ترجمه شرح رساله حقوق حضرت امام سجاد علیه السلام

مشخصات کتاب

ترجمه رساله حقوق امام سجاد علیه السلام

متن عربی و ترجمه فارسی

عنوان قراردادی : رساله الحقوق .فارسی .شرح

عنوان و نام پديدآور : ترجمه شرح رساله حقوق حضرت امام سجاد علیه السلام [کتاب]/ مولف جمعی از نویسندگان.

مشخصات نشر : قم: مجهول، 1395.

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : کتابنامه.

موضوع : علی بن حسین (ع)، امام چهارم، 38 - 94ق. -- احادیث

موضوع : علی بن حسین (ع)، امام چهارم، 38 - 94ق . رساله الحقوق -- نقد و تفسیر

موضوع : احاديث اخلاقی

شناسه افزوده : علی بن حسین (ع)، امام چهارم، 38 - 94ق . رساله الحقوق. شرح

رده بندی کنگره : BP248/ع5ر5042217 1395

رده بندی دیویی : 297/218

ترجمه رساله حقوق امام سجاد عليه السلام

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ص: 1

اشاره

رساله حقوق امام سجاد علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحيم

و اكبر حقوق الله علیک ما أوجبه لنفسه تبارک و تعالی من حقه الذي هو اصل الحقوق ومنه تفرع؛ ثم (ما) أوجبه علیک لنفسک من قرنک الی قدمك على اختلاف جوارحک.

ترجمه: بزرگترین حقوق خداوند بر تو حقیست که آن ذات مقدس به عنوان حق خود رعایت آنرا بر تو واجب نموده است؛ حقی که اصل حقوق است و از آن حقوق دیگر منتشر ومتفرع میشود و در درجه دوم حق خودت بر خودت میباشد؛ که این حقوق از فرق سر تا کف پای ترا شامل میشود.

فجعل لبصرک علیک حقا و لسمعک علیک حقا و للسانک علیک حقا و لیدیک علیک حقا و لرجلک علیک حقا و لبطنک علیک حقا و لفرجک علیک حقا فهذه الجوارح السبع التي بها تكون الأفعال.

ترجمه: پس خداوند متعال بر تو واجب کرده رعایت حق چشمت و حق گوشت و حق زبانت و حق دستهایت و حق پایت و حق شکمت و حق عورتت را، که این اعضای هفت گانه؛ سبب افعال و اعمال تو میباشد و از این اعضا بعنوان وسیله ای برای رسیدن به امیال و آرزوهایت استفاده مینمائی

ثم جعل عزوجل لافعالک علیک حقوقا فجعل لصلاتک علیک حقا و لصومک علیک

حقا و لصدقتك عليك حقا و لهدیک علیک حقا ولافعالک علیک حقا

ص: 2

ترجمه: سپس خداوند متعال از برای افعال و کردار تو نیز به عهده تو حقوقی را قرار داد پس بر گردن تو گزاشت حق نماز و حق روزه و حق صدقه و حق قربانی را و هم چنین سایر افعال و کارهائی که از تو صادر میشود همه را بر عهدهء تو حقوقی است که از طرف خدای متعال جعل شده است.

ثم تخرج الحقوق منک الی غیرک من ذی ( ذوى ) الحقوق الواجبة علیک و اوجبها علیک حق ائمتک ثم حقوق رعیتک ثم حقوق رحمک.

ترجمه: آنگاه حقوقی را که غیر تو برتو دارد از کسانی که دارای حقوق لازم و واجب الرعایه برتو میباشند و خداوند آن حقوق و رعایت آنرا بر تو واجب نموده است پس واجب ترین آن؛ حق پیشوایان؛ بعد حقوق زیر دستان و بعد حقوق نزدیکان میباشد.

فهذه حقوق يتشعب منها حقوق.

ترجمه: این حقوقی که ذکر شد ریشه و اصل سایر حقوق است و تمام حقها به این حقوق برگشته و از آن منتشر میشود

فحقوق ائمتک ثلاثة أوجبها علیک؛ حق سائسک بالسلطان؛ ثم ( حق ) سانسک بالعلم؛ ثم حق سائسك بالملک؛ و كل سائس امام.

ترجمه: پس حقوق پیشوایانی که خداوند برذمه توگزاشته است و رعایت آنرا واجب نموده است؛ سه قسم است؛ حق کسی که پیشوای تو در حکومت است و بعد حق کسی که پیشوای تو در علم است و بعد حق کسی که پیشوای تو در ملک است و هرکسی که ترا از جهتی اداره کند پیشوای تو به حساب می آید.

ص: 3

و حقوق رعیتک ثلاثة أوجبها علیک؛ حق رعیتک بالسلطان؛ ثم حق رعیتک بالعلم فان الجاهل رعية العالم؛ و حق رعیتک بالملک من الازواج و ما ملكت من الايمان.

ترجمه: حقوق رعیت یا کسانی که به نحوی از انحاء تحت سرپرستی تو قرار دارند نیز سه قسم است که خداوند رعایت آنرا بر تو واجب نموده است؛ کسی که تحت سیطره و حکومت تو قرار دارد برتو حقی دارد و کسی که از تو علم فرا میگیرد بر تو حقی دارد زیرا که جاهل رعیت عالم است.

و کسی که تحت تکفل تو قرار دارد مثل زنی که با او ازدواج نموده ای یا کسانی که مملوک تو هستند همه برتو حقوقی دارند.

و حقوق رحمک کثیرة متصلة بقدر اتصال الرحم في القرابة؛ فأوجبها علیک حق امک؛ ثم حق ابیک؛ ثم حق ولدک؛ ثم حق اخیک ثم الاقرب فالاقرب و الاول فالاول.

ترجمه: اما کسانی رحم تو هستند؛ پس حقوق آنان زیاد است؛ باندازهء تعداد اقارب و نزدیکان انسان و خداوند بر تو واجب نموده است حق مادرت و حق پدرت و حق فرزندانت و حق برادر و خواهرت و بعد حق سایر نزدیکانت؛ پس هرکه قریبتر است مقدم تر است و رعایت حقش در اولویت قرار دارد.

ثم حق مولاک المنعم علیک؛ ثم حق مولاك الجاری نعمته علیک ( عليه نعمتک )

ثم حق ذي المعروف لدیک؛ ثم حق مؤذنک بالصلاة؛ ثم حق امامك في صلاتک؛ ثم حق جلیسک.

ترجمه: بعد حق مولا و ولی تست که بر تو احسان میکند و بعد حق غلام و نوکرت هست که تو به او احسان مینمائی و بعد حق کسانی که نسبت به تو احسان

ص: 4

نموده اند وبعد حق اذان گوینده برای نماز و بعد حق کسی که امام تو در نماز است و بعد حق کسی که هم مجلس یا هم نشین تو میباشد.

ثم حق جارک؛ ثم حق صاحبک؛ ثم حق شریکک؛ ثم حق مالک؛ ثم حق غریمک الذي تطالبه؛ ثم حق غريمك الذي يطالبک؛ ثم حق خليطک؛ ثم حق خصمك المدعی علیک؛ ثم حق خصمک الذي تدعي عليه؛ ثم حق مستشیرک؛ ثم حق المشیر علیک.

ترجمه: سپس حق همسایه و حق رفیق و حق شریک و حق مال و حق کسی که به او قرض داده ای و حق کسی که از او قرض گرفته ای و حق کسی که با تو معاشرت دارد و حق کسی که مدعی تو میباشد و حق کسی که تو مدعی او میباشی و حق کسی که از تو مشورت می خواهد و حق کسی که تو از او مشورت می خواهی.

ثم حق مستنصحك؛ ثم حق الناصح لک؛ ثم حق من هو اكبر منک؛ ثم حق من هو اصغر منک؛ ثم حق سائلک؛ ثم حق من سألته، ثم حق من جری لک على يديه مسائه بقول أو فعل او مسره بذلک بقول أو فعل عن تعمد منه او غیر تعمد منه؛ ثم حق اهل ملتک عامة؛ ثم حق اهل الذمة ثم الحقوق الجارية بقدر علل الاحوال و تصرف الاسباب فطوبى لمن اعانه الله على قضاء ما اوجب عليه من حقوقه و وفقه و سدده.

ترجمه: سپس حق کسیکه او را راهنمائی نموده ای وحق کسی که ترا راهنمائی کرده هست و حق کسیکه بزرگتر است و حق کسیکه کوچک تر است؛ و حق کسیکه چیزی از تو میخواهد و حق کسی که تو از او چیزی میخواهی؛ و حق کسیکه بدی یا خوبی از او به تو رسیده است؛ چه از روی عمد یا از روی خطا؛ اعم از آنکه آن خوبی یا بدی گفتار باشد یا رفتار؛ بعد حق همه مسلمانها به طور عموم؛ و حق

ص: 5

غیر مسلمانها که در حال جنگ و نبرد با مسلمانها نباشند؛ وبعد حقوق هر حادثه و پیش آمدی که پیش می آید و اتفاق می افتد.

پس خوشا به حال کسیکه خداوند او را کمک نماید بر انجام آنچه که بر او واجب کرده است از حقوق و رعایت آن و توفیقش دهد و راهنمائی اش نماید.

1- حق الله

فاما حق الله الاكبر فانک تعبده لا تشرك به شيئا؛ فاذا فعلت ذلک باخلاص جعل لك على نفسه ان یکفیک امر الدنيا و الاخرة و يحفظ لك ما تحب منها.

ترجمه: پس حق خداوند که بزرگترین حق است؛ بر گردن تو آنست که فقط بنده

او باشی و در عبادت و بندگی شرک نورزی؛ پس وقتی که چنین بودی و بنده مخلص او شدی؛ خداوند نیز بر خود واجب میکند که دنیا و آخرت ترا کفایت نموده و آنچه را که از دنیا و آخرت دوست میداری برای تو حفظ نماید.

2- حق انسان برخودش

و اما حق نفسک علیک فأن تستوفيها في طاعة الله؛ فتؤدي الى لسانک حقه والی سمعک حقه و الی بصرک حقه و الی یدک حقها و الى رجلک حقها والی بطنک حقه و الی فرجک حقه و تستعين بالله على ذلک.

ترجمه: اما حق خودت بر خودت آنست که از تمام قوه و نیروی خدادادیت؛ استفاده کنی و خودت را در مسیر طاعت خداوند قرار دهی؛ پس ادا نمائی حق زبانت

ص: 6

را و حق گوشت را وحق چشمت را و حق دستت را وحق پایت را و حق شکمت را و حق عورتت را و در ادای این حقوق از خدا کمک بخواهی و به او اتکاء کنی.

حقوق اعضا

3- حق زبان

و اما حق اللسان فاکرامه عن الخنی و تعويده على الخير و حمله على الادب و اجمامه إلا لموضع الحاجة و المنفعة للدين والدنيا و اعفائه عن الفضول الشنعة القليلة الفائدة التي لا يؤمن ضررها مع قلة عائدتها و بعد شاهد العقل و الدليل عليه و تزین العاقل بعقله حسن سيرته في لسانه ولا قوة الا بالله العلى العظيم.

ترجمه: اما حق زبانت بر تو آنست که از فحشا و منکرات دورش نگهداری و به گفتن کلمات خوب و نافع عادتش دهی و وادارش کنی که با ادب وخوب سخن گوید و از زیاد گفتن و بیخود چرخیدن در دهان منعش نمائی تا سکوت را رعایت کند مگر در جائی که نیاز به تکلم باشد و نفعی برای دنیا و آخرت داشته باشد و نگزاری سخنی که فائده و نفعی ندارد و جز ضرر و زیان حاصلی در آن متصور نیست؛ از دهان تو خارج ش ود بعد از آنکه عقل و نقل بر مضر بودن و بد بودن آن دلالت دارد؛ زیرا که زینت عاقل به عقلش در خوبی گفتار و درست سخن گفتن است و حول و قوه ای نیست مگر به حول و قوه خداوند بزرگ.

4- حق گوش

ص: 7

و أما حق السمع فتنزيهه عن أن تجعله طريقا إلى قلبک إلا لفوهه کریمه تحدث ف ي قلبک خيرا أو تكسب خلقا کریما فإنه باب الكلام إلى القلب يؤدي إليه ضروب

المعاني على ما فيها من خير او شر و لاقوة الا بالله.

ترجمه: اما حق گوش بر تو آنست که منزه و پاک کنی از اینکه راهی بهسوی قلب تو باشد مگر برای شنیدن مطالب خوب و مفیدی که در قلب تو خیری ایجاد نماید؛ یا آنکه سبب کسب خلق نیکی گردد؛ زیرا گوش دروازهء سخن به سوی قلب است و موجب انتقال انواع و اقسام معانی به قلب میباشد با تمام خوبیها یا بدیهای که در آن وجود دارد و قوت و قدرتی نیست مگر قوت و قدرت پروردگار.

5- حق چشم

وأما حق بصرک فغضه عما لا يحل لک و ترک ابتذاله إلا لموضع عبرة تستقبل بها بصرا أو تستفيد بها علما فإن البصر باب الإعتبار

ترجمه: اما حق چشمت برتو آنست که برگردانی آنرا از چیزی که خداوند ترا از دیدن آن منع نموده است و بیجهت بهر طرف و هر چیز نظر نکنی؛ مگر در جائی که موجب پند و عبرتی باشد یا سبب بصیرت و بیداری گردد و یا علمی از آن استفاده شود زیرا چشم دروازهء پند و عبرت گرفتن است.

6- حق پا

ص: 8

و أما حق رجلیک فأن لاتمشى بهما إلى ما لایحل لک و لاتجعلهما مطيتك في الطريق المستخفه بأهلها فيها فإنها حاملتک و سالكه بک مسلک الدین و السبق لک و لاقوة الا بالله.

ترجمه: اما حق پاهایت برتو آنست که از آن به عنوان وسیله ای برای رفتن به طرف حرام استفاده نکنی و پا را مرکب در راهی که سبب استخفاف و زبونی تو میشود قرار ندهی؛ زیرا که این دو پا ترا حمل میکنند و سیر میدهند در مسیر دین و سبقت گرفتن در کارهای خوب و قوتی نیست مگر به قوت پرور دگار.

7- حق دست

و أما حق یدک فأن لاتبسطها إلى مالايحل لک فتنال بما تبسطها إليه من الله العقوبة في الآجل و من الناس بلسان اللائمة في العاجل؛ و لاتقبضها مما افترض الله عليها؛ ولكن توقرها بقبضها عن كثير مما لايحل لها و بسطها الى كثير مما ليس عليها؛ فاذا هي قد عقلت و شرفت في العاجل وجب لها حسن الثواب في الأجل

ترجمه: اما حق دست بر تو آنست که به سوی حرام دراز نشود زیرا سبب عقوبت و و عذاب خداوند در آخرت و ملامت و سرزنش مردم در دنیا خواهد بود؛ و دستهایت را منع نکنی از چیزی که خداوند بر آن واجب نموده است. بلکه با استفادهء صحيح و مشروع؛ دستهایت را موقر و بزرگ نما به این بیان که از تمام جیزهای که حرام است دورش نگهداری و برای بدست آوردن آنچه که مفید است باز و آزادش گزاری؛ پس درین صورت است که مورد احترام دیگران در دنیا و پاداش و اجر خداوند در آخرت قرار خواهی گرفت.

ص: 9

8- حق شکم

و اما حق بطنک فان لاتجعله وعاء لقليل من الحرام ولا لكثير و ان تقتصد له في الحلال و لاتخرجه من حد التقوية الى حد التهوین و ذهاب المروة و ضبطه اذا هم بالجوع والظمأ فان الشبع المنتهی بصاحبه الى التخم مكسلة و مثبطه و مقطعة

عن كل بر و کرم و إن الرى المنتهی بصاحبه الى السكر مسخفه و مجهله و مذهبه للمروة.

ترجمه: اما حقیکه شکمت بر تودارد پس از آن به عنوان ظرفی برای جمع شدن حرام چه کم باشد یا زیاد استفاده نکن؛ بلکه حتی در خوراکی های حلال نیز حد اعتدال را کاملا رعایت کن و برای تقویت از خوراک استفاده کن و هیچ وقت بفکر پر کردن شکم خودت تا حلقوم و نادیده گرفتن دیگران نباش و مروت و انصاف را فراموش نکن.

زیرا که نتیجهء پرخوری تنبلی و کسالت است و ترا از خیر و صلاح و نیکوئی و انجام اعمال صالحه باز میدارد؛ چنانکه نتیجهء زیاده روی در نوشیدن مایعات نیز سخافت و جهالت و بی عقلی خواهد بود.

9- حق عورت

و اما حق فرجک فحفظه مما لایحل لک و الاستعانة عليه بغض البصر؛ فانه من اعون الاعوان و كثرة ذكر الموت و التهدد لنفسک بالله و التخويف لها به و بالله العصمة و التأييد و لاحول ولاقوة الا به

ص: 10

ترجمه: اما حق عورت؛ عبارت است از حفظ آن از حرام و برای آنکه بتوانی از حرام حفظش نمائی؛ چشمت را از حرام برگردان که چشم بسیار کمک کننده است و هم چنین زیاد به یاد مرگ باش و خودت را تهدید به عذاب خداوند کن و از خدا بترسان و دست نیاز به سوی خالق بی نیاز بلند نما و از او طلب کمک کن زیرا که حول و قوهء نیست مگر به حول و قوهء خداوند.

حقوق افعال

10- حق نماز

فأما حق الصلاة فأن تعلم أنها وفادة إلى الله و أنک قائم بها بين يدي الله فإذا علمت ذلك كنت خليقا أن تقوم فيها مقام الذلیل؛ الراغب؛ الراهب؛ الخائف؛ الراجی؛ المسكين؛ المتضرع؛ المعظم من قام بين يديه بالسكون والإطراق؛ و خشوع

الاطراف و لين الجناح؛ و حسن المناجاة له في نفسه و الطلب إليه في فكاك رقبتک التي احاطت به خطيئتک و استهلكتها ذنوبک؛ و لا قوة الا بالله.

ترجمه: اما حق نماز پس بدان که آن حضور در محضر خداوند متعال است و تو در برابر خداوند متعال ایستاده ای؛ پس وقتی متوجه این نکته شدی سزاوار برای تو آنست که حاضر شوی در این محضر مانند عبد ذلیلی که رغبت به تقرب و نزدیک شدن به مولایش را دارد و در حالیکه از او به سبب گناهانت ) هراس داری به لطف و کرم او امیدوار باش و با مسکنت و بیچارگی به تضرع و زاری بپرداز و حضور در محضر او را بزرگ بدان؛ با آرامش جسم و جان و توجه کامل به معبود انس و جان تواضع و اظهار بیچارگی کرده آزادیت را از عذاب و آتش تمنا کن زیرا که گناهان و

ص: 11

خطاها تو را در بند کشیده اند و بسوی هلاکت و نیستی برده اند؛ و قوتی نیست مگر به قوت خداوند متعال.

11- حق روزه

وأما حق الصوم فأن تعلم أنه حجاب ضربه الله على لسانک و سمعک و بصرک

و فرجک و بطنک لیسترک به من النار؛ و هكذا جاء في الحديث " الصوم جنة من النار " فإن سكنت اطرافک في حجبتها رجوت أن تكون محجوبا و إن أنت تركتها تضطرب في حجابها و ترفع جنبات الحجاب فتطلع الى ما ليس لها بالنظرة الداعية للشهوة و القوة الخارجة عن حد التقیة الله لم تأمن أن تخرق الحجاب و تخرج منه و لا قوة الا بالله.

ترجمه: اما حق روزه پس بدان که آن حجابیست که خداوند متعال بین زبان و گوش و چشم و عورت و شکم تو و آتش جهنم آویخته است؛ تا ترا از آتش و عذاب حفظ نماید؛ چناچه از حضرت رسول صلی الله عليه واله وسلم وارد شده است که " روزه سپری در برابر آتش جهنم است " پس اگر اعضا و جوارحت را با این حجاب پوشانیدی امید وار باش که از آتش و عذاب نیز در امان خواهی بود. اما اگر اعضایت را مطلق العنان و آزاد گزاشتی و از این حجاب استفاده نکردی یا آنرا کاملا رعایت نکردی و از حدی که خدا برای اعضایت تعیین نموده بود تجاوز کردی؛ با نگاهای شهوت انگیز و بدون ترس از خداوند و عذاب او؛ پس در این صورت؛ از پاره شدن حجاب و خروج از آن در امان مباش و هیچ قوتی نیست مگر به قوت خداوند.

12- حق صدقه

ص: 12

وأما حق الصدقة فأن تعلم أنها ذخرک عند ربک و ودیعتك التي لا تحتاج إلى الإشهاد فإذا علمت ذلک؛ کنت بما استودعته سرا أوثق بما استودعته علانية و كنت جديرة أن تكون أسررت إليه أمرا أعلنته و كان الأمر بینک و بينه فيها سرا على كل حال و و لم تستظهر عليه فيما استودعته منها بإشهاد الأسماع و الأبصار عليه بها كأنها أوثق في نفسک؛ لا كأنک لا تثق به في تأدیه ودیعتک إلیک؛ ثم لم تمتن بها على أحد لأنها لک فإذا امتننت بها لم تأمن أن تكون بها مثل تهجين حالک منها إلى من مننت بها عليه؛ لأن في ذلك دليلا على أنك لم ترد نفسک بها؛ ولو اردت نفسک بهالم تمتن بها على احد و لاقوة الا بالله.

ترجمه: اما حق صدقه پس بدان که آن ذخیره تست در نزد پروردگار؛ و امانتی از تو نزد خداوند متعال که نیاز به شاهد ندارد؛ پس وقتی متوجه این جهت شدی؛ به آنچه که مخفیانه و بدون اطلاع دیگران نزد خداوند به امانت می گزاری بیشتر مطمئن باش تا آنچه را که به طور علنی و آشکار.

بنا براین سزاوار برای تو آنست؛ هرچیزی را که به عنوان امانت نزد خداوند میگزاری به صورت مخفیانه بگزاری و از اعلان آن و اخبار دیگران خود داری نمائی و فقط بین تو و خدایت باشد؛ و گوشها و چشمها را شاهد امانتت قرار ندهی؛ و تو باید به امانت بدون شاهد و اطلاع دیگران بیشتر مطمئن باشی؛ نه اینکه فکر کنی اگر شاهدی نباشد او امانت ترا به تو بر نمی گرداند.

هرگز با دادن صدقه بر کسی منت نگزار زیرا که صدقه از تو میباشد و گر نه خودت را مورد توهین و تحقیر خودت قرار داده ای برای آنکه در صورت منت گزاشتن؛ خودت را از آن اراده نکرده ای و اگر این کار را برای خودت انجام میدادی کس دیگری را مورد منت قرار نمیدادی و قوتی نیست مگر به قوت خداوند متعال.

ص: 13

13- حق قربانی

وأما حق الهدی؛ فأن تخلص بها ألإرادة إلى ربک و التعرض لرحمته و قبوله ولا تريد عيون الناظرين دونه، فإذا كنت کذلک لم تكن متكلفا ولا متصنعا و كنت إنما | تقصد الى الله. واعلم أن الله يراد باليسير ولا يراد بالعسير؛ كما أراد بخلقه التيسير ولم يرد بهم التعسیر و کذلک التذلل أولی بک من التدهقن لأن الكلفة و المؤونة في المتدهقنين فأما التذلل و التمسکن فلا كلفة فيهما ولا مؤونة عليهما لأنهما الخلقه و هما موجودان في الطبيعة، و لاقوة إلا بالله.

ترجمه: اما حق قربانی آنست که هدیه ای برای خدای متعال باشد و رحمت و قبول او را در نظر داشته باشی نه دیدن و تعریف نمودن دیگران را؛ پس وقتیکه با این خلوص در نیت؛ قربانی را انجام دهی؛ تکلف و زحمتی برای تو نخواهد داشت زیرا فقط خدا در آن قصد شده است و بس؛ و بدان که خداوند قصد میشود با آسان گرفتن و نه با سخت گرفتن بر خود و دیگران چنانکه خود خداوند نیز بر بندگان خود آسان گرفته و هرگز بر آنان سخت نگرفته است.

و سزاوار برای تو در وقت قربان کردن اظهار تذلل و بیچارگی در پیشگاه خداوند است

حقوق رهبران

14- حق رهبر سیاسی

ص: 14

فأما حق سائسک بالسلطان فأن تعلم أنك جعلت له فتنة و أنه مبتلی فیک بما جعله الله له علیک من السلطان و أن تخلص له في النصيحة و أن لا تماحكه و قد بسطت يده علیک فتكون سبب هلاک نفسک و هلاكه؛ و تذلل و تلطف

لإعطائه من الرضى ما يكفک عنک و لا يضر بدینک و تستعين عليه في ذلک بالله ولا تعاژه ولا تعانده فانک ان فعلت ذلک عققته وعققت نفسک فعرضتها المكروهه و عرضته للهلكه فیک و کنت خليقا ان تكون معينا له على نفسک و شریکا له فيما أتی الیک و لا قوة الا بالله

ترجمه: اما حق کسیکه امور سیاسی ترا رهبری میکند؛ پس بدان که تو برای او فتنه و امتحان هستی و او به خاطر سلطهء که بر تو دارد به این امتحان مبتلی شده است. او را مخلصانه نصیحت کن و از در معارضه و مخالفت با او وارد مشو؛ زیرا که اینکار تو سبب نابودی خودت و او خواهد شد؛ بذل و بخشش اورا اگر قبول آن ضرری به دینت وارد نمی کند بلکه میتوانی ازین بخشش استفاده برای امور دینیت نمائی؛ بدون تكبر و با جبين گشاده و تواضع بپزیر؛ و با او در حکومتش معارضه و معانده ن کن زیرا نتیجهء دشمنی تو با او قطع رابطهء دوستی و ایجاد کینه و عداوت است؛ واین تو هستی که با معارضه ات او را وادار نموده ای که به تو ضرر بزند و خودش را به هلاکت و نابودی دچار گرداند در حالیکه تو یاور و معین و شریک او حساب می شوی در آنچه که او نسبت به تو مرتکب شده است و قوتی نیست مگر به قوت خداوند

15- حق استاد ( رهبر علمی )

فأما حق سائسك بالعلم فالتعظيم له و التوقير لمجلسه و حسن الاستماع اليه و الإقبال عليه و المعونة له على نفسك فيما لا غنى بک عنه من العلم

ص: 15

بأن تفرغ له عقلک و تحضره فهمک و تذکی له ( قلبک ) و تجلى له بصرک بترک اللذات و نقص الشهوات و أن تعلم انک فيما ألقى (إلیک) رسوله إلى من لقیک من اهل الجهل فلزمک حسن التأدیه عنه إليهم و لا تخنه في تأدية رسالته و القيام بها عنه إذا تقلدتها ولا حول و لاقوة الا بالله.

ترجمه: اما حق کسیکه ترا تعلیم می دهد بر تو آنست که در تعظیم و تکریم و احترام او کوتاهی نکرده؛ محضر و مجلس اورا بزرگ شماری و به نحو احسن به گفتار او در حال درس گوش فرا دهی و با پیشانی باز از گفتارش و درسش استقبال کنی. برای آنکه بتواند در آموزش تو موفق باشد تو خود نیز استاد را در این امر کمک کن به این بیان که در حال درس و شنیدن سخنان استاد؛ ذهنت را کاملا آماده کن و دقت داشته باش و قلب و دلت را برای پذیرش آنچه میشنوی پاک بگردان و خاطراتت را در آن حال فراموش کرده به لذایذ و امور شهوانی فکر نکن.

و بدان که تو از طرف معلم و استاد رسالت داری تا آنچه را که از او می آموزی به غیر خودت منتقل نمائی و باید همانطور که شنیده ای به دیگران انتقال دهی و چیزی از آن کم یا به آن اضافه نکنی و قوتی نیست مگر به خداوند متعال.

16- حق مالک

وأما حق سائسك بالملک فنحو من سائسك بالسلطان إلا أن هذا يملک ما لا يملکه ذاک تلزمك طاعته فيما دق و جل منك إلا أن تخرجک من وجوب حق الله و يحول بینک و بین حقه و حقوق الخلق؛ فإذا قضيته رجعت إلى حقه فتشاغلت به و لا قوة الا بالله.

ص: 16

ترجمه: اما حق کسی که مالک تست؛ پس مثل حق کسی است که بر تو حکومت دارد مگر با این تفاوت که مالک چیزی را مالک است که سلطان و حاکم مالک آن نیست ! پس بر تو لازم است که مالک را در امور کوچک و بزرگ اطاعت نمائی تا وقتی که اطاعت از او منافات با اطاعت و فرمانبرداری خدای متعال نداشته باشد و حق خودش را بین تو و حق خدا و حقوق دیگر بندگان خدا حایل و پرده نکرده باشد؛ پس هر وقت که حقوق خدا و دیگر بندگان خدا را ادا نمودی؛ بر گرد و حق مالكت را ادا کن.

حقوق زیر دستان

17- حق رعیت

فأما حقوق رعیتک بالسلطان فأن تعلم أنك إنما استرعيتهم بفضل قونک علیهم فإنه إنما احلهم محل الرعية لک؛ ضعفهم و ذلهم فما اولی من كفاکه ضعفه و ذله حتى صيره لک رعیه و صیر حکمک علیه نافذا؛ لا يمتنع منک بعزة و لا قوة ولا پستنصر فيما تعاظمه منك إلا بالله) بالرحمة والخياطة والأناة وما أولاک إذا عرفت ما أعطاك الله من فضل هذه العزة و القوة التي قهرت بها أن تكون الله شاکرا و من شکر الله أعطاه فيما أنعم عليه؛ ولا قوة إلا بالله.

ترجمه: ای کسی که بر مردم حکومت می کنی و زمام امور آنها را بدست گرفته ای بدان که رعیت را بر گردن تو حقوقی است که ملزم به رعایت آن میباشی. بدان که حکومت تو بر آنها ناشی از قوت تو و ضعف ایشان است؛ پس بهتر آنست که کفایت و رعایت کنی کسی را که ضعف و ناتوانیش اورا رعیت نو ساخته است؛ و حکم ترا بر او

ص: 17

نافذ گردانیده است و نمی تواند که با تو به مخالفت پردازد و برای استیفای حقش علیه تو قیام نماید و فرمانت را سر پیچی کند چون قوت و قدرتی ندارد.

چنانکه برای رهائیش از تو نمی تواند به کسی اتکاء کند مگر به خداوند متعال.

پس نسبت به رعیت رحیم و مهربان باش و برای حفاظت جان و مال و ناموس رعیت و حمایت از آنان لحظهء غافل نباش؛ برای آسایش و آرامش آنها تلاش کن و با حلم و بردباری با ایشان برخورد نما و باید بدانی که تو به فضل خداوند و لطف او حکومت را به دست آورده ای پس خدا را شکر گزار باش؛ زیرا کسیکه شاکر باشد خداوند نعمت بیشتری به عطا می کند و قوتی نیست مگر به قوت خداوند.

18- حق متعلم بر استاد یا حق جاهل برعالم

وأما حق رعیتک بالعلم؛ فأن تعلم أن الله قد جعلک لهم فيما آتاک من العلم؛ و ولا من خزانة الحكمة، فإن أحسنت فيما ولاک الله من ذلک و قمت به لهم مقام الخازن الشفیق؛ الناصح لمولاه في عبيده؛ الصابر المحتسب الذي إذا رأى ذا حاجه أخرج له من الأموال التي في يديه كنت راشدا، و كنت لذلک آملا معتقدا وإلا كنت له خائنا و لخلقه ظالما و لسلبه و عزه متعرضا.

ترجمه: اما حق جاهل برعالم یا متعلم برمعلم آنست که بداند خداوند متعال اورا امام و راهنما قرار داده است به جهت علمی که به او عطا نموده است و کلید خزانه حکمت را به دست او داده است؛ پس اگر با آنها که نمی دانند احسان و نیکی نمود و از علمی که خداوند به او عطا نموده با مهربانی به آنها آموخت و در نصیحت و راهنمائی آنان با صبر و حوصله قدم برداشت؛ و برای نجات جامعه از جهل و نادانی، از خزانهء

ص: 18

علمی که خدا در اختیار او گزاشته است انفاق کرد؛ این عالم ومعلم هدایت شده و هدایت گر است و از روی اعتقاد و ایمان خدمتکار جامعه انسانی است.

اما اگر از آنچه می داند انفاق نکند و علم خود را از دیگران دریغ بدارد؛ خیانتکار بوده و نسبت به خلق خداوند ظالم محسوب می گردد.

19- حق زن بر شوهر

و أما حق رعیتک بملک النکاح فأن تعلم إن الله جعلهاسكنا و مستراحاو انسا و واقیه؛ و کذلک کل واحد منكما يجب أن يحمد الله على صاحبه و يعلم أن ذلک نعمة منه عليه و وجب أن يحسن صحبة نعمة الله و یکرمها و يرفق بها و إن كان حقت عليها اغلظ و طاعتک بها الزم فيما احببت و كرهت ما لم تكن معصية؛ فإن لها حق الرحمة والمؤانسة و موضع السكون إليها قضاء اللذة التي لابد من قضائها و ذلک عظیم؛ و لا قوة الا بالله.

ترجمه: اما حق کسی که به جهت ازدواج رعیت تو حساب می شود؛ بر تو آنست که بدانی؛ خداوند متعال قرار داده است او را تسکین دهنده و آرامش بخشنده و نگهدارنده و انیس برای تو؛ پس بر هردو نفر شما واجب است که قدر این مصاحبت را بدانید و از خداوند متعال به خاطر این نعمت تشکر نمائید؛ زیرا که این نعمت از ناحیه اوست و واجب است که با نعمت خداوند بدیده تکریم و احترام نگاه شود و با مهربانی و لطف و خوشروئی با آن برخورد نمائید.

گرچه که شوهر را بر زن حق بزرگیست و اطاعت زن از شوهرش واجب است تا وقتی در آن معصیت خداوند نباشد؛ اما زن نیز بر شوهر حقوقی دارد که باید رعایت نماید پس بر شوهر است که با همسر خویش مهربان بوده و با او انیس و همدم باشد.

ص: 19

زیرا به خاطر لذتی که از زندگی با زن خویش میبرد بر او واجب است که حق این لذت ادا کند و این حق حق بزرگی می باشد و قوتی نیست مگر به قوت خداوند متعال.

20- حق مملوک (خدمتکار)

وأما حق رعیتک بملك اليمين فأن تعلم أنه خلق ربک و لحمک و دمک و أنک تملكه لا أنت صنعته دون الله ولا خلقت له سمعا ولا بصرا و لا أجريت له رزقا؛ و لكن الله كفاک ذلک بمن سخره لک وائتمنك عليه واستودعك اياه لتحفظه فيه و تسير فيه بسيرته فتطعمه مما تأكل و تلبسه مما تلبس و لا تكلفه ما لا يطيق؛ فان كرهت (ه) خرجت إلى الله منه واستبدلت به ولم تعذب خلق الله؛ ولا قوة الا بالله.

ترجمه: اما حق مملوک (غلام و کنیز) بر تو آنست که بدانی او مخلوق پروردگار تست و گوشت و خون تو حساب می شود و تو مالک او هستی نه سازنده او و نه آفریننده گوش و چشم او و نه روزی دهنده او،بلکه خداوند ترا امین قرار داده و او را امانتی در نزد تو گزاشته است که حفظ و صیانت از او به عهده تو می باشد.

پس همانطوریکه خداوند با تو رفتار میکند تو با او رفتار کن؛ از آنچه خودت میخوری به او بخوران و آنچه خودت میپوشی به او بپوشان و او را به آنچه که بالاتر از توان و قدرتش میباشد تکلیف نکن؛ اگر از او خوشت نمی آید؛ آزادش کن و یا با استبدال و تبدیل نمودن خودت و او را راحت نما؛ و چون از او خوشت نمی آید؛ مخلوق خداوند را مورد آزار و اذیت قرار نده و قوتی نیست مگر به قوت پرودگار توانا.

حقوق ارحام واقارب

21- حق مادر

ص: 20

فحق امک أن تعلم أنها حملتك حيث لا يحمل احد احدا؛ و أطعمتک من ثمرة قلبها مالا يطعم احد احدا؛ وأنها وقتک بسمعها و بصرها و یدها و رجلها وشعرها و بشرها وجميع جوارحها مستبشره بذلک؛ فرحه؛ موبله؛ محتملة لما فيه مكروهها وألمها و ثقلها وغمها؛ حتى دفعتها عنک پدالقدرة وأخرجتك الى الارض فرضيت أن تشبع و تجوع هي و تکسوک وتعري و ترویک و تظمأ وتظلک و تضحی و تنعم ببؤسها وتلذذ بالنوم بأرقها وكان بطنها لک وعاء" وحجرها لک حواء وثدیها لک ثقاء ونفسها لک وقاء؛ تباشر حر الدنيا وبردها لک و دونک؛ فتشكرها على قدر ذلک ولاتقدر عليه الا بعون الله و توفيقه.

ترجمه: اما حق مادر برتو آنست که بدانی او حمل کرده است ترانه ماه طوریکه هیچ کس حاضر نیست این چنین دیگری را حمل کند و به تو شیره جانش را خورانده است قسمی که هیچ کس دیگر حاضر نیست اینکار را انجام دهد و با تمام وجود؛ با گوشش چشمش؛ دستش؛ پایش؛ مویش؛ پوست بدنش و جميع اعضا و جوارحش ترا حمایت و مواظبت نموده است و اینکار را از روی شوق و عشق انجام داده و رنج و درد و غم و گرفتاری دوران بارداری را به خاطر تو تحمل نموده است؛ تا وقتی که خدای متعال ترا از عالم رحم به عالم خارج انتقال داد.

پس این مادر بود که حاضر بود گرسنه بماند و توسیر باشی؛ برهنه بماند و تو لباس داشته باشی؛ تشنه بماند و تو سیراب باشی؛ در آفتاب بنشیند تا تو در سایه او آرام استراحت کنی؛ ناراحتی را تحمل کند تا تو در نعمت و آسایش به زندگی ادامه داده و رشد نمائی و در اثر نوازش او به خواب راحت و استراحت لذیذ دست یابی.

ص: 21

شکم او خانهء تو و آغوش او گهواره تو و سینه او سیراب کننده تو و خود او حافظ و نگهدارنده تو بود؛ سردی و گرمی دنیا را تحمل میکرد؛ تا تو در آسایش و ناز و نعمت زندگی کنی.

پس شکر گزار مادر باش به اندازهء که برای تو زحمت کشیده است؛ و نمی توانی از او قدر دانی نمائی مگر به عنایت و توفیق خداوند متعال.

22- حق پدر

وأما حق أبیک فتعلم أنه أصلك و أنک فرعه و أنک لولاه لم تكن؛ فمهما رأيت في نفسک مما يعجبک؛ فاعلم أن أباک أصل النعمه علیک فيه واحمدلله و اشكره على قدر ذلک ولا قوة الا بالله.

ترجمه: اما حق پدرت بر تو آنست که بدانی او اصل و ریشه تست؛ و تو فرع و شاخه او هستی؛ و اگر او نبود تو نبودی؛ پس هر وقت در خودت چیزی می بینی که موجب پیدا شدن غرور در تو می گردد؛ متوجه باش که پدرت اصل و اساس آن نعمت است و خداوند را به خاطر این نعمت بزرگ ستایش کن و از او تشکر کن به اندازهء نعمتی که به تو ارزانی نموده است و قوتی نیست مگر به قوت خداوند متعال.

23-حق فرزند بر پدر و مادر

حق فرزند تو آنست که بدانی او از توست و در این جهان در نیک و بد خویش وابسته توست و با تو نسبت به پرورش دادن خوب و راهنمایی کردن او به راه پروردگارش و یاری رساندن به او در اطاعت خداوند هم درباره خودت و هم حق او مسئول هستی و بر اساس این مسئولیت پاداش میگیری و کیفر میبینی پس در کار

ص: 22

فرزند همچون کسی عمل کن که کارش را در این دنیا به حسن اثر خویش آراسته میکند و تو به سبب حسن رابطه میان خود و او و سرپرستی خوبی که از او کرده ای و نتیجه الهی که از او گرفته ای نزد پروردگار خویش معذور باشی و قوتی نیست مگر قوت خداوند متعال.

24-حق برادر

اما حق برادرت آنست که دست و بازوی قدرت تو و پشت و پناه تو میباشد و باعث توست که متکی به او هستی و نیرو و توان تو میباشد که بدان وسیله به دشمن - حمله میبری پس مبادا از او در راه معصیت خدا بعنوان اسلحه استفاده کنی و همچنین ابزاری در راه ظلم و پایمال کردن حق خدا قرار دهی کمک و یاری او در مقابل هوای نفس و پشتیبانی از وی در مقابل دشمن را ترک مکن با این همه اگر او مطیع امر پروردگارش بود و دستور را بخوبی پذیرا بود چه بهتر و اگرنه باید خداون نزد تو مقدم بر او و عزیزتر از او باشد...

حقوق نیکوکار

25- حق کسی که بر تو احسان نموده است

وأما حق المنعم علیک بالولاء؛ فأن تعلم انه انفق فیک ماله؛ وأخرجک من ذل الرق و وحشته إلى عز الحرية و انسها وأطلقک من اسر الملكة و فک عنک حلق العبودية وأوجدک رائحة العز؛ و أخرجک من سجن القهر؛ و دفع عنک الاسر؛ و بسط لک لسان الانصاف و اباحك الدنيا كلها فملکک نفسک و حل اسرک و فرغک العبادة ربک و احتمل بذلک التقصير في ماله؛ فتعلم انه اولی الخلق بک بعد اولی

ص: 23

رحمک فی حیاتک و موتک واحق الخلق بنصرک و معونتک و مكانفتک في ذات الله؛ فلا تؤثر عليه نفسک ما احتاج الیک.

ترجمه: اما حق کسی که ترا کمک نموده است به خاطر دوستی یا ملک یا قرابت و... بر تو آنست که بدانی او از مالش گزشته و با صرف مال ترا؛ از ذلت بندگی و بردگی دیگران و وحشت آن نجات داده است و مزه آزادی و آسایش را به تو چشانیده است و ترا از اسارت دیگران رهانیده؛و زنجیرهای بردگی را از تو باز نموده و بوی خوش عزت و آزادی را به مشام تو رسانیده است. او ترا از زندان قهر و جبر بیرون آورده و عسر حرج و سختی را از تو دور نموده و با خوشی و خوشروئی و زبان انصاف با تو سخن گفته و تمام دنیا را ( به جهت احسانی که نموده است ) به تو بخشیده است و ترا فارغ البال ساخته که به عبادت پروردگارت پردازی و در این راستا ضرر مالی را تقبل و تحمل نموده است.

بدان که او نزدیک ترین مخلوق خداوند است نسبت به تو بعد از پدر و مادر و برادر و خواهرت و سزاوارتر از دیگران است که در مواقع لزوم به کمک او بشتابی و به خاطر خدا و احسانی که برای تو نموده است یاریش نمائی و خودت را هیچ وقت در اموری که مورد نیاز اوست مقدم ننمائی

26- حق آزاد کرده

و أما حق مولات الجارية عليه نعمتك فأن تعلم أن الله جعلک حامیه علیه و واقیه و ناصرا و معقلا وجعله لک وسیله وسببا بینک و بینه؛ فبالحرى أن يحجبک عن النار فیکون فی ذلک ثواب منه في الآجل و يحكم لک بمیرانه في العاجل اذا لم يكن له

ص: 24

رحم مكافأة لما أنفقته من مالک علیه وقمت به من حقه بعد إنفاق مالک فإن لم تخفه خیف علیک أن لا يطيب علیک میرانه؛ و لا قوة الا بالله.

ترجمه: اما حق کسی که تو به او کمک کرده ای - به خاطر دوستی یا ملک یا قرابت - پس بدان که خداوند ترا نگهدارنده و یاری کننده و حامی و آزاد کنندهء او قرار داده است و او را وسیله و سبب تقرب تو به خداوند متعال.

اگر چناچه تو به او کمک نمائی خداوند در آخرت ترا از آتش جهنم دور خواهد نمود و در دنیا (اگر شخص مذکور وارثی نداشته باشد) میراثش به تو تعلق خواهد گرفت و اگر ارثی از او باقی نماند یا وارث داشته باشد؛ خداوند متعال؛ از جای دیگر بر مال و دارائی تو می افزاید و این به جهت پاداشی که خداوند برای تو در نظر گرفته است.

و قوتی نیست مگر بخداوند متعال.

27- حق کسیکه کار خوبی برای تو نموده است

وأما حق ذي المعروف علیک فأن تشکره و تذکر معروفه و تنشر له المقالة الحسنة وتخلص له الدعاء فيما بينك وبين الله سبحانه؛ فإنك إذا فعلت ذلک کنت شكرته سرا وعلانية؛ ثم إن أمكن مكافأته بالفعل كافأته وإلا كنت مرصدا له موطنا نفسک عليها

ترجمه: اما حق کسی که برای تو کار خوبی انجام داده است؛ آن است که از او تشکر و سپاس گزاری نموده خوبیش را فراموش نکنی؛ و خوبیش را منتشر نمائی و در حق او مخلصانه دعا کنی؛ که اگر چنین نمودی؛ در ظاهر و پنهان شکر گزاری نموده ای و اگر

ص: 25

میتوانی خوبی او را با خوبی جبران نما و چناچه او فعلا نیازمند کمک نیست متوجه و مراقب باش تا اگر مشکلی پیدا کرد فورا برای رفع مشکلش اقدام نمائی.

حقوق نماز جماعت

28- حق مؤذن

وأما حق المؤذن فأن تعلم أنه مذکرک بربک و داعیک إلى حظک و أفضل أعوانک على قضاء الفريضة التي افترضها الله علیک؛ فتشكره على ذلک شکرک للمحسن إليک وإن كنت في بیتک متهما لذلك لم تكن الله في أمره متهما و علمت أنه نعمه من الله علیک لا شك فيها فأحسن صحبة نعمة الله بحمد الله عليها على كل حال ولا قوة الا بالله.

ترجمه: اما حق کسیکه اذان میگوید و مومنان را متوجه وقت نماز می سازد؛ آنست که بدانی؛اذان گو به یاد آورنده خداوند در دلها و دعوت کننده تو به سوی سود و فایده می باشد؛ او بهترین یاری کننده بر انجام فریضه ایست که خداوند بر تو واجب نموده است؛ پس باید از او به خاطر این کار نیکش تشکر کنی؛ و اگر در دل نسبت به بعضی از کارهای او بدبین هستی؛ در این قضیه باید خوشبین بوده و او را به چیزی متهم نکنی که او نعمتی از نعمتهای خداوند است؛ و با نعمت خداوند باید برخوردی نیکو و شایسته داشته و شکر گزار پروردگار خویش باشی

29- حق امام جماعت

وأما حق إمامك في صلاتک فأن تعلم أنه قد تقلد السفارة فيما بينك وبين الله والوفادة إلى ربک و تکلم عنک ولم تتكلم عنه ودعا لک ولم تدع له وطلب فیک ولم

ص: 26

تطلب فيه و كفاک هم المقام بين يدي الله والمساءله له فیک ولم تكفه ذلک فإن كان في شئ من ذلک تقصیر کان به دونک وإن كان آثما لم تكن شريكه فيه ولم یکن لک علیه فضل فوقي نفسك بنفسه و وقی صلاتک بصلاته؛ فتشكر له على ذلک ولاحول ولا قوة الا بالله.

ترجمه: اما حق کسیکه امام تو در نمازت می باشد؛ پس باید بدانی که او سفارت بین تو و خدایت را به عهده گرفته است و در میهمانیی که میزبان آن خداوند می باشد؛ او از طرف تو سخن میگوید و تو از طرف او سخن نمی گوئی و او برای تو دعا می کند و تو برای او دعا نمی کنی و او برای تو میخواهد و تو برای او نمی خواهی و اوست که کفایت می کند ترا در این حضور در برابر خداوند و تو او را کفایت نمی کنی.

حال اگر در انجام این اعمال تقصیری باشد؛ او مقصر است نه تو و اگر مرتکب گناهی شود تو شریک او حساب نمی شوی و تو را بر او فضل و برتری نخواهد بود.

وچون حفظ می کنی خودت را در پناه او و حفظ می کنی نمازت را در پناه نماز او پس او را سپاس گزار باش؛ و به خاطر خدمتی که برای تو انجام می دهد از او تشکر کن؛ و قوتی نیست مگر به خداوند متعال.

حقوق دوستی و ارتباط

30- حق هم نشین

وأما حق الجليس فأن تلين له کنفک و تطيب له جانبک و تنصفه في مجاراة اللفظ و لا تغرق في نزع اللحظ إذا لحظت و تقصد في اللفظ إلى إفهامه إذا لفظت

ص: 27

وإن كنت الجليس إليه كنت في القيام عنه بالخيار وإن كان الجالس إليک كان بالخيار ولا تقوم الا باذنه و لا قوة إلا بالله.

ترجمه: اما حق هم مجلس و هم نشین بر تو آنست که با کمال خوشروئی پزیرای

او شده و با تواضع و طیب خاطر از او استقبال نمائی و اجازه دهی که او هم سخن گوید و تو متکلم وحده نباشی؛ از نگاهای متکبرانه و تحقیر آموز که با گوشه چشم صورت می گیرد پرهیز کن و وقتی سخن میگوئی قسمی سخن بگو که او بفهمد و اگر تو بر او وارد شده ای؛ اختیار با خودت هست که هر وقت بخواهی ترکش کنی و اگر او بر تو وارد شده است؛ اختیار با خودش هست که بخواهد مجالست با ترا ترک نماید.

اما تو بدون اجازهء او ( در صورتی که او وارد بر تو باشد ) حق نداری که مجالست او را ترک نمائی.

31- حق همسایه

وأما حق الجار فحفظه غائبا و کرامته شاهدا و نصرته و معونته في الحالين جميعا لا تتبع له عورة ولا تبحث له سوء(ة) لتعرفها؛ فإن عرفتها منه عن غير إرادة منک ولا تكلف؛ کنت لما علمت حصنا حصينا وسترا ستیرا، لوبحثت الاسنه عنه ضميرا لم تتصل إليه لإنطوائه عليه. لا تستمع عليه من حيث لا يعلم. لا تسلمه عند شدیدۂ ولا تحسده عند نعمة. تقيل عثرته وتغفر زلته. ولا تدخر حلمک عنه إذا جهل علیک ولا تخرج أن تكون سلما له ترد عنه لسان الشتيمة وتبطل فيه کید حامل النصيحة و تعاشره معاشرة كريمة؛ ولا حول ولا قوة الا بالله.

ص: 28

ترجمه: اما حق همسایه پس بر تو واجب است که حافظ منافع او در غیابش و حافظ کرامت او در حضورش باشی؛ و در هردو حال (حضور و غیاب ) یار و مددگار او باشی برای یافتن عیبهای او تجسس نکن و اگر ناخود آگاه و بدون قصد متوجه عیبی در او شدی؛ چون دژ محکم و پردهء زخیمی باش و عیب او را بپوشان طوریکه هیچ کس به هیچ عنوان متوجه آن عیب از ناحیهء تو نشود.

در گرفتاری تنهایش نگزار و اگر خداوند به او نعمتی عطا کرد حسد نورز؛ الغزشهایش را ببخش و از خطاهایش درگزر؛ اگر گاهی از روی نادانی حرکت نادرستی نسبت به تو انجام داد با حلم و بردباری برخورد کن و همیشه با او در صلح و صفا باش.

مگزار دیگران او را بد گویند و بدیها و عیبهای او را اینجا و آنجا نقل نمایند؛ از خیانت به او ممانعت کن و اگر کسی حرف بدی یا سخن زشتی را به او نسبت داد باور نکن. با همسایه ات معاشرت نیکو و انسانی داشته باش. و قوتی نیست مگر به خداوند متعال.

32- حق هم صحبت

وأما حق الصاحب فأن تصحبه بالفضل ماوجدت إليه سبيلا وإلا فلا أقل من الانصاف وأن تكرمه كما یکرمک و تحفظه كما يحفظک ولا يسبقک فيما بينك وبينه إلى مكرمة فإن سبقک کافأته ولاتقصر به عما يستحق من المودة. تلزم نفسک نصيحته و حیاطته ومعاضدته على طاعة ربه ومعونته على نفسه فيما لا يهم به من معصيه ربه ثم تكون (علیه) رحمه ولا تكون عليه عذابا. و لا قوة الا بالله.

ص: 29

ترجمه: اما حق رفیق و هم صحبت بر تو آنست که اگر علم و کمالی داری و میتوانی با او قسمی صحبت کنی که از تو استفاده کند و بیاموزد پس صحبت کن وگرنه اجازه بده او صحبت کند تا تو استفاده کنی و احترامش را نگه دار همانطوریکه دوست داری او احترام ترا حفظ کند.

کوشش کن که در کارهای نیک و رساندن فائده همیشه پیش قدم باشی و اگر او پیشی گرفت و نفعی به تو رساند تو هم به بهترین وجه تلافی کن و در دوستی و محبت با او کوتاهی نکن؛ بر خودت لازم بدان که اورا نصیحت کنی و در گرفتاریها و بلاها از او به قدر توان محافظت نمائی و در تمام موارد یار و یاور او باش؛ مگر اینکه میل به طرف معصیت و گناه نماید که در این صورت باید او را باز داری و برای او رحمت باش؛ نه عذاب و نقمت و نیست قوتی مگر به خداوند متعال.

33- حق شریک

وأما حق الشریک فإن غاب كفيته وإن حضر ساویته ولا تعزم علی حکمک دون حكمه ولا تعمل برأيك دون مناظرته وتحفظ عليه ماله وتنفي عنه خيانته فيما عز أو هان فإنه بلغنا " أن يد الله على الشريكين ما لم يتخاونا " ولا قوة الا بالله.

ترجمه: اما حق شریک آنست که در غیابش کفایتش کنی و در حضورش خود را با او مساوی حساب نمائی و هیچ وقت بدون تصمیم او تصمیم نگیری و به نظر خود بدون مشورهء با او عمل نکنی. حافظ مالش باشی؛ و از خیانت به او در امور بزرگ و کوچک پرهیز نمائی زیرا که به ما رسیده است " دست خداوند با شرکاء است؛ تا وقتی که به هم دیگر خیانت نکنند " و قوتی نیست مگر به خداوند متعال.

ص: 30

34- حق مال

و أما حق المال فأن لا تأخذه إلا من حله ولا تنفقه إلا في حله ولا يحرفه ع ن مواضعه ولا تصرفه عن حقائقه ولاتجعله إذا كان من الله إلا إليه وسببا إلى الله و لا تؤثر به على نفسک من لعله لا يحمدک وبالحرى أن لا يحسن خلافته في ترکک ولا يعمل فيه بطاعة ربک فتكون معينا له على ذلك وبما أحدث في مالک أحسن نظرا لنفسه فيعمل بطاعة ربه فيذهب بالغنيمة و تبوء بالاثم والحسرة والندامة مع التبعة و لا قوة الا بالله.

ترجمه: اما حق مال و دارائی به گردن تو آنست که از حلال کسب نموده و به حلال مصرف کنی و از آن استفادهء صحیح نمائی که خیر دنیا و آخرت را به دنبال داشته باشد. وقتی آنچه داری از آن خداوند است پس آنرا وسیله و سبب تقرب به خداوند قرار ده و مالت را عزیز تر از جانت حساب نکن که برای ترقیات مادی ومعنویت از آن استفاده نکنی؛ و در نتیجه آنرا برای کسی بگزاری که هرگز به فکر تو نباشد و از مال تو که به او رسیده است؛ استفادهء غلط وحرام نماید و تو در این کار شریک جرم او محسوب گردی؛ و اگر استفاده صحیح و درست نماید پس سود و فائده از آن او باشد و گناه و حیرت و ندامت و عذاب آخرت از آن تو و قوتی نیست مگر به خداوند متعال.

35- حق طلبکاران

وأما حق الغريم الطالب لک فإن کنت موسرا أوفيته وأغنيته ولم ترده و تمطله فإن رسول الله صلى الله عليه واله وسلم قال: " مطل الغني ظلم " و إن کنت

ص: 31

معسرا أرضيته بحسن القول وطلبت إليه طلبا جميلا ورددته عن نفسک ردا لطيفا ولم تجمع عليه ذهاب ماله وسوء معاملته فإن ذلک لؤم ولا قوة الا بالله.

ترجمه: اما حق کسی که به توقرض داده است و موعد پرداخت آن رسیده است؛ آنست که اگر توان پرداخت قرض را داری؛ بدون معطلی بپرداز و بیجهت مال مردم را نزد خود نگه ندار و اگر از تو قرض خود را می خواهد جواب رد به او نده زیرا که حضرت محمد مصطفی صلی الله عليه واله وسلم فرمود: " تعلل در ادای قرض؛ و تاخیر در پرداخت آن ظلم است "؛ و اگر توان پرداخت آنرا نداری با عذر خواهی و طلب تمديد وقت قرض رضایت صاحب مال را بدست آور و با تشکر و تقدیر او را از خودت راضی بساز؛ نه اینکه هم قرضش را نپردازی و هم فحش و دشنام نثارش نمائی؛ که نشانهء پستی تو خواهد بود؛ و قوتی نیست مگر به خداوند متعال.

36- حق معاشر

وأما حق الخليط فأن لا تغره ولا تغشه ولا تكذبه ولا تغفله ولا تخدعه ولا تعمل في إنتفاضه عمل العدو الذي لا يبقى على صاحبه؛ وإن اطمأن إليک استقصيت له على نفسک و علمت أن غبن المسترسل ربا؛ ولا قوة الا بالله.

ترجمه: اما حق کسیکه با تو معاشرت دارد آنست که ضرری به او وارد نساخته و از خیانت به اجتناب نمائی؛ سخنش را تکذیب نکرده و اغفالش نکنی و از خدعه و نیرنگ نسبت به پرهیز نمائی؛ چون دشمنان با او برخورد نکرده و اگر به تو اعتماد نمود؛او را برخودت مقدم بداری و بدان که ضرر رساندن به خاطر منافع خودت به کسیکه؛ بتو اعتماد نموده است؛ ربا قلمداد می شود و قوتی نیست مگر به خداوند متعال.

حقوق خصومت

اشاره

ص: 32

37- حق مدعی

وأما حق الخصم المدعى علیک فإن كان ما يدعی علیک حقا لم تنفسخ في حجته و لم تعمل في ابطال دعوته؛ و كنت خصم نفسک له والحاكم عليها والشاهد له بحقه دون شهادة الشهود؛ فإن ذلک حق الله علیک و إن كان ما يدعيه باطلا رفقت به و روعته و ناشد نه بدینه و کسرت حدته بذكر الله و ألقيت حشو الكلام ولغطه الذي لا يردعنک عادية عدوک بل تبوء باثمه وبه يشحذعلیک سیف عداوته الان لفظة السوء تبعث الشر والخير مقمعة للشر ولا قوة الا بالله.

ترجمه: اما حق کسیکه علیه تو اقامه دعوی نموده و خصم تو حساب میشود؛ آنست که اگر در دعوایش عليه تو صادق است و حق به طرف اوست؛ در پی بی اعتبار کردن حجت و دلیلش نباش و برای باطل نمودن دعوایش تلاش نکن؛ زیرا با وجدانت بلکه با خودت دشمنی کرده ای؛ برای آنکه وجدانت حکم به حق بودن طرف مقابلت مینماید و خودت بهترین شاهد و گواه هستی بر اینکه حق به طرف خصمت هست؛ پس حق را بدون چون و چرا بپزیر که پزیرفتن حق یکی از حقوق خداوند متعال بر عهدهء بندگان می باشد.

اما اگر در دعوایش کاذب است؛ با او مدارا کن؛و او را از خدا بترسان و از هر مذهب و دینی که پیروی می کند برایش دلیل بیاور تا متوجه زشتی کارش شود و با یاد آوری عذاب قیامت و مرگ او را از راه باطل برحذر دارد. از سخنان منافی ادب و اخلاق پرهیز کن ؛ زیرا دشمنیی دشمن را بیشتر و تیغش را تیز تر نموده و موجب بر انگیخته شدن شر خواهد شد؛ اما سخن خوب ؛ شر را نابود می کند و قوتی نیست مگر به خداوند متعال.

ص: 33

38- حق مدعي عليه

وأما حق الخصم المدعى عليه فإن كان ماندعيه حقا أجملت في مقاولته بمخرج الدعوى؛ فإن للدعوی غلطة في سمع المدعى عليه و قصدت قصد حجتک بالرفق و أمهل المهله وأبين البيان وألطف اللطف ولم تتشاغل عن حجتک بمنازعته بالقيل والقال فتذهب عنک حجتک ولا يكون لک فی ذلک درک ولا قوة الا بالله.

ترجمه: اما حق کسی که تو علیه او اقامهء دعوی نموده ای بر تو آنست؛ که اگر در دعوایت برحق و صادق هستی با او به خوبی و مهربانی سخن بگو تا راهی برای حل و فصل دعوی و خصومت پیدا شود؛ زیرا کلمهء دعوی و شکایت کلمهء خوبی نیست و خصم تو از شنیدن این کلمه ناراحت می شود؛ پس حجت و برهانت را با رفق و مدارا برای او بازگو کن و اگر نیاز به فکر کردن داشت به او مهلت بده تا فکر کند.

حقوق مشاوره

39- حق کسی که از تو مشورت میخواهد

وأما حق المستشير فإن حضرک له وجه رأي جهدت له في النصيحة وأشرت عليه بما تعلم انک لوكنت مكانه عملت به و ذلک لیکن منک في رحمة و لین؛ فإن اللين يؤنس الوحشة وإن الغلظ یوحش موضع الانس وإن لم يحضرک له رأي وعرفت له من تثق برأيه وترضی به لنفسک؛ دللته عليه و أرشدته اليه فكنت لم تأله خیرا و لم تدخره نصحاء ولا قوة الا بالله.

ترجمه: اما حق کسی که از تو مشورت می خواهد؛ پس اگر نظر خوبی داری که برای او مفید باشد؛ در نصیحت و راهنمائی او کوتاهی نکن و راهی را پیش پای او

ص: 34

بگزار که اگر خودت جای او بودی همان راه را می رفتی و با نرمی و خوش زبانی با او صحبت کن زیرا نرم سخن گفتن و مهربانی وحشت و ترس را تبدیل به انس و الفت می کند در حالیکه غلظت و تندی انس و محبت را مبدل بترس و وحشت می سازد و اگر چیزی به ذهنت نرسید تا او را راهنمایی کنی و کسی را می شناختی که خود به او اعتماد داشته و حاضر بودی به رای و نظرش عمل کنی او را بسوی همان شخص راهنمائی کن و در این صورت است که در مشورت دادن کوتاهی ننموده ای و راه صحیح و درست را از او پنهان نداشته ای و قوتی نیست مگر به خداوند متعال.

با بیانی واضح او را متوجه حق خودت بگردان.

از قیل و قال و جار و جنجال بپرهیز؛ برای آنکه سبب بی ارزش شدن حجت و برهانت شده اجر و پاداش ترا ضایع میگرداند و قوتی نیست مگر به خداوند متعال.

40- حق کسی که از او مشورت میخواهی

أما حق المشیر علیک فلا تتهمه فيما يوافق عليه من رأيه اذا اشار علیک فانما هي الآراء وتصرف الناس فيها و اختلافهم فكن عليه في رأيه بالخيار اذا اتهمت رأيه فاما تهمته فلا تجوز لک إذا كان عندک ممن يستحق المشاورة؛ ولا تدع شكره على ما بدا لک من إشخاص رأيه و حسن وجه مشورته؛ فاذا وافقک حمدت الله و قبلت ذلک من أخيه بالشكر والارصاد بالمكافأة في مثلها ان فزع اليک ولا قوة الا بالله.

ترجمه: اما حق کسیکه که از او مشورت می خواهی بر تو آنست که اگر در مشورت دادن؛ نظر او مطابق خواستهء توبود؛ او را به خیانت متهم نکنی زیرا که آراء و انظار بین مردم مختلف است و اختلاف آنان در آراء و نظریات امریست متداول و

معمول.

ص: 35

البته تو کاملا اختیار داری که نظر او را قبول نمائی یا رد کنی؛ و چنانچه نظر او را مطابق صواب ندیدی میتوانی اصل نظر را متهم کنی و ناصواب بخوانی؛اما خود او را هرگز؛ چون تو او را اهل مشورت میدانستی و به همین جهت به او مراجعه نمودی.

اگر نظرش را عمل نمودی و به آنچه میخواستی رسیدی پس او را تشکر نموده و خدا را سپاس گزار باش و اگر روزی او به تو مراجعه کند و از تو مشورت بخواهد؛ تو نیز احسان نموده و او را به طور صحیح و به دور از خیانت راهنمائی کن و قوتی نیست مگر به خداوند متعال.

حقوق نصیحت

41- حق نصیحت شونده

وأما حق المستنصح فإن حقه أن تؤدي إليه النصيحة على الحق الذي تري له أنه يحمل ويخرج المخرج الذي يلين على مسامعه و تکلمه من الكلام بما يطيقه عقله؛ فإن لكل عقل طبقة من الكلام يعرفه ويجتنبه ولیکن مذهبک الرحمه ولا قوة الا بالله.

ترجمه: اما حق کسیکه نصیحتش میکنی یا از تو خواسته است که نصیحتش کنی بر تو آنست که: او را صحیح و به حق نصیحت نمائی و چیزی بگوئی که او بتواند به آن عمل کند و از حد توان و قدرتش بیرون نباشد؛ و قسمی با او سخن بگوی که در خور فهم و درک او باشد زیرا که همه از نظر تعقل و فکر در یک حد نیستند بلکه هر انسانی دارای مرتبه ای از عقل می باشد و روشت در حال نصیحت کردن نرم و گفتارت نیز دوستانه باشد و قوتی نیست مگر به خداوند متعال.

42- حق نصیحت کننده

ص: 36

وأما حق الناصح فأن تلين له جناحك ثم تشرئب له قلبک و تفتح له سمعک حتی تفهم عنه نصيحته ثم تنظر فيها فإن كان وفق فيها للصواب حمدت الله على ذلک و قبلت منه وعرفت له نصيحته وإن لم یکن وفق لها فيها رحمته ولم تتهمه وعلمت أنه لم يألک نصحا إلا أنه أخطأ؛ إلا أن يكون عندك مستحقا للتهمة فلا تعبأ بشئ من أمره على كل حال؛ ولا قوة الا بالله.

ترجمه: اما حق کسیکه که ترا نصیحت می کند آنست که در برابر او متواضع باشی و با شنیدن نصيحتهایش قلبت را سیراب کنی؛ و گوشت را در اختیار او قرار دهی تا هرچه میگوید متوجه شوی؛ بعد از شنیدن در گفتار او تفکر کن چنانچه نصایحش را درست و صواب دیدی بپزیر؛ و خداوند را به خاطر این نعمت شاکر باش؛ و چنانچه آنرا نا صواب یافتی؛ ضمن تشکر با مهربانی از کنارش بگزر و او را متهم نکن زیرا که میدانی او قصد نصيحت داشت نه چیز دیگر اما اشتباه کرده است؛ مگر اینکه او را از قبل می شناسی و میدانی که او آدم خیر خواهی نیست؛ در این صورت به نصیحت او اعتناء و اعتماد نکن.

حقوق اخلاقی و اجتماعی

43- حق بزرگترها

و أما حق الكبير فإن حقه توقیر سنه و إجلال اسلامه إذا كان من أهل الفضل في الاسلام بتقديمه فيه و ترک مقابلته عند الخصام ولا تسبقه إلى طريق ولا تؤمه في طريق ولا تستجهله وإن جهل علیک تحملت وأكرمته بحق اسلامه مع سنه فانما حق السن بقدر الاسلام ولا قوة الا بالله.

ص: 37

ترجمه: اما حق بزرگتر بر تو آنست که او را به خاطر سنش احترام نمائی و چنانچه فضل و سابقه در اسلام دارد مورد تکریم و تجلیلش قرار دهی و بر خود مقدم داری و اگر با تو به منازعه پرداخت با او مقابله نکنی و اگر در راهی همراه بودید؛ از او سبقت نگیری و پیش روی او حرکت نکنی و چنانچه به مطلبی جاهل بود؛ جهلش را به رخش نکشی و اگر او ترا جاهل خواند تحمل نموده به خاطر اسلام و سنش گزشت کنی؛ زیرا حق سن باندازهء حق سابقه در اسلام است و قوتی نیست مگر به خداوند متعال.

44- حق کوچکترها

وأما حق الصغير فرحمته و تثقيفه و تعليمه و العفو عنه و الستر عليه و الرفق به و المعونة له والستر على جرائر حداثته فإنه سبب للتوبة والمداراة له و ترک مماحكته فإن ذلک أدنى لرشده.

ترجمه: اما حق کوچکتر بر بزرگتر آنست که نسبت به او مهربان بوده در تربیت و تعلیم او بکوشد؛ خطاهایش را نادیده گرفته عیبش را بر او بپوشاند؛ با او به مدارا رفتار نموده و در مشکلات کمکش نماید؛ و چون به خاطر حداثت سن و جوانی؛ اعمال و حرکات نابخردانهء از او سرزند؛ مستور نگه دارد زیرا که سبب توبه او خواهد شد و با او نزاع و مخاصمه نکند که مانع رشد او می شود.

45- حق کسیکه از تو کمک می خواهد

وأما حق السائل فإعطائه اذا تهیأت صدقۂ وقدرت علی صد حاجته والدعاء له فيما نزل به والمعاونة له على طلبته وإن شككت في صدقه و سبقت إليه التهمة له و لم تعزم على ذلك لم تأمن أن يكون من كيد الشيطان أراد أن يصدک عن حظک و

ص: 38

يحول بینک و بین التقرب الی ربک و تركته بستره ورددته ردا جميلا وإن غلبت نفسک في مره وأعطيته على ما عرض في نفسك منه فإن ذلک من عزم الأمور.

ترجمه: اما حق کسی که از تو کمک می خواهد آنست که اگر در قدرت و توانت هست برای رفع نیازش اقدام نموده و حاجتش را برآورده سازی؛ اگر صدقهء آماده داری به او عطا نموده و برای رفع گرفتاریش در حقش دعا کن؛ چنانچه در صدق گفتارش شک و تردید در دلت پیدا شد و گمان بردی که دروغ می گوید پس به این شک و گمان اعتناء ننموده و بدان که بعید نیست؛ این شک و گمان از وسوسه های شیطان باشد که می خواهد ترا از این ثواب محروم نموده و مانع تقرب تو به پروردگارت شود.

پس اگر چیزی به او ندادی؛ محترمانه و بدون آنکه خوارش کنی با سخنان زیبا و نرم که او را آزرده خاطر نسازد جوابش کن.

چنانچه بر شکت غالب آمدی و علی رغم آنچه در دلت گزشته است کمکش نمودی بدان که این از کارهای مهم و قابل اطمینان است.

46- حق کسی که تو از او کمک میخواهی

وأما حق المسئول فحقه إن اعطى قبل منه ما اعطى بالشكر له و المعرفة لفضله و طلب وجه العذر في منعه وأحسن به الظن واعلم أنه إن منع ( فماله) منع وأن ليس التثريب في ماله؛ وإن كان ظالما فإن الانسان لظلوم کفار.

ترجمه: اما حق کسی که از او کمک خواسته ای پس حق او آنستکه؛ اگر چیزی ترا عطا

ص: 39

کرد با تشکر و سپاس و قدر دانی بپزیری و اگر نخواست کمکت کند نسبت به او گمان بد پیدا نکن بلکه برایش عذری در ذهنت جستجو نموده و منعش را حمل بر آن کن و حسن ظن داشته باش و بدان که اگر او ترا منع کرده؛ از مال خودش به تو نداده است و کسی را به خاطر اینکه مالش را به دیگری نمیدهد؛ ملامت و سرزنش نمی کنند؛ و اگر با این کارش ظلم نموده است؛ پس انسان بسیار ظالم و کفران کنندهء نعمتهای خداوند متعال است.

47- حق کسیکه سبب خوشحالی تو شده است

وأما حق من سرک الله به وعلى يديه؛ فإن كان تعمدها لک حمدت الله اولا ثم شكرته على ذلك بقدره في موضع الجزاء و كافأته على فضل الابتداء وأرصدت له المكافأة و إن لم یکن تعمدها حمدت الله و شكرته وعلمت أنه منه؛ تودک بها وأحببت هذا إذا كان سببا من أسباب نعم الله علیک وترجوله بعد ذلک خیرا فإن أسباب النعم بركه حيث ما كانت و إن كان لم يعتمد ولا قوة الا بالله.

ترجمه: اما حق کسیکه خداوند او را سبب سرور و خوشحالی تو قرار داده است پس اگر با آگاهی و خواسته خودش ترا مسرور نموده است خداوند را ستایش نموده و بعد از حمد و ثنای الهی از آن شخص به اندازهء ارزش کارش قدر دانی کن؛ زیرا که که برتری عمل او از آنجهت است که اول اقدام نموده است؛ مراقب باش تا تو نیز در او سبب سرور و خوشحالیش شوی.

و اگر ناخود آگاه و بدون قصد سبب شده است؛ خدای را سپاسگزار باش و بدان که این نعمت از ناحیهء اوست که ترا به آن اختصاص داده است؛ و شخصی را که

ص: 40

سبب سرور تو شده است دوست بدار چون سببی از اسباب نعمتهای خداوند است و برای او طلب خیر کن زیرا که اسباب نعمت هرجا باشد مایهء برکت است؛ اگرچه بدون قصد باشد و قوتی نیست مگر به خداوند متعال.

48- حقی کسیکه بسبب او نکبتی به تو رسیده است

وأما حق من ساءت القضاء على يديه بقول أو فعل فإن كان تعمدها كان العفو اولی بک لما فيه له من القمع و حسن الادب مع كثير أمثاله من الخلق فإن الله يقول: (ولمن انتصر بعد ظلمه فولیک ما عليهم من سبيل - الى قوله : من عزم الأمور) و قال عزوجل: ( وإن عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به ولن صبرتم هو خير للصابرین) هذا في العمد؛ فإن لم يكن عمدا لم تظلمه بتعمد الا نتصار منه فتكون قد كافأته في تعمد على خطأ، ورفقت به ورددته بألطف ما تقدر عليه ولا قوة الا بالله.

ترجمه: اما حق کسی که بخاطر گفتار یا رفتارش؛ سبب نکبت و گرفتاری تو شده است آنست که اگر از روی عمد و آگاهی بتو ضرر رسانیده است بهتر آنست که او را ببخشی زیرا عفو موجب می شود که از این کار در آینده دست بر دارد و با خلق خدا مودبانه و بدون آزار برخورد نماید زیرا خداوند متعال می فرماید: ( و کسی که بعد از مظلوم شدن یاری طلبد، ایرادی بر او نیست؛ایراد و مجازات بر کسانی است که بر مردم ستم می کنند و در زمین به ناحق ظلم روا می دارند برای آنان عذاب درد ناکی است؛ اما کسانی که شکیبائی و عفو کنند؛ این از کارهای پر ارزش است آشوری 43/41

] ). و هم چنین می فرماید: ( و هرگاه خواستید مجازات کنید؛ تنها به

ص: 41

مقداری که به شما تعدی شده کیفر دهید ! و اگر شکیبائی کنید این کار برای شکیبایان بهتر است آنحل 126] ).

این در صورتی است که عمدی در کار باشد.

اما اگر ضرری که به تو رسیده است غیر عمدی بوده باشد؛ از ستم بر او به نیت انتقام پرهیز کن تا ضرر عمدی به کسی که از روی خطا مرتکب عملی شده است نرسانی. بلکه با او به رفق و مدارا رفتار کن؛ و خطایش را با مهربانی و لطفی که در توان داری پاسخ بده؛ وقوتی نیست مگر به خداوند متعال.

49- حق همه مسلمانان به طور عموم

وأما حق اهل ملتک عامة فإضمار السلامة ونشر جناح الرحمة والرفق بمسيئهم و وتألفهم واستصلاحهم وشکرمحسنهم إلى نفسه وإلیک فإن احسانه إلى نفسه احسان إليك إذا كف عنك أذاه و كفاک مؤونته و حبس عن نفسه فعمهم جميعا بدعوتك و انصرهم جميعا بنصرتک وأنزلتهم جميعا من منازلهم؛ کبیرهم بمنزلة الوالد و صغیرهم بمنزله الولد و أوسطهم بمنزلة الاخ؛ فمن أناک تعاهدته بلطف و رحمة ؛ وصل أخاك بما يجب للأخ على أخيه.

ترجمه: اما حق همهء مسلمانان بر تو آنست که در دل نسبت به آنان کدورتی نداشته باشی و بالهای مهربانی و لطفت را بر سر خطاکاران ایشان بیفشانی و به جهت اصلاح و ایجاد الفت بین آنها و خود بکوشی و شکر و سپاست را از نیکوکاران آنها دریغ نداری؛ کسانی که احسان و نیکی آنها برای خ ودشان و برای تست؛ زیرا که احسان آنها به خود شان احسان بتو نیز هست وقتیکه آزاری بتو

ص: 42

نرسانند و ترا گرفتار دفع آن آزار نکنند و خود را از آسیب رساندن بتو دور نگه دارند.

پس برای همهء مسلمانان دعا کن و به یاری همهء آنها بشتاب و همه را در مراتبی که دارند مورد عنایت و تکریم قرار ده.

50- حق غیر مسلمانانی که در حال جنگ با مسلمانان نباشند

وأما حق اهل الذمة فالحكم فيهم أن تقبل منهم ما قبل الله وتفي بما جعل الله لهم من ذمته وعهده وتکلهم اليه فيما طلبوا من أنفسهم وأجبروا عليه وتحكم فيهم بما حكم الله به على نفسك فيما جری بینک (وبينهم من معامله ولیکن بینک وبين ظلمهم من رعاية ذمة الله والوفاء بعهده وعهد رسول الله صلى الله عليه واله حائل فانه بلغنا أنه قال: " من ظلم معاهدا فأنا خصمه " فاتق الله ولا حول ولا قوة الا بالله.

ترجمه: اما حق کسانیکه مسلمان نیستند؛ و در هر حال جنگ با مسلمانها هم نیستند و شرایط زندگی در مملکت اسلامی را پذیرفته اند؛ آنست که بپزیری از آنان چیزی را که خدا پزیرفته است و وفا کنی به عهد و پیمانی که بین آنها و دولت اسلامی منعقد شده است و مزاحم آنان در آنچه که از خود شان میخواهند و به آنچه که مجبور به آن هستند نشوی؛ وحکم کن در آنها همانگونه که خداوند بر تو حکم نموده است؛ در آنچه واقع می شود بین تو و آنها از معامله؛ و حائل و پرده قرار بده بین خود و بین ظلم به آنها پیمان خداوند و وفا به عهد خدا و رسول خدا را؛ زیرا از پیامبر صلی الله عليه و اله و سلم بما رسیده است که فرمود: کسیکه کافرذمی و معاهد را مورد ظلم قرار دهد من خصم او خواهم بود. پس تقوای الهی را پیشه کن و قوتی نیست مگر به خداوند متعال.

ص: 43

فهذه خمسون حقا محيطا بک لا تخرج منها في حال من الاحوال يجب علیک رعايتها والعمل في تأديتها والاستعانة بالله جل ثنائه على ذلك ولا حول و لا قوة الا بالله والحمد لله رب العالمین

ترجمه: این پنجاه حقی است که تر احاطه کرده است و از این حقوق در هیچ حالی از احوال خارج نیستی؛ برتو واجب است رعایت این حقوق و تلاش برای ادای آن و طلب مساعدت و کمک از خداوند متعال بر رعایت این حقوق؛ و نیست قوتی مگر به خداوند متعال و حمد و سپاس مخصوص آن ذات مقدس است.

ص: 44

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109