گزیده ای از
فقه طة وآل ياسين صلوات الله وسلامه عليهم أجمعين
قناوای
حضرت آية الله
شیخ حیدر تربتی کربلائی
خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان
ص: 1
گزیده ای از
فقه طة وآل ياسين
صلوات الله وسلامه عليهم أجمعين
احکام طهور، نماز، روزه، خمس
زکات، تولّی و تبرّی ... معاملات،
ازدواج...دیات...شعائر...
حضرت آية الله شیخ حیدر تربتی کربلائی
ص: 2
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»
الصّلاة على ولي الأمر المنتظر
صلوات الله عليه و عجّل الله فرجه الشريف
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى وَلِيِّكَ وَ ابْنِ أَوْلِيَائِكَ ، الَّذِينَ فُرِضَتْ طَاعَتُهُمْ ، وَ أَوْجَبْتَ حَقُّهُمْ ، وَ اَذَهَبَتْ عِنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَتهُمْ تَطْهيراً . اللَّهُمَّ انتصربه لِدِينِكَ ، وانصربه أَوْلِيَاءَكَ وَ أَوْلِيَاءَه ، وَ شیعته وَ أَنْصَارَهُ ، وَ اجْعَلْنَا مِنْهُمْ اللَّهُمَّ أَعِذْهُ مِنْ شَرِّ کلِ بَاغٍ وَ طَاغٍ ، وَ مِنْ شَرَّ جَمِيعِ خَلْقِكَ ، وَ احْفَظْهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ ، وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ ، وَ احْرُسْهُ وَ امْنَعْهُ أَنْ يُوصَلُ إِلَيْهِ بِسُوءٍ ، وَ الْحِفْظُ فِيهِ رسولک وَ آلِ رسولک ، وَ أَظْهِرْ بِهِ الْعَدْلِ ، وَ أَيَّدَهُ بِالنَّصْرِ وَ انْصُرْ ناصریه ، وَ اخذل خاذليه ، وَ أَقْصَمُ بِهِ جَبَابِرَةِ الْكَفَرَةِ وَ اقْتُلِ بِهِ الْكُفَّارِ وَ الْمُنَافِقِينَ ، وَ جَمِيعُ الْمُلْحِدِينَ ، حَيْثُ كَانُوا وَ أَيْنَ كَانُوا ، مِنْ مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا ، وَ بِرَّهَا وَ بِحَرِّهَا ، وَ أَمَّلَا بِهِ الْأَرْضَ عَدْلًا ، وَ أَظْهِرْ بِهِ دین نَبِيِّكَ ، عَلَيْهِ وَ إِلَهَ السَّلَامُ ، وَ اجْعَلْنِي اللَّهُمَّ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانُهُ ، وَ أَتْبَاعِهِ وَ شیعته ، وَ أَرِنِي فِي آلِ مُحَمَّدٍ مَا يَأْمُلُونَ ، وَفِي عَدُوِّهِمْ مَا يَحْذَرُونَ ، إِلَهَ الْحَقِّ آمِينَ ».
مصباح المتهجّد: ص 405. جمال الأسبوع: ص493 ، البلد الأمين: ص306.
ص: 3
رسول الله صلّى الله عليه وآله به صحابی گران قدر خود ابوذر رضی الله عنه چنین فرمود:
«..يا أَباذَرٍ! إِذا أَرادَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ بِعَبْدٍ ځيْراً فَقَّهَهُ في الدّينِ، وَزَهَّدَّهُ في الدُّنْيا، وَبَصَّرَهُ بِعُیُوبِ نَفْسِهِ، .. ».
... ای ابوذر؛ هنگامی که خداوند عزوجل بخواهد به بندهای خیر برساند، او را در امور دین بینا و آشنا ساخته و وی را در دنیا زاهد قرار میدهد و عیب هایش را به او می نمایاند، ....
حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام فرمودند:
«الْكَمَالُ كُلُّ الْكَمَالِ ، التَّفَقُّهُ فِي الدَّيْنِ ، وَ الصَّبْرِ عَلَى النَّائِبَةِ ، وَ تَقْدِيرِ الْمَعِيشَةِ ».
به درستی که کمال انسان و اوج به کمال رسیدن او؛ تفقه نمودن در دین( پذیرش دین همراه با فهم و درک)، و صبر نمودن در هنگام سختی، و داشتن اقتصاد (میانه روی )در زندگی است.
حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام فرمودند:
«لا يَسْتَكْمِلَ عَبْدُ حَقِيقَةَ الْإِيمَانِ حتي يَكُونُ فِي خِصَالٍ ثَلَاثِ التَّفَقُّهِ فِي الدَّيْنِ ، وَ حُسْنِ التَّقْدِيرِ فِي الْمَعِيشَةِ ، وَ الصَّبْرُ عَلَى الرَّزَايَا ».
بندهای حقیقت ایمان را به كمال نرساند مگر این که در اوسه خصلت باشد؛ فهمیدن احکام دین، و خوب اقتصاد نمودن در امور زندگی، و صبر بر مصیبت ها و پیشامدهای بد.
ص: 4
تفقه در احکام دین ...21
احکام طهور...24
آب مطلق و مضاف، آب کر
آب قلیل ...25
آب جاری ...26
آب باران ...27
آب چاه ...28
احکام آب ها
احکام تخلّی (بول و غايط کردن) ...30
استبراء ...32
آداب تخلى ...34
نجاسات
او2- بول و غائط ...35
3- منی
4- مردار
5- خون ...36
6 و7- سگ و خوك زمینی...37
8- کافر
9- شراب ...39
10- فقاع (آبجو) ...40
11- عرق حیوان نجاست خوار
12- عرق جنب از حرام
ص: 5
ثابت شدن نجاسات
نجس شدن چیزهای پاک ...41
چند مسأله ...43
مطهرات ...45
1- آب
2- زمین ...50
3- آفتاب ...51
4- استحاله ...52
5- انقلاب
6- کم شدن دو سوم آب انگور جوشیده ...53
7- انتقال ...54
8- اسلام
9- تبعیت ...55
10- برطرف شدن عین نجاست ...56
11- استبراء حیوان نجاست خوار
12- غایب شدن مسلمان ...57
13- رفتن خون متعارف حیوان
چند مسأله ...58
احکام ظرف ها
احکام وضو ...59
1- وضوی ترتیبی
شستن صورت
شستن دست ها ...60
ص: 6
مسح سر...61
مسح پاها
2- وضوی ارتماسی ...63
آداب وضو
دعاهای مستحب هنگام وضو گرفتن
شرایط وضو ...65
مسائل متفرقه وضو ...71
چیزهایی که باید برای آنها وضوگرفت ...73
چیزهایی که وضو را باطل می کند ...75
وضوی جبیره
غسلهای واجب ...78
احکام جنابت ...79
چیزهایی که بر جنب حرام است ...80
چیزهایی که بر جنب مکروه است ...81
چند مسأله
1- غسل ترتیبی ...82
2- غسل ارتماسی ...83
احکام غسل کردن
استحاضه ...86
احکام استحاضه ...87
حیض ...93
احکام حایض ...95
اقسام حایض ...99
ص: 7
1- عادت وقتيّه و عددیّه
2- عادت وقتیّه ...103
3- عادت عدديّه ...104
4- مضطربه ...106
5- مبتدئه ...107
6- ناسيه
مسائل متفرّقه حیض
نفاس ...109
غسل مسّ میّت ...111
احکام محتضر...113
احکام بعد از مرگ ...114
احکام غسل، کفن، نماز و دفن میّت
احکام غسل میّت ...115
احکام کفن میّت ...118
احکام حنوط ...120
احکام نماز میّت ...121
کیفیت نماز میّت ...123
مستحبات نماز میّت ...124
احکام دفن...125
مستحبات دفن ...127
نماز وحشت...130
نبش قبر ...131
احکام پیوند و تشریح ...132
ص: 8
غسل های مستحب.
احکام تيمّم...134
چیزهایی که تیمّم بر آن ها صحیح است ...140
کیفیت تیمّم بدل از وضو...142
کیفیت تیمّم بدل از غسل
مسائل متفرّقه تیمّم
احکام نماز...147
نمازهای واجب...148
نمازهای واجب يوميه
وقت نماز ظهر و عصر
وقت نماز مغرب و عشاء ...149
وقت نماز صبح ...150
احکام وقت نماز...151
نمازهایی که باید به ترتیب خوانده شود ...153
نمازهای مستحب ...154
وقت نافله های یومیه ...156
نماز شب ...157
نماز غفیله
احکام قبله ...158
پوشاندن بدن در نماز ...160
شرایط لباس نمازگزار...162
مواردی که لازم نیست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد ...169
مستحبات لباس نمازگزار...172
ص: 9
مکروهات لباس نمازگزار...173
شرائط مکان نمازگزار
مستحبات مکان نماز...178
مکروهات مکان نماز
احکام مسجد...179
اذان و اقامه ...181
ترجمه اذان و اقامه ...184
احکام اذان و اقامه...185
واجبات نماز...188
1- نیّت
2- تكبيرة الإحرام ...189
3- قيام (ایستادن)...191
4- قرائت ...194
5- رکوع ...200
6- سجده ...202
چیزهایی که سجده بر آنها صحیح است ...207
مستحبات و مکروهات سجده ...209
سجده های واجب قرآن ...210
7- تشهّد...212
8- سلام نماز...214
9- ترتیب ...215
10- موالات
قنوت ...216
ص: 10
تعقیب نماز...217
صلوات بر پیغمبر صلّی الله عليه وآله ...222
مبطلات نماز
مکروهات نماز...228
شکستن نماز واجب
شکیات نماز...229
شك هایی که نماز را باطل می کند
شک هایی که نباید به آنها اعتنا کرد ...230
1- شك بعد از محل
2- شك بعد از سلام ...232
3 - شك بعد از وقت
4- شک کثیرالشك
5- شك امام و مأموم ...234
6- شك در نماز مستحب
شك های صحیح...235
نماز احتیاط....239
سجده سهو...242
کیفیت سجده سهو...244
قضای سجده و تشهّد فراموش شده ...245
کم و زیاد کردن اجزاء و شرائط نماز...246
نماز مسافر و شرائط آن ...248
احکام وطن و اقامت ده روز...259
مسائل متفرّقه نماز مسافر...264
ص: 11
احکام نماز قضا ...266
نماز قضای پدر و مادر...269
اجیر گرفتن برای نماز...271
نماز آیات ...273
کیفیت نماز آیات ...276
نماز جماعت ...277
شرائط امام جماعت ...286
احکام نماز جماعت
مستحبات و مکروهات نماز جماعت ...289
احکام روزه...291
نیّت روزه ...292
چیزهایی که روزه را باطل می کند ...296
1و2 - خوردن و آشامیدن
3- جماع ...297
4- استمناء ...298
5- دروغ بستن به خدا و رسول و معصومین علیهم السّلام ...299
6- رساندن غبار غلیظ به حلق ...300
7- فروبردن سر در آب
8- باقی ماندن بر جنابت، حیض و نفاس تا اذان صبح ...301
9- اماله کردن... 306
10- قی کردن
احکام مفطرات
مکروهات روزه ...307
ص: 12
موارد قضا و کفّاره
نوع کفّاره روزه ...308
مواردی که تنها قضای روزه واجب است ...312
احکام روزه قضاء ...313
روزه بر چه کسانی واجب نیست ...316
احکام روزه مسافر ...317
ثابت شدن اول ماه ...319
روزه های حرام ...320
روزه های مستحب و مکروه ...321
احکام خمس ...324
1- منفعت کسب
2- معدن ...331
3- گنج
4 - مال حلال مخلوط با حرام...332
5- جواهری که از دریا به دست می آید ...333
7- غنیمت جنگ ...335
8- زمینی که کافرذّمی از مسلمان بخرد
مصرف خمس ...336
احکام زکات ...339
شرائط واجب شدن زکات...340
زکات گندم، جو، خرما و کشمش ...341
مقدار زکات ...342
نصاب زکات طلا ...346
ص: 13
نصاب زکات نقره
چند مسأله ...347
شرائط وجوب زکات شتر، گاو و گوسفند ...348
نصاب زکات شتر
نصاب زکات گاو ...349
نصاب زکات گوسفند ...350
چند مسأله ...351
مصرف زکات ...352
شرائط مستحق زکات ...355
نیت زکات ...357
مسائل متفرّقه زکات
احکام زکات فطره ...362
مصرف زکات فطره ...365
مسائل متفرّقه زکات فطره ...366
احکام تولی و تبری ...368
احکام معاملات خرید و فروش ...370
احکام کسب و خرید و فروش
آداب مستحبی کسب و خرید و فروش ...371
کسب های مکروه
کسب های حرام
احکام ربا در خرید و فروش ...378
شرایط فروشنده و خریدار...381
شرایط چیزهایی که خرید و فروش می شود ...382
ص: 14
صیغه عقد خرید و فروش ...384
خرید و فروش میوه ها
احکام نقد و نسیه...385
احکام معامله سلف وشرایط آن...386
احکام معامله سلف ...387
احکام فروش طلا و نقره به طلا و نقره ...388
مواردی که می توان معامله را به هم زد...389
احکام متفرّقه خرید و فروش ...393
احکام شفعه...395
احکام مضاربه...397
احکام شرکت...399
احکام صلح...402
احکام اجاره...404
شرایط مالی که آن را اجاره می دهند...408
شرایط استفاده ای که مال را برای آن اجاره می دهند ...408
احکام متفرّقه اجاره ...409
احکام جعاله ...413
احکام مزارعه...415
احکام مساقات و درختکاری...418
کسانی که از معاملات ممنوع هستند ...421
احکام وکالت ...423
احکام اقرار...426
احکام هدیّه
احکام صدقه...429
ص: 15
احکام قرض
احکام حواله دادن ...433
احکام رهن ...435
احکام حجر...436
نشانه های بلوغ ...437
احکام ضمانت ...439
احکام کفالت ...441
احکام ودیعه (امانت داری) ...442
احکام عاریه ...444
احکام ازدواج...447
احکام عقد ازدواج ...448
کیفیت خواندن عقد ازدواج ...449
شرایط عقد ازدواج
عیب هایی که به سبب آنها می توان عقد ازدواج را به هم زد ...451
زنانی که ازدواج با آنان حرام است ...452
احکام عقد ازدواج دائم ...456
احکام نشوز...460
مواردی که زن می تواند بدون اجازه شوهر از منزل خارج شود ...462
احکام نفقه سه گروه واجب النفقه ...463
احکام متعه ازدواج موقت
احکام نگاه کردن ...469
احکام پوشش ...475
احکام معاشرت، لمس کردن و بوسیدن غیر محارم ...480
احکام عروسی و فرح ...486
ص: 16
احکام آرایش و زینت ...490
احکام متفرقه زناشویی ...492
احکام خنثی و تغییر جنسیت ...496
احکام جلوگیری از حمل و برنامه تحدید نسل ...497
احکام بستن لوله زن و عقیم ساختن مرد ...499
تنظیم خانواده ، برنامه ای برای انقراض نسل شیعه ...500
احکام دوران حمل و سقط جنين
احکام تلقيح ...501
احکام رضاع (شیردادن ...504
شرایط شیردادنی که سبب محرم شدن است...507
آداب شیردادن ...510
احکام متفرقه شیردادن ...512
احکام نوزاد ...513
احکام
عقيقه...514
احکام ختنه ...516
احکام فرزندان مجهول الحال ...517
احکام طلاق ...520
عدّه طلاق ...522
عدّه زنی که شوهرش مرده ...523
طلاق بائن و طلاق رجعی ...524
احکام رجوع کردن
طلاق خلع ...525
ص: 17
طلاق مبارات ...526
احکام متفرقه طلاق ...527
احکام زنی که شوهرش مفقود شده ...529
احکام ایلاء ...531
احکام لعان ...532
احکام مسابقه ...535
احکام غصب ...539
احکام زمین های موات ...541
احکام اماکن عمومی ...543
احکام لقطه (مال پیدا شده ...545
احکام ذبح، صید و شکار حیوانات ...548
دستور سربریدن (کشتن شرعی) حیوانات ...547
شرایط سربریدن شرعی حیوان ...550
دستور سربریدن (کشتن شرعی) شتر...551
مستحبات هنگام کشتن حیوانات ...552
مکروهات هنگام کشتن حیوانات
احکام شکار با اسلحه
احکام شکار با سگ شکاری ...554
احکام صید ماهی و ملخ ...556
احکام خوردنی ها و آشامیدنیها
احکام خوردنی ها و آشامیدنی ها...596
آداب غذا خوردن ...560
چیزهایی که در غذا خوردن مذموم است ...561
ص: 18
احکام آشامیدن
آداب آشامیدن ...562
احکام نذر و عهد ...564
احکام قسم خوردن ...569
احکام کفّارات ...571
احکام وقف ...573
احکام وصیت ...577
احکام ارث ...584
ارث دسته اوّل
ارث دسته دوّم ...586
ارث دسته سوّم ...589
ارث زن و شوهر...591
احکام متفرقه ارث ...593
احکام قضاوت، شهادت و رشوه ...595
احکام حدود و تعزیرات ...603
حدود و تعزیرات ...651
احکام حدود و تعزیرات ...652
احکام قصاص و دیه ...607
برخی از احکام عزاداری و شعائر دینی ...612
احکام قرآن ...619
احکام متفرقه ...619
معنی برخی از واژه های شرعی ...625
پی نوشت ها ...633
ص: 19
بسم الله الرّحمان الرّحيم
الحمد لله ربّ العالمين، وصلّى الله على محمد و آله الطّيّبين الطّاهرين ولعنة الله على أعدائهم أجمعين إلى أبد الآبدين آمین.
کتاب «گزیده ای از فقه طه و آل یاسین صلّی الله عليهم اجمعين»که شامل گزیده ای از احکام فقهی ضروری: (طهور، نماز، روزه، خمس، زکات، تولّی، تبرّی، معاملات، نقد و نسیه ، شفعه، مضاربه، شرکت، صلح، اجاره، جعاله، مزارعه، مساقات و درخت کاری، وکالت، اقرار، هدیّه، صدقه، قرض، حواله دادن، رهن، حجر، ضمانت، کفالت، ودیعه، عاریه، ازدواج، شیردادن، نوزاد، طلاق، مسابقه، غصب، زمین های موات، اماکن عمومی، مال پیداشده، ذبح، صید، شکار حیوانات، خوردنی ها و آشامیدنی ها، نذر، قسم، كقارات، وقف، وصیّت، ارث ، قضاوت، شهادت، رشوه، حدود، تعزیرات، قصاص، دیات، عزاداری و شعائر، قرآن و احکام متفرقه) برگرفته از ثقلین . دو یادگار رسول الله صلّى الله علیه و آله وسلم، قرآن کریم (کلام الله صامت) و قرآن ناطق (حضرات معصومين طه و آل یاسین ، امیرالمؤمنين عليّ بن ابي طالب و حضرت فاطمة الزهراء و امام حسن مجتبی و امام حسین سیّد الشّهداء وه امام از فرزندان آن حضرت، على و محمد و جعفر و موسی و علىّ و محمّد و علىّ و حسن و امام حجة بن الحسن المهدی صلوات الله وسلامه عليهم) . است که به قدر امکان در استخراج آنها مراعات احتیاط شده است و ان شاء الله تعالى مجزی و مبرء ذّمه باشد.
از حضرت الله تبارک و تعالی توفیق عمل به احکام الله تعالی را با معرفت و اخلاص خواستارم. عبد الله الأكبر يوم الغدير سنة 1430 على مهاجرها و آله آلاف الصّلوات و السّلام. وأنا العاصي عبید الزّهراء عليها السّلام حیدر حسین حیدر التربتي الكربلائي مولداً و إلى اصفهان مبغدأً وإلى مولدي كربلاء الحسين عليه السّلام المقدسة راجعأً.3 و ميّتاً ومدفوناً ومحشوراً إن شاء الله تعالی.
ص: 20
مسأله 1: اصول دین عبارت است از توحید، عدل، نبّوت، امامت و معاد، و هر کس به آن معتقد باشد، مسلمان است و مؤمن. مكلَّف باید از روی تحقیق به اصول دین معتقد باشد و نه تقليد. و برای علم و اعتقاد به اصول دین (معرفت) و علم و عمل به فروع آن باید به سوی حجج الهی؛ رسول الله و اهل بیت اطهار آن حضرت صلوات الله و سلامه عليهم أجمعين . که لسان وحی تنزیلی و تأویلی هستند . روی آورد و معارف و احکام را از آنان اخذ نماید و آنان را الگوی علمی، ایمانی، عملی و اخلاقی خویش قرار دهد. و جز این راه، بیراهه است و عاقبتش هلاکت و ضلالت خواهد بود.
مسأله 2: انسان مكلف . بنابر فرمایش اهل بیت اطهار صلوات الله عليهم . در این راه مأمور به احتیاط است به اندازه توان علمی و عملی خود.
مسأله 3: انسان مكلّف موظف است احکام دین را از روی تفقّه به دست آورد و عمل کند؛ یا خودش با تحصیل علوم لازمه و مراجعه به کتاب الله قرآن مجید و سنت مطهّره (قوليه، فعليه و تقريرية) محمد و آل محمّد صلّى الله عليهم احکام را استخراج کند و یا از فقیهی که شرائطش خواهد آمد آخذ فتوا نماید، و یا عمل به احتیاط کند، یعنی به گونه ای عمل کند که برایش يقين حاصل شود که تکلیف شرعیش را انجام داده است، مثلا اگر عده ای از فقهاء عملی را حرام می دانند و عده دیگری بگویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی از آنها واجب و بعضی دیگر جائز میدانند آن عمل را انجام بدهد، و اگر کسی نمی تواند عمل به احتیاط نماید و قدرت استخراج احکام شرعیه را از منبعش ندارد باید به فقیهی که محتاط تر است مراجعه کند و به فتوای او عمل نماید.
مسأله 4 : تقلید در احکام شرعیّه یعنی عمل کردن به فتوا و دستور فقیه است، و فتوای فقیهی برای مقلد حجت استکه؛ مرد و عاقل و شیعه دوازده امامی و حلال زاده و ختنه کرده و بالغ و عادل باشد. و عادل کسی است که کارهایی که بر او واجب است به جا آورد و کارهایی که براو
ص: 21
حرام است ترک کند. و در تفقّه و فهمیدن در احکام شرعیه و وظائف مقررّه از همه فهمیده ترو در فتوا دادن محتاط تر باشد.
مسأله 5: به دست آوردن فتوای فقیه عادل چهار راه دارد: شنیدن از خودش، و یا شنیدن از دو نفر عادل که فتوای او را نقل کنند، و یا شنیدن از شخصی که مورد وثوق است و به گفته او اطمینان حاصل شود و گمان برخلاف گفته او نباشد، و یا دیدن در رساله آن فقیه عادل که به انتساب و درستی آن رساله اطمینان داشته باشد.
مسأله 6: اگرفقیه عادل در مسألهای فتوا داد و مطابق با احتیاط بود انسان نمی تواند در آن مسأله به فتوای فقیه دیگری عمل نماید، همچنین اگر بگوید احتیاط آن است که چنان عمل شود، مثلا بگوید: احتياط آن است که در رکعت سوم و چهارم نماز سه مرتبه بگوید: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ »مقلّد باید به این احتیاط عمل کند و به فتوای فقیه دیگری عمل نکند. اگر فقیهی که وظیفه انسان تقلید از او بوده از دنیا برود، در صورتی که فقه بودن فقیه عادل زنده از میّت برایش ثابت شود، در مسائل مورد ابتلایی که علم - اگر چه اجمالا - به اختلاف بين فقیه عادل میت و زنده دارد واجب است به فقیه عادل زنده رجوع کند، و در صورتی که أفقهیّت فقیه عادل مرده برایش ثابت بوده، مادامی که آفقه بودن فقیه زنده برایش ثابت نشود باید به فتوای فقیه عادل مرده عمل کند، چه در زمان حیات او التزام به عمل به فتوای او داشته یا نداشته باشد، و چه عمل به فتوای او کرده یا نکرده باشد، و چه فتوای او را یاد گرفته یا یاد نگرفته باشد.
مسأله 7: مسائلی را که انسان معمولاً به آن ها مبتلا می شود واجب است یاد بگیرد . مسأله 8: اگر برای انسان مسأله ای پیش آید که حکم آن را نمی داند، باید احتیاط کند یا این که با شرایطی که ذکر شد تقلید نماید، ولی چنانچه مخالف غير أفقه با آفقه را در مسائل مورد ابتلا بداند - اگر چه إجمالاً - و فتوای أفقه در دسترس نباشد و تأخیر عمل تا روشن شدن فتوای أفقه و احتیاط ممکن نباشد یا حرجی باشد، می تواند تا زمان رفع حرج از غیرافقه تقلید نماید.
ص: 22
مسأله 9: اگر کسی فتوای فقیه عادل را به دیگری بگوید، چنانچه فتوای آن فقیه عوض شود لازم نیست به او خبر دهد که فتوای آن فقیه عوض شده، ولی اگر بعد از گفتن فتوا بفهمد اشتباه کرده، در صورتی که مخالفت حكم الزامی لازم بیاید و ممکن باشد باید اشتباه او را برطرف کند.
مسأله 10: شخص مکلّفی که مدّتی اعمال خود را بدون تقليد انجام داده، در صورتی که مطابق با واقع حكم الله يا فتوای فقیه عادل باشد که فعلاً وظیفه اش تقلید از اوست صحیح است.
ص: 23
مسأله 11: آب یا مطلق است یا مضاف: آب مضاف، آبی است که از چیزی گرفته شود مانند آب هندوانه و گلاب یا با چیزی مخلوط شود مانند آبی که با گل مخلوط گردد، به صورتی که دیگر به آن آب نگویند. و غیر از اینها آب مطلق است، که پنج قسم می باشد: اول: آب کردوم: آب قلیل سوم: آب جاری چهارم: آب باران پنجم: آب چاه.
مسأله 12: بنابر احتیاط حجم آب کرمقدار آبی است که اگر در ظرفی که درازا و پهنا و گودی آن هريك 3/5 وجب و یا ظرفی که مجموعا 42/875 وجب باشد بریزند، آن ظرف پر شود.
مسأله 13: اگر عین نجس مانند بول و خون یا چیزی که نجس شده است مانند لباس نجس، به آب کربرسد، چنانچه آن آب، بویا رنگ و با مزه نجاست را بگیرد، نجس می شود و اگر تغيير نکند نجس نمی شود.
مسأله 14: اگر رنگ یا مزه و یا بوی آب کر بر اثر غیر نجاست تغییر کند نجس نمی شود ولی مضاف می گردد و نمی تواند پاک کننده باشد و به ملاقات با نجاست، نجس می شود.
مسأله 15: اگر عین نجس مانند خون، به آبی که بیشتر از کرباشد برسد و بویا رنگ و با مزه قسمتی از آن را تغییر دهد، چنانچه مقداری که تغییر نکرده، کمتر از کر باشد تمام آب نجس می شود و اگر به اندازه کریا بیشتر باشد، فقط مقداری که بویا رنگ و یا مزه آن تغییر کرده ، نجس است.
مسأله 16: آب فواره اگر متّصل به کُر باشد، آب نجس را پاك می کند ولی اگر قطره قطره روی آب نجس بریزد آن را پاك نمی کند، مگر آنکه چیزی روی فواره بگیرند تا آب آن قبل از قطره قطره
ص: 24
شدن به آب نجس متصل شود و بنابر احتیاط واجب آب فواره با آب نجس مخلوط گردد. مسأله 17: اگر چیز نجس را زیر شیری که متصل به کراست بشویند، آبی که از آن می ریزد اگر متصل به کرباشد و بویا رنگ و با مزه نجاست نگرفته باشد و عین نجاست نیز در آن نباشد، پاك است.
مسأله 18: اگر مقداری از آب کریخ ببندد و باقی آن به اندازه کرنباشد، چنانچه نجاست به آن برسد نجس می شود و هر مقدار از یخ نیز که آب می شود نجس است.
مسأله 19: آبی که به اندازه کربوده، اگر شك کند از کرکمتر شده یا نه، در حکم آب کراست، یعنی نجاست را پاك می کند و اگر نجاستی به آن برسد نجس نمی شود و آبی که کمتر از کربوده و شك دارد به مقدار کر رسیده یا نه، حکم آب کررا ندارد و بنابر احتیاط لازم در این گونه موارد تفحّص و تحقیق نماید.
مسأله 20: ربودن آب، از سه راه ثابت می شود:
اوّل: خود انسان به کربودن آب يقين کند
دوّم: دو مرد عادل يا يك نفر مورد اعتماد از آن خبر دهد.
سوّم: کسی که آب در اختیار اوست بگوید، مثلا حمّامی بگوید: آب حوض حمّام کُراست.
مسأله 21: آب قليل، آبی است که از کرکمتر باشد و از زمين نجوشد.
مسأله 22: اگر آب قلیل بر چیز نجس بریزد یا چیز نجس به آن برسد، نجس می شود ولی اگر از بالا و یا با فشار بر چیز نجس بریزد، مقداری که به آن چیز می رسد، نجس و بقیّه آب پاك است.
مسأله 23: آب قلیلی که برای برطرف کردن نجاست روی چیز نجس ریخته می شود و از آن جدا می گردد، نجس است. و بنابر احتیاط واجب نیز باید از آب قلیلی که بعد از برطرف شدن عين نجاست، برای آب کشیدن چیز نجس روی آن می ریزند و از آن جدا می شود، اجتناب شود.
مسأله 24: آبی که برای شستن مخرج بول و غائط به کار می رود، با پنج شرط پاك است و
ص: 25
چیزی را که با آن برخورد نماید، نجس نمی کند. بنابر احتیاط در بعضی از آن شرایط). اوّل: بویا رنگ و یا مزه نجاست نگرفته باشد.
دوّم: نجاستي از خارج به آن نرسیده باشد.
سوّم: نجاست دیگری مانند خون، با بول یا غائط بیرون نیامده باشد.
چهارم: ذرّه های غائط در آب پیدا نباشد.
پنجم: به اطراف مخرج بیشتر از مقدار معمول، نجاست نرسیده باشد.
مسأله 25: آب جاری آبی است که از زمین بجوشد و جریان داشته باشد، مانند آب چشمه و قنات.
مسأله 26: آب جاری اگرچه کمتر از کرباشد، چنانچه نجاست به آن برسد، تا وقتی بویا رنگ و یا مزه آن براثر نجاست تغییر نکرده، پاك است.
مسأله 27: اگر نجاستي به آب جاری برسد و مقداری از آن، براثر نجاست تغییر کند، فقط همان مقدار نجس می شود. و قسمتی که متصل به چشمه است اگرچه کمتر از کرباشد، پاك است و آب های دیگر نه، اگر به اندازه گر باشد یا به سبب آبی که تغییر نکرده، به آب طرف چشمه متصل باشد پاك و گرنه نجس می شود .
مسأله 28: آب چشمه ای که جاری نیست ولی طوری است که اگر از آن بردارند باز می جوشد، در حکم آب جاری می باشد. یعنی اگر نجاست به آن برسد، تا وقتی بو یا رنگ و یا مزه آن براثر نجاست تغییر نکرده باشد، پاك است.
مسأله 29: آبی که کنار نهر ایستاده و متصل به آن می باشد، حکم آب جاری را دارد . مسأله30: چشمه ای که مثلاً در زمستان می جوشد و در تابستان از جوشش می افتد، فقط وقتی که می جوشد در حکم آب جاری است.
مسأله 31: آب حوض حمام اگرچه کمتراز کرباشد، چنانچه به خزینه ای که آب آن به اندازه کر
ص: 26
است متصل باشد، مانند آب جاری است.
مسأله 32: آب لوله های حمام و ساختمان ها که از شیرها و دوش ها می ریزد ، اگر متصل به کر باشد (مانند شبکه های آب رسانی در شهرها) در حکم آب جاری است. مسأله 33: آبی که بر روی زمین جریان دارد و از زمین نمی جوشد، چنانچه کمتر از کرباشد و نجاست به آن برسد نجس می شود، اما اگر از بالا یا با فشار به پایین بریزد، چنانچه نجاست به پایین آن برسد، بالای آن نجس نمی شود.
مسأله 34: اگربر چیز نجسی که عین نجاست در آن نیست يك مرتبه باران ببارد، جایی که باران به آن برسد پاك می شود. ولی باریدن دو سه قطره فایده ندارد، بلکه باید طوری باشد که بگویند: باران می آید. و بنابر احتیاط مستحب باران مقداری باشد که بر زمین سخت جاری شود.
مسأله 35: در فرش، لباس و مانند آن فشار لازم نیست چنانچه با آب باران به طور متصل شسته شود.
مسأله 36: اگرباران برعين نجس ببارد و به جای دیگر ترشح کند، چنانچه عین نجاست همراه آن نباشد و بو یا رنگ و یا مزه نجاست نگرفته باشد پاك است ، پس اگر باران بر خون ببارد و ترشح کند، چنانچه ذرهای خون در آن باشد یا بو یا رنگ و یا مزه خون گرفته باشد نجس می شود.
مسأله 37: اگر بر سقف ساختمان یا روی بام عین نجاست باشد، تا وقتی باران بر بام میبارد، آبی که به چیز نجس رسیده و از سقف یا ناودان می ریزد پاك است، ولی بعد از قطع شدن باران، اگر معلوم باشد آبی که می ریزد به چیز نجس رسیده است نجس می باشد.
مسأله 38: زمين نجسی که باران بر آن ببارد، پاك می شود و اگر باران بر زمين جاری شود و به جای نجسی که زیرسقف است برسد، آن را نیز پاك می کند.
مسأله 39: خاك نجسی که بر اثر باران گل شده، پاك است .
ص: 27
مسأله 40: هرگاه آب باران در جایی جمع شود، اگرچه کمتر از کرباشد، چنانچه هنگامی که باران می آید چیز نجسی را در آن بشویند و آب، بو یا رنگ یا مزه نجاست نگیرد، آن نجس پاك می شود.
مسأله 41: اگر بر فرش پاکی که روی زمین نجس است، باران ببارد و بر زمين نجس جاری شود، فرش نجس نمی شود و زمین نیز پاك می گردد.
مسأله 42:آب چاهی که از زمین می جوشد اگرچه کمتر از گر باشد، چنانچه نجاست به آن برسد تا وقتی که بو یا رنگ یا مزّه آن به سبب نجاست تغییر نکرده پاك است، ولی احتیاط مستحب است که پس از رسیدن برخی نجاستها، مقداری که در کتاب های مفصل گفته شده از آب آن بکشند.
مسأله 43: اگر نجاستي در چاه بریزد و بویا رنگ و با مزه آب را تغییر دهد چنانچه تغییرآب چاه از بین برود بنابر احتیاط لازم زمانی پاك می شود که با آبی که از چاه می جوشد و یا با آب گریا با آب باران مخلوط شود.
مسأله 44: اگر آب باران پس از ایستادن، یا آب دیگری در گودالی جمع شود و کمتر از کرباشد، با رسیدن نجاست به آن، نجس می شود.
مسأله 45: آب مضاف که معنای آن بیان شد، چیز نجس را پاك نمی کند و وضو و غسل با آن باطل است.
مسأله 46: آب مضاف هر قدر زیاد باشد، اگر ذره ای نجاست به آن برسد نجس می شود، ولى چنانچه از بالا روی چیز نجس بریزد، مقداری که به چیز نجس رسیده، نجس و مقداری که بالاتر از آن است پاك می باشد مثلا اگر گلاب را از گلابدان روی دست نجس بریزند، آنچه به دست رسیده نجس و آنچه به دست نرسیده پاك است و اگر مانند فواره با فشار از پایین به بالا برود، هرچند نجاست به قسمت بالای آن برسد بنابر احتیاط لازم پایین آب نجس است.
ص: 28
مسأله 47: اگر آب مضاف نجس، طوری با آب کریا جاری مخلوط شود که دیگر به آن آب مضاف نگویند، پاك می شود.
مسأله 48: آبی که مطلق بوده و معلوم نیست مضاف شده یا نه، در حکم آب مطلق است، یعنی چیز نجس را پاك می کند، وضو و غسل نیز با آن صحیح است. و آبی که مضاف بوده و معلوم نیست مطلق شده یا نه، در حکم آب مضاف است، یعنی چیز نجس را پاك نمي کند، وضو و غسل نیز با آن باطل است.
مسأله 49: آبی که معلوم نیست مطلق است یا مضاف و معلوم نیست که قبلاً مطلق بوده یا مضاف، نجاست را پاك نمی کند و وضو و غسل نیز با آن باطل است؛ ولی اگر به اندازه گریا بیشتر باشد و نجاست به آن برسد، به نجاست آن حکم نمی شود ولی پاک کننده نجس نمی باشد.
مسأله 50: آبی که عین نجاست مانند خون و بول به آن برسد و بویا رنگ و یا مزه آن را تغییر دهد، اگرچه کریا جاری باشد نجس می شود. ولی اگر بویا رنگ و یا مزه آب بر اثر نجاستي که بیرون آن است عوض شود، مثلاً مرداری که پهلوی آب است بوی آن را تغییر دهد، ظاهر عدم نجاست آن است و رعایت احتیاط لازم نمی باشد گرچه خوب است.
مسأله 51: آبی که عین نجاست، مانند خون و بول در آن ریخته و بویا رنگ و یا مزه آن را تغییر داده، چنانچه به آب گریا جاری متصل شود یا باران بر آن ببارد یا باد، بار آن را در آن بریزد و یا آب باران از ناودان در آن جاری شود و تغییر آن از بین برود پاك می شود و باید آب باران یا کریا جاری با آن مخلوط گردد.
مسأله 52: اگر چیز نجسی را در آب کریا جاری آب بکشند، آبی که بعد از بیرون آوردن از آن می ریزد پاك است.
مسأله 53: آبی که پاك بوده و معلوم نیست نجس شده یا نه، پاك است و آبی که نجس بوده و معلوم نیست پاك شده یا نه، نجس است.
مسأله 54: نیم خورده سگ و خوك زمینی و کافر کتابی و غیرکتابی و مشرك و ناصبی و خوارج و
ص: 29
غلاة و جاحد نصّ بر امامت ائمّه اطهار علیهم السّلام، نجس و خوردن آن حرام است. نیم خورده مؤمن معتقد به امامت ائمّه معصومین علیهم السّلام شفاست، ونيم خورده حیوانات حرام گوشت ، پاك است و خوردن آن مکروه می باشد، مگرنیم خورده گربه که خوردن آن کراهت ندارد.
مسأله 55: واجب است انسان در هنگام تخلّى و مواقع دیگر، عورت خود را از کسانی که مکلف هستند گرچه کافر باشند و اگر چه مانند خواهر و مادر با او محرم باشند و همچنین از دیوانه و بچه های ممیز که خوب و بد را می فهمند، بپوشاند. اما زن وشوهرو کسانی که در حکم آنها هستند مانند کنیزو مولایش، لازم نیست عورت خود را از یکدیگر بپوشانند.
مسأله 56: لازم نیست با چیز مخصوصی عورت خود را بپوشانند و اگر مثلاً با دست هم آن را بپوشانند کافی است.
مسأله 57: هنگام تخلّی، باید قسمت جلوی بدن یعنی شکم، سینه و زانوها رو به قبله و پشت به قبله نباشد.
مسأله 58: اگر هنگام تخلّى، قسمت جلوی بدن رو به قبله یا پشت به قبله باشد و عورت را از قبله برگرداند، کفایت نمی کند و اگر جلوی بدن او، رو به قبله یا پشت به قبله نباشد، بنابر احتیاط واجب عورت را، رو به قبله یا پشت به قبله ننماید.
مسأله 59: بنابر احتیاط واجب قسمت جلوی بدن به هنگام استبراء که احکام آن بعد) گفته می شود و موقع تطهیر مخرج بول و غائط . رو به قبله یا پشت به قبله نباشد.
مسأله 60: اگر برای آن که نامحرم او را نبیند، مجبور شود در حال تخلّى رو به قبله یا پشت به قبله بنشیند و تأخیر تخلّی میسر نباشد و نیز اگر به جهت دیگری ناچار باشد رو به قبله یا پشت به قبله بنشیند، اشکال ندارد. ولی در صورت امکان باید پشت به قبله بنشیند.
مسأله 61: احتیاط واجب است بچّه را در هنگام تخلى رو به قبله یا پشت به قبله ننشانند و
ص: 30
اگر خود بچّه بنشیند، جلوگیری از او واجب نیست.
مسأله 62: در پنج جا تخلّى حرام است:
اوّل: در کوچه های بن بست، در صورتی که صاحبانش اجازه نداده باشند و نیز در کوچه های غیربن بست، در صورت ضرر به عابرین .
دوّم: در ملك کسی که اجازه تخلى نداده است و یا رضایت وی معلوم نباشد.
سوّم: در جایی که برای عدّه مخصوصى وقف شده است و یا اجازه داده شده است مانند بعضی از مدرسه ها.
چهارم: روی قبر مؤمنین چون بی احترامی و اهانت به ایشان است، و همچنین است هرجایی که تخلى موجب هتك حرمت یکی از مقدسات دین و مذهب گردد . پنجم: در جاهای محترمی که تخلی، بی احترامی به حساب آید.
مسأله 63: در سه صورت مخرج غائط فقط با آب، پاك می شود (البته بنابر احتیاط در بعضی از آن ها ):
اوّل: نجاست دیگری مانند خون با غائط بیرون آمده باشد.
دوّم : نجاستي از خارج به مخرج غائط رسیده باشد.
سوّم: اطراف مخرج، بیشتر از مقدار معمول آلوده شده باشد. و در غیر این سه صورت، مخرج را با آب می توان شست یا به صورتی که بعداً بیان می شود با پارچه، سنگ و مانند آن پاك کرد، اگرچه شستن با آب بهترو جمع بين شستن و پاك کردن این ها به پارچه یا سنگ أكمل است.
مسأله 64: مخرج بول با غیرآب پاك نمي شود. و در آب کرو جاری اگر بعد از برطرف شدن بول يك مرتبه بشویند کافی است، ولی با آب قلیل باید دو مرتبه شست و بهتر است سه مرتبه شسته شود.
مسأله 65: اگر مخرج غائط را با آب بشویند، باید چیزی از غائط بر آن نماند، ولی باقیمانده رنگ و بوی آن اشکال ندارد و اگر در دفعه اوّل، طوری شسته شود که ذرّه ای غائط برآن نماند،
ص: 31
شستن دوباره لازم نیست؛ ولی اگر با آب قليل شستشو می شود، باید دو مرتبه شسته شود.
مسأله 66: با سنگ، کلوخ و مانند آن اگر خشك و پاك باشد، مخرج غائط را میتوان تطهير کرد. و چنانچه رطوبت کمی داشته باشد که به مخرج نرسد اشکال ندارد و باید از سه دفعه کمتر نباشد، هرچند با يك مرتبه یا دو مرتبه مخرج پاکیزه شود.
مسأله 67: واجب است سنگ یا پارچه ای که غائط را با آن برطرف می کنند سه قطعه باشد، مگر در سنگ های بزرگ و پارچه های دراز که يك قطعه کافی است که البته با سه طرف آن ها، گرچه احتیاط سه قطعه سنگ یا پارچه می باشد و اگر با سه قطعه برطرف نشود، باید به قدری اضافه نمایند تا مخرج کاملاً پاکیزه گردد، ولى باقيماندن ذره های کوچکی که دیده نمی شود اشکال ندارد.
مسأله 68: پاك کردن مخرج غائط با چیزهایی که احترام آن لازم است، مانند کاغذی که نام های الله و پیامبران صلّى الله عليهم برآن نوشته شده است، و با استخوان و سرگین نیز نباید مخرج غائط را پاك کرد، و اگر کسی با این ها غائط را برطرف کند، گناه کرده ولی مخرج پاك است درصورتی که استخوان و سرگین پاك بوده باشد.
مسأله 69: اگر شک کند مخرج را تطهیر کرده یا نه، باید آن را تطهیر کند. همچنین اگر همیشه بعد از بول و غائط فوراً تطهیر می نموده است، واجب است آن را تطهیر کند. مسأله 70: اگر بعد از نماز شك کند که قبل از نماز مخرج را تطهیر کرده یا نه، نمازی که خوانده صحیح است، ولی برای نمازهای بعد باید تطهیر کند. و اگر بعد از داخل شدن در نماز شك کرد، باید نماز را قطع کند و تطهیر نماید، اما اگر همیشه عادت بر تطهیر داشته، بنابر احتیاط مستحب تطهیر نماید و نماز واجب را برای این احتیاط مستحب قطع نکند.
مسأله 71: استبراء عملى مستحب است که مردها، بعد از بیرون آمدن بول، برای آن که يقين کنند بول در مجرا نمانده است انجام میدهند. و بهترین روش آن به این صورت است: اگر مخرج
ص: 32
غائط نجس شده، اوّل آن را تطهیر کنند، سپس سه دفعه با انگشت میانه دست چپ، از مخرج غائط تا بیخ آلت بکشند، سپس شست را روی آلت و انگشت پهلوی شست را، زیر آن بگذارند و سه مرتبه تا ختنه گاه بکشند و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهند.
مسأله 72: آبی که گاهی بعد از ملاعبه و بازی کردن با همسر خود از انسان خارج می شود و به آن «مذی»می گویند پاك است، و نیز آبی که گاهی بعد از منی بیرون می آید و به آن «وذی»گفته می شود (پس از تطهير) و همچنین آبی که گاهی بعد از بول، بیرون می آید و به آن «ودی» می گویند (پس از تطهير) اگر بول به آن نرسیده باشد، پاك است و چنانچه انسان بعد از بول استبراء و تطهیر کند و سپس آبی از او خارج شود و شك کند بول است یا یکی از این ها، پاك می باشد.
مسأله 73: اگر مرد شك کند استبراء کرده یا نه و رطوبتی از او بیرون آید که نداند پاك است یا نه، نجس می باشد و چنانچه وضو گرفته باشد باطل می شود، ولی اگر عادت داشته که پس از بول فورا استبراء نماید، یا اگر شك کند استبرائی که کرده درست بوده یا نه و رطوبتی از او بیرون آید که نداند پاك است یا نه، پاك می باشد و وضو را باطل نمی کند، گرچه احتیاط مستحب در تطهير واعاده وضو می باشد.
مسأله 74: کسی که استبراء نکرده، اگر بر اثر آن که مدتی از بول کردن او گذشته، یقین کند بول در مجرى نمانده است و رطوبتی ببیند و شك کند پاك است یا نه، آن رطوبت پاك می باشد و وضو را باطل نمی کند.
مسأله 75: اگر مرد بعد از بول، استبراء کند و وضو بگیرد، چنان که بعد از وضو، رطوبتی بیند که بداند یا بول است یا منی، واجب است احتیاطاً غسل کند و وضو نیز بگیرد، ولی اگر وضو نگرفته باشد فقط گرفتن وضوکافی است.
مسأله 76: برای زن، استبراء از بول نیست و اگر رطوبتی ببیند و شك کند پاك است یا نه، پاك می باشد و وضو و غسل او را باطل نمی کند.
ص: 33
مسأله 77: مستحب است در موقع تخلّى، جایی بنشیند که کسی او را نبیند و هنگام وارد شدن به مکان تخلى، اول پای چپ و موقع بیرون آمدن، اول پای راست را بگذارد و همچنين مستحب است در حال تخلى، سر را بپوشاند و سنگینی بدن را بر پای چپ بیاندازد و اگر مرد است پیش از تطهير، استبراء از بول کند، و پس از انجام تختی دست های خود را بشوید و دستهای خود را بخشکاند.
مسأله 78: نشستن رو به روی خورشید و ماه در هنگام تخلّى مکروه است، ولی اگر عورت خود را به وسیله ای بپوشاند، مکروه نیست و نیز در موقع تخلى نشستن روبروی باد، در جاده ، خیابان، کوچه، درب خانه و زیر درختی که میوه می دهد و همچنین چیز خوردن، توقّف زیاد و تطهیر کردن با دست راست مکروه می باشد و همچنین است حرف زدن در حال تخلّى، اما اگر ناچار باشد، اشکال ندارد.
مسأله 79: بول کردن در زمین سخت، و سوراخ جانوران، و در آب، به ویژه در آب ایستاده و در حال چیز خوردن و مسواک زدن و همراه داشتن قرآن و یا انگشتری که نام خداوند و اهل بیت اطهار علیهم السّلام بر آن منقوش شده مکروه است. همچنین ایستاده بول کردن، اما در حال «تنوير»کراهت ندارد.
مسأله 80: خودداری کردن از بول و غائط ، مکروه است و اگر به اندازه ای باشد که برای بدن، ضرر زیاد داشته باشد حرام است.
مسأله 81: مستحب است انسان ، پیش از نماز و خواب و جماع بول کند سپس وضو یا غسل نموده و نماز بخواند.
مسأله 82: نجاسات دوازده چیز است: 1- بول 2- غائط 3- منى 4- مردار ہ- خون 6 و 7 سگ و خوك زمینی 8- کافر 9- شراب 10- فقاع (آب جو) 11- عرق حیوان نجاستخوار 12 عرق جنب از حرام.
ص: 34
مسأله 83: بول و غائط انسان و هر حیوان حرام گوشتی که خون جهنده دارد که اگر رگ آن را ببرند، خون از آن می جهد نجس است، ولی بول و غائط حيوان حرام گوشتی که خون آن جستن نمی کند مانند ماهی حرام گوشت و همچنین حیوانی که گوشت ندارد، مانند پشه و مگس، و بول و غائط حيوان حلال گوشت، پاك است. هرچند در غیر پشه و مانند آن احتیاط واجب اجتناب از آن است.
مسأله 84: بنابر احتیاط واجب باید از فضله پرندگان حرام گوشت، به ویژه از بول و فضله شب پره (خاش) اجتناب کرد.
مسأله 85: بول و غائط حیوان نجاست خوار نجس است و همچنین است بول و غائط حیوانی که انسان با آن نزدیکی نموده است و گوسفندی که گوشت آن از خوردن شیر خوك محکم شده است به اندازه ای که گوشت از آن روئیده و استخوان محکم شده است نجس می باشد.
مسأله 86: منی انسان و حیوانی که خون جهنده دارد نجس است.
مسأله 87: (مذی)، (وذی) و (ودی) که معنای آن گذشت، پاك می باشند.
مسأله 88: مردار انسان و هر حیوانی که خون جهنده دارد نجس است، چه خودش مرده باشد یا به غیر دستور شرعی آن را کشته باشند، اما ماهی چون خون جهنده ندارد، اگرچه خودش در آب بميرد پاك است.
مسأله 89: آنچه که از مرداری که نجس العین نیست، روح ندارد . مانند پشم، مو، کرك، استخوان و دندان - پاك می باشد و احتیاط در اجتناب از استخوان آن می باشد، مگر عاج فيل.
مسأله 90: اگر از بدن انسان یا حیوانی که خون جهنده دارد در حالی که زنده است گوشت یا چیز دیگری را که روح دارد، جدا کنند نجس است.
مسأله 91: پوستهای مختصر لب و جاهای دیگر بدن که هنگام افتادنش رسیده، اگرچه آن را
ص: 35
بکنند پاك است. و پوستی که موقع افتادنش نرسیده باشد، بنابر احتیاط لازم باید از آن اجتناب شود.
مسأله 92: تخم مرغی که از شکم مرغ مرده بیرون می آید، اگر پوست روی آن سفت شده باشد پاك است، ولی بنابر احتیاط باید ظاهر آن را آب کشید.
مسأله 93: اگر بره و بزغاله پیش از آن که علف خوار شوند بمیرند، پنیرمایه ای که در شیردان آن ها می باشد پاك است، ولی بنابر احتیاط باید ظاهر آن را آب کشید.
مسأله 94: گوشت، پیه و چرمی که در بازار مسلمانان متشرّع فروخته می شود پاك است و همچنین اگر در دست مسلمانان متشرّع باشد، ولی اگر بداند از کافر گرفته شده و تحقیق نشده که از مسلمان و از حیوانی است که به دستور شرع کشته شده یا نه، نجس می باشند و خوردن گوشت و پیه آن حرام است و نماز در آن چرم جایز نیست.
مسأله 95: خون انسان و هر حیوانی که خون جهنده دارد، یعنی حیوانی که اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند، نجس است. اما خون حیوانی که مانند ماهی و پشه خون جهنده ندارد پاک و اگر مشکوک است که دارد یا نه، بنابر احتیاط اجتناب لازم است.
مسأله 96: اگر حیوان حلال گوشت را به دستور شرعی بکشند و خون آن به مقدار معمول بیرون آید، خونی که در بدنش می ماند، پاك است ولی باید از خوردن آن اجتناب شود؛ ولى اگر به علت نفس کشیدن یا بر اثر این که سر حیوان در جای بلندی بوده، خون به بدن حیوان برگردد، آن خون نجس است.
مسأله 97: خونی که در تخم مرغ دیده می شود، چنانچه کم باشد و پوسته نازك روی خون پاره نشده باشد، اگر آن را بیرون آورند بدون این که با تخم مرغ مخلوط شود، تخم مرغ پاك است و بهتر است از آن نیز در خوردن اجتناب نمود.
مسأله 98: خون بسیار کمی که گاهی هنگام دوشیدن شیر دیده می شود نجس است و شیر را
ص: 36
نجس می کند.
مسأله 99: خونی که از لای دندان ها می آید، اگر بر اثر مخلوط شدن با آب دهان، از بين برود پاك است، ولی بنابر احتیاط مستحب آن را فرو نبرد.
مسأله 100: خونی که بر اثر کوبیده شدن زیر ناخن یا زیر پوست می میرد، اگر طوری شود که دیگر به آن خون نگویند، پاك است و اگر به آن خون بگویند، نجس است و در این صورت چنانچه ناخن یا پوست سوراخ شود، اگر مشقت ندارد باید برای وضو و غسل خون را بیرون آورند و اگر مشقت دارد، باید اطراف آن را طوری که نجاست زیاد نشود، بشویند و پارچه یا چیزی مانند پارچه بر آن بگذارند و روی پارچه دست تربکشد و باید تیمم هم بکند.
مسأله 101: اگر انسان نداند که خون، زیر پوست مرده یا گوشت براثر کوبیده شدن به آن حالت درآمده، پاك است.
مسأله 102: اگر هنگام جوشیدن غذا، ذرّه های خون در آن بیفتد، تمام غذا و ظرف آن نجس می شود و جوشیدن، حرارت و آتش پاک کننده آن نیست.
مسأله 103: زرد آبهای که در حال بهبودی زخم، در اطراف آن پیدا می شود، اگر معلوم نباشد که با خون مخلوط است پاك می باشد.
مسأله 104: سگ و خوکی که در خشکی زندگی می کنند، حتی مو، استخوان ، پنجه، ناخن و رطوبت های آن ها نجس است. ولی سگ و خوک دریایی پاك هستند، و خوردن آن ها حرام است.
مسأله 105: تمامی حیوانات حرام گوشت . جز سگ و خوك . قابل تذکیه هستند، یعنی اگر به دستور شرعی ذبح شوند، پاك می باشند، گرچه خوردن آن ها حرام است.
مسأله 106: کافر، یعنی کسی که منكر الله تعالی است و یا برای او شريك قرار دهد و یا پیغمبری خاتم الأنبياء محمد بن عبدالله صلّى الله عليه وآله را قبول ندارد و همچنین کسی که منکر ولایت و امامت حضرات ائمه معصومين عليهم السّلام باشد، و همچنین غلاة يعنی کسانی که اهل
ص: 37
بیت علیهم السّلام را خدا بدانند یا بگویند که خدا در آنها و یا در یکی از آنها حلول کرده است و همچنین کسی که قائل به وحدت وجود باشد؛ نجس است و نیز کسی که ضروری دین، یعنی چیزی را که مانند نماز و روزه، مسلمانان آن را جزو دین اسلام می دانند منکر شود، نجس است به شرطی که انکارش مستلزم انکار پیامبر صلّی الله عليه وآله باشد و بداند آن چیز ضروری دین محمّدی صلّی الله عليه وآله است، اما اگر نداند بنابر احتیاط مستحب باید از او اجتناب کرد، و کسی که منکر معاد یا کبائر ضروريه دين شود کافر است.
مسأله 107: جمیع کار اهل کتاب و غیراهل کتاب ، خواه شرب خمرو اكل ميته و گوشت خوک بکنند یا نه؛ نجاست ذاتی آنان قطعی است.
مسأله 108: فرقه های غیر شیعه امامیه (و از آنها فرقه های ضالّه مضلّه: صوفيّه اتّحادی و حلولی و وحدت وجودی هرچند که خود را شیعه بنامند، غلات، شیخیّه و بابیه و ازلیه و بهائیّه و قادیانیّه و وهّابیّه) همه گمراه و جهنمی و مخلد در آتش جهنم می باشند، مگر مستضعفین از آنان که حضرت الله جلّ جلاله درباره آنان خود مشیت می نماید. بنابر فرمایش رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم در حدیث متواتر تنها فرقه ناجیه شیعه اماميه اثنی عشریه می باشند، و دیگران هالک و در جهت مخلداند، مگر مستضعفان آنها که حجت برایشان تمام نشده باشد که حضرت الله تبارک و تعالی درباره آنان مشیت خواهد فرمود.
مسأله 109: صریح احادیث حضرات اهل بیت نبوت عليهم السّلام و فتوای بزرگان از قدمای فقهای شیعه امامیّه بر این است که صوفیّه کافراند. و عموم فرقه های صوفیه مخالف اسلام اصيل محمدی و مخالف اهل بیت نبوت صلوات الله وسلامه عليهم می باشند.
مسأله 110 : شرکت در مجالس و مراسم صوفیّه و غلات و انجام اعمال آن ها و گفتن اذکار آنان و رفتن به مراکز تجمع آنان و هرگونه اعانت و کمک به آنان و اندک رکون به آنان و عقائد و رسومشان حرام است. و اصلا شرکت در مجالسی که به نحو صحیح مرتبط با اهل بیت نبوت عليهم السّلام نیست مطلقاً حرام است.
ص: 38
مسأله 111: فرق ضالّه و مضلّه: بابیّه، بهائیّه، قادیانیّه، صوفیّه، غلات و مانند آنان که زائیده دشمنان اسلام، و پرورده استعمارگران، و ابزار و وسیله تفرقه بین مسلمانان، و مزدور بیگانگان در تشويق افكار و القای شبهه ها در اذهان و انحراف جامعه اسلامی می باشند، در حكم اهل ذمه نیستند، و خرید و فروش با آن ها به هر نحوی که باشد حرام، و معامله باطل است، و در صورت ارشاد و هدایت آن ها با عقل و دین، دست از مسلک پوشالی و شیطانی خود برندارند، و اصرار بر ضلالت و گمراهی و کمترین فعالیت در انحراف افکار جامعه اسلامی نمایند، محارب با الله تبارک و تعالی و رسولش محسوب می شوند، و حكم محارب، بر جان و متعلقات آنها مترتّب است.
مسأله 112: تمام بدن کافرحتي مو، ناخن و رطوبت های او قطعة نجس است.
مسأله 113: اگر پدر و مادر و جد و جده بجه نابالغ تا قبل از زمان بلوغ، همه کافر باشند آن بچه نیز نجس است و اگر یکی از آن ها مسلمان باشد، به پاك است.
مسأله 114: کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، چنانچه در کشور اسلامی است، محکوم به طهارت است و احکام دیگر مسلمانان را دارد، مثلاً می تواند زن مسلمان بگیرد و در قبرستان مسلمانان دفن شود.
مسأله 115: اگر مسلمانی به چهارده معصوم دشنام دهد یا با آنان دشمنی داشته باشد، مرتد است و نجس.
مسأله 116: شراب و هر چیزی که انسان را مست می کنند، چنانچه به خودی خود روان باشد نجس است حتی اگر به وسیله چیزی آن را جامد کنند. و اگر مانند بنگ و حشیش، روان نباشد حتی اگر چیزی در آن بریزند که روان شود، پاك است ولی خوردن آن حرام است.
مسأله 117: الکل صنعتی که برای رنگ کردن درب ، میز، صندلی و مانند آن به کار می رود، طبق گفته اهل فن، موضوع محل تأمل است؛ بنابراین احتیاط شود.
ص: 39
مسأله 118: اگر انگور و آب انگور به خودی خود به جوش آید، بنابر احتیاط واجب نجس می شود و خوردن آن حرام است. و همچنین است اگربراثر یختن به جوش آید. مسأله 119: خرما، مویز، کشمش و آب آن ها اگر به جوش آید بنابر احتیاط واجب از خوردن آن ها اجتناب شود.
مسأله 120: فقاع مشروبی است که از جو گرفته می شود و به آن «آنجو» می گویند و نجس و خوردن آن حرام است.
مسأله 121: بنابر احتیاط واجب، باید از عرق شتر نجاست خوار و هر حیوانی که به خوردن نجاست انسان عادت کرده اجتناب کرد و نماز با آن جایز نیست.
مسأله 122: بنابر احتیاط واجب عرق جنب از حرام نجس است، چه عرق در حال جماع بیرون آید یا بعد از آن، از مرد باشد یا زن ، از زنا باشد یا لواط ، از نزدیکی با حیوانات باشد یا استمناء و استمناء یعنی انسان با خود کاری کند که منی از او بیرون آید) و یا به نحودیگری باشد، نمی توان با آن عرق نماز خواند، و نباید با آب گرمی که سبب عرق کردن است غسل نماید.
مسأله 123: اگر انسان هنگامی که نزدیکی با زن حرام است، مثلاً در وقت حیض یا در روزه ماه رمضان با زن خود نزدیکی کند، بنابر احتیاط واجب باید از عرق خود اجتناب کند.
مسأله 124: اگر جنب از حرام به جهت عذری، عوض از غسل، تیمّم نماید و بعد از تیمم، عرق کند بنابر احتیاط از عرق خود اجتناب نماید.
مسأله 125: اگر کسی از حرام جنب شود، سپس با حلال خود نزدیکی کند یا اول با حلال خود نزدیکی کرده سپس از حرام جنب شود، بنابر احتیاط لازم از عرق خود اجتناب نماید.
مسأله 126: نجاست هر چیز از سه راه ثابت می شود:
ص: 40
اوّل: خود انسان يقين کند چیزی نجس است یا اطمینان یا علم عادی یابد، اما اگر گمان داشته باشد چیزی نجس است، لازم نیست از آن اجتناب نماید.
دوّم: کسی که چیزی در اختیار اوست بگوید آن چیز نجس است، مثلاً همسر انسان یا خدمتکار خانه بگوید، ظرف یا چیز دیگری که در اختیار اوست نجس می باشد.
سوّم: دو مرد عادل بگویند: چیزی نجس است. و همچنین اگر يك نفر عادل و یا شخص موثّق بگوید، چیزی نجس است، باید از آن چیز اجتناب کرد.
مسأله 127: اگر بر اثر ندانستن مسأله، نجس بودن و پاك بودن چیزی را نداند، مثلاً نداند عرق جنب از حرام، پاك است یا نه، باید مسأله را بپرسد. ولی اگر با این که مسأله را می داند، شك کند چیزی پاك است یا نه، مثلاً شك کند که آن چیز خون است یا نه، یا نداند که خون پشه است یا خون انسان، پاك می باشد و کاوش کردن و یا پرسیدن لازم نیست.
مسأله 128: چیز نجسی که انسان شك دارد پاك شده یا نه، نجس است و چیز پاك را اگر شك کند نجس شده یا نه، پاك است. و اگر بتواند نجس بودن یا پاك بودن آن را بفهمد، لازم نیست تحقیق کند.
مسأله 129: اگر بداند یکی از دو ظرف یا دو لباسی که از هر دوی آنها استفاده می کند، نجس شده و نداند کدام است، باید از هر دو اجتناب کند، ولی اگر نمی داند مثلاً لباس خودش نجس شده یا لباسی که هیچ از آن استفاده نمی کند و مال دیگری است، لازم نیست از لباس خودش اجتناب نماید، گرچه احتیاط خوب است.
مسأله 130: اگر چیز پاك به چیز نجس برسد و هردو با یکی از آنها طوری ترباشد که تری یکی به دیگری برسد، چیز پاك نجس می شود و اگر تری به قدری کم باشد که به دیگری نرسد، چیزی که پاك بوده نجس نمی شود؛ اگرچه به عین نجس برسد.
مسأله 131: اگر چیزپاکی به چیز نجس برسد و انسان شك کند که هردو یا یکی از آنها تربوده
ص: 41
یا نه، آن چیز پاك نجس نمی شود.
مسأله 132، زمین و پارچه و مانند آن اگر رطوبت داشته باشد، هر قسمتی که نجاست به آن برسد، نجس می شود و جاهای دیگر آن پاك است و همچنین است خیار، خربزه و مانند آن، مگر این که رطوبت آنها موجب سرایت باشد.
مسأله 133: هرگاه شیره، روغن و مانند آن طوری باشد که اگر مقداری از آن را بردارند جای آن خالی نمی ماند، همین که يك نقطه از آن نجس شد، تمام آن نجس می شود، ولی اگر طوری باشد که جای آن در موقع برداشتن خالی بماند، اگرچه بعد پرشود، فقط جایی که نجاست به آن رسیده نجس می باشد، پس اگر فضله موش در آن بیفتد جایی که فضله افتاده، نجس است و بقیّه پاك می باشد.
مسأله 134: اگر مگس یا حیوانی مانند آن، روی چیز نجسی که تراست بنشیند و بعد روی چیز پاکی که تراست بنشیند، چنانچه انسان بداند نجاست همراه آن حیوان بوده، چیز پاك نجس می شود. و همچنین است اگر یقین داشته در پای حیوان نجاست بوده و بعد در زوال نجاست شك نماید، اما اگر نداند پاك است.
مسأله 135: اگر جایی از بدن که عرق دارد، نجس شود و عرق از آن جا به جای دیگری برود، هرجا که عرق به آن برسد نجس می شود و اگر عرق به جای دیگر نرود، جاهای دیگر بدن پاك است.
مسأله 136: اخلاطی که از گلویا بینی می آید، اگر خون داشته باشد، جایی که خون دارد نجس و بقیّه آن پاك است. پس اگر به بیرون دهان یا بینی برسد، مقداری که انسان يقين دارد، اخلاط نجس به آن رسیده، نجس است و جایی که شك دارد نجس شده یا نه، پاك است.
مسأله 137: اگر آفتابه ای که به آن سوراخ است، روی زمین نجس بگذارند، چنانچه آب، طوری زیر آن جمع گردد که با آب آفتابه یکی حساب شود، آب آفتابه نجس می شود و همچنين اگر آب بر زمين جاری شود یا فرو رود، در صورتی که سوراخ آفتابه با زمين نجس، متّصل باشد طوری که مانع از فشار آب شود، آب نجس است، ولی اگر سوراخ آن با زمین نجس، متصل
ص: 42
نباشد و آب زیر آفتابه، با آب داخل آن یکی حساب نشود، یا آب داخل آن با فشار بیرون آید، آب آفتابه نجس نمی شود.
مسأله 138: اگر چیزی داخل بدن شود و به نجاست برسد، در صورتی که بعد از بیرون آمدن آلوده به نجاست نباشد پاك است هر چند احتیاط در اجتناب از آن می باشد. پس اگر وسایل اماله، یا آب آن در مخرج غائط وارد شود، یا سوزن، چاقو و مانند آن، در بدن فرو رود و بعد از بیرون آمدن، به نجاست آلوده نباشد نجس نیست. و همچنین است آب دهان و بینی اگر در داخل به خون برسد و بعد از بیرون آمدن به خون آلوده نباشد، پاك است.
مسأله 139: نجس کردن خطّ و ورق قرآن کریم حرام است و اگر نجس شود باید فوراً آن را آب بکشند. و همچنين است حکم مساجد، مشاهد مشرّفه، تربت امام حسین علیه السّلام بلکه تربت پیامبر اکرم صلّی الله عليه وآله و دیگر معصومین علیهم السلام بنابر احتیاط واجب.
مسأله 140: اگرورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است، مانند چیزی که اسم الله، یا پیامبر صلّى الله عليه وآله، یا امام معصوم و یا حضرت زهراء عليهم السّلام بر آن نوشته شده، در مستراح بیفتد، بیرون آوردن و آب کشیدن آن اگرچه خرج داشته باشد واجب است و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد، بنابر احتیاط واجب باید به آن مستراح نروند تا يقين کنند آن ورق پوسیده شده است. و نیز اگر تربت امام حسين عليه السّلام در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید تا وقتی که يقين نکرده اند به کلی از بین رفته، به آن مستراح نروند.
مسأله 141: اگر جلد قرآن نجس شود، بی احترامی به قرآن می باشد و باید آن را آب کشید.
مسأله 142: گذاشتن قرآن روی عین نجس، مانند خون و مردار، اگرچه آن عین نجس، خشك باشد، حرام است و برداشتن قرآن از روی آن واجب فوری است.
مسأله 143: نوشتن قرآن با مرکب نجس، اگرچه يك حرف آن باشد حرام است. و اگر نوشته شود باید آن را آب کشید، یا با تراشیدن و مانند آن کاری کنند که از بین برود.
ص: 43
مسأله 144: باید از دادن قرآن به کافر خودداری شود و اگر قرآن در دست کافری است . در صورت امکان از او گرفته شود. ولی چنانچه مقصود از داشتن قرآن و نگهداری از آن، تحقیق و مطالعه در دین باشد و نیز انسان بداند که کافر با بدن خود آن را لمس نمی کند، اشکال ندارد.
مسأله 145: خوردن و آشامیدن عین نجس، یا چیزی که نجس شده مانند آبی که نجس شده حرام است. و همچنین است خورانیدن آن به دیگری، حتی به اطفال البته در عین نجس، حتى اگر خود طفل غذای نجس را بخورد، چه برای او ضرری داشته یا نداشته باشد لازم است از او جلوگیری کنند.
مسأله 146: فروختن چیزپاکی که نجس شده و آب کشیدن آن ممکن است، اشکال ندارد، ولى اگر مشتری آن چیز را برای کاری بخواهد که شرط آن پاك بودن است، مثلا از قسم خوراکی است که می خواهد آن را بخورد، باید فروشنده نجس بودن آن را به او بگوید، و بنابر احتیاط واجب اگر لباس نجس باشد نیز به مشتری بگوید.
مسأله 147: اگر انسان ببیند کسی چیز نجسی را در حالی که به نجاست آن جاهل است، می خورد یا با لباس نجس نماز می خواند، لازم نیست به او بگوید.
مسأله 148: اگر جایی از خانه یا فرش کسی، نجس باشد و ببیند بدن یا لباس و یا چیزی دیگر از کسانی که وارد خانه او می شوند با رطوبت به جای نجس رسیده است، اگر آنان به مهمانی او و به دعوت وی آمده باشند بنابر احتياط به آنان بگوید، البته در غیر خوراکی و در صورتی که ندانیم با آن لباس ها و بدن تطهیر نشده نماز نمی خوانند؛ گفتن به ایشان لازم نیست.
مسأله 149: اگر صاحب خانه، در بین غذا خوردن بفهمد غذا نجس است، باید به میهمانها بگوید، اما اگر یکی از میهمان ها بفهمد، لازم نیست به دیگران خبر دهد، گرچه خوب است اطلاع دهد، البته اگر سبب آبروریزی صاحب خانه نشود.
مسأله 150: اگر چیزی را که عاریه کرده نجس شود، چنانچه احتمال بدهد که صاحبش آن را در کاری که شرط آن پاکی است استفاده می کند، مانند لباسی که با آن نماز می خواند، بنابر
ص: 44
احتیاط واجب باید نجس شدن آن را به او بگوید، ولی اگر در کاری که شرط آن پاکی است استعمال نمی کند، واجب نیست نجس شدن آن را به او خبردهد.
مسأله 151: اگر بچه بگوید چیزی نجس است، یا چیزی را آب کشیده، چنانچه حرف او موجب اطمینان باشد قبول می شود.
مسأله 152: دوازده چیز بنابر اقوى، نجس را پاك می کند و به آنها «مطهرات» می گویند: 1 آب 2- زمین 3- آفتاب 4- استحاله 5- کم شدن دو سوم آب انگور جوشیده 6 - انتقال 7 اسلام 8- تبعیت 9- برطرف شدن عین نجاست 10- استبراء حیوان نجاستخوار 11- غايب شدن مسلمان 12- رفتن خون متعارف از حیوان و همچنین سنگ استنجاء.
مسأله 153: آب با چهار شرط چیز نجس را پاك می کند. اول: مطلق باشد، پس آب مضاف مانند گلاب و عرق بید و آب میوه، نجس را پاك نمی کند. دوم: پاك باشد. سوم: وقتی چیز نجس را می شویند، آب، مضاف نشود و بو یا رنگ و یا مزه نجاست نگیرد. چهارم: بعد از آب کشیدن چیز نجس، عین نجاست در آن نباشد.
مسأله 154: پاك شدن چیز نجس با آب قليل، یعنی آب کمتر از کر، شرط های دیگری نیز دارد که بعد اشاره خواهد شد.
مسأله 155: ظرف نجس را با آب قلیل سه مرتبه باید شست و در آب کرو جاری يك مرتبه کافی است، ولی ظرفی را که سگ لیسیده یا از آن ظرف آب یا چیزروان دیگری خورده، باید اول با خاك پاك، خاك مال کرد و بعد يك مرتبه در آب کریا جاری یا دو مرتبه با آب قلیل شست، اما ظرفي که آب دهان یا دیگر رطوبت های سگ در آن ریخته، بهتر است آن را خاك مال نموده و سه مرتبه بشویند .
مسأله 156: اگر دهانه ظرفی که سگ دهن زده ، تنگ باشد و نشود آن را خاك مال کرد، چنانچه ممکن است باید کهنه ای به چوبی بپیچند و با آن خاك را به ظرف بمالند. و اگر ممکن نیست
ص: 45
باید خاك را در آن بریزند و به شدّت حرکت دهند تا به همه ظرف برسد.
مسأله 157: ظرفی که خوك بليسد یا از آن چیز روانی بخورد، با آب قلیل یا با آب کریا با آب جاری باید هفت مرتبه شست و لازم نیست آن را خاك مال کنند، اگرچه احتیاط مستحب آن است که خاك مالی شود.
مسأله 158: اگر بخواهند ظرفی را که به شراب نجس شده با آب قلیل یا آب جاری یا آب کر؛ آب بکشند، سه مرتبه شستن کفایت می کند، اگرچه احوط و اولی هفت مرتبه شستن است.
مسأله 159: کوزه ای که از گير نجس ساخته شده و یا آب نجس در آن فرو رفته، اگر در آب کریا جاری بگذارند، به هر جای آن که آب برسد پاك می شود. و اگر بخواهند باطن آن نیز پاك شود، باید به قدری در آب کریا جاری بماند که آب به تمام آن فرو رود مسأله 160: ظرف نجس را با آب قليل به دو صورت می توان آب کشید:
1- سه مرتبه پر کنند و خالی کنند.
2- سه دفعه مقداری آب در آن بریزند و در هر نوبت آب را طوری در آن بگردانند که به جاهای نجس آن برسد و بیرون بریزند.
مسأله 161: اگر ظرف بزرگی مانند پاتیل و خمره نجس شود، چنانچه سه مرتبه آن را از آب پر کنند و خالی کنند پاك می شود. و همچنین است اگر سه مرتبه از بالا آب در آن بریزند، به طوری که تمام اطراف آن را بگیرد و در هر نوبت آبی که به آن جمع می شود بیرون آورند و باید هر دفعه ظرفی را که با آن آب ها را بیرون می آورند آب بکشند.
مسأله 162: اگر مسّ نجس و مانند آن را ذوب کنند و آب بکشند، ظاهر آن پاك می شود مسأله 163: تنوری که با بول نجس شده است، اگر سه مرتبه از بالا آب در آن بریزند، طوری که تمام اطراف آن را بگیرد پاك می شود. و در غیربول اگر بعد از برطرف شدن نجاست يك مرتبه به دستوری که گفته شد آب در آن بریزند کافیست، اما بهتر است که گودالی، ته آن بکنند تا آب ها در آن جمع شده سپس بیرون بیاورند، بعد آن گودال را با خاك پرکنند.
ص: 46
مسأله 164: اگر بعد از برطرف کردن عین نجاست، چیز نجس را يك مرتبه در آب کریا جاری فرو برند که آب به تمام جاهای نجس آن برسد، پاك می شود. و در فرش و لباس و مانند آن فشار لازم است و چنانچه متنجس به بول باشد بنابر احتیاط مستحب در آب کردو مرتبه شسته شود.
مسأله 165: اگر بخواهند چیزی را که به بول نجس شده با آب قلیل آب بکشند، يك مرتبه آب روی آن بریزند تا از آن جدا شود و در صورتی که بول در آن چیز مانده باشد، دو مرتبه دیگر نیز آب روی آن بریزند تا پاك شود. و در لباس، فرش و مانند آن لازم است بعد از هر دفعه، فشار دهند تا ساله آن بیرون آید و «غساله» آبی است که معمولاً در وقت شستن و بعد از آن، از چیزی که شسته می شود، خود به خود یا با فشار خارج می گردد.
مسأله 166: در موردی که لازم است چند بار آب کشید، موالات و پشت سرهم بودن شرط نیست، پس اگر امروز، يك مرتبه آب روی آن بریزد و فردا يك مرتبه دیگر، پاك می شود .
مسأله 167: اگر چیزی با بول پسر شیرخواری که غذاخور نشده و شیر خوك و شیر زن کافر نخورده، نجس شود، چنانچه يك مرتبه آب روی آن بریزند که به تمام جاهای نجس آن برسد پاك می شود، ولی بنابر احتیاط مستحب يك مرتبه دیگر نیز آب روی آن بریزند و در فرش و لباس و مانند آنها فشار دادن لازم نیست.
مسأله 168: اگر چیزی به غیر بول نجس شود، چنانچه بعد از برطرف کردن نجاست، يك مرتبه آب روی آن بریزند و از آن جدا شود، پاك می گردد. ولی در لباس و مانند آن باید فشار داده شود تا غساله آن خارج شود و نیز اگر در دفعه اولی که آب روی آن می ریزند، نجاست آن برطرف شود و بعد از برطرف شدن نجاست نیز آب روی آن بیاید پاك می شود.
مسأله 169: اگر حصیر نجس را که با نخ بافته شده ، در آب کریا جاری فرو برند، بعد از برطرف شدن عین نجاست پاك می شود، ولی اگر بخواهند آن را با آب قلیل آب بکشند، دو بار در بول و يك بار در غیر بول و باید فشار دهند تا آب غساله از نخهای آن خارج شود.
مسأله 170: اگر ظاهر گندم، برنج، صابون، گوشت و مانند آن نجس شود، با فرو بردن در آب کر
ص: 47
و آب جاری پاك می گردد و اگر باطن آن نجس شود، پاك شدن آن متوقف است بر این که آب به باطن آن نفوذ کند، مثلاً آن را در کیسه پارچه ای گذاشته و در آب کریا جاری نگه دارند تا آب در آن نفوذ کند.
مسأله 171: اگر انسان شك کند که آب نجس، به باطن صابون و مانند آن رسیده یا نه، باطن آن پاك است.
مسأله 172: اگر ظاهر برنج و گوشت یا چیزی مانند آن نجس شده باشد، چنانچه آن را در ظرفي بگذارند، اگر سه مرتبه آب روی آن بریزند و خالی کنند پاك می شود و ظرف آن نیز پاك می گردد، ولی اگر بخواهند لباس یا چیزی را که فشار داده می شود در ظرفی بگذارند و آب بکشند، باید در هر مرتبه که آب روی آن می ریزند آن را فشار دهند و ظرف را کج کنند تا غساله ای که در آن جمع شده بیرون بریزد.
مسأله 173: لباس نجسی که به نیل و مانند آن رنگ شده ، اگر در آب کریا جاری فرو برند و آب پیش از آن که بر اثر رنگ پارچه مضاف شود به تمام آن برسد، آن لباس پاك می شود اگر موقع فشار دادن، آب مضاف یا رنگین از آن بیرون نیاید.
مسأله 174: اگر لباسی را در آب کریا جاری آب بکشند و بعد مثلا جن آب در آن دیده شود، چنانچه از رسیدن آب جلوگیری نکرده ، آن لباس پاك است.
مسأله 175: اگر بعد از آب کشیدن لباس و مانند آن خورده گل یا اشنان در آن دیده شود پاك است. ولی اگر آب نجس به باطن گل یا اشنان رسیده باشد، ظاهر گل و اشنان پاك و باطن آن نجس است. مگر آن که لباس با آب کریا جاری آب کشیده و آب در آن نفوذ کرده باشد.
مسأله 176: وقتی که عین نجاست از هر چیز نجس برطرف نشود، آن چیز پاک نمی شود و اگر بعد از آب کشیدن بویا رنگ نجاست در آن مانده باشد اشکال ندارد. پس اگر خون را از لباس برطرف کنند و لباس را آب بکشند و رنگ خون در آن بماند پاك می باشد، اما چنانچه براثربويا رنگ يقين کنند یا احتمال عقلایی دهند که ذره های نجاست در آن مانده، نجس است.
ص: 48
مسأله 177: اگر نجاست بدن را در آب کریا جاری برطرف کنند، بدن پاك می شود و بیرون آمدن و دوباره در آب رفتن لازم نیست.
مسأله 178: غذای نجسی که لای دندان ها مانده، اگر آب در دهان بگردانند که به تمام غذای نجس برسد پاك است.
مسأله 179: اگر موی سر و صورت را با آب قلیل آب بکشند، فشار لازم ندارد البته اگر پرپشت نباشد.
مسأله 180: گوشت و دنبه ای که نجس شده، مانند چیزهای دیگر آب کشیده می شود. و همچنین است اگربدن یا لباس، چربی کمی داشته باشد که از رسیدن آب به آن جلوگیری نکند.
مسأله 181: اگر ظرف یا بدن نجس باشد و بعد طوری چرب شود که از رسیدن آب به آن جلوگیری کند، چنانچه بخواهند ظرف وبدن را آب بکشند، باید چربی را برطرف کنند تا آب به آن برسد.
مسأله 182: چیز نجسی که عین نجاست در آن نیست، اگر زیر شیری که متّصل به آب کراست يك دفعه بشویند، پاك می شود و نیز اگر عین نجاست در آن باشد چنانچه عین نجاست آن، زیر شیر یا به وسیله دیگری برطرف شود و آبی که از آن چیز می ریزد بویا رنگ و یا مزه نجاست نگرفته باشد با آب شير پاك می شود، اما اگر آبی که از آن می ریزد بویا رنگ و یا مزه نجاست گرفته باشد، باید به قدری آب شیر روی آن بریزد تا در آبی که از آن جدا می شود، بویا رنگ یا مزه نجاست نباشد.
مسأله 183: اگر چیزی را آب بکشد و یقین کند پاك شده و بعد شك کند که عین نجاست را از آن برطرف کرده یا نه، در صورتی که عین نجاست نباشد، آن چیز پاك است و اگر در وقت آب کشیدن متوجّه برطرف کردن عین نجاست نبوده، بنابر احتیاط دوباره آن را آب بکشد.
مسأله 184: زمینی که روی آن شن یا ریگ باشد، اگر با آب قليل بشویند پاك می شود. مسأله 185: زمین سنگ فرش، آجرفرش و زمین سختی که آب در آن فرو نمی رود، اگر نجس شود با آب جاری پاك می شود و با آب قلیل نیز پاك می شود ولی باید به قدری آب روی آن
ص: 49
بریزند که جاری شود و چنانچه آب قلیلی که روی آن ریخته اند از سوراخی بیرون رود، همه زمین پاك می شود و اگر بیرون نرود، باید با پارچه و مانند آن آب را بردارند و باز بر آن آب بریزند و بردارند.
مسأله 186: اگر نمك سنگ و مانند آن نجس شود، با آب کمتراز کرنیز پاك می شود. مسأله 187: اگر شکرآب شده نجس را قند بسازند و در آب کریا جاری بگذارند پاك نمی شود، مگر این که در آب کریا جاری بگذارند تا آب به همه اجزای آن برسد و مضاف نیز نشود.
مسأله 188 : زمین با پنج شرط، کف پا و ته کفش نجس را پاك می کند:
اوّل: پاك باشد. دوّم: خشك باشد. سوّم: اگر عین نجس مانند خون و بول، یا متنجس مانند گلی که نجس شده، در کف پا و ته کفش است، با راه رفتن یا مالیدن پا به زمین برطرف شود. چهارم: زمین باید خاك یا سنگ و مانند آن (از زمین به طور طبیعی) باشد. بنابراین با راه رفتن روی فرش و حصیر، کف پا و ته کفش نجس پاك نمی شود. پنجم: با راه رفتن روی زمین، پا و کفش، نجس شده باشد.
مسأله 189: پاك شدن کف پا و ته کفش نجس، با راه رفتن روی آسفالت و روی زمینی که با چوب، فرش شده و موزائيك و هر چه به طریقی ساخته انسان است مانند سیمان و قیر و گچ مورد اشکال است.
مسأله 190: برای پاك شدن کف پا و ته کفش، بهتر است پانزده قدم یا بیشتر راه بروند، اگرچه با کمتر از پانزده قدم یا با مالیدن پا بر زمین نجاست برطرف شود.
مسأله 191: لازم نیست کف پا و ته کفش نجس، ترباشد بلکه اگر خشك بود با راه رفتن پاك می شود.
مسأله 192: کف پا و ته کفش نجس با راه رفتن پاك می شود، اما اطراف آن که معمولا به گل آلوده می شود، پاك شدن آن مورد اشکال است، مگر به اندازه متعارف آن.
ص: 50
مسأله 193: کسی که با دست و زانو راه می رود، اگر کف دست یا زانوی او نجس شود، پاک شدن آن با راه رفتن محلّ اشکال است و همچنين ته عصا، ته پای مصنوعی، نعل چهارپایان، چرخ اتومبیل و درشکه و مانند آن محلّ اشکال است.
مسأله 194: اگر بعد از راه رفتن، بویا رنگ و یا ذره های کوچکی از نجاست که دیده نمی شود، در کف پایا ته کفش بماند، اشکال ندارد. اگرچه بهتر است به قدری راه روند که آن ها نیز برطرف شود.
مسأله 195: درون کفش و مقداری از کف پا که به زمین نمی رسد، بنابر احتیاط با راه رفتن پاك نمی شود. و همچنین کف جوراب با راه رفتن پاك نمی گردد.
مسأله 196: آفتاب، زمین، ساختمان و چیزهایی که مانند درب و پنجره در ساختمان به کار برده شده، همچنین میخی را که به دیوار کوبیدهاند، با پنج شرط پاك می کند:
اوّل: چیز نجس، طوری تر باشد که اگر چیز دیگری به آن برسد تر شود، پس اگر خشك باشد باید آن را تر کنند تا آفتاب خشکش کند.
دوّم: اگر عین نجاست در آن چیز باشد، پیش از تابیدن آفتاب آن را برطرف کنند.
سوّم: چیزی از تابیدن آفتاب جلوگیری نکند، پس اگر آفتاب از پشت پرده یا ابر و مانند آن بتابد و چیز نجس را خشك کند، آن چیز پاك نمی شود، ولی اگرابر یا پرده به قدری نازك باشد که از تابیدن آفتاب جلوگیری نکند، اشکال ندارد.
چهارم: آفتاب به تنهایی چیز نجس را خشک کند، پس اگرمثلاً چیز نجس براثر باد و آفتاب خشك شود، پاك نمی گردد. ولی اگر باد به قدری کم باشد که بگویند آفتاب آن را خشک کرده، اشکال ندارد .
پنجم: آفتاب، مقدار زمین یا ساختمانی را که نجاست در آن فرو رفته، در يك مرتبه خشك کند. پس اگر يك مرتبه بر زمین یا ساختمان نجس بتابد و روی آن را خشك کند و بار دیگر زیر آن را خشك نماید، فقط روی آن پاك می شود و زیر آن نجس می ماند.
ص: 51
مسأله 197: آفتاب، درخت و گیاه نجس و هر چیز ثابت یا شبیه به ثابت را پاك می کند. مسأله 198: اگر آفتاب به زمین نجس بتابد، بعد انسان شك کند که زمین موقع تابیدن آفتاب تربوده یا نه یا تری آن بر اثر آفتاب خشك شده یا نه، آن زمين نجس است. و همچنین است اگر شك کند پیش از تابش آفتاب عین نجاست از آن برطرف شده یا نه، یا شك کند چیزی مانع تابش آفتاب بوده یا نه.
مسأله 199: اگر آفتاب به يك طرف دیوار نجس بتابد، طرفي که آفتاب به آن نتابیده پاك
نمی شود، مگر با تابش آفتاب تمام دیوار خشك شود.
مسأله 200: اگر جنس چیز نجس طوری عوض شود که به صورت چیز پاکی درآید، پاك می شود و آن را «استحاله» می گویند. خواه عين نجس بوده یا متنجس باشد، مثلا چوب نجس بسوزد و خاکستر گردد یا سگ در نمك زار فرو رود و نمك شود. ولی اگر جنس آن عوض نشود مانند آنکه گندم نجس را آرد کنند یا نان بپزند و یا شیر نجس را پنیریا ماست کنند، پاك نمي شود.
مسأله 201: کوزه گلی و مانند آن که از گل نجس ساخته شده، بنابر احتياط نجس است، و نیز زغالی که از چوب نجس درست شده، نجس است.
مسأله 202: چیز نجسی که معلوم نیست استحاله شده یا نه، نجس است.
مسأله 203: بنابر احتیاط از بخاری که از بول یا آب نجس و مانند آن برمی خیزد اجتناب گردد.
مسأله 204: اگر شراب به خودی خود یا به سبب چیزی مانند سرکه و نمك که در آن ریخته اند سرکه شود، پاك می گردد.
مسأله 205: بنابر احتیاط واجب شرابی که از انگور نجس و مانند آن درست کنند یا نجاست دیگری به آن برسد، با سرکه شدن پاك نمي شود.
مسأله 206: بنابر احتیاط واجب سرکه ای که از انگور، کشمش و خرمای نجس درست کنند نجس است.
ص: 52
مسأله 207: اگر پوشال ریزانگور یا خرما داخل آن باشد و سرکه بریزند ضرر ندارد. و بهتر است تا خرما، کشمش و انگور سرکه نشده، خیار، بادنجان و مانند اینها در آن نریزند مگر این که پیش از سرکه شدن، مسکرشده باشد.
مسأله 208: هر چیزی که به چیز دیگری منقلب گردد، به صورتی که دیگر آن چیز اول نباشد، احکام چیز دوّم را در بر خواهد گرفت. پس هر حرامی که به حلال منقلب گردد، مثلا گوشت حرام یا نجاست، خاکستر شود و یا نجاست پای بتّه یا درخت میوه قرار دهند و مبدل به آن شود، حلال خواهد شد. و حلالی که به حرام منقلب گردد، مانند سرکه ای که شراب شود، حرام خواهد شد. و چیز پاکی که به چیز نجس، یا نجسی که به پاك منقلب گردد حکم همان را پیدا خواهد کرد.
مسأله 209: آب انگوری که با آتش جوش آمده نجس می شود و خوردن آن حرام است و اگر آن قدر بجوشد که دو قسمت آن کم شود و تنها يك قسمت بماند، حلال می شود، ولی اگر به خودی خود جوش بیاید، فقط با سرکه شدن پاك و حلال می گردد.
مسأله 210: اگر دو قسمت آب انگور بدون جوش آمدن کم شود، چنانچه باقیمانده آن به خودی خود یا با آتش جوش آید، حرام است و اگر بخواهند حلال شود، باید دو ثلث آن را با جوشانیدن از بین ببرند.
مسأله 211: آب انگوری که معلوم نیست جوش آمده یا نه، حلال و پاك است، ولی اگر با آتش جوش بیاید، تا انسان يقين نکند که دو قسمت آن کم شده، پاك و حلال نمی شود. و همچنین اگر به خودی خود جوش آید تا یقین نکند سرکه شده پاك و حلال نمی گردد. مسأله 212: اگر يك دانه انگور، در چیزی که به آتش می جوشد بیفتد و بجوشد، خوردن آن حرام و محکوم به نجاست است.
مسأله 213: اگر بخواهد در چند دیگ، شیره بپزد، کفگیری که در دیگ به جوش آمده زده
ص: 53
است، نمی تواند در دیگی که جوش نیامده بزند و اگر همه جوش آمده باشد، کفگیردیگی که دو ثلث آن کم نشده ، در دیگی که دو ثلث آن کم شده از جهت حرمت نزند.
مسأله 214: چیزی که معلوم نیست غوره است یا انگور، اگر جوش بیاید نجس نمی شود.
مسأله 215: خرما و شیره آن همچنين مویز، کشمش و آب آن ها، اگر جوش آید بنابر احتیاط واجب باید از آن ها اجتناب کرد.
مسأله 216: اگر خون بدن انسان یا خون حیوانی که خون جهنده دارد، یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند، به بدن حیوانی که خون جهنده ندارد، برود و خون آن حیوان حساب شود، پاك می گردد و این را «انتقال» می گویند، اما خونی که زالو از انسان می مکد، نجس است زیرا خون زالو به آن گفته نمی شود بلکه می گویند خون انسان است.
مسأله 217: اگر کسی پشه ای را که بر بدنش نشسته بکشد و نداند خونی که از پشه بیرون آمده از او مکیده یا از خود پشه می باشد، پاك است. و همچنین اگربداند از او مکیده، ولی جزو بدن پشه حساب شود. اما اگر فاصله بین مکیدن خون و کشتن پشه به قدری کم باشد که بگویند خون انسان است یا معلوم نباشد که بگویند خون پشه است یا خون انسان، بنابر احتیاط نجس می باشد.
مسأله 218: اگر کافر، شهادات را بگوید یعنی بگوید: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ، وأشهدأ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ أميرَالمُؤمِنينَ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ »مسلمان و مؤمن می شود، بدن، آب دهان، بینی و عرق او پاك است، ولی اگر هنگام مسلمان شدن، عین نجاست بر بدن او بوده، باید برطرف کند و جای آن را آب بکشد. بلکه اگر پیش از مسلمان شدن عین نجاست برطرف شده باشد، جای آن را آب بکشد.
و شهادت ثالثه (یعنی شهادت به «ولایت امیرالمؤمنين عليه السّلام»)نیز همچون دو شهادت
ص: 54
دیگر لازم است و گرنه اسلام او کامل نیست.
مسأله 219: اگر موقعی که کافر بوده، لباس او با رطوبت به بدنش رسیده باشد و آن لباس در هنگام مسلمان شدن بربدن او نباشد، نجس است، بلکه حتّی اگر بر بدن او باشد نیز نجس است.
مسأله 220: اگر کافر شهادات را بگوید و انسان نداند قلبا مسلمان شده یا نه، پاك است، ولى اگربداند قلب مسلمان نشده، به این معنی که تن زیربار اسلام نداده بلکه فقط لفظی بر زبان جاری نموده، نجس است.
مسأله 221: تبعیت، یعنی چیز نجسی بر اثر پاك شدن چیز دیگری، پاك شود، مانند پاك شدن فرزندان نابالغ کافر که با اسلام یکی از پدر و مادر، یا جدّ و جدّه، پاك می شوند مشروط بر آن که اظهار کفر نکنند.
مسأله 222: اگر شراب سرکه شود، ظرف آن نیز تا جایی که شراب هنگام جوشیدن به آن جا رسیده پاك می شود. همچنین کهنه و چیزی که معمولاً روی آن می گذارند، اگر با آن رطوبت نجس شود، پاك می گردد. ولی اگر پشت ظرف با آن شراب آلوده شود، بنابر احتیاط لازم بعد از سرکه شدن شراب ، از آن اجتناب شود.
مسأله 223: آب انگور اگر با آتش جوش بیاید و پیش از آن که دو سوم آن کم شود به جایی بریزد آن را نجس می کند، همچنین ظرفی که آب انگور در آن به جوش می آید و چیزهایی که مانند کفگیر و غیر آن برای پختن آب انگور به کار می رود، نجس است. مسأله 224: تخته یا سنگی که روی آن میّت را غسل می دهند و پارچه ای که با آن عورت میّت را می پوشانند و دست کسی که او را غسل می دهد و هر چه با میّت شسته شده، بعد از تمام شدن غسل پاك می شود.
مسأله 225: کسی که چیزی را با دست خود آب می کشد، بعد از پاك شدن آن چیز، دست او نیز پاك می شود.
ص: 55
مسأله 226: اگر لباس و مانند آن را با آب قلیل آب بکشند، آبی که بعد از جدا شدن غساله در آن می ماند پاك است.
مسأله 227: ظرف نجس را که با آب قلیل آب می کشند، بعد از جدا شدن غساله یعنی آبی که برای پاك شدن، روی آن ریخته اند، آب کمی که در آن می ماند پاك است. ولی باید در شستن اوّل و دوّم از آن اجتناب گردد.
مسأله 228: اگر بدن حیوان . شامل تمام اعضا و حتی منقار پرندگان با عین نجس مانند خون یا متنجس مانند آب نجس آلوده شود، چنانچه آنها برطرف گردد، بدن آن حیوان پاك می شود، همچنین است باطن بدن انسان، مانند داخل دهان و بینی، مثلاً اگر خونی از لای دندانها بیرون آید و در آب دهان از بین برود، آب کشیدن داخل دهان لازم نیست، ولی اگردندان عاريه در دهان نجس شود، باید آن را آب بکشند.
مسأله 229: اگر مقداری غذا لای دندان مانده باشد و داخل دهان خون بیاید، آن غذا پاك است، ولی در صورتی که بداند خون به آن غذا رسیده بنابر احتیاط واجب باید از آن اجتناب کند.
مسأله 230: آب کشیدن مقداری از لب ها و پلک چشم که هنگام بستن، روی هم می آید لازم نیست، اما جایی که انسان نمی داند از ظاهر بدن است یا باطن آن، اگر نجس شود بنابر احتیاط واجب باید آن را آب بکشد.
مسأله 231: اگر گرد و خاك نجس به لباس، فرش و مانند آن بنشیند، چنانچه طوری آن را تکان دهد که گرد و خاك نجس از آن بریزد، پاك است.
مسأله 232: بول، غائط و دیگر رطوبات حیوانی که به خوردن نجاست انسان، عادت کرده نجس است و اگر بخواهند پاك شود، باید آن را استبراء کنند، یعنی تا مدّتی که پس از آن مدت دیگر به آن نجاست خوار نگویند، نگذارند نجاست بخورد و غذای پاك به آن بدهند.
مسأله 233: بنابر احتیاط واجب باید شتر نجاست خوار را چهل روز، گاو را سی روز، گوسفند را
ص: 56
ده روز، مرغابی را هفت یا پنج روز و مرغ خانگی را سه روز از خوردن نجاست بازدارند و غذای پاك به آنها بدهند و اگر بعد از این مدت باز نجاست خوار به آنها گفته شود، باید تا مدّتی از خوردن نجاست آنها جلوگیری نمایند که بعد از آن مدت، دیگر نجاست خوار به آنها نگویند.
مسأله 234: اگربدن یا لباس مسلمان یا چیز دیگری که مانند ظرف و فرش در اختیار اوست، نجس شود و آن مسلمان غایب گردد، با شش شرط می توان آن را پاك دانست (بنابر احتیاط در بعضی آنها):
اوّل: آن مسلمان، چیزی که بدن یا لباسش را نجس کرده نجس بداند، بنابراین اگر لباسش به شراب آلوده شود و آن را نجس نداند، بعد از غایب شدن او نمی شود آن لباس را، پاك دانست.
دوّم: آن مسلمان بداند بدن یا لباسش ، به چیز نجس رسیده است.
سوّم: انسان ببیند آن چیز را که قبلا نجس بوده در کاری که شرط آن پاکی است استعمال می کند، مثلاً ببیند با آن لباس نماز می خواند.
چهارم: آن مسلمان بداند که پاکی، شرط صحت آن کار است، بنابراین اگر نداند که باید لباس نمازگزار پاك باشد و با لباسی که نجس شده نماز بخواند، نمی شود آن لباس را پاك دانست.
پنجم: انسان احتمال دهد که مسلمان چیزی را که نجس شده آب کشیده است، پس اگر یقین داشته باشد که آب نکشیده، نباید آن چیز را پاك بداند.
ششم: بنابر احتیاط لازم آن مسلمان، بالغ باشد.
خلاصه این شرط ها: علم او به نجاست و وجوب اجتناب و متهم نبودنش در عمل است.
مسأله 235: اگر در نظر آن مسلمان، نجس و پاك فرقی نداشته باشد، پاك دانستن آن چیزی اشکال دارد. این مسأله از فروع حمل فعل مسلمان بر صحت است، نه از جهت مطهّر بودن غیبت مسلمان .
مسأله 236: اگر حیوان حلال گوشت را به دستور شرعی بکشند و خون آن به مقدار معمول بیرون
ص: 57
آید، خونی که در بدنش می ماند پاك است، و باید خونی که در جای سربریدن است را آب بکشند.
مسأله 237: اگر خود انسان یقین کند که چیز نجس پاك شده است، یا دو مرد عادل به پاك شدن آن خبر دهند، آن چیز پاك است. همچنین است اگر کسی که چیز نجس را آب کشیده از پاکی آن خبر دهد و مورد اطمینان باشد و متهم و بی مبالات نباشد.
مسأله 238: کسی که وکیل شده تا لباس انسان را آب بکشد، اگر بگوید آب کشیده ام و انسان به گفته او اطمینان پیدا کند، آن لباس پاك است.
مسأله 239: اگر انسان حالی دارد که در آب کشیدن چیز نجس، یقین پیدا نمی کند و وسواسی است، می تواند به گمان در تطهیر اکتفا نماید یا به نحوی که افراد متعارف آب می کشند رفتار کند.
مسأله 240: ظرفی که از پوست سگ یا خوك و یا مردار ساخته شده، خوردن و آشامیدن در آن مطلقا حرام است. و نباید آن ظرف را در وضو، غسل و کارهایی که باید با چیز پاك انجام داد استعمال کنند، بلکه بنابر احتیاط لازم چرم سگ، خوك و مردار را حتی اگر ظرف نباشد استعمال نکنند.
مسأله 241: ظرفی که دست غیر مسلمان است، اگريقين به نجاستش نداشته باشد، پاك است.
مسأله 242: خوردن و آشامیدن در ظرف طلا و نقره حرام است و احتیاط لازم ترك استعمال آن هاست اگرچه برای زینت باشد.
مسأله 243: ساختن ظرف طلا و نقره برای خوردن و آشامیدن و مزدی که برای آن می گیرند، حرام است.
مسأله 244: خرید و فروش ظرف طلا و نقره و پول و عوضی که فروشنده در مقابل آن می گیرد، حرام است.
مسأله 245: گیره استکان که از طلا یا نقره می سازند اگر بعد از برداشتن استکان به آن ظرف گفته شود، استعمال آن چه به تنهایی و چه با استکان حرام است و اگر به آن ظرف گفته نشود،
ص: 58
استعمال آن اشکال ندارد .
مسأله 246: اگر فلزی را با طلا یا نقره مخلوط کنند و ظرف بسازند، چنانچه مقدار آن فلز به قدری زیاد باشد که به آن ظرف، ظرف طلا یا نقره نگویند، بنابر احتیاط از استعمال آن اجتناب گردد.
مسأله 247: استعمال بادگیر قلیان، غلاف شمشیر، کارد و قاب قرآن اگر از طلایا نقره باشد اشکال ندارد ولی بنابر احتیاط واجب از عطردان، سرمه دان و قلم دان و مانند آن که از طلایا نقره ساخته شده، اجتناب شود.
مسأله 248: استعمال ظرف طلا یا نقره در حال ناچاری به قدر دفع ضرورت اشکال ندارد، ولی برای وضو و غسل حتی اگر ظرف دیگری نباشد نمی توان آن را استعمال کرد و باید تیمم نمود.
مسأله 249: استعمال ظرفی که معلوم نیست از طلا یا نقره است یا از چیز دیگر، اشکال ندارد.
وضو بر دو نوع است: 1- وضوی ترتیبی 2- وضوی ارتماسی، واصل در وضو وضوی ترتیبی است.
مسأله 250: در وضو واجب است نیت نموده، صورت و دست ها را بشویند و جلوی سرو روی پاها را مسح کنند.
مسأله 251: درازای صورت را باید از بالای پیشانی، جایی که موی سر بیرون می آید تا آخر چانه شست و پهنای آن به مقداری که بین انگشت وسط و شست قرار می گیرد باید شسته شود و اگر مختصری از این مقدار را نشوید وضو باطل است. برای آن که يقين کند این مقدار کاملا شسته شده باید کمی از اطراف آن را نیز بشوید.
مسأله 252: اگر صورت یا دست کسی، کوچکتریا بزرگتر از معمول مردم باشد، باید ملاحظه کند که افراد معمولی تا کجای صورت خود را می شویند، او نیز تا همان جا را بشوید. و همچنين اگر در پیشانی او موروییده یا جلوی سرش موندارد باید به اندازه معمول، پیشانی را بشويد.
ص: 59
مسأله 253: اگر احتمال دهد چرك یا چیز دیگری در ابروها، گوشه های چشم و لب او هست که نمی گذارد آب به آن برسد، چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد، باید احتیاطا پیش از وضو بررسی کند تا اگر مانعی هست برطرف نماید.
مسأله 254: اگر پوست صورت از لای مو پیدا باشد، باید آب را به پوست برساند و اگر پیدا نباشد، شستن مو كافي است و رساندن آب به زیر آن لازم نیست.
مسأله 255: اگر شك کند پوست صورت از لای مو پیداست یا نه، بنابر احتیاط واجب باید مو را بشوید و آب را به پوست برساند.
مسأله 256: شستن داخل بینی و مقداری از لب و چشم که در وقت بستن دیده نمی شود واجب نیست، ولی برای آن که يقين کند از جاهایی که باید شسته شود چیزی باقی نمانده، مقداری از آنها را نیز بشوید. و کسی که نمی دانسته باید این مقدار را بشوید، اگر نداند در وضوهایی که گرفته این مقدار را شسته یا نه، نمازهایی که خوانده صحیح است هر چند احوط به جا آوردن قضای نمازهایی است که خوانده است.
مسأله 257: باید صورت و دست ها را از بالا به پایین شست و اگر از پایین به بالا بشوید وضو باطل است.
مسأله 258: اگر دست را تر کند و به صورت و دست ها بکشد، چنانچه تری دست به قدری باشد که بر اثر کشیدن دست، آب کمی بر آن ها جاری شود کافی است.
مسأله 259: بعد از شستن صورت، باید دست راست و بعد از آن دست چپ را، از آرنج تا سر انگشت ها بشويد.
مسأله 260: برای آن که يقين کند آرنج را کاملاً شسته، مقداری بالاتر از آرنج را نیز بشوید.
مسأله 261: در موقع وضو باید دست ها را تا سر انگشتان بشوید و اگر فقط تا مچ را بشوید وضوی او باطل است، حتی اگر پیش از وضو دست های خود را تا مچ شسته باشد.
ص: 60
مسأله 262: در وضو، شستن صورت و دست ها، مرتبه اول واجب، مرتبه دوم در موضع تقيه جائزاست، مرتبه سوم و بیشتر از آن حرام می باشد. اما کدام شستن ، اوّل یا دوّم و یا سوّم است مربوط به قصد کسی است که وضو می گیرد، پس اگر به قصد شستن مرتبه اوّل مثلاً دو بار آب به صورت بریزد همراه با دست کشیدن اشکال ندارد و شستن اقل حساب می شود و اگر به قصد این که سه مرتبه بشوید، سه مرتبه آب بریزد مرتبه سوم حرام است.
مسأله 263: مستحب است وضو را شاداب گرفت و همچنین مستحب است آب وضو به مقدار يك مد باشد. و زیاده روی در آب وضو مکروه و چه بسا حرام می باشد.
مسأله 264: بعد از شستن هردو دست، باید جلوی سر را با تری آب وضو که در دست مانده، مسح کند. و بنابر احتیاط واجب با دست راست از بالا به پايين مسح نماید.
مسأله 265: يك قسمت از چهار قسمت سر، که مقابل پیشانی است جای مسح می باشد و احتیاط واجب آن است که از درازا به اندازه درازای يك انگشت و از پهنا به اندازه پهنای سه انگشت بسته مسح نماید.
مسأله 266: لازم نیست مسح سر، بر پوست آن باشد، بلکه بر موی جلوی سر نیز صحیح است. ولی کسی که موی جلوی سر او به اندازهای بلند است که اگر مثلاً شانه کند به صورتش می ریزد یا به جاهای دیگر سر می رسد . مانند زن ها باید بیخ موها را مسح کند، یا فرق سر را باز کرده، پوست سر را مسح نماید. و اگر موهایی را که به صورت می ریزد یا به جاهای دیگر سر می رسد جلوی سرجمع کند و بر آن مسح نماید یا برموی جاهای دیگر سر، که به جلوی سر آمده مسح کند، باطل است.
مسأله 267: بعد از مسح سر، باید با تری آب وضو که در کف دست مانده، روی پاها را حداقل از سر یکی از انگشت ها تا برآمدگی روی پا مسح کند و بنابر احتیاط واجب تا مفصل را مسح نماید.
ص: 61
مسأله 268: واجب است مسح پای راست را مقدّم بر مسح پای چپ نموده ، همچنین پای راست را با دست راست و پای چپ را با دست چپ مسح نماید.
مسأله 269: پهنای مسح پا، بنابر احتیاط واجب به اندازه پهنای سه انگشت بسته باشد بلکه احتیاط مستحب تمام کف دست است.
مسأله 270: لازم است که در مسح پا، دست را بر سر انگشت ها بگذارد و سپس به پشت پا بکشد.
مسأله 271: در مسح سر و روی پا، باید دست را روی آن بکشد و اگر دست را نگهدارد و سريا پا را به آن بکشد وضو باطل است.
مسأله 272: اگر موقعی که دست را بر سر یا پا می کشد، سریا پا کمی حرکت کند اشکال ندارد.
مسأله 273: جای مسح باید خشك باشد و اگر به قدری ترباشد که رطوبت کف دست برآن اثر نکند مسح باطل است، ولی اگر تری آن کم باشد اما رطوبتی که بعد از مسح در آن دیده می شود، بگویند که از تری کف دست است اشکال ندارد.
مسأله 274: اگر برای مسح رطوبتی در کف دست نمانده باشد، نمی تواند دست را با آب غیر وضوترکند، بلکه باید از اعضای دیگر وضو رطوبت بگیرد و با آن مسح نماید. مسأله 275: اگر رطوبت کف دست فقط به اندازه مسح سر باشد، بنابر احتیاط واجب سر را با همان رطوبت مسح کند و برای مسح پاها از اعضای دیگروضو رطوبت بگیرد.
مسأله 276: مسح کردن از روی جوراب و کفش باطل است، ولی اگر بر اثر سرمای شدید یا ترس از دزد، درنده و مانند آن نتواند کفش یا جوراب را بیرون آورد، باید تیمّم نماید و اگر کفش یا جوراب نجس نیست احتیاط مستحب آن است که وضوهم بگیرد و بر کفش و جوراب مسح کند و هنگام رفع مانع بنا بر احتیاط قضا نیز بنماید.
مسأله 277: اگر روی پا نجس باشد و نتواند برای مسح آن را آب بکشد، باید تیمم نماید. و بنابر احتیاط وضوهم بگیرد و چیزپاکی روی پا قرار دهد و روی آن مسح کند.
ص: 62
مسأله 278: وضوی ارتماسی، یعنی انسان صورت و دست ها را در آب فرو برد و به قصد وضو بیرون آورد با مراعات طرف بالا به پایین و احتیاط واجب حرکت دادن تدریجی عضوی است که در آب فرو رفته تا شستن تدریجی حاصل شود. و اگر موقعی که صورت یا دست ها را در آب فرو می برد، نیّت وضو کند و تا وقتی که آنها را از آب بیرون می آورد و ریزش آب تمام می شود، به قصد وضو باشد وضوی او صحیح است. و نیز اگر موقّع بیرون آوردن از آب قصد وضو کند و تا وقتی که ریزش آب تمام می شود به قصد وضو باشد وضوی او صحیح می باشد. و همچنین است اگر دست راست را به قصد وضو در آب فرو ببرد و دست چپ را به قصد وضوبه غیر ارتماس بشوید. و پس از شستن صورت و دست ها باید مسح سرو پا را انجام دهد.
مسأله 279: در وضوی ارتماسی نیز مانند وضوی ترتیبی باید صورت و دست ها از بالا به پایین شسته شود، پس اگر وقتی که صورت و دست ها را در آب فرو می برد قصد وضو کند، باید صورت را از طرف پیشانی و دست ها را از طرف آرنج در آب فرو برد. و اگر موقع بیرون آوردن از آب قصد وضوکند، باید صورت را از طرف پیشانی و دست ها را از طرف آرنج بیرون آورد.
مسأله 280: جایز است وضوی بعضی از اعضا را ارتماسی و بعضی را غیر ارتماسی انجام دهد.
قبل از وضو، در هنگام و بعد از آن، آدابی مستحب است که رعایت آن ها باعث کمال وضوو آثار دنیوی و اخروی بسیار است، از جمله:
1- «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمانِ الرَّحیم» بگوید.
2- دست های خود را پیش از شروع وضو بشوید.
3- مسواك کند هرچند با انگشت باشد.
4- سه بار آب در دهان بگرداند.
5- سه بار آب در بینی کند و آن را شستشو دهد .
ص: 63
6- برای شستن دست راست آب را با دست راست بگیرد و در دست چپ قرار دهد.
7- اذکار مخصوص را که ذکر خواهد شد هنگام وضو گرفتن بخواند.
8- إسباغ وضو، یعنی فراوان کردن آب وضو و شاداب نمودن آن .
9- هرکدام از صورت و دست ها را دوبار أب بریزد و یک بار بشوید.
10- مردها شستن آرنج را از روی آرنج آغاز کنند و زن ها از پشت آرنج.
11- درحال وضوو پس از آن سوره قدر را بخواند.
12- پس از وضو گرفتن ، آية الكرسي و آیه 44 سوره انعام را بخواند.
مسأله 281: کسی که وضو می گیرد، مستحب است موقعی که نگاهش به آب می افتد، بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ ، وَ بِاللَّهِ ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ الْمَاءَ طَهُوراً ، وَ لَمْ يَجْعَلْهُ نَجِساً »و موقعی که پیش از وضو دست خود را می شوید بگويد: «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنَ التَّوَّابِينَ ، وَ اجْعَلْنِي مِنَ الْمُتَطَهِّرِينَ»و در وقت مضمضه کردن، یعنی آب در دهان گرداندن بگوید: «اللَّهُمَّ لَقِّنِّي حُجَّتِي يَوْمَ أَلْقَاكَ ، وَ أَطْلِقْ لِسَانِي بِذِكْرِكَ » و در وقت استنشاق، یعنی آب در بینی کردن بگوید: «اللَّهُمَّ لَا تُحَرِّمْ عَلَيَّ رِيحَ الْجَنَّةِ ، وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ یشم رِيحَهَا وَ رَوْحَهَا وَ طِيبَهَا »و موقع شستن رو بگوید: «اللَّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهِي يَوْمَ تَسْوَدُّ فِيهِ الْوُجُوهُ ، وَ الَّا وَ لَا تُسَوِّدْ وَجْهِي يَوْمَ تَبْيَضُّ فِيهِ الْوُجُوهُ »و در وقت شستن دست راست بخواند: «اللَّهُمَّ أَعْطِنِي كِتَابِي بِيَمِينِي ، وَ الْخُلْدَ فِي الْجِنَانِ بِيَسَارِي ، وَ حَاسِبْنِي حِسَاباً يَسِيراً » و موقع شستن دست چپ بگوید: «اللَّهُمَّ لَا تغطني كِتَابِي بِشِمَالِي ، وَ لَا مِنْ وَرَاءَ ظَهْرِي ، وَ لَا تَجْعَلْهَا مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِي ، وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ مُقَطَّعَاتِ النِّيرَانِ »و موقعی که سر را مسح می کنند بگوید: «اللَّهُمَّ عشني بِرَحْمَتِكَ وَ بَرَكَاتِكَ وَ عَفْوِكَ »و در وقت مسح پا بخواند: اللَّهُمَّ ثبني عَلَى الصِّرَاطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الأقدا مَ ، وَ اجْعَلْ سعیي فِي مَا يُرْضِيكَ عَنِّي يَا
ص: 64
ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ » .
مسأله 282: آب وضو باید پاك و مطلق باشد.
مسأله 283: وضو با آب نجس و آب مضاف باطل است، اگرچه انسان نجس بودن یا مضاف بودن آن را نداند یا فراموش کرده باشد. و اگر با آن وضو نمازی خوانده باشد، باید آن نماز را دوباره با وضوی صحیح به جا آورد.
مسأله 284: اگر غیر از آب گل آلود مضاف، آب دیگری برای وضو ندارد، چنانچه وقت نماز تنگ است، باید تیمم کند و اگر وقت دارد، باید صبر کند تا آب صاف شود و وضو بگیرد.
مسأله 285: آب وضو، ظرف، محلّ وضوو فضایی که در آن وضو می گیرد مباح باشد.
مسأله 286: وضو با آب غصبی یا در ظرف و محلّ غصبي حرام و باطل است و اگر آب وضواز صورت و دست ها در جای غصبی بریزد، وضو باطل می باشد.
مسأله 287: وضو گرفتن از حوض مدرسه ای که انسان نمی داند آن حوض را برای همه مردم وقف کرده اند یا برای محصلین همان مدرسه، در صورتی که معمولا مردم متدّین از آب آن وضو بگیرند و عمل ایشان، کشف از تعميم وقف کند، اشکال ندارد. مسأله 288: کسی که قصد ندارد در مسجدی نماز بخواند، اگر نداند حوض آن را برای همه مردم وقف کرده اند یا فقط برای کسانی که در آن جا نماز می خوانند، بنابر احتیاط نمی تواند از حوض آن وضو بگیرد، ولی اگر معمولاً متدينين هم که نمی خواهند در آن جا نماز بخوانند، از حوض آن وضو می گیرند و این عمل کاشف از تعميم وقف باشد، می تواند از حوض آن وضو بگیرد.
مسأله 289: وضو گرفتن از حوض تیمچه ها، پاساژها، مسافرخانه ها و مانند آن، برای کسانی که مالك يا ساکن آن جا نیستند، در صورتی صحیح است که معمولاً متدیّنینی که مالك و
ص: 65
ساکن آن جا نیستند نیز با آب آن جا وضو بگیرند و وضو گرفتن آنها کشف از تعميم وقف کند.
مسأله 290: وضو گرفتن در نهرهای بزرگ، رودخانه ها، جویها، کانال ها و آبراههای شخصی، اگر علم به عدم رضایت صاحب آن دارد و یا صاحب آن سفيه، مجنون یا صغیر باشد و یا در تصرّف غاصب باشد، جایز نیست.
مسأله 291: اگر کسی که خودش آب را غصب کرده، غصبی بودن آن را فراموش کند و وضو بگیرد، وضویش باطل است.
مسأله 292: اگر به حکم غصب، جاهل باشد، یعنی نداند وضو با آب یا در ظرف و یا محل و فضای غصبی باطل است، در صورتی که جاهل قاصر باشد وضویش صحیح و اگر جاهل مقصر باشد وضوی او خالی از اشکال نیست گرچه احتیاط در تجديد وضوگرفتن با آب مباح است.
مسأله 293: ظرف آب وضو، طلا و نقره نباشد.
مسأله 294: وضو گرفتن با آبی که در ظرف طلا یا نقره باشد حرام و باطل است، امّا اگر آب را در ظرف غیرطلا یا نقره خالی کند و سپس وضو بگیرد اشکال ندارد.
مسأله 295: اگر از روی فراموشی، غفلت و یا جهل با آبی که در ظرف طلا یا نقره است وضو بگیرد، وضوی او صحیح است.
مسأله 296: اگر آب وضو در ظرف غصبی یا طلا و نقره است و غیر از آن، آب دیگری ندارد، باید تیمم کند و نمی تواند با آن آب وضو بگیرد و اگر آب دیگری دارد، چنانچه در ظرف غصبی یا طلا و نقره وضوی ارتماسی بگیرد یا با آنها آب را به صورت و دست ها بریزد، وضوی او باطل است. و در صورتی که با مشت یا چیز دیگر آب را از آنها بردارد و به صورت و دست ها بریزد این کار حرام و وضوی او باطل است.
مسأله 297: در حوضی که مثلاً يك آجريا يك سنگ آن نیز غصبی است، وضو گرفتن از آن تصرّف در غصب و حرام است.
ص: 66
مسأله 298: اگر در صحن یکی از امامان یا امامزادگان عليهم السّلام که سابقاً قبرستان بوده، حوض یا نهری بسازند، چنانچه انسان نداند که زمین صحن را برای قبرستان وقف کرده اند، وضو گرفتن در آن حوض ونهر اشکال ندارد.
مسأله 299: اعضای وضوهنگام شستن و مسح کردن، پاك باشد.
مسأله 300: اگر پیش از تمام شدن وضو، جایی را که شسته یا مسح کرده نجس شود، وضو صحیح نیست.
مسأله 301: اگر غیر از اعضای وضو جایی از بدن نجس باشد، وضو صحیح است، ولی اگر مخرج بول یا غائط را تطهیر نکرده باشد، بنابر احتیاط مستحب اول آن را تطهیرکند بعد وضو بگیرد.
مسأله 302: اگر یکی از اعضای وضو نجس باشد، می تواند قبل از آن که آن عضو را به نیّت وضو بشوید آن را آب بکشد و چنانچه آن عضو نجس را در آب کریا جاری فرو برد و به نیّت وضو خارج کند، وضویش صحیح و از آب کشیدن نیز کفایت می کند. مسأله 303: اگر یکی از اعضای وضو نجس باشد و بعد از وضو، شك کند پیش از وضو آن جا را آب کشیده، یا نه، جایی را که نجس بوده باید آب بکشد.
مسأله 304: اگر در صورت یا دست ها بریدگی یا زخمی است که خون آن بند نمی آید و آب برای آن ضرر ندارد، باید در آب کریا جاری فرو برد و قدری فشار دهد که خون بند بیاید، سپس به دستوری که گفته شد وضوی ارتماسی بگیرد.
مسأله 305: وقت برای وضو و نماز، کافی باشد.
مسأله 306: هرگاه وقت به قدری تنگ است که اگر وضو بگیرد، تمام نماز یا مقداری از آن، بعد از وقت خوانده می شود، باید تیمّم کند، ولی اگر برای وضو و تیمّم يك اندازه، وقت لازم است باید وضو بگیرد.
مسأله 307: کسی که در تنگی وقت نماز باید تیمّم کند، بنابر احتیاط لازم نباید به قصد قربت
ص: 67
یا برای کار مستحب مانند قرآن خواندن وضو بگیرد و اگر بداند و عمداً تنها برای خواندن آن نماز وضو بگیرد به طوری که غیر از آن قصد دیگری نداشته باشد، وضویش باطل است.
مسأله 308: به قصد قربت ، یعنی برای انجام فرمان خداوند، وضو بگیرد و اگر به ضمیمه قصد قربت برای خنک شدن، یا قصد دیگری وضو بگیرد وضو باطل است.
مسأله 309: لازم نیست نیّت وضو را به زبان بگوید یا از قلب خود بگذراند، ولی باید متوجه باشد که وضو می گیرد به قصد امتثال امرخداوند، به طوری که اگر از او بپرسند، چه می کنی، بگوید: وضو می گیرم.
مسأله 310: وضو را به ترتیبی که گفته شد به جا آورد، یعنی اوّل صورت، بعد دست راست و بعد دست چپ را بشوید و بعد از آن سرو بعد پای راست و سپس پای چپ را مسح کند. و اگر به این ترتیب وضونگیرد باطل است.
مسأله 311: کارهای وضو را پشت سرهم انجام دهد.
مسأله 312: اگر بین کارهای وضوبه قدری فاصله شود که وقتی می خواهد جایی را بشوید، یا مسح کند رطوبت جاهایی که پیش از آن شسته، یا مسح کرده خشك شده باشد، وضو باطل است. و اگر فقط رطوبت جای قبلی خشك شده باشد، مثلاً موقعی که می خواهد دست چپ را بشوید، فقط رطوبت دست راست، خشك شده باشد و صورت تر باشد، بنابر احتیاط وضو را از سر بگیرد.
مسأله 313: اگر کارهای وضو را پشت سرهم به جا آورد، ولی براثر گرمای هوا با حرارت زیاد بدن و مانند آن، رطوبت خشك شود، وضوی او صحیح است.
مسأله 314: راه رفتن در بين وضواشکال ندارد، پس اگر بعد از شستن صورت و دست ها، چند قدم راه برود و بعد سرو پا را مسح کند، وضوی او صحیح است.
ص: 68
مسأله 315: شستن صورت و دست ها و مسح سرو پاها را، خود انسان انجام دهد و اگر دیگری او را وضو دهد، یا در رساندن آب به صورت و دست ها و مسح سر و پاها به او كمك نماید، وضو باطل است.
مسأله 316: کسی که نمی تواند وضو بگیرد، باید نایب بگیرد که او را وضو دهد و چنانچه مزد بخواهد، در صورتی که بتواند باید بدهد، ولی باید خود او نیت وضو کند و با دست خود مسح نماید و اگر نمی تواند باید نایبش دست او را بگیرد و به جای او، مسح بکشد و اگر این هم ممكن نیست، باید از دست او رطوبت بگیرد و با آن رطوبت ، سرو پای او را مسح کند.
مسأله 317: هرکدام از کارهای وضو را که می تواند، به تنهایی انجام دهد، نباید كمك بگیرد.
مسأله 318: استعمال آب برای او مانعی نداشته باشد.
مسأله 319: کسی که می ترسد اگر وضو بگیرد مریض شود، یا اگر آب را برای وضو مصرف کند تشنه بماند، نباید وضو بگیرد، ولی اگر نداند آب برای او ضرر دارد و وضو بگیرد، اگرچه بعد بفهمد ضرر داشته، وضوی او صحیح است.
مسأله 320: اگر رساندن آب به صورت و دست ها، به مقدار کمی که وضو با آن صحیح است، ضرر ندارد و بیشتر از آن ضرر دارد، باید با همان مقدار وضو بگیرد.
مسأله 321: در اعضای وضو مانعی از رسیدن آب نباشد.
مسأله 322: اگر می داند چیزی به اعضای وضو چسبیده ولی شك دارد از رسیدن آب جلوگیری می کند یا نه، باید آن را برطرف کند یا آب را به زیر آن برساند.
مسأله 323: اگر زیرناخن به طور متعارف چرك باشد وضواشکال ندارد، ولی اگر ناخن را بگیرد، باید برای وضو آن چرك را برطرف کنند و نیز اگر ناخن بیشتر از معمول بلند باشد، باید چرك زیر مقداری را که از معمول بلندتراست برطرف نماید.
ص: 69
مسأله 324: اگر در صورت، دستها، جلوی سرو روی پاها براثر سوختن یا چیز دیگر بر آمدگی پیدا شود، شستن و مسح روی آن کافی است و چنانچه سوراخ شود رساندن آب به زیر پوست لازم نیست، بلکه اگر پوست يك قسمت آن کنده شود، لازم نیست آب را به زیر قسمتی که کنده نشده برساند، ولی چنانچه پوستی که کنده شده، گاهی به بدن می چسبد و گاهی بلند می شود، باید آن را قطع کند یا آب را به زیر آن برساند.
مسأله 325: اگرانسان شك کند چیزی به اعضای وضوی او چسبیده یا نه، چنانچه احتمال او در نظر مردم، به جا باشد مانند آن که بعد از گل کاری شك کند، گل به دست او چسبیده یا نه، باید بررسی کند، یا به قدری دست بمالد که اطمینان پیدا کند که اگر بوده برطرف شده یا آب به زیر آن رسیده است.
مسأله 326: جایی را که باید شست و مسح کرد، هر قدر چرك باشد، اگر چرك آن مانع از رسیدن آب، به بدن نباشد اشکال ندارد و همچنین است اگر بعد از گچ کاری و مانند آن، چیز سفیدی که از رسیدن آب، به پوست جلوگیری می نماید بردست بماند، ولی اگر شك کند با بودن آن، آب به بدن می رسد یا نه، آن را برطرف کند.
مسأله 327: اگر پیش از وضو بداند در بعضی از اعضای وضو، مانعی از رسیدن آب هست و بعد از وضو شك کند که در موقع وضو، آب را به آن جا رسانده یا نه، چنانچه احتمال بدهد که در هنگام وضو متوجه بوده وضوی او صحیح است.
مسأله 328: اگر در بعضی از اعضای وضو مانعی باشد که گاهی آب به خودی خود زیر آن می رسد و گاهی نمی رسد و انسان بعد از وضو، شک کند که آب زیر آن رسیده یا نه، چنانچه بداند موقع وضو ملتفت رسیدن آب به زیر آن نبوده، احتیاط واجب آن است که دوباره وضو بگیرد.
مسأله 329: اگر بعد از وضو، چیزی که مانع از رسیدن آب است، در اعضای وضو ببیند و نداند هنگام وضو بوده، یا بعد پیدا شده وضوی او صحیح است، ولی اگر بداند در وقت وضو،
ص: 70
متوجّه آن نبوده، بنابر احتیاط واجب دوباره وضو بگیرد.
مسأله 330: اگر بعد از وضو شك کند چیزی که مانع رسیدن آب است در اعضای وضو بوده یا نه، چنانچه احتمال می دهد که در هنگام وضو گرفتن متوجه بوده است وضو صحیح است.
مسأله 331: کسی که در کارهای وضو و شرایط آن، مانند پاك بودن آب و غصبی نبودن آن زیاد شك می کند، باید به شك خود اعتنا نکند.
مسأله 332: اگر شك کند وضوی او باطل شده یا نه، بنا می گذارد که وضوی او باقی است، ولی اگر بعد از بول استبراء نکرده و وضو گرفته باشد و بعد از وضو رطوبتی، از او بیرون آید که نداند بول است یا چیز دیگر، وضوی او باطل است.
مسأله 333: کسی که شك دارد، وضو گرفته یا نه، اصل آن است که وضو ندارد. مسأله 334: کسی که می داند وضو گرفته و حدثی نیز از او سر زده، مثلا بول کرده، اگر نداند کدام جلوتر بوده، چنانچه پیش از نماز است باید وضو بگیرد و اگر در بین نماز است باید نماز را بشکند و وضو بگیرد و اگر بعد از نماز است، نمازی که خوانده صحیح است و برای نمازهای بعد باید وضو بگیرد.
مسأله 335: اگر بعد از وضو یا در بین آن، یقین کند که بعضی جاها را نشسته یا مسح نکرده است، چنانچه رطوبت جاهایی که پیش از آن است به جهت طول مدت خشك شده، باید دوباره وضو بگیرد و اگر خشك نشده، باید جایی را که فراموش کرده و آنچه بعد از آن است بشوید یا مسح کند. و همچنین اگر در بین وضو، در شستن یا مسح کردن جایی شك کند، واجب است به همین دستور عمل نماید.
مسأله 336: اگر در بین نماز شك کند وضو گرفته یا نه، نماز او باطل است و باید وضو بگیرد سپس نماز را بخواند.
مسأله 337: اگر در نماز شك کند وضو گرفته یا نه، بنابر احتیاط واجب نماز را تمام کند و با
ص: 71
وضوی جدید دوباره نماز بخواند.
مسأله 338: اگر بعد از نماز شك کند قبل از نماز وضوی او باطل شده یا بعد از نماز، نمازی که خوانده صحیح است.
مسأله 339: اگر انسان مرضی دارد که بول او قطره قطره می ریزد، یا نمی تواند از بیرون آمدن غائط خودداری کند، چنانچه يقين دارد که از اوّل وقت نماز، تا آخر آن به مقدار وضو گرفتن و نماز خواندن، مهلت پیدا می کند، باید نماز را در وقتی که مهلت پیدا می کند، بخواند و اگر مهلت او به مقدار کارهای واجب نماز است، باید فقط کارهای واجب نماز را به جا آورد و کارهای مستحب آن، مانند قنوت را ترك نماید.
مسأله 340: اگر به مقدار وضو و نماز مهلت پیدا نمی کند و در بین نماز چند دفعه، بول یا غائط از او خارج می شود، که اگر بخواهد بعد از هر دفعه وضو بگیرد، سخت نیست، باید ظرف آبی پهلوی خود بگذارد و هر وقت بول یا غائط از او خارج شد، فوراً وضو بگیرد و بقیّه نماز را بخواند، و بنا بر احتیاط واجب همان نماز را دوباره با يك وضو بخواند و اگر در بین این نماز، وضوی او باطل شد اعتنا نکند.
مسأله 341: کسی که بول یا غائط طوری پی در پی از او خارج می شود که وضو گرفتن بعد از هر دفعه برای او سخت است، باید برای هر نمازيك وضو بگیرد.
مسأله 342: کسی که بول یا غائط پی در پی از او خارج می شود، باید برای هر نماز يك وضو بگیرد و فوراً مشغول نماز شود، ولی برای به جا آوردن سجده، تشهّد فراموش شده و نماز احتیاط که باید بعد از نماز انجام داد، در صورتی که آن ها را بعد از نماز فورا به جا بیاورد، وضو گرفتن لازم نیست، اما احتیاط در خصوص نماز احتیاط ترك نشود.
مسأله 343: کسی که بول او قطره قطره می ریزد باید برای نماز به وسیله کیسه ای که در آن، پنبه یا چیز دیگری است که از رسیدن بول، به جاهای دیگر جلوگیری می کند، خود را حفظ نماید. و بنابر احتیاط واجب پیش از هر نماز، مخرج بول، و کیسه را که نجس شده آب بکشد. و
ص: 72
نیز کسی که نمی تواند از بیرون آمدن غائط خودداری کند، چنانچه ممکن باشد باید در حال نماز از رسیدن غائط به جاهای دیگر جلوگیری کند و خود را حفظ نماید. و بنابر احتیاط واجب اگر مشقّت ندارد، برای هر نماز مخرج غائط را آب بکشد.
مسأله 344: کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کند در صورتی که ممکن باشد، باید به مقدار نماز از خارج شدن بول و غائط جلوگیری نماید، اگرچه خرج داشته باشد، بلکه اگر بیماری او به آسانی معالجه شود، بنابر احتياط خود را معالجه نماید.
مسأله 345: کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کند بعد از آن که بیماری او خوب شد، لازم نیست نمازهایی را که در وقت بیماری طبق وظیفه اش خوانده قضا نماید، ولى اگر در بين وقت نماز بیماری او خوب شود، باید نمازی را که در آن وقت خوانده دوباره بخواند.
مسأله 346: اگر به سبب مرضی نتواند از خارج شدن باد جلوگیری کنند، باید به وظیفه کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کند، عمل نماید.
چیزهایی که باید برای آنها وضو گرفت
مسأله 347: برای پنج چیز، وضو گرفتن واجب است:
اول: برای نمازهای واجب، غیر از نماز میت و وضو در نماز میت شرط کمال است و در نمازهای مستحب شرط صحت است.
دوم: برای سجده و تشهّد فراموش شده، اگر بین آن و بین نماز حدیثی از او سر زده باشد مثلا بول کند و برای سجده سهو بنابر احتیاط واجب وضو بگیرد، امّا اگر به نیت رجاء بگیرد خوب است.
سوم: برای طواف واجب خانه کعبه.
چهارم: اگر نذریا عهد کرده و یا قسم خورده باشد که وضو بگیرد.
پنجم: اگر بخواهد جایی از بدن خود را به خط قرآن و یا نام های مقدس خداوند تعالی و انبیاء و اهل بیت اطهار علیهم السّلام برساند.
مسأله 348: برای آب کشیدن قرآنی که نجس شده یا بیرون آوردن آن از مستراح و مانند آن، در
ص: 73
صورتی که مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن خود را به خط قرآن برساند واجب است وضو بگیرد، ولی چنانچه معطّل شدن به مقدار وضو، بی احترامی به قرآن باشد، باید بدون این که وضو بگیرد قرآن را از مستراح و مانند آن بیرون آورد یا اگر نجس شده آب بکشد و تا ممکن است از دست گذاشتن به خطّ قرآن خودداری کند.
مسأله 349: مس نمودن خط قرآن، یعنی رساندن جایی از بدن به خط قرآن ، برای کسی که وضو ندارد حرام است و بنابر احتیاط واجب موی خود را نیز به خطّ قرآن نرساند، مگر آن که بلند باشد، ولی اگر قرآن را به زبان فارسی یا به زبان دیگری ترجمه کنند، مس آن بدون وضواشکال ندارد.
مسأله 350: جلوگیری بچه و دیوانه، از مس خط قرآن واجب نیست، ولی اگر بی احترامی به قرآن باشد، باید از آنان جلوگیری شود .
مسأله 351: کسی که وضو ندارد، حرام است اسم خداوند تعالی را، به هر زبانی نوشته شده باشد، مسّ نماید. و همچنین است اسم مبارك رسول الله و حضرت زهراء و ائمه معصومین صلوات الله عليهم.
مسأله 352: اگر پیش از وقت نماز به قصد این که با طهارت باشد، وضو بگیرد صحیح است و اگر نزديك به وقت نماز به قصد مهیا بودن برای نماز وضو بگیرد محل اشکال است.
مسأله 353: کسی که یقیّن دارد وقت داخل شده، اگرنیّت وضوی واجب کند و بعد از وضو بفهمد وقت داخل نشده، وضوی او اگر به صورت تقیید نباشد، صحیح است وگرنه باطل می باشد.
مسأله 354: مستحب است انسان، برای نماز میت ، زیارت اهل قبور، رفتن به مسجد و حرم امامان عليهم السّلام وضو بگیرد. و همچنین برای همراه داشتن قرآن، خواندن آن، نوشتن آن، مش حاشیه آن و برای خوابیدن، وضو گرفتن مستحب است، و نیز مستحب است کسی که وضو دارد، دوباره وضو بگیرد.
مسأله 355: اگر برای انجام یکی از این کارهای مستحب وضو بگیرد، هرکاری را که باید با وضو انجام دهد، می تواند به جا آورد، مثلاً می تواند با آن وضو، نماز بخواند، مگر در وضویی که
ص: 74
برای تجدید وضو بوده است اگر معلوم شد وضوی اول باطل است.
مسأله 356: هفت چیز وضو را باطل می کند:
اوّل و دوّم: بول و غائط کردن.
سوّم: خارج شدن باد معده و روده از مخرج غائط . چهارم: خوابیدنی که بر اثر آن چشم نبیند و گوش نشنود، ولی اگر چشم نبیند و گوش بشنود وضو باطل نمی شود.
پنجم: از بین رفتن عقل به سبب عارض شدن دیوانگی، مستی و بیهوشی.
ششم: حالت استحاضه در زنان.
هفتم: کاری که برای آن باید غسل کرد مانند: جنابت و حیض و نفاس.
مسأله 357: اگر بعد از وضو شك کند چیزی از مبطلات وضو پیش آمده یا نه، بنابر عدم بگذارد و وضویش صحیح است.
مسأله 358: اگر از مخرج بول یا غائط خون بیرون آید، وضو را باطل نمی کند، مگر این که يقين کند همراه با بول یا غائط بوده است.
مسأله 359: چیزی که با آن زخم و شکستگی را می بندند و دوایی که روی زخم و مانند آن می گذارند «جبيره» نامیده می شود.
مسأله 360: اگر در یکی از مواضع وضو، زخم یا دمل و یا شکستگی باشد، چنانچه روی آن باز است و آب برای آن ضرر ندارد، باید به طور معمول وضو گرفت و غسل نمود .
مسأله 361: اگر زخم، دمل یا شکستگی در صورت و دست هاست و روی آن باز است و آب ریختن روی آن ضرر دارد، چنانچه کشیدن دست تربر آن، ضرر ندارد، باید دست تر، برآن بکشد و اگر این مقدار نیز ضرر دارد یا زخم نجس است و نمی شود آن را آب کشید، باید اطراف زخم را از بالا به پایین بشوید و پارچه پاکی روی زخم بگذارد و دست تر روی آن بکشد و اگر گذاشتن
ص: 75
پارچه ممکن نیست، باید اطراف زخم را بشوید و بنابر احتیاط واجب تیمم بدل از وضو نیز بنماید.
مسأله 362: اگر زخم ، دمل یا شکستگی، در جلوی سریا روی پاهاست و روی آن باز است، چنانچه نتواند آن را مسح کند، باید پارچه پاکی روی آن بگذارد و روی پارچه را با تری آب وضو که در دست مانده مسح کند و اگر گذاشتن پارچه ممکن نباشد مسح لازم نیست، ولی بنابر احتیاط باید بعد از وضو تیمّم نماید.
مسأله 363: اگر روی زخم، دمل یا شکستگی بسته باشد، چنانچه باز کردن آن ممکن است و آب برای آن ضرر ندارد، باید باز کند و وضو بگیرد، چه زخم و مانند آن در صورت و دستها باشد، یا جلوی سرو روی پاها.
مسأله 364: اگر زخم، دمل یا شکستگی در صورت با دست ها باشد و بشود روی آن را باز کرد، چنانچه ریختن آب روی آن ضرر دارد و کشیدن دست تر، ضرر ندارد، باید دست تر روی آن بکشد و بنابر احتیاط سپس پارچه پاکی روی آن بگذارد و روی پارچه را نیز دست تربکشد.
مسأله 365: اگر نمی شود روی زخم را باز کرد، ولی زخم و چیزی که روی آن گذاشته پاك است و رسانیدن آب به زخم ممکن است و ضرر ندارد، باید آب را بر روی زخم از بالا به پایین برساند. و اگر زخم یا چیزی که روی آن گذاشته نجس است، چنانچه آب کشیدن آن و رساندن آب به روی زخم بدون زحمت و مشقت ممکن باشد، باید آن را آب بکشد و هنگام وضو آب را به زخم برساند. و در صورتی که آب برای زخم ضرر دارد، با رساندن آب به روی زخم ممکن نیست و یا زخم نجس است و نمی شود آن را آب کشید، باید اطراف زخم را بشوید و اگر جبیره پاك است، روی آن را مسح کند، اما اگر جبيره نجس است، یا نمی شود روی آن دست ترکشید، مثلا دوایی است که به دست می چسبد، پارچه پاکی را طوری که جزو جبیره حساب شود، روی آن بگذارد و دست تر روی آن بکشد و بنابر احتیاط واجب تیمم نیزبکند. و اگر این نیز ممکن نباشد، بنابر احتیاط واجب وضو بگیرد و تیمّم نیز بنماید.
ص: 76
مسأله 366: اگر جبیره تمام صورت، یا تمام یکی از دست ها و یا تمام هر دو دست را گرفته باشد، باید وضوی جبیرهای بگیرد و تیمّم نیز بنماید.
مسأله 367: اگر جبیره تمام اعضای وضو را گرفته باشد، بنابر احتیاط واجب، باید وضوی جبیره ای بگیرد و تیمم نیز بنماید.
مسأله 368: کسی که در کف دست و انگشت ها، جبیره دارد و در موقع وضو دست ترروی آن کشیده است، باید سرو پا را با همان رطوبت مسح کند و به احتیاط واجب با پشت دست نیز مسح نماید.
مسأله 369: اگر جبيره تمام پهنای روی پا را گرفته، ولی مقداری از طرف انگشتان و مقداری از طرف بالای پا باز است، باید جاهایی که باز است، روی پا را و جایی که جبیره است، روی جبیره را مسح کند.
مسأله 370: اگر در صورت با دستها چند جبیره باشد، باید بین آن ها را بشوید و اگر جبیره ها در سریا روی پاها باشد، باید بین آنها را مسح کند و در جاهایی که جبیره است، باید به دستور جبیره عمل نماید.
مسأله 371: اگر جبیره بیشتر از معمول، اطراف زخم را گرفته و برداشتن آن ممکن نیست، باید به دستور جبیره عمل کند و بنابر احتیاط واجب تیم نیز بنماید. و اگر برداشتن جبيره ممکن است باید جبیره را بردارد، پس اگر زخم در صورت و دست هاست، اطراف آن را بشوید و اگر در سریا روی پاهاست اطراف آن را مسح کند و برای جای زخم به دستور جبیره عمل نماید.
مسأله 372: اگر در جای وضو زخم، جراحت و شکستگی نیست، ولی به جهت دیگری آب برای آن ضرر دارد، باید تیمّم کند و بنابر احتیاط مستحب وضوی جبیره ای نیز بگیرد.
مسأله 373: اگر جایی از اعضای وضو را رگ زده است و نمی تواند آن را آب بکشد یا آب برای آن ضرر دارد، باید به روش جبیره عمل کند و بنابر احتیاط تیمّم هم بنماید. مسأله 374: اگر در جای وضو یا غسل، چیزی چسبیده است که برداشتن آن ممکن نیست، یا
ص: 77
به قدری مشقّت دارد که نمی شود تحمل کرد، باید تیمم کند و بنابر احتیاط عمل به وظیفه جبیره نیزبکند.
مسأله 375: غسل جبیره ای مانند وضوی جبیره ای است و باید آن را ترتیبی به جا آورد، هرچند بتواند غسل ارتماسی را با شرایطی که از جمله پاك بودن عضوو ضرر نداشتن آب از برای اوست، انجام دهد. و امّا اگر نتواند شرایط غسل ارتماسی را فراهم کند، غسل ترتیبی لازم است.
مسأله 376: کسی که وظیفه او تیمم است، اگر در بعضی از جاهای تیمم او زخم، دمل یا شکستگی باشد، باید مانند وضوی جبیره، تیمّم جبیره ای بنماید.
مسأله 377: کسی که باید با وضو یا غسل جبیرهای نماز بخواند، چنانچه بداند تا آخروقت عذر او برطرف نمی شود، می تواند در اوّل وقت نماز بخواند، ولی اگر اوّل وقت نماز خواند و تا پایان وقت عذرش برطرف شد، لازم است وضو گرفته یا غسل کرده و نماز را اعاده نماید ولی اگر امید دارد تا آخر وقت عذر او برطرف شود، بنابر احتیاط واجب بلکه اقوی باید صبر کند و اگر عذراو برطرف نشد، در آخروقت نماز را با وضویا غسل جبیرهای به جا آورد.
مسأله 378: اگر انسان برای مرضی که در چشم اوست روی چشم خود را بچسباند، باید وضوو غسل را جبیرهای انجام دهد و تیمّم نیز بنماید.
مسأله 379: کسی که نمی داند وظیفه اش تیمّم است یا وضوی جبیره ای ، بنابر احتیاط واجب باید هر دو را به جا آورد.
مسأله 380: نمازهایی را که انسان با وضوی جبیرهای خوانده، صحیح است و لازم نیست دوباره بخواند، ولی بعد از آن که عذرش برطرف شد، برای نمازهای بعدی بنابر احتیاط واجب، باید وضو بگیرد، یعنی نمی تواند به وضوی قبلی اکتفا کند.
مسأله 381: غسلهای واجب، هفت غسل می باشد:
اوّل: غسل جنابت . دوّم: غسل حیض. سوّم: غسل نفاس. چهارم: غسل استحاضه. پنجم:
ص: 78
غسل مسّ میّت. ششم: غسل میّت. هفتم: غسلی که بر اثر نذر، قسم و مانند آن واجب می شود.
مسأله 382: انسان به دو چیز جنب می شود:
اوّل: جماع (نزدیکی و مقاربت).
دوّم: بیرون آمدن مني، چه در خواب باشد یا در بیداری، کم باشد یا زیاد، با شهوت باشد یابی شهوت، با اختیار باشد یا بی اختیار.
مسأله 383: اگر رطوبتی از انسان خارج شود و نداند منی است یا بول و یا غیر آن، چنانچه با شهوت و جستن بیرون آمده و بعد از بیرون آمدن ، بدن سست شده ، آن رطوبت حکم منی دارد و اگر هيچ يك از این سه نشانه یا بعضی از آن ها را نداشته باشد، حکم منی ندارد، ولی در بیمار لازم نیست آن آب، با جستن بیرون آمده باشد، بلکه اگر با شهوت بيرون آید و در موقع بیرون آمدن، بدن سست شود، در حکم منی است، و در زن نیز لازم نیست که با جستن خارج شود، و همین که با شهوت باشد کفایت می کند.
مسأله 384: اگر از مردی که بیمار نیست، آبی خارج شود چنانچه با جستن بیرون آمده باید غسل کند و احتیاطاً هم وضو بگیرد و فرقی نیست در این که قبلا وضو داشته باشد یا نه و چنانچه یکی از دو نشانه دیگر را داشته باشد در صورتی که قبلاً وضو داشته باید هم غسل کند و هم وضو بگیرد و اگر وضو نداشته، وضو کافی است، هرچند احتیاط این است که غسل هم بکند.
مسأله 385: مستحب است انسان، بعد از بیرون آمدن منی بول کند و اگر بول نکند و بعد از غسل رطوبتی از او بیرون آید که نداند منی است یا رطوبت دیگر، حکم منی را دارد و بنابر احتیاط مستحب وضو نیز بگیرد.
مسأله 386: اگر انسان جماع کند و به اندازه ختنه گاه یا بیشتر داخل شود، در زن باشد یا در مرد، در قبل باشد و یا دبر، بالغ باشد یا نابالغ، اگرچه منی بیرون نیاید، هردو جنب می شوند.
ص: 79
مسأله 387: اگر شك کند به مقدار ختنه گاه داخل شده یا نه، غسل بر او واجب نیست. مسأله 388: اگر حیوانی را وطی کند، یعنی با او نزدیکی نماید و منی از او بیرون آید، غسل تنها کافی است. و اگر منی بیرون نیاید، چنانچه پیش از وطی، وضو داشته، غسل تنها کافی است و اگر وضو نداشته، بنابر احتیاط واجب بعد از غسل، وضو نیز بگیرد. مسأله 389: اگر منی از جای خود حرکت کند و بیرون نیاید، یا انسان شك کند منی از او بیرون آمده یا نه، غسل بر او واجب نیست.
مسأله 390 : کسی که نمی تواند غسل کند ولی تیمم برایش ممکن است، بعد از داخل شدن وقت نماز نیز می تواند با همسر خود نزدیکی کند.
مسأله 391: اگر در لباس خود منی ببیند و بداند از خود اوست و برای آن غسل نکرده، باید غسل کند و تنها نمازهایی را که يقين دارد بعد از بیرون آمدن آن می خوانده، قضا کند، ولى نمازهایی را که احتمال می دهد، بعد از بیرون آمدن منی خوانده، لازم نیست قضا نماید.
مسأله 392: بر جنب پنج چیز حرام است:
اول: رساندن جایی از بدن به خظ قرآن، یا به اسم خدا و صفات خاصه او و همچنين اسم پیامبران، امامان و حضرت زهراء صلوات الله عليهم بنابر احتیاط واجب، هرچند به لغت غير عربی باشد.
دوم: رفتن در مسجد الحرام و مسجد پیامبر صلّی الله عليه وآله و همچنین حرم اهل بیت اطهار عليهم السلام اگرچه از يك در داخل و از در دیگر خارج شود.
سوم: توقّف در مساجد دیگر، ولی اگر از يك در داخل و از در دیگر خارج شود، یا برای برداشتن چیزی برود، اشکال ندارد.
چهارم: داخل شدن در مسجد به قصد گذاشتن چیزی در آن، بلکه گذاشتن چیزی در آن اگرچه بدون داخل شدن نیز باشد، حرام است.
ص: 80
پنجم: خواندن سوره ای که سجده واجب دارد و آن چهار سوره است:
سوره سی و دوّم قرآن «السّجدة»، سوره چهل و یکم «فصّلت»، سوره پنجاه و سوّم «النّجم»و سوره نود و ششم «العلق» و بنابر احتیاط لازم حتّى يك حرف از این چهار سوره را نیز نخواند.
مسأله 393: برجنب نه چیزمکروه است:
اوّل و دوّم: خوردن و آشامیدن مگر این که وضو بگیرد یا دست ها را بشوید .
سوّم: خواندن بیشتر از هفت آیه، از سوره هایی که سجده واجب ندارد.
چهارم: رساندن جایی از بدن به جلد، حاشیه و بين خط های قرآن.
پنجم: همراه داشتن قرآن
ششم: خوابیدن، ولی اگر وضو بگیرد یا به جهت نداشتن آب، به جای غسل تیمم کند مکروه نیست.
هفتم: خضاب کردن به حنا و مانند آن .
هشتم: مالیدن روغن به بدن .
نهم: جماع کردن بعد از محتلم شدن، یعنی بیرون آمدن منی در خواب .
مسأله 394: غسل جنابت به خودی خود مستحب است، ولی برای خواندن نماز و مانند آن واجب می شود، اما برای نماز میّت، سجده شکرو سجده های واجب قرآن، غسل جنابت لازم نیست، اگرچه برای نماز میّت احتیاط مستحب است.
مسأله 395: لازم نیست در وقت غسل، نیّت کند که غسل واجب یا مستحب می کنیم، بلکه اگر فقط به قصد قربت، یعنی برای انجام فرمان خداوند، غسل کند کافی است.
مسأله 396: اگر یقین کند وقت نماز شده و نیّت غسل واجب کند سپس معلوم شود که پیش از وقت غسل کرده ، غسل او صحیح است.
مسأله 397: غسل واجب یا مستحب را، به دو صورت می توان انجام داد:
ص: 81
1- ترتیبی 2- ارتماسی.
مسأله 398 : در غسل ترتیبی باید به نیت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست ، بعد طرف چپ بدن را بشوید. ولو به این که تمام بدن زیر آب باشد ک مثل این که زیر آب دوش باشد و ابتدا به نیت غسل، سر و گردن و بعد طرف راست، بعد طرف چپ کاملاً شسته شود و اگر عمداً یا از روی فراموشی، یا بر اثر ندانستن مسأله به این ترتیب عمل نکند، چنانچه با مثل ظرف یا مشت آب غسل کرده باشد و ترتیب را رعایت نکرده باشد، غسل او باطل است و چنانچه طرف چپ را مقدّم داشته ، دوباره غسل کند. مسأله 399: بنابر احتیاط نصف ناف و نصف عورت را باید با طرف راست بدن و نصف دیگر را با طرف چپ بشوید گرچه بعید نیست کفایت شستن تمام ناف و عورت، با هر طرف و بهتراست تمام ناف و عورت با هر دو طرف شسته شود.
مسأله 400: برای آن که يقين کند، هرسه قسمت یعنی سر و گردن، طرف راست و طرف چپ را کاملا غسل داده، هر قسمتی را که می شوید مقداری از قسمت های دیگر را نیز با آن قسمت بشوید، بلکه بنابر احتیاط مستحب طرف راست گردن را، با طرف راست بدن و طرف چپ گردن را، با طرف چپ بدن نیز بشوید.
مسأله 401: اگر بعد از غسل بفهمد جایی از بدن را نشسته و نداند کجای بدن است، باید دوباره غسل کند.
مسأله 402: اگر بعد از غسل بفهمد، مقداری از بدن را نشسته، چنانچه از طرف چپ باشد، شستن همان مقدار کافی است و لازم نیست دوباره غسل کند. و اگر از طرف راست باشد احتیاط واجب آن است که بعد از شستن آن مقدار، دوباره طرف چپ را بشوید. و اگر از سرو گردن باشد، باید بعد از شستن آن مقدار، دوباره طرف راست و بعد طرف چپ را بشوید.
مسأله 403: اگر پیش از تمام شدن غسل، در شستن مقداری از طرف چپ شك کند، شستن
ص: 82
همان مقدار کافی است، ولی اگر در شستن مقداری از طرف راست شك کند، بنابر احتیاط واجب بعد از شستن آن مقدار، طرف چپ را نیز بشوید. و اگر در شستن جایی از سر و گردن شك کند، بنابر احتیاط واجب باید بعد از شستن آن، دوباره طرف راست و طرف چپ را بشوید.
مسأله 404: در غسل ارتماسی باید آب در يك لحظه عرفي، تمام بدن را بگیرد، پس اگر به نت غسل ارتماسی در آب فرو رود، چنانچه پای او هنگام فرورفتن درون آب روی زمین باشد باید از زمین بلند کند.
مسأله 405: در غسل ارتماسی بنابر احتیاط واجب هنگامی نیّت کند که مقداری از بدن بیرون آب باشد.
406: اگر بعد از غسل ارتماسی بفهمد، به مقداری از بدن آب نرسیده، چه جای آن را
بداند یا نداند، واجب است دوباره غسل کند.
مسأله 407: اگر برای غسل ترتیبی وقت ندارد و برای غسل ارتماسی وقت دارد، باید غسل ارتماسی کند.
مسأله 408 : کسی که روزه واجب معین گرفته یا برای حج و یا عمرہ احرام بسته، نمی تواند غسل ارتماسی کند، ولی اگر از روی فراموشی غسل ارتماسی کند صحیح است.
مسأله 409:در غسل ارتماسی باید تمام بدن پاك باشد، مگر این که در آب کثیر غسل کند، ولى در غسل ترتیبی پاك بودن تمام بدن لازم نیست. و اگر تمام بدن نجس باشد و هر قسمتی را پیش از غسل دادن آن قسمت، آب بکشد، کافیست.
مسأله 410: کسی که از حرام جنب شده، نباید با آب گرم غسل کند، چون عرق می کند و عرق او بنابر احتیاط لازم نجس است و غسل او صحیح نیست. و اگر آب سرد پیدا نکند یا برای او ضرر داشته باشد، بنابر احتیاط واجب همه بدن را زیر آب ببرد سپس به نیّت غسل سر و گردن و بعد به نیت طرف راست و بعد به نیّت طرف چپ بدن را حرکت دهد اگر چه اکتفا به
ص: 83
آن خالی از اشکال نیست.
مسأله 411: اگر در غسل به اندازه بسیار کمی از بدن شسته نشود، ولوبه اندازه سرمويي، غسل باطل است، ولی شستن جاهایی که دیده نمی شود، مثل داخل گوش و بینی که از باطن بدن شمرده می شود، واجب نیست. ولی برای این که يقين کند تمام مواضع غسل را شسته، به احتیاط واجب این قسمت ها را نیز بشوید.
مسأله 412: جایی را که شك دارد از ظاهر بدن است یا از باطن آن، چنانچه قبلا از ظاهر بوده، باید آن را بشوید، گرچه واجب نیست.
مسأله 413 : اگر سوراخ جای گوشواره و مانند آن ، به قدری گشاد باشد که داخل آن دیده شود، بنابر احتیاط باید آن را شست و اگردیده نشود، شستن داخل آن لازم نیست. مسأله 414 : چیزی را که مانع رسیدن آب به بدن است، باید برطرف کند و اگر پیش از آن که يقين کند برطرف شده، غسل نماید و بعد معلوم شود که برطرف نشده بود، غسل او باطل است.
مسأله 415: اگر هنگام غسل شك عقلایی کند، چیزی که مانع از رسیدن آب باشد در بدن او هست یا نه، باید بررسی کند تا مطمئن شود مانعی نیست.
مسأله 416: در غسل باید موهای کوتاهی را که جزو بدن حساب می شود، بشوید و شستن موهای بلند واجب نیست، بلکه اگر آب را طوری به پوست برساند که موهای بلند، ترنشود، غسل صحیح است، اما اگر رساندن آب به پوست، بدون شستن آنها ممکن نباشد، باید موهای بلند را بشوید تا آب به بدن برسد.
مسأله 417: تمام شرط هایی که برای صحیح بودن وضو گفته شد، مانند پاك بودن آب و غصبی نبودن آن، در صحیح بودن غسل نیز شرط است، ولی در غسل لازم نیست بدن را از بالا به پایین بشوید و نیز در غسل ترتيبي لازم نیست بعد از شستن هر قسمت فوراً قسمت دیگر را بشوید، بلکه اگر بعد از شستن سرو گردن ، مقداری صبر کند و بعد طرف راست را بشوید و بعد از مدتی طرف چپ را بشوید، اشکال ندارد.
ص: 84
مسأله 418:کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کند، اگر به اندازه ای که غسل کند و نماز بخواند، بول و غائط از او بیرون نیاید، باید تمام غسل را فوراً انجام دهد و بعد از غسل فوراً نماز بخواند. و همچنین است حکم زن مستحاضه که بعد گفته می شود.
مسأله 419: کسی که قصد دارد پول حمامی را ندهد، یا بدون این که بداند حمامی راضی است، بخواهد نسیه بگذارد و حمامی راضی نباشد، هر چند رضایت او را بعداً حاصل نماید، غسل او باطل است.
مسأله 420: اگر حمامی راضی باشد که پول حمام نسیه بماند، ولی کسی که غسل می کند قصدش این باشد که طلب او را ندهد، یا کمتر بدهد و یا بیشتر از مقدار متعارف آب مصرف کند و یا طلب حمامی را از مال حرام بدهد، غسل او باطل است.
مسأله 421: اگر بخواهد پول حرام یا عین پولی که خمس آن را نداده به حمامی بدهد، غسل او باطل است، مگر حمامی راضی باشد که غسل، بي مقابل و بدون اجرت و یا کمتر از اجرت کامل واقع شود و یا غافل باشد.
مسأله 422: اگر شك کند غسل کرده یا نه، باید غسل کند، ولی اگر بعد از غسل شك کند غسل او درست بوده یا نه، چنانچه احتمال بدهد که وقت غسل متوجه بوده و صحیح به جا آورده، لازم نیست دوباره غسل نمايد.
مسأله 423: اگر در بین غسل جنابت، حدث اصغر از او سرزند، مثلاً بول کند، باید غسل را کامل کند و بعد وضو بگیرد. و در صورت اول بنابر احتیاط واجب غسل را از سر بگیرد.
مسأله424: اگر به خیال این که به اندازه غسل و نماز وقت دارد، برای نماز غسل کند، چنانچه بعد از غسل به اندازه خواندن يك ركعت یا بیشتر وقت داشته باشد، غسل او صحیح است و اگر کمتر از يك ركعت وقت داشته باشد و برای آن نماز غسل کرده، صحت غسل او محلّ اشکال است. بلکه اگر برای طهارت از جنابت هم غسل نموده، خالی از اشکال نیست.
مسأله 425: کسی که جنب شده اگر شك کند غسل کرده یا نه، نمازهایی را که خوانده صحيح
ص: 85
است، هرچند احتیاط در اعاده آن ها است، ولی برای نمازهای بعد باید غسل کند.
مسأله426: کسی که چند غسل بر او واجب است، اگر یکی از آن ها غسل جنابت باشد، می تواند به نیّت همه آنها يك غسل به جا آورد و ظاهر این است که اگر قصد غسل جنابت کند، از بقیّه کفایت می کند و یا آنها را جدا جدا انجام دهد.
مسأله 427: اگر در جایی از بدن، آیه قرآن با نام خدا نوشته شده باشد، بنابر احتیاط اگر ممکن است باید آن را از بین ببرد و اگر ممکن نیست وضو و غسل ارتماسی انجام دهد. و چنانچه بخواهد وضو یا غسل ترتیبی به جا آورد، باید آب را طوری به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد.
مسأله 428: کسی که غسل جنابت کرده، نباید برای نماز وضو بگیرد، بلکه با همان غسل نماز بخواند، اما با دیگر غسل ها نمی توان نماز خواند و باید وضو نیز گرفت.
استحاضه
خون هایی که معمولاً از رحم زن خارج می شود سه گونه است:
1- حیض 2- نفاس 3- استحاضه.
مسأله 429: یکی از خون هایی که از زن خارج می شود، خون «استحاضه»است. زن را در این هنگام «مستحاضه»می گویند.
مسأله 430: خون استحاضه در بیشتر اوقات زرد رنگ و سرد است، بدون فشار و سوزش بیرون می آید و غلیظ نیست، ولی ممکن است گاهی سیاه یا سرخ، گرم و غليظ باشد و با فشار و سوزش بیرون آید.
مسأله 431: استحاضه سه قسم است: قليله، متوسّطه وكثيره:
1- استحاضه قليله: يعنی خون فقط روی پنبه ای را که زن داخل فرج می نماید، آلوده کند و در پنبه فرو نرود.
2- استحاضه متوسّطه: خون در پنبه فرو رود، اگرچه در يك گوشه آن باشد، ولی از پنبه به دستمالی که معمولاً زن ها برای جلوگیری از ریزش خون می بندند، نرسد.
ص: 86
3- استحاضه کثیرہ: خون، در پنبه فرو رود و به دستمال برسد.
مسأله 432: در «استحاضه قليله»زن باید برای هر نماز، يك وضو بگیرد، پنبه را عوض کند و ظاهر فرج را اگر خون به آن رسیده آب بکشد.
مسأله 433: در «استحاضه متوسطه»زن باید هر روز برای نماز صبح غسل کند و برای نمازهای دیگر، کارهای استحاضه قليله را که در مسأله پیش گفته شد، انجام دهد. و اگر عمداً یا از روی فراموشی، برای نماز صبح غسل نکند، باید برای نماز ظهر و عصر، غسل کند و اگر برای نماز ظهر و عصر غسل نکند، باید پیش از نماز مغرب و عشاء غسل نماید، چه آن که خون بیاید یا قطع شده باشد. و هر نمازی را که پیش از غسل کردن خوانده، دوباره بخواند.
مسأله 434: در «استحاضه كثيره»اضافه بر کارهای استحاضه متوسطه که در مسأله پیش گفته شد (غسل نماز صبح، وضو، تغییر پنبه و آب کشیدن روی فرج) باید برای هر نماز دستمالی را که روی پنبه می گذارد عوض کند یا آب بکشد و يك غسل، برای نماز ظهر و عصر و یکی برای نماز مغرب و عشاء، به جا آورد و بین نماز ظهر و عصر، فاصله نیندازد و اگر فاصله بیاندازد، باید برای نماز عصر، دوباره غسل کند و نیز اگر بین نماز مغرب و عشاء، فاصله بیاندازد باید برای نماز عشاء دوباره غسل نماید.
مسأله 435: اگر خون استحاضه، پیش از وقت نماز بیاید، چنانچه زن برای آن خون ، وضو و غسل به جا نیاورده باشد، باید در موقع نماز، وضو و غسل را به جا آورد. هر چند هنگام نماز مستحاضه نباشد.
مسأله 436: مستحاضه متوسّطه و کثیره که باید هم وضو بگیرد و هم غسل کند، هر کدام را اول به جا آورد صحیح است ولی احوط آن است که اوّل وضو بگیرد.
مسأله 437: اگر استحاضه قليله، بعد از نماز صبح متوسّطه شود، باید برای نماز ظهر و عصر، غسل کند. واگر بعد از نماز ظهر و عصر متوسّطه شود، باید برای نماز مغرب و عشاء غسل نماید.
ص: 87
مسأله 438: اگر استحاضه قلیله یا متوسّطه، بعد از نماز صبح کثیره شود، باید برای نماز ظهرو عصر، يك غسل و برای نماز مغرب و عشاء، غسل دیگری به جا آورد و اگر بعد از نماز ظهر و عصر، کثیره شود باید برای نماز مغرب و عشاء، غسل نماید. مسأله 439: مستحاضه كثيره یا متوسّطه، اگر پیش از داخل شدن وقت نماز صبح، برای نماز صبح غسل کند، غسل او باطل است.
مسأله 440: زن مستحاضه برای هر نمازی، چه واجب باشد و چه مستحب، باید وضو بگیرد و نیز اگر بخواهد نمازی را که خوانده، احتیاطاً دوباره بخواند، یا بخواهد نمازی را که تنها خوانده است، دوباره با جماعت بخواند، باید تمام کارهایی را که برای استحاضه گفته شد انجام دهد. ولی برای خواندن نماز احتیاط ، سجده فراموش شده، تشهد فراموش شده و سجده سهو، اگر آنها را بلافاصله بعد از نماز به جا آورد، لازم نیست کارهای استحاضه را انجام دهد.
مسأله 441: زن مستحاضه بعد از آن که خونش قطع شد، فقط برای نماز اولی که می خواند، باید کارهای استحاضه را انجام دهد و برای نمازهای بعد لازم نیست.
مسأله 442: اگرزن نداند استحاضه او چه قسم است، موقعی که می خواهد نماز بخواند، باید مقداری پنبه داخل فرج نماید و کمی صبر کند و بیرون آورد و پس از آن که فهمید، استحاضه او کدام قسم است کارهایی را که برای آن دستور داده شده انجام دهد، ولی اگر بداند تا وقتی که می خواهد نماز بخواند استحاضه او تغییر نمی کنند، پیش از داخل شدن وقت نیز می تواند خود را بررسی نماید.
مسأله 443 : زن مستحاضه، اگر پیش از آن که خود را بررسی کند، مشغول نماز شود، چنانچه قصد قربت داشته و به وظیفه خود عمل کرده، مثلاً استحاضه اش قليله بوده و به وظیفه استحاضه قليله عمل نموده، نماز او صحیح است و اگر قصد قربت نداشته، یا عمل او طبق وظیفه اش نبوده، مانند آن که استحاضه او متوسّطه بوده و به وظیفه قليله رفتار کرده، نماز او باطل است.
ص: 88
مسأله 444: زن مستحاضه، اگر نتواند خود را بررسی نماید، باید به آنچه يقيِّن وظيفه اوست عمل کند، مثلاً اگر نمی داند استحاضه او قليله است یا متوسّطه، باید کارهای هر دو را انجام دهد و اگر نمی داند متوسطه است یا کثیره، باید کارهای هردو را انجام دهد، ولی اگر بداند سابقا كدام يك از آن سه قسم بوده، باید به وظیفه قبل رفتار نماید. و برای برائت ذمه باید به وظیفه هردو عمل کند.
مسأله 445: اگر خون استحاضه، در باطن باشد و بیرون نیاید، وضو و غسل باطل نمی شود، اما اگر بیرون بیاید هرچند کم باشد، وضو و غسل را باطل می کند.
مسأله 446: زن مستحاضه، اگر بعد از نماز خود را بررسی کند و خون نبیند اگرچه بداند دوباره خون می آید، با وضویی که دارد می تواند فورا نماز بخواند.
مسأله 447: زن مستحاضه، اگر بداند از وقتی که مشغول وضو یا غسل شده، خونی از او بیرون نیامده، می تواند خواندن نماز را تا هنگامی که پاک است ، به تأخیر بیاندازد . مسأله 448: اگر مستحاضه، بداند پیش از گذشتن وقت نماز، به کلی پاك می شود، یا به اندازه خواندن نماز خون بند می آید، بنابر احتیاط واجب باید صبر کند و نماز را در وقتی که پاک است بخواند.
مسأله 449: اگر بعد از وضو و غسل، خون در ظاهر قطع شود و مستحاضه بداند که اگر نماز را به تأخیر بیاندازد، به مقداری که وضو، غسل و نماز را به جا آورد، به کلی پاك می شود، باید نماز را به تأخیر بیاندازد و موقعی که به کلی پاك شد، دوباره وضو و غسل را به جا آورد و نماز را بخواند. و اگر وقت نماز تنگ شد، لازم نیست وضو و غسل را دوباره به جا آورد، بلکه با وضوو غسلی که دارد، می تواند نماز بخواند و احتیاط مستحب آن است که اگر وقت دارد، به جای هريك از وضو و غسل يك تيمّم بکند، و اگروقت نیست به همان حال نماز بخواند سپس با وضو و وقت نیست به همان حال نماز بخواند سپس با وضووغسل دوباره بخواند.
مسأله 450: مستحاضه كثيره و متوسّطه، وقتی به کلی از خون پاك شد، باید غسل کند، ولى اگر بداند از وقتی که برای نماز قبل، مشغول غسل شده دیگر خون نیامده، لازم نیست دوباره
ص: 89
غسل نماید.
مسأله 451: مستحاضه قليله، بعد از وضو و مستحاضه كثيره و متوسطه، بعد از غسل و وضو، باید فوراً مشغول نماز شود، ولی گفتن اذان و اقامه و خواندن دعاهای قبل از نماز، اشکال ندارد و در نماز نیز می تواند کارهای مستحب، مانند قنوت و غیر آن را به جا آورد.
مسأله 452: زن مستحاضه، اگر بین غسل و نماز فاصله بیاندازد، باید دوباره غسل کند و بلافاصله مشغول نماز شود.
مسأله 453: اگر خون استحاضه جریان دارد و قطع نمی شود، چنانچه برای او ضرر ندارد، پیش از غسل و بعد از آن، با پنبه از بیرون آمدن خون جلوگیری کند، ولی اگر همیشه جریان ندارد، فقط باید بعد از وضو و غسل از بیرون آمدن خون، جلوگیری نماید و چنانچه کوتاهی کند و خون بیرون آید، باید دوباره غسل کند و اگر نماز خوانده، باید دوباره بخواند.
مسأله 454: اگر در موقع غسل، خون قطع نشود، غسل صحیح است، ولی اگر در بین غسل، استحاضه متوسّطه، كثيره شود، باید غسل را از سر بگیرد.
مسأله 455: بنابر احتیاط واجب زن مستحاضه، در تمام روزی که روزه است به مقداری که می تواند، از بیرون آمدن خون جلوگیری کند.
مسأله 456: روزه زن مستحاضه ای که غسل بر او واجب می باشد، در صورتی صحیح است که غسل ها را انجام دهد، مثلاً غسل نماز مغرب و عشاءی شبی را که می خواهد فردای آن، روزه بگیرد، به جا آورد و نیز غسل هایی را که برای نمازهای روزش واجب است، انجام دهد. و اگر برای نماز مغرب و عشاء غسل نکند اما برای خواندن نماز شب، پیش از اذان صبح، غسل نماید و در روز غسل هایی را که برای نمازهای روزش واجب است به جا آورد، روزه او صحیح است.
مسأله 457: زن روزه دار اگر بعد از نماز عصر، مستحاضه شود و تا غروب غسل نکند، روزه او صحیح است. ولی بنابر احتیاط واجب باید برای نماز مغرب و عشاء غسل کند.
مسأله 458: اگر استحاضه قليله، پیش از نماز، متوسّطه یا کثیره شود، باید کارهای متوسّطه
ص: 90
یا کثیره را که گفته شد، انجام دهد. و اگر استحاضه متوسّطه کثیره شود، باید کارهای استحاضه كثيره را انجام دهد و چنانچه برای استحاضه متوسّطه، غسل کرده باشد فایده ندارد و باید دوباره برای کثیره، غسل کند.
مسأله 459: اگر در بین نماز، استحاضه متوسّطه، كثيره شود، باید نماز را قطع کند و اول وضو بگیرد سپس برای استحاضه كثيره، غسل کند و کارهای دیگر آن را انجام دهد و همان نماز را بخواند. و اگر برای هیچ کدام از غسل و وضو وقت ندارد، باید دو تیمم کند، یکی بدل از غسل و دیگری بدل از وضو و اگر برای یکی از آنها (غسل و وضو) وقت ندارد، باید عوض آن تیمّم کند و دیگری را به جا آورد و اگر برای تیمّم نیز وقت ندارد، نمی تواند نماز را قطع کند و باید نماز را تمام کند و بعد از وقت، قضا نماید و همچنین است اگر در بین نماز، استحاضه قليله او متوسّطه یا کثیره شود.
مسأله 460: اگر در بین نماز، خون بند بیاید و مستحاضه نداند که در باطن قطع شده یا نه، چنانچه بعد از نماز بفهمد به کلی قطع شده بوده، باید وضو بگیرد، غسل نماید و نماز را دوباره به جا آورد.
مسأله 461: اگر استحاضه كثيره ، متوسّطه شود، باید برای نماز اول، عمل كثيره و برای نمازهای بعد عمل متوسّطه را به جا آورد، مثلاً اگر پیش از نماز ظهر، استحاضه كثيره، متوسّطه شود، باید برای نماز ظهر غسل کند و برای نماز عصر، مغرب و عشاء فقط وضو بگیرد، ولی اگر برای نماز ظهر غسل نکرده باشد و فقط به مقدار نماز عصر وقت داشته باشد، باید برای نماز عصر غسل نماید و چنانچه وقت باشد پس از غسل، نماز ظهر را اعاده کند و اگر برای نماز عصر غسل نکند، باید برای نماز مغرب وضو بگیرد و غسل کند و اگر برای آن نیز غسل نکند و فقط به مقدار نماز عشاء وقت داشته باشد باید برای عشاء وضو گرفته و غسل نماید.
مسأله 462: اگر پیش از هر نماز، خون مستحاضه كثيره، قطع شود و دوباره بیاید، بنابر احتیاط واجب باید برای هر نماز يك غسل ويك وضو به جا آورد.
ص: 91
مسأله 463: اگر استحاضه كثيره، قلیله شود باید برای نماز اول عمل کثیره و برای نمازهای بعد عمل قلیله را انجام دهد، و نیز اگر استحاضه متوسّطه، قليله شود باید برای نماز اول عمل متوسّطه و برای نمازهای بعد، عمل قلیله را به جا آورد.
مسأله 464: اگر مستحاضه، یکی از کارهایی که بر او واجب می باشد، حتى عوض کردن پنبه را ترك كند، نمازش باطل است.
مسأله 465: مستحاضه، اگر بخواهد غیر از نماز، کار دیگری انجام دهد که شرط آن وضو داشتن است؛ نمی تواند بدون وضوی جدید عمل مشروط به طهارت را انجام دهد.
مسأله 466: اگر مستحاضه، غسلهای واجب خود را به جا آورد، رفتن به مسجد، توقف در آن، خواندن سوره ای که سجده واجب دارد و نزدیکی شوهر با او حلال می شود، اگرچه کارهای دیگری که برای نماز واجب است، مانند عوض کردن پنبه و دستمال را انجام نداده باشد. و بنابر احتیاط لازم این کارها بدون غسل جایز نیست.
مسأله 467: اگر زن در استحاضه کثیره یا متوسّطه، بخواهد پیش از وقت نماز، سوره ای را که سجده واجب دارد بخواند یا به مسجد برود، بنابر احتیاط واجب، باید غسل نماید و همچنين است اگر شوهرش بخواهد با او نزدیکی کند، اما اگر بخواهد جایی از بدن خود را به خط قرآن برساند، باید وضو نیز بگیرد.
مسأله 468: نماز آیات برزن مستحاضه، واجب است و باید برای نماز آیات کارهایی را که برای نماز یومیه، گفته شد انجام دهد.
مسأله 469: هرگاه در وقت نماز یومیه، نماز آیات برمستحاضه واجب شود، اگرچه بخواهد هردو را پشت سر هم به جا آورد، باید برای نماز آیات نیز تمام کارهایی که برای نماز یومیه او واجب است انجام دهد و نمی تواند هر دو را با يك غسل و وضو بخواند.
مسأله 670: اگر زن مستحاضه بخواهد نماز قضا بخواند، باید برای هر نماز کارهایی را که برای نماز ادا بر او واجب است به جا آورد.
ص: 92
مسأله 671: اگر زن بداند خونی که از او خارج می شود، شرعاً حکم حیض و نفاس را ندارد و خون زخم نیست، باید به دستور استحاضه عمل کند، بلکه اگر شك داشته باشد خون استحاضه است یا خون های دیگر، چنانچه نشانه آنها را نداشته باشد، بنابر احتیاط واجب باید کارهای استحاضه را انجام دهد.
مسأله 672: حیض، خونی است که غالباً در هر ماه ، چند روزی از رحم زن خارج می شود. و زن را در این هنگام «حایض» می گویند.
مسأله 673: خون حیض در بیشتر اوقات، غلیظ ، گرم و رنگ آن سیاه یا سرخ است و با فشار و کمی سوزش بیرون می آید.
مسأله 674: زن های «سیده»بعد از تمام شدن شصت سال قمری یائسه می شوند، یعنی خون حیض نمی بینند و زن هایی که «سیده»نیستند بعد از تمام شدن پنجاه سال قمری یائسه می شوند.
مسأله 675: زنی که شك دارد یائسه شده یا نه، اگر خونی ببیند و نداند حیض است یا نه، باید بنا بگذارد که یائسه نشده است.
مسأله 676: خونی که دختر، پیش از تمام شدن نه سال و زن، بعد از یائسه شدن می بیند، حیض نیست.
مسأله 677: زن حامله وزنی که بچه شیر می دهد، ممکن است حیض ببیند. و بنابر احتیاط اگر بعد از گذشت بیست روز از اوّل عادتش خونی ببیند که صفات حیض را دارد، باید بین وظایف حائض و مستحاضه جمع کند.
مسأله 678: دختری که نمی داند نه سالش تمام شده یا نه، اگر خونی ببیند که نشانه های حیض را نداشته باشد، حیض نیست و اگر نشانه های حیض را داشته باشد، حیض است و معلوم می شود نه سال او تمام شده است .
ص: 93
مسأله 679: مدّت حیض نباید کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز باشد و اگر مختصری از سه روز کمتر باشد، حیض نیست.
مسأله 480: لازم است سه روز اوّل حیض پشت سرهم باشد، پس اگر مثلاً دو روز خون ببیند و يك روز پاك شود و دوباره يك روز خون ببیند بنابر اقوى حیض نیست و بنابر احتیاط لازم بين تروك حایض و اعمال مستحاضه جمع کند.
مسأله 481: لازم نیست در تمام سه روز خون بیرون بیاید، بلکه اگر داخل فرج یا رحم، خون باشد کافی است، ولی چنانچه در بین سه روز، مختصری پاك شود و مدت پاك شدن به قدری کم باشد که بگویند در تمام سه روز، در فرج یا رحم خون بوده حیض است، زیرا مسامحه عرفي در تطبیق حکم شرعی اعتبار دارد. ولی احتیاط بین وظایف حائض و مستحاضه عمل کند.
مسأله 482: لازم نیست شب اوّل و شب چهارم خون ببیند، ولی باید شب دوم و سوم، خون قطع نشود، پس اگر از اذان صبح روز اوّل تا غروب روز سوّم پشت سر هم خون بیاید، یا در وسط روز اوّل شروع شود و در همان موقع از روز چهارم قطع شود و شب دوّم و سوّم و چهارم، خون قطع نشود، حیض است.
مسأله 483: اگر سه روز پشت سرهم، خون ببیند و پاك شود، چنانچه دوباره خون ببیند و مجموع روزهایی که خون دیده و در وسط پاك بوده، روی هم از ده روز بیشتر نشود، روزهایی که در وسط پاك بوده نیزحیض است و احتیاط واجب جمع بین تروك حایض و اعمال مستحاضه است.
مسأله 484: اگر خونی ببیند که از سه روز بیشتر و از ده روز کمتر باشد و نداند خون دمل و زخم است یا خون حیض، در صورتی که به حیض بودن آن اطمینان پیدا کند (یعنی در ایّام حیض باشد)، باید آن را حیض قرار دهد. و گرنه جمع تروك حائض و عمل مستحاضه کند.
مسأله 485: اگر خونی ببیند که نداند خون زخم است یا حیض، بنابر احتیاط، باید عبادت های خود را به جا آورد، مگر این که حالت سابقش حیض باشد مانند صاحب عادت وقتیّه که در ایّام عادت خون ببیند و کارهایی را که بر حایض حرام است ترك كند.
ص: 94
مسأله 486: اگر خونی ببیند و شك کند خون حیض است یا استحاضه، چنانچه شرایط حیض را داشته باشد، باید حیض قرار دهد.
مسأله 487: اگر خونی ببیند که نداند خون حیض است یا بکارت، باید خود را وارسی کند، یعنی مقداری پنبه به داخل فرج نماید و کمی صبر کند، بعد بیرون آورده، پس اگر اطراف آن آلوده باشد، خون بکارت است و اگر به همه آن رسیده، حیض می باشد، البته این در صورتی است که خون بکارت زیاد نباشد که با حیض اشتباه شود.
مسأله 488: اگر کمتر از سه روز خون ببیند و پاك شود و بعد سه روز خون ببیند، خون دوّم حیض است و خون اوّل اگرچه در روزهای عادتش باشد، حیض نیست. ولی احتیاط آن است که اگر ایّام خون اوّل و پاکی وسط بیش از ده روز نباشد، بين وظایف حائض و مستحاضه جمع کند.
مسأله 489: چند چیزبر حایض حرام است:
اوّل: عبادت هایی که مانند نماز باید با وضو یا غسل یا تیمّم به جا آورده شود، ولی به جا آوردن عبادت هایی که وضو، غسل و تیمّم بری آن لازم نیست، مانند نماز میت، اشکال ندارد.
دوّم: تمام چیزهایی که بر جنب حرام است و در احکام جنابت گفته شد.
سوّم: جماع کردن در فرج که هم برای مرد حرام است و هم برای زن، اگرچه به مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم نیاید، بلکه بنابر احتیاط لازم مقدار کمتر از ختنه گاه نیز، داخل نکنند و در دبرزن حایض نیزوطی ننماید، ولی سایر استمتاعات مانند بوسیدن و ملاعبه، مانعی ندارد.
مسأله 490: جماع کردن در روزهایی که حیض زن قطعی نیست، ولی شرعا باید برای خود حیض قرار دهد حرام است، پس زنی که بیشتر از ده روز خون می بیند و باید به دستوری که بعد گفته می شود، روزهای عادت خویشان خود را حیض قرار دهد، شوهرش نمی تواند در آن روزها با او نزدیکی نماید .
ص: 95
مسأله 491: اگر شماره روزهای حیض زن، به سه قسمت تقسیم شود و مرد در قسمت اول، با زن خود در قُبُل (و در بر نیز همان حکم را دارد) جماع کند، واجب است پس از استغفار هجده نخود طلای سکه دار به فقیر کفّاره بدهد و اگر در قسمت دوّم جماع کند، نه نخود و اگر در قسمت سوم جماع کند، چهار نخود و نیم بدهد، مثلاً زنی که شش روز خون حیض می بیند، اگر شوهرش در شب یا روز اوّل یا دوّم با او جماع کند، باید هجده نخود طلای سکه دار بدهد و در شب یا روز سوّم و یا چهارم نه نخود و در شب یا روز پنجم و ششم چهار نخود و نیم. اگر طلای سکه دار ممکن نیست قیمت آن را بدهد و اگر قیمت طلا در وقت جماع با هنگامی که می خواهد به فقیر بپردازد تفاوت کرده باشد، قیمت هنگام پرداخت به فقیر را حساب کند.
مسأله 492: اگر مرد بداند که زن در حال حیض است و با او نزدیکی نماید واجب است کاره بدهد، اما اگر نداند و نزدیکی کند کفاره ندارد.
مسأله 493: اگر کسی هم در قسمت اول و هم در قسمت دوم و هم در قسمت سوم حیض با زن خود جماع کند، هر سه کاره را که روی هم سی و يك نخود و نیم طلا می شود، باید بدهد.
مسأله 494: اگر با زن حایض، چند مرتبه جماع کند و در بین آن کفاره ندهد، بنابر احتیاط واجب برای هرجماع يك كفّاره بدهد.
مسأله 495: اگر مرد در حال جماع بفهمد زن حایض شده، باید فوراً از او جدا شود و اگر جدا نشود باید کفّاره بدهد.
مسأله 496: اگر مرد با زن حایض (نعوذ بالله العظيم) زنا کند یا با زن حایض نامحرمی به گمان این که عیال خود اوست جماع نماید، باید کفّاره بدهد.
مسأله 497: کسی که نمی تواند كفّاره بدهد، اگر در وقت تعلق كقاره متمکن نبوده، باید استغفار کند و اگر متمکن بوده و بعد از دادن کفاره عاجز شده، هروقت توانست باید کفاره بدهد.
مسأله 498: طلاق دادن زن در حال حیض، به صورتی که در احکام طلاق گفته خواهد شد، باطل است.
ص: 96
مسأله 499: اگرزن بگوید حایضم، یا از حیض پاك شده ام، باید حرف او را قبول کرد، در صورتی که ندانیم دروغ می گوید.
مسأله 500: اگرزن در بین نماز حایض شود، نماز او باطل است.
مسأله 501: اگر زن در بین نماز شك کند که حایض شده یا نه، نماز او صحیح است، ولی اگر بعد از نماز بفهمد در بین نماز حایض شده ، نمازی که خوانده باطل است. مسأله 502: بعد از آن که زن از خون حیض پاك شد، واجب است برای نماز و عبادت های دیگری که باید وضو یا غسل به جا آورده شود، غسل کند. و دستور غسل حیض مانند غسل جنابت است، امّا باید برای نماز وضو نیز بگیرد.
مسأله 503: بعد از آن که زن از خون حیض پاك شد، اگرچه غسل نکرده باشد، طلاق او صحیح است و شوهرش نیز می تواند با او جماع کند، ولی بنابر احتیاط مؤکد پیش از جماع، موضع را بشوید. و بنابر احتیاط مستحب پیش از غسل، از جماع خودداری نماید، اما دیگر کارهایی که در وقت حیض بر او حرام بوده مانند توقف در مسجد و مش خط قرآن با وضو، تا غسل نکند بر او حلال نمی شود.
مسأله 504: اگر آب، برای وضو و غسل کافی نباشد و به اندازه ای باشد که بتواند یا غسل کند یا وضو بگیرد، بنابر احتیاط واجب، غسل کند و بدل از وضو تیمم نماید و اگر فقط برای وضو کافی باشد و به اندازه غسل نباشد، باید وضو بگیرد و عوض غسل تیمم نماید و اگر برای هیچ يك از آنها آب ندارد، باید دو تیمم کند، یکی بدل از غسل و دیگری بدل از وضو
مسأله 505: نمازهای یومیه ای که زن در حال حیض نخوانده قضا ندارد، ولی روزههای واجب را باید قضا نماید و بنابر احتیاط واجب نماز آیات را قضا نماید.
مسأله 506: هرگاه وقت نماز داخل شود و بداند اگر نماز را تأخیر بیاندازد، حایض می شود، باید فورا نماز بخواند.
مسأله 507: اگر زن غیر حایض نماز را تأخیر بیاندازد و از اول وقت به اندازه خواندن يك نماز
ص: 97
بگذرد و حایض شود، قضای آن نماز بر او واجب است، ولی در تند خواندن، کند خواندن و مانند آن باید ملاحظه حال خود را بکند، مثلاً زنی که مسافر نیست اگر در اوّل ظهر نماز نخواند، قضای آن در صورتی واجب می شود که به مقدار خواندن چهار رکعت نماز به دستوری که گفته شد، از اوّل ظهر بگذرد و حایض شود و برای کسی که مسافر است گذشتن وقت به مقدار خواندن دو رکعت همراه با تحصيل طهارت کافی است.
مسأله 508: اگرزن در آخروقت نماز، از خون پاك شود و به اندازه غسل و وضو و دیگر مقدمات نماز، مانند تهیه کردن لباس یا آب کشیدن آن و خواندن يك ركعت نماز یا بیشتر از يك ركعت، وقت داشته باشد، باید نماز را بخواند و اگر نخواند باید قضای آن را به جا آورد. و همچنین اگر فقط برای يك ركعت با وضو و غسل وقت دارد، باید نماز را بخواند و اگر نخواند قضا نماید.
مسأله 509: اگر زن حایض به اندازه غسل و وضو وقت ندارد، ولی می تواند با تیمّم نماز را در وقت بخواند، بر او واجب است آن نماز را با تیمم بخواند. و همچنین اگر گذشته از تنگی وقت، تکلیفش تیمم است مثلاً آب برای او ضرر دارد، باید تیمم کند و آن نماز را بخواند.
مسأله 510: هرگاه زن پس از پاک شدن از حیض شک کند که برای نماز وقت دارد یا نه، باید نمازش را بخواند اما اگر می داند وقت هست ولی مقدار زمان نماز را نمی داند، وجوب مبادرت به نماز محل اشکال است، هرچند احوط است.
مسأله 511: اگر به خیال این که به اندازه تهیه مقدمات نماز و خواندن يك ركعت وقت ندارد، نماز نخواند و بعد بفهمد وقت داشته، باید قضای آن نماز را به جا آورد.
مسأله 512: مستحب است زن حایض در وقت نماز، خود را از خون پاك نمايد، پنبه و دستمال را عوض کند، وضو بگیرد و اگر نمی تواند وضو بگیرد، به رجاء مطلوبیت تیمم نماید و در جای نماز رو به قبله بنشیند و مشغول ذکر، دعا و صلوات شود.
مسأله 513: خواندن و همراه داشتن قرآن، رساندن جایی از بدن به مابين خط های قرآن، خضاب کردن به حنا و مانند آن ، برای حایض مکروه است.
ص: 98
مسأله 514: زن های حایض، شش دسته اند:
اوّل: صاحب عادت وقتيّه و عدده، یعنی زنی که دو ماه پشت سرهم، در وقت معين خون حیض ببیند و شماره روزهای حیض او در هر دو ماه يك اندازه باشد، مثلاً دو ماه پشت سرهم از اوّل ماه تا هفتم خون ببیند. دوّم: صاحب عادت وقته، یعنی زنی که دو ماه پشت سرهم، در وقت معين خون حیض ببیند، ولی شماره روزهای حیض او در هر ماه ، يك اندازه نباشد، مثلاً دو ماه پشت سرهم از روز اول ماه خون ببیند، ولى ماه اوّل روز هفتم و ماه دوّم روز هشتم از خون پاك شود.
سوّم: صاحب عادت عدديّه، یعنی زنی که شماره روزهای حیض او، در دو ماه پشت سرهم به يك اندازه باشد، ولى وقت دیدن آن دو خون یکی نباشد، مثلا ماه اوّل از پنجم تا دهم و ماه دوّم از دوازدهم تا هفدهم خون ببیند.
چهارم: مضطربه، یعنی زنی که چند ماه خون دیده، ولى عادت معینی پیدا نکرده و یا عادت قبلی او به هم خورده و عادت تازه ای پیدا نکرده است.
پنجم: مبتدئه ، یعنی زنی که برای اولین بار خون می بیند.
ششم: ناسيه ، یعنی زنی که عادت خود را فراموش کرده است. و هرکدام اینها احکامی دارند که در مسائل بعدی بیان می شود .
مسأله 515: زن هایی که عادت وقتيّه و عددیّه دارند سه دسته اند:
اول: زنی که دو ماه پشت سرهم، در وقت معيّن خون حيض ببیند و در وقت معيّن پاك شود، مثلاً دو ماه پشت سرهم، از روز اوّل ماه خون ببیند و روز هفتم پاك شود، عادت حیض این زن از اوّل ماه تا هفتم است.
دوم: زنی که از خون پاك نمي شود ولی دو ماه پشت سرهم، چند روز معيّن ، مثلاً از اوّل ماه تا هشتم، خونی که می بیند نشانه حیض دارد، یعنی غلیظ، سیاه و گرم است و با فشار و سوزش
ص: 99
بیرون می آید و بقیّه خونهای او، نشانه استحاضه دارد، عادت او از اوّل ماه تا هشتم می شود.
سوم: زنی که دو ماه پشت سرهم، در وقت معين خون حيض ببیند و بعد از آن که سه روز یا بیشتر خون دید، يك روز یا بیشتر پاك شود و دوباره خون ببیند و تمام روزهایی که خون دیده و در وسط پاك بوده، از ده روز بیشتر نشود و در هر دو ماه همه روزهایی که خون دیده و در وسط پاك بوده، روی هم يك اندازه باشد، عادت او به اندازه تمام روزهایی است که خون دیده و در وسط پاك بوده است. و لازم نیست روزهایی که در وسط پاك بوده، در هر دو ماه به يك اندازه باشد، مثلا اگر در ماه اول، از روز اول ماه تا سوم خون ببیند و سه روز پاك شود و دوباره سه روز خون ببیند و در ماه دوم بعد از آن که سه روز خون دید، سه روز یا کمتر یا بیشتر پاك شود و دوباره خون ببیند و روی هم از نه روز بیشتر نشود، همه حیض است و عادت این زن، نه روز می شود . گرچه احتیاط واجب آن است که ایام وسط را احتیاط کند.
مسأله 516: زنی که عادت وقتيّه و عددیّه دارد، اگر در وقت عادت یا دو سه روز قبل و یا دو سه روز بعد خون ببیند، به طوری که بگویند حیض را جلو یا عقب انداخته، اگرچه آن خون، نشانه حیض را نداشته باشد مشروط به آن که مجموع روزها بیشتر از ده روز نشود، باید به احکامی که برای زن حایض گفته شد، عمل کند و چنانچه بعد بفهمد حیض نبوده، مثلا پیش از سه روز پاك شود، باید عبادت هایی را که به جا نیاورده قضا نماید.
مسأله 517: زنی که عادت وقتيّه و عددیّه دارد، اگر چند روز پیش از عادت و همه روزهای عادت و چند روز بعد از عادت خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه حیض است و اگر از ده روز بیشتر شود، فقط خونی را که در روزهای عادت دیده، حیض است و خونی که پیش از آن و بعد از آن دیده ، استحاضه می باشد و باید عبادت هایی را که در روزهای پیش از عادت و بعد از عادت به جا نیاورده قضا نماید. و اگر همه روزهای عادت، با چند روز پیش از عادت خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه حیض است و اگر از ده روز بیشتر شود، فقط روزهای عادت او حیض است و خونی که جلوتر از آن دیده استحاضه می باشد و چنانچه
ص: 100
در آن روزها عبادت نکرده باید قضا نماید. و اگر همه روزهای عادت با چند روز بعد از عادت، خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه حیض است و اگر بیشتر شود، فقط روزهای عادت حیض و باقی استحاضه است.
مسأله 518: زنی که عادت وقتيّه و عددیّه دارد، اگر مقداری از روزهای عادت را با چند روز پیش از عادت خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه حیض است، و اگر از ده روز بیشتر شود، روزهایی که در عادت خود خون دیده، حیض است گرچه شماره آن، کمتر یا بیشتر از روزهای عادتش باشد و روزهای اوّل را استحاضه قرار می دهد.
مسأله 519: زنی که عادت وقتيّه و عددیّه دارد، اگر مقداری از روزهای عادت را با چند روز بعد از عادت، خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه حیض است و اگر بیشتر شود، باید روزهایی که در عادت، خون دیده با چند روز بعد از آن که روی هم به مقدار عادت او شود حیض و بقیّه را استحاضه قرار دهد.
مسأله 520: زنی که عادت وقتيه و عددیه دارد، اگر بعد از آن که سه روز یا بیشتر خون دید پاك شود و دوباره خون ببیند و فاصله بین دو خون کمتر از ده روز باشد و همه روزهایی که خون دیده با روزهایی که در وسط پاك بوده، از ده روز بیشتر باشد، مثلا پنج روز خون ببیند و پنج روز پاك شود و دوباره پنج روز خون ببیند، چند صورت دارد:
1- تمام خونی که دفعه اول دیده، یا مقداری از آن، در روزهای عادت باشد و خون دوم که بعد از پاك شدن می بیند، در روزهای عادت نباشد، باید همه خون اوّل را حیض و خون دوّم را استحاضه قرار دهد.
2- خون اوّل در روزهای عادت نباشد و تمام خون دوّم، با مقداری از آن در روزهای عادت باشد، باید همه خون دوّم را حیض و خون اوّل را استحاضه قرار دهد.
3- مقداری از خون اوّل و دوّم در روزهای عادت باشد و خون اوّلی که در روزهای عادت بوده، از سه روز کمتر نباشد و با پاکی وسط و مقداری از خون دوّم که آن نیز در روزهای عادت بوده،
ص: 101
از ده روز بیشتر نباشد، در این صورت همه آن، حیض است و مقداری از خون اول که پیش از روزهای عادت بوده و مقداری از خون دوم که بعد از روزهای عادت بوده استحاضه است، مثلاً اگر عادتش از سوم ماه تا دهم بوده، در صورتی که یک ماه از اول تا ششم خون ببیند و دو روز پاك شود و بعد تا پانزدهم خون ببیند، از سوم تا دهم حیض است و از اول تا سوم و همچنين از دهم تا پانزدهم، استحاضه می باشد.
4- مقداری از خون اول و دوم در روزهای عادت باشد، ولی خون اولی که در روزهای عادت بوده از سه روز کمتر باشد، باید در تمام دو خون و پاکی، کارهایی را که بر حایض حرام است - و سابقا گفته شد- ترك كند و کارهای استحاضه را به جا آورد، یعنی طبق دستوری که برای زن مستحاضه، بیان شد عبادت های خود را انجام دهد.
مسأله 521: زنی که عادت وقتيه و عددیه دارد، اگر در وقت عادت، خون نبیند و در غیرآن وقت به شماره روزهای حیضش خون ببیند، باید همان را حیض قرار دهد، چه پیش از وقت عادت دیده باشد چه بعد از آن.
مسأله 522: زنی که عادت وقتيّه و عددیّه دارد، اگر در وقت عادت خود خون ببیند ولى شماره روزهای آن کمتر یا بیشتر از روزهای عادت او باشد و بعد از پاك شدن ، دوباره به شماره روزهای عادتی که داشته، خون ببیند، خون ایّام عادت را حیض قرار دهد و اگر قبل از ایّام عادت به شماره روزهای عادت خود خون ببیند و در ایّام عادت نیز خون بیند، پس اگر فاصله بین دو خون ده روز یا زیادتر باشد، هر دو را حیض قرار دهد و اگر فاصله کمتر است و در مجموع با پاکی بین، بیش از ده روز نیست، همه را حیض قرار دهد. و اگر فاصله کمتر است، ولی در مجموع بیش از ده روز است، ایّام عادت را حیض قرار دهد.
مسأله 523: زنی که عادت وقتيّه و عددیّه دارد، اگر بیشتر از ده روز خون ببیند، خونی که در روزهای عادت دیده اگرچه نشانه های حیض را نداشته باشد، حیض است و خونی که بعد از روزهای عادت دیده، اگرچه نشانه های حیض را داشته باشد، استحاضه است، مثلاً زنی که
ص: 102
عادت حیض او از اوّل ماه تا هفتم است، اگر از اول تا دوازدهم خون ببیند، هفت روز اول آن حیض و پنج روز دیگر استحاضه می باشد.
مسأله 524: زن هایی که عادت وقتیه دارند سه دسته اند:
اوّل: زنی که دو ماه پشت سرهم ، در وقت معين خون حيض ببیند و بعد از چند روز پاك شود، ولی شماره روزهای آن، در هر دو ماه يك اندازه نباشد، مثلاً دو ماه پشت سر هم، روز اول ماه خون ببیند، ولی ماه اول روز هفتم و ماه دوم روز هشتم از خون پاك شود، این زن باید روز اوّل ماه را، عادت حیض خود قرار دهد.
دوّم: زنی که از خون پاك نمی شود، ولی دو ماه پشت سرهم در وقت معيّن ، خون او نشانه های حیض را دارد، یعنی غلیظ، سیاه و گرم است و با فشار و سوزش بیرون می آید و بقیه خونهای او نشانه استحاضه را دارد و شماره روزهایی که خون او نشانه حیض را دارد، در هر دو ماه يك اندازه نیست، مثلا در ماه اول از اول ماه تا هفتم و در ماه دوم از اول ماه تا هشتم، خون او نشانه های حیض و بقیه نشانه استحاضه را داشته باشد، این زن نیز باید روز اول ماه را روز اول عادت حیض خود قرار دهد. سوم: زنی که دو ماه پشت سرهم ، در وقت معيّن مثلاً روز اوّل ماه، سه روز یا بیشتر خون حیض ببیند و بعد پاك شود و دو مرتبه خون ببیند و تمام روزهایی که خون دیده با روزهایی که در وسط پاك بوده، از ده روز بیشتر نشود، ولی ماه دوم کمتر یا بیشتر از ماه اول باشد، مثلا در ماه اول هشت روز و در ماه دوم نه روز باشد، این زن نیز باید روز اول ماه را، روز اول عادت حیض خود قرار دهد.
مسأله 525: زنی که عادت وقته دارد، اگر در وقت عادت خود، یا دو سه روز پیش از عادت، یا دو سه روز بعد از عادت خون ببیند، به طوری که بگویند حیض را جلو یا عقب انداخته، اگرچه آن خون نشانه های حیض را نداشته باشد، باید به احکامی که برای زنهای حایض
ص: 103
گفته شد رفتار نماید و اگر بعد بفهمد حیض نبوده، مانند آن که پیش از سه روز پاك شود، باید عبادت هایی را که به جا نیاورده قضا نماید.
مسأله 526: زنی که عادت وقته دارد، اگر بیشتر از ده روز خون ببیند و نتواند مقدار ایام حیض را، با نشانه های آن تشخیص دهد، باید شماره عادت خویشان خود را حیض قرار دهد، چه خویشان پدری باشند چه مادری، زنده باشند یا مرده، ولی در صورتی می توان عادت آنها را حیض قرار دهد که شماره روزهای حیض همه آنان یکسان باشد، اما اگر شماره روزهای حیض آنان، يك اندازه نباشد، مثلا عادت بعضی پنج روز و عادت بعضی دیگر هفت روز باشد، نمی تواند عادت آنان را حیض خود قرار دهد، مگر این که کسانی که عادتشان با دیگران فرق دارد به قدری کم باشند که در مقابل آنان، به حساب نیایند، در این صورت باید عادت بیشتر آنان را حیض خود قرار دهد.
مسأله 527: زنی که عادت وقته دارد و شماره عادت خویشان خود را حیض قرار میدهد، باید روزی را که در هر ماه ، اوّل عادت او بوده اول حیض خود قرار دهد، مثلاً زنی که هرماه، روز اول ماه خون می دیده و گاهی روز هفتم و گاهی روز هشتم پاك می شده، چنانچه يك ماه دوازده روز، خون ببیند و عادت خویشانش هفت روز باشد، باید هفت روز اول ماه را حیض و باقی را استحاضه، قرار دهد.
مسأله 528: زنی که باید شماره عادت خویشان خود را حیض قرار دهد، چنانچه خویشی نداشته باشد، یا شماره عادت آنان مانند هم نباشد، باید در هر ماه از اوّل روزی که خون می بیند تا هفت روز، حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد، ولی اگر در خون روزهای وسط یا آخر، نشانه های حیض بیشتر باشد، باید هفت روز وسط یا آخر را حیض قرار دهد.
مسأله 529: زن هایی که عادت عدديه دارند سه دسته اند: اول: زنی که شماره روزهای حیض او، در دو ماه پشت سرهم يك اندازه باشد، ولى وقت خون
ص: 104
دیدن او یکی نباشد، در این صورت روزهایی که خون دیده عادت او می شود، مثلاً اگر ماه اوّل از روز اوّل تا پنجم و ماه دوّم از یازدهم تا پانزدهم خون ببیند، عادت او پنج روز می شود.
دوّم: زنی که از خون پاك نمی شود ولی دو ماه پشت سرهم، چند روز از خونی که می بیند، نشانه حیض و بقیه نشانه استحاضه دارد و شماره روزهایی که خون، نشانه حیض دارد در هر دو ماه يك اندازه است، امّا وقت آن یکی نیست، در این صورت هر چند روزی که خون او نشانه حیض دارد، عادت او می شود، مثلاً اگر يك ماه از اوّل ماه تا پنجم و ماه بعد از یازدهم تا پانزدهم، خون او نشانه حیض و بقیه نشانه استحاضه داشته باشد، شماره روزهای عادت او پنج روز می شود.
سوّم: زنی که دو ماه پشت سرهم سه روز یا بیشتر، خون ببیند و يك روز یا بیشتر پاك شود و دوبار خون ببیند و وقت دیدن خون ، ماه اوّل با ماه دوّم فرق داشته باشد، اگر تمام روزهایی که خون دیده با روزهای وسط که پاك بوده، از ده روز بیشتر نشود و شماره روزهای آن نیز به یک اندازه باشد، تمام روزهایی که خون دیده با روزهای وسط که پاک بوده عادت حیض او می شود ولازم نیست روزهایی که در وسط پاك بوده، در هر دو ماه به يك اندازه باشد، مثلاً اگر ماه اوّل از روز اوّل ماه تا سوّم، خون ببیند و دو روز پاك شود و دوباره سه روز خون ببیند و ماه دوم از یازدهم تا سیزدهم، خون ببیند و دو روز یا بیشتر یا کمتر پاك شود و دوبار خون ببیند و روی هم از هشت روز بیشتر نشود، عادت او هشت روز می شود.
مسأله 530: زنی که عادت عددیّه دارد، اگر بیشتر از شماره عادت خود، خون ببیند و از ده روز بیشتر شود، چند صورت دارد:
1- اگر همه خون هایی که دیده به يك صورت باشد، باید از موقع دیدن خون به شماره روزهای عادتش حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.
2- اگر خون هایی که دیده تفاوت داشته باشد، مثلاً چند روز از آن نشانه حیض و چند روز دیگر نشانه استحاضه داشته باشد اگر روزهایی که خون نشانه حیض دارد، با شماره روزهای
ص: 105
عادت او يك اندازه است، باید همان روزها را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.
3- اگر روزهایی که خون نشانه حیض دارد، از روزهای عادت او بیشتر است، فقط به اندازه روزهای عادت او، حیض و بقیه استحاضه می باشد.
4- اگر روزهایی که خون نشانه حیض دارد، از روزهای عادت او کمتر است، باید آن روزها را با چند روز دیگر که روی هم به اندازه روزهای عادتش شود حیض و بقیّه را استحاضه قرار دهد.
مسأله 531: مضطربه، یعنی زنی که چند ماه خون دیده، ولى عادت معیّنی پیدا نکرده، اگر بیشتر از ده روز خون ببیند و همه خون هایی که دیده به يك صورت باشد، چنانچه عادت خویشان او هفت روز است، باید هفت روز را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد و اگر کمتر است، مثلاً پنج روز باشد، باید همان را حیض قرار دهد و بنابر احتیاط واجب، در تفاوت بين هفت روز و عادت آنان که دو روز است، کارهایی را که بر حایض حرام است، ترك نماید و کارهای استحاضه را به جا آورد، یعنی به دستوری که برای زن مستحاضه گفته شد عبادتهای خود را انجام دهد. و اگر عادت خویشانش بیشتر از هفت روز، مثلاً نه روز است، باید هفت روز را حیض قرار دهد و بنابر احتیاط واجب در تفاوت بین هفت روز و عادت آنان که دو روز است، کارهای استحاضه را به جا آورد و کارهایی را که بر حایض حرام است، ترك نماید.
مسأله 532: مضطربه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند که چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر نشانه استحاضه دارد، چنانچه خونی که نشانه حیض دارد کمتر از سه روز یا بیشتر از ده روز باشد، باید به دستوری که در مسأله قبل گفته شد رفتار نماید و اگر خونی که نشانه حیض دارد کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد، همه آن حیض است، ولی اگر پیش از گذشتن ده روز از خونی که نشانه حیض دارد دوباره خونی ببیند که آن نیز نشانه حیض را داشته باشد، مثلاً پنج روز خون سیاه و نه روز خون زرد و دوباره پنج روز خون سیاه ببیند، باید به دستوری که در مسأله قبل گفته شد رفتار نماید.
ص: 106
مسأله 533: مبتدئه، یعنی زنی که برای دفعه اوّل خون می بیند، اگر بیشتر از ده روز خون ببیند و همه خون هایی که دیده به يك صورت باشد، باید عادت خویشان خود را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد، همانطوری که در صاحب عادت وقته گذشت.
مسأله 534: اگر مبتدئه بیشتر از ده روز، خونی ببیند که چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر، نشانه استحاضه داشته باشد، چنانچه خونی که نشانه حیض دارد کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد همه آن حیض است، ولی اگر پیش از گذشتن ده روز از خونی که نشانه حیض دارد، دوباره خونی ببیند که آن نیز نشانه خون حیض داشته باشد، مثلا پنج روز خون سیاه و نه روز خون زرد و دوباره پنج روز خون سیاه ببیند، باید عادت خویشان خود را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد، همانطور که گذشت.
مسأله 535: اگر مبتدئه بیشتر از ده روز، خونی ببیند که چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر آن، نشانه استحاضه داشته باشد، چنانچه خونی که نشانه حیض دارد از سه روز کمتريا از ده روز بیشتر باشد، باید عادت خویشان خود را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد، همان گونه که گذشت.
مسأله 536: ناسیه، یعنی زنی که عادت خود را فراموش کرده است، اگر بیشتر از ده روز خون ببیند باید روزهایی که خون او نشانه حیض دارد، حیض قرار دهد و اگر نتواند حیض را به وسیله نشانه های آن ، تشخیص دهد، باید هفت روز اول را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.
مسأله 537: مبتدئه، مضطربه، ناسيه و زنی که عادت عددیّه دارد، اگر خونی ببینند که نشانه های حیض را داشته باشد، یا یقین کنند که سه روز طول می کشد، باید عبادت را ترك کنند و چنانچه بعد بفهمند حیض نبوده، باید عبادت هایی را که به جا نیاورده اند، قضا نمایند، ولی اگر یقین نکنند که تا سه روز، طول می کشد و نشانه های حیض را نیز نداشته باشد، بنابر
ص: 107
احتیاط واجب باید تا سه روز کارهای استحاضه را به جا آورند و کارهایی را که بر حایض حرام است، ترك نمايند و چنانچه پیش از سه روز، پاك نشدند باید آن را حیض قرار دهند.
مسأله 538: زنی که در حیض عادت دارد (عادت وقتيّه و عددیّه یا یکی از آن دو) چه در وقت و چه در عدد آن و یا هم در وقت و هم در عدد آن، اگر دو ماه پشت سرهم برخلاف عادت خود، خونی ببیند که وقت آن، یا شماره روزهای آن، یا هم وقت و هم شماره روزهای آن، یکی باشد، عادتش به آنچه در این دو ماه دیده است، برمی گردد، مثلاً اگر از روز اول ماه تا هفتم خون می دیده و پاك می شده، چنانچه دو ماه از دهم تا هفدهم خون ببیند و پاك شود، عادت او از دهم تا هفدهم می شود.
مسأله 539: مقصود از يك ماه، ابتدای خون دیدن تا سی روز است، نه از روز اول ماه تا آخر ماه، مگر آن که عادت او از اول هر ماه شروع شود.
مسأله540: زنی که معمولاً ماهی یك مرتبه خون می بیند، اگر در يك ماه دو مرتبه خون بیند و آن خون نشانه های حیض داشته باشد، چنانچه روزهایی که در وسط پاك بوده از ده روز کمتر نباشد، باید هردو را حیض قرار دهد.
مسأله 541: اگر سه روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه حیض دارد، بعد ده روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه استحاضه دارد و دوباره سه روز خونی به نشانه های حیض ببیند، باید خون اول و خون آخر را که نشانه های حیض داشته، حیض قرار دهد.
مسأله 542: اگر زن پیش از ده روز پاك شود و بداند در باطن خون نیست، باید برای عبادت های خود غسل کند، اگرچه گمان داشته باشد پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون می بیند، ولی اگر یقین داشته باشد پیش از تمام شدن ده روز، دوباره خون حیض می بیند، لازم نیست غسل کند، ولی احتیاط در غسل کردن و جمع بين وظایف حائض و مستحاضه است.
مسأله 543: اگر زن پیش از ده روز، پاك شود و احتمال دهد در باطن خون باشد، باید قدری پنبه داخل فرج نماید و کمی صبر کند و بیرون آورد، پس اگر پاك بود، غسل کند و عبادتهای
ص: 108
خود را به جا آورد و اگر پاك نبود پس اگر به آب زرد رنگی آلوده باشد، محکوم به حیض نبوده مگر این که در روزهای عادت او باشد، بلکه محکوم به استحاضه می باشد ولی اگر آلوده به خون باشد، چنانچه در حیض عادت ندارد، یا عادت او ده روز است، باید صبر کند که اگر قبل از ده روز پاك شد، غسل نماید. و اگر سرده روز پاك شد یا خون او از ده روز گذشت غسل نماید و اگر احتمال دهد خون او از ده روز می گذرد، چنانچه خون به صفات حیض باشد، واجب است تا دهم، احتیاط کند به ترك عبادت. و اگر خون به صفات حیض نبود تا روز دهم احتیاط کند به ترك عبادت، در يك روزش واجب و در باقی مستحب است، اگرچه احتیاط لازم جمع است بين تروك حایض و اعمال مستحاضه، پس اگر قبل از تمام شدن ده روز یا سرده روز از خون پاك شد، تمامش حیض است و اگر از ده روز گذشت، باید عادت خود را حیض و بقیه را استحاضه، قرار دهد و عبادت هایی را که بعد از روزهای عادت به جا نیاورده قضا نماید.
مسأله 544: اگر چند روز را حیض قرار دهد و عبادت نکند بعد بفهمد حیض نبوده است، باید نماز و روزهای که در آن روزها به جا نیاورده قضا نماید و اگر چند روز، به گمان این که حیض نیست عبادت کند بعد بفهمد حیض بوده چنانچه آن روزها را روزه گرفته باید قضا نماید.
مسأله 545: از وقتی که اولین جزء بدن بچه از شکم مادر بیرون می آید، هر خونی که زن می بیند، اگر ده روز یا کمتر باشد، خون نفاس است. وزن را در حال نفاس «نفساء» می گویند. واگرخون بیشتراز ده روز باشد، حکم آن بیان خواهد شد.
مسأله 546: خونی که زن پیش از بیرون آمدن اولین جزو بدن بچه می بیند، نفاس نیست.
مسأله 547: لازم نیست که خلقت بچه تمام باشد، بلکه اگر خون بسته ای از رحم زن، خارج شود و خود زن بداند یا چهار نفر قابله بگویند که اگر در رحم می ماند انسان می شد، خونی که تا ده روز ببیند، خون نفاس است.
مسأله 548: ممکن است خون نفاس يك لحظه بیشتر نباشد، ولی بیشتر از ده روز نمی شود.
ص: 109
مسأله 549: هرگاه شك کند چیزی سقط شده یا نه، یا چیزی که سقط شده، اگر می ماند انسان می شد یا نه، بنابر احتیاط لازم، بررسی کند و اگر به نتیجه نرسید، خونی که از او خارج می شود شرعاً خون نفاس نیست.
مسأله 550: توقف در مسجد، رساندن جایی از بدن به خطّ قرآن و کارهای دیگری که بر حایض حرام است، بر «نفساء» نیز حرام می باشد. و آنچه بر حایض واجب، مستحب و مکروه است، بر نفساء نیز واجب، مستحب و مکروه می باشد.
مسأله 551: طلاق دادن زنی که در حال نفاس است صحیح نیست و نزدیکی کردن با او حرام می باشد و اگر شوهرش با او نزدیکی کند بنابر احتیاط مستحب كفاره بدهد، همان گونه که در احکام حیض گذشت.
مسأله 552: وقتی زن از خون نفاس پاك شد، باید غسل کند و عبادت های خود را به جا آورد و اگر دوباره خون ببیند، چنانچه مجموع روزهایی که خون دیده با روزهایی که در وسط پاك بوده روی هم ده روز یا کمتر از ده روز باشد، تمام آن نفاس است و اگر روزهایی که پاك بوده روزه گرفته، باید قضا نماید.
مسأله 553: اگر زن از خون نفاس پاك شود و احتمال دهد که در باطن خون هست، باید مقداری پنبه داخل فرج نماید و کمی صبر کند اگر پاك بود، برای عبادت های خود غسل کند.
مسأله 554: اگرزن در حال نفاس بیشتر از ده روز خون ببیند، چنانچه در حیض عادت دارد، به اندازه روزهای عادت او نفاس و بقیّه استحاضه است و اگر عادت ندارد، به مقدار عادت خویشان خود نفاس قرار دهد و تا ده روز احتیاط کند و بقیه استحاضه می باشد.
مسأله 555: زنی که عادت حیض او کمتر از ده روز است، اگر بیشتر از روزهای عادتش خون نفاس ببیند، باید به اندازه روزهای عادت خود، نفاس قرار دهد و بعد از آن بنابر احتیاط واجب، تا يك روز عبادت را ترك نماید و بعد از يك روز تا روز دهم، کارهای استحاضه را به جا آورد و کارهایی را که بر نفساء حرام است، ترك نماید. و اگر از ده روز بگذرد استحاضه است و
ص: 110
باید روزهای بعد از عادت تا روز دهم را نیز، استحاضه قرار دهد و عبادت هایی را که در آن روزها به جا نیاورده قضا نماید، مثلاً زنی که عادت او شش روز بوده ، اگر بیشتر از شش روز خون ببیند، باید شش روز را نفاس قرار دهد و بنابر احتیاط واجب، در روز هفتم عبادت را ترك كند و در روز هشتم و نهم و دهم، کارهای استحاضه را به جا آورد و کارهایی را که بر نفساء حرام است، ترك نماید و اگر بیشتر از ده روز خون دید، از روز بعد از عادت او، استحاضه می باشد.
مسأله 556: زنی که در حیض عادت دارد اگر بعد از زاییدن، تا يك ماه یا بیشتر از يك ماه پی در پی خون ببیند، به اندازه روزهای عادت او نفاس است و ده روز از خونی که بعد از نفاس می بیند، اگرچه در روزهای عادت ماهانه اش باشد، استحاضه است، مثلاً زنی که عادت حیض او، از بیستم هر ماه تا بیست و هفتم است، اگر روز دهم ماه زایید و تا يك ماه یا بیشتر خون دید، تا روز هفدهم نفاس و از روز هفدهم تا ده روز، حتی خونی که در روزهای عادت خود می بیند، استحاضه می باشد و بعد از گذشتن ده روز، اگر خونی را که می بیند در روزهای عادتش باشد حیض است، نشانه های حیض را داشته باشد یا نداشته باشد و همچنین است اگر در روزهای عادتش نباشد، ولى نشانه های حیض را داشته باشد، اما خونی که بعد از گذشتن ده روز از نفاس می بیند، اگر در روزهای عادت حیض او نباشد و نشانه های حیض را نیز نداشته باشد، استحاضه است. مسأله 557: زنی که در حیض عادت ندارد، اگر بعد از زایمان تا يك ماه یا بیشتر از يك ماه خون ببیند، ده روز اول آن نفاس و ده روز دوم آن استحاضه است و خونی که بعد از آن می بیند، اگر نشانه حیض داشته باشد، حیض و گرنه استحاضه می باشد.
مسأله 558: اگر شخصی بدن انسان مرده ای را که سرد شده و غسلش نداده اند، مسّ کند یعنی جایی از بدن خود را به آن برساند، باید غسل مس میّت نماید، چه در خواب مس کند چه در بیداری، با اختیار مسّ کند یا بی اختیار، حتی اگر ناخن و استخوان او، به ناخن و استخوان میّت
ص: 111
برسد باید غسل کند، ولی اگر حیوان مرده ای را میّت نماید، غسل بر او واجب نیست.
مسأله 559: برای متن بدن مرده ای که تمام بدن او سرد نشده، غسل واجب نیست، اگرچه جایی را که سرد شده مس نماید.
مسأله 560: اگر موی خود را به بدن میّت برساند، یا بدن خود را به موی میت ، یا موی خود را به موی میت برساند، باید غسل کند.
مسأله 561: برای مش بچه مرده، حتی بچه سقط شده ای که چهار ماه او تمام شده و یا خلقتش تمام باشد، غسل مس میت واجب است. و بنابر احتیاط مستحب برای متن بچه سقط شده ای که کمتر از چهار ماه دارد غسل کند، بنابر این اگر بچه چهار ماههای مرده به دنیا بیاید، چنانچه بدن او در حال سقط شدن سرد باشد، بنابر احتیاط مادر او باید غسل مس میت کند و اما اگر از چهار ماه کمتر داشته باشد، لازم نیست مادر او غسل نماید.
مسأله 562: بچّه ای که بعد از مردن مادر به دنیا می آید، چنانچه در آن حال بدن مادرش سرد شده باشد، وقتی بالغ شد واجب است غسل مسّ میّت کند.
مسأله 563: اگر انسان، میتی را که هر سه غسل او تمام شده، مس نماید، غسل بر او واجب نمی شود، ولی اگر پیش از آن که غسل سوّم تمام شود، جایی از بدن او را مس کند، اگرچه غسل سوم آن جا تمام شده باشد، باید غسل مسّ میّت نماید.
مسأله 564: اگر دیوانه یا بچه نابالغی میّت را مسّ کند، بعد از آن که دیوانه، عاقل و آن بچه بالغ شد باید غسل مسّ میّت نماید.
مسأله 565: اگر از بدن زنده یا مرده ای که غسلش نداده اند، قسمتی که دارای استخوان است جدا شود و پیش از آن که قسمت جدا شده را غسل دهند، انسان آن را مس نماید، باید غسل مسّ میّت کند، ولی اگر قسمتی که جدا شده استخوان نداشته باشد، برای من آن ، غسل ترك نشود.
مسأله 566: برای مسّ استخوانی که گوشت ندارد و آن را غسل نداده اند، چه از مرده جدا شده باشد چه از زنده، بنابر احتیاط واجب باید غسل کرد و همچنین است برای میّت دندانی که از
ص: 112
مرده جدا شود، در صورتی که آن مرده را غسل نداده باشند، ولی برای میّت دندانی که از زنده جدا شده و گوشت ندارد، غسل واجب نیست. و اگرگوشت دارد بنابر احتیاط واجب غسل دارد.
مسأله 567: غسل مسّ میّت را باید مانند غسل جنابت انجام داد، ولی کسی که غسل مسّ میّت کرده، اگر بخواهد نماز بخواند، باید وضو نیز بگیرد.
مسأله 568: اگر چند میت رامسّ کند، با يك ميّت را چند بار مس نماید، يك غسل کافی است.
مسأله 569: برای کسی که بعد از مسّ میّت غسل نکرده است، توقف در مسجد، جماع و خواندن سوره هایی که سجده واجب دارد مانعی ندارد، ولی برای نماز و مانند آن ، باید غسل کند و وضو بگیرد.
مسأله 570: مسلمانی را که محتضر است، یعنی در حال جان دادن می باشد، مرد باشد یا زن، بزرگ باشد یا کوچک، باید بر پشت بخوابانند، به طوری که کف پاهایش به طرف قبله باشد و اگر خواباندن او، کاملاً به این صورت ممکن نباشد، تا اندازه ای که ممکن است باید به این دستور عمل کنند و چنانچه خواباندن او به هیچ قسم ممکن نباشد، باید او را رو به قبله بنشانند و اگر آن نیز نشود، باید او را بر پهلوی راست یا بر پهلوی چپ، رو به قبله بخوابانند.
مسأله 571: بنابر احتیاط واجب تا وقتی غسل میّت تمام نشده، او را رو به قبله بخوابانند، ولى بعد از آن که غسلش تمام شد، بهتر است او را مانند حالتی که بر او نماز می خوانند، بخوابانند.
مسأله 572: رو به قبله کردن محتضر، بر هر مسلمان واجب است و اجازه گرفتن از ولی او لازم نیست. و اگر بعضی انجام دهند از دیگران ساقط می شود .
مسأله 573: مستحب است به کسی که در حال جان دادن است شهادات ثلاثه و اقرار به عصمت حضرت فاطمه زهراء و امامت و ولایت و وصایت امام امیرالمؤمنين علي بن ابي طالب و یازده امام از فرزندان گرام آن حضرت علیهم السّلام و دیگر عقاید حق را طوری تلقین کنند که بفهمد و نیز مستحب است آن را تا وقت مرگ تکرار کنند.
ص: 113
مسأله 574: مستحب است این دعا را، طوری به محتضر تلقین کنند که بفهمد: « اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الْكَثِيرَ مِنْ مَعَاصِيكَ ، وَ اقْبَلْ مِنِّي الْيَسِيرَ مِنْ طَاعَتِكَ ، يَا مِنْ قِبَلِ الْيَسِيرِ ، وَ يَعْفُو عَنِ الْكَثِيرِ ، إقبل مِنِّي الْيَسِيرِ ، وَ اعْفُ عَنِّي الْكَثِيرَ ، إِنَّكَ أَنْتَ الْعَفُوُّ الْغَفُورُ ، اللَّهُمَّ ارْحَمْنِي فإنک رَحِيمُ ».
مسأله 575: مستحب است کسی را که سخت جان می دهد، اگر ناراحت نمی شود و سبب تعجیل مرگ او نمی گردد، به جایی که نماز می خوانده ببرند.
مسأله 576: مستحب است برای راحت شدن محتضر، بر بالین او، سوره مبارکه «یس»، «صافّات»، «احزاب»، «آية الكرسي»، آیه پنجاه و چهارم از سوره «اعراف»، سه آیه آخر سوره «دوم» و هر مقدار از قرآن کریم که ممکن است بخوانند.
مسأله 577: تنها گذاشتن محتضر، گذاشتن چیزی روی شکم او، بودن جنب و حایض نزد او، حرف زدن زیاد در کنار او، گریه کردن و تنها گذاشتن زن ها نزد او مکروه است.
مسأله 578: بعد از مرگ مستحب است چشم ها، لبها و چانه میّت را ببندند، دست و پای او را دراز کنند، پارچه ای روی او بیاندازند، اگر شب مرده است در جایی که مرده، چراغ روشن کنند، برای تشییع جنازه او مؤمنين را خبر کنند، در دفن او عجله نمایند، ولی اگر به مردن او يقين ندارند، باید صبر کنند تا معلوم شود و نیز اگر میّت حامله باشد و بچه در شکم او زنده باشد، باید پهلوی چپ او را بشکافند، طفل را بیرون آورند و پهلو را بدوزند، و او را دفن کنند.
مسأله 579: تجهیز ميّت غیر مسلمان شیعه امامی جائز نیست مگر در وقت تقیه؛ بنابراین غسل، کفن، نماز و دفن مسلمان امامی بر هر مکلّفی، واجب است و اگر بعضی انجام دهند از دیگران ساقط می شود، اما چنانچه کسی انجام ندهد، همه گناه کرده اند. مسأله 580: اگر کسی مشغول کارهای میت شیعه امامی شود، بر دیگران واجب نیست اقدام
ص: 114
نمایند، ولی اگر او عمل را نیمه کاره بگذارد، باید دیگران تمام کنند.
مسأله 581: اگر انسان يقين کند دیگری مشغول کارهای میّت شیعه امامی شده، واجب نیست به کارهای میت اقدام کند، ولی اگر شك یا گمان دارد، باید اقدام نماید.
مسأله 582: اگر کسی بداند غسل، کفن، نماز و یا دفن میّت باطل انجام شده، باید دوبار انجام دهد، ولی اگر گمان دارد باطل بوده، یا شك دارد درست بوده یا نه، لازم نیست اقدام نماید .
مسأله 583: برای غسل، کفن، حنوط ، نماز و دفن ميت، باید از ولی او اجازه بگیرند. مسأله 584: ولی زن، شوهر اوست و بعد از او، مردهایی که از میت ارث می برند، به ترتیب طبقات ارث، مقدم برزن های آن ها می باشند.
مسأله 585: اگر کسی بگوید من وصی یا ولیّ میّت هستم یا ولی میّت به من اجازه داده که غسل، کفن و دفن میت را انجام دهم، چنانچه به حرف او اطمینان دارند و دیگری هم نمی گوید من ولی یا وصی میّت هستم و یا ولی میّت به من اجازه داده است، انجام کارهای میت با اوست و اگر به حرف او اطمینان ندارند، یا دیگری می گوید من ولی یا وصی میت هستم یا ولیّ میّت به من اجازه داده است، در صورتی که دو نفر عادل به گفته یکی از آنها شهادت دهند باید حرف او را قبول کرد.
مسأله 586: اگر میّت برای غسل، کفن، دفن و نماز خود، غیر از ولی شخص دیگری را معيّن کند، بنابر احتیاط مستحب ولی اجازه بدهد. و لازم نیست کسی که میت، او را برای انجام این کارها معیّن کرده، این وصیّت را قبول کند، اما اگر قبول کرد، باید به آن عمل نماید. و یا اگر بعد از مرگ او از وصیّت مطلع شد بنابر احتیاط واجب باید عمل کند، همچنین اگر هنگام زنده بودن موصی رد کرده ولیّ به موصی نرسیده باشد.
مسأله 587: واجب است میّت را سه غسل بدهند:
اوّل: با آبی که با سدر مخلوط باشد.
ص: 115
دوّم: با آبی که با کافور مخلوط باشد.
سوّم: با آب خالص.
مسأله 588: سدر و کافور باید به اندازهای زیاد نباشد، که آب را مضاف کند و به اندازه ای کم نباشد که نگویند سدر و کافور با آب مخلوط شده است.
مسأله 589: اگر سدر و کافور به اندازه لازم پیدا نشود، بنابر احتیاط واجب، باید مقداری که به آن دسترسی دارند در آب بریزند.
مسأله 590: کسی که برای حج یا عمرہ احرام بسته است، اگر پیش از تمام کردن طواف حج یا عمره بمیرد، نباید او را با آب کافور غسل دهند و به جای آن، باید با آب خالص غسلش بدهند. مگر آن که در احرام حج پس از پایان سعی مرده که باید با آب کافور غسل دهند.
مسأله 591: اگر سدر و کافور یا یکی از اینها پیدا نشود، یا استعمال آن جایز نباشد، مثلاً غصبی باشد، باید به جای هر کدام که ممکن نیست، میّت را با آب خالص غسل بدهند و بنابر احتیاط تیمم نیزبدهند.
مسأله 592: کسی که میّت شیعه امامی را غسل می دهد، باید مسلمان، شیعه امامی، بالغ و عاقل بوده و مسائل غسل را نیز بداند.
مسأله 593: کسی که میّت را غسل می دهد، باید قصد قربت داشته باشد، یعنی غسل را برای انجام فرمان خداوند، به جا آورد.
مسأله 594: غسل بچه شیّعه امامی، اگرچه از زنا باشد واجب است. و غسل، کفن و دفن غير شیعه امامی و اولاد او وارد نیست. و کسی که از بچگی دیوانه بوده و به حال دیوانگی بالغ شده، چنانچه پدر و مادر او یا یکی از آنان، شیّعه امامی باشد باید او را غسل داد و اگر هیچ کدام شیعه امامی نباشند، غسل دادن او جایز نیست.
مسأله 595: بچّه سقط شده، اگر خلقتش تمام شده یا چهار ماه یا بیشتر دارد، باید غسل داده شود و اگر چهار ماه ندارد، باید در پارچه ای بپیچند و دفن کنند.
ص: 116
مسأله 596: حرام و باطل است مرد زن را وزن مرد را غسل بدهد، ولی زن می تواند شوهر خود را و شوهر نیز می تواند زن خود را غسل دهد، اگرچه بنابر احتیاط مستحب زن، شوهر خود و شوهر، زن خود را غسل ندهد.
مسأله 597: مرد می تواند دختر بچه ای را که سنّ او از سه سال، بیشتر نیست غسل دهد، زن نیز می تواند پسر بچه ای را که سه سال بیشتر ندارد، غسل دهد.
مسأله 598: اگر برای غسل دادن میّتی که مرد است مرد پیدا نشود، زنانی که با او نسبت دارند و محرمند، مانند مادر، خواهر، عمه و خاله، یا بر اثر شیر خوردن با او محرم شده اند، می توانند بنابر احتياط ، از زیر لباس یا چیزی که بدن او را بپوشاند غسلش بدهند و نیز اگر برای غسل میّت زن، زن دیگری نباشد، مردهایی که با او نسبت دارند و محرم هستند یا بر اثر شیر خوردن با او محرم شده اند، می توانند بنابر احتیاط از زیر لباس، او را غسل دهند.
مسأله 599: اگر میت و کسی که او را غسل می دهد هر دو مرد یا هردوزن باشند، جایز است به غیر از عورت، جاهای دیگر میّت برهنه باشد.
مسأله 600: نگاه کردن به عورت ميت حرام است، در صورتی که زن و شوهر نباشند. و کسی که او را غسل می دهد اگر نگاه کند گناه کرده، ولى غسل باطل نمی شود.
مسأله 601: اگر جایی از بدن میّت نجس باشد، باید پیش از آن که آن جا را غسل بدهند، آب بکشند و بنابر احتیاط مستحب تمام بدن میّت، پیش از شروع به غسل پاك باشد. مسأله 102: غسل میّت، مانند غسل جنابت است. و بنابر احتیاط واجب تا غسل ترتیبی ممکن است، میّت را غسل ارتماسی ندهند، ولی در غسل ترتیبی هريك از سه قسمت بدن را می توانند در آب زیاد، فرو ببرند. و احتیاط مستحب آن است که آب را روی او بریزند.
مسأله 603: کسی را که در حال حیض یا در حال جنابت مرده، لازم نیست غسل حیض یا جنابت بدهند، بلکه همان غسل میّت برای او کافی است.
مسأله 604: مزد گرفتن برای غسل دادن میّت حرام است و اگر کسی برای گرفتن مزد، به نحو
ص: 117
داعی، میّت را غسل دهد، آن غسل باطل است. ولی گرفتن مزد برای انجام کارهای مقدماتی غسل حرام نیست.
مسأله 605: اگر آب پیدا نشود یا استعمال آن مانعی داشته باشد عوض از هريك غسل، ميت را يك تيمّم بدهند، پس بنابر احتیاط واجب در ابتدا عوض از مجموع غسلها يك تيمم بدهند و بعد برای هر غسلي يك تيمّم بدهند. مشروع نیست میّت را غسل جبیرهایی بدهند و اگر آب پیدا نشود یا مصرف آن مانعی دارد باید به جای هر غسل میّت را تیمم بدهند و احتیاط واجب آن است که یک تیمّم دیگر هم به جای هرسه غسل بدهند و اگر کسی که تیمّم می دهد در یکی از این سه تیمّم قصد مافي الذّمه نماید، تیمّم چهارم لازم نیست. مسأله 606: کسی که میّت را تیمم می دهد، باید دست خود را بر زمین بزند و به صورت و پشت دستهای میّت بکشد و اگر ممکن باشد، بنابر احتیاط واجب با دست میت نیز او را تیمم بدهد.
مسأله 607: میّت شیعه امامی را، باید با سه پارچه که «لنگ»، «پیراهن» و «سرتاسری» است، کفن نمایند.
مسأله 608:«لنگ»باید اطراف بدن را از ناف تا زانو، بپوشاند و بهتر است از سینه تا روی پا برسد. و «پیراهن» باید از سرشانه، تا نصف ساق پا، تمام بدن را بپوشاند و بهتر است تا روی پا برسد. و درازای «سرتاسری» باید به قدری باشد که بستن دو سرآن، ممکن باشد و پهنای دو سر آن، باید به اندازه ای باشد که یک طرف آن روی طرف دیگر بیاید.
مسأله 609: مقداری از «لنگ» که ناف تا زانو را می پوشاند و مقداری از «پیراهن» که از شانه تا نصف ساق را می پوشاند، مقدار واجب کفن است و بیشتر از این مقدار مستحب می باشد.
مسأله 610: اگر ورثه، بالغ باشند و اجازه دهند که بیشتر از مقدار واجب کفن را که در مسأله قبل گفته شد، از سهم آنان بردارند، اشکال ندارد، و برداشتن بیشتر از مقدار واجب کفن اگربه اندازه متعارف باشد از سهم وارثی که بالغ نشده نیز اشکال ندارد گرچه احتیاط ترك آن است.
ص: 118
مسأله 611: اگر کسی وصیت کرده باشد مقدار مستحب کفن را که قبلاً گفته شد، از ثلث مال او بردارند، یا وصیّت کرده باشد، ثلث مال را به مصرف خود او برسانند، ولی مصرف آن را معيّن نکرده باشد، یا فقط مصرف مقداری از آن را معین کرده باشد، می توانند مقدار مستحب کفن را از ثلث مال او بردارند.
مسأله 612: اگر میّت وصیت نکرده باشد که کفن را از ثلث مال او بردارند، می توانند از اصل مال بردارند و مستحب است مقدار واجب کفن را، با ارزانترین قیمتی که ممکن است تهیّه نمایند، ولی اگر بخواهند بیشتر از معمول بخرند، باید ورثه بالغ، مقدار اضافی را اجازه بدهند تا آن مقدار، از سهم آنان برداشته شود.
مسأله 613: کفن زن بر شوهر است، اگرچه خود زن پول داشته باشد و همچنین اگرزن را - به شرحی که در احکام طلاق گفته می شود - طلاق رجعی بدهند و پیش از تمام شدن عده بمیرد، شوهرش باید کفن او را بدهد و چنانچه شوهر بالغ نباشد یا دیوانه باشد، ولی شوهر باید از مال او کفن زن را بدهد.
مسأله 614: کفن میت بر خویشان او واجب نیست، اما اگر مخارج او در حال زندگی بر آنان واجب بوده ، بنابر احتیاط مستحب کفن او نیز بر عهده آنان است.
مسأله 615: اگر هريك از سه پارچه کفن، به قدری نازك باشد که بدن میت از زیر آن پیدا باشد، اما مجموع سه پارچه، بدن میت را می پوشاند بنابر احتیاط واجب کفایت نمی کند.
مسأله 616: کفن کردن با پوست مردار یا چیز نجس یا چیز غصبی حتی اگر چیز دیگری پیدا نشود، جایز نیست و چنانچه کفن میّت غصبی بوده و صاحب آن راضی نباشد، باید از تنش بیرون آورند، اگرچه او را عریان دفن کنند و یا دفن کرده باشند. مسأله 617: کفن کردن میّت با پارچه ابریشمی خالص و پارچه ای که با طلا بافته شده جایز نیست، ولی در حال ناچاری اشکال ندارد.
مسأله 618: کفن کردن با پارچه ای که از پشم، یا موی حیوان حرام گوشت تهیه شده، در حال
ص: 119
اختیار جایز نیست. و بنابر احتیاط واجب، با پوست حیوان حلال گوشتی که به دستور شرعی کشته شده نیز میّت را کفن نکنند، ولی اگر کفن از مو و پشم حیوان حلال گوشت باشد، اشکال ندارد، اگرچه بنابر احتیاط مستحب با آن نیز کفن ننمایند.
مسأله 619: اگر کفن ميت، با نجاست خود او، یا با نجاست دیگری نجس شود، چنانچه کفن ضایع می گردد، باید مقدار نجس را بشویند یا ببرند، اگرچه بعد از گذاشتن در قبر باشد. و اگر شستن یا بریدن آن ممکن نیست، در صورتی که عوض کردن کفن ممکن باشد باید تعویض شود.
مسأله 620: کسی که برای حج یا عمرہ احرام بسته، اگر بمیرد باید مانند دیگران کفن شود و پوشاندن سرو صورتش اشکال ندارد.
مسأله 621: مستحب است انسان در حال سلامتی، کفن، سدر و کافور خود را تهیه کند.
مسأله 622: بعد از غسل، واجب است میّت را حنوط کنند، یعنی به پیشانی، کف دست ها، سر زانوها و سردو انگشت بزرگ پاهای او کافور بمالند. و مستحب است به سربینی میت نیز، کافور بمالند. و باید کافور ساییده و تازه باشد. و اگر براثر کهنه بودن، عطر او از بین رفته باشد، کافی نیست.
مسأله 623: بنابر احتیاط واجب، اول کافور را به پیشانی میّت بمالند.
مسأله 624: بهتر است میّت را پیش از کفن کردن، حنوط نمایند، اگرچه در بین کفن کردن و بعد از آن نیز مانعی ندارد.
مسأله 625: کسی که برای حج یا عمره، احرام بسته است، اگر پیش از تمام کردن سعی در حج و تقصیر در عمره بمیرد، حنوط کردن او جایز نیست.
مسأله 626: زنی که شوهر او مرده و هنوز عدّه اش تمام نشده، اگرچه حرام است خود را خوشبو کند، ولی چنانچه بمیرد حنوط او واجب است.
مسأله 627: میّت را با مشک، عنبر، عود و عطرهای دیگر خوشبو نکنند و یا آن را با کافور،
ص: 120
مخلوط ننمایند.
مسأله 628: مستحب است مقداری تربت حضرت سیّد الشهداء امام حسين عليه السّلام با کافور مخلوط کنند، ولی باید آن کافور را، به جاهایی که بی احترامی است نمالند. و نیز باید تربت به قدری زیاد نباشد که وقتی با کافور مخلوط شود، آن را کافور نگویند. مسأله 629: اگر کافور پیدا نشود، یا فقط به اندازه غسل باشد، حنوط لازم نیست و چنانچه از غسل زیاد بیاید، ولی به همه هفت عضو نرسد، بنابر احتیاط اول پیشانی و اگر زیاد آمد، به جاهای دیگریمالند.
مسأله 630: مستحب مؤكّد است دو چوب ترو تازه، در قبر، همراه میّت بگذارند. و در اخبار آمده که تا وقتی خشك نشده به ميّت عذاب نمی رسد.
مسأله 631: نماز خواندن بر میّت شیعه امامی واجب است. همچنین خواندن نماز میت بر بچه ای که شش سال او تمام شده و پدر و مادر آن بچه، یا یکی از آنان شیعه امامی است، واجب می باشد.
مسأله 632: نماز خواندن بر بچه ای که شش سال او تمام نشده، مستحب است، ولي نماز خواندن بر بچه ای که مرده به دنیا آمده، مستحب نیست.
مسأله 633: نماز میّت باید بعد از غسل، حنوط و کفن کردن او خوانده شود و اگر پیش از آن یا در بین آن بخوانند، اگرچه از روی فراموشی یا ندانستن حکم باشد، کافی نیست.
مسأله 634: کسی که می خواهد نماز میت بخواند، لازم نیست با وضو یا غسل و یا تیمم بوده و بدن و لباسش پاك و مباح باشد، بلکه اگر لباس او غصبی باشد اشکال ندارد، اگرچه بنابر احتیاط مستحب تمام چیزهایی که در نمازهای دیگر لازم است رعایت شود و بنابر احتیاط لازم کارهایی که نماز را باطل می کند، مانند سخن گفتن و پشت به قبله کردن را ترك نماید.
مسأله 635: کسی که بر میّت نماز می خواند باید رو به قبله باشد و نیز واجب است میت را
ص: 121
مقابل او بر پشت بخوابانند، طوری که سر او به طرف راست نمازگزار و پای او به طرف چپ نماز گزار باشد.
مسأله 636: مکان نمازگزار باید غصبی نباشد و از جای میت پایین تر یا بالاتر نباشد، ولى پستی و بلندی مختصر اشکال ندارد.
مسأله 637: نمازگزار باید از میت دور نباشد، ولی کسی که نماز میت را با جماعت می خواند اگر از میت دور باشد، چنانچه صف ها به یکدیگر متصل باشد، اشکال ندارد. مسأله 638: نمازگزار باید مقابل میت بایستد، ولی اگر نماز به جماعت خوانده شود و صف جماعت از دو طرف میت بگذرد، نماز کسانی که مقابل میت نیستند اشکال ندارد. مسأله 639: بين ميت و نمازگزار باید پرده، دیوار و یا چیزی مانند آن نباشد، ولی اگر میت در تابوت و مانند آن باشد اشکال ندارد.
مسأله 640: در وقت خواندن نماز، باید عورت مت پوشیده باشد و اگر کفن کردن او ممكن نیست، باید عورتش را با هر چه می شود، حتی با تخته و آجرو مانند آن، بپوشانند.
مسأله 641: نماز میت را باید ایستاده و با قصد قربت بخواند و در موقع نیت، میت را معين کند، مثلا نیت کند براین میت نماز می خوانم قربة الى الله.
مسأله 642: اگر کسی نباشد که بتواند نماز میت را ایستاده بخواند، می شود نشسته بر او نماز خواند.
مسأله 643: اگر میت وصیت کرده باشد که شخص معینی بر او نماز بخواند، بنابر احتیاط واجب آن شخص از ولی میت نیز اجازه بگیرد.
مسأله 644: مکروه است بر میّت چند مرتبه نماز بخوانند، ولی اگر میّت اهل علم وتقوی باشد، مکروه نیست.
مسأله 645: اگرمیّت را عمدا، یا از روی فراموشی و یا به جهت عذری بدون نماز دفن کنند، یا بعد از دفن معلوم شود نمازی که بر او خوانده شده، باطل بوده است، تا وقتی جسد او از هم نپاشیده، واجب است بر قبرش نماز بخوانند.
ص: 122
مسأله 646: نماز میّت (شیعه امامی) پنج تکبیر دارد و اگر چنین بخواند کافی است: بعد از نیّت و تکبیر اول بگوید: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ، وَأَنْ أميرَالمُؤمِنينَ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ و بعد از تکبیر دوّم بگوید: اللَّهُمَّ صُلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ ؛ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَصَلَ عَلَى جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ . و بعد از تکبیر سوّم بگويد: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ . و بعد از تکبیر چهارم اگر میّت مرد است بگوید: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لَهَا الْمَيِّتِ .و اگر زن است بگوید: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لهذاه الميته . و بعد، تکبیر پنجم را بگوید.
مسأله 647: بهتر است بعد از تکبیر اول بگويد: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ ، وَ أَشْهَدُ أَ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ ، أَرْسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً بَيْنَ يَدَيِ السَّاعَةِ ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ أميرَالمُؤمِنينَ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ .
و بعد از تكبير دوم بگوید: اللَّهُمَّ صُلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ ارْحَمْ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، کأفضل مَا صَلَّيْتَ وَ بَارَكْتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ ، إِنَّكَ حَمِيدُ مَجِيدُ ، وَ صَلِّ عَلَى جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ ، وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصِّدِّيقِينَ ، وَ جَمِيعُ عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ .
و بعد از تکبیر سوم بگوید: اللَّهُمَّ اغْفِرْ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ ، وَ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمَاتِ ، الْأَحْيَاءُ مِنْهُمْ وَ الْأَمْوَاتِ ، تَابِعْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُمْ بِالْخَيْرَاتِ ، إنک مُجِيبَ الدَّعَوَاتِ . إِنَّكَ عَلَى کل شَيْ ءٍ قَدِيرُ .
و بعد از تکبیر چهارم اگر میّت مرد است بگوید: اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا عَبْدُكَ ، وَ ابْنُ عَبْدِكَ ، وَ ابْنُ أُمَّتِكَ ، وَ نَزَلَ بِكَ ، وَ أَنْتَ خَيْرُ مَنْزُولٍ بِهِ . اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَيْراً وَ أَنْتَ اعْلَمْ بِهِ مِنَّا . االلهم إِنْ كَانَ مُحْسِناً فَزِدْ فِي إِحْسَانِهِ ، وَ إِنْ كَانَ مُسِيئاً فَتَجَاوَزْ عَنْهُ وَ اغْفِرْ
ص: 123
لَهُ . اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَكَ فِي أَعْلَى عِلِّيِّينَ ، وَ اخْلُفْ عَلَى أَهْلِهِ فِي الْغَابِرِينَ ، وَ ارْحَمْهُ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ .
وبعد، تکبیر پنجم را بگوید، ولی اگر میت زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید: اللَّهُمَّ إِنَّ هَذِهِ أُمَّتِكَ ، وَ ابْنُهُ عَبْدِكَ ، وابتة أُمَّتِكَ ، وَ نَزَلَتْ بِكَ ، وَ أَنْتَ خَيْرُ مَنْزُولٍ بِهَا . اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهَا إِلَّا خَيْراً ، وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهَا مِنَّا . اللَّهُمَّ إِنَّ كَانَتْ محسنة فَزِدْ فِي إحسانها ، وَ إِنْ كَانَتِ مُسِيئَةً فَتَجَاوَزْ عَنْهَا ، وَ اغْفِرْ لَهَا . اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا عِنْدَكَ فِي أَعْلَى عِلِّيِّينَ ، وَ اخْلُفْ عَلَى أَهْلُهَا فِي الْغابِرِينَ ، وَ ارحمها بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ .
مسأله 648: باید تكبيرها ودعاها را طوری پشت سرهم بخواند، که نماز از صورت خود خارج نشود.
مسأله 649: کسی که نماز میت را با جماعت می خواند، باید تکبیرها و دعاهای آن را بخواند یعنی به تكبيرها و دعاهای امام جماعت نباید اکتفا کند.)
مسأله 650: چند چیز در نماز میّت مستحب است:
1- کسی که نماز میّت می خواند، با وضو یا غسل و یا تیمّم باشد و بنابر احتیاط مستحب، در صورتی تیمّم کند که وضو و غسل ممکن نباشد، یا بترسد که اگر وضو بگیرد، یا غسل کند، به نماز میّت نرسد.
2- نمازگزار در حال خواندن نماز بایستد.
3- اگر میّت مرد است، امام جماعت یا کسی که فرادا بر او نماز می خواند، مقابل وسط قامت او بایستد. و اگر میّت زن است مقابل سینه اش بایستد.
4- پا برهنه نماز بخواند.
5- در هر تکبیردستها را بلند کند.
6- فاصله او با ميّت به قدری کم باشد که اگر باد لباسش را حرکت دهد، به جنازه برسد.
ص: 124
7- نماز میّت را با جماعت بخواند.
8- امام جماعت، تکبیر و دعاها را بلند بخواند و کسانی که با او نماز می خوانند آهسته بخوانند.
9- در جماعت اگرچه مأموم، يك نفر باشد، پشت سر امام بایستد.
10- نمازگزار به میّت و مؤمنين ، زیاد دعا کند.
11- پیش از نماز سه مرتبه بگوید: «الصلاة».
12- نماز را در جایی بخوانند که مردم برای نماز میت بیشتر به آن جا می روند.
13- زن حایض اگر نماز میّت را با جماعت می خواند، درصفي تنها خارج از صف نمازگزاران بایستد.
مسأله 651: خواندن نماز میت در مساجد مکروه است، ولی در مسجدالحرام مکروه نیست.
مسأله 652: واجب است میّت را، طوری در زمین دفن کنند که بوی او بیرون نیاید و درندگان نیز نتوانند بدنش را بیرون آورند و اگر ترس آن باشد که جانوری بدن او را بیرون آورد، باید قبررا با آجرو مانند آن محکم کنند.
مسأله 653: اگر دفن میت در زمین ممکن نباشد، می توانند به جای دفن، او را در بنا یا تابوت بگذارند.
مسأله 654: میّت را باید در قبر، بر پهلوی راست طوری بخوابانند که جلوی بدن او، رو به قبله باشد.
مسأله 655: اگر کسی در کشتی بمیرد، چنانچه جسد او فاسد نمی شود و بودن او در کشتی مانعی ندارد، باید صبر کنند تا به خشکی برسند و او را در زمین دفن کنند و گرنه باید در کشتی غسلش بدهند، حنوط و کفن کنند و پس از خواندن نماز میت ، بنابر احتیاط در صورت امکان او را در خمره و مانند آن گذاشته و در آن را محکم کنند و به دریا بیندازند و گرنه چیزسنگینی به پایش ببندند و به دریا بیندازند و تا حد امکان درجایی انداخته شود که زود طعمه حیوانات نشود.
مسأله 656: اگر بترسند که دشمن، قبر میّت را بشکافد و بدن او را بیرون آورد و مثلاً گوش یا
ص: 125
بینی و یا اعضای دیگر او را ببرد، لازم است او را مخفیانه دفن نمایند که دشمن به او نرسد.
مسأله 657: مخارج انداختن در دریا و محکم کردن قبر میت، در صورتی که لازم باشد، از اصل مال مت برداشته می شود.
مسأله 658: اگرزن کافره بمیرد و بچه در شکم او مرده باشد، یا هنوز روح به بدن او داخل نشده باشد، چنانچه پدر بچه شیعه امامی و یا مسلمان مستضعف باشد، باید زن را در قبر، بر پهلوی چپ و پشت به قبله بخوابانند که روی بچه به طرف قبله باشد.
مسأله 659: دفن مسلمان، در قبرستان کفّار و دفن کافر، در قبرستان مسلمانان جایز نیست.
مسأله 660: دفن مسلمان، در جایی که بی احترامی به او باشد، مانند جایی که خاکروبه و کثافت می ریزند، جایز نیست.
مسأله 661: دفن ميّت، در جای غصبی و در زمینی که از برای غیردفن کردن وقف شده، مانند مسجد، جایز نیست.
مسأله 662: دفن ميّت، در قبر مرده دیگر جایز نیست، مگر قبر، کهنه شده و میت اولى از بين رفته باشد.
مسأله 663: چیزی که از میت جدا می شود، اگرچه مو، ناخن و دندان باشد، باید با او دفن شود، اما دفن ناخن و دندانی که در حال زندگی از انسان جدا می شود دفنش مستحب است.
مسأله 664: اگر کسی در چاه بميرد و بیرون آوردنش ممکن نباشد، باید در چاه را ببندند و همان چاه را، قبر او قرار دهند. مگر آن که صاحب آن چاه راضی نباشد یا مانع دیگری هست و یا دفن در چاه هتك حرمت او باشد.
مسأله 665: اگر بچه در رحم مادر بمیرد و ماندنش در رحم، برای مادر خطر داشته باشد، باید به آسان ترین راه، او را بیرون آورند. و هرگاه مادر مرده و بچه در شکمش زنده است، هرچند امیدی به زنده ماندن طفل نباشد، باید بچه را درآورده و دوباره شکم مادر دوخته شود.
ص: 126
مسأله 666: مستحبات دفن بسیار است و از جمله آنها این که مستحب است قبر را به اندازه قد انسان معمولی، گود کنند و میت را در نزديك ترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد، مثلاً مردمان خوب در آن جا دفن شده باشند، یا مردم برای زیارت اهل قبور و خواندن فاتحه، بیشتر به آن جا بروند.
مسأله 667: مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر، سه مرتبه زمین بگذارند و کم کم نزديك ببرند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند. و اگر میّت مرد است در دفعه سوم، طوری بر زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم، از طرف سروارد قبر نمایند. و اگرزن است، در دفعه سوم، طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن ، پارچه ای روی قبر بگیرند.
مسأله 668: مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت برداشته و وارد قبر کنند، دعاهایی که پیش از دفن و هنگام دفن وارد شده بخوانند از جمله: «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ».
سوره های حمد و توحید و معوذتين و آية الكرسی را بخوانند و نیز بگویند. «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ ، وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ، وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ، اللَّهُمَّ صُلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، اللَّهُمَّ افْسَحْ لَهُ فِي قَبْرِي ، وَ أَلْحِقْهُ بِنَبِيِّهِ » .
بعد از آن که میّت را در لحد گذاشتند، گره های کفن را باز کنند، صورت میت را روی خاك بگذارند و بالشي از خاك زیر سر او بسازند و پشت میّت، خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت برنگردد.
مسأله 669: مستحب است پیش از آن که لحد را بپوشاند، دست راست را به شانه راست میت بزنند و دست چپ را محکم بر شانه چپ او بگذارند و دهان را نزديك گوش او ببرند و به شدت حرکت دهند و سه مرتبه بگویند: «إسمع إفهم يا فلان بن فلان» و به جای «فلان بن فلان»، اسم میّت و پدرش را بگویند، سپس بگویند: «هل أنت على العهد الذي فارقتنا
ص: 127
عَلَيْهِ مِنْ : شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ ، وَ انَّ امحمدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ عَبْدُهُ وَ رَسُولَهُ ، وَ سَيِّدِ النَّبِيِّينَ ، وَ خَاتَمِ الْمُرْسَلِينَ ، وَأَنْ عَلِيّاً أميرَالمُؤمِنينَ ، وَ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ ، وَ إِمَامُ افْتَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ عَلَى الْعالَمِينَ ، وَأَنْ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ، وَ عَلِيَّ بْنِ الْحُسَيْنِ ، وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ ، وَ جَعْفَرٍ مُحَمَّدٍ ، وَ موسی بْنِ جَعْفَرٍ ، وَ عَلَى بْنُ موسی ، وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ ، وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ ، وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ ، وَ القایم الْحِجَّةِ الْمَهْدِيِّ ، صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أیمه الْمُؤْمِنِينَ ، وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ ، وَ أیمتك أیمه هَدْيُ أَبْرَارُ ، یا فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ ؟»(و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند)، سپس بگویند: «إِذَا أَتَاكَ الْمَكَانِ المقربان ، رسولین مِنْ عِنْدِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ، وسألاک عَنْ رَبِّكَ ، وَ عَنْ نَبِيِّكَ ، وَ عَنْ دِينُكَ ، وَ عَنْ كِتَابَكَ ، وَ عَنْ قِبْلَتَكَ ، وَ عَنْ أیمتك ، فلاتخف ، وَ لا تَحْزَنْ ، وَ قُلْ فِي جوابهما : اللَّهُ ربی ، وَ مُحَمَّدُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ ؛ واله نَبِيِّي ، وَ الْإِسْلَامُ دِينِي ، وَ الْقُرْآنِ كِتَابِي ، وَ الْكَعْبَةُ قِبْلَتِي ، وَ أميرَالمُؤمِنينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ إِمَامِي ، وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ المجتبی إِمَامِي ، والحسین ابْنَ عَلِيِّ الشَّهِيدِ بکربلا إِمَامِي ، وَ عَلِيُّ زَيْنِ الْعَابِدِينَ إِمَامِي ، وَ مُحَمَّدُ الْبَاقِرِ إِمَامِي ، وَ جَعْفَرِ الصَّادِقِ إِمَامِي ، وَ مُوسَى الْكَاظِمِ إِمَامِي ، وَ عَلَى الرِّضَا إِمَامِي ، وَ مُحَمَّدُ الْجَوَادِ إِمَامِي ، وَ عَلِيُّ الْهَادِي إِمَامِي ، وَ الْحَسَنُ الزکی الْعَسْكَرِيِّ إِمَامِي ، وَ الْحُجَّةُ الْمُنْتَظَرُ أَمَامِي ، هؤُلاءِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ أَئِمَّتِي وِسَادَتِي وَ قادتي وَ شفعائی ، بِهِمْ أَتَوَلَّى ، وَ مَنْ أَعْدَائِهِمْ أَ تِبْراً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ ، ثُمَّ اعْلَمْ يَا فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ »(و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند) سپس بگویند: «أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى نِعْمَ الرَّبِّ ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِي نِعْمَ الرَّسُولِ ، وَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ، وَ أَوْلَادِهِ
ص: 128
الْمَعْصُومِينَ الأیمه الْأَحَدَ عَشَرَ نَعَمْ الأیمه ، وَأَنْ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ ؛ وَ آلِهِ حَقٍّ ، وَأَنْ الْمَوْتَ حَقٍّ ، وَ سُؤَالِ مُنْكَرٍ وَ نَكِيرٍ فِي الْقَبْرِ حَقٍّ ، وَ الْبَعْثَ حَقٍّ ، وَ النُّشُورِ حَقٍّ ، وَ الصِّرَاطَ حَقٍّ ، وَ الْمِيزَانَ حَقٍّ ، وتطائر الْكُتُبِ حَقٍّ ، وَأَنْ الْجَنَّةَ حَقٍّ ، وَ النَّارَ حَقٍّ ، وَأَنْ السَّاعَةَ آتِيَةُ لَا رَيْبَ فِيهَا ، وَأَنْ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ »سپس بگویند: رأفهمت یا فُلَانٍ ؟) و به جای فلان اسم میت را بگویند، پس از آن بگویند: «ثَبَّتَكَ اللَّهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ ، وَ هَدَاكَ اللَّهُ إِلَى صِرَاطٍ مستقیم ، عَرَّفَ اللَّهُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ أَوْلِيَائِكَ فِي مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ » سپس بگویند: «اللَّهُمَّ جَافِ الْأَرْضَ عَنْ جَنْبَيْهِ ، وَ أضعد بِرُوحِهِ إِلَيْكَ ، وَ لَقِّهِ مِنْكَ بُرْهَاناً ، اللَّهُمَّ عَفْوَكَ عَفْوَكَ ».
مسأله 670: مستحب است کسی که میت را در قبرمی گذارد، با طهارت، سربرهنه و پا برهنه باشد، از طرف پای میت، از قبر بیرون آید و غیر از خویشان میّت، کسانی که حاضرند با پشت دست، خاك برقبر بریزند و بگویند: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ » و اگرمیّت زن است، کسی که با او محرم می باشد او را در قبر بگذارد و اگر محرمی نباشد، خویشانش او را در قبر بگذارند.
مسأله 671: مستحب است قبر را، مربع یا مستطیل بسازند و به اندازه چهار انگشت، از زمین بلند کنند و نشان هایی روی آن بگذارند که اشتباه نشود، روی قبر آب بپاشند و بعد از پاشیدن آب، کسانی که حاضرند دست ها را بر قبر بگذارند، انگشت ها را باز کرده، در خاك فرو برند و هفت مرتبه، سوره قدر: «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ »بخوانند، برای میت طلب آمرزش کنند و این دعا را بخوانند: «اللَّهُمَّ جَافِ الْأَرْضَ عَنْ جَنْبَيْهِ ، وَ أَصْعِدْ إِلَيْكَ رُوحَهُ ، وَ لَقِّهِ مِنْكَ رِضْوَاناً ، وَ أَسْكِنْ قَبْرَهُ مِنْ رَحْمَتِكَ مَا تُغْنِيهِ عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِوَاكَ ».
مسأله 672: پس از رفتن کسانی که تشییع جنازه کرده اند، مستحب است ولی میت، یا کسی که از طرف ولی اجازه دارد، دعاهایی را که وارد شده به میت تلقین کند.
مسأله 673: بعد از دفن، مستحب است صاحبان عزا را سلامتی دهند، ولی اگر مدتی گذشته
ص: 129
است که با سرسلامتی دادن ، مصیبت یادشان می آید، ترك آن بهتر است و نیز مستحب است تا سه روز، برای اهل خانه ميّت، غذا بفرستند و غذا خوردن نزد آنان و در منزلشان مکروه است.
مسأله 674: مستحب است انسان در مرگ خویشان، مخصوصا در مرگ فرزند صبر کند و هر وقت میّت را یاد می کند بگوید: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ »و برای میّت قرآن بخواند، برسر قبر پدر و مادر از خداوند حاجت بخواهد و قبر را محکم بسازد که زود خراب نشود.
مسأله 675: جایز نیست که انسان در مرگ کسی، صورت و بدن را بخراشد و بر خود لطمه بزند، مگراز برای معصومین علیهم السّلام که هرگونه عزاداری جایز، بلکه مستحب است و در برخی موارد واجب کفائی می باشد.
مسأله 679: پاره کردن یقه، در مرگ غیر پدر و برادر جایز نیست و در مصیبت آنان یقه پاره کردن جایز است، اگرچه احوط ترك آن است.
مسأله 677: اگرزن در عزای میّت، صورت خود را بخراشد یا موی خود را بکند، باید يك برده آزاد کند، یا ده فقیر را طعام دهد و یا آنها را بپوشاند و همچنین است اگر مرد در مرگ زن یا فرزند، يقه یا لباس خود را پاره کند.
مسأله 678: بهتر است هنگام گریه بر مت، صدا را خیلی بلند نکنند، اما برای معصومین عليهم السلام شایسته است بلند گریه کنند که بر آن ثوابی بس عظیم است.
مسأله 679: مستحب است در شب اول دفن، دو رکعت نماز وحشت برای میّت بخوانند، به این صورت: در رکعت اول، بعد از حمد يك مرتبه آیة الکرسی و در رکعت دوم، بعد از حمد ده مرتبه سوره قدر: «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ »و بعد از سلام نماز بگویند: « اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ ابْعَثْ ثَوَابَهَا إِلَى قَبْرِ فُلَانٍ »و به جای کلمه «فلان»اسم میّت را بگویند.
مسأله 680: می توان نماز وحشت را، در هر موقع از شب اول دفن خواند، ولی بهتر است در اول شب ، بعد از نماز عشاء خوانده شود.
ص: 130
مسأله 681: اگر بخواهند میت را به شهر دوری ببرند، یا به جهت دیگری دفن او به تأخیر بیفتد، نماز وحشت را تا شب اوّل قبر او به تأخیر بیاندازند.
مسأله 682: نبش قبر شیعه امامی و یا مسلمان مستضعف، یعنی شکافتن قبراو، اگرچه طفل یا دیوانه باشد، حرام است، ولی اگر بدنش از بین رفته و خاك شده باشد، اشکال ندارد.
مسأله 683: نبش قبر پیامبران ، امامان، امامزاده ها، شهدا، علما و صلحا اگرچه سال های بسیاری بر آن گذشته باشد، حرام است.
مسأله 684: شکافتن قبر در چند مورد حرام نیست:
اوّل: میت در زمین غصبی، دفن شده باشد و مالك زمين راضی نشود که در آن جا بماند.
دوّم : کفن یا چیز دیگری که با میت دفن شده، غصبی باشد و صاحب آن راضی نشود که در قبر بماند، همچنین اگر چیزی از مال خود میت، که به ورثه او رسیده با او دفن شده باشد و ورثه راضی نشوند آن چیز در قبر بماند.
سوّم: میّت بی غسل و یا بی کفن دفن شده باشد، یا بفهمند غسلش باطل بوده، یا به غیر دستور شرعی کفن شده و یا در قبر، او را رو به قبله نگذاشته اند.
چهارم: برای ثابت شدن حقى بخواهند بدن میّت را ببینند.
پنجم: میّت را در جایی که بی احترامی به اوست، مانند قبرستان کار یا جایی که کثافت و خاکروبه می ریزند دفن کرده باشند.
ششم: برای يك مطلب شرعی که اهمیت آن در نظر شارع مقدس از شکافتن قبر بیشتر است، قبر را بشکافند، مثلاً بخواهند بچه زنده را از شکم زن حامله ای که دفن شده بیرون آورند.
هفتم: بترسند درندهای بدن میت را پاره کند، یا سیل او را ببرد و یا دشمن بیرون آورد. هشتم: قسمتی از بدن میت را که با او دفن نشده بخواهند دفن کنند، ولی بنابر احتیاط واجب، آن قسمت از بدن را، طوری در قبر بگذارند که بدن میت دیده نشود.
ص: 131
نهم: قبر میّتی که در غیر مشاهد مشرّفه دفن شده باشد و بخواهند به آن اماکن متبرّکه انتقال دهند به خصوص اگر وصیّت او باشد.
مسأله 685: تشریح بدن مرده جایز نیست و ممکن است طب را با تشریح بدن حیوانات و با استفاده از پیکره های پلاستیکی که به شکل و خصوصیات انسان درست کرده اند آموخت.
مسأله 686: حضور بر تشریح مرده ، برای تعلیم یا تعلم یا تماشا یا غیر آن، اعانت براثم است و جایز نیست.
مسأله 687: اگر جزئی از بدن « نَجَسُ العین » مانند سگ یا کافر را، به بدن مؤمنی پیوند زدند، پاك خواهد شد. و اگر جزئی از بدن حیوان یا انسان پاکی را به بدن نجس العین پیوند زدند، نجس خواهد شد، البته این در صورتی است که جزو پیوند شده، عرفاً از اجزای دومی به حساب آید.
مسأله 688: غسل های مستحب تقريباً بالغ بر یکصد غسل می باشد از آن جمله: غسل جمعه است که وقت آن، از اذان صبح روز جمعه است تا ظهروبهتراست نزديك ظهر به جا آورده شود.
مسأله 689: اگر تا ظهر جمعه غسل را انجام ندهد، بهتر است که بدون نیّت ادا و قضا تا غروب جمعه به جا آورد. و اگر در روز جمعه غسل نکند، مستحب است از صبح شنبه تا غروب، قضای آن را به جا آورد، بلکه در شب شنبه نیز مانعی ندارد و کسی که می ترسد در روز جمعه آب پیدا نکند، می تواند روز پنجشنبه یا شب جمعه غسل کند و اگر در جمعه و شنبه انجام نداد، در همه هفته می تواند به قصد رجاء غسل کند.
مسأله 690: مستحب است انسان هنگام غسل جمعه بگوید: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ ، وَأَنْ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ ، ( وَأَنْ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ ؛ وَ وجعلنی ، وَ اجْعَلْنِي مِنَ التَّوَّابِينَ ، وَ اجْعَلْنِي مِنَ الْمُتَطَهِّرِينَ ).
ص: 132
مسأله 691: غسل شب اوّل ماه رمضان و تمام شب های فرد آن، مانند شب سوّم، پنجم و هفتم مستحب است، ولی از شب بیست و یکم به بعد مستحب است هرشب غسل کند و بر غسل شب اول، پانزدهم، هفدهم، نوزدهم، بیست و یکم، بیست و سوم، بیست و پنجم، بیست و هفتم و بیست و نهم ماه رمضان، بیشتر سفارش شده است.
مسأله 692: وقت غسل شب های ماه رمضان، تمام شب است و بهتر است مقارن غروب انجام شود، ولی از شب بیست و یکم تا آخرماه، بهتر است غسل را بین نماز مغرب و عشاء به جا آورد. ونیز مستحب است در شب بیست و سوّم غیراز اول شب، يك غسل نیز در آخر شب انجام دهد.
مسأله 693: غسل روز عید فطر و عید قربان مستحب است و وقت آن از اذان صبح است تا ظهرو تا غروب به قصد رجاء به جا آورد. و غسل شب عید فطر نیز مستحب است و وقت آن از اول مغرب است تا اذان صبح و بهتر است در اول شب انجام شود.
مسأله 694: غسل روز هشتم و نهم ماه ذی الحجه مستحب است و در روز نهم، بهتر است آن را نزديك ظهر به جا آورد. و همچنين غسل روز اول، پانزدهم، بیست و هفتم و آخر ماه رجب مستحب است و غسل روز عید غدیر که بهتر است پیش از ظهر انجام شود، مستحب است. و غسل روز بیست و چهارم ذیحجه روز خاتم بخشی امیرالمؤمنين عليه السلام و روز نزول سوره هل آنتی است، پانزدهم شعبان میلاد وليّ الله الأعظم عجل الله فرجه، روز نهم ربيع الأوّل . هفدهم ربيع الأوّل و روز بیست و پنجم ذي العقده نیز مستحب می باشد.
مسأله 695: غسل دادن بچه ای که تازه به دنیا آمده مستحب است. همچنين غسل زنی که برای غیر شوهرش، بوی خوش استعمال کرده است و غسل کسی که در حال مستی خوابیده است. و غسل کسی که جایی از بدنش را به بدن میتی که غسل داده اند رسانده است. و غسل کسی که در هنگام گرفتن خورشید و ماه، نماز آیات را عمداً نخوانده در صورتی که تمام ماه و خورشید گرفته باشد.
مسأله 696: کسی که برای تماشای شخص دار آویخته رفته و آن را دیده باشد، بنابر احتیاط
ص: 133
غسل کند، ولی اگر اتفاقاً یا از روی ناچاری نگاهش بیافتد و یا مثلاً برای شهادت دادن رفته باشد، غسل ندارد.
مسأله 697: پیش از داخل شدن در حرم مکّه، شهر مکّه، مسجدالحرام، خانه کعبه، حرم مدینه، شهر مدینه، مسجد پیامبر و حرم امامان صلوات الله وسلامه عليهم مستحب است غسل کند و اگر در يك روز چند مرتبه مشرّف شود، يك غسل كافي است.
مسأله 698: کسی که می خواهد در يك روز داخل حرم مگه، شهر مکه، مسجدالحرام و خانه کعبه شود، اگر به نیّت همه يك غسل کند کافی است. و اگر در يك روز بخواهد داخل حرم مدینه، شهر مدینه و مسجد پیامبر صلّی الله عليه وآله شود، يك غسل برای همه کفایت می کند.
مسأله 699: برای زیارت پیغمبر و امامان صلوات الله وسلامه عليهم، از دور یا نزديك و برای حاجت خواستن از خداوند و همچنین برای توبه و نشاط به جهت عبادت و برای سفر رفتن، خصوصا سفر زیارت حضرت سیّدالشهداء عليه السلام غسل مستحب است. مسأله 700: اگر یکی از غسل هایی را که در این چند مسأله گفته شد، به جا آورد و بعد کاری کند که وضو را باطل نماید، مثلاً بخوابد، غسل او باطل نمی شود ولی مستحب است دوباره غسل کند.
مسأله 701: انسان نمی تواند با غسل مستحب، کاری که مانند نماز وضو لازم دارد، انجام دهد.
مسأله 702: اگر چند غسل بر کسی واجب باشد، یا بعضی واجب و بعضی مستحب و یا همه مستحب باشد در صورتی که یکی از این ها غسل جنابت باشد و به نیت همه، يك غسل به جا آورد کافی است.
مسأله 703: در هفت مورد به جای وضووغسل باید تیمّم کرد:
1- آب نباشد. 2- دسترسی به آب نداشته باشد. 3- استعمال آب ضرر داشته باشد. 4- خطر تشنگی باشد. 5- آبی که هست تنها برای پاک کردن نجاست بدن و لباس کافی باشد. 6- آب مباح نباشد. 7- وقت تنگ باشد.
ص: 134
مسأله 704: هرگاه تهیه آب به مقدار وضو یا غسل ممکن نباشد، باید تیمم کند، پس اگر انسان در آبادی باشد، باید برای تهیه آب وضو و غسل به قدری جستجو کند که از پیدا شدن آن نا امید شود و اگر در بیابان باشد، چنانچه زمین آن پست و بلند است، باید در هريك از چهار طرف، به اندازه پرتاب يك تير قدیمی که با کمان پرتاب می کردند در جستجوی آب برود و اگر زمین آن پست و بلند نیست، باید در هر طرف به اندازه پرتاب دو تیر جستجو نماید.
مسأله 705: اگر بعضی از چهار طرف، هموار و بعضی دیگر پست و بلند باشد باید در طرفی که هموار است، به اندازه پرتاب دوتیرو در طرفی که هموار نیست، به اندازه پرتاب يك تیر، جستجوکند.
مسأله 706: هر طرفي که يقين دارد آب نیست، جستجو در آن لازم نیست.
مسأله 707: کسی که وقت نماز او تنگ نیست و برای تهیّه آب وقت دارد، اگر یقین دارد، در مکانی دورتر از مقداری که باید جستجو کند، آب هست و ضرر یا حرج هم نیست، باید برای تهیه آب به آن جا برود، امّا اگر گمان دارد آب هست رفتن به آن محل لازم نیست، ولی اگر گمان او قوی باشد، بنابر احتیاط واجب، باید برای تهیه آب به آن جا برود.
مسأله 708: لازم نیست خود انسان، در جستجوی آب برود، بلکه می تواند کسی را که به گفته او اطمینان دارد، بفرستد و در این صورت اگر يك نفراز طرف چند نفر برود كافي است.
مسأله 709: اگر احتمال دهد داخل بار سفر خود، یا در منزل و یا در قافله آب باشد، باید به قدری جستجو نماید که به نبودن آب یقین کند، یا از پیدا کردن آن ناامید شود.
مسأله 710: اگر پیش از وقت نماز، جستجو نماید و آب پیدا نکند و تا وقت نماز همان جا بماند، چنانچه احتمال عقلایی دهد که آبي جديداً حاصل شده و اگر جستجو کند پیدا می کند، بنابر احتیاط دوباره به جستجوی آب برود.
مسأله 711: اگر بعد از داخل شدن وقت نماز، جستجو کند و آب پیدا نکند و تا وقت نماز دیگر در همان جا بماند، چنانچه احتمال عقلایی دهد که آب پیدا می شود، بنابر احتیاط واجب دوباره
ص: 135
به جستجوی آب برود.
مسأله 712: اگر وقت نماز تنگ باشد، یا از دزد و درنده بترسد و یا جستجوی آب موجب ضرر یا حرج باشد، جستجو لازم نیست.
مسأله 713: اگر به جستجوی آب نرود تا هنگامی که وقت نماز تنگ شود، گناه کرده، ولى نمازش با تیمّم صحیح است.
مسأله 714: کسی که يقين دارد آب پیدا نمی کند، چنانچه دنبال آب نرود و در وسعت وقت با تیمّم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد اگر جستجو می کرد، آب پیدا می شد، نمازش باطل است و باید نماز را دوباره بخواند و اگر قضا شده باید قضا نماید.
مسأله 715: اگر به اندازه معمول جستجو کرده و آب پیدا نکند و با تیمم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد، در جایی که جستجو کرده آب بوده، نماز او صحیح است، مگر وقت باقی باشد که در این صورت بنابر احتیاط واجب باید وضو بگیرد و نماز را دوباره بخواند.
مسأله 716: کسی که يقين دارد وقت نماز تنگ است، اگر بدون جستجو با تیمم، نماز بخواند و بعد از نماز پیش از گذشتن وقت بفهمد برای جستجو وقت داشته، بنابر احتیاط واجب دوباره نمازش را بخواند و اگر وقت گذشته، قضا نماید.
مسأله 717: اگر بعد از داخل شدن وقت نماز، وضو داشته باشد و بداند اگروضوی خود را باطل کند، تهیه آب برای او ممکن نیست، یا نمی تواند وضو بگیرد، چنانچه بتواند وضوی خود را نگهدارد و بدون ضرر یا حرج باشد، نباید آن را باطل نماید، ولی می تواند با عيال خود نزدیکی کند هر چند که بداند نمی تواند غسل کند.
مسأله 718: اگر پیش از وقت نماز وضو داشته باشد و بداند اگر وضوی خود را باطل کند، تهیه آب برای او ممکن نیست، چنانچه بتواند بدون ضرر یا حرج وضوی خود را نگهدارد، بنابر احتیاط آن را باطل نکند.
مسأله 719: کسی که فقط به مقدار وضویا به مقدار غسل آب دارد و می داند اگر آن را بریزد،
ص: 136
آب پیدا نمی کند، چنانچه وقت نماز داخل شده باشد، ریختن آن حرام است و بنابر احتیاط مستحب پیش از وقت نماز نیز آن را نریزد.
مسأله 720: کسی که میداند آب پیدا نمی کند، اگر بعد از داخل شدن وقت نماز، وضوی خود را باطل کند، یا آبی که دارد بریزد گناه کرده، ولى نمازش با تیمم صحیح است، اگرچه بنابر احتیاط مستحب دوباره آن را بخواند.
مسأله 721: اگربراثر پیری، یا ترس از دزد، جانور و مانند آن، یا نداشتن وسیله ای که آب را از چاه بکشد، دسترسی به آب نداشته باشد، باید تیمم کند و همچنين اگر تهیه کردن آب، یا استعمال آن به قدری مشقت داشته باشد که نتواند آن را تحمل نماید.
مسأله 722: اگر برای کشیدن آب چاه، دلو، ریسمان و مانند آن لازم دارد و مجبور است بخرد یا کرایه نماید، گرچه قیمت آن چند برابر معمول باشد، باید تهیه کند و همچنین است اگر آب را چندین برابر قیمتش بفروشند، ولی اگر تهیه آن به قدری پول می خواهد که نسبت به حال او ضرر دارد یا عرفاً عسر و حرج باشد، واجب نیست تهیه نماید.
مسأله 723: اگر ناچار شود برای تهیه آب قرض کند، باید قرض نماید، ولی کسی که می داند یا گمان دارد که نمی تواند قرض خود را بدهد، واجب نیست قرض کند.
مسأله 724: اگر کندن چاه مشقت ندارد، باید برای تهیه آب، چاه بکند.
مسأله 725: اگر کسی مقداری آب، بی منّت به او ببخشد، باید قبول کند، ولی چنانچه مئتی در کار باشد قبول آن لازم نیست.
مسأله 726: اگر از استعمال آب بر جان خود بترسد، یا بیم داشته باشد که بر اثر استعمال آن، مرضی یا عیبی در او پیدا شود، یا بیماری اش طولانی شده یا شدت پیدا کند و یا به سختی معالجه شود، باید تیمم نماید، ولی اگر مثلاً آب گرم برای او ضرر ندارد، باید با آب گرم وضو بگیرد یا غسل کند.
ص: 137
مسأله 727: لازم نیست یقین کند آب برای او ضرر دارد، بلکه اگر احتمال ضرر بدهد، چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد و از آن احتمال، ترس برای او پیدا شود، باید تیمم کند.
مسأله 728: کسی که مبتلا به درد چشم است و آب برای او ضرر دارد، باید تیمم نماید. مسأله 729: اگربراثر یقین یا ترس ضرر، تیمم کند و پیش از نماز بفهمد آب برایش ضرر ندارد، تیم او باطل است. و اگر بعد از نماز بفهمد، بنابر احتیاط واجب باید دوباره نماز را با وضويا غسل بخواند و اگر وقت گذشته، قضا نماید.
مسأله 730: کسی که می داند آب برایش ضرر ندارد، چنانچه غسل کند، یا وضو بگیرد و بعد بفهمد آب برای او ضرر داشته، وضو و غسل او صحیح است.
مسأله 731: هرگاه بترسد اگر آب را برای وضو یا غسل مصرف کند، خود یا همسر یا اولاد یا رفيق و یا کسانی که به او مربوط هستند، مانند خدمت کار، یا هر انسانی که حفظ جان او واجب است، از تشنگی بمیرد یا بیمار شود و یا به قدری تشنه شود که تحمل آن مشقت دارد، باید به جای وضو و غسل، تیمّم نماید. و نیز اگر بترسد حیوانی که محترم است از تشنگی تلف شود، باید آب را به حیوان بدهد و تیمم نماید. و همچنین است اگر بترسد که بعد تشنه شود، باید آب را نگه دارد و تیمّم کند.
مسأله 732: اگر غیر از آب پاکی که برای وضو یا غسل دارد، آب نجسی نیز به مقدار آشامیدن خود و کسانی که به او مربوط هستند داشته باشد، باید آب پاك را برای آشامیدن بگذارد و با تیمّم نماز بخواند، ولی چنانچه آب را برای حیوان بخواهد، باید آب نجس را به آن بدهد و با آب پاك، وضو و غسل را انجام دهد.
مسأله 733: کسی که بدن یا لباسش نجس است و کمی آب دارد که اگر با آن وضو بگیرد یا غسل کند، برای آب کشیدن بدن یا لباس نمی ماند، باید بدن یا لباس را آب بکشد و با تیمم نماز بخواند و بنابر احتیاط مستحب، اول نجاست را برطرف کند سپس تیقم نماید، اما اگر چیزی
ص: 138
نداشته باشد که بر آن تیمم کند، باید آب را برای وضو یا غسل مصرف نموده و با بدن یا لباس نجس نماز بخواند.
مسأله 734: اگر غیر از آب یا ظرفی که استعمال آن حرام است، آب یا ظرف دیگری ندارد، مثلا آب یا ظرفش غصبی است و غیر از آن، آب و ظرف دیگری ندارد، باید به جای وضو و غسل تیمّم کند.
مسأله 735: هرگاه وقت به قدری تنگ باشد که اگر وضو بگیرد، یا غسل کند، تمام نماز یا مقداری از آن، بعد از وقت خوانده می شود، باید تیمّم کند.
مسأله 736: اگر عمدنماز را به قدری تاخیر بیاندازد که وقت وضویا غسل نداشته باشد گناه کرده، ولى نماز او با تیمّم صحیح است.
مسأله 737: کسی که به جهت تنگی وقت تیمم کرده، چنانچه بعد از نماز، آبی که داشته از دستش برود، اگرچه تیمّم خود را باطل نکرده، در صورتی که وظیفه اش تیمم باشد، باید برای نمازهای بعد دوباره تیمم نماید، اما اگر بلافاصله بعد از نماز، آب تلف شود، ظاهرا همان تیمم کفایت می کند. اما تیمّم مجدّد ترك نشود.
مسأله 738: کسی که آب دارد، اگر به جهت تنگی وقت، با تیمّم مشغول نماز شود و در بین نماز آبی که داشته از دستش برود، چنانچه وظیفه اش تیمّم باشد، ظاهرا همان تیمم، برای نمازهای بعد کافی است.
مسأله 739: اگر انسان به اندازه ای وقت دارد که می تواند وضو بگیرد یا غسل کند و نماز را بدون کارهای مستحب آن، مانند اقامه و قنوت بخواند، باید غسل کند یا وضو بگیرد و نماز را بدون کارهای مستحب به جا آورد، بلکه اگر برای سوره نیز وقّت ندارد، باید غسل کند یا وضو بگیرد و نماز را بدون سوره بخواند. و در این صورت احوط قضا نمودن است.
ص: 139
مسأله 740: تیمّم بر خاك، ریگ، کلوخ و سنگ صحیح است و اگر خاك ممکن باشد، بهتر است بر چیز دیگر تیمم نکند. و اگر خاك نباشد، بر ریگ و اگرریگ نباشد، برکلوخ و چنانچه کلوخ نباشد، برسنگ تیمم نماید.
مسأله 741: تیمّم برسنگ گچ، سنگ آهك صحیح است، ولی بر سنگ معدن، مانند سنگ عقیق، تیمم باطل می باشد.
مسأله 742: اگر خاك ، ریگ، کلوخ و سنگ پیدا نشود، باید بر گرد و غباری که در فرش، لباس و مانند آن است تیمّم نماید و چنانچه گرد پیدا نشود، باید بر گل تیمّم کند و اگر گل پیدا نشود، واجب است که نماز را بدون تیمم بخواند و بنابر احتياط بعد قضای آن را به جا آورد.
مسأله 743: اگر بتواند با تکاندن فرش و مانند آن، خاك تهیه کند، تیمّم بر گرد و غبار باطل است و اگر بتواند گل را خشک کند و از آن خاك تهیه نماید، تیمّم بر گل باطل می باشد.
مسأله 744: کسی که آب ندارد، اگر برف یا یخ داشته باشد، چنانچه ممکن است بدون ضرر و حرج باشد باید آن را آب کند و با آن وضو بگیرد، یا غسل نماید ولو مثل روغن مالی باشد و اگر ممکن نیست و چیزی که تیمّم برآن صحیح است ندارد، باید با برف یا یخ، وضو گرفته یا غسل کند. یعنی اعضای وضو یا غسل را تر نماید، و اگر این نیز ممکن نباشد، بریخ یا برف تیمّم نماید، ولی در صورت اخیر نمازی را که خوانده بنابر احتیاط باید قضا کند.
مسأله 745: اگر با خاك و ریگ، چیزی مانند کاه که تیمّم بر آن باطل است مخلوط شود، نمی تواند بر آن تیمّم کند، ولی اگر آن چیز به اندازه ای کم باشد که در خاك یا ریگ، از بين رفته حساب شود، تیمّم بر آن خاك و ریگ صحیح است.
مسأله 746: اگر چیزی ندارد که بر آن تیمّم کند، چنانچه ممکن است و ضرری یا حرجی نباشد باید با خریدن و مانند آن تهیّه نماید.
مسأله 747: تیمّم بردیواری که از گل ساخته شده صحیح است. و بنابر احتياط مستحب با
ص: 140
بودن زمین یا خاك خشك ، بر زمین یا خاك نمناك تیمّم نکند.
مسأله 748: چیزی که بر آن تیمّم می کند، باید پاك باشد و اگر چیز پاکی که تیمم بر آن صحیح است نباشد، باید نماز را به جا آورد و بنابر احتیاط واجب آن را قضا کند.
مسأله 749: اگر يقين داشته باشد که تیمّم بر چیزی صحیح است و بر آن تیمّم نماید و بعد بفهمد تیمم بر آن باطل بوده، نمازهایی را که با آن تیمّم خوانده، باید دوباره بخواند.
مسأله 750: باید چیزی که بر آن تیمّم می کند و مکان آن چیز، غصبی نباشد، پس اگر بر خاك غصبی تیمّم کند، یا خاکی را که مال خود اوست بی اجازه ، در ملك دیگری بگذارد و بر آن تیمّم نماید، تیمم باطل می باشد.
مسأله 751: تیمّم در فضای غصبی باطل است، پس اگر در ملك خود، دست ها را بر زمین بزند و بی اجازه داخل ملك دیگری شود و دست ها را بر پیشانی بکشد، تیمم باطل می باشد.
مسأله 752: تیمم بر چیز غصبی، یا در فضای غصبی و یا بر چیزی که در ملك غصبی است، در صورتی باطل است که انسان بداند غصب است و عمداً تیمّم کند، اما اگر نداند یا فراموش کرده باشد، تیمم او صحیح است، ولی اگر چیزی را خودش غصب کند و فراموش نماید غصب کرده و بر آن تیمّم کند یا ملکی را غصب نماید و فراموش کند غصب کرده و چیزی را که بر آن تیمّم می کند در آن ملك بگذارد و یا در فضای آن ملك تیمم نماید، حکم او حکم عامد است و به آن تیمّم اکتفا نکند و اگر نماز خوانده دوباره بخواند.
مسأله 753: کسی که در جای غصبی زندانی است، لازم است نماز بخواند و اگريقين دارد آب یا خاك او نیز غصبی است، بدون وضویا تیمم نماز بخواند و بنابر احتیاط قضا نماید.
مسأله 754: مستحب است چیزی که بر آن تیمّم می کند، گردی داشته باشد که بردست بماند و بعد از زدن دست بر آن، مستحب است، دست را تکان دهد تا گرد آن بریزد. مسأله 755: تیمّم بر زمين گود، خاك جاده و زمین شوره زار که نمك روی آن را نگرفته مكروه است، اما اگر نمك روی آن را گرفته باشد، باطل است.
ص: 141
مسأله 756: در تیمّم بدل از غسل یا وضو، چهار چیز واجب است:
اوّل: نیت.
دوّم: زدن کف دو دست باهم، بر چیزی که تیمّم برآن صحیح است .
سوّم: کشیدن کف هردو دست به تمام پیشانی و دو طرف آن، از جایی که مومی روید تا ابروها و بالای بینی و بنابر احتیاط دست ها را بر روی ابروها نیزبکشد.
چهارم: کشیدن کف دست چپ، به تمام پشت دست راست و بعد از آن، کشیدن کف دست راست به تمام پشت دست چپ، از مچ تا سرانگشتان.
مسأله 757: در تیمّم بدل از غسل، بعد از نیّت به دستوری که در مسأله پیش گفته شد، دست ها را بر زمین بزند و به پیشانی و دست ها بکشد و بنابر احتیاط باید يك مرتبه دیگر دست ها را بر زمین بزند و به پشت دست ها بکشد.
مسأله 758: اگر مختصری از پیشانی و پشت دست ها را مسح نکند، تیمم باطل است، از روی عمد باشد یا ندانستن مسأله یا فراموش کردن، ولی دقّت زیاد لازم نیست و همین که بگویند تمام پیشانی و پشت دست ها، مسح شده ، کافی است.
مسأله 759: برای آن که يقين کند تمام پشت دست را مسح کرده، باید مقداری بالاتر از مچ را مسح نماید، ولى مسح بین انگشتان لازم نیست.
مسأله 760: پیشانی و پشت دست ها را باید از بالا به پایین مسح نماید و کارهای تیمم را باید پشت سرهم به جا آورد و اگر بین آن به قدری فاصله دهد که نگویند تیمّم می کند، باطل است.
مسأله 761: در هنگام نیّت، باید معیّن کند که تیم او بدل از غسل است یا بدل از وضو و اگر بدل از غسل باشد، باید آن غسل را معیّن نماید و چنانچه اشتباه به جای بدل از وضو، بدل از غسل یا به جای بدل از غسل، بدل از وضو نیت کند، یا مثلا در تیمم بدل از غسل جنابت،
ص: 142
بدل از غسل مس میّت نیّت نماید، تیمم او باطل است.
مسأله 762: در تیمّم باید پیشانی، کف دست ها و پشت دست ها، پاك باشد و اگر کف دست، نجس باشد و نتواند آن را آب بکشد، باید دو تیمم بکند یکی با کف دست ها و دیگری با پشت دستها.
مسأله 763: انسان مكلّف باید برای تیمم، انگشتر را از دست بیرون آورد و اگر در پیشانی، یا پشت دستها و یا درکف دست ها مانعی باشد، مثلاً چیزی به آن چسبیده است، باید برطرف نماید.
مسأله 764: اگر پیشانی یا پشت دست ها زخم است و پارچه یا چیز دیگری را که بر آن بسته، نمی تواند باز کند، باید دست را روی آن بکشد و همچنین اگر کف دست زخم باشد و پارچه یا چیز دیگری را که بر آن بسته نتواند باز کند، باید دست را با همان پارچه بر چیزی که تیمم برآن صحیح است بزند و به پیشانی و پشت دست ها بکشد و در این صورت بنابر احتیاط واجب يك بار هم پشت دست را که باز است به چیزی که تیمم برآن صحیح است بزند و به پیشانی و پشت دست ها بکشد.
مسأله 765: اگر پیشانی و پشت دست ها مو داشته باشد، اشکال ندارد، ولی اگر موی سر، روی پیشانی آمده باشد، باید آن را کنار بزند.
مسأله 766: اگر احتمال دهد در پیشانی و کف دست ها، یا پشت دست ها مانعی هست، چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد، باید جستجو نماید تا يقين کند یا مطمئن شود مانعی نیست.
مسأله 767: اگر وظیفه او تیمم است و نمی تواند تیمم کند، باید نایب بگیرد. و کسی که نایب می شود باید او را با دست خودش، تیمم دهد و اگر به زدن دست و یا به گذاردن آن، ممکن نباشد باید نایب دست خود را بر چیزی که تیمّم بر آن صحیح است بزند و به پیشانی و پشت دست های او بکشد.
مسأله 768: اگر در بین تیمّم، شك کند قسمتی از آن را فراموش کرده یا نه، چنانچه از محل آن
ص: 143
گذشته به شك خود اعتنا نکند و اگر نگذشته بنابر احتیاط واجب باید آن قسمت را به جا آورد.
مسأله 769: اگر بعد از مسح دست چپ و داخل شدن به حال دیگری، شك کند درست تیمّم کرده یا نه، چنانچه احتمال بدهد که در حال عمل متوجه بوده، تیمّم او صحیح است. و اگر شك او در مسح دست چپ باشد، لازم است آن را مسح کند، مگر آن که در عملی که مشروط به طهارت است داخل شده و یا موالات از بین رفته باشد.
مسأله 770: کسی که وظیفه اش تیمّم است، نمی تواند پیش از وقت نماز برای نماز تیمّم کند، ولی اگر برای کار واجب دیگری یا امر مستحب تیمّم کند و تا وقت نماز، عذر او باقی باشد، می تواند با همان تیمم نماز بخواند.
مسأله 771: کسی که وظیفه اش تیمم است، اگر بداند تا آخر وقت عذر او باقی می ماند، در وسعت وقت می تواند با تیمّم نماز بخواند، ولی اگر بداند تا آخر وقت عذر او برطرف می شود، باید صبر کند و با وضو یا غسل، نماز بخواند و نیز اگر امید دارد عذرش برطرف شود، بنابر احتیاط باید صبر کند و با وضو یا غسل نماز بخواند و یا در تنگی وقت با تیمّم نماز را به جا آورد.
مسأله 772: کسی که نمی تواند وضو بگیرد یا غسل کند، اگر احتمال ندهد عذرش به زودی برطرف شود، می تواند نمازهای قضای خود را با تیمم بخواند، ولی اگر احتمال دهد به زودی عذر او برطرف شود، خواندن نماز قضا برای او اشکال ندارد.
مسأله 773: کسی که نمی تواند وضو بگیرد یا غسل کند و می داند که عذرش برطرف نمی شود یا احتمال می دهد که برطرف شود، می تواند نمازهای قضای خود را با تیمم بخواند، ولی اگر بعد عذرش برطرف شد، باید دوباره آنها را با وضو یا غسل بخواند. همچنین جایز است نمازهای مستحب مانند نافله های شبانه روز را که وقت معيّن دارد با تیمم بخواند، ولی اگر احتمال دهد تا آخر وقت آن ها، عذر او برطرف می شود، بنابر احتياط آنها را در اول وقتشان به جا نیاورد.
مسأله 774: کسی که باید بدل از غسل تیمم نماید، اگر بعد از تیمم حدث اصغری از او سر زند، مثلا بول کند، باید برای نمازهای بعدی بنابر احتیاط واجب بین تیمم بدل از غسل و وضو
ص: 144
جمع کند و اگر پیش از نماز محدث شده، بين وضوو تیمّم جمع نماید.
مسأله 775: اگر به جهت نداشتن آب یا عذر دیگری تیمّم کند، بعد از برطرف شدن عذر، تیمّم او باطل می شود.
مسأله 776: چیزهایی که وضو را باطل می کند، تیمم بدل از وضو را نیز، باطل می کند و چیزهایی که غسل را باطل می نماید، تیمم بدل از غسل را نیز، باطل می نماید.
مسأله 777: کسی که نمی تواند غسل کند، اگر چند غسل بر او واجب باشد، در حالی که یکی از آن ها غسل جنابت باشد، يك تيمم بدل از آن ها نماید، ولی بنابر احتیاط بدل از هرغسل، يك تیمم نماید.
مسأله 778: کسی که نمی تواند غسل کند، اگر بخواهد عملی انجام دهد که برای آن غسل واجب است، باید بدل از غسل تیمّم نماید و اگر نتواند وضو بگیرد و بخواهد عملی انجام دهد که برای آن وضو واجب است، باید بدل از وضوتیمّم نماید.
مسأله 779: اگربدل از غسل جنابت تیمّم کند، لازم نیست برای نماز وضو بگیرد، ولی اگر بدل از غسل های دیگر تیمم کند، باید وضو بگیرد و اگر نتواند وضو بگیرد، باید تیمّم دیگری نیز، بدل از وضو بنماید.
مسأله 780: اگر بدل از غسل، تیمّم نماید و بعد کاری کند که وضو را باطل می کند، چنانچه برای نمازهای بعد، نتواند غسل کند، باید وضو بگیرد و بنابر احتیاط مستحب، بدل از غسل نیز تیمّم بنماید و اگر نمی تواند وضو بگیرد، دو تیمّم کند یکی بدل از غسل . بنابر احتیاط مستحب . و دیگری بدل از وضو، ولی اگر تیمّم او بدل از غسل جنابت باشد، چنانچه يك تيمّم نماید، به قصد انجام آنچه تکلیف اوست، کافی است. واقوی، تیمّم بدل از وضو می باشد.
مسأله 781: کسی که وظیفه اش تیمم است، اگر برای کاری تیمّم کند، تا وقتی تیمّم و عذر او باقی است، کارهای دیگری که باید با وضو یا غسل انجام دهد، می تواند به جا آورد، ولی اگر عذرش تنگی وقت بوده، فقط کاری را که برای آن تیمّم نموده ، می تواند انجام دهد و همچنین
ص: 145
اگر برای خوابیدن، یا با وجود آب ، برای نماز میّت تیمّم کرده باشد.
مسأله 782: در چند مورد، مستحب است نمازهایی را که با تیم خوانده، دوباره بخواند: اوّل: از استعمال آب ترس داشته و عمد خود را جنب کرده و با تیمّم نماز خوانده باشد. دوّم: می دانسته یا گمان داشته که آب پیدا نمی کند و عمدا خود را جذب کرده و با تیمّم نماز خوانده است.
سوّم: کسی که تا آخر وقت عمداً جستجوی آب نکرده و با تیمم نماز بخواند، سپس بفهمد که اگر جستجو می کرد آب پیدا می شد.
چهارم: آن که عمد نماز را تأخیر انداخته و در آخروقت با تیمّم نماز خوانده . پنجم: آن که می دانسته یا گمان داشته که آب پیدا نمی شود و آبی را که داشته ریخته و با تیتم نماز خوانده است.
ص: 146
مسأله 783: نماز مهّم ترین اعمال دین و محبوب ترین آن ها نزد خداوند بعد از معرفت خدا و رسول و امام و شرایع دین، و آخرین سفارش های انبیاء در دنیا، و پس از معرفت، اولین عملی است که در قیامت مورد سؤال قرار خواهد گرفت، اگر مورد قبول درگاه خداوند واقع شود، عبادت های دیگر نیز قبول می شود و اگر پذیرفته نگردد، دیگر اعمال نیز قبول نمی شود. همانطور که اگر انسان در یک شبانه روز پنج نوبت، در نهر آبی شستشو کند، چرك در بدنش نمی ماند، نمازهای پنجگانه، انسان را از گناهان پاك می سازد. و مستحب است انسان نماز را در اول وقت بخواند. کسی که نماز را سبك بشمارد، مانند کسی است که نماز نمی خواند، پیامبر اسلام صلی الله عليه وآله فرمودند: «کسی که به نماز اهمیت ندهد و آن را سبك بشمارد، سزاوار عذاب آخرت است». روزی پیامبر اکرم صلّی الله عليه وآله در مسجد تشریف داشتند، مردی وارد مسجد شد، مشغول نماز گردید، رکوع و سجودش را کامل به جا نیاورد، حضرت فرمودند: «اگر این مرد، در حالی که نمازش این گونه است بمیرد، بردین من از دنیا نرفته است. از این رو انسان باید مراقب باشد با عجله و شتاب زدگی، نماز نخواند و در حال نماز به یاد خدا، با خضوع، خشوع و وقار باشد، متوجه باشد با چه کسی سخن می گوید، خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند، بسیار کوچک و ناچیز ببیند. نمازگزار باید توبه و استغفار نماید، گناهانی که مانع قبول شدن نماز است، مانند: حسد، کبر، غیبت، خوردن حرام، آشامیدن مسکرات (نوشیدنی های مست کننده)، ندادن خمس و زکات، بلکه هر گناهی را ترك كند. و همچنین سزاوار است کارهایی که ثواب نماز را کم می کند به جا نیاورد، مثلاً در حال خواب آلودگی یا خودداری از بول به نماز نایستد و در موقع نماز به آسمان نگاه نکند و کارهایی که ثواب نماز را زیاد می کند به جا آورد، مثلاً انگشتر عقیق به دست کند، لباس پاکیزه بپوشد، شانه و مسواك کند و خود را خوشبونماید.
ص: 147
مسأله 784: نمازهای واجب شش عنوان است: اوّل: نمازهای واجب روزانه.
دوّم: نماز آیات. سوّم: نماز میّت.
چهارم: نماز طواف واجب خانه کعبه.
پنجم: نماز قضای پدر و مادر که بر پسر بزرگ تر واجب است و یا ولی مرد میت بنابر احتیاط. ششم: نمازی که به جهت اجاره، نذر، قسم و عهد، واجب می شود.
مسأله 785: نمازهای واجب روزانه، پنج نماز است: نماز ظهر و عصر، هرکدام چهار رکعت، نماز مغرب: سه رکعت، نماز عشاء: چهار رکعت و نماز صبح: دو رکعت. مسأله 786: در سفر باید نمازهای چهار رکعتی را، با شرایطی که گفته می شود دو رکعت خواند.
مسأله 787: اگر چوب یا چیزی مانند آن را، به صورت عمودی در زمین هموار فرو برند، صبح که خورشید بیرون می آید سایه آن به طرف مغرب می افتد و هرچه آفتاب بالا می آید، طول سایه کم می شود و در این شهرها، اوّل ظهرشرعی، طول سایه به کمترین درجه می رسد و ظهر که گذشت، سایه آن به طرف مشرق برمی گردد و هرچه خورشید، رو به مغرب می رود، طول سایه زیادتر می گردد، بنابراین وقتی طول سایه، به کمترین درجه رسید و دو مرتبه رو به زیاد شدن گذاشت، معلوم می شود ظهر شرعی شده است، اما در بعضی شهرها مانند مکه مکرمه گاهی مواقع ظهر، سایه به کلی از بین می رود و بعد از آن که سایه دوباره پیدا شد، معلوم می شود ظهر شده است.
مسأله 788: چوب یا هر چیز دیگری را که برای معین کردن ظهر، به زمین فرو می برند «شاخص»می نامند.
مسأله 789: نماز ظهر و عصر، هر کدام دارای وقت «مخصوص»و «مشترك» می باشد، وقت مخصوص نماز ظهر: از اوّل ظهر است تا وقتی که از ظهر به اندازه خواندن نماز ظهر بگذرد، اگر
ص: 148
کسی سهواً تمام یا قسمتی از نماز عصر را، در این وقت بخواند، نمازش باطل است. و وقت مخصوص نماز عصر موقعی است که به اندازه خواندن نماز عصر به مغرب وقت مانده باشد، اگر کسی تا این موقع نماز ظهر را نخواند، نماز ظهر او قضا شده و باید نماز عصر را بخواند. و بين وقت مخصوص نماز ظهر و وقت مخصوص نماز عصر، وقت مشترك نماز ظهر و نماز عصر است، اگر کسی در این وقت سهوا تمام نماز عصر را پیش از نماز ظهر بخواند، نمازش صحیح است و نماز عصر به شمار می رود و باید نماز ظهر را بعد از آن به جا آورد و بنابر احتیاط نمازی را که به جا می آورد به نیت «ما في الذّمة»یعنی آنچه تکلیف اوست، بخواند، ولی اگر عمد نماز عصر را اول به جا آورد، نمازش باطل است.
مسأله 790: اگر پیش از خواندن نماز ظهر، سهوا مشغول نماز عصر شود و در بین نماز بفهمد اشتباه کرده است، چنانچه در وقت مشترك باشد، باید نیّت را به نماز ظهر برگرداند، یعنی نیت کند آنچه تا کنون خوانده ام و آنچه مشغولم و آنچه بعد می خوانم همه نماز ظهر باشد. و بعد از تمام شدن نماز نماز عصر را بخواند و اگر در وقت مخصوص ظهر باشد، آنچه را به جا آورده باطل است، چه در بین نماز بفهمد یا بعد از آن.
مسأله 791: در زمان حضور امام معصوم علیه السّلام واجب است انسان در روز جمعه به جای نماز ظهر، دو رکعت نماز جمعه بخواند.
مسأله 792: مغرب، هنگامی است که سرخی طرف مشرق که بعد از غروب آفتاب پیدا می شود، از بالای سر انسان بگذرد.
مسأله 793: نماز مغرب و عشاء، هر کدام وقت مخصوص و مشترکی دارند، وقت مخصوص نماز مغرب: از اوّل مغرب است، تا وقتی که از مغرب به اندازه خواندن سه رکعت نماز بگذرد. اگر مثلاً مسافر تمام نماز عشاء را سهوا در این وقت بخواند نمازش باطل است. و وقت مخصوص نماز عشاء برای شخص مختار موقعی است که به اندازه خواندن نماز عشاء، به نصف شب وقت
ص: 149
مانده باشد. اگر کسی عمدا تا این موقع نماز مغرب را نخواند، باید اوّل نماز عشاء و بعد از آن، نماز مغرب را قضا کند. و بين وقت مخصوص نماز مغرب و وقت مخصوص نماز عشاء، وقت مشترك نماز مغرب و عشاء است، اگر کسی در این وقت سهواً نماز عشاء را پیش از نماز مغرب بخواند و بعد از نماز متوجه شود، نمازش صحیح است و باید نماز مغرب را بعد از آن، به جا آورد.
مسأله 794: وقت مخصوص و مشترك که در مسأله پیش گفته شد، برای اشخاص فرق می کند، مثلا برای مسافر اگر به اندازه خواندن دو رکعت نماز، از اول ظهر بگذرد وقت مشترك می شود و برای کسی که مسافر نیست، باید به اندازه خواندن چهار رکعت بگذرد.
مسأله 795: اگر پیش از خواندن نماز مغرب، سهواً مشغول نماز عشاء شود و در بین نماز بفهمد اشتباه کرده، چنانچه تمام آنچه خوانده، یا مقداری از آن، در وقت مشترك بوده و به ركوع ركعت چهارم نرفته است، باید نیت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را تمام کند، سپس نماز عشاء را بخواند و اگر به رکوع رکعت چهارم رفته، باید نماز را تمام کند و بعد نماز مغرب را بخواند. اما اگر تمام آنچه را که خوانده در وقت مخصوص نماز مغرب بوده، نماز باطل است و باید نماز مغرب و عشاء را به ترتیب انجام دهد. مسأله 796: آخروقت نماز عشاء برای شخص مختار نصف شب است و شب از اول غروب تا اذان صبح حساب می شود، نه اول آفتاب.
مسأله 797: آخر وقت نماز مغرب و عشاء برای شخص مضطر، یا کسی که فراموش کرده، یا خواب بوده و یا به جهت حیض نماز را به تأخیر انداخته، تا اذان صبح می باشد و بنابر احتیاط لازم نیت «ما في الذّمة»کند و نیت ادا یا قضا نکند.
مسأله 798: اگر از روی گناه، نماز عشاء را تا نصف شب نخواند، بنابر احتیاط واجب، باید تا قبل از اذان صبح، بدون نت ادا و قضا، به جا آورد.
مسأله 799: نزديك أذان صبح، از طرف مشرق سفیده ای که آن را «فجر کاذب» یا «فجر اوّل»
ص: 150
می گویند، رو به بالا حرکت می کند، موقعی که آن سفیده پهن شد «فجر صادق» یا «فجر دوّم»و اوّل وقت نماز صبح است. و آخر وقت نماز صبح هنگامی است که آفتاب بیرون می آید.
مسأله 800: موقعی انسان می تواند مشغول نماز شود که يقين کند وقت آن داخل شده است، یا دو مرد عادل یا یك نفرثقه، یعنی کسی که مورد اطمینان است به داخل شدن وقت خبر دهد.
مسأله 801: اگر براثر ابر، یا غبار، یا نابینایی و یا بودن در زندان، نتواند اول وقت نماز، به داخل شدن وقت يقين کند، باید نماز را به تأخیر بیاندازد تا یقین کند وقت داخل شده است.
مسأله 802: اگر دو مرد عادل، به داخل شدن وقت خبر دهند، یا انسان يقين کند وقت نماز شده و مشغول نماز شود و در بین نماز بفهمد هنوز وقت داخل نشده، نماز او باطل است و همچنين است اگر بعد از نماز بفهمد تمام نماز را پیش از وقت خوانده، ولی اگر در بین نماز بفهمد وقت داخل شده، یا بعد از نماز بفهمد در بین نماز، وقت داخل شده، باید نماز را دوباره بخواند.
مسأله 803: اگر انسان متوجه نباشد که باید با يقين به داخل شدن وقت، مشغول نماز شود، چنانچه بعد از نماز بفهمد تمام نماز را در وقت خوانده ، نماز او صحیح است و اگر بفهمد تمام نماز را پیش از وقت خوانده یا نفهمد در وقت خوانده یا پیش از وقت، نمازش باطل است، بلکه اگر بعد از نماز بفهمد در بین نماز وقت داخل شده، باید دوباره آن نماز را بخواند.
مسأله 804: اگر یقین کند وقت داخل شده و مشغول نماز شود و در بین نماز شك کند که وقت داخل شده یا نه، نماز او باطل است، ولی اگر در بین نماز يقين داشته باشد که وقت شده و شك کند آنچه را که از نماز خوانده در وقت بوده یا نه، نمازش صحیح است.
مسأله 805: اگر وقت نماز به قدری تنگ است که با به جا آوردن بعضی از کارهای مستحب، مقداری از نماز، بعد از وقت خوانده می شود، باید آن مستحب را به جا نیاورد، مثلا اگر با خواندن قنوت، مقداری از نماز، بعد از وقت خوانده می شود، باید قنوت نخواند.
مسأله 806: کسی که به اندازه خواندن يك ركعت وقت دارد، باید نماز را به نیت ادا بخواند، ولى
ص: 151
نباید عمد نماز را تا این وقت به تأخیر بیاندازد .
مسأله 807: کسی که مسافر نیست، اگر تا مغرب به اندازه خواندن پنج رکعت وقت داشته باشد، باید نماز ظهر و عصر را بخواند و اگر کمتر وقت دارد، باید فقط نماز عصر را بخواند و بعد نماز ظهر را قضا کند. و همچنین اگر تا نصف شب به اندازه خواندن چهار رکعت وقت داشته باشد، باید نماز مغرب و عشاء را بخواند (البته نماز عشاء را به نیت ما في الذمة بخواند و اگر کمتر وقت باشد، باید فقط نماز عشاء را بخواند و بعد نماز مغرب را قضا نماید، مگر این که مضطر باشد که در این صورت تا اذان صبح وقت دارد و نیت ادا و قضا ننماید.
مسأله 808: کسی که مسافر است اگرتا مغرب، به اندازه خواندن سه رکعت وقت داشته باشد، باید نماز ظهر و عصر را بخواند و اگر کمتر وقت دارد، باید فقط عصر را بخواند و بعد نماز ظهر را قضا نماید. و اگر شخص مختار تا نصف شب به اندازه خواندن چهار رکعت وقت داشته باشد، باید نماز مغرب و عشاء را بخواند و اگر کمتر وقت دارد، باید فقط نماز عشاء را بخواند و بعد نماز مغرب را به نیت ما في الأمة بخواند و چنانچه بعد از خواندن نماز عشاء، معلوم شود که به مقدار يك ركعت یا بیشتر به نصف شب وقت مانده است، باید فورا نماز مغرب را به نیت ادا به جا آورد.
مسأله 809: مستحب است انسان نماز را در اول وقت آن بخواند و در این مورد بسیار سفارش شده است و هرچه به اقل وقت نزديك تر باشد بهتر است، مگر این که تأخیر نماز از جهتی بهتر باشد، مثلاً صبر کند تا نماز را با جماعت بخواند.
مسأله 810: هرگاه انسان عذری دارد که اگر بخواهد در اول وقت نماز بخواند، ناچار است مثلا با تیمّم یا لباس نجس نماز بخواند، چنانچه بداند عذر او تا آخر وقت باقی است، می تواند در اوّل وقت نماز بخواند، ولی اگر احتمال دهد عذر او از بين برود، باید صبر کند تا عذرش برطرف شود یا در آخروقت نماز بخواند و لازم نیست به قدری صبر کند که فقط بتواند کارهای واجب نماز را انجام دهد، بلکه اگر برای مستحبات نماز، مانند آذان، اقامه و قنوت نیز وقت دارد، می تواند
ص: 152
تیمّم کند و نماز را با آن مستحبات به جا آورد. و در عذرهای دیگر غیر از موارد تیمم اگر احتمال بدهد که عذرش باقیست، جایز است اول وقت نماز بخواند، ولی چنانچه در بین نماز عذرش برطرف شود، باید اعاده کند.
مسأله 811: کسی که مسائل نماز، شکیات و سهويات را نمی داند و احتمال می دهد یکی از اینها در نماز پیش آید، باید برای یاد گرفتن آن، نماز را از اوّل وقت به تأخیر بیاندازد، ولی اگر اطمینان دارد نماز را به طور صحیح تمام می کند، می تواند در اول وقت مشغول نماز شود، پس اگر در نماز مسأله ای که حکم آن را نمی دانست پیش نیاید، نماز او صحیح است و اگر مسألهای که حکم آن را نمی دانست پیش آید، به یکی از دو طرفي که احتمال می دهد، عمل نماید و نماز را تمام کند و بعد از نماز باید مسأله را بپرسد تا اگر نمازش باطل بوده، دوباره بخواند.
پمسأله 812: اگر وقت نماز وسعت دارد و طلب کار نیز طلب خود را مطالبه می کند، در صورتی که ممکن است، باید اوّل قرض خود را بدهد، بعد نماز بخواند. و همچنین است اگر کار واجب دیگری پیش آید که باید فورا آن را به جا آورد، مثلاً ببیند مسجد نجس است، باید اوّل مسجد را تطهیر کند، سپس نماز بخواند و چنانچه اوّل نماز بخواند، گناه کرده ولی نماز او صحیح است. هر چند احتیاط در اعاده است.
مسأله 813: انسان باید نماز عصر را بعد از نماز ظهر، و نماز عشاء را بعد از نماز مغرب بخواند. و اگرعمداً نماز عصر را پیش از نماز ظهر و نماز عشاء را پیش از نماز مغرب بخواند، باطل است.
مسأله 814: اگربه نیّت نماز ظهر، مشغول نماز شود و در بین نماز یادش بیاید نماز ظهر را خوانده است، نمی تواند نیّت را به نماز عصر برگرداند، بلکه باید نماز را بشکند و نماز عصر را بخواند. و همچنین است نسبت به نماز مغرب و عشاء.
مسأله 815: اگر در بین نماز عصر، يقين کند نماز ظهر را نخوانده است، باید نیت را به نماز ظهر برگرداند و چنانچه یادش بیاید نماز ظهر را خوانده بوده ، باید نیت را به نماز عصر برگرداند و نماز او
ص: 153
صحیح است، مگر این که مقداری از نماز را به نحو تقیید به نیّت ظهر خوانده باشد، که در این صورت بنابر احتیاط واجب باید نیت را به نماز عصر برگرداند و نماز را تمام کرده و اعاده کند.
مسأله 816: اگر در بین نماز عصر، شک کند نماز ظهر را خوانده یا نه، باید نیّت را به نماز ظهر برگرداند و نماز عصر را بعد از آن به جا آورد، ولی اگر وقت به قدری کم است که بعد از تمام شدن نماز، مغرب می شود باید به نیت نماز عصر، نماز را تمام نماید و بنابر احتیاط نماز ظهر را در خارج وقت، قضا کند.
مسأله 817: اگر در نماز عشاء ، پیش از ركوع ركعت چهارم، شك کند نماز مغرب را خوانده یا نه، چنانچه وقت به قدری کم است که بعد از تمام شدن نماز، نصف شب می شود، باید به نیّت عشاء نماز را تمام کند و اگر بیشتر وقت دارد، باید نیت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را سه رکعت کند، سپس نماز عشاء را بخواند.
مسأله 818: اگر در نماز عشاء بعد از رسیدن به ركوع ركعت چهارم، شك کند نماز مغرب را خوانده یا نه، باید نماز عشاء را تمام کند، سپس نماز مغرب را بخواند.
مسأله 819: اگر انسان نمازی را که خوانده، احتیاط دوباره بخواند و در بین نماز یادش بیاید، نمازی را که باید پیش از آن بخواند، نخوانده است، نمی تواند نیّت را به آن نماز برگرداند، مثلاً موقعی که نماز عصر را احتیاط می خواند، اگر یادش بیاید نماز ظهر را نخوانده است، نمی تواند نیّت را به نماز ظهر برگرداند.
مسأله 820: برگرداندن نیّت از نماز قضا به نماز ادا و از نماز مستحب به نماز واجب جایز نیست.
مسأله 821: اگر وقت نماز ادا وسعت داشته باشد، انسان میتواند در صورت امکان، در بين نماز، نیّت را به نماز قضا برگرداند، مثلاً اگر مشغول نماز ظهر است، در صورتی می تواند نیّت را به قضای نماز صبح برگرداند که داخل رکعت سوّم نشده باشد.
نمازهای مستحب
مسأله 822: نمازهای مستحب بسیار است و آنها را «نافله»می گویند و بر خواندن نافله های
ص: 154
شبانه روز بیشتر سفارش شده است. و در احادیث از رسول اکرم و ائمه اطهار صلوات الله عليهم فضایل بسیاری در آنها رسیده که به ده فضيلت اشاره می کنیم.
1- سنّت رسول الله صلى الله عليه وآله است که خداوند آن را امضا فرموده و از جمله سفارش های پیغمبر اکرم به حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام است.
2- انجام دادن این نافله ها، اطاعت و تکریم پیامبر صلّی الله عليه وآله و ادای حق ایشان است.
3- نشانه ایمان به قرآن و قیامت و محافظت بر نماز است که وعده بهشت بر آن داده شده است.
4- از نشانه های مؤمن و شیعه آل محمّد صلوات الله عليهم اجمعين است.
5- مایه تکمیل ثواب نمازهای روزانه و موجب قبولی آن ها است.
6- سبب ایمنی از عذاب جهنم است.
7- موجب نزول رحمت و رضوان الهی است.
8- بهترین نمازهایی است که مایه تقرب به درگاه خداوند است.
9- الله تعالی به آن مؤمن که نافله های روزانه را می خواند بر فرشتگان آسمان مباهات می کند.
10- محبوب خداوند می شود، تا آن جا که دعا و خواسته اش برآورده و مورد كمال لطف و رحمت الهی می شود.
مسأله 823: نافله های شبانه روز، در غیر روز جمعه سی و چهار رکعت است: هشت ركعت نافله ظهر، هشت ركعت نافله عصر، چهار ركعت نافله مغرب، دو رکعت نافله عشاء، یازده ركعت نافله شب و دو ركعت نافله صبح. و دو رکعت نافله عشاء را که بنابر احتیاط واجب باید نشسته خوانده شود، يك ركعت حساب می شود، و در روز جمعه بر شانزده رکعت نافله ظهر و عصر، چهار رکعت اضافه می گردد.
مسأله 824: تمام نافله ها، دو رکعت دو رکعت خوانده می شود، مانند نماز صبح.
مسأله 825: از یازده ركعت نافله شب، هشت ركعت آن باید به نیت نافله شب، دو رکعت آن به نیت «نماز شفع» و يك ركعت آن به نیت «نماز وتر» خوانده شود. و کیفیت نافله شب بیان
ص: 155
خواهد شد.
مسأله 826: نمازهای نافله را می شود نشسته خواند، ولی بهتر است دو رکعت نماز نافله نشسته را يك ركعت حساب کند، مثلاً کسی که می خواهد نافله ظهر را که هشت ركعت است نشسته بخواند، بهتر است شانزده ركعت بخواند و اگر می خواهد نماز وتر را نشسته بخواند، دو نماز يك رکعتی به صورت نشسته بخواند.
مسأله 827: نافله ظهر و عصر در سفر، ساقط می شود، اما نافله عشاء را اگر به رجای مطلوبیت بخواند مانعی ندارد.
مسأله 828: نافله نماز ظهر، پیش از نماز ظهر خوانده می شود و وقت آن از اوّل ظهر است، تا موقعی که سایه شاخص . که پیش از این بیان شد. به اندازه دو هفتم آن شود، مثلاً اگر طول شاخص هفت وجب باشد، هر وقت مقدار سایه ای که بعد از ظهر، پیدا می شود به دو وجب رسید، آخروقت نافله ظهر است.
مسأله 829: نافله نماز عصر، پیش از نماز عصر، خواند می شود و وقت آن تا موقعی است که سایه شاخص، به چهار هفتم آن برسد.
مسأله 830: جایز است نافله ظهريا نافله عصر، بعد از وقت آن خوانده شود.
مسأله 831: وقت نافله مغرب، بعد از تمام شدن نماز مغرب است تا وقتی که سرخی طرف مغرب که بعد از غروب کردن آفتاب، در آسمان پیدا می شود از بین برود، اگرچه بی وجه نیست که وقت آن به امتداد وقت نماز مغرب، امتداد داشته باشد، یعنی تا قبل از وقت مختص به نماز عشاء.
مسأله 832: وقت نافله نماز عشاء، بعد از تمام شدن نماز عشاء، تا نصف شب است و بهتر است بعد از نماز عشاء، بلافاصله خوانده شود.
مسأله 833: نافله صبح پیش از نماز صبح، خوانده می شود و وقت آن بعد از فجر اوّل است، تا وقتی که سرخی طرف مشرق پیدا شود. و معنای «فجر اول» گذشت. و می تواند نافله صبح را
ص: 156
بعد از نافله شب ، بلافاصله بخواند.
مسأله 834: وقت نافله شب از نصف شب تا اذان صبح می باشد و بهتر است نزديك آذان صبح، خوانده شود.
مسأله 835: مسافر و کسی که برای او سخت است نافله شب را بعد از نصف شب بخواند، می تواند آن را در اول شب به جا آورد.
مسأله 836: نماز شب یازده رکعت است: هشت ركعت نافله شب»، دو رکعت نماز «شفع»و يك رکعت نماز «وتر».و هر دو رکعت، يك سلام دارد، غیر از نماز «ر»که به تنهایی، يك سلام دارد.
مسأله 837: مستحب است سوره های بزرگ، در رکعت اوّل و سوره های کوتاه را در رکعت دوم بخواند و در نماز «شفع»و «وتر»سوره های «فلق»، «ناس»و «توحید» را قرائت کند و یا این که، در همه آن ها سوره «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدُ » بخواند.
مسأله 838: مستحب است در قنوت نماز «وتر»برای چهل تن، از مؤمنان خاصه از علمای عاملین شیعه چنین دعا کند: «اللَّهُ اغفرلفلان »و به جای کلمه «فلان» مؤمنی را نام ببرد. و مستحب است در قنوت هفتاد بار استغفار کند: «أستغفرالله رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ » گرچه صد مرتبه بهتر است. همچنين مستحب است، هفت بار بگوید: «هذا مقام العايذ بك من النار»سیصد بار بگوید: «العفو»و اگر کلمات «العفو» را به یکدیگر متصل کند بهتر است و آخر کلمه را به فتحه بخواند: «الْعَفْوُ الْعَفْوَ الْعَفْوَ ...).
مسأله 839: یکی از نمازهای مستحب، نماز غفیله است که بین نماز مغرب و عشاء خوانده می شود و بنابر احتياط وقت آن تا پیش از ناپدید شدن سرخی سمت مغرب است. در رکعت اول آن، بعد از حمد، به جای سوره این آیه ها را بخواند: « وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً قظن أَنْ لَنْ
ص: 157
نَقدِرَعَلَيهِ ، فَنادى فِي الظُّلُماتِ ، أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ ، فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ ، وَ کذلك نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ ».2
و در رکعت دوم، بعد از حمد به جای سوره این آیه را بخواند: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ ، وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ ، وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُها ، وَ لَا حُبَّهُ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ ، وَ لا رَطْبٍ وَ لَا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ ».2
و در قنوت آن بگوید: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَفَاتِحِ الْغَيْبِ الَّتِي لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا أَنْتَ ، أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِي کذا وَ کذا ».و به جای کلمه كذا و كذا حاجت های خود را بگوید، سپس بگوید: «اللَّهُمَّ أَنْتَ وَلِيُّ نِعْمَتِي ، وَ الْقَادِرُ عَلَى طَلِبَتِي ، تَعْلَمُ حَاجَتِي ، فَأَسْأَلُكَ بحتي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، لَمَّا قَضَيْتَهَا لِي ».
مسأله 840: خانه کعبه که در شهر مکّه معظمه داخل مسجد الحرام می باشد و محل آن تا انتهای زمین و بالای آن تا آسمان، قبله می باشد. محل کعبه دره سفیدی بوده که الله تعالی آن را به قدرت خود از آب آفرید و مقابل بیت المعمور که در آسمان است قرار دارد و دحو (گسترش) زمین از زیر آن صورت گرفته و مطاف (محل طواف) فرشتگان بود تا وقتی که خليفة الله آدم عليه السّلام به زمین فرود آمد و برای او خیمه ای از آسمان نازل گشت و بر آن نصب شد و به امر خداوند و یاری فرشتگان، آدم عليه السلام آن را بنا نمود. و باید روبروی آن نماز خواند، ولی کسی که دور است، اگر طوری بایستد که بگویند رو به قبله نماز می خواند کافیست. همچنين کارهای دیگری است که باید رو به قبله انجام گیرد، مانند سر بریدن حیوانات ، قراردادن محتضر رو به آن، دفن میت و... و مستحب است در حال دعا و ذکرو قرائت قرآن و همچنین هنگام خواب رو به قبله باشد و در حال تخلى حرام است رو به قبله یا پشت به آن کند.
مسأله 841: کسی که نماز واجب را ایستاده می خواند، باید صورت، سینه، شکم و جلوی
ص: 158
پاهای او، رو به قبله باشد. و بنابر احتیاط مستحب انگشتان پای او نیز رو به قبله باشد؛ به طوری که بگویند: پای او رو به قبله است.
مسأله 842: کسی که باید نشسته نماز بخواند، اگر نمی تواند به طور معمول بنشیند و در هنگام نشستن، کف پاها را بر زمین می گذارد، باید در موقع نماز صورت، سینه، شکم و بنابر احتیاط ساق پای او، رو به قبله باشد.
مسأله 843: کسی که نمی تواند نشسته نماز بخواند، باید در حال نماز، بر پهلوی راست طوری بخوابد که جلوی بدن او رو به قبله باشد، و اگر ممکن نیست باید بر پهلوی چپ طوری بخوابد که جلوی بدن او رو به قبله باشد، و اگر این نیز ممکن نباشد، باید بر پشت بخوابد، طوری که کف پاهای او رو به قبله باشد.
مسأله 844: نماز احتیاط ، سجده وتشهّد فراموش شده و سجده سهو را باید رو به قبله به جا آورد.
مسأله 845: نماز مستحب را می توان در حال راه رفتن و سوار بودن خواند. و اگر انسان در این دو حال، نماز مستحب بخواند، لازم نیست رو به قبله باشد.
مسأله 846: کسی که می خواهد نماز بخواند، باید برای پیدا کردن قبله کوشش نماید، تا يقين کند قبله کدام طرف است و می تواند به سخن دو نفر عادل يا يك نفر ثقه (شخص مورد اطمینان اعتماد کند.
مسأله 847: اگر نتواند به قبله يقين کند یا شخص مورد اطمینانی نباشد که به او خبر بدهد، باید به گمانی که از محراب مسجد مسلمانان، یا قبرهای آنان و یا از راه های دیگر پیدا می شود، عمل نماید. و اگر از گفته کسی که با قواعد علمی قبله را می شناسد، به قبله گمان پیدا کند کافیست.
مسأله 848: کسی که گمان به قبله دارد، اگر بتواند گمان قوی تری پیدا کند، بنابر احتیاط واجب، نمی تواند به گمان خود عمل نماید، مثلاً اگر از گفته شخصی گمان به قبله پیدا کند، ولی بتواند از راه دیگری گمان قوی تری پیدا کند، نباید به حرف او عمل نماید، مگر این که
ص: 159
سخن او باعث اطمینان شود. و همچنین میهمان بنابر احتیاط می تواند به گفته صاحب خانه در صورتی که موجب ظن (گمان) باشد و ظن قوی تری ممکن نباشد، عمل کند.
مسأله 849: اگر برای پیدا کردن قبله وسیله ای ندارد یا با این که کوشش کرده، گمانش به طرفي نمی رود، چنانچه وقت نماز وسعت دارد، بنابر احتیاط باید چهار نماز به چهار طرف بخواند، تا يقين کند یکی از آن ها رو به قبله بوده، یا کمی از قبله انحراف داشته است. اما اگر به اندازه چهار نماز وقت ندارد، باید به اندازه ای که وقت هست نماز بخواند، مثلا اگر فقط به اندازه يك نماز وقت دارد، باید يك نماز به هر طرفی که می خواهد بخواند. و به احتیاط واجب چنانچه بعد از وقت، قبله را فهمید، قضا نماید.
مسأله 850: اگر یقین کند که قبله در یکی از دو طرف است، بنابر احتیاط باید به هر دو طرف نماز بخواند. و اگر گمان دارد، احتیاط واجب آن است که به چهار سمت نماز بخواند.
مسأله 851: کسی که باید به چند طرف نماز بخواند، اگر بخواهد دو نمازی که مانند نماز ظهر و عصر است بخواند، باید یکی پس از دیگری خوانده شود و لازم نیست نماز اول را به چند طرف بخواند، بعد نماز دوم را شروع کند.
مسأله 852: کسی که يقين به قبله ندارد، اگر بخواهد غیر از نماز، کاری کند که باید رو به قبله انجام گیرد، مثلاً بخواهد سر حیوانی را ببرد، باید به گمان عمل نماید و اگر گمان ممکن نیست، به هر طرف که انجام دهد، در صورت ضرورت اشکال ندارد.
مسأله 853: کسی که به فضا مسافرت کند، قبله او کره زمین خواهد بود، پس کسی که در سفینه های فضایی یا در یکی از کرات آسمانی، مانند ماه یا مریخ یا غیره باشد، واجب است هنگام نماز، به سوی کره زمین توجه کند.
مسأله 854: مرد باید در حال نماز، اگرچه کسی او را نبیند، عورتین خود را، بپوشاند. و اگر بیننده (فرد ممیز یا بالغ) هست از ناف تا زانو را بپوشاند و اگر سبب رؤيت انسان بی تقوایی
ص: 160
می شود، بیشتر بدن را بپوشاند.
مسأله 855: زن باید در هنگام نماز، تمام بدن، حتی سرو موی خود را بپوشاند و بنابر احتیاط واجب کف پارا نیز بپوشاند، ولى پوشاندن صورت، به مقداری که در وضو شسته می شود و دستها تا مچ، در صورتی که بیننده نامحرمی نباشد، لازم نیست، اما برای آن که يقين کند مقدار واجب را پوشانده است، بنابر احتیاط مقداری از اطراف صورت و قدری پایین تر از مچ را بپوشاند.
مسأله 856: هنگامی که انسان، قضای سجده فراموش شده و یا تشهّد فراموش شده را به جا می آورد، باید خود را مانند حال نماز بپوشاند. و همچنین بنابر احتیاط واجب در موقع سجده سهونیز خود را بپوشاند.
مسأله 857: اگر در نماز عمداً عورتش را نپوشاند، نمازش باطل است. همچنین است اگر با تقصیر (کوتاهی کردن) یا از روی ندانستن مسأله باشد.
مسأله 858: اگر در بین نماز بفهمد که عورتش پیداست، باید آن را بپوشاند و بنابر احتیاط واجب، نماز را تمام کند و دوباره بخواند، به ویژه اگر پوشانیدن آن ، احتیاج به وقت زیادی داشته باشد، ولی اگر بعد از نماز، بفهمد که در نماز عورت او پیدا بوده ، نمازش صحیح است. همچنین اگر در بین نماز بفهمد که قبلا عورتش پیدا بوده، چنانچه الآن پوشیده باشد، صحیح است.
مسأله 859: اگر در حال ایستاده لباسش عورت او را می پوشاند، ولی ممکن است در حال دیگر، مثلا در حال رکوع و سجود نپوشاند، چنانچه در آن موقع عورت خود را بپوشاند، نماز او صحیح است، ولی بنابر احتیاط مستحب با آن لباس نماز نخواند.
مسأله 860: انسان اگر پوشاك ندارد می تواند در نماز خود را به علف و برگ درختان بپوشاند، ولی بنابر احتياط مستحب اگر چیز دیگری داشته باشد، با علف و برگ درختان خود را نپوشاند.
مسأله 861: انسان در حال نماز می تواند خود را با گل بپوشاند. و احوط اعاده نماز با ایما و اشاره رکوع و سجود است.
ص: 161
مسأله 862: اگر چیزی ندارد که در نماز خود را با آن بپوشاند، چنانچه احتمال دهد که پیدا می کند، بنابر احتیاط واجب نماز را به تأخیر بیاندازد و اگر چیزی پیدا نکرد، در آخروقت طبق وظیفه اش نماز بخواند.
مسأله 863: کسی که می خواهد نماز بخواند، اگر برای پوشاندن خود حتی برگ درخت، علف، گل و لجن نداشته باشد و آب گل آلود یا چاله ای نیز نباشد که در آن بایستد و احتمال ندهد که تا آخر وقت چیزی پیدا کند که خود را با آن بپوشاند، در صورتی که احتمال بدهد شخص محترمی او را می بیند، باید نشسته نماز بخواند و برای رکوع و سجود، مقداری خم شود که عورتش پیدا نباشد و برای سجود، کمی بیشتر از رکوع خم گردد، محل سجده را بالا بیاورد و پیشانی را بر آن بگذارد. و اگر اطمینان دارد ناظر محترم او را نمی بیند، ایستاده ، دو نماز بخواند و در موقع ایستادن، جلو خود را با دست بپوشاند، در یکی از آن دو نماز، رکوع و سجود را به جا آورد و در دیگری به جای رکوع و سجود، با سر اشاره نماید، اگرچه ظاهر يك نماز با اشاره کافی است.
مسأله 864: لباس نمازگزار شش شرط دارد: اوّل: پاك باشد. دوّم: مباح باشد. سوّم: از اجزای مردار نباشد. چهارم: از حیوان حرام گوشت نباشد. پنجم و ششم: اگر نمازگزار مرد است، لباس او ابریشم خالص و طلاباف نباشد.
مسأله 865: لباس نمازگزار باید پاك باشد و اگر کسی در حال اختیار عمد با بدن یا لباس نجس نماز بخواند، نمازش باطل است.
مسأله 866: اگر به سبب ندانستن وظیفه از روی تقصیرو نیز بنابر احتیاط بدون تقصیر، چیز نجسی را نداند نجس است، مثلا نداند عرق کافر نجس است و با آن نماز بخواند، نمازش باطل است.
مسأله 867: اگر نداند بدن یا لباسش نجس است و بعد از نماز بفهمد نجس بوده، نماز او صحیح است. و بنابر احتیاط مستحب، چنانچه وقت باقی است، نمازش را اعاده نماید. مسأله 868: اگر فراموش کند بدن یا لباسش نجس است و در بین نماز یا بعد از آن یادش
ص: 162
بیاید، باید نماز را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته، قضا نماید.
مسأله 869: کسی که در وسعت وقت مشغول نماز است، اگر در بین نماز بدن یا لباس او نجس شود و پیش از آن که چیزی از نماز را با نجاست بخواند، متوجه شود که نجس شده، یا بفهمد بدن یا لباس او نجس است و شك کند همان وقت نجس شده، یا پیش از آن نجس بوده، در صورتی که آب کشیدن بدن یا لباس یا عوض کردن لباس و یا بیرون آوردن آن، نماز را به هم نمی زند، باید در بین نماز، بدن یا لباس را آب بکشد یا لباس را عوض نماید و یا اگر چیز دیگری عورت او را پوشانده ، لباس را بیرون آورد، ولی اگر بدن یا لباس را آب بکشد، یا لباس را عوض کند یا بیرون آورد، نماز به هم می خورد یا اگر لباس را بیرون آورد، برهنه می ماند، باید نماز را قطع کند و با بدن و لباس پاك نماز بخواند.
مسأله 870: کسی که در تنگی وقت مشغول نماز است، اگر در بین نماز لباس او نجس شود و پیش از آن که چیزی از نماز را با نجاست بخواند، بفهمد که نجس شده یا بفهمد که لباس او نجس است و شك کند همان وقت نجس شده یا از پیش نجس بوده، در صورتی که آب کشیدن یا عوض کردن یا بیرون آوردن لباس، نماز را به هم نمی زند و می تواند لباس را بیرون آورد، باید لباس را آب بکشد یا عوض کند و یا اگر چیز دیگری عورت او را پوشانده ، لباس را بیرون آورد و نماز را تمام کند، اما اگر چیز دیگری عورت او را نپوشانده و لباس را نیز نمی تواند آب بکشد یا عوض کند، باید لباس را اگر ممکن است، بیرون آورد و به دستوری که برای برهنگان گفته شد نماز را تمام کند، ولی اگر لباس را آب بکشد یا عوض کند، نماز به هم می خورد و یا بر اثر سرما و مانند آن نمی تواند لباس را بیرون آورد، باید با همان حال نماز را تمام کند و نمازش صحیح است، سپس نمازش را در لباس پاك، بنابر احتیاط واجب قضا نماید.
مسأله 871: کسی که در تنگی وقت مشغول نماز است، اگر در بین نماز بدن او نجس شود و پیش از آن که چیزی از نماز را با نجاست بخواند، متوجه شود نجس شده یا بفهمد بدن او نجس است و شك کند همان وقت نجس شده یا از پیش نجس بوده، در صورتی که آب کشیدن بدن،
ص: 163
نماز را به هم نمی زند باید آب بکشد و اگر نماز به هم می خورد، باید با همان حال نماز را تمام کند و نماز او صحیح است.
مسأله 872: کسی که در پاك بودن بدن یا لباس خود شك دارد، چنانچه نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد که بدن یا لباسش نجس بوده، نماز او صحیح است. و اگر مثلاً لباس او نجس بوده و شك کند که تطهیر کرده یا نه، نمازش صحیح نیست، هر چند معلوم نشود که نجس است.
مسأله 873: اگر لباس را آب بکشد و یقین کند پاك شده است و با آن نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد پاك نشده، احتیاط واجب اعاده نماز است.
مسأله 874: اگر خونی در بدن و یا لباس خود ببیند و یقین کند از خون های نجس نیست، مثلاً یقین کند خون پشه است، چنانچه بعد از نماز بفهمد از خون هایی بوده که نمی تواند با آن نماز بخواند، احتیاط واجب اعاده نماز است.
مسأله 875: اگر یقین کند خونی که در بدن یا لباس اوست، خون نجسی است که نماز با آن صحیح است، مثلا يقين کند خون زخم و دملی است که می توان با آن نماز خواند، چنانچه بعد از نماز بفهمد، خونی بوده که نماز با آن باطل است، نمازش صحیح می باشد.
مسأله 876: اگر نجس بودن چیزی را فراموش کند و بدن یا لباسش با رطوبت، به آن برسد و در حال فراموشی نماز بخواند و بعد از نماز یادش بیاید، احتیاط واجب اعاده نماز است. ولی اگر بدنش با رطوبت به چیزی که نجس بودن آن را فراموش کرده برسد و بدون این که خود را آب بکشد، غسل کند و نماز بخواند، غسل و نمازش باطل است. و نیز اگر جایی از اعضای وضو با رطوبت به چیزی که نجس بودن آن را فراموش کرده برسد و بدون این که خود را آب بکشد، غسل کند و نماز بخواند، غسل و نمازش باطل است و نیز اگر جایی از اعضای وضو، با رطوبت به چیزی که نجس بودن آن را فراموش کرده برسد و پیش از آن که آن جا را آب بکشد، وضو بگیرد و نماز بخواند، وضو و نمازش باطل است.
مسأله 877: کسی که یک لباس دارد، اگر بدن و لباسش نجس شود و به اندازه آب کشیدن
ص: 164
یکی از آنها آب داشته باشد، چنانچه بتواند لباسش را بیرون آورد، باید بدن را آب بکشد و نماز را به دستوری که برای برهنگان گفته شد، بخواند و اگر بر اثر سرما و یا عذری دیگر، نتواند لباس را بیرون آورد، هرکدام از بدن و یا لباس را، می تواند آب بکشد، ولی اگر مثلاً نجاست یکی بول است که اگر بخواهد با آب قلیل آب بکشد، باید دو مرتبه آب روی آن بریزد و دیگری خون است که يك مرتبه، ریختن آب روی آن کافی است، باید آن را که با بول نجس شده آب بکشد.
مسأله 878: کسی که غیر از لباس نجس، لباس دیگری ندارد و از یافتن لباس پاك تا آخروقت ناامید گردد، باید نماز را به دستوری که برای برهنگان گفته شد، به جا آورد، ولی اگر بر اثر سرما و مانند آن نمی تواند لباسش را بیرون آورد، باید با لباس نجس، نماز بخواند و نماز او صحیح است.
مسأله 879: کسی که دو لباس دارد، اگر بداند یکی از آنها نجس است و نداند کدام يك می باشد، چنانچه وقت دارد، باید با هردو لباس نماز بخواند، مثلا اگر می خواهد نماز ظهر و عصر بخواند، باید با هر کدام، يك نماز ظهر و يك نماز عصر بخواند. ولی اگر وقت تنگ است، باید نماز را به دستوری که برای برهنگان گفته شد به جا آورد و بنابر احتياط ، نماز را با لباس پاك قضا نماید.
مسأله 880: لباس نمازگزار، باید مباح باشد. و کسی که می داند پوشیدن لباس غصبی حرام است، اگر عمدا در لباس غصبی یا در لباسی که نخ، تکمه یا چیز دیگر آن غصبی است نماز بخواند، نمازش باطل است و همچنین است اگر جاهل مقصر باشد.
مسأله 881: کسی که می داند پوشیدن لباس غصبی حرام است، ولی نمی داند نماز را باطل می کند، اگر عمدا با لباس غصبی نماز بخواند، نمازش باطل است.
مسأله 882: اگر نداند یا فراموش کند که لباس او غصبی است و با آن نماز بخواند، نمازش صحیح است. ولی اگر کسی خودش لباسی را غصب نماید و فراموش کند غصب کرده است و با آن نماز بخواند، نمازش باطل است.
مسأله 883: اگر نداند یا فراموش کند لباس او غصبی است و در بین نماز بفهمد، چنانچه چیز
ص: 165
دیگری عورت او را پوشانده است و می تواند فورا یا بدون این که موالات پی در پی بودن نماز به هم بخورد لباس غصبی را بیرون آورد، باید آن را بیرون آورد و نمازش صحیح است. و اگر چیز دیگری عورت او را نپوشانده، یا نمی تواند لباس غصبی را فورا بیرون آورد و یا اگر بیرون آورد پی در پی بودن نماز به هم می خورد، در صورتی که حتی به مقدار يك ركعت وقت داشته باشد، باید نماز را قطع کند و با لباس غير غصبی، نماز بخواند و اگر به این مقدار وقت ندارد، باید در حال نماز، لباس را بیرون آورد و به دستور نماز برهنگان نماز را تمام نماید.
مسأله 884: اگر کسی برای حفظ جانش با لباس غصبي نماز بخواند و یا مثلا برای این که دزد لباس غصبی را نبرد با آن نماز بخواند، نمازش صحیح است.
مسأله 885: اگر کسی با عین پولی که خمس یا زکات آن را نداده لباس بخرد، نماز خواندن در آن لباس حکم نماز خواندن در لباس غصبی را دارد.
مسأله 886: لباس نمازگزار، باید از اجزای حیوان مرده ای که خون جهنده دارد، یعنی حیوانی که اگر رگش را ببرند خون از آن جستن می کند نباشد، بلکه اگر از حیوان مرده ای که مانند ماهی و مار، خون جهنده ندارد لباس تهیه کنند، بنابر احتیاط واجب، با آن نماز نخواند.
مسأله 887: هرگاه چیزی از مردار، مانند گوشت و پوست آن که روح داشته همراه نمازگزار باشد، اگرچه لباس او نباشد، بنابر احتیاط نمازش باطل است.
مسأله 888: اگر چیزی از مردار حلال گوشت، مانند مو و پشم که روح ندارد، همراه نمازگزار باشد و یا با لباسی که از آن تهیه شده نماز بخواند، نمازش صحیح است.
مسأله 889: لباس نمازگزار باید از اجزای حیوان حرام گوشت نباشد و اگر مویی از آن همراه نمازگزار باشد، نماز او باطل است.
مسأله 890: اگر آب دهان ، یا بینی و یا رطوبت دیگری از حیوان حرام گوشت مانند گربه، بر بدن یا لباس نمازگزار باشد، چنانچه تر باشد نماز با آن لباس باطل است و اگر خشك شده و عين
ص: 166
آن برطرف شده باشد، نماز خواندن با آن صحیح خواهد بود.
مسأله 891: اگر مو، عرق و آب دهان کسی، بر بدن یا لباس نمازگزار باشد اشکال ندارد. و همچنین است اگر مروارید، موم و عسل همراه او باشد.
مسأله 892: اگر شك داشته باشد که لباسی از حیوان حلال گوشت است یا حرام گوشت، احتیاط لازم است که با آن نماز نخواند مگر آن که حجت شرعی داشته باشد که از حیوان حرام گوشت نیست.
مسأله 893: صدف از حیوانات حرام گوشت است، ولی اگر انسان احتمال دهد که تکمه صدفي و مانند آن، از حیوان باشد، جایز است با آن نماز بخواند. گرچه احتیاط در اجتناب خوب است.
مسأله 894: پوشیدن خز خالص در نماز اشکال ندارد، ولی بنابر احتیاط واجب با پوست یا دیگر اجزاء سنجاب نماز نخواند.
مسأله 895: اگر با لباسی که نمی داند یا فراموش کرده که از حیوان حرام گوشت است نماز بخواند، بنابر احتیاط واجب نماز را اعاده کند.
مسأله 896: پوشیدن لباس طلاباف برای مرد حرام و نماز با آن باطل است، ولی برای زن در نماز وغیرنماز اشکال ندارد.
مسأله 897: زینت کردن به طلا، مثل آویختن زنجیر طلا به سینه، انگشتر طلا به دست کردن و بستن ساعت مچی طلا، برای مرد حرام و نماز خواندن با آن باطل است. و واجب است مرد از عينك طلا نیز استفاده نکند، ولی زینت کردن زنان به طلا در نماز و غیر نماز اشکال ندارد.
مسأله 898: اگر مردی فراموش کند یا نداند، انگشتر یا لباسش از طلاست و یا شك داشته باشد و با آن نماز بخواند، نمازش صحیح است و همچنین در سایر مسائل باید فحص کند، مگر مواردی که شارع استثناء فرموده است.
ص: 167
مسأله 899: گذاشتن دندان طلا و دندانی که روکش طلا دارد برای زنان جایز است و برای مردان جایز نیست.
مسأله 900: لباسمرد نمازگزار و بنابر احتیاط لازم عرقچین و بند شلوار او نیز، باید ابریشم خالص نباشد و در غیر نماز نیز پوشیدن آن برای مرد حرام است.
مسأله 901: اگر آستر تمام لباس، یا آستر مقداری از آن، ابریشم خالص باشد، پوشیدن آن برای مرد حرام و نماز با آن باطل است.
مسأله 902: لباسی را که نمی داند از ابریشم خالص است یا چیز دیگر، اگر در نماز بپوشد اشکال ندارد و احتیاط مستحب آن است که با آن نماز نخواند.
مسأله 903: دستمال ابریشمی و مانند آن اگر در جیب مرد باشد اشکال ندارد و نماز را باطل نمی کند.
مسأله 904: پوشیدن لباس ابریشمی برای زن، در نماز و غیر نماز اشکال ندارد.
مسأله 905: پوشیدن لباس غصبی، ابریشمی خالص، طلاباف و لباسی که از مردار تهیه شده در حال ناچاری اشکال ندارد و می تواند با این لباس ها نماز بخواند، ولی اگر ناچار نیست لباس بپوشد، باید به دستوری که برای برهنگان گفته شد نماز بخواند.
مسأله 906: اگر چیزی ندارد که در نماز عورت خود را با آن بپوشاند، واجب است اگرچه با کرایه یا خرید باشد تهیه نماید، ولی اگر تهیه آن به قدری پول لازم دارد که نسبت به دارایی او زیاد است یا اگر پول را برای لباس مصرف کند به حال او ضرر دارد یا موجب عسر و حرج است، باید به دستوری که برای برهنگان گفته شد نماز بخواند.
مسأله 907: کسی که لباس ندارد، اگر دیگری لباس به او ببخشد یا عاريه دهد، چنانچه قبول کردن آن برای او مشقت نداشته باشد، باید قبول کند، بلکه اگر عاریه کردن یا طلب بخشش برای او سخت نیست، از کسی که لباس دارد، طلب بخشش یا عاریه نماید.
ص: 168
مسأله 908: پوشیدن لباسی که پارچه یا رنگ یا دوخت آن، برای کسی که می خواهد آن را بپوشد معمول نیست، مانند این که اهل علم، لباس نظامی بپوشد، چنانچه هتك حرمت و یا مایه شهرت باشد، بنابر احتیاط لازم جایز نیست و احتیاط واجب ترك آن است و اگر با آن لباس نماز بخواند و آن لباس تنها ساترش باشد، بعید نیست نمازش باطل شود. مسأله 909: اگر مرد لباس زنانه و زن لباس مردانه را زی خود قرار دهد، حرام است و نماز خواندن با آن حکم مسأله گذشته را دارد.
مسأله 910: کسی که باید خوابیده نماز بخواند، اگر برهنه باشد و لحاف او نجس یا ابریشم خالص و یا از اجزای حیوان حرام گوشت باشد، باید در نماز، اگر پوشیدن صدق نماید، خود را با آن نپوشاند. اما تشك به هر حال مانعی ندارد مگر آن که مقداری از آن را به خود بپیچد که در عرف پوشیدن گفته شود و در این صورت حکم آن حکم لحاف است.
مسأله 911: نماز خواندن با انگشتر و لباسی که دارای صورت و عکس جاندار باشد جایز نیست، و هم چنین است در مکانی که عکس و یا مجسمه باشد.
مواردی که لازم نیست بدن و لباس نمازگزار پاک باشد
مسأله 912: در پنج صورت که تفصيل آن بیان خواهد شد، اگر بدن یا لباس نمازگزار نجس باشد، نماز او صحیح است: اوّل: براثر زخم یا جراحت و یا دملی که در بدن اوست، لباس یا بدنش به خون آلوده شده باشد. دوّم: بدن یا لباس او، به مقدار کمتر از درهم که تقریبا به اندازه يك اشرفی و به اندازه ر انگشت سبابه است، به خون آلوده باشد. سوّم: ناچار باشد با بدن یا لباس نجس نماز بخواند. چهارم: لباس های كوچك او مانند جوراب و عرقچین نجس باشد. پنجم: لباس زير پرستار بچه نجس شده باشد. و احکام اینها به تفصیل در مسائل آینده می آید.
ص: 169
مسأله 913: اگر فقط لباس نمازگزار نجس باشد در دو صورت نماز او صحیح است: اوّل: لباس های كوچك او، مانند جوراب و عرقچین نجس باشد.
دوّم: لباس زنی که پرستار پسر بچه خود می باشد و با بول او، لباسش نجس شده باشد. و احکام و شرایط آن بیان خواهد شد.
مسأله 914: اگر در بدن یا لباس نمازگزار، خون زخم یا جراحت یا دمل باشد، چنانچه آب کشیدن بدن یا لباس یا عوض کردن لباس برای او سخت است، تا وقتی که زخم، جراحت یا دمل خوب نشده است، می تواند با آن خون نماز بخواند. و همچنین است اگر چرکی که با خون بیرون آمده یا دوایی که روی زخم گذاشته اند و نجس شده، در بدن یا لباس او باشد.
مسأله 915: اگر خون بریدگی و زخم مختصری که به زودی خوب می شود و شستن آن آسان است، در بدن یا لباس نمازگزار باشد، باید آن را تطهیر نماید و اگر تطهیر نکند نمازش باطل است.
مسأله 916: اگر جایی از بدن یا لباس که از زخم فاصله دارد، به رطوبت زخم نجس شود، جایز نیست با آن نماز بخواند، ولى نماز خواندن با مقداری از بدن یا لباس که معمولا با رطوبت زخم آلوده می شود، مانعی ندارد.
مسأله 917: اگر از زخمی که در دهان و بینی و مانند آن است، خونی به بدن یا لباس برسد، بنابر احتیاط واجب با آن نماز نخواند اما با خون بواسیر، در صورتی که دانه هایش بیرون نباشد و آلودگی بیش از حد متعارف نباشد و تطهیر آن مشقت دارد، می توان نماز خواند و با خون بواسیری که دانه های آن بیرون است نیز می شود نماز خواند.
مسأله 918: کسی که بدنش زخم است، اگر در بدن یا لباس خود خونی ببیند که بیشتر از يك درهم است و نداند از زخم است یا خون دیگر، بنابر احتیاط لازم اگر تطهیر آن مشقت ندارد، جایز نیست با آن نماز بخواند.
مسأله 919: اگر چند زخم در بدن باشد و به اندازهای نزديك به هم باشد که يك زخم حساب شود، تا وقتی که همه خوب نشده است، نماز خواندن با خون آن اشکال ندارد، ولی اگر به قدری
ص: 170
از هم دور باشد که هر کدام، يك زخم حساب شود، هر کدام که خوب شد، باید برای نماز، بدن و لباس را از خون آن آب بکشد، مگر آن که مجموع کمتر از درهم باشد. مسأله 920: اگر مقدار بسیار کمی خون حیض یا نفاس یا استحاضه یا خون سگ، خوك، کافر یا مردار در بدن یا لباس نمازگزار باشد، نماز او باطل است و همچنین است خون حیوان حرام گوشت بنابر احتیاط لازم، ولی خون های دیگر مانند خون بدن انسان یا خون حیوان حلال گوشت، اگرچه در چند جای بدن و لباس باشد، در صورتی که روی هم کمتر از درهم باشد که تقریبا به اندازه يك اشرفی می شود، نماز خواندن با آن اشکال ندارد.
مسأله 921: خونی که به لباس بي آسترو به پشت آن برسد، اگر لباس نازك باشد، يك خون حساب می شود، ولی اگر پشت آن جدا حساب شود، باید هرکدام را جدا به شمار آورد، پس اگر خونی که در پشت و روی لباس است روی هم کمتر از درهم باشد، نماز با آن صحیح و اگر بیشتر باشد، نماز با آن باطل است.
مسأله 922: اگر خون، روی لباسی که آستر دارد بریزد و به آستر آن برسد و یا به آستر بریزد و روی لباس خونی شود، باید هرکدام را جدا حساب نمود، پس اگر خون روی لباس و آستر کمتر از درهم باشد، نماز با آن صحیح و اگر بیشتر باشد، نماز باطل است.
مسأله 923: اگر خون بدن یا لباس، کمتر از درهم باشد و رطوبتی به آن برسد، در صورتی که خون و رطوبتی که به آن رسیده به اندازه درهم یا بیشتر یا کمتر شود و اطراف را آلوده کنند، نماز با آن باطل است. و اگر رطوبت و خون به اندازه درهم نشود، نماز خواندن با آن اشکال دارد.
مسأله 924: اگر بدن یا لباس، خونی نشود ولی بر اثر رسیدن به خون، نجس شود، اگرچه مقداری که نجس شده کمتر از درهم باشد، نمازی که با آن بخواند باطل است. مسأله 925: اگر خونی که در بدن یا لباس است، کمتر از درهم باشد و نجاست دیگری به آن برسد، مثلا يك قطره بول روی آن بریزد، نماز خواندن با آن جایز نیست.
مسأله 926: اگر لباس های كوچك نمازگزار، مانند عرقچین و جوراب که نمی شود با آن عورت را
ص: 171
پوشاند نجس باشد، چنانچه از مردار و حیوان حرام گوشت درست نشده باشد، نماز خواندن با آن صحیح است. و همچنین اگر با انگشتر نجس، نماز بخواند اشکال ندارد.
مسأله 927: چیز نجس، مانند دستمال، کلید و چاقوی نجس، بلکه مطلق چیز نجس بنابر احتیاط لازم نباید همراه نمازگزار باشد.
مسأله 928: زنی که پرستار بچه شیرخوار است و با بول او لباسش نجس شده و بیشتر از يك لباس ندارد، چنانچه نتواند لباس دیگری بخرد یا کرایه یا عاریه نماید و هر شبانه روزی يك مرتبه لباس خود را آب بکشد، اگرچه تا روز دیگر لباسش با بول بچه نجس شود، می تواند با آن لباس نماز بخواند. ولی باید لباس خود را طرف عصر، برای نماز ظهر و عصر آب بکشد. و اگر بیشتر از يك لباس دارد، ولى ناچار است همه آن ها را بپوشد، چنانچه شبانه روزی یك مرتبه همه آنها را آب بکشد، کافی است.
مسأله 929: لباس پرستار بچه، چنانچه به بول دختر بچه یا پسر بچه ای که از خودش نیست نجس شود، اگر روزی يك مرتبه آن را آب بکشد و نتواند لباس دیگری تهیه کند و یا نزديك آخر وقت نماز ظهر و عصر باشد، می تواند با آن نماز بخواند.
مستحبات لباس نمازگزار مستحب است پوشش ساتر و غیر ساتر نمازگزار . از جهت جنس و وضع و حالت و رنگ . محبوب خداوند و مایه تقرب به او باشد چنان که فرموده: «ځوا زينتكم عند كل مسجد و از آن جمله مستحب است نمازگزار با عمامه باشد که شیوه انبیاء عظام و ائمه طاهرين عليهم السلام و ملائکه مقربین است. و نیز مستحب است يك طرف عمامه را به زیر صورت بر گردن بیاویزد (تحت الحنك) و به شکل کار آن را مطبق نگذارد و مستحب است عبا و لباس سفید و پاکیزه ترین لباسهایش را بپوشد. پوشیدن لباس دشمنان دین و آنچه شباهت به اهل باطل دارد، از جهت جنس و وضع و کیفیّت و عدد و رنگ، از جمله لباس سیاه که در آخرت پوشش اهل جهنم است و لباس و شعار نمرودیان و بنی عباس بوده، به خصوص کلاه و
ص: 172
عرقچین سیاه مکروه است (مگر برای ایام مصیبت و عزای معصومین و اهل بیت اطهار عليهم السّلام که کراهت ندارد) ولى عمامه و عبا و کفش سیاه در هیچ حال مکروه نیست.
مسأله 930: چند چیز در لباس نمازگزار مستحب است، از آنها: بستن عمامه با تحت الحنك، پوشیدن عبا، لباس سفید و پاکیزه ترين لباس ها، استعمال بوی خوش و دست کردن انگشتر عقيق.
مسأله 931: چند چیز در لباس نمازگزار مکروه است، از جمله: پوشیدن لباس سیاه (مگراز برای عزای معصومین و اهل بیت اطهار علیهم السلام)، پوشیدن لباس چرك یا تنگ، پوشیدن لباس شراب خوار و لباس کسی که از نجاست پرهیز نمی کند. و نیز در هنگام نماز باز بودن تکمه های لباس مکروه است. و در مورد لباسی که نقش و عكس ذی روح داشته باشد و به دست کردن انگشتری که نقش صورت دارد احتیاط لازم ترك پوشیدن آن در هنگام نماز است.
مسأله 932: مکان نمازگزار یازده شرط دارد:
اوّل: مباح باشد.
دوّم: بی حرکت باشد.
سوّم: بتواند نماز را در آن مکان تمام کند.
چهارم: ماندن در آن مکان حرام نباشد.
پنجم: ایستادن یا نشستن بر آن حرام نباشد.
ششم: بتواند قیام، رکوع و سجده را انجام دهد.
هفتم: جلوتر یا مساوی با مرقد معصوم علیه السلام نباشد.
هشتم: مکان نجس مرطوب نباشد. نهم: جای پیشانی برابر با زانوها و سرانگشتان پا باشد. دهم: نماز خواندن ملازم یا مستلزم ارتکاب حرام نباشد. یازدهم: بنابر احتیاط لازم بین زن و مرد در حال نماز چنانچه پرده یا دیواری حایل نیست و مرد جلوتر نایستاده؛ حدود پنج متر فاصله باشد.
مسأله 933: باید مکان مباح باشد، پس کسی که در ملك غصبی نماز می خواند، اگرچه روی فرش، تخت و مانند آن باشد، حرام و نمازش باطل است و نماز خواندن در زیر سقف یاخیمه غصبی، محل اشکال است.
ص: 173
مسأله 934: نماز خواندن در ملکی که منفعت آن مال دیگری است، بدون اجازه او باطل می باشد، مثلا در خانه اجاره ای اگر صاحب خانه یا دیگری، بدون اجازه مستاجر نماز بخواند، نمازش باطل است و همچنین است اگر در ملکی که دیگری در آن حقی دارد نماز بخواند، مثلا اگر میت وصیت کرده باشد که ثلث مال او را به مصرف برسانند، تا وقتی ثلث را جدا نکنند، نمی شود در آن نماز خواند.
مسأله 935: کسی که در مسجد یا حرم یا مدرسه به حق نشسته، اگر دیگری جای او را غصب کند و در آن جا نماز بخواند، نمازش باطل است.
مسأله 936: اگر در جایی که نمی داند غصبی است، نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد، یا در جایی که غصبی بودن آن را فراموش کرده نماز بخواند و بعد از نماز یادش بیاید و کسی که خودش جایی را غصب کرده، اگر فراموش کند و در آن جا نماز بخواند، نمازش باطل است.
مسأله 937: اگر بداند جايي غصبی است، ولي نداند در جای غصبی نماز باطل است و در آن جا نماز بخواند، چنانچه جاهل مقصر باشد، نماز او باطل است.
مسأله 938: کسی که ناچار است نماز واجب را سواره بخواند، چنانچه حیوان سواری ، زین و یا حتى نعل آن غصبی باشد، نماز او باطل است. و همچنین است اگر بخواهد بر روی آن حیوان نماز مستحب بخواند.
مسأله 939: کسی که در ملکی با دیگری شريك است، اگر سهم او جدا نباشد، بدون اجازه شریکش نمی تواند در آن ملك تصرف کند و نماز بخواند.
مسأله 940: اگر با عین پولی که خمس و زکات آن را نداده، ملکی بخرد، تصرف او در آن ملك حرام و نمازش در آن باطل است.
مسأله 941: اگر صاحب ملك به زبان، اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند قلب راضی نیست، نماز خواندن در ملك او باطل است. و اگر اجازه ندهد و انسان يقين کند قلب راضی است، نماز صحیح می باشد.
ص: 174
مسأله 942: تصرّف در ملك متی که خمس یا زکات بدهکار است، حرام و نماز در آن باطل است، ولی اگر بدهی او را بدهند، تصرّف و نماز، در ملك او اشکال ندارد.
مسأله 943: تصرف در ملك متی که به مردم بدهکار است، حرام و نماز در آن اشکال دارد، ولی اگر ضامن شوند که قرض های او را بپردازند، یا این که طلب کارها و وصی میت و یا طلبك ارها و فقیه عادل اجازه بدهند، تصرّف و نماز خواندن در ملك او اشکال ندارد.
مسأله 944: اگر میّت قرض نداشته باشد، ولی بعضی از ورثه او صغیر یا دیوانه یا غايب باشند، تصرّف در ملك او حرام و نماز در آن باطل است، مگر با اجازه ولی یا آن مقدار از تصرف در ملك بقیه ورثه با اجازه آن ها که عرفا تصرف در ملك قاصرين حساب نشود.
مسأله 945: نماز خواندن در مسافرخانه، حمام و مانند آن که برای واردین آماده شده اشکال ندارد، زیرا به رضایت او اطمینان دارد، ولی در غیر این موارد، در صورتی می شود نماز خواند که مالك آن اجازه بدهد، یا حرفی بزند که معلوم شود برای نماز خواندن اذن داده است، مثلا به کسی اجازه دهد درملك اوبنشیند و بخوابد، که از آن فهمیده می شود برای نماز خواندن نیز اذن داده است.
مسأله 946: مکان نمازگزار باید ثابت و بی حرکت باشد. و اگر بر اثر تنگی وقت یا به جهت دیگر، ناچار باشد در جایی که حرکت دارد، مانند اتومبیل، کشتی و قطار نماز بخواند، به قدری که ممکن است، باید در حال حرکت چنانچه استقرار بدن از بین برود، چیزی نخواند، البته اگر موالات و پی در پی بودن نماز از بین نرود. اما اگر موالات نماز بر هم بخورد، در حال حرکت نماز خود را بخواند. و اگر وسیله از قبله، به طرف دیگری حرکت کند، باید به طرف قبله برگردد.
مسأله 947: نماز خواندن در اتومبیل، کشتی، قطارو مانند آن ، وقتی ایستاده است، مانعی ندارد.
مسأله 948: روی خرمن گندم، جوو مانند آن چنانچه نمی شود بی حرکت ماند، نماز باطل است.
مسأله 949: باید براتمام نماز قدرت داشته باشد، پس در جایی که بر اثر باد یا باران و یا زیادی جمعیت، انسان اطمینان دارد که نمی تواند نماز را تمام کند، نباید نماز را شروع نماید، و نماز او
ص: 175
صحیح نیست هر چند اتفاقا نماز را تمام کند؛ ولی چنانچه شك دارد و احتمال می دهد که بتواند نماز را تمام کند، می تواند نماز را شروع نماید و اگر نماز تمام شد صحیح خواهد بود.
مسأله 950: در جایی که ماندن در آن مکان حرام است، مثلا زیر سقفی که نزديك است خراب شود، نماز نخواند.
مسأله 951: روی چیزی که ایستادن و نشستن روی آن حرام است، مانند فرشی که اسم خدایا آیات قرآن ، اسم انبیاء و ائمه معصومين عليهم السّلام و یا سایر مقدساتی که نشستن و ایستادن روی آن ها هتك و بی حرمتی و توهین باشد، بر آن نوشته شده، نماز خواندن حرام می باشد.
مسأله 952: در جایی که سقف آن کوتاه است و نمی تواند در آن جا راست بایستد یا به اندازهای کوچک است که جای رکوع و سجود ندارد، نماز نخواند و اگر ناچار شود که در چنین جایی نماز بخواند، باید به قدری که ممکن است قیام، رکوع و سجود را به جا آورد. و اگر نمی تواند رکوع و سجود کند باید با سر اشاره کند.
مسأله 953: جلوتر از قبر مطهر رسول الله و ائمه معصومین صلوات الله وسلامه عليهم و مساوی با آن نماز نخواند و باید عقب تر به نماز بایستد.
مسأله 954: اگر در نماز، چیزی مانند دیوار، بین او و قبر مطهر باشد که بی احترامی نشود اشکال ندارد، ولى فاصله شدن صندوق شریف، ضریح و پارچه ای که روی آن افتاده ، کافی نیست.
مسأله 955: اگر مکان نمازگزار نجس است، طوری تر نباشد که رطوبت آن به بدن یا لباس او برسد اشکال ندارد، ولی جای پیشانی اصلا نباید نجس باشد و اگر نجس و خشك بود، نماز باطل است. و بنابر احتیاط مستحب، مکان نمازگزار نیز اصلا نجس نباشد.
ص: 176
مسأله 956: جای پیشانی نمازگزار از جای زانوها و سرانگشتان پای او، بیش از چهار انگشت بسته ، بالاتریا پایین تر نباشد و تفصیل این مسأله در احکام سجده بیان می شود.
نماز خواندن لازم یا مستلزم ارتکاب حرام نباشد.
مسأله 957: بودن مرد و زن نامحرم در جایی که کسی در آن جا نیست و کسی نیز نمی تواند وارد شود حرام است و نماز در آن جا باطل است.
مسأله 958: نماز خواندن، در جایی که غنا و موسیقی می نوازند، باطل است. همچنین است در جایی که شراب خورده و یا شطرنج بازی می شود و حضور در چنین مکان هایی معصیت و حرام است.
مسأله 959: بنابر احتیاط لازم بر بام خانه کعبه در حال اختیار، نماز واجب نخواند، ولی در حال ناچاری اشکال ندارد. ولى ظاهر این است که نماز در داخل کعبه در حال اختیار، جایز است.
مسأله 960: خواندن نماز مستحب در خانه کعبه و بربام آن اشکال ندارد، بلکه مستحب است درون کعبه، مقابل هر رکنی، دو رکعت نماز بخواند.
مسأله 961: باید بنابر احتیاط لازم بین مرد و زن در حال نماز چنانچه پرده یا دیواری حایل نیست و مرد جلوتر نایستاده، حدود پنج مترفاصله باشد.
مسأله 962: لازم نیست در غیر نماز جماعت، زن در حال نماز عقب تر از مرد بایستد. و همچنین لازم نیست جای سجده او از جای ایستادن مرد، کمی عقب تر باشد، اگرچه بهتر است.
مسأله 963: اگرزن برابر مرد یا جلوتر به فاصله کمتر از ده ذرع (حدود پنج متر) بایستند و با هم وارد نماز شوند بنابر احتیاط واجب باید نماز را دوباره بخوانند ولی اگریکی زودتر از دیگری نماز بخواند؛ تنها کسی که بعد مشغول نماز شده باید نمازش را دوباره بخواند.
مسأله 964: اگر بین مرد و زن، دیوار یا پرده و یا چیز دیگری باشد که یکدیگر را نبینند، یا بین آنان حداقل ده ذراع که تقریبا پنج متر می شود فاصله باشد و یا مکان یکی از آنان، به قدری
ص: 177
بلند باشد که نگویند زن جلوتر از مرد یا برابر او ایستاده است، نماز آنان صحیح است .
مستحبات مکان نماز
مسأله 965: در دین مقدس اسلام، بسیار سفارش شده است که نماز را در مسجد بخوانند. و بهتر از همه آنها «مسجدالحرام»است، بعد از آن به ترتیب «مسجد رسول الله صلّى الله عليه وآله»«مسجد کوفه»«بیت المقدس»، مسجد جامع هر شهر، مسجد محله و سپس مسجد بازار قرار دارد.
مسأله 966: برای زن ها، نماز خواندن در خانه بلکه در اتاق عقب بهتر است.
مسأله 967: نماز خواندن در حرم ائمه معصومین علیهم السّلام مستحب، بلکه بهتر از مسجد است. و روایت شده نماز در حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب عليه السّلام برابر با دویست هزار نماز است. و نماز نزد قبر حضرت امام حسين عليه السّلام هر رکعتش، با هزار حج، هزار عمره، هزار برده که در راه خدا آزاد شود و هزار مرتبه جهاد کردن در رکاب رسول الله صلّى الله عليه و آله برابر است.
مسأله 968: زیاد رفتن به مسجد و رفتن در مسجدی که نمازگزار ندارد، مستحب است.
مسأله 969: همسایه مسجد بدون عذر موجه شرعی نباید از رفتن به مسجدی که در همسایگی اوست دوری کند که در حدیث از اهل بیت اطهار علیهم السّلام وارد شده است که فرموده اند: «لَا صَلَاةَ لجارالمسجد إِلَّا فِي الْمَسْجِدِ »همسایه مسجد نماز ندارد مگر در مسجد. و همسایه مسجد تا چهل خانه و یا نزدیک ترین مسجد به خانه است.
مسأله 970: مستحب مؤكّد است که انسان با کسی که در مسجد حاضر نمی شود غذا نخورد، در کارها با او مشورت نکند، همسایه او نشود، از او زن نگیرد و به او زن ندهد.
مسأله 971: نماز خواندن در چند جا مکروه است، از جمله: حمام، زمين نمك زار، در مقابل انسان، مقابل دری که باز است، در جاده، خیابان و کوچه اگر برای کسانی که عبور می کنند زحمت نباشد. و چنانچه زحمت باشد حرام و نماز باطل است،
ص: 178
مقابل آتش و چراغ، در آشپزخانه و هرجا که کوره آتش باشد، مقابل چاه و چاله ای که محل بول باشد، روبروی عکس و مجسمه چیزی که روح دارد (مگر این که روی آن پرده بکشند)، در اطاقی که شخص جنب در آن باشد، در جایی که عکس باشد اگرچه روبروی نمازگزار نباشد، مقابل قبر غیر معصومین علیهم السّلام، روی قبر، بين دو قبر و در قبرستان غیر معصومین عليهم السّلام.
مسأله 972: کسی که در محل عبور مردم یا روبروی کسی نماز می خواند، مستحب است جلوی خود چیزی بگذارد و اگر چوب یا ریسمانی باشد کافی است.
مسأله 973: نجس کردن زمین، سقف، بام و طرف داخل دیوار مسجد حرام است. و هر کس بفهمد نجس شده، باید فورا نجاست آن را برطرف کند. و بنابر احتیاط واجب طرف بیرون دیوار مسجد را نیز نجس نکنند و اگر نجس شود، نجاستش را برطرف نمایند.
مسأله 974: اگر نتواند مسجد را تطهیر نماید یا كمك لازم داشته باشد و پیدا نکند، تطهير مسجد بر او واجب نیست، ولی بنابر احتیاط واجب، باید به کسی که می تواند تطهیر کند، اطلاع دهد.
مسأله 975: اگر جایی از مسجد نجس شود که تطهیر آن بدون کندن یا خراب کردن ممکن نیست، باید آن جا را بکنند. و اگر تطهیر آن متوقف باشد بر خراب کردن مقدار کمی از آن، جایز است آن مقدار کم را خراب نمایند و اگر چیزی مانند آجر مسجد، نجس شود در صورتی که ممكن باشد، باید بعد از آب کشیدن، به جای اولش بگذارند. مسأله 976: اگر مسجدی را غصب کنند و به جای آن خانه و مانند آن بسازند یا طوری خراب شود که نماز خواندن در آن ممکن نباشد، باز هم نجس کردن آن حرام و تطهیر آن واجب است.
مسأله 977: نجس کردن حرم امامان علیهم السّلام موجب هتك بوده و حرام است و چنانچه نجس شود، تطهیرآن واجب فوری می باشد.
ص: 179
مسأله 978: اگر حصیر و فرش مسجد نجس شود، باید آن را آب کشید، ولی اگر با آب کشیدن خراب می شود و بریدن جای نجس بهتر است، باید آن را برید و اصلاح نمود. مسأله 979: بردن عين نجس، مانند خون در مسجد، اگر بی احترامی به مسجد باشد حرام است، بلکه بنابر احتیاط مستحب اگر بی احترامی نیز نباشد، عین نجس را در مسجد نبرند، ولی بردن چیزی که نجس شده، در صورتی حرام است که بی احترامی به مسجد باشد.
مسأله 980: اگر مسجد را برای روضه خوانی چادر بزنند و فرش کنند و سیاهی بکوبند و اسباب چای در آن ببرند، در صورتی که این کارها به مسجد ضرر نرساند و مانع نماز خواندن نشود، اشکال ندارد.
مسأله 981: بنابر احتیاط نباید مسجد را به طلا زینت نمود، ولی نسبت به حرم امامان معصوم عليهم السّلام اشکال ندارد. و نباید عکس روح دار حقیقی و یا خیالی در مسجد یا حرم اهل بیت عليهم السلام باشد اما چیزهایی مانند گل و بوته مکروه است.
مسأله 982: اگر مسجد خراب شود، نمی توان آن را فروخت یا داخل ملك و جاده نمود.
مسأله 983: فروختن در، پنجره و چیزهای دیگر مسجد حرام است و اگر مسجد خراب شود، باید آن را با اذن متولی شرعی، صرف تعمير همان مسجد کنند و چنانچه به درد آن مسجد نخورد، باید در مسجد دیگری مصرف شود، ولی اگر برای مسجدهای دیگر نیز مفید نباشد، می توانند آن را بفروشند و پول آن را اگر ممکن است، صرف تعمير همان مسجد کنند و گرنه برای تعمیر مسجد دیگری مصرف نمایند.
مسأله 984: ساختن مسجد و تعمیر مسجدی که نزديك به خرابی می باشد، مستحب است و اگر مسجد طوری خراب شود که تعمیر آن ممکن نباشد، می توانند آن را خراب کنند و دوباره بسازند، بلکه می توانند مسجدی را که خراب نشده، برای توسعه و احتیاج مردم خراب کنند و بزرگ تر بسازند.
مسأله 985: تمیز کردن مسجد و روشن کردن چراغ در آن مستحب است و کسی که می خواهد
ص: 180
مسجد برود مستحب است خود را خوشبو کند، لباس پاکیزه و قیمتی بپوشد، ته کفش خود را بررسی نماید که نجاستي به آن نباشد، موقع داخل شدن به مسجد، اول پای راست و هنگام بیرون آمدن، اول پای چپ را بگذارد و همچنین مستحب است از همه زودتر به مسجد آید و از همه دیرتر از مسجد بیرون رود.
مسأله 986: وقتی انسان وارد مسجد می شود، مستحب است دو رکعت نماز به قصد تحیّت و احترام مسجد بخواند و اگر نماز واجب یا مستحب دیگری نیز بخواند، کافی است.
مسأله 987: خوابیدن در مسجد اگر ناچار نباشد، صحبت کردن در مورد کارهای دنیا، مشغول صنعت شدن و خواندن شعری که نصیحت و مانند آن نباشد، مکروه است. و همچنین مکروه است آب دهان ، بینی و اخلاط سینه را در مسجد بیاندازد یا گمشده ای را طلب کند و با صدای خود را بلند نمایند، اما بلند کردن صدا برای آنان مانعی ندارد. مسأله 988: راه دادن بچه و دیوانه به مسجد مکروه است و کسی که پیاز، سیرو مانند آن خورده که بوی دهانش مردم را اذیت می کند، مکروه است به مسجد برود.
مسأله 989: برگزاری و اجرای نمایش نامه و تئاتر در مساجد و یا حسینیه ها هتک حرمت به اماکن مقدسه و حرام است.
مسأله 990: دائر کردن کلاس درس های غیر دینی در حسینیه ها و تکیه ها و مانند آن جاها، جایز نیست، ولی تدریس قرآن کریم و علوم آل محمّد صلوات الله عليهم با رعایت طهارت و احترام آن اماكن اشکال ندارد.
مسأله 991: بعید نیست واجب باشد مگر در تنگی وقت و اضطرار، پیش از نمازهای واجب روزانه و به تأكید بیشتر برای نماز صبح و مغرب و عشاء «اذان»و همچنین «اقامه»گفته شود، زیرا اذان و اقامه تمام اظهار ایمان و اقرار به آن است، ولی پیش ازنمازهای واجب غير يوميه مانند نماز آیات، مستحب است سه مرتبه بگویند: «الصَّلاة».
ص: 181
مسأله 992: غیر از نماز در چند جا مستحب است اذان گفته شود از جمله:
1- روز اوّلی که بچه به دنیا می آید یا پیش از آن که بند نافش بیافتد در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه بگویند.
2- کسی که بیماری مزمن دارد اذان بگوید یا برایش اذان بگویند.
3- کسی که فرزند دار نمی شود.
4- برای دفع شیاطین از جایی که ترسناك باشد.
5- کسی که خوی بد پیدا کرده است در گوش او اذان بگویند.
6- در گوش کسی که چهل روز از خوردن گوشت خودداری کرده اذان بگویند.
7- مستحب است مرد در منزل خود صدای خود را به اذان گفتن بلند کند که دردها و بیماری ها را دور می کند.
مسأله 993: اذان بدین صورت است: گفتن چهار مرتبه «اللَّهُ أَكْبَرُ »، و گفتن « أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»، «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ »، «أَشْهَدُ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ ولی اللَّهُ حَقّاً حَقّاً »، «حَيَّ عَلَى الصلاه »، «حي على الفلاح»، «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ »، «اللَّهُ أَكْبَرُ »، «لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ »هرکدام را دو مرتبه . و یا در شهادت به ولایت بگوید: «أَشْهَدُ أَنْ أميرَالمُؤمِنينَ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ أَ بِنَائِهِمَا الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومِينَ بِالْحَقِّ حُجَجِ اللَّهُ ، صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ ولعته اللَّهُ عَلَى أَعْدَائِهِمْ ». ومستحب است اضافه نمودن : «وَ أَشْهَدُ أَنَّ آلُ مُحَمَّدٍ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ ، وَأَنْ أَعْدَائِهِمْ شرالبرية »و صلوات فرستادن بر محمد و آل محمّد صلوات الله عليهم اجمعين و لعنت فرستادن بر دشمنان ایشان.
مسأله 994: اقامه بدین صورت است: گفتن دو مرتبه «اللَّهُ أَكْبَرُ »از اول اذان و يك مرتبه «لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ »از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن «حَيَّ عَلَى خير العمل» دو مرتبه «قَدْ
ص: 182
قامت الصَّلَاةِ »اضافه می گردد.
مسأله 995:«أَشْهَدُ أَنْ أميرَالمُؤمِنينَ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهُ حَقّاً حَقّاً »جزو اذان و اقامه و از نشانه های ایمان و کمال شهادت به توحید خداوند و رسالت خاتم الأنبياء صلّی الله عليه وآله است؛ و در زمان رسول الله صلّى الله عليه وآله نیز به آن عمل می شده و در احادیث بسیاری بر شهادت دادن به آن تأکید شده است از جمله در فرمایش امام جعفر صادق عليه السّلام در کتاب شریف الإحتجاج که فرمودند: هرگاه یکی از شما بگوید: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ »، «مُحَمَّدُ رَسُولُ اللَّهِ »پس از آن بگوید: «عَلِيُّ أميرَالمُؤمِنينَ »، و اگرهیچ دلیلی بر جزئیت شهادت ثالثه در اذان و اقامه نبود جز دو آیه کریمه إكمال دین: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينکم وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَهُ الْإِسْلَامَ دِيناً » و تبلیغ رسالت حضرت رسول اکرم: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ »كافي بود.
مسأله 996: در اذان و اقامه به ولایت و عصمت حضرت فاطمه زهراء عليها السلام دارنده عصمت کبری، یکی از دو دریا در کریمه «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ »، حقیقت «لَيْلَةُ الْقَدْرِ »، آن که نامش «فَاطِمَةَ آيَةِ اللَّهُ »زینت بخش سردر بهشت است و طاعتش برانبیاء و اولیاء و عالمیان فرض و واجب ، حجت بر حجج الهی، آن که رضا و غضبش رضا و غضب الهی، صاحب مصحف فاطمی و واسطه علوم اهل بیت، «أمّ أبيها»ی خاتم الأنبياء و المرسلين ، كفو مولی الموحدين، علة الوجود نبی و وصي وافلاک، مصطفاة الرب، معنای موّدت، علّة نسل الرّسول«الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنِ وَ الْمُحْسِنُ وَ زینب وَ أُمُّ كُلْثُومٍ وَ رُقْيَةِ »، أسوة خاتم الأوصياء و «مِنَ الْخَلْقِ فطموا عَنْ كُنْهَ مَعْرِفَتِهَا كَمَا فطموا عَنْ كُنْهُ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ وَ النَّبِيِّ وَ الْأَوْصِيَاءِ »، وَالِدَةَ الْحُجَجِ وَ الْحُجَّةُ عَلَيْهِمْ ، شَفِيعَةُ يَوْمَ الْجَزَاءُ ، الْبَتُولُ الْعَذْرَاءُ عَلَيْهَا صَلَوَاتُ اللَّهُ
ص: 183
و صلوات ملائكته و انبيائه و الأوصياء و عبادالله الصالحين، ... پس از اقرار به ولایت مولى الموحدين، جهت اظهار ادب و تکریم آن حضرت بدین صورت: «أَشْهَدُ أَنَّ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَلِيُّهُ اللَّهِ وَ حَجِّهِ اللَّهِ وَ عَصَمَهُ اللَّهُ الْكُبْرى » گواهی داده شود.
ترجمه اذان و اقامه
«اللَّهُ أَكْبَرُ »:خداوند بزرگ تراست از آن که وصف شود).
«أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ »:شهادت می دهم جز خداوند یکتای بی همتا، خدای دیگری نیست.
«أَشْهَدُ أَ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ »:شهادت می دهم حضرت محمد بن عبدالله صلّى الله عليه وآله پیامبر و فرستاده خداست.
«أَشْهَدُ أَنْ أميرالممؤمنين عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهُ حَقّاً حَقّاً »شهادت می دهم حضرت على عليه السلام امیرمؤمنان و به حق ولى خدا بر همه خلق است.
«أَشْهَدُ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ أَ بِنَائِهِمَا الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومِينَ بِالْحُجَجِ اللَّهُ ، صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ وَ لعته اللَّهُ عَلَى أَعْدَائِهِمْ »شهادت می دهم همانا حضرت امیرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليه السّلام و حضرت فاطمة الزهراء و امامان معصوم از فرزندان آن دو بزرگوار که صلوات های حضرت الله بر آنان و لعنت های او بر دشمنان آنان باد حجتهای برحق الله می باشند.
«وَ أَشْهَدُ أَنَّ آلُ مُحَمَّدٍ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ ، وَأَنْ أَعْدَائِهِمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ »شهادت می دهم همانا حضرات آل محمّد صلوات الله وسلامه عليهم بهترین مخلوق اند، و دشمنان آنان لعنة الله عليهم بدترین مخلوق اند.
«حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ »:بشتاب برای اقامه نماز.
«حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ »:بشتاب برای رستگاری.
«حَيَّ عَلَى خيرالعمل »:بشتاب برای بهترین کارها .
ص: 184
«قَدْ قَامَ الصَّلَاةِ »:به تحقيق نماز برپا شد.
«لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ »:خدایی جز خدای یکتا و بی همتا نیست.
مسأله 997: بین جمله های اذان و اقامه نباید زیاد فاصله شود و اگر بین آن بیشتر از معمول فاصله بیاندازد، باید دوباره آن را از سر بگیرد.
مسأله 998: اگر در اذان و اقامه صدا را در گلو بیاندازد، چنانچه غنا شود، یعنی مانند آوازه خوانی که در مجالس لهو و لعب معمول است، حرام می باشد و اگر غنا نشود مکروه است.
مسأله 999: در شش مورد اذان ساقط می شود:
اوّل: نماز عصر روز جمعه.
دوّم: نماز عصر روز عرفه (نهم ذیحجه) در عرفات.
سوّم: نماز عشاء شب عید قربان برای کسی که در مشعرالحرام باشد.
چهارم: نماز عصر و عشاء زن مستحاضه.
پنجم: نماز کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط، خودداری کند.
ششم: اذان نماز عصر و عشاء وقتی همراه با نماز ظهر و مغرب پشت سرهم خوانده شود، ساقط است و به جا آوردن نافله بین دو نماز، موجب صدق فاصله بین دو نماز نمی شود.
مسأله 1000: اگر برای نماز جماعت اذان و اقامه گفت باشند، کسی که با آن جماعت نماز می خواند، اذان و اقامه نگوید.
مسأله 1001: اگر برای خواندن نماز جماعت، به مسجد برود و ببیند جماعت تمام شده، تا وقتی که صف ها به هم نخورده و جمعیت متفرق نشده اند، رخصت است برای نماز خود اذان و اقامه را نگوید.
مسأله 1002: در جایی که عده ای مشغول نماز جماعت اند یا نماز آنان تازه تمام شده و صفها به هم نخورده است، اگر انسان بخواهد فرادا یا با جماعت دیگری که برپا می شود نماز بخواند، بنابر احتیاط با شش شرط اذان و اقامه از او ساقط می شود:
ص: 185
اوّل: برای آن نماز اذان و اقامه گفته باشد.
دوّم: نماز جماعت غیر شیعه دوازده امامی و یا باطل نباشد.
سوّم: نماز او و نماز جماعت در يك مكان باشد، پس اگر نماز جماعت داخل مسجد باشد و او بخواهد در بام مسجد نماز بخواند، مستحب است اذان و اقامه بگوید.
چهارم: آن که نماز جماعت در مسجد باشد.
پنجم: نماز اور نماز جماعت هر دو ادا باشد.
ششم: وقت نماز او و نماز جماعت مشترك باشد. مثلا هر دو نمازظهريا نماز عصر بخوانند. یا نمازی که به جماعت خوانده می شود نمازظهر باشد و او نماز عصر بخواند و یا بالعکس.
مسأله 1003: اگر در مسأله پیش شک کند نماز جماعت صحیح بوده یا نه، اذان و اقامه از او ساقط است، ولی اگر در یکی از شرایط دیگرشك کند، استحباب یا به قصد رجاء اذان و اقامه بگوید.
مسأله 1004:کسی که اذان و اقامه دیگری را می شنود، مستحب است هر قسمتی را که می شنود، آهسته تکرار نماید.
مسأله 1005: کسی که اذان و اقامه دیگری را شنیده، چه با او گفته باشد یا نه، در صورتی که اهلیت اقتدا داشته و بین آن اذان و اقامه و نمازی که می خواهد بخواند فاصله زیادی نباشد، می تواند برای نماز خود اذان و اقامه نگوید.
مسأله 1006: اگر مرد با قصد لذّت أذان زن را بشنود، اذان از او ساقط نمی شود، بلکه اگر قصد لذت نیز نداشته باشد اذان ساقط نیست.
مسأله 1007: اذان و اقامه نماز جماعت را باید مرد بگوید، ولی در جماعت زنان، زن می تواند اذان واقامه بگوید.
مسأله 1008: اقامه باید بعد از اذان و ایستاده و رو به قبله و با طهارت از حدث (با وضویا غسل و یا تیمم) گفته شود و اگر قبل از اذان بگویند، صحیح نیست.
مسأله 1009: اگر کلمات اذان و اقامه را بدون ترتیب بگوید، مثلا (كي على الفلاح) را پیش از
ص: 186
(حَي على الصَّلاه) بگوید، باید از جایی که ترتیب به هم خورده دوباره بگوید.
مسأله 1010: باید بین اذان و اقامه فاصله زیاد ندهد و اگر بین آن مقداری فاصله شود که اذاني را که گفته، اذان این اقامه حساب نشود، مستحب است دوباره اذان و اقامه بگوید.
مسأله 1011: اذان و اقامه باید به عربی صحیح گفته شود، و اگر به عربی غلط بگوید یا به جای حرفي، حرف دیگری بگوید، یا مثلاً ترجمه آن را به فارسی بگوید، صحیح نیست.
مسأله 1012: اذان و اقامه باید بعد از داخل شدن وقت نماز گفته شود و اگر عمداً یا از روی فراموشی پیش از وقت بگوید، باطل است.
مسأله 1013: اگر پیش از گفتن اقامه شك کند اذان گفته یا نه، اذان بگوید، ولی اگر مشغول اقامه شود و شك کند اذان گفته یا نه، گفتن اذان لازم نیست.
مسأله 1014: اگر در بین اذان یا اقامه شك کند قسمت پیش را گفته یا نه، آن را بگوید، ولی اگر در حال گفتن قسمتی باشد، گفتن قسمت پیش لازم نیست.
مسأله 1015: مستحب است در هنگام گفتن اذان رو به قبله بایستد، با وضو یا غسل باشد، دست ها را بر گوش بگذارد، صدا را بلند نماید و بکشد، بين جمله های اذان کمی فاصله دهد و بین آن حرف نزند.
مسأله 1016: مستحب است در موقع گفتن اقامه راه نرود، آن را از اذان آهسته تر بگوید، جمله های آن را به هم نچسباند و بین جمله ها کمتر از جمله های اذان فاصله دهد.
مسأله 1017: مستحب است بین اذان و اقامه، يك قدم بردارد یا کمی بنشیند، سجده کند، ذکر بگوید، دعا بخواند، کمی ساکت شود، سخنی بگوید یا دو رکعت نماز بخواند، اما حرف زدن بین اذان و اقامه نماز صبح و مغرب مستحب نیست .
مسأله 1018: مستحب است کسی که برای گفتن اذان تعيين می شود شخص عادل، وقت شناس و صدایش بلند باشد و اذان را در جای بلند بگوید.
مسأله 1019: برای زن اذان عمومی گفتن و امام جماعت مردها شدن جایز نیست و امام
ص: 187
جماعت شدن زن برای زنان کراهت دارد و اگرزن امام جماعت زنان شد در وسط آنان بایستد.
مسأله 1020: واجبات نماز یازده چیز است:
اوّل: نیّت. دوّم: قيام (ایستادن). سوّم: تكبيرة الإحرام، یعنی گفتن «اللَّهُ أَكْبَرُ » در اوّل نماز. چهارم: قرائت. پنجم: رکوع. ششم: سجود. هفتم: ذکر. هشتم: تشهّد. نهم: سلام.
دهم: ترتیب. یازدهم: موالات، یعنی پی در پی بودن اجزای نماز
مسأله 1021: بعضی از واجبات نماز ركن است ، یعنی اگر انسان آن را به جا نیاورد یا در نماز اضافه کند، عمداً باشد یا اشتباهاً، نماز باطل می شود. و بعضی دیگر رکن نیست، یعنی اگر عمد کم و یا زیاد شود نماز باطل می شود، اما اگر اشتباها كم و یا زیاد گردد، نماز باطل نمی شود. و ارکان نماز پنج چیز است:
اوّل: نیّت. دوّم: تكبيرة الإحرام. سوّم: قیام در موقع گفتن تكبيرة الإحرام و قیام متصل به رکوع، یعنی ایستادن پیش از ركوع. چهارم: رکوع. پنجم: دو سجده.
مسأله 1022: انسان باید نماز را به نیت قربت، یعنی برای انجام فرمان خداوند، به جا آورد. ولازم نیست نیت را از قلب خود بگذراند، یا به زبان بگوید.
مسأله 1023: اگر در نماز ظهر یا در نماز عصر نیت کند چهار رکعت نماز می خوانم و معيّن نکند ظهر است یا عصر، نماز او اشکال دارد. و همچنین کسی که مثلاً قضای نماز ظهر بر او واجب است، اگر در وقت نماز ظهر، بخواهد نماز ظهر یا نماز قضا بخواند، باید نمازی را که می خواند در نیّت معيّن کند.
مسأله 1024: انسان باید از اول تا آخر نمازبرنیّت خود باقی باشد، پس اگر در بین نماز، طوری غافل شود که اگر از او بپرسند چه می کنی نداند، نمازش باطل است. مسأله 1025: انسان باید فقط برای انجام امر خداوند نماز بخواند، پس کسی که ریا کند، یعنی برای نشان دادن به مردم نماز بخواند، نمازش باطل است، خواه فقط برای مردم باشد یا خدا و
ص: 188
مردم هر دو را در نظر بگیرد.
مسأله 1026: اگر فقط قسمتی از نماز را برای غیر خدا به جا آورد، نماز باطل است، چه آن قسمت واجب باشد مانند حمد و سوره ، چه مستحب باشد مانند قنوت، بلکه اگر تمام نماز را برای خدا به جا آورد، ولی برای نشان دادن به مردم در جای مخصوصی مثل مسجد، یا در وقت مخصوصی مانند اول وقت، یا به کیفیّت مخصوصی، مثلا با جماعت نماز بخواند، نمازش باطل است.
مسأله 1027: شخص مكلف باید در تمام عبادات و طاعات توجه قلبی به حضرت الله تعالى، و ابواب وحجاب أكبرش حضرات محمّد و آل محمد صلوات الله عليهم وسائط الهی ( نُزُولًا وَ صَعُوداً - طُولًا - الَّذِينَ لَهُمُ الْوَلَايَةَ الْكُلِّيَّةِ الإلهية التكوينية والتشريعية مِنْ قَبْلِهِ ، وَ بِهِمْ عُرِفَ وَ ؤحد وَ عَبْدِ اللَّهِ ، وَ لِأَنَّهُمْ الطَّرِيقِ الوحيد إِلَيْهِ وَلِّهِمْ الموضوعية فِي الْمَعْرِفَةِ وَ الطَّاعَةَ وَ الْجَزَاءُ ، وَ بِوَلَايَتِهِمْ تَصِحُّ وَ تُقْبَلُ الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ ) داشته باشد.
مسأله 1028: از بهترین حالات نمازگزار آن است که با حال گریه خشیت از حضرت الله تعالى، خوف از عقاب او، شوق بهشت او، و گریه بر ستم های رفته بر حضرات محمّد و آل محمّد صلّی الله عليهم، یا شوق دیدار آنان باشد.
مسأله 1029: گفتن «اللَّهُ أَكْبَرُ»در اول هر نماز واجب و رکن است. و باید حروف «اللهُ»و حروف «أَكْبَرُ»و دو کلمه «اللهُ»و «أَكْبَرُ»را پشت سرهم بگوید و باید این دو کلمه به عربی صحیح گفته شود و اگر به عربی غلط یا مثلاً ترجمه آن را به فارسی بگوید، صحیح نیست.
مسأله 1030: بنابر احتیاط لازم تكبيرة الإحرام نماز را به چیزی که پیش از آن می خواند، مثلا به اقامه یا به دعایی که قبل از تکبیر می خواند، نچسباند.
مسأله 1031: اگر انسان بخواهد «اللَّهُ أَكْبَرُ»را به چیزی که بعد از آن می خواند، مثلاً به «بِسْمِ اللَّهِ الرحمان الرحیم »بچسباند، باید «ر«أَكْبَرُ»را پیش بدهد، یعنی بگویید: «اللَّهُ أَكْبَرُ»، ولی احتیاط لازم است که در نماز واجب نچسباند.
ص: 189
مسأله 1032: هنگام گفتن تكبيرة الإحرام، باید بدن آرام باشد و اگر عمداً در حالی که بدنش حرکت دارد تكبيرة الإحرام بگوید باطل است.
مسأله 1033: تكبير، حمد، سوره، ذکر و دعا را باید طوری بخواند که خودش بشنود و اگر براثر سنگینی یا کری گوش یا سرو صدای زیاد نمی شنود، باید طوری بگوید که اگر مانعی نبود، می شنید.
مسأله 1034: کسی که لال است یا زبان او مرضی دارد که نمی تواند «اللَّهُ أَكْبَرُ» را درست بگوید، باید هرطور می تواند بگوید و اگر هیچ نمی تواند بگوید، باید در قلب خود بگذراند و برای تکبیر اشاره کند وزبانش را نیز اگر می تواند حرکت دهد.
مسأله 1035: مستحب است قبل از تكبيرة الإحرام بگوید: «یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاكَ الْمُسِي ءُ ، وَ قَدْ أَمَرْتَ الْمُحْسِنَ أَنْ يَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسِي ءِ ، أَنْتَ الْمُحْسِنُ وَ أَنَا الْمُسِي ءُ ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ تَجَاوَزْ عَنْ قَبِيحِ مَا تَعْلَمُ مِنِّي ».
یعنی: ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گناه کار تو به در خانه تو آمده، توامر کرده ای که نیکوکار از گناه کار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکارم، به حق محمد و آل محمد صلّى الله عليهم رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدی هایی که می دانی از من سر زده بگذرد و مستحب است قبل از تكبيرة الإحرام شش مرتبه تکبیر بگوید و قبل یا پس از گفتن تكبيرة الإحرام دعای توجه را که از حضرات اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین رسیده است، بخواند:
«وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً مُسْلِمَةٍ ، عَلَى مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ ، وَ دین مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، وَ ( هَدْيُ . هدی - مِنْهَاجُ وِلَايَةً ) عَلِيُّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ، والأیمه مِنْ ذُرِّيَّتِهِمَا الطاهرین ( وَ الإیتمام بِآلِ مُحَمَّدٍ ) صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ ، وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ . إِنَّ صَلَاتِي وَ نُسُكِي ، وَ مَحْيَايَ وَ مَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ ، لا شَرِيكَ لَهُ ، وَ بِذَلِكَ أُمِرْتُ ، وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ . اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ
ص: 190
الْمُسْلِمِينَ . أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِيعِ الْعَلِيمِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ».
مسأله 1036: مستحب مؤكد است هنگام گفتن تکبیر اوّل نماز و تکبیرهای بین نماز، دست ها را تا مقابل گوش ها بالا ببرد.
مسأله 1037: اگر شكّ کند تكبيرة الإحرام را گفته یا نه، چنانچه مشغول خواندن چیزی از قرائت شده، به شكّ خود اعتنا نکند.
مسأله 1038: اگر بعد از گفتن تكبيرة الإحرام، شك کند آن را صحیح گفته یا نه، چه مشغول خواندن چیزی شده باشد یا نه، به شكّ خود اعتنا نکند و چنانچه شك کند تكبيرة الإحرام گفته یا نه، نماز را تمام واعاده کند.
مسأله 1039: قیام، یعنی ایستادن در هنگام گفتن تكبيرة الإحرام و قیام پیش از رکوع که آن را قیام متصل به رکوع می گویند، رکن است، ولی قیام در موقع خواندن حمد و سوره و قيام بعد از رکوع رکن نیست و اگر کسی از روی فراموشی آن را ترك كند، نمازش صحیح است.
مسأله 1040: واجب است مقداری پیش از گفتن تکبیر و بعد از آن، بایستد تا یقین کند در حال ایستادن تکبیر گفته است.
مسأله 1041: اگر رکوع را فراموش کند و بعد از حمد و سوره بنشیند و یادش بیاید ركوع نکرده، باید بایستد و به رکوع رود و اگر بدون این که بایستد به حال خمیدگی به رکوع برگردد، چون قیام متصل به رکوع را به جا نیاورده، نماز او باطل است.
مسأله 1042: موقعی که ایستاده است، باید بدن را حرکت ندهد و به طرفي خم نشود و به جایی تکیه نکند، ولی اگر از روی ناچاری باشد یا در حال خم شدن برای رکوع، پاها را حرکت دهد، اشکال ندارد.
مسأله 1043: اگر موقعی که ایستاده از روی فراموشی بدن را حرکت دهد یا به طرفي خم شود و یا به جایی تکیه کند اشکال ندارد. و همچنین است موقع گفتن تكبيرة الإحرام و قیام متصل به
ص: 191
رکوع اگر از روی فراموشی حرکت کند، گرچه بنابر احتياط مستحب نماز را تمام کند و دوباره بخواند.
مسأله 1044: بنابر احتیاط واجب در موقع ایستادن، هردو پا روی زمین باشد، ولی لازم نیست سنگینی بدن روی هردو پا باشد و اگر روی يك پا باشد، اشکال ندارد.
مسأله 1045: کسی که می تواند درست بایستد، اگر پاها را خیلی گشاد بگذارد که ایستادن صدق ننماید، نمازش باطل است.
مسأله 1046: هنگام خواندن چیزی از اذکار واجب بلکه بنابر احتیاط اذکار مستحب، باید بدنش آرام باشد و اگر می خواهد کمی جلویا عقب رود یاکمی بدن را به طرف راست و چپ حرکت دهد، باید چیزی نگوید، اما «بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ »را باید در حال برخاستن بگوید.
مسأله 1047: هرگاه در حال حرکت بدن ذکری را به قصد مطلق ذکر بگوید، نمازش صحیح است.
مسأله 1048: حرکت دادن دست و انگشتان، در موقع خواندن حمد، اشکال ندارد، اگرچه مستحب است آن را نیز حرکت ندهد.
مسأله 1049: اگر موقع خواندن حمد و سوره یا خواندن تسبیحات، بی اختیار حرکت کند که از حال آرام بودن بدن خارج شود، بنابر احتیاط واجب بعد از آرام گرفتن بدن ، آنچه در حال حرکت خوانده، دوباره بخواند.
مسأله 1050: اگر در بین نماز از ایستادن عاجز شود، باید بنشیند و اگر از نشستن نیز عاجز شود، باید بخوابد، ولی تا بدنش آرام نگرفته، نباید چیزی از ذکرهای واجب را بخواند.
مسأله 1051: تا انسان می تواند ایستاده نماز بخواند نباید بنشیند، مثلاً کسی که در موقع ایستادن، بدنش حرکت می کند یا مجبور است به چیزی تکیه دهد یا بدنش را کج کند یا خم شود و یا پاها را بیشتر از معمول گشاد بگذارد، باید هرطور که می تواند ایستاده نماز بخواند، ولى اگر به هیچ وجه حتى مانند حال رکوع نیز نتواند بایستد، باید راست بنشیند و نماز بخواند.
مساله 1052: تا انسان می تواند بنشیند، نباید خوابیده نماز بخواند و اگر نتواند راست بنشیند
ص: 192
باید هرطور می تواند بنشیند. و اگر به هیچ وجه نمی تواند بنشیند، باید طوری که در احکام قبله گفته شد، بر پهلوی راست بخوابد و اگر نمی تواند، بر پهلوی چپ و اگر آن نیز ممکن نباشد، بر پشت بخوابد، طوری که کف پاهای او، رو به قبله باشد.
مسأله 1053: کسی که نشسته نماز می خواند، اگر بعد از خواندن حمد و سوره، بتواند بایستد و رکوع را ایستاده به جا آورد باید بایستد و در حال ایستاده به رکوع رود و اگر نتواند، باید رکوع را نیز نشسته به جا آورد.
مسأله 1054: کسی که خوابیده نماز می خواند، اگر در بین نماز بتواند بنشیند باید مقداری که می تواند، نشسته بخواند، ولی تا بدنش آرام نگرفته نباید چیزی بخواند.
مسأله 1055: کسی که نشسته نماز می خواند، اگر در بین نماز بتواند بایستد، باید مقداری که می تواند، ایستاده بخواند، ولی تا وقتی که بدنش آرام نگرفته نباید چیزی بخواند.
مسأله 1056: کسی که می تواند بایستد، اگر بترسد که بر اثر ایستادن بیمار شود یا ضرری به او برسد، می تواند نشسته نماز بخواند و اگر از نشستن نیز بترسد، می تواند خوابیده نماز بخواند.
مسأله 1057: اگر انسان احتمال بدهد تا آخر وقت بتواند ایستاده نماز بخواند، بنابر احتیاط نماز را به تأخیر بیاندازد، پس اگر نتوانست بایستد، در آخر وقت طبق وظیفه نماز را به جا آورد و چنانچه در اول وقت نماز را خواند و در آخروقت قدرت برایستادن حاصل نمود، باید نماز را دوباره به جا آورد.
مسأله 1058: مستحب است در حال ایستادن بدن را راست نگه دارد، سر را صاف بگیرد (نه به زیرو نه به بالای شانه ها را پایین بیاندازد، دست ها را روی ران ها بگذارد، انگشت ها را به هم بچسباند، جای سجده را نگاه کند، سنگینی بدن را به طور مساوی روی دو پا بیاندازد، با خضوع و خشوع باشد، پاها را پس و پیش نگذارد، اگر مرد است قدم ها را از سه انگشت بازتا يك وجب، فاصله دهد و اگرزن است قدم ها را به هم بچسباند.
ص: 193
مسأله 1059: در رکعت اوّل و دوّم نمازهای واجب يوميّه، انسان باید اوّل حمد و بعد از آن يك سوره کامل بخواند و بهتر است که در هر نماز یک سوره توحید و یک سوره قدر بخواند و باید «بِسْمِ اللَّهِ الرحمان الرحیم » را به قصد جزء همان سوره بخواند، و سوره «والضحی»و «ألم نشرح»و همچنین سوره «فیل» و «لإيلاف» در نماز يك سوره حساب می شوند.
مسأله 1060: اگر وقت نماز تنگ باشد یا انسان ناچار شود سوره نخواند، مثلا بترسد اگر سوره بخواند دزد یا درنده و یا چیز دیگری به او صدمه بزند، نباید سوره بخواند. مسأله 1061: اگر عمداًسوره را پیش از حمد بخواند، نمازش باطل است و اگر اشتباهاً سوره را پیش از حمد بخواند و در بین آن یادش بیاید، باید سوره را رها کند و بعد از خواندن حمد، سوره را از اول بخواند.
مسأله 1062: اگر حمد و سوره یا یکی از آنها را فراموش کند و بعد از رفتن به رکوع بفهمد، نمازش صحیح است و پس از سلام نماز باید دوسجده سهوبرای حمديا سوره فراموش شده به جا آورد.
مسأله 1063: اگر پیش از خم شدن برای رکوع، بفهمد حمد و سوره نخوانده، باید بخواند و اگر بفهمد سوره نخوانده باید فقط سوره بخواند، ولی اگر بفهمد حمد تنها را نخوانده، باید اول حمد و بعد از آن دوباره سوره بخواند و نیز اگر خم شود و پیش از آن که به حد رکوع برسد، بفهمد حمد و سوره یا سوره تنها یا حمد تنها را نخوانده، باید بایستد و به همین دستور عمل نماید.
مسأله 1064: اگر در نماز، یکی از چهار سوره ای که آیه سجده دارد («ألم تنزيل»، «حم سجده»، «والنّجم»و «اقرأ»را عمداً بخواند، نمازش باطل است.
مسأله 1065: اگر اشتباهاً مشغول خواندن سورهای شود که سجده واجب دارد، چنانچه پیش از رسیدن به آیه سجده بفهمد، باید آن سوره را رها کند و سوره دیگری را بخواند و اگر پس از خواندن آیه سجده بفهمد، بنابر احتیاط واجب به سجده اشاره کرده و سوره را تمام کند و سپس يك سوره دیگربه قصد قربت مطلقه بخواند و پس از نمازبنابر احتیاط واجب سجده آن را به جا آورد.
ص: 194
مسأله 1066: بنابر احتیاط لازم در نماز آیه سجده را گوش ندهد و اگر شنید بنابر احتیاط واجب به سجده اشاره کرده و پس از نماز سجده آن را به جا آورد.
مسأله 1067: در نماز مستحب خواندن سوره شرط صحت نیست، ولی شرط کمال و رسیدن به آثار خاص آن نماز است، مگر در نمازهایی که مقید به يك يا چند سوره خاص باشد، مانند نماز جعفر طیّار عليه السلام و نماز وحشت و اگر این نمازها به نذر واجب شده باشد، باید همان سوره ها را بخواند.
مسأله 1068: اگر بعد از حمد مشغول خواندن سوره «توحید»یا سوره «کافرون» شود، نمی تواند آن را رها کند و سوره دیگر بخواند.
مسأله 1069: اگر در نماز غیر از سوره «توحید»و «کافرون»سوره دیگری بخواند، بنابر احتیاط لازم نمی تواند آن را رها کند هرچند به نصف نرسیده باشد، مگر سوره هایی که سجده واجب دارند.
مسأله 1070: اگر مقداری از سوره را فراموش کند یا از روی ناچاری، مثلاً براثر تنگی وقت و یا به جهت دیگری نتواند آن را تمام نماید، می تواند آن سوره را رها کند و سوره دیگری بخواند، اگرچه از نصف گذشته باشد یا سوره ای را که می خواند سوره «توحید»یا «کافرون»باشد.
مسأله 1071: بر مرد واجب است حمد و سوره نماز صبح، مغرب و عشاء را بلند بخواند و بر مرد و زن واجب است، حمد و سوره نماز ظهر و عصر را آهسته بخوانند. مسأله 1072: مرد باید در نماز صبح، مغرب و عشاء مواظب باشد تمام کلمات حمد و سوره حتی حرف آخر آن ها را بلند بخواند.
مسأله 1073: زن می تواند حمد و سوره نماز صبح، مغرب و عشاء را بلند یا آهسته بخواند، ولى اگر نامحرم صدایش را بشنود، باید آهسته بخواند.
مسأله 1074: اگر در جایی که باید نماز را بلند خواند، عمداً آهسته بخواند یا در جایی که باید آهسته بخواند، عمدة بلند بخواند، نمازش باطل است. ولی اگر از روی فراموشی یا ندانستن حکم باشد، صحیح است. و اگر در بین خواندن حمد و سوره نیز بفهمد اشتباه کرده، لازم نیست
ص: 195
مقداری که خوانده دوباره بخواند.
مسأله 1075: اگر کسی در خواندن حمد و سوره ، بیشتر از معمول صدایش را بلند کند، مثلاً آن را با فریاد بخواند، نمازش باطل است.
مسأله 1076: مكلّف باید نماز را یاد بگیرد که غلط نخواند و کسی که به هیچ وجه نمی تواند آن را صحیح یاد بگیرد، هرطور که می تواند، بخواند و بنابر احتیاط واجب نماز را با جماعت به جا آورد.
مسأله 1077: کسی که حمد، سوره و اجزای دیگر نماز را به خوبی نمی داند و می تواند یاد بگیرد، چنانچه وقت نماز وسعت دارد، باید یاد بگیرد و اگر وقت تنگ است، در صورت امکان، باید نمازش را با جماعت بخواند.
مسأله 1078: مزد گرفتن برای یاد دادن واجبات نماز خلاف احتیاط واجب است، ولی برای مستحبات آن اشکال ندارد.
مسأله 1079: اگر یکی از کلمات حمد یا سوره را نداند یا به جای حرفي، حرف دیگری بگوید به طور مثال به جای «ض»«ظ»بگوید و یا جایی که باید بدون زیر و زبر خوانده شود، زیرو زبر دهد، یا تشدید را نگوید، آن کلمه باطل است و باید دوباره آن را به طور صحیح بخواند، اما اگر از روی عمد باشد، نمازش باطل است.
مسأله 1080: اگر انسان کلمه ای را صحیح بداند و در نماز همان گونه بخواند و سپس بفهمد غلط خوانده، باید دوباره نماز بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید.
مسأله 1081: اگر زیر و زبر کلمه ای را نداند یا نداند مثلاً کلمه ای به «س» است یا به «ص»باید یاد بگیرد و چنانچه به دو صورت یا بیشتر بخواند، مثلاً در «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ »«مستقیم»را يك بار با «س»و يك مرتبه با «ص»بخواند، نمازش باطل است.
مسأله 1082: اگر در کلمه ای «واو»باشد و حرف قبل از «واو»، پیش (ضمّه) داشته باشد و حرف بعد از «واو»، همزه باشد مانند کلمه «سوء»، باید آن واو را مد بدهد، یعنی آن را بکشد و همچنین اگر در کلمه ای «الف»باشد و حرف قبل از «الف»، زبر فتحه) داشته باشد و حرف
ص: 196
بعد از «الف»، همزه باشد مانند «جاء»باید «الف» را بکشد. و نیز اگر در کلمه ای «یاء» باشد و حرف پیش از «یاء»، زیر (کسره) داشته باشد و حرف بعد از آن همزه باشد، مانند «جيء»، باید «یاء»را با مد بخواند. و اگر بعد از این «واو»، «الف» و «یاء»، به جای همزه حرف ساکنی باشد، یعنی زیر، زبر و پیش نداشته باشد، باز این سه حرف را با مد بخواند، مثلا «وَلَا الضّالَين» که بعد از «الف» حرف «لام» ساکن است، باید «الف» آن را با مد بخواند و چنانچه به این دستوربا علم وعمد رفتار نکند، بنابر احتیاط واجب باید بعد از اتمام نماز، دوبار آن را بخواند.
مسأله 1083: بنابر احتیاط واجب در نماز وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید. وقف به حرکت یعنی: زیر یا زبرو یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعدش فاصله دهد، مثلاً بگوید: «الرَّحمانِ الرَّحيمِ»و «میم»«الرَّحيمِ»را زیر بدهد و بعد با مقداری فاصله بگوید «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ ».و وصل به سکون یعنی: زیریا زبرو یا پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند، مثلا بگوید: «الرَّحمانِ الرَّحیمِ» و «میم» «الرَّحيمِ» را زیر ندهد و فوری «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» بگوید.
مسأله 1084: در رکعت سوّم و چهارم نماز، می تواند فقط يك حمد آهسته بخواند، با يك مرتبه تسبیحات اربعه «سُبْحانَ اللَّهِ ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ ، وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ، وَ اللَّهُ أَكْبَرُ » بگوید و گفتن سه مرتبه مستحب است، پس در وسعت وقت خود را از ثواب آن محروم ننماید و می تواند در يك ركعت، حمد و در رکعت دیگر، تسبیحات بگوید، امّا بهتر است در هر دو رکعت تسبیحات بخواند و مأموم در دو نماز جهرى (مغرب و عشاء) بنابر احتیاط واجب تسبیحات بخواند.
مسأله 1085: در تنگی وقت، باید تسبیحات اربعه را يك مرتبه بگوید.
مسأله 1086: بر مرد و زن واجب است که در رکعت سوّم و چهارم نماز، حمد یا تسبیحات را آهسته بخوانند.
مسأله 1087: کسی که نمی تواند تسبیحات را یاد بگیرد یا درست بخواند، باید در رکعت سوّم و
ص: 197
چهارم حمد بخواند.
مسأله 1088: اگر در دو رکعت اوّل نماز، به خیال این که دو رکعت آخراست، تسبیحات بگوید، چنان که پیش از رکوع بفهمد، باید حمد و سوره را بخواند و اگر در رکوع یا بعد از رکوع بفهمد، نمازش صحیح است. و پس از نماز بنابر احتیاط برای ترك حمد و سوره سجده سهوکند.
مسأله 1089: اگر در دو رکعت آخر نماز، به خیال این که دو رکعت اول است حمد بخواند، هرگاه پیش از رکوع بفهمد، باید تسبیحات را بخواند، و پس از نماز سجده سهو کند و اگر در رکوع یا پس از نماز بفهمد، نمازش صحیح است و احتیاطاً پس از نماز سجده سهو کند.
مسأله 1090: اگر در رکعت سوّم یا چهارم، می خواست حمد بخواند، ولی تسبیحات به زبانش آمد یا می خواست تسبیحات بخواند، اما حمد به زبانش آمد، باید آن را رها کند و دوباره حمد يا تسبیحات بخواند، ولی اگر قصدش خواندن همان است که به زبان جاری کرده، هر چند به سبب عادت باشد می تواند همان را تمام کند و نمازش صحیح است. مسأله 1091: کسی که عادت دارد در رکعت سوم و چهارم تسبیحات بخواند، اگر غفلت نماید و مشغول خواندن حمد شود، چنانچه به قصد حمد شروع به آن کرده باشد کافی است و گرنه باید آن را رها کرده و دوباره حمد یا تسبیحات را بخواند.
مسأله 1092: در رکعت سوّم و چهارم مستحب است بعد از تسبیحات استغفار کند، مثلا بگوید: «أسْتُغْفرُالله رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ »یا بگوید: «اللَّهُمَّ اغفرلي ».و اگر بگوید «أسْتُغْفِرُالله»كافي است.
مسأله 1093: اگر در ركوع ركعت سوّم یا چهارم، شك کند حمد یا تسبیحات را خوانده یا نه، نباید به شك خود اعتنا کند و نمازش صحیح است. و اما اگر در حال رفتن به رکوع (پیش از رسیدن به حد رکوع) شك کند، باید برگردد حمد یا تسبیحات را به قصد قربت مطلقه بخواند و همچنین اگر خیلی نزديك به رکوع ملتفت شود، بنابر احتیاط مستحب به حال قیام برگردد و حمد یا تسبیحات اربعه را به نیت قربت مطلقه بخواند و در هر حال نماز را دومرتبه بخواند.
ص: 198
مسأله 1094: هرگاه شك کند آیه یا کلمه ای را درست گفته یا نه، اگر به چیز بعدی مشغول نشده، باید آن آیه یا کلمه را به طور صحیح بگوید و اگر به چیزی که بعد از آن است مشغول شده، چنانچه آن چیز رکن باشد، مثلاً در رکوع شك کند فلان کلمه از سوره را درست گفته یا نه، نباید به شك خود اعتنا کند و اگر رکن نباشد، مثلاً موقع گفتن «اللهُ الصَّمَد» شك کند «قُلْ هوالله أَحَدُ » را درست گفته یا نه، می تواند به شك خود اعتنا نکند، ولی اگر احتیاط آن آیه یا کلمه را به طور صحیح بگوید اشکال ندارد و اگر چند مرتبه نیز شك کنند می تواند چند بار بگوید، اما اگر به حدّ وسواس برسد و باز بگوید، بنابر احتیاط نمازش را دوباره بخواند و اگر در آیه آخر سوره پیش از قنوت یا رکوع شك کند، باید دوباره آیه را بخواند.
مسأله 1095: مستحب است در رکعت اوّل، پیش از خواندن حمد بگوید: «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرجیم »و سزاوار است آهسته بگوید و همچنین مستحب است حمد و سوره را شمرده بخواند و در آخر هر آیه وقف کند یعنی آن را به آیه بعد نچسپاند، در حال خواندن حمد و سوره، به معنای آیه توجه داشته باشد، اگر نماز را با جماعت می خواند بعد از تمام شدن حمد امام و اگر فرادی می خواند، بعد از آن که حمد خودش تمام شد بگوید: «الْحَمْدُ للہ رَبِّ الْعَالَمِينَ »، بعد از خواندن سوره توحید یک یا سه بار« كَذَلِكَ اللَّهُ رَبُّنَا » بگوید چنانچه حضرت امام على الرضا عليه السلام می گفتند، و بعد از خواندن سوره، کمی صبر کند، سپس تکبیر پیش از ركوع را بگوید یا قنوت را بخواند.
مسأله 1096: باید در رکعت اوّل و دوّم نمازهای یومیه «بِسْمِ اللَّهِ الرحمان الرحیم » را بلند بگوید.
مسأله 1097: مکروه است انسان در تمام نمازهای يك شبانه روز، سوره «توحید» نخواند.
مسأله 1098 : خواندن سوره «توحید»به يك نفس، مکروه است.
مسأله 1099؛ سوره ای که در رکعت اوّل خوانده، مکروه است در رکعت دوم بخواند، ولی اگر سوره «توحید»را در هر ركعت بخواند، مکروه نیست.
ص: 199
مسأله 1100: در هر رکعت بعد از قرائت يك ركوع واجب رکنی است، یعنی باید به اندازه ای خم شود که بتواند دست را بر زانوبگذارد، این عمل را «رکوع» می گویند.
مسأله 1101: اگر به اندازه رکوع خم شود، ولی دست ها را بر زانو نگذارد، اشکال ندارد، و احوط آن است که به اندازهای خم شود که بتواند دست ها را بر زانوبگذارد. مسأله 1102: هرگاه رکوع را به صورت غیر معمول به جا آورد، مثلاً به چپ یا راست خم شود، اگرچه دست های او به زانو برسد، صحیح نیست.
مسأله 1103: خم شدن باید به قصد رکوع باشد، پس اگر به قصد کار دیگری، مثلا برای کشتن جانوری خم شود، نمی تواند آن را رکوع حساب کند، بلکه باید بایستد و دوباره برای رکوع، خم شود و با این عمل، رکن زیاد نشده و نماز باطل نمی شود.
مسأله 1104: کسی که دست یا زانوی او، با دست و زانوی دیگران فرق دارد، مثلا دستش خیلی بلند است که اگر کمی خم شود به زانو می رسد یا زانوی او پایین تر از مردم دیگر است که باید خیلی خم شود تا دستش به زانو برسد، باید به اندازه معمول خم شود.
مسأله 1105: کسی که نشسته رکوع می کند، باید به اندازه ای خم شود که عرفاً رکوع نامیده شود، مثلا صورتش، مقابل زانوها برسد و بهتر است صورتش، نزدیك جای سجده برسد.
مسأله 1106: ذكر ركوع واجب است و بنابر احتیاط باید در رکوع سه بار «سُبَحانَ الله»یا يك مرتبه «سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ »بگوید، ولی در تنگی وقت و در حال ناچاری گفتن يك «سُبحانَ الله»کافیست.
مسأله 1107: ذکر رکوع باید پشت سرهم و به عربی صحیح گفته شود و مستحب است آن را سه یا پنج یا هفت مرتبه بلکه بیشتر بگویند.
مسأله 1108: در رکوع باید به مقدار ذکر واجب، بدن آرام باشد و در ذکر مستحب نیز اگر آن را به قصد ذکری که برای رکوع دستور داده اند بگوید، بنابر احتیاط واجب بدن باید آرام باشد.
ص: 200
مسأله 1109: اگر موقعی که ذکر واجب رکوع را می گوید، بی اختیار به قدری حرکت کند که از حال آرام بودن بدن خارج شود، باید بعد از آرام گرفتن بدن، دوباره ذکر را بگوید، ولی اگر کمی حرکت کند که از حال آرام بودن بدن خارج نشود و یا انگشتان را حرکت دهد اشکال ندارد.
مسأله 1110: اگر پیش از آن که به مقدار رکوع خم شود و بدن آرام گیرد، عمداً ذکر رکوع بگوید، نمازش باطل است و احوط آن است که پس از رسیدن به حد رکوع و آرامش بدن، دوباره ذکر را بگوید و نماز را تمام کرده سپس اعاده نماید.
مسأله 1111: اگر پیش از تمام شدن ذکر واجب، عمد سر از رکوع بردارد، نمازش باطل است، اما اگر سهواً سر بردارد، چنانچه پیش از خارج شدن از حال رکوع یادش بیاید که ذكر ركوع را تمام نکرده، باید در حال آرامی بدن، دوباره ذکر بگوید و اگر بعد از خارج شدن از حال رکوع یادش بیاید، نماز او صحیح است و پس از نماز احتیاط دو سجده سهونماید.
مسأله 1112: اگر نتواند به مقدار ذکر در رکوع بماند، بنابر احتیاط واجب بقیّه آن را در حال برخاستن بگوید.
مسأله 1113: اگر بر اثر بیماری و مانند آن نمی تواند در رکوع آرام بگیرد، نمازش صحیح است، ولی باید پیش از آن که از حال رکوع خارج شود، ذکر واجب، یعنی «سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ» یا سه مرتبه «سُبحانَ الله»را بگوید.
مسأله 1114: هرگاه نتواند به اندازه رکوع خم شود، باید به چیزی تکیه دهد و رکوع کند. و اگر در هنگام تکیه نیز نتواند به طور معمول رکوع کند، باید به هر اندازه که می تواند، خم شود و اگر هیچ نتواند خم شود، باید موقع رکوع بنشیند و نشسته رکوع کند و یا برای رکوع، با سر اشاره نماید و بنابر احتیاط واجب نماز را اعاده کند و نشسته رکوع کند.
مسأله 1115: کسی که می تواند ایستاده نماز بخواند، اگر در حال ایستاده یا نشسته نتواند رکوع کند، باید ایستاده نماز بخواند و برای رکوع، با سر اشاره نماید و اگر نتواند اشاره کند، باید به نیت رکوع چشم ها را بر هم بگذارد و ذکر آن را بگوید و به نیّت برخاستن از رکوع، چشم ها را باز کند و
ص: 201
اگر از این نیز عاجز است، باید در قلب، نیّت رکوع کند و ذکر آن را بگوید.
مسأله 11169: کسی که نمی تواند ایستاده یا نشسته، رکوع کند، اما می تواند در حالی که نشسته است کمی خم شود و در حالی که ایستاده است با سر اشاره کند، باید ایستاده نماز بخواند و برای رکوع با سر اشاره نماید، و احتیاط واجب آن است که نماز دیگری هم بخواند و هنگام ركوع آن بنشیند و برای رکوع خم شود.
مسأله 1117: اگر بعد از رسیدن به حد رکوع و آرام گرفتن بدن، سر بردارد و دو مرتبه به اندازه رکوع خم شود، چون رکوع زیاد شده، نمازش باطل است.
مسأله 1118: بعد از تمام شدن ذکر رکوع، باید راست بایستد و بعد از آن که بدن آرام گرفت، به سجده رود و اگرعمد پیش از ایستادن یا پیش از آرام گرفتن بدن، به سجده رود نمازش باطل است.
مسأله 1119: اگر رکوع را فراموش کند و پیش از آن که به سجده برسد، یادش بیاید، باید بایستد و به رکوع رود و چنانچه به حالت خمیدگی به رکوع برگردد، نمازش باطل است.
مسأله 1120: اگر بعد از آن که پیشانی بر زمین رسید یا بعد از برداشتن سر از سجده اول، یادش بیاید که رکوع نکرده، باید بایستد سپس رکوع را به جا آورد و پس از تمام کردن نماز، دو سجده سهوبه جا آورد. و بنابر احتیاط واجب، نماز را در صورت دوم دوباره بخواند.
مسأله 1121: مستحب است پیش از رفتن به رکوع، در حالی که راست ایستاده ، تکبیر بگوید و در رکوع زانوها را به عقب دهد، پشت را صاف نگهدارد، گردن را بکشد و مساوی پشت نگه دارد، بین دو قدم را نگاه کند، پیش از ذکریا بعد از آن صلوات بفرستد و پس از برخواستن از رکوع، راست بایستد و در حال آرامی بدن بگوید: « سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ ».
مسأله 1122: مستحب است زن ها در رکوع دست را از زانو بالاتر بگذارند و زانوها را به عقب ندهند.
مسأله 1123 : نمازگزار باید در هر رکعت از نمازهای واجب و مستحب، بعد از رکوع دو سجده کند وسجده یعنی: پیشانی، کف دو دست ، سردو زانوو سردو انگشت بزرگ پاها را بر زمین بگذارد.
ص: 202
مسأله 1124: دو سجده روی هم، يك ركن است. و اگر کسی در نماز واجب، عمداً یا از روی فراموشی هر دو را ترك كند یا دو سجده دیگر به آنها اضافه کند، نمازش باطل است.
مسأله 1125: اگرعمداً يك سجده کم و یا زیاد کند، نماز باطل می شود و اگر سهواً يك سجده کم کند، پس از نماز سجده را قضا نماید، سپس دو سجده سهو کند. و اگر سهواً یک سجده زیاد کند، باید پس از سلام دو سجده سهو کند.
مسأله 1126: اگر پیشانی را عمداً یا سهواً بر زمین نگذارد، سجده نکرده است، اگرچه جاهای دیگر به زمین برسد، ولی اگر پیشانی را بر زمین بگذارد و سهواً جاهای دیگر را به زمین نرساند، صحت سجده محل اشکال است. ولی اگر سهوا ذكرنگوید، سجده صحیح است.
مسأله 1127: بنابر احتیاط باید در سجده، سه مرتبه «سُبحانَ الله» یا یك مرتبه « سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ » بگوید و این کلمات باید پشت سرهم و به عربی صحیح گفته شود و ظاهر این است که گفتن هر ذکری که به این مقدار باشد جز در حال ناچاری کافی نیست). و مستحب است «سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ » را سه یا پنج و یا هفت مرتبه بگوید.
مسأله 1128 : در سجود باید در حال ذکر واجب، بدن آرام باشد و موقع گفتن ذکر مستحب نیز اگر آن را به قصد ذکری که برای سجده دستور داده اند بگوید، آرام بودن بدن احتیاط لازم است.
مسأله 1129: اگر پیش از آن که پیشانی بر زمین برسد و بدن آرام بگیرد، عمداً ذکر سجده را بگوید یا پیش از تمام شدن ذكر عمداً سر از سجده بردارد، نماز باطل است. مسأله 1130: اگر پیش از آن که پیشانی برزمین برسد و بدن آرام گیرد، سهو ذکر سجده را بگوید و پیش از آن که سر از سجده بردارد، بفهمد اشتباه کرده است باید دوباره در حال آرام بودن ذکر بگوید.
مسأله 1131: اگر موقعی که ذکر سجده می گوید، یکی از هفت عضو را عمد از زمین بردارد، ذکر واجب باطل می شود و باید آن را در حال آرامش بدن اعاده نماید و بنابر احتیاط نماز را تمام کند و دوباره بخواند، ولی موقعی که مشغول گفتن ذکر نیست، اگر غیر پیشانی جاهای دیگر را از زمین بردارد و دوباره بگذارد، اشکال ندارد.
ص: 203
مسأله 1132: اگر پیش از تمام شدن ذکر سجده، سهواً پیشانی را از زمین بردارد، نمی تواند دوباره بر زمین بگذارد و باید آن را يك سجده حساب کند، ولی اگر جاهای دیگر را سهواً از زمین بردارد، باید دو مرتبه بر زمین بگذارد و ذکر را بگوید.
مسأله 1133: بعد از تمام شدن ذکر سجده اول، باید بنشیند تا بدن آرام گیرد و دوباره به سجده برود.
مسأله 1134: جای پیشانی نمازگزار باید از جای انگشتان پای او بلندتر و یا پایین تر از چهار انگشت بسته نباشد.
مسأله 1135: در زمین سراشیب که سراشیبی آن زیاد معلوم نیست، اگر جای پیشانی نمازگزار از جای انگشت های پا و سر زانوهای او مختصری بیش از چهار انگشت بسته، بلندتر یا پایین تر باشد، اشکال ندارد.
مسأله 1136: اگر پیشانی را اشتباهاً بر چیزی بگذارد که از جای انگشتان پای او از چهار انگشت بسته بلندتر است، چنانچه بلندی آن مقداری است که نمی گویند در حال سجده است، باید سر را بردارد و بر چیزی که بلندی آن به اندازه چهار انگشت بسته یا کمتر است بگذارد، بنابر احتیاط باید نماز را پس از تمام نمودن دوباره بخواند و اگر بلندی آن مقداری است که می گویند در حال سجده است، باید پیشانی را از روی آن بر روی چیزی که بلندی آن، به اندازه چهار انگشت بسته یا کمتر است، بکشد و اگر کشیدن پیشانی ممکن نیست بنابر احتیاط واجب نماز را تمام کند و دوباره بخواند.
مسأله 1137: باید بین پیشانی و آنچه بر آن سجده می کند چیزی فاصله و مانع نباشد، پس اگر مهر به اندازهای چرك باشد که پیشانی، به خود مهر نرسد، سجده باطل است، ولی اگر مثلاً رنگ مهر تغییر کرده باشد، اشکال ندارد.
مسأله 1138: در سجده باید دو کف دست را بر زمین بگذارد، ولی در حال ناچاری، پشت دست نیز مانعی ندارد و اگر پشت دست هم ممکن نباشد، باید مچ دست را بر زمین بگذارد و
ص: 204
چنانچه آن نیز نشود، باید تا آرنج هرجا را که می تواند بر زمین بگذارد و اگر آن نیز ممکن نیست، گذاشتن بازو کافی است.
مسأله 1139: در سجده باید سر دو انگشت بزرگ پاها را بر زمین بگذارد و اگر انگشت های دیگر پا یا روی پا را بر زمین بگذارد و یا بر اثر بلند بودن ناخن، سرشست بر زمین نرسد نماز باطل است و کسی که از روی تقصیر و ندانستن حکم، نمازهای خود را اینگونه خوانده باید به احتیاط واجب دوباره بخواند.
مسأله 1140: کسی که مقداری از شست پایش بریده، باید بقیه آن را بر زمین بگذارد و اگر چیزی از آن نمانده یا اگر مانده خیلی کوتاه است، باید همان باقی مانده و بقیّه انگشتان را با هم بر زمین بگذارد و چنانچه نشود، بنابر احتیاط واجب باقیمانده را به زمین بگذارد و ذکر سجده را بگوید، سپس بقیه انگشتان را گذاشته و دوباره ذکر سجده را بگوید.
مسأله 1141: اگر به صورت غیر معمول سجده کند، مثلاً سینه و شکم را بر زمین بچسباند، یا پاها را دراز کند به طوری که سجده صدق نکند، اگرچه هفت عضوی که گفته شد، بر زمین برسد نماز او صحیح نیست و باید نماز را دوبار بخواند.
مسأله 1142: مهر یا چیز دیگری که بر آن سجده می کند باید پاك باشد، ولی اگر مثلاً مهر را روی فرش نجس بگذارد یا یك طرف مهر نجس باشد و پیشانی را بر طرف پاك آن بگذارد، اشکال ندارد.
مسأله 1143: اگر در پیشانی، دمل و مانند آن باشد، در صورت امکان باید با جای سالم پیشانی سجده کند و اگر ممکن نیست، باید زمین یا مهر را گود کند و دمل را در گودال و جای سالم را به مقداری که برای سجده کافی باشد، بر زمین یا مهر بگذارد.
مسأله 1144: اگر دمل یا زخم، تمام پیشانی را گرفته باشد، باید بر یکی از دو طرف پیشانی، سجده کند و اگر ممکن نیست، بر چانه و اگر بر چانه نیز ممکن نباشد، باید بر هر جایی از صورت که ممکن است سجده کند و اگر بر هیچ جای صورت ممکن نیست، احتیاط واجب آن است که
ص: 205
با جلوی سرسجده نماید و اگر آن را هم نتواند باید برای سجده اشاره کند.
مسأله 1145: کسی که نمی تواند پیشانی را بر زمین برساند، باید به اندازه ای که می تواند خم شود و مهر یا چیز دیگری را که سجده برآن صحیح است، روی چیز بلندی گذاشته و طوری پیشانی را بر آن بگذارد که بگویند سجده کرده است و باید کف دست ها، زانوها و انگشتان پا را به طور معمول بر زمین بگذارد.
مسأله 1146: اگر چیزبلندی نباشد که مهریا چیز دیگری که سجده بر آن صحیح است روی آن بگذارد، لازم است که مهریا چیز دیگر را با دست بلند کرده و بر آن سجده نمایید.
مسأله 1147: کسی که هیچ نمی تواند خم شود، باید برای سجده بنشیند و با سر اشاره کند و اگر نتواند، باید با چشم ها اشاره نماید و اگر نمی تواند اشاره کند باید در قلب نیت سجده کند، و بنابر احتیاط مستحب بادست و مانند آن برای سجده اشاره نماید و در قلب نیزنیّت سجده کند.
مسأله 1148: کسی که نمی تواند بنشیند، باید ایستاده نیت سجده کند و برای سجده با سر اشاره کند و اگر نمی تواند با چشم ها اشاره نماید و اگر این را نیز نتواند، در قلب نیّت سجده کند و بنابر احتیاط مستحب با دست و مانند آن برای سجده اشاره نماید.
مسأله 1149: اگر پیشانی بی اختیار از جای سجده بلند شود، چنانچه ممکن باشد باید نگذارد دوباره به جای سجده برسد و اين يك سجده حساب می شود، چه ذکر سجده را گفته باشد یا نه، و اگر نتواند سر را نگهدارد و بی اختیار، دوباره به جای سجده برسد، روی هم يك سجده حساب می شود و اگر ذکر نگفته باید بنابر احتیاط لازم بگوید و احتیاط آن است که نماز را اعاده نماید.
مسأله 1150: جایی که انسان باید تقیّه کند، می تواند بر فرش و مانند آن سجده نماید و لازم نیست برای نماز، به جای دیگر برود، ولی بنابر احتیاط اگر بتواند بر حصیر و یا چیزی که سجده برآن صحیح است، طوری سجده کند که به زحمت نیفتد، نباید بر فرش و مانند آن سجده نماید و اگر ممکن است بنابر احتیاط نماز را اعاده کند.
ص: 206
مسأله 1151: اگر روی تشک پر یا چیز دیگری که بدن روی آن آرام نمی گیرد، سجده کند، چنانچه به مقدار ذکر واجب استقرار حاصل شود، سجده صحیح است و در غیر این صورت سجده او صحیح نمی باشد و از او باطل است.
مسأله 1152: اگرانسان ناچار شود در زمین گلی نماز بخواند، اگر آلوده شدن بدن و لباس برای او مشقت ندارد، باید سجده و تشهّد را به طور معمول به جا آورد و اگر مشقت دارد، می تواند در حالی که ایستاده برای سجده با سر اشاره کند و تشهّد را ایستاده بخواند و اگر سجده و تشهد را به طور معمول، به جا آورد، نمازش صحیح است.
مسأله 1153: در رکعت اول و رکعت سوّمی که تشهّد ندارد، مانند رکعت سوم نماز ظهر، عصرو عشاء، بنابر احتیاط واجب باید بعد از سجده دوّم، قدری بی حرکت بنشیند و بعد برخیزد، این عمل را «جلسه استراحت»می نامند.
و چیزهایی که سجده بر آنها صحیح است
مسأله 1154: باید بر زمین سجده کرد و بهترین چیز برای سجده تربت حضرت سید الشهداء امام حسین علیه السّلام است و پس از آن خاک، سپس سنگ و پس از سنگ، گیاه است و بر آنچه از زمین می روید که خوراکی و پوشاکی نباشد، مانند چوب و برگ درختان می توان سجده کرد و سجده بر چیزهای خوراکی، پوشاکی و معدنی صحیح نیست.
مسأله 1155: سجده بر چیزهایی که از زمین می روید و خوراك حيوان است، مانند علف و برگ درختان صحیح است و احتیاط واجب آن است که بر چیزی که خشک آن خوراک حیوان است ولی پیش از خشک شدن خوراک انسان می شود، سجده نکند.
مسأله 1156: سجده بر گل های غیرخوراکی صحیح است، ولی سجده بر دواهای خوراکی که از زمین می روید، مانند گل بنفشه و گل گاوزبان صحیح نیست.
مسأله 1157: سجده بر گیاهی که خوردن آن، در بعضی از شهرها معمول است و در شهرهای دیگر معمول نیست، صحیح نیست، و نمی توان بر میوه نارس سجده کرد.
ص: 207
مسأله 1158: سجده بر سنگ آهک و سنگ گچ صحیح است و باید در حال اختیار برگچ و آهک پخته ، آجر، کوزه گلی و مانند آن سجده نکند.
مسأله 1159: سجده بر کاغذ اگر از پنبه و مانند آن ساخته نشده صحیح است.
مسأله 1160: اگر چیزی که سجده بر آن صحیح است، ندارد و یا بر اثر سرما یا گرمای زیاد و مانند آن نمی تواند بر آن سجده کند، چنانچه لباس او از کتان یا پنبه است، باید بر لباسش سجده کند و اگر از چیز دیگری است، باید بر پشت دست یا چیز معدنی، مانند انگشتر عقیق سجده نماید و احتیاط لازم است که تا سجده بر پشت دست ممکن است، براین چیز سجده نکند.
مسأله 1161: سجده بر گل و خاك سستی که پیشانی روی آن آرام نمی گیرد، باطل است.
مسأله 1162: اگر در سجده اوّل، مثلاً مهر به پیشانی بچسبد، بنابر احتیاط باید آن را برای سجده دوم، بکند و همچنین است اگر خاك باشد.
مسأله 1163: اگر در بین نماز چیزی که بر آن سجده می کند از دست بدهد و چیز دیگری که سجده بر آن صحیح است، نداشته باشد، چنانچه وقت وسعت دارد باید نماز را بشکند و اگر وقت تنگ است، باید به ترتیبی که گذشت بر پشت دست سجده نماید.
مسأله 1164: هرگاه در حال سجده، بفهمد پیشانی را بر چیزی گذاشته که سجده بر آن باطل است، اگر ممکن باشد باید پیشانی را از روی آن بر روی چیزی که سجده بر آن صحیح است، بکشد و اگر ممکن نباشد، چنانچه وقت نماز وسعت دارد، باید نماز را قطع کند و اگر وقت تنگ است، بر پشت دست سجده کند.
مسأله 1165: اگر بعد از سجده بفهمد پیشانی را روی چیزی گذاشته که سجده بر آن باطل است و می تواند در حال نماز بر چیزی که سجده بر آن صحیح است سجده نماید، باید بنابر احتیاط واجب بر آن سجده کند و نماز را دوباره بخواند.
مسأله 1166: سجده کردن برای غیر خداوند متعال، حرام می باشد. و سجده ملائکه به امر خداوند برای حضرت آدم و سجده حضرت یعقوب و آل يعقوب برای حضرت یوسف و سجده
ص: 208
بنی اسرائیل برای حضرت موسی و هارون عليهم السّلام برای عبودیت نبوده و جائز بوده است. و سجده زیارت کنندگان حضرات معصومین اهل بیت پیامبر صلوات الله وسلامه عليهم بر عتبه درب حرم آنان هنگام داخل شدن برای خداوند متعال در مقابل مظهراتم نعمت اوست با توجه به فرق بين «مسجود»و «مسجودٌله»و «مسجودٌبه»و «مسجودٌ علیه»و برای تعظيم آنان است. و بوسیدن عتبات مقدسات عالیات اهل بیت اطهار علیهم السّلام و سجده بر آنها جهت احترام و تکریم و تعظيم آنان و اظهار محبت و مودت است که نه تنها چون سجده يعقوب نبی و آل او جائز، به جا و اجر عظیمی دارد بلکه بنابر آیه کریمه 8مأمور به آن هستیم
مسأله 1167: در سجده چند چیز مستحب است:
1- کسی که ایستاده نماز می خواند، بعد از آن که سر از رکوع برداشت و کاملاً ایستاد و کسی که نشسته نماز می خواند بعد از آن که کاملاً نشست، برای رفتن به سجده تکبیر بگوید.
2- موقعی که مرد می خواهد به سجده برود، اوّل دستها را و بعد زانوها را بر زمین بگذارد.
3- بینی را بر مهریا چیزی که سجده بر آن صحیح است، بگذارد.
4- در حال سجده، انگشتان دست را به هم بچسباند و برابر گوش بگذارد، به طوری که سر آنها رو به قبله باشد.
5- در سجده دعا کنند و از خدا حاجت بخواهد و این دعا را بخواند: «یا خَيْرُ المسؤلين ، وَ يا خیرالمعطين ،أَ رَزَقَنِي وَ ارْزُقْ عِيَالِي مِنْ فَضْلِكَ الْوَاسِعِ ، فَإِنَّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ .
ای بهترین کسی که از او سؤال می کنند و ای بهترین عطاکنندگان، به من و عیالم از فضل گسترده ات روزی بده، پس به درستی که تو دارای فضل بزرگی هستی».
6- بعد از سجده بر ران چپ بنشیند و روی پای راست را برکف پای چپ بگذارد.
7- بعد از هر سجده وقتی نشست و بدنش آرام گرفت تکبیر بگوید.
8- پس از سجده اوّل، هنگامی که بدنش آرام گرفت «أستغفرالله رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ »
ص: 209
بگوید.
9- سجده را طول بدهد.
10- بعد از سجده در موقع نشستن، دست ها را روی ران ها بگذارد.
11- برای رفتن به سجده دوم، در حال سکون بدن «اللهُ أَكْبَر» بگوید .
12- در سجده ها صلوات بفرستد.
13- موقع بلند شدن ، دست ها را بعد از زانوها از زمین بردارد.
14- مردها آرنج ها را به زمین نچسبانند و بازوها را از پهلو جدا نگاه دارند. و زن ها، آرنج ها و شکم را بر زمین بگذارند و اعضای بدن را به یکدیگر بچسبانند و مستحبات دیگری نیز برای سجده ذکر شده است که در کتاب های مفصّل فقهی گفته شده است. مسأله 1168: قرآن خواندن در سجده مکروه است و همچنین برای برطرف کردن گرد و غبار، مکروه است جای سجده را فوت کند و اگر در اثر فوت کردن، حرفی از دهان بیرون آید، اگرعمدا باشد نماز باطل است. و مکروهات دیگری نیز برای سجده ذکر شده است که در کتاب های مفصل فقهی گفته شده است.
مسأله 1169: در هريك از چهار سوره « والنّجم»، «العلق»، «حم سجده»، «الم تنزيل» يك آیه سجده است که در قرآن ها معیّن می باشد. اگر انسان آن را بخواند و یا گوش کند، بعد از تمام شدن آن آیه، باید فوراّ سجده کند و اگر فراموش کرد، هروقت یادش آمد باید سجده نماید و ظاهر این است که در شنیدن بدون اختیار سجده واجب نیست، هرچند احتیاط سجده نمودن است.
مسأله 1170: اگر انسان موقعی که آیه سجده را می خواند، از دیگری نیز قبل از سجده کردن بشنود، بنابر احتیاط واجب باید دو سجده نماید.
مسأله 1171: در غیر نماز اگر در حال سجده، آیه سجده را بخواند و یا بشنود، بنابر احتیاط واجب سر از سجده بردارد و دوباره سجده کند.
ص: 210
مسأله 1172: کسی که این آیات را بنویسد یا مشاهده کند یا در نظر بیاورد، سجده بر او واجب نیست. واجب نیست سجده کند.
مسأله 1173: اگر انسان از بچه غیر ممیز که خوب و بد را نمی فهمد و یا از کسی که قصد خواندن قرآن ندارد، آیه سجده را بشنود، بنابر احتیاط واجب سجده کند و همچنین است اگر از مانند ضبط صوت و رادیو و مانند آنها، آیه سجده را بشنود، ولی شخصی که در ایستگاه رادیو آیه سجده را به قصد این که از قرآن است می خواند و کسی به وسیله رادیو به آن گوش دهد، سجده واجب است.
مسأله 1174: در سجده های واجب قرآن، باید جای انسان غصبی نباشد و احتیاط لازم است که جای پیشانی او از جای زانوها و سر انگشتان بیش از چهار انگشت بسته بلندتر نباشد و نیز پیشانی را بر مهر یا چیزی که سجده بر آن جایز است، بگذارد.
مسأله 1175: در سجده های واجب قرآن لازم نیست با وضو، غسل و رو به قبله باشد یا عورت خود را بپوشاند و یا بدن و جای پیشانی او پاك باشد و همچنین چیزهایی که در لباس نمازگزار شرط می باشد، در لباس او شرط نیست، هر چند احتیاط مستحب است، اما اگر لباس یا مکان او غصبی است چنانچه سجده کردن، تصرف در آن لباس یا مکان باشد، بنابر احتیاط سجده باطل است.
مسأله 1176: احتیاط واجب آن است که در سجده واجب قرآن ، پیشانی را بر مهریا چیز دیگری که سجده بر آن صحیح است گذاشته و جاهای دیگر بدن را به دستوری که در سجده نماز گفته شد بر زمین بگذارد.
مسأله 1177: هرگاه در سجده واجب قرآن، پیشانی را به قصد سجده بر زمین بگذارد، اگرچه ذکر نگوید، کافیست و گفتن ذکر مستحب است، و بهتر است بگوید: «لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً ، لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ایمانا وَ تَصْدِيقاً ، لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عُبُودِيَّةً وَرِقاً ، سَجَدْتُ لَكَ يَا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً ، لا مستنکفا وَ لَا مُسْتَكْبِراً ، بَلْ أَنَا عَبْدُ ذلیل ضعیف خایف مُسْتَجِيرُ ».
ص: 211
مسأله 1178: در رکعت دوّم همه نمازهای واجب و رکعت سوّم نماز مغرب و رکعت چهارم نماز ظهر، عصر و عشاء، باید نمازگزار بعد از سجده دوّم بنشیند و در حال آرام بودن بدن «تشهّد»بخواند، یعنی بگوید: «الحمدلله ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِوَ آلِ مُحَمَّدٍ ».
و در غير موضع تقيه قبل از صلوات اضافه کند: «وَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً نَعَمِ الْوَصِيِّ ( الْمَوْلَى الْوَلِيَّ ) وَ نِعْمَ الْإِمَامِ ».
و بهتر است تشهّدی را که در کتاب های: فقه منسوب رضوی ، و المراسم العلوية و فقه مجلسی و غیر آنها از حضرات امام محمد الباقر و امام جعفر الصادق و امام على الرضا عليهم السلام وارد شده را بخواند و آن چنین است:
«بِسْمِ اللَّهِ ، وَ بِاللَّهِ ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ ، وَ الْأَسْمَاءُ الحسنی کلها لِلَّهِ . أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ ، أَرْسَلَهُ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً بَيْنَ يَدَيِ السَّاعَةِ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدین کله وَ لَوْ کره الْمُشْرِكُونَ . التَّحِيَّاتُ لِلَّهِ ، وَ الصَّلَوَاتُ الطَّيِّبَاتُ الزاکیات ، الْغَادِيَاتُ الرایحات ، التَّامَّاتُ السَّابِغَاتُ ، النَّاعِمَاتُ الْمُبَارَكَاتُ ، الصَّالِحَاتُ الْحَسَنَاتُ لِلَّهِ . مَا طَابَ وزکی ، وَ طَهِّرْ ونمي ، وَ خَلَصَ وصفی فَلِلَّهِ ، وَ مَا خَبُثَ فَلِغَيْرِ اللَّهِ . أَشْهَدُ أَنَّ رَبِّي نِعْمَ الرَّبُّ ، وَأَنْ مُحَمَّدِ نِعْمَ الرَّسُولِ ، وَأَنْ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ نِعْمَ الْوَلِيُّ ( ( الْمَوْلَى ) وَ نِعْمَ الْوَصِيِّ وَ نِعْمَ الْإِمَامِ ، وَأَنْ الْجَنَّةَ حَقٍّ ، وَ النارحق ، وَ الْمَوْتَ حَقٍّ ، وَ الْبَعْثَ حَقٍّ ، وَأَنْ السَّاعَةَ آتِيَةُ لَا رَيْبَ فِيهَا ، وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ .وَ الحمدلله الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا ، وَ مَا کنا النهتدي لَولَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ . اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِوَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ تَقَبَّلْ شَفَاعَتَهُ فِي
ص: 212
أُمَّتِهِ ( وَ قَرِّبْ وَسِيلَتَهُ ) وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ . اللَّهُمَّ صُلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ ارْحَمْ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ تَحَنَّنْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ وَ بَارَكْتَ ، وَ تَرَحَّمْتَ وتحنت ، وَ سَلَّمْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ فِي الْعَالَمِينَ ، إِنَّكَ حَمِيدُ مَجِيدُ . اللَّهُمَّ صُلِّيَ عَلَى مُحَمَّدِ الْمُصْطَفَى ، وَ عَلِيُّ الْمُرْتَضَى ، وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ ، وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ، وَ عَلَى الأیمه الرَّاشِدِينَ مِنْ آلِ طه وَ يس . اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى نُورِكَ الْأَنْوَرِ ، وَ عَلَى حَبْلِكَ الْأَطْوَلِ ، وَ عَلَى عروتک الْأَوْثَقِ ، وَ عَلَى وَجْهِكَ الأکرم ، وَ عَلَى جَنْبِكَ الأوحب ، وَ عَلَى بَابِكَ الْأَدْنَى ، وَ عَلَى الصِّرَاطِ الاقوم .اللَّهُمَّ صُلِّيَ عَلَى الأتمه الْهَادِينَ الْمَهْدِيِّينَ ، الرَّاشِدِينَ الْفَاضِلَيْنَ ، الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ ، الْأَخْيَار ُ الْأَبْرَارُ . اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلُ ، وَ إِسْرَافِيلَ وعزرائیل ، وَ عَلَى ملایكتک الْمُقَرَّبِينَ ، وَ أَنْبِيَائِكَ الْمُرْسَلِينَ ، وَ رُسُلِكَ أَجْمَعِينَ ، مِنْ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ ،وَ أَهْلُ طاعتک ( الْمُتَّقِينَ ) أَكْتَعِينَ . وَ اخْصُصْ مُحَمَّداً بِأَفْضَلِ اللصاۃ وَ التَّسْلِيمِ ».
مسأله 1179: کلمات تشهّد باید به عربی صحیح و پشت سرهم گفته شود.
مسأله 1180: اگر تشهّد را فراموش کنند و بایستد و پیش از رکوع یادش بیاید که تشهد را نخوانده، باید بنشیند و تشهّد را بخواند و دوباره بایستد و آنچه باید در آن رکعت خوانده شود، بخواند و نماز را تمام کند و بنابر احتیاط واجب، باید بعد از نماز برای ایستادن بی جا، دو سجده سهو به جا آورد. و اگر در رکوع یا بعد از آن یادش بیاید، باید نماز را تمام کند و بعد از سلام نماز بلافاصله تشهد را قضا نماید و برای تشهد فراموش شده ، دو سجده سهو به جا آورد.
مسأله 1181: مستحب است در حال تشهد، بر ران چپ بنشیند، روی پای راست را بر کف پای چپ بگذارد، و مستحب است، دست ها را بر ران ها بگذارد، انگشت ها را به یکدیگر بچسباند، و به دامان خود نگاه کند.
ص: 213
مسأله 1182: مستحب است زن ها در وقت خواندن تشهد، ران ها را به هم بچسبانند.
سلام نماز از واجبات غیر رکن و آخرین جزء نماز است که با گفتن آن از نماز خارج می شود و آنچه با گفتن تكبيرة الإحرام بر نمازگزار حرام شده بود با گفتن سلام نماز، حلال می گردد.
مسأله 1183: بعد از تشهّد رکعت آخر نماز، در حالی که نشسته و بدن آرام است، چنين بگوید:
«السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا أُلَبِّي وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ ، السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ .السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ .السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ ».
و بهتر است سلامی که در کتاب های: فقه منسوب رضوی، المراسم العلوية، فقه مجلسی و غیر آنها از حضرات امام محمد الباقر و امام جعفر الصادق و امام على الرضا عليهم السلام وارد شده را بخواند و آن به این صورت است:
«اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلَامُ ، وَ مِنْكَ السَّلَامُ ، وَ لَكَ السَّلَامُ ، وَ إِلَيْكَ يَعُودُ السَّلَامُ . السَّلَامُ عَلَى مُحَمَّدِبْنِ عبدالله ، خَاتَمُ النَّبِيِّينَ لَا نَبِيَّ بَعْدَهُ . السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النبی وَ رَحِمَهُ وَ بَرَكَاتُهُ . السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ . السَّلَامُ عَلَى الأیمة الطَّاهِرِينَ ، الرَّاشِدِينَ الْهَادِينَ ، الْمُهْتَدِينَ المهدبين . السَّلَامُ عَلَى جَمِيعِ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ ، وَ رُسُلِهِ ، وملایكته . السَّلَامُ عَلَى جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ ، وَ الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ . وَ السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ . السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللہ وَ برکاته».
مسأله 1184: اگر سلام نماز را فراموش کند و هنگامی یادش بیاید که صورت نماز به هم نخورده و کاری که عمدی و سهوی آن نماز را باطل می کند، مانند پشت به قبله کردن انجام نداده باشد، باید سلام را بگوید و نمازش صحیح است.
مسأله 1185: اگر سلام نماز را فراموش کند و هنگامی یادش بیاید که صورت نماز به هم خورده
ص: 214
است، یا آنکه کاری که عمداً و سهواً آن نماز را باطل می کند مانند پشت به قبله کردن انجام داده، بنابر احتیاط واجب سجده سهو به جا آورده و بنابر احتیاط مستحب نمازش را اعاده کند.
مسأله 1186: اگر عمداً ترتیب نماز را به هم بزند، مثلا سوره را پیش از حمد بخواند یا سجود را پیش از رکوع به جا آورد، نماز باطل می شود .
مسأله 1187: اگر رکنی از نماز را فراموش کند و رکن بعد از آن را به جا آورد، مثلاً پیش از رکوع، دو سجده نماید، نماز باطل است.
مسأله 1188: اگر رکنی را فراموش کند و چیزی که بعد از آن است و رکن نیست به جا آورد، مثلا پیش از دو سجده ، تشهّد بخواند، باید رکن را به جا آورد و آنچه سهواً پیش از آن خوانده ، دوباره بخواند.
مسأله 1189: اگر انجام چیزی که رکن نیست را فراموش کند و رکن بعد از آن را به جا آورد، مثلا حمد را فراموش کند و مشغول رکوع شود، نمازش صحیح است.
مسأله 1190: اگر چیزی که رکن نیست را فراموش کند انجام دهد و عمل بعدی را که ركن نیست به جا آورد، مثلا حمد را فراموش کند و سوره بخواند، چنانچه مشغول ركن بعد شده باشد، مثلاً در رکوع یادش بیاید که حمد را نخوانده، باید بگذرد و نماز او صحیح است و اگر مشغول رکن بعد نشده باشد، باید آنچه را فراموش کرده به جا آورد و بعد از آن چیزی را که سهواً جلوتر خوانده دوباره بخواند.
مسأله 1191: اگر سجده اوّل را به خیال این که سجده دوّم است یا سجده دوّم را به خیال این که سجده اوّل است، به جا آورد، نماز صحیح است و سجده اوّل، سجده اوّل و سجده دوّم او، سجده دوّم حساب می شود.
مسأله 1192: انسان باید نماز را با موالات بخواند، یعنی کارهای نماز، مانند رکوع، سجود و تشهد را پشت سرهم به جا آورد و چیزهایی را که در نماز می خواند، پشت سرهم بخواند و اگر به اندازه ای بين آن فاصله بیاندازد که نگویند نماز می خواند، نمازش باطل است.
ص: 215
مسأله 1193: اگر در نماز سهواً بين حروف یا کلمات، فاصله بیاندازد و فاصله به قدری نباشد که صورت نماز از بین برود، چنانچه مشغول ركن بعد نشده باشد، باید آن حروف یا کلمات را، به طور معمولی بخواند و اگر مشغول ركن بعد شده باشد، نمازش صحیح است؛ مگر در تكبيرة الإحرام که اگر فاصله بين حروف و یا کلمات آن به اندازه ایی باشد که از صورت تكبيرة الإحرام خارج شود نماز باطل است.
مسأله 1194: طول دادن رکوع و سجود و خواندن سوره های بزرگ، موالات را به هم نمی زند.
مسأله 1195: اگر در بین نماز به اندازه ایی ساکت بماند که نگویند نماز می خواند، نمازش باطل می شود.
مسأله 1196: اگر بین نماز کاری انجام دهد یا مدّتی ساکت بماند و شک کند که نماز به هم خورده یا نه نماز را رجاء به اتمام برساند و پس از تحقیق به وظیفه خود عمل نماید.
مسأله 1197: در تمام نمازهای واجب و مستحب، پیش از ركوع ركعت دوم، مستحب است قنوت بخواند، بلکه در نمازهای واجب، بنابر احتیاط مستحب آن را ترك نكند و در نماز «وتر»با آن که بك رکعت می باشد خواندن قنوت مستحب است. و نماز آیات پنج قنوت دارد.
مسأله 1198: مستحب است در قنوت، دست ها را مقابل صورت، کف آنها را، رو به آسمان و پهلوی هم نگهدارد و غیر از شست، انگشت های دیگر را بچسباند و به کف دست نگاه کند.
مسأله 1199: در قنوت هر ذکری بگوید کافی است، اگرچه يك «سُبْحانَ الله» باشد و بهتر است قنوت های وارده از حضرات معصومین علیهم السلام که جای آن کتاب هایی همچون کتاب شریف مصباح المتهجد شیخ طوسی و مصباح شیخ کفعمی و مفاتیح الجنان و غیر آنهاست را بخواند.
مسأله 1200: در نماز باید اظهار برائت از دشمنان حضرات محمد و آل محمد صلوات الله وسلامه عليهم شود و لعن نمودن آن ها هر چند به اجمال و در قنوت باشد.
ص: 216
مسأله 1201: مستحب است انسان، قنوت را بلند بخواند، ولی برای کسی که نماز را با جماعت می خواند اگر امام جماعت، صدای او را بشنود، بلند خواندن قنوت مستحب نیست.
مسأله 1202: اگر عمدة قنوت نخواند قضا ندارد و اگر فراموش کند و پیش از خم شدن به اندازه رکوع، یادش بیاید مستحب است بایستد و قنوت بخواند و اگر در رکوع یادش بیاید، مستحب است بعد از ركوع آن را قضا نماید و اگر در سجده یادش بیاید، مستحب است بعد از سلام نماز، آن را قضا نماید.
مسأله 1203: مستحب است انسان بعد از نماز، مقداری مشغول تعقیب، یعنی خواندن ذكر، دعا و قرآن شود. و بهتر است پیش از آن که از جای خود حرکت کند و وضو، غسل و تيمم او باطل شود، رو به قبله تعقیب بخواند. از جمله تعقیب هایی که بسیار بر آن سفارش شده است، تسبیحات حضرت زهراء سلام الله عليها می باشد، به این ترتیب: 34 مرتبه «اللهُ أَكْبَرُ»سپس 33 مرتبه «الْحَمْدُ لِلَّهِ » و سپس 33 مرتبه «سُبْحانَ الله».و از حقوق حضرات محمد و آل محمد صلوات الله عليهم است که نمازگزار پس از اقامه نماز بردشمنان آنان و بالخصوص آنان که اساس ظلم و بدعت و تحریف گذاشتند لعنت نماید، و در حدیث شریف از امام جعفر صادق عليه السّلام که فرمودند: « مِنْ حَقِّنَا عَلَى أَوْلِيَائِنَا وَ أَشْيَاعِنَا أَنْ لَا يَنْصَرِفَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ مِنْ صَلَاتِهِ حَتَّى يَدْعُوَ بِهَذَا الدُّعَاءِ وَ هُوَ : . از جمله حقوق ما (اهل بیت) بر دوستان و شیعیانمان این است که از نماز خود فارغ نشوند جز آنکه این دعا را بخوانند: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّكَ الْعَظِيمِ الْعَظِيمِ ، أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ ، وَأَنْ تُصَلَّى عَلَيْهِمْ صَلَاةً تَامَّةً دایمه ، وَ أَنْ تُدْخِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ مُحِبِّيهِمْ ، وَ أَوْلِيَائِهِمْ ، حَيْثُ كَانُوا ، وَ أَيْنَ كَانُوا ، فِي سَهْلٍ ، أَوْ جَبَلٍ ، أَوْ بَرٍّ أَوْ بَحْرٍ ، مِنْ بَرَكَةِ دُعَائِي ، مَا تَقْرَبْهُ عُيُونَهُمْ . إحفظ یا مَوْلَايَ الْغَائِبِينَ مِنْهُمْ ، وَ ارْدُدْهُمْ إِلَى أَهَالِيهِمْ
ص: 217
سَالِمِينَ ، نَفِّسْ عَنِ الْمَهْمُومِينَ ، وَ فَرِّجْ عَنِ الْمَكْرُوبِينَ ، واکس الْعَارِينَ ، وَ أَشْبِعِ الْجَائِعِينَ ، وَ ارْوِ الظَّامِئِينَ ، وَ اقْضِ دَيْنَ الْغَارِمِينَ ، وَ زَوِّجِ الْعَازِبِينَ ، وَ اشْفِ مَرْضَى الْمُسْلِمِينَ ، وَ أَدْخِلْ عَلَى الْأَمْوَاتِ مَا تَقَرُّ بِهِ عُيُونُهُمْ ، وَ انْصُرِ الْمَظْلُومِينَ مِنْ أَوْلِيَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ ، وَ أَطْفِئْ نایرة الْمُخَالِفِينَ . اللَّهُمَّ وَ ضَاعِفْ لَعْنَتَكَ ، وَ بَأْسَكَ ، وَ نَكَالَكَ ، وَ عَذَابَكَ ، عَلَى اللَّذَيْنِ کفرا نِعْمَتَكَ ، وَ خونا رسولک ، وَ اتَّهَمَا نبیك ، وَ بایناه ، وَ حَلَّا عَقْدَهُ فِي وَصِيِّهِ ،وَ نَبَذَا عَهْدَهُ فِي خلیفته مِنْ بَعْدِهِ ، وَ ادَّعَيَا مَقَامَهُ ، وغیرا أَحْكَامِهِ ، وَ بَدَّلَا سَنَتِهِ ، وَ قَلَّبَا دِينِهِ ، وَ صَغَّرَا قَدْرَ حُجَجِكَ ، وبدابظلمهم ، وَ طَرَّقَا طَرِيقَ الْغَدْرِ عَلَيْهِمْ ، وَ الْخِلَافِ عَنْ أَمْرِهِمْ ، وَ الْقَتْلِ لَهُمْ ، وَ إِرْهَاجِ الْحُرُوبِ عَلَيْهِمْ ، وَ مَنَعَ خلیفتك مِنْ سَدِّ الثَّلْمِ ، وَ تَقْوِيمِ الْعِوَجِ ، وَ تَثْقِيفِ الأوډ ، وَ إِمْضَاءِ الْأَحْكَامِ ، وَ إِظْهَارِ دِينِ الْإِسْلَامِ ، وَ إِقَامَةِ حُدُودِ الْقُرْآنِ . اللَّهُمَّ الْعَنْهُمَا ، وَ ابنتیهما ، وَ كُلَّ مَنْ مَالَ میلهم ، وَ حذاحذوهم ، وَ سَلَكَ طَرِيقَتَهُمْ ، وَ تَصَدَّرَ بِبِدْعَتِهِمْ ، لَعْناً لَا يَخْطُرُ عَلَى بَالٍ ، وَ يَسْتَعِيذُ مِنْهُ أَهْلُ النَّارِ . إلعن اللَّهُمَّ مَنْ دَانَ بِقَوْلِهِمْ ، وَ اتَّبَعَ أَمْرَهُمْ وَ دَعَا إِلَى وَلَايَتِهِمْ ، وَ شَكَّ فِي كُفْرِهِمْ ، مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ .
خدایا ! از تو می خواهم به حق تو که بزرگ است بزرگ، که بر محمّد و خاندان پاک او درود فرستی، و بر آنان درودی جاودان بفرستی و این که از برکت دعای من بر محمّد و آل محمّد و دوست داران و پیروان ایشان، هر کجا که باشند، در همواری یا کوهستان یا بیابان یا دریا، چیزی را داخل کنی که چشمان ایشان به سبب آن روشن شود . ای مولای من ! غایبان ایشان را نگهبانی کن و آنان را سلامت به خانواده هایشان بازگردان. و (غم را از غمگینان و اندوه را از اندوهناکان زایل کن. برهنه ها را بپوشان و گرسنه ها را سیر گردان و تشنگان را سیراب فرما و قرض قرض داران را ادا کن و بی همسران را همسرده و بیماران مسلمانان را شفا ده و بر مردگان آن
ص: 218
چیزی را وارد گردان که به سبب آن دیدگان ایشان روشن شود و ستمدیدگان از پیروان آل محمّد عليهم السّلام را یاری کن و آتش (دشمنی) مخالفين را خاموش فرما. خداوندا! لعنت، شکنجه و عذابت را برای آن دو نفر دوچندان کن که نعمت تو را انکار و به پیامبرت خیانت کرده و تهمت زدند و او را دور و پیمان بسته شده او درباره وصی اش را شکستند و پس از او پیمانش را درباره جانشینش گسسته و جایگاه او را برای خود) ادعا نمودند. احکام و سنت او را تغییر، دین او را واژگون و ارزش حجّت های تو را کوچک شمردند و آغازگر ستم به ایشان بودند و رهسپار مسیر نیرنگ بر ایشان شدند، مخالفت با دستور ایشان، کشتنشان و آتش افروزی جنگ ها عليه ایشان و بازداشتن جانشین تو از این که شکاف های دین را ببندد و کژیها را راست کرده و ناهماهنگی ها را هموار و احکام را جاری و دین اسلام را آشکار سازد و حدهای قرآن را برپا دارد. خدایا! آن دو نفرو دو دختر آنان را لعنت کن. و نیز لعنت کن تمام کسانی را که به انحراف آنان، گرایش کرده باشند و مانند پیروی آن ها پیروی کرده و راه آنان را رهروی کرده باشند و بدعت آنان را پیش انداخته باشند، چنان لعنتی که بر خاطر هیچ کس نگذرد و اهل آتش از آن پناه جویند. خدایا لعنت کن هر کس که گفتار ایشان را اطاعت کرده و فرمان آنها را پیروی کرده باشد و مردم را به دوستی آنها فرا خوانده و در کفر آنها شک داشته باشد، از پیشینیان و پسینیان.
و فرمود: سپس دعا کن به هرچه خواهی».
مسأله 1204: مستحب است بعد از نماز، سجده شکر نماید و اگر پیشانی را، به قصد شکربر زمین بگذارد کافی است، ولی بهتر است صد مرتبه، یا سه مرتبه و يا يك مرتبه «شکرا لله»یا«شكرأ»و یا «عفوا» بگوید.
و بهتر است دعایی را که از حضرت امام على الرضا عليه السلام است خوانده شود که آن حضرت فرمودند:
«من دعا في سجدة الشكر بهذا الدعاء كان کالرامي مع رسول الله صلّى الله
ص: 219
عليه و آله وسلم يوم بدر (في بدر و أحد وحنين بألف ألف سهم) - هرکس این دعا را در سجده ی شکر بخواند مانند کسی است که در جنگ بدر و احد و حنين با هزار هزار تیر پیامبر خدا صلّى الله عليه وآله را همراهی کرده باشد) ».راویان گویند: عرض کردیم: دعا را بنویسیم؟ حضرت فرمود: بنویسید. چون سجده شکر به جا می آورید، بگویید:
«وَ صَدَّا عَنْ سَبِيلِكَ ، وَ کفرا آلاءک ، وَرَدَا عَلَيْكَ كَلَامَكَ ، وَ اسْتَهْزَءَا برسولک ، وَ قَتَلَا ابْنَ نَبِيِّكَ ، وَ حَرَّفَا كِتَابَكَ ، وَ جَحَدَا آیاتك ، وَ سَخِرَا بِآيَاتِكَ ، وَ اسْتَكْبَرَا عَنْ عِبَادَتِكَ ، وَ قَتَلَا أَوْلِيَاءَكَ ، وَ جَلَسَا فِي مَجْلِسٍ لَمْ يَكُنْ لَهُمَا بِحَقٍّ ، وَ حَمَلَا النَّاسَ عَلَى أَكْتَافِ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ الصَّلَوَاتِ وَ السَّلَامُ . اللَّهُمَّ الْعَنْهُمَا لَعْناً یتلو بَعْضُهُ بَعْضاً ، وَ احْشُرْهُمَا وَ أَتْبَاعَهُمَا إِلَى جَهَنَّمَ رِزْقاً . اللَّهُمَّ إِنَّا نَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِاللَّعْنَةِ لَهُمَا ( علیهما ) ، وَ الْبَرَاءَةِ مِنْهُمَا ، فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ . اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أميرَالمُؤمِنينَ ، وَ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ ابْنِ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ . اللَّهُمَّ زِدْهُمَا عَذَاباً فَوْقَ عَذابٍ ، وَ هَوَاناً فَوْقَ هَوَانٍ ، وَ ذلافوق ذَلَّ ، وَ خِزْياً وَ خِزْيَ . اللَّهُمَّ دُعَّهُمَا فِي النَّارِ ( إِلَى النَّارِ ) دَعَا ، وارکسهما فِي أَلِيمِ عَذَابِكَ رَكْساً . اللَّهُمَّ احْشُرْهُمَا وَ أَتْبَاعَهُمَا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَراً . اللَّهُمَّ فَرِّقْ جَمْعَهُمْ ، وَ شیت أمرهم، وَ خَالِفْ بَيْنَ كَلِمَتِهِمْ ، وَ بَدِّدْ جَمَاعَتَهُمْ ، وَ الْعَنْ أیمتهم ، وَ اقْتُلْ قَادَتَهُمْ ، وَ سَادَتَهُمْ ، وَ کبراء أَهُمُّ ، وَ الْعَنْ رُؤَسَاءَهُمْ ، وَ اكْسِرْ رَايَتَهُمْ ، وَ أَلْقِ الْبَأْسَ بَيْنَهُمْ ، وَ لَا تُبْقِ مِنْهُمْ دَيَّاراً . اللَّهُمَّ الْعَنْ أباجهل وَ الْوَلِيدِ ، لَعْناً یتلو بَعْضُهُ بَعْضاً ، وَ يُتْبَعُ بَعْضُهُ بَعْضاً .اللَّهُمَّ الْعَنْهُمَا لَعْناً یلعنهما بِهِ کل ملک مُقَرَّبُ ، وَ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ ، وَكَّلَ مُؤْمِنِ امْتَحَنْتَ قَلْبَهُ لإيمان . اللَّهُمَّ الْعَنْهُمَا لَعْناً یتعوذ أَهْلِ النَّارِ مِنْهُ وَ مِنْ عَذَابِهِمَا . اللَّهُمَّ الْعَنْهُمَا لغنا
ص: 220
لَمْ یخطر ( لَا يَخْطُرُ ) لاحدببال . اللَّهُمَّ الْعَنْهُمَا فِي مُسْتَسِرِّ سِرِّكَ ، وَ ظَاهِرُ عَلَانِيَتِكَ ، وَ عَذِّبْهُمَا عَذَاباً فِي التَّقْدِيرِ ( وَ فَوْقَ التَّقْدِيرِ ) ، وَ شَارِكْ مَعَهُمَا ابْنَتَيْهِمَا ، وَ أَشْيَاعَهُمَا ، وَ مُحِبِّيهِمَا ، وَ مَنْ شَايَعَهُمَا ، إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ ».
یعنی: خدایا ! لعنت کن آن دو نفری را که دین تو را تغییر داده و نعمت تو را دگرگون کردند (به کیفر و عذاب تبدیل کردند و به پیامبرت تهمت زدند و با آیین تو مخالفت کرده و مردم را از رهروی) راه تو بازداشتند. نسبت به نعمت های تو کفر ورزیده و سخن تو را بر تو بازگرداندند پیامبرت را ریش خند کردند و فرزند پیامبرت را کشتند. کتاب تو را تحریف کردند و آیات تورا تکذیب و انکار کردند و استهزا نمودند و نشانه های تو را به ریش خند گرفتند و نسبت به پرستش توتکبر ورزیدند. اولیاء تو را کشتند و در جایگاهی نشستند که سزاوار آنان نبود و مردم را بر دوش آل محمد عليهم الصّلوات و السّلام سوار کردند. خداوندا! آن دو شخص را لعنت کن، لعنتی پی در پی، و آنان و پیروان آنان را به سوی جهنّم روان کن در حالی که کور باشند. خدایا! همانا ما به درگاه تو تقرب می جوییم به سبب و وسیله لعنت فرستادن برآن دو و بیزاری جستن از ایشان در دنیا و آخرت. خداوندا! بر کشنده امیرالمؤمنين لعنت فرست و کشنده امام حسین، پسر علی و فاطمه دختر رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلم را لعنت کن. خداوندا! بر عذاب، خواری، خقت و رسوایی آنان، عذاب، خواری، خفّت و رسوایی دیگری بیفزا. خدایا! آنان را به سختی ویژه ای در آتش رانده و در عذاب دردناکت، به شدت سرنگون فرما. خداوندا! آن دو و پیروان آنان را دسته جمعی به سوی جهنّم روان فرما. خداوندا ! جمع آن ها را پراکنده و کار ایشان را از هم گسیخته گردان. اتحاد آن ها را از بین ببر. جماعت آن ها را متفرق و پیشوایان آنها را لعنت کن. سرکردگان، برگزیدگان و بزرگان آنها را بگش و سران آنها را لعنت کن و شکوه پرچم آنان را بشکن. اندوه و سختی را میان آن ها قرار بده و یک نفر از آن ها را باقی نگذار. خداوندا! ابوجهل و ولید را لعنت کن، لعنتی متداوم و پی در پی. خداوندا! آن دو نفر را لعنت کن لعنتی که به سبب آن، هر فرشته مقرب و هر پیامبر فرستاده شده و هر مؤمنی که قلبش برای ایمان مورد سنجش قرار
ص: 221
گرفته است، آن دو نفر را لعنت کند. خدایا! آن دو را به لعنتي لعنت کن که اهل آتش از آن و از عذاب آن دو پناه می جویند. خدایا! آن دو را به لعنتي لعنت کن که به خاطر هیچ کس خطور نکرده باشد. خداوندا! آن دو را در پنهاني راز خود و در عیانی آشکار خود لعنت کن و آنها را به عذابي معذب فرما که در تقدیر (و بلکه فراتر از تقدیر است. و با آنان شریک گردان دختران، پیروان و دوست داران ایشان و نیز هر کسی را که از آنان پیروی کرد. همانا تو شنونده دعا هستی».و همچنین مستحب است هروقت، نعمتی به انسان می رسد یا بلایی از او دور می گردد سجده شکر به جا آورد.
مسأله 1205: صلوات بر پیغمبر اکرم صلّی الله عليه وآله و آل آن حضرت عليهم السّلام در حال نماز و پس از نماز و سایر اوقات بهترین اذکار است بخصوص هر وقت نام مبارک آن حضرت مانند «محمّد»و «احمد»یا لقب و کنیه آن جناب مانند «مصطفى»و «ابوالقاسم»را بگوید یا بشنود، اگرچه در نماز باشد، واجب است صلوات بفرستد، باید توجه داشت که صلوات برآن حضرت بدون ذكر آل محمد صلوات الله عليهم ناقص و مورد نهی پیغمبر صلی الله عليه وآله است که فرمود: «هرکس بر من صلوات بفرستد و بر آل من صلوات نفرستد، بوی بهشت را نمی یابد با این که از مسیر پانصد سال راه استشمام می شود».و سزاوار است که صلوات را با جمله «وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أَعْدَائِهِمْ »همراه سازد.
مسأله 1206: هنگام نوشتن اسم مبارك رسول الله صلّى الله عليه وآله مستحب است صلوات را هم بنویسد. و همچنین هروقت آن حضرت را یاد می کند، صلوات بفرستد.
مسأله 1207: دوازده چیز نماز را باطل می کند، آنها را «مبطلات»می گویند:
1- از بین رفتن یکی از شرط های نماز. 2- باطل شدن وضو یا غسل. 3- گذاشتن دست ها روی هم. 4- آمين گفتن بعد از خواندن سوره حمد.5- پشت به قبله کردن . 6- سخن گفتن. 7- خندیدن. 8- گریه کردن بر امور دنیا. 9- به هم خوردن صورت نماز.10- خوردن و آشامیدن. 11- بعضی
ص: 222
شکّیّات. 12- کم و زیاد شدن رکن یا غیر رکن. و تفصیل آن در مسائل زیر بیان می شود .
اوّل مبطل نماز: در بین نماز، یکی از شرط های آن از بین برود، مثلاً در بین نماز بفهمد مکانش غصبی است پس اگروقت وسیع است باید در جای غیرغصبی نماز بخواند و در تنگی وقت باید نماز را در حال بیرون رفتن تمام کند و اگر نمی تواند بیرون برود مانند زندانی یا بیمار سخت در همان حال نماز را بخواند.
دوّم مبطل نماز: در بین نماز، عمداً یا سهواً و یا از روی ناچاری، چیزی که وضويا غسل را باطل می کند پیش آید، مثلا بول از او خارج شود.
مسأله 1208: کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کند، اگر در بین نماز، بول یا غائط از او خارج شود، چنانچه به دستوری که در احکام وضو گفته شد رفتار نماید نمازش باطل نمی شود و نیز اگر در بین نماز، از زن مستحاضه خون خارج شود، در صورتی که به دستور استحاضه رفتار کرده باشد، نمازش صحیح است.
مسأله 1209: کسی که بی اختیار خوابش برده ، اگر نداند که در بین نماز خوابش برده یا پس از آن، باید نمازش را، دوباره بخواند هرچند بداند نماز را تمام کرده است.
مسأله 1210: اگر بداند به اختیار خودش خوابیده و شك کند بعد از نماز بوده یا این که در بین نماز یادش رفته که نماز می خواند و خوابیده باید نمازش را اعاده کند.
مسأله 1211: اگر در حال سجده ، از خواب بیدار شود و شك کند در سجده آخر نماز است، یا در سجده شکر، چنانچه بداند که بی اختیار خوابیده باید دوباره آن نماز را بخواند و اگر بداند به اختیار خودش خوابیده و احتمال دهد که غفلت کرده و در سجده نماز خوابیده نمازش را بنابر احتیاط واجب اعاده کند.
سوّم مبطل نماز، روی هم گذاشتن دست ها به قصد نماز بودن است، ولى هرگاه از روی فراموشی یاناچاری یا تقیه یا برای جهتی دیگر مانند خاراندن دست، دست ها را روی هم بگذارد اشکال ندارد.
ص: 223
مسأله 1212: هرگاه برای ادب دست ها را روی هم بگذارد، اگرچه مانند آنها نباشد، باید نماز را دوباره بخواند.
چهارم مبطل نماز: آمین گفتن پس از خواندن حمد می باشد. ولی اگر اشتباهاً یا از روی تقیه بگوید، نمازش باطل نمی شود.
پنجم مبطل نماز: عمداً یا از روی فراموشی، پشت به قبله کند، یا به طرف راست و یا چپ قبله برگردد، بلکه اگر عمدا مقداری برگردد که نگویند رو به قبله است، اگرچه به طرف راست یا چپ نرسد، نماز باطل است.
مسأله 1213: اگر عمداً یا سهواً سر را مقداری بگرداند که بتواند پشت سرش را ببیند، نمازش باطل است، ولی اگرسر را کمی بگرداند، عمدا باشد یا اشتباهاً، نمازش باطل نمی شود. ششم از مبطلات نماز: عمداً کلمه ای بگوید که یک حرف یا بیشتر باشد، اگرچه معنی نداشته باشد.
مسأله 1214: اگر کلمه ای بگوید که يك حرف دارد، چنانچه آن کلمه معنی داشته باشد، مانند «ق» که در زبان عربی، به معنای «نگهداری کن»است، چنانچه معنای آن را بداند و آن را قصد نماید، نمازش باطل می شود، بلکه اگر معنای آن را قصد نکند ولی متوجه آن باشد، بنابر احتیاط واجب نماز را دوباره بخواند.
مسأله 1215: سرفه کردن، آروغ زدن و آه کشیدن در نماز اشکال ندارد، ولی گفتن «آخ»و «آه»و مانند آن که دو حرف است، اگرعمداً باشد، نماز را باطل می کند. مسأله 1216: اگر کلمه ای را به قصد ذکر بگوید، مثلاً به قصد ذکر بگوید: «الله اکبر» و در موقع گفتن آن، صدا را بلند کنند که چیزی را به دیگری بفهماند، اشکال ندارد، ولی چنانچه به قصد این که چیزی به کسی بفهماند الله اکبر را مثلاً بگوید و قصد ذکر نداشته باشد نمازش باطل می شود.
مسأله 1217: خواندن قرآن در نماز، غیر از چهار سوره ای که سجده واجب دارد و گفته شد و
ص: 224
همچنین ذکرخدا گفتن و نیز دعا کردن در نماز اشکال ندارد، در نماز فریضه و نافله به غیر عربي دعا نکند.
مسأله 1218: در حال نماز، انسان نباید به دیگری سلام نماید و اگر دیگری به او سلام کرد، باید همانطور که او سلام کرده جواب دهد، مثلاً اگر گفته: «سلام عليكم» در جواب بگوید: «سلام عليكم»، ولی در جواب «عليكم السّلام» احتیاط آن است که بگوید: «سلام علیکم».
مسأله 1219: انسان باید جواب سلام را، در نماز یا در غیر نماز، فورا بگوید و اگر عمد یا از روی فراموشی جواب سلام را به قدری طول دهد که اگر جواب بگوید، جواب آن سلام حساب نشود، چنانچه در نماز باشد نباید جواب بدهد و اگردر نماز نباشد، جواب دادن واجب نیست.
مسأله 1220: باید جواب سلام را طوری بگوید که سلام کننده بشنود، ولی اگر سلام کننده ناشنوا باشد، یا پس از نماز به سرعت بگذرد چنانچه انسان به طور معمول جواب او را بدهد، کافی است و در صورت امکان با حرکت لب و اشاره جواب را بفهماند. مسأله 1221: نباید نمازگزار جواب سلام را، به قصد دعا بگوید، به این معنا که از خداوند، برای کسی که سلام کرده سلامتی بخواهد، بلکه به قصد رد تحت جواب بگوید. مسأله 1222: اگر زن یا مرد نامحرم و یا بچه ممیز، یعنی بچه ای که خوب و بد را می فهمد، به نمازگزار سلام کند، واجب است نمازگزار جواب او را به عنوان رد تحت بدهد.
مسأله 1223: اگر نماز گزار، جواب سلام را ندهد گناه کرده است.
مسأله 1224: جواب سلام کسی که به نمازگزار غلط سلام کرده، به طوری که سلام شمرده نشود، جایز نیست.
مسأله 1225: جواب سلام کسی که از روی مسخره یا شوخی، سلام می کند واجب نیست و در نماز جایز نیست و جواب سلام مرد و زن غیر مسلمان جایز نیست و در غیر نماز به کلمه «علیک»جواب دهد.
مسأله 1226: اگر کسی به عده ای سلام کند، جواب سلام او بر همه آنان واجب است، ولی اگر
ص: 225
یکی از آنان جواب دهد کافی است.
مسأله 1227: اگر کسی به عده ای سلام کند و دیگری جواب سلام دهد و یا کسی که سلام کننده قصد سلام دادن به او را نداشته جواب دهد، جواب سلام او بر آن عده واجب است.
مسأله 1228: اگر به عدّه ای سلام کند و کسی که بین آن ها مشغول نماز است، شک کند که سلام کننده، قصد سلام کردن به او را نیز داشته یا نه، نباید جواب بدهد و همچنین است اگر بداند قصد او را نیز داشته، ولی دیگری جواب سلام را بدهد، امّا اگر بداند که قصد او را نیز داشته و دیگری جواب ندهد، باید جواب او را بگوید.
مسأله 1229: سلام کردن مستحب است و بسیار سفارش شده که سواره، به پیاده و ایستاده، به نشسته و کوچکتر، به بزرگترسلام کند، اما جواب سلام واجب می باشد. مسأله 1230: اگر دو نفر باهم به یکدیگر سلام کنند، بنابر احتیاط ، هريك جواب سلام دیگری را بدهد.
مسأله 1231: در غیر نماز، مستحب است، جواب سلام را بهتر از سلام بگوید، مثلاً اگر کسی گفت:( سلام علیکم) در جواب بگوید: (سلام علیکم و رحمة الله). هفتم از مبطلات نماز: خنده با صداست، عمده باشد یا اضطراری ، اما چنانچه سهوا با صدا بخندند، نماز اشکال ندارد، مگر آن که از صورت نماز خارج شود. و همچنین لبخند، نماز را باطل نمی کند.
مسأله 1232: اگر برای جلوگیری از صدای خنده کمی حالتش تغییر کند، مثلاً رنگش سرخ شود، باید نمازش را به احتیاط واجب، دوباره بخواند، مگر از صورت نماز، خارج شود که در این صورت واجب است نماز را دوباره بخواند. هشتم از مبطلات نماز برای امور دنیا، عمدا با صدا گریه کند و بنابر احتیاط لازم برای دنیا، بي صدا نیز گریه نکند، ولی اگر از ترس خدا و یا در مصیبت و غربت اهل بیت اطهار علیهم السّلام و یا برای آخرت گریه کند، آهسته باشد یا بلند اشکال ندارد، بلکه از بهترین اعمال است.
ص: 226
نهم از مبطلات نماز: کاری است که صورت نماز را به هم بزند، مانند دست زدن و به هوا پریدن، کم باشد یا زیاد، عمداً باشد یا از روی فراموشی، ولی کاری که صورت نماز را به هم نزند، مانند اشاره کردن با دست ، اشکال ندارد.
مسأله 1233: اگر در بین نماز، مقداری ساکت بماند که نگویند نماز می خواند، نمازش باطل می شود.
مسأله 1234: اگر در بین نماز، کاری انجام دهد، یا مدّتی ساکت شود و شك کند که نماز به هم خورده یا نه، نمازش صحیح است.
دهم از مبطلات نماز: خوردن و آشامیدن است، اگر در نماز طوری بخورد یا بیاشامد که نگویند نماز را پشت سر هم می خواند عمدا باشد یا از روی فراموشی، نماز باطل می شود.
مسأله 1235: کسی که می خواهد روزه بگیرد، اگر پیش از اذان صبح، مشغول به خواندن نماز وتر»باشد و تشنه شود، چنانچه بترسد اگر نماز را تمام کند صبح شود، در صورتی که آب نزدیک او، در دوسه قدمی باشد، می تواند در بین نماز وتر آب بیاشامد، اما باید کاری که نماز را باطل می کند، مانند روگرداندن از قبله، انجام ندهد. مسأله 1236: اگردر بین نماز، غذایی که در دهان یا لای دندان ها مانده فرو ببرد، نمازش باطل نمی شود و همچنین اگر قند، شکر و مانند آن در دهان مانده باشد و در حال نماز، کم کم آب شود و فرو رود، اشکال ندارد.
یازدهم از مبطلات نماز: شك در عدد رکعت های نماز دو رکعتی، سه رکعتی و در دو رکعت اول نمازهای چهار رکعتی است، اگر نمازگزار در حال شک باقی باشد.
دوازدهم از مبطلات نماز: رکن نماز را عمداً یا سهواً، کم یا زیاد کند. و یا چیزی که رکن نیست، عمداً کم یا زیاد نماید.
مسأله 1237: اگر پس از نماز، شك کند که در بین نماز کاری که نماز را باطل می کند، انجام داده یانه، نمازش صحیح است.
ص: 227
مسأله 1238: مکروه است در نماز، صورت را کمی به طرف راست یا چپ بگرداند، و آنها را به طرف راست و چپ بگرداند، به طوری که نگویند روی خود را از قبله گردانده، و گرنه نماز باطل است چنانچه گذشت و نیز بر هم گذاشتن چشم ها در نماز، با ریش و دست خود بازی کند، انگشت ها را درهم نماید، آب دهان بیاندازد، به خط قرآن یا کتاب و یا خط انگشتر نگاه کند. و همچنین مکروه است هنگام خواندن حمد و سوره و گفتن ذکر، برای شنیدن حرف کسی ساکت شود، بلکه هرکاری که خضوع و خشوع را از بین ببرد مکروه می باشد.
مسأله 1239: هنگامی که انسان خوابش می آید و موقع خودداری از بول و غائط، مکروه است نماز بخواند. و همچنین پوشیدن جوراب تنگ که پا را فشار دهد، در نماز مکروه است، و مکروهات دیگری که در کتاب های فقهی مفصل آمده است.
مسأله 1240: نباید نماز واجب را از روی اختیار بشکند، ولی برای حفظ مالی که مورد اهمیت است و جلوگیری از ضرر مالی یا بدنی، مانعی ندارد.
مسأله 1241: اگر حفظ جان خود یا کسی که حفظ جان او واجب است و یا حفظ مالی که نگهداری آن واجب می باشد، بدون شکستن نماز ممکن نباشد، باید نماز را بشکند.
مسأله 1242: اگر در وسعت وقت مشغول نماز باشد و طلبکار، طلب خود را از او مطالبه کند، چنانچه بتواند در بین نماز طلب او را بدهد، باید در همان حال بپردازد و اگر بدون شکستن نماز، دادن طلب او ممکن نباشد، باید نماز را بشکند و طلب او را بدهد، سپس نماز را بخواند.
مسأله 1243: اگر در بین نماز بفهمد که مسجد نجس است، چنانچه وقت تنگ باشد، باید نماز را تمام کند و اگر وقت وسعت دارد و تطهیر مسجد، نماز را به هم نمی زند، باید در بین نماز مسجد را تطهیر کند و بقیه نماز را بخواند و اگر نماز را به هم میزند در صورتی که بعد از نماز، تطهیر مسجد ممکن باشد، شکستن نماز جایز نیست، مگر این که بودن نجاست در مسجد، موجب هتك حرمت مسجد باشد، که در این صورت باید نماز را بشکند و مسجد را تطهیر نماید، سپس
ص: 228
نماز را بخواند.
مسأله 1244: کسی که باید نماز را قطع کند، اگر نماز را تمام کند گناه کرده، و احتیاط واجب آن است که نماز را دوباره به جا آورد.
مسأله 1245: اگر پیش از آن که به اندازه رکوع خم شود، یادش بیاید که اذان و اقامه را فراموش کرده، چنانچه وقت نماز وسعت دارد، مستحب است برای گفتن آن ها نماز را بشکند.
مسأله 1246: شکیات نماز بیست و سه قسم است: هشت قسم آن، نماز را باطل می کند، نه قسم دیگر آن، صحیح است و به شش قسم آن، نباید اعتنا کرد.
شكهایی که نماز را باطل می کند
مسأله 1247: شك هایی که نماز را باطل می کند به این شرح است؛
اوّل: شك در شماره رکعتهای نماز دو رکعتی، مانند نماز صبح و نماز مسافر، ولى شك در شماره رکعت های نماز مستحب دو رکعتی و نماز احتیاط ، نماز را باطل نمی کند. دوّم: شك در شماره رکعت های نماز سه رکعتی.
سوّم: در نماز چهار رکعتی شك کند يك ركعت خوانده یا بیشتر.
چهارم: در نماز چهار رکعتی، پیش از تمام شدن سجده دوم، شك کند دو رکعت خوانده یا بیشتر.
پنجم: شك بين دو و پنج، یا دو و بیشتر از پنج.
ششم: شك بين سه و شش، یا سه و بیشتر از شش.
هفتم: شك در اصل رکعت های نماز که نداند، چند رکعت خوانده است.
هشتم: شك بين چهار و شش، یا چهار و بیشتر از شش، پیش از تمام شدن سجده دوم، ولی اگر بعد از سجده دوّم شك بين چهار و شش، یا چهار و بیشتر از شش برای او پیش آید، بنابر احتیاط بنابر چهار بگذارد و نماز را تمام کند و بعد از نماز، دو سجده سهو به جا آورد و نماز را نیز، دوباره بخواند.
مسأله 1248: اگر یکی از شك های باطل برای انسان پیش آید، می تواند نماز را به هم بزند و یا
ص: 229
به قدری فکر کند که صورت نماز به هم بخورد یا از پیدا شدن یقین یا گمان ناامید شود.
شک هایی که نباید به آنها اعتنا کرد
مسأله 1249: شک هایی که نباید به آنها اعتنا کرد، به این شرح است:
اوّل: شك در چیزی که محل به جا آوردن آن گذشته است، مانند این که در رکوع، شك کند حمد را خوانده یا نه.
دوّم: شك بعد از سلام نماز.
سوّم: شك بعد از گذشتن وقت نماز.
چهارم: شك كثير الشّك، یعنی کسی که زیاد شك می کند.
پنجم: شك امام در شماره رکعتهای نماز، در صورتی که ماموم شماره آن را بداند. و همچنين شك ماموم در صورتی که امام شماره رکعت های نماز را بداند.
ششم: شك در نماز مستحب.
مسأله 1250: اگر در بین نماز، شك کند یکی از کارهای واجب آن را انجام داده یا نه، مثلاً شك کند حمد خوانده یا نه، چنانچه مشغول کار بعدی نشده باشد، باید آنچه را که در انجام آن شك کرده، به جا آورد و اگر مشغول کار بعدی شده، به شك خود اعتنا نکند. مسأله 1251: اگر در بین خواندن آیه ای، شك کند آیه پیش را خوانده یا نه و همچنین اگر آخرایه را می خواند، شک کند اول آن را خوانده یا نه، به شك خود اعتنا نکند.
مسأله 1252: اگر بعد از رکوع و سجود، شك کند کارهای واجب آن، مانند ذکرو آرام بودن بدن را انجام داده یا نه، به شك خود اعتنا نکند.
مسأله 1253: اگر در حالی که به سجده می رود شك کند رکوع کرده یا نه، یا شك کند بعد از رکوع ایستاده یا نه، بنابر احتیاط لازم برگشته و بایستد و رکوع کند، و پس از رکوع نماز را تمام کند و اعاده نماید، و اگر شک کند که پس از رکوع ایستاده یا نه، به شکت خود اعتنا نکند.
مسأله 1254: اگر در حال برخاستن، شك کند سجده یا تشهد را به جا آورده یا نه، باید برگشته
ص: 230
و سجده کند، و اگر شک کند تشهّد خوانده یا نه، احتیاطاً به قصد رجاء تشهّد بخواند. مسأله 1255: کسی که نشسته یا خوابیده نماز می خواند، اگر موقعی که حمد یا تسبیحات می خواند، شک کند سجده یا تشهّد را به جا آورده یا نه، باید به شك خود اعتنا نکند. و اگر پیش از آن که مشغول حمد یا تسبیحات شود، شك کند سجده یا تشهّد را به جا آورده یا نه، باید به جا آورد.
مسأله 1256: اگر شك کند یکی از رکن های نماز را به جا آورده یا نه، چنانچه از محل آن گذشته است اعتنا نکند و اگر در محل است به جا آورد، در این صورت چنانچه بعد یادش بیاید آن ركن را به جا آورده بوده ، نمازش باطل می باشد، زیرا رکن زیاد شده است.
مسأله 1257: اگر شك کند، عملی را که رکن نیست به جا آورده یا نه، چنانچه از محل آن گذشته است اعتنا نکند و اگر در محل است به جا آورد و اگر بعد از انجام آن یادش بیاید آن را به جا آورده بوده ، چون رکن زیاد نشده، نمازش صحیح است ولی بنابر احتیاط واجب دوسجده سهو به جا آورد.
مسأله 1258: اگر شك کند رکنی را به جا آورده یانه، چنانچه مشغول عمل بعدی شده، مثلاً در تشهّد شك کند دو سجده را به جا آورده یا نه، باید به شك خود اعتنا نکند و اگر یادش بیاید آن رکن را به جا نیاورده، در صورتی که مشغول ركن بعد نشده باید آن را به جا آورد و اگر مشغول ركن بعد شده باشد، نمازش باطل است، مثلاً اگر پیش از ركوع ركعت بعد، یادش بیاید دو سجده را به جا نیاورده، باید به جا آورد و اگر در رکوع یا بعد از آن، یادش بیاید نمازش باطل است.
مسأله 1259: اگر شك کند عملی را که رکن نیست به جا آورده یا نه، و مشغول کار بعد از آن شده، باید به شك خود اعتنا نکند، مثلاً موقعی که مشغول خواندن سوره است، اگر شك کند حمد را خوانده یا نه، باید به شك خود اعتنا نکند و اگر بعد یادش بیاید آن را به جا نیاورده، در صورتی که مشغول ركن بعد نشده، باید به جا آورد و اگر مشغول ركن بعد شده، نمازش صحیح است، بنابراین اگر مثلاً در قنوت، یادش بیاید حمد را نخوانده باید بخواند و اگر در رکوع یادش بیاید، اعتنا نکند و نماز او صحیح است.
ص: 231
مسأله 1260: اگر شك کند سلام نماز را گفته یا نه، یا شك کند درست گفته یا نه، چنانچه مشغول تعقیب نماز، یا مشغول نماز دیگری شده یا با انجام کاری که نماز را به هم می زند، از حال نماز بیرون رفته، یا خود را خارج از نماز می داند، باید به شك خود اعتنا نکند و اگر پیش از اینها شك کند، باید سلام را بگوید.
مسأله 1261: اگر بعد از سلام نماز، شك کند نمازش صحیح بوده یا نه، مثلاً شك کند رکوع کرده یا نه، یا بعد از سلام نماز چهار رکعتی، شک کند چهار رکعت خوانده یا پنج رکعت، به شك خود اعتنا نکند، ولی اگر هردو طرف شك او باطل باشد، مثلا بعد از سلام نماز چهار ركعتي، شك کند دو رکعت خوانده یا پنج رکعت، نمازش باطل است.
مسأله 1262: اگر بعد از گذشتن وقت نماز، شک کند نماز خوانده یا نه، یا گمان کند نخوانده است، خواندن آن لازم نیست، ولی اگر پیش از گذشتن وقت، شك کند نماز خوانده یا نه، یا گمان کند نخوانده، باید آن نماز را بخواند، بلکه اگر گمان کند خوانده، باید آن را به جا آورد.
مسأله 1263: اگر بعد از گذشتن وقت، شک کند نماز را درست خوانده یا نه، به شك خود اعتنا نکند.
مسأله 1264: اگر بعد از گذشتن وقت نماز ظهر و عصر، بداند چهار رکعت نماز خوانده، ولى نداند به نیّت ظهر خوانده یا به نیّت عصر، باید چهار رکعت نماز قضا، به نیت نمازی که براو واجب است بخواند.
مسأله 1265: اگر بعد از گذشتن وقت نماز مغرب و عشاء، بداند يك نماز خوانده ، ولي نداند سه رکعتی خوانده یا چهار رکعتی، باید نماز مغرب و عشاء را قضا کند.
مسأله 1266: کثیرالشّک کسی است که عرفاً بگویند زیاد شک می کند یا این که حال او به گونه ای است که در هر سه نماز لااقل یک مرتبه شک کند، چنین شخصی به شک خود اعتنا
ص: 232
نکند. اگر کسی در يك نماز، سه مرتبه شك کند، یا در سه نماز پشت سرهم، مثلاً در نماز صبح، ظهر و عصر شك کند، کثیرالشّك است و چنانچه زیاد شك کردن او، از غضب یا ترس و یا پریشانی حواس نباشد، به شك خود اعتنا نکند.
مسأله 1267: کثیرالشّك، اگر در به جا آوردن چیزی از اجزاء یا شرایط نماز شك کند، چنانچه به جا آوردن آن، نماز را باطل نمی کند، باید بنابگذارد که آن را به جا آورده، مثلاً شك کند رکوع کرده یا نه، باید بنابگذارد که رکوع کرده است و اگر به جا آوردن آن، نماز را باطل می کند، باید بنا بگذارد که آن را انجام نداده، مثلا اگر شك کند يك ركوع کرده یا بیشتر، چون زیاد شدن رکوع نماز را باطل می کند، باید بنا بگذارد که بیشتر از يك ركوع نکرده است.
مسأله 1268: کسی که فقط در يك چیز نماز، زیاد شك می کند، چنانچه در چیزهای دیگر نماز شك کند، باید به دستور آن عمل نماید، مثلا کسی که زیاد شك می کند سجده کرده یا نه، اگر اتفاق در به جا آوردن رکوع شك کند، باید به دستور شك رفتار نماید، یعنی اگر ایستاده است رکوع را به جا آورد و اگر به سجده رفته، اعتنا نکند.
مسأله 1269: کسی که در نماز معینی، مثلاً در نماز ظهر زیاد شك می کند، اگر در نماز دیگری، مثلا در نماز عصر اتفّاق شك کند، باید به دستور شك رفتار نماید.
مسأله 1270: کسی که در جای مخصوصی، زیاد شك می کند، اگر در غیر آن جا نماز بخواند و شگی برای او پیش آید، باید به دستور شك عمل نماید.
مسأله 1271: اگر انسان شك كند (كثيرالشّك) شده یا نه، باید به دستور شك عمل نماید اما (كثيرالشّك) تا وقتي يقين نکند به حال معمولی مردم برگشته، باید به شك خود اعتنا نکند.
مسأله 1272: کسی که کثير الشك است، اگر شك کند، رکنی را به جا آورده یا نه و اعتنا نکند، بعد یادش بیاید آن را به جا نیاورده، چنانچه مشغول ركن بعد نشده، باید آن را به جا آورد و اگر مشغول ركن بعد شده، نمازش باطل است، مثلاً اگر شك کند رکوع کرده یا نه و اعتنا نکند، چنانچه پیش از سجده دوّم یادش بیاید رکوع نکرده، باید رکوع کند و پس از نماز دو سجده سهو
ص: 233
برای زیادی یک سجده انجام دهد و اگر در سجده دوم یادش بیاید، نمازش باطل است.
مسأله 1273: کسی که زیاد شك می کند، اگر شك کند، چیزی را که رکن نیست، به جا آورده یا نه واعتنا نکند و بعد یادش بیاید آن را به جا نیاورده، چنانچه از محل آن گذشته، نمازش صحیح است، ولی باید پس از نماز چنانچه قضا دارد آن را قضا کند و دو سجده سهو کند مثلا اگر شك کند حمد خوانده یا نه و اعتنا نکند، چنانچه در قنوت یادش بیاید حمد را نخوانده، باید بخواند و اگر در رکوع یادش بیاید، نماز او صحیح است ولی پس از نماز دو سجده سهو به جا آورد.
مسأله 1274: اگر امام جماعت، در شماره رکعتهای نماز شك کند، مثلاً شك کند سه رکعت خوانده یا چهار رکعت، چنانچه مأموم يقين داشته باشد چهار رکعت خوانده و به امام بفهماند چهار رکعت خوانده است، امام باید نماز را تمام کند و خواندن نماز احتیاط لازم نیست. و همچنين اگر امام يقين داشته باشد که چند رکعت خوانده است و ماموم، در شماره رکعتهای نماز شك کند، باید به شك خود اعتنا ننماید.
مسأله 1275: اگر در شماره رکعتهای نماز مستحب شك کند، چنانچه طرف بیشترشك، نماز را باطل می کند، بنا را بر کمتر بگذارد، مثلا اگر در نافله صبح شك کند دو رکعت خوانده یا سه رکعت ، بنا بگذارد که دو رکعت خوانده است. و اگر طرف بیشترشك، نماز را باطل نمی کند، مثلاً شك کند دو رکعت خوانده با يك ركعت، به هر طرف شك عمل کند نمازش صحیح است.
مسأله 1276: کم شدن رکن، نافله را باطل می کند، ولی زیاد شدن رکن، آن را باطل نمی کند، پس اگر یکی از کارهای نافله را فراموش کند و موقعی یادش بیاید که مشغول ركن بعد از آن شده، می تواند برگردد و از آن جایی که فراموش کرده ادامه دهد آن را انجام دهد، مثلاً اگر در بین رکوع، یادش بیاید سوره را نخوانده، می تواند برگردد و سوره را بخواند و دوبار به رکوع رود.
مسأله 1277: اگر در یکی از کارهای نافله شك کند، خواه رکن باشد یا غیر رکن، چنانچه محل آن نگذشته، باید به جا آورد و اگر محل آن گذشته به شك خود اعتنا نکند.
ص: 234
مسأله 1278: اگر در نماز مستحب دو رکعتی، گمان کند که سه رکعت یا بیشتر به جا آورده، اعتنا نکند و نمازش صحیح است و اگر به دو رکعت یا کمتر گمان کند، بنابر احتیاط مستحب به همان گمان عمل کند، مثلاً اگر به يك ركعت گمان دارد، بنابر احتیاط مستحب، باید يك رکعت دیگر نیز بخواند.
مسأله 1279: اگر در نماز نافله، کاری کند که در نماز واجب سجده سهو واجب می شود، با يك سجده و یا تشهّد را فراموش نماید، لازم نیست بعد از نماز، سجده سهو یا قضای سجده و تشهد را به جا آورد.
مسأله 1280: اگر شك کند نماز مستحب را خوانده یا نه، چنانچه آن نماز مانند نماز جعفر طیار عليه السلام، وقت معيّن نداشته باشد بنا بگذارد که نخوانده است و همچنین اگر مثل نافله يوميه، وقت معيّن داشته باشد و پیش از گذشتن وقت، شک کند، ولی اگر بعد از گذشتن وقت، شك کند به شك خود اعتنا نکند.
مسأله 1281: در نه صورت، اگر در شماره رکعت های نماز چهار رکعتی شك کند، نماز باطل نمی شود بلکه باید فکر نماید، پس اگر به يك طرف شك، يقين یا گمان پیدا کرد، همان طرف را بگیرد و نماز را تمام کند و گرنه، به دستوری که گفته می شود عمل نماید: اول: بعد از سر برداشتن از سجده دوّم، شك کند دو رکعت خوانده یا سه رکعت، باید بنا بگذارد سه رکعت خوانده و يك ركعت دیگر بخواند، نماز را تمام کند و بعد از نماز، يك ركعت نماز احتیاط ایستاده و یا دو رکعت نشسته ، به دستوری که بیان می شود به جا آورد.
دوم : شك بين دو و چهار، بعد از سر برداشتن از سجده دوّم که در این صورت باید بنا بگذارد چهار رکعت خوانده، نماز را تمام کند و بعد از نماز دو رکعت نماز احتیاط ایستاده بخواند.
سوّم: شك بين دو و سه و چهار، بعد از سر برداشتن از سجده دوّم، که در این صورت باید بنابر چهار بگذارد نماز را تمام کند و بعد از نماز، دو سجده سهو به جا آورد و یک رکعت نماز احتیاط
ص: 235
ایستاده و بعد دو رکعت نشسته به جا آورد.
چهارم: شك بين چهار و پنج بعد از سر برداشتن از سجده دوّم، که در این صورت باید بنا را بر چهار بگذارد، نماز را تمام کند و بعد از نماز، دو سجده سهو به جا آورد.
مسأله 1282: اگر بعد از گفتن ذکرو پیش از سر برداشتن از سجده دوّم، یکی از این چهار شك، برای او پیش آید، بنابر احتیاط واجب باید به دستور همان شك، عمل کند و نماز را نیز دوباره بخواند.
پنجم: شك بين سه و چهار، در هرجای نماز باشد، باید بنابر چهار بگذارد، نماز را تمام کند و بعد از نماز، يك ركعت نماز احتیاط ایستاده یا دو رکعت نشسته، به جا آورد.
ششم: شك بين چهار و پنج، در حال ایستاده ، که در این صورت باید بنشیند، تشهد بخواند، نماز را سلام دهد، دو رکعت نماز احتیاط نشسته به جا آورد و بنابر احتیاط واجب ، باید دو سجده سهونیز برای قیام اضافي به جا آورد.
هفتم: شك بين سه و پنج، در حال ایستاده ، باید بنشیند، تشهد بخواند، نماز را سلام دهد، دو رکعت نماز احتیاط ایستاده به جا آورد. و بنابر احتیاط واجب دو سجده سهو نیز، برای قیام اضافی به جا آورد.
هشتم: شك بين سه و چهار و پنج، در حال ایستاده باید بنشیند، تشهد بخواند، بعد از سلام نماز، دو رکعت نماز احتیاط ایستاده، سپس دو رکعت نشسته به جا آورد و بنابر احتیاط واجب، دو سجده سهونیز، برای قیام اضافي به جا آورد.
نهم : شك بين پنج و شش، در حال ایستاده، باید بنشیند، تشهد بخواند، نماز را سلام دهد، دو سجده سهو به جا آورد و بنابر احتیاط واجب، باید دو سجده سهو دیگری برای ایستادن اضافي به جا آورد.
مسأله 1283: اگر یکی از شك های صحیح برای انسان پیش آید، نباید نماز را بشکند، بلکه
ص: 236
باید به دستوری که گذشت عمل نماید، و اگر بدون شکستن نمازهم آن را از سر بگیرد، نماز دوّم هم باطل است اما اگر نماز را شکست و مشغول نماز دوّم شد، نماز دوّمش صحیح است.
مسأله 1284: اگر یکی از شك هایی که نماز احتیاط برای آن واجب است، در نماز پیش آید، چنانچه انسان نماز را تمام کند و بدون خواندن نماز احتیاط ، دوباره نماز را از سر بگیرد معصیت کرده و اگر پیش از انجام کاری که نماز را باطل می کند، نماز را از سر گرفته باشد نماز دومش باطل است و اگر بعد از انجام کاری که نماز را باطل می کند، مشغول نماز شده، نماز دومش صحیح است، لکن نماز اول در هر دو صورت باطل است.
مسأله 1285: اگر یکی از شك های صحیح، یا باطل برای انسان پیش آید، چنان که گفته شد، باید فورا فکر کند، ولی اگر بداند با کمی تاخیر چیزی را فراموش نمی کند، می تواند بعدا فکر نماید، جایز نیست با حالت شک نماز را ادامه دهد، مثلاً اگر در حال ایستادن شک کند که یک رکعت خوانده یا بیشتر و بداند که اگر به رکوع رود به یک طرف يقين یا گمان پیدا می کند، جایز نیست با این حال ركوع کند، مگر آن که چیزی از واجبات نماز با شک همراه نشود، مانند این که در سجده پس از ذکرشک کند، و با سر برداشتن شک برطرف شود.
مسأله 1286: اگر اول به يك طرف ، گمان بیشتری داشته باشد، بعد دو طرف در نظر او مساوی شود، باید به دستور شك عمل نماید و اگر اول، دو طرف در نظر او مساوی باشد و به طرفی که وظیفه اوست بنا بگذارد، بعد به طرف دیگر گمان کند، باید طرف گمان شده را بگیرد و نماز را تمام کند.
مسأله 1287: کسی که نمی داند به يك طرف گمان بیشتری دارد یا هردو طرف در نظر او مساوی است، باید به دستور شك عمل کند.
مسأله 1288: اگر بعد از نمازبداند در بین نماز مردد بوده که مثلا دو رکعت خوانده یا سه رکعت و بنا را برسه گذاشته، ولي نداند به خواندن سه رکعت گمان داشته، یا هردو طرف در نظر او مساوی بوده ، بنابر احتیاط لازم، نماز احتیاط را بخواند.
ص: 237
مسأله 1289: اگر موقعی که تشهّد می خواند، یا بعد از ایستادن، شك کند که دو سجده را به جا آورده یا نه و در همان موقع، یکی از شك هایی که بعد از تمام شدن دو سجده صحيح است، برای او پیش آید، مثلاً شك کند دو رکعت خوانده یا سه رکعت، چنانچه به دستور آن شك عمل کند، نمازش صحیح است.
مسأله 1290: اگر پیش از آن که مشغول تشهّد شود، یا پیش از ایستادن، شك کند دو سجده را به جا آورده یا نه و در همان موقع، یکی از شك هایی که بعد از تمام شدن دو سجده صحيح است، برای او پیش آید، نمازش باطل است.
مسأله 1291: اگر موقعی که ایستاده ، بین سه و چهار، یا بین سه و چهار و پنج، شك کند و یادش بیاید یک یا دو سجده از رکعت پیش را، به جا نیاورده ، نمازش باطل است. مسأله 1292: اگر شك او از بین برود و شك دیگری برایش پیش آید، مثلاً اوّل شك کند دو رکعت خوانده یا سه رکعت، بعد شك کند سه رکعت خوانده یا چهار رکعت، باید به دستور شك دوّم عمل نماید.
مسأله 1293: اگر بعد از نماز، شك کند که در نماز، مثلاً بین دو و چهار شك کرده، یا بین سه و چهار، واجب است به دستور هردو عمل کند و نماز را نیز دوباره بخواند. مسأله 1294: اگر بعد از نماز بفهمد در نماز شکی برای او پیش آمده، ولي نداند از شكهای باطل بوده و یا از شكهای صحیح و اگر از شك های صحیح بوده کدام يك از آنهاست باید دو رکعت ایستاده و بعد از آن دو سجده سهوبه جا آورد و نماز را هم دوباره بخواند.
مسأله 1295: کسی که نشسته نماز می خواند اگرشگی کند که باید برای آن، يك ركعت نماز احتیاط ایستاده یا دو رکعت نشسته بخواند، باید دورکعت نشسته به جا آورد. و اگر شگی کند که باید برای آن دو رکعت نماز احتیاط ایستاده بخواند، باید دو رکعت نشسته به جا آورد، و بنابر احتیاط واجب دو رکعت نشسته دیگر بخواند و احتیاط مستحب اعاده نماز است، و اگر شکّی کند که باید یک رکعت ایستاده بخواند باید دو رکعت نشسته بخواند و احتیاط مستحب اعاده نماز است.
ص: 238
مسأله 1296: کسی که نماز احتیاط بر او واجب است، بعد از سلام نماز باید فوراً نیت نماز احتیاط کند، تکبیر بگوید، حمد را بخواند، به رکوع رود و دو سجده نماید، پس اگر يك ركعت نماز احتیاط بر او واجب بوده، بعد از دو سجده، تشهّد بخواند و سلام دهد و اگر دو رکعت نماز احتیاط بر او واجب بوده، بعد از دو سجده، یک رکعت دیگر مانند رکعت اول به جا آورد و بعد از تشهّد سلام دهد.
مسأله 1297: نماز احتیاط ، سوره و قنوت ندارد، باید آن را آهسته بخواند، نیت آن را بر زبان نیاورد.
مسأله 1298: اگر پیش از خواندن نماز احتیاط بفهمد نمازی که خوانده درست بوده لازم نیست نماز احتیاط بخواند و اگر در بین نماز احتیاط بفهمد لازم نیست آن را تمام نماید.
مسأله 1299: اگر پیش از خواندن نماز احتیاط بفهمد رکعت های نمازش کم بوده، چنانچه کاری که نماز را باطل می کند انجام نداده، باید آنچه را که از نماز نخوانده، بخواند و برای سلام بیجا، دو سجده سهو به جا آورد و اگر کاری که نماز را باطل می کند انجام داده، برای مثال پشت به قبله کرده، باید نماز را دوباره بخواند.
مسأله 1300: اگر بعد از نماز احتیاط ، بفهمد کسری نمازش به مقدار نماز احتیاط بوده، مثلاً در شکت بین سه و چهار یک رکعت نماز احتیاط بخواند، بعد بفهمد نماز را سه رکعت خوانده، نمازش صحیح است.
مسأله 1301: اگر بعد از خواندن نماز احتیاط بفهمد کسری نماز، کمتر از نماز احتیاط بوده، مثلا در شکت بین دو و چهار، دو رکعت نماز احتیاط بخواند بعد بفهمد، نماز را سه رکعت خوانده باید بنابر احتیاط لازم، کسری نماز را تمام کند و نماز را دوباره بخواند.
مسأله 1302: اگر بعد از خواندن نماز احتیاط، بفهمد کسری نماز، بیشتر از نماز احتیاط بوده، مثلا در بین سه و چهار يك ركعت نماز احتیاط بخواند، بعد بفهمد نماز را دو رکعت خوانده،
ص: 239
چنانچه بعد از نماز احتیاط ، کاری که نماز را باطل می کند انجام داده، مثلاً پشت به قبله کرده، باید نماز را دوباره بخواند و اگر کاری که نماز را باطل کند انجام نداده، نماز را تکمیل می کند و برای زیادی ها سجده سهو به جا آورد و نماز را اعاده نماید.
مسأله 1303: کسی که ایستاده نماز می خواند، اگر هنگام خواندن نماز احتیاط ، از ایستادن عاجز شود، باید مانند کسی که نماز را نشسته می خواند . همان گونه که در مسأله پیش، گفته شد . نماز احتیاط به جا آورد.
مسأله 1304: کسی که نشسته نماز می خواند، اگر موقع خواندن نماز احتیاط، بتواند بایستد، باید به وظیفه کسی که نماز را ایستاده می خواند، عمل کند.
مسأله 1305: اگر بین دو و سه و چهار شك کند و بعد از خواندن دو رکعت نماز احتیاط ایستاده، یادش بیاید که نماز را دورکعت خوانده، لازم نیست دورکعت نماز احتیاط نشسته را بخواند.
مسأله 1306: اگر بین سه و چهار شك کند و موقعی که دو رکعت نماز احتیاط نشسته یا یك رکعت ایستاده می خواند، یادش بیاید که نماز را سه رکعت خوانده، باید نماز احتیاط را تمام نماید و کفایت می کند.
مسأله 1307: اگر بین دو و سه و چهار شك کند و موقعی که دو رکعت نماز احتیاط ایستاده را می خواند، پیش از ركوع ركعت دوم، یادش بیاید که نماز را سه رکعت خوانده، باید نماز احتیاط را رها کند و کسری نماز را به جا آورد و بنابر احتیاط واجب نماز را اعاده کند.
مسأله 1308: اگردر بین نماز احتیاط بفهمد، کسری نماز بیشتر یا کمتر از نماز احتیاط بوده، چنانچه نتواند نماز احتیاط را طبق کسری نماز تمام کند، باید آن را رها نماید و نماز را دوباره بخواند و بنابر احتیاط مستحب برای رهایی از آن نماز کاری کند که نماز را باطل می نماید مثلا پشت به قبله کند و برای شکت بین دو و سه و چهار، موقعی که دو رکعت نماز احتیاط می خواند، در رکعت آخر آن بعد از رکوع بفهمد که نمازش سه رکعت بوده، باید نماز احتیاط را رها کند و بنابر احتیاط واجب کسری نماز را به جا آورد و نماز را دوباره به جا آورد.
ص: 240
مسأله 1309: اگر شك کند، نماز احتیاطی که بر او واجب بوده، به جا آورده یا نه، چنانچه وقت نماز گذشته، به شك خود اعتنا نکند و اگر وقت دارد ، در صورتی که مشغول کار دیگری نشده و از جای نماز، برنخاسته و کاری مانند رو گرداندن از قبله که نماز را باطل می کند انجام نداده و بین شک ونماز زیاد طول نکشیده، باید نماز احتیاط را بخواند. و اگر کاری که نماز را باطل می کند به جا آورده، یا بین نماز و شك او زیاد فاصله شده احتیاط واجب آن است که نماز احتیاط را به جا آورد و نماز را هم دوباره بخواند.
مسأله 1310: اگر در نماز احتیاط ، رکنی زیاد کند، یا مثلاً به جای يك ركعت، دو رکعت بخواند، نماز احتیاط باطل می شود و باید دوباره نماز احتیاط واصل نماز را به جا آورد.
مسأله 1311: هنگامی که انسان مشغول نماز احتیاط است، اگر در یکی از کارهای آن شك کند، چنانچه محل آن نگذشته، باید به جا آورد و اگر محلش گذشته، باید به شك خود اعتنا نکند، مثلاً اگر شك کند حمد خوانده یا نه، چنانچه به رکوع نرفته حمد را بخواند و اگر به رکوع رفته باید به شك خود اعتنا نکند.
مسأله 1312: اگر در شماره رکعت های نماز احتیاط شك کند، چنانچه طرف بیشتر شك، نماز را باطل می کند، باید بنا را بر کمتر بگذارد و اگر طرف بیشترشك، نماز را باطل نمی کند، باید بنا را بر بیشتر بگذارد، مثلا موقعی که مشغول خواندن دو رکعت نماز احتیاط است، اگر شك کند دو رکعت خوانده یا سه رکعت، باید بنا بگذارد که دو رکعت خوانده و اصل نماز را نیز اعاده نماید.
مسأله 1313: اگر در نماز احتیاط، چیزی که رکن نیست، سهواً کم یا زیاد شود، سجده سهو ندارد مگر چیزی باشد که در اصل نماز سجده سهو دارد که باید بنابر احتیاط واجب دو سجده سهو کند.
مسأله 1314: اگر بعد از سلام نماز احتیاط، شك کند یکی از اجزا یا شرایط آن را به جا آورده یا نه، به شك خود اعتنا نکند.
مسأله 1315: اگر در نماز احتیاط، تشهّد يا يك سجده را فراموش کند، و در جای خودش تدارک
ص: 241
آن ممکن نباشد بنابر احتیاط واجب بعد از سلام نماز، آن را قضا نماید.
مسأله 1316: اگر به همراه نماز احتیاط ، قضای يك سجده، یا قضای يك تشهد و یا دو سجده سهوبر او واجب شود، باید اول نماز احتیاط را به جا آورد.
مسأله 1317: حکم گمان در عدد رکعات نماز مانند حكم يقين است، مثلاً اگر نداند که بك رکعت خوانده یا دو رکعت، ولی گمان داشته که دو رکعت خوانده، بنا می گذارد که دو رکعت خوانده است. مگر گمان به چیزی که سبب بطلان نماز باشد که در این صورت، حكم يقين را ندارد. و اگر در نماز چهار رکعتی گمان دارد که چهار رکعت خوانده، نباید نماز احتیاط بخواند. و اما گمان در افعال نماز حکم شك را دارد، پس اگر گمان دارد رکوع کرده، چنانچه داخل سجده نشده است، باید رکوع کند، و اگر گمان دارد حمد را نخوانده، و شروع به خواندن سوره کرده اعتنا به گمان ننماید عمل را تمام کند و اصل نماز را اعاده نماید.
مسأله 1318: حکم شكّ، سهو و گمان، در نمازهای واجب يوميه و دیگر نمازهای واجب فرق ندارد، مثلاً اگر در نماز آیات شك کند، يك ركعت خوانده یا دو رکعت، چون شك او در نماز دو رکعتی است، نمازش باطل است.
مسأله 1319: برای ده چیز باید بعد از سلام نماز، دو سجده سهو، به دستوری که گفته خواهد شد به جا آورد:
اوّل: حرف زدن سهواً در بین نماز
دوّم: سلام دادن بی جا، مانند سلام دادن سهواً در رکعت اوّل.
سوم: فراموش کردن تشهّد.
چهارم: شکّ بین چهار و پنج رکعت در نماز چهار رکعتی پس از سر برداشتن از سجده دوّم.
پنجم: فراموش کردن یک سجده چنانچه پس از داخل شدن در رکعت بعد یادش آمد. ششم: نشستن اشتباه در جایی که باید بایستد.
ص: 242
هفتم: کم یا زیاد کردن اشتباهاً هر چیزی در نماز
هشتم: کسی که در نماز سهو کرده و نمی داند جزئی را کم و زیاد کرده .
نهم: شکّ بين 3 و 4 درفاز 4 رکعتی که گمان دارد 4 رکعت خوانده .
دهم: پس از داخل شدن در عملی شک کند که واجبی را انجام داده یا نه، مستحب است که دو سجده سهو به جا آورد.
مسأله 1320: اگر در جایی که باید بایستد، مثلاً موقع خواندن حمد و سوره، اشتباهاً بنشیند، یا در جایی که باید بنشیند، مثلا موقع خواندن تشهد، اشتباهاّ بایستد، بنابر احتیاط واجب، باید دو سجده سهو به جا آورد، بلکه برای هر چیزی که در نماز، اشتباها کم یا زیاد شود، بنابر احتیاط واجب ، باید دو سجده سهو به جا آورد.
مسأله 1321: اگر انسان اشتباهاً یا به خیال این که نمازش تمام شده، حرف بزند، باید دو سجده سهو به جا آورد.
مسأله 1322: برای حرفی که از سرفه و آه کشیدن پیدا می شود، سجده سهو واجب نیست، ولى اگر مثلا سهوا «آخ» یا «آه» بگوید، باید سجده سهویه جا آورد. مسأله 1323: اگر چیزی که غلط خوانده، دوبار به طور صحیح بخواند، برای آن غلط سجده سهو واجب نیست.
مسأله 1324: اگر در نماز سهواً مدتی حرف زند که تمام آن يك مرتبه حساب شود، دو سجده سهو كافي است.
مسأله 1325: اگر سهواً تسبیحات اربعه را بیشتر از سه مرتبه بگوید، لازم نیست بعد از نماز دوباره سجده سهواً به جا آورد، ولی اگر تسبیحات را اصلا نگوید باید دو سجده سهو کند.
مسأله 1326: اگر در جایی که نباید سلام دهد، اشتباه یک یا دو یا سه سلام را بگوید، دو سجده سهونماید.
مسأله 1327: اگر يك سجده یا تشهد را فراموش کند و پیش از ركوع ركعت بعد یادش بیاید،
ص: 243
باید برگردد و به جا آورد و بعد از نماز، بنابر احتیاط واجب برای ایستادن بی جا دو سجده سهو بنماید.
مسأله 1328: اگر در رکوع یا بعد از آن یادش بیاید که يك سجده یا تشهد از رکعت پیش فراموش کرده، باید بعد از سلام نماز، سجده یا تشهد را قضا نماید و بعد از آن دو سجده سهو به جا آورد.
مسأله 1329: اگر سجده سهو را بعد از سلام نماز، عمدا به جا نیاورد، معصیت کرده و واجب است هرچه زودتر آن را انجام دهد و چنانچه سهوا به جا نیاورد، هروقت یادش آمد باید فورا انجام دهد و لازم نیست نماز را دوباره بخواند.
مسأله 1330: اگر شك دارد دو سجده سهو بر او واجب شده یا نه، لازم نیست به جا آورد.
مسأله 1331: کسی که شك دارد دو سجده سهو بر او واجب شده یا بیشتر، اگر دو سجده سهو به جا آورد کافی است.
مسأله 1332: اگر بداند یکی از دو سجده سهو را به جا نیاورده و تدارک ممکن نباشد، باید دو سجده سهو به جا آورد و اگر بداند سهوا سه سجده کرده، احتیاط واجب آن است که دوباره دو سجده سهو به جا آورد.
مسأله 1333: اگر شك کند يك سجده کرده یا دو سجده سهو یا شك کند که دو سجده سهو کرده یا سه سجده، چنانچه وارد تشهد نشده، بنا را بر کمتر بگذارد.
مسأله 1334: برای انجام سجده سهو بعد از سلام نماز، فور نیت سجده سهو کند، پیشانی را بر چیزی که سجده بر آن صحیح است، بگذارد و بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ »یا بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ »و احوط این است که بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ ، السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ ».سپس بنشیند و دوباره به سجده رود و یکی از ذکرهایی که گفته شد بگوید و بنشیند، تشهد
ص: 244
بخواند و پس از تشهد بگوید: «السَّلام عَلَيكُم» و اولی این است که: «و رَحمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهَ »را اضافه کند.
مسأله 1335: سجده و تشهّدی که نمازگزار فراموش کرده و بعد از نماز، قضای آن را به جا می آورد، باید تمام شرایط نماز مانند: پاك بودن بدن ، لباس، رو به قبله بودن و شرط های دیگر را داشته باشد.
مسأله 1336: اگر سجده را چند دفعه فراموش کند، مثلاً يك سجده از رکعت اوّل و يك سجده از رکعت دوّم فراموش نماید، باید بعد از نماز قضای همه آنها را با سجده های سهوی که برای آنها لازم می شود به جا آورد و لازم نیست معین کند قضای کداميك از آن هاست. و احوط رعایت ترتیب در فضای سجدهها است.
مسأله 1337: اگر يك سجده و تشهد را فراموش کند، باید هر کدام را اول فراموش کرده، اول قضا نماید. و اگر نداند کدام اول فراموش شده، باید احتیاط يك سجده وتشهّد و بعد يك سجده دیگر به جا آورد، با يك تشهّد و يك سجده و بعد يك تشهّد دیگر به جا آورد تايقين کند به ترتیبی که فراموش کرده قضا نموده است.
مسأله 1338: اگربين سلام نماز و قضای سجده یا تشهّد، کاری کند که اگرعمدا یا سهوا در نماز اتفاق بیفتد، نماز باطل می شود، مثلا پشت به قبله نماید، بنابر احتیاط واجب بعد از قضای سجده و تشهد، دوباره نماز را بخواند.
مسأله 1339: اگر بعد از سلام نماز، یادش بیاید يك سجده یا تشهد را از رکعت آخر فراموش کرده است، چنانچه کاری که عمداً و سهواً آن نماز را باطل می کند انجام نداده، باید برگشته و سجده یا تشهد فراموش شده و نیز دو سجده سهو را به جا آورد. مسأله 1340: اگر بین سلام نماز و قضای سجده یا تشهدی که از رکعت قبل فراموش شده، کاری کند که برای آن سجده سهو واجب می شود، مثلا سهواً حرف بزند، باید سجده یا تشهّد را قضا
ص: 245
کند و غیراز سجده سهوی که برای قضای سجده یا تشهد می نماید، دو سجده سهودیگربنماید.
مسأله 1341: اگر نداند سجده را فراموش کرده یا تشهّد را، باید هر دو را قضا نماید. مسأله 1342: اگر شك دارد سجده یا تشهّد را فراموش کرده یا نه، واجب نیست قضا نماید.
مسأله 1343: اگر بداند سجده یا تشهد را فراموش کرده و شك کند که پیش از ركوع ركعت بعدی به جا آورده یا نه، بنابر احتیاط واجب آن را قضا نماید.
مسأله 1344: کسی که باید سجده یا تشهّد را قضا نماید، اگر برای کار دیگری نیز سجده سهوبر او واجب شود، باید بعد از نماز فورا سجده یا تشهد را قضا نماید و بعد از آن سجده سهو را به جا آورد.
مسأله 1345: اگر شك دارد که بعد از نماز قضای سجده یا تشهّد فراموش شده را به جا آورده یا نه، چنانچه وقت نماز نگذشته، باید سجده یا تشهّد را قضا نماید و اگر وقت نماز گذشته، قضای آن مستحب است.
مسأله 1346: هرگاه چیزی از واجبات نماز را عمدا کم یا زیاد کند، اگرچه يك حرف باشد، نماز باطل است.
مسأله 1347: اگر به جهت ندانستن حکم و از روی تقصیر چیزی از واجبات رکنی نماز را کم یا زیاد کند، نماز باطل است. و در غیر واجبات رکنی به احتیاط واجب محکوم به بطلان است. ولی چنانچه براثر ندانستن حکم حمد و سوره نماز صبح، مغرب و عشاء را آهسته بخواند یا حمد و سوره نماز ظهر و عصر را بلند بخواند و یا در مسافرت، نماز ظهر و عصر و عشاء را چهار رکعتی بخواند، نمازش صحیح است. مسأله 1348: اگر در بین نماز بفهمد وضو یا غسلش باطل بوده یا بدون وضو یا غسل مشغول نماز شده، باید نماز را به هم بزند و دوباره با وضو یا غسل نماز بخواند و اگر بعد از نماز بفهمد، باید دوباره نماز را با وضو یا غسل به جا آورد و اگر وقت گذشته قضا نماید.
ص: 246
مسأله 1349: اگر بعد از رسیدن به رکوع یادش بیاید که دو سجده از رکعت قبلی فراموش کرده ، نمازش باطل است و اگر پیش از رسیدن به رکوع یادش بیاید، باید برگردد، دو سجده را به جا آورد و برخیزد، حمد و سوره یا تسبیحات را بخواند، نماز را تمام کند و بعد از نماز بنابر احتیاط واجب، برای ایستادن بی جا دو سجده سهو انجام دهد.
مسأله 1350: اگر پیش از گفتن: «السَّلامُ عَلَينا»و«السَّلام عَلَيكُم»، یادش بیاید دوسجده رکعت آخر را به جا نیاورده، باید دو سجده را به جا آورد و دوباره تشهد بخواند و سلام نماز را بدهد و برای تشهد بی جا بنابر احتیاط دو سجده سهونماید.
مسأله 1351: اگر بعد از سلام نماز، یادش بیاید يك ركعت یا بیشتر، از آخر نماز نخوانده، چنانچه کاری انجام داده که در نماز، چه عمدا یا سهوا اتفاق بیفتد نماز را باطل می کند، مثلا پشت به قبله کرده، نمازش باطل است و اگر کاری که عمداً و سهواً آن نماز را باطل می کند انجام نداده ، باید فورا مقداری را که فراموش کرده به جا آورد و برای هر یک از تشهّد و سلام زیادی سجده سهوبنماید.
مسأله 1352: هرگاه بعد از سلام نماز، عملی انجام دهد که اگر در نماز عمداً یا سهواً اتفاق بیفتد نماز را باطل می کند مثلاً پشت به قبله نماید، و بعد یادش بیاید که دو سجده آخر را به جا نیاورده، نماز باطل است و اگر پیش از انجام کاری که نماز را باطل می کنند یادش بیاید، باید دو سجده ای را که فراموش کرده به جا آورد، دوباره تشهد بخواند، سلام نماز را بدهد و برای هریک از تشهد و سلامی که اول گفته است سجده سهوبنماید. مسأله 1353: اگر بفهمد نماز را پیش از وقت خوانده یا پشت به قبله خوانده، باید دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید. و اگر بفهمد که به طرف راست یا به طرف چپ قبله به جا آورده باید دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید، هر چند به سبب خطای قبله و یا ندانستن حکم شرعی بوده است.
ص: 247
مسأله 1354: مسافر باید نماز ظهر، عصر و عشاء را با هشت شرط، شکسته به جا آورد، یعنی دو رکعت بخواند:
1- سفرهشت فرسخ یا بیشتر باشد. 2- از اول قصد مسافت هشت فرسخ داشته باشد. 3- از قصد خود برنگردد. 4- پس از رسیدن به هشت فرسخ از وطن خود نگذرد و قصد اقامت ده روز در آن جا نکند. 5- برای حرام سفر نکند. 6- از کسانی نباشد که جای معنی ندارند، مانند بعضی صحرانشینان. 7- شغل او سفر نباشد. 8- به حد ترخص برسد. و تفصیل آن در مسائل زیر بیان می شود.
مسأله 1355: باید سفر، کمتر از هشت فرسخ شرعی نباشد و فرسخ شرعی دوازده هزار ذراع به ذراع معمولی گفته می شود: تقریباً پنج کیلومتر و نیم است، در مجموع چهل و چهار کیلومتر می شود.
مسأله 1356: کسی که مجموع رفت و برگشت او هشت فرسخ است، اگردريك شبانه روز برود و برگردد، مثلا روز برود و همان روز یا شب آن برگردد، چه آن که رفت و برگشت هردو چهار فرسخ باشد و یا این که مختلف باشد، باید نماز را شکسته بخواند گرچه احتیاط مستحب آن است که تمام هم بخواند.
مسأله 1357: اگر مجموع رفت و برگشت هشت فرسخ باشد، در صورتی که سفرش ده روز طول نکشد، مثلاً امروز برود و فردا و یا بعد از چند روز برگردد، نماز را شکسته بخواند و روزه نگیرد، بلکه قضای روزه را به جا آورد.
مسأله 1358: اگر سفر از هشت فرسخ مختصری کمتر باشد یا انسان نداند سفر او هشت فرسخ است یا نه، نباید نماز را شکسته بخواند و چنانچه شك کند سفر او هشت فرسخ است یا نه، واجب است احتیاطأ تحقيق نمايد، چنانچه دو عادل بگویند یا بین مردم معروف باشد به طوری که سبب اطمینان شود که سفر او هشت فرسخ است، نماز را شکسته بخواند.
ص: 248
مسأله 1359: اگر يك عادل یا شخص ثقه که مورد اطمینان است خبر دهد که سفر انسان هشت فرسخ است، باید نماز را شکسته بخواند و احوط جمع بين شکسته و تمام است.
مسأله 1360: کسی که يقين دارد سفر او هشت فرسخ است، اگر نماز را شکسته بخواند و بعد بفهمد هشت فرسخ نبوده، باید چنانچه وقت باقی است آن را چهار رکعتی به جا آورد و اگر وقت گذشته، قضا نماید.
مسأله 1361: کسی که يقين دارد از جای خود تا جایی که قصد رفتن به آن جا را دارد، هشت فرسخ نیست، یا شك دارد هشت فرسخ هست یا نه، چنانچه در بین راه بفهمد سفر او هشت فرسخ بوده، اگرچه کمی از راه باقی باشد، باید نماز را شکسته بخواند، مشروط به این که قصد برگشت این مسافت را قبل از ده روز داشته باشد و اگر تمام خوانده، دوباره نماز را شکسته به جا آورد.
مسأله 1362: اگر بین دو محلّی که فاصله آنها کمتر از چهار فرسخ است، چند مرتبه رفت و آمد کند، اگرچه روی هم هشت فرسخ شود، باید نماز را تمام بخواند، مگر آن که از اول قصد هشت فرسخ دوری را داشته باشد که در این صورت احتیاط ترک نشود. مسأله 1363: اگر محلی دو راه داشته باشد، يك راه آن کمتر از هشت فرسخ و راه دیگر آن، هشت فرسخ یا بیشتر باشد، چنانچه انسان از راهی که هشت فرسخ است یا بیشتر، به آن جا برود، باید نماز را شکسته بخواند و اگر از راهی که هشت فرسخ نیست برود، باید تمام بخواند.
مسأله 1364: اگر شهر دیوار دارد، باید ابتدای هشت فرسخ را از دیوار شهر حساب کند و اگر دیوار ندارد، باید از خانه های آخر شهر حساب نماید.
مسأله 1365: حکم مسافرت با وسایل نقلیه جديد، همان حکم مسافرت با وسایل قدیمی را دارد، پس اگر روزه دار با هواپیما، کشتی، قطار، ماشین یا سفینه های فضایی مسافرت کند و هشت فرسخ مسافت را طی نماید، افطار بر او واجب و نمازش شکسته می شود.
مسأله 1366: مسافرت شرعی با پیمودن هشت فرسخ تحقق می یابد، چه این مسافت در خطی افقی یا عمودی و یا مورب باشد، چه در کره زمین یا فضا یا آب و چه در کرات آسمانی
ص: 249
دیگر باشد. پس اگر شخصی با هرنوع وسیله ای، مسافت هشت فرسخ را در فضا، به طور عمودی بپیماید، یا رفت و برگشتش هشت فرسخ شود، لازم است روزه اش را بخورد و نمازش را شکسته بخواند و اگر شخصی با هر نوع زیر دریایی مسافت هشت فرسخ را به طور عمودی در عمق آب پیمود و یا رفت و برگشتش هشت فرسخ گردید، افطار بر او واجب شده، نمازش شکسته می شود و همچنین است حکم مسافرت در کرات دیگر یا بین آن ها . بنابراین زمان هیچ اعتباری در تحقق مسافرت شرعی و پیاده کردن احکام آن ندارد، و مسافت معتبر است.
مسأله 1367: حدّ ترخص، یعنی جایی که مسافر باید احکام شرعی مسافرت را پیاده کند، با طی مسافتی که پس از آن، دیوارهای شهر دیده نشود و صدای اذان به گوش نرسد تحقق پذیر است. البته این امر در جایی است که مسافرت در خطی افقی باشد، ولی اگر دیوارها و صدای اذان ، حتی با طی مسافت معتبر مخفی نشد، مثلا به علت این که شهر غیرعادی و ساختمان های بسیار بلندی داشت با صدای اذان غیر طبیعی بود و با بلندگوهای متعدد و قوی پخش می شد و یا به علت این که مسافرت در خط عمودی بود، در تمام این موارد، همان مسافت معتبر است و این علایم، اعتباری ندارد.
مسأله 1368: حدّ ترخص با طی مسافت معمولی که دیوارها و اذان مخفي گردد، تحقق می یابد و فرقی نمی کند مبدأ مسافرت، شهر کوچک یا بزرگ باشد.
مسأله 1369: اگر ظهر شرعی، در شهری تحقق یافت و مسافر نماز خود را در آن شهر خواند، سپس با وسیله ای به مسافرت پرداخت و به جایی رسید که هنوز ظهر نشده بود، مستحب است دوباره نماز بخواند. و همین حکم نسبت به سایر اوقات و بقیه نمازها نیز جاری است.
مسأله 1370: اگر کسی با وسیله ای روی زمین یا در فضا مسافرت کرد که با حرکت خورشید و با همان سرعت حرکت می نمود، طوری که همیشه در يك موقعیت ثابت در مقابل خورشید قرار داشت، این شخص باید در هر26 ساعت، پنج نماز بخواند. و همین نسبت در مورد کمتر از 26 ساعت یا بیشتر نیز باید رعایت شود.
ص: 250
مسأله 1371: باید از اول مسافرت، قصد هشت فرسخ داشته باشد، پس اگر به جایی که کمتر از هشت فرسخ است، مسافرت کند و بعد از رسیدن به آن جا قصد کند جایی برود که با مقداری که آمده هشت فرسخ شود، به جهتی که از اول قصد هشت فرسخ نداشته، باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر بخواهد از آن جا هشت فرسخ برود، یا چهار فرسخ برود و در اثنای ده روز به وطنش یا جایی که می خواهد ده روز بماند برگردد، باید نماز را شکسته بخواند.
مسأله 1372: کسی که نمی داند سفرش چند فرسخ می شود، مثلاً برای پیدا کردن گمشده ای مسافرت کند و نداند چه مقدار باید برود تا آن را پیدا کند، باید نماز را تمام بخواند ولی در برگشتن، چنانچه تا وطنش یا جایی که می خواهد ده روز در آن جا بماند، هشت فرسخ یا بیشتر باشد، باید نماز را شکسته بخواند. همچنین اگر در بین رفتن قصد کند چهار فرسخ برود و همان روز یا شب آن، یا قبل از ده روز برگردد، چنانچه رفتن و برگشتن هشت فرسخ شود، باید نماز را شکسته بخواند.
مسأله 1373: مسافر، در صورتی باید نماز را شکسته بخواند که تصمیم داشته باشد هشت فرسخ برود، پس کسی که از شهر بیرون می رود و مثلاً قصد دارد اگر رفیق پیدا کند هشت فرسخ برود، چنانچه اطمینان دارد رفیق پیدا می کند، باید نماز را شکسته بخواند و اگر اطمینان ندارد، باید تمام بخواند.
مسأله 1374: کسی که قصد هشت فرسخ دارد، اگرچه در هر روز مقدار کمی راه برود، وقتی به جایی برسد که دیوار شهر را نبیند و اذان آن را نشنود، باید نماز را شکسته بخواند، اگرچه هر روز مسافت کمی راه برود مثلا به جهت تفریح و امثال آن روزی نیم فرسخ را طی کند.
مسأله 1375: اگر در هر روز مقدار بسیار کمی راه برود که عرفاً نگویند مسافرت است، باید نمازش را تمام بخواند و احتیاط مستحب آن است که هم شکسته و هم تمام بخواند.
مسأله 1376: کسی که در سفر به اختیار دیگری است، مانند نوکری که با آقای خود مسافرت
ص: 251
می کند، چنانچه بداند سفر او هشت فرسخ است، باید نماز را شکسته بخواند و اگر نداند، باید بنابر احتیاط واجب از او بپرسد، اگر سفر او هشت فرسخ باشد، نماز را شکسته به جا آورد.
مسأله 1377: کسی که در سفر به اختیار دیگری است، اگر بداند یا گمان داشته باشد پیش از رسیدن به مسافت شرعی از او جدا می شود، باید نماز را تمام بخواند، مگر مجموع رفت و برگشتن هشت فرسخ شود، که در این صورت نماز شکسته خواهد بود. مسأله 1378: کسی که در سفر به اختیار دیگری است، اگر شك دارد پیش از رسیدن به مسافت شرعی از او جدا می شود یا نه، باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر از این جهت شک کند که شاید مانعی برای سفر او پیش آید، چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا نباشد، باید نماز را شکسته بخواند.
مسأله 1379: در بین راه از قصد خود برنگردد، پس اگر پیش از رسیدن به چهار فرسخ، از قصد خود برگردد و یا مرده شود، باید نماز را تمام بخواند.
مسأله 1380: اگر بعد از رسیدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود، چنانچه تصميم داشته باشد همان جا بماند یا بعد از ده روز برگردد و یا در برگشتن و ماندن مرد باشد، باید نماز را تمام بخواند.
مسأله 1381: اگر بعد از رسیدن به چهار فرسخ از ادامه مسافرت منصرف شود و تصمیم داشته باشد همان روز یا شب آن یا قبل از ده روز برگردد، باید نمازهایش را شکسته بخواند.
مسأله 1382: اگر برای رفتن به جایی حرکت کند و بعد از پیمودن مقداری، بخواهد جای دیگر برود، چنانچه از محل اولی که حرکت کرده تا جایی که می خواهد برود، هشت فرسخ باشد، باید نماز را شکسته بخواند.
مسأله 1383: اگر پیش از رسیدن به هشت فرسخ، مرتد شود بقیه راه را برود یا نه، چنانچه در هنگام تردید راه نرود و سپس تصمیم بگیرد که ادامه دهد، باید تا آخرمسافرت ، نماز را شکسته بخواند.
ص: 252
مسأله 1384: اگر پیش از رسیدن به هشت فرسخ، مردّد شود بقیه راه را برود یا نه، چنانچه در هنگام تردید مقداری راه برود و بعد تصمیم بگیرد هشت فرسخ دیگر برود یا چهار فرسخ برود و همان روز یا شب آن یا قبل از ده روز برگردد، تا آخر مسافرت باید نماز را شکسته بخواند.
مسأله 1385: اگر پیش از رسیدن به هشت فرسخ، مردّد شود بقیه راه را برود یا نه، چنانچه در هنگام تردید مقداری راه برود سپس تصمیم بگیرد بقیه راه را ادامه دهد، اگر باقیمانده سفر جمعة کمتر از هشت فرسخ باشد و نخواهد همان روز یا شب آن یا بعد از چند روز دیگر برگردد، باید نماز را تمام بخواند. ولی اگر راهی که پیش از مردد شدن و بعد از آن می رود، روی هم هشت فرسخ باشد، بنابر احتیاط باید نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند، گرچه بعید نیست نماز شکسته کافی باشد.
مسأله 1386: پیش از رسیدن به هشت فرسخ، نخواهد از وطن خود بگذرد یا ده روز و یا بیشتر در جایی بین راه بماند، پس کسی که می خواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطن خویش بگذرد یا ده روز در محلی بماند، باید نماز را تمام بخواند.
مسأله 1387: کسی که نمی داند پیش از رسیدن به هشت فرسخ، از وطنش می گذرد یا نه یا ده روز در جایی می ماند یا نه، باید نماز را تمام بخواند.
مسأله 1388: کسی که می خواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ، از وطنش بگذرد یا ده روز در جایی بماند و نیز کسی که در گذشتن از وطن یا اقامت ده روز مردد است، اگر از ماندن ده روز با گذشتن از وطن منصرف شود، باز هم باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر پس از منصرف شدن باقیمانده راه هشت فرسخ باشد یا چهار فرسخ بوده و بخواهد برود و همان روز یا شب آن و یا قبل از ده روز برگردد، باید نماز را شکسته بخواند.
مسأله 1389: برای کار حرام سفر نکند، اما اگر برای کار حرامی مانند دزدی یا ظلم به جان، مال و آبروی کسی که جان و مال و آبرویش محترم است، سفر کند، باید نماز را تمام بخواند و همچنین است اگر خود سفر حرام باشد، مثلا برای او ضرر زیاد داشته باشد که اقدام به آن شرعة
ص: 253
حرام است یا زن بدون اجازه شوهر سفر کند و یا سفر فرزند بدون اجازه پدر و مادر باشد، ولی اگر مانند سفر حج واجب باشد، باید نماز را شکسته بخوانند.
مسأله 1390: سفر غیر واجبی که موجب اذیت پدر و مادر باشد و ترك سفر، ضرری برای فرزندان نداشته باشد، حرام است و انسان باید در آن سفر نماز را تمام بخواند و روزه بگیرد.
مسأله 1391: کسی که سفر او حرام نیست و برای کار حرام نیز سفر نمی کند، اگر در سفر گناهی انجام دهد مثلا غيبت کند یا شراب بخورد، باید نماز را شکسته بخواند، مگر آن که آن مسافرت سبب انجام دادن معصیت شود، در این صورت احتیاط واجب جمع بين شکسته و تمام است.
مسأله 1392: اگر مخصوصا برای ترك کار واجبی مسافرت نماید، نمازش تمام است، بنابراین بدهکاری که وقت ادای بدهی او رسیده، اگر بتواند بدهی خود را بدهد و طلبکار نیز مطالبه کند، چنانچه در سفر نتواند بدهی خود را بدهد لكن مخصوصا برای ترك پرداخت این بدهی مسافرت نکند، باید نماز را شکسته بخواند.
مسأله 1393: اگر سفر او سفر حرام نباشد، ولی حیوان سواری یا مرکب دیگری که بر آن سوار است غصبی باشد یا در زمین غصبی مسافرت کند، نماز را شکسته بخواند و بنابر احتیاط مستحب هم شکسته و هم تمام بخواند.
مسأله 1394: کسی که با ظالم مسافرت می کند اگر ناچار نباشد و مسافرت او كمك به ظالم باشد، باید نماز را تمام بخواند و اگر ناچار باشد یا مثلا برای نجات مظلومی با او سفر کند، نماز شکسته است.
مسأله 1395: اگر برای تفریح و گردش مسافرت کند، حرام نیست و باید نماز را شکسته بخواند.
مسأله 1396: اگر برای هو و خوش گذرانی به شکار یا ماهیگیری برود، نمازش تمام است و چنانچه برای تهیه روزی به شکار رود، نمازش شکسته است و همچنین است اگر برای کسب و زیاد کردن مال برود، اگرچه در این صورت احتیاط آن است که نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند و روزه هم بگیرد.
ص: 254
مسأله 1397: کسی که برای گناه سفر کند موقعی که از سفر برمی گردد، اگر توبه کرده باید نماز را شکسته بخواند و اگر توبه نکرده باید تمام بخواند، مگر عنوان حلالی بر، برگشت او صدق کند. و بنابر احتیاط مستحب در صورت توبه نکردن، هم شکسته و هم تمام بخواند.
مسأله 1398: کسی که سفر او سفر حرام است، اگر در بین راه از قصد گناه برگردد، چنانچه باقیمانده راه هشت فرسخ یا بیشتر باشد یا چهار فرسخ بوده و بخواهد برود و همان روز یا شب آن و یا قبل از ده روز دیگر برگردد، باید نماز را شکسته بخواند و بنابر احتیاط واجب چنانچه هنگام برگشتن توبه نکرده هم شکسته و هم تمام بخواند.
مسأله 1399: کسی که برای گناه سفر نکرده، اگر در بین راه قصد کند بقیه راه را برای گناه برود، باید نماز را تمام بخواند، ولى نمازهایی را که شکسته خوانده صحیح است
مسأله 1400: باید از کسانی نباشد که جای معینی ندارند و خانه شان همراه خودشان است، مانند صحرانشین هایی که در بیابان ها گردش می کنند و هر جایی که آب و خوراك برای خود و دامشان پیدا کنند، می مانند و پس از چندی به جای دیگر می روند، که صحرانشین ها در این مسافرت ها، باید نماز را تمام بخوانند.
مسأله 1401 : اگر یکی از صحرانشین ها برای پیدا کردن منزل و چراگاه حیوانات سفر کند و سفر او هشت فرسخ باشد، باید نماز را تمام بخواند و اگرلوازم زندگی با او نباشد احتیاط لازم جمع بين شکسته و تمام است.
مسأله 1402: اگر صحرانشین برای زیارت یا حج یا تجارت و مانند آن مسافرت کند، باید نماز را شکسته بخواند.
مسأله 1403: باید شغل او مسافرت نباشد، بنابراین شتردار، راننده، خلبان، چوبدار، کشتيبان و مانند اینها در غیر سفر اول، باید نماز را تمام بخوانند. و همچنین است اگر سفر اول طول بکشد یا از جایی به جای دیگر برود که بگویند شغل او سفر است.
ص: 255
و ملحق می شود به کسی که کارش سفر است شخصی که کارش در جایی دیگر است مانند تجارت و تدریس که مقدار معتدّ به (قابل توجّهی از روزها را مثلاً ماهی ده روز یا بیشتر به آن جا سفر نموده و برمی گردد.
مسأله 1404: کسی که شغلش مسافرت است، اگر برای کار دیگری مثلاً برای زیارت یا حج مسافرت کند، باید نماز را شکسته بخواند ولی اگر مثلا راننده ، اتومبیل خود را برای زیارت کرایه بدهد و در ضمن، خودش نیز زیارت کند، باید نماز را تمام بخواند. مسأله 1405: حمله دار، یعنی کسی که برای رساندن حاجیها به مکه مکرمه مسافرت می کند، چنانچه شغلش در تمام سال مسافرت باشد، باید نماز را تمام بخواند و اگر شغلش مسافرت نباشد بلکه فقط چند هفته ای در سال سفر می کند، باید بنابر احتیاط واجب جمع بین نماز تمام و شکسته نماید و چنانچه سفر او کم باشد مانند این زمان که سفر با هواپیما است، بعید نیست حکم او نماز شکسته باشد.
مسأله 1406: کسی که شغل او حمله داری می باشد و حاجیها را از راه دور به مکّه مکرّمه و عتبات عالیات و مشاهد مشرفه و غیر این ها می برد، چنانچه تمام سال یا بیشتر سال را در راه باشد، باید نمازش را تمام بخواند.
مسأله 1407: کسی که مقداری از سال شغلش مسافرت است، مانند راننده ای که فقط در تابستان یا زمستان به کار رانندگی می پردازد، باید در سفر نماز را تمام بخواند و احتیاط مستحب جمع بين شکسته و تمام است.
مسأله 1408: راننده و دوره گردی که در دو سه فرسخی شهر، رفت و آمد می کند، چنانچه اتفاق سفر هشت فرسخی برود، باید نماز را شکسته بخواند.
مسأله 1409: کسی که شغلش مسافرت است، اگر ده روز یا بیشتر در وطن خود بماند و از اول قصد ماندن ده روز داشته باشد، باید در سفر اولی که بعد از ده روز می رود، نماز را شکسته بخواند و چنانچه بدون قصد بماند بنابر احتیاط بين شکسته و تمام جمع کند.
ص: 256
مسأله 1410: کسی که شغلش مسافرت است، غیر از راننده وسائل نقلیه (از حیوان و غیر آن) اگر در غیر وطن خود ده روز بماند، چنانچه از اول قصد ماندن ده روز داشته، در سفر اولی که بعد از ده روز می رود باید نماز را شکسته بخواند و اگر از اول قصد ماندن ده روز نداشته، باید در سفر اول نماز را تمام بخواند و احتیاط مستحب جمع است.
مسأله 1411: کسی که شغلش مسافرت است اگر شک کند در وطن خود یا جای دیگرده روز مانده یا نه، باید نماز را تمام بخواند.
مسأله 1412: کسی که در شهرها سیاحت می کند و برای خود وطنی اختیار نکرده و نمی خواهد اختیار کند، باید نماز را تمام بخواند و بنابر احتياط مستحب بين شکسته و تمام جمع کند.
مسأله 1413: کسی که شغلش مسافرت نیست، اگر در جایی کاری دارد، مثلا جنسی دارد که برای حمل آن مسافرت های پی در پی می کند، باید نماز را شکسته بخواند. مسأله 1414: کسی که از وطنش صرف نظر کرده و می خواهد وطن دیگری برای خود اختیار کند، اگر شغلش مسافرت نباشد و عنوان دیگری که موجب تمام خواندن نماز می شود بر او تطبيق نشود، باید در مسافرت نماز را شکسته بخواند.
مسأله 1415: باید به حد ترخّص برسد، یعنی از وطنش و همچنین بنابر احتیاط واجب از جایی که قصد کرده ده روز در آن جا بماند، به اندازه ای دور شود که دیوار شهر را نبیند و صدای اذان آن را نشنود، ولی باید غبار یا مانع دیگری نباشد که از دیدن دیوار و شنیدن اذان جلوگیری کند. و البته لازم نیست آنقدر دور شود که مناره ها و گنبدها را نبیند، یا دیوارها اصلاً پیدا نباشد، بلکه اگر دیوارها به شکل کامل واضح نباشد کافی است.
مسأله 1416: کسی که به سفر می رود، اگر به جایی برسد که صدای اذان را نشنود ولی دیوار شهر را ببیند یا دیوارها را نبیند ولی صدای اذان را بشنود، چنانچه بخواهد در آن جا نماز بخواند، بنابر احتیاط واجب باید هم شکسته و هم تمام بخواند.
ص: 257
مسأله 1417: مسافری که به وطنش برمی گردد، وقتی دیوار وطن را ببیند یا صدای اذان را بشنود، باید نماز را تمام بخواند. مسافری که می خواهد ده روز در جایی بماند چنانچه به آن محل نرسیده ولی دیوارها را می بیند و صدای اذان را می شنود، بنابر احتیاط واجب بين شکسته و تمام جمع کند.
مسأله 1418: هرگاه شهر در بلندی باشد که از دور دیده شود یا به قدری در گودی است که اگر انسان کمی دور شود دیوار آن را نبیند، کسی که از آن شهر مسافرت می کند، وقتی به اندازه ای دور شد که اگر آن شهر در زمین هموار بود، دیوارش از آن جا دیده نمی شد، باید نماز خود را شکسته بخواند. و همچنین اگر کوتاهی یا بلندی خانه ها بیشتر از معمول باشد، باید خانه های معمولی را مدّ نظر قرار داد.
مسأله 1419: اگر از جایی مسافرت کند که خانه و دیوار ندارد، وقتی به جایی برسد که اگر آن محل، دیوار داشت از آن جا دیده نمی شد، باید نماز را شکسته بخواند.
مسأله 1420: اگر به قدری دور شود که نداند صدایی را که می شنود صدای اذان است یا صدایی دیگر، نماز را شکسته بخواند و اگر بفهمد آذان می گویند ولی کلمه های آن را تشخیص ندهد، باید نماز را تمام بخواند.
مسأله 1421: اگر به قدری دور شود که اذان خانه ها را نشنود، ولى آذان شهر را که معمولاً در جای بلندی می گویند بشنود، نباید نماز را شکسته بخواند.
مسأله 1422: اگر به جایی برسد که اذان شهر را که در جای بلند متعارف و معمولی می گویند، نشنود، ولى آذانی را که در جای خیلی بلندی می گویند بشنود، باید نماز را شکسته بخواند.
مسأله 1423: اگر چشم یا گوش او یا صدای اذان، غیر معمول باشد، در جایی باید نماز را شکسته بخواند که چشم متوسط ، دیوار خانه ها را نبیند و گوش متوسط صدای اذان معمولی را نشنود.
مسأله 1424: اگر هنگام سفر رفتن شك کند به حدّ ترخص، یعنی جایی که صدای اذان را نشنود
ص: 258
و دیوار شهر را نبیند، رسیده یا نه، باید نماز را تمام بخواند، به شرطی که نماز در رفتن و برگشتن در يك جا نباشد، ولی در هر دو صورت احتیاطاً فحص و بررسی لازم است و مسافر هنگام برگشتن به شهر چنانچه شک کند که به حدّ ترخص رسیده یا نه، باید شکسته بخواند.
مسأله 1425: مسافری که از وطن خود عبور می کند، وقتی به جایی برسد که دیوار وطن خود را ببیند و صدای اذان آن را بشنود، باید نماز را تمام بخواند.
مسأله 1426: مسافری که در بین مسافرت، به وطنش رسیده، تا وقتی که در آن جاست، باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر بخواهد از آن جا هشت فرسخ برود یا چهار فرسخ برود و همان روزیا شب آن و یا قبل از ده روز برگردد، وقتی به جایی برسد که دیوار وطن را نبیند و صدای اذان را نشنود، باید نماز را شکسته بخواند.
مسأله 1427: (وطن) جایی است که انسان، برای اقامت و زندگی خود اختیار نموده است، چه در آن جا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش بوده، یا خود آن جا را برای زندگی اختیار کرده باشد و در نظر مردم وطن او به شمار آید.
مسأله 1428: اگر قصد دارد در جایی که وطن اصلی او نیست، مدّتی بماند و بعد به جای دیگری برود، آن جا وطن او حساب نمی شود، مگر بخواهد مدّت زیادی بماند، مثلا چند سال، بنابراین طلاب و دانشجویانی که برای تحصیل به شهر دیگری می روند، آن جا در حکم وطن آنها بوده و باید نماز را تمام بخوانند و روزه بگیرند.
مسأله 1429: جایی که انسان قصد دارد مدت زیادی در آن بماند، مثلا چهار یا پنج سال یا بیشتر، آن جا وطن عرفي او می شود، پس اگر مسافرتی برای او پیش آید و دوباره به همان جا برگردد، نماز او تمام است.
مسأله 1430: کسی که در دو جا زندگی می کند، مثلا شش ماه در شهری و شش ماه در شهر دیگری می ماند، هر دو جا وطن اوست. و همچنین اگر بیش از دو جا را برای زندگی خود اختیار
ص: 259
کرده باشد، همه آنها وطن او حساب می شود و باید نماز را در تمامی آن محل ها تمام بخواند.
مسأله 1431: کسی که به قصد توطّن در جایی بماند، هر وقت در مسافرت به آن جا برسد، باید نماز را تمام بخواند تا زمانی که از آن جا صرف نظر نکرده باشد، اما اگر صرف نظر کند، باید نمازش را شکسته بخواند.
مسأله 1432: اگر به جایی برسد که وطن او بوده و از آن جا صرف نظر کرده، نباید نماز را تمام بخواند، اگرچه وطن دیگری نیز برای خود اختیار نکرده باشد.
مسأله 1433: مسافری که قصد دارد ده روز پشت سرهم در جایی بماند یا میداند که بدون اختیار ده روز در جایی می ماند، باید در آن جا نماز را تمام بخواند.
مسأله 1434: مسافری که می خواهد ده روز در جایی بماند، لازم نیست قصد ماندن شب اول یا شب یازدهم را داشته باشد و اگر قصد کند از اذان صبح روز اوّل، تا غروب روز دهم بماند، واجب نیست که نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند، بلکه تمام خواندن کفایت می کند و همچنین است اگر مثلاً قصدش این باشد که از ظهر روز اول تا ظهر روز یازدهم بماند و احتیاط در این صورت جمع بين شکسته و تمام است.
مسأله 1435: مسافری که می خواهد ده روز در جایی بماند، در صورتی باید نماز را تمام بخواند که بخواهد تمام ده روز را در يك جا بماند، پس اگر بخواهد مثلا ده روز در نجف اشرف و کوفه یا کربلای معلی و مرقد حر عليه السّلام و یا در تهران و شهر مقدس قم بماند، باید نماز را شکسته بخواند، البته در صورتی که آن دو شهر به هم متصل نشده باشد و گرنه حكم يك شهر را دارد، مانند این زمان که شهر نجف اشرف و کوفه يك شهر می باشند و اگر یکی از آن ها از توابع دیگری باشد بنابر احتیاط جمع بين شکسته و تمام است.
مسأله 1436: مسافری که می خواهد ده روز در جایی بماند، اگر از اوّل قصد کند در بین ده روز به اطراف آن جا برود که از مسافت شرعی کمتر است و بیشتر از نصف روز معطّل نشود، ضرر به اقامت وی ندارد و نمازش را تمام بخواند و اگر بخواهد به جایی برود که به حدّ ترخص یا بیشتر
ص: 260
دور باشد و بماند، باید نمازش را شکسته بخواند و اگر برای انجام کاری برود و نماند، بنابر احتیاط واجب جمع بخواند. ولی اگر از اوّل قصد بیرون رفتن نداشته امّا پس از قصد و خواندن یک نماز چهار رکعتی تصمیم بگیرد که بیرون برود، چنانچه رفتن و آمدن او مثلاً به اندازه یک یا دو ساعت است که در نظر عرف با اقامت ده روز منافات ندارد، نماز را تمام بخواند و اگر مدت از این بیشتر باشد، بنابر احتیاط بين شکسته و تمام جمع کند.
مسأله 1437: مسافری که تصمیم ندارد به هر صورت ده روز در جایی بماند، مثلاً قصد دارد اگر رفیقش بیاید یا منزل خوبی پیدا کند، ده روز بماند، باید نماز را شکسته بخواند.
مسأله 1438: کسی که تصمیم دارد ده روز در جایی بماند، اگرچه احتمال بدهد برای ماندن او مانعی پدید آید، باید نماز را تمام بخواند، البته در صورتی که احتمال، عقلایی نبوده تا منافات با تصمیم بر ماندن ده روز داشته باشد، و گرنه باید شکسته بخواند.
مسأله 1439: اگر مسافر بداند مثلا ده روز یا بیشتر به آخر ماه مانده و قصد کند تا آخرماه در جایی بماند، باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر نداند تا آخر چند روز مانده و قصد کند تا آخرماه بماند، چنانچه آخر ماه معلوم باشد، باید نماز را شکسته بخواند، اگر چه از وقتی که قصد کرده تا آخرماه نه روز یا ده روز باشد.
مسأله 1440: اگر مسافر قصد کند ده روز در جایی بماند، چنانچه پیش از خواندن يك نماز چهار رکعتی، از ماندن منصرف شود یا مردّد شود در آن جا بماند یا به جای دیگر برود، باید نماز را شکسته بخواند. اما اگر بعد از خواندن يك نماز چهار رکعتی، از ماندن منصرف شود یا مردد گردد، تا وقتی در آن جا هست ، باید نماز را تمام بخواند. مسأله 1441: مسافری که قصد کرده ده روز در جایی بماند، اگر روزه بگیرد و بعد از ظهر از ماندن در آن جا منصرف شود، چنانچه يك نماز چهار رکعتی خوانده باشد، روزه اش صحیح است و تا وقتی در آن جا هست، باید نمازهای خود را تمام بخواند. و اگر يك نماز چهار رکعتی نخوانده باشد، روزه آن روز صحیح است و قضای آن را احتیاط بگیرد، اما باید نمازهای خود را شکسته
ص: 261
بخواند و روزهای دیگر نمی تواند روزه بگیرد.
مسأله 1442: مسافری که قصد کرده ده روز در جایی بماند، اگر از ماندن منصرف شود و شك کند پیش از منصرف شدن يك نماز چهار رکعتی خوانده یا نه، باید نمازهای خود را شکسته بخواند و احتیاطاً تمام هم بخواند.
مسأله 1443: اگر مسافر به نیت نماز شکسته مشغول نماز شود و در بین نماز، تصمیم بگیرد ده روز یا بیشتر بماند، باید نماز را چهار رکعتی تمام نماید.
مسأله 1444: مسافری که قصد کرده ده روز در جایی بماند، اگر در بین نماز چهار رکعتی از قصد خود برگردد، چنانچه داخل ركوع ركعت سوّم نشده، باید نماز را دو رکعتی تمام نماید و بقیه نمازهای خود را شکسته بخواند و همچنین است اگر رکعت سوّم را شروع کرده ولی به رکوع نرفته، باید بنشیند و نماز را شکسته به آخر برساند و سجده سهو بنماید و اگر به ركوع ركعت سوم رفته، نماز را به هم بزند و دوباره شکسته بخواند و تا زمانی که در آن جاست نمازهایش را شکسته به جا آورد.
مسأله 1445: مسافری که قصد کرده ده روز در جایی بماند، اگر بیشتر از ده روز در آن جا بماند، تا وقتی مسافرت نکرده، باید نمازش را تمام بخواند و لازم نیست دوباره قصد ماندن ده روز کند.
مسأله 1446: مسافری که قصد کرده ده روز در جایی بماند، باید روزه واجب را بگیرد و می تواند روزه مستحب هم به جا آورد و نافله ظهر، عصر و عشاء را نیز بخواند. مسأله 1447: مسافری که قصد کرده ده روز در محلّی بماند، اگر پس از خواندن يك نماز چهار رکعتی یا پس از ماندن ده روز، گرچه یک نماز تمام هم نخوانده، بخواهد به جایی که کمتر از چهار فرسخ است برود و برگردد و دوباره در جای اول خود ده روز یا کمتر بماند، از زمان رفتن تا هنگام برگشتن ، بنابر احتیاط بین تمام و شکسته جمع کند و پس از بازگشت، اگر قصد ده روز کرده، نماز را تمام بخواند و اگر قصد نکرده باید بین شکسته و تمام جمع کند، مگر آن که از آن محل قصد سفر هشت فرسخ کرده و برگشتن به محل اقامتش تنها از جهت واقع شدن در راه سفرش باشد، که در این صورت باید شکسته بخواند.
ص: 262
مسأله 1448: مسافری که قصد کرده ده روز در جایی بماند، اگر بعد از خواندن يك نماز چهار رکعتی، بخواهد به جای دیگری که کمتر از هشت فرسخ است برود و ده روز در آن جا بماند، باید در رفتن بنابر احتياط جمع بين شکسته و تمام کند و در جایی که قصد ماندن ده روز دارد، نمازهای خود را تمام بخواند. ولی اگر جایی که می خواهد برود هشت فرسخ یا بیشتر باشد و نخواهد ده روز در آن جا بماند، باید موقع رفتن و مدّتی که در آن جا می ماند، نمازهای خود را شکسته بخواند.
مسأله 1449: مسافری که قصد کرده ده روز در جایی بماند اگر بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی به جایی که کمتر از چهار فرسخ است برود، چنانچه مرده باشد به جای اول برگردد یا نه، یا به کلی از برگشتن به آن جا غافل باشد یا بخواهد برگردد ولی مردد باشد که ده روز در آن جا بماند یا نه یا از ده روز ماندن در آن جا به مسافرت از آن جا غافل باشد، باید از وقتی می رود تا هنگامی که برمی گردد و بعد از برگشتن، نمازهای خود را تمام و شکسته بخواند.
مسأله 1450: اگر به خیال این که دوستانش می خواهند ده روز در جایی بمانند، قصد کند ده روز در آن جا بماند و بعد از خواندن يك نماز چهار رکعت اداء، بفهمد آنها قصد نکرده اند، اگرچه خودش نیز از ماندن منصرف شود، تا وقتی که در آن جا هست، باید نماز را تمام بخواند و بنابر احتیاط شکسته هم بخواند.
مسأله 1451: اگر مسافر بعد از رسیدن به مسافت شرعی، سی روز در جایی بماند و در تمام سی روز در رفتن و ماندن مرد باشد، نماز او شکسته است و بعد از گذشتن سی روز اگرچه مقدار کمی در آن جا بماند، باید نماز را تمام بخواند.
مسأله 1452: مسافری که می خواهد نه روز یا کمتر در جایی بماند، اگر بعد از نه روز با کمترکه در آن جا ماند، بخواهد دوباره نه روز دیگر یا کمتر بماند و همینطور تاسی روز، باید نماز را شکسته بخواند، اما روز سی و یکم باید نماز را تمام بخواند. مسأله 1453: مسافری که سی روز مردّد بود، در صورتی باید نماز را تمام بخواند که تمام سی روز
ص: 263
را در يك جا بماند، اما اگر مدتی در شهری و مدتی در شهر دیگری بماند، بعد از سی روز نیز باید نماز را شکسته بخواند.
مسأله 1454: مسافر می تواند در مسجدالحرام، مسجد النبي صلّى الله عليه وآله و مسجد کوفه و حرم مطهر حضرت سیّدالشهداء عليه السّلام نماز را تمام بخواند. ولی اگر بخواهد در جایی که در زمان ائمه اطهار علیهم السّلام جزو این مساجد نبوده و بعد به این مساجد اضافه شده نماز بخواند، بنابر احتياط شکسته بخواند. و نیز مسافر می تواند در حرم حضرت سیّدالشهداء عليه السّلام نماز را تمام بخواند گرچه بعید نیست تخير شامل تمام مناطق این چهار شهر (مگه مکرمه و مدینه منوره زمان ائمه اطهار علیهم السّلام، و همه شهر کوفه و کربلای معلی) باشد.
مسأله 1455: کسی که می داند مسافر است و باید نماز را شکسته بخواند، اگرعمد تمام بخواند، نمازش باطل است و اگر فراموش کند که نماز مسافر شکسته است و تمام بخواند، در وقت دوباره به جا آورد. و چنانچه بعد از گذشتن وقت به یاد بیاورد، بنابر احتیاط باید قضا نماید.
مسأله 1456: کسی که می داند مسافر است و باید نماز را شکسته بخواند، اگر از روی غفلت تمام بخواند، نمازش باطل است.
مسأله 1457: مسافری که نمی داند باید نماز را شکسته بخواند اگر تمام بخواند، نمازش صحیح است.
مسأله 1458: مسافری که میداند باید نماز را شکسته بخواند، اما بعضی از خصوصیات نماز مسافر را نمی داند، مثلا نداند که در سفر هشت فرسخی باید شکسته بخواند، چنانچه تمام بخواند، اگر در وقت بفهمد بنابر احتیاط واجب نماز را به صورت شکسته اعاده کند و اگر بعد از وقت بفهمد، واجب است قضا کند.
مسأله 1459: مسافری که میداند باید نماز را شکسته بخواند، اگر به گمان این که سفرا و کمتر از هشت فرسخ است تمام بخواند، وقتی بفهمد سفرش هشت فرسخ بوده، نمازی را که تمام خوانده، بنابر احتیاط باید دوباره شکسته بخواند و اگر وقت گذشته باشد، بنابر احتیاط واجب
ص: 264
قضا نماید.
مسأله 1460: اگر فراموش کند مسافر است و نماز را تمام بخواند، چنانچه در وقت یادش بیاید، باید شکسته به جا آورد و اگر بعد از وقت یادش بیاید، بنابر احتیاط واجب قضای آن نماز براو واجب است.
مسأله 1461: کسی که باید نماز را تمام بخواند، اگر شکسته به جا آورد، در هر صورت نمازش باطل است، مگر مسافری که قصد ماندن ده روز در جایی را داشته باشد و به سبب ندانستن حکم نماز را شکسته بخواند.
مسأله 1462: اگر مشغول نماز چهار رکعتی شود و در بین نماز یادش بیاید مسافر است یا متوجّه شود سفر او هشت فرسخ است، چنانچه به رکوع رکعت سوّم نرفته، باید نماز را دو رکعتی تمام کند و اگر به ركوع ركعت سوّم رفته، نمازش باطل است و در صورتی که به مقدار خواندن يك ركعت نیز وقت داشته باشد، باید نماز را شکسته و به قصد ما في الذّمة بخواند و اگر قصد مكان معيّني نداشته باشد مانند این که قصد حرکت برای ملاقات شخصی را داشته که در هفت فرسخی است، سپس معلوم شد که در هشت فرسخی است، باید نمازش را تمام بخواند، مگر آن که حالا قصد سفر هشت فرسخی را داشته باشد.
مسأله 1463: اگر مسافر بعضی از خصوصیات نماز مسافر را نداند، مثلاً نداند اگر چهار فرسخ برود و همان روز یا شب آن برگردد، باید شکسته بخواند، چنانچه به نیت نماز چهار رکعتی مشغول نماز شود و پیش از ركوع ركعت سوّم حکم را بفهمد، باید نماز را دو رکعتی تمام کند و اگر در رکوع متوجه شود، نمازش باطل است و چنانچه به مقدار يك ركعت از وقت نیز مانده باشد نماز را شکسته به قصد ما في الذّمة بخواند. مسأله 1464: مسافر در مواردی که باید نماز را تمام بخواند، اگر بر اثر ندانستن مسأله به نیّت نماز دو رکعتی مشغول نماز شود و در بین نماز مسأله را بفهمد، باید نماز را چهار رکعت تمام کند.
مسأله 1465: مسافری که نماز نخوانده، اگر پیش از تمام شدن وقت به وطن خود برسد یا به
ص: 265
جایی برسد که می خواهد ده روز در آن جا بماند، باید نماز را تمام بخواند. و کسی که مسافر نیست، اگر در اوّل وقت نماز نخواند و مسافرت کند، در سفر باید نماز را شکسته بخواند.
مسأله 1466: مسافری که باید نماز را شکسته بخواند، چنانچه نماز ظهر یا عصر یا عشاء او قضا شود، باید آن را دو رکعتی قضا نماید، اگرچه در غیر سفر قضای آن را به جا آورد. و اگر از کسی که مسافر نیست یکی از این سه نماز قضا شود، باید چهار رکعت قضا نماید، اگرچه در سفر قضای آن را به جا آورد.
مسأله 1467: مستحب است مسافر بعد از هر نماز که شکسته می خواند، سه مرتبه بگوید: «سُبْحانَ اللَّهِ ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ ، وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ، وَ اللَّهُ أَكْبَرُ »و در تعقیب نماز عصر و عشاء بیشتر سفارش شده است، بلکه در تعقیب هر نماز گفتن سی مرتبه تسبیحات مایه ایمنی از بلاها و آمرزش گناهان و استجابت دعاست.
مسأله 1468: مكلّفی که نماز واجب خود را در وقتش نخوانده، باید آن را قضا کند، گرچه در سرتاسر وقت نماز، خواب مانده یا به سبب مستی نماز نخوانده باشد. و کسی که بر اثر خواب ماندن نمازش قضا شده، مستحب است در غیر جایی که خواب مانده آن را قضا کند. اما کسی که با عذری همه وقت بی هوش بوده واجب نیست قضا نماید. و نمازهایی را که زن در حال حیض یا نفاس نخوانده، چه نمازهای یومیه باشد چه غیر آن قضا ندارد و کسی که نافله های شب و روز را در وقتش نخوانده ، مستحب است قضا کند.
مسأله 1469: اگر بعد از وقت نماز بفهمد نمازی که خوانده باطل بوده، باید قضای آن را بخواند.
مسأله 1470: کسی که نماز قضا دارد، باید در خواندن آن کوتاهی نکند، ولی واجب نیست فورا آن را به جا آورد.
مسأله 1471: کسی که نماز قضا دارد، می تواند نماز مستحب بخواند لکن احتیاط تعجيل در انجام نمازهای قضا می باشد.
ص: 266
مسأله 1472: اگر انسان احتمال دهد که نماز قضایی داشته باشد یا نمازهایی را که خوانده صحیح نبوده، مستحب است احتیاطأً قضای آن را به جا آورد.
مسأله 1473: قضای نمازهای یومیه که در ادای آن ها ترتیب شرط است، مانند ظهر و عصراز
يك روز، و مغرب و عشاء از يك شب، باید به ترتیب خوانده شود و در غیر آن بنابر احتیاط مستحب ترتیب را مراعات نماید.
مسأله 1474: اگر بخواهد قضای چند نماز غیر یومیه، مانند نماز آیات را بخواند یا مثلا بخواهد قضای نماز یومیه و نماز غیر یومیه را بخواند، لازم نیست آنها را به ترتیب به جا آورد.
مسأله 1475: اگر ترتیب نمازهایی را که نخوانده فراموش کند، بنابر احتياط مستحب طوری آن را بخواند که يقين کند به ترتیب قضا شده به جا آورده است، مثلاً اگر قضای يك نماز ظهر و يك نماز مغرب بر او واجب است و نمی داند کدام اول قضا شده، بنابر احتیاط مستحب اول يك نماز مغرب و بعد از آن يك نماز ظهرو دوباره نماز مغرب را بخواند یا اول يك نماز ظهر و بعد از آن يك نماز مغرب و دوباره نماز ظهر را بخواند تايقين کند هرکدام که اوّل قضا شده اول خوانده است.
مسأله 1476: اگر نماز ظهر يك روز و نماز عصر روز دیگر یا دو نماز ظهر و یا دو نماز عصر قضا شده باشد و نداند کدام اول قضا شده است، چنانچه دو نماز چهار رکعتی بخواند به نیّت این که اوّلی، قضای نماز روز اوّل و دوّمی قضای نماز روز دوّم باشد، کافی است.
مسأله 1477: اگر يك نماز ظهر و يك نماز عشاء يا يك نماز عصر و يك نماز عشاء قضا شود و نداند کدام اول قضا شده است، بنابر احتیاط مستحب طوری آن ها را بخواند که يقين کند به ترتیب به جا آورده است، مثلاً اگر يك نماز ظهر ويك نماز عشاء از او قضا شده و نمی داند کدام اوّل قضا شده، اوّل يك نماز ظهر بعد يك نماز عشاء دوباره يك نماز ظهر بخواند، یا اقل يك نماز عشاء بعد يك نماز ظهرو دوباره يك نماز عشاء بخواند. مسأله 1478: کسی که می داند يك نماز چهار رکعتی نخوانده، ولی نمی داند نماز ظهر است یا عصر، اگر يك نماز چهار رکعتی به نیّت قضای نمازی که نخوانده به جا آورد کافی است.
ص: 267
مسأله 1479: کسی که پنج نماز پشت سرهم از او قضا شده و نمی داند اولی آنها کدام است، بنابر احتياط مستحب ترتیب را مراعات نماید، یعنی نه نماز به ترتیب بخواند، مثلاً از نماز صبح شروع کند و بعد از آن که ظهر، عصر، مغرب و عشاء را خواند، دو مرتبه نماز صبح، ظهر، عصرو مغرب را بخواند و اگر شش نماز پشت سرهم از او قضا شده و اوّلی آنها را نمی داند، ده نماز به ترتیب قضا کند و همینطور برای هريك نماز که به نمازهای قضای او اضافه می شود در صورتی که پشت سرهم قضا شده باشد، يك نماز بر مقداری که گفته شد اضافه نماید، مثلا اگرهفت نماز اوقضا شده و اوّلی آنها را نمی داند، یازده نماز به ترتیب به جا آورد .
مسأله 1480: کسی که می دانند نمازهای پنج گانه او هرکدام از يك روز قضا شده و ترتیب آنها را نمی داند، اگر نماز یک شبانه روز را به جا آورد كافي و اگر شش نماز از شش روز قضا شده است، بنابر احتیاط مستحب نماز دو شبانه روز را بخواند، و همینطور برای هر نمازی که به نمازهای قضای او اضافه می شود یک شبانه روز بیشتر بخواند تا یقین کند به ترتیبی که قضا شده خوانده است.
مسأله 1481: کسی که مثلاً چند نماز صبح یا چند نماز ظهر از او قضا شده و شماره آنها را نمی داند، مثلاً نمی داند که سه یا چهار یا پنج نماز بوده، چنانچه مقدار کمتر را بخواند، كافي است، ولی اگر شماره آنها را می دانسته و فراموش کرده، بنابر احتیاط مستحب به قدری نماز بخواند تا یقین کند تمام آنها را خوانده است، مثلا اگر فراموش کرده چند نماز صبح از او قضا شده است و يقين دارد بیشتر از ده تا نبوده، بنابر احتياط ده نماز صبح بخواند.
مسأله 1482: کسی که يك نماز قضا یا بیشتر از روزهای پیش دارد، لازم نیست اوّل آن را بخواند و بعد مشغول نماز آن روز شود. و همچنین اگر يك نماز یا بیشتر از همان روز از او قضا شده باشد. اما بنابر احتیاط مستحب نماز قضای آن روز را پیش از نماز ادا بخواند.
مسأله 1483: اگر در بین نماز یادش بیاید يك نماز یا بیشتر از همان روز از او قضا شده، چنانچه وقت وسعت دارد و ممکن است نیّت نماز را به قضا برگرداند، بنابر احتیاط مستحب، نیت نماز را به قضا برگرداند، مثلاً اگر در نماز ظهر پیش از تمام شدن رکعت دوم یادش بیاید نماز صبح آن روز
ص: 268
قضا شده، در صورتی که وقت نماز ظهر تنگ نباشد، می تواند نیّت را به صبح برگرداند و آن را دو رکعتی تمام کند، سپس نماز ظهر را بخواند، ولی اگروقت تنگ است یا نمی تواند نیت را به نماز قضا برگرداند، مثلاً در رکوع رکعت سوم نماز ظهر یادش بیاید نماز صبح را نخوانده ، که اگر بخواهد نیت نماز صبح کند، يك ركوع که ركن است زیاد می شود، نباید نیّت را به قضای صبح برگرداند.
مسأله 1484: اگر از روزهای گذشته نمازهای قضا دارد و يك نماز یا بیشتر نیز از همان روز قضا شده، چنانچه برای قضای تمام آنها وقت ندارد یا نمی خواهد همه را در آن روز بخواند، بنابر احتیاط مستحب نماز قضای آن روز را پیش از نماز ادا بخواند، ولی اگر می خواهد ترتیب مستحب را مراعات نماید، بعد از خواندن قضای نمازهای سابق، بار دیگر نماز قضایی را که در آن روز پیش از نماز ادا خوانده، به جا آورد. مسأله 1485: تا وقتی مکلّف زنده است، اگرچه از خواندن نمازهای قضای خود عاجز باشد، دیگری نمی تواند نمازهای او را قضا نماید.
مسأله 1486: نماز قضا را با جماعت می شود خواند، چه نماز امام جماعت ادا باشد یا قضا. و لازم نیست هردويك نماز را بخوانند، مثلاً اگر نماز قضای صبح را با نماز ظهر یا عصرامام بخواند، اشکال ندارد.
مسأله 1487: مستحب است بچه مميز، یعنی بچه ای که خوب و بد را می فهمد، به نماز خواندن و عبادت های دیگر عادت دهند، بلکه مستحب است وادار کردن او به قضای نمازهایش و نیز تمرین و عادت دادن بچه ممیّز به هر عبادت و عمل صالح و شیوه و روش نیکو، بلکه بر اولیاء واجب است آنها را از کاری که باعث ضرر خود یا دیگران می شود منع کنند و از محرمات بازدارند.
مسأله 1488: نمازهایی که از پدر و مادر فوت شده، پس از مرگ آنها بر اولادشان واجب است قضا کنند و پسر بزرگتر که بر سایر اولیای میّت در ارث مقدم است در وجوب قضا نیز مقدّم است، زیرا نمازهای واجب فوت شده دین است، چنانچه از امام جعفر صادق علیه السّلام
ص: 269
روایت آمده و در حدیثی از امام محمد باقر علیه السلام است که فرمودند: فرزندی که پدر یا مادرش مدیون از دنیا رفته اند اگر بتواند ادا نماید و نکند، عاقّ آن ها می شود، گرچه در زمان حیات آنان نسبت به ایشان نیکوکار بوده باشد و چنانچه شخص عاق پس از مرگ پدر و مادرش دّین آنها را ادا کند و برای ایشان طلب آمرزش نماید، نام او در شمار نیکوکاران به والدین نوشته می شود. مستحب است مسلمان نمازهای فوت شده از خویشان و ارحام خویش را قضا نماید که ثواب آن عمل و ثواب صله رحم به او داده می شود و در مستحبات نیز نیابت از سوی افراد مرده یا زنده ثواب دارد .
مسأله 1489: اگر فرزند بزرگتر شك دارد پدر و مادرش، نماز و روزه قضا داشته اند یا نه چیزی بر او واجب نیست.
مسأله 1490: اگر فرزند بداند پدر و مادرش نماز قضا داشته اند و شك کند به جا آورده اند یا نه، بنابر احتیاط واجب باید قضا نماید.
مسأله 1491: اگر معلوم نباشد پسر بزرگتر کدام است، بر همه اولیاء به صورت واجب کفایی، واجب است نماز فوت شده از پدر یا مادر را قضا نمایند.
مسأله 1492: اگر میت وصیت کرده باشد برای نماز و روزه او اجیر بگیرند، بعد از آن که اجير، نماز و روزه او را به طور صحیح به جا آورد، بر فرزندان او چیزی واجب نیست.
مسأله 1493: اگر پسر، بخواهد نماز پدر و مادر را بخواند، باید به تکلیف
خود عمل کند، مثلا قضای نماز صبح، مغرب و عشاءی مادر را باید بلند بخواند.
مسأله 1494: کسی که خودش نماز و روزه قضا دارد، اگر نماز و روزه پدر و مادر نیز بر او واجب شود، هر کدام را اول به جا آورد صحیح است.
مسأله 1495: اگر پسر بزرگتر هنگام مرگ پدر یا مادر، نابالغ یا دیوانه باشد، وقتی بالغ شد یا عاقل گردید، باید نماز و روزه پدر و مادر را قضا نماید و چنانچه پیش از بالغ شدن بمیرد، باید
ص: 270
فرزندان دیگر قضا کنند.
مسأله 1496: اگر پسر بزرگتر، پیش از آن که نماز و روزه پدر یا مادر را قضا کند بمیرد، پسر دوّم بنابر احتیاط واجب باید قضا کند.
مسأله 1497: بعد از مرگ شخص مكلف، می شود برای نماز و عبادت های دیگر او که در زندگی به جا نیاورده، شخصی را اجیر کرد، یعنی به او مزد دهند تا آنها را به جا آورد. و اگر کسی بدون مزد آن ها را انجام دهد، صحیح است.
مسأله 1498: انسان می تواند برای بعضی از کارهای مستحب، مانند زیارت حرم رسول الله صلّى الله عليه وآله و امامان معصوم علیهم السّلام، از طرف افراد زنده اجیر شود و نیز می تواند کار مستحب را انجام دهد و ثواب آن را برای افراد مرده یا زنده هدیه نماید.
مسأله 1499: کسی که برای نماز قضای میّت اجیر شده، باید مسائل نماز را مطابق با احتیاط به جا آورده و موارد احتیاط را کامل بداند.
مسأله 1500: اجیرباید هنگام نیّت، میّت را معیّن نماید. و لازم نیست اسم او را بداند، پس اگر نیت کند: از طرف کسی نماز می خوانم که برای او اجیر شده ام، کافی است.
مسأله 1501: اجیرباید عبادتهای میت را به قصد آنچه تکلیف او بوده، به جا آورد.
مسأله 1502:باید کسی را اجیر کنند که اطمینان داشته باشند عمل را صحیح انجام میدهد.
مسأله 1503: کسی که دیگری را برای نمازهای میت اجیر کرده، اگر بفهمد عمل را به جا نیاورده یا باطل انجام داده، باید دوباره اجیر بگیرد.
مسأله 1504: هرگاه شک کند اجیر عمل را انجام داده یا نه، چنانچه بگوید انجام داده ام و مورد اطمینان باشد، کافی است و اگر شك کند که عملش صحیح بوده یا نه، گرفتن اجیر دیگری لازم نیست.
مسأله 1505: کسی را که عذری دارد، مثلا با تیمم یا نشسته نماز می خواند نمی شود برای
ص: 271
نمازهای میّت اجیر کرد، اگرچه بنا بر احتیاط نماز میت نیز همان طور قضا شده باشد. مسأله 1506: مرد برای زن و زن برای مرد می تواند اجیر شود و در بلند خواندن و آهسته خواندن نماز، باید اجیر به تکلیف خود عمل نماید.
مسأله 1507: در قضای نمازهای میت، اگر در ادای آن ها ترتیب معتبر بوده، مانند نماز ظهر و عصريك روز، باید به ترتیب خوانده شود. و اما اگر ترتیب آنها را نمی دانند، لازم نیست ترتیب رعایت شود، بنابراین واجب نیست با اجیرشرط کنند به قدری نماز بخواند که ترتیب حاصل شود.
مسأله 1508: اگر با اجیر شرط کنند عمل را به طور مخصوصی انجام دهد، چنانچه در نظر او باطل نباشد، باید همان طور به جا آورد. و اگر با او شرط نکنند، باید در آن عمل به تکلیف خود رفتار نماید و بنابر احتیاط مستحب از وظیفه خودش و میت ، هرکدام به احتیاط نزدیکتر است به آن عمل کند، مثلا اگر وظیفه ميت گفتن سه مرتبه تسبیحات اربعه بوده و تکلیف اويك مرتبه است، سه مرتبه بگوید.
مسأله 1509: اگر با اجیرشرط نشود که نماز را با چه مقدار از مستحبّات آن بخواند، احتیاط واجب آن است که مقداری از مستحبّات نماز را که معمول است، به جا آورد. مسأله 1510: اگر انسان چند نفر را برای نماز قضای میّت اجیر کند، بنابر احتیاط مستحب باید برای هر کدام آن ها وقتی معیّن نماید، مثلا اگر با یکی از آنها قرار گذاشت که از صبح تا ظهر نماز قضا بخواند، با دیگری قرار بگذارد که از ظهر تا شب بخواند و نیز نمازی را که در هر دفعه شروع می کند، معين نماید، مثلاً قرار بگذارد اوّل نمازی را که می خواند صبح باشد یا ظهرو یا عصرو همچنين با آن ها قرار بگذارد که در هردفعه، نمازيك شبانه روز را تمام کنند و اگر ناقص بگذارند آن را حساب نکنند و در دفعه بعد نماز یک شبانه روز را از سر شروع نمایند.
مسأله 1511: اگر کسی اجیر شود که مثلاً در مدت يك سال، نمازهای میّت را بخواند و پیش از تمام شدن سال بمیرد، بنابر احتیاط واجب باید برای نمازهایی که می دانند یا احتمال می دهند به جا نیاورده، دیگری را اجیرنمایند.
ص: 272
مسأله 1512: کسی را که برای نمازهای میّت اجیر کرده اند، اگر پیش از تمام کردن نمازها، بمیرد و اجرت همه آنها را گرفته باشد، چنانچه شرط کرده باشند تمام نمازها را خودش بخواند، باید اجرت مقداری را که نخوانده از مال او به ولی میت بدهند، مثلاً اگر نصف آن ها را نخوانده، باید نصف پولی که گرفته از مال او به ولی میت بدهند. و اگر شرط نکرده باشند، باید ورثه اش از مال او اجیر بگیرند، اما اگر مال نداشته باشد، بر ورثه او چیزی واجب نیست. ولی برای نیکی به والدین و جلوگیری از عقوق، دین او را ادا کنند.
مسأله 1513: اگر اجیر پیش از تمام کردن نمازهای میت، بمیرد و خود نیز نماز قضا داشته باشد، باید از مال او برای نمازهایی که اجیر بوده، دیگری را اجیرنمایند و اگر چیزی زیاد آمد، در صورتی که وصیت کرده باشد و ورثه اجازه بدهند، برای تمام نمازهای او اجیر بگیرند و اگر اجازه ندهند، ثلث مال را برای نماز خودش مصرف نمایند.
مسأله 1514: نماز آیات که کیفیّت آن گفته خواهد شد، به جهت چهار چیز واجب می شود:
اوّل و دوّم: گرفتن خورشید و ماه، اگرچه مقدار کمی از آنها گرفته شود و کسی نیز نترسد. سوّم: زلزله، اگرچه کسی نترسد. چهارم: رعد و برق های شدید، بادهای سیاه و سرخ و مانند آن از آیات آسمانی چنانچه بیشتر مردم بترسند، ولی در حوادث زمینی مانند فرو رفتن آب دریا و افتادن کوه ، بنابر احتیاط لازم نماز آیات ترک نشود. مسأله 1515: اگر چند چیز که نماز آیات برای آن واجب است اتفاق بیفتد، یا یکی از آنها مکرر شود، انسان باید برای هريك از آنها يك نماز آیات بخواند، مثلاً اگر خورشید بگیرد و زلزله نیز بشود، باید دو نماز آیات بخواند.
مسأله 1516: کسی که چند نماز آیات بر او واجب است، اگر سبب آن يك نوع باشد، مثلاً سه مرتبه خورشید گرفته باشد و نماز آن ها را نخوانده است، هنگامی که قضای آن ها را می خواند، لازم است معين کند برای کدام دفعه می باشد و همچنین است اگر چند نماز برای رعد و برق،
ص: 273
بادهای سیاه و سرخ و مانند آن بر او واجب شده باشد، ولی اگر برای آفتاب گرفتن، ماه گرفتن و زلزله یا برای دوتای این ها، نمازهایی بر او واجب شده باشد، بنابر احتیاط لازم، باید در نیّت معيّن کند نماز آیاتی که می خواند برای کداميك از آنهاست.
مسأله 1517: چیزهایی که نماز آیات برای آن واجب است، در هر شهری اتفاق بیفتد، فقط مردم همان شهر باید نماز آیات بخوانند و بر مردم جاهای دیگر واجب نیست، ولی اگر مکان آنها به قدری نزديك باشد که با آن شهر یکی حساب شود، نماز آیات بر آن ها نیز واجب است.
مسأله 1518: از وقتی که خورشید یا ماه شروع به گرفتن می کند، انسان باید نماز آیات بخواند و بنابر احتیاط لازم به قدری به تأخیر نیاندازد که شروع به باز شدن کند.
مسأله 1519: اگر خواندن نماز آیات را به قدری به تأخیر بیاندازد که آفتاب یا ماه شروع به باز شدن کند، بنابر احتیاط مستحب نماز را تنها به قصد قربت بخواند و نیت ادا و قضا نکند و اگر بعد از باز شدن تمام آن نماز بخواند باید نیت قضا کند.
مسأله 1520: اگر مدت گرفتن خورشید یا ماه به اندازه خواندن يك ركعت نماز یا کمتر باشد، نماز را به قصد ادا بخواند و همچنین است اگر مدت گرفتن آن بیشتر باشد. اگر انسان نماز را نخواند گناه کرده و تا آخر عمر براو واجب است و هر وقت بخواند قضا می باشد.
مسأله 1521: هنگامی که زلزله، رعد و برق و مانند آن اتفاق می افتد، انسان باید فورا نماز آیات را بخواند و اگر نخواند گناه کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و بنابر احتیاط وقت خواندن نیت ادا و قضا نکند.
مسأله 1522: کسی که نمی داند آفتاب یا ماه گرفته است، اگر بعد از باز شدن آفتاب یا ماه بفهمد تمام آن گرفته بوده، باید قضای نماز آیات را بخواند، ولی اگر بفهمد مقداری از آن گرفته بوده، قضا بر او واجب نیست.
مسأله 1523: اگر عدّه ای بگویند خورشید یا ماه گرفته است، چنانچه انسان از گفته آنها يقين پیدا نکند و نماز آیات نخواند و بعد معلوم شود راست گفته اند، در صورتی که تمام خورشید یا
ص: 274
پماه گرفته باشد، باید نماز آیات را بخواند، امّا اگر مقداری از آن گرفته باشد، خواندن نماز آیات بر او واجب نیست و اگر دو نفر که عادل بودن آنان معلوم نیست، بگویند خورشید یا ماه گرفته، بعد معلوم شود که عادل بوده اند. و بنابراقوی به گفته يك نفرثقه نیز باید نماز آیات را بخواند.
مسأله 1524: اگر انسان به گفته کسانی که از روی قوانین علمی و تحقیقات فلکی وقت گرفتن خورشید و ماه را می دانند، اطمینان پیدا کند که خورشید یا ماه گرفته، بنابر احتیاط واجب، باید نماز آیات را بخواند و نیز اگر بگویند فلان وقت خورشید یا ماه می گیرد و این مقدار طول می کشد و انسان به گفته آنان اطمینان پیدا کند، بنابر احتیاط واجب، باید به حرف آنان عمل نماید، مثلاً اگر بگویند کسوف آفتاب فلان ساعت تمام می شود با احتیاط واجب باید نماز را تا آن وقت به تأخیر نیندازد.
مسأله 1525: اگر بفهمد نماز آیاتی که خوانده باطل بوده، باید دوباره بخواند و اگر وقت گذشته، قضا نماید.
مسأله 1526: اگر در وقت نماز یومیه، نماز آیات نیز بر انسان واجب شود، چنانچه برای هر دو نماز وقت دارد، هر کدام را اول بخواند اشکال ندارد و اگر وقت یکی از آن دو تنگ باشد، باید اول آن را بخواند و اگروقت هردو تنگ باشد، باید اول نماز یومیه را بخواند.
مسأله 1527: اگر در بین نماز یومیه، بفهمد وقت نماز آیات تنگ است، چنانچه وقت نماز يوميه نیز تنگ باشد، باید آن را تمام کند بعد نماز آیات را بخواند و اگر وقت نماز یومیه تنگ نباشد، باید آن را قطع کند و اول نماز آیات سپس نماز یومیه را به جا آورد.
مسأله 1528: اگر در بین نماز آیات بفهمد وقت نماز یومیّه تنگ است، باید نماز آیات را رها کند و مشغول نماز یومیه شود و بعد از آن که نماز را تمام کرد، پیش از انجام کاری که نماز را به هم بزند، بقیه نماز آیات را از همان جا که رها کرده بخواند و بنابر احتیاط نماز آیات را دوباره بخواند.
مسأله 1529: اگر در حال حیض یا نفاس زن، آفتاب یا ماه بگیرد و یا زلزله و مانند آن اتفاق بیفتد، نماز آیات بر او واجب نیست و قضا ندارد، اما بنابر احتیاط مستحب، بعد از پاك شدن
ص: 275
نماز آیات را بخواند. و اگر پس از پاک شدن و پیش از غسل اتفاق افتاد، احتیاط لازم آن است که قضا کند.
مسأله 1530 : نماز آیات دو رکعت است و هر رکعت پنج رکوع دارد و کیفیّت آن چنین است: بعد از نیت، تکبیر بگوید، يك حمد و يك سوره کامل بخواند، به رکوع رود، سر از رکوع بردارد، دوباره يك حمد و يك سوره بخواند، باز به رکوع رود، تا پنج مرتبه و بعد از بلند شدن از رکوع پنجم دو سجده نماید، برخیزد، رکعت دوّم را نیز مانند رکعت اوّل به جا آورد، تشهّد بخواند و سلام دهد.
مسأله 1531: در نماز آیات، ممکن است انسان بعد از نیّت و تکبیر و خواندن حمد، آیه های يك سوره را پنج قسمت کند، يك آیه یا بیشتر از آن را بخواند، به رکوع رود، سر بردارد و بدون این که حمد بخواند، قسمت دوم از همان سوره را بخواند و به رکوع رود و همین طور تا پیش از رکوع پنجم سوره را تمام نماید، مثلا به قصد سوره «قُلْ هوالله أَحَدُ » بعد از حمد، «بِسْمِ اللَّهِ الرحمان الرَّحِيمِ » بگوید و به رکوع رود، بعد بایستد و فقط بگوید: «قُلْ هوالله أَحَدُ »دوباره به ركوع رود و بعد از رکوع بایستد و بگوید: «اللَّهُ الصَّمَدُ »باز به رکوع رود و بایستد و بگوید: «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ » و به رکوع برود، باز هم سر بردارد و بگوید: «وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ کفوا أَحَدُ » و بعد از آن به رکوع پنجم رود و بعد از سر برداشتن، دو سجده کند و رکعت دوم را نیز مانند رکعت اول به جا آورد و بعد از سجده دوم، تشهد بخواند و سلام نماز را بدهد. و نیز جایز است که به کمتر از پنج قسمت تقسیم نماید ولی هروقت سوره را تمام کرد لازم است حمد را پیش از رکوع بعدی بخواند.
مسأله 1532: اگر در يك ركعت از نماز آیات، پنج مرتبه حمد و سوره بخواند و در رکعت دیگر، يك حمد بخواند و سوره را پنج قسمت کند، مانعی ندارد.
مسأله 1533: چیزهایی که در نماز یومیه واجب و مستحب است، در نماز آیات نیز واجب و مستحب می باشد. اما در نماز آیات به جای اذان و اقامه، مستحب است سه مرتبه بگویند: الصلاة» .
ص: 276
مسأله 34 15: مستحب است پیش از هر رکوع و بعد از آن تکبیر بگوید، اما بعد از رکوع پنجم و دهم مستحب است بگوید: «سَمِعَ اللهُ لِمَن حَمِدَه».
مسأله 1535: در نماز آیات مستحب است پیش از رکوع دوم، چهارم، ششم، هشتم و دهم قنوت بخواند و اگر فقط يك قنوت پیش از رکوع دهم بخواند کافیست.
مسأله 1536: اگر در نماز آیات شك کند چند رکعت خوانده و فکرش به جایی نرسد، نمازش باطل است.
مسأله 1537: اگر شك کند در رکوع آخر ركعت اوّل است یا در رکوع اوّل رکعت دوّم و فکرش به جایی نرسد، نمازش باطل است، اما اگر مثلا شك کند چهار رکوع کرده یا پنج رکوع، چنانچه به سجده نرسیده، باید رکوعی را که شك دارد، به جا آورد و اگر به سجده رسیده به شك خود اعتنا نکند. و بنابر احتیاط نماز را تمام کند و دوباره بخواند. مسأله 1538: هريك از ركوعهای نماز آیات ركن است و اگر عمداً یا سهواً، کم یا زیاد شود نماز باطل می شود.
نماز جماعت مستحب است انسان نمازهای واجب خصوصا نمازهای یومیه را با جماعت بخواند. و احادیث بسیاری در فضیلت آن وارد شده که در این جا برخی از آنها ذکر می شوند. رسول اکرم صلّى الله عليه وآله فرمودند: «کسی که نماز مغرب و عشاء و صبح را در مسجد با جماعت بخواند، به منزله کسی است که تمام شب را به عبادت شب زنده داری کرده باشد». و نیز فرمودند: «هر کس پنج نماز را به جماعت بخواند، به او گمان خیر و خوبی داشته باشید». و در حدیث دیگر است: «کسی که تصمیم گرفت برای نماز جماعت به مسجد رود، (به ازای هر قدمی که برمی دارد، خداوند متعال هفتاد هزار حسنه به او مرحمت فرماید و او را هفتاد هزار درجه بالا می برد و اگر در همین حال بمیرد، هفتاد هزار فرشته را فرمان دهد که در قبر به دیدن او روند و او را به بهشت بشارت دهند و مونس تنهایی او باشند و تا صبح قیامت برایش استغفار نمایند».و در
ص: 277
روایات معتبره است که: «نماز با جماعت بیست و پنج درجه افضل از نماز فرادی است». و نیز فرموده اند: «هریک رکعت در جماعت نزد خداوند از چهل سال عبادت محبوب تر است. البته این فضيلتها و غیراینها در صورتی است که امام جماعت از غیراهل ولایت و فاجر نباشد، چنانچه در احادیث تصریح شده، از جمله در حدیث صحیحی از امام محمد باقر علیه السلام است که فرمودند: کسی که امیرالمؤمنين عليه السلام را دوست می دارد و او را از مخالفين برتر می داند، ولی از آنها (مخالفين) بیزاری نمی جوید، چنین کسی دشمن مخلط است، در نماز جماعت به او اقتدا نکن و احترامی ندارد، مگر از ترس و تقیه باشد».و در خصوص همسایه مسجد و کسی که صدای اذان مسجد را می شنود، بیشتر سفارش شده که در حدیث است:
همسایه مسجد نمازش قبول نمی شود مگر در مسجد، جز این که بیمار یا مشغول باشد».
مسأله 1539: در حديث شريف است: «اگر يك نفر به امام جماعت اقتدا کند، هر رکعت از نماز آنان، ثواب صد و پنجاه نماز دارد، اگر دو نفر اقتدا کنند، هر رکعتی ثواب ششصد نماز دارد و هر چه بیشتر شوند، ثواب نماز بیشتر می شود تا به ده نفر برسند، عده آنان که از ده گذشت، اگر تمام آسمان ها کاغذ، تمام دریاها مركب، تمام درخت ها قلم و همه جن، انس و فرشتگان نویسنده شوند، نمی توانند ثواب يك ركعت آن را بنویسند».
مسأله 1560: حاضر نشدن به نماز جماعت از روی بی اعتنایی به دین، جایز نیست و سزاوار نیست انسان بدون عذر، نماز جماعت را ترك كند. چنانچه در حدیث صحیح است: «کسی که بی عذر از روی بی رغبتی نماز جماعت مؤمنين را ترک کند، نماز ندارد».
مسأله 1561: مستحب است انسان صبر کند که نماز را با جماعت بخواند و نماز جماعت، از نماز اول وقت که فرادا (تنها) خوانده می شود، بهتر است. و همچنین نماز جماعتی که مختصر بخوانند، از نماز فرادای طولانی بهتر می باشد.
مسأله 1562: وقتی نماز جماعت برپا می شود، مستحب است کسی که نمازش را فرادا خوانده، دوباره با جماعت بخواند و اگر بعد بفهمد نماز اولش باطل بوده، نماز دوم او کافی است.
ص: 278
مسأله 1563: اگر امام یا مأموم، بخواهد نمازی که با جماعت خوانده، دوباره با جماعت بخواند، چنانچه احتمال فساد آن نماز را نمی دهد، اشکال دارد.
مسأله 1564: کسی که در نماز وسواس دارد و فقط در صورتی که نماز را با جماعت بخواند از وسواس راحت می شود، چنانچه وسوسه به حدّی باشد که نماز را باطل کند، واجب است نماز را با جماعت بخواند. و اگر بسیار شک می کند و تنها با خواندن نماز به جماعت از شک راحت می شود، بنابر احتیاط لازم باید نماز را به جماعت بخواند. مسأله 1565: اگر پدر یا مادر، به فرزند خود امرکنند نماز را با جماعت بخواند، نماز جماعت براو واجب می شود و چنانچه ترک جماعت سبب عقوق شود، صحت نماز فرادای او محل اشکال است.
مسأله 1566: نماز مستحب را نمی شود با جماعت خواند، مگر نماز استسقاء» که برای آمدن باران می خوانند.
مسأله 1567: موقعی که امام جماعت نماز یومیه می خواند، هر کدام از نمازهای یومیه را می توان به او اقتدا کرد، ولی اگر نماز یومیه اش را احتیاطاً دوباره می خواند، اقتدا کردن به او جایز نیست.
مسأله 1568: اگر امام جماعت قضای نماز یومیه خود را که فوت آن یقینی باشد می خواند یا قضای دیگری را که يقين به فوت آن دارد به جا می آورد، می شود به او اقتدا کرد و همچنين است اگر نمازش را قضا می کند ولی اگر احتیاطأ قضای نماز شخص دیگری را می خواند، اقتدا به او جایز نیست .
مسأله 1569: اگر انسان نداند نمازی که امام می خواند، نماز واجب يوميه است یا نماز مستحب، نمی تواند به او اقتدا کند.
مسأله 1570: اگرامام در محراب داخل دیوار باشد و کسی پشت سر او اقتدا نکرده باشد، کسانی که دو طرف محراب ایستاده اند و به جهت دیوار محراب، امام را نمی بینند، نمی توانند اقتدا کنند.
مسأله 1571: در صځت جماعت شرط است که بین امام و مأموم و همچنین بین مأموم و مأموم
ص: 279
دیگر، که واسطه بين مأموم و امام است، چیزی که مانع از دیدن شود مانند پرده یا دیوار، بلکه بنابر احتیاط لازم شیشه و مانند آن حایل نباشد. پس اگر در برخی با همه حالات نماز، بین امام و مأموم یا بين مأموم دیگر که واسطه اتصال است، چنين حائلی باشد، جماعت باطل می شود، ولی زنان از این حکم مستثنی هستند.
مسأله 1572: اگر به جهت درازی صف اول، کسانی که دو طرف صف ایستاده اند، امام را نبینند، می توانند اقتدا کنند و همچنین است اگر بر اثر درازی یکی از صف های دیگر، کسانی که دو طرف آن ایستاده اند، صف جلوی خود را نبینند.
مسأله 1573: اگر صف های جماعت تا درب مسجد برسد، کسی که مقابل درب پشت صف ایستاده، نمازش صحیح است و همچنین نماز کسانی که پشت سر او اقتدا می کنند صحیح می باشد، بلکه نماز کسانی که دو طرف او ایستاده اند و از جهت مأموم دیگر اتصال به جماعت دارند نیز صحیح است.
مسأله 1574: کسی که پشت ستونی ایستاده که عريض و مانع اتصال به صف جلو است، اگر از طرف راست یا چپ به سبب مأموم دیگر، به امام متّصل نباشد، نمی تواند اقتدا کند.
مسأله 1575: جای ایستادن امام باید از جای مأموم، بلندتر از یک وجب متعارف نباشد، ولى اگر مقدار خیلی کمی بلندتر بود اشکال ندارد. و همچنین اگر زمین سراشیب باشد و امام در طرفی که بلندتر است بایستد، در صورتی که سراشیبی آن زیاد نباشد که به آن زمين مسطح بگویند، مانعی ندارد.
مسأله 1556: اگر جای مأموم، بلندتر از جای امام باشد، اشکال ندارد. ولی اگر به اندازه ای بلندتر باشد که نمی گویند اجتماع کرده اند جماعت صحیح نیست.
مسأله 1557: اگر بین کسانی که در يك صف ایستاده اند، فاصله یک نفر باشد و یا کسی که نمازش باطل است باشد، جماعت صحیح نیست.
مسأله 1558: پس از تکبیر امام هر چند صف جلو آماده نماز و تکبیر گفتن آنان نزدیک باشد،
ص: 280
کسی که در صف بعد ایستاده، احتیاط واجب آن است که صبر کند تا تكبير صف جلو تمام شود.
مسأله 1559: اگربداند نماز يك صف از صف های جلو باطل است، در صف های بعد نمی تواند اقتدا کند، ولی اگر نداند نماز آنان صحیح است یا نه، می تواند اقتدا نماید. مسأله 1560: هرگاه بداند نماز امام باطل است، مثلاً بداند امام وضو ندارد، اگرچه خود امام متوجّه نباشد، نمی تواند به او اقتدا کند.
مسأله 1561: اگر مأموم بعد از نماز بفهمد امام عادل نبوده یا کافر بوده یا به جهتی نمازش باطل بوده، مثلاً بی وضو نماز خوانده، نمازش را اعاده نماید.
مسأله 1562: اگر در بین نماز شك کند اقتدا کرده یا نه، چنانچه به وظیفه مأموم عمل میکند، مثلاً به حمد و سوره امام گوش می دهد، بنابر احتیاط واجب نماز را به نیت فرادا تمام نماید.
مسأله 1563: بنابر احتیاط لازم در بین نماز جماعت تا ناچار نشود، نیت فرادا نکند و بنابر احتیاط از اول قصد جدا شدن از جماعت در وسط نماز را نداشته باشد.
مسأله 1564: اگر مأموم به جهت عذری یا بدون عذر، بعد از حمد و سوره امام نیّت فرادا کند، بنابر احتیاط واجب تمام حمد و سوره را بخواند، ولی اگر پیش از تمام شدن حمد و سوره نیت فرادا نماید، لازم است مقداری که امام خوانده نیز بخواند.
مسأله 1565: اگر در بین نماز جماعت نیت فرادا نماید، نمی تواند دوباره نیّت جماعت کند، بلکه اگر مردد شود نیّت فرادا کند یا نه و بعد تصمیم بگیرد نماز را با جماعت تمام کند، صحت جماعتش محل اشکال است.
مسأله 1566: اگر شك کند نیت فرادا کرده یا نه، باید بنا بگذارد که نیّت فرادا نکرده است.
مسأله 1567: اگر هنگامی که امام در رکوع است اقتدا کند و به رکوع امام برسد، اگرچه ذکر امام تمام شده باشد نمازش صحیح است و يك ركعت حساب می شود، اما اگر به مقدار رکوع خم شود و به رکوع امام نرسد، احتیاط واجب آن است که سر از رکوع بردارد و یک رکوع حساب کند و نماز را فرادا تمام نماید، و دوباره نماز را بخواند.
ص: 281
مسأله 1568: اگر هنگامی که امام در رکوع است، اقتدا کند و به مقدار رکوع خم شود و شك کند به رکوع امام رسیده یا نه، چنانچه در مسأله پیش گذشت عمل به احتیاط کند. مسأله 1569: اگر هنگامی که امام در رکوع است، اقتدا کند و پیش از خم شدن به اندازه رکوع، امام سر از رکوع بردارد، بنابر احتیاط واجب باید بایستند و منتظر امام بماند تا امام برای رکعت بعد برخیزد و آن را رکعت اول نماز خود حساب کند و پس از اتمام نماز، اعاده نماید.
مسأله 1570: اگراول نماز یا بين حمد و سوره اقتدا کند و اتفاقاً پیش از رفتن به رکوع، امام سراز رکوع بردارد، نماز او صحیح است. مگر آن که عمداً رکوعش را از رکوع امام به تأخیر اندازد که بنابر احتیاط واجب باید نمازش را تمام کرده و اعاده نماید.
مسأله 1571: اگر به تشهّد آخر نماز امام برسد و بخواهد به ثواب جماعت برسد باید پس از نیت و گفتن تكبيرة الإحرام بنشیند و با امام تشهد بخواند، ولی سلام را نگوید و صبر کند تا امام سلام نماز را بدهد، سپس ایستاده و بی آن که دوباره نیّت کند و تکبیر بگوید، حمد و سوره را بخواند و آن را رکعت اول نماز خود بشمارد.
مسأله 1572: مأموم نباید جلوتر از امام بایستد و به احتیاط لازم مساوی هم نایستد و نیز بنابر احتیاط واجب اگر مأموم یک مرد باشد، کمی عقب تر در سمت راست امام بایستند و اگر متعدد باشند پشت سر امام بایستد و در صورت اول اگر قدش بلندتر از امام است، باید طوری بایستد که در رکوع و سجود جلوتر از امام نباشد.
مسأله 1573: در نماز جماعت، باید بین مأموم و امام پرده و مانند آن، که پشت آن دیده نمی شود، فاصله نباشد و همچنین بین انسان و مأموم دیگری که انسان به سبب او به امام متصل شده است. ولی اگر امام مرد و ماموم زن باشد، چنانچه بین آن زن و امام یا بین آن زن و مأموم دیگری که مرد است و زن به سبب او به امام متصل شده است، پرده و مانند آن باشد، اشکال ندارد.
مسأله 1574: اگر بعد از شروع نماز، بین مأموم و امام یا بین مأموم و کسی که مأموم به سبب او
ص: 282
متّصل به امام است پرده یا چیز دیگری که پشت آن را نمی شود دید فاصله شود، جماعت باطل می گردد و نمازش فرادا می شود و چنانچه به وظیفه منفرد (کسی که نماز را تنها می خواند) عمل نماید، نمازش صحیح است.
مسأله 1975: احتیاط لازم است که بین جای سجده مأموم و جای ایستادن امام، بیشتر از يك قدم معمولی فاصله نباشد و همچنین است اگر انسان به سبب مأمومی که جلوی او ایستاده به امام متصل باشد و احتیاط مستحب آن است که جای سجده مأموم با جای کسی که جلو او ایستاده ، فاصله نباشد.
مسأله 1576: اگر مأموم به واسطه کسی که طرف راست یا چپ او اقتدا کرده، به امام متصل باشد و از جلو به امام متصل نباشد، بنابر احتیاط لازم نباید با کسی که در طرف راست یا چپ او اقتدا کرده، بیشتر از يك قدم معمولی فاصله داشته باشد.
مسأله 1577: اگر در نماز بین مأموم و امام یا بین مأموم و کسی که مأموم به سبب او به امام متصل است، بیش از یک قدم معمولی فاصله پیدا شود، نمازش صحیح است و قهراً فرادی می گردد و به احتیاط واجب نیّت فرادی بنماید.
مسأله 1578: اگر نماز همه کسانی که در صف جلو هستند تمام شود، یا همه نیت فرادا نمایند، نماز کسانی که در صف بعد ایستاده اند، فرادا می شود و اگر به وظیفه منفرد عمل نموده باشند، نمازشان صحیح است و بنابر احتیاط قصد فرادی بنماید.
مسأله 1579: اگر در رکعت دوم اقتدا کند، نباید حمد و سوره بخواند، ولى قنوت را با امام بخواند. و هنگام خواندن تشهّد امام، تسبیح بگوید و انگشتان دست و سینه پا را بر زمین بگذارد و زانوها را بلند کند و باید بعد از تشهد امام برخیزد و حمد و سوره بخواند و اگر برای سوره وقت ندارد، سوره نخواند و خود را به رکوع امام برساند و اگر برای حمد وقت ندارد و به رکوع امام نمی رسد بنابر احتیاط واجب قصد انفراد نماید و یا حمد را تمام کند و در سجده خود را به امام برساند، سپس دوباره نماز را اعاده کند.
ص: 283
مسأله 1580: اگر هنگامی که امام در رکعت دوم نماز چهار رکعتی است، اقتدا کند، باید در رکعت دوّم نمازش که رکعت سوم امام است، بعد از دو سجده بنشیند و تشهّد را به مقدار واجب بخواند و برخیزد. و چنانچه برای گفتن سه مرتبه تسبیحات وقت ندارد، باید يك مرتبه بگوید و در رکوع خود را به امام برساند.
مسأله 1581: اگر امام در رکعت سوّم یا چهارم باشد و مأموم بداند اگر اقتدا کند و حمد بخواند به رکوع امام نمی رسد، بنابر احتیاط واجب باید صبر کند تا امام به رکوع رود، سپس اقتدا نماید و اگر در رکوع به امام نرسد، بنابر احتیاط واجب حمد را تمام کنند و پس از رکوع، در سجده به امام برسد و نماز را دوباره بخواند.
مسأله 1582: اگر در رکعت سوّم یا چهارم امام اقتدا کند، باید حمد و سوره بخواند و اگر برای سوره وقت ندارد، باید حمد را تمام کند و در رکوع خود را به امام برساند.
مسأله 1583: کسی که در رکعت سوّم یا چهارم امام اقتدا کرده و می داند اگر سوره یا قنوت را تمام کند به رکوع امام نمی رسد، چنانچه عمد سوره یا قنوت بخواند و به رکوع نرسد، نمازش محل اشکال است و به وظیفه منفرد عمل کند و سپس نماز را اعاده نماید.
مسأله 1584: کسی که در رکعت سوم یا چهارم أمام اقتدا کرده و اطمینان دارد اگر سوره را شروع کند یا تمام نماید به رکوع امام می رسد، بنابر احتیاط واجب سوره را شروع کند یا اگر شروع کرده تمام نماید.
مسأله 1585: کسی که در رکعت سوّم یا چهارم امام اقتدا کرده و يقين دارد اگر سوره بخواند به رکوع امام می رسد، چنانچه سوره را بخواند و به رکوع نرسد، باید نیت فرادی نمایند و نمازش صحیح است.
مسأله 1586: اگر امام ایستاده باشد و مأموم نداند در کدام رکعت است، می تواند اقتدا کند، ولی باید حمد و سوره را به قصد قربت بخواند و اگرچه بعد بفهمد امام در رکعت اوّل یا دوّم بوده ، نمازش صحیح است.
ص: 284
مسأله 1587: اگر به خیال این که امام در رکعت اوّل یا دوّم است، حمد و سوره نخواند و بعد از رکوع بفهمد در رکعت سوّم یا چهارم بوده ، نمازش صحیح است، ولی اگر پیش از رکوع بفهمد، باید حمد و سوره بخواند و اگروقت ندارد، فقط حمد بخواند و در رکوع خود را به امام برساند و اگر نمی رسد بنابر احتیاط واجب قصد فرادی کند یا خود را به امام برساند گرچه در سجده باشد، و پس از اتمام نماز آن را اعاده نماید.
مسأله 1588: اگر به خیال این که امام در رکعت سوّم یا چهارم است، حمد و سوره بخواند و پیش از رکوع یا بعد از آن بفهمد در رکعت اوّل یا دوّم بوده، نمازش صحیح است و اگر در بين حمد و سوره بفهمد، لازم نیست آن را تمام کند.
مسأله 1589: اگر موقعی که مشغول نماز مستحب است، جماعت برپا شود، چنانچه اطمینان ندارد که اگر نماز را تمام کند، به جماعت برسد، مستحب است نماز را رها کند و مشغول نماز جماعت شود، بلکه حتی اگر اطمینان نداشته باشد که به رکعت اول برسد، مستحب است به همین دستور رفتار نماید.
مسأله 1590: اگر موقعی که مشغول نماز سه رکعتی یا چهار رکعتی است جماعت برپا شود، چنانچه به رکوع سوم نرفته و اطمینان ندارد که اگر نماز را تمام کند به جماعت برسد، مستحب است به نیت نماز مستحبی، نماز را دو رکعتی تمام کند و خود را به جماعت برساند.
مسأله 1591: اگر نماز امام تمام شود و مأموم مشغول تشهد یا سلام اول باشد، لازم نیست نیّت فرادا کند.
مسأله 1592: کسی که يك ركعت از امام عقب مانده، احتیاط لازم آن است که وقتی امام تشهّد رکعت آخر را می خواند، انگشتان دست و سینه پا را بر زمین بگذارد، زانوها را بلند نگهدارد و صبر کند تا امام تشهد بلکه سلام نماز را بگوید، سپس برخیزد و نماز را تمام کند و اگر در همان جا بخواهد نت فرادی کند مانعی ندارد، ولی چنانچه از اول قصد فرادی داشته، محل اشکال است.
ص: 285
مسأله 1593: امام جماعت باید بالغ، عاقل، شیعه امامی، عادل و حلال زاده باشد و نماز را به طور صحیح بخواند و اگر مأموم مرد است، امام او نیز باید مرد باشد. و اقتدا کردن بچه میزکه خوب و بد را می فهمد به بچه ممیز دیگر مانعی ندارد و ظاهراً آثار جماعت جز در رجوع به یکدیگر در شکّ در رکعات مرتب می شود.
مسأله 1594: امام جماعتی را که عادل می دانسته، اگر شك کند بر عدالت باقی است یا نه، می تواند به او اقتدا نماید.
مسأله 1595: کسی که ایستاده نماز می خواند، نمی تواند به کسی که نشسته یا خوابیده نماز می خواند، اقتدا کند و کسی که نشسته نماز می خواند، نمی تواند به کسی که خوابیده نماز می خواند، اقتدا نمايد.
مسأله 1596: کسی که نشسته یا خوابیده نماز می خواند، می تواند به کسی که نشسته یا ایستاده نماز می خواند، اقتدا کند و کسی که خوابیده نماز می خواند، می تواند به کسی که خوابیده نماز می خواند، اقتدا نماید.
مسأله 1597: اگر امام جماعت به جهت عذری با لباس نجس یا با تیمم و یا با وضوی جبیره نماز بخواند، می شود به او اقتدا کرد.
مسأله 1598: هرگاه جایی همچون مسجد و حسینیه امام جماعت واجد الشرائط و راتب داشته باشد، کسی نباید در آن جا امامت جماعت کند مگر با اذن اور
مسأله 1599: بنابر احتیاط کسی که بیماری خوره یا پیسی دارد، امام جماعت نشود و احتیاط آن است که به او اقتدا نکنند و واجب است کسی که حدّ شرعی براو جاری شده، امامت نکند و به او اقتدا ننمایند و همچنين اهل شهر (خانه نشین) به اعرابی صحرانشین) اقتدا نکند.
مسأله 1600: موقعی که مأموم نیت می کند، باید امام جماعت را معین نماید، ولی دانستن اسم او لازم نیست، مثلاً اگر نیت کند: اقتدا می کنم به امام جماعت حاضر، نمازش صحیح است.
ص: 286
مسأله 1601: مأموم باید غیراز حمد و سوره، همه نماز را خودش بخواند، ولی اگر رکعت اول یا دوم او، رکعت سوّم یا چهارم امام باشد، باید حمد و سوره را نیز بخواند. مسأله 1602: اگر مأموم در رکعت اوّل و دوّم نماز صبح، مغرب و عشاء صدای حمد و سوره امام را بشنود، اگرچه کلمه ها را تشخیص ندهد، باید حمد و سوره نخواند و اگر صدای امام را نشنود، مستحب است حمد و سوره بخواند، ولی باید آهسته بخواند، چنانچه سهوا بلند بخواند، اشکال ندارد.
مسأله 1603: اگر مأموم برخی کلمات حمد و سوره امام را بشنود، بنابر احتیاط واجب، حمد و سوره نخواند.
مسأله 1604:اگر مأموم، سهواً حمد و سوره بخواند یا گمان کند صدایی که می شنود صدای امام نیست و حمد و سوره بخواند و بعد بفهمد صدای امام بوده، نمازش صحیح است.
مسأله 1605: اگر شك کند صدای امام را می شنود یا نه، یا صدایی بشنود و نداند صدای امام است با صدای دیگری ، می تواند به قصد قربت مطلقه حمد و سوره بخواند، هرچند که احتیاط در ترک قرائت است.
مسأله 1606: مأموم نباید تكبيرة الإحرام را پیش از امام بگوید، بلکه بنابر احتیاط لازم، تا تکبیر امام تمام نشده، مأموم تکبیر نگوید.
مسأله 1607: واجب نیست مأموم پیش از امام، سلام نگوید و چنانچه عمداً پیش از امام سلام دهد، نمازش صحیح است و لازم نیست دوباره با امام سلام دهد. اما اگر پیش از امام سلام گفت، ثوابش کم می شود .
مسأله 1608: اگر مأموم غیر از تكبيرة الإحرام و سلام، چیزهای دیگر نماز را پیش از امام بگوید، اشکال ندارد، ولی اگر آنها را بشنود یا بداند امام چه وقت می گوید، بنابر احتیاط مستحب پیش از امام نگوید.
مسأله 1609: مأموم باید غیر از آنچه در نماز خوانده می شود، کارهای دیگر آن، مانند ركوع و
ص: 287
سجود را با امام یا کمی بعد از امام به جا آورد. و اگر عمداً پیش از امام یا مدّت زیادی بعد از امام انجام دهد، معصیت کرده و بنابر احتیاط واجب نماز را تمام کند و دوباره بخواند.
مسأله 1610: اگر سهواً پیش از امام سر از رکوع بردارد، چنانچه امام در رکوع باشد، باید به رکوع برگردد و با امام سر بردارد، در این صورت زیاد شدن رکوع که رکن است، نماز را باطل نمی کند، ولی اگر به رکوع برگردد و پیش از رسیدن به رکوع، امام سر بردارد، صحت نمازش محل اشکال است؛ پس احتیاط واجب است که نماز را تمام کند سپس آن را اعاده نماید.
مسأله 1611: اگر اشتباهاً سر بردارد و ببیند امام در سجده است، باید به سجده برگردد و چنانچه در هر دو سجده این گونه شود، برای زیاد شدن دو سجده که رکن است، نمازش باطل نمی شود.
مسأله 1612: کسی که اشتباه پیش از امام سر از سجده برداشته، اگر به سجده برگردد و هنوز به سجده نرسیده امام سربردارد، نمازش صحیح است ولی اگر در هر دو سجده چنین شود، بنابر احتیاط واجب نماز را تمام و دوباره اعاده نماید.
مسأله 1613: اگر اشتباه سر از رکوع یا سجده بردارد و سهوا یا به خیال این که به امام نمی رسد، به رکوع یا سجده نرود، جماعت و نمازش صحیح است.
مسأله 1616: اگر سر از سجده بردارد و ببیند امام در سجده است، چنانچه به خیال این که سجده اول امام است و به قصد این که با امام سجده کند به سجده رود و بفهمد سجده دوم امام بوده، سجده دوم او حساب می شود و اگر به خیال سجده دوم امام، به سجده رود و بفهمد سجده اول بوده ، باید به قصد این که با امام سجده کند، آن سجده را رها کند و دوباره با امام به سجده رود.
مسأله 1615: اگر سهواً پیش از امام به رکوع رود که اگر سر بردارد به مقداری از قرائت امام می رسد، باید برگردد و با امام به رکوع رود و نماز را با امام تمام کند و بنابر احتیاط نماز را اعاده کند. و اگر عمدة برنگردد نیز بنابر احتیاط واجب نماز را به جماعت تمام کند و دوباره بخواند.
مسأله 1616: اگر سهواً پیش از امام به رکوع رود که اگر برگردد، به چیزی از قرائت امام
ص: 288
نمی رسد، در صورتی که صبر کند تا امام به او برسد، نمازش صحیح است و همچنین اگر به قصد این که با امام نماز بخواند سر بردارد و با امام به رکوع رود، جماعت و نمازش صحیح است.
مسأله 1617: اگر سهوا پیش از امام به سجده رود، صبر کند تا امام به او برسد، و نماز را با امام تمام کند و اعاده نماید.
مسأله 1618: اگر امام در رکعتی که قنوت ندارد، اشتباه قنوت بخواند، یا در رکعتی که تشهّد ندارد، اشتباها مشغول خواندن تشهد شود، ماموم نبايد قنوت و تشهّد بخواند، ولی نمی تواند پیش از امام به رکوع رود، یا پیش از ایستادن امام بایستد، بلکه باید صبر کند، تا قنوت و تشهد امام تمام شود و بقیه نماز را با او بخواند و احتیاط لازم آن است که در صورت امکان امام جماعت را به اشتباه خود متوجّه سازد.
مسأله 1619: اگر مأموم يك مرد باشد، مستحب مؤكّد بلکه احوط است طرف راست امام بایستد و اگر يك زن باشد از اهل خود امام، مستحب است طرف راست امام طوری بایستد که جای سجده اش، مساوی زانو یا قدم امام باشد و اگر يك مرد و يك زن با يك مرد و چند زن باشند، مستحب است مرد طرف راست امام اما کمی عقب تر از امام و باقی پشت سر امام بایستند و اگر چند مرد یا چند زن باشند، مستحب است پشت سر امام بایستند و اگر چند مرد و چند زن باشند، مستحب است مردها پشت امام و بنابر احتیاط زنها پشت سر مردها بایستند.
مسأله 1620: اگر امام و مأموم هر دو زن باشند، احتیاط واجب است که در ردیف یکدیگر بایستند و امام جلوتر از دیگران نایستد.
مسأله 1621: مستحب است امام در وسط صف بایستد و اهل علم، کمال و تقوا در صف اول بایستند.
مسأله 1622: مستحب است صف های جماعت، منظّم باشد و بین کسانی که در يك صف
ص: 289
ایستاده اند، فاصله نباشد و شانه آنان در ردیف یکدیگر باشد.
مسأله 1623: مستحب است بعد از گفتن «قَد قامَتِ الصَّلاةَ»مأمومين برخیزند. مسأله 1624: مستحب است امام جماعت، حال مأمومی را که از دیگران ضعیف تر است، رعایت کند و قنوت، رکوع و سجود را طول ندهد، مگر این که بداند همه کسانی که به او اقتدا کرده اند به طولانی شدن نماز مایل هستند.
مسأله 1625: مستحب است امام جماعت در حمد و سوره و ذکرهایی که بلند می خواند صدای خود را مقداری بلند کند که دیگران بشنوند، ولی بیش از اندازه صدا را بلند نکند ولی واجب است «بِسمِ اللہِ الرَّحمانِ الرَّحیم»سوره ها را بلند بخواند.
مسأله 1626: اگر امام در رکوع بفهمد کسی تازه رسیده و می خواهد اقتدا کند، مستحب است رکوع را دو برابر همیشه طول بدهد و بعد برخیزد، اگرچه بفهمد شخص دیگری نیز برای اقتدا وارد شده است.
مسأله 1627: اگردر صف های جماعت جا باشد، جایز نیست انسان تنها بایستد.
مسأله 1628: مکروه است مأموم، ذکرهای نماز را طوری بگوید که امام بشنود.
مسأله 1629: مسافری که نماز ظهر، عصر و عشاء را دو رکعت می خواند، مکروه است در این نمازها به کسی که مسافر نیست اقتدا کند و کسی که مسافر نیست مکروه است، در این نمازها به مسافراقتدا نماید.
ص: 290
الله تعالی در قرآن کریم فرموده است:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا کتب عليکم الصیام كَمَا کتب عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ».1
ای کسانی که ایمان آورده اید! روزه بر شما نوشته (واجب) شده است، همان گونه که بر کسانی که پیش از شما بوده اند نوشته شده بود؛ باشد که پرهیزگار شوید.
روزه از ارکان اساسی و ضروریات دین مبین اسلام است، و مایه سلامتی جسم و تقرب به درگاه خداوند؛ مصون ماندن از عذاب دوزخ و رستگاری در آخرت است.
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
«خداوند متعال برای بهشت دری به نام «ریّان» قرار داد که از آن تنها روزه داران وارد می شوند».
و فرمودند:
«روزه حجابی است از آتش دوزخ» .
و فرمودند:
«روزه، روی شیطان را سیاه می کند».
و نیز فرمودند:
«روزه دار تا وقتی که غیبت مسلمانی را نکند در حال عبادت است، هرچند در بستر خواب خفته باشد».
و امیرالمؤمنين عليه السّلام فرمودند: رسول خدا صلّى الله علیه و آله فرمودند:
«برای روزه دار دو خوشحالی است: یکی هنگام افطار کردن و دیگری روز قیامت. و همانا بوی دهان روزه دار نزد خداوند از بوی خوش مشک خوشبوتر است».
و حضرت فاطمة الزهراء عليها السلام در خطبه معروف خود به یکی از مهمترین اسرار روزه
ص: 291
اشاره کرده و فرمودند:
«(خداوند) روزه را برای تثبیت اخلاص واجب کرد».
و امام محمّدباقر عليه السلام فرمودند:
«مؤمن (شيعه) هرگاه شب را به عبادت بپردازد و روز آن روزه بگیرد، در آن روز برای او گناهی نمینویسند و گامی برنمی دارد مگر آن که به ازای) آن گام برایش حسنه می نویسند و چنانچه آن روز بمیرد، روحش را به عليّين بالا می برند. و اگر زنده بماند تا افطار کند، خداوند نام او را در زمره توبه کنندگان خواهد نوشت».
و امام جعفر صادق علیه السّلام فرمودند:
«روزه دار شیعه در باغها و بوستان های بهشت گردش دارد».
و امام علىّ الرضا عليه السلام فرمودند:
«تا وقتی روزه دار افطار نکرده، قلم گناه بر او جاری نمی شود مادامی که عملی که روزه را باطل می کند انجام ندهد».
کسی که عمدا ماه مبارک رمضان روزه نگیرد، معصیت بزرگی مرتکب شده و قضا و کفاره براو واجب است چنانکه بیان خواهد شد.
و اگر۔ العیاذ بالله . منکر روزه شود کافر و مرتد است و قتل او واجب می باشد.
روزه، خودداری کردن با نیت از خوردن و آشامیدن و سایر چیزهایی است که روزه را باطل می کند، برای اطاعت فرمان خداوند عالم، از اذان صبح تا اذان مغرب.
مسأله 1630: انسان می تواند در هر شب از ماه رمضان، برای روزه فردا نیّت کند و بهتر است که شب اول ماه نیز، نیّت روزه همه ماه را بنماید.
مسأله 1631: وقت نیّت روزه ماه رمضان، از اوّل شب است تا اذان صبح و باید تا مغرب شرعی به نیّت خود باقی باشد.
ص: 292
مسأله 1632: وقت نیّت روزه مستحب، از اول شب است تا هنگامی که به اندازه نیّت کردن به اذان مغرب، وقت مانده باشد، بنابر این اگر تا این وقت، کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد و نیت روزه مستحب کند، روزه او صحیح است.
مسأله 1633: کسی که پیش از اذان صبح، در غیرروزه ماه رمضان، بدون نیّت روزه خوابیده است، اگر پیش از ظهر بیدار شود و نیت کند، روزه او صحیح است، چه روزه واجب باشد چه مستحب، اما اگر بعدازظهر بیدار شود، نمی تواند نیت روزه واجب نماید. ولی در روزه واجب مضيق مانند روزه ماه مبارک رمضان، باید به احتیاط واجب نیت روزه نماید و آن را تمام کند، سپس قضای آن را به جا آورد، خواه پیش از ظهر بیدار شود یا بعد از ظهر.
مسأله 1634: اگر بخواهد غیر از روزه ماه رمضان روزه دیگری بگیرد، باید آن را معین نماید، مثلا نیت کند روزه قضا یا روزه نذر می گیرم، ولی در ماه رمضان، لازم نیست نیت کند روزه ماه رمضان می گیرم، بلکه اگر نداند ماه رمضان است یا فراموش نماید و روزه دیگری را نیت کند، روزه ماه رمضان حساب می شود.
مسأله 1635: اگر بداند ماه رمضان است و عمدا نیت روزه غير ماه رمضان کند، نه روزه ماه رمضان حساب می شود و نه روزهای که قصد کرده است و باید آن روز را امساک کند، سپس روزه آن را قضا نماید.
مسأله 1636: اگر مثلا به نیّت روز اول ماه روزه بگیرد، بعد بفهمد روز دوم یا سوم بوده ، روزه او صحیح است.
مسأله 1637: اگر پیش از اذان صبح، نیت کند و بیهوش شود و در بین روز به هوش آید، بنابر احتیاط مستحب روزه آن روز را تمام نماید و قضای آن را نیز به جا آورد. مسأله 1638: اگر پیش از اذان صبح نیت کند و مست شود و در بین روز به هوش آید، بنابر احتیاط واجب روزه آن روز را تمام کند و قضای آن را نیز به جا آورد.
مسأله 1639: اگر پیش از اذان صبح نیّت کند و بخوابد و بعد از مغرب بیدار شود، روزه اش
ص: 293
صحیح است.
مسأله 1640: اگر نداند یا فراموش کند ماه رمضان است و پیش از ظهر متوجّه شود، چنانچه کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد، باید نیّت کند و روزه او صحیح است و اگر کاری که روزه را باطل می کند انجام داده باشد یا بعد از ظهر متوجّه شود ماه رمضان است، روزه او باطل می باشد. ولی باید تا مغرب امساك کند، یعنی کاری که روزه را باطل می کند انجام ندهد و بعد از ماه رمضان نیز آن را قضا نماید.
مسأله 1641: اگر بچه، پیش از اذان صبح ماه رمضان بالغ شود، باید روزه بگیرد و اگر بعد از اذان بالغ شود، روزه آن روز بر او واجب نیست، خواه قبلا نیّت روزه کرده باشد یا نه و خواه قبل از ظهر مفطری انجام داده باشد یا خیر و لكن احتیاط مستحب آن است که چنانچه قبل از فجر نیّت روزه کرده باشد و تا قبل از ظهر مفطری انجام نداده باشد، آن روز را روزه بگیرد.
مسأله 1642: کسی که برای به جا آوردن روزه مینتی اجیرشده، اگر روزه مستحب بگیرد اشکال ندارد. ولی کسی که روزه قضا دارد، نمی تواند روزه مستحب بگیرد و چنانچه فراموش کند و روزه مستحب بگیرد، اگر پیش از ظهر یادش بیاید، روزه مستحب او به هم می خورد و می تواند نیت خود را به روزه قضا برگرداند و اگر بعد از ظهر متوجه شود، روزه او باطل است و اگر بعد از مغرب یادش بیاید، صحت روزه اش محلّ اشکال است.
مسأله 1643: اگر غیر از روزه ماه رمضان، روزه معیّن دیگری بر مكلف واجب باشد، مثلاً نذر کرده باشد روزمعینی روزه بگیرد، چنانچه عمدا تا اذان صبح نیت نکند، روزه اش باطل است و اگر نداند روزه آن روز بر او واجب است یا فراموش کند و پیش از ظهر یادش بیاید، چنانچه کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد و نیّت کند، روزه او صحیح و گرنه باطل می باشد.
مسأله 1644: اگر برای روزه واجب غیر معیّنی، مانند روزه كقاره، عمداً تا نزديك ظهرنیت نکند اشکال ندارد، بلکه اگر پیش از نیّت تصمیم داشته باشد که روزه نگیرد یا تردید داشته که بگیرد یا نه، چنانچه کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد و پیش از ظهرنیّت کند،
ص: 294
روزه او صحیح است.
مسأله 1645: اگر کافر در ماه رمضان پیش از ظهر مسلمان شود، اگرچه چیزی نخورده باشد، روزه او صحیح نیست، حتی اگرنیت روزه را نیز قبل از ظهر کرده باشد.
مسأله 1646: اگر بیمار پیش از ظهر ماه رمضان خوب شود و از اذان صبح تا آن وقت، کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد، بنابر احتیاط واجب نیت روزه کند و آن روز را روزه بگیرد، اما اگر بعد از ظهر خوب شود، روزه آن روز بر او واجب نیست.
مسأله 1647: روزی را که انسان مکلّف شك دارد، آخر ماه شعبان است یا اول ماه رمضان، واجب نیست روزه بگیرد. و اگر بخواهد روزه بگیرد، نمی تواند نیّت روزه ماه رمضان کند یا بنابر احتیاط مستحب نیت کند که اگر ماه رمضان است روزه ماه رمضان و اگر ماه رمضان نیست روزه قضا یا مانند آن باشد، بلکه باید نیّت روزه قضا یا مستحب و یا مانند آن بنماید و چنانچه بعد معلوم شود ماه رمضان بوده، روزه ماه رمضان حساب می شود.
مسأله 1648: اگر روزی که شك دارد آخر ماه شعبان است یا اوّل ماه رمضان، به نیت روزه قضا یا روزه مستحب و مانند آن روزه بگیرد و در بین روز بفهمد ماه رمضان است، باید نیت روزه ماه رمضان کند.
مسأله 1649: اگر در روزه واجب معیّنی مانند روزه ماه رمضان مرده شود که روزه خود را باطل کند یا نه، یا قصد کند روزه را باطل کند، روزه اش باطل می شود، اگرچه از قصدی که کرده توبه نماید و کاری که روزه را باطل می کند انجام ندهد، ولی اگر به جهت رخ دادن چیزی که نداند روزه را باطل می کند یا نه مرده شود، اگر کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده ، روزه اش صحیح است و این در صورتی است که تردد در صحت روزه موجب تردد درنیت روزه نشود.
مسأله 1650: در روزه واجبی که وقت آن معیّن نیست، مانند روزه کاره، اگر قصد کند کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد یا مردد شود به جا آورد یا نه، چنانچه به جا نیاورد و پیش از ظهر دوباره نیت روزه کند، روزه او صحیح است. و در روزه مستحب اگر تا قبل از غروب نیت
ص: 295
کند روزه او صحیح است.
مسأله 1651: ده چیز روزه را باطل می کند:
اوّل و دوّم: خوردن و آشامیدن . سوّم: جماع. چهارم: استمناء، یعنی انسان با خود کاری کند که منی از او بیرون آید. پنجم: دروغ بستن به خدای تعالی و چهارده معصوم علیهم السلام. ششم: رساندن غبار غلیظ به حلق. هفتم: فرو بردن تمام سر در آب. هشتم: باقی ماندن بر جنابت، حیض و نفاس تا اذان صبح. نهم: إماله کردن با چیز روان. دهم: قي کردن. و احکام آن در مسائل آینده بیان می شود.
مسأله 1652: اگر روزه دار عمداً چیزی بخورد یا بیاشامد، روزه او باطل می شود، چه خوردن و آشامیدن آن چیز معمول باشد، مانند نان و آب و چه معمول نباشد، مانند خاك و شیره درخت. کم باشد یا زیاد، حتّی اگر مسواك را از دهان بیرون آورد و دوباره به دهان برده و رطوبت آن را فرو برد، روزه او باطل می شود، مگر آن که رطوبت مسواك در آب دهان طوری مخلوط گردد که به آن رطوبت خارجی گفته نشود.
مسأله 1653: اگر در هنگام غذا خوردن بفهمد صبح شده، باید لقمه را از دهان بیرون آورد و چنانچه عمدا فرو برد، روزه اش باطل است و به دستوری که بعد گفته می شود، کفاره نیز بر او واجب می گردد.
مسأله 1654: اگر روزه دار سهواً چیزی بخورد یا بیاشامد، روزه اش باطل نمی شود.
مسأله 1675: بنابر احتیاط واجب باید روزه دار از استعمال آمپول جزهنگام ضرورت اجتناب کند و زدن آمپول مقوی برای روزه دار جایز نیست.
مسأله 1656: اگر روزه دار، چیزی را که لای دندان مانده است، عمدا فرو ببرد، روزه اش باطل می شود و اگر فاسد شده حکم افطار به حرام را دارد.
مسأله 1657: کسی که می خواهد روزه بگیرد لازم نیست پیش از اذان دندان های خود را خلال
ص: 296
کند، ولی اگر بداند یا اطمینان داشته باشد غذایی که لای دندان مانده در روز فرو می رود، چنانچه خلال نکند و چیزی از آن فرو رود و یا فرو نرود، روزه اش باطل می شود.
مسأله 1658: فرو بردن آب دهان ، اگرچه به جهت خیال کردن ترشی و مانند آن ، در دهان جمع شده باشد، روزه را باطل نمی کند.
مسأله 1659: فرو بردن اخلاط سر و سینه که به فضای دهان نرسیده، اشکال ندارد، ولی اگر داخل فضای دهان شود، نباید آن را فرو برد.
مسأله 1660: اگر روزه دار به قدری تشنه شود که تحمل آن برای او حرج باشد یا بترسد از تشنگی ضرری به او برسد، می تواند به اندازه ای که از مردن نجات پیدا کند آب بیاشامد، ولى روزه او باطل می شود و اگر ماه رمضان باشد، باید در بقیه روز، از به جا آوردن کاری که روزه را باطل می کند، خودداری نماید و سپس قضای آن روزه را به جا آورد.
مسأله 1661: جویدن غذا برای بچه یا پرنده و چشیدن غذا و مانند آن، که معمولا به حلق نمی رسد، اگرچه اتفاقی به حلق برسد، روزه را باطل نمی کند، ولی اگر انسان از اول بداند به حلق می رسد نباید این کار را انجام دهد و چنانچه انجام دهد روزه اش باطل می شود، گرچه به حلق نرسد. و باید قضای آن را بگیرد و کفاره نیز لازم است.
مسأله 1662: انسان مکلف نمی تواند برای ضعف روزه را بخورد، ولی اگر ضعف او به قدری است که معمولا نمی شود آن را تحمل کرد و به او ضرری می رسد، افطار کردن روزه اشکال ندارد.
مسأله 1663: جماع (نزدیکی و مقاربت) روزه را باطل می کند، اگرچه فقط به مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم بیرون نیاید.
مسأله 1664: اگر کمتر از مقدار ختنه گاه داخل شود و منی بیرون نیاید، روزه باطل نمی شود، مگر کسی که ختنه گاه او بریده شده که بعید نیست اگر چه از ختنه گاه داخل شود، روزه باطل گردد.
مسأله 1665: اگر شك کند به اندازه ختنه گاه داخل شده یا نه، روزه او صحیح است.
ص: 297
مسأله 1666: اگر فراموش کند روزه است و جماع نماید یا او را به جماع مجبور نمایند، (در اختیار و به فعل او نباشد)، روزه او باطل نمی شود و چنانچه در بين جماع یادش بیاید، یا دیگر مجبور نباشد، باید فورا از حال جماع خارج شود و اگر خارج نشود، روزه او باطل است.
مسأله 1667: اگر روزه دار استمناء کند، یعنی با خود یا دیگری غیر از جماع کاری کند که منی از او بیرون آید، روزه اش باطل می شود. و استمناء، حرام و موجب كفّاره جمع است.
مسأله 1668: اگر بی اختیار منی از روزه دار بیرون آید، روزه اش باطل نیست، ولی اگر از روی اختیارکاری کنند که بداند یا مطمئن باشد که بی اختیارمنی از او بیرون آید، روزه اش باطل می شود.
مسأله 1669: هرگاه روزه دار بداند اگر در روز بخوابد محتلم می شود، (در خواب منی از او بیرون می آید) واجب نیست نخوابد، هرچند اولى و احوط ترک خواب است و اگر بخوابد، روزه اش محل اشکال است.
مسأله 1670: اگر روزه دار در حال بیرون آمدن منی از خواب بیدار شود، واجب نیست از بیرون آمدن آن جلوگیری کند.
مسأله 1671: روزه داری که محتلم شده، می تواند بول و استبراء نماید، اگرچه بداند براثربول یا استبراء باقیمانده منی از مجرا بیرون می آید.
مسأله 1672: روزه داری که محتلم شده، اگر بداند منی در مجرا مانده و چنانچه پیش از غسل بول نکند بعد از غسل منی از او بیرون می آید، بنابر احتیاط پیش از غسل بول کند.
مسأله 1673: اگر به قصد بیرون آمدن منی با کسی بازی و شوخی کند، اگرچه منی از او بیرون نیاید، بنابر احتیاط روزه او باطل می شود و باید روزه را تمام کند و قضا هم بنماید. و اگر منی بیرون بیاید، چنانچه مفطر بودن آن را می دانسته کفاره نیز لازم است.
مسأله 1674: اگر روزه دار بدون قصد بیرون آمدن منی، با کسی بازی و شوخی کند، چنانچه اطمینان دارد که منی از او خارج نمی شود، اگرچه اتّفاق منی بیرون آید، روزه او صحیح است.
ص: 298
ولی اگر اطمینان ندارد، در صورتی که منی از او بیرون آید، روزه اش باطل است. و در روزه ماه رمضان باید امساک کند و پس از ماه مبارک رمضان قضا بنماید.
مسأله 1675: اگر روزه دار با گفتن یا نوشتن با اشاره و یا مانند آن، به خدا یا پیامبران و حضرت فاطمة الزّهراء و ائمه اطهار علیهم السّلام عمدا نسبت دروغ بدهد، اگرچه فورا بگوید: دروغ گفتم یا توبه کند، روزه او باطل است.
مسأله 1676: اگر بخواهد خبری که نمی داند راست است یا دروغ نقل کند، بنابراحتیاط واجب باید از کسی که آن خبر را گفته یا از کتابی که خبر در آن نوشته شده ، نقل نماید و یا بگوید: چنین روایت شده است.
مسأله 1677: اگر چیزی را با اعتقاد به راست بودن آن از قول خدا یا پیامبر صلّی الله عليه وآله و یا امام معصوم علیهم السّلام نقل کند و بعد بفهمد دروغ بوده ، روزه اش باطل نمی شود.
مسأله 1678: اگر بداند دروغ بستن به خدا و پیامبر صلی الله عليه وآله روزه را باطل می کند و چیزی را که می داند دروغ است به آنان نسبت دهد و بعد بفهمد آنچه گفته راست بوده، باید روزه را تمام کرده و روزه آن روز را قضا کند.
مسأله 1679: اگر دروغی که دیگری ساخته، عمدا به خدا یا پیامبر صلی الله عليه وآله، حضرت زهراء یا ائمه اطهار علیهم السّلام نسبت دهد روزه اش باطل می شود، ولی اگر از قول کسی که آن دروغ را ساخته به نحو حکایت نقل کند و اعلان کند که سخن وی دروغ بوده است ، روزه اش باطل نمی شود.
مسأله 1680: اگر از روزه دار بپرسند آیا پیامبر صلّی الله عليه وآله چنین مطلبی فرموده اند؟ و او به جای نه، عمدة بله بگوید و یا به جای بله، عمدا نه بگوید و یا این کار را با اشاره انجام دهد، روزهاش باطل می شود.
مسأله 1681: اگر از قول خدا یا پیامبر صلّی الله عليه وآله حرف راستی نقل کند و بعد بگوید:
ص: 299
دروغ گفتم، یا در شب دروغی به آنان نسبت دهد و فردای آن، که روزه می باشد بگوید: آنچه دیشب گفتم راست است ، روزه اش باطل می شود.
مسأله 1682: رساندن غبار غلیظ و بنابراحتیاط لازم غیر غلیظ به حلق، روزه را باطل می کند، چه غبار چیزی باشد که خوردن آن حلال است مانند آرد یا غبار چیزی باشد که خوردن آن حرام است مانند خاك.
مسأله 1683: اگر بر اثر باد، غبار غلیظی پیدا شود و انسان با این که متوجه است، مواظبت نکند و به حلق او برسد، روزه اش باطل می شود.
مسأله 1684: بنابر احتیاط واجب روزه دار، بخار غلیظ ، دود سیگار و تنباکو و مانند آن را به حلق نرساند، اما بخاری که معمولا در حمام است اشکال ندارد.
مسأله 1685: اگر مواظبت نکند و غبار، بخار، دود یا مانند آن داخل حلق شود، چنانچه يقين يا اطمینان داشته به حلق نمی رسد، روزه اش صحیح است و اگر گمان می کرده به حلق نمی رسد، بنابر احتیاط مستحب باید آن روزه را قضا کند.
مسأله 1686: اگر فراموش کند روزه است و مواظبت نکند، یا بی اختیار غبار و مانند آن به حلق او برسد، روزه اش باطل نمی شود.
مسأله 1687: اگر روزه دار عمدا تمام سر را در آب فرو برد، اگرچه بقیه بدن او بیرون باشد، روزه اش باطل می شود، ولی اگر تمام بدن را آب بگیرد و مقداری از سر بیرون باشد، روزه باطل نمی شود.
مسأله 1688: اگر نصف سر را يك دفعه و نصف دیگر آن را دفعه دیگر در آب فرو برد، روزه اش باطل نمی شود .
مسأله 1689: اگر شك کند تمام سر زیر آب رفته یا نه، روزه اش صحیح است.
مسأله 1690: اگر تمام سرزیرآب برود، ولی مقداری از موها بیرون بماند، روزه باطل می شود .
ص: 300
مسأله 1691: بنابر احتیاط واجب ، سر را در آب مضاف، فرو نبرد.
مسأله 1691: اگر روزه دار بی اختیار در آب بیفتد و تمام سر او را آب بگیرد، یا فراموش کند روزه است و سردر آب فرو برد، روزه او باطل نمی شود .
مسأله 1692: اگر اطمینان داشته باشد آب سر او را فرا می گیرد و خود را در آب بیاندازد و آب تمام سر او را بگیرد، روزه اش اشکال ندارد و اگر اطمینان نداشته باشد و خود را در آب بیاندازد و آب تمام سر او را بگیرد، بنابر احتیاط واجب باید روزه اش را قضا نماید.
مسأله 1693: اگر فراموش کند روزه است و سر را در آب فرو برد یا دیگری به زور سر او را در آب فرو برد، چنانچه در زیر آب یادش بیاید روزه است، یا آن شخص دست خود را بردارد، باید فوراً سر را بیرون آورد و چنانچه بیرون نیاورد روزه او باطل می شود، ولی باید تا مغرب امساک کرده و سپس روزه را قضا نماید.
مسأله 1694: اگر فراموش کند روزه است و به نیت غسل سر را در آب فرو برد، روزه و غسل او صحیح است.
مسأله 1695: اگر بداند روزه است و عمدا برای غسل سر را در آب فرو برد، چنانچه روزه او مانند روزه ماه رمضان یا واجب معین باشد، روزه و غسل او باطل است و همچنین است حکم روزه قضای ماه رمضان پس از ظهر شرعی بنابراحتیاط لازم. و اگر روزه مستحب یا روزه واجبی باشد که مانند روزه کفّاره وقت معیّنی ندارد، غسل صحیح و روزه باطل می باشد.
مسأله 1696: اگر برای نجات کسی از غرق شدن، سر را در آب فرو برد، اگرچه نجات دادن او واجب است، ولی روزه اش باطل می شود و کفّاره ندارد .
مسأله 1697: اگر جنب، عمدا تا اذان صبح غسل نکند یا اگر وظیفه او تيتم است عمدا تیقم ننماید، روزه اش چنانچه در ماه رمضان و یا قضای آن باشد باطل است و همچنین است در روزه واجب معيّن از غیر ماه رمضان، اما در روزه واجب موقع که وقت معنی ندارد و روزه
ص: 301
مستحب، باطل نیست. ولی بنابر احتیاط مستحب در این دو نیز غسل و یا تیمم را قبل از اذان صبح انجام دهد.
مسأله 1698: اگر در روزه واجبی مانند روزه ماه رمضان که وقت معيّن دارد، تا اذان صبح غسل نکند و تیمم نیز ننماید، اما از روی عمد نباشد، مثلا دیگری نگذارد غسل و تیمم کند، روزه اش صحیح است.
مسأله 1699: کسی که جنب است و می خواهد روزه واجبی که وقت آن معيّن است (مانند روزه ماه رمضان) بگیرد، چنانچه عمداً غسل نکند تا وقت تنگ شود، باید تیمم کند و روزه بگیرد و روزه اش صحیح است، ولی بهتر است قضای آن را هم به جا آورد.
مسأله 1701: اگر جنب در ماه رمضان غسل را فراموش کند و بعد از يك روز یادش بیاید، باید روزه آن روز را قضا نماید و اگر بعد از چند روز یادش بیاید، باید روزه روزهایی که يقين دارد جنب بوده قضا نماید، مثلا اگر نمی داند سه روز جنب بوده یا چهار روز باید به حداقل به روزه سه روز را قضا کند.
مسأله 1702: کسی که در شب ماه رمضان ، برای هیچ کدام از غسل و تيمّم وقت ندارد، اگر خود را جذب کند، روزه اش باطل است و قضا و کفاره بر او واجب می شود، ولی اگر برای تیمم وقت دارد، چنانچه خود را جذب کند، باید تیمم نماید و روزه بگیرد و بهتر است قضای آن را به جا آورد.
مسأله 1703: اگر برای آن که بفهمد وقت دارد یا نه، جستجو نماید و گمان کند به اندازه غسل وقت دارد و خود را جذب کند و بعد بفهمد وقت تنگ بوده، چنانچه تیمّم کند روزه اش صحيح است، اما اگر بدون جستجو گمان کند وقت دارد و خود را جنب نماید و بعد بفهمد وقت تنگ بوده و با تیم روزه بگیرد، بنابر احتیاط واجب روزه آن روز را قضا کند.
مسأله 1704: کسی که در شب ماه رمضان جنب است و می داند اگر بخوابد تا صبح بیدار نمی شود، نباید غسل نکرده بخوابد و چنانچه بخوابد و تا صبح بیدار نشود روزه اش باطل است و قضا و کفّاره بر او واجب می شود.
ص: 302
مسأله 1705: هرگاه جنب در شب ماه رمضان بخوابد و بیدار شود، جایز است پیش از غسل بخوابد، البته اگر به بیدار شدن عادت داشته باشد و اگر عادت نداشته باشد نیز می تواند بخوابد در صورتی که احتمال دهد که اگر دوباره بخوابد پیش از اذان صبح بیدار می شود، گرچه احتياط آن است که دیگر نخوابد تا غسل نماید.
مسأله 1706: کسی که در شب ماه رمضان جنب است و می داند یا عادتش چنین است که اگر بخوابد پیش از اذان صبح بیدار می شود، چنانچه تصمیم داشته باشد بعد از بیدار شدن غسل کند و با این تصمیم بخوابد و تا اذان خواب بماند، روزه اش صحیح است.
مسأله 1707: کسی که در شب ماه رمضان جنب است و می داند یا عادتش چنین است که اگر بخوابد پیش از اذان صبح بیدار می شود، چنانچه غفلت داشته باشد که بعد از بیدار شدن باید غسل کند، در صورتی که بخوابد و تا اذان صبح خواب بماند، چنانچه خواب اولش باشد روزه اش صحیح است و در خواب دوم و سوم در صورتی که مقصر باشد، تنها قضای روزه بر او واجب می شود.
مسأله 1708: کسی که در شب ماه رمضان جنب است و می داند یا احتمال می دهد اگر بخوابد پیش از اذان صبح بیدار می شود، چنانچه نخواهد بعد از بیدار شدن غسل کند یا تردید داشته باشد که غسل کند یا نه، در صورتی که بخوابد و بیدار نشود روزه اش باطل است و قضا و كقاره دارد.
مسأله 1709: اگر جنب در شب ماه رمضان بخوابد سپس بیدار شود و بداند یا عادتش چنین باشد که اگر دوباره بخوابد پیش از اذان صبح بیدار می شود و تصمیم داشته باشد پس از بیدار شدن غسل کند، چنانچه دوباره بخوابد و تا اذان بیدار نشود، باید روزه آن روز را قضا کند. و اگر از خواب دوّم بیدار شود و برای مرتبه سوّم با کیفیت مذکور بخوابد و تا اذان صبح بیدار نشود، قضای روزه آن روز بر او واجب می شود و چنانچه اطمینان و عادت بر بیدار شدن نداشته، بنابر احتياط كفّاره هم بر او واجب می شود.
ص: 303
مسأله 1710: بنابر احتیاط لازم خوابی را که در آن محتلم شده، باید خواب اول حساب کند، پس اگر بیدار شود و ببیند جنب است و دوباره بخوابد و بداند یا عادتش چنین باشد که بیدار می شود و تصمیم داشته باشد بعد از بیدار شدن غسل کند، چنانچه تا اذان خواب بماند، بنابر احتیاط واجب قضای آن روزه را بگیرد و اگر دوباره بیدار شود و بداند یا عادتش چنین است که اگر بخوابد بیدار می شود و تصمیم داشته باشد که بعد از بیدار شدن غسل کند، در صورتی که باز هم بخوابد و تا اذان خواب بماند، باید قضای آن روزه را بگیرد و بنابر احتیاط مستحب كفاره نیز لازم است.
مسأله 1711: اگر روزه دار در روز محتلم شود، واجب نیست فورا غسل کند، گرچه بهتر است.
مسأله 1712: هرگاه در ماه رمضان بعد از اذان صبح بیدار شود و ببیند محتلم شده، اگرچه بداند پیش از اذان محتلم شده، روزه او صحیح است.
مسأله 1713: کسی که تا اذان صبح بر جنابت بماند نمی تواند آن روز را به نیت قضای روزه ماه رمضان روزه بگیرد، اگرچه بقا بر جنابت از روی عمد نباشد.
مسأله 1714: کسی که میخواهد قضای روزه ماه رمضان را بگیرد، اگر بعد از اذان صبح بیدار شود و ببیند محتلم شده و بداند پیش از اذان محتلم شده است، چنانچه وقت قضای روزه تنگ است، مثلا پنج روز، روزه قضای ماه رمضان دارد و پنج روز نیز به ماه رمضان مانده است، بنابر احتیاط واجب آن روز را روزه بگیرد و بعد از ماه رمضان نیز دوباره آن را به جا آورد و اگر وقت قضای روزه تنگ نیست، روزه او باطل است.
مسأله 1715: اگر در روزه واجب غیر از روزه ماه رمضان و قضای آن، تا اذان صبح جنب بماند، ولی از روی عمد نباشد، چنانچه وقت آن روزه معين است، مثلا نذر کرده که آن روز را روزه بگیرد، روزه اش صحیح است و اگر مانند روزه کفاره وقت آن معین نیست، بنابر احتیاط مستحب روز دیگری را روزه بگیرد.
مسأله 1716: اگر زن در ماه رمضان پیش از اذان صبح از حیض یا نفاس پاك شود و عمداً
ص: 304
غسل نکند یا اگر وظیفه او تیمم است عمدا تیمم نکند، روزه اش باطل است و بنابر احتیاط لازم در قضای ماه رمضان و در هر روزه واجب معینی نیز مسأله چنین می باشد. مسأله 1717: اگر شخص جنب یا زنی که پیش از اذان صبح در ماه رمضان یا روزه معيني غير آن، از حیض یا نفاس پاك می شود، برای غسل وقت نداشته باشد، چنانچه بخواهد روزه بگیرد باید تیم نماید و روزه اش بنابراقوی صحیح است. ولی در روزه غیرمعین یا مستحبی تیمم کافی نیست و بنابر احتیاط واجب باید تا اذان صبح بیدار بماند. مسأله 1718: اگرزن نزديك اذان صبح از حیض یا نفاس پاك شود و برای هیچکدام از غسل و تیمّم وقت نداشته باشد یا بعد از اذان بفهمد پیش از اذان پاك شده بود، چنانچه روزهای که می گیرد، مانند روزه ماه رمضان واجب معين باشد؛ روزه اش صحیح است.
مسأله 1719: اگر زن بعد از اذان صبح از خون حیض یا نفاس پاك شود یا در بین روز خون حیض یا نفاس ببیند، اگرچه نزديك مغرب باشد، روزه او باطل است.
مسأله 1720: اگر زن غسل حیض یا نفاس را فراموش کند و بعد از یک یا چند روز یادش بیاید، روزه هایی که گرفته محل اشکال است و بنابراحتیاط واجب باید قضا کند. مسأله 1721: اگر زن پیش از اذان صبح در ماه رمضان از حیض یا نفاس پاك شود و در غسل کردن کوتاهی کند و تا اذان غسل نکند روزه اش باطل است. ولی چنانچه کوتاهی نکند، اگرچه سه مرتبه بخوابد و تا اذان غسل نکند، روزه او صحیح است.
مسأله 1722: زنی که در حال استحاضه است، اگر غسل های واجب خود را به تفصیلی که در احکام استحاضه گفته شد به جا آورد، روزه او صحیح است.
مسأله 1723: کسی که مسّ میّت کرده، یعنی جایی از بدن خود را به بدن میّت رسانده، می تواند بدون غسل مس میت، روزه بگیرد و اگر در حال روزه نیز میّت را مس نماید، روزه او باطل نمی شود .
ص: 305
مسأله 1724: إماله کردن با چیز روان، اگرچه از روی ناچاری و برای معالجه باشد، روزه را باطل می کند، ولی چیزی که روان نیست اشکال ندارد گرچه اجتناب از آن بهتر است.
مسأله 1725: هرگاه روزه دار عمدة ق کند، اگرچه براثر بیماری و مانند آن ناچار باشد، روزه اش باطل می شود، ولی کفّاره ندارد، اما اگر سهوا یا بی اختیار باشد، روزه اش صحیح است.
مسأله 1726: اگر در شب چیزی بخورد که می داند به جهت خوردن آن، در روز بی اختیار قي می کند، احتیاط لازم آن است که نخورد و چنانچه خورد و در روز قی کرد، بنابر احتیاط واجب روزه آن روز را قضا نماید.
مسأله 1727: اگر روزه دار، بتواند از قی کردن خودداری کند، چنانچه برای او ضرر و مشقت نداشته باشد، بنابراحتیاط مستحب از قی کردن خودداری نماید.
مسأله 1728: اگر حشره ای در گلوی روزه دار برود، چنانچه ممکن باشد باید آن را بیرون آورد و روزه او باطل نمی شود، ولی اگر بداند که به سبب بیرون آوردن آن قی می کند، واجب نیست آن را بیرون آورد و روزه او صحیح است.
مسأله 1729: اگر سهوا چیزی را فرو ببرد و پیش از رسیدن به حلق یادش بیاید روزه است، چنانچه ممکن باشد، باید آن را بیرون آورد و روزه او صحیح است.
مسأله 1730: اگريقين داشته باشد براثر آروغ زدن چیزی از گلو بیرون می آید، نباید عمدا آروغ بزند، ولی اگر یقین نداشته باشد، اشکال ندارد.
مسأله 1731: اگر آروغ بزند و چیزی در گلو یا دهانش بیاید، باید آن را بیرون بریزد و اگر بي اختیار فرو رود، روزه اش صحیح است.
مسأله 1732: اگر انسان عمده و از روی اختیار کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد، روزه او باطل می شود و چنانچه از روی عمد نباشد، اشکال ندارد، ولى جنب اگر به تفصیلی که
ص: 306
گفته شد بخوابد و تا اذان صبح غسل نکند، روزه او باطل است.
مسأله 1733: اگر روزه دار سهوا یکی از کارهایی که روزه را باطل می کند، انجام دهد و به خیال این که روزهاش باطل شده، عمدا دوباره یکی از آن ها را به جا آورد، روزه او باطل می شود.
مسأله 1734: اگر به زور چیزی در گلوی روزه دار بریزند یا سر او را به زور در آب فرو برند، روزه او باطل نمی شود، ولی اگر مجبورش کنند روزه خود را باطل کند، مثلا به او بگویند اگر غذا نخوری ضرر مالی یا جانی به تو می زنیم و خودش برای جلوگیری از ضرر چیزی بخورد، روزه او باطل می شود .
مسأله 1735: روزه دار نباید جایی برود که میداند مجبورش می کنند خودش روزه اش را باطل کند. و اگر از روی ناچاری کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد، روزه او باطل می شود، بلکه با قصد رفتن گرچه نرود روزه او باطل می شود و باید امساک کند و قضای آن را بگیرد.
مسأله 1736: چند چیز برای روزه دار مکروه است از جمله: دوا ريختن به چشم و سرمه کشیدن در صورتی که مزه یا بوی آن به حلق برسد، انجام دادن هر کاری که مانند خون گرفتن و حمّام رفتن باعث ضعف می شود، انفیه کشیدن اگر نداند به حلق می رسد، اما اگر به حلق می رسد جایز نیست، بو کردن گیاهان معطر، نشستن زن در آب، استعمال شیاف، تر کردن لباسی که بر بدن است، کشیدن دندان و هر کاری که به سبب آن دهان خون بیاید، مسواك کردن با چوب تر، آب یا چیز دیگری را بی جهت در دهان کردن و همچنین آن که بدون قصد بیرون آمدن منی همسر خود را ببوسد یا کاری کند که موجب تحريك شهوت می شود، اما اگر به قصد بیرون آمدن منی باشد، روزه او باطل می شود.
مسأله 1737: اگر در شب ماه رمضان جنب شود و همان گونه که گذشت، بیدار شود و دوباره بخوابد و تا اذان صبح بیدار نشود، فقط باید قضای روزه آن روز را به جا آورد، اما اگر کار دیگری که روزه را باطل می کند عمدا انجام دهد، در صورتی که می دانسته آن کار روزه را
ص: 307
باطل می کند، قضا و کفّاره بر او واجب می شود، گرچه ارتماس در آب باشد بنابراحتیاط واجب.
مسأله 1738: اگر به جهت ندانستن مسأله کاری انجام دهد که روزه را باطل می کند، چنانچه می توانسته مسأله را یاد بگیرد (یعنی مقصر در ندانستن بوده)، کفّاره بر او واجب می شود و اگر نمی توانسته مسأله را یاد بگیرد (یعنی قاصر در ندانستن بوده)، کفاره بر او واجب نیست. و بنابراحتیاط واجب حکم انسانی که غافل باشد نیز چنین است ولی چنانچه عمد به خدا یا پیامبر صلّی الله عليه وآله، حضرت زهراء و یا یکی از ائمه معصومين عليهم السلام به دروغ نسبتی بدهد و بداند که حرام است، کفّاره واجب است، گرچه نداند این کار روزه را باطل می کند.
مسأله 1739: کسی که کفّاره روزه ماه رمضان بر او واجب می شود، باید يك برده آزاد کند یا به کیفیتی که در مسأله بعد گفته می شود دو ماه روزه بگیرد، یا شصت فقیر را سیر کند و یا به هرکدام يك شد که تقریبا ده سیر (حدود 750 گرم) است، طعام یعنی گندم، جویا آرد یا نان و یا خرما بدهد. و چنانچه هیچکدام ممکن نباشد، مخیر است بین این که 18 روز پی در پی روزه بگیرد یا هر مقدار می تواند به فقير طعام بدهد. و اگر نتواند روزه بگیرد یا طعام بدهد، باید استغفار کند، اگرچه مثلا يك مرتبه «استغفرالله» بگوید. و بنابر احتیاط واجب هروقت بتواند كاره بدهد.
مسأله 1740: کسی که می خواهد دو ماه، کفاره روزه ماه رمضان را بگیرد، باید سی و يك روز آن را پی در پی بگیرد و اگر بقیه آن پی در پی نباشد، اشکال ندارد.
مسأله 1741: کسی که می خواهد دو ماه روزه کاره بگیرد، نباید وقتی شروع کند که در بین سی و يك روز، روزی باشد که مانند عید قربان، روزه آن حرام است.
مسأله 1742: کسی که باید پی در پی روزه بگیرد، اگر در بین آن بدون عذر يك روز، روزه نگیرد،
ص: 308
يا عمداً وقتی شروع کند که در بین آن به روزی برسد که روزه آن واجب است، مثلاً به روزی برسد که نذر کرده آن روز را روزه بگیرد، باید روزه ها را از سر بگیرد.
مسأله 1743: اگر در بین روزهایی که باید پی در پی روزه بگیرد، عذری غیر اختیاری مانند حیض یا نفاس و یا سفری که در رفتن آن مجبور است، برای او پیش آید، بعد از برطرف شدن عذر واجب نیست روزه ها را از سر بگیرد، بلکه باید بقیه را به جا آورد.
مسأله 1744: اگر با چیز حرامی روزه خود را باطل کند، چه آن چیز از اصل حرام باشد مانند شراب و زنا یا به جهتی حرام شده باشد، مانند خوردن غذای حلالی که برای انسان ضرر زیاد دارد و نزدیکی کردن با عیال خود در حال حیض، بنابر احتیاط کفاره جمع بر او واجب می شود، یعنی باید يك برده آزاد کند و دو ماه روزه بگیرد و شصت فقیر را سیر کرده یا به هر کدام از آنها يك مد که تقریبا ده سیر (حدود750گرم) است، گندم یا نان آن، جویا نان آن، و يا يك مد مویز بايك مد خرما بدهد. و چنانچه هرسه برایش ممکن نباشد، هرکدام که ممکن است باید انجام دهد.
مسأله 1745: اگر روزه دار دروغی به خدا و پیامبر صلّی الله عليه وآله نسبت دهد، كقاره جمع که در مسأله پیش گفته شد بر او واجب می شود.
مسأله 1746: اگر روزه دار در يك روز ماه رمضان چند مرتبه با همسر خود نزدیکی کند، بنا بر احتیاط واجب برای هر دفعه يك كفاره بر او واجب است. و اگر جماع او حرام باشد، بنابر احتیاط واجب برای هردفعه يك كفّاره جمع واجب می شود و ظاهر این است که استمناء نیز حكم جماع را دارد.
مسأله 1747: اگر روزه دار در يك روز ماه رمضان، چند مرتبه غیر از جماع و استمناء، کار دیگری که روزه را باطل می کند انجام دهد، اگر برای همه آنها يك كفّاره بدهد، کافی است.
مسأله 1748: اگر روزه دار، غیر از جماع و استمناء کار دیگری که روزه را باطل می کند انجام دهد و بعد با حلال خود جماع نماید، بنابر احتیاط برای هرکدام يك كقاره، واجب می شود.
مسأله 1749: اگر روزه دار غیراز جماع، کار حلالی که روزه را باطل می کند، انجام دهد مثلاً آب
ص: 309
بیاشامد و بعد کار حرامی که روزه را باطل می کند غیراز جماع انجام دهد، مثلا غذای حرامی بخورد، يك كفاره کافی است ولی بنابر احتیاط کفاره جمع هم بدهد.
مسأله 1750: اگر روزه دار آروغ بزند و چیزی در دهانش بیاید، چنانچه عمدا آن را فرو ببرد، روزه اش باطل است و باید قضای آن را بگیرد و کفاره نیز بر او واجب می شود و اگر خوردن آن چیز حرام باشد، مثلا موقع آروغ زدن، خون به دهان او بیاید و عمدا آن را فرو برد، باید قضای آن روزه را بگیرد و بنابر احتیاط کفاره جمع نیز بر او واجب می شود.
مسأله 1751: اگر نذر کند روز معیّنی را روزه بگیرد، چنانچه در آن روز عمدأً روزه خود را باطل کند، باید کاره «حین نذر» بدهد و بنابراحتیاط كفاره افطار روزه را هم بدهد.
مسأله 1752: کسی که می تواند وقت را تشخیص دهد، اگر به گفته کسی که مورد اطمینان نیست و می گوید مغرب شده عمدا افطار کند و بعد بفهمد مغرب نبوده است، قضا و کفاره بر او واجب می شود، اما اگر مورد اطمینان بوده، قضا نمودن روزه کافی است.
مسأله 1753: کسی که عمده روزه خود را باطل کرده، اگر بعد از ظهر مسافرت کند یا پیش از ظهر برای فرار از کاره سفر نماید، كقاره از او ساقط نمی شود، بلکه اگر قبل از ظهر مسافرتی برای او پیش آید، کفّاره بر او واجب است.
مسأله 1754: اگر عمد روزه خود را باطل کند و بعد عذری مانند حیض یا نفاس و یا بیماری پیدا کند، احتیاط واجب این است که کفّاره را بدهد.
مسأله 1755: اگر یقین کند روز اول ماه رمضان است و عمدأ روزه خود را باطل کند، بعد معلوم شود که آخر ماه شعبان بوده، کفّاره بر او واجب نیست.
مسأله 1756: اگر انسان شك کند که آخر ماه رمضان است یا اوّل ماه شوال وعمد روزه خود را باطل کند، بعد معلوم شود اول ماه شوال بوده ، کفاره بر او واجب نیست. مسأله 1757: اگر روزه دار در ماه رمضان با همسر خود که روزه است جماع کند، چنانچه زن را مجبور کرده باشد، کفاره روزه خودش و روزه همسرش را باید بدهد و اگرزن به جماع راضی بوده،
ص: 310
برهرکدام يك كفاره واجب می شود .
مسأله 1758: اگر زن، شوهر روزه دار خود را به جماع مجبور کند یا به کار دیگری که روزه را باطل می کند، واجب نیست کفاره روزه شوهر را بدهد.
مسأله 1759: اگر روزه دار در ماه رمضان همسر خود را به جماع مجبور کند و در بین جماع، زن راضی شود، بنابر احتیاط واجب باید مرد دو كفّاره وزن يك كفّاره بدهد. مسأله 1760: اگر روزه دار در ماه رمضان با همسر روزه دار خود که خواب است جماع نماید وزن متوجه نشود، يك كفّاره بر او واجب می شود و روزه زن صحیح است و کفّاره ندارد.
مسأله 1761: اگر مرد، همسر خود یا زن، شوهر خود را مجبور کند که غیر از جماع، کار دیگری که روزه را باطل می کند به جا آورد، بر هیچ یک از آنها کفاره واجب نیست، مگر آن که اجبار او سلب اختیار نکند که در این صورت احتیاط واجب دادن کاره است.
مسأله 1762: کسی که به جهت مسافرت یا بیماری روزه نمی گیرد، نمی تواند همسر روزه دار خود را به جماع مجبور کند، ولی اگر او را مجبور نماید، بنابر احتیاط لازم مرد کفاره زن را بدهد.
مسأله 1763: مكلف نباید در به جا آوردن كفّاره کوتاهی کند، ولی لازم نیست فورا آن را به جا آورد.
مسأله 1764: اگر کفاره بر انسان واجب شود و چند سال آن را به جا نیاورد، چیزی بر آن اضافه نمی شود.
مسأله 1765: کسی که باید برای کاره يك روز، شصت فقیر را طعام بدهد، نباید به هر کدام از آنها بیشتر از يك مد که تقریبا ده سیر (حدود 750 گرم) است، طعام بدهد، یا یك فقیر را بیشتر از يك مرتبه سیر نمایند، ولی می تواند برای هريك از عیالات فقیر، اگرچه صغير باشند، يك مد به آن فقیر بدهد چنانچه مورد اطمینان باشد که قاره را به آنان می دهد یا میخوراند.
مسأله 1766: کسی که قضای روزه ماه رمضان را گرفته، اگر بعد از ظهر عمد کاری کند که روزه را باطل می نماید، باید به ده فقیر، هر کدام يك مد که تقریبا هفتصد و پنجاه گرم یا ده سیر
ص: 311
است، طعام بدهد و اگر نمی تواند، سه روز روزه بگیرد.
مواردی که تنها قضای روزه واجب است
مسأله 1767: در چند صورت تنها قضای روزه بر شخص واجب است و کفاره واجب نیست:
اوّل: آن که در شب ماه رمضان جنب باشد و تا اذان صبح از خواب دوّم و یا سوّم بیدار نشود، چنانکه گذشت.
دوم: آن که مبطل روزه انجام ندهد، ولی نیت روزه ننماید یا ریا کند یا قصد کند که روزه نباشد، یا قصد کند مبطل روزه انجام دهد.
سوّم: آن که در ماه رمضان غسل جنابت را فراموش کند و با حال جنابت یک یا چند روز روزه بگیرد.
چهارم: آن که در ماه رمضان بی تحقیق یا به علامت یا گفته شخص غیرقابل اعتماد، امساک نکند و یا پیش از مغرب افطار نماید، سپس معلوم شود اشتباه بوده و صبح شده یا مغرب نشده؛ و نیز اگر پس از تحقیق با این که گمان دارد صبح شده کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد، سپس معلوم شود صبح بوده.
پنجم: آن که برای خنک شدن مضمضه کند یعنی آب در دهان بگرداند و بی اختیار فرو رود و بنابراحتیاط واجب اگر بی جهت یا برای وضوی غیر نماز واجب مضمضه کند و آب بی اختیار فرو رود، روزه را قضا کند، ولی اگر فراموش کند که روزه است و آب را فرو دهد یا برای وضوی نماز واجب مضمضه کند و بی اختیار فرو رود، قضا بر او واجب نیست.
ششم: آن که کسی از روی اکراه یا اضطراريا تقيه افطار کند، که در این صورت لازم است قضا نماید ولی به جا آوردن کفّاره واجب نیست.
مسأله 1768: اگر غیر از آب، چیز دیگری در دهان بگذارد و بی اختیار فرو رود یا آب داخل بینی کند و بی اختیار فرو رود، قضا بر او واجب نیست.
مسأله 1769: مضمضه زیاد روزه دار برای وضوی نماز واجب مکروه است و اگر بعد از
ص: 312
مضمضه، بخواهد آب دهان را فرو برد، بهتر است سه مرتبه آب دهان را بیرون بریزد. مسأله 1770: اگر انسان بداند بر اثر مضمضه، بی اختیار و یا از روی فراموشی آب وارد گلویش می شود، نباید مضمضه کند.
مسأله 1771: اگر در ماه رمضان بعد از تحقیق یقین کند صبح نشده و کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده ، بنابراحتیاط واجب روزه را قضا کند.
مسأله 1772: اگر انسان شك کند مغرب شده یا نه، نمی تواند افطار کند و اگر شك کند صبح شده یا نه، پس از تحقیق چنانچه بر شکت خود بماند می تواند کاری که روزه را باطل میکند انجام دهد.
مسأله 1773: اگر دیوانه عاقل شود، واجب نیست روزه های وقتی را که دیوانه بوده، قضا نماید.
مسأله 1774: اگر کافر مسلمان شود، واجب نیست روزه های وقتی را که کافر بوده، قضا نماید. و اگر پیش از ظهر ماه رمضان مسلمان شود، بنابر احتیاط واجب اگر مبطل روزه انجام داده، باید آن روز را امساک کند و گرنه روزه بگیرد و چنانچه ترک نمود قضا نماید. ولی اگر مسلمانی کافر شود و دوباره مسلمان گردد، روزه های وقتی را که کافربوده باید قضا نماید.
مسأله 1775: روزهای را که به جهت مستی از مکلف فوت شده، باید قضا نماید اگرچه چیزی را که بر اثر آن مست شده، برای معالجه خورده باشد.
مسأله 1776: اگر برای عذری، چند روز روزه نگیرد و بعد شك کند چه وقت عذر او برطرف شده، اگر وقت آن را می دانسته و بعد فراموش کرده، بنابر احتیاط باید مقدار بیشتری را که احتمال می دهد روزه نگرفته قضا نماید، مثلا کسی که پیش از ماه رمضان مسافرت کرده و نمیداند پنجم ماه رمضان از سفر برگشته یا ششم، باید بنابر احتیاط شش روز، روزه بگیرد، اما کسی که زمان برطرف شدن عذر را نمی داند و قبل از شك نیز نمی دانسته، می تواند مقدار کمتر، یعنی پنج روز را قضا کند، اگرچه بنابر احتياط مستحب مقدار بیشتر، یعنی شش روز را قضا
ص: 313
نماید.
مسأله 1777: اگر از چند ماه رمضان، روزه قضا داشته باشد، قضای هرکدام را اوّل بگیرد صحیح است، ولی اگر وقت قضای ماه رمضان آخرتنگ باشد، مثلاً پنج روز از ماه رمضان آخر، قضا داشته باشد و پنج روز نیز به ماه رمضان مانده باشد، بنابر احتیاط اول قضای ماه رمضان آخر را بگیرد.
مسأله 1778: اگر قضای روزه چند ماه رمضان بر او واجب باشد و در نیّت معيّن نکند روزهای را که می گیرد قضای کدام ماه رمضان است، قضای هیچیک حساب نمی شود. مسأله 1779: کسی که روزه قضای ماه رمضان را گرفته، اگروقت قضای روزه او تنگ نباشد، می تواند پیش از ظهر، روزه خود را باطل نماید.
مسأله 1780: اگر قضای روزه مینی را گرفته باشد، بنابر احتیاط مستحب بعد از ظهر، روزه را باطل نکند.
مسأله 1781: اگر براثر بیماری یا حیض و یا نفاس، روزه ماه رمضان را نگیرد و پیش از تمام شدن ماه رمضان بمیرد، لازم نیست روزه هایی را که نگرفته برای او قضا کنند. مسأله 1782: اگر به سبب بیماری روزه ماه رمضان را نگیرد و بیماری او تا ماه رمضان سال بعد طول بکشد، قضای روزه هایی را که نگرفته بر او واجب نیست و باید برای هر روز يك مد که تقریبا ده سیر و معادل حدود 750 گرم است طعام، يعنی گندم یا نان آن، جویا نان آن، و یا يك ممد مويزيا يك مد خرما به فقیر بدهد، ولی اگر به جهت عذر دیگری مثلا برای مسافرت، روزه نگرفته باشد و عذر او تا ماه رمضان بعد باقی بماند، روزه هایی را که نگرفته قضا نماید و برای هر روز يك مد طعام نیز به فقیر بدهد. مسأله 1783: اگر بر اثر بیماری، روزه ماه رمضان را نگیرد و بعد از ماه رمضان، بیماری او برطرف شود، ولی عذر دیگری پیدا کند که نتواند تا ماه رمضان بعد، قضای روزه را بگیرد، بنابر احتیاط مستحب باید روزه هایی را که نگرفته قضا نماید و واجب است برای هر روز يك مد
ص: 314
طعام به فقیر بدهد و نیز اگر در ماه رمضان، غیر از بیماری، عذر دیگری داشته باشد و بعد از ماه رمضان آن عذر برطرف شود و تا ماه رمضان سال بعد بر اثر بیماری نتواند روزه بگیرد، روزه هایی را که نگرفته بنابر احتیاط مستحب قضا نماید و واجب است برای هر روز يك مد طعام بدهد.
مسأله 1784: اگر در ماه رمضان، به جهت عذری روزه نگیرد و بعد از ماه رمضان عذر او برطرف شود و تا ماه رمضان آینده، عمدة قضای روزه را نگیرد باید روزه را قضا کند و برای هر روزيك مد گندم یا نان آن، یا جویا نان آن، با يك مد خرما و یا مويزبه فقیر بدهد.
مسأله 1785: اگر در قضای روزه کوتاهی کند تا وقت تنگ شود و در تنگی وقت عذری پیدا کند، باید قضا را بگیرد و برای هر روز، يك مد گندم یا نان آن، یا جویا نان آن، با يك مد مویزو با يك مد خرما به فقیر بدهد، ولی اگر موقعی که عذر دارد، تصمیم داشته باشد بعد از برطرف شدن عذر، روزه های خود را قضا کند و پیش از آن که قضا نماید در تنگی وقت عذر پیدا کند، بنابر احتیاط واجب قضا نموده و برای هر روز يك مد طعام به فقیر بدهد.
مسأله 1786: اگر بیماری انسان، چند سال طول بکشد، بعد از خوب شدن، باید فقط قضای روزه های آخرین ماه رمضان را بگیرد و برای هر روز از سال های پیش، يك مد، تقریبا ده سیرکه حدود 750 گرم است، طعام یعنی گندم یا نان آن، جوانان آن، يك مد مويزویا یک مد خرما به فقیر بدهد.
مسأله 1787: کسی که برای هر روز يك مد طعام به فقیر می دهد، می تواند کاره چند روز را، به يك فقیر بدهد.
مسأله 1788: اگر قضای روزه ماه رمضان را چند سال به تأخیر بیاندازد، باید قضای روزه را بگیرد و برای هر روز يك مد طعام به فقیر بدهد.
مسأله 1789: اگر عمداً روزه ماه رمضان را نگیرد، باید قضای آن را به جا آورد و برای هر روز، دو ماه روزه بگیرد یا به شصت فقير طعام بدهد و یا يك برده آزاد کند و چنانچه تا ماه رمضان
ص: 315
آینده، قضای روزه ها را به جا نیاورد، اضافه بر قضا و کفّاره برای هر روز، يك مد طعام به فقیر بدهد.
مسأله 1790: اگر عمد روزه ماه رمضان را نگیرد و در روز، مکرر جماع کند، بنابر احتیاط واجب کفّاره نیز مکرر می شود، ولی اگر چند مرتبه کار دیگری که روزه را باطل می کند انجام دهد، مثلا چند مرتبه غذا بخورد، يك كفاره کافی است.
مسأله 1791: بعد از مرگ پدر، پسر بزرگتر باید قضای نماز و روزه او را به جا آورد. و همچنين است بنابر احتیاط لازم بعد از مرگ مادر.
مسأله 1792: اگر پدر و یا مادر بنابراحتیاط لازم غیر از روزه ماه رمضان، روزه واجب دیگری مانند روزه نذر را نگرفته باشند بنابر احتیاط واجب، قضای آن بر پسر بزرگتر لازم است. ولی اگر پسر بزرگتر قضا نکرد، احتیاط سایر فرزندان قضا نمایند، ولی اگر پدر و مادر برای روزهای اجیر شده و نگرفته باشند قضای آن بر پسر بزرگتر لازم نیست، اما اگر اجرت را گرفته اند، باید ورثه از عهده برآیند.
مسأله 1793: کسی که به جهت پیری نمی تواند روزه بگیرد، یا برای او مشقت دارد، روزه براو واجب نیست، ولی باید برای هر روز يك مد که تقریبا ده سیر حدود 750 گرم است، گندم یا نان آن، یا جویا نان آن، با يك مد مويزو يا يك مد خرما به فقیر بدهد. مسأله 1794: کسی که به جهت پیری روزه نگرفته، اگر بعد از ماه رمضان، بتواند روزه بگیرد، بنابر احتیاط واجب قضای روزه هایی را که نگرفته به جا آورد.
مسأله 1795: اگر انسان مرضی دارد که زیاد تشنه می شود و نمی تواند تشنگی را تحمل کند یا برای او مشقت زیاد دارد، روزه بر او واجب نیست و باید برای هر روز، يك مد گندم یا نان آن ، یا جویا نان آن، با يك مد مويزو يا يك مد خرما به فقیر بدهد. و بنابر احتیاط مستحب بیشتر از مقداری که ناچار است، آب نیاشامد و چنانچه در همان سال بتواند روزه بگیرد، باید روزه هایی
ص: 316
را که نگرفته قضا نماید.
مسأله 1796: زنی که زاییدن او نزديك است و روزه برای خودش یا بچه اش ضرر دارد، روزه براو واجب نیست. و باید برای هر روز يك مد طعام یعنی گندم یا جویا نان یا مانند آن به فقیر بدهد. و چنانچه در