والدة الحجة المنتظر عجل الله فرجه؛ علوية مطهرة پژوهشی جامع پیرامون نسب مادر امام زمان عجل الله فرجه

مشخصات کتاب

سرشناسه: والدة الحجة المنتظر عجل الله فرجه؛ علوية مطهرة پژوهشی جامع پیرامون نسب مادر امام زمان عجل الله فرجه

نام پدیدآورنده: حضرت آية الله حیدر تربتی کربلائی دام ظله

تایپ و ویرایش: محدثه تربتی

طرح جلد: محدثه تربتی

رایانامه: Zabihe.ale.mohammad@ gmail.com

وبگاه: Torbatikarbalaee.loxblog.com

شماره تماس: 09137004912

این کتاب شریف به شما شیعه اهل بیت اطهار علیهم السلام اهدا شده است مشروط بر این که کتاب را با دقت بخوانید، و معارفش را تبلیغ کنید، و حبس ننمایید، و خرید و فروش این کتاب شرعا جایز نیست.

تمامی حقوق چاپ و نشر این اثر برای مؤلف محفوظ است

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ص: 1

اشاره

والدة الحجة المنتظر عجل الله فرجه

علوية مطهرة

حضرت آية الله حیدر تربتی کربلائی

ص: 2

بسم الله الرحمن الرحیم

يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ

وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ

وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ.

سوره (61) الصف آیه 9

*****

يُرِيدُونَ اَن لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ

وَ يَأْبَي اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ

وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ

سوره (9) التوبة آیه 32

ص: 3

برخی از سخنان اهل بیت اطهار درباره مادر مکرمه امام زمان علیهم السلام

امیرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

«... بِأَبِي ابْنُ خِيَرَةِ الْإِمَاءِ».

... پدرم به فدای پسر برگزیده کنیزکان .

امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود:

«... ذلک التّاسِعُ مِن وُلدِ أخِيَ الحُسَينِ ابنُ سَيِّدَةِ الإِماءِ،...».

...او (مهدی) از فرزندان برادرم حسین است، پسر سرور کنیزکان ، ....

امام جعفر صادق عليه السلام فرمود:

«يَا ابَا بَصِيرٍ! هُوَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ ابْنِی مُوسَى. ذَلِکَ ابْنُ سَيِّدَةِ الْإِمَاءِ، ...»

ای ابوبصیر! او (مهدی) پنجمین فرزند از فرزندان پسرم موسی است، همان که پسر سرور کنیزکان است، ....

ص: 4

امام على الرضا عليه السلام فرمود:

«الرَّابِعُ مِنْ وُلْدِي ابْنُ سَيِّدَةِ الْإِمَاءِ يُطَهِّرُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ مِنْ كُلِّ جَوْرٍ ...»

(مهدی) چهارمین از فرزندانم، فرزند سرور کنیزکان است، ( همو) که خداوند به او زمین را از هر ستمی پاک کند، ....

امام حسن زکی عسکری علیه السلام فرمود:

«... أَمَا إِنَّ اَلْمَوْلُودَ اَلْکَرِیمَ عَلَی اَللَّهِ تَعَالَی یَکُونُ مِنْهَا».

... اما آن فرزندی که نزد خدای تعالی گراميست از او (نرجس) خواهد بود.

حضرت حکیمه خاتون به حضرت نرجس خاتون عليهما السلام گفت:

«أَنَا فِدَاکِ وَ جَمِیعُ الْعَالَمِینَ».

من و همه جهانیان به فدایت.

ص: 5

شیخ محمد بن عثمان عمری رضی الله عنه دومین سفیر خاص حضرت صاحب المان علیه السلام فرمود:

«... وَ سَمِعْتُ حَكِيمَةَ تَقُولُ: لَمْ يُرَ بِأُمِّهِ دَمٌ فِي نِفَاسِهَا وَ هَكَذَا سَبِيلُ أُمَّهَاتِ اَلْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ».

... و از حکیمه خاتون شنیدم که می گفت: در زایمان مادرش خون دیده نشد، و همه مادران ائمه علیهم السلام این چنین بودند.

ص: 6

فهرست عناوین

اهداء...9

سخن ویراستار...11

پیشگفتار...13

بخش یکم...15

بررسی خبر بشر بن سلیمان

سند خبر بشر...18

متن خبر بشر...20

دختر قیصر روم؟

نقشه های شوم...22

بخش دوم:...25

دلایل عام از قرآن و حدیث

آیه کریمه تطهیر و دلالات آن...27

آیه کریمه ساجدين و دلالت آن...29

اصلاب طاهره و ارحام زکیه...30

اصلاب شامخه و ارحام مطهره...32

ص: 7

اصلاب و ارحام پاک شدگان...33

بخش سوم...37

توصیف مادر امام عصر در بیان اهل بیت اطهار علیهم السلام

خِيَرَةِ الْإِمَاءِ...39

سَیِّدَهِ اَلْإِمَاءِ...42

بخش چهارم...45

دلیل خاص بر اسلام و ایمان و پاکی حضرت نرجس خاتون

حق ماجرا...؟...47

زاده در خانه اهل بیت اطهار علیهم السلام

طاهرة مطهرة، پاک شده خدایی...50

ظرفی برگزیده اللهی...54

تفضیل روایت خکیمه خاتون...56

و جزئیات ولادت و رشد جسمانی حضرت بقیة الله الاعظم

نتیجه...84

السيدة مريم العلوية (نرجس، سوسن، صقيل)...85

ختامه مسك...88

پی نوشت ها...90

ص: 8

اهداء

بسم الله الرحمان الرحيم

الحمد لله رب العالمين و صلى الله على محمد و آله و لعنة الله على أعدائهم أجمعين این نوشتار را که از افاضات الله تعالى به واسطه و سبب اهل بیت اطهار علیهم السلام به این جانب است به ساحت مقدسه والده مکرمه ارباب و ولی نعمتمان اعلی حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف و ارواحنا فداه و سلام الله عليهما هدیه می نمایم.

و به ساحت مقدس ولی عصر عرضه می دارم:

«... يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ! مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ»(1)

... ای عزیز (بزرگ و سرور)! به ما و خانواده ما آسيب (و بیچارگی) رسیده است و سرمایه ای ناچیز آورده ایم، پس پیمانه ما را تمام بده، و بر ما تصدق کن، همانا که الله صدقه دهندگان را پاداش می دهد.

آقا و مولای من! با رویی سیاه، و پشتی خمیده از تقصیر و گناه، و دستانی تهی از آن چه تو را خوش آید به درگاهت آمده ام تا آن را که پسر مهزیار خدمتتان عرضه داشت بگویم:

«التَّوْبَةَ التَّوْبَةَ، الْإِقَالَةَ الْإِقَالَةَ»،

ص: 9


1- سورة (12) یوسف عليه السلام الآية 89.

«يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ».(1)

ای پدر (مهربان) ما! برای گناهانمان ما آمرزش بخواه همانا که ما خطاکار شدیم.

افسوس که عمری پی اغیار دویدیم *** از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم

بس سعی نمودیم که بینیم رخ دوست *** جان ها به لب آمد رخ دلدار ندیدیم

ای حجت حق پرده ز رخسار برافکن *** کز هجر توما پیرهن صبر دریدیم

ای دست خدا دست برآور که ز دشمن *** بسی رنج بدیدیم و بسی طعنه شنیدیم

شمشیر کجت راست کند قامت دین را *** هم قامت ما را که ز هجرتوخمیدیم

والله لا أخشى من النّار في غد وأنتم ولاة الأمر يا آل أحمد

وها أنا ذا أدعوكم رافعاً يدي خذوا بيدي يا آل بيت محمد

عُبَیدُکُم حیدر

ص: 10


1- سورة (12) یوسف عليه السلام الآية 98

سخن ویراستار

بسیار تأسف برانگیز است که احادیث و اخبار منقول از خاندان عصمت عليهم السلام، مهجور مانده، اما بسی تأسف بیش که گاه اخباری دستاویز قرار گرفته و مشهور می شوند که عالم و عارف می طلبد تا نهایت امر را دریابد...

چرا باید دست بر مادر امام زمان علیه السلام بگذارند و او را زاده ملکه روم معرفی کنند؟ اگر کسی با یهودیت رایج و یا نه، با یهودیت تحریف و رایج شده و نیز باورهای آنان آشنا باشد، معنای این تلاش را به خوبی در می یابد ... اوست که می فهمد ملکه الیزابت انگلستان، تنها یک مقام تشریفاتی نیست و به همین دلیل است که خانواده سلطنتی، اجازه وصلت با بسیاری را ندارند، البته سخن از الزام وصلت شاهزاده با شهزاده خانم نیست زیرا در زمان حال، نظام شاهنشاهی ورافتاده و بسیار اندک اند سرزمین هایی که براساس نظام شاهنشاهی اداره می شوند، آن هم کجا؟ انگلستان !!! ...

چرا مدار هستی بر گرد وجود یک بانو می چرخد؟ و همان یک تن می شود هدف خلقت؟ و شرافت می دهد فرزندانش را به مادری اش ؟

چرا خداوند، اتمام نور خویش را، مورد إكراه کافران بیان نموده است؟ آیا اتمام نورالله، جز به امامت بقية الله است؟ کدام است که مورد اکراه کافران است؟ سخن از اصل وجود حجت الهي است یا نه، فراتر از اینهاست؟... آیا کافران نمی دانستند که در نهایت این اراده الهی است که

ص: 11

چیره خواهد بود؟

کیست آن زنی که به سراغ عبدالله پدر رسول الله صلى الله عليه و آله می آید و به او پیشنهاد شراکت می دهد؟ و چرا چنین می کند؟ و چگونه است که چون عبدالله از سفر باز می گردد، او را رد می کند؟ او در پی «کدامین نور» بود؟ آنان که رسول الله را چون فرزندان خویش می شناختند چه کسانی بودند؟ و چرا عبدالله، مسموم و شهید می شود و پیامبر، يتيم زاده می شود؟ وحتى نزد مادر خودش نگهداری نمی شود بلکه به بیابان ها برده می شود تا جانش حفظ شود؟ ...

همان دست، و همان جریان است که تلاش دارد، امام عصر ارواحنا فداه را نوه قیصر روم بخواند ... و دانش و دانایی می طلبد که ژرفای مطلب را دریابد ...

و همان دست و همان جریان است که در پی کشتن ولى خداست هرچند هرگز نخواهد توانست چنین کند زیرا که وعده خدا، محقق می شود ...

باشد تا بخوانیم و بدانیم و دریابیم ... و رحمت خداوند بر قلم هایی که این چنین پدروار می سایند بر صفحه خاطر حق جویان تا مبادا به مبادا گرفتار شوند ....

ص: 12

پیشگفتار

بسم الله الرحمان الرحيم

الحمد لله رب العالمين و صلى الله على محمد و آله و لعنة الله على أعدائهم أجمعين از ظلم هایی که بر خاندان وحی علیهم السلام رفته، این که آنان را به مادرانی که زمانی مشرک بوده اند، نسبت می دهند حال آن که مستند آنان برخی از اخبار از غیر اهل بیت اطهار علیهم السلام است، و ثانيا همان اخبار نیز سند صحیحی ندارند، و از آن امامان حضرت ولی عصر ارواحنا فداه است که در طول سال های متمادی، نزد عامه شیعیان مشهور شده که از روم بوده و در آن خبر ضعیف است که حضرت فاطمه علیها السلام در خواب به نرجس خاتون عليها السلام نسبت شرکت می دهند ...؛ و وقتی حقیقت را برای عامه مردم و خواص و به اصطلاح اهل علم و روحانیون شیعه بیان می کنیم، نه تنها بسیاری نمی پذیرند بلکه ما را متهم می کنند که شما مطلبى خلاف مشهور بلکه شاذ می گویید. امید است به حول و قوه و توفیق الهی و عنایت ولی عصر ارواحنا فداه در این جوابیه که به نحو متوسط است بتوانیم حقیقت را درباره والده مکرمه آن حضرت بیان کنیم.

ص: 13

ص: 14

بخش یکم : بررسی خبر بشر بن سليمان

اشاره

ص: 15

ص: 16

چندی پیش بعضی از عزیزان سؤالی را بدین مضمون از این جانب پرسیدند:

بنابر نقل شیخ عباس قمی رحمه الله راجع به اسلام آوردن مادر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دو سؤال پیش آمده است:

ایشان شهادتین گفتند نه شهادات این چگونه قابل توجیه است؟

و حضرت زهراء سلام الله علیها به ایشان میفرمایند: حال از شرک پاک شدی؟ این چگونه است؟

جواب: این جانب درباره داستان مشهور مربوط به حضرت نرجس خاتون عليها السلام و این که از روم بوده و به اسارت مسلمانان در آمده و ... تا این که همسر امام حسن زکی عسکری شده بررسی نموده ام، اشکالات اساسی بر این نقل که بدون بررسی و تحقیق مشهور شده، وارد است که إن شاء الله تعالی در ادامه به ذکر آن می پردازیم.

خبر مذکور را محدث قمی رحمة الله علیه در کتاب منتهی الآمال جلد3 صفحه 1960 آورده و چنين نوشته است:

ابن بابویه و شیخ طوسی به سندهای معتبر روایت کرده اند از بشر بن سليمان برده فروش که از فرزندان أبو أيوب انصاری بود و از شیعیان خاص امام علی نقی علیه السلام و امام حسن عسکری علیه السلام و همسایه ایشان در شهر سر من رأی بود....

ص: 17

اما خبر بشر بن سلیمان

می گوییم: شیخ صدوق به نقل از محمد بن بحر شیبانی که روایت خود را به بشر بن سليمان نخاس منسوب می داند، موضوع نسب و پیشینه حضرت نرجس خاتون عليها السلام را ذکر کرده است. طبق این خبر، او شخصی مسیحی مذهب و از روم بوده که توسط نیروهای اسلامی به اسارت در آمد و به صورت کنیز در معرض فروش قرار گرفت و نخاس (برده فروش) وی را از بازار برده فروشان بغداد خرید و به محضر امام دهم حضرت على هادی علیه السلام در سامراء فرستاد. مادر امام دوازدهم را ملیکه بنت یشوع، نوه دختری قیصر روم ذکر می کند، و مادرش از اعقاب شمعون حواری عیسی علیه السلام بوده است. زمانی ملیکه در کاخ جدش مریم، مادر عيسی و حضرت فاطمه علیهما السلام دختر پیامبر اسلام را در عالم رؤیا می بیند. حضرت فاطمه علیها السلام در عالم رؤيا او را به اسلام دعوت می کند و وی را متقاعد می سازد تا خود را به اسارت لشکریان اسلام در آورد...؛

سند خبر بشر

توثیق این خبر از جهت سند و متن محل اشکال است. و از محدث قمی رحمه الله انتظار این نبود که چنین مرقوم کند:

ابن بابویه و شیخ طوسی به سندهای معتبر روایت کرده اند....

این در حالی است که روایت مزبور، اشکال هایی غیر قابل جبران دارد و ما برخی از اشکال ها را ذکر می کنیم:

1- طريق شیخ صدوق در کتاب «کمال الدین و تمام النعمة: جلد2 صفحه 417 باب 41 حدیث 1» چنين است: حدثنا محمد بن علي بن حاتم النوفلي قال: حدثنا أبو العباس أحمد بن عيسى الوشاء البغدادي قال: حدثنا أحمد بن طاهر القمي قال: حدثنا أبو الحسين محمد بن بحر الشيباني قال: ....

و طريق شیخ طوسی در کتاب «الغيبة: صفحه 208» چنین است: أخبرني جماعة، عن أبي

ص: 18

بخش یکم: بررسی خبر بشر بن سليمان

المفضل الشيباني، عن أبي الحسين محمد بن بحر بن سهل الشيباني الرهني قال: قال بشر بن سليمان النخاس و هو من ولد أبي أيوب الأنصاري أحد موالي أبي الحسن و أبي محمد عليهما السلام و جارهما بسر من رأى: ....

و طريق طبری امامی در کتاب «دلائل الإمامة: صفحه 4894 حدیث 92/88 » چنين است: حدثنا أبوالفضل محمد بن عبد الله بن المطلب الشيباني سنة خمس و ثمانين و ثلاثمائة قال : حدثنا أبوالحسين محمد بن بحر الرهني الشيباني ....

در هر سه کتاب و در طریق آنها «محمد بن بحر شیبانی» می باشد که بنابر نظر صریح رجالی معاصر وی، شیخ کشی صاحب کتاب «إختيار معرفة الناقلين، رجال کشی»: محمد بن بحر شیبانی غالی می باشد.(1)

وشیخ نجاشی و شیخ طوسی هردو نقل نموده اند که وی متهم به غلو می باشد.(2)

هم چنین در طریق سند شیخ صدوق و شیخ طوسی برخی دیگر از راویان مجهول می باشند. اضافه بر این که دلیلی بر توثيق بشیر بن سليمان نیز وجود ندارد، و نظر علمای رجال نیز به خبر او مثبت نیست، لكن بسیاری از خطباء منبر و نویسندگان بدون تحقیق و تأمل، در نشر آن خبر مجهول و بی اعتبار کوشش نمودند، و مردم را از دانستن روایات صحيحه بسیاری محروم نموده اند، چنان که نظر مشهور میان عامه مردم (یعنی شیعیان) آن خبر مجهول گشته است.

2- نویسندگان متقدم شیعه به ویژه على بن ابراهيم قمی، شیخ نوبختی، شیخ کلینی و مسعودی که معاصر شیبانی (راوی خبر) بوده اند، در آثار خود از این خبرياد نکرده اند.

3- مضاف بر این که علی بن حسین مسعودی متوفای 346 قمری، که قدیمی ترین عالم شیعه است، درباره مادر امام دوازدهم در کتاب خود «إثبات الوصية: صفحه 257» همچنين محدث جليل حسين بن عبد الوهاب که از محدثان شیعه در قرن پنجم و معاصر صاحب دلائل الإمامة بوده است در کتاب شریف «عيون المعجزات: صفحه 138» که کتابش را در روز عید فطر سال 448 به اتمام رسانده، هیچ کدام از آنان خبر مجهول و ضعیف مورد نظر را نه تنها روایت

ص: 19


1- رجال الکشّّّ: ص 147 ح 235 - حدّثني أبو الحسن محمّد بن بحر الکرمانّي الدهنّي النرماشیريّ قال: و کان من الغلاة الحنقین.... قال الکشّّّ: محمّد بن بحر هذا غال... .
2- إختيار معرفة الناقلين: ص147 و 148، «الفهرست» رجال الشيخ أحمد بن علي النجاشي المتوفي 450: ص 298 ، الرجال ، الشيخ حسن بن علي ابن داود الحلي حي سنة 707: ص 541.

ننموده اند بلکه مادر امام زمان را دخترکی می دانند که در خانه حکیمه خاتون به دنیا آمده و تربیت شده است (رجوع کنید به عنوان «اما حق ماجرا» از همین کتاب)....

متن خبر بشر

اضافه بر اشکال در سند، متن روایت نیز مشکل دارد:

1- پس از سال 242 هجری، جنگ عمده ای میان عباسیان و رومیان وجود نداشته و هیچ دلیلی هم در مآخذ دیده نمی شود که امپراطور روم از عباسیان تقاضای آزادی نواده دختری خود را کرده باشد.(1)

2- بنابر صریح احادیث از اهل بیت علیهم السلام پدران و مادران حضرات معصومین علیهم الصلوة و السلام طاهرند نسبا، و از شرک و کفر و جهل و معاصی نیز طاهراند، و در متن این روایت برای مادر مکرمه امام زمان ، بر شرک پیش از اسلام تصریح شده و این معارض است با اصل اطلاق طهارت آنان که در آیه تطهیرو محکمات احادیث است.

3- در احادیث بسیاری است که افراد، حتی یهودیانی که به اسلام مشرف می شدند، شهادات را بر زبان جاری می نموده اند و متن این خبر مخالف آن روایات می باشد زیرا در آن تنها ذکر شهادتين آمده است.

4- این خبر و محتوای آن واحداند، و در روایت و خبر دیگری نیامده اند، حال آن که بنابر قول مسعودی و حسین بن عبد الوهاب و غیر آن دو، احادیث و روایات صحیح بسیاری در تعارض با آن وارد شده است.

نتیجه: روایت مذکور هرچند که در کتاب کمال الدين و الغيبة شیخ طوسی و دلائل الإمامة و دیگر منابع ذکر شده آمده است، لکن با ملاحظه این نکات مردود و فاقد اعتبار است.

دختر قیصر روم؟

بنابر نقل صاحب وسائل الشيعة در «إثبات الهداة» و نسخه «مختصر إثبات الرجعة» به خط او، و سید میرلوحی در «كفاية المهتدی» و خاتون آبادی در «کشف الحق» از کتاب «الغيبة» یا

ص: 20


1- للمزيد راجع تاريخ الطبري: ج3 ص1434.

بخش یکم: بررسی خبر بشر بن سليمان

«إثبات الرجعة» یا «مختصر إثبات الرجعة» محدث جلیل فضل بن شاذان رضوان الله عليه متوفای به سال 260 و بنابر نقل شیخ کشی دو ماه قبل از شهادت امام حسن زکی عسکری عليه السلام وفات کرده است، او از محمد بن عبد الجبار ثقه روایت کرد که گفت:

به مولایم امام حسن بن علی زکی عسکری علیه السلام عرض کردم: ای پسر رسول الله ! الله تعالی مرا فدایت گرداند!، دوست دارم بدانم که بعد از تو امام و حجت خدا بر بندگانش کیست؟ فرمود:

همانا امام و حجت بعد از من پسر من است، که هم نام، وهم کنیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است، آن که او خاتم حجت های خداست، و آخرين خلیفه های اوست.

گفتم: او از کیست؟ فرمود:

از دختر قیصر، پادشاه روم است، بدان و آگاه باش که به زودی او متولد گردد، پس غایب شود از مردمان غایب شدنی دراز، بعد از آن ظاهر شود، و دجال را بکشد، پس زمین را از عدل و داد پر کند آنچنان که از جور و ستم پر شده باشد، و حلال نیست احدی را که پیش از خروج او، او را به نام و به کنیت ذکر کند (صلوات الله براو باد).(1)

در این جا نکاتی لازم به ذکر می باشند:

1- بنابر گزارش علمای بزرگ رجال شیعه چون شیخ کشی و شیخ نجاشی و شیخ طوسی و دیگران، محدث جلیل فضل بن شاذان کتاب هایی به نام های «الغيبة» و «الرجعة» و «إثبات الرجعة» داشته است.

2- در وثاقت محدث جلیل فضل بن شاذان شکی نیست، او از اصحاب چهار امام بوده؛ امام على بن موسى الرضا و محمد جواد و على الحادي والحسن الزكي عليهم السلام، و از آنها حديث نقل کرده است. امام حسن زکی علیه السلام بر او ترحم فرموده، و شیخ کشی و شیخ نجاشی و شیخ طوسی روایاتی را در مدح او نقل کرده اند، و همانان او را توثیق نموده اند و در عقیده مستقیم

ص: 21


1- مختصر إثبات الرجعة، المحدث فضل بن شاذان النيشابورى المتوقى 260 الهجرية عن نسخة بخط يد صاحب وسائل الشيعة المطبوع ضمن مجلة تراثنا الفصلية العدد 15 ص451-211 الحديث 9- حدثنا محمد بن عبد الجبار قال: قلت لسيدي الحسن بن علي: يابن رسول الله ! جعلني الله فداك، أحب أن أعلم أن الإمام، و حجة الله على عباده من بعدك ؟ قال عليه السلام : إِنَّ الْإِمَامَ وَ الْحُجَّةَ مِنْ بَعْدِي إبني ؛ سَمِيُّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيَّ وَ آلِهِ ، وَ کنیه ؛ الَّذِي هُوَ خَاتِمُ حُجَجِ ال وَ آخِرُ خُلَفَائِهِ . فَقُلْتُ : مِمَّنْ هُوَ یابن رَسُولَ اللَّهِ ؟ قَالَ : مِنْ [ إبنة ] قَصَّرَ ملک الرُّومِ ، أَلَا إِنَّهُ سَيُولَدُ ، فَيَغِيبُ عَنِ النَّاسِ غَيْبَةً طَوِيلَةً ، ثُمَّ يَظْهَرُ ، وَ يُقْتَلُ الدَّجَّالِ ، فَيَمْلَأَ الْأَرْضَ قسطة وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْرٍ وَ ظُلْماً ؛ فَلَا يَحِلُّ لَا حَدَّ انَّ یسمیه بِاسْمِهِ أَوْ يُكَنِّيَهُ بکنیته قَبْلَ خُرُوجِهِ ( صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ ). كفاية المهتدي في معرفة المهدي عليه السلام، سید محمد هادی بن (محمد مير) اللوحي الموسوي الحسيني الملقب ب المطهر ... بن الإمام موسى الكاظم عليه السلام المتوفي بعد سنة 1083: ص 535 ح 28 و مختصر کفاية المهتدي لمعرفة المهدي عليه السلام: ص107 ح28- قال أبو محمد بن شاذان عليه الرحمة والغفران في كتاب (إثبات الرجعة): حدثنا محمد بن عبد الجبار رضي الله عنه، قال: قلت لسيدي الحسن بن علي عليهما السلام: يا بن رسول الله ! جعلني الله فداك !، أحب أن أعلم من الإمام و حجة الله على عباده من بعدك ؟ قال عليه السلام: إِنَّ الْإِمَامَ وَ الْحُجَّةَ بَعْدِيَ إبني ، سَمِيُّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ کنیه ، الَّذِي هوخاتم حُجَجُ اللَّهِ وَ آخِرُ خُلَفَائِهِ . فَقُلْتُ : مِمَّنْ يَتَوَلَّدُ هُوَ ، یا بْنَ رَسوُلِ اللَّهِ؟! قَالَ : مِنْ إبنة ابْنِ قیصر ملک الرُّومِ ، أَلَا إِنَّهُ سَیُولَدُ وَ يَغِيبُ عَنِ النَّاسِ غَيْبَةً طَوِيلَةً ثُمَّ يَظْهَرُوَ يُقْتَلُ الدَّجَّالِ ، فَیَملَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا ، كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً ، فَلَا يَحِلُّ لَا حَدَّ أَنْ يُسَمِّيَهُ أَوْ يكنیه بِ سْمِهِ وَ کنیته قَبْلَ خُرُوجِهِ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ) مستدرك الوسائل: ج12 ص280 ب31 ح 3- حدثنا محمد بن عبد الجبار رضي الله عنه قال : قلت لسيدي الحسن بن علي عليه السلام: یا ابن رسول الله ! جعلت فداك أحب أن أعلم من الإمام و حجة الله على عباده من بعدك؟ قال: إِنَّ الْإِمَامَ وَ الْحُجَّةَ بَعْدِيَ إبني ، سَمِيُّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيَّ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ کنيه ، الَّذِي هُوَ خاتِمُ حُجَجُ اللَّهِ وَ خُلَفَائِهِ. إلى أن قال عليه السلام: فَلَا يَحِلُّ لِأَحَدٍ يُسَمِیَهُ أَوْ یکنیه بِاسْمِهِ وَ یُکُنِیهِ قَبْلَ خُرُوجِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ. و در کتاب دیگرش کشف الأستار عن وجه الغائب عن الأستار: ص221 و کتاب نجم الثاقب: با ص25 به واسطه کتاب کفاية المهتدی از کتاب الغيبة فضل بن شاذان نقل می کند. کشف الحق (الأربعون)، محمد صادق بن محمد رضا الخاتون آبادی، المتوفی 1272: ص20 ح1 و ص 131 ح23 - قال أبو محمد بن شاذان عليه الرحمة: حدثنا محمد بن عبد الجبار قال: قلت لسيدي الحسن بن علي عليهما السلام: یابن رسول الله ! جعلني الله فداك، أحب أن أعلم أن الإمام، و حجة الله على عباده من بعدك؟ قال عليه السلام: إِنَّ الْإِمَامُ مِنْ بَعْدِي إبني ؛ سَمِيُّ رَسُولِ اللَّهِ ، وَ کنبيه صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، الَّذِي هُوَ خَاتِمُ حُجَجِ ال وَ آخِرُ خُلَفَائِهِ . فَقُلْتُ : مِمَّنْ يَتَوَلَّدُ هُوَ یابن رَسُولَ اللَّهِ ؟ قَالَ : مَنْ إِنَّ ابْنَهُ قیصر ملک الرُّومِ ؛ أَلَا إِنَّهُ سَيُولَدُ ، يَغِيبُ عَنِ النَّاسِ غُيَّبُ طَوِيلَةً ، ثُمَّ يَظْهَرُ ، وَ يُقْتَلُ الدَّجَّالِ ، فيملا الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْرٍ وَ ظُلْماً فَلَا يَحِلُّ لَا حَدَّ أَنْ يُسَمِّيَهُ ، أَوْ يُكَنِّيَهُ قَبْلَ خُرُوجِهِ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ) و إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، الشيخ محمد بن الحسن الحر العاملي المتوفی 1104 : ج 3 ص 569 ب 32 الفصل 44 ح680 و طبع الأعلمي: ج5 ص 196 الفصل 24 ح 679- و قال (الفضل بن شاذان في كتابه إثبات الرجعة): حدثنا محمد بن عبد الجبار قال: قلت لسيدي الحسن بن علي عليه السلام: يا بن رسول الله ! جعلني الله فداك أحب أن أعلم من الإمام و حجة الله على عباده من بعدك؟ فقال عليه السلام: إِنَّ الْإِمَامَ وَ حُجَّةُ اللَّهِ مِنْ بَعْدِي إبني ، سَمِيُّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيَّ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ کنية ، الَّذِي هُوَ خَاتِمُ حُجَجِ اللَّهِ وَ آخِرُ خُلَفَائِهِ . قَالَ : مِمَّنْ هُوَ یابن رَسُولَ اللَّهِ ؟ قَالَ : مِنْ إبنة إبن قَیصَرَ مَلِکِ الرُّومِ ، أَلَا إِنَّهُ سَیُولَدُ وَ يَغِيبُ عَنِ النَّاسِ غَیبَةً طَوِيلَهُ ثُمَّ یَظهَرُ «الحديث».

دانسته اند. در وثاقت محمد بن عبد الجبار نیزاختلافی نیست.

3- شیخ کلینی در الكافي و شيخ طوسی در الغيبة و دیگران از کتاب های او احادیث بسیاری را نقل کرده اند و تا قبل از سید میرلوحی متوفای1083 و شیخ حر عاملی متوفای 1104 هرچند که شیخ طوسی احادیث بسیاری را درباره امام عصر عجل الله فرجه در کتاب خود از فضل نقل کرده لکن این روایت را نقل ننموده است. هرچند سید میرلوحی هم عصر با علامه مجلسی بوده ظاهرأ كتاب فضل بن شاذان به دست علامه مجلسی نرسیده است.

3- و شیخ حر عاملی و سید میرلوحی و سید خاتون آبادی هیچ کدام طریق خود را به کتاب فضل بن شاذان ذکر ننموده اند، بنابر این سندی به کتاب او ذکر نشده، و میان شیعیان نیز مشهور نبوده است.

4- و با قبول کردن انتساب این حدیث به یکی از سه کتاب فضل بن شاذان و اتصال سند به آن و وثاقت او و محمد بن عبد الجبار؛

مطلب اساسی این است که:

اگر این حدیث از امام حسن زکی عسکری علیه السلام صادر شده باشد بر اساس تقیه و تسترا برامر مادر امام زمان و تولد آن حضرت باشد ...

نقشه های شوم

شیطان و ایادی او؛ فرعون و یهود و دیگر دشمنان انبیاء الهی برای نابودی برخی از انبیاء چون حضرت موسی و عیسی و ابراهیم و خاتم النبيين صلى الله عليهم نقشه های بسیاری کشیدند، و به دشمنی خود برای نابودی ائمه علیهم السلام تا بیت امامت و خانه امام حسن زکی عسکری عليهم السلام ادامه دادند، و به وسیله خلفای غاصب اولین و تا معتمد عباسی ادامه یافت، تا از تولد مهدی آل محمد صلى الله عليهم جلوگیری کنند و اگر به دنیا آمد او را بکشند، معتمد عباسی لعنه الله بارها پدر امام زمان را در زندان های مختلفی زندانی کرد، و بر او در زندان ها جاسوس و خبرگذار قرار داد، و برای دریده شدن در بركة السباع انداخت، و کنیزان حضرت و

ص: 22

بخش یکم: بررسی خبر بشر بن سليمان

نرجس خاتون را به زندان انداخت، و در خانه خود خلیفه زندانی کرد و زنان خانواده اش و زنان بسیار دیگری را بر آن ها گماشت، و این حصرو فشار و سختی ها بر امام و همسران و خانواده اش ادامه داشت، و پس از شهادتش نیز برای در امان ماندن جان امام زمان یکی از کنیزان به نام «صقيل» که گرفتار آنان گردید وجود فرزندی برای امام را انکار کرد، لکن برای حفظ جان امام به آنان خبر از بارداری اش داد، و در آن ایام مسائلی برای حکومت وقت پیش آمد که یکی از آن ها خروج صاحب زنج بود و حکومت به آن مسائل مشغول گشت و از فکر دستگیری و نابودی امام زمان علیه السلام غافل شدند. جعفر کذاب نیز بنابر حدیث امام زین العابدین عليه السلام که پیش تر فرموده بود از خانه امام حسن عليه السلام به خلیفه گزارش می داد و سعی در قتل امام زمان علیه السلام کرد و ارث امام را غصب نمود، و چه کارهایی که در حق امام نکرد، (برای تفصیل آنها به کتاب «کمال الدین و تمام النعمة: ج1 ص 44 و 46 وج2 ص 474» و «الغيبة شيخ طوسی» و «کشف الغمة: ج2 ص 432 و ص 936» مراجعه شود)، با این همه فشار و اختناق بر امام حسن عليه السلام و خانواده اش، برای حفظ جان ولی عصر عجل الله فرجه الشريف ناچار از تقیه حتی از شیعیان خود بودند، و بر حکیمه خاتون عليها السلام که عمه امام و معتمد ایشان بودند نیز امر بارداری پوشیده بود، و در آن شب موعود بنابر امر امام حسن در خانه ماندند و سبب را که پرسیدند فرمود: امشب همان شبی است که ولی موعود الهی از نرجس خاتون به دنیا خواهد آمد، و وقتی حضرت نرجس خاتون را وارسی فرمود به امام عرضه داشت که: من در او آثار بارداری نمی بینم، و امام علیه السلام فرمود: امر حمل مهدي عليه السلام مانند موسى عليه السلام است (و هذا نظیر موسی) ، ما اوصیاء در پهلوی مادرانمان قرار می گیریم و نه در شکم آنان تا امر مهدی عجل الله فرجه پنهان بماند زیرا که او در خطر است، و حتی امر بر حضرت نرجس خاتون هم تا آخرین لحظه زایمان پنهان مانده بود، و این حکمت الهی بود تا این که ولي الله الأعظم و مادر گرامش سالم بمانند و آن حضرت پای

ص: 23

به عالم دنیا بگذارد و زمین از حجت خالی نماند.

در حدیث از امام علی بن الحسين عليهما السلام است که فرمود:

« َلْقَائِمُ مِنَّا تَخْفَی وِلاَدَتُهُ عَلَی اَلنَّاسِ حَتَّی یَقُولُوا لَمْ یُولَدْ بَعْدُ، ... »(1)

ولادت قائم از ما (ائمه اهل بیت اطهار) بر مردم مخفي خواهد ماند، تا این که گویند: زاده نشده است، ....

و در روایت دیگری از اهل بیت اطهار علیهم السلام چنين فرمودند:

«أَنَّ صَاحِبَ هَذَا اَلْأَمْرِ هُوَ اَلَّذِی تُخْفَی وِلاَدَتُهُ عَلَی اَلنَّاسِ وَ یَغِیبُ عَنْهُمْ شَخْصُهُ لِئَلاَّ یَکُونَ لِأَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیْعَهٌ إِذَا خَرَجَ وَ أَنَّهُ هُوَ اَلَّذِی یُقْسَمُ مِیرَاثُهُ وَ هُوَ حَیٌّ».(2)

همانا صاحب این امر همان کسی است که زادنش بر مردم مخفی بماند، و شخصش نیز از دید آنان پنهان گردد، تا این که از کسی بر گردنش بیعتی نباشد، و همانا او کسی است که ارثش را در زنده بودنش تقسیم کنند.

و همان شد که فرمودند. نتیجه این که بنابر صحت صدور حدیث امام حسن زکی عسکری عليه السلام قبل از تولد حضرت حجت عليه السلام به محمد بن عبد الجبار، در آن زمان، با آن شدت اختناق و حصر بیت امام و خانواده حضرت، و توجه دشمنان و شیعیان در انتظار تولد حضرت مهدی علیه السلام، برامام لازم بود برای حفظ جان امام و مادر گرامش تسترا چنين فرماید، و بنابر روایات بسیار حکیمه خاتون عليها السلام، واعتماد سفير خاص حضرت ولی عصر عجل الله فرجه به او، حق و واقع این است که؛ امر بارداریش به امام زمان علیه السلام تا آخرین لحظات بنابر حکمت الهی و حفظ جانشان ، براهل خانه امام و حکیمه خاتون، و حتی بر والده حضرت نیز مخفي بود.

ص: 24


1- کمال الدين و تمام النعمة: ج1 ص322 ب31 ح6 - و بهذا الإسناد (حدثنا علي بن أحمد الدقاق و محمد بن أحمد الشيباني رضي الله عنهما قالا: حدثنا محمد بن أبي عبد الله الكوفي، عن موسی بن عمران النخعي، عن عمه الحسين بن يزيد، عن حمزة بن حمران ، عن أبيه حمران بن أعين، عن سعید بن جبیر - معلق) قال: قال علي بن الحسين سيد العابدين عليه السلام : الْقَائِمُ مِنَّا تُخْفِي وِلَادَتُهُ عَلَى النَّاسِ حَتَّى يَقُولُوا : لَمْ يُولَدْ بَعْدُ ، لِيَخْرُجَ حِينَ يَخْرُجَ وَ لَيْسَ لَا حَدَّ فِي عُنُقِهِ بَیعَةٌ. إثبات الوصية: ص262- و عن سعد بن عبد الله بإسناده، عن أبي جعفر عليه السلام قال: الْقَائِمُ مِنَ تُخْفِي وِلَادَتُهُ عَلَى النَّاسِ
2- کمال الدین و تمام النعمة: ج1 ص 44 - و قد روي: إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ هُوَ الَّذِي تُخْفِي وِلَادَتُهُ عَلَى النَّاسِ ، وَ يَغِيبُ عَنْهُمْ شَخْصُهُ ، لِئَلَّا يَكُونَ لَا حَدَّ فِي عُنُقِهِ بَيْعِهِ إِذَا خَرَجَ ، وَ أَنَّهُ هُوَ الَّذِي يَقْسِمُ میراثه وَ هُوَ حَيُّ .

بخش دوم : دلايل عام از قرآن و حدیث

اشاره

ص: 25

ص: 26

این جانب کتابی را درباره عصمت ذاتیه فروعات و اغصان شجره طیبه محمد وآل محمد صلى الله علیهم اجمعين تأليف نموده ام که به توفیق الهی نزدیک به اتمام است، در آن کتاب؛ اخبار و روایات و احادیث و دلایلی را در اثبات عصمت و طهارت مادران چهارده معصوم از شرک و فواحش جمع آوری نموده ام، و پاسخ هایی اجمالی را با ذکر بعضی از مدارک داده ام.

تمامی مادران و پدران اهل بیت عصمت عليهم السلام، به جهت موافقت ظرف و مظروف، معصوم هستند، البته نه تمام عصمت واجبه ای که در چهارده معصوم علیهم السلام است، بلکه از همان سنخ عصمت لكن با درجه پایین تر، و شاهد بر آن مقاطعی از آیات و زیارات اهل بیت اطهار علیهم السلام، رسول الله، امیرالمؤمنین و امام حسین، ائمه بقیع و دیگر امامان معصوم علیهم صلوات الله است که ما در این نوشتار به ذکر چند نمونه بسند می کنیم:

آیه کریمه تطهیر و دلالات آن

« ... إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»(1).

به قطع جز این نیست که الله اراده کرده همواره همه پلیدی ها را فقط از شما اهل بیت (نبوت) دور داشته، و شما را پاکیزه نگه دارد.

بنابر احادیث متواتر از اهل بیت اطهار علیهم السلام و غیر آنان از ابن عباس و دیگران در

ص: 27


1- سورة (33) الأحزاب الآية 34.

روایات کتاب های امامیه و مخالفين ، این آیه کریمه درباره؛ رسول الله و امیر المؤمنين و فاطمه زهراء و امام حسن و امام حسين صلوات الله وسلامه عليهم نازل شده است، و شامل هیچ کدام از زنان پیامبر اکرم صلی الله عليه و آله نمی شود.

اطلاق طهارت اهل بیت اطهار علیهم السلام در آیه کریمه تطهیر و بسیاری از احادیث و زیارت ها، همه پدران و مادران پدری و مادري آنان تا آدم و حواء را شامل می شود، و تقیید بر آنها دلیلی ندارد، و تقیید زدن بر آن ، با نص صریح و اطلاق آن مخالفت دارد، زیرا که آیه تطهیر و اطلاق آن بر طهارت از شرک و فحشاء و سفاح و غیره از رجاسات جاهلیت و جميع ارجاس و دناسات و خبائث در همه عوالم و نشئات خودشان و پدران و مادرانشان در همه نشآت و اطوار و انتقالات از اصلاب به ارحام و هكذا دلالت می کند.

آیه تطهیر که بر طهارت تکوینی اهل بیت اطهار (محمدوآل محمد) صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين تصریح دارد، شامل فروعات و بستگان نسبی آنان از اول تا آخر می شود، و برای خارج کردن هرکدام از آنان دلیل صریح و روشن و نقلی معتبر لازم است که نه تنها مفقود است بلکه از خود اهل بیت اطهار علیهم السلام، به صورت عام و خاص، احادیث و روایاتی وارد است که آنان را از مطلق رجاست و نجاست شرک و جهل و فواحش پاک می داند از جمله آن هاست:

امام حسين عليه السلام در قسمتی از خطبه خود در روز عاشوراء در کربلاء از مادران پاک دامن خود یاد کرد و چنین فرمود:

«...ألا وَ إنَّ الدَّعيَّ ابنَ الدَّعيِّ قَد رَكَّزَنی بَينَ اثنَتينِ بَينَ السُلَّهِ وَالذِلَّةِ وَ هَيهاتَ مِنّا الذِلَّةُ يَأبى اللّه ُ ذلك لَنا وَ رَسولُهُ وَالمُؤمِنونَ وَ حُجورٌ طابَت وَ طَهُرَت وَأنوفُ حَميَّةٍ وَ نُفوسُ أبيَّةٍ مِن أن تُؤثِرَ طاعَةَ اللِئامِ عَلى مَصارِعِ الكِرامِ...»(1)

هان بدانید که این زنازاده فرزند زنازاده، اینک مرا میان دو انتخاب قرار داده است:

ص: 28


1- إثبات الوصية: ص166 - فروي أن الحسين عليه السلام قال في خطبة ذلك اليوم فيما حفظ من کلامه: أَلَا وَ انَّ الداعی ابْنِ الدعی قَدْ رکز بین اثنتین بین السُّلْتُ وَ الذِّلَّةِ . وَ هیهات مِنَّا الدلة . يَأْبَى اللَّهُ ذَلِكَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورِ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ . نُؤْثِرْ مَصَارِعَ الْكِرَامِ عَلَى طَاعَةِ اللِّئَامِ . أَلَا وَ إِنِّي زاحِفٌ بِهَذِهِ الْعِصَابَةُ عَلَى قُلَّةِ الْعِدَدِ وَ كَثْرَةِ الخَذَلَةِ وَ الْعَدُوِّ ، .... و اللهوف على قتلى الطفوف، السيد علي بن طاووس: ص 97 المسلك 2 - ... أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِيُّ ابْنِ الدَّعِيُّ ، قَدْ رکز بین اثْنَتَيْنِ ، بَيْنَ السُّلْتُ وَ الذِّلَّةِ ، وَ هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةِ ، يَأْبَى اللَّهُ ذَلِكَ لَنَا ، وَ رَسُولَهُ ، والمُومِنُونَ ، وَ حُجُورِ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ ، وَ أُنُوفَ حَمِیَةٌ ، وَ نُفُوسُ أَبَيْتُ ، مِنْ أَنْ نُؤْثِرْ طَاعَةِ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعَ الْكِرَامِ ، .... و مثير الأحزان، الشيخ جعفر بن محمد بن نما الحلي المتوفي 645: ص 55 - و عبأ الحسين على السلام أصحابه للقتال و کانوا خمسة و أربعين فارسا و مائة راجل و رکب ناقته و أمرهم بالإستماع فأنصتوا. فقال: أَلَا وَ إِنَّ الدَعِیَّ ابْنِ الدَّعِيَّ قَدْ رَکَزَ بَینَ اثْنَتَيْنِ ، السُّلْتُ وَ الذِّلَّةِ ، وَ هَيْهَاتَ مِنَّا الذِلَة ، يَأْبَى اللَّهُ لَنَا ذَلِكَ ، وَ رَسُولَهُ ، وَ المؤمِنون ، وَ حُجُورِ طَابَتْ ، وَ حُجُورِ طهرث ، وَ نُفُوسُ أَبَيْتُ ، وَ أُنُوفَ حَمِيَّةَ ، مِنْ أَنْ نُؤْثِرْ طَاعَةِ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعَ الْكِرَامِ ، أَلَا وَ إِنِّي زاحِفٌ بِهَذِهِ الأسرة مَعَ قِلَّةِ الْعِدَدِ وَ كَثْرَةِ الْعَدُوِّ وَ خَذَّلَتْ النَّاصِرِ ، . . . . والإحتجاج على أهل اللجاج، الشيخ أحمد بن علي الطبرسي المتوفی 588: ج2 ص300 - إحتجاج الإمام الحسين عليه السلام على أهل الكوفة بكربلاء- عن مصعب بن عبد الله: لما استكف الناس بالحسين عليه السلام ركب فرسه و استنصت الناس حمد الله وأثنى عليه ثم قال: تَبّاً لَكُمْ أَيَّتُهَا الْجَمَاعَةِ وَ تَرَحاً وَ بُؤْساً لَكُمْ ، حِينَ استَصرَختُمُونا وَلِهینَ فَأَصرَخناکُم مُوجِفينَ ، فَشَحَذتُم عَلَيْنَا سَيْفاً كَانَ فِي أَيْدِينَا ، وَ حَمَشتُم عَلَيْنَا نَارٍ أَصرَمناها عَلَى عَدُوِکُم وَ عَدُوِّنَا ، فَأَصْبَحْتُمْ إلبا عَلَى أَولِيائِکُم ، وَ يَداً عَلَى أَعدائِکُم ، مِنْ غَيْرِ عَدْلٍ أَفشَؤهُ فِيكُمْ ، وَ لَا أَمَلٍ أَصْبَحَ لَكُمْ فِيهِمْ ، وَ لَا ذَنْبَ كَانَ مِنَّا إِلَيْكُمْ ، فَهَلَّا لَكُمْ الوَيلاتُ إِذكَرِهتُمُونا وَ السَیفُ مَشیمٌ ، والجَأشُ طَامِنٌ وَ الرَّأْیُ لِمَا یُسْتَحْصَفُ وَ لَکِنَّکُمْ أَسْرَعْتُمْ إِلَی بَیْعَتِنَا کَطَیْرَهِ الدَّبَی وَ تَهَافَتُّمْ إِلَیْهَا کَتَهَافُتِ الْفِرَاشِ ثُمَّ نَقَضْتُمُوهَا سَفَهاً وَ ضَلَّهً فَبُعْداً وَ سُحْقاً لِطَوَاغِیتِ هَذِهِ الْأُمَّهِ وَ بَقِیَّهِ الْأَحْزَابِ وَ نَبَذَهِ الْکِتَابِ وَ مُطْفِئِی السُّنَنِ وَ مُؤَاخِی المُسْتَهْزِءِینَ الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ وَ عُصَاهِ الْإِمَامِ وَ مُلْحِقِی الْعَهْرَهِ بِالنَّسَبِ وَ لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ أَ فَهَؤُلَاءِ تَعْضِدُونَ وَ عَنَّا تَتَخَاذَلُونَ؟! أَجَلْ وَ اللهِ خُذِلَ فِیکُمْ مَعْرُوفٌ نَبَتَتْ عَلَیْهِ أُصُولُکُمْ وَ اتَّزَرَتْ عَلَیْهِ عُرُوقُکُمْ فَکُنْتُمْ أَخْبَثَ ثَمَرِ شَجَرٍ لِلنَّاظِرِ وَ أَکْلَهٍ لِلْغَاصِبِ أَلا لَعْنَهُ اللهِ عَلَی الظَّالِمِینَ النَّاکِثِینَ الَّذِینَ یَنْقُضُونَ الْأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکِیدِها وَ قَدْ جَعَلُوا اللهَ عَلَیْهِمْ کَفِیلًا أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیّ قَدْ تَرَکَنِی بَیْنَ السَّلَّهِ وَ الذِّلَّهِ وَ هَیهَاتَ لَهُ ذَلِکَ مِنِّی هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّهُ أَبَی اللهُ ذَلِکَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ المُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَهُرَتْ وَ جُدُودٌ طَابَتْ أَنْ یُؤْثَرَ طَاعَهُ اللِّئَامِ عَلَی مَصَارِعِ الْکِرَامِ أَلَا وَ إِنِّی زَاحِفٌ بِهَذِهِ الْأُسْرَهِ عَلَی قِلَّهِ الْعَدَدِ وَ کَثْرَهِ الْعَدُوِّ وَ خَذْلَهِ النَّاصِرِ ثم تمثل فقال: فَاِنْ نَهْزِمُ فَهَزّامُونَ قُدْماً *** وَ إنْ نُهزَمُ فَغَیْرُ مَهَزَّمینا وَ ما إِنْ طِبُّنا جُبْنٌ وَ لکِنْ *** مَنایانا وَ دَوْلَهُ آخِرینا فَلَوْ خَلَدَ الْمُلُوکُ إِذاً خَلَدْنَا *** وَ لَوْ بَقِیَ الْکِرَامُ إِذاً بَقِینَا فَقُلْ لِلشَّامِتِینَ بِنَا أَفِیقُوا *** سَیَلْقَی الشَّامِتُونَ کَمَا لَقِینَا و منابع عامه: شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد لع: ج3 ص250 - و من كلام الحسين عليه السلام يوم الطف المنقول عنه نقله عنه زين العابدين علي ابنه عليه السلام: ألا وإن الدعي بن الدعي قد خيرنا بين اثنتين، السلة أو الذلة، و هيهات منا الذلة، يأبى الله ذلك لنا، و رسوله، والمؤمنون ، و حجور طابت، و حجز طهرت، و أنوف حمية، و نفوس أبية. و تاریخ دمشق قسم الإمام الحسين عليه السلام، إبن عساکر، علي بن الحسن الشافعي المتوفی 571: ص 216-218 الرقم 273 و تهذیب تاریخ ابن عساکر، عبد القادر بن أحمد الدمشقي ابن بدران: ج4 ص 333 - 334 - و بغية الطلب، عمر بن أحمد بن أبي جرادة الحلبي ابن العديم المتوقي660: ج6 ص2587- 2588 - ... ألا وإن البغي [ابن البغي] قد ركز بين اثنتين؛ بين السلة و الذلة، و هيهات منا الدنية، أبى الله ذلك، و رسوله، و المؤمنون، و حجور طابت، و بطون طهرت، و أنوف حمية، و نفوس أبية [أن] تؤثر مصارع الكرام على ظآر اللئام. ألا و إني زاحف بهذه الأسرة على قل العدد، و كثرة العدو، و خذلة الناصر: فإن نهزم فهرامون قدما * وإن نهزم فغير مهتزمینا و ما إن طبنا جبن و لكن * منایانا و طعمة آخرينا. ألا، ثم لا تلبثون إلا ريث ما يركب فرس حتى تداربکم دور الرحا، و يفلق بكم فلق المحور، عهدا عهده النبي إلى أبي، فأجمعوا أمركم و شرکاءكم، ثم لا يكن أمركم عليكم غمة، ثم اقضوا إلي ولا تنظرون» سورة يونس عليه السلام الآية 78. و عبرات المصطفين، الشيخ محمد باقر المحمودي معاصر: ج2 ص 16-21 عن الأمالي، أبوطالب الزيدي: ص95-97- و به قال: أخبرنا أبي رحمه الله، قال: أخبرنا حمزة بن القاسم العلوي العباسي، قال: حدثنا بكر بن عبد الله بن حبيب، قال: حدثنا تميم بن بهلول الضبي أبو محمد، قال: حدثنا أبو عبد الله، عن عبد الله بن الحسين بن تميم، قال: حدثني محمد بن زکریا، قال: حدثني محمد ابن عبد الرحمان بن القاسم التيمي، قال: وحدثني عبد الله بن محمد بن سليمان بن عبد الله ابن محمد بن سليمان بن عبد الله بن الحسن، عن أبيه، عن جده، عن عبد الله بن الحسن عليهم السلام قال: لما عبأ عمر بن سعد أصحابه لمحاربة الحسين بن علي عليه السلام و رتبهم مراتبهم، و أقام الرايات في مواضعها، و عبأ أصحاب الميمنة و الميسرة و قال: ثبتوا، و أحيطوا بالحسين عليه السلام من كل جانب - حتى جعلوه في مثل الحلقة - فخرج عليه السلام حتى أتى الناس، فاستنصتهم، فأبوا أن ينصتوا حتى قال لهم: ویلکم! ما عليكم أن تنصتوا إلي، فاستمعوا قولي، فإني إنما أدعوكم إلى سبيل الرشاد، فمن أطاعني كان من المهتدين، ومن عصاني كان من المهلكين، و كلكم عاص لأمري، غير مستمع قولي ، فقد انجزلت عطاياكم من الحرام، و ملئت بطونكم من الحرام، فطبع على قلوبكم، ويلكم ألا تنصتون؟! ألا تستمعون ؟! فتلاوم أصحاب عمر بن سعد بينهم، و قالوا: أنصتوا له. فأنصتوا. فقام الحسين عليه السلام فيهم، فحمد الله و أثنى عليه و صلى على النبي صلى الله عليه و آله و سلم، ثم قال: تبا لكم أيتها الجماعة و ترحا حين استصرختمونا، و لهين متحيرين، فأجبناكم موجفين مستعدين، سللتم علينا سيفا في رقابنا، و حششتم علينا نار الفتن، جناها عدوكم و عدونا، فأصبحتم إلبا على أولياءكم، ویدا عليهم لأعدائكم، طمعتم فيه من غير حدث كان منا، و لا رأي ثقيل ، فهلا لكم الويلات، تجهمتمونا و السيف لم يشهر، والجأش طامن، و الرأي لم يستخف ، و لكن أسرعتم إلي كطيرة الدبي، و تداعیتم کتداعي الفراش، فقبحا لكم، فإنما أنتم طواغيت الأمة، و شذاذ الأحزاب، و نبذة الكتاب، و نفثة الشيطان، و عصبة الأثام، و محرفي الكتاب، و مطفئي السنن، و قتلة أولاد الأنبياء، و مشردي عترة الأوصياء، و ملحق العهار بالنسب، و مؤذي المؤمنين، و صراخ أئمة المستهزئين الذين جعلوا القرآن عضين، و أنتم على ابن حرب و أشياعه تعتمدون، و إيانا تخاذلون، أجل و الله خذل فيكم معروف، و شجت عليكم عروقكم، و توارثته أصولكم و فروعكم، و ثبتت عليكم قلوبكم، و غشیت صدوركم، و کنتم أخبث شيء، شجئ للناصب، و أكله للغاصب، ألا لعنة الله على الناكثين، و الذين ينقضون الأيمان بعد توكيدها، و قد جعلتم الله عليكم كفيلا، و أنتم و الله هم، ألا وإن الدعي ابن الدعي قد ركز بين الإثنين: بين السلة و الذلة، و هيهات منا الذلة، أبي الله ذلك، و رسوله، والمؤمنون، و جدود طابت، و حجور طهرت ، و أنوف حمية، و نفوس أبية، لا تؤثر مصالح اللئام، غير مصارع الكرام، ألا قد أعذرت و أنذرت، ألا إني زاحف بهذه الأسرة على قلة العتاد، و خذلة الأصحاب. ثم أنشأ يقول: فإن نهزم فهازمون قدما* و إن نهزم فغير مهترمینا* ألا ثم لا تلبثون بعدها إلا كريث ما يركب الفرس، حتى تدرککم الرحا عهدا عهده إلي أبي، فأجمعوا أمركم، و شرکاءكم، ثم كيدوني جميعا، ثم لا تنظرون، إني توكلت على الله ربي و ربكم، ما من دابة إلا هو آخذ بناصيتها، إن ربي على صراط مستقيم، اللهم احبس عنهم قطر السماء، و ابعث عليهم سنين كسنين يوسف، و سلط عليهم غلام ثقيف يسقهم كأسا مرة، و لا يدع فيهم أحد إلا قتله قتله بقتلة، و ضربة بضربة ينتقم لي، و الأوليائي، و أهل بيتي، و أشياعي منهم، فإنهم غرونا، و كذبونا، و خذلونا، و أنت ربنا عليك توكلنا، و إليك أنبنا، وإليك المصير و مقتل الحسين عليه السلام، الموفق بن أحمد البكري المكي الحنفي الخوارزمي المتوفی 568: ج 2 ص 6-8- بسنده عن السيد أبوطالب الزيدي.

بخش دوم: دلائل عام از قرآن و حدیث

یا انتخاب راه ذلت پذیری و تسليم خفت بار، و یا شهادت و مرگ با عزت و سرفرازی. و چقدر دور است از ما که ذلت و خواری را برگزینیم. خدا و پیامبر او و ایمان آوردگان و دامن های مادران پاک و رگ و ریشه های پاکیزه و مغزهای غیرت مند و جان های ستم ستیز و با شرافت، نمی پذیرند که ما فرمان برداری فرومایگان و استبدادگران پست و رذالت پیشه را برشهادت گاه رادمردان و آزادمنشان مقدم بداريم، ....

آن اصلاب و بطون و ارحامی که وعاء و ظرف امامت هستند (و در تشکیل جسم و صفات و صورت آنان دخیل هستند) آیا می شود از ناپاکان (جاهل و مشرک و ناپاک) باشند؟ !!! حال آن که هرگز چنین نیست، و گرنه باید آیه تطهیر را از اطلاق خارج بدانیم، که مخالفت صریح با محكم نص آیه تطهیر از قرآن کریم است.

آیه کریمه ساجدين و دلالت آن

«وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ».(1)

و حرکت تورا در میان سجده کنندگان می بیند.

یکی از دلایل قرآنی دال بر طهارت نسب اهل بیت علیهم السلام، این آیه کریمه می باشد. امامیه و مخالفين نقل کرده اند، منظور آیه این است که نه تنها هیچ کدام از پدران و مادران رسول الله و امامان معصوم صلى الله علیهم از بت پرستان نبودند بلکه همه از موحدان بوده اند، و این خود مرحله ای از امام شناسی است از باب وحدت نوری، و آن چه را که برای یکی از آنان است برای بقیه آنان نیز ثابت است.

و حمل نمودن «في الساجدین» در آیه کریمه و «الاَْصْلاَبِ الشَّامِخَةِ، وَالاَْرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ» در زیارات بربعض و یا حداقل جمع که عدد سه باشد، نیاز به دلیل دارد که مفقود است.

در کتاب «إثبات الوصية» و «الأنوار» و غیر آنها از حضرت آدم ابوالبشر به تفصیل ذکر شده

ص: 29


1- سورة (26) الشعراء: الآية 220. تفسير علي بن إبراهيم القمي المتوفي قرن 3: ج2 ص125- حدثني محمد بن الوليد، عن محمد بن الفرات، عن أبي جعفر عليه السلام قال: «اَلَّذِی یَراکَ حِینَ تَقُومُ»، فِی اَلنُّبُوَّهِ، «وَ تَقَلُّبَکَ فِی اَلسّاجِدِینَ»، قَالَ: فِی أَصْلاَبِ اَلنَّبِیِّینَ. تصحيح إعتقادات الإمامية، الشيخ محمد بن علي بن بابويه القمي المتوئی 381: ص139 الفصل في أن آباء النبي صلى الله عليه و آله كانوا موحدین: قال أبو جعفر في آباء النبي صلى الله علیه و آله: إعتقادنا فيهم أنهم مسلمون . قال الشيخ المفيد: آباء النبي صلى الله عليه و آله إلى آدم عليه السلام كانوا موحدين على الإيمان بالله حسب ما ذكره أبوجعفر رحمه الله، و عليه إجماع عصابة الحق. قال الله تعالى: «الَّذِي يَراكَ حِينَ تَقُومُ وَ تَقَلُّبَ فِي السَّاجِدِينَ»، يريد به تنقله في أصلاب الموحدين. و قال نبيه صلى الله عليه و آله: ما زلت أتنقل من أصلاب الطاهرين إلى أرحام المطهرات، حتى أخرجني الله تعالى في عالمكم هذا. فدل على أن آباءه كلهم كانوا مؤمنين ، إذ لو كان فيهم کافر لما استحق الوصف بالطهارة لقول الله تعالى: «إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ»، فحكم على الكفار بالنجاسة، فلما قضى رسول الله صلى الله عليه و آله بطهارة آبائه كلهم، و وصفهم بذلك دل على أنهم كانوا مؤمنين . تأويل الآيات الظاهرة، السيد علي الأسترآبادي المتوقى 940:ص393 - روی محمد بن العباس رحمه الله، عن الحسين بن هارون، عن إبراهيم بن مهزیار، عن أخيه، عن علي بن أسباط ، عن عبد الرحمان بن حماد المقري، عن أبي الجارود، قال: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عزوجل : وَ تَقَلُّبَ فِي السَّاجِدِينَ ؟ قَالَ : یری تَقَلُّبِهِ فِي أَصْلَابِ النَّبِيِّينَ مِنْ نَبِيٍّ إِلَى نَبِيٍّ ، حَتَّى أَخْرَجَهُ مِنَ صُلْبِ أَبِيهِ مِنْ نِكَاحِ غیر سِفَاحٍ مِنْ لَدُنْ آدَمَ عَلَيْهِ السَّلَامُ

است که ، الله تعالی از همه پدران رسول الله صلى الله عليه وآله، از حضرت آدم تا حضرت عبدالله و ابوطالب علیهم السلام عهد گرفته است که نطفه مبارکه را جز در پاک ترین ارحام قرار ندهند، و این اطلاق، بر کل صادق است، و اولى واصح بلکه اصل حمل آیه بر همه افراد است و نه بر بعض و یا تعداد محدودی از آنان.

اضافه بر این که ثابت نشده است حتی یک شخص از پدران و مادران رسول الله و امامان معصوم صلوات الله عليهم، با واسطه و بی واسطه ، فاقد طهارت توحیدی و تقوی بوده اند، و یا از خاندانی پست و فرومایه و بدنام، و یا از سفاح جاهلیت بوده اند، بلکه احادیث و روایات تصریح دارد که همه آنان پاک و پاکیزه از هرگونه پلیدی بوده اند؛ هم چنان که در احادیث بسیاری بر طهارت نسب خاتم النبيين صلى الله عليه و آله و سلم تصریح شده است.(1)

اصلاب طاهره و ارحام زکیه

سید جلیل فخار بن معد می فرماید: این حدیث را ثقات به تظافر روایت کرده اند که رسول الله صلى الله عليه وآله فرمودند:

«نُقِلْنَا مِنَ اَلْأَصْلاَبِ اَلطَّاهِرَةِ إِلَى اَلْأَرْحَامِ اَلزَّكِيَّةِ».(2)

ما (اهل بیت) از پشت های پاک به رحم های پاکیزه انتقال یافتيم.

و می فرماید:

و به جهت شهرت این حدیث و بسیاری سندها و طرقی که ما به آن ها روایتش می کنیم، سند آن را در این جا ذکر نمی کنیم.

ابن ابی الحدید معتزلی ناصبی متوفای سال 655 هجری قمری در شرح نهج البلاغة خود بر نقل (این حدیث) کافه ناس تصریح می کند.

ابن ابی الحدید ناصبی قبل از نقل این حدیث شریف می نویسد:

قَدْ نَقَلَ النَّاسُ کَافَّهً عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: ....

ص: 30


1- الكافي، محمد بن يعقوب الكليني المتوفی 329: ج1 ص 441 باب مولد النبي صلى الله عليه و آله و وفاته... ح9 - أحمد بن إدريس، عن الحسين بن عبد الله الصغير، عن محمد بن إبراهيم الجعفري، عن أحمد بن علي بن محمد بن عبد الله بن عمر بن علي بن أبي طالب، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: إِنَّ اَللَّهَ کَانَ إِذْ لاَ کَانَ فَخَلَقَ اَلْکَانَ وَ اَلْمَکَانَ وَ خَلَقَ نُورَ اَلْأَنْوَارِ اَلَّذِی نُوِّرَتْ مِنْهُ اَلْأَنْوَارُ وَ أَجْرَی فِیهِ مِنْ نُورِهِ اَلَّذِی نُوِّرَتْ مِنْهُ اَلْأَنْوَارُ وَ هُوَ اَلنُّورُ اَلَّذِی خَلَقَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً فَلَمْ یَزَالاَ نُورَیْنِ أَوَّلَیْنِ إِذْ لاَ شَیْءَ کُوِّنَ قَبْلَهُمَا فَلَمْ یَزَالاَ یَجْرِیَانِ طَاهِرَیْنِ مُطَهَّرَیْنِ فِی اَلْأَصْلاَبِ اَلطَّاهِرَهِ حَتَّی اِفْتَرَقَا فِی أَطْهَرِ طَاهِرِینَ فِی عَبْدِ اَللَّهِ وَ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ. إثبات الوصية: ص 133- روي عن سيدنا رسول الله صلى الله عليه و آله أنه قال: کُنتُ أنَا و عَلِیٌّ نُوراً فی جَبهَهِ آدَمَ علیه السلام ، فَانتَقَلنا مِنَ الأَصلابِ الطّاهِرَهِ إلَی الأَرحامِ المُطَهَّرَهِ الزّاکِیَهِ حَتّی صِرنا فی صُلبِ عَبدِ المُطَّلِبِ ، فَانقَسَمَ النّورُ قِسمَینِ ، فَصارَ قِسمٌ فی عَبدِ اللّهِ وَ قِسمٌ فی أبی طالِبٍ ، فَخَرَجتُ مِن عَبدِ اللّهِ ، وَ خَرَجَ عَلِیٌّ مِن أبی طالِبٍ ، وَ هُوَ قَولُ اللّهِ جَلَّ وَ عَزَّ : «الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَآءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَ صِهْرًا وَ کَانَ رَبُّکَ قَدِیرًا». کنز الفوائد، محمد بن علي الكراجكي المتوفی 449: ج1 ص164 فصل في ذكر مولد سيدنا رسول الله صلى الله عليه و آله و وصف شيء من فضله ...: و جاء في الحديث عن النبي صلى الله عليه و آله أنه قال: نَقَلْتُ مِنِ الْأَصْلَابِ الطَّاهِرَةَ إِلَى الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ نِكَاحاً لَا سِفَاحاً. إثبات الوصية: ص 93 - 115 مولد سيدنا محمد صلى الله عليه و آله و سلم ... روى الخاصة و العامة: نَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَلَا لَمَّا أَرَادَ أَنْ يَخْلُقَ سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ أَمَرَ جِبْرِيلَ عَلَيْهِ السَّلَامُ ... - و ذكر فيه ذکر آباء و أمهات رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم مفصلا وأنهم موحدون و طاهرون -. الأنوار في مولد النبي المختار صلى الله عليه و آله، أحمد بن عبدالله البكري المتوفي في القرن6 :ص 16 جزء 1: و روي عن الصادق عليه السلام قال: كَانَتِ الرُّوحُ فِي رَأْسِ آدَمَ مِائَةِ عَامٍ وَ... الرواية طويلة كما في إثبات الوصية، و ذكر فيه آباء و أمهات الرسول صلى الله عليه و آله و أنهم موحدون و طاهرون كلهم. جامع الأخبار، محمد بن محمد الشعيری المتوقى في القرن 1: ص 15 الفصلة 6 في فضائل أصلاب و أرحام النبي و علي صلى الله عليهما و آلهما- روي بإسناد صحيح عن علي بن الحسين بن موسی بن بابويه القمي، قال: حدثني أبو عبد الله جعفر النجار الدوريستي، قال: حدثني أبي محمد بن أحمد، قال: حدثني الشيخ أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين بن موسی بن بابويه القمي، و حدثني يحيى بن أحمد بن يحيى، قال: حدثني عبد العزيز بن عبد الصمد، قال: حدثني مسلم بن خالي المكي، قال: حدثني جابر بن عبد الله، قال: سألت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم عن ميلاد أمير المؤمنين عليه السلام فقال صلى الله عليه و آله و سلم: لَقَدْ سَأَلْتَنِی عَنْ خَیْرِ مَوْلُودٍ وُلِدَ بَعْدِی عَلَی سُنَّهِ اَلْمَسِیحِ إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَنِی وَ عَلِیّاً مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ کُنْتُ فِی جَنْبِ آدَمَ اَلْأَیْمَنِ وَ عَلِیٌّ فِی جَنْبِهِ اَلْأَیْسَرِ نُسَبِّحُ اَللَّهَ وَ نُقَدِّسُهُ إِلَی أَنْ نَقَلَنَا مِنْ صُلْبِهِ إِلَی اَلْأَصْلاَبِ اَلطَّاهِرَهِ وَ اَلْأَرْحَامِ اَلطَّیِّبَهِ إِلَی أَنْ أَوْدَعَنِی فِی صُلْبِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ خَیْرِ رَحِمٍ وَ هِیَ آمِنَهُ بِنْتُ وَهْبٍ وَ أَوْدَعَ عَلِیّاً فِی صُلْبِ أَبِی طَالِبٍ وَ رَحِمِ فَاطِمَهَ بِنْتِ أَسَدٍ.... الفضائل، أبوالفضل شاذان بن جبرئیل، ابن شاذان القمي المتوفى قرن 6: ص54 - 59 مولد الإمام علي عليه السلام: أخبرنا الشيخ الإمام العالم الورع الناقل ضياء الدين شيخ الإسلام أبو العلاء الحسن بن أحمد بن يحيى العطار الهمداني ره في همدان في مسجده في الثاني والعشرين من شعبان سنة ثلاث و ثلاثين و ستمائة قال: حدثنا الإمام ركن الدين أحمد بن محمد بن إسماعيل الفارسي قال: حدثنا عمر بن روقي الخطابي قال: حدثنا الحجاج بن منهال ، عن الحسن بن عمران ، عن شاذان بن العلاء قال: حدثنا عبد العزيز عن عبد الصمد، عن سالم، عن خالد بن السري ، عن جابر بن عبد الله الأنصاري، قال: سألت رسول الله صلى الله عليه و آله عن ميلاد علي بن أبي طالب عليه السلام فقال: آهْ آهْ سَأَلْتَ عَجَباً یا جابِرُ عَنْ خَیْرِ مَوْلُودٍ وُلِدَ بَعْدی عَلیٰ سُنَّهِ الْمَسیحِ إِنَّ اللَّهَ تَعالیٰ خَلَقَهُ نُوراً مِنْ نُوری وَ خَلَقَنی نُوراً مِنْ نُورِهِ وَ کِلانَا مِنْ نُورٍ واحِدٍ...ثُمَّ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَقَلَنَا مِنْ صُلْبِ آدَمَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فِی اَلْأَصْلاَبِ اَلطَّاهِرَهِ فَمَا نَقَلَنِی مِنْ صُلْبٍ إِلاَّ نَقَلَ عَلِیّاً مَعِی فَلَمْ نَزَلْ کَذَلِکَ حَتَّی أَطْلَعَنَا اَللَّهُ تَعَالَی مِنْ ظَهْرٍ طَاهِرٍ وَ هُوَ ظَهْرُ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ ثُمَّ نَقَلَنِی مِنْ ظَهْرٍ طَاهِرٍ وَ هُوَ ظَهْرُ عَبْدِ اَللَّهِ وَ اِسْتَوْدَعَنِی خَیْرَ رَحِمٍ وَ هِیَ آمِنَهُ فَلَمَّا ظَهَرْتُ اِرْتَجَّتِ اَلْمَلاَئِکَهُ وَ ضَجَّتْ وَ قَالَتْ إِلَهَنَا وَ سَیِّدَنَا مَا بَالُ وَلِیِّکَ عَلِیٍّ لاَ نَر اهُ مَعَ اَلنُّورِ اَلْأَزْهَرِ یَعْنُونَ بِذَلِکَ مُحَمَّداً فَقَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنِّی أَعْلَمُ بِوَلِیِّی وَ أَشْفَقُ عَلَیْهِ مِنْکُمْ فَأَطْلَعَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِیّاً مِنْ ظَهْرٍ طَاهِرٍ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ....... إيمان أبي طالب (الحجة على الذاهب إلى كفر أبي طالب) عليه السلام: ص 56 - و من ذلك الحديث الذي نقله الثقات و تظافرت به الروايات و هو قول النبي صلى الله علیه و آله: نُقِلْنَا مِنَ اَلْأَصْلاَبِ اَلطَّاهِرَهِ إِلَی اَلْأَرْحَامِ اَلزَّکِیَّهِ. و لاشتهار هذا الحديث و كثرة الطرق التي نرویه بها لم نذكر له إسنادا، و قد يروى عنه عليه السلام بلفظ آخر و هو قوله صلى الله عليه و آله: لَمْ أَزَلْ أُنْقَلُ مِنْ أَصْلاَبِ اَلطَّاهِرِینَ إِلَی أَرْحَامِ اَلطَّاهِرَاتِ حَتَّی أُسْکِنْتُ فِی صُلْبِ عَبْدِ اَللَّهِ وَ رَحِمِ آمِنَهَ بِنْتِ وَهْبٍ. و روي عنه أيضا بلفظ آخر و هو قوله صلى الله عليه و آله: لَمْ یَزَلِ اللَّهُ تَعَالَى يَنقُلُني مِنْ أَصْلَابِ الطَّاهِرِينَ إِلَى أَرْحَامِ الْمُطَهَّرَاتِ حَتَّى أَخْرَجَنِي إِلَى عالِمَکُم هَذَا. شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد الناصبي لعنه الله المتوفى 656: ج 7 ص 93 - و قوله صلى الله عليه و آله و سلم: نَقَلْنَا بَيْنَ الْأَصْلَابِ الطَّاهِرَةَ إِلَى الْأَرْحَامِ الزَّكِيَّةُ. و قوله عليه السلام: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ يَمْسَسْنِي بِسِفاحٍ فِي أُرومَتي مُنْذُ إِسْمَاعِيلَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ إِلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ. و في المجلد14 ص65 - قد نقل الناس كافة عن رسول الله صلى الله عليه و آله أنه قال: نَقَلْنَا مِنِ الْأَصْلَابِ الطارهرة إِلَى الْأَرْحَامِ الزَّكِيَّةُ. فوجب بهذا أن يكون آباؤه كلهم منزهين عن الشرك ، لأنهم لو كانوا عبدة أصنام لما كانوا طاهرین. الصراط المستقيم، علي من محمد بن علي بن محمد بن يونس النباطي المتوفی 877: ج1 ص 341 عن أبي عمر الزاهد منهم (أي من العامة) في كتاب الياقوت، بلفظ: لَمْ أَزَلْ أَنَا وَ أَنْتَ نَرکُضُ فِي الْأَصْلَابِ الطَّاهِرَةِ ، إِلَى عَبْدِ اللَّهِ وَ أَبِي طَالِبٍ لَهُ تُدَنِّسْنَا اَلْجَاهِلِیَّهُ بِأَرْجَاسِهَا وَ سِفَاحِهَا. غرر الأخبار، الواعظ حسن بن محمد الديلمي المتوفی 841: ص360 الفصل 33 - و روى أبو عمر الزاهد في كتاب الیواقیت و هومن جلائل الكتب عندهم و أفاضلها: إن النبي صلى الله عليه و آله قال: یا علی! لم أزل و أنت نرتکض من الأَصلابِ الطّاهِرَهِ المُطَهَّرَهِ، وَ الْأَرْحامَ الْحَافِظَةِ الْمَحْفُوظَةُ ، مِنْ ظَهْرِ آدَمَ إِلَى بَطْنِ حَوَّاءَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمَا ، وَ إِلى ظَهْرِ عَبْدِ اللَّهِ وَ بَطْنُ آمَنْتُ، وَ ظَهْرِ أَبِي طَالِبٍ وَ بَطْنُ فَاطِمَةَ ، لَمْ تدنستا الْجَاهِلِيَّةِ بأرجاسها فِي جَهِلَهَا وَ سفهاءها. و قال الإمام جعفر بن محمد الصادق عليهما السلام عقيب رواية هذا الحديث: وَ كَفَى بِذَلِكَ لَنَا شَرَفاً وَ فَخرأً وَ سُودَداً. روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه: ج10 ص105... والحال أنه ورد الروايات المتواترة أنه صلى الله عليه و آله و سلم كان ينقل من الأصلاب الطاهرة إلى الأرحام المطهرة ... و حال این که بدرستی روایات متواتری وارد شده است بر این که به تحقیق رسول الله صلى الله عليه و آله از پشت های طاهر به رحم های طاهر منتقل می گشت ....
2- يمان أبي طالب (الحجة على الذاهب إلى كفر أبي طالب) عليه السلام، السيد فخار بن معد الموسوي المتوتی 630: ص56- و من ذلك الحديث الذي نقله الثقات و تظافرت به الروايات و هو قول النبي صلى الله عليه و آله: نَقَلْنَا بَيْنَ الْأَصْلَابِ الطَّاهِرَةَ إِلَى الْأَرْحَامِ التزكية. و لاشتهار هذا الحديث و كثرة الطرق التي نرويه بها لم نذكر له إسنادا، و قد يروى عنه عليه السلام بلفظ آخر و هو قوله صلى الله عليه و آله: لَمْ أَزَلْ أُنْقَلُ مِنْ أَصْلاَبِ اَلطَّاهِرِینَ إِلَی أَرْحَامِ اَلطَّاهِرَاتِ حَتَّی أُسْکِنْتُ فِی صُلْبِ عَبْدِ اَللَّهِ وَ رَحِمِ آمِنَهَ بِنْتِ وَهْبٍ. و روي عنه أيضا بلفظ آخر و هو قوله صلى الله عليه و آله: لَمْ يَزَلِ اللَّهُ تَعَالَى يَنقُلُني مِنْ أَصْلَابِ الطَّاهِرِينَ إِلَى أَرْحَامِ الْمُطَهَّرَاتِ حَتَّى أَخْرَجَنِي إِلَى عالِمَکُم هَذَا.

به تحقیق همه مردم (محدثین و راویان اخبار) نقل کرده اند که رسول الله صلى الله عليه و آله فرموده اند: ....

و پس از نقل حدیث می نویسد:

فوجب بهذا أن يكون آباؤه كلهم منزهين عن الشرك، لأنهم لو كانوا عبدة أصنام لما كانوا طاهرین.(1)

پس به این حدیث واجب آمد که همه (پدران و مادران حضرتش) پاکیزه از شرک باشند، زیرا که اگر آنان بت پرست بودند پاکیزه (و طاهر) نمی بودند.

شیخ محمد بن محمد السبزواري الشعيري قدس سره از اعلام شیعه در قرن 7 هجری قمری، صاحب کتاب شریف «جامع الأخبار، معارج اليقين في أصول الدين» بر صحت سند حديث رسول الله صلى الله عليه وآله شهادت داده است.

مورخ و محدث و علامه جليل شیعه، ابوالحسن علی بن الحسين بن على الهذلي المسعودی متوفای سال 346 هجری قمری، در کتاب شریف «إثبات الوصية للإمام علي بن أبي طالب عليه السلام» و سید جلیل شمس الدي أبو علي فخار بن معد الموسوي قدس سره متوفای سال 630 هجری قمری در کتاب شریف خود «إيمان ابي طالب عليه السلام» تصریح دارند برکثرت روایات و احادیث نزد فريقين در این باب که همه پدران و مادران رسول الله و ائمه معصومین صلوات الله عليهم اجمعين، در همه نشئات موحد و پاک دامن بوده اند، هم چنین است در نشئه دنيويه از جهت پدران و مادران .

شیخ صدوق و شیخ مفید نیز مدعی اجماع شیعه بر طهارت آنان شده اند بنابراین حضرات محمد و آل محمد صلوات الله و سلامه عليهم أجمعين از جهت پدران و مادران مطهر بوده اند، و هرگز در نسب آنان از حضرت آدم نبی و حواء تا پدر و مادر پدری و پدر و مادر مادری آنان کافر و یا مشرک و یا حرام زاده و یا ظالم نبوده است.

ص: 31


1- شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد: ج 7 ص 93 و قوله صلى الله عليه و آله و سلم: نُقِلْنَا مِنَ اَلْأَصْلاَبِ اَلطَّاهِرَهِ إِلَی اَلْأَرْحَامِ اَلزَّکِیَّهِ. و قوله عليه السلام: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَمسَسنی بِسِفاحٍ فِي أُرومَتي مُنْذُ إِسْمَاعِيلَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ إِلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ. وج14 ص65 - قد نقل الناس كافة عن رسول الله صلى الله عليه و آله أنه قال: نَقَلْنَا مِنْ الاَصلابِ الطَّاهِرَةَ إِلَى الْأَرْحَامِ الزَّكِيَّةُ. فوجب بهذا أن يكون آباؤه كلهم منزهين عن الشرك، لأنهم لو كانوا عبدة أصنام لما كانوا طاهرين.

بنابر روایاتی پدر و مادر رضاعی حضرت محمد صلى الله عليه وآله نیز موحد بوده اند، که ما تفصیل آن ها را در کتاب «شاخسار شجره طیبه» آورده ایم هم چنین احادیث دیگری دال بر طهارت و موحد بودن پدران و مادران پدری و مادری تک تک حضرات ائمه هدی عليهم السلام می باشد که ما در این جوابیه، به همین مقدار کفایت می کنیم

اصلاب شامخه و ارحام مطهره

در زیارت وداع رسول الله صلى الله عليه وآله از بعید چنین آمده است:

«...أَشْهَدُ یا رَسُولِ الله أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِى الأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَالأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا...».(1)

ای پیامبر خدا! گواهی می دهم که همانا همواره تو در پشت مردان شریف و والا، و رحم زنان پاک گشته (خدایی) بوده ای، جاهلیت با ناپاکی هاییش تو را نجس ننمود، و از لباس های تاریک جاهلیت برقامتت ننشاند، ....

و مانند آن در زیارت امام حسين عليه السلام در روز اربعین و عید فطر و قربان و ماه شعبان و غیر آن است مانند زیارت امام حسين عليه السلام در روز اربعین به إنشاء امام جعفر صادق علیه السلام:

«بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلَابِ الشَّامِخَهِ وَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَهِ (الْمُطَهَرَةِ) لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّهُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا،... ».(2)

ای پسر رسول الله پدر و مادرم به فدایت، گواهی می دهم همانا تو نوری در پشت مردان شریف و بلند مرتبه، و رحم زنان پاک (و پاکیزه شده) بودی، جاهلیت با ناپاکی هایش تو را نجس ننمود، و لباس های تاریک جاهلیت برقامتت ننشست، ....

ص: 32


1- الإقبال بالأعمال الحسنة، السيد علي بن موسی بن طاووس المتوفي 664: ج3 ص 129 الفصل 12 فیما نذكره من زيارة سيدنا رسول الله صلوات الله عليه في هذا اليوم (17 ربيع الأول) من بعيد المكان ،...- وفي حديث عن الصادق عليه السلام و ذکر زيارة النبي صلوات الله عليه و آله فقال: ... ثم ودعه عليه السلام و قل: السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ ایُّهَا الْبَشِیرُ النَّذِیرُ، السَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا السّراجُ الْمُنِیرُ، السَّلامُ عَلَیْکَ ایُّهَا السَّفِیرُ بَیْنَ اللَّهِ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ، اشْهَدُ یا رَسُولَ اللَّهِ انَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْاصْلابِ الشَّامِخَهِ وَالْارْحامِ الْمُطَهَّرَهِ، لَمْ تُنَجّسْکَ الْجاهِلِیَّهُ بِأَنْجاسِهَا، وَ لَمْ تُلْبِسْکَ مِنْ مُدْلَهِمَّاتِ ثِیابِها.... و مصباح الزائر، السيد علي بن موسی بن طاووس المتوفي 664: ص 66- الفصل4- و في حديث عن الصادق عليه السلام، و ذکر زيارة النبي صلى الله عليه و آله، فقال: إِنَّهُ یَسْمَعُکَ مِنْ قَرِیبٍ وَ یَبْلُغُهُ عَنْکَ مِنْ بَعِیدٍ... ثم ودعه عليه السلام و قل: السَّلامُ عَلَیْکَ ایُّهَا الْبَشِیرُ النَّذِیرُ، السَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا السّراجُ الْمُنِیرُ، السَّلامُ عَلَیْکَ ایُّهَا السَّفِیرُ بَیْنَ اللَّهِ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ، اشْهَدُ یا رَسُولَ اللَّهِ انَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْاصْلابِ الشَّامِخَهِ وَالْارْحامِ الْمُطَهَّرَهِ، لَمْ تُنَجّسْکَ الْجاهِلِیَّهُ بِأَنْجاسِهَا، وَ لَمْ تُلْبِسْکَ مِنْ مُدْلَهِمَّاتِ ثِیابِها... . و بحار الأنوار: ج 97 ص 187 ب 3 ح 16 عن السیّد بن طاووس رحمه الله.
2- تهذیب الأحکام: ج 6 ص 114 زیارة الأربعین ح 201-17 و مصباح المتّهجّد، شیخ الطائفة الحقّة محمّد بن الحسن الطوسيّ المتوفّی 460 : ج 2 ص 789 شرح زیارة الأربعین - أخبرنا جماعة من أصحابنا، عن أبي محمّد هارون بن موسی بن أحمد التّلّعکبريّ قال: حدّثنا محمّد بن علّي بن معمر قال: حدّثني أبو الحسن علّي بن محمّد بن مسعدة و الحسن بن علّي بن فضّال، عن سعدان بن مسلم، عن صفوان بن مهران الجمّال قال: قال لي مولاي الصّادق صلوات الله علیه في زیارة الأربعین: تَزورُ عنُْد ارْتِفاع النَّهار و تَقولُ: بأبي انت و امی یا اْبنَ رَسُول الله اشْهَدُ، أنَکَ کُنْتَ نُوراً في اْلأَصْلا ب الشّامخَة، و اْلأَرْحام الطّاهرَةِ (الُْْمطَهَّرَةِ)، لَْم تُنَجّسْكَ الْجاهلیة بانْجاسها، و لَْم تُلْبسْكَ الْْمُدْلهمّاتُ منْ ثِیابِها، ... . و المزار الكبير محمد بن جعفر ابن المشهدي المتوفی 610: ص 515 الزيارة 10 - زيارة أبي عبد الله الحسين صلوات الله عليه يوم العشرين من صفر، و هي زيارة الأربعين . روی صفوان بن مهران الجمال قال: قال لي مولاي الصادق عليه السلام في زيارة الأربعين: تزور عند ارتفاع النهار، و تقول:... و المزار، شیخ الشيعة محمد بن مكي الشهيد الأول المتوفی 786 قدس سره: ص 178- و منها زيارة الأربعين و هو اليوم العشرون من شهر صفر- فإذا أردت زيارته عليه السلام في ذلك اليوم فزره عند ارتفاع النهار فقل: ... و البلد الأمين: ص 274 شهر صفر ... و المصباح، الكفعمي (جنة الأمان الواقية): ص 490 - زيارة الأربعين ....

هم چنین در زیارت امام حسين عليه السلام در مطلق اوقات به إنشاء امام جعفر صادق عليه السلام است؛

«...يَا مَوْلايَ يَا أَبا عَبْدِ اللّهِ، أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَالْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ، لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِيَّةُ بِأَنْجَاسِها، وَلَمْ تُلْبِسْكَ مِنْ مُدْلَهِمَّاتِ ثِيَابِها، ..».(1)

... ای مولای من ای اباعبدالله ! گواهی می دهم همانا تو نوری بودی در پشت های والای شریف، و رحم های پاکیزه گردیده، نجاست های جاهلیت تو را نجس ننموده، و لباس های تاریک جاهلیت برقامتت ننشست، .....

اصلاب و ارحام پاک شدگان

در زیارت ائمه بقیع؛ امام حسن مجتبی و امام علی بن الحسين و امام محمد باقر و امام جعفر الصادق عليهم السلام، شهادت می دهیم بر این که این امامان مدفون در بقيع، تحت عنایت و نگاهبانی خاص الهی بوده اند، آنان از اصلاب و ارحام مطهر به اصلاب و ارحام مطهر انتقال یافته اند تا به عالم دنیا پا گذاشته اند، خوب در این زیارت صادره از معصوم عليه السلام خوب دقت شود که فرمودند:

«... وَ اَشْهَدُ اَنَّكُمُ الْاَئِمَّة الرّاشِدُونَ الْمَهْدِيُّونَ، ..لَمْ تَزالُوا بِعَینِ اللَّهِ یَنسَخُکُمْ مِنْ أصْلابِ کُلِّ مُطَهَّرٍ، و یَنقُلُکُمْ مِنْ أرْحامِ الْمُطَهَّرات، لَمْ تُدَنِّسْکُمُ الجّاهلیِّهُ الجَهلاءُ، وَ لَمْ تَشْرَکْ فیکُمْ فِتَنُ الأهواءِ، طِبْتُمْ وَ طابَ مَنْبَتُکُمْ...».(2)

... و شهادت می دهم که شما امامان دین و صاحب رشد و هدایت یافته اید، ... پیوسته خداوند به عنایت و چشم رحمتش شما را پشت مردان پاک به رحم زنان پاک شده انتقال داد، هرگز ناپاکی های جاهلیت شما را آلوده ننمود، و هیچ گاه هواهای نفسانی بر شما چیره

ص: 33


1- مصباح المتهجد و سلاح المتعبد: ج2 ص721- روى لنا جماعة، عن أبي عبد الله محمد بن أحمد بن عبد الله بن قضاعة، بن صفوان بن مهران الجمال، عن أبيه، عن جده صفوان قال : استأذنت الصادق عليه السلام لزيارة مولانا الحسين عليه السلام فسألته أن يعرفني ما أعمل عليه ، فقال : ... یا مولاي يا أبا عبد الله! أَشْهَدُ أَنَّكَ کُنتَ نُوراً فِي الْأَصْلَابِ الشَّامِخَةِ ، وَ الْأَرْحامَ الْمُطَهَّرَةِ ، لَمْ تُنَجِّسْكَ الجاهِلِيَهُ بِأَنْجَاسِهَا ، وَ لَمْ تُلْبِسْكَ مِنْ مُدلَهِماتِ ثِيَابِهَا، .... والمزار الكبير، ابن المشهدي: ص 422 ... و: ص431، الزيارة 3 - زيارة سيدنا أبي عبد الله الحسين بن علي عليهما السلام، و هي زيارة صفوان . روی صفوان الجمال أنه قال: قال لي مولاي جعفر بن محمد الصادق عليهما السلام : إذا أردت زيارة الحسين بن علي صلوات الله عليه: .... والإقبال بالأعمال الحسنة: ج3 ص 103... و المزار، الشهيد الأول: ص124 الفصل 4 في زيارة ابي عبد الله الحسين عليه السلام- روي عن صفوان بن مهران الجمال أنه قال: استأذنت الصادق عليه السلام لزيارة مولانا الحسين عليه السلام فسألته أن يعرفني ما أعمل عليه فقال: ... و المزار، الشهيد الأول: ص 157- و منها زيارة ليلة الفطر و عيد الاضحى- فإذا أردت ذلك فقف على باب القبة و أوم بطرفك نحو القبر مستأذنا و قل: ... و البلد الأمين: ص 288-... و المصباح، الشيخ الكفعمي (جنة الأمان الواقية): ص- و أما زيارة ليلة عرفة و يومها و زیارة ليلة الأضحى و يومه للحسين عليه السلام - ....
2- الكافي: ج4 ص558 ح 1باب زیارة من بالبقيع: إذا أتيت القبر الذي بالبقيع فاجعله بين يديك ثم تقول: السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَئِمَّةَ الْهُدَى ،...... وَ أَشْهَدُ أنکم الأئمه الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِيُّونَ ، ... وَ لَمْ تَزَالُوا يُعِينُ اللَّهُ ، يَنْسَخُكُمْ فِي أضلاب کل مُطَهِّرُ ، وَ يَنْقُلُكُمْ فِي أَرْحَامِ الْمُطَهَّرَاتِ ، لَمْ تدنسکم الْجَاهِلِيَّةُ الْجَهْلَاءُ ، وَ تَمَّ تَشْرَكْ فِيكُمْ فِتَنُ الْهَوَاءِ ، طِبْتُمْ وَ طَابَ مَنبَتِکُم، ....... و کامل الزيارات: ص 54 ب 15 ح 2- وعنه (حدثني حکيم بن داود بن حكيم) قال: عن سلمة، عن عبد الله بن أحمد، عن بکربن صالح، عن عمرو بن هشام [هاشم]، عن بعض أصحابنا، عن أحدهم [أحدهما] عليهم السلام قال: إِذَا أَتَيْتَ قُبُورَ أَئِمَّةِ بِالْبَقِيعِ فَقِفْ عِنْدَهُمْ وَ اجْعَلِ الْقِبْلَةَ خَلفَکَ وَ الْقَبْرَ بَيْنَ يَدَيْكَ ثُمَّ تَقُولُ : السَّلَامُ عَلَيکُم أَئِمَّةِ الْهُدَى ،.... وَ أَنَّكُمْ دَعَائِمُ الدِّينِ ، وَ أَرْكَانُ الْأَرْضِ ، لَمْ تَزَالُوا بِعَینِ اللَّهُ ، یَنسَخُکُم فِي أَصْلَابِ کل مُطَهِّرُ، وَ يَنْقُلُكُمْ فِي أَرْحَامِ الْمُطَهَّرَاتِ ، لَمْ تُدَنِسکُمُ الجاهِلِیَةُ الْجَهْلَاءُ ، وَ لَمْ تَشْرَكْ فِي فِتَنُ الْأَهْوَاءِ ، طِبْتُمْ وَ طَابَ مَببَتِکُم،... و من لا يحضره الفقيه: ج2 ص575 - زيارة قبور الأئمة؛ الحسن بن علي بن أبي طالب و علي بن الحسين و محمد بن علي الباقر و جعفر بن محمد الصادق عليهم السلام بالبقيع: فإذا أتيت قبور الله عليهم السلام بالبقيع فاجعلها بين يديك ثم قل: السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَئِمَّةَ الْهُدَى ، . . . وَ أَشْهَدُ أَنَّكُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ ، . . . لَمْ تَزَالُوا بِعَيْنِ اللَّهِ ، یَنسَخُکُم فِي أَصْلَابِ الْمُطَّهِّرِينَ ، وَ يَنْقُلُكُمْ فِي أَرْحَامِ الْمُطَهَّرَاتِ ، لَمْ تُدَنِسکُمُ الْجَاهِلِيَّةُ الْجَهْلَاءُ ، وَ لَمْ تَشْرَكْ فيکُم فِتَنٍ الاَهواءِ ، طِبْتُمْ وَ طَابَتْ مُنَبِتکُم ، . . . . کتاب المزار- مناسك المزار، الشيخ المفيد: ص 187 الزيارة 13- تَجْعَلِ الْقُبُورِ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ تَقُولُ : السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَئِمَّةَ الهُدی ، . . . وَ أَشْهَدُ أَنَکُمُ الائِمَةُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِيُّونَ ، . . . لَمْ تَزَالُوا بِعَيْنِ اللَّهِ ، یَنسَخُکُم فِي أَصْلَابِ مُطَهَّرَةً ، وَ يَنْقُلُكُمْ فِي أَرْحَامِ الْمُطَهَّرَاتِ ، لَمْ تُدَنِسکُمُ الجاهِلِیَةُ الْجَهْلَاءُ ، وَ لَمْ تَشْرَكْ فِيكُمْ فِتَنُ الْأَهْوَاءِ ، طِبْتُمْ ( وَ طَابَ مَنشَوکُم ) ، . . . . تهذیب الأحکام: ج6 ص80 ب 27 باب زيارتهم عليهم السلام: إ ذَا أَتَيْتَ الْقَبْرَ الَّذِي بِالْبَقِيعِ فَاجْعَلْهُ بَيْنَ يَدَيْكَ ثُمَّ تَقُولُ وَ أَنْتَ عَلَى غُسْلٍ : السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَئِمَّةَ الْهُدَى ، . . . وَ أَنَّكُمْ دَعَائِمُ الدِّينِ ، وَ أَرْكَانُ الْأَرْضِ ، وَ لَمْ تَزَالُوا بِعَيْنِ اللَّهِ ، یَنسَخُکُم فِي أَصْلَابِ کل مُطَهِّرُ ، وَ يَنْقُلُكُمْ فِي أَرْحَامِ الْمُطَهَّرَاتِ ، لَمْ تُدَنِسکُمُ الْجَاهِلِيَّةُ الْجَهْلَاءُ ، وَ لَمْ تَشْرَكْ فِيكُمْ فِتَنُ الاهواء ، طِبْتُمْ وَ طَابَ مَنشَؤُکُم ، . . . . مصباح المتهجد و سلاح المتعبد: ج2 ص714 - ثم تأتي قبور الأئمة الأربع بالبقيع؛ الحسن بن علي و علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد عليهم السلام فتزورهم هناك فإن قبورهم في مكان واحد، فَإِذَا جِئْتَهُمْ فَاجْعَلِ الْقَبْرَ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ قُلْ وَ أَنْتَ عَلَى غُسْلٍ : السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَئِمَّةَ الْهُدَى، ... وَ أَنَّكُمْ دَعَائِمُ الدِّينِ ، وَ أَرْكَانُ الْأَرْضِ ، وَ لَمْ تَزَالُوا بِعَيْنِ اللَّهِ ، یَنسَخُکُم فِي أَصْلَابِ کل مُطَهِّرُ ، وَ يَنقُلُكُم مِنْ أَرْحَامِ الْمُطَهَّرَاتِ ، لَمْ تُدَنِسکُمُ الجاهِلِیَةُ الْجَهْلَاءُ ، وَ لَمْ تَشرَک فيکُم فِتَنٍ الاَهواءِ ، طِبْتُمْ وَ طَابَ مَنْبِتُكُمْ ، .... المزار الكبير، ابن المشهدي: ص86 ح 1- الزيارة الأولى للأئمة عليهم السلام بالبقيع: أبي محمد الحسن بن علي، وأبي محمد علي بن الحسين زين العابدين، و أبي جعفر محمد بن علي الباقر، و أبي عبد الله جعفر بن محمد الصادق صلوات الله عليهم أجمعين، فإذا أتيتهم فقف عندهم و اجعل القر بين يديك، و قل: السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَئِمَّةَ الْهُدَى ، . . . وَ أَنَّكُمْ دَعَائِمُ الدِّينِ ، وَ أَرْكَانُ الْأَرْضِ ، وَ لَمْ تَزَالُوا بِعَيْنِ اللَّهِ عَز وَ جَل، یَنسَخُکُم فِي أَصْلَابِ کُلِ مُطَهِّرُ ، وَ يَنْقُلُكُمْ فِي أَرْحَامِ الْطاهِراتِ ، لَمْ تُدَنِسکُمُ الْجَاهِلِيَّةُ الْجَهْلَاءُ ، وَ لَمْ تَشْرَكْ فِيكُمْ فِتَنُ الاهواء ، طِبْتُمْ و طَهُرتُم، .... المزار الكبير، ابن المشهدي: ص 89 الزيارة 3 - يستحب لمن أراد زيارتهم أن يغتسل أولا ثم يأتي بسكينة و وقار، فإذا ورد إلى الباب الشريف وقف عليه و قال: يا مَوالِیَّ يَا أَبْنَاءَ رَسُولَ اللَّهِ ! . . . وَ قُلْ : اللَّهُ أَكْبَرُ كَبِيراً ... السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَئِمَّةَ الْهُدَى ، . . . وَ أَنَّكُمْ دَعَائِمُ الدِّينِ ، وَ أَرْكَانُ الْأَرْضِ ، وَ لَمْ تَزَالُوا بِعَيْنِ اللَّهِ ، یَنسَخُکُم فِي أَصْلَابِ کُل مُطَهِّرُ ، وَ يَنْقُلُكُمْ فِي أَرْحَامِ الْمُطَهَّرَاتِ ، لَمْ تُدَنِسکُمُ الْجَاهِلِيَّةُ الْجَهْلَاءُ ، وَ لَمْ تَشْرَكْ فِيكُمْ فِتَنُ الاهواء ، طِبْتُمْ و طابَ مَنَبَتَکُم.... . المزار، الشهيد الأول قدس سره: ص 26 الفصل 2 في زيارة الأئمة الأربعة عليهم السلام بالبقيع ... فإذا جئتهم فاجعل القبر بين يديك، وإلا فمثل شبه القبر بين يديك، و قل و أنت على غسل: السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَئِمَّةَ الْهُدَى ، . . . وَ أَنَّكُمْ دَعَائِمُ الدِّينِ ، وَ أَرْكَانُ الْأَرْضِ ، وَ لَمْ تَزَالُوا بِعَيْنِ اللَّهِ یَنسَخُکُم فِي أَصْلَابِ کُلِ مُطَهِّرُ ، وَ يَنْقُلُكُمْ فِي أَرْحَامِ الْمطَهَراتِ ، لَمْ تُدَنِسکُمُ الْجَاهِلِيَّةُ الْجَهْلَاءُ ، وَ لَمْ تَشْرَكْ فِيكُمْ فِتَنُ الاَهواءِ ، طِبْتُمْ و طاب مَنبَتَکُم.... البلد الأمين و الدرع الحصين: ص279 - و أما زيارة الأئمة الأربعة و هم؛ الحسن بن علي و علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد عليهم السلام فقل بعد أن تجعل القبر بين يديك و أنت على غسل: السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَئِمَّةَ الْهُدَى ، . . . وَ أَنَّكُمْ دَعَائِمُ الدِّينِ ، وَ أَرْكَانُ الْأَرْضِ ، وَ لَمْ تَزَالُوا بِعَيْنِ اللَّهِ عَز وَ جَل، یَنسَخُکُم فِي أَصْلَابِ کُلِ مُطَهِّرُ ، وَ يَنْقُلُكُمْ فِي أَرْحَامِ الْمُطَهَراتِ ، لَمْ تُدَنِسکُمُ الْجَاهِلِيَّةُ الْجَهْلَاءُ ، وَ لَمْ تَشْرَكْ فِيكُمْ فِتَنُ الاَهواءِ ، طِبْتُمْ و طابَ مَنبَتَکُم، ....... مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول : ج 18 ص 272 - الحديث الأول : موقوف مرسل. و لا يبعد كونه من تتمة خبر معاوية بن عمار، بل هو الظاهر من سياق الكتاب، و رواه ابن قولویه رحمه الله في كامل الزيارة، عن حكيم بن داود، عن سلمة بن الخطاب، عن عبد الله بن أحمد، عن بکر بن صالح، عن عمرو بن هاشم، عن رجل من أصحابنا، عن أحدهم عليهما السلام ... قوله عليه السلام: و الجاهلية الجهلاء، توکيدا کليل الليل أي لم تسکنوا في صلب مشرك و لا رحم مشركة. قوله عليه السلام: لم يشرك، أي لم يصادفكم في آبائكم أهل الأهواء الباطلة، أي لم يكونوا كذلك، أو أريد به خلوص نسبهم عن الشبهة، أو لم يشرك في عقائدكم و أعمالكم البدع. ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار: ج9 ص200– باب زيارتهم عليهم السلام بالبقيع قوله: إذا أتيت هذه الزيارة ... رواها في كامل الزيارة عن حكيم بن داود، عن سلمة بن الخطاب، عن عبد الله بن أحمد، عن بکربن صالح، عن عمرو بن هاشم، عن رجل من أصحابنا، عن أحدهم عليهم السلام قال: إذا أتيت القبور بالبقيع قبور الأئمة عليهم السلام، فقف عندهم واجعل القبربين يديك، ثم تقول: السلام عليكم أئمة الهدى - إلى آخر الزيارة. و يظهر من الكافي أنه من تتمة الرواية الكبيرة لمعاوية بن عمار، عن الصادق عليه السلام المشتملة على أعمال الحج و آدابها، و هي صحيحة في الكتب ... قوله عليه السلام: لم تدنسكم الجاهلية الجهلاء، الجهلاء تأكيد كيوم أيوم، والمعنى: لم تسكنوا في صلب مشرك ولا رحم مشركة. قوله عليه السلام : و لم تشرك فیکم فتن الأهواء أي: لم يصادفكم في آبائكم أهل الأهواء الباطلة، أي: لم يكونوا كذلك بل كانوا على الحق و الدين القويم، أو المراد خلوص نسبهم عن الشبهة، أو أنه لم تشرك في عقائدكم و أعمالكم فتن الأهواء والبدع. بحار الأنوار: ج 97 ص203 ب6 ح1 عن كامل الزيارات: توضیح ... - كما في ملاذ الأخيار له-.

نشد، شما پاکیزه و بنیادتان نیزپاکیزه شده است، ....

... همیشه در تحت عنایت و دید رحمت الهی بوده اید تا از پشت پدران پاکیزه شده و رحم های پاکیزه شده انتقالتان داد، یعنی کاری الهی بود و عنایتی خاص، و آلودگی های جاهلیت شما را آلوده ننمود، ... خوب تأمل کنید ... همه پدران و مادران پدر و مادری آنان را فرا می گیرد، و از هر آلودگی جهل و شرک و فحشاء و سفاح و بی تقوایی نه تنها طاهر بلکه «مطهر» بوده اند، یعنی تكوينا پاک شده الهی بوده اند، یعنی که از فروعات آیه تطهیر و شاخه های شجره طیبه می باشند، تأمل جيدا.

از امام جعفر صادق عليه السلام در زیارت امام حسين عليه السلام در اوقات مختلفه و به روايات عدیده آمده است:

«...اَشْهَدُ اَنَّک طُهْرٌ طاهِرٌ مُطَهَّرٌ مِنْ طُهْرٍ طاهِرٍ مُطَهَّرٍ، طَهُرْتَ وَ طَهُرَتْ بِک الْبِلادُ، وَ طَهُرَتْ اَرْضٌ اَنْتَ بِها وَ طَهُرَ حَرَمُک...».(1)

... گواهی می دهم تو پاک و پاکیزه و پاک شده (خداوند) هستی، از پاک و پاکیزه و پاک شده (خداوند) هستی، پاکیزه شده ای، و شهرها به توپاک شدند، و زمینی که تو در آن هستی پاک شد، و حرم تو پاک گردید ....

«..أَشْهَدُ أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ (طينَةٌ) طَيِّبَةٌ (مِنْ طينَة واحِدَة) طَابَتْ وَ طَهُرَتْ ، هِيَ بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ ، مَنّاً مِنَ اللّهِ وَ رَحْمَتِهِ (مِنْ نورِاللهِ وَ مِنْ رحَْمتِهِ)..».(2)

... گواهی می دهم همانا روح شما و سرشت و (گل) شما پاک است، پاک و پاکیزه گردید، بعضی از آن از بعضی دیگر است (طینت همه یکی است)، این منتی از جانب الله و رحمتی از (نور الله و از رحمت) اوست، ....

نکته: تأمل شود که در این جا سخن از شهادت دادن است؛

اولا، به این که همه آن ارحام (مادران پدری و مادران مادری همگی تا حواء عليه السلام)،

ص: 34


1- كامل الزیارات، شيخ الطائفة الحقة جعفر بن محمد بن قولويه المتوفی 367 قدس سره الشريف: ص 196ب 79 ح1. کامل الزيارات: ص 235 ب79 ح 17. عنه: بحار الأنوار: ج 98 ص 337 ب 26ح30. الإقبال بالأعمال الحسنة: ج3 ص342 الفصل 53 و المزار، الشهيد الأول: ص 144. بحار الأنوار: ج98 ص182 ب 18 عن الشيخ المفيد و عن السيد بن طاووس. البلد الأمين: ص 282 و المصباح (جنة الأمان الواقية)، الشيخ إبراهيم بن علي العاملي الكفعمي المتوقى 905: ص492.
2- الكافي: ج4 ص 573 ح1- عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد، عن فضالة بن أيوب، عن نعيم بن الوليد، عن يونس الكناسي، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: ...أَشْهَدُ أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ طَيِّبَةٍ ، طَابَتْ وَ طَهُرَتْ ، هِيَ بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ ، مَنّاً مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ ..... و کامل الزيارات: ص201ب 79 ح 3- حدثني أبي و محمد بن الحسن، عن الحسين بن الحسن بن أبان، عن الحسين بن سعيد، عن فضالة بن أيوب، عن نعيم بن الوليد، عن يوسف الكناسي، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: ... أَشْهَدُ أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ طَيِّبَةٍ ، طَابَتْ وَ طَهُرَتْ ، هِيَ بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ ، مَنّاً مِنَ اللَّهِ وَ [من] رَحْمَةُ .... و کامل الزيارات: ص 222 ب79 ح 17- حدثني أبو عبد الرحمان محمد بن أحمد بن الحسين العسكري و محمد بن الحسن جمیعا، عن الحسن بن علي بن مهزیار، عن أبيه علي بن مهزیار، عن محمد بن أبي عمير، عن محمد بن مروان، عن أبي حمزة الثمالي قال: قال الصادق عليه السلام: ... أَشْهَدُ أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ طَيِّبَةٍ ، طَابَتْ وَ طَهُرَتْ ، هِيَ بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ ، مَنّاً مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ .... و کامل الزيارات: ص316 ب104 ح2- حدثني أبي ره و جماعة مشايخي ، عن محمد بن يحيى العطار، و حدثني محمد بن الحسين بن مت الجوهري جميعا، عن محمد بن أحمد بن يحيى بن عمران، عن علي بن حسان، عن عروة بن إسحاق ابن أخي شعيب العقرقوفي، عمن ذكره، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: ... أَشْهَدُ أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ طَيِّبَةٍ ، طَابَتْ وَ طَهُرَتْ ، هِيَ بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ ، مَنّاً مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ ....

ثانيا، آنان همگی مطهرات هستند و نه تنها طاهرات فتأمل جيدا،

ثالثا، یعنی خدای تعالی آنان را تکوینا و جوهرا از آغاز آفرینششان تطهیر کرده است و در ارحام و اصلاب هیچ گونه آلودگی به آنان نرسیده است.

با استناد به آیات قرآن کریم و نیز خیل احادیث، درمی یابیم که همه ائمه اهل بیت علیهم السلام در فضائل نوری یکسان هستند اضافه بر این که هریک اختصاصاتی نیز دارند، و از جمله فضائل مشترک آنان، پاک بودن همه پدران و همه مادران پدر و مادری آنان از آلودگی های جهل و شرک و کفرو فحشاء و هر رجاست و نجاستي است.

ص: 35

ص: 36

بخش سوم : توصيف مادر امام عصر در بیان اهل بیت اطهار علیهم السلام

اشاره

ص: 37

ص: 38

احتمال دارد مقصود از «إماء» که جمع «أمة» است برخی از مادران ائمه که به ظاهر کنیز بوده اند باشد. حال آن که درباره آنها از جمله «حمیده» مادر امام موسی کاظم عليهما السلام، نصوصی بر عصمت ایشان است، حال مقام والده ماجده صاحب الأمر عجل الله فرجه، که افضل از ائمه از پدارنش از نسل امام حسین علیهم السلام است و باید که ظرف او نیز افضل از مادران آن امامان باشد، کجاست؟ و چیست؟ دلائل و سخن بسیار است ، بماند ....

خِيَرَةِ الْإِمَاءِ

عمرو بن شمر از جابر جعفی روایت می کند که گفت: شنیدم امام محمد باقر عليه السلام می فرمود:

«سَأَلَ عُمَرُ بْنُ اَلْخَطَّابِ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ أَخْبِرْنِي عَنِ اَلْمَهْدِيِّ مَا اِسْمُهُ؟ فَقَالَ: أَمَّا اِسْمُهُ فَإِنَّ حَبِيبِي عهِدَ إِلَيَّ أَلاَ أُحَدِّثَ بِهِ حَتَّى يَبْعَثَهُ اَللَّهُ قَالَ فَأَخْبِرْنِي فِي صِفَتِهِ؟ قَالَ هُوَ شَابٌّ مَرْبُوعٌ حَسَنُ الْوَجْهِ حَسَنُ الشَّعْرِ يَسِيلُ شَعْرُهُ عَلَى مَنْكِبَيْهِ وَ يَعْلُو نُورُ وَجْهِهِ سَوَادَ شَعرِ لِحْيَتِهِ وَ رَأْسِهِ بِأَبِي ابْنُ خِيَرَةِ الْإِمَاءِ».(1)

ص: 39


1- الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد: ج2 ص382، و الغيبة، الشيخ الطوسي: ص470 الفصل 8 بسنده عن عمرو بن شمر كما في الإرشاد. و کتاب روضة الواعظين، الشيخ الشهيد محمد بن أحمد الفتال النيشابوري المتوفي 508: ج2 ص 266 مرسلا عن الإمام محمد باقر عليه السلام كما في الإرشاد باختلاف يسير. و إعلام الوری، الشيخ فضل بن حسن الطبرسي المتوتی 548: ص 465 الفصل 4 و الصراط المستقيم: ج2 ص 253 مرسا عن عمرو بن شمر كما في الإرشاد باختلاف يسير، و الخرائج و الجرائح، الشيخ سعيد بن هبة الله القطب الراوندي المتوفی 573 قدس سره: ج3 ص 1152 و منتخب الأنوار المضيئة، بهاء الدين علي بن عبد الكريم النيلي النجفي المتوفی 803 قدس سره : ص 29 مرسلا عن الإمام محمد باقر عليه السلام كما في الإرشاد باختلاف يسير. و کشف الغمة: ج2 ص 464 عن جابر جعفي كما في الإرشاد.

عمر بن الخطاب از امیر المؤمنين عليه السلام پرسیده گفت: مرا خبر ده که نام مهدی چیست؟ فرمود: اما نام او را پس حبیب من (رسول الله) با من عهد فرموده که برای کسی بازگو نکنم تا آن گاه که خدا او را برانگیزد. گفت: پس از وصف او مرا خبرده. فرمود: او جوانی است متوسط اندام، خوش رو، و خوش مو، که موهایش بردو شانه او ریخته و نور رویش سیاهی موی ریش و سرش را فرا گرفته است، پدرم به فدای فرزند برگزیده (دوشیزگان) کنیزکان باد.

و در کتاب «الغيبة» نعمانی صفحه 228 حديثه 9 به سند خود از عبد الرحيم القصير نقل می کند که گفت: از امام محمد باقر عليه السلام درباره سخن امیرمؤمنان علیه السلام پرسیدم که فرموده بود:

«بِأَبِي ابْنُ خِيَرَةِ الْإِمَاءِ»

پدرم فدای فرزند برگزیده کنیزان باد

که آیا (مقصود) حضرت فاطمه علیها السلام است؟ فرمود:

«إِنَّ فَاطِمَهَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ خِیَرَهُ اَلْحَرَائِرِ ذَاکَ اَلْمُبْدَحُ بَطْنُهُ اَلْمُشْرَبُ حُمْرَهً رَحِمَ اَللَّهُ فُلاَناً».

همانا فاطمه علیها السلام برگزیده زنان آزاده است، مقصود آن حضرت آن کسی است که شکمش عريض، و رنگش سرخ و سفید است، خداوند فلانی را رحمت کند.

و در کتاب «الغيبة» نعمانی صفحه 229 حدیث 11 به سندش از حارث همدانی نقل می کند که گفت: امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:

«بِأَبِی اِبْنَ خِیَرَهِ اَلْإِمَاءِ.یَعْنِی اَلْقَائِمَ مِنْ وُلْدِهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَسُومُهُمْ خَسْفاً وَ یَسْقِیهِمْ بِکَأْسٍ مُصَبَّرَهٍ وَ لاَ یُعْطِیهِمْ إِلاَّ اَلسَّیْفَ هَرْجاً فَعِنْدَ ذَلِکَ تَتَمَنَّی فَجَرَهُ قُرَیْشٍ لَوْ أَنَّ لَهَا مُفَادَاهً مِنَ اَلدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا لِیُغْفَرَ لَهَا لاَ نَکُفُّ عَنْهُمْ حَتَّی یَرْضَی اَللَّهُ».

ص: 40

پدرم فدای فرزند برگزیده کنیزان - مقصودش قائم از فرزندانش علیه السلام است - که آنان را خوار می سازد، و جام شرنگ به ایشان می نوشاند، و به آنان جز شمشیر خونریز مرگ آفرین نخواهد داد، پس در این هنگام زشت کاران قریش آرزو می کنند که ای کاش دنیا و هر آنچه در آن است از آن ایشان بود و آن را فدا می دادند تا گناهانشان بخشوده شود، ولی دست از ایشان بر نخواهیم داشت تا آن که خداوند راضی شود.

و أحمد بن محمد بن عبيد الله بن عياش الجوهرى متوفای 401 هجری در کتاب مقتضب الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر: صفحه 31 جزء2، به سند خود از ابن أبي جحيفة السوائی، از سواءة بن عامر و حرث بن عبد الله الحارثي الهمداني، و الحرث بن شرب نقل می کند که همگی گفتند: نزد امیر المؤمنين عليه السلام بودیم و هرگاه امام حسن عليه السلام می آمد به او می فرمود:

«مَرْحَباً يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ»

ای فرزند رسول الله صلى الله عليه و آله خوش آمدی

و هرگاه امام حسین علیه السلام می آمد به او می فرمود:

«بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا أَبَا اِبْنِ خَیْرِ اِلْإِمَاءِ»

پدر و مادرم به فدایت ای پدر پسر بهترین کنیزکان.

به ایشان گفته شد: ای امیرالمؤمنین ! شما را چه رسد که با حسن چنین گویی و با حسين چنان؟ و بهترین کنیزکان کیست؟ فرمود:

«ذَلِکَ اَلْفَقِیدُ اَلطَّرِیدُ اَلشَّرِیدُ: ......... بْنُ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَيْهِمُ السَلامُ هذا».(1)

او گم شده رانده شده گریزان است: ... فرزند حسن بن علی بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين عليهم السلام است.

ص: 41


1- إثبات الهداة: ج5 ص240 الفصل 9 ح128 و بحار الأنوار: ج5 ص110 ب2 ح4 عن مقتضب الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، أحمد بن عبد العزيز الجوهري المتوفى 401: الجزء 2 ص 31.

آن گاه دست بر روی سرامام حسین علیه السلام نهاد و فرمود:

(از نسل) همين حسين! است.

دقت شود: «خیَرَُة الله» برگزیده خداوند تعالی است و این یکی از دلائل عصمت ایشان است.

سَیِّدَهِ اَلْإِمَاءِ

و ابن بابویه در کتاب «کمال الدین» به سندش از ابوسعید عقیصا نقل می کند که گفت: هنگامی که امام حسن مجتبی علیه السلام با معاویه فرزند ابی سفیان لعنة الله عليهما صلح نمود، مردم بر حضرت داخل شدند در حالی که برخی از آنان، ایشان را برای بیعت نمودن (با معاویه) سرزنش می کردند، حضرت در پاسخ فرمود:

«وَيْحَكُمْ...أمَا عَلِمْتُمْ أنَّهُ مَا مِنَّا أحَدٌ إِلاَّ وَ يَقَعُ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ إِلاَّ الْقَائِمُ الَّذِي يُصَلّي رُوحُ اللهِ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ خَلْفَهُ ... ذَلِکَ اَلتَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخِی اَلْحُسَیْنِ اِبْنُ سَیِّدَهِ اَلْإِمَاء... »(1)

ای وای بر شما ... آیا نمی دانید که هیچ يك از ما ائمه نیست جز آن که بیعت طاغوت (حاکم سرکش) زمانش بر گردن اوست مگر قائمی که روح الله عیسی بن مریم پشت سراو نماز می خواند؟ ... او همان نهمین فرزند از فرزندان برادرم حسین است، فرزند سرور کنیزکان ....

و در کتاب «کمال الدین و تمام النعمة» به سندش از ابوبصیر گفت: از امام جعفر صادق عليه السلام پرسیدم: یابن رسول الله، قائم از شما اهل بیت چه کسی است؟ فرمود:

«یا أَبَا بَصِیرٍ! هُوَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ ابْنِی مُوسَی ذَلِکَ ابْنُ سَیِّدَهِ الْإِمَاءِ... ».(2)

ای ابوبصیر! او (مهدی) پنجمین از فرزندان پسرم موسی است، او همان پسر سرور کنیزکان است ....

هم چنین به سندش از ابو احمد محمد بن زیاد الأزدی آورده است که گفت: از سرورم امام موسی

ص: 42


1- كمال الدين و تمام النعمة، الشيخ محمد بن علي بن بابويه القمي المتوقى 381: ج1 ص315 ح2- حدثنا المظفر بن جعفر بن المظفر العلوي السمرقندي رضي الله عنه قال: حدثنا جعفر بن محمد بن مسعود، عن أبيه قال: حدثنا جبرئيل بن أحمد، عن موسی بن جعفر البغدادي قال : حدثني الحسن بن محمد الصيرفي، عن حنان بن سدير، عن أبيه سدير بن حكيم، عن أبيه، عن أبي سعيد عقیصا قال: لما صالح الحسن بن علي عليهما السلام معاوية بن أبي سفيان لعنه الله دخل عليه الناس فلامه بعضهم على بيعته فقال عليه السلام: وَیْحَکُمْ مَا تَدْرُونَ مَا عَمِلْتُ وَ اَللَّهِ اَلَّذِی عَمِلْتُ خَیْرٌ لِشِیعَتِی مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ اَلشَّمْسُ أَوْ غَرَبَتْ. أَ لاَ تَعْلَمُونَ أَنِّی إِمَامُکُمْ وَ مُفْتَرَضُ اَلطَّاعَهِ عَلَیْکُمْ وَ أَحَدُ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّهِ بِنَصِّ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ و سَلَمَ عَلَیَّ؟ قَالُوا: بَلَی قَالَ: أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ اَلْخَضِرَ لَمَّا خَرَقَ اَلسَّفِینَهَ وَ أَقَامَ اَلْجِدَارَ وَ قَتَلَ اَلْغُلاَمَ لِکُلِّ ذَلِکَ سَخَطٌ لِمُوسَی بْنِ عِمْرَانَ؛ إِذْ خَفِیَ عَلَیْهِ وَجْهُ اَلْحِکْمَهِ فِی ذَلِکَ، وَ کَانَ ذَلِکَ عِنْدَ اَللَّهِ تَعَالَی ذِکرُةُ حِکْمَهً وَ صَوَاباً؟، أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلاَّ وَ یَقَعُ فِی عُنُقِهِ بَیْعَهٌ لِطَاغِیَهِ زَمَانِهِ إِلاَّ اَلْقَائِمُ اَلَّذِی یُصَلِّی رُوحُ اَللَّهِ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ خُلفَهُ؟ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُخْفِی وِلاَدَتَهُ وَ یُغَیِّبُ شَخْصَهُ لِئَلاَّ یَکُونَ لِأَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیْعَهٌ إِذَا خَرَجَ، ذَلِکَ اَلتَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخِی اَلْحُسَیْنِ اِبْنُ سَیِّدَهِ اَلْإِمَاءِ یُطِیلُ اَللَّهُ عُمُرَهُ فِی غَیْبَتِهِ ثُمَّ یُظْهِرُهُ بِقُدْرَتِهِ فِی صُورَهِ شَابٍّ دُونَ أَرْبَعِینَ سَنَهً ذَلِکَ لِیُعْلَمَ أَنَّ اَللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ و كفاية الأثر، الشيخ علي بن محمد الخراز الرازي المتوفي في القرن 4: ص 224 عن الشيخ الصدوق كما في كمال الدين باختلاف يسير و كتاب الإحتجاج: ج2 ص 289 قال: و عن حنان بن سدير....- كما في كمال الدين باختلاف يسير. وإعلام الوری: ص 426 الفصل 2 عن حنان بن سدير....كما في كمال الدين باختلاف يسير. و کشف الغمة: ج2 ص521 الفصل 2: و مما جاء فيه عن الحسن بن علي بن أبي طالب عليهما السلام لما صالح الحسن بن علي معاوية دخل الناس عليه و لامه بعض الشيعة على بيعته- كما في الإحتجاج باختلاف يسير- 24- کمال الدین و تمام النعمة: ج2 ص345ب 33 ح 31 - حدثنا علي بن أحمد بن محمد بن عمران رضي الله عنه قال: حدثنا محمد بن عبد الله الكوفي قال: حدثنا موسی بن عمران
2- کمال الدین و تمام النعمة: ج2 ص345ب 33 ح 31 - حدثنا علي بن أحمد بن محمد بن عمران رضي الله عنه قال: حدثنا محمد بن عبد الله الكوفي قال: حدثنا موسی بن عمران النخعي، عن عمه الحسين بن يزيد النوفلي، عن الحسن بن علي بن أبي حمزة ، عن أبيه، عن أبي بصير قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: إِنَّ سُنَنَ الْأَنْبِیَاءِ علیهم السلام بِمَا وَقَعَ بِهِمْ مِنَ الْغَیْبَاتِ حَادِثَهٌ فِی الْقَائِمِ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّهِ بِالْقُذَّهِ قَالَ أَبُو بَصِیرٍ فَقُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ وَ مَنِ الْقَائِمُ مِنْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ؟ فَقَالَ یَا أَبَا بَصِیرٍ هُوَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ ابْنِی مُوسَی ذَلِکَ ابْنُ سَیِّدَهِ الْإِمَاءِ یَغِیبُ غَیْبَهً یَرْتَابُ فِیهَا الْمُبْطِلُونَ ثُمَّ یُظْهِرُهُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ فَیَفْتَحُ اللهُ عَلَی یَدِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا وَ یَنْزِلُ رُوحُ اللهِ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ علیه السلام فَیُصَلِّی خَلْفَهُ وَ تُشْرِقُ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَ لَا تَبْقَی فِی الْأَرْضِ بُقْعَهٌ عُبِدَ فِیهَا غَیْرُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ إِلَّا عُبِدَاللهُ فِیهَا وَ یَکُونُ الدِّینُ کُلُّهُ لِلهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون

بن جعفر عليه السلام، درباره کلام الله عزوجل:

«وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَهً وَ باطِنَهً»

و (الله) نعمت های ظاهر و باطن خود را برای شما فراوان فرموده است

پرسیدم، فرمود:

«النِّعمَهُ الظّاهِرَهُ الإِمامُ الظّاهِرُ،وَالباطِنَهُ الإِمامُ الغائِبُ».

(مقصود الله از) نعمت ظاهر (آشکار) امام ظاهر است، و (نعمت) باطن امام غائب است.

عرض کردم: و در امامان کسی هست که غیبت نماید؟ فرمود:

« نَعَمْ ، يَغِيبُ عَنْ أَبْصَارِ النَّاسِ شَخْصُهُ ، . . ذَلِكَ ابْنُ سَيِّدَةِ الْإِمَاءِ ... ».(1)

آری، شخص او از دیدگان مردم نهان گردد، ... او همان پسر سرور کنیزکان است ....

و در همان کتاب به سند خود از حسین بن خالد آورده است که گفت: امام علی بن موسی الرضا عليه السلام فرمود:

«لَا دِينَ لِمَنْ لَا وَرَعَ لَهُ ...».

کسی که ورع (پروا از آلودگی به گناه) ندارد دین ندارد ....

به ایشان گفته شد: ای پسر رسول الله ! قائم از شما اهل بیت کیست؟ فرمود:

«الرَّابِعُ مِنْ وَلَدَيَّ ، ابْنُ سَيِّدَةِ الْإِمَاءِ ، يُطَهِّرُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ مِنْ كُلِّ جَوْرٍ ، وَ يُقَدِسُها مِنْ كُلُّ ظُلْمُ ....»(2)

(قائم) چهارمین از فرزندان من است، پسر سرور کنیزکان، خداوند به او زمین را از هر ستم حاکمان پاک کند، و از هر ظلمی (و خلاف حق) منزه کند ....

ص: 43


1- کمال الدین و تمام النعمة: ج2 ص368 ح 6 - حدثنا أحمد بن زیاد بن جعفر الهمداني رضي الله عنه قال: حدثنا علي بن إبراهيم بن هاشم، عن أبيه، عن أبي أحمد محمد بن زیاد الأزدي قال : سألت سيدي موسی بن جعفر عليه السلام عن قول الله عزوجل: «وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَهً وَ باطِنَهً» فقال عليه السلام: اَلنِّعْمَهُ اَلظَّاهِرَهُ اَلْإِمَامُ اَلظَّاهِرُ وَ اَلْبَاطِنَهُ اَلْإِمَامُ اَلْغَائِبُ. فَقُلْتُ لَهُ وَ یَکُونُ فِی اَلْأَئِمَّهِ مَنْ یَغِیبُ؟ قَالَ نَعَمْ یَغِیبُ عَنْ أَبْصَارِ اَلنَّاسِ شَخْصُهُ وَ لاَ یَغِیبُ عَنْ قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِینَ ذِکْرُهُ وَ هُوَ اَلثَّانِی عَشَرَ مِنَّا یُسَهِّلُ اَللَّهُ تَعَالَی لَهُ کُلَّ عُسْیرٍ وَ یُذَلِّلُ لَهُ کُلَّ صَعْبٍ وَ یُظْهِرُ لَهُ کُنُوزَ اَلْأَرْضِ وَ یُقَرِّبُ له کُلَّ بَعِیدٍ وَ یُبیرُ بِهِ کُلَّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَ یُهْلِکُ عَلَی یَدِهِ کُلَّ شَیْطَانٍ مَرِیدٍ ذَلِکَ اِبْنُ سَیِّدَهِ اَلْإِمَاءِ اَلَّتِی تَخْفَی عَلَی اَلنَّاسِ وِلاَدَتُهُ وَ لاَ یَحِلُّ لَهُمْ تَسْمِیَتُهُ حَتَّی یُظْهِرَهُ اَللَّهُ عَز وَ جَلَ فَیَمْلَأَ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً.
2- کمال الدين و تمام النعمة: ج2 ص371 ب35 ح5 - حدثنا أحمد بن زياد بن جعفر الهمداني رضي الله عنه قال: حدثنا علي بن إبراهيم بن هاشم، عن أبيه، عن علي بن معبد، عن الحسين بن خالد قال: قال علي بن موسى الرضا عليه السلام: لَا دِينَ لِمَنْ لَا وَرَعَ لَهُ ، وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ ، إِنَّ أكرَمَکُم عِنْدَ اللَّهِ أعمَلُکُم بِالتَّقِيَّةِ . فقيل له: يا بن رسول الله ! إلى متى؟ قال: لی یَومِ الوَقتِ المَعلومِ،وهُوَ یَومُ خُروجِ قائِمِنا أهلَ البَیتِ،فَمَن تَرَکَ التَّقِیَّهَ قَبلَ خُروجِ قائِمِنا فَلَیسَ مِنّا، فَقیلَ لَهُ: یَابنَ رَسولِ اللّهِ، و مَنِ القائِمُ مِنکُم أهلَ البَیتِ؟ قالَ:الرّابِعُ مِن وُلدِی،ابنُ سَیِّدَهِ الإِماءِ. یُطَهِّرُ اللّهُ بِهِ الأَرضَ مِن کُلِّ جَورٍ، وَ یُقَدِّسُها مِن کُلِّ ظُلمٍ، وَ هُوَ الَّذی یَشُکُّ النّاسُ فی وِلادَتِهِ،وهُوَ صاحِبُ الغَیبَهِ قَبلَ خُروجِهِ،فَإِذا خَرَجَ أشرَقَتِ الأَرضُ بِنورِهِ، وَ وَضَعَ میزانَ العَدلِ بَینَ النّاسِ فَلا یَظلِمُ أحَدٌ أحَداً، وَ هُوَ الَّذی تُطوی لَهُ الأَرضُ وَ لا یَکونُ لَهُ ظِلٌّ، وَ هُوَ الَّذی یُنادی مُنادٍ مِنَ السَّماءِ یَسمَعُهُ جَمیعُ أهلِ الأَرضِ بِالدُّعاءِ إلَیهِ، یَقولُ: ألا إنَّ حُجَّهَ اللّهِ قَد ظَهَرَ عِندَ بَیتِ اللّهِ فَاتَّبِعوهُ،فَإِنَّ الحَقَّ مَعَهُ وَ فیهِ، وَ هُوَ قَولُ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ» كفاية الأثر: ص 274 عن ابن بابویه کما في كمال الدين باختلاف يسير. مشكاة الأنوار : ص 42 الفصل 11 عن الكفاية باختلاف يسير. إعلام الوری: ص 434 الفصل 2 عن علي بن ابراهيم كما في كمال الدين باختلاف يسير. کشف الغمة: ج2 ص524 الفصل 2 عن الحسين بن خالد كما في كمال الدين باختلاف يسير.

ص: 44

بخش چهارم : دلیل خاص براسلام و ایمان و پاکی حضرت نرجس خاتون

اشاره

ص: 45

ص: 46

حق ماجرا ... ؟

زاده در خانه اهل بیت اطهار علیهم السلام

على بن الحسين المسعودی بزرگ مؤرخ شیعه متولد 287 هجری در شهر بغداد بوده و در همان شهر بزرگ شده و زندگی کرده و در سال 346 وفات یافته است، (او در زمان غیبت صغری زنده بوده است) در کتاب «إثبات الوصية» صفحه 257، نه تنها خبر ضعیف (حکایت بشر بن سلیمان برده فروش) را روایت ننموده، بلکه چنین خبر می دهد:

قال المؤلف لهذا الكتاب: روى لنا الثقات من مشايخنا: أن بعض أخوات أبي الحسن علي بن محمد عليه السلام كانت لها جارية ولدت في بيتها و ربتها تسمى نرجس .... مؤلف این کتاب گوید: برای ما اشخاص مورد وثوق از مشایخ ما روایت نموده اند که: بعضی از خواهران ابي الحسن علی بن محمد (امام هادی) علیه السلام را دخترکی بوده که در خانه او به دنیا آمده و او را تربیت نموده است که نرجس نامیده می شده است....فَلَمَّا كَبِرَتْ وَ عبلت دَخَلَ أَبُو مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَنَظَرَ إِلَيْهَا فَأَعْجَبَتْهُ . فَقَالَتْ عَمَّتَهُ : أَرَاكَ تَنْظُرْ إِلَيْهَا؟ فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ : إِنِّي مَا نَظَرَتْ إِلَيْهَا إِلَّا مُتَعَجِّباً ، أَمَّا انَّ الْمَوْلُودِ الْكَرِيمِ عَلَى اللَّهِ جَلَّ وَ عَلَا يَكُونُ مِنْهَا . ثُمَّ أَمَرَهَا أَنْ تَسْتَأْذِنُ أَبَا الْحَسَنِ فِي دَفْعُهَا إِلَيْهِ ، فَفَعَلْتُ ، فَأَمَرَهَا بِذَلِكَ.

چون بزرگ و کامل گردید ابو محمد (امام حسن عسکری) علیه السلام براو (حکیمه)

ص: 47

باریافت و نگاهش بر (نرجس) افتاد و از او تعجب کرد. عمه اش گفت: می بینم که با شگفتی به او نگاه می کنی؟ فرمود: من به او جز با تعجب نگاه نکردم، که آن مولود گرامی از او خواهد بود. سپس او را دستور داد تا از ابوالحسن (امام على النقي) تقاضا کند تا او را به او (امام عسکری) مرحمت نماید، و او چنین کرد، و (امام هادی) او را بدان امرکرد.

وی تصریح می کند که: مشایخ ما، و نه یک نفر، آن هم از افراد مورد وثوق و اعتماد، برای ما روایت کرده اند ... و مادر امام زمان علیهماالسلام را دخترکی می دانند که در خانه حکیمه خاتون به دنیا آمده و تربیت شده اوست، و نه از اسیران روم که در خواب حضرت فاطمه سلام الله علیها را دیده و به او فرموده باشد: «تو اکنون مشرک هستی» و الى آخره.

و حسین بن عبد الوهاب(1) یکی دیگر از محدثان شیعه در قرن پنجم در کتاب شریف «عيون المعجزات» چنین می نگارد:

كانت ولادة نرجس في بيت حكيمة بنت الجواد عليه السلام قرأت في كتب كثيرة بروايات كثيرة صحيحة، إنه كان الحكيمة بنت أبي جعفر محمد بن علي عليهما السلام جارية ولدت في بيتها و ربتها، و كانت تسمی نرجس، فلما كبرت دخل أبو محمد فنظر إليها فقالت له عمته حكيمة: أراك يا سيدي تنظر إليها؟ فقال عليه السلام: إني ما نظرت إليها (إلا) متعجبا، أما إن المولود الكريم على الله يكون منها. ثم أمرها أن تستأذن أبا الحسن أباه عليه السلام في دفعها إليه، ففعلت فأمرها بذلك (2)

نرجس در خانه حکیمه دختر امام جواد عليه السلام متولد شده است، در کتاب های بسیاری به روایت های صحیح بسیاری خوانده ام که حکیمه دختر امام محمد بن على عليه السلام، دخترکی داشت که در خانه اش به دنیا آمده و تربیت یافت که نرجس نامیده می شده است، ...

و این که عاقبت به همسری حضرت امام حسن زکی عسکری علیه السلام در آمدند و افتخار

ص: 48


1- شیخ عبد الله افندی شاگرد علامه محمد باقر مجلسی در کتاب ریاض العلماء از وی یاد کرده و او را عالمی جلیل و آگاه به اخبار و ناقد حدیث و همچنين فقیه و شاعر ذکر کرده است.
2- عيون المعجزات: ص 138.

و شرافت مادری حضرت امام حجة ابن الحسن المهدي ارواحنا فداه و عجل الله فرجه الشريف را پیدا نمودند.

این محدث جلیل تصریح می کند که:

اولا در کتاب های بسیاری

و ثانيا، به روایت ها (و نه یک روایت)

وثالثا؛ صحيح،

جریان را مقایسه کنید با داستان ساختگی بشر بن سلیمان که چند راوی آن مجهول هستند اولا، و خبر است ثانيا، پس به جهت سند و متن خبر بشر بی اعتبار است.

شیخ طوسی در کتاب «الغيبة» صفحه 244 الفصل الثاني نويسد:

و روي: أن بعض أخوات أبي الحسن عليه السلام كانت لها جارية ربتها تسمى نرجس، فلما كبرت دخل أبو محمد عليه السلام فنظر إليها. فقالت له: أراك يا سيدي تنظر إليها؟ فقال: فذاك. ثم أمرها أن تستأذن أبا الحسن عليه السلام في دفعها إليه ففعلت فأمرها بذلك.(1)

روایت شده است که: یکی از خواهران (امام) ابو الحسن ( على النقي) عليه السلام کنیزکی داشت که خود تربیت کرده و نامش نرجس بود، چون بزرگ شد، روزی (امام) ابو محمد (حسن زکی عسکری) علیه السلام به خانه او آمد و او را دید. (خواهر امام) به او گفت: ای آقای من! تو را می بینم که به او نظر می کنی (گویا طالبش هستی)؟ فرمود: از روی تعجب به او نگاه می کنم. زیرا مولودی که عزیز خداست از او خواهد بود.

سپس او را امر فرمود تا از ابوالحسن (امام على النق) تقاضا کند تا او را به او (امام حسن زکی عسکری) بدهد، و او چنین کرد، و (امام هادی) او را بدان امر کرد.

و روایت دیگری حضرت نرجس را کنیزی «ام ولد» از کنیزان حضرت امام على هادی علیه

ص: 49


1- عنه: بحارالأنوار: ج51، ص22 ح 29 و إثبات الهداة: ج3 ص414 ح53.

السلام می داند.

و روایت دیگری ایشان را کنیز حضرت حکیمه خاتون فرزند امام محمد جواد علیه السلام عنوان می کند.

و روایت دیگری ایشان را کنیز حضرت امام حسن زکی عسکری علیه السلام می داند.

و روایت است که ایشان کنیز بعضی از خواهران حضرت امام على هادی علیه السلام بوده اند.

و شیخ کلینی و نعمانی و ابن بابویه روایاتی نقل می کنند که حضرت نرجس عليها السلام را کنیز می شمارند.

شيخ أبوعبدالله محمد بن محمد بن النعمان المفيد متوفای413 در کتاب الإرشاد: ج2 ص 339 و شیخ یوسف بن حاتم الشامي المشغري العاملي در کتاب الدر النظيم: ص 753 و على بن أبي الفتح الإربلي متوفای 692 در کتاب کشف الغمة في معرفة الأئمة: ج3 ص 243 آن حضرت را کنیزی دانسته اند به نام های؛ «سوسن» و «نرجس».

طاهرة مطهرة پاک شده خدایی

مولى اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

از رسول الله صلى الله عليه و آله پرسیدند: بتول چیست ؟ که از شما شنیدیم می فرمودید: مریم بتول است، فاطمه بتول است؟ فرمود:

«الْبَتُولُ الَّتِي لَنْ تَرَ حُمْرَةً قَطُّ، أَيْ (وَ) لَمْ تَحِضْ، فَإِنَّ الْحَيْضَ مَكْرُوهُ فِي بَنَاتِ الْأَنْبِيَاءِ»(1)

بتول آن زنی است که هرگز خون (آلودگی زنانه) و حیض نبیند، همانا حیض (شدن) برای دختران پیغمبران ناپسند است.

واسماء بنت عمیس گوید:

ص: 50


1- معاني الأخبار: ص64 ح 17 و علل الشرائع: ج1 ص181 ب 144 ح1 - حدثنا أحمد بن محمد بن يحيى بن أحمد بن عيسى بن علي بن الحسين بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب قال: حدثنا أبو عبد الله محمد بن إبراهيم بن أسباط قال: حدثنا أحمد بن محمد بن زياد القطان قال: حدثني أبو الطيب أحمد بن محمد بن عبد الله قال: حدثني عیسی بن جعفر بن محمد بن عبد الله بن محمد بن عمر بن علي بن أبي طالب، عن آبائه، عن عمر بن علي، عن أبيه علي بن أبي طالب عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ اَلنَّبِیَّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ سُئِلَ مَا اَلْبَتُولُ فَإِنَّا سَمِعْنَاکَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ تَقُولُ: إِنَّ مَرْیَمَ بَتُولٌ وَ فَاطِمَهُ بَتُولٌ؟ فَقَالَ اَلْبَتُولُ اَلَّتِی لَنْ تَرَ حُمْرَهً قَطُّ أَیْ لَمْ تَحِضْ فَإِنَّ اَلْحَیْضَ مَکْرُوهٌ فِی بَنَاتِ اَلْأَنْبِیَاءِ. و دلائل الإمامة: ص 149 ح 61- و عنه (حدثني أبو الحسين محمد بن هارون بن موسی التلعكبري - معلق) قال: أخبرني أبو جعفر قال: حدثنا أحمد بن محمد بن عیسی ابن أحمد بن عیسی بن علي بن الحسين بن علي بن الحسين بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب عليهم السلام قال: حدثنا أبو عبد الله محمد بن إبراهيم بن أسبا قال: حدثنا أحمد بن محمد بن زیاد القطان، قال: حدثني أبو الطيب أحمد بن محمد بن عبد الله قال: حدثني عیسی بن جعفر بن محمد بن عبد الله بن محمد بن عمر بن علي ابن أبي طالب، عن آبائه، عن عمر بن علي، عن أبيه علي بن أبي طالب عليه السلام: أَنَّ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سُئِلَ عَنِ الْبَتُولِ ، وَ قِيلَ لَهُ : سَمِعْناکَ یا رَسُولَ اللَّهِ تَقُولُ: إِنَّ مریم بَتُولُ ، وَ فَاطِمَةَ بَتُولُ فَمَا ذَاكَ ؟ فَقَالَ: الْبَتُولُ الَّتِي لَمْ تَرَ حُمرَةً قَطُّ ، أَيْ لَمْ تَحِضْ ، فَانِ الْحَيْضِ مَكْرُوهُ فِي بَنَاتِ الْأَنْبِيَاءِ. و روضة الواعظين و بصيرة المتعظين: ج1 ص149- وروي أن النبي صلى الله عليه و آله سئل ما البتول.... و کشف الغمة في معرفة الأئمة: ج1 ص464- و عن علي عليه السلام: .... و الدر النظيم في مناقب الأئمة اللهاميم: ص 457- و حدث عمر بن علي بن أبي طالب عليه السلام، عن أبيه علي بن أبي طالب عليه السلام أن النبي صلى الله عليه و آله سئل عن البتول .... و مناقب آل أبي طالب عليهم السلام: ج3 ص330 - أبو صالح المؤذن في الأربعين: سئل رسول الله صلى الله عليه و آله: مَا الْبَتُولُ ؟ قَالَ النَّبِيُّ : لَمْ تَرَ حُمْرَةً قَطُّ ، وَ لَمْ تَحِضْ ، فَإِنَّ الْحَيْضَ مَكْرُوهُ عَلَى بَنَاتِ الْأَنْبِيَاءِ.

در میلاد یکی از فرزندان حضرت فاطمه علیها السلام حاضر بودم و از حضرتش خونی ندیدم!!! و رسول الله صلى الله عليه و آله فرمود:

«يَا أَسْمَاءُ! إنَّ فَاطِمَةَ خُلِقَتْ حُورِيَّةً فِي صُورَةِ إِنْسِيَّةٍ، هِيَ طَاهِرُ مُطَهَّرَةً».(1)

ای اسماء! همانا فاطمه حوریه ای در صورت انسانی است، او پاک و پاکیزه گردیده (تکوینی الهی) است.

و رسول الله صلى الله علیه و آله در حدیث دیگری فرمود:

«إِنَّ فَاطِمَةَ خُلِقَتْ حوريه فِي صُورَةِ إِنْسِيَّةٍ، وَ إِنَّ بَنَاتِ الْأَنْبِيَاءِ لَا يَحِضْنَ»(2)

همانا فاطمه حوریه ای آفریده شده در صورت انسانی، و همانا دختران پیامبران حیض نمی شوند.

و امام محمد باقر عليه السلام فرمود:

« ِنَّ بَنَاتِ الْأَنْبِيَاءِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ لَا يَطْمِثْنَ، إِنَّما الطَّمْثَ عُقُوبَةً، وَ أَوَّلُ مَنْ طَمِثَتْ سَارَةُ»(3)

همانا دختران پیامبران صلى الله عليهم حیض نمی شوند، به تحقیق حیض شدن کیفر است، و اولین کسی که حیض شد ساره بود .

و امام جعفر صادق عليه السلام فرمود:

«إِنَّ بَنَاتِ الْأَنْبِيَاءِ لَا يَحِضْنَ».(4)

همانا دختران پیامبران حیض نمی شوند.

و امام موسی کاظم علیه السلام فرمود:

«إِنَّ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلَامُ صَدِيقِهِ شَهیدَةٌ، وَ إِنَّ بَنَاتِ الْأَنْبِيَاءِ لَا يَطْمِثْنَ»(5)

همانا فاطمه علیها السلام صديقه و شهیده بودند، و به تحقیق دختران پیامبران حیض نمی شوند.

ص: 51


1- عيون المعجزات: ص 58- و عن الغلابي مرفوعا إلى أسماء بنت عمیس قالت: قال لي رسول الله و قد كنت شهدت فاطمة عليها السلام وقد ولدت بولد و لم ير لها دم فقال: يا أسماء ! إن فَاطِمَةَ خُلِقَتْ حُورِيَّةً فِي صُورَةِ إِنْسِيَّةٍ ، هِيَ طَاهِرَةُ مُطَهَّرَةً . و دلائل الإمامة: ص 148 ح 56 - وعنه (أخبرني القاضي أبو إسحاق إبراهيم بن مخلد بن جعفر الباقرحي - معلق)، قال: حدثتني خديجة، قالت: حدثنا أبو عبد الله، قال: حدثنا أبو أحمد، قال: حدثنا محمد بن زکریا، قال: حدثنا عبيد الله بن محمد بن عائشة، قال: حدثنا إسماعيل بن عمرو البجلي، عن عمر بن موسى، عن زيد بن علي، عن أبيه، عن زينب بنت علي، قالت: حدثتني أسماء بنت عمیس قالت: قال لي رسول الله صلى الله عليه و آله و قد كنت شهدت فاطمة قد ولدت بعض ولدها فلم نرها دما، فقلت: يا رسول الله! إن فاطمة ولدت فلم نرها دما؛ فقال رسول الله صلى الله عليه و آله: يَا أَسْمَاءُ ! إِنَّ فَاطِمَةَ خُلِقَتْ حُورِيَّةً إنسِيَةً. و دلائل الإمامة: ص150 ح62 - و أخبرني الشريف أبو محمد الحسن بن أحمد المحمدي قال: أخبرني أبو عبد الله محمد بن أحمد الصفواني قال: حدثنا أبو أحمد قال: حدثنا محمد ابن زکریا قال: حدثنا عبيد الله بن محمد بن عائشة قال: حدثنا إسماعيل بن عمرو البجلي، عن عمر بن موسى، عن زيد بن علي، عن أبيه، عن زينب بنت علي عليه السلام، قالت: حدثتني أسماء بنت عميس قالت: قال لي رسول الله صلى الله عليه وآله وقد كنت شهدت فاطمة قد ولدت بعض ولدها فلم نرها دما. يَا أَسْمَاءُ ! إِنَّ فَاطِمَةَ خُلِقَتْ حُورِيَّةً إنسِيَّه. وكشف الغمة في معرفة الأئمة: ج1 ص 463- و نعود إلى ذکرشيء مما أورده ابن بابويه القمي (في کتاب مولد فاطمة عليها السلام) قال يرفعه إلى أسماء بنت عمیس قالت: قال لي رسول الله صلى الله عليه و آله و قد كنت شهدت فاطمة عليها السلام و قد ولدت بعض أولادها فلم أر لها دما فقال صلى الله عليه و آله: إِنَّ فَاطِمَةَ خُلِقَتْ حُورِيَّةً إنسِيَّه. این روایت در کتب بسیاری از مخالفین نیز ذکر شده است، و از آن ها: مناقب علي بن أبي طالب عليه السلام، الفقيه الحافظ ابن المغازلي علي بن محمد بن محمد الواسطي الشافعي: ص369 و چاپ دیگری: 288 ح 362 قال: أخبرنا الحسن بن أحمد بن موسى الغندجاني ، أخبرنا أبو أحمد عبيد الله ابن محمد بن أبي مسلم الفرضي المقرئ، حدثنا أبوبكر محمد بن يحيى الصولي، حدثنا الغلابي ، حدثنا ابن عائشة قال: حدثنا اسماعیل بن عمر البجلي، عن عمر بن موسى، عن زيد بن علي، عن أبيه، عن زينب بنت علي قالت: حدثتني أسماء بنت عمیس قالت: قال النبي صلى الله عليه وآله - وقد كنت شهدت فاطمة و قد ولدت بعض ولدها فلم يرلها دم فقال النبي صلى الله علیه و آله: يَا أَسْمَاءُ ! إِنَّ فَاطِمَةَ خُلِقَتْ حُورِيَّةً إنسِيَّه.
2- دلائل الإمامة: ص 146 ح 52- و أخبرني أبو عبد الله الحسين بن إبراهيم بن علي بن عیسی المعروف بابن الخياط القمي قال: أخبرني أبو الحسن علي بن محمد بن جعفر العسكري قال: حدثني صعصعة بن سیاب بن ناجية أبو محمد قال: حدثنا زيد بن موسى قال: حدثنا أبي، عن أبيه جعفر بن محمد، عن أبيه، عن عمه زيد بن علي، عن أبيه، عن سكينة و زینب ابنتي علي، عن علي عليه السلام، قال: قال رسول الله صلى الله عليه و آله: «إِنَّ فَاطِمَةَ خُلِقَتْ حُورِيَّةً فی صُورَةُ إنسِيَّه، وَ إِنْ بَنَاتِ أَنْبِيَاءِ لا يَحُضُّ» والدر النظيم في مناقب الأئمة اللهاميم: ص457 - حدث زيد بن موسى، قال: ... - مثله-. والعدد القوية لدفع المخاوف اليومية: ص 227 - و عنه صلى الله عليه و آله: إِنَّ فَاطِمَةَ خُلِقَتْ حُورِيَّةً إنسِيَّه وَ إِنَّ بَنَاتِ اَلْأَنْبِيَاءِ لایَحِضنَ.
3- علل الشرائع: ج1 ص290 ب215 ح1 - أبي رحمه الله قال: حدثنا سعد بن عبد الله، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن علي بن الحكم، عن أبي جميلة، عن أبي جعفر عليه السلام قال: إِنَّ بَنَاتِ الاَنبِیاءِ صَلَی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَا یَطمَثنَ، إِنَّما الطَّمْث عُقُوبَةٌ ، وَ أَوَّلُ مَنْ طَمِثَتْ سَارَةُ.
4- الخرائج و الجرائح، ج2 ص 527 ح 2- و منها: أن أبا عبد الله عليه السلام قال: إِنَّ بَنَاتِ اَلْأَنْبِيَاءِ لایَحِضنَ
5- الكافي: ج1 ص458 ح2- محمد بن يحيى، عن العمركي بن علي، عن علي بن جعفر، عن أخيه أبي الحسن عليه السلام قال: إِنَّ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلَامُ صَدِيقِهِ شَهِيدَةً، وَ إِنَّ بَنَاتِ الْأَنْبِيَاءِ لَا يَطْمِثْنَ.

مطالبی مهم:

1- بنابر فرموده رسول الله صلى الله علیه و آله در بیان معنی بتول ؛ آن که هرگز آلوده به خون حیض و هر خونی که زنان می بینند (نفاس و استحاضه) نمی شوند، زیرا شایسته نیست دختران پیامبران الهی به آن ها آلوده گردند، و این کرامتی الهی است برای آنان به سبب نسبتشان با انبیاء صلی الله عليهم.

2- رسول الله صلى الله عليه و آله در پاسخ به شگفتی اسماء از این که صدیقه طاهره فاطمة الزهراء عليها السلام در زایمان خود خون ریزی نداشته اند فرمودند: همانا فاطمه (از این سبب) خون نفاس نداشته است زیرا که او حوریه ای در صورت انسانی است، او طاهره و مطهره (پاکیزه گردیده خداوند) است، که از آغاز تكوينا پاکیزه آفریده شده است.

3- و در حديث رسول الله صلى الله عليه و آله و امام محمد باقر و امام جعفر صادق و امام موسی کاظم علیهم السلام گذشت که فرمودند: قطعا از ویژگی های دختران پیامبران است که هرگز (از خود خون) حیض نمی بینند.

4- فاطمه علیها السلام که دختر پیامبر، و حوریه است هرگز و مطلقا خون حیض و دیگر خون ها را نمی بیند.

5- پاکی عده ای از زنان از خون های زنانه چون دختران انبیاء و مادران ائمه اطهار نشان دهنده آفرینش آنان از طینت و سرشت عليين و فاضل طینت اهل بیت اطهار است، و این که شاخساری از شجره طیبه محمديه صلى الله علیه و آله و جزئی از آن است.

6- سبب و آغاز خون حیض دیدن ، عقوبت و کیفر است، و نداشتن آن کرامتی تکوینی از جانب الله تعالی است.

به دنبال این احادیث و نتیجه گیری از آن ها، شیخ محمد بن عثمان العمري قدس الله نفسه الزكية دومين سفير خاص امام عصر حجة بن الحسن المهدی صلوات الله عليه، میلاد امام زمان را از حکیمه خاتون دختر مکرمه امام محمد جواد حکایت کرده و می فرماید:

ص: 52

«وُلِدَ اَلسَّیِّدُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مَخْتُوناً وَ سَمِعْتُ حَکِیمَهَ تَقُولُ لَمْ یُرَ بِأُمِّهِ دَمٌ فِی نِفَاسِهَا وَ هَکَذَا سَبِیلُ أُمَّهَاتِ اَلْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَم»(1)

سید (امام زمان) عليه السلام ختنه شده به دنیا آمد، و از حکیمه خاتون شنیدم که می گفت: در زایمان مادرش خونی دیده نشد. و همه مادران ائمه علیهم السلام چنين بودند.

و علامه طبرسی گوید:

و قد روي عنهم عليهم السلام:

و به تحقیق از اهل بیت علیهم السلام روایت شده است (که فرموده اند):

«أَنَّ سَبِيلَ أُمَّهَاتِ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ سَبِيلِ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلَامُ فِي ارْتِفَاعِ الْحَيْضِ عَنْهُنَّ».

قطعا همه مادران امامان عليهم السلام همچون فاطمه علیها السلام (خون) حیض از آنان برداشته و رفع گردیده است (پاک بودند و عادت ماهانه نداشته اند).

و هذا ما تميزت به أمهات أئمتنا عليهم السلام من سائر النساء، لأنه لم يصح في واحدة من جميع النساء حصول الولادة مع ارتفاع الحيض عنها سواهن، تخصيصا لهن المكان أولاده المعصومين صلوات الله عليهم أجمعين.(2)

و این از چیزهایی است که مادران امامان ما عليهم السلام را از دیگر زنان جدا ساخته است، زیرا درست نیست که در همه زنان با برطرف شدن حیض جز از اینان باشد، و این ویژگی تنها برای اینان به خاطر فرزندان معصوم آنان صلوات الله عليهم اجمعين است.

دقت شود که فرمود:

1- ... خون در زایمان از مادر مکرمه مهدی صلوات الله عليهما دیده نشد، و همه

ص: 53


1- بحار الأنوار: ج 51 ص 16 ب1 ح20 عن كمال الدين و تمام النعمة: ج2 ص433 ب42 ح 14 بسنده عن السفير الخاص الثاني لمولانا صاحب الرمان عليه السلام. والهداية الكبرى: ص355 ب14 - قال الحسين بن حمدان: حدثني من زاد في أسماء من حدثني من هؤلاء الرجال الذين أسميهم و هم : غيلان الكلابي، و موسی بن محمد الرازي، و أحمد بن جعفر الطوسي، عن حكيمة ابنة محمد بن علي الرضا عليه السلام ، قال : كانت تدخل على أبي محمد عليه السلام فتدعوله أن يرزقه الله ولدا و إنها قالت: دخلت عليه فقلت له كما كنت أقول، و دعوت له كما كنت أدعو فقال: يا عمة !.... عنه: حلية الأبرار في أحوال محمد و آله الأطهار عليهم السلام: ج6 ص 162 و مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر: ج 8 ص021
2- تاج المواليد، الشيخ فضل بن الحسن الطبرسي المتوفي 548 قدس سره: ص 79 ف1.

مادران ائمه علیهم السلام این چنین بودند.

2- قطعا همه مادران امامان عليهم السلام همچون فاطمه علیها السلام (خون) حیض از آنان برداشته و رفع گردیده است (پاک بودند و عادت ماهانه نداشته اند).

توجه شود که فرمود:

... همچون فاطمه علیها السلام ....

و در روایات پیشین بود که:

حوریه بودن، و دختر یکی از پیامبران بودن سبب این کرامت تکوینی الهی در خلقت آنان است که هرگز خون های زنانه را نمی بینند، و این جا نیز تصریح شده بر این که مادران امامان معصوم نیز خون های زنانه را نمی بینند، و آنان در حکم دختران پیامبران الهی هستند....

که انبیاء و مؤمنان از زیادت گل و سرشت اهل بیت اطهار علیهم السلام که از عليين است می باشند!!!.

ظرفی برگزیده الهی

امام على الرضا عليه السلام درباره مادر مکرمه امام محمد جواد علیهما السلام که او نیز کنیز بود فرمود:

«...قُدِّسَتْ أُمٌّ وَلَدَتْهُ قَدْ خُلِقَتْ طَاهِرَهً مُطَهَّرَهً».(1)

... منزه (پاکیزه شده الهی) است مادری که او را زائیده، به تحقیق او پاک و پاکیزه آفریده شده است.

عالم عليه السلام درباره مادر امام حسن الزكي العسكري عليه السلام فرمود:

«سَلِيلٍ، مَسْلولَةُ مِنَ الْآفَاتِ وَ الْعَاهَاتِ، وَ الْأَرْجَاسَ وَ الْأَنْجَاسَ».(2)

سليل ، از آفت ها، گزندها، پلیدی ها و ناپاکی ها بیرون (خارج و محفوظ) است.

ص: 54


1- عيون المعجزات: ص 118 روی عبد الرحمان بن محمد، عن كلثم بن عمران قال: قلت للرضا عليه السلام: أدع الله أن يرزقك ولدا، فقال عليه السلام: إِنَّمَا أُرْزَقُ وَلَداً وَاحِداً وَ هُوَ یَرِثُنِی. فلما ولد أبو جعفر عليه السلام قال الرضا عليه السلام لأصحابه: قَدْ وُلِدَ لِی شَبِیهُ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ فَالِقِ اَلْبِحَارِ وَ شَبِیهُ عِیسَی اِبْنِ مَرْیَمَ قُدِّسَتْ أُمٌّ وَلَدَتْهُ قَدْ خُلِقَتْ طَاهِرَهً مُطَهَّرَهً ثُمَّ قَالَ اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ یُقْتَلُ غَصْباً فَیَبْکِی لَهُ وَ عَلَیْهِ أَهْلُ اَلسَّمَاءِ وَ یَغْضَبُ اَللَّهُ تَعَالَی عَلَی عَدُوِّهِ وَ ظَالِمِهِ فَلاَ یَلْبَثُ إِلاَّ یَسِیراً حَتَّی یَحُلَّ (یُعَجِّلَ) اَللَّهُ بِهِ إِلَی عَذَابِهِ اَلْأَلِیمِ وَ عِقَابِهِ اَلشَّدِیدِ وَ کَانَ طُولُ لَیْلَتِهِ یُنَاغِیهِ فِی مَهْدِهِ. وإثبات الوصية: ص 216- و روي أنه ولد عليه السلام ليلة الجمعة لإحدى عشر ليلة بقيت من شهر رمضان سنة خمس و تسعين و مائة فلما ولد قال أبو الحسن عليه السلام لأصحابه في تلك الليلة: قَدْ وُلِدَ لِي شَبِيهُ موسی بْنِ عِمْرَانَ علیه السَّلَامُ فَالِقِ الْبِحَارُ ، قُدِست اُمٌ ولدتهُ فلقد خُلِقت طاهِرةً مُطهرةً. ثم قال: بِأَبِي وَ أُمِّي شَهِيدُ يَبْكِي عَلَيْهِ أَهْلِ السَّمَاءِ ، يُقْتَلُ غَیظاً وَ یَغضَبُ اللَّهُ جَلَّ وَ عَلَى قَاتِلِيهِ فَلَا يَلْبَثْ إلايسيرا حَتَّى يُعَجِّلُ اللَّهُ بِهِ إِلَى عَذَابِهِ الْأَلِيمِ وَ عِقَابَهُ الشَّدِيدِ.
2- إثبات الوصية: ص 244.

دو مادر در امام «طاهرة مطهرة» بوده اند، که دلالت بر عصمت آنان می کند، آنان به ظاهر کنیز بوده اند، و مادر امام عصر عليه السلام بر آنان سرور است، حال جای گاه والده ماجده صاحب الأمر، آن ملیکه و «خِيَرَةُ الْإِمَاءِ» (الله تعالی که حقیقت همه را می داند، او را برگزیده)، آن برگزیده ای از میان آن مادران ائمه از فرزندان امام حسين عليهم السلام، اختیار و گزینش او برتر از گزینش آنان است ، برای مادری امام عصر عجل الله فرجه الشريف، آن «سيدة الإماء» و سرور کنیزان (مادران امامان از فرزندان امام حسين عليه السلام که در ظاهر کنیز بوده اند) در فضائل برآنان برتر است، به دلیل آن که مظروفش بر مظروف آنان سرور است، زیرا که؛ او قائم آنان است و علم و أفضل و ... جای او کجاست؟

سلمان فارسی رضی الله عنه گويد:

همراه رسول الله صلى الله عليه و آله بودیم و حسین بن على عليهما السلام بر دامنش نشسته بود که فرمود:

«يَا أَبَا عَبدِ اللَّهُ ؛ أَنْتَ سَيِّدَ مَنْ سَادَةُ، وَ أَنْتَ إِمَامَهُ ابْنِ إِمَامٍ، أَخُو إِمَامٍ، أَبُو أَئِمَّةِ تَسَعُهُ، تاسِعُهُم قَائِمِهِمْ، أَعْلَمَهُمْ، أَحکَمُهُم، أَفْضَلَهُمْ».(1)

ای ابا عبد الله! تو سیدی از ساداتی؛ و تو امامی و فرزند امام هستی، برادر امام هستی، و پدر نه امام هستی، که نهمين آنان قیام کننده آنان است، عالم ترین آنان، و حكم کننده ترین (تواناترین آنان در حکم کردن به عدل)، و برترین آنان است.

رسول الله صلى الله عليه و آله ضمن حدیثی فرمودند:

«...وَ اِخْتَارَنِی وَ عَلِیّاً مِنْ بَنِی هَاشِمٍ، وَ اِخْتَارَ مِنِّی وَ مِنْ عَلِیٍّ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَیْنَ، وَ تُکْمِلُهُ اِثْنَیْ عَشَرَ إِمَاماً مِنْ وُلْدِ اَلْحُسَیْنِ تَاسِعُهُمْ بَاطِنُهُمْ وَ هُوَ ظَاهِرُهُمْ وَ أَفْضَلُهُمْ وَ هُوَ قَائِمُهُمْ».(2)

و خداوند از میان بنی هاشم مرا و على را برگزید، و حسن و حسین را از من و علی برگزید،

ص: 55


1- و مقتضب الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر: ص 9 الجزء 1 - حدثنا أبو محمد عبد الله بن إسحاق بن عبد العزيز الخراساني المعدل قال: حدثنا أحمد بن عبيد بن ناصح قال: حدثنا إبراهيم بن الحسن بن يزيد الهمداني قال: حدثنا محمد بن آدم، عن أبيه آدم، عن شهر بن حوشب، عن سلمان الفارسي قال: كنا مع رسول الله صلى الله علیه و آله و الحسين بن علي عليهما السلام على فخذه، إذ تفرس في وجهه و قال له: يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ! أَنْتَ سَيِّدَ مَنْ سَادَةُ ؛ وَ أَنْتَ إِمَامُ أَبْنِ إِمَامٍ، أَخُو إِمَامٍ أَبُو أَئِمَّهٍ تِسْعَهٍ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ إِمَامُهُمْ أَعْلَمُهُمْ أَحْکَمُهُمْ أَفْضَلُهُمْ و تقريب المعارف: ص182- و من ذلك نص رسول الله صلى الله عليه و آله على أن الأئمة من بعده إثنا عشر، كقوله للحسين بن علي عليه السلام: أَنْتَ إِمَامٌ اِبْنُ إِمَامٍ أَخُو إِمَامٍ أَبُو أَئِمَّهٍ تِسْعَهٍ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ إِمَامُهُمْ أَعْلَمُهُمْ أَحْکَمُهُمْ أَفْضَلُهُمْ. و تقريب المعارف، ص420 - النص على عدد الأئمة من طريق الخاصة ...- و رووا عن سلمان قال: رأيت رسول الله صلى الله علیه و آله و قد أجلس الحسين بن علي عليهما السلام على فخذه و تفرس في وجهه ثم قال: «إِمَامٍ اِبْنُ إِمَامٍ أَبُو وَ حُجَجٌ تِسْعٌ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ أَفْضَلُهُمْ أَحْلَمُهُمْ أَعْلَمُهُمْ» و متشابه القرآن و مختلفة، ابن شهر آشوب، ج2 ص 54- و قوله صلى الله عليه و آله للحسين : أَنْتَ إِمَامٌ، اِبْنُ إِمَامٍ أَبُو أَئِمَّهٍ وَ حُجَجٌ تِسْعٌ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ أَعْلَمُهُمْ أَحْلَمُهُمْ أَفْضَلُهُمْ. على أن هذه الأخبار و إن لم يقبلها المخالف وقال إنها أخبار آحاد فإن معانيها متواتربها.
2- و الغيبة، النعماني: ص 67 ب 4 ح 7- أخبرنا محمد بن همام قال: حدثنا أبي و عبد الله بن جعفر الحميري قالا: حدثنا أحمد بن هلال قال: حدثني محمد بن أبي عمير سنة أربع و مائتين قال : حدثني سعيد بن غزوان ، عن أبي بصير، عن أبي عبد الله، عن آبائه عليهم السلام قال: قال رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اِخْتَارَ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ شَیْئاً اِخْتَارَ مِنَ اَلْأَرْضِ مَکَّهَ وَ اِخْتَارَ مِنْ مَکَّهَ اَلْمَسْجِدَ وَ اِخْتَارَ مِنَ اَلْمَسْجِدِ اَلْمَوْضِعَ اَلَّذِی فِیهِ اَلْکَعْبَهُ وَ اِخْتَارَ مِنَ اَلْأَنْعَامِ إِنَاثَهَا وَ مِنَ اَلْغَنَمِ اَلضَّأْنَ وَ اِخْتَارَ مِنَ اَلْأَیَّامِ یَوْمَ اَلْجُمُعَهِ وَ اِخْتَارَ مِنَ اَلشُّهُورِ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ مِنَ اَللَّیَالِی لَیْلَهَ اَلْقَدْرِ وَ اِخْتَارَ مِنَ اَلنَّاسِ بَنِی هَاشِمٍ وَ اِخْتَارَنِی وَ عَلِیّاً مِنْ بُنِی هَاشِمٍ وَ اِخْتَارَ مِنِّی وَ مِنْ عَلِیٍّ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَیْنَ وَ یُکْمِلُهُ اِثْنَیْ عَشَرَ إِمَاماً مِنْ وُلْدِ اَلْحُسَیْنِ تَاسِعُهُمْ بَاطِنُهُمْ وَ هُوَ ظَاهِرُهُمْ وَ هُوَ أَفْضَلُهُمْ وَ هُوَ قَائِمُهُمْ قَالَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِی حَدِیثِهِ یَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِیفَ اَلْغَالِینَ وَ اِنْتِحَالَ اَلْمُبْطِلِینَ وَ تَأْوِیلَ اَلْجَاهِلِینَ - وَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ هِلاَلٍ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ غَزْوَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اِخْتَارَنِی- اَلْحَدِیثَ-. والغيبة، النعماني: ص 102 - و قوله صلى الله عليه و آله: «إِنَّ الائِمَةَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ تِسْعَةً تَاسِعُهُم قَائِمِهِمْ ، ظَاهِرُهُمْ بَاطِنِهِمْ ، وَ هُوَ أَفْضَلَهُمْ»

و امامت را کامل گرداند به دوازده امام، نه تن از آنان از فرزندان حسين هستند، نهمین آن ها باطن آنان است (غایب گردد) و همو ظاهر آنان است (و ظهوری دارد)، و او بر آنان برتر است ، و قیام کننده آنان است.

وامام محمد باقر عليه السلام نیز فرمود:

«يَكُونُ مِنَّا تِسْعَةً بَعْدَ الحُسَینِ بْنِ عَلِيٍّ، تاسِعُِهُم قَائِمِهِمْ، وَ هُوَ أَفْضَلَهُمْ».(1)

از ما (امامان) نه تن پس از حسین بن علی می باشند، نهمين آنان قیام کننده آنان است، و او برترینشان است.

حال آیا آن مادر برگزیده الهي و سيده و ملیکه ... که در طهارت از خون های زنانه حکم دختران انبیاء و حضرت فاطمه علیها السلام را تكوينا و نه تشریعا دارد، نعوذ بالله می شود زنی باشد که پیش تر مشرکه بوده؟.

او از مادران امامان از فرزندان امام حسين عليهم السلام که به ظاهر کنیز بوده اند افضل و سرور آنان است.

تفصیل روایت حکیمه خاتون و جزئیات ولادت و رشد جسمانی حضرت بقية الله الأعظم

با بررسی روایاتی که از حکیمه خاتون فرزند امام محمد جواد علیهماالسلام اسلام و ایمان و پاکی والده ماجده حضرت ولی عصر عليهما السلام معلوم می شود.

حضرت حکیمه خاتون عليها السلام، فرزند حضرت امام محمد جواد علیه السلام می باشد و خودش از اهل بیت اطهار و شاهد تولد حضرت بقية الله عليه السلام بوده و اشراف بر آن داشته اند. در روایت حکیمه خاتون، به تفصیل از حضرت نرجس خاتون گفته شده و این که مادر امام زمان عليهما السلام در خانه حکیمه به دنیا آمده و تربیت شده او بوده است، و روایت ایشان نه تنها اشکال های خبر بشر را ندارد، بلکه حاوی مطالب ارزش مندی می باشد،

ص: 56


1- إثبات الوصية: ص 268- و بهذا الإسناد، عن ابن أبي عمير، عن سعيد بن غزوان، عن أبي بصير، عن أبي جعفر الباقر عليه السلام قال: يكون منا بعد الحسين تِسْعَةً تاسَعُهَم قَائِمِهِمْ وَ هُوَ أَفْضَلَهُمْ. و دلائل الإمامة: ص 453 ح431/ 35 - حدثنا أبو الحسين محمد بن هارون بن موسى قال: حدثنا أبي قال: حدثنا أبو علي محمد بن همام قال: حدثنا عبد الله بن جعفر، عن أحمد بن هلال، عن محمد بن أبي عمير، عن سعيد بن غزوان، عن أبي بصير، عن أبي جعفر عليه السلام، قال: یکون مِنَّا تِسْعَةً بَعْدَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ، تاسعهم قَائِمِهِمْ ، وَ هُوَ أَفْضَلَهُمْ

و بایسته است که به آن ها مراجعه شود، و ما در این جا تمامی روایتی را که به ما رسیده است می آوریم و نه آن چه که در این باره روایت شده است؛ ضمن این که در ادامه سخن، گزیده ای از متن روایات بسیاری از حکیمه خاتون دختر گرامی امام محمد جواد عليه السلام در حکایت ولادت اعلی حضرت ولی عصر حجة بن الحسن المهدي عليه السلام و عجل الله فرجه الشريف نیز آورده خواهد شد:

در کتاب إثبات الوصية چنین آمده است: جماعتی از بزرگان علماء- که از جمله آنان: علان کلابی (کلینی)، موسی بن محمد غازی و احمد بن جعفر بن محمد است - به سندهای خود روایت کرده اند که حکیمه دختر امام محمد جواد، خدمت امام حسن زکی عسکری می آمد و دعا می کرد که خدا به آن حضرت فرزندی عطا کند. حکیمه می گوید:

«دَخَلْتُ عَلَيْهِ يَوْماً فَدَعَوْتُ لَهُ کَما کُنتُ أَدْعُوَ. فَقَالَ لِي: يا عَمَّةٍ أَمَا إِنَّهُ یولد فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ - وَ كانَت لَیْلَهَ النّصْف منْ شَعْبَانَ سَنَهَ خَمْسٍ وَ خَمْسینَ وَ مائَتَیْن- الْمَوْلُودُ الَّذِي کُنّا نََتَوَقَّعُهُ ، فَاجعَلي إِفْطَارِكَ عِنْدَنَا -وَ كَانَتْ لَيْلَةُ الْجُمُعَةِ - .. وَ قُلْتَ لِأَبِي مُحَمَّدٍ : إِنِّي لَسْتُ أَرَى بِهَا أَثَرِ حَمَلُ ! فَتَبَسَّمَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيَّ وَ قَالَ لِي: إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَوْصِيَاءُ لَا نَحْمِلَ فِي الْبُطُونِ وَ لکنا نَحْمِلَ فِي الْجَنُوبُ. وَ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ مَعَ الْفَجْرِ يُولَدُ الْمَوْلُودِ المُکَرَمُ عَلَى اللَّهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ . قالت: فَنِمْتُ بِالْقُرْبِ مِنَ الْجَارِيَةِ، وَ بَاتَ أَبُو مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي صِفَةِ فِي تِلْكَ الدَّارِ فَلَمَّا كَانَ وَقْتِ صَلَاةِ اللَّيْلِ، وَ الْجَارِيَةُ نَائِمَةً مَا بِهَا أَثَرِ الْوِلَادَةِ ، وَ أَخَذَتْ فِي صَلَاتِي ثُمَّ أَوْتَرْتَ . فَبَيْنَا أَنَا فِي الْوَتْرِ حَتي وَقَعَ فِي نَفْسِي : أَنَّ الْفَجْرَ قَدْ طَلَعَ وَ دَخَلَ فِي قَلْبِي شَيْ ءُ ، فَصَاحَ أَبُو مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ مَنِ الصِّفَةِ : لَمْ يَطْلُعِ الْفَجْرُ يَا عَمَّةٍ بَعْدُ ، فَأَسْرَعَتْ الصَّلَاةِ وَ تَحَرَّکَتِ الْجَارِيَةِ

ص: 57

فَدَنَوْتُ مِنْهَا وَ ضَمَمْتُهَا إِلَيَّ وَ سَمَّيْتُ عَلَيْهَا، ثُمَّ قُلْتُ لَهَا: هَلْ تَحِسَّينَ شیئاً؟ قَالَتْ: نَعَمْ، فَوَقَعَ عَلَيَّ سُبَاتٌ لَمْ أتَمَالَكْ مَعَهُ أنْ نمْتُ، وَ وَقَعَ عَلَى الجاریه مِثْلَ ذلِکَ فَنامَت وَ هی قاعِدَهٌ. فَلَمْ تَنتَبِه الَّا وَ هِیَ تُحِسُّ مَولایَ وَ سَیدی تَحْتَهَا وَ بِصَوْتٍ أبِي مُحَمَّدٍ عَلَيهِ السَلام وَ هُو يَقُولُ: يَا عَمَّتی هَاتِ ابْنِي إِلَيَّ فَكَشَفْتُ عَنْ سَيَّدِي صَلی الله علیه فَإذَا أنَا بِهِ سَاجِداً مُنْقَلَباً الی الأرْضَ بِمَسَاجِدِهِ وَ عَلَى ذِرَاعِهِ الأيْمَن مَكْتُوبٌ: جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً. فَضَمَمْتُهُ إِلَيَّ فَوَجَدْتُهُ مَفْرُوغاً مِنْهُ- یعنی مطهر الختانة -وَ لَفَفْتُهُ فِي ثَوْبٍ وَحَمَلْتُهُ إِلَى أبِي مُحَمَّدٍ عليه السلام فَأخَذَهُ فَأقْعَدَهُ عَلَى رَاحَتِهِ الْيُسْرَى وَ جَعَلَ یَدَهُ الْيُمْنَى عَلَى ظَهْرهِ ثُمَّ أدْخَلَ لِسَانَهُ فِي فِيهِ وَأمَرَّ يَدِهِ عَلَى عَینَیهِ وَ سَمْعِهِ وَ مَفَاصِلِهِ، ثُمَّ قَالَ لَهُ: تَكَلَّمْ يَا بُنَيَّ. فَقَالَ: أشْهَدُ أنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله وَ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ، وَ أنَّ عَلِيّاً أمِيرَ الْمُؤْمِنينَ (حَقا) ثُمَّ لَمْ يَزَلْ يُعَدُ السادَة الاَوصِیاءَ صَلَی اللهُ عَلَیهِم إِلَى أنْ بَلَغَ إِلَى نَفْسِهِ فَدَعَا لأوْلِيَائِهِ عَلی یَدَیهِ بِالْفَرَج ثُمَّ صُمْتَ علیه السَّلَامِ عَنْ الکَلامِ. قَالَ أبُو مُحَمَّدٍ عليه السلام: اذْهَبِي بِهِ إِلَى أُمِّهِ لِيَسْلَمَ عَلَيْهَا وَ رُدیهِ اِلَیَ فَمَضَيْتُ به فَسَلَّمَ عَلَيْهَا فَرَدَدْتُهُ، فَوَقَعَ بَيْنِي وَ بَيْنَه كَالْحِجَابِ فَلَمْ أرَ سَيَّدِي، فَقُلْتُ لَهُ: يَا سَيَّدِي! أيْنَ مَوْلاَی؟ فَقَالَ: أخَذَهُ مَنْ هُوَ أحَقُّ مِنْكِ و مِنّا. فَإذَا كَانَ فی الْيَوْمُ السَّابِعُ جِئْتُ فَسَلَّمْتُ وَ جَلَّتْ فَقَالَ علیه السَّلَامُ : هَلُمَّ ائتِنی بِهِ فَجِئْتُ بسَیِدی وَ هُوَ فِی ثِیَابٍ صُفْرٍ فَفَعَلَ بِهِ کَفِعَالِهِ الْأَوَّلِ وَ جَعَلَ لِسَانَهُ علیه السلام فِی فِیهِ ثُمَّ قَالَ لَهُ تَکَلَّمْ یَا بُنَیَّ فَقَالَ علیه السلام أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ ثَنَّی بِالصَّلَاةِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَمِیرِ

ص: 58

الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام حَتَّی وَقَفَ عَلَی أَبِیهِ ثُمَّ قَرَأَ هذِهِ الآیهِ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ. بَعْدَ أَرْبَعِینَ یَوْماً دَخَلْتُ دَارَ أَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام فَإِذَا بمَوْلَانَا یَمْشِی فِی الدَّارِ فَلَمْ أَرَ وَجْهاً أَحْسَنَ مِنْ وَجْهِهِ صلی الله علیه وَ لَا لُغَةً أَفْصَحَ مِنْ لُغَتِهِ فَقَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السلام هَذَا الْمَوْلُودُ الْکَرِیمُ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ علا قُلْتُ:ُ یَا سَیِّدِی! تَری مِنْ أَمْرِهِ مَا اَری وَ لَهُ أَرْبَعُونَ یَوْماً؟! فَتَبَسَّمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ قَالَ یَا عَمَّتِی! أَوَ مَا عَلِمْتِ أَنَّا مَعْاشَرَ الْأَوْصِیَاءِ نَنْشَأُ فِی الْیَوْمِ مِثلَ مَا یَنْشَأُ غَیْرُنَا فِی الْجُمْعَةِ وَ نَنْشَأُ فِی الْجُمْعَةِ مِثْلُ مَا ینشا غیرنا فی الشَّهْرِ وَ ننشا فی الشَّهْرِ مِثْلُ مَا یَنْشَأُ غَیْرُنَا فِی السَّنَةِ؟ فَقُمْتُ فَقَبَّلْتُ رَأْسَهُ وَ انْصَرَفْتُ ثُم عُدْتُ وَ تَفَقَّدْتُهُ فَلَمْ أَرَهُ فَقُلْتُ لِسَیِّدِی أَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام: مَا فَعَلَ مَوْلَانَا؟. فَقَالَ یَا عَمَّةِ! اسْتَوْدَعْنَاهُ الَّذِی اسْتَوْدَعَتْهُ أُمُّ مُوسَی»(1)

روزی به حضور امام حسن رفتم هم چنان که قبلا برای آن بزرگوار دعا می کردم، باز هم در حق آن حضرت دعا کردم. امام به من فرمود: امشب . و آن شب نیمه ماه شعبان سال 255 بود. مولودی که منتظرش بودیم، متولد خواهد شد، توامشب برای افطار نزد ما باش ! - آن شب شب جمعه بود-....

حکیمه خاتون گوید: من تعجب کردم و به امام عليه السلام گفتم: من اثر حمل در نرجس خاتون نمی بینم؟ امام عليه السلام لبخندی زد و فرمود: ما اوصياء (جانشینان پیامبر) در شکم حمل نمی شویم، بلکه جای ما در پهلوی مادران است. ان شاء الله در

ص: 59


1- إثبات الوصية: ص 257-260- و روی جماعة من الشيوخ العلماء؛ منهم عن الكلابي و موسی بن محمد الغازي و أحمد بن جعفر بن محمد بأسانيدهم:.... وحدثني موسی بن محمد: أنه قرأ المولود عليه عليه السلام فصححه و زاد فيه و نقص و تقرر بالروايات على ما ذكرناه. و عيون المعجزات: 138 - 141- و في الطبعة الجديدة المحققة في مجمع الإمام الحسين عليه السلام العلمي التابعة للعتبة الحسينية عليه السلام: ص 278 - 281- و قرأت في كتاب الوصايا و غيره: بأن جماعة من الشيوخ العلماء، منهم علان الكليني (الكلابي) و موسی بن أحمد الفزاري و أحمد بن جعفر و محمد بأسانيدهم، أن حكيمة بنت أبي جعفر عمة أبي محمد عليه السلام قالت: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَوْماً وَ کنت أَدْعُو اللَّهُ لَهُ أَنْ يَرْزُقَهُ وَلَداً ، فَدَعَوْتُ لَهُ كَمَا أَدْعُوَ ، فَقَالَ : يا عَمَّةٍ! أَمَّا إِنَّهُ يُولَدُ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ - وَ كَانَتْ لَيْلَةُ النِّصْفُ بَيْنَ شَعْبَانَ سَنَةَ خَمْسٍ وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَيْنِ - الْمَوْلُودُ الَّذِي کنا نتوقعه ، فاجعلي إفطارک عِنْدَنَا - وَ كَانَتْ لَيْلَةُ الْجُمُعَةِ -. قالت حكيمة: مِمَّنْ يَكُونُ هَذَا الْمَوْلُودِ يَا سَيِّدِي ؟ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ : مِنْ نَرْجِسُ قَالَتْ : وَ لَمْ يَكُنْ فِي الْجَوَارِي أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْهَا وَ لَا أَخَفَّ عَلَى قَلْبِي، وَ کُنتَ إِذَا دَخَلْتِ الدَّارَ تَتَلَقَّانِي وَ تُقْبَلُ يَدِي وَ تَنْزِعُ خُفي بِیَدِها. فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَيْهَا فَفَعَلْتُ بِي مَا كَانَتْ تَفْعَلْ، فَانْكَبَبْتُ عَلَى يَدِهَا فَقَبَّلْتُهَا وَ مَنَعْتَهَا مِمَّا تَفْعَلَهُ ، فخاطبتني بِالسِیادَةِ ، فَخاطَبتُها بِمِثْلِهِ، فَاَنکَرَت ذَلِكَ ، فَقُلْتُ لَهَا : لا تُنکِري مَا فَعَلْتُ ، فَانِ اللَّهُ تَعَالَى سَيَهَبُ لَکِ فِي لَيلَتِنا هَذِهِ غُلَاماً سَیِّداً فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ، قالت حكيمة: فَتَعَجَّبْتُ ، وَ قُلْتَ لِأَبِي مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ : لَسْتَ أرئ بِهَا أَثَرِ الْحَمْلِ! فَتَبَسَّمَ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ قَالَ لِي : إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَوْصِيَاءُ لَا نَحْمِلَ فِي الْبُطُونِ وَ لکنا نَحْمِلَ فِي الْجَنُوبُ. وَ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ مَعَ الْفَجْرِ يُولَدُ الْمَوْلُودِ الْكَرِيمِ عَلَى اللَّهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى. قالَتْ حَكِيمَةً : وَ بِالْقُرْبِ مِنَ الْجَارِيَةِ ، وَ بَاتَ أَبُو مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي صِفَةِ ، فَلَمَّا كَانَ وَقْتُ صَلَاةِ اللَّيْلِ قُمْتَ إِلَى الصَّلَاةِ وَ الْجَارِيَةُ نَائِمَةً مَا بِهَا أَثَرِ وِلَادَةً، وَ أَخَذَتْ فِي صَلَاتِي ، ثُمَّ أَوْتَرْتَ . وَ أَنَّا فِي الْوَتْرِ فَوْقُع فِي نَفْسِي : أَنَّ الْفَجْرَ قَدْ ظَهَرَ وَ دَخَلَ فِي قَلْبِي شَيْ ءُ ، فَصَاحَ أَبُو مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ مَنِ الصِّفَةِ: لَمْ يَطْلُعِ الْفَجْرُ یا عَمَّةٍ بَعْدُ ، فاسرعت الصَّلَاةِ وَ تَحَرکَتِ الْجَارِيَةِ فَدَنَوْتُ مِنْهَا وَ ضَمَمْتُهَا إِلَيَّ سَمَیتُ عَلَيْهَا ثُمَّ قُلْتُ لَهَا: هَلْ تَحْسِينِ بشي؟ قَالَتْ: نَعَمْ. فَوَقَعَ عَلَى سُبَاتٍ ، لَمْ اَتَمالَکُ مَعَهُ أَنْ نِمْتَ ، وَ وَقَعَ عَلَى الْجَارِيَةُ مِثْلُ ذَلِكَ، فَنامَت وَ هِيَ قَاعِدَةُ . قَلَّمَ تَنتَبِه إِلَّا وَ بِحِسِ مَوْلَايَ وَ سَيِّدِي عَلَيْهِ السَّلَامُ تَحْتَهَا وَ إِذَا بِصَوْتٍ أَبِي مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ هُوَ يَقُولُ : يا عمتاه ! هَاتِي ابْنِي إِلَيَّ . فَكَشَفَتْ عَنْ مَوْلَايَ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ إِذَا هُوَ سَاجِدُ وَ عَلَى ذِرَاعِهِ الْأَمِينُ مَكْتُوبُ : جآءَ الْحَقّ ُوَ زَهَقَ الْباطِلُ إنَّ الباطِلَ كانَ زَهوُقاً. فَضَمَمتُهُ إِلَى فَوَجَدْتُهُ مَفْرُوغاً مِنْهُ مُطَهَّرِ الْخَتَّانَةِ ، فَحَمَلَتْهُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَأَقْعَدَهُ عَلَى رَاحَتِهِ اليُسری وَ جَعَلَ يَدَهُ الْيُمْنَى عَلَى ظَهْرِهِ، ثُمَّ أَدْخِلِ السَّبَّابَةِ فِي فِيهِ وَ أَمَرَّ يَدَهُ عَلَى عَيْنَيْهِ وَ سَمِعَهُ وَ مَسَامِعَهُ ثُمَّ قَالَ : تَكَلَّمْ يَا بُِنَي. فَقَالَ : أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ، وَ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً ، ثُمَّ لَمْ يَزَلْ يُعَدِّدُ السَّادَةِ الْأَوْصِيَاءِ عَلَيْهِمُ السَّلَامَ إِلَى أَنْ بَلَغَ إِلَى نَفْسِهِ ، وَ دَعَا لِأَوْلِيَائِهِ عَلَى یَدَیه بِالْفَرْجِ ، ثُمَّ صُمْتَ عَلَيْهِ السَّلَامُ. فَقَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ : إِذهَبي بِهِ إِلَى أُمِّهِ لِيَسْلَمَ عَلَیْها و رُدّیه إَلَّي. فَََمضَیْتُ به وَ سَلَّمَ عَلَیْها وَ رَدَدْتُهُ، وَ وقَعَ بیْني وَ بیْنَهُ شَْءٌ کَاحِجابِ ، فَلَمْ أَرَ سیّدي وَ مَوْلَايَ فَقُلْتُ لابی مُحَمَّدِ یا سَیِدی أیْنَ مَوْلانا؟ فقَالَ : اخُذَ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِهِ مِنکِ وَ مِنَّا . ففَلَمّا کانَ فِي الیَومِ السَّابِعِ جِئْتُ فَسَلَّمْتُ وَ جَلْسَةُ ، فَقَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السَّلَامُ : إئْتني إِلَيَّ بِابْنِي ، فَجِي ءَ بِسَیّدي عَلَیْه السَّلَامُ وَ هُوَ في ثیابٍ صُفْرٍ، فَفَعَلَ به کَفعاله اْلأَوَّل. ثَّم قالَ لهُ عَلَیْه السَّلامُ: تَکَلم یا بنی فقال: اشهد ان لا إٰلهَ إَّلا اللهُ- و اثنی بالصَّلاة عَلی مُحَمَّدٍ والْمُْؤْمِنیَن و اْلأَئمَّة عَلَیهمُ السَّلامُ عَلی اَبیهِ ثُمَّ قَرا : بِسْمِ اللَّهِ الرَحمَانِ الرَّحِيمِ وَ نُریدُ انَّ نَمُنَّ عَلَی الذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الارضِ وَ نَجْعَلَهُمْ ائمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ اْلوارثیَن وَ نَُّمکّن لَهُمْ فی الَارضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ فَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِمْ ثُمَّ عُدْتُ فَفتَقَدتُهُ فَلَمْ أَرَهُ فَقُلْتُ لاَبی مُحَمَّدِ عَلَیهِ السَّلَامُ: یا سَیِّدی! مَا فَعَلَ مَوْلَانَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ ؟ فَقَالَ: یا عمه! اِسْتَوْدَعْنَاهُ اَلَّذِی اِسْتَوْدَعَتْ أُمُّ مُوسَی. و الغيبة، الشيخ الطوسي: ص 239- و في رواية أخرى عن جماعة من الشيوخ: أن حكيمة حدثت بهذا الحديث و ذكرت: نَّهُ كَانَ لَيْلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ وَ أَنَّ أُمَّهُ نَرْجِسُ وَ سَاقَتِ الْحَدِيثَ إِلَي قَوْلِهَا فَإِذَا أَنَا بِحِسِّ سَيِّدِي وَ بِصَوْتِ أَبِي مُحَمَّدٍ عليه السلام وَ هُوَ يَقُولُ يَا عَمَّتِي هَاتِي ابْنِي إِلَيَّ فَكَشَفْتُ عَنْ سَيِّدِي فَإِذَا هُوَ سَاجِدٌ مُتَلَقِّياً الْأَرْضَ بِمَسَاجِدِهِ وَ عَلَي ذِرَاعِهِ الْأَيْمَنِ مَكْتُوبٌ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً فَضَمَمْتُهُ إِلَيَّ فَوَجَدْتُهُ مَفْرُوغاً مِنْهُ فَلَفَّفْتُهُ فِي ثَوْبٍ وَ حَمَلْتُهُ إِلَي أَبِي مُحَمَّدٍ عليه السلام وَ ذَكَرُوا الْحَدِيثَ إِلَي قَوْلِهِ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً ثُمَّ لَمْ يَزَلْ يَعُدُّ السَّادَةَ الْأَوْصِيَاءَ إِلَي أَنْ بَلَغَ إِلَي نَفْسِهِ وَ دَعَا لِأَوْلِيَائِهِ بِالْفَرَجِ عَلَي يَدَيْهِ ثُمَّ أَحْجَمَ وَ قَالَتْ ثُمَّ رُفِعَ بَيْنِي وَ بَيْنَ أَبِي مُحَمَّدٍ عليه السلام كَالْحِجَابِ فَلَمْ أَرَ سَيِّدِي فَقُلْتُ لِأَبِي مُحَمَّدٍ يَا سَيِّدِي أَيْنَ مَوْلَايَ فَقَالَ أَخَذَهُ مَنْ هُوَ أَحَقُّ مِنْكَ وَ مِنَّا ثُمَّ ذَكَرُوا الْحَدِيثَ بِتَمَامِهِ وَ زَادُوا فِيهِ فَلَمَّا كَانَ بَعْدَ أَرْبَعِينَ يَوْماً دَخَلْتُ عَلَي أَبِي مُحَمَّدٍ عليه السلام فَإِذَا مَوْلَانَا الصَّاحِبُ يَمْشِي فِي الدَّارِ فَلَمْ أَرَ وَجْهاً أَحْسَنَ مِنْ وَجْهِهِ وَ لَا لُغَةً أَفْصَحَ مِنْ لُغَتِهِ فَقَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ عليه السلام هَذَا الْمَوْلُودُ الْكَرِيمُ عَلَي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقُلْتُ سَيِّدِي أَرَي مِنْ أَمْرِهِ مَا أَرَي وَ لَهُ أَرْبَعُونَ يَوْماً فَتَبَسَّمَ وَ قَالَ يَا عَمَّتِي أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّا مَعَاشِرَ الْأَئِمَّةِ نَنْشَأُ فِي الْيَوْمِ مَا يَنْشَأُ غَيْرُنَا فِي السَّنَةِ فَقُمْتُ فَقَبَّلْتُ رَأْسَهُ وَ انْصَرَفْتُ ثُمَّ عُدْتُ وَ تَفَقَّدْتُهُ فَلَمْ أَرَهُ فَقُلْتُ لِأَبِي مُحَمَّدٍ عليه السلام مَا فَعَلَ. مَوْلَانَا فَقَالَ يَا عَمَّةِ! اسْتَوْدَعْنَاهُ الَّذِي اسْتَوْدَعَتْ اُمُّ مُوسَى.

این شب نوزادی که نزد خدا گرامی است تا طلوع فجر متولد خواهد شد. حکیمه خاتون می گوید: نزدیک نرجس خاتون خوابیدم، امام علیه السلام هم در همان خانه بود. چون وقت نماز شب فرا رسید، برای نماز شب بلند شدم، نرجس خاتون خواب بود، اثر وضع حمل در وجود او معلوم نبود، مشغول نماز شب شدم. موقعی که به نماز وتر رسیدم به دلم گذشت که فجر طلوع کرد، (راجع به قول امام حسن عسکری که فرموده بود: امشب حضرت قائم متولد می شود) شکی در دل من جای گرفت، ناگاه امام عليه السلام صدا زد: عمه فجر طلوع نکرده است. من نماز را به سرعت تمام کردم. نزدیک نرجس خاتون رفتم، او را حرکت دادم و در بغل گرفتم، بسم الله الرحمان الرحيم گفتم، به نرجس خاتون گفتم: آیا احساس درد نمی کنی؟ گفت: چرا. خوابی دچار من شد که نتوانستم خودداری کنم، نظیر آن خواب عارض نرجس خاتون هم شد که در حال نشستن به خواب رفت، بیدار نشد تا آن موقعی که حس کرد امام زمان عليه السلام متولد شده ، ناگاه شنیدم که امام حسن زكى عليه السلام مرا صدا می زند: عمه فرزندم را نزدم بیاور. وقتی متوجه امام زمان علیه السلام شدم، دیدم مواضع سجده را روی زمین نهاده سجده می کند. بر بازوی راست آن حضرت نوشته بود: «جاء اجآءَالْحَقّ ُوَ زَهَقَ الْباطِلُ إنَّ الباطِلَ كانَ زَهوُقاً». چون حضرت را در بغل گرفتم، دیدم آن بزرگوار پاک و پاکیزه و ختنه شده است. آن برگزیده خدا را به جامه ای پیچاندم و به حضور امام حسن علیه السلام بردم، امام حسن او را گرفت و برکف دست چپ خود نشانید. دست راست خود را به پشت آن حضرت نهاد، بعد از آن زبان خود را در دهان امام زمان نهاد، دست خود را به چشم و گوش و مفاصل آن حضرت کشید، به امام زمان فرمود: پسرم سخن بگو. آن مولود مسعود فرمود: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَأَنْ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ، وَ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (حَقّاً)».

ص: 60

بعد از آن شروع کرد به شماره کردن امامان عليهم السلام تا به خودش رسید، و بر دست هایش برای فرج دعا کرد و از سخن گفتن ایستاد. امام حسن علیه السلام به من فرمود: فرزندم را نزد مادرش ببرتا بر مادر خود سلام کند و او را به من برگردان . من امام زمان عليه السلام را نزد مادرش آوردم. چون به مادر خود سلام کرد، آن حضرت را به حضور امام حسن عليهما السلام آوردم، ناگاه دیدم پرده ای ما بین من و امام زمان عليه السلام پیدا شد و من آن بزرگوار را ندیدم، به امام حسن عليه السلام گفتم: پس مولای من چه شد؟ فرمود: کسی او را برد که از توو ما، به او اولى و سزاوارتر بود. وقتی که روز هفتم شد، نزد امام حسن علیه السلام آمدم، سلام کردم و نشستم، امام فرمود: فرزند مرا بیاور. من امام زمان علیه السلام را که لباس زردی در بر داشت، به حضور امام حسن آوردم و همان کارهایی را که قبلا انجام داده بود، انجام داد، زبان خود را در دهان امام زمان نهاد و به فرزند خود فرمود: ای پسرم سخن بگو. و او فرمود: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، صلوات و درود بر حضرت محمد و امیر المؤمنين و همه ائمه علیهم السلام فرستاد، بعد از آن در حضور پدر خود ایستاد و این آیه را تلاوت کرد:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَ جُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يَحْذَرُونَ».

حکیمه خاتون می گوید: بعد از چهل روز به خانه امام حسن علیه السلام رفتم، امام زمان را دیدم که در میان خانه راه می رود، صورتی به نیکویی صورت آن حضرت ندیده بودم، سخني فصیح تر از سخن آن بزرگوار نشنیده بودم. امام حسن علیه السلام به من فرمود: این همان مولودی است که نزد خدا عزیز و بزرگوار است. من به امام گفتم: آن چه را که من از (نمو و رشد) امام زمان می بینم شما هم می بینید، در صورتی که بیشتر از

ص: 61

چهل روز از سن آن حضرت نگذشته؟! امام حسن عليه السلام لبخندی زد و فرمود: ای عمه! آیا نمی دانی که ما امامان در یک روز به قدر یک هفته دیگران رشد می کنیم، و در یک هفته به قدر یک ماه دیگران نشو و نما می کنیم، در یک ماه به قدر یک سال دیگران نشو و نما می نماییم؟! حکیمه خاتون می گوید: برخاستم و سر امام زمان را بوسیدم و برگشتم. بعد از آن نیز خدمت امام حسن عليه السلام آمدم، جستجوی امام زمان را کردم ولى آن حضرت را نیافتم، به امام حسن عليه السلام گفتم: مولای من چه شد؟ فرمود: ما او را به آن کسی سپردیم که مادر موسی، موسی را به او سپرد.

صاحب کتاب الهداية الكبرى، از مشایخ مورد وثوق خود از حکیمه خاتون دخت گرامی امام محمد جواد عليه السلام در ماجرای ولادت خجسته حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشريف چنین روایت می کند:

بر امام حسن زکی، پدر گرامی امام عصر عليهما السلام وارد شدم و چون همیشه عرض نمودم: از خدا می خواهم که به شما فرزندی ارزانی نماید و دعا نمودم. حضرت فرمود:

«یا عمة! أَمَا إِنَّ الَّذِي تَدَعِينَ اللَّهِ أَنْ يَرْزُقَنِيهِ يُولَدُ فِي هذي اللَّيْلَةِ».

ای عمه! آنچه را که دعا می نمایی تا خداوند روزی من نماید امشب به دنیا می آید. و آن شب شب جمعه سوم ماه شعبان سال دویست و پنجاه و هفت بود، فرمود:

«فَاجْعَلِي إِفْطَارَكِ مَعَنَا».

امشب افطارت را با ما کن.

گفتم: ای سرورم این فرزند بزرگ از چه کسی خواهد بود؟ به من فرمود:

«مِنْ نَرْجِسَ يَا عَمَّةُ».

ای عمه از نرجس است.

حکیمه خاتون گفت:

ص: 62

ای سرورم! درمیان کنیزکانت هیچ کدام نزد من محبوب تر از او نیست- و برخواستم و براو داخل شدم، و چون که بر او داخل می شدم با من چون سابق احترام می کرد، بر دستانش بوسه زدم و او را از خدمت که در سابق به من می نمود بازداشتم، و او مرا به سروری خواند، و من نیز او را به سروری خواندم. پس به من گفت: فدایت شوم. من نیز به او گفت: من و همه جهانیان به فدایت ، پس او را ناخوش آمد، به او گفت: از آن چه کردم سربازنزن، همانا الله به زودی امشب به تو پسری را که در دنیا و آخرت سرور است می بخشد، و اوست فرج (و گشایش) مومنان، پس او (از این سخنم) شرمگین شد.

... حضرت نرجس خاتون عليها السلام را وارسی کردم و آثار بارداری در او نیافتم و برای امام عليه السلام بیان کردم ، آن حضرت تبسمی کرد و فرمود:

«إِنَّا مَعَاشِرَ الأوْصِيَاءِ لَسْنَا نُحْمَلُ فِي الْبُطُون وَإ ِنَّمَا نُحْمَلُ فِي الْجَنْبِ وَ لاَ نَخْرُجُ مِنَ الأرْحَام وَ إِنَّمَا نَخْرُجُ مِنَ الْفَخِذِ الأيْمَن مِنْ اُمَّهَاتِنَا لأنَّنَا نُورُ اللهِ الَّذِي لاَ تَنَالُهُ الدَّانِسَاتُ (الدِّناساتُ)، ...»(1)

ما گروه اوصیاء در شکم ها حمل نمی شویم، و همانا در پهلوهای مادران حمل می گردیم، و از راه رحم بیرون نمی آییم، بلکه از ران راست مادران خود خارج می شویم. زیرا ما نور خداییم که پلیدی ها آن را نمی آلایند....

حضرت حکیمه گوید:

عرض کردم آقا! چه وقت متولد می گردد؟ فرمود:

موقع طلوع فجر.

دومین سفیر خاص حضرت صاحب الزمان عليه السلام فرمود:

«وُلِدَ السَّيَّدُ عليه السلام مَخْتُوناً وَ سَمِعْتُ حَكِيمَةَ تَقُولُ: لَمْ يُرَ بِاُمَّهِ دَمٌ فِي نِفَاسِهَا، وَ هَکذَا سَبِيلُ اُمَّهَاتِ الأئِمَّةِ عَلَيهِمُ السَلامُ».(2)

ص: 63


1- بحار الأنوار: ج51 ص 25 عن الهداية الكبری: ص 355 ب14.
2- بحار الأنوار: ج 51، ص 16 ب1 ح20 عن كمال الدين و تمام النعمة: ج2 ص 433 ب 42 ح14 بسنده عن السفير الخاص الثاني لمولانا صاحب الزمان علیه السلام. والهداية الكبرى: ص 355 ب 14 قال الحسين بن حمدان: حدثني من زاد في أسماء من حدثني من هؤلاء الرجال الذين أسميهم وهم: غيلان الكلابي، و موسی بن محمد الرازي، و أحمد بن جعفر الطوسي، عن حكيمة ابنة محمد بن علي الرضا عليه السلام، قال: ....... عنه: حلية الأبرار في أحوال محمد و آله الأطهار علیهم السلام : ج 6 ص 162 و مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر: ج 8 ص 21.

سید (امام زمان) عليه السلام ختنه شده به دنیا آمد، و از حکیمه خاتون شنیدم که می گفت: خون در زایمان مادرش دیده نشد. و همه مادران ائمه علیهم السلام چنین بودند.

... امام زمان حجة بن الحسن المهدي عليه السلام و عجل الله فرجه الشريف در سحرگاه جمعه پانزدهم ماه شعبان سال دویست و پنجاه و پنج قمری به دنیا اجلال نزول فرمود، و به امر امام حسن زکی عسکری علیه السلام، حکیمه خاتون برای کمک به زایمان حضرت نرجس (سوسن) خاتون والده مکرمه امام زمان عليهما السلام-که دست پرورده و زاده شده در خانه حکیمه خاتون بود- آماده و حاضر بود، و خود شاهد عجایب آن چه در آن شب گذشت قرار گرفت، وی چنین حکایت می کند:

... تا سحرگاه آثار زایمان هویدا نبود و امام در پاسخ اظهار تعجب من فرمود:

«إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَوْصِيَاءُ لَا نَحْمِلَ فِي الْبُطُونِ، وَ إِنَّمَا نَحْمِلَ فِي الْجَنُوبُ، وَ لَا نَخْرُجُ مِنَ الْأَرْحَامِ، وَ إِنَّمَا نَخْرُجُ مِنَ الْفَخِذِ الْأَيْمَنِ مِنْ أُمَّهَاتُنَا ، لأننا نُورُ اللَّهِ الَّذِي لَا تَنَالُهُ الدناساتُ».

... همگی ما اوصياء ( جانشینان پیامبر) چنين هستیم که در شکم (مادران) حمل نمی شویم، و فقط و فقط در پهلوها حمل می شویم (و نه جای دیگری)، و از رحم های (مادران) بیرون نمی آییم بلکه تنها از ران راست مادرانمان خارج می شویم، زیرا ما آن نور الله هستیم که آلودگی ها بدان نرسد.

و چون نزدیک طلوع فجر شد به امر امام شروع کردم به قرائت سوره قدر و آن فرزند از درون مادر با من قرائت می فرمود و بر من سلام کرد، پس من ترسیدم و امام حسن علیه السلام فرمود:

«لَا تَعْجَبِی مِنْ أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یُنْطِقُنَا بِالْحِکْمَهِ

ص: 64

صِغَاراً وَ یَجْعَلُنَا حُجَّهً فِی أَرْضِهِ کِبَاراً».

از امر خدای عزوجل تعجب مکن، زیرا خدای تبارک و تعالی از کودکی ما را به حکمت گویا کند، و در بزرگی ما را حجت خود در زمین سازد.

و به ناگاه دیدم که میان من و نرجس خاتون گویی پرده ای قرار گرفت و از دیدگانم پنهان شد، پس فریاد کنان نزد امام علیه السلام رفتم که او فرمود: ای عمه ! بازگرد او را در جایش می بینی، بازگشتم و چیزی نگذشت که پرده کنار رفت و او را پوشیده از نوری دیدم که چشمم را تار می کند و خانه نیز پر از نور گردید و آن فرزند را چون پاره ماهی دیدم که بر بازوی راستش این آیه نوشته شده بود:

«جآءَ الْحَقّ ُوَ زَهَقَ الْباطِلُ إنَّ الباطِلَ كانَ زَهوُقاً»(1)

حق آمد و باطل نابود شد که قطعا باطل نابود شدنی است.

دیدم سرورم را که بر او سلام باد در حال سجده رو به قبله است و مواضع سجده را بر زمین نهاده، و بر بازوی راستش نوشته بود: «جآءَ الْحَقّ ُوَ زَهَقَ الْباطِلُ إنَّ الباطِلَ كانَ زَهوُقاً»، او را در آغوش گرفتم، و (دو) انگشت سبابه را بلند کرده با تضرع می فرماید:

«أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَأَنْ جَدِّي مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ، وَأَنْ أَبِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (وَ عَلِيُّ حَجُّهُ اللَّهُ ).

سپس امامان را یک یک نام برد و بر آنان صلوات فرستاد تا به خودش رسید و فرمود:

«اللَّهُمَّ! أنجزلي مَا وَعَدْتَنِي، وَ أَتْمِمْ لِي أَمْرِي، وَ ثَبَتَ وَ طأتي، وَ أَمَّلَا الْأَرْضِ بِي عَلَا وَ قِسْطاً».

بارالاها! آن چه به من وعده فرمودی برایم به جای آر، و امر مرا به انجام رسان، و گامم را

ص: 65


1- سورة (17) الإسراء الآية 82

استوار ساز، و زمین را به واسطه من پر از عدل و داد گردان.

او را پاک و پاکیزه و متضرع یافتم، در آغوش گرفتم و به دستور امام نزد ایشان بردم، حضرت با دو دست خویش ایشان را گرفت، و در گوشش نجوی کرد، و زبان خود را در کامش نهاد، و دست خود را بر کمر و مفاصل و گوش او کشید، صورت و دست ها و پاهایش را بوسه زد، حضرتش عطسه ای کرد، و امام حسن علیه السلام به او فرمود: پسرم ! به اذن الهی (به قدرت الله) سخن بگو، فرمود:

«أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدُ رَسُولُ اللَّهِ، وَ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً».

و امامان را یک به یک نام برد تا به خودش رسید و روی دستان امام حسن، برای فرج شیعیانش دعا کرد.

به او فرمود: بخوان؛ او شروع به قرائت قرآن از اول تا آخرش نمود ...

امام به من فرمود:

روز هفتم نزد ما بيا،

و روز هفتم به خانه امام رفتم و حضرتش فرمود: فرزندم را نزدم بیاور، و چون آوردم با او همان کرد که در روز ولادتش کرد، سپس فرمود: پسرم سخن بگو: او نیز چنین قرائت فرمود: «أَعُودُ بِاللَّهِ السَّمِيعِ الْعَلِيمِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ * بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَانِ اَلرَّحِیمِ وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ * وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِی فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ جُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا کَانُوا یَحْذَرُونَ ، صَلِّی عَلى مُحَمَّدٍ المُصْطَفى وَ عَلِيٍّ المُرْتَضى وَ فاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ، وَ الْحَسَنِ، وَ الحُسَین وَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ، وَ مُحَمَّدُ بَنِي عَلَيَّ، وَ جَعْفَرٍ

ص: 66

بْنِ مُحَمَد، وَ موسَى بنِ جَعْفَر، وَ عَِلي بنِ موسى، وَ مُحَمَدِ بنِ عَِلي، وَ عَِلي بنِ مُحَمَد، وَ الْحَسَنِ بنِ عَِلي عَلَيْهِمُ السَلامُ...».

و روی بازوی راست اور این آیه نوشته شده بود:

وقل جاء الح وترهق الباطل إن الباطل كان زهوقا).

و امام حسن عليه السلام به او فرمود:

پسرم! آن چه را خداوند برانبیاء و رسل نازل فرموده قرائت کن.

از صحف شیث نبی و ابراهیم به زبان سریانی شروع کرد، و هم چنين صحف ادریس و نوح و صالح و تورات موسي و انجیل عیسی و قرآن جدش رسول الله صلى الله عليه واله، از اول تا آخرش قرائت کرد، و ماجرای انبیاء و مرسلین را تا زمان خودش حکایت فرمود.

پس از چهل روز، به خانه امام ابومحمد عليه السلام وارد شدم، به ناگاه مولایم امام زمان علیه السلام را دیدم که در خانه راه می رود، نیکوتر از چهره او ندیده ام، و شیواتر از سخن او و نوایی نیکوتر از نوایش نشنیده ام. امام حسن علیه السلام فرمود:

«هَذَا الْمَوْلُودِ الْكَرِيمِ عَلَى اللَّهِ جَلَّ وَ عَلَا».

این همان مولودی است که برای الله عزوجل، بسیار گرامی است.

عرضه داشتم: سید و مولایم ! آیا امر او را چون من می بینید، (چون) فرزند دوساله است حال آن که چهل روز دارد؟! در پاسخ تعجب من لبخندی زد و فرمود:

«یَا عَمَّتِی! أوَ مَا عَلِمْتِ أَنَّا مَعْشَرَ الْأَوْصِیَاءِ نَنْشَأُ فِی الْیَوْمِ مَا یَنْشَأُ غَیْرُنَا فِی الْجُمْعَهِ وَ نَنْشَأُ فِی الْجُمْعَهِ مثل مَا یَنْشَأُ غَیْرُنَا فِي الشَهْرِ و نَنْشَأُ فِي الشَهْرِ مثل ما یَنْشَأُ غَیْرُنَا فِی السَّنَهِ؟».

ای عمه من! آیا ندانسته ای که به راستی همگی ما اوصیاء یک روز برابر رشد یک هفته دیگران رشد می کنیم، و نمو ما در یک هفته چون رشد یک ماه دیگران است، و

ص: 67

رشد ما در یک ماه، مانند رشد دیگران در یک سال است ؟!،....

«انَّ أَوْلَادَ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْأَوْصِیَاءِ إِذَا کَانُوا أَئِمَّةً یَنْشَئُونَ بِخِلَافِ مَا یَنْشَأُ غَیْرُهُمْ وَ إِنَّ الصَّبِیَّ مِنَّا إِذَا کان أَتَی عَلَیْهِ شَهْرٌ کَانَ کَمَنْ یَأْتِی عَلَیْهِ سَنَةٌ وَ إِنَّ الصَّبِیَّ مِنَّا لَیَتَکَلَّمُ فِی بَطْنِ أُمِّهِ وَ یَقْرَأُ الْقُرْآنَ وَ یَعْبُدُ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِنْدَ الرَّضَاعِ تُطِیعُهُ الْمَلَائِکَةُ وَ تَنْزِلُ عَلَیْهِ کُلَّ صَبَاحٍ وَ مَسَاء».

همانا فرزندان انبیاء و اوصیاء اگر مقام امامت داشته باشند، خلاف دیگران نشوونما دارند، و به راستی کودك ما، در يك ماه چون کودك يك ساله باشد، و به يقين که همانا كودك ما در شکم مادر سخن می گوید و قرآن می خواند، و پروردگار عزوجل خود را عبادت کند، و فرشتگان در شیرخوارگی اش از او فرمان می برند، و صبح و شام براو نازل می شوند.

برخواستم و سر حضرت (مهدی) را بوسیدم و رفتم... هر چهل روز او را می دیدم تا این که چند روز پیش از شهادت امام حسن علیه السلام او را جوان مردی دیدم و نشناختم، به امام حسن علیه السلام عرض کردم: این شخص کیست که مرا امر می فرمایید روبروی او بنشینم؟! فرمود: این پسر نرجس است، و این خلیفه و جانشینم پس از من است....(1)

و در روایت دیگری حضرت حکیمه علیهاالسلام گوید:

«.. فَإِذَا أَنَا بِوَلِيِّ اللَّهِ صلوات الله عليه مُتَلَقِّياً الْأَرْضَ بِمَسَاجِدِهِ فَأَخَذْتُ بِكَتِفَيْهِ فَأَجْلَسْتُهُ فِي حَجْرِي وَ إِذَا هُوَ نَظِيفٌ مَفْرُوغٌ مِنْهُ فَنَادَانِي أَبُو مُحَمَّدٍ عليه السلام يَا عَمَّةِ! هَلُمِّي فَأْتِينِي بِابْنِي فَأَتَيْتُهُ بِهِ فَتَنَاوَلَهُ وَ أَخْرَجَ لِسَانَهُ فَمَسَحَهُ عَلَي عَيْنَيْهِ فَفَتَحَهَا ثُمَّ أَدْخَلَهُ فِي فِيهِ فَحَنَّكَهُ ثُمَّ أَدْخَلَهُ فِي أُذُنَيْهِ وَ

ص: 68


1- در این جا به ذکر آدرس اهم منابع کفایت می شود و از ذکر سند و متن کامل روایات به جهت این که حجم زیادی از کتاب را می گیرد اجتناب شده است: العدد القوية: ص 72 و کمال الدین و تمام النعمة: ج2 ص424 و 425 ب42 ح1 و روضة الواعظين: ج2 ص256 و إعلام الوری: ج2 ص215 الفصل 2 و منتخب الأنوار المضيئة: ص 59 و بحار الأنوار: ج 51 ص 2 ب1 ح3 و إثبات الوصية: ص 257-260 و عيون المعجزات: 138 - 141 و الغيبة، الشيخ الطوسي: ص 239 و كمال الدين و تمام النعمة: ج2 ص 426-428 ب ح2 و روضة الواعظين: ج2 ص 257 - 259 و الثاقب في المناقب، ص201ح 7/178 و الصراط المستقيم: ج2 ص 234 الفصل 3 و بحار الأنوار: ج51 ص 11 - 13 ب1 ح14 و الخرائج و الجرائح: ج1 ص 455 ب 13ح1 و کشف الغمة: ج2 ص498 و الغيبة، الطوسي: ص 230 و 237 و 238 و دلائل الإمامة: ص 497 ح489 ح93 و دلائل الإمامة: ص 499 ح490 ح94 و ألقاب الرسول و عترته ضمن (مجموعة نفيسة في تاريخ الأئمة عليهم السلام): ص 212 -213 ب13 و الهداية الكبري: ص 355 مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر: ج 8 ص 20 إلى 26ح 7/2663 و .... و در کتب عامه: ملحقات إحقاق الحق: ج ص 95 و 96 عن شواهد النبوة: ص طبعة بغداد و وسيلة التجاة: ص 417 طبعة گلشن فيض لکهنوو ينابيع المودة: ص 387 طبعة استانبول عن فصل الخطاب.

أَجْلَسَهُ فِي رَاحَتِهِ الْيُسْرَي فَاسْتَوَي وَلِيُّ اللَّهِ جَالِساً فَمَسَحَ يَدَهُ عَلَي رَأْسِهِ وَ قَالَ لَهُ: يَا بُنَيَّ انْطِقْ بِقُدْرَةِ اللَّهِ فَاسْتَعَاذَ وَلِيُّ اللَّهِ عليه السلام مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ وَ اسْتَفْتَحَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ وَ صَلَّي عَلَي رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه و آله وَ عَلَي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ عليهم السلام وَاحِداً وَاحِداً حَتَّي انْتَهَي إِلَي أَبِيهِ...»(1)

...نگاه کردم دیدم ولی خدا صلوات الله علیه مواضع سجده اش را بر زمین نهاد و سجده می کند. او را برداشتم و در دامن خود گذاشتم دیدم پاک و پاکیزه است! امام علیه السلام صدا زد عمه! فرزندم را بیاورد او را نزد پدرش بردم حضرت او را گرفت و زبان مبارک بر چشم های او مالید تا دیده گشود سپس زبان در دهان و گوشه های آن حضرت نهاد و او را در دست چپ بگذارد و بدینگونه ولی خدا در دست چپ در نشست. آنگاه دست بر سر او کشید و فرمود فرزندم! به قدرت الهی سخن بگو! پس از آن ولی الله از شیطان رجیم استعاذه کرد و فرمود:

«بسم الله الرحمن الرحیم وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ جُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يَحْذَرُونَ»

آن گاه بر پیغمبر اکرم صلى الله عليه و آله و امیر مؤمنان و همه ائمه تا پدرش درود فرستاد، ....

در روایت دیگری محمد بن عبد الله طهوی (مطهری) گوید: پس از شهادت امام حسن زکی

ص: 69


1- الغيبة، الشيخ الطوسي: ص230 - و أخبرني ابن أبي جيد، عن محمد بن الحسن بن الوليد، عن الصفار محمد بن الحسن القمي، عن أبي عبد الله المطهري، عن حكيمة بنت محمد بن علي الرضا عليهم السلام قالت: بعث إلي أبو محمد عليه السلام سَنَةَ خَمْسٍ وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَيْنِ فِي النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ وَ قَالٍ : یا عَمَّةٍ ! إجعلي اللَّيْلَةِ إفطارک عِنْدِي فَإِنَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سَيَسُرُّكِ بِوَلِيِّهِ وَ حُجَّتِهِ عَلَي خَلْقِهِ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي قَالَتْ حَكِيمَةُ فَتَدَاخَلَنِي لِذَلِكَ سُرُورٌ شَدِيدٌ وَ أَخَذْت ثِيَابِي عَلَيَّ وَ خَرَجْتُ مِنْ سَاعَتِي حَتَّي انْتَهَيْتُ إِلَي أَبِي مُحَمَّدٍ عليه السلام وَ هُوَ جَالِسٌ فِي صَحْنِ دَارِهِ وَ جَوَارِيهِ حَوْلَهُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا سَيِّدِي الْخَلَفُ مِمَّنْ هُوَ قَالَ مِنْ سَوْسَنَ فَأَدَرْتُ طَرْفِي فِيهِنَّ فَلَمْ أَرَ جَارِيَةً عَلَيْهَا أَثَرٌ غَيْرَ سَوْسَنَ قَالَتْ حَكِيمَةُ فَلَمَّا أَنْ صَلَّيْتُ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ أُتِيتُ بِالْمَائِدَةِ فَأَفْطَرْتُ أَنَا وَ سَوْسَنُ وَ بَايَتُّهَا فِي بَيْتٍ وَاحِدٍ فَغَفَوْتُ غَفْوَةً ثُمَّ اسْتَيْقَظْتُ فَلَمْ أَزَلْ مُفَكِّرَةً فِيمَا وَعَدَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ عليه السلام مِنْ أَمْرِ وَلِيِّ اللَّهِ عليه السلام فَقُمْتُ قَبْلَ الْوَقْتِ الَّذِي كُنْتُ أَقُومُ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ لِلصَّلَاةِ فَصَلَّيْتُ صَلَاةَ اللَّيْلِ حَتَّي بَلَغْتُ إِلَي الْوَتْرِ فَوَثَبَتْ سَوْسَنُ فَزِعَةً وَ خَرَجْتُ فَزِعَةً وَ [خَرَجَتْ] وَ أَسْبَغَتِ الْوُضُوءَ ثُمَّ عَادَتْ فَصَلَّتْ صَلَاةَ اللَّيْلِ وَ بَلَغَتْ إِلَي الْوَتْرِ فَوَقَعَ فِي قَلْبِي أَنَّ الْفَجْرَ [قَدْ] قَرُبَ فَقُمْتُ لِأَنْظُرَ فَإِذَا بِالْفَجْرِ الْأَوَّلِ قَدْ طَلَعَ فَتَدَاخَلَ قَلْبِيَ الشَّكُّ مِنْ وَعْدِ أَبِي مُحَمَّدٍ عليه السلام فَنَادَانِي مِنْ حُجْرَتِهِ لَا تَشُكِّي وَ كَأَنَّكِ بِالْأَمْرِ السَّاعَةَ قَدْ رَأَيْتِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَي قَالَتْ حَكِيمَةُ فَاسْتَحْيَيْتُ مِنْ أَبِي مُحَمَّدٍ عليه السلام وَ مِمَّا وَقَعَ فِي قَلْبِي وَ رَجَعْتُ إِلَي الْبَيْتِ وَ أَنَا خَجِلَةٌ فَإِذَا هِيَ قَدْ قَطَعَتِ الصَّلَاةَ وَ خَرَجَتْ فَزِعَةً فَلَقِيتُهَا عَلَي بَابِ الْبَيْتِ فَقُلْتُ بِأَبِي أَنْتِ [وَ أُمِّي] هَلْ تُحِسِّينَ شَيْئاً قَالَتْ نَعَمْ يَا عَمَّةِ إِنِّي لَأَجِدُ أَمْراً شَدِيداً قُلْتُ لَا خَوْفٌ عَلَيْكِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَي وَ أَخَذْتُ وِسَادَةً فَأَلْقَيْتُهَا فِي وَسَطِ الْبَيْتِ وَ أَجْلَسْتُهَا عَلَيْهَا وَ جَلَسْتُ مِنْهَا حَيْثُ تَقْعُدُ الْمَرْأَةُ مِنَ الْمَرْأَةِ لِلْوِلَادَةِ فَقَبَضَتْ عَلَي كَفِّي وَ غَمَزَتْ غَمْزَةً شَدِيدَةً ثُمَّ أَنَّتْ أَنَّةً وَ تَشَهَّدَتْ وَ نَظَرْتُ تَحْتَهَا فَإِذَا أَنَا بِوَلِيِّ اللَّهِ صلي الله عليه و آله مُتَلَقِّياً الْأَرْضَ بِمَسَاجِدِهِ فَأَخَذْتُ بِكَتِفَيْهِ فَاجلَسْتُهُ فِي حَجْرِي فَإِذَا هُوَ نَظِيفٌ مَفْرُوغٌ مِنْهُ فَنَادَانِي أَبُو مُحَمَّدٍ عليه السلام يَا عَمَّةِ هَلُمِّي فَأْتِينِي بِابْنِي فَأَتَيْتُهُ بِهِ فَتَنَاوَلَهُ وَ أَخْرَجَ لِسَانَهُ فَمَسَحَهُ عَلَي عَيْنَيْهِ فَفَتَحَهَا ثُمَّ أَدْخَلَهُ فِي فِيهِ فَحَنَّكَهُ ثُمَّ [أَدْخَلَهُ] فِي أُذُنَيْهِ وَ أَجْلَسَهُ فِي رَاحَتِهِ الْيُسْرَي فَاسْتَوَي وَلِيُّ اللَّهِ جَالِساً فَمَسَحَ يَدَهُ عَلَي رَأْسِهِ وَ قَالَ لَهُ يَا بُنَيَّ انْطِقْ بِقُدْرَةِ اللَّهِ فَاسْتَعَاذَ وَلِيُّ اللَّهِ عليه السلام مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ وَ اسْتَفْتَحَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ وَ صَلَّي عَلَي رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه و آله وَ عَلَي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ عليه السلام وَاحِداً وَاحِداً حَتَّي انْتَهَي إِلَي أَبِيهِ فَنَاوَلَنِيهِ أَبُو مُحَمَّدٍ عليه السلام وَ قَالَ يَا عَمَّةِ رُدِّيهِ إِلَي أُمِّهِ حَتَّي تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ فَرَدَدْتُهُ إِلَي أُمِّهِ وَ قَدِ انْفَجَرَ الْفَجْرُ الثَّانِي فَصَلَّيْتُ الْفَرِيضَةَ وَ عَقَّبْتُ إِلَي أَنْ طَلَعَتِ الشَّمْسُ ثُمَّ وَدَّعْتُ أَبَا مُحَمَّدٍ عليه السلام وَ انْصَرَفْتُ إِلَي مَنْزِلِي فَلَمَّا كَانَ بَعْدَ ثَلَاثٍ اشْتَقْتُ إِلَي وَلِيِّ اللَّهِ فَصِرْتُ إِلَيْهِمْ فَبَدَأْتُ بِالْحُجْرَةِ الَّتِي كَانَتْ سَوْسَنُ فِيهَا فَلَمْ أَرَ أَثَراً وَ لَا سَمِعْتُ ذِكْراً فَكَرِهْتُ أَنْ أَسْأَلَ فَدَخَلْتُ عَلَي أَبِي مُحَمَّدٍ عليه السلام فَاسْتَحْيَيْتُ أَنْ أَبْدَأَهُ بِالسُّؤَالِ فَبَدَأَنِي فَقَالَ هُوَ يَا عَمَّةِ فِي كَنَفِ اللَّهِ وَ حِرْزِهِ وَ سِتْرِهِ وَ غَيْبِهِ حَتَّي يَأْذَنَ اللَّهُ لَهُ فَإِذَا غَيَّبَ اللَّهُ شَخْصِي وَ تَوَفَّانِي وَ رَأَيْتَ شِيعَتِي قَدِ اخْتَلَفُوا فَأَخْبِرِي الثِّقَاتَ مِنْهُمْ وَ لْيَكُنْ عِنْدَكِ وَ عِنْدَهُمْ مَكْتُوماً فَإِنَّ وَلِيَّ اللَّهِ يُغَيِّبُهُ اللَّهُ عَنْ خَلْقِهِ وَ يَحْجُبُهُ عَنْ عِبَادِهِ فَلَا يَرَاهُ أَحَدٌ حَتَّي يُقَدِّمَ لَهُ جَبْرَئِيلُ عليه السلام فَرَسَهُ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْراً كانَ مَفْعُولًا. الغيبة، الشيخ الطوسي: ص 237 - و بهذا الإسناد (و أخبرني ابن أبي جيد – معلق)، عن محمد بن الحسن بن الوليد، عن محمد بن يحيى العطار، عن محمد بن حمويه الرازي، عن الحسين بن رزق الله، عن موسی بن محمد بن جعفر قال: حدثتني حكيمة بنت محمد عليهما السلام بمثل معنى الحديث الأول إلا أنها قالت: فَقَالَ لِی أَبُو مُحَمَّدٍ یَا عَمَّهِ! إِذَا کَانَ الْیَوْمُ السَّابِعُ فَأْتِینَا فَلَمَّا أَصْبَحْتُ جِئْتُ لِأُسَلِّمَ عَلَی أَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام وَ کَشَفْتُ عَنْهُ السِّتْرَ لِأَتَفَقَّدَ سَیِّدِی فَلَمْ أَرَهُ فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا فَعَلَ سَیِّدِی؟ فَقَالَ: یَا عَمَّهِ! اسْتَوْدَعْنَاهُ الَّذِی اسْتَوْدَعَتْ أُمُّ مُوسَی فَلَمَّا کَانَ الْیَوْمُ السَّابِعُ جِئْتُ فَسَلَّمْتُ وَ جَلَسْتُ فَقَالَ هَلُمُّوا ابْنِی فَجِیءَ بِسَیِّدِی وَ هُوَ فِی خِرَقٍ صُفْرٍ فَفَعَلَ بِهِ کَفِعْلِهِ الْأَوَّلِ ثُمَّ أَدْلَی لِسَانَهُ فِی فِیهِ کَأَنَّمَا یُغَذِّیهِ لَبَناً وَ عَسَلًا. ثُمَّ قَالَ: تَکَلَّمْ یَا بُنَیَّ! فَقَالَ علیه السلام: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ ثَنَّی بِالصَّلَاهِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی الْأَئِمَّهِ علیه السلام حَتَّی وَقَفَ عَلَی أَبِیهِ ثُمَّ قَرَأَ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ إِلَی قَوْلِهِ ما کانُوا یَحْذَرُونَ الغيبة، الشيخ الطوسي: ص 238 - أحمد بن علي الرازي، عن محمد بن علي، عن علي بن سميع بن بنان، عن محمد بن علي بن أبي الداري، عن أحمد بن محمد، عم أحمد بن أبي عبد الله، عن أحمد بن روح الأهوازي، عن محمد بن إبراهيم، عن حكيمة بمثل معنى الحديث الأول إلا أنه قال : قالت: بَعَثَ إِلَيَّ أَبُو مُحَمَّدٍ عليه السلام لَيْلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ سَنَةَ خَمْسٍ وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَتْ وَ قُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَنْ أُمُّهُ قَالَ نَرْجِسُ قَالَتْ فَلَمَّا كَانَ فِي الْيَوْمِ الثَّالِثِ اشْتَدَّ شَوْقِي إِلَي وَلِيِّ اللَّهِ فَأَتَيْتُهُمْ عَائِدَةً فَبَدَأْتُ بِالْحُجْرَةِ الَّتِي فِيهَا الْجَارِيَةُ فَإِذَا أَنَا بِهَا جَالِسَةً فِي مَجْلِسِ الْمَرْأَةِ النُّفَسَاءِ وَ عَلَيْهَا أَثْوَابٌ صُفْرٌ وَ هِيَ مُعَصَّبَةُ الرَّأْسِ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهَا وَ الْتَفَتُّ إِلَي جَانِبِ الْبَيْتِ وَ إِذَا بِمَهْدٍ عَلَيْهِ أَثْوَابٌ خُضْرٌ فَعَدَلْتُ إِلَي الْمَهْدِ وَ رَفَعْتُ عَنْهُ الْأَثْوَابَ فَإِذَا أَنَا بِوَلِيِّ اللَّهِ نَائِمٌ عَلَي قَفَاهُ غَيْرَ مَحْزُومٍ وَ لَا مَقْمُوطٍ فَفَتَحَ عَيْنَيْهِ وَ جَعَلَ يَضْحَكُ وَ يُنَاجِينِي بِإِصْبَعِهِ فَتَنَاوَلْتُهُ وَ أَدْنَيْتُهُ إِلَي فَمِي لِأُقَبِّلَهُ فَشَمَمْتُ مِنْهُ رَائِحَةً مَا شَمَمْتُ قَطُّ أَطْيَبَ مِنْهَا وَ نَادَانِي أَبُو مُحَمَّدٍ عليه السلام يَا عَمَّتِي هَلُمِّي فَتَايَ إِلَيَّ فَتَنَاوَلَهُ وَ قَالَ يَا بُنَيَّ انْطِقْ وَ ذَكَرَ الْحَدِيثَ قَالَتْ ثُمَّ تَنَاوَلْتُهُ مِنْهُ وَ هُوَ يَقُولُ يَا بُنَيَّ أَسْتَوْدِعُكَ الَّذِي اسْتَوْدَعَتْهُ أُمُّ مُوسَي كُنْ فِي دَعَةِ اللَّهِ وَ سِتْرِهِ وَ كَنَفِهِ وَ جِوَارِهِ وَ قَالَ رُدِّيهِ إِلَي أُمِّهِ يَا عَمَّةِ وَ اكْتُمِي خَبَرَ هَذَا الْمَوْلُودِ عَلَيْنَا وَ لَا تُخْبِرِي بِهِ أَحَداً حَتَّي يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ فَأَتَيْتُ أُمَّهُ وَ وَدَّعْتُهُمْ- وَ ذَكَرَ الْحَدِيثَ إِلَي آخِرِهِ -. أحمد بن علي الرازي، عن محمد بن علي، عن حنظلة بن زكريا قال: حدثني الثقة، عن محمد بن علي بن بلال، عن حكيمة بمثل ذلك.

عسکری علیه السلام، خدمت حکیمه دختر امام محمد جواد عليهما السلام رفتم تا از او درباره حضرت حجت عجل الله فرجه و اختلاف و سرگردانی که مردم را درباره او فرا گرفته بپرسم، مرا اذن جلوس داد، و فرمود:

ای محمد! خدای تبارک و تعالی زمین را از حجتی گویا (ناطق) یا خاموش (صامت) خالی نمی گذارد و آن را پس از حسن و حسين عليهما السلام در دو برادر ننهاده است، و این شرافت را مخصوص حسن و حسین ساخته، برای آن ها عدل و نظیری در روی زمین قرار نداده است جز این که خدای تعالی فرزندان حسین را بر فرزندان حسن علیهما السلام برتری داده، هم چنان که فرزندان هارون را بر فرزندان موسی به فضل نبوت برتری داد، گرچه موسی حجت بر هارون بود، ولى فضل نبوت تا روز قیامت در اولاد هارون است، و به ناچار بایستی امت، سرگردانی و امتحانی داشته باشند تا مبطلان از مخلصان جدا شوند، و مردم بر خداوند حجتی نداشته باشند، و اکنون پس از وفات امام حسن عسکری علیه السلام دوره حیرت فرا رسیده است.

گفتم: بانوی من ! آیا امام حسن علیه السلام فرزندی داشت؟ تبسمی کرد و گفت:

اگر امام حسن عليه السلام فرزندی نداشت، پس امام پس از وی کیست؟ با آن که به تو گفتم که امامت پس از حسن و حسين عليهما السلام در دو برادر نباشد.

گفتم: بانوی من ! ولادت و غیبت مولایم علیه السلام را برایم بازگو. گفت:

آری، کنیزی داشتم که به او نرجس می گفتند، برادر زاده ام به دیدارم آمد و به او نیک نظر کرد، بدو گفتم: آقای من! دوستش داری او را نزدت بفرستم؟ فرمود:

«لا يا عَمَّهُ، ولکِنّی أتَعَجَّبُ مِنها».

نه عمه جان! اما از او در شگفتم!.

گفتم: شگفتی شما از چیست؟ فرمود:

ص: 70

«سَيَخْرُجُ مِنْهَا وَلَدٌ كَرِيمٌ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِي يَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً».

به زودی فرزندی از وی پدید آید که نزد خدای تعالی گرامی است، و خداوند به واسطه او زمین را از عدل و داد آکنده سازد، هم چنان که پر از ظلم و جور شده باشد.

گفتم: آقای من! او را نزد شما بفرستم؟ فرمود:

«اِسْتَأْذِنِی فِی ذَلِکِ أَبِی عَلَیْهِ السَّلاَمُ».

از پدرم در این باره کسب اجازه کن.

جامه پوشیدم و به منزل امام على هادی علیه السلام درآمدم، سلام کردم و نشستم و او خود آغاز سخن فرمود و گفت:

«یا حَکیمَةُ! اِبْعَثِی نَرْجِسَ إِلَی اِبْنِی أَبِی مُحَمَّدٍ».

ای حکیمه! نرجس را نزد فرزندم ابی محمد بفرست.

گفتم: آقای من ! بدین منظور خدمت شما رسیدم که در این باره کسب اجازه کنم، فرمود:

«یَا مُبَارَکَهُ! إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَحَبَّ أَنْ یُشْرِکَکِ فِی الْأَجْرِ وَ یَجْعَلَ لَکِ فِی الْخَیْرِ نَصِیباً».

ای مبارکه! خدای تعالی دوست دارد که تو را در پاداش این کار شریک کند و بهره ای از خیر برای تو قرار دهد.

بی درنگ به منزل برگشتم و نرجس را آراستم، و در اختیار ابو محمد قرار دادم، و پیوند آن ها را در منزل خود برقرار کردم، و چند روزی نزد من بود، سپس به نزد پدرش (امام على الهادي عليه السلام) رفت و او (نرجس خاتون) را نیز همراهش روانه کردم.

حکیمه گوید:

امام على هادی علیه السلام درگذشت و ابو محمد جای پدر نشست، و من همان گونه

ص: 71

که به دیدار پدرش می رفتم، به دیدار او نیز می رفتم. یک روز نرجس آمد تا کفش مرا برگیرد و گفت: بانوی من کفش خود را به من ده ؟ گفتم: بلکه تو سرور و بانوی منی، به خدا سوگند که کفش خود را به تو نمی دهم تا آن را برگیری، و اجازه نمی دهم که مرا خدمت کنی، بلکه من به روی چشم تو را خدمت می کنم. ابو محمد عليه السلام این سخن را شنید و فرمود:

«جَزَاکِ اَللَّهُ یَا عَمَّهِ خَیْراً».

ای عمه! خدا به تو جزای خیر دهد.

و تا هنگام غروب آفتاب ، نزد امام نشستم و به آن جاریه (کنیزم) بانگ زدم که لباسم را بیاور تا بازگردم ! امام فرمود:

«لا یَا عَمَّتَاهُ بِیتِیَ اللَّیْلَهًَْ عِنْدَنَا فَإِنَّهُ سَیُولَدُ اللَّیْلَهًَْ الْمَوْلُودُ الْکَرِیمُ عَلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ الَّذِی یُحْیِی اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ اَلْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا».

خیر، عمه جان ! امشب را نزد ما باش که امشب آن مولودی که نزد خدای تعالی گرامی است و خداوند به واسطه او زمین را پس از مردنش زنده می کند متولد می شود.

گفتم: سرورم! از چه کسی متولد می شود و من در نرجس آثار بارداری نمی بینم. فرمود:

«مِنْ نَرْجِسَ لاَ مِنْ غَیْرِهَا».

از نرجس نه از دیگری.

نزد او رفتم و پشت و شکم او را وارسی کردم و آثار بارداری در او ندیدم، نزد امام بازگشتم و کار خود را به او گزارش دادم، تبسمی نمود و فرمود:

«إِذَا کَانَ وَقْتُ الْفَجْرِ یظْهَرُ لَکِ بِهَا الْحَبَلُ لِأَنَّ مَثَلَهَا مَثَلُ أُمِّ مُوسَی علیه السلام لَمْ یظْهَرْ بِهَا الْحَبَلُ وَ لَمْ یعْلَمْ بِهَا أَحَدٌ إِلَی وَقْتِ وِلَادَتِهَا لِأَنَّ فِرْعَوْنَ کَانَ یشُقُّ بُطُونَ الْحَبَالَی فِی طَلَبِ مُوسَی علیه السلام وَ هَذَا نَظِیرُ مُوسَی عليه

ص: 72

السلام»

در هنگام فجر آثار بارداری برایت نمودار خواهد گردید، زیرا مثل او مثل مادر موسی علیه السلام است که آثار بارداری در او ظاهر نگردید و کسی تا وقت ولادتش از آن آگاه نشد، زیرا فرعون در جستجوی موسی، شکم زنان باردار را می شکافت و این نیز نظیر موسی عليه السلام است.

نزد نرجس برگشتم و گفتار امام را به او گفتم و از حالش پرسیدم، گفت: بانوی من ! در خود نشانی از بارداری نمی بینم.

حکیمه گوید:

تا طلوع فجر مراقب او بودم و او پیش روی من خوابیده بود و از این پهلو به آن پهلو نمی رفت، چون آخر شب هنگام فجر فرارسید هراسان از جا جست، او را در آغوش گرفتم و نام خدا بر او بردم، ابو محمد عليه السلام بانگ برآورد و فرمود:

«اِقْرَئِی عَلَیْهَا إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ اَلْقَدْرِ».

سوره «إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ اَلْقَدْرِ» براو بخوان.

من بدان آغاز کردم و گفتم حالت چطور است؟ گفت: امری که مولایم خبر داد در من نمایان شده است، من هم چنان که فرموده بود، بر او می خواندم و جنین در شکم او به من پاسخ می داد و مانند من قرائت می کرد و برمن سلام نمود.

حکیمه گوید:

من از آن چه شنیدم، هراسان شدم، ابو محمد بانگ برآورده

«لَا تَعْجَبِی مِنْ أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یُنْطِقُنَا بِالْحِکْمَهِ صِغَاراً وَ یَجْعَلُنَا حُجَّهً فِی أَرْضِهِ کِبَاراً.»

از امر خدای عزوجل در شگفت نباش، زیرا خدای تبارک و تعالی از کودکی ما را به

ص: 73

حکمت گویا کند، و در بزرگی ما را حجت خود در زمین قرار دهد.

سخن او تمام نشده بود که نرجس از دیدگانم پنهان شد و او را ندیدم و گویا میان من و او پرده ای افتاده بود، من فریاد کنان خدمت ابو محمد دويدم، فرمود:

«ارْجِعِی یَا عَمَّةُ فَإِنَّکِ سَتَجِدِیهَا فِی مَکَانِهَا».

عمه ! برگرد محققا او را در جای خودش خواهی یافت.

گوید:

برگشتم و طولی نکشید که پرده میان من و او برداشته شد و دیدم نوری نرجس را فراگرفته است که توان دیدن آن را ندارم و آن کودک عليه السلام را دیدم که در حال سجده است، و بردو زانو تکیه کرده است، و دو انگشت سبابه را بلند کرده و می گوید:

«أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ ، وَ أَىُّ جَدِّي مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ، وَأَنْ أَبِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ»،

سپس یکایک امامان را شمرد تا به خودش رسید، سپس فرمود:

«اَللَّهُمَّ أَنْجِزْ لِی مَا وَعَدْتَنِی، وَ أَتْمِمْ لِی أَمْرِی، وَ ثَبِّتْ وَطْأَتِی، وَ اِمْلَأِ اَلْأَرْضَ بِی عَدْلاً وَ قِسْطاً».

بار خدایا آن چه را به من وعده دادی به انجام رسان، و کارم را تمام کن، و گامم را استوار دار، و زمین را به واسطه من پر از عدل و داد فرما.

ابومحمد فریاد کرد:

«یَا عَمَّةُ تَنَاوَلِیهِ وَ هَاتِیهِ».

ای عمه جان ! او را برگیر و بیاور.

او را برگرفتم، نزد امام آوردم و چون سردست خود، او را برابر پدرش نگه داشتم، بر پدر خود سلام کرد. امام حسن عليه السلام او را از من گرفت، و زبان خود را در دهان او گذاشت،

ص: 74

و او از آن نوشید، و امام حسن عليه السلام فرمود:

«إمضي بِهِ إِلَى أُمِّي لِتُرضِعَهُ وَ رُدیهِ إِلَيَّ».

او را نزد مادرش ببر تا شيرش بدهد، و به من بازگردان.

او را به مادرش رساندم، به او شیرداد، سپس او را نزد ابو محمد عليه السلام برگرداندم، در حالی که پرندگان بر بالای سرش در حال پرواز بودند، یکی از آن ها را صدا زد و فرمود:

«احْمِلْهُ وَ احْفَظْهُ وَ رَدَّهُ إِلَيْنَا فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ يَوْماً».

او را بگیر و نگهدار و هر چهل روز یک بار نزد ما بازگردان.

آن پرنده او را گرفت و به آسمان پرواز کرد و پرندگان دیگر نیز دنبال او رفتند. و شنیدم ابو محمد می فرمود:

«أَسْتَوْدِعُکَ اللَّهَ الَّذِی أَوْدَعَتْهُ أُمُّ مُوسَى مُوسَى».

تو را سپردم به آن که مادر موسی، موسی را سپرد.

نرجس گریست، و امام علیه السلام فرمود:

«اُسْکُتِی! فَإِنَّ اَلرَّضَاعَ مُحَرَّمٌ عَلَیْهِ إِلاَّ مِنْ ثَدْیِکِ وَ سَیُعَادُ إِلَیْکِ کَمَا رُدَّ مُوسَی إِلَی أُمِّهِ، وَ ذَلِکِ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «فَرَدَدْناهُ إِلی أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ».

خاموش باش ! که بر او شیر خوردن جز از سینه تو حرام است، و به زودی نزد تو بازگردد هم چنان که موسی به مادرش بازگردانده شد، و این سخن خدای عزوجل است که:

«فَرَدَدْناهُ إِلي أُمِّهِ کَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ».

او را به مادرش برگرداندیم تا چشمش روشن شود و اندوه نخورد.

حکیمه گوید:

گفتم این پرنده چه بود؟ فرمود:

ص: 75

«هَذَا رُوحُ الْقُدُسِ المُوَکَلِ بالأئمه عَلَيْهِمُ السَّلَامُ، یُوَفِقُهُم، وَ يُسَدِّدُهُمْ، وَ یُرَبيهِم بِالْعِلْمِ».

این روح القدس است که بر ائمه عليهم السلام گمارده شده است، آنان را موفق، و مسدد می دارد، و با علم پرورش دهد.

حکیمه گوید:

پس از چهل روز آن کودک برگردانده شد، و برادر زاده ام کسی را به دنبال من فرستاد و مرا فراخواند، بر او وارد شدم و به ناگاه دیدم که همان کودک است که مقابل او راه می رود. گفتم: ای آقای من! آیا این کودک (چون کودک) دو ساله نیست؟! تبسم کرد و فرمود:

«إِنَّ أَوْلاَدَ اَلْأَنْبِیَاءِ وَ اَلْأَوْصِیَاءِ إِذَا کَانُوا أَئِمَّهً یَنْشَئُونَ بِخِلاَفِ مَا یَنْشَأُ غَیْرُهُمْ وَ إِنَّ اَلصَّبِیَّ مِنَّا إِذَا أَتَی عَلَیْهِ شَهْرٌ کَانَ کَمَنْ یَأْتِی عَلَیْهِ سَنَهٌ وَ إِنَّ اَلصَّبِیَّ مِنَّا لَیَتَکَلَّمُ فِی بَطْنِ أُمِّهِ وَ یَقْرَأُ اَلْقُرْآنَ وَ یَعْبُدُ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِنْدَ اَلرَّضَاعِ تُطِیعُهُ اَلْمَلاَئِکَهُ وَ تَنْزِلُ عَلَیْهِ کُلَّ صَبَاحٍ وَ مَسَاءٍ».

فرزندان انبیاء و اوصیاء، اگر مقام امامت داشته باشند، خلاف دیگران نشوونما دارند، کودک یک ماهه ما، چون کودك يك ساله باشد، و در شکم مادرش سخن گوید و قرآن می خواند و پروردگار عزوجل خود را عبادت کند، و از دوران شیرخوارگی، فرشتگان او را فرمان برند، و صبح و شام براو فرود آیند.

حکیمه گوید:

پیوسته آن کودک را چهل روز یک بار می دیدم تا آن که چند روز پیش از درگذشت ابو محمد عليه السلام، او را دیدم که مردی شده بود و او را نشناختم و به برادر زاده ام گفتم: این مردی که فرمان می دهی در مقابل او بنشینم کیست؟! فرمود:

«هَذَا اِبْنُ نَرْجِسَ وَ هَذَا خَلِیفَتِی مِنْ بَعْدِی وَ عَنْ قَلِیلٍ تَفْقِدُونِّی فَاسْمَعِی لَهُ وَ

ص: 76

أَطِیعِی».

این پسر نرجس است ، این جانشین پس از من است، به زودی من از دست شما می روم، پس بدو گوش فرادار و فرمانش ببر.

حکیمه گوید:

پس از چند روز ابو محمد عليه السلام درگذشت و مردم چنان که می بینی پراکنده شدند و به خدا سوگند که من هر صبح و شام او را می بینم، و مرا از آن چه می پرسید آگاه می کند و من نیز شما را مطلع می کنم، و به خدا سوگند که گاهی می خواهم چیزی از او بپرسم و او نپرسیده پاسخ می دهد، و گاهی امری بر من وارد می شود و همان ساعت پرسش نکرده از ناحیه او جوابش صادر می شود. شب گذشته مرا از آمدن تو باخبر ساخت و فرمود: تو را از حق آگاه سازم.

محمد بن عبد الله راوی حدیث گوید:

به خدا سوگند حکیمه اموری را به من خبر داد که جز خدای تعالی کسی آنها را نمی دانست و دانستم که آن صدق و عدل (درست و راست) و از جانب خدای تعالی است، زیرا خدای تعالی او را به اموری آگاه کرده است که هیچ یک از خلایق را بر آن ها آگاه نکرده است(1) و (2)

و در روایت دیگری حضرت حکیمه خاتون عليها السلام چنین حکایت نمود:

«... وَ قَرَأْتُ عَلَيْهَا: قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ وَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ. فَأَجَابَنِي الْخَلَفُ مِنْ بَطْنِهَا يَقْرَأ- کقِرَاءَتِي. قَالَتْ: وَ أَشْرَقَ نُورٌ الْبَيْتِ. فَنَظَرْتُ فَإِذَا الْخَلَفُ تَحْتَهَا سَاجِدٌ إِلَى الْقِبْلَةِ. فَأَخَذْتُهُ فَنَادَانِي أَبُو مُحَمَّدٍ: هَلُمِّي بِابْنِي يَا عَمَّةِ فَأَتَيْتُهُ بِهِ فَوَضَعَ لِسَانَهُ فِي فِمهِ ثم أَجْلَسَهُ عَلَى فَخِذِهِ وَ قَالَ: انْطِقْ بِإِذْنِ اللَّه یا بُنَیَّ. فَقَالَ: أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِيعِ الْعَلِيمِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَان

ص: 77


1- كمال الدين و تمام النعمة: ج2 ص 426-428 ب ح 2- حدثنا الحسين بن أحمد بن إدريس رضي الله عنه قال: حدثنا أبي قال: حدثنا محمد بن إسماعيل قال: حدثني محمد بن إبراهيم الكوفي قال: حدثنا محمد بن عبد الله الطهوي قال: قصدت حكيمة بنت محمد عليه السلام بعد مضي أبي محمد عليه السلام أسألها عن الحجة و ما قد اختلف فيه الناس من الحيرة التي هم فيها. فقالت لي: إجلس. فجلست . ثم قالت: يا محمد! إن الله تبارك و تعالى لا يخلي الأرض من حجة ناطقة أو صامتة، و لم يجعلها في أخوين بعد الحسن و الحسين عليهما السلام تفضيلا للحسن و الحسين و تنزیها لهما أن يكون في الأرض عديلهما، إلا أن الله تبارك و تعالی خص ولد الحسين بالفضل على ولد الحسن عليهما السلام كما خص ولد هارون على ولد موسى عليه السلام وإن كان موسى حجة على هارون، و الفضل لولده إلى يوم القيامة، و لابد للأمة من حيرة يرتاب فيها المبطلون و يخلص فيها المحقون، کیلا يكون للخلق على الله حجة، و إن الحيرة لا بد واقعة بعد مضي أبي محمد الحسن عليه السلام ، فقلت: يا مولاتي هل كان للحسن عليه السلام ولد؟ فتبسمت ثم قالت: إذا لم يكن للحسن عليه السلام عقب فمن الحجة من بعده وقد أخبرتك أنه لا إمامة لأخوين بعد الحسن والحسين عليهما السلام ؟ فقلت: يا سيدتي ! حدثيني بولادة مولاي و غيبته عليه السلام. قالت: نعم كانت لي جارية يقال لها: نرجس فزارني ابن أخي فأقبل يحدق النظر إليها، فقلت له: يا سيدي ! لعلك هويتها فأرسلها إليك؟ فقال لها: لَا يَا عَمَّهُ وَ لَكِنِّي أَتْعَبَ مِنْهَا . فَقُلْتُ : وَ مَا أَعْجَبَكَ [مِنْهَا]؟ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ : سَیخْرُجُ مِنْهَا وَلَدٌ کَرِیمٌ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ الَّذِی یمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً. فَقُلْتُ: فَأُرْسِلُهَا إِلَیکَ یا سَیدِی. فَقَالَ: اسْتَأْذِنِی فِی ذَلِکَ أَبِی علیه السلام قالت: فلبست ثيابي و أتيت منزل أبي الحسن عليه السلام فسلمت و جلست فبدأني عليه السلام و قال: يا حَكِيمَةً ! إبعثي نَرْجِسُ إِلَى إبني أَبِي مُحَمَّدٍ. قالت: فقلت: يا سيدي! على هذا قصدتك على أن أستأذنك في ذلك، فقال لي: يا مباركة! إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَحَبَّ أَنْ يُشرِكَکِ فِي الْأَجْرِ وَ يَجْعَلُ لَکِ فِي الْخَيْرِ نَصِيباً . قالت حكيمة: فلم ألبث أن رجعت إلى منزلي و زينتها و وهبتها لأبي محمد عليه السلام و جمعت بينه و بينها في منزلي فأقام عندي أياما، ثم مضى إلى والده عليهما السلام، و وجهت بها معه . قالت حكيمة: فمضي أبو الحسن عليه السلام و جلس أبو محمد عليه السلام مكان والده و کنت أزوره كما كنت أزور والده، فجاءتني نرجس يوما تخلع خفي، فقالت: يا مولاتي! ناوليني خفك ، فقلت: بل أنت سيدتي و مولاتي والله لا أدفع إليك خفي لتخلعيه و لا لتخدميني، بل أنا أخدمك على بصري، فسمع أبو محمد عليه السلام ذلك فقال : جزاك الله یا عمة خیرا. فجلست عنده إلى وقت غروب الشمس فصحت بالجارية و قلت: ناوليني ثيابي لأنصرف. فقال عليه السلام : لا یا عَمَتاهُ ، بَيْتِي اللَّيْلَةِ عِنْدَنَا ، فَإِنَّهُ سَيُولَدُ اللَّيْلَةِ الْمَوْلُودِ الْكَرِيمِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِي يُحْيِيَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الارض بَعْدَ مَوْتَهَا. فقلت: ممن يا سيدي و لست أرى بنرجس شيئا من أثر الحبل ؟ فقال: من نرجس لا من غيرها. قالت: فوثبت إليها فقلبتها ظهرا لبطن فلم أر بها أثر حبل، فعدت إليه عليه السلام فأخبرته بما فعلت فتبسم ثم قال لي: إِذَا کَانَ وَقْتُ الْفَجْرِ یظْهَرُ لَکِ بِهَا الْحَبَلُ لِأَنَّ مَثَلَهَا مَثَلُ أُمِّ مُوسَی لَمْ یظْهَرْ بِهَا الْحَبَلُ وَلَمْ یعْلَمْ بِهَا أَحَدٌ إِلَی وَقْتِ وِلَادَتِهَا لِأَنَّ فِرْعَوْنَ کَانَ یشُقُّ بُطُونَ الْحَبَالَی فِی طَلَبِ مُوسَی وَهَذَا نَظِیرُ مُوسَی علیه السلام. قالت حكيمة: فعدت إليها فأخبرتها بما قال و سألتها عن حالها فقالت: يا مولاتي ! ما أري بي شيئا من هذا. قالت حكيمة: فلم أزل أرقبها إلى وقت طلوع الفجر و هي نائمة بين يدي لا تقلب جنبا إلى جنب حتى إذا كان آخر الليل وقت طلوع الفجر و ثبت فزعه فضممتها إلى صدري و سميت عليها فصاح [إلي] أبو محمد عليه السلام و قال: إقرئي عليها "إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ" فأقبلت أقرأ عليها و قلت لها: ما حالك؟ قالت: ظهر [بي] الأمر الذي أخبرك به مولاي . فأقبلت أقرأ عليها كما أمرني، فأجابني الجنين من بطنها يقرأ مثل ما أقرأ و سلم علي. قالت حكيمة: ففزعت لما سمعت، فصاح بي أبو محمد عليه السلام : لاَ تَعْجَبِي مِنْ أمْر اللهِ عزّ وجل إِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى يُنْطِقُنَا بِالْحِكْمَةِ صغارا، وَ یَجْعَلُنَا حُجَّةً فِی أَرْضِهِ کِبَاراً. فلم يستتم الكلام حتى غيبت عني نرجس فلم أرها كأنه ضرب بيني و بينها حجاب فعدوت نحوأبي محمد عليه السلام و أنا صارخة، فقال لي: ارْجِعِی یَا عَمَّةُ فَإِنَّکِ سَتَجِدِیهَا فِی مَکَانِهَا. قالت: فرجعت فلم ألبث أن كشف الغطاء الذي كان بيني و بينها و إذا أنا بها و عليها من أثر النور ما غشي بصري و إذا أنا بالصبي عليه السلام ساجدا لوجهه، جاثيا على ركبتيه، رافعا سبابتیه، و هو يقول: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ [ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ ] ، وَأَنْ جَدِّي مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ، وَأَنْ أَبِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ، ثم عد إماما إماما إلى أن بلغ إلى نفسه. ثم قال: اللَّهُمَّ أنجِزلي مَا وَعَدْتَنِي ، وَ أَتْمِمْ لِي أَمْرِي ، وَ ثَبَتَ وَطأَتي، وَ اِمْلَأِ اَلْأَرْضَ بِی عَدْلاً وَ قِسْطاً. فصاح بي أبو محمد عليه السلام فقال: يا عمه ! تناوليه؛ و هاتی. فتناولته و أتيت به نحوه، فلما مثلت بين يدي أبيه و هو على يدي سلم على أبيه فتناوله الحسن عليه السلام منى [و الطيرترفرف على رأسه] و ناوله لسانه فشرب منه، ثم قال: اِمْضِی بِهِ إِلَی أُمِّهِ لِتُرْضِعَهُ وَ رُدِّیهِ إِلَیَّ. قالت: فتناولته أمه فأرضعته، فرددته إلى أبي محمد عليه السلام و الطير ترفرف على رأسه فصاح بطير منها فقال له: اِحْمِلْهُ وَ اِحْفَظْهُ وَ رُدَّهُ إِلَیْنَا فِی کُلِّ أَرْبَعِینَ یَوْماً. فتناوله الطير وطار به في جو السماء و أتبعه سائر الطير، فسمعت أبا محمد عليه السلام يقول: أَسْتَوْدِعُکَ اَللَّهَ اَلَّذِی أَوْدَعَتْهُ أُمُّ مُوسَی مُوسَی. فبكت نرجس فقال لها: فَإِنَّ اَلرَّضَاعَ مُحَرَّمٌ عَلَیْهِ إِلاَّ مِنْ ثَدْیِکِ وَ سَیُعَادُ إِلَیْکِ کَمَا رُدَّ مُوسَی إِلَی أُمِّهِ، وَ ذَلِکِ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «فَرَدَدْناهُ إِلی أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ». قالت حكيمة: فقلت: وما هذا الطير؟ قال: هذا رُوحُ القُدُسِ المُوَکَّلُ بِالأَئِمَّهِ علیهم السلام، یُوَفِّقُهُم وَ یُسَدِّدُهُم وَ یُرَبّیهِم بِالعِلمِ. قالت حكيمة: فلما كان بعد أربعين يوما رد الغلام و وجه إلى ابن أخي عليه السلام فدعاني، فدخلت عليه فإذا أنا بالصبي متحرك يمشي بين يديه، فقلت: يا سيدي هذا ابن سنتين ؟! فتبسم عليه السلام ، ثم قال: إِنَّ أَوْلَادَ الْأَنْبِیَاءِ وَالْأَوْصِیاءِ إِذَا کَانُوا أَئِمَّةً یَنْشَئُونَ بِخِلَافِ مَا یَنْشَأُ غَیْرُهُمْ وَ إِنَّ الصَّبِیَّ مِنَّا إِذَا أَتَی عَلَیْهِ شَهْرٌ کَانَ کَمَنْ یَأْتِی عَلَیْهِ سَنَةٌ وَ إِنَّ الصَّبِیَّ مِنَّا لَیَتَکَلَّمُ فِی بَطْنِ أُمِّهِ وَ یَقْرَأُ الْقُرْآنَ وَ یَعْبُدُ رَبَّهُ عَزَّ وَجَلَّ وَ عِنْدَ الرَّضَاعِ تُطِیعُهُ الْمَلَائِکَةُ وَ تَنْزِلُ عَلَیْهِ کُلَّ صَبَاحاً وَ مَسَاءٍ. قالت حكيمة: فلم أزل أرى ذلك الصبي في كل أربعين يوما إلى أن رأيته رجلا قبل مضي أبي محمد عليه السلام بأيام قلائل فلم أعرفه، فقلت لابن أخي عليه السلام : من هذا الذي تأمرني أن أجلس بین بدیه؟! فقال لي: هَذَا ابْنُ نَرْجِسُ، وَ هَذَا خلیفتي مِنْ بَعْدِي، وَ عَنْ قَلِيلٍ تفقدوتي، فَاسمَعي لَهُ وَ أَطِيعِي. قالت حكيمة: فمضى أبو محمد عليه السلام بعد ذلك بأيام قلائل، و افترق الناس كما ترى، و والله إني لأراه صباحا و مساء و إنه لينبئني عما تسألون عنه فأخبركم، و والله إني لأريد أن أسأله عن الشيء فيبدأني به، و إنه ليرد علي الأمر فيخرج إلي منه جوابه من ساعته من غير مسألتي. و قد أخبرني البارحة بمجيئك إلي و أمرني أن أخبرك بالحق. قال محمد بن عبد الله : فوالله لقد أخبرتني حكيمة بأشياء لم يطلع عليها أحد إلا الله عزوجل، فعلمت أن ذلك صدق و عدل من الله عزوجل، لأن الله عزوجل قد أطلعه على ما لم يطلع عليه أحدا من خلقه. روضة الواعظين: ج2 ص 257 كما في كمال الدين مرسلا و بتفاوت يسير، و الثاقب في المناقب الشيخ ابن حمزة محمد بن علي الطوسي حي في سنة 566: ص201 ح 7/178 بعضه و كما في كمال الدين مرسلا، و الصراط المستقيم: ج2 ص 234 باب 11 الفصل 3 بعضه عن الشيخ أبو جعفر محمد بن علي الصدوق) و فيه: المطهري. و بحار الأنوار: ج 51 ص 11 - 13 ب1 ح14. و في عيون المعجزات: ص 138 بعضه مرسلا، و فيه: إنه كان لحكيمة بنت أبي جعفر محمد بن علي جارية ولدت في بيتها و ربتها. و في العدد القوية: ص 72ح 116 مرسلا من قولها: رأيته ساجدا - إلى قول الإمام: و أتمم أمري. الخرائج و الجرائح: ج1 ص 455 ب13 ح1 و کشف الغمة: ج2 ص 498؛ عن حكيمة.
2- إثبات الهداة: ج3 ص 365 ب 29 ف 2 ح 18 و ص409 به 31 ف1 ح 39 عن كمال الدين، مختصرا. و في: ص 414 ب31 ف2 ح 53 عن غيبة الشيخ الطوسي و في: ص 666 ب33 ف1ح33 عن كمال الدين. و في حلية الأبرار: ج 2 ص 524 به 3 و مدينة المعاجز ص586 ح3 كما في كمال الدين بتفاوت يسير عن ابن بابویه. و في بحار الأنوار: ج 51، ص 11 ب1 ح14 عن كمال الدين و فيه: ص 22 ب1 ح29 عن غيبة الطوسي. و تفسیر نور الثقلين : ج4 ص 112 ح20 عنه في: ص 173 ح 21 و در ج5 ص 616 ح19 عن كمال الدين باختصار. و في ينابيع المودة: ص450 ب79 مختصرة، عن غيبة الشيخ محمد بن علي بن الحسين. و دلائل الإمامة، محمد بن جریر بن رستم الطبري الآملي الصغير من أعلام القرن 5: ص269 - و أخبرني أبو الحسين محمد بن هارون قال: حدثني أبي قال: حدثنا أبو علي بن همام قال: حدثنا جعفر بن محمد قال: حدثنا محمد بن جعفر، عن أبي نعيم، عن محمد بن القاسم العلوي قال: دخلنا جماعة من العلوية على حکيمة بنت محمد بن علي بن موسى فقالت: جئتم تسألون عن میلاد ولي الله ؟ قلنا بلى والله، قالت: كان عندي البارحة و أخبرني بذلك، و إنه كانت عندي صبية يقال لها نرجس، و كنت أربيها من بين الجواري و لا يلي تربيتها غيري، إذ دخل أبو محمد علي ذات يوم فبقي يلح النظر إليها فقلت: يا سيدي هل لك فيها من حاجة؟ فقال: إنّا مَعشَرَ الأَوصِیاءِ لَسنا نَنظُرُ نَظَرَ رَیبَهٍ، وَ لکنا نَنْظُرُ تَعَجُّباً ، أَنَّ الْمَوْلُودَ الْكَرِيمِ عَلَى اللَّهِ يَكُونُ مِنْهَا. قالت: قلت: يا سيدي ! فأروح بها إليك؟ قال: إستأذني أبي في ذلك. فصرت إلى أخي فلما دخلت عليه تبسم ضاحكا و قال: يا حَکیمَهُ،جِئتَ تَستَأذِنینی فی أمرِ الصَّبِیَّهِ،ابعَثی بِها إلی أبی مُحَمَّدٍ، فَإِنَّ اللّهَ (عَزَّوَجَلَّ) يُحِبُّ أَنْ يُشرِکَکَ فِي هَذَا الْأَمْرِ . فزينتها و بعثت بها إلى أبي محمد فكنت بعد ذلك إذا دخلت عليها تقوم فتقبل رأسي و تقبل يدي و أقبل رجلها تمد يدها إلى خفي لتنزعه فأمنعها من ذلك فأقبل يدها إجلالا و إكراما للمحل الذي أحله الله فيها فمكثت بعد ذلك إلى أن مضى أخي أبو الحسن فدخلت على أبي محمد ذات يوم فقال: يا عمتاه ، إِنَّ الْمَوْلُودَ الْكَرِيمِ عَلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ سَيُولَدُ لَيلَتَنا هَذِهِ . فقلت: يا سيدي في ليلتنا هذه؟ قال: نعم. فقمت إلى الجارية فقلبتها ظهرا لبطن فلم أر بها حملا فقلت: يا سيدي ! ليس بها حمل. فتبسم ضاحكا و قال: یا عمتاه! یا عَمَّتاه،إنّا مَعاشِرَ الأَوصِیاءِ لَیسَ یُحمَلُ بِنا فِی البُطونِ، ولکِنّا نُحمَلُ فِی الجَنوبِ. فلما جن الليل صرت إليه فأخذ أبو محمد محرابه فأخذت محرابها فلم يزالا يحييان الليل و عجزت عن ذلك فكنت مرة أنام و مرة أصلي إلى آخر الليل فسمعتها آخر الليل لما انفتلت من الوتر مسلمة صاحت: يا جارية! الطست. فجاءت بالطست فقدمته إليها فوضعت صبيا كأنه فلقة قمرعلى ذراعه الأيمن مکتوب: «جآءَ الْحَقّ ُوَ زَهَقَ الْباطِلُ إنَّ الباطِلَ كانَ زَهوُقاً». و ناغاه ساعة حتى استهل و عطس و ذکر الأوصياء قبله حتى بلغ إلى نفسه و دعا لأوليائه على يده بالفرج ثم وقعت ظلمة بيني و بين أبي محمد فلم أره. فقلت: يا سيدي؟ أين الكريم على الله ؟! قال: أَخَذَ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِهِ مِنکِ . فقمت و انصرفت إلى منزلي فلم أره و بعد أربعين يوما دخلت دار أبي محمد فإذا أنا بصبي يدرج في الدار فلم أر وجها أحسن من وجهه، ولا لغة أفصح من لغته، و لا نغمه أطيب من نغمته. فقلت: يا سيدي ! من هذا الصبي؟ ما رأيت أصبح وجها و لا أفصح لغة منه و لا أطيب نغمه منه؟! قال: هذا المولود الكريم على الله. قلت: يا سيدي ! و له أربعون يوما و أنا لا أرى من أمره هذا. قالت: فتبسم ضاحكا و قال: يا عَمَتاهُ ! أَمَا عَلِمْتَ أَنَّا مَعْشَرَ الْأَوْصِيَاءِ نَنشَأ فِي الشَّهْرِ مَا یَنْشَأَ غَیرُنا فِي السُّنَّةِ؟ فقمت فقبلت رأسه و انصرفت إلى منزلي، ثم عدت فلم أره فقلت: يا سيدي يا أبا محمد! لست أرى المولود الكريم على الله ؟! قال: :استَودَعناهُ مَنِ استَوَدَعتُهُ اُمُّ مُوسی مُوسی. و انصرفت و ما كنت أراه إلا كل أربعين يوما. و كان الليلة التي ولد فيها ليلة جمعة لثمان لیال خلون من شعبان سنة سبع وخمسين ومائتين من الهجرة، و يروى ليلة الجمعة النصف من شعبان سنة سبع. و في حلية الأبرار، السيد الجليل هاشم بن سلیمان البحراني المتوفی 1107 قدس سره: ج2 ص534 ب6 ومدينة المعاجز: ص 590 ح8 و تبصرة الولي: ص760 عن أبي جعفر الطبري في مسند فاطمة عليها السلام من دلائل الإمامة بتفاوت يسير

الرَّحِيمِ* وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ * وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرِ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهم السلام. وَ عَلَی ذِرَاعِهِ اَلْأَیْمَنِ مَکْتُوبٌ: وَ قُلْ جاءَ اَلْحَقُّ وَ زَهَقَ اَلْباطِلُ إِنَّ اَلْباطِلَ کانَ زَهُوقاً...فَتَبَسَّمَ أَبُو مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: إِنَّا مَعَاشِرَ اَلْأَئِمَّهِ نَنْشَأُ فِی یَوْمٍ کَمَا یَنْشَأُ غَیْرُنَا فِی اَلسَّنَّهِ...»(1)

سپس (نرجس) را به سینه چسباندم و سوره قل هو الله أحد و إنا أنزلناه و آية الكرسی را خواندم. آن كودك در شکم مادر می خواند آن چه را که من خواندم. ناگهان نوری پرتو افکند و حضرت مهدی عجل الله فرجه را دیدم که رو به قبله سجده کرده است. او را گرفتم. امام حسن علیه السلام صدا زد: عمه! فرزندم را نزد من آورد. او را نزد امام علیه السلام بردم. حضرت زبانش را در دهان فرزندش گذاشت و او را روی زانویش نشاند و فرمود: فرزندم ! به اذن خدا سخن بگو. حضرت مهدی عجل الله فرجه شروع به سخن کرد و فرمود:

«أَعُوذُ بِاللَّهِ اَلسَّمِیعِ اَلْعَلِیمِ مِنَ اَلشَّیْطَانِ اَلرَّجِیمِ بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِیمِ * وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ * وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَجُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ فَاطِمَةَ

ص: 78


1- ألقاب الرسول و عترته ضمن (مجموعة نفيسة في تاريخ الأئمة عليهم السلام)، قطب الدين الراوندي المتوفی 573 قدس سره : ص 212-213 ب 13- و عن حكيمة: قالَ لی أبو مُحَمَّدٍ: بِیتی عِندَنَا اللَّیلَهَ فَإِنَّ اللّهَ سَیُظهِرُ الخَلَفَ فیها،قُلتُ ُ:ومِمَّن؟قالَ:مِن مَلیکَهَ،قُلتُ:لا أری بِها حَملاً.قالَ:یا عَمَّهُ مَثَلُها کَمَثَلِ امِّ موسی.فَلَمَّا انتَصَفَ اللَّیلُ صَلَّیتُ صَلاهَ اللَّیلِ،فَقُلتُ فی نَفسی:قَرُبَ الفَجرُ ولَم یَظهَر ما قالَ أبو مُحَمَّدٍ فَنادی أبو مُحَمَّدٍ:لا تَعجَلی،فَارتَعَدَت مَلیکَهُ فَضَمَمتُها إلی صَدری، وقَرَأتُ قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ،وإنّا أنزَلناهُ،وآیَهَ الکُرسِیِّ فَأَجابَنِیَ الخَلَفُ مِن بَطنِها یَقرَأُ کَقِراءَتی.قالَت: وأَشرَقَ نورُ البَیتِ،فَنَظَرتُ فَإِذَا الخَلَفُ تَحتَها ساجِداً إلَی القِبلَهِ، فَأَخَذتُهُ، فَنادانی أبو مُحَمَّدٍ:هَلُمّی بِابنی یا عَمَّهُ،فَأَتَیتُهُ بِهِ فَوَضَعَ لِسانَهُ فی فَمِهِ،ثُمَّ أجلَسَهُ عَلی فَخِذِهِ،وقالَ:اِنطِق بِإِذنِ اللّهِ یا بُنَیَّ.فَقالَ: أعوذُ بِاللّهِ السَّمیعِ العَلیمِ،مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ،بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ *وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ* وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ و صَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ المُصطَفی، وَ عَلِیٍّ المُرتَضی، وَ فاطِمَهَ الزَّهراءِ، وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ، وَ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ، وَ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ، وَ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ، وَ موسَی بنِ جَعفَرٍ، وَ عَلِیِّ بنِ موسی، وَ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ، وَ عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ، وَالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ علیهم السلام. قالَت: وَ غَمَرَتنا طُیورٌ خُضرٌ، فَنَظَرَ أبو مُحَمَّدٍ إلی طائِرٍ مِنها فَقالَ لَهُ: خُذهُ فَاحفَظهُ حَتّی یَأذَنَ اللّهُ فیهِ، فَإِنَّ اللّهَ بالِغُ أمرِهِ. قالَت حَکیمَهُ:قُلتُ لِأَبی مُحَمَّدٍ: ما هذَا الطّائِرُ، و ما هذِهِ الطُّیورُ؟ قالَ:هذا جَبرَئیلُ، و هذِهِ مَلائِکَهُ الرَّحمَهِ، ثُمَّ قالَ: یا عَمَّهُ، رُدّیهِ إلی امِّهِ کَی تَقَرَّ عَینُها و لا تَحزَنَ، و لِتَعلَمَ أنَّ وَعدَ اللّهِ حَقٌّ، و لکِنَّ أکثَرَ النّاسِ لا یَعلَمونَ» فَرَدَدتُهُ إلی امِّهِ. قالَت: و کانَت مُطیعاً مَفروغاً مِنهُ، و عَلی ذِراعِهِ الأَیمَنِ مَکتوبٌ: و قل جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً» . قالَت حَکیمَهُ:دَخَلتُ عَلی أبی مُحَمَّدٍ بَعدَ أربَعینَ یَوماً مِن وِلادَهِ صاحِبِ الأَمرِ علیه السلام،فَإِذا مَولانَا الصّاحِبُ علیه السلام یَمشی فِی الدّارِ،فَلَم أرَ لُغَهً أفصَحَ مِن لُغَتِهِ، فَتَبَسَّمَ أبو مُحَمَّدٍ علیه السلام إنّا مَعاشِرَ الأَئِمَّهِ نَنشَأُ فی یَومٍ کَما یَنشَأُ غَیرُنا فِی السَّنَهِ. قالَت:ثُمَّ کُنتُ أسأَلُ أبا مُحَمَّدٍ عَنهُ بَعدَ ذلِکَ،فَقالَ:اِستَودَعناهُ الَّذِی استَودَعَت امُّ وَلَدِها و كتب عامه: ملحقات إحقاق الحق: ج13 ص95 و 96- عن شواهد النبوة: ص 21 چاپ بغداد، نور الدين عبد الرحمان الدشتي الجامي الحنفي: روي عن حكيمة عمة أبي محمد الزكي عليه السلام أنها قالت: كنت يوما عند أبي محمد عليه السلام فقال: يا عمة! باتي الليلة عندنا فإن الله تعالى يعطينا خلفا. فقلت: يا ولدي ممن؟ فإني لا أرى في نرجس أثر حمل أبدا، فقال: يا عمة! مثل نرجس مثل أم موسى لا يظهر حملها إلا في وقت الولادة، فبت عنده، فلما انتصف الليل قمت فتهجدت و قامت نرجس و تهجدت و قلت في نفسي: قرب الفجر و لم يظهر ما قاله أبو محمد عليه السلام، فنادى أبو محمد عليه السلام من مقامه: لا تعجلي يا عمة، فرجعت إلى بيت كانت فيه نرجس فرأيتها و هي ترتعد فضممتها إلى صدري و قرأت عليها (قل هو الله أحد و إنا أنزلناه و آية الكرسي) فسمعت صوتا من بطنها يقرأ ما قرأت، ثم أضاء البيت فرأيت الولد على الأرض ساجدا فأخذته فناداني أبو محمد من حجرته: یا عمة! إئتني بولدي، فأتيته به فأجلسه في حجره و وضع لسانه في فمه و قال: تكلم يا ولدي بإذن الله تعالى، فقال: بسم الله الرحمان الرحيم و نريد أن نمت على الذين استضعفوا في الأرض و نجعلهم أئمة و نجعلهم الوارثين ، ثم رأيت طيورا خضرا أحاطت به فدعا أبو محمد عليه السلام واحدا منها و قال : خذه و احفظه حتى يأذن الله تعالى فيه، فإن الله بالغ أمره. فسألت أبا محمد عليه السلام: ما هذا الطير و ما هذه الطيور؟ فقال: هذا جبرئیل و هؤلاء ملائكة الرحمة. ثم قال: يا عمة! رديه إلى أمه كي تقر عينها و لا تحزن و لتعلم أن وعد الله حق و لكن أكثرهم لا يعلمون، فرددته إلى أمه و لما كان مقطوع السرة مختونا مكتوبا على ذراعه الأيمن: جاء الحق و زهق الباطل إن الباطل كان زهوقا. إنتهی. و محمد مبين المولوي الهندي في وسيلة النجاة (ص 417 طبعة گلشن فیض بلكهنو). روى الحديث بعين ما تقدم عن "شواهد النبوة". و محمد خواجة پارساي البخاري في "فصل الخطاب" على ما في "ينابيع المودة " (ص 387 طبعة إسلامبول) قال: و يروى أن حكيمة بنت محمد الجواد كانت عمة أبي محمد الحسن العسكري رضي الله عنهما تحبه و تدعو له و تتضرع إلى الله تعالى أن يرى ولده ، فلما كانت ليلة النصف من شعبان سنة خمس و خمسين و مائتين دخلت حكيمة عند الحسن فقال لها: یا عمة! كوني الليلة عندنا لأمر. قالت: فلما كان وقت الفجر اضطربت نرجس فقامت إليها حكيمة فوضعت المولود المبارك فلما رأته حکيمة أتت به الحسن رضي الله عنهم و هو مختون فأخذه و مسح بيده على ظهره و عينيه و أدخل لسانه في فيه، وأذن في أذنه اليمنى و أقام في الأخرى . ثم قال: يا عمة! اذهبي إلى أمه فردته إلى أمه. قالت حكيمة: ثم جئت من بيتي إلى أبي محمد الحسن فإذا المولود بين يديه في ثياب صفر و عليه من البهاء و النور أخذ حبه مجامع قلبي. فقلت: يا سيدي ! هل عندك من علم في هذا المولود المبارك؟ فقال: يا عمة! هذا المنتظر الذي بشرنا به، فخررت الله ساجدة شكرا على ذلك، ثم، كنت أتردد إلى الحسن فلا أرى المولود فقلت: يا مولاي ! ما فعل سيدنا المنتظر؟ قال: إستودعناه الله الذي استودعته أم موسی عليهما السلام ابنها، و قالوا : آتاه الله تبارك و تعالى الحكمة و فصل الخطاب و جعله آية للعالمین کما قال تعالی یا یحیی خذ الکتاب بقوه و آتیناه الحکم صبیا و قال تعالی و قالوا كيف نكلم من كان في المهد صبيا، و طول الله تبارك و تعالى عمره کما طول عمر الخضر و إلياس عليهما السلام.

الزَّهْرَاءُ ، وَ الْحَسَنِ ، وَ الْحُسَيْنِيِّ ، وَ عَلِيَّ بْنِ الْحُسَيْنِ ، وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ ، وَ جَعْفَرِ بَيْنَ مُحَمَّدٍ ، وَ موسی بْنُ جَعْفَرٍ وَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ، وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ ، وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ ، وَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ ...»

و بر بازوی راست او:

«وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً»،

نوشته شده بود، ... ابومحمد عليه السلام تبسمی کرد و فرمود:

ما گروه امامان در یک روز چون یک سال دیگران رشد می نماییم، ....

و در روایت دیگری محمد بن القاسم العلوى گوید: همراه با گروهی از علویان نزد حکیمه خاتون رفتيم حكيمه گفت:

... امام علیه السلام تبسم و لبخندی زد و فرمود:

«یا عَمَّتاه،إنّا مَعاشِرَ الأَوصِیاءِ لَیسَ یُحمَلُ بِنا فِی البُطونِ، وَ لکِنّا نُحمَلُ فِی الجَنوبِ، ... فَوَضَعَت صَبِیّاً کَأَنَّهُ فَلقَهُ قَمَرٍ، عَلی ذِراعِهِ الأَیمَنِ مَکتوبٌ: جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً. وناغاهُ ساعَهً حَتَی استَهَلَّ، وعَطَسَ، وَ ذَکَرَ الأَوصِیاءَ قَبلَهُ،حَتّی بَلَغَ إلی نَفسِهِ،ودَعا لِأَولِیائِهِ عَلی یَدِهِ بِالفَرَجِ....و بَعْدَ أرْبَعِينَ يَوْماً دَخَلْتُ دَارَ أبِي مُحَمَّدٍ عليه السلام. فَإِذَا أَنَا بِصَبِیٍ یَدرُجُ فِی الدَّارِ فَلَمْ اَرَوَجهاً أَصْبَحَ مِنْ وَجْهِهِ وَ لَا لُغَةً أََفْصَحَ مِنْ لُغَتِةِ وَ لَا نَغمَةً اَطیَبَ مِنْ نَغمَتِهِ فقُلْتُ لَهُ: يَا سَيَّدِي! مِنْ هَذَا الصَبِيُ؟ مَا رَایتُ أَصْبَحَ وَجْهَاً مِنْهُ وَ لَا أَفْصَحَ لُغَةِ مِنْهُ وَ لَا أَطْيَبَ نغْمَةً مِنْهُ. قاَل: هذَا الْمَوْلُودُ الکَریمُ عَلَی اللَّهِ. قِلَّةُ: یا سَیدی! وَ لَهُ أرْبَعُونَ يَوْماً وَ أنَا أرَى مِن أَمَرَهُ هَذَا قَالَتْ : فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً وَ َقَالَ يَا عَمَّتِاه أمَا عَلِمْتِ أنَّا مَعْشَرَ الأوْصِيَاءِ نَنْشَاُ فِي

ص: 79

الْيَوْم کمَا يَنْشَاُ غَيْرُنَا فِي الْجُمْعَةِ وَ نَنْشَاُ فِي الْجُمْعَةِ کَمَا يَنْشَاُ غَيْرُنَا فِي الشَّهْرِ وَ نَنْشَاُ فِی الشَّهْرِ کَما يَنْشَاُ غَيْرُنَا فِی السَّنَةِ؟!،...»(1)

ای عمه! همانا ما اوصياء (جانشینان پیامبر) در شکم (مادر) قرار نمی گیریم، بلکه در پهلو (ی مادران) حمل می شویم، ... نهایتا نرجس فرزند پسری بارنهاد چونان پاره ماه (روشن) که بر بازوی راست او نوشته بود:

«جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً».

و (امام حسن) ساعتی با او سخنانی خوشایندش فرمود تا این که به صدا آمد، و عطسه فرمود، و اوصیاء قبل از خودش را ذکر نمود، تا این که به خود رسید، و بر دست امام حسن برای فرج شیعیانش دعا کرد، ... و پس از چهل روز به خانه ابومحمد عليه السلام داخل شدم، به ناگاه کودکی دیدم که در خانه راه می رود، چهره ای زیباتر از صورتش ندیده بودم، و شیواتر از سخن او و نیکوتر از نوای او نشنیده بودم، گفتم: سرورم! این کودک کیست؟ چهره ای زیباتر از صورتش ندیده ام، و شیواتر از سخن او نشنیده ام، و نوایی نیکوتر از نوایش نشنیده ام. فرمود: این (همان) فرزند است که نزد خداوند گرامی است. عرض کردم: سرورم ! و او چهل روز دارد، و من کارش (رشد و حرکتش) را چنین می بینم!. حکیمه گفت: (امام حسن علیه السلام) لبخندی زد و فرمود: عمه! آیا ندانسته ای که به يقين ما اوصیاء، یک روز برابر رشد یک هفته دیگران رشد می کنیم، و نموما در یک هفته، چون رشد یک ماه دیگران است، و در یک ماه، رشد ما مانند رشد دیگران در یک سال است ؟!، ....

و در روایت نسيم و مارية، دو خدمت کار امام حسن زکی عسکری علیه السلام چنین گویند:

همانا آن گاه که صاحب الزمان علیه السلام زاده شد، با دو زانویش افتاد، و انگشت سبابه اش را به سوی آسمان بلند کرد، و عطسه نمود و فرمود:

ص: 80


1- دلائل الإمامة: ص 499 ح490/ 94- و أخبرني أبوالحسين محمد بن هارون قال: حدثني أبي رضي الله عنه قال: حدثنا أبوعلي محمد بن همام قال: حدثنا جعفر بن محمد قال: حدثنا محمد بن جعفر، عن أبي نعيم، عن محمد بن القاسم العلوي قال: دخلنا جماعة من العلوية على حکيمة بنت محمد بن علي بن موسى عليهم السلام فقالت: جِئتُم تَسأَلونَنی عَن میلادِ وَلِیِّ اللّهِ؟قُلنا:بَلی وَاللّهِ. قالَت: کانَ عِندِی البارِحَهَ، وَ أَخبَرَنی بِذلِکَ، وَ إنَّهُ کانَت عِندی صَبِیَّهٌ یُقالُ لَها: (نَرجِسُ) و کُنتُ ارَبّیها من بَینِ الجَواری، و لا یَلی تَربِیَتُها غَیری،إذ دَخَلَ أبو مُحَمَّدٍ علیه السلام عَلَیَّ ذاتَ یَومٍ فَبَقِیَ یُلِحُّ النَّظَرَ إلَیها،فَقُلتُ:یا سَیِّدی،هَل لَکَ فیها مِن حاجَهٍ؟فَقالَ:إنّا مَعشَرَ الأَوصِیاءِ لَسنا نَنظُرُ نَظَرَ رَیبَهٍ ، و لکِنّا نَنظُرُ تَعَجُّباً، إنَّ المَولودَ الکَریمَ عَلَی اللّهِ یَکونُ مِنها.قالَت:قُلتُ:یا سَیِّدی،فَأَروحُ بِها إلَیکَ؟قالَ: استَأذِنی أبی فی ذلِکَ. فَصِرتُ إلی أخی علیه السلام، فَلَمّا دَخَلتُ عَلَیهِ تَبَسَّمَ ضاحِکاً و قالَ: یا حَکیمَهُ،جِئتَ تَستَأذِنینی فی أمرِ الصَّبِیَّهِ، ابعَثی بِها إلی أبی مُحَمَّدٍ، فَإِنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ أن یُشرِکَکِ فی هذَا الأَمرِ. فَزَیَّنتُها و بَعَثتُ بِها إلی أبی مُحَمَّدٍ علیه السلام،فَکُنتُ بَعدَ ذلِکَ إذا دَخَلتُ عَلَیها تَقومُ فَتُقَبِّلُ جَبهَتی فَاُقَبِّلُ رَأسَها،و تُقَبِّلُ یَدی فَاُقَبِّلُ رِجلَها، و تَمُدُّ یَدَها إلی خُفّی لِتَنزِعَهُ فَأَمنَعُها مِن ذلِکَ، فَاُقَبِّلُ یَدَها إجلالاً و إکراماً لِلمَحَلِّ الَّذی أحَلَّهُ اللّهُ تَعالی فیها،فَمَکَثتُ بَعدَ ذلِکَ إلی أن مَضی أخی أبُوالحَسَنِ علیه السلام،فَدَخَلتُ عَلی أبی مُحَمَّدٍ علیه السلام ذاتَ یَومٍ فَقالَ یا عَمَّتاهُ، إنَّ المَولودَ الکَریمَ عَلَی اللّهِ و رَسولِهِ سَیولَدُ لَیلَتَنا هذِهِ. فَقُلتُ:یا سَیِّدی،فی لَیلَتِنا هذِهِ؟قالَ:نَعَم.فَقُمتُ إلَی الجارِیَهِ فَقَلَبتُها ظَهراً لِبَطنٍ،فَلَم أرَ بِها حَملاً،فَقُلتُ:یا سَیِّدی،لَیسَ بِها حَملٌ.فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً و قالَ: یا عَمَّتاه، إنّا مَعاشِرَ الأَوصِیاءِ لَیسَ یُحمَلُ بِنا فِی البُطونِ، و لکِنّا نُحمَلُ فِی الجَنوبِ فَلَمّا جَنَّ اللَّیلُ صِرتُ إلَیهِ،فَأَخَذَ أبو مُحَمَّدٍ علیه السلام مِحرابَهُ،فَأَخَذَت مِحرابَها فَلَم یَزالا یُحیِیانِ اللَّیلَ، و عَجَزتُ عَن ذلِکَ فَکُنتُ مَرَّهً أنامُ و مَرَّهً اصَلّی إلی آخِرِ اللَّیلِ، فَسَمِعتُها آخِرَ اللَّیلِ فِی القُنوتِ،لَمَّا انفَتَلَت مِنَ الوَترِ مُسَلِّمَهً،صاحَت:یا جارِیَهُ، الطَّستَ فجاءَت بِالطَّستِ فَقَدَّمتُهُ إلَیها فَوَضَعَت صَبِیّاً کَأَنَّهُ فَلقَهُ قَمَرٍ،عَلی ذِراعِهِ الأَیمَنِ مَکتوبٌ: «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً». و ناغاهُ ساعَهً حَتَی استَهَلَّ،و عَطَسَ،و ذَکَرَ الأَوصِیاءَ قَبلَهُ،حَتّی بَلَغَ إلی نَفسِهِ، و دَعا لِأَولِیائِهِ عَلی یَدِهِ بِالفَرَجِ. ثُمَّ وَقَعَت ظُلمَهٌ بَینی و بَینَ أبی مُحَمَّدٍ علیه السلام فَلَم أرَهُ،فَقُلتُ:یا سَیِّدی،أینَ الکَریمُ عَلَی اللّهِ؟قالَ:أخَذَهُ مَن هُوَ أحَقُّ بِهِ مِنکِ،فَقُمتُ وَانصَرَفتُ إلی مَنزِلی فَلَم أرَهُ، و بَعدَ أربَعینَ یَوماً دَخَلتُ دارِ أبی مُحَمَّدٍ علیه السلام،فَإِذا أنَا بِصَبِیٍّ یَدرُجُ فِی الدّارِ،فَلَم أرَ وَجهاً أصبَحَ مِن وَجهِهِ، و لا لُغَهً أفصَحَ مِن لُغَتِهِ، و لا نَغمَهً أطیَبَ مِن نَغمَتِهِ، فَقُلتُ:یا سَیِّدی،مَن هذَا الصَّبِیُّ،ما رَأَیتُ أصبَحَ وَجهاً مِنهُ، و لا أفصَحَ لُغَهً مِنهُ، و لا أطیَبَ نَغمَهً مِنهُ؟ قالَ: هذَا المَولودُ الکَریمُ عَلَی اللّهِ.قُلتُ:یا سَیِّدی،و لَهُ أربَعونَ یَوماً،و أَنَا أری مِن أمرِهِ هذا ! قالَت:فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً و قالَ: یا عَمَّتاه،أما عَلِمتَ أنّا مَعشَرَ الأَوصِیاءِ نَنشَأُ فِی الیَومِ کَما یَنشَأُ غَیرُنا فِی الجُمُعِهِ، و نَنشَأُ فِی الجُمُعَهِ کَما یَنشَأُ غَیرُنا فِی الشَّهرِ، و نَنشَأُ فِی الشَّهرِ کَما یَنشَأُ غَیرُنا فِی السَّنَهِ ! فَقُمتُ فَقَبَّلتُ رَأسَهُ وَانصَرَفتُ إلی مَنزِلی،ثُمَّ عُدتُ فَلَم أرَهُ، فَقُلتُ:یا سَیِّدی،یا أبا مُحَمَّدٍ،لَستُ أرَی المَولودَ الکَریمَ عَلَی اللّهِ ! قالَ استَودَعناهُ مَنِ استَوَدَعتُهُ امُّ موسی موسی. وَانصَرَفتُ وما کُنتُ أراهُ إلّاکُلَّ أربَعینَ یَوماً.

«اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ اَلْعالَمِینَ وَ صَلَّی اَللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ عَبْداً دَاخِراً لله (مِنْ عَبْد داخِر للهِ) غَیْرَ مُسْتَنْکِفٍ و لا مُسْتَکْبِرٍ (وَ لاَ مُسْتَحْسِرٍ).

تمامی حمد و ستایش از آن پروردگار جهانیان است، و درود الله بر محمد و آل او باد، بنده ی خوار (و خاضع) خدا، نه روگردان، و نه بزرگی جو(ونه ملول).

و فرمود:

«زَعَمَتِ اَلظَّلَمَهُ أَنَّ حُجَّهَ اَللَّهِ دَاحِضَهٌ وَ لَوْ أُذِنَ لَنَا فِی اَلْکَلاَمِ لَزَالَ اَلشَّکُّ»(1)

به ستمگران، گمان دارند که حجت خدا درهم شکسته (و از بین خواهد رفت)، و اگر در سخن گفتن اجازه یابیم، هرآینه هر شکی برافتد.

و در روایت دیگری حضرت حکیمه دختر امام محمد تقی جواد علیهما السلام که شاهد به دنیا آمدن صاحب الزمان عجل الله فرجه الشريف بود چنین حکایت فرمود:

و او (مهدي عليه السلام) را دیدم که در حال سجده است، و بر دو زانو تکیه کرده است، و دو انگشت سبابه را به سوی آسمان بلند کرده می گوید:

«أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ أَنَّ جَدِّي رَسُولِ اللَّهِ، وَأَنْ أَبِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ، ..»

سپس امامان را يك يك شمرد تا به خودش رسید، سپس فرمود:

«اللَّهُمَّ أَنْجِزْ عُدَّتِي، وَ أَتْمِمْ أَمْرِي»(2)

بار خدایا! به من آنچه وعده دادی انجام ده، و کارم را تمام کن.

و در روایت دیگری چنین گوید:

«یا عَمَّهُ إِجْعَلی إِفْطارَکِ هذِهِ اللَّیْلَهِ عِنْدَنا، فَإِنَّها لَیْلَهُ النِّصْفِ مِنَ شَعْبانَ، فَإِنَّ اللّه َ تَبارَکَ وَ تَعالی سَیُظْهِرُ فی هذِهِ اللَّیْلَهِ الحُجَّهَ، وَ هُوَ حُجَّتُهُ فی اَرْضِهِ. قالت: ...فَانْتَبَهْتُ

ص: 81


1- إثبات الوصية: ص260- حدثتني نسیم و مارية قالتا: لَمَّا خَرَجَ صَاحِبُ اَلزَّمَانِ مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ سَقَطَ جَاثِیاً عَلَی رُکْبَتَیْهِ، رَافِعاً سَبَّابَتَیْهِ نَحْوَ اَلسَّمَاءِ، ثُمَّ عَطَسَ فَقَالَ: اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ اَلْعالَمِینَ وَ صَلَّی اَللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ عَبْد دَاخِراً لِلَّهِ، غَیْرَ مُسْتَنْکِفٍ وَ لاَ مُسْتَکْبِر ثُمَّ قَالَ: زَعَمَتِ اَلظَّلَمَهُ أَنَّ حُجَّهَ اَللَّهِ دَاحِضَهٌ، وَ لَوْ أُذِنَ لَنَا فِی اَلْکَلاَمِ لَزَالَ اَلشَّکُّ. وكمال الدين و تمام النعمة: ج2 ص430؛ ب42 ح5 و الهداية الكبرى، حسين بن حمدان الخصيبي الحضيني المتوق334: ص 357 و الغيبة، الشيخ الطوسي: ص 245 الفصل 2 و کشف الغنية في معرفة الأئمة: ج2 ص498 ب 25 و الثاقب في المناقب، ص 584 الفصل1 ح 532 و ألقاب الرسول و عترته ، قطب الدين الراوندي: ص 287 والخرائج والجرائح: ج1 ص ب 13 ح2.
2- العدد القوية، الشيخ رضي الدين علي بن يوسف بن المطهرالحلي (أخ العلامة الحلي) المتوفی 703، ص72- قالت حكيمة بنت محمد بن علي الرضا عليهم السلام عمة العسكري عليه السلام مع صلاحها و أخبرت بحضور ولادته صلوات الله عليه و قالت: ....

بِحِسِّ سَیِّدِی فَکَشَفْتُ اَلثَّوْبَ عَنْهُ فَإِذَا أَنَا بِهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ سَاجِداً یَتَلَقَّی اَلْأَرْضَ بِمَسَاجِدِهِ....ِ ثُمَّ قَالَ (أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السَّلَامُ): تَکَلَّمْ یَا بُنَیَّ فَقَالَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ (صَلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) ثُمَّ صَلَّی عَلَی أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ عَلَی اَلْأَئِمَّهِ علیهم السلام إِلَی أَنْ وَقَفَ عَلَی أَبِیهِ ثُمَّ أَحْجَمَ ثُمَّ قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السلام یَا عَمَّهِ اِذْهَبِی بِهِ إِلَی أُمِّهِ لِیُسَلِّمَ عَلَیْهَا وَ اِئْتِینِی بِهِ فَذَهَبْتُ بِهِ فَسَلَّمَ وَ رَدَدْتُهُ وَ وَضَعْتُهُ فِی اَلْمَجْلِسِ ثُمَّ قَالَ یَا عَمَّهِ إِذَا کَانَ یَوْمُ اَلسَّابِعِ فَأْتِینَا قَالَتْ حَکِیمَهُ فَلَمَّا أَصْبَحْتُ وَ جِئْتُ لِأُسَلِّمَ عَلَی أَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام وَ کَشَفْتُ اَلسِّتْرَ لِأَتَفَقَّدَ سَیِّدِی عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَلَمْ أَرَهُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا فَعَلَ سَیِّدِی فَقَالَ یَا عَمَّهِ قَدِ اِسْتَوْدَعْنَاهُ اَلَّذِی اِسْتَوْدَعَتْه أُمُّ مُوسَی عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَتْ حَکِیمَهُ فَلَمَّا کَانَ فی یَوْمُ اَلسَّابِعِ جِئْتُ فسَلَّمْتُ وَ جَلَسْتُ فَقَالَ هَلُمِّی إِلَیَّ اِبْنِی فَجِئْتُ بِسَیِّدِی وَ هُوَ فِی اَلْخِرْقَهِ فَفَعَلَ بِهِ مَا کفَعَلَته اَلْأُولَی ثُمَّ أَدْلَی لِسَانَهُ فِی فِیهِ کَأَنَّه یُغَذِّیهِ لَبَناً أَوْ عَسَلاً ثُمَّ قَالَ تَکَلَّمْ یَا بُنَیَّ فَقَالَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ ثَنَّی بِالصَّلاَهِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ عَلَی اَلْأَئِمَّهِ الطاهرین صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ حَتَّی وَقَفَ عَلَی أَبِیهِ عَلَیْهِم السَّلاَمُ ثُمَّ تَلاَ هَذِهِ اَلْآیَهَ بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی اَلَّذِینَ اُسْتُضْعِفُوا فِی اَلْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ اَلْوٰارِثِینَ `وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی اَلْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هٰامٰانَ وَ جُنُودَهُمٰا مِنْهُمْ مٰا کٰانُوا یَحْذَرُونَ».

ص: 82

امام ابومحمد حسن زکی عسکری علیه السلام مرا نزد خود فراخواند و فرمود: ای عمه ! امشب افطار نزد ما باش که شب نیمه شعبان است و خدای تعالی امشب حجت را که حجت او در روی زمین است ظاهر سازد. گوید: ... و به صدای سرورم به خود آمدم و جامه را از روی او (یعنی نرجس خاتون) برداشتم و ناگهان سرور خود (مهدی) را دیدم که در حال سجده است و مواضع سجودش روی زمین است، ... سپس امام ابومحمد حسن زکی عسکری علیه السلام فرمود: ای فرزندم! سخن بگو، و او فرمود:

«أشَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَ أَشْهَدُ أَ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ (صَلی اللَّهُ عَلَيَّ ؛ وَ آلِهِ)»،

سپس براميرالمؤمنين و بقیه ائمه علیهم السلام درود فرستاد تا آن که به پدرش رسید و سکوت کرد . ابو محمد عليه السلام فرمود: ای عمه، او را نزد مادرش ببرتا بر او سلام کند آن گاه نزد من بیاور. او را بردم و بر مادر سلام کرد و او را بازگردانیده و در مجلس نهادم، سپس فرمود: ای عمه، چون روز هفتم شد نزد ما بیا. حکیمه گوید: چون صبح شد آمدم تا برابو محمد سلام کنم و پرده را کنار زدم تا از سرورم تفقدی کنم او را ندیدم، گفتم: فدایت شوم، سرورم چه می کند (چه شد)؟ فرمود: ای عمه، او را به آن کسی سپردم که مادر موسی، موسی را به وی سپرد. حکیمه گوید: چون روز هفتم فرا رسید، آمدم و سلام کردم و نشستم، فرمود: فرزندم را نزدم بیاور. و من سرورم را آوردم و او در خرقه ای بود و با او همان کرد که اول بار کرده بود، سپس زبانش را در دهان او گذاشت و گویا شیر و عسل به وی می داد، سپس فرمود: ای فرزندم، سخن بگو. و او فرمود:

«أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»

و بر محمد و امیر المؤمنين و ائمته طاهرين عليهم السلام درود فرستاد تا آن که به پدرش رسید، سپس این آیه را تلاوت فرمود:

ص: 83

«بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ جُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يَحْذَرُونَ»

و ما اراده می کنیم که بر مستضعفان زمین منت نهاده و آنان را ائمه و وارثين قرار دهیم و آنان را متمکن در زمین ساخته و به فرعون و هامان و لشکریان آنها، آن چه ترسان بودند بنمايانيم.

موسی (بن محمد ... بن على بن أبي طالب) گوید: از عقبه خادم پرسیدم و او گفت:

حکیمه درست گفته است .(1)

توجه: موسی بن محمد بن القاسم بن حمزة بن موسی بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب عليهم السلام که از بنی هاشم است صحت حکایت حکیمه خاتون عليها السلام را از عقبه خادم بیت امام عليه السلام پرسیده و او حکایت حکیمه خاتون را تصديق نموده است.

نتیجه:

اشاره

از مجموع این روایات و احادیث شریف درباره ولادت اعلی حضرت ولی عصر حجة بن الحسن المهدي عليه السلام و عجل الله فرجه مطالبی ارزشمند به دست می آید:

1- والده ماجده امام زمان علیهماالسلام در خانه حکیمه خاتون عليها السلام، زاده و تربیت شده و از کنیزان و یا دخترکان تحت تربیت ایشان بوده است و نه دختر و یا کنیزی از روم.

2- اوصياء عليهم السلام در پهلوی مادران قرار می گیرند و نه در شکم، لذا برای دیگران نمایان و محسوس نیستند.

3- اوصياء عليهم السلام در درون مادر، می شنوند و سخن می گویند.

4- اوصياء عليهم السلام، در درون مادر، آیات قرآن تلاوت می نمایند و الله تعالى را عبادت می کنند.

ص: 84


1- کمال الدین و تمام النعمة: ج2 ص24 و 425 ب 42 ح1 - حدثنا محمد بن الحسن بن الوليد رضي الله عنه قال: حدثنا محمد بن يحيى العطار قال: حدثنا أبو عبد الله الحسين بن رزق الله قال: حدثني موسی بن محمد بن القاسم بن حمزة بن موسی بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب عليهم السلام قال: حدثتني حكيمة بنت محمد بن علي بن موسی بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب عليهم السلام قالت:. عنه: روضة الواعظين: ج2 ص 256 و إعلام الوری: ج2 ص215 الفصل 2 و منتخب الأنوار المضيئة: ص 59 و بحار الأنوار: ج 51 ص 2 ب1 ح3.

5- هم چنین از رحم مادران خارج نمی شوند بلکه از ران راست آنان خارج می شوند، و چون نور الله هستند، لذا به ناپاکی ها آلوده نمی شوند و پاک و پاکیزه به دنیا می آیند.

6- سجده کنان متولد می شوند و مواضع سجده را بر زمین می گذارند، وانگشت اشاره را به آسمان به تضرع بلند می کنند، و شهادات را و نه شهادتین بر زبان جاری نموده ، اوصیاء را نام می برند.

7- رشد جسمانی آنان پس از ولادت چندین برابر دیگران است چنان که یک ماه آنان با یک سال دیگران برابری می کند و این از ویژگی های آنان است.

8- پس از ولادت، بی آن که درس خوانده باشند، نسبت به کتاب های آسمانی از آغاز تا قرآن دانا هستند و آنها را تلاوت می کنند.

9- و امام زمان علیه السلام و عجل الله فرجه، از صحف شیث نبی و ابراهیم به زبان سریانی، و صحف ادریس و نوح و هود و صالح و تورات موسی و انجیل عیسی و قرآن جدش رسول الله صلى الله عليه و آله و علیهم اجمعین از آغاز تا انجام همه را قرائت فرمود، سپس ماجرای انبیاء و مرسلين تا زمان خودش را حکایت فرمود.

و روایات و احادیث بسیاری موافق این مطالب وجود دارد.

السيدة مريم العلوية

حال که با روایات بسیار و شواهد متعدد ثابت گشت که آن حضرت از روم و مشرکه نبوده است، بلکه در خانه حکیمه خاتون عليها السلام به دنیا آمده و تربیت یافته، او که بوده است؟

به نظر عده ای ، مادر امام زمان عليه السلام «مريم العلوية» دخترزید و خواهر حسن و محمد فرزندان زید حسینی داعی طبرستان بوده است، چنان که حسین بن حمدان الخصيبي متوفای 334 هجری در کتاب الهداية الكبری صفحه 328 می نویسد:

وأمه: صقيل، وقيل: نرجس. و يقال: سوسن، و يقال: مريم ابنة زيد أخت حسن و محمد بن زید الحسيني الداعي بطبرستان، و إن التشبيه وقع على الجواري

ص: 85

أمهات الأولاد، والمشهور و الصحيح: نرجس

و مادر او (مهدي عليه السلام) صقيل است، و گفته شده که: نرجس است. و گفته می شود که: سوسن است، و گفته می شود (یعنی این قول مطرح است و قائل داشته است که او) مریم دخترزید خواهر حسن و محمد فرزندان زید حسینی داعی در طبرستان بوده، و قطعا اشتباه بر کنیزان ام ولد واقع شده است، و قول مشهور و درست آن است که نام او: نرجس است.

و فقیه بزرگوار امامیه، شهید اول شیخ محمد بن مکی متوفای 786 قمری قدس سره در کتاب «الدروس الشرعية في فقه الإمامية» جلد2 صفحه 16 می فرماید:

الثاني عشر: الإمام المهدي الحجة صاحب الزمان ... أمه صقيل، و قيل: نرجس، و قيل: مريم بنت زيد العلوية، ....(1)

(امام) دوازدهم، امام مهدی و حجت و صاحب الزمان است ... مادرش صقیل است، و گفته شده: نرجس است، و گفته شده: مریم علويه دختر زید است، ....

على بن محمد العلوي العمری از بنی هاشم و علمای أنساب در قرن پنجم هجری در کتاب «المجدي في أنساب الطالبيين» درباره نسب زید و همسرش می نویسد:

زید بن محمد بن اسماعیل بن حسن بن زید بن حسن بن على بن ابی طالب عليهم السلام است، و همسرش آمنه بنت عبدالله بن عبدالله الأعرج بن حسين الأصغر بن على بن الحسين بن علي أبي طالب عليهم السلام ....

بر اثر فشار خلفای جور عباسی خاصه متوكل لعنهم الله بر سادات در حجاز، آنان به ایران کوچ نمودند و حسن فرزند زید از مدینه به ری کوچ کرد و در آن جا سکنی گزید تا این که در طبرستان قیام نمود و با طاهریان و لیث صفار و عباسیان جنگید و خودش و برادرش، بر نواحی طبرستان چیره شدند و حکومت به پا کردند و همه اینها در نیمه قرن سوم هجری اتفاق افتاد.

ص: 86


1- بحار الأنوار: ج 51 ص 28.

در باب روایاتی که تصریح دارند امام زمان فرزند «خِيَرَةِ الْإِمَاءِ» است، باید درباره زید و فرزندانش تحقیق وسیعی صورت گیرد.

آن چه را که این جانب پس از تحقیق به آن رسیده ام این است که: پس از شکست فرزندان زید در جنگ های با عباسیان، عائله زید به اسارت عباسیان لعنهم الله در آمده اند، و همسر زید سرانجام در خانه امام على الهادي عليه السلام و یا حکیمه خاتون عليهما السلام حسب ظاهر به کنیزی راه پیدا کرده و (مريم العلوية) که نام دیگرش نرجس خاتون عليها السلام است را در خانه امام و یا حکیمه به دنیا آورده است، که با تاریخ میلاد امام عصر عجل الله فرجه نیز مغایرتی ندارد.

ص: 87

ختامه مسك

1- به دلیل روایات صحیحه و اخبار بسیاری، قطعا والده ماجده امام زمان حضرت حجة بن الحسن المهدی عجل الله فرجه در خانه امام على الهادی و یا حضرت حکیمه خاتون عليهما السلام به دنیا آمده است و نه در سرزمین روم.

2- دخترقیصر روم نیز نبوده است.

2- هرگز اهل شرک نبوده بلکه تربیت یافته خاندان وحی بوده است.

3- برای محافظت از جان خود و فرزندش امام زمان عجل الله فرجه در ظاهر به کنیزی در خانه امام علیه السلام بوده است.

4 - بنابر شواهدی، و نظر به جواختناق شدید دوران زندگانی امام على الهادی و امام حسن زکی عسکری علیهما السلام و حصر بيت ائمه (امام هادی، زکی عسکری و مهدی منتظر) عليهم السلام برای حفظ جان ولی عصر و والدین گرامش می بایست امور بیت امام از نظر عموم مردم در غایت خفا می بود و پنهان می ماند، و نه از نظر خواص، که امام نیز چنین کرد و حضرت مهدی سلام الله علیه را به خواص معرفي فرمود. و به خاطر شرائط آن زمان، امر تعيين شخص والده مکرمه امام عليهما السلام و حتی نام آن حضرت بر اشخاصی از جمله بشر مشتبه گردید، نتیجه این که والده ماجده امام عصر حجة بن الحسن المهدی ارواحنا فداه و عجل الله فرجه الشریف کسی جز شخص مريم العلوية و (معروف) به نام نرجس فرزند زید علوی

ص: 88

داعی طبرستان که در خانه امام على الهادي عليه السلام و یا حضرت حکیمه دختر امام محمد جواد عليهما السلام زاده شده و تربیت یافته نیست.

تا اینجا این جوابیه متوسط تمام شد، و اگر عمری بود و توفیق حاصل شد إن شاء الله تعالى جوابی به تفصیل تحریر خواهد شد. والحمد لله رب العالمين.

اللهم بحق السيدة الجليلة أم الإمام الحجة المنتظر صل عليها و ارزقنا شفاعتها، و عجل لابنها المنتقم الفرج، و احفظه و انصره و انتصر به، و اجعلنا من خير شيعته و أنصاره، و هب لنا رأفته و رحمته ودعائه و خیره، و العن أعدائه و عجل هلاكهم بیده.

قم المقدسة عش آل محمد صلى الله عليهم

عبیدهم حیدر حسین حیدر التربتي الكربلائي

الأربعاء سابع شعبان المعظم مولد أمیرالمؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام سنة 1441

ص: 89

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109