یک مناظره علمی در پاسخ علامه قاضى خضری

مشخصات کتاب

سرشناسه:نجمی، محمدصادق، 1315-1390.

عنوان و نام پديدآور:یک مناظره علمی در پاسخ علامه قاضی خضری/ محمدصادق نجمی.

مشخصات نشر:قم: بنیاد معارف اسلامی، 1382.

مشخصات ظاهری:207 ص.: نمونه.

شابک:9000 ریال 964-7777-12-4 : ؛ 2500 ریال(چاپ دوم) ؛ 12000 ریال(چاپ چهارم)

يادداشت:چاپ دوم: پاییز 1375.

يادداشت:چاپ چهارم: 1385 (فیپا)

یادداشت:کتابنامه: ص. [204] .

موضوع:خضری -- مناظره ها.

موضوع:شیعه -- دفاعیه ها و ردیه ها

شناسه افزوده:بنیاد معارف اسلامی

رده بندی کنگره:BP228/4/ن3ی8 1382

رده بندی دیویی:297/479

شماره کتابشناسی ملی:م 82-6875

ص: 1

اشاره

ص: 2

یک مناظره علمی

در پاسخ علامه قاضى خضری

حجة الاسلام والمسلمين

حاج شیخ محمد صادق نجمی

امام جمعه خوی

ص: 3

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»

ص: 4

مقدمه ناشر

بسم الله الرحمن الرحيم

یکی از ارزنده ترین روش هایی که انسان را به حق می رساند وابهام هارا برطرف می سازد، پرسش از آگاهان است که بی گمان در پاسخ های عالمانه، ابهام برطرف می شود و نکات تازه ای از اطلاعات مفید و سودمند حاصل می گردد.

از این رو است که در قرآن کریم نیز تکیه بر این مطلب شده و فرموده است: (فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ) که باید انسان مسائل عقیدتی و مذهبی را از پیشوایان و پس از آنان، از علما و راهنمایان دینی بپرسد تا هم مشکلات موجود . در آن زمینه برطرف گردد و هم آگاهیهای تازه ای برداشت نماید؛ حال اگر پرسش کننده نیز خود از دانایان وعالمان باشد، پاسخ قوی تر، مستدل تر و ارزنده تر خواهد بود، چنانکه در سئوال های شیخ جامع ازهر مصر «مرحوم شیخ سلیم البشری» و جواب های عالم بزرگ شیعی «مرحوم سید عبدالحسين شرف الدين» آمده که به صورت کتاب انسانساز، هدایت کننده و همیشه جاوید «المراجعات»(1) درآمده و سالها است تشنگان معرفت وطالبان هدایت، از آن سیراب ومستبصر. شده اند. کتاب موجود نیز

ص: 5


1- لازم به ذکر است که ترجمه خلاصه ای از این کتاب شریف تحت عنوان «حق جو وحق شناس» توسط این بنیاد به چاپ رسیده است.

بحق یکی از کتابهای بسیار ارزشمند و پر محتوا است و حاوی پرسشهای مهمی است که همواره به ذهن ها می آید و نیاز به پاسخهای مستدل وقوی دارد که جدة تراوشات فکری اندیشمند بزرگوار جناب حجة الاسلام والمسلمین «حاج محمد صادق نجمی» امام جمعه محترم خوی بهترین جواب های روشنگرانه و سودمند به آن سئوالها است و برای دومین بار با تجدید نظر نویسنده محترم چاپ و در دسترس خوانندگان عزیز و مشتاقان معرفت قرار گرفته است . توفیقات روز افزون مؤلف بزرگوار در خدمت به اسلام و مسلمین از خداوند متعال تمنا داریم.

پائیز 135

بنیاد معارف اسلامی قم

ص: 6

تصویر

علامه خضری، آیة الله نجمی

ص: 7

ص: 8

مقدمه چاپ اول

بسمه تعالی وله الحمد

این پاسخنامه پس از ارسال به «علامة خضری» تکثیر گردیده و در اختيار عده ای از علما و فضلای شیعه و اهل سنت قرار گرفت، گذشته از علمای شیعه استقبال وتأیید علمای محترم اهل سنت و در رأس آنان ابراز امتنان واظهار تشکر کتبی و شفاهی جناب خضری که آکنده از محبت و توأم با صمیمیت بود گویای پذیرش قطعی این نوع تبادل نظر در مسائل علمی عقیدتی ودر حدی فوق انتظار می باشد و این عکس العمل مایة مسرت و مؤید پیش بینی و تأكید ما، در طی این جزوه است که بیان صحیح واقعیات و پذیرش حقایق میتواند در تحكيم اساس اخوت و برادری ودر زدودن غبار فعالیت دشمنان در ایجاد نفاق و تفرقه افکنی نقش مؤثری ایفاء نماید و آماده سازی این جو مناسب و پذیرش متقابل است که مفهوم واقعی (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا) را تحقق می بخشد وکاخ با عظمت اخوت اسلامی رسد نفوذ ناپذیر برادری را پی ریزی میکند و این نمونه کوچک نشانگر آنست که باید در ایجاد تفاهم علمی و فکری قدمهای مؤثرتری برداشته شود و قلمهای علما و دانشمندان بیش از هر زمان

ص: 9

دیگر در این راه بکار گرفته شود.

بهر حال این واکنش مطلوب که سرمشق برای همه علما ومسلمانان است موجب گردید که به تجدید طبع این کتاب با اصلاحاتی که در آن به عمل آمده است اقدام شود.

والسلام على من اتبع الهدى .

اسفند ماه 1368 محمد صادق نجمی

ص: 10

مقدمه چاپ دوّم

بسمه تعالی

بر اساس محتوای نامه جناب خضری و سئوالاتی که از سوی ایشان طرح شده است طبعاً دائره بحث و گفتگو در پاسخ آن نیز که جزوه حاضر را تشکیل میدهد محدود و این مناظره نه برای عموم بلکه برای قشر خاص و در حیطه فکر و مطالعه گروه مخصوص خواهد بود .

ولی در عین حال استقبال و تقاضای فراوان از علاقه مندان به بحث وکاوش در زمینه های اعتقادی، خصوص اظهار علاقه گروهی از علمای محترم اهل سنت موجب گردید که نسخه های چاپ اول آن به فاصله کوتاهی نایاب وبه تجدید چاپ اقدام شود.

این عکس العمل را در مورد یک جزوه مختصر ويحثی کوتاه و محدود، میتوان سنجش دیگری و آزمون کلی تلقی نمود که حاکی از تحول فکری در جامعه پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی است.

واین تحولّی است مبارک وامیدبخش که توجه خیل عظیمی از علمای ارجمند را به جایگاه واقعی خود که تحقیق در مسائل دینی و پرهیز از تقلیداست، منعطف نموده و پاسخی است به افراد قليل

ص: 11

وانگشت شمار که هر نوع بحث مذهبی را گر چه بر معیار حق وانصاف باشد نارو؛ دانسته و بر جمود خود پافشاری وجامعة اسلامی را از نیل به واقعیتها محروم می نماید.

بهر حال ، خداوند لا يزال را شاکر وسپاسگزاریم که شاهد تجدید چاپ این جزوه می باشیم. و این اقدام فرهنگی مذهبی را مؤسسه مبارکه «بنیاد معارف اسلامی قم» که خدمات فرهنگی مذهبی گسترده ای در داخل و خارج کشور انجام میدهد وقشر عظیمی از مسلمانان جهان از برکات علمی و معنوی آن بهره مند می گردند بعهده گرفت.

ما موفقیت همه تلاشگران در راه اسلام و موفقیت مسئولین محترم وهمکاران سخت کوش این بنیاد را در زیر لوای ولایت ودر ظل عنایت بقية الله اعظم ارواحنا فداه ، از خداوند منان مسألت می نمائیم.

خوی - محمد صادق نجمی

8مهرماه 1375

ص: 12

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»

الحمد لله رب العالمين والصلاة والسلام على سيدنا ومولانا محمد المصطفى الامين وآله الطيبين وصحبه الطاهرين ومن تبعهم باحسان الى يوم الدين رضوان الله تعالى عليهم وعلينا ببركاتهم آمين.

دانشمند محترم امام جمعه مکرم خوی جناب مستطاب

اقای نجمی دامت برکاته.

السلام عليكم ورحمة الله وبركاته .

با آرزوی دوام صحت و طول عمر حضرت ولی فقیه امام خمینی مد ظله العالی و غلبه رزمندگان اسلام بر کفر جهانی وسیله تصدیع اینکه در همه کتب حدبئی روایتی اهل تسنن کم و بلکه بیش روایات و احادیث از اهل بیت نبوت عليهم السلام هست همچنانکه در المسند الكبير امام احمد بن محمد بن حنبل ، استاد بخاری ومسلم وابی داود رحمهم الله تعالی 769 روایت از اهل بیت متصلا هست . اما در الکافی که مهمترین کتاب علم حدیث روایتی امل تشیع است اصلا روایتی از ائمه ثلاثه ( ابو بکر، عمر، عثمان) رضي الله عنهم واولادان آنها برای نمونه هم یک روایت بچشم نمی خورد مگر از عغیر هم ضعیفترند . لطفا برای حل اشكال جوابی را مرقوم ومبذول فرمائید در خاتمه دوام وحدت مسلمین را بر علیه توطئه کافران از خداوند مال جل شانه خواستارم.

محب صمیمی قاضی خضری

امام جمعه اشنویه

1367/3/23 خورشیدی

ص: 13

بسمه تعالی

امام جمعه محترم خوی

جناب مستطاب فضائل مآب آقای نجمی دامت برکاتكم

سلام عليكم ورحمة الله وبركاته

قبلا دوام اتحاد تسنن و تشیع و پیشرفت آئین جمهوری اسلامی را در زیر سایه دوام صحت وجود رهبر عالی مقام حضرت امام خمینی مد ظله العالی از خداوند متعال جل شأنه خواهانم بر حسب وعده که در ضمن صحبت لذيذ و فراموش نشدنی اینک توسط برادر دامادم شهاب جلیلی یک نسخه رسالة الطلاق في نظر القرآن را تقدیم کردم.

در خاتمه صحت و سلامت جنابعالی وروحانیون خوی را از حی منان می طلبم.

منتظر دعای خیر محب صمیمی تان

قاضی خضری

1367/8/27

ص: 14

بسمه تعالی

برادر علمی و اسلامی حجة الاسلام والمسلمین حاج آقا نجمی امام جمعه بسزای خوی دامت برکاته

با آرزوی دوام دولت جمهوری اسلامی در زیر سایه پیروی از وصایای الهی وسیاسی حضرت امام خمینی (قدس سره) سلامت وصحت وجود مبارک جنابعالی را از خداوند متعال جل شأنه میخواهم. نامه مبارکه با سه کتاب پر ارزش زیارت گردیدند . از رساله خودتان بنظرم رسید که جنابعالی هم نظرتان مانند نظر امام مالک بن انس می باشد که آن حضرت رضي الله تعالی عنه، به هارون الرشید گفت بجز کلام خدای تعالی در هر کتابی اعتراض ممكن است ولی آن در کتاب «النص والاجتهاد»، المراجعات که واقعا پر ارزشند ، نمیدانم اهدائی هستند یا امانتی لطفا به وسیله پست یا به وسیله شماره تلفن (2465) حقیر را مطلع فرمائید در صورتیکه امانتی باشد پس از مطالعه آنهارا ارجاع دهم والسلام عليكم وعلى من لديكم.

محب صمیمی

قاضی خضری

1368/5/15

ص: 15

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

الحمد لله على آلائه وله الشكر على نعمائه والصلاة والسلام على انبيائه ولا سيما خاتمهم محمد وآله الطاهرين وصحبه المنتجبين.

ص: 16

جناب ملاذم الأنام ومفخر علماء اخواننا اهل السنة بمنطقة آذربایجان و کردستان العلامة الفهامة والمتحري الحر الشيخ محمد قاضي الخضري امام الجمعة ببلدة اشنویه ایده الله تعالى وجعل مستقبل امره وامرنا خيرا مما مضى .

السلام عليكم ورحمة الله وبركاته .

با درخواست طول عمر به امام امت که با بنیان گذاری جمهوری اسلامی ایران توحید کلمه را در میان مسلمانان وكلمه توحید را در اعماق دل آنان احیاء نمود و با حذف رژیم منحط شاهنشاهی شرک و دشمنی و اختلاف و تفرقه را از قلوب مسلمانان زدود.

و با درود بی پایان به روان پاک شهداء که شجره طیبه انقلاب را با خون خود آبیاری نموده و این درخت تناور را با همه ثمرات شیرین

ص: 17

ومناظر زیبایش توأم با این شعار جوشیده از درک و شعورشان و با این پیام برخواسته از اعماق دلشان بما تحویل دادند که هان ای مسلمانان از کید دشمنان غافل نباشید و از شر شرق و غرب که همیشه در کمین اسلام نشسته اند بر حذر بوده و از ایجاد اختلاف که آخرین و برنده ترین حربه دشمن است بهوش باشید.

و با درخواست صحت وعافیت و طول عمر به آن برادر ایمانی، دوست صمیمی و درخواست استحکام بیشتر این اخوت نشأت گرفته از سرچشمه اصیل وزلال اعتقادی مذهبی و گسترش این صداقت و صمیمیت الهام گرفته از علائق ناگسستنی اسلامی معنوی.

نامه شريف ودستخط مبارک مورخه 23 /4/ 1367 زیارت گردید از اینکه این برادر خود را مورد عنایت و محبت قرارداده ودر کنار این لطف و محبت یک سؤال علمی مذهبی در رابطه با نقل حدیث در میان بعضی از محدثین شیعه و اهل سنت را مطرح فرموده اید کمال تشکر را دارم.

علت تأخیر پاسخ نامه :

ممکن است تأخیر جواب نامه آن سرور ارجمند بر عدم توجه نسبت به وظیفه اخلاقی ویا بمسائل دیگر حمل شود ولی با کمال

ص: 18

اعتذار از این تأخیر حقیقت این است که من نه به وظیفه اخلاقی اسلامی خود، بی توجه بودم و نه احيانا عامل شخصی مانع از ایفاء این وظیفه بود بلکه انگیزه تأخیر دو چیز بود و در نوشتن پاسخ از دو جهت ذیل تردید داشتم:

اولاً:

سؤال مطرح شده پاسخی گسترده و متناسب با سؤال و مناسب با مقام علمی و مطالعات و اطلاعات مذهبی حدیثی و تاریخی جنابعالی را ایجاب می کرد و چنین پاسخی طبعة مستلزم مطرح ساختن یک سلسله مطالبی است که با تاریخ زندگی و طرز تفکر و عملکرد محدثین و اختلاف سلیقه آنان ارتباط پیدا می کند.

آنگاه این سؤال در ذهنم بوجود آمد که آیا امروز با مشکلات فراوانی که عملا متوجه اسلام و مسلمین گردیده، مسلمانان در سطح جهان مورد هجوم کفر جهانی قرار گرفته و اسلام عزیز هر روز با توطئه جدیدی مواجه می گردد، مطرح ساختن مطالبی که قرنها بر آن گذشته است در چه حدی از اهمیت برخورداراست.

در شرایطی که مدت نه سال برای محو نمودن یک کشور اسلامی از جغرافیای جهان وضمیمه کردن آن به کشور الحاد شوروی، مردم مسلمان افغانستان بخاك و خون کشیده می شود اما کسی به فریاد مظلومانه آنان گوش فرا نمی دهد.

ص: 19

در شرایطی که لبنان مورد تجاوز صهیونیسم قرار می گیرد و هر روز خبر حملات هوائی صهیونیستهای غاصب و دست نشانده امریکا به جنوب لبنان واردوگاههای آوارگان فلسطینی در سراسر جهان منعکس می گردد، اما گوئی همه دنیا و همه سران کشورهای اسلامی بخواب رفته که در مقابل اینهمه جنایات کوچکترین مسؤلیتی احساس نمی کنند .

وكاش مسئله همین بود و مصیبت در همین جا ختم می شد وایکاش بدبختی و سرسپردگی به اصطلاح سران کشورهای اسلامی منحصر به همین سکوت در مقابل این جنایات بود. ولی نه، مگر شاهد نبودیم آنگاه که انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید وجان تازه ای در کالبد بیجان مسلمانان دمید و پس از قرنها سکوت ورکود حرکت نوینی در جهان اسلام بوجود آمد، این جانیان واین خائنان به اسلام و مسلمین تمام هم وغم خود را یکسره بفراموشی سپردند و برای کوبیدن اسلام دست به دست داده و صف واحدی تشکیل دادند ( وَاللهُ مُتِمُّ نُورهِ وَلَوْ كَرهَ الْمُشْركُونَ).

و چون پیروزی اسلام و شکست کفر را در یک قدمی مشاهده کردند دست به جنایات جدید وهولناك تری زدند؛ مکه مأمن الهی را به قتلگاه تبدیل نموده و چهار صد تن از ضيوف الرحمن را بجرم برائت

ص: 20

از شیطان بزرگ بخاک و خون کشیدند و کفار و مشرکین دوران پیامبر را روسفید کردند.

و بزرگترین کشتار قرن بوسیله مواد شیمیائی در جبهه و در مورد مسلمانان عراقی به کار گرفته شد و مجددا مسافران هواپیما را بوسیله موشک امریکا بخاکستر تبدیل نمودند، ولی آب از آب تکان نخورد آیا یک هزارم آن جنایتها در مورد مسیحیان و یهودیان و یا پیروان هر مذهب و مسلکی انجام می گرفت دنیا اینچنین سکوت می کرد؟

ثانياً:

این احتمال وجود دارد که مطالب نامه به افراد بی اطلاع ونا آگاه منعکس و از بين الاثنين بودن خارج شود و چنین افراد اگر در گذشته تنها بهانه تکفیر را بدست داشتند امروز بهانه دیگری بنام تفرقه واختلاف افکنی را هم بدست دیگر گرفته اند و اجازه نمی دهند مطالب مذهبی که باید در سطح علمی وتحقیقی ونه بصورت تقلیدی عنوان شود مورد بررسی قرار بگیرد.

ولذا در نوشتن جواب نامه حضرت عالی تعلل می ورزیدم تا نه خودم را بلکه روحانیت شیعه را که عضو کوچکی از این جامعه بزرگ و مقدس می باشم از این دو بهانه دور نگه دارم و عنوان دیگری پس از کتاب (سیری در صحیحین) بدست این افراد ندهم.

ولی پس از مدتی وبه دلائلی چند که ذیلاً اشاره می کنم در نوشتن

ص: 21

پاسخ نامه جنابعالی مصمم گردیده و به انجام این وظیفه اخلاقی اقدام نمودم.

1- دریافت نامه دوم که به ضمیمه رساله مبارکه (الطلاق في نظر القرآن) ارسال فرموده اینجانب را برای دومین بار مورد لطف و محبت قرار داده بودید.

زیرا این رساله حریت فکری و تحری علمی شخص جنابعالی را بیشتر روشن می کند. و شما در این رساله شریفه عملا بر پاره ای از ایرادهای عوامانه پاسخ داده واعلان کرده اید که راه بحثهای علمی جدا از راه ایرادهای نشأت گرفته از تعصبات و برخاسته از ناآگاهیها است.

آری جنابعالی در این رساله یک بحث فقهی جنجالی را مطرح ساخته اید و بر خلاف اکثریت فقها و دانشمندان و حاکمان اهل سنت در طول تاریخ فتوا داده اید و مسئله سه طلاق را که در یک مجلس واقع شود طبق مفهوم صریح آیه شریفه یک طلاق دانسته اید و با این اقدام سد تقليد عامیانه را شکسته و دیوار بی پایه (دیگران چنین کرده اند و ما هم چنین کردیم) را فروریخته و با این حرکت جسورانه راه بحث آزاد ونگرش تازه را باز کرده اید . جزاكم الله خيراً و وفقكم لنشر سائر آثاركم المتعددة العلمية.

ص: 22

2. فکر کردم که این سؤال جنابعالی نه یک سؤال شخصی و مقطعی بلکه مطلبی است که در اذهان سایر علما همیشه وجود داشته است و از طرف دیگر بقول مرحوم علامه مجاهد سید شرف الدین رضوان الله تعالی علیه : «اگر سؤالات مربوط به مسائل اسلامی را علمای اسلام پاسخ نگویند چه کسی باید پاسخ بگوید، علمای مسیحیت؟» پس چه بهتر این سؤال وجواب بین حضرتعالی وبنده مطرح شود.

3- این مطالب که بصورت سؤال وجواب مطرح شده است پیش از آنکه جنبه عقیدتی داشته باشد یک بحث و مناظره علمی واز مسائل اساسی واز مشترکات در میان همه پیروان اسلام است.

4. گذشته از اینها آنچه در این پاسخنامه خواهد آمد برای اهل فضل وذوي العقول است نه برای نا آگاهان واهل قبور، نظرات واستنباطات شخصی نیست بلکه همان مطالبی است که مورخین و محدثین بزرگ از گذشته های دور نقل نموده اند و اگر احیانا کسی نظر انتقاد داشته باشد انتقاد او متوجه این بزرگان خواهد بود نه متوجه ما که پس از قرنها مطالب آنان را بازگو می کنیم.

واین چند مطلب موجب گردید که با نداشتن فرصت و فراغت کافی و با توسل به ذیل عنایات الهی به جواب نامه حضرتعالی شروع

ص: 23

کنم. امید است این مکاتبه برای بنده و جنابعالی مفید و سودمند و برای آیندگان الگو وسرمشق گردد.

در خاتمه اگر پاسخی بر پاسخ ویا نظرات انتقادی اصلاحی وهر نوع تذكر داشته باشید با کمال میل و علاقه وبا آغوش باز استقبال نموده و قبلاً صمیمانه ترین تشکرات خود را بحضورتان تقدیم می دارم .

دی ماه 1367 برادر شما امام جمعه و رئیس دانشگاه آزاد اسلامی خوی

محمد صادق نجمی

ص: 24

سوال اول:

اشاره

در همه کتب حدیثی اهل تسنن کم وبلکه بیش و در مسند احمد بن حنبل استاد بخاری ومسلم وابی داود - رحمهم الله - تعداد 769 حديث متصلا از اهل بیت عليهم السلام نقل شده است.

ص: 25

ص: 26

متن سؤال :

اینک برمی گردیم به اصل موضوع وبه متن سؤال جنابعالی و پاسخ آن.

متن سؤال این است: در همه کتب حدیثی روایتی اهل تسنن کم و بلکه بیش روایات و احادیث از اهل بیت نبوت عليهم السلام هست همچنانکه در مسند کبیر احمد بن محمد بن حنبل استاد بخاری ومسلم وابی داود - رحمهم الله تعالی - 769 روایت از اهل بیت متصلا هست اما در کافی که مهمترین کتاب حدیثی روایتی اهل تشیع است اصلا روایتی از ائمه ثلاثه (ابو بکر - عمر - عثمان رضي الله عنهم) واولاد آنها برای نمونه هم یک روایت بچشم نمی خورد مگر از عفير هم ضعیفترند؟

لطفا برای حل اشکال جوابی را مرقوم ومرسول فرمائید .

ص: 27

پاسخ :

این سؤال حضرتعالی از چهار مطلب تشيكل گردیده است که هر یک از آنها باید بصورت سؤال مستقل مطرح و پاسخ جداگانه و مستقل داده شود بدین ترتیب:

1- در کتب حدیثی اهل سنت کم وبیش و در مسند احمد بن حنبل به تعداد 769 حديث مسنداً ومتصلا از اهل بیت نقل شده است.

2- چرا در کافی از خلفای سه گانه حتی یک حدیث هم نقل نشده است؟

3- چرا از فرزندان خلفا در کافی حدیث نقل نشده است؟

4۔ مگر فرزندان خلفا از عفير هم ضعیفترند؟

اینک سؤال اول و پاسخ آن :

اشاره

در کتب حدیثی اهل سنت کم وبلکه بیش ودر مسند احمد بن حنبل تعداد 769 حدیث متصلا از اهل بیت نقل شده است.

پاسخ اجمالی این سؤال این است که اولا احادیث نقل شده در مسند احمد خیلی کمتر از این تعداد است که مرقوم فرموده اید وثانياً اگر او نه تنها این تعداد حديث بلکه ده برابر آن را از اهل بیت نقل می نمود بازهم نمی توان گفت که وظیفه خود را در مقابل اهل بیت انجام داده است.

ص: 28

واما پاسخ تفصیلی و مشروح این سؤال نیازمند به طرح چند مطلب علمی است که توجه جنابعالی را بأن مطالب جلب می نمائیم .

1- اهمیت حديث:

در آئین مقدس اسلام حديث رسول خدا صلی الله و علیه و آله و سلم در سطح بالائی از قداست قرار گرفته و دارای اهمیت فراوان می باشد و یکی از ارکان و پایه های اصول و فروع احکام این مذهب آسمانی است و هر حدیثی که صحت آن ثابت شود عمل کردن به مضمون آن مانند مفهوم آیات قرآن کریم بر هر مسلمانی واجب است.

در قرآن مجید در ضمن آیات متعدد سخن رسول خدا صلی الله و علیه و آله و سلم که امروز حدیثش میگوئیم مورد توجه و عنایت خاصی قرار گرفته است از جمله میفرماید: (وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ اَلذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلناسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ )(1).

خود رسول خدا صلی الله و علیه و آله نیز نقل حدیث را بعنوان یکی از وظایف مهم مسلمانان معرفی و بر این موضوع تشویق و تأکید نموده و چنین فرموده است:

ص: 29


1- ما قرآن را بر تو فرستادیم تا آنچه را که برای مردم فرستاده ایم بر آنان بیان کنی «نحل: 44». .

(نَضَّرَ اللهُ عَبداً سَمِعَ مَقالَتی فَبَلَّغَها)(1). خداوند مورد لطفش قرار دهد بنده ای را که گفتار مرا بشنود و بدیگران برساند.

چرا چنین نباشد و چرا حدیث پیامبر یکی از ارکان مهم ویا رکن عظیم اسلام بشمار نیاید که اگر حدیث پیامبر نبود نه تنها احکام و فروع زیاد و بیشماری که در قرآن نیامده است بدست مسلمانان نمیرسید(2) ، بلکه حتی مفهوم دقيق اكثر آیاتی که راجع به فروع واحکام در قرآن وجود دارد نیز معلوم وروشن نمی گردید و اگر حدیث و «تبيين» رسول خدا نبود مطلقات مجملات و مبهمات زیاد در آیات شریفه در همان اطلاق واجمال و ابهام خود باقی می ماند.

2- اختلاف نظر در نقل حديث:

ولی بطوری که مطلع هستید و از مسلمات غیر قابل تردید در تاریخ حدیث است ، پس از رسول خدا ای در میان اهل بیت پیامبر

ص: 30


1- این حدیث را ابن ماجه در مقدمه سنن و ترمذی در کتاب العلم نقل نموده اند.
2- مرحوم فاضل مقداد که متخصص در شناخت و تفسیر آیات احکام است در کتاب ارزنده خود (کنز العرفان) ج 1 ص 5 می گوید مشهور در میان دانشمندان این است که در قران مجید درباره احکام فقهی 500 آیه وجود دارد و اضافه می کند که این تعداد با محاسبه آیه های مکرر در این زمینه است والا آیات احکام کمتر از این تعداد است .

وصحابه آن حضرت بهر علت وانگیزه ای که بود در موضوع نقل وکتابت حدیث اختلاف نظر و تفاوت سلیقه پدید آمد و اهل بیت پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم و گروهی از صحابه بر نقل وکتابت حدیث اصرار و پافشاری کردند و گروه دیگر: خلفا و تعدادی از سایر صحابه از نقل وکتابت حدیث خوداری کرده و دیگران را نیز منع نمودند.

و این اختلاف نظر و تفاوت سليقه نتایج و تبعات فراوانی در طول تاریخ و در ابعاد مختلف اسلام ببار آورده که باید انگیزه سؤال اول و دوم و همچنین پاسخ این دو سؤال را دقیقا در این اختلاف سلیقه وتفاوت عمل جستجو کرد. وكثرت حديث اهل بیت در کتب اهل ستت وعدم نقل حدیث از خلفاء در کافی ریشه در این اختلاف نظر دارد که توضیح آن را در صفحات آینده ملاحظه خواهید فرمود.

3-حدیث از دیدگان اهل بیت (علیهم السلام):

ما بحث حدیث از دیدگان خلفا را به چند صفحه بعد و به پاسخ سؤال دوم موکول می کنیم و در اینجا یک نظر اجمالی و گذرا به حدیث از دیدگاه اهل بیت علیهم السلام می افکنیم:

بطوری که اشاره نمودیم اهل بیت پیامبر صلی الله و علیه وآله و سلم و در رأس آنان امیر مؤمنان علیه السلام بر نقل وکتابت حدیث اصرار می ورزیدند و در تاریخ

ص: 31

شواهد فراوانی بر این موضوع وجود دارد و طبق نقل بخاری ومسلم امیر مؤمنان علیه السلام برای این احادیث آنچنان اهمیت قائل بود که قسمتی از آن را در صحیفه ای بهمراه خود و در غلاف شمشیرش حمل می نمود و این دو محدث بزرگ به احکام مختلفی که از این صحيفه بدست می آید اشاره نموده اند(1).

این روش در میان صحابه و یاران امیر مؤمنان و پیشوایان شیعه ادامه یافت مخصوصا در زمان امام باقر و امام صادق وحضرت رضا علیهم السلام در اثر شرایط خاص وفرصت مناسب ، نقل وکتابت حدیث به اوج خود رسید. شعار ائمه شیعه این بود که :

1- اِعْرِفُوا مَنَازِلَ اَلنَّاسِ عَلَی قَدْرِ رِوَایَتِهِمْ عَنَّا

2 -اُكتُبوا؛ فَإِنَّكُم لا تَحفَظونَ حَتّى تَكتُبوا

3-اِحْفَظُوا بکُتُبِکم فانّکم سوف تحتاجون إلیها(2)

در اثر این ترغیب و تشویق ائمه علیهم السلام بود که نقل وکتابت حدیث در میان پیروان و شاگردانشان از رواج فوق العاده برخوردار گردید و در

ص: 32


1- صحیح بخاری جلد 1 باب كتابه العلم وج 4 باب حرم المدينه و ج 4 باب ذمه المسلمين- صحیح مسلم ج 4 باب تولي العتيق غير مواليه.
2- این روایات در اصول کافی ج 1 ص 51 و وسائل الشیعه ج 18 کتاب الشهادات باب 8 آمده است.

جائیکه آزادی و فرصت بدست آوردند وظیفه مهم حفظ وتبليغ حدیث را که رسول خدا صلی الله و علیه و آله و سلم این دستور داده بود به نحو احسن انجام دادند به طوری که حسن بن علی بن وشاء که از اصحاب امام رضا علیه السلام است می گوید، نهصد نفر از علما و محدثین شیعه را در یک زمان در مسجد کوفه دیده است که همه آنان می گفتند : حدثني جعفر بن محمد(1) .

تنها نجاشی (متوفای 450) در کتاب پر ارج خود در حدود هزار و دویست نفر از اصحاب ائمه ورجال شیعه را اسم برده و ترجمه وشرح حال آنها را آورده و برای تأليف هر یک از آنان که در یک موضوع و یا موضوعات مختلف فقهی وغیر فقهی بوده اشاره می کند و می گوید:

من در این کتاب از اصحاب ائمه فقط شرح حال مؤلفين و نویسندگان آنهارا که در دسترسم بود و از آنان اطلاع داشتم آورده ام.(2) (واین مشتی از خروار است).

ص: 33


1- نجاشی متوفای 450 در رجال خود در ترجمه حسن بن وشاء
2- رجال نجاشی ص 1.

4- جوامع واصول چهارصدگانه:

آنچه نجاشی در مورد تألیفات اصحاب ائمه و مجموعه های احادیثی آنان ذکر نموده است همانگونه که اشاره کرده می تواند، بخشی از این تألیفات باشد. واما تعداد واقعی این مجموعه های حدیثی ومؤلفين آنها از زمان امیرمؤمنان علیه السلام تا دوران حضرت رضا علیه السلام در اثر کثرت بطور دقیق قابل تعیین نیست ولی از این کتابها آنچه فقط درباره احکام و مسائل مختلف مذهبی و فقهی بوسیله صحابه سرشناس و معروف و مورد اعتماد نوشته شده، تعداد چهار صد جلد بوده که بوسیله چهار صد نفر (یا کمتر) از شاگردان امام صادق علیه السلام جمع آوری شده بود و به آنها (اصول اربعمائه) می گفتند و چون این اصول از نظر کیفیت تنظیم، باهم مختلف بودند و قسمتی از احادیث در بعضی از آنها موجود و در بعضی دیگر وجود نداشت، چند تن از اصحاب و شاگردان حضرت رضا علیه السلام 148 - 203 هر یک به سلیقه خاص خود این اصول اربعمائه را در یک کتاب و مجموعه بزرگ جمع آوری و ضبط نمودند که بنام جوامع معروف گردیدند. البته این جوامع نیز غیر از کتابهای مختلفی است که اصحاب ائمه تا زمان غیبت تأليف نموده اند.

باید به این نکته توجه نمود که فعلا و پس از سیزده قرن بازهم

ص: 34

تعدادی از اصول اربعمائه در بعضی از کتابخانه های مهم موجود است(1).

جوامع یاد شده بعد از حضرت رضا علیه السلام مرجع وملجأ شيعه در مسائل دینی و احکام بوده و کسانی که ارتباط مستقیم با امام را نداشتند از طریق این کتابها ارتباط خود را با اسلام حفظ می نمودند. تا اینکه تقریبا پس از یک قرن مرحوم کلینی (متوفای 329) کتاب کافی را تأليف وبا اسلوب جديد و روش خاصی احادیث را در آن جمع آوری نمود و متعاقب با کلینی، مرحوم صدوق (متوفای 381) کتاب «من لا يحضره الفقيه» و پس از وی مرحوم شیخ طوسی (متوفای 460) دو کتاب حدیثی معروف خود (تهذيب واستبصار) را تأليف واحادیث مختلف را از جوامع و اصول و سایر کتابهای اصحاب ائمه و از زبان محدثان بدست آورده و در این کتب چهارگانه گرد آوردند.

این چهار کتاب مجموعاً دارای چهل و یکهزار ونودونه حدیث است که کافی(2) با دارا بودن شانزده هزار حدیث در رده اول

ص: 35


1- اینجانب تقریبا در بیست سال قبل چند اصل از این اصول را در کتابخانه عمومی حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی در قم زیارت کرده ام.
2- کافی دارای 8 جلداست که 2 جلد آن اصول و 5 جلد فروع و ا جلد بنام روضه کافی می باشد.

قرار گرفته است. ما از توضیح در باره مجموعه های حدیثی دیگر که موجود است و یا در اثر حوادث ومرور زمان از بین رفته خودداری کنیم.

5- حدیث ائمه شیعه حديث رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) است :

مطلب دیگری که تذكر آن ضروری است، این است که از نظر شیعه و پیشوایانشان، هر روایتی که از یکی از ائمه نقل شود و صحت آن از نظر رجال وحدیث شناسی مسلم باشد، چنین روایتی حدیث وگفتار رسول خدا صلی الله و علیه وآله وسلم است و این مطلب در علم کلام با دلائل فراوان ومتقن ثابت گردیده است. در اینجا به نقل یک روایت از امام صادق علیه السلام اكتفا می کنیم که فرمود: حديث من حديث پدرم (امام باقر) وحدیث پدرم حديث جدم (علی بن حسین) می باشد و حديث جدم، حديث حسين بن على وحدیث برادرش (حسن بن علی) وحدیث آنان حديث امیر مؤمنان است و حدیث امیر مؤمنان ، حدیث پیامبر وحدیث پیامبر، گفتار خداست(1).

ص: 36


1- اصول کافی جلد 1 باب رواية الكتب والحديث .

6 - اهل بیت از نظر قرآن وسنت :

چون در سؤال، سخن از اهل بیت به میان آمده است، لازم است در اینجا بعنوان مقدمه پاسخ، یک معرفی اجمالی از اهل بیت به عمل بیاید و نظر قرآن وسنت درباره اهل بیت مطرح شود:

قرآن مجید اهل بیت پیامبر را در سطحی بالاتر از سطح افراد عادی قرارداده و آنان را با بیان: (إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا) ستوده و با این افتخار بزرگ، مفتخرشان فرموده است.

نزول آیه تطهیر درباره اهل بیت - که آنان امیر مؤمنان وفاطمه وحسنین علیه السلام می باشند . در منابع حدیثی و تفسیری اهل سنت، در ضمن روایات متعدد آمده است، از جمله در صحیح مسلم (1)از عایشه ام المؤمنين ودر تفسیر (در المنثور) از منابع فراوان نقل گردیده است(2) .

آری! ام المؤمنین در این روایت علاوه بر تأیید نزول آیه شریفه درباره اهل بیت ، خود آنان را هم دقیقا وبنام معرفی نموده است.

در مورد اهل بیت از دیدگاه سنت و از میان توصیه های فراوان

ص: 37


1- جلد 5 صفحه 198-199.
2- جلد 7 باب فضائل اهل بيت النبي علیهم السلام

رسول خدا صلی الله و علیه وآله وسلم درباره آنان همین بس که آن حضرت اهل بیت را عدل و هم سنگ با قرآن قرار داده و تنها قرآن و اهل بیت را بعنوان بزرگترین و سنگین ترین امانت پس از خود، در میان است، به امانت گذاشته است و در صورتی مصونیت امت اسلامی را از ضلالت وگمراهی تضمین فرموده است که به این دو امانت، متمسک شوند . آنگاه چنین فرموده است: «فانظروني بم تخلفوني فيها» - ببینید بعد از من با آنها چگونه رفتار می کنید.

چون فعلا محور بحث، مسند احمد بن حنبل می باشد در مورد این نوع احادیث، از منابع دیگر صرف نظر نموده به نقل یک حدیث از همین مسند اکتفا می کنیم:

احمد بن حنبل مسند ومتصلا از ابو سعید خدری نقل می کند که رسول خدا صلی الله وعلیه وآله و سلم فرمود: دور نیست که به سوی خدا دعوت شوم ودعوت او را اجابت کنم و من در میان شما در امانت می گذارم : کتاب خدا و عترتم. اما کتاب خدا ريسمانی است که از آسمان بر زمین پیوسته وعترتم اهل بیت من است و خداوند لطيف وخبير به من خبر داده است که آن دو امانت از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند، پس بنگرید بعد از من با آنان چگونه رفتار می کنید . «فانظروني بم تخلفوني فيها».

ص: 38

و در حدیث دیگری این جمله بکار رفته است که: من دو امانت نزد شما میگذارم یکی از دیگری بزرگتر است «كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي»(1).

7- اشتباه احمد بن حنبل در معرفی اهل بیت (علیهم السلام):

با توجه به بحث گذشته و اینکه اهل بیت عبارت از علی و فاطمه وحسنین عال هستند علیهم السلام و علاوه بر دلائل مسلم وغير قابل انکار از احادیث اهل سنت که حتى حديث عایشه نیز این موضوع را بوضوح بیان می کند؛ اما علی رغم این حقیقت روشن ، احمد بن حنبل در معرفی اهل بیت دچار اشتباه گردیده و راه خطا پیموده است، زیرا وی در آنجا که می خواهد مسانید اهل بیت را نقل کند، تحت عنوان (مسند اهل البيت رضوان الله عليهم اجمعین) مسند پنج نفر را بقرار زیر نقل می کند:

ا 1- حسن بن علی علیه السلام 2- حسین بن علی علیه السلام 3۔ عقیل بن ابی طالب 4 - جعفر بن ابی طالب 5- عبدالله بن جعفر بن ابی طالب سپس تحت عنوان (ومسند بنی هاشم) مسانید عباس وعبدالله بن عباس را

ص: 39


1- به متن حدیث در مسند احمد بن حنبل جلد 3 صفحه 17،14 ، 26، 56، جلد 4 صفحه 366 و جلد 5 صفحه 18، 189 مراجعه شود.

می آورد و امیر مؤمنان و فاطمه زهرا علیهم السلام را که در راس اهل بیت هستند از اهل بیت جدا کرده و مسانید آنها را به ترتیب در کنار مسانید اصحاب رسول خدا و مسانید همسران واقربای آن حضرت قرار داده است.

و این اصطلاح اختصاصی احمد بن حنبل، جای سؤال وجای شک و تردید است که او چگونه بر خلاف مضمون صریح احادیث و حتی بر خلاف عرف ولغت، علی و فاطمه را از اهل بیت جدا کرده و بجای آن دو بزرگوار افرادی دیگر یعنی عقيل وجعفر وعبدالله جعفر را قرار داده است که این سه نفر مخصوصأ جعفر بن ابی طالب گرچه در اسلام و در نزد رسول خدا صلی الله و علیه وآله وسلم از احترام فوق العاده ای برخوردار بودند . اما بهر حال جزء اهل بیت بشمار نمی آیند.

8- احمد بن حنبل از چه کسانی حدیث نقل می کند؟

یک نگاه اجمالی به چهل هزار حدیثی که (1) احمد بن حنبل در

ص: 40


1- تعداد احادیث مسند احمد بن حنبل را مختلف و از 30 الی 40 هزار گفته اند ولی صاحب کشف الظنون مجموع احادیث آن را 30 هزار حدیث دانسته است و ظاهرا منظور وی 30 هزار غیر تکراری است و ممکن است با مکررات به 40 هزار حدیث بالغ شود.

مسند كبير آورده است، نشان می دهد که او در این مسند و در کنار احادیث صحیح که از افراد مورد اعتماد و صحابه عظيم الشأن نقل نموده است ، متأسفانه صدها بلکه هزاران حدیث دیگر از افرادی که کوچکترین اعتمادی نمی توان به حدیث آنان نمود، نقل کرده است .

علت عدم اعتماد به این احادیث نه از این جهت است که او از افراد مجهول الهوية نقل حدیث نموده است مثلاً:

از چهل و سه نفر مرد مجهول و ناشناخته به عنوان (رجل اعرابی)(رجل من أهل الباديه) (رجل من بكر بن وائل) و .. .

یا مثلا از ده نفر زن به تعبير (امرأة من الانصار) (امرأة من بنی سلیم) و ..

ويا از دو پیر زن به عنوان (عجوزة من الأنصار) و(عجوزة من بنی نمیر) حدیث نقل نموده است که می دانیم چنین حدیثی از نظر علمی، کوچکترین ارزشی ندارد زیرا نه آن مردها معلوم هستند که چه کسی وچه کاره بودند ونه آن پیر زنها!!

آری! عدم اعتماد به احادیث احمد بن حنبل نه از باب این است که از افراد ناشناخته ، حدیث نقل نموده است و اگر مسئله این بود، خیلی مشکل و پیچیده نمی نمود ، آنچه از نظر علمی مشکل و پیچیده

ص: 41

و قابل بحث و بررسی است این است که او، احادیث زیادی از افرادی نقل نموده است که مخالفت و ضدیت آنان با اسلام و مسلمین، بر کسی پوشیده نیست؛ افرادی که دستشان تا مرفق به خون مسلمانان، آلوده بوده یا افرادی که در اسلام سابقه ای نداشتند و روی علل خاصی از یهودیت و مسیحیت به اسلام گرویدنه مانند تمیم داری(1) افسانه ها و اسرائیلیات و مسیحیات خود را بنام حدیث پیامبر تحويل مسلمانان داده اند و قیافه زیبای حدیث وقامت موزون اسلام را زشت ومشوه ساخته اند.

احمد بن حنبل حتى از بعضی مسلمانانی که مرتد گردیده و به آئین دیگری غیر از اسلام گرویده اند، حدیث نقل نموده است(2).

او از افرادی مانند سمرة بن جندب(3)، مروان بن حکم(4)، عمرو

ص: 42


1- حدیثهای تمیم داری در مسند كبير وصحیح بخاری وصحیح مسلم نقل شده است.
2- مانند ربيعة بن امیه که در فتح مکه مسلمان شد و پس از پیامبر اکرم از او حدیث نقل می کرد سپس در زمان خلیفه دوم به روم پناهنده گردید و آئین مسیحیت را پذیرفت - به فتح الباری جلد 7 صفحه 3 مراجعه شود.
3- 150 حديث.
4- 22 - حدیث .

ابن العاص(1) ، مغيرة بن شعبه(2)، ولید بن عقبه(3) ، ومعاوية بن ابی سفيان (4)حديث نقل نموده است.

9-نمونه ای از وضع عقیدتی اخلاقی ناقلان این احادیث :

اشاره

چون بررسی و معرفی قیافه واقعی این نوع ناقلان حدیث ، خارج از محدوده نامه و نیازمند بحث مشروح است که می تواند کتاب قطوری را به خود اختصاص بدهد و حتی بیان حال افرادی که بعنوان نمونه ذکر گردید، امکان پذیر نیست، فقط شرح حال یکی از این افراد با یک نمونه از روایات و احادیث یکی دیگر از آنان را که از ناقلان مسند كبير واز احادیث این مسنداست ، از نظر شریف می گذرانیم و به همین دو مورد بسنده می کنیم :

سمرة بن جندب و بی اعتنائی او بفرمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)

سمرة بن جندب یکی از راویانی است که احمد بن حنبل از وی یکصد و پنجاه حدیث مسند و متصل نقل نموده است . جریانی که در

ص: 43


1- 20 حدیث.
2- 72 حدیث.
3- یک حدیث.
4- 100 حدیث - با توجه به تکرار احادیث این ارقام تقریبی است .

کتب شیعه و منابع اهل سنت در مورد وی نقل گردیده است، عناد ولجاجت و بی اعتنائی او را در مقابل دستور صریح واکید پیامبر صلی الله و علیه وآله وسلم ومخالفت او را با فرمان آن حضرت می رساند و آن جریان این است که :

سمرة درخت خرمائی در داخل باغ مردی از انصار داشت وراه عبور باغ در داخل حیاط انصاری قرار گرفته. بود سمره برای سرکشی واستفاده از درخت خرمای خود بدون اینکه از انصاری . استیذان کند ، وارد باغ و موجب ناراحتی انصاری می گردید. انصاری شکایت به نزد رسول خدا صلی الله و علیه وآله وسلم این برد. پیامبر به سمره فرمود که: باید در موقع وارد شدن از انصاری، استیذان بکنی ولی او بدستور پیامبر گوش نداد . انصاری مجددا شکایت نمود. پیامبر به سمره فرمود: این درخت خرما را به انصاری بفروش ومن در مقابل آن یک اصله درخت خرما در فلان محل به تو می دهم. سمره قبول نکرد. رسول خدا فرمود: حاضرم بجای این درخت، دو اصله درخت خرما به تو بدهم، او باز راضی نشد. پیامبر صلی الله و علیه وآله وسلم هرچه در عوض اضافه نمود، سمره راضی نگردید تا اینکه آن حضرت تضمین فرمود در مقابل آن یک اصله درخت، یک اصله درخت خرما در بهشت به او بدهد و بالاخره تا سه اصله رسید. سمره باز هم امتناع ورزید. در اینجا بود که پیامبر

ص: 44

اکرم صلی الله و علیه وآله وسلم رو به انصاری کرده و فرمود: (یا فلان فاقلعها واضرب بها وجهه فانه مضار ولا ضرر ولا ضرار) برو آن درخت خرما را بكن وبسوی سمره بینداز زیرا او آدمی است ضرر رساننده و ضرر وضررار (در اسلام) نیست.

این حدیث که مبنای حدیثی قاعده (لا ضرر) است، علاوه بر کتب شیعه (1) در منابع اهل سنت نیز آمده است و عده ای از علمای اهل سنت آن را نقل نموده و یا به مضمون آن فتوا داده اند(2).

این حدیث نه تنها دلیل بر فسق و مخالفت او با پیامبر اکرم است بلکه دلیل بر کفر وعدم ایمان او است زیرا خداوند می فرماید:

(فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا)(3).

ص: 45


1- شیخ حر عاملی در وسائل الشيعه کتاب احياء الموات باب 12 آن را نقل نموده و سپس می گوید: این حدیث را صدوق (رحمه الله) هم نقل کرده است.
2- مرحوم علامه در تذکره در مسئله اول از خیار غبن می گوید مالك وأحمد بن حنبل نیز بر آن قائل شده اند لقوله لا ضرر ولا ضرار . ابن ابی الحدید در جلد 4 صفحه 78 وابن اثیر درنهایه ماده ضرر نیز این حدیث را نقل نموده اند.
3- نه ، بخدایت سوگند آنان مؤمن نخواهند بود تا اینکه تو را در اختلافاتشان بقضاوت برگزینند و در قضاوت تو در درون خود احساس ناراحتی نکنند و در مقابل تو کاملا تسلیم شوند. نساء : 65.

راستی خیلی بعید است که انسان ، ایمان به معاد و وعده های خداوندی داشته باشد، سپس ضمان رسول خدا را هم نپذیرد ونعمتهای مستم بهشتی را به ثمن بخس از دست بدهد.

سمره بن جندب بعد از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)

سمره بعد از رحلت رسول خدا صلی الله و علیه وآله و سلم علاوه بر اینکه در

مشروب خواری و مشروب فروشی در میان مردم شهرت داشت، از شقی ترین و خونریز ترین و از دشمن ترین افراد نسبت به اهل بیت علیه السلام و شیعیانشان بود و در جعل حدیث ودروغ سازی وکشتن ابریا و نیکان امت پیشقدم بود.

در صحیح بخاری وصحیح مسلم، جریان مشروب فروشی سمره در شهر بصره در دوران خلافت عمر بن خطاب از ابن عباس نقل گردیده است(1) که خلیفه دوم با شنیدن این جریان گفت: (قاتل الله

ص: 46


1- این جریان در متن صحیح مسلم چنین است: (عمرو بن دینار قال أخبرني طاوس انه سمع ابن عباس يقول : بلغ عمران سمره باع خمرا فقال قاتل الله سمره. الم يعلم أن رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم قال قاتل الله اليهود حرمت عليهم الشحوم فحملوها فباعوها) - صحيح مسلم جلد 5 باب تحریم ببيع الخمر والميته . صحیح بخاری جلد 3 باب لا يذاب شحم الميته ولا يباع.

سمره) - خدا او را بکشد.

جالب اینکه همان جریان را خود احمد بن حنبل نیز نقل نموده است(1).

بنا به نقل ابن ابی الحدید: معاویه یکصد هزار درهم به سمره داد تا اعلان کند که از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیده است آیه «وَمِنِ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَيَشْهَدُ اللهُ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ الدُّ الْخِصَامَ» درباره على بن ابی طالب وآیه «ومِنَ النّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» در باره ابن ملجم نازل گردیده است (2)! سمره پیشنهاد او را نپذیرفت. معاویه اجرت این دروغ بزرگ را بیشتر نمود تا به چهار صد هزار درهم رسید. سمره با دیدن آن وجه قابل توجه، حاضر گردید تا دستور معاویه را انجام بدهد(3).

در تاریخ طبری آمده است که: زیاد بن ابیه حکومت بصره را به سمرة بن جندب محول نمود، پس از مدتی سمره که هشتهزار نفر از

ص: 47


1- جلد 1 صفحه 25.
2- یعنی آیه ای که درباره سرسخت ترین دشمنان پیامبر نازل شده به علی بن ابیطالب و آیه ای را که دقیقا درباره فداکاری آن حضرت نازل گردیده به دشمن وی ابن ملجم تطبيق نماید.
3- شرح نهج البلاغه جلد 4 صفحه 202.

مردم (و در بعضی نقلها از شیعیان) را به قتل رسانیده بود، در کوفه با زیاد بن ابیه ملاقات نمود. زیاد به وی گفت: آیا در میان آن همه مردم که به قتل رساندی، احتمال نمی دهی که خون یک نفر را بیهوده ریخته باشی؟ در پاسخ گفت: اگر دو برابر این افراد را هم می کشتم، بازهم کوچکترین وحشتی نداشتم(1) !

و بالاخره بنابه نقل ابن ابی الحدید، در جریان شهادت حسین بن على علیه السلام ، سمره از دستیاران و (شرطی) های ابن زیاد بود و مردم کوفه را برای جنگ با فرزند پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ترغیب و تشویق می نمود (2)

10 - نمونه ای از احادیث:

این بود نمونه ای از شخصیت معنوی و اسلامی یکی از افراد راویان حدیث مسند احمد بن حنبل که در حدود یکصد و پنجاه حدیث از وی نقل نموده است . واما نمونه حدیثی که یکی از ناقلان حديث مسند كبير وصحاح ششگانه یعنی عمرو بن عاص نقل نموده است .

ص: 48


1- طبری وکامل ابن اثیر حوادث سال 50..
2- شرح نهج البلاغه جلد 4 صفحه 79.

قبل از نقل این حدیث، تذکر این نکته ضروری است : همانگونه که عاص بن وائل پدر عمرو با رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم دشمنی شدید داشت و سوره (کوثر) در مقام رد استهزای او نازل گردید و خداوند، ابترش نامید، خود عمرو عاص نیز در دشمنی با اهل بیت فروگذار نکرد و در به کار بردن این عداوت، از هر وسیله ممکن، حد اکثر بهره برداری را نمود. از شرکت نمودن در جبهه جنگ در مقابل امیر مؤمنان علیه السلام و ... تا حدیث سازی بر ضد اهل بیت علیه السلام و از جمله حديثهائی که او در این رابطه جعل نموده است و متأسفانه علاوه بر صحیح بخاری وصحیح مسلم، خود احمد ابن حنبل هم آن را بعنوان چهارمین حدیث وی در کنار سایر احادیثش نقل نموده است این است:

(سمعت رسول الله جهاراً غیر سر يقول أن آل ابی طالب ليسوا لي باولياء انما وليي الله وصالح المؤمنين)! از رسول خدا ی شنیدم که آشکارا، نه مخفیانه می گفت که در میان من و فرزندان ابو طالب علیه السلام ولایت و دوستی نیست ولی ودوست من خدا و مؤمنان صالح هستند !!

او با این حديث ساختگی نه تنها امیر مؤمنان علیه السلام بلکه عقیل وجعفر طیار وحسنین علیه السلام را از صف مؤمنان خارج و به خیال خود رابطه پیامبر را با آنان قطع نموده است زیرا همه آنان آل ابی طالب

ص: 49

هستند و برای تثبیت دروغش، دروغ دیگری بر آن پیوند نموده است که پیامبر این مطلب را (علنا وجهارا) و در میان مردم اعلان نمود نه در یک جلسه سری وبا افراد مخصوص(1) .

11- تعداد حديثهائی که احمد بن حنبل از اهل بیت نقل نموده است.

تعداد واقعی وآمار صحیح احادیثی که احمد بن حنبل در مسند خود از اهل بیت نقل نموده است نه 769 حدیث است که جنابعالی مرقوم فرموده اید، بلکه بمراتب کمتر واگر تعجب نکنید فقط 29 حدیث مسند و متصل می باشد.

البته این آمار باحذف حدیثهای تکراری و بنا به اصطلاح خود احمد بن حنبل در مورد اهل بیت است که در موضوع (7) توضیح داده

ص: 50


1- باید توجه داشت که در نسخه های موجود از صحاح و مستند برای اصلاح این حدیث جالب!! بجای (آل ابی طالب ) (آل فلان) نوشته شده ولی ابن ابی الحدید که در قرن ششم هجری می زیسته و هنوز از صنعت چاپ ولجنه های به اصطلاح تصحیح (تحریف) خبری نبود به صراحت می گوید در صحیحین آمده است که (ان آل ابی طالب ليسوالی باولياء) . بشرح نهج البلاغه جلد 4 صفحه 64 مراجعه شود. به متن تحریف یا اصلاح شده حدیث ساختگی عمرو بن عاص در صحیح مسلم کتاب الایمان حدیث 266 صحیح بخاری کتاب الادب حدیث 56 و 44 و مسند احمد جلد 4 صفحه 203 مراجعه شود.

شد. بدین ترتیب:

3-حسن بن على علیه السلام 6 حديث

2- حسین بن على علیه السلام 6 حديث

3- عقیل بن ابی طالب یک حدیث

4- جعفر بن ابی طالب یک حدیث

5- عبدالله بن جعفر 15 حديث

جمع 29 حديث

واگر بخواهیم اهل بیت را به اصطلاح واقعی آن بگیریم بازهم احادیث آنان در این مسند به آن تعدادی که مرقوم فرموده اید نخواهد رسید، بلکه مجموعا در حدود 318 حدیث خواهد گردید زیرا در مسند كبير از امیر مؤمنان علیه السلام و با حذف مکررات در حدود 300 حدیث واز هر یک از حسنین و فاطمه زهراء علیهم السلام شش حدیث . آری فقط شش حدیث نقل شده است.

مگر اینکه منظور جنابعالی از آمار یاد شده، مجموع احادیث اعم از تکراری و غیر تکراری باشد ، در این صورت این آمار، صحيح بنظر می رسد زیرا با محاسبه مکررات، احادیث نقل شده از امیر مؤمنان علیه السلام در مسند به 800 حدیث بالغ میگردد ولی احادیث

ص: 51

تکراری که مضمون و متن آنها یکی است ولو با اسناد مختلف نقل شده باشد، در واقع یک حدیث محسوب میگردد.

12- احمد بن حنبل چه سفرهائی نموده و از چه کسانی حدیث فرا گرفته و از چه کسانی فرا نگرفته است

اشاره

عبدالعزيز (سید الاهل) می گوید: احمد بن حنبل برای سفرهای پر زحمت عادت داشت و برای اخذ حدیث و دیدار با علما و محدثین به سوی شهر و دیار آنان در دورترین نقاط وحتی در دوران پیری وكهولتش حرکت می کرد و سرما و گرما و رنج راه وهیچ مانع دیگر نمی توانست از اراده و تصمیم وی جلو گیری کند ولذا او هنوز به بیست سالگی نرسیده بود که اولین سفر علمی خود را از زادگاهش بغداد بسوی کوفه شروع کرد، سپس به بصره وشهرهای مختلف شام وفلسطين وبعدها به مکه و مدینه ودر یمن به شهر صنعا ورمانه مسافرت کرد و در دوران پیری رو به شرق نمود وعازم ری گردید و در مسیر خود از فارس و کرمان دیدار نمود. سید الاهل می گوید: بعضی از سفرهای وی مانند سفر مکه و مدینه و بصره وكوفه مکرر و چندین بار بوده و در بعضی از این سفرها اقامتهای طولانی داشته در مدینه دو

ص: 52

بار مجاورت ودر یمن نزدیک به دو سال اقامت گزید. سپس می گوید: احمد بن حنبل برای اخذ حدیث شخصا مسافرت و با شیوخ حديث ملاقات می نمود اما برای دریافت علوم دیگر مانند تاریخ وغيره افرادی را مأمور می ساخت تا با صاحبان این علوم، ملاقات وعلوم آنان را به وی منتقل کنند همانگونه که به حنبل پسر عمویش مأموریت داد که به نزد ابن سعد (كاتب واقدی) رفته و مطالب فراوانی از او یادداشت و در اختیار احمد بن حنبل قرار داد(1).

کسانی که احمد بن حنبل از آنان حدیث فرا گرفته است:

ابو الفرج ابن جوزی بیش از چهارصدتن از شیوخ حديث ابن حنبل و علمانی که با آنان ملاقات نموده نام می برد و آنهارا به ترتیب و با اسم و مشخصات معرفی می کند که در میانشان بانوئی بنام (ام عمر بنت حسان بن زید ثقفی) به چشم می خورد.

ابن جوزی سپس می گوید: اینها شیوخ حدیثی ابن حنبل است که او حدیث آنها را نوشته است و اما شيوخی که وی از آنان حدیث

ص: 53


1- مشروح سفرهای علمی ابن حنبل و ملاقاتهای او را که در این سفر با محدثین مختلف انجام گرفته (سيد الاهل) در کتاب خود (شيخ الامه احمد بن حنبل) آورده است.

فراگرفته ولی ننوشته است، بیش از اینها است(1).

واما کسانی که احمد بن حنبل از آنان حدیث فرا نگرفته است :

متأسفانه باید از چهار تن از ائمه و پیشوایان شیعه حضرت موسی بن جعفر وامام رضا وامام جواد وامام هادی علیهم السلام یاد نمود که احمد بن حنبل قسمت مهم و یا تمام شهرهائی که یک یا چند نفر عالم ومحدث وجود داشت از شرق و غرب زیر پا گذاشته و با بیش از چهارصدتن از علما و محدثین ملاقات و از آنان حدیث فراگرفته ولی در میان این علما و محدثین از هیچ یک از این چهار نفر از فرزندان رسول خدا و ذریه های حضرت زهرا واز اغصان شجره نبوت و ولایت که با آنان معاصر ومجاور بوده(2) - اسمی به میان نیامده است و مسلماً

اگر ملاقاتی در بین او وائمه علیه السلام واقع می شد و یا حدیثی از یکی از آنان اخذ می کرد در تاریخ ثبت می گردید همانگونه که نام یکی از بانوان در

ص: 54


1- مناقب احمد بن حنبل صفحه 33 - 54.
2- ولادت احمد بن حنبل در سال 164 وفات او در 241 واقع گردیده که او بهنگام شهادت حضرت موسی بن جعفر 183 دارای 19 سال بوده سپس تمام دوران امامت حضرت رضا و امام جواد و 21 سال از دوران امامت حضرت هادی علیه السلام را که از سال 220 تا 254 بوده درک نموده است.

ردیف شیوخ وی ثبت شده و با چگونگی اخذ علوم واطلاعات (كاتب واقدی) بوسیله فرستاده وعموزادهاش حنبل برای ما نقل گردیده است.

پاسخ اصلی سؤال:

اینک پس از مطالب و موضوعات دوازده گانه که از طرح آنها ناگزیر بودیم می رسیم به اصل جواب حضرتعالی :

گرچه از مطالب گذشته پاسخ سؤال به دست می آید اما بصورت جمع بندی همان مطالب وبطور خلاصه و در چند جمله، پاسخ شمارا عرض میکنم.

1- با وجود هزاران و هزاران حدیث که از طریق اهل بیت از رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم نقل گردیده، تنها چهل و یکهزار از آن در (کتب اربعه) جمع آوری شده است.

2-و با وجود توصیه رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم در تمسک به قرآن و اهل بیت و معرفی آنان بعنوان تنها وسیله مصونیت وامان از گمراهی وضلالت و تأکید بر اینکه (فَانْظُرُوني بِمَ تُخْلِفُونی فِيهِمَا).

3- وبا توجه به اینکه احمد بن حنبل در مسند خود هزاران حدیث از افرادی مانند سمره نقل نموده و تنها از یک نفر به نام ابو

ص: 55

هریره هزاران ، آری هزاران حدیث تحویل داده است(1) که خلیفه دوم بجهت دروغگوئی این راوی ، آنقدر تازیانه بروی نواخت که از بدنش خون جاری گردید(2) .

4- و با توجه به اینکه احمد بن حنبل برای اخذ حدیث وملاقات با علماء، شهرهای زیادی را زیر پا گذاشته و او در زمانی و مکانی قرار گرفته بود که می توانست با چند تن از ائمه و پیشوایان شیعه و فرزندان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شخص ملاقات و با فراگرفتن حدیث از آنان جامعه اسلامی را از سرچشمه زلال و شیرین احادیث اهل بیت که حديث واقعی رسول خدا است برخوردار وتا قیامت با اقیانوس عظیم ومواج علومشان آشنا سازد، آیا با این شرایط ، احمد بن حنبل وظیفه خود را انجام داده است؟

با توجه به این مطلب ، سؤال جنابعالی به یک سؤال دیگر تبدیل می شود. شما میفرمائید : احمد بن حنبل در مسند كبير 769 حدیث از

ص: 56


1- احادیث ابو هریره به 5374 حدیث مسند بالغ گردیده است و چون آمارگیری و تفکیک مکررات حديثهای وی در مسند احمد بن حنبل نیازمند وقت بیشتری است نمیتوانیم آمار دقیقی ارائه بدهیم ولی اگر همه احادیث او هم در مسند نیامده باشد مسلما چند هزار حدیثی از وی نقل شده است. مراجعه شود.
2- عقد الفريد ج 1 ص 26 به نقل الامام الصادق والمذاهب الأربعه ج 2 ص605.

اهل بیت مسنداً ومتصلا نقل نموده است و مفهوم این سؤال این است که او در این راه قدم بزرگی برداشته و مهمترین وظیفه خود را انجام داده است ! صورت سؤال ما این است که .

آیا او با نقل سیصد حدیث از امیر مؤمنان و هیجده حدیث از سه تن دیگر از اعضای اهل بیت، در مقابل نقل نمودن هزاران حدیث از افرادی که به نمونه هائی از آنان اشاره گردید، واقعا وظیفه خود را در قبال توصیه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در مورد اهل بیت انجام داده است؟

نه با نقل سیصد و هیجده حديث بلکه بقول حضرتعالی با نقل 769 وحتی با نقل هزار حدیث هم این وظیفه بزرگ و حساس انجام می پذیرفت ؟ ما چه میدانیم؟ قضاوت با شما است!

یک نکته قابل توجه:

نکته مهم و قابل توجه اینکه اگر حدیث اهل بیت در مسند احمد بن حنبل مجموعة به سیصد و هیجده حديث بالغ گردیده است ، در صحاح ششگانه مخصوصا در صحیحین که تأليف دو محدث بزرگ دیگر (بخاری ومسلم) و از شاگردان احمد بن حنبل می باشند ،

ص: 57

به حداقل یا به مرحله صفر تنزل یافته است. مثلا در صحیح مسلم (1) از امیر مؤمنان علیه السلام 32 حدیث واز حضرت زهرا علیها سلام تنها یک حدیث مسند و متصل نقل گردیده است و اما از دو تن دیگر از اعضای اهل بیت دو ریحانه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم امام مجتبی وحضرت سید الشهداء عليهما سلام تا آنجا که بررسی به عمل آمد، حتی یک حدیث مسند و متصل هم نقل

نگردیده است(2).

و این در حالی است که او بیش از پانصد و پنجاه حدیث از ابو هریره و تعداد پنج حديث از هر یک از دو راوی دیگر عمرو بن عاص وسمره بن جندب و ... نقل نموده است .

اعتراف ابو زهره :

گوشه ای از این واقعیت را نویسنده توانا ومعاصر مصری محمد ابوزهره) در کتاب خود (الامام الصادق) در مورد

ص: 58


1- مطرح نمودن صحیح مسلم از میان صحاح ششگانه در اینجا و در موارد دیگر بعلت کثرت تعداد احادیث این کتاب نسبت به سایر صحاح و موافق بودن آن با صحیح بخاری در بیشتر احادیث و اسناد و مرجح بودن آن نسبت به صحیح بخاری از نظر عده ای از دانشمندان اهل سنت می باشد.
2- در صورت وجود چنین حديث ما را مطلع خواهید فرمود.

امیر مؤمنان علیه السلام بیان نموده و می گوید:

باید به این حقیقت اعتراف کنیم که فقه على علیه السلام و قضاوت ها فتاوای او که در کتب اهل سنت نقل شده است نه تنها بمقداری نیست که با دوران خلفای سه گانه که تمام وقت آن حضرت مصروف به فقه وفتوا وتعليم احکام بود، وفق بدهد، بلکه حتی با دوران خلافت چند ساله آن حضرت هم متناسب نیست، زیرا می دانیم که تمام دوران حیات و زندگی آن بزرگوار وقف و مصروف علم دین واحکام بود ومصاحبت او بیش از همه صحابه، با رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم قبل از بعثت و از دوران کودکی علی علیه السلام شروع و تا رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ادامه واستمرار داشت و از اینجا است که باید احادیث او در کتب اهل سنت چندین برابر احادیث موجود باشد.

ابو زهره سپس می گوید: واگر بخواهیم علت وانگیزه این موضوع را بررسی کنیم، به این نتیجه خواهیم رسید که حکومت بنی امیه در اختفای آثار علی علیه السلام نقش مؤثری ایفاء نموده است زیرا معقول نیست که در بالای منابر، على را سب ولعن کنند و در عین حال به علماء اجازه بدهند که علم وقفه او را نقل وآراء واقوال او را مخصوصا در رابطه با حکومت نشر نمایند و می دانیم عراق که محل زندگی و محیط نشر علم علی علیه السلام است در اوائل واواسط دوران حکومت

ص: 59

امویها د در زیر سلطه فرمانروایان غلاظ وشدادی قرار گرفته بود که نه تنها اجازه نشر آراء وافکار آن حضرت را در میان جامعه نمی دادند، بلکه در اذهان مسلمانان نسبت به او شک و تردید و بدبینی هم بوجود می آوردند(1)

دفاع از محدثین :

البته ممکن است حضرتعالی از محدثین بزرگ و در راس آنان احمد بن حنبل دفاع کرده و چنین پاسخ بدهید که آنها به عنوان محدثین بزرگ و بنام ومؤلفين دست اول وگرد آورندگان حدیث در قرون اول اسلامی مصمم بودند که دستور پیامبر را درباره اهل بیتش اجرا کنند وحديث واقعی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را از زبان اهل بیت او برای مسلمانان آینده ابلاغ و مفهوم صحيح (نضرالله عبداً سمع مقالتی فبلغها) را به انجام برسانند و حد اقل اینکه بتعداد احادیثی که از عمرو عاص وسمره و... نقل نموده اند از اهل بیت نیز حدیث نقل نمایند. و قرائن وشواهدی، این پیش بینی را مخصوصا در حق احمد بن حنبل تأیید می کند زیرا:

ص: 60


1- الامام الصادق صفحه 126.

1- می بینیم تعداد زیادی از احادیثی را که درباره فضائل اهل بیت از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است می توان از لابلای احادیث مسند احمد بن حنبل بدست آورد.

2- گرچه احمد بن حنبل از ائمه و فرزندانشان که با آنان معاصر بود، مستقیما حدیث نقل ننموده است ولی در میان اساتید وشيوخ حدیث وی در حدود هفده نفر به چشم می خورد که از علما و محدثین شیعه هستند(1) .

آری! محدثین، خود را موظف می دانستند که حديث رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را از زبان اهل بیت او فرا گیرند و به مسلمانان نقل کنند، اما متأسفانه موضع گیری و عمل کرد حاکمان در مقابل اهل بیت در طول تاریخ، احمد بن حنبل ومحدثین دیگر را مرعوب و آنان را از انجام چنین وظیفه ای ممنوع ساخته است و آن همان مطلبی است که (محمد ابو زهره) بدان اشاره نموده است: زیرا بجز مقاطع خاص و محدودی از دوران طولانی خلافت ویا سلطنت بنی امیه و بنی مروان وبنی العباس، نه تنها با دوستی و محبت اهل بیت، مخالفت شدید و از نقل حدیث آنان، ممانعت و جلوگیری می گردید بلکه حتی ذکر نام اهل

ص: 61


1- این عده جزء همان چهار صد تن شیوخ احمد بن حنبل می باشد که ابن جوزی مشخصا وبنام معرفی نموده است .

بیت ، جرمی بزرگ وگناهی نابخشودنی به حساب می آمد.

مگر احمد ابن حنبل ، دستور معاویه را فراموش کرده بود که طی بخشنامه ای به تمام حکام و قضات خود در سراسر جهان اسلام این دستور را صادر نمود:

(هر کسی را که متهم به دوستی خاندان على باشد، او را تحت فشار شدید قرار بدهید و خانه اش را بر سرش خراب کنید تا برای دیگران هم عبرت باشد(1)

مگر احمد بن حنبل فراموش کرده بود که معاویه به مردم شام و عراق و سایر نقاط دیگر دستور اکید صادر نمود که علی را سب ولعن کنند (2) ؟

مگر احمد بن حنبل ادامه و توسعه این سیاست را در خلفای دیگر نمی دید بطوری که ولید بن عبدالملك 86 - 96 علاوه بر اینکه در بالای منبر آن حضرت را سب ولعن می نمود ، این جمله را هم اضافه کرد که (لص ابن لص) على هم خود وهم پدرش سارق وراهزن بودند(3). ؟!

ص: 62


1- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 11 صفحه 46.
2- مدرک سابق جلد 4 صفحه 56.
3- مدرك سابق جلد 4 صفحه 58.

مگر هنوز آثار جنایت ورعب و وحشتی که حجاج بن يوسف والی وحاکم دو خليفه والا مقام (عبدالملك ووليد بن عبدالملک) در عراق بوجود آورده بود، از دلها زدوده واز ذاکره ها محو گردیده بود که او در طول بیست سال حکومتش 74 - 95 در کشتار وریختن خون پیروان اهل بیت، غوغا کرد و چنین کشتار و خونریزی در تاریخ کم سابقه و یا بی سابقه است .؟

حجاج بن يوسف همچنین سیاست معاویه ووليد بن عبدالملک را در سب امیر مؤمنان ادامه داده و با اضافه نمودن نام حسنین و حضرت زهرا دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در سب خود، بر این سیاست شوم، توسعه ورسمیت داد(1) ونه تنها سب امیر مؤمنان علیه السلام بلکه سب نمودن اهل بیت تا دوران عمر بن عبدالعزيز، جزء مراسم عبادی گردید(2)

با اینکه راه و رسم مورخان بر حفظ قداست و شخصیت حکام و قدرتمندان تاریخ جاری گردیده است ولی جنایات حجاج، آنچنان وسیع و گسترده است که مورخان را نیز مجبور به اعتراف نموده است .

ص: 63


1- مدرک سابق جلد 4 صفحه 61.
2- تاریخ مختصر الدول ابن العبری شرح حال عمر بن عبدالعزيز .

مثلاً ابن کثیر، گوشه هائی از جنایات اورا ارائه می دهد و چنین می گوید:

حجاج مرد سفاک ناصبی بود و با علی بن ابی طالب و پیروانش دشمنی وبغض عمیقی داشت که با کوچکترین تهمت خون آنان را می ریخت و از او کلماتی نقل شده است که نشانگر کفر و الحاد او است(1).

حجاج بن یوسف نه تنها افراد سرشناس شیعه وخواص اصحاب امیر مؤمنان علیه السلام مانند کمیل بن زياد (2) وسعيد بن جبير (3)را

بشهادت رسانید، بلکه در دوران حکومتش یکصد و بیست هزار نفر زن و مرد از شیعیان امیر مؤمنان بالا را از دم شمشیر گذرانیده ویا در زندانها با شکنجه از بین برد(4). و پس از هلاکت حجاج، تعداد زندانیهای او که آزاد گردیدند به هشتاد هزار نفر بالغ می گردید که سی

ص: 64


1- البدایه و النهایه جلد 9 صفحه 132.
2- مدرک سابق جلد 9 صفحه 122 - مشروح جریان شهادت کمیل بن زیاد که در سال 83 واقع شده و نشانگر شهامت و شجاعت وی می باشد در ارشاد شیخ مفید آمده است.
3- کیفیت شهادت سعید بن جبیر را که نشانگر مظلومیت او وشقاوت قاتلش می باشد تاریخ طبری وکامل ابن اثیر در حوادث سال 94 نقل نموده اند.
4- تهذيب التهذيب جلد 2 صفحه 211، البدایه و النهایه جلد 9 صفحه 136.

هزارشان را زنان تشکیل می دادند(1).

این فشارها آنچنان شدید شد که اگر یکی از شیعیان امیر مؤمنان علیه السلام می خواست مطلبی از آن حضرت نقل کند، جرأت نداشت نام او را به صراحت بر زبان براند بلکه با کنایه و به تعبير (ابو زینب) از آن حضرت یاد می نمود(2).

جای دور نرویم، مگر احمد بن حنبل نمی دید که خلیفه معاصرش متوکل عباسی(3) نسبت به اهل بیت چه حساسیت عجیب وعداوت شدید دارد و در راه ممانعت از زیارت قبر حسین بن علی چه جنایاتی انجام می دهد و بالاخره دستور تخریب حرم مطهر آن حضرت را صادر وگنبد و بارگاهش را با خاک یکسان می کند(4)؟ وآنگاه که از یعقوب بن سکیت می خواهد که دو فرزندش، معتز و مؤید را بر حسنین علیهم السلام ترجیح بدهد و با انکار او مواجه می گردد، دستور قتلش را صادر وزبانش را از پشت گردن بیرون می کشد(5).

ص: 65


1- البدایه و النهایه جلد 9 صفحه 136.
2- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 4 صفحه 73.
3- وفات احمد بن حنبل در 241 و هلاکت متوکل در 247 واقع گردید .
4- تاریخ خلفای سیوطی شرح حال متوکل .
5- ابن سکیت یعقوب بن اسحاق اهوازی شیعی یکی از ائمه لغت وحامل لوای عربیت وشعر وادب و مربی فرزندان متوکل بود.

مگر احمد بن حنبل نمی دید که متوکل عباسی با احترام فوق العاده ای که نسبت به وی قائل است، چون بعضی از معاصرینش سعایت نموده و در نزد خلیفه متهم به تمایل به شیعه و یا به مخفی نمودن شیعه ای در منزلش می کنند، همه احترامات وعلاقه خود وتوجه و علاقه جامعه را که احمد بن حنبل، از آن برخوردار بود، زیرپا گذاشته و دستور محاصره محله او و تفتیش منزلش را صادر می نماید .

خلاصه این جریان را از زبان فرزند احمد بن حنبل (صالح) بشنویم که ابن جوزی از او چنین نقل نموده است:

مأمورین متوکل درب خانه پدرم را زدند، او که فقط پیراهنی به تن داشت، به پشت در رفت. آنان پیام خلیفه و مأموریت خود را به وی ابلاغ نمودند که شیعه ای در خانه ات مخفی کرده ای. احمد ضمن انکار این موضوع گفت: من که اطاعت خلیفه را در هر شرایطی واجب می دانم، چنین امری چگونه امکان پذیر است.؟ مأمورین قانع نگردیده و طبق دستور، خليفه احمد را سوگند دادند؛ او با اینکه

(1)

ص: 66


1- ابن خلکان در وفیات الاعیان ضمن شرح شهادت وی از او 23 جلد کتاب بنام معرفی می کند و درباره یکی از تألیفات او (اصلاح المنطق) می گوید بعضی از دانشمندانگفته اند که در علم لغت از جسر بغداد کتابی همانند (اصلاح المنطق) عبور نکرده است .

سوگند یاد نمود بازهم قانع نگردیدند، و به همراه دو نفر مأمور زن، وارد منزل شدند. بیرونی منزل را مأمورین مرد واندرون را مأمورین زن بازرسی، سپس به تفتيش منزل من روی آوردند و بیرونی واندرونی منزل مرا هم مانند منزل پدرم بازرسی نمودند.

صالح می گوید: این مأمورین در بازرسی خود آنقدر دقیق بودند که با روشن نمودن شمعی به بازرسی داخل چاهی که در حیاط منزلم بود، پرداختند و پس از دو روز، فرمان خلیفه به برائت پدرم و آزادی او صادر گردید.

ابن جوزی سپس از (ذريح عکبری) یکی از شاگردان احمد، تاریخ این تفتیش و به محاصره در آمدن محله ابن حنبل بوسیله مأمورین متوکل را که در سال 236 بود، بازگو می کند(1).

خلاصه دفاعیه

خلاصه دفاعیه حضرتعالی در رد استیضاح محدثان، این است که آیا احمد بن حنبل و شاگردانش در مقابل این ظلمها وجنایتها،

ص: 67


1- مناقب احمد بن حنبل صفحه 361.

می توانستند بجز راهی که در پیش گرفته اند، راه دیگری را انتخاب کنند؟ و آیا مجبور نبودند در نقل حدیث از اهل بیت به چند حدیث، اکتفا کنند و یا اصلا حديث اهل بیت را در بوته فراموشی قرار دهند؟

و آیا شما این احتمال را نمی دهید که مشاهده صحنه دلخراش بریدن زبان ابن سکیت و هزاران جنایت دیگر، موجب گردیده است که احمد بن حنبل مثلا در معرفی اهل بیت که یک افتخار قرآنی آسمانی است، عقيل وجعفر وعبدالله را در جای علی و فاطمه قرار بدهد تا خود دچار، چنان سرنوشت خطرناکی نشود؟ واین نوع معرفی اهل بیت از روی عمد بوده است و نه یک اشتباه و آیا احتمال نمی دهید که محاصره و تفتیش خانه او وفشارهای دیگر، موجب گردیده است که حديث (ان آل ابی طالب لیسوا لي باولياء) را از عمرو عاص نقل کند تا بتواند نفس راحتی بکشد و ده ها مطلب دیگر مانند آن؟

زیرا می دانیم نقل چنین حديثهای ساختگی، نه تنها با شرایط یاد شده کاملا سازگار بود و هیچ اشکال و ممنوعیتی نداشت، بلکه موجب آزادی ها و رفع محدودیت ها و موجب سرازیر شدن جوایز سلطنتی و تشویقهای حکومتی نیز می گردید که تجلیل و تکریم احمد

ص: 68

بن حنبل در حال حیاتش از سوی متوکل و تشییع جنازه یک میلیون و هشتصد هزار نفری او، کرامات وخوابهائی که درباره او پس از وفاتش نقل گردیده(1)، که حتی درباره خلفای سه گانه چنین کرامات وخوابها دیده نشده است، شاهد گویائی بر این مطلب است.

واما در مورد بخاری و مسلم وسایر محدثین ، نباید اصلا اشکال نمود و بر رد و اعتراض دهان گشود، زیرا علاوه بر فشارهای یاد شده که متوجه آنان نیز می گردید، آنها نمی توانستند از استاد خویش احمد بن حنبل سبقت جویند و از دایره نقل او قدم فراتر نهند.

خلاصه: گرچه هماهنگی وعاظ السلاطين ومحدثین درباری با حکومتها، عامل اصلی در انزوای حدیث اهل بیتی و جایگزین شدن حديث سمره ای بوده است، اما نباید فراموش کرد که این هماهنگی بدون علت هم نبوده، بلکه در اثر عداوت و دشمنی شدید حکام با اهل بیت و به انگیزه الزام واجبار این محدثین به وجود آمده است و در واقع این انحراف دو عامل داشته : زورگوئی وزورپذیری !!

این است دفاعی که على الظاهر می توان برای محدثین بزرگ

ص: 69


1- بمناقب احمد بن حنبل ابن جوزی وشیخ الامه تألیف سید الاهل ووفيات الأعيان ابن خلكان شرح حال احمد بن حنبل مراجعه شود .

تصور نمود و این است عذر محدثین بزرگ در مقابل همه مسلمانان تا قیامت در این جهان ؛ واما در جهان آخرت و در پیشگاه خدا و رسولش ما چه می دانیم ؟!

ولی گفتنی است که : آیا این عذرهای موجه! می توانند آثار سوء وعواقب زیانبار قطع رابطه با حديث اهل بیت را در ابعاد گوناگونش که در جامعه اسلامی بوجود آورده است ؟ جبران کند و آیا این عذرها می تواند آن آثار منفی را از اجتماع مسلمین زدوده و آثار مثبت حدیث اهل بیتی را جایگزین آن سازد؟

حديث اهل بیتی وغیر اهل بیتی :

ممکن است حضرتعالی سؤال کنید که این نتیجه گیری در مورد حديث اهل بیت و حدیث دیگران که بصورت سؤال مطرح نمودید، از تفکری آمیخته با تعصب و از نگاهی غلو آمیز، ناشی گردیده است والا قطع رابطه با حديث اهل بیت و گرایش به حدیث دیگران ، چه آثار سوء وعواقب وخيم وزیانبار می تواند داشته باشد مگر؛ نه این است که اهل بیت هم می گوید حدیث رسول خدا و دیگران هم می گویند حدیث رسول خدا پس هدف یکی است گرچه راه نیل به آن جداست .

ص: 70

پاسخ اینکه:

برادر عزیز نکته مهم ونازکتر از مو در همین جا است، زیرا همانگونه که در اول این نامه اشاره گردید گرچه اسلام در قرآن وحدیث متبلوراست، اما حدیث پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم یکی از ارکان مهم و از نظر بیان قوانین اسلام ركن عظیم و تجسم بخش اسلام است . اکثر احکام و قوانین اسلام با تجرید از حدیث رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم غير قابل عمل و با کنار گذاشتن سنت و بیان پیامبر مبهم ومجمل است.

حدیث وبيان رسول خدا است که با منضم نمودن به کلام الهی و معجزه جاودانی، احکام اسلام را کامل وروشن وبقاء وهمیشگی آن را تضمین می نماید. نه تنها احکام و فروع دین بلکه حتی ابعاد مختلف اصول اعتقادی را نیز باید از حدیث و سنت فرا بگیریم. اصل توحید و معاد ونبوت که از اصول مسلم قرآنی است اما همین اصول سه گانه نیز دارای ابعاد و جزئیاتی است که باید از حدیث بدست آورد یعنی در تفسیر و توضیح قسمت مهمی از آیات قرآنی هم باید از حديث استمداد کنیم .

از اینجا به اهمیت حدیث پی میبریم و در شناخت اسلام به آن تمسک جسته و در ناقلان حديث خود را ملزم به نقد و بررسی می بینیم که اگر ناقلان حديث افراد غیر مطمئن ودروغساز هم نباشند و در نقل

ص: 71

حدیث و معرفی صحیح توحید و نبوت کم و زیاد و در تفسیر قران تحریف نکنند(1)، بلکه فقط افرادی ضعیف النفس و در شناخت روح وكلام پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم تا کج سلیقه و یا افرادی دارای اعوجاج وانحراف فکری و یا متمایل به ثروت و مقام دنیوی باشند چنین روحیه ها در نشان دادن قیافه واقعی حدیث رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و ترسیم مقام معنوی نبوت و ارائه صحیح برنامه های اسلام موثر بوده و این حقایق را از مسیر درست وهدف صحيح خود منحرف خواهد نمود واین اعوجاج وانحراف تا قیامت در جامعه اسلامی باقی خواهد ماند.

مسئله حکومت از دیدگاه حدیث اهل بیتی وغیر اهل بیتی.

اگر بخواهیم بر این گفتار خود در تمام ابعادش از اصول عقاید گرفته تا احکام و فروع دین ، از توحید گرفته تا معاد و از تفسیر گرفته تا تاریخ مثالهائی ذکر کنیم و در شناخت قیافه اسلام از متن حديث اهل بیتی وغیر اهل بیتی مقایسه ای به عمل آوریم نیازمند کتابی قطور و فرصت بیشتری خواهد بود؛ لذا بعنوان نمونه تنها مسئله حکومت را که یکی از قوانین و دستورات مهم اسلام است از دیدگاه این دو حدیث

ص: 72


1- که در صفحات قبل با چنین نمونه هائی آشنا شدیم .

بررسی و مقایسه می کنیم. مسئله ای که همیشه بوده و خواهد بود و با گذشت زمان و تحول اوضاع و احوال از اهمیت بیشتری نیز برخوردار خواهد گردید .

می بینیم در این مورد حديث غير اهل بیتی هر حکومت مستبد وزورگو و هر حاکم ظالم وستمگر را که بدتر از آن متصور نیست قبول و تأیید میکند و پیروی نمودن از یک چنین حکومت را واجب ومخالفت با آنرا از گناهان بزرگ میداند ولی حدیث اهل بیتی چنین حکومتی را نه تنها مردود بلکه مبارزه با آن را واجب می داند.

واینک متن و ترجمه این دو نوع حديث:

1- حديث غير اهل بیتی :

عن نافع قال: لما خلع أهل المدینه یزید بن معاویه جمع ابن عمر حشمه وولده فقال: إنی سمعت النبی صلی الله علیه وسلم یقول: ینصب لکل غادر لواء یوم القیامه، وإنا قد بایعنا هذا الرجل علی بیع الله ورسوله، وإنی لاأعلم غدراً أعظم من أن یبایع رجل علی بیع الله ورسوله ثم ینصب له القتال، وإنی لا أعلم أحداً منکم خلعه ولا بایع فی هذا الأمر إلا کانت الفیصل بینی وبینه:

چون مردم مدینه یزید بن معاویه را از حکومت خلع نمودند

ص: 73

عبدالله بن عمر فرزندان و خدمتکارانش را جمع کرد و به آنان گفت: من از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که میفرمود در روز قیامت بر بالای سر هر غدر کننده ای جهت معرفی عظمت این گناه پرچمی برافراشته خواهد شد و اضافه نمود که ما با این مرد (یزید) و با پیمانی که با خدا و رسول داشتیم بیعت نموده ایم ومن بزرگترین غدر وپیمانشکنی، همین را میدانم که با شخصی، چنین بیعت و پیمانی منعقد و سپس با وی اعلان جنگ شود ، عبدالله بن عمر افزود: اگر بدانم که یکی از شما بیعت اورا شکسته و یا با مخالفین او بیعت نموده، همان اقدام وی موجب قطع رابطه بین من و او خواهد گردید.

این حدیث با شرح و تفصیلی که راوی (عبدالله بن عمر) بر آن افزوده است در صحیح بخاری ومسند احمد بن حنبل (1) نقل گردیده است و ما در نقل خود به صحیح بخاری استناد نموده ایم.

2- حديث اهل بیتی: حسین بن على علیه السلام در مسیر خود به سوی عراق وارد منزلی بنام بیضه گردید. آن حضرت در این منزل فرصت یافت تا با سپاهیان کوفه که به فرماندهی (حر) برای ممانعت از حرکت امام علیه السلام آمده بودند سخن بگوید وحدیث رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را به گوش

ص: 74


1- صحیح بخاری جلد 9 کتاب الفتن باب اذا قال عند قوم شيئا... مسند احمد ج 2 ص 48 و 96 البته اصل حدیث در سنن دارمی و همه صحاح بجز سنن نسائی نقل شده است.

آنان وبگوش یاران خویش برساند. فرزند پیامبر و چهارمین عضو از اهل بیت در اجتماع آن مردم خطاب به آنان چنین فرمود:

أیُّهَا النّاسُ إنَّ رَسولَ اللّهِ صلّی اللّه علیه و آله قالَ:«مَن رَأی سُلطاناً جائِراً مُستَحِلاًّ لِحُرَمِ اللّهِ،ناکِثاً لِعَهدِ اللّهِ،مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسولِ اللّهِ،یَعمَلُ فی عِبادِ اللّهِ بِالإِثمِ وَالعُدوانِ،فَلَم یُغَیِّر عَلَیهِ بِفِعلٍ ولا قَولٍ،کانَ حَقّاً عَلَی اللّهِ أن یُدخِلَهُ مُدخَلَهُ ألا وإنَّ هؤُلاءِ قَد لَزِموا طاعَةَ الشَّیطانِ،وتَرَکوا طاعَةَ الرَّحمنِ،وأظهَرُوا الفَسادَ،وعَطَّلُوا الحُدودَ،وَاستَأثَروا بِالفَیءِ،وأحَلّوا حَرامَ اللّهِ،وحَرَّموا حَلالَهُ(1)

مردم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هر مسلمانی سلطان زورگوئی را ببیند که حرام خدا را حلال نموده و پیمان الهی را درهم می شکند، با سنت و قانون پیامبر از در مخالفت در آمده و در میان بندگان خدا راه گناه و معصیت و عدوان ودشمنی در پیش می گیرد ولی او در مقابل چنین سلطانی سکوت کند و با عمل وگفتار خود در تغییر چنین وضع، قیام نکند بر خداوند است که این فرد (ساکت) را به محل همان طغيانگر (آتش جهنم) داخل کند. مردم! آگاه باشید اینان (بنی امیه) اطاعت خدا را ترک و پیروی شیطان را بر خود فرض نموده اند:

ص: 75


1- طبری ج 7 ص 300 کامل ابن اثیر ج 3 ص 280 انساب الاشراف ج3 ص 171.

فساد را ترویج وحدود الهی را تعطیل کرده ، فیئی را بر خود اختصاص ، حلال وحرام خدا را تغییر داده اند.

این بود نمونه ای از حدیث اهل بیتی وحديث غير اهل بیتی. اینک ملاحظه میفرمائید هم یکی از افراد اهل بیت حدیث پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم را نقل میکند و هم یک نفر محدث دیگر و هر دو حدیث، حدیث رسول خدا است.

و هر دو راوی از رسول خدا نقل حدیث میکنند .

و هر دو راوی حدیث خودرا به یزید بن معاویه تطبیق میکنند .

اما یکی میگوید بر اساس حدیث پیامبر باید از یزید حمایت و پشتیبانی کرد.

ولی دیگری میگوید به استناد حديث رسول خدا باید با یزید مبارزه نمود.

یکی میگوید به استناد حدیث پیامبر نه مبارزه با یزید بلکه کناره گیری از وی بزرگترین گناه است .

و دیگری میگوید به استناد حدیث پیامبر سکوت در مقابل یزید بزرگترین گناه است.

و بالاخره یکی به استناد حدیث رسول خدا نه تنها حمایت از یزید را بر خود واجب میداند بلکه فرزندان و اقوام و عشیره اش را بر

ص: 76

ادامه این بیعت توصیه و تأکید میکند.

اما دیگری به استناد حدیث پیامبر در راه مبارزه با یزید نه از جان خود بلکه از جان فرزندان و یارانش هم صرف نظر میکند.

این است اثر عملی وحديث اهل بیتی وحديث غير اهل بیتی و این است فرق دو برداشت متضاد در دو گروه از ناقلان حديث.

دو نمونه دیگر:

اشاره

باید توجه داشت که این نوع تلقی و برداشت از مفهوم حدیث به یک مورد معین ویک محدث ، اختصاص ندارد و منحصر به یک حاکم نیست بلکه در میان محدثان دیگر و در طول تاریخ در مورد همه حاکمان ظالم وستمگر وجود داشته و این اندیشه امروز هم در گوشه و کنار جهان اسلام ادامه دارد و برای اهمیت موضوع توجه جنابعالی را به دو نمونه دیگر از این نوع محدثان جلب مینمایم:

1- انس بن مالك :

بخاری در صحیح خود از زبیر بن عدی نقل میکند که از جنایات حجاج به نزد انس بن مالک شکایت برده و در نجات از این فشارها از وی چاره جوئی کردیم؛ او در پاسخ ما چنین گفت که تا زنده هستید بوضع موجود صبر و تحمل کنید؛ زیرا هر دوران جدید بدتر از دوران پیشین خواهد بود و برای تأیید سخنش به

ص: 77

حدیث رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم متوسل گردید و چنین گفت که این مطلب را از پیامبر خودتان شنیده ام(1) .

2 - احمد بن حنبل :

احمد بن حنبل در رساله ای که عقیده وفتوای خویش را نسبت به اصول و فروع اسلام و با استناد به احادیث در پاسخ یکی از علمای معاصرش بنام «مسدد» نگاشته است (2)در مورد حکومت چنین میگوید:

واجب است فرمان حکام و پیشوایان و فرمان امیر مؤمنان را (کسی که در رأس حکومت قرار گرفته است) اعم از بر ونیکو کار وفاجر بدکار با جان و دل پذیرفت و باید از هر کسی که حکومت وخلافت را با رضا ورغبت مردم ویا با زور شمشیر بدست گرفت و امیر مؤمنان نامیده شد اطاعت نمود و اجرای حکم جهاد صادره از سوی حکام اعم از بر وفاجر تا قیامت بر مسلمانان واجب واقامه حدود از سوی این پیشوایان درست و بجا است، کسی حق ندارد بر

ص: 78


1- ... عن الزبير بن عدی قال اتينا انس بن ملك فشكونا اليه ما نلقى من الحجاج فقال اصبروا فانه لا يأتي عليكم زمان الا الذي بعده شر منه حتى تلقوا ربكم سمعته من نبیکم صلی الله علیه وآله وسلم. صحیح بخاری جلد 9 کتاب الفتن باب لا ياتي زمان الا الذي بعده ...
2- متن کامل این رساله را ابن جوزی در کتاب خود (مناقب أحمد بن حنبل) در طی چندین صفحه نقل نموده است.

آنان ایراد و یا بمقام مخالفت ونزاع بر آید و تحویل دادن زکات بر آنان اعم از بر وفاجر، جایز ونافذ است واقامه کردن نماز جمعه با وی و با هر کسی که حکومت را بدست گرفت جایز است و هر کس چنین نماز را اعاده کند بدعت گذاری است که احادیث و سنت رسول خدا را زیر پا گذاشته واو که نماز خواندن با حکام را اعم از نیکو کار و بد کار صحیح نمیداند ، از ثواب و فضیلت نماز بهره ای نخواهد داشت وکسی که بر ضد هر حاکم که مسلمانان حکومت او را از روی رضا ورغبت و یا از راه قهر و غلبه پذیرفته اند قیام کند و در این راه بمیرد مرگ او مرگ دوران جاهلی است، زیرا او با این قیام در میان مسلمانان ایجاد تفرقه و اختلاف و با احادیث و آثار پیامبر مخالفت نموده است(1).

ص: 79


1- ... والسمع والطاعة للائمة وأمير المؤمنين البر والفاسق ومن ولى الخلافه فاجتمع الناس اليه ورضوا به ومن غلبهم بالسيف حتى صار خليفة وسمي امير المؤمنين والغزو ماض مع الأمراء الى يوم القيامة البر والفاجر وقسمة الفي واقامة الحدود الى الائمة ماض ليس الاحدان يطعن عليهم ولا ينازعهم ودفع الصدقات اليهم جائزة نافذة من دفعها اليهم اجزأت عنه برأ كان او فاجرة وصلاة الجمعة خلفه وخلف كل من ولی امامته رکعتین من اعادها فهو مبتدع تارك للاثار مخالف للسنة ليس له من فضل الجمعة شيء اذا لم ير الصلاة خلف الائمة من كانوا برهم وفاجرهم فالسنة أن تصلي معهم رکعتین و تدین بانها تامه لا يكن في صدرک شک ومن خرج على امام من أئمة المسلمين وقد كان الناس اجتمعوا عليه واقروا له بالخلافة بأي وجه كان بالرضى او بالغلبة فقد شق هذا الخارج عصا المسلمين وخالف الاثار عن رسول الله فان مات الخارج عليه مات میتة جاهلية ولا يحل قتال السلطان ولا الخروج عليه لاحد من الناس فمن فعل ذلك فهو مبتدع على غير السنة و الطريق - مناقب امام احمد ابن حنبل صفحه 175 چاپ بیروت.

و این بود فتوای احمد بن حنبل و تلقی وی وتلقى انس بن مالک وعبدالله بن عمر از حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم

و نیاز به توضیح نیست که حکایت محدث بزرگ عبدالله بن عمر از یزید بن معاویه در شرایطی است که او فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حسین ابن علی و یارانش را بشهادت رسانیده و متعاقب این حمایت اقدام به جنگ (حره) و تهاجم به مدينة الرسول صلی الله علیه و آله و سلم نموده وآن جنایات فجيع وهولناک را بوجود آورده است که او نه قتل وغارت مردم مدینه بلکه نوامیس صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را بر مهاجمین مباح و آزاد اعلان کرد و بلافاصله بامر او کعبه ویران گردید.

وهمچنین دعوت نمودن محدث دوم انس بن مالك به صبر و سکوت در شرایطی است که حجاج بن یوسف نه تنها پیروان امیر مؤمنان علیه السلام را قلع و قمع می نمود، بلکه همت خویش را برای محو کردن اصل اسلام و از بین بردن نام رسول خدا بکار بسته و باقیمانده صحابه را به عناوین مختلف به زنجیر ذلت کشیده بود و اتفاقا خود انس ابن مالک ودو صحابه دیگر بنام سهل ساعدى وجابر بن عبدالله از کسانی هستند که حجاج برای معرفی و اهانت آنان به گردنشان مهر

ص: 80

زده است تا کسی به آنان بعنوان صحابه ارج واحترامی قائل نشود؛(1) وباز امام حنبلیها در شرایطی فتوا به وجوب اطاعت حکام فاسق وفاجر را که با زور شمشیر بقدرت رسیده اند صادر میکند که متوكل عباسی نه تنها در قتل وغارت بلکه در عیاشی ومیگساری نیز بر همه خلفای عباسی واموی سبقت جسته وسر آمد همه جنایتکاران گردیده است که سیوطی میگوید او در شهوترانی و میگساری سنگ تمام گذاشته بود و با چهار هزار کنیز هم بستر شده بود(2).

متوکل کسی است که در مجلس عمومی او هم شراب خواری مرسوم بود بطوریکه برای اهانت به امام هادی علیه السلام به آن حضرت شراب تعارف نمود.(3)

حال باید به این سؤال پاسخ بگوئیم که زبیر بن عدی سؤال خود را در باره حجاج بن يوسف بجای اینکه در کنار بصره و در داخل قصر انس بن مالك با وی مطرح کند(4) در همان زمان در کنار مسجد

ص: 81


1- اسد الغابه ترجمه انس وسهل بن سعد ساعدی - تاریخ الخلفا شرح حال عبد الملك بن مروان .
2- تاریخ الخلفا ترجمه متوكل.
3- مروج الذهب جلد 4 صفحه 93 - وفیات الاعیان جلد 3 صفحه 272.
4- ابن اثیر جزری در اسد الغابه میگوید انس دارای لباس خز بود و در میان قصر خویش در طف دو فرسخی بصره در سال 93 و در یکصد و سه سالگی بدرود حیات گفت.

رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم با امام سجاد لا قبل از آنکه بدستور وليد مسموم شود(1) مطرح مینمود.

واگر نامه استفتائی «مسدد» بجای امام حنابله بدست امام هادی علیه السلام میرسید که بدستور متوکل در همسایگی احمد بن حنبل(2) در تبعیدگاه سامرا بسر میبرد و هنوز بدستور «معتز» فرزند متوکل مسموم نشده بود. آیا اگر این دو سؤال از این دو امام بزرگوار که از ناقلان حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستند بعمل می آمد آنها نیز در پاسخ چنین سؤالى حديثهائی از نوع حديث آن دو محدث (انس وابن حنبل) نقل می نمودند و مانند آنان پاسخ وفتوا میدادند؟ ویا این دو امام بزرگوارهمان حدیث را بازگو میکردند که حسین بن على علیه السلام در منزل بیضه از جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل نمود: (من رأى سلطاناً جائراً محلا لحرام الله ...) و دقیقا بهمین دلیل است که آنان بجای اینکه مانند انس بن مالك در قصرها بسر برند تبعید ویا راهی زندان میشوند وبجای اینکه مانند امام حنابله دارای تشییع جنازه یک میلیون نفری شوند با مسمومیت و مظلومیت در گوشه زندان جان میسپارند و پیکر

ص: 82


1- که حجاج از سوی وی و پدرش عبدالملك حاكم عراق بود.
2- احمد بن حنبل در بغداد اقامت داشت ولی به سامرا نیز مسافرت مینمود.

مطهرشان به وسیله چهار نفر و در روی نردبانی بسوی گورستان حمل میشود.

خلاصه: آنچه از مقایسه حدیث غير اهل بیتی وحديث اهل بیتی با مقایسه ای که از تلقی و فتوای محدثین حديث نوع اول بدست آمد این است که حديث غير اهل بیتی میخواهد سنت واحادیث پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم را به وضع موجود جامعه تطبیق کند ولی حدیث اهل بیتی میخواهد جامعه را با سنت و قانون تطبیق نماید .

واین است فرق این دو نوع حدیث.

و این یک مسئله تصادفی نیست که در متن فتوای امام حنابله با تأکید بر اینکه این فتوا از آثار و احادیث رسول خدا گرفته شده است مساوی بودن فسق و عدالت حاکم و برابر بودن زور شمشیر ورضای مردم در نیل بحکومت مورد تکیه و تأکید قرار گرفته است که نکته اول (فسق و عدالت) چهار بار و دومین نکته (زور ورضا) دوبار منعکس گردیده است. دقت شود!

آری، این فتوا دقيقة منعکس کننده واقعیات موجود و نشان دهنده حقیقت حکومتهای آنروز است .

و با دریافت این تفاوت دقیق و روشن، در دو نوع حدیث میتوانیم با مفهوم واقعی گفتار رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم آشنا شویم که فرمود:

ص: 83

إِنِّي تَارِكُ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي ، مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَبَداً .

آثار موقت و آثار دائمی:

بازهم برمی گردیم به این سؤال که آیا گرایش به حدیث غير اهل بیتی چه آثار سوء وزیانبار میتواند داشته باشد؟

گرچه پاسخ این سؤال از مطالب گذشته معلوم گردید ولی برای اهمیت موضوع مجدداً خلاصه همان مطالب را با بیانی دیگر و تعبیری روشنتر بعرضتان میرسانم:

با در نظر گرفتن مطالب گذشته در تلقی واظهار نظر وفتوای محدثین ، در حدیث غير اهل بیتی دو اثر حتمی و غیر قابل انکار یکی موقت و دیگری دائمی و دراز مدت وجود دارد.

اما اثر موقت:

آیا برداشت و اظهار نظر وفتوای محدثان در حمایت از جنایتکاران معاصر خویش مؤثر ومشوق آنان در انجام و ادامه جنایاتشان نبوده است ؟

مثلا: حمایت و پشتیبانی عبدالله بن عمر از ادامه خلافت یزید

ص: 84

در قتل وغارت مردم مدینه و تجاوز به ناموس صحابه رسول خدا و تخریب کعبه تأثیر فراوان نداشته است؟

و آیا اظهار نظر انس بن مالک ودعوت نمودن او بسکوت در مقابل جنایات حجاج بن یوسف ، دست او را در جنایاتش هرچه بیشتر باز نگذاشته و حتی گفتار انس را بعنوان مؤیدی از شخص رسول خدا برای خونریزی هایش در میان جامعه منعکس ننموده است؟

و آیا نقل حدیث احمد بن حنبل وفتوای او در وجوب اطاعت از هر حاکم فاسق و فاجر بزرگترین پشتوانه برای متوکل در توسعه و به اجرا گذاشتن اعمال ضد اسلامیش نمیگردید؟

کوچکترین شک در این مطلب واضح وغير قابل انکار، انکار قانون علیت در تمام جهان آفرینش است و باید بگوئیم در عالم هیچ مسؤولیت وگناهی و برای هیچ جنایتی مجازاتی وجود ندارد ولی خدای بزرگ می فرماید: «وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» .

واما اثر دائمی این برداشتها وفتواها در طول قرنها تا امروز و در آینده های دور:

آیا نظریه عبدالله بن عمر وانس بن مالك در طرز تفکر میلیونها نفر از علمای اسلام و میلیاردها نفر مسلمان از خوانندگان صحيح

ص: 85

بخاری که این کتاب را پس از قرآن مجید صحیحترین کتاب در روی زمین می دانند تأثیر ندارد(1) .

و آیا این علما و دانشمندان و این مسلمانان با خواندن چنین احادیث از چنین محدثان (که بر عقیده وافکار وبر اندیشه بلندشان هزار آفرین می گویند) خضوع در مقابل یزیدها و بیعت با حجاجهارا بر خود فرض وواجب نخواهند دانست؟

و آیا آن فتوای عمیق ونظر صائب امام حنابله در وجوب اطاعت حکام فاسق و فاجر وسلاطین خونخوار، نقش مؤثری در عقیده وافكار مفتی های آئین وهابیت (که تکامل یافته مذهب حنبلی است) نخواهد داشت و آنان را مجبور به اطاعت و حمایت از خونخوارترین وعياش ترین سلاطین و متوکلهای امروز نخواهد ساخت؟

وچون حضرتعالی را فردی فاضل، مؤمن و متعهد به حدیث وسنت رسول اکرم صلی الله علیه وآله و سلم می شناسم و شخصی منصف، واقع بین، نه متعصب قشری، می دانم معتقد هستم که با توجه به توصیه و تأکید پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم که (إِنِّي تَارِكُ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ ...) و مطالعه ودقت کافی در مطالبی که تحت عنوان (حديث اهل بيتي وحديث غير اهل بیتی)

ص: 86


1- بطوریکه ملاحظه فرمودید نظریه این دو محدث را بخاری در صحیح خود منعکس نموده است.

ملاحظه فرمودید یکی از دو عنوان زیر را جایگزین عنوان یاد شده خواهید فرمود .

1 - اسلام اهل بیتی یا اسلام سمره ای.

2 - اسلام ناب محمدی صلی الله علیه وآله و سلم یا اسلام آمریکائی !!

تقاضای تجدید نظر:

با توجه به مطالب گذشته در مورد بعضی از راویان حدیث وشرائط پیدایش مجموعه های حدیثی که حکام مستبد وزورگو ومحدثین درباری دست بدست هم داده و این مجموعه ها را بر اساس عقیده واندیشه خویش ونه بر اساس گفتار رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم بوجود آورده اند، این بخش از نامه خود را با تقدیم مراتب احترام و با تکریم و تجلیل از مقام شامخ همه علمای ارجمند، خاصه جنابعالی با یک تقاضای عاجزانه و درخواست مخلصانه از حضور علما و دانشمندان دلسوز خاتمه می دهم و در این تقاضا هیچ انگیزه ای بجز عشق به اسلام عزیز و هیچ علتی بجز احساس وظیفه اخوت و برادری وجود ندارد و این تقاضای عاجزانه درخواست تجدید نظر وتقاضای بازنگری در مسئله مورد بحث ودر موضوع مهم و حساس حدیث ومحدثین و مجموعه های حدیثی است .

ص: 87

همانگونه که حضرتعالی با شهامت و بدون توجه به عواقب تلخ احتمالی و با احساس مسئولیت در یک فرع فقهی تجدید نظر بعمل آورده اید، بر همه علما و دانشمندان بزرگوار فرض و واجب است در اصلی ترین و اساسی ترین موضوع و در مورد احادیث ومحدثین تجدید نظر گسترده و بازنگری همه جانبه بعمل آورند و ضایعات فراوانی را که از سوی نوعی از احادیث ومحدثین متوجه اسلام ومسلمین گردیده و نمونه ای از آنرا ملاحظه فرمودید مجددا ارزیابی کنند و در کنار آن، محجوب بودن حدیث اهل بیتی و مظلومیت اسلام و مسلمین را دریابند و بجز این، راه دیگری برای نجات اسلام و مسلمین از مظلومیت متصور نیست.

البته این تجدید نظر و بازنگری در کشورهای اسلامی توأم با محدودیتها ونا ملایمات و مواجه با خطرات جانی خواهد گردید زیرا با کمال تأسف فشارهائی که در دوران خلفای اموی و عباسی بر حدیث ومحدثان اهل بیتی وارد می گردید امروز در سطح وسیعتر ودر قیافه های گوناگون ادامه دارد ؛ اگر در قرنهای اول اسلام، با پخش حديث سمره ای و بوسیله افراد خاصی از گسترش حديث اهل بیتی ممانعت بعمل می آمد این سیاست امروز با وسائلی فراگیر که می تواند

ص: 88

در مدت کمی همه جهان را در زیر پوشش تبلیغی خود قرار دهد انجام می گیرد.

اگر آنروز عده ای بنام مفسر ومحدث تفسير قرآن را تحریف وحدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را با ذوق و سلیقه خود تأویل می نمودند ومانع وسد راه نیل به برنامه های واقعی و حیات بخش اسلام می شدند امروز هم با تألیف کتابهائی مانند (الخطوط العريضه) و (ابو سفیان) و(حقایق عن امیرالمؤمنین یزید بن معاویه) و (تبديد الظلام) و (جاء دور المجوس) وصدها کتاب دیگر همین برنامه را در سطحی وسیعتر اجرا می کنند.

اگر آنروز حجاج بن یوسف در راه جلوگیری از حدیث اهل بیتی از مردم کوفه وبغداد یکصد و پنجاه هزار نفر قربانی می گرفت امروز هم دقیقا برای همین هدف در کنار کعبه و در شهر مکه در کنار خانه خدا در فاصله مسجد جن وقبرستان معلی چهار صد نفر از ضيوف الرحمن را قربانی می گیرند و این نقطه را به منی و قربانگاه ابرار تبدیل می نمایند که با توجه به شرایط زمانی و مکانی، این جنایت به مراتب هولناکتر از جنایت حجاج است.

واگر آنروز در سامرا و در راه دفاع از اهل بیت زبان ابن سکیت را از گردنش بیرون می کردند امروز در بغداد شهید صدر و پیروانش را با

ص: 89

شکنجه بشهادت می رسانند.

و بالاخره برای تأمین همان هدفها است که امروز جنگی بوجود می آورند و صدها هزار نفر از فرزندان راستین قرآن و مدافعان واقعی اسلام را کمیل وار و مانند سعید بن جبير قطعه قطعه می کنند و سران اکثر کشورهای اسلامی نیز در این خونریزیها با حجاجها ومتوكلها عملا واگر نشد قولا وبا تبریک و تهنیت گفتن سهيم وشریک می گردند.

و در این شرایط است که باید علمای این کشورها در صورت تجدید نظر، خود را آماده هر نوع شکنجه و اعدام بنمایند و در این بازنگری از هیچ فشار و خطر نهراسند.

اما در ایران اسلامی خوشبخاته با پیروزی انقلاب نه تنها راه مطالعه و تفکر آزاد برای همه علما بازشده بلکه بر این عمل ترغیب و تشویق هم می گردد و نامه حضرتعالی را باید در این رابطه تلقی نمود واز ثمرات انقلاب اسلامی دانست که جنابعالی با کمال آزادی بحثی را مطرح و در یک موضوع اساسی به بزرگترین شخصیت حدیثی شیعه کلینی (رحمه الله) اعتراض و او را استیضاح می کنید.

با توجه به شرایطی که امروز در ایران بوجود آمده و با تأیید خداوند متعال از نعمت بزرگ انقلاب عظیم اسلامی برخوردار

ص: 90

شده ایم، بر همه علما و دانشمندان اعم از شیعه و اهل سنت در هر نقطه از این کشور اسلامی است که این موقعیت مهم را درک نموده وقدر آن را پاس دارند و بدانند که بی توجهی وناسپاسی بدین نعمت عظیم موجب ندامت در روز جزا و موجب شرمساری در پیشگاه خدا خواهد بود که : (ولَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ).

ص: 91

ص: 92

سوال دوم:

اشاره

چرا در کافی از خلفای سه گانه حتى یک حدیث هم نقل نشده است؟

ص: 93

ص: 94

سؤال دوّم: چرا در کافی از خلفای سه گانه حتی یک حدیث هم نقل نشده است؟

اشاره

پاسخ اجمالی: باید علت عدم نقل حدیث از خلفای سه گانه را در دو مسئله ریشه یابی نمود اول قلت و کم بودن حدیث خلفا ودومی انتخاب نزدیکترین و مطمئن ترین راه نیل به حدیث رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم.

واما پاسخ مشروح و تفصیلی این سؤال همانند پاسخ سؤال اول به طرح چند مطلب تاریخی حدیثی نیازمند است که توجه حضرتعالی را به این مطالب جلب می کنیم .

1- حديث از دیدگاه خلفا

بطوریکه در بخش اول این نامه مطرح گردید، پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در میان مسلمانان در مورد نقل حديث آن حضرت اختلاف

ص: 95

نظر و تفاوت سليقه بوجود آمد که اهل بیت طرفدار جدی نقل وکتابت حدیث ولی خلفا و عده ای از صحابه به پیروی از آنان از نقل وکتابت حديث ممانعت و جلوگیری نمودند این موضوع گرچه یک بحث گسترده و دامنه دار و یک موضوع اساسی وریشه داری است اما به تناسب حجم نامه و در محدوده همین پاسخ سیر این مسئله را در دوران خلفا و نتیجه آنرا در کتابهای حدیثی اهل سنت بررسی، آنگاه به پاسخ مشروح سؤال به صورت جمع بندی مطالب ، نایل میگردیم .

2- حدیث در دوران ابوبکر

ذهبی در «تذكرة الحفاظ» میگوید: پس از وفات رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم ابوبکر مردم را جمع نمود و گفت: شما از پیامبر اکرم حديثهائی نقل میکنید وگاهی در میان شما اختلاف پدید میآید و اگر وضع بدین منوان بگذرد مسلمانان آینده به اختلاف شدیدتری دچار خواهند گردید، لذا پس از این از پیامبر حدیثی نقل نکنید و اگر کسی مطلبی از شما سؤال نمود بگوئید میان ما و شما همین قرآن بس، حلال آنرا حلال و حرامش را حرام بدانید(1) .

ص: 96


1- تذكرة الحفاظ جلد 1 صفحه 3.

بازهم ذهبی از عایشه نقل میکند: پدرم ابوبکر پانصد حدیث از رسول خدا جمع کرده بود. یکشب دیدم در میان رختخوابش ناراحت است ؛ بطوریکه ناراحتی وی موجب نگرانی من گردید. چون صبح شد، علت ناراحتی او را جویا شدم. در پاسخ گفت: دخترم آن احاديث را بیاور. سپس همه آن احادیث را بوسیله آتش از بین برد و چنین گفت: میترسم بمیرم واین احادیث در پیش شما بماند و شاید در میان آنها حديثهائی باشد که من از افراد مورد اعتماد نقل کرده باشم ولی آنان در واقع افراد مورد اعتمادی نباشند و من مسؤول باشم(1).

3- حدیث در دوران عمر بن الخطاب :

پس از گذشت دوران تقریبا دو ساله خلافت خلیفه اول و شروع خلافت عمر بن خطاب و در طول ده سال خلافت وی، منع از نقل وكتابت حدیث مرحله جدی تری به خود گرفت بطوریکه قرظه بن کعب چون از سوی خلیفه دوم مأموریت یافت به عراق برود پس از ورود به عراق از وی خواستند تا حدیث پیامبر را به آنان بازگو کند. قرظه ابن کعب گفت: عمر ما را از نقل حدیث منع نموده است(2).

ص: 97


1- تذكرة الحفاظ جلد 1 صفحه 5.
2- مستدرک حاکم ج 1 ص 102 سنن ابن ماجه ج 1 باب 3. طبقات ابن سعد ج 6 ص 7 جامع بیان العلم ج 2 ص 147 - سنن دارمی ج 1 ص 85 تذكرة الحفاظ ج 1 ص 3.

خلیفه دوم سه نفر از محدثین معروف (ابن مسعود ابو درداء وابوذر) را برای ممانعت از نقل حدیث تحت نظر قرار داد(1).

4- حدیث در دوران عثمان:

همین وضع در دوران خلافت دوازده ساله عثمان بن عفان نیز ادامه یافت بطوریکه در منابع تاریخی حدیثی نقل شده است که او در بالای منبر اعلان نمود: نقل هر حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به جز حديثهائی که خود او در دوران دو خلیفه گذشته شنیده است شديدة ممنوع میباشد.

(لا یحل لأحد أن یروی حدیثاً عن رسول اللّه لم اسمع به فی عهد ابی بکر ولا عمر)(2) .

5- قلّت حديث خلفا در منابع اهل سنت:

نتیجه این سیاست در نقل وکتابت حدیث از سوی خلفا این بود که سائب بن یزید متوفای سال 80 که خود از صحابه رسول

ص: 98


1- مستدرك حاكم جلد 1 صفحه 110.
2- مسند امام احمد بن حنبل ج 1 ص 363 - طبقات ابن سعد ق 2 ج 2 ص 100.

خدا صلی الله علیه وآله و سلم است میگوید: من از مدینه تا مکه با سعد بن مالك (1) هم سفر شدم؛ سعد در طول این سفر حتی یک حدیث هم از رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم نقل ننمود(2).

گفتار سائب بن یزید حقیقتی است که امروز میتوانیم در منابع مورد اعتماد و مجموعه های حدیثی اهل سنت از صحاح وسنن بوضوح لمس و درک کنیم و با توجه باین مجموعه ها ملاحظه خواهید فرمود که تعداد احادیثی که از خلفا نقل شده در حدی از قلت است که حتی برای خود حضرتعالی هم اعجاب انگیز و حیرت آور خواهد بود و برای اینکه معیاری از این احادیث بدست بیاید از میان منابع حدیثی صحیح مسلم را که از لحاظ حدیث در میان صحاح ششگانه بالاترین رقم را دارا میباشد منظور می نمائیم تا وضع سایر صحاح وسنن با مقایسه با این صحیح روشن شود:

اینک باید ملاحظه نمود که مجموع احادیثیکه در صحیح مسلم بزرگترین و مورد اعتمادترین کتاب حدیثی اهل سنت از خلفا نقل شده است چه قدر است؟

ص: 99


1- بنا به نقل استيعاب ج 2 ص 602 وی از علمای انصار بود و از رسول خدا حدیثهای فراوان فرا گرفته بود.
2- سنن ابن ماجه جلد 1 صفحه 12.

بررسی دقیق نشان می دهد مجموع این احادیث با حذف مکررات 62 حدیث است: بدین ترتیب:

1- از ابو بکر 5 حدیث 2- از عمر بن الخطاب 41 حدیث 3- واز عثمان بن عفان 16 حدیث.

این ارقام آنوقت می تواند کاملا روشن شود که مقایسه ای بین آنها ورقم حديثهائی که از یکی از راویان دیگر در همان صحیح مسلم نقل شده است بعمل آید مثلا: «ابو هریره» که تعداد حدیثهای او در صحیح مسلم به پانصد و هشتاد و پنج حديث بالغ گردیده است؛ یعنی مجموع احادیث خلفای سه گانه حتی کمتر از یک نهم حديث یک راوی عادی است.

یا چنین بگوئیم: حدیثهائیکه در صحیح مسلم از ابو بکر نقل شده است یکصد و شانزده بارکمتر از احادیثی است که از ابو هريره نقل گردیده و احادیث خلیفه دوم و سوم به ترتیب چهارده وسی وشش بار کمتر از احادیث ابو هریره است. دقت شود !!

پاسخ مجدد سؤال وجمع بندی مطالب گذشته :

با توجه بمطالب پنجگانه که در مورد حدیث از دیدگاه خلفا

ص: 100

ملاحظه فرمودید همان پاسخ اجمالی بصورت مجدد وواضحتری برای سؤال دوم شما بدست آمد و آن این است:

در جائیکه مسلم بن حجاج نیشابوری دومین محدث بزرگ و مورد اعتماد در میان برادران اهل سنت نتوانسته است در مجموعه حدیثی خود که بزرگترین رقم حدیث در میان صحاح را دارا می باشد از خلیفه اول بیش از پنج حديث واز خلیفه دوم بیش از چهل و یک حدیث و از خلیفه سوم بیش از شانزده حدیث نقل نماید و مسلما اگر حدیث صحیح دیگری علاوه بر این رقم بدست می آورد از نقل آن امتناع نمی ورزید.

در چنین شرایطی چه توقع وانتظار دارید که کلینی (رحمه الله) بدلائل علمی فراوان که یکی از آنها در پاسخ سؤال سوم مطرح خواهد گردید در همان عدد محدود و شصت و دو حديث نیز خدشه وارد کند و در استناد این چند حدیث به راویان آنها یعنی خلفای سه گانه تردید نماید که آیا واقعا این چند حدیث از آنان نقل گردیده است یانه ؟

همان تردید و خدشه ای که خلیفه اول برای از بین بردن پانصد حدیث موجود در نزد خود مطرح و برای عمل خود با آن استدلال نمود و گفت: «شاید در میان آنها احادیثی باشد که من از افراد مورد اعتماد نقل کرده باشم ولی آنان در واقع افراد مورد اعتماد نباشند و من

ص: 101

مسؤول باشم» (1)

واین تحلیل خلیفه اول نشانگر آنست که در میان حديثهائی که خلفا نقل نموده اند حديثهائی نیز وجود دارد که آنها نه از شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بلکه از افراد و صحابه دیگر فرا گرفته اند؛ بنابر این اگر همان نظر وبینشی را که خلفا نسبت به حدیثهای خود داشتند محدثانی مانند کلینی هم داشته باشند جای بسی تقدیس و تقدیر است و چنین عملی را نباید بر تعصب حمل نمود.

صاحبان صحاح با دو سؤال مواجه می شوند:

با توجه به مطالب گذشته و با روشن شدن این موضوع که در صحاح ششگانه حديث اهل بیتی به حداقل رسیده و در بعضی از افراد اهل بیت حتی یک حدیث هم نقل نگردیده است.

و با روشن شدن این موضوع که احادیث خلفای سه گانه در کنار راویان دیگر در حدی محدود و خیلی پائین وگاهی به یک صدم احادیث بعضی از راویان حدیث هم نمی رسد، صاحبان صحاح ومسانید با دو سؤال مختلف مواجه می گردند: سؤالی از سوی ما وسؤالی از سوی شما.

ص: 102


1- این گفتار در بحث حدیث در دوران ابو بکر کذشت .

اما سؤال ما:

تکرار همان سئوالی است که در بخش اول این نامه احمد بن حنبل با آن مواجه بود که:

چرا محدثین در مورد اهل بیت وظیفه خود را انجام نداده اند و با توصیه و تأكید رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم درباره اهل بیت از نقل حدیث آنان

امتناع ورزیده و بجای آن از افرادی مانند سمره وابو هریره و ... اینهمه حدیث برای مسلمانان به ارمغان آورده اند؟

زیرا در صحیح مسلم که مقیاسی است برای سایر صحاح وسنن از امیر مؤمنان علیه السلام تعداد سی و دو حدیث واز حضرت زهرا سلام الله علیها فقط ایک حدیث آمده واما از حسنین دو ریحانه رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم حتی یک حدیث مسند و متصل نیز نقل نگردیده است(1).

پاسخ این سؤال :

شاید پاسخ صاحبان صحاح در مقابل این سؤال ما همان باشد که در بخش اول و در ذیل پاسخ سؤال اول شما مشروحاً بیان گردید که:

با وجود اختناق و فشار حاکم بر حدیث اهل بیتی در طول تاریخ نه تنها امکان نقل حدیث از اهل بیت وجود نداشت بلکه مقتضیات وشرائط ایجاب می نمود حديثهائی بر ضد اهل بیت جعل نموده و این

ص: 103


1- برای آگاهی بیشتر در این زمینه توجه جنابعالی را به مطالعه جلد اول سیری در صحیحین جلب می کنیم.

جعلیات ودروغها را در جامعه ترویج نمود. بنابر این اگر در صحیح مسلم در کنار پانصد و هشتاد حدیث که از ابو هريره نقل شده است به نقل تعداد سی و دو حدیث از امیر مؤمنان علیه السلام ودر کنار صدها وصدها حدیث که از بانوان مختلف نقل شده تنها به نقل یک حدیث از دخت گرامی رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم اكتفا گردیده است و از حسن و حسین دو عضو اهل بیت ودو ریحانه رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم اصلا اسمی به میان نیامده

وحتى یک حدیث مسند ومتصل از این دو بزرگوار نقل نشده است معذورمان دارید!!

واما سؤال حضرتعالی :

واما سؤال حضرتعالی از صاحبان صحاح همان سؤالی است که در مقابل محدثین شیعه عنوان فرموده اید که مثلا مرحوم «کلینی» چرا از خلفای سه گانه حدیث نقل ننموده است ؟ آری، اینک همان سؤال از سوی شما با ملایمت نه با احساسات متوجه صاحبان صحاح ششگانه می باشد و از آنان می پرسید که در مجموعه های حدیثی خود را از خلفای سه گانه تعداد کم و محدود و گاهی دقیقا به تعداد انگشتان یکدست حدیث نقل نموده اند، اما از راویان عادی و کسانی که بمدت خیلی کم حضور رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم را درک نموده اند، صدها و هزاران

ص: 104

حدیث فراهم آورده اند؟ مگر خلفا از ابو هريره وعمرو عاص واز تمیم داری و ... ضعیفترند؟! مگر خلفا از نظر عقیده وایمان در مرحله پائین تر از سمرة ابن جندب ويا حافظه آنان ضعیفتر از بعضی از بانوان بود(1)؟!

پاسخ محدثین وبیان یک حقیقت تلخ:

پاسخ این محدثین و صاحبان صحاح در مقابل سؤال شما این است که نه خلفا را از نظر ایمان و عقیده مانند سمرة وعمرو عاص می شناسیم ونه قصد اسائه ادب به ساحت آنان داشته ایم؛ بلکه عملکرد ما به علت عدم دسترسی به حدیث خلفا و در اثر ممنوعیت نقل حدیث از ناحیه خود آنان و بطور الزامی واجتناب ناپذیر بوده است و حتی نقل این چند حدیث انگشت شمارهم بر خلاف دستور صریح آنان انجام گرفته است.

واما قسمت دوم سؤال شما که چرا از افرادی مانند ابو هريره و ... اینهمه حدیث نقل نموده ایم این یک واقعیت غیر قابل انکار و در عین حال مبین یک حقیقت تلخ و ناگوار است و انگیزه آن هم خیلی

ص: 105


1- در صحیح مسلم از عایشه ام المؤمنین تعداد 310 حدیث یعنی دقیقا 65 برابر حدیث ابو بکر نقل گردیده است .

واضح و روشن است زیرا با وجود ممنوعیت نقل ونشر حدیث از ناحيه خلفا و جلوگیری از حدیث اهل بیتی بوسیله حکام، حدیث رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در میان مسلمانان (بجز پیروان اهل بیت محدود گردیده و بلکه مدتی در بوته فراموشی قرار گرفت و با نیاز مبرم وفوق - العاده ای که مسلمانان در ابعاد مختلف مذهبی از عقائد واحکام واز توحید و معاد گرفته تا تفسير قرآن ، وتاريخ سر گذشت انبياء واز جزئیات احکام فقهی در ابعاد وسیعش گرفته تا کیفیت زندگی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم واز سرگذشت اقوام و ملل گذشته گرفته تا آینده جهان اسلام و بالاخره در تمام برنامه های زندگی از بزرگ تا کوچک خود را نیازمند به حدیث رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم میدیدند و چون بدست آوردن این همه برنامه از احادیث کم و محدود و از محدثین قابل اعتماد موجود امکان - پذیر نبود، جامعه اسلامی با یک خلاء بزرگ و با یک نیاز شدید مواجه گردید.

و در این شرایط است که عده ای فرصت طلب وقصه گو برای پر کردن این خلا وبنام راوی حدیث در صحنه ظاهر گردیدند و مطالب فراوانی را که از اسلام وحديث رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فاصله زیادی داشت بعنوان حدیث در میان جامعه منتشر نمودند و مسلمانان در اثر همان نیاز شدید از این مطالب استقبال ومانند حدیث واقعی رسول

ص: 106

خدا صلی الله علیه وآله وسلم با جان و دل پذیرا گردیدند و همین مطالب تدریج به نام حدیث صحیح به مجموعه های حدیثی منتقل و برای همیشه در میان مسلمانان تثبیت و تحکیم گردید که در این میان نقش حکام را که بخشی از این مطالب ارتباط مستقیم با حکومت آنان داشته نباید نادیده گرفت و اگر آمارگیری صحیح و مقایسه دقیق بعمل آید، خواهیم دید که تعداد این نوع حديثها در صحاح ششگانه از کثرت قابل توجهی برخوردار است و در اینجا است که قیافه اسلام دگرگون شده و تعالیم عالیه آن وحقایق آسمانیش که از زبان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم جاری گردیده است به مطالبی که از افکار علمای یهود و نصاری ترشح نموده و از زبان داستان سرایان وافسانه گویان گرفته شده است مبدل میگردد .

نمونه هائی از این افسانه ها:

اشاره

چون بررسی عمیق و گسترده در این نوع حديثها به وقت کافی نیازمند است، در این فرصت و به تناسب این نامه فقط چند نمونه از این حديثها را از نظر شریف می گذارنیم:

1-هم بستر شدن حضرت سلیمان با یکصد همسرش:

ابوهریره در حديث صحيح ! از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل

ص: 107

نموده است که روزی حضرت سلیمان گفت: من امشب با یکصد تن از همسرانم هم بستر خواهم شد که هریک از آنان فرزندی جنگجو به دنیا بیاورد وهمه آنان در راه خدا جهاد کنند. فرشته ای که در نزد او بود گفت: بگو ان شاء الله . ولی سلیمان علیه السلام از گفتن این جمله امتناع ورزید. در نتیجه از تمام همسرانش فقط یکی حامله گردید آنهم بجای انسان کامل تکه گوشتی بدنیا آورد(1).

2- کورشدن عزرائیل :

باز ابو هريره از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل نموده است که: ملک الموت از طرف خدا مأمور گردید تا به نزد موسی علیه السلام رفته و او را قبض روح کند. ولی موسی علیه السلام به مقام دفاع بر آمده وسیلی محکمی به صورت عزرائیل علیه السلام نواخت که در اثر آن سیلی چشم عزرائیل کور و مجبور به برگشت به سوی خدا گردید و عرضه داشت خدایا مرا به نزد بنده ای فرستاده ای که قصد مردن ندارد(2).

ص: 108


1- این حدیث در پنج مورد از صحیح بخاری : 1- ج 4 کتاب الجهاد، 2 - ج 7 کتاب النكاح، 3- ج 8 کتاب الایمان، 4 - كتاب كفارات الايمان، 5- ج 5 کتاب التوحید و در صحیح مسلم ج 5 کتاب الایمان نقل شده است.
2- و این حدیث در دو مورد از صحیح بخاری ، ج 2 کتاب الجنائز وج 7 باب فضائل موسی علیه السلام نقل شده است.

3- مسابقه سنگ وموسی:

ابو هریره از رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم نقل میکند که حضرت موسی علیه السلام شخص خجول وبا حیائی بود و بهمین جهت بدن خویش را آنچنان می پوشانید که کسی نتوانسته بود کوچکترین نقطه ای از جسم اورا ببیند. عده ای از بنی اسرائیل به شک افتادند و به مقام آزار و اذیت او بر - آمدند و گفتند: لابد در بدن او عیبی ومرضی ، برص وفتقی وجود دارد که خود را این چنین می پوشاند ولی خداوند خواست او را تبرئه کند ولذا روزی در محل خلوتی لباس خود را در آورد وروی قطعه سنگی گذاشت تا غسل کند. پس از غسل نمودن که خواست لباس بپوشد . قطعه سنگ از جلو او فرار کرد ولباسها را فراری داد. موسی علیه السلام عصای خویش را بدست گرفت و در پشت سر سنگ میدوید و فریاد میزد:آی سنگ لباسهای مرا، آی سنگ لباسهای مرا بده. با این وضع وبا بدن عریان به نزد سران بنی اسرائیل رسید و او را با همین حالت عریان مشاهده نمودند و معلوم گردید که در بدن وی هیچ عیب ونقصی وجود ندارد. قطعه سنگ متوقف و موسی علیه السلام لباس خود را پس گرفت وچون بخشم آمده بود، با عصای خود محکم بسنگ کوبید وبخدا

ص: 109

سوگند که چندین اثر ضربه در قطعه سنگ نمایان گردید(1).

4- پیامبر خدا و حضور در نماز با جنابت .

ابو هریره میگوید: یک روز اقامه نماز گفته شد وصفها منظم گردید ورسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم برای اقامه نماز جماعت در محراب قرار گرفت و در همین موقع متذکر گردید که جنب است. به ما دستور داد که در جای خود باشید وصفهارا بهم نزنید آنگاه بمنزل برگشت و در حالی که آب غسل از سروصورتش می ریخت، مجددا در محراب قرار گرفت و نماز را با آن حضرت بجای آوردیم(2) .

5- بال مگس یا داروی شفابخش:

ابو هريره از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل نموده است:

اذا وقع الذباب فی اناء احدکم فلیغمسه کله ثم لیطرحه فان فی

ص: 110


1- مشروح این حدیث در صحیح بخاری جلد یک کتاب الغسل وج 4 کتاب بدء الخلق و در صحیح مسلم ج1 باب جواز الاغتسال عريانا وجلد 7 باب فضائل موسی نقل گردیده است.
2- صحیح بخاری ج1 کتاب الغسل بدء الاذان و صحیح مسلم ج 2 کتاب الصلوة .

احد جناحیه شفاء وفی الاخر داء(1) .

اگر مگس در ظرف غذای شما افتاد، همه آنرا داخل غذا کنید آنگاه دور بیاندازید؛ زیرا که در یکی از دو بالش درداست و در دیگری شفا.

ابو هریره برای دفع هرگونه شک و تردید از شنونده، این جمله را نیز اضافه نموده است که «فانه يتقي بالذي فيه الداء» زیرا مگس با همان بالی که دارای مرض است از خود دفع خطر میکند(2) .

و این بود نمونه هائی از عملکرد ویا معجزه انبيا ونمونه ای از یک مسئله بهداشتی مورد ابتلاء که در احادیث ابو هريره منعکس گردیده است و جالب توجه اینکه داستان کورشدن عزرائيل ومسابقه موسی علیه السلام در صحیح مسلم در باب فضائل حضرت موسی وشفا بخش بودن بال مگس در صحیح بخاری وسنن ابن ماجه در کتاب طب و در کنار احادیث مربوط به ادعيه واغذیه و ادویه شفابخش قرار گرفته است.

ص: 111


1- صحیح بخاری ج 7 کتاب الطب - سنن ابن ماجه ج 2 کتاب الطب - سنن ابی داود - ج 2کتاب الاطعمه - مسند احمد بن حنبل ج 2 ص 299 و 246 و 263 و 340 و 355 و 388.
2- این جمله اضافی در مسند احمد آمده است.

ما از هر نوع بحث و اظهار نظر در مضمون این چند حدیث خود داری نموده و قضاوت را به عهده حضرتعالی می گذاریم ولی در مجموع می توانیم از این فضائل ومعجزات و از این طب و بهداشت که در احادیث ابو هريره منعکس گردیده است ، به محتوای بقیه 5374 حديث او نیز که در عقائد واحکام ودر قصص وتفسير قرآن نقل نموده است پی ببریم؛ مثلا، درجه صحت حدیثهای او را در مسئله رؤیت حسی خداوند در آخرت که مورد قبول اکثریت وبلکه همه علمای اهل سنت است ارزیابی کنیم.

کیسه ابو هريره:

خوشبختانه خود ابو هريره محققین و صاحب نظران را راهنمایی کرده و بر وجود کیسه ای که به تناسب اوضاع و احوال میتوانست حدیثی از میان آن کیسه نه از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم تحویل بدهد اعتراف نموده است:

آنجا که حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم درباره نفقات نقل نموده و چون در این حدیث مطالب غیر قابل قبول و تعجب انگیز برای شنوندگان وجود داشت، جرئت پیدا کرده و سؤال نمودند که یا ابا هریره این مطلب را واقعا از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیده ای؟

ص: 112

ابو هريره مجبور شد حقیقتی را که تکیه گاه او بود اظهار نماید و چنین گفت: نه، این از کیسه ابو هریره بوده است ... «فقالوا أسمعت هذا من رسول الله ؟ قال لا هذا من کیس ابي هريره»(1).

و این بود مشروح پاسخ اول و مطالبی در ذیل آن واما پاسخ دوم یعنی انتخاب نزدیکترین و مطمئن ترین طریق نیل بحديث رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را در صفحات آینده و در پاسخ سؤال سوم مطالعه فرمائید .

ص: 113


1- مشروح این حدیث را در صحیح بخاری ج 7 النفقات باب 1 ملاحظه فرمائید .

ص: 114

سوال سوّم:

اشاره

چرا در کافی از فرزندان خلفا حديث نقل نگردیده است؟

ص: 115

ص: 116

واما سؤال سوم حضرتعالی که:

چرا مرحوم کلینی در کافی از فرزندان خلفا حدیث نقل ننموده است؟

پاسخ اجمالى سؤال شما این است:

اشاره

کلینی (رحمه الله) با این عمل خود نزدیکترین و مطمئن ترین راه وصول به حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را انتخاب نموده است.

توضیح و تفصیل این پاسخ نیز نیازمند بیان چند مطلب است:

1- فرزندان خلفا :

لابد منظور حضرتعالی از فرزندان خلفا عایشه و حفصه، آم المؤمنين، وعبدالله واسماء میباشد زیرا تا آنجا که ما بررسی نمودیم از فرزندان خلفا بجز از طریق این چهار تن از سایرین حدیث مسند

ص: 117

و متصل از رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم نقل نگردیده است و مجموع احادیث آنان در صحیح مسلم به 570 حديث بالغ گردیده است.(1)

2- حديث عالي السند ونازل السند:

در علم دراية الحديث اصطلاحی وجود دارد بنام حدیث عالی وحديث نازل:

حدیث عالی به حدیثی گفته میشود که در عین اتصال، دارای واسطه وسند کم باشد.

أما حديث نازل بر عکس، حدیثی است که واسطه وسند آن بیشتر است واحادیث عالی از نظر محدثین دارای ارزش بیشتر و اهمیت فوق العاده میباشد ؛ زیرا هر حدیثی که سندش عالی باشد و با واسطه کم به معصوم برسد در چنین حدیث، مسلما احتمال فراموشی ونقل بمعنی وسایر احتمالات دیگر که موجب تضعیف حدیث است کمتر بوده و از قوت بیشتری برخوردار خواهد گردید و از اینجا است که علما و محدثین شیعه و اهل سنت این نوع حديثها را جمع آوری و در

ص: 118


1- بدین ترتیب : عایشه 310 حديث - عبدالله 232 - اسماء 19 وحفصه 9 حدیث .

مجموعه های مستقل و جداگانه نقل نموده اند و در اصطلاح محدثین شیعه این مجموعه ها «قرب الاسناد» و در میان محدثین اهل سنت «عوالی» نامیده شده اند(1)

3-کلینی و انتخاب حديثهای عالی السند

مرحوم کلینی در کافی معمولا احادیث را با چهار یا پنج واسطه از یکی از ائمه عليهم السلام نقل میکند و اگر میخواست همین حديثهارا از یکی از خلفا و یا فرزندانشان نقل کند، به دو برابر واسطه نیازمند بود.

توضیح اینکه :

مرحوم کلینی که در سال 329 از دنیا رفته با ائمه هدى علیه السلام دارای فاصله زمانی کم می باشد، مثلا، با حضرت رضا وبا امام صادق علیهما السلام به ترتیب یکصد و بیست و پنج ویکصدوهشتاد سال فاصله زمانی دارد(2).

در صورتیکه این فاصله در مورد فرزندان خلفا مثلا عایشه وعبدالله بن عمر دویست وهفتاد و دویست و پنجاه و شش سال یعنی

ص: 119


1- در کشف الظنون 14 تأليف بعنوان عوالی از محد ثین اهل سنت ودر (الذریعه) 7 تالیف بعنوان قرب الاسناد از محد ثین شیعه معرفی شده است .
2- رحلت این دو امام بترتیب سال 203 و 148 میباشد.

بیش از دو برابر فاصله زمانی یاد شده میباشد (1)و به همین نسبت سند حديث ، طولانی و تعداد ناقلین آن به بیش از دو برابر و به جای پنج نفر به ده تا دوازده نفر مخصوصا در مورد خود خلفا ارتقاء می یابد.

4- حديث مطمئن وحديث مطمئن تر:

مطلب مهم اینکه خلفا و فرزندانشان را به شما معصوم از خطا واشتباه میدانید ونه خودشان، پس این سؤال همیشه وجود دارد که آیا آنان در نسبت منقولات خود به رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم علم ویقین داشتند ؟ و یا اینکه در همه آنها این احتمال قوی وجود دارد همان پاسخ را بگویند که خلیفه اول به دخترش گفت (میترسم در میان این احادیث حديثهائی وجود داشته باشد که من فکر میکنم از رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم شنیده ام ولی در واقع از کسان دیگر دریافت کرده باشم).

واما در مورد ائمه هدی علیهم السلام ما کوچکترین تردیدی نداریم که اگر روایتی از آنان نقل شده باشد که سند آن صحیح واتصال آن به یکی از آنها مسلم باشد این حدیث گفتار رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم است .

ص: 120


1- عایشه در سال 57 وعبدالله در 73 بدرود حیات گفته است .

وخود ائمه علیهم السلام نیز این موضوع را با صراحت کامل وعقيده راسخ اعلان نموده اند که حديث ما حدیث رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم است.

نتیجه اینکه :

اولا نه تنها کلینی (رحمه الله) بلکه هیچ محدثی اعم از شیعه و اهل سنت حاضر نیست حديث عالى السندی را که با پنج واسطه به رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم میرسد ترک نموده و حديث نازل السندی را که با ده واسطه بمروی عنه میرسد نقل نماید مگر با مرجحات قوی که نزول سند را جبران کند و در مورد بحث چنین مرجحی وجود ندارد .

ثانياً به فرض انتخاب چنین روش ونقل حدیث نازل با وجود حدیث عالی هیچ محدثی حاضر نیست حديث مطمئن تر را که به معصوم میرسد ترک و حدیث دیگری را که به غیر معصوم میرسد ولو مطمئن است نقل نماید؛ بنابراین مرحوم کلینی با انتخاب این روش نزدیکترین و مطمئن ترین راه را در نیل به حدیث رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم اختیار نموده است و انتخاب این روش برای هر محدث دیگر اعم از محدث شیعه و اهل سنت از نظر علمی ضروری و اجتناب ناپذیر میباشد.

نکته قابل توجه !

ولی باید به این نکته توجه نمود که اگر ما از محور سؤال شما که

ص: 121

منحصراً کتاب کافی است فراتر برویم و در مورد سایر جوامع حدیثی و منابع تفسیری شیعه بحث کنیم، پاسخ ما این است که در این جوامع و منابع احادیث فراوان از طریق راویان اهل سنت وخصوصا عایشه وعبدالله بن عمر وحتی خلفای سه گانه با قلت حدیثشان نقل گردیده است، زیرا شرایط و محدودیت احادیث کافی در آنها وجود نداشته است.

صحابه از دیدگاه شیعه و اهل سنت

گرچه مطالب گذشته در پاسخ بخش دوم و سوم سؤال حضرتعالی کافی بنظر میرسد، اما به لحاظ اینکه یکی از مطالب بی اساس ونسبتهای ناروائیکه در طول تاریخ مطرح گردیده و از تهمتهای بزرگی که بر ضد شیعه بکار گرفته شده و حول محور آن تبلیغ شده این است که - العياذ بالله - شیعه همه صحابه را مورد طعن قرار داده و به حدیث هیچ یک از آنان اعتماد نمیکند لذا این موضوع را نه در حد وسیع و گسترده بلکه بطور اجمال و خلاصه و متناسب با این نامه مطرح می نمائیم؛ زیرا این بینش خلاف واقع واین قضاوت نادرست ، تبعات و آثار زیانبار وضایعات جبران ناپذیری به همراه داشته و به صورت حربه ای شکننده در ضربه زدن به اسلام در دست دشمنان

ص: 122

قرار گرفته است و شاید سؤال حضرتعالی نیز بطور ناخود آگاه در اثر همین تبلیغ بوجود آمده و از همان پندار بی اساس ریشه گرفته است.

وبطوریکه در مقدمه اشاره گردید، بهترین راه مأيوس نمودن دشمنان اسلام و از بین بردن فاصله واختلاف در صفوف فشرده وبهم - پیوسته مسلمانان آگاه نمودن آنها است و همانگونه که برنده ترین حربه دشمنان وكاری ترین سلاح پیروزی آنان در راه اهداف شومشان جمود فکری و بی اطلاعی یک گروه از مسلمانها از حقیقت نظرات گروه دیگر است مهمترین وظیفه علما نیز خلع سلاح کردن دشمنان از راه بیان واقعیات و روشن ساختن اندیشه و افکار مسلمین است و بر اساس علم و آگاهی و منطق صحیح است که میتوان به پی ریزی کاخ محکم وزیبای اتحاد و یگانگی و ایجاد سد نفوذ ناپذیر اخوت و برادری امیدوار و مطمئن گردید.

سه نظریه متمایز :

در مورد صحابه سه عقیده مختلف وسه نظریه متمایز وجود دارد و یا سه نظریه متمایز متصور است بدین ترتیب:

1- همه صحابه بدون استثناء عادل هستند و هیچ گناه وعمل ناشایستی را مرتکب نمیشوند.

ص: 123

2۔ صحابه با داشتن بزرگترین افتخارات که نیل به دیدار رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم است از نظر فکر وعمل مانند سایر مسلمانان هستند وممكن است در میان آنان افراد عادل وافراد غیر عادل هر دو وجود داشته باشد که نیکانشان به پاداش نیکی وعمل صالح خود نائل وافراد خطا کار در مقابل معصیت وگناهشان مجازات خواهند گردید.

3- همه صحابه - العياذ بالله - کافر و مرتد هستند.

و این عقیده خطرناک وکفر آمیز در صورتیکه واقعیت داشته باشد، عقیده کسانی است که از اسلام خارج گردیده اند و چنین مطلبی که مخالف با نص قرآن وسنت و مخالف با اجماع مسلمین است بجز بر زبان و قلم شخص کافر ودور از اسلام جاری نمی گردد.

آری این سه نظریه وسه بینش متمایز و مختلف درباره صحابه ممکن و محتمل است و مسلما همه با بعضی از آنها در خارج نیز طرفدارانی دارند و باید قدری تأمل و بررسی نمود که آیا کدام یک از این نظرات سه گانه میتواند به واقع نزدیکتر و مطابق با قرآن وسنت و قابل قبول علم و عقل باشد.

اما قول سوم همانگونه که اشاره نمودیم از نظر قرآن وسنت محکوم واز نظر همه مسلمانان باطل و مردود است و کسی بجز دشمنان اسلام نمی تواند دارای چنین عقیده ای باشد. و بطوریکه در صفحات

ص: 124

آینده ملاحظه خواهید فرمود اصلا وجود چنین عقیدهای جای سؤال ومورد بحث است.

واما قول به عدالت همه صحابه که بی شباهت به ادعای یک نوع عصمت بر همه صحابه نمی باشد، با موازین علمی وحقائق قرآنی وحدیثی وبا واقعیات تاریخی سازگار نیست؛ در نتیجه باید قول دوم را پذیرفت که راه وسط و دور از افراط وتفریط و مورد تائید قرآن وسنت است و آن عقیده شیعه است که برای صحابه نسبت به عقیده وایمان و به اندازه اعمال و افکارشان ارج واعتبار قائل است.

نظریه اهل سنت:

قبل از اینکه نظر شیعه را در این مورد توضیح بدهیم به بیان عقیده و نظریه اهل سنت از زبان چند تن از علما و دانشمندانشان می پردازیم:

1۔ حافظ ابو حاتم رازی امام و پیشوای علمای «جرح وتعديل»(1) ودانشمند رجال شناس در مورد صحابه پس از بیان مفصل

ص: 125


1- عبدالرحمان بن أبي حاتم رازی متوفای 237 ه بزرگترین شخصیت علمی است که درتفسیر و حدیث دارای تألیفاتی بوده و در رجال شناسی معروفیت بیشتری دارد وکتاب او در معرفی و نقد رجال وناقلان حدیث که به نام (الجرح والتعديل) در 8 جلد تدوین و پس از گذشت یازده قرن امروز هم در میان علما دست بدست میگردد. دلیل روشنی به مقام علمی اوست.

وگفتار مشروح چنین نتیجه گیری می کند: (فكانوا عدول الامة، وائمة الهدي، وحجج الدين، ونقلة الكتاب والسنة)(1). همه صحابه عدول امت، رهبران هدایت، حجتهای خدا در آئین و ناقلان کتاب وسنت هستند.

2- ابن عبدالبر در مقدمه استیعاب میگوید: (ثبت عدالة جميعهم). عدالت همه صحابه ثابت و مسلم است(2).

3- ابن اثیر در مقدمه «اسدالغابه» پس از بیان اهمیت ولزوم شناخت راویان حدیث میگوید: (والصحابه یشارکون فی ذلک الا الجرح والتعدیل فانهم کلهم عدول لا یتطرق الیهم الجرح).

در آنچه گفته شد صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم با سایر راویان

حدیث شریک هستند مگر در جرح وانتقاد؛ زیرا همه صحابه عادل هستند و هیچ نقد و انتقادی بر آنان راه ندارد(3).

ص: 126


1- الجرح والتعدیل جلد 1 صفحه 7.
2- الاستيعاب في معرفة الأصحاب تألیف حافظ محدث یوسف بن عبدالبر متوفای 463
3- اسدالغابه في معرفة الصحابه تأليف عزالدين محمد بن الجزری معروف به ابن اثیر متوفای 630 - جلد 1 صفحه 2

4۔ حافظ ابن حجر عسقلانی در مقدمه «اصابه»(1) میگوید:

(اتفق اهل السنه علی ان الجمیع عدول ولم یخالف فی ذلک الاشذ من المبتدعه).

اهل سنت متفق القول هستند که همه صحابه عادل میباشند و در این عقیده مخالفی وجود ندارد، بجز عده معدود از افراد بدعت گذار منحرف.

5- وابن حجر مکی میگوید: بدان آنچه که اهل سنت و جماعت بر آن اجماع واتفاق دارند، این است که بر هر مسلمانی واجب است همه صحابه را از راه اثبات عدالت آنان تزکیه نموده و به نیکی یاد نماید و از طعن و انتقاد نسبت به آنان خودداری نماید: زیرا خداوند در آیات متعدد آنان را تعریف و توصیف نموده است.(2)

این بود اجمالی از نظریه چند تن از علمای اهل سنت درباره صحابه واگر گفتار همه علمای بزرگ را در این مورد بیاوریم کتاب بزرگ و مستقلی تشکیل خواهد داد.

وهمین نظریه و مبنی است که موجب پیدایش حدیثهای افرادی مانند سمره وعمرو عاص گردیده و دهها افراد شناخته شده و ناشناس

ص: 127


1- الاصابة في تمييز الصحابه تأليف ابن حجر عسقلانی متوفای 825 هجری ج 1 ص 17
2- الصواعق المحرقة ص 194.

از زن و مرد را که در بخش اول این نامه اشاره گردید در ردیف ناقلان حدیث قرار داده وحدیث همه آنان به عنوان حديث صحيح معرفي گردیده است .

علمای اهل سنت بر نظریه خویش از آیات واحادیث دلائلی ذکر نموده اند ولی چون هدف اصلی بیان نظریه شیعه است از نقل و بررسی دلائل علمای اهل سنت صرف نظر نموده و توجه حضرت عالی را به اصل مطلب جلب می نمائیم.

شيعه دوستداران صحابه (رضی الله عنهم):

شیعه آن گروه از صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را که در راه او جانفشانی کرده و برای اعتلای کلمه توحید فداکاری نموده اند مخلصانه و از ته دل دوست داشته و به وجود آنان افتخار میکند و زیارت قبر آنها را از مستحبات دانسته و آنان را در قبول شدن حوائج و خواسته ها به پیشگاه خدا شفیع قرار میدهد و این محبت و دوستی را به صورت درسی از ائمه و پیشوایان خود فرا گرفته است و نمونه ای از این درس در صحیفه سجادیه که بنام زبور آل محمد شهرت یافته منعکس گردیده است که امام چهارم - سلام الله عليه - صحابه را این - چنین دعا می کند:

ص: 128

خدایا به خصوص صحابه و یاران محمد صلی الله علیه وآله وسلم آنانکه به او یاری کردند و یاری او را نیکو به پایان بردند و در راه ایمان به سوی او شتافتند و در پذیرفتن آئینش بر دیگران سبقت جستند و دعوت او را به هنگامی که رسالتش را با دلائل بگوششان رسانید، پذیرا گردیدند وجدائی از زن و فرزند را در راه آشکار ساختن دعوتش تحمل نمودند و برای تثبیت نبوتش با پدران و فرزندان خویش جنگیدند و به برکت وجود او پیروز شدند، آنانکه محبت او را به صورت تجارتی که ضرری به آن راه ندارد به آغوش کشیدند، آنانکه چون به دامن پیامبر چسبیدند، از اقوامشان دوری گزیدند و چون در سایه قرب پیامبر سکونت کردند، اقربایشان طردشان نمودند، بار خدایا پاداش آنچه را که برای تو و در راه تو از دست داده اند فراموش نفرما و در مقابل آنانکه مردم را به دین تو گرد آوردند و برای رضای تو پیامبرت را در دعوت مردم به سویت همراهی کردند از رضا و خشنودیت خوشنودشان فرما و در عوض آنانکه در راه تو از دیار خویش هجرت گزیده وزندگی سخت را بر زندگی راحت اختیار نمودند از نیکوترین اجر و عالی ترین پاداش بر خوردارشان فرما(1).

ص: 129


1- اللهم واصحاب محمد خاصه الذين احسنو الصحابه والذين ابلوا البلاء الحسن في نصره وكانفوه واسرعوا إلى وفادته وسابقوا الى دعوته واستجابوا له حيث اسمعهم حجه و رسالاته وفارقوا الأزواج والاولاد في اظهار کلمته وقاتلوا الآباء والأبناء في تثبیت نبوته وانتصروا به ومن كانو منطوين على محبته يرجون تجارة لن تبور في مودته والذين هجرتهم العشائر اذا تعلقوا بعروته وانتفت منهم القرابات اذ سكنوا في ظل قرابته فلا تنس لهم اللهم ما تركوا لک و فیک وارضهم من رضوانک وبما جاشوا الخلق عليک وکانوا مع رسولک دعاة لک الیک واشكرهم على هجرهم فیک دیار قومهم وخروجهم من سعة المعاش الى ضيقه ومن كثرت في اعزاز دینک من مظلومهم ... صحیفه سجادیه دعای چهارم.

عقیده شیعه در محدوده کتاب وسنت:

این بود نمونه ای از عقیده شیعه درباره صحابه واین است دوستی و محبت شیعه نسبت به صحابه و یاران رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم .

ولی با وجود این دوستی و محبت، شیعه معتقد است که صحبت و دیدار پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در عین اینکه بزرگترین فضیلت و بالاترین افتخار است، اما بتنهائی نمی تواند موجب عدالت یا دلیل مصونیت از گناه ومعصیت شود؛ بلکه آنچه که عامل سعادت و نجات از عذاب قیامت است عقیده وایمان و عمل بقرآن وسنت است ولذا صحابه نیز مانند سایر مسلمانان می باشند و در میان آنان افراد عادل ومتعهد وجود دارد که قسمت مهم و خیل عظیمی از صحابه را در بر می گیرد و در میان صحابه گروه دومی وجود دارد پیمان شکن، اهل گناه و معصیت ؛ افرادی که نفاق بر دلشان حاکم بود وگروه سومی نیز وجود دارد

ص: 130

مجهول الحال که از درجه ایمان وكیفیت عقیده و افکارشان اطلاع نداریم. و بر ما است که گروه اول را دوست بداریم، سعادت دنیا وآخرت خویش را در پیروی از راه و رسمشان بدانیم وحديثشان را از جان ودل پذیرا باشیم واما گروه دوم و آنانکه جرم و نفاق و پیمان شکنی آنها مسلم شده است؛ چنین افرادی از نظر ما دارای احترام نیستند همانگونه که حديث آنان ارج وبهائی ندارد.

واما افراد مجهول الحال از اظهار نظر در مورد آنان خودداری و در رد و قبول حدیثشان توقف می کنیم تا وضعشان مشخص وكیفیت ایمان و عقیده شان روشن شود.

و این راهی است که قرآن در پیش روی ما قرار داده و فکر و اندیشه ای است که سنت بر ما تعليم وتفهیم نموده است و راه ورسمی است که سیره خلفا بر آن جاری گردیده است.

صحابه از نظر قرآن :

قرآن مجید صداقت گروهی از صحابه و رسوخ ایمان و عقیده در آنان را تأیید میکند که :(مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا

ص: 131

اللَّهَ عَلَيْهِ )(1)

واخلاص گروهی از صحابه را ستوده واز نیل وارتقاء آنان به درجه كمال یاد نموده است که : (أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ)(2)

ودر وصف این گروه چنین فرموده است: (إِنَّمَا الْمُومِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَجاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ) (3)

اینها نمونه ای از آیاتی است درباره صداقت و اخلاص وایمان وعقیده وجهاد و فداکاری گروهی از صحابه.

ولی قرآن مجید در مقابل این گروه از نفاق گروه دیگر از صحابه

ص: 132


1- در میان مؤمنان کسانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستادند. احزاب 23.
2- در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند پیوسته آنها را در حال رکوعوسجود میبینی آنها همواره فضل خدا و رضای او را می طلبند نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است. فتح 29.
3- مؤمنان واقعی کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده اند سپس هرگز شک و تردیدی بخود راه نداده و با اموال وجانهای خود در راه خدا جهاد کرده اند آنها راست گویانند. حجرات 15.

پرده برداشته و عمل و رفتار و ایمان و عقیده آنها را مخالف الگوهای صحیح اسلامی معرفی نموده است. در جایی می گوید: (وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ )(1). وگاهی میگوید (وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ)(2).

آنگاه ایذاء کنندگان پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم را با عذاب سخت تهدید می کند (وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ)(3) .

وباز از گروهی بعنوان مخادع ومتظاهر به ایمان واستهزاء کنندگان مؤمنان یاد نموده و می فرماید: «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ

ص: 133


1- و از میان اعراب بادیه نشین که در اطراف شما هستند جمعی از منافقانند و از اهل (خود) مدینه (نیز) گروهی سخت به نفاق پای بندند که آنها را نمی شناسی و ما آنها را می شناسیم توبه 101.
2- از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار می دهند و میگویند او خوش باور وگوشی است توبه 61.
3- و انها که رسول خدا را ازار می دهند عذاب دردناکی دارند توبه61.

مُسْتَهْزِئُونَ» (1)

وگاهی پیمان شکنی و مخالفت بعضی از آنها را با حکم زکات مطرح می کند و می فرماید: (وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ فَلَمَّا آتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِي قُلُوبِهِمْ إِلَى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ)(2).

خلاصه: مقام صحابه بودن به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مقامی است بس ارجمند وافتخاری است بسی والا، اما این واژه واین اصطلاح بطور عموم هم شامل کسانی است که در بوته امتحان قرار گرفته واخلاص عمل را بحد اعلا رسانیده اند و در جهاد در راه خدا ونصرت ویاری رسول خدا پیشقدم بودند وبه عالی ترین درجه کمال انسانی

ص: 134


1- در میان مردم کسانی هستند که می گویند بخدا و روز رستاخیز ایمان آورده ایم در حالیکه ایمان ندارند. می خواهند خدا و مؤمنان را فریب بدهند (ولی) جز خودشان را فریب نمی دهند. و هنگامی که با شیاطین خود خلوت میکنند میگویند ما با شمائیم ما مؤمنان را مسخره میکنیم. بقره 8-9 - 14.
2- از آنها کسانی هستند که با خدا پیمان بستند که اگر خداوند ما را از فضل خود روزی کند قطعأ صدقه خواهیم داد و از شاکران خواهیم بود اما هنگامی که از فضل خود به آنها بخشید بخل ورزيدند و سر پیچی کردند و روی گردان شدند این عمل (روح ) نفاق را در دلهایشان تا روزیکه خدا را ملاقات کنند بر قرار ساخت این بخاطر آن است که از پیمان الهی تخلف جستند و دروغ گفتند. توبه 75 - 77.

ارتقاء یافته و نمونه بارزی از مکارم اخلاق گردیده وخوف وخشیت خدا در دلشان جایگزین شده و خود را از مصادیق این آیه شریفه قرار داده اند: (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ)(1).

آری، اصطلاح صحابه هم شامل این گروه از صحابه عالی مقام است و هم شامل کسانی است که در عین درک حضور رسول خدا ایمان به قلبشان راه نیافته است. (يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ)(2) .

و با شرک ونفاق خود را در پشت پرده تظاهر به اسلام مخفی داشته و مصاحبت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و حضور در اجتماع مسلمانان را بهترین وسیله رسیدن به اهداف شوم ونزدیکترین راه ضربه زدن به اسلام و مسلمین تشخیص داده بودند و در مورد این گروه اخیر کفایت میکند سوره منافقین و آیات سوره بقره وتوبه وبالاتر از همه آیه مربوط به توطئه بزرگ بنای مسجد ضرار که خداوند پرده از اسرار و اهدافشان بر گرفت و آنها را تا قیامت مفتضح ورسوا نمود.

ص: 135


1- مؤمنان تنها کسانی هستند که هر وقت نام خدا برده شود دلهایشان ترسان می گردد و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده شود ایمانشان افزون می گردد و تنها به پروردگارشان توکل دارند. انفال 2
2- آنها بزبان خود چیزی میگویند که در دل ندارند. فتح 11.

راه شناخت مؤمن ومنافق :

این بود نمونه ای از آیات شریفه در مورد تعدادی از صحابه که قرآن کریم در طی این آیات و آیات دیگر ما را از وجود تعدادی منافق در میان صحابه مطلع و از خطر آنان بما هشدار می دهد.

وقبل از اینکه به بحث صحابه از دیدگاه سنت برسیم این سؤال مطرح می گردد که با توجه بمضمون آیات گذشته آیا ملاکی برای شناختن افراد منافق و معیاری برای مشخص نمودن آنان از افراد مؤمن و متعهد وجود دارد؟ و آیا می توانیم چنین افراد را از سایر صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم که دارای ایمان واقعی بودند تشخیص دهیم؟

پاسخ این است که بلی. وسیله تشخیص وراه شناخت وجود دارد و آن را هم خود رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در اختیار پیروانش قرار داده و در کتب حدیثی و در منابع اولی اهل سنت و شیعه از امیر مؤمنان علیه السلام نقل گردیده است که فرمود: (وَالَّذی فَلَقَ الحَبَّهَ وبَرَأَ النَّسَمَهَ ، إنَّهُ لَعَهدُ النَّبِیِّ الاُمِّیِّ ان ألّا یُحِبَّنی إلّا مُؤمِنٌ ، ولا یُبغِضَنی إلّا مُنافِقٌ)(1).

ص: 136


1- سوگند بخدائیکه دانه را شکافت و انسان را آفرید این پیمانیست از پیامبر امی بر من که مرا دوست نمیدارد مگر مؤمن ودشمن نمیدارد مگر شخص منافق . صحيح مسلم ج 1 باب الدليل على ان حب الانصار وعلى من الايمان حديث شماره 78 سنن ابن ماجه ج 1 مقدمه باب 11 حديث 114 سنن نسائی ج 8 باب علامة المنافق .

قابل ذکر است که این حدیث را نسائی در سنن خود در باب مستقلی تحت عنوان «علامة المنافق» نقل نموده است.

و جالب این است که این علامت در زمان رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم مورد استفاده و بهره برداری صحابه واقعی قرار میگرفت و آنان چهره های منافق را با بغض و دشمنی آنها نسبت به امیر مؤمنان علیه السلام می شناختند .

بطوریکه از صحابه بزرگوار «ابوذر» (رحمه الله) نقل شده است که: (ما کُنّا نَعرِفُ المُنافِقینَ إلّا بِتَکذیبِهِمُ اللّهَ ورَسولَهُ ، وَالتَّخَلُّفِ عَنِ الصَّلواتِ ، وَالبُغضِ لِعَلِیِّ بنِ أبیطالِبٍ)(1).

وابو سعید خدری میگوید: (انا كنالنعرف المنافقين نحن معاشر الانصار ببغضهم على بن ابیطالب). (2)

همین مضمون از تعدادی دیگر از صحابه مانند عبدالله بن عباس، جابر بن عبدالله انصاری، انس بن مالک، عمران بن حصین ،ام المؤمنين عایشه وام سلمه نقل گردیده است.(3)

ص: 137


1- .ما منافقین را از سه راه مختلف میشناختیم: با انکار نمودن خدا و رسولش و با تخلف از نماز وبا عداوت و دشمنی علی ابن ابیطالب عل . مستدرک صحیحین ج 3 ص 129 وکنز العمال ج 15 ص 19 بنقل معالم المدرستين ج 1 ص 100.
2- ما گروه انصار منافقین را از راه دشمنی آنان نسبت به علی بن ابیطالب میشناختیم . سنن ترمذی جلد 5 کتاب المناقب باب 83 حدیث 300
3- معالم المدرستين علامه عسکری جلد 1 صفحه 100 مراجعه شود .

واین بود راه شناسائی منافقان که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به مسلمانان ارائه فرموده است و این است عملکرد وروش اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در به کارگیری این معیار که نمونه ای از احادیث آنرا ملاحظه فرمودید.

وشیعه نیز بجز آنچه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرموده و سلف صالح از صحابه بر آن عمل کرده اند معتقد نبوده و از راه آنان تخطی نکرده است.

اینک بر میگردیم به اصل موضوع وصحابه از نظر سنت.

صحابه از نظر سنت

1- ابن عباس در حدیث مفصلی راجع به روز قیامت از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکنند که فرمود در آن روز یکعده از صحابه من در سمت شمال قرار میگیرند(1) و من برای حمایت از آنان (به پیشگاه خدا) عرض میکنم: اینها اصحاب من هستند. در پاسخ من میگوید: از روزی که تو از اینها مفارقت کردی آنان نیز به اعقاب

ص: 138


1- واصحاب الشمال ما اصحاب الشمال في سموم وحميم...

خویش و دوران گذشته برگشتند(1).

2- باز رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: عده ای از اصحاب من وارد حوض کوثر می شوند ولی از آن ممنوع و جلوگیری می گردند، من میگویم: پروردگارا اینها اصحاب و یاران من هستند. در پاسخ من میگوید: از آنچه اینها بعد از تو بوجود آوردند خبر نداری؛ زیرا آنان پس از تو آئین خود را رها کرده و از آئین پدرانشان پیروی نمودند(2).

3 - ودر حدیث دیگر فرمود: در کنار حوض کوثر عده ای از کسانی را که با من مصاحبت داشتند می بینم که در نزد من حاضر شده اند، آنگاه از من دورشان میکنند عرض میکنم: خدایا ایشان صحابه های من هستند گفته میشود که نمیدانی پس از تو چه حوادثی به بار آوردند(3).

ص: 139


1- ..... وان اناس من اصحابی یؤخذ بهم ذات الشمال فاقول اصحابی اصحابی . فيقول انهم الم يزالوا مرتدين على اعقابهم منذ فارقتهم .. صحیح بخاری ج 4 کتاب بدء الخلق ج 6 تفسیر سوره مائده - صحیح مسلم ج 8 کتاب الجنة وصفة نعيمها.
2- ... ان النبی صلی الله علیه وآله وسلم قال يرد على الحوض رجال من أصحابي فيحلون عني فاقول يا رب اصحابی فیقول انک لاعلم لك بما أحدثوا بعدك أنهم ارتدوا على أدبارهم القهقرى . صحیح بخاری جلد 8 باب في الحوض.
3- ليردن على الحوض رجال ممن صاحبنی حتی اذا رأيتهم ورفعوا الى اختلجوا دونی فلاقولن ای رب أصحابي فليقالن لي انك لا تدري ما أحدثو بعدک . صحیح مسلم جلد 7 کتاب الفضائل باب اثبات حوض نبينا.

در مورد انتقاد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از یک عده از صحابه احادیث فراوان وجود دارد که آن حضرت با تعبیرات مختلف و با بیانات گوناگون عملکرد آنان را مورد نکوهش قرار داده وضرر این عده را به مسلمانان گوشزد فرموده است، ولی ما برای رعایت اختصار و از لحاظ اینکه بدانیم که انتقاد رسول خدا مشخصا متوجه عنوان صحابه ودور از هر نوع تأویل و تفسیر است به نقل این سه حديث اكتفا نمودیم.

سيره خلفا :

سیره وروش امیر مؤمنان علیه السلام در دوران خلفای سه گانه ودر دوران خلافت خویش دلیل عینی بر گفتار ما است؛ زیرا آنحضرت هر یک از صحابه را که قانون شکنی می نمودند و حدود و مقررات اسلام را زیر پا میگذاشتند مجازات و به تناسب گناهی که مرتکب شده بودند اجرای حد وکسانی را که با داشتن عنوان صحابه بر خلاف کتاب وسنت عمل کرده و با آنحضرت به مقام جنگ و ستیز بر آمده بودند در قنوت نماز و در بالای منبر علنا لعن و نفرین می نمودند(1).

وهمچنین خلیفه دوم در مقابل اعمال نادرست افرادی که افتخار

ص: 140


1- شرح نهج البلاغه جلد 4 صفحه 79.

صحابگی هم داشتند عکس العمل نشان میداد(1).

مثلا: ابو هریره را استیضاح وثروت کلان او را که پس از معزول شدن از ولایت بحرین با خود آورده بود مصادره نمود و بر روی آنقدر تازیانه زد که بدنش خون آلود گردید.(2)

خلاصه اینکه: عقیده شیعه درباره صحابه متخذ از قرآن وسنت وسيرة خلفا است. وعلما و محدثین شیعه در نقل حدیث وفرا گرفتن دستورات مذهبی و احکام دینی خود در تمام ناقلان حديث اعم از صحابه و غیر صحابه احتیاط بکار میبرند و بطوری که قبلا توضیح داده شد مرحوم کلینی و سایر محدثین در نقل حدیث از خلفا و فرزندانشان مجبور هستند بلحاظ فاصله زمانی این احادیث را از راویانی که شناخت دقیقی از همه آنان ندارند نقل نکنند؛ زیرا بطوری که ملاحظه فرمودید در میان این ناقلان گروه اول وافراد عادل و مورد اعتماد وهم گروه دوم و آنانکه مورد نکوهش خدا و رسول قرار گرفته اند وجود

ص: 141


1- در طبقات ابن سعد ج 2 ص 202 چاپ لیدن در شرح حال خلیفه دوم میگوید او اول کسی است که برای شرب خمر هشتاد ضربه تازیانه زد و با افراد خطا کار با شدت رفتار نمود خانه (رویشد ثقفی) را آتش زد وربيعه بن امیه بن خلف را که مرد شرابخوار بود به خیبر تبعید نمود و او به روم پناهنده گردید و به آئین مسیحیت روی آورد و مرتد شد .
2- البدایه و النهایه ج 8 ص 113 - عقد الفريد ج 1 ص 26.

دارد و مسلماً اگر بینش برادران اهل سنت درباره صحابه مانند بینش شیعه و بر اساس واقع بینی نه بر اساس (اصالة العدالة) بود در بیشتر احادیث که بوسیله راویان مختلف از خلفا و فرزندانشان نقل گردیده است موضع دیگری اتخاذ واز اغلب حديثها که امروز به نام حديث صحيح نامیده میشود صرف نظر می نمودند.

سیاست و تعصب دو عامل تهمت :

پس از بیان عقیده شیعه در مورد صحابه واثبات اینکه عقیده شیعه بر اساس قرآن وسنت و بر مبنای سیره خلفا است و شیعه تنها انتقاد از عملکرد آن عده از صحابه را جایز میداند که با امیر مؤمنان علیه السلام عداوت و دشمنی داشتند و یا به هر نحوی با دستورات قرآن و اوامر رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم مخالفت صریح و آشکار نموده اند و بطوری که ملاحظه فرمودید این درس را نیز از متن قرآن وگفتار رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و عملکرد صحابه فرا گرفته اند.

اینک این سؤال مطرح میشود که آیا این تهمت بزرگ واین افترای خانمانسوز که شیعه به همه صحابه بدبین است وهمه صحابه را مورد طعن قرار میدهد چگونه به وجود آمده و از کجا ریشه گرفته است ؟!

ص: 142

پاسخ این سؤال بطور اجمال این است که این تهمت در اثر دو عامل بوجود آمده است: یکی سیاست تحریف و دیگری تعصب ودر کنار این دو عامل مسأله بی اطلاعی و عدم تحقيق نیز در اشاعه و گسترش این تهمت نقش مؤثری ایفا نموده است.

اما سیاست تحریف:

بطوری که در ذیل مطلب دوم اشاره گردید در دوران خلفای اموی وعباسى (اگر نگوئیم در طول تاریخ ) شیعه بجرم طرفداری از اهل بيت تحت فشار شدید قرار گرفته که زندان و شکنجه و کشتار دسته جمعی درباره آنان از مسائل عادی بشمار میرفته است. طبیعی است که برای توجیه این جنایات در جامعه و برای جلب وهماهنگی افکار عمومی لازم بود دلائلی جامعه پسند، ارائه شود. در اینجا است که حکام و عوامل جنایات دست به تحریف زده و اقدام به قلب واقعیات نمودهاند و بجای اینکه بگویند شیعه طرفدار اهل بیت و دوستدار خاندان پیامبر است آنها را با عداوت و دشمنی باصحابه متهم ساخته اند. زیرا این تهمتها است که میتواند جامعه را با چنین حکام هماهنگ (کند) و بر جنایات آنان مهر تأیید بزند واگر حقیقت امر

ص: 143

مطرح میگردید نه تنها مورد تأیید نبود بلکه امکان مواجهه با مخالفت و عکس العمل مسلمانان نیز وجود داشت.

ما خود در شرایط فعلی شاهد این نوع تحريفها هستیم و قلب واقعیات از سوی بعضی حکام را عميقاً لمس میکنیم:

مثلا آنگاه که چهارصد نفر مسلمان در کنار مسجدالحرام بخاک وخون کشیده شده وبشهادت میرسند و هزاران نفر مجروح میگردد، حکام آل سعود برای جلب افکار مسلمانان جهان وتوجيه عمل شیطانی خود دست به تحریف زده و بجای اینکه بت شکنی و مبارزه با کفر و استکبار ایرانیها وشعارالله اكبر و مرگ بر آمریکای آنها را که علت این کشتار عظیم بوده مطرح کند از سیاست تحریف استفاده نموده و یک مطلب مضحک و غیر قابل قبولی را عنوان و در تمام رسانه های خبری دنیا اعلان می نماید که «حجاج ایرانی مصمم بودند حجر الأسود! یا کعبه را از جای خود بر کنند و به شهر قم منتقل کنند» !!!

اما آیا میدانید که متأسفانه همین مطلب مضحک و بی اساس به گونه ای که یک عده ناآگاه و بی خبر از همه مسائل باور نموده اند ممکن است در آینده و در اثر تبلیغ وانتقال از جراید وروزنامه ها به کتب تاریخ وانعکاس اخبار و عکسهای ساختگی و مونتاژ آن به دائرة المعارف ها بصورت یک واقعیت تاریخی در آید؟!

ص: 144

همانگونه که در اصل، مسئله سب وعداوت صحابه یک مطلب مضحک و خلاف واقع بوده، اما با مرور زمان و با تبلیغ و انعکاس آن در کتابها در میان گروهی به صورت یک واقعیت تلقی می شود.

یک نمونه تاریخی:

ما که سیاست تحریف را یکی از عوامل اصلی این تهمت مطرح نمودیم نه یک تلقی و برداشت از تاریخ، بلکه حقیقتی است که خود مورخین اشاراتی به آن نموده اند و بعنوان نمونه به نقل یک مورد اکتفا میکنیم:

ابن اثیر مورخ معروف در حوادث سال 407 میگوید: و در این سال شیعه ها در همه افريقا بقتل رسیدند. و علت آنرا چنین بیان میکند که در شهر «قیروان» و در ماه محرم «معز بن باديس» فرمانروای کل افریقا از کنار جمعیتی عبور کرد و درباره آنان سؤال نمود گفتند: اینها روافض هستند که شیخین را سب میکنند. آنگاه مردم و مأمورین به سوی دروازه «مقلی» که شیعه ها در آنجا اجتماع می کردند روانه شدند واز شیعه ها گروه گروه به قتل رسانیدند...

و افرادی نیز که در قصر منصور ودر مسجد شهر «مهدیه) متحصن شده بودند، محاصره و سپس بقتل رسیدند و این کشتار در

ص: 145

تمام افریقا به وقوع پیوست که اکثر شعرا در سروده های خویش آنرا ذکر نموده اند. حادثه ای که گروهی از وقوع آن خوشحال ومسرور و گروهی دیگر گریان و محزون بودند.(1)

در این تکه از تاریخ که بطور اجمال واختصار نقل شده است چند نکته قابل توجه وجود دارد که حقیقت این تهمت و تحریف را روشن می سازد:

1- اجتماع شیعیان در ماه محرم.

2 - اجتماع وحرکتشان بسوی دروازه (مقلی) و کشته شدنشان در این میدان .

3- کشته شدن شیعیان در سایر نقاط افریقا .

4- شادمانی گروهی و حزن و اندوه گروه دیگر.

توضیح اینکه : میدانیم که از قدیم الایام و در طول تاریخ مانند امروز در همه نقاط دنیا و در مصر وافريقا (2)شیعیان در ماه محرم به منظور عزاداری حسین بن علی علیه السلام وريحانه رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم اجتماع

ص: 146


1- کامل جلد 9 صفحه 110
2- مراسم عزاداری در طول دوران سلطنت فاطميها را در مصر وافريقا در خطط مقریزی چاپ بغداد ج 1 ص 490 تحت عنوان (یوم عاشورا ملاحظه فرمائید .

و راهپیمائی می نمودند و اجتماع شیعیان در ماه محرم در «قیراون وحرکتشان بسوی دروازه شهر دقیقا روی همین اصل بوده است.

و می دانیم این عزاداریها کوچکترین ارتباطی به صحابه ندارد و اگر در این مراسم شعری سروده شود و نوحه ای خوانده شود منعکس کننده مظلومیت حسین بن علی علیه السلام ویاران آن حضرت و تنفر از ظلم یزید و دستیاران او می باشد.

پس کشته شدن شیعه های «قیروان» به اتهام سب صحابه یک توطئه از پیش ساخته برای اجرای سیاست حکام آنروز آفریقا بوده که این سیاست علاوه بر (قیروان) در سایر نقاط افريقا نیز اجرا شده است .

وطبق گفتار ابن اثیر آنروز در اثر این حادثه گروهی خندان و گروهی گریان بودند؛ یعنی افراد آگاه از سیاست روز وتحريف حقایق گریان و اشک ریزان وگروهی بی اطلاع وزودباور خوشحال وشادمان بودند.

واگر سب صحابه واقعیت داشت، حزن و اندوه گروهی مفهومی پیدا نمی کرد .

واین سیاست تحریف را نه در «قيروان» تونس بلکه در نقاط دیگر و در طول تاریخ می توان بوضوح مشاهده نمود.

ص: 147

واما تعصب:

در بعضی از کتابها که درباره ملل ونحل وآراء وعقاید تأليف گردیده از شخصی بنام «ابو کامل» یاد شده است با این خصوصیت که او شیعه بوده و در عین حال به کفر و ارتداد همه صحابه و یاران پیامبر وحتی به کفر امیرمؤمنان علیه السلام معتقد بوده است. آنگاه برای او پیروانی بنام «کاملیه» ترسیم و معرفی شده که دارای همان عقیده یعنی هم از شیعیان وهم از معتقدان از شیعیان ومعتقدان بر کفر همه صحابه وامیر مؤمنان علیه السلام بوده اند و این فرقه در کنار فرقه ها و گروههای عجیب وغریب مسلمانان و شیعیان قرار گرفته است مانند فرقه های عجارده - صليه - معلومه - مجهوليه - معبدیه - اخنسيه - هذلیه و دهها گروه با نامهای جالب !

وابو کامل و پیروان او برای اولین بار در کتاب الفرق بين الفرق تأليف ابو منصور عبدالقادر شافعی بغدادی متوفای 429 مطرح گردیده است و خلاصه معرفی او از کامليه ومؤسس آن بطوریکه اشاره گردید چنین است که :

این گروه از پیروان مردی رافضی هستند که ابو کامل نام داشت و معتقد بود که همه صحابه پیامبر حتى على بن ابیطالب لا كافر شده

ص: 148

و از دین اسلام برگشته اند(1)

وعين همین جملات را محمدبن عبدالكریم شهرستانی متوفای 548 که در یک قرن پس از ابو منصور می زیسته در کتاب خود، ملل ونحل آورده است.(2)

بدیهی است انعکاس مطلبی در دو کتاب رایج و قدیمی متعلق به قرن پنجم و ششم موجب انعکاس وسرایت آن به کتابها وتأليفات دیگر نیز خواهد گردید و لذا می بینیم یک قرن پس از شهرستانی ابن ابی الحدید متوفای 655 که جزء ادبا و نویسندگان دوران خویش بوده همان مطلب را بدون کوچکترین نقد و بررسی نقل نموده است(3).

و چون بررسی می کنیم می بینیم در اصل پیدایش «کاملیه» و یا با وجود گروهی بنام «کاملیه» در متهم ساختن این گروه با عقیده یاد شده تعصب ويكسونگری، بزرگترین ویا اصلیترین عامل ودر نشر وانعکاس آن ناآگاهی و عدم تحقيق مهمترین انگیزه بوده است.

معرفی اجمالی از ابو منصور بغدادی و شهرستانی:

با توجه به حجم محدود این اوراق در معرفی این دو نویسنده

ص: 149


1- ترجمه الفرق بين الفرق چاپ 1333ش تبریز صفحه 46.
2- ملل ونحل شهرستانی چاپ 368 قاهره جلد 1 صفحه 291.
3- شرح نهج البلاغه جلد 10 صفحه 254

که بعنوان مؤلفان در شناخت ادیان و مذاهب شهرت یافته اند و در مسأله مورد بحث ، أبو منصور سازنده وشهرستانی ناشر آن بوده است مجبورم فقط گوشه ای از این واقعیت را در اختیار جنابعالی قرار بدهم و نظریه امام فخر رازی متوفای 606 را که در یک گفتار به هر دو مطلب اشاره نموده است بیاورم.

امام فخر رازی(1) در کتاب «مناظرات»(2) خود میگوید: روزی مسعودی (3) خدایش بیامرزد در حالی که شاد و مسرور بود بر من وارد گردید. سبب خوشحالی او را پرسیدم. در جوابم گفت : کتابهای نفیس و پرارزشی بدست آورده و خریداری نموده ام. گفتم: آن کتابها چیست ؟ از چند کتاب نام برد تا به کتاب ملل ونحل شهرستانی رسید . گفتم: آری، او به خیال خود عقاید و مذاهب جهان را در این کتابئجمع کرده است، ولی به کتاب وی اعتماد نیست؛ زیرا مذاهب

ص: 150


1- در میزان الاعتدال میگوید فخررازی رأس زکاء و زیرکی و سر آمد دانشمندان علوم عقلی و نقلی است تألیفات فراوان و تفسیر کبیر او مؤيد تبحر وی در علوم گوناگون است . وفات او در شهر هرات در عید فطر سال 606 واقع گردید.
2- مناظرات جرت في بلاد ما وراء النهر تأليف فخر رازی چاپ حیدرآباد 1300 ه - بنقل دکتر مشکور در ترجمه الفرق بين الفرق صفحه 25-27.
3- بطوریکه از مسئله نهم کتاب (مناظرات) معلوم میشود مسعودی از فضلای معاصر فخر رازی است و با وی مباحثات علمی داشته است .

اسلامی را از کتابی به نام بين الفرق که از تصانیف استاد ابو منصور بغدادی است نقل نموده است وابو منصور کسی است که بر مخالفان خود سخت تعصب داشت و مذاهب و عقاید آنان را چنان که هست نقل نکرده است و شهرستانی نیز مذاهب را از آن کتاب گرفته است؛ از این جهت در نقل این مذاهب، مطالب او خالی از نقص وخلل نیست (1)

بطوری که ملاحظه می فرمائید فخر رازی ابو منصور بغدادی را فردی متعصب ويكسونگر و شهرستانی را فرد مقلد وغیر محقق معرفی می کند.

و یک نگاه اجمالی نظریه فخر رازی را در هر دو مورد تأیید می نماید:

اما در مورد تعصب ابو منصور:

1- ابو منصور و به تبعیت وی شهرستانی گروه «کاملیه» را که به زعم آنان همه صحابه حتى امیرمؤمنان علیه السلام را کافر و خارج از اسلام میدانستند بعنوان یکی از فرق شیعه معرفی میکنند.

ص: 151


1- ترجمه الفرق بين الفرق صفحه 16 با کمی تصرف.

جای سؤال است که این مطلب متضاد و متناقض چگونه برای ابو منصور مجهول ومستور مانده که ممکن نیست فرد یا گروهی در عین اینکه مسلمان واز پیروان ائمه شیعه است معتقد به کفر همه صحابه حتى معتقد به کفر امیرمؤمنان علیه السلام باشد؟ شیعه ای که در امیر مؤمنان علیه السلام به مقام عصمت هم قائل است!!

وحقا تنها تعصب است که میتواند هر امر محال را ممکن وهر مطلب غیر معقول را معقول وكفر وعصمت را در یک فرد جمع نماید!!

2- در تألیفات دانشمندان و علمای دیگری که قبل از ابو منصور درباره ملل ونحل دست به تألیف زده اند، از گروهی بنام «کاملیه)» اسمی به میان نیامده است؛ مانند «فرق الشيعه نوبختی» متوفای 300-320 و مسلم است در صورت وجود چنین گروهی بدین نام و با چنین عقیده از دید شخصیت با اطلاعی مانند نوبختی بدور نمی ماند وحداقل در مقام رد واعتراض اشاره ای به این عقیده ومؤسس آن می نمود.

نه در کتابهای آراء وعقاید بلکه تا آنجا که ما بررسی نمودیم از شخصیت ابوکامل و پیروانش و تاریخ و محل زندگی آنان در کتب تاریخ وتراجم کوچکترین اثری بدست نیامد و در اینجا است که این گروه

ص: 152

شکل عنقا را پیدا میکند و گویا چنین گروه و مؤسس آن به جز در خیال ابو منصور خلق نگردیده و به جز دروهم او پدید نیامده است.

واما راجع به شهرستانی

واینکه او اهل تحقیق نبوده و در بیان مذاهب اسلامی به قول فخر رازی از ابو منصور تقلید و یا آنچه از افواء عوام و مردم کوچه و بازار شنیده در کتاب خویش نقل نموده است تنها به یک دلیل روشن و قابل درک عموم اکتفا میکنیم.

او در معرفی ائمه شیعه میگوید: «.. فقالو الأمام بعد موسی ابنه على الرضا ومشهده بطوس ثم بعده محمد التقى وهو في مقابر قريش ثم بعده علی بن محمد النقي ومشهده بقم ..»(1)

یعنی بعقیده شیعه امام بعد از محمد تقی علیه السلام علی بن محمد نقی است و قبر او در شهر قم واقع است.

کسی که در معرفی مذاهب و ادیان ، کتابی تألیف میکند و درباره ائمه بزرگترین مذاهب اسلامی (شیعه) این چنین نظریه میدهد و مرقد شریف امام هادی علیه السلام را از سامرای عراق به شهر قم و به ایران منتقل میکند، نظریه او در مورد آراء وعقاید مختلف وغير معروف دارای چه

ص: 153


1- ملل ونحل چاپ مصر جلد 1 صفحه 280 - 281

اعتبار و ارزش علمی خواهد بود؟! قضاوت با جنابعالی است.

و جالب این است که او عذر این اشتباه و اشتباهات دیگرش را خواسته و در ذیل همین نظریه چنین میگوید: (هذا؟ الاثنا عشریه في زماننا».

شما خواننده عزیز از این جمله چه می فهمید؟ مگر شیعه در هر زمان دارای عقیده خاصی بوده است؟

مفهوم ظاهری این جمله این است که من در حال حاضر که با مردم عادی و افراد کوچه و بازار گفتگو میکنم، درباره عقیده شیعه چنین نظریه میدهند که مدفن امام دهم آنان در شهر قم قرار گرفته است.

ولابد اگر در میان عده دیگر چنین میگفتند که امام یازدهم شیعیان در شیراز است شهرستانی هم مینوشت: وبعده الحسن العسكري ومشهده بشيراز !!

خلاصه اینکه :

اولاً:

اولا بدبینی شیعه نسبت به همه صحابه نه تنها از نظر دلائل نقلی مردود و بی اعتبار است بلکه از نظر عقلی نیز یک موضوع متناقض وغير قابل قبول است.

وثانياً:

اصلا شخصی بنام ابو کامل وگروهی بنام «کاملیه» که دارای عقیده مورد بحث باشد وجود نداشته بلکه چنین گروه و چنین

ص: 154

عقیده ساخته و پرداخته خیال و اندیشه فردی متعصب بنام «ابو منصور» بوده است .

وثالثاً:

وجود چنین فرد و گروهی با چنین عقیده ضد اسلامی چه ارتباطی به عقیده شیعه دارد؟ مگر کتابخانه های دنیا مملو از منابع عقیدتی وکتب حدیثی و تاریخی شیعه نیست؟ تا حال در کدام کتاب از کتب شیعه چنین عقیده منعکس گردیده و از زبان کدام عالم و دانشمند ويا فرد عوام و بی سواد شیعه چنین مطلبی شنیده شده است. (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ)(1).

شیعه یا اهل سنت واقعی:

پس از بیان این نکته که اساس و پایه عقیده شیعه در مورد صحابه قرآن وسنت و آیات و احادیث است، تذکر این نکته را لازم می دانیم که باید تسنن واقعی را در تشیع بدست آورد و پیروی نمودن از سنت اصیل پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نمی تواند بدون تشيع تحقق پذیرد.

البته ما در این مورد با تسمیه و نامگذاری کاری نداریم وفعلا

ص: 155


1- سوره احزاب : 70-71.

کیفیت تسمیه تشیع و تسنن و زمان و عامل بوجود آمدن این دو اسم را مطرح نمی سازیم و از این بحث صرف نظر میکنیم که کلمه شیعه به وسیله شخص رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به پیروان امیرمؤمنان علیه السلام اطلاق

گردیده (1)و پیدایش کلمه اهل سنت وجماعت از سال 41 واز زمانی است که آتش بس بین امام حسن مجتبی علیه السلام ومعاویه بوجود آمده و با مرور زمان گسترش یافته است.(2)

آری، ما فعلا این بحث را مطرح نمی کنیم، ولی همانگونه که در مورد صحابه ، دیدگاه شیعه را ملاحظه فرمودید که بر اساس قرآن وسنت بوده و در این مسیر اعوجاج وانحرافی از سنت نبوده می توانید از همان یک نمونه به تمام آراء وعقاید واعمال و عبادات شیعه پی ببرید و دریابید که شیعه در تمام نظراتشان از اصول عقاید گرفته تا جزئیات فروع واحکام پیرو قرآن وسنت میباشد و اصل تشیع و پیروی از امیر مؤمنان علیه السلام واهل بیت نیز در چهار چوبه دستور قرآن و در محدوده فرمان رسول خدا بوده است که فرمود: (من کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا

ص: 156


1- در این مورد به صواعق محرقه در ذیل آیه هشتم ودهم از آیات مربوط به فضائل اهلبیت و نهایه ابن اثیر در ذیل کلمه (قمح) و تفسیر (در منثور) به تفسیر آیه اولئک هم خیر البریه مراجعه شود.
2- تاریخ الخلفا و تاریخ ابو الفداء شرح حال معاويه .

عَلِیٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ).....

و از اینجا است که می گوئیم تسنن وسنت گرائی حقیقی را باید در تشیع جستجو کرد و این تشیع است که اهل سنت واقعی و پیرو سنت اصيل وصحيح رسول خدا می باشد .

ص: 157

ص: 158

سوال چهارم:

اشاره

مگر فرزندان خلفا از عفیر هم ضعیفترند؟

ص: 159

ص: 160

سؤال چهارم:

مگر فرزندان خلفا از عفیر (مركب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم) هم ضعیفترند؟

پاسخ اجمالی : لابد نظر مبارک جنابعالی از مطرح نمودن این سؤال و منظورتان از به کارگیری این تعبير قدح واعتراضی است نسبت به مرحوم «کلینی» که روایتی به صورت ارسال و بدون سند وبا متنی ضعیف و دارای «غرابت» در مورد مرکب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که «عفیر» نامیده می شد نقل نموده است ، روایتی که در کتب اهل سنت نه مرسلا بلکه با سند ونه با متنی ضعیف بلکه با متنی ضعیفتر نقل گردیده است .

وما قبل از بررسی و توضیح این مطلب پاسخ اجمالی جنابعالی را مانند گذشته در ضمن چند جمله عرض می کنیم سپس به شرح و توضیح آن می پردازیم:

ص: 161

1- بر خلاف علما و دانشمندان اهل سنت که همه حديثهای «صحاح ششگانه مخصوصاً حديثهای صحیحین» را واقعا صحیح وغير قابل نقد و بررسی می دانند علمای شیعه همه احادیث کتب اربعه و در رأس آنها همه احادیث «کافی»، را صحیح تلقی نمی کنند؛ بلکه تک تک حدیثهای این کتاب را از نظر متن و سند قابل تحقیق و بررسی می دانند و از یک مطلب ضعيف وحديث غير صحيح ولو در (کافی شریف) باشد دفاع ننموده و آن را کنار می گذارند.

2 - این روایت که در کافی ویا بعضی از منابع وكتب دیگر شیعه نقل شده است، به اصطلاح (عامی) و در اصل در کتب اهل سنت و به طریق راویان آنان نقل گردیده و از این منابع به کتب شیعه راه یافته است.

3- این روایت مخصوصا در کافی بطور ارسال و بدون سند نقل شده است که از نظر علمی چنین روایتی مورد قبول نیست .

4- این روایت از نظر علمای اسلامی از لحاظ سند مردود واز نظر متن مطعون وساختگی معرفی شده است.

1- نظر علمای اهل سنت در مورد صحیحین :

به طوریکه اشاره گردید علمای معروف اهل سنت، همه

ص: 162

احادیث صحاح ششگانه مخصوصاً صحیح بخاری وصحیح مسلم را صحیح به معنای واقعی معرفی نموده و درباره صحت همه احادیث این مجموعه های حدیثی ، مطالب فراوان اظهار نموده اند و حتی گاهی بعضی از این کتابها را عدل و برابر با قرآن معرفی نموده اند که توجه جنابعالی را به چند نمونه از نظریه این علما جلب می نمائیم:

1 - نوری (1)در مقدمه شرح صحیح مسلم می گوید: علما در این مطلب متفق وهم عقیده هستند که صحیحترین کتابها پس از قرآن مجید «صحيحين» است و امت اسلامی این دو کتاب را قبول وصحت ودرستی آنها را تأئید نموده اند(2).

2- قسطلاني(3) می گوید تمام امت اسلامی بر صحت این دو کتاب اتفاق نظر دارند و آنهارا قبول نموده اند(4) .

ص: 163


1- يحيى بن شرف الدین نوری متوفای 576 و مروج مذهب شافعی کتابهای زیادی درحدیث و رجال تأليف نموده که تمام در مصر وحجاز چاپ شده است و از جمله کتابهای او شرح صحيح مسلم بنام (منهاج) است .
2- شرح صحیح مسلم جلد 1 صفحه 19.
3- شهاب الدین قسطلانی متوفای 923 از مشاهیر علمای اهل سنت و دارای تألیفاتمتعدد است و کتاب او به نام (ارشاد الساری) از معروفترین کتابها و بهترین شرحها است بر صحیح بخاری.
4- ارشاد الساری جلد 1 صفحه 19.

3- ابن حجر مکی (1)می گوید: صحیح بخاری و صحیح مسلم به اتفاق وبه اجماع علما پس از قرآن مجید صحیحترین کتابها می باشد(2)

4- امام الحرمین(3) می گوید: اگر کسی قسم بخورد که تمام احادیث صحیحین مطابق با واقع وهمه آنها گفتار رسول خدا است، قسم او صحیح است و كفاره ای بر او نیست زیرا تمام امت اسلامی بر صحت احادیث این دو کتاب اتفاق نظر دارند(4).

5 - قاسمی در (قواعد التحديث) می گوید: صحیح بخاری عدل وهم سنگ با قرآن است که اگر این کتاب در زمان حدوث طاعون در خانه ای خوانده شود ، اهل آن خانه از مرض طاعون در امان خواهند بود و هرکس این کتاب را با هر نیتی ختم کند، به خواسته خود نائل

ص: 164


1- ابن حجر هیتمی مکی مفتی حجاز متوفای 972 از تألیفات اوست الفتاوى الحديثه وصواعق محرقه که مرحوم قاضی نورالله شهید دیار هند در رد آن کتاب (صوارم مهرقه) را تألیف نموده است .
2- صواعق محرقه صفحه 5 و تطهير الجنان که در حاشیه صواعق چاپ شده صفحه 15.
3- امام الحرمین ابو المعالی استاد امام غزالی و سایر علمای معروف است و چون مدتی در مکه تدریس می نمود وفتوا میداد به امام الحرمین ملقب گردید. وفات وی در سال 478 واقع شده است.
4- مقدمه شرح نووی صفحه 19.

می گردد و در هیچ حادثه و پیش آمدی خوانده نمی شود مگر این که از آن حادثه ناگوار نجات پیدا می شود و اگر در سفر دریا به همراه مسافر باشد خطر غرق شدن برای کشتی پیش نمی آید(1).

كل ما في صحيح البخاری صحیح !!

این بود نمونه هائی از نظریه علمای اهل سنت در مورد صحیحین که در طول تاریخ اظهار شده است و شاید حضرتعالی فکر کنید که صحیح دانستن تمام احادیث صحیحین و این که کوچکترین نقد و ایرادی متوجه این دو کتاب وسایر صحاح نیست مربوط به گذشته باشد و امروز با تحولی که در ابعاد وسیع علوم بوجود آمده و تمام مطالب علمی در زیر ذره بین تحقیق قرار گرفته است مسلما در مورد این کتابها هم بازنگری از لحاظ متن وسند بوجود آمده ولا بد دیدگاه های گذشته تغییر پیدا نموده وحديثهائی که بوسیله افرادی مانند سمره وعمرو عاص و ... نقل شده از قرآن جدا گردیده و عقیده به عدل و هم سنگ بودن چنین احادیث با آیات قرآن کهنه شده است .

ولی این فکر درست نیست؛ زیرا متاسفانه عقیده به صحت تمام

ص: 165


1- قواعد التحديث .

احادیث این کتابها نه تنها تغییر پیدا ننموده و آن بینش گذشته نه تنها عوض نشده بلکه در میان یک عده قویتر و محکمتر نیز گردیده است و میتوان بر این دوام واستحکام دلائل فراوانی ارائه نمود از جمله:

1 - در ماه ربیع الاول 1386 ه از طرف «جمعیت اصلاح اجتماعی کویت» جزوه ای در سراسر جهان اسلام به زبان عربی(1) در مقام دفاع از حریم «صحیح بخاری» ورد کسانی که همه احادیث آن را صحیح نمیدانند منتشر گردید که در پشت جلد آن این جمله جلب توجه می کرد. «كل ما في صحيح البخاری صحیح»: هرچه که در صحیح بخاری نقل شده است صحیح است.

انتشار این جزوه برای رد و محکوم کردن مقاله نویسنده محقق وفاضلی به نام «عبدالوارث کبیر» بود که تحت عنوان «ليس كل ما في صحيح البخاری صحیحأ» : تمام آنچه در صحیح بخاری نقل شده است درست نیست. در مجله (الوعى الاسلامی) چاپ کویت منتشر می گردد.

جالب توجه است که بدانید در این جزوه طوماری به امضای سی و دو تن از اساتید دانشگاه ها و مجامع علمی سوریه خطاب به امیر

ص: 166


1- ولا بد ترجمه آن به زبانهای مختلف جهان .

کویت در مقام اعتراض به نویسنده مقاله یاد شده ، درج وشکستن این نوع قلمها و جلوگیری از انتشار چنین مطالب خطرناک و صد در صد خلاف واقع !! از امیر کویت درخواست گردیده است و در کنار این طومار هشت مقاله از هشت نفر از علما و دانشمندان و اساتید کشورهای مختلف که در مقام دفاع از صحیحین تنظیم گردیده منعکس شده است.

و سپس از ده نفر دیگر از اساتید و بزرگان علمی اسم برده شده که در مقام پاسخگوئی بر مقاله «عبدالوارث» مقاله های علمی نوشته و او را در چنین فکر تقبیح نموده اند که چاپ مقالات آنان به بعد موکول گردیده است.

به هر حال انتشار این مقالات نشانگر پایدار بودن همان فکر واستحکام همان عقیده است که «صحیح بخاری» عدل قرآن وخدشه ناپذیر است، با این تفاوت که پاره ای از آیات قرآنی از نظر این دانشمندان منسوخ گردیده و قائل شدن به وجود نسخ قرائت ویا منسوخ شدن حکم بعضی از آیات قابل قبول است ، اما حتی عقیده به وجود نسخ در بعضی احادیث صحیح بخاری هم گناه نابخشودنی است.!!

2- بی مهری نسبت به «سیری در صحيحين»: در کتاب سیری

ص: 167

در صحیحین(1) که یک سیر و بازنگری در بخشی از احادیث صحیح بخاری وصحیح مسلم انجام پذیرفته و قسمتی از حدیثهای ضعیف این دو کتاب مورد بررسی قرار گرفته است و مطالب بی اساس در دو موضوع مهم عقیدتی مسلمانان : (توحید و نبوت) که در صحیحین نقل شده معرفی گردیده است.

به این دلیل و با توجه به اهمیت محتوای این کتاب، نویسنده آن تصور می نمود که پس از انتشار مورد استقبال همه مسلمانان قرار خواهد گرفت ؛ زیرا در این کتاب به روشنی نشان داده شده است که چگونه مسئله توحید بوسیله چند نفر راوی حدیث و در رأس آنان «ابو هریره» به انحراف کشانده شده و خداوند على اعلى به صورت جسمی که دارای همه اعضای یک انسان کامل است معرفی گردیده است.

خدائی که در بالای عرش نشسته و فقط در شبها وساعات مخصوص به آسمان پائین فرود می آید.

خدائی که در روز قیامت صد در صد وهمانند قرص ماه و خورشید در معرض تماشای همه مسلمانان و حتی منافقان وفساق

ص: 168


1- این کتاب بوسیله نویسنده دانشمند همین کتاب (آية الله نجمی) به رشته تحریر در آمد. والحق و الانصاف در نوع خود بسیار جالب - دقیق ، تحقیقی و شاید کم نظیر است و بارها و بارها به زبان فارسی و عربی به چاپ رسیده است .

امت قرار خواهد گرفت و برای این که تماشاگران هیچ شک و تردیدی نسبت به او نداشته باشند، خداوند رئوف و مهربان با علامت جالبی بندگان خویش را از شک وتردید نجات خواهد بخشید؛ یعنی ساق پای خود را به آنان نشان خواهد داد و مسلمانان با دیدن ساق پای خداوند هر نوع تردید را کنار گذاشته و دسته جمعی و در پشت سر او به حرکت در خواهند آمد !!

و در مسئله نبوت به وضوح بیان گردیده است که چگونه و چرا قداست و معنویت انبیاء علیهم السلام مخصوصاً عصمت وقداست خاتم پیامبران صلی الله علیه وآله و سلم ملعبه وبازیچه یک عده بنام راوی حدیث قرار گرفته تا آنجا که نه تنها مسئله وحی و قرآن وعبادت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم مورد سؤال قرار گرفته بلکه حتی زندگی فردی و همچنین قداست پدر و مادر آن حضرت مورد هتک واقع ونسبتهای ناروائی به شخص آن حضرت داده شده است مانند این که:

آن بزرگوار مسحور واقع می گردد، ایستاده بول می کرد، همسرش را به تماشای رقاصان دعوت می نمود و این تماشا گاهی ایجاب می کرد که آن بانو بر دوش نازنین پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم قرار بگیرد ورسول خدا برای احترام وی و برای این که او از تماشای خود لذت بیشتری ببرد نفس نفیس خویش را به تعب و رنج میانداخت و بر ادامه

ص: 169

چنین وضعی صبر و تحمل می نمود !!

و بالاخره پیامبر خدا صلی الله علیه وآله و سلم فردی بود علاقه مند به خوانندگی ورقاصی به طوریکه حتی در مجالس جشن عروسی زنانه شرکت و در صدر مجلس آنان نزول اجلال ودر ترانه خوانندگان اظهار نظر و آنان را شخصا هدایت می فرمود و در این مجلس، خود عروس وظیفه پذیرائی آن حضرت را بعهده میگرفت و ...

آری نویسنده «سیری در صحیحین» که به مقام دفاع از توحید ونبوت بر آمده و ساحت قدس الهی را منزه از آن نسبتهای ناروا ومقام ارجمند نبوت ودامن مقدس رسالت را مبرا از این تهمتها وافتراها معرفی وبه علل و انگیزه های جعل این نوع احادیث پرداخته است، تصور می نمود که همه علما نیز بدون استثناء با وی همصدا گردیده ودست در دست هم به سوی توحید خالص ونبوت توأم باعصمت حرکت خواهند نمود.

ولی متاسفانه بر خلاف استقبال اکثریت علما و دانشمندان در داخل وخارج (1)با بی مهری بعضی از برادران عامی وساده لوح ولو در سلك روحانیت در گوشه و کنار کشور مواجه گردید و معلوم شد که

ص: 170


1- که خوشبختانه ترجمه این کتاب در کشورهای عربی مخصوصا در مصر از استقبال فوق انتظار برخوردار بوده است.

هنوز هم، عقیده به صحت همه احادیث صحیحین در قوت واستحکام خود باقی وپا برجاست و در نظر این افراد (ابو هریره ها) بالاتر از خدا و عده ای از راویان دیگر در سطحی بمراتب عالی تر از رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم قرار دارند که اگر ساحت مقدس خداوندی جلت عظمته مورد هتک قرار بگیرد و مسئله خدا شناسی خدشه دار شود اشکالی ندارد؛ زیرا باید قداست ابو هریره ها محفوظ بماند و اگر مسئله وحی مورد سؤال ویا شخصیت نبی اکرم صلی الله علیه وآله و سلم در معرض تهمتهای ناروا قرار بگیرد، جای ایراد نیست زیرا نفی این تهمتها از ساحت مقدس رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم زدودن این افتراها از دامن پاک آن حضرت ممکن است احيانا شخصیت بعضی از حکام قرنهای اول اسلام را مورد سؤال وعظمت خیالی بعضی از این افراد را در معرض زوال قرار بدهد!!

و چنین واکنش ، این احتمال را بوجود می آورد و یا آن را تقویت می کند که مبادا این افراد هم تحت تأثير افكار والقائات وهابیان قرار گرفته باشند؛ زیرا امروز گروهی که در مسئله خدا شناسی جدا وعميقة از تجسم، حمایت و پشتیبانی می کند و در مسئله نبوت ، قداست واحترامی نسبت به رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم قائل نبوده و او را مانند سایر افراد بشر معرفی می کند و هر نوع احترام بساحت مقدس اورا شرک والحاد

ص: 171

می داند! همان گروه وهابیان می باشند(1) و به طوریکه مطلع هستید برای اعمال و گسترش عقیده خویش چه تلاش وسيع و سرمایه گذاری بی - حد و حساب در سطح جهان می نمایند و مهمتر این که در پیشبرد اهداف مخرب و تفرقه افکنانه خود از بزرگترین حمایت کشورهای استعماری و ضد اسلامی برخوردار هستند!

واین بود نظریه علمای اهل سنت درباره صحیحین و عقیده آنان در مورد صحت تمام احادیث این دو کتاب واما :

2- نظریه علمای شیعه در مورد کتب اربعه:

اشاره

علمای بزرگ شیعه با احترام عمیقی که به مجموعه های حدیثی خود مخصوصا نسبت به کتب اربعه قائل هستند و این چهار کتاب را از مهمترین منابع حدیثی خود می شناسند، ولی در عین حال همه حدیثهای هیچیک از این چهار کتاب و در رأس آنها همه احادیث «کافی» را صد در صد صحیح نمی دانند و در این مورد با علمای اهل سنت اختلاف نظر علمی دارند و بر خلاف این نظریه که (كل ما في

ص: 172


1- به کتب وهابیان مخصوصا به کتاب (التوحيد) محمد بن عبدالوهاب مؤسس این مذهب نوظهور با شرح آن (فتح المجيد) به قلم شیخ عبدالرحمن ال شیخ از فرزندان این عبدالوهاب مراجعه شود.

صحیح البخاری صحیح) علمای شیعه مجموعه احادیث کافی را قابل نقد و از نظر متن یا از نظر سند ویا از هر دو جنبه در معرض تحقيق و بررسی می دانند که در اینجا به چند نمونه از نظریه علمای معروف گذشته و امروز شیعه اشاره می کنم:

الف - علامه مجلسی :

شیخ الاسلام علامه مولا محمد باقر مجلسی (رحمه الله) علاوه بر این که در مقدمه کتاب «مرآت العقول»(1) تصریح می کند که وجود یک خبر در این اصول معتبره (کتب اربعه) هیچگاه از مراجعه و بررسی اسناد و راویان آن مستغنی نخواهد نمود و تحقیق و بررسی در سند اخبار موجود در این اصول چهارگانه یکی از وظایف کسانی است که می خواهند به مفهوم این روایات عمل کنند(2) .

خود ایشان در شرح یکایک احادیث کافی ، اول صحت وسقم وقوت و ضعف سند حدیث را مطرح می کند و سپس در صورت لزوم به شرح وبیان متن آن می پردازد و هر خواننده در سراسر این کتاب و در ذیل احادیث با عناوین مختلف صحیح، ضعیف، مرسل، حسن،

ص: 173


1- این کتاب بهترین شرحی است که به کتاب شریف کافی نوشته شده که قبلا در چهارجلد بزرگ چاپ گردیده و اخیرا بصورت زیبا تجدید چاپ شده و در 26 جلد منتشر شده است.
2- جلد 1 صفحه 22.

موثق، مرفوع و ... مواجه می گردد که این عناوین با توجه به کثرتشان دلیل این است که مرحوم علامه مجلسی تمام احادیث کافی را صحیح نمی دانسته ولذا احادیث این کتاب را مورد نقد و بررسی قرار داده است.

ب - مرحوم آیت الله علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی

ب - مرحوم آیت الله علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی (1)

در «الذريعه» پس از معرفی وبیان اهمیت کتاب «کافی» می گوید: مجموع احادیث مجلدات اصول و فروع کافی به شانزده هزار حديث بالغ گردیده است که از این تعداد پنج هزار و هفتاد و دو حديث صحيح و یکصد و چهل و شش حدیث حسن و یکصد و هفتاد و هشت حديث موثق وسیصد ودو حديث قوی و نه هزار و چهار صد و هفتاد و پنج حدیث ضعیف می باشد (2) .

ص: 174


1- علامه کبیر ، منبع کم نظیر ، مؤلف مجاهد مرحوم آیت الله شیخ آقا بزرگ تهرانی(1293- 1389 ه) یکی از بزرگترین علمای شیعه در قرن چهاردهم هجری می باشد که از وی در حدود یکصد جلد کتاب در 25 عنوان مختلف به یادگار مانده است از جمله «طبقات اعلام الشیعه» در شرح حال و آثار علمای شیعه از قرن چهارم تا قرن چهاردهم در 11 جلد و دیگری الذریعه الی تصانیف الشیعه در 29 جلد که فهرست و معرفی تألیفات علمای شیعه در چهارده قرن تاریخ اسلام است و طبق جمع بندی اینجانب تعداد کتابهای معرفی شده دراین کتاب پنجاه و چهار هزار و نهصد و سی و پنج جلد است.
2- به واژه کافی در الذریعه مراجعه شود.

ج - حضرت آية الله العظمی آقای خوئی

پس از بیان دلائل متعدد بر این که نمی توان همه احادیث کتب اربعه را به عنوان حديث صحیح تلقی نمود چنین نتیجه گیری می کند:

ادعای صدور قطعی جمیع روایات کتب اربعه از معصومین علیهم السلام مطلبی است که بطلانش روشن است و مؤید این موضوع این است که مؤلفین کتب اربعه درباره احادیث موجود در مجموعه های حدیثی خود نیز دارای چنین عقیده نبودند و همه احادیث این کتابها را قطعی نمی دانستند، سپس جملاتی از کلینی (رحمه الله) نقل می کند که دلیل به عدم تأیید صحت تمام احادیث این کتاب از ناحیه خود او می باشد(1).

د- صحیح کافی :

واخيراً یکی از علما کتب اربعه را تجزیه نموده وبه نظر خویش احادیث صحیح این مجموعه هارا از میان مجموع احادیث موثق حسن وضعيف تفکیک و به نام «سلسله صحاح الأحاديث عند الشيعة الامامیه» تنظیم و منتشر نموده است که در این کتاب از مجموع شانزده هزار حدیث کافی تعداد چهار هزار و چهار صد و بیست و هشت حدیث یعنی تقریبا یک چهارم مجموع احادیث آن به عنوان حدیث صحیح شناخته شده است.

ص: 175


1- معجم رجال الحدیث جلد 1 صفحه 25.

گرچه ما با این عمل تجزیه و تفکیک موافق نیستیم و آن را یک اشتباه علمی می دانیم، ولی به هرحال مجموع این نظرات و عملکردها بیانگر این حقیقت است که علمای شیعه احادیث کافی وسایر کتابهای حدیثی را صد در صد صحیح ندانسته و همه آنها را تلقی بقول ننموده اند و راه هر نوع بحث و بررسی را برای علما و دانشمندان باز گذاشته اند و نه تنها از تحقیق در اسناد و متون این احادیث ممانعت ننموده اند؛ بلکه بزرگان علمی، خود این راه را پیموده اند ونظرات خویش را نسبت به احادیث این کتابها ابراز داشته اند.

گرچه امکان حقیقت نیز وجود دارد که دانشمندان و محققین دیگر بعضی نظرات آنان را مردود بدانند و بعضی از احادیث که مثلا از نظر مرحوم علامه مجلسی به عنوان موثق معرفی گردیده است ، از نظر یک محقق دیگر به عنوان حدیث صحیح معرفی شود و یا بالعکس ولی به هر حال باب بحث و بررسی همیشه و برای همه علماء و دانشمندان باز است .

واشكال عمده در مورد «سلسله صحاح الاحادیث» که قبلا اشاره گردید همین است؛ زیرا با دید شخصی و قضاوت یک جانبه کنار گذاشتن احادیث فراوانی که ممکن است از نظر علما و محققین

ص: 176

دیگر جزء احادیث قابل اعتماد محسوب گردیده و یا در عین ضعف سند مؤيد مضمون حدیث دیگر شود و ... بهیچ وجه معقول نیست و با بیان دیگر مجموعه های حدیثی برای همه مسلمانان و علما و دانشمندان در طول تاریخ نه برای افراد معدود و برای مقطع خاصی تألیف و تدوین گردیده است و با این که تحقیق و اظهار نظر در احادیث لازم و یک امر ضروری و اجتناب ناپذیراست ، اما تفکیک و تجزیه کتابهای حدیثی را به هیچ وجه جایز نمی دانیم.

3- این افسانه از منابع اهل سنت به کتب شیعه راه یافته است:

اشاره

به طوریکه قبلا اشاره گردید این روایت ویا افسانه به طريق راویان اهل سنت نقل شده و تدریج به کتب شیعه منتقل گردیده است.

توضیح این که :

گرچه تاریخ پیدایش و بوجود آمدن این افسانه دقیقا معلوم نیست ولی یک بررسی اجمالی نشان می دهد که این داستان دروغین قبل از قرن چهارم بوجود آمده و برای تحکیم و تثبیت هرچه بیشتر، سندی هم بر آن تنظیم گردیده که این سندگاهی به معاذ وگاهی به ابو منصور منتهی شده است و گاهی نیز مستقیم و بدون ذکر سند به امیر مؤمنان علیه السلام نسبت داده شده است و شاید هم به کسان دیگر!

ص: 177

و چون دروغگو حافظه ندارد متن آن نیز از تلون وتنوع برخوردار است.

اینک به متن وسیر تاریخی آن در کتب اهل سنت ولو به عنوان تنفس ورفع خستگی توجه فرمائید ......!!

1- ابو نعیم اصفهانی متوفای 430 داستان عفیر را در کتاب خود دلائل النبوه) با اسناد از معاذ بن جبل چنین نقل می کند:

ثنا ابو بکر احمد بن محمد بن موسى العنبری ثنا أحمد بن محمد ابن يوسف ثنا ابراهيم بن سويد الجذوعی حدثني عبدالله بن آذین الطائي عن ثور بن يزيد عن خالد بن معدان عن معاذ بن جبل قال : اتی النبي صلی الله علیه وآله و سلم وهو بخيبر حمار اسود فوقف بين يديه فقال : - من انت ؟ قال : انا عمرو بن فلان کنا سبعه اخوه کلنا ركبنا الأنبياء وانا اصغرهم وكنت لك فملكني رجل من اليهود فكنت اذا ذكرتک کبوت به فيوجعني ضربة فقال رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم : فانت يعفور(1).

ص: 178


1- در خیبر حمار سیاه رنگی را بخدمت پیامبر آوردند. رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم خطاب به وی فرمود: تو کیستی ؟ گفت : من عمرو بن فلان هستم وما هفت برادر بودیم که برهمه آنها انبيا سوار شده اند و من که کوچکترین آنها بودم نصیب شما شده ام وقبلا در اختیار مردی یهودی بودم و هر وقت به یاد تو می افتادم او را بر زمین می زدم و او مرا می زد و آزارم می داد. پیامبر فرمود: پس تو یعفور هستی .

2- ابن عساكر متوفای 571 داستان عفیر را با متن و با سند دیگر از ابو منصور چنین نقل می کند:

لما فتح النبي صلی الله علیه وآله و سلم خیبر اصاب حمارا اسود فكلم رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم الحمار فقال له ما اسمك ؟ قال يزيد بن شهاب اخرج الله من نسل جدی ستين حمارا لا يركبها الا نبي وقد كنت اتوقعك لتركبني ولم يبق من نسل جدی غيري ولا من الأنبياء غيرک قد كنت قبلک عند رجل يهودي وكنت اعثر به عمد كان يجيع بطني ويركب ظهری فقال له النبي صلی الله علیه وآله و سلم تعالى : فأنت یعفور یا یعفور تشتهى الاناث قال : لا، فكان النبي صلی الله علیه وآله و سلم يركبه في حاجته وكان يبعثه خلف من شاء من اصحابه فيأتي الباب فيقرعه برأسه فاذا خرج اليه صاحب الدار اومأ اليه فيعلم أن رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم ارسله اليه فيأتى النبي ؟ فلما قبض رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم جاء إلى بئر كانت لابي الهيثم بن التيهان فتردى فيها جزعة على رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم (1)

ص: 179


1- چون رسول خدا خیبر را فتح نمود به حمار سیاه رنگی دست یافت و از وی پرسید : اسم تو چیست؟ گفت : یزید بن شهاب او اضافه نمود که خداوند از نسل جد من شصت حمار بوجود آورده که به آنها سوار نشده است مگر پیامبران و من نیز انتظار تو را می کشیدم که بر من سوار شوی و قبل از تو ؛ در نزد مرد یهودی مذهب بودم که او را عمدا بز مین می زدم واو نیز مرا گرسنه نگه می داشت و از من سواری می کشید رسول خدا فرمود: لابد تو يعفور هستی سپس فرمود: یا يعفور ؟ آیا میل به جنس مخالف داری ؟ گفت : نه پس پیامبر در موارد نیاز سوار آن می گردید و اگر یکی از اصحابش را می خواست در پی او می فرستاد ويعفور به درب منزل وی می آمد و با سرش درب را می زد چون صاحب منزل بیرون می آمد با سرش بروی اشاره می نمود و او می فهمید که رسول خدا برای کاری در پی او فرستاده است و بسوی پیامبر حرکت می نمود تا این که رسول خدا از دنیا رفت ويعفور به کنار چاهی که به ابي الهيثم بن تیهان تعلق داشت آمده و خود را در اثر ناراحتی فقدان پیامبر به آن چاه انداخت. السراية ج 6 ص 10.

3- وهمین داستان را قبل از ابن عساکر یکی دیگر از علمای اهل سنت (امام الحرمین) (متوفای 478) در کتاب خود (الشامل في اصول الدین) به اسناد از ابو منصور نقل نموده است(1).

4- وقاضی عیاض (متوفای 544) و معاصر با ابن عساکر در کتاب خود (الشفا في تعريف حقوق المصطفی) که به نام «شفاء» معروف است همین داستان را آورده است(2).

5- و باز همین داستان در حیات الحيوان دمیری نقل شده است که او مستقیما از تاریخ ابن عساکر بازگو نموده است .(3)

6- وبالاخره همان مطالب را دیاربکری (متوفای 982) در

ص: 180


1- البدایه و النهایه جلد 6 صفحه 10.
2- البدایه و النهایه جلد 6 صفحه 10.
3- حیات الحيوان جلد 1 صفحه 251.

«تاريخ الخميس» نقل نموده است.(1)

واین بود متن داستان عفیر در کتب اهل سنت و سیر آن از قرن چهارم تا قرن دهم هجری. و می توان با اطمینان ادعا نمود که اگر فرصت بیشتر و دسترسی به منابع دیگر بود معلوم می گردید که این داستان ساختگی نه با دو سند و با دو متن مختلف و در شش کتاب بلکه با طرق ومتون متعدد و فراوان در کتب زیادی از اهل سنت وجود دارد ونه از قرن چهارم بلکه محتمل است از قرن دوم وسوم نقل گردیده است و ابو نعیم وابن عساکر نیز آن را از منابع متعلق به دورانهای پیش از خود فرا گرفته و در کتابهای خود نقل نموده اند.

3- داستان عفیر در کتب شیعه:

واما در کتب شیعه تا آنجا که ما دسترسی پیدا نمودیم این داستان در دو کتاب نقل گردیده است: یکی اصول کافی که مورد انتقاد جنابعالی قرار گرفته و دیگری بحار الانوار.

اما اصول کافی:

متن این داستان در اصول کافی که با ارسال و بدون سند

ص: 181


1- جلد 2 صفحه 187.

آمده است این است:

و روی آن امیرالمؤمنين علیه السلام قال أن ذلک الحمار كلم رسول الله فقال بابی انت وامی آن ابی حدثني عن أبيه عن جده عن ابيه انه كان مع نوح في السفينة فقام اليه نوح فمسح على كفله ثم قال يخرج من صلب هذا الحمار، حمار يركبه سيد النبيين وخاتمهم فالحمد لله الذي جعلنی ذالك الحمار»(1) .

مرحوم کلینی پس از نقل روایتی درباره سلاح و مرکب رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم که از آنحضرت باقی مانده بود این جریان را نقل می کند: از امیر مؤمنان علیه السلام نقل شده است که این مرکب با پیامبر سخن گفت که پدر ومادرم بفدایت، پدرم بر من نقل نمود از پدرش از جدش واو از پدرش که وی با حضرت نوح در کشتی بوده و حضرت نوح دستش را به ران وی کشید و چنین گفتند که از صلب این حمار حماری بوجود می آید که خاتم وسید پیامبران بر او سوار خواهد شد و خداوند را سپاسگزارم که مرا این مرکب قرار داد.

به طوری که ملاحظه می کنید اولا خوشبختانه آن سند ساختگی که در دو روایت قبلی که از منابع اهل سنت آوردیم وجود داشت در

ص: 182


1- اصول کافی ج 1 صفحه 237.

روایتی که مرحوم کلینی نقل نموده است وجود ندارد و به همین علت نیازی به بحث و بررسی نیست و این روایت رأسا به کنار گذاشته می شود.

وثانياً با این که این روایت هیچ ارزش علمی ندارد، ولی در عین حال از آن غرابت واستبعاد فوق العاده ای که در دو روایت گذشته وجود داشت برخوردار نیست. توجه شود!!

واما بحار الانوار:

همان روایتی را که ابن عساکر وقاضی عیاض ودیگر علمای اهل سنت با سند از ابو منصور نقل نموده اند تدریجا به «بحار الانوار» راه یافته و در قرن 11 مرحوم علامه مجلس (متوفای 1111) آن را نقل نموده است.

بدین ترتیب:

محدثین شیعه در نقل اخبار واحادیث دو طریق دارند: طريق عامه وطريق خاصه. یعنی همانگونه که احادیث را با سلسله سند راویان شیعه نقل می کنند، گاهی هم حديثهائی را به طریق راویان اهل سنت نقل می نمایند و این موضوع را در بین مرويات محدثین شیعه به کثرت می توان مشاهده نمود و لذا این داستان نیز از طریق مرحوم

ص: 183

صدوق (رحمه الله) متوفای 381 که آن را از راویان عامه وباسلسله سند ناقلان اهل سنت نقل نموده است، در قرن ششم به کتابی به نام «قصص الانبياء» منتقل گردیده است و مرحوم علامه مجلسی آن را از همان کتاب (قصص الانبيا)(1) با همان متن وسلسله سند نقل نموده است . اینک متن این داستان در بحار:

«قصص الانبياء الصدوق عن عبدالله بن حامد بن احمد بن حمدان عن عمرو بن محمد عن محمد بن مؤيد عن عبدالله بن محمد عقبه عن أبي حذيفه عن عبدالله بن حبيب الهذلي عن أبي عبد الرحمن السلمي عن أبي منصور قال : لما فتح الله على نبيه خيبر اصابه حمار اسود فكلم النبي الحمار فكلمه وقال : اخرج الله من نسل جدی ستین حمارة لم يركبها الا نبي ولم يبق من نسل جدی ولا من الأنبياء غيرک وقد كنت أتوقعک کنت قبلک لیهودی اعثر به عمدا فكان يضرب بطني ويضرب ظهري فقال النبي صلی الله علیه وآله و سلم سمیتک یعفور ثم قال : تشتهی

ص: 184


1- به طوریکه مرحوم علامه مجلسی در مقدمه بحار ذکر فرموده است این کتاب ممکن است از تألیفات محدث و مفسر بزرگ مرحوم قطب الدین راوندی متوفای 573 و یا از تالیفات سید اجل فريد دهره ضیاء الدین راوندی متوفای 588 باشد این کتاب تا این اواخر به صورت خطی بوده است.

الاناث یا یعفور ؟ قال : لا...»(1)

واین بود داستان عفیر در بحار الانوار و به طوریکه ملاحظه می فرمائید این افسانه از نظر متن وسند همان است که محدثین اهل سنت از ابو منصور نقل نموده اند و از قرن چهارم در منابع آنان وجود داشته است و شما میتوانید شرح حال این راویان را در کتب رجالی اهل سنت مانند (تهذيب التهذيب ولسان المیزان) ملاحظه فرمائید.

به هر حال با توجه به نقل داستان عفیر در کتب اهل سنت با متون و اسناد مختلف و عدم نقل آن با اسناد وطرق حدیثی شیعه این احتمال قوية وجود دارد که متن مورد بحث در کافی نیز در قرن سوم از منابع و از طریق راویان اهل سنت به کافی راه یافته همانگونه که در قرن یازدهم با متن و سند دیگر به یکی از کتب شیعه (بحار الانوار) راه یافته است.

بنابراین اولا:

اشكال واعتراض شما وقدح وتعبير شما در مورد عفير ، متوجه محدثین و علمای اهل سنت است نه متوجه علما و محدثین شیعه؛ زیرا به طوریکه ملاحظه فرمودید ریشه این افسانه در کتابهای اهل سنت بوده و به وسیله راویان آنها بوجود آمده است.

ص: 185


1- بحار الانوار جلد 17 صفحه 404 به ترجمه این داستان در صفحات گذشته مراجعه فرمائید .

وثانياً اگر این داستان به طریق شیعه و بطور مسند هم نقل می شد از نظر علمای شیعه قابل تحقیق و بررسی بود.

زیرا علمای شیعه هیچگاه نگفته اند (كل ما في الكافي صحيح) و علمای شیعه هیچگاه نگفته اند اگر کسی قسم بخورد هرچه که در کافی است از زبان رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم و ائمه هدی است، کفاره ای بر قسم او نیست و ....

4 - داستان عفیر از دیدگاه علمای شیعه و اهل سنت:

با توجه به نقل افسانه عفیر به طریق راویان اهل سنت علمای شیعه توجه زیادی باین داستان ننموده و خود را موظف بر تحقیق و بررسی آن ندانسته اند و به مقام رد آن از لحاظ متن وسند نیامده اند و فقط در یکی دو مورد اشاره ای به سلسله سند ویا غرابت متن آن نموده اند.

ولی چندتن از علمای اهل سنت به مناسبت کثرت نقل این داستان و تعدد متن و سند آن در تألیفاتشان ضعف وغرابت متن وخلط وعدم استقامت سند آن را مورد توجه قرار داده اند و این در شرایطی است که عده دیگر از آنان نیز این افسانه را تلقی به قبول

ص: 186

نموده اند(1).

اینک به نظریه علمای شیعه و اهل سنت در مورد این افسانه توجه فرمائید.

نظر علمای شیعه :

یکی از علما و دانشمندان شیعه در مورد غرابت متن این داستان که در کافی نقل شده است می گوید:

«استبعاد وغرابت در متن این مرسله از لحاظ تکلم مرکب رسول خدا با آنحضرت نیست که با تكلم هدهد ونمل که هر دو حقیقت قرآنی است آن غرابت مرتفع شود، بلکه استبعاد این افسانه از این لحاظ است که آن حیوان چگونه پدر و جدش را می شناخت تا از آنان مطلبی نقل کند».

واضافه می کند: به قول بعضی از فضلا برای این روایت مرسله معنای قابل قبولی متصور نمی باشد و بعید نیست که این افسانه را بعضی از ملحدین ودشمنان اسلام برای استهزاء ومسخره نمودن محدثین ساده لوح ساخته و پرداخته اند ؛ همانگونه که برای مشوه

ص: 187


1- مانند دیاربکری در تاریخ الخمیس جلد 2 صفحه 187.

ساختن قیافه زیبای اسلام دروغهای زیادی را به نام حدیث در اختیار مسلمانان قرار داده اند» (1)

ویکی دیگر از علما در ذیل همان روایتی که مرحوم مجلسی در بحار نقل نموده است می گوید: «این حدیث به طریق راویان اهل سنت نقل شده است و صدوق (رحمه الله) هم آن را با سندی که به راویان اهل سنت می رسد نقل نموده است»(2).

نظر علمای اهل سنت:

اشاره

به طوریکه اشاره گردید تعدادی از علمای اهل سنت نیز این داستان را مردود و از لحاظ متن وسند مطعون دانسته اند:

1- ابن جوزی

(متوفای 597) پس از نقل این داستان می گوید: این حدیث، موضوع وساختگی است و سازنده آن جز استهزاء ومسخره کردن اسلام هدفی نداشته است(3).

2 - دمیری

پس از آن که می گوید این حدیث را ابن عساکر با اسناد از ابو منصور نقل نموده است این جمله را اضافه می کند که:

ص: 188


1- مرآت العقول جلد 3 پاورقی صفحه 53.
2- بحار الانوار جلد 17 پاورقی صفحه 404.
3- الموضوعات ج 1 صفحه 284.

اما حافظ ابو موسی گفته است که این حدیث هم از لحاظ سند وهم از لحاظ متن، حديث نادرستی است و جایز نیست کسی آن را نقل کند مگر این که نادرست بودن آن را هم بازگو نماید.

3- دمیری

سپس اضافه می کند این مطلب را سهیلی نیز در کتاب خود (التعريف والاعلام) در رد این افسانه از ابو موسی نقل کرده است.(1)

4- ابن کثیر

می گوید: برای این روایت سند درستی که سلسله راویان با نظم و ترتیب صحیح در آن قرار بگیرند، شناخته نشده است وعده زیادی از حفاظ مانند عبدالرحمان بن ابی حاتم و پدرش این روایت را انکار نموده اند و خود من نیز از استادم حافظ ابو الحجاج بارها شنیده بودم که این داستان را شدیدا انکار می نمود.

ابن کثیر در مورد این داستان که بطرين معاذ نقل شده است می گوید: متن این حديث جدا دارای غرابت واستبعاد است(2).

افسانه بدشانس:

گرچه انکار و عدم پذیرش این افسانه از سوی تعدادی از علما

ص: 189


1- حیات الحيوان جلد 1 صفحه 251.
2- البدایه و النهایه جلد 6 صفحه 10.

و دانشمندان اهل سنت یک واقع بینی و بازنگری در منقولات است وهمان راه و رسمی است که ما در طی این نامه بر آن تأکید ورزیده ایم که وجود یک حدیث ولو در کتابهای مورد اعتماد نباید موجب پذیرش قطعی آن بوده و مانع از بحث و بررسی در متن و سند آن گردد ولی باید توجه داشت که اگر افسانه عفير از سوی این علمای اعلام ودانشمندان عظام مورد انتقاد قرار گرفته ومطعون ومردود معرفی گردیده است باید انگیزه آن را یک نوع بدشانسی نسبت به این افسانه تلقی نمود!! که اگر این افسانه هم دارای کمترین سهمی از شانس بود و به یکی از صحیحین راه می یافت مسلم کسی جرأت انتقاد وقدم گذاشتن به حریم آن را پیدا نمی نمود زیرا می دانیم احادیث غریبتر وافسانه های جالبتر از آن در اثر قرار گرفتن در صف احادیث صحیحین در طول سیزده قرن مانند آیات قرآن مجید پابرجا ومحکم ایستاده اند که در این نامه به این استحکام و به بعضی از این نوع احادیث اشاره شده است و بیان همه آنها موجب تطويل ونیازمند تأليف مستقلی است.

پاسخ یک اعتراض :

در پایان این نامه لازم میدانم به تناسب نقل داستان «عفير» با

ص: 190

سلسله سند در بحار الانوار مطلبی را در رابطه با این موسوعه عظیم اسلامی و مجموعه بزرگ مذهبی مطرح نمایم و به پاسخ اعتراضی که از سوی بعضی افراد در مورد این دایره المعارف بزرگ مطرح می شود بپردازم که:

در بحار الانوار روایات متناقض وضعيف بطور فراوان وجود دارد که این روایات نه دارای ثمره علمی است و نه در عمل نقشی را ایفا می کنند و نمونه ای از این روایات ضعیف همان داستان عفیر است که افسانه و بی اساس بودن این داستان و ساختگی بودن سند آن معلوم گردید.

گرچه پاسخ این اعتراض از مطالب گذشته واز بیان دیدگاه علمای شیعه در مورد کتب اربعه به صورت وضوح و به طریق اولویت معلوم می گردد، ولی برای اهمیت موضوع لازم است در این مورد مطالبی هر چند کوتاه بحضورتان تقدیم دارم و بهتر است به عنوان مقدمه با انگیزه و کیفیت تأليف بحار الانوار که در بیان مؤلف بزرگوارش آمده است آشنا شویم که در این مورد چنین می گوید:

«.. پس از این که کتابهای متداول و معروف را به دست آوردم تلاش خود را در جمع کردن کتابهای معتبری که در بوته نسیان قرار گرفته و در طول قرنهای متمادی متروک و فراموش گردیده به کار

ص: 191

گرفتم و توجه خود را به شرق وغرب معطوف ساختم ودر طلب آنها اصرار ورزیدم و در این هدف گروهی از علما و دانشمندان نیز با ما همکاری و به نقاط مختلف و به گوشه و کنار جهان حرکت نمودند تا به عنایت پروردگار کتابهای زیادی که در ازمنه گذشته مورد اعتماد علما و محل رجوع فضلا، بود در اختیار ما قرار گرفت. در این کتابها فوائد مهم و مطالب مفیدی دیدم که در کتابهای معمول و متداول نمی توان به این مطالب نائل گردید. اما با توجه به شرایط نا مطلوب دوران وبی توجهی مردم این زمان به علوم و معنویات ، خطر پراکندگی این منابع را نزدیک واز بین رفتن آنهارا قریب الوقوع یافتم و از سوی دیگر چون در این کتابها اخبار و روایات در ابواب مختلف، متفرق ودر فصول گوناگون، متشتت بود و دستیابی به همه اخبار مربوط به یک موضوع امکان پذیر نبود که این خود یکی از دلائل بی رغبتی نسبت به این کتابها و از عوامل متروک شدن آنها است.

به این دو دلیل تصمیم گرفتم این اخبار واحادیث را در یک مجموعه که فصول آن منظم وابوابش مضبوط و مطالبش بهم مربوط باشد به ترتیبی جامع و زیبا و تألیفی لطیف و بی سابقه جمع آوری نمایم ... و تصمیم دارم که اگر اجل مهلتم دهد وفضل خداوند مساعدت ویاریم نماید بر این کتاب شرح کاملی نیز بنویسم

ص: 192

ومطالب را بطور مشبع ومشروح که در کتب علما ومصنفات فضلا وجود ندارد در اختیار آیندگان قرار دهم(1) .

عظمت بحار الانوار:

همانگونه که محدث بزرگوار ومؤلف عالیقدر «بحار الانوار» علامه مجلسی (رحمه الله)، اشاره فرموده اند جدا این کتاب تنها مجموعه ای است که هزاران و هزاران حدیث از معصومین علیهم السلام در آن گرد آوری شده و آثار مهمی از معارف مذهبی که در هیچ کتاب و تألیفی نمیتوان این همه اخبار و آثار با چنین کمیت و کیفیت را بدست آورد منعکس گردیده است.

در این کتاب برای اولین بار آیات قرآن به صورت تفصیلی تنظیم وتفصيل الاياتی از قرآن مجید با تفسير وحل معضلات آیات ارائه شده است .

در این موسوعه عظیم محتوای صدها جلد کتاب که اغلب آنها در معرض تلف ونابودی بوده به صورت منظم ودر فصول وابواب مناسب جمع آوری شده و کتابخانه ای از معارف اسلامی واخبار

ص: 193


1- بحار الانوار جلد 1 صفحه 3- 5.

واحادیث و آثار علما و دانشمندان تشکیل گردیده است.

جویندگان معارف اسلامی هیچگاه از مراجعه به این کتاب مستغنی و بی نیاز نمی باشند و هر محقق کاوشگر می تواند خواسته خود را از این دایرة المعارف بزرگ به سهولت بدست بیاورد و مقصود خود را همانند سفره رنگارنگی در برابرش مهیا و گسترده مشاهده کند؛ زیرا در این کتاب همه روایات مختلف و دور از دسترس در هر موضوعی بطور جداگانه و مستقل، آنچه با سند یا بدون سند نقل گردیده و آنچه بطور کامل و یا ناقص وتقطيع شده در کتابها و مؤلفات گذشتگان وجود داشته همه و همه در کنار یکدیگر قرار گرفته، همه روایات متناقض ومتضاد صحیح و غیر صحیح نقل شده است ولذا مراجعه کننده می تواند با تطبيق مجموع آنها متن حدیث را تحقیق وسند آن را تصحیح و روایات تقطيع شده و کلمات ساقط شده را با متن کامل روایت دیگر تکمیل کند.

خواننده محقق میتواند با مراجعه باین کتاب ضعف و قوت وتواتر وخبر واحد بودن روایتی را بدست آورده اضطراب متن روایتی را با مقایسه با متن روایت دیگر برطرف نماید.

خلاصه:

توضیح وبیان ابعاد مختلف وجهات گوناگون علمی بحار الانوار، خارج از حیطه علمی نویسنده و بالاتر از محدوده این

ص: 194

نامه و نوشتار است و این کار محتاج به یک هیأت علمی تخصصی ونیازمند تأليف مستقلی است.

مجلسی محدث و مجلسی محقق !

پس از آشنائی اجمالی با بحار الانوار اینک با مؤلف عالیقدر آن، مجلسی بزرگ، نیز اجمالا آشنا می شویم.

آشنائی اجمالی در مورد این ابر مرد علم و تحقیق می تواند در دو بعد مختلف علمی به صورت محدثی عالیقدر ويا در قیافه محققی بی نظیر صورت پذیرد.

اما از نظر محدث بودن : به طوریکه قبلا اشاره گردید، مرحوم علامه مجلسی علاوه بر این که کتابها و منابع فراوانی را که در معرض تلف قرار داشت نجات داده ، اخبار و احادیث متشتت را در زمینه های مختلف جمع آوری و هر یک از آنها را بطور منظم و به تناسب موضوعات نقل نموده است، ولی نکته مهم و قابل توجه این است که در نقل این اخبار وظیفه یک محدث واقعی را که عبارت از نقل تمام اخبار واحادیث در هر موضوع وبا هر متن وسند است ایفاء نموده است و تشخیص سلیم از سقیم وتحقیق در صحيح وغير صحیح را بر خود خوانندگان محقق محول فرموده است و هیچگاه بر

ص: 195

اساس عقیده و تشخیص خود حرکت ننموده که روایتی چون به عقیده او صحیح و معتبر بوده نقل و روایت دیگر را که به تشخیص او ضعيف و بی اعتبار بوده کنار بگذارد و نتیجه این عمل طرح اخبار فراوانی است که ممکن است احیانا به واقع نزدیکتر و در میان آنچه او نقل نموده است متعارض وخلاف واقع باشد و در نهایت، همان اشکالی که نسبت به مؤلفين (صحاح ششگانه) و سایر جوامع حدیثی مطرح نمودیم بر این محدث بزرگوار نیز وارد شود.

زیرا به طوریکه در صفحات قبل توضیح داده شده این مؤلفان در مجموعه های حدیثی خود آنچه از نظر شان صحیح بوده نقل و آنچه خلاف رأی و نظرشان بوده یک جانبه حذف نموده اند و همین عمل موجب آن گردیده که علمای آینده در شناخت مبانی و اصول عقیدتی تابع ومقلد آنان گردند؛ مخصوصا آنگاه که مجموعه ها و صحاح آنان در میان علما رایج و مورد قبول و سایر کتابها مطعون ومردود واقع گردد.

ولذا می بینیم بعضی از علمای اهل سنت «حدیث غدیر» را که یکی از حدیثهای متواتر در میان شیعه و اهل سنت و از نظر تاریخی یکی از حوادث مهم دوران زندگی رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم می باشد به این دلیل که در صحاح ششگانه نقل نگردیده است بطور کلی انکار نموده

ص: 196

ومردود دانسته اند (1)

نظر امام امت در مورد بحار الانوار:

مناسب است در اینجا برای توضیح بیشتر، توجه خواننده ارجمند را به مطلبی که بزرگ شخصیت علمی عرفانی جهان، رهبر و بنیانگزار جمهوری اسلامی ایران، حضرت آیت الله العظمی امام خمینی - دامت برکات وجوده الشريف على رؤوس المسلمين والمستضعفین در رابطه با بحار الانوار فرموده است جلب نمایم:

کتاب بحار الانوار که تألیف عالم بزرگوار و محدث عالیمقدار، محمد باقر مجلسی ، است مجموعه ای است از قریب چهار صد کتاب ورساله که در حقیقت یک کتابخانه کوچکی است که با یک اسم نام برده می شود، صاحب این کتاب چون دیده کتابهای بسیاری از احادیث است که به واسطه کوچکی وگذشتن زمانها از دست می رود، تمام آن کتابها را بدون آن که التزام به صحت همه آنها داشته باشد، در یک مجموعه به اسم «بحار الانوار» فراهم کرده و نخواسته کتاب عملی بنویسد یا دستورات و قوانین اسلام را در آنجا جمع کند تا در اطراف

ص: 197


1- مانند ابن تیمیه در منهاج السنه جلد 4 صفحه 12.

آن بررسی کرده و درست را از غیر درست جدا کند. در حقیقت بحار، خزانه همه اخباری است که به پیشوایان اسلام نسبت داده شده چه درست باشد یا نادرست. در آن، کتابهائی هست که خود صاحب بحار آنها را درست نمی داند و او نخواسته کتاب عملی بنویسد تاکسی اشکال کند که چرا این کتابهارا فراهم کردی، پس نتوان هر خبری که در بحار هست به رخ دینداران کشید که آن خلاف عقل یا حس است، چنانکه نتوان بی جهت اخبار آن را رد کرد که موافق سليقه ما نیست، بلکه در هر روایتی باید بررسی شود ، آنگاه با میزانهائی که علما در اصول تعیین کرده اند عملی بودن یا نبودن آن را اعلان کرد»(1).

همانگونه که حضرت امام فرموده اند مرحوم مجلسی در بحار الانوار در مقام نقل اخبار نقش یک محدث را ایفاء نموده است وبحار را به عنوان یک کتاب حدیثی عملی تألیف نکرده است ولذا می بینیم با اصرار فراوانی که از سوی بعضی از شاگردان و همکاران آن مرحوم کتبا به عمل آمده است که اخبار کتب اربعه را در بحار نقل نماید(2). علامه مجلسی از این کار خودداری واز نقل احادیث کتب

ص: 198


1- کشف اسرار صفحه 319- 320.
2- این نامه متعلق است به عالم جلیل القدر ودانشمند محقق میرزا عبدالله تبریزی اصفهانی معروف به افندی صاحب کتاب ریاض العلما متوفای 1130 که متن آن را مرحوم مجلسی در خاتمه بحار جلد 110 صفحه 165 آورده است.

اربعه که جنبه عملی دارد امتناع ورزیده است.

مجلسی محقق:

این بود قیافه مجلسی به عنوان یک محدث .

واما قیافه مجلسی در بعد تحقيق ودر مقام کشف رموز وبیان حقایق : او بحر مواجی است که با زورقهای عادی نتوان در آن سیر نمود و دریای پر تلاطمی است که آرامش و سکون در ساحل آن نیز به این سادگی و برای همه امکان پذیر نیست. باید با این قیافه در کتاب مرآت العقول ودر تحقیقات وی در سراسر کتاب بحار و سایر تألیفات آن مرحوم به طور اجمال آشنا گردید. آری، با قیافه تحقیقی مجلسی آن وقت می توانستیم آشنا شویم که اگر اجل مهلت میداد همانگونه که وعده داده بود موفق به تالیف شرح مبسوط وتحقیقی به کتاب بحار الانوار می گردد که متأسفانه رحلت آن شخصیت بزرگ جامعه اسلامی را از نیل به چنین نعمت بی پایان محروم ساخت.

دو گروه در اشتباهند !!

از مطالب گذشته می توان چنین نتیجه گیری نمود که در مورد بحار الانوار و شخصیت مؤلف این کتاب دو گروه در اشتباهند ودر

ص: 199

عین بی اطلاعی و ناآگاهی در دو قطب افراط وتفریط قرار دارند:

گروه اول:

کسانی که برویت در متون احادیث و شناخت در رجال واسناد ندارند و از تشخیص قوت و ضعف واز درک تناقض موجود در روایات عاجزند ولذا با مشاهده یک حدیث در بحار که با نظر او تطبيق وهدف او را تأمین می کند به آن استناد نموده و مبادرت به نقل شفاهی و اقدام به درج آن در کتاب و نوشته خود می نمایند. ودر واقع اعتبار هر روایتی را نه با متن و سند آن بلکه با اعتبار مؤلف کتاب ارزیابی می کنند و با توجه به مطالب گذشته خطر چنین بهره برداری واضح ومعلوم است.

گروه دوم:

افرادی هستند افراطی و در عین حال که آنان نیز از مسائل علمی و چه بسا از الفبای علوم اسلامی بیگانه و گاهی حتی از شاگردان مکتب استشراق واز تربیت شدگان دشمنان دیرینه اسلام و قرآن هستند ولی دارای قیافه روشنفکرانه و یا به علل سیاسی متخصص در شناخت اسلام معرفی گردیده اند بحارالانوار ومؤلف آن را در اثر نقل حديثهای ضعیف و متناقض مورد طعن قرار داده واحيانا این موضوع را بر ضعف وعدم تحقيق و یا عدم تورع علامه مجلسی حمل می نمایند.

ص: 200

گرچه پاسخ این افراد نیز از مطالب گذشته روشن گردید، اما برای توضیح بیشتر می گوئیم:

اگر این افراد روشنفکر ومتخصص! به تناقض دو روایت پی برده اند و یا ضعف روایتی را کشف و روایتی را قوی و قابل اعتماد و یا مردود و بی اعتبار تشخیص داده اند، خود این کشف حقیقت نه در اثر تلاش و تحقیق آنان بلکه در اثر وجود بحارالانوار و از برکات این کتاب بزرگ و در سایه نقش مهمی است که مجلسی (رحمه الله) به عنوان یک محدث ايفاء نموده است که اگر علامه مجلسی همه روایات در یک موضوع را نقل نمی نمود ، این خواننده چگونه می توانست با مشاهده یکی دو روایت در یک کتاب به وجود روایت دیگری که با آنها تناقض مفهوم دارد پی ببرد واگر مجلسی بزرگ همه روایات را که در زمینه خاص با اسناد مختلف نقل گردیده است در کنار هم قرار نمیداد آن خواننده چگونه می توانست قوت یک حدیث وضعف حدیث دیگر را کشف کند؟ نمونه این کشف را در داستان «عفير» ملاحظه نمودید که دسترسی به این افسانه در بحار الانوار ما را به حقیقت آن هدایت نمود.

خلاصه این که خواننده بحار الانوار، آنجا که علامه مجلسی را

ص: 201

در قیافه یک محقق می بیند مسئله تا حدی سهل و بهره برداری از کتاب او آسان است، زیرا او با تحقیقی که علامه مجلسی از متن وسند واز معنی و مفهوم یک روایت ارائه نموده، در محدوده معلومات خود آگاهی پیدا می کند، ولی در آنجا که مجلسی را به عنوان یک محدث می بیند که تنها به نقل اخبار اکتفا نموده است، باید از اظهار نظر خودداری ورزیده و توضیح وبیان آن را به علما و دانشمندانی که در این فن تخصص دارند محول کند که پیمودن این راه برای متخصصین نیز کاری است بسی دشوار.

ولذا می بینیم مرحوم علامه طباطبائی - رضوان الله عليه - با این که سالهای متمادی با حضور شاگردانی بر جسته از علما و دانشمندان به بررسی و تحقیق احادیث بحار الانوار ادامه داده، اما این مفسر بزرگ وفيلسوف الفقها وفقيه الفلاسفه در این مدت طولانی نتوانست بیش از چند پله اول از این نردبان یکصد و ده پلهای آسمان فضیلت را بپیماید؛ زیرا ارتباط او با اخبار و احادیث وکار او نقد کلام معصوم بود.

و از این جا است که می گوئیم: غور نمودن در اعماق بحار الانوار علامه مجلسی و بدست آوردن جواهر ثمین و پربها از این اقیانوس عظیم و دریای بیکران تنها در حيطه علمی وفکری علامه ها است !!

202۔

ص: 202

در خاتمه با پوزش مجدد از تأخیر پاسخ نامه، دو جلد کتاب ارزنده از شخصیتی والا ومجاهدی استوار، علامه سید شرف الدين (رحمه الله)، به نام «المراجعات» و«النص والاجتهاد» به عنوان بهترین هدیه ونشانه ای از محبت و علاقه به حضورتان اهداء می گردد. نفعنا الله بهما.

وآخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين. والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته .

محمد صادق نجمی

ص: 203

منابع مورد استفاده در این مناظره

ص: 204

فهرست موضوعات

موضوع صفحه

مقدمه ناشر ...5

مقدمه چاپ اول ...9

مقدمه چاپ دوم ...11

نامه های امام جمعه اشنویه ...13-15

پاسخ امام جمعه خوی به امام جمعه اشنويه...17

سؤال اول ...25

اهمیت حدیث ...29

حدیث از دیدگاه اهل بیت ...31

اشتباه احمد بن حنبل در معرفی اهل بیت (ع) ...39

سمرة بن جندب و بی اعتنائی او به فرمان رسول خدا(ص) ...43

پاسخ اصلی سؤال ...55

اعتراف ابو زهره ...58

دفاع از محدثین ...60

خلاصه دفاعیه ...67

حديث اهل بیتی وغیر اهل بیتی ...70

ص: 205

تقاضای تجدید نظر ...87

سؤال دوم:

چرا در کافی از خلفای سه گانه حدیثی نقل نشده است ... 93

پاسخ اجمالی و تفصیلی...95

پاسخ مجدد سؤال دوم ...100

صاحبان صحاح با دو سؤال مواجهند ...102

واما سؤال حضرتعالی ...104

پاسخ محدثین وبیان یک حقیقت تلخ ... 105

نمونه هائی از این افسانه ها ... 107

سؤال سوم:

چرا در کافی از فرزندان خلفا حدیث نقل نشده است ... 115

پاسخ به سؤال سوم ...117

صحابه از دیدگاه شیعه و اهل سنت ...122

عقیده شیعه در محدوده کتاب وسنت ....130

صحابه از نظر قرآن ...131

راه شناخت مؤمن و منافق ...136

ص: 206

صحابه از نظر ست ...138

سیرة خلفا ...140

سیاست تحریف ...143

تعصب ...148

معرفی اجمالی از ابو منصور بغدادی و شهرستانی ... 149

شیعه یا اهل سنت واقعی ...155

سؤال چهارم:

مگر فرزندان خلفا از عفیر هم ضعیفترند ...159

پاسخ به سؤال چهارم ...161

نظر علمای اهل سنت در مورد صحیحین ...162

نظرية علمای شیعه در مورد کتب اربعه ...172

داستان عفیر در کتب شیعه ...181

نظر علمای اهل سنت در مورد داستان عفير ...188

پاسخ یک اعتراض ...190

مجلسی محدث و مجلسی محقق ...195

دو گروه در اشتباهند ...199

ص: 207

منشورات فارسی

بنياد معارف اسلامی

1- آنگاه هدایت شدم دکتر محمد تیجانی تونسی

2- همراه با راستگویان دکتر محمد تیجانی تونسی

3 - از آگاهان بپرسید دکتر محمد تیجانی تونسی

4 - اهل سنت واقعی دکتر محمد تیجانی تونسی

5- در جستجوی حقیقت دکتر اسعد وحيد القاسم

6-حق جو وحق شناس (ترجمة المراجعات) علامه سید شرف الدین موسوی

7- پیشینه سیاسی فکری وهابیت محمد إبراهيم انصاری

8- تناسب آیات آية الله شیخ محمد هادی معرفت

9.خاطرات مدرسه سید محمد جواد مهری

10 - فريب: کنکاشی در اسلام راستین نویسنده بزرگ مصری: صالح الوردانی

ترجمه سید محمد جواد مهری

ص: 208

ص: 209

ص: 210

ص: 211

تصویر

ص: 212

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109