كرامات و عنایات فاطمه زهرا (سلام الله علیها) با مقدمه ای درباره نهضت فاطمیه

مشخصات کتاب

سرشناسه:موحدابطحی، حجت، 1333-

عنوان و نام پديدآور:كرامات و عنایات فاطمه زهرا (سلام الله علیها) با مقدمه ای درباره نهضت فاطمیه/ تألیف حجت موحد ابطحی.

مشخصات نشر:اصفهان : صغیر، 1383.

مشخصات ظاهری: 332 ص.

شابک:9645862353

وضعیت فهرست نویسی: فیپا

يادداشت:چاپ دوم:؛ تابستان 1384.

موضوع:فاطمه زهرا ((سلام الله علیها))، 8؟ قبل از هجرت - 11ق. -- فضایل.

موضوع:فاطمه زهرا ((سلام الله علیها))، 8؟ قبل از هجرت - 11ق. -- خطبه ها.

رده بندی كنگره:BP27/2/م 813ك 4

رده بندی دیویی:297/973

شماره كتابشناسی ملی:م 83-36282

---

نام كتاب........................... كرامات و عنایات فاطمه زهرا علیها السلام و نهضت فاطمیّه

نویسند............................. میر سیّد حجّه موحّد ابطحی

فرزند مرحوم آیت الله، حاج سیّد مرتضی موحّد ابطحی قدس سره

تاریخ انتشار....................أیّام فاطمیّة1425 قمری- تابستان 1383

حروفچینی و صفحه آرائی.............. میرنگار- اصفهان

ناشر......................انتشارات صغیر- اصفهان

لیتوگرافی..............ثانیه- اصفهان

چاپ...........قریشیان- اصفهان

صحافی.............. پیمان-اصفهان

تیراژ.............. 3000جلد

بهاء................صلوات بر فاطمه زهرا علیها السلام و سلام بر امام حسین علیه السلام

و دعا برای فرج حضرت بقية الله الأعظم ( عج )

شابك: 3-35-5862-0964

*****

اصفهان - حوزه علمیّه - مدرسه صدر بازار و مدرسه ذو الفقار

اصفهان - خیابان احمد آباد - كوچه ملك الأطبّاء – بيت الزّهراء علیها السلام

میر سيّد حجّة موحّد ابطحی

این کتاب توسط خیر اندیش دیجیتالی سرکار خانم محمد جانی اهل شیراز ویراستاری و اصلاح گردیده است.

ص:1

اشاره

كرامات و عنایات

فاطمه زهرا علیها السلام

با مقدّمه ای دربارۀ

نهضت فاطمیة

تألیف

میر سیّد حجّت موحّد ابطحی

ص:2

این مجموعه

این مجموعه

به محضر مقدّس رسول خدا صلى اللّٰه عليه و سلم كه به یاد مصائب فاطمۀ زهراء علیها السلام

أشک غم باریدند

به محضر مقدّس أمير اْلمؤمنین علیه السلام كه در شهادت فاطمۀ زهراء علیها السلام آرزوی مرگ نمودند

به محضر مقدّس همۀ امامان معصوم علیهم السلام كه در مصیبت مادرشان ناله ها سر دادند

به محضر مقدّس حضرت بقیّة اللّٰه علیه السلام كه در مصیبت زهرای مرضیّه دل شكسته اند

و به همۀ امامزادگان، زعماء و پرچمداران دین، و همۀ دلسوختگان

و غمزدگان آن مظلومه، و به هر كس كه با فكر و أنديشه، قلم و بیان، مقام و رتبه، هنر و ابتكار، همّت و خدمتِ خود، به آستان مقدّس حضرت زهراء علیها السلام عرض أدب می نماید

اهداء می گردد.

ص:3

«بسْمِ اللّٰهِ اْلرَّحْمٰنِ اْلرَّحيم»

ألْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

وَ صَلَّي اللَّهُ عَلي سَيِّدِنا وَ نَبِيِّنا وَ حَبيبِنا وَ طَبيبِنا

الَّذي بُعِثَ رَحْمَةً لِلْعالَمين وَ بَشيراً لِلْمُذْنِبينَ

محمّد خاتَمِ النَّبِيّين

وَ عَلي آلِهِ الطَّيِّبين الطَّاهِرينَ الأنْجَبين، لا سِيّما

ألإمامِ الْمُنتَظَر وَ الْوَلِيِّ الْمُنْتَقِم

ألْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ الْمَهْدِيِّ (عج)

وَ لَعْنَةُ اللَّهِ عِلي أعْدائِهِمْ أجْمَعين مِنَ الآن إلي قِيامِ يَوْمِ الدّين

آمين آمين آمين

ص:4

پیشگفتار

هنوز چند ماهی بیشتر از انتشار دو جلد كتاب نهضت فاطمیّه علیها السلام نمی گذرد كه به نحو شفاهی و یا كتبی، از دیدگاه های مطالعه كنندگان و چگونگی تأثیر مطالب كتاب در مناطق گوناگون و اقشار مختلف علمی و اجتماعی، آگاهی های سودمندی به دست آمد و با تأییدات و تشویقات بزرگوارانه و مخلصانه از یکطرف، و پیشنهادات و راهنمایی های علاقمندانه، برای تكامل برنامه های مورد نظر در اصل نهضت فاطمیّه و اهداف مورد توجه در انتشار كتاب یاد شده، از طرف دیگر، و ارسال مطالب تازه برای تكمیل و افزایش بخش های كتاب، از طرف سوم علاقمندی و حمایت خود را اظهار داشتند.

برخی پیشنهاد نموده اند كه با افزودن بر مطالب مناسب، جلد سوّم و چهارمی تهیّه و منتشر گردد، و بعضی دیگر اظهار علاقه نموده اند كه بخش معجزات و كرامات فاطمهٔ زهرأ علیها السلام (كه در كتاب نهضت فاطمیه منتشر گردیده) مستقلاً به چاپ رسیده، و در تیراژی وسیع تر در اختیار علاقمندان قرار داده شود، و جمعی دیگر خواسته اند كه فشرده ای از محتوای كتاب، به صورت خلاصه، در سطحی بسیار گسترده منتشر شود، و دوستان دیگری پیشنهاد كرده اند كه گلچینی از مطالب كتاب، به زبان های عربی، انگلیسی، اردو، آذری و... برای آگاهی دوستداران أهل اْلبيت علیهم السلام در كشورهای گوناگون، به چاپ رسیده و

ص: 5

انتشار يابد.

این اظهارنظرها و پیشنهادات، كه نشانه ای روشن از ایمان و اعتقاد دوستداران خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام و علاقمندیِ آنها به نشر فرهنگ مكتب ولایت، و اشتیاق آنها به نشر گسترش نهضت فاطمیّه در ایران و سایر كشورها می باشد، بار مسئولیت ما را سنگین تر می نماید و امیدواریم كه در حدّ توان، قدمهائی (ولو كوچک ) در این راه مقدّس برداریم.

چند ماهی بود كه در اندیشه بودم كه آیا توفیقی الهی و امدادی ولائی نصیب این كمترین می شود كه از میان پیشنهادات علاقمندان، دست كم یكی از آنها را جامهٔ عمل بپوشم، و عرض ادبی به ساحت مقدّس حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام بنمایم، كه بشارتی الهی نصیبم گردید، و تصمیم گرفتم كه بخش «كرامات و معجزات فاطمهٔ زهرأ علیها السلام» از كتاب نهضت فاطمیّه را به ضمیمهٔ فشرده ای از دیگر مطالب كتاب یاد شده، با اشاره به دانستنی های تازه ای كه به دست آمده، به صورت مجموعه ای مستقل آماده نموده، و منتشر سازم، و امید است بشارات و عنایات آن بانوی نورافشان، و آن كوثر حقیقی، چراغ راه، و نیرو بخشِ حركت، و جبران كنندهٔ ناتوانیهایمان باشد.

* * * * * *

ص:6

انگیزه تحقیق و تألیف دربارهٔ نهضت فاطمیّه

با گذشت چهارده سال از شروع فعّالیّت های گسترده، برای بزرگداشت شهادت مظلومهٔ تاريخ أهل اْلبيت علیهم السلام یعنی فاطمهٔ زهرأ علیها السلام چه بسیار عرض أدب ها و كوشش ها، كه در دفاع از آن مظلومهٔ شهیده، به وسیلهٔ علاقمندان و دلباختگان آن حضرت انجام گرفته است. رهبران دینی و معنوی،أندیشمندان و متفكّران، اهل قلم و بیان، شاعران و هنرمندان، صاحبان مال و منال، عهده دارانِ پست و مقام، دسته جات و گروهها، و در یک كلام، همه و همه (با تمام أبزار و امكاناتی كه در اختیار داشته اند، أعّم از مادّی و معنوی ) دست به كار شده، و نام و یاد حضرت زهرأ علیها السلام را گرامی داشته، و ناله ها و پیام های آن مظلومه را همراه با سوز و گداز، و أشک و نالهٔ خویش، به جهانیان رسانده اند، و از هیچ فداكاری دریغ ننموده اند.

بسیاری از دلسوزان أرزش های معنوی و الهی، اصرار دارند كه گوشه هائی از این همه أدب و اخلاص، و همّت و خدمت ثبت شود، و برای آیندگان منعكس گردد. آنها می گویند گرچه صحنه های بزرگ عشق و ایثار، سوز و شور، و برنامه های مخلصانه و فداكارانه را نمی توان آن چنان كه هست تشریح نمود، ولی می توان با اشاره هائی (گرچه ناقص) از این همه ایمان و اعتقاد، و جهاد و عمل، برای آیندگان به یادگار گذاشت.

برخی از آگاهان و آینده نگران، مصرّانه می فرمودند: گذشتگان نوشتند، و ما

ص:7

از آثار و گزارشات آنها ، از گذشته خبردار شده ایم، و ما باید بنویسیم تا آیندگان از ایمان و اعتقاد، و باورها و عملكرد های دینی و الهیِ مردم این زمان آگاه شوند، و لذا از یک سال قبل، در صدد بر آمدم كه با جمع نمودن اطلّاعاتی دربارۀ برنامه های متنوّع و گستردۀ علاقمندان به فاطمهٔ زهرأ علیها السلام (در شهرها و روستاها و كشور های گوناگون ) گوشه هائی از آثار بزرگ نهضت فاطمیّه را دسته بندی نموده و عرضه نمایم، و ألبته می دانم كه اشاره به هر مسجد یا حسینیّه یا دارالشّفاء یا خیریّه ای كه به نام فاطمهٔ زهرأ علیها السلام نامیده شده، اشاره به یک سلسله عرض أدب ها و اخلاص ها، همّت ها و فداكاری ها است، و هیچ كس نمی تواند با آمار و ارقام، و با ألفاظ و عبارات، آن همه أرزش مادّی و معنوی را تشریح نماید. حركت هر دسته ای، و یا برگزاریِ هر مجلسی، و یا تأسیس هر بنیان دینی و خیری، در بر گیرندۀ چه بسیار از كششها و كوششها ، همّتها و خدمتها است، و تألیف هر كتاب یا مقاله ای، و سرودن هر مدیحه یا مرثیه ای، نشأت گرفته از چه ذوقها و قریحه ها، ابتكارها و خلّاقیّت ها، تدبیرها و طراحی ها است، و این همه، قابل بیان و تشریح كامل نمی باشد، ولی:

آب دریا را اگر نتوان كشید پس به قدر تشنگی باید چشید

و ألبته با دعای خیر و استغاثه به ذیل عنایت حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام برای همۀ كسانی كه خالصانه همكاری نمودند، و در زمینهٔ ارائهٔ گزارشها و آمارها، و نقل كرامتها و بشارتها، و منعكس نمودن ارادتها و علاقه ها، حدّأكثر تلاش خود را مبذول داشتند، موفقیّت و سعادت دنیا و آخرت آرزو می نمایم، و امیدوارم كه از بركات كوثر أهل اْلبيت علیهم السلام در دنیا، و شفاعت آن حضرت در آخرت، بهره مند شوند. و با توجّه به علاقمندیِ به بی نام و نشان بودنِ بسیاری

ص:8

از عرض أدب كنندگان به آستان مقدّس حضرت زهرأ علیها السلام سعی نموده ایم، جز در مواردی كه ذكر نام و عنوان ضرورت دارد، و در تأمین هدف مقدّس كتاب، تأثیر قابل توجّه دینی و اجتماعی می گذارد، در سایر موارد، تنها با اشاره به أرزش های روحی و معنویِ ارادتمندان، و صاحبان همّت و خدمت، از داستان و یا عمل و یا آثار آنها یاد نمائیم.

شروع نهضت فاطمیّه

در سال 1411 هجری قمری، كه همزمان با یكهزار و چهارصدمین سال شهادت صدیقۀ كبریٰ، فاطمهٔ زهرا علیها السلام بود، با توجه به مصائب و مظلومیّت های فاطمهٔ زهرأ علیها السلام در صدد بر آمدیم كه به منظور بزرگداشت چهاردهمین قرن شهادت آنحضرت، برنامه هائی مخصوص در شهر اصفهان برگزار نمائیم از قبیل: پخش و نصب پوستر های فراوان، در مغازه ها و ادارات و مساجد و مراكز اجتماعی، و نیز نصب پرچم ها و پلاكارد هائی در رابطه با چهاردهمین قرن شهادت آنحضرت و نیز تشویق هیئات عزاداری و مذهبی، برای به حركت در آمدن، و همانند أيّام عاشورای حسینی، به عزاداری و سینه زنی و زنجیر زنی در بازار ها و خیابانها و مجالس سوگواری پرداختن، و همچنین تشویق مردم نیكوكار و خیراندیش به تأسیس خیریه ها و مساجد و حسینیه ها و درمانگاهها و... بنام نامی حضرت زهرأ عليها السلام و....

این حركت معنوی و ولائی كه مورد عنایت صاحبان ولایت (ع) بود، با استقبال پر شور عموم طبقات، بالاخص علماء و شعراء و خطبا و مدّاحان و خیراندیشان جامعه، و نیز هیئات عزاداری مواجه گردید، و بیش از حدّ انتظار و در سطحی گسترده، برنامه های یاد شده به اجرا در آمد.

ص:9

انگیزه های معنوی و موفقیّت های اجتماعی، ما را بر آن داشت كه به محضر مبارک مرجع عالیقدر جهان تشیع ، آية اللّٰه العظمی آقای گلپایگانی قدّس سره شرفیاب شویم، و از ایشان درخواست نمائیم كه با اقدامات و عنایات خاص خودشان در این زمینه اقدام نمایند، و آن بزرگ مرجع مدافع حریم ولایت أهل اْلبيت علیهم السلام كه در اخلاص و ارادت نسبت به حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام شخصیتی برجسته و ممتاز داشتند، گامهائی مؤثّر بر داشتند بدینقرار:

1 - اطلاعیه ای بسیار مهمّ و دارای محتوائی كم نظیر صادر فرمودند، و عموم طبقات، بالاخص علماء اعلام و مسئولين امور، و خطباء و شعراء و مدّاحان و هیئات مذهبی، و خیراندیشان جامعه را به بزرگداشت چهاردهمین قرن شهادت حضرت زهرأ علیها السلام به نحو قاطع تشویق نمودند، كه در گسترش و عظمت شروع نهضت فاطمیّه تأثیر عجیبی داشت.(1)

2- از مسئولین امور، و سران كشور ایران خواستند كه یک روز، بنام شهادت حضرت زهرأ علیها السلام و بزرگداشت چهاردهمین قرن شهادت آنحضرت، تعطیل رسمی در تمام وزارتخانه ها و ادارات و مراكز اقتصادی و سیاسی و اجتماعی كشور انجام گیرد، كه چنین اقدام بزرگی برای اولین بار در روز شهادت فاطمهٔ زهرأ علیها السلام در أیّام فاطمیّه انجام گرفت.

3 - و هم چنین از مسئولین امور خواستند كه در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، و نیز روزنامه ها و مطبوعات كشور، در سطحی گسترده به بیان عظمت و شخصیت و شهادت و مظلومیّت حضرت زهرأ علیها السلام بپردازند، و در تمام

ص:10


1- متن اطّلاعیّۀ یاد شده، و پیامدهای آن، در کتاب نهضت فاطمیّه جلد اوّل صفحه 47-52 به چاپ رسیده است

نماز جمعه ها یک خطبهٔ كامل دربارهٔ شخصیّت و شهادت و مظلومیّت آن حضرت ایراد نمایند.

اقدامات آن بزرگ مرجع دلسوختۀ أهل اْلبيت علیهم السلام كه مقارن بود با حوادث جنگ خلیج فارس، و مقابلهٔ نیرو های آمریكایی و عراقی، و خطر شعله ور شدن آتش جنگ به كشور ایران، و هشدارهای صاحبان نَفَس برای لزوم توسّل گسترده به حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام برای در امان ماندنِ ملت و كشور ایران از خطر جنگ ویرانگر(1) زمینه را برای گسترش نهضت فاطمیّه و توجه عمومیِ ملّت و دولت را به مسئله بزرگداشت مظلومیّت و شهادت فاطمهٔ زهرأ علیها السلام آماده نمود، و آثار و بركات عینی توسّلات یاد شده، كه به مصونیّت كشور عزیزمان انجامید، پایه گذار تداوم نهضت فاطمیّه در سال های بعد گردید

عوامل تداوم و گسترش نهضت فاطمیّه

پایه گذاری نهضت فاطمیّه بر مبنای اخلاص و تقوی، و حضور مخلصانهٔ همهٔ اقشار و طبقات اجتماعی، بدون انتظار پاداش و مزایای مادّی، و آثار و بركاتِ گوناگون ظاهری و معنوی، و اثر گذاریهایِ عمیق تبلیغی، و عشق و شور و سوز فراوانی كه در عموم مراسم عزاداری فاطمیّه احساس می شد، همگان را به سوی همكاری و كوشش در توسعهٔ برنامه های گوناگون فاطمیّه حركت می داد.

در جریان این حركت سازنده و فراگیر، استاد حوزهٔ علمیّه و دانشگاه، دكتر و مهندس، خطیب و شاعر، امام جماعت و بازاری، دانشجو و طلبه، كاسب و كارگر و... ، هر كس عرض ادبی را بر عهده می گرفت، و مخلصانه و بدون

ص:11


1- برای آکاهی کامل از جریانات یاد شده، به کتاب «نهضت فاطمیّه» و نیز «یادوارۀ یکهزار و چهارصدمین سال شهادت فاطمهٔ زهرأ علیها السلام» مراجعه شود

رعایت شئون اجتماعی و موقعیّت ظاهری خود، هر اقدامی را كه در پیشرفت اهداف مقدّس فاطمیّه كار ساز می دید، انجام می داد.

نه تقسیم كار به شكل رایج، و به عنوان و مسئولیّت رسمی، و نه حقوق و مزايا، و نه سایر امور دست و پا گیر، در عمل و خدمت به آستان مقدّس فاطمهٔ زهرا علیها السلام مطرح نمی گردید.

پرچمهائی بی اسم و نشان، و پوستر هائی بی علامت و آدرس، و فعّالیّت های گسترده ای بی توقّع و ادّعا، این حركت بزرگ دینی و معنوی را سرعت و قدرت و موفقیّت می بخشید.

ریشهٔ عمیق محبّت فاطمۀ زهرأ علیها السلام در دلها، و سوز و شور عزاداری بر مصائب آن مظلومه، و طوفان شدید عواطف و احساسات پاک وِلائی، همه را به حركت آورده بود، كه محصول این نهضت پر شور، تأسیس هزاران مدرسه و مسجد، و بیمارستان و درمانگاه، و خیریه و كتابخانه و... ، بنام نامی فاطمۀ زهرأ علیها السلام، در همهٔ استان های كشور ایران و سایر كشور های جهان می باشد.

آری، اخلاص در عمل، تواضع و فروتنی در خدمت، عدم انتظار از دیگران، كوچک نشمردن هیچ كار مؤثّر و مفید، استمداد از ارواح اولیای الهی، بالاخصّ حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام و منتقم خون مقدّ سشان ، حضرت بقية اللّٰه الأعظم (ع) و دیگر حالات روحی و معنویِ دلسوختگانِ غم شهادت فاطمهٔ زهرأ علیها السلام در ایجاد موج اجتماعی، و خیزشِ عمومی برای نهضت فاطمیّه، نقش اساسی و غیر قابل توصیفی را ایفا می نمود.

به راستی، همین حالات دلسوختگان مصائب و مظلومیّت حضرت زهرأ علیها السلام بود، كه عالم و عامی، قدرتمند و ضعیف، پیر و جوان و زن و مرد را به حركت

ص:12

می آورد، و یكی پس از دیگری، شهر ها و روستا ها، استانها و منطقه ها كشورها و قارّه ها را در برگرفته، و در حال رشد و توسعه می باشد.

كرامات بی شمار، پشتوانهٔ نهضت فاطميّه

در طول چهارده سال نضهت فاطمیّه، شمار كراماتی كه شامل حال پناهندگان به آستان مقدّس فاطمهٔ زهرأ علیها السلام گردیده است، قابل شمارش و احصأ نمی باشد و در میان همهٔ طبقات جامعه، كه در میان آنها شخصیت های علمی و اجتماعی و غیر آنها دیده می شوند، بهره مندی از عنایت حضرت زهرأ علیها السلام فراوان می باشد، و همین مطلب، در انجام فعّالیّت های بزرگ، برای بزرگداشت فاطمهٔ زهرأ علیها السلام و تاسیس پایگاه بزرگ علمی و دینی و بهداشتی بنام مقدّس آن حضرت ، نقش اساسی داشته است.

در ریشه یابیِ علّت نامگذاریِ بسیاری از مساجد و مدارس و بیمارستانها و درمانگاهها و كتابخانه ها و... بنام های مقدّس حضرت زهرأ علیها السلام عنایتی یا كرامتی جلب توجه می نماید، و علاوه بر عشق و علاقه نسبت به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام بهره مندی از احسان و اكرام و عنایت آن مظلومهٔ معصومه علیها السلام نایل نقش بسیاری داشته است.

در تألیف بسیاری از كتاب های مربوط به حضرت زهرأ علیها السلام و سرودن اشعار شیوا و ماندگار دربارهٔ آن حضرت، و تأسیس هیئت ها و برگزاری مجلس های بزرگ و پر هزینه و بسیار مفصّل، و در خدمتگذاری های بی شائبه و خستگی ناپذیر، نقش این كرامت ها و عنایت ها چشمگیر و عالمگیر می باشد.

عرض ادب های بی نام و نشان در شهرها و كشور های دیگر

آری، بسیاری از علاقمندان و شیفتگان حضرت زهرأ علیها السلام و تلاشگران در

ص:13

جریان نهضت فاطمیّه علیها السلام آن چنان خود را مدیون الطاف مادّی و معنوی ظاهری و باطنیِ حضرت زهرا علیها السلام می دانستند، كه نه تنها در محلّ و شهر خود، در اداره و كارخانه منسوب به خود، عرض ادب می نمایند. بلكه خیابانها و میدان های دور از محیط خود را بدون نام و نشان، زیر پوشش تبلیغات فاطمیّه می برند، و با اشک های جاری در شب های تاریک، به نصب پرچمها و پوستر های بی نام و آدرس، و تنها بیانگر عظمت و مظلومیّت حضرت فاطمه علیها السلام می پردازند.

كاروان های تبلیغیِ بی نام و عنوان، و دستجات عزاداریِ بی اسم و ادعا نقش بسیار عجیبی در برانگیختن احساسات لطیف و عواطف پاک طبقات گوناگون جامعه داشته و دارد، و در همگانی ساختن نهضت فاطمیّه، آثاری بزرگ بر جای گذاشته است.

استقبال عمومی در همه جا و در میان همه طبقات

در میان صدها گزارش واصله از كسانی كه در سراسر ایران و حتّی كشور های سوریّه، لبنان، عراق، پاكستان، هندوستان، عربستان سعودی، كویت، دبی، و دهها كشور دیگر اسلامی و غیر اسلامی، پوستر و پرچم برده و نصب كرده اند، و یا به علاقمندان تحویل داده اند، جریانات بسیار جالب، و شنیدنی و به یاد ماندنی و حیرت انگیز ملاحظه می شود، كه از یک طرف، عمق دلبستگی انسانها را ( اگر چه شیعه و حتّی مسلمان نباشند ) به خاندان رسالت، بالأخص حضرت زهرأ علیها السلام ثابت می كند، و از طرف دیگر، نشان می دهد كه ظاهرأفراد را نباید میزان قضاوت دربارهٔ روح و روان، و گرایش ها و كشش های روحی و اعتقاداتشان قرارداد، مثلاً در هنگام توزیع پوسترها، گاهی

ص:14

جوانهائی كه ظاهر مذهبی ندارند، آن چنان با أدب و تواضع، تفاضای گرفتن پوستر حضرت زهرأ علیها السلام را می نمایند، كه أشک شوق را از دیده های انسان جاری می سازد.

و هم چنین، گاهی برخورد زن های ظاهراً دلبستۀ به زرق و برق های زندگی، و أحياناً بد حجاب ، نسبت به حضرت زهأ علیها السلام و پوستر های مربوط به آن حضرت، انسان را متعجّب و منقلب می كند، و در مواردی أشک جاریِ آنها (با دیدن نام مقدّس حضرت زهرأ علیها السلام و طرح های پوستر ها، كه منعكس كنندهٔ مظلومیّت آن شهید بزرگ است) همه را تحت تأثیر عظمت و نفوذ معنویِ حضرت زهرأ علیها السلام در دلها قرار می دهد.

گاهی مغازه دارانی كه ویترین مغازۀ شان بسیار شیک است ، به نصب كنندگان پوسترها می گویند: هرجا كه چشمگیرتر است نصب كنید، در وسط شیشه بزرگ 3x3 نصب كنید، بیا روی قلبِ من بچسبان، دو عدد دیگر برای دو محلّ دیگر بده، چسب بیشتر بزن كه جدا نشود، برای منزل هم بدهید، هر كجا كه دید بهتری دارد بچسبانید.

باقیماندن پوستر های سال های گذشته (پنج - شش - هفت سال قبل تاكنون) در مغازه های خیابان های مناطق أعیان نشین، و حتّی مسیحی نشین، نشانهٔ همین عمق محبّت است.

شخصاً، استقبال عجیب مغازه دارهای دمشق را از پوسترهای حضرت زهرأ علیها السلام و نیز التماس های عراقی های زیر چكمهٔ حزب بعث را نسبت به دریافت پوستر های آن حضرت، فراموش نمی كنم.

احترام شایانِ توجّه مسیحی های محلّهٔ جلفای اصفهان، و مغازه های شیک

ص:15

خیابان های بالای شهر تهران - مشهد - تبریز - اصفهان - شیراز و... نشانه های جالبی برای فطرت پاک انسانها، و علاقه مندیِ آنها به نور الهی، یعنی حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام است.

تقاضای مصرّانه، برای دریافت پوستر های حضرت زهرأ علیها السلام از كشور های اروپائی، آفریقائی، آسیائی، استرالیا و آمریكا ، همه از تابش نور حضرت زهرأ علیها السلام بر دل های همۀ طبقات و در همه فرهنگها حكایت می كند .

نقش دل های سوخته و اشک های جاری در گسترش فاطمیّه

از مجموع صحنه های گوناگون كه در طول چهارده سال ، در شهر های مختلف و مجالس و مراكز گوناگون مشاهده گردید، و نیز از هزاران گزارش كتبی و شفاهی كه از مبلّغین و برگزار كنندگان مراسم عزاداری فاطمهٔ زهرأ علیها السلام و خطباء و مدّاحان عالی مقام ، به دست ما رسیده، بر می آید كه هرگاه در أثر معرفت نسبت به مقام و عظمت حضرت زهرأ علیها السلام و توجّه به مصائب شدیدهای كه به آن حضرت وارد گردیده، دل های شیعیان می سوزد، و اشک آنها جاری می شود، آمادگیِ عجیبی برای هر گونه حمایت و دفاعی از حقّ آن حضرت و اقدام و كوشش برای ترویج از مكتب حیات بخش آن شهیدۀ بزرگ پیدا می كنند.

آری، احساسات لطیف دوستان و شیعیان فاطمهٔ زهرأ علیها السلام و دلِ سوخته و أشک جاریِ آنها، زمینه را برای هرگونه اقدام علمی و تحقیقی، قلمی و بیانی، فردی و اجتماعی فراهم می سازد، و آنها آماده می شوند كه برای دفاع از حریم مقدّس، و حقّ مسلّم و غصب شدهٔ آن شهید مظلومه، از مال و جان، آبرو و مقام، قلم و بیان ، تدبیر و درایت خود استفاده نمایند، و خود را در جمع یاران و

ص:16

سربازان آن حضرت وارد نمایند، كه نمونهٔ این امر را در اطّلاعیّه ها و فتاوای مراجع تقلید، و با پای برهنه در عزاداری آن حضرت شركت نمودنِ آنها، و نیز تأسیس هزاران بیمارستان، درمانگاه ، مسجد ، مدرسه ، مؤسّسهٔ خیریّه، مراكز علمی و فرهنگی، هیئت های دینی و عزاداری و... به نام نامیِ آن حضرت، و صرف میلیاردها تومان در راه ترویج و دفاع از حقّ و مكتب آن حضرت و نیز تشكیل هزاران هزار مجلس و محفل، و حركت دادن دستجات بی شمار عزاداری، و برگزاری جشن های میلاد مقدّس آن حضرت ملاحظه نمود.

نقش خطباء و سخنوران در نهضت فاطمیه

در جریان نهضت فاطمیّه ، تبیین و تشریح ، تحریک و تشجیع، برنامه ای ضروری و غیر قابل اغماض بود، بیان عظمت و شخصیّت فاطمهٔ زهرأ علیها السلام شرح سختی و بزرگی مصیبتها، و توضیح أنگیزه ها و هدف ها در مبارزات حضرت زهرأ علیها السلام نیز روشن كردن علل توجّه به حوادث تلخ آن دوران و ریشه یابی و تشریح آثار توطئه ها و خیانت های سردمدارانِ ظلم سقیفه ، برای به جریان افتادن نهضت فاطميّه، و تكامل و اوج گیریِ آن ، أمرى لازم و حیاتی به شمار می آمد، و در این صحنۀ أساسی بود كه خطباء و سخنوران ، نقش بسزایی بر عهده گرفتند، و با مطالعاتی گسترده و أرزیابی هائی شایسته، و به كار گیری ذوق و ابتكار، و همّت و پشتكار، پیام رسانِ مظلومیّت فاطمهٔ زهرأ علیها السلام گشتند، و در هر شهر و دیار، و در هر مجلس و محفل، پا بر روی منبر گذاشتند، و در زمینه های فوق، دُر فشانی كردند، و مغزها و قلبها را، از معرفت و محبّت فاطمهٔ زهرأ علیها السلام پر نمودند.

چه بسا با یک سخنرانی، جمعیّتی را به حركت درآوردند، و جمعی را به

ص:17

تصمیم گیری برای اقدامی به نام فاطمۀ زهرأ علیها السلام وادار نمودند. نقش این سخنرانیها، در تأسیس مساجد، خیریّه ها، فاطمیّه ها، دار اْلشّفاها، مدرسه ها، كتابخانه ها و دهها عنوان دیگر، نه تنها غير قابل انكار، بلكه حیاتی می باشد.

این كمترین نویسنده، در طول چهارده سال نهضت فاطمیّه، شخصاً شاهد بودم كه با یک سخنرانیِ مخلصانه و از سوز دل، چه موجی ایجاد می گردید، و چه مبالغ سنگینی برای بزرگداشت فاطمیّه، و یا تأسیس مراكز گوناگون دینی و اجتماعی، به نام صدّیقهٔ طاهره فاطمهٔ زهرأ علیها السلام تعهّد و پرداخت می گردید.

در طول سال های گذشته، شهر های بزرگ ( چند صد هزار نفری تا میلیونی ) با چند سخنرانیِ مؤثّر و نافذ و از روی اخلاص، به حركت در می آمد، و با تشكیل دستجات عزاداری و برگزاریِ مجالس دینی، و سوگواری و سایر اقدامات مؤثّر، به نهضت فاطمیّه می پیوست، تا این كه هم اكنون سراسر كشور و بسیاری از شهر های كشورهای اسلامی و حتی غیر اسلامی، تحت تأثیر این حركت قرار گرفته، و در دو سه سال أخیر، در بسیاری از آنها مجالس و محافل متعدّدی تشكیل می شود، و مراسم فاطمیّه به شكل گسترده ای برگزار می گردد.

گزارشها از كشور های اروپائی ، آسیائی ، آفریقائی ، آمریكا و كانادا ، استرالیا نشان می دهد كه به تدریج ، بزرگداشت فاطمیّه در همه جا و همۀ كشورها مطرح گردیده، و رو به گسترش است، و در این میان، نقش خطباء و گویندگان مذهبی بسیار أساسی و چشمگیر می باشد.

نقش شعراء و مدّاحان در جریان نهضت فاطميّه

از اوّلین سال حركت وسیع و شروع نهضت فاطمیّه، شعراء دلسوخته و دلدادهٔ أهل اْلبيت علیهم السلام با سرودن أشعاری دربارهٔ چهاردهمین قرن شهادت فاطمهٔ

ص:18

زهرأ علیها السلام (كه بخش عمدهٔ آنها، در یادواره ای به همین عنوان چاپ و منتشر گردید ) حضور، و فعّالیّت، و علاقمندی و اخلاص خود را به نمایش گزاردند، و پیاپی با سرودن اشعاری تازه، در مدح و منقبت، و یا مرثیه و مصیبت، گام های تازه ای در این راه نورانی برداشتند، و با مطالعاتی بیشتر و عمیق تر، و بهره گیری از واژه هائی نو، و با به كارگیریِ ذوق و ابتكار و خلاّقیّت تحسین بر انگیزی، تحوّلی در فصل شعر و أدبیات فاطمیّه ایجاد كردند، و با خیزشی چشمگیر، هم در زمینهٔ بیان فضائل، و هم در زمینهٔ برانگیختن احساسات لطیف انسانها در حمایت و دفاع از مظلومیّت و شهادت آن حضرت، به موفقیّت بی سابقه ای دست یافتند.

مجموعه های بسیار أرزشمندی كه به بیش از هشتاد عنوان كتاب می رسد، و مخصوص به أشعار مربوط به حضرت زهرأ علیها السلام است، و در آنها أنواع و اقسام سروده های مولودیّه، مديحه، مرثیه، نوحهٔ سینه زنی و یا زنجیر زنی جمع آوری شده، و بعضاً چندین بار به چاپ رسیده، علاوه بر سروده هائی كه در دیوان های عمومی یا مجلّه ها و روزنامه ها و نشریّه های مساجد و حسینیّه ها و مدارس و دانشگاهها به چاپ رسیده، یا در تک برگه هائی، در محدودهٔ یک أنجمن أدبی یا مجلس جشن و عزای فاطمی منتشر گردیده، نشانهٔ روشنی از یک جهش عمومی و نهضت همگانی است، كه سربازان و سرداران مخلص آن، شعرای دلبسته به أهل اْلبيت علیهم السلام می باشند، و آنها با این حركت پاک و مخلصانهٔ خود، توانسته اند در حركت دادن جمعیّت ها، و منسجم كردن نیروها و ایجاد موج عاطفی و معنوی، نقش مؤثّر و بسزائی را بر عهده گیرند.

و البته كاملاً واضح است، كه نقش مدّاحان و مرثیه سرایان، در این صحنه،

ص:19

فعّالیّت های مردمی، عامل گسترش نهضت فاطمیّه

حیاتی و أساسی است، زیرا اگر مدّاحان مخلص، پركار، با سلیقه و دلسوز نباشند، سروده های شعراء، در أنجمن های أدبی و سینه های پر سوز شاعران و یا حدأكثر در سطحی محدود از مطبوعات و كتاب های كم مصرف بایگانی شده، و چه بسا با گذشت زمان، به فراموشی سپرده می شود.

در نهضت فاطمیّه، چه بسا مدّاحی دلسوخته، دهها هزار نفر را در مجلسی محلّی، یا رسانه ای عمومی ، به سوی مكتب أهل اْلبيت علیهم السلام سوق داده، و آتش عشق و محبّت را در دلها برافروخته است، جمعی را گرد هم آورده، و جمعیّتی را دلباخته كرده است.

نقش مدّاحان، در حركت دستجات عزاداری ، أساسی، و در گرم نگاه داشتنِ كانون اجتماعات مذهبی، شایستهٔ تقدیر و سپاسگزاری است.

فعّالیّت های مردمی، عامل گسترش نهضت فاطمیّه

در تمامیِ شهرها و روستاهای ایران و در خارج از كشور، هیئت های مذهبی، مؤسّسه های خیریّه ، مردان و زنان علاقمند، هر كدام مطابق ذوق و سلیقه و ابتكار خویش دست به كار شده اند، و با توجّه به امكانات مادّی و نفوذ اجتماعی و توان علمیِ خود، فعّالیّت هائی علمی و فرهنگی، خدماتی، تبلیغاتی و... أنجام داده و می دهند، و موجب نشر و گسترش نهضت فاطمیّه گردیده اند، كه بررسی همهٔ فعّالیّت های آنها، به هیچ وجه ممكن نیست، زیرا همانند مراسم بزرگ عاشورای حسینی در همهٔ جهان، از چنان وسعتی همه جانبه برخوردار است، كه احصاء و شمارش أرقام و أعداد أنواع كارها، و هزینه های مصرف شده و ... ممكن نمی باشد، ولی با توجه به شمار مسجدها، حسینیّه ها، فاطمیّه ها، بیمارستانها، درمانگاهها ، هیئت ها، خیریه ها، و دیگر مراكز علمی و

ص:20

فرهنگی که به نام حضرت زهرأ عليها السلام تأسیس شده، و در سطحی وسیع به خدمت رسانی مشغول هستند، می توان به عظمت و وسعت نهضت فاطمیّه توجه نمود(1)

نقش صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در برنامه های فاطمیّه

سازمان صدا و سیما، با توجّه به امكانات گسترده ای كه دارد، در توجّه دادن عموم مردم (در داخل كشور، و در سطح جهانی ) نسبت به عظمت فاطمهٔ زهرأ علیها السلام نقش عمده و أساسی بر عهده دارد، زیرا رساندن پیامها و جهت گیری های مراجع معظّم تقلید، و سردمداران رسمیِ كشور (در سطحی وسیع و جهانی ) و نیز نشان دادن نهضت عمومیِ مردم علاقمند و دلباخته، در مورد فاطمهٔ زهرأ علیها السلام تنها به وسیلهٔ چنین تشكیلات گسترده و عظیمی میّسر می باشد، و امید است دست أندركاران این مجموعهٔ بزرگ، هر چه بیشتر بتوانند در نشر و ترویج آرمانها و اهداف مقدّس آن حضرت، و پدر و فرزندان معصومشان علیهم السلام گام بردارند.

نقش شخصیّت های رسمی در نهضت فاطميّه

شخصیّت های رسمی كشور (در دولت و مجلس و قوهٔ قضائیّه ) همانند عموم مردم علاقمند، در این نهضت مقدّس هماهنگ و همراه عمل كرده، و در اظهار ارادت نسبت به ساحت مقدّس حضرت زهرأ عليها السلام كوتاهی نكرده اند و همین امر از جهاتی نقش مؤثّر داشته است، زيرا أوّلاً با حضور شخصیّت های رسمی، أفراد وابسته به گروه های انحرافیِ مخالف مكتب أهل اْلبيت علیهم السلام از آزردن علاقمندان، و كارشكنی در بزرگداشت حضرت زهرأ علیها السلام تا حدود زیادی دست

ص:21


1- تفصیل مطلب را در کتاب «نهضت فاطمیّه» جلد اوّل و دوّم، مطالعه فرمائید

بر می دارند، و ثانیاً علاقمندانی كه در اثر تبلیغات ممتدّ دشمنان و معاندان، ترسی مزمن در وجودشان رسوب كرده است، به راحتی می توانند علاقه و محبّتِ درونیِ خود را (كه سالها و دوره ها مخفی مانده است) اظهار نمایند، و نشان دهند كه فطرتی پاک، بی آلایش، و دوستدار خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام دارند كه :

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا

و به فرمایش امام سجّاد علیه السلام:

أعْطينَا اْلعِلْمَ وَ اْلحِلْمَ و .... و اْلمَحَبَّةَ فی قُلُوبِ اْلمُؤمِنين

بهره برداری از امكانات روز در برنامه های فاطمیّه

در برنامه های تبلیغاتی فاطمیّه، از انواع أبزار های روز مانند فیلم ویدئوئی، نوار كاست، سی دی ( CD ) های صوتی - تصویری و نرم أفزارها استفاده می شود، و با تهیّه و توزیع گستردهٔ آنها، در نشر فرهنگ فاطمیّه (در داخل كشور، و نیز در سطح جهانی ) اقدام می گردد، و در این زمینه بسیاری از سازمانها و مؤسّسه های علمی و تبلیغی، در سطوح مختلف، و با امكانات متفاوت، مشغول فعّالیّت می باشند، و هر فرد یا گروهی با بر عهده گرفتن سهمی از كار های مفید و یا ضروری، أدب و ارادت خود را نسبت به حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام اظهار می دارد.

نقش حركت دستجات عزاداری، در همهٔ شهر ها و روستا ها

از اوّلین سال شروع نهضت فاطمیّه، یكی از مهمترین برنامه هائی كه مورد تأكید قرار گرفت، حركت دستجات عزاداری در خیابان ها و بازارها، و ورود

ص:22

آنها با حالت سینه زنی، به مجالس عزاداری فاطمیّه بود، كه تأثیر شگرف و تكان دهنده ای در توجّه عمومی به أیّام فاطمیّه ، از خود بجای می گذاشت.

شورِ عزای دسته جمعی، بیش از هر عامل مؤثّر دیگر، تكان دهنده، سؤال برانگیز، و ایجاد كنندهٔ خیزشِ اجتماعی در حمایت از مظلوم می باشد.

دقیقاً و قطعاً، نقش مؤثّر این دستجات، در به كار افتادن قلم ها، بیان ها، هنرها، ابتكارها و خلاّقیت ها، بیش از هر عامل دیگر مؤثّر می باشد.

تجربهٔ گسترده (در طول سال های گذشته، در أیّام فاطمیّه، در همهٔ شهرها و روستاها ) نشان داده است كه فراگیر شدن مراسم عزاداری، و موج خیز شدن و راه یافتن آن به همهٔ طبقات و أقشار گوناگون جامعه، نیاز به این وسیلهٔ مؤثّر دارد، مخصوصاً در هنگامی كه جمعیّت سوگوار و دسته عزاداری، از شور و سوزِ معنوی، و خلوص و تواضع چشمگیری برخوردار باشند، كه هر بیننده ای را ( أعمّ از عالم و عامی، غنی و فقير، مذهبی یا غیر آن ) تحت تأثیر قرار می دهد، و هر كدام از آنها را به احساس مسئولیّت، در برابر شخصیّت و مظلومیّت و شهادت حضرت زهرأ علیها السلام و دفاع از حقّ آن حضرت وا می دارد.

* * * * *

ص:23

نقش مراجع معظّم تقلید در حفظ و گسترش نهضت فاطمیّه

پس از آنكه حركت نورانی و معنوی نهضت فاطمیّه در سطحی وسیع و به شكلی مورد توجّه، در كشور ایران و سایر بلاد مطرح گردید، نیروهای شیطانی دست به كار شدند، و به أشكال گوناگون، برای رشد و گسترش و جهانی شدن این حركتِ نورانی مانع تراشی كردند، و با طرح سئوالات و شبهه های رنگارنگ، در صدد تضعیف و توقّف نهضت فاطمیّه بر آمدند، و سعی نمودند كه از یک طرف، طرفداران و یاورانِ این حركت مقدّس را متزلزل نمایند، و از طرف دیگر، از رشد و گسترش آن جلوگیری نموده، و نگذارند جمعیّت هائی تازه، و علاقه مندانی جدید، به این برنامهٔ حیات بخش و انسان ساز به پیوندند، و در این موقعیّت بسیار حسّاس و خطیر بود كه، مراجع معظّم تقلید دامت بركاتهم و أدام اللّٰه ظلّهم، اقدام نمودند، و از یک طرف ، با اطّلاعیّه های روشنگر و آگاهی بخش و از طرف دیگر، با پاسخ به سؤالات و دفع شبهه ها، با منطقی قویّ و استدلالاتی مستحكم، به دفاع از این حركت مقدّس پرداختند و نیرو های فكریِ دشمن را به عقب راندند، و فضای فكری و عاطفیِ جامعه را در تمامیِ بلاد اسلامی و غیر اسلامی، برای حفظ و تداوم و گسترش این حركت الهی و حیات بخش، آماده نگه داشتند.

این بزرگواران، با بهره گیری از جایگاه مقدّس و بلند خود در جامعه ، از یک

ص:24

طرف، و با خضوع و تواضع خویش در برابر عظمت حضرت زهرأ علیها السلام از طرف دیگر، و با اشک و آهِ جانسوز خویشتن، در مصائب آن مظلومهٔ شهیده، دل و جان مردم، و احساسات و عواطف پاک انسان های حقّ طلب و حقیقت جو را تحت تأثیر قرار دادند، و آنها را هر چه بیشتر در مسیر فعّالیّت و كوشش در راه مقدّسی كه در پیش گرفته بودند، یاری رسانیدند.

و اینک به عنوان نمونه، نام مبارک چند نفر از مراجع عظیم الشان تقلید را كه به وسیلهٔ فتویٰ های قاطع و راهگشا، و اطّلاعيّه ها و سخنرانی های هدایتگر، و اقدامات مؤثّر و سازندۀ خویش، گام های مؤثّری برداشته اند، و در حفظ و رشد و گسترش نهضت مقدّس فاطمیّه ، رسالت تاریخی و دینیِ خود را انجام داده اند، زینت بخش این قسمت قرار می دهیم.

1- آية اللّٰه العظمی، آقای گلپایگانی

مرجع عالیقدر شیعه، مرحوم آية العظمی، آقای حاج سیّد محمد رضا موسوی گلپایگانی قدس سّره، كه با اطّلاعیّهٔ تاریخی و بی نظیر خود، و نیز با اقدامات مؤثّر و راهگشای خویش، و با بهره گیری از مقام برتر مرجعیّت خود، كه در آن تاریخ (سال 1411 قمری ) یگانه مرجع جهانیِ تمام جهان شیعه بودند، در توجه دادن ملّت و دولت ایران و تمامیِ شیعیان و دوستداران أهل اْلبيت عليهم السلام به اهمیّتِ حیاتی و بی نظیرِ بزرگداشت شهادت حضرت زهرأ علیها السلام و زمینه سازی برای تعطیلِ رسمی در تمامی كشور، و پخش برنامه های عزاداریِ پرسوز و شور ، از صدا و سیمایِ جمهوری اسلامی ایران، نقش اساسی و به یادماندنی ایفا نمودند.

2- آية اللّٰه العظمی شیرازی

مرجع عالیقدر شیعه، مرحوم آية اللّه العظمی آقای حاج سیّد محمد حسینی

ص:25

شیرازی قدس سّره كه با تألیف كتابهائی دربارهٔ شخصیّت حضرت زهرا عليها السلام، و بالاخصّ با تألیف كتاب ارزشمند «من فقه الزهرأ علیها السلام» در شش جلد، و نیز با پاسخ دادن به شهادت وسوسه گران، و فتویٰ هایِ بسیار صریح و قاطع، در مورد مقامات بلند معنوی و نورانی و ملكوتیِ حضرت زهرأ علیها السلام، و لزوم بزرگداشت شهادت آن حضرت، و صراحت و قاطعیّت در زمینهٔ لزوم بیان علل شهادت و مصائب و مظلومیّت آن شهیدهٔ بزرگ راه ولایت و امامت، سهم بسزائی در بزرگداشت و رشد و قوّت نهضت فاطمیّه بر عهده گرفتند.

3- آية اللّه العظمی، صافی گلپایگانی

مرجع عالیقدر شیعه، حضرت آية اللّٰه اْلعظمی ، آقای حاج شیخ لطف اللّٰه صافی گلپایگانی مدّظّله از زمان مرجعیّت عامّه و جهانیِ مرحوم آیة اللّٰه العظمی، آقای حاج سیّد محمّد رضا موسوی گلپایگانی قدس سّره در مراسم بزرگداشت یكهزار و چهارصدمین سال شهادت حضرت صدّیقهٔ كبری، فاطمهٔ زهرأ علیها السلام (كه آن بزرگوار، با پیام مهمّ و تاریخی و راه گشای خود، و نیز با اقدامات جدّی و تأثیر گذارشان بر مسئولین رسمیِ كشور، در شروع نهضت فاطمیّه گام های بلندی برداشتند) در كنار آن بزرگ مرجع عظيم اْلشّأن و جهانی بودند، و پس از عهده داریِ مقام زعامت و مرجعیّت تقلید، خود به دفاع از حریم مقدّس و مظلومیّت حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام پرداختند، و در پاسخ به شبهات و سؤالات، و نیز راهنمائی قاطبهٔ مردم در احیاء و بزرگداشت فاطمیّه، قدم های برجسته ای برداشتند، و فقه و اجتهاد، و اندیشه و قلم، و مرجعیّت و زعامت دینی را، در خدمت به آستان مقدّس حضرت زهرأ علیها السلام به كار گرفتند، و با پیام های روشنگر و قاطع، با جدّیت و صراحت تمام، از حریم مقدّس فاطمه

ص:26

زهرأ علیها السلام دفاع نموده، و با قدرت استدلال و قلم، عرصه را بر دشمنان مكتب مقدّس آن حضرت تنگ نمودند.

4- آية اللّه اْلعظمی، وحید خراسانی

مرجع عالیقدر، حضرت آية اللّٰه اْلعظمی آقای شیخ حسین وحید خراسانی مدّظلّه اْلعالی در سال های گذشته، و در صحنه های مختلف، با توجّه به موقعیّت برجسته ای كه در حوزهٔ علمیّهٔ قم دارند، و با عنایت به شمار بسیار زیاد شاگردان و تربیت یافتگان مكتب علمی و اجتهادیشان، دست به كار شده اند، و برای برافراشتن پرچم بزرگداشت شهادت حضرت زهرأ عليها السلام از هیچ اقدام و كوششی دریغ نفرموده اند. این بزرگمرد با اطلّاعیّه ها ، و سخنان برجسته و آگاهی بخش، و نیز با بهره گیری از مقام بلند فقهی و اجتهادی و مرجعیّت دینی، و هم چنین با جدّیت و استمرار در مجاهدت های گوناگون، نقش بسیار مؤثّری در حفظ و تداوم و گسترش نهضت فاطمیّه ایفاء نموده اند.

اقدام برای تعطیلیِ سالروز شهادت حضرت زهرا علیها السلام

آية اللّه اْلعظمی وحید خراسانی، با توجّه به شخصیّت و عظمت علمی و اجتماعی خویش از یک طرف، و با عنایت به اخلاص و اعتقاد بسیار عمیقشان نسبت به حضرت زهرأ علیها السلام و نیز مسئله اساسی بودنِ نقش عاشورائی شدنِ أيّام شهادت آن حضرت، از طرف دیگر، با مجاهدتی پیگیرانه، از رئیس محترم جمهور، و هیئت دولت و نمایندگان مجلس شورای اسلامی خواستند كه، در روز شهادت حضرت زهرأ علیها السلام به طور رسمی و قانونی، تعطیل سراسری در كشور اعلام نمایند، و در اثر فعّالیّت های مخلصانه و صادقانهٔ بسیار، این آرزوی بزرگ بر آورده گردید، و در هیئت دولت، و نیز در مجلس شورای اسلامی، با

ص:27

رأی قاطع نمایندگان، روز سوّم جمادی اْلثّانیهٔ هر سال، به عنوان روز شهادت حضرت فاطمهٔ زهرأعلیها السلام تعطیل رسمی اعلام گردید، و از سال 1420 قمری (1378 شمسی ) این مصوّبهٔ بسیار أرزشمند و تاریخی، به اجرا در آمد.

مبارزهٔ سرسختانه با افكار انحرافی

این بزرگمرد، در دفاع از حریم قداست و مظلومیّت حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام با سخنان بسیار قاطع و پیام های تاریخی و كم نظیر، به مبارزه با برخی از عناصر خطرناک پرداختند و از تأثیر گذاریِ آنها بر افكار و اعتقادات شیعیان جلوگیری نمودند.(1)

دستهٔ عزاداری با پای برهنه

حضرت آية اللّٰه اْلعظمی وحید خراسانی، علاوه بر اقامهٔ مجلس عزا در بیت شریف خود، به مناسبت شهادت حضرت زهرا علیها السلام از سال 1420 قمری ( 1378 شمسی) در روز سوّم جمادی اْلثّانية، با پای پیاده و برهنه، روی آسفالت های داغ شهر قم، به سوی حرم مطهّر حضرت معصومه علیها السلام حركت می كنند و جمعیّت عزادار، از علما و فضلاء و عموم مردم دلسوخته، به دنبال ایشان به راه می افتند و شور و عزای حضرت زهرا علیها السلام را همگانی می نمایند و همچنین با پیگیری های بسیار جدّی و اقدامات گسترده، در به حركت در آوردن مردم شهرها و روستا ها، در همهٔ مناطق كشور برای برگزاری مراسم بزرگ عاشورایِ فاطمی، نقش بسیار اساسی بر عهده گرفته اند.

ص:28


1- به کتاب: «الحوزة العلمیّه تدین الانحراف» چاپ سوّم مراجعه شود

5- آية اللّٰه اْلعظمی آقای تبریزی

مرجع عالیقدر، حضرت آية اللّٰه اْلعظمی، آقای حاج میرزا جواد آقا تبریزی مدّظله العالی در سال های گذشته با استفاده از علم و اجتهاد و فقاهت و مرجعیّت و مقام اجتماعی و أشک و ناله و تواضع و خضوع خود، با كمال شجاعت و صراحت و قاطعیّت، در این جهاد مقدّس وارد گردیده اند. ایشان به پاسخ به شبهاتِ تفرقه افكنان و طرفداران افكار انحرافی، با صراحت و قاطعیّت و شجاعتِ هرچه بیشتر، از حریم مقدّس حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام دفاع نموده و می نمایند و سخنان قاطع و نافذ ایشان با حضور شاگردان فراوان كه در درس خارج ایشان شركت می كنند و نیز اطلاعیّه های متعدّد و صریح و روشنگر ایشان، در تحكیم و قوّت بخشیدن به نهضت مقدّس فاطمیّه ، نقش اساسی داشته و دارد.

حركتی تاریخی و تكان دهنده و موج آفرین

از سال 1378 شمسی (1420 قمری ) در روز شهادت حضرت زهرأ علیها السلام (سوّم جمادی اْلثّانیه ) حضرت آية اللّٰه اْلعظمی، آقای حاج شيخ جواد تبریزی مدّظلّه اْلعالی، به جهت بزرگداشت شهادت آن حضرت، از بیت شریفشان با پای پیاده و برهنه ، به سوی حرم مطهّر حضرت معصومه علیها السلام حركت كردند و به دنبال ایشان، جمع زیادی از علماء و فضلاء و طلّاب و عموم مردم با ولایت و دلسوختهٔ حضرت زهرأ علیها السلام با پاهای برهنه در این حركت مقدّس شركت نمودند.

این حركت، در هوای بسیار گرم تابستانیِ قم، روی آسفالت های داغ، آن هم از بزرگواری كه در سنین بالا و همراه با ضعف می باشند، آن چنان تكان

ص:29

دهنده بود، كه خبر این حركت، در شهرها و كشور های گوناگون منعكس گردید، و در مطبوعات منتشر شد، و در توجّه دادنِ عموم مردم به عظمتِ شهادتِ حضرت زهرأ علیها السلام نقش بسیار مؤثّری ایفا نمود، و مخصوصاً در حركت دادن هیئات عزاداری، برای بزرگداشت أیّام فاطمیّه و شهادت فاطمهٔ زهرأ علیها السلام بسیار مفید واقع گردید، و این برنامه همه ساله تاكنون ادامه دارد.

6 – آية اللّه العظمی فاضل لنكرانی

مرجع عالیقدر، حضرت آية اللّٰه العظمی آقای حاج شيخ محمد فاضل لنكرانی دام ظله، با اطّلاعیّه های مهمّ و ارزشمند خود، در توجه دادن به بزرگداشت أیّام شهادت فاطمهٔ زهرأ علیها السلام و تشویق مبلّغین و هیئات مذهبی به سوی هدف مقدّس نهضت فاطمیّه نقش مهمّی ایفا نموده اند، و در پاسخ به شبهات مغرضين، با عباراتی روشن و قاطع، از حریم مقدّس فاطمهٔ زهرأ عليها السلام و مظلومیّت آن بزرگوار دفاع نموده اند، و با تالیف كتاب ارزشمندی دربارهٔ آیۀ تطهیر و اثبات فضیلت مخصوص و برجسته ای برای آن حضرت (كه هیچ كس شریک و شبیه آن بزرگوار نیست) عرض ادب و ارادت خود را تقدیم داشته اند.

7- آية اللّٰه اْلعظمی مكارم شیرازی

مرجع عالیقدر، آية اللّٰه العظمی، آقای حاج شیخ ناصر مكارم شیرازی دام ظلّه، از دیر زمانی نسبت به مقام و منزلت حضرت زهرأ علیها السلام عرض أدب و ارادت داشته اند، و با تألیف كتابهائی در زمینهٔ شخصیت و هدایتگری های آن حضرت، و خطبه ها و مبارزات آن بانوی مظلومه، و دفاع هائی كه از حقّ امیرالمؤمنين علىّ علیه السلام نموده اند، در حفظ و حراست، و نشر فرهنگ فاطمی همت گمارده اند.

ص:30

در هنگامی كه برخی از وابستگان به وهّابیّت، شهادت حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام را افسانه خوانده، در مقاله ای منتشر نمودند، با استدلالاتی قوّی و متین، شهادت آن مظلومه را به اثبات رسانیدند، و در سطحی وسیع منتشر ساختند.

سخنرانی های متعدّد ایشان در انجمن «محبّان الفاطمه علیها السلام» در مشهد مقدّس، در آگاهی اقشار جامعه و نسل جوان نسبت به حضرت زهرأ علیها السلام بسیار مؤثّر و سازنده بوده است.

8 - آية اللّٰه اْلعظمی روحانی

مرجع عالیقدر، حضرت آية اللّه العظمی، آقای حاج سیّد صادق روحانی مدّظلّه العالی علاوه بر برنامه های بزرگداشت شهادت حضرت زهرأ علیها السلام در بیت شریفشان، و حمایت از دوستان و علاقه مندان به آن حضرت، در پاسخ به سؤالاتی كه از محضر ایشان (در رابطه با عظمت و شخصیّت حضرت زهرأ علیها السلام) شده است، جوابهائی قاطع و صریح و روشنگر داده اند، و با بهره گیری از علم و اجتهاد، و بیان و قلم، و شجاعت و صراحت، از حریم مقدّس فاطمهٔ زهرأ علیها السلام دفاع نموده اند، و در پاسخ به سؤال دربارهٔ كسی كه فضائل حضرت زهرأعلیها السلام را انكار نموده، و یا در مصائب آن حضرت شک و شبهه نموده، فرموده اند:

او گمراه كننده است و كتاب های او از كتب ضلال می باشد.(1)

ص:31


1- به سلسلهٔ «اصدارات موقع یا حسین» (شماره1) در بخش های مختلف مراجعه شود

سایر مراجع معظّم تقلید

و هم چنین، سایر مراجع معظّم تقلید، همانند: مرحوم آية اللّٰه العظمی آقای حاج سیّد محمد وحیدی تبریزی قدس سّره، و آية اللّٰه اْلعظمی آقای حاج سیّد محمد شاهرودی مدّظله، و آية اللّٰه العظمی آقای حاج سیّد تقی قمی دام ظله و... در سخنان و فتاوی، و پاسخ به سؤالاتی كه از آنها شده، از حریم مقدّس حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام دفاع نموده، و با بهره گیری از مقام فقه و اجتهاد و مرجعیت، گام های ارزشمندی در نهضت فاطمیّه علیها السلام و بزرگداشت شهادت صدیقه كبری علیها السلام برداشته اند.(1)

ص:32


1- به کتاب نهضت فاطمیّه، جلد اوّل صفحه 45-88 و کتاب «الحوزة العلمیّه تدین الانحراف» در بخش های مختلف، مراجعه شود

تحقیق و تألیف در خدمت فاطمهٔ زهرا علیها السلام

ازأوّلین سال های شهادت حضرت زهرأ علیها السلام قلم و تألیف و تصنیف كتاب، در خدمت به حفظ أرزشهائی كه آن حضرت به خاطر آنها مبارزه كرده، و به شهادت رسیدند، به كار گرفته شده است، و انسانهائی با ایمان و أندیشمند و دور أندیش، با ثبت حقائق زندگی و شخصیّت و فضائل آن حضرت، از یک طرف، و ضبط و نوشتن مظلومیّت ها و رنجها و درد دل های آن مظلومه، از طرف دیگر، به یاری حقّ شتافته اند، و اجازه نداده اند كه آن همه حقیقت پنهان بماند، و ستمگران به أهداف شوم خودشان برسند .

این نویسندگان أرزشمند و فداكار، همانند مبارزان در میدان جنگ، و شمشیر به دست های جانباز عمل نموده اند، و در حفظ و حراست از ارزش های مكتب ولایت و امامت، و آرمان های مقدّس حضرت صدّیقهٔ شهیده علیها السلام مهمترین نقش را بر عهده گرفته اند. یک مطالعهٔ دقیق و حساب شده، نشان می دهد كه اگر این نویسندگان فداكار، دلسوز، و با ایمان نبودند، همانا بسیاری از حقائق تاریخ اسلام و مكتب أهل اْلبيت علیهم السلام برای ما مجهول مانده بود، و ما نیز همانند دیگران، در بی خبری به سر می بردیم.

نگاهی به كتابنامه هائی كه دربارهٔ فاطمهٔ زهرأ علیها السلام نوشته شده، نشان می دهد كه در همهٔ دوره ها و قرنها، تحقیق و تألیف دربارهٔ أبعاد زندگی و شهادت و مبارزات حضرت زهرأ علیها السلام وجود داشته، و هیچگاه جهاد با قلم در دفاع از آن

ص:33

حضرت ترک نشده است، و عشق و علاقه ها، و محبّت ها و سوز و گدازها، به وسیلهٔ قلم در پیشگاه مقدّس آن حضرت، ابراز شده است.

در أثر مجاهدت های این بزرگانِ علم و قلم است كه ما به خوبی به حقائق تاریخیِ آن دوره واقف می شویم، و فریاد می زنیم:

بشكند آن دست هائی كه حرمت زهرای مرضیّه علیها السلام را شكستند، و حریم خانهٔ وحی را مورد تهاجم قرار دادند، و حبیبهٔ خدا و رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله و سلم را در جوانی و با دلی پر از غصّه به شهادت رساندند.

نهضت تألیف و ترجمهٔ كتاب در بارهٔ شخصیّت و شهادت فاطمهٔ زهرا علیها السلام

از پدیده های بسیار جالب و شگفت أنگیز در چهارده سال گذشته (از یكهزار و چهارصدمین سال شهادت حضرت زهرأعلیها السلام تا تاكنون) این است كه به شكل یک جنبش و خیزشِ عمومی، صاحبان قلم و محقّقان و نویسندگان، دست به كار شده اند، و دربارهٔ أبعاد گوناگون زندگی، شخصیّت، مظلومیّت، و شهادت حضرت زهرأ علیها السلام آثاری كاملاً متفاوت، به وجود آورده اند.

بعضی از آنها، در سند مطالب بررسی های موشكافانه أنجام داده اند، و بعضی دیگر در تنوّع موضوعات پی گیری كرده اند. بعضی بر مصادر و مآخذ اهل سنّت تأكید داشته اند، و بعضی دیگر بر همهٔ منابع تكیه كرده اند. عدّه ای جنبه های الگوئیِ زندگی حضرت زهرأ علیها السلام را تشریح كرده اند، و جمعی دیگر مظلومیّت های آن حضرت را دقیقاً تشریح نموده اند. برخی از نویسندگان به جنبه های أدبیِ كتاب، و استفاده از لغت های جدید و واژه های جالب، توجّه داشته اند برخی به طور فشرده مطالبی را دربارهٔ حضرت زهرأ علیها السلام ارائه كرده اند، و برخی

ص:34

دیگر با تفصیل بسیار زیاد، قلم فرسائی نموده اند و...

و در یک كلام، نویسندگان محقّق، با سلیقه، أدیب و نو آور، هر كدام با سبک و سلیقه ای خاص، و با هدفی مشخّص، دربارهٔ حضرت زهرأ علیها السلام به تأليف كتاب پرداخته اند، كه در مجموع، همهٔ أبعاد مطالب مورد نیاز دربارهٔ آن حضرت، مورد بررسی قرار گرفته است، و هر جستجوگری را با هر نوع گرایشی كه داشته باشد، بی نیاز می سازد.

شمار این تألیفات آن چنان است كه، مجموع كتاب های تألیف شده در این دوره، چهار الی پنج برابر مجموع كتابهائی است كه از آثار نویسندگان، در طول چهارده قرن گذشته، در دسترس ما می باشد، و یا نام آنها به دست ما رسیده است.

كتابنامه های مربوط به حضرت زهرا علیها السلام

از سال 1387 قمری تاكنون ( 1425 ) بیش از بیست كتابنامه در زمینهٔ معرّفی كتاب های تألیف شده دربارهٔ فاطمهٔ زهرأ علیها السلام تهیّه شده، و در دسترس علاقمندان قرار گرفته، كه هر كدام از آنها با هدف و وضعیّت خاصّی، نوشته شده است.

بعضی از آنها مختصر، و برخی مفصّل می باشد، ولی همهٔ آنها در این زمینه عرض أدب و ارادت نموده اند، و شرائط را برای پیشرفت و تكامل كتابنامه نویسی برای موضوع مورد نظر آماده نموده اند، و همهٔ آنها در این موفقیّت بزرگ، سهیم بوده و می باشند.(1)

ص:35


1- فهرستی از این کتابنامه ها را، نویسندهٔ محقّق، آقای اسماعیل أنصاری زنجانی در کتاب أرزشمند «فاطمه در آئینهٔ کتاب» چاپ چهارم، از صفحهٔ 14تا 17 آورده اند

مفصّل ترین كتابنامهٔ فاطمیّه

تاكنون ( 1424 قمری ) مفصّل ترین كتابنامه ای كه دربارهٔ معرّفی كتاب های مربوط به حضرت زهرأعلیها السلام تألیف گردیده، كتاب أرزشمند «فاطمه در آئینه كتاب» می باشد كه چاپ چهارم آن در سال 1424 قمری (تابستان 1380 شمسی ) منتشر گردیده، و در این كتاب ، 2022 كتاب مستقل دربارهٔ فاطمهٔ زهرأ علیها السلام به 27 زبان معرّفی گردیده است، و با مطالعهٔ این كتابنامه مفصّل و ارزشمند، أشک شوق از یک طرف، و أشک غم از طرف دیگر، از دیدگان انسان سرازیر می شود. أشک شوق برای این كه در طول تاریخ، همیشه انسان های پاک و با ایمان و دلباخته ای بوده اند كه از حقّ و حقیقت دفاع كنند، و بالخصوص در این دورهٔ أخیر ،كه زن و مرد، دانشگاهی و حوزّوی ، شاعر و نویسنده و... به حركت در آمده، و در پاسخ به فریادهای مظلومیّت حضرت زهرأ علیها السلام با أندیشه و قلم خود، به میدان آمده، و به یاری آن مظلومه شتافته اند، و أشک غم ، برای این كه با مطالعهٔ این كتابها و عناوین آنها، انسان متوجّه می شود كه ستمگران، چقدر به آن بانوی صدّیقهٔ مطهّره علیها السلام، ستم روا داشته اند، و چه ناله های جان سوزی كه از آن مظلومهٔ مقهوره، سر داده شده است.

تألیف كتاب دربارهٔ فاطمهٔ زهرا علیها السلام به زبان های گوناگون

كتابهائی كه دربارهٔ فاطمهٔ زهرأ علیها السلام نوشته شده و تاكنون معرّفی گردیده، به این زبانها می باشد: 1 - فارسی 2 - عربی 3 - اردو 4 - انگلیسی 5 - فرانسوی 6 - آلمانی 7 - روسی 8 - تركی آذری 9 - تركی استانبولی 10 – ایتالیایی 11 - اسپانیایی 12 - تاجیكی 13 - كردی 14 - گجراتی 15 - مالایو 16 - هندی - 17– سندی 18- چینی 19 - تامیلی 20- بنگالی 21 - تایلندی 22 - سواحلی

ص:36

23 - هوسائی 24 - سومالیائی 25 - پرتغالی 26 - بوسنیائی 27 - آلبانیائی

بیشترین رقم كتاب تألیف شده، مربوط به زبان فارسی است ، با 1047 عنوان(1) و پس از آن ، مربوط به زبان عربی است ، با 614 عنوان، و بعد از آن متعلّق به زبان اردو است ، با 214 عنوان

سیصد و هفتاد و نه كتاب جدید

از زمان انتشار چهارمین چاپ كتاب «فاطمه در آئینهٔ كتاب» در سال 1422 قمری، تا تاریخ ( 1424 قمری ) كه پنجمین چاپ كتاب یاد شده با اضافات و تحقیقات جدید منتشر گردیده، سیصد و هفتاد و نه كتاب دیگر دربارهٔ شخصیّت و شهادت فاطمهٔ زهرأ تالیف و شناسائی و منتشر گردیده است، كه مجموع كتاب های مربوط به آن حضرت را به 2401 عدد می رساند.

این قضیّه، نشان می دهد كه نهضت تألیف در این موضوع مهم و حیاتی، و استقبال عمومی در شهرها و كشورها، از این حركت علمی - اعتقادی - تاریخی - فرهنگی ادامه دارد، و نه تنها در كشور ایران، بلكه در تمامیِ كشور های اسلامی و غیر اسلامی، علاقه و گرایش نسبت به مسئلهٔ معرفت و آشنائی با شخصیّت و شهادت حضرت زهرأ علیها السلام ادامه دارد، و رو به أفزایش می باشد.

چهارده سال برابر با چهارده قرن

نقش نهضت فاطمیّه در گسترش فعّالیّت تحقیقی و قلمی دربارهٔ شخصیت و شهادت حضرت زهرأ علیها السلام تا آنجا رسیده است كه تالیفات و آثار قلمی این دورهٔ

ص:37


1- دلیل این موفقّیت و برتری، جریان نهضت فاطمیّه است که از اصفهان و به نحو عام از ایران شروع شده و عامل سرعت و تکامل نهضت تألیف، دربارهٔ شخصیّت و شهادت حضرت زهرا علیها السلام گردیده است

کوتاه، با تمام آثار چهارده قرن گذشته برابری می كند، و با مطالعه بر روی كتاب های معرفی شده در كتابنامه های فاطمیّه، مطلب یاد شده به خوبی روشن می گردد.

تنوع و تفاوت در ویژگی های تألیفات مربوط به حضرت زهرا علیها السلام

با مطالعه كتاب های تالیف شده درباره فاطمهٔ زهرأ علیها السلام به خوبی در می یابیم كه موضوعات بسیار متنّوعی درباره شخصیّت و فضائل و آثار و بركات آن حضرت، و نیز مظلومیّت و شهادت آن بزگوار، و آثار و پیامد های آن در تاریخ، مورد تحقیق و بررسی نویسندگان قرار گرفته است، و از طرف دیگر، هر نویسنده ای با سبک و روشی مسائل را دنبال كرده و عرضه نموده است.

مثلاً بعضی از نویسندگان در بررسی اسناد محكم و قوی مطالب مربوط به حضرت زهرأ موشكافی نموده اند، در حالی كه بعضی دیگر، در دسته بندی سلسلهٔ مباحث به شكل زیبا، تلاش كرده اند.

بعضی در عرضه نمودن مطالب به شكل ادبی، و با استفاده از واژه های زیبا و عنوان ها و تیترهای نو، تلاش زیادی كرده اند، و برخی دیگر در نشان دادن همهٔ مسائل و مطالب، با مطالعهٔ بسیار گسترده در كتب و تألیفات دیگران، زحمت فراوان كشیده اند.

برخی به درس های زندگی فاطمه زهرا علیها السلام برای نسل های آینده، توجه كرده اند، و بعضی دیگر در نشان دادن مظلومیّت ها و مصائب آن حضرت، تمام كوشش خود را به كار گرفته اند. عدّه ای در تجزیه و تحلیل حوادث زندگی حضرت زهرأ علیها السلام قلم فرسائی كرده اند، و جمعی دیگر به ترجمهٔ زیبای كتاب

ص:38

های دیگران در این زمینه، همّت گمارده اند.

بعضی از نویسندگان، مخاطب خود را دانشمندان و محقّقان قرار داده اند، و برخی دیگر، هدایت جوانها و آگاهیِ نوجوانها را در مورد فضائل حضرت زهرأ علیها السلام مورد عنایت دانسته اند. عدّه ای به مسلمانها و شیعیان توجه نموده و قلم فرسائی كرده اند، و جمعی دیگر با ترجمه كتاب های فاطمیّه به زبان های خارجی به آگاه سازیِ ملّت های دیگر، و مردمان اروپا و آمریكا و استرالیا و آفریقا و روسیه و... پرداخته اند.

و در یک كلام، نویسنده های محقّق، متنبّع، مبتكر، ادیب، خوش قلم ، با ذوق و... هر كدام از سرمایهٔ علمی و ادبی و عاطفیِ خود، به نوعی بهره برداری نموده، و در عرض ادب به ساحت مقدّس حضرت زهرأ علیها السلام و دفاع از حقّ آن حضرت، و تشریح اهداف و مقاصد آن بزرگوار در مبارزات و اقدامات تاریخی و مقدّسشان، گام های ارزشمندی برداشته اند، و در مجموع، همهٔ این نویسندگان عالیقدر موفق شده اند نیاز های گوناگون علاقمندان به آشنائی با شخصیّت و شهادت، و مكتب و آثار بزرگ فاطمه زهرأ علیها السلام را بر آورده سازند.(1)

تعداد چاپ و تیراژ بالا، نشانهٔ موفقیّت علمیِ نهضت فاطمیّه

از نكات بسیار جالب، در مسئلهٔ نقش قلم و تالیف كتاب در نهضت فاطمیّه این است كه كتاب های مربوط به فاطمهٔ زهرأ علیها السلام با استقبال بسیار گسترده و خوب عمومی مواجه گردیده، تا آنجا كه بسیاری از آنها مكرّراً چاپ شده، و

ص:39


1- برای آشنائی بیشتر با تنوّع و دسته بندیِ کتاب های مربوط به حضرت زهرا علیها السلام به کتاب نهضت فاطمیِّه جلد اوّل صفحه 95-135 مراجعه شود

و برخی از آنها 3-4-5-6-7-8-9-12-16-17-32 نوبت به چاپ رسیده است.(1)

جایگاه مطبوعات در نهضت فاطمیّه

در سال های أخیر كه توجّه عمومی به زندگانی و شخصیّت و فضائل و مصائب حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام گسترش یافته، و مطالعه دربارهٔ أبعاد گوناگون زندگی و مبارزات و شهادت آن حضرت جنبهٔ همگانی یافته است روزنامه ها و مجلّات، كه عمده ترین رسانهٔ مطبوعاتی كشور می باشند، سهم به سزائی را در بخش معرّفی و شناساندن عظمت و برجستگیِ شخصیّت و فضائل و مناقب آن حضرت، در زمینه های گوناگون بر عهده گرفته اند، و هر كدام با توجّه به ظرفیّت ها و امكانات علمیِ خود، به وظیفهٔ دینی و اجتماعی و رسانه ایِ خود عمل نموده اند.

به عنوان نمونه، مركز مطالعات و تحقیقات اسلامی (پژوهشگاه) وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزهٔ علمیّهٔ قم، با استفاده از كامپیوتر (رایانه) لیست موضوعیِ جالبی را تهیّه نموده، از یک سلسله روزنامه ها و مجلّاتی كه مقالات متنّوعی دربارهٔ حضرت زهرأ علیها السلام در آنها چاپ و منتشر گردیده، با ذكر تاریخ انتشار، و خلاصهٔ مطلب و نام نویسنده در آن لیست ذكر گردیده است.

در لیست یاد شده، كه به دست این نویسنده رسیده و 37 صفحه می باشد، 377 مقاله معرفی شده، كه در روزنامه های : 1- اطّلاعات 2 - كیهان 3- جمهوری اسلامی 4 - رسالت 5 - جهان اسلام 6 - سلام ، چاپ شده است.

و در مجلّه های: 1 - آئینه پژوهش 2 - اعتصام 3 - اْلتوحيد 4- أهل اْلبيت

ص:40


1- نهضت فاطمیّه جلد اوّل صفحه 125-128

5 - بيّنات 6 - پاسدار اسلام 7 - پیام زن 8 - تراثنا 9 - حوزه 10 - رسالة اْلثقلين 11 - زائر 12 - كيهان أنديشه 13 – كیهان هوائی 14 - مسجد 15 - معرفت 16 - مكتب اسلام 17 - میقات حج 18 - نور علم چاپ و منتشر گردیده است.

در لیست یاد شده، عمدتاً مقاله های منتشر شده، در سال های 1370 تا 1375 شمسی معرّفی گردیده، و بعضی از مقالات، مربوط به سال های قبل از این تاریخ می باشد.

بیشترین رقم مقالات یاد شده، مربوط به روزنامهٔ اطّلاعات با 69 مورد و روزنامهٔ كیهان با 66 مورد، و روزنامه رسالت با 50 مورد، و مجلّهٔ پیام زن با 49 مورد، و روزنامهٔ جهان اسلام، با 20 مورد می باشد.

* * * * *

ص:41

فریاد مظلومیّت فاطمهٔ زهرا علیها السلام درهم شكنندهٔ قدرت و تسلّط مخالفان

هم چنان كه قدرت و نفوذ و سلطهٔ امویان، و مخصوصاً معاويه، و بالأخص یزید بن معاویه، با هیچ وسیلهٔ تبلیغی - اجتماعی - سیاسی درهم شكسته نشد جز با بیان مظلومیّت های امام حسین علیه السلام و بر أفراشته شدن پرچم پر افتخار:

یٰا لَثٰاراتِ اْلحُسَیْن علیه السلام

و در طول زمان، در زیر لوای عزای حسینی، نه تنها شوكت و قدرت و نفوذ و سلطهٔ اموی درهم شكسته ماند، بلكه در هر زمان كه دنباله رو های مكتب اموی و سفیانی، در صدد برآمدند كه در ویرانه های اقتدار شيطانیِ بنی اميّه، بنیانی بر پا كنند، و مجدّداً سر و سامانی به أفكار و أنديشه ها، و فرهنگ و اعتقاد اموی بدهند، پرچم مظلوميّت سيّد اْلشّهداء علیه السلام و آثار و بركات خون آن حضرت، و توجّه جهانی به مظلومیّت آن بزرگوار، مانع گردیده، و طرفداران آن حركت پلید را رسوا نموده است .

هم چنین، پیروان مكتب أهل اْلبيت علیهم السلام و طرفداران ولايت أميراْلمؤمنين علیّ علیه السلام برای درهم شكستن قدرت و نفوذ دشمنان آن حضرت، و در هم كوبیدن پایگاه های فرهنگی و اعتقادی و اجتماعی آنها، بایستی مظلومیّت های فاطمهٔ زهرأ علیها السلام را به گوش جهانیان برسانند، زیرا كه وجدان های بیدار كه در تمامیِ ملّتها و كشورها، به فراوانی وجود دارد، با توجّه به این

ص:42

مظلومیّت ها، از ظالمان و طرّاحان آن حركت و مكتب شیطانی، بیزاری می جویند، و از پیروی راه و مرام و مكتب آنها، فاصله خواهند گرفت.

آری، هیچ دلیل عقلی و نقلیِ محكم و متقنی، به أندازهٔ صورت نیلی شدهٔ فاطمهٔ زهرأ علیها السلام (در أثر سیلی دشمن ستمگر ) نمی تواند وجدانها را بیدار نموده و به حركت درآورد.

حقیقتاً، هیچ آیه و روایتی، به أندازهٔ پهلوی شكسته، و محسن سقط شدهٔ فاطمهٔ زهرأ علیها السلام نمی تواند سردمداران غصب خلافت را در أفکار عمومی و أنديشه های بیدار، و وجدان های سالم، رسوا سازد.

به راستی، آیا كدام برهان منطقی، به أندازهٔ تأثیر ناله های جانسوز فاطمهٔ زهرأ علیها السلام می تواند وجدان های بیدار را بر علیه طرّاحان نقشهٔ غصب فدک و غصب خلافت برانگیزد.

بررسی تاریخ مناظرات علمی، و بحث های اعتقادی و كلامی، و تأثیرات سازنده و شگرف آن، در طول بیش از چهارده قرن، از یک طرف، و مطالعهٔ نتایج قیام امام حسین علیه السلام و آثار درخشان آن در بیدار كردن وجدانها به نفع پیروان مكتب أهل اْلبيت علیهم السلام و رسوا سازی ظالمان و ستمگران و پیروان مكتب أبوسفیانی و اموی از طرف دیگر، به خوبی به اثبات می رساند كه برای درهم شكستن قدرت و شوكتِ دشمنان و مخالفانِ مكتب ولايت أميراْلمؤمنين علیّ علیه السلام بایستی در رأس همهٔ فعّالیّت های مؤثّر، از بیان مظلومیّت ها، و رنج های جانكاهی كه بر ناموس كبرای الهی، صدّیقهٔ شهیده، فاطمهٔ زهرأ علیها السلام وارد شده بهره گرفت، و از آثار عجیب ناله ها و اشک های جانسوز و بیدادگر آن حضرت، برای لرزاندن، و در هم شكستنِ پایه های قدرت و نفوذ غاصبان حقّ

ص:43

أمير اْلمؤمنين علىّ علیه السلام و ستمگران بر خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام بهره گیری نمود و بر همین أساس است كه دشمنان ولايت أمير اْلمؤمنين علیه السلام همیشه در صدد بوده اند، مصائب و مظالمی كه بر حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام وارد شده است را انكار نموده، و یا كم رنگ جلوه دهند و یا از انتشار آنها در میان عموم مردم جلوگیری نمایند.

فاطمهٔ زهرا علیها السلام و فاطميّهٔ اُمّ اْلبركات

هم چنانكه فاطمهٔ زهرأ علیها السلام امّ اْلبركات هستند، و از هر یک از أبعاد وجود و شخصیّت آن حضرت، بركاتی به عالم بشریّت و جهان خلقت می رسد، یعنی نسل پاک و بی نظیر آن حضرت، علم لدّنی و بی پایان آن عالمهٔ محدّثه، كرامات و ألطاف گستردهٔ آن منبع فیض و كرم، و در یک كلام، خیر كثیر آن كوثرِ خاندان رسالت، آثار و بركات گوناگون بر انسان و طبیعت فرو می ریزد، هم چنین ، فاطمیّه و برنامه های گستردهٔ آن، بركات فراوان دینی و اجتماعی داشته و دارد، كه ذیلاً به برخی از آنها اشاره می شود.

1 - برنامه های عزاداری فاطمیّه، زمینهٔ فعّالیّت های تبلیغی را در همه جا و مخصوصاً بسیاری از منطقه های شهری و شهرک ها و روستاها كه در دورهٔ سال، زمینهٔ تبلیغات دینی در آنها محدود می باشد، فراهم نموده است.

2- تأثیر آن در توجّه بانوان به مسئلهٔ حجاب، بسیار أرزشمند و جالب بوده است، و جنبه های عاطفیِ عزاداری ها و سوز و گدازِ سوگواری ها، و مظلومیّت فاطمهٔ زهرأ علیها السلام در توجّه آنان نقش بسزائی داشته است.

3 - در ایجاد گرایشِ اجتماعی، در انتخاب نام دختران از أسماء مقدّسهٔ حضرت زهرأ علیها السلام و ساير أهل اْلبيت علیهم السلام و پرهیز از نام های غیر اسلامی و ناهماهنگ

ص:44

با فرهنگ مذهبی، تأثیر گسترده ای داشته، و در یک بررسیِ آماری كه أنجام شده، موفقیت چشمگیری به دست آمده است.

4 - در استحكام بخشیدن به پایه های اعتقادیِ مردم، بالأخص در برخی از مناطقی كه زمینهٔ تزلزلِ باورهای دینی فراهم گشته، و عوامل بی دینی فراوان شده، نقش مؤثّری داشته است.

5 - و بالأخره مراسم و برنامه های فاطمیّه، زمینه ساز مطالعه و تحقیق و جستجو دربارهٔ شخصیّت و عظمت و شهادت حضرت زهرأ علیها السلام گشته، وبه همین جهت، آمار مقالات و كتاب های منتشر شده دربارهٔ فاطمهٔ زهرأ علیها السلام در هیچ دوره ای، در این حدّ سابقه نداشته است.

اعزام مبلّغ در دههٔ فاطمیّه

در زمان گذشته، اعزام مبلّغ از حوزه های علمیّه، عمدتاً در ماه مبارک رمضان و دههٔ اوّل محرّم (أيّام عاشورای حسینی) و دههٔ آخر ماه صفر (أيّام أربعين و شهادت رسول خدا صلى اللّٰه عليه وآله و سلم) بود، ولی از زمان شروع نهضت فاطمیّه و گسترش آن، به تدریج اعزام مبلّغ در أیّام فاطمیّه نیز توسعه یافته، و مبلّغین بسیاری از حوزه های علمیّه به سوی شهرها و روستاها اعزام می شوند، و تبلیغات أيّام فاطمیّه، به عنوان بخش عظیمی از برنامه های تبلیغی مطرح گردیده است.

نكتهٔ جالب در این فصل از تبلیغات این است كه، با توجّه به مرسوم نبودن تبلیغات و عزاداری فاطمیّه در بسیاری از شهرها و روستاها، بسیاری از مبلّغین مخلص، داوطلبانه به شهر یا روستائی می روند، و مردمی را كه با چنین برنامه ای آشنائی نداشته اند به حركت درآورده و پایه گذار برنامهٔ

ص:45

فاطمیّه می شوند و مردم را به برگزاری مراسم بزرگداشت شهادت حضرت زهرأ علیها السلام برای أوّلین بار در تاریخ آن شهر یا روستا تشویق می نمایند، و به تدریج سنّت حسنه ای را با عناوین: (عاشورای فاطمی)، (مراسم فاطميّه)، (عزای فاطمیّه ) پایه گذاری می نمایند.

بركات نهضت فاطمیّه در زمینهٔ إحياء أمر اهل اْلبيت علیهم السلام

پس از آنكه نهضت فاطمیّه، در سال 1411 قمری شروع گردید، بركات عجیب و غیر منتظره ای در زندگی و برنامه های علمی و عملیِ این نویسندهٔ كمترین ظاهر گردید، و موفقیت های غیر قابل توصیف و پیش بینی، برای این بندهٔ كمترین (با كمک دوستانی كه در نهضت فاطمیّه مخلصانه اقدام می كردند ) حاصل گردید، كه دست یابی به آنها جز با عنایات أهل اْلبيت علیهم السلام و صاحبان ولایت الهیّه، مقدور نمی باشد، كه ذیلاً به مواردی از آنها اشاره می نمائیم.

1 - تحوّلی بزرگ در جلب توجه عمومی به مسئلهٔ غدیر

این حركت در سال 1417 قمری ( 1375 شمسی ) انجام گرفت، و با تهیّه و اهداء بیست هزار جایزهٔ بزرگ و كوچک، به كسانی كه همنام با أمیراْلمؤمنین علیه السلام بودند، و برگزاری سیصد جشن مفصّل و متوسّط برای توزیع آن جوائز ، موج اجتماعیِ عجیبی ایجاد گردید كه آثار و بركات آن هنوز در برخی از مناطق ادامه دارد.

2 – توجه دادن به مسئلهٔ شهادت حضرت زینب علیها السلام

این حركت از سال 1416 قمری شروع گردید و تاكنون ادامه دارد

3 - پیشگیری از شكست حریم امامت

در سال 1420 قمری، أيّام شهادت امام نهم، حضرت جواد الأئمّه علیه السلام ( آخر

ص:46

ذی اْلقعده) در آستانهٔ نوروز 1378 شمسی قرار گرفته بود و سالروز شهادت امام محمّد باقرعلیه السلام (هفتم ذی اْلحجّة ) و شهادت حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام (نهم ذی اْلحجّة) مقارن با أیّام نوروز گردیده بود و هیئت های مذهبی كه عهده دار برگزاری مراسم بزرگداشت شهادت این دو امام معصوم علیهم السلام و مراسم بزرگداشت حضرت مسلم علیه السلام بودند (به علّت ترس از عدم حضور و همكاری مردم در مراسم یاد شده) تصمیم بر تعطیل آن مراسم گرفته بودند.

ولی با لطف الهی و همّت دلسوختگان حضرت زهرأ علیها السلام و تلاشگران با اخلاص نهضت فاطمیّه، در هر سه مناسبت، به شكل كم سابقه ای، با برگزاری مجلس سوگواری و به راه انداختن دستهٔ عزاداری بسیار شكوهمند (با حضور علماء و فضلاء و عموم مردم با ایمان ) از شكسته شدن حریم مقدّس امامان معصوم علیهم السلام و حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام یا پیشگیری به عمل آمد.

4 - حفظ حریم محرّم و عاشوراء

در سال 1423 قمری ، أيّام عاشورای حسینی، مقارن گردید با نوروز 1381 شمسی، و روز ششم محرّم اْلحرام، مصادف با اوّل فروردین ماه بود، و دست های پلیدی در كار بود، كه با ترویج و حمایت از برنامه های عید، حرمت محرّم و عاشورای حسینی را خدشه دار كنند، ولی با لطف الهی و امداد های غیبی، موفّق گشتیم كه با بزرگداشت عید غدیر، و آماده سازیِ افكار مردم برای مراسم محرم و عاشورا (كه در آن سال از چند روز قبل از محرم شروع گردید) و با تهیه پرچمها و پوستر های مخصوص، نه تنها از بی توجّهی نسبت به عظمت عاشورای حسینی جلوگیری نمائیم، بلكه شور و عزای حسینی به شکل کم سابقه ای در جامعه حكمفرما گردید.

ص:47

5 - جلب توجه علاقمندان ، به میلاد حضرت علیّ اكبر علیه السلام

كه به صورت تهیّهٔ پوستر با خط استاد نامدار، مرحوم حبیب اللّٰه فضائلی قدّس سره و با تشویق به برگزاری جشنهای میلاد مقدّس آنحضرت انجام گرفت، و تاكنون ادامه دارد.

6 – بزرگداشت شهادت حضرت رقیه علیها السلام

این حركت از سال 1412 قمری شروع گردید، تا اینكه از سال 1423 قمری تاكنون، در همهٔ برنامه های صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، در شب و روز پنجم ماه صفر، به مناسبت سالروز شهادت آن مظلومهٔ شهیده، برنامه های متنوّع و گسترده ای پخش می گردد.

7 - بزرگداشت میلاد و شهادت حضرت معصومه علیها السلام

این برنامه با تشویق طلاّب و فضلای حوزهٔ علمیّه برای ذكر فضائل و مناقب حضرت معصومه علیها السلام در اوّل ماه ذی القعده، به مناسبت میلاد مقدّس آن حضرت، و نیز، از دهم تا دوازدهم ماه ربیع الثانی، به مناسبت شهادت آنحضرت انجام می گیرد، و با پخش پوستر و تشكیل مجلس بزرگداشت شهادت آنحضرت در بیت الزهرأ علیها السلام عرض ادب و ارادت می شود.

8 – بزرگداشت وفات حضرت سكینه بنت الحسین علیها السلام

این برنامه از سال 1421 قمری ، در سالروز وفات آن حضرت، در روز پنجم ربیع الاول انجام گرفت، و در سال 1423 و 1424 قمری در شهر مشهد مقدّس، و در سال 1425 قمری، در كشور سوریّه در شهر دمشق، با برگزاری مجلس سوگواری و به حركت آوردن دستهٔ عزاداری و سینه زنی، و رفتن به حرم مطهّر آنحضرت در «باب الصّغير» دمشق، با عظمت و شكوه فراوان برگزار گردید.

ص:48

و در یک كلام، توفیق یافته ایم كه توجه طلّاب و روحانیّون را، در مناسبت های مربوط به میلاد و شهادت ائمّهٔ معصومین علیهم السلام جلب نموده، و تقاضا نمائیم كه حتماً در سخنرانی های خودشان، دربارهٔ آن مناسبت بزرگ ( كه در ارتباط با حزن و اندوه، و يا شادیِ أهل اْلبيت علیهم السلام می باشد) بحث و گفتگو نمایند، و در صورت امكان، با برگزاری مراسم سوگواری، در مسجد محلّ اقامهٔ نماز جماعتشان، و یا تهیّهٔ شیرینی و انجام چراغانی، روز های متعلّق به چهارده معصوم علیهم السلام و فرزندان بزرگوار آنها را (كه از أیّام اللّٰه است) گرامی بدارند.

بركاتی گسترده و فیض هائی الهی

توفیق و دستیابی به اقدامات یاد شده، عمدتاً در اثر بركات و آثار نهضت فاطمیّه بوده، و یاران و دوستان حضرت زهرأ علیها السلام كه در آن حركت مقدّس، با آنها آشنا شده ایم، در به ثمر رسیدن این اقدامات، نقش اساسی داشته اند، و خلوص و علاقه و همّت و پشتكار و بی ادّعائیِ آنها، سرمايهٔ أصلى موفقيّت آنان، و این نویسندهٔ كمترین بوده است، و به دلیل اخلاص آنها، و توسّلات بی شائبه و بی ریایشان، در هر كاری كه در رابطه با خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام بوده، موفقیّت های دور از انتظار داشته ایم، و البتّه أهل اْلبيت علیهم السلام، بر مبنای بزرگواری هائی كه دارند، بیش از انتظار، در أبعاد معنوی و علمی و مادّی ، عنایات و بركاتشان را شامل حالمان نموده اند و به قول شاعر:

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مكن

كه خواجه خود روشِ بنده پروری دادند

ص:49

تأسیس مراكز دینی و علمی و اجتماعی به نام های فاطمهٔ زهرا علیها السلام

از آثار و بركات نهضت فاطمیّه ، یک جهش بسیار عظیم به سوی تأسیس مراكز دینی و علمی و اجتماعی می باشد، كه در سراسر ایران و سایر كشورهای خارجی، به شكل عجیب و چشمگیری مورد توجه قرار گرفته است.

برای دسترسی به آمار این مراكز و پایگاههای دینی و علمی تلاش بسیار گسترده ای داشته، و از سایت های گوناگون داخلی و خارجی بهره جسته ایم، و با بسیاری از مراكز فرهنگی و دینی كه با این نوع مطالب آشنائی دارند ارتباط برقرار نموده ایم، ولی به جز آمار های مفصّلی از استانهای اصفهان و تهران، و اطلاعات محدودی از سایر استانها، در حال حاضر، دانستنیهای دیگری به دست نیاورده ایم، ولی با این حال، آن چنان آمارهای به دست آمده تكان دهنده است، كه هر مطالعه كننده ای را به حیرت می آورد، و نشان می دهد كه با حدس و تخمین می توان شمار غیر منتظرهٔ همه مؤسّسات و مراكز پایه گذاری شده را، در سراسر كشور ایران و سایر كشور های اسلامی و غیر اسلامی، به هزاران مسجد و مدرسه و بیمارستان و درمانگاه و كتابخانه و خیریّه و هیئت دینی و... رسانید، و بایستی با كمال تواضع و ادب، به پایه گذاران و تاسیس كنندگانِ مخلصِ این بِنٰاها و مراكز بزرگ دینی و علمی و اجتماعی، كه بنام حضرت زهرأ علیها السلام چنین خدماتی را عرضه نموده اند، درود و سپاس فراوان ، نثار نمائیم.

ص:50

و البته باید توجه داشت كه بسیاری از این بِناها و مؤسّسات، با مساحت بسیار زیاد، و با زیر بنا های گسترده و بسیار عظیم تأسیس گشته، و با امكانات و ابزار های علمی و فنّیِ بسیار ارزشمند تجهیز گردیده، و با هزینه های بسیار عظیمِ دهها میلیونی، و یا چند میلیاردی شكل گرفته اند.

و از درگاه الهی برای بانیان و ایثارگرانی كه از مال و جان و آبرو، و همهٔ فرصت ها و امكانات مادّی و معنوی خود مایه گذاشته اند، و بدینوسیله، نام مقدّس فاطمهٔ زهرأ علیها السلام را در برابر دیدگان مردم دنیا به اهتزاز در آورده اند، آبرو و عزت و سعادت و آخرت آرزو می نمائیم.

و اینک به فهرستی از آمارهای به دست آمده اشاره می نمائیم، و جستجوگران بیشتر را به كتاب نهضت فاطمیّه، جلد اوّل صفحه 187- 286 ارجاع می دهیم.

مراكز دینی و علمی و فرهنگی و اجتماعی بنام های مقدّس فاطمهٔ زهرا علیها السلام با زبان آمار و ارقام

51 عدد مسجد در مناطق گوناگون شهر تهران

23 عدد مسجد در شهر اصفهان و حومهٔ نزدیک

26 عدد مسجد در شهرستانهای تابعهٔ استان اصفهان

219 عدد فاطمیّه در سراسر ایران تا سال 1375 شمسی

15 عدد حسینیّه و نیز بیت الزهرأ علیها السلام و دارالزهرأ علیها السلام در تهران - اصفهان و...

38 عدد هیئت ثابت و سیّار در اصفهان و شهر های تابعه

17 عدد موسّسه خیریّه در اصفهان و تهران

30 عدد صندوق قرض الحسنه در اصفهان و شهرها و روستاهای تابعه

ص:51

22 عدد حوزه علمیّه و مدرسهٔ علمیّه در اصفهان و سایر شهر های ایران

3 عدد دانشگاه و دانشكده در تهران و قم و بندر انزلی

254 عدد دبستان و مدرسهٔ راهنمائی و دبیرستان در استان اصفهان

9 عدد آموزشگاه در اصفهان

81 عدد دبستان و مدرسۀ راهنمائی و دبیرستان و پیش دانشگاهی در سایر شهرهای ایران(1)

28 عدد بیمارستان بزرگ و مجهّز در شهر های ایران

83 عدد دار الشفاء و درمانگاه خیریه و كلینیک در شهر های ایران

51 عدد آزمایشگاه پزشكی در شهر های ایران

14 عدد داروخانه در شهر های ایران

14عدد مركز توانبخشی و فیزیوتراپی در شهر های ایران(2)

8 عدد كتابخانه در اصفهان و قم و مشهد و تهران و یزد و شهرضا

24 عدد موسّسهٔ فرهنگی و فرهنگسرا، در شهرهای اصفهان و تهران و قم و مشهد مقدّس(3)

27 عدد مؤسسه انتشاراتی مهمّ در تهران - قم - اصفهان - مشهد مقدّس -

ص:52


1- متأسّفانه دسترسی به آمار کامل مدارس و آموزشگاه های سایر استانها پیدا نکردیم
2- و البته باید توجه داشت که بعضی از بیمارستانها و دارالشفاها و آزمایشگاههای مورد اشاره، از بزرگترین مراکز علمی و پزشکی ایران می باشد(نهضت فاطمیّه جلد اوّل صفحه 247-243)
3- تنها مؤسسۀ اْلزهرا تهران 22 کتاب دربارهٔ حضرت زهرأ به زبانهای فارسی- عربی- انگلیسی- اردو- استانبولی- آذری- آلمانی- ایتالیائی- روسی- اسپانیائی- هوسائی- فرانسوی- کریل منتشر نموده است

رشت - دمشق - لبنان - كویت

14 عدد سایت و شبكهٔ اینترنتی در ایران و كویت و...

20 عدد شهرک و خیابان و چهار راه و... در شهرهای ایران

10 عدد هتل بزرگ و مجهّز

هزاران عدد مركز اقتصادی - تجاری - خدماتی و ... در شهر های ایران مراكز علمی و دینی بنام حضرت زهرأ علیها السلام

در سایر كشورهای جهان

در جریان نهضت فاطمیّه، در بسیاری از كشور های اسلامی و غیر اسلامی، فعّالیّت گسترده ای در زمینهٔ تأسیس مراكز دینی بنام فاطمهٔ زهرأ علیها السلام، و فعّالیّت های تبلیغی و ارشادی در زیر لوای آن حضرت، انجام گرفته و می گیرد، كه ذیلاً اشاره می نمائیم.

آلمان غربی

در آلمان كه از كشورهای مهمّ اروپائی است، بسیاری از شیعیان اقامت دارند، و فعّالیّت دینی می نمایند، و در جریان نهضت فاطمیّه، در برگزاری مجالس بزرگداشت شهادت آنحضرت همّت نموده، و با پخش كتاب و پوستر و پرچم و سائر وسائل تبلیغی، قدمهای مؤثّری برداشته اند، و با تأسیس:

1- جمعيّة الزّهرأ الثِّقافيه (جمعیّت فرهنگی - خیریه ای الزهرأ علیها السلام) در هامبورگ

2 - انتشارات اسلامی «مُونستر فاطمه عليها السلام» در هامبورگ، زمینهٔ فعّالیّت های دینی، و بالاخصّ دربارهٔ حضرت زهرأ علیها السلام را فراهم نموده اند.

ص:53

آمریكا و كانادا

در ایالات متّحدهٔ آمریكا و نیز كشور كانادا، در بخشها و نواحی گوناگونِ آن، جمعیّت بسیاری از شیعیان امیراْلمؤمنین علیّ علیه السلام علی اقامت جسته، و زندگی می كنند، و برای حفظ ایمان و ارزشهای اعتقادیِ خودشان، به تأسیس مراكز متعدّد و متنوّعی از قبیل: مساجد، حسینیّه ها، مدارس و كتابخانه ها پرداخته اند، و با نام گذاری آنها به نامهای مقدّس پیشوایان أهل اْلبيت عليهم السلام جهت گیری و أهداف آنها را روشن نموده اند.

در میان أسماء مقدّسی كه در جریان برنامهٔ یاد شده، مورد توجّه بوده، نام مقدّس حضرت فاطمهٔ زهراء علیها السلام می باشد، كه ذیلاً به چند مورد توجه می نمائیم:

1- مدرسۀ اْلزّهرا علیها السلام آمریكا - بلانكو

2 - أنجمن عزاخانهٔ حضرت زهراء - آمریكا - نیویورک

3 - مسجد اْلفاطیما - آمریكا - كوئینز - نیویورک

4- مسجد اْلزهراء علیها السلام - آمریكا

5- هیئت فاطمهٔ زهراء - آمریكا - واشنگتن

6- مؤسّسهٔ ألزّهرا علیها السلام آمریكا - کَندِل استیک

7- مركز اسلامی فاطمیّه - آمریكا

8- مسجد فاطیما ، كانادا - مُنْتْرِآل ( مونتریال )

9- مؤسّسة اْلبتول فاطمه (مؤسّسهٔ فرهنگی فاطمة اْلبتول ) كانادا - (مراكز متعدّدی ، به این مؤسّسه وابسته است)

10 - مؤسّسة اْلزّهراء اْلعالميّه (مؤسّسهٔ جهانی حضرت زهراء) كانادا -مُنْتْرِآل مؤسّسه یاد شده (ألزّهراء) شامل دوازده مؤسّسه می باشد، كه امور مسلمین را بر عهده دارد

ص:54

استراليا

در كشور بزرگ و پهناور استرالیا، همانند سایر نقاط جهان ، عدّهٔ زیادی از شیعیان و دوستداران أهل اْلبيت علیهم السلام و پیروان مكتب أمير اْلمؤمنین علیّ علیه السلام زندگی می كنند، و با ساختن مسجد و حسینیّه و برگزاری مراسم دینی و احیاء شعائر مذهبی، و بالأخص عزاداری بر مصائب و مظلومیّت خاندان عصمت و طهارت عليهم السلام كه رمز بزرگی برای موفقیّت و تأثیر گزاری تبلیغات شیعه می باشد نه تنها در حفظ موقعیّت و موجودیت خودشان اقدام می نمایند، بلكه در جذب دلهای آماده و جانهای پاک به مكتب مقدس أهل اْلبيت علیهم السلام می كوشند.

در استرالیا مراكز مهمّی به نام مقدّس حضرت زهرا علیها السلام نامیده شده، كه نشانهٔ علاقهٔ به آن حضرت می باشد، كه ذیلاً اشاره می شود:

1- مسجد اْلزّهراء علیها السلام استراليا (كه بسیار فعّال می باشد )

2- جمعية اسلامی اْلزّهراء عليها السلام (كه در یكی از مساجد استراليا فعّالیّت دارد)

3- كالج ألزّهراء علیها السلام ( دانشكدهٔ اْلزّهراء ) استرالیا - سیدنی

أفغانستان

در كشور افغانستان نیز، در جریان نهضت فاطمیّه علاوه بر فعّالیّت های تبلیغی، به وسیلهٔ پخش پوستر و نصب پرچم و نشر كتاب و حركت دسته جات عزاداری، مراكز دینی زیادی به نامهای مقدّس حضرت زهرأ تأسیس نموده اند كه ذیلاً مورد اشاره قرار می گیرد:

1- قلعهٔ فاطمهٔ زهراء - كابل - دشت برچی

2- قريهٔ اْلزّهرا (تِوتٰاش سابق) درّهٔ صوف - ما بين مزار و بامیان كه در سال 1381 شمسی به نام اْلزّهراءعلیها السلام نامیده شده است.

ص:55

3- حسینیّه فاطمهٔ زهراء، در همین قريهٔ ألزّهرا علیها السلام كه در زمان طالبان تخریب گردیده بود، و أخيراً تجدید بنا شده است.

4- حسینیّه اْلزّهراء - بامیان - قریهٔ قَرْغَنَتُو- جنب مدرسهٔ ولیّ عصر عجّل اللّٰه فرجه (كه در سال 1372 شمسی تأسیس گردیده است )

5 - مسجد اْلزّهراء - ولایت غزنی - وُلُسوالی - ناهُور - قریه کَتار - روستای سبزاب - كه در سال 1378 شمسی تأسیس گشته است.

6- حسینیّه بتول - ولایت غزنی - وُلُسوالی - شهر خَوات، كه در سال 1379 تأسیس شده است.

7- مدرسة اْلزّهراء علیها السلام - استان میدان - منطقهٔ دایمیرداد جوقل

8- مدرسة فاطمهٔ زهراء عليها السلام- کابل- منطقهٔ تیمنی (تایمنی)

9 - حسینیّه فاطمیّه كابل - وزیر آباد

10- مسجد حضرت فاطمهٔ زهراء علیها السلام- كابل - قلعهٔ فتح اللّٰه خان

11 - مسجد فاطمهٔ زهراء - غزنی - منطقهٔ لنگر - كه در سال 1381 شمسی تكمیل شده، و به مناسبت ارسال پوسترهای حضرت زهراء از ایران، به نام حضرت فاطمهٔ زهراء علیها السلام نامیده شده است

12 - مسجد فاطمهٔ زهراء علیها السلام - غزنی - منطقهٔ قرناله

13 - مسجد فاطمهٔ زهراء عليها السلام - غزنی - منطقهٔ علاء اْلدّين

14- مسجد فاطمیّه استان بامیان - ولسوالی - یِكولَنگ - جنب مدرسهٔ مهدیّه

15 - حسینیّه فاطمیّه استان بامیان - ولسوالی - پنجاب

16- مسجد فاطمیّه استان بامیان - ولسوالی - پنجاب

17 - حسینیّه ألزّهراء علیها السلام- بامیان - قريهٔ پای کوتل

ص:56

18 - مسجد فاطمهٔ زهراء - بامیان - قريهٔ پای كوتل

امارات متّحدهٔ عربی

در كشور امارات متحدّهٔ عربی، در سالهای أخير، توجّه به مسئلهٔ فاطمهٔ زهراء عليها السلام و عظمت و شخصیّت و شهادت آن حضرت، رونق بیشتری گرفته، و مراكزی به نام آن بزرگوار نام گذاری شده است، همانند:

1. مسجد فاطمة اْلزّهراء عليها السلام - امارات - شارع ميناء

2- مكتبه و تسجيلات اْلزّهراء علیها السلام - امارات - شارع

3- مستشفى اْلزّهراء علیها السلام (بیمارستان اْلزّهراء) امارات

4- بیمارستان مركزی اْلزّهراء - امارات - دبی

5- دار اْلزّهراء علیها السلام امارات

6- عزا خانهٔ حضرت زهرا علیها السلام امارات

و در أیّام فاطمیّه، مراسم بزرگداشت شخصیّت و شهادت آن حضرت، به شكل قابل توجّهی برگزار می گردد.

شارجه

یكی از شیخ نشین های امارات متّحدهٔ عربی است، و شیعیان مقیم آن، در احیاء آثار حضرت زهراء علیها السلام فعّالیّت بسیار جالب و ارزشمندی را انجام داده اند كه در شكل تأسیس حسینیّه و مسجد، به نام مبارک حضرت زهراء عليها السلام تجلّی یافته است.

1- مسجد اْلزّهراء علیها السلام

مسجد بسیار مجلّل و با شكوهی است، كه با گنبد و مناره های بسیار جالب و كاشیكاری و نماسازی زیبائی، تماشاگران را به سوی خود جلب می نماید.

ص:57

این مسجد در ده سال قبل ( 1413 قمری ) در شارع کُرْنیشْ تأسیس شده، و دو هزار و پانصد متر می باشد، و كاشی كاری آن به سبک ایرانی است، و به وسیلهٔ شیعیان بومیِ شارجه تأسیس شده، و محلّ برگزاری برنامه های دینی و عزاداریهای أهل اْلبيت علیهم السلام می باشد.

2- حسينيّهٔ اْلزّهراء علیها السلام یا مأتم اْلزّهراء

این حسینیّه، دو سال قبل تأسیس گشته، و زمین آن یكهزار و پانصد متر می باشد، و به نام مأتم الزّهراء خوانده می شود. حسینیّهٔ الزّهراء، همانند مسجد اْلزّهراء، از ساختمان مجلّل و با شكوهی برخوردار می باشد.

3- كتابخانهٔ مسجد اْلزّهراء

كتابخانه ای است كه در مسجد اْلزّهراء تأسیس شده، و محلّ فعّالیّت علمی و تبلیغی برای شیعیان می باشد.

مجموعهٔ یاد شده، از جلوه های روشن برای عشق و علاقهٔ مردم شارجه به شهیده مظلومه، حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام می باشد، كه زیر لوای آن حضرت برنامه های دینی و تبلیغی و اجتماعی و خدماتیِ خودشان را انجام می دهند.

انگلستان

در كشور انگلستان، جمعیّت بسیاری از عموم مسلمانها و مخصوصاً شیعیان اقامت و فعّالیّت دارند، و با توجّه به بیداری مسلمانان، تأسیس مراكز دینی و تبلیغی در آنجا بسیار رو به أفزایش می باشد.

در سالهای أخير، استقبال بسیار جالبی از برنامه های فاطمیّه انجام گرفته، و كتابهای گوناگون مربوط به شخصیّت و شهادت حضرت زهراء علیها السلام به زبانهای انگلیسی، عربی، فارسی، اردو و ... و نیز، پوسترها و پرچم های فاطمیّه در

ص:58

انگلستان و مخصوصاً لندن، مورد توجّه قرار گرفته، و تقاضای ارسال كتابها و پوسترهای متعلّق به حضرت زهراء عليها السلام حالت مستمّر یافته است.

در شهر لندن، علاوه بر مؤسّسه ها و مساجد و حسینیّه هائی كه به نامهای مقدّس أئمّهٔ معصومین علیهم السلام نام گذاری شده، برخی از آنها به نام حضرت زهراء علیها السلام نامیده شده است، همانند:

مدرسة اْلزّهراء علیها السلام - انگلستان - لندن - خیابان سالوسبری

بحرین

یكی از كشورهای منطقهٔ خلیج است، كه در قديم اْلأيّام از مراكز مهمّ علمی و اجتماعی شیعه بوده، و بسیاری از مفاخر بزرگ شیعه از آن برخاسته اند، و حوزهٔ علمی شیعه در بحرین، یكی از حوزه های برجستهٔ شیعه بوده است.

در بحرین ، دویست و شصت مسجد كوچک و بزرگ برای شیعیان وجود دارد، و در دو دههٔ قبل، تنها در شهر منامه، چهل حسینیّه (أعمّ از مردانه و زنانه) وجود داشته، و در شهر «ألمحرق» بیش از ده حسینیّهٔ مردانه و زنانه وجود دارد، و در بعضی از محلّه ها، چندین حسینیّه موجود می باشد، وهم اكنون، عدّه ای از علماء شیعه در بحرین حوزهٔ درسی دارند، و بسیاری از خطباء به ارشاد و هدایت مردم مشغول می باشند.(1)

مراكز دینی و علمیِ بحرین به نام حضرت زهراء علیها السلام

1- مدرسة اْلزّهراء علیها السلام لتدريس اْلقرآن

2 - مدرسة فاطمة اْلزّهراء عليها السلام

ص:59


1- دائرة اْلمعارف تشیّع، جلد3، صفحه 119

3- مدرسة فاطيما ألزّهراء علیها السلام

4- مركز لوازم ألزّهراء عليها السلام

5- مسجد اْلزّهراء علیها السلام - كه در حسینیّهٔ بزرگ «مأتم اْلعجم اْلكبير» در چند سال قبل تأسیس شده است.

در أیّام فاطمیّه، مراسم عزاداری حضرت زهراء علیها السلام در بحرین برگزار می گردد.

پاكستان

كشور پهناور پاكستان كه در همسایگی ایران قرار گرفته، از كشورهای اسلامی پر جمعیّت می باشد، كه شمار شیعیان آن، گرچه نسبت به كلّ جمعیّت كشور در أقلیّت می باشد، ولی وجود شخصیّت های بزرگ علمی و اجتماعی شیعه، در جریان مبارزات استقلال طلبانهٔ این كشور، و در جریان اقدامات علمی و فرهنگی جامعه، سبب شده است كه نفوذ و قدرت شیعیان، قابل توجّه و مورد دقّت و بررسی های مهمّ اجتماعی و سیاسی باشد.

توجّه به شخصیّت و عظمت حضرت زهراء علیها السلام در میان مردم پاكستان را از نشانه های گوناگون می توان به دست آورد، كه ذیلاً نمونه هائی از تأسیس مراكز دینی و علمی به نام آن حضرت را ، یاد آور می شویم:

1- جامعة اْلزّهراء علیها السلام ( زهرا اكید می ) پاكستان - كراچی - سكیمیدان لنک رود

2 - جامعهٔ فاطمیّه پاكستان - روكاره - ریناله خورد

3- جمعیّت طلباء فاطمیّه (جامعهٔ فاطمیّه) پاكستان - پنجاب - ریناله خورد

4- مدرسهٔ فاطمة اْلزّهراء علیهاالسلام پاكستان - سیّد آباد - خیابان علمدار (علمدار رود)

5- جامعة اْلزّهراء علیها السلام پاكستان - كراچی - سی 33 رضویّه

6- دار اْلزّهراء علیه السلام پاكستان - پاراچنار (صوبه سرحد)

ص:60

7- مدرسة اْلزّهراء علیها السلام پاكستان - بلتستان - پاری كھرمنگ - ضلع سكردو

8- پارك فاطیما اْلجنّه پاكستان

9- معهد اْلزّهراء (مركز علمى اْلزّهراء) پاكستان

10- مدرسهٔ فاطمیّه پاكستان - چكوال (مدرسه ای است برای دختران)

11 - عزاخانهٔ حضرت زهرا پاكستان - كراچی

12 - بیمارستان فاطمیّه بانک خون پاكستان - كراچی

13 - امام بارهٔ فاطمهٔ زهراء پاكستان - بلوچستان

14- مسجد فاطمیّه پاكستان - جنب بازار سادات فرزندان امام علیّ النّقی علیه السلام در كشور پاكستان، فعّالیّت برای ترویج فرهنگ فاطمیّه رو به افزایش و گسترش می باشد، و به خاطر قداست و انتساب نزدیک و استثنائیِ آن حضرت، به رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله و سلم شیعیان می توانند به نام نامیِ آن حضرت، فعّالیّت های دینی و تبلیغیِ خود را توسعه داده، و در سنگر مستحكم پیروی از آن حضرت، از مكتب مقدّس ولایت و خلافت أمير اْلمؤمنين علیه السلام دفاع نمایند.

روسیّه

كشور روسیّه علاوه بر اینكه كشوری غیر اسلامی است، سالها مركز قدرت ضدّ خدائی، و مبارزه با ارزشهای دینی و معنوی و الهی بوده است، ولی در سالهای اخیر ، علاوه بر مطرح گردیدن ارزشهای معنوی و اخلاقی، و توجّه به مكتب انبیاء، و آزادیِ رعایت عقائد و احكام اسلامی و شیعی، در مسیر جریان نهضت فاطمیّه قرار گرفته، و مركزی به نام مقدّس :

«بیت الزهرأ عليها السلام»

در شهر مسكو تأسیس گشته است، كه برنامه های دینی و مراسم مذهبی در

ص:61

آن انجام می گیرد و حتّی به زوج های جوانی كه رسماً ازدواج نمایند، به نام مقدّس چهارده معصوم علیهم السلام چهارده عدد سكّهٔ بهار آزادی اهدأ می گردد، و بدینوسیله، در تشویق آنها به پیوند مقدّسِ اسلامیِ ازدواج، اقدام می شود، و بنام مقّدس حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام فعّالیّت دینی، و خدمات اجتماعی مطابق مكتب شیعه انجام می گیرد.

سوریّه

كشور سوریّه ، محلّ دفن بسیاری از شخصیّت های برجستهٔ أهل اْلبيت علیهم السلام می باشد، و در قبرستان تاریخیِ آن (باب اْلصّغير ) مدفن بزرگانی همچون امّ اْلسّلمه (همسر بزرگوار رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله و سلم ) و بلال حبشی (مؤذّن فداكار حضرت رسول أكرم صلی اللّٰه علیه و آله و سلم ) و فضّهٔ خادمه ( كنیز حضرت زهراء علیها السلام ) و عبد اْللهّ بن جعفر طيّار ( همسر حضرت زینب علیها السلام ) و نیز زیارتگاه امامزادگان عظیم اْلشّأنی، همچون حضرت اْمّ كلثوم علیهاالسلام و حضرت سكینهٔ بنت الحسین علیها السلام، و رؤس شهدای عظیم اْلشّأن كربلا، و چندین امامزادهٔ دیگر وجود دارد، و در قلب شهر تاریخی و پایتخت آن (دمشق ) بقعه و بارگاه خیره كنندهٔ یادگار امام حسین علیها السلام یعنی حضرت رقیّه علیها السلام قرار گرفته، و در حاشیهٔ شهر دمشق، حرم و بارگاه و گنبد و مناره های با شكوه مزارِ شریف و نورانیِ عقیلهٔ بنی هاشم، حضرت زینب علیها السلام چند صد هزار نفر را از كشورهای مختلف به گرد خود جمع نموده، و شهر بزرگی را بنام «زینبيّه » شكل بخشیده است، و همه ساله میلیونها نفر زائر دلباخته را از همهٔ جهان، به سوی مزار شریف خود روانه می سازد.

سوریّه ، در حال حاضر، یكی از مراكز مهمّ فعّالیّت شیعه، و پیروان مكتب أهل اْلبيت علیهم السلام می باشد، و حرم مطهّر حضرت زینب علیها السلام و حضرت رقیّه علیها السلام و

ص:62

سایر مزارات شریفه، محلّ بلند شدن ندای حقّ و حقیقت ، یعنی :

أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولیُّ َّاْللّه

می باشد، و هر تماشاگری می تواند با دیدن صحنه های با شكوه حرم های یاد شده، به عمق علاقهٔ مردم شهر ها و كشور های گوناگون (اعمّ از سفید و سیاه و عرب و عجم، و از نژاد های گوناگون) نسبت به خاندان رسالت و امامت پی ببرد.

تجلّی علاقه به فاطمهٔ زهراء علیها السلام در كشور سوریّه

در سالهای أخیر، و در جریان نهضت فاطمیّه، همّت و تلاش شیعیان ، در راه دفاع از مظلومیّت حضرت زهراء علیها السلام به سطح مطلوبی رسیده، و نه تنها با تأسیس مؤسّسه ها و مراكزی برای نشر و تبلیغ أهداف آن حضرت، گامهای مؤثّری برداشته شده، بلكه برگزاریِ مراسم بزرگداشت شهادت آن حضرت، و حركت دستجات عزاداری و سینه زنی در أیّام فاطمیّه، حال و هوای عاشورائی یافته، و موج ساز گردیده است، و ذیلاً به نشانه هائی از این توجّه و علاقه اشاره می نمائیم:

1- حسينيّهٔ اْلزّهراء علیها السلام که در طرف شرق حرم حضرت زینب علیها السلام واقع گردیده و بسیار نزدیک به بارگاه آن حضرت می باشد.

حضور زائران حضرت زینب علیها السلام، بالخصوص زوّاری كه از كشور عربستان به این حسینیّه وارد می شوند، در تحكیم و تثبیت پایهٔ اعتقادی شیعیان كشور سعودی ، نقش مؤثّری دارد.

این حسینیّه پایگاه فعِّالیّت دینی، و تهیّه و نشر مجلّه ها و روزنامه ها و كتابهای دینی شیعه می باشد، و محلّ برگزاری مجالس عزاداری است، و كتابخانه نیز دارد.

2- قاعة اْلبتول علیها السلام (سالن سخنرانی اْلبتول) كه محلّ برگزاری جلسات

ص:63

عزاداری و دعای ندبه و تعلیم قرآن می باشد، و محلّ آن در منطقهٔ زینبیّه است.

3- حسينيّة اْلصدّيقّة اْلطّاهره علیها السلام، كه جایگاهی برای عزاداریها ، بالأخصّ در دههٔ عاشوراء است.

4- مُسْتوصَف الزّهرأ علیها السلام كه درمانگاهی است در نزدیكی بارگاه مقدّس حضرت زینب علیها السلام

5- هیئت فاطمة اْلزهّراء اْلنّسويّه علیها السلام (هیئت فاطمهٔ زهراء برای بانوان ) كه در حوزهٔ علمیّه زینبیّه مستقرّ می باشد، و برنامه های متعددی را به اجراء می گذارد، و مجلّهٔ «ألبشرى» توسّط این هیئت، تهیّه و منتشر می گردد.

6- هيئة فاطمة اْلزّهراء علیها السلام كه حركت بسیار مهمّی را أنجام می دهند، و آن این كه در روز سیزدهم جمادی اْلاولى ( فاطمیّهٔ اوّل ) بعد از اذان صبح، با پای پیاده، از مقابل حوزهٔ علمیّه زینبیّه (در جوار حرم مطهّر حضرت زینب عليها السلام) به سوی حرم حضرت رقیّه علیها السلام در دمشق حركت می كنند، و چهارده كیلومتر را با حمل پرچم های سیاه و در حال سینه زنی طی می كنند و در حرم حضرت رقيّه علیها السلام به عزاداری و سینه زنی می پردازند، و سپس با اتومبیل به حرم مطهّر حضرت زینب علیها السلام بر می گردند، و به سینه زنی و عزاداری می پردازند، كه تا ظهر ادامه دارد.

از نكات جالب این است كه، در بین راه، به وسیلهٔ عدّه ای كه آماده شده اند، از عزاداران پذیرایی می شود، و این حركت در مسیر طولانی، به نام عزاداری بر حضرت زهراء علیها السلام در بیداریِ مردم دمشق، و سایر مردمی كه از كشورهای دیگر به سوریّه آمده اند تأثیر عمیق و جالبی دارد.

ص:64

7- برپائی مجالس عزاداری حضرت زهراء علیها السلام

در دفترهای مراجع معظّم تقلید، و تمامیِ حسینیِّه های موجود در شهر زینبیّه، در أیّام فاطمیّه مجلس عزاداری برگزار می شود، و همهٔ شیعیان سیاه پوش می شوند، و در روز شهادت حضرت زهراء علیها السلام (در فاطمیّه اوّل و دوّم ) حوزه های درسی، همه تعطیل می گردد، و در منزل عدّه ای از علماء و طلّاب حوزهٔ علمیّه نیز، مجالس عزاداری برگزار شده، و برنامهٔ اطعام أنجام می گیرد.

در حوزهٔ علمیّه زینبیّه ( كه اوّلین و مهمترین پایگاه علمی شیعه در زینبیّه است ) مجلس بسیار مفصّل و با شكوهی برگزار می گردد، و در سال 1422 و 1423 قمری (دو سال گذشته) خطیب نامدار و دلباختهٔ حضرت زهراء علیها السلام صاحب كتاب نفیس و ده جلدی «إعلموا أنّى فاطمة» یعنی حجّة الإسلام و المسلمين، آقای حاج شیخ عبد اْلحميد مهاجر دام عزّه و توفيقه ، در مجلس یاد شده سخنرانی، نموده اند كه علاوه بر حوزهٔ علمیّه ( كه جمعیّت چند هزار نفری را در خود جای می دهد) به وسیلهٔ ادارهٔ راهنمائی و رانندگی، خیابان مقابل حوزهٔ علمیّه بسته می گردیده، و مردم عزادارِ حضرت زهراء علیها السلام در خیابان می نشستند و در شب شهادت، از مقابل حرم حضرت زینب علیها السلام تا فلكهٔ «حجيره» مملو از جمعیّت می گردیده است.

در بعضی از شبها، زمان سخنرانی به بیش از دو ساعت كشیده می شده، و در سال 1423 قمری، این مجلس به چهارده شب أفزایش یافته، و یكی از شیعیان فعّال و علاقمند لبنانی، برنامهٔ سخنرانی آقای مهاجر را به وسیلهٔ ماهواره، همه روزه پخش می نموده است.

مجلس یادشده، در بيداریِ دلها و آگاهیِ فكرها و به حركت در آوردن

ص:65

عواطف پاک و احساسات لطیف ، در حمایت از مظلومیّت حضرت زهراء عليها السلام نقش بسیار عجیب و تكان دهنده ای داشته، و تجلّیِ جالبی از نهضت فاطمیّه، محسوب گردیده است.

8- جشنهای میلاد حضرت زهراء علیها السلام

در سالروز میلاد حضرت زهراء علیهاالسلام مراسم جشنی در حوزهٔ علمیّهٔ زینبیّه برگزار می گردیده، تا این كه یكی از پزشكان عراقی مقیم سوریّه ، مجلس جشن بزرگی را در منزل خود برگزار می نماید، و با حضور شخصیّت های علمی و اجتماعی ( اعمّ از شیعه و غیر شیعه) بر شكوه مجلس می أفزاید، و سپس مجلس را به حسينيّة اْلزّهراء علیها السلام زینبیّه منتقل می نماید، و پس از آن، مجلس بزرگ دیگری در شهر دمشق (با دعوت از پزشكان و فرهنگیان و...) برگزار می نماید، و با گذشت زمان، دهها مجلس جشن در دفاتر مراجع معظّم تقلید و منازل علماء مقیم زینبیّه بر قرار می شود، كه چهرهٔ منطقه و حال و هوای آن را دگرگون می سازد.

9- در سالهای گذشته، در حدود پانزده كتاب دربارهٔ حضرت زهراء علیها السلام تأليف و منتشر گردیده است.

10- در استان دیر اْلزور سوریّه، در سالهای أخیر، در أثر تبلیغات نمایندگانی از حوزهٔ علمیّه زینبیّه، جمعیّت زیادی به مكتب أهل اْلبيت علیهم السلام پیوسته اند، و بیست مسجد و حسینیّه در آن منطقه تأسیس گردیده است، كه از جملهٔ آنها:

حسینیّه فاطمة اْلزّهراء علیها السلام می باشد، كه در سال 1418 قمری تأسیس گردیده، و محلّ برگزاری برنامه های گوناگون دینی در مناسبت های مذهبی می باشد.

ص:66

11- در أطراف شهر حلب، كه دوّمین شهر مهمّ سوریه است، دو روستای شیعه نشین وجود دارد، و یكی از آنها به وسیلهٔ حاكمان مخالف شیعه، به نام نامناسبی نامگذاری گردیده بوده است، ولی با حمایت و همّت مرحوم آیة اللّه شهید سیّد حسن شیرازی قدّس سره و نام این روستا ( كه بیست هزار جمعیّت دارد و همه شیعه هستند ) به نام مبارک: بلدة اْلزّهراء علیها السلام = شهر حضرت زهراء عليها السلام تغییر یافته، و هم اكنون همین نام مبارک، رسماً مطرح می باشد، و نام قبلی كاملاً فراموش شده است.

12 - مسجد فاطمهٔ زهراء علیها السلام در شهر «حمص»، كه به وسیلهٔ شهيد، آية اْللّه سید حسن شیرازی قدّس سره تأسیس گردیده است.

13 - مسجد فاطمة اْلزهراء عليها السلام در شهر «صافيتا » در سوریّه، در منطقه ای كه مربوط به علوییّن می باشد، كه به وسیلهٔ مرحوم آية اللّٰه شهید شیرازی قدّس سره افتتاح گردیده است.

14 - صندوق قرض اْلحسنهٔ كوثر علیها السلام

15 - كاروان زیارتی اْلزّهراء علیها السلام

16- موقع اْلبتول علیها السلام ( شبكهٔ بتول علیها السلام )

17 - فروشگاه اْلزّهراء علیها السلام

18 - مكتبة اْلزّهراء علیها السلام- دمشق

19 - مكتبة اْلبتول علیها السلام- دمشق

20 - هتل اْلزهرا علیها السلام - شهر زینبیّه

و شمار زیادی فروشگاه و مركز فعّالیت اقتصادی و اجتماعی دیگر

ص:67

عراق

در سالهای حاكمیّت بعثیهای عفلقی، و تسلّط صدّام (دیكتار خون آشام قرن) نه تنها هیچ گونه فعّالیّت دینی و بالاخص شیعی، در كشور عراق انجام نمی گرفت، بلكه با سركوب شیعیان، و آواره نمودن ایرانیان مقیم عراق، و متلاشی نمودن حوزهٔ علمیّه هزار سالهٔ نجف اشرف، تمامیِ مظاهر عشق و ایمان مردم نسبت به أهل اْلبيت علیهم السلام را از بین بردند، ولی به مجرّد اینكه حكومت صدّام و حزب بعث، در اوائل سال 1424 قمری ( 1382 شمسی ) سقوط كرد، به سرعت، جلوه های عشق و علاقهٔ عمیق مردم نسبت به أهل اْلبيت عليهم السلام بالاخص أمير اْلمؤمنین علیّ علیه السلام و سيّدالشهدا علیه السلام چشم جهانیان را خیره كرد، و مراسم بزرگ ده میلیونی اربعین حسینی برگزار گردید و مردم سراسر عراق با پای پیاده و با طی فاصله های 20-30 كیلومتری، تا 400 كیلومتری ، تمامیِ راههای منتهی به كربالای معلّی را در نوردیدند، و با پای پیاده، و با مَرْکَب عشق و شور و سوز حسینی، راه پیمودند، و تمامیِ شهر كربلا و بیابانهای اطراف آنرا ، زائر سرای آن همه دلسوخته ای كه در آتش عشق حسینی می سوختند، قرار دادند.

در اواخر ماه ربیع الثانی 1424 قمری، این كمترین، و چهل نفر از دلسوختگان فاطمهٔ زهرا علیها السلام به قصد تبلیغ و آماده سازیِ مردم عراق (و بالاخص كربلا و نجف و كاظمین ) برای بزرگداشت شهادت فاطمهٔ زهرا علیها السلام و أيّام فاطميّه ، عازم كعبهٔ دلها، یعنی كربلای حسینی شدیم، و با تمام مشكلاتی كه برای رسیدن به مقصود در راه بود(1) خود را به سرزمین پاكی ها و فضیلت ها،

ص:68


1- در آن زمان، ورود به عراق به شکل رسمی میسّر نبود و بایستی از طریق کردستان ایران و عراق و همراهِ استقبال از مشکلاتی فراوان و با آمادگی کامل برای پذیرش خطرات گوناگون، به حریم دوست راه می یافتیم.

نجف اشرف، و كربلای معلّی، و كاظمین، و سامرا رساندیم. در این كاروان عشق و شور، و اشک و سوز، كه از نوجوان 14 ساله تا پیر مرد هشتاد ساله حضور داشتند، همه یک هدف داشتند، و آن اینكه برای خشنودی أمير اْلمؤمنين علیّ علیه السلام (همسر زهرای شهیده) و امام حسین علیه السلام (فرزند داغدیدهٔ فاطمهٔ مظلومه) نهضت فاطمیّه را در آن دیار ستم كشیده، و در میان آن مردم غمزده و از زیر چكمهٔ، صدّامیان آزاد شده، مطرح نموده، و ندای مظلومیّت آن شهیدهٔ راه امامت را به گوش همه برسانند

عشق و علاقهٔ مردم «كربلا» و «نجف» و «كاظمین» و عموم ملّت عراق ، از یک طرف، و شور و سوز اعضای كاروان تبلیغیِ فاطمیّه از طرف دیگر، كار خود را كرد، و به سرعت، هیئت هائی بنام مقدّس حضرت زهرا علیها السلام تأسیس گردید، و پرچمهای عزای فاطمیّه، به در و دیوار ها نصب گردید، و علمأ و هیئات مذهبی، آمادگیِ خود را برای بزرگداشت شهادت فاطمهٔ زهرا عليها السلام اعلام نمودند.

در أیّام فاطمیّهٔ اوّل و دوّم، در بارگاه أمير اْلمؤمنین علیّ علیه السلام و امام حسین علیه السلام و نیز امام موسی بن جعفر و جواد الائمه علیهما السلام عزاداریهای بسیار مفصّل و گسترده، و حركت دستجات عزاداری و سینه زنیِ فراوان انجام گرفت، و جمعی از دوستان، كه در آن أيّام، به عتبات مقدّسه مشرّف شده بودند، از گسترش و عظمت و شور نهضت فاطمیّه خبر دادند.

تنها در شهر كربلا چهارده هیئت فعّالیّت بسیار گسترده داشتند، به نامهای:

ص:69

1 - موكب جمهور الفاطميّه 2 - موكب جمهور الحیدریّه 3-هيئة الزينبيّه 4- هيئة سفينة النجاة 5- هيئة غريب طوس 6- هيئة المنتظر ( عج ) 7- هيئة خدمة اهل اْلبيت عليهم السلام 8- هيئة باب الخان 9 - هيئة باب السّلامه 10 - هيئة باب بغداد 11 - هيئة العباسيّه 12 - هيئة باب النجف 13 - هيئة حیّ الحرّ

14 - هيئة الصّفاريين

در حدود ده هزار متر پارچه سیاه در شهر های عراق توزیع گردید، برای مراسم فاطمیّه، و در ماههای جمادى الاولى و جمادی الثانيه (أيّام فاطمیّهٔ اوّل و دوّم ) سیاه پوشی، و پرچمهای عزا در خیابانها و مغازه ها و حسینیّه ها و مساجد و مدارس ، جلب توجه می نمود.

نصب پرچم بزرگ و زیبائی با این عبارت «هيئة فاطمة اْلزّهرا عليها السلام تَاَسّست عام 1424 » بر دیوار صحن مقدّس امام حسین علیه السلام در أيّام زیارت، كه هنوز أيّام فاطمیّه نرسیده بود، اشک شوق را از چشم همهٔ دوستان جاری ساخت، و سرعت تأثیر تبلیغات فاطمیّه در آن فضای ملكوتی، بسیار جای دلگرمی، و امید بخش بود.

در سفر زیارتیِ این كمترین، كه در ماه شوال 1424 قمری انجام گرفت، ملاحظه نمودم در همین چند ماه پس از سقوط بعثی ها ، نامهای مقدّس حضرت زهرا علیها السلام در جای جایِ شهر های كربلا و نجف و كاظمین، و نیز در برخی از مغازه ها و رستورانهای میان راه دیده می شود، و برخی از مراكز دینی و

اجتماعی از نام مقدّس حضرت زهرأ علیها السلام استفاده كرده اند.

در هنگام ورود به عراق و خروج از ادارهٔ گمرک آن، تابلوی جالبی بالای سر مسجدی دیده شد، كه بر روی آن نام «جامع الزهرأ عليها السلام» جلب توجه نمود.

ص:70

و به خوبی نشان داد كه نهضت فاطمیّه، در كشور عراق به سرعت در حال موفقیّت و پیشرفت می باشد.

پوسترها و پرچم هائی كه در دو نوبت به عراق بردیم (پس از سقوط حكومت بعثیها )، بسیار مورد استقبال قرار گرفت، و امیدواریم بتوانیم در این زمینه عرض ادب و ارادت بیشتری داشته باشیم.

عربستان سعودی

در كشور عربستان سعودی، با توجّه به حاكمیّت وهّابیان متعصّب، مظاهر تشیّع و دلبستگی به خاندان رسالت، با مشكلات أساسی مواجه می باشد، و هرگونه حركت در این راستا، با اشكال فراوان روبرو می شود، ولی با این حال مواردی از درخشش أنوار فاطمهٔ زهراء علیها السلام در آن كشور نیز مشاهده می شود.

1- مسجد فاطمهٔ زهراء علیها السلام این مسجد از مساجد سبعه ، در حاشیهٔ شهر مقدّس مدینهٔ منوّره می باشد، و از آثار تاریخیِ شهر مدینه به شمار می رود، گرچه سیاست حكومت سعودی برای محو آثار این مسجد به كار گرفته شده است، ولی شیعیان علاقمند در كنار دیوار همان مسجد بر روی خاكها به نماز و دعا می پردازند، و از روح مقدّس حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام استمداد می جویند.

2- مدرسة اْلزّهراء عليهاالسلام - ریاض، مدرسه ای است برای دختران، كه از نظر علمی داری موقعیّت برجسته می باشد

3- مدارس اْلبتول اْلأهلى للبنات - عربستان سعودی (كه چندین مدرسه، بنام بتول علیها السلام می باشد )

4- مستشفى اْلزّهراء - مدینهٔ منورّه - شارع اْلإمام علیّ عليه السلام

ص:71

بیمارستان بسیار عظیمی است كه در محلّهٔ شیعه نشین مدینه، و در چند طبقه با امكانات پزشكی بسیار گسترده و در سطح بالا تأسیس گشته است، و مجهّز به آزمایشگاههای متعدّد می باشد، و پزشكان بسیار زیاد، با تخصّص های گوناگون ، با نظم و انضباط و نظافت برجسته، در آن به ارائهٔ خدمات مجّانی مشغول می باشند، و تابلوی سر درِ این بیمارستان، آنقدر زیبا است، كه به بیماران روحیّه می بخشد، و با ذكر یا زهراء وارد بیمارستان می شوند، و با آرامش عجیبی به درمان می پردازند.

5- مطبخ اْلزّهرا عليها السلام در مدینهٔ منورّه، شارع قربان طالع، كه برنامهٔ آنها طبخ غذا برای مراسم افطاری شیعیان در حسینیّه ها می باشد

6- وحدة اْلبتول - یكی از واحدهای دانشگاهی در عربستان سعودی

7- تشكیل مجالس فاطميّه

در سال 1423 قمری، در منطقهٔ شرق عربستان (كه شیعه نشین می باشد ) سی و پنج مجلس بزرگداشت شهادت فاطمهٔ زهراء علیها السلام در أیّام فاطمیّه تشكیل گردید، كه سر فصلی مهمّ برای حركت و نهضت فاطمیّه در این كشور می باشد.

8- همراهی با زائران ایرانی در زیارت حضرت زهرا علیها السلام

در هنگام خواندن زیارت حضرت زهرا علیها السلام و ذكر مصائب آن حضرت ، شیعیان عربستان، با علاقهٔ زیاد به استماع و قرائت و اظهار حزن و اندوه، در غم مصیبت های آن حضرت می پردازند، كه این نویسنده، مكرّراً در حرم مطهّر بقیع، و یا شبها در پشت دیوار بقیع، صحنه های جالبی را در این زمینه مشاهده كرده ام، و اظهار علاقهٔ آنان را به صورت مصافحه و أدای جمله های محبّت آمیز، و تشویق كننده در می یافتم.

ص:72

9- استقبال شدید از پوستر ها و برچسب های فاطمیّه

با این كه شیعیان مدینه و شرق عربستان، در حال گرفتاری به تعصبّات شک وهّابیها بسر می برند، ولی با این حال، از پوستر های فاطمهٔ زهراء علیها السلام و خصوصاً برچسب های مزّین به نام فاطمهٔ زهراء علیها السلام (كه در اندازه كوچكتر می باشد) استقبال شایسته ای می نمایند، كه خود نشانهٔ روشنی از زمینه های روحیِ بسیار مهیّا برای نهضت فاطمیّه می باشد.

10- فراوانیِ نام فاطمه و زهراء در نام گذاری دختران، نشانهٔ بارزی از علاقهٔ قلبی مردم عربستان، به فاطمهٔ زهراء علیها السلام است، گرچه كافران و ظالمان و مشركان دوست نداشته باشند.

غنا (غانا)

كشور غنا، از كشور های آفریقای غربی می باشد، و شیعیان و پیروان مكتب أهل اْلبيت علیهم السلام در آن كشور، نسبت به حضرت زهرا عليها السلام محبّت و ارادت خود را با تأسیس مراكز علمی و دینی اظهار داشته اند.

1- مدرسهٔ فاطمة اْلزّهراء (برای تعلیم قرآن و علوم آن، جهت مردان و زنان ) غنا - اكرا

2 - مدرسهٔ فاطمه زهرا علیها السلام غنا - بوندوكو - سوكو

فلسطين

كشور فلسطین كه مورد ظلم و ستم شدید صهیونیست های نژادپرست قرار

گرفته است، نشانه های روشنی از علاقه و محبّت نسبت به یادگار رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام را در خود حفظ نموده و نشان می دهد،

ص:73

كویت

كه ذیلاً به برخی از آنها اشاره می نمائیم :

1- هتل ألزّهراء علیها السلام - فلسطين - غزّه

2 - مدرسهٔ فاطمیّه فلسطین - شهرك نابلس

3 - مدينة اْلزّهرا علیها السلام- فلسطين - جنوب غزّه

کویت

یكی از كشور های عربی در منطقهٔ خلیج فارس است، و بخش بسیار مهمی از جمعیت آنرا شیعیان و پیروان مكتب أهل اْلبيت علیهم السلام تشكیل می دهند، و بسیاری از ایرانیان مقیم كویت نیز از پیروان مكتب تشیّع می باشند .

شیعیان كویت، بسیار فعّال می باشند، و در زمینهٔ برگزاری مراسم عزاداری و تبلیغات دینی، سرمایه گذاریهای اقتصادی و انسانیِ فراوانی دارند، و با توجه به توان اقتصادی و مالی كه در اختیار دارند، در ساختن مساجد و حسینیّه ها، و نیز سایر مراكز عامّ المنفعه ، بنامهای مقدّس معصومین علیهم السلام در دیگر كشور ها ، گامهای ارزشمندی بر می دارند.

در كویت بنام های مقدّس ائمّهٔ معصومین علیهم السلام و حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام مراكز بزرگ دینی و اجتماعیِ بسیاری، از قبیل: مسجد و حسینیّه و بیمارستان و ... تاسیس گشته، و مورد بهره برداری برای برنامه های دینی و خدمت رسانی به مردم می باشد، و از جمله شمار زیادی از تاسیسات و پایگاههای دینی بنام های مقدّس حضرت زهرا علیها السلام می باشد، كه ذیلاً به شماری از آنها كه در فرصت كوتاهی به دست آمده اشاره می نمائیم.

1- مسجد فاطمة الزّهرا علیها السلام در منطقه شرق كه سابقهٔ زیادی دارد و از اهمیّت ویژه ای برخوردار است

ص:74

2-حسينيّة الزّهرا علیها السلام در منطقهٔ صباح السّالم

3 - حسينيّة البتول علیها السلام در منطقه صباح السّالم

4- حسينيّة الزّهرا علیها السلام ( ام حسن ) در منطقهٔ منصوریّه

5- ضاحية الزّهرا علیها السلام ( یعنی ناحيهٔ الزّهرا) كه منطقهٔ سكونتی بسیار بزرگی است و از مناطق فرمانداری «حولّي» می باشد

6- مؤسّسة الصّديقة الزّهرا علیها السلام كه در زمینهٔ امور خیریّه اقدام می نماید

7- هيئة الشَّباب الزّهرا علیها السلام، كه هیئتی است فرهنگی برای جوانان، و در زمینهٔ نشر معارف أهل اْلبيت علیهم السلام اقدام می نماید

8- لجنة السّيّدة الحورا علیها السلاملجنه ای است برای زنان ، كه در امور فرهنگی - دینی اقدام می نماید، و در منطقهٔ اندلس كویت می باشد

9 - لجنة السّيّدة الزّكيّه علیها السلام

10 - لجنة السّيّدة الزّهرا علیها السلام لجنه ای است زنانه، برای بازاری خیریّه ای ، در منطقهٔ رمیسیّهٔ كویت

11 - مؤسّسة السّيّدة فاطمه علیها السلام كه موسسه ای است فرهنگی - دینی برای زنان

12 - لجنة البتول علیها السلام كه تشكیلاتی فرهنگی - دینی است

13 - شبكهٔ یا زهرا علیها السلام

كه پایگاهی است در اینترنت ، برای فعّالیّت های گسترده تحقیقی - تبلیغی در راستای مكتب تشیع

14 - شبكة دار الزهرأ علل كه پایگاهی است در اینترنت برای برنامه های تبلیغی ، و فعالیت های علمی ، مطابق با جهت گیریِ ، شیعی و مطابق مكتب أهل اْلبیت علیهم السلام(1)

ص:75


1- در کشور کویت بیش از یکصد شبکۀ اینترنتی، وابسته به شیعیان وجود دارد

15 - حسينيّة الزّهرا علیها السلام

16 – مجلّهٔ الزّكيّه علیها السلام كه مجله ای است مذهبی، در راستای مكتب أهل البيت علیهم السلام

17 - مسجد فاطیما - كویت

مراكز دینی و مذهبی و اجتماعی بنام های حضرت زهرا علیها السلام در كویت زیاد است، ولی متأسّفانه در اثر عدم دسترسی بیشتر ، به جز موارد یاد شده، از مراكز دیگر اطلاع مشخّص به دست نیاوردیم

مراسم فاطمیّه در كویت

در كشور كویت در فاطمیّه اوّل و دوّم ، مراسم بسیار گسترده ای ، همراه با سخنرانی و عزاداری و اطعام بسیار مفصّل برگزار می شود كه اخبار آنها از سایت ها و شبكه های اینترنتی پخش می گردد و این مراسم گسترده منحصر به حسینیّه های نامگذاری شده بنام فاطمهٔ زهرا علیها السلام نمی باشد، بلكه در بسیاری از مساجد و حسینیّه های دیگری نیز كه بنامهای مقدّس پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله و سلم و ائمّهٔ معصومین علیهم السلام تأسیس گشته، مراسم بزرگداشت شهادت و میلاد حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام برگزار می گردد.

مرحوم آية اللّٰه العظمی آقای حاج سیّد محمد حسینی شیرازی قدس سّره، در سالهای اقامتشان در كویت، در ایجاد حركت و جوش و جنبش دینی، در میان شیعیان و پیروان مكتب أهل اْلبيت علیهم السلام ، نقش بسیار جالبی ایفا نمودند، كه آثار و بركات مستمّر و فراوان آن، هنوز باقی می باشد.

گینه

كشور آفریقائی گینه، همانند بسیاری دیگر از كشورهای آفریقائی، شیعیان

ص:76

و علاقمندان به أهل اْلبيت علیهم السلام در آن زندگی می كنند، و عشق و علاقهٔ خود را به خاندان رسالت ( بالأخص حضرت زهرا علیها السلام ) به شكل های گوناگون ابراز می دارند.

تأسیس مؤسّسه های دینی به نام حضرت زهرا علیها السلام از راههای این اظهار علاقه می باشد، كه ذیلاً به دو نمونه اشاره می نمائیم:

ا- جمعيّة اسلاميّه فاطمه زهرا علیها السلام - جمهوری گینه ( غينيّه ) - كوناكِرِی

2- مؤسّسهٔ انجمن اسلامی فاطمهٔ زهراء علیها السلام - جمهوری گینه

و هر قدر شیعیان آن سامان ، بتوانند زیر لوای نام فاطمهٔ زهرا علیها السلام اين اقدام نمایند، در رشد و موفقیّت و تثبیت شخصیّت اجتماعی آنان مؤثّر خواهد بود

لبنان

كشور اسلامی لبنان، كه قسمت جنوب آن، از دیر زمان، محلّ زندگی و فعّالیّت علمی و اجتماعی و مبارزاتیِ علماء بزرگ شیعه بوده، و حوزهٔ علمی آن، چهره های بزرگی ، همانند: شهید ثانی، محقّق ثانی (كركی) شیخ بهائی، شیخ حرّعاملی، سیّد شرف اْلدین عاملی و صدها شخصیّت برجستهٔ علمی و فقهیِ دیگر، به عالم اسلام و تشیّع عرضه كرده است، هم أكنون نیز ، دارای موقعیّت ویژه، در حفظ و حراست از أرزشهای اسلامی و مكتب أهل اْلبيت علیهم السلام می باشد.

مسجدها و مدرسه ها و مراكز علمی و اجتماعی فراوان، و نیز ، مراكز چاپ و نشر كتابهای شیعه، نشانهٔ عمق نفوذ مكتب أهل اْلبيت علیهم السلام در این كشور اسلامی می باشد.

در سالهای اخير، و در جریان نهضت فاطمیّه، آثار و نشانه های روشن تری از علاقه های قلبی مردم این كشور، نسبت به حضرت زهراء علیها السلام ظاهر گردیده،

ص:77

و همانند مردم سایر شهرها و كشورها، به حركت مقدّس و سازندهٔ نهضت فاطمیّه پیوسته اند، كه ذیلاً به مواردی از آن آثار اشاره می شود.

1- مصلّى اْلسّيّدة اْلزهراء علیها السلام ( نماز خانه بیروت ( مجتمع بزرگ البركات )

2- مجمع اْلسيدة اْلزهراء علیها السلام- بيروت - حى اْلسِّلْم

3- قاعة اْلسّيّدة اْلزهراء ( سالن سخنرانی ) بیروت - حىّ اْلسِّلْم اْلحسنيّة

4- مصلّى اْلّسيّدة اْلزهراء علیها السلام ( نمازخانه ) بیروت - عين اْلدِلْبَةَ

5- حسينيّة اْلزّهراء علیها السلام- بيروت - غُبَیْری

6- مسجد اْلسّيّدة الزّهراءعلیها السلام - بيروت - ألجِناح

7- مجمع اْلسّيّدة الزّهراء علیها السلام- بيروت - زُقاق اْلبِلاط

8- مؤسّسهٔ خيريّهٔ ألكوثر - لبنان - بيروت ( برای ازدواج جوانها )

9 - انتشارات اْلزهرا علیها السلام لبنان - بیروت ( كه از انتشارات مهمّ می باشد )

10 - مدرسة اْلزّهراء عليها السلام لبنان - بیروت

11- حسينيّة اْلسّيّدة اْلزهراء علیها السلام - لبنان - بيروت ( كه حسینیّه بزرگی است )

12- معهد اْلسّيّدة الزّهراء عليها السلام ( مركز علمی ) شمال لبنان ( بقاع ) - بعلبک

13 - حوزة اْلسّيّدة اْلزّهراء عليها السلام ( حوزهٔ علمیّه ) شمال لبنان ( بقاع) - ریّاق

14 - مركز اْلبتول اْلصّحّی علیها السلام ( مركز بهداشتی ) شمال لبنان ( بقاع ) -هِرمِل

15 - مُسْتَوْصَف اْلسّيدة اْلزّهراء علیها السلام ( درمانگاه ) لبنان ( بقاع ) - تِمنين اْلتَّحْتٰا

16- مدرسة اْلزّهراء عليها السلام شمال لبنان ( بقاع) - طِلْيا

17 - لجنة اْلزّهراء قليلا للمستضعفين ( برای كمك به نیازمندان ) بعلبک

18 - تعاونيّة اْلبتول اْلغذائية ( تعاونی غذائی ) شمال لبنان ( بقاع ) - هِرْمِل

19 - ديوانيّة اْلسّيّدة اْلزّهراء علیها السلام ( مجمع بزرگان ) جنوب لبنان - طُورا

ص:78

20- صندوق اْلزّهراء علیها السلام اْلخیری ( صندوق خیریّه ) جنوب لبنان - طُورا

21 - صندوق اْلزّهراء علیها السلام اْلخیری ( صندوق خیریّه ) جنوب لبنان - ألعبّاسیّه

22- حسينيّة اْلسّيّدة اْلزّهراء عليها السلام - جنوب لبنان - اْلحلّوسِیّة

23 - ديوانيّة اْلسّيّدة اْلزّهراء عليها السلام ( مجمع بزرگان ) جنوب لبنان - باریش

24 - حسينيّة اْلسّيّدة اْلزّهراء عليها السلام ( در ضمن مجموعهٔ ألإمام اْلمهدی ((عج))) جنوب لبنان - حُومین اْلفَوْقٰا

25 - حسينيّة اْلسّيّدة اْلزّهراء عليها السلام- جنوب لبنان - صور /2

26 - مجمع اْلسّيّدة اْلزّهراء علیها السلام - جنوب لبنان - صيدا

27- حسينيّة اْلسّيّدة اْلزّهراء عليهاالسلام - جنوب لبنان - اْلنَّبَطیّة

28 - مسجد اْلسّيّدة اْلزّهراء عليها السلام - جنوب لبنان - عَيْتَا اْلشَّعْب

29 - جمعيّة اْلسّيّدة اْلزّهراء علیها السلام ألخيريّه ( جمعیّت خیریّه ) - جنوب لبنان مَجْدَلْ سِلْم

در لبنان در سالهای أخیر برگزاری مراسم بزرگداشت شهادت حضرت زهراء علیها السلام و نیز برنامه های جشن میلاد آن حضرت، به نحو مفصّل انجام می گردد، و از برنامه های مورد استقبال عموم مردم می باشد.

و نیز، پخش برنامه های عزاداری حضرت زهرا عليها السلام و جشن میلاد آن حضرت، از فرستندهٔ تلویزیونیِ «مسجد اْلرّسول اْلأعظم صلی اللّه علیه و آله و سلم»(1) جالب

ص:79


1- مسجد الرّسول الأعظم صلی اللّٰه علیه و آله و سلم در بیروت، فرستندۀ تلویزیونی دارد، که از طریق آن، به صورت ماهواره ای برای کلّ جهان برنامه پخش می شود، و تنها فرستنده شیعه از لبنان می باشد، و دکّل فرستنده آن روی مناره مسجد نصب شده است. برنامه های عزاداری فاطمیّه در أیّام شهادت آن حضرت، از بخش منطقه ای همین تلویزیون، برای لبنان و سوریّه و اردن و فلسطین پخش می شود.

توجه می باشد. و نكتهٔ مهمّ این است كه در چند سال أخیر، به سرعت برنامه های فاطمیّه و نشر كتابهای مربوط به حضرت زهراء علیها السلام و تأسیس مراكز علمی و دینی و تبلیغی به نام آن حضرت، أفزایش چشمگیری داشته، و رو به گسترش می باشد.

مصر

مصر، یكی از كشورهای بزرگ و مهمّ اسلامی، با سابقه درخشان علمی و دینی می باشد، كه در طول زمان ، محلّ عرض ارادت و أدب نسبت به خاندان رسالت بوده است، و حاكمیّت ستمگران و جبّارانِ ضدّ أهل اْلبيت علیهم السلام نتوانسته است عشق و علاقهٔ مردم این كشور را نسبت به آن بزرگواران از بین ببرد.

در دورهٔ حاكمیّت فاطمیان در مصر، علاقه و محبّت مردم آن سامان، به نحو روشن و گسترده تجلّی می یافت، و در همهٔ أبعاد زندگی مردم تأثیر می گذاشت شهر قاهره در آن دوره، پایتخت تشیّع بود، و جامع اْلأزهر كه نامش یاد آور لقب

حضرت فاطمهٔ زهراء علیها السلام

می باشد، محلّ اعلان شعار تشیّع، و خواندن خطبه به نام مولی اْلموالی و يعسوب اْلدّين، و خلیفهٔ بلافصل پیامبر عظیم اْلشّأن اسلام صلی اللّٰه علیه و آله و سلم

و حضرت أمیر اْلمؤمنين علىّ علیه السلام

بود و مركز بزرگ علمیِ شيعه ، و محلّ تعلیم و نشر علوم و فرهنگ أهل اْلبيت علیهم السلام به شمار می رفت، ولی تسلّط و حاكمیّت مخالفین شیعه در مصر، جامع ألأزهر را از رونق أنداخت، و سپس مركز نشر فرهنگ مخالفین مكتب أهل

ص:80

اْلبيت علیهم السلام گردید، ولی با همهٔ این أحوال، ولایت و محبّت أهل اْلبيت علیهم السلام در مصر و قاهره باقی ماند.

مقام رأس الحسين علیه السلام و زینبیّه علیها السلام

وجود بارگاه با عظمت رأس الحسين علیه السلام در وسط شهر قاهره، و نیز آستانهٔ مقدّسهٔ حضرت زینب علیها السلام در این شهر، صحنهٔ تجلّی علاقه های بسیار عمیق و گستردهٔ مردم مصر نسبت به خاندان رسالت و امامت می باشد، كه همه ساله و همه ماهه و همه هفته، و همه روزه، به مناسبت های گوناگون، علاقه های عمیق مردم تجلّی می یابد، و برای روشن شدن مطلب، گزارشی جالب در مورد مقام رأس الحسين علیه السلام را كه به وسیلهٔ دكتر نبیل شرف اْلدّين ( كه از نویسندگان معروف مصر است ) تهیّه شده و در تاریخ 2000/5/4 میلادی ، در شبكهٔ اینترنت، سایت هجر، در اختیار مردم جهان قرار گرفته، تقدیم علاقمندان به أهل اْلبيت علیهم السلام می نمائیم.

... در هر روز بیش از پانصد مراسم عقد و ازدواج در حرم شریف حسینی برگزار می گردد، كه این رقم در روز های پنجشنبه و جمعه، گاهی به هزار مورد بالغ می گردد.

دوستداران حرم از دورترین نقاط مصر به قاهره و به این حرم شریف روی می آورند، و نسبت به آن، عرض ارادت می كنند. بنابراین أهالی مصر نسبت به اهل بيت عليهم السلام و به ویژه امام حسین علیه السلام و مسجد و زیارتگاهش، علاقه مخصوصی دارند.

شبهای ماه رمضان، وضع حرم، میدان مقابل آن، و خیابانهای أطراف، به كلّی دگرگون می شود، ازدحام جمعیّت آن قدر زیاد است كه جائی برای نشستن

ص:81

پیدا نمی شود، بازارها، قهوه خانه ها، رستوران ها، دست فروشی ها و ... رونق بسیار خوبی می گیرند، گروهی از عاشقان حضرت سیّد اْلشهداء علیه السلام نیز، خانه و زندگی را رها نموده، دست از همه چیز كشیده، و با وضع خاصّی ، در كنار ضریح به تلاوت قرآن، ذكر، دعا و نماز می پردازند.

در ماه مبارک رمضان ، جمعیّت حاضر در حرم و أطراف آن، نیازی به خرید مواد غذایی جهت افطار ندارند، زیرا أفراد ثروتمند و خيّر، از تمام روزه داران به خوبی پذیرایی می كنند.

در روز عید فطر، زائران و حاضران ( از پیر و جوان ، دكتر و مهندس و...) در حرم و أطراف آن، منطقه ای را برای برگزاری مراسم نماز عید، آب پاشی كرده و هر كس به كاری مشغول می شود، تا نماز عید به خوبی برگزار گردد.

پس از طلوع فجر، رئیس جمهور، وزراء و هیئت همراه، رئیس دانشگاه بزرگ اْلأزهر و... برای شركت در مراسم نماز حاضر می شوند، و هر كس برای خویش زیر أندازی همراه می آورد، و به جمع حاضران در میدان می پیوندد، گاهی تعداد نمازگزاران به یک میلیون نفر می رسد.

توسّل به حرم حسینی در كشور مصر، دارای سابقهٔ طولانی است، و گروههای بسیاری حاجت خویش را توسّط آن امام شهید، از درگاه پروردگار درخواست می كنند، برخی نیز توسطّ پست به حرم حسینی نامه می فرستند، و از حرم حاجت می خواهند، و تقاضای خود را با آن حضرت در میان می گذارند، آن چنان كه گویا حضرت حسین علیه السلام در قید حیات است .

مدیر كلّ پست قاهره گفته است، در سال گذشته یك میلیون نامه از دورترین نقاط مصر، به خادم حرم تحویل داده شده است ...

ص:82

و هم چنین در آستانهٔ مقدّسه حضرت زینب علیها السلام و حرم مطهّر و صحن و بارگاه آن حضرت، اجتماع زائران فراوان، و اظهار علاقهٔ طبقات گوناگونِ مردم، نشانهٔ عمق محبّت آنها نسبت به خاندان رسالت و امامت می باشد.

و نكتهٔ جالب این است كه، در اطراف صحن های متعلّق به حضرت زینب علیها السلام ، هیئت ها و حسینیّه ها و مؤسّسه های متعدد وجود دارد به نامهای:

اْلزّهراء، اْلزّهراء اْلمرضیّه، زهرة اْلزّهراء

كه جالب می باشد، و با اینكه منطقه مربوط به حضرت زینب علیها السلام است، ولی نام مقدّس حضرت فاطمهٔ زهرا علیها السلام به نحو فراوان ملاحظه می شود، كه نشانهٔ شدّت ارتباط و علاقهٔ قلبی مردم قاهره، با حضرت زهراعلیها السلام می باشد.(1)

هندوستان

از كشور های بزرگی است كه شمار شیعیان آن بسیار زیاد می باشد، و دهها میلیون شیعهٔ پیرو مكتب أهل اْلبيت علیهم السلام در آن زندگی می كنند

شیعیان هند به خاطر این كه در برابرأكثریّت غیر شیعه، و نيز أكثریّت غیر مسلمان كشور پهناور هشتصد میلیونی قرار دارند، در پای بندی به عقائد و دلبستگی هایِ دینیِ خود، جدّی و قاطع هستند، و لذا در برگزاری مراسم عزاداری محرّم و عاشوراء، بسیار مصمم و پر تلاش می باشند، و در حفظ أرزشهای مكتب تشیّع بسیار موفّق بوده و هستند.

مسجد ها، حسینیّه ها ( امام باره ها ) مدرسه های دینی، كتابخانه ها و مراكز اجتماعی - خدماتی، به نام های مقدّس ائمّهٔ معصومین علیهم السلام فراوان دارند،

ص:83


1- اظهارات خطیب شهیر، آقای حاج سیّد محمود

و علماء بسیاری در میان آنها به تبلیغ و ترویج اصول و شعائر دینی اشتغال دارند، و در سالهای اخیر نسبت به شخصیّت و عظمت حضرت زهرا علیها السلام به نحو شایسته ای عرض أدب و اخلاص نموده اند.

در كتابنامه «فاطمه در آئینهٔ كتاب » شمار زیادی كتاب در مورد فاطمهٔ زهرا عليها السلام معرفی گردیده است كه نویسندهٔ آنها هندی بوده، یا كتابهائی عربی و فارسی را ، به زبان اردو ( زبان رائج هند ) ترجمه نموده، و در میان مردم هند منتشر نموده اند.

مراكز علمی و دینی به نام فاطمهٔ زهرا علیها السلام

از نشانه های روشن برای توجّه مردم هند به شخصیّت و عظمت فاطمهٔ زهراء علیها السلام تأسیس مؤسّسه ها و مراكز دینی و علمی به نام آن حضرت می باشد، كه در زیر لوای آن بانوی شهیده، فعّالیّت های گسترده ای انجام می گیرد، و نام مقدّس آن حضرت، عامل مؤثّر برای حفظ و حراست ، و نشر و ترویج مكتب تشیّع می باشد، و اینک به تعدادی از این مراكز ،كه توانسته ایم از آنها اطّلاع پیدا كنیم اشاره نموده، و امیدواریم به وسیلهٔ دانشمندان و محقّقین و فضلای هندی، تحقیق و استقصای كاملی أنجام گیرد، و در اختیار همگان قرار داده شود.

1- انتشارات و كتابخانهٔ اْلزّهراء علیها السلام هند - بمبئی - 40003 خیابان دهابو ( بوری ماهالا )

2- كتابخانهٔ اْلزّهراء علیها السلام هند - بمبئی - 400008 خیابان نیر پلاک 74

3- كتابخانه و دبستان اْلزهراء عليها السلام هند - بمبئی - 400009 - صندوق پستی 5295

4- كتابخانهٔ فاطمة اْلزّهراء علیها السلام هند - میمن سادات بجنور

5- جامعة اْلبتول، للعلوم اْلإسلاميّة للبنات - هند - بمبئی

6- كتابخانه و نوار خانهٔ دبستان اْلزّهراء عليها السلام هند - بمبئی - خیابان حضرت عبّاس علیها السلام

ص:84

7- زهرا میشِنْ هند - بمبئی

یونان

یكی از خطباء مشهور كه به كشور های گوناگون مسافرت نموده اند، نقل كردند، كه شبی بر روی بام هتل چهار طبقه ای (كه در شهر آتن در آن اسكان داشتم ) رفتم و یكی از شیعیان مقیم آتن همراهم بود، از او سؤال كردم كه آیا در این شهر ، گنبد و مناره، كه نشانهٔ بناهای دینی است وجود دارد یا نه ؟ او گفت در شهر آتن بیش از 10 مؤسّسه و ساختمان ( أعمّ از مسجد و مدرسه و بیمارستان و خیابان ) به نام حضرت زهرا علیها السلام ( به زبان یونانی ) وجود دارد(1)كه این مطلب نشان دهندهٔ وجود علاقه های عمیق و تاریخی، بین مردم یونان و شخصیّت حضرت زهراء علیها السلام می باشد.

مراكز دینی و اجتماعی به نام حضرت زهرا عليها السلام در دیگر كشورها

در یک جستجوی تحقیقاتی در سایت ها و شبكه های اینترنتی، و هم چنین در گزارشات أهل اطّلاع دریافته ایم كه، در جای جایِ شهرها و كشورهای دنیا ، تأسیسات و مراكزی به نام نامیِ حضرت زهراء علیها السلام وجود دارد، كه هركدام از آنها نشانهٔ عشق و علاقهٔ عدّه ای از مسلمانها و بالأخص شیعیان، نسبت به آن حضرت، در آن منطقه می باشد، و ذیلاً به برخی از آنها اشاره می شود:

1- مسجد فاطیما - ژاپن - ناكایاما

2 - مدرسهٔ فاطیما - ایسلند

3- مسجد فاطیما - كویت

ص:85


1- اظهارات خطیب شهر، آقای حاج سیّد محمود میر هندی

4- شركة فدک للسّياحة اْلدّينيه - اردن

5- كشتی موتور اْلزّهراء علیها السلام - تركیه - استانبول

6- انتشارات كوثر - تركیه - اشنول

7- مدينة اْلزّهراء علیها السلام- اسپانیا ( أندلس)

8- مسجد اْلزّهراء علیها السلام - تركمنستان - عشق آباد

9- أنجمن فرهنگی اْلزّهراء علیها السلام یوگسلاوی - پریزیرین

10 - وكالة اْلزّهراء علیها السلام للسّياحة - يمن - صنعاء

11- مركز كلینیک اْلزّهراءعلیها السلام - عمان

12- شهر فاطیما - پرتغال

در شهر فاطیما و أطراف آن، بسیاری از هتلها، فروشگاهها، آكادمی ها، مدرسه ها و... به نام فاطيما می باشد.

اعتذار و استمداد

بررسی های آماری و جمع اطّلاعات دربارهٔ تمام مراكز دینی و علمی و اجتماعی در سراسر كشور ایران و در همهٔ نقاط جهان، كه به نامهای مقدّس حضرت زهراء علیها السلام می باشد، در مراحل ابتدائی آن قرار دارد، و با همهٔ تلاشی كه در این زمینه داشته ایم، يقين داریم كه زمینهٔ اقدام و كوشش بیشتر فراهم می باشد، بنابراین از اینكه از تمامیِ مراكز مفتخر به نام مقدّس حضرت فاطمهٔ زهراء علیها السلام یاد ننموده ایم عذرخواهی نموده، و از همۀ آگاهان برای تكامل این حركت مقدّس استمداد می جوئیم.

* * * * *

ص:86

نقش كاروانهای تبلیغی و كاروانهای عزاداری در نهضت فاطمیّه

از قسمت های برجسته ، در جریان برنامه های گستردهٔ نهضت فاطمیّه، به حركت در آمدن كاروانهای تبلیغی از یک طرف، و كاروانهای عزاداری از سوی دیگر است.

در سال 1415 قمری به فكر افتادیم كه در بسیاری از مناطق كشور، توجه كافی به مسئلهٔ فاطمیّه و شهادت حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام نشده، و ندای مظلومیّت آن حضرت، به گوش جان مردم نرسیده است، و با اینكه در زمینه های گوناگون دینی و مذهبی ، موقعیّت نسبتاً خوبی دارند، ولی در این مسئلهٔ اساسی كه مورد عنایت همهٔ ائمّهٔ معصومین علیهم السلام بوده است، آگاهی لازم و حركت و اقدام مناسب وجود ندارد. با توجه به مطالب یاد شده، تصمیم گرفتیم كه كاروانی مركب از جمعی از دلباختگان و سوخته دلانی كه غم مصیبت و شهادت حضرت زهرأ علیها السلام روح و روانشان را تحت تأثیر قرار داده، و سوزی در دل و اشكی بر گونه، و جوش و خروشی در عمل دارند، به راه اندازیم، و در هر سالی به قسمتی از كشور پهناور ایران اسلامی سفر كنیم، و ندای مظلومیّت فاطمهٔ زهرأ علیها السلام را، از طریق پرچمها و پوستر ها، سخنرانیها و گفتگوها، به مردم با ایمان و دلبستهٔ به ارزشهای انسانی و اسلامی برسانیم.

برای رسیدن به مقصود، عدّه ای از علاقمندان به حضرت زهرأ علیها السلام كه در

ص:87

میان آنها جوان و پیر ، طلبه و دانشجو ، بازاری و كاسب ، استاد حوزهٔ علمیّه و مهندس و... دیده می شوند، همه ساله قبل از رسیدن به أیّام فاطمیّه اوّل ، به صورت كاروانی تبلیغی به راه می افتند، و در هر سالی در چند استان و در شهر های گوناگون، به فعّالیّت تبلیغی می پردازند، كه تأثیر آن در آگاهیِ عمومی، و خیزش اجتماعی و آمادگیِ شخصیت ها و جمعیّت ها ، برای برگزاری مراسم فاطمیّه در شهر و منطقهٔ خودشان، بیش از حدّ انتظار و بی سابقه است.

شور و سوز اعضأ كاروان، از یکطرف، و بی نام و نشان بودن آنها ، از طرف دیگر، و گستردگیِ فعّالیّت آنها، از طرف سوم، نقش اساسی در رسیدن به هدف مقدس آنها دارد.

در هر كدام از این سفر های تبلیغی، استانهای زیر پوشش برنامه های یاد شده قرار گرفته، و شهرهای مهمی همانند مشهد مقدس، قم ، تهران ، تبریز ، شیراز و... به حركت در آمده است، و آثار و بركات این سفر های تبلیغی را نه تنها عموم مردم احساس نموده و می نمایند، بلكه بزرگان دین و جامعه، و مراجع تقلید و زعمای دینیِ شهر ها، در حمایت از این حركت مقدّس با زبان و عمل، قدم برداشته اند، و با كمال اخلاص و ادب در برابر حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام ، از این خدمتگذاران بدون نام و نشانِ آستان مقدّس فاطمهٔ شهیده استقبال نموده، و آنها را قرین الطاف معنوی و روحیِ خود قرار داده اند.

و اینک ، اجمالی از این سفر ها را مورد اشاره قرار داده، و علاقمندان را برای آشنائی بیشتر، به كتاب نهضت فاطمیّه ، جلد دوّم ، از صفحه 353 تا 494 ارجاع می دهیم.

ص:88

اولین سفر تبلیغی در سال 1415

در این سفر، كاروان تبلیغی در استانهای یزد و كرمان و سیستان و بلوچستان فعّالیّت نمودند، و در شهر های نائین ، عقدا، اردكان ، میبد، یزد، رفسنجان، كرمان، بم ، زاهدان، زابل، اقدامات بسیار مؤثّری انجام شد، و مخصوصاً در بعضی از شهر ها همانند یزد و كرمان و بم و زاهدان و زابل پایه گذاری بسیار اساسی انجام گرفت، و با توجه به موقعیت ویژهٔ شهر زاهدان موفقیّت غیر قابل تصوّری به دست آمد.

كاروان تبلیغی در سال 1416

در این سال ، به سوی استان فارس حركت كردیم و در شهر های: شهرضا ، آباده ، اقلید ، صفا شهر ( دهبید ) مرودشت ، سعادت شهر ، شیراز برنامه های گسترده ای به اجرا در آوردیم، و پایه ریزی ارزشمندی برای بزرگداشت أيّام شهادت حضرت زهرا علیها السلام انجام گرفت، و در شماری از مساجد و مدارس علمیّهٔ شهر های یاد شده، مخصوصاً در شهر شیراز و در حرم مطهّر احمد بن موسی علیه السلام ( شاهچراغ ) برنامه های بسیار گسترده و تأثیر گذار، به اجرا در آمد.

كاروان تبلیغی در سال 1417

در این سال كاروان تبلیغی به مقصد استانهای تهران ، سمنان و خراسان و گلستان و مازندران به حركت در آمد، و در شهر های كاشان، قم، تهران ، گرمسار ، سمنان ، دامغان ، شاهرود، سبزوار، نیشابور، مشهد مقدّس ، قوچان ، شیروان ، بجنورد ، آزاد شهر ، گرگان ، ساری ، و... به فعّالیّت تبلیغی پرداختیم، و بالأخصّ در شهر های كاشان ، تهران ، شاهرود، و مشهد مقدّس در سطحی

ص:89

بسیار گسترده ، به پخش و نصب پوستر و پرچم و سخنرانیهای بسیار طولانی و تكان دهنده و پایه گذار پرداختیم، و نهضت فاطمیّه در شهر های یاد شده حال و هوای بسیار جدّی به خود گرفت.

كاروان تبلیغی در سال 1418

در این سال از مسیر نائین و انارک و خور و جندق و معلّمان ( منطقهٔ كویری ) و دامغان و شاهرود و سبزوار به مشهد مقدّس وارد شده، و به زیارت امام علىّ بن موسی اْلرّضا علیه السلام مشرف شدیم، و پس از آن رهسپار تهران شدیم و در مجمع الذاكرین ( كه محلّ اجتماع مداحان و مرثیه سرایان تهرانی است، و نقش مؤثّری در حركت های مذهبی و عزاداری ها دارد ) برنامهٔ بسیار مؤثّری داشتیم كه موج عجیبی در تهران ایجاد نمود، و در آخرین مرحله در شهر قم در مسجد امام حسین علیه السلام برنامه مفصّلی اجرا نمودیم. در شهر های یاد شده ، به انواع فعّالیّت های تبلیغی و آماده سازی علمأ و خطبا و هیئات مذهبی و مداحان أهل اْلبيت علیهم السلام برای بزرگداشت فاطمیّه، پرداختیم.

كاروان تبلیغی در سال 1419

در این سال، استانهای قزوین، زنجان، آذربایجان شرقی ( تبریز )، اردبیل، گیلان مورد نظر بود، و در شهر های قزوین، زنجان، هشترود، مراغه، بناب ، عجبشیر، آذر شهر، تبریز، اهر، مشكین شهر، اردبیل، آستارا، هشتپر، رشت ، رودبار، قزوین، كرج به تبلیغ گسترده پرداختیم، و مخصوصاً در شهر های زنجان و تبریز موفّق شدیم كه با بسیاری از مسئولین هیئت ها و مراكز دانشگاهی و اداری و علمأ و خطبأ و مداحان با نفوذ، ملاقات و گفتگو نمائيم، و بدینوسیله در بسیاری از شهر ها و شهرک های همان منطقه، نهضت فاطمیّه را

ص:90

پایه گذاری نمودیم.

كاروان تبلیغی در سال 1420

در این سال، استانهای كهكیلویه و بویر احمد و چهار محال و بختیاری و مركزی ، مقصد كاروان تبلیغی بود.

در شهر های شهرضا ، سمیرم ، یاسوج ، لردگان ، امامزاده حمزه على علیه السلام بلداجی، بروجن، شهركرد، داران، دامنه، خوانسار، گلپایگان، خمین، اراک ، سلفچگان، و قم به فعّالیّت تبلیغی پرداختیم، و گروه های نصب پرچم و پوستر ، عالیترین برنامه های موفّق و با اخلاص را عرضه نمودند، و در تمامیِ دورهٔ سفر ، ظهرها و شب ها در مساجد شهر های مورد نظر، برنامهٔ سه ساعته ای ، برای سخنرانی و آماده سازیِ مردم، و توزیع پوستر های اهدائی، به اجرا در می آمد، كه علاوه بر حاضرین، شهر و منطقه را نیز در موج نهضت فاطمیّه قرار می داد.

كاروان تبلیغی در سال 1421

در این سفر، استانهای لرستان و كرمانشاه و همدان مورد نظر بود، و در شهر های داران، الیگودرز، ازنا، درود، خرم آباد، بروجرد، نهاوند، كرمانشاه، اسلام آباد غرب، سر پل ذهاب، قصر شیرین، مرز خسروی، صحنه، كنگاور، اسد آباد ، همدان ، ملایر، گلپایگان، قم در باره نهضت فاطمیّه، و بزرگداشت شهادت زهرأ علیهاالسلام به شكل عجیبی ( كه همهٔ مردم شهر ها را حیرت زده می كرد) تبلیغ نمودیم و نصب پوستر ها در همهٔ شهر ها و نیز پمپ بنزین ها و رستورانهای میان راهها و ... به شكل گسترده ای انجام می گرفت كه هر نا آگاهی را آگاه و هر غفلت زده ای را به خود می آورد.

ص:91

كاروان تبلیغی در سال 1422

در این سال ، به قصد زیارت حضرت رضا علیه السلام استانهای مازندران و گلستان و خراسان به عنوان محلّ تبلیغات فاطمیّه انتخاب گردید.

شهر های قم، تهران، جاجرود، رودهن، آمل، بابل، قائم شهر، ساری، بهشهر ، گرگان، بجنورد، قوچان، مشهد مقدّس، نیشابور، سبزوار، شاهرود، در این سفر محلّ فعّالیّت تبلیغی بودند، و استقبال عجیب جوانهای ساری از پوستر های حضرت زهرأ علیها السلام همه را به گریه در آورد، و اجتماع بی نظیر نماز مغرب و عشای مسجد جامع نیشابور حیرت آور بود، و استقبال عمومیِ مردم از حركت فاطمیّه ( با اینكه بدون اطلاع و هماهنگی قبلی انجام می گرفت ) شگفت آور بود، و از هر نظر، نهضت فاطمیّه ، مثل خورشید عالمتاب ، همه جا را روشن می نمود.

كاروان تبلیغی در سال 1423

در این سال استانهای لرستان، كرمانشاه، ایلام، كردستان، همدان مورد نظر قرار گرفته بود، و در شهر های قم(1) بروجرد، همدان، كرمانشاه، ایلام، سنندج، اراک، مشهد اردهال، فعّالیّت تبلیغی داشتیم، و برنامه های شهر سنندج، و موفقیّت های تبلیغیِ به دست آمده، در حدّ معجزه بود، و شگفتیهای

ص:92


1- سعی می کردیم که در این سفرهای تبلیغی،از ارواح مقدّسه امامان و امامزادگان علیهم السلام بهرۀ معنوی بگیریم، و لذا، در چندین سفر تبلیغی، زیارت كار تبلیغی در شهر ایلام و كرمانشاه اعجاب آور بود.حضرت رضا علیه السلام، و در اکثر مسافرت ها، زیارت حضرت معصومه علیها السلام جزء برنامۀ مسافرت تبلیغی بود، و بدون استثناء در همۀ سفرها به زیارت امامزادگان موجود در شهرهای سفر، مشرّف می شدیم، و استغاثه می نمودیم.

کار تبلیغی در شهر ایلام و کرمانشاه اعجاب آور بود.

كاروان تبلیغی در سال 1424

در این سال، حكومت صدّامی، و حاكمیّت بعثیهای عفلقی، نابود شده بود، و تصمیم گرفتیم كه به صورت یک كاروان چهل نفره، به عتبات عالیات عراق مشرّف شویم، و در محضر مقدّس أمير اْلمؤمنين علىّ علیه السلام و سیداْلشّهدا علیه السلام و امام موسی بن جعفر علیه السلام و امام جواد علیه السلام و عسكرّیین علیه السلام و در شهر های مقدّس نجف و كربلا و كاظمین و سامرأ به تبلیغ فاطمیّه بپردازیم.

به شهر مقدّس قم مشرّف شدیم، و پس از توسّل و استغاثه به حضرت معصومه علیها السلام ، عازم زیارت عتبات مقدّسهٔ عراق گشتیم، و در هنگام عزیمت ، حضرت آية اللّٰه العظمی آقای حاج شیخ لطف اللّٰه صافی گلپایگانی متّع اللّه المسلمين بطول بقائه، با چشم اشكبار، دلسوختگان حضرت زهرأ علیها السلام را كه برای تبلیغ بزرگداشت فاطمیّه عازم نجف و كربلا بودند، بدرقه كردند، و

فرمودند : «ای كاش من هم همراه شما بودم، و كفشهای شما را جفت می كردم» و با آن حالت عجیب و فراموش ناشدنی، از مبلّغین دلسوختهٔ فاطمیّه، و از زائرین دلشكستهٔ كربلای حسینی، تجلیل نمودند، و به همۀ حاضرین ، درس ولایت و محبّت، و ایثار و فداكاری در راه أهل اْلبيت علیهم السلام دادند، درسی كه هیچگاه از ذهن ها دور نمی شود، و نقش او در اعماق جان انسان ها باقی می ماند.

چند شبانه روز در منطقهٔ كردستان ایران و عراق معطل شدیم(1) و در جای جایِ این سفر، و لحظه لحظه های زمان، حالت ها و صحنه هائی پیش آمد كه

ص:93


1- هنوز راه رسمی و قانونی نشده بود، و تحّمل مشکلات ویژه ای اجتناب ناپذیر بود

در هیچ شرایطی قابل تشریح و تفسیر نیست. نوجوان های همسفر، پیر مرد های همراه، تحصیل كرده های كاروان، و كم سواد های گروه، آن چنان پیوندی حسینی یافته بودند، كه خاطره اش را نمی توان از یاد برد.

توسّلاتی كه در آن روزها و شب ها پیدا كردیم، و ارتباطات معنوی و روحانی كه برای یک ، یک اعضأ كاروان حاصل می شد، فراموش شدنی نیست، و هرگاه مشكلی خاص پیش می آمد، همه خطاب و توجّهشان به سوی أمير اْلمؤمنین علیّ علیه السلام و سیّدالشهدا علیه السلام بود و عرضه می داشتند: برای همسر شما ، حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام آمده ایم، برای رساندن صدای مظلومیّت مادر پهلو شكستهٔ شما به راه افتاده ایم.

وقتی به هر حرمی وارد می شدیم، گویا احساس سربلندیِ خاصّی داشتیم خود را خدمتگذار مادر ائمّه، و در نتیجه، مورد مهر و لطف امامان معصوم علیهم السلام می دیدیم.

این سفر، سفر دیگری بود، و این زیارت لذّت معنویِ خاصّ خود را داشت.

وقتی می دیدیم، خدّام حرم های مطهّر، با تماشای عزاداری هایِ ما برای حضرت زهرأ علیها السلام ( آن هم با آن همه اشک و سوز ) ملاحظات خاصّی می كنند و مقرّرات معمولیِ خود را ، به احترام خدمتگذاران استان فاطمهٔ زهرأ علیها السلام نادیده می گیرند، و تلاش می كنند كه حال و هوایِ روحیِ اعضای كاروان را بر هم نزنند، و ارتباط قلبی و سوز و گداز آنها را خدشه دار نسازند، احساس سربلندی می كردیم، و خود را در یک مهمانیِ با صفا و معنویّت می دیدیم، كه میزبانِ آن ، صاحبانِ اصلی عزای فاطمهٔ زهرا علیها السلام یعنی ائمّهٔ معصومین علیهم السلام می باشند. كاروان تبلیغیِ فاطمیّه موفّق شد، زمینه های برگزاریِ هر چه با

ص:94

شكوهترِ مراسم عزاداری فاطمه زهرأ علیها السلام را در كربلا و نجف و كاظمین و سایر شهر های عراق فراهم سازد، و خود را در زمرهٔ احیا كنندگان برنامه های فاطمیّه قرار دهد.

كاروانهای عزاداری برای فاطمه زهرا علیها السلام

همه ساله، در أیّام فاطمیّه دوّم، در سالروز شهادت فاطمهٔ زهرأعليها السلام ( سوم جمادى الثانيه ) با حضور علمأ و مدّرسین و طلّاب حوزهٔ علمیّه، مجلس بسیار مفصل و عظیمی در مسجد نو بازار اصفهان برقرار می كردیم، و پس از سخنرانی و سینه زنی پر شوری، به صورت دسته عزاداری، از مسیر بازار و خیابان عبدالرزاق به سوی مزار شریف علّامهٔ مجلسی قدس سّره حركت می كردیم، و با همكاریِ عموم مردم، و بالاخص اصناف بازار، این مراسم بزرگ، با اشکهای جاری و دل های سوزان انجام می گرفت، و پایان بخش مراسم، عزاداریِ بسیار چشمگیری در جوار مزار شریف علّامهٔ مجلسی (چهرهٔ بزرگِ راه دفاع از مظلومیّت أهل اْلبيت علیهم السلام) می بود. ولی با اصرار جمعی از علما و دوستان، و دلسوختگان فاطمهٔ زهرأ علیها السلام مقرر شد كه در أیّام فاطمیّهٔ دوّم، كاروان عزاداری به راه اندازیم، و در شهر های دیگر، بالاخص قم و تهران ( كه در آن زمان، هنوز جوش و جنبش لازم را برای بزرگداشت شهادت فاطمهٔ زهرأعليها السلام نداشتند ) به عزاداری ( با پای برهنه ) بپردازیم.

كاروان عزاداری در سال 1420 قمری

با چند اتوبوس و چندین اتومبیل سواری و یک وانت باری كه حامل بلند

ص:95

گوی مجهّز و قوی بود(1) ، در حالی كه عدّه ای از دلسوختگان فاطمهٔ زهرأ علیها السلام كه در آنها مدّرس حوزهٔ علمیّه و طلبه ، دانشجو و دانش آموز ، مهندس و كارگر ، بازاری و كاسب وجود داشت ، عازم قم و تهران و ساری شدیم، و در تمام مسیر خیابانهای شهر ها و بالاخص تهران بزرگ، زمزمهٔ یا زهرأ علیها السلام و اشعار مصیبت آنحضرت، تماشاگران را منقلب می كرد.

مردم، در تهران بزرگ، و بالخصوص هیئت ها و مداحان أهل اْلبيت عليهم السلام و وابستگان به حسینیه ها، تكان شدیدی خوردند، و موج شدیدی از احساسات فاطمی برخاست. در حسینیّهٔ بنی فاطمهٔ تهران، و نیز مكتب النبّي صلی اللّٰه علیه و آله و سلم و بیت شریف بعضی از علمای تهران، مراسم عزاداریِ عجیبی بر پا گشت.

در روز سوّم جمادی الثانیه، در شهر ساری، عزاداری با پای برهنه درخیانهای شهر، همه را منقلب نمود و آثار ماندگاری در قلوب مردم بر جای گذاشت.(2)

در شهر قم، علاوه بر بارگاه مقدّس حضرت معصومه علیها السلام در بیوت شریف مراجع معظم تقلید، مرحوم آیة اللّٰه العظمی آقای حاج سیّد محمد رضا گلپایگانی قدّس سره ، آية اللّٰه العظمی آقای حاج شیخ لطف اللّٰه صافی گلپایگانی

ص:96


1- تمام اطراف اتوبوسها و سواری ها، با پوسترهای متنوّع و جالب توجه، در ارتباط با شهادت حضرت زهرا علیها السلام و نیز پرچم های مخصوص عزای آنحضرت ، جاذبۀ خاصّی یافته بود، و احساسات عابران را بر می انگیخت
2- حضرت آیة اللّٰه نظری دامت برکاته، که بزرگترین شخصّیت علمی و اجتماعی و دینی استان مازندران می باشند، با استقبال عظیم و بیاد ماندنیِ خود و جمع زیادی از همرانشان از منطقه سوادکوه تا ساری، و حرکت پر سوز و شورشان با سر و پای برهنه در عزای فاطمۀ زهرأ نقش مؤثّری در تأثیر گذاریِ حرکت کاروان یاد شده ایفا نمودند. اجرشان با صاحبِ اصلی عزأ یعنی حضرت بقیه الله الاعظم (عج) باد

مدّظلّه، مرحوم آية اللّٰه العظمی آقای حاج سیّد محمد حسینی شیرازی قدّس سره، مرحوم آية اللّٰه العظمی آقای حاج سیّد محمّد وحیدی تبریزی قدّس سره و آية اللّٰه العظمی آقای حاج میرزا جواد آقا تبریزی مدّظلّه و آية اللّٰه العظمی آقای حاج سیّد صادق روحانی مدّظلّه، و همچنین در دفتر حضرت آية اللّٰه العظمی آقای حاج سیّد علی سیستانی مدّظلّه در قم و همچنین، در بیت الزّهرأ علیها السلام كه بوسیلهٔ حضرت آية اللّٰه العظمی، آقای حاج سیّد محمد باقر موحّد ابطحی مدّظّله تأسیس گشته است، به صورت دستهٔ عزاداری وارد گشته، و با شور و سوز و اشک و نالهٔ شگفت آوری، به عزاداری می پرداختیم.

این حركت معنویِ جالب، كه تا آن زمان به این صورت سابقه نداشت، تأثیر عجیبی بر دلها گذاشت، تا آنجا كه چندین نفر از مراجع بزرگوار یاد شده، با اصرار تمام ، پیشنهاد كردند كه همه ساله، این كاروان عزاداری به شهر های تهران و قم ( كه یكی مركز كشور، و دیگری مركز بزرگ علمی شیعه است ) وارد شود و نقش خود را در بیداری دلها، و تكان دادن احساسات پاک دینی مردم، ایفا نماید.

كاروان عزاداری در سالهای دیگر

اظهار نظر ها، و اصرار برخی از مراجع معظم تقلید، و تأثیرات محسوس و تكان دهنده ای كه در جریان كاروان عزاداریِ سال 1420 قمری مشاهده گردید، هیچ گونه جای تردیدی باقی نگذاشت، كه بایستی این حركت نورانی و سازنده در سالهای دیگر نیز ادامه یابد، و لذا در سالهای 1421 و 1422 و 1423 و 1424 ( سال گذشته ) نیز این برنامه ادامه یافت،و با استقبال عجیب و رو به افزایشی مواجه گردید.

ص:97

در هر نوبت، چندین اتوبوس و مینی بوس و اتومبیل های سواری، بیش از ظرفیّت رسمیِ خود ، دلسوختگان حضرت زهرأ عليها السلام را با شور و سوز زائدالوصفی، به شهر های قم و تهران می بردند، و در خیابانهای طولانی و پر جمعیت پایتخت كشور، و بالاخصّ در بخش بالای شهر ( كه نیاز به تبلیغات دینی و معنوی ، بیشتر می باشد ) منظرهٔ اتوبوس ها و سواری هائی كه با پوستر ها و پرچم های عزا ، چهرهٔ غم آلود گرفته بودند، و زمزمه های جانسوز یا زهرایشان هر تماشاگری را منقلب می كرد، و چه بسا جوان هائی كه به نظر نمی رسید به سیل دلسوختگان فاطمهٔ زهرا به پیوندند، و چه بسا خانم هائی كه انتظار همراهی و همنوائیِ آنها نمی رفت، با اشک جاری و بر سر و سینه زدنِ خود ، ندای مظلومیّت حضرت زهرای شهیده را لبیک می گفتند.

برنامه های عزاداری ، در مساجد و حسینیّه های مهمّ و مورد توجه تهران و دیگر محافل و مجالس فاطمی، بسیار تكان دهنده و تأثیر گذار بود. همچنین در شهر قم ، در آستان مقدّس حضرت معصومه علیها السلام كه در فصل تابستان ، مجمع زائران هندی و پاكستانی و كشورهای عربی و ... می باشد، حال و هوای كاروانِ عزاداری، زائران ایرانی و غیر ایرانی را دگرگون می ساخت، و پیام مظلومیّت زهرای شهیده را به اعماق جانشان می فرستاد، و آنها نیز با اشک جاری و حال و هوای عزاداری، به سیل جمعیّت دلسوختگان مصیبت شهادت آنحضرت می پیوستند.

برنامۀ كاروان عزاداری، در بیت اْلزهرأ علیها السلام و بیوت مراجع معظم تقلید، و در منزل نویسندهٔ نامدار و محقق، و دلسوختهٔ حضرت زهرأ عليها السلام حجّة اْلأسلام و المسلمین آقای حاج شیخ علی اكبر مهدی پور، آن چنان تأثیر گذار و پر جاذبه

ص:98

بود، كه هیچ كس طول زمان عزاداری را احساس نمی كرد ، و هر كسی، لذّت های معنوی و روحانیِ این روزها و برنامه ها را، از بهترین ساعات عمر خود به حساب می آورد.

كاروان های عزاداری، علاوه بر قم و تهران، در برخی از سالها، به شهر های دیگری همانند: شاهین شهر، خمینی شهر، دهق، اقليد و... رفته و انجام وظیفه نموده اند.

آثار و بركات كاروانهای تبلیغی و عزاداری

حركت مخلصانه و بی اسم و نشان كاروانهای یاد شده، تأثیر عجیبی در سراسر كشور داشته است، و هم اكنون در بسیاری از شهر ها و مناطق ایران و خارج از كشور، علاوه بر برگزاری مراسم سوگواری برای شهادت فاطمهٔ زهرأ، همانند أيّام عاشورای، حسینی دستجات فراوان عزاداری به راه می اندازند، و مجالس فراوان در مساجد و حسینیّه ها و منازل بر پا می نمایند، و با اطعام های گسترده و همگانی و سپاه پوشی و... ، شور عاشورائی بپا می كنند، و سرعت گسترش برنامه های عزای فاطمی، تا جائیست كه انتظار می رود، در همه جای كشور و جهان، در أیّام فاطمیّه چهرهٔ عاشورائی پیدا كند.(1)

رمز موفقیّت كاروانهای تبلیغی و عزاداری

شماری از عوامل معنوی و روحی و اجتماعی در اعضأ كاروان های یاد شده، و در حاضرین در صحنهٔ تبلیغی و عزاداری، موفقیّت برنامه ها را تا حد

ص:99


1- برای آشنائی بیشتر با چگونگیِ برنامه های کاروانهای یاد شده، و آثار و برکات این حرکت بزرگ دینی و معنوی، به کتاب نهضت فاطمیّه، جلد دوّم صفحه 353- 494 مراجعه فرمائید.

كرامت و عنایت فاطمی بالا می برد.

اعضأ كاروان تبلیغی یا عزاداری، كه مركب بودند از عالم دینی، مدّرس حوزهٔ علمیّه، طلبه، مهندس، دانشجو، بازاری، كاسب، كارگر و...، آن هم در سنین متفاوت ( از سنّ نوجوانی تا هفتاد سالگی ) با چهره هائی كه هر بیننده ای به خوبی احساس می كرد، كه اینها انگیزه و عامل درونی، جز عشق و محبّت نسبت به حضرت زهرأ علیها السلام ندارند. نه نشانه ای دارند و نه ادّعائی، نه توقّعی دارند، و نه چشم داشتی. برای استراحت شب، از هر مسجد یا حسینیّه یا منزلی ( و گاهی بدون هر گونه امكاناتی ) استفاده می كنند. بر لبهایشان ذكر یا زهرأ، و روی گونه هایشان قطره های اشک، و در دلهایشان، سوز و گداز در مصیبت حضرت زهرأ علیها السلام است، اینها در تأثیرگذاریِ برنامه ها بسیار نقش داشت.

و از طرف دیگر، موقعیت حاضرین در مجالس محل تبلیغ یا عزاداری، كه شخصیّت های بزرگ علمی و اجتماعی در میان آنها بودند، از مراجع معظم تقلید، و اساتید و مسئولان دانشگاهها، و دبیران و معلّمان آموزش و پرورش تا سرپرست ها و نیرو های فعّال هیئت ها، و بزرگان اصناف و بازاریان، و جوانهای مورد احترام در فضاهای علمی و اجتماعی، و زنانِ دارای شخصیّت علمی و دینی و اجتماعی، زمینه را برای گسترش موج عزای فاطمی، و رشد نهضت فاطمیّه فراهم می ساخت.

در هنگامی كه برنامه های تبلیغی یا عزاداری ( كه از دو ساعت، تا ساعت های متمادی به طول می انجامید، و هیچ كس احساس خستگی نمی كرد، بلكه با اشک و ناله فضای جلسه را عطرآگین می كردند ) انجام می گرفت، همهٔ حاضرین احساس مسئولیت می كردند، كه آنها هم بایستی دست به كار شوند، و

ص:100

هر كاری كه از دستشان بر می آید انجام دهند.

مراجع تقلید تصمیم می گرفتند، كه از علم و دانش و نفوذ اجتماعیِ خودشان برای حمایت از فاطمهٔ زهرأ علیها السلام اقدامی مؤثّر بنمایند.

مسئولین و اساتید دانشگاهها، و مسئولین و شخصیتّهای ادارات گوناگون، دست به كار می شدند، و در فضای اجتماعی و علمیِ مربوط به خود، قدمی ارزشمند در این زمینه بر می داشتند.

مسئولین و نیرو های مذهبی، در میدان نفوذ و شخصیّت دینی و اجتماعیِ خود، به فعّالیّت های بسیار مؤثّری مشغول می گردیدند.

جوانهای با ایمان و پرشور، در برنامه های گوناگون فاطمیّه، دست به كار می شدند، و در قافلهٔ یاران دلسوختهٔ فاطمهٔ زهرأ علیها السلام عضویت می یافتند.

نویسندگان و خطبأ و شعرأ و مداحان، هر كدام دست به كار می شدند، بانوان و دختران، علاوه بر حضور در كار های مناسب برای پیشرفت فاطمیّه، در تشويق، و به حركت در آوردنِ اعضا خانواده، و یا نیرو های مؤثّر در محیط كار و فعّالیتّشان، نقش اساسی بر عهده می گرفتند.

و خلاصه، هر جلسهٔ تبلیغی، و یا محفل عزاداری، در این برنامه های پر بركت، محیطی برای ساخته شدنِ نیروهای مؤثّر و تازه نفس گردیده بود، كه هر كدام از آنها شهری یا شهرک و یا روستائی را به حركت در می آوردند، و با علم و دانش، نفوذ و موقعیّت تدبیر و فعّالیّت خود، جنبش و موجی پاک و معنوی برای بزرگداشت فاطمیّه ایجاد می كردند، و در هر مسجد یا حسینیّه ، یا خیابان و گذری، كه برنامه های تبلیغی، یا حركت كاروان عزاداری انجام می گرفت، دهها و صدها نیروی پر شور و تازه نفس، برای گسترش نهضت فاطمیّه، به

ص:101

صحنه می آمدند.

و نكتهٔ مهمّ این بود، كه به همهٔ حاضرین اعلام می شد، كه خودتان با مشورتها و هماهنگی ها، و با موقعیّت و شخصیّتی كه دارید دست به كار شوید، و اعضأ كاروان های تبلیغی و عزاداری، خودشان را محور، و مركز فعّالیّت های فاطمی نمی دانستند، و لذا مردم هر شهر یا منطقه ای، پس از ایجاد جنبش فاطمی، همانند عاشورای حسینی، با شور و عشق كامل دست به كار می شدند، و به صورت خودجوش، و با احساسات پاک و عمیق خود ، مطابق فرهنگ، و تشخیص مناسب خویش، برنامه ریزی می نمودند، و با تشكیل مجالس، و راه انداختن دستجات عزاداری، و اجرای برنامه های اطعام فاطمی، و تشكیل مسابقات علمی در زمینهٔ مسائل مربوط به فاطمهٔ زهرأ عليها السلام، و سیاه پوش نمودنِ خیابانها و ادارات و مؤسّسات و مغازه ها، و دهها برنامهٔ سازنده و متنوّع دیگر، در امر بزرگداشت مراسم شهادت یا میلاد فاطمهٔ زهرأ علیها السلام گامهای مؤثّر و ماندگار بر می داشتند.

نهضت فاطمیّه از دید صاحبنظران و شعرأ اهل البيت علیهم السلام

در طول چهارده سال فعّالیّت در راستای نهضت فاطمیّه، با مراجع بزرگوار تقلید و شخصیّت های دانشگاهی، و گویندگان و نویسندگان عالیقدر، ونیز چهره هایی از مسئولین رسمی كشور، و همچنین با شعرای بزرگواری در شهر های مختلف، دیدار و گفتگو داشته ایم، كه هر كدام از آنها با بیان و زبانی ، از عظمت نهضت فاطمیّه، و تأثیرات شگرف آن در زمینه های اعتقادی و اخلاقی و اجتماعی، سخن گفته اند، و ما را در ادامهٔ راه، و پشتكار در اجرای برنامه های متنوّع در این زمینه، تشویق و ترغیب نموده اند. بعضی از مراجع معظم

ص:102

تقلید با این تعبیر مخلصانه، و متواضعانه، كه «ای كاش من هم همراه شما بودم و كفش های شما را جفت می كردم» و برخی دیگر با این عبارت: « امیدوارم به خاطر این بدنهائی كه در راه رساندن صدای مظلومیّت حضرت زهرأ علیها السلام و عزاداری بر آنحضرت، این همه صدمه می بیند، خداوند متعال به من هم عنایتی بفرماید» و بعضی دیگر با عبارت و بیانی دیگر، اهمیّت اقدام و تلاش در راه بزرگداشت شهادت حضرت زهرأ علیها السلام را مورد تأكید قرار می دادند.

و هم چنین شعرای عالیقدری، با سروده های ارزشمند خود، از نهضت فاطمیّه و آثار و بركات آن تجلیل نموده، و فداكاران در این راه مقدس را ستوده اند. در كتاب نهضت فاطمیّه ، جلد اوّل، از صفحه 289 تا 322 ، و در جلد دوّم از صفحه 465 تا 483 نمونه هائی از این سروده ها و اظهار نظر ها را منعكس نموده ایم، و مطالعهٔ این بخش ها را به پژوهشگران و علاقمندان توصیه می نمائیم.

ص:103

السَّلامُ علیکَ أیَتها المحّدثه العلمیة

اَلمَظْلوُمَة

اَ لمُضطهَدَة

الشّهیَدَة

یادبود یکهزار و چهارصدمین سال شهادت فاطمهُ زهرا سلامُ اللّه علیها

1411 قمری

ص:104

کرامات و عنایات گستردهٔ فاطمهٔ زهراء علیها السلام

ص:105

ص: 106

كرامتها و عنایتهای فاطمهٔ زهرا علیها السلام

شخصیّت و هستیِ فاطمهٔ زهرا علیها السلام از زمان خلقتِ نوری آنحضرت و در مرحلهٔ بهشتی بودن، و سپس از طریق سیب بهشتی به وجود مکّرم رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله و سلم ونه منتقل گردیدن، و سپس در رحم پاک و مطهّر حضرت خدیجهٔ كبری علیها السلام طیِّ منزل نمودن، و آنگاه، همانند خورشید عالمتاب، در صحنهٔ زندگیِ این جهان طلوع نمودن، و علاوه بر تجلّیات خاصّ برای أمیراْلمؤمنین علىّ علیه السلام، برای همهٔ جهانیان تجلّی نورانی نمود، و در یک كلام، در همهٔ مراحل هستی، و حیات خود، با كرامت و عنایت همراه و همقدم بوده است.

تابش نور فاطمهٔ زهرأعلیها السلام در عالَم مَلَكوت، و یاری رسانی به آدم ابوالبشر علیه السلام و شفاعت برای پذیرش توبهٔ او، و حفظ كشتی نوح علیه السلام از غرق و نابودی، و تجلّی نور آنحضرت بر ابراهیم خلیل علیه السلام و نصرت و تایید سلیمان حشمت الله عليه السلام و... ، همه و همه كرامت و عنایت فاطمهٔ زهرأ علیها السلام به حساب می آید. تاب و توان بخشیِ آن حبیبهٔ پروردگار، به روح و روان رسول خدا، تا آنجا كه آنحضرت را از مرحلهٔ «إنِّي أَجِدُ فِي بَدَنِي ضَعْفاً» به سر منزل «فَاذِا وَجْهُهُ يَتَلألَؤ كَانَّهُ اْلبَدْرُ في لَيْلَةِ تَمٰامِهِ» رساندن، كرامت و عنایت آن وليّة اللّه است.

تجلّیٰات آن حضرت بر أمیراْلمؤمنین علیه السلام تا آنجا كه گفته شود، إنّما سُمِّيَتِ الزَّهْرأُ زَهْرأً لِأنَّهٰاتَزْهَرُ لأميرِ اْلمؤمنينَ عليه السلام ، همانا كرامت و عنایت آن حضرت است، و اعتبار و عظمت بخشیِ

آنحضرت نسبت به همهٔ امامان معصوم علیهم السلام و حجج پروردگار، تا آنجا كه امام عسكری علیه السلام فرموده اند : «نَحْنُ حُجَّةُ الّهِ عَلَی

ص:107

اْلخَلْقِ وَ فٰاطِمَةُ حُجَّةُ عَليَنٰا» جلوه ای از كرامت و عنایت آنحضرت است.

و الگو و اسوه شمردنِ ذخیرهٔ بزرگ الهی، حضرت حجّة بن الحسن العسكری ( عج ) فاطمهٔ زهرأ علیها السلام را، و به صراحت بیان نمودن این نكته، كه « وَلي في إبْنَة رَسُولِ اللّه اُسْوَةُ حَسَنَةٌ » جلوهٔ بزرگی از عنایت و كرامت آن حضرت می باشد.

و همچنین در هنگامهٔ قیامت و صحنهٔ بزرگ عالم محشر، مقام شفاعت آن حضرت از گنهكاران و نجات آنها، با وسعتی خیره كننده، آنچنانكه عظمت فاطمهٔ زهرأ علیها السلام در پیشگاه پروردگار، بر همهٔ اهل محشر، ( اعم از انبیاء و اولیأ، و همهٔ خوبان و بدان ) آشكار می شود، جلوهٔ دیگری از كرامت و عنایت فاطمی می باشد. بنابراین، اگر سخن از كرامتها و عنایتهای فاطمهٔ زهرأعلیها السلام بر زبان می آوریم، و آثار و بركاتِ نیمه نگاه های آن خزينهٔ سرّ الهی را بر می شمریم و بیان می كنیم، كه آن روح و روان رسول خدا، با اشاره ای نورانی و توجّهی وِلائی، مریضی را شفا بخشیده، و یا مشكل بزرگی را حلّ نموده، و یا بلائی را بر طرف نموده اند، كشف بزرگی نكرده، و كار بزرگ و مهمی نكرده ایم، بلكه با ذكر نمونه هائی از الطاف و عنایات آنحضرت، كه با ظرفیتِ محدود و ادراک ضعیف ما همخوانی دارد، می خواهیم خود را در صف دوستداران و ارادتمندان آن حبيبهٔ حقّ قرار داده، و از تابش انوار جهان شمول آنحضرت، بهره ای برده، و هستی سرد و بی روح خود را گرمی و حیات بخشیم.

و هم اینک، از میان هزاران هزار كرامت و عنایت آنحضرت، به شمار اندكی اكتفا نموده، و عمدةً از كراماتی كه در سالهای نهضت فاطمیّه رخ داده، و بهره جویندگان از آن عنایتها را از نزدیک می شناسیم، و از نزدیک، شیرین كامیِ مشمولین آن كرامت ها را احساس نموده ایم، یاد می نمائیم، و امیدواریم كه این عرض ادب ها، موجب عزّت دنیا، و سعادت و رستگاری آخرتمان باشد.

ص:108

1- عطیّه ای الهی پس از 27 سال

«نوزادی چراغ زندگی»

26 سال از ازدواج مرد و زنی می گذشت، كه تمام برنامه های پزشكی و اقدامات تجربی را أنجام داده بودند، و زندگی آنها با تولّد فرزندی كه چشم و چراغ زندگی آنها باشد روشنائی نیافته بود، و پزشكان از بچّه دار شدن آنها مأیوس گردیده بودند.

خانم خانوادهٔ یاد شده، در أیّام فاطمیّه ( 1415 قمری ) در آخرین روزهای جلسهٔ روضه و عزاداری در منزل نویسندهٔ كمترین(1) حاضر شده، و برای این كه فرزندی به او عطا شود، متوسّل به ذیل عنایت حضرت زهراء علیها السلام گردیده بود و به قصد استشفاء، از صبحانهٔ جلسهٔ عزاداری میل نموده بود.

پس از مدّت زمانی ، علائمی را در خود احساس كرده بود، و پس از بررسی و آزمایش معلوم شده بود كه بعد از گذشت 26 سال از ازدواج آنان، و بی ثمر بودن همه گونه درمان قدیم و جدید، باردار گردیده است .

در تاریخ شنبه 18 جمادی اْلاولی 1416 قمری برابر با 22 / 1374/7 شمسی ، در یكی از مجالس عزاداری حضرت زهراء علیها السلام یكی از دوستان، مرا

ص:109


1- مجلس یاد شده، با حضور خدمتگزاران و گویندگان و مدّاحان و شرکت کنندگانِ با اخلاص، حال و هوای معنوی برجسته ای دارد، و از همهٔ شهرهای دور و نزدیک همانند:مشهد مقدّس، قم، تهران، ساری، زنجان، تبریز، قزوین،سیرجان، یزد، اقلید و .. در آن شرکت می جویند، و مورد عنایت حضرت زهراءعلیها السلام قرار میگیرند.

صدا زد و بشارت داد، امروز خانم فلانی ( با عنایت حضرت زهراء عليها السلام پس از 27 سال كه از ازدواج او سپری شده ) دختری زائیده كه مایل است نام او را شما بگذارید، و دقیقاً روز تولّد این نوزاد، مطابق بود با روزی كه در سال گذشته ، به قصد توسّل و استشفاء در مجلس عزاداری فاطمهٔ زهراء عليها السلام شركت نموده و متوسّل شده بود.

در تاریخ 20 جمادی اْلاولی به منزل آنها رفتم و مجلس عجیبی بود، همه با أشک شوق و شادمانی در أطراف مادری كه پس از 27 سال فرزندی سالم به دنیا آورده ، اجتماع كرده بودند، و اینجانب كه تماشاگر صحنه ای عجیب و كرامتی بزرگ از فاطمهٔ زهراء علیها السلام بودم، أشک چشمانم قطع نمی شد، و در هنگامی كه نوزاد را به من دادند كه با گفتن أذان و اقامه ، نام او را بگذارم ، دیدم چه قدر نورانی است، و با قیافه ای جذّاب و گیرا ، نشان می داد كه عطیّه ای الهی با عنایت حضرت زهراء علیها السلام نصیب خانواده و پدر و مادر او شده است.

نام او را زهراء و نام دیگر او را عطيّه ( بخشیده شده ) نهادم، و خدای را بر این كرامت بزرگ سپاس گفتم، و هم أكنون با گذشت بیش از هفت سال، خاطرهٔ آن مجلس نام گذاری ( كه أمواج شوق و شور و شعف بر همهٔ حاضرین حاكم بود ) را فراموش نموده ام.

2 - من فرزندان و دوستان زیادی دارم كه مشكل شما را حل می كنند

سیّد یتیمی از أهل أفغانستان ( به نام سیّد سلمان موسوی ) در سنّ هفت سالگی پایش می شكند، و به خاطر نداشتن سرپرست و نبودن امكانات مالی و درمانی معالجه نمی شود، و با گذشت زمان و بزرگتر شدن از نظر سنّی، پای

ص:110

شكسته به اندازهٔ شش سانتیمتر كوتاه می شود. در سال 1415 قمری به ایران هجرت می كند و وارد حوزۀ علمیّه می گردد، و برای معالجه به بیمارستان بزرگ اْلزّهراء علیها السلام مراجعه می نماید و بستری می شود.

یكی از بستگان او به اینجانب (سيّد حجّة موّحد أبطحی ) مراجعه نمود، و من نامه ای به بیمارستان نوشتم كه حدّأكثر همكاری ممكن را با او بنمایند، و به آن شخص همراه گفتم: پس از مشخّص شدن هزینه ها و أنجام تخفیف های ممكن، نتیجۀ كار را به من بگوئید تا به أندازهٔ توان كمک كنم.

در تاریخ ششم رمضان اْلمبارک1415 پس از أنجام عمل جرّاحی، او را از بیمارستان اْلزّهراء عليها السلام مرخّص می كنند، و پس از تخفیف های ممكن ، مبلغ زیادی بایستی به صندوق بیمارستان پرداخت شود، كه برای آن طلبهٔ جوان یتیم فراهم نبود و لذا شخص همراه او به مدرسهٔ صدر بازار و حجرهٔ این بندهٔ كمترین مراجعه كرد، و جریان كار و هزینهٔ سنگین عمل را بیان نمود، و خوشبختانه یكی از دوستان أهل خیر كه از تجّار متدّین و نیكوكار است، به دیدن من آمده بود ( و سابقه نداشت كه در حجرهٔ مدرسه به ملاقات من بیاید ) و او از چگونگی داستان مطلع شد، و همهٔ هزینه های باقی مانده را بر عهده گرفت، و آن شخص همراه با خوشحالی به بیمارستان رفته بود، و به آن طلبهٔ سیّد یتیم خبر داده بود كه مشكل برطرف گردیده است. او در جواب گفته بود كه میدانستم، گفته بود از كجا ؟ پاسخ داده بود كه دیشب در عالم رؤیا دیدم در مدرسهٔ علميّه ذو اْلفقار هستم، و طلبه ها با هم صحبت می كردند، كه راه كربلا باز شده است، و از هر نفر مبلغی می گیرند و او را به كربلا می برند، و من بسیار ناراحت شدم و گفتم اگر به جای رفتن به بیمارستان و مقروض كردن خود، پولی تهیّه می كردم و به كربلا می رفتم،

ص:111

آنجا شفای خودم را می گرفتم، و در حال أندیشه و تفّكر بودم، و سرم به طرف پائین بود، ناگاه احساس كردم شخصی سرم را تكان میدهد، و می گوید: پسرم چرا ناراحت هستی؟ سرم را بلند كردم دیدم خانمی هستند با چادر سبز رنگ، پیش خود فكر كردم كه ایشان ایرانی نیستند (چون ایرانیها چادر مشكی به سر می كنند ) به من فرمودند:

ناراحت نباش، من بچه ها و دوستان زیادی دارم

كه مشكل شما را حل می كنند

گفتم خانم شما كیستید ؟ فرمودند: مرا نمی شناسی، من مادرت هستم، من فریاد زدم كه شما مادرم هستید ؟ كه با صدای فریاد من، رفیقم كه در اطاق بیمارستان بود مرا از خواب بیدار كرد. و این چنین با لطف و عنایت حضرت فاطمهٔ زهراءعلیها السلام مشكل مالی و درمانی او برطرف گردید.

3- با توسّل به حضرت زهرا عليها السلام شفایش را از امام رضا علیه السلام گرفت

در سال 1376 ( 1418 قمری ) یكی از علاقمندان به حضرت زهراء علیها السلام به شكل عجیبی شفا یافت، و جریان كسالت و شفای خود را مفصّلاً نوشته است كه خلاصهٔ آن را ذیلاً، نقل می نمایم.

یک ماه قبل از أیّام فاطمیّه، ناگهان بالای ناف من به أندازهٔ یک پسته بالا آمد و أوّل احساس درد نمی كردم، ولی با گذشت زمان، اندازهٔ آن برآمدگی بزرگتر می شد، و دچار درد شدم، و لذا به پزشک مراجعه كردم، و او پیشنهاد عمل جرّاحی به وسیلۀ دكتر متخصّص و برجسته نمود، و من شدیداً ناراحت شدم.

أيّام فاطمیّه رسید و همه روزه، در منزل ... كه مجلس با معنویّتی است، شركت

ص:112

می كردم، و توسّل داشتم، و روز آخر كه ناهار می دادند، به قصد شفا شركت نمودم، و نیّت كردم كه این غذای مربوط به حضرت زهراء علیها السلام را می خورم، كه از این مرض و ناراحتی نجات پیدا كنم، آن روز به پایان رسید، و هنگام شب به خواب رفتم و در عالم رؤیا دیدم كه در حرم حضرت علیّ بن موسی اْلرّضا علیه السلام هستم، و در وسط جمعیّت، با حال پریشان راه می رفتم، و چند نفر به من گفتند: اگر شفا میخواهی ایشان، آقا علیّ بن موسی اْلرّضا علیه السلام هستند ، برو و شفایت را بگیر، من دویدم و در هنگامی كه به ایشان رسیدم، عرض كردم: آقا، من گرفتارم ، من مریض هستم، من آمده ام تا شفای خود را از خداوند متعال، و از شما آقای بزرگوار بگیرم. حضرت رضا علیه السلام بدون این كه با من سخنی بگویند، دست مرا گرفتند و به سوی ضریح مطهّر حركت كردند، ناگهان چشمم افتاد به یک پارچه سبزی كه روی یک قبری افتاده بود، و چهار یا پنج نفر با لباسهای سر تا پا مشكی، و نقابهای سیاه، در أطراف آن قبر نشسته بودند، آقا به من فرمودند: اگر حاجت می خواهی از این قبر بگیر، من افتادم روی قبر و آن پارچه را مرتّب می بوسیدم و می بوئیدم. یک مرتبه سرم را بلند كردم، دیدم آقا، بالای سرم ایستاده اند و فرمودند: حاجتت را بگیر، دو مرتبه افتادم روی قبر و بوسیدم، و پارچه را بوئیدم و سرم را روی قبر گذاشتم، ولی در هنگامی كه سرم را برداشتم، دیدم كسی نیست و از خواب بیدار شدم، و ملاحظه كردم كه نه از آن برآمدگی أثرى هست، و نه هیچ گونه دردی احساس می كردم، و هم اكنون نیز با گذشت مدّت زمانی طولانی، هیچ گونه أثر و دردی را در خود احساس نمی كنم شخص یاد شده، به اینجانب (نویسندۀ كمترین ) مراجعه نمود، و جریان را نقل كرد، من به او پیشنهاد كردم كه به همان دكتر مراجعه كند، و او نظر خودش را

ص:113

اعلان نماید، پس از دو روز، شخص یاد شده، با نوشتهٔ رسمی دكتر معالج خود مراجعه كرد، و آقای دكتر تشخیصِ قبلی، و وضعیّت فعلی او را تأئید نموده بودند، و بدین وسیله معلوم شد كه مریض یاد شده، با توسّل به حضرت زهراء علیها السلام مورد عنایت حضرت علیّ بن موسی اْلرّضا علیه السلام و قبر مطهّر آن حضرت قرار گرفته و شفا یافته است.

4- مفاتیح اْلجنان را به روح مقدّس حضرت زهرا علیها السلام هدیه كردم

مرحوم حاج شیخ مهدی محدّث زاده ، فرزند بزرگوار محدّث نامدار شیعه، مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی (صاحب تألیفات فراوان ) و از همه مشهورتر ، كتاب برجسته مفاتیح اْلجنان، فرمودند:

از پدرم سؤال كردم كه چگونه شد كتاب مفاتیح اْلجنان این قدر مورد توجّه قرار گرفت، كه همهٔ كتابهای دعای قبلی را كه از آثار بزرگان نامدار شیعه می باشد تحت اْلشّعاع خود قرار داد، و عالَم گیر شد ؟ و در همه جا و در نزد همه كس مورد قبول قرار گرفت ؟. پدرم فرمودند: وقتی كتاب مفاتیح اْلجنان را تأليف نمودم، آن را به روح مقدّس حضرت زهراء علیها السلام هدیه كردم(1) و در نتیجه چنین موقعیّتی برای این كتاب حاصل گردید.

ص:114


1- البته روشن است که اهداء نمودن آن بزرگمرد، یک کار تشریفاتی (که مرسوم است در أول هر کتاب، آن را به شخصیّتهای بزرگ و الهی اهداء می نمایند، و در بعضی موارد از خلوص لازم برخوردار نیست) نبوده است، بلکه مرتبهٔ اخلاص مرحوم قمی قدس سّره آن چنان بوده، که اهداء او به روح مقدّس حضرت زهرا علیها السلام هیچ گونه شائبه ای نداشته، و لذا چنین أثر عجیبی داشته است.

5- روضهٔ محسن مرا بخوانید

در پایان ماه محرّم و صفر 1423 قمری، و پس از دست یابی به موفقیّت های چشمگیری در جریان برگزاریِ مراسم عاشورای حسینی، كه مقارن با حلول سال جدید شمسی (1381) گردیده بود، و با همكاریِ عدّهٔ زیادی از فضلاء و طلّاب و روحانیّون، و مخصوصاً يا رانِ مخلص برنامه های فاطمیّه، و با همّت و حسن نیت عموم مردم با ولایت، موفّق گشتیم كه از بی احترامی به مقدّسات عاشورای حسینی در أیّام نوروز جلوگیری نمائیم، تصمیم گرفتیم كه به شكرانهٔ این نعمت، روز شهادت حضرت علیّ بن موسی اْلرّضا علیه السلام ( آخر ماه صفر) با جمعی از علاقمندان و خدمتگذاران در برنامه های فاطمیّه به وسیلهٔ یک اتوبوس به مشهد مقدّس مشرّف شویم.

در هنگام شروع سفر از اصفهان، یكی از همسفرانی كه عازم مشهد مقدّس بود در هنگام حركت خبردار شد كه فرزند خردسال او ناگهان مبتلا به تب و كسالت شدیدی شده، و نیاز به بستری شدن در بیمارستان دارد و با أشكی جاری و حالتی أفسرده و پریشان ، از مسافرت صرف نظر نمود.

كاروان زیارتی، پس از ورود به مشهد مقدّس و تشرّف به حرم مطهّر امام رضا علیه السلام و انجام برنامه های زیارتی، به شبستان مجاورِ كفشداری وارد شدند و در حالتی عجیب و استثنائی به عزاداری و سینه زنی پرداختند، و أشک و ناله در مجلس موج می زد، و پس از پایان مرثیّه سرائی و سینه زنیِ مدّاحان ، ناگاه در هنگام دعاء مُلْهَم شدم كه أیّام آتش زدن و هجوم به درِ خانهٔ فاطمهٔ زهراء عليها السلام و شهادت حضرت محسن علیه السلام است، و رو كردم به مردم و گفتم: در كنار حرم علىّ بن موسی الرضا عليه السلام مناسب است برای مصیبت فاطمهٔ زهراء علیها السلام در این أيّام و

ص:115

آتش زدن به درِ خانهٔ آن حضرت، و شهادت محسن علیه السلام عزاداری كنیم.

تأثیر این پیشنهاد عجیب بود، صدای ضجّه و ناله از جمعیّت بلند شد، و تمام خستگی راه و زیارت و عزاداریهای انجام شده از همه بر طرف گردید، و مجدّداً سینه زنی شروع شد و شدّت أشک و ناله و سوز جمعیّت غیر منتظره بود، و همهٔ حاضرین، علاقه و دلسوزی خودشان را نسبت به حضرت محسن و شهادت مظلومانهٔ آن حضرت نشان دادند، و مجلس یاد شده بسیار طولانی شد

پس از مراجعت به محلّ استراحت، صدای تلفن بلند شد، و پس از مكالمه معلوم شد كه همان همسفری است كه به علّت بیماریِ فرزندش از سفر باز ماند، گوشی تلفن را گرفتم كه احوال پرسی كنم، گفت در اثر عنایتی، فرزندم شفا گرفت، شرح آن را جویا شدم، گفت: وقتی اتوبوس زائرین از جلو منزل ما عبور كرد، بسیار ناراحت شدم كه چرا توفیق زیارت از من گرفته شد. به منزل وارد شده و به خواب رفتم، در عالم رؤیا دیدم كه غمگین نشسته ام، شخصی آمد و سؤال كرد، چرا ناراحتى ؟ گفتم: از فیض زیارت امام رضا علیه السلام محروم شده ام، او گفت ناراحت نباش، بیا تا با هم به مشهد برویم ، ناگاه دیدم مقابل گنبد و بارگاه حضرت علیّ بن موسی اْلرّضا علیه السلام ایستاده ام، و آن شخص اشاره نموده و فرمودند: ببین اتوبوس دوستان تو در راه است و آنها فردا به مشهد می رسند، سلام مرا به آنها برسان و به سر دستۀ آنها بگو: مادرم فاطمه فرمودند:

روضهٔ محسن من را بخوانید

سپس از خواب بیدار شدم، و بعد از این رؤیا حال فرزندم به صورت ناگهانی بهبود یافته است.

با توجّه به نشانه های روشنی كه همه ملاحظه نمودند، و وضعيّت مجلس

ص:116

عزاداری برای حضرت محسن علیه السلام در شبستان مسجد گوهر شاد، و رؤیای جالبی كه در اصفهان دیده شده بود، عنایت حضرت فاطمهٔ زهراء علیها السلام به مجلس معلوم گردید، و مشخص شد كه توجّه به عزاداری بر حضرت محسن علیه السلام (كه قبل از اطلاع از خواب حاصل گردید ) أمرى الهامی بوده است.

6- شفای فوری بانوئی با توسّل به ختم صلوات فاطمهٔ زهرا عليها السلام

یكی از مهندسین متدیّن و با ولایت و مورد اعتماد، جریان خانم خانواده ای را نقل نمودند، كه گرفتار بیماری ناشناخته ای گردیده بود، و درمان و داروها، نه تنها مفید واقع نمی گردید، بلكه روز به روز حال او بدتر می شد، و آرزوی مرگ از خدا می كرد، و در أثر توسّل به حضرت زهراء علیها السلام (به وسیلهٔ ختم صلوات بر آن حضرت ) مورد عنایت قرار گرفته و حضرت زهراء علیها السلام به دیدن او آمدند، و در أثر آن عنایت و شفای فوری، نه تنها عموم خانوادۀ آنها به سوی أرزشهای دینی روی آوردند، بلكه سه خانوادۀ دیگر نیز (كه با آنها در ارتباط بودند) در اثر مشاهدهٔ این معجزهٔ آشكار منقلب گردیده، و پای بند برنامه های دینی گردیدند.

و اینک عین داستان شفا یافتن را، به قلم آقای مهندس یاد شده (با كمی تغییر در عبارت ) نقل می نمائیم.

شفای خانمی كه 53 روز در بستر بیماری بود

خانم معلّمی كه مبتلا به بیماری دیابت بود، مبتلا به درد عمومی در تمام بدن شد، و ظرف مدت 53 روز بستری شدن، پزشكان بیماریِ او را تشخیص ندادند و أنواع دستورات پزشكی و داروهای گوناگون مؤثّر واقع نگردید، و خودش

ص:117

كاملاً از بهبودی مأیوس گردید.

یک روز به منزل أو تلفن زدم، و از همسرش جویای حال او شدم گفت : زندگی ما با بیماری خانم فلج شده، و هیچ آثار بهبودی در او مشاهده نمی شود، و پزشكان هم به نتیجه ای نرسیده اند، و او همواره از درد عمومی ناله می كند، و دیروز به من گفت: من دیگر طاقت این درد را ندارم، و دعا كن بمیرم.

بعد از این ، شوهرش به من گفت: همسرم می خواهد با تو صحبت كند، و او گوشی تلفن را گرفت و با صدای ضعیف و با حالت اضطرار و بیچارگی گفت: آقای فلانی ، خیلی التماس دعا ، گفتم: انشاء اللّٰه، ولی شما در این شرائط خودتان دعا كنید، گفت : شما كه می دانید من روسیاهم و از شما می خواهم برای من كاری بكنید.

بعد از خداحافظی در فكر بودم كه چه كاری می توانم برای او بكنم، ناگاه به یادم آمد كه روز دوشنبه است، و همهٔ هفته ها شام دو شنبه، هیئت حضرت أبا اْلفضل علیه السلام تشكیل می شود و به نظرم رسید كه در مجلس یاد شده شركت كنم ، و برای شفای او توسّل پیدا كنم.

همان شب در جلسه شركت كردم، و با وضو رو به قبله نشستم، و برای طلب شفای آن خانم، به خواندن 530 بار ذكر صلوات بر فاطمهٔ زهراء عليها السلام (اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ . ... ) مشغول شدم.

به خاطر این كه أیّام فاطمیّه نزدیک بود، سخنران جلسه، آية اللّٰه ، آقای حاج آقا حسن فقیه امامی دامت بركاته متوسّل به حضرت زهراء علیها السلام شدند، و حال و هوای معنوی مجلس بسیار عالی شد، و مدّاحان اهل بیت علیهم السلام نیز یكی پس از دیگری، به حضرت فاطمهٔ زهراء عليها السلام متوسّل شدند، و جمعیّت حاضر در مجلس

ص:118

(كه بیش از دو هزار نفر بودند ) حالت معنویِ خوبی پیدا كردند، و خودِ من هم حالت عجیبی پیدا كرده بودم، و نزدیک به أخر مجلس بود كه 530 مرتبه صلوات بر فاطمهٔ زهرا علیها السلام به پایان رسید، و من آن حضرت را به حقّ فرزندشان حضرت أبا اْلفضل علیه السلام قسم دادم، كه آن زن را شفا بدهند.

فردای آن شب به منزل آن خانم تلفن زدم، كه أحوال او را بپرسم ، خودش گوشی تلفن را برداشت و با صدای رسا و بسیار شاد و سرحال جواب داد (در حالی كه در تمام مدّت بیماریش، هرگاه تلفن می زدم، یكی از بستگان او گوشی را بر می داشتند) از حال و وضعیّت مزاج و درد او جویا شدم ، گفت: خیلی خوبم ، دیشب حضرت زهراء علیها السلام به اطاقم آمدند و شفایم دادند ، پرسیدم شرح قضیّه چیست ؟ گفت : دیشب ساعت 11 از شدّت درد و خستگی خوابیدم پس از آن ، در عالم رؤیا دیدم كه درب اطاق باز شد، و بانوئی نورانی ( سراپا پوشیده ) وارد شدند، و در گوشهٔ اطاق رو به من ایستادند. در عالَم خواب متوجّه شدم كه حضرت زهراءعلیها السلام هستند ، شوهرم را صدا زدم و گفتم: قاسم، قاسم بلند شو حضرت زهراء علیها السلام آمده اند شفایم بدهند، و در همین حال از خواب پریدم و متوجه شدم كه سر تا پا غرق در عرق هستم، و دیگر احساس ناراحتی ندارم.

من به او گفتم مگر به شما نمی گفتم خودتان دعا كنید، و شما آن قدر قابلیّت دارید كه حضرت زهراء علیها السلام به اطاقتان می آیند، در جواب گفت: آقای مهندس، شما دربارهٔ نماز و حجاب مرتّب سفارش می كردی، و من از این به بعد تصمیم گرفته ام كه در نماز و حجاب كوتاهی نكنم، و كاملاً دستورات دینی را رعایت بنمایم.

هم اكنون در تاریخ 29 /2/ 1375 پس از گذشت مدّتی طولانی از تاریخ

ص:119

واقعهٔ یاد شده كه پائیز 1373 بوده، هیچ آثار درد و ناراحتی در آن خانم پیدا نشده، و به هیچ پزشكی هم مراجعه نكرده، و هیچ داروئی هم مصرف ننموده، و به بركت این عنایت فاطمهٔ زهراء علیها السلام، خانوادهٔ یاد شده كه «كاهل الصّلوة » بودند همگی نماز خوان شده، و رعایت دستورات دینی را می نمایند، و بسیاری از شبهای سه شنبه به مسجد مقدّس جمكران می روند، و نیز به بركت این لطف حضرت زهراء علیه السلام ، سه خانوادۀ دیگر هم كه با آنها در ارتباط بودند، همگی أهل طاعت و كارهای خیر و پسندیده شده اند.

نكتۀ جالب در قضیّۀ یاد شده این است كه، زمان رؤیای آن خانم و تشّرف او به محضر مقدّس حضرت زهراء علیها السلام ساعت 11/5 شب بوده، كه دقیقاً مقارن با ساعت ختم جلسه و توسّل به صلوات حضرت فاطمهٔ زهراء علیها السلام بوده است.

7- به خاطر حضرت زهرا علیها السلام امام رضا علیه السلام مهمانی می كنند

یكی از أهالی بندر عبّاس مشرّف به مشهد مقدّس و زیارت امام علیّ بن موسی اْلرّضا علیه السلام می شود، در یكی از رواقهای نزدیک به حرم مطهّر می بیند یک عالِم با وقار، كه دارای قیافه و هیبتی أرزشمند می باشد، برای چند نفر از بانوان آهسته و ملایم روضه می خواند، دیدن این صحنه برای او غیر منتظره بوده است و به خوبی می فهمد كه ایشان از خدّام و روضه خوانهای حرم مطهّر نیستند، بلكه یكی از علماء بزرگوار می باشند، و مرسوم نیست كه چنین عالم هائی برای زائرین روضه بخوانند، لذا صبر می كند تا برنامهٔ ایشان تمام شود و جلو می رود و پس از عرض سلام ، دربارهٔ نام و شهر و خصوصیات ایشان سؤال می كند و می پرسد چرا شما در اینجا برای چند نفر زن روضه می خواندید؟ ایشان پس از معرّفی خود به عنوان خادمیِ اصفهانی می فرمایند: اگر كسی در حرم حضرت

ص:120

علیّ بن موسی اْلرّضا علیه السلام روضهٔ مادرشان حضرت فاطمهٔ زهرا عليها السلام را بخواند، آن حضرت او را مهمانی می كنند، و من برای این چند نفر خانم كه از بستگان من هستند. به امید مهمانی امام رضا علیها السلام روضهٔ مادرشان حضرت زهراء علیها السلام را می خواندم.

سالها می گذرد، همان شخص كه أهل بندر عبّاس بوده به مشهد مقدّس مشرّف می شود و می بیند در صحن و آستان مقدّس حضرت رضا علیها السلام جمعیّت و ازدحام عجیبی است، سؤال می كند چه خبر است ؟ می گویند یكی از علماء بزرگ و برجستهٔ اصفهان ، مرحوم آیة اللّٰه ، حاج آقا حسین خادمی ( رئیس حوزهٔ علمیّهٔ اصفهان ) از دنیا رفته اند، و جنازهٔ ایشان را برای دفن در جوار امام رضا علیه السلام به مشهد آورده اند، و این جمعیت و تشییع جنازهٔ عظیم، مربوط به ایشان می باشد.

مرد بندر عبّاسی، خود را به نزدیک محلّ دفن مرحوم آیة اللّٰه خادمی قدس سّره می رساند، می بیند قبر ایشان دقیقاً همان جائی است كه چندین سال گذشته، ایشان را در حال خواندن روضهٔ حضرت زهراء عليها السلام برای خشنودی امام رضا علیه السلام دیده است، و ملاحظه می كند كه این چنین، حضرت رضا علیه السلام مهمانی كرده اند، و این بزرگمرد و عالم برجسته و عظیم اْلشّأن را از اصفهان به سوی حرم مطهّر خود دعوت نموده و در جوار خود قرار داده اند.

8- برنامهٔ اطعام داریم، شما هم بمانید

أيّام فاطمیّه بود و به مناسبت برنامه های گستردهٔ نهضت فاطمیّه بیشتر اوقات را صرف جلسات فاطمیّهٔ مناطق گوناگون شهر و نواحی تابعه می نمودم، و روزها از أوّل أذان صبح تا ساعتی قبل از ظهر، در منزل شخصی مجلس عزاداری گسترده برای فاطمهٔ زهراء علیها السلام داشتیم.

ص:121

در یكی از شبهای فاطمیّه اوّل، در ضمن برنامه های پی در پی كه أنجام می دادم برای تهیّهٔ وسیله ای به منزل آمدم، و در تاریكی، یک نفر را دیدم كه پشت در ایستاده و پاكتی را به دستم داد و گفت: این مبلغ را به مصرف اطعام و نهار روضهٔ منزلتان برسانید، ولی به خاطر این كه در سالهای گذشته برنامهٔ اطعام نداشتیم، خواستم جواب ردّ بدهم، و پول را ( كه نمی دانستم چه مقدار است ) قبول نكنم ، ولی نیروئی از درون وجود من، مرا باز داشت، و برخلاف نظر و اراده ام پاكت سربسته پول را قبول كردم، در حالی كه دهندهٔ پول را هم نمی شناختم.

مقدّمات اطعام (در آخرین روز مراسم عزاداری ) فراهم شد، یكی از چهره های برجسته در تقوی و معنویّت، كه دارای حالات شایسته ای است و مشمول عنایات خاصّی می باشد را دعوت كردم كه برای نهار روز آخر حضور داشته باشد، با شنیدن دعوت من، حالت عجیبی پیدا كرد و گفت: به من فرموده بودند:

برنامهٔ اطعام داریم شما هم بمانید

بندۀ كمترین كه متوجّه شدم این قضیه طبیعی و معمولی نیست، برای دلگرمی معنویِ دهندهٔ پول ( كه فقط با شكل ظاهری و صورت او را می شناختم، و دیگر خصوصیّات او را به هیچ عنوان خبر نداشتم ) او را در جریان فوق قرار دادم، و عبارت یاد شده را به او گفتم، كه ناگاه صیحه ای زد و به زمین افتاد و از هوش رفت، و توضیحی دربارهٔ علّت صیحه زدن و بیهوش شدن خود نداد.

روز پایان مراسم عزاداری و اطعام عمومی رسید، مجلس استثنائی بود، و هر كسی متوجّه می شد كه عنایت خاصِّ ولائی بر مجلس حاكم است، و در هنگامی كه عزاداران پس از صرف نهار خارج می شدند، سؤال می كردند این

ص:122

چه بوی عطری بود كه از غذای امروز استشمام می شد.

تكرار سؤال، از جانب أفراد گوناگون، به خوبی نشان می داد كه قضیّه ، طبیعی و یا احساسی تصادفی برای یک نفر نیست.

سلسله مسائل غیر طبیعی در این جریان، برای من شدیداً سؤالی را مطرح كرده بود، كه قضیّهٔ آن پول و آن اطعام (كه برخلاف ارادۀ این كمترین اتفّاق افتاد و ... ) چه بوده است، و مایل بودم كه صاحب پول را ببینم و از او سؤالی بنمایم، ولی نام و نشانی از او نداشتم.

تا این كه یک روز در حالی كه سوار اتومبیل شخصیِ یكی از دوستان بودم، او را دیدم، و از او خواستم كه سوار شود، ولی هر چه خواستم از جریان آن پول بگوید، مطلبی اظهار نكرد ، متوجّه شدم مایل نیست رانندهٔ اتومبیل خبردار شود، و لذا در گوشه ای به تنهائی از او سؤال كردم، گفت: در أیّام فاطمیّه، روزها در جلسهٔ عزاداری منزل شما شركت می كردم، تا این كه یكی از روزها بعداز ظهر، در حالت استراحت بودم (ولی بیدار بودم ) صدائی شنیدم كه فلان مبلغ ، برای نهار روضهٔ منزل فلانی بپرداز.

هرچه فكر كردم پولی در اختیارم نبود، و متحیّر بودم چه كنم، و این چه صدائی بود؟ فردا صبح وقتی به محلّ كسب و تجارت رفتم، یک نفری كه از او طلب داشتم و هر چه مطالبه می كردم از پرداخت بدهی خود امتناع می كرد، و مأیوس از او بودم ، همان مبلغ را ( بدون كم و زیاد ) آورد و تحویل داد، كه عیناً برای نهار جلسهٔ عزاداری و أنجام آن دستور غیبی پرداختم.(1)

ص:123


1- نکتهٔ بسیار مهم این است پس از أنجام برنامۀ اطعام و پرداخت هزینه های آن، معلوم گردید که مبلغ یاد شده کاملاً برابر با هزینه های پرداختی می باشد.

پس از شنیدن این جریان، علاقهٔ بیشتری پیدا كردم به این كه با حالات و درجه اعتماد و وثوق به او آشنا شوم، و لذا با پی گیری قضیّه از بعضی از بستگان او ( كه مورد اعتماد هستند، و آشنائی كامل با آنها دارم ) در بارهٔ خصوصیّات و

حالات او سؤال كردم، معلوم شد او فردی معتقد و دلبستهٔ به أهل اْلبيت علیهم السلام و علاقمند به حضرت زهراء علیها السلام است، و علاوه بر این مورد، قضیّهٔ جالب دیگری هم دارد بدین شرح:

بعد از انجام وظیفه، و پرداخت مبلغ یاد شده، روزی در جلسهٔ عزاداری فاطمیّه در حال بیداریِ كامل صدائی می شود كه: به خاطر این عمل تو ... دادیم ( و در آن جمله ای كه می شنود، از عنایتی بزرگ برای نسل او در آینده یاد شده، كه برخی از نشانه های روشن آن هم أكنون ظاهر شده است. )

9- دستور حضرت زهرا علیها السلام به علّامۀ امینی

( كار ایشان را حلّ كنید )

پس از موفقیّت در برنامهٔ گستردۀ برگزاری 300 جشن غدیر، و اعطای بیست هزار جایزه به كسانی كه همنام أميراْلمؤمنین علی علیه السلام بودند، همراه با جمعی از یاران و دلباختگان امور فاطمیّه ( كه در أنجام برنامهٔ یاد شده مخلصانه و با علاقهٔ شدید همكاری كرده بودند ) در یک سفر معنوی و پر فیض، به زیارت حضرت معصومه علیها السلام در قم، و حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام در ری، و چند مزار شریف از بزرگان دین، همانند شیخ صدوق در مزار ابن بابویه تهران مشرّف شدیم، و نیز به دیدار برخی از مراجع تقلید و علماء بزرگوار موفّق گشتیم.

در تهران (به مناسبت موضوع سفر و اقدام در أمر غدیر ) با فرزند أرشد مرحوم علّامهٔ امینی (صاحب كتاب عظيم ألغدير ) یعنی حجة اْلإسلام و اْلمسلمين

ص:124

شیخ محمّد هادی أمينی ملاقات كردیم، و نكته های مهمّی را از محضر ایشان استفاده نمودیم، و از جمله این كه ایشان فرمودند: در دیداری با پدرم (به صورت رؤیا یا مكاشفه ) خبر دادند كه به زودی راه عتبات عراق باز می شود.(1) در این ملاقات، فرزند علّامهٔ امینی جریان عجیبی را به این شرح نقل كردند: بعد از رحلت پدرم ( علّامهٔ امینی ) شخصی بدون اجازه و هماهنگی در مورد یكی از آثار پدرم اقدامی كرد، كه به نظر من (كه وصیّ ایشان بودم ) نمی بایست أنجام می گرفت، و لذا به دادگاه شكایت كردم و با گذشت زمان، آن شخص از نظر قانونی گرفتار می شد، و موفقیّت نصیب من می گردید، و او هرچه اصرار می كرد كه دست از شكایت و تعقیب قانونی بردارم، موافقت نمی كردم، تا این كه به مكّهٔ مكرمه مشرّف شدم، و در یک شب، عمرهٔ كامله ای برای پدرم (علّامهٔ أمينی ) انجام دادم، با تمام مستحبّات و آداب، حتّی در بعضی از مراحل با پای برهنه راه را طی نمودم، پس از اتمام عمره ، در حال خستگیِ شدید به خواب رفتم، در عالم رؤیا پدرم را دیدم ، ایشان به من فرمودند: جای من خوب است، این قدر خودت را به خاطر من به سختی نینداز،

سپس فرمودند :

چند روز پیش حضرت زهراء علیها السلام مرا خواستند، و من به محضر ایشان شرفیاب شدم، حضرت به من فرمودند: برای فلان شخص (همان كسی كه از او شكایت كرده بودم ) مشكلی پیش آمده، و ایشان به ما متوسّل شده اند، كار ایشان را حل كنید، من از خواب بیدار شدم، و پس از بازگشت به ایران، پرونده شكایت را پاره كردم، و آن شخص تعجب كرد، و هنگامی كه جریان خواب را

ص:125


1- شش ماه بعد از آن ملاقات راه عتبات عراق باز گردید.

برای او گفتم ، تصديق نمود و گفت: وقتی متوجّه شدم كه با اصرار خودم نمی توانم تصمیم شما را در أمر شكایت عوض كنم، به نظرم رسید كه تنها راه نجات من، توسّل به حضرت زهرا علیها السلام است، و لذا متوسّل به آن حضرت شدم و خوشحالم كه از این راه به نتیجه رسیده ام.

10 - من كه مزدم را گرفتم

یكی از كسانی كه از أوّل نهضت فاطمیّه (سال 1411 قمری ) تا كنون، از جان و مال و آبرو و امكانات خود در راه ترویج و حمایت از مراسم بزرگداشت شهادت حضرت زهراءعلیها السلام دریغ نكرده است، در همان سال أوّل مشكلی داشت كه با توجّه به شرائط جامعه در آن روز، و طرف هائی كه با آنها درگیر بود برطرف شدن آن غیر قابل پیش بینی بود، از یک ماه قبل از ایام فاطمیّه، در آماده سازیِ كسانی كه می توانستند در برگزاری مراسم فاطمیّه اقدام كنند، فعّالیّت چشمگیر و مستمرّی داشت، و در دههٔ فاطمیّه أوّل (11 تا 20 جمادی الاولى ) مجدّانه و با پشتكار ، گامهای مؤثّری برداشت.

آخرین شب از دههٔ فاطمیّه، در یكی از جلسات عزاداری حضرت زهراء علیها السلام او را ملاقات كردم، و در حالی كه أشک چشمانش را گرفته بود، با حالت شور و التهاب عجیبی گفت: من كه مزدم را گرفتم ، پرسیدم چگونه ؟ گفت: كسی در منزل نبود، رفتم سری بزنم و به جلسهٔ عزاداری بیایم، در همان هنگام صدای تلفن بلند شد ، گوشی را برداشتم از تهران زنگ می زدند، متن حكم دادگاه را كه صد درصد به نفع من بود قرائت كردند، و گفتند: می خواستیم زودتر بشارت را به شما بدهیم و حكم مكتوب را بعداً برایتان می فرستیم. سپس أفزود: اگر تا آخر عمرم برای فاطمهٔ زهراء عليها السلام قدم بردارم و خرج كنم، به أرزش آنچه كه نصیبم

ص:126

نمودند نمی رسد. او تاكنون نیز ( كه سال 1424 قمری است) در ادامهٔ برنامه های فاطمیّه كوتاهی نكرده است.

11 - خدایا ! این جوان به ما متوسّل شده

یكی از تجّار متدّین و محترم و علاقمند به خاندان نبوّت علیه السلام چهل سال پیش دل درد عجیبی پیدا می كنند، و وَرَم بسیار شدیدی بر او عارض می شود، و شكم او بسیار بالا می آید، برای معالجه از پزشكانِ زیادی كمک می گیرد، ولی هیچ اقدام و درمانی مؤثّر واقع نمی شود.

عدّه ای از همسایگان او عازم سفر كربلا می شوند و ایشان چندین عریضه (نامه ) می نویسد برای حضرت سیّد اْلشّهداء امام حسین علیه السلام و حضرت أبا اْلفضل علیه السلام و كاظمین علیهم السلام و یک عریضه نیز برای حضرت زهراء علیها السلام می نویسد یكی از همسایه ها با دیدن عریضهٔ حضرت زهراء علیها السلام می گوید قبر حضرت زهراء عليها السلام كه معلوم نیست كجا است ، این جمله او را ناراحت می كند و لذا با حالتی محزون و غصّه دار در پائین عریضهٔ حضرت زهراء عليها السلام می نویسد: یا امام حسین علیه السلام اگر چه كسی از قبر مادر تان خبر نداشته باشد، شما آگاه هستید، پس از شما تقاضا دارم كه این عریضه را به مادرتان برسانید.

همسایه ها به سفر كربلا مشرّف می شوند، و چند روزی می گذرد ، مریض نام برده ، شبی در عالم رؤیا می بیند كه، حضرت زهراء علیها السلام تشریف آوردند، در حالی كه تمام بدن حضرت پوشیده بود، و بر صورت مباركشان دو نقاب زده بودند، و دو فرزند كوچک و خردسال همراهشان بودند، یكی در طرف راست و دیگری در طرف چپ ، این سه بزرگوار تشریف آوردند و روبروی مریض نشستند، حضرت زهراء علیها السلام پیراهن او را بالا زدند و با این كه دستهایشان

ص:127

پوشیده بود، باز هم دستها را زیر چادر بردند، و بر روی شكم او ( كه ورم بسیار داشت ) قرار دادند، و دست چپ را بلند كرده و فرمودند: فرزندانم من دعا می كنم، شما آمین بگوئید، سپس عرضه داشتند: خدایا این جوان به ما متوسّل شده ، اگر عمر او تمام شده عمری دوباره به او عطا فرما، و فرزندان آن حضرت آمین گفتند، و سپس در حالی كه عقب عقب می رفتند چند مرتبه فرمودند: تو خوب شدی تو خوب شدی تو خوب شدی و هم أكنون كه چهل سال از این جریان و عنایت بزرگ می گذرد آن عارضه دیگر تكرار نشده است.

12 - اتفاقاً اینجا را مادرم حضرت زهرا علیها السلام سفارش كرده اند

یكی از مردان مورد وثوق، و دل بستگان به فاطمهٔ زهراء علیها السلام در أثر تصادف ، چند جای بدنش، همانند پهلو و قفسهٔ سینه، ضربات سختی می بیند، تا آنجا كه نشستن و برخاستن برایش مشكل می شود، و برای جابجا شدن و برخاستن چند نفر باید به او كمک بدهند، و به خاطر شكستگیِ قفسهٔ سینه، نَفس كشیدن نیز برای او مشكل می شود، او می گوید:

در چنین حالی به یاد مصیبت های حضرت زهراء علیها السلام افتادم، و با أشک و گریهٔ فراوان، به ظالمین و قاتلین آن حضرت لعن و نفرین می كردم، و ضمناً شفای خود را نیز می طلبیدم، تا آنكه شبی در عالم رؤیا دیدم، كه گروهی پنج نفری (كه یكی از آنها مقام بالاتری داشتند و در پیشاپیش گروه حركت می كردند) به عیادت بیماران می رفتند، و من در خیمه ای خوابیده بودم ، وقتی به خيمه من رسیدند آن بزرگواری كه در جلو حركت می كردند، رو به دیگران كرده و فرمودند: باید اینجا هم برای ملاقات برویم، ولی آن نفرات دیگر، عرضه

ص:128

داشتند: نه ، اسم او در لیست ما نیست، ولی آن بزرگواری كه مقدّم بر همه بودند، فرمودند:

اتفاقاً، اینجا را مادرم حضرت زهراء علیها السلام سفارش كرده اند

سپس وارد خیمه شدند، و در كنار بستر من نشستند، و در حالی كه من خوابیده بودم دست مباركشان را بر آن قسمتهایی از بدنم كه درد می كرد ( از جمله پهلو و سینه ام ) مالیدند و فرمودند: خوب شد، من عرض كردم پشت و كِتفم نیز درد می كند، فرمودند طوری نیست، گفتم: چرا درد می كند، فرمودند :

أشكالی ندارد، باید درد كند تا لعن یادت نرود

از خواب بیدار شدم، به رسم هر روز نماز صبح را نشسته خواندم، ولی ناگاه متوجه شدم كه می توانم ایستاده نماز بخوانم، لذا مجدّداً نماز صبح را ایستاده خواندم، و در آن أيّام ( كه ماه صفر بود) و در همسایگیِ ما مجلس روضه بر قرار بود، از منزل خارج شدم كه به مجلس عزاداری بروم، همسایه ها و هركس مرا می دید و خبر از حال و وضعیّت من داشت تعجّب می كرد كه چگونه توانسته ام از منزل خارج شوم. از آن روز به بعد، تمام دردهای بدنم برطرف شده، به جز كتف و شانه ام كه گاهی درد می گیرد، و من هم طبق دستور آن بزرگوار لعن بر قاتلین و ضاربین حضرت زهراء علیها السلام را فراموش نكرده ام، و همه روزه یكصد مرتبه لعن بر دشمنان و ستمگران بر حضرت زهراء علیها السلام می فرستم. در حال حاضر ( بهار 1382 شمسی ) از این قضیّه چهار سال می گذرد .

13 - عنایت أمير اْلمؤمنین و حضرت زهراء عليها السلام

یكی از خطبای فعّال و دلسوز در راه أهل اْلبيت علیهم السلام داستان جالب و آموزنده ای را از كرامت و عنایت مولی علی علیه السلام و حضرت زهراء عليها السلام كه برای

ص:129

خودشان اتفّاق افتاده نقل نموده اند، كه ذیلاً با كمی تلخیص نقل می نمائیم.

ضمن رفت و آمدهای مكرّر به جزیرهٔ قشم، گاهی توقّف بیشتری در آن جزیره داشتم، خصوصاً در سال 1366 شمسی، كه به أمر مرحوم آية اللّٰه اْلعظمى، آقای گلپایگانی قدّس سره چند ماه متوالی در آن جزیره به اقامهٔ جماعت و تبلیغ اشتغال داشتم. مدّتی بود كمر دردی پیدا كرده بودم و پزشكان و متخصّصان پس از مداواهای معمولی و آزمایشات، از معالجهٔ آن (بدون جرّاحی ) اظهار عجز كردند، و من ناگریز بودم قبل از خواب موزائیكی را گرم كنم و دور آن را با پارچه پیچیده، زیر كمرم بگذارم ) تا بتوانم با تخفیف درد آن بخوابم. پیداست تحمّل شیئی در زیر كمر در هنگام خواب، جز در خواب های عمیق شب بیهوشی ممكن نیست، به خصوص در هوای گرم قشم آن هم در فصل تابستان.

لازم به تذّكر است كه چون تعداد شیعیان قشم كمتر از أهل تسنّن است شیعیان در بعضی از جهات و شعائر مذهبی، ملاحظاتی داشتند، خصوصاً كه گاهی ملاحظات خویشاوندی هم در بینشان بود.

نزدیک أیّام فاطمیّه بود، من به دوستان گفتم خوب است در مسجد صاحب اْلزمان علیه السلام روز شهادت آن بانوی بزرگوار را اعلام عزا كنیم، و مراسمی به این مناسبت داشته باشیم، گفتند: ممكن است اهل تسنّن مانع شوند، و نزاعی پیش آید، گفتم: من به ذكر مناقبی چند از خصوصیّات و فضایل آن دخت والای پیغمبر صلى اللّٰه عليه وآله و سلم می پردازم، به طوری كه حسّاسّیتی به وجود نیاید، گفتند: همین مقدار را هم نمی گذارند، گفتم: اطّلاعیّه ای می نویسیم و در چند مسجد و نقطهٔ پرجمعیت نصب می كنیم ، اگر سر و صدا راه انداختند متوقّف می كنیم، پس از اعلام خبری نشد، لذا مجلس عزا را بر پا كردیم.

ص:130

و از طرف دیگر، چند روز قبل از این جریان، در روزنامهٔ كیهان دو بیت شعر (از كسی كه ادّعا كرده بود اگر كسی مثل آن دو بیت را بگوید همهٔ هستی خود را به او می دهد و آدرس هم داده بود ) را دیده بودم، خواستم جواب او را بدهم ، ولی فكر كردم به خاطر این كه أیّام متعلّق به حضرت زهرا علیها السلام است، خوب است شعری با همان وزن و قافیه در شأن آن بزرگوار بگویم، و وقت گرانبهایم را صرف به هم بافتن كلمات و لغات نكنم، و أشعاری را سرودم و مجلس عزا نیز بر پا شد، بالای منبر رفتم و مطالبی در فضایل آن بانوی گرانقدر به زبان آوردم، جمعیّت هم زیاد آمده بود و به هر حال عزاداری خوبی شد، و سر و صدا هم راه نیفتاد، روز بعد هم عازم اصفهان بودم.

شب در عالَم خواب دیدم كه، در اصفهان هستم و نزدیک دبستان دخترانهٔ فاطمیّه ( كه خود مؤسّس آن بودم ) قرار دارم، ناگهان صدای مناجاتی با صوت بسیار زیبای عربی از آن مدرسه به گوشم رسید، بسیار تعجّب كردم كه در مدرسه دخترانه، مرد چه می كند ؟ و این چه صدایی است كه می شنوم ؟ وارد مدرسه شدم دیدم كسی در مدرسه نیست، و صدا از داخل دفتر است، دفتر مدرسه یک پلّه داشت، پا روی پلّه گذاشتم، دیدم در دفتر، میز و صندلی وجود ندارد ، ولی حضرت أميراْلمؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام هر دو بزرگوار روی فرش، مقابل هم، پشت به دیوار نشسته اند و أمير اْلمؤمنين علیه السلام مشغول مناجات هستند، سلام كردم و جواب شنیدم، آنگاه مؤدّب و دو زانو دم در نشستم، و به نظرم می رسد سؤالی هم از آقا نمودم، و آن حضرت جواب دادند، ولی چون كه ابهّت آن مجلس مرا گرفته بود، دست به سینه گذارده، خداحافظی كردم و بیرون آمدم، ولی هرچه از دفتر مدرسه دور می شدم صدای آن حضرت در گوشم

ص:131

ضعیف نمی شد، عیناً مثل وقتی كه در محضر مقدّسشان بودم. وقتی بیدار شدم دیگر احساس درد نكردم، و از آن تاریخ ( شهریور 1356 ) تاكنون ( اسفند ماه 1381 ) دیگر آن عارضه به سراغم نیامده است.

أمّا آن دو بیتی كه در روزنامهٔ كیهان درج شده بود، و شاعرش هستیِ خود را برای آورندهٔ همانند آن، به عنوان جایزه معیّن كرده بود این است:

نسیم تا سر زلف نگار می شکند ز قلب عاشق بی دل، قرار می شكند

صفای گلشن و صحرا و سوسنستان را شمیم پیرهن گلعذار، می شكند

و أشعاری را كه من در شأن حضرت زهراء علیها السلام در جواب او گفتم: از این قرار می باشد.(1)

صفای مهر تو لطف بهار می شكند

به جان، کلام تو لحن هزار می شكند

فرشته سان چو خرامد به بوستانِ عفاف

بها، ز سرو و گُل آن گُلعذار می شكند

شراب صافی سرچشمهٔ فضائل او

ز طالبان فضیلت خُمار می شكند

جلال فاطمه بین کز برای تعظیمش

کمر ز قامت ليل و نهار می شكند

برای بوسهٔ درگاه عزّتش خورشید

ز گردش از فلک خود مدار می شكند

ص:132


1- از مجموعهٔ آن أشعار مفصّل، فقط 15 بیت را نقل می نمائیم.

جلال فضّهٔ او عرضه گر شود به جهان

شکوه نُه فلکِ زرنگار می شكند

بتول، زوجهٔ آن شیر حق که گاه نبرد

صف عدو به دم ذواْلفقار می شكند

نگر جلال و مقامش به سورهٔ كوثر

كه طعنِ طعنه زنِ بد شعار می شكند

خطاب أمّ أبيها به او ز ختم رسل

شكوه هر لقب از روزگار می شكند

جلال لؤلؤ و مرجانِ بحر عزّت او

اُبهّت و عظمت، از بحار می شكند

چو بود نطفهٔ زهرا به صلب ابراهيم

از آن خليل خدا حَرِّ نار می شكند

زبيت فاطمه غم بُرد روشنائی را

چنان ضیاء که ليل از نهار می شكند

دل از حسین و حسن چون شكست از غم مام

ز عرش أعظم حق، گوشوار می شكند

گرفت سینهٔ شیر خدا كه مرگ بتول

مصیبتی است كه صبر و قرار می شكند

نماند قدرت «فیروزیان » به شرح غمی

كه ذوق می برد و ابتکار می شكند

ص:133

14 - امام زمان علیه السلام با نام مادرشان فاطمه علیها السلام عنایت می كنند

مرحوم آية اللّٰه، سيّد محمّد حسن میرجهانی متوفّای أیّام فاطمیّه 1413 قمری (كه از علماء مبرّز اصفهان، و دارای تألیفات فراوان بودند، و در امر حضرت زهراء علیها السلام و حضرت بقيّة اْللّٰه اْلأعظم عجّل اللّٰه فرجه بسیار جدّی و فعّال بودند ) مورد عنایت حضرت بقيّة الله الأعظم با نام فاطمهٔ زهراء علیها السلام قرار می گیرند، كه جریان آن را عیناً از كتاب كرامات اْلصّالحين نقل می نمائیم.

مدتّها بود كه به پادرد شدیدی گرفتار شده، و با همهٔ تلاش و كوشش و مراجعه به پزشكان جديد و أطبّاى قدیم، راه به جایی نبرده، و از فشار بیماری نقرس و سیاتیک ( كه آن روزها « عرق اْلنساء » نام داشت ) دیگر جانم به لب رسیده بود. روزی برخی از دوستان نزدم آمدند و مرا به شیروان خراسان بردند و به هنگام بازگشت بود كه در قوچان توقّف نموده، و به زیارت امامزاده ابراهیم علیه السلام در خارج از شهر قوچان رفتیم. از آنجایی كه هوائی لطیف و منظرهٔ جالبی داشت، دوستان پیشنهاد كردند كه آن روز نهار را در آنجا بمانیم و اینجانب هم پذیرفتم. آنان مشغول تهیّهٔ غذا شدند و من برای تجدید وضو به سوی رودخانه ای كه از نزدیک امامزاده می گذشت رفتم. فاصله تا رودخانه برای من زیاد بود، اما آهسته آهسته خود را تا آنجا كشیدم، و تجديد وضو نمودم، و در كنار رودخانه نشسته و به تماشای مناظر زیبا و دل أنگیز طبیعت پرداختم.

ناگاه دیدم فردی به ظاهر عادی (كه در لباس چوپانان منطقه به نظر می رسیدند ) به سویم آمدند، و پس از سلام، همانند دوستی بسیار نزدیک گفتند: فلانی شما هستید ؟ گفتم: آری، شما ؟ گفتند: با این كه أهل دعا و دوا هستی

ص:134

هنوز پای خود را معالجه نكرده ای ؟ گفتم: تاكنون كه نشده است، پرسیدند: دوست داری درد پا و بیماریت را معالجه كنم ؟ گفتم: چرا كه نه ؟ نزدیكتر آمدند و در كنار من نشستند، و از جیب خود چاقوی كوچكی بیرون آوردند، و با به زبان آوردن نام مادرم فاطمه، نوک چاقو را بر أوّل نقطهٔ درد نهادند، و تا تا پشت پا و انتهای موضع درد كشیدند و فشار دادند، از شدّت درد كمی فریاد كشیدم و گفتم: آخ، چاقو را برداشتند و گفتند: خوب شدی، برخیز، به پا خاستم و دست به عصا بردم كه مثل همیشه با عصا حركت كنم كه ایشان عصا را از من گرفتند و به آن سوی رودخانه أفكندند، به خود آمدم دیدم عجب گویی پایم سالم است و هیچ أثری از درد نیست، پرسیدم: شما اینجا چه می كنید؟ با اشاره به أطراف، فرمودند: من در همین قلعه ها هستم، گفتم: پس من كجا می توانم شما را ببینم ؟ فرمودند: تو آدرس مرا نخواهی دانست ، امّا من آدرس شما و منزلتان را دانم كجاست، و درست و دقیق باز گفتند، و فرمودند: هرگاه مقتضی باشد نزد شما خواهم آمد و آنگاه از من دور شدند.

در همین گیر و دار دوستان از راه رسیدند و گفتند: پس عصایت كو ؟ گفتم: آقا را دریابید! امّا هرچه جستجو كردند اثری از آقا نیافتند.(1)

15 - دستور و عنایت حضرت زهراء علیها السلام به آية اللّٰه العظمی گلپایگانی

از هفتاد سال قبل، توسّل مرجع عالیقدر شیعه، مرحوم آية اللّٰه العظمی، آقای حاج سیّد محمّد رضا گلپایگانی قدّس سره متوفّای 1414 قمری، به ذیل عنایت حضرت فاطمهٔ زهراء علیها السلام بر اساس دستور آن حضرت آغاز گردید.

ص:135


1- کرامات اْلصّالحین، صفحه 114-115

جریان از این قرار است كه ، در عالم رؤیا بی بیِ دو عالم حضرت فاطمۀ زهرا علیها السلام به ایشان أمر فرمودند: كه آقای «عیون» روضه بخوانند و مبلغی نیز برای این أمر معيّن فرمودند. آقای «عیون» كه از دوستان و شیفتگان خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام بودند، كار را شروع كردند و بحمد اللّٰه تاكنون نیز ادامه دارد، و در هر زمان وعّاظ نامدار و بزرگواری افاضه می نموده اند.(1)

جالب است كه در عزاداری عاشورای حسینی امسال ( 1424 قمری ) روز آخر مجلس ( كه سیزدهم محرّم اْلحرام بوده است ) دو رؤیای بشارت دهنده نقل گردیده كه ذیلاً ذكر می نمائیم:

الف - یكی از وابستگان به بیت شریف مرحوم آية اللّٰه العظمی، آقای حاج سیّد أحمد خوانساری قدس سّره متوفّای 1405، در عالم رؤیا می بیند كه پاكت های زیادی

آماده شده است در اطاق شخصی مرحوم آية اللّٰه العظمی، آقای گلپایگانی قدّس سره شخص خواب بیننده می خواسته به پاكتها دست بزند، بانوی سیّده ای كه به نا. فاطمه است و از بیت یكی از مراجع معظّم تقلید می باشد، می گوید: دست نزنیا این پاكتها را مرّتب كرده ایم برای آنهائی كه در این مجلس روضه خوانده اند و ذكر مصائب أهل بيت علیهم السلام نموده اند.

ب - شخص دیگری نیز در عالم رؤیا می بیند كه، در اطاقی كه مخصوص آیة اللّٰه العظمی گلپایگانی و همسرشان (كه به نام فاطمه بوده)(2) خانم مجلّله ای

ص:136


1- مجلّهٔ خورشید مکّه، شماره 5، صفحهٔ 18، جمادی اْلاولی و جمادی اْلثّانیه 1423
2- از نکات جالب است که مرحوم آیة اللّٰه العظمی آقای گلپایگانی قدس سّره تمام دختر خود را با أسماء و القاب حضرت زهراء علیه السلام نام گذاری نموده اند، و به دنبال آن، فرزند ایشان نیز دخترانشان را با نامها و ألقاب آن حضرت نامیده اند، بنابراین دختران و نوه ها و نتیجه های ایشان به نامهای: فاطمه، زهرا، صدّیقه، بتول،عذراء، حوراء، طیّبه، رضیّه، زکیّه، مرضیّه و ....می باشند.

حضور داشته اند (كه ایشان هم به نام فاطمه بوده اند) و قواره های پارچه های نو برای مستمعین و شركت كنندگان در مجلس روضه و عزاداریِ بيت آية اللّٰه العظمی گلپایگانی قدس سّره می آماده شده بوده است.

16 - یا فاطمهٔ زهراء! آیا شما هم جواب ردّ می دهید

یكی از طلّاب فاضل و شایسته و پای بند به ارزشهای دینی و مكتب أهل اْلبيت علیهم السلام و از كسانی كه از أوّلین سال شروع نهضت فاطمیّه برنامهٔ عزاداری و مراسم بزرگداشت شهادت فاطمه زهراء علیها السلام را در منطقهٔ خودشان با علاقه و جدیّت تمام به اجراء در آورده، و بيت اْلزهراء علیها السلام جالب و قابل توجّهی هم تأسیس نموده است، هفت سال از ازدواج او گذشته، و فرزندی نصیبش نگردیده بود، و معالجات معمولی هم به ثمر نرسیده بود، و در نهایت، تصمیم گرفته بود كه به شهر یزد برود،و در مركز پزشكیِ مهمّی كه برای درمان ناباروری تأسیس شده به معالجه بپردازد، و در آن مركز، تمامیِ مراحل درمانی ممكن را طی می كند، و همهٔ راههای طبّی كه احتمال داده می شده مؤثّر واقع شود می پیماید، و در آخرین نوبت مراجعه، پزشک متخصّص كه تمامی برنامه ها را كنترل و اقدام می نموده، با یک جلسه گفتگوی مفصّل با ایشان ، سعی می ایشان روحیّه بدهد و ایشان را قانع كند كه خود را از نظر روحی برای نداشتن فرزند آماده سازد، و با صراحت جواب قطعی و مأیوس كننده ای را به ایشان می دهد و می گوید: دیگر هیچ اقدامی نكنید كه فائده ندارد.

ص:137

این طلبه و روحانی خدمت گذار به آستان مقدّس حضرت زهرا علیها السلام با چشم گریان و دل مأیوس (از معالجات طبّی و وسائل پیشرفتهٔ پزشكی) از شهر یزد عازم اصفهان می شود، و در تمامیِ راه با أشک جاری به بانوی دو عالم حضرت زهراء علیها السلام عرضه می دارد كه ، آیا شما هم جواب رد میدهید ؟

به خانه و زندگی خودش در اصفهان بر می گردد و زمانی زیادی نمی گذرد كه علائم حمل در همسرش می یابد، و با لطف و عنایت حضرت زهرا علیها السلام فرزندی سالم پیدا می كند و آثار كرامت و عظمت حضرت را در زندگی خود، به روشنی و به نحو شگفتی آفرین در می یابد.

17 - هركس از حضرت زهرا علیها السلام دفاع كند ما او را بلند می كنیم

در سال 1416 قمری، برای آماده سازیِ روحانیّت و هیئات مذهبی و عموم مردم استان فارس برای برگزاری مراسم بزرگداشت شهادت حضرت زهراء علیها السلام و احیاء فاطمیّه، با جمعی از دلدادگان به مقام و عظمت فاطمهٔ زهرا علیها السلام به شهرهای: آباده، اقلید، دهبید، مرودشت، شیراز مسافرت نمودیم و در هر كدام از شهرهای یاد شده، برنامه های مفصّل و جالبی أنجام گردید، كه با استقبال مخلصانهٔ مردم و علماء و دست أندركاران امور دینی مساجد و حسینیّه ها و محافل مذهبی شهرها مواجه گردید.

در شیراز، شب جمعه ای به مسجد اْلرّسول صلى اللّٰه عليه وآله سلم (كه از مساجد جديد اْلتّأسيس و با شكوه می باشد، و در محلّهٔ قصر اْلدّشت كه از قسمت های مهم شیراز می باشد واقع شده، و به امامت آیة اللّٰه حدائق شیرازی دام عزه، برنامه های دینیِ منظّم و آبرومند و جالب توجهّی دارد ) رفتیم، و به ایشان عرضه داشتیم كه

ص:138

برنامه ای داریم برای توجّه دادن مردم به احياء أمر فاطمیّه و بزرگداشت شهادت حضرت زهراء علیها السلام، ایشان فرمودند: با این كه شبهای جمعه برنامهٔ دعای كمیل داریم و مدّاح مخصوص و مشهوری را دعوت كرده ایم، ولى، أمر حضرت زهراء علیها السلام مقدّم است، و ما پس از نماز مغرب و عشاء مجلس را در اختیار شما می گذاریم.

پس از اقامهٔ نماز جماعت ، برنامه فاطمیّه را شروع كردیم، و با ارائهٔ نمونه های فراوان از پرچمها و پوسترهای فاطمیّه، و توضیح دربارهٔ محتوی و أهداف و تأثیرات معنوی و تبلیغیِ هر كدام، و لزوم اقدام هر یک از مردم برای دفاع از حریم شخصیت و مظلومیّت حضرت زهراء علیها السلام، آن چنان حالت معنوی و شور و سوز عجیبی در مسجد پیدا شد كه همه را منقلب و آماده هر نوع فداكاری نمود.

جمعیّت نمازگزار مسجد كه بیشتر از طبقات تحصیل كرده و دارای شخصیّت اجتماعی بودند، و زن و مرد آنها از فرهنگ و تربیت و شخصیّت ممتازی برخوردار بودند، در تمام مدت برنامه كه نزدیک به سه ساعت به طول أنجاميد، نه تنها در حال استماع و توجّه بودند، بلكه هیچگاه أشک چشم آنها در تمام مدّت برنامه قطع نگردید، و با یک انقلاب معنوی در دل و جانشان، به شنیدن و دل دادن و تصمیم گیریِ درونی برای تلاش ممكن در أمر دفاع از مظلومیت فاطمه زهرا علیها السلام مشغول بودند.

پس از اتمام توضیحات، و تشریح گوشه هائی از مظلومیّت و عظمت شخصیّت و شهادت حضرت زهراء علیها السلام مقدار بسیار زیادی از دهها نوع پوستر در اختیار حاضرین (كه در تمامی شبستان و بالكن و حیاط مسجد نشسته بودند )

ص:139

قرار داده شد، و كسانی كه در دانشگاهها یا مدارس و دبیرستانها و یا ادارات و أماكن عمومی نقشی داشتند، برای هر كدام از آن مراكز، مقدار زیادی از پوسترهای متنوّع گرفتند، كه در آن محیط ها آمادگی ایجاد كنند، و قدم مؤثّری برای احیای فاطمیّه بر دارند.

پس از اتمام برنامه، حضرت آية اللّٰه حدائق میكروفن را گرفتند، و سخنان مهیّج و استثنائی در عظمت برنامهٔ یاد شده بیان كردند و فرمودند:

اگر امشب دعای كمیل می خواندیم، ما دعا كرده بودیم، ولی هم أكنون كه این جلسهٔ بزرگ در دفاع از حق حضرت زهراء علیها السلام برگزار گردید، حضرت فاطمهٔ زهراء علیها السلام به ما دعا می كنند، و دعای حضرت زهرا علیها السلام هزار بار بالاتر از دعائی است كه ما بكنیم. و با این قبیل كلمات مهیّج و مخلصانه كه بیان نمودند، حمایتی بی دریغ نسبت به برنامه های فاطمیّه از خود نشان دادند.

پس از پایان مجلس به حسینیّه بزرگی كه در دروازه كازرون می باشد رفتیم، و جمع اصفهانی با عدّه ای از وابستگان به آن حسینیّه، یک عزاداری به یاد ماندنی و پر شور و معنوی أنجام دادیم، سپس مؤسّس حسینیّه (كه یكی از مردان نیكوكار و دلباختهٔ أهل اْلبيت بود ) داستانی را در مورد موفقیّت در أمر تأسیس چنین حسینیّه ای تشریح نمود:

علّت موفقیّت

در شیراز شخصی بود در لباس روحانیّت، و منبر می رفت، و انحرافات فكری و اعتقادی داشت، و نسبت به مقام شامخ و مقدّس أهل اْلبيت عليهم السلام بی احترامی و اهانت می نمود، و بالأخص در أیّام شهادت ها أفكار انحرافی خود را ترویج می كرد، یک وقتی در أیّام شهادت حضرت زهراء علیها السلام تصمیم

ص:140

گرفتم كه به جلسه او و پیروانش بروم، كه اگر سخنی نامناسب و ناروا گفت، با او به مبارزه و مقابله بپردازم ، اگر چه كتک بخورم و مشكلاتی برایم حاصل شود.

به جلسهٔ سخنرانی او رفتم، و از قضا در آن مجلس، وی صحبتی برخلاف شئون أهل اْلبيت و حضرت زهراء علیها السلام به میان نیاورد و جلسه تمام شد، شب بعد در عالم خواب صدائی شنیدم كه گفت:

هركس از حضرت زهرا علیها السلام دفاع كند ما او را بلند می كنیم

بعد از این جریان بود كه به شكل معجزه آسائی موفّق شدم این حسینیّۀ بزرگ و با عظمت را تأسیس و تكمیل نمایم.

18 - بگو مصیبت مادرم فاطمه را بخواند

یكی از اولیاء خدا در مشهد مقدّس شبی در عالم رؤیا می بیند كه، جنازه ای را در حرم مطهّر حضرت رضا علیه السلام آوردند، و خود حضرت تا دمِ در، به استقبال جنازه تشریف آوردند، او از همراهان جنازه سؤال می كند این جنازه از كیست ؟ آنها در جواب می گویند: آقای درچه ای است، و از اصفهان است، و در مشهد فوت شده است، او در عالَم رؤیا می بیند، در هنگامی كه جنازه را در أطراف ضریح حضرت رضا علیه السلام طواف دادند(1) و بالای سر مطهّر قرار دادند، حضرت رضا فرمودند: به فلانی بگو زیارت مرا برای این جنازه بخواند، زیارت أمين اللّٰه خوانده شد، وقتی خواستند جنازه را ببرند، حضرت اشاره به محلّی نمودند و فرمودند: اینجا جنازه را به زمین بگذارید و فرش حرم را جمع كنید و بر روی

ص:141


1- در آن زمان، جمعیّت زائرین به اندازه امروز نبوده، و می توانستند جنازه را طواف بدهند

جنازه بتكانید، تا غبار فرش حرم من تمام جنازه را بگیرد، و همهٔ دستورات آن حضرت اجراء گردید، سپس جنازه را از حرم مطهّر بیرون آوردند، و حضرت نیز تشریف آوردند و دستور دادند كه جنازه را پشت پنجرهٔ فولاد به زمین بگذارید و فرمودند:

به این مرشد بگوئید روضهٔ مادرم زهرا علیها السلام را بخواند

سپس جنازه را حركت دادند و حضرت رضا علیه السلام آن را بدرقه كردند. یک ماه از جریان رؤیای عجیب و سرتاسر عنایت گذشت ، تا این كه روزی همین شخصیّت یاد شده و صاحب رؤيا ، وارد صحن مطهّر می شود و ملاحظه می كند همان جنازه و همان همراهان و تشییع كنندگان هستند، سؤال می كند این جنازه از كیست ؟ می گویند: یكی از علماء اصفهان است به نام آقای درچه ای كه برای زیارت به مشهد مشرّف شده و فوت شده است، آن بزرگمرد ، با توجّه به رؤیایی كه قبلاً دیده بودند، دنبال جنازه حركت می كنند، و وارد حرم مطهّر می شوند و صدای حضرت رضا علیه السلام را می شنود كه می فرمایند: خوش آمدی، و در هنگامی كه جنازه را در بالای سر مطهّر آوردند، حضرت فرمودند: بگوئید زیارت من را بخوانند و زیارت خوانده شد، جنازه را حركت دادند در نزدیكی درِ حرم، حضرت فرمودند: جنازه را به زمین بگذارید، و غبار فرش حرم را بر او بتكانید، و سپس جنازه را پشت پنجره فولاد آوردند ، باز صدای حضرت را می شنود كه می فرمایند: بگوئید مصیبت مادرم فاطمه را بخوانند.

و در یک كلام، تمام آنچه را در عالَم رؤیا، در یک ماه قبل دیده بود، در عالم بیداری هم می بیند، جز آنكه در بیداری شخصِ حضرت رضا علیه السلام را نمی دیده، ولی صدای آن حضرت را می شنیده است.

ص:142

در این جریان نكات بسیاری هست از عنایت حضرت رضا علیه السلام به زائر خودشان، و تأثیر غبار حرم مطهّر و بالأخص ذكر مصیبت حضرت زهراء عليه السلام و نشانه های موجود در این رؤیا، آن را از حدّ رؤیای صادقانه فراتر می برد، و در مرز معجزه و كرامتی بزرگ از امام علیّ بن موسی اْلرّضا علیه السلام قرار می دهد.

19 - چرا به حضرت زهرا عليه السلام توسل پیدا نمی كنی؟

یكی از خطباء عالیقدر كه در راه خدمت به خاندان رسالت عليهم السلام و فعّالیّت های تبلیغی (زبانی و عملی ) دارای سابقهٔ طولانی می باشد، نقل می نماید:

زن و شوهری از نزدیكان من در ابتدای ازدواج، اتاقی در منزل بسیار كوچكی در قم اجاره كرده بودند، صاحب خانهٔ آنها كه شخص مستضعفی بود و آن خانه را با زحمت و قرض بسیار ساخته بود، اجازه نمی داد كه از آب لوله كشی كه تازه انجام شده بود ( حتّی برای وضوء ) استفاده نمایند، به همین علّت این زن و شوهر مجبور بودند كه برای وضوء و دستشویی و شستن لباس از جوی آب بیرون منزل استفاده كنند، كه آن هم همیشه جریان نداشت.

گرچه این نحو زندگی مشكل است، ولی زندگی طلبگی (به خصوص أوائل آن ) همیشه با مشكلات بسیاری توأم می باشد، كه جز با صبر و تحمّل و قناعت طی نمی شود.

مرحوم حجّة الإسلام و المسلمين، حاج شیخ عباسعلی اسلامی قدس سّره كه از محارم آن بانو بودند، شبی در قم در آن اتاق به سر بردند، هنگام صبح كه برای وضوء به حیاط رفتند، در بازگشت به اتاق بسیار ناراحت بودند، چون به محض این كه شیر آب را برای وضوء باز كرده بودند، زن صاحب خانه شروع كرده بود به

ص:143

غُرْ و لُنْد كردن، آقای اسلامی كه از این برخورد ناراحت شده بودند با عصبانیّت

به بانوی مستأجره گفتند:

چرا به حضرت زهرا علها السلام توسّل پیدا نمی كنی؟ و چرا نماز توسّل به آن بزرگوار را نمی خوانی و خانه ای مستقل از آن حضرت نمی خواهی؟

آن خانم گفت: من نماز حضرت زهراء عليها السلام را خواندم و با چشم گریان منزلی از آن بانوی بزرگوار خواستم، شب در عالم خواب دیدم شخصی درب منزل صدا میزند: كسی می خواهد خانه بخرد ؟ من در عالم خواب گفتم: بله ، من میخواهم ، شوهرم گفت: من طلبه ای بیش نیستم از كجا قادر به خرید خانه هستم، گفتم: حالا برویم خانه را ببینیم، با اصرار من حركت كردیم، كوچه هایی را یكی پس از دیگری طی كردیم ، رسیدیم به كوچه ای كه شوهرم منزلی را نشان داد و گفت: این جا منزل فلان مرجع بزرگ است، پس به درب منزلی رسیدیم، آن راهنما در زد، مردی كه پارچهٔ سیاهی به عنوان علامت سیادت بر سر داشت در را باز كرد، ما از پلّه پائین آمدیم ، حیاطی كوچک بود كه دو اتاق پائین و دو اتاق بالا داشت، در همین هنگام از خواب بیدار شدم.

صبح شد، هنوز همسرم از خانه بیرون نرفته بود كه دیدم كسی صدا میزند: كسی در این جا قصد خرید منزل دارد؟ من نگاه كردم دیدم همان قیافه ای است كه در خواب دیدم، به شوهرم گفتم: برخیز برویم كه حضرت زهراء علیها السلام گویا عنایتی فرموده اند، جواب او همان سخن دربارۀ عدم توانایی مالی بود كه در خواب از او شنیده بودم، من به او گفتم: حالا دیدن منزل كه أشكال ندارد ، حركت كردیم ، مسیر راه به همان صورت بود كه در خواب دیدم ، همان كوچه را طی كردیم و به منزل آن مرجع بزرگوار رسیدیم، در كوچه های بعد، به منزل

ص:144

همان سیّد كه در خواب دیده بودم وارد شدیم، خانه را قولنامه كردیم و به تدریج پول آن پرداخت شد، و بحمد اللّٰه صاحب خانه شدیم.

گر نگاهی به ما كند زهرا

دردها را دوا كند زهرا

كم نخواه از عنایت و كرمش

كانچه خواهی عطا كند زهرا

20 - فاطمهٔ زهراء علیها السلام به منزل ذریّهٔ خود تشریف می آورند

مرحوم پدرم، آیة اللّٰه، حاج سيّد مرتضى موحّد ابطحی قدس سّره ( متوفّاى أيّام فاطمیّهٔ 1413 قمری ) می فرمودند:

شبهائی كه فردای آن مناسبتی با یكی از میلادها و یا شهادتهای معصومین علیهم السلام داشت (گرچه بنابر قول یا روایتی باشد ) حتماً و بدون استثناء خوابی می دیدم، كه در آن بشارتی و یا هدایتی و نكته ای بود، و چه بسا وقتی بیدار می شدم، و متوجّه می گشتم كه خوابی دیده ام، و به نظرم می رسید كه فردا خبری نیست، و ارتباط خاصّی با خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام ندارد، وقتی به كتابهای حدیث و تاریخ مراجعه می نمودم، ملاحظه می كردم كه طبق روایتی و یا قولی در آن روز، میلاد یا شهادت یكی از خاندان رسالت علیهم السلام می باشد.

ایشان می فرمودند: در یكی از چنین شبهائی، در عالَم خواب خبر آوردند كه حضرت زهرا علیها السلام تشریف می آورند، و ناگاه متوجّه شدم كه ایشان با دو نفر بانوی دیگر كه همراهشان بودند و من آنها را نشناختم، تشریف آوردند، و در اطاق مهمانخانه نشستند ، ولی آن حضرت كاملاً پوشیده بودند، و حتی صورت مباركشان پوشیده بود ، من با أدب كامل و دو زانو در مقابل آن حضرت نشستم و در حالی كه دستهایم بر روی زانویم بود و با تواضع و احترام تمام در مقابل ایشان نشسته بودم، عرضه داشتم: گرچه گناهان ما، ما را از فیض دیدار محروم

ص:145

می سازد، ولی از ذریّه بودن بیرون نمی برد.

ناگاه حضرت زهراء عليها السلام پوشش صورتشان را عقب زدند، و من صورت مباركشان را دیدم، پس از آن، حضرت زهرا علیها السلام حركت كردند كه تشریف ببرند، من دستمالم را از جیب خودم در آوردم، و خواستم گَرد كفشِ پای راست مبارک حضرت را پاک كنم (كه برای تبرّک و استشفاء برای مریضها، از آن بهره مند شوم ) اشاره به كفش پای چپ نمودند، و فرمودند:

آن را پاک كن كه در كربلا افتاده است

و این جمله اشاره است به این كه ، استشفاء باید به وسیلهٔ امام حسین علیه السلام

و تربت آن حضرت انجام گیرد.

21- من راضی نمی شوم این شهر ویران شود

مرحوم آية اللّٰه العظمی، آقا سیّد عبد اْلهادی شیرازی قدس سّره ( متوفّای 1381 قمری ) كه از مراجع بزرگ تقلید شیعه، و از زعمای عظیم اْلشّان حوزهٔ علمیّه نجف أشرف بوده اند، و پس از ارتحال مرجع جهانیِ عالم تشیّع، مرحوم آیة اللّٰه العظمی، حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی قدس سّره، مدّتی زمام مرجعیت شیعه را در دست داشتند ، شبی در عالم رؤیا می بینند كه ، مجلسی است كه خاتم أنبياء، حضرت محمد بن عبد اللّٰه و نیز أمير اْلمؤمنین علی و حضرت زهرای مرضیّه و امام حسن و امام حسین علیهم السلام تشریف دارند، و جبرئیل امین، از طرف پروردگار، نامه ای را به محضر رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله و سلم تقدیم نمودند، و آن حضرت، آن را امضاء فرمودند، و سپس هركدام از: أمير المؤمنین علیه السلام و امام حسن و امام حسين علیهم السلام نیز امضاء نمودند، ولی در هنگامی كه نامه را به محضر حضرت زهرای مرضیّه علیهاالسلام تقدیم نمودند، ایشان پرسیدند: آیا این حكمِ قطعیِ الهی است ،

ص:146

و غیر قابل تغییر؟ و در هنگامی كه جبرئیل امین پاسخ دادند، كه این حكم، قطعی و لا يَتَغَيَّر نیست، حضرت زهراء علیها السلام فرمودند: من امضاء نمی كنم.

آية اللّٰه العظمی شیرازی برایشان سؤال مطرح می شود كه ، آیا حكم مذكورِ در نامه چیست ؟ و چرا حضرت زهراء علیها السلام امضاء نفرمودند، پاسخ دریافت می كنند كه ، حكم موجود در نامه، مربوط به نابودیِ یكی از شهرهای بزرگ ایران ..... است ، و علّت امتناع حضرت از امضاء ، این است كه می فرمایند: در این شهر عزای حسینم برپا می شود، و من راضی نمی شوم كه این شهر ، دچار ویرانی و نابودی گردد.(1)

22 - با عنایت حضرت زهراء ، ذهن و هوش او متحول می شود

یكی از اساتید مجرّب و بسیار متّقی نقل فرمودند كه: طلبه ای بود بسیار كند ذهن و كم هوش، كه درس صرف میر (كه یكی از كتبِ درسیِ ابتدائیِ حوزهٔ علمیّه می باشد ) را سه مرتبه خواند و در امتحان پایانی آن مردود شد، ولی به عنوان این كه پیش از این تكرار یک درس، روحيّهٔ او را می شكند (به عنوان ارفاق ) با توافق مدرّسین و مسئولین امور درسیِ حوزهٔ علمیّه، مقرر شد، كتاب بعدی، یعنی كتاب تصريف را شروع كند، ولی به همان وضعیّت قبلی، برنامه او ادامه یافت، و به هیچ عنوان، درس را یاد نمی گرفت ، تا این كه استاد یاد شده، تصمیم می گیرد كه ، كتاب عوامل في اْلنّحو را با بیانی بسیار ساده، و با روش هائی كه كار یادگیری را آسان می كند، برای او درس بگوید، ولی در هنگامی كه درس را از او می پرسد، ملاحظه می نماید كه به هیچ وجه ، درس را

ص:147


1- این قضیّه را شخصاً، از یکی از شاگردان بزرگ و مورد علاقهٔ آن مرجع عالیقدر شنیدم

یاد نگرفته است. استاد یاد شده، با صمیمیّت از او می پرسد: چرا نمی توانی درس را جواب بدهی ؟ آن طلبه می گوید: می خواهم درس بخوانم، ولی به هیچ وجه نمی توانم، و استعداد و هوش برای فهمیدن درس در من نیست. تا این كه در جلسه ای كه برای برنامه ریزیِ در امور فاطمیّه علیها السلام برگزار گردید، و مرحوم آية اللّٰه صافی قدس سّره و مرحوم آية اللّٰه، حاج سيّد أحمد فقیه امامی قدس سّره نیز حضور داشتند، استاد یاد شده، به آن طلبه می گوید، شما هم تصمیم بگیرید برای یاری حضرت زهراء علیها السلام قدمی بردارید، و خدمتی را بر عهده بگیرید، آن طلبه قبول می كند، و با اخلاص و فداكاریِ كامل، در این زمینه اقدام می كند، و ناگاه متوجه می شود، كه او دگرگون شده، و در درس سیوطی (یكی دیگر از كتب درسی حوزهٔ علمیّه ) همانند طلاب درس خوان، درسها را یاد می گیرد، و در درس كتاب مغنی، بهتر از دیگران درس را متوجّه می شود، و علاوه بر آن، در هنگام درس، به مدّرِس كتاب، أشكال می گیرد ( كه یک امتیاز علمی، و نشانهٔ استعداد و پركاریِ شاگرد می باشد ) و در جریان یک عنایتی معنوی، به آن طلبه اعلام می شود كه ، آنچه لطف به او شده، از ناحیهٔ معصومین علیهم السلام و بالأخص حضرت زهراء علیها السلام بوده است.

در حال حاضر، همان طلبهٔ كم استعداد و كم هوش قبلی، از مدرّسین و مبلّغین نامدار حوزهٔ علمیّه است، و با عنایت حضرت زهرا علیها السلام به توفیقات بزرگی دست یافته است.

23 - حضرت زهراء گلی را به من دادند، بوئیدم و ...

مرحوم آية اللّٰه، آقای حاج سيّد أحمد فقیه امامی قدس سّره كه در راه احیاء و بزرگداشت شهادت حضرت فاطمهٔ زهراء علیها السلام از پیشگامان بزرگ، و از مدافعین

ص:148

سر سخت حقّ آن حضرت بودند، و أوّلین تابلوی بزرگ و چشمگیر را، به نام كتابخانهٔ عمومی اْلزّهراء علیها السلام» ایشان در بلندترین قسمت مسجد شان، واقع در خیابان عبد اْلرّزاق، در سال 1400 قمری نصب نمودند(1) و در جریان نهضت فاطمیّه ، از سال 1411 قمری ( یكهزار و چهارصدمین سال شهادت فاطمهٔ زهراء عليها السلام) با استفاده از همهٔ امكانات جانی، مالی، آبروئی، أندیشه ای، همراه با تواضع، حُسن أخلاق، و حسن تدبیر ، بیشترین كوشش را در پیشرفت و موفقیّت حركت فاطمیّه انجام دادند، و تشویق های مؤثّر و نافذ ایشان، در به حركت در آمدن دستجات عزاداری، و تداوم آن، در سالهای بعد، و در گسترش فعّالیّت های گوناگون اجتماعی، در این زمینه نقشی حیاتی داشت، و نام ایشان را با حركت و نهضت فاطمیّه پیوند زد.

در سال 1414 قمری ، در آخرین روز دههٔ فاطمیّه دوّم ( دهم جمادی اْلثّانيه ) ایشان در كتابخانهٔ عمومی اْلزّهراء علیها السلام بدرود حیات گفتند و در هنگامی كه به میز مخصوص ایشان مراجعه شد، ملاحظه گردید، كه ایشان قبل از بدرود حیات، در حال نوشتن متن اطّلاعیّه ای برای جشن میلاد مقدّس حضرت زهرا علیها السلام بوده اند كه در صدر آن نوشته بودند :

إنَّمٰا سُمِّیَتْ فاطِمَةَ، لأنَّ اْلخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهٰا

ص:149


1- در آن زمان، با توجّه به قدرت نفوذ گروهها، و أشخاص سست عقیده، و یا منحرف و مخالف أمر ولایت أهل اْلبیت علیهم السلام و خصوصاً در مسئله مظلومیّت حضرت زهراء علیها السلام چنین اقدامی، جرأت و شجاعت قابل توجّهی لازم داشت، و یک نوع مبارزه با آن جریانات انحرافی، از مکتب ولایت امیر اْلمؤمنین علیه السلام و خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام محسوب می گردید. (به یادوارهٔ آیة اللّٰه فقیه امامی، شرح حال ایشان صفحه 101- 103 به قلم این نویسنده، مراجعه گردد).

پس از درگذشت ایشان، یكی از بستگان آن بزرگمرد، در عالم رؤیا دیده بود، كه ایشان فرمودند : در هنگام جان دادن ، همهٔ معصومین علیهم السلام تشریف آوردند و حضرت زهرا علیها السلام گلی به من دادند و بوئیدم، و آنقدر لذّت بردم كه اگر به من پیشنهاد می كردند به دنیا برگردم ، راضی نمی شدم.

و این چنین، در آخرین لحظات، حضرت زهراء علیها السلام قدردانی و تشکّر خودشان را ، از ارادتمند و یاور و مدافع حقّشان اظهار داشتند.

24- با عنایت حضرت زهرا علیها السلام از مرگ نجات یافت

یكی از مهندسین با تقوی و دلبسته به ولايت أهل اْلبيت علیهم السلام كه وابسته به یكی از خاندانهای أصیل علمی و تقوائی است، نقل كردند:

یكی از دوستان من، مردی است كه چندین سال پیش، به علّت بیماری و نارسائی قلبی، در یكی از بیمارستانهای بزرگ اصفهان بستری بود، و پزشک معالج او كه از دوستان من است، برایم توضیح داد كه، بیماری قلبیِ ایشان صعب اْلعلاج است، و امكان عمل و جرّاحی هم وجود ندارد، و باید با آن مدارا كند. و خیلی مراعات نماید، و بیشتر استراحت كند.

ایشان یکماه در بیمارستان، و سه ماه هم در منزل بستری بود، و پس از آن، از منزل خارج شد، و به كار مشغول گردید.

روزی ، از من خواست كه به تنهائی با او گفتگوئی داشته باشم، و اظهار نمود كه در أواخر روزهائی كه بستری بودم ، اتّفاقی افتاد كه به كسی نگفته ام، و از من خواست كه تا زنده است به نام او برای كسی نقل ننمایم. او گفت:

در اطاق ، به تنهائی در بستر بیماری افتاده بودم، درِ اطاق به طرف حیاط منزل باز بود، ناگاه دیدم ستونی از چیزی كه نه غبار بود و نه نور (حالت خاصّی

ص:150

داشت) به طرف حیاط كشیده شد، و مرد جوان و سفید پوشی ظاهر گردید و وارد اطاق شد و پائین بستر من قرار گرفت، و متوجّه شدم كه او ملک اْلموت است، و برای قبض روح من آمده، از او خواستم مهلتی بدهد، نپذیرفت، به او عرضه داشتم، دختری دارم و برای او جهیزیّه تهیه نكرده ام، مهلتی بدهید، باز هم نپذیرفت، گفتم: قرض زیادی دارم و بدهكارم، مهلتی بدهید، باز هم نپذیرفت، پیشانیم عرق كرد، مستأصل و بیچاره شدم، در حال پریشانی به سختی گفتم: یا زهراء ، یا زهراء، و دیگر توان حركت دادن زبانم را نداشتم، در دلم گفتم: یا زهراء، یا زهراء ، ناگاه دیدم آن مرد سفید پوش، عقب عقب به طرف حیاط رفت و در همانجائی كه آمده بود، ستونی نه از نور و نه از غبار پیدا شد و او پنهان گردید.

مهندس یاد شده می فرمود: از آن زمان تاكنون ( محرّم اْلحرام 1423 قمری ) پانزده سال می گذرد، و او زنده است و به كار و زندگی خود مشغول می باشد.

25 - عنایت حضرت رقیّه ، در حلّ مشكل بیت اْلزّهراء علیها السلام

در أولین سال نهضت فاطمیّه (1411 قمری ) مرحوم آیة اللّٰه صدیقین، در تعبیر یک رؤیای عجیبه ای به این نویسندهٔ كمترین فرمودند:

شما موفّق می شوید، پایگاهی را برای فاطمهٔ زهرا علیها السلام به وجود بیاورید.

عرضه داشتم، آیا منظور همین برنامه هائی است كه موفّق شده ایم در احیاء أمر حضرت زهرا عليها السلام انجام دهیم ؟ فرمودند: اینها كار است و تعبیری كه به نظرم می رسد، مربوط به مكان و جایگاهی است ، برای كارهای فاطمیّه علیها السلام.

سالها گذشت ، روزی یكی از كسانی كه حالات و روحیّات ویژه ای دارد و نكته های برجسته ای را، زودتر از وقوعش اشاره می كند، به منزل ما آمد،

ص:151

و هنگام بازگشت، در داخل كوچه، دست به دیوار منزل همسایهٔ مجاور زد و گفت: اینجا بیت اْلزّهراء علیها السلام است، و دیگر هیچ توضیحی نداد.

یک سال پس از آن، شبی یكی از بزرگان علم و دین، كه از دلباختگان خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام می باشد، و عمر پربركت خود را با اخلاص و تواضع در خدمت پیامبر و ائمّهٔ معصومین و حضرت زهرای مرضیّه علیهم السلام و بالأخص در راه بزرگداشت نام و یاد حضرت بقيّة اللّٰه اْلأعظم مصروف داشته، و بارها مورد عنایت خاص و ألطاف ویژهٔ آن بزرگوران قرار گرفته ، در منزل ما مهمان بودند، و در هنگام صرف صبحانه فرمودند: دیشب در هنگام سحر، و در تاریكی كامل، در حالی كه مشغول تهّجد بودم، دیدم این قسمت (و اشاره كردند به قسمتی كه منزل همسایۀ مجاور می باشد ) نور است، و غیر از این بخش، هیچ كدام از كوچه و منازل دیگر ، چنین حالتی نداشت ، و به نظرم می رسد این قطعه زمین و این منزل، مورد عنایت خاص أهل بیت علیهم السلام می باشد.

در همان أیّام، مالک منزل مذكور ، در یک گفتگوی حضوری، خبر داد كه پروانهٔ ساختمانی گرفته است، كه منزل خود را در سه طبقه بسازد، و برای این أمر یک سال فعّالیّت كرده، و مبلغ زیادی هم پرداخت نموده است .

این خبر، شدیداً مرا تحت تاثیر قرار داد، زیرا از یک طرف، ساخته شدن چنین ساختمان بلندی، در جوار منزل ما مشكلاتی از نظر اشراف داشتن همسایه بر حیاط منزل و ... ایجاد می كرد ، (ولی سخنی برای گفتن به او نداشتم زیرا می خواست از حق قانونی و عرفی خود استفاده كند ) و از طرف دیگر، این مطلب، با آن بشارتهای معنویِ مكرّر ناسازگار بود.

به نظرم رسید كه به یادگار خردسال، ولی بزرگ امام حسین علیه السلام یعنی

ص:152

حضرت رقیّه علیهم السلام متوسّل شوم، و در همان أیّام به زیارت حضرت زینب و حضرت رقیّه علیهما السلام (در سوریه ) و زیارت عتبات عالیات عراق (كربلا و نجف و كاظمین و سامراء ) مشرّف شدم، و در حرم حضرت رقیّه علیها السلام به ایشان عرضه داشتم، مشكل بیت اْلزّهراء را می خواهم با دستهای شما حل شود، و در محضر مقدّس أمير اْلمؤمنین و امام حسین علیم السلام عرضه می داشتم كه:

باز شدن گره كار بیت اْلزّهراء علیها السلام را از عزیزتان حضرت رقیّه علیها السلام خواسته ام

و این شمائید و آبروی فرزند شهیده تان

در هنگام بازگشت از زیارت عتبات مقدّسه، خبردار شدم حوادثی غیر منتظره رخ داده، كه برنامه های همسایه را بر هم زده است، تا این كه به من پیغام داد كه تصمیم گرفته ام منزلم را بفروشم، اگر مایل به خریدن هستید، آماده شوید.

شادمانیِ خبر اجابت دعا و رسیدن عنایت و لطف از طرف حضرت رقیّه علیها السلام از خاطره های شیرین، و فراموش ناشدنیِ زندگی من است.

حوادثی كه پیش آمد و بدون اختیار روز انعقاد عقد قرار داد را به تأخیر انداخت، تا روز شهادت حضرت رقیّه علیها السلام (یعنی پنجم ماه صفر ) و تمام مدّت جلسۀ معامله، أشک همهٔ حاضرین جاری بود و نیز رؤیاهای قبل و مقارن زمان نوشتن قولنامه، همه و همه نشان می داد كه ، عنایات غیبی، تعیین كنندهٔ برنامه هائی است كه در حال اجرا و تحقّق می باشد.

توسّلات و استغاثه ها قطع نگردید

فروشندۀ منزل یاد شده، با توجّه به بعضی از بشارتها و رؤیاهای تكان دهنده ای كه همسر او و بعضی از همسایگان دیده بودند، تحت تأثیر قرار گرفته و قبل از انتقال رسمیِ ملک و قبض ثمن، كلید منزل را تحویل داد، و تعمیرات

ص:153

لازم برای بهره برداریِ محل، در برنامه های فاطمیُه، شروع گردید، و از روز أوّل، با حضور معمار و استاد كار و كارگران، عزاداری بر حضرت زهراء علیها السلام بر روی خاكها و نخاله های ساختمانی شروع گردید، و در تمام مدّت انجام تعمیرات، همهٔ دست أندركارهای تعمیرات و نقّاشی، و سایر كارهای مربوط به آماده سازی برای برنامه های فاطمیّه علیها السلام همه روزه مهمان حضرت زهراء علیها السلام بودند، و همراه با توسّل پذیرائی می شدند.

من كه از اینجا نمی روم ، هر كه می خواهد برود

در تمام مدّت أنجام تعمیرات، و پذیرائی ها و توسّلات، داستانهای شگفتی رخ داد، كه هر كدام، آموزنده و تكان دهنده، و در برگیرندهٔ نشانه ای از كرامت و عنایتی می باشد، كه از آن جمله است این كه ، در روز شهادت امام حسن عسكری علیه السلام یكی از علماء عظیم اْلشّان قم به اصفهان تشریف آوردند، و یكی از شعرای با اخلاص و نامدار مشهد مقدّس، به اتّفاق برخی از همراهانشان، (بدون برنامه ریزی قبلی ) به بیت اْلزّهراء علیها السلام (منزل یاد شده ای كه در حال تعمیر بود، و همهٔ جای آن را خاک و نخاله های بنّائی پوشانده بود ) آمدند، و با گسترده شدن موكت كهنه ای بر روی خاكها ، به یاد حضرت بقيّة اللّٰه الأعظم عجّل اللّٰه تعالی فرجه (كه روز شهادت پدر بزرگوارشان بود) و مادر مظلومه و شهیده شان، حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام (كه آن مكان، به نام مقدّسشان بود ) غوغائی برپا شد، و دلی نبود كه آتش نگیرد، و ناله ای نبود كه از عمق جان به آسمان بلند نشود، آن چنان كه همسایه ها آمده بودند و پشت دیوار كوچه نشسته بودند، و همراهی می كردند.

جلسهٔ یاد شده سه ساعت به طول انجامید، و برخی از همراهانِ آن شاعر

ص:154

دلسوخته و مخلص أهل اْلبيت علیهم السلام به ایشان گفتند: ما مهمان هستیم، منتظر ما هستند، و ایشان در جواب گفتند:

من كه از اینجا نمی روم، هر كه می خواهد برود

26 - اینجا در باز شده بود

پس از آنكه محلّ بیت اْلزّهرا علیها السلام به منظور بهره برداری برای فعالیّت های فاطمیّه خریداری شد، و نشانه های فراوانِ عنایت و لطف غیبی در مورد آن، بر غریبه و آشنا ظاهر گردید، دو جریان مشابه، مربوط به دو زمان، و از ناحیهٔ دو نفری كه هیچ گونه ارتباط و آشنائی با یكدیگر ندارند كشف گردید، كه به راستی حیرت آور می باشد. در انجام تعمیرات بیت اْلزّهرا عليها السلام، به نظر آمد كه دری از داخل یک اطاق، به كوچه باز شود،كه در هنگام برگزاریِ مراسم عزاداری گستردهٔ فاطمیّه، برای جابجائی وسائل، و تسهیل در امر پذیرائیِ بانوان بهره گیری شود، و چنین اقدامی أنجام شد، و تاكنون أثر بسیار مفید و بیش از حدّ انتظار، در كیفیت برگزاری مجلس، و آرامش و نظم آن داشته است.

یكی از دو نفر یاد شده، دو سال قبل از خریداری شدن محل ، در حالی كه مالک آن، تصمیم بر تجدید بنای آن به صورت سه طبقه، برای سكونت شخصی داشته است، و دیگری شش سال قبل از خریداری، در عالم رویا دیده بودند كه، این خانه بیت اْلزّهرا علیها السلام شده، و دقیقاً در همین محل یاد شده، دری به كوچه باز شده است، و در هنگامی كه معمار و استاد كار، و تمام دست أندركاران برگزاری جلسهٔ عزاداری فاطمیّه، از جریان این دو رؤیای عجیب كه در برگیرندهٔ خبری از آینده بوده، مطلع گردیدند، همه حیرت زده شدند.

جالب است بدانیم كه ، یكی از آن دو نفر، ضمن درستكاری و راستگوئی،

ص:155

خیلی در فكر مسائل عزاداری و تأسیس مؤسّسات دینی وولائی نیست، و دیگری شدیداً دلبستگی به مسائل معنوی و توسّلات دارد، و همیشه در ترویج كارهای أهل اْلبيت علیهم السلام كوشا می باشد، ولی دو رؤیای كاملاً مشابه، و در موضوع خود یكسان، در دو زمان و بدون این كه آن دو نفر با هم كوچكترین آشنائی و ارتباطی داشته باشند، پرده از یک نشانهٔ گویا، از عنایات الهیّه بر می دارد.

27 - دخترم فاطمه پناهگاه مردم است

در ضمن مطالعه برای دستیابی به مطالب برجسته، در مورد فضائل و مصائب و شهادت حضرت زهراء علیها السلام به این مضمون برجسته و دلنشین برخوردم كه (دخترم فاطمه، پناهگاه مردم است) و در میان صدها پرچمی كه برای مراسم بزرگداشت شهادت حضرت زهراء عليها السلام و نصب در خیابانها و میدانهای شهر آماده كردیم، چند پرچم نیز با همین عبارت آماده نمودیم و در جاهای مناسب قرار دادیم، و از جمله، یكی از آنها را در مجلس عزاداری در منزل، بیت اْلزّهراء عليها السلام نصب نمودیم.

در روز پایان عزاداری، پس از أنجام اطعام عمومی، یكی از خدمتگزاران با اخلاص حضرت زهراء علیها السلام بعد از ظهر در عالم رؤیا دیده بود كه، خدمتگزاران فاطمیّه، پرچمها و وسائل عزاداری را باز می كنند، و در محلّی قرار می دهند و بانوی مجلّله ای نظارت می فرمایند، و همهٔ كارها زیر نظر ایشان است، شخص یاد شده عرضه می دارد كه، این پرچم را به من بدهید (اشاره به پرچمی كه بر روی آن ، جملهٔ «دخترم فاطمه، پناهگاه مردم است » نوشته شده بوده است ) آن بانوی بزرگوار می فرمایند: این پرچم را می خواهیم نگهداریم برای

مجلس

ص:156

عزاداری سال آینده، شخص یاد شده در عالم رؤیا مقداری نگران می شود كه اینجا منزل فلانی است، و این بانو چرا دخالت می كنند، و با لحنی كه مقداری جنبهٔ انتقاد داشته می گوید: شما تا حالا كجا بوده اید ؟ آن بزرگوار می فرمایند: كه من مراقب هر دو در(1) بودم، و از واردین پذیرائی می كردم، و به آنها خوش آمد می گفتم، و مقدمشان را گرامی می داشتم.

وقتی بیدار می شود، از بی أدبی و عدم توجّه خودش نگران می شود، و از محضر مقدّس حضرت فاطمهٔ زهراء عليها السلام عذرخواهی می نماید.

در سال بعد، سفارش كردم كه تعداد زیادی از همین پرچم، با جملهٔ یاد شده كه مورد عنایت بوده، آماده نمایند، كه در سطح شهر در جاهای گوناگون نصب گردد، و دو عدد از آنها را هم برای دو محل، در مجلس عزاداری، در نظر گرفتم.

مجلس سوگواری شروع شد، و ساعاتی از برنامۀ جلسه سپری گردید، شخصی آمد و گفت: چرا پرچم (دخترم فاطمه، پناهگاه مردم است ) را نصب نكرده اید؟ گفتم: دو عدد نصب شده است، چطور ؟ گفت كه در عالم رؤیا دیدم كه گفتند فلان پرچم را نزده اند، من شديدأ نگران شدم، و شخصاً رفتم تمام سه منزلی كه محلّ برگزاری جلسهٔ عزاداری است، و همۀ مسیر طولانی كوچه تا سر خیابان را دیدم، معلوم شد كه دوستان در أثر غفلت، هیچكدام از دو پرچم را نصب نكرده اند، با كمال تأسف و معذرت خواهی از محضر حضرت فاطمهٔ زهراء علیها السلام، دو پرچم را در دو محل مناسب و شایسته قرار دادیم، و مخصوصاً

ص:157


1- در آن زمان، فقط دو در برای ورود به جلسهٔ عزاداری وجود داشت، و پس از آن، با ضمیمه شدن یک منزل دیگر به مجموعه بیت اْلزّهرا علیها السلام درهای ورودیِ جلسه، به سه عدد أفزایش یافت.

یكی از آنها را روبروی منبر، در بالای مجلس، و در جائی كه توجّه همگان به او باشد نصب نمودیم.

روز آخر مجلس فرا رسید، و در هنگام ظهر، پس از اقامهٔ جماعت، عدّه ای از شعراء و مدّاحان أهل اْلبيت علیهم السلام به مرثیه سرائی و عزاداری پرداختند، و در ضمن یكی از اشعار خوانده شده، جمله ای بود كه در زبان شعر رائج است، ولی ظاهر او با در نظر گرفتن معنای لغوی (نه كنایه ای و شعری ) دارای اشكال می بود، در این هنگام یكی از حاضرین در مجلس بلند شد و اعتراض كرد، و عده ای از شعر قرائت شده دفاع كردند، ناگاه احساس كردم كه اگر این بحث و گفتگو دنبال شود، آن حالتِ معنوی و روحانی كه در مجلس حاكم است را تحت تأثیر قرار می دهد.

در حالت انقطاع كامل ، قلبم متوجّه حضرت زهراء علیها السلام شد، و از آن بزرگوار مدد خواستم و به سوی منبر رفتم، كه تقاضا كنم این گفتگو را رها كنند، و حال مجلس را خراب نكنند، ولی به شكلی معجزه آسا، و غير قابل تصّور، به مجرّد این كه پای منبر رسیدم ، از مطلب و جمله ای كه در نظر گرفته بودم، هیچ اثری در ذهنم باقی نمانده بود و گویا حافظه ام را به كلّی از دست داده ام، ولی هنگامی كه خواستم سخنی بگویم، چشمم به پرچم ( دخترم فاطمه ، پناهگاه مردم است ) افتاد، و برق آسا تصمیم گرفتم كه ، جریان پرچم را بگویم و یک مرتبه انقلاب عجیبی در مجلس حاصل شد، و گویا رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله و سلم سر از قبر بیرون آورده، و به أهل مجلس می گویند:

دخترم فاطمه، پناهگاه مردم است

كه ناگاه أشک ها سرازیر شد، صدای یا زهراء یا زهراء از مردم بلند شد، و پس

ص:158

از آن، چند دعا كردم و همه چیز به حال طبیعی خودش برگشت، و فاطمهٔ زهراء علیها السلام تسلّط ولائی و احاطهٔ ملكوتیِ خودشان را بر قلبها و احساسات، به نمایش گذاردند، و به نحو قطع و یقین مشخّص شد كه، تمامیِ وقایع مربوط به پرچم یاد شده، مورد توجّه و عنایت آن بزرگوار بوده است.

28 - كسی كه خانه اش را به مادر ما حضرت زهراء علیها السلام می دهد

نمی خواهی وقتت را به او بدهی

در منطقهٔ دروازه شیراز اصفهان، كه از بخشهای مرفّه و پیشرفته، و دارای موقعیت بالای اجتماعی می باشد، شخصی خانهٔ خود را كه دارای قیمتی بسیار بالا بوده، وقف بر حضرت زهرا علیها السلام نموده، و با ضمیمه نمودنِ قطعه زمینی به مساحت یكهزار متر، فاطمیّه ای را در آن منطقه پایه گذاری نموده است، و همه ساله در أیّام فاطمیّه، مجلس عزاداری بسیار مفصل و با شكوهی برگزار می كند كه در هر شب ، هزاران نفر را اطعام می نماید، و همزمان با او، شخص دیگری در بیت اْلزّهراء علیها السلام خیابان پاسداران تهران، مجلس عزاداری مفصّلی برقرار می نمود.

یكی از خطباء و وعّاظ نامدار، در هر دو مجلس برنامهٔ سخنرانی داشته است كه پنج شب در تهران، و پنج شب در اصفهان، در این دو مجلس انجام وظیفه می نموده، تا این كه در سال 1381 شمسی، در أثر اختلاف شخصیِ شدیدی، كه بین دو نفر برگزار كنندهٔ مجلس تهران و اصفهان پیدا شده بود، یكی از دو مؤسّس یاد شده، فشار زیادی را بر گویندهٔ یاد شده وارد می كند، كه مجلس دیگری را ترک كند.

خطیب یاد شده، اظهار می دارد كه اگر شما با هم اختلاف و كدورتی دارید،

ص:159

كار را به مجلس فاطمهٔ زهراء علیها السلام نكشانید، ولی این سخنان فائده نمی بخشد و او بر اصرار خود پا برجا بوده است.

خطیب یاد شده تصمیم می گیرد كه به هیچ كدام از دو مجلس نرود، و پیغام می فرستد كه من در جلسۀ شما شركت نمی كنم، و در آن أيّام، در شهر سیرجان برنامۀ سخنرانی داشته، و تلفن همراه خودش را خاموش می كند، كه هیچ كدام به او دسترسی پیدا نكنند.

پنج یا شش شب قبل از شروع دو مجلس، خطیب یاد شده در عالم رؤيا، مرحوم آية اللّٰه آقای، حاج سيّد أحمد فقیه امامی قدس سّره را می بیند و سلام می كند و دست ایشان را می بوسد، ایشان با تندی عجیبی می فرمایند:

شنیده ام نمی خواهی به مجلس كوی سپاهان ( دروازه شیراز اصفهان ) بروی؟

عرض می كند كه حاج آقا، به خدا مانده ام چه كنم ؟

می فرمایند فلانی ...... اگر به آن مجلس نرفتی، به خدا قسم چوب حضرت زهراء عليها السلام را خواهی خورد ، كسی كه خانه اش را به مادر ما حضرت زهرا عليها السلام می دهد، تو نمی خواهی وقتت را به او بدهی؟

صبح بیدار می شود، و به هر دو برگزار كنندهٔ مجلس اصفهان و تهران می گوید به هر دو مجلس می آیم، و آنها هم بر خلاف اصرار قبلی می پذیرند.

بانی اصفهانیِ ياد شده، وقتی در جریان قرار می گیرد، و گفتار مرحوم آیة اللّٰه امامی قدس سّره در عالم رؤیا را می شنود، منقلب می شود، و شروع می كند به گریه كردن، و می گوید: خداوند هم ما را ببخشد و هم آن كسانی را كه این سیّد مظلوم را اذیّت كردند.

ص:160

29 - مشكل سفر زیارتی حضرت زینب سلام الله علیها در جلسهٔ فاطمیه بر طرف شد

یكی از فضلای مخلص و با أدب و مورد اعتماد، كه برای برنامه های فاطمیّه با استمدادهای معنوی و توسّلات و پشتكار خالصانه، فعّالیّت های مؤثّری دارد در گزارش خود می نویسد:

قرار بود كه در أیّام فاطمیّه امسال (1423 قمری ) به پابوسیِ نائبة اْلزّهرا علیها السلام یعنی حضرت زینب علیها السلام مشرّف شوم، و گذر نامه ها نیز صادر و ویزا شده بود، ناگاه از شهرمان تلفن زدند كه ، سازمان حج و زیارت به كار شما ایراد گرفته است، و با مسافرت شما به سوریّه موافقت نمی نماید، و با شنیدن این خبر، حالت منقلب و عجیبی پیدا كردم. یكی از دوستان خبر داد كه امروز عصر در منزل ... جلسهٔ برنامه ریزی جهت برنامه های تبلیغی و اجرائی فاطمیّه است، به نظرم آمد كه وضو بگیرم، و به قصد توسّل به جلسهٔ یاد شده بروم، و هنگامی كه می خواستم وارد جلسه بشوم، از بس نا امید بودم، و نگرانی داشتم، گفتم: یا حضرت زهرا، اگر مشكل من برطرف نشد، دیگر در امور فاطمیّه اقدام نمی كنم ( و البتّه هیچ گاه چنین بی أدبانه و خشمگین ، با أولیاء الهی سخن نگفته بودم ) ولی در أثر عنایت حضرت زهرا علیها السلام برای دوّمین بار تلفن زدند كه، به تهران بروید، و فلان مدارک را ببرید، و سریعاً مشكل برطرف شد، و همراه با پوستر ها و تبلیغات فاطمیّه يک روانهٔ سوریّه گشته، و با جمعی از علاقه مندان به أهل اْلبيت عليهم السلام مشرّف به زیارت حضرت زینب و حضرت رقیّه علیهم السلام و دیگر مشاهد مشرّفه دمشق و حلب شدیم، و شب و روز شهادت حضرت زهرا علیها السلام این را در حرم مطهّر حضرت زینب و حضرت رقیّه علیهم السلام به عزاداری پرداختیم.

ص:161

30 - چرا نمی آئی ؟ حتماً بیا

در آستانهٔ برنامه های فاطمیّهٔ 1423 قمری ، در جلسهٔ درس حوزهٔ علميّه، از فضلا و طلّاب حاضر در مجلس درس دعوت نمودم، كه برای شروع برنامه های تبلیغی و اجرائیِ مراسم بزرگداشت شهادت حضرت زهرا علیها السلام در مجلسی كه در بیت اْلزّهرا علیها السلام به جهت برنامه ریزی و هماهنگیِ فعّالیّت ها تشكیل می شود حضور یابند، یكی از فضلاء حاضر در مجلس كه مشغول به دورهٔ سطوح عالیه است، می نویسد:

بنده تصمیم گرفتم كه در جلسهٔ بیت اْلزّهرا عليها السلام شركت نكنم، یكی به دلیل امتحانات، و دیگری به دلیل این كه خیال كردم، كه اگر كاری بكنم، به جز پخش پوستر و فعّالیّت برای نشر آنها در نقاط مختلف نیست، ولی شب در عالم رؤیا منظره ای را مشاهده كردم، و شما خطاب به من فرمودید: چرا نمی آئی؟ حتماً بیا ، هنگام صبح كه بیدار شدم ( با نشانه هائی كه در كار بود ) قلبم مطمئن شد كه، رساندن و نشر پوسترها هم مورد توجّه است، و لذا نه تنها خودم اقدام كردم بلكه با كمک پسر دائی و خواهر زاده ام، پوسترهائی را به شهرستان جیرفت فرستادم، و تقاضا كردم كه شخصاً پوسترها را در جاهای مهم و حسّاس نصب كنند، و آنها هم چنین كردند، و سپس خودم به شهر كاشان رفتم، و با نصب پوسترهای فاطمیّه علیها السلام در نقاط حسّاس، و خیابانهای مهمّ شهر أنجام وظیفه كردم، و آن چنان با استقبال بسیار خوب مردم روبرو شدم، كه خودم بسیار لذت بردم، و امید وارم كه حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام از این عرض أدب ها را بپذیرند، و مورد عنایت خود قرار دهند.

ص:162

31- نوری سبز رنگ در هنگام نماز استغاثه به حضرت زهرا علیها السلام

یكی از فضلای متدّین و دلسوختهٔ أهل اْلبيت علیهم السلام كه از سادات و ذرّیّه های حضرت زهراء علیها السلام می باشد، در شب شهادت حضرت زهرا علیها السلام( سیزدهم جمادی اْلاولی 1423) در هنگام سحر قبل از اذان صبح، مشغول خواندن نماز توسّل و استغاثه به حضرت زهرا علیها السلام می شود، در هنگام قنوت نماز، ملاحظه می نماید كه چراغی مثل شمع، با نور سبز رنگ، بر روی سجّاده او كه گسترده بوده وجود دارد، و پس از مقداری زمان خاموش می شود، و این چنین نشانه ها و بشارتهائی، قلوب دلبستگان به حضرت زهرا علیها السلام را روشن و ثابت و برقرار و مستحكم می نماید.

32 - أين الفاطميّون ؟

یكی از طلّاب سابقه دار، كه خود و همسرش از علاقه مندان به فاطمهٔ زهراء علیها السلام هستند، و در خدمت به آستان مقدّس صدّیقهٔ كبری علیها السلام كوشش می كنند، در أیّام فاطمیّهٔ دوّم در سال 1423 قمری، پس از انجام فعّالیّت های تبلیغی برای مراسم شهادت حضرت زهرا علیها السلام و فرستادن پوستر به كردستان و سنندج و ... ، شبی در عالم رؤیا می بیند كه ، قیامت برپا شده است، و صدائی می شنود : أين الفاطميّون ؟ و به نظرش می رسد كه او و همسرش مرده اند، و در حال زنده شدن هستند، مثل این كه در حال بیدار شدن از خواب هستند، كه برای دومیّن بار می شنود أين الفاطميّون ؟ و باز هم برای سومیّن نوبت می شنود كه أين الفاطميّون ؟ و به یک باره بلند می شود، و دست همسرش را (كه او هم در قبری در كنار او بوده ) می گیرد و می گوید: بلند شو برویم، ما را صدا می زنند

ص:163

و می گویند أين الفاطميّون ؟ ما با این صدا خوانده شدیم، و هر دو با سرعت رو به بهشت روان می شوند، و او به همسرش می گوید: بالأخره ما جزء شفاعت شدگان بی بی دو عالم، فاطمهٔ زهراء علیها السلام شده ایم.

33 - خوشگذرانی درأیّام فاطمیّه به آتش سوزی و عزا مبدّل گردید

یكی از فامیل هائی كه بخشی از آنها در اصفهان ساكن هستند، و برخی دیگر در تهران، در أیّام فاطمیّه 1423 قمری، كه با تعطیلات تابستانی مصادف و همزمان بود، آنها كه در اصفهان ساكن بودند، به مناسبت تعطیلات به تهران سفر كردند، و تهرانی ها نیز كارهایشان را رها كردند، كه در كنار یكدیگر خوش بگذرانند، و به سیاحت بروند، و در پاسخ كسانی كه به آنها گفته بودند، دههٔ فاطمیّه و أیّام عزاداری است، و مناسب خوشگذرانی نیست، گفته بودند: آخر دههٔ فاطمیّه از كجا پیدا شده ؟، و وسائل خوشگذرانی را برای خودشان مهیا كرده بودند، كه ناگاه آب گرم كنِ منزل آتش می گیرد، و همه ناراحت و پریشان می شوند، و پس از خاموش كردن آتش سعی می كنند، شادمانی و نشاط را به جمع خودشان بازگردانند، و به قول خودشان نگذارند بچّه ها ضربهٔ روحی ببینند، ولی ناگاه صدای تلفن به صدا در می آید، و از اصفهان خبر می دهند كه پدرتان مریض است، و او را به بیمارستان انتقال داده اند، باز هم سعی می كنند دل خودشان را آرام نگهدارند، و در حدّ ممكن برنامهٔ شادی را حفظ كنند، ولی پس از مدّتی، از اصفهان تلفن می زنند، كه پدرتان از دنیا رفت، و سفرهٔ عزا و مصیبت برپا گردید، و همگان به اشتباه خودشان اعتراف كردند، و در آن أيّام، از حضرت فاطمهٔ زهراء عليها السلام عذرخواهی نمودند، و تصمیم گرفتند كه در سالهای

ص:164

آینده، نه تنها از اشتباه گذشته فاصله بگیرند، و به جشن و شادمانی نپردازند، بلكه در عزاداری بر مظلومهٔ تاریخ اسلام، حضرت زهرای شهیده علیها السلام كوشش نموده، و سوگواری نمایند.(1)

34 -... و اینگونه باران رحمت می بارید

در حدود سال 1419 قمری، و در جریان نهضت فاطمیّه، در روز سوم جمادی اْلثّانيه ( سالروز شهادت فاطمهٔ زهرا علیها السلام) با حضور طلّاب و مدرّسین حوزهٔ علميّه، و جمعی از بازاریان اصفهان، مجلس عزاداری بسیار بزرگ و پرشوری، در مسجد نو بازار تشكیل شد، و پس از أنجام سخنرانی به وسیلهٔ این نویسندۀ كمترین، و سینه زنی و عزاداریِ بسیار جانسوزی ، به وسیلهٔ دلباختگان حضرت زهراء علیها السلام، به صورت دستۀ عزاداریِ به داخل بازار رفتیم، و سپس به خیابان عبد اْلرّزاق وارد شدیم، و با توجه به این كه صدها نفر از مدرّسین و طلّاب، و جمعی از مردم بازار حضور داشتند، صحنهٔ تكان دهنده ای به وجود آمد و هر بیننده ای را كه از مسیر خیابان عبور می كرد، به حالت حزن و اندوه می برد و أشک آنها را سرازیر می كرد و سپس داخل بازار مسجد جامع شدیم و به سوی مزار شریف احیاگر مكتب أهل اْلبيت علیهم السلام یعنی علّامه ملّا محمّد باقر مجلسی قدس سّره روانه شدیم، و در كنار مرقد مطهّر ایشان، عزاداری عجیب و پرشوری انجام گرفت و با سخنرانیِ ...... كه بسیار مهیّج و جانسوز بود، و دربارهٔ مصائب حضرت زهراء علیها السلام ایراد گردید، شور عزاداری دو چندان شد و همه را

ص:165


1- در سالهای گذشته، نمونۀ این جریان، مکرّر اتّفاق افتاده، و کسانی که اسائهٔ أدب به ساحت مقدّس حضرت زهراء علیها السلام نموده اند، به سزای عمل زشت خودشان رسیده اند.

منقلب نمود، و حالت عجیبی در مجلس پیدا شد.

در همان أیّام، یكی از مدرّسین عالیقدر، كه در برنامه های فاطمیّه با اخلاص و تواضع شایانی اقدام می نماید، در عالم رؤیا می بیند كه ، همان مجلس عزاداری در جوار مرقد علّامهٔ مجلسی برپاست، و گویندهٔ یاد شده، یعنی ... در حال سخن گفتن است، و هرگاه دهان خود را برای بیان مطالب و مصائب حضرت زهرا علیها السلام باز می كند، باران می بارد، و هرگاه دهان را می بندد، باران قطع می شود، و بدین وسیله نشان داده شد كه ، سخن در دفاع از مظلومهٔ بزرگ تاریخ، حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام باران رحمت است، و پاک كننده و دور كنندهٔ چركی ها و آلودگی ها است.

35 - من هم عزادار فاطمهٔ زهراء علیها السلام شده بودم.

آقا هم با من گریه می کردند

داستان عجیبی است از جوان گنهكاری كه، به وسیلهٔ توفیق در عزاداریِ برای فاطمهٔ زهرا علیها السلام به جائی می رسد، كه ندائی غیبی او را صدا می زند محمد جان بیدار شو وقت نماز است، و به قلبش الهام می شود كه، این صدای حضرت زهراء علیها السلام است، و این نشانهٔ قبولی توبهٔ او است، اینک این شما و این داستان جالب و آموزندهٔ آن جوان.

شب عجیبی بود ... در آن تاریكی جوانهای عاشق را می دیدم كه، با لباس عزا ، فقط یا فاطمه علیها السلام می گفتند، و عاشقانه بر سر و سینهٔ خود می زدند. این اوّلین بار بود كه در مجلس عزای یكی از معصومین علیهم السلام شركت می كردم.

كناری ایستادم، و به گذشته ها برگشتم ... بیست و چهار سال را در غفلت كامل، و دوری از یاد خدا و معنویّات گذرانده بودم، چه دوران تاریک و تنفّر

ص:166

انگیزی ...... ولی دو روز پیش، به محضر یكی از اولیاء خدا رسیده، و برای خروج از این غفلت و بازگشت به سوی پروردگار مهربانم، كمک خواستم، كه ایشان راه و رسم چگونه توبه كردن،و بخشش گناهان گذشته را برایم توضیح داده بودند. در این دو روز، برخلاف سایر عمر، دائم در فكر چگونگیِ كسب رضایت خداوند مهربان. و پذیرش توبه ام بودم، و حالتی بین خوف و رجاء داشتم، به راستی ممكن است این كوه گناهان، و این دیوارهای ضخیم فاصلۀ از خدا فرو ریزد؟ برای اوّلین بار بود كه دعا می خواندم، و با أشکِ ندامت از خداوند طلب بخشش می نمودم.

شور و حال عزاداران، بار دیگر من را به خود آورد، و با خود اندیشیدم راستی چرا من نمی توانم مثل آنان عزاداری كنم؟ مگر نه این كه حضرت زهرا علیها السلام مادر من و همه شیعیان هستند؟ به خود فشار آورده، و همراه آنها مشغول عزاداری شدم و به سر و سینه می زدم، ولی ناراحت بودم كه این كار را از روی سوز دل أنجام نمی دهم، در همان حال متوسّل به آقا امام زمان علیه السلام شده و خالصانه عرض كردم: آقا مجلس عزای مادرتان است، به من هم حال عزا عنایت فرمائید، تا بتوانم برای مادرتان عزاداری كنم. شوری در دلم پیدا شد، دیگر حال خودم را نمی فهمیدم، أشک می ریختم و از سوز دل به سر و صورت می زدم، آن طور كه حتّی برای عزای نزدیكانم، عزاداری نمی كردم، یا فاطمه ، یا فاطمه ..... می گفتم و نفهمیدم مجلس چقدر طول كشید ... مجلس تمام شده بود، ولی من نمی توانستم جلوی گریۀ خودم را بگیرم، بله ! من هم به واقع عزادار حضرت فاطمهٔ زهراء علیها السلام شده بودم. بعد از مجلس، یكسره به طرف حرم مطهّر حضرت رضا علیه السلام رفتم. پس از زیارت، شروع كردم زیر لب، برای حضرت

ص:167

رضا علیه السلام روضهٔ حضرت فاطمه علیها السلام را خواندم، احساس می كردم آقا هم با من گریه می كنند ...، به طرف خانه به راه افتادم، احساس سبكیِ عجیبی می كردم، در دلم طراوتی را احساس می كردم، كه تا حال تجربه نكرده بودم، راستی آیا خداند توبهٔ من را به خاطر عزاداری بر حضرت زهرا علیها السلام پذیرفته بود؟ شب، قبل از خواب خیلی گریستم، و با اصرار از خدا خواستم، اگر توبه ام قبول شده است، امشب نشانه ای به من عنایت فرماید، تا دلم آرام گیرد.

نیمه شب با صدایی بسیار مهربان، از خواب بیدار شدم: محمّدجان بیدار شو ، وقت نماز است! از خواب بیدار شدم، ولی از جا بلند نشدم. مجدداً صدا از بیرون اطاق آمد كه: وقت نماز است ! صدا شبیه صدای مادرم بود، ولی با مهربانی صد چندان، و آنقدر نافذ كه با تمام وجود از آن لذّت بردم، پایین رفتم تا داخل حیاط وضو بگیرم، با تعجّب دیدم، در اطاقهایِ آن طرف حیاط (جائی كه پدر و مادرم آنجا بودند ) همه خواب هستند، و حتی درب ورودی آن ساختمان قفل است، ناگهان به قلبم الهام شد این صدای حضرت زهراء علیهاالسلام بود، و همان نشانه ای است كه می خواستی. حالم منقلب شد، وضو گرفته و به طرف اطاقم به راه افتادم، آرامش و وقار معنوی و بی سابقه ای بر من مستولی شد، آمادۀ نماز شدم، اذان را شروع كردم ، أللّٰه أكبر ... تمام سلّول های بدنم به همراه روحم جملات أذان و اقامه را بیان می كردند، وقتی وارد در نماز شدم، حال عجیبی داشتم، روحم وسعت یافته بود، و با تمام وجود احساس می كردم، در آغوش پروردگارم قرار گرفته ام، و كدورت ها و فاصله های چندین ساله، از بین رفته است. ذائقهٔ معنوی ام باز شده بود و همزمان با قرائت حمد، مزهٔ شیرین و خوشایندی تمام فضای دهانم را پر نمود.

ص:168

آری، بعد از سه روز از شروع توبهٔ نصوح، به شفاعت مادرم حضرت زهراء علیها السلام و به خاطر عزاداریِ خالصانه بر آن حضرت، توبه ام به محضر پروردگار، علیرغم سنگینیِ گناهان و آلودگی های فراوانِ روحی، پذیرفته شده، و كبو تر روحم، پای مجروحش از زنجیرهای غفلت و گناه باز، و آمادهٔ پرواز به سوی معنویات گردیده بود.(1)

36 - دختر آلمانی و پدر او: ای فاطمهٔ پهلو شكسته !

حضرت زهراعلیها السلام: من فاطمهٔ پهلو شكسته ام

روزی مرجع عالیقدر شیعه، آية اللّٰه العظمی، آقای حاج سیّد محمّد هادی میلانی قدس سّره نشسته بودند كه مرد و زنی با چند فرزند، بر ایشان وارد شدند، و گفتند: ما از كشور آلمان آمده ایم، و می خواهیم مسلمان شویم.

جریان از این قرار است كه ، این خانواده در كشور آلمان زندگی می كردند، دخترشان پهلویش شكست، و پزشكان از درمان او عاجز شدند، و بالأخره گفتند كه باید پهلوی این دختر را عمل كرد، ولی خطرناک است. دختر آلمانی حاضر نشد زیر تیغ عمل جراحی برود، و گفت حاضرم بمیرم ولی زیر تیغ عمل جراحی نروم . دخترک پهلو شكسته را به خانه آوردند، آنها در خانه یک خدمتكار ایرانی داشتند به نام (بی بی) ، یک روز این دخترک پهلو شكسته، با بی بی درد دل می كرد و می گفت كه: حاضرم بیست میلیون بدهم، ولی پهلویم معالجه شود، ولی فكر نمی كنم دكتری بتواند مرا معالجه كند و من ناكام از دنیا می روم. بعد از این حرفها گریه و ناله اش شروع شد. بی بیِ خدمتكار ناراحت شد و به دخترک با مهربانی گفت: من یک دكتر سراغ دارم، دخترک گفت: من

ص:169


1- مجلّهٔ خورشید مکّه، صفحهٔ 25، شمارهٔ 5 جمادی اْلاولی و جمادی اْلثّانیهٔ1423

این بیست میلیون را به او می دهم، بی بیِ خدمتكار گفت: پول مال خودت باشد و این را بدان كه من سیّده هستم، و جدّۀ من فاطمهٔ زهرا علیها السلام است، كه او هم پهلویش شكسته بود، اگر می خواهی پهلویت خوب شود، با چشم گریان بگو:

ای فاطمهٔ پهلو شكسته ! ، دخترک با دلی سوزان، ولی امید وار، و با أشک چشم، هی صدا می زد ای فاطمهٔ پهلو شكسته و همین طور تكرار و التماس می نمود و أشک می ریخت، از این صحنه، دل بی بیِ خدمتكار هم شكست، و می گفت: ای فاطمهٔ زهراء علیها السلام من یک بیمار آلمانی آورده ام در خانه ات، پدر دخترک هم از صدای نالۀ این دو شروع كرد به فریاد زدن، و می گفت: ای فاطمهٔ پهلو شكسته هر سه نفر با دل پر از درد، ولی امیدوار، فاطمهٔ زهراء علیها السلام را صدا می زدند. ناگهان خانمی مهربان، و عزیز و بزرگوار آمدند، و بر پهلوی دختر كوچک دستی كشیدند و فرمودند: خوب می شوی، و همان جا دخترک به دست بانوی دو عالم شفا یافت. دختر آلمانی گفت: شما كیستید ؟ آن خانم فرمود كه: من فاطمهٔ پهلو شكسته هستم و بعد تشریف بردند.(1)

37 - جلسهٔ حدیث كساء و شفای جوان مسیحی در واشنگتن

در واشنگتن ، در ایالات متّحدهٔ آمریكا، از طرف مرحوم آیة اللّٰه العظمی، آقای حاج سیّد محمّد حسینی شیرازی قدس سّره حسینیّه ای تأسیس شده، به نام ( ألرّسول الأعظم صلی اللّٰه علیه و آله و سلم ) كه در دههٔ فاطمیّه، مراسم عزاداری برای حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام برگزار می گردد، و شبهای جمعه نیز، مراسم دعا و توسّل، و قرائت حدیث شریف كساء ، برقرار می باشد.

یكی از روحانیّون بزرگوار، كه از طرف بیت آية اللّٰه العظمی شیرازی، در آن

ص:170


1- مجلّهٔ خورشید مکّه، شمارهٔ 5 ، صفحهٔ 10، جمادی اْلاولی و جمادی اْلثّانیه 1423

حسینیّه و مركز بزرگ دینی، أنجام وظیفه می كند، نقل می نماید:

روزی در یكی از خیابانهای واشنگتن، پشت چراغ خطر، منتظر آزاد شدن راه بودم، كه دیدم یک خانم بی حجاب، به طرف اتومبیل من آمد، و در حال گریۀ شدید گفت: حاج آقا شما ایرانی هستید ؟ گفتم: بله ، گفت: التماس دعا دارم، من یک جوان 19 ساله دارم، كه سرطان خون دارد، و در بیمارستان بستری است، و حالش بسیار بد است، گفتم شما شب جمعه بیائید در مجلس حدیث كساء، در حسینیّه.

شب جمعه آن زن آمد، و دعا كرد و از قندهائی كه برای تبرّک در جلسهٔ حدیث كساء به حاضرین داده می شود، به او هم دادیم، و قدری آش نذری ( شله زرد ) نیز به او داده شد، و گفتیم قدری به جوان سرطانی بدهید، گفت: او نمی تواند چیزی بخورد، گفتم اگر یک ذرّه هم هست در دهان او بگذارید.

دو روز بعد، دیدیم كه آن خانم، گریه كنان به حسینیّه آمد، و خیال كردیم جوانش فوت شده است، و خواستیم به او تسلیت بگوئیم، ولی او گفت: حاج آقا، وقتی مقدار كمی از (شله زرد) را در دهانش گذاشتیم، فوراً چشم باز كرد و حالش خوب شد، و پزشكان، برای بررسی حال او جلسهٔ مشورتی گرفتند و اظهار داشتند كه او شفا یافتهٔ حضرت مسیح علیه السلام است ، ولی من گفتم : او شفا یافتهٔ امام حسین علیه السلام است.

در نوبت های بعد كه آن زن به حسینیّه آمد، با حجاب اسلامی بود، و روسری بر سر كرده بود و شخصاً جریان زندگی و شفای فرزندش را برای حاضرین تعریف كرد. او گفت: مردم ! من زنی مسیحی هستم، و بیست سال قبل، در ایران من حامله بودم و شوهرم را از دست دادم و سپس به آمریکا

ص:171

آمدم، و در ایران فعّالیّت های تبلیغیِ یكی از علماء بزرگ نتوانست مرا مسلمان كند، ولی امروز به بركت امام حسین علیه السلام و حسینیّه، و به سبب حدیث كساء، مسلمان می شوم، و حدیث كسای حضرت زهراء علیها السلام مرا به سوی اسلام هدایت كرد.

38 - جاذبهٔ معنوی و نور حضرت زهراء علیها السلام او را به سوی اسلام کشید

در بسیاری از كشورهای خارجی (در اروپا، آمریكا و كانادا ، استراليا ، آفریقا، و قارّهٔ بزرگ آسیا ) مساجد و حسینیّه ها، و مراكز دینی و علمیِ زیادی به نام مقدّس فاطمهٔ زهراء عليهاالسلام تأسیس گشته، كه محلّ فعّالیّت های تبلیغی و اجتماعیِ پیروانِ مكتب مقدّس أهل اْلبيت علیهم السلام می باشد، و هركدام از آنها جایگاه تابش أنوار آن حضرت، بر دلها و جانها می باشد.

یكی از فرزندان مرحوم استاد حبیب اللّٰه فضائلی (خطّاط نامدار ایران و اسلام و مكتب تشیع(1) ) نقل فرموده بودند:

در كشور كانادا، مسجدی به نام حضرت زهراء علیها السلام ساخته شده است، كه موجب هدایت عدّه ای از غیر مسلمانها به سوی مكتب تشیّع و أهل اْلبيت علیهم السلام گردیده است. دختری به سوی اسلام و تشیّع رو می آورد، و در هنگامی كه از او سؤال می كنند: چه چیزی باعث مسلمان شدن شما گردید؟ در

ص:172


1- استاد حبیب اللّٰه فضائلی، خطّاط نامدار و بزرگی بودند که، فضائل و أرزشهای والائی را در خود داشتند، ایشان شاعر و نویسنده، و صاحب تألیفات بودند، و از نظر أخلاقی، فردی متواضع، با أدب و متین و علاقمند به خاندان رسالت علیهم السلام بشمار می رفتند در عمر پربرکتشان بیشترین اثر را، در نوشتن قرآن و أحادیث أهل اْلبیت علیهم السلام، و کتیبه های حرمها و ضریحهای أئمّهٔ معصومین علیهم السلام و امامزاده های عظیم الشّأن، و مساجد و حسینیّه ها و کتابخانه های مذهبی از خود به جای گذاشتند، و نام و یاد خویش را جاوید ساختند.

جواب می گوید: هر روز برای رفتن به محل كارم سوار بر وسیلهٔ نقلیّه ای عمومی می شدم، وقتی آن وسیلهٔ نقلّیه در ایستگاه مقابل مسجد اْلزّهرا علیها السلام توقف می كرد، یک حالت عجیبی به من دست می داد، تا این كه یک روز تصمیم گرفتم پیاده شوم و تحقیق كنم، پس از آن متوجّه شدم كه این ساختمان، مسجد است و متعلّق به مسلمانان، و محلّ عبادت آنها می باشد، و به نام حضرت فاطمهٔ زهراء علیها السلام نامیده می شود. سؤال كردم فاطمهٔ زهراء علیها السلام كیستند؟ گفتند دختر پیامبر اسلام، حضرت خاتم الأنبياء محمّد مصطفی صلی اللّٰه علیه و آله و سلم، لذا من علاقمند شدم كه راجع به آن حضرت تحقیق كنم، و همین مطلب موجب مسلمان شدن من گردید و شیعهٔ دوازده امامی شدم.

39 - و این است، عاقبت كسی كه روضهٔ حضرت زهرا علیها السلام را نخواند و

از ... دفاع كند

در ماه جمادی اْلاولی 1408 قمری، و نیز جمادی اْلاولی 1409، یكی از فضلاء و مدرّسین متدّين، و مخلص و دلباختهٔ أهل اْلبيت عليهم السلام بالأخص حضرت زهرا علیها السلام در دو رؤیای عجیب و شگفت انگیز، حقائقی را ملاحظه می كند كه، نه تنها با روایات و عقائد شیعه منطبق است، بلكه هماهنگی دو رؤیا در دو سال، و جریاناتی كه در سالهای بعد اتّفاق افتاد، نشانه های صدق رؤيا و هشدار بسیار جدّی برای همهٔ طلّاب و عهده داران مسئولیّت های دینی و روحانی می باشد، و اینک شرح ماجرا:

در ماه جمادی اْلاولی 1408 قمری ، همزمان با أیّام فاطميّۀ أوّل، صبحها در منزل یكی از اساتید حوزهٔ علمیّه، جلسهٔ عزاداری برپا بود، و من شركت می كردم، در شب پنجشنبه ای در عالم خواب دیدم، یكی از مراجع بزرگ که

ص:173

دارای موقعیّت رسمی نیز بودند، با ابهّت زیادی وارد مدرسهٔ علمیّه ... شدند، و یكی از اساتید مدرسه به استقبال ایشان رفتند، و استاد بزرگوار دیگری در حالی كه می گریستند مسائل مربوط به اصفهان و حوزهٔ علمیّه، و درد دلهای خود را می گفتند، آن مرجع بزرگوار عصبانی شده بودند و گوشی تلفن را برداشتند، و به آن كسی كه سردمدار بسیاری از مسائل نگران كننده بود، خطاب می كردند ........... (بدون ألقاب و ألفاظ احترام آمیز ) ناگهان متوجّه شدم كه مرحوم آیة اللّٰه خادمی قدس سّره(1) با حالت خوشحالی تشریف می آورند، و من نیز با دیدن ایشان خوشحال شدم، و رفتم زیر بغلهای ایشان را گرفتم، و به این بهانه وارد مجلس شدم و همهٔ اساتید و طلاب، به احترام ایشان برخاستند، ولی ناگهان دیدم ... در حال احتضار می باشد (بدون لباس روحانیت ) و آیة اللّٰه خادمی تشریف آوردند و در كنار او نشستند، و با انجام برنامه هائی شادمانی می كردند، و به طلّاب حاضر نیز دستور دادند كه آنها هم همراهی كنند و شادمانی نمایند، و یک نفر به همان شخصی كه در حال احتضار بود و لباس روحانیّت نداشت و جوراب زنانه پوشیده بود گفت: این است عاقبت كسی كه روضهٔ حضرت زهراء علیها السلام را نخوانَد و از ... لعنت اللّٰه عليه طرفداری كند.

دقیقاً پس از یک سال ( در أیّام فاطمیّه 1409) در شب پنجشنبه ای مجدّداً در عالم خواب دیدم كه ، برای تبلیغ دین عازم یكی از كشورهای خارج ایران

ص:174


1- مرحوم آیة اللّٰه، حاج آقا حسین خادمی، از برجسته ترین علماء حوزۀ علمیّۀ اصفهان، و رئیس حوزهٔ علمیّه بودند، و در برابر افکار و أندیشه های انحرافی، و خطوط التقاطی و ضدّ ولایت أهل اْلبیت علیهم السلام نقش بسزائی داشتند، و شخصّیت و بیت ایشان، پناهگاهی برای مردم با ایمان و طرفداران أرزشهای أصیل مکتب تشیّع به حساب می آمد.

هستم، و به دنبال انقلابی كه در آنجا رخ داد، امكانات سفر فراهم گشت، و پس از ورود به آن كشور وارد سالنی شدیم، ناگاه متوجّه شدیم كه صدای در خانه بلند شد و ... (همان شخصی كه در رؤیای سال قبل به صورت محتضر افتاده بود ) بدون لباس روحانیّت همراه شخص دیگری وارد شدند، و عدّهٔ زیادی از طلبه ها كه از مدرسه ای بودند كه با آن شخص دارای هماهنگی فكری و روحی بودند، و عموماً لباسی نامناسب با لباس روحانیّت بر تن داشتند، وارد گردیدند، و آن شخص مجدّداً در جلو سالن مثل محتضر خوابیده بود، و عبائی بر روی آن كشیده شده بود، و یكی از أساتید حوزهٔ علميّه (كه دارای علاقه و اعتقاد زیادی نسبت به أهل اْلبيت علیهم السلام و حضرت زهراء علیها السلام هستند ) وارد شدند، و خوشحال بودند و به طلبه های آن مدرسه نیز دستور دادند شادی كنید.

نكته های مهمّی در این دو رؤیا وجود دارد، از نظر زمان و فاصلۀ دو رؤيا و اتفاقاتی كه در عالم رؤیا رخ داده، و این كه آن شخص، در أثر هم سوئی و حمایت از منحرفینِ از مكتب أهل اْلبيت علیهم السلام گرفتار مشكلات فراوان گردید، و خیر و بركت از عمر و زندگی خود ندید. !! .

40 - بگو یا زهرا و بیا بالا

در شروع نهضت فاطمیّه، در سال 1411 قمری، یكی از دبیرهای آموزش و پرورش اصفهان (كه مردی متدّین، و از شعرای أهل اْلبيت علیهم السلام می باشد و اشعار فراوانی در مدح و مرثیهٔ خاندان رسالت، بالأخص حضرت زهراء علیها السلام و أبي عبد اللّٰه الحسين عليهالسلام سروده، و مورد استفادهٔ مدّاحان و مرثیه خوانها می باشد) یكی از روزها، از راه بسیار دور به منزل این كمترین، كه مجلس سوگ و عزای فاطمهٔ زهراء علیها السلام برقرار بود آمد، و در حالتی منقلب جریان

ص:175

تشرّف خودش را ،كه همراه با نشانه های صدق و حقیقت بود بیان نمود:

دیشب در عالم خواب دیدم كه ، اعلام شد حضرت بقية اللّٰه عجّل اللّٰه تعالی فرجه تشریف آورده اند، و با اشاره به یک سوئی، گفته شد كه آقا آنجا تشریف دارند، وقتی نظر كردم دیدم موانع زیادی بین من و محل ایستادن آقا وجود دارد، از قبیل: آتش و گودال و آب زیاد. من همهٔ موانع را پشت سر گذاشتم و خودم را به آب زدم و به طرف جایگاه آن حضرت رفتم، ناگاه دیدم حضرت در خشكی و در پایان آبها ایستاده اند و فرمودند:

دستت را به من بده، و بگو یا زهراء، و بیا بالا

وقتی یا زهرا گفتم، حضرت دستم را گرفتند و از آب بیرون كشیدند، كه ناگاه دیدم، همهٔ مردم نیز یا زهرا گویان، به جانب حضرت به راه افتادند.

41- هرگاه به یاد آن دیدار و آن خیمه می افتم قلبم می خواهد از هم بپاشد

یكی از روحانیّون فعّال (كه از طلاب حوزهٔ علمیّه می باشد، و در منطقه و محلّ خود، در برنامه های فاطمیّه ، مخلصانه فعالیّت گسترده ای دارد) می نویسد: به دنبال جلسهٔ عزاداری و سوگواریِ بر فاطمهٔ زهراء علیها السلام در مسجد روستای محل زندگیمان، درأیّام فاطمیّه، در سال 1372 شمسی (1414 قمری ) بعد از پایان یافتن مراسم روضه و عزا، با خدای خود و حضرت زهرا علیها السلام مناجات و زمزمه ای داشتم، كه اگر این عزاداری مورد قبول قرار گرفته، و حضرت زهرا علیها السلام آن را پسندیده اند، أثری و نشانه ای ظاهر شود، آنگاه ده مرتبه صلوات مخصوص فاطمهٔ زهراء علیها السلام یعنی:

ص:176

اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی فَاطِمَةَ و اَبِیهَا وَ بَعلِهَا وَ بَنِیهَا وَ السِّرِّ المُستَودَعِ فِیهَا بِعَدَدِ مَا اَحاطَ بِهِ عِلمُک

را خواندم و خوابیدم، همان شب در عالم رویا دیدم كه ، در همان مسجد محل كه مراسم عزاداری بر پا بود وارد شدم، و مسجد بسیار پاكیزه بود و كسی در آنجا نبود، ولی در محلّی كه وسائل چای و پذیرائی نهاده می شد، خیمهٔ سفید و كوچكی نصب شده است، فقط دو نفر از علماء و سادات بزرگوار را دیدم كه یكی در درگاه خیمه نشسته، و دیگری در حال رفت و آمد است، و دیدم در محلّ گودی، تابلوها و پوسترهای حضرت فاطمه علیها السلام كه در كوچه و بازار و خیابانها و منزلها در عالَم بیداری نصب می شود، به وسیلهٔ آن عالمی كه آنها را تهیّه و چاپ و منتشر می نماید، به سرعت از آن محل گود، در آورده و پخش می شود، و من خواستم وارد آن خیمه شوم، آن دو بزرگوار (كه هر دو را می شناسم ) مرا منع نمودند، و فرمودند: شما نامحرم هستی و من متوجّه شدم كه چه كسی (یعنی حضرت زهراأ علیها السلام) در خیمه هستند، و دیدم نورِ مایل به سبزی از صورت آن دو بزرگوار ظاهر بود.

در سال 1373 ( 1415 قمری ) در شب آخر مجلس روضه و عزاداری، در همان مسجد و همان محل ، پس از پایان مجلس ، در عالم رؤيا ، مشابه خواب سال گذشته را دیدم ، لكن من خودم چای می آوردم و به یكی از آن دو بزرگوار می دادم، و ایشان به نفر دوّم تحویل می دادند، و نفر دوّم به داخل خیمه می بردند، و به من اجازهٔ ورود ندادند، و فقط آن دو بزرگوار به داخل خیمه می رفتند.

در سال 1374 ( 1416 قمری ) در شب آخر مجلس، عیناً همان خواب دو

ص:177

سال قبل را دیدم، فقط مطلب جدیدی كه دیدم این بود كه، بالای درب مسجد محلّ عزاداری، تابلوئی نصب شده با این عبارت : دار اْلتّبليغ فاطمة اْلزّهراء علیها السلام و در دو طرف این تابلو، در هر طرف، نام یكی از آن دو بزرگواری كه در هر سه رؤيا مسئول خیمهٔ حضرت زهرا علیها السلام بودند، نوشته شده بود، و من به فكر فرو رفته بودم كه این دو بزرگوار چه نقش مهمی دارند، كه نامشان در دو طرف تابلو نقش بسته است ؟ وقتی وارد مسجد شدم، دیدم در تمام مسجد، پوسترهای چاپ شده نصب شده است، و هم چنین تابلوهائی كه با پارچه های جیر اعلاء، به وسیلهٔ كارخانهٔ گلبافت تهیّه شده، آنها هم در اطراف مسجد قرار داده شده بود

در این نوبت رؤیا، در نزد خودم فكر كردم كه سینی چای را شخصاً به داخل خیمه می برم، تا از داخل خیمه مطّلع شوم، و این بار آن دو بزرگوار منع جِدّی نكردند، بلكه یكی از آنها تبسّمی هم نمودند، و وقتی وارد خیمه شدم و به آرزویم رسیدم، صحنه ای دیدم كه هرگاه به یاد آن دیدار و آن خیمه می اُفتم ، قلبم می خواهد پاره شود، و هیچ گاه در تمام عمر چنین حالت معنوی و روحی برایم حاصل نشده است. دیدم تشكی پهن است، و دو بالش گذاشته شده و بی بی دو عالَم فاطمهٔ زهرا علیها السلام بر آن تكیه زده اند، و صورت حضرت را دیدم و بدنم به لرزه افتاد، و عرق از من می ریخت، و قلبم می تپید، و از صدای گریه و ناله ام، أطرافیانم مرا بیدار كردند.

به فكر فرو رفتم كه چرا در دو سال گذشته، هرچه كردم مرا به خیمهٔ حضرت زهراء علیها السلام و به ملاقات حضرت راه ندادند، و در سال سوّم اجازه ورود و ملاقات دادند ؟ با یكی از علماء بزرگ قم در میان گذاشتم، ایشان فرمودند: در دو سال قبل به حضرت زهراء علیها السلام نامحرم بوده ای، و در سال سوّم به علّت

ص:178

ازدواج با یک علویّه از سادات صحیح اْلنسب طباطبائی ، با آن حضرت محرم شده ای، و عنوان دامادی آن حضرت را یافته ای.

در این رؤیاهای پی در پی در سه سال، آنهم در شب آخر مجلس، پس از انجام خدمتگزاریِ خالصانه به آستان مقدّس حضرت زهراء علیها السلام (با یک محتوی و با خصوصیّات كاملاً مشابه ) و تكامل یافتن مراسم، با نصب تابلوی دار اْلتّبليغ فاطمهٔ زهراء علیها السلام و نیز تزئین تمام مسجد با أنواع پرچمها و پوسترها و اجازهٔ دیدار یافتن شخص بینندهٔ خواب (پس از أنجام خدمات و كوشش صادقانه در برگزاری مجلس عزاداری فاطمهٔ زهراء علیها السلام و تشویق عموم مردم به احیای فاطمیّه علیها السلام ) نكته های لطیف و بشارت های جالبی است كه، طالبان فیض را به سوی منبع نور و بركت، به حركت می آورد.

42 - اینها را به عنوان برات ، به كسانی بدهید كه در این مجلس

شركت می كنند

یكی از فضلاء عاليقدر، كه در درس خواندن و تدریس و تألیف كتاب، به موفقیّت هایی دست یافته، و از نظر تقوی و معنویت، دارای مقامی بس بلند می باشد، در سال 1411 قمری (اوّلین سال شروع نهضت فاطمیّه ) در أیّام شهادت صدّیقهٔ كبری ، فاطمهٔ زهراء علیها السلام در شب نیمهٔ ماه جمادى اْلاولى، در عالم رؤیا می بیند كه، دو بانوی با عظمت زیر بغلها و دو بازوی بانویِ مقدسّه ای را گرفته، و به منزل یكی از علماء و سادات، كه در همان أيّام، مجلس عزاداری عجیب و پرفیضی برگزار بوده، تشریف آوردند. از نشانه های روشنی مشخّص گردیده بود كه، آن بانوی مقدّسه، حضرت فاطمهٔ زهراء علیها السلام هستند، و صدائی بلند شده، و آن دو بانوئی را كه زیر بغل حضرت زهراء علیها السلام را گرفته بودند معرّفی

ص:179

كرده بود، آن بانوئی كه در طرف راست حضرت فاطمه علیها السلام بودند، حضرت زینب كبری علیها السلام و آنكه در طرف چپ بودند، حضرت اُمّ كلثوم علیها السلام بودند.

حضرت فاطمهٔ زهراء علیها السلام پاكت بزرگی كه در آن ورقه های زیادی بوده، به صاحب مجلس عزاداری دادند و فرمودند:

اینها را به كسانی بدهید كه، در این مجلس شركت می كنند.

این رؤیا دو مرتبه تكرار می شود، و در مرتبهٔ دوّم، صاحب منزل و مجلس در عالم رؤیا و در محضر حضرت زهراء عليها السلام حالت بكاء و گریه شدیدی داشته است.

بینندهٔ خواب، امیدواریش به مجلس یاد شده أفزایش می یابد، و به قصد توسّل، برای حلّ مشكل تهیّهٔ كتابهائی كه برای كارهای علمی و درسی لازم داشته، در مجلس یاد شده شركت می كند، و عصر همان روز، شخصی به حجرهٔ او می آید، و با اصرار زیاد مبلغ پولی را به او می دهد و می رود، وقتی پولها را می شمارد، دقيقاً و بدون كم و زیاد، همان مبلغی بوده كه مورد نظر و نیّت او بوده است، و بدین وسیله، به شكلی معجزه آسا، عنایت ویژهٔ حضرت زهراء علیها السلام نه تنها مشكل او را بر طرف می كند، بلكه با توجّه به عنایت آن حضرت، در حالتی از شوق و شعف، و احساسی معنوی قرار می گیرد، و صدق رؤیای خود را در می یابد.

43 - چهرهٔ كبود شده ای نمایان گردید، و نظری به من نمود

در سال 1411 قمری، و شروع نهضت فراگیر فاطمیّه، یكی از دلباختگان فاطمهٔ زهراء علیها السلام كه با علم و دانش، و با زبان و قلم و كوشش های خود، خدمت زیادی به أرزشهای دینی و مكتب مقدّس أهل اْلبيت عليهم السلام نموده است، جریان

ص:180

جالبی را نوشت و در اختیار این كمترین خدمتگزار آستان مقدّس حضرت زهراء علیها السلام قرار داد، كه فشردهٔ آن را می خوانید:

در دههٔ فاطمیّه امسال ، جذبهٔ خاصّی را در وجود خویش احساس می نمودم، لذا با عشق فراوانی در مجالس سوگواری حضرت صدّیقهٔ أطهّر علیها السلام، مخصوصاً مجلس روضه خوانی (كه صبحها در منزل یكی از أساتید بزرگوار و سادات محترم تشكیل می شود) شركت می كردم و احساس می كردم، در آن مجلس، نورانیّت عجیبی برایم حاصل می شود.

جمعه شبی بود، و سخت در غم و أندوه فرو رفته بودم، و مشكل عظیمی اتفاق افتاده بود، و مرا در زیر فشار خود به سختی گرفتار كرده بود، و من با خودم حديث نفس می كردم و می گفتم: آیا می شود حضرت زهراء علیها السلام به این گدای ناقابل نظر لطفی مبذول فرمایند؟ بالأخره در حال گریه شدید، و در حالی پریشان و مضطر، حدود دو ساعت در عالَم رؤیا خوابی طولانی دیدم و در هنگامی كه بیدار شدم گریه می كردم، و خلاصهٔ آن خواب این است:

جمعیّت فوق اْلعاده ای مشغول تشییع جنازه بودند، و از نشانه ها معلوم بود كه جنازهٔ مطهّر حضرت زهراء علیهاالسلام است، و جنازه را به سوی مكانی بردند كه شبیه خانه های قدیمی بود، و این گدای ناقابل نیز كه در میان جمعیّت بودم با خود می گفتم: آیا حضرت زهراء عليها السلام توجّهی به ما دارند یا نه ؟ به صورت اعجاز، دری از آن خانه باز شد و من داخل خانه شدم، و جنازه حضرت از روی دستهای جمعیّت، در آن خانه قرار داده شد، و در آن حال پارچهٔ سفیدی كه بر روی تابوت بود به أندازهٔ صورت عقب رفت، و چهرهٔ كبود آن حضرت نمایان

ص:181

گردید(1) و نگاهی به من نمودند، و دو مرتبه پارچه روی صورت را گرفت و در این موقع، زبانم قدرت تكلّم نداشت، و وحشت زده شده بودم، از وضعیّت صورت حضرت، و نگاه عمیق ایشان ..

پس از آن تشرّف و آن نگاه لطف، تمام آن غم و أندوه ها برطرف شد، و آن مشكلاتی كه مرا در هم می شكست برطرف گردید.

این نویسندهٔ كمترین، در تاریخ هفتم محرّم اْلحرام 1423 قمری، با صاحب داستان، ملاقات داشتم، و ایشان ضمن تأیید قضایای گذشته، اظهار داشتند: هم اكنون كه آن مشكلات را به یاد می آورم، و برطرف شدن آنها را مورد توجه قرار می دهم بر خود می لرزم، و بركات آن عنایت تاكنون در زندگیم ادامه داشته است.

گر نگاهی به ما كند زهرا دردها را دوا كند زهرا

44 - هدایا را به همهٔ حضّار بدهید

در سال 1417 قمری ، در آستانهٔ فرا رسیدن أیّام فاطمیّه، مطابق برنامهٔ همه ساله با جمعی از دلسوختگان مصائب فاطمهٔ زهراء علیها السلام كه از حوزهٔ علمیّه و بازار و تحصیل كرده های دانشگاهی و دیگر أقشار بودند، عازم مسافرتی تبلیغی، برای آگاه كردن و به حركت در آوردن مردم برخی از استانها شدیم.(2) یكی از روحانیّون علاقمند و دلسوختهٔ حضرت زهراء علیها السلام كه در سفر سال گذشته همراه كاروان تبلیغی بود و خدمات شایانی كرد و لذّت معنوی فراوانی برد، به

ص:182


1- شخص یاد شده از ذراری حضرت زهرا علیها السلام نمی باشد، ولی همسرش علویّه است، و بدین وسیله بر حضرت زهرا علیها السلام محرم می باشد.
2- در بخش مسافرتهای فاطمیّه گزارشی از این سفرها را عرضه نموده ایم.

دلائل شخصی و خانوادگی، موفّق به همراهی در مسافرت سال 1417 نگردید، و بسیار نگران بود، و در همان زمان موفّق به زیارت امام علی بن موسی اْلرّضاعلیه السلام گردید، و برای موفقیّت برنامه های فاطمیّه علیها السلام و كاروان تبلیغی، بسیار دعا می كرد.

در شب جمعه ای كه أعضاء كاروان تبلیغی در مسافرت بودند، در عالم رؤيا می بیند كه، دوستان فاطمهٔ زهراء علیها السلام از سفر تبلیغی برگشته اند، و در منزل این نویسنده كمترین اجتماعی دارند، و از طرف حضرت فاطمهٔ زهراء عليها السلام صندوق هدایائی فرستاده شده، كه از جای خوش آب و هوا و قابل احترامی (شاید بهشت) آمده بوده، و در آن صندوق، بسته های زیبائی قرار داشته، كه بایستی به أفراد كاروان داده شود، ولی در هنگام تقسیم هدایا پیام دیگری رسیده بود، كه به همهٔ حضّار بدهید، و به آن روحانی علاقمند و دلباختهٔ حضرت زهراء علیها السلام (كه نیّت همراهی و همكاری در برنامه های فاطمیّه را داشته، ولی به علّت مشكلات شخصی موفّق نگردیده بوده، و تنها با دعای خیر كاروان فاطمیّه را بدرقه می كرده) نیز هدیهٔ فاطمی داده می شود.

در آن فضای ملكوتی و نورانی، همه خوشحال و شادمان بوده اند كه، از طرف حضرت زهراء علیها السلام مورد عنایت قرار گرفته اند، و این كمترین هم خشنود بوده ام كه اگر با دعوت دوستان به این سفرها، و برنامه های پر مشقّت، أسباب زحمت آنها را فراهم نموده ام، ولی با لطف و عنایت مخصوص حضرت صدّیقهٔ

طاهره علیها السلام خستگیِ كارها و سفرها جبران می شود، و همه به بركات و فیض های بزرگی نائل می شوند.

ص:183

45 - ایشان بخشیده شده، از او پذیرایی كنید

یكی از جوانهای دلبسته به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام در سال 1375 شمسی چنین جریانی در عالم خواب برایش رخ می دهد.

روز قیامت فرا رسیده بود، چهار نفر دست و پای مرا گرفته بودند، و می خواستند در آتش بیندازند، من با چشمانی پر از أشک، روی به چهارده معصوم علیهم السلام می آوردم، و به آنها متوسّل می شدم، و آنها را قسم می دادم كه به من كمک كنند، و مرا از این آتش سوزان و عظیم نجات دهند، ولی هیچ كس جواب مرا نمی داد و هیچ كس به كمک من نمی آمد، در لحظات آخر كه می خواستند مرا در آتش بیندازند ( آتشی كه شعله هایش كشیده و سوزان بود، و از آتش ، صدای گریه و ناله بلند می شد) یک لحظه ، با دلی سوخته و چشمانی پر از أشک، به حضرت فاطمه علیها السلام گفتم: یا فاطمة اْلزّهراء علیها السلام، من و پدرم كه اینقدر به پسرتان خدمت كردیم، منی كه شب و روز در حسینیّهٔ او كمک می كردم، در عزاداری و روضه خوانیِ آن شركت و كمک می كردم، و هر چه در توانم بود و می توانستم، برای حسینت أنجام می دادم، ولی حالا پسرتان به كمک من نمی آیند، تا مرا از این آتش و این همه عذاب نجات دهند. همین طور كه داشتم اینها را می گفتم، و درد دل می كردم، و خود را سرزنش می نمودم، دیگر امیدم از همه جا و همه كس قطع شده بود، دیگر داشتم از حال می رفتم، در همین موقع (كه آن چهار نفر دست و پای مرا گرفته بودند، و داشتند مرا تكان می دادند كه در آتش بیندازند) دیدم كسی گوشه ای از پیراهن سفید بلندی كه بر تن داشتم را گرفت، و با لحن زیبا و جالب گفت: ایشان بخشیده شد، از او پذیرائی كنید. من تا این سخن را شنیدم، به أطراف خود نگاه كردم،تا صاحب صدا را پیدا

ص:184

كنم، ولی كسی را پیدا نكردم. آن چهار نفر مرا آهسته و آرام بر روی زمین گذاشتند، و در همین لحظه نگاهی به آتش كردم، دیدم كه آتش كم كم خاموش شد، و زمینِ صاف و زیبائی به وجود آمد، ولی من فقط دنبال صاحب صدا می گشتم، در همین حال دوباره نگاهم به آنجائی كه آتش عظیم می سوخت افتاد، درختهائی سبز شد با میوه هائی مختلف، و درختهائی عظیم و بلند و بسیار قشنگ روئید، و همین طور درختان و گلها از زمین می روئیدند. صدای بلبلان تمام فضا را گرفته بود،گلها بوی عطر می دادند، و آن آتش سوزان تبدیل به گلستان شد، و در همین هنگام دیدم مردی با قامتی كشیده و پیراهن سبز بلند، از چند قدمیِ من عبور می كرد، از او پرسیدم: ای برادر ! آیا شما می دانید كه چه كسی مرا از این آتش عظیم و سوزان نجات داد، آن مرد جوان گفت:

آری، حسین، پسر فاطمه

گفتم: می خواهم این حسین مهربان را ببینم، در جواب من گفت: تو لیاقت دیدن امام حسین علیه السلام را نداری، همین كه صدای ایشان را شنیدی بس است، شكرش را بكن، بسیارند آنانكه صدای حسین عیه السلام هم به گوششان نمی رسد، در همین موقع از خواب پریدم، از تمام وجودم عرق جاری بود، بدنم از عرق خیس شده بود، سرم به قدری درد می كرد كه نزدیک بود از حال بروم، حالم أصلاً خوب نبود، به زحمت بلند شدم و آهسته و آرام، چند دور، دورِ مدرسه راه رفتم، تا كمی آرام گرفتم، و به حجره خود برگشتم، بسیار خسته بودم و می ترسیدم ، أفكار گوناگون تمام وجودم را گرفته بود، تا این كه بعد از مدّتی دوباره به خواب رفتم.

ص:185

46 - شفایِ طفل سربازِ فاطمهٔ زهرا علیها السلام

یكی از طلّاب حوزهٔ علمیّه، كه سیّدی علاقمند و دلبسته به أهل اْلبيت علیهم السلام می باشد، و در أیّام فاطمیّه خدمات أرزشمندی در ترویج برنامه های حضرت زهرا علیها السلام انجام داده و می دهد، فرزندی پیدا می كند، و در دو سالگیِ او متوجّه می شوند كه در قلب او سوراخی است، و دچار تشنّج نیز می شود، و پس از مراجعه به چندین پزشک و تأئید مطلب، دست به دامان أئمّهٔ أطهار علیهم السلام بالأخص حضرت بقيّة اللّٰه الأعظم عجّل اللّٰه تعالی فرجه می شود و عرضه می دارد: یا صاحب اْلزّمان علیه السلام فرزند یكی از سربازان بی لیاقت شما مریض شده است، شما را به حقّ مادر تان حضرت زهرا عليها السلام قسم می دهم كه، شفای فرزندم را از خدا بخواهید، و بعد از آن روزی فرزندش را نزد یكی از متخصّصان قلب كودكان می برد، و پس از أنجام اِکُو و آزمایشات لازم اعلام می دارد كه، سوراخی كه در قلب وجود داشته، و به أندازهٔ ناخن دست بوده بسته شده، و عمدهٔ آن بر طرف گردیده است. و بدین وسیله، سرباز امام زمان علیه السلام و خدمتگزار آستان مقدّس حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام پاداش سربازیِ مخلصانهٔ خود را می گیرد، و خود و همسر و خانواده شان شادمان می گردند.

47 - عطر افشانی در جلسه فاطمیّه علیها السلام

در روز شهادت صدیقّهٔ طاهره علیها السلام (سوّم جمادی اْلثّانی1417 قمری ) در مسجد نو بازار، مجلس عزاداری برای فاطمهٔ زهراء علیها السلام تشكیل دادیم، كه أكثر شركت كنندگان در مجلس، از مدرّسین و فضلاء و طلّاب، و بخشی هم از بازاریان و كسبه بودند، و مجلس باشكوه و پر فیض و عجیبی بود، كه شور عزاداری بر همهٔ حاضرین حاكمیت داشت، و پس از اتمام جلسه ، از مسیر

ص:186

بازار و قسمتی از خیابان عبد اْلرّزاق، به سوی مزار شریف علّامهٔ مجلسی قدس سّره (در جوار مسجد جامع) به صورت دستهٔ عزاداری حركت كردیم، و در طول راه، و در حرم مطهّر علّامهٔ مجلسی، أشک جاری و سوز عزاداری، و متانت و نظم عزاداران، همهٔ عابرین و سرنشینان اتوبوسها و سواریهای مسیر خیابان را تحت تأثیر قرار داده بود، و آنها هم هماهنگ با دستهٔ عزاداری، نسبت به حضرت زهراء علیها السلام عرض أدبی می كردند، و جمعیّت كثیری از مردم، به جمع عزاداران پیوستند.

در أوّل مجلس، در مسجد نو بازار (كه شمار محدودی از عزاداران حاضر شده بودند و جلسه رسمیّت نیافته بود) به یكی از طلّاب سادات پیشنهاد كردم كه با سخنانی كوتاه، عرض أدب و توسّلی به حضرت زهراء علیها السلام داشته باشند، و ایشان قبول كردند.

ایشان در شام شهادت، در عالَم رؤیا می بینند كه، مجلسی برقرار است، و یكی از علماء سادات، كه در جریان فاطمیّه خدمات فراوانی أنجام داده اند، ظرفی از عطر در دستشان هست، و عطر أفشانی می كنند، و مقداری از همان عطر را به گویندۀ یاد شده می دهند، و او غرق در نشاط و سرور می شود، و لذّت فراوانی می برد، كه برای او موجب شكر و سپاسگزاری بر توفیق در امر خدمتگزاری در أمر فاطمیّه علیها السلام می گردد.

48 - پاداش هائی بزرگ، برای فداكاریهای با اخلاص

یكی از طلبه های پر سوز و شور و فداكار و با اعتقاد ولائی، كه سالها است در برنامه های مرتبط با حضرت زهراء علیها السلام و مراسم بزرگداشت شهادت آن حضرت، با اعتقادى محكم، و جِدّیّتی كم نظیر فعّالیّت می كند، و تواضع و أدب

ص:187

او در برابر خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام، شایان توجّه می باشد، نمونه هائی از عنایات حضرت زهراء علیها السلام و أهل اْلبيت علیهم السلام را با اصرار شدید این نویسنده كمترین (بدون نام و عنوان ) مرقوم داشته اند، كه برای روشنی چشم دلباختگان حضرت زهراء علیها السلام تقدیم می نمایم:

شما بِرَوی طلبگی، به نَفْعَت می باشد

قبل از ورود در حوزهٔ علمیّه، و اشتغال به برنامهٔ طلبگی، در دبیرستانی درس می خواندم، ولی در أثر وجود بعضی از مفاسد أخلاقی، و رفتارهای منافی با دستورات دینی، آن دبیرستان را ترک كردم، و به دنبال شغلی بودم، ولی پدرم دوستان زیادی داشت، كه با كمک آنها می خواست تحصیل خود را ادامه بدهم، و در زمینهٔ پزشكی در ارتش، یا مهندسی كشاورزی تحصیل كنم، ولی یكی از دوستان پدرم گفت: برای انتخاب مسیر كار و برنامه زندگیت، برو نزد آية اللّٰه صدّيقين(1) استخاره كن.

همراه با یكی از دوستانم، آدرس ایشان را پرسیدیم و رفتیم در زدیم، آقا خودشان تشریف آوردند، و فرمودند: بفرمائید، عرض كردم: استخاره می خواهم، در را بستند، و پس از یک دقیقه در را باز كردند و فرمودند: شما بروی طلبگی، به نفعت می باشد.

برای من تعجّب زیادی پیدا شد، چونكه نه ایشان مرا می شناختند، و نه من موضوع استخاره را گفتم، و لذا تصمیم گرفتم كه وارد حوزهٔ علمیّه شوم، و به مخالفت های بسیار زیاد و گسترده ای كه می شد، اعتنا نكنم.

ص:188


1- متوفّای أیّام فاطمیّه 1414 قمری

نور حضرت زهراء علیها السلام چراغ راه زندگیم

سال أوّل طلبگی با دوستانی آشنا شدم كه در كارهای مراسم بزرگداشت شهادت حضرت زهراء علیها السلام فعّالیّت می كردند، و من هم در زمینهٔ نصب پوسترها در سطح شهر، و در مغازه های خیابانها همكاری كردم.

شب پنجشنبه ای بود كه فردای آن، امتحان یكی از درسهای أصلی من بود، و از قضا، برنامهٔ نصب پرچم ها در سطح شهر(1) در آن شب أنجام می گرفت، و من تصمیم گرفتم كه در برنامه یاد شده شركت كنم، و به همدرسی هایم گفتم: بیائید ما هم برویم برای نصب پرچم ها، آنها گفتند: این كارها كه فردا در جلسهٔ امتحان، برای ما جواب سؤال امتحانی نمی شود، من به آنها گفتم: اگر فردا در جلسهٔ امتحان موفّق نشوم، بعد از أیّام فاطمیّه با موافقت استادان، مجدّداً امتحان می دهم، ولی موفقیّت خدمت به آستان مقدّس حضرت زهراء علیها السلام قابل جبران نیست و ممكن است تا سال دیگر هم زنده نباشم كه در این برنامه شركت كنم.

شب شد، و برنامهٔ دعای توسّل و عزاداری، در مدرسهٔ مرحوم آیة اللّٰه خادمی قدس سّره أنجام شد، و حركت كردیم برای نصب پرچمها در میدانهای شهر، برخی از خدمتگزاران برنامهٔ فاطمیّه، به خاطر سرمای شدیدی كه در آن زمان بود، و نصب پرچمها نیز در فضای باز و بالای تیرهای چراغ برق، و بر روی نردبانهای بلند بایستی أنجام گیرد، به من پیشنهاد كردند كه تو برگرد، با سنّ و سال كمی كه داری ممكن است سرماخوردگی پیدا كنی و أذّیت بشوی، ولی گفتم

ص:189


1- نصب پرچمهای بزرگداشت شهادت حضرت زهراء علیها السلام در شب أنجام می گرفت، و شرکت کنندگان در برنامه، پس از عزاداری پر شور و سوزی برای آن حضرت، از ساعت 10 شب تا أذان صبح پرچمها را نصب می کردند، در حالی که همه با وضو بودند.

من تصمیم خود را گرفته ام و می آیم، و تا هنگام أذان صبح ، همكاری كردم و پس از خواندن نماز خوابیدم، و ساعت 9 صبح بیدار شدم، در حالی كه با خستگی زیاد و سرمای شدید شب گذشته، آمادگی ظاهری برای شركت در امتحان نداشتم، ولی به هر شكلی بود در جلسهٔ امتحان حاضر شدم، و مشغول نوشتن پاسخ سؤالات شدم، ولی از شدّت خستگی، در وسط امتحان به خواب رفتم و دوستانم مرا بیدار كردند.

احساس كردم، كار بر من مشكل شده است، متوسّل به حضرت زهراء علیها السلام شدم و به آن حضرت استغاثه نمودم، ناگاه احساس كردم كه وقتی به سؤالها نگاه می كنم، گویا جوابهای آنها در دفترم، در جلو چشمم می باشد، جواب همهٔ سؤال ها را نوشتم، و برگه را تحویل دادم ، پس از این كه نتیجۀ امتحانات اعلام شد، تنها كسی كه نمرۀ 19 آورده بود من بودم و بقیّه به نتیجهٔ دلخواه و مطلوب خودشان دست نیافتند.

مشكل سربازیم را حل كردند

چند سالی گذشت، و همسر و یک فرزند نصیبم شده بود، شبی با همسرم و پدر او نشسته بودیم، گفتم: می خواهم سربازی خودم را بخرم(1) گفتند: با چه پولی؟ گفتم با امام حسین علیه السلام، با حضرت زهراء علیها السلام گفتند: اینها درست است، ولی پول نمی شود، گفتم بلی می شود.

به دوستانم، كه در راه عزاداری با آنها همراه و هم نوا هستیم، گفتم چهارده شب، چهارده عدد زیارت عاشوراء، به عنوان نذر حضرت زهراء علیها السلام و حضرت

ص:190


1- در آن زمان طبق بخشنامه ای، این برنامه أنجام می شد و سپس لغو گردید.

زینب علیها السلام و حضرت نرجس خاتون علیها السلام بخوانیم، كه مشكل سربازی مرا آنها برطرف كنند، و نخواهیم به كس دیگری التماس كنیم.

شب هفتم رسید كه سه شنبه بود، در عالم رؤیا دیدم كه در حیاط مدرسهٔ علمیّه ایستاده ام، و خیلی ناراحت بودم برای این قضیه ، شخصی آمده و با دست سر شانه من زد و گفت: فلانی چه مشكلی داری؟ چرا این قدر ناراحتی؟ گفتم مشكل سربازی دارم، گفت می خواهی چه كار كنی؟ گفتم می خواهم بخرم ، دست كرد توی جیبش و پنج عدد چک یكصد هزار تومانی به من داد و گفت: برو دنبال كار سربازیت، و بقیّه اش را هم فراهم می كنیم.

وقتی از خواب بیدار شدم، به فال نیک گرفتم و امیدوار شدم، صبح پنجشنبه شد، از منزل بیرون رفتم، در خیابان حافظ با شخصی برخورد كردم كه به من گفت: من نه اسم تو را می دانم و نه شماره تلفن و نه آدرسی از شما دارم كه تماس بگیرم، و ألان سه روز است كه دنبال شما می گردم(1) بیا در دفتر من با تو كاری دارم، وقتی به دفتر كار او رفتم، گفت شما پول نمی خواهی؟ گفتم چه كسی از پول بدش می آید؟ چطور مگه؟ گفت نمی دانم برای حسینیّه می خواهی یا برای خودت ، یا برای كس دیگری، ولی همین را می دانم كه (و به گریه در آمد و با أشک ریزان گفت) سه شنبه شب در خواب دیدم، كه آقا امام حسین علیه السلام دست تو را گرفته بودند، و به من فرمودند: فلانی، فلان مبلغ را به ایشان بده، و در این

ص:191


1- رؤیای طلبهٔ یاد شده، سه شنبه بوده و زمان ملاقات با این شخص، پنجشنبه و روز سوّم بوده است، و خود این شخص گفته: که سه روز است به دنبال تو می گردم، و معلوم می شود جریان خواب این طلبه و دستوری که به آن شخص داده شده، در یک زمان بوده است.

هنگام، چكی نوشت و به من داد و من در جیبم گذاشتم، و از او پرسیدم چگونه و در چه زمانی باید پس بدهم؟ با گریه گفت:

به من گفته اند كه به تو بدهم، و دیگر ربطی به من ندارد، خودت می دانی و آقا امام حسین علیه السلام.

وقتی از دفتر او بیرون آمدم و چک را ملاحظه كردم، دیدم مبلغ آن پانصد هزار تومان است، و رنگ چک هم سبز بود، همانند چكهائی كه در عالم خواب به من داده بودند، كه آنها هم سبز رنگ بود، و رفتم دنبال برنامه، و سربازیم را خریدم و آخرین روزی كه كار خرید سربازیم تمام شد، اعلان كردند كه ، بخشنامه لغو شده و دیگر خرید سربازی تعطیل گردید.

باید در خانهٔ خودم عزاداری و سینه زنی داشته باشم

وقتی كار خرید سربازی تمام شد، رفتم نزد پدر همسرم و گفتم دیدید كه چگونه با لطف بزرگواران، سربازیم را خریدم، و بدانید انشاء اللّٰه در أیّام فاطمیّه در منزل خودم عزاداری و سینه زنی برپا می كنیم، همسرم گفت: منظورت چیست ؟ گفتم همان بزرگوارانی كه مشكل سربازیم را برطرف نمودند، مشكل مسكن مرا نیز حل می كنند، همسرم گفت: می دانی اگر بخواهی یک قطعهٔ زمین كوچک هم بخری چقدر پول می خواهد؟ این مسئله با مشكل سربازی فرق بسیار دارد، برای سربازی هشتصد هزار تومان خرج كردی، ولی در این كار هزینۀ بسیار زیادی لازم است ، گفتم برای أرباب من كاه و كوه فرق نمی كند، فقط می دانم كه أيّام شهادت فاطمهٔ زهراء علیها السلام در خانهٔ خودمان هستیم.

یک روز از مدرسه به منزل رفتم، دیدم همسرم قولنامه ای را به من نشان داد راجع به یک قطعهٔ زمین، به مساحت 75 متر و نوشته شده است كه مبلغ کُلّاً

ص:192

پرداخت شده است، به ایشان گفتم: این زمین خانه، تا به بینم بقیّۀ امور چگونه می شود.

فقط سه ماه تا أیّام فاطمیّه وقت داشتیم، دوستان و عزیزانی كه در زیر سایه أهل اْلبیت علیهم السلام با آنها انس دارم، مردانه به كمک آمدند، و بدون این كه حتّی یک ریال مزد كارگر و بنّا بدهم، كارهای أصلی ساختمان أنجام شد، و قابل استفاده گردید، وسائل زندگی هم جابجا شد، و به منزل جديد منتقل شدم، به همسرم گفتم چه شبی است ؟ گفت چطور ؟ گفتم چند روز به أیّام شهادت فاطمهٔ زهراء علیها السلام داریم ؟ گفت: سه روز ، گفتم دیدی كه بزرگانی كه دم از آنها می زنم مرا به موقع به منزل خودمان وارد كردند.

به قصد تشرّف به كربلا در كاروان

عزاداری فاطمیّه شركت می كنم

در سال 1381 (1423 قمری ) در برنامه های بزرگداشت شهادت حضرت زهرا علیها السلام شركت كردم، و خبردار شدم كه شخصی در رؤیای جالبی، دیده بوده كه روی یک دریای وسیعی ، یک كشتی در حال حركت است، و حاج آقا حجّت موحّد ابطحی و همهٔ كسانی كه در كارهای فاطمیّه و نصب پوسترها و پرچمها همكاری می كنند، داخل كشتی هستند، و بر دیوارهٔ كشتی نوشته شده:

انّ اْلحسین مصباح اْلهدی و سفينة اْلنّجاة

این خبر مرا منقلب كرد و گفتم حتماً خبری هست، و در حین أنجام برنامه های فاطمیّه متوسّل می شدم، و می گفتم: بی بی جان كربلا، و همین جمله ورد زبانم شده بود. كاروان عزاداری فاطمیّه از اصفهان حركت كرد، و پس از ورود به قم و عزاداری پر شور و مهیّج، در صحن مقدّس حضرت معصومه علیها السلام كه تمام

ص:193

زائران ایرانی (از همه شهرها ) و خارجی (از بسیاری كشورها ) را تحت تأثیر قرار داده بود. به بیت اْلزّهراء علیهاالسلام قم، كه به وسیلهٔ آية اللّٰه العظمی، آقای حاج سیّد محمّد باقر موحّد ابطحی مدظله تأسیس شده، و در أیّام شهادت حضرت زهرا علیها السلام مجلس عزاداری پرشور و برجسته ای در آن برگزار می شود، شركت كردیم، و پس از پایان مراسم عزاداری و سینه زنی، در هنگامی كه می خواستم استراحت كنم، سرم را نزدیک منبر گذاشتم و پایم را طرف دیگری قرار دادم، (كه بی احترامی به منبری كه محلّ ذكر حضرت زهراء علیها السلام است نباشد ) و به خواب رفتم، در عالم رؤیا دیدم: بیت اْلزّهراء علیها السلام خیلی روشن است، و منشاء و مبداء این روشنائی از روی منبر است، و من همین طوری كه خوابیده بودم، صدای خانمی را از طرف منبر شنیدم كه فرمودند: فلانی! كاروان كربلای حسینم در حال حركت هستند، مگر تو دلت نمی خواست بروی كربلا ؟ چرا خوابیده ای ؟ بنده از جا بلند شدم، و دست بر سینه گذاشتم و گفتم: اْلسّلام علیک یا أبا عبد اللّٰه، و عرض كردم كیست كه نخواهد به كربلا برود ؟ و در این هنگام از خواب بیدار شدم، و قضیّهٔ خواب را برای دوستانم ذكر نكردم، فقط اعلان كردم كه من

حاجتم را گرفتم.

روز ولادت حضرت زهراء علیها السلام برای رفتن كربلا نام نویسی كردم، و جریان از این قرار بود كه شخصی آمد، و مبلغی آورد برایم و گفت: برو كربلا و پس از آنكه بدهیِ منزلت را تمام كردی، ماهی بیست هزار تومان برای أدای این قرض به من بپرداز. این مطلب را در حالی می نویسم كه چند روز دیگر در كربلا هستم، و به عشق آقایم امام حسین علیه السلام و عنایت حضرت زهرا علیها السلام خوابم نمی برد، و در پوست خود نمی گنجم. اگر بخواهم تمام عنایاتی كه از طرف

ص:194

حضرت زهرا علیها السلام و امام حسین علیه السلام و حضرت زینب علیها السلام به این حقیر شده است را بنویسم، شاید یک كتاب بشود، و به همین أندازه بسنده می كنم.

49 - دقیقاً آنچه نیاز داشتم رسید

یكی از مدرّسین حوزهٔ علمیّه، كه روحانی با تقوی و مؤدّب و دارای اخلاق شایسته می باشد، نقل نمودند كه:

در سال 1367، جهت تهیّهٔ مسكن نیاز به مبلغی پول داشتم، كه تحصیل آن برایم مقدور نبود، لذا عريضه ای به محضر مقدّس حضرت بقية اللّٰه الأعظم علیه السلام نوشتم، و ایشان را به حقّ مادرشان حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام قسم دادم، سپس آن را در چاه آبی كه در مدرسهٔ اْلغدير وجود داشت أنداختم، پس از مدّتی، مقداری از آن پول فراهم گردید، و بخش دیگری از آن باقی ماند، أیّام ولادت حضرت زهراء علیها السلام رسید، و عصرها در مسجد آية اللّٰه امامی (مسجدی كه كتابخانهٔ اْلزّهرا علیها السلام در آن واقع است و در درس مرحوم آیة اللّٰه، حاج سيّد أحمد فقیه امامی قدّس سره شركت می كردم، بعد از درس بدون این كه من كوچكترین كلمه ای بگویم، و یا ایشان را در جریان امر قرار دهم، مرا صدا زدند و به شكلی كه كسی متوجّه نشود، مبلغی را به من دادند، كه ملاحظه كردم، دقیقاً همان مبلغ باقیمانده بود، و بدین وسیله در شب میلاد حضرت زهراء علیها السلام مشكل من به دست یكی از مدافعان بزرگ آن حضرت، در مسجدی كه پایگاه علمی و دینی حضرت زهراء علیها السلام است، برطرف گردید.

و نكتهٔ جالب این كه آن بزرگمرد، مرحوم آقای حبیب اللّٰه ایزدی ( كه از كاركنان با اخلاص و همیشگی كتابخانهٔ اْلزّهراء علیها السلام بود) را صدا زدند و فرمودند: چند بسته كتاب عوالم اْلعلوم (بخش مربوط به حضرت زهراء علیها السلام) بیاور و به هر

ص:195

50- نگران نباشید، ما او را شفا می دهیم

كدام از طلاب حاضر در جلسه درس، یک عدد از كتاب یاد شده را به عنوان عیدی میلاد حضرت زهرا علیها السلام دادند.

نگران نباشید ما او را شفا می دهیم

یكی از روحانیّون با تقوى، و با أدب و خدمتگزار آستان مقدّس أهل البيت علیهم السلام نقل نمودند كه:

در تابستان 1380 شمسی، غدّه هائی در گردن همسرم پیدا شد، و هر چه به پزشک مراجعه كردیم بهبودی حاصل نگردید، پس از معاینات و بررسی های طبی و آزمایشگاهی، سرطان بد خیم غدد لنفاوی تشخیص داده شد، و پزشک متخصّص، أنجام دادن مجدّد بررسی های آزمایشگاهی را لازم دانست.

آن روزها مصادف بود با أيّام شهادت حضرت زهراء علیها السلام، تمام فامیل و نزدیكان، متوسّل به آن حضرت شدند، و نذر و نیازی داشتند، تا این كه پسرِ بزرگم شیخ محمد(1) به مزار شریف امامزاده ابراهیم بن موسی بن جعفر علیهم السلام واقع در اصفهانک می رود، و با حالت تضرّع شدیدی ، شروع به خواندن دعای توسّل می نماید، وقتی به نام مقدّس امام هفتم علیه السلام می رسد، حالت خواب بر او غلبه پیدا می كند، و در عالم رؤیا می بیند كه در خانهٔ ما سفرهٔ بزرگی پهن شده، و میوه و شربت در سفره است، و پیامبر اكرم صلی اللّٰه علیه و آله و سلم و حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمهٔ زهرا علیها السلام و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام و امام زمان، حضرت بقيّة اللّٰه الأعظم عجّل اللّٰه تعالی فرجه و شماری از یاران و صحابه تشریف دارند، یكی از اصحاب و

ص:196


1- من با آقای شیخ محّمد کاملاً آشنا هستم، دارای حالات معنوی جالب و کم نظیری است، و عنایات زیادی به او شده است. حفظه اللّٰه تعالی

یاران، به آن بزرگواران شربت می داده، وقتی نوبت به حضرت زهراء علیها السلام می رسد، آن حضرت مقداری از شربت را می نوشند و به دست مبارک امام زمان عجّل اللّٰه تعالی فرجه می دهند و اشاره به همسرم كرده و می فرمایند:

این شربت را به خدمتگزار ما بدهید، و بگوئید نماز فرزندم مهدی علیه السلام را فراموش نكنید، و سپس به بینندهٔ خواب می فرمایند: نگران نباشید ما او را شفا می دهیم.

بعد از این رؤیای بشارت دهنده همهٔ بستگان و نزدیكان، نماز امام زمان علیه السلام و نماز حضرت زهراء علیها السلام را أنجام دادند، و پس از گذشت روزهائی، آزمایشات مجدّد أنجام گرفت و همسرم را نزد پزشک متخصّص بردیم، كه اتفاقاً مصادف با روز میلاد مقدّس حضرت زهرا علیها السلام بود، پزشک یاد شده با أنجام بررسی های مجدّد، و دیدن نتایج آزمایشات جدید، اظهار تعجّب و خوشحالی كرد و گفت: همسر شما رو به بهبود است، و معجزه ای شده است.

جالب این است كه تمامیِ این جریانات بين أيّام شهادت حضرت زهراء علیها السلام و سالروز میلاد مقدّس آن حضرت اتفّاق افتاد، و در روز تولّد حضرت زهراء علیها السلام، خانواده و بستگان ما عیدی بزرگی دریافت نمودند، و خبر شفای ایشان همه را خشنود نمود، و هم اكنون كه یک سال و چند ماه از این قضیّه می گذرد، أثری از این بیماری در ایشان نیست، و در صحّت و سلامتی كامل بسر می برند.

51- عزاداران فاطمهٔ زهرا علیها السلام جلوی موادّ مذاب آتشفشان را می گرفتند

از منطقهٔ قهدریجان (از توابع اصفهان) (كه در گذشته، مركز پیدایش و فعّالیّت یک گروه خطرناک و منحرف و ضدّ ولايت أهل اْلبيت عليهم السلام بود) همانند دیگر

ص:197

مناطق، از فاطمه خبری نبود، و لذا در همان أیّام، مراسم عقد و عروسی برگزار می گردید، تا این كه در یكهزار و چهارصدمین سال شهادت فاطمهٔ زهرا علیها السلام نهضت فاطمیّه شروع گردید، و در أثر اقدامات یكی از طلّاب فعّال حوزهٔ علمیّه (كه از همان منطقه بود ) هیئات مذهبی و عموم مردم به حركت در آمدند، و در مساجد و مراكز هیئت ها، برنامهٔ سوگواری و حركت دستجات عزاداری آغاز گردید، و در هر شبی مردمِ همهٔ مسجدها و هیئت ها، با پرچم و علامت به سوی مسجدی معیّن به راه می افتادند، و با همكاری همهٔ دستجات، برنامهٔ بسیار جالبی أنجام می گرفت، و در أثر استقبال عمومی از یک طرف، و بشارتها و كرامت هائی كه از طرف حضرت زهراء علیها السلام می رسید، از طرف دیگر، سبب شد كه برنامه فاطمیّه نه تنها در قهدریجان، بلكه در بخشها و روستاهای أطراف آن نیز برگزار گشته و گسترش یابد، و ذیلاً به یكی از آن بشارتهای جالب اشاره می نمائیم.

یكی از أشخاص با ایمان و ارادتمند به حضرت فاطمه علیها السلام در همان شبهائی كه برنامهٔ عزاداری هیئت ها أنجام می شده، در عالم رؤیا می بیند كه، در أطراف شهر آتش فشانی شروع به فعّالیّت نموده، و موادّ مذابِ آن به طرف مردم می آید و همه وحشت زده فرار می كردند و فریاد می زدند، و آن مواد مذاب آنها را تعقیب می كرد، ناگاه می بینند آنهائی كه برنامهٔ فاطمیّه را شروع كرده اند، بین مردم و آتش های مذاب فاصله شدند و می گفتند:

غصّه نخورید، فقط بگوئید یا فاطمه

و آنقدر جلوی موادّ مذاب را گرفتند، تا آنكه آن مواد سرد شد، و مردم بر روی آنها راه می رفتند.

ص:198

و هم چنین در أثر كرامت ها و برآورده شدن حاجات و رؤیاهای تكان دهنده كه هر انسان دیر باوری را قانع می ساخت، نهضت فاطمیّه در تمامی منطقه فراگیر شد، تا آنجا كه در روز شهادت حضرت زهراء علیها السلام (سوّم جمادی اْلثّانیه) از قهدریجان ، زازران، دشتچی، گلدشت ، شركت گاز و ... دستجات عزاداری به سوی امامزادهٔ محل (كه مركز اجتماعات عزاداری در روزهای مهم مانند 21 رمضان و 28 صفر و ... می باشد ) به راه می افتند، و تماشاگران را به اعجاب وا داشته و می گویند: این همه هیئت كجا بوده است ؟

52- چرا دوستان دست خالی از خانهٔ شما بیرون رفتند

یكی از روحانیّون حوزهٔ علمیّه كه دارای صفای روحی خاصّی می باشد، چنین نقل كرد: شب جمعه، در شام تولّد حضرت صدّیقهٔ طاهره علیها السلام در سال 1415 قمری، سه ساعت بعد از نیمه شب، در عالم رؤیا دیدم، جلسه ای برپا می باشد، و أمير اْلمؤمنین و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسين و أئمّهٔ أطهار عليهم السلام و حضرت أبا اْلفضل علیه السلام و عدّهٔ زیادی از بزرگان (به علاوهٔ عدّه ای از سادات) حاضر بودند و حضرت زهراء علیها السلام به من فرمودند:

به پسرم آقا حجت اللّٰه بگوئید (چون ایشان از دوستان فلانی ... هستند) به ایشان بگویند، چرا روز پنج شنبه دوستان من دست خالی از خانهٔ شما بیرون رفتند، آنها به عشق من آمده بودند(1)عرض كردم می گویم، سپس دیدم خانم

ص:199


1- روز پنج شنبه، سالروز تولّد حضرت زهرا علیها السلام بوده، و من شخصاً تحقیق کردم معلوم شد که عدّه ای از طلّاب، به منزل یکی از علماء بزرگوار و طراز أوّل اصفهان(که از علم رؤیا نامشان ذکر شده بود) به عنوان تبریک میلاد حضرت زهرا علیه السلام رفته بودند، و یکی از آنها نیز به دست ایشان عمّامه می گذارد، ولی آن بزرگوار در اثر غفلت به آن طلبه هایی که برای تولّد حضرت زهرا علیها السلام آمده بودند عیدی نمی دهند، و پس از آنکه فهمیدم رؤیای یاد شده، صادقه است، به آن بزرگوار جریان رؤیا و پیغام حضرت زهراء علیها السلام را عرض کردم، و گفتم استخاره کنید اگر مساعدت کرد، همۀ آنها را که در آن روز به دیدن شما آمده بودند، مورد لطف قرار دهید، و جبران کنید و در هنگامی که استخاره کردند این آیه آمد: «وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ» (عنکبوت/7) که جمله لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ اشاره لطیفی به تأثیر پیشنهاد یاد شده دارد.

دیگری وارد جلسه شدند، كه شدیداً مورد توجّه قرار گرفتند، سؤال كردم ایشان چه كسی هستند، گفتند: از شهر خودتان اصفهان هستند، مادر فلانی هستند، ایشان گفتند: به پسرم بگوئید حضرت زهراء علیها السلام خیلی از شما راضی هستند، و از اقدامات شما خشنود می باشند، و از طرف من چشمان پسرم را ببوسید، گفتم چرا ؟ فرمودند: چون كه این چشمها در شادی حضرت زهراء علیها السلام شاد، و در مصیبت آن حضرت گریان است ...، و گفتند به ایشان بگوئید، در جلساتی كه هستید توسّل به حضرت أبااْلفضل علیه السلام را زیاد كنید، چون مادرم حضرت زهراء عليها السلام علاقۀ زیادی به فرزندشان حضرت عبّاس علیه السلام دارند، و سپس رو كردند به من و فرمودند: روضهٔ حضرت عبّاس علیه السلام را برای ما بخوان، من مشغول خواندن شدم و أمير اْلمؤمنين علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام و خود حضرت أبا الفضل علیه السلام همه گریه می كردند و پس از پایان جلسه دیدم كه حضرت أبا اْلفضل علیه السلام دو بال داشتند، و مثل فرشته ها پرواز می كردند، و از صدای روضه و گریه من در عالم خواب، همهٔ خانواده ام بیدار شدند.

ص:200

53- آمده ام تشکّر کنم از....

در سال 1411 قمری ، روز جمعه 13ربیع اْلثّانی، به منظور بزرگداشت یكهزار و چهارصدمین سال شهادت فاطمهٔ زهرا علیها السلام، جلسه ای در منزل این كمترین نویسنده، برگزار نمودیم، كه عدّه ای از علماء دلسوختهٔ أهل اْلبيت السلام، همانند مرحوم پدرم، آية اللّٰه، حاج سیّد مرتضی موحّد ابطحی، و مرحوم آية اللّٰه، حاج شیخ حسن صافی اصفهانی، و مرحوم آية اللّٰه، حاج سيّد أحمد فقیه امامی قدس سّره و عدّۀ دیگری از علماء و مدرّسین و طلّاب و شعراء و مدّاحان و پزشكان و مهندسان و أساتید دانشگاه و اُمناء خيريّه ها، و هيئات مذهبی و دیگر اقشار مردم علاقمند به خاندان نبوّت و رسالت علیهم السلام حضور داشتند، پیشنهاداتی راجع به بزرگداشت چهاردهمین قرن شهادت حضرت زهراء علیها السلام از طریق سرودن اشعار، به كارگیری قلم ها و بیان ها، یاری رسانی به نیازمندان به نام حضرت زهراء علیها السلام به حركت درآوردن دستجات عزاداری در سطحی وسیع ، برگزاری مجالس و محافل سوگواری به أندازهٔ چندین برابر سالهای قبل ، اطعام های عمومی (همانند اطعامهای مراسم عاشوراء ) و نصب پرچمها و پلاكاردها در تمام میدانهای شهر، و نصب پوسترها در تمام مغازه ها و ادارات و مدارس و اتوبوسهای داخل شهر و بین شهری و ... را به حاضرین در مجلس عرضه نمودم، كه با توجّه به عنایات غیبی، و بشاراتی كه قبل از تشكیل جلسه رسیده بود، مورد استقبال غیر منتظره ای قرار گرفت، و در تمامیِ مدّت برقراری جلسه (نزدیک به سه ساعت ) أشک و سوز و حالت معنویِ حاکم بر مجلس قطع نمی شد، و در هنگامی كه شعراء حاضر در جلسه، سروده های خودشان را به سبک ساده (و نه به صورت مرثیه سرائی ) می خواندند، قلبها به طپش می افتاد و

ص:201

شانه ها می لرزید، و أشک ها سرازیر می شد، علماء و أساتید دانشگاه و پزشكان و شعراء و شخصیّت های مردمیِ حاضر در مجلس، آن چنان منقلب شده بودند، كه برای خودشان و دیگر حاضرین مجلس، شگفت انگیز بود، و كسی نبود كه دست غیبی را در برگزاری و ادارهٔ جلسه، احساس ننماید، و به همین جهت تمامیِ پیشنهادها، نه تنها لفظ مورد پذیرش قرار گرفت، بلكه در روزها و هفته های پس از مجلس یاد شده، همهٔ آنها بسیار بیش از حدّ انتظار عملی گردید، و در زمینهٔ هر كدام از موادّ پیشنهادی (از نظر كمّیّت و كیفیّت ) اقدامات بی سابقه، شگفت أنگیز، ماندگار، پر أثر، مهیّج، حركت آفرین، تحقّق یافت، تا آنجائی كه هیچ كس و هیچ گروهی نمی تواند آن همه موفقیّت را به غیر از عنایت الهی و تصرّف ولایتیِ صاحبان ولایت، و بالأخص حضرت زهراء علیها السلام و وارث خون مقدّسشان، حضرت بقية اللّٰه الأعظم عجّل اللّٰه تعالی فرجه نسبت دهد.

نقش و تأثیر سخنان آن روزِ مدافع حریم أهل اْلبيت علیهم السلام و دلسوختهٔ حضرت زهراء عليها السلام مرحوم آیة اللّٰه، حاج سيّد أحمد فقیه امامی قدس سّره كه در پایان آن مجلس نورانی ایراد كردند، و حمایت های بی دریغ و مستمر ایشان در طول اجرای برنامه های یاد شده، نشانهٔ بزرگی از خلوص و دلبستگی و دلباختگیِ آن بزرگوار، نسبت به حضرت زهراء علیها السلام و وسیلهٔ بی نظیری برای حفظ نام و یاد ایشان در دلها و در همیشهٔ تاریخِ زندگی دوستداران خاندان رسالت می باشد(1) كه:

ص:202


1- بعد از رحلت مرحوم آیة اللّٰه امامی قدس سّره، در عالم رؤیا شخصی از ایشان پرسیده بود، که دلیل این همه موفقّیت و عظمت برای شما چیست؟ و چگونه شده که تا این اندازه مقام معنوی و محبوبیّت در دلها یافته اید؟ ایشان در جواب سؤال، پاسخ را به یادداشتی حواله نموده بودند، و پس از آنکه در بیداری به آن نوشته مراجعه می شود، ملاحظه می کنند که در آن نوشته است: گیرند اگر نوار قلبم روزی گوید ضربان قلب من یا زهراء و به این وسیله، رمز عظمت معنوی و محبوبیّت خود را در عشق و علاقهٔ شدید نسبت به حضرت زهراء علیها السلام معرّفی فرمودند.

هرگز نمیرد آنكه دلش زنده شده به عشق

ثبت است بر جریدهٔ عالم دوام ما

پس از گذشت سه روز از جلسهٔ یاد شده، یكی از فضلای عالیقدر آن زمان، كه هم اكنون از محقّقین و مدرسین بزرگوار می باشد، و دارای حالات و روحیات ویژهٔ معنوی است، به دیدن این كمترین آمد و گفت: در عالم رؤیا دیدم كه دو نفر بانو (یكی بزرگتر و دیگری كوچكتر) زیر بغل بانوی بزرگواری را گرفته بودند، و احساس می شد كه آن بانو مریضه هستند، در عالم رؤیا سؤالی به نظرم رسید كه آن دو بانو كیستند؟ (زیرا بانوی أصلی را در رؤیای دیگری كه عنایتی نصیبم فرمودند، می شناختم كه حضرت فاطمهٔ زهراء علیها السلام هستند) صدائی شنیدم كه آنها، حضرت زینب و حضرت امّ كلثوم علیهما السلام هستند.

آن دو بانوی بزرگوار،حضرت زهراء علیها السلام را به منزل شما، و در اطاقی كه برای خانمها معیّن شده بود آوردند، و پائین جلسه نشستند و فرمودند:

آمده ام تشكّر كنم از فلانی، به خاطر طرح هائی كه در نظر دارد، برای سالگرد مصیبت من

و شما در نهایت احترام نسبت به آن حضرت برخورد می كردید، و احساس می شد كه منزل شما نورانیّت خاصّی پیدا كرده، و بوی خوشی استشمام

ص:203

می گردید، و پس از آنكه در عالم رؤیا، حضرت زهراء علیها السلام تشریف بردند، شما گریه می كردید و می گفتید: ببین هنوز كاری را كه أنجام نداده ایم، چقدر بزرگوارانه تشكّر می كنند.

پس از آنكه بینندهٔ خواب، جریان را تعریف كردند، از ایشان جویا شدم، كه آیا چه اطّلاعی از برنامه های یاد شده دارند، در جواب معلوم شد كه كوچكترین خبر و آگاهی ندارند، و پس از آنكه شرح جلسهٔ روز جمعه، و بشارات و عنايات قبل و مقارن جلسه را بازگو كردم، ایشان بسیار تعجّب كردند، و تصدیق نمودند كه آن بزرگواران از دقیق ترین و پنهان ترین امور آگاهی دارند و عرض أدب ها و خدمتگزاری ها را مورد لطف قرار می دهند.

54 - كسی كه گرد و غبار مجلس حسینم به چشم او می رود نباید نگران باشد

پس از آنكه مادر عزیز و فداكارمان، بانوی صالحه و عابده، حاجیه منصوره خانم فقيه أحمد آبادی، بنت مرحوم آية اللّٰه، آقا سیّد محمّد تقى فقيه أحمد آبادی ( صاحب كتاب مكیال المكارم ) در ماه ربیع اْلاول 1407 قمری، دار دنیا را وداع نمودند، جنازهٔ ایشان در جوار امامزاده جعفر و امامزاده مرتضی علیهم السلام دفن گردید، و پس از آن با تعمیرات أساسی و اقدامات مناسب، صحن و بقعهٔ دو امامزادهٔ یاد شده از حالت متروكه و مخروبه در آمد، و در ماه ذی اْلحجّه، به یاد آن بانوی صالحه، مجلس عزاداری و روضه خوانی در صحن مطهّر آن دو امامزاده برقرار گردید.

یكی از طلّاب متدّین آن زمان (كه هم أكنون از مدرّسین و محقّقین و دارای تألیف می باشد) همه روزه از ساعت 4 بعداز ظهر تا 9 شب، برای برگزاری

ص:204

جلسهٔ یاد شده، حدّاكثر همكاری را مبذول می داشت، و با خلوصی كامل و آرامشی عجیب، در خدمت به مجلس عزای یاد شده موفّق بود.

مراسم یاد شده پایان یافت، و در جمع آوری وسائل مجلس عزاداری و رساندن آنها به صاحبانش، مخلصانه اقدام نمود، و هیچگونه توضیحی در مورد أنگیزهٔ درونی خود، برای این فعّالیّت گسترده بیان ننمود.

سالهائی گذشت، و در جریان برنامهٔ بزرگداشت یكهزار و چهارصدهمین سال شهادت حضرت زهراء علیها السلام زمینه ای معنوی فراهم گردید، كه ایشان موظّف شد تا پرده از راز آن همكاری در مجلس عزای حسینی بردارد، بدین شرح:

من مشغول درس و بحث حوزه ای بودم، كه عارضه ای در چشمم پیدا شد، و به پزشک متخصص مراجعه نمودم، و او پس از آزمایشات دقیق، اعلام كرد كه چشم شما نیاز به یک عمل جرّاحی سنگین با هزینهٔ زیاد دارد، و هیچ راه درمان به وسیلهٔ دارو وجود ندارد. من كه یک طلبهٔ مبتدی بودم، و تازه به شهر و حوزه علمیّه وارد شده بودم، و از عمل جرّاحی می ترسیدم، و هزینهٔ سنگین جرّاحی و بیمارستان را نیز نداشتم، شدیداً نگران و پریشان شدم، و در هنگامی كه شما خبر دادید كه چنین مجلس عزاداری، در امامزاده جعفر علیه السلام برگزار می كنید، و از طلّاب حوزهٔ علمیّه، برای همكاری در جلسهٔ یاد شده كمک خواستید، من نیّت كردم كه برای شفای چشمم، و به منظور این كه نیازی به عمل جرّاحی پیدا نكنم، در تمامیِ برنامه های مجلس، كمک هائی را كه از دستم بر می آید أنجام دهم، و برای این كه در قصد و نیّتم شائبه ای پیدا نشود، برای صرف شامی كه برای خدمتگزاران جلسه، و خانواده و بیت شما فراهم می شد نمی ماندم، و هیچ توضیحی هم دربارهٔ قصد و نیّت خود نمی دادم. هنگامی كه مجلس یاد شده

ص:205

پایان یافت، و فرشهای زیادی كه در تمامیِ صحن امامزاده گسترده می شد جمع كردیم، و وسائل و پرچم های عزاداری را بسته بندی نمودیم، و به صاحبانش بر گرداندیم، و تا ساعتی قبل از ظهر (كه تابستان هم بود) طول كشید، خسته شدم، و به حجره رفتم و خوابیدم، در عالم رؤیا حضرت زهراء علیها السلام را دیدم كه فرمودند: چرا ناراحتى ؟ عرض كردم چشمم ناراحتی دارد، و گفته اند جرّاحی لازم دارد، حضرت فرمودند:

كسی كه گرد و غبار مجلس عزای حسینم به چشم او می رود

نباید نگران باشد، تو شفا گرفته ای

از خواب بیدار شدم و خوشحال گردیدم، و عصر همان روز رفتم نزد همان دكتر متخصّص، و از او خواستم معاینهٔ مجدّدی داشته باشد، و پس از معاینه، با شگفتی اعلام كرد كه: هیچ عارضه ای در چشم شما نیست، و هیچ گونه درمانی لازم ندارد(1) و به دلائلی، مایل نبودم كه این جریان را مطرح سازم، تا این كه در جریان شروع مراسم بزرگداشت شهادت فاطمهٔ زهراء علیها السلام مأموریت معنوی خاصی یافته ام، كه آن عنایت و لطف را برای شما نقل نمایم.

55 - حضرت زهرا عليها السلام : باید روضهٔ حضرت رقیّه علیها السلام و حضرت أبا الفضل برپا کنی

یكی از امام جماعت ها، كه فردی مورد وثوق، و شدیداً علاقمند به حضرت

ص:206


1- هم اکنون که بیش از پانزده سال از آن قضیّه می گذرد، ایشان نه تنها احتیاجی به درمان چشم، با عینک و .. پیدا نکرده، بلکه در تحصیل و درس و تحقیق و تألیف، در حدّ أعلی موفّق به مطالعه کتابها می باشد، و هیچ گونه عارضۀ چشمی ندارد. و هذا من فضل اللّٰه و عنایة اْلزّهراء علیها السلام، و أثر غبار مجلس عزاء الحسین علیه السلام

زهراءعلیها السلام می باشند، دربارهٔ شفای یكی از نمازگزاران مسجدشان، كه به نام فاطمهٔ زهراء علیها السلام می باشد، نقل فرمودند:

بنده، مدّتی بود مریض شده بودم و نمی توانستم راه بروم، و هرچه به پزشک مراجعه می كردم و از أعضای بدنم عكس برداری می كردند، و معالجه می نمودند، فائده ای نمی كرد، و هر روز در بیمارستان بودم، تا این كه تصمیم گرفتم یكی از لباس هایم را به منبر حضرت زهراء علیها السلام ببندم، و هر روز به مسجد می رفتم و به آن حضرت متوسّل می شدم، تا این كه یک شب در عالم رؤیا دیدم پیراهنم باز شده است، فردا صبح پسرم به مسجد می رود و می بیند كه پیراهنم از منبر باز شده است، و به دنبال این جریان، حالم خوب شد و نجات پیدا كردم. در شب بعد، در عالم رؤیا دیدم حضرت زهراء علیها السلام فرمودند: باید روضهٔ حضرت رقيّه علیها السلام و حضرت أبا اْلفضل علیه السلام در منزلت بر پا كنی. و من هم انجام وظيفه نمودم و برنامهٔ روضه های یاد شده را أنجام دادم.

56 - و این هم شفای بعد از نا امیدی

یكی از أهالی ملک شهر، مبتلا به كسالت سختی شد، و پزشكان مرض او را تشخیص ندادند، و تمام بدن او بی حس شده و از كار افتاد، و او را در بیمارستان خورشید بستری كردند، و پس از مدّتی معالجه به جائی رسید كه سوزن در پای او فرو بردند و أصلاً متوجّه نگردید، و معالجات به ثمر نرسید، و أطرافیان و بستگان به حالت اضطرار افتادند، و خودش پس از شفا یافتن، خبر داد كه من مأیوس شده بودم و شهادتین خود را هم گفتم. پس از انتقال به منزل در حال ناامیدی، در كنار بستر او توسّل به حضرت أبا اْلفضل علیه السلام پیدا می كنند، و در مسجد اْلزّهرای ملک شهر (كه شفاخانه است، و زمین و نیز ساختمان طبقهٔ

ص:207

دوّم آن به نام حضرت أبا اْلفضل علیه السلام می باشد، و تا كنون بسیاری از بیماران در آن شفا یافته اند و برای او توسّل به حضرت فاطمهٔ زهراء علیها السلام پیدا می كنند، و به شكل عجیب و معجزه آسائی شفا پیدا می كند و از كام مرگ نجات می یابد.

57 - برادر ! بچّه شفا پیدا كرد

یک خانوادهٔ نیازمند، كه از مشكلات اقتصادی شدیداً رنج می برند ، دختر كوچكی داشتند، كه در اثر بی توجّهی پا بر روی او می گذارند و پای او معیوب می شود، و نمی توانسته است راه برود، پزشكان هم، عمل جرّاحی با هزینهٔ سنگین به او پیشنهاد می كنند، و آنها در أثر فقر و تنگدستی، قادر بر معالجهٔ دختر خود نبوده اند. شبی دختر را به مسجد اْلزّهرا علیها السلام واقع در ملک شهر می برند، و متوسّل می شوند، مادر دختر در همان شب در عالم رؤیا می بیند، كه حضرت سیّد اْلشّهداء علیها السلام و حضرت أبا اْلفضل علیه السلام از طبقهٔ بالای مسجد (كه به نام حضرت أبا اْلفضل علیه السلام نامگذاری شده) در حال پائین آمدن هستند، و حضرت أبا اْلفضل علیه السلام به امام حسین علیه السلام عرض می كنند برادر ! بچّه شفا پیدا كرد

هنگام صبح، كه مادر بیدار می شود، ملاحظه می كند دختر شفا یافته است. نویسندهٔ كمترین، از یكی از همسایه های مسجد (كه با نوئی سیّده و صالحه است) تحقیق كردم، ایشان گفتند، بلی صحیح است ، و این دختر مدرسه می رود و دیگر نیازی به عصا ندارد، در حالی كه قبلاً حالت فلج داشته است.

58 - ما تو را شفا دادیم، به پدرت بگو با ما قهر نكند

دختر یكی از ساكنین ملک شهر مبتلا به سرطان می شود، و معالجات فراوان و هزینهٔ سنگین به جائی نمی رسد، شب چهارشنبه ای همراه با هیئت حضرت

ص:208

أبا اْلفضل علیه السلام (كه مردم را به قم و مسجد جمكران می برد ) عازم آن مكان مقدّس بوده است، كه یكی دیگر از زائران، وقتی از جریان كسالت و سرطان آن دختر مطّلع می شود، می گوید: مسجد اْلزّهرای ملک شهر مورد عنایت است و برای شفای این دختر برو در این مسجد توسّل پیدا كن. او به قصد توسّل به حضرت زهراء علیها السلام به مسجد می رود و دعا می كنند و ملاحظه می نماید كه خبری نشد، نگران می شود، و با حالت دل شكستگی می گوید، گویا ما دَرِ خانهٔ أهل اْلبيت علیهم السلام آبروئی نداریم. همان شب دختر او (بیمار سرطانی ) در عالم رؤيا مشرّف به محضر حضرت زهراء علیها السلام می شود، و آن حضرت دست مباركشان را بر روی بدن او می كشند و می فرمایند:

ما تو را شفا دادیم، به پدرت بگو با ما قهر نكند

59 - سرت را بلند كن و بگو: يا فاطمة اْلزّهراء

بانوئی سیّده و صالحه، دچار ناراحتى أعصاب بوده تا جائی كه شبها به خواب نمی رفته، و در نگرانی شدید به سر می برده است، او می گوید:

در عالم رؤیا دیدم آقائی تشریف آوردند، و دَرِ خانهٔ ما را زدند، رفتم در را باز كردم و سلام كردم، 30 - 40 ساله به نظر می رسیدند، عرض كردم خسته به نظر می رسید؟ فرمودند: از راه دوری آمده ام، ناگهان در برابر درب مسجد اْلزّهرا علیها السلام ظاهر شدیم، فرمودند: ببوس كاشی های لاجوردی را، گفتم : كاشی كِیْ مراد می دهد؟ فرمودند سرت را بلند كن و بگو یا فاطمة الزهراء علیها السلام من هم اطاعت كردم و گفتم، یا فاطمة اْلزّهراء علیها السلام، فرمودند: روزی یک مرتبه بگو و بیا

مسجد، برای أعصابت خوب است، و در آن هنگام بیدار شدم.

از آن زمان تاكنون، من هر روز به مسجد می آیم و یا فاطمة اْلزّهراء علیها السلام را

ص:209

می گویم و ناراحتى أعصابم برطرف شده، و شبها به راحتی به خواب می روم، و هیچ وقت این برنامه را ترک نمی كنم.

60 - شما كجا رفتید؟ این مریض خوب شدنی نبود

در مسجد اْلزّهرا علیها السلام ملک شهر اصفهان (كه زمین آن، به نام حضرت أبا اْلفضل علیه السلام بوده، و یک نفر تمام مخارج ساختمانی او را پرداخته است، و گفته است می خواهم مسجد، به نام حضرت زهرا علیها السلام باشد، ولی به احترام حضرت أبا اْلفضل علیه السلام طبقهٔ دوّم مسجد را به نام آن حضرت ساخته اند) جریان جالبی اتّفاق افتاده كه شرح آن چنین است:

همسر یكی از نمازگزاران این مسجد (كه شغل بنّائی دارد و مدّاح و مرثیه خوان أهل اْلبيت علیهم السلام هم هست، و برای مسجد زحمت بسیار كشیده و بیمار بوده، و بچه سقط می كرده است، و معالجات پزشكان أثری برای او نداشته است، تا آنجا كه دكترها جواب قطعی داده و گفتند: او خوب نمی شود. ایشان می گوید: شبی دلم شكست، و چون كلید مسجد نزدم بود، آمدم در مسجد، و با حضرت زهرا علیهاالسلام درد دل گفتم، و عرض كردم چرا جواب ما را نمی دهید؟ همان شب همسرم شفا یافت، و فردا كه آزمایش جدیدی از او به عمل آوردند، جواب آزمایش عالی بود، و در هنگامی كه به همان پزشک قبلی مراجعه كردیم، و جواب آزمایش را دید، تعجّب كرد، و با حال گریه گفت: شما كجا رفتید ؟ این مریض خوب شدنی نبود، و با حال و هوای خاصّی گفت: فقط در حقّ خودتان دعا می كنید ؟ برای ما هم دعا كنید.

61 - حضرت زهرا علیها السلام: شما را چه شده ؟ بلند شو برو

یكی از همسایگان مسجد اْلزّهراء علیها السلام ملک شهر، كه مسئول تنظیم دستگاه

ص:210

بلندگوی مسجد است، در روز تاسوعائی (در سال 1378 ) پس از عزاداری خسته می شود و به خواب می رود، بعد از مدّتی كه بیدار می شود، تصمیم می گیرد بلند شود، ناگاه بی اختیار به سختی به زمین می خورد، و دیگر چیزی نمی فهمد، و به سختی بیمار می گردد، به حدّی كه زن و بچهٔ او دستش را می گرفته و راه می برده اند. تا این كه شبی در عالم رؤیا می بیند، كه هلیكوپتر سفیدی كه نور سبزی از او ساطع است، پرواز می كند، و در محل كار او فرود می آید، ولی او در حال بیماری بوده و خوابیده بوده است، ناگهان صدای بانوئی را می شنود كه می فرمایند:

تو را چه شده ؟ بلند شو و برو دستگاه بلندگو را تنظیم كن

ناگاه متوجّه می شود كه ایشان حضرت زهراء علیها السلام هستند، تصمیم می گیرد كه خودش را به حضرت برساند، ولی هلیكوپتر پرواز می كند، و متوجّه می شود كه در بدنش ناراحتی احساس نمی كند، و بیدار می شود، می بیند ساعت یک و نیم بعد از نیمه شب است، و پس از نقل رؤیا برای همسرش، مدتی هر دو گریه می كنند، و بر لطف حضرت زهراء علیها السلام خدای را سپاس می گویند.

62- شجره نامهٔ ما، در حدیث كساء است

یكی از نمازگزاران مسجد اْلزّهراء عليها السلام (كه مدّاحی هم می نماید و در خدمت به آستان مقدّس حضرت زهراء علیها السلام سابقهٔ دیرینه دارد و در بیمارستان حضرت عیسی بن مریم علیه السلام بستری می شود، و فشار خون او به 4 می رسد، و حال او بسیار وخیم می شود. حالت توسّل پیدا می كند و عرض می كند: یا فاطمة اْلزّهراء علیها السلام، چندین سال بود آرزو می كردم كه در این محل (مسجد اْلزّهراء علیها السلام ) مسجد ساخته شود، و از ده - دوازده سالگی، مدّاحیِ شما و

ص:211

فرزندانتان را می كرده ام، مرا شفا دهید، و از این مهلكه برهانید، و سپس آنقدر گریه می كند تا به خواب می رود.

او نقل می كند كه: در عالم رؤیا دیدم وارد مسجد اْلزّهراء علیها السلام شدم، و جمعیّت زیادی مشغول عزاداری بودند، و سیّد و آقای بزرگواری مشغول سخنرانی بودند، پس از آنكه مراسم تمام شد من به محضر ایشان رسیدم و ایشان فرمودند: ما می خواهیم بیرق را عوض كنیم، من از مسجد خارج شدم و با خودم گفتم، مقداری از پارچۀ بیرق را می گیرم و نزد خود نگه می دارم تا خدا مرا شفا دهد، همین كه وارد مسجد شدم ، دیدم آقا مشغول سلام دادن به أئمّهٔ معصومین علییهم السلام هستند، همین كه رسیدند به نام مبارک امام علی بن موسی اْلرّضا عليه السلام من روضهٔ امام هشتم را خواندم، ایشان زیاد گریه كردند، تا این كه از هوش رفتند، پس از آنكه به هوش آمدند، به من فرمودند: مأموران ما می آیند برای عوض كردن بیرق، ناگهان دیدم چند نفر نقاب دار آمدند و بیرقِ قبلی را آوردند خدمت ایشان، آقا یک مقداری از پارچهٔ سبز را كه از آن بیرق بود، به یک بچّهٔ 13 ساله، كه در مسجد مشغول تلاوت قرآن بود دادند، و یک مقداری از آن را به من دادند، در این هنگام من سؤال كردم شما كیستید و از كجا آمده اید؟ فرمودند: از راه دور، و شجره نامۀ ما هم در حدیث كساء است.

ناگهان پرستار مرا از خواب بیدار كرد، كه فشار خون مرا ( كه قبلاً بر روی 4 بود) بگیرد، دید فشارم روی 13 است، و متوجّه شدم كه در عالم رؤیا آنقدر گریه كرده ام كه ملافه ام خیس شده است.

63 - پاشو دنبال دستهٔ عزاداری برو

در سال 1378 - 1379 از ناراحتی كلیّه رنج می بردم، و هفته ای دو بار مرا دیالیز

ص:212

می كردند، شب و روز تاسوعا دنبال دستهٔ عزاداری حركت كردم، و مدّاحی می كردم و خیلی خسته شده بودم، شب عاشوراء با دستهٔ سینه زنی و زنجیر زنی آمدیم به مسجد حضرت زهراء علیها السلام و از شدّت درد كلیّه و خستگی افتادم، و توان این كه دنبال دستۀ عزاداری بروم را نداشتم، مرا به گوشه ای از مسجد بردند، و روی خاكها قرار دادند، و یک موكت بر روی من أنداختند.

پزشک معالج من ( كه از متخصّصین نامدار است ) مرا جواب كرده بود، و ناراحتی كلیّه هم سخت مرا آزار می داد و بیچاره ام كرده بود، در این حال خطاب به امام حسین علیه السلام عرض كردم، نمی خواهم شما را به مادرتان حضرت زهراء عليها السلام قسم بدهم، و شدیداً به گریه افتادم، و حالتی پیدا كردم كه دوستان خیال كردند رفتنی هستم و بیهوش شدم، در عالم بیهوشی آقای بزرگواری را دیدم كه به من فرمودند:

بلند شو دنبال دستهٔ عزاداری برو

گفتم: نمی توانم، مریض هستم، فرمودند: ما تو را كمک می كنیم باید نزد فلان طبیب بروی (و نام او را ذكر فرمودند ) انشاء اللّٰه خداوند تو را شفا می دهد، در همین لحظه بود كه به هوش آمدم و دیدم دستهٔ عزاداری وارد مسجد شدند و من احساس كردم كه حالم خوب شده، و لذا بلند شدم و صدایم را به یاحسین یاحسین بلند كردم، و به دوستان گفتم من شفایم را گرفتم.

پس از آن طبق دستور آقا، به همان پزشكی كه دستور داده بودند مراجعه كردم، و زیر نظر او برنامهٔ تعویض كلیّه انجام شد، و هم أكنون حالم خوب شده است.

این قضیّه را امام جماعت مسجد اْلزّهرا علیها السلام كه از دلباختگان آن حضرت، و از مدرّسین بزرگوار حوزهٔ علمیّه می باشند، نقل فرمودند.

ص:213

64- به شكرانهٔ این كه حضرت زهرا علیها السلام شفایش دادند می خواهیم به مشهد مقدّس برویم

در ماه صفر 1420 قمری، خانمی (كه دچار بیماری شدید أعصاب گردیده و پزشكان از او قطع امید كرده بودند ) را به مسجد اْلزّهرای علیه السلام ملک شهر می آورند و می گویند: اگر بنا است بمیرد، در مسجد بمیرد و آن چنان بیماری بر او غلبه كرده بوده، كه او را روی دست می آورند، و قادر به راه رفتن و سخن گفتن نبوده است.

از خادم مسجد اجازه می گیرند كه شب را در مسجد بیتوته كنند، بعضی از همسایگان مسجد هم در كنار او می مانند.

آن خانم مریض، پس از مدّتی به خواب می رود، و در عالم رؤیا می بیند كه دو نفر بانوی بزرگوار نزد او آمدند، و یكی از آنها كلیدی را به او می دهد و دیگری می فرماید، كلید من بهتر به درد او می خورد(1) و پس از آنكه كلید را می گیرد و بیدار می شود، احساس می كند شفا پیدا كرده است.

هنگام صبح، این خانم بیمارِ شفا یافته ، با پای خودش به منزل می رود، در حالی كه شب قبل او را روی دست آورده بودند.

امام جماعت مسجد اْلزّهراء علیها السلام فرمودند: بعد از گذشت یک هفته از جریان یاد شده، از پدر آن خانم حال او را جویا شدم، گفت: بحمد اللّٰه خوب شده، و شوهر او گفت: به شكرانهٔ این كه همسرم را حضرت زهراء عليهاالسلام شفا دادند، می خواهیم به مشهد مقدّس و به زیارت حضرت رضا عليه السلام برویم.

ص:214


1- توسّلات و عنایات أهل اْلیت علیهم السلام هر کدام کلیدی برای باز شدن گره ها، و گشوده شدن درهای بسته است.

65- گر گدا كاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست

بانوی صالحه ای از همسایگان مسجد اْلزّهرا علیها السلام ملک شهر می گوید:

در شب چهارشنبه موفّق نشدم كه در جلسهٔ دعای توسّل مسجد شركت كنم، در همان شب در عالم رؤیا دیدم كه حضرت زهراء علیها السلام فرمودند :

گر گدا كاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست

66 - فردا در جلسهٔ روضهٔ ... شركت كنید زیرا...

یكی از روحانیّون متدّین و مورد وثوق و دلباختهٔ حضرت زهراء علیها السلام چنین نقل فرمودند كه: شب جمعه 12 جمادی اْلاولى 1419 در عالم رؤیا دیدم، كه به من گفته شد: فردا در روضهٔ منزل فلانی شركت كنید، زیرا كه .... شركت می كنند (و نام آن آقا كه از علماء بزرگ مقیم قم، و از خدمتگزاران بزرگ به آثار و أحاديث أئمّهٔ معصومین علیهم السلام می باشند، و درباره حضرت زهراء عليهاالسلام خدمات علمی و اجتماعی بسیار أرزشمندی أنجام داده اند را، ذكر نمودند )

به نظرم رسید كه جلسهٔ یاد شده مورد عنایت است، و می روم كه از فیض و بركت مجلس بهره مند شوم، صبح جمعه عازم مجلس یاد شده گردیدم، وقتی خواستم بنشینم، ناگاه صدائی بلند شد كه: برای تشریف فرمائی آية اللّٰه سید محمّد باقر موحّد ابطحی صلوات بفرستید. ایشان همان وقت از راه می رسیدند، و برای شركت در مجلس یاد شده، از قم عازم اصفهان گردیده بودند، و نشانهٔ روشنی برای صدق و حقیقت رؤيا ظاهر گردید.

67- و این هم نمونه ای از تأثیرات شگفت

یكی از طلّاب حوزهٔ علمیّه كه تحت تأثیر پیشنهادات و راهنمائی های مربوط به

ص:215

برنامه های فاطمیّه قرار گرفته بود، و اوّلین سفر تبلیغیِ خود را در أیّام شهادت فاطمهٔ زهراء علیها السلام و در رابطه با آن حضرت قرار داده بود، در سفری تبلیغی به مناسبت فاطمیّهٔ 1422 قمری، در میان راه یک ماشین پژوی لوكس و تمیز، او را سوار می كند كه قسمتی از مسیر را طی كند، به راننده می گوید اجازه می دهید یكی از این پوسترهای فاطمهٔ زهراء علیها السلام را به ماشین شما بچسبانم ؟ وقتی رانندهٔ اتومبیل چشمش به نام مقدّس حضرت زهراء علیهاالسلام می افتد أشک از چشمانش سرازیر می شود و می گوید: بچسبانید. تا این كه می رسند به یک جادّهٔ خاكی كه آن طلبهٔ مبلّغ می خواسته است از آن راه به مقصد خود برسد، رانندهٔ ماشین عذرخواهی می كند و می گوید با توجّه به شرائط من و ماشین، نمی توانم شما را به مقصد برسانم، و آن طلبه پیاده می شود و به سوی مقصد روانه می گردد، كه ناگاه پس از گذشت مدّت زمانی كوتاه، صدای ماشین می شنود و متوجّه می گردد همان راننده و ماشین است، و جلوی پای او متوقّف می شود و می گوید: من مقداری راه را طی نمودم و ناگاه بدون ارادهٔ خودم ماشین را متوقّف نموده و برگشتم و با خودم گفتم: اگر این ماشین تكه تكه هم بشود، این مبلّغ حضرت زهراء علیها السلام را به مقصدش می رسانم، و بدین گونه عشق و علاقهٔ قلبی نسبت به حضرت زهراء علیها السلام تجلّی می یابد، و كار و خدمت در آستان مقدّس آن حضرت آسان و گوارا می گردد.

68- نمكش از آقای ... است

یكی از طلّاب معمّم و روحانی و مهاجر أفغانی، كه در برنامه های فاطمیّه بسیار فعّال است، و با استمداد از أرواح مقدّسهٔ أهل اْلبيت علیهم السلام و بالأخص حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام كو شش زیاد و موفّقی در توجّه دادن مردم به مراسم فاطمیّه و

ص:216

عزاداری های حضرت فاطمهٔ زهراء علیها السلام دارد، می نویسد: روزی به منزل یكی از مردان نیكوكار ،كه با پسرش آشنائی داشتم رفتم، و پس از مقداری گفتگو ملاحظه نمودم كه منزل بزرگی دارد، به او گفتم: چه می شود كه در أیّام فاطمیّه ای كه در پیش است، جلسهٔ عزاداری برقرار كنیم و من هم برنامهٔ سخنرانی و نصب پرچم و پوستر و ... را أنجام می دهم، و او هم كه مردی علاقمند و مذهبی بود پذیرفت، و روحانی دیگری هم كه در نزدیكی آن منزل بود بلندگو آورد و خودش هم سخنرانی كرد، و ما را هم بسیار تشویق نمود. مجلسِ بسیار جالب و با شكوهی با حضور زنان و مردان با ایمان تشكیل شد، و یكی از روزها، خانمی گفت: در عالم خواب دیدم كه شما روضه می خوانید و جلسهٔ بسیار جالب و باشكوهی بود، و یک نفر گفت نمكش از آقای حجّت است آن خانم أصلاً نامی از آن آقای یاد شده نشنیده بود، و ایشان را هم نمی شناخت، و معنای نمكش از ایشان است را هم نمی دانست، در حالی كه قبل از این كه این خانم رؤیای خودش را نقل كند، من در آن جلسه، روضه خوانده بودم، و چندین شعر از آن شخصی كه در عالم رؤیا نامش برده شده بود و من از ایشان گرفته بودم خواندم و تأثیر عجیبی گذاشت و مجلس را منقلب كرد، و حال و شور و عجیبی پیدا شد، و من متوجّه شدم كه نمكش از ... است یعنی چه؟ و این بشارت و نشانه ای بود برای این كه مجلس یاد شده مورد عنایت و لطف حضرت زهراء علیها السلام قرار گرفته است.

69 - چكی به من دادند كه باور نمی كردم فهمیدم که آنها بزرگ هستند

ألان كه این قسمت را می نویسم منقلب شده ام، گزارشات مدرّسین، فضلاء،

ص:217

طلّاب و ... را در بارهٔ آنچه در أیّام فاطمیّه علیها السلام از مردم، عزاداریها، اطعام و احسانها به نام فاطمهٔ زهرا علیها السلام مجالس و دستجات عزاداری و .... دیده و شنیده اند مطالعه می كنم، با این كه أیّام محرّم و عزای حسینی است، ولی این گزارشات را برای سوّمین بار مطالعه می كنم، اخلاص ها، پشتكارها، همبستگی ها، ایثارها، اظهار ارادت ها و ... از یک طرف، و كرامت ها و عنایت ها و درسهای الهی از طرف دیگر، در گزارشهای فاطمیّه تكان دهنده است.

یكی از فضلای علاقمند كه امام جماعت هم می باشد، تحت تأثیر سخنانی كه قبل از أیّام فاطمیّه در جلسهٔ درس گفته بودم، كه شما در كار مربوط به حضرت زهرا علیها السلام اقدام كنید، و حتی اگر لازم دیدید هزینهٔ برگزاری مجلس را خودتان بپردازید، و بدانید كه خاندان عصمت و طهارت شما را تنها نمی گذارند، قرار گرفته بود و اطلّاعیه ای برای مراسم فاطمیّه چاپ كرده بود، و جلسهٔ عزاداری در مسجد را اعلام نمود بود. یكی از هیئت اُمنای مسجد اظهار داشته بود، آیا هزینه های مجلس را كسی بر عهده گرفته ؟ و آیا مجلس بانی دارد ؟ و ایشان در جواب گفته بود ما كار خودمان را می كنیم، و آنها كار خودشان را، و كدام بانی از خود فاطمهٔ زهراء علیها السلام بهتر؟ . چندین شب سوگواری و حركت كاروان عزاداری در خیابان و در منطقه گلستان شهداء، و اطعام عمومی أنجام شد، و هنوز سخنرانی شب آخر به پایان نرسیده بود كه، یک نفر قطعه چكی به من داد ( با مبلغی بالا ) و ایمان پیدا كردم به سخن شما كه گفتید:

شما كار خودتان را أنجام دهید و بدانید، كه هم از نظر مادّی و هم از نظر معنوی به شما كمک خواهند نمود.

ص:218

70- در اثر بی احترامی، عروسی به عزا مبدّل می شود

در أیّام فاطمیّه أوّل در سال 1422 قمری و در أیّام شهادت حضرت زهرا علیها السلام در یكی از محلّه های اصفهان، مراسم عروسی برگزار می شود، و با این كه در همان محل، در مسجدی به نام مبارک حضرت امام حسن علیه السلام مجلس عزاداری حضرت زهراء علیها السلام برقرار بوده است، مراسم عروسی تا یک ساعت بعد از نیمه شب ادامه می یابد، و با ساز و نواز و وسائل غنا و موسیقی به خوش گذرانی می پردازند، و به حریم ناموس الهی حضرت صدّیقهٔ كبری علیها السلام بی احترامی می نمایند، ولی سزای عمل زشت آنها گریبانشان را می گیرد، و داماد دچار برق گرفتگی می شود، و عروس و دو فامیل به عزا می نشینند.

71 - فقط این بیت به ما داده شده است

در سال 1421 قمری، یكی از پوستر هائی كه چاپ و منتشر شد شدیداً مورد توجه قرار گرفت، و تاكنون چندین بار و در چندین سال مكرّراً چاپ شده است. در بالای طرح آن، چشمی است كه از گوشهٔ آن قطرات خون جاری است، و در قسمت پائین طرح، تابوتی است كه بر روی بالهائی قرار گرفته است. هنگامی كه طرح یاد شده مراحل طراحی و اربراش آن (یک نوع رنگ آمیزی است) أنجام شد، به نظر رسید ،كه اگر أشعاری مناسب این طرح ضمیمه شود، تأثیر عاطفی و روحیِ آن را بیشتر می نماید، لذا در جلسه ای كه عدّه ای از شعرا و مدّاحان أهل اْلبيت علیهم السلام حضور داشتند، طرحِ آماده و رنگ آمیزی شده را بدون مقدّمه نشان دادم، و گفتم: برای این طرح شعری می خواهم كه در آن گنجانیده شود، ناگاه به فاصلۀ تقریبی 13 - 14 ثانیه یكی از آنها گفت:

ص:219

آن شب كه زچشمان علی خون می ریخت

تابوت تو بر دوش ملائک می رفت

رو كردم به آن شاعری كه این بیت را انشاء كرد و گفتم: آیا این شعر را قبلا سروده بودی ؟ گفت : نه(1) به او گفتم شعر را به زبانت جاری كردند، وگرنه شعری كه تمام مضمون پوستر را بدون یک كلمه كم و یا زیاد، بدون سابقه و توجّه قبلی به مضمون، در بر داشته باشد، و در مدت 13 یا 14 ثانیه سروده شود، بدون تأیید غیبی ممكن نیست. و به او گفتم: شعر را بنویس و به من بده، تا به خطّاطی بدهم كه با خطّ زیبا بنویسد، و در طرح گنجانیده شود، گفت آماده می كنم و می فرستم.

فردای آن روز همان شعر را به ضمیمهٔ شعر دیگری، به صورت یک رباعی فرستاد، و در هنگامی كه آن دو بیت را ملاحظه كردم ، تفاوت عجیبی از نظر تأثیرگذاری بر روح و احساسات ، بین آن دو بیت احساس كردم، و تصمیم گرفتم فقط همان یک بیت روز گذشته را در متن پوستر قرار دهم.

چند ساعتی گذشت و همان كسی كه دو بیت را برایم آورده بود، در یک مجلس عزاداری مرا دید و گفت: فلانی (شاعر یاد شده) امروز عصر با یک حالت اضطراب و پریشانی آمد به سراغ من، و گفت: فقط همان شعر دیروز را چاپ كنید، زیرا بعد از آنكه دو بیت را ارسال كردم، در عالم رویا دیدم چند نفر در حالت نصب یک پرچم هستند، و بر روی آن فقط همان شعر أوّل نوشته شده بود، به آنها گفتم: من دو بیت سروده ام چرا بیت دوّم را در این پرچم ننوشته اید؟ جواب دادند: آنچه در اختیار ما قرار داده اند فقط همین یک بیت است.

ص:220


1- شاعر یاد شده، از سادات مورد وثوق، و دارای روح ولایت أهل اْلبیت علیهم السلام می باشد

وقتی از خواب بیدار شدم ، متوجه شدم كه تنها همان بیتی كه الهامی بوده مورد عنایت است و شعر دیگر نبایستی ضمیمه شود.

72 - یک بیت را من می گویم، بقیه اش را تو بگو

آقای ژولیدهٔ نیشابوری (كه یكی از شعرای نامدار و با ولایت می باشد و دیوان ها و مجموعه های شعریِ فراوانی از او به چاپ رسیده) نقل فرمودند كه: در عالم رؤیا دیدم در مسجد گوهرشاد در مشهد مقدّس هستم،و من و یكی دیگر از شعرای نامدار ایستاده بودیم، و یكی از منبری های با ولایت ( كه از سادات بزرگوار می باشد و از بالای منبر رو به ما كرد و گفت: بیائید جلو، وقتی رفتیم نزدیک، با خطاب به آن شاعری كه با من بود، دستور دادند شعری بخواند ، و او هم أنجام وظیفه نمود، و از شدّت سوز و گریه و عزاداری غوغائی بپا شد، سپس آن سیّد بزرگوار به من گفتند: فلانی تو هم شعری بخوان، گفتم شعری ندارم، فرمودند یک بیت من می گویم، دنباله اش را تو آماده كن، و همینجا بخوان، و آن بیت این بود:

ای آنكه بر صحیفهٔ حق پشت پا زدی

آتش به جان خلق و همه ماسوی زدی

و دنبالهٔ شعر را در عالَم خواب سرودم و خواندم:

روزی كه دادگاه عدالت به پا شود

آگه شوی كه تیر جفا را كجا زدی

می پرسد از تو مهدی ما با چه جرأتی

آتش به درب خانهٔ شیر خدا زدی

دستت بریده باد كه با بودن حسن

سیلی به روی مادر ما، از جفا زدی

ص:221

در كوچه ای كه رهگذر خاص و عام بود

و با تازیانه مادر ما را چرا زدی

این مضمون را در شعری بیاور

آقای ژولیدهٔ نیشابوری، نقل نمودند كه، من در عالم رؤیا دیدم مرحوم آية اللّٰه آقای حاج سیّد أحمد فقیه امامی قدس سّره در باغی نشسته اند(1) و مرا پهلوی خودشان نشاندند و فرمودند: بد ترین درد برای أمیراْلمؤمنین علی علیه السلام بر این بود كه آن نانجيب (..) می ایستاد، و با نگاه تمسخر آمیزش لبخند فاتحانه می زد، یعنی دیدی كه آخر تو را شكست دادم، و سپس فرمودند: این مضمون را به شعر در آور، و من در عالم خواب این شعر را سرودم، و در همان جا خواندم و ایشان لبهای من را بوسیدند و آن شعر این است :

زهرای من كه هست علی پای بست تو ای اختیار هستیِ عالم، به دست تو

آن بی حیا به طعنه به من گفت یا علی دیدی كه زنده ماندم و دیدم شكست تو

73 - روضهٔ شما باید به اندازهٔ عمر مادرم زهراء علیها السلام 18 روز باشد

أيّام محرّم 1422 قمری بود كه یک نوار كاست، محتوی گزارشی از یک عنایت و معجزهٔ حسینیِ بسیار عجیب و تكان دهنده به دستم رسید، و بعد از شنیدن آن، جمعی از دوستان و علاقمندان به أهل اْلبيت علیهم السلام نیز گوش دادند، و تحت تأثیر قرار گرفتند، و تصمیم گرفتیم با چند اتومبیل سواری به شهر كرمان برویم و آن كسی را كه مورد آن عنایت عجیب و معجزهٔ استثنائی قرار گرفته (و در آن أيّام،

ص:222


1- البته من ایشان را در زمان حیاتشان ندیده بودم، ولی در عالم خواب شناختم.

مجلس عزاداری بسیار شگفتی آفرین و كم نظیری دارد ) از نزدیک به بینیم، و در آن جلسۀ عزاداری كه با عنایت حضرت سیّد اْلشّهداء علیها السلام پایه گذاری شده شركت كنیم، و بهرهٔ معنوی ببریم.

با عدّه ای از علاقمندان به خاندان رسالت، با حالت توسّل و با استمداد از روح مقدّس حضرت امّ اْلبنين و چهار فرزند بزرگوارشان، هنگام صبح از اصفهان به مقصد كرمان حركت كردیم و برای نماز ظهر در مسجد حضرت أبا اْلفضل علیه السلام (كه در بیابانهای بین یزد و كرمان می باشد و به عنوان یاد بود یک معجزهٔ بزرگ از حضرت أبا اْلفضل علیه السلام تأسیس شده) وارد شدیم، و پس از اقامهٔ نماز ظهر و عصر و توسّل به ذیل عنایت باب اْلحوائج قمر بنی هاشم علیه السلام رهسپار كرمان شدیم، و هنگام مغرب به شهر كرمان رسیدیم، و پس از اقامهٔ نماز جماعت در یكی از مساجد نزدیک محلِّ برگزاریِ مجلس عزاداریِ یاد شده، به سوی مجلس روضه حركت كردیم.

از فاصلهٔ زیادی تا مجلس، با سیل جمعیّت برخورد كردیم، كه حالت چهره ها و جمعیّت بی شماری كه از هر طرف، در حال پراكنده شدن بودند، و كوچه های زیادی كه در آنها فرش گسترده شده بود، به خوبی نشان می داد كه این مجلس از نظر كمیّت اجتماع كنندگان، كم نظير، و از نظر كیفیّت معنوی و روحیِ شركت كنندگان، استثنائی و برجسته است.

هنگامی كه وارد حسینیّه شدیم، ملاحظه كردیم كه باقی ماندهٔ جمعیّت(1) أنبوهی از عزاداران می باشند كه به همراهی با آنان ، عزاداری بسیار مفصّل و پر

ص:223


1- زمان مجلس یاد شده، عصرها می باشد، و در آن شب(که شب جمعه بود و جمعیّت قابل توجّهی از اصفهان وارد شده بود) برنامه مفصّلی نیز به اجراء در آمد.

سوز و شوری برگزار نمودیم، و سپس دعای كمیل خوانده شد، و مراسم عزاداری پایان یافت.

پس از صرف شام، از آقای حاج ماشاء اللّٰه خداداد كه چهل سال قبل مورد لطف و عنایت عجیب سیّد اْلشّهداء امام حسین علیه السلام قرار گرفته، درخواست نمودیم كه جریان كسالت مرگبار خودش، و عنایت و لطف حیات بخش امام حسین علیه السلام را تقل كند، و در آن مجلسی كه تا بعد از نیمه شب به طول أنجامید، غوغائی برپا شد، و حال و هوای معنوی، و سوز و شور كم نظیری، بر همهٔ حاضرین حاكم گردید ،كه از خاطره های فراموش ناشدنی زندگی همهٔ حاضرین در آن مجلس، محسوب گردید.

حاج ماشاء اللّٰه خداداد، داستان مفصّل بیماری و شفای خود را چنین تشریح كرد:

در سنین جوانی به شغل نجّاری مشغول بودم، یک روز احساس تهوّع شدیدی نمودم، آن چنان كه نمی توانستم تحمّل كنم، نزد پزشكی كه در همسایگی مغازه ام بود رفتم، بعد از معاینه، نارسائی و مشكل كلیّه تشخیص داد، و برای پانزده روز نسخه نوشت، و داروهائی را توصیه نمود، و در منزل بستری شدم، و پانزده روز، به دو سال رسید، و هرچه زمان می گذشت و داروها را مصرف می نمودم حالم بدتر می شد، از آب خوردن هم منع شده بودم، از خوردن گوشت قرمز و گوشت مرغ و میوه نیز ممنوع گردیده بودم، از بس تشنه می شدم قاشق را تر می كردند و به لبانم می مالیدند، به هیچ عنوان ادرار از من خارج نمی شد، چون كه كلیّه ها كاملاً از كار افتاده بودند (ألبتّه در آن زمان دستگاه دیالیز وجود نداشت ) بدن من ورم كرده بود و در ناحیۀ شكم، آن چنان متورّم شده و بالا آمده بود كه داخل شكم پیدا بود و مرتّب پوست آن می تركید، و از آن آب بیرون

ص:224

می زد، و از شدّت درد و ناراحتی، به دیوار پنجه می كشیدم، و دیوار گود شده بود.

بعد از دو سال معالجه و نا امیدی كامل و ناتوانی از ادامهٔ درمان ، قرار شد كه مرا به بیمارستان ببرند ، وقتی خواستند مرا حركت بدهند، ملاحظه نمودند كه موریانه تخت و تشک زیر بدنم را خورده، و مقداری گُردهٔ مرا نیز خورده بود و در أثر بی حسّی كه در پوست و بدنم پیدا شده بود، متوجّه آن نگردیده بودم. در بیمارستان، شورای پزشكی تشكیل دادند، و هر روز دو بار بدنم را زیر برق می گذاشتند، و دستگاهی از خارج آورده بودند، كه كارهائی روی بدنم أنجام می داد و با سرنگ آبهای شكم را می كشیدند، ولی هیچ كدام از برنامه های درمانی مؤثّر واقع نمی شد.

پس از یک دورهٔ شش ماهه، مرا مرخّص نموده به منزل فرستادند، ولی حالم روز به روز بدتر می شد، و لذا با وساطت پزشک معالج من، مجدداً مرا به بیمارستان بردند، و باز بعد از یک دورهٔ شش ماهه دیگر، مرا به منزل باز گرداندند.

در این مرحله حال من آنقدر بد شده بود كه پوست شكم پاره شد، و روده هایم بیرون ریخت، و با وساطت یكی از روحانیّون كرمان، مجدّداً به بیمارستان منتقل شدم.

استاندار وقت كرمان، به دیدن بیماران آمده بود، بعد از دیدن چند بیمار كلیّوی ، به نزدیک تخت من آمد، و در هنگامی كه حال مرا دید ناراحت شد و گفت او جوان است ، باید كمكش كنیم ، ولی وقتی پتو را از روی بدنم عقب زدند، و حالت شكم و روده های مرا دید، عقب رفت و گفت او را به خارج بفرستید

ص:225

مخارج او را من می دهم، دكتر جلو آمد و پلک چشم مرا بالا زد، و گفت: این مریض 24 ساعت دیگر بیشتر زنده نیست، فقط سه بچهٔ كوچک دارد اگر لطف كنید آنها را به پرورشگاه تحویل دهید.

با شنیدن این مطالب، بسیار ناراحت شدم، و با این كه قبلاً هم متوسّل به امام حسین علیه السلام شده بودم، ولی در این حال با حالت دل شكستگیِ مخصوص، عرض كردم آقا امام حسین علیه السلام نمی خواهم بمیرم، نمی خواهم بچّه هایم را به پرورشگاه ببرند، مرا شفا دهید، تا همه بیایند و ببینند كه چگونه شفایم را از شما گرفته ام.

24 ساعت گذشت، و نمردم و چون كه فكر می كردند آخر عمر من است، بچّه هایم را نیز به بیمارستان آورده بودند، كه در آخر عمر در كنارم باشند. با توجّه به نا امیدی پزشكان مرا به منزل آوردند، و أيّام نزدیک محرّم بود، و دیگر همهٔ امیدم امام حسین علیه السلام بود و بس. روز هشتم محرّم شد.

قاصد حسینی آمد

ناگهان دیدم كبوتر سفید رنگی وارد اطاق من شد، و روی تخت نشست، و با آمدن كبوتر، گویا من سبک شدم، و پیش خودم گفتم كبوتر امام حسین علیه السلام است، سپس گفتم: آقا ، اگر واقعاً این كبوتر از طرف شما آمده، یا روی سینه ام بیاید یا در زیر تخت من برود، ناگاه دیدم كه كبوتر به زیر تخت رفته و من بدین جهت آرام تر شدم. ساعتی بعد مادرم وارد اطاق شد، در حالی كه دستمالی در دست داشت، گفت: پسرم این دستمال آغشته به أشک بر امام حسين عليه السلام است و دستمال را به سینۀ من مالید، چون نمی توانستم حرف بزنم با اشاره به او فهماندم كه مهمان دارم ، در زیر تخت است ، باید در كاسه و بشقاب چینی برای

ص:226

او آب و دانه بیاوری. چون قاصد امام حسین علیه السلام است.

امید داشتم كه روز تاسوعا یا عاشورا شفا پیدا كنم، ولی خبری نشد، روز 11 و 12 نیز گذشت و خبری نشد، و این كبوتر تا روز چهاردهم محرّم، نه آب خورد و نه دانه.

سقف شكافته شد، عنایت رسید

شب شانزدهم محرّم رسید، نیمهٔ شب بود، گفتم آقا امام حسین علیه السلام عاشورا هم گذشت خبری نشد، هنوز كلامم تمام نشده بود، كه دیدم سقف شكافته شد، و دیدم امام حسین علیه السلام همانند یک پارچهٔ نور وارد اطاق من شدند، و در كنار تخت من روی صندلی نشستند(1) و به من لبخندی زدند، من از تخت پائین آمدم و با یک دست بازوی حضرت را گرفتم، و دست دیگرم را روی شانه آن حضرت قرار دادم، و گفتم: نگاه كردن به صورت عالِم عبادت است، آقا شما چه كسی هستید ؟ فرمودند: تو چه كسی را صدا می زدی ؟ گفتم امام حسین علیه السلام را ، فرمودند: من امام حسین علیه السلام هستم، تو چه می خواهی، گفتم: شما می دانید كه من چه چیزی می خواهم، فرمودند: آنچه می خواستی ما بتو دادیم(2) ناگهان دوباره سقف اتاق شكافته شد، و دو دست بریدۀ حضرت أبا اْلفضل عليه السلام در حالی كه بشقابی بر روی آنها بود، در كنار امام حسین علیه السلام حاضر شد، من

ص:227


1- برای دکترها یا بزرگانی که به عیادت می آمدند، یک صندلی چوبی گذاشته بودند، که حضرت امام حسین علیه السلام بر روی آن نشستند، و هنوز هم آن صندلی باقی است، و بیماران، خودشان را به پایه آن صندلی می بندند، و طلب شفا می کنند.
2- همه چیز به من دادند، شفای کامل، آبرو، روضه خوانی برای آقا، مال و ... بلکه بالاتر از آنچه می خواستم، به من عطا فرمودند.

نگاه به آن دستها كردم، آقا فرمودند: به من نگاه كن، بعد از آن، آقا دست مرا گرفتند و به مسجد خواجهٔ خضر كرمان بردند ، در حالی كه در دست بریده نیز، در كنار آن حضرت بود، آنجا یک منبر زیبائی گذاشته شده بود، و جمعیّتی كه تمام نور بودند، در جلو مَقدم مبارک آقا، ایستادند، و وقتی آقا امام حسين عليه السلام نشستند آنها هم نشستند، و من دست به سینه مقابل آقا ایستاده بودم، و می گفتم: نگاه به صورت عالِم عبادت است.

ناگهان از آن حال بیرون آمدم، و دیدم در اطاق خودم هستم ، ولی اطاقم حال و هوای دیگری داشت، همه نور شده بود، و بوی تربت امام حسین علیه السلام استشمام می شد، و آن كبوتر دور من می چرخید و با صدای بلند می خواند، ناگاه متوجّه شدم ، بدنم سبک شده ، دست به شكمم كشیدم ، دیدم سالم است ، از تخت پائین آمدم، و به خاطر این كه دَرِ اطاق از پشت بسته بود، ضربه ای به در زدم ، مادرم آمد مرا در بغل گرفت و گفت چه خبر است ؟ در این اطاق چه شده است ؟ چه بوی تربتی می آید؟ وارد حیاط شدم احساس كردم باید به دستشوئی بروم، بعد از چهار سال ادرار همراه چرک و خون از من خارج شد، و بدنم كاملاً راحت گردید، دیدم ساعت 2 بعد از نصف شب است تا صبح یا حسین، یا حسین گفتم و گریه كردم، و همسایگان از صدای گریه خیال كرده بودند من مرده ام، و برای مرگ من، بستگانم گریه می كنند، صبح وقتی كه برای تشییع جنازه من آمدند، دیدند من سالم هستم و شفا گرفته ام، همه جمع شدند و شفا یافتن مرا دیدند.

در آن هنگام، كفش و لباسی نداشتم (بعد از چهار سال در بستر بیماری و مرگ بودن ) آنها رفتند، برایم كفش و لباس آوردند، برای ظهر تصمیم گرفتم به مسجد

ص:228

بروم، سوار تاكسی شدم، رانندۀ تاكسی گفت: تو كیستی كه تاكنون چنین مسافری ندیده بودم ؟ و دلش نمی خواست مرا پیاده كند، در صف جماعت نشسته بودم یكی از نمازگزاران گفت: این جوان چقدر شباهت به أقا ماشاء اللّٰه نجار دارد، دیگری گفت: بیچاره آقا ماشاء اللّٰه در حال مرگ است، كارش تمام است، گفتم: من آقا ماشاء اللّٰه هستم، كه ناگاه مردم دورم جمع شدند و می خواستند لباسهایم را برای تبرّک قطعه قطعه كنند و ببرند، ولی عدّه ای دیگر مانع شدند. خبر به پزشكی كه سالها بود معالجه ام می كرد رسید، مرا برای آزمایش به بیمارستان دعوت كرد، دكترهای خارجی هم بودند و پس از آزمایش ادرار و نتیجهٔ بسیار خوب آن (در حالی كه قبلاً ادرار نمی كردم و با سرنگ آب بدنم را می كشیدند) و با دیدن قیافهٔ من، همه تعجّب می كردند، و عدّه ای گریه می كردند، و پزشک معالج من كه سیّد هم بود، به دكترهای خارجی گفت: جدّم امام حسین علیه السلام او را شفا داده اند.

بعضی از پرستاران آن روزِ بیمارستان هنوز زنده هستند و در جلسهٔ روضه ای كه برگزار می كنیم، خدمت می كنند.

آقا امام حسین ! می خواهم روضه بخوانم

سال بعد شد ، أيّام محرّم فرا رسید، دلم می خواست كه در این منزل (كه امام حسین علیها السلام قدم در آن گذاشته اند ) روضه خوانی كنم، ولی هیچ قدرت مالی نداشتم، دیوانه وار رفتم در وسط آن اطاق و گفتم آقا امام حسین می خواهم روضه خوانی كنم، بعضی گفتند: بگذار برای سال بعد ، مادرم گفت: امسال جلسه روضهٔ مختصری در مسجد اْلرّضا علیه السلام كه در نزدیكیِ منزلمان هست

ص:229

بر قرار كن تا سال بعد، ولی قبول نكردم، و به خود آقا متوسّل شدم و بسیار گریه كردم، تا این كه شبی در حالت غم و غصّه به خواب رفتم، و در عالَم خواب دیدم آقا امام حسین علیه السلام با حالتی نورانی تشریف آوردند، و در وسط حیاط منزل ایستادند، در حالی كه عبائی بر دوش و نعلین زردی به پا داشتند، با حالت أدب دست به سینه مقابلشان ایستادم، حضرت لبخندی به من زدند، گفتم آقا كجا بودید ؟ فرمودند : مگر تو نمی خواهی روضه بخوانی ؟ من آمده ام كمكت كنم، و فرمودند: جاروئی حاضر كن، من یک مقدار گردش كردم و متوجّه بودم كه جاروهای ما كثیف است و مناسب نیست به دست حضرت بدهم، دوباره مقابل حضرت آمدم و دست به سینه ایستادم، حضرت فرمودند جارویت چه شد؟ هیچ جواب ندادم، ناگاه نوری از آسمان آمد، دیدم یک جاروئی است همه اش نور، و تمام محله را روشن كرده كه نمی توانم تشریح كنم، حضرت آن را به دست گرفتند، و به أندازهٔ یک فرش 3×4 از حیاط منزل را جاروب زدند و بعد با دست مباركشان اشاره فرمودند كه منبر را اینجا بگذار، تو روضه بخوان ما تو را كمک كردیم و رفتیم، چشمهایم را باز كردم، ساعت 2 بعد از نصف شب بود، باز هم تا صبح ، یا حسین ، یا حسین گفتم و گریه كردم، و عرض كردم: آقا ممنونم كمكم كردید، راحت شدم أذان صبح شد، نماز خواندم، صدای در خانه بلند شد، وقتی در را باز كردم آقائی پشت در بود گفت، چرا ناراحت هستی ؟ گفتم ناراحت نیستم، مقداری قند و چای داد و گفت: اینها را آقا امام حسین علیه السلام برایت فرستاده اند و هر چه تو دیدی من هم دیدم(1)ناراحت

ص:230


1- یعنی من هم به محضر امام حسین علیه السلام شرفیاب شدم، و دستورات کار را به من دادند، و می دانم به تو چه فرموده اند.

نباش، حضرت دستور دادند كه فلانی را دعوت كنم بیاید روضه بخواند.

بدین صورت مجلس روضه شروع شد، از روز أوّل ، مجلس بسیار عجیبی بود، جمعیّت زیادی می آمدند، علماء نیز شركت می كردند، مردم می گفتند اینجا چه خبر است؟ ما حاجات مهمّ خود را از امام حسین علیه السلام گرفته ایم، و در حقیقت مجلس روضه، شفاخانۀ امام حسین علیه السلام گردیده بود.

در حال حاضر، همان اطاقی كه آقا تشریف آوردند و همان صندلی كه حضرت بر روی او نشستند هنوز باقی است(1) (1) و بیماران صعب اْلعلاجی شفا گرفته اند كه در دفتری كه موجود بود، وضعیّت و نوع مشكل و شفای آنها ثبت شده شده است.

در روز شهادت حضرت زهراء كبوتر پرواز كرد

كبوتری كه در روز هشتم محرّم و در مقدّمهٔ شفای من وارد اطاق شده بود، در روز شهادت حضرت زهراء علیها السلام یک دور، دورِ خانه زد و روی زانویم نشست من دانه های گندم را در كف دستم قرار دادم و نزدیک او بردم، ناگاه كبوتر به سوی آسمان (به صورت نور ) پرواز كرد، من شروع كردم به سر و صورت زدن و می گفتم: كبوترم رفت .

پس از آن به مجلس علماء شهر رفتم ، گفتند چه خبر شده است؟ قضیّه را شرح دادم، آنها فرمودند: نگران نباش این كبوتر قاصد امام حسین علیه السلام بوده، و حالا كه مأموریتش تمام شده برگشته است.

ص:231


1- همهٔ جمعیّت اصفهانی که برای مراسم روضه شرکت کرده بودند مشاهده نمودند که بیماران زیادی را از راه دور و نزدیک آورده بودند، و در آن اطاق و در فضای مجاور آن قرار داده بودند، و با ریسمانی به پای آن صندلیِ مخصوص بسته بودند، و تاکنون بیماران زیادی شفا گرفته اند.

این كبوتر هر سال، یک روز در جلسهٔ روضه می آید، و بعد از گردش دور خیمهٔ امام حسین علیه السلام ساعاتی را در مجلس می نشیند، و از جمله:

در سال قبل ( 1421 قمری ) در هنگام شفا گرفتن زنی كه سرطان مغزی داشت، آن كبوتر حاضر بود.

شاعر و مدّاح مشهور، آقای حاج غلامرضا سازگار نقل كردند:

نشسته بودم كه آقائی وارد شدند (كه بعداً مشخّص گردید از خدّام با اخلاص و سالخوردهٔ آستان مقدّس امام علی بن موسی اْلرّضا علیه السلام هستند) پرسیدند حاج ماشاء اللّٰه خداداد كیست و ألان كجاست ؟ به همراه یكدیگر نزد حاج ماشاء اللّٰه رفتیم، به ایشان گفت: تو كاری نداشته باش چه كسی هستم و از كجا آمده ام، فقط من پیغامی از طرف حضرت رضا علیه السلام برای شما آورده ام، حضرت فرمودند:

روضهٔ شما باید به اندازهٔ سنّ مادرم زهراء علیه السلام هجده روز باشد

و گلاب مجلس را هم من می دهم، و باید این گلاب را در مجلس بپاشید، آن روز آخر مجلس، و روز دوازدهم روضه بود، كه بایستی مجلس پایان می یافت، حاج ماشاء اللّٰه در همان لحظه گفت شما اعلام كنید: و در وقتی كه مطلب را برای مردم گفتم، آن چنان مجلس منقلب شد، و صدای ضجّه و شیون بلند گردید كه دیگر امكان سخن گفتن نبود، و تا مدّتی صبر كردم، و به علّت نوع تأثیری كه بر مجلس گذاشته شد، و دگرگونی غیر عادّی كه حاصل گردید، یقین كردم كه سخن، از امام علی بن موسی اْلرّضا علیه السلام است، كه با این تأثیر عجیب و غیر عادی، تمام دلها و مغزها و جانها را تسخیر نمود.

آقای حاج آقا سازگار نقل نمودند: حاج آقا ماشاءاللّٰه در یكی از سالها، تشرّف به محضر حضرت بقيّة اللّٰه عجل اللّٰه تعالی فرجه پیدا می كند، و آن حضرت مقداری نبات به

ص:232

او داده بودند، و حاج آقا ماشاء اللّٰه، به اندازهٔ یک عدس از آن نبات را به خانوادهٔ من (همسرم ) داده بودند، یكی از همسایگان ما، در تهران بچّه ای داشت مبتلا به بیماری تالاسمی، مادرِ این بچّه، روزی به منزل ما آمده بود و بسیار گریه و زاری و التماس نموده بود كه، چون شما فعلاً نیازی به این نبات متبرّک ندارید، آن را به من بدهید برای بچّهٔ من كه در حال تلف شدن است، همسرم تحت تأثیر حالت اضطرارِ مادر بیچاره، نبات یاد شده را به او می دهد و پس از خوردن آن، بچّه شفا پیدا می كند، و پس از أنجام آزمایشات پزشكی، شفای كامل او تأیید می گردد.

در حال حاضر در سال 1424 قمری كه این داستان را می نگارم) چهل سال از جریان شفای عجیب حاج ماشاء اللّٰه خداداد (نجّار ) می گذرد، و او با كهولت سنّ، بسیار سرزنده است، و روحیّه ای بسیار عالی دارد، و در أیّام برگزاریِ عزاداری بسیار گسترده و عظیم (به مدّت 18 روز ) آنهم در حسینیّه ای بزرگ، با ضمیمه شدن كوچه های أطراف، و آمدن علاقمندان از شهرهای دور و نزدیک، با كمال علاقه و شور و عشق حسینی، در خدمت مهمانان حضرت سیّد اْلشّهداء علیها السلام می باشد.

او در اثر عنایت حسینی و لطف امام رضا علیه السلام و حضرت بقيّة اللّٰه الأعظم عجّل اللّٰه تعالى فرجه به عنایاتی مفتخر گردیده، و شرح قسمتی از آن عنایات را در آن شب و جلسهٔ به یاد ماندنی برای این كمترین نویسنده بازگو نمود، ولی به خاطر عهد و پیمانی كه با من بسته ، از ذكر آنها معذور می باشم.

74 - پشیمانیِ انتقاد كننده به شكل برنامهٔ فاطمیّه

در یكی از سالهای گذشته، برنامه های بزرگداشت أیّام شهادت فاطمهٔ زهراء علیهاالسلام

ص:233

أنجام شد. و طلّاب و مدرّسین و جوانهای با اخلاص و مردم معتقد و فداكار، هر كدام به شكلی عرض أدب و ارادت نمودند. و مخلصانه در نشر و ترویج نام و یاد و مكتب انسان ساز حضرت زهراء علیها السلام همّت گماشتند، پس از گذشت مدّت زمانی، یک نفر كه به أفكار و سلیقهٔ شخصی خود زیاد پای بند بود عدّه ای از طلّاب فداكار در راه نصب پرچمها و پوسترهای فاطمیّه علیها السلام را جمع كرده، و به شكلی شدید به آنها اعتراض نمود، كه چرا پرچمها و پوسترها اسم و آدرس ندارد، و به هیچ عنوان جنبه های اخلاص و آثار و بركات خلوص نیّت را مورد توجّه قرار نمی داد، و در آخرِ گفتگو و بحث، سخنان خود را صحیح و برتر می دانست.

دو هفته از این ماجرا گذشت، با یک حالت پشیمانی و ندامت شدید، به یكی از مدرّسین عالی قدر (كه در برنامه های فاطمیّه با اخلاص كامل، فعّالیّت مستمر و كارسازی دارد ) گفته بود، طلبه هایی را كه در آن جلسه بحث و گفتگو بودند حاضر كنید، می خواهم با آنها صحبتی داشته باشم، مدرّس یاد شده می پرسد، جریان چیست؟ می گوید: من مرحوم آية اللّٰه العظمى، حاج سيّد أحمد خوانساری قدس سّره(1) را با لباسی خوب و هیئت و جمالی عالی دیدم، و ایشان با حالت عصبانیّت شدید به من فرمودند: چرا اعتراض كردی به كار پوسترها، و با كلمات تند و خطاب و عتاب زیاد با من سخن گفتند، و لذا من از سخنان خودم پشیمانم و می خواهم از حق تعالی و حضرت صدّیقهٔ كبری علیها السلام عذر خواهی كنم و آن طلبه ها را جمع كنم و پشیمانی خودم را علناً و رسماً اعلام نمایم.

ص:234


1- ایشان از مراجع معظّم تقلید بودند و از نظر مقام تقوی و معنویّت، تالی تِلْوِ معصوم بشمار می رفتند، و در ربیع اْلثّانی 1405 قمری وفات یافتند.

75 - من در كشورتان یک فرزند دارم برو آنجا

خانمی است به نام زهرهٔ كریمی (كه قبلاً كلیمی بوده و به اسلام روی آورده) زندگیش نكته های مهم و جالبی دارد كه قسمت هائی از آنرا ملاحظه می نمائید هفت هشت ساله بودم كه به خاطر همسایگی با مسلمانان، با اسلام آشنا شدم و قضیّه ای عجیب مرا به سوی امام حسین علیه السلام كشانید.

هشت ساله بودم برای تهیّه نان به نانوایی رفتم، یک جوان مسلمان ریگ بسیار داغی كه از نان سنگک جدا شده بود را در پیراهنم انداخت و من در اثر سوزش بدنم به خاطر آن سنگ داغ بی تاب شدم و گفتم: اگر امام حسین شما راست است خدا كند به حقّ ایشان، جوان مرگ شوی، و آن جوان در همان أیّام به طور ناگهانی دل درد شدیدی گرفت و نتوانستند معالجه اش كنند و جوان مرگ شد.

در همان أيّام احساس خاصّی نسبت به امام حسین علیها السلام پیدا كردم، و عشق و علاقه ام به آن حضرت زیاد شد، و در أیّام سوگواری تاسوعا و عاشورا توجّهم به آن بزرگوار جلب می گردید، و عنایتی را هم دیدم كه مرا بیشتر جذب نمود.

مادرم یازده دختر داشت و هیچ و هیچ پسر نداشت، و پدرم او را سرزنش می كرد، تا یک روز تاسوعا همراه مادرم به سقّاخانه ای رفتیم، و مادرم یک بسته شمع خرید و پشت پنجرهٔ سقّاخانه آنها را روشن نمود و گفت: یا امام حسین علیه السلام شما نزد خدا محبوبیّتی دارید، از خداوند بخواهید كه پسری به من عنایت كند.

در سال بعد در همان روز تاسوعا و در همان لحظه ای كه شمعها را روشن نموده بود، خداوند دو پسر به او عطا كرد و ما بسیار خوشحال شدیم.

مدّتی بعد مادرم خواب دیده بود كه آقائی فرمودند: دو پسر به تو دادیم كه یكی به درد دنیایت بخورد و دیگری به درد آخرتت. همین طور هم شد یكی از آن

ص:235

یکی از آن دو پسر پس از چهل روز از دنیا رفت، و دیگری باقی ماند كه ألان با خانواده اش در اصفهان زندگی می كند.

پس از این جریانها تصمیم گرفتم كه مسلمان شوم، و پس از اسلام آوردنِ نزد امام جمعهٔ آن زمان، پدرم مرا نفرین كرد و از خانه بیرون نمود، و سالهائی را با مشكلات زیاد سپری نمودم.

یک روز پسرم در كوچه مشغول بازی بود، و در أثر غفلت شاگردِ اتوبوس دستش لای درب اتوبوس گیر كرد و به پوست آویزان شد، دكتری انگشتان او را پیوند زد، ولی عمل جرّاحی خوب أنجام نشده بود، و لذا دست پسرم عفونت كرد و گفتند باید دست او از آرنج قطع شود، ولی من دلم نمی خواست، از پزشک سؤال كردم راه دیگری هست ؟ گفت: در خارج ممكن است عمل كنند و مداوا نمایند. و من با توجّه به شنیده هایم دربارهٔ متخصّصین اسرائیلی، منزلم را فروختم و با پس اندازی كه داشتم به اسرائیل رفتم، و آنجا هم گفتند دیر آمده ای ، اگر سه ماه قبل می آمدی می توانستیم كاری بكنیم، ولی هم أكنون جز با قطع دست نمی شود كار دیگری كرد، و برخلاف میل قلبی ام برای قطع دست فرزندم آماده شدم، ولی شب قبل از عمل جرّاحی، در حالت خواب و بیداری بودم كه حضرت زهراء علیها السلام را مشاهده نمودم، و در حالتی كه دامنشان را با دستم محكم گرفته بودم، گریه و زاری می كردم و شفای فرزندم را از ایشان می خواستم، ایشان دست مرا بالا بردند و فرمودند:

من در كشور تان یک فرزندی دارم، برو آنجا، چرا اینجا آمده ای ؟

ناراحت نباش دست پسرت را قطع نمی كنند

هنوز دامن ایشان در دستم بود كه از خواب بیدار شدم ، تقریباً دو ساعت از نیمه

ص:236

شب گذشته بود، به سرپرستار بخش و مسئول بیمارستان مراجعه كردم، ولی با خشم و تندی به من گفتند برو بخواب، و این مسئله را با دكترش در میان بگذار، صبح این مطلب را با دكتر در میان گذاشتم و گفتم نمی خواهم دست پسرم قطع شود، ولی دكتر از حرف من ناراحت شد و قبول نمی كرد، و گفت هرچه دیرتر دست او را قطع كنی ضررش بیشتر است، ولی من با اصرار زیاد نگذاشتم این عمل أنجام گیرد و دكتر می گفت در آینده می فهمید اشتباه كرده اید، و فرزندتان را بدبخت نموده اید، و در هر صورت، تعهّد دادم و سریعاً به ایران برگشتم، و به مشهد مقدّس مشرّف شدم، و از امام رضا علیه السلام شفای او را گرفتم.

وقتی وارد مشهد شدم، در أطراف حرم در خیابان طبرسی، اتاقی اجاره كردم، سپس با دلی شكسته به سوی حرم مطهّر روانه شدم، و چون كاملاً راهها را بلد نبودم ناگاه خودم را جلوی پنجرهٔ فولاد دیدم، در آنجا شروع كردم به راز و نیاز و زاری با آقا امام رضا علیه السلام و گفتم :

من بدون اجازه اینجا نیامده ام، از مادر بزرگوارتان فاطمهٔ زهراء علیها السلام دستور دارم و می خواهم با دلی خوش از اینجا بروم، پس از مدّتی مردم أطرافم حلقه زدند و یكی از خادمان گفت:

دخترم ! آنچه می خواستی گرفتی

در این هنگام، از نظر روحی سبک شده بودم، و تصمیم بر رفتن گرفتم، ساعت 11 شب بود، از داروخانه وسیلۀ پانسمان گرفتم و به خانه رفتم، وقتی دست پسرم را برای پانسمان باز كردم دیدم كاملاً خوب شده، و هیچ أثری از زخمها در او نیست، از شدّت خوشحالی به خیابان دویدم و فریاد كشیدم، به طوری كه مردم خیال كردند دیوانه شده ام، بعداً پسرم گفت آن وقتی كه پشت پنجرهٔ فولاد

ص:237

بودم، آقائی با لباسی بلند كه به زمین كشیده می شد آمدند، سپس دستم را لای لباسشان پیچیدند، در آن موقع احساس كردم دستم خوب شده و بهبودی كامل یافته، و پس از دیدن این معجزه، بیشتر شیفتهٔ آقا علی بن موسى اْلرّضا علیه السلام شدم و عدّه ای از مردم ، به خاطر این عنایت ، به دیدن ما آمدند.

پس از آن از آقا خواستم كه توفیق دهند مجاور مشهد مقدّس شوم، كه چنین هم شد، و 28 سال است كه در مشهد مقدّس ساكن گردیده ام، و خدا را بر این نعمت بزرگ شكرگزاری می كنم(1)

76 - میزبان شما فاطمهٔ زهرا علیها السلام هستند

یكی از خطباء پر تلاش در راه احياء أمر أهل بيت علیهم السلام كه در فعّالیّت های تبلیغی در مناطقی كه شیعیان در أقّلیّت و محرومیّت به سر می برند، كارهای زیادی أنجام داده، و مساجد و مراكز دینی به نامهای مقدّس أمير اْلمؤمنين و حضرت زهراء علیه السلام و حضرت مهدی عجّل اللّٰه تعالى فرجه و حضرت أبا الفضل علیه السلام و دیگر پیشوایان دینی تأسیس نموده، و با پایه گذاری هر مسجد و حسینیّه كتابخانه ای، گویا خانه ای برای أهل بیت علیه السلام بنا می كند، مورد عنایتی قرار گرفته، كه داستان آن را ذیلاً ملاحظه می نمائید:

وقتی پسرم در تصادف ماشین سخت مصدوم شد، تمام اوقات شب و روز من به مدت یک سال كه او بستری بود اشغال شد. لذا از این كه نمی توانستم برای تبلیغ و كارهای خدماتی به اطراف مسافرت كنم بسیار ناراحت بودم، به خصوص كه مساجد نیمه تمام بعضی از نقاط استان سیستان و بلوچستان متوقّف مانده بود.

ص:238


1- مجّلهٔ زائر، سال پنجم، شماره نهم، آذر و دی 1377، صفحهٔ 22-23

یک شب از آن جهت كه نكند سلب توفیق از من شده است، بسیار ناراحت بودم، خواب دیدم كه مثل همیشه به سفر رفته ام و خوشحال بودم كه به كارهایم خواهم رسید ، خود را در بیابان و در مقابل ساختمانی یک طبقه و گِلی (كه آن قدر بزرگ بود كه قسمت زیادی از آن بیابان را اشغال كرده بود، دیدم متحيّر شدم كه این جا كجاست و چرا به این جا آمده ام؟ خواستم از صاحب خانه در این مورد سؤال كنم، ولی كسی داخل منزل نبود، بی اختیار وارد منزل و أوّلين اتاق شدم، اتاقها تو در تو، و خالی از سكنه بود، ترسیدم كه اگر ألآن صاحب خانه وارد شود فكر می كند كه یک نفر در لباس روحانی برای دزدی آمده است، از هر دری می خواستم بیرون روم وارد اتاق دیگری می شدم، تا در آخرین مرحله، وارد اتاق ساده و كوچكی شدم، باز همان فكر مرا ناراحت كرد، ناگهان از یكی از درها خانمی وارد شد، من بدون دیدن صورت او سر را به زیر انداختم و گفتم: خانم ! معذرت می خواهم، من مسافرم و راه را گم كرده ام، و نمی دانم این اتاقهای تو در تو چیست، و من ألان كجا هستم ؟ آن خانم كه لباسی ساده ای بر تن داشتند، گفتند: هر كجا هستید قدمتان روی چشم.

ناگهان مردی از درِ دیگر وارد اتاق شد، من نخست به وحشت افتادم كه این مرد اگر سؤال كند با این زن در این اتاق چه می كنی چه جواب دهم ؟ بلافاصله گفتم: آقا ببخشید، این خانم همین ألان وارد شدند، و من هم مسافر راه گم كرده ای هستم و بی اختیار گرفتار این اتاقها شده ام، و نمی دانم كجا هستم، و اگر میهمان محسوب شوم، نمی دانم میزبان من چه كسی است ؟ آن مرد گفت:

میزبان شما فاطمهٔ زهراء عليها السلام هستند

از خواب بیدار شدم، و به نظرم رسید كه چون میزبان من فاطمهٔ زهرا علیها السلام بودند

ص:239

آن اتاقهای تو در تو، شاید مصداق آیهٔ شریفه:

فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ، بيوت أهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام باشد.

77 - مجازات كار شكنی و مخالفت در مورد حقّ حضرت زهرا علیها السلام

در أوائل انقلاب اسلامی (به بهانه های ساختگی و یا سست و فرومایه) كسانی و گروههائی بودند كه نه تنها هیچ اقدامی دربارهٔ دفاع از مظلومیت حضرت زهرا علیها السلام نمی كردند، بلكه با أفسانه سازی، ذكر مصیبت و بیان مظلومیّت های آن شهیدۀ بزرگ را زیر سؤال می بردند، و حتّی در بزرگترین رسانهٔ عمومی با نقل قضیّه ای ساختگی، روضه خواندن برای حضرت زهرا علیها السلام را مورد تهاجم قرار دادند، و تبرّی از ظالمين و قاتلین آن حضرت را از بزرگترین كارهای منفی به حساب می آوردند، و با توجیهات غیر اصولی و فریبكارانه، سعی می كردند كه محبّت دشمنان و ستمگران بر فاطمهٔ زهراء علیها السلام را در دلها ایجاد و تقویت كنند، و لا أقل از روشن شدن حقائق تاريخ، و كشف جرائم آن جنایتكاران ، جلوگیری نمایند، مبادا دلها از آنها نفرت پیدا كند.

ولی مظلومیّت و حقّانیّت فاطمهٔ زهراء علیها السلام آثار خود را ظاهر نمود، و آنها به شكلهای گوناگون بدنام و ذلیل و رسوا گردیدند، و عدّه ای از آنها (برخلاف أفكار و أندیشه های قبلیِ خود) در دفاع از حقّ مسلّم و مظلومیّت حضرت زهراء علیها السلام اقدام نمودند.

بعضی از آنها كه در راهِ اشتباه خود پافشاری داشتند، به وسیلهٔ اشتباهكاری های گوناگونِ خود، به تباهی و نابودی كشیده شده، و به بدترین وجهی، ذلیلانه به درک رفتند، و یا به انزوای همراه با بدنامی و ذلّت گرفتار شدند.

ص:240

78 - مرحباً بک

یكی از خطباء نامدار و با سابقه، و پر تلاش در راه كمک به شیعیان (در مناطقی كه أكثریّت با مخالفین است) كه دهها سال از عمر پر بركت خود را در راه تأسیس مساجد، حسینیه ها ، كتابخانه ها، خانه های عالِم و یاری رساندن به شیعیان محروم ، بالأخص در استانهای: هرمزگان (بندر عبّاس ) سیستان و بلوچستان مصرف نموده، و هم اكنون نیز با كهولت سن، در راه احیاء آثار أهل بیت علیهم السلام دست از جهاد و كوشش برنداشته است، قضيّهٔ عجیب و تكان دهندهٔ زیر را نقل می نمودند، كه ذیلاً تقديم دلباختگان و دلسوختگان حضرت زهرا علیها السلام می نمایم:

أوائل انقلاب بود، با جمعی از دوستان و یاران (برای رسیدگی به یك سری مسائل ) به استان هرمزگان و جزیرهٔ قشم رفتیم ، شبی در یک مجلسی كه جمعیّت فراوانی از متعصّبین غیر شیعه حضور داشتند، منبر رفتم و حدیثی را در فضائل أمير اْلمؤمنین علی علیه السلام از زبان أبوبكر نقل كردم، و به ملاحظه تعصّب حاضرین در مجلس (كه از مخالفین بودند) گفتم: أبوبكر صدّیق ، سخنرانی تمام شد و به منزل میزبانمان رفتیم، و پس از صرف شام خوابیدیم، ناگاه در نیمه های شب با صدای گریه یكی از همسفران بیدار شدیم، معلوم شد، آن همسفر (كه مادر او هم سیّده است ) در عالَم رؤیا صدای بانوئی را شنیده، كه از كلمهٔ صدّیق اظهار تبرّی و نارضایتی كرده اند، و بینندهٔ خواب گریه می كرد و جریان را نقل می نمود، و همه نگران شدیم.

اینجانب، برای این كه بغض و شدت نگرانیِ حضرت زهراء علیها السلام را نسبت به دشمنانشان برای شیعیان و دوستان آن حضرت تشریح كنم، در اوّلین جلسهٔ

ص:241

سخنرانی در أیّام فاطمیّه علیها السلام در شهر اصفهان، جریان را نقل كردم، شب بعد دیدم بانی و برگزار كنندهٔ مجلس، كه فردی بسیار متدّین و مخلص، ولی بی سواد بود، با چشم گریان درِ مجلس ایستاده، و مرا بغل كرد و بوسید و گفت:

مرحباً بک یعنی چه؟ گفتم چرا گریه می كنی ؟ و این سؤال برای چیست ؟ گفت: دیشب در عالم خواب دیدم شما بالای همین منبر هستید، و در همان حال كه در مورد غضب و خشم حضرت زهراء علیها السلام نسبت به دشمنانشان سخن می گفتید، و داستان كلمهٔ صدّیق و نگرانی حضرت را شرح می دادید، دیدم خانمی نورانی و نقاب بر رو، از میان زنها برخاستند، و مرا صدا زدند و فرمودند: به این آقا بگو: «مرحباً بک» با شنیدن این رؤیا و لطف و مرحمت حضرت زهراء علیها السلام منقلب شدم، و متوجّه گشتم كه، آن حضرت تا حدّی نسبت به دشمنان خودشان خشمگین و غضبناک هستند كه راضی نیستند نسبت به آنها، با الفاظ احترام آمیز برخورد شود، و همان شب جریان خواب بانی مجلس را برای مردم شرح دادم، و این مطلب تقریباً روضهٔ آن شب بود، و همه را دگرگون و منقلب كرد، و در این زمینه این دو بیت را سروده ام:

ز بسكه فاطمه از دشمنان بد آئین ستم كشید و نبودش بجز دلی خونین

نه راضی است، كه كس نام دشمنِ او را بَرَد به نیكی و، سازد به احترام قرین

79- همانطور كه خودت می گوئی صحیح است و ترک نكن

مهندسی است دلبسته به أهل اْلبيت علیهم السلام و علاقمند به حضرت زهرا علیها السلام و جریانی برایش اتّفاق افتاده، كه چنین تعریف می كند: صلوات بر فاطمهٔ زهراء علیها السلام را از یكی از علماء بزرگ، این چنین یاد گرفته و حفظ نموده بودم :

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ

ص:242

و در قنوت نمازها این صلوات نورانی و پر فیض را می خواندم، تا این كه در یكی از سالها (در أیّام فاطمیّه) به مجلسی رفتم، و گوینده ای همان صلوات را می خواند، ولی در اعرابِ آن ، در دو مورد غیر از آنچه ذكر شد قرائت نمود و من دچار تردید شدم، و با این كه به آن عالم بزرگی كه از او فرا گرفته بودم كاملاً اعتماد داشتم، ولی با این حال به نظرم رسید، تا بررسی مجدّد أنجام نداده ام صلوات را در قنوت نماز خود نخوانم، ولی پس از گذشت مدّت زمانی، نگران شدم، كه چرا موفّق به تحقیق نشده، و از خواندن صلوات محروم شده ام

در عالَم رؤيا ، در منزل قدیمیِ پدرم، در اطاق بزرگ پذیرائی، كه در قدیم می گفتند (پنج دری )(1) و محلّ نشست پدرم با علماء بزرگ بود، و بسیاری از مجالس و محافل دینی در آن تشكیل می شد (و از قداست خاصّی برخوردار است) دیدم روحانیِ سیّدی نشسته اند، و گویا روی سجادّه ای هستند، و من هم رفتم، و در طرف راست آن بزرگوار یک قدم عقب تر نشستم، و بدون این كه سؤالی بكنم و سخنی بگویم و صورت ایشان را ببینم، ایشان صورتشان را به طرف من برگرداندند و فرمودند:

همانطور كه خودت می گوئی صحیح است و ترک نكن

مهندس یاد شده، در جلسه ای كنار این نویسندهٔ كمترین نشست، و صلوات بر فاطمهٔ زهراء علیها السلام را به همان نحوی كه آن عالم بزرگ به ایشان یاد داده بود خواند، و ضمن نقل خواب خود، پرسید آیا این صلوات را صحیح خواندم ؟ گفتم: بله، همین طور صحیح است، و از نظر اعراب و علم نحو همین گونه باید خوانده شود، و آنچه در عالَم رؤیا دیده ای كاملاً با قواعد عربی مطابقت دارد.

ص:243


1- اطاقی بود که پنج درب داشت، و نسبتاً بزرگ و محلّ پذیرائی مهمان بود

80- همان ساعتی كه توسل به حضرت زهراء غلیان پیدا می كنند

یكی از ارادتمندان و دلباختگان آستان مقدّس حضرت زهراء علیها السلام نقل فرمودند كه: یكی از روحانیّون (كه أهل منبر نیز می باشد) گفتند:

روزی در فكر فرو رفتم كه سی سال است خود را سرباز امام زمان عجّل اللّٰه فرجه می دانم، و منبر می روم، و هنوز لیاقت دیدار آقا را نیافته ام، و به نظرم رسید كه توسّل پیدا كنم، و ختمی بردارم تا به آرزویم نائل شوم، و لذا تصمیم گرفتم چهل شب چهارشنبه به مسجد مقدّس جمكران بروم، و حاجتم را از خود آقا بخواهم و به همین جهت، شبهای چهارشنبه با حالت التجاء و توسّل، به مسجد جمكران می رفتم، و در حالت قنوت نماز با اشک جاری می گفتم:

أللّهُمَّ ارزُقْني زیارَةَ حُجَّةِ بْنِ اْلحَسَن علیه السلام

تا این كه چهل شب گذشت، و خبری نشد، ولی من به توسّل و استغاثه ام ادامه دادم، و شبها در منزل خودم، در دل شب نماز امام زمان عجّل اللّٰه فرجه را می خواندم و با سوز و ناله و أشک ، همان دعا را تكرار می كردم.

شبی در عالَم رؤیا، به محضر آقای بزرگواری مشرّف شدم، فرمودند: چه می گوئی؟ عرض كردم : عشق دیدار آقا روز به روز در وجودم شعله ور می شود، چه كنم ؟ فرمودند: در مجالس آقا أبا عبد اللّٰه الحسين عليه السلام به حاجتت می رسی ، پرسیدم در كدام مجلس ؟ فرمودند: فرق نمی كند، عرض كردم : در چه وقت ؟ فرمودند: همان ساعتی كه توسّل به حضرت زهراء علیها السلام پیدا می شود.

روز بعد یكی از دوستان، مجلسی بر پا كرده بود، و برای مدّت پنج روز دعوت كرد كه من منبر بروم، قبول كردم و روزها به مجلس او می رفتم، تا این كه در روز پنجم، كه روز آخر مجلس بود، طبق معمول (كه در آخرین روز مجلس ،

ص:244

متوسّل به حضرت زهراء علیها السلام می شوند و از مصیبت آن حضرت می خوانند) به حضرت زهراء علیها السلام متوسّل شدم، و از مصائب آن حضرت خواندم، در ابتداء منبر، دو نفر از دوستان ، با مقداری فاصله از یكدیگر در ایران نشسته بودند، ولی به مجرّد این كه وارد ذكر مصیبت شدم ، دیدم آقای بزرگواری، با شال سبز و بسیار نورانی، بین آن دو نفر نشسته اند، و آن چنان أشک می ریختند و روی پای خود و نیز به صورت خود می زدند، كه توجّه من كاملاً به سوی ایشان جلب شده بود، و با خودم می گفتم ایشان كیستند با این خصوصیّات ؟ و با خودم گفتم: وقتی از منبر پائین آمدم، می روم به محضر ایشان، و التماس دعا می گویم، ولی وقتی روضه ام تمام شد، ایشان را ندیدم، رفتم سراغ آن دو نفر، و از آنها پرسیدم، این آقا كجا رفتند ؟ در جواب من گفتند: ما كسی را ندیدیم و من فهمیدم كه آقا حضرت بقيّة اللّٰه الأعظم علیه السلام بوده اند كه در هنگام توسّل به حضرت زهراء علیها السلام (طبق وعده و بشارت قبلی ) به دیدارشان نائل گردیده ام.

81- كلمه خانم را دوست نمی داریم، نام دیگری ببرید

یكی از دلباختگان حضرت زهراء علیها السلام كه سالهای طولانی است در آستان مقدّس حضرت زهرا علیها السلام و حضرت بقيّة اللّٰه عجّل اللّٰه فرجه عرض أدب می نماید و خدمتگزاریِ درگاه أهل اْلبيت عليهم السلام را افتخار خود می داند، با این كه مدّاح رسمی نمی باشد، ولی گاهی بانقل بعضی از قضایای مربوط به حضرت زهرا علیها السلام و امام زمان علیها السلام (همراه با ذكر مصیبت) نام خود را در لیست ذاكرین أهل اْلبيت علیهم السلام قرار می دهد.

ایشان نقل كردند كه، در هنگام نقل داستانهای عنایات حضرت زهرا علیها السلام كلمهٔ خانم را به كار می بردم تا این كه یک روز یكی از روحانیّون (كه سیّد هم

ص:245

هستند) به من فرمودند: شما مدّاح هستید ؟ گفتم: نه، ایشان در فكر فرو رفتند. چند دقیقه گذشت، از ایشان پرسیدم چطور ؟ فرمودند، در عالم خواب پیغامی برای شما به وسیلهٔ من فرستاده اند، ولی شما كه می گوئید من مدّاح نیستم و معنای این پیغام را نمی فهمم، گفتم: البته گاهی از اوقات از حضرت زهراء علیهاالسلام می خوانم، در این هنگام ایشان فرمودند: حضرت زهراء علیها السلام به من فرمودند كه به شما بگویم:

ما این كلمهٔ خانم را دوست نمی داریم، چرا یكی دیگر از ألقاب و أسماء را نمی گوئید، مثل مادر، بی بی، اُمّ الأئمّه

82- شما كه چای مجلس حسینم را نمی خورید

مرحوم آیة اللّٰه، آقای حاج سيّد أحمد امامی قدس سّره نقل می فرمودند:

یكی از روزهای ماه محرّم و دههٔ عاشوراء، مادر ما (مرحومه حاجیه خانم امامی اْلعريضی) به مجلس روضهٔ منزل مرحوم حاج سیّد حسن بنكدار(1) رفته بودند، و با توجّه به رعایت احتیاط و در نظر گرفتن نظافت و تمیز بودن ، چای روضه را میل نكرده بودند.

شب در عالم رؤیا دیده بودند كه ، حضرت زهرا علیه السلام برگه های سبزی را به مردم می دهند، و می فرمایند: برگهٔ ورود بهشت است. ایشان نیز جلو می روند و عرض می كنند: به من هم از این برگه ها عنایت كنید، حضرت زهراء علیها السلام می فرمایند: شما كه چای مجلس حسینم را نمی خورید.

ص:246


1- مجلس روضهٔ منزل مرحوم حاج سیّد حسن بنکدار، سابقه بیش از یکصد و سی سال دارد، و از مجالس با معنویّت و استثنائی می باشد، و تاکنون حال و هوای معنویِ آن محفوظ مانده است، و فیض و برکات حسینی در این مجلس، به عزاداران و سوگواران می رسد.

از آن زمان، مادر مان وقتی در مجالس روضهٔ امام حسین علیه السلام شركت می كردند، لازم می دانستند كه از چای مجلس عزای حسینی بنوشند.

83 - خداوند خیرت بدهد، از جدّ غريب ما دفاع كردی نترس

یكی از خطباء مشهور كه ، نسبت به أهل اْلبيت علیهم السلام و حضرت زهرا علیها السلام، علاقه و محبّت فراوان دارد، می نویسد: یكی از مبلّغين وهّابیّت، كه بر علیه شیعه فعّالیّت و تبلیغ بسیاری دارد، و مدرسه ای نیز برای تربیت شاگردان مكتب مخالفین تأسیس نموده است، در یک سخنرانی بسیار زشت در مورد غدیر، آن را به تمسخر می گیرد و رد می كند، و از طرف دیگر، در بعضی از مناطقِ محلّ سكونت مخالفين، در روز عاشورائی، نسبت به سیّد اْلشّهداء، امام حسین علیه السلام اهانت نموده و یكی از پرچمهای عزای امام حسین علیه السلام را آتش زده بودند و در یكی دیگر از همان مناطق، جمله های اهانت آمیز نسبت به شیعیان و مقدّسات آنها، بر دیوارها نوشته بودند.

هنگامی كه از مطالب یاد شده مطلّع شدم، بسیار نگران و پریشان گشتم، و در یكی از سخنرانی ها، دو ساعت صحبت كردم، و أبعاد گوناگون غدیر را بحث كردم، و از 13 رجب تا غدیرخم، و از غدیرخم تا محراب خونین مسجد كوفه را ، مورد تجزیه و تحلیل قرار دادم و با تأئيد الهی و كمک أرواح مقدّس معصومین علیهم السلام مطالبی را بیان كردم، كه دیگر محال می دانم بتوانم چنین سخنانی را با آن بیان و حالت روحیِ عجيب) تكرار كنم.

چنان سكوتی بر مجلس حكمفرما بود، كه گویا كسی نفس نمی كشید، و چشم مستمعین خیره مانده بود، وقتی صحبت از مظلومیّت های أمير اْلمؤمنين علیه السلام به میان می آمد، صدای ضجّهٔ مردم بلند می شد، و با أشک ریزان، زمین و زمان را می لرزاندند

ص:247

سخنرانی تمام شد، وقتی به ساعت نگاه كردم، دیدم دو ساعت است كه منبر رفته ام، و نه خودم، و نه مستمعین، هیچكس متوجّه طولانی شدن ِسخنرانی نگردیده بود. جوانان غیور آن منطقه، بسیار تشكّر كردند و گفتند: ما دربارهٔ غدیر چنین سخنانی نشنیده بودیم، و آگاهی نداشتیم.

فردای آن شب، همسرم از شهر خودمان به منطقه ای كه در آن سخنرانی كردم تلفن زد، و با حالت گریهٔ بسیار شدیدی گفت: موضوع سخن و بحث دیشب شما چه بوده است؟ گفتم: چطور ؟ گفت: دیشب خواب عجیبی دیدم، حضرت رضا علیه السلام تشریف آوردند، و دو عدد سیب سرخ به من دادند، و فرمودند: یكی از اینها را خودت بخور و دیگری را به شوهرت بده ، و از قول ما به او بگو:

خداوند خیرت بدهد كه از جّد غريب ما دفاع كردی ! نترس

در أيّام 27 رجب امسال نیز به خراسان بیا، ما با تو كار داریم

من خیلی خوشحال شدم، و از این كه موفّق شده ام كه در عمرم، ولو یک بار، آقا و مولایم را خوشحال كنم بسیار مسرور شدم، و بسیار گریستم (ألبتّه گریهٔ شوق) پنج شب آخر ماه رجب را، قبلاً در یكی از شهرستانها قول داده بودم كه برای سخنرانی بروم، ولی به خاطر همین دستور امام رضا علیه السلام پیغام دادم كه نمی توانم بیایم و برنامه ام را به تأخیر انداختم، آنها نیز قبول كردند، و به مشهد مشرّف شدم، كه مورد عنایاتی قرار گرفتم، ولی دستور مخفی نگهداشتن آن را به من داده اند، فقط یكی از بركات آن را مجاز هستم بگویم، و آن این كه 20 روز بعد از آن، به سوریّه و زیارت حضرت زینب علیه السلام و حضرت رقیّه علیه السلام و عراق (كربلا و نجف و كاظمین و سامرا ) مشرّف شدم.

و از آن طرف، در أثر تحریكات برخی عناصر فرصت طلب ( برای جلب آراء

ص:248

مخالفین، در انتخابات) و نیز در أثر تحریک برخی از متعصّبينِ مخالفين، قضيّهٔ سخنرانی، بعد از چهار ماه به دادگاه مركز استان كشیده شد، و مرا به دادگاه دعوت كردند. در این زمان، من در آبادان سخنرانی می كردم، بعد از اتمام برنامهٔ سخنرانی، شبانه بایستی به محلّ دادگاه ( كه در استان دیگری بود ) حركت می كردم، در میان راه توسّل به حضرت زهرا علیها السلام و أهل اْلبيت عليهم السلام داشتم و چهارده هزار لعن (از قسم چهار ضرب ) بر دشمنان امير اْلمؤمنين عليه السلام و قاتلین حضرت زهرا علیها السلام فرستادم، و صبح به دادگاه رفتم، دیدم عدّه ای از رهبران دینیِ مخالفین جمع شده اند، و با داد و فریاد و بهانه جوئی های گوناگون و تكیه بر عنوانهائی كه می توانست برای آنها نقطهٔ قوّت باشد، فضای دادگاه را مسموم كرده بودند، تا این كه نوبت دفاع به من رسید.

یكی از چهره های أرزشمند دادگاه، برای وضو گرفتن خارج شد و سراغ مرا گرفت، و با لبخندی گفت:

ما هیچگاه خودمان را مدیون فاطمهٔ زهرا علیها السلام نمی كنیم شما فقط در دفاع از خودتان بگوئید: من در سخنرانیم قصد دفاع از پیامبر اسلام صلی اللّٰه علیه و آله و سلم و حضرت زهراء علیها السلام داشته ام، و اعتراضات من در سخنرانی، نسبت به كسانی بوده، كه رعایت حرمت پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله و سلم و اوامر آن حضرت را ننموده اند، و نسبت هذیان گوئی به پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله و سلم داده اند و با شكستنِ حریم رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله و سلم و آزار دادن به حضرت زهرا علیها السلام، پیامبر خدا را آزار داده اند، و هیچ قصدی جز این نداشته ام.

پس از رسمی شدن جلسه دادگاه، بر همین مطالب تأكید كردم، و مسئولین دادگاه اعلام نمودند كه نتیجه را بعداً به شما ابلاغ می نمائیم.

ص:249

روز پنجشنبه ای بود، كه در اصفهان وعده كرده بودم، به منزل یكی از علماء بروم، برای این كه در رابطه با كرامات و ألطاف حضرت زهراء علیها السلام مذاكره نمایم، تا این كه در این زمینه گامی برداشته شود، دقیقاً مقابل منزل آن عالم ، در هنگامی كه درِ ماشین را بستم، صدای زنگ تلفن همراه من بلند شد، و از دادگاه (كه در استان دیگری بود ) نتیجهٔ حكم را به من اعلام نمودند و گفتند: همین ألآن نتیجهٔ حكم دادگاه (كه تبرئهٔ شما است ) اعلام گردید، و برائت شما صادر شد، آری ، در لحظه ای حسّاس، و در هنگام شروع اقدامی دیگر برای حضرت زهرا علیها السلام بشارت ختم پرونده داده شد، و كرامتی دیگر و لطفی گواراتر، از جانب آن حضرت، دل آزرده ام را تسلّی بخشید، و سرافرازم نمود.

84- به خدا عنایت حضرت زهرا علیها السلام نصیبت شده است

یكی از أفراد مورد وثوق و ارادتمند به حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام كه شبهای چهارشنبه مرتباً به مسجد جمكران می رود نقل نمود كه:

در یكی از نوبت ها كه به جمكران می رفتم، در میان راه، نماز استغاثه به حضرت زهرا علیها السلام را به مردم تعلیم دادم(1) و پس از گذشت سه ماه، روزی در یكی از

ص:250


1- در روایت است که، هرگاه به سوی حق تعالی تو را حاجتی است، که سینه ات از آن تنگ شده، دو رکعت نماز بخوان ، و چون سلام نماز را دادی، سه مرتبه تکبیر بگو، و سپس تسبیحات حضرت زهرا علیها السلام را بخوان،پس از آن به سجده برو، و یکصد مرتبه بگو: یا مولاتی یا فاطمة أغیثنی، پس جانب راست صورت را بر زمین بگذار و همین جمله را یک صد مرتبه بگو، پس از آن به سجده برو، و همین ذکر را یکصد مرتبه بگو، و پس از آن جانب چپ را بر زمین بگذار و یکصد مرتبه بگو، سپس به سجده برو، و یکصد و ده مرتبه بگو، و حاجت خود را ذکر کن، همانا خداوند حاجت تو را روا خواهد نمود(مفاتیح الجنان)

خیابانها ايستاده بودم، ناگاه دیدم خانمی در تاكسی نشسته بو. وقتی مرا دید پیاده شد و گفت: سه ماه است دنبال شما می گردم كه بشارتی بدهم.

سه ماه قبل كه شما در راه قم و جمكران، نماز استغاثه به حضرت زهرا علیها السلام را تعلیم دادید، من دچار مشكل مهمّی بودم به این شرح:

بیماریِ خطرناكی داشتم كه پس از أنجام آزمایشات و معاینات پزشكی، دكتر جرّاح گفت: شما دو عمل جرّاحی مهم دارید، كه باید هر چه زودتر انجام بدهید و هر یک ساعت تأخیر، شما را ماهها به مرگ نزدیک می كند، گفتم چه كنم؟ گفت پانصد هزار تومان هزینهٔ عمل، و پانصد هزار تومان هزینهٔ بیمارستان می شود، آماده كن تا هر چه زودتر مورد عمل جرّاحی قرار بگیری.

شدیداً نگران شدم، و شوهرم یک كارگر ساده است (با روزی دو هزار و پانصد تومان در آمد ) و سه بچّه دختر هم دارم، و اجاره نشین هم هستیم، وقتی نظريّهٔ دكتر را به شوهرم گفتم، گفت: چه كنم؟ و شبها كه از سر كار می آمد با شرمندگی به من نگاه می كرد و در كناری می نشست و گریه می نمود، زیرا هزینهٔ بیمارستان را نداشت، و من هم وقتی به سه دختر بچّه ام نگاه می كردم، و يتيمیِ آنها را در نظر می آوردم، گریه می كردم، و در فكر فرو می رفتم كه آیا این سه دختر كوچک با یتیمی و بی مادری چه خواهند كرد؟

یكی از روزها، همسایهٔ نزدیكمان مرا دید و گفت: چرا اینقدر غم زده ای ؟ دلیلش را گفتم، و او كه وضعیّتِ زندگیِ ما را می دانست، گفت: شبهای چهارشنبه، عدّه ای گرفتار به مسجد جمكران می روند و مشكلات خودشان را با امام زمان علیه السلام در میان می گذارند، و برطرف می كنند، تو هم برو انشاء اللّٰه شفایت را می گیری. خوشحال شدم، و تصمیم گرفتم من هم به امام زمان علیه السلام

ص:251

پناهنده شوم، و هفتهٔ چهارمی بود كه به جمكران می رفتم، و شما در اتوبوس، نماز استغاثه به حضرت زهراء علیها السلام را تعلیم دادید. وقتی به مسجد جمكران رسیدم، به آقا امام زمان علیه السلام عرض كردم، من میهمان شما هستم، ولی اوّل نماز مادر تان فاطمهٔ زهراء علیها السلام را می خوانم، و شما را قسم می دهم كه نگذارید سه دختر بچّهٔ من يتيم شوند، در این زمانه، و با مشكلات زندگی، دخترهای بدون مادر چه بر سرشان می آید؟ مشغول نماز حضرت زهراء علیها السلام شدم، در قسمت آخر نماز، هنگامی كه 10 عدد آخر ذكر یا مولاتی یا فاطمة أغیثینی را می گفتم، نفهمیدم چه شد، آیا خواب رفتم ، یا حالت مكاشفه بود، دیدم چهار بانوی مجلّله در أطرافم هستند، یكی از آنها مقام والایی داشتند، به یكی دیگر از آنها اشاره فرمودند، او آمد و دست مباركش را زیر گلوی من قرار داد، و تا روی مچ پایم كشید، ناگاه به خود آمدم، دیدم كسی نیست و احساس كردم كه خوب شده ام.

وقتی به اصفهان برگشتم به دكتر مراجعه كردم، و درخواست نمودم كه مجدّداً آزمایشات را أنجام دهد، گفت : برای من حتمی و ثابت است كه بیماری شما در چه وضعیّتی است، و اگر چند روز دیگر كوتاهی كنی، از دست من هم كاری ساخته نیست، ولی اصرار كردم كه دستور آزمایشات مجدّد را بنویسد، وقتی جواب آزمایشها را نزد او بردم، گفت: اینها اشتباهی به تو داده شده، گفتم: می دانم این جوابها مربوط به من است، أشكم جاری شد و جریان مسجد جمكران و نماز حضرت زهراء علیها السلام را گفتم، أشک دكتر نیز بی اختیار در آمد، و با دستمال كاغذی أشک های خود را پاک كرد و گفت:

به خدا قسم عنایت خاصّهٔ حضرت زهراء علیها السلام نصيبت شده است

ص:252

85 - شفای تو را از خدا گرفتیم

نقل كنندهٔ داستان قبل، كرامت دیگری از كرامات حضرت زهرا علیها السلام را بدین گونه تعریف نمودند:

روز بیست و پنجم ماه مبارک رمضان در سال 1380( 1422 قمری ) شخصی به منظور دعوت جهت جلسهٔ دعای توسّل مراجعه نمود، عذرخواهی كردم، و دعوت او را قبول ننمودم ، ولی او اصرار كرد و گفت: قضیه ای اتّفاق افتاده كه در ارتباط با شما است، و لازم است در این جلسه شركت كنید. از جریان سؤال كردم، در پاسخ گفت: شما در مسیر اصفهان - قم در اتوبوس زائران و راهیان مسجد مقدّس جمكران ، قضیّه ای را ( از توسّل به نماز استغاثه به حضرت زهراء علیها السلام) نقل كرديد(1) و من دختر برادری دارم كه مبتلا به سرطان خون شده بود، در حالی كه همسر و دو بچهٔ خردسال دارد، و چند ماه در بیمارستان سیّد اْلشّهداء علیه السلام ( كه مخصوص بیماران مبتلا به سرطان می باشد) بستری بود، و هر دو روز یک بار، یک واحد خون به او تزریق می كردند، و معالجات گوناگون و گسترده هیچ أثری نداشت، و حال مریض روز به روز بدتر می شد. خبردار شدیم كه دكتر متخصّص و برجسته ای به تازگی از خارج به ایران آمده، و در یكی از بیمارستانهای تهران مشغول به كار شده است، ولی ملاقات او هزینه و معطلیِ زیاد دارد، ولی با همهٔ مشكلاتی كه سر راه بود، مریض را با چند نفر همراه، به بیمارستان تهران منتقل نمودیم، و دو روز در انتظار به سر بردیم ، تا این كه نوبت معاینهٔ مريض ما رسید.

ص:253


1- ایشان مرتّب در شبهای چهار شنبه، به مسجد جمکران مشرّف می شوند، و برای زائران برنامه اجرا می کنند.

هنگامی كه دكترِ یاد شده مریض را دید و پرونده او را ملاحظه كرد، گفت: مرده را نزد من آورده اید ؟ او تا چند ساعت دیگر كارش تمام است، و زنده نمی ماند. هر چه زودتر او را به اصفهان برید، كه در جمع فامیل و خانوادهٔ خودش جان بسپارد. همه پریشان و گریان خارج شدند، شوهر او گفت: چند روز دیگر در بیمارستان تهران می مانیم، و هر چه همراهان اصرار كردند برای بازگشت به اصفهان نپذیرفت، و در همان بخشی كه چند روز بستری بود، او را نگه داشتند، شوهر او پرونده اش را برداشت، و مخفیانه عازم جمكران شد، و فقط به یكی از همراهان مریض خبر داد كه من به كجا می روم.

آن مرد بیچاره به مسجد جمكران می رود، و نماز استغاثه به حضرت زهراء علیها السلام را كه در داستان قبل شرح داده شد) می خواند، و عرض می كند: یا زهراء عليها السلام در خانه فرزندتان (مسجد جمكران ) به شما متوسّل شده ام، به حقّ همسرتان حضرت على علیه السلام از خدا بخواهید كه بچّه هایم یتیم نشوند، و در بخش آخر ذكرهای سجدهٔ نماز حضرت زهراعلیها السلام آن حضرت را به حقّ فرزندانشان قسم می دهد تا این كه نماز به پایان می رسد، و سپس می رود نزدیک چاهی كه مردم عريضه های خودشان را به محضر مقدّس امام زمان عليه السلام به آن چاه می أندازند، و شروع می كند به درد دل گفتن و عرضه می دارد: آقا ! بیچاره شده ام، به مادرتان زهرای مرضیّه علیهاالسلام متوسّل شده ام، اینجا می نشینم و عاجزانه می خواهم به حق مادر تان كه مریض مرا شفا دهید، از اینجا نمی روم، و هیچ غذا و آب نمی خورم، تا این كه یا او شفا بگیرد، و یا من هم از پا در آیم (چون طاقت يتيم داری و دوری همسرم را ندارم. )

تا یک شبانه روز، به همین حال می ماند، تا این كه می بیند همان شخصی كه به او

ص:254

محرمانه گفته بود من به جمكران می روم، بالای سر او ایستاده و می گوید: بیا كه مورد عنایت قرار گرفته ای، و حضرت زهراء علیها السلام همسرت را شفا داده اند، می گوید: چه خبر شده؟ می گوید: چند ساعت قبل، همسرت در عالم خواب مشرّف می شود به محضر مقدّس چند بانوی مجلّله، كه به عیادت او آمده بودند و یكی از آنها فرموده بودند: ما شفای تو را از خدا گرفتیم، او بیدار می شود و شروع می كند به گریه و ناله و می گوید: من شفا گرفته ام ، همه دور او جمع می شوند، و دكترها و پرستارها حاضر می شوند و وضعیّت او را می بینند، و هنگامی كه او را نزد همان دكتر مخصوص می برند، و معاینات پزشكی أنجام می دهد، می گوید: او هیچ گونه أثری از سرطان در بدنش نیست، و هم اكنون او آمده است به مسجد جمكران، و خود را روی زمین أنداخته و از حضرت زهراء علیها السلام تشكّر می كند، كه سبب شفای او گردیده اند.

ناقل داستان می گوید: در جلسهٔ یاد شده شركت كردم، و از همان خانمِ شفا یافته خواستیم كه جریان شفای خود را نقل كند، و او گفت: همۀ اینهائی كه در این جلسه حضور دارند ، از همسایگان و فامیل من هستند، و در دورۀ بیماری و گرفتاریِ من به عیادتم می آمدند، و هم اكنون با عنایت حضرت زهراء علیها السلام می بینید كه شفا یافته ام.

86- نام كتاب را بگذارید أفسانهٔ خلافت

یكی از خطباء دلبسته به أهل اْلبيت عليهم السلام و حضرت زهراء علیها السلام می نویسد: خیلی دلم گرفته بود، نه حال حرف زدن داشتم و نه حال مطالعه، چون شنیده بودم كه در فلان منطقه، وهّابیها غوغا می كنند، و مقالات و نشریّاتی بر علیه شیعه تهیّه و توزیع می نمایند.

ص:255

خیلی علاقه داشتم، كاری برای دفاع از أهل اْلبيت علیهم السلام و شیعیان و یاران آنها بكنم، و از بی حالی و بی همتّیِ خودم سخت ناراحت بودم.

چند روزی گذشت، تا این كه به فكر افتادم، مطالبی را جمع آوری كنم، و یكصد و ده سؤال را طرح نمایم و با مدارک و منابع مخالفین، پاسخ آنها را بدهم. به سراغ كتابهائی از قبیل : ألمراجعات ، شبهای پیشاور ، أمير اْلمؤمنین علیه السلام از دیدگاه خلفاء، ثم اهتديت و دهها كتاب دیگر رفتم و هر چه كتاب در این زمینه داشتم بررسی كردم، و یک مقالهٔ قابل توجّهی آماده شد، و در همین هنگام مشرّف شدم به سوریّه ( حرم حضرت زینب و حضرت رقیّه و سایر أهل اْلبيت علیهم السلام در شام) و كربلا و نجف و ...

در سوریّه، شبی خواب عجیبی دیدم، و آن این كه در مدرسهٔ نیم آور اصفهان هستم، ناگاه متوجّه شدم مرحوم آية اللّٰه ، حاج سيّد أحمد فقیه امامی قدس سّره وارد شدند و درِ حجرهٔ خودشان را باز كردند، و می خواستند وارد شوند، عرض كردم: حاج آقا، حاج آقا، ایشان برگشتند و با لبخندی پدرانه فرمودند: كجائی ای ... (و نام مرا ذكر كردند و گفتم: حاج آقا شنیده اید چه شده ؟ فرمودند: چه شده ؟ گفتم: یک كتابی بر علیه مادرتان نوشته اند به نام ( أفسانهٔ شهادت) فرمودند شما چه كرده اید برای مادر ما؟ عرض كردم: آقا ، من یک جزوه ای در ردّ آن تهیّه كرده ام، و نامش را گذارده ام ... فرمودند: نام كتابشان چیست ؟ عرض كردم أفسانهٔ شهادت، فرمودند: شما نیز نام كتابتان را بگذارید

«أفسانهٔ خلافت»

سپس وارد حجره شدیم، و فرمودند: قلم را بردار، تا مقدّمه ای بر كتابت بگویم و تو بنویسی و ایشان فرمودند، و من در عالم رؤیا نوشتم.

ص:256

هنگامی كه بیدار شدم، مطالب ایشان در ذهنم بود، و در بیداری قلم را برداشتم و در حدود 98 با 99 درصد آن را كه در ذهنم بود نوشتم كه موجود می باشد.

87 - هنوز مادرم زهرا علیها السلام راضی نشده اند

در اوج بحران جنگ هشت سالهٔ ایران و عراق بود، و شهرهای بزرگ و یا مقدّسی همانند: اصفهان و قم و دهها شهر دیگر، همه روزه بمباران و یا موشک باران می شدند و ساكنین شهرها عموماً آوارهٔ شهرهای دوردست و یا روستاها شده بودند، و درگیری های شدید در میدانهای نبرد جنوب و غرب كشور از یک طرف، و بمبارانها و موشک بارانهای شهرها از طرف دیگر، سیل كشته و مجروح و خرابی و آوارگی را به سوی مردم سرازیر می كرد.

أيّام فاطمیّه بود، و شهر قم و شمار دیگری از شهرها زیر بمباران و موشک باران عراقيها تقریباً خالی شده بود.

در بیت یكی از مراجع معظّم تقلید، مراسم عزاداری بر فاطمهٔ زهراء علیها السلام برگزار شده بود، و عدّهٔ كمی در آن شركت كرده بودند، و واعظ مجلس ناگاه می گوید بیائید امروز خالصانه و با حالت التجاء به محضر حضرت بقيّة اللّٰه الأعظم عجّل اللّٰه فرجه متوسّل شویم كه این بلا برطرف شود، و بمبارانهای پی در پی پایان یابد، ناگاه آن مرجع عظيم اْلشّأن با دست اشاره می كنند به آن واعظ، كه سخن خود را قطع كند و خودشان می فرمایند: از آقا ( یعنی حضرت بقيّة اللّٰه عجل اللّٰه فرجه) خواسته شده است، و ایشان هم فرموده اند ما راضی شده ایم، ولی هنوز مادر مان (حضرت زهراء) راضی نشده اند.(1)

ص:257


1- همین جریان در آن زمان، توجّه مناسبی را برانگیخته بود تا در مورد احقاق حق حضرت زهراء علیها السلام و دفاع از مظلومیّت آن حضرت، اقداماتی انجام گیرد، و از نفوذ و تصمیم گیری کسانی که در مورد حقوق آن حضرت کارشکنی و ... می کردند جلوگیری شود، و به تدریج، از تسلّط و اقتدار آنها کاسته گردد.

بدین وسیله اعلام كرده بودند كه عامل گرفتاری و استمرار آن، و نزول آن بلیّه ها، عدم خشنودیِ حضرت زهراء علیها السلام بوده است، و شاهد این مطلب این كه در زمان جنگ خلیج ( جنگ عراق و كویت و آمریكا ) در سال 1411 قمری، دشمنان در صدد بودند كه آتش جنگ را به ایران سرایت بدهند، ولی در اثر توجّه به هدایتهای غیبی و تذكّرات معنوی، و توسّل به حضرت زهرا علیها السلام و عزاداریهای بی سابقه، و پخش برنامه های گستردهٔ مراسم بزرگداشت شهادت حضرت زهرا علیها السلام از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، و هم چنین تعطیل رسمی و كامل یک روز (از طرف هیئت دولت ) به مناسبت شهادت آن حضرت و نیز اختصاص خطبه های نماز جمعه در سراسر كشور، به بیان عظمت و شخصیّت و شهادت و مظلومیّت آن شهیدهٔ مظلومه، و روضه خوانیِ رسمی و به قصد توسّل در تمام مساجد و حسینیّه ها و گذرها، خطر و بلا از كشور ایران دفع گردید، و دشمنان اسلام و ایران، به نقشه های شوم و أهداف پلیدشان دست نیافتند.

88 - اگر سابقهٔ نوكریِ حسینم را نداشتی نمی گذاشتم زنده از این خانه خارج شوی

یكی از خطبای نامدار و با ولایت نقل فرمودند كه:

در یكی از شهرها برنامه سخنرانی داشتم و موضوع بحث، أهميّت مجالس أهل بیت علیهم السلام بود، بعد از پایان مجلس ، یكی از معتمدین شهر، قضیّهٔ عجیبی را نقل

ص:258

نمود كه ما را منقلب كرد.

او گفت: ما تازه خانه ای خریده، و چند ماهی بود كه در آن سكونت اختیار كرده بودیم، زیرزمینی داشت كه برای مجلس عزاداری بسیار مناسب بود، تصمیم گرفتیم كه چند روزی روضه خوانی كنیم، همسرم گفت: ما تازه به این محل آمده ایم و كسی ما را نمی شناسد ، بعید است كسی استقبال كند، گفتم: ما برای جمعیّت روضه نمی خوانیم، اگر صاحب مجلس تشریف بیاورند برای ما افتخار است.

یكی از روضه خوانهای شهر را دعوت كردیم و یک نفری را برای تهیّه چای در نظر گرفتیم، و مجلس را آماده كردیم و روضه خوان هم آمد، ولی هیچ كس شركت نكرد، و آن روضه خوان صبحانه خورد و گفت: چون كسی نیامده، فردا روضه می خوانم و خداحافظی كرد و رفت، ما هم نوار یكی از منبرهای مرحوم كافی (خطیب نامدار و دلسوختهٔ امام زمان علیه السلام) را گذاشتیم و سه نفری برای مصائب امام حسین علیه السلام گریه كردیم.

فردا نیز قضیّه تكرار شد و ما نیز با شنیدن روضهٔ مرحوم آقای كافی از نوار، عزاداری كردیم.

روز سوّم شد و روضه خوان آمد و دید كسی نیامده است و غیر از من و همسرم و شخص مسئول چای ریزی، شركت كنندهٔ دیگری نیست، خنده ای كرد و گفت: حالا كه كسی به منزل تو نمی آید، پس خودت روضه بخوان و همسرت و چای ریز هم گریه كنند، این را گفت و از پلّه های زیر زمین بالا رفت، هنوز از در خانه بیرون نرفته بود، ناگهان دیدیم آن روضه خوان به روی زمین افتاد و از هوش رفت.

ص:259

رفتیم بالای سرش، دیدیم از پای او خون جاری است، فوراً او را به بیمارستان منتقل كردیم و چندین بخیه به او زدند.

شب شد، در نیمه های شب دیدم همسرم دیوانه وار گریه می كند، و باحال و سوز عجیبی دوید پائین، و وارد زیر زمین ( محلّ برگزاری مجلس عزاداری امام حسین علیه السلام) شد، سؤال كردم، چه شده است ؟ او فقط گریه می كرد و جاروب را برداشت و مجلس را جاروب می كرد. حیاط منزل را جاروب زد و گریه می كرد، درِ حیاط را باز كرد، و مشغول جاروب زدن شد، و به شدّت گریه می كرد و زیر لب می گفت: بی بی جان خوش آمدید.

هرچه می پرسیدم چه شده است؟ فقط گریه می كرد، صبح شد، دیدم قالیچه ای را برداشته، و دم در منزل انداخت، و خودش روی زمین، در كنار قالیچه نشست و گریه می كرد.

گفتم: خانم ! شما را به جدّه ات زهراء عليها السلام قسم می دهم، بگو چه شده ؟ گفت: دیشب خواب مادرم حضرت زهراء علیها السلام را دیدم، ایشان خیلی ناراحت بودند و گریه می كردند، و فرمودند: ناراحت نباش اگر كسی به منزلت نمی آید! به آن شیخ روضه خوان بگو: اگر سابقهٔ نوكری حسینم را نداشتی، نمی گذاشتم زنده از این خانه خارج شوی، چرا به مجلس حسینم اهانت كردی؟ تو نمی توانی ببینی أنبياء و ملائكه در این مجلس نشسته اند، و خانه پر از جمعیّت است كه حتّی جای من در خانه نیست و من در كوچه ایستاده ام، و به شركت كنندگان در مجلس حسینم خوش آمد می گویم.

آن روز نیز نواری از مرحوم كافی گذاشتیم، و سه نفری گریه كردیم، ولی می دانستیم كه دیگر تنها نیستیم و حضرت زهرا عليها السلام (صاحب مجلس ) حضور دارند

ص:260

89- روضهٔ قسم را بخوانید

در سال 1407 قمری، در أیّام میلاد مقدّس امام علیّ بن موسی اْلرّضا عليه السلام عدّه ای از محقّقین دلسوخته و مصیبت زدهٔ عراقی(1) (كه زیر نظر آية اللّٰه اْلعظمی، آقای حاج سیّد محمّد باقر موحّد ابطحی مدّظلّه، در مؤسّسهٔ ألإمام اْلمهدی عجّل اللّٰه فرجه قم، به فعّالیّت علمی و تحقیقی مشغول بودند، و در زمینهٔ اخبار و آثار أئمّهٔ معصومین علیهم السلام و احیاء و نشر آنها أنجام وظیفه می نمودند، با دلهائی شكسته، و روح و روانی خسته، به حضرت آية اللّٰه، موحّد ابطحی عرضه داشتند : ما و خانواده هایمان، كه از جوار أمير اْلمؤمنین حضرت علی علیه السلام و حضرت سیّد اْلشّهداء امام حسین علیه السلام دور مانده ایم، و در غربت بسر می بریم، در أثر شرائط سخت زندگیمان، قادر نیستیم وسائل سفر زیارتیِ امام علی بن موسی اْلرّضا علیه السلام را فراهم نمائیم و اگر شما مساعدت نمائید ، در این أیّام میلاد آن بزرگوار، چند روزی را به زیارت آن حضرت مشرّف شویم، و در جوار حرم ایشان ، از رنجها و فشارهای روحی رهائی یابیم.

آية اللّٰه موحّد ابطحی فرمودند: به خاطر شرایط بحرانی جنگی (جنگ هشت سالهٔ ایران و عراق ) امكانات مالی برای اعزام بیش از هشتاد نفر (محقّقین یاد شده و خانواده هایشان) در اختیارم نبود، ولی از طرف دیگر، از دلهای شكسته، و تلخی های زندگی، و سختیِ غربت و آوارگي آنها ( كه شدیداً آزارشان می داد )

ص:261


1- این جمع دانشمند و محقّق، در اثر ستمگریهای حکومت ظالم بعثی عراق، از شهر و کشور عزیزشان(عراق) رانده و آواره شده، و به جرم مخالفت و اعتراض به برنامه های ضدّ اسلامی و ضدّ شیعی و ضدّ انسانیِ بعثی های عَفْلَقی، از خانه و کاشانهٔ خود دور افتاده، و در جوار حضرت معصومه علیها السلام پناه گرفته بودند.

خبر داشتم، و به خوبی احساس می كردم كه چنین سفر زیارتی، چه تأثیر مثبت و سازنده ای برای آنها دارد، و لذا ظهر دوشنبه ای به مسجد مقدّس جمكران مشرّف شدم، و با التجاء و با حالت تضرّع ویژه ای، به حضرت بقيّة اللّٰه الأعظم عجّل اللّٰه فرجّه متوسّل شدم، و به دنبال آن توسّل و استغاثه، جریان عجیب و غیر منتظره ای اتفاق افتاد، كه مشتمل بر كرامات متعدد بود، كه ذیلاً نقل می شود:

یكی از دلباختگان امام علیّ بن موسی اْلرّضا علیه السلام در حرم مطهّر آن حضرت مشغول دعا و زیارت بوده، كه ناگاه صدائی می شنود:

( برو به شهر قم، و هیئت امام زمانی را بیاور به مشهد )

وقتی به اطراف خود توجّه می كند، می بیند كسی نیست كه این جمله را گفته باشد، و متوجّه می شود كه این صدا، از جانب آقا امام رضا علیه السلام است.

وی بلافاصله عازم قم می شود، ولی وقتی به شهر مقدّس قم می رسد، ناگاه به خود می آید، كه این هیئت در كجا است؟ و آدرس آنها چیست ؟ و سرپرست و مسئول آنها كیست؟ حیران و سرگردان می ماند، و لذا به حرم مطهّر حضرت معصومه علیها السلام مشرّف می شود، و عرض می كند: برادر بزرگوار شما به من مأموریتی داده اند، كه به هیچ عنوان نشانه ای برای چگونگی انجام آن ندارم، كه ناگاه با یكی از پیر غلامانِ آستان مقدّس حضرت بقيّة اللّٰه عجّل اللّٰه فرجه برخورد می كند، و سرگردانیِ خود را مطرح می نماید، او می گوید: نگران نباش مقصود آقا فلان جمعیّت، و سرپرست آنها فلان شخصیّت است، و آدرس او هم فلان جا است او به نشانی مورد نظر مراجعه می كند، و در حالی كه حضرت آية اللّٰه موحّد ابطحی و آن دلباختهٔ امام هشتم علیه السلام هیچ كدام یكدیگر را نمی شناخته اند، با نشانه های غیبی، دست به كار می شوند، و هشتاد و چهار نفر (محقّقین یاد شده و

ص:262

خانواده هایشان به وسیلهٔ سه دستگاه اتوبوس، عازم مشهد مقدس می شوند. یكی از متديّنين متمکّن، منزل بسیار بزرگی را در اختیار این جمع دلسوخته، و مهمان دعوت شدهٔ امام علیّ بن موسی اْلرّضا علیه السلام می گذارد، و در روزهای اقامت آنها (قبل از ظهر ها ) در همان منزل، مراسم روضه خوانی برای حضرت زهرای مرضیّه علیهاالسلام

برقرار می نمایند(1) در یكی از روزهای روضه خوانی، در یک عنایت غیبی، به شكل الهام و بدون هیچ گونه سابقهٔ ذهنی، توجّه داده می شود كه:

روضهٔ قسم را بخوانید

به آية اللّٰه موحّد ابطحی الهامی می شود كه مقصود، قضیّهٔ هنگام كفن حضرت زهراء علیها السلام است كه أمیراْلمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: پس از آنكه حضرت زهراء علیها السلام را كفن و حنوط كردم، فرزندانم را یكی یكی صدا زدم و گفتم: بیائید بار دیگر مادر تان را ببنید، كه دیگر دیدار به بهشت و قیامت افتاد، و سپس فرمودند:

أنّى اُشْهِدُ اللّٰه أنَّهٰا قَدْ حَنَّتْ و أنَّتْ وَ مَدَّتْ يَدَيْهٰا

وَضَمّتُهمٰا إلىٰ صَدْرِها مَلِيّاً (2)

یعنی خدا را شاهد می گیرم كه، حضرت زهراء علیها السلام ناله ای كردند، و دو دستشان را دراز كردند و حسنین علیهم السلام را محكم به سینهٔ خود چسبانیدند.

آية اللّٰه موحّد ابطحی فرمودند: وقتی این قسمت از روضه خوانده شد ( كه أمير اْلمؤمنين عليه السلام قسم یاد می كنند، و خدا را شاهد می گیرند بر آن صحنهٔ

ص:263


1- با این که أیّام میلاد مقدّس امام رضا علیه السلام بوده است، ولی به علّت عنایت خاصّ آن حضرت نسبت به مادرشان، و مصائب و مظلومیّت آن حضرت، مجلس عزاداری و توسّلِ به آن مظلومهٔ شهید برگزار می گردد.
2- بحارالأنوار، جلد43، صفحهٔ 179

جانسوز و دلخراش، كه جنازهٔ حضرت زهرا علیها السلام دست در آورده، و عزیزان خود را به سینه چسبانیدند) ناگاه نوری مجلس را فرا گرفت، كه بر نور خورشید غلبه كرد(1) و چهارده دقیقه این نور تَلَؤلُؤ داشت، و هم زمان بوی عطر عجیبی (كه همراه با بوی كافور بود) مجلس را احاطه كرد، كه تمامي أهل مجلس (حتّی در قسمت بانوان كه جدا بود) آن نور را دیدند، و آن بویِ خوش را استشمام نمودند، در حالی كه در میان آن جمعیّت زیاد، عدّه ای از مهندسین و تحصیل كرده های دانشگاهی، و محقّقین و علماء بزرگوار شركت داشتند، و آن چنان زلزله ای معنوی در روح و روان حاضرین در مجلس افتاد، كه عجیب و استثنائی بود.

آنچه برای بعضی از صاحب نَفَس های أهل دل، مورد توجّه قرار گرفته بود، این بود كه مقارن گفتن جملهٔ (كفن باز شد و دو دست حضرت زهراء علیها السلام بیرون آمد) بوی حنوط در مجلس به مشام رسید، و بعد از هزار و چهارصد سال، افاضهٔ غیبی، توسّط حنوط بهشتیِ متعلّق به حضرت زهراء علیها السلام(2)

مجلس را در بر گرفت (با توجّه به این كه بر سینهٔ آن حضرت از حنوط بهشتی مخصوص مالیده شده بوده) و همهٔ حاضرین، به وضوح كامل آن بوی خوش را استشمام نمودند.

هم اكنون كه جریان یاد شده را می نویسم، عدّه ای از حاضرین در آن مجلس، در قید حیات هستند، و در شهر مقدّس قم به خدمات علمی و تحقیق و تألیف

ص:264


1- مجلس یاد شده قبل از ظهر بوده است.
2- جبرئیل امین، برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حنوط بهشتی آوردند، و آن حضرت آن را بر سه قسمت تقسیم کردند، و هر قسمتی را برای خودشان و أمیر اْلمؤمنین علیه السلام و حضرت زهراء علیها السلام اختصاص دادند.

اشتغال دارند، و همین قضیّه در پاورقیِ كتاب ارزشمند ( ألخرائج و اْلجرائح قطب راوندی ) جلد 1، صفحهٔ 14 با تحقیق مؤسّسهٔ ألإمام المهدي ) مورد اشاره قرار گرفته است.

1500-90 نفر به آئین تشيع هدایت شدند

آقای معظّم علی، از شیعیان پاكستان، و از طلّاب حوزهٔ علمیّهٔ قم، داستان شیعه شدنِ پدرش «ملک محمد أشرف» را این گونه شرح می دهد(1)

پدرم عضو ارتش بود، و از هم دوره ای های «ضیاء اْلحق » رئیس جمهور سابق پاكستان بود، او یک مسلمان غیر شیعه و متعصّب، و به اعتقادات مذهبیِ خود پای بند بود، و از مذهب شیعه به شدّت تنفّر داشت، و عقیده اش را همه جا با صراحت اعلام می كرد، او در مسائل عقیدتی هرگز مسامحه نمی كرد، و با مخالفان عقیده اش، با خشونت رفتار می نمود ، بدین جهت مخالفین شیعه، به او لقب «عمر» و شیعیان به او لقب «هیتلر» داده بودند.

عموی من، شخص معتدلی بود، مدّتی در مورد مسائل اختلافی بین شیعه و مخالفين آنها مطالعه كرد، سرأنجام به آئین تشیّع مشرّف شد، ولی شیعه شدنش را از پدرم مخفی می كرد ، پس از شش ماه پدرم مطّلع شد، و تصمیم گرفت كه او را بكشد. و لذا عمویم فرار كرد و تا شش ماه دیگر به محلّ زندگی ما نیامد، و این مدّت به این وضعیّت گذشت.

روزی مادر بزرگم به پدرم گفت: دلم برای برادرت تنگ شده، بگذار او بیاید تا

ص:265


1- این داستان و دوازده شمارهٔ بعد از آن، به وسیلهٔ نویسندهٔ محقّق و صاحب تألیفات بسیار، آقای حاج شیخ علی اکبر مهدی پور دام عزّه، در اختیار این کمترین نویسنده قرار گرفته است.

من او را ببینم، پدرم گفت: اگر او بیاید، تا او در اینجاست من به خانه نمی آیم، و نظر به این كه او از ترس پدرم جرأت نمی كرد به این منطقه بیاید، آدرس او را به پدرم دادند كه او خودش برود و او را بیاورد، پدرم رفت و محلّ عمویم را پیدا كرد و به همراه یكدیگر به سوی محلّ سكونت خود حركت كردند.

شب در مسافرخانه ای در وسط راه استراحت می كنند، پدرم تصمیم می گیرد كه همانجا برادرش را بكشد، ولی سه بار به صورت غیر عادّی از جایش می پرد، سرانجام از تصمیم خود منصرف می شود. وقتی به خانه و كاشانۀ خود می آیند، هرگز در مجلسی با یكدیگر جمع نمی شوند، پس از مدّتی یكی از خویشاوندان فوت می كند، ناگزیر در مراسم او جمع می شوند، در مجلس فاتحهٔ آن فامیل كه دو برادر در كنار یكدیگر بودند، یكی از مولوی ها (1)به پدرم می گوید: چرا برادرت كافر شده است ؟ در پاسخ آن مولوی ، عمویم می گوید: من حاضرم در مورد تشیّع و تسنّن با شما مباهله كنم، من و شما یک مشت آتش در دست بگیریم، اگر دست من نسوخت، شما شیعه شوید، اگر دست شما نسوزد من سنّی بشوم.

یكی از سنّی ها، زود آتش سرِ قلیانی را در كف دست عمویم می ریزد، هیچ تأثیری نمی كند، آنگاه سَرِ قلیان دیگری را بر می دارد كه آتش آن را در كف دست آن مولوی بریزد، او فرار می كند.

پس از مشاهدهٔ این حادثه، پدرم نسبت به مذهب خود بی عقیده می شود، نماز را ترک می كند، و دیگر در اجتماعات دینی شركت نمی نماید. عمویم به او می گوید: هر كجا آن مولوی را دیدی، از او بپرس كه داستان فدک چه بود؟

ص:266


1- عالِم های سنّی را مولوی می گویند.

پس از دو سال، پدرم او را می بیند، و از او می پرسد كه داستان فدک چه بوده؟ مولوی می گوید: به شرط این كه به كسی نگوئی، می گویم، فدک عبارت از چهار تا نخل بود، كه حضرت فاطمه آن را ادّعا می كرد و أبوبكر به او تحویل نداد، پدرم می گوید: خیلی كار بدی كرده، اگر دختر كدخدا چیزی از من مطالبه كند، حتماً از او دریغ نمی كنم ، آیا تنها یادگار پیامبر از او چهار تا نخل مطالبه كرده و او امتناع كرده است؟ ! پدرم پس از چند سال ، در مجلسی با یک روحانیِ شیعه برخورد می كند، داستان فدک را از او می پرسد، او نیز مشروحِ داستان را برای او بازگو می كند. پدرم در آن مجلس رسماً شیعه می شود، و از مذهب مخالفین بیزاری می جوید.

مدّتی بعد، یک روحانی شیعه به روستای ما آمد، و او شخص بسیار فاضل و متدیّنی بود، و رفتار و گفتارش برای پدرم بسیار جالب توجّه قرار گرفت، و پدرم به شدّت شیفتهٔ رفتار او گردید، و اعتقادات شیعه كاملاً در أعماق جانش رسوخ یافت.

جنگ هند وستان و پاكستان پیش آمد، پدرم زخمی گردید، و به دست هندی ها أسير شد، یک سال او را معالجه نمودند، و تا حدّی بهبودی پیدا كرد، ولی پزشكان گفته بودند: اگر یک بار سرفه یا عطسه كند، می میرد. روزی یک نفر هندی برای زندانی ها سخنرانی می كرده، در وسط سخنرانیِ او ، پدرم می گوید: ماه محرّم فرا می رسد، ما می خواهیم مجلس روضه برگزار كنیم، او می گوید: مانعی ندارد، برنج و روغنش را نیز ما می دهیم، در میان زندانیان شش نفر اسير شیعه بوده اند، مقدّمات روضه را فراهم می كنند، فقط از نظر روضه خوان مشكل داشته اند. پدرم در آن شب بعد از نیمه شب، حضرت امام حسین علیه السلام را در عالم

ص:267

رؤیا می بیند، و آن حضرت می فرمایند: خودت روضه بخوان ، پدرم می گوید: من بلد نیستم، امام حسین علیه السلام

می فرمایند: تو مگر آیه تطهیر را نمی دانی؟ (1) پدرم بیدار می شود، و متوجّه می گردد كه كاملاً بر آیهٔ تطهیر آگاهی و اطّلاع دارد، و می تواند در پیرامون آن سخنرانی كند، بار دیگر به خواب می رود. و امام حسين عليه السلام را در عالم رؤیا می بیند، و آن حضرت می فرمایند: تو مگر آیهٔ مباهله را نمی دانی؟ (2) وقتی بیدار می شود، احساس می كند كه كاملاً بر آیهٔ مباهله تسلّط دارد، برای بار سوّم امام حسین علیه السلام در عالم رؤیا به او می فرمایند: تو مگر آیهٔ مودّت را نمی دانی ؟(3) هنگامی كه بیدار می شود، احساس می كند كه امام حسین علیه السلام بالای سرش نشسته اند، و مطالب مربوط به آیهٔ مودّت كاملاً در ذهن او موج می زند.

كوتاه سخن این كه ، او ألآن یكی از گویندگان مذهبیِ بسیار موفّق و مبرّز جهان شیعه است، و سخنرانی های شش ساعته ایراد می كند، و هرگز دربارهٔ هیچ مطلبی فرو نمی ماند.

یک سال پیش كه من این مطلب را دریافت كردم (در مدّت چهار سال و نیم) موفّق شده بود كه تعداد 1500 نفر را به مذهب شیعه هدایت كند.

او هیچ سوادی ندارد، ولی در هر موردی كه به بحث می پردازد، آیات مربوطه در ذهنش نقش می بندد، و به صورت دقیق و مرتبط، با استفادهٔ از آنها استدلال

ص:268


1- سورهٔ احزاب، آیهٔ 33
2- سورهٔ آل عمران، آیه 61
3- سوره شوری، آیهٔ 23

می كند.(1)

جالب تر این كه ، در موقع مباحثه اش با مولوی ها، آنها در مقابلش فرو می مانند، و او مطالبۀ دلیل می كند، ولی آنها اظهار عجز می نمایند.

بسیار اتّفاق افتاده، كه از حافظان قرآن آیه ای را سؤال كرده، آنها هر چه فكر كرده اند به یادشان نیامده است. او اینک در پاكستان است، و به عنوان یک چهرهٔ نیرومند در تبلیغات شیعه مورد نظر و توجّه همگانی می باشد.

91 - با توسّل به حضرت زهرا علیها السلام از زندان رهائی یافت

یكی از خطباء با ولایت، و دلبستهٔ به أهل اْلبيت علیهم السلام گرفتار و زندانی می شود، و به هشت سال حبس محكوم می گردد. پس از یک سال و أندی، احساس خستگی روحی می كند، و حوصله اش به سر می آید، و به یادش می افتد كه علّامهٔ طباطبائی قدس سّره ذكر و صلواتی را تعلیم داده بودند، كه مورد عنایت می باشد، ایشان متوسّل به همان صلوات می شود، و در كمتر از دو ساعت از زندان آزاد می گردد، در حالی كه از مقدار محكومیّت هشت سالهٔ او، فقط یک سال و اندی گذشته بوده است.

صلوات یاد شده، طبق تعلیم علّامهٔ طباطبائی (صاحب تفسير اْلميزان ) چنین می باشد: 530 مرتبه صلوات بر فاطمهٔ زهرا علیها السلام به این شكل خوانده شود:

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

ص:269


1- شبیه داستان کربلائی کاظم، که به شکل معجزه آسائی، حافظ تمامیِ قرآن گردید، و علماء بزرگ او را آزمایش کردند، و تحقّق آن امر غیر طبیعی را به، نحو مسلّم دریافتند.

و عدد 530 مطابق است به حساب حروف أبجد، با شمارهٔ حروف «فاطمة» به این ترتیب:(ف=80+1=1+ط=9+م=40+ت=400)

92 - عمر مجدّد به بركت برگزاری مجلس برای حضرت زهرا علیها السلام

سالیان متمادی است كه همه ساله در منزل ما در أيّام فاطمیّه ، از أوّل جمادی اْلثّانیه (به مدّت پنج روز) مجلس عزای حضرت صدّیقهٔ طاهره علیها السلام برگزار می گردد، و با توجّه به این كه قبلاً منزل ما كوچک بود، روی حیاط را خیمه می زدیم تا أفراد شركت كننده، در فضای حیاط و اطاقهای دو طرف بنشینند

در حدود پانزده سال پیش، شبی برنامهٔ خیمه زدن، تا حوالی نصف شب طول كشید، هنگامی كه از پشت بام پائین آمدم ، دیدم همسرم به شدّت مریض است، به یكی از دوستان تلفن زدم، و او را از خواب بیدار نمودم، و با ماشین ایشان همسرم را به بیمارستان رساندیم، و مسئولین بیمارستان گفتند: ایشان باید بستری شوند، لذا پس از بستری نمودن همسرم، برای بقیهٔ مقدّمات مجلس روضه به منزل باز گشتم. أوّل صبح مجلس عزاداری برگزار گردید، پس از پایان یافتن مراسم، به بیمارستان رفتم، گفتند: كه ایشان مرخص است و می توانید ایشان را ببرید. در همان شب یكی از فرزندانم خوابی دیده بود، و برای این كه تاریخ خواب فراموش نشود آن را یادداشت كردم، و در حدود شش ماه بعد (در مشهد مقدّس ) به خدمت مرحوم آية اللّٰه صدّیقین اصفهانی رسیدم (1)متن خواب را به ایشان عرض كردم، فرمودند: این خواب به أيّام

ص:270


1- ایشان در تعبیر خواب چهره ای استثنائی و مورد عنایت بودند

فاطمیّه مربوط می شود؟ گفتم: بله، دقیقاً در شب أوّل ماه جمادی اْلثّانیه دیده شده، فرمودند: آیا شما در آن أیّام روضه داشتید؟ گفتم: بله، فرمودند: آیا در آن مجلس برنامهٔ اطعام نیز بود؟ عرض كردم: مسمّای صبحانه ای بود، فرمودند: در آن شب قرار بود یكی از أعضای خانواده شما فوت كند، ولی به بركت مجلس حضرت فاطمه علیها السلام و اطعام در آن مجلس، خداوند عمر مجدّدی به او عطا فرموده است.

93 - فردا آزاد خواهید شد

یكی از طلّاب حوزهٔ علمیّهٔ قم، در سالهای گذشته، گرفتار زندان گردیده بود و مدّت 75 روز (به جهت یک سلسله مسائل سیاسی) در سلّول انفرادی به سر برده بود، در روزهای واپسین، كه مصادف با روز میلاد مسعود حضرت رسول اكرم صلی اللّٰه علیه و آله و سلم بوده است، یک بازجوئیِ 18 ساعته، از او به عمل آورده بودند، و به تعبیر خود باز پرس « كلوخی» با او رفتار كرده بودند. در شب آخر، به پیشگاه حضرت فاطمهٔ زهراء علیها السلام عرض كرده بود: ای بی بیِ دو عالَم ! شما می دانید كه در مجلس عزایتان، من همواره سعی می كنم كه كفشهای شركت كنندگان را خودم جفت كنم، و نمی گذارم شخص دیگری متكفّل این خدمت بشود ، روا ندارید كه بیشتر از این ، من از خدمت در درگاه شما محروم باشم، و عمرم در اینجا تباه شود. همان شب در عالم خواب به او گفته بودند:

حضرت زهراء علیها السلام برای كار شما اقدام نموده اند، و حسنین علیهم السلام مداخله نموده اند، فردا آزاد خواهید شد

صبح هنگام، در أوّل وقتِ اداری، او را به دادسرا برده بودند، و مقدّمات آزادیش در همان روز فراهم گردیده بود.

ص:271

94 – بچّه دار شدن چند بانوی محترمه با عنایت حضرت فاطمه

سالیان متمادی است كه در منزل یكی از علماء قم، در أيّام نهم ربيع اْلأول (كه مصادف است با روز شروع امامت حضرت بقيّة اللّٰه أرواحنا فداه ) برای روشنیِ چشم حضرت زهراء علیها السلام مجلس عيد اْلزّهرا علیها السلام برای بانوان برگزار می شود. در این مجلس، علاوه بر شركت خانواده های عده ای از علمای حوزهٔ علميّهٔ قم، أفرادی نیز از بستگان ایشان (از شهرستانهای دیگر) نیز حضور پیدا می كنند.

یكی از شركت كنندگان شهرستانی (كه یكی از همسایگانش، سالیان درازی از ازدواج او گذشته بوده و بچّه دار نمی شده، و معالجات گوناگون نیز، بی نتیجه مانده بوده است ) در یكی از سالها در كنار خانمی نشسته بوده، و او اظهار می كند كه من سالها بود ازدواج كرده بودم، و صاحب فرزند نمی شدم، سال گذشته در این مجلس متوسّل شدم، و این بچّه كه در آغوش من است، از بركت توسّل به حضرت زهراء علیها السلام در این مجلس می باشد، تصادفاً بانوی دیگری نیز، چنین مطلبی را ابراز می كند، آن بانوی شهرستانی هنگامی كه به شهر خود باز می گردد ، این موضوع را برای همسایه اش نقل می كند، و او علاقمند می شود كه در این مجلس شركت كند.

سال بعد، در این مجلس شركت می نماید، و به حضرت صدّیقهٔ طاهره علیها السلام متوسّل می شود و از بركات بی بیِ دو عالم بچّه دار می شود و در سال بعد همراه فرزندش ، برای شركت در مجلس یاد شده راهیِ قم می شود.

95 – شفای بیمار به بركت نذر ختم قرآن برای حضرت فاطمه علها السلام

ختم بسیار مجرّبی است، كه در چندین مورد، به آن عمل کرده و نتیجه گرفته ایم، كیفیّت آن چنین است:

ص:272

كسی كه حاجت مهمّی دارد، به مشهد مقدّس مشرّف شود، و در حرم مطهّر حضرت ثامن اْلحجج علیه السلام نذر كند كه اگر خداوند منّان، حاجتش را بر آورده نماید، پس از روا شدن حاجت، در حرم مطهّر حضرت امام رضا علیه السلام به نیّت حضرت زهراء علیها السلام یک ختم قرآن تلاوت كند.

چند سال پیش، پدر بزرگوارم به شدّت بیمار شدند، و از آزمایشها، چنین به دست آمد كه ، كیسهٔ صفرای ایشان پر شده، و به شدّت بحرانی گردیده است.

از طرفی هم نیاز به عمل پروستات داشتند، و پزشكان گفتند : هر دو عمل باید أنجام شود، ولی با توجّه به سنِّ بالایِ ایشان، هر كدام از دو مورد عمل شود، دیگری به شدّت خطر آفرین خواهد بود، لذا به مشهد مقدّس مشرّف شدم، و در بالای سر حضرت علیّ بن موسی اْلرّضا علیه السلام نذر كردم و با عنایت حضرت زهرا علیها السلام هر دو مورد، بدون عمل جرّاحی بهبودیِ كامل یافت، و من به نذر خود عمل كردم، و قرآن كریم را به قصد حضرت زهراء علیها السلام در حرم آن امام ثامن و ضامن، ختم نمودم و به محضر آن بانویِ دو عالم تقدیم نمودم.

96 - حلّ مشكل یک مركز درمانی با توسّل به حضرت زهراء

چند سال پیش در فصل تابستان برای صلهٔ أرحام به تبریز رفته بودم، روزی با جمعی از دوستان برای استفاده از آب دریاچهٔ ارومیّه، به بندر شرفخانه رفتیم، یكی از دوستان (كه از بنیان گذاران هیئت عیادت بیماران تبریز می باشد) ما را در آن سفر همراهی می كرد، از ایشان در مورد وضعیّت هیئت یاد شده پرسیدم، اظهار كرد كه با مشكلات اقتصادیِ حادّی مواجه شده است، و احتمالاً فعّالیّت هیئت تعطیل شود، به جهت آگاهیِ خودم از تلاشهای بسیار أرزشمند هیئت یاد شده، از این خبر بسیار متأثر گردیدم، و گفتم: به هر شكلی هست نباید این مؤسّسه (با آن همه خدمات درخشان ) تعطیل شود، دوست عزیز ما گفت: یک

ص:273

قطعهٔ زمینی متعلّق به آن هیئت است، كه متأسّفانه غصب شده، و هر چه نذر و نیاز كرده ایم نتیجه نداشته است، و اگر مشكل آن زمین بر طرف شود، به خاطر أرزش زیادی كه دارد، مشكل هیئت به كلّی رفع می شود، بندهٔ كمترین جریان نذر ختم قرآن برای حضرت فاطمه علیها السلام را برای ایشان بیان كردم، ایشان در جواب من فرمودند: من می توانم یک سفر چند ساعته به مشهد مقدّس بروم، و در حرم مطهّر امام هشتم علیه السلام صیغهٔ نذر را بخوانم، ولی به جهت كارهای گستردهٔ هیئت نمی توانم چند روز در مشهد مقدّس توقّف نموده، و قرآن را در حرم مطهّر ختم كنم. اینجانب (با توجه به أرزش خدمات این مركز) به ایشان گفتم: شما مشرّف بشويد، و صیغهٔ نذر را أنجام بدهید، و پس از رفع مشكل، من به مشهد مقدّس مشرّف می شوم، و قرآن كریم را در حرم مطهّر امام رضا علیه السلام به نيت حضرت فاطمه علیها السلام ختم می كنم، ایشان در همان هفته به مشهد مقدّس مشرّف شدند، و صیغهٔ نذر را جاری كردند، و همان روز مراجعت نمودند، و بیش از چند روزی نگذشت كه به من اطلّاع دادند كه مشكل پیچیدهٔ چند ساله، بدون این كه أعضای هیئت اقدامی كرده باشند، حلّ شده، و مشكل مالیِ مؤسّسه به طور كلّی مرتفع گردیده است. من نیز در همان أيّام، به مشهد مقدّس و حرم حضرت رضا علیه السلام مشرّف شدم، و نذر ایشان را أنجام دادم

97 - نماز استغاثه به حضرت فاطمه علیها السلام

یكی از دوستان ما، كه از سادات جلیل اْلقدر هستند، هر وقت با یک مشكل جدی مواجه می شوند، نماز استغاثه به حضرت زهراء علیها السلام را كه در مفاتیح اْلجنان هست می خوانند، و نتیجۀ سریع می گیرند، در مواردی (به جهت ارتباط

ص:274

نزدیكی كه داریم ) از مشكل و توسّل ایشان مطلّع می شدم، و پس از مدّت كوتاهی، از رفع مشكل ایشان نیز آگاه می گردیدم.

98 - مقامی ارجمند در اثر دفاع از حضرت فاطمه علیها السلام

شخصی از أهالی «خوی» در دوران سربازی ، با درجه دار مافوقِ خود، به صحرا می رود، در حالی كه نمی دانسته است كه آن مافوق، دشمن اهل اْلبيت علیهم السلام ناصبی می باشد، نام حضرت صدّیقّهٔ طاهره علیها السلام برده می شود، و آن شخص درجه دار، تعبیر ناشایستی بر زبان جاری می كند، سرباز یاد شده از شنیدن آن جمله سراسر بدنش می لرزد، و بدون این كه عواقب كار را بررسی كند، دستش روی ماشهٔ تفنگ می رود، و آن فرد ناسزاگوی را هدف می گیرد و می كشد، او دیگر به شهر و پادگان برنگشته، و از همان جا به سوی مرز تركیّه حركت می كند، و با پای پیاده، به عتبات عالیات عراق مشرّف می شود. یک سال و أندی در عتبات مقدّسه می ماند، و سپس به طرف ایران و استان فارس حركت كرده، در یكی از مدارس شیراز ، چند ماهی اقامت می نماید، خادم مدرسه احساس می كند كه این فرد، شبها در حجره مشغول عبادت است، و در أواخر شب (در حالی كه درِ مدرسه بسته است) بیرون می رود، و بعد از طلوع آفتاب به مدرسه بر می گردد. چند شب در حیاط مدرسه مراقبت می نماید، و او را شدیداً تحت نظر می گیرد، و متوجّه می شود كه او شبها مشغول عبادت است، و بعد از نیمه شب مقدار كمی می خوابد، سپس بیدار شده و تجدید وضوء می كند، و مشغول تهجّد و نماز شب می شود، و سپس به شكل عجیبی غائب می گردد، و بعد از طلوع آفتاب به مدرسه باز می گردد.

یک شب در موقعی كه چراغ حجره روشن بوده، در می زند و وارد اطاق

ص:275

می شود، و از ایشان شرح ماجرا را سؤال می كند، وی می گوید: اگر قبل از امشب این ماجرا را از من می پرسیدی هرگز پاسخ نمی دادم، ولی نظر به این كه امشب، آخرین شب عمر من می باشد، و در هنگام با مداد از این جهان رخت بر می بندم، داستان خود را برای تو شرح می دهم، آنگاه داستان آن مرد ناصبی را بازگو كرده، از عنایاتی كه در سفر عتبات عالیات عراق (كربلا و نجف و ...) نصیبش شده گفتگو می نماید، و سپس اظهار می دارد كه ، من هر روز صبح به بیرون شیراز می رفتم، و در آنجا با چند نفر از دوستان امام زمان پشت سر حضرت بقيّة اللّٰه أرواحنا فداه نماز صبح را می خواندیم.

خادم مدرسه دربارهٔ دیگرأفراد سؤال می نماید، او یک نفری را كه در مقابل مسجد نو، در نزدیكیِ حرم حضرت شاه چراغ علیه السلام پینه دوزی می كرده، معرفّی می نماید. خادم مدرسه به كار خود مشغول می شود، و قبل از طلوع آفتاب متوجه می گردد كه درِ مدرسه را می كوبند، هنگامی كه در را باز می كند، می بیند كه آیة اللّٰه كجوری (كه از علمای مهّم شهر شیراز، و از شاگردان معروف شیخ أنصاری قدس سّره بوده اند ) هستند، آیة اللّٰه كجوری می پرسند: آیا كسی در مدرسه از دنیا رفته است ؟ خادم مدرسه اظهار بی اطلّاعی می كند ، ایشان می فرمایند: من خوابیده بودم، در عالم رؤیا به محضر مقدّس حضرت ولیّ عصر علیه السلام مشرّف شدم و ایشان فرمودند: یكی از دوستان ما در این مدرسه از دنیا رفته، چون غریب است و در این شهر كسی را ندارد، به كفن و دفن او همّت بگمارید.

هنگامی كه خادم مدرسه در خدمت آقای كجوری، به حجرهٔ آن بزرگوار می روند، می بینند كه رو به قبله خوابیده، و جان به جان آفرین تسلیم كرده است مرحوم آية اللّٰه كجوری به مردم اطلّاع می دهند، و شهر شیراز به حالت تعطیل در

ص:276

می آید، و أهالی شهر در مراسم تشییع این بزرگمرد شركت می كنند.

نگارنده می گوید: این داستان را قبلاً از مرحوم آية اللّٰه، حاج شیخ محمّد خادمی شنیده بودم، سپس از مرحوم حجّة الإسلام و اْلمسلمین، آقای حاج شیخ جلال اْلدّين آية اللّٰه زاده با تفصیل بیشتری شنیدم.

مرحوم آیة اللّٰه زاده می فرمودند: أخوى بزرگوارم مرحوم آية اللّٰه ، حاج شیخ بهاء اْلدّین محلّاتی قدّس سره متعهّد و ملتزم بودند كه هر صبح جمعه (بين اْلطّلوعين) در كنار قبر ایشان حضور پیدا كنند، و پس از قرائت فاتحه و سوره هایی از قرآن ، برای فرج مولی حضرت بقيّة اللّٰه أرواحنا فداه دعا نمایند.

قبر سرباز یاد شده (كه به نام مرحوم عبد اْلغفور خوئی بوده ) در قبرستان دار اْلسّلام شیراز، واقع در بلوار سیبویه می باشد. مرحوم عبد اْلغفور در میان أهل شیراز به «سرباز گمنام» معروف است. سنگ قبر ایشان، به أمر مرحوم آية اللّٰه كجوری تهیّه شده، و نوشته های روی سنگ قبر به قلم ایشان می باشد.

99 - شفای مریض در اثر توسّل به حضرت فاطمه علیها السلام

آقای سيّد أحمد، نوادهٔ مرحوم سیّد ابراهیم میلانی، در تبریز مریض بود، دختر یكی از مراجع تقلید، پدرش را در عالَم خواب می بیند، و ایشان می فرمایند: آقای سيّد أحمد مریض است، فردا شب (شب سوّم جمادی اْلثّانی ) یقیناً شب شهادت حضرت فاطمه علیها السلام است، و حدیث كساء، یقیناً از حضرت فاطمه علیها السلام می باشد، فردا شب در اطاق مخصوص من گرد آمده، برای شفای ایشان حدیث كساء بخوانید. فردا در اتاق مخصوص آن مرجع والامقام گرد آمدند، و حدیث كساء خواندند، و ایشان از بركت توسّل به حضرت زهرا علیها السلام بهبودی یافتند.

ص:277

100 - أرزش والای خدمت در مجالس فاطمیّه

دختر یكی از مراجع بزرگوار تقلید، در عالَم رؤیا می بیند كه در أیّام شهادت حضرت فاطمه علیها السلام در منزلش مجلس عزاداری برقرار است، و او برای كارهای مقدّماتیِ روضه تلاش می كند، در این أثنا می بیند كه مرحوم پدرش آمده اند، عرض می كند كه خیر است انشاء اللّٰه، می فرمایند: شما برای مادرم حضرت فاطمه علیها السلام مجلس گرفته اید، آمده ام كمک كنم. سپس فرموده بودند: خانمی كه قرار است سخنرانی كند ، به او بگوئید در أوّل جلسه، 530 بار بگوید:

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

سپس اظهار تأسف كرده بودند كه چرا در این مجالس، خطبهٔ حضرت زهرا علیها السلام به طور كامل خوانده نمی شود.(1)

101 - عنایت فاطمهٔ زهرا علیها السلام به یكی از خدمتگزاران خود

یكی از فضلای حوزهٔ علمیّهٔ قم، كه برای حضرت فاطمه علیها السلام مجلس روضه اقامه می كند، و برای خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام خدمات فرهنگی أنجام می دهد، شبی در عالَم رؤیا می بیند كه حضرت زهراء علیها السلام به افتخار او مجلس بزرگداشتی ترتیب داده اند، و صدها نفر از أهل ولايت ، در آن مجلس دعوت شده اند، و سفرهٔ بسیار رنگینی پهن گردیده، و همگان بر سر سفرهٔ احسان حضرت زهرا علیها السلام متنعم هستند، و آن حضرت شخصاً در این مجلس حضور دارند، و از كنار سفره عبور می كنند، و به حاضران خوش آمد می گویند.

ص:278


1- در یکی از داستانهای گذشته، در تعلیم مرحوم علّامهٔ طبابایی قدّس سره جملهٔ (والسِّرِّ المُستَودَعِ فیها) در مجموع جمله های صلوات، ذکر گردیده است.

102 - پیدا شدن گمشده در اثر توسّل به حضرت زهرا علیها السلام

33 سال پیش، دوست گرانقدرم حجّة الإسلام و المسلمین آقای ، حاج شیخ جواد علّامی، به شهر «تكاب» دعوت می شوند، و خدمات شایسته ای أنجام می دهند و اختلافات مردم را رفع می نمایند، و در میان أهالی شهر صلح و صفا ایجاد می كنند. ایشان موفّق می شوند كه سه مسجد به نامهای: مسجد صاحب اْلأمر عليه السلام و مسجد ولیّ عصر علیه السلام و مسجد امام زمان علیه السلام در آنجا تأسیس نمایند، به هنگام بازگشت به قم، در خیابان سپه تهران، از گاراژ میهن تور، به سوی گاراژ شمس اْلعماره (در خیابان ناصر خسرو ) عزیمت می كنند، و ساک دستی خود را پشت تاكسی می گذارند، و رانندهٔ تاكسی خیال می كند كه صاحب ساک، هنوز در تاكسی نشسته است، و لذا حركت می كند و ایشان با دست خالی به قم بر می گردند، در حالی كه در آن ساک مقداری پول و هشت مجلّد دفتر یادداشت بوده است، و ایشان برای گم شدن آن دفترها بسیار ناراحت بوده اند. عصر جمعه ای برای شركت در مجلس روضه به منزل مرحوم آية اللّٰه، حاج سید حسین قاضی طباطبائی (پسر خالهٔ علّامهٔ طباطبائی، و صاحب كرامات فراوان ) می رود، مرحوم قاضی از ایشان می پرسد كه چرا نا راحت هستید ؟ ایشان داستان را نقل می كنند، آیة اللّٰه قاضی می فرمایند: شما امروز یک روضهٔ حضرت زهراء علیها السلام بخوانید، هفتهٔ آینده نیز همین جا یک روضهٔ دیگری از آن حضرت بخوانید، من ساک شما را می دهم. آقای علّامی، دو هفته در آن محفلِ روحانی و نورانی، روضهٔ حضرت زهراء علیها السلام را می خواند و متوسّل می شود، روز شنبه، به فرمان آقای قاضی به تهران می رود، و به یكی از آشنایان خود سر می زند، او اظهار می كند، كه همین ألآن به

ص:279

ما زنگ زدند كه ساک آقای علّامی پیدا شده، و ایشان به مركز امور تاكسی ها مراجعه می كند، و ساكش را تحویل می گیرد، در حالی كه پولها و دفترها دست نخورده بوده است.

103 - آبشار فاطمی در مسجد امام حسين

در أوّلین سالهای شروع نهضت فاطمیّه، همراه عدّه ای از دلسوختگان شهادت فاطمهٔ زهراء علیها السلام بی نام و نشان به صورت دستهٔ عزاداری، به سوی خمینی شهر رفتیم، و پس از طیّ مسیری طولانی با حالت سینه زنی وارد مسجد امام حسین علیه السلام در محلهٔ خوزان شدیم، مجلس و مراسم عجیبی بود، و برنامهٔ سخنرانی و سینه زنی تا بعد از نیمه شب ادامه یافت، و حال و هوای معنویِ مراسم، همه را تحت تأثیر قرار داده بود، و خدا را شكر می كردند كه چنین توفیقی یافته اند.

در همان شب، یكی از مردان متدّین و با ولایت (یعنی مرحوم حاج علی أصغر حبیبی كه اخیراً فوت شده است) در عالَم رؤیا می بیند كه، از سمت راست حسینیّه ، سمت ایوان مسجد امام حسین علیه السلام آبشار بزرگی پیدا شده، و جریان دارد، و حسینیّه را آب فرا گرفته است. در این حال مردم علاوه بر نوشیدن آب و شستن صورتهای خود ، ظرفهای خود را می آوردند و پر می كردند، ولی ظرفهای آنها مختلف بود (بعضی از آنها كوچک و بعضی بزرگ بود ) (1)و بدین وسیله، عنایت فاطمهٔ زهراء علیها السلام به عزاداران آن حضرت، آن هم به گونه ای عام و گسترده ، در قالب آبشاری زلال و پاک و سیراب كننده، اظهار می گردد.

ص:280


1- آری! هر کس مطابق ظرفیّت و آمادگی خود، از آبشار فیض فاطمی بهره می برد.

یكی از علمائی كه در جریان نهضت فاطمیّه، و گسترش آن در خمینی شهر، بسیار جدیت و كوشش داشته و دارند، با شنیدن این رؤیا، شدیداً تحت تأثیر قرار می گیرند، و تلاش خود را در زمینهٔ بزرگداشت فاطمیّه افزایش می دهند، و به خاطر شوق زیادی كه نسبت به سرودن شعر برای أهل بيت علیهم السلام در دل

و جانشان پیدا شده بوده، به حضرت زهراء علیها السلام متوسّل می شوند ، و تقاضا می كنند كه از آن آبشار فاطمی سیرابشان نمایند، ناگاه متوجه می شوند كه بدون سابقهٔ قبلی، قادر بر سرودن شعر هستند، و از آن زمان تاكنون، در حدود دو هزار بیت شعر در بارهٔ فاطمه زهراء علیها السلام و فاطمیّه و حضرت بقيّة اللّٰه علیه السلام و كارنامهٔ سياه أهل سقيفه و ... سروده اند

104 - نگران نباش ... اینجاست

حجّة الإسلام و اْلمسلمین، آقای حاج سیّد محمود میردامادی دام توفیقه كه از أوّلین سالهای حركت فاطمیّه و بزرگداشت شهادت حضرت زهراء علیها السلام در سطحی وسیع و گسترده و با پشتكاری مجدّانه، در روشنگری و هدایت جامعه، و برگزاری مجالس عزای فاطمهٔ زهرا علیها السلام و به حركت درآوردن دستجات عزاداری (مخصوصاً در خمینی شهر ) اقدام نموده اند، و تاكنون، همه ساله قدم های مثبت و مؤثّری بر می دارند، می فرمودند:

در عالم رؤیا دیدم در صحرای عرفات هستیم، و مجلسی را به نام حضرت فاطمهٔ زهرا علیها السلام در آن صحرا بر پا نموده ایم، و پرچمهای مخملی به رنگ سبز، در حالی كه شعارهای مظلومیّت حضرت زهرا علیها السلام بر آنها نوشته شده بود، به

ستونهای خیمه ها نصب می كردیم.

همانند أيّام حج، خیمه های زیادی برپا بود، و جمعیّت های فراوانی از ملتهای

ص:281

مختلف، در حال تماشای پرچمها بودند، و پرچم ها در خیمه مخصوصی نگهداری می شد، و به ترتیب آن پرچمها، به ستونها و كوچه هایی كه از خیمه ها درست شده بود نصب می گردید، بنده در عالم رؤیا نگران بودم كه مبادا اين پرچمها كافی نباشد، و به همهٔ خیمه ها و كوچه ها نرسد، در این حال وارد خیمهٔ محلّ نگهداریِ پرچمها شدم، دیدم پرچمها بسیار زیبا می باشند، و یكی بهتر از دیگری، ولی تعداد آنها كم بود، نگرانیِ خودم را به زبان آوردم، ناگاه دیدم آقائی نورانی به شكل سیّدی جلیل اْلقدر، در كنارم ظاهر گردیده و فرمودند: نگران نباش ... اینجا است (و نام یكی از علمائی كه در برنامه های فاطمیّه عرض أدب و اخلاصی دارد، و مایل نیست نامش ذكر شود، به زبان آوردند) با شنیدن این سخن قلبم آرام گرفت، و از خواب بیدار شدم.

متوجّه شدم كه این خواب پیام دارد، پیام نصرت و پیروزی، و همه باید بدانیم كه امام زمان علیه السلام ناظر أعمال ما می باشند و كمک می دهند، و از یارانشان حمایت می نمایند، و باید بدانیم كه حركت نورانی فاطمیّه، مقدمه ای بر ظهور حضرت مهدی (عج) است و باید همه تلاش كنیم كه ندای مظلومیّت حضرت زهراء علیها السلام را به جهانیان برسانیم، و شعارهای فاطمیّه را در مقابل دیدگان همهٔ ملتها و مردم كشورها قرار دهیم.

105 - به نحوی توسّل به حضرت زهرا علیها السلام پیدا كن كه

یكی از فضلاء عالیقدر، كه در آستان مقدّس صدّیقهٔ طاهره علیها السلام مخلصانه خدمات بسیار زیادی انجام داده و می دهد، مورد عنایاتی قرار گرفته است كه به چند مورد آنها اشاره می نمائیم:

چند سال قبل در عالم رؤیا دیدم كه در منزل مرحوم آية اللّٰه ، حاج سيّد أحمد فقيه

ص:282

امامي قدس سّره مجلس عزاداری برپاست، و خود ایشان پای منبر نشسته اند و به من فرمودند برو منبر، عرض كردم آقا منبریهای مهم تشریف دارند، فرمودند:

و ما می خواهیم شما منبر بروید

أیّام فاطمیّه رسید، منزل یكی از علماء سادات، مجلس عزاداری باحال و معنویّتی بود، روز أوّل مجلس (به قصد استفاده از فیض معنویِ جلسهٔ عزاداری ) وارد شدم، صاحب منزل (عالم مورد اشاره در فوق ) به من فرمودند: روزها كمی زودتر بیائید، و پس از خوانده شدن زیارت عاشوراء منبر بروید، و من پذیرفتم. در روز شهادت حضرت زهراء علیها السلام برنامهٔ زیارت عاشوراء و زیارت حضرت زهراء علیهاالسلام طول كشید، و به نظرم رسید كه در آن روز به منبر نروم، كه برنامهٔ سایر گویندگان (كه بایستی در ساعت معین به منبر بروند) بر هم زده نشود، و لذا به صاحب منزل (عالِم یاد شده ) گفتم: آقایان تشریف دارند و به فیض می رسانند، ایشان فرمودند:

و ما می خواهیم شما منبر بروید

و دقیقاً عین جمله ای را كه مرحوم آية اللّٰه امامی قدس سّره چند ماه قبل در عالم رؤیا فرموده بودند، ایشان به من گفتند، در حالی كه هیچ خبر از رؤیای من نداشتند.

بعد از ظهر روز دهم مجلس، در عالَم رؤیا دیدم كه در خدمت آن عالم بزرگوار صاحب منزل) ایستاده ام، و ایشان با دست راست بر سینهٔ من زدند و فرمودند:

به نحوی توسّل به حضرت زهراء علیها السلام پیدا كن كه

امام زمان علیه السلام تشریف بیاورند

از خواب بیدار شدم و فهمیدم كه در دو روز آینده(1) عنایتی می شود، روز

ص:283


1- در آن سال، به دلیل عنایتی غیبی، مجلس یاد شده، به مدّت دوازده روز برگزار گردید.

دوازدهم كه روز جمعه بود، مسئلهٔ ازدواج أمير اْلمومنين علیه السلام و حضرت زهراء علیها السلام را بالای منبر مطرح نمودم، و از ابتدای بحث به خوبی معلوم بود كه مجلس مورد لطف قرار گرفته، لطف قرار گرفته و عموم مستمعین با شنیدن جریان ازدواج بزرگواران گریه می كردند، و رسیدم به ذكر مصیبت، و عرض كردم در دو صحنه أمير اْلمؤمنين علیه السلام از خدا آرزوی مرگ نمودند، یكی در هنگامی كه جلو آن حضرت، فاطمهٔ زهراء علیها السلام را میزدند، و آن حضرت فرموده اند:

فليت ابن طالب مات قبل يومه هذا (1)

و دیگری در هنگامی كه پس از دفن حضرت زهرا علیها السلام می فرمودند:

نفسی علی زفراتها محبوسة یا لیتها خرجت مع اْلزّفرات(2)

در این حال احساس كردم عنایت ویژه ای شده است، و بعد از این جریان، توان و توفیق یافتم كه در سخنرانی هایم در بارهٔ امام زمان علیه السلام بحث كنم (در حالی كه قبل از این جریان چنین توان و توفیقی نداشتم) و از آن تاریخ، شوق و علاقه خاصّی نسبت به حضرت بقیّة اللّٰه علیه السلام پیدا كرده ام.

چند ماهی گذشت و دچار غفلتی شدم، و در عالم رؤیا ندائی به گوشم رسید كه:

بعد از هفت سال، گُلی در زندگیت روئیده است، مواظب باش آن را پایمال نكنی وقتی بیدار شدم و به فكر افتادم، گُلی كه هفت سال است در زندگیم روئیده چیست؟ مروری بر برنامه های گذشته زندگیم نمودم، ملاحظه كردم كه شروع اقدام گسترده ام در بارهٔ حضرت زهرا علیها السلام همراهی در مسافرتِ دسته جمعی،

ص:284


1- ای کاش فرزند أبی طالب قبل از این روز مرده بود(و این منظره را نمی دید.)
2- جان من، با آه و ناله ام(در سینه ام) حبس شده، ای کاش جانم، با آن آه و ناله ها خارج می شد

در كاروانِ تبلیغیِ فاطمیّه بوده است، كه تاریخ آن در صفحهٔ اوّل مفاتیح اْلجنان كه به عنوان یادگار سفر تبلیغی فاطمیّه اهداء شده بود، ضبط گردیده و خدای را شكر كردم كه با هشدارها و راهنمایی های مكرّر (به احترام فاطمهٔ زهراء علیها السلام) از لغزشهای خطرناک محفوظم داشته اند.

106 - با دست روی بدنم كشیدند و بشارت شفا به من دادند یكی از دلباختگان نسبت به حضرت زهرا علیها السلام كه خود ذریّهٔ آن حضرت است و در راه اهل بيت علیهم السلام و حضرت بقیّة اللّٰه توفیقاتی دارد، نقل نمودكه:

یکی از دلباختگان نسبت به حضرت زهراء علیها السلام که خود و ذریّۀ آن حضرت است و در راه أهل بیت علیهم السلام و حضرت بقیّة اللّٰه علیه السلام توفیقاتی دارد، نقل نمود که:

در سال 1370 شمسی، به مدّت دو ماه، در مدینهٔ منورّه در خدمت زائران رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله و سلم و حضرت زهراء علیها السلام بودم، و هر هفته پانصد نفر در هتل محل اقامت ما وارد می شدند، و به أنجام وظیفه در راه خدمت به آنها مشغول بودیم. در یكی از هفته ها، در هنگام ورود زائران جدید ، صدای نالهٔ جان سوزی شنیدم كه بانوئی با صدای پر سوزی می گفت: مادر ! دخترم را به من برگردان، و مرتّب ناله می زد، صبح روز بعد، در رستوران هتل هنگام خوردن صبحانه، همان صدا با همان حالت، شنیده می شد و قطع نمی گردید، شب در هنگام صرف شام نیز با همان صدا برخورد كردم. یكی از بستگان من در میان زائران بود، از او سؤال كردم كه صاحب ناله كیست؟ و چرا این طور می نالد؟ و دیروز تا حال آرام نشده است، گفت: او دختر هیجده ساله ای دارد كه مبتلا به سرطان می باشد، و دكترها جواب ردّ به او داده اند، و گفته اند: او بیش از پنج روز دیگر زنده نمی ماند، و با این حال مردّد بوده است كه با این وضعیّت چه كند؟ و آیا از سفر به مكّه و مدینه منصرف شود ؟ ولی تصمیم می گیرد به قصد شفای دخترش عازم زیارت شود، و در هنگامی كه می خواسته است حركت كند، به كنار بستر

ص:285

دخترش می رود، می بیند كه او توان سخن گفتن ندارد، ولی چادر مادرش را می گیرد، و همراه با أشک ریزان، با اشاره به او می فهماند كه با این حالِ من، كجا می روی؟ من در حال مرگ هستم، مادر به فرزند مریض خود (كه در آخرین روزهای عمر بوده است) می گوید: برای شفای تو به زیارت مادرم فاطمهٔ زهراء علیها السلام می روم.

حال ،كه به مدینه رسیده و منظرهٔ قبرستان بقیع را دیده، می گوید: با یک چشمم برای غربت و مظلومیّت مادرم زهراء علیها السلام گریه می كنم، و با چشم دیگر برای دخترم كه با آن حال با او خداحافظی نمودم، اشک می ریزم.

شب جمعه فرا رسید، همگی برای خواندن دعای كمیل به كنار حرم با صفای بقیع مشرّف شدیم، و آن زن روضه خوان جلسه بود، و با ناله های جانسوز خودش همه را منقلب می كرد، پس از پایان دعا به نزد او رفتم، و او را دلداری دادم و گفتم: شما سر سفرهٔ كرم حضرت زهراء علیها السلام آمده اید، انشاء اللّٰه دخترتان خوب می شود. از آن تاریخ ده روز گذشت ، شب در هنگام شام خوردن ، مسئول هتل صدا زد آقای ... از ایران تلفن دارید، وقتی گوشی را به دست گرفتم، متوجه شدم همان خانمی است كه آن همه ناله می كرد و گفت: امشب برو به زیارت بقیع، و از مادر مان حضرت زهراء علیها السلام تشكّر و سپاسگزاری كن ، زیرا ایشان دخترم را شفا داده اند، گفتم :قضیه چیست ؟ گفت: هنگامی كه به فرودگاه رسیدیم، دیدم دخترم به استقبال آمده، و در یک دست دستۀ گل گرفته، و در دست دیگر، عكس ها و برگه های آزمایش های پزشكی را گرفته است و می گوید: مادر كجا رفتی؟ به كی گفتی؟ چه كردی؟ برگه های آزمایش را نگاه كن هیچ أثری از سرطان در وجودم نیست، گفتم: چه خبر شده است ؟ گفت: یک

ص:286

شب در عالَم خواب دیدم عدّه ای زن سیاه پوش وارد اتاقم شدند و بانوئی از آنها با محبّت با من سخن گفتند و با دست مباركشان بر روی بدنم كشیدند، و بشارت به من دادند و فرمودند: من از خداوند شفایت را درخواست نمودم، و او اجابت فرمود، و هنگامی كه بیدار شدم، احساس كردم شفا یافته ام و هم أكنون در حالت سلامت كامل به سر می برم.

107 - خاطره ای از مرحوم كافی دربارهٔ حضرت زهرا علیها السلام

واعظ نامدار و شهید راه أهل اْلبيت علیهم السلام و دلباخته و فدائیِ امام زمان علیه السلام مرحوم حاج شيخ أحمد كافی چند روزی در بیت شریف آية اللّٰه العظمى، آقای گلپایگانی قدّس سره منبر می رود، و در بیان مصائب حضرت فاطمهٔ زهراء علیها السلام این قضیه را نقل می نماید: یک عاشق دلباخته أمير اْلمؤمنين علیه السلام رفت به نجف أشرف و پس از اذن دخول گرفتن ، وارد حرم مطهّر أمير اْلمؤمنين على گردید و عرض كرد یا علی! هر كه می آید به محضر شما چیزی هدیه می كند واما من دستم خالی است، و فقط یک شعر برای شما می خوانم و می روم، اما هر چه كرد نتوانست شعرش را بخواند، و از خدمت حضرت مرخّص شد و آن شب با گریه و أندوه خوابید.

در عالَم رؤيا حضرت أمير اْلمؤمنين علیه السلام به او فرمودند: چرا گریه می كنی ؟ عرض كرد چرا گریه نكنم، و حال آنكه نتوانستم به محضر شما عرض اأدب نمايم، حضرت فرمودند: تو بخوان، هر جا نتوانستی خودم تو را كمک می كنم او گفت: به پیش مصطفی شرمنده باشم، ولی نتوانست بقیّهٔ شعر را بگوید و أمير اْلمؤمنين

ص:287

علىّ علیه السلام فرمودند بخوان: كه زهراء مرده و، من زنده باشم(1)كه مجموع دو مصرع كه یكی از آنِ زائر، و دیگری از أمير المؤمنين علی علیه السلام است، این چنین می باشد:

به پیش مصطفی شرمنده باشم که زهرا مرده و من زنده باشم

108 - أرواح مقدّسهٔ همهٔ امامان در عزاداری های اصفهان حضور داشتند

یكی از دبیرهای مذهبی و متدّین، و علاقمند به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام بالأخص حضرت زهراء علیها السلام و امام زمان علیه السلام (كه همسر و فرزندان او نیز كاملاً در این راستا قرار دارند) دختری دارد كه در سنّ سه سالگی به داخل حوض منزل می افتد، و مدّت زمانی كسی متوجّه نمی شود و در هنگامی كه پدر او با صدای زنگِ در خانه از خواب بیدار می شود، می بیند دختر بچّه، روی آب حوض افتاده و شكم او پر از آب است، و در حالت اضطراب با توجه به اعتقاد و علاقه ای كه به امام زمان علیه السلام داشته و دارد، فریاد یا صاحب اْلزّمان سر می دهد، و بچّه را از آب بالا می كشد، و به بیمارستان می برد، ولی نه تنها بچّه با لطف آن حضرت از كام مرگ نجات پیدا می كند، بلكه از آن زمان ، حالت روحیِ او متحوّل می شود، و یک حالت معنوی استثنائی پیدا می كند، كه در میان هم سنّ و سالها و دیگر أفراد خانواده و فامیل، مورد توجّه می باشد.

این دختر در سنّ هجده سالگی در أیّام شهادت حضرت زهراء علیها السلام در سال 1418 قمری ، عصر جمعه 28 / 6 / 1376 خواب جالب تكان دهنده ای

ص:288


1- مجلّهٔ خورشید مکّه، صفحهٔ 18، شمارهٔ 5، جمادی اْلاولی و جمادی اْلثّانیه 1423

می بیند، و در عالَم رؤیا متوجّه می شود كه همهٔ معصومین علیهم السلام به اصفهان تشریف آورده اند، در حالی كه بعضی از آنها سوار بر اسب بوده اند، در عالَم رؤيا ، شخص مدّاحی روضه می خوانده، و ذكر مصائب حضرت زهراء علیها السلام می نموده، و مردم به گریه و عزاداری مشغول بوده اند، و آن مدّاح نام همهٔ معصومین علیهم السلام را ذكر می نموده، به جز حضرت بقيّة اللّٰه الأعظم عجل اللّٰه فرجه(1) ولی در میان أئمّه علیهم السلام نام حضرت امام حسن و حضرت امام حسین و امام علیّ بن موسی اْلرّضا علیه السلام را بیش از همه به زبان می آورده است.

آن بزرگواران، به خاطر عزاداری بر حضرت زهراء علیها السلام به اصفهان تشریف آورده بودند، و در این شهر، مهمان این بندهٔ كمترین، خدمتگذار آستان مقدّس حضرت زهرا علیها السلام ( سيّد حجّة موحّد أبطحی ) بوده اند، و این بندهٔ ناچیز با یک ماشین سفید رنگ، جابه جائیِ آن بزرگواران را بر عهده داشته ام، و خواب بیننده اصرار داشته است كه محلّ سكونت آن معصومین علیهم السلام را بفهمد، ولی اظهار شده كه این از أسرار است.

109 - همهٔ امامان و أولياء الهی میزبان مجلس

فاطمهٔ زهرا علیها السلام هستند

از شروع نهضت فاطمیّه در سال 1411 قمری (یک هزار و چهارصدمین سال شهادت فاطمهٔ زهرا علیها السلام) همه ساله

یکماه قبل از أیّام فاطمیّه علیها السلام در أيّام سالروز شهادت حضرت معصومه علیها السلام اين روز جمعه ای در منزل این نویسندهٔ كمترین جلسه ای برگزار می شود، با حضور أقشار مختلف، از علماء و خطباء و

ص:289


1- شاید به این جهت بوده که، در این زمان، صاحب اختیار همهٔ امور، آن حضرت می باشند، و همهٔ معصومین علیهم السلام به منزلهٔ میهمان وارد بر آن حضرت بوده اند.

شعراء و مدّاحان و طبقات تحصیل كرده و هیئات عزاداری، به منظور توجّه دادن به لزوم شروع مقدّمات برگزاری مراسم فاطمیّه و بیان راههای ممكن برای دسترسی به فعّالیّت های مؤثّر در این زمینه. تشكیل این جلسهٔ یک روزه، به خصوص در سال اول و دوم شروع نهضت فاطمیّه (كه با حضور بزرگوارنی همچون پدرم مرحوم آیت اللّٰه، حاج سیّد مرتضی موحّد ابطحی قدّس سره و مرحوم آیت اللّٰه، حاج شیخ حسن صافی اصفهانی و مرحوم آيت اللّٰه، حاج سيّد أحمد فقیه امامی و عدّه ای دیگر از علماء و بزرگان علم و ادب برگزار گردید) از نظر معنوی و نشانه های عنایت غیبی، عجیب و استثنائی بود، و در حركت دادن أقشار مردم به سوی فعّالیّت های بسیار گسترده و عمیق و با خلوص، تأثیری غیر قابل توصیف داشت.

شركت كنندگان در جلسه و خدمتگزاران ، با أشكى جاری و دلی سوزان و حالتی منقلب، به برنامه های مجلس توجّه داشتند، و در هر سال بشارات و نشانه های غیر قابل تردید ظاهر می گردید، و عنایت غیبیِ الهی و حمایت قطعیِ صاحبان ولایت ، یعنی پیامبر اكرم صلی اللّٰه علیه و آله و سلم و أئمّهٔ معصومین علیهم السلام و حضرت زهرای اطهر علیها السلام و نيز أرواح علماء بزرگ و صلحا و ... به وضوح و با نشانه های روشن ، آشكار می گردید.

در یكی از این سالها، یكی از كسانی كه رؤیاهایش عجیب و كم نظیر و همراه با نشانه های شگفت آور است، و دیر باورترین افراد را به باور می رساند، در شبی كه فردای آن مجلس یاد شده برگزار می گردید، در عالَم رؤیا می بیند كه ، از سر

خیابان تا آخر كوچه، و از در منزل تا اطاقهایی كه مجلس حضرت زهراء علیها السلام (بخش مردانه و زنانه) برگزار می گردید، بزرگان و شخصیّت های برجسته ای

ص:290

( در دو صف طولانی و منظّم ) ایستاده بوده اند، و به احترام شركت كنندگانِ در مجلس افتتاحیّهٔ برنامه های فاطمیّه، اظهار لطف و عنایت می فرموده اند در میان آن همهٔ بزرگان، حضرات أئمّهٔ معصومین علیهم السلام درخشان مكتب أهل اْلبيت علیهم السلام همانند علّامهٔ مجلسی قدس سّره و برخی از امامزادگان بزرگوار علیهم السلام حضور داشته اند، و به احترام بانوی بزرگ اسلام ، حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام و مجلس بزرگداشت آن حضرت ، به شركت كنندگان در مجلس اظهار لطف و احترام می نمودند.

110 - آية اللّٰه العظمى خوانساری خشنود شدند در أیّام شهادت حضرت زهرا علیها السلام (فاطمیّه دوم) چهار سال است كه موفّق شده ایم به حركت دادن كاروان عزاداری از اصفهان به شهر مقدّس قم و نیز تهران و ساری و برخی دیگر شهرها و در این كاروان كه از اقشار مختلف حضور دارند و اخلاص و تواضع و دلسوختگی و فداكاری در پیر و جوان كاروان حاكم می باشد، آن چنان حالتی در جمعیّت عزادار یاد شده احساس می شود که هر بیننده ای را تحت تأثیر قرار می دهد و در آستان مقدّس حضرت معصومه علیها السلام و بیوت مراجع معظّم تقلید و علمای عالی مقام، در شهر مقدّس قم و مسجد ها و حسینیّه های تهران و شهرها و نیز در مسیر خیابانها و كوچه ها، تماشای این جمع عزادار كه با پای برهنه و با اشكی جاری و چهره هائی در هم كشیده، در حال عزاداری خالصانه هستند، نه تنها مردم مذهبی و آشنای با فرهنگ عزاداری را منقلب می كند، بلكه در منطقه های بالای شهر تهران كه بسیاری از آنها با حال و هوای فاطمیّه و عزاداری آشنا نیستند ، آن چنان تأثیر می گذارد كه حیرت آور است.

در أیّام شهادت حضرت زهرا علیها السلام (فاطمیّه دوم) چهار سال است كه موفّق شده ایم به حركت دادن كاروان عزاداری از اصفهان به شهر مقدّس قم و نیز تهران و ساری و برخی دیگر شهرها، و در این كاروان كه از أقشار مختلف حضور دارند و اخلاص و تواضع و دلسوختگی و فداكاری در پیر و جوان كاروان حاكم می باشد، آن چنان حالتی در جمعیّت عزادار یاد شده احساس می شود که هر بیننده ای را تحت تأثیر قرار می دهد، و در آستان مقدّس حضرت معصومه علیها السلام و بیوت مراجع معظّم تقلید و علمای عالی مقام، در شهر مقدّس قم و مسجد ها و حسینیّه های تهران و شهرها، و نیز در مسیر خیابانها و كوچه ها، تماشای این جمع عزادار، كه با پای برهنه و با أشكی جاری و چهره هائی در هم كشیده، در حال عزاداری خالصانه هستند، نه تنها مردم مذهبی و آشنای با فرهنگ عزاداری را منقلب می كند، بلكه در منطقه های بالای شهر تهران، كه بسیاری از آنها با حال و هوای فاطمیّه و عزاداری آشنا نیستند ، آن چنان تأثیر می گذارد، كه حیرت آور است.

ص:291

در دو نوبت از این سفرهای معنوی، موفّق شدیم كه در شهر تهران، در یكی از مراكز دینی كه با اجازه و حمایت مرحوم آية اللّٰه العظمى ، حاج سيّد أحمد خوانساری قدس سّره (متوفّای 1405 قمری) تأسیس شده، ولی در طول چندین سال، با نفوذ أفكار گروههای منحرف، برنامه های نامطلوب از دیدگاه أهل اْلبيت علیهم السلام در آن أنجام می گرفته شركت كنیم، و با أنجام عزاداریِ بسیار مفصّل و پر از أشک و سوز و منقلب كننده، در آن مركز و در خیابان منتهی به آن، حال و هوای ولائی جالبی ایجاد گردید، بطوری كه همهٔ حاضران را شدیداً تحت تأثیر قرار داد، و برخی از آنها (از علماء و دیگر مردمان ) كه در جریان آن مركز دینی و تاریخچهٔ آن بودند، اظهار داشتند : امروز روح مرحوم آية اللّٰه العظمی خوانساری قدس سّره از این برنامه و عزاداری برای حضرت زهراء علیها السلام شاد گردید.

و در این هنگام بود كه تعبیر رؤیایی عجیب كه یكی از اولیاء الهی چند ماه قبل از این تاریخ دیده بودند، به دست آمد، در آن رؤیا مرحوم آية اللّٰه العظمی حاج سيّد أحمد خوانساری قدّس سره پر لطف و عنایت خودشان را متوجّه این كمترین نویسنده (كه نقشی در به حركت درآوردن كاروان عزاداری داشتم ) نمودند، و دلیل و انگیزهٔ آن اظهار عنایت (با نكاتی كه در بر داشت) معلوم نبود، ولی در جریان عزاداریِ یاد شده، تعبیر رؤیا به خوبی مشخّص گردید، چنانچه قرآن در قصّهٔ حضرت یوسف علیه السلام می فرماید: هٰذا تعبیر رؤیای قد جعله ربی حقّا

111 - برای من هر كاری كه می توانید انجام دهید

در اوّلین سال حركت و نهضت فاطمیّه در یکهزار و چهارصدمین سال شهادت فاطمهٔ زهراءعلیها السلام پس از آنكه أیّام فاطمیّه اوّل سپری گردید، و اقدامات مفصّل و گوناگونی در زمینهٔ آماده سازی شهرها و روستاهای بزرگ و كوچک استان

ص:292

اصفهان و چندین شهر بزرگ دیگر، با كمک و همكاری علماء و عموم طبقات مردم أنجام داده بودم، و مجلس عزاداری در منزل شخصی هم بسیار گسترده و مفصّل برگزار شده بود، در خود احساس خستگی می نمودم، و لذا تصمیم گرفتم كه برای أیّام فاطمیّه دوّم ( دههٔ أوّل جمادى اْلثّانيه) فقط در مجالس عزاداری شركت كنم، و به عنوان مستمع حضور داشته باشم، و مسئولیتی در كارهای اجرائی بزرگداشت فاطمیّه دوّم بر عهده نگیرم، و هیچ كس از نیّت قلبی و قصد شخصی من اطلّاعی نداشت، و در گفتارم مواظب بودم كسی از این نیّت شخصی بوئی نبرد.

یكی از روزها در بین نماز ظهر و عصر، كه همه روزه سخنان كوتاهی را به مناسبت عرضه می دارم، دیدم یكی از أفراد بسیار متّقی و دارای حال و هوای معنوی و مورد عنایت خاصّ أهل اْلبيت علیهم السلام در یكی از صفوف جماعت حاضر است و متوجّه شدم كه كار مهمی دارد، زیرا راه او با محلّ برگزاری نماز جماعت فاصله زیادی داشت.

پس از اقامهٔ نماز عصر به نزد من آمد و گفت: با شما كار مهمّی دارم، امروز قبل از ظهر در عالم خواب دیدم(1) كه حضرت زهراء علیها السلام با حالت رنجور و كسالت خوابیده اند و فرمودند: به فلانی بگو برای من هر كاری كه می تواند انجام دهد.

و من این پیغام را برای شما آورده ام، و جالب این است كه در همان أیّام، یكی از علماء بزرگ قم، كه از بهره مندان از عنایات خاص أهل اْلبيت علیهم السلام می باشند و دارای حال و هوای ملكوتی هستند، تلفن كردند كه چه نیتّی در دل داری؟ می خواهی در یک كار بزرگ الهی كوتاهی كنی، حتماً از نیت و قصد خودت

ص:293


1- ایشان به علّت این که قسمت قابل توجّهی از شب را به تهجّد و مطالعه می پردازد، قبل از ظهر کمی استراحت می کند.

برگرد، و به راهی كه نشانت داده اند ادامه بده، و لذا پس از این دو جریان، مصمّم گشتم كه برای فاطمیّه دوّم نیز، یک سلسله برنامه هایی را انجام دهم كه تاكنون ادامه دارد، و حركت كاروان عظیم عزاداری به سوی قم و تهران و ساری و ... در سالهای أخیر، در راستای همین برنامه می باشد.

112 - دیداری تاریخی و نشستی پر بركت

پس از انجام برنامه های بزرگداشت یكهزار و چهارصدمین سال شهادت فاطمهٔ زهرا علیها السلام فرصتی به دست آمد، كه جلسه ای نزدیک به چهار ساعت، با مرحوم آية اللّٰه، حاج شیخ محمّد باقر صدّيقّين متوفاى أيّام فاطمیّه 1414 قمری داشته باشم كه در تمامیِ فرصت موجود، سخن در رابطه با مسائل فاطمیّه و بزرگداشت شهادت حضرت زهراء علیها السلام و آثار و بركات آن بود، و آن بزرگمرد كه نسبت به مقام برجسته و استثنائی حضرت زهرا علیها السلام، دلبستگی عجیبی

داشتند با علاقهٔ شگفت آوری به سخنان و گزارشهای این كمترین، در رابطه با برنامه های أنجام شده گوش می دادند و نكات فراموش ناشدنی مهم و عجیبی را دربارهٔ بعضی از وقایع اتّفاق افتاده، و رؤیاهای مربوطه بیان داشتند، كه ذیلاً به برخی از آنها اشاره می نمایم.

گفتم: شنیده ام در أیّام برگزاری مراسم یك هزار و چهارصدمین سال شهادت حضرت زهرا علیها السلام رؤیای مهمّی در كار بوده، و شما تعبیر كرده اید، و تعبیر شما در تعطیل رسمی سالروز شهادت حضرت زهراء علیها السلام مؤثّر بوده است.(1)

ص:294


1- در آن سال با تصویب هیئت دولت، یک روز به عنوان بزرگداشت یکهزار و چهارصدمین سال شهادت حضرت زهراء علیهاالسلام تعطیل رسمی اعلام شد، که بازتاب داخلی و جهانی آن بسیار عظیم و موفقیّت آمیز بود.

فرمودند: بله، یكی از شخصیّت ها از تهران به من تلفن كردند كه یكی از مقامات عالیهٔ كشور خواب مهمّی دیده اند كه مایلند شما تعبیر بنمائید، و من با هواپیما به تهران رفتم و با ایشان ملاقات كردم و ایشان خواب مفصّلی دیده بودند، و من تعبیر كردم(1) كه خطراتی برای كشور و ملّت ایران پیش آمده است، كه تنها راه برطرف شدن آن تجلیل از حضرت زهراء علیها السلام و أداء حقوق ایشان، و توسّل به ذیل عنایت آن مظلومه (آن هم در حدّ مناسب عظمت كشور) می باشد. و سپس فرمودند: خواب های دیگری نیز دیده شده، كه همه نشان می دهد، كه خطر بزرگی متوجّه ایران گردیده، و بزرگداشت فاطمهٔ زهراء علیها السلام وسیلهٔ منحصر برای دفع آن است.

و آنگاه رؤیای دیگری را برای ایشان نقل كردم، كه یكی از دلباختگان و خدمتگزاران آستان مقدّس حضرت زهراء علیها السلام دیده بودند، و ایشان در تعبیر رؤيا فرمودند: شما كتابی دربارهٔ حضرت زهرا علیها السلام منتشر می سازید، كه بسیار سودمند واقع می شود، در حالی كه آن بزرگمرد، در جریان تألیف كتاب یادواره یكهزار و چهارصدمین سال شهادت فاطمهٔ زهراء علیها السلام (كه مقدمات آن را فراهم می كردم ) نبودند.

و سپس رؤیای دیگری را كه شخص دیگری از مخلصین حضرت زهرا علیها السلام دیده بود نقل كردم، و ایشان فرمودند: شما محلّی را برای برنامه های فاطمیّه پایه گزاری می كنید، كه آثار و بركات زیادی دارد، و پس از چند سال (به شكل غیرمنتظره و بدون مقدّمات اختیاری ) محلّی خریداری شد ( در مجاورت منزل مسكونی خودمان ) كه رسماً به عنوان بیت اْلزّهرا علیها السلام نامیده شده است.

ص:295


1- تعبیرهای مرحوم آیة اللّٰه صدّیقین بسیار جالب و گاهی حیرت آور بود.

هم چنین رؤیای دیگری، یكی دیگر از دوستان فاطمهٔ زهرا علیها السلام ما دیده بود كه ایشان تعبیر نمودند: شما مبلغی را كه بابت فلان عنوان بوده، در راه حضرت زهرا ءعلیها السلام مصرف كرده اید، و مَرضِّی آن حضرت بوده است، و با توجّه به نشانهٔ دقیقی كه ذكر نمودند، آن چنان تعبیر ایشان عجیب بود كه مدّتی مرا در یک حالت بهت زدگی فرو برده بود. و جالب توجّه این است كه آنچه در عالم رؤیا دیده شده بود (در همهٔ موارد یاد شده) به حسب ظاهر، ارتباط و مناسبتی با تعبیرهای یاد شده نداشت، ولی همهٔ آن تعبیرات به وقوع پیوست و صحیح بود آنچه در تمام مدّت جلسهٔ چهار ساعته، از آن بزرگوار احساس كردم، علاقه ای شدید، نسبت به حضرت زهرا علیها السلام و قاطعیّتی عجیب دربارهٔ بركات آن حضرت و آثار توسّل به ذیل عنایت آن بانوی مظلومهٔ شهیده بود.

حشره اللّٰه تعالى مع مولاته وسيّدته فاطمة اْلزّهرا علیها السلام

113 - پای پوسترها اسمی نباشد

در دوّمین سال حركت و نهضت فاطمیّه چندین نوع پوستر آماده كرده بودیم كه از مرحلهٔ طراحی تا خطّاطی و تهیّه فیلم و زینگ به أنجام رسیده بود، و قرار بود كه چاپ آن انجام شود و هركدام از این پوسترها، به نام مسجد یا حسینیّه یا كتابخانه و یا هیئتی بود، و همانند همهٔ پوسترها و پرچمهای تبلیغی، وابستگی به شخص یا گروه یا دستهٔ خاصّی در آن اعلام می گردید.

یكی از روزها، پس از برگزاری نماز جماعت ظهر و عصر، یكی از أولیاء الهی (كه دارای روحیّهٔ معنوی و اخلاص عجیبی است) به نزد اینجانب آمد و گفت: در عالَم رؤیا شرفیاب محضر حضرت زهراء علیها السلام شدم، و تمام پوسترها در دست مبارک حضرت بود، و یكی یكی ملاحظه می فرمودند، و مورد عنایت قرار

ص:296

می دادند، و مخصوصاً پوستری كه در آن حدیث شریف امام حسن عسكری علیه السلام در آن طراحی شده بود با این عبارت:

نَحْنُ حُجَةُ اللّه ِ عَلى خَلْقِهِ وَ فاطِمَةُ حُجَّةُ اللّه ِ عَليَنا

مورد توجّه خاص و عنایت بیشتر آن حضرت بود، و سپس فرمودند:

به فلانی بگوئید پای اینها اسمی نباشد

وقتی این پیام بزرگ و همراه با لطف (كه با قرائن و شواهدی كه اینجانب در اختیار داشتم، پیامی حقیقی، و رؤیای یاد شده از رؤیاهای صادقهٔ قطعیّه بود) به من رسید، با دو دست بر روی چشمهایم گذاشتم، و از آن تاریخ تاكنون متجاوز از دویست و پنجاه نوع پوستر و دهها نوع پرچم چاپی، و هزاران پرچم دست نویس آماده و پخش شده است، كه هیچ كدام اسم و آدرس و عنوانی ندارد و بركات و آثار عجیبهٔ معنوی و اجتماعی، از اطاعت این دستور نصیبمان گشته و چه بسیار موفقیّت هائی كه در اثر این راهنمائیِ نورانی در جریان نهضت عظیم فاطمیّه حاصل گشته است.

114 - آیا بیاد می آوری روزی كه مرا صدا زدی چطور كمكت كردم

یكی از نوه های مرحوم آیة اللّٰه فقیه احمد آبادی (صاحب مكيال المكارم ) كه بانوئی صالحه و با تقوی، و دارای حالات روحی و معنویِ شایسته ای است، جریان بسیار جالب و تكان دهنده ای برایش اتفاق افتاده، كه چندین فراز نورانی و برجسته دارد، و علاوه بر عنایت حضرت زهرای مرضیّه علیها السلام مشتمل بر عنایت حضرت ابااْلفضل علیه السلام و حضرت علی بن محمد اْلباقر علیه السلام نیز می باشد و در آخرین بخش از كرامات و عنایات حضرت زهرا علیها السلام به عنوان حسن

ص:297

ختام، این داستان جالب و نورانی را نقل می نمائیم.

در سال 1370 شمسی، حج خانهٔ خدا نصیبم گردید، و در جلسه ای كه برای آماده سازیِ زائران خانهٔ خدا، برگزار كرده بودند شركت كردم، و احساس نمودم كه روحانیِ كاروان، از نظر معنوی با سلیقه من هماهنگی ندارد، و آنچنانكه باید، در این سفر روحانی و برجسته، بهرهٔ معنوی نصیبم نمی شود.

با سرپرست كاروان گفتگو كردم، كه نام مرا به كاروان دیگری منتقل كند، ولی او موافقت ننمود و گفت: بسیار دیر شده است، و فاصلهٔ زمانی كمیِ تا هنگام اعزام به مكّه باقی مانده، و این كار عملی نمی باشد.

من به سختی ناراحت شدم، و به حضرت ابااْلفضل علیه السلام و حضرت بقیّة اللّٰه الأعظم ( عج ) متوسّل شدم، و نذری هم كردم، و سپس با زحمت زیاد، با سازمان حج و زیارت در تهران تماس گرفتم، و مشخّصات خودم را همراه با تقاضایم برای جا به جائیِ كاروان اعلام نمودم. همان شب ، در عالم خواب دیدم كه در یک زیارتگاهی وارد شدم، و جمعیّت فراوانی به زیارت آمده بودند، و در تمام عمرم چنین زیارتگاهی را ندیده بودم. این زیارتگاه در بالای بلندی و در سینهٔ كوهی بود، و برای ورود به صحن و حرم امامزاده، پلّه های زیادی داشت.

در صحن امامزاده، بانویِ بزرگواری ایستاده بودند، و چرخشی به دست مباركشان دادند و فرمودند:

این جمعیّت را می بینی، هفت نفر از اینها را می شناسم

به آقا محمد برادرت بگو بیاد می آوری كه روزی در ماشین بودی و مرا صدا زدی چطور كمكت كردم، بیا در نزد من تا كار تو را درست كنم

ص:298

و سپس فرمودند:

كار شما باید برود قم امضاء شود تا انجام گیرد

فردا ظهر، شوهرم بدون مقدمه آمدند و گفتند: بیا برویم قم و مسجد جمكران گفتم: ما اسم نویسی نكرده ایم(1) ایشان گفتند: می رویم پای اتوبوسِ عازم جمكران، شاید بعضی از زائر هائی كه نام نویسی كرده اند منصرف شوند و ما موفّق به زیارت شویم. در هنگامی كه به پای اتوبوس رسیدیم، معلوم شد كه بعضی از ثبت نام كرده ها ، موفّق به زیارت نگردیده اند، و ما سوار شدیم و عازم قم و جمكران شدیم.

هنگامی كه كاروان حركت كرد، متوجّه شدیم كه علاوه بر زیارت قم و جمكران، این كاروان، عازم زیارت مشهد اردهال، و مزار شریف امامزاده عظیم اْلشان، حضرت علی بن محمد الباقر علیه السلام می باشد(2) و هنگامی كه به مشهد

ص:299


1- در آن زمان زیارت قم و جمکران، گستردگیِ کنونی را نداشت، و حتماً کسانی که عازم چنین زیارتی بودند، قبلاً در یکی از دفاتر زیارتیِ قم و جمکران، و کاروانهای مخصوص این برنامه، نام نویسی می کردند.
2- علّت عزیمت این کاروان برای زیارت علیّ بن محمّد الباقر علیه السلام این بوده که جوانی چشمش نابینا می شود، و پزشکان متخصّص چشم،اعلام می کنند، که چشم این جوان فاسد شده و باید تخلیه شود که عفونت آن، به سایر اعضای بدن سرایت نکند، و پدر آن جوان نذر می نماید که اگر چشم فرزندش شفا پیدا کند، یک کاروان زیارتی را به زیارت این امامزاده بزرگوار بیاورد، و هزینه های کرایه و غذای زائرین را بپردازد، و به شکل معجزه آسائی چشم جوان شفا می گیرد، و پدر آن جوان برای ادای نذر خود، این کاروان را به مقصد زیارت و تشکّر و سپاسگزاری از امامزاده، علیّ بن محمّد الباقر علیه السلام اعزام می نماید.

اردهال رسیدیم ملاحظه كردم، كه منظرهٔ صحن و سرا و زیارتگاه امامزاده علىّ بن محمّد الباقر علیه السلام دقيقاً و بدون هیچ تفاوتی، به همان شكل و منظره ای است كه در عالم رؤیا دیده بودم، و در صحن آن، حضرت زهراء علیهاالسلام آن سخنانِ مشتمل بر كرامت و عنایت را فرمودند.

پلّه های فراوان، و محل صحن و سرای امامزاده در بلندی، و منظرهٔ مخصوص زیارتگاه را كه دیدم ، تكان خوردم، و صدق رؤیای خود را دریافتم و با دیدن نشانهٔ یاد شده، امیدوار شدم. چند روز بعد، از سازمان حجّ و زیارت در تهران، تلفن زدند كه: برای جابجایی هفت نفر، توافق شده است(1) و شما یكی از آنها هستید.

جالب توجّه اینكه، شب قبل از اینكه از سازمان حجّ و زیارت ، خبر موافقت برای جابجائی را به من بدهند، در عالم رؤیا دیدم كه ، بیابانی است پر از جمعیّت و همه در حال احرام هستند و آقاي بزرگواری با اندامی بلند و قویّ و بسیار زیبا كه زیبائی ایشان قابل توصیف نیست، حضور داشتند، و آن بزرگوار، دست در بدن نداشتند، ناگاه ایشان از میان جمعیّتِ مردانی كه در حال احرام بودند، رو به طرف من نمودند و فرمودند:

كار تو درست شد، كاروان شما هم خوب است.

برنامهٔ جابجائی كاروان انجام شد، و به مكّهٔ معظّمه مشرف شدیم، و هنگامی كه به صحرای عرفات رسیدیم، تمام صحنه هائی را كه در عالم رؤیا دیده بودم، مشاهده كردم، و راستیِ رؤیای خود را دریافتم، و نكته جالب این بود كه هم

ص:300


1- دقیقاً، همان تعدادی که در عالم رؤیا،حضرت زهراء علیها السلام فرموده بودند «من هفت نفر از اینها را می شناسم»

چنانكه حضرت ابااْلفضل علیه السلام در عالم رؤیا خبر داده بودند، كه كاروان شما هم خوب است»، كاروانی كه نصیب ما شد، بسیار خوب بود، و یک روحانی بسیار دلسوز و با تجربه ، به همراه داشت، كه حدّ اعلای نظارت و دقّت را به عمل می آورد، و برای صحّت طواف و برنامه های گوناگون حجّ ، بیشترین دقّت و مراقبت را به عمل می آورد، و مسئولانه، زائرین خانهٔ خدا را راهنمائی و هدایت می نمود.

شیری به اتومبیل من حمله كرد

برادرم كه در انگلستان مراحل تحصیلیِ خود را طی نموده بود ، به ایران برگشت، و من جریان رؤیای خود را برای او نقل كردم ، وی گفت: صحيح است، من روزی به باغ وحشی رفته بودم ، شیری به اتومبیل من حمله كرد، و روی كاپوت ماشین قرار گرفت و من هیچ راه نجانی نداشتم و سنگینی شیر آنقدر زیاد بود، كه اتومبیل را فرو برد، و با پنجه های قویّ خودش، به شیشه های اتومبیل می زد، و نزدیک بود كه شیشه ها بشكند، و من طعمهٔ شیر شوم، در آن هنگام، و در حالتِ نا امیدی و بیچارگیِ كامل، به حضرت زهرأعلیهاالسلام استغاثه كردم، ناگاه بدون مقدمه، و بدون سبب قابل پیش بینی، آن شیر درّنده، كه در حال پنجه كشیدن به شیشه های اتومبیل بود، از اتومبیل پایین رفت، و از من دور شد، و به شكل عجیب و باور نكردنی، از كام مرگ نجات یافتنم.

و بدینوسیله، صدق رؤیای قبلی، و خبری كه حضرت زهرای مرضیّه علیهاالسلام داده بودند (كه ما كمكت كردیم) به نحو شگفت آوری روشن گردید.

واْلحَمْدُ للّٰه رَبِّ اْلعالَمین وَ صَلَّی اْللّٰه عَلىٰ محمّدٍ وَ آلِهِ اْلطّٰاهِرين

وَ لَعْنَةُ اللّٰه عَلىٰ أعْدائِهِم أجْمَعين

ص:301

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی

فاطِمَةَ

وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها

بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

خدایا! درود بفرست بر فاطمه و پدر و شوهر و فرزندان او و آن سرّی که در او بودیعه نهاده شده، بعدد آنچه که علم تو به آن احاطه دارد

ص:302

(فهرست مطالب)

عکس

ص: 303

عکس

ص: 304

عکس

ص: 305

عکس

ص: 306

عکس

ص: 307

عکس

ص: 308

عکس

ص: 309

عکس

ص: 310

عکس

ص: 311

عکس

ص: 312

عکس

ص: 313

عکس

ص: 314

عکس

ص: 315

تشگر در پیشگاه الهی

و سپاسگزاری از علاقمندان فداكار خدای بزرگ را شكر می كنم كه توفیقی الهی نصیبم نمود ، كه عرض ادب كوچكی در برابر شخصیت بزرگ جهان خلقت ، و عالم بشریت روح و روان رسول خدا صلی الله علیه و آله و پشتیبان و حامی ولی خدا علیه السلام

صدیقه كبری فاطمه زهرا سلام اللّٰه علیها بنمایم ، و نام خود را در زمره اردتمندان به آنحضرت ثبت نمایم و سپاس و ثنای خود را نثار می نمایم ، بر همه علاقمندان و شیفتگان آستان مقدس حضرت زهرا سلام الله علیهاكه در این سالهای سوز و شور فاطمی ، و دورۂ اظهار محبت و علاقمندی بی نظیر و بدیل ، با انواع حمایتها و همراهی ها، زمینه را برای تهیه این مجموعه و انتشار آن فراهم نمودند ، و امیدوارم در دنیا ، از عنایتها و كرامتهای آنحضرت ، و در آخرت از شفاعت أن شفيعه بزرگ، و پدر و همسر و فرزندان معصوم او علیهم السلام بهره مند گردند.

خدمتگزار آستان مقدس فاطمه زهرأ سلام الله علیها

میر سیّد حجة موحّد ابطحی

ص: 316

تصاویر پوستر در جریان نهضت فاطمیه

نمونه هائی از صدها نوع پوستر در جریان نهضت فاطمه از سال 1411 قمری ( يكهزار و چهارصدمین سال شهادت فاطمه زهراء سلام الله علیها)

عکس

تاكنون، صدها نوع پوستر با طرحهای گوناگون ، و با مضمون ها و پیامهای متنوع ، درباره شخصيت و شهادت حضرت زهراء (سلام الله علیها) تهیه، و در سطح كشور ایران و سایر كشورها منتشر گردیده است، كه در آگاهی عمومی، و ایجاد خیزش اجتماعی ، در دفاع از مظلومیت حضرت زهراء ، نقش اساسی داشته است ، و تنها در شهر اصفهان ، در حدود سیصد نوع پوستر در طول چهارده سال نهضت فاطميه، آماده و منتشر شده است ، كه نمونه هائی از آنها را تقدیم ارادتمندان آن مظلومه شهیده می نمائیم، و البته دست اندر كاران تهیه آنها (اعم از طراح، خطاط، ليتوگراف ، مسئول چاپخانه ، تأمین كننده بودجه ، نشر كننده و ....) خلوص نیت ، اظهار ارادت به خاندان رسالت، عرض ادب به ساحت مقدس حضرت زهرا ((سلام الله علیها)) را مورد توجه قرار داده اند، و عمدتا نام و نشانی از خود بر جای نگذاشته اند .

ص: 317

عکس

ص: 318

عکس

ص: 319

عکس

ص: 320

عکس

ص: 321

عکس

ص: 322

عکس

ص: 323

عکس

ص: 324

عکس

ص: 325

عکس

ص: 326

عکس

ص: 327

عکس

ص: 328

عکس

ص: 329

عکس

ص: 330

عکس

ص: 331

عکس

ص: 332

عکس

آیت الله العظمی آقای حاج شیخ حسین وحید خراسانی مدظله با پای برهنه روی اسفالتهای داغ شهر قم با همراهی جمع كثیری از علماء و طلاب و مردم عزادار در سالروز شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) به سوی حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) رهسپار می باشند.

ص: 333

عکس

آیت الله العظمی حاج میرزا جواد آقا تبریزی مدظله با پای برهن روی اسفالتهای داغ شهر قم با همراهی جمع كثیری از علماء و طلاب و مردم عزادار در سالروز شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) به سوی حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) رهسپار می باشند.

ص: 334

عکس

ص: 335

عکس

ص: 336

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109