاطمه زود است

برخیز که بر ختم رسل فخرزمانه *** خانه شده غمخانه ای بانوی خانه

بر گیسوی زهرا که زند بعد تو شانه ؟ *** بی تو شده از هر مژه اش سیل روانه

پیغمبر اکرم زغمت زار بگرید

خون است دل فاطمه مگذار بگرید

ای جامه احمد كفنت بر بدن پاک *** کن بهرحسينت به جنان جامه زغم چاک

تو برسر دست نبی و اوبه سرخاک *** سرتابه قدم چون گل پرپرشده صد چاک

(( ميثم)) زغم نور دو عین تو بگرید

تاصبح قیامت به حسین تو بگرید

ص: 20

نخستین بانوی حمایتگر پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله) حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها)

در بساط آفرینش هیچ نیکو مادری *** در کنار خود نپرورده چو زهرا دختری

از الهی مشربی بوده است و از ایمان ناب *** زاد اگر صديقه را مام صداقت پروری

از سر ثروت گذشت و کرد آن بانوخطر*** تا بلند آوازه گردد سطوت پیغمبری

بانوی پاک آرمان بنت خویلد کز شعور *** بود از بهر محمد (صلی الله علیه و آله) نیک گوهر همسری

سالها فرسود در شعب ابوطالب وجود *** تا که پیغمبر بيابد در کنارش یاوری

شهره در نیکی و پاکی گر که باشد او بجاست *** چونکه می باشد خدیجه بانوی نام آوری

کرد از ش ویش حمایت با توان جان و مال *** داشت بر اسلام ناب او چو نیکو باوری

تا که خورشید جمال حق درآید از نقاب *** مهرورزی کرد با او بانوی نیک اختری

تا که فعلش مورد تصديق حق جویان شود *** هست تاريخ زمان او چه نیکو داوری

بارها باليده بر او احمد و فرموده است *** بوده از بهرش خدیجه همسر نیکو فری

در حوادث شد تسلای دل پيغامبر *** از صفا چون بود او بانوى عالى محضری

پا فشرد از عزم، در تحکیم آئین بهی *** تا نگیرد سرسری دین خدا را کافری

بود در دین حنیف آن بانوی پاک اعتقاد *** رخنه کی می يافت در عزم سترگش بت گری

عهد تحكيم مودت بست چون با او رسول *** باز شد از لطف حق بروی پیغمبر دری

مصطفی را زوجه بودن فخر او گرديد و بود *** مادر صديقه بودن افتخار دیگری

کی جز اسلام محمد در چنین ظلمات جهل *** بود بر فرق ک سان ظل عنایت گستری

چامه ای در مدح آن سرور سرودم من (سرور) *** تا شود از التفاتش زیب بخش دفتری

حسین سرور اصفهانی

سرور

ص: 21

عز و شرف وشکوه را معنایی

افلاک نشین ز همت والایی

بانوی عرب خذیجه کبرایی

غمخوار رسول و مادر زهرایی

صحت اصفهانی

ص: 22

در منقبت اول بانوی اسلام حضرت خدیجه کبری سلام الله عليها

روشنگر زلال حقيقت خديجه بود *** دریای بیکرانه ی وحدت خديجه بود

همراز مصطفی به دیار نفاق و کفر *** معنای عشق و مهر و عطوفت خديجه بود

اول زنی که پیرو اسلام گشت و شد *** آغازگر بخدمت و طاعت خديجه بود

در روزگار ظلمت و جهل و فساد وشرک *** دارای حسن خلق وسخاوت خدیجه بود

حق رابحق شناخت وشدهمسررسول (صلی الله علیه و آله) *** سیراب عشق وتشنه ی رحمت خديجه بود

آن زن که دین پاک پیمبر قبول کرد *** شد مادر قبیله عصمت خديجه بود

بیدار و مهربان و دل آگاه و استوار *** سرشار از سخا و مروت خديجه بود

در هر طریق همره ومشفق بشوي خويش *** أسطوره ای ز عشق و صداقت خديجه بود

از دامنش چو فاطمه شد گوهری پدید *** سرچشمه ی زلال امامت خديجه بود

او برترین زن از شرف و افتخار بود *** صاحب جمال وشوکت وقدرت خدیجه بود

آن زن که امتیاز و مقام و جلالتش *** در عهد خود نداشت نهایت خديجه بود

آن زن که در طریقت وارستن از جهان *** شد صاحب جلال و فضیلت خديجه بود

آن زن که مال ومكنت بسیار خویش را *** در راه حق سپرد براحت خديجه بود

آن زن که با بلندی نفس و علو طبع *** از مشرکین نمود برائت خديجه بود

آن زن که از قبیله ی دنیا پرست خویش *** بگذشت و شد رها ز اسارت خديجه بود

آن زن که بارها زره کینه و حسد *** از دشمنان شنید ملامت خديجه بود

آن زن که از گذشتن دنیای بی ثبات *** آباد کرد کاخ سعادت خديجه بود

همراز بود و همدل و همصحبت رسول *** گنجینه ای ز دانش و حکمت خدیجه بود

از مال و جان دريغ براه خدا نداشت *** خواهان بسط حق و عدالت خديجه بود

تنها صلاح خیر بگفتار و ذکر نیست *** مصداق فعل و روح کفایت خديجه بود

عزت به تكيه بر زر و مال و منال نیست *** رفعت طلب که طالب رفعت خديجه بود

(صغری) مجوی جزره تسلیم حق رهی *** تابع به امر شرع و شريعت خديجه بود

شاعره اصفهانی ام الشعرا بانو صغری

ص: 23

اختری همچون خدیجه (سلام الله علیها)

همچو اختر می درخشد *** نام بانوی موید

آنکه از اکرام وجودش *** دین احمد شد مشيد

هم نفس هم دوش طاها *** همسر س الار امجد

مادر زهرای اطهر *** طاهره بنت خویلد

فخر نسوان دو عالم اشرف زنهاست آری

در مقام و در فضيلت ، برتر و تنهاست آری

عالم هستی ندارد *** اختری همچون خديجه

لولوئ مانند زهرا *** گوهری همچون خديجه

کوثری مانند زهرا *** جوهری همچون خديجه

دختری مانند زهرا *** مادری همچون خديجه

مثل این دختر که دیده ، مثل این مادر که دیده

هر دو می باشند حقا از زنان برگزیده

آنکه داده از شرافت *** خالق عالم سلامش

در مقام عز و رحمت *** سیدخاتم سلامش

آنکه دارد از ارادت *** عالم و آدم سلامش

چهارده ماه منیرو *** نیراعظم سلامش

همسر محمود و مام ، همسر شاه ولايت

یازده نور خدا را ، جده شد آن باکفایت

داده او را حضرت حق *** رتبه ی بالا نشینی

رفعت و عز و جلال و *** جاه ام المومنینی

غبطه دارد بر مقامش *** آسمانی و زمینی

زن به اين رفعت نجويی *** زن به این شوکت نبینی

آمده فوق تصور ، بام اقبال خديجه

يافت اسلام مقدس ، رونق از مال خديجه

سید علی عاجل كاشمری

ص: 24

خلق مصطفی (صلی الله علیه و آله) تیغ مرتضی ثروت خدیجه (سلام الله علیها)

این شنیدم دین حی ذوالمنن *** يافت رونق از سه چیز اندرز من

اولین مال خديجه آنكه داد *** جمله را در راه ایزد از وداد

دومین تیغ على مرتضی *** سومین خلق عظیم مصطفی

مال وافر داشت بانوى حرم *** اهل يثرب از نعیمش در نعم

حشمت و جاه و جلالش در جهان *** بود شاهان را همی ورد زبان

از وفور مال خاتون قریش *** جملگی بودند در شادی و عیش

لیک در راه رسول و ذوالجلال *** داد از جان جمله مال و منال

مال خود چون داد، رب انس و جان *** خواست تا سازد تلافی درجهان

دختر فرخنده ای کردش عطا *** کش لقب آمد همی خیرالنسا

فاطمه، صديقه، زهرای بتول *** عصمت حق راحت روح رسول

دختری کش مثل آن در ثمین *** ناورد دیگر خدا اندر زمین

این شنیدستم که او بیمار شد *** خسته و افسرده و افكار شد

بانبی گفتا وصیت های خویش *** با دلی غمدیده و حالی پریش

بعد گفت ای مظهر لطف خدا *** دارم از رخسار نیكويت حيا

گردهی اذنم به زهرا دخترم *** گویم ای شه یک وصیت دیگرم

چون نبی برخاست زهرا با فغان *** گشت نزد مادر زارش روان

مادر و دختر به روی یکدگر *** اشک ریزان هر دو با سوز جگر

عاقبت او غنچه لب باز کرد *** راز دل با دخترش آغاز کرد

ص: 25

گفت زهرا جان رسان از من سلام *** بر شه دنیا و دین خیرالانام

گوی از جان دادم ای فخر امم *** در رهت من جمله مال و حشم

حاليا گردیده هنگام فراق *** بر وصال دوست دارم اشتیاق

لیک دارم من دلی لبریز خون *** از فشار قبر و تنهائی کنون

یک تمنا دارم اینک از وفا *** كان ردایت را کنی بر من عطا

تا کفن سازم ورا شاها ز جان *** از عذاب قبر باشم در امان

داد چون پیغام مادر را بتول *** بر خجسته باب نیکویش رسول

مصطفی از دیده گوهر بار شد *** روز روشن پیش چشمش تار شد

ناگهان آمد به نزدش جبرئیل *** با درود بی حد از رب جلیل

گفت از ما بر خديجه این پیام *** گوی از بعد تحيات و سلام

چون تو دادی مال خود در راه ما *** ما كفن آریم از جنت ترا

يادم آمد این زمان با شور و شین *** شیعیان از شاه مظلومان حسين

کو براه کرد گار ذوالجلال *** داد جان و مال و فرزند و عیال

عاقبت آن جسم پاک چاک چاک *** بی کفن از کینه ماندی روی خاک

آن قدر جسمش بماندی بر زمین *** كامدندی مردم صحرا نشین

آخر از امر شه گردون سرير *** گشت آماده یکی پاره حصیر

شد حصیر آخر برای شه کفن *** چون ربودندش لباس و پیرهن

بس کن (علامه ) که شد در شور و شین *** فاطمه از بهر فرزندش حسين

مرحوم محمد علامه

ص: 26

سلام ما به خدیجه که اسوه ی تقواست *** درود ما به خديجه که مادر زهراست

اگر که مریم عذراست مام یک عیسی *** خديجه كفو نبی مام یازده عیسی است

بزرگ بانوی اسلام و مادر سادات *** که نسل طاهر هاشم از این ذو القرباست

فراز مأذنه ها نام حق بلند از اوست *** بپای دین محمد از او در این دنیاست

وفا و معرفت و صبر و استقامت او *** به صفحه صفحه ی تاریخ تا ابد گویاست

مرا چه زهره که مدح ورا كنم عنوان *** کسی که مادح او ذات خالق یکتاست

من و مديح خديجه كجا توانم گفت *** که مدح او به كتاب الله از الف تا یاست

من و مديح خديجه حديث مور و ملخ *** شعار من به روایت چو قطره و دریاست

تمام مدح خديجه که شاعران گفتند *** هنوز حرف الف در ثنای او انشاست

شمیم عطر که از برگ دفترم خیزد *** از فیض قدسی آن پاک بانوى عظماست

اگر قبول شود زین سروده یک مصراع *** سپید روی فریور به عرصه گاه جزاست

محمد علی فریور اصفهانی

فرور

ص: 27

ثنای خدیجه (سلام الله علیها)

دهد فرصتم گر خدای خدیجه (سلام الله علیها) *** بگویم دمادم ثنای خدیجه (سلام الله علیها)

بسازم وضو باطهارت سرايم *** شعار خديجه ، برای خدیجه (سلام الله علیها)

ملک در سما می شود همنوایم *** بخوانم اگر در رثای خدیجه (سلام الله علیها)

رضای خدیجه (سلام الله علیها) رضای الهی *** رضای الهی رضای خدیجه (سلام الله علیها)

خديجه (سلام الله علیها) بود ام ام الائمه *** که او هست خیرالنسای خدیجه (سلام الله علیها)

بشد صرف قرآن و اسلام و احمد(صلی الله علیه و آله) *** همه مال بی منتهای خدیجه (سلام الله علیها)

به روز ده ماه سعد مبارک *** به کعبه شده کربلای خدیجه (سلام الله علیها)

به روز وفاتش جهان تشیع *** سیه پوش شد در عزای خدیجه (سلام الله علیها)

سرودن چنین مدح آن پاک بانو *** بود فیض عطر عطای خدیجه (سلام الله علیها)

شود گر قبول این ثنای فریور *** بود شامل او دعای خدیجه (سلام الله علیها)

محمد علی فریور اصفهانی

ص: 28

سلام بر حضرت خديجه

نیست زنی در سخا به پای خدیجه (سلام الله علیها) *** چشم فلک خیره بر عطای خدیجه (سلام الله علیها)

بنت خویلد که چرخ پیر عقيم است *** تا که بزاید زنی به جای خدیجه (سلام الله علیها)

نقل محافل بود سخاوت حاتم *** حاتم طائی بود گدای خدیجه(سلام الله علیها)

رفعت طبع و صفای باطن و قدرش *** کس نشناسد مگر خدای خدیجه (سلام الله علیها)

ثروت و مالی که حد وصف نبودش *** کرد نثار، این بود وفای خدیجه(سلام الله علیها)

یک زن و اینقدر جانفشانی و ایثار *** چشم خرد خیره بر سخای خدیجه(سلام الله علیها)

اسوه شرم و حیا و عفت و تقوا *** شرم فرو مانده در حیای خدیجه(سلام الله علیها)

مومن اول است در صف اسلام *** گشته خدا راضی از رضای خديجه (سلام الله علیها)

مایه دلگرمی رسول امین شد *** خدمت شایان و بی ریای خدیجه (سلام الله علیها)

در همه احوال در کنار نبی(صلی الله علیه و آله) زیست *** چون به خدا بود اتکای خدیجه (سلام الله علیها)

ریخت به پای محمد(صلی الله علیه و آله) آنچه توان داشت *** صدق و صفا بنگر و ولای خدیجه (سلام الله علیها)

خير کثيرش عطا نمود خداوند *** مهد ولايت شدی سرای خدیجه(سلام الله علیها)

همسر پیغمبر است و مادر زهرا *** بس بود این شرکت از برای خدیجه(سلام الله علیها)

فاطمه کآمد جهان طفيل وجودش *** داشت مگر مادری سوای خدیجه(سلام الله علیها)

گرکه زنان در شب تولد زهرا *** گوش ندادند بر ندای خدیجه (سلام الله علیها)

بهر مدد آمده ز روضه رضوان *** آسیه و مریم آشنای خدیجه (سلام الله علیها)

بین زکجاتا کجا رسید مقامش *** اشک نبی ریخت در عزای خدیجه(سلام الله علیها)

گشته جهان روشن از جمال منیرش *** حور و پری عاشق لقای خدیجه(سلام الله علیها)

با همه امكان خود فدایی دین شد *** زیبد اگر جان کنی فدای خدیجه (سلام الله علیها)

خامه ( فولادی) است عاجز و طبعش *** تابکند مدحت و ثنای خدیجه (سلام الله علیها)

حسین فولادی

ص: 29

در مقام و منزلت حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) همسر پیامبر گرامی اسلام محمد ابن عبدا... (صلی الله علیه و آله)

خديجه سرور نسوان عالم *** خديجه افتخار نسل آدم

خدیجه همسر پاک پیمبر *** خدیجه مادر زهرای اطهر

فراست آیت کبرائی اوست *** سخاوت مظهر والائی اوست

زنی چون او سراپا عشق مطلق *** بود زينت فزای مهبط حق

به جز این زن کدامین زن *** که پا در خانه احمد رساند

تواند بود او اولین بانوی اسلام *** که اسلام محمد (ص) کرد اعلام

به اسلام و به دین حق گرائید *** به خاک پای احمد جبهه سائيد

زنی با این وقار و عز و تمکین *** بود شایسته ی صد گونه تحسين

چنین بانوی فرخ فال امجد *** که بر نسوان عالم شد سرآمد

زيمن طالع بخت خداداد *** خداخواهی به یاد احمد افتاد

دلش روشن زنور احمدی شد *** چو شد هم سوی احمد سرمدی شد

به فرقش ظل احمد سايه افكند *** اساس همسری را پايه افكند

از آن روزی که شد همسوی خاتم *** شگفتی آفريد آن زن در عالم

چو احمد تاج كرمنا به سر زد *** دو دست از روی همت بر کمر زد

که گردد رهنمای ملک هستی *** رهاند آدمیت را ز پستی

خديجه با تمام سعی و قدرت *** پی تحکیم بنیاد نبوت

برون دست خدائی ز آستين کرد *** به پای جان حمایت از امین کرد

ص: 30

در آن ظلمت سرای وحشت آور *** جدا يکدم نگردید از پیمبر

نهاد او هستی خود را به امید *** بدست مير مشعل دار توحید

صفا بخشيد بيت مصطفی را *** که تا یاری کند دین خدا را

نهاد از لطف حق پا در حریمش *** حمایت کرد از درّ یتیمش

زدين حق بنای محکمی ساخت *** به کاخ کفرکیشان لرزه انداخت

بد این اعجاز حی حق تعالی *** که این زن گردد از اندیشه والا

به سامان پیمبر مادری کرد *** به مهد مهر زهرا پروری کرد

از آن مادر چنين دختر سر آورد *** که سر از خانه ی حیدر برآورد

به تاريخ حياتش ثبت گردید *** که در شعب ابوطالب چها دید

شد از سوء مقال دوستانش *** پر از خار ملامت بوستانش

از خویشان و اقارب طرد گرديد *** ز نامردی دلش پردرد گردید

نشد آزرده خاطر زين مصائب *** که خود این درد و غم را بود طالب

چو او از روی عالم چشم پوشید *** نبی را اشک غم از دیده جوشید

غمش در بیت احمد آتش افروخت *** ز داغش قلب زهرای حزین سوخت

از حق خواهم که این فرزانه مادر *** کند از ما شفاعت روز محشر

بود مهرش عجين با تار و پودم *** اگر این چامه در وصفش سرودم

اگر که طبع قیصر پر ز شور است به خود بالد که استادش سرور(1) است

ص: 31


1- توضیح اینکه استاد حسین سرور اصفهانی رئیس انجمن ادبی بزم سرور اصفهان می باشند.

روشنی بخش لیلة القدر

السلام ای خدیجه ی کبری *** السلام ای نمونه ی زنها

يا خديجه خدا مقامت داد *** جبرئیل امین سلامت داد

يا خديجه مدافع دینی *** همسر خاتم النبيينی

يا خديجه به آسمان بدری *** روشنی بخش لیله القدری

يا خديجه کنار پیغمبر *** مينوردي عليه بت پرور

يا خديجه بهار جاویدی *** مهد گلواژه های توحیدی

گفته این را پیمبر هستی *** از تولد محدثه هستی

از همان صدر مکتب اسلام *** می شوی بارسول حق همگام

در مسیر هدف دهی ثروت*** تا بدست آوری چنین نعمت

بهترین تحفه را ز حق گیری *** لوح هستی به یک ورق گیری

در تمام جهان انديشه *** شجر عشقی و نبی ریشه

نسل تو تا ابد بود باقی *** مادر جانفشان عشاقی

کعبه نازد به مقدمت مادر *** پروراندی به دامنت کوثر

رتبه ای برتر از همه داری *** دختری همچو فاطمه داری

(منتظر) را در ادب دادی *** شاعر کعبه اش لقب دادی

محمد منتظر

ص: 32

بانوی ایثار ( حضرت خدیجه علیها سلام)

ای در عظمت عصمت دادار خديجه *** عالم همه چون نقطه تو پرگار خديجه

در باغ کرم نخل تنومند کرامت *** در گلشن عفت گل بی خار خديجه

در جود عجب نیست گرارباب کرامت *** خوانند تو را مادرایثار خديجه

با آن همه والایی خود حضرت مریم *** دارد به کنیزی تو اقرار خديجه

از هستی خود در قدم یار گذشتی *** تا دیده گشودی به رخ یار خديجه

این بس به مقام تو که پیغمبر اکرم *** می خواند تو را محرم اسرار خديجه

دلهاست گرفتار کمند تو که بودی *** بر خال رخ دوست گرفتار خديجه

پیغمبر اسلام بدی زنده که بودت *** ایمان به علی حیدر کرار خديجه

تو هستی خود را به خدا دادی و او هم *** بخشید تو را کوثر و مقدار خديجه

گرم است ز ایثار تو تا روز قیامت *** بازار سخا ، عرصه ایثار خديجه

آن روز که پیغمبر اسلام به عالم *** بد بی کس وبی مونس وبی یار خديجه

در موج غم و محنت ایام تو بودی *** بر ختم رسل همدم و غمخوار خديجه

تا شاد نماید دل آزرده پیمبر *** می کرد بسی نام تو تکرار خديجه

خورشید رخت کرده غروب ای همه نور *** يا تيره شده گنبد دوار خديجه

تنها نه رسول الله و زهرای مطهر *** شیعه ز غمت گشته عزادار خديجه

رفتی و ندیدی که چسان از غم مرگت *** بگریست پیمبر به دلی زار خديجه

رفتی وندیدی که چه بگذشت به زهرا *** در بین در خانه و دیوار و خديجه

( هارونی ) غمدیده ز داغ تو به دامن *** ریزد گهر از چشم گهربار خديجه

حسن هارونی

ص: 33

ثنای حضرت خدیجه (سلام الله علیها)

می کنم از جان و دل ثنای خدیجه (سلام الله علیها)*** با دست من و دامن ولاي خديجه (سلام الله علیها)

مدح من و وصف او، چو قطره و دریا *** قدر ورا، داندی خدای خدیجه (سلام الله علیها)

با مژه روبند حوريان بهشتی *** هر دم خاک در سرای خدیجه (سلام الله علیها)

باید هر زن که هست پیرو اسلام *** و پای گذارد ب جای پای خدیجه (سلام الله علیها)

در راه اسلام او گذشت زهستی *** گشته خرد مات از سخای خدیجه (سلام الله علیها)

کرد چنان صبر در شدائد دنیا *** صبر به حیرت شد از رضای خدیجه (سلام الله علیها)

حق به عوض دختری چو فاطمه دادش *** هست چنین دختری سزای خدیجه (سلام الله علیها)

گوهر زهرا خدا نمود پدیدار *** از صدف پاک پربهای خدیجه (سلام الله علیها)

علی هنرور

ص: 34

اسوه مهر و وفای

خديجه لب ایمان و ولا بود *** سراپای وجودش مصطفی بود

به راه حق گذشت از مال و جانش *** خديجه معدن جود و سخا بود

پی یاری اسلام و پيمبر*** خديجه در کنار مرتضی بود

همیشه فکر و ذکرش بود احمد *** خديجه اسوه مهر و وفا بود

به سختیها همیشه یار احمد *** به رنج مصطفی او همنوا بود

به او ظلم و ستم *** بسیار کردند *** ولیكن بر رضای حق رضا بود

به پاس خدمتش در راه اسلام *** برایش فاطمه (علیها السلام) از حق عطا بود

خدا کردش عطا آن نوگلی را *** که نوردیده آل عبابود

بوقت رحلتش از بیت احمد *** زداغ او جهان ماتم سرا بود

پیمبر در فراقش اشک می ریخت *** به مکه در عزایش کربلا بود

(رضا) او متکای جان احمد *** زجنس اولیاء و انبیا بود

سید رضا يعقوبيان

ص: 35

زبان حال بانوی دو سرا حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها)

من آن کنیز خدا و انیس طاهایم *** منم که مادر ام الائمه زهرایم

از افتخار کنیزی مصطفی (صلی الله علیه و آله) این بس *** که من شریک نبی در نشاط و غمهایم

تمام ثروت خود را به راه حق دادم *** به عشق اینکه به بیت نبی است ماوایم

خداست شاهد حالم چه رنجها بردم *** اگر چه شاد ز یک عمر امتحانهايم

گهی به شعب ابیطالبم اسیر بلا *** گهی نشان شماتت ز اهل بطحایم

اگر بهشت برین جایگاه شأن من است *** از آن بود که به دنيا مطيع مولایم

ص: 36

بخش دوم مراثی

ص: 37

چراغ توحید (حضرت خدیجه سلام الله عليها)

ای مهر به داغ تازه بنشین *** ای چرخ بریز اشک پروین

از داغ خديجه بانوی دین *** سوزد دل خاتم النبيين

گلخانه ی وحی شد سیه پوش *** فانوس وجود گشته خاموش

بانوی بزرگوار عصمت *** گنجینه گوهر رسالت

دلگیر از این جهان محنت *** طاووس بهشت کرده رحلت

رفت آنکه پناه احمدش بود *** جان همنفس محمدش بود

مفهوم فضيلت و وفا بود *** او بانوی عصمت وحیا بود

او زن نه فرشته ی خدا بود *** آرامش جان مصطفي بود

از عرش خدا دهد سلامش *** تكريم کند ملک مقامش

توحید چراغ محفلش بود *** سرمایه عشق قابلش بود

آن مهر که همدم دلش بود *** مقبوله ی عشق قابلش بود

در راه خدا هر آنچه بودش *** بخشید و به رتبه حق فزودش

سالی که به حزن و غم برآمد *** غم بھر نبی مکرر آمد

روزی که اجل ز در در آمد *** خونابه ز چشم کوثر آمد

گم کرد زمانه شادمانی *** پژمرد بهار زندگانی

ذرات وجود شد مکدر *** از غربت حضرت پیمبر

زهرا چه کند به داغ مادر *** از گریه بیقرار دختر

آفاق گرفته رنگ ماتم *** پوشید سپهر جامه ی غم

جعفر رسول زاده

آشفته

ص: 38

در سوگ (( مظهر ایمان))

الا ای مظهر ایمان و ایثار *** وفا را معنی و مفهوم و معيار

شرف زیبنده دامان پاکت *** عيان حق از جبین تابناکت

کرامت سائل درگاه جودت *** بزرگی شد سرشته با وجودت

تمام هستی ات وقف خدا بود *** کجا يکدم خدا از تو جدا بود

تو بستی با خدای خویش پیمان *** که باشی یار احمد از دل و جان

وفا کردی به عهد خويش نيكو *** به راه حق زدل بودی تو ره پو

خدیجه یاور و یار پیمبر *** خدیجه مادر زهرای اطهر

چه سختی ها کشیدی در ره دین *** چها کردند خویشان با تو از کین

اگرچه رشته الفت گسستند *** اگرچه قلب پاکت را شکستند

ولی هرگز نکردی توشكایت *** نگفتی با پیمبر زین حکایت

تنت فرسوده از رنج و الم شد *** قدت در زیر بار غصه خم شد

دم آخر چه گفتی با پیمبر *** به هنگام وداع آن فلک فر

يقين گفتی که زهرایم غریب است *** در این دنیا پس از من غم نصیب است

بگفتی دخترم مادر ندارد *** بجز تو سایه ای بر سر ندارد

((امیری)) قصه کوته كن خدا را *** مسوزان زآتش غم جان مارا

امیری

ص: 39

مرثیه در ارتحال حضرت خدیجه (سلام الله علیها)

سال حزن آمد برایم در غم هجران تو *** کاش جانم پر کشد از پیکرم با جان تو

بی فروغ روی مهتابت شبنم گردیده تار *** همچو سالی بگذرد هر روزم از هجران تو

بی تو ای پروانه دل خسته بشکسته بال *** شمع جانم شعله ور شد از غم سوزان تو

یاریم کردی به روز بی کسی و غربتم *** تا ابد ای یاورم ممنونم از احسان تو

در خزان جاهلیتها و خارستان كفر *** چون بهاران شد دلم با غنچه ایمان تو

گر نمی گویی سخن با من ، بگو با دخترت *** نوگلت پژمرده از اندوه ، بر دامان تو

یادگار کوچکت نوحه سرایی می کند *** تادم آخر بود چشمان ما گریان تو

محمدعلی شهاب

ص: 40

مرثيه حضرت خدیجه (سلام الله علیها)

من و تنهایی و اشک شبانه *** دل تنگ و غمی بس بیکرانه

دل سوزانم از داغ فراقست *** زسوز جان شده شمع شبانه

غم هجرانت ای ماه شب *** من برای گریه کردن شد بهانه

چه کار آید زمن غیر از دعایم *** که مادر باز گردد سوی خانه

اگر آبی کنار دختر خود *** بگویم با توغم های زمانه

به دلداری این دخت حزينت *** بیا ای مادر خوب و یگانه

زداغت شعله ی سوزان غمها *** کشد هر دم زجان ما زبانه

نظر کن لحظه ای برغربت ما *** که بی روح است بی تو آشیانه

بیاتوای نسیم مهربانی *** نوازش کن مرا ای جاودانه

بیا خاکستر روی پدر را *** بشو با اشک چشمت دانه دانه

بیا برگیر سنگ کینه ها را *** که رو سویش شود هر دم روانه

طرفدار شکسته بال طه *** بیا یاری کن او را در میانه

همه گویند بابا گشته بی کس *** امان از طعنه های ظالمانه

پس از تو مانده ام در شام غمها *** من و تنهایی و اشک شبانه

محمدعلی شهاب

ص: 41

محرم زهرا (سلام الله عليها)

ای دامنت دانشگه زهرا (علیها السلام) خديجه *** ای همدم تنهایی طاها خديجه

نوشیده آب از چشمه چشم تو کوثر *** ای باغبان شاخه طوبا خديجه

هستی فدای هستی احمد نمودی *** هستی فدای هستیت بادا خديجه

زخم زبان بسیار از مردم شنیدی *** امانيفتادی دمی از پا خديجه

آموختی درس فداکاری به عالم *** ارث از تو دارد زینب کبری (علیها السلام) خديجه

روزی که دندان پیمبر را شکستند *** افروختی چون لاله صحرا خديجه

روزی که زهرایت به کوچه خورد سیلی *** بودی کجا ای محرم زهرا (علیها السلام) خديجه

روزی که زهرا (علیها السلام) پشت در فریاد می کرد *** ای کاش بودی یاورش آنجا خديجه

محمد علی شهاب

ص: 42

واغربتا

ای همسر طه مرو، ای مادر زهرا مرو *** با دخترت یک دم بمان ، بی من تک و تنها مرو

ای باور خوب پدر، حالا كه شد وقت سفر *** با خود مرا همره ببر ، اینگونه بی زهرا مرو

داغ تو چون گردد نصيب ، از دل رود صبر و شکیب *** بنگر که بابا شد غریب ، گر می روی حالا مرو

آه دلم طوفان شد و اشک دو چشمم موج غم *** ای کشتی آرامشم ، در لجه دریا مرو

دوری و هجرانت برد ، از دخترت خواب و قرار *** آهي نماند تا کنم ، با ناله ها سودا مرو

شد از نسیم رحمتت ، گلزار دين چون نوبهار *** بی تو خزان آید به دشت، ای گل از این صحرا مرو

بودی تو مهتاب وفا، در ظلمت شبهای کفر *** در تیرگی شهر غم ، ای ماه بی همتا مرو

یک جاهلیت بود و تو تنها میان آن همه *** بودی برای نور حق ، چون ملجأ و مأوا مرو

بطحی و مکه گردد از هجر رخت شام عزا *** شعب ابیطالب شود بی تو پر از غم هامرو

ای اولین بانوی دین ، ای یار ختم المرسلین *** تنهایی ما را ببین ، در غربت از اینجا مرو

در لحظه های آخرت، بنگر به سوی دلبرت *** بر گو سخن با دخترت ، چشمان خود بگشا مرو

ای مادر آزاده ام ، بر مهر تو دلداده ام *** برخاک سر بنهاده ام زین داغ جان فرسا، مرو

بر پای تو افتاده ام ، از داغ تو جان داده ام *** شد چادرت سجاده ام ، ای مادر از دنیا مرو

محمدعلی شهاب

ص: 43

مرثیه وفات حضرت خدیجه (علیها السلام)

تا خدیجه زجهان رخت به بست *** دل زهرای و پیمبر بشکست

مصطفی (صلی الله علیه و آله) بیکس و بی یاور شد *** ای فلک فاطمه بی مادر شد

گفت باناله به هنگام رحال *** بنما همسر خود را توحلال

آن کسای یمنی را بنما *** کفن من که روم سوى بقا

تا که آسوده بخوابم در خاک *** وحشت قبر مرا کرده هلاک

یارسول الله (صلی الله علیه و آله) در واهمه ام *** چه شود بعد تو با فاطمه ام

گل نشکفته من پرپرشد *** فاطمه درغم من مضطر شد

شدم از آرزوی خود مایوس *** که شود فاطمه ام تازه عروس

مام زهرا زجهان در سفراست *** (( صالح )) از ماتم او ، نوحه گر است

احمد بروجردی

صالح

ص: 44

داروندار فاطمه (سلام الله علیها)

ختم مرسل چون خدیجه همسری از دست داد *** بحرمواج نبوت گوهری از دست داد

یاور دلسوز و یار مهربان رفت از برش *** دلنواز و همسر و هم سنگری از دست داد

روز در چشم پیمبر گشت همچون شام تار *** چونکه در برج کرامت اختری از دست داد

امشب از حال دل زهرا چه کس دارد خبر *** بی نظیر و بی همالی مادری از دست داد

رفت امشب از جهان دار و ندار فاطمه *** فاطمه جانان از جان بهتری از دست داد

عاجل از سوز جگر در سوگ آن گوهر بگو *** شیعه اثنی عشر تاج سری از دست داد

عاجل کاشمری

ص: 45

سوگ خدیجه کبری (سلام الله علیها)

سوگ خديجه همسر پاک پیمبر است *** گریان بتول از غم فقدان مادر است

ام القری کشیده به سر معجر سیاه *** ام الائمه مویه کنان و مکدر است

روز دهم زماه مبارک وفات اوست *** بر هر که بنگری زغمش دیدگان تر است

بر قدسیان ستوده ترین فرد از صفات *** از بانوان اهل جهان هم نكوتر است

حامی دین ، سراج مبين ، خازن امين *** اسلام را معین و مددکار و یاور است

ما را چه حد که ذكر مديحش بیان کنیم *** و مدح خديجه را که خدایش ثناگر است

نیکوترين مديح ، مديح خديجه است *** شیواترین شعار، شعار فریور است

گردد اگر قبول شعارش به نزد دوست *** بر او شفیعه حضرت زهرا (علیها السلام) محشر است

محمد علی فریور

ص: 46

در رابطه با وفات بی بی دو عالم حضرت خدیجه خاتون (سلام الله علیها)

امشب مهین بانوی دین از دار دنیا می رود *** محبوب ختم المرسلین از دار دنیا می رود

امشب خدیجه بهترين دخت خويلد از تعب *** در مهبط روح الامین از دار دنیا می رود

آن زن که از اصل و نسب در برج حق اقبال او *** می بود با احمد قرین از دار دنیا می رود

امشب خديجه مادر مرضيه زهرای بتول *** آن مادر مهر آفرین از دار دنیا می رود

آن با فراست بانوئی کاموال بی پایان او *** شد صرف در ترویج دین از دار دنیا می رود

امشب زنی فرخنده پی از خاندان مصطفی *** افسرده حال و دل غمین از دار دنیا می رود

آن مهربان مادر که شد رنجیده خاطر از حسد *** با شوق فردوس برين از دار دنیا می رود

آن زن که از مجد و شرف وز طالع بخت نکو *** شد خاتمش نقش نگین از دار دنیا می رود

بانوى عظمائی که شد با دین احمد آشنا *** در مهد قرآن مبین از دار دنیا می رود

محبوب رب العالمین امشب ز بیت مصطفی *** با عشق پاک و آتشین از دار دنیا می رود

گوهر شناسان از تعب رنجیده خاطر گشته اند *** کان درّ بحر یا وسين از دار دنیا می رود

خون جای اشک امشب روان گردد ز چشم شیعیان *** چون مام زهرای حزین از دار دنیا می رود

قیصر برای شیعیان باشد بسی جای اسف *** كامشب مهین بانوی دین از دار دنیا می رود

استاد سید محمد حسن صفوی پور

قیصر

ص: 47

مرثیه

امشب زمین و آسمان را غم گرفته *** زهرا برای مادرش مانم گرفته

ای آسمان خون گریه کن در ماتم او *** زیرا که امشب گریه کرده همدم او

امشب شب هجران دو دلداده باشد *** شام وداع همسری آزاده باشد

گرد یتیمی بر رخ زهرا نشيند *** از بعد مادر رنگ شادی را نبیند

آئينه مهر و وفا و عشق بشكست *** امشب علی گویا که مادر داده از دست

امشب خدیجه می رود از خانه ی وحی *** تاریک شد در ماتمش كاشانه ی وحی

چشم از خديجه برنمی دارد پیمبر *** خون جگر از دیده می بارد پیمبر

يارب خديجه عاشق و همراز من بود *** در راه قرآن چون علی (علیه السلام) جانباز من بود

ای در غریبی آشنایم ای خدیجه *** ای جان نثار با وفایم ای خدیجه

در موج طوفانها فداکاری نمودی *** با مال و جان خود مرا یاری نمودی

در راه من زخم زبانها را شنیدی *** هر درد و محنت را به جان ودل خریدی

ای هر نگاهت در خزان غم بهاران *** در حفظ جانم پیکرت شد سنگباران

لرزانده اشک دخترت عرش خدا را *** سوزانده تنهایی او دلهای ما را

ص: 48

بخش سوم نوحه ها

ص: 49

نوحه

مادر کوثر ( حضرت خدیجه سلام الله عليها )

دلم آتش مزن دختر بی مادرم *** که نهان شد بخاک خديجه اطهرم

غم نشسته به دلم فاطمه، من ز اشکت خجلم فاطمه

گل پرپر من، یاس کوثر من

جبرئیل آمده بهرتسلای من *** می کند گریه از گریه زهرای من

گوهر هستی من گمشده ، غم او شعله بجانم زده

گل پرپر من ، یاس کوثر من

مهربان همدم ومونس غربت كجاست *** مادر کوثرم آیه عصمت کجاست

بخدا در همه ملک وجود، مثل ایمان خدیجه نبود

گل پرپر من ، یاس کوثر من

جامه ی وحی من شد به تن او کفن *** یار روز وفا می رود از دست من

بانوی بیت رسالت چه شد ، محرم سر ولایت چه شد

گل پرپر من، یاس کوثر من

جعفر رسول زاده

آشفته

ص: 50

نوحه حضرت خدیجه کبری سلام الله عليها

رحمة للعالمین کرده با جانش وداع *** بانوی عصمت کند با عزیزانش وداع

در میان اشک و آه و زمزه

ذکر يا أما گرفته فاطمه

این غم پیغمبر است

کوثرش بی مادر است

داغ محنت می زند لاله ام القرى *** و بوی غربت می دهد اشک خون مصطفی

آنکه خورشید رسالت شد دلش

میکند گریه به شمع محفلش

این غم پیغمبر است

کوثرش بی مادر است

بانوی عصمت که بود یار و همراز نبی *** در باغ ایمانش گرفت عطر اعجاز نبی

در ره آئين و عشق همسرش

هستی خود کرده وقف داورش

این غم پیغمبر است

کوثرش بی مادر است

بهر ختم الانبياء روز رنج و بیکسی است *** چون خدیجه کس نداشت غصه و دلواپسی است

دامن شایسته چون او مادری

پرورد مانند زهرا دختری

این غم پیغمبر است

کوثرش بی مادر است

مصطفی خون می گریست از وصیتهای او *** رمز غربت می شنید از لب زهرای او

بر تن مظلومه آن ممتحن

جامه وحی الهی شد کفن

این غم پیغمبر است

کوثرش بی مادر است

جعفر رسول زاده

آشفته

ص: 51

غربت بی مادری

حرم گرید برای رحمة اللعالمین امشب

فضای مکه دارد ماتم بانوی دین امشب

حریم وحی حق

شده ماتم سرا

رسول هاشمی

شده صاحب عزا

نشسته فاطمه (علیها السلام) در غربت بی مادری امشب *** گرفته گرد غم آیینه پیغمبری امشب

حريم وحی حق

شده ماتم سرا

رسول هاشمی

شده صاحب عزا

چراغ محفل آل پیمبر شد خموش امشب *** بنالد فاطمه (علیها السلام) از غم که مادر شد خموش امشب

حريم وحی حق

شده ماتم سرا

رسول هاشمی

شده صاحب عزا

خديجه رفت و شد صدیقه اطهر يتيم امشب *** نبی سر در گریبان آل پیغمبر يتيم امشب

حريم وحی حق

شده ماتم سرا

رسول هاشمی

شده صاحب عزا

کنار تربتش چشم رسالت گريه کرد امشب *** ز داغ رحلت بانوی عصمت گريه کرد امشب

حريم وحی حق

شده ماتم سرا

رسول هاشمی

شده صاحب عزا

به عام الحزن محنت تازه شد داغ نبی امشب *** خزانی شد گل نیلوفر باغ نبی امشب

حریم وحی حق

شده ماتم سرا

رسول هاشمی

شده صاحب عزا

جعفر رسول زاده

ص: 52

زبانحال حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) با رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در آخرین لحظات عمر آن مخدره

ای خاتم پیغمبران بنما حلالم *** من می روم از این جهان بنما حلالم

خدانگه دار ای همسر من

ای نور چشم و پیغمبر من

ای رحمت اللعالمين وقت وداع است *** یکدم کنار من نشين وقت وداع است

بر دین حقت دادم شهادت

از همسر خود بنما شفاعت

من شاهد غمهای بی حد تو بودم *** همناله با آن قلب پر درد تو بودم

تنهائیت را دیدم شب وروز

آتش گرفتم ز آن قلب پر سوز

از بعد من زهرا طرفدار تو باشد *** او بهتر از من مونس و یار تو باشد

من افتخارم باشد به زهرا

مادر فدایش گردد چه تنها

محمد حسن زاده

راضی

ص: 53

زبانحال حضرت ختمی مرتبت در عزای حضرت خدیجه (سلام الله علیها)

ای خدیجه همسرم *** ای تو یار و یاورم

رفتی و هجران تو *** زد به سینه آذرم

مهربانی تو کی می رود از خاطر من *** یاد تو زنده بود پیش دو چشم تر من

مهربان همسر من *** مونس و یاور من

***

همنوای دل من *** آشنای دل من

آمدی در همه حال *** پا به پای دل من

ای به ابلاغ رسالت همه جا یاور من *** یاد تو زنده بود پیش دو چشم تر

من مهربان همسر *** من مونس و یاور من

***

خيزو از غصه ببين *** فاطمه گشته حزين

در دل کودک تو *** غم شده خانه نشین

می کشد دست نوازش به سرم دختر من *** یاد تو زنده بود پیش دو چشم ترمن

مهربان همسر من *** مونس و یاور من

***

دل سوزان على *** اشک چشمان على

در عزای تو شده *** همدم جان على

شده همنالۂ دل در غم تو حيدر من *** یاد تو زنده بود پیش دو چشم تر من

مهربان همسرمن *** مونس و پاور من

محمد حسن زاده

راضی

ص: 54

زبانحال حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) در سوگ همسر گرامیشان حضرت خدیجه (سلام الله علیها)

رفتی و داغت مانده بر دلم خديجه *** تاریک از این غم گشته محفلم خديجه

دردم ندارد مرهمی *** احمد ندارد همدمی

ای همسر من *** ای یاور من

ای اولین مؤمن به آیینم خدیجه *** کردی فدا جان در ره دینم خديجه

ای غمگسار مسلمین *** با رفتنت گشتم حزين

ای همسر من *** ای یاور من

خون چشم زهرا دخترت در این عزا شد *** در کودکی با درد غربت آشنا شد

با قلب پر خون دخترت *** در بر کشیده پیکرت

ای همسر من *** ای یاور من

ترسم که از داغ تو زهرا جان سپارد *** او طاقت هجران رویت را ندارد

تا دیده گانت بسته شد *** از غصه دل شکسته شد

ای همسر من *** ای یاور من

حیدر شده نوحه سرای ماتم تو *** زانوی غم در بر کشیده از غم تو

محزون ز هجرانت على *** گرديده گریانت على

ای همسر من *** ای باور من

محمد حسن زاده

(( راضی))

ص: 55

نوحه حضرت خدیجه (سلام الله علیها)

سبک مدینه شهر پیغمبر

الهی همدم غمه، دل و جان پیمبر شد *** خديجه ديده بر بسته، دل زهرا مکدر شد

زبان بگرفته چشم تر

مرو مادر ، مرو مادر

واویلا آه و واویلا ، واويلا آه و واويلا - دو مرتبه

همه هستی بود گریان ، که احمد چشم تر دارد *** سراپا حضرت زهرا ز دیده اشک غم بارد

مرو مادر ، مرو مادر ، مرو مادر، مرو مادر

واویلا آه و واویلا ، واويلا آه و واويلا - دو مرتبه

شکسته دل بود دختر کنار بستر مادر *** زند آتش بجان او نگاه آخر

مادر مرو مادر ، مرو مادر ، مرو مادر، مرو مادر

واویلا آه و واویلا ، واويلا آه و واويلا - دو م رتبه

سید مجتبی نیک بخت

ص: 56

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109