ریش تراشی از دیدگاه قرآن و عترت

مشخصات کتاب

ریش تراشی از دیدگاه قرآن و عترت

حضرت آية الله حیدر تربتی کربلائی

سرشناسه: ریش تراشی از دیدگاه قرآن و عترت

نام پدیدآورنده: حضرت آية الله حیدر تربتی کربلائی

تایپ و ویرایش: محدثه تربتی

طرح جلد: محدثه تربتی

ارتباط گیری با نویسنده

رایانامه : Zabihe.ale.mohammad@gmail.com

وبگاه : Torbatikarbalaee.loxblog.com

شماره تماس: 09137004612

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ص: 1

اشاره

ریش تراشی از دیدگاه قرآن و عترت

حضرت آية الله حیدر تربتی کربلائی

ص: 2

برخی از تالیفات فارسی حضرت آیت الله شیخ حیدر تربتی کربلائی مد ظله

از برکه غدیر تا بی کران عاشوراء

امامت اصل اصول دین محمدی صلی الله عليه وآله

فاطمة عليها السلام حجة الله على الحجج

تولی و تبری اساس توحید

ترجمه زیارات ذبيح آل محمد صلى الله عليهم العاشورائية

حجاب (نگاه، پوشش و روابط) از دیدگاه قرآن و عترت

ربا، اعلان جنگ با الله و رسولش

ریش تراشی از دیدگاه قرآن و عترت

غنا و موسیقی از دیدگاه قرآن و عترت

پاک نهاد دیرین حضرت زهير بن القين عليه السلام علوی (دفاعيبه)

پرسش و پاسخ جلد1 پرتوی حق (پاسخ شیعه به شبهات وارد شده از جانب وهابیان)

پرسش و پاسخ جلد2 (جبر، عصمت انبیاء، علم و عصمت اهل بیت علیهم السلام)

پرسش و پاسخ جلد3 فضل طینت نور (در عزاداری)

پژوهشی نو پیرامون حدیث شریف کسای یمانی به روایت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها

پژوهش و واکاوی منابع، سند، اعتبار و متن زیارت جامعه کبیره (دفاعيه)

پژوهش و واکاوی منابع، سند، اعتبار و متن زیارت عاشوراء معروفه (دفاعيه)

پژوهش و واکاوی منابع، سند، اعتبار و متن زیارت عاشوراء ناحیه مقدسه مهدیه (دفاعيه)

پژوهش و واکاوی منابع، سند، اعتبار و متن حدیث شریف کساء يماني

پژوهش و واکاوی منابع، سند، اعتبار و متن دعای صنمي قريش

حريم و حیا (نگاه مولانا المهدی عجل الله فرجه)

ص: 3

حضرت حر آزادمرد شهید علیه السلام حسینی (دفاعيه)

حلاج مرتدی به دار آویخته (رد تصوف و فلسفه)

حور و آتش (دفاع از حضرت فاطمه و خدیجه سلام الله عليهما)

در محضر فقیه معارفی: جلد1 و 2 و 3 مجموعه ای نفیس از پاسخ به سؤالات و شبهات؛

معارفي، قرآنی، فقهی، تاریخی، حدیثی، درایه و منبع شناسی

زیارت های مولانا السقاء ابوالفضل العباس علیه السلام

گزیده ای از فقه طه و آل یاسین علیهم صلوات الله:

جلد 1 یکصد و ده حديث معارفي

جلد 2 کتاب طهور، عبادات و ... (فقهی فتوائی)

جلد 3 معاملات و ... (فقهی فتوائی)

جلد 4 حج در احادیث اهل بیت اطهار علیهم السلام

جلد 5 مناسک حج و عمره (فقهی فتوائی)

جلد 6 آداب حج و عمره ، اعمال و دعاهای مستحب

و ...

ص: 4

فهرست مطالب

مقدمات...7

آنان که امرهدایت گری بر عهده دارند...12

و هرگز نیاز ندارد به روز شود...13

در این واویلای گناه چه کنیم؟...15

ریش تراشی از دیدگاه قرآن کریم...17

ریش تراشی از دیدگاه اهل بیت اطهار علیهم السلام....19

ا- فطرت اسلام

2- پروردگارم مرا امر فرموده تا ...

3- شبیه یهودیان نباشید...20

4- آن جا که امیر المؤمنين عليه السلام بر مسند قضاوت می نشیند

دلالت علماء

5- پس مسخ شدند ...

توضیح

دلالت علماء...21

6- قوم لوط و هلاکت

7- از ما نیست

توضیح...22

8- شهادت می دهم از او راضی نیستم

9- این جا نامحرم، آن جا محروم

توضیح

ص: 5

سخن پایانی...23

رساله دیگری...25

سؤال: حکم ریش تراشیدن مردان با تیغ در اسلام

جوابیه...26

دلائل بر حرمت تراشیدن ریش

دلیل اول: قرآن کریم

آیه اول:

آیه دوم:

آیه سوم...27

دلیل دوم: حدیث و سنت مطهره محمد وآل محمد صلى الله عليهم...27

نبوی مشهور در تشبه به جنس مخالف

دلالت این حدیث:...29

نتیجه

حديث مثله کردن:...30

حدیث حبابه والبيه

دلالت این حدیث...31

روایت وجوب دیه

روایات امر به إعفاء لحی و عدم تشبه به کفار و...32

روایت فرستادگان کسری

نکاتی لازم به ذکر...33

نتیجه...34

درباره ریش پروفسوری...35

نتیجه

موهای گونه ها...36

پی نوشت ها...38

ص: 6

مقدمات

اشاره

بسم الله الرحمان الرحيم

الحمدلله رب العالمين، و أفضل الصلوات و التحيات على محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة الله على أعدائهم و ظالميهم، و غاصبي حقوقهم و مخالفيهم، و منكري فضائلهم ومناقبهم، و مدعي شئونهم و مراتبهم، والراضين بذلك من الأولين والآخرين.

الله تعالی می فرماید:

«قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ ۖ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَ فُرَادَىٰ...»(1)

بگو (ای پیامبر)! همانا شما را به يك چیز پند می دهم، این که برای الله دوتا دوتا و تک تک بپاخیزید ....

و الله تعالی انسان را خلق نمود و خود آگاه است که طبیعت واقعی انسان (2) به چه چیز گرایش دارد و پاسخ صحیح به این گرایش ها کدام است. و این از لطف او بود که پاسخ به این نیازها را در قالبی به نام دین نهاد تا بشر بداند، آنچه را باید بداند.

آنچه با نام ارزش های معنوی تلقی می شود، فقط یک گفتار نیست، سیره ای است که در کلام خلاصه شده و با جاری شدن آن در جامعه پرتو های هدایت تابش می گیرند و راه را روشن می کنند. راهی که برای پیمودن آن آمده ایم. راهی که انتهای آن مردی است از تبار نور، مردی راست قامت و مهربان، که همه ما روزی باید پاسخگوی او باشیم.

روزی باید ببینیم چطور جواب محبت های او را داده و چه به درگاهش می بریم.(3)

ص: 7


1- سوره (34) سبأ آیه 46.
2- سوره (30) روم آیه 31: فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا.
3- سوره (19) توبه آیه 105: وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ ۖ وَ سَتُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.

دانستن این موضوع که نافرمانی از آنچه تحت عنوان وحی از آن یاد می شود، چه تبعات و آثاری را به دنبال دارد، بسیار مهم است. زیرا از این جاست که پی می بریم خداوند نیازی به من وما ندارد و خود قادر مطلق است و اگر فرمان او را بردیده نهیم، رستگار خواهیم بود و چنانچه نافرمانی او را سرلوحه رفتار کنیم، خود و خانواده و جامعه خود را درگیر آثار زیانبار این نافرمانی کرده ایم.

آنچه امروزه شاهد آن هستیم، چیزی جز ندانستن، رسیدگی نکردن یا لجبازي بدون علم، نیست؛ لجاجتی که به دنبال ناآگاهی از سیمای واقعی وحی به وجود آمده. و این من و ما هستیم که باید به آنان که نمی دانند، بگوييم تا بدانند و به آنان که گوشزد نمی کنند، بگوئیم تا آگاه باشند و به آنان که سیمای واقعی وحی را ندیده اند، نشان دهیم آنچه را که می توان دید و همه به هم کمک کنیم تا رنگ ها عوض شوند و سمت و سوها، یک جهت واحد بگیرند و به درستی که این جهت همان است که خداوند تعيين فرموده، همان که خداوند خود فرمود تبعیتش کنید تا رستگار شوید.(1) راه مردی که گناهان من قلبش را به درد می آورد و اشک را از چشمانش جاری می سازد.

امام عزیزی که شاید هرگز او را ندیده باشیم ولی قلب هایمان را صاحب است.

امروز آنچه ما را از واقعیت دین دور می کند «توجیه گناه» و «تفسیر» هایی است که شیطان می پسندد، اما خدا آن را قصد ننموده، هوس های آلوده آن را زیبا می بینند، اما قلب امام عزیزمان را به درد می آورد.

شیطان هر زمان حربه ای جدید می سازد و هر روز به شکلی در می آید.

باید دانست که او از کار نمی نشیند و می خواهد آخرین تلاش خود را برای گمراه نمودن انسان، به کار بندد. دنیای او صحنه نمایشی است که امروزه با بیان لغات و بازی با الفاظ آن را اجرا می کند. و می بینیم در این زمان ، که سخن از فکر روشن و روشنفکری است، از این راه به دل های پاک جوانان نفوذ کرده و آنان را غافل می نماید و گمراه می کند و سپس برای این که آنان را از سرزنشهای نفس لوامه یا همان وجدان برهاند، گناهان را برایشان «توجیه» می کند ... و

ص: 8


1- سوره (6) انعام آیه 154: وَ أَنَّ هَٰذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ ۖ وَ لَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ۚ ذَٰلِكُمْ وَ صَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ

اینجاست که دیگر تصورش را هم نمی توان کرد که جامعه به چه شکلی درخواهد آمد؟

آیا دیگر حتی می تواند لباس زیبای لفظ را که خود سرپوش گناهش قرار داده، درآورد و زشتی گناه را ببیند و باور کند؟ دیگر حربه ای جدید به میدان آمده، که نام آن را «دلیل» می گذارد، در حالی که واقعیت آن را نمی بیند و نمی داند «دلیل» را جایگزین «توجیه» کرده و مصمم ادامه میدهد...، تا نا کجا آباد ....

روی سخن با همه ماست، همه ما، کسانی که خود را پیرو مکتب علوی می دانند، آنان که قرآن را در میان دست های خود می گیرند و تلاوت می کنند و می خواهند عمل کنند، اما ... شاید راه را گم کرده اند.

اصل مستم این است که خداوند متعال ، آفریدگار مهربان جهان، آنچه را پاک است و سودمند، حلال و آنچه را ناپاک است و برای حیات مادی و معنوی بشر زیانبار، حرام نموده است. و این یکی از الطاف اوست. همچنان که در قرآن کریم فرموده است:

«وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ».(1)

و خداوند برای ایشان آنچه را پاک بود، حلال و آنچه را ناپاک بود، حرام نمود .

او پیامبران الهی و جانشینان آنان را برای بیان حلال و حرام فرستاد و به وسیله متابعت از فرمان ایشان، پاک را از ناپاک جدا می کند: «لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ»(2)، و خدا با لطفی که در حق ما روا داشته ، راه را به وسیله ایشان نمایان می سازد. قرآن را می فرستد تا هدایت باشد و اهل بیت را می فرستد تا معنای این هدایت را بیان کنند.

و ابلاغ را به پیامبر امر می فرماید تا کسی نگوید نمی دانستم یا نفهمیدم. (3)

او برای دانستن و فهمیدن تک تک ما، راهی گذاشته است، و آن را به لطف خود با چهارده خورشید و ماه و ستاره آذین بسته تا همه راه را ببینند و بخواهند تا هدایت شوند ....(4)

فضای نفس کشیدن ما باید پاک باشد تا بتوانیم نفس بکشیم، غذایی که می خوریم باید پاکیزه باشد تا با خوردن آن بیمار نشویم، برای استراحت و رفع خستگی نیاز به محیطی آرام برای

ص: 9


1- سوره (7) الأعراف آیه 158.
2- سوره (8) الأنفال آیه 38.
3- سوره (4) النساء آیه 14: ...وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ وَ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ سوره (4) النساء آیه 60: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ۖ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۚ ذَٰلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا سوره (4) النساء آیه 70: وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ ۚ وَ حَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا سوره (4) النساء آیه 81: مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ ۖ وَ مَنْ تَوَلَّىٰ فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا. سوره (24) النور آیه 53: وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللَّهَ وَ يَتَّقْهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ. سوره (33) الأحزاب آیه 72: ... وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا. سوره (48) الفتح آیه 81: ...وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ مَنْ يَتَوَلَّ يُعَذِّبْهُ عَذاباً أَليماً
4- سوره (76) الدهر (الإنسان) آیه 4: إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا

تسکین روح داریم، براستی! چرا راهی را نپیماییم که همانا همه خوردن و خوابیدن ها و نفس کشیدن ها را برای پیمودن آن خلق کرده اند؟!

ما آمده ایم تا بمانيم.(1)

از این رو است آن جا که می بینیم گناهی رخ می دهد، گویا نفس کشیدن . که مایه و لازمه تداوم حیات ماست . برایمان عذاب آور است، و گویا احساسمان می گوید: سینه ام برای تحتل این عذاب تنگ می آید... و می خواهیم هر طور شده خود را خلاص کنیم

پس بیایید همه با هم تلاش کنیم تا خود، خانواده و اجتماعمان را پاک نگه داریم، بیایید به هم کمک کنیم تا بتوانیم فضای کشور اهل بیت اطهار، ایران را از آلودگی های اخلاقی پاک کنیم و همان شویم که او می خواهد ... .(2)

گناهانی چون بی حجابی ، ربا، شطرنج و موسیقی از جمله گناهانی هستند که بستر انجام بسیاری از گناهان دیگر را فراهم می آورند و این از مکر شیطان است که زشتی را زیبا جلوه دهد تا آن که ربا می خورد، از ربا خوردن لذت ببرد و هوس آلوده آن که تربیت شده مکتب وحی نیست از نگاه حرام، لذت ببرد و آنکه پا در عرصه شطرنج یا موسیقی می نهد، احساس کند لذت می برد، درحالی که شیطان زشتی را زیبا جلوه می دهد(3) و آن گاه که دست انسان از همه جا قطع شد، خود را به کناری کشیده، سخن از اختیار به میان می آورد(4)

و انسان را از یاد خدا - که همانا تمام زیبایی است - غافل می سازد، تا آن جا که می تواند گناه کند و از خدا دور شود، تا به حدی برسد که دیگر نیاز به تلاش او نباشد، تا آن قدر نفس او را بروی مسلط سازد که بتواند رو در روی امام خویش بایستد ....

آنچه در این کتاب آمده است در واقع سخن خدا و پیامبر و اولیاء اوست ، کلام پروردگار متعال پیرامون موضوع حجاب. و در ذیل آیات، گزیده ای از احادیث پیرامون موضوع ریش تراشی ذکر شده که محققین محترم جهت اطلاع بیشتر به مصادری که مختص به آنها است، مراجعه نمایند. احادیث از معتبرترین کتاب های حدیثی و فقهی آورده شده است و برای ترجمه نمودن

ص: 10


1- بحارالأنوار: ج 6 ص 249 ب8 و ج58 ص 78: النبي صلى الله عليه و آله: «مَا خُلِقْتُمْ لِلْفَنَاءِ بَلْ خُلِقْتُمْ لِلْبَقَاءِ، وَ إِنَّمَا تُنْقَلُونَ مِنْ دَارٍ إِلَى دَارٍ». پیامبر اکرم صلی الله عليه و آله فرمودند: شما برای نابود شدن آفریده نشده اید، بلکه آفریده شده اید تا بمانید و جاودانی شوید و همانا از خانه ای (دنیا) به خانه دیگر (آخرت) منتقل می شوید. و در کتاب غرر الحكم: ص 133 ح2291: إِنَّمَا خُلِقْتُمْ لِلْبَقَاءِ لاَ لِلْفَنَاءِ وَ إِنَّکُمْ فِی دار بُلْغَهٍ وَ مَنْزِلِ قُلْعَهٍ.
2- انْتَ کَما أُحِبُّ فَاجْعَلْنِی کَما تُحِبُّ». امیرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: پروردگارا! تو همانطوری که من دوست دارم، مرا هم همانگونه کن که خود دوست می داری. الخصال: ج2 ص420، روضة الواعظين: ج1 ص 109، بحارالأنوار: ج 74 ص 402 ب15 وج91 ص92 ب 32.
3- سوره (6) الأنعام آیه 44: فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَ لَٰكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ.
4- سوره (14) ابراهيم عليه السلام آیه 23: ...وَ مَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ مَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ

متن احادیث، اقدامی دقیق به انجام رسانده ایم.

برای آنان که کلام اهل بیت اطهار علیهم السلام قلب هایشان را صیقل داده و نورانی می کند، پیش از آغاز متن کتاب، سه قسمت آورده شده:

تا بدانیم خداوند، قرآن را نازل کرد و عترت را خلق نمود تا ما، راز سعادت ابدی را از آنان جویا شویم ...، آنان که امر هدایتگری را به عهده دارند.

و بدانیم آنچه را برایمان برای پیمودن این مسیر توشه نهادند، تا ابد كفاف سعادتمان را می دهد و هرگز نیاز ندارد به روز شود، و یا اگر به روز نبود نتواند پاسخگو باشد، و هرگز نسخه ای از قرآن با ویرایش و اضافات، چاپ نخواهد شد و همان قرآنی که بر قلب پیامبرمان نازل گشت برای خوشبخت شدن، خوشبخت باقی ماندن، و عاقبت به خیر شدن همه ما کفایت می کند. هیچ نیازی بی پاسخ باقی نمانده که ما بخواهیم برای پاسخ گویی به آن دست به دامن بیگانه شویم و یا خود را اسیر هوس های آلوده دیگران کنیم یا به شیطان پناه ببریم، بلکه خداوند به ما می آموزد تا از شیطان به او پناه ببریم.

و بدانیم که در این واويلای گناه چه کنیم تا نگاه آن مرد پاک از آن سلاله پاک را برای خود بخریم و چه کنیم تا پاک به درگاهش زانو زده، دست او را ببوسیم و از حمایتگران او باشیم. تا آن روز که آمد، اگر بودیم، از ما روی نگرداند و مبادا ما از او روی بگردانیم ... چرا که تنها غصه چنین کابوسی برای مردن تک تک ما کافیست.

و این تنها تذکری است برای آنان که ایمان آورده اند:

«وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ»(1)

یادآور شو، بدرستی که تذکر مؤمنان را سود می بخشد.

و در پایان همه ما را بس است که تحفه ای به عنایت او به درگاهش ببریم و او لطف کند و یک شاخه گل لبخند را از روی لب هایش به ما هدیه دهد ... به خدا سوگند که دنیا و آخرت همه ما را کفایت می کند.

ص: 11


1- سوره (51) الذاريات آيه 56.

«اللَّهُمَّ...وَ أَعِنّا عَلی تَأْدِیَهِ حُقُوقِهِ إِلَیْهِ، وَالْاِجْتِهادِ فی طاعَتِهِ، وَاجْتِنابِ مَعْصِیَتِهِ، وَامْنُنْ عَلَیْنا بِرِضاهُ، وَ هَبْ لَنا رَأْفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ، وَ دُعاءَهُ وَ خَیْرَهُ، ما نَنالُ بِهِ سَعَهً مِنْ رَحْمَتِکَ، وَ فَوْزاً عِنْدَکَ، ...»(1)

لازم به ذکر است که صبيه فاضله ام در تنظیم و تایپ و ویرایش و بازنویسی کتاب یاری ام نموده اند، و امیدوارم این عمل صالح وی مورد قبول ولي الله الأعظم صلوات الله عليه قرار گیرد.

آنان که امرهدایت گری بر عهده دارند

در بسیاری از کتب حدیث و تفسیر و تاریخ شیعیان اهل بیت علیهم السلام و پیروان خلفاء با سندهای بسیار و از حد تواتر گذشته و صحیح، به روایت اهل بیت علیهم السلام و دوستان ایشان و حتی دشمنان آنان، حدیث گرانقدر ثقلین آمده است که پیامبر گرامی اسلام حداقل در پنج موقعیت و همچنين در آخرین لحظات زندگی خویش، در بستر بیماری، از آن سخن به میان آورده اند، و این جا به ذکر یک حدیث از آن ها بسنده می کنیم

رسول الله صلى الله عليه و آله فرمودند:

«إنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ أمْرَیْنِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی مَا إنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أهْلَ بَیْتِی فَإنَّ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ قَدْ عَهِدَ إلَیَّ أنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ کَهَاتَیْنِ-وَ جَمَعَ بَیْنَ مُسَبِّحَتَیْهِ-وَ لَاأقُولُ کَهَاتَیْنِ-وَ جَمَعَ بَیْنَ الْمُسَبِّحَهِ وَ الْوُسْطَی-فَتَسْبِقَ إحْدَاهُمَا الْاُخْرَی فَتَمَسَّکُوا بِهِمَا لَا تَزِلُّوا وَ لَاتَضِلُّوا وَ لَا تَقَدَّمُوهُمْ فَتَضِلُّوا ... »(2)

بدرستی که دو چیز را برای شما به یادگار می گذارم، تا آن هنگام که به آن دو روی آورید (از ایشان پیروی نمایید)، هرگز گمراه نخواهید شد، کتاب خداوند و عترتم، اهل بیت من، زیرا خداوند مهربان و آگاه با من عهد نموده است آن دو تا زمانی که در کنار حوض کوثر برمن همچون این دو انگشتم (و پیامبر آن گاه میان دو انگشت کنار شست جمع فرمود)

ص: 12


1- فرازی از دعای شریف ندبه که از امام جعفر صادق و حضرت صاحب الأمر عليهما السلام نقل شده است.
2- الكافي: ج 2 ص 414 باب أدني ما يكون به العبد مؤمنا ... ح1.

وارد شوند و نه همچون این دو انگشت (و میان انگشت اشاره و وسط جمع نمود) و هیچکدام از آن دو بر دیگری پیشی نخواهد گرفت. پس به آن دو چنگ زنید (آنچه امر می فرمایند، پیروی نمایید) و دور و گمراه نشوید و بر آنان پیشی نگیرید که گمراه خواهید شد.

نتیجه: خداوند برای ما اهل بیتی را در کنار قرآن قرار داده که آنچه می گویند، و آنچه عمل می کنند و آنچه را تایید می نمایند، همان است که خداوند فرموده است. کلام مولایمان پیامبر بسیار ظریف است: «دور و گمراه نشوید، و بر آنان پیشی نگیرید که گمراه خواهید شد»، ....

و هرگز نیاز ندارد به روز شود ...

حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرمود: جدم رسول الله صلى الله عليه و آله فرمودند:

«أَیُّهَا النَّاسُ حَلَالِی حَلَالٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ وَ حَرَامِی حَرَامٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ أَلَا وَ قَدْ بَیَّنَهُمَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْکِتَابِ وَ بَیَّنْتُهُمَا لَکُمْ فِی سُنَّتِی وَ سِیرَتِی وَ بَیْنَهُمَا شُبُهَاتٌ مِنَ الشَّیْطَانِ وَ بِدَعٌ بَعْدِی مَنْ تَرَکَهَا صَلَحَ لَهُ أَمْرُ دِینِهِ وَ صَلَحَتْ لَهُ مُرُوَّتُهُ وَ عِرْضُهُ وَ مَنْ تَلَبَّسَ بِهَا وَقَعَ فِیهَا وَ اتَّبَعَهَا کَانَ کَمَنْ رَعَی غَنَمَهُ قُرْبَ الْحِمَی وَ مَنْ رَعَی مَاشِیَتَهُ قُرْبَ الْحِمَی نَازَعَتْهُ نَفْسُهُ إِلَی أَنْ یَرْعَاهَا فِی الْحِمَی أَلَا وَ إِنَّ لِکُلِّ مَلِکٍ حِمًی أَلَا وَ إِنَّ حِمَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَحَارِمُهُ فَتَوَقَّوْا حِمَی اللَّهِ وَ مَحَارِمَهُ»(1)

ای مردم! حلال من (آنچه را به امر خداوند حلال نموده ام) تا روز قیامت حلال است، و حرام من (آنچه را به امر خداوند حرام نموده ام) تا روز قیامت حرام است، آگاه باشید که خداوند آن ها را در قرآن بیان نموده، و من در سنت و سیره ام آن ها را بیان نموده ام. در میان آنها شبهه هایی از شیطان، و بدعت هایی پس از من است، هر کس این شبهه ها و بدعت ها را ترک نماید، امر دين، مروت و آبروی خود را نیکو قرار داده است، و هر کس خود را به آن آلوده کند، و در پی بدعتها برود، مانند کسی است که گوسفندان خود را نزدیک مرز (حصار) چراگاه می چراند، نفس او وسوسه اش می کند که آن ها را در چراگاه پس مرز نیز بچراند. آگاه باشید سرزمین هر پادشاهی

ص: 13


1- کنزالفوائد، کراجکی: ج1 ص 352، وسائل الشيعة: ج 27 ص 169 ب12ح33518، بحارالأنوار: ج2 ص260 ب31 ح 17 و ج71 ص28 ب18 ح 7، مستدرك الوسائل: ج12 ص217 ب14 ح13924-2.

مرزی دارد، و مرز خداوند محرمات (ممنوعیت های) اوست، پس مراقب مرزهای فرمان ها و محرمات او باشید.

و امام جعفرصادق عليه السلام فرمودند:

«حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلی یَوْمِ الْقِیَامَهِ، وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلی یَوْمِ الْقِیَامَهِ، لَا یَکُونُ غَیْرُهُ وَ لَا یَجِیءُ غَیْرُهُ. قَالَ: قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام : مَا أَحَدٌ ابْتَدَعَ بِدْعَهً إِلَا تَرَکَ بِهَا سُنَّهً»(1)

آنچه حلال محمد است برای همیشه تا روز قیامت حلال است، و آنچه حرام محمد است برای همیشه تا روز قیامت حرام است، و جز این نمی شود، و نباید بشود. و حضرت على علیه السلام فرمودند: کسی نیست که بدعتی را بنیان نهد مگر این که سنتی را ترک کرده باشد.

امام جعفرصادق عليه السلام فرمودند:

«مَا خَلَقَ اللهُ حَلالاً وَ لاَّحَراماً اِلاَّ وَ لَهُ حَدٌّ کَحَدِّ الدّورِ وَ إنَّ حَلالَ مُحَمَّدٍ حَلالٌ إلی یَوْمِ القِیامَهِ وَ حَرامُهُ حَرامٌ إلی یَوْمِ القِیامَهِ، ... »(2)

خداوند متعال حلال و حرامی را نیافریده است مگر این که برای آن حد و مرزی مانند خانه ها قرار داده است، و بدرستی که حلال محمد حلال است تا روز قیامت، و حرام محمد نیز حرام است تا روز قیامت، ....

نتیجه: احکام شرعی بخش عظیمی از دین کامل اسلام هستند که سعادت همیشگی انسان را تضمين نموده، و دستورات خداوند است که از نیازهای مادی و معنوی بشر آگاهی کامل دارد و او را سعادتمند می خواهد.

احکام مطهر اسلام از استاندارد الهی برخوردار هستند و هیچ خطا و اشتباهی در آنها نیست. زمان و دگرگونی های آن نباید هیچگونه تغییری در آنها ایجاد کند، و نباید تابع زمان و مقتضيات آن باشند، تا بتواند سعادت ابدی را برای بشر به ارمغان آورد، در هر زمان و هر مکان .

ص: 14


1- الكافي: ج1 ص 58 باب البدع و الرأي والمقاييس ... ح19.
2- بصائرالدرجات: ص 148 ب 13 ح 7.

در این واویلای گناه چه کنیم؟

حضرت خاتم الأنبياء محمد مصطفی صلی الله عليه و آله فرمودند:

«إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِی أُمَّتِی، فَلْیُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ، فَمَنْ لَمْ یَفْعَلْ، فَعَلَیْهِ لَعْنَهُ اللّه»(1)

آن زمان که بدعت ها در میان امتم آشکار گردند، بر عالم واجب است علم خود را آشکار کند، هر کس به این وظیفه خود عمل ننماید؛ لعنت خداوند بر او باد.

و فرمودند:

«إذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِی اُمَّتِی فَلْیُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ وَ إلَّا فَعَلَیْهِ لَعْنَهُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَهِ وَ النَّاسِ أجْمَعِینَ»(2)

آن زمان که بدعت ها در میان امتم آشکار شود، بر عالم واجب است علم خود را آشکار سازد (بیان حقائق شرعی کند)، و گر نکند لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر او باد.

رسول الله صلى الله عليه و آله فرمودند:

«کَیْفَ أنْتُم إذا ظَهَرَ فیکُمُ البِدَعُ حَتَّی یَرْبُوَا فِیها الصَّغیرُ وَ یَهْرَمُ الکَبیرُ وَ یَسْلَمَ عَلَیهَا الأعاجِمُ وَ إذا ظَهَرَتِ البِدَعُ قِیلَ سُنَّهٌ وَ إذَا عَمِلَ بِالسُّنَّهِ قِیلَ بِدْعَهٌ؟!»(3)

حال شما چگونه است هنگامی که بدعت ها در میان شما آشکار گردد، تا آن که کودکان با آن بزرگ می شوند، و بزرگان با آن پیر می گردند، و بیگانگان بر آن (دین آلوده به بدعت ها) اسلام می آورند، و وقتی بدعت ها آشکار شدند، به آن ها سنت گفته شود، و هنگامی که به سنت عمل شود، (به آن) بدعت گفته شود.

از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام روایت شده که فرمودند:

«إِذَا ظَهَرَتِ اَلْبِدَعُ فَعَلَی اَلْعَالِمِ أَنْ یُظْهِرَ عِلْمَهُ فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ سُلِبَ نُورَ

ص: 15


1- لكافي: ج1 ص54 باب البدع و ... ح2، عوالی اللآلي: ج4 ص70 جمله 2 ح 39، نهج الحق: ص 37، منية المريد: ص186، وسائل الشيعة: ج16 ص 269 ب40ح21538، بحارالأنوار: ج 105 ص 15 اجازه 28.
2- بحارالأنوار: ج 54 ص 234.
3- إرشاد القلوب: ج1 ص 69 ب17.

اَلْإِیمَانِ»(1)

آن زمان که بدعت ها آشکار شوند، بر عالم واجب است علم خود را آشکار کند، اگر(با بدعت ها مبارزه) نکند نور ایمان از او گرفته خواهد شد.

پذیرفتن این که خدایی یکتا وجود دارد و او تنها وجود لايق پرستش است، کار سختی نیست. مشکل کنار گذاشتن غیراوست، اگر غیر او را، غیراو ببینیم و بدانیم. وقتی کسی.کار زشتی را مرتکب می شود، اگر آن اشتباه را زشت نپندارد، اصلا اشتباهی نمی بیند، که بخواهد رهایش کند، و امروز ما به این بلای عظیم گرفتار آمده ایم . گناهان وجهه شرعی پیدا کرده اند و دیگر نمی آییم بگوييم فلان کار حرام است، فقط باید بگوییم: حلال نیست، تا بلکه شکل حلال بودن به خود نگیرد.

و متاسفانه یکی از این گناهان، ریش تراشی است، که در میان مسلمانان رایج شده و به شکل های گوناگون صورت می پذیرد و البته در لباس اسلام.

در این زمینه علمای بزرگوار شیعه رساله های مستقل تألیف کرده و حرمت تراشیدن ریش را از ضرورت های دین دانسته اند و نظر مخالفی ذکر نکرده اند.

ما نیز به برخی از دلایل حرمت آن اشاره می کنیم، باشد تا گفته باشيم ....

ص: 16


1- رجال الكشي: ص 493 ح946، علل الشرائع: ج1 ص235 ب171 ح ، عیون أخبار الرضا عليه السلام: ج1 ص112 ب10 ح 2، الغيبة، الشيخ الطوسي: ص 63، وسائل الشيعة: ج16 ص271 ب40 ح21546، بحارالأنوار: ج 48 ص 252 ب10

ریش تراشی از دیدگاه قرآن کریم

آیه کریمه:

«وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ... وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللهِ وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبيناً»(1)

(شیطان گفت): به طور حتم ایشان (انسان ها) را گمراه خواهم کرد و به آرزوهای باطل (و دراز) سرگرم کنم ... و آنان را امر كنم تا خلقت خدا را تغییر دهند، (اما ای بندگان بدانید) هرکس شیطان را به جای خداوند ولی (وسرپرست) گیرد، سخت زیان کرده، زیانی آشکار متن آیه دلالت می کند بر این که ایجاد هرگونه تغییر در آفرینش الهی صورتا یا صفتا، چنانچه بدون اجازه از راه وحی باشد، حرام است. و از جمله این تغییرات است: ریش تراشی، جوان را بي ریش نمودن و هر آنچه مانند آن باشد. این تغییرات در شرع به نام «مثله» شناخته می شود و بنابر تصريح معصومین علیهم السلام ریش تراشیدن نیز از مصادیق «مثله» است و بنابر سیاق آیه معلوم است که هرکس این کارها را انجام دهد از دوستان و یاران شیطان است، مگر اینکه در مورد خاصی اجازه داده شده باشد، چنانچه در مورد شارب فرموده اند: از ته بگیرید چرا که منزلگاه شیطان است.

دلالت علماء

شیخ فقیه بحرانی در کتاب شریف «الحدائق الناضره» به نقل از ملامحسن فیض کاشانی در

ص: 17


1- (4) سورة النساء: آیه120.

کتاب «الوافي» نوشته است:

وقد أفتى جماعة من فقهائنا بتحريم حلق اللحية و ربما يستشهد لهم بقوله سبحانه حكاية عن ابليس اللعين: «وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ».

همانا گروهی از فقهاء ما شیعیان فتوا به حرام بودن تراشیدن ریش داده اند و چه بسا که دلیل آورند بر آن به سخن خدای تعالی از زبان ابلیس ملعون (که گفت): «وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ» .

ص: 18

ریش تراشی از دیدگاه اهل بیت اطهار علیهم السلام

1- فطرت اسلام

رسول الله صلى الله عليه و آله فرمودند:

«إنَّ الْمَجُوسَ جَزُّوا لِحَاهُمْ وَ وَفَّرُوا شَوَارِبَهُمْ وَ إنَّا نَجُزُّ الشَّوَارِبَ وَنُعْفِی اللِّحَی وَ هِیَ الْفِطْرَهُ»(1)

همانا گبران ریش را می چیدند و سبیل را بلند می کردند و ما مسلمانان شارب ها (سبيل) را می چینیم و ریش را بلند می گذاریم و این فطرت اسلام است.

2- پروردگارم مرا امر فرموده تا...

حضرت ختمی مرتبت صلى الله عليه و آله به فرستادگان کسری (پادشاه ایران باستان) که ریش خود را تراشیده بودند و سبیل را گذاشته بودند فرمود:

«وَیْلَکُمَا مَنْ أمَرَکُمَا بِهَذَا؟».

وای برشما! چه کسی شما را به این کار امر نمود؟

گفتند: رب ما یعنی کسری ، حضرت فرمودند:

«لَکِنَّ رَبِّی أَمَرَنِی بِإِعْفَاءِ لِحْیَتِی وَ قَصِّ شَارِبِی»(2)

لیکن پروردگارم مرا به گذاشتن ریش و چیدن شارب امر کرده است.

ص: 19


1- من لایحضره الفقيه: ج1 ص130 ح 331، وسائل الشيعة: ج2 ص 116 ب67 ح 1659.
2- مستدرك الوسائل: ج1 ص407: قال الكازروني في المنتقى في حوادث السنة السادسة بعد أن ذکرکتابة رسول الله صلى الله عليه و آله إلى الملوك و أنه كتب كسرى إلى عامل اليمن بازان [بادان] أن يبعثه إليه وأنه بعث کاتبه بانويه و رجلا آخر يقال له خرخسک إليه صلى الله عليه و آله. قال: و كانا قد دخلا على رسول الله صلى الله عليه و آله و قد حلقا لحاهما و أعفيا شواربهما فكره النظر إليهما و قال:.

3-شبیه یهودیان نباشید

پیامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمودند:

«حُفُوا الشَّوَارِبَ وأَعْفُوا اللِّحَى، وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ»(1)

سبيل را گود نمایید، و (ریش را کوتاه نکنید و) بلند بگذارید، و شبیه به یهودیان نباشید (نگذارید ریش زیاد بلند شود چون یهودیان).

4- آن جا که امیرالمؤمنین علیه السلام بر مسند قضاوت می نشیند

اشاره

«قَضَی أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی اَللِّحْیَهِ إِذَا حُلِقَتْ فَلَمْ تَنْبُتِ اَلدِّیَهَ کَامِلَهً فَإِذَا نَبَتَتْ فَثُلُثُ اَلدِّیَه»(2)

امیرالمؤمنين عليه السلام درباره تراشیدن ریش قضاوت فرمودند که اگر دو مرتبه ریش در نیامد دیه کامل واجب می شود و اگر روییده شد، باید یک سوم دیه پرداخت شود .

دلالت علماء

شیخ حر عاملی در «وسائل الشيعه» و محقق شیخ علی در «الدر المنثور» برای حرمت تراشیدن ریش به حدیث فوق استدلال کرده اند بدین نحو: انجام دادن هرکاری که سبب وجوب پرداخت دیه گردد، حرام است، و تراشیدن ریش هم از جمله آن موارد است.

5- پس مسخ شدند...

اشاره

حضرت امیرالمؤمنين عليه السلام فرمودند:

«أقوامٌ حَلَقُوا اللِّحی، وَفَتَلُوا الشَّوارِبَ فَمُسِخوا»(3)

اقوامی بودند که ریش می تراشیدند و شارب را پیچ می دادند، (پس به امر خداوند به مارماهی) مسخ شدند.

این حدیث شریف نیز صحیح است و دلالتش آشکار.

توضیح: با توجه به متن حديث، آشکار است که حضرت در مقام بیان حرمت انجام دادن این کار برآمده اند، بدین نحو: کسی که این کار را انجام دهد استحقاق دارد که خداوند او را به

ص: 20


1- من لایحضره الفقيه: ج1 ص130 ح 329، معاني الأخبار: ص291 ح 1، مكارم الأخلاق: ص67، وسائل الشيعة: ج2 ص 116 ب67 ح 1658 و 1660، بحارالأنوار: ج 73 ص111 و 112 ب13 ح10
2- لكافي: ج 7 ص 316 باب ما تجب فيه الدية كاملة ... ح23، من لایحضره الفقيه: ج4 ص 150 ح 5332، التهذيب : ج10 ص250 ب22 ح23، عوالي اللآلي: ج 3 ص 629 باب الديات ... ح50.
3- الكافي: ج1 ص 346 ح 3، کمال الدين: ج2 ص536 ب 49، وسائل الشيعة: ج2 ص 116 ب67 ح 1661، بحارالأنوار ج62 ص205 ب4 وج73 ص 112.

صورت مارماهی و جری (نوعی ماهی حرام گوشت) و مانند این مسخ شدگان، مسخ نماید.

دلالت علماء

گروهی از علماء در حکم به حرمت ریش تراشیدن اکتفا به این حدیث نموده اند، مانند علامه مجلسی در «حلية المتقين» و شیخ فقیه بحرانی در موسوعه «الحدائق الناضرة» (1) می فرماید:

الظاهر - كما استظهره جملة من الأصحاب کما عرفت - تحریم حلق اللحية لخبر المسخ المروي عن أمیرالمؤمنین علیه السلام فإنه لا يقع إلا على إرتكاب أمر محرم بالغ في التحريم.

ظاهر-همچنانکه گروهی از علماء شیعه اظهار نموده اند- حرام بودن تراشیدن ریش است، به دلیل خبر مسخ شدن عده ای که از امیرالمؤمنين عليه السلام روایت گردیده است، و همانا مسخ شدن تنها به سبب انجام کار حرامی صورت می گیرد که درباره حرام بودنش تأکید به عمل آمده باشد.

6- قوم لوط و هلاکت

امام حسن مجتبی علیه السلام از پیامبر اکرم صلى الله عليه و آله روایت کرد که فرمودند:

«عَشْرُ خِصَالٍ عَمِلَهَا قَوْمُ لُوطٍ بِهَا أُهْلِکُوا وَ تَزِیدُهَا أُمَّتِی بِخَلَّهٍ إِتْیَانُ اَلرِّجَالِ إِلَی أَنْ قَالَ وَ قَصُّ اَللِّحْیَهِ وَ طُولُ اَلشَّارِبِ»(2)

قوم لوط ده کار را انجام دادند و به سبب انجام آن کارها هلاك شدند. امت من بر آن يك صفت دیگر را اضافه خواهند کرد، و یکی از آن ده کار چیدن ریش از ته، و نیز بلند گذاشتن سبیل است.

7- از ما نیست ...

اشاره

پیامبراکرم صلى الله عليه و آله فرمودند:

«لَیْسَ مِنَّا مَنْ سَلَقَ وَ لاَ خَرَقَ وَ لاَ حَلَقَ»(3)

از (امت) ما نیست کسی که بسیار بی حیا و بی پروا سخن بگوید، و مال خود را اسراف

ص: 21


1- الحدائق الناظرة: ج5 ص 561.
2- مستدرك الوسائل: ج1 ص407 ب40 ح1005- 3 از الجامع الصغیر سیوطی، و او از ابن عساكر.
3- عوالي اللآلي: ج1 ص 111 الفصل 7 ح19، مستدرك الوسائل: ج1 ص 406 ب40 ح 1004 - 2.

کند (به هدر بدهد)، و ریش را بتراشد.

توضیح:

تو بگو، آیا بدتر از این نیز وجود دارد که پیامبری به یکی از پیروانش که گمان می کند عملش نیکوست، بگوید: تو از من نیستی؟! تصور کن چقدر دردناک است ... و در آن لحظه فقط به دنبال دلیل و برطرف کردن آن است.

8- شهادت می دهم از او راضی نیستم

امیرالمؤمنين علي عليه السلام روایت کرد که رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

«حَلْقُ اَللِّحْيَةِ مِنَ اَلْمُثْلَةِ وَ مَنْ مَثَّلَ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ الله»(1)

تراشیدن ریش از مصادیق «مثله» است، و لعنت خداوند بر کسی باد که «مثله» کند.

9- این جا نامحرم، آن جا محروم

اشاره

امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند:

«ثلاثهٌ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَومَ القِیامَهِ وَ لا یَنظرُ إلیهِم وَلَهَم عذابٌ ألِیمٌ ، الناتِفُ شَیبَهُ والناکح نَفسَهُ ، والمَنکوحُ فی دُبُرِهِ»(2)

سه گروه هستند که خداوند روز قیامت با آنها سخن نخواهد گفت و نظر رحمت به سوی ایشان نخواهد افکند و برای ایشان است عذابی دردناک؛ کسی که ریش را بکند، و کسی که با خود استمناء کند، و کسی که موطوء شود.

توضیح: غرض معصوم این بیان است: کسی که ریش دارد، خود را بی ریش کند؛ چه به چیدن با قیچی یا تراشیدن با تیغ، یا به هر صورت و وسیله یا ماده دیگری.

دلالت واضح است و کم و زیاد هم در کار نیست، اگر گفته شود کمی از ریش را بتراشد یا مقداری از آن را باقی گزارده و بقیه را بتراشد، بازهم مصداق سخن معصوم خواهد بود، چرا که جزء تابع كل است و تفاوتی نیست که تمام ریش را محو کند یا قسمتی از آن را.

ص: 22


1- الجعفريات: ص 157 مستدرك الوسائل: ج1 ص 406 ب40 ح1003-1
2- وسائل الشيعة: ج2 ص130 ب79 ح1709.

سخن پایانی

ای کاش همه ما معنای گناه را می فهمیدیم. چهار حرف بیشتر ندارد ولی چهار ستون بدن را می لرزاند. چه چیز بدتر از این است که خدا نگاه لطف خود را از من بگیرد؟ یا نه، من به او پشت کنم و نخواهم بپذیرم که او برای من نیکویی را می پسندد؟ ... نخواهم ببینم که او مرا پاک می خواهد، برای خودش بدون غل و غش، تا امروز دنیایم آباد باشد و وسیله ای برای آباد شدن زندگی جاودانه ام، فراهم سازم ؟! ...

براستی مگر زور و زر دنیا چه چیزی با خود دارد و چقدر ارزش و دوام دارد که من بخواهم احساس در سایه لطف خدا بودن را به آن بفروشم؟ آیا اگر همه دنیا از آن ما بود، حاضر نبودیم آن را بپردازیم تا خدا از ما راضی شود؟

فقط همین را بدانیم برای آن مرد از آن سلاله پاک، یک قدم هم برداریم کافیست. اگر هر کدام از ما یک قدم بردارد، راهی نمانده، خوب بودن سخت نیست، اما تلاش می خواهد و درک این که این یک قدم ها وظیفه ای است که باید از عهده آن برآییم، خود حکایتی طولانی دارد، پس به جای حرف بهتر است به دنبال عمل برويم.

و در پایان تورا که میدانم قلبت از آن اوست و برای او می تپد به او می سپارم ...

کافی است نگاهی به ادیان نسخ و تحریف شده و پیروان فرقه های گمراه و گمراه کننده بیندازیم و توجه کنیم که چه کسانی هستند که ریش می تراشند و یا مدل های مختلفی ....

خدا کند که بفهمیم، و اگر فهمیدیم به لطف او، خدا کند که وارد راه شویم، و اگر وارد راه شدیم به لطف او، خدا کند رهایش نکنیم، باز هم به لطف او ....

وَ آخِرُ دَعْوانَا أنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ

و صلى الله على محمد و آله الطاهرين، ولعنة الله على أعدائهم أجمعين

حیدرحسين التربتي الكربلائي عفي الله عن والديه وعنه آمین

جمادى الآخرة 1428 ه.ق

ص: 23

ص: 24

رساله دیگری حکم ریش تراشیدن مردان

اشاره

بسم الله الرحمان الرحيم

حضور محترم حضرت آية الله شیخ حیدر تربتی کربلائی (مد ظله)

سلام علیکم

سؤال: بفرمایید در دین مبین اسلام حکم تراشیدن ریش با تیغ چیست؟

بسم الله الرحمان الرحيم

الحمد لله رب العالمين وصلى الله على محمد و آله الطاهرين

ولعنة الله على أعدائهم أجمعين إلى أبد الآبدين

والسلام عليكم و على جميع المسلمين أنفسهم

لآل محمد صلوات الله عليهم

جواب

اشاره

- فقهاء امامیه تغمدهم الله تعالی برحمته در حرمت ریش تراشیدن کتاب ها تألیف نموده و یا در ضمن تأليفات خود در فقه متعرض بیان حکم آن شده و دلائلی را مطرح نموده اند، و ما در این جوابیه اهم آن ها را به اختصار بیان می کنیم.

ص: 25

دلائل بر حرمت تراشیدن ریش

دلیل اول: قرآن کریم
آیه اول:

«إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِنَاثًا وَ إِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطَانًا مَرِيدًا * لَعَنَهُ اللَّهُ ۘ وَ قَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا * وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ ۚ وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا»(1)

(مشرکان) نمی خوانند غیر خدای عالم جز دخترانی را (بتهایی را که نام دختران بر آنها نهاده اند) و نمی خوانند جز شیطان سرکش را * خداوند وی (شیطان) را لعنت کرده و او گفت: به طور حتم از بندگان تو بهره ای معین خواهم گرفت * آنها را گمراه می کنم، و به آرزوهای باطل (و دور و دراز) سرگرم خواهم کرد، وادارشان میکنم تا گوش چهارپایان را بشکافند و فرمانشان می دهم آفرینش خدایی را تغییر دهند. (اما ای بندگان بدانید) هرکس به جای پروردگار، شیطان را ولی خود قرار دهد، زیان آشکاری کرده است.

تغيير خلق الله معنی وسیعی دارد و شامل تغییر حتی در جسم، و معنوی مثل بدعت گذاشتن در دین و منحرف کردن مسیر مخلوقات از صراط مستقیم می شود، زیرا در کنار بحث ضلالت و خسران مبين مطرح شده است.

و متن آیه دلالت می کند بر این که ایجاد هر گونه تغییر در آفرینش الهی صورتا یا صفتا، چنانچه بدون اجازه از راه وحی باشد، حرام است و ریش تراشیدن از مصادیق تغییر در خلق الله است.

آیه دوم:

«ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا ۖ وَ مَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ».(2)

پس به سوی تو وحی کردیم که از دین حنیف ابراهیم پیروی کن؛ زیرا که ابراهیم از

ص: 26


1- سوره (4) النساء: آیه 119 و 120.
2- سوره (16) النحل: آیه 124.

مشرکان نبود.

به ضمیمه روایتی که علی بن ابراهیم قمی، بزرگ صحابی امام حسن زکی عسکری علیه السلام در تفسیر خود از امام جعفر صادق عليه السلام نقل کرده که فرمود:

«...ثُمَّ أنزَلَ عَلَیهِ الحَنیفِیَّةَ، و هِیَ الطَّهارَةُ، وهِیَ عَشَرَةُ أشیاءَ : خَمسَةٌ مِنها فِی الرَّأسِ ، وَخَمسَةٌ مِنها فِی البَدَنِ ؛ فَأَمَّا الَّتی فِی الرَّأسِ : فَأَخذُ الشّارِبِ ، وَ إِعفاءُ اللِّحى.......فَهَذِهِ اَلْحَنِیفِیَّهُ اَلظَّاهِرَهُ اَلَّتِی جَاءَ بِهَا إِبْرَاهِیمُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ ، فَلَمْ تُنْسَخْ وَ لاَ تُنْسَخُ إِلَی یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ ، وَ هُوَ قَوْلُهُ «وَ اِتَّبَعَ مِلَّهَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً».(1)

... سپس الله تعالی بر ابراهیم حنیفیت را فرو فرستاد و آن ده چیز است؛ پنج در سرو پنج در تن است، و آنچه در سر است؛ گرفتن سبیل و رها کردن ریش و فرو خواباندن مو و مسواك کردن و خلال است، و آنچه در تن است؛ ستردن مو از تن و ختنه کردن و چیدن ناخن ها و غسل جنابت و شستشو با آب است که این پنج در تن همان شیوه حنیفت است که ابراهیم علیه السلام آورد و نسخ نشده و نمی شود تا روز قیامت، و (تصدیق) آن همان گفته خداوند است که فرمود: (و پیروی کن از کیش ابراهیم که حنیف است).

«إعفاء اللحی» می شود از حنیفیت حضرت ابراهيم نبي عليه السلام و واجب می شود ریش گذاشتن و نتراشیدن.

آیه سوم:

«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ»(2)

پس رو به دین (معتدل و) استوار آور، این فطرتی است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده، تبدیلی در خلق خدا نباشد، این است دین استوار، ولكن بیشتر مردم نمی دانند. این آیه با انضمام حدیث نبوی صلی الله عليه و آله:

ص: 27


1- وسائل الشيعة: ج2 ص117 ب67 ح 1662- 5 - الفضل بن الحسن الطبرسي في مجمع البيان نقلا من تفسير علي بن إبراهيم: عن الصادق عليه السلام: «...ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْهِ اَلْحَنِیفِیَّهَ وَ هِیَ عَشَرَهُ أَشْیَاءَ خَمْسَهٌ مِنْهَا فِی اَلرَّأْسِ وَ خَمْسَهٌ مِنْهَا فِی اَلْبَدَنِ فَأَمَّا اَلَّتِی فِی اَلرَّأْسِ فَأَخْذُ اَلشَّارِبِ وَ إِعْفَاءُ اَللِّحَی وَ طَمُّ اَلشَّعْرِ وَ اَلسِّوَاکُ وَ اَلْخِلاَلُ وَ أَمَّا اَلَّتِی فِی اَلْبَدَنِ فَحَلْقُ اَلشَّعْرِ مِنَ اَلْبَدَنِ وَ اَلْخِتَانُ وَ تَقْلِیمُ اَلْأَظْفَارِ وَ اَلْغُسْلُ مِنَ اَلْجَنَابَهِ وَ اَلطَّهُورُ بِالْمَاءِ فَهَذِهِ اَلْحَنِیفِیَّهُ اَلظَّاهِرَهُ اَلَّتِی جَاءَ بِهَا إِبْرَاهِیمُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ ، فَلَمْ تُنْسَخْ وَ لاَ تُنْسَخُ إِلَی یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ» ، وَ هُوَ قَوْلُهُ «وَ اِتَّبَعَ مِلَّهَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً». تفسير القمي: ج1 ص59. از او: سعد السعود للنفوس منضود: ص 83 [فيما نذكره من تفسير علي بن إبراهيم بن هاشم] (فصل) فيما نذكره من المجلد الأول من تفسير علي بن إبراهيم بن هاشم من الوجهة الثانية من القائمة السادسة من الكراس الثالث و قوله: وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً»، فقال العالم: هو الذي ابتلاه الله به مما أراه الله في نومه بذبح ابنه فأتمها إبراهيم و عزم عليها فلما عزم و سلم الأمر لله قال الله: «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ»إبراهيم: «وَ مَنْ ذریتي قَالَ»الله «لَا يَنَالُ عَهْدِ الظَّالِمِينَ»أي لا يكون بعدي إمام ظالم، ثم أنزل عليه الحنيفية وهي الطهارة عشرة أشياء، خمسة منها في الرأس، و خمسة منها في البدن، فأما التي في الرأس؛ فقص الشارب و إعفاء اللحية و طم الشعر و السواك و الخلال، و أما التي في البدن فحلق الشعر من البدن و الختان و تقليم الأظفار و الغسل من الجنابة و الطهور بالماء فهي الحنيفية التي جاء بها إبراهيم فلم تنسخ و لا تنسخ إلى يوم القيامة، و هو قول رسول الله صلى الله عليه و آله، «وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً».و الوافي: ج6 ص590 و تفسير الصافي: ج1 ص 186. و مجمع البيان في تفسير القرآن : ج1 ص 377. تفسیرنور الثقلين: ج1 ص120 ح 339 و بحار الأنوار: ج12 ص 56 ب 3 از مجمع البيان. بحار الأنوار: ج12 ص7 ب 1 ح16 و ج 73 ص68ح3 از تفسیرقی.
2- سوره (30) الروم: آیه 31.

«إنَّ الْمَجُوسَ جَزُّوا لِحَاهُمْ وَ وَ فَّرُوا شَوَارِبَهُمْ وَ إنَّا نَجُزُّ الشَّوَارِبَ وَ نُعْفِی اللِّحَی وَ هِیَ الْفِطْرَهُ».(1)

همانا مجوس ریش های خود را می چیدند، و سبیل ها را بزرگ (و کلفت) می ساختند، و ما برخلاف ایشان پشت لب ها را کوتاه ساخته، و ریش هایمان را بلند می گذاریم، و این همان فطرت است.

و ظاهر جمله: «لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اَللّهِ» این معنی را می رساند که تغییر خلق خداوند چه حسی و چه معنوی خلاف فطرت است و معنى «لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اَللّهِ» این است که در خلق (مخلوق) خداوند هیچ تغییری را ایجاد نکنید، البته به جز آن مواردی را که شارع مقدس اجازه داده است.

دلیل دوم: حدیث و سنت مطهره محمد وآل محمد صلی الله عليهم
اشاره

روایات و احادیثی از خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام است درباره این که تشبه در ظاهر به کفار و هم شکل آنان شدن جائز نیست، و از آنها استفاده می شود که تراشیدن ریش حرام و از گناهان کبیره است.

و دسته دیگری از احادیث عامه اند و شامل غیربحث ریش تراشی هم می شوند.

ودسته ای دیگر در حرمت تشبه به زنان است، و از مصادیق آن ریش نداشتن و تراشیدن آن است.

نبوی مشهور در تشته به جنس مخالف
اشاره

«لَعَنَ اللَّهُ الْمُتَشَبِّهَاتِ بِالرِّجَالِ مِنَ النِّسَاءِ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُتَشَبِّهِينَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ».(2)

لعنت خداوند بر زنانی که خود را شبیه مردان می کنند، و لعنت خداوند بر آن مردانی که خود را شبیه زنان می کنند.

«لَعَنَ اللّهُ... و اَلْمُتَشَبِّهِینَ مِنَ اَلرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ وَ اَلْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ اَلنِّسَاءِ بِالرِّجَالِ، ...».(3)

ص: 28


1- من لا يحضره الفقيه: ج1 ص130 ح 331- و قال رسول الله صلى الله عليه و آله: «إِنَّ الْمَجُوسَ جَزُّوا لِحَاهُمْ وَ وَفَّرُوا شَوَارِبَهُمْ ، وَ إِنَّا نَجُزُّ الشَّوَارِبَ وَ نُعْفِي اللِّحَى وَ هِيَ الْفِطْرَةُ».و مکارم الأخلاق: ص 67 و قال صلى الله علیه و آله: «إِنَّ الْمَجُوسَ جَزُّوا لِحَاهُمْ ، وَ فِرُّوا شَوَارِبَهُمْ ، وَ إِنَّا نَحْنُ نَجُزُّ الشَّوَارِبَ ، وَ نُعْفِي اللَّحْيُ ، وَ هِيَ الْفِطْرَةُ ، وَ إِذَا أَخَذَ الشَّارِبِ يَقُولُ : بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ».
2- الكافي: ج5 ص 552 ح4 - عنه (علي بن إبراهيم)، عن أبيه، عن علي بن القاسم، عن جعفر بن محمد، عن الحسين بن زیاد، عن يعقوب بن جعفر قال: سأل رجل أبا عبد الله أو أبا إبراهيم عليهما السلام- عن المرأة تساحق المرأة - و كان متكئا فجلس فقال -: «مَلْعُونَةُ الرَّاكِبَةُ وَ المرکوبه وَ مَلْعُونَةُ حَتَّى تَخْرُجَ مِنْ أَثْوَابِهَا الرَّاكِبَةِ وَ المرکوبة ، فَانِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ الْمَلَائِكَةِ وَ أَوْلِيَاءَهُ يلعونهما وَ أَنَا وَ مَنْ بَقِيَ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ فَهُوَ وَ اللَّهِ الزِّنَا الْأَكْبَرُ وَ لَا وَ اللَّهُ مَا لَهُنَّ تَوْبَةُ ، قَاتَلَ اللَّهُ لَاقِيسَ بِنْتَ إِبْلِيسَ مَا ذَا جَاءَتْ بِهِ . فَقَالَ الرَّجُلِ : هَذَا مَا جَاءَ بِهِ أَهْلُ الْعِرَاقِ . فَقَالَ : وَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَبْلَ أَنْ يَكُونَ الْعِرَاقُ وَ فِيهِنَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : لَعَنَ اللَّهُ الْمُتَشَبِّهَاتِ بِالرِّجَالِ مِنَ النِّسَاءِ ، وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُتَشَبِّهِينَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ».
3- لكافي: ج8 ص 69 ح 27 - أبو علي الأشعري، عن محمد بن سالم؛ و علي بن إبراهيم، عن أبيه جميعا، عن أحمد بن النضر و محمد بن يحيى، عن محمد بن أبي القاسم، عن الحسين بن أبي قتادة جميعا، عن عمرو بن شمر، عن جابر، عن أبي جعفر عليه السلام قال: «خَرَجَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِعَرْضِ الْخَيْلِ ... ثُمَّ قَالَ ( صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ) لَعَنَ اللَّهُ ...وَ الْمُتَشَبِّهِينَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ وَ الْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ ...»

لعنت خداوند بر... و برآن مردانی که خود را شبیه زنان می کنند، و بر زنانی که خود را شبیه مردان می کنند.

و چند طریق برای این روایت از امیرالمؤمنين و امام جعفر صادق و امام موسی کاظم عليهم السلام روایت شده، با توجه به دیگر روایات به صدور مضمون این حدیث شریف از اهل بیت اطهار علیهم السلام وثوق حاصل می شود.

دلالت این حدیث:

یکی جمله «لَعَنَ اللّهُ... » است که ظهور محکم در حرمت دارد. و از اطلاق حدیث نبوی مشهور که ذکر شد: هر نوع شباهت نمودن زن و مرد به یکدیگر حرام است، و ریش تراشی که از مصادیق واضح شباهت به زن می باشد حرام است و صدق می کند، و امیر المؤمنين عليه السلام تصديق حدیث نبوی را فرموده:

«أَنَّهُ رَأَی رَجُلاً بِهِ تَأْنِیثٌ فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ، فَقَالَ لَهُ اُخْرُجْ مِنْ مَسْجِدِ رَسُولِ اَللَّهِ یَا مَنْ لَعَنَهُ رَسُولُ اَللَّهِ ثُمَّ قَالَ عَلِیٌ عَلَیهِ السَلامُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یََقُولُ لَعَنَ اَللَّهُ اَلْمُتَشَبِّهِینَ مِنَ اَلرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ وَ اَلْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ اَلنِّسَاءِ بِالرِّجَالِ»(1)

مردی را که در او (تشبه به) زنانگی بود در مسجد رسول الله صلى الله عليه و آله دیدند و به او فرمودند: ای که رسول الله او را لعنت فرموده! از مسجد رسول الله بيرون شو. سپس فرمود: از رسول الله صلى الله عليه وآله شنیدم می فرمود: لعنت خداوند بر مردانی که خود را شبیه زنان کرده، و بر زنانی که خود را شبیه مردان می کنند.

و امیر المؤمنين علي عليه السلام فرمود:

«کُنْتُ مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ جَالِساً فِی اَلْمَسْجِدِ حَتَّی أَتَاهُ رَجُلٌ بِهِ تَأْنِیثٌ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ فَرَدَّ عَلَیْهِ ثُمَّ أَکَبَّ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فی

ص: 29


1- علل الشرائع: ج2 ص602 به 385 ح 63 - أبي رحمه الله قال: حدثنا محمد بن يحيى، عن محمد بن أحمد قال: حدثني أبو جعفر أحمد بن أبي عبد الله، عن أبي الجوزاء، عن الحسين بن علوان، عن عمرو بن خالد، عن زيد بن علي، عن آبائه، عن علي عليهم السلام: «أَنَّهُ رَأَى رَجُلًا بِهِ تَأْنِيثُ فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ؛ فَقَالَ لَهُ : اخْرُجْ مِنْ مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ ، یا مِنْ لنه رَسُولَ اللَّهِ ! ثُمَّ قَالَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ : سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ لَعَنَ اللَّهُ الْمُتَشَبِّهِينَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ ، وَ الْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ».و ح 64 - و في حديث آخر: «أَخْرِجُوهُمْ مِنْ بیوتکم فَإِنَّهُمْ أَقْذَرُ شیء».

اَلْأَرْضِ یَسْتَرْجِعُ ثُمَّ قَالَ مِثْلُ هَؤُلاَءِ فِی أُمَّتِی إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ مِثْلُ هَؤُلاَءِ فِی أُمَّهٍ إِلاَّ عُذِّبَتْ قَبْلَ اَلسَّاعَهِ»(1)

با رسول الله صلى الله عليه وآله در مسجد نشسته بودیم مردی که در او (تشبه به) زنانگی بود نزدش آمد و بر او سلام کرد، حضرت جواب دادند، سپس رسول الله صلى الله عليه وآله «إِنَّا للهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» گویان رو به زمین کرد و فرمود: مانند اینان در امت من می باشد. همانا در امتی مانند اینان نباشد مگر این که قبل از قیامت عذاب شوند.

سند این روایت مشکلی ندارد و دلالتشان نیز تمام است.

نتیجه: هر نوع شبیه کردن خود به جنس مخالف حرام است، و این مطلب از اطلاق حدیث نبوی مشهور استفاده می شود، و ریش تراشی که از مصادیق واضح تشبه به زن می باشد حرام است. دسته دیگری از احادیث که بسیار است در خصوص ریش تراشی می باشد.

حديث مثله کردن

امام جعفر صادق عليه السلام فرمود:

«حَلْقُ اَللِّحْیَهِ مِنَ اَلْمُثْلَهِ وَ مَنْ مَثَّلَ فَعَلَیْهِ لَعْنَهُ اَللَّهِ».(2)

ریش تراشی از (موارد) مثله است، و هر کسی که مثله نماید پس لعنت خداوند بر او باد.

از آن جا که مثله عمل حرامی است (چه خود شخص انجام دهد و چه دیگری، با قصد تحقير باشد و یا نباشد)، این روایت ظهور در حرمت دارد و دلالتش تام است.

این روایت به ضمیمه روایات دیگر... و از آن ها:

روایت حبابه والبيه
اشاره

گوید: امیر المؤمنين على علیه السلام را در شرطة الخميس (پیش قراولان لشکر، دژبانی) دیدم که يك شلاق دو شاخه در دست داشت و با آن فروشندگان جری (ماهی بی پولک) و ماهی زمار (نوعی از همان) و مار ماهی را می زد و به آن ها می فرمود:

ص: 30


1- علل الشرائع: ج2 ص602 به 385 ح 65 - و بهذا الإسناد عن علي عليه السلام قال: «کنت مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ جَالِساً فِي الْمَسْجِدِ حَتَّى أَتَاهُ رَجُلُ بِهِ تَأْنِيثُ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ فَرَدَّ عَلَيْهِ ثُمَّ أَكَبَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي الْأَرْضِ يَسْتَرْجِعُ ، ثُمَّ قَالَ : مِثْلُ هَؤُلَاءِ فِي أُمَّتِي ! انْهَ لَمْ يَكُنْ مِثْلُ هَؤُلَاءِ فِي أُمَّةٍ إِلَّا عُذِّبَتْ قَبْلَ السَّاعَةِ».
2- الجعفريات (الأشعثیات): ص 157- و بإسناده (أبو علي محمد بن محمد بن الأشعث الكوفي من كتابه سنة أربع عشرة و ثلاثمائة قال: حدثني أبو الحسن موسی بن إسماعيل بن موسی بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب عليهم السلام قال: حدثنا أبي، عن أبيه، عن جده) جعفر بن محمد، عن أبيه، عن جده علي بن الحسين ، عن أبيه، عن علي بن أبي طالب عليهم السلام قال: قال رسول الله صلى الله علیه و آله: «حَلْقُ اللِّحْيَةِ مِنَ الْمُثْلَةِ ، وَ مَنْ مَثَّلَ فَعَلَيْهِ ؛ لَعْنَةُ اللَّهِ

«يَا بَيَّاعِي مُسُوخِ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ جُنْدِ بَنی مَروانَ!».

ای فروشندگان یهودی های مسخ شده، و جند بنی مروان !.

فرات بن احنف خدمت آن حضرت ایستاد و عرض کرد: یا امیر المؤمنين ! جند بني مروان چیست؟ گوید: در جواب او فرمود:

«أَقْوَامٌ حَلَقُوا اَللِّحَی وَ فَتَلُوا اَلشَّوَارِبَ فَمُسِخُوا»(1)

مردمی که ریش ها را می تراشیدند، و سبیل ها را تاب می دادند (به آن سبب) مسخ شدند .

دلالت این حدیث:

الف- افرادی در امت های سابق به سبب ریش تراشی و رها کردن سبيل مسخ شده اند.

ب- ظاهر حديث این است که این دو عمل سبب مسخ آن ها شده است.

ج- در این روایت از تعبیر «حَلَقُوا اللحى» استفاده شده که آن موجب غضب الهی و مسخ شده، و روشن است که خداوند کسی را مسخ نمی کند مگر این که عمل حرام یا گناه کبیره کرده باشد.

د- با تقرير امير المؤمنين عليه السلام حرمت این دو عمل در اسلام نیز ثابت می شود، و با استصحاب حكم شرائع سابقه، حرمت آن در اسلام، اثبات می شود.

روایت وجوب دیه

روایاتی دیگری وجود دارد که برای حلق لحيه دیگری دیه قرار داده است:

«قَضَی أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی اَللِّحْیَهِ إِذَا حُلِقَتْ فَلَمْ تَنْبُتِ اَلدِّیَهَ کَامِلَهً فَإِذَا نَبَتَتْ فَثُلُثُ اَلدِّیَهِ»(2)

امیر المؤمنين عليه السلام در مورد ریش که از بیخ تراشیده شود چنان که دیگر نروید دیه کامل حکم فرمود، و چنانچه بروید يك سوم دیه.

دقت شود، روایتی که برای ریش تراشی دیه قرار داده است، در آن تعبیر به «خلقت» شده ....

ص: 31


1- الكافي: ج1 ص346 ح 3- علي بن محمد، عن أبي علي محمد بن إسماعيل بن موسی بن جعفر، عن أحمد بن القاسم العجلي، عن أحمد بن يحيى المعروف بکرد، عن محمد بن خداهي، عن عبد الله بن أيوب، عن عبد الله بن هاشم، عن عبد الكريم بن عمرو الخثعمي، عن حبابة الوالبية قالت: رأيت أمير المؤمنين عليه السلام في شرطة الخميس و معه درة لها سبابتان يضرب بها بياعي الجري و المارماهي و الزمار و يقول لهم: «یا بیاعي مُسُوخِ بَنِي إسرائیل وَ جُنْدِ بَنِي مَرْوَانَ !. فقام إليه فرات بن أحنف فقال: يا أمير المؤمنين ! و ما جند بني مروان؟ قال: فقال له: أَقْوَامُ حَلَقُوا اللِّحَى ، وَ فَتَلُوا الشَّوَارِبَ فَمُسِخُوا» فلم أر ناطقا أحسن نطقا منه، ثم اتبعته فلم أزل أقفو أثره حتى قعد في رحبة المسجد.... و كمال الدين و تمام النعمة: ج2 ص536 ب49 ح1 حدثنا علي بن أحمد الدقاق رضي الله عنه قال: حدثنا محمد بن يعقوب قال: حدثنا علي بن محمد، عن أبي علي محمد بن إسماعيل بن موسی بن جعفر، عن أحمد بن قاسم العجلي، عن أحمد بن يحيى المعروف ببرد، عن محمد بن خداهي، عن عبد الله بن أيوب، عن عبد الله بن هشام، عن عبد الكريم بن عمر الخثعمي، عن حبابة الوالبية قالت: رأيت أميرالمؤمنين عليه السلام في شرطة الخميس و معه درة يضرب بها بياع الجري والمار ماهي و الزمار و الطافي و يقول لهم: «یا بَيَّاعِي مُسُوخِ بَنِي إِسْرائِيلَ ، وَ جُنْدِ بَنِي مَرْوَانَ».فقام إليه فرات بن الأحنف فقال له: يا أمير المؤمنين ! فما جند بني مروان ؟ قالت: فقال له: «أَقْوَامُ حَلَقُوا اللِّحَى ، وَ قَتَلُوا الشَّوَارِبَ....».و الثاقب في المناقب، ص140 فصل 3 ح 132- و هو ما روى عبد الكريم بن عمرو الخثعمي، عن حبابة الوالبية، قالت: رأيت أمير المؤمنين عليا عليه السلام في شرطة الخميس، و معه درة لها سبابتان، يضرب بها بياع الجري، و المارماهي، و الزمار، و يقول لهم: «یا بیاعي مُسُوخِ بَنِي إِسْرائِيلَ ، وَ جُنْدِ بَنِي مَرْوَانَ». فقام إليه ابن الأحنف فقال له: يا أميرالمؤمنين ! و ما جند بني مروان؟ فقال: «أَقْوَامُ حَلَقُوا اللِّحَى وَ تَرَكُوا الشَّوَارِبَ».فلم أر ناطقا أحسن نطقا منه، ثم اتبعته، فلم أزل أقفو أثره، حتى قعد في رحبة المسجد ....
2- الكافي: ج 7 ص 316 ح 23 - عدة من أصحابنا، عن سهل بن زياد، عن محمد بن الحسن بن شمون ، عن عبد الله بن عبد الرحمان، عن مسمع، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: «قَضَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي اللِّحْيَةِ إِذَا حُلِقَتْ قَلَّمَ تَنْبُتِ الدِّيَةَ كَامِلَةً ، فَإِذَا نَبَتَتْ فَثُلُثُ الدیة». و من لا يحضره الفقيه: ج4 ص 150 ح 5332- في رواية السكوني: «أَنَّ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلَامُ قَضَى فِي اللحیة إِذَا حُلِقَتْ فَلَمْ تَنْبُتْ بِالدِّيَةِ كَامِلَةً ، فَإِذَا نَبَتَتْ فَثُلُثُ الدیة».و تهذیب الأحکام: ج10 ص250 ب22 ح- 23 - سهل بن زیاد، ....
روایات امربه إعفاء اللحی و عدم تشبه به کفار و...

هشت روایت است که به إعفاء لحيه و کوتاه کردن شارب امر می کنند، و جزیکی بقیه روایات ظهور در وجوب إعفاء لحيه دارند.

رسول الله صلى الله عليه و آله فرمود:

«حُفُّوا الشَّوَارِبَ وَ اعْفُوا اللِّحَی، وَ لاَ تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ».(1)

موی سبیل را کوتاه کنید، و موی ریش ها را بگذارید (بلند شود)، و خود را شبیه یهودیان (که ریش بسیار بلند می گذارند) نسازید.

و فرمود:

«حُفُّوا الشَّوَارِبَ، وَ اعْفُوا اللِّحَی، وَ لاَ تَتَشَبَّهُوا بِالْمَجُوسِ».(2)

موی سبیل را کوتاه کنید، و موی ریش ها را بگذارید (بلند شود)، و خود را شبیه گبران نسازید.

«اِنّ المَجوسَ ججَزُّوا لِحاهُم وَوَفَّروا شَوارِبَهُم، وإِنّا نَجُزُّ الشَّوارِبَ، وَ نُعْفِی اللِّحَی وَ هِیَ الْفِطْرَةُ»(3)

به درستی که مجوسیان، ریش خود را قطع می کردند، و سبیل خود را بلند می گذاشتند، و ما (اهل بیت) سبیل خود را قطع می کنیم، و ریش خود را رها می کنیم، که این عمل فطرت است.

دلالت: روایات مخالفت با کفار و مشرکین و یهود و مجوس و عدم تشبه به آن ها در حلق لحيه و فتل شوارب که منهی است به حد استفاضه رسیده اگر نگوییم که متواتر هستند.

روایت فرستادگان کسری
اشاره

حضرت ختمی مرتبت صلى الله علیه و آله به فرستادگان کسری (پادشاه ایران باستان) که ریش خود را تراشیده بودند و سبیل را گذاشته بودند فرمود:

ص: 32


1- من لا يحضره الفقيه: ج1 ص130 ح 329 - و قال رسول الله صلى الله علیه و آله: «حُفُّوا الشَّوَارِبَ ، وَ أَعْفُوا اللِّحَى ، وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ ».
2- معاني الأخبار: ص291 ح 1- حدثنا الحسين بن إبراهيم بن أحمد بن هشام المكتب رضي الله عنه قال : حدثنا محمد بن جعفر الأسدي قال: حدثنا موسی بن عمران النخعي، عن عمه الحسين بن زيد قال: حدثني علي بن غراب قال: حدثني خيرالجعافر جعفر بن محمد، عن أبيه، عن جده ، عن أبيه عليهم السلام قال: قال رسول الله صلى الله عليه و آله: «حُفُّوا الشَّوَارِبَ ، وَ أَعْفُوا اللِّحَى ، وَ لَا تَتَشَبَّهُوا بِالْمَجُوسِ».
3- من لا يحضره الفقيه: ج1 ص130 ح 331- و قال رسول الله صلى الله عليه و آله: «إِنَّ الْمَجُوسَ جَزُّوا لِحَاهُمْ ، وَ وَفَّرُوا شَوَارِبَهُمْ ، وَ إِنَّا نَجُزُّ الشواربهم ، وَ نُعْفِي اللِّحَى ، وَ هِيَ الْفِطْرَةُ ».و مکارم الأخلاق: ص 67 - و قال صلى الله عليه و آله: «إِنَّ الْمَجُوسَ جَزُّوا لِحَاهُمْ وَ فِرُّوا شَوَارِبَهُمْ وَ إِنَّا نَحْنُ نَجُزُّ الشَّوَارِبَ وَ نُعْفِي اللَّحْيُ وَ هِيَ الْفِطْرَةُ ، وَ إِذَا أَخَذَ الشَّارِبِ يَقُولُ : بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ».

«وَیْلَکُمَا مَنْ أمَرَکُمَا بِهَذَا؟»

وای برشما! چه کسی شما را به این کار امر نمود؟

گفتند: رب ما یعنی کسری، حضرت فرمودند:

«لَکِنَّ رَبِّی أَمَرَنِی بِإِعْفَاءِ لِحْیَتِی وَ قَصِّ شَارِبِی»(1)

لیکن پروردگارم مرا به گذاشتن ریشم، و چیدن سبیلم فرمان داده است.

دلالت روایت قضيه فرستاده کسری بر حرمت ریش تراشی تمام است، زیرا حضرت رسول صلی الله عليه و آله در مقابل ریش تراشی و بلند کردن شارب از نگاه کردن به آن ها کراهت داشت، و در مورد آنها از تعبير «ویلکما» استفاده نمود، و در تتمه حدیث دو امر (إعفاء لحية و قص شارب) مستقل آمده و ظهور در وجوب مستقل این دو عمل دارد.

وجه این که روایات در این باره تنها از رسول الله و امیرالمؤمنين و امام جعفرصادق صلوات الله و سلامه عليهم آمده و تعداد آنها کم است؛

1- واضح بودن حرمت ریش تراشی در زمان ائمه علیهم السلام.

2- مردم علاوه بر علم به حرمت آن، به آن عمل هم می کرده اند، لذا لازم نبوده که ائمه علیهم السلام مکررا ذکر کنند.

نکاتی لازم به ذکر:

1- در صدور روایات اهل بیت علیهم السلام تقیه ای نبوده است.

2- علماء شیعه صدور روایت هلاکت قوم لوط و خبر رسولان کسری را پذیرفته اند.

3- چیزی که در اقوام قبل چون ریش تراشی در قوم لوط در اسلام نیز حرام است، و قاعده استصحاب حكم شرائع سابقه، إثبات حرمت ریش تراشی می کند، مگر این که دلیلی قوی تر باشد که نیست

4- و این امر مسلم است که همه پیروان ائمه اطهار علیهم السلام در آن عصر ریش داشته اند، و

ص: 33


1- مستدرك الوسائل: ج1 ص407 - قال الكازروني في المنتقى في حوادث السنة السادسة بعد أن ذکر کتابة رسول الله صلى الله عليه و آله إلى الملوك و أنه كتب کسرى إلى عامل اليمن بازان [باذان] أن يبعثه صلى الله عليه و آله إليه: و أنه بعث کاتبه بانويه و رجلا آخر يقال له: خرخسک إليه صلى الله عليه و آله. قال: و كانا قد دخلا على رسول الله صلى الله عليه و آله و قد حلقا لحاهما و أعفيا شواربهما فكره النظر إليهما وقال: «وَ یلکما مِنْ أمرکما بِهَذَا؟» قالا: أمرنا بهذا ربنا -یعنیان کسری. فقال رسول الله صلى الله عليه و آله: «لکن ربی أَمَرَنِي بإغفاء لِحْيَتِي ، وَ قَصِّ شَارِبِي».و بحار الأنوار: ج20 ص390 - و روي عن محمد بن إسحاق ... و كانا قد دخلا على رسول الله صلى الله عليه و آله و قد حلقا لحاهما و أعفيا شواربهما فكره النظر إليهما وقال: ویلکما من أمركما بهذا؟ قالا: أمرنا بهذا ربنا يعنيان كسرى فقال رسول الله صلى الله عليه و آله: «لكن ربي أمرني بإعفاء لحيتي، وقص شاربي، ...».و مفاتیح الجنان (عربي) - الشيخ عباس القمي (مترجم: النجفي ص 1051-1052 و لما بلغ دعوة النبي صلى الله عليه و آله الملوك، كتب کسرى إلى عامل اليمن بأذان أن يبعث النبي صلى الله عليه و آله إليه فبعث کاتبه بانویه و رجلا آخر يقال له خرخسك إليه صلى الله عليه و آله، و كانا قد دخلا على رسول الله صلى الله علیه و آله و قد حلقا لحاهما و أعفيا شواربهما، فكره النظر إليهما و قال: و يلكما من أمركما بهذا؟ قالا: أمرنا بهذا ربنا - يعنیان کسری - فقال رسول الله صلى الله علیه و آله: «لكن ربي أمرني بإعفاء لحيتي و قص شاربي».و السيرة الحلبية: ج3 ص 278 و السيرة، زيني دحلان هامش الحلبية: ج3 ص66 و البداية والنهاية: ج4 ص270 و الكامل في التاريخ: ج2 ص 214 و تاریخ الأمم والملوك، الطبري: ج 2 ص 279 و ج3 ص 655 و عمدة القاري: ج25 ص20 و حياة الصحابة: ج1 ص115 و دلائل النبوة، أبو نعيم الإصفهاني: ص293 و 294 و الطبقات، إبن سعد: ج1/ق2 ص147 و کنز العمال: ج6 ص 373 و المصنف، إبن أبي شيبة: ج14 ص 337 و ج8 ص 379 و تاريخ الخميس: ج2 ص35 و تاریخ ابن خلدون: ج2 ص 36 و المنتظم: ج3 ص 283 و العبر و ديوان المبتدأ و الخبر: ج2 ص 38 و السيرة النبوية، إبن كثير: ج3 ص510.

گزارش نشده است که کسی ریش تراشیده باشد. و در قضیه جنگ جمل، طلحه و زبیر، ریش عثمان بن حنیف را نتف کردند و او وقتی که خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام رسید گفت:

بَعَثْتَنِی ذَا لِحْیَةٍ وَ جِئْتُکَ أَمْرَدَ(1)

و این ها دلالت می کند بر این که شیعیان در آن عصر ریش داشته اند. و شریح قاضي لعنه الله کوسه ای بود و می گفته:

حاضرم ریش داشته باشم و ده هزار درهم بدهم.

5- استفاضه و یا تواتر روایات و احادیث در این باره .

6- ریش تراشی مسئله ای نیست که غرض خاص و قابل توجهی برای جعل حدیث در مورد آن وجود داشته باشد.

7- ارسال و یا ضعف برخی از روایات در این موضوع ضرر نمی زند، به جهت تواتر مضمون آن ها. و مبنای صحیح در حجیت اخبار، مورد وثوق بودن روایت است و نه ثقه بودن همه راویان آن، پس از جهت صدور مشکلی نیست.

8- در آنچه ذکر کردیم اشکالی در تمامیت دلالت بر حرمت ریش تراشی ووجوب ریش داشتن ندارند .

9- روایت و حدیثی دال بر جواز ریش تراشی وجود ندارد.

10- و بنابر این که همه فرق بر حرمت ریش تراشی هستند پس در صدور روایات اهل بیت اطهار عليهم السلام تقیه ای وجود نداشته است.

علامه امینی قدس سره در کتاب با عظمت خود الغدير جلد11 صفحه155 می نویسد:

و قد اتفقت المذاهب الأربعة على وجوب توفير اللحية و حرمة حلقها و الأخذ القريب منه ....

11- و روایات در این موضوع در کتب مخالفین بیشتر از ما است.

نتیجه: شکی نیست که ریش تراشی حرام است و ریش گذاشتن واجب است.

ص: 34


1- شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد: ج14 ص18.

درباره ریش پروفسوری

از روایات راجع به «صدغین» و «عارضین» که تعبیر به «أخذ» شده است استفاده «حلق» نمی شود، و هیچ گاه در روایاتی که از ریش حضرات معصومین سخن رفته، ذکر حلق و تراشیدن دو طرف صورت و یا گونه ها نگردیده و اصحاب نیز چنین بوده اند. همین طور درباره شارب، و درباره دو طرف صورت تعبیر به «أخذ» فرمودند و نه «حلق»:

«لِيَأخُذْ أحدُكُم مِن شارِبهِ وَ یَنْتِفُ شَعْرَ أَنْفِهِ فَإِنَّ ذَلِکَ یَزِیدُ فِی جَمَالِهِِ».(1)

باید هرکدام شما از سبیل خود بگیرد (کوتاه کند)، و موی بینی خود را بکند، همانا این کار برزیبائیش بیافزاید.

از این روایت به قرینه مقابله «أخذ- گرفتن و کوتاه کردن» و «نتف - چیدن و قطع کردن از بیخ»، معلوم می شود که «أخذ» در معنای کوتاه کردنی به کار رفته که مو از اصل آن قطع نشده باشد.

و جواز اخذ از عارضین که در صحیحه بزنطی از امام على الرضا عليه السلام:

«أَمَّا مِنْ عَارِضَيْهِ فَلَا بَأْسَ وَ أَمَّا مِنْ مُقَدَّمِهَا»(2)

و على بن جعفر از امام کاظم علیه السلام:

«أَمَّا مِنْ عَارِضَیْهِ فَلاَ بَأْسَ وَ أَمَّا مِنْ مُقَدَّمِهِ فَلاَ»(3)

آمده است، شامل حلق و تراشیدن نمی شود.

نتیجه: درحرمت ریش تراشی، فرقی میان موهای چانه و عارضان (دوطرف صورت) نیست.

و «لحية» و ریش تمامی دو طرف صورت و چانه می باشد، چنان که محقق حلی گوید:

إن اللحية إسم لجملة العذارين و ما على اللحيين و الذقن.(4)

همانا لحيه موهای عذار (کنار گوش) و موهایی که بر دو استخوان اطراف صورت می روید و موهای چانه را شامل می شود.

ص: 35


1- الجعفريات (الأشعثیات): ص 156 و باسناده، عن جعفر بن محمد، عن أبيه، عن جده علي بن الحسين، عن أبيه، عن علي بن أبي طالب عليهم السلام قال: «لِيَأْخُذْ أَحَدُكُمْ مِنْ شَارِبِهِ ، وَ يَنْتِفُ شَعْرَ أَنْفِهِ ، فَإِنَّ ذَلِكَ يَزِيدُ فِي جَمَالِهِ».و قرب الإسناد: ص 67 ح215- عن مسعدة بن صدقة قال: حدثنا جعفر بن محمد، عن آبائه: أن النبي صلى الله عليه و آله قال: «لِيَأْخُذْ أَحَدُكُمْ مِنْ شَارِبِهِ ، وَ الشَّعْرِ الَّذِي فِي أَنْفِهِ ، وَ لْيَتَعَاهَدْ نَفْسِهِ ، فَإِنَّ ذَلِكَ يَزِيدُ فِي جَمَالِهِ».
2- السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي (و المستطرفات): ج3 ص 574 ما استطرفناه من جامع البزنطي صاحب الإمام علي الرضا عليه السلام - قال: وسألته عن الرجل هل له أن يأخذ من لحيته ؟ قال: «أَمَّا مَنِ عَارَضَهُ فلابأس ، وَ أَمَّا مِنْ مُقَدَّمِهَا لَا».
3- قرب الإسناد: ص 296 ح 1169 علي بن جعفر، عن أخيه الإمام موسى الكاظم عليه السلام قال: و سألته عن الرجل، له أن يأخذ من لحيته؟ قال: «أَمَّا عَنْ عَارَضَهُ فَلَا بَأْسَ ، وَ أَمَّا مَنْ مُقَدَّمِهِ فَلَا».مسائل علي بن جعفر و مستدرکاتها: ص139 ح 153.
4- المعتبر: ج1 ص142.

وشهید اول قدس سره در کتاب «ذكرى الشيعة» فرموده:

و العارض: الشعر المنحط عن القدر المحاذي للأذن نابتا على اللحية، و الذقن تحته: وهو مجمع اللحيين.(1)

عارض: به مویی گفته می شود که از کنار گوش سرازیر می شود و بر روی دو استخوان اطراف صورت می روید و چانه که محل اتصال این دو استخوان است، زیر آن قرار دارد.

و بسیاری از فقهاء و از آن ها سبزواری عین این عبارت را در ذخيرة المعاد في شرح الإرشاد آورده است. و از این که از استخوان های دو طرف صورت، تعبیر به «لحية» شده است، معلوم می شود که بر موهایی که می روید نیز «لحية» صادق است و مختص به موهای چانه نیست. و همه اتفاق دارند که به دو استخوان در طرف صورت «لحيان» گفته می شود، و این بسیار بعید و بی دلیل است این که به موهای بر آن دو قسمت «لحية» گفته نشود و فقط به موهای چانه «لحية» گفته شود.

موهای گونه ها

«لحية» بر موهای گونه ها نیز صدق می کند، و حلق آن ها نیز مصداق «تغییر خلق الله»، و مصداق تشبه به كفار، و تشبه به زنان است. و بسیاری از علماء لغت عرب، تصریح کرده اند که معنای «لحية» موهای «عارضان» و «ذقن» است که گفته اند آن «خدان) است، و موهای گونه ها از «عارضان» است. و «خد» معنای وسیعی دارد که هم شامل «وجنة» (که زیر چشمان و دو طرف بینی را گویند) می شود و هم شامل «عارضان».

و تراشیدن موهای زیر لب پایین که به آن «عنفقة» می گویند نیز تغییر در خلق الله است، بنابر احتیاط از تراشیدن آن پرهیز شود. و الله العالم.

مؤمنین باید مراقب باشند که ایادی شیطان رجيم عليهم لعائن الله با طراحی و ترویج مدهای شیطانی در صورت و ظاهر و لباسمان و در دیگر شؤونات، ما را از صراط مستقیم محمد وآل محمد صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين منحرف و گمراه ننمایند.

ص: 36


1- ذكرى الشيعة: ج2 ص 122.

و صلى الله على محمد و آله الأطهار

و لعنة الله على أعدائهم أجمعين

والسلام علیکم و رحمة الله

يوم الأحد 27ذي القعدة الحرام 1439

قم المقدسة عش آل محمد صلوات الله عليهم

عبيده حيدر حسين التربتي الكربلائي

ص: 37

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109