پژوهه ای در واکاوی اعتبار زیارت عاشوراء معروفه به ضمیمه متن تلفیقی زیارت

مشخصات کتاب

سرشناسه : تربتی کربلایی، حیدر، 1338 -

عنوان و نام پديدآور : پژوهه ای در واکاوی اعتبار زیارت عاشوراء معروفه/ حیدر تربتی کربلایی.

مشخّصات نشر : قم: حبیب، 1394.

مشخّصات ظاهری : 147 ص.؛ 12×17س م.

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

موضوع : حسین بن علی (ع)، امام سوم، 4 - 61ق -- زیارت

رده بندی کنگره : BP263/2/ت4ز9 1387

رده بندی دیویی : 297/7645

اطلاعات رکورد کتابشناسی : فاپا

خیراندیش دیجیتالی : مرکز خدمات حوزه علمیه اصفهان

ویراستار: سید محمد هادی رضوی خانکهدانی

این کتاب به شما موالی محمّد و آل محمّد (صلّى الله عليهم) هدیّه شده است مشروط به شرط شرعی بر این که: آن را حبس نکنید، بخوانید و تبلیغ کنید، و حق فروش ندارید، و اگر مطالب را قبول ندارید کتاب را مسترد کنید.

ص: 1

اشاره

پژوهه ای در واکاوی اعتبار زیارت عاشوراء معروفه به ضمیمه متن تلفیقی زیارت

حضرت آية الله حیدر تربتی کربلائی

ص: 2

فهرست مطالب

سخن ویراستار...7

سؤال...8

مقدّمات، شبهه و فرقه های جهنّمی و ... ...9

فرقه های جهنّمی...13

شبهه...14

1- چیستی شبهه

2- شبهه و سابقه آن در ادیان و اسلام...15

3- شبهه افکنان کیستند و چرا شبهه افکنی می کنند؟ ...15

4-شبهه و شبهه افکنان در قرآن و احادیث اهل بیت (علیهم السّلام)...16

5- شبهه در عصر ما...18

6- وظیفه چیست؟...19

7- منشأ این شبهه ها، کیست، کجاست و هدفش چیست؟...22

منزلت زیارت امام حسین (عليه السّلام) و جایگاه زیارت عاشوراء...23

منزلت زیارت امام حسین (عليه السّلام)...25

زیارت عاشوراء معروفه...27

ارزش و جایگاه زیارت عاشوراء معروفه...28

زیارت عاشوراء گنجینه ای پربار...32

ص: 3

عصاره زیارت عاشوراء...32

منابع، سند و اعتبار زیارت عاشوراء...35

اهمّ منابع زیارت عاشوراء معروفه...37

سند و اعتبار زیارت عاشوراء و... حیثیّت خبر موثّق...41

روش قدمای علمای شیعه امامیّه در تصحیح سند روایات...42

روش متأخرین از علمای امامیّه در تصحیح سند روایات...43

پذیرش عملی متأخّرین از علما...44

بررسی سند زیارت عاشوراء

سندهای زیارت عاشوراء در کامل الزّیارات...45

سندهای زیارت عاشوراء در مصباح المتهجّد...46

طريق شیخ طوسی در دعای صفوان برای زیارت عاشوراء...47

نتیجه...53

دیگر وجوہ تصحیح سند زیارت عاشوراء

رجال سند دیگر زیارت...54

شهرت و تقسیم آن به؛ روائی، عملی و فتوائی...59

دیگر عوامل موجب وثوق و اطمینان...62

تواتر و اقسام آن...64

تجميع بين قرائن...65

ذکر دو نسخه معتبر از مصباح المتهجّد کبیر...66

جمع بندی مطالب...68

امر و تأکید صاحب الزّمان (عجّل الله فرجه الشّریف)...70

ص: 4

زیارت عاشوراء و اثر آن در برزخ...73

دیگر آثار زیارت عاشوراء...74

آیا صد لعن و صد سلام و دعای ... جزء زیارت عاشوراء است؟...75

برائت و زیارت عاشوراء...77

تقسیم بندی شبهه ها...79

شبهه در فقره «الأوّل» و «الثّاني»...82

روز دوشنبه...83

چهار بت و برائت از آن ها و پیروانشان...86

هماهنگی لعن های زیارت عاشوراء با قرآن کریم...88

دسته اوّل: برائت از اهل جبهه باطل

دسته دوّم: برائت از طاغوت شرط اصلی هدایت

دسته سوّم: نهی از دوستی با دشمنان خداوند...89

دسته چهارم: کسانی که خداوند آن ها را دوست ندارد...90

دسته پنجم: آنان که ملعون هستند

دسته ششم: کسانی که سزاوار دشنام هستند...93

دسته هفتم: انتصار به وسیله اظهار بدی های ظالم...95

هماهنگی لعن های زیارت عاشوراء با سنّت معصومین (علیهم السّلام) و ... ...96

هماهنگی لعن های زیارت عاشوراء با بسیاری از روایات...98

هماهنگی زیارت عاشوراء با دیگر زیارات در لعن و برائت...99

حدیث امام محمّد باقر (عليه السّلام) درباره زیارت عاشوراء معروفه...105 متن تلفیقی زیارت عاشوراء معروفه...117

پی نوشت ها...126

ص: 5

تقدیم

تقديم

به پیشگاه گرامی

نعم الجنين ، كنز الأمير

نخست شهید مظلوم ولایت

نشکفته غنچه پرپرشده ی آل محمّد

ثالث أسباط المصطفى، بضعة الزّهراء

أخو العقيلة الحوراء زينب و أمّ كلثوم و رقيّة

محسن بن عليّ و فاطمة (صلوات الله عليهم)

و غنچه بي سرگلستان سران برنی، باطن قرآن حسین

الله والدش را فرمود: «دَعهُ یَاحُسَینُ! فَإِنَّ لَهُ مُرضِعَةٌ فِي الجَنَّة»

عليّ الأصغر رضيع الحسين بن علىّ وفاطمة (عليهم السّلام)

امید است قبول حضرت ایشان افتد.

ص: 6

سخن ویراستار

بسم الله الرّحمان الرّحيم

مدّتی است گروهی - هرچند اندک و ضعیف - با گفتارها و نوشتارها و نیز عمل کرد غیرعالمانه امّا با نام کارشناسی، متون روایاتی را زیر سؤال می برند که متضمّن زیارتی یا حدیثی یا حکایتی در فضیلت اهل بیت (علیهم السّلام) و بیان جنایات و پلیدی های دشمنان ایشان است؛

البته سخن نویی در میان نیست بلکه اظهاراتی است که بر شالوده بیانات دیرینه دشمنان خاندان عصمت (علیهم السّلام) بنا شده و تکرار سخنانی است که بارها و بارها به شیوه های گوناگون توسط بزرگان از دانشمندان و پژوهش گران شیعه پاسخ داده شده است، اما ... . و هرچند نوشتارهایی به پاسخ این شبهه ها پرداخته اند اما این پاسخ ها چنان که جامع و کامل باشد، طرح نمی شود...؛

در این رهگذر فقیه علوم اهل بیت (علیهم السّلام) حضرت آیت الله حیدر تربتی کربلائی مدّ ظلّه، با وجود اشتغال به تدریس و تحقیق و تألیف، هم چون پناهی برای یتیمان آل الله (عليهم السّلام)، کمر همّت به دفاع از این آستان محکم نموده و در پی طرح پرسش های مکرّر از این قبیل، پاسخ محقّقانه و عالمانه خویش را در قالب کتاب ارائه نموده اند؛

ان شاء الله تعالى امّ الأئمّة (عليهم السّلام) مؤيّد قرار داده و به احسن وجه از ایشان بپذیرند و قلمی را که بر خون شهیدان رجحان دارد، به مرکب معرفت خویش رنگین نمایند.

ص: 7

درخواست پاسخ به شبهه

بسم الله الرّحمان الرّحيم

حضور محترم حضرت آية الله تربتی کربلائی مدّ ظلّه.

سلام علیکم

مستدعی است نظر مبارک خود را در خصوص مسئله مطروحه ذیل مرقوم فرمایید:

1- نظر جناب عالی درباره سند زیارت عاشوراء معروفه چیست؟

2- و آیا بخش لعن زیارت عاشوراء جزء زیارت است یا خیر؟

19 جمادى الأولى1438

ص: 8

مقدّمات، شبهه و فرقه های جهنّمی و ...

اشارة

ص: 9

قال اللهُ سُبحَانَهُ وَ تَعَالَی

وَ اَنَا المُحسِنُ وَ هَذَا الحُسَینُ

خداوند منزّه و بلندمرتبه فرمود:

همانا من محسن (احسان کننده) هستم و این حسین (عليه السّلام) است.

ص: 10

بسم الله الرّحمن الرّحيم

الحمدلله ربّ العالمين و صلّى الله على نبيّنا محمّد و آله الطّاهرين، و لعنة الله على أعدائهم و ظالميهم و غاصبي حقوقهم و مخالفيهم و منکري فضائلهم و مناقبهم و مدّعي شئونهم و مراتبهم و الرّاضين بذلك من الأوّلين و الآخرين إلى أبد الآبدين آمين.

و السّلام عليكم و على من والى محمّداً و آله و عادی أعدائهم.

مرقومه شما ملاحظه شد و با توجه به بیان حضوری شما مبنی بر این که این شبهه ها، در برخی مناطق نشر داده شده است، مناسب دیدم پاسخ ها به صورت کتابی مستقل تألیف گردد تا پاسخی کوبنده برای دشمنان دین اسلام باشد و نیکو برای مؤمنان؛

لذا با استمداد از الله تبارک و تعالى و بر مبنای قرآن کریم و سنّت مطهره اقدام به پاسخ گویی و روشنگری می کنیم، باشد تا آن که لیاقت دارد، به راه حق درآید و سبیل هدایت را ره پوید، آن که فریب خورده و به جرم نادانی، دچار تردید شده، نه آن که با دیده ی تعصب می نگرد و می اندیشد.

الله تعالى، شما و ما را توفيق ره روی راه اهل بیت نبوّت (عليهم السّلام) و دفاع از حریم حرم الله (صلوات الله عليهم) عنایت فرماید.

ص: 11

قبل از جواب به دو سؤال شما، بیان مقدّماتی لازم است.

برای ره پویی راه هدایت، به گواهی قرآن و عترت و تاریخ، همواره رهزنانی بوده و هستند. در زمان حال، این خبيثان و ناپاکان که دست پروردگان دشمنان قسم خورده قرآن و عترت هستند با نام های گوناگون، وارد عرصه شده و برای گمراه کردن افراد، از ابزارهای پلیدی هم چون ایجاد و ترویج شبهه استفاده می کنند و این کار را از راه های مختلف انجام می دهند. و در این میان کسانی مورد هجمه ی آنان قرار می گیرند که ناآگاه هستند یا حتّی بدتر که در جهل مرکّب به سر می برند.

البته شبهه افکنان گاه به دوست داشتن اهل بیت (علیهم السّلام) نیز تظاهر می کنند و ندای «حق با علیّ و علیّ با حق» را سر می دهند امّا در عمل آن را نادیده انگاشته و حتّی زیر پا می نهند. این اعتراف تنها دستاویزی برای فریب پیروان اهل بیت (علیهم السّلام) است زیرا آنان در سینه، جز آن را می پرورانند؛

اعتراف به برتری و بخشش خورشید، فضیلت نیست زیرا همه از آن آگاهی دارند. فضیلت، باور داشتن این حقیقت است. کیست که نداند حق با علىّ است و علىّ با حق است؟ کیست که جرأت کند جز این معتقد باشد؟ آن که نابیناست، آیا نمی تواند گرمای خورشید را حس کند؟ و اگر بخواهد آن را انکار نکند و از آن برای دیگران بگوید؟ آیا اگر ابوبکر به فضیلت های امیرالمؤمنين (عليه السّلام) اعتراف کند، یا عمر در بیش از 60 مورد بگوید: «لولا عليّ لهلك عمر»، این برای آنان فضیلت است؟ آیا آن که به حقّ و حرمت «ذِي القُربَي» اعتراف دارد امّا در عمل آن را زیر پا می نهد و هتک می کند، دیگر آیا برای این اقرار، پاداشی رواست؟

کسانی که در ظاهر، برای فریب اندیشه های پاک و بی آلایش، چیزی و در درون و عمل چیز دیگری را می پذیرند، جز خود را نمی فریبند چنان که الله تعالى فرمود:

ص: 12

«يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ».(1)

خدا و مؤمنان را نیرنگ می زنند امّا جز خود را نمی فریبند حال آن که نمی فهمند.

فرقه های جهنّمی

فرقه هایی نیز ادّعای محبّت و ولایت اهل بیت اطهار (علیهم السّلام) را دارند لكن جز یک فرقه، آنان نیز از فرقه های هالکه می باشند و آنان این اختصاص را دارند که با دشمنان اهل بیت (علیهم السّلام)، دشمن هستند، ابان بن ابی عیّاش می گوید: سليم می گفت: از علیّ بن ابی طالب (عليه السّلام) شنیدم که می فرمود:

«إِنَّ اَلْأُمَّةَ سَتَفْتَرِقُ عَلَى ثَلاَثٍ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً، اِثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ فِرْقَةً فِي اَلنَّارِ، وَ فِرْقَةٌ فِي اَلْجَنَّةِ، وَ ثَلاَثَ عَشْرَةَ فِرْقَةً مِنَ اَلثَّلاَثِ وَ اَلسَّبْعِينَ تَنْتَحِلُ مَوَدَّتَنَا أَهْلَ اَلْبَيْتَ (علیهم السّلام)، وَاحِدَةٌ فِي اَلْجَنَّةِ، وَ اِثْنَتَا عَشْرَةَ فِي اَلنَّارِ. فَأَمَّا اَلْفِرْقَةُ النَّاجِيَةُ اَلْمَهْدِيَّةُ اَلْمُؤَمِّلَةُ اَلْمُؤْمِنَةُ اَلْمُسْلِمَةُ اَلْمُوَافِقَةُ اَلْمُرْشَدَةُ، فَهِيَ اَلْمُؤْتَمِنَةُ بِي، وَ هِيَ اَلْمُسَلِّمَةُ لِأَمْرِي، اَلْمُطِيعَةُ لِي، اَلْمُتَبَرِّئَةُ مِنْ عَدُوِّي، اَلْمُحِبَّةُ لِي، اَلْمُبْغِضَةُ لِعَدُوِّي، اَلَّتِي عَرَفَتْ حَقِّي وَ إِمَامَتِي وَ فَرْضَ طَاعَتِي مِنْ كِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ)، فلَمْ تَرْتَدَّ وَ لَمْ تَشُكَّ لِمَا قَدْ نَوَّرَ اَللَّهُ مِنْ حَقِّنَا فِي قُلُوبِهَا وَ عَرَّفَهَا مِنْ فَضْلِها، وَ أَلْهَمَهَا وَ أَخَذَ بِنَوَاصِيهَا فَأَدْخَلَهَا فِي شِيعَتِنَا، حَتَّى اطْمَأَنَّتْ قُلُوبُهَا وَ اسْتَيْقَنَتْ يَقِيناً لاَ يُخَالِطُهُ شَكٌّ. أَنِّي أَنَا وَ أَوْصِيَائِي بَعْدِي إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ هُدَاةٌ مُهْتَدُونَ ...».(2)

به زودی امّت به هفتاد و سه گروه متفرّق خواهند شد، که هفتاد و دو گروه در آتش و یک گروه در بهشت خواهند بود. سیزده گروه از هفتاد و سه گروه، ادّعای

ص: 13


1- سوره (2) آیه 10.
2- کتاب سليم بن قيس الهلاليّ: ج2 ص605ح7 قال أبان: قال سليم: وسمعت عليّ بن أبي طالب (عليه السّلام) يقول:. از او: بحارالأنوار: ج 28 ص 14 ب1 ح22 با اختلاف در برخی از کلمات.

محبّت ما اهل بیت (علیهم السّلام) را دارند، ولی یکی از آن ها در بهشت و دوازده گروه در آتش اند. گروه نجات یافته هدایت شده که آرزو (ی بهشت) دارند و مؤمن و تسلیم و موافق و هدایت کننده اند. آنان کسانی اند که به من ایمان آورده (و اقتدا کرده و در مقابل امر من تسليم و مطيع من هستند (و ولایتم را دارند). از دشمن من بیزاری جسته و مرا دوست می دارند و بغض دشمنان مرا دارند؛ آنان که از روی کتاب خدا و سنّت پیامبرش (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ)، نسبت به حقّ من و امامتم و واجب بودن اطاعتم معرفت دارند، در نتیجه (از عقیده خود) بر نمی گردند و تردید نمی کنند، زیرا خداوند قلب آنان را از معرفت حقّ ما نورانی کرده و بخشی از فضیلت اش را به قلب آنان فهمانده و الهام کرده است، و ناصيه (موی جلوی سر) آنان را گرفته و در شیعیان ما داخل کرده (یعنی به هر جهت آنان را به راه راست هدایت نموده)، طوری که قلب هایشان اطمینان یافته و يقينی حاصل نموده است که شکّی با آن مخلوط نمی شود بر این که من و جانشینانم پس از من تا روز قیامت، هدایت کننده ی هدایت یافته ایم... .

بنابراین باید آگاه باشیم که صرف اعتراف کسی به محبّت اهل بیت نبوّت (عليهم السّلام)، هرگز نمایان گر بنیانی استوار و باوری در درون نیست. آگاه باشیم تا فریب نخوریم و بدانیم که اگر کسی اهل بیت اطهار (عليهم السّلام) را ستایش کند اما در عقیده و عمل با آنان به مخالفت برخیزد، در واقع این اقرار را سرپوشی برای فریب «خودش و دیگران» قرار داده است.

هم چنین لازم است نکاتی را درباره ی شبهه، یادآور شويم:

شبهه

1- چیستی شبهه

شبهه کلمه ای عربی از ریشه ی «شَبَّهَ» به معنای مثل و نظیر است و شبهه آن است که

ص: 14

دو چیز به دلیل شبیه شدن یکی به دیگری، به راحتی از هم تشخیص داده نشوند و موجب به اشتباه افتادن بشوند.

2- شبهه و سابقه آن در ادیان و اسلام

از زمان اعلام اراده ی الهی بر قرار دادن خلیفه بر روی زمین، خداي شبهه افکنان، شیطان رجيم لعنه الله، نخستین شبهه را بنا نهاد:

«قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ».(1)

گفت: من از او (آدم) نیکوترم. مرا از آتش آفریدی و او را از گل.

تا زمانی که ستیز حقّ و باطل در جریان است، و تا برقراری دولت کریمه آل محمّد (صلی الله عليهم أجمعين)، شبهه و تدلیس، از پست ترین ابزارهای هجمه ی فرهنگی دشمنان حق خواهد بود. آغاز شبهه افکنی از ابلیس لعین بود، و شبهه در تمام ادیان وجود داشته و دارد.

3- شبهه افکنان کیستند و چرا شبهه افکنی می کنند؟

ممکن است گاهی رخ دهد، کسی به خوبی متوجّه چون و چرا مسأله ای نشود و آن چه را خودش فهمیده، حق جلوه دهد و برای آن دلیل بیاورد. در این باره، ندانستن موجب ایجاد شبهه می شود حال آن که گوینده، خود نمی داند چه کرده است. هم چنین ممکن است کسی درباره ی موضوعی آگاهی کامل نداشته باشد و با همان علم ناکامل، سخن بگوید و قضاوت کند که در این صورت نیز ممکن است به اشتباه افتاده و دیگران را دچار اشتباه کند، حال آن که نمی داند. اما در صورتی دیگر نیز ممکن است شبهه ایجاد شود: اگر کسی حق را بداند و آن را به خوبی بشناسد و باطل را هم بداند و بشناسد اما در نظر وی، باطل دل پذیر آید، آن را لباس حق می پوشاند و عرضه می کند و این جاست که افراد ناآگاه، به جرم ندانستن و مورد فریب قرار گرفتن، به دام شبهه و شبهه افکن

ص: 15


1- سوره (38) ص آیه 77.

گرفتار می شوند. بنابراین علّت به وجود آمدن شبهه، دو چیز است: جهل یا جحود یعنی ندانستن یا ستیز با حق.

4- شبهه و شبهه افکنان در قرآن و احادیث اهل بیت (علیهم السّلام)

آیات متشابه در قرآن، مواردی هستند که از ظاهر آن ها معانی متعدّدی برداشت می شود و باید دانست که راه رسیدن به مقصود خداوند، تنها بیان اهل بیت (علیهم السّلام) است زیرا تنها آنان نسبت به اسرار و ظاهر و باطن قرآن آگاه هستند. و این کتاب آسمانی ماست که درباره متشابهات چنین بیان می کند:

«هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ».(1)

اوست کسی که این کتاب را بر تو نازل فرمود. قسمتی از آن آیات محکمات است که اصل کتاب هستند و بقیه متشابهات هستند. امّا آنان که دل هایشان میل به باطل دارد، به قصد فتنه انگیزی و پی بردن به باطن معنای آن ها (با تکیه بر هوای نفس و تفسیر به رأی) متشابهات را پیروی می کنند حال آن که جز خدا و ریشه داران در دانش، از معنای باطن آن آگاه نیستند. آنان (ریشه داران در دانش) می گویند: ما به متشابهات ایمان داریم تمامی آن ها از جانب پروردگار ماست. و جز صاحبان اندیشه پند نگیرند».

پس افرادی به دنبال متشابهات هستند که در دل هایشان به باطل مایل اند و می خواهند فتنه انگیزی کنند و به دنبال پی بردن به معنای باطنی این آیات هستند.

در احادیث بسیاری نیز بر لزوم پیروی از حق و اجتناب از شبهه ها، تأکید شده که برای

ص: 16


1- سوره (3) آل عمران آیه 8.

نمونه چند مورد آورده می شود:

مولانا امیرالمؤمنين (عليه السّلام) فرمودند:

«فَيَا عَجَباً! وَ مَا لِيَ لَا أَعْجَبُ مِنْ خَطَإِ هَذِهِ الْفِرَقِ عَلَى اخْتِلَافِ حُجَجِهَا فِي دِينِهَا، لَا يَقْتَصُّونَ أَثَرَ نَبِيٍّ وَ لَا يَقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصِيٍّ وَ لَا يُؤْمِنُونَ بِغَيْبٍ وَ لَا يَعِفُّونَ عَنْ عَيْبٍ، (يَعْمَلُونَ فِي الشُّبُهَاتِ وَ يَسِيرُونَ فِي الشَّهَوَاتِ)،(1) الْمَعْرُوفُ فِيهِمْ مَا عَرَفُوا وَ الْمُنْكَرُ عِنْدَهُمْ مَا أَنْكَرُوا، (مَفْزَعُهُمْ فِي الْمُعْضِلَاتِ إِلَى أَنْفُسِهِمْ وَ تَعْوِيلُهُمْ فِي الْمُهِمَّاتِ عَلَى آرَائِهِمْ)،(2) كَأَنَّ كُلَّ امْرِئٍ مِنْهُمْ إِمَامُ نَفْسِهِ، قَدْ أَخَذَ مِنْهَا فِيمَا يَرَى بِعُرًى ثِقَاتٍ وَ أَسْبَابٍ مُحْكَمَاتٍ».(3)

امّا بعد ... شگفتا و چگونه تعجب نکنم از خطای این گروه های پراکنده با دلایل مختلف و نادرستی که بر مذهب باطل خویش می تراشند. نه به دنبال آن چه به سوی پیامبر هدایت می کند، می روند و نه به کردار جانشين پیامبر اقتدا می کنند. و نه به غیب ایمان می آورند و نه از انجام هیچ عیبی (افراط و تفریط) دست می کشند. به شبهه ها عمل می کنند و در شهوت ها روان می شوند. «معروف» در میان آنان چیزی است که آن را بشناسند (بپسندند) و «منکر» نزد آنان چیزی است که خود آن را انکار کنند (خوش نداشته باشند). پناهگاه آنان در کارهایی که انجام آن ها بسیار دشوار است، خودشان است (خودمحور هستند) گویا که هر کدام از آنان، امام خویش است، باور دارد که به استوارترین دستاویزها چنگ زده و محکم ترین وسیله ها را به کار برده است.

هم چنین درباره ی ارزش آگاهی داشتن در رویارویی با شبهه ها فرموده اند:

ص: 17


1- این عبارت در نهج البلاغة آمده است.
2- این عبارت در نهج البلاغة آمده است.
3- الكافي: ج 8 ص 63 ح22، نهج البلاغة: ص 121 الخطبة 88.

«اَلْمُتَعَبِّدُ عَلَى غَيْرِ فِقْهٍ كَحِمَارِ اَلطَّاحُونَةِ يَدُورُ وَ لاَ يَبْرَحُ وَ رَكْعَتَانِ مِنْ عَالِمٍ خَيْرٌ مِنْ سَبْعِينَ رَكْعَةً مِنْ جَاهِلٍ لِأَنَّ اَلْعَالِمَ تَأْتِيهِ اَلْفِتْنَةُ فَيَخْرُجُ مِنْهَا بِعِلْمِهِ وَ تَأْتِي اَلْجَاهِلَ فَتَنْسِفُهُ نَسْفاً وَ قَلِيلُ اَلْعَمَلِ مَعَ كَثِيرِ اَلْعِلْمِ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرِ اَلْعَمَلِ مَعَ قَلِيلِ اَلْعِلْمِ وَ اَلشَّكِّ وَ اَلشُّبْهَةِ».(1)

عبادت کننده ای که (عبادتش) از روی فهم و دانایی نیست، مانند الاغ آسیاب است که می گردد و (از جای خود) دور نمی شود (تلاش می کند اما این تلاش او، ثمری ندارد). و دو رکعت نماز فرد عالم بهتر است از هفتاد رکعت که فرد نادان به جا آورد؛ زیرا هنگامی که فتنه به دانا روی می آورد، او به وسیله ی دانش خود، به آن گرفتار نمی شود و از آن بیرون می رود حال آن که چون فتنه به فرد نادان رسد، او را به سبب نادانی اش از جا برکند و پراکنده سازد (به فتنه گرفتار شود و چون ناآگاهانه خدا را می پرستیده، اعتقاد او، ویران می شود زیرا بنیان محکمی نداشته است). اندک عملی که با فهم و آگاهی بسیار همراه باشد از عمل بسیاری که با دانش کم و تردید و شبهه همراه باشد، نیکوتر است. پس نزد خداوند، تنها اعتقادی ارزش دارد که با بینش و بصیرت بدان پای بند باشیم و براساس آن اعتقاد، خدا را بپرستیم و این همان پرستشی است که خدا را راضی می سازد و بدان پاداش می دهد.

5- شبهه در عصر ما

در این زمان هرکس قصد گمراه کردن دیگران را داشته باشد، شمشیر از رو نمی بندد که اگر چنین کند، کسی فریب او را نمی خورد. بنابراین باید روش دیگری به کار گرفته شود و این همان پوشاندن لباس حق بر پیکر باطل است که در فرهنگ دین، به آن شبهه می گویند. و این همان است که امام جعفر صادق (علیه السّلام) فرمودند:

ص: 18


1- الاختصاص: ص 245، بحارالأنوار: ج1 ص 208 ب5 ح10.

«اَلْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لاَ تَهْجُمُ عَلَيْهِ اَللَّوَابِسُ».(1)

دانای به زمان خود، شبهه ها براو هجوم نیاورند.

این که بدانیم در کدامین دوره به سر می بریم و گمراه کنندگان، از چه روش هایی برای فریب دادن افراد استفاده می کنند. این که پاسخ به این باطل پوشیده در لباس حق را بدانیم و یا حدّاقل در راست بودن مسیری که ره پوی آن هستيم، اندکی تردید نداشته باشیم که اگر چنین نباشد، در واقع باور ما، چون بنای بی بنیه ای است که در انتظار نمی از باران یا تکانی اندک است تا فرو بریزد. شایسته است که بدانیم آن چه درباره ی دینِ خود می دانیم، بسیار بااهمیت است که اگر بنیان آن محکم نباشد یا بر اساس گمان و یا نادرست باشد، دیگر کدامين مانع از قلبمان به باورمان نزدیک تر که اگر لرزید، دیگر باوری را باور نخواهیم داشت.

6- وظیفه چیست؟

تفاوتی ندارد که کسی از روی درست نفهمیدن کمّ و کیف یک موضوع شبهه کند یا به دلیل دسترسی پیدا نکردن به تمام جنبه های علمی آن گرفتار شبهه شود یا حق را بداند و بدان مایل نباشد و برای میل خود، باطل را شبیه به حق کند و شبهه افکند و بفریبد؛ در هر سه مورد، ریسمان این دام، جهل و جحود است. بنابراین کسانی که نمی دانند، باید آگاهی یابند و در میان راه، ره روی را رها نکنند تا آگاهی کاملی به دست آورند و تمام تلاش خود را به کار بندند تا به درستی از واقعیّت مطلب مطّلع شوند که در این صورت بدیهی است که دیگر به دام شبهه و شبهه افکن گرفتار نمی آیند.

و آشکار است که افراد آگاه به حقیقت ها، باید آن چه را که می دانند، به دیگران عرضه کنند. این حکم خداست: بر آنان که می دانند، واجب است افراد ناآگاه را آگاهی بخشند و آنان که نمی دانند، باید در پی دست یابی به حقیقت ها باشند.

ص: 19


1- الكافي: ج1 ص 26 کتاب العقل و الجهل... ح29، تحف العقول، ص356، بحار الأنوار: ج 75 ص 269 ح 109.

اما آنان که در دل فتنه انگیزی را آرزومند هستند و با حق در ستیزند، در حقیقت آنان تنها دام می نهند و گرفتار شدن طعمه، به خودِ او بستگی دارد که اگر طعمه ای به دام آنان گرفتار نیاید، به يقين دام خود را بر می چینند.

پس برماست که وظیفه ی خود را بشناسیم و بدان عمل کنیم. علما وظیفه خاصّی بر دوش دارند و آن در احادیث اهل بیت نبوّت (صلوات الله عليهم) آمده است: حضرت خاتم الأنبياء محمّد مصطفی (صلّی الله عليه و آله و سلّم) فرمودند:

«إِذَا ظَهَرَتِ اَلْبِدَعُ فِي أُمَّتِي فَلْيُظْهِرِ اَلْعَالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ يَفْعَلْ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ».(1)

آن زمان که بدعت ها در میان امّتم آشکار گردد، بر عالم واجب است علم خود را آشکار کند، هرکس به این وظیفه خود عمل ننماید؛ لعنت خداوند بر او باد.

و فرمودند:

«إِذَا ظَهَرَتِ اَلْبِدَعُ فِي أُمَّتِي فَلْيُظْهِرِ اَلْعَالِمُ عِلْمَهُ وَ إِلاَّ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اَللّٰهِ وَ اَلْمَلاٰئِكَةِ وَ اَلنّٰاسِ أَجْمَعِينَ».(2)

آن زمان که بدعت ها در میان امّتم آشکار شود، بر عالم واجب است علم خود را آشکار سازد، هرکس به این وظیفه خود عمل ننماید، لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر او باد.

و فرمود:

«كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا ظَهَرَ فِيكُمُ اَلْبِدَعُ حَتَّى يَرْبُوَ فِيهَا اَلصَّغِيرُ وَ يَهْرَمَ اَلْكَبِيرُ وَ يُسْلِمَ عَلَيْهَا اَلْأَعَاجِمُ وَ إِذَا ظَهَرَتِ اَلْبِدَعُ قِيلَ سُنَّةٌ وَ إِذَا عُمِلَ بِالسُّنَّةِ قِيلَ بِدْعَةٌ».(3)

ص: 20


1- الكافي: ج1 ص54 باب البدع و... ح 2، عوالي اللّآلي: ج4 ص70 الجملة 2 ح 39، نهج الحقّ: ص37، منية المريد: ص186، وسائل الشّيعة: ج16 ص269 ب40 ح21538، بحار الأنوار: ج105 ص 15 اجازه 28.
2- بحار الأنوار: ج 54 ص234.
3- إرشاد القلوب: ج1 ص 69 ب17.

حال شما چگونه است هنگامی که بدعت ها در میان شما آشکار گردد تا آن که کودکان با آن بزرگ می شوند و بزرگان با آن پیر می گردند و بیگانگان بر اساس آن (دین آلوده به بدعتها) اسلام می آورند و وقتی بدعت ها آشکار شدند، به آن ها سنّت گفته شود و هنگامی که به سنّت عمل شود، (به آن) بدعت گفته شود؟!

و از اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السّلام) روایت شده که فرمودند:

إِذَا ظَهَرَتِ اَلْبِدَعُ فَعَلَى اَلْعَالِمِ أَنْ يُظْهِرَ عِلْمَهُ فَإِنْ لَمْ يَفْعَلْ سُلِبَ نُوُرَ اَلْإِيمَانِ».(1)

آن گاه که بدعت ها آشکار شوند، بر عالم واجب است علم خود را آشکار کند، اگر (با بدعت ها مبارزه) نکند، نور ایمان از او گرفته شود.

و از امام علىّ الرّضا (عليه السّلام) روایت شده که فرمودند:

«أَفْضَلُ مَا يُقَدِّمُهُ اَلْعَالِمُ مِنْ مُحِبِّينَا وَ مَوَالِينَا أَمَامَهُ لِيَوْمِ فَقْرِهِ وَ فَاقَتِهِ وَ ذُلِّهِ وَ مَسْكَنَتِهِ أَنْ يُغِيثَ فِي اَلدُّنْيَا مِسْكِيناً مِنْ مُحِبِّينَا مِنْ يَدِ نَاصِبٍ عَدُوٍّ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ - فَيَقُومُ مِنْ قَبْرِهِ وَ اَلْمَلاَئِكَةُ صُفُوفٌ مِنْ شَفِيرِ قَبْرِهِ إِلَى مَوْضِعِ مَحَلِّهِ مِنْ جِنَانِ اَللَّهِ فَيَحْمِلُوهُ عَلَى أَجْنِحَتِهِمْ يَقُولُونَ لَهُ: مَرحَباً طُوبَاكَ طُوبَاكَ يَا دَافِعَ اَلْكِلاَبِ عَنِ اَلْأَبْرَارِ وَ يَا أَيُّهَا اَلْمُتَعَصِّبُ لِلْأَئِمَّةِ اَلْأَخْيَارِ (علیهم السّلام)!».(2)

بهترین توشه ای که دانای از دوست داران و پیروان ما (اهل بیت) برای روز تهی دستی، نیاز، خواری و بی نوایی خویش، پیشاپیش می فرستد، این است که در دنیا ناتوانی از دوست داران ما (اهل بیت (علیهم السّلام)) را از دست یک ناصبی که دشمن خدا و پیامبر اوست نجات دهد (که چون چنین کند) از قبرش برمی خیزد در حالی که

ص: 21


1- رجال الكشّيّ: ص 493 ح946، علل الشّرائع: ج1 ص 235 ب171ح1، عیون أخبار الرّضا (عليه السّلام): ج1 ص112 ب10 ح 2، الغيبة، الشّيخ الطّوسيّ: ص 63، وسائل الشّيعة: ج16 ص271 ب40 ح21546، بحار الأنوار: ج 48 ص 252 ب10.
2- التّفسير المنسوب إلى الإمام الحسن الزكيّ العسكريّ (عليه السّلام): ص350 ح236. از او: الاحتجاج: ج1 ص19 و ج2 ص440 و الصّراط المستقيم: ج3 ص 58.

فرشتگان از کنار قبرش تا جایگاهش در بهشت های خداوند، صف کشیده اند. سپس او را روی بال های خود حمل می کنند؛ به او می گویند: «آفرین، خوشا به حالت، خوشا به حالت، ای دورکننده سگ ها از نیکان! ای غیرت مند در راه امامان پاک (علیهم السّلام)!».

7- منشأ این شبهه ها، کیست، کجاست و هدفش چیست؟

اساس شبهه ها از ابلیس لعین است و حزب او، دشمنان اهل بیت اطهار (علیهم السّلام)، کسانی که قلب هایی پر از کینه ی آل الله (علیهم السّلام) را دارند، آنان ایجادکنندگان شبهه ها هستند و چون نتوانند دل ها را به طور کامل در اختیار خود گیرند، آن ها را با تردید و دودلی به بیراهه می کشانند تا باور خود را فراموش کنند و به دنبال باطل در لباس حق درآیند. در این نوشتار، روی سخن، با آنان نیست، روی سخن با ناآگاهان است.

این جانب بنابر وظیفه ای که بر دوش علما است - که مبارزه با شبهه ها، بدعت ها، انحرافات و عاملان آن ها با برهان و دلیل است و تلاش برای هدایت مستضعفان و ناآگاهانی است که ناآگاهی آنان زمینه اغوای آنان می گردد - به اضافه علاقه خاصّی که از خردسالی به حدیث کساء یمانی و زیارت عاشوراء معروفه و زیارت جامعه کبیره و دیگر متون دعاء و زیارات صادره از حضرات آل الله (عليهم صلوات الله) داشته ام، درصدد فرصتی برای تحریر پاسخی مفصّل به شبهه های مطرح شده بوده ام، اکنون که این پرسش ها به این جانب ارائه شده است، با وجود کثرت اشتغال، به حول و قوه الله جلّ و علا - جوابیّه ای متوسّط مکتوب نمودم و از الله (تعالی) و حضرات محمّد و آل محمّد (صلوات الله و سلامه عليهم) خواستار پذیرش آن هستم.

ص: 22

منزلت زیارت امام حسین (علیه السّلام) و جایگاه زیارت عاشوراء

اشارة

ص: 23

قال سیّد الکَونَینِ (صَلَّی اللهُ عَلَيه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ)

حُسَینٌ (علیه السّلام) مِنِّی وَ اَنَا مِن حُسَینٍ (علیه السّلام)

ص: 24

منزلت زیارت امام حسین (علیه السّلام)

از نیکوترین و مهم ترین زیارات و اصحّ آن ها، زیارت عاشوراء و عاشوراء ناحیه مقدّسه و جامعه کبیره و امين الله است و سند این زیارات بلاشک صحیح و صدور آن ها از اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السّلام) مسلّم است، هرچند که نیازی به بررسی سند زیارت عاشوراء معروفه، زیارت عاشوراء ناحیه مقدّسه، زیارت جامعه کبیره، حدیث کساء و دعای صنمی قریش و مانند آن نیست زیرا مضامین عالیه آن ها، در روایات صحیح وجود دارد، بلکه متن و مضمون آن ها از محکمات اسلام و با آیات، سنّت قطعيّه و دیگر زیارات اهل بیت (علیهم السّلام)، هماهنگی و موافقت کامل دارد و در بسیاری از احادیث صحيحه وارد شده است ضمن این که بزرگان از علمای امامیّه به آن عمل کرده اند، مشهور و شعار شیعه گشته و جزو اعتقادات اماميّه است، و چون چیزی میان فقهای شیعیان امامیّه مشهور بود، دیگر نیازی به سند و دلیل ندارد و شهرت میان آنان اگر معارض با محكمات نباشد کفایت می کند.

این زیارت ها، از مصادیق عالی احیای امر اهل بیت نبوّت و رسالت (علیهم السّلام) هستند که ما مأمور به آن می باشیم:

«أَحيُوا أَمرَنَا، رَحِمَ اللهُ مَن أحَيَا أَمرَنَا، ...».(1)

امر ما (اهل بیت وحی (علیهم السّلام) را) احیا نمایید، رحمت خداوند برکسی که امر ما را زنده

ص: 25


1- الكافي: ج2 ص 175 ح1- عدّة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد بن خالد، عن الحسن بن محبوب، عن شعيب العقرقوفيّ قال: سمعت أبا عبدالله (عليه السّلام) يقول لأصحابه: «اتَّقُوا اللهَ و كُونُوا إِخوَةً بَرَرَةً مُتَحابِينَ فِي اللهِ مُتَواصِلِينَ مُتَراحِمِينَ تَزَاوَرُوا وَ تَلاقَوا وَ تَذَاكَرُوا أَمرَنا وَ أَحيُوهُ». و مصادقة الإخوان: ص 34 ح 8 عن شعیب... . الأمالي، الشّيخ الطّوسيّ: ص60 المجلس 2 ح87- 56 - عن الشّيخ المفيد، عن الشّيخ جعفر بن قولویه، عن أبيه، عن سعد بن عبد الله، عن أحمد بن محمّد بن عيسى، عن الحسن بن محبوب، عن شعيب ... اتَّقُوا اللهَ و كُونُوا إِخوَةً بَرَرَةً مُتَحابِينَ فِي اللهِ مُتَواصِلِينَ مُتَراحِمِينَ تَزَاوَرُوا وَ تَلاقَوا وَ تَذَاكَرُوا وَ أَحيُوا أَمرَنا. و مشكاة الأنوار: ص 183 فصل 24 عنه (عليه السّلام). و مجموعة ورّام : ج2 ص 179 شعيب العقرقوفيّ ... . مصادقة الإخوان: ص 38 ح 7 عن أبي جعفر (عليه السّلام) قال: اجتَمِعُوا وَ تَذَاكَرُوا تَحُفُّ بِكُم المَلَائِكَةُ، رَحِمَ اللهُ مَن أَحيا أَمرَنا. و الاختصاص: ص 29 و عن إبراهيم بن عمر اليمانيّ، عن عبد الأعلى مولى آل سام، عن أبي عبد الله الصّادق (عليه السّلام) قال: سمعته يقول لخيثمة: يَا خَيْثَمَةُ أَقْرِئْ مَوَالِيَنَا السَّلَامَ وَ أَوْصِهِمْ بِتَقْوَى اللَّهِ الْعَظِيمِ وَ أَنْ يَعُودَ غَنِيُّهُمْ عَلَى فَقِيرِهِمْ وَ قَوِيُّهُمْ عَلَى ضَعِيفِهِمْ وَ أَنْ يَشْهَدَ أَحْيَاهُمْ جَنَائِزَ مَوْتَاهُمْ وَ أَنْ يَتَلَاقَوْا فِي بُيُوتِهِمْ فَإِنَّ لِقَاءَهُمْ حَيَاةٌ لِأَمْرِنَا ثُمَّ رَفَعَ يَدَهُ فَقَالَ رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا. الأمالي، الشّيخ الطّوسيّ: ص135 المجلس 5 ح 218- 31- أخبرنا أبو عبد الله محمّد بن محمّد، قال: أخبرني أبوالقاسم جعفر بن محمّد رحمه الله، عن أبيه، عن سعد بن عبد الله، عن أحمد بن محمّد بن عيسى، عن أحمد بن إسحاق، عن بكر بن محمّد، عن أبي عبد الله جعفر بن محمّد (عليهما السّلام)، قال: سمعته يقول لخيثمة: يَا خَيْثَمَةُ! أَقْرِئْ مَوَالِيَنَا السَّلَامَ، وَ أَوْصِهِمْ بِتَقْوَى اللَّهِ الْعَظِيمِ، وَ أَنْ يَشْهَدَ أَحْيَاؤُهُمْ جَنَائِزَ مَوْتَاهُمْ، وَ أَنْ يَتَلَاقَوْا فِي بُيُوتِهِمْ، فَإِنَّ لُقْيَاهُمْ حَيَاةُ أَمْرِنَا. قَالَ: ثُمَّ رَفَعَ يَدَهُ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فَقَالَ: رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا. و بشارة المصطفى لشيعة المرتضی: ص 77 - أخبرنا الشّيخ الفقيه أبو عليّ الحسن بن محمّد بن الحسن الطّوسيّ رحمه الله بمشهد مولانا أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب (عليه السّلام) في شعبان سنة إحدى عشرة و خمسمائة قال: أخبرنا السّعيد الوالد ... به سند خود مانند الأمالی در سند و متن. و الدّعوات للرّاونديّ: ص 63 ح 156 و قال أبو عبد الله (عليه السّلام): حَدِّثُوا عَنَّا وَ لَا حَرَجَ، رَحِمَ اللهُ مَن أَحيَا أمرَنا. و أعلام الدّين في صفات المؤمنين: ص 83- و قال (عليه السّلام) لخيثمة: أَبْلِغْ مَوَالِيَنَا السَّلَامُ، و اوصهم بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ، وَ أَنْ يَعُودَ صَحِيحُهُمْ مَرِيضَهُمْ، وَ لْيَعُدْ غَنِيُّهُمْ عَلَى فَقِيرِهِمْ، وَ لْيُحْضِرْ حَيُّهُمْ جِنَازَةَ مَيِّتِهِمْ، وَ أَنْ يتآلفوا فِي الْبُيُوتِ، و يتذاكروا عِلْمَ الدِّينِ، فَفِي ذَلِكَ حَيَاةَ أَمْرِنَا، رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا. و أعلِمهُم يَا خَيْثَمَةُ أَنَّا لَا نُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً، إِلَّا بِالْعَمَلِ الصَّالِحِ، وَ أَنّ وَلَايَتَنَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْوَرَعِ والإجتهاد، وَ أَنّ أَشَدَّ النَّاسِ عَذَاباً يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَنْ وَصَفَ عَدْلًا ثُمَّ خَالَفَهُ إِلَى غَيْرِهِ.

گرداند، ... .

این زیارت ها، میراثی جاودان از معارف و فقه و عبادت و تاریخ امامان نور و نارو پیروان آن ها است، هم چنین وسیله تقرّب به الله (تعالى) و رسول الله (صَلَّی اللهُ عَلَيه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) و خاندان اطهرش (علیهم السّلام) و ارتباط با آن ها می باشد.

مداومت بر قرائت آن ها، خاصّه در مجامع شیعه و زیارت گاه های اهل بیت (علیهم صلوات الله)، عمل به اصل واجب «مودّت و اظهار آن و احیای امر اهل بيت (عليهم السّلام)» است.

کسی که در صحت صدور و یا مضمون آن ها تردید داشته باشد، از عدالت ساقط و کسی که آن ها را رد کند، از مکتب حقّه دین محمدی تشیّع خارج گردیده است و کسانی که درباره آن ها القای شبهه می کنند، به سبب حبّ دنیا، حبّ شهرت و ریاست و یا برای خشنود ساختن افراد منحرف و دشمنان اسلام حقیقی و دشمنان اهل بیت نبوّت (عليهم السّلام) است که در این راه گام نهاده و خبث باطن خود را آشکار کرده اند؛ و کسی که قائل به جعل و یا تحریف فرازهایی از زیارت عاشوراء معروفه و... شود، به يقين یا مزدور دشمنان و یا جاهلی فریب خورده نفس خود و یا دیگران است که در هر صورت باید از او دوری کرد. دشمنان حقّ و عدالت، دشمنان رهبران راستين الهی، هماره درصدد القای شبهه و تحريف و تضعیف این زیارت و دیگر متون محكم دین بوده و هستند، و بر ما واجب است که با درایت و تفقّه هرچه بیشتر، دقیق تر و عمیق تر، توطئه های دشمنان دانا و دوستان نادان را دفع نماييم.

چنین زیاراتی به ذات انسان، صفا و خلوص می بخشند و ایمانی ثابت و برقرار برجای می نهند، شقاوت را به سعادت مبدّل نموده و انسان را از وسوسه ها و شبهه های شیطان و شیطان صفتان حفظ می کنند.

ص: 26

و تحقیقاً به نظر می رسد منشأ ایجاد خدشه در این زیارات، از یهود و مشرکین و دست پروردگان آنان؛ وهّابیان، نواصب و اتباع آنان لعنهم الله باشد؛ امید است خدای تعالی، شرّ آنان را به خودشان بازگردانده و شیعیان را از فتنه ی فتنه گران و شبهه افکنان محافظت فرماید.

زیارت عاشوراء معروفه

از شکوه مندانه ترین ظهورات تولِّی و تبرِّی، زیارت های حضرات معصومین (عليهم السّلام) بوده که از جمله آن ها «زیارت عاشوراء» است که به تحقیق هویّت و اصالت تشیّع است.

زیارت عاشوراء، بالاترین مظهر معرفت و طاعت ربوبی است زیرا که ضمانت الهي را داراست و یادآور بالاترین مصیبت است، مصیبتی چنان، که عالم هستی، به تمام خویش، برای آن منقلب و منکسر شد؛ حکایت نهایت شقاوت دنیاپرستان و اوج عروج کرّوبیان ... .

زیارت عاشوراء حماسه شیعه است، مجموعه ای از معارف ناب ولایت اهل بیت عصمت و طهارت (عليهم السّلام) و تبرِّی و بیزاری از غاصبان حقوق آنان و ستمگران به ایشان.

زیارت عاشوراء حکایت برخی از ظلم هایی است که بر خاندان رسول الله (صلّى الله عليه و آله و سلّم) واقع شد و نیز بیان ریشه و اساس آن ها، بلکه متضمّن لعن بر ظالمين به اهل بیت رسول الله (عليهم السّلام) و خاصّه سیدالشهداء (عليه السّلام) و اعلام بیزاری از آن ها می باشد.

احیای عاشوراء و زیارت آن، اعلان مظلومیّت دین و پیشوایان دین بوده و موجب بیداری و هدایت افراد سلیم الفطرة است؛

و تقصیر در این امر، نابخشودنی و غیرقابل جبران است زیرا احیای امر اهل بیت (عليهم السّلام)، حیات شیعه و مکتب حقّه تشیّع، بر احیای واقعه عاشوراء استوار است.

ص: 27

بقای واقعه بی نظیر عاشوراء، بقای مظلومیّت امام عاشوراء و اهل بیت (عليهم السّلام) و اصحاب آن حضرت، و بقا و ظهور آثار حیاتی آن، به دوام زنده داشت یاد و زیارت آن حضرت و بانگ و فریاد زیارت عاشوراء و ناحیه مقدّسه آن حضرت است.

ارزش و جایگاه زیارت عاشوراء معروفه

علقمة بن محمّد الحضرمی گفت: محضر مبارک امام محمّد باقر (عليه السّلام) عرض کردم: دعایی به من بیاموزید که اگر از نزدیک به زیارت حضرت رفتم در آن روز (یعنی روز عاشورا) بخوانم و دعایی به من یاد بدهید که اگر از نزدیک به زیارت آن جناب نرفتم، بلکه از شهرهای دور و از خانه خودم به آن حضرت اشاره به سلام دادم، آن را بخوانم. علقمه گوید: حضرت به من فرمودند:

«يَا عَلْقَمَةُ! إِذَا أَنْتَ صَلَّيْتَ اَلرَّكْعَتَيْنِ بَعْدَ أَنْ تُومِئَ إِلَيْهِ بِالسَّلاَمِ فَقُلْ بَعْدَ اَلْإِيمَاءِ إِلَيْهِ مِنْ بَعْدِ اَلتَّكْبِيرِ هَذَا اَلْقَوْلَ فَإِنَّكَ إِذَا قُلْتَ ذَلِكَ فَقَدْ دَعَوْتَ بِمَا يَدْعُو بِهِ زُوَّارُهُ مِنَ اَلْمَلاَئِكَةِ، وَ كَتَبَ اَللَّهُ لَكَ مِائَةَ أَلْفِ أَلْفِ دَرَجَةٍ، وَ كُنْتَ كَمَنِ اُسْتُشْهِدَ مَعَ اَلْحُسَيْنِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) حَتَّى تُشَارِكَهُمْ فِي دَرَجَاتِهِمْ وَ لاَ تُعْرَفُ إِلاَّ فِي اَلشُّهَدَاءِ اَلَّذِينَ اُسْتُشْهِدُوا مَعَهُ، وَ كَتَبَ لَكَ ثَوَابَ زِيَارَةِ كُلِّ نَبِيٍّ وَ كُلِّ رَسُولٍ وَ زِيَارَةِ كُلِّ مَنْ زَارَ اَلْحُسَيْنَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) مُنْذُ يَوْمِ قُتِلَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ (عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ)».

ای علقمه! بعد از آن که با اشاره به آن حضرت سلام دادی و پس از آن، دو رکعت نماز خواندی، هنگام اشاره کردن به سوی حضرت و پس از گفتن «الله اکبر» این سخن را بگو، زیرا هنگامی که این را بگویی، به آن چه فرشتگان زائر آن حضرت دعا کرده اند، دعا نموده ای و خداوند برای تو صد هزار هزار درجه می نویسد و

ص: 28

مانند کسانی خواهی بود که همراه با امام (علیه السّلام) شهید شده اند تا آن جا که تو را در درجه ایشان شریک قرار می دهد و شناخته نمی شوی مگر در گروه شهیدانی که با آن حضرت شهید شده اند و ثواب تمامی انبیاء و تمامی رسولان و زیارت همه کسانی که امام حسین - که بر او و خانواده اش درود و سلام باد - را از زمان شهادتش تا به الآن زیارت نموده اند، برایت می نویسد. زیارت این است میگویی:

«اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ، ...».

و صفوان گفت: امام جعفر صادق (علیه السّلام) به من فرمودند:

«تَعَاهَدْ هَذِهِ اَلزِّيَارَةَ وَ اُدْعُ بِهَذَا اَلدُّعَاءِ وَ زُرْ بِهِ فَإِنِّي ضَامِنٌ عَلَى اَللَّهِ (تَعَالَى) لِكُلِّ مَنْ زَارَ بِهَذِهِ اَلزِّيَارَةِ وَ دَعَا بِهَذَا اَلدُّعَاءِ مِنْ قُرْبٍ أَوْ بُعْدٍ إِنَّ زِيَارَتَهُ مَقْبُولَةٌ وَ سَعْيَهُ مَشْكُورٌ وَ سَلاَمَهُ وَاصِلٌ غَيْرُ مَحْجُوبٍ وَ حَاجَتَهُ مَقْضِيَّةٌ مِنَ اَللَّهِ (تَعَالَى) بَالِغاً مَا بَلَغَتْ وَ لاَ يُخَيِّبُهُ».

همواره ملتزم این زیارت باش و این دعا را بخوان و با آن حضرت را زیارت کن چرا که من متعهدّم بر خدای متعال برای هرکس که به این نحو زیارت کند و این دعا را بخواند، خواه از نزدیک باشد یا دور، که زیارتش قبول می باشد و تلاش او مزد داده شده و سلام او خواهد رسید و در حجاب نمی ماند و حاجتش از جانب خداوند تعالى، هر چند بسیار باشد، برآورده می شود و او را ناامید نخواهد کرد.

يَا صَفْوَانُ وَجَدْتُ هَذِهِ اَلزِّيَارَةَ مَضْمُونَةً بِهَذَا اَلضَّمَانِ عَنْ أَبِي وَ أَبِي عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ (عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ) مَضْمُوناً بِهَذَا اَلضَّمَانِ عَنِ اَلْحُسَيْنِ وَ اَلْحُسَيْنُ عَنْ أَخِيهِ اَلْحَسَنِ (عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ) مَضْمُوناً بِهَذَا اَلضَّمَانِ وَ اَلْحَسَنُ عَنْ أَبِيهِ

ص: 29

أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) مَضْمُوناً بِهَذَا اَلضَّمَانِ وَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) مَضْمُوناً بِهَذَا اَلضَّمَانِ وَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) عَنْ جَبْرَئِيلَ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) مَضْمُوناً بِهَذَا اَلضَّمَانِ وَ جَبْرَئِيلُ عَنِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَضْمُوناً بِهَذَا اَلضَّمَانِ، قَدْ آلَى اَللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّ مَنْ زَارَ اَلْحُسَيْنَ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) بِهَذِهِ اَلزِّيَارَةِ مِنْ قُرْبٍ أَوْ بُعْدٍ وَ دَعَا بِهَذَا اَلدُّعَاءِ قَبِلْتُ مِنْهُ زِيَارَتَهُ وَ شَفَّعْتُهُ فِي مَسْأَلَتِهِ بَالِغاً مَا بَلَغَ (-تْ) وَ أَعْطَيْتُهُ سُؤْلَهُ ثُمَّ لاَ يَنْقَلِبُ عَنِّي خَائِباً وَ أَقْلِبُهُ مَسْرُوراً قَرِيراً عَيْنُهُ بِقَضَاءِ حَاجَتِهِ وَ اَلْفَوْزِ بِالْجَنَّةِ وَ اَلْعِتْقِ مِنَ اَلنَّارِ وَ شَفَّعْتُهُ فِي كُلِّ مَنْ شَفَعَ (يَشفَعُ) خَلاَ نَاصِبٍ لَنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ آلَى اَللَّهُ تَعَالَى بِذَلِكَ عَلَى نَفْسِهِ وَ أَشْهَدَنَا بِمَا شَهِدَتْ بِهِ مَلاَئِكَةُ مَلَكُوتِهِ عَلَى ذَلِكَ ثُمَّ قَالَ جَبْرَئِيلُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ إِنَّ اَللَّهَ أَرْسَلَنِي إِلَيْكَ سُرُوراً وَ بُشْرَى لَكَ وَ سُرُوراً وَ بُشْرَى لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ فَاطِمَةَ وَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ وَ إِلَى اَلْأَئِمَّةِ (عَلَيْهِم السَّلاَمُ) مِنْ وُلْدِكَ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ فَدَامَ يَا مُحَمَّدُ سُرُورُكَ وَ سُرُورُ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ وَ اَلْأَئِمَّةِ (عَلَيْهِم السَّلاَمُ) وَ شِيعَتِكُمْ إِلَى يَوْمِ اَلْبَعْثِ».

ای صفوان! این زیارت را به همین نحو که ضامن شدم از پدرم یافتم که او ضامن شد و پدرم از پدرشان علىّ بن الحسين (عليهم السّلام) تضمین شده به همین ضمانت از امام حسین و امام حسین از برادر خود امام حسن (عليهما السّلام) تضمین شده به همین ضمانت و امام حسن از پدرشان امیرالمؤمنین (عليه السّلام) تضمین شده به همین ضمانت و امیرالمؤمنین (عليه السّلام) از پیامبر خدا (صلّى الله علیه و آله و سلّم) تضمین شده به همین

ص: 30

ضمانت و پیامبر اکرم (صلّى الله علیه و آله و سلّم) از جبرئیل (عليه السّلام) تضمين شده به همین ضمانت، و جبرئیل از خداوند عزّ و جلّ تضمین شده به همین ضمانت یافتم. و همانا خداوند عزّ و جلّ به خود سوگند یاد نموده است که هر که امام حسين (عليه السّلام) را با این زیارت، زیارت کند، خواه از نزدیک باشد یا دور و این دعا را بخواند، زیارتش را از او قبول کنم و در آن چه می خواهد او را شفيع شوم، هر چند بسیار باشد و حاجتش را کرامت فرمایم و بنابراین از من ناامید برنگردد و خوشحال و چشم روشن به برآورده شدن حاجتش و رستگاری به بهشت و نجات از آتش او را برگردانم و شفاعت او را در حقّ هرکس که شفاعت کند، جز کسانی که بر ما اهل بیت (عليهم السّلام) نصب عداوت می کنند، بپذیرم و خداوند تعالی بر خود سوگند یاد نمود برای انجام این کارها و ما را گواه گرفت بر آن چه که فرشتگان ملکوت آسمان هایش را گواه گردانید بر آن. جبرئیل گفت: ای پیامبر خدا! خداوند مرا به سوی تو فرستاد (با پیام) شادی و بشارت برای شما و شادی و بشارت برای علیّ و فاطمه و حسن و حسین و امامان از فرزندان تو (عليهم السّلام) تا روز قیامت. پس خوشحالی و سرور تو ای محمّد پیوسته و مستمر باد و سرور علىّ و فاطمه و حسن و حسین و امامان (عليهم السّلام) و شیعیان شما تا روز قیامت مدام باد.

و صفوان گفت: امام جعفر صادق (عليه السّلام) به من فرمودند:

«يَا صَفْوَانُ إِذَا حَدَثَ لَكَ حَاجَةٌ فَزُرْ بِهَذِهِ اَلزِّيَارَةِ مِنْ حَيْثُ كُنْتَ وَ اُدْعُ بِهَذَا اَلدُّعَاءِ وَ سَلْ (وَ اسأَل) رَبَّكَ حَاجَتَكَ تَأْتِكَ مِنَ اَللَّهِ وَ اَللَّهُ غَيْرُ مُخْلِفٍ وَعْدَهُ رَسُولَهُ (صَلَّى اللَّهِ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) بِمَنِّهِ وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ».(1)

ای صفوان! وقتی حاجتی به درگاه خداوند داشت، به این زیارت هرجا که باشی

ص: 31


1- مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد: ج2 ص781. و المزار الكبير ابن المشهدي: ص214 الزيارة 5. از او: فرحة الغريّ: ص 97 ب6.

زیارت کن و این دعا را بخوان و از خداوند حاجت خود را بخواه که البته آن حاجت از سوی خداوند برای تو برآورده می شود و خداوند وعده خود را به

پیامبرش (صلّى الله عليه و آله و سلّم) مخالفت نمی نماید به منّت و رحمتش و الحمدلله.

بنابر تضمين امام جعفر صادق و پدران معصومش و رسول الله (صلوات الله و سلامه عليهم) و جبرئيل و الله (تعالی)، کسی که امام حسين (عليه السّلام) را بدین نحو زیارت کند:

1- زیارتش پذیرفته شود

2- تلاش او پاداش داده شود

3- حاجات او هرچه باشد، برآورده شده و ناامید از درگاه الله بر نمی گردد.

لذا این زیارت حدیث قدسی بوده که الله تعالی درباره آن به ذات اقدس خویش سوگند یاد نموده و این تنها زیارتی است که دارای چنین تضمینی است، هرچند که تمامی کلمات و سخنان حضرات محمّد و آل محمّد (صلّى الله عليهم اجمعين)، عين وحی بر لسان وحیانی آنان است.

زیارت عاشوراء گنجینه ای پربار

1- این زیارت منبع پربار اعتقادات و معارف و خاصّه معرفت امام حسین (عليه السّلام) و اهل بیت (عليهم السّلام) و انصار آن حضرت و هم چنین دشمنان و قاتلین آن حضرت است، و مضامین آن قطعی و متواتر معنوی است.

2- هم چنین منبعی برای استنباط احکام فقهیّه است چنان که برخی از فقها به فقراتی از آن استناد کرده و یا از آن به عنوان شاهد آورده اند.

3- یک عمل مستحبّی است که براساس قاعده تسامح در ادلّه سنن، با عدم توجّه به سند و حال راویان سند و اعتبار داشتن و یا نداشتن سند، می توان این زیارت را خواند و ثواب آن را هم دریافت نمود، هرچند که سند آن مخدوش باشد - البته این زیارت چنين

ص: 32

نیست و در پیش خواهد آمد -.

عصاره زیارت عاشوراء

معارف زیارت عاشوراء به چهار دسته تقسیم می شود:

1- تولِّی: سلام های زیارت امام حسين (عليه السّلام) و خاندان و اصحاب شهیدش، و اظهار محبّت و اطاعت و تعيين خطّ مشی «مُوَالٍ لِمَن وَالَاكُم... سِلمٌ لِمَن سَالَمَکُم ...».

2- دعاء

3- روشنگری و ایجاد بصیرت، بیان عمق فاجعه و حقیقت قیام به امر خاصّ الله و نگاه دشمن به عاشوراء

4- تبرِّی، اقرار به برائت از دشمنان اهل بیت وحی (عليهم السّلام) و نیز اظهار آن با لعنت کردن بر آن ها است.

ص: 33

قال النبی (صَلَّى اللَّهِ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ)

وَ بِالْحُسَيْنِ تُسْعِدُونَ وَ بِهِ تَشَبَّثُونَ أَلاَ وَ إِنَّ اَلْحُسَيْنَ (عليه السّلام) بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ اَلْجَنَّةِ مَنْ عَانَدَهُ حَرَّمَ اَللَّهُ عَلَيْهِ رِيحَ اَلْجَنَّةِ

پیامبر اکرم (صلّى الله عليه و آله و سلّم) فرمودند:

و به سبب و وسیله حسین سعادتمند شده و به وسیله او به حق می رسید همان حسین دری ویژه از درهای بهشت است هرکس با او دشمنی ورزد خدا بوی بهشت را برایش حرام کند.

ص: 34

منابع، سند و اعتبار زیارت عاشوراء معروفه

اشارة

ص: 35

قَالَ أَمِيرُالمُؤمِنِينَ لِسَيِّدِ الشُّهَداءِ (صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيهِمَا)

يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ أُسْوَةٌ أَنْتَ قِدماً

مولانا امیر المؤمنین به سیّد الشهدا (صلوات الله علیهما) فرمودند:

ای پدر خداپرستان، تو از قدیم اسوه بودی

ص: 36

اهمّ منابع زیارت عاشوراء معروفه

قرن 4

«کامل الزّیارات» تأليف فقيه الطّائفة الحقّة شيخ جعفر بن محمّد بن قولویه قدّس سرّه الشّريف متوفّای 367 یا 369 قمری تحقیق علّامه امینی قدّس سرّه، مطبعة المرتضوية النّجف الأشرف، متوفّای 367 یا 369 قمری: صص 179-176 ب71 ح 8. و تحقیق غفّاری: صص194-197 و تحقیق جواد قیّومی، صص328-332.

قرن 5

«المزار الكبير» فقيه طائفه حقّه امامیّه شیخ محمّد بن محمّد بن النّعمان العكبريّ البغداديّ المفيد قدّس سرّه متوفّای 413 قمری، تحقيق مكتبة العلّامة المجلسي: ص 261 - 264 رقم6 و مخطوط: ص80.

«مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد» تألیف شیخ الطّائفة الحقّة الإماميّة أبوجعفر محمّد بن الحسن الطّوسيّ قدّس سرّه الشّريف متوفّای 460 قمری.

از اصلی ترین نسخه ها که در آن ها سه فقره لعن و سلام و دعای «اَللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي، ...» موجود است:

ص: 37

1- نسخه ابن ابی الجود در کتاب خانه آية الله مرعشی به شماره 6837 است. مصدر مقابله این نسخه معتبر، نسخه محمّد بن علىّ بن شهرآشوب مازندرانی متوفّای 588 قمری است و آن نسخه توسط جدّش شهرآشوب برای شیخ طوسی قرائت شده و بر صفحه اوّل، تاریخ 629 قمری آمده است که بر اهمّیّت آن دلالت می کند.

2- نسخه عبدالجبّار بن علىّ نقّاش رازی در کتاب خانه آستان قدس رضوی به شماره 8822، کتابت در سال 502 قمری و در تملّک علّامه حلّی بوده و ظاهرا بر او قرائت گردیده است.

و چاپ شده آن تحقیق شیخ اسماعیل انصاری زنجانی: صص 715-718 جزء 3 و چاپ الأعلمی بیروت: صص 537-539 و چاپ مؤسّسه فقه الشّيعة بیروت: ج2 صص 773-776.

مختصر مصباح المتهجّد = مصباح صغير تألیف شیخ الطّائفة الحقّة الإماميّة ابوجعفر محمّد بن الحسن الطّوسيّ قدّس سرّه الشّريف متوفّای 460 قمری، از اصلی ترین نسخه ها که در آن ها سه فقره لعن و سلام و دعای «اَللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي، ...» موجود است:

1- نسخه وزیر دانشمند شیعه محمّد بن احمد بن محمّد ابن العلقمی، کتاب خانه مجلس رقم 13547 کتابت نسخه 578 قمری و در تملّک شهید اوّل بوده و با نسخه ابن ادریس حلّى متوفّای 598 قمری مقابله شده است.

2- نسخه شیخ محمّد بن علىّ طبسی از طبقه شاگردان شیخ حرّ عاملی، کتابت 1081 قمری بوده و با نسخه ابن السّكون الحلّى متوفّای 600 قمری مقابله شده است، در کتاب خانه آية الله حکيم در نجف اشرف موجود است.

و چاپ شده: تحقيق مكتبة العلّامة المجلسی: صص585 - 594.

ص: 38

قرن6

المزار الكبير، ابوعبدالله محمّد بن جعفر المشهدی، وی پیش از سال 510 قمری زاده شده است: صص480-485 ح 7.

المزار القديم، قطب الدّین سعید بن هبة الله الرّاوندی متوفّای 573 قمرى مخطوط، سند و متن آن در کتاب شفاء الصّدور: ج1 صص100- 104 آمده است.

قرن7

مصباح الزّائر، علیّ بن موسی ابن طاووس متوفای 664 قمرى، تحقيق و نشر مؤسّسة آل البيت (عليهم السّلام): صص 269-272.

فرحة الغريّ، سيّد عبدالكريم ابن احمد بن طاووس متوفای 693 قمری چاپ نجف اشرف: صص 96-98.

قرن8

منهاج الصّلاح تأليف علّامه حسن بن يوسف الحلّىّ متوفّای 726 قمری، تاریخ اتمام تألیف کتاب 723 قمری بوده است، از اصلی ترین نسخه ها که در آن ها سه فقره لعن و سلام و دعای «اَللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي، ...» موجود است.

1- نسخه محمّد بن علىّ طبری کاتب، اتمام کتابت 723 قمری بوده، از اصلی ترین و اهمّ نسخه ها می باشد زیرا او از شاگردان علّامه حلّی است و از روی نسخه اصلی کتاب نوشته و مقابله گردیده است، کتاب خانه مجلس به شماره 12362.

2- نسخه محمّد شریف خادم غروی، در کتاب خانه رضوی به شماره 493 موجود و کتابت 986 قمری بوده و با نسخه اصلی مؤلّف مقابله شده است. 3- نسخه میرزا محمّد بن جهان بخش مازندرانی، کتابت1080 قمری بوده و از روی نسخه ای که با نسخه اصلی به خط علّامه حلّی مقابله شده، نوشته شده است، به

ص: 39

شماره 531 در کتاب خانه مدرسه فیضیّه موجود است.

چاپ شده: مكتبة العلّامة المجلسي: صص 446-450، تحقیق سیّد عبدالحميد میردامادی.

المزار شهیداوّل محمّد بن مکّی، متوفای 786 قمرى: صص 179-184 تحقیق و نشر مؤسّسة الإمام المهديّ (عليه السّلام).

قرن10

البلد الأمين و الدّرع الحصين، ابراهيم بن علىّ العاملي الكفعمی متوفای 905 قمری، چاپ الأعلمی بیروت: صص 269-271 و چاپی دیگر: صص 382-385.

و الجنّة الواقية (المصباح) از او است، چاپ مؤسّسة التّاريخ العربي بیروت: صص 616 - 619.

قرن12

علّامه محمّدباقر مجلسی متوفّای 1111 قمری، زیارت با عظمت عاشوراء را در سه کتاب خود آورده است: «بحارالأنوار»، «زادالمعاد» و «تحفة الزّائر».

قرن13

سیّد عبدالله شبّر متوفّای 1242 قمری در کتاب مصابيح الأنوار في حلّ مشكلات الأخبار، زیارت را روایت کرده و شرحی درباره فقره «لَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً أَسْرَجَتْ وَ أَلْجَمَتْ وَ ...» آورده است.

سیّد حیدر کاظمی متوفای 1265 قمری، زیارت را در دو کتاب «عمدة الزّائر» و «انیس الزّائرین» آورده است.

قرن14

شیخ جعفر شوشتری متوفّای 1303 در کتاب «الخصائص الحسينيّة» و نیز در رساله

ص: 40

فتوائيّه منهج الرّشاد، درباره زیارت عاشوراء مطالبی دارد.

میرزا ابوالفضل تهرانی متوفّای 1316 قمری، کتاب «شفاء الصّدور في شرح زیارة العاشور را نوشته که شرحی مفصّل بر زیارت است و برخی از لغات مشكله را شرح داده است.

و بسیاری از فقها و محدّثین امامیّه در این قرن و قرن پانزدهم قمری، اقدام به تألیف شرح بر همه زیارت عاشوراء یا بخشی از آن نموده اند یا بیاناتی داشته اند، برای مزید اطلاع به جلد 3 شفاء الصّدور تحقیق حامد فدوی اردستانی مراجعه نمایید.

برای رؤیت و تحقیق تصاویر نسخه های خطّی زیارت عاشوراء در منابع، به کتاب هایی که ذکر می شود مراجعه نمایید: «المداخلات الكاملة»، «شفاء الصّدور في شرح زیارة العاشور» جلد 3 تحقیق حامد فدوی اردستانی.

و برای مزید اطّلاع از پاسخ به شبهاتی که برخی معاندان و یا جاهلان مطرح کرده اند، به کتاب ارزشمند «المداخلات الكاملة في ردّ مدّعي التّزوير على زيارة عاشوراء المتداولة» مراجعه نمایید.

با توجّه به آن چه گذشت، روشن شد که این زیارت در منابع معتبری که قدمت تقريبي هزار ساله دارند، آمده است و بزرگان محدّثین و فقهای مدقّقی هم چون ابن قولویه و شیخ مفید و شیخ طوسی و ... این زیارت را نقل کرده اند و مسلّما ایشان بنابر اطمینانی که به سند و محتوای این زیارت داشته اند، اقدام به نقل آن نموده اند.

سند و اعتبار زیارت عاشوراء و ...

حیثیّت خبر موثّق

آیا قول و خبر ثقه حجّت است یا حجت، خبر موثوق بصدوره است؟ دو قول است: صحیح تر قول دوم است و اعتماد بر وثاقت راوی به این جهت است که مفيد وثوق به صدور حديث است، به همین خاطر اگر وثاقت راوی ثابت نشود، لكن قرائن بر صدق

ص: 41

خبردلالت کند، نزد عقلا و شرع که آن را امضاء نموده حجّت خواهد بود، سیره عقلا نیز در همین راستاست. بنابراین حجیت خبر مورد وثوق، به صدورش از معصوم است.

و تنها دلیل بر حجّیّت خبر واحد، سیره عقلا در معاش و معادشان بوده و معلوم است که سیره بر اعتماد به خبر موثوق به صدور آن است و وثاقت راوی از قرائن مفید به صدور حديث است، و محور حجّیّت نزد قدما، شهادت قرائن داخلی و یا خارجی به صدور روایت و مقرون بودن به قرائنی است که آن را موثوق الصّدور می کند.

روش قدمای علمای شیعه امامیّه در تصحیح سند روایات

حديث صحيح نزد قدما آن است که از ناحیه راویان موثوق الصّدور باشد و یا از راه علوّ متن و قرائن مفيده، موثوق الصّدور بودن آن حاصل گردد و زیارت عاشوراء هردو جهت را داراست.

قدما، روایات را با قرائن داخلی و خارجی به صحیح و ضعیف تقسیم می کردند و اخبار کتاب های معتبر را محفوف به قرینه و مورد وثوق می دانسته اند و بسیاری از این قرائن در وسائل الشّيعة جمع شده است.

قدما، روایات را از راه وثوق خبری که از قرائن داخلی و خارجی استفاده می شد تصحیح می کردند، این که اصول معتمده متعدّد و یا تکرار در اصل واحد باشد و استناد مشهور قدما به آن است با موافقت محكمات كتاب الله و سنّت قطعيّه و موافقت با عقل ضروریّ و فطرت سلیمه اوّلیه و علوّ متن می باشد. در نظر آنان، حدیث از باب محفوف بودن به قرائن کلی و جزئی، موثوق الصّدور می شود.

در این روش روایات به دو دسته تقسیم می شوند: 1- احادیث صحیح که موثوق الصّدور می باشند

2- غیر آن که محکوم به ضعیف بودن می شود.

ص: 42

بر مبنای آنان، احادیث کتب اربعه و مانند آن ها که از کتاب های مورد اعتماد و مشهور که دارای علوّ متن و عمل مشهور امامیّه و مطابق با عقل ضروریّ و موافق با مسلّمات عقلی و محتوی آثار و برکات وجودی اند، حجّت شرعی می باشند. با بررسی قرائن از نسخه های خطّی و تعدّد منابع اوّلیه و تعدّد سند، وثوق به صدور حاصل می گردد، خواه از ناحیه سند و یا از ناحیه قرائن، و به آن عمل می شود.

آن چه که قرائن تأیید کند، معتبر است و اعتماد به آن و احتجاج به آن صحیح است و اگر قرائني مؤيّد نداشته باشد، معتبر نیست، و اهمّ قرائن بدین قرارند:

1- در یک و یا دو اصل و یا بیشتر از آن ها تکرار شده باشد، به طرق و اسناد متعدّد معتبر، و یا در اصلی معروف که انتساب آن به یکی از اصحاب اجماع باشد.

2- و یا در یکی از کتاب هایی باشد که به معصوم عرضه شده و معصوم مؤلّف آن را مدح نموده باشد.

3- و یا از کتابی باشد که نزد علمای گذشته، شایع و مورد وثوق باشد، خواه امامی و یا غیر امامی باشد، این مبنای قدمای امامیّه است.

بنابر مبنای قدمای اماميّه، زیارت عاشوراء محفوف به قرائن بسیاری است که اهمّ آن ها را ذکر نمودیم و از مجموع آن ها وثوق به صدور حاصل می گردد، لذا مورد ترغیب علما و تأكيد فقهای امامیّه بوده و کتاب ها در شرح آن تأليف نموده اند.

در کتاب «بررسی سند زیارت عاشوراء» نوشته جعفر تبریزی و جلد 3 از چاپ جدید کتاب «شفاء الصّدور»، فهرستی از کتاب های فقها و علما و محدّثین تهیه شده که زیارت عاشوراء معروفه را نقل کرده و یا شرح نموده اند.

روش متأخّرین از علمای امامیّه در تصحیح سند روایات

هرگاه حدیث، ایجاد وثوق و اطمینان نماید پذیرفته می شود، و خبر واحدی که راویان آن

ص: 43

ثقه باشند، یا خبر واحدی که مورد عمل مشهور از قدماء اماميّه قرار گرفته، هرچند که روات حديث ثقه نباشند، حجّت است؛ همان طور که اگر تمام روات آن از بزرگان و ثقه باشند، ولى حديث مورد اعراض مشهور باشد، در اثر این إعراض، اعتبار خود را از دست می دهد.

تقسیم کردن و تنويع روایات به چهار نوع، ربطی به حصر حجّیّت به صحیح و حسن و موثّق ندارد.

بلکه هر وقت خبری مورد عمل قدمای علمای امامیّه باشد، حتّی اگر از دسته چهارم (یعنی ضعیف) باشد، از راه وثوق خبری که مستفاد از قرائن عقلی و نقلی است، حجّت می باشد. و به همین خاطر است که منکرین حجّیّت خبر واحد و از آن ها ابن ادریس حلّى صاحب «السّرائر» به بعضی از اخبار مرسل و ضعیف استناد کرده اند.

و توثیق رجال حدیث از باب رجوع به اهل خبره است، بدین جهت است که به قول یک خبره ثقه، اعتماد و اکتفا می شود. و در جایی که از حس می توان شهادت داد، بی شک مقدّم است، ولی اگر در جایی متعذّر شد، چاره رجوع به خبره است. و فایده علم رجال به باب تعارض اخبار منحصر می گردد.

متأخّرين از علمای شیعه اماميّه، حديث را به چهار قسم تقسیم نموده اند؛ صحیح، موثّق، حسن و ضعيف، و سبب نزد آنان این است که آن قرائن به مرور زمان کم شده و اکنون بسیار کم هستند، این سبب شده است که اصول و تألیفاتی که به دست افراد موثّق تألیف شده ضایع شود، لذا به تقسيم حديث به این چهار قسم روی آورده اند، که مبتنی بر بررسی سند و حال راوی آن می باشد.

پذیرش عملی متأخّرین از علما

علّامه مجلسی در بحارالأنوار و برخی دیگر از تألیفات خویش، محدّث بحرانی در

ص: 44

عوالم العلوم، ملّارضی قزوینی از شاگردان علّامه مجلسی در تظلّم الزّهراء (عليها السّلام)، سیّد حیدر کاظمی در عمدة الزّائر، محدّث قمّی در مفاتیح الجنان و هدية الزّائرين و بسیاری دیگر از علما، این زیارت و حديث آن را نقل کرده و اخذ به قبول نموده اند.

بررسی سند زیارت عاشوراء

دو مصدر مشهورتر زیارت عاشوراء کامل الزّیارات و مصباح المتهجّد (كبير و صغیر) هستند و سایر مصادر و منابع، بیشتر این زیارت را از این دو مصدر اصلى نقل نموده اند. سندهای زیارت عاشوراء در دو مصدر یاد شده، بدین شرح است:

سندهای زیارت عاشوراء درکامل الزيارات:

حدّثني حکيم بن داود بن حکیم و غیره، عن محمّد بن موسى الهمدانيّ، عن محمّد بن خالد الطّيالسيّ، عن سيف بن عميرة و صالح بن عقبة جميعاً، عن علقمة بن محمّد الحضرميّ و محمّد بن إسماعيل، عن صالح بن عقبة، عن مالك الجهنيّ، عن أبي جعفر الباقر (عليه السّلام) قال: ... .

بنابراین در کتاب شریف کامل الزّیارات، زیارت عاشوراء دارای شش طریق به شرح ذیل می باشد:

1- حكيم بن داود بن حكيم، عن محمّد بن موسى الهمدانيّ، عن محمّد بن خالد الطّيالسيّ، عن سيف بن عميرة، عن علقمة بن محمّد الحضرميّ، عن الإمام محمّد الباقر (عليه السّلام)

2- حكيم بن داود بن حكيم، عن محمّد بن موسى الهمدانيّ، عن محمّد بن خالد الطّيالسيّ، عن صالح بن عقبة، عن علقمة بن محمّد الحضرمي، عن الإمام محمّد الباقر (عليه السّلام)

3- غيره، عن محمّد بن موسى الهمدانيّ، عن محمّد بن خالد الطّيالسيّ، عن صالح بن

ص: 45

عقبة، عن علقمة بن محمّد الحضرميّ، عن الإمام محمّد الباقر (عليه السّلام)

4- غیره، عن محمّد بن موسى الهمدانيّ، عن محمّد بن خالد الطّيالسيّ، عن سيف بن عميرة، عن علقمة بن محمّد الحضرميّ، عن الإمام محمّد الباقر (عليه السّلام)

5- حكيم بن داود بن حكيم، عن محمّد بن اسماعيل، عن صالح بن عقبة، عن مالک الجهنيّ، عن الإمام محمّد الباقر (عليه السّلام)

6- غیره، عن محمّد بن موسی الهمدانيّ، عن محمّد بن اسماعيل، عن صالح بن عقبة، عن مالک الجهنيّ، عن الإمام محمّد الباقر (عليه السّلام)

سندهای زیارت عاشوراء در مصباح المتهجّد:

روی محمّد بن إسماعيل بن بزيع، عن صالح بن عقبة، عن أبيه، عن أبي جعفر (عليه السّلام) قال: ...

قال صالح بن عقبة و سيف بن عميرة: قال علقمة بن محمّد الحضرميّ: قلت لأبي جعفر (عليه السّلام): ...

و روی محمّد بن خالد الطّيالسيّ، عن سيف بن عميرة قال: خرجت مع صفوان بن مهران الجمّال و (عندنا) جماعة من أصحابنا إلى الغريّ بعد ما خرج أبوعبدالله (الصّادق) (عليه السّلام) ...

نتیجه این که طرق شیخ طوسی در مصباح المتهجّد برای زیارت عاشوراء این چهار طريق است:

1- محمّد بن اسماعیل بن بزیع، عن صالح بن عقبة، عن أبيه، عن الإمام محمّد الباقر (عليه السّلام)

2- محمّد بن اسماعیل بن بزيع، عن صالح بن عقبة، عن علقمة بن محمّد الحضرميّ، عن الإمام محمّد الباقر (عليه السّلام)

ص: 46

3- محمّد بن اسماعیل بن بزیع، عن سيف بن عميرة، عن علقمة بن محمّد الحضرميّ، عن الإمام محمّد الباقر (عليه السّلام)

4- محمّد بن خالد الطّيالسيّ، عن سيف بن عميرة، عن صفوان، عن الإمام جعفر الصّادق (عليه السّلام)

هرچند که برای چنین زیاراتی با چنان مضامین بی نظیر و عالی، نیازی به سند و بررسی آن نیست لکن برای اطمینان بیشتر، دو طریق از چهار طريق شیخ طوسی قدّس سرّه را بررسی می کنیم که سبب تصحیح دیگر طرق ایشان و نیز طرق ابن قولویه قدّس سره می گردد.

طریق شیخ طوسی در دعای صفوان برای زیارت عاشوراء

1- محمّد بن خالد الطّیالسیّ

الف) شیخ نجاشی و شیخ طوسی او را صاحب كتاب «النّوادر» می دانند و از فرمایش شیخ که فرموده: «رَوَی» به صیغه معلوم آورده و نه مجهول «رُوِيَ» معلوم می شود که اسناد کتاب به او نزد شیخ طوسی مشخّص و ثابت بوده است. و طريق شیخ به کتاب وی در «الفهرست» است، او از بزرگان محدّثین امامیّه و مورد اعتماد طائفه شیعه امامیّه می باشند و سند در غایت اعتبار و صحیح است. سند شیخ طوسی در کتاب «الفهرست» رقم «649» چنین است: «عن حسين بن عبید الله، عن أحمد بن محمّد بن يحيى، عن أبيه، عن محمّد بن علىّ بن محبوب، عن محمّد بن خالد الطیالسيّ»، غیر از «أحمد بن محمّد بن يحيی» وثاقت بقیه روات واقع در سند، مورد تأیید همه علمای رجال است و نیازی به بحث نیست.

ب) کسی از رجاليّون - حتّى ابن الغضائری که بسیاری از ثقات اصحاب را تضعیف نموده - محمّد بن خالد الطيالسيّ را قدح نکرده است.

ص: 47

ج) وی در طریق کامل الزّیارات واقع شده است. ابن قولویه قدّس سرّه که از بزرگان فقها و محدّثین شیعه و به يقين حدیث شناس بزرگی بوده، در آغاز کتاب شریف کامل الزّیارات می فرماید:

«... وَ لَمْ أَخْرُجْ فِيهِ حَدِيثاً رُوِيَ عَنْ غَيْرِهِمْ، إِذَا كَانَ فِيمَا رُوِّينَا عَنْهُمْ مِنْ حَدِيثِهم (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ) كِفَايَة عَنْ حَدِيثِ غَيْرِهِمْ. وَ قَدْ عَلِمْنَا أَنَّا لَا نُحيط بِجَمِيعِ مَا رُوِيَ عَنْهُمْ فِي هَذَا الْمَعْنَى وَ لَا فِي غَيْرِهِ، وَ لَكِن مَا وَقَعَ لَنَا مِنْ جِهَةِ الثِّقَاتِ (رَحِمَهُمُ اللَّهَ بِرَحْمَتِهِ) وَ لَا أَخْرَجْتُ فِيهِ حَدِيثاً رُوِيَ عَنْ الشذاذ مِنَ الرِّجَالِ، يُؤثرُ ذلك عَنْهُمْ عَنِ الْمَذْكُورِينَ غَيْرِ الْمَعْرُوفِينَ بِالرِّوَايَةِ، المشهورين بِالْحَدِيثِ وَ الْعِلْمِ ...».

ایشان تصریح می فرماید که همه احادیث کتاب خود را، از آنان که مورد اعتماد و ثقات از اصحاب ما (شیعه) و معروفين به علم و راویان حدیث هستند، نقل فرموده است.

د) او در طريق ابن المشهدی قدّس سرّه در کتاب «المزار» نیز واقع شده و ابن المشهدیّ به توثیق روات در کتاب خود تصریح می نماید:

فَإِنِّي قَدْ جَمَعتُ فِي كِتَابِي هَذَا مِنْ فُنُونِ الزِّيَارَاتِ للمشاهد وَ مَا وَرَدَ فِي الترغيب فِي الْمَسَاجِدِ الْمُبَارَكَات وَ الْأَدْعِيَة المختارات وَ مَا يُدْعَى بِهِ عَقِيبَ الصَّلَوَاتِ وَ مَا يُنَاجِى بِهِ الْقَدِيمِ تَعَالَى مِنْ لَذِيذِ الدَّعَوَاتِ وَ الْخَلَوَاتِ، وَ مَا يَلْجَأُ إِلَيْهِ مِنَ الْأَدْعِيَةِ عِنْدَ الْمُهِمَّاتِ، مِمَّا اتَّصَلَتْ بِهِ ثِقَاتِ الرُّوَاةِ إِلَى السَّادَاتِ.(1)

ایشان تصریح می فرماید که همه احادیث کتاب خود را از راویان ثقات به حضرات سادات (اهل بیت وحی (عليهم السّلام)) نقل نموده است.

و آية الله خوئی مرسلات آن را هم چون مرسلات ابن ابی عمیر دانسته است.

ص: 48


1- المزار الكبير: ص 27.

ه) شیخ طوسی در رجال می نویسد: حمید از وی اصول بسیاری را نقل کرده است. و محمّد بن علىّ بن محبوب، شیخ المحدّثين قم، ثقه، عين، فقیه و صحيح المذهب و صاحب تألیفات که شیخ طوسی در «تهذیب الأحکام» و «الاستبصار» از وی نقل حدیث نموده که بر اعتماد وی به احادیث او دلالت می کند.

ز) وی از راویان کتاب علاء بن الرزين است و کتاب مزبور چهار نسخه بیشتر ندارد و راوی یکی از آن ها محمّد بن خالد طیالسی است، و طرق به همه نسخه ها معتبر است، پس وقوع وی در طریق معتبر، دلالت بر مدح وی می کند؛ زیرا او یکی از حاملان اصول احادیث اهل بیت (علیهم السّلام) است.

ح) وی در طریق شیخ صدوق قرار گرفته است و وحید بهبهانی از علّامه مجلسی نقل نموده که وقوع وی در طريق صدوق، موجب مدح او می شود.

ط) در طریق برخی از بزرگان و ثقات اصحاب مانند محمّد بن جعفر رزّاز به برخی از کتاب های سیف و محمّد بن معروف واقع شده است.

ی) روایت جمعی از اکابر ثقات علمای امامیّه چون: سعد بن عبد الله، سلمة بن الخطاب، علىّ بن الحسن بن فضال از او. (شیخ نجاشی درباره اش می نویسد:

كَانَ فَقِيهُ أَصْحَابِنَا بِالْكُوفَةِ، وَ وَجْهِهِمْ، وَ ثِقَتُهُمْ، وعارفهم بِالْحَدِيثِ، وَ الْمَسْمُوع قَوْلهُ فِيهِ. سَمِعَ مِنْهُ شَيْئاً كَثِيراً، وَ لَمْ يَعْثرْ لَهُ عَلَى زِلّة فِيهِ وَ لَا مَا يَشِينُهُ، وَ قَلَّ مَا رَوَى عَنْ ضَعِيفٍ).(1)

و از راویان از او: محمّد بن الحسن الصفّار، محمّد بن سليمان بن الحسن بن الجهم بن بکیر بن أعين (وی از بزرگان آل أعين است و نجاشی درباره او نوشته است:

حَسَنُ الطَّرِيقَةِ ثِقَة ٌعَيْنٌ وَ لَهُ إِلَى مَوْلَانَا أبي محمّد (عَلَيْهِ السَّلَامُ) مَسَائِل وَ الجوابات.(2)

ص: 49


1- رجال النّجاشي: ص 258 الرّقم 676.
2- الفهرست نجاشى الرقم 937.

و در رساله أبوغالب الزّراری آمده است:

وَ كَانَ جَدِّي أَبُو طَاهِرٍ أَحَدُ رُوَاةِ الْحَدِيثِ لَقِيَ مُحَمَّد بْنِ خَالِدِ الطَّيَالِسِيِّ فروی عَنْهُ کتاب عَاصِمِ بْنِ حمید وَ کتاب سیف بْنِ عميرَةَ وَ كِتَابُ الْعَلَاءِ بْنِ الرّزين و ...).

و علىّ بن سليمان بن حسن بن جهم الزّراری (وی از اعیان طائفه امامیّه است، شیخ نجاشی درباره او می نویسد:

كَانَ لَهُ اتِّصَال بِصَاحِبِ الْأَمْرِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) وَ خَرَجت إِلَيْهِ تَوْقِيعَات وَ كَانَتْ لَهُ مَنْزِلَة فِي أَصْحَابِنَا وَ كَانَ وَرِعاً ثقة فَقِيهاً لَا يطْعنُ عَلَيْهِ فِي شَيْ ءٍ.(1)

و این محدّث جلیل بدون واسطه از او روایت نقل می کند)(2) و نقل معاوية بن حکیم و عبد الله بن جعفر الحميريّ و احمد بن محمد بن عيسى الأشعریّ و علىّ بن ابراهيم القمّى و عبدالله فرزندش و غیر آن ها از او، کاشف از اعتماد آنان به روایات اوست.

أحمد بن محمّد بن يحيى

و امّا احمد که در طريق شیخ طوسی به محمّد بن خالد الطّيالسيّ در الفهرست است، عدّه ای از علمای رجال او را توثیق نموده اند که حق نیز با آنان است، اما عدّه ای او را مجهول الحال می دانند حال آن که او:

1- از مشایخ اجازه حدیث است.(3)

2- در طریق نجاشی به کتاب های «عبدالله به جعفرالحميريّ» واقع شده و نجاشی درباره او می نویسد:

شیخ القمّيّين و وجههم.(4)

3- در طريق نجاشی به کتاب های «محمّد بن أحمد بن يحيی» که ثقه است قرار دارد.(5)

4- در طريق نجاشی به کتاب های «أحمد بن محمّد بن عيسى الأشعریّ» که ثقه است قرار

ص: 50


1- الفهرست نجاشى الرقم 681.
2- الأمالي، الشّيخ المفيد، ص298 و 308، الفهرست، الشّيخ الطّوسيّ: ص 323 الرّقم 500 سند2، من لا يحضره الفقيه: ج4 ص 461 المشيخة در طریق علاء بن رزین.
3- الفهرست، الشيخ النّجاشيّ: الرّقم 649، تهذیب الأحکام: ج10 ص:383.
4- الفهرست، الشيخ النّجاشيّ: الرّقم 573.
5- الفهرست، الشيخ النّجاشيّ: الرّقم 939.

دارد.(1)

5- در طریق شیخ طوسی به تمامی کتاب ها و روایات «محمّد بن علیّ بن محبوب» است که در وصفش در رجال گفته است:

«ثِقَةٌ عينٌ».(2)

6- شیخ نجاشی درباره استادش «احمد بن علىّ بن نوح» می نویسد:

«ثقة في حديثه، متقناً لما يرويه، فقيهاً بصيراً بالحديث و الرّواية.(3)

و «احمد بن علىّ بن نوح» از «احمد بن محمّد بن يحيى» نقل حديث کرده و در طریق سوّم «احمد بن علىّ بن نوح» به کتاب های «حسين بن سعيد الأهوازیّ» که موثق است قرار دارد.(4)

7- در طریق بسیاری از روایات شیخ صدوق قرار دارد، و حلقه وصل او به بسیاری از کتاب های حدیث می باشد.

8- شیخ نجاشی درباره ابومحمّد هارون بن موسى التّلّعکبری می نویسد:

كان وجهاً في أصحابنا ثقة معتمداً لا يطعن عليه.(5)

و از کسانی که تلّعکبری از او نقل حدیث می کند «احمد بن محمّد بن يحيى» است.(6)

9- با وجود سخت گیری زیادی که «حسين بن عبيد الله الغضائریّ» در نقل روایت داشته است، از «احمد بن محمّد بن یحیی» روایت نقل می کند.(7)

و شیخ صدوق مکرّرا بر او ترضّى نموده است.

از مجموع آن چه ذکر گردید ثابت می شود که رجال و بزرگان امامیّه از طريق «احمد بن محمّد بن يحيی» به کتاب های مهمّی از راویان امامیّه متّصل شده اند.

اضافه بر آن شیخ طوسی در الفهرست، به همه کتاب ها و روایات محمّد بن علىّ بن محبوب که در طریق سند کتاب محمّد بن خالد طیالسیّ است، سه سند دارد که قطعاً

ص: 51


1- الفهرست، الشيخ النّجاشيّ: الرّقم 198.
2- الفهرست، الشّيخ الطّوسيّ: الرّقم 624.
3- الفهرست، الشّيخ الطّوسيّ: الرّقم 209.
4- الفهرست، الشّيخ النّجاشيّ: الرقم 136 و 137.
5- الفهرست، الشيخ النّجاشيّ: الرّقم 1184.
6- الرّجال، الشّيخ الطّوسيّ: الرّقم 36/5955.
7- الرّجال، الشّيخ الطّوسيّ: الرّقم 36/5955.

طريق سوّم صحیح است و آن از این قرار می باشد:

و أخبرنا جماعة، عن محمّد بن علىّ بن الحسين، عن أبيه و محمّد بن

الحسن، عن أحمد بن ادریس، عن محمّد بن على بن محبوب.(1)

نتیجه: شیخ طوسی به جمیع کتاب ها و روایات ابن محبوب سند صحیح دارد و محمّد بن على بن محبوب راوی کتاب طيالسي است، پس طریق شیخ به کتاب طیالسی صحیح است.

2- سیف بن عميرة

الف- شيخ نجاشی و شیخ طوسی وی را با صراحت توثیق نموده و او را از اصحاب امام جعفر صادق و امام موسی کاظم (علیهما السّلام) دانسته اند.

ب- شيخ نجاشی قدّس سرّه نوشته است:

وی کتابی دارد که جماعاتی از اصحاب ما (شیعیان)، از او نقل نموده اند.(2)

ج- برخی از اصحاب اجماع و بزرگان از روات اماميّه مانند ابن أبي عمير، علىّ بن اسباط، حمّاد بن عثمان، يونس بن عبدالرّحمان، حسن بن علىّ بن بقّاح و حسن بن محبوب بی واسطه از او روایت نقل کرده اند.

د- شیخ طوسی قدّس سرّه می نویسد:

وی صاحب کتاب است، و طریق ایشان در «الفهرست» به آن صحیح است.

3- صفوان بن مهران الجمّال

الف) شیخ نجاشی قدّس سرّه وی را توثیق نموده و می نویسد: وی صاحب کتاب است.(3)

ب) شیخ طوسي قدّس سرّه او را از اصحاب امام جعفر صادق (عليه السّلام) و صاحب کتاب ذکر نموده است و طريق شیخ طوسی به کتاب وی صحیح است.(4)

ج) شیخ مفید قدّس سرّه در «الإرشاد» وی را از شیوخ و خواصّ اصحاب امام

ص: 52


1- الفهرست الرّقم 649.
2- الفهرست، الشّيخ النّجاشيّ: الرّقم 504.
3- الفهرست الرّقم 525.
4- الفهرست الرّقم 357.

جعفر صادق (علیه السّلام) و از ثقات فقهای صالح برشمرده که به امام موسی کاظم (عليه السّلام) تصریح نموده اند (یعنی واقفی نبوده و در اعتقاد، مستقیم است).

د) در طريق المزار الكبير، ابن المشهدی نیز واقع شده است.

ه) و از مشایخ ثقات است، و اجلّاء ثقات و فقها و روات که برخی نیز از اصحاب اجماع هستند و جز از ثقات روایت نمی کنند، از او روایت نقل کرده اند مانند: ابن ابی عمیر، احمد بن محمّد بن ابی نصر، صفوان بن یحیی، حسن بن علیّ بن فضّال، حسن بن محبوب و يونس بن عبد الرّحمان.

نتیجه

1- طريق شیخ طوسی در «مصباح المتهجّد»، در آغاز دعای صفوان (معروف به زیارت علقمه و یا دعای علقمه) صحیح است و قرائنی که برای محمّد بن خالد طیالسی ذکر نمودیم، برای توثيق وی کفایت می کند و طريق شیخ طوسی به کتاب وی در «الفهرست» صحیح می باشد، و نیز سیف بن عمیره و صفوان توثيق شده اند و این طریق می تواند مصحّح دیگر طرق باشد.

2- تعدد طرق (شش گانه) ابن قولویه در «کامل الزّیارات» و طرق (چهارگانه) شیخ طوسی در «مصباح المتهجّد»، موجب اطمینان به صدور زیارت عاشوراء از امام محمّد باقر (عليه السّلام) است.

دیگر وجوه تصحیح سند زیارت عاشوراء

1- سند شیخ طوسی از صالح بن عقبة و سيف بن عميرة از امام محمّد باقر (علیه السّلام) که اگر از کتاب های صالح بن عقبة و سيف بن عمیره باشد (که ظاهرا همین طور است)، قابل اعتماد و صحیح است.

2- اگر مبنا پذیرش شهادت فقيه طائفه حقّه ابن قولویه قدّس سرّه در وثاقت همه روات

ص: 53

کتابش باشد، سند کامل الزّيارات با تمام شش طریق وی قابل اعتماد و صحیح می باشد.

3- هرگاه روایت یا خبری به جهت تعدّد مصادر و طرق و تنوّع راویان از شهرت برخوردار گشت، این شهرت عملاً موجب وثوق و اطمینان به صدور آن از معصوم می گردد و اطمینان ، حجّت شرعی است.

رجال سند دیگر زیارت

رجال سند شیخ طوسی در مصباح المتهجّد:

1- ابن أبي جيّد

از مشایخ شيخ نجاشی و طوسی است، و شيخ نجاشی همه مشایخ خود را توثیق نموده است.

2- ابن الوليد

از بزرگان مشایخ بوده و به وثاقت او تصریح شده است.

3- علىّ بن ابراهيم القميّ

وی از مشایخ کلینی است و از او بسیار روایت نموده و شکّی در وثاقت او نیست.

4- ابراهيم بن هاشم

سیّد بن طاوس وثاقت او را ادعا نموده و در طریق تفسیر قمی و کامل الزّيارات واقع شده و روایات او در کتاب های چهارگانه الكافي، من لایحضره الفقيه و تهذيب الأحكام و الاستبصار بالغ بر 6414 روایت است که در راویان شیعه نظیری برای او نیست.

بنابر نقل کشّی در رجال، او نخست کسی است که حديث کوفیان (شیعه) را در قم نشر داده است.

و سیّد ابن طاووس قدّس سرّه در «فلاح السّائل» فصل 19 صفحه 158 پس از نقل روایتی

ص: 54

از «الأمالي» شیخ صدوق که در سند آن ابراهيم بن هاشم است، نوشته:

رواة الحديث ثقات بالإتّفاق.

و قمی ها قبول نشر احادیث او را کرده و به او اعتماد نموده اند، پس شکّی در وثاقت او نمی باشد.

5- محمّد بن اسماعیل بن بزيع

این بزرگ محدّث امامی از اصحاب امامان موسى الكاظم وعلىّ الرضا و محمّد الجواد (عليهم السّلام) بوده و ثقه و از صلحای شیعه و مورد تأیید امام علىّ الرّضا (عليه السّلام) است، شیخ نجاشی و شیخ طوسی نیز او را توثیق نموده اند.

6- صالح بن عقبة

صالح بن عقبه که از اصحاب امامان محمّد الباقر و جعفر الصادق و موسى الكاظم (عليهم السّلام) است و در توثيقات عامّه و در طریق کتاب «المزار» ابن المشهدی رحمه الله واقع شده و از اصحاب معروفين كتب بوده است؛ بنابر بنای شیخ نجاشی و شیخ طوسی در الفهرست خودشان که ذکر مصنّفین شیعه و ثقات از آن ها است، و بیان این که اگر کسی از آن ها در مذهب مشکلی داشت و یا ضعیف بود، ذکر کنند، و اصل در دو کتاب «الفهرست» در ذکر آنان است که شیعه و موثّق باشند، پس او شیعه و مورد وثوق است به این توثيق عام، همان طور که سیّد جلیل محمّدمهدی بحرالعلوم در الفوائد الرّجاليّة جلد 4 صفحه 114 فائده 10 بیان فرموده:

الظَّاهِرُ أَنَّ جَمِيعَ مَنْ ذَكَرَهُ الشَّيْخُ فِي (الْفِهْرِسْتِ) مِنَ الشِّيعَةِ الاماميّة إِلَّا مَنْ نَصَّ فِيهِ عَلَى خِلَافِ ذَلِكَ مِنَ الرِّجَالِ: الزَّيْدِيَّة، وَ الْفَطَحِيَّة، وَ الْوَاقِفِيَّةِ وَ غَيْرِهِمْ، كَمَا يَدُلُّ عَلَيْهِ وَضْعَ هَذَا الْكِتَابِ، فإنَّهُ فِي فِهْرِسْت كُتُبِ الأَصحَابِ وَ مُصَنِّفَاتِهم، دُونَ غَيْرِهِمْ مِنَ الْفَرْقَ. فَكُلُّ مِنْ ذُكِرَ لَهُ

ص: 55

تَرْجمَة فِي الْكِتَابَيْنِ، فَهُوَ صَحِيحُ الْمَذْهَبِ مَمْدُوحٌ بمدح عَامٍّ يَقْتَضِيهِ الْوَضْع لِذِكْر الْمُصَنِّفِينَ الْعُلَمَاءِ وَ الِاعْتِنَاءِ بِشَأْنِهِمْ وَ شَأْن كُتُبِهِمْ، وَ ذكر الطَّرِيقِ إِلَيهِم، وَ ذكر مَن رَوَى عَنْهُمْ وَ مَنْ رَوَوْا عَنْهُ. وَ مِنْ هَذَا يعْلَمُ أَنَّ إِطْلَاقَ الْجَهَالَةِ عَلَى الْمَذْكُورِينَ فِي «الْفِهْرِسْتِ» وَ «رِجال النَّجَاشِيِّ» مِنْ دُونِ توثيق أَوْ مَدحٍ خَاصٍّ، لَيْسَ عَلَى مَا يَنْبَغِي. وَ كَذَا الْكَلَامِ فِيمَنْ ذَكَرَهُ الشَّيْخ الْجَلِيل ابْن شَهْرآشَوْب السّرويّ فِي كِتَابِ مَعَالِم الْعُلَمَاء وَ مَنْ ذَكَرَهُ الشَّيْخُ الْجَلِيلُ عَلِيّ ابْن عُبَيْد اللَّهِ بْنِ بَابَوَيْهِ فِي «فِهْرِسْتِهِ» وَ هَذَا مِمَّا يَنْبَغِي أَنْ يَلْحَظ، فَقَدْ غَفَلَ أَكْثَر النَّاسِ عَنْهُ، فَتَأَمَّلْ.

برخی از علما بر این مبنا هستند و صحیح است. بنابراین همه مذکورین در دو کتاب «الفهرست» اگر صاحبان آن ها بیان مذهب و ضعف آن ها را ننموده باشند، پس آن ها به توثيق عامّ، امامی و ثقه می باشند، مگر این که به خلاف آن و یا بر حال آنان تصریح کنند، زیرا این دو کتاب به ذکر مصنّفین امامیّه اختصاص داده شده مگر این که ذکر شود که فلانی از ما روایت کرده یا برای ما کتابی تألیف نموده است، مانند طبری و مدائني، و اگر غیر امامی باشد به آن تصریح می نمایند، پس تا زمانی که به خلاف تصريح ننموده اند، اصل آن است که آن شخص امامی و ثقه است.

بنابراین، «صالح بن عقبة» در هر دو فهرست ذکر شده، امامی و به توثيق عامّ، ثقة است.

و این که علّامه حلّی در «خلاصة الأقوال» صفحه 360 رقم 5 از رجال «الضّعفاء» ابن الغضائریّ را حکایت می کند که صالح بن عقبة كذّاب و غالی بوده است، علّامه وحید بهبهانی در حاشیه «منهج المقال» جلد 6 صفحه 196 پاسخ می دهد:

الظَّاهِرُ أَنَّهُ مِنَ الْغَضَائِرِيِّ، وَ مَرَّ مَا فِيهِ فِي الْفَائِدَةِ الثَّانِيَةِ، مَعَ أَنَّ الظَّاهِرَ مِنَ النَّجاشي عَدَمَ صِحَّةِ مَا نَسَبَهُ إِلَيْهِ، سِيَّمَا مِنْ قَوْلِهِ: لَهُ كِتَابٌ يَرْوِيهِ جَمَاعَةٌ ...

ص: 56

الخ. وَ يُؤَيِّدُ عَدَم الْغُلُوِّ مَا فِي رِجَالِ الشَّيْخ وَ الْفِهْرِسْتِ وَ رِوَايَتِهِ فِي كُتُبِ الْأَخْبَارِ صَرِيحَة فِي خِلَافِ الْغُلُوِّ - الْكَافِي وَ التَّهْذِيبِ - كَمَا مَرَّ فِيهَا وَ فِي الْفَائِدَةِ الثَّالِثَةِ، قَالَ جَدّي (ملّا مُحَمَّد تَقِيّ الْمَجْلِسِيّ فِي رَوْضَةِ المتقین: ج 14 ص 149 ) الظَّاهِرُ أَنَّ الْغُلُوّ الَّذِي نَسَبَهُ إِلَيْهِ الْغَضَائِرِيّ لِلْأَخْبَارِ الَّتِي تَدُلُّ عَلَى جَلَّالَة قَدْرِ الْأَئِمَّةِ (عَلَيْهِمُ السَّلَامُ) كَمَا رأيناها، وَ لَيْسَ فِيهَا غُلُوّ، وَ يَظْهَرُ مِنِ الْمُصَنِّفِ - يَعْنِي الصَّدُوق - أَنَّ كِتَابه مُعْتَمِد الْأَصْحَابِ، وَ لِهَذَا ذَكَرَ أَخْبَارَه الْمَشَايِخ وَ عَمِلُوا عَلَيْهَا.

بیان شیخ مفید امر را روشن تر می کند، او در کتاب «تصحيح الإعتقاد» صفحه 135 می نویسد:

وَ قَدْ سَمِعْنَا حِكَايَةً ظَاهِرَة عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ رَحِمَهُ اللَّهُ لَمْ نَجِدْ لَهَا دَافِعاً فِي التَّقْصِيرِ وَ هِيَ مَا حُكِيَ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ أَوَّلُ دَرَجَةٍ فِي الْغُلُوِّ نَفْيُ السَّهْوِ عَنِ النَّبِيِّ (صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) وَ الإمام (عَلَيهِم السَّلامُ) فَإِنْ صَحَّتْ هَذِهِ الْحِكَايَة عَنْهُ فَهُوَ مُقَصِّر مَعَ أَنَّهُ مِنْ عُلَمَاءِ الْقُمِّيِّينَ وَ مَشِيخَتهمْ. وَ قَدْ وَجَدْنَا جَمَاعَة وَرَدُوا إِلَيْنَا مِنْ قُمَّ يُقَصِّرُونَ تَقْصِيراً ظَاهِراً فِي الدّين وَ يَنْزِلُونَ الْأَئِمَّةِ (عَلَيهِم السَّلامُ) عَنْ مَرَاتِبِهِمْ وَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ كَانُوا لَا يَعْرِفُونَ كَثِيراً مِنَ الْأَحْكَامِ الدِّينِيَّةِ حَتَّى ينكت فِي قُلُوبِهِمْ وَ رَأَيْنَا مَنْ يَقُولُ إِنَّهُمْ كَانُوا يلتجئون فِي حُكْمِ الشَّرِيعَةِ إِلَى الرَّأْيِ وَ الظّنون وَ يَدّعُونَ مَعَ ذَلِكَ أَنَّهُمْ مِنَ الْعُلَمَاءِ وَ هَذَا هُوَ التَّقْصِيرُ الَّذِي لَا شُبْهَةَ فِيهِ.

و ما حکایتی از ابی جعفر محمّد بن حسن بن ولید رحمه الله، شنیدیم که تفسیری صحیح و راهی درست برای تأويل آن نمی یابیم و آن این حکایت است از او، که گفته است: اول درجه در غلو، نفي سهو از پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) و امام (عَلَيهِم السَّلامُ) پس اگر این حکایت از

ص: 57

وی درست باشد باید گفت با این که او از علماء قميين و مشایخ ایشان است راه تقصیر پیموده و مقصّر به شمار می رود. و گروهی از قم بر ما وارد شدند که دیدیم آشکارا در دین مقصّر می باشند و ائمّه را از مراتب ایشان تنزّل می دهند و چنین گمان می کنند که امامان، بسیاری از احکام دینی را نمی دانسته اند تا این که به قلوب آنان وارد و منقّش می گردیده است، و در میان ایشان کسانی را دیدیم که می گفتند: ائمه (عَلَيهِم السَّلامُ) در احکام شرع به ظنون و رأي ملتجی می شده اند!! این گروه با این گفته ها ادعا می کنند که از علما هستند! و این، بی گمان تقصیری است که در آن شبهه ای نمی توان داشت.

از آن چه گذشت آشکار شد که مذمّت نمودن ابن الغضائریّ، فاقد ارزش علمی است زیرا وی بسیاری از محدّثين ثقات و علمای امامیّه را - که شکّی در وثاقت آنان نیست - قدح نموده و او و ابن الوليد و برخی دیگر، درباره اهل بیت نبوّت (عليهم السّلام) عقائد خاصّی داشته اند که اگر کسی از آن تجاوز می کرده، او را به غلوّ و دروغگویی متّهم می نموده اند، قدح و مذمّت نمودن افراد توسّط آنان بر اساس مبنای اعتقادی خودشان، تقصیر در حقّ امامان (عَلَيهِم السَّلامُ) بوده و از روی حسّ نبوده است، اضافه بر این، کتابی که علّامه حلّی از آن نقل نموده و به ابن الغضائریّ نسبت داده، انتسابش به او و یا به پدرش به اثبات نرسیده است.

نتیجه این که، صالح بن عقبة امامی و ممدوح به مدح عامّ است، و قرائن دلالت دارد بر این که او نزد اماميّه، مقبول الرّواية است.

7- علقمة بن محمّد الحضرميّ

قرائن بر وثاقت او دلالت دارند، و روایاتی در رجال کشّی رقم 416 و 417 وجود دارد که بر بصیرت او در امر امامت دلالت می کنند و با زید بن علىّ بن الحسين درباره امر امامت و

ص: 58

خروج او به مناظره پرداخته است. و نصّ روایت صفوان (حديث زیارت عاشوراء) دلالت می کند بر این که وثاقت علقمه نزد سیف بن عميرة و صفوان بن مهران، متسالم بوده است.

و وقوع این راویان در اسناد زیارت عاشوراء، خود از قابلیت اینان برای مظروفي متنی عالية - المضامين هم چون زیارت باعظمت عاشوراء حکایت می کند، و نقل آن در کتاب هایی چون کامل الزّیارات فقيه الطّائفة الحقّة ابن قولويه قدّس سرّه و مصباح المتهجّد و مختصر آن و المزار شیخ مفید و...، دلالت بر شهرت و قبول زیارت عاشوراء نزد بزرگان از فقها و محدّثین شیعه می کند.

شهرت

شهرت و تقسیم آن به روائی، عملی و فتوائی

شهرت روائی آن است که نزد راویان و محدّثین و در کتاب های آنان مشهور شود، خواه فقها به آن عمل کنند و یا نکنند.

شهرت عملی عبارت است از اشتهار عمل به روایتی و استناد آن عمل به آن در فتوا، که شهرت عملی میان فقها خبر از وجود قرائنی می دهد که در میان خود روایتی دارد که سبب حصول اطمینان به صدور آن شده است. شهرت عملی جابر ضعف سند است.

و بنا بر مبنایی، شهرت روائی، اگر نقل مقرون به عمل باشد فایده می دهد و لكن نقل روایتی که به آن عمل نشده باشد، ظنّ به عدم صحت حدیث را نتیجه می دهد زیرا اصحاب در عمل از آن اعراض کرده و عمل ننموده اند.

شهرت فتوائی عبارت است از مجرّد اشتهار فتوائی در مسئله ای، خواه موافق آن روایتی باشد و یا این که فتوا خلاف آن باشد، آیا چنین شهرتی حجّت است یا خیر؟

شهرت عملی فقهای امامیّه، خبر از اعتماد علما به روایتی را در عمل و اطمینان به

ص: 59

صدور آن می دهد، که اگر ضعفي در خبر بود، جابر ضعف سند باشد، و شاهد آن مقبوله عمربن حنظله است که فرمود:

يُنْظَرُ إِلَى مَا كَانَ مِنْ رِوَايَتِهِمَا عَنَّا فِي ذَلِكَ اَلَّذِي حَكَمَا به اَلْمُجْمَعَ عَلَيْهِ عِندَ أَصْحَابِكَ فَيُؤْخَذُ بِهِ مِنْ حُكْمِنا وَ يُتْرَكُ اَلشَّاذّ النّادِرُ».(1)

باید آن چه آنان براساس احاديث ما که مورد اجماع نزد اصحاب توست، بدان حکم نموده اند، مورد توجّه قرار گیرد و آن چه نزد شیعیان مورد اتّفاق و مشهور نیست، رها شود.

1- مقصود از «مُجمَعٌ عَلَيهِ» در این روایت آن چیزی است که نزد اصحاب روایت آن مشهور است، زیرا در مقابل شاذّ فرموده است.

2- مراد از شهرت روایت، اشتهار آن همراه با عمل و إفتاء به مضمون آن است که در آن ریب و شکّی نمی باشد.

3- و مراد از «مُجمَعٌ عَلَيهِ» نفی ریب به نحو اطلاق است زیرا که نکره در سیاق نفي افاده عموم می کند، و روایت شاذّ که از آن اعراض نموده اند، ریبی در باطل بودن آن نمی باشد، به دلیل عقل، اگر در یکی از دو طرف قضیّه ریبی در صحّت آن نباشد، پس ریبی در طرف دیگر نیست که قطعاً باطل است، و از آن معلوم می شود که خبر مشهور داخل در قسمت اول، از سه قسمت وارد در حديث است، یعنی «بيّن الرّشد» است، و خبر شاذّ داخل در قسمت دوم یعنی «بيّن الغيّ» است و نه در قسمت سوم که آن

مشکل ردّ حکم آن به خدا و رسول است.

و مراد از قول امام که فرمود: «إِنَّ المُجمَعَ عَلَيهِ لَا رَيبَ فِيهِ» شهرت خبر در میان امامیّه است همراه با عمل به آن نه آن که اجماع بر صدور آن از معصوم است، زیرا راوی

ص: 60


1- الكافي: ج1 ص68 ح10 و من لا يحضره الفقيه: ج3 ص10 ح3233 و تهذیب الأحكام: ج6 ص302 ب 92 ح 52/845 و الاحتجاج على أهل اللّجاج: ج2 ص 356.

دو خبری را فرض کرده است که دو عادل مرضىّ نزد امامیّه آن را روایت کرده اند که هیچ کدام بر دیگری فضیلتی ندارد، پس اگر دو خبر از آنی باشد که امامیّه بر آن اجماع نموده اند پس معنایی برای فرض مذکور نیست، منظور ما، روایت دو عادل و «مرضيّ الخبر» بين متعارضين است، پس فرض مخالف دلیل است بر این که مراد همان شهرت است و نه «مُجمَعَ عَلَيهِ» حسب اصطلاح اصولیان.

و تقديم نمودن خبر مشهور به معنای ذکر شده نیست مگر به خاطر این که مُثیر اطمینان به صدور است، و آن همان موضوع برای حجّیّت خبر است.

و علما و فقهای شیعه امامیّه در کتاب ها و فتاوای خود به متن زیارت عاشوراء و جامعه کبیره و دعای صنمی قریش و حدیث کساء اعتماد کرده اند و بسیاری، شرح های ارزشمندی بر آن ها نوشته اند یا در کتاب های خود به فقراتی از آن ها استناد نموده اند.

پس بنابر آن چه گفته شد دانستیم، درباره زیارت عاشوراء که به سندهایی چند روایت شده، و در مجموع از جهت مجموع قرائنی که ذکر گردید، اطمینان به صدور حاصل می گردد، و تعبّد به آن تعبّدی همراه با حجّت می باشد، و زائر به زیارت عاشوراء معروفه، بهره ثواب را می برد بنابر آن چه که از معصوم روایت گردیده است.

بنابر امر امام جعفر صادق (علیه السّلام) و ترغیب آن حضرت، عمل اصحاب و فقها و شیعیان، بر مداومت بر قرائت این زیارت بوده و می باشد.

نتیجه

در سندهای زیارت عاشوراء هیچ اشکالی نیست، نه بر مبنای قدمای از فقها شیعه و نه به اصطلاح و مبنای متأخّرين و رجاليّين و این زیارت شریفه در غایت صحّت و اعتبار و موثوق الصّدور از امام محمّد باقر و امام جعفر صادق (عليهما السّلام) و حجّت است.

ص: 61

ذکر زیارت در کتب اماميّه خاصه در «کامل الزّیارات» و «مصباح کبیر و مختصر آن» و با سندهای عدیده، اعتماد فقهای بزرگوار را نسبت به سند و متن این زیارت به اثبات می رساند.

دیگر عوامل موجب وثوق و اطمینان

مناشئ عقلی موجب وثوق
توضیح

منشأهای عقلی نیز که موجب وثوق و اطمینان شوند بسیارند که مهمّ ترین آن ها این سه هستند:

الف) عامل کمّی:

کثرت مصادر روایی و تعدّد طرق و تنوّع روات و کثرت عمل به آن ها، و کثرت طرق و مصادر و عمل، طبعاً مؤدّی وثوق به روایت است، چنان که فقهای شیعه به برخی از نصوص روایات - مخصوصاً در مستحبّات و مکروهات - گرچه از حیث سند تمام نیستند، اعتماد کرده اند.

تعدّد و کثرت مصادری که آن را وارد کرده نتیجتا تشکیل شهرت علمی نزد علما می دهد، چرا که نزد علمای شیعه - که به تحقيق و دقّت شهره اند- از زیارت های معروف می باشد.

فقها و علمای محقّقی که روایت و زیارت را نقل نموده اند: ابن قولویه، شیخ مفید، شیخ طوسی، ابن المشهدی، سیّد بن طاووس، علّامه حلّی، شهید اوّل، شیخ کفعمى، علّامه مجلسی و دیگر علمای پس از آن ها تغمّدهم الله برحمته هستند. این بزرگان زیارت عاشوراء را در کتاب های خود به همراه تمامی فقرات آن نقل کرده اند به گونه ای که موجب وثوق است.

ب) عامل روحی:

موافقت روایت و زیارت عاشوراء از حيث مضمون، با مضامین و ملاک های عمومی ذکر شده در قرآن کریم و سنّت قطعيّه.

از عوامل روحی که در سیاق زیارت دیده می شود، طوری که در آن روح تبرِّی، لعن و

ص: 62

مبارزه با ستم و ستمگران - که از موضوعات واضح قرآنی نزد هر مسلمان است - حاکم می باشد:

«إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ».(1)

به يقين آنان که دلايل روشن و هدایتی را که ما نازل کرده و برای مردم در کتاب آسمانی بیان کرده ایم کتمان می کنند، خداوند و همه لعنت کنندگان آنان را لعنت می کنند.

بنابراین، زیارت عاشوراء متضمّن روح قرآن است که همان درخواست دفع رحمت خداوند از ستمگران و کافران است.

ج) عامل ادبی:

انسجام زبان لغت حدیث و زیارت عاشوراء و اسلوب آن با احادیث هم سنخ آن، که صدور آن ها از معصومین (علیهم السّلام) معلوم است. فصاحت و بلاغت متن زیارت شریف عاشوراء، علم و قطع می آورد که صدورش از غیر معصوم ممتنع و محال است.

این عامل از فنون متعارف نزد عرف عقلاء در توثیق نصوص است. به عنوان مثال ابن ابی الحدید معتزلی می نویسد:

«اگر در نهج البلاغه تأمّل کنی تمام آن را یک دست و از یک سرچشمه و آن را یکنواخت خواهی دید که سبک آن یکسان است و هم چون یک عنصر خالص است که هیچ آمیزه ای ندارد و هیچ یک از اجزای آن مخالف اجزای دیگر نیست و ماهیت آن تفاوتی ندارد و هم چون قرآن مجید است که آغاز آن همانند میانه اش و میانه اش هم چون پایان آن است و هر سوره و آیه اش از لحاظ راه و روش و فنّ و نظم، چون دیگری است. اگر بعضی از قسمت های نهج البلاغه

ص: 63


1- سوره (2) آیه 160.

صحیح و بعضی ساختگی بود با این برهان برای تو روشن می شد و حال آن که گمراهی کسانی آشکار می شود که پنداشته اند این کتاب یا بخشی از آن منسوب به علىّ (علیه السّلام) و ساختگی است».(1)

از سوی دیگر، نتیجه درنگ و تأمّل از حیث ادبی در فقرات زیارت عاشوراء، برای کسانی که با ادبیّات عرب آشنا هستند، درک تجانس در لغت این زیارت با زیارت های دیگری است که صدور آن ها از اهل بیت (علیهم السّلام) قطعی است. همانند زیارت وارث، عرفه و نیمه شعبان -. هم چنین هم خوانی اسلوب آن با اسلوب دیگر سخنان امام محمّد باقر (علیه السّلام) از خلال دعاها و سخنان آن حضرت مشخّص می گردد. اضافه بر این؛ تمسّک به اخباری که به «اخبار من بلغ» مشهورند نیز ممکن است.

نتیجه

ملاحظه زیارت عاشوراء، به جهت نظر به تعدّد عوامل وثوق و پیوستگی این عوامل، انسان را به وثوق بلکه به قطع و يقين به صدور این زیارت از لسان امام محمّد باقر (عليه السّلام) می رساند.

تواتر و اقسام آن

تواتر لفظی:

یک پارچگی بسیاری از راویان بر الفاظ یک روایت چنان که تکذیب آن محال گردد، مانند تواتر حدیث شریف ثقلین.

تواتر معنوی:

یک پارچگی بسیاری از روات و روایات که به یک مضمون در عین اختلاف هایی که در الفاظ آن ها وجود دارد. خواه دلالت مطابقی که بر مضمون واحد است و یا تضمّنی و یا التزامی و یا دلالت های متفاوت باشد که در برخی از آن ها دلالت مطابقی و در برخی تضمّنی و یا التزامی باشد.

تواتر اجمالی:

یعنی اگر مجموعه ای از روایات را در نظر بگیریم، يقين حاصل می گردد

ص: 64


1- شرح نهج البلاغه: ج10 ص 128.

که اجمالا یک و یا چند روایت از آن مجموعه روایات، قطعیّ الصدور است و مشتمل به قدر متیقّن از مضامین می باشد.

بر این اساس، بنابر تعدّد سند روایت زیارت عاشوراء، متن زیارت متواتر لفظی و مضمون زیارت آن متواتر معنوی و قطعىّ الصّدور است.

تجمیع بین قرائن

شیوه تجمیع میان قرائن، عرفي و عقلی است و مرسوم میان مردم عادی و علما و مورخّین بوده و وجود چند قرینه، برای کسب اطمینان کافی است و اطمینان عرفي برای وثاقت کافی است. در رجال نیز تجمیع میان قرائن معمول است.

قرائن ضعیف به انضمام یک دیگر می توانند مفید اطمینان باشند و حتّی روایات ضعیف هنگام تضافر، ما را از نظر در سند هر کدام از آن ها بی نیاز می کند.

هم چنین کثرت روایت از یک راوی، مشعر وثاقت راوی و اعتماد به او است.

اعتماد به نقل بزرگان فقها از راویان احاديث كما این که بگویند: «لایروي و لا يرسل إلا عمّن يوثق به - روی عن الثّقات ۔ قلّ ما روي عن ضعیف - و...» و عدم نقل مستقیم و بی واسطه از افراد ضعیف وقتی که بگویند: «لا يروي و لا يرسل إلا عمّن يوثق به» نشانه وثاقت مروىّ عنه بوده یا قرینه ای بسیار قوی بر وثاقت است.

اگر کسی اطمینان پیدا کرد که حدیثی مجعول است، حتّی اگر بر فرض، طبق قواعد، صحیح السّند هم باشد، باید آن را کنار بگذارد امّا اگر حديث ضعيف السّندی با اصول و محکمات اعتقادی ما مخالفت نداشت و جعلی بودن آن هم ثابت نشد، نمی توان آن را کنار گذاشت بلکه به تنهایی می تواند به عنوان مؤدّی برای احادیث صحیح به کار رود، می تواند به انضمام احادیث ضعيف السّند دیگر، ما را به اطمینان خوبی برساند، چنان که آية الله خوئی در «معجم رجال الحدیث جلدا صفحه 168» از این شیوه در مورد

ص: 65

«محمّد بن جعفر الأسدی» استفاده کرده اند.

ذکر دو نسخه معتبر از مصباح المتهجّد کبیر

نسخه غیاث الدّين الأسترآبادی

از معتبرترین نسخه های مصباح المتهجّد است که در سه مورد مقابله و تصحیح شده است:

1. مقابله ملّااحمد توني

2. مقابله حسن بن راشد

3. مقابله عماد الدّين الأسترآبادی.

مقابله یکم: این نسخه به دست ملّااحمد تونی می رسد و در تملّک او قرار می گیرد. نسخه از غیاث الدّین است و ملّااحمد توني خواسته که نسخه غیاث الدّین را مقابله و تصحیح کند، و با نسخه دیگری که مقابله شده حسن بن راشد است که آن نسخه مقابله شده شریف استرآبادی است، و ملّااحمد توني نسخه خود را که غلط هایی داشته با نسخه حسن بن راشد تصحیح کرده است.

مقابله دوّم: نسخه حسن بن راشد با نسخه ای تصحیح شده به خط علىّ بن احمد معروف به رمیلی که آن را از نسخه ای که به خط علیّ بن محمّد السّكون بوده تصحیح و مقابله نموده که آن نسخه در حرم و حائر حسینی (علیه السّلام) و در تاریخ هفتم شعبان المعظّم به سال 830 بوده است، نتیجه این می شود که نسخه رمیلی مصدر تصحیح می باشد و نسخه رمیلی از نسخه ابن السّكون است.

مقابله سوّم: مقابله استرآبادی است که در آن چنین آمده: مقابله با نسخه های متعدّدی تصحیح شده در شعبان المعظّم سال 971 قمری و یکی از نسخه ها نسخه ابن ادريس الحلّى صاحب «السّرائر» است. و در آخر آن نوشته بود:

ص: 66

فارغ از نقل و کتابت آن گردید محمّد بن منصور بن احمد بن ادریس بن الحسين بن القاسم بن عيسى العجلیّ در جمادى الأولى 570 قمری و عرضه شد این کتاب بر کتاب اصل آن به خط مصنّف آن (یعنی شیخ طوسی) رحمه الله و بذل وسع و نهایت کوشش نمودم ... سال 573 و آن را محمّد بن ادریس نوشت.

برای تصویر نسخه غیاث الدین به صفحه 549 کتاب «المداخلات الكاملة» مراجعه کنید.

نتیجه این که تمامی فرازهای زیارت عاشوراء که موجود است، همه در نسخه به خطّ شيخ الطّائفة طوسی قدّس سرّه الشّريف بوده و با خطّ او مقابله گردیده است و جای شک نمی باشد.

برای شناخت نسخه نویسان و مقابله کنندگان به کتاب تحقیق ارزشمند

«المداخلات الكاملة» صفحات 363 الى 372 مراجعه کنید. همچنین تا صفحه 423 این کتاب به شبهه ها درباره این نسخه پاسخ داده شده است.

مصحّح مصباح کبیر مطبوع به سال 1338 قمری، علم الهدی در تصحیح خود، پنج نسخه خطّی بسیار ارزشمند را معیار قرار داده است، از جمله نسخه ها، نسخه ای عتیق می باشد که اکنون در کتاب خانه آستان قدس رضوی است و مربوط به سال 502 قمری می باشد. و اوّلین نسخه با نسخه ای که با خطّ ابن ادریس و ابن السّكون مقابله شده بود، تصحیح شده است.

نسخه ابن أبي الجود

نسخه معتبر دیگری به نام نسخه ابن أبي الجود نیز موجود است، برای اطّلاع از این نسخه و تصویر آن مراجعه کنید به کتاب «المداخلات الكاملة» صفحه 533 و برای رؤیت تصویر نسخه های معتبر درجه اول و دوم مصباح كبير و صغير و دیگر کتاب هایی

ص: 67

که زیارت عاشوراء را از این دو کتاب نقل کرده اند و برای پاسخ به شبهه هایی که درباره آن نسخه ها مطرح شده است نیز به همین کتاب مراجعه نمایید.

نتیجه

نتیجه این که زیارت عاشوراء معروفه بنا بر مبنای علما و فقهای امامیّه معتبر است از طريق:

1. روائي و رجالی و اثبات وثاقت آحاد راویان سند.

2. و قرائن مفید علم یا اطمینان به صدور متن از معصوم (علیه السّلام).

3. و قاعده تسامح در ادلّه سنن و مستحبّات که پشتوانه اش احادیث صحیحه: «مَن بَلَغَهُ شَيءٌ مِنَ الثَّوابِ ...»(1) است.

4. و اثبات اعتبار توسّط اجماع قولی و عملی فقهای امامیّه و سیره متشرّعین امامیّه؛

5. و علوّ متن؛

6. و تجربه و وجدان حصول برکات مترتّب بر خواندن این زیارت - که آن را «برهان إنّى» می نامند؛

7. و شهرت روائی و عملی؛

8. و اثبات اعتبار به وسیله اسناد تاریخی (نسخه های خطّی منابع).

9. و مکاشفات؛

10. و رؤیاهای صادقه؛

و ... .

جمع بندی مطالب

زیارت عاشوراء حدیث قدسی است، اضافه بر آن با ضمانت الله تعالى و جبرئیل (عليه السّلام) و رسول الله (صلّی الله عليه و آله و سلّم) و شش امام بزرگوار همراه است، روایتی از دو امام معصوم است، در کتابی چون کامل الزّيارات» که از منابع تهذیب الأحکام و الإستبصار و بسیاری از کتاب های

ص: 68


1- المحاسن: ج1 ص 25 ب1ح1 و 2 و الكافي: ج2 ص 87 ح1 و 2 و ثواب الأعمال: ص 132.

شیعه امامیّه است نقل شده، به همراه ضمانت ابن قولویه بر این که از راوی ضعیف روایت نمی کند.

از کتاب های دعایی که نسخه های بسیاری از آن میان شیعیان از خواصّ و عوام بوده و به آن عمل می کرده اند، کتاب مصباح المتهجّد و مختصر آن بوده و از زیاراتی که در بسیاری از کتب ادعیه بوده و شیعه به آن ملتزم بوده، زیارت عاشوراء معروفه است که می توان ادّعا کرد سیره متّصله آنان به زمان اهل عصمت (عليهم السّلام) بوده و اهل بیت (عليهم السّلام) نیز اصرار بر ترویج آن، در میان شیعیان داشته اند.

شیخ طوسی زیارت عاشوراء را در زمانی که در اوج مقام علمی بوده، در دو کتاب خود آورده است و در مختصر المصباح آن را حذف ننموده و این دو کتاب، اصل برای کتاب های عبادی و ادعیه و زیارات قرار گرفته اند.

زیارت عاشوراء با ده سند آمده که این تعداد سند قابل توجّه و تأمّل است و هم چنين متن زیارت و حديث آن، بر علوّ مقام و ایمان و وثاقت راویانی که ظرف آن بوده اند، دلالت دارد، که آنان از شیعیان خالص و مخلص در ولایت و برائت بوده اند زیرا ناب ترین میراث توحیدی، ولائي - برائی شیعه، توسّط آنان روایت شده است و به تشخیص آن دو امام بزرگوار، اینان قابلیّت حمل آن را داشته اند.

تمامی مضامین این زیارت، علاوه بر این که با قرآن منطبق است، متواتر معنوی است و معارف آن میزان و معیار تشيع - برائت از ظالمين - است.

زیارت عاشوراء علاوه بر دو منبع اصلی اش، در منابع متقن دیگری مانند «المزارالكبير» شیخ مفید، «المزار الكبير» ابن المشهدی، «المزار» شهید اوّل، «ذخيرة الآخرة» تأليف علىّ بن محمّد بن سبزواری از علمای قرن 6، «نزهة الزّاهد» تألیف یکی از علمای قرن 6، «البلد الأمين» و «المصباح» شیخ کفعمى، «مصباح الزّائر»، «منهاج الصّلاح»،

ص: 69

«بحارالأنوار»، «تحفة الزّائر»، «زاد المعاد»، «مفاتیح الجنان» و ... روایت شده است.

فقها و علمای بزرگی بر این زیارت، شرح های ارزشمندی نوشته و کیفیّت قرائت آن را بیان نموده و یا به فقراتی از آن استناد و یا استشهاد کرده و شرح نموده اند.

فقها، محدّثین و علمای بسیاری از امامیّه بر خواندن آن مداومت داشته و دیگران را به خواندن آن ترغیب نموده اند.

تأییدات غیبیّه این زیارت ما را از بررسی سند آن مستغنی می کند، و پایان سخن این که تعابیر ملکوتی این زیارت و ترتیب آن، حکایت از صدور آن از زبان وحیانی معصوم (عليه السّلام) دارد.

امر و تأکید صاحب الزّمان (عجّل الله فرجه)

محدّث جلیل میرزا حسین نوری متوفی 1320 در کتاب شریف نجم ثاقب حکایت هفتادم می نویسد: [حکایت سیّد احمد رشتی موسوی] جناب مستطاب تقی صالح، سیّد احمد بن سیّد هاشم بن سیّد حسن موسوی رشتی تاجر ساکن رشت ایّده الله در هفده سال قبل، تقریباً به نجف اشرف مشرّف شد و با عالم ربّانی و فاضل صمدانی، شیخ على رشتی طاب ثراه که در حکایت آینده مذکور خواهند شد، إن شاء الله، به منزل حقیر آمدند و چون برخاستند، شیخ از صلاح و سداد سیّد مرقوم، اشاره کرد و فرمود: قضيه عجیبه ای دارد و در آن وقت، مجال بیان نبود. پس از چند روزی ملاقات شد؛ فرمود: سیّد رفت و قضیّه را با جمله ای از حالات سیّد نقل کرد. بسیار تأسّف کردم، از نشنیدن آن ها از خود او؛ اگر چه مقام شيخ رحمه الله اجلّ از آن بود که احتمال اندکی خلاف در نقل ایشان برود و از آن سال تا چند ماه قبل، این مطلب در خاطرم بود. تا در ماه جمادى الآخره این سال از نجف اشرف برگشته بودم، در کاظمین ، سیّد صالح مذکور را ملاقات کردم که از سامره مراجعت کرده، عازم عجم بود. پس شرح حال او را

ص: 70

چنان چه شنیده بودم، پرسیدم و از آن جمله، قضيه معهوده؛ همه را نقل کرد مطابق آن و آن قضيه چنان است که گفت: در سنه هزار و دویست و هشتاد (1280) به اراده حجّ بیت الله الحرام از دارالمرز رشت آمدم به تبریز و در خانه حاجی صفر على تاجر تبریزی معروف منزل کردم. چون قافله نبود، متحیّر ماندم تا آنکه حاجی جبّار جلودار سدهی اصفهانی بار برداشت به جهت طربوزن تنها، از او مالی کرایه کردم و رفتم. چون به منزل اوّل رسیدیم، سه نفر دیگر به تحريص حاجی صفرعلی به من ملحق شدند. یکی حاجی ملا باقر تبریزی، حجّه فروش معروف علما و حاجی سیّد حسین تاجر تبریزی و حاجی على نامی که خدمت می کرد. پس به اتّفاق روانه شدیم تا رسیدیم به ارزنة الرّوم و از آن جا عازم طربوزن. در یکی از منازل ما بین این دو شهر، حاجی جبّار جلودار به نزد ما آمد و گفت: این منزل که در پیش داریم مخوف است. قدری زود بار کنید که به همراه قافله باشید. چون در سایر منازل غالباً از عقب قافله به فاصله می رفتیم. پس ما هم تخمین دو ساعت و نیم یا سه به صبح مانده به اتفاق حرکت کردیم به قدر نیم یا سه ربع فرسخ از منزل خود دور شده بودیم که هوا تاریک شد و برف مشغول باریدن شد، به نحوی که رفقا هر کدام سر خود را پوشیده و تند راندند. من نیز آن چه کردم که با آن ها بروم ممکن نشد تا این که آن ها رفتند من تنها ماندم. پس از اسب پیاده شده و در کنار راه نشستم و به غایت مضطرب بودم. چون قریب شش صد تومان برای مخارج راه، همراه داشتم؛ بعد از تأمّل و تفکّر، بنابراین گذاشتم که در همین موضع بمانم تا فجر طالع شود، به آن منزل که از آن جا بیرون آمدیم، مراجعت کنم و از آن جا چند نفر مستحفظ به همراه برداشته، به قافله ملحق شوم. در آن حال، در مقابل خود باغی دیدم و در آن باغ، باغبانی که در دست بیلی داشت که بر درختان می زد که برف از آنه ا بریزد. پس پیش آمد، به مقدار فاصله کمی ایستاد و فرمود: «تو کیستی ؟» عرض کردم: رفقای من رفتند

ص: 71

و من مانده ام. راه را نمی دانم. گم کرده ام. فرمود به زبان فارسی: «نافله بخوان تا راه را پیدا کنی!» من مشغول نافله شدم. بعد از فراغ تهجّد، باز آمد و فرمود: «نرفتی؟» گفتم: و الله! راه را نمی دانم. فرمود: «جامعه بخوان!» من جامعه را حفظ نداشتم و تاکنون حفظ ندارم با آن که مکرّر به زیارت عتبات مشرّف شدم. پس از جای برخاستم و جامعه را بالتّمام از حفظ خواندم. باز نمایان شد، فرمود: «نرفتی؟ هستی؟» مرا بی اختیار گریه گرفت. گفتم: هستم، راه را نمی دانم. فرمود: «عاشوراء بخوان!» و عاشوراء نیز حفظ نداشتم و تاکنون ندارم. پس برخاستم و مشغول خواندن زیارت عاشوراء شدم از حفظ، تا آنکه تمام لعن و سلام و دعای علقمه را خواندم. دیدم بازآمد و فرمود: «نرفتی؟ هستی؟» گفتم: نه، هستم تا صبح. فرمود: «من حال، تو را به قافله می رسانم.» پس رفت و بر الاغی سوار شد و بیل خود را به دوش گرفت و آمد. فرمود: «به ردیف من بر الاغ من سوار شو» سوار شدم. پس عنان اسب خود را کشیدم، تمكين ننمود و حرکت نکرد. فرمود: «جلو اسب را به من ده» دادم. پس بیل را به دوش چپ گذاشت و عنان اسب را به دست راست گرفت و به راه افتاد. اسب در نهایت تمكين متابعت کرد. پس دست خود را به زانوی من گذاشت و فرمود: «شما چرا نافله نمی خوانید؟ نافله! نافله! نافله!» سه مرتبه فرمود. و باز فرمود: «شما چرا عاشوراء نمی خوانید؟ عاشوراء! عاشوراء! عاشوراء!» سه مرتبه. و بعد فرمود: «شما چرا جامعه نمی خوانید؟ جامعه! جامعه! جامعه!» و در وقت طی مسافت به نحو استداره سیر می نمود. يك دفعه برگشت و فرمود: «آن است رفقای شما» که در لب نهر آبی فرود آمده، مشغول وضو به جهت نماز صبح بودند. پس من از الاغ پایین آمدم. که سوار اسب خود شوم و نتوانستم. پس آن جناب پیاده شد و بیل را در برف فرو کرد و مرا سوار کرد و سر اسب را به سمت رفقا برگرداند. من در آن حال، به خیال افتادم که این شخص که بود که

ص: 72

به زبان فارسی حرف می زد و حال آن که زبانی جز ترکی و مذهبی، غالبا جز عیسوی، در آن حدود نبود و چگونه به این سرعت مرا به رفقای خود رسانید. پس در عقب خود نظر کردم احدی را ندیدم و از او آثاری پیدا نکردم. پس به رفقای خود ملحق شدم.(1)

زیارت عاشوراء و اثر آن در برزخ

باز هم مرحوم میرزا حسین نوری قدّس سرّه گوید: اما زیارت عاشورا، پس در فضل و مقام آن، همان بس که از سنخ سایر زیارات نیست که به ظاهر از انشا و املای معصومی باشد؛ هر چند که از قلوب مطهّره ایشان، چیزی جز آن چه از عالم بالا به آن جا رسد، بیرون نیاید. بلکه از سنخ احادیث قدسیّه است که به همین ترتیب از زیارت و لعن و سلام و دعا از حضرت احدیّت - جلّت عظمته - به جبرئیل امین و از او به خاتم النّبيّين (صلّى الله عليه و آله و سلّم) رسیده و به حسب تجربه، مداومت به آن، در چهل روز یا کمتر، در قضای حاجات و نیل مقاصد و دفع اعادی، بی نظیر؛ و لكن احسن فواید آن که از مواظبت آن به دست آمده، فایده ای است که در کتاب دارالسلام ذکر کردم. اجمال آنکه ثقه صالح متّقی، حاجی ملّا حسن یزدی که از نیکان مجاورین نجف اشرف است و پیوسته مشغول عبادت و زیارت، نقل کرد از ثقه امين، حاجی محمّد علی یزدی که مرد فاضل صالحی بود در یزد که دائما مشغول اصلاح امر آخرت خود بود و شب ها در مقبره خارج يزد که در آن جماعتی از صلحا مدفونند و معروف است به مزار، به سر می برد. او را همسایه ای بود که در کودکی با هم بزرگ شده و در نزد یک معلّم می رفتند. تا آن که بزرگ شد و شغل عشّاری (مأمور اخذ مالیات و باج گیر) پیش گرفت. تا آنکه مرد و در همان مقبره، نزدیک محلّی که آن مرد صالح بیتوته می کرد، دفن کردند. پس او را در خواب دید، پس از گذشتن کمتر از ماهی که در هیأت نیکویی است، پس به نزد او رفت و گفت: من می دانم مبدأ و منتهای کار تو و ظاهر و باطن تو را و نبودی از آن ها که

ص: 73


1- نجم ثاقب در احوال امام غايب (عليه السّلام): ج2 ص712 حکایت هفتادم. از او: العبقريّ الحسان: ج6 ص470 یاقوت4، و مفاتیح الجنان.

احتمال رود نیکی در باطن ایشان و شغل تو مقتضی نبود جز عذاب را، پس به کدام عمل به این مقام رسیدی؟ گفت: چنان است که گفتی و من در اشدّ عذاب بودم از روز وفات تا دیروز، که زوجه استاد اشرف حدّاد فوت شد و در این مکان دفن کردند. و اشاره کرد به موضعی که قریب صد ذرع، از او دور بود. و در شب وفات او، حضرت ابی عبدالله الحسين (عليه السّلام) سه مرتبه او را زیارت کرد و در مرتبه سوّم امر فرمود به رفع عذاب از این مقبره. پس حالت ما نیکو شد و در سعه و نعمت افتادیم. پس از خواب، متحيّرانه بیدار شد و حدّاد را نمی شناخت و محلّه او را نمی دانست. پس در بازار حدّادين، از او تفحّص کرد و او را پیدا نمود و از او پرسید: برای تو زوجه ای بود؟ گفت: آری، دیروز وفات کرد و او را در فلان مكان - و همان موضع را اسم برد - دفن کردم. گفت: او به زیارت ابی عبدالله (عليه السّلام) رفته بود؟ گفت: نه. گفت: ذکر مصائب او می کرد؟ گفت: نه. گفت: مجلس تعزیه داری داشت؟ گفت: نه. آنگاه پرسید: چه می جویی؟ خواب را نقل کرد. گفت: آن زن مواظبت داشت به زیارت عاشورا.

مخفی نماند که سیّد احمد، صاحب قضيّه از صلحا و اتقیا و مواظب طاعات و زیارات و ادای حقوق و طهارت جامه و بدن از قذارات مشتبهه و معروف به ورع و سداد در اهل بلد و غیره و نوادر الطّافي در هر زیارت به او می رسید که مقام ذکر آن نیست.(1)

برای آگاهی بیشتر از ثمرات برزخی این زیارت به کتاب داستان های شگفت زیارت عاشوراء ص 273 شماره 114 و منتخب التواريخ ص 388 مراجعه شود.

دیگر آثار زیارت عاشوراء

در احادیث اهل بیت (علیهم السّلام) برای زیارت امام حسين (عليه السّلام) آثار دینی و دنیوی و ثواب های اخروی بسیاری ذکر شده، به خصوص زیارت عاشوراء که عجیب و محیّر العقول و بسیار زیاد است.

ص: 74


1- نجم ثاقب در احوال امام غايب (عليه السّلام): ج2 ص 716 ضمن حکایت 70. از او: العبقريّ الحسان: ج6 ص 472 و مفاتیح الجنان.

امام جعفر صادق (عليه السّلام) فرمودند:

«إِنَّهُ أَفْضَلُ مَا يَكُونُ مِنَ الْأَعْمَالِ».(1)

همانا (زیارت امام حسین (علیه السّلام)) برترین کارهاست.

زیارت امام حسين (علیه السّلام) سبب تقرّب إلى الله تعالى و الى الرّسول و الى فاطمة و إلى الأئمة (صلوات الله و سلامه عليهم اجمعین) می گردد و سبب صفا و خلوص ذات و صفات و صورت و نیز اخلاص در عمل می گردد.

از جمله اموری که زیارت را زیارت حقيق و زیارة الله می کند معرفت نسبت به حقّ ولی و امام معصوم (عليه السّلام) است که فرمودند:

«مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَيْنِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) عَارِفاً بِحَقِّهِ كَتَبَهُ اللَّهُ فِي عِلِّيِّينَ».(2)

کسی که با معرفت به به حقّ (جایگاه و فضیلت) امام حسين (عليه السّلام) به زیارتش در کنار قبر او بود برود، الله تعالی او را در زمره علّيّين ثبت می نماید.

«كَانَ مِن مُحَدِّثِي اللهِ فَوقَ عَرشِهِ، وَ إِن كَان شَقِيّاً كُتِبَ سَعِيداً وَ لَم يَزَل يَخُوضُ فِي رَحمَةِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ...».(3)

از سخن گویان با خداوند در بالای عرش خداست و اگر شقاوت مند باشد،

سعادت مند مقرّر می گردد و پیوسته در رحمت خداوند غوطه می خورد ... .

آیا فقرات صد لعن و صد سلام و دعای اللّهم خصّ... جزء زیارت عاشوراء است؟

الف) در تمامی نسخه های مصباح المتهجّد و مختصر آن و کامل الزّیارات و المزار شیخ مفيد و المزار شهید اوّل و مختصر علّامه حلّی و غیر آن ها، دو فقره صد لعن و صد سلام و دعای «اَللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي...» موجود است.

برای مزيد اطّلاع از نسخه های خطّی مصباح المتهجّد و مختصر آن - که تاریخ برخی از آن ها به زمان شیخ طوسی قدّس سرّه و مقابله با نسخه ایشان باز می گردد - و ذکر مخازن و

ص: 75


1- کامل الزّيارات: ص 146 ب58 ح1 الى 6.
2- کامل الزّيارات: ص 148 باب 59 في أنّ من زار الحسين (عليه السّلام) كان كمن زار الله في عرشه، و كتب في أعلى علّيّين حديث 3 و 4 و 5 و 6 و 8 و 9 و 10 و 12.
3- کامل الزّيارات: ص141 ب54 ح 17- حدّثني أبي و جماعة مشايخي، عن سعد بن عبد الله قال: حدّثني أحمد بن عليّ بن عبيد الجعفيّ قال: حدّثني محمّد بن أبي جرير القمّي قال: سمعت أبا الحسن الرّضا (عليه السّلام) يقول لأبي: مَنْ زَارَ اَلْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) عَارِفاً بِحَقِّهِ كَانَ مِنْ مُحَدِّثِي اَللَّهِ تَعَالَى فَوْقَ عَرْشِهِ ثُمَّ قَرَأ:َ إِنَّ اَلْمُتَّقِينَ فِي جَنّٰاتٍ وَ نَهَرٍ `فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ. کامل الزّيارات: ص 145 ب 57 ح3- حدّثني الحسن بن عبد الله بن محمّد بن عيسى، عن أبيه عبد الله بن محمّد بن عيسى، عن أبيه محمّد بن عيسى بن عبد الله، عن عبد الله بن المغيرة، عن عبد الله بن میمون القدّاح، عن أبي عبدالله (عليه السّلام) قال: قلت له: مَا لِمَنْ أَتَى قَبْرَ اَلْحُسَيْنِ بن عليّ (عَلَيْهِما السَّلَامُ) زَائِراً عَارِفاً بِحَقِّهِ غَيْرَ مُسْتَنْكِفٍ وَ لاَ مُسْتَكْبِرٍ؟ قَالَ يُكْتَبُ لَهُ أَلْفُ حِجَّةٍ مَقْبُولَةٍ وَ أَلْفُ عُمْرَةٍ مَبْرُورَةٍ وَ إِنْ كَانَ شَقِيّاً كُتِبَ سَعِيداً وَ لَمْ يَزَلْ يَخُوضُ فِي رَحْمَةِ اَللَّهِ. کامل الزّيارات: ص164 ب66 ح10- حَدَّثَني محمّد بن الحَسَن بن الوليد، عن محمّد بن الحسن الصفّار، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن أبيه، عن عبد الله بن المغيرة، عن عبد الله بن میمون القدّاح، عن أبي عبد الله (عليه السّلام) قال: قلت له: مَا لِمَنْ أَتَى قَبْرَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ زَائِراً عَارِفاً بِحَقِّهِ غَيْرَ مُسْتَكْبِرٍ وَ لاَ مُسْتَنْكِفٍ قَالَ يُكْتَبُ لَهُ أَلْفُ حَجَّةٍ مَقْبُولَةٍ وَ أَلْفُ عُمْرَةٍ مَبْرُورَةٍ وَ إِنْ كَانَ شَقِيّاً كُتِبَ سَعِيداً وَ لَمْ يَزَلْ يَخُوضُ فِي رَحْمَةِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

تصویر آن ها و دیگر منابعی که زیارت عاشوراء معروفه را از آن ها نقل کرده اند، به این کتاب ها مراجعه نمایید: «المداخلات الكاملة في ردّ مدّعي التّزوير على زيارة عاشوراء المتداولة»، «شفاء الصّدور في شرح زیارة العاشور» چاپ جدید: ج3 صص 7- 114.

ب- و تمامی محدّثین و فقهایی که از این کتاب ها نقل نموده اند، تمام آن فقرات را آورده اند و هیچ یک از کسانی که فقره صد لعن و صد سلام و «اَللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي، ... » را نقل نموده اند، همانند سیّد بن طاووس و غیر ایشان قدّس سرّهم، در هیچ کدام از این فقرات اشکال نکرده اند، بنابراین موافقت همه علمایی که زیارت را آورده اند، به روشنی اطمینان می آورد که این سه فقره از متن زیارت عاشوراء است، و توجّه کنیم که اصل، عدم زیادت می باشد.

در نسخه های خطّی مقابله شده با نسخه به خطّ شیخ طوسی، تمامی زیارت و صد لعن و صد سلام و فراز «اَللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي، ...» وجود دارد و تمامی علمای امامیّه که زیارت عاشوراء را از مصباح المتهجّد کبیر و یا صغیر و یا غیر آن ها نقل کرده اند - با اعتمادی که به صحّت آن ها داشته اند به همراه با تمامی این سه فقره آورده اند و کسی در سند و صدور آن اشکال یا تردید ننموده است.

ج- بسیاری از علما و محدّثین و فقهای امامیه - تغمّدهم الله برحمته - زیارت عاشوراء معروفه را در کتاب ها و رساله ها با فقره صد لعن و صد سلام و دعای «اَللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي ...» شرح و تفسیر کرده و یا در کتاب های فقهی خود به برخی از فقرات آن استشهاد نموده اند.

جهت اطّلاع بیشتر به کتاب «الذّريعة في تصانيف الشّيعة» مراجعه شود.

ص: 76

برائت و زیارت عاشوراء

اشارة

ص: 77

قَالَت سَيِّدَتُنَا فَاطِمَةُ الشَّهِيدَةُ (صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيهَا)

لَخَابَت أُمَّةٌ قَتَلَت ابنَ بِنتِ نَبِيِّهَا

بانوی ما حضرت فاطمه شهيدة (صلوات الله عليها) فرمودند:

به یقین زیان کار است امّتی که پسر دختر پیامبر خود را بکشد

ص: 78

تقسیم بندی شبهه ها

شبهه ها درباره زیارت عاشوراء معروفه و ناحیه مقدسه و زیارت جامعه کبیره و حديث کساء يماني و دعای صنمی قریش به دو قسم است:

1- شبهه سندی، که سند زیارت عاشوراء بررسی شد؛

2- و شبهه محتوایی که تمامی فرازهای زیارت و لعن ها در مصادر اوّلیه موجود است.

ذکر و توجّه به نکاتی برای دفع شبهه ها لازم است:

1- اصل عدم خیانت و تزوير

2- اصل عدم اجتهاد در استنساخ

3- اصل عدم زیادت

منشأ اختلاف نسخه ها در نقل زیارت عاشوراء

اصل تقیّه

آن چه مسلّم است این که زیارت عاشوراء دارای پنج قسمت است: قسمت اوّل: زیارت است. قسمت دوّم: صدبار لعن است. قسمت سوّم: صدبار سلام است. قسمت چهارم: دعای «اَللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي ...» است. و قسمت پنجم: دعای در سجده است.

امّا اختلاف متن زیارت در کامل الزّيارات:

ص: 79

«اَللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ آلَ نَبِيِّكَ بِاللَّعنِ ثُمَّ العَن أَعدَاءَ آلِ مُحَمَّدٍ مِنَ الأَوَّلِينَ وَ الآخِرِينَ ...».

بارالها! اوّلين ظالمی را که به اهل بیت پیامبرت (عليهم السّلام) ظلم نمود، از جانب من مخصوص به لعن خود گردان، سپس دشمنان آل محمّد (عليهم السّلام) را از اوّلین و آخرين، (همه را) لعنت کن ... .

و مصباح المتهجّد و مختصر آن:

«اَللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي وَ ابْدَأْ بِهِ أَوَّلاً ثُمَّ اَلثَّانِيَ وَ اَلثَّالِثَ و الرَّابِعَ ...».

بارالها! نخستین کسی را که (در حقّ محمّد و آل محمّد (عليهم السّلام)) ستم نمود، از جانب من مخصوص به لعن خود گردان، و از ظالم اوّل آغاز کن، سپس ظالم دوّم و سوّم و چهارم را لعنت نما ... .

اختلاف لفظی است و نه محتوایی.

بنابر گزارش سیّد بن طاوس در یکی از نسخه های مصباح المتهجّد، که در کتاب مصباح الزّائر به آن اشاره نموده است، دو فقره لعن و صد سلام وجود نداشته و نسخه اش با خطّ شیخ طوسی مقابله شده ولی در مختصر المصباح او، این دو فراز وجود داشته است. و به يقين در مصباح المتهجّد وجود داشته زیرا که در مختصر آن، که خود شیخ طوسی از مصباح کبیر خود مختصر فرموده، وجود داشته است. و نسخه ای از مصباح کبیر که نزد سیّد بوده، کامل نبوده بلکه ناقص بوده است، زیرا در تمامی نسخه های مصباح كبير، آن دو فراز موجود است.

و علما و فقها نیز همه آن قسمت ها را نقل نموده اند: شیخ ابن قولويه متوفای 367 یا 369

ص: 80

در کامل الزّيارات و شیخ مفید متوفّای 413 در المزار الكبير و شیخ طوسی متوفای 413 در مصباح کبیر و مختصر المصباح و سیّد ابن طاوس متوفای 664 در مصباح الزّائر و شهید اوّل متوفّای 786 در المزار و ابن المشهدی متوفّای قرن 6 در (دو جای) المزار الكبير و علّامه حلّی متوفّای 726 قمری در منهاج الصّلاح و شیخ کفعمی متوفّای قرن 9 در المصباح و البلد الأمين و... در نسخه های معتبر، تمامی آن پنج قسمت را آورده اند، حال آن که برخی از روی عدم تتبّع شبهه نموده اند که دعای «اَللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي...» در قرن نهم به زیارت اضافه شده است!

و اما اختلافی که در قسمت «اَللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي...» که در کامل الزّيارات با مصباح المتهجّد و مختصر آن وجود دارد، ضرری به اصل زیارت نمی زند، و برخی از آن ها که ناقص می باشد به جهت تقیّه و ظروف آن بوده است.

از آن جا که زیارت از دو امام محمّد باقر و جعفر صادق (عليهما السّلام) صادر شده، تعارض با هم ندارند، ممکن است اختلاف هر دو عبارت، مربوط به نقل هر یک از دو امام بزرگوار باشد که با در نظر داشتن شرایط سخت حاکم در زمان ائمّه (عليهم السّلام) و شیعیان آنان و خفقان فراگیر در آن زمان، به حسب تقیّه در یکی چنین فرموده و در مورد دیگر، به گونه مصباح المتهجّد فرموده و در آن نیز با گفتن «أَوَّلاً ثُمَّ الثَّانِيَ ... » مراعات تقيّه نموده و به نام آن ها تصريح نکرده است، بنابراین متن «کامل الزّیارات» مربوط به زمان شدّت تقیّه و «مصباح المتهجّد و مختصر آن» در غیر زمان شدّت تقیّه بوده است و اختلاف هایی که در برخی نسخه ها دیده می شود و گاه برخی از کلمات جا افتاده یا با اختلاف ذکر شده، به سبب ظروف و زمان های تقیّه بوده است؛ ظروف تقيّه است که باعث شده برخی از نسخه ها ناقص باشد، و اصل عدم زیاده (یعنی اضافه شدن چیزی به زیارت) است یعنی در نسخه های کامل که با نسخه اصلی مقابله و تصحیح

ص: 81

شده اند، زیاده نیست. نسخه هایی که همه فرازها را به تمام دارند و لكن اعتبار کمتری دارند، می توانند مؤیّد آن ها باشند.

شبهه در فقره «الأوّل» و «الثّاني»...

و ذكر «الأوّل» و «الثّاني» و... در زیارت عاشوراء معروفه بنابر نقل شیخ طوسی، در روایاتی چند نیز آمده و حتی تا «الخامس» آمده و قابل انکار نیست. و نه تنها این ها بلکه تعابیر دیگری نیز برای اوّلین ظالمين به اهل بیت (علیهم السّلام) آمده است، برای اطّلاع بیشتر به کتاب چهار جلدى «الأسرار فيما كنّي به الأشرار» ... مراجعه کنید.

الرّابع...؟

اشکال دیگری که برخی بر کلمه «ثم الرّابع» کرده اند و از نابخردی و عدم دقت گفته اند مقصود خلیفه چهارم است و بر امیرالمؤمنين (عليه السّلام) تطبیق داده اند، دقت نکرده اند که مراد چهارمین مصداق ظالم ترین شخص به اهل بیت نبوّت (علیهم السّلام) است و از جهت اهمّیّت ذکر شده و نه چهارمین خلیفه، و نه تنها در این زیارت بلکه در برخی از احادیث نیز از او یاد شده است(1) تا بر همه روشن شود که ظالمی چون یزید در مقام پنجم از مؤسّسين و عاملین فجیع ترین جنایت ها بر خاندان نبوت قرار دارد، و ریشه ظلم از کجاست، که آن مبدأ این نتیجه را داشت.(2)

از امام جعفر صادق (عليه السّلام) روایت است که فرمود:

«... وَ هَكَذَا كَانَ فِي سَابِقِ عِلْمِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَلَّذِي أَعْلَمَهُ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سَلَّمَ) أَنْ إِذَا كُتِبَ اَلْكِتَابُ قُتِلَ اَلْحُسَيْنُ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) ... ».(3)

... و چنین در علم خدا گذشته بود و آن را به رسول خدا (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سَلَّمَ) آگاهی داد که هنگام نوشته شدن آن عهدنامه، امام حسين (عليه السّلام) کشته شد... .

آن گاه که نامه (و صحیفه ملعونه) نوشته شد، اساس قتل امام حسين (عليه السّلام)

ص: 82


1- الكافي: ج2 ص 522 ح3- محمّد بن يحيى، عن أحمد بن محمّد بن عیسی- و عليّ بن إبراهيم، عن أبيه جميعاً عن ابن أبي عمير، عن الحسن بن عطيّة، عن رزین صاحب الأنماط، عن أحدهما (عليهما السّلام) قال: مَنْ قَالَ اَللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ وَ أُشْهِدُ مَلاَئِكَتَكَ اَلْمُقَرَّبِينَ وَ حَمَلَةَ عَرْشِكَ اَلْمُصْطَفَيْنَ أَنَّكَ أَنْتَ اَللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ اَلرَّحْمَنُ اَلرَّحِيمُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ وَ أَنَّ فُلاَنَ بْنَ فُلاَنٍ إِمَامِي وَ وَلِيِّي وَ أَنَّ أَبَاهُ رَسُولَ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ عَلِيّاً وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ وَ فُلاَناً وَ فُلاَناً حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَيْهِ أَئِمَّتِي وَ أَوْلِيَائِي عَلَى ذَلِكَ أَحْيَا وَ عَلَيْهِ أَمُوتُ وَ عَلَيْهِ أُبْعَثُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ وَ أَبْرَأُ مِنْ فُلاَنٍ وَ فُلاَنٍ (وَ فُلاَنٍ) فَإِنْ مَاتَ فِي لَيْلَتِهِ دَخَلَ اَلْجَنَّةَ. در الكافي (دار الحديث): ج4 ص420 ح3281/ 3: في «د، ز، ص، بس، بف» و حاشية «بر» و الوافي و المحاسن: + «و فلان». از او: الوافي: ج9 ص1574 ح8773- 5 و وسائل الشّيعة: ج 7 ص 221 ب48 ح9165-6 و بحار الأنوار: ج31 ص 609. و المحاسن: ج1 ص44 ب 43 ح58- عَنْ أَبِي يُوسُفَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْأَنْمَاطِيِّ عَنْ كُلَيْمَةَ صَاحِبِ الْكِلَلِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ قَالَ هَذَا الْقَوْلَ إِذَا أَصْبَحَ فَمَاتَ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ دَخَلَ الْجَنَّةَ فَإِنْ قَالَ إِذَا أَمْسَى فَمَاتَ مِنْ لَيْلَتِهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ وَ أُشْهِدُ مَلَائِكَتَكَ الْمُقَرَّبِينَ وَ حَمَلَةَ الْعَرْشِ الْمُصْطَفَيْنَ أَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ ص وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ ... حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَيْهِ أَئِمَّتِي وَ أَوْلِيَائِي عَلَى ذَلِكَ أَحْيَا وَ عَلَيْهِ أَمُوتُ وَ عَلَيْهِ أُبْعَثُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ أَبْرَأُ مِنْ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ أَرْبَعَةٍ فَإِنْ مَاتَ فِي يَوْمِهِ أَوْ لَيْلَتِهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ. از او: بحار الأنوار: ج 83 ص258 ب45 ذیل ح27 و مستدرك الوسائل: ج5 ص 385 ب41 ح6153.
2- تفسير العيّاشيّ: ج2 ص 116 ح- عن أبي حمزة الثّماليّ قال: قال أبوجعفر (عليه السّلام): عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (عليه السّلام) يَا بَاحَمْزَةَ إِنَّمَا يَعْبُدُ اللَّهَ مَنْ عَرَفَ اللَّهُ، فَأَمَّا مَنْ لَا يَعْرِفُ اللَّهَ كَأَنَّمَا يَعْبُدُ غَيْرِهِ- هَكَذَا ضَالّاً قُلتُ: أَصْلَحَكَ اللَّهُ وَ مَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ: يُصَدِّقُ اللَّهَ وَ يُصَدِّقُ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ (صلّی الله عليه و آله و سلّم) فِي مُوَالَاةِ عَلِيٍّ وَ الايتمام بِهِ، وَ بِأَئِمَّةِ الْهُدَى مِنْ بَعْدِهِ - وَ الْبَرَاءَةُ إِلَى اللَّهِ مِنْ عَدُوِّهِمْ، وَ كَذَلِكَ عِرْفَانُ اللَّه، قَالَ: قُلتُ: أَصْلَحَكَ اللَّهُ - أَيّ شي ء إِذَا عَمِلَتْهُ أَنَا اسْتَكْمَلْتَ حَقِيقَةَ الْإِيمَانِ قَالَ: تَوَالِي أَوْلِيَاءِ اللَّه، وَ تُعَادِي أَعْدَاءَ اللَّهِ، وَ تَكُونُ مَعَ الصَّادِقِينَ كَمَا أَمَرَكَ اللَّهُ، قَالَ : قُلتُ: وَ مَنْ أَوْلِيَاءُ اللَّه - وَ مَنْ أَعْدَاءُ اللَّهِ فَقَالَ: أَوْلِيَاءُ اللَّهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (عَلَيهِمُ السَّلَامُ)، ثُمَّ انْتُهِيَ الْأَمْرُ إِلَيْنَا - ثُمَّ ابْنيْ جَعْفَر، وَ أَوْمَأَ إِلَى جَعْفَرٍ وَ هُوَ جَالِسٌ فَمَنْ وَالَى هؤُلاءِ فَقَدْ وَالَى اللَّه - وَ كَانَ مَعَ الصَّادِقِينَ كَمَا أَمَرَهُ اللَّهُ، قُلتُ: وَ مَنْ أَعْدَاءُ اللَّهِ أَصْلَحَكَ اللَّهُ قَالَ: الْأَوْثَانِ الْأَرْبَعَةِ، قَالَ : قُلْتُ مَنْ هُمْ قَالَ: أَبُو الْفَصِيلِ وَ رُمَعُ وَ نَعثلٌ وَ مُعَاوِيَةُ وَ مَنْ دَانَ بِدِينِهِمْ - فَمَنْ عَادَى هؤُلاءِ فَقَدْ عَادَى أَعْدَاءِ الله. از او: البرهان في تفسير القرآن: ج2 ص 864 ح4793 و بحارالأنوار: ج 27 ص 57 ب1ح16.
3- الكافي: ج 8 ص 179 ح 202- عنه (عليّ بن محمّد علّان الكليني)، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- «ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ ما كانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ» قَالَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ أَبِي عُبَيْدَةَ الْجَرَّاحِ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ وَ سَالِمٍ مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ وَ الْمُغِيرَةِ بْنِ شُعْبَةَ حَيْثُ كَتَبُوا الْكِتَابَ بَيْنَهُمْ وَ تَعَاهَدُوا وَ تَوَافَقُوا لَئِنْ مَضَى مُحَمَّدٌ لَا تَكُونُ الْخِلَافَةُ فِي بَنِي هَاشِمٍ وَ لَا النُّبُوَّةُ أَبَداً فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِمْ هَذِهِ الْآيَةَ قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ»؟ قَالَ وَ هَاتَانِ الْآيَتَانِ نَزَلَتَا فِيهِمْ ذَلِكَ الْيَوْمَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيهِ السَّلامُ) لَعَلَّكَ تَرَى أَنَّهُ كَانَ يَوْمٌ يُشْبِهُ يَوْمَ كَتْبِ الْكِتَابِ إِلَّا يَوْمَ قَتْلِ الْحُسَيْنِ (عَلَيهِ السَّلامُ) وَ هَكَذَا كَانَ فِي سَابِقِ عِلْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِي أَعْلَمَهُ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّی اللهُ عليهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) أَنْ إِذَا كُتِبَ الْكِتَابُ قُتِلَ الْحُسَيْنُ (عَلَيهِ السَّلامُ) وَ خَرَجَ الْمُلْكُ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ فَقَدْ كَانَ ذَلِكَ كُلُّهُ قُلْتُ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي ءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ»؟ قَالَ الْفِئَتَانِ إِنَّمَا جَاءَ تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ يَوْمَ الْبَصْرَةِ وَ هُمْ أَهْلُ هَذِهِ الْآيَةِ وَ هُمُ الَّذِينَ بَغَوْا عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيهِ السَّلامُ) فَكَانَ الْوَاجِبَ عَلَيْهِ قِتَالُهُمْ وَ قَتْلُهُمْ حَتَّى يَفِيئُوا إِلَى أَمْرِ اللَّهِ وَ لَوْ لَمْ يَفِيئُوا لَكَانَ الْوَاجِبَ عَلَيْهِ فِيمَا أَنْزَلَ اللَّهُ أَنْ لَا يَرْفَعَ السَّيْفَ عَنْهُمْ حَتَّى يَفِيئُوا وَ يَرْجِعُوا عَنْ رَأْيِهِمْ لِأَنَّهُمْ بَايَعُوا طَائِعِينَ غَيْرَ كَارِهِينَ وَ هِيَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ كَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فَكَانَ الْوَاجِبَ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيهِ السَّلامُ) أَنْ يَعْدِلَ فِيهِمْ حَيْثُ كَانَ ظَفِرَ بِهِمْ كَمَا عَدَلَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللهُ عليهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) فِي أَهْلِ مَكَّةَ إِنَّمَا مَنَّ عَلَيْهِمْ وَ عَفَا وَ كَذَلِكَ صَنَعَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيهِ السَّلامُ)- بِأَهْلِ الْبَصْرَةِ حَيْثُ ظَفِرَ بِهِمْ مِثْلَ مَا صَنَعَ النَّبِيُّ (صَلَّی اللهُ عليهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ)- بِأَهْلِ مَكَّةَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- «وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوى»؟ قَالَ هُمْ أَهْلُ الْبَصْرَةِ هِيَ الْمُؤْتَفِكَةُ قُلْتُ «وَ الْمُؤْتَفِكاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ»؟ قَالَ أُولَئِكَ قَوْمُ لُوطٍ ائْتَفَكَتْ عَلَيْهِمُ انْقَلَبَتْ عَلَيْهِمْ. از او: تأويل الأيات الظّاهرة: ص647 و بحارالأنوار: ج24 ص 366 ب 67 ح92 و ج28 ص123 ب3 ح1.

گذاشته شد و ایشان را به مسلخ بردند.

روز دوشنبه

مصیبت ها همه در روز دوشنبه (آن دو نفر) بر محمّد و آل محمّد (عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ) واقع شد، آن دوشنبه ای که ... حضرت زینب کبری (سلام الله عليها) پس از شهادت امام حسين (عليه السّلام) در روز عاشوراء فرمودند:

... بِأَبِي مَن أَضحَى عَسکَرُهُ فِي يَومِ الإِثنَينِ نَهباً، ...».(1)

... پدرم به فدای آنکه خیمه گاهش در روز دوشنبه تاراج شد... .

در حالی که مسلّم است روز عاشورا، قطعا روز دوشنبه نبود، این کدامین دوشنبه شوم است که حسین بن على را کشتند و خیمه های حرمش را غارت کردند و ...؟ همان دوشنبه شومی که رسول الله (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سَلَّمَ) با قلبی شکسته از دار دنیا پر کشید ... در شوم ترین دوشنبه تاریخ ... .

از امام جعفر صادق و امام علىّ الرضا از پدران گرامشان از امیرالمؤمنين، و از امام حسن زکیّ عسکری (علیهم السّلام) همه روایت شده است که رسول الله (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سَلَّمَ) در روز دوشنبه دو روز به آخر ماه صفر سال یازدهم هجرت از دنیا رفتند.(2)

امام جعفر صادق (عليه السّلام) به عده ای که خواستند در روز دوشنبه به سفر بروند فرمود:

«وَ أَيُّ يَوْمٍ أَعْظَمُ شُؤْماً مِنْ يَوْمِ اَلْإِثْنَيْنِ؟! يَوْمٌ فَقَدْنَا فِيهِ نَبِيَّنَا (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سَلَّمَ) وَ اِرْتَفَعَ فِيهِ اَلْوَحْيُ عَنَّا، لاَ تَخْرُجُوا يَوْمَ اَلْإِثْنَيْنِ وَ اخْرُجُوا يَوْمَ اَلثَّلاَثَاءِ».(3)

و شومی چه روزی از شومی روز دوشنبه بزرگ تر است؟! روزی که پیامبرمان (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سَلَّمَ) را از دست دادیم و وحی از ما برداشته شد، در روز دوشنبه برای سفر خارج نشوید و روز سه شنبه بیرون شويد.

ص: 83


1- اللّهوف على قتلى الطّفوف: ص 132 - 134- فَخَرَجْنَ حَوَاسِرَ مُسَلَّبَاتٍ حَافِيَاتٍ بَاكِيَاتٍ يَمْشِينَ سَبَايَا فِي أَسْرِ اَلذِّلَّةِ وَ قُلْنَ بِحَقِّ اَللَّهِ إِلاَّ مَا مَرَرْتُمْ بِنَا عَلَى مَصْرَعِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَلَمَّا نَظَرَ اَلنِّسْوَةُ إِلَى اَلْقَتْلَى صِحْنَ وَ ضَرَبْنَ وُجُوهَهُنَّ قَالَ فَوَ اَللَّهِ لاَ أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ تَنْدُبُ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ يَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَيْكَ مَلاَئِكَةُ اَلسَّمَاءِ هَذَا اَلْحُسَيْنُ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ اَلْأَعْضَاءِ وَ بَنَاتُكَ سَبَايَا إِلَى اَللَّهِ اَلْمُشْتَكَى وَ إِلَى مُحَمَّدٍ اَلْمُصْطَفَى وَ إِلَى عَلِيٍّ اَلْمُرْتَضَى وَ إِلَى فَاطِمَةَ اَلزَّهْرَاءِ وَ إِلَى حَمْزَةَ سَيِّدِ اَلشُّهَدَاءِ يَا مُحَمَّدَاهْ هَذَا حُسَيْنٌ بِالْعَرَاءِ تَسْفِي عَلَيْهِ اَلصَّبَا قَتِيلُ أَوْلاَدِ اَلْبَغَايَا وَا حُزْنَاهْ وَا كَرْبَاهْ اَلْيَوْمَ مَاتَ جَدِّي رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَا أَصْحَابَ مُحَمَّدَاهْ هَؤُلاَءِ ذُرِّيَّةُ اَلْمُصْطَفَى يُسَاقُونَ سَوْقَ اَلسَّبَايَا وَ فِي رِوَايَةٍ يَا مُحَمَّدَاهْ بَنَاتُكَ سَبَايَا وَ ذُرِّيَّتُكَ مَقْتَلَةً تَسْفِي عَلَيْهِمْ رِيحُ اَلصَّبَا وَ هَذَا حُسَيْنٌ مَجْزُوزُ اَلرَّأْسِ مِنَ اَلْقَفَا مَسْلُوبُ اَلْعِمَامَةِ وَ اَلرِّدَاءِ بِأَبِي مَنْ أَضْحَى عَسْكَرُهُ فِي يَوْمِ اَلْإِثْنَيْنِ نَهْباً بِأَبِي مَنْ فُسْطَاطُهُ مُقَطَّعُ اَلْعُرَى بِأَبِي مَنْ لاَ غَائِبٌ فَيُرْتَجَى وَ لاَ جَرِيحٌ فَيُدَاوَى بِأَبِي مَنْ نَفْسِي لَهُ اَلْفِدَاءُ بِأَبِي اَلْمَهْمُومُ حَتَّى قَضَى بِأَبِي اَلْعَطْشَانُ حَتَّى مَضَى بِأَبِي مَنْ شَيْبَتُهُ تَقْطُرُ بِالدِّمَاءِ بِأَبِي مَنْ جَدُّهُ مُحَمَّدٌ اَلْمُصْطَفَى بِأَبِي مَنْ جَدُّهُ رَسُولُ إِلَهِ اَلسَّمَاءِ بِأَبِي مَنْ هُوَ سِبْطُ نَبِيِّ اَلْهُدَى بِأَبِي مُحَمَّدٌ اَلْمُصْطَفَى بِأَبِي خَدِيجَةُ اَلْكُبْرَى بِأَبِي عَلِيٌّ اَلْمُرْتَضَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِأَبِي فَاطِمَةُ اَلزَّهْرَاءُ سَيِّدَةُ اَلنِّسَاءِ بِأَبِي مَنْ رُدَّتْ لَهُ اَلشَّمْسُ صَلَّى. قَالَ اَلرَّاوِي: فَأَبْكَتْ وَ اَللَّهِ كُلَّ عَدُوٍّ وَ صَدِيقٍ ثُمَّ إِنَّ سُكَيْنَةَ اِعْتَنَقَتْ جَسَدَ أَبِيهَا اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ اَلْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ. ترجمه: زنان را شیون کنان بیرون آوردند و آنان را اسیر کردند و با خواری می بردند گفتند: شما را به خدا، ما را از قتل گاه حسين ببرید!» و چنین کردند. همین که چشم بانوان بر پیکرهای کشته گان افتاد، صیحه زدند و صورت خراشیدند. راوی گفت: به خدا قسم! زینب دختر علت از یادم نمی رود که با صدای غمناک و دل پر درد بر حسین می نالید و صدا می زد: «ای محمّدی که فرشتگان آسمان بر تو درود فرستادند! این حسین است که به خون آغشته و اعضایش از هم جدا شده است. این دختران تو است که اسیرند. شکایتم را به پیشگاه خداوند می برم و به محمّد مصطفي و على مرتضى و فاطمه زهرا و حمزه سید الشّهداء شکوه می کنم. ای محمّد! این حسین است که به روی خاک افتاده است و باد صبا خاک بیابان را بر بدنش می پاشد. به دست زنازادگان کشته شده است. آه چه غصه ای! و چه مصیبتی! امروز جدم رسول خدا از دنیا رفت. ای یاران محمد! اینان خاندان مصطفایند که اسیرشان نموده اند و می برند». و در روایتی است که گفت: «ای محمّد! دخترانت اسير شدند و فرزندانت کشته شدند. باد صبا خاک بر پیکرشان می پاشد و این حسین است که سرش از پشت گردن بریده شده و عمامه اش به تاراج رفته است. پدرم به فدای آن که خیمه گاهش در روز دوشنبه تاراج شد. پدرم به قربان آن که طناب های خیمه اش بریده شد و خیمه و خرگاهش فرو نشست. پدرم به فدای آن که نه به سفری رفت که امید بازگشت در آن باشد و نه زخمی برداشت که مرهم پذیر باشد. پدرم به فدای آن که ای کاش جان من قربان او می شد. پدرم به فدای آن که با دل پر غصه از دنیا رفت. پدرم به فدای آن که بالب تشنه جان سپرد. پدرم به فدای آن که نواده پیغمبر هدایت بود. پدرم به قربان فرزند محمّد مصطفي. پدرم به قربان فرزند خدیجه کبری. پدرم به قربان فرزند على مرتضى. پدرم به قربان فرزند فاطمه زهرا، بانوی همه زنان . پدرم به قربان فرزند کسی که آفتاب برای او بازگشت تا نماز کرد». راوی گفت: به خدا قسم! دشمن و دوست را به گریه درآورد. سپس سکینه نعش پدرش حسين را در آغوش کشید. جمعی از عرب ها (ی بادیه) آمدند و او را از کنار نعش پدر کشیدند و جدا کردند. از او: بحار الأنوار: ج 45 ص 58 و العوالم : ج 17 ص 302 و الدّمعة السّاكبة: ج4 ص 373 و أسرار الشّهادة: ص460 و نفس المهموم، ص376 و معالي السّبطين: ج2 ص 54 و وسيلة الدّارين: ص 333. و الدّمعة السّاكبة: ج4 ص 364- و في خبر أبي مخنف:- با اختلاف و زیادت، مراجعه شود -. رک. ناسخ التّواریخ سيّد الشّهدا (علیه السّلام): ج3 ص 27. زينب الكبرى (عليها السّلام)، شیخ جعفر النّقدي: ص 93.
2- الهداية الكبری: ص 35 ب1. ر. ک. المسترشد في إمامة عليّ بن أبي طالب (عليه السّلام): ص110 ب1. از او: الصّراط المستقيم: ج2 ص 296. و تهذیب الأحکام: ج6 ص 2 ب1 و تاج المواليد: ص 71 ف4.
3- المحاسن: ج2 ص347 ب4 ح16- عن عثمان بن عيسى، عن أبي أيّوب الخزّاز قال: أَرَدْنَا أَنْ نَخْرُجَ فَجِئْنَا نُسَلِّمُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السّلام) فَقَالَ كَأَنَّكُمْ طَلَبْتُمْ بَرَكَةَ يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ فَقُلْنَا نَعَمْ قَالَ وَ أَيُّ يَوْمٍ أَعْظَمُ شُؤْماً مِنْ يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ يَوْمَ فَقَدْنَا فِيهِ نَبِيَّنَا وَ ارْتَفَعَ فِيهِ الْوَحْيُ عَنَّا لَا تَخْرُجُوا وَ اخْرُجُوا يَوْمَ الثَّلَاثَاءِ. و الكافي: ج8 ص 314ح 492 - عدّة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد بن خالد، بقیّه سند و متن مانند المحاسن است. و من لایحضره الفقيه: ج2 ص 267ح2400- و روي عن أبي أيّوب الخزّاز أنّه قال: - مانند المحاسن و الكافي -. و مکارم الأخلاق: ص 242 فصل 1- عن أبي أيّوب الخزّاز - مانند المحاسن -. و المصباح، الكفعمي (جنّة الأمان الواقية): ص 184 فصل 23 از من لا يحضره الفقیه و شرح القواعد سيّد عميد الدّين.

امام موسی کاظم (علیه السّلام) فرمودند:

« ... وَ مَا مِنْ يَوْمٍ أَعْظَمَ شُؤْماً مِنْ يَوْمِ اَلْإِثْنَيْنِ ، يَوْمَ مَاتَ فِيهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اِنْقَطَعَ فِيهِ وَحْيُ اَلسَّمَاءِ وَ ظُلِمْنَا فِيهِ حَقَّنَا ... ».(1)

... و شومی هیچ روزی بزرگ تر از نحسی روز دوشنبه نیست، روزی است که رسول الله (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سَلَّمَ) در آن رحلت نمودند (به شهادت رسیدند)، و در آن وحی آسمان قطع گردید، و درباره حقّمان به ما ستم شد... .

و امام جعفر صادق (عليه السّلام) فرمود:

«وَ اِتَّقِ اَلْخُرُوجَ فِي يَوْمِ اَلْإِثْنَيْنِ، فَإِنَّهُ اَلْيَوْمُ اَلَّذِي قُبِضَ فِيهِ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سَلَّمَ)، وَ اِنْقَطَعَ اَلْوَحْيُ، وَ ابْتُزَّ أَهْلُ بَيْتِهِ (علیهم السّلام) اَلْأَمْرَ، وَ قُتِلَ اَلْحُسَيْنُ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ)، وَ هُوَ يَوْمُ نَحْسٍ».(2)

و از رفتن به سفر در روز دوشنبه بپرهیز، همانا آن روزی است که رسول الله (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سَلَّمَ) از دنیا رفتند، و وحی (آسمانی) قطع گردید، و حق اهل بیت آن حضرت (علیهم السّلام) با نیرنگ از آنان گرفته شد، و امام حسين (عليه السّلام) در آن روز کشته شد، و آن روز نحسی است.

عبدالله بن عباس گوید:

روز آخر عمر رسول الله (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سَلَّمَ)، اهل بیت حضرت (علیهم السّلام) و سی تن از اصحاب گرداگرد او بودند که (برای نوشتن) کَتِف (استخوان پهن شانه شتر) خواست و فرمود تا نوشته ای بنویسم که هرگز گمراه نشوند و اختلاف نورزند که درگیری درست کردند و به نزاع پرداختند. آن گاه فرمود: درگیری نزد من روا نیست، امّا فرعون امّت گفت: همانا این مرد هذيان (سخن ناروا و نامعقول)

ص: 84


1- قرب الإسناد: ص 299 ح 1177 - وَ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَخِي (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فَقَالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، إِنِّي أُرِيدُ الْخُرُوجَ فَادْعُ لِي. قَالَ: «وَ مَتَى تَخْرُجُ؟». قَالَ: يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ. فَقَالَ لَهُ: «وَ لِمَ تَخْرُجُ يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ؟». قَالَ: أَطْلُبُ فِيهِ الْبَرَكَةَ، لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) وُلِدَ يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ. فَقَالَ: «كَذَبُوا، وُلِدَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) يَوْمَ الْجُمُعَةِ، وَ مَا مِنْ يَوْمٍ أَعْظَمَ شُؤْماً مِنْ يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ، يَوْمَ مَاتَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ)، وَ انْقَطَعَ فِيهِ وَحْيُ السَّمَاءِ، وَ ظُلِمْنَا فِيهِ حَقَّنَا. أَلَا أَدُلُّكَ عَلَى يَوْمٍ سَهْلٍ لَيِّنٍ أَلَانَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِدَاوُدَ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِيهِ الْحَدِيدَ؟فَقَالَ الرَّجُلُ: بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ. قَالَ: «اخْرُجْ يَوْمَ الثَّلَاثَاءِ». و الخصال: ج2 ص 385 ح 67 - حَدَّثَنَا أَبِي (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ) قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ الْبَجَلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَخِي مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (علیه السّلام) فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أُرِيدُ الْخُرُوجَ فَادْعُ لِي فَقَالَ وَ مَتَى تَخْرُجُ قَالَ يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ فَقَالَ لَهُ وَ لِمَ تَخْرُجُ يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ قَالَ أَطْلُبُ فِيهِ الْبَرَكَةَ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) وُلِدَ يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ فَقَالَ كَذَبُوا وُلِدَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ مَا مِنْ يَوْمٍ أَعْظَمُ شُؤْماً مِنْ يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ يَوْمٍ مَاتَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) وَ انْقَطَعَ فِيهِ وَحْيُ السَّمَاءِ وَ ظُلِمْنَا فِيهِ حَقَّنَا أَ لَا أَدُلُّكَ عَلَى يَوْمٍ سَهْلٍ لَيِّنٍ أَلَانَ اللَّهُ لِدَاوُدَ (علیه السّلام) فِيهِ الْحَدِيدَ فَقَالَ الرَّجُلُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ فَقَالَ اخْرُجْ يَوْمَ الثَّلَاثَاءِ.
2- کتاب المزار شیخ مفید: ص 59 ب27- فإنّه روي عنه (الإمام جعفر الصّادق (عليه السّلام)): وَ اتَّقِ الْخُرُوجَ فِي يَوْمِ الِاثْنَيْنِ فانّه الْيَوْم الَّذِي قُبِضَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) وَ انْقَطَعَ الْوَحْيُ و ابتُزَّ أَهْل بَيْتِهِ الامر، وَ قُتِلَ فِيهِ الْحُسَيْنُ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) وَ هُوَ يَوْمُ نَحْسٍ. مانند آن: المزار الكبير ابن المشهدي: ص 46.

می گوید، که پیامبر در غضب شد و فرمود: به يقين شما را می بینم اکنون که زنده ام با من مخالفت می کنید، پس بعد از مرگم چه خواهید کرد؟! و نوشتن را رها کرد ... و فرمود: اگر آن شخص (و سخنی که گفت) نبود، همانا نوشته ای را می نوشتم که هیچ کسی گمراه نمی شد و دو نفر با هم اختلاف نمی کردند. جنایت ها و اختلاف میان امّت اسلام از آن جا شروع شد، و آن شخص و یارانش بنیان گذاران این امر بودند.(1)

اساس همه بلاها و مصیبت ها بر آل محمّد (صلّى الله عليهم) و ... از صحیفه ملعونه و مخالفت با وصیّت رسول الله (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سَلَّمَ) و قتل آن حضرت است که نتیجه آن، هجوم ها بر خانه وحی و جنایات بر یگانه دخت رسول الله (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سَلَّمَ) و قتل آن حضرت و غنچه نشکفته اش (علیهما السّلام) و قتل همه مظلومان و امامان و آل محمّد (علیهم السّلام) و قتل امام حسين (علیه السّلام) و اهل بیت و انصارش و شیعیانش و ... تا قیامت قیام ولیّ دمِ آن حضرت می باشد.

همان دوشنبه ای که ابن عباس می گفت:

«إِنَّ الرَّزِيَّةَ كلَّ الرَّزيَّةَ مَا حَال بَینَ رَسُولِ الله (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سَلَّمَ) وَ بَينَ أَن يَكتُبَ لَهُم کِتاباً مِن أَجلِ اختِلَافِهِم وَ لغطِهِم.(2)

همانا مصیبت و همه مصیبت از آن جاست که میان رسول الله (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سَلَّمَ) و این که نوشته ای بنویسد مانع شدند به جهت اختلاف و درگیری که درست کردند.

همان دوشنبه ای که رسول الله (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سَلَّمَ) را در آن روز مسموم نموده و به شهادت رساندند و نگذاشتند وصیّت بنویسند و به حضرتش توهین کردند که نشان از کفرشان بود. و در تشییع جسم مطهّر امام علىّ الهادي (عليه السّلام) زنی ناله کنان می فرمود:

«ماذا لَقِينَا مِن يَومِ الإِثنَينِ قَدِيماً وَ حَدِيثاً».(3)

ص: 85


1- کتاب سليم بن قيس الهلاليّ: ج2 ص 749 ح 27- أبان بن أبي عيّاش، عن سليم قال: إِنِّي كُنْتُ عِنْدَ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ فِي بَيْتِهِ وَ عِنْدَهُ رَهْطٌ مِنَ اَلشِّيعَةِ [قَالَ] فَذَكَرُوا رَسُولَ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) وَ مَوْتَهُ فَبَكَى اِبْنُ عَبَّاسٍ وَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) (و ما يَوْمُ اَلْإِثْنَيْنِ!) وَ هُوَ اَلْيَوْمُ اَلَّذِي قُبِضَ فِيهِ وَ حَوْلَهُ أَهْلُ بَيْتِهِ وَ ثَلاَثُونَ رَجُلاً مِنْ أَصْحَابِهِ اِيتُونِي بِكَتِفٍ أَكْتُبْ لَكُمْ [فِيهِ] كِتَاباً لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي وَ لَنْ تَخْتَلِفُوا [بَعْدِي] فَمَنَعَهُمْ فِرْعَوْنُ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ يَهْجُرُ فَغَضِبَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ قَالَ إِنِّي (لَ-) أَرَاكُمْ تُخَالِفُونِّي وَ أَنَا حَيٌّ [فَكَيْفَ بَعْدَ مَوْتِي]؟!!! قَالَ سُلَيْمٌ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيَّ اِبْنُ عَبَّاسٍ فَقَالَ يَا سُلَيْمُ لَوْ لاَ مَا قَالَ ذَلِكَ اَلرَّجُلُ لَكَتَبَ لَنَا كِتَاباً لاَ يَضِلُّ أَحَدٌ وَ لاَ يَخْتَلِفُ (ثم أقبل علينا رسول الله (صلی الله عليه و آله و سلم) فقال: لَوْ لاَ ذَلِكَ اَلرَّجُلُ لَكَتَبتُ كِتَاباً لاَ يَضِلُّ أَحَدٌ وَ لاَ يَخْتَلِفُ إِثنانٌ») فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ اَلْقَوْمِ (لابن عبّاس) وَ مَنْ ذَلِكَ اَلرَّجُلُ؟ فَقَالَ لَيْسَ إِلَى ذَلِكَ سَبِيلٌ. فَخَلَوْتُ بِابْنِ عَبَّاسٍ بَعْدَ مَا قَامَ اَلْقَوْمُ فَقَالَ هُوَ عُمَرُ فَقُلْتُ صَدَقْتَ قَدْ سَمِعْتُ عَلِيّاً (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) وَ سَلْمَانَ وَ أَبَا ذَرٍّ وَ اَلْمِقْدَادَ يَقُولُونَ إِنَّهُ (للثَّانِي) عُمَرُ فَقَالَ: يَا سُلَيْمُ! (صَدَقُوا، أَنَا كَذلِكَ شَاهِدٌ. اُكْتُمْ إِلاَّ مِمَّنْ تَثِقُ بِهِمْ (بِهِ) مِنْ إِخْوَانِكَ فَإِنَّ (هَذِهِ الأُمَّةُ قَدأَشرَبَت قُلُوبهم) قُلُوبَ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ أُشْرِبَتْ حُبَّ هَذَيْنِ اَلرَّجُلَيْنِ كَمَا أُشْرِبَتْ قُلُوبُ بَنِي إِسْرَائِيلَ حُبَّ اَلْعِجْلِ وَ اَلسَّامِرِيِّ. غَايَةُ المَرَامِ وَ حُجَّةُ الخِصَامِ فِي تَعيينِ الإِمَامِ مِن طَرِيقِ الخاصّ و العامّ: ج6 ص 97 التّاسع: ومن كتاب سير الصّحابة لبعض رجال العامّة ما هذا لفظه في مطلع كتابه: بسم الله الرّحمان الرّحيم ما جاء في مناقب أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب و من أخبار النّبيّ (صلوات الله عليهما و على عترتهما أجمعين) قال النّبيّ (صلّى الله عليه و آله و سلّم): سيظهر في الإسلام من الفرق ما ظهر في الأديان من قبلها فأمّا اليهود فإنّها افترقت على إحدى و سبعين فرقة و افترقت النّصارى اثنتين و سبعين فرقة و ستفترق أمّتي من بعدي ثلاثا و سبعين فرقة جميعها في النّار غير واحدة ناجية. فقيل له: يا رسول الله من الفرقة الناجية؟ فقال: من كان على ما أنا عليه و أهل بيتي (عليهم السّلام) و من قام على عهدي بعد وفاتي، فقال حذيفة بن اليمان: يا رسول الله هل يتّبعون شيئاً غيرك؟ قال: نعم يا حذيفة تظهر من بعدي طوائف ثلاث و هم النّاكثون و القاسطون و المارقون فهؤلاء و أتباعهم و أيم الله تعالى أهل النّار، و هم اثنان و سبعون فرقة و ستختلف أصحابي من طرق شتّى، ثم أخذ المصنّف في ذكر الاختلاف إلى أن قال: -والخلاف الثّاني في بيت النّبيّ (صلّى الله عليه و آله و سلّم) فيما أخبر به محمّد بن أبي عمر قال، حدّثني سفيان بن عيينة عن عمر بن دينار عن عكرمة قال: سمعت عبد الله بن عباس يقول: يوم الاثنين و ما يوم الاثنين و هملت عيناه فقيل له: يا بن عبّاس و ما يوم الاثنين؟ قال: كان رسول الله (صلّى الله عليه و آله و سلّم) في غمرات الموت فقال: إئتوني بصحيفة و دواة أكتب لكم كتاباً لا تضلّون بعدي أبداً فتنازعوا عند رسول الله (صلّى الله عليه و آله و سلّم) و لم يجز عنده التّنازع، و قال رجل من القوم: إنّ الرّجل ليهجر، فغضب رسول الله (صلّى الله عليه و آله و سلّم) و أمر بإخراجه و إخراج صاحبه ثمّ أتوه بالصحيفة و الدواة فقال: بعدما قال قائلكم ما قال!؟ ثمّ قال: ما أنا فيه خير ممّا تدعونّي إليه. ر.ک. منابع عامّه: تذکرة الخواصّ: ص 62 و سرّ العالمين: ص 21 و کتاب البخاري: ج3 ص60 و ج4 ص 5 و 173 و ج1 ص 21 و 22 و ج2 ص 115 و المصنّف الصّنعانيّ: ج6 ص 57 وج10 ص 361، و عمدة القاري: ج14 ص 298 و فتح الباري: ج8 ص 101 و 102 و البداية و النّهاية: ج1 ص 227 و البدء و التّاریخ، ج5 ص 59 و الملل و النّحل: ج1 ص 22 و الطّبقات الکبری: ج2 ص 244 و تاريخ الأمم و الملوك: ج3 ص192 و 193 و الكامل في التّاريخ: ج2 ص320 و أنساب الأشراف: ج1 ص 562 و شرح النّهج ابن أبي الحديد: ج6 ص 51 و تاریخ الخميس: ج2 ص 164 و كتاب مسلم: ج5 ص 75 و مسند أحمد: ج1 ص324 و 325 و 355 و السّيرة الحلبية: ج3 ص 344 و العبر و ديوان المبتدأ و الخبر: ج2 ق2 ص62 و تاریخ ابن خلدون و کتاب نسّائيّ و صحیح ابن حبّان و إمتاع الأسماع و نهاية الإرب و الملل و النّحل. منابع خاصّه: الإيضاح: ص359 و الإرشاد: ص 107 و بحارالأنوار: ج22 ص498 و الغيبة النّعماني: ص81 و 82 و نهج الحقّ: ص 273 و حقّ اليقين: ج1 ص 181 و 182 و دلائل الصّدق: ج3 ق 1 ص 63 - 70 و الصّراط المستقيم: ج 3 ص 3 و 6 و المراجعات: ص353 و النّصٌ و الإجتهاد: ص 149 و 163. و الأمالي شيخ مفيد و الطّرائف و اليقين و سعد السّعود و کشف المحجّة و منهاج الكرامة.
2- المصنّف : ج5 ص 438، رقم 9757- عبد الرّزّاق الصّنعانيّ: عبد الرّزّاق، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُتْبَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: لَمَّا احْتَضَرَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سَلَّمَ)، وَفِي الْبَيْتِ رِجَالٌ فِيهِمْ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَقَالَ النَّبِيُّ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) : «هَلْ أَكْتُبُ لَكُمْ كِتَابًا لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ؟» فَقَالَ عُمَرُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) قَدْ غَلَبَ عَلَيْهِ الْوَجَعُ، وَ عِنْدَكُمُ الْقُرْآنُ، حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ، فَاخْتَلَفَ أَهْلُ الْبَيْتِ (عَلَيهِمُ السَّلَامُ) وَ اخْتَصَمُوا، فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ: قَرِّبُوا يَكْتُبْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) كِتَابًا لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ، وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ: مَا قَالَ عُمَرُ، فَلَمَّا أَكْثَرُوا اللَّغْوَ وَ الِاخْتِلَافَ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ)، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ): «قُومُوا» قَالَ عَبْدُ اللَّهِ: فَكَانَ ابْنُ عَبَّاسٍ يَقُولُ: إِنَّ الرَّزِيَّةَ كُلَّ الرَّزِيَّةِ مَا حَالَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) وَ بَيْنَ أَنْ يَكْتُبَ لَهُمْ ذَلِكَ الْكِتَابَ مِنِ اخْتِلَافِهِمْ وَ لَغَطِهِمْ. کتاب البخاري: ج5 ص 2146 ح 5345 و ج4 ص 1612 ح4169 وج6 ص2680 ح6932 و ج1 ص 54 ح 114 عن ابن شهاب، عن عبيد الله بن عبدالله، عن ابن عبّاس، کتاب مسلم: ج3 ص 1259 ح 22، مسند ابن حنبل: ج1 ص324 و 325 و 336 و ص 695 ح2992، الطّبقات الکبری: ج2 ص244، البداية و النّهاية: ج5 ص 227؛ الأمالي شیخ مفید: ص 36 ح 3 عن ابن شهاب، عن عبيد الله بن عبد الله، عن ابن عبّاس، مسند أبي يعلى الموصليّ: ج 4 ص 298، دلائل النّبوة: ص7 ح181، أنساب الأشراف: ج2 ص 236 تاريخ الطّبري: ج 2 ص 436، الکامل ابن الأثير: ج2 ص320.
3- مروج الذّهب و معادن الجوهر، المسعوديّ وفات 346: ج4 ص 84- و كانت وفاة أبي الحسن عليّ بن محمّد بن عليّ بن موسی بن جعفر بن محمّد في خلافة المعتزّ بالله. و ذلك في يوم الإثنين، لأربع بقين من جمادى الآخرة، سنة أربع و خمسين ومائتين، و هو ابن أربعين سنة، و قیل ابن اثنتين و أربعين سنة، و قيل أكثر من ذلك، و سمع في جنازته جارية تقول: ما ذا لقينا في يوم الإثنين قديماً و حديثاً؟ ... . از او: بحار الأنوار: ج 50 ص 207 ح 22 و شرح إحقاق الحقّ: ج19 ص 608 و قادتنا: ج4 ص 359 و الأنوار البهية: 298.

چقدر (چه بسیار) ما از دوشنبه در گذشته و حال، بلا دیدیم.

آری، آن دو غاصب جنگ علنی علیه آل محمّد (صلوات الله عليهم) را بنیان نهادند. و امام علىّ الرّضا (عليه السّلام) در دعای سجده شکر بعد از نماز فرمود:

اللّهُمَّ العَن الَّذِينَ بَدَّلَا دِينَكَ ... وَ قَتَلَا ابنَ نَبِيِّكَ ... وَ قَتَلَا أَولِيائَك ...».

بارالها! لعنت کن آن دو نفر را که دین تو را تبدیل نمودند... و فرزند پیامبرت را

کشتند ... و اولیاء تو را کشتند ... .

چهار بت و برائت از آن ها و پیروانشان

توضیح

سیّد جليل علىّ بن طاوس رضی الله عنه می فرماید: به سند متّصل و صحیح روایت کرده ایم از عمارة بن جوین گوید: روز هجدهم ذي الحجة بر امام جعفر صادق (عليه السّلام) داخل شدم و حضرت روزه گرفته بودند و فرمودند:

این روز روزی است که خداوند حرمت آن را بر مؤمنین بزرگ داشته، زیرا که در این روز دین خود را برای آنان کامل گردانیده و نعمت را بر آنان تمام فرموده و میثاق و عهدی را که در خلق اول ایشان از آن ها گرفت، تجدید و نو نموده است، زیرا که آن ایستگاه را در این جا از آنان به فراموشی برده است ... (تا این که فرمود:) بنابراین هرکس دو رکعت نماز بگزارد سپس سجده کند و در سجده صد مرتبه شکر خدای گزارد و پس از این که سر از سجده بردارد، این دعا را بخواند، مانند کسی خواهد بود که در همان روز غدیر، در آن صحنه حاضر بوده و با رسول الله (صلّى الله عليه و آله و سلّم) بیعت نموده است و درجه اش همراه با درجه صادقين و راستانی خواهد بود که خداوند و رسول او را در موالات و دوستی و پیروی مولایشان در آن روز تصدیق نمودند، و مانند کسانی است که همراه با

ص: 86

رسول الله (صلّى الله عليه و آله و سلّم) و در رکاب ایشان و همراه با امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین (صلوات الله عليهم) بوده اند، و همانند آنان خواهد بود که زیر پرچم حضرت قائم آل محمّد (عليه السّلام) و در خیمه آن حضرت باشند و از نجیبان و نقیبان می گردد. و آن دعا این است:

«اللّهمَّ ... وَ بَرِئْنَا إِلَى اَللَّهِ مِنْ كُلِّ مَنْ نَصَبَ لَهُمْ حَرْباً مِنَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ مِنَ اَلْأَوَّلِينَ وَ اَلْآخِرِينَ وَ كَفَرْنَا بِالْجِبْتِ وَ اَلطَّاغُوتِ وَ اَلْأَوْثَانِ اَلْأَرْبَعَةِ وَ أَشْيَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ وَ كُلِّ مَنْ وَالاَهُمْ مِنَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ مِنْ أَوَّلِ اَلدَّهْرِ إِلَى آخِرِهِ ...».(1)

بارالها! ... و بیزاری می جوییم به درگاه الله از هر کس که برای محمّد و آل محمّد(عليهم السّلام)) از جنّیان و انسان ها، از اولین و آخرین آن ها، (دشمني و) جنگی را بنیان نهاد، و کفر می ورزیم نسبت به جبت و طاغوت و بت های چهارگانه و شیعیان و پیروان آنان و هر کسی که از جنّیان و انسان ها از آغاز روزگار تا آخرش آنان را دوست بدارند ... .

شیخ صدوق رحمه الله در بیان عقائد امامیّه می نویسد:

... وَ اعْتِقَادُنَا فِي الْبَرَاءَةِ أَنَّهَا وَاجِبَةٌ مِنَ الْأَوْثانِ الْأَرْبَعَةِ وَ مَنْ الأنداد الْأَرْبَعَةِ (الإِناثِ الأَربَعِ . بحار) وَ مِنْ جَمِيعِ أَشْيَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ، وَ أَنَّهُمْ شَرُّ خَلْقِ اللَّهِ عزّ وَ جَلَّ وَ لَا يَتمّ الْإِقْرَارُ بِاللَّهِ (تَعَالَی) وَ برسوله (صلّی الله عليه و آله و سلّم) وَ بِالْأَئِمَّةِ (عليهم السّلام) إِلَّا بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِهِمْ.(2)

... و اعتقاد ما درباره بیزاری (از دشمنان اهل بیت وحی (عليهم السّلام)) این است که برائت از آن چهار بت و چهار زن و از تمام پیروان و یاران آن ها واجب است، و اعتقاد داریم که آن ها بدترین خلق خدایند. و اقرار به خداوند و پیامبرش (صلّی الله عليه و آله و سلّم) و ائمّه (علیهم

ص: 87


1- إقبال الأعمال (ط - القديمة): ج1 ص472 و (ط - الحديثة): ج2 ص 276 الفصل (15) فيما نذكره من عمل العيد الغدير السّعيد، ممّا رويناه بصحيح الإسناد: فمن ذلك بالأسانيد المتّصلة ممّا ذكره و رواه محمّد بن عليّ الطّرازيّ في كتابه عن محمّد بن سنان، عن داود بن كثير الرّقّيّ، عن عمارة بن جوين أبي هارون العبديّ، و رويناه بإسنادنا [بأسانیدنا] أيضا إلى الشّيخ المفيد محمّد بن محمّد بن النّعمان فيما رواه، عن عمارة بن جوين العبديّ أيضا قال: دخلت على أبي عبدالله (عليه السّلام) في اليوم الثّامن عشر من ذي الحجّة فوجدته صائماً، فقال: إِنَّ هَذَا الْيَوْمَ يَوْمٌ عَظَّمَ اللَّهُ حُرْمَتَهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ أَكْمَلَ اللَّهُ لَهُمْ فِيهِ الدِّينَ وَ تَمَّمَ عَلَيْهِمُ النِّعْمَةَ وَ جَدَّدَ لَهُمْ مَا أَخَذَ عَلَيْهِمْ مِنَ الْمِيثَاقِ وَ الْعَهْدِ فِي الْخَلْقِ الْأَوَّلِ إِذْ أَنْسَاهُمُ اللَّهُ ذَلِكَ الْمَوْقِفَ، ... فَمَنْ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ سَجَدَ وَ شَكَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مِائَةَ مَرَّةٍ وَ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ بَعْدَ رَفْعِ رَأْسِهِ مِنَ السُّجُودِ الدُّعَاءُ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِأَنَّ لَكَ الْحَمْدَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ ... وَ بَرِئْنَا إِلَى اللَّهِ مِنْ كُلِّ مَنْ نَصَبَ لَهُمْ حَرْباً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ كَفَرْنَا بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ الْأَوْثَانِ الْأَرْبَعَةِ وَ أَشْيَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ وَ كُلِّ مَنْ وَالاهُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ مِنْ أَوَّلِ الدَّهْرِ إِلَى آخِرِهِ ... فَإِنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ كَانَ كَمَنْ حَضَرَ ذَلِكَ الْيَوْمَ وَ بَايَعَ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) عَلَى ذَلِكَ وَ كَانَتْ دَرَجَتُهُ مَعَ دَرَجَةِ الصَّادِقِينَ الَّذِينَ صَدَقُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فِي مُوَالاةِ مَوْلَاهُمْ ذَلِكَ الْيَوْمَ وَ كَانَ كَمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) وَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيهِ السَّلَامُ) وَ مَعَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمَا) وَ كَمَنْ يَكُونُ تَحْتَ رَايَةِ الْقَائِمِ (عَجَّلَ اللهُ تَعَالَی فَرَجَهُ الشَّرِيف) وَ فِي فُسْطَاطِهِ مِنَ النُّجَبَاءِ النُّقَبَاءِ.
2- إعتقادات الإمامية: ص 105. از او: بحار الأنوار: ج 8 ص 366 ب 27 و ج 27 ص 63 ب1 ضمن ح 21.

السّلام) مگر با بیزاری از دشمنان آنان تمام نمی شود.

از فرمایش امام جعفر صادق (عليه السّلام) و بیان شیخ صدوق معلوم می شود مراد از چهار بت آن سه نفر و معاويه لعنهم الله است.

نتیجه

قطعا تمام زیارت عاشوراء و فقرات صد لعن و صد سلام و دعای « اَللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي ...» از زیارت عاشوراء است و شبهه مدفوع است.

حاصل این بحث ثبوت زیارت عاشوراء با تمامی فقرات و الفاظ آن است.

هماهنگی لعن های زیارت عاشوراء با قرآن کریم

بیان کلی

لعن های زیارت عاشوراء با قرآن کریم و سنّت مطهّره اهل بیت (علیهم السّلام) هماهنگ است: لعن بر ظالمين و کافرین و...، برائت از طاغوت و اهل باطل، دشمنان الله، دشمنان رسول الله (صلّی الله عليه و آله و سلّم) و برائت از ظالمین به آن ها.

دسته اوّل: برائت از اهل جبهه باطل

«... قُلْ لَا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ».(1)

... بگو من هرگز چنین گواهی نمی دهم، بگو اوست تنها معبود یگانه و من از

آن چه برای او شریک قرار می دهید، بیزارم.

در جایی دیگر مجدّدا رسول الله (صلّی الله عليه و آله و سلّم) را مخاطب قرار داده می فرماید:

«وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ* وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ* فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ».(2)

و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن (بیم ده) و پر و بال خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی می کنند بگستران، اگر تو را نافرمانی کنند بگو: من از آن چه شما انجام می دهید بیزارم.

ص: 88


1- سوره (6) الأنعام آیه 20.
2- سوره (26) الشّعراء آیه 215 الی 217 و سوره (60) الممتحنة آیه5.
دسته دوّم: برائت از طاغوت شرط اصلی هدایت

در قرآن کریم اجتناب بلکه کفر به طاغوت، شرط اساسی هدایت و تمسّک به عروة الوثقی شمرده شده است:

«... فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ».(1)

... بنابراین کسی که به طاغوت (بت و شیطان و هر موجود طغیان گر) کافر شود و به خداوند ایمان بیاورد، به دست آویز محکمی چنگ زده است.

همراه بودن ایمان به خداوند با اجتناب و کفر به طاغوت، سرفصل اساسی دعوت همه رسل الله است:

«وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ ...».(2)

ما در هر امّتی رسولی را برانگیختیم که خدای یگانه را بپرستید و از طاغوت

اجتناب کنید ... .

و بشارت ها و نعمت های الهی در آخرت نیز برای کسانی است که از طاغوت اجتناب نموده و نسبت به آن کافر باشند:

«وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى ...».(3)

و کسانی که از عبادت طاغوت پرهیز کردند و به سوی خدا بازگشتند، بشارت از آنِ ایشان است ... .

دسته سوّم: نهی از دوستی با دشمنان خداوند

قرآن مجید مؤمنان را از دوستی با دشمنان خدا که در درگاه الهی مورد غضب واقع شده اند بازداشته است:

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ

ص: 89


1- سوره 2 آیه 257.
2- سوره (16) النّحل آیه 37.
3- سوره (39) الزّمر آیه 18.

الْآخِرَةِ كَمَا يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ».(1)

ای کسانی که ایمان آورده اید ، با قومی که خداوند آنان را مورد غضب قرار داده ، دوستی نکنید، آن ها از ثواب آخرت نومید شده اند، چنان که کار از دفن شدگان مأيوس گشته اند.

دسته چهارم: کسانی که خداوند آن ها را دوست ندارد

الله تعالى، ظالمان، تجاوزگران، خیانت کنندگان، کافران، مستکبران و مفسدان را دوست ندارد:

«... وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ».(2)

«... إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ».(3)

«... إن الله لا يحب الخاينين».(4)

«... إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ».(5)

«... فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ».(6)

«... إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ».(7)

«... وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ».(8)

دسته پنجم: آنان که ملعون هستند
کافران

«إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكَافِرِينَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِيرًا».(9)

خداوند کافران را لعنت کرده (و از رحمت خود واداشته)، برای آنان آتش

سوزاننده ای آماده نموده است.

و ابوسفیان و معاویه و یزید لعنهم الله، به قطع کافرند.(10)

ص: 90


1- سوره (90) الممتحنة آیه 14 ر. ک. سوره (58) المجادلة آيه6 و 15 و 21 و 23 و سوره (60) الممتحنة آیه 10 و 14 و سوره (5) المائدة آیه81.
2- سوره (3) آل عمران آیه 58 و141.
3- سوره (2) آیه 191.
4- سوره (8) الأنفال آیه 59.
5- سوره (30) الرّوم آیه 46.
6- سوره (3) آل عمران آیه 33.
7- سوره (16) النّحل آیه 26.
8- سوره (5) المائدة آیه 65.
9- سوره (33) الأحزاب آیه 65.
10- الأغانيّ: ج6 ص272 و 273، مروج الذّهب: ج3 ص 454، البداية و النّهاية: ج8 ص 192.
ظالمان

«... فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ».(1)

ندا دهنده ای در قیامت ندا دهد که: «لعنت خداوند بر ستمگران باد».

پیمان شکنان

«فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ ... ».(2)

به خاطر پیمان شکنی ایشان، آن ها را لعنت نموديم (از رحمت خویش دور

ساختيم).

قاتل مؤمن

«وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا».(3)

هرکس فرد با ایمانی را از روی عمد به قتل برساند، مجازات او دوزخ است در حالی که برای همیشه در آن می ماند و خداوند بر او غضب می کند و او را لعنت کرده و از رحمتش دور می سازد و عذابی بس شگفت برای او آماده نموده است.

منافقان

«وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا هِيَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِيمٌ».(4)

خداوند به مردان و زنان منافق و کافران وعده آتش دوزخ داده و جاودان در آن خواهند ماند که همانان را سزاست و خداوند آنان را از رحمت خود دور ساخته و عذاب همیشگی برای آنان است.

مفسدان و قطع رحم کنندگان

«فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ»

ص: 91


1- سوره (7) الأعراف آیه 45.
2- سوره (5) المائدة آيه 14.
3- سوره (4) النّساء آیه 94.
4- سوره (9) التوبة آیه 68.

«أُولَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ».(1)

(اگر از این دستورات الهی) روی گردان شوید جز این انتظار می رود که در زمین فساد و قطع پیوند خویشاوندی کنید، آن ها کسانی هستند که خداوند از رحمت خویش دورشان ساخته، گوش هایشان کر و چشم هایشان را کور کرده است.

آزاردهندگان خدا و رسول (صلّی الله عليه و آله و سلّم)

«إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا».(2)

آنهایی که خدا و رسولش را آزار می دهند خداوند آنان را لعنت می کند (و از رحمت خود در دنیا و آخرت دور ساخته و برای آن ها عذاب خوارکننده ای آماده کرده است.

کتمان کنندگان حقایق الهی

«إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ».(3)

همانا کسانی که دلایل روشن و وسیله هدایت را که نازل کردیم بعد از آن که در کتاب برای مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خداوند آن ها را لعنت می کند و از رحمت ویژه خود منع نماید و همه لعنت کنندگان نیز آن ها را لعنت می کنند.

دل دادگان به جبت و طاغوت

«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا * أُولَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَمَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيرًا».(4)

ص: 92


1- سوره (47) محمّد (صلّى الله عليه و آله و سلّم) آیه 23 و 24.
2- سوره (33) الأحزاب آیه 58.
3- سوره (2) آیه 160.
4- سوره (4) النّساء آیه 52 و 53. ر.ک: سورة هود (عليه السّلام) آیه 60 و 61.

آیا ندیدی کسانی را که بهره ای از کتاب خداوند به آنان داده شده با این حال به جبت و طاغوت (بت و بت پرستان) ایمان می آورند و درباره کافران می گویند: "آن ها از کسانی که ایمان آورده اند، هدایت یافته تر هستند". آنان کسانی هستند که خداوند ایشان را لعنت کرده و از رحمت خود دور ساخته است، و هرکس را که خداوند لعنت کند و از رحمت خود دور سازد، یاری گری برای او نخواهی یافت.

دسته ششم: کسانی که سزاوار دشنام هستند
بیان اجمالی

آیاتی در قرآن است که اضافه بر لعنِ حیوانات انسان نما، به آن ها دشنام نیز می دهد:

الف: گروهی را چون سگ می شمارد

«وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذَلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ».(1)

اگر می خواستیم به آیات خود او را ترفیع مقام می دادیم؛ ولی او به زمین فرو ماند (به پستی گرایید) و پیرو هوای نفس گردید. مَثَل او مَثَل سگی است که اگر بر او حمله کنی، پارس می کند و اگر او را به حال خود واگذاری، به عوعو زبان کشد (کنایه از هدایت ناپذیری) این مثل کسانی است که آیات الهی را (پس از علم به آن) تکذیب کنند؛ بنابراین تو این داستان ها را نقل کن؛ شاید به فکر آیند.

و او بلعم باعورا است که به پستی گرایید. هم چنین خطاب به دوزخیان می فرماید:

«اخْسَئُوا فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ».(2)

در (دوزخ) گم شوید و با من سخن نگویید.

ب: عدّه ای را چون دراز گوش می داند

«مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا

ص: 93


1- سوره (7) الأعراف آیه 177.
2- سوره (23) المؤمنون آیه 107.

بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ».(1)

داستان کسانی که تورات بر آن ها عرضه و تکلیف شد، ولی حقّ آن را ادا نکردند، داستان الاغی است که بار کتابی چند بر پشت کشد (لیک از آن ها بهره نبرد)؛ گروهی که آیات خدا را تکذیب نمودند، وصف بدی دارند؛ و خداوند ستمگران را هدایت نخواهد کرد.

ج: دشمنان دین را گمراه تر از چهارپایان می شمرد

«وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ».(2)

و البته بسیاری از جنّیان و انسان ها را برای دوزخ آفریدیم، چه آنکه آن ها دل هایی بی معرفت و دیدگانی بی بصیرت و گوش هایی دارند ناشنوای حقیقت، آنان چون چهارپایان بلکه بسی پست ترند، حال آن که از آن غافل و بی خبر هستند.

«أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا».(3)

آیا گمان می بری که بیشتر آنان گوش شنوا دارند و می فهمند؟! آن ها فقط مانند چارپایانند بلکه در حقیقت آنان گمراه تر از چارپایانند.

د: گروه بی عقل و تفکّر را بدترین جنبندگان می شمرد

«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ».(4)

ص: 94


1- سوره (62) سورة الجمعة آيه6.
2- سوره (7) الأعراف آیه 180.
3- سوره (25) الفرقان آیه 45.
4- سوره (8) الأنفال آیه23.

همانا بدترین جانوران نزد خدا، کران گنگی هستند که نمی اندیشند.

«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ».(1)

بدترین جنبنده ها نزد خداوند کسانی هستند که کافر شده، ایمان هم نخواهند آورد.

ه: برخی را «رجس» و «پلید» ملقب می کند

«سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ». (2)

و به زودی چون شما به سوی آن ها بازگردید برای شما قسم های مؤكّد به خداوند یاد کنند که از آن ها چشم پوشی کنید. از آن ها روی گردانید که مردمی پلیدند و به کیفر کردار خود در آتش دوزخ جای خواهند گرفت.

«أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ».(3)

افّ (نفرت) بر شما و بر آن چه به جای خدای یکتا می پرستید، آیا شما عقل خود را هیچ به کار نمی بندید؟

و: گروهی از مسخ شدگان را بوزینه هایی طرد شده می نامد:

«وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ».(4)

و به تحقیق تجاوزکاران از میان خودتان را شناختید که در روز شنبه سرکشی نمودند، ما به آن ها گفتيم: (به صورت بوزینه های رانده (از قرب حق و خوار) شوید.

و در جای دیگری از انسان های مسخ شدہ تعبیر به خوک می کند.(5)

روشن است که آنان انسان نما بودند و پیش از مسخ شدن در صورت، در حقیقت و

ص: 95


1- سوره (8) الأنفال آیه 56.
2- سوره (9) التّوبة آيه 96.
3- سوره (21) الأنبياء (عليهم السّلام) آیه 68.
4- سوره (2) البقرة آیه 66 و الأعراف آیه197.
5- سوره (5) المائدة آیه61.

باطن خوک بوده اند و پس از مسخ شدن، باطن آنان بر همگان مکشوف گردیده است.

دسته هفتم: انتصار به وسیله اظهار بدی های ظالم

«لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا».(1)

خداوند دوست ندارد کسی با سخنان بد خود، (بدی های دیگران را اظهار کند؛ مگر آن کسی که مورد ستم واقع شده باشد، و خداوند، شنوا و آگاه است.

انتصار شیوه هایی دارد و از جمله آن شیوه ها تقبيح، لعن و ناسزا در قالب های شعر و غیر آن است و ظلم به اهل بیت عصمت (عليهم السّلام)، ظلم به همه عالم تكوين، تشریع و ظلم به حیات طیّبه بوده و لعن و سبّ ما، انتصار از دین و مؤمنين خواهد بود.

نتیجه سخن این که لعن های زیارت عاشوراء با قرآن کریم هماهنگی آشکار دارد.

هماهنگی لعن های زیارت عاشوراء با سنّت معصومین (علیهم السّلام) و سیره متّصله متشرّعین به سیره معصومین (علیهم السّلام)

سیره رسول الله (صلّى الله عليه و آله و سلّم) و امیرالمؤمنین (علیه السّلام)

با مراجعه به متون روایات و تاریخ رسول الله (صلّى الله عليه و آله و سلّم) و اهل بیت آن حضرت (عليهم السّلام)، معلوم می شود که آن ها در موارد متعدّدی افرادی را با ذکر نام، لعن فرموده اند. رسول الله (صلّى الله عليه و آله و سلّم) در هنگام شهادت خویش مکرر می فرمودند:

«جَهِّزُوا جَيْشَ أُسَامَةَ، لَعَنَ اَللَّهُ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْها».(2)

سپاه اسامه را روانه کنید، خدا لعنت کند کسی را که از آن سرپیچی کند.

و به تصریح ابن الأثير و بسیاری از عامّه و خاصّه، آن دو نفر (اوّلی و دوّمی بودند که از سپاه اسامه تخلف ورزيدند.(3)

رسول الله (صلّى الله عليه و آله و سلّم) به طور خاص، معاویه را لعنت و نفرين فرمود.(4) و از

ص: 96


1- سوره (4) النّساء آیه 149. ر.ک. سوره (26) الشّعراء آیه 228 و سوره (42) الشّوری آیه40 و 42 و 43.
2- در بسیاری از کتاب های خاصّه و عامّه روایت و نقل گردیده است.
3- الكامل في التّاريخ: ج2 ص 117 و الإيضاح: ص361 و المسترشد: ص111 و نهج الحقّ: ص 263 و بحارالأنوار: ج3 ص 427 و النّصّ و الإجتهاد: ص99 و بسیاری دیگر از کتاب های خاصّه و عامّه.
4- ر.ک: السّبعة من السّلف: ص 184 و 185.

رسول الله (صلّى الله عليه و آله و سلّم) روایاتی در مذمّت و لعن بنی امیه رسیده است.(1)

سیره امیرالمؤمنین (علیه السّلام)

با مراجعه به خطبه سوم از نهج البلاغة (خطبه شقشقيّة) و دیگر خطبه ها و نامه های امیرالمؤمنين (عليه السّلام) درباره ناکثین و قاسطین و مارقين، به سیره حضرت در این باب پی می بریم.

سیره امام حسین (علیه السّلام) خطاب به شمر ملعون فرمودند:

«يَابنَ رَاعِيَةَ المَعزَی!».(2)

ای پسر زن بزچران!.

که تعریض به آن چیز ... است !!!. در جای دیگر از او به «کلب» یعنی سگ، تعبير فرمودند.(3)

و ابن زیاد لعنة الله عليه را زنازاده فرزند زنازاده خواندند؛

«أَلَا إِنَّ الدَّعِيَّ ابنَ الدَّعِيّ... ».(4)

سیره اصحاب امام حسین (علیهم السّلام) در محضر امام

حضرت اباالفضل العبّاس (عليه السّلام) هنگامی که شمر لعنه الله تعالى امان نامه ای از جانب ابن زیاد لعنه الله برای بنی هاشم آورد، خطاب به او فرمود:

«لَعَنَكَ اللهُ وَ لَعَنَ أَمَانَكَ، ...».(5)

خداوند تو و امان نامه ات را لعنت کند ... .

و حضرت حبیب بن مظاهر الأسديّ (عليه السّلام)، بزرگ صحابی رسول الله (صلّى الله عليه و آله و سلّم) خطاب به یکی از سربازان دشمن که گفت: نماز امام قبول نیست، فرمود: ای حمار! ... .(6)

ص: 97


1- ر.ک: السّبعة من السّلف: ص 204 و بحار الأنوار: ج 31 از صفحه 507 به بعد.
2- إبصارالعین: ص 63.
3- بحارالأنوار: ج 45 ص 31.
4- بحارالأنوار: ج 45 ص 9.
5- إبصارالعین: ص 227.
6- إبصارالعین: ص59.

و حضرت زهير بن القين (عليه السّلام) خطاب به شمر لعنه الله فرمود:

«یَابنَ البَوَّالِ عَلَى عَقِبَيهِ! ما إِيَّاكَ أُخاطِبُ، أَنتَ بَهِيمَةٌ، ...». (1)

ای پسر آن که بر پاشنه پایش (به عقب خود) ادرار می کرد! با تو سخن نمی گویم، چون بی تردید تو حیوانی بیش نیستی، ... .

در حقیقت ایشان با این خطاب ها بعضی از حقایق باطنی آنان را برای تحقیرشان، آشکار می نمودند.

هماهنگی لعن های زیارت عاشوراء با بسیاری از روایات

برای فهم حقیقت زیارت عاشوراء و اثبات تواتر معنوی آن، توجّه به این روایات

ضروری است:

1- روایات در فضیلت دوستی برای خدا و دشمنی برای خدا.

2- روایات در وجوب موالات دوستان اهل بیت (عليهم السّلام) و دشمنی با دشمنان آن ها.

3- آن هایی که نشان گر عقاب افرادی است که غیر دوستان اهل بیت اطهار (عليهم السّلام) را دوست دارند.

4- روایاتی که در باب تأويل كلمه مؤمنين به شیعیان و کلمه کار به دشمنان آن ها آمده است.

5- روایاتی که اهل بیت (عليهم السّلام) را مصداق بارز مظلوم دانسته است.

6- آن دسته که در مذمّت و بیان عقاب کتمان کنندگان فضائل اهل بیت (عليهم السّلام) وارد شده است.

7- روایات بسیاری که در باب لعن همه غاصبين و مرتدّین آمده است.

8- روايات متعدّدی که در باب كفر ناصبی وارد شده و ناصبی را از سگ هم خبیث تر و نجس تر معرفی می کند.

ص: 98


1- إبصارالعین: ص 98.

9- روایات بسیاری که در مذمّت دشمنان آل الله (عليهم السّلام) و کفر آن ها و عدم احترام خون آن ها و ثواب لعن نمودن آن ها آمده است.

10- روایاتی که درباره عقاب قاتل نبیّ (صلّى الله عليه و آله و سلّم) و امام (عليه السّلام) وارد شده و این که کسی جز زنازاده دست به چنین جنایتی نمی زند.

11- روایاتی که در تقبیح بدعت و بدعت گذاران است.

12- روایات بسیاری که از خاصّه و عامّه در باب لعن شجره ملعونه و نیز لعن بنی عباس وارد شده و روایاتی که در برخی از موارد به ذکر نام هم پرداخته است.

13- روايات و اخباری که در باب مطاعن غاصبين ثلاثه، کفر آن ها و ثواب لعن بر آن ها وارد شده است. مخصوصا روایاتی که بیان می کند ریشه تمام ظلم ها، ظلم نمودن آن دو نفر بود.

14- روايات مستفيضه ای از امامیه و مخالفین که همگی برتقبیح کسی دلالت دارد که متصدّی مقام و موقعیتی می شود در حالی که می داند اعلم از او هم وجود دارد.

و روایات بسیار دیگری که به دسته های روايات عنوان شده وابسته و در همان راستا هستند.

هماهنگی زیارت عاشوراء با دیگر زیارات در لعن و برائت

در خصوص هماهنگی این زیارت با زیارت های دیگر در موضوع لعن و برائت می توانید به متن زیارات کتاب شریف و اصیل «کامل الزّيارات» و کتاب «هدية الزّائر» و دیگر کتاب های زیارت از اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السّلام) مراجعه کنید.

هم چنین در فقرات عالية المضامين زیارت باعظمت جامعه کبیره با دقت ملاحظه نماييد:

فَالرَّاغِبُ عَنْكُمْ مَارِقٌ وَ اَللاَّزِمُ لَكُمْ لاَحِقٌ وَ اَلْمُقَصِّرُ فِي حَقِّكُمْ

ص: 99

زَاهِقٌ، ... مَنْ وَالاَكُمْ فَقَدْ وَالَى اَللَّهَ وَ مَنْ عَادَاكُمْ فَقَدْ عَادَى اَللَّهَ وَ مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اَللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اَللَّهَ وَ مَنِ اِعْتَصَمَ بِكُمْ فَقَدِ اِعْتَصَمَ بِاللَّهِ أَنْتُمْ اَلسَّبِيلُ اَلْأَعْظَمُ وَ اَلصِّرَاطُ اَلْأَقْوَمُ وَ شُهَدَاءُ دَارِ اَلْفَنَاءِ وَ شُفَعَاءُ دَارِ اَلْبَقَاءِ وَ اَلرَّحْمَةُ اَلْمَوْصُولَةُ وَ اَلْآيَةُ اَلْمَخْزُونَةُ وَ اَلْأَمَانَةُ اَلْمَحْفُوظَةُ وَ اَلْبَابُ اَلْمُبْتَلَى بِهِ اَلنَّاسُ مَنْ أَتَاكُمْ فَقَدْ نَجَا وَ مَنْ لَمْ يَأْتِكُمْ فَقَدْ هَلَكَ إِلَى اَللَّهِ تَدْعُونَ وَ عَلَيْهِ تَدُلُّونَ وَ بِهِ تُؤْمِنُونَ وَ لَهُ تُسَلِّمُونَ وَ بِأَمْرِهِ تَعْمَلُونَ وَ إِلَى سَبِيلِهِ تُرْشِدُونَ وَ بِقَوْلِهِ تَحْكُمُونَ سَعْدِ وَ اَللَّهِ مِنْ وَالاَكُمْ وَ هَلَكَ مَنْ عَادَاكُمْ وَ خَابَ مَنْ جَحَدَكُمْ وَ ضَلَّ مَنْ فَارَقَكُمْ وَ فَازَ مَنْ تَمَسَّكَ بِكُمْ وَ أَمِنَ مَنْ لَجَأَ إِلَيْكُمْ وَ سَلِمَ مَنْ صَدَّقَكُمْ وَ هُدِيَ مَنِ اِعْتَصَمَ بِكُمْ مَنِ اِتَّبَعَكُمْ فَالْجَنَّةُ مَأْوَاهُ وَ مَنْ خَالَفَكُمْ فَالنَّارُ مَثْوَاهُ وَ مَنْ جَحَدَكُمْ كَافِرٌ وَ مَنْ حَارَبَكُمْ مُشْرِكٌ وَ مَنْ رَدَّ عَلَيْكُمْ فِي أَسْفَلِ دَرْكٍ مِنَ اَلْجَحِيمِ، ... كَافِرٌ بِعَدُوِّكُمْ وَ بِمَا كَفَرْتُمْ بِهِ مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِكُمْ وَ بِضَلاَلَةِ مَنْ خَالَفَكُمْ مَوَالٍ لِأَوْلِيَائِكُمْ مُبْغِضٌ لِأَعْدَائِكُمْ وَ مُعَادٍ لَهُمْ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ مُحَقِّقٌ لِمَا حَقَّقْتُمْ مُبْطِلٌ لِمَا أَبْطَلْتُمْ، ... وَ بَرِئْتُ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَعْدَائِكُمْ وَ مِنَ اَلْجِبْتِ وَ اَلطَّاغُوتِ وَ اَلشَّيَاطِينِ وَ حِزْبِهِمُ اَلظَّالِمِينَ لَكُمُ اَلْجَاحِدِينَ لِحَقِّكُمْ وَ اَلْمَارِقِينَ مِنْ وَلاَيَتِكُمْ وَ اَلْغَاصِبِينَ لِإِرْثِكُمْ وَ اَلشَّاكِّينَ فِيكُمْ وَ اَلْمُنْحَرِفِينَ عَنْكُمْ وَ مِنْ كُلِّ

ص: 100

وَلِيجَةٍ دُونَكُمْ وَ كُلِّ مُطَاعٍ سِوَاكُمْ وَ مِنَ اَلْأَئِمَّةِ اَلَّذِينَ يَدْعُونَ إِلَى اَلنَّارِ، ... بِكُمْ يُسْلَكُ إِلَى اَلرِّضْوَانِ وَ عَلَى مَنْ جَحَدَ وَلاَيَتَكُمْ غَضَبُ اَلرَّحْمَنِ، ... وَ مَنْ عَصَاكُمْ فَقَدْ عَصَى اَللَّهَ وَ مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اَللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اَللَّهَ، ...».

«حبّ في الله و بغض في الله» که حقیقت دین است، اساس زیارت عاشوراء می باشد.

این زیارت به انسان مؤمن، بصیرت می دهد که نباید ذرّه ای محبّت دشمنان و ظالمين را در دل داشته باشی و بدانی که چه کسانی اساس ظلم به قلب عالم تکوین و تشریع را بنیان نهادند ... .

زیارت عاشوراء مشتمل بر تولِّی حقّ و اهل آن و تبرِّی از باطل و اهل آن است.

این زیارت باعظمت شامل تمييز اهل حقّ از اهل باطل است.

زیارت عاشوراء، برقراری تعادل میان جاذبه و دافعه است (صد سلام و صد لعن)، این زیارت زیارتی معمولی نیست، بلکه جهاد با زبان نیز هست، آن هم با کسانی که با دست و زبان، به جنگ امام آمدند و آن را میراث گذاشتند:

«... قَتَلَ اللهُ أُمَّةً قَتَلَتكَ بِالأَيدِي وَ الأَلسُن، ...».

... خدا بکشد کسانی که شما را با دست و زبان کشتند ... .

بزرگی این جنایت را می توان در زیارت ناحیه مقدّسه یافت که صاحب الأمر (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) فرمود:

«... فَالْوَيْلُ لِلْعُصَاةِ اَلْفُسَّاقِ لَقَدْ قَتَلُوا بِقَتْلِكَ اَلْإِسْلاَمَ وَ عَطَّلُوا اَلصَّلاَةَ وَ اَلصِّيَامَ وَ نَقَضُوا اَلسُّنَنَ وَ اَلْأَحْكَامَ وَ هَدَمُوا قَوَاعِدَ اَلْإِيمَانِ وَ حَرَّفُوا آيَاتِ اَلْقُرْآنِ وَ هَمْلَجُوا فِي اَلْبَغْيِ وَ اَلْعُدْوَانِ لَقَدْ أَصْبَحَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى

ص: 101

اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) مَوْتُوراً وَ عَادَ كِتَابُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَهْجُوراً وَ غُودِرَ اَلْحَقُّ إِذْ قُهِرْتَ مَقْهُوراً وَ فُقِدَ بِفَقْدِكَ اَلتَّكْبِيرُ وَ اَلتَّهْلِيلُ وَ اَلتَّحْرِيمُ وَ اَلتَّحْلِيلُ وَ اَلتَّنْزِيلُ وَ اَلتَّأْوِيلُ وَ ظَهَرَ بَعْدَكَ اَلتَّغْيِيرُ وَ اَلتَّبْدِيلُ وَ اَلْإِلْحَادُ وَ اَلتَّعْطِيلُ وَ اَلْأَهْوَاءُ وَ اَلْأَضَالِيلُ وَ اَلْفِتَنُ وَ اَلْأَبَاطِيلُ،...».

پس وای بر معصیت کاران فاسق، همانا به کشتن تو اسلام را کشتند، و نماز و روزه را تعطیل نمودند، و سنّت ها و احکام الهی را نقض کردند، و پایه های ایمان را ویران نمودند، و آیات قرآن را تحریف کردند، و در فریب و دشمني شتاب کردند. همانا رسول الله (صلّى الله عليه و آله و سلّم) تنها (و غريب) گشت و کتاب الله عزّ و جلّ رها گشته و کنار گذاشته شد، و حق، رانده شده و مورد خیانت واقع گردید، و تو در نهایت تنهایی ترسان قرار گرفتی. با فقدان تو تکبیر (الله اكبر) و تهلیل (لا اله الا الله)، و حرام و حلال (الله)، و تنزيل (ظاهر قرآن) و تأويل (باطن قرآن) از دست رفت، و پس از (کشتن) تو تغییر (و دگرگونی در احکام الهی) و کفر و بی دینی (تعطیلی احکام الهی)، و هوس ها و گمراهی ها، و فتنه ها و باطل ها ظهور (و غلبه) یافت، ... .

زیارت عاشوراء امر به معروف و نهی از منکر و احیای معالم دین و احیای امر اهل بیت وحی (عليهم السّلام) است. از بزرگ ترین شعائر الهیه بوده و دعوت به سوی خداوند و همه زیبایی ها و ندای دوری و بیم از همه زشتی ها است و موعظه و نصيحتی است تا مبادا گروهی در تشخیص حقّ از باطل به خطا بروند.

زیارت عاشوراء، دیباچه پایداری و استقامت در برابر ظلم است، اعلام حیات دین در جامعه و اعلام آمادگی برای برخورد با کجی هاست. اعلام تسليم به ولیّ و امام معصوم است زیرا شروع و پایانش با سلام است؛

ص: 102

در این زیارت علاوه بر سلام ها، صد بار دیگر سلام می دهد تا با تلقين تسلیم حاصل شود، زیرا سلام بدون تسليم معنا ندارد.

در این زیارت باعظمت، عرفان ناب مشاهده می شود:

... الحَمدُ لِلهِ عَلَى عَظِيمِ مُصَابِي وَ رَزِيَّتِي فِيهِم ...».

و مبارزه و تحلیل صحیح تاریخی ارائه می شود و هم مسیر آینده شیعه که با قیام

«مَعَ إِمَامٍ مَنصُورٍ مِن أَهلِ بيتِ مُحَمَّدٍ (صلّى الله عليه و آله و سلّم) ... إِمَامٍ مَهدِيٍّ (هُدىً) ظَاهِرٍ نَاطِقٍ بِالحَقِّ مِنكُم»

ترسیم شده است؛

در زیارت عاشوراء حکایت از لبّ و مغز دین است و آن یگانگی توحید و ولایت است:

«أَتَقَرَّبُ إِلَى اللهِ ثُمَّ إِلَيكُم ...»

و میزان تشیّع همان ولایت و برائت است و تفصيل ظهور آن (تبرِّی) در زیارت عاشوراء است.

ختام

بحمد الله و منّه تعالی به دو سؤال مطرح این روزگار درباره زیارت عاشوراء معروفه، جواب لازم داده شد. حسن ختام این کتاب، متن تلفیق زیارت عاشوراء معروفه را از منابع اول و نسخه های خطّی آن ها و منابع معتبر دیگر می آوریم به امید آن که ذخیره ای برای آخرت گردد.

ص: 103

روایتی از امام حسن (عليه السّلام)

قَالَ الإِمَامُ الحَسَنُ بنُ عَلِيٍّ (صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیهِمَا): وَلكِن لَا یَومَ كَيومِكَ يَا أَبَاعَبدِاللهِ يَزدَلِفُ إِلَيكَ ثَلَاثُونَ أَلف رَجُلٍ يَدَّعُونَ أَنَّهُم مِن أُمَّةِ جَدِّنَا مُحَمَّد (صَلّی الله عليه و آله و سلّم)

امام مجتبی (عليه السّلام) فرمودند:

امّا روزی به سختی روز شهادت شما نیست ای اباعبدالله، 30 هزار نفر شما را محاصره کنند که همه ادّعا می کنند از امّت جدّ ما حضرت محمّد (صلی الله عليه و آله و سلّم) هستند.

ص: 104

حدیث امام محمّد باقر (علیه السّلام) درباره زیارت عاشوراء معروفه

اشارة

ص: 105

قَالَ الإِمَامُ الصَّادِقُ (عَلَيهِ السَّلامُ): مَنْ يَدْعُو لِزُوَّارِهِ فِي اَلسَّمَاءِ أَكْثَرُ مِمَّنْ يَدْعُو لَهُمْ فِي اَلْأَرْضِ

امام صادق (عليه السّلام) فرمودند:

آنان که در آسمان برای زائران امام حسین (عليه السّلام) دعا می کنند بیش از کسانی هستند که در زمین برای آنان دعا می کنند

ص: 106

حدیث امام ابوجعفر محمّد بن علىّ الباقر (صلوات الله عليهما) درباره زیارت عاشوراء معروفه از کتاب «کامل الزّیارات» شیخ جعفر بن قولویه قمّی قدّس سرّه

فقيه طائفه حقّه امامیّه ابوالقاسم جعفر بن محمّد بن قولويه قمّی قدّس سرّه متوفّای سال 367 هجری قمری می فرماید:

حديث کرد مرا حکیم بن داود بن حکیم و افرادی جز او از محمّد بن موسى همدانی، از محمّد بن خالد طیالسی، از سیف بن عمیرة و صالح بن عقبة جملگی، از علقمة بن محمّد حضرمیّ و محمّد بن اسماعیل، از صالح بن عقبة، از مالک جُهَنیّ، از امام ابوجعفر محمّد باقر (علیه السّلام) نقل کرده است که حضرت فرمودند:

«مَنْ زَارَ اَلْحُسَيْنَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) يَوْمَ عَاشُورَاءَ مِنَ اَلْمُحَرَّمِ حَتَّى يَظَلَّ عِنْدَهُ بَاكِياً لَقِيَ اَللَّهَ تَعَالَى يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ بِثَوَابِ أَلْفَيْ أَلْفِ حِجَّةٍ وَ أَلْفَيْ أَلْفِ عُمْرَةٍ وَ أَلْفَيْ أَلْفِ غَزْوَةٍ وَ ثَوَابُ كُلِّ حِجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ وَ غَزْوَةٍ كَثَوَابِ مَنْ حَجَّ وَ اِعْتَمَرَ وَ غَزَا مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) وَ مَعَ اَلْأَئِمَّةِ اَلرَّاشِدِينَ (صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ)».

کسی که روز عاشوراء یعنی روز دهم ماه محرّم امام حسين (علیه السّلام) را زیارت کند و روز را تا شب با حالتی گریان نزد آن حضرت بماند، روز قیامت خدای تعالی را در حالی ملاقات کند که به او ثواب دو میلیون حجّ و دو میلیون عمره و دو میلیون مرتبه جهاد را بدهد و ثواب هر حجّ و عمره و جهاد، مثل ثواب کسی

ص: 107

است که حجّ و عمره و جهاد را با رسول الله (صلّى الله عليه و آله و سلّم) و ائمّه راشدین (صلوات الله عليهم اجمعین) به جا آورده باشد.

علقمه گوید:

عرض کردم: فدایت شوم! اجر و ثواب کسی که در شهرهای دور دست است و برای او امکان ندارد در چنین روزی (روز عاشوراء) به زیارت حضرت بشتابد چیست؟ امام فرمودند:

«إِذَا كَانَ ذَلِكَ اَلْيَوْمُ بَرَزَ إِلَى اَلصَّحْرَاءِ أَوْ صَعِدَ سَطْحاً مُرْتَفِعاً فِي دَارِهِ وَ أَوْمَأَ إِلَيْهِ بِالسَّلاَمِ وَ اِجْتَهَدَ عَلَى قَاتِلِهِ بِالدُّعَاءِ وَ صَلَّى بَعْدَهُ رَكْعَتَيْنِ يَفْعَلُ ذَلِكَ فِي صَدْرِ اَلنَّهَارِ قَبْلَ اَلزَّوَالِ ثُمَّ لْيَنْدُبِ اَلْحُسَيْنَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) وَ يَبْكِيهِ وَ يَأْمُرُ مَنْ فِي دَارِهِ بِالْبُكَاءِ عَلَيْهِ وَ يُقِيمُ فِي دَارِهِ مُصِيبَتَهُ بِإِظْهَارِ اَلْجَزَعِ عَلَيْهِ وَ يَتَلاَقَوْنَ بِالْبُكَاءِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فِي اَلْبُيُوتِ وَ لْيُعَزِّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِمُصَابِ اَلْحُسَيْنِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) فَأَنَا ضَامِنٌ لَهُمْ إِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ جَمِيعَ هَذَا اَلثَّوَابِ».

در چنین روزی، به صحرا رود و یا به پشت بام بلندی در خانه اش بالا برود و با سلام به حضرت اشاره کند و در نفرين بر قاتلان آن حضرت سعی و جدّیت نماید، و پس از آن دو رکعت نماز بخواند. البته این کار را در روز، قبل از ظهر انجام دهد، سپس برای امام حسین (علیه السّلام) ندبه و گریه نموده و به کسانی که در خانه او هستند نیز امر نماید که برای آن حضرت بگریند و با اظهار آه و فغان برای حضرت در خانه اش اقامه مصیبت نماید و در خانه ها یکدیگر را با گریه ملاقات کنند و لازم است یکدیگر را به خاطر مصیبت حضرت امام حسين

ص: 108

(عليه السّلام) تسلیت دهند و در صورتی که این کارها را انجام دهند، من ضامن می شوم که خداوند عزّ و جلّ تمام این ثواب ها را به ایشان اعطا فرماید.

عرض کردم:

فدایت شوم! شما برای ایشان ضامن این ثواب ها می شوید و به گردن می گیرید؟ حضرت فرمودند:

«أَنَا اَلضَّامِنُ لَهُمْ ذَلِكَ وَ اَلزَّعِيمُ لِمَنْ فَعَلَ ذَلِكَ».

من برایشان ضامن این ثواب ها هستم و برای کسی که این کارها را انجام دهد این ثواب ها را به عهده می گیرم.

علقمه گوید:

عرض کردم: چگونه به یکدیگر تسلیت بگویند؟ حضرت فرمودند:

بگویند: «عَظَّمَ اَللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ اَلطَّالِبِينَ بِثَأْرِهِ مَعَ وَلِيِّهِ اَلْإِمَامِ اَلْمَهْدِيِّ (عَجَّلَ اللهُ تَعَالَی فَرَجَهُ الشَّرِيف) مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سلَّمَ)».

خداوند تعالی اجر و ثواب های عزادار بودن ما را برای امام حسين (عليه السّلام) بزرگ دارد و ما و شما را در رکاب ولىّ آن حضرت، امام مهدی (عَجَّلَ اللهُ تَعَالَی فَرَجَهُ الشَّرِيف) آل محمّد (صلوات الله عليهم) از جمله خون خواهان آن جناب قرار دهد.

«فَإِنِ اِسْتَطَعْتَ أَنْ لاَ تَنْتَشِرَ يَوْمَكَ فِي حَاجَةٍ فَافْعَلْ - فَإِنَّهُ يَوْمٌ نَحِسٌ لاَ تُقْضَى فِيهِ حَاجَةٌ وَ إِنْ قُضِيَتْ لَمْ يُبَارَكْ لَهُ فِيهَا وَ لَمْ يَرَ رُشْداً وَ لاَ تَدَّخِرَنَّ لِمَنْزِلِكَ شَيْئاً فَإِنَّهُ مَنِ اِدَّخَرَ لِمَنْزِلِهِ شَيْئاً فِي ذَلِكَ اَلْيَوْمِ لَمْ يُبَارَكْ لَهُ فِيمَا يَدَّخِرُهُ وَ لاَ يُبَارَكُ لَهُ فِي أَهْلِهِ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِكَ كُتِبَ لَهُ

ص: 109

ثَوَابُ أَلْفِ أَلْفِ حِجَّةٍ وَ أَلْفِ أَلْفِ عُمْرَةٍ وَ أَلْفِ أَلْفِ غَزْوَةٍ كُلُّهَا مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سلَّمَ) وَ كَانَ لَهُ ثَوَابُ مُصِيبَةِ كُلِّ نَبِيٍّ وَ رَسُولٍ وَ صِدِّيقٍ وَ شَهِيدٍ مَاتَ أَوْ قُتِلَ مُنْذُ خَلَقَ اَللَّهُ اَلدُّنْيَا إِلَى أَنْ تَقُومَ اَلسَّاعَةُ».

و اگر بتوانی آن روز (روز عاشوراء) به دنبال نیازهایت نروی، البته به دنبال آن نرو. زیرا این روز، روز نحسی است که حاجت (مؤمن) در آن روا نمی گردد و اگر هم حاجت برآورده شود برای شخص حاجت 2222مند، مبارک نیست و از آن رشد نخواهد دید. و در آن روز برای منزل خود آذوقه ای را ذخیره نکن، زیرا هرکس در آن روز در منزلش چیزی را ذخیره کند، برایش مبارکی ندارد و برای خانواده اش نیز برکت نخواهد داشت. بنابراین هرکس به این کارها عمل کند، برای او ثواب هزارهزار حج و هزارهزار عمره و هزارهزار جهاد که تمامی را در رکاب رسول خدا (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سلَّمَ) انجام داده باشد، نوشته می شود، و برای او ثواب مصیبت تمامی انبیاء و رسولان و صدّيقين و شهدایی که فوت کرده یا کشته شده باشند، از آن هنگام که خدا دنیا را آفرید تا وقتی که قیامت برپا شود، نوشته می شود.

صالح بن عقبة جُهَنیّ و سیف بن عمیرة گویند: علقمة بن محمّد حضرمیّ گفت:

محضر مبارک امام محمّد باقر (علیه السّلام) عرض کردم: دعایی به من تعليم فرمایید که در آن روز وقتی از نزدیک به زیارت آن حضرت رفتم آن را بخوانم و دعایی به من یاد بدهید که اگر از نزدیک به زیارت آن جناب نرفتم، بلکه از شهرهای دور و پشت بام به آن حضرت اشاره به سلام دادم، آن را بخوانم. حضرت فرمودند:

ص: 110

يَا عَلْقَمَةُ إِذَا أَنْتَ صَلَّيْتَ رَكْعَتَيْنِ بَعْدَ أَنْ تُومِئَ إِلَيْهِ بِالسَّلاَمِ وَ قُلْتَ عِنْدَ اَلْإِيمَاءِ إِلَيْهِ وَ مِنْ بَعْدِ اَلرَّكْعَتَيْنِ هَذَا اَلْقَوْلَ فَإِنَّكَ إِذَا قُلْتَ ذَلِكَ فَقَدْ دَعَوْتَ بِمَا يَدْعُو بِهِ مَنْ زَارَهُ مِنَ اَلْمَلاَئِكَةِ وَ كَتَبَ اَللَّهُ لَكَ بِهَا أَلْفَ أَلْفِ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْكَ أَلْفَ أَلْفِ سَيِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَكَ مِائَةَ أَلْفِ أَلْف دَرَجَةٍ وَ كُنْتَ مِمَّنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (عَلَيهِمَا السَّلَامُ) حَتَّى تُشَارِكَهُمْ فِي دَرَجَاتِهِمْ وَ لاَ تُعْرَفُ إِلاَّ فِي اَلشُّهَدَاءِ اَلَّذِينَ اُسْتُشْهِدُوا مَعَهُ وَ كُتِبَ لَكَ ثَوَابُ كُلّ نَبِيٍّ وَ رَسُولٍ وَ زِيَارَةِ (كُلِّ) مَنْ زَارَ اَلْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ (عَلَيهِمَا السَّلَامُ) مُنْذُ يَوْمَ قُتِلَ (صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيهِ) تَقُولُ):»

ای علقمه، بعد از آن که با اشاره به آن حضرت سلام دادی و پس از آن، دو رکعت نماز خواندی و هنگام اشاره و پس از خواندن دو رکعت نماز، اگر این دعا و زیارت را بخوانی، به آنچه فرشتگان زائر آن حضرت دعا کرده اند، دعا نموده ای و خداوند برای تو به واسطه خواندن این زیارت هزار هزار حسنه نوشته و از تو هزار هزار گناه را نابود می فرماید و صد هزار هزار درجه مقام و مرتبه تو را بالا برده و تو را از کسانی قرار می دهد که با حضرت حسین بن علىّ (علیهما السّلام) شهید شده اند تا آن جا که تو را در درجه ایشان شریک قرار می دهد و شناخته نمی شوی مگر در گروه شهیدانی که با آن حضرت شهید شده اند و ثواب تمامی انبیاء و رسولان و زیارت (همه کسانی که امام حسین بن علیّ (علیهما السّلام) را از زمان شهادتش تا به حال زیارت نموده اند، برایت می نویسد.

می گویی:

ص: 111

حدیث امام ابوجعفر محمّد بن علىّ الباقر (صلوات الله عليهما) درباره زیارت عاشوراء معروفه از کتاب «مصباح المتهجّد کبیر» و «صغیر (مختصر)، شیخ طوسی قدّس سرّه

شیخ طائفه حقّه ابو جعفر محمّد بن حسن طوسي قدّس سرّه متوفّای 460 هجرى قمرى می نویسد:

شرح زیارت اباعبدالله الحسين (عليه السّلام) در روز عاشوراء از نزدیک یا دور: محمّد بن اسماعیل بن بزيغ، از صالح بن عقبة، از پدرش، از امام محمّد باقر (عليه السّلام) نقل کرد که حضرت فرمودند:

«مَنْ زَارَ اَلْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ (عَلَيْهِما السَّلاَمُ) فِي يَوْمِ عَاشُورَاءَ مِنَ اَلْمُحَرَّمِ حَتَّى يَظَلَّ عِنْدَهُ بَاكِياً لَقِيَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ يَلْقَاهُ بِثَوَابِ أَلْفَيْ حِجَّةٍ وَ أَلْفَيْ عُمْرَةٍ وَ أَلْفَيْ غَزْوَةٍ ثَوَابُ كُلِّ غَزْوَةٍ وَ حِجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ كَثَوَابِ مَنْ حَجَّ وَ اِعْتَمَرَ وَ غَزَا مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) وَ مَعَ اَلْأَئِمَّةِ اَلرَّاشِدِينَ (عَلَيْهِم السَّلاَمُ)».

هرکس روز عاشوراء یعنی روز دهم ماه محرّم، حسین بن علىّ (عليهما السّلام) را زیارت کند و روز را تا شب با حالتی گریان نزد آن حضرت بماند، خداوند عزّ و جلّ را ملاقات می کند در روز قیامت در حالی که به او ثواب دو میلیون حج و دو

ص: 112

میلیون عمره و دو میلیون مرتبه جهاد را بدهد و ثواب هر حج و عمره و جهاد همچون ثواب کسی است که حج و عمرہ و جهاد را همراه با پیامبر خدا و ائمّه راشدین (صلّى الله عليهم) به جا آورده باشد».

علقمه گوید:

عرضه داشتم: فدایت شوم! اجر و ثواب کسی که در شهرهای بسیار دوردست است و برای او امکان ندارد در چنین روزی (عاشوراء) به زیارت حضرت بشتابد چیست؟ امام فرمودند:

إِذَا كَانَ كَذَلِكَ بَرَزَ إِلَى اَلصَّحْرَاءِ أَوْ صَعِدَ سَطْحاً مُرْتَفِعاً فِي دَارِهِ وَ أَوْمَأَ إِلَيْهِ بِالسَّلاَمِ وَ اِجْتَهَدَ فِي اَلدُّعَاءِ عَلَى قَاتِلِهِ وَ صَلَّى مِنْ بُعْدٍ رَكْعَتَيْنِ وَ لْيَكُنْ ذَلِكَ فِي صَدْرِ اَلنَّهَارِ قَبْلَ أَنْ تَزُولَ اَلشَّمْسُ ثُمَّ لْيَنْدُبِ اَلْحُسَيْنَ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) وَ يَبْكِيهِ وَ يَأْمُرُ مَنْ فِي دَارِهِ مِمَّنْ لاَ يَتَّقِيهِ بِالْبُكَاءِ عَلَيْهِ وَ يُقِيمُ فِي دَارِهِ اَلْمُصِيبَةَ بِإِظْهَارِ اَلْجَزَعِ عَلَيْهِ وَ لْيُعَزِّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِمُصَابِهِمْ بِالْحُسَيْنِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) وَ أَنَا اَلضَّامِنُ لَهُمْ إِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ عَلَى اَللَّهِ تَعَالَى (عَزَّ وَ جَلَّ) جَمِيعَ ذَلِكَ».

اگر چنین شد، به صحرا رفته یا به پشت بام بلندی در خانه اش بالا برود و به قصد سلام به حضرت اشاره کند و در نفرین بر قاتلان آن حضرت سعی و کوشش نماید و پس از آن دو رکعت نماز بخواند و باید این کار را در روز، قبل از ظهر انجام دهد، سپس برای امام حسين (عليه السّلام) ندبه و گریه نموده و به کسانی که در خانه او هستند و از آنان تقیه نمی کند، نیز امر نماید که برای آن حضرت بگریند و با اظهار آه و فغان برای آن حضرت در خانه اش اقامه

ص: 113

مصیبت نماید و در خانه ها یکدیگر را با گریه ملاقات کنند و لازم است یکدیگر را در آن روز به خاطر مصیبت حضرت امام حسين (عليه السّلام) تسلیت دهند و در صورتی که این کارها را انجام دهند، من ضامن می شوم که بر خداوند عزّ و جلّ است که تمام این ثواب ها را به ایشان اعطا فرماید».

عرضه داشتم: فدایت شوم! شما برای ایشان ضامن آن ثواب ها می شوید و به عهده می گیرید؟ حضرت فرمودند:

«أَنَا اَلضَّامِنُ وَ أَنَا اَلزَّعِيمُ لِمَنْ فَعَلَ ذَلِكَ».

«من ضامن و عهده دار هستم برای هرکس که این کار را انجام دهد».

عرض کردم: چگونه به یکدیگر تسلیت بگویند؟ حضرت فرمودند:

بگویید:

«أَعْظَمَ اَللَّهُ أُجُورَنَا (وَ أُجُورَكُم) بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ اَلطَّالِبِينَ بِثَأْرِهِ مَعَ وَلِيِّهِ اَلْإِمَامِ اَلْمَهْدِيِّ (عَجَّلَ اللهُ تَعَالَی فَرَجَهُ الشَّرِيف) مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ)».

خداوند ثواب عزادار بودن ما و شما را برای امام حسين (عليه السّلام) بزرگ گرداند و ما و شما را در رکاب ولىّ (خون آن) حضرت، امام مهدی آل محمّد عَجَّلَ اللهُ تَعَالَی فَرَجَهُ الشَّرِيف) از جمله طلب کنندگان انتقام خون آن جناب قرار دهد.

-وَ إِنِ اِسْتَطَعْتَ أَنْ لاَ تَنْتَشِرَ يَوْمَكَ فِي حَاجَةٍ فَافْعَلْ فَإِنَّهُ يَوْمٌ نَحْسٌ لاَ تُقْضَى فِيهِ حَاجَةُ مُؤْمِنٍ فَإِنْ قُضِيَتْ لَمْ يُبَارَكْ لَهُ (فِيهَا) وَ لَمْ يَرَ فِيهَا رُشْداً وَ لاَ يَدَّخِرَنَّ أَحَدُكُمْ لِمَنْزِلِهِ فِيهِ شَيْئاً فَمَنِ اِدَّخَرَ فِي ذَلِكَ اَلْيَوْمِ شَيْئاً لَمْ يُبَارَكْ لَهُ فِيمَا اِدَّخَرَهُ وَ لَمْ يُبَارَكْ لَهُ فِي أَهْلِهِ فَإِذَا فَعَلُوا

ص: 114

ذَلِكَ كَتَبَ اَللَّهُ تَعَالَى لَهُمْ ثَوَابَ أَلْفِ حِجَّةٍ وَ أَلْفِ عُمْرَةٍ وَ أَلْفِ غَزْوَةٍ كُلُّهَا مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) وَ كَانَ لَهُ أَجْرُ وَ ثَوَابُ مُصِيبَةِ كُلِّ نَبِيٍّ وَ رَسُولٍ وَ وَصِيٍّ وَ صِدِّيقٍ وَ شَهِيدٍ مَاتَ أَوْ قُتِلَ مُنْذُ خَلَقَ اَللَّهُ اَلدُّنْيَا إِلَى أَنْ تَقُومَ اَلسَّاعَةُ».

و اگر بتوانی آن روز (روز عاشوراء) به دنبال قضای حاجتی نروی، البته به دنبال آن نرو. زیرا این روز، روز نحسی است که حاجت هیچ مؤمنی در آن روا نمی گردد و چنانچه آن حاجت برآورده شود، برای شخص حاجت مند برکت ندارد و در آن رشد نخواهد دید. و در آن روز هیچ یک از شما (شیعیان) نباید برای منزل خود آذوقه ای را ذخیره کند، زیرا هرکس در آن روز در منزلش چیزی را ذخیره کند، برای او در آن هرگز میمنت و مبارکی نیست و برای خانواده اش نیز برکت نخواهد داشت. بنابراین اگر این کارها را انجام دهند، خداوند متعال برای آن ها ثواب هزار حج و هزار عمره و هزار جهاد را می نویسد که تمامی را در رکاب رسول خدا (صلّی الله عليه و آله و سلّم) انجام داده باشد و برای او اجر و ثواب مصيبت همه انبیا و رسولان و صدّيقين و شهدایی که فوت کرده یا کشته شده باشند، از آن هنگام که خداوند

دنیا را آفرید تا وقتی که قیامت برپا شود، خواهد بود».

صالح بن عقبة و سیف بن عمیرة می گویند: علقمة بن محمّد حضرمیّ گفت:

محضر مبارک امام محمّد باقر (علیه السّلام) عرض کردم: دعایی به من تعليم نمایید که در آن روز بخوانم اگر از نزدیک به زیارت حضرت رفتم و دعایی به من یاد بدهید که اگر از نزدیک به زیارت آن جناب نرفتم، بلکه از شهرهای دور و از خانه خودم به آن حضرت اشاره به سلام دادم، آن را بخوانم. علقمه گوید: حضرت به من فرمودند:

ص: 115

«يَا عَلْقَمَةُ إِذَا أَنْتَ صَلَّيْتَ اَلرَّكْعَتَيْنِ بَعْدَ أَنْ تُومِئَ إِلَيْهِ بِالسَّلاَمِ فَقُلْ بَعْدَ اَلْإِيمَاءِ إِلَيْهِ مِنْ بَعْدِ اَلتَّكْبِيرِ هَذَا اَلْقَوْلَ فَإِنَّكَ إِذَا قُلْتَ ذَلِكَ فَقَدْ دَعَوْتَ بِمَا يَدْعُو بِهِ زُوَّارُهُ مِنَ اَلْمَلاَئِكَةِ وَ كَتَبَ اَللَّهُ لَكَ مِائَةَ أَلْفِ أَلْفِ دَرَجَةٍ وَ كُنْتَ كَمَنِ اُسْتُشْهِدَ مَعَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ حَتَّى تُشَارِكَهُمْ فِي دَرَجَاتِهِمْ وَ لاَ تُعْرَفُ إِلاَّ فِي اَلشُّهَدَاءِ اَلَّذِينَ اُسْتُشْهِدُوا مَعَهُ وَ كَتَبَ لَكَ ثَوَابَ زِيَارَةِ كُلِّ نَبِيٍّ وَ كُلِّ رَسُولٍ وَ زِيَارَةِ كُلِّ مَنْ زَارَ اَلْحُسَيْنَ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) مُنْذُ يَوْمَ قُتِلَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ ».

«ای علقمه، بعد از آن که با اشاره به آن حضرت سلام دادی و پس از آن، دو رکعت نماز خواندی هنگام اشاره کردن به سوی حضرت و پس از گفتن الله اكبر این سخن را بگو، زیرا هنگامی که این را بگویی، به آنچه فرشتگان زائر آن حضرت دعا کرده اند، دعا نموده ای و خداوند برای تو صد هزار هزار درجه می نویسد و مانند کسانی خواهی بود که همراه با حضرت امام (علیه السّلام) شهید شده اند تا آن جا که تو را در درجه ایشان شریک قرار می دهد و شناخته نمی شوی مگر در گروه شهیدانی که با آن حضرت شهید شده اند و برای تو ثواب تمامی انبیاء و تمامی رسولان و زیارت همه کسانی که امام حسین - که بر او و خانواده اش درود و سلام - را از زمان شهادتش تا به الآن زیارت نموده اند، برایت می نویسد. زیارت این است می گویی:

ص: 116

متن تلفیقی زیارت عاشوراء معروفه

اشارة

ص: 117

قَالَت سَيِّدَتُنَا زَينَب العَقِيلَةُ (سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا)

مَا رَأَيتُ إِلَّا جَمِيلاً

بانوی ما زینب (سلام الله علیها) عقیله بنی هاشم فرمودند:

(روز عاشوراء در رزمگاه کربلا)

جز زیبایی ندیدم

ص: 118

متن تلفیقی زیارت عاشوراء معروفه

مقابله شده با «کامل الزّيارات»، «مصباح المتهجّد» و «مختصر آن» و «المزار الكبير شیخ مفید» و «المزار الكبير ابن المشهدی» و «المزار شهید اوّل» و «منهاج الصّلاح» و مصباح الزّائر» و «البلد الأمين و المصباح کفعمی» و «بحارالأنوار» و نسخ خطّی آن ها و ...:

یا حسین

اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، (اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا خِيَرَةَ اللهِ وَ ابنَ خِيَرَتِهِ) اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اِبْنَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ اِبْنَ سَيِّدِ اَلْوَصِيِّينَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اِبْنَ فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسَاءِ اَلْعَالَمِينَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا ثَارَ اَللَّهِ وَ اِبْنَ ثَارِهِ وَ اَلْوِتْرَ اَلْمَوْتُورَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ وَ عَلَى اَلْأَرْوَاحِ اَلَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ (وَ أَنَاخَت بِرَحلِكَ- بِحَرَمِكَ) عَلَيْكُمْ مِنِّي جَمِيعاً سَلاَمُ اَللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اَللَّيْلُ وَ اَلنَّهَارُ يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ اَلرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ اَلْمُصِيبَةُ

ص: 119

بِكَ (بِكُم) عَلَيْنَا وَ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ اَلْإِسْلاَمِ (أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرضِ) وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصِيبَتُكَ فِي اَلسَّمَاوَاتِ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ اَلسَّمَاوَاتِ.

فَلَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً أَسَّسَتْ أَسَاسَ اَلظُّلْمِ وَ اَلْجَوْرِ عَلَيْكُمْ أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ لَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقَامِكُمْ وَ أَزَالَتْكُمْ عَنْ مَرَاتِبِكُمْ اَلَّتِي رَتَّبَكُمُ اَللَّهُ فِيهَا وَ لَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْكُمْ وَ لَعَنَ اَللَّهُ اَلْمُمَهِّدِينَ لَهُمْ بِالتَّمْكِينِ مِنْ قِتَالِكُمْ بَرِئْتُ إِلَى اَللَّهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ أَشْيَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ وَ أَوْلِيَائِهِمْ.

يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ، (وَ وَليٌّ لِمَن وَالَاكُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَن عَادَاكُمْ) إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ وَ لَعَنَ اَللَّهُ آلَ زِيَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ وَ لَعَنَ اَللَّهُ بَنِي أُمَيَّةَ قَاطِبَةً وَ لَعَنَ اَللَّهُ اِبْنَ مَرْجَانَةَ وَ لَعَنَ اَللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اَللَّهُ شِمْراً وَ لَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً أَسْرَجَتْ وَ أَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ (وَ تَهَيَّأت) لِقِتَالِكَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي (يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ) لَقَدْ عَظُمَ مُصَابِي بِكَ فَأَسْاَلُ اَللَّهَ اَلَّذِي أَكْرَمَ مَقَامَكَ وَ أَكْرَمَنِي بِكَ، أَنْ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثَارِكَ مَعَ إِمَامٍ مَنْصُورٍ (مَنصُوبٍ) مِنْ أَهْلِ بَيْتِ (آلِ) مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.

اَللَّهُمَّ اِجْعَلْنِي عِنْدَكَ وَجِيهاً بِالْحُسَيْنِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) فِي اَلدُّنْيَا وَ

ص: 120

وَ اَلْآخِرَةِ (وَ مِنَ المُقَرَّبِينَ).

(یا سَيِّدِي،) يَا أَبَاعَبْدِاَللَّهِ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَى اَللَّهِ وَ إِلَى رَسُولِهِ وَ إِلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ إِلَى فَاطِمَةَ وَ إِلَى اَلْحَسَنِ وَ إِلَيْكَ (صَلَّی اللهُ عَلَيكَ وَ سَلَّمَ وَ عَلَيهِم) بِمُوَالاَتِكَ (يَا أَبَاعَبْدِاَللَّهِ،) (وَ مُوَالَاتِ أوليائكَ)، وَ بِالْبَرَاءَةِ ممَّن قَاتَلَكَ وَ نَصَبَ لَكَ الحَربَ (وَ مِن جَمِيع أَعدَائِكُم)، وَ بِالْبَرَاءَةِ مِمَّنْ أَسَّسَ (أَسَاسَ) الظُّلمِ وَ الجَورِ عليكُم وَ عَلَی أَشيِاعِكُم وَ أَبرَأُ إِلَی اللهِ وَ إِلَی رَسُولِهِ بِالْبَرَاءَةِ مِمَّنْ أَسَّسَ أَسَاسَ ذَلِكَ وَ بَنَى عَلَيْهِ بُنْيَانَهُ وَ جَرَى فِي ظُلَمِهِ وَ جَوْرِهِ (وَ أَجرَی ظُلمَهُ وَ جَورَهُ) عَلَيْكُمْ (أَهلَ البَيتِ) وَ عَلَى أَشْيَاعِكُمْ بَرِئْتُ إِلَى اَللَّهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اَللَّهِ (وَ إِلَی رَسُولِه) ثُمَّ إِلَيْكُمْ بِمُوَالاَتِكُمْ وَ مُوَالاَةِ وَلِيِّكُمْ وَ بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِكُمْ وَ (مِنَ) اَلنَّاصِبِينَ لَكُمُ اَلْحَرْبَ وَ بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَشْيَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ.

(يَا أَبَاعَبْدِاَللَّهِ) إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ وَ وَلِيٌّ لِمَنْ وَالاَكُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاكُمْ فَأَسْاَلُ اَللَّهَ اَلَّذِي أَكْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِيَائِكُمْ وَ رَزَقَنِي اَلْبَرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِكُمْ أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ وَ أَنْ يُثَبِّتَ لِي عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ وَ أَسْأَلُهُ أَنْ يُبَلِّغَنِي اَلْمَقَامَ اَلْمَحْمُودَ لَكُمْ عِنْدَ اَللَّهِ وَ أَنْ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثَارِكُمْ (ثارِي) مَعَ إِمَامٍ مَهْدِيٍّ

ص: 121

(هُدیً) ظَاهِرٍ نَاطِقٍ بِالحَقِّ مِنْكُمْ (لكُمْ) وَ أَسْأَلُ اَللَّهَ بِحَقِّكُمْ وَ بِالشَّأْنِ اَلَّذِي لَكُمْ عِنْدَهُ أَنْ يُعْطِيَنِي بِمُصَابِي بِكُمْ أَفْضَلَ مَا يُعْطِي مُصَاباً بِمُصِيبَتِهِ (بِمُصيبَةٍ)، (أَقُولُ إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ) يَا لَها مِن مُصِيبَةٍ، مُصِيبَةً مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِيَّتَهَا فِي اَلْإِسْلاَمِ وَ فِي جَمِيعِ (أَهلِ) اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضِ (الأَرَضِينَ).

اَللَّهُمَّ اِجْعَلْنِي فِي مَقَامِي هَذَا مِمَّنْ تَنَالُهُ مِنْكَ صَلَوَاتٌ وَ رَحْمَةٌ وَ مَغْفِرَةٌ.

اَللَّهُمَّ اِجْعَلْ مَحْيَايَ مَحْيَا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَمَاتِي مَمَاتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ (صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه).

اَللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا يَوْمٌ تَبَرَّكَتْ بِهِ (فِيهِ) بَنُو أُمَيَّةَ وَ اِبْنُ آكِلَةِ اَلْأَكْبَادِ، (اَللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا يَوْمٌ تَنَزَّلَتْ (تَنَزَّلُ) فِيهِ اللَّعنَةُ عَلَی آلِ زِيادٍ وَ آل ِأُمَيَّةَ وَ ابنِ آکِلَةِ الأَکبَادِ) اَللَّعِينُ اِبْنُ اَللَّعِينِ عَلَى لِسَانِكَ وَ لِسَانِ نَبِيِّكَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي كُلِّ مَوْطِنٍ وَ مَوْقِفٍ وَقَفَ فِيهِ نَبِيُّكَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ (صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيهِ وَ آلِهِ).

اَللَّهُمَّ اِلْعَنْ أَبَا سُفْيَانَ وَ مُعَاوِيَةَ ( ابنَ أَبِي سُفْيَانَ) وَ يَزِيدَ بْنَ مُعَاوِيَةَ (وَ مَروَانَ) (وَ آلَ مَروَانَ) عَلَيْهِمْ مِنْكَ اَللَّعْنَةُ أَبَدَ اَلْآبِدِينَ.

وَ هَذَا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ (فِيه) آلُ زِيَادٍ وَ آلُ مَرْوَانَ (عَلَيهِمُ اللَّعنَةُ) بِقَتْلِهِمُ اَلْحُسَيْنَ عَلَيهِ السَّلَامُ (صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ).

ص: 122

اَللَّهُمَّ فَضَاعِفْ عَلَيْهِمُ اَللَّعْنَ (مِنكَ) وَ اَلْعَذَابَ (الأَلِيمَ).

اَللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ فِي هَذَا اَلْيَوْمِ وَ فِي مَوْقِفِي هَذَا وَ أَيَّامِ حَيَاتِي بِالْبَرَاءَةِ مِنْهُمْ وَ اَللَّعْنَةِ عَلَيْهِمْ وَ بِالْمُوَالاَةِ لِنَبِيِّكَ وَ آلِ نَبِيِّكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ (صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ عَلَيهِم أَجمَعِينَ).

سپس می گویی:

اَللَّهُمَّ اِلْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَى ذَلِكَ اَللَّهُمَّ اِلْعَنِ اَلْعِصَابَةَ اَلَّتِي (حَارَبَت-جَاحَدَتِ) جَاهَدَتِ اَلْحُسَيْنَ (عَلَيهِ الصَّلَوةُ وَ السَّلَامُ) وَ شَايَعَتْ وَ بَايَعَتْ (وَ تَابَعَتْ - وَ تَايَعَت) (أَعدَائَه) عَلَى قَتْلِهِ (وَ قَتلِ أَنصَارِهِ). اَللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِيعاً.

(1)این عبارت را صد مرتبه می گویی. سپس میگویی:

اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ وَ عَلَى اَلْأَرْوَاحِ اَلَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ (وَ أَنَاخَت) (بِرَحلِكَ - بِحَرَمِكَ) عَلَيْكَ (عَلَيْكُم) مِنِّي سَلاَمُ اَللَّهِ (أَبَداً) مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اَللَّيْلُ وَ اَلنَّهَارُ وَ لاَ جَعَلَهُ اَللَّهُ آخِرَ اَلْعَهْدِ مِنِّي (لِزِيَارَتِكَ) لِزِيَارَتِكُم (أَهلَ البَيتِ). اَلسَّلاَمُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَولَادِ الْحُسَيْنِ، وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ (الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُم (مُهجَتَهُم) دُونَ الحُسَينِ)

ص: 123


1- شیخ آقا بزرگ طهرانی در کتاب الذّريعة إلى تصانيف الشّيعة: جلد15 صفحه 29 شماره 159 درباره کتاب (الصّدف المشحون بأنواع العلوم و الفنون) می نویسد: این کتاب فارسي ملمّع و تألیف ملّا محمّد شريف ابن الرّضا شیروانیّ و در دو جلد است ... جلد دوم آن در ادعیه و اذکار است و به سال 1314 چاپ شده است، در جزء دوم آن می نویسد: محمّد بن الحسن الطّوسيّ در روضه و حرم رضوی در روز دوشنبه 4 محرّم 1248 مرا چنين سخن گفت: رئیس المحدّثين عالم محقّق شیخ حسين آل عصفور بحرانی گفت: پدرم از پدرش از جدّش به سندش تا امام ابوالحسن عليّ الهادی نقیّ (عليه السّلام) نقل کرد که فرموده است: هرکسی که یک بار لعن و سلام در زیارت عاشوراء را بخواند و بگوید تسعاً و تسعين مرّة كفایت از یک صد بار می کند.

(صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيهِم أَجمَعِينَ).

این عبارت را صد مرتبه می گویی. بعد از آن میگویی:

اَللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ (ظَلَمَ آلَ نَبِيِّكَ) بِاللَّعْنِ مِنِّي وَ اِبْدَأْ بِهِ أَوَّلاً ثُمَّ اَلثَّانِيَ ثُمَّ اَلثَّالِثَ وَ اَلرَّابِعَ اَللَّهُمَّ اِلْعَنْ يَزِيدَ (بنَ مُعَاوِيةَ وَ أبَاهُ) خَامِساً وَ اِلْعَنْ عُبَيْدَ اَللَّهِ بْنَ زِيَادٍ وَ اِبْنَ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً (شَمِراً) (وَ سَنَاناً) وَ آلَ أَبِي سُفْيَانَ وَ آلَ زِيَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ (وَ بَنِي أُمَيَّةَ قَاطِبَةً ثُمَّ العَن أَعدَاءَ آلِ مُحَمَّدٍ مِنَ الأَوَّلِينَ وَ الآخِرينَ) إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ.

سپس به سجده برو و بگو:

اَللَّهُمَّ لَكَ اَلْحَمْدُ حَمْدَ اَلشَّاكِرِينَ عَلَى مُصَابِهِمْ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى عَظِيمِ (مُصَابِي وَ) رَزِيَّتِي (فِيهِم).

اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِي شَفَاعَةَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيهِ السَّلامُ يَوْمَ اَلْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ اَلْحُسَيْنِ (وَ أَولَادِ الحُسَينِ) وَ أَصْحَابِ اَلْحُسَيْنِ اَلَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ (مُهجَتَهُم) دُونَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ (صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيهِم أَجمَعِينَ».

یا شهید

علقمه گوید: امام محمّد باقر (عليه السّلام) فرمودند:

«(و) إِنِ اِسْتَطَعْتَ أَنْ تَزُورَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ بِهَذِهِ اَلزِّيَارَةِ مِن (فِي) دَارِكَ

ص: 124

فَافْعَلْ فَلَكَ ثَوَابُ جَمِيعِ ذَلِكَ».

و اگر می توانی هر روز امام را با این زیارت از خانه ات زیارت نمایی، این کار را انجام بده زیرا که همه این ثواب ها برای تو خواهد بود.

وا حسیناه، وا غريباه. وا مظلوماه

«يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ»

«ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً»

«فَادْخُلِي فِي عِبَادِي»

«وَ ادْخُلِي جَنَّتِي».

از ذات احدیّت الله تعالی به واسطه و شفاعت محمّد و آل محمّد (صلوات الله و سلامه عليهم) برای خود و شما و همه مؤمنين و ارادت مندان حضرت اباعبدالله الحسين (عليه الصّلوة و السّلام) خواستار معرفتی والا و ثابت و مستقر به حقایق عاشوراء و امام عاشوراء و تسلیم محض آن آستان عظیم را خواستارم.

وَ صَلَّى اللهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الأَطهَارِ وَ لَعنَةُ اللهِ عَلَى أَعدَائِهِم أَجمَعِينَ

وَ السَّلامُ عَلَیکُم وَ رَحمَةُ اللهِ

عَشِيَّةُ الجمعة التّاسع من شهر رجب الأصبّ سنة 1438

ليلة ميلاد مولانا الإمام محمّد التّقيّ الجواد

و میلاد مولانا الرّضيع الشّهيد عليّ الأصغر (عليهما السّلام)

قم المقدّسة عُشّ آل محمّد صلوات الله عليهم

عُبيدهم، حیدر حسين التربتي الكربلائي عفى الله عن والديه و عنه

ص: 125

پی نوشت ها

1- سوره (2) آیه 10.

2- کتاب سليم بن قيس الهلاليّ: ج2 ص605ح7 قال أبان: قال سليم: وسمعت عليّ بن أبي طالب (عليه السّلام) يقول:. از او: بحارالأنوار: ج 28 ص 14 ب1 ح22 با اختلاف در برخی از کلمات.

3- سوره (38) ص آیه 77.

4- سوره (3) آل عمران آیه 8.

5- این عبارت در نهج البلاغة آمده است.

6- این عبارت در نهج البلاغة آمده است.

7- الكافي: ج 8 ص 63 ح22، نهج البلاغة: ص 121 الخطبة 88.

8- الاختصاص: ص 245، بحارالأنوار: ج1 ص 208 ب5 ح10.

9- الكافي: ج1 ص 26 کتاب العقل و الجهل... ح29، تحف العقول، ص356، بحار الأنوار: ج 75 ص 269 ح 109.

10- الكافي: ج1 ص54 باب البدع و... ح 2، عوالي اللّآلي: ج4 ص70 الجملة 2 ح 39، نهج الحقّ: ص37، منية المريد: ص186، وسائل الشّيعة: ج16 ص269 ب40 ح21538، بحار الأنوار: ج105 ص 15 اجازه 28.

11- بحار الأنوار: ج 54 ص234.

12- إرشاد القلوب: ج1 ص 69 ب17.

13- رجال الكشّيّ: ص 493 ح946، علل الشّرائع: ج1 ص 235 ب171ح1، عیون أخبار الرّضا (عليه السّلام): ج1 ص112 ب10 ح 2، الغيبة، الشّيخ الطّوسيّ: ص 63، وسائل الشّيعة: ج16 ص271 ب40 ح21546، بحار الأنوار: ج 48 ص 252 ب10.

ص: 126

14- التّفسير المنسوب إلى الإمام الحسن الزكيّ العسكريّ (عليه السّلام): ص350 ح236. از او: الاحتجاج: ج1 ص19 و ج2 ص440 و الصّراط المستقيم: ج3 ص 58.

15- الكافي: ج2 ص 175 ح1- عدّة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد بن خالد، عن الحسن بن محبوب، عن شعيب العقرقوفيّ قال: سمعت أبا عبدالله (عليه السّلام) يقول لأصحابه: «اتَّقُوا اللهَ و كُونُوا إِخوَةً بَرَرَةً مُتَحابِينَ فِي اللهِ مُتَواصِلِينَ مُتَراحِمِينَ تَزَاوَرُوا وَ تَلاقَوا وَ تَذَاكَرُوا أَمرَنا وَ أَحيُوهُ». و مصادقة الإخوان: ص 34 ح 8 عن شعیب... . الأمالي، الشّيخ الطّوسيّ: ص60 المجلس 2 ح87- 56 - عن الشّيخ المفيد، عن الشّيخ جعفر بن قولویه، عن أبيه، عن سعد بن عبد الله، عن أحمد بن محمّد بن عيسى، عن الحسن بن محبوب، عن شعيب ... اتَّقُوا اللهَ و كُونُوا إِخوَةً بَرَرَةً مُتَحابِينَ فِي اللهِ مُتَواصِلِينَ مُتَراحِمِينَ تَزَاوَرُوا وَ تَلاقَوا وَ تَذَاكَرُوا وَ أَحيُوا أَمرَنا. و مشكاة الأنوار: ص 183 فصل 24 عنه (عليه السّلام). و مجموعة ورّام : ج2 ص 179 شعيب العقرقوفيّ ... .

مصادقة الإخوان: ص 38 ح 7 عن أبي جعفر (عليه السّلام) قال: اجتَمِعُوا وَ تَذَاكَرُوا تَحُفُّ بِكُم المَلَائِكَةُ، رَحِمَ اللهُ مَن أَحيا أَمرَنا. و الاختصاص: ص 29 و عن إبراهيم بن عمر اليمانيّ، عن عبد الأعلى مولى آل سام، عن أبي عبد الله الصّادق (عليه السّلام) قال: سمعته يقول لخيثمة: يَا خَيْثَمَةُ أَقْرِئْ مَوَالِيَنَا السَّلَامَ وَ أَوْصِهِمْ بِتَقْوَى اللَّهِ الْعَظِيمِ وَ أَنْ يَعُودَ غَنِيُّهُمْ عَلَى فَقِيرِهِمْ وَ قَوِيُّهُمْ عَلَى ضَعِيفِهِمْ وَ أَنْ يَشْهَدَ أَحْيَاهُمْ جَنَائِزَ مَوْتَاهُمْ وَ أَنْ يَتَلَاقَوْا فِي بُيُوتِهِمْ فَإِنَّ لِقَاءَهُمْ حَيَاةٌ لِأَمْرِنَا ثُمَّ رَفَعَ يَدَهُ فَقَالَ رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا. الأمالي، الشّيخ الطّوسيّ: ص135 المجلس 5 ح 218- 31- أخبرنا أبو عبد الله محمّد بن محمّد، قال: أخبرني أبوالقاسم جعفر بن محمّد رحمه الله، عن أبيه، عن سعد بن عبد الله، عن أحمد بن محمّد بن عيسى، عن أحمد بن إسحاق، عن بكر بن محمّد، عن أبي عبد الله جعفر بن محمّد (عليهما السّلام)، قال: سمعته يقول لخيثمة: يَا خَيْثَمَةُ! أَقْرِئْ مَوَالِيَنَا

ص: 127

السَّلَامَ، وَ أَوْصِهِمْ بِتَقْوَى اللَّهِ الْعَظِيمِ، وَ أَنْ يَشْهَدَ أَحْيَاؤُهُمْ جَنَائِزَ مَوْتَاهُمْ، وَ أَنْ يَتَلَاقَوْا فِي بُيُوتِهِمْ، فَإِنَّ لُقْيَاهُمْ حَيَاةُ أَمْرِنَا. قَالَ: ثُمَّ رَفَعَ يَدَهُ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فَقَالَ: رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا. و بشارة المصطفى لشيعة المرتضی: ص 77 - أخبرنا الشّيخ الفقيه أبو عليّ الحسن بن محمّد بن الحسن الطّوسيّ رحمه الله بمشهد مولانا أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب (عليه السّلام) في شعبان سنة إحدى عشرة و خمسمائة قال: أخبرنا السّعيد الوالد ... به سند خود مانند الأمالی در سند و متن. و الدّعوات للرّاونديّ: ص 63 ح 156 و قال أبو عبد الله (عليه السّلام): حَدِّثُوا عَنَّا وَ لَا حَرَجَ، رَحِمَ اللهُ مَن أَحيَا أمرَنا. و أعلام الدّين في صفات المؤمنين: ص 83- و قال (عليه السّلام) لخيثمة: أَبْلِغْ مَوَالِيَنَا السَّلَامُ، و اوصهم بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ، وَ أَنْ يَعُودَ صَحِيحُهُمْ مَرِيضَهُمْ، وَ لْيَعُدْ غَنِيُّهُمْ عَلَى فَقِيرِهِمْ، وَ لْيُحْضِرْ حَيُّهُمْ جِنَازَةَ مَيِّتِهِمْ، وَ أَنْ يتآلفوا فِي الْبُيُوتِ، و يتذاكروا عِلْمَ الدِّينِ، فَفِي ذَلِكَ حَيَاةَ أَمْرِنَا، رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا. و أعلِمهُم يَا خَيْثَمَةُ أَنَّا لَا نُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً، إِلَّا بِالْعَمَلِ الصَّالِحِ، وَ أَنّ وَلَايَتَنَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْوَرَعِ والإجتهاد، وَ أَنّ أَشَدَّ النَّاسِ عَذَاباً يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَنْ وَصَفَ عَدْلًا ثُمَّ خَالَفَهُ إِلَى غَيْرِهِ.

16- مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد: ج2 ص781. و المزار الكبير ابن المشهدي: ص214 الزيارة 5.

از او: فرحة الغريّ: ص 97 ب6.

17- المزار الكبير: ص 27.

18- رجال النّجاشي: ص 258 الرّقم 676.

19- الفهرست نجاشى الرقم 937.

20- الفهرست نجاشى الرقم 681.

21- الأمالي، الشّيخ المفيد، ص298 و 308، الفهرست، الشّيخ الطّوسيّ: ص 323

ص: 128

الرّقم 500 سند2، من لا يحضره الفقيه: ج4 ص 461 المشيخة در طریق علاء بن رزین.

22- الفهرست، الشيخ النّجاشيّ: الرّقم 649، تهذیب الأحکام: ج10 ص:383.

23- الفهرست، الشيخ النّجاشيّ: الرّقم 573.

24- الفهرست، الشيخ النّجاشيّ: الرّقم 939.

25- الفهرست، الشيخ النّجاشيّ: الرّقم 198.

26- الفهرست، الشّيخ الطّوسيّ: الرّقم 624.

27- الفهرست، الشّيخ الطّوسيّ: الرّقم 209.

28- الفهرست، الشّيخ النّجاشيّ: الرقم 136 و 137.

29- الفهرست، الشيخ النّجاشيّ: الرّقم 1184.

30- الرّجال، الشّيخ الطّوسيّ: الرّقم 36/5955.

31- الرّجال، الشّيخ الطّوسيّ: الرّقم 36/5955.

32- الفهرست الرّقم 649.

33- الفهرست، الشّيخ النّجاشيّ: الرّقم 504.

34- الفهرست الرّقم 525.

35- الفهرست الرّقم 357.

36- الكافي: ج1 ص68 ح10 و من لا يحضره الفقيه: ج3 ص10 ح3233 و تهذیب الأحكام: ج6 ص302 ب 92 ح 52/845 و الاحتجاج على أهل اللّجاج: ج2 ص 356.

37- سوره (2) آیه 160.

38- شرح نهج البلاغه: ج10 ص 128.

39- المحاسن: ج1 ص 25 ب1ح1 و 2 و الكافي: ج2 ص 87 ح1 و 2 و ثواب الأعمال: ص 132.

ص: 129

40- نجم ثاقب در احوال امام غايب (عليه السّلام): ج2 ص712 حکایت هفتادم. از او: العبقريّ الحسان: ج6 ص470 یاقوت4، و مفاتیح الجنان.

41- نجم ثاقب در احوال امام غايب (عليه السّلام): ج2 ص 716 ضمن حکایت 70. از او: العبقريّ الحسان: ج6 ص 472 و مفاتیح الجنان.

42- کامل الزّيارات: ص 146 ب58 ح1 الى 6.

43- کامل الزّيارات: ص 148 باب 59 في أنّ من زار الحسين (عليه السّلام) كان كمن زار الله في عرشه، و كتب في أعلى علّيّين حديث 3 و 4 و 5 و 6 و 8 و 9 و 10 و 12.

44- کامل الزّيارات: ص141 ب54 ح 17- حدّثني أبي و جماعة مشايخي، عن سعد بن عبد الله قال: حدّثني أحمد بن عليّ بن عبيد الجعفيّ قال: حدّثني محمّد بن أبي جرير القمّي قال: سمعت أبا الحسن الرّضا (عليه السّلام) يقول لأبي: مَنْ زَارَ اَلْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) عَارِفاً بِحَقِّهِ كَانَ مِنْ مُحَدِّثِي اَللَّهِ تَعَالَى فَوْقَ عَرْشِهِ ثُمَّ قَرَأ:َ إِنَّ اَلْمُتَّقِينَ فِي جَنّٰاتٍ وَ نَهَرٍ `فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ.

کامل الزّيارات: ص 145 ب 57 ح3- حدّثني الحسن بن عبد الله بن محمّد بن عيسى، عن أبيه عبد الله بن محمّد بن عيسى، عن أبيه محمّد بن عيسى بن عبد الله، عن عبد الله بن المغيرة، عن عبد الله بن میمون القدّاح، عن أبي عبدالله (عليه السّلام) قال: قلت له: مَا لِمَنْ أَتَى قَبْرَ اَلْحُسَيْنِ بن عليّ (عَلَيْهِما السَّلَامُ) زَائِراً عَارِفاً بِحَقِّهِ غَيْرَ مُسْتَنْكِفٍ وَ لاَ مُسْتَكْبِرٍ؟ قَالَ يُكْتَبُ لَهُ أَلْفُ حِجَّةٍ مَقْبُولَةٍ وَ أَلْفُ عُمْرَةٍ مَبْرُورَةٍ وَ إِنْ كَانَ شَقِيّاً كُتِبَ سَعِيداً وَ لَمْ يَزَلْ يَخُوضُ فِي رَحْمَةِ اَللَّهِ.

کامل الزّيارات: ص164 ب66 ح10- حَدَّثَني محمّد بن الحَسَن بن الوليد، عن محمّد بن الحسن الصفّار، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن أبيه، عن عبد الله بن المغيرة، عن عبد الله بن میمون القدّاح، عن أبي عبد الله (عليه السّلام) قال: قلت له: مَا لِمَنْ أَتَى قَبْرَ اَلْحُسَيْنِ

ص: 130

عَلَيْهِ السَّلَامُ زَائِراً عَارِفاً بِحَقِّهِ غَيْرَ مُسْتَكْبِرٍ وَ لاَ مُسْتَنْكِفٍ قَالَ يُكْتَبُ لَهُ أَلْفُ حَجَّةٍ مَقْبُولَةٍ وَ أَلْفُ عُمْرَةٍ مَبْرُورَةٍ وَ إِنْ كَانَ شَقِيّاً كُتِبَ سَعِيداً وَ لَمْ يَزَلْ يَخُوضُ فِي رَحْمَةِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

45- الكافي: ج2 ص 522 ح3- محمّد بن يحيى، عن أحمد بن محمّد بن عیسی- و عليّ بن إبراهيم، عن أبيه جميعاً عن ابن أبي عمير، عن الحسن بن عطيّة، عن رزین صاحب الأنماط، عن أحدهما (عليهما السّلام) قال: مَنْ قَالَ اَللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ وَ أُشْهِدُ مَلاَئِكَتَكَ اَلْمُقَرَّبِينَ وَ حَمَلَةَ عَرْشِكَ اَلْمُصْطَفَيْنَ أَنَّكَ أَنْتَ اَللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ اَلرَّحْمَنُ اَلرَّحِيمُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ وَ أَنَّ فُلاَنَ بْنَ فُلاَنٍ إِمَامِي وَ وَلِيِّي وَ أَنَّ أَبَاهُ رَسُولَ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ عَلِيّاً وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ وَ فُلاَناً وَ فُلاَناً حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَيْهِ أَئِمَّتِي وَ أَوْلِيَائِي عَلَى ذَلِكَ أَحْيَا وَ عَلَيْهِ أَمُوتُ وَ عَلَيْهِ أُبْعَثُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ وَ أَبْرَأُ مِنْ فُلاَنٍ وَ فُلاَنٍ (وَ فُلاَنٍ) فَإِنْ مَاتَ فِي لَيْلَتِهِ دَخَلَ اَلْجَنَّةَ. در الكافي (دار الحديث): ج4 ص420 ح3281/ 3: في «د، ز، ص، بس، بف» و حاشية «بر» و الوافي و المحاسن: + «و فلان». از او: الوافي: ج9 ص1574 ح8773- 5 و وسائل الشّيعة: ج 7 ص 221 ب48 ح9165-6 و بحار الأنوار: ج31 ص 609.

و المحاسن: ج1 ص44 ب 43 ح58- عَنْ أَبِي يُوسُفَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْأَنْمَاطِيِّ عَنْ كُلَيْمَةَ صَاحِبِ الْكِلَلِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ قَالَ هَذَا الْقَوْلَ إِذَا أَصْبَحَ فَمَاتَ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ دَخَلَ الْجَنَّةَ فَإِنْ قَالَ إِذَا أَمْسَى فَمَاتَ مِنْ لَيْلَتِهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ وَ أُشْهِدُ مَلَائِكَتَكَ الْمُقَرَّبِينَ وَ حَمَلَةَ الْعَرْشِ الْمُصْطَفَيْنَ أَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ ص وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ ... حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَيْهِ أَئِمَّتِي وَ أَوْلِيَائِي عَلَى ذَلِكَ أَحْيَا وَ عَلَيْهِ أَمُوتُ وَ عَلَيْهِ أُبْعَثُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ أَبْرَأُ مِنْ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ أَرْبَعَةٍ فَإِنْ مَاتَ فِي يَوْمِهِ أَوْ لَيْلَتِهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ. از او: بحار الأنوار: ج 83 ص258 ب45 ذیل ح27 و مستدرك الوسائل: ج5 ص 385 ب41

ص: 131

ح6153.

46- تفسير العيّاشيّ: ج2 ص 116 ح- عن أبي حمزة الثّماليّ قال: قال أبوجعفر (عليه السّلام):

عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (عليه السّلام) يَا بَاحَمْزَةَ إِنَّمَا يَعْبُدُ اللَّهَ مَنْ عَرَفَ اللَّهُ، فَأَمَّا مَنْ لَا يَعْرِفُ اللَّهَ كَأَنَّمَا يَعْبُدُ غَيْرِهِ- هَكَذَا ضَالّاً قُلتُ: أَصْلَحَكَ اللَّهُ وَ مَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ: يُصَدِّقُ اللَّهَ وَ يُصَدِّقُ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ (صلّی الله عليه و آله و سلّم) فِي مُوَالَاةِ عَلِيٍّ وَ الايتمام بِهِ، وَ بِأَئِمَّةِ الْهُدَى مِنْ بَعْدِهِ - وَ الْبَرَاءَةُ إِلَى اللَّهِ مِنْ عَدُوِّهِمْ، وَ كَذَلِكَ عِرْفَانُ اللَّه، قَالَ: قُلتُ: أَصْلَحَكَ اللَّهُ - أَيّ شي ء إِذَا عَمِلَتْهُ أَنَا اسْتَكْمَلْتَ حَقِيقَةَ الْإِيمَانِ قَالَ: تَوَالِي أَوْلِيَاءِ اللَّه، وَ تُعَادِي أَعْدَاءَ اللَّهِ، وَ تَكُونُ مَعَ الصَّادِقِينَ كَمَا أَمَرَكَ اللَّهُ، قَالَ : قُلتُ: وَ مَنْ أَوْلِيَاءُ اللَّه - وَ مَنْ أَعْدَاءُ اللَّهِ فَقَالَ: أَوْلِيَاءُ اللَّهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (عَلَيهِمُ السَّلَامُ)، ثُمَّ انْتُهِيَ الْأَمْرُ إِلَيْنَا - ثُمَّ ابْنيْ جَعْفَر، وَ أَوْمَأَ إِلَى جَعْفَرٍ وَ هُوَ جَالِسٌ فَمَنْ وَالَى هؤُلاءِ فَقَدْ وَالَى اللَّه - وَ كَانَ مَعَ الصَّادِقِينَ كَمَا أَمَرَهُ اللَّهُ، قُلتُ: وَ مَنْ أَعْدَاءُ اللَّهِ أَصْلَحَكَ اللَّهُ قَالَ: الْأَوْثَانِ الْأَرْبَعَةِ، قَالَ : قُلْتُ مَنْ هُمْ قَالَ: أَبُو الْفَصِيلِ وَ رُمَعُ وَ نَعثلٌ وَ مُعَاوِيَةُ وَ مَنْ دَانَ بِدِينِهِمْ - فَمَنْ عَادَى هؤُلاءِ فَقَدْ عَادَى أَعْدَاءِ الله.

از او: البرهان في تفسير القرآن: ج2 ص 864 ح4793 و بحارالأنوار: ج 27 ص 57 ب1ح16.

47- الكافي: ج 8 ص 179 ح 202- عنه (عليّ بن محمّد علّان الكليني)، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- «ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ ما كانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ» قَالَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ أَبِي عُبَيْدَةَ الْجَرَّاحِ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ وَ سَالِمٍ مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ وَ الْمُغِيرَةِ بْنِ شُعْبَةَ حَيْثُ كَتَبُوا الْكِتَابَ بَيْنَهُمْ وَ تَعَاهَدُوا وَ

ص: 132

تَوَافَقُوا لَئِنْ مَضَى مُحَمَّدٌ لَا تَكُونُ الْخِلَافَةُ فِي بَنِي هَاشِمٍ وَ لَا النُّبُوَّةُ أَبَداً فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِمْ هَذِهِ الْآيَةَ قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ»؟ قَالَ وَ هَاتَانِ الْآيَتَانِ نَزَلَتَا فِيهِمْ ذَلِكَ الْيَوْمَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيهِ السَّلامُ) لَعَلَّكَ تَرَى أَنَّهُ كَانَ يَوْمٌ يُشْبِهُ يَوْمَ كَتْبِ الْكِتَابِ إِلَّا يَوْمَ قَتْلِ الْحُسَيْنِ (عَلَيهِ السَّلامُ) وَ هَكَذَا كَانَ فِي سَابِقِ عِلْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِي أَعْلَمَهُ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّی اللهُ عليهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) أَنْ إِذَا كُتِبَ الْكِتَابُ قُتِلَ الْحُسَيْنُ (عَلَيهِ السَّلامُ) وَ خَرَجَ الْمُلْكُ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ فَقَدْ كَانَ ذَلِكَ كُلُّهُ قُلْتُ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي ءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ»؟ قَالَ الْفِئَتَانِ إِنَّمَا جَاءَ تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ يَوْمَ الْبَصْرَةِ وَ هُمْ أَهْلُ هَذِهِ الْآيَةِ وَ هُمُ الَّذِينَ بَغَوْا عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيهِ السَّلامُ) فَكَانَ الْوَاجِبَ عَلَيْهِ قِتَالُهُمْ وَ قَتْلُهُمْ حَتَّى يَفِيئُوا إِلَى أَمْرِ اللَّهِ وَ لَوْ لَمْ يَفِيئُوا لَكَانَ الْوَاجِبَ عَلَيْهِ فِيمَا أَنْزَلَ اللَّهُ أَنْ لَا يَرْفَعَ السَّيْفَ عَنْهُمْ حَتَّى يَفِيئُوا وَ يَرْجِعُوا عَنْ رَأْيِهِمْ لِأَنَّهُمْ بَايَعُوا طَائِعِينَ غَيْرَ كَارِهِينَ وَ هِيَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ كَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فَكَانَ الْوَاجِبَ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيهِ السَّلامُ) أَنْ يَعْدِلَ فِيهِمْ حَيْثُ كَانَ ظَفِرَ بِهِمْ كَمَا عَدَلَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللهُ عليهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) فِي أَهْلِ مَكَّةَ إِنَّمَا مَنَّ عَلَيْهِمْ وَ عَفَا وَ كَذَلِكَ صَنَعَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيهِ السَّلامُ)- بِأَهْلِ الْبَصْرَةِ حَيْثُ ظَفِرَ بِهِمْ مِثْلَ مَا صَنَعَ النَّبِيُّ (صَلَّی اللهُ عليهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ)- بِأَهْلِ مَكَّةَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- «وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوى»؟ قَالَ هُمْ أَهْلُ الْبَصْرَةِ هِيَ الْمُؤْتَفِكَةُ قُلْتُ «وَ الْمُؤْتَفِكاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ»؟ قَالَ أُولَئِكَ قَوْمُ لُوطٍ ائْتَفَكَتْ عَلَيْهِمُ انْقَلَبَتْ عَلَيْهِمْ. از او: تأويل الأيات الظّاهرة: ص647 و بحارالأنوار: ج24 ص 366 ب 67 ح92 و ج28 ص123 ب3 ح1.

48- اللّهوف على قتلى الطّفوف: ص 132 - 134- فَخَرَجْنَ حَوَاسِرَ مُسَلَّبَاتٍ حَافِيَاتٍ

ص: 133

بَاكِيَاتٍ يَمْشِينَ سَبَايَا فِي أَسْرِ اَلذِّلَّةِ وَ قُلْنَ بِحَقِّ اَللَّهِ إِلاَّ مَا مَرَرْتُمْ بِنَا عَلَى مَصْرَعِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَلَمَّا نَظَرَ اَلنِّسْوَةُ إِلَى اَلْقَتْلَى صِحْنَ وَ ضَرَبْنَ وُجُوهَهُنَّ قَالَ فَوَ اَللَّهِ لاَ أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ تَنْدُبُ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ يَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَيْكَ مَلاَئِكَةُ اَلسَّمَاءِ هَذَا اَلْحُسَيْنُ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ اَلْأَعْضَاءِ وَ بَنَاتُكَ سَبَايَا إِلَى اَللَّهِ اَلْمُشْتَكَى وَ إِلَى مُحَمَّدٍ اَلْمُصْطَفَى وَ إِلَى عَلِيٍّ اَلْمُرْتَضَى وَ إِلَى فَاطِمَةَ اَلزَّهْرَاءِ وَ إِلَى حَمْزَةَ سَيِّدِ اَلشُّهَدَاءِ يَا مُحَمَّدَاهْ هَذَا حُسَيْنٌ بِالْعَرَاءِ تَسْفِي عَلَيْهِ اَلصَّبَا قَتِيلُ أَوْلاَدِ اَلْبَغَايَا وَا حُزْنَاهْ وَا كَرْبَاهْ اَلْيَوْمَ مَاتَ جَدِّي رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَا أَصْحَابَ مُحَمَّدَاهْ هَؤُلاَءِ ذُرِّيَّةُ اَلْمُصْطَفَى يُسَاقُونَ سَوْقَ اَلسَّبَايَا وَ فِي رِوَايَةٍ يَا مُحَمَّدَاهْ بَنَاتُكَ سَبَايَا وَ ذُرِّيَّتُكَ مَقْتَلَةً تَسْفِي عَلَيْهِمْ رِيحُ اَلصَّبَا وَ هَذَا حُسَيْنٌ مَجْزُوزُ اَلرَّأْسِ مِنَ اَلْقَفَا مَسْلُوبُ اَلْعِمَامَةِ وَ اَلرِّدَاءِ بِأَبِي مَنْ أَضْحَى عَسْكَرُهُ فِي يَوْمِ اَلْإِثْنَيْنِ نَهْباً بِأَبِي مَنْ فُسْطَاطُهُ مُقَطَّعُ اَلْعُرَى بِأَبِي مَنْ لاَ غَائِبٌ فَيُرْتَجَى وَ لاَ جَرِيحٌ فَيُدَاوَى بِأَبِي مَنْ نَفْسِي لَهُ اَلْفِدَاءُ بِأَبِي اَلْمَهْمُومُ حَتَّى قَضَى بِأَبِي اَلْعَطْشَانُ حَتَّى مَضَى بِأَبِي مَنْ شَيْبَتُهُ تَقْطُرُ بِالدِّمَاءِ بِأَبِي مَنْ جَدُّهُ مُحَمَّدٌ اَلْمُصْطَفَى بِأَبِي مَنْ جَدُّهُ رَسُولُ إِلَهِ اَلسَّمَاءِ بِأَبِي مَنْ هُوَ سِبْطُ نَبِيِّ اَلْهُدَى بِأَبِي مُحَمَّدٌ اَلْمُصْطَفَى بِأَبِي خَدِيجَةُ اَلْكُبْرَى بِأَبِي عَلِيٌّ اَلْمُرْتَضَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِأَبِي فَاطِمَةُ اَلزَّهْرَاءُ سَيِّدَةُ اَلنِّسَاءِ بِأَبِي مَنْ رُدَّتْ لَهُ اَلشَّمْسُ صَلَّى. قَالَ اَلرَّاوِي: فَأَبْكَتْ وَ اَللَّهِ كُلَّ عَدُوٍّ وَ صَدِيقٍ ثُمَّ إِنَّ سُكَيْنَةَ اِعْتَنَقَتْ جَسَدَ أَبِيهَا اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ اَلْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ.

ترجمه: زنان را شیون کنان بیرون آوردند و آنان را اسیر کردند و با خواری می بردند گفتند: شما را به خدا، ما را از قتل گاه حسين ببرید!» و چنین کردند. همین که چشم بانوان بر

ص: 134

پیکرهای کشته گان افتاد، صیحه زدند و صورت خراشیدند. راوی گفت: به خدا قسم! زینب دختر علت از یادم نمی رود که با صدای غمناک و دل پر درد بر حسین می نالید و صدا می زد: «ای محمّدی که فرشتگان آسمان بر تو درود فرستادند! این حسین است که به خون آغشته و اعضایش از هم جدا شده است. این دختران تو است که اسیرند. شکایتم را به پیشگاه خداوند می برم و به محمّد مصطفي و على مرتضى و فاطمه زهرا و حمزه سید الشّهداء شکوه می کنم. ای محمّد! این حسین است که به روی خاک افتاده است و باد صبا خاک بیابان را بر بدنش می پاشد. به دست زنازادگان کشته شده است. آه چه غصه ای! و چه مصیبتی! امروز جدم رسول خدا از دنیا رفت. ای یاران محمد! اینان خاندان مصطفایند که اسیرشان نموده اند و می برند».

و در روایتی است که گفت: «ای محمّد! دخترانت اسير شدند و فرزندانت کشته شدند. باد صبا خاک بر پیکرشان می پاشد و این حسین است که سرش از پشت گردن بریده شده و عمامه اش به تاراج رفته است. پدرم به فدای آن که خیمه گاهش در روز دوشنبه تاراج شد. پدرم به قربان آن که طناب های خیمه اش بریده شد و خیمه و خرگاهش فرو نشست. پدرم به فدای آن که نه به سفری رفت که امید بازگشت در آن باشد و نه زخمی برداشت که مرهم پذیر باشد. پدرم به فدای آن که ای کاش جان من قربان او می شد. پدرم به فدای آن که با دل پر غصه از دنیا رفت. پدرم به فدای آن که بالب تشنه جان سپرد. پدرم به فدای آن که نواده پیغمبر هدایت بود. پدرم به قربان فرزند محمّد مصطفي. پدرم به قربان فرزند خدیجه کبری. پدرم به قربان فرزند على مرتضى. پدرم به قربان فرزند فاطمه زهرا، بانوی همه زنان . پدرم به قربان فرزند کسی که آفتاب برای او بازگشت تا نماز کرد».

راوی گفت: به خدا قسم! دشمن و دوست را به گریه درآورد. سپس سکینه نعش پدرش

ص: 135

حسين را در آغوش کشید. جمعی از عرب ها (ی بادیه) آمدند و او را از کنار نعش پدر کشیدند و جدا کردند.

از او: بحار الأنوار: ج 45 ص 58 و العوالم : ج 17 ص 302 و الدّمعة السّاكبة: ج4 ص 373 و أسرار الشّهادة: ص460 و نفس المهموم، ص376 و معالي السّبطين: ج2 ص 54 و وسيلة الدّارين: ص 333. و الدّمعة السّاكبة: ج4 ص 364- و في خبر أبي مخنف:- با اختلاف و زیادت، مراجعه شود -. رک. ناسخ التّواریخ سيّد الشّهدا (علیه السّلام): ج3 ص 27. زينب الكبرى (عليها السّلام)، شیخ جعفر النّقدي: ص 93.

49- الهداية الكبری: ص 35 ب1. ر. ک. المسترشد في إمامة عليّ بن أبي طالب (عليه السّلام): ص110 ب1. از او: الصّراط المستقيم: ج2 ص 296. و تهذیب الأحکام: ج6 ص 2 ب1 و تاج المواليد: ص 71 ف4.

50- المحاسن: ج2 ص347 ب4 ح16- عن عثمان بن عيسى، عن أبي أيّوب الخزّاز قال: أَرَدْنَا أَنْ نَخْرُجَ فَجِئْنَا نُسَلِّمُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السّلام) فَقَالَ كَأَنَّكُمْ طَلَبْتُمْ بَرَكَةَ يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ فَقُلْنَا نَعَمْ قَالَ وَ أَيُّ يَوْمٍ أَعْظَمُ شُؤْماً مِنْ يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ يَوْمَ فَقَدْنَا فِيهِ نَبِيَّنَا وَ ارْتَفَعَ فِيهِ الْوَحْيُ عَنَّا لَا تَخْرُجُوا وَ اخْرُجُوا يَوْمَ الثَّلَاثَاءِ. و الكافي: ج8 ص 314ح 492 - عدّة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد بن خالد، بقیّه سند و متن مانند المحاسن است. و من لایحضره الفقيه: ج2 ص 267ح2400- و روي عن أبي أيّوب الخزّاز أنّه قال: - مانند المحاسن و الكافي -. و مکارم الأخلاق: ص 242 فصل 1- عن أبي أيّوب الخزّاز - مانند المحاسن -. و المصباح، الكفعمي (جنّة الأمان الواقية): ص 184 فصل 23 از من لا يحضره الفقیه و شرح القواعد سيّد عميد الدّين.

51- قرب الإسناد: ص 299 ح 1177 - وَ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَخِي (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فَقَالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، إِنِّي أُرِيدُ الْخُرُوجَ فَادْعُ لِي. قَالَ: «وَ مَتَى تَخْرُجُ؟». قَالَ: يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ.

ص: 136

فَقَالَ لَهُ: «وَ لِمَ تَخْرُجُ يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ؟». قَالَ: أَطْلُبُ فِيهِ الْبَرَكَةَ، لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) وُلِدَ يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ. فَقَالَ: «كَذَبُوا، وُلِدَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) يَوْمَ الْجُمُعَةِ، وَ مَا مِنْ يَوْمٍ أَعْظَمَ شُؤْماً مِنْ يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ، يَوْمَ مَاتَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ)، وَ انْقَطَعَ فِيهِ وَحْيُ السَّمَاءِ، وَ ظُلِمْنَا فِيهِ حَقَّنَا. أَلَا أَدُلُّكَ عَلَى يَوْمٍ سَهْلٍ لَيِّنٍ أَلَانَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِدَاوُدَ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِيهِ الْحَدِيدَ؟فَقَالَ الرَّجُلُ: بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ. قَالَ: «اخْرُجْ يَوْمَ الثَّلَاثَاءِ».

و الخصال: ج2 ص 385 ح 67 - حَدَّثَنَا أَبِي (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ) قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ الْبَجَلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَخِي مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (علیه السّلام) فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أُرِيدُ الْخُرُوجَ فَادْعُ لِي فَقَالَ وَ مَتَى تَخْرُجُ قَالَ يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ فَقَالَ لَهُ وَ لِمَ تَخْرُجُ يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ قَالَ أَطْلُبُ فِيهِ الْبَرَكَةَ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) وُلِدَ يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ فَقَالَ كَذَبُوا وُلِدَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ مَا مِنْ يَوْمٍ أَعْظَمُ شُؤْماً مِنْ يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ يَوْمٍ مَاتَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) وَ انْقَطَعَ فِيهِ وَحْيُ السَّمَاءِ وَ ظُلِمْنَا فِيهِ حَقَّنَا أَ لَا أَدُلُّكَ عَلَى يَوْمٍ سَهْلٍ لَيِّنٍ أَلَانَ اللَّهُ لِدَاوُدَ (علیه السّلام) فِيهِ الْحَدِيدَ فَقَالَ الرَّجُلُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ فَقَالَ اخْرُجْ يَوْمَ الثَّلَاثَاءِ.

52- کتاب المزار شیخ مفید: ص 59 ب27- فإنّه روي عنه (الإمام جعفر الصّادق (عليه السّلام)): وَ اتَّقِ الْخُرُوجَ فِي يَوْمِ الِاثْنَيْنِ فانّه الْيَوْم الَّذِي قُبِضَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) وَ انْقَطَعَ الْوَحْيُ و ابتُزَّ أَهْل بَيْتِهِ الامر، وَ قُتِلَ فِيهِ الْحُسَيْنُ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) وَ هُوَ يَوْمُ نَحْسٍ. مانند آن: المزار الكبير ابن المشهدي: ص 46.

53- کتاب سليم بن قيس الهلاليّ: ج2 ص 749 ح 27- أبان بن أبي عيّاش، عن سليم قال: إِنِّي كُنْتُ عِنْدَ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ فِي بَيْتِهِ وَ عِنْدَهُ رَهْطٌ مِنَ اَلشِّيعَةِ [قَالَ] فَذَكَرُوا

ص: 137

رَسُولَ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) وَ مَوْتَهُ فَبَكَى اِبْنُ عَبَّاسٍ وَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) (و ما يَوْمُ اَلْإِثْنَيْنِ!) وَ هُوَ اَلْيَوْمُ اَلَّذِي قُبِضَ فِيهِ وَ حَوْلَهُ أَهْلُ بَيْتِهِ وَ ثَلاَثُونَ رَجُلاً مِنْ أَصْحَابِهِ اِيتُونِي بِكَتِفٍ أَكْتُبْ لَكُمْ [فِيهِ] كِتَاباً لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي وَ لَنْ تَخْتَلِفُوا [بَعْدِي] فَمَنَعَهُمْ فِرْعَوْنُ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ يَهْجُرُ فَغَضِبَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ قَالَ إِنِّي (لَ-) أَرَاكُمْ تُخَالِفُونِّي وَ أَنَا حَيٌّ [فَكَيْفَ بَعْدَ مَوْتِي]؟!!! قَالَ سُلَيْمٌ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيَّ اِبْنُ عَبَّاسٍ فَقَالَ يَا سُلَيْمُ لَوْ لاَ مَا قَالَ ذَلِكَ اَلرَّجُلُ لَكَتَبَ لَنَا كِتَاباً لاَ يَضِلُّ أَحَدٌ وَ لاَ يَخْتَلِفُ (ثم أقبل علينا رسول الله (صلی الله عليه و آله و سلم) فقال: لَوْ لاَ ذَلِكَ اَلرَّجُلُ لَكَتَبتُ كِتَاباً لاَ يَضِلُّ أَحَدٌ وَ لاَ يَخْتَلِفُ إِثنانٌ») فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ اَلْقَوْمِ (لابن عبّاس) وَ مَنْ ذَلِكَ اَلرَّجُلُ؟ فَقَالَ لَيْسَ إِلَى ذَلِكَ سَبِيلٌ. فَخَلَوْتُ بِابْنِ عَبَّاسٍ بَعْدَ مَا قَامَ اَلْقَوْمُ فَقَالَ هُوَ عُمَرُ فَقُلْتُ صَدَقْتَ قَدْ سَمِعْتُ عَلِيّاً (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) وَ سَلْمَانَ وَ أَبَا ذَرٍّ وَ اَلْمِقْدَادَ يَقُولُونَ إِنَّهُ (للثَّانِي) عُمَرُ فَقَالَ: يَا سُلَيْمُ! (صَدَقُوا، أَنَا كَذلِكَ شَاهِدٌ. اُكْتُمْ إِلاَّ مِمَّنْ تَثِقُ بِهِمْ (بِهِ) مِنْ إِخْوَانِكَ فَإِنَّ (هَذِهِ الأُمَّةُ قَدأَشرَبَت قُلُوبهم) قُلُوبَ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ أُشْرِبَتْ حُبَّ هَذَيْنِ اَلرَّجُلَيْنِ كَمَا أُشْرِبَتْ قُلُوبُ بَنِي إِسْرَائِيلَ حُبَّ اَلْعِجْلِ وَ اَلسَّامِرِيِّ.

غَايَةُ المَرَامِ وَ حُجَّةُ الخِصَامِ فِي تَعيينِ الإِمَامِ مِن طَرِيقِ الخاصّ و العامّ: ج6 ص 97 التّاسع: ومن كتاب سير الصّحابة لبعض رجال العامّة ما هذا لفظه في مطلع كتابه: بسم الله الرّحمان الرّحيم ما جاء في مناقب أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب و من أخبار النّبيّ (صلوات الله عليهما و على عترتهما أجمعين) قال النّبيّ (صلّى الله عليه و آله و سلّم): سيظهر في الإسلام من الفرق ما ظهر في الأديان من قبلها فأمّا اليهود فإنّها افترقت على إحدى و سبعين فرقة و افترقت النّصارى اثنتين و سبعين فرقة و ستفترق أمّتي من بعدي ثلاثا و سبعين فرقة جميعها في النّار غير واحدة ناجية. فقيل له: يا رسول الله من الفرقة الناجية؟ فقال: من كان على ما أنا عليه و أهل بيتي (عليهم السّلام) و من قام على عهدي بعد وفاتي،

ص: 138

فقال حذيفة بن اليمان: يا رسول الله هل يتّبعون شيئاً غيرك؟ قال: نعم يا حذيفة تظهر من بعدي طوائف ثلاث و هم النّاكثون و القاسطون و المارقون فهؤلاء و أتباعهم و أيم الله تعالى أهل النّار، و هم اثنان و سبعون فرقة و ستختلف أصحابي من طرق شتّى، ثم أخذ المصنّف في ذكر الاختلاف إلى أن قال: -والخلاف الثّاني في بيت النّبيّ (صلّى الله عليه و آله و سلّم) فيما أخبر به محمّد بن أبي عمر قال، حدّثني سفيان بن عيينة عن عمر بن دينار عن عكرمة قال: سمعت عبد الله بن عباس يقول: يوم الاثنين و ما يوم الاثنين و هملت عيناه فقيل له: يا بن عبّاس و ما يوم الاثنين؟ قال: كان رسول الله (صلّى الله عليه و آله و سلّم) في غمرات الموت فقال: إئتوني بصحيفة و دواة أكتب لكم كتاباً لا تضلّون بعدي أبداً فتنازعوا عند رسول الله (صلّى الله عليه و آله و سلّم) و لم يجز عنده التّنازع، و قال رجل من القوم: إنّ الرّجل ليهجر، فغضب رسول الله (صلّى الله عليه و آله و سلّم) و أمر بإخراجه و إخراج صاحبه ثمّ أتوه بالصحيفة و الدواة فقال: بعدما قال قائلكم ما قال!؟ ثمّ قال: ما أنا فيه خير ممّا تدعونّي إليه.

ر.ک. منابع عامّه: تذکرة الخواصّ: ص 62 و سرّ العالمين: ص 21 و کتاب البخاري: ج3 ص60 و ج4 ص 5 و 173 و ج1 ص 21 و 22 و ج2 ص 115 و المصنّف الصّنعانيّ: ج6 ص 57 وج10 ص 361، و عمدة القاري: ج14 ص 298 و فتح الباري: ج8 ص 101 و 102 و البداية و النّهاية: ج1 ص 227 و البدء و التّاریخ، ج5 ص 59 و الملل و النّحل: ج1 ص 22 و الطّبقات الکبری: ج2 ص 244 و تاريخ الأمم و الملوك: ج3 ص192 و 193 و الكامل في التّاريخ: ج2 ص320 و أنساب الأشراف: ج1 ص 562 و شرح النّهج ابن أبي الحديد: ج6 ص 51 و تاریخ الخميس: ج2 ص 164 و كتاب مسلم: ج5 ص 75 و مسند أحمد: ج1 ص324 و 325 و 355 و السّيرة الحلبية: ج3 ص 344 و العبر و ديوان المبتدأ و الخبر: ج2 ق2 ص62 و تاریخ ابن خلدون و کتاب نسّائيّ و صحیح ابن حبّان و إمتاع

ص: 139

الأسماع و نهاية الإرب و الملل و النّحل.

منابع خاصّه: الإيضاح: ص359 و الإرشاد: ص 107 و بحارالأنوار: ج22 ص498 و الغيبة النّعماني: ص81 و 82 و نهج الحقّ: ص 273 و حقّ اليقين: ج1 ص 181 و 182 و دلائل الصّدق: ج3 ق 1 ص 63 - 70 و الصّراط المستقيم: ج 3 ص 3 و 6 و المراجعات: ص353 و النّصٌ و الإجتهاد: ص 149 و 163. و الأمالي شيخ مفيد و الطّرائف و اليقين و سعد السّعود و کشف المحجّة و منهاج الكرامة.

54- المصنّف : ج5 ص 438، رقم 9757- عبد الرّزّاق الصّنعانيّ: عبد الرّزّاق، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُتْبَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: لَمَّا احْتَضَرَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سَلَّمَ)، وَفِي الْبَيْتِ رِجَالٌ فِيهِمْ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَقَالَ النَّبِيُّ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) : «هَلْ أَكْتُبُ لَكُمْ كِتَابًا لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ؟» فَقَالَ عُمَرُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) قَدْ غَلَبَ عَلَيْهِ الْوَجَعُ، وَ عِنْدَكُمُ الْقُرْآنُ، حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ، فَاخْتَلَفَ أَهْلُ الْبَيْتِ (عَلَيهِمُ السَّلَامُ) وَ اخْتَصَمُوا، فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ: قَرِّبُوا يَكْتُبْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) كِتَابًا لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ، وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ: مَا قَالَ عُمَرُ، فَلَمَّا أَكْثَرُوا اللَّغْوَ وَ الِاخْتِلَافَ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ)، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ): «قُومُوا» قَالَ عَبْدُ اللَّهِ: فَكَانَ ابْنُ عَبَّاسٍ يَقُولُ: إِنَّ الرَّزِيَّةَ كُلَّ الرَّزِيَّةِ مَا حَالَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) وَ بَيْنَ أَنْ يَكْتُبَ لَهُمْ ذَلِكَ الْكِتَابَ مِنِ اخْتِلَافِهِمْ وَ لَغَطِهِمْ.

کتاب البخاري: ج5 ص 2146 ح 5345 و ج4 ص 1612 ح4169 وج6 ص2680 ح6932 و ج1 ص 54 ح 114 عن ابن شهاب، عن عبيد الله بن عبدالله، عن ابن عبّاس، کتاب مسلم: ج3 ص 1259 ح 22، مسند ابن حنبل: ج1 ص324 و 325 و 336 و ص 695 ح2992، الطّبقات الکبری: ج2 ص244، البداية و النّهاية: ج5 ص 227؛

ص: 140

الأمالي شیخ مفید: ص 36 ح 3 عن ابن شهاب، عن عبيد الله بن عبد الله، عن ابن عبّاس، مسند أبي يعلى الموصليّ: ج 4 ص 298، دلائل النّبوة: ص7 ح181، أنساب الأشراف: ج2 ص 236 تاريخ الطّبري: ج 2 ص 436، الکامل ابن الأثير: ج2 ص320.

55- مروج الذّهب و معادن الجوهر، المسعوديّ وفات 346: ج4 ص 84- و كانت وفاة أبي الحسن عليّ بن محمّد بن عليّ بن موسی بن جعفر بن محمّد في خلافة المعتزّ بالله. و ذلك في يوم الإثنين، لأربع بقين من جمادى الآخرة، سنة أربع و خمسين ومائتين، و هو ابن أربعين سنة، و قیل ابن اثنتين و أربعين سنة، و قيل أكثر من ذلك، و سمع في جنازته جارية تقول: ما ذا لقينا في يوم الإثنين قديماً و حديثاً؟ ... . از او: بحار الأنوار: ج 50 ص 207 ح 22 و شرح إحقاق الحقّ: ج19 ص 608 و قادتنا: ج4 ص 359 و الأنوار البهية: 298.

56- إقبال الأعمال (ط - القديمة): ج1 ص472 و (ط - الحديثة): ج2 ص 276 الفصل (15) فيما نذكره من عمل العيد الغدير السّعيد، ممّا رويناه بصحيح الإسناد: فمن ذلك بالأسانيد المتّصلة ممّا ذكره و رواه محمّد بن عليّ الطّرازيّ في كتابه عن محمّد بن سنان، عن داود بن كثير الرّقّيّ، عن عمارة بن جوين أبي هارون العبديّ، و رويناه بإسنادنا [بأسانیدنا] أيضا إلى الشّيخ المفيد محمّد بن محمّد بن النّعمان فيما رواه، عن عمارة بن جوين العبديّ أيضا قال: دخلت على أبي عبدالله (عليه السّلام) في اليوم الثّامن عشر من ذي الحجّة فوجدته صائماً، فقال: إِنَّ هَذَا الْيَوْمَ يَوْمٌ عَظَّمَ اللَّهُ حُرْمَتَهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ أَكْمَلَ اللَّهُ لَهُمْ فِيهِ الدِّينَ وَ تَمَّمَ عَلَيْهِمُ النِّعْمَةَ وَ جَدَّدَ لَهُمْ مَا أَخَذَ عَلَيْهِمْ مِنَ الْمِيثَاقِ وَ الْعَهْدِ فِي الْخَلْقِ الْأَوَّلِ إِذْ أَنْسَاهُمُ اللَّهُ ذَلِكَ الْمَوْقِفَ، ... فَمَنْ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ سَجَدَ وَ شَكَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مِائَةَ مَرَّةٍ وَ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ بَعْدَ رَفْعِ رَأْسِهِ مِنَ السُّجُودِ الدُّعَاءُ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِأَنَّ لَكَ الْحَمْدَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ ... وَ بَرِئْنَا إِلَى اللَّهِ مِنْ كُلِّ مَنْ نَصَبَ لَهُمْ حَرْباً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ كَفَرْنَا بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ الْأَوْثَانِ

ص: 141

الْأَرْبَعَةِ وَ أَشْيَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ وَ كُلِّ مَنْ وَالاهُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ مِنْ أَوَّلِ الدَّهْرِ إِلَى آخِرِهِ ... فَإِنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ كَانَ كَمَنْ حَضَرَ ذَلِكَ الْيَوْمَ وَ بَايَعَ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) عَلَى ذَلِكَ وَ كَانَتْ دَرَجَتُهُ مَعَ دَرَجَةِ الصَّادِقِينَ الَّذِينَ صَدَقُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فِي مُوَالاةِ مَوْلَاهُمْ ذَلِكَ الْيَوْمَ وَ كَانَ كَمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) وَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيهِ السَّلَامُ) وَ مَعَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمَا) وَ كَمَنْ يَكُونُ تَحْتَ رَايَةِ الْقَائِمِ (عَجَّلَ اللهُ تَعَالَی فَرَجَهُ الشَّرِيف) وَ فِي فُسْطَاطِهِ مِنَ النُّجَبَاءِ النُّقَبَاءِ.

57- إعتقادات الإمامية: ص 105.

از او: بحار الأنوار: ج 8 ص 366 ب 27 و ج 27 ص 63 ب1 ضمن ح 21.

58- سوره (6) الأنعام آیه 20.

59- سوره (26) الشّعراء آیه 215 الی 217 و سوره (60) الممتحنة آیه5.

60- سوره 2 آیه 257.

61- سوره (16) النّحل آیه 37.

62- سوره (39) الزّمر آیه 18.

63- سوره (90) الممتحنة آیه 14 ر. ک. سوره (58) المجادلة آيه6 و 15 و 21 و 23 و سوره (60) الممتحنة آیه 10 و 14 و سوره (5) المائدة آیه81.

64- سوره (3) آل عمران آیه 58 و141.

65- سوره (2) آیه 191.

66- سوره (8) الأنفال آیه 59.

67- سوره (30) الرّوم آیه 46.

68- سوره (3) آل عمران آیه 33.

69- سوره (16) النّحل آیه 26.

ص: 142

70- سوره (5) المائدة آیه 65.

71- سوره (33) الأحزاب آیه 65.

72- الأغانيّ: ج6 ص272 و 273، مروج الذّهب: ج3 ص 454، البداية و النّهاية: ج8 ص 192.

73- سوره (7) الأعراف آیه 45.

74- سوره (5) المائدة آيه 14.

75- سوره (4) النّساء آیه 94.

76- سوره (9) التوبة آیه 68.

77- سوره (47) محمّد (صلّى الله عليه و آله و سلّم) آیه 23 و 24.

78- سوره (33) الأحزاب آیه 58.

79- سوره (2) آیه 160.

80- سوره (4) النّساء آیه 52 و 53. ر.ک: سورة هود (عليه السّلام) آیه 60 و 61.

81- سوره (7) الأعراف آیه 177.

82- سوره (23) المؤمنون آیه 107.

83- سوره (62) سورة الجمعة آيه6.

84- سوره (7) الأعراف آیه 180.

85- سوره (25) الفرقان آیه 45.

86- سوره (8) الأنفال آیه23.

87- سوره (8) الأنفال آیه 56.

88- سوره (9) التّوبة آيه 96.

89- سوره (21) الأنبياء (عليهم السّلام) آیه 68.

ص: 143

90- سوره (2) البقرة آیه 66 و الأعراف آیه197.

91- سوره (5) المائدة آیه61.

92- سوره (4) النّساء آیه 149. ر.ک. سوره (26) الشّعراء آیه 228 و سوره (42) الشّوری آیه40 و 42 و 43.

93- در بسیاری از کتاب های خاصّه و عامّه روایت و نقل گردیده است.

94- الكامل في التّاريخ: ج2 ص 117 و الإيضاح: ص361 و المسترشد: ص111 و نهج الحقّ: ص 263 و بحارالأنوار: ج3 ص 427 و النّصّ و الإجتهاد: ص99 و بسیاری دیگر از کتاب های خاصّه و عامّه.

95- ر.ک: السّبعة من السّلف: ص 184 و 185.

96- ر.ک: السّبعة من السّلف: ص 204 و بحار الأنوار: ج 31 از صفحه 507 به بعد.

97- إبصارالعین: ص 63.

98- بحارالأنوار: ج 45 ص 31.

99- بحارالأنوار: ج 45 ص 9.

100- إبصارالعین: ص 227.

101- إبصارالعین: ص59.

102- إبصارالعین: ص 98.

103 - شیخ آقا بزرگ طهرانی در کتاب الذّريعة إلى تصانيف الشّيعة: جلد15 صفحه 29 شماره 159 درباره کتاب (الصّدف المشحون بأنواع العلوم و الفنون) می نویسد: این کتاب فارسي ملمّع و تألیف ملّا محمّد شريف ابن الرّضا شیروانیّ و در دو جلد است ... جلد دوم آن در ادعیه و اذکار است و به سال 1314 چاپ شده است، در جزء دوم آن می نویسد: محمّد بن الحسن الطّوسيّ در روضه و حرم رضوی در روز دوشنبه 4

ص: 144

محرّم 1248 مرا چنين سخن گفت: رئیس المحدّثين عالم محقّق شیخ حسين آل عصفور بحرانی گفت: پدرم از پدرش از جدّش به سندش تا امام ابوالحسن عليّ الهادی نقیّ (عليه السّلام) نقل کرد که فرموده است: هرکسی که یک بار لعن و سلام در زیارت عاشوراء را بخواند و بگوید تسعاً و تسعين مرّة كفایت از یک صد بار می کند.

ص: 145

برخی از نوشته های مؤلّف محترم

عربی

زیارت ذبيح آل محمّد (صلوات الله و سلامه عليهم) العاشورائيّة

موسوعة احادیث آل طه و ياسين (صلوات الله و سلامه عليهم) الفقهيّة موسوعة تفسير آل طه و ياسين (صلوات الله و سلامه عليهم)

فارسی

آداب حجّ و عمرة

از برکه غدير تا بی کران کربلا (در ردّ غلوّ)

امامت اصل اصول دین محمّدی (صلّی الله عليه و آله و سلّم)

پاک نهاد دیرین حضرت زهير بن القين (عليه السّلام)

پرسش ها و پاسخ ها (جبر، عصمت پیامبران، علم و عصمت اهل بیت علیهم السّلام)

پرتوی حقّ (پاسخ شیعه به برخی از شبهه های وهّابیان)

پژوهشی نو پیرامون حدیث شریف کساء یمانی (در دفاع از حدیث شریف کسا)

ترجمه زیارات ذبيح آل محمّد (صلوات الله عليهم) العاشورائيّة (... و در دفاع از زیارت عاشوراء)

تولِّی و تبرِّی اساس توحید

حجاب از دیدگاه قرآن و عترت

حج در احاديث اهل بیت اطهار (علیهم السّلام)

حضرت حرّ (علیه السّلام) آزاد مرد شهید

حلّاج مرتدّی به دار آویخته (در ردّ صوفیّه و ...)

حور و آتش (در دفاع از حضرت فاطمه علیها السّلام)

در محضر فقیه معارفی 3 جلد (پرسش ها و پاسخ های: معارفی، فقهی، تاریخی، حدیث، درائی و ...)

دعای صنمی قریش و اعتبار آن

فضل طینت نور (سخنی با عزاداران شیعه و شیعیان عزادار)

محبوبِ محبوب (ربا، حجاب، موسيقی، شطرنج و ریش تراشی از دیدگاه قرآن و عترت الرّسول (عليهم السّلام))

یکصد و ده حديث معارفي

ص: 146

دعوت به حمایت

نویسنده کتاب، در پی محقّق ساختن اهداف والایی نظیر ایجاد شبکه جهانی «المحسّنیّه» بوده تا بتواند معارف غریب و خاک غربت خورده اهل بیت اطهار (علیهم السّلام) را در سطح جهانی تبلیغ نماید و این مهم طالب پشتیبانی مادّی و معنوی دوست داران اهل بیت (علیهم السّلام) می باشد. بزرگوارانی که رهرو این مسیر هستند می توانند از طرق زیر، آمادگی خود را برای حمایت از این برنامه عظیم اعلام نمایند.

مسیرهای ارتباطی با نویسنده

پست الکترونیکی:

Zabihe.ale.mohammad@gmail.com

کانال تلگرامی : در محضر فقیه معارفی

آیدی تلگرام:

torbatikarbalaeiadmin@

صفحه اینستاگرام:

almohassaniyah

Torbatikarbalaee.loxblog.com

شماره تماس با همراه

09137004612

ص: 147

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109