سرشناسه:حسینی بهارانچی، سید محمد، 1323 -
عنوان و نام پديدآور:تفسیر اهل البیت علیهم السلام/ تالیف سیدمحمد حسینی بهارانچی.
مشخصات نشر:قم: انتشارات مطیع، 1393 -
مشخصات ظاهری:9ج.
شابک:280000 ريال: ج.1 978-600-7107-24-9 : ؛ ج.3 978-600-7107-56-0 : ؛ ج.4 978-600-7107-51-5 : ؛ 500000 ریال: ج.5 978-600-7107-83-6 : ؛ ج.6 978-600-9900-04-6 : ؛ ج.7 978-600-9900-08-4 : ؛ 1200000 ﷼: ج.8 978-600-9900-09-1 : ؛ ج.9 978-600-990014-5 :
يادداشت:ج. 4 و 6 - 8 (چاپ اول: 1397) (فیپا).
يادداشت:ج.5 (چاپ اول: 1397).
يادداشت:ج.8 (چاپ اول: 1399)
يادداشت:ج.9 (چاپ اول: 1398) (فیپا).
یادداشت:کتابنامه.
مندرجات:ج.1. سوره مبارکه حمد و بقره.- ج.4. سوره های مبارکه یونس- هود - یوسف - رعد - ابراهیم - حجر- نحل و اسراء.- ج.5. سوره های مبارکه کهف - مریم سلام الله علیها- طه - انبیاء - حج - مومنون و نور.- ج.6. سوره های فرقان - شعراء - نمل - قصص - عنکبوت - روم - لقمان - سجده - احزاب و سبأ.- ج.7. سوره های فاطر - یس - صافات - ص - زمر - غافر - فصلت - شوری - زخرف - دخان - جاثیه -احقاف.- ج.8. سوره های مبارکه محمد صلی الله علیه و آله - فتح - حجرات - ق- ذاریات - طور- نجم - قمر - الرحمن- واقعه - حدید - مجادله - حشر - ممتحنه - صف - جمعه - منافقین - تغابن - طلاق - تحریم
موضوع:تفاسیر شیعه -- قرن 14
Qur'an -- Shiite hermeneutics -- 20th century
رده بندی کنگره:BP98/ح3ت7 1393
رده بندی دیویی:297/179
شماره کتابشناسی ملی:4922990
خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان
ص: 1
ص: 2
تفسیر اهل البیت علیهم السلام
(جلد1)
سوره مبارکه حمد و بقره
تالیف خادم اهل البیت علیهم السلام
ص: 3
بسم الله الرحمن الرحیم
ص: 4
انگیزه تأليف ...19
توصیف قرآن از قرآن ...21
توصیف قرآن از روایات معصومین عليهم السلام ...22
تفسیر قرآن ...27
اختصاص علم قرآن به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله ...29
مفسرین قرآن و کتب تفسير ...32
تعلیم و تعلم قرآن ...33
قرائت قرآن و آداب آن ...35
آداب قرائت قرآن ...36
آداب باطنی قرائت ...36
شفاعت قرآن در قیامت ...37
شروع در تفسیر و بیان آیات ...39
سورة الحمد ...41
آیات 1 - 7...41
لغات ...41
ترجمه ...42
تفسير اهل بیت عليهم السلام ... 42
پاداش قرائت سوره حمد ...61
سورة البقرة ...65
آیات 1 - 5...65
لغات ...65
ص: 5
ترجمه...66
تفسير اهل البيت عليهم السلام...66
قصه نماز ابوذر...69
شرایط قبولی زکات ...74
انکار فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام ...80
برای هدایت مخالفين، خود را به زحمت نیندازید...83
آیات 6 - 10...87
لغات ...87
ترجمه ...88
تفسير اهل بیت عليهم السلام...88
معجزات رسول خدا صلی الله علیه و آله ...89
نفاق و لجاجت راه هدایت را می بندد ...96
پیمان ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام...97
فریب کاری های منافقین ...99
عجایبی از اکرام خداوند به امیرالمؤمنین علیه السلام ...101
آیات 11 – 15 ...108
لغات ...108
ترجمه ...109
تفسیر اهل بیت عليهم السلام....109
سخنان منافقین با اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله...111
آیات 16 - 20 ...116
لغات ...116
ترجمه ...117
تفسير اهل بیت عليهم السلام...118
تجارت دنیا و تجارت آخرت ...118
هراس منافقین از رسوایی ...123
آیات 21 - 25 ...129
الغات ...129
ترجمه ...130
ص: 6
تفسیر اهل بیت عليهم السلام...131
عجایبی از خلقت آسمان و زمین و... ...133
معجزه باقی وجاوید رسول خدا صلی الله علیه و آله ... 136
علت اختلاف معجزات پیامبران عليهم السلام...138
تقوا و ترس از دوزخ ...140
بشارت به مؤمنین به نعمت های بهشتی ...143
راه رسیدن به درجات عالیه بهشتی ...147
آیات 26 - 30...149
لغات ...149
ترجمه ...150
تفسیر اهل بیت عليهم السلام...151
مثل های خداوند برای روشن شدن حقیقت...151
واجب ترین صله رحم ...153
آثار قطع رحم و صله رحم ...157
غفلت و کفران عجیب ...159
وضعیت مؤمن و کافر در قبر...160
هدف از خلقت آسمان و زمین ...164
خلقت آدم و اعتراض ملائکه ...165
آیات 31 - 36 ...168
الغات ...168
ترجمه ...169
تفسیر اهل بیت عليهم السلام... 170
اعتراف ملائکه به دانش آدم علیه السلام...170
سجده نکردن ابلیس بر آدم ...176
فریب خوردن آدم و حوا...181
آیات 37 - 43...192
لغات ...192
ترجمه ...193
تفسیر اهل بیت عليهم السلام...194
ص: 7
کلماتی که آدم علیه السلام به وسيله آن ها توبه نمود ....194
تکذیب ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام ...200
پذيرفتن ولایت محمد و آل محمد عليهم السلام و بهشت ...201
ایمان به نبوت احمد و امامت ائمه صلوات الله عليهم أجمعين ...203
خیانت علمای یهود ...205
اهمیت وفای به عهد و پیمان ...206
نمازهای پنج گانه، کفاره گناهان ...209
فلسفه و حکمت نماز ...209
فلسفه وحکمت زکات ...210
خضوع و ذلت مؤمن در پیشگاه خداوند ...211
آیات 44 - 52 ...214
لغات ....214
ترجمه ...215
تفسیر اهل بيت عليهم السلام...216
چه کسانی حق امر به معروف و نهی از منکر دارند؟ ...216
اتمام حجت خداوند بر علمای یهود ....217
نکوهش از علمایی که به علم خود عمل نمی کنند...220
ارزش عقل و تعقل ...221
شفاعت از گنهکاران شيعه ...227
شکنجه های فرعون به بنی اسرائیل ...229
نجات بنی اسرائیل با توسل به محمد و آل محمد عليهم السلام...231
امتحان خداوند از بنی اسرائیل ...233
آیات 53 - 59...240
لغات...240
ترجمه ...241
تفسیر اهل بیت عليهم السلام... 242
کیفر پرستش غیرخدا...244
بهانه گیری بنی اسرائیل و عذاب الهی ...248
احترام به محمد و آل او عليهم السلام ویاک شدن از گناه ...252
ص: 8
عواقب گناه و مخالفت با خداوند ...254
آیات 60 - 62...256
لغات ...256
ترجمه ...257
تفسير اهل بیت عليهم السلام... 258
اجابت دعای موسی با توسل به محمد و آل محمد صلوات الله عليهم اجمعين ...258
بهانه گیری و ذلت و بیچارگی ...261
معنای خوف و ترس از خداوند ...265
آیات 63 – 71 ...266
لغات...266
ترجمه ...268
تفسیر اهل بیت عليهم السلام ...269
پیمان خداوند از پیامبران وامت ها نسبت به ولایت و اطاعت از محمد و آل او عليهم السلام... 269
خیانت اصحاب سبت ...272
پاداش اعتقاد به مقام محمد و آل محمد عليهم السلام...275
بهانه گیری، کار را سخت کرد ...277
آثار توسل به محمد و آل محمد عليهم السلام...282
آیات 72 - 78 ...284
لغات ...284
ترجمه ...285
تفسير اهل بیت عليهم السلام...286
عبرت از احوال گذشتگان ...286
قساوت قلوب به سبب انکار فضائل محمد و آل محمد عليهم السلام...288
لجاجت های قوم يهود ...294
نفاق قوم یهود و مشرکین مکه ..296
نامه ابوجهل به رسول خدا صلی الله علیه و آله ...298
تقلید حرام و تقلید واجب ...303
آیات 79 - 86...307
لغات ...308
ص: 9
ترجمه ...309
تفسير اهل بیت عليهم السلام...310
گمراهی امت موسی و عیسی علیهما السلام به دست علمای فاسد ...310
خیال های باطل قوم يهود ...311
پاک شدن از گناه با ولایت على علیه السلام...313
خداوند از بنی اسرائیل درباره هشت چیز پیمان گرفت ...316
پیمان منع از خونریزی و تجاوز و فساد ...323
پاداش گریه و اندوه بر امام حسین علیه السلام...326
تبعید ابوذر به دست عثمان ...327
آیات 87 - 92 ...331
لغات ...331
ترجمه ...332
تفسیر اهل بيت عليهم السلام...333
مقایسه بین معجزات عيسی عليه السلام ومعجزات حضرت محمد صلی الله علیه و آله ...336
حديث حدائق و گریه رسول خدا صلی الله علیه و آله برای امیرالمؤمنین عليه السلام... 349
آیات 93 – 98...352
لغات ...353
ترجمه ....353
تفسیر اهل بیت عليهم السلام...354
محبت گوساله راه را بر آنان بست ...354
علاقه به مرگ نشانه راستی و درستی است ...355
قصه عجیبی از قوم یهود ...357
دشمنی با جبرئیل به خاطر دشمنی با على عليها السلام ...360
آیات 99 – 104 ...363
لغات ...363
ترجمه ...364
تفسير اهل بيت عليهم السلام...365
عناد و دشمنی يهود با رسول خدا و امیرالمؤمنين عليها السلام...365
قصه مسلمان شدن عبد الله بن سلام، عالم يهود ...367
ص: 10
یهودیان به جای تصديق رسول خدا صلی الله علیه و آله از سحر شیاطین پیروی کردند! ...370
ماجرای سحر شیاطین و ابطال آن به وسیله هاروت و ماروت ...371
توهین یهودیان به رسول خدا صلی الله علیه و آله...373
آیات 105 - 113...376
لغات ...377
ترجمه ...377
تفسیر اهل بیت عليهم السلام...378
نسخ شرایع پس از بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله...381
معجزات عجیبی از رسول خدا صلی الله علیه و آله...383
جلوگیری یهود از گرایش مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله...387
برهان و جدال پسندیده و ناپسند ...392
آیات 114 - 123 ...397
لغات ...397
ترجمه ...398
تفسير اهل بیت صلی الله علیه و آله...399
ماجرای هجرت و خروج رسول خدا صلی الله علیه و آله از مکّه ...399
نمازهای نافله در حال حرکت...402
تنزیه خداوند از صفات مخلوقین ...405
بهانه گیری های یهود و مشرکین ...407
التقاطی گری و میانه روی وسازش با دشمن ...408
حق تلاوت قرآن ...410
قیامت و روز بی پناهی و بیچارگی ...411
آیات 124 - 132...413
لغات ...413
ترجمه ...414
تفسیر اهل بیت عليهم السلام...415
سکّان داران دین خدا سابقه شرک ندارند...415
طواف کعبه و پاکی ظاهری و باطنی ...419
امنیت و برکات حرم الهی...422
ص: 11
بنای کعبه توسط ابراهیم و اسماعيل عليهما السلام...423
مرحومه از ذریه ابراهیم عليه السلام...427
ملت ابراهیم عليه السلام کیانند؟ ...430
آیات 133 - 141 ...433
لغات ...433
ترجمه ...435
تفسير اهل بیت عليهم السلام...436
اعتقادات حق را همواره به زبان اقرار کنید ...436
مقصود از «صبغة الله »...438
آیات 142 - 150 ...440
لغات ...441
ترجمه ...441
تفسير اهل بیت عليهم السلام...443
ماجرای تغییر قبله ...443
مقصود از امّت وسط ...445
فلسفه تغییر قبله ...447
کتمان حق در بین یهود و نصارا و مخالفين ...451
آیات 151 - 162 ...457
لغات ...457
ترجمه ...458
تفسیر اهل بیت عليهم السلام...459
برنامه تبلیغی رسول خدا صلی الله علیه و آله...459
معنای ««فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ» ...460
استعانت از صبر و نماز ...464
شهدا زنده هستند ...465
برخی از نشانه های قیام حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف...466
فلسفه بين صفا و مروه ...469
کتمان فضائل امیرالمؤمنین عليه السلام...472
انکار نبوت رسول خدا و ولایت امیرالمؤمنین صلوات الله عليهما... 473
ص: 12
آیات 163 – 172...476
لغات ...477
ترجمه ...478
تفسير اهل بیت عليهم السلام...479
معنای وحدانیت و یگانگی خداوند...479
شرک در ولایت481...
بهترین و سخت ترین عبادت خداوند ...485
پرهیز از دام های شیطان...486
نجات از شرارت های شیاطین ...490
آیات 173 - 177 ....492
لغات ...492
ترجمه ...493
تفسير اهل بیت عليهم السلام...494
احکام اضطرار...494
کیفر کتمان نشانه های حقانیت رسول خدا صلی الله علیه و آله...497
نتیجه کتمان حق ...498
دو قصه عجيب و عبرت انگیز ...501
ارزش های واقعی...504
آیات 178 - 186 ...510
لغات ...511
ترجمه ...512
تفسير اهل بیت عليهم السلام...513
قانون قصاص و دیه و عفو...513
وصیت هنگام مرگ ...516
فلسفه روزه ماه مبارک رمضان ...519
معذورین از روزه ...522
نزول قرآن در ماه مبارک رمضان ...524
وجوب روزه ماه مبارک رمضان ...525
افطار مسافر و مريض هدیه خداوند است ...527
ص: 13
معنای دعا و اجابت واستجابت ...529
آیات 187 – 194 ...533
لغات ...534
ترجمه ...534
آداب و حدود روزه ماه مبارک رمضان ...536
درامدهای غیرمشروع...539
تقویم تاریخ با حرکت ماه و خورشید...540
عادات و رسوم جاهلیت ...543
فلسفه و حکمت جنگ و قتال در اسلام ...545
عدالت در جنگ ....546
آیات 195 - 203...549
لغات ...550
ترجمه ...551
تفسير اهل بیت عليهم السلام...552
معنای القای درتهلکه ...552
وجوب حج و عمره ...554
احکام محصور و مصدود ...556
ماه های حج و آداب آن...559
ذکر خداوند در سرزمین مشعر الحرام ...560
انگیزه های متفاوت حجاج ...563
ایام تشریق در منی ...568
آیات 204 - 213...571
لغات ...572
ترجمه ...572
تفسير اهل بیت عليهم السلام...574
دروغگویی و ریاکاری منافقین ...574
فداکاری امیرالمؤمنین برای تحصیل رضای خدا...576
دخول در قلعه امن الهی...579
ص: 14
لغزش از قلعه امن الهی...580
اتمام حجت بر بنی اسرائیل ...582
حب دنیا و انحراف از مسیر حق ...583
آیات 214 - 220 ...586
لغات ...587
ترجمه ...588
تفسیر اهل بیت عليهم السلام...589
بهشت همراه با سختی هاست ...589
احکام انفاق ...591
وجوب جهاد و قتال ...593
قتال در ماه های حرام ...595
ایمان هجرت جهاد ...598
حرمت شراب و قمار...599
مراعات ایتام ...604
آیات 221 - 230 ...608
لغات ...609
ترجمه ...610
تفسير اهل بيت عليهم السلام...611
ازدواج با زنان اهل کتاب ...611
احکام بهره گیری از همسران ...615
احکام اصلاح بين مردم...620
احكام «ایلاء» ...622
احکام طلاق ....623
اقسام طلاق و احکام رجوع
احکام زن سه طلاقه ...627
آیات 231 - 237 ...633
لغات ...534
ترجمه ...635
تفسیر اهل بیت عليهم السلام...637
ص: 15
احکام طلاق رجعی ...537
از ازدواج مجدد زن ها جلوگیری نکنید ...639
احکام رضاع و دوران شیرخوارگی اطفال ...641
عده زنان شوهر مرده...643
احکام طلاق قبل از دخول ...646
آیات 238 - 245...648
لغات ...648
ترجمه ...648
تفسير اهل بیت عليهم السلام...650
مواظبت بر نمازها ...650
احکام نماز خوف ...652
ازدواج بعد از فوت همسر...654
فرار از مرگ سودی ندارد ...656
پاداش قرض به خدا...658
آیات 246 - 252...661
لغات...662
ترجمه ...663
تفسير اهل بیت عليهم السلام...664
گناه زیاد و سلطه ظالم ...664
ماجرای طالوت وجالوت و تابوت ...664
خداوند به خاطر خوبان بلا را از گنهکاران برطرف می کند ...671
آیات 253 - 257...673
لغات ...673
ترجمه ...674
تفسیر اهل بیت عليهم السلام..675.
فضیلت پیامبر اسلام بر سایر پیامبران عليهم السلام...675
درجات انفاق و بهترین آن ها ...678
آثار و برکات خواندن آية الكرسي...679
ولایت الله و یا ولایت شیطان ...683
ص: 16
آیات 258 - 264...689
لغات ...690
ترجمه ...691
تفسير اهل بیت عليهم السلام...692
احتجاج ابراهیم عليه السلام با نمرود ...692
نمونه ای از قیامت و معاد ...694
نمونه دیگری از قیامت و زنده شدن مردگان ...700
درجات انفاق ...703
انفاق مقبول وغير مقبول ...705
آیات 265 - 271...709
لغات ...710
ترجمه ...711
تفسیر اهل بيت عليهم السلام...712
نمونه ای از انفاق نیک و خالص ...712
بهترین را برای خدا بدهید ...713
وعده خدا و وعده شيطان ...715
خیر فراوان ...717
صدقات پنهان و صدقات آشکار...719
آیات 272 – 281...720
لغات ...721
ترجمه ...721
تفسير اهل بیت عليهم السلام...723
انفاق به فقرای عفيف ...723
آثار انفاق ...725
حرمت ربا بعد از بیان ...727
فرق بین ربا و صدقات ...729
توبه و یا جنگ با خدا! ...730
آخرین آیه ای که بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد ...735
آیات 282 - 286 ...738
ص: 17
لغات ...739
ترجمه ...740
تفسیر اهل بیت عليهم السلام...741
احکام دین و بدهکاری ...741
فضیلت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بر پیامبران گذشته ...746
سلام مرا به آن سید ولی برسان ...769
ص: 18
پس از نوشتارهای پیشین در فکر فرو رفتم و با خود گفتم: عمر گذشت و قوا رو به تحلیل رفت و تو از قرآن که ثقل اکبر بود غافل شدی و بی بهره ماندی. خوب بود به قرآن نیز توجه می کردی و از دریاهای بی منتهای نورانی آن استفاده می نمودی و بهره هایی می بردی؟
از سویی دیدم بحمد الله تفسیرهای فراوانی برای قرآن نوشته شده است و بنده بی بضاعت چیز تازه ای ندارم، و از خداوند با توسلات به حضرات معصومین عليهم السلام. درخواست نمودم تا مرا از کتاب خود بهره مند نماید و برای عموم مردم تفسیری بنویسم و از خداوند نیز استمداد کردم که تا پایان این تفسیر به من مهلت بدهد و اثری در نوشتارم قرار دهد تا مردم از آن استفاده کنند. از این رو خداوند به فکر من انداخت که آیات قرآن را با سخنان اهل البيت عليهم السلام. تفسیر نمایم و نظر هیچ مفسری را جز در موارد ضروری دخالت ندهم. پس با استمداد از خداوند شروع نمودم.
و در ذیل همه آیات، روایاتی را یافتم که آیات قرآن را از جهت مفهوم و اسرار و بطون و شأن نزول و ذکر فضائل محمد و آل محمد - صلوات الله عليهم اجمعین - ومثالب دشمنانشان و مسائل اخلاقی و اعتقادی و فقهی و تاریخی و غیره روشن می نماید و در حد استفاده عموم ابهامی باقی نمی گذارد، بلکه باید بگویم روایات معصومین عليهم السلام. در ذیل برخی از آیات به قدری فراوان است که ناچار باید
ص: 19
خلاصه ای که حاوی همه آنهاست بیان شود تا از ملالت و تطويل پرهیز شده باشد.
لازم به ذکر است که در برخی از موارد همان گونه که اشاره شد ایجاب می نمود که به طور اختصار نظر برخی از اعلام از مفسرین بزرگوار مانند علی بن ابراهیم قمی، عیاشی، طبرسی، فیض کاشانی، طباطبایی و غیرهم را نیز در متن و یا پاورقی ذکر نمایم، رضوان الله علیهم اجمعین. و قبل از ترجمه آیات، لغات هر بخش را به فارسی ترجمه نمایم و ترجمه آیات را در حد امکان آمیخته به تفسیر نمایم و به نظر رسید که این شیوه علاوه بر سهولت کار، نویسنده را از خطر تفسیر به رأی دور می نماید و در ذائقه مردم نیز شیرین تر می باشد.
ولله الحمد أوّلاً وآخراً.
24 رجب 1433 ه- ق
خادم اهل البيت عليهم السلام.
سید محمد حسینی بهارانچی (سید قاسم)
ص: 20
خداوند کتاب آسمانی خود را بسیار زیبا توصیف نموده و در آیه ای آن را برای مردم، هادی و بیّنات و فرقان معرفی نموده و می فرماید: «هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ»(1).
و در آیه دیگری، آن را هدایت و بیان و موعظه معرفی نموده و می فرماید: «هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ »(2).
و در آیه ای تبیان کل شیء وهدایت و رحمت و بشارت معرفی نموده و می فرماید: «وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ»(3).
و در آیه ای آن را برهان و نور مبین معرفی نموده است و می فرماید: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا»(4).
و در آیه ای آن را نور و کتاب مبین و هادی به بهشت و نجات دهنده از ظلمات و صراط مستقیم معرفی نموده و می فرماید:« قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ *
ص: 21
يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ »(1).
و در آیه ای آن را موعظه و شفای صدور نامیده و می فرماید: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ »(2).
و در آیات فراوان دیگری قرآن را وسیله نجات و هدایت و بیان کننده هر خیری و هر امری معرفی نموده و می فرماید:«وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ»(3) ویا می فرماید : «وتِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ» (4).و تفسیر این آیات در جای خود بیان خواهد شد، اکنون مجال آن نیست.
در روایات و سخنان معصومین علیهم السلام نیز قرآن بهتر از هر چیزی معرفی شده است که به برخی از آن ها اشاره می شود:
1. رسول خدا صلی الله علیه و آله قرآن را به همراه با عترت و اهل بیت خود - دستگیره نجات امت معرفی نموده و در حدیث متواتر و مسلمی که شیعه و اهل تسنن نقل نموده اند می فرماید: «إِنِّي تَارِكُ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي ، مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَبَداً عَلَىَّ الۡحَوۡضِ »(5).
مؤلف گوید: حدیث فوق از نظر معنا بين خاصه و عامه تواتر قطعی دارد، گرچه در الفاظ آن مختصر اختلافی وجود دارد و در برخی از روایات این گونه نقل شده که
ص: 22
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: « إنّي تارِكٌ فيكُمُ الثَّقَلَينِ : الثَّقَلَ الأَكبَرَ وَالثَّقَلَ الأَصغَرَ، فَأَمَّا الأَكبَرُ فَكِتابُ رَبّي، وأمَّا الأَصغَرُ فَعِترَتي أهلُ بَيتي، فَاحفَظوني فيهِما؛ فَلَن تَضِلّوا ما تَمَسَّكتُم بِهِما.»(1)
یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من دو چیز گرانسنگ و گران بها را بعد از خود بین شما می گذارم، یکی ثقل اکبر و دیگری ثقل اصغر، اما ثقل اکبر کتاب پروردگار من است و اما ثقل اصغر عترت و اهل بیت من هستند، پس شما به خاطر من آن دو را حفظ کنید و تا زمانی که به آن دو تمشک کنید [و از آنان پیروی نمایید] هرگز گمراه نخواهید شد.
2. رسول خدا صلی الله علیه و آله قرآن را هادی و نجاتبخش و روشنگر حقایق و وسیله نجات از انحراف و ظلمت های جهل و نادانی و راهنمای بهشت و... معرفی نموده و می فرماید:
أیّها النَّاسِ ، إنّکم فی دَارِ هدنه ، وَ أَنْتُمْ علی ظَهْرِ سَفَرٍ ، وَ السیر بکم سریع ، وَ قَدْ رأیتم اللیل وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ یبلیان کلّ جدید ، وَ یقرّبان کلّ بعید ، وَ یأتیان بکلّ مَوْعُودِ ، فَأَعِدُّوا الْجَهَازَ لِبُعْدِ الْمَجَازِ . قَالَ : فَقَامَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ فَقَالَ : یا رَسُولَ اللَّهِ ، وَ مَا دَارَ الهدنه ؟ قَالَ : دَارُ بَلَاغٍ وَ انْقِطَاعَ ، فَإِذَا الْتَبَسَتْ علیکم الْفِتَنِ کقطع اللیل الْمُظْلِمِ فعلیکم بِالْقُرْآنِ ، فَإِنَّهُ شَافِعُ مُشَفَّعُ وَ مَاحِلُ مُصَدَّقُ ، وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إلی الجنه ، وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إلی النَّارِ ، وَ هُوَ الدلیل یدلّ علی خیر سبیل ، وَ هُوَ کتاب فیه تفصیل وَ وَ بیان وَ تحصیل ، وَ هُوَ الْفَصْلُ لیس بِالْهَزْلِ ، وَ لَهُ ظَهْرُ وَ بَطْنُ ، فَظَاهِرُهُ حکم وَ بَاطِنُهُ عَلِمَ ، ظَاهِرُهُ أنیق ، وَ بَاطِنُهُ عَمیقٌ لَهُ نُجُومُ وَ علی نُجُومِهِ نُجُومُ لَا تحصی عَجَائِبُهُ وَ لَا تبلی غَرَائِبُهُ فِيهِ مَصَابِيحُ الْهُدَى وَ مَنَارُ الْحِكْمَةِ وَ دَلِيلُ عَلَى الْمَعْرِفَةِ لِمَنْ عَرَفَ الصِّفَةَ فَلْيَجْلُ جَالٍ بَصَرَهُ وَ لْيَبْلُغِ الصِّفَةَ نَظَرُهُ يَنْجُ مِنْ عَطَبٍ وَ يَتَخَلَّصْ مِنْ نَشَبٍ فَانِ التَّفَكُّرَ حَيَاةُ قَلْبِ البصیر کما يَمْشِي الْمُسْتَنِيرُ فِي الظُّلُمَاتِ بِالنُّورِ فَعَلَيْكُمْ بِحُسْنِ التَّخَلُّصِ وَ قِلَّةِ التَّرَبُّصِ»(2).
ص: 23
یعنی: ای مردم، شما در دار هدنه و صلح و آرامش و در راه سفر آخرت هستید و سریع به مقصد خود خواهید رسید، چراکه شما می بینید، شب و روز و سیر خورشید و ماه هر تازه ای را کهنه و هر دوری را نزدیک می کنند و هر موعودی را به وجود می آورند، پس شما برای سفر دور و دراز خود توشه آماده کنید.
مقداد عرضه داشت: یا رسول الله، مقصود از دار هدنه و صلح و آرامش چیست؟ فرمود: داری است که به نهایت می رسد و تمام می شود، پس هرگاه فتنه هایی مانند تاریکی شب، امر را بر شما مشتبه ساخت [و ندانستید که چه باید بکنید] بر شما باد به تمسک به قرآن، چرا که قرآن شفاعت کننده ای است که شفاعت او مقبول است و خصومت کننده ای است که ادعای اوپذیرفته است، و هر کس قرآن را جلوی خویش قرار بدهد [و از او پیروی نماید] قرآن او را به بهشت می رساند، و هر کس قرآن را پشت سر اندازد [و با آن مخالفت کند] قرآن او را به طرف دوزخ سوق می دهد. سپس فرمود:
قرآن راهنمایی است که اهل خود را به بهترین راه هدایت می نماید؛ و کتابی است دارای تفصیل و بیان او حق را از باطل جدا می سازد و حقایق را روشن می کند و باطل در آن راه پیدا نمی کند، قرآن را ظاهری و باطنی است، ظاهر آن حکم الهی است و باطن آن علم و دانش است، ظاهرش زیبا و باطنش عمیق است و از فهم عموم دور است آسمانش را ستارگانی است و بر بالای ستارگانش ستارگان دیگری است، عجایب آن قابل شمارش نیست و غرایب و شگفتی هایش کهنه نمی شود، چراغ هایی از هدایت در آن نهفته است و مشعل های حکمت آن فروزان است و آن دلیل و راهنمای معرفت و خداشناسی است، برای کسی که به حقیقت آن آشنا شود.
بنابراین باید کاوشگران، دیده خود را بگشایند و متفکران فکر خود را به کار
ص: 24
بگیرند تا از هلاکت نجات یابند و از افتادن در بیچارگی ها و هلاکت ها خلاص شوند، چرا که تفکر و اندیشه، مایه زندگی دل های بیناست، چنان که روشنایی، انسان ها را از تاریکی نجات می دهد، پس بر شما باد که به نیکی و مراقبت از دنیا بگذرید و کمتر به دنیا پایبند باشید و دنیا را برای خود جایگاه باقی ندانید].
مؤلف گوید: مع الأسف، قرآن آن گونه که باید بین ما مورد توجه باشد، مورد توجه نیست و آن گونه که رسول خدا صلی الله علیه و آله مردم را ترغیب به قرآن نموده است، به آن توجه نمی شود. از این رو خداوند نگرانی رسول خود را درباره قرآن بیان نموده و می فرماید: «وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا »(1).
3. امام باقر علیه السلام نیز می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من نخستین کسی هستم که در قیامت بر خدای عزیز جبار وارد می شوم و سپس کتاب خدا و اهل بیت من وارد می شوند و تا این که امت من وارد می شوند، و من از امت خود سؤال خواهم نمود: شما با کتاب خدا و اهل بیت من چه کردید؟ (2)
4. آری، رسول خدا صلی الله علیه و آله که از دنیا رحلت نمود مردم قرآن و اهل بیت و عترت پیامبر را کنار گذاردند و به هوس های دنیایی خود روی آوردند و چون اهل البيت علیهم السلام را کنار زدند قرآن را نیز کنار زدند و ندانستند که قرآن از اهل البيت علیهم السلام جدا نمی شود و فکر کردند، قرآن تنها، آنان را نجات می دهد، از این رو گفتند: «حسبنا کتاب الله» و این اساس انحراف و گمراهی آنان بود و تا
ص: 25
کنون نیز از این معنا غافل مانده اند، و به همین علت امام صادق علیه السلام فرمود: به خدا سوگند هرگز امامت و خلافت حق آل ابی بکر و عمر و بنی امیه [و...] نیست و در نسل آنان و طلحه و زبیر نخواهد ماند، چراکه آنان کتاب خدا قرآن را کنار زدند و سنت های رسول خدا را باطل نمودند و احکام خدا را تعطیل کردند، در حالی که رسول خدا فرمود: قرآن مردم را هدایت می کند و از گمراهی و از کوری [و جهالت ] نجات می دهد و از لغزش ها حفظ می کند، و آن نوری است که تاریکی ها و بدعت ها را برطرف می نماید و مردم را از هلاکت حفظ می نماید و از گمراهی ها و فتنه ها نجات می دهد، و آنان را از دنیا به آخرت و به بهشت می رساند و سبب کمال دین شما می شود. تا این که فرمود: احدی از قرآن دور نشد [و به سراغ مرام های دیگر نرفت ]جز آن که به سوی آتش رفت. (1)
5. قرآن همان گونه که گذشت - برای مؤمنان و متیقن و صاحبان قلب های پاک و افراد مستقیم - هادی و نور و رحمت و برهان و ذکر و بیان و شفا و نجاتبخش و حافظ و صراط مستقیم و حق مبین و سبيل الله و راهنمای بهبهشت و زیباترین مخلوق خداست و کسی که اهل قرآن و عامل به آن باشد از هیچ چیزی هراس نخواهد داشت، از این رو امام سجاد علیه السلام می فرماید: «لومات مِنْ بَيْنِ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لا اسْتَوْحَشْتُ ، بَعْدَ أَنْ يَكُونَ الْقُرْآنُ مَعِي . وَ کان علیه السلام إِذَا قَرَأَ « مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ » یُکَرِرُهَا حَتَّیِ
ص: 26
کاد أَنْ يَمُوتَ»(1).
یعنی: اگر همه مردم از مشرق تا مغرب بمیرند من هراس و وحشتی پیدا نمیکنم بعد از آن که قرآن همراه من باشد. زهری گوید: عادت آن حضرت این بود که چون جمله «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ »را قرائت می نمود، آن را به قدری تکرار می کرد که نزدیک بود نفس او قطع شود و از دنیا برود.
6. قرآن شفای قلب ها و هر بیماری جسمی می باشد و در روایات آمده که هر کس قرآن او را شفا ندهد، چیز دیگری او را شفا نخواهد داد. از این رو امام صادق علیه السلام از پدران خود از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که آن حضرت به کسی که بیماری سینه داشت فرمود: از قرآن شفا بگیر، چرا که خداوند می فرماید: «وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ»(2).(3)
همان گونه که می فرماید:«وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ »(4).
تفسیر در لغت: «کشف الغطاء عن وجه المراد» است یعنی پرده برداشتن از مراد
متکلم است.
و در اصطلاح بیان مراد و مقصود از آیه قرآن است.
قبل از هر چیزی باید توجه نمود که آیات قرآن بلکه سخنان معصومین علیهم السلام را در موارد اجمال و تشابه - بدون مراجعه به سخنان آن بزرگواران و دقت در بیان و اعتبار آن ها نباید کسی به فکر و رأی و سلیقه شخصی خویش معنا کند وگرنه 1
ص: 27
مصداق روایات تفسیر به رأی خواهد بود و با این بیان کیفر کسانی که قرآن را پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله بدون مراجعه به اهل البيت علیهم السلام با فکر خود تفسیر نموده اند و هنوز نیز گرفتار آن هستند و توجه ندارند روشن می شود.
مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان گوید: « واعلم أنه قد صح عن النبي صلی الله علیه و آله و عن الأئمة علیهم السلام أن تفسير القرآن لا يجوز إلا بالأثر الصحيح و النص الصريح».
سپس گوید: اهل سنت از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده اند که فرمود: «مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْيِهِ فَأَصَابَ لَمْ يُؤْجَرْ وَ أَخْطَأَ». (1)یعنی، هرکس قرآن را با رأی و فکر خود تفسیر کند گرچه به حق تفسیر کرده باشد خطا کرده است.
زراره گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «ليس شيء أبعد من عقول الرجال من تفسير القرآن»(2) یعنی هیچ چیزی دورتر از عقول مردم، از تفسیر قرآن نیست [و تفسیر قرآن از هر چیزی دورتر از عقول مردم است] تا این که فرمود: [بسا] اول آیه درباره چیزی نازل شده است، و وسط آن درباره چیزی و آخر آن درباره چیز دیگری است. سپس فرمود: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ».
مؤلف گوید: امام باقر علیه السلام می خواهد بفرماید: تفسیر قرآن را از پاکانی مانند اهل البيت علیهم السلام باید بگیرید.
هشام بن سالم گويد: امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که قرآن را به رأی خود تفسیر کند و به حق تفسیر کرده باشد پاداشی نخواهد داشت و اگر خطا نموده باشد گناهکار خواهد بود.(3)
امام باقر علیه السلام فرمود: آنچه را می دانید [و از منبع صحیح گرفته اید] بگویید و آنچه1
ص: 28
را نمی دانید، بگویید: «الله أعلم» چرا که [بسا] شخصی آیه ای را معنا می کند و به واسطه آن بیش از فاصله بین زمین و آسمان سقوط می نماید.(1)
امام صادق علیه السلام فرمود: «... مَن فَسَّرَ [بِرَأيِهِ] آيَةً مِن كِتابِ اللّهِ فَقَد كَفَرَ» (2)
و فرمود: «ما ضَرَبَ رَجُلٌ القُرآنَ بَعضَهُ بِبَعضٍ إلّاكَفَرَ».(3)
و از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْيِهِ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ ».(4) یعنی هرکس قرآن را با رأی و فکر خود تفسیر نماید، باید جایگاه خود را در آتش قرار بدهد.
از روایات فوق و نظایر آن ها استفاده می شود که در آیات متشابه و مجمل باید به مبینین و مفسرین واقعی قرآن مراجعه نمود و نباید کسی از پیش خود در تفسیر قرآن چیزی بگوید و اگر روایت و اثری از آنان نبود باید بگوید: «الله أعلم» و از خود سخنی نگوید و به این معنا در قرآن نیز اشاره شده است و خداوند در آیه 7 آل عمران می فرماید: ««هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ ...»یعنی اوست خدایی که این کتاب را بر تو فروفرستاد، برخی از آیات آن محکم و صریح و روشن است و آنها اساس این کتابند و برخی از آیات آن متشابه او تأويل پذیر است و کسانی که انحراف فکری دارند، برای فتنه جویی به دنبال تأويل [و دلخواه خود] هستند و از آیات متشابه
ص: 29
پیروی می کنند، در حالی که تأویل این آیات را جز خداوند و راسخان در علم [یعنی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و اوصیای او علیهم السلام]کسی نمی داند...
در ذیل این آیه روایات متواتری در کتب خاضه [بلکه عامه] نقل شده که تأويل و تفسیر و مجمل و متشابه و ناسخ و منسوخ و عام و خاص قرآن، تنها نزد ائمه اهل البيت علیهم السلام است و قرآن را باید از آنان اخذ نمود و آنان منابع وحی و علوم قرآنند و جز آنان کسی به اسرار قرآن آگاه نیست، اکنون به روایات فریقین در تفسیر این آیه توجه می کنیم تا حقیقت برای ما روشن شود.
انس بن مالک گويد: رسول خدا صلی الله علیه و آله به على علیه السلام فرمود: یا علی! تو باید مردم را به تأويل قرآن آگاه سازی. امیرالمؤمنین علیه السلام عرضه داشت: یا رسول الله ! من چگونه باید رسالت شما را بعد از شما به مردم ابلاغ نمایم؟ فرمود: تو باید تأويل قرآن را برای مردم بیان کنی [و به آن عمل نمایی].
اسحاق بن عمار گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: برای قرآن تأويل هایی است و زمان برخی از آنها آمده و زمان برخی خواهد آمد و هرگاه در زمان های یکی از امامان تأویلی باشد او آن را می داند.
داود بن جعفر گوید: شخصی در مکه به حضرت ابی الحسن [موسی بن جعفر علیه السلام]گفت: آیا شما کتاب خدا را تفسیر می کنی بدون آن که از کسی شنیده باشی؟! حضرت کاظم علیه السلام فرمود: قرآن قبل از آن که به دست مردم برسد بر ما نازل شده و قبل از آن که بر آنان تفسیر شود برای ما تفسير شده و ما حلال و حرام و ناسخ و منسوخ آن را می دانیم و ما می دانیم که هر آیه ای در چه شبی و درباره چه کسی نازل شده است و ما حكماء الله روی زمین هستیم...(1)
سیف بن عمیره گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: راسخون في العلم ما هستیم و ما
ص: 30
هستیم که تأويل قرآن را می دانیم.(1)
برید بن معاویه گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: آیا مقصود از آیه ««بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ»شمایید؟ فرمود: جز ما چه کسانی می توانند باشند؟!(2)
سماعة بن مهران گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند حلال و حرام دین و تأويل قرآن را به رسول خدا صلی الله علیه و آله تعلیم نمود و رسول خدا صلی الله علیه و آله علوم خود را کلّاً به على علیه السلام تعلیم کرد.(3)
امام صادق علیه السلام فرمود: مقصود از «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ » ما هستیم و على علیه السلام اول ما می باشد.(4)
امام باقر و امام صادق علیهما السلام فرموده اند: مقصود از آیه «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا » ما هستیم و خداوند فقط ما را اراده نموده است .(5)
امام باقر علیه السلام نیز در تفسر آيه «وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ ...» فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله افضل راسخون در علم است، [و پس از او ما هستیم راسخون در علم].(6)
و در تفسیر آیه «وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ»فرمود: مقصود از «أولى الأمر» ائمه معصومین [ علیهم السلام]
هستند.(7)
ص: 31
اصبغ بن نباته گوید: امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: ... هرچه شما بخواهید در قرآن موجود است و اگر می خواهید از من سؤال کنید.(1)
مؤلف گوید: از مناظرات امیرالمؤمنین و ائمه دیگر به ویژه مناظرات امیرالمؤمنین و امام صادق و امام رضا علیهم السلام نیز استفاده می شود که علم به اسرار و تفسیر و تأويل قرآن نزد آنان بوده است و دیگران مانند علمای اهل سنت و خلفای بنی امیه و بنی مروان و بنی عباس و سایر مردم از آنان استفاده می کرده اند و ما در کتاب امام صادق و کتاب شهید خراسان و کتاب رهبران معصوم برخی از آنها را نقل نموده ایم.
همان گونه که از آیات و روایات گذشته استفاده شد و همه مفسرین شیعه نیز بر آن اتفاق دارند، در آیات مجمل و متشابه باید از بیانات معصومین علیهم السلام استفاده نمود و راه دیگری وجود ندارد که مفسر بتواند به اسرار و معانی این آیات پی ببرد و از تفسیر به رأی پرهیز نماید، مفسرین شیعه نیز در مقدمه تفاسیر خود به این معنا اشاره نموده اند و لكن مع الأسف دیده می شود که برخی از مفسرین نظر شخصی خود را نیز خواه موافق روایات و یا مخالف آن ها بیان می کنند و یا تفسیر روایی را در پایان ذکر می نمایند و یا نظرات مفترين عامه و خاصه را در ردیف تفسیر روایی بیان می کنند بلکه نظرات کسانی مانند عکرمه وقتاده و ضحاک و مقاتل وفخر رازی و سیوطی و امثال آن ها را که بعضا نزد خود اهل سنت كذاب و جقال شمرده شده اند را در ردیف نظر امام باقر و امام صادق و ائمه دیگر علیهم السلام قرار می دهند در حالی که ائمه علیهم السلام به ما فرموده اند: «اگر اثری از ما نیافتید توقف کنید و علم قرآن را
ص: 32
فقط از ما بگیرید و اگر آیه ای را که اجمال و تشابه دارد] از غير طريق ما تفسیر کرده باشید کافر و یا گنهکار شده اید». بنابراين اكثر تفاسیر دور از این خطا نیستند والله هو المسدّد و الهادي للصواب ولا حول ولا قوّة إلّا بالله العليّ العظيم
برخی نیز در این اواخر به نکته پردازی مشغول شده و از بیان روایات در ذیل آیات غافل مانده اند در حالی که همه می دانند، همان گونه که قرآن نور وهادی و مبین حقایق است، روایات معصومین علیهم السلام نیز نور و مبین اسرار قرآن است و هیچ سخن دیگری همتای آن ها نخواهد بود. از سویی امام صادق علیه السلام فرمود: اگر سخنان ما را بگیرید من ضامن نجات شمایم و اگر آنها را ترک کنید گمراه و هلاک خواهید شد « فَإِن أخَذتُم بِها رَشَدتُم ونَجَوتُم، وإن تَرَكتُموها ضَلَلتُم وهَلَكتُم، فَخُذوا بِها وأَنَا بِنَجاتِكُم زَعيمٌ»(1).
در کتاب لألى الأخبار از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «القُرآنَ مَأدُبَةُ اللّهِ ؛ فَتَعَلَّموا مِن مَأدُبَتِهِ ما استَطَعتُم»(2) یعنی قرآن، خوان [و سفره] گسترده خداوند است و شما تا می توانید از علوم آن بهره بگیرید.
و در حدیث دیگری از امیرالمؤمنین نقل شده که فرمود: «مَنْ تَعَلَّمَ الْقُرْآنَ وَ تَوَاضَعَ فِی الْعِلْمِ وَ عَلَّمَ عِبَادَ اللَّهِ وَ هُوَ یُرِیدُ بِهِ مَا عِنْدَ اللَّهِ لَمْ یَکُنْ فِی الْجَنَّهِ أَحَدٌ أَعْظَمُ ثَوَاباً مِنْهُ وَ لَا أَعْظَمُ مَنْزِلَهً مِنْهُ وَ لَمْ یَکُنْ فِی الْجَنَّهِ مَنْزِلَهٌ وَ لَا دَرَجَهٌ رَفِیعَهٌ وَ لَا نَفِیسَهٌ إِلَّا کَانَ لَهُ فِیهَا أَوْفَرُ النَّصِیبِ وَ أَشْرَفُ الْمَنَازِلِ».(3)
ص: 33
یعنی: کسی که علوم قرآن را فرا بگیرد و در راه تعلم قرآن متواضع و فروتن باشد و سپس قرآن را به بندگان خدا بیاموزد و هدف او پاداش خدا باشد، ثواب و منزلت کسی در بهشت بالاتر از او نخواهد بود و در بهشت منزل و درجه ای بالاتر از درجه او نخواهد بود، جز آن که او در بالاترین جایگاه آن قرار خواهد داشت.
امام سجاد علیه السلام فرمود: «مَنْ تَعَلَّمَ مِنْهُ [اي من القرآن] حَرْفاً ظَاهِراً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ عَشْرَ حَسَنَاتٍ وَ محى عَنْهُ عَشْرَ سَيِّئَاتٍ وَ رَفَعَ لَهُ عَشْرَ دَرَجَاتٍ » ثُمَّ قَالَ علیه السلام: « لَا أَقُولُ كُلِّ آيَةٍ وَ لَكِنْ كُلْ حَرْفِ بَاءٍ أَوْ تَاءٍ أَوْ شِبْهِهِمَا». یعنی: هر کس در ظاهر حرفی از قرآن را بیاموزد، خداوند ده حسنه برای او می نویسد و ده گناه از نامه عمل او پاک می کند و ده درجه به درجات او می افزاید. سپس فرمود: نمی گویم این ثواب ها برای یادگرفتن یک آیه از قرآن است، بلکه می گویم: برای یادگرفتن هر حرفی مانند «باء» و « تاء» و امثال اینها چنین ثوابی خواهد بود.(1)
از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «مَنْ عَلَّمَ وَلَدَهُ الْقُرْآنَ فَکَأَنَّمَا حَجَّ الْبَیْتَ عَشَرَهَ آلَافِ حِجَّهٍ وَ اعْتَمَرَ عَشَرَهَ آلَافِ عُمْرَهٍ وَ أَعْتَقَ عَشَرَهَ آلَافِ رَقَبَهٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ وَ غَزَا عَشَرَهَ آلَافِ غَزْوَهٍ وَ أَطْعَمَ عَشَرَهَ آلَافِ مِسْکِینٍ مُسْلِمٍ جَائِعٍ وَ کَأَنَّمَا کَسَی عَشَرَهَ آلَافِ عَارٍ مُسْلِمٍ وَ یُکْتَبُ لَهُ بِکُلِّ حَرْفٍ عَشْرُ حَسَنَاتٍ وَ یُمْحَی عَنْهُ عَشْرُ سَیِّئَاتٍ وَ یَکُونُ مَعَهُ فِی قَبْرِهِ حَتَّی یُبْعَثَ وَ یَثْقُلُ مِیزَانُهُ وَ یُجَاوَزُ بِهِ عَلَی الصِّرَاطِ کَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ وَ لَمْ یُفَارِقْهُ الْقُرْآنُ حَتَّی یَنْزِلَ بِهِ مِنَ الْکَرَامَهِ أَفْضَلَ مَا یَتَمَنَّی».(2)
روایات فراوانی درباره فضیلت تلاوت قرآن و ختم آن، و قرائت از روی مصحف، و در نماز و ایستاده و نشسته و با صدای زیبا و حزین و با ترتیل و توجه و تدبر در
ص: 34
معانی آیات وارد شده است و ما آن روایات را در کتاب «در پناه قرآن» جمع آوری نمودیم و اکنون به برخی از آنها اشاره می کنیم.
مرحوم کلینی در کتاب کافی از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود: «مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ قَائِماً فِی صَلَاتِهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ حَرْفٍ مِائَهَ حَسَنَهٍ وَ مَنْ قَرَأَ فِی صَلَاتِهِ جَالِساً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ حَرْفٍ خَمْسِینَ حَسَنَهً وَ مَنْ قَرَأَ فِی غَیْرِ صَلَاتِهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ حَرْفٍ عَشْرَ حَسَنَاتٍ».(1)
یعنی: کسی که قرآن را در حال ایستاده در نماز خود بخواند خداوند به هر حرفی يکصد حسنه برای او می نویسد و کسی که در نماز نشسته قرآن بخواند خداوند به هر حرفی پنجاه حسنه برای او می نویسد و اگر در غیر نماز قرآن بخواند خداوند به هر حرفی ده حسنه برای او می نویسد.
ابوحمزه ثمالی گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: کسی که قرآن را در یک هفته از جمعه تا جمعه و یا بیشتر از آن در مه ختم کند و پایان آن جمعه باشد، برای او پاداش خواندن قرآن از نخستین جمعه دنیا تا آخرین جمعه آن نوشته می شود و اگردر سایر روزها نیز چنین کند همین پاداش را خواهد داشت.(2)
امام باقر علیه السلام فرمود: هر کس در نماز ایستاده قرآن بخواند خداوند به اندازه هر حرفی یکصد حسنه به او پاداش می دهد. و اگر در نماز نشسته قرآن بخواند خداوند به اندازه هر حرفی پنجاه حسنه به او می دهد و اگر در غیر نماز قرآن بخواند به اندازه هر حرفی خداوند ده حسنه به او می دهد.(3)
آداب قرائت، بر دو قسم است، آداب ظاهری و آداب باطنی.
ص: 35
آداب ظاهری قرائت چند چیز است: 1. با طهارت و وضو قرآن بخواند؛ 2. با ادب و احترام قرآن بخواند؛ 3. با طمأنینه و حفظ حرمت قرآن، قرائت کند؛ 4. با ترتیل و شمرده قرآن بخواند چنان که خداوند می فرماید: «وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا »؛ (1)5. با حالت حزن و سوز قرآن بخواند؛ 6. قبل از شروع در قرائت استعاذه کند [و أعوذ بالله من الشيطان الرجیم بگوید]؛ 7. پس از فراغ از قرائت بگوید: «صدق الله العلي العظيم و بلغ رسوله الكريم، اللهم انفعنا به و بارك لنا فيه و الحمد لله رب العالمين».
آداب باطنی قرائت نیز چند چیز است:
1. تأمل در آیات قرآن همان گونه که خداوند می فرماید: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا»؛ 2. تأمل در عظمت فرستنده قرآن؛ 3. پی بردن به عظمت قرآن و اعجاز آن؛ 4. لذت بردن از معنویت و شیرینی قرآن؛ 5. سعی در عمل به قرآن و پیروی از دستورات این کتاب آسمانی.
مؤلف گوید: برخی از مفسرین مقدمات زیادی برای شروع در تفسیر بیان نموده اند و ما به همین مختصر اکتفا نمودیم چراکه آن مقدمات در ذیل آیات، مورد بحث قرار خواهد گرفت، مانند اعجاز قرآن، تمسک به قرآن، انحصار اسرار قرآن به خاندان وحی، نزول اکثر قرآن درباره اهل البيت علیهم السلام، معنای آیات مجمل و متشابه قرآن، معنای تفسیر به رأی، عدم تحریف قرآن، معنای تبیان کل شیء بودن قرآن، معنای بطون و معانی فراوان آیات، كيفيت نزول قرآن، تمثل قرآن در قیامت و مهجوریت قرآن بین مسلمانان به ویژه بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله؛ از
ص: 36
این رو از بیان و تفصیل آن مقدمات صرف نظر شد.
از خداوند توفيق قرائت و تدبر و لذت بردن از قرآن را خواهانیم. از او می خواهیم، ما را از قرآن و عترت رسول خود صلی الله علیه و آله جدا نفرماید و تا زنده هستیم همواره از آنها پیروی کنیم و بهره مند باشیم، تا هرگز گمراه نشویم، چراکه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: (...مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَبَداً) یعنی تا زمانی که شما به قرآن و عترت تمشک و توسل جویید و از آن ها پیروی کنید هرگز گمراه نخواهید شد.
از سویی روایات مسلم و متواتری به ما رسیده است که قرآن و عترت دو شفيع ما در قیامت خواهند بود و رسول خدا صلی الله علیه و آله در قیامت از امت خود نسبت به آنها سؤال خوهد نمود و همان گونه که گذشت ما نباید هیچ دانشی را مقدمبردانش قرآن و عترت بدانیم، چراکه هرحقیقتی در این دو نور الهی موجود است؛ و کسی که چیزی را بر قرآن و عترت رسول خدا صلی الله علیه و آله مقدم کند در گمراهی قدم گذارده و قرآن او را به دوزخ سوق خواهد داد.
امام صادق علیه السلام فرمود: «شَرِّقُوا أَوْ غَرِّبُوا فِيهِ الْعِلْمُ عِنْدَنَا ...» یعنی اگر به شرق و غرب عالم بروید چیزی به دست نمی آورید، چراکه علوم الهی نزد ما نهفته است.
مؤلف گوید: به خدا پناه می بریم که رسول خدا صلی الله علیه و آله در قیامت از ما به درگاه خداوند شکایت نماید و بفرماید: «يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا»(1).
جابر گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: قرآن در قیامت در زیباترین شکل می آید و چون مسلمانان او را می بینند، می گویند: این مرد از ماست؛ و چون پیامبران او را می بینند می گویند: او از ماست، و چون ملائکه مقرب خداوند او را می بینند،
ص: 37
می گویند: او از ماست، تا این که قرآن مقابل خدای رب العزة می ایستد و می گوید: خدایا! فلانی فرزند فلانی در روزهای گرم و شب های دنیا مرا تلاوت می نمود ... پس خداوند به قرآن می فرماید: «أَدْخِلْهُمُ الْجَنَّةَ عَلَى مَنَازِلِهِمْ » و قرآن به مؤمن می گوید: « اقْرَأْ وَ ارقَة » یعنی قرآن را بخوان و خود را به درجات بهشتی برسان. پس مؤمن قرآن می خواند و به درجات بهشتی می رسد و هر کسی در آن روز، به اندازه بهره ای که از قرآن برده است به درجه خود می رسد.(1)
يونس بن عمار می گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: روز قیامت برای هر کسی سه دفتر وجود دارد: 1. دفتر نعمت های الهی، 2. دفتر حسنات و اعمال خير، 3. دفتر گناهان. پس دفتر حسنات مقابل دفتر نعمت ها قرار می گیرد و نعمت های خدا همه حسنات را احاطه می کند و دفتر گناهان باقی می ماند و مؤمن را برای حساب احضار می کنند و به او می گویند: حسنات و اعمال نیک تو در مقابل نعمت ها قرار گرفت، اکنون برای گناهان خود چه داری؟ پس قرآن با زیباترین صورت مقابل مؤمن حاضر می شود و می گوید: خدایا من قرآن هستم، و این بنده مؤمن تو برای تلاوت من، خود را در رنج و زحمت قرار می داد و بسیاری از شب را به تلاوت من سپری می کرد و هنگام تهجد درنیمه شب با تلاوت من اشک می ریخت، پس تو او را خشنود کن همچنان که او مرا خشنود می نمود.
امام صادق علیه السلام می فرماید: در این وقت خداوند عزيز جبار می فرماید: ای بنده من، دست خود را باز کن و چون او دست خود را باز می کند، خداوند دست راست او را از رضوان و خشنودی خود پر می نماید، و دست چپ او را از رحمت خود پر می نماید، و سپس به او گفته می شود: بهشت برای تو مباح گردید، پس تو قرآن بخوان و به درجات آن صعود کن و مؤمن به هر آیه ای که قرائت می کند به
ص: 38
درجه ای صعود می کند.(1)
امام صادق علیه السلام در پایان حدیثی می فرماید: خداوند روز قیامت به قرآن می گوید: سوگند به عزت و جلال و ارتفاع مكانم که امروز هر کس تو را گرامی داشته، من او را گرامی خواهم داشت و هر کس به تو اهانت نموده من به او اهانت خواهم نمود.(2)
همان گونه که گذشت، تفسیر در مورد آیات مجمل و متشابه، پرده برداشتن از حقایق و اسرار و بطون این آیات است و این جز از راه وحی امکان پذیر نیست. از این رو تنها راه رسیدن به اسرار و معانی این گونه آیات استفاده از سخنان معصومین علیهم السلام است، گرچه برخی از سخنان معصومین علیهم السلام نیز به خاطر شرایط زمان، به صورت مجمل و یا متشابه نقل شده است و آن بزرگواران فرموده اند: بیان آنها را به ما واگذارید و شما از تفسیر و توجیه آن ها خودداری نمایید.
اکنون از خداوند منان صاحب رحمت بی پایان و فضل و احسان و کرامت و غفران و عفو و رضوان و أحسن التوابين لعباده المذنبین و مبدل سيّئائهم بالحسنات و المعروف بأنّه يقبل اليسير و يعطى الكثير و سبقت رحمته غضبه و يجزى القليل و يعفو عن الكثير، إلهٍ برّرحيم ودودٍ تحمد لعباده بالمن و الجود لا إله إلّا هو الرحمن الرحیم ذوالجلال والإكرام وسعت رحمته كلّ شيء و ليس كمثله شيء ولم يكن له كفواً أحد - درخواست می کنم و عاجزانه از او می خواهم تا مرا با فضل و کرم خود و به آبروی محمد و آل محمد - صوات الله عليهم أجمعين - عفو نماید، و به حق آن بزرگواران توفيق نوشتن تفسیری به زبان فارسی برای
ص: 39
دوستان فارسی زبان عنایت فرماید و فهم آیات کتاب خود را با بیان اولیایش برای من آسان نماید و از لغزش و خطا دورم دارد و به صواب و حکمت آگاهم سازد و نور معرفت و فهم آیات قرآن و کلمات اولیای خود را به من عطا نماید و لحظه ای مرا به خود وانگذارد و اگر چنین کند به فضل و رحمت خود عمل کرده است و قال سبحانه:«فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ »،«وَ لَولَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ لَا تبعتم الشَّيْطَانِ» ، «وَ لَولَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ مَا زکی مِنکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً» وله الحمد واصباً دائماً و أولاً وآخراً لا انقطاع له ولا أمد.
ص: 40
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (1)
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (2)
الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (3)مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ (4)
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (5)اهْدِنَا
الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (6)صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ
عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ (7)
حمد و مدح و شکر قریب المعنا هستند، و فرق بين حمد و شکر این است که حمد نقيض ذم است، چنان که مدح نقيض هجو است و شکر نقیض کفران است، و حمد بدون نعمت صحیح است ولكن شكر اختصاص به نعمت دارد، و بسا حمد به جای شکر استعمال می شود و گویند: «الحمد لله شكراً» یعنی الحمد الله، أشكر شكراً، و شکر، اعتراف به نعمت است همراه با تعظیم، و شکر، با قلب و زبان انجام می گیرد، و اصل آن با قلب است، و شکر زبانی برای نفي اتهام انکار و
ص: 41
کفران لازم است، واما مدح، سخنی است که حاکی از بزرگی ممدوح می باشد.و «ربّ» چند معنا دارد: 1. سید مطاع، 2. مالک، 3. مرتب، 4. مصلح، واستعمال رب اختصاص به خداوند دارد و در غیر او باید اضافه شود مانند: ربّ الدار و ربّ الضيعة و «عالمين» جمع عالم است و عالم جمع بدون مفرد است؛ و «رحمان و رحیم» دو صفت مشبهه است و رحمان صفت عام و اسم خاص است و رحیم اسم عام و وصف خاص به مؤمنین است چنان که گفته می شود: یا رحمان الدنيا ورحيم الآخرة و «دین» به معنای جزا و حساب است. و «هدایت» در لغت به معنای ارشاد و راهنمایی به چیزی است، و کسی که از جلو می رود و مردم را راهنمایی به راه صحیح می نماید را، هادی طریق گویند، و هدایت به معنای توفيق نیز آمده است، و هداک الملیک یعنی وفّقک، و «صراط» طريق وسیع و واضح را گویند، و « مستقیم» به معنای مستوی است و صراط مستقیم یعنی راه واضح و مستوی که اعوجاجی در آن نیست.
به نام خداوند بخشنده مهربان (1) حمد و سپاس مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است (2) او بخشنده و مهربان (3) و مالک روز جزا و قیامت است (4) خدایا ما تنها تو را می پرستیم و تنها از تویاری می جوييم (5) توما را به راه راست هدایت کن (6) راه کسانی که نعمت های خود را به آنان عطا نمودی، نه راه کسانی که مورد خشم و غضب توهستند، و نه راه کسانی که از صراط مستقیم دین توگمراهاند (7).
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
از امام صادق و امام رضا علیهما السلام نقل شده که می فرمایند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» به
ص: 42
اسم اعظم خداوند نزدیک تر از سیاهی چشم به سفیدی آن است.(1)
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» از آیات سوره حمد است، و رسول خدا صلی الله علیه و آله همواره آن را قرائت می نمود و آن را [ آیه ای] از سوره حمد می دانست و می فرمود: فاتحة الكتاب «السبع المثانی» است.(2)
اهل سنت نیز از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده اند که فرمود: هنگامی که سوره حمد را می خوانید، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را نیز بخوانید، چرا که سوره حمد امّ القرآن، و سبع المثانی است و «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» یکی از آیات آن است.(3)
امام صادق علیه السلام می فرماید: خدا بکشد کسانی را که از روی عمد، بزرگ ترین آیه کتاب خدا را حذف نمودند و گمان کردند آشکار نمودن آن بدعت می باشد!!(4)
امام باقر علیه السلام می فرماید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» بهترین آیه کتاب خداست و آنان [یعنی اهل سنت] آن را دزدیدند.(5)
امام باقر علیه السلام می فرماید: اول هر کتابی که از آسمان نازل شده «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ
ص: 43
الرَّحِيمِ»بوده است، و اگر «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را گفتی نیازی به گفتن: «أعوذ بالله من الشيطان الرجيم» نخواهی داشت، و «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» تو را از خطرهای بین آسمان ها و زمین مستور و محفوظ خواهد نمود.(1)
امام صادق علیه السلام می فرماید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» سزاوارتر از هر آیه ای است که بلند و آشکار قرائت شود، و این همان آیه ای است که خداوند درباره آن می فرماید:«وَ إِذا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَلَّوْا عَلى أَدْبارِهِمْ نُفُوراً»(2) . و فرمود: بلند گفتن آن در نمازها واجب و لازم است.(3)
امام صادق علیه السلام فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را قبل از هر کاری ترک مکن، ولو شعری باشد.(4)
و فرمود: هر کس از شیعیان ما «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را ترک کند، خداوند برای او مشکلی ایجاد می کند، تا به یاد شكر وثنای الهی بیفتد و کفاره ترک «بِسْمِ اللَّهِ» او باشد.(5)
ص: 44
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: هر کاری که قبل از آن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» گفته نشود، ناقص و ابتر خواهد ماند. راوی گوید: گفتم: آری، پدر و مادرم فدای شما باد! من هرگز آن را ترک نخواهم نمود. فرمود: اگر چنین کنی بهره مند و سعادتمند خواهی شد.(1)
حضرت عسکری علیه السلام می فرماید: (2) مقصود از «الله»خدای معبودی است که هر مخلوقی هنگام نیازها و مشکلات و سختی ها به او پناهنده می شود، و چون راه نجاتی نمی یابد، و از اسباب طبیعی ناامید می گردد از او کمک می خواهد و
ص: 45
می گوید: از خدایی استعانت می کنم که او سزاوار پرستش است و او پاسخ هر بیچاره و دعاکننده ای را می دهد.
سپس فرمود: امام صادق علیه السلام در پاسخ مردی که گفت: «ای فرزند رسول خدا، اهل باطل مرا درباره خداوند متحیر نموده اند و شما مرا راهنمایی نمایید» فرمود: ای بنده خدا آیا سوار کشتی شده ای و آیا کشتی تو شکسته و در معرض هلاکت واقعی شده ای که راهی برای نجات تو نباشد؟ گفت: آری. فرمود: آیا در آن وقت قلب تو توجه به کسی پیدا کرد که تو را از آن ورطه و خطر نجات بدهد؟ گفت: آری. امام علیه السلام فرمود: او همان خدایی است که در وقت بیچارگی، قدرت بر نجات و فریاد رسی از هر بیچاره ای را دارد.
سپس فرمود: بسا برخی از شیعیان ما در شروع کار خود «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را نمی گویند و خداوند آنان را گرفتار مشکلی می نماید، تا به یاد شكر وثنای خداوند بیایند، و این گرفتاری کفارۂ تقصیر آنان نسبت به ترک«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» باشد.
حضرت عسکری علیه السلام نیز می فرماید:(1) مردی به حضرت زین العابدین علیه السلام عرضه 1.
ص: 46
داشت: معنای «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» چیست؟ فرمود: پدرم از برادر خود امام حسن از امیرالمؤمنین علیهم السلام نقل نمود که مردی به آن حضرت گفت: یا امیرالمؤمنین! معنای «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»چیست؟ امیرالمؤمنین علی «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» فرمود: «الله» بزرگ ترین نام خداوند است، و آن نامی است که سزاوار نیست جز خداوند کسی به آن نامیده شود. آن مرد گفت: تفسير «الله» چیست؟ فرمود: «الله» آن خدایی است که هر مخلوقی هنگام نیازها و سختی ها - که امید او از همه چیزها قطع می گردد - به او پناهنده می شود، چراکه هر بزرگی و رئیسی در دنیا گرچه خود را بی نیاز بداند و به طغیان رسیده باشد و مردم نیازهای خود را به او ارجاع دهند،
ص: 47
باز او و مردم دیگر، نیازهایی پیدا می کنند، که احدی جز خداوند نمی تواند نیاز آنان را برطرف نماید، از این رو هنگام نیاز و بیچارگی به او پناهنده می شوند، و چون خداوند نیاز آنان را برطرف می نماید، باز هم به شرک خود باز می گردند، همان گونه که خداوند در قرآن می فرماید:
«قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ *بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِنْ شَاءَ وَتَنْسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ »(1) از این رو خداوندمی فرماید: شما فقیر و نیازمند به رحمت من هستید، و من همواره شما را نیازمند به خود، و ذلیل در عبودیت خویش نمودم، پس شما در هر مشکلی و در هر بیچارگی به من پناه ببرید، تا من شما را نجات بدهم و نیازتان را برطرف نمایم، و اگر من اراده کنم که چیزی را به شما عطا نمایم، احدی نمی تواند شما را از آن منع نماید، و اگر بخواهم چیزی را از شما منع کنم احدی نمی تواند آن را به شما عطا نماید، پس سزاوار است که شما از من درخواست کنید و به من تضع نمایید، و هنگام شروع در هر امر کوچک و یا بزرگی بگویید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» یعنی من در کار خود از خدایی کمک می خواهم که پرستش مخصوص به اوست، و اوست که هر بیچاره ای را پناه می دهد و دعای او را اجابت می کند....
در تفسیر امام عسکری علیه السلام آمده: رحمانیت خداوند، نسبت به روزی مخلوق است و اوست که مواد رزق خود را از آنان قطع نمی کند گرچه از او اطاعت نکنند، و شامل همه خلق خدا نیز می شود، و رحيميت او مخصوص به مؤمنین است نسبت به سبک نمودن طاعات خود بر آنان.(2)
ص: 48
امام صادق علیه السلام فرمود: «رحمن» اسم خاص خداوند است ولكن وصفرحمانیت او، مربوط به همه مخلوق است و «رحيم» نام عمومی است و هر کسی می تواند نام خود را رحیم قرار بدهد ولكن صفت رحیمیت خداوند مخصوص به مؤمنین است. (1)
امام صادق علیه السلام می فرماید: حضرت عیسی علیه السلام فرمود: خداوند، رحمن در دنیا و رحیم در آخرت است.(2)
امام صادق علیه السلام درباره حروف «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» می فرماید: باء اشاره به «بهاء الله» و سین اشاره به «سناء الله» و میم اشاره به «مجد الله» است. و خداوند: إلاه و معبود كل شيء است، او در دنیا رحمن به جميع خلق خود می باشد [و در آخرت تنها] رحیم به مؤمنین است.(3)
الْحَمْدُ لِلَّه
امیر المومنین علیه االسلام در تفسیر «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ »فرمود: خداوند برخی از نعمت های خود را به طور اجمال به بندگان خود معرفی نموده، چراکه آنان نمی توانند به همه نعمت های خداوند به طور تفصیل معرفت پیدا کنند، و نعمت های خداوند بیش از آن است کهبه طور تفصیل معرفت پیدا کنند، و نعمت های خداوند بیش از آن است کهبه شمار در آید و مردم از آنها آگاه شوند،
ص: 49
از این رو خداوند به انان فرموده است:بگویید«الحمد الله علی ما أنعم علینا» یعنی ما خدا را بر نعمت هایی که به ما انعام نموده ستایش می کنیم .(1)
امام صادق علیه السلام می فرماید: اگر خداوند به بنده خود نعمتی بدهد-کوچ یا بزرگ-و او بگوید:« الحمدالله» به راستی شکر آن نعمت را انجام داده است.
رَبِّ الْعَالَمِينَ
امیرالمؤمنین علیه السلام در تفسير «رَبِّ الْعَالَمِينَ» می فرماید:(2) «رب العالمین» یعنی خداوندی که مالک و خالق و روزی دهنده همه مخلوق است، و اوست که روزی آنان را از راه هایی که گمان می برند و یا گمان نمی برند می رساند، و اوست که انسان ها و حیوانات را پرورش می دهد، و نیاز آنان را برطرف می کند، و بر آنان احاطه دارد، و تدبیر امور و مصالح آنان به دست اوست، و اوست که با قدرت خودہ
ص: 50
جمادات را، از خطر تهافت و به هم ریختگی و برخورد با یکدیگر نگه می دارد، و آسمان را از فرو ریختن، و زمین را از خسف و جدا شدن، و فرو بردن مخلوق در درون خود، حفظ می نماید. و فواصل بين جمادات را حفظ می کند، و آسمان را از فرود آمدن بر زمین، و زمین را از خسف و جدا شدن نگاه می دارد جز آن که بخواهد عذابی نازل کند، و یا قیامت برپا شود و در آن صورت عالم و نظام خلقت به امر او فرو می ریزد.
الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
رسول خدا فرمود: خداوند یکصد (درجه) رحمت دارد و یک (درجه) رحمت خود را بین مخلوق خویش تقسیم نموده و آنان با این یک رحمت به یکدیگر ترحم و مهربانی می کنند. و حیوانات وحشی و غیر آنان به فرزندان خود مهر می ورزند، و نود و نه رحمت دیگر خود را ذخیره نموده تا با افزودن آن یک رحمت به آن ها در قیامت به بندگان خود ترحم نماید.(1)
به امام صادق علیه السلام گفته شد: در وصیت های لقمان چه بوده است؟ امام صادق علیه السلام فرمود: چیزهای عجیبی در آنها بوده و عجیب ترین آن ها این است که او به فرزند خود فرمود: آن گونه از خدا بترس که اگر عبادت جن و انس را کرده باشی او تو را عذاب کند، و آن گونه به او امیدوار باش که اگر گناهان جن وانس را کرده باشی او به تو ترځم نماید. سپس امام صادق علیه السلام فرمود: پدرم می فرمود: هیچ بنده ..
ص: 51
مؤمنی نیست مگر آن که در قلب او دو نور نهفته است: نور ترس و نور امید، و این دو نور مساوی با یکدیگر می باشند به گونه ای که اگر هر کدام آن ها را با دیگری وزن کنند افزون بر او نخواهد بود.(1)
مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ
حضرت عسکری علیه السلام فرماید: «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» یعنی خدایی که قادر بر اقامه روز حساب و برپا نمودن قیامت است، و اوست که در قیامت به حق حکم می کند. سپس فرمود: دین در این آیه به معنای حساب است.(2)
مرحوم عیاشی در تفسیر خود از امام صادق علیه السلام نقل نموده که آن حضرت فراوان این آیه را «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» قرائت می نمود.(3)
در روایات اهل البيت علیهم السلام آمده که قرآن در سوره «حمد» خلاصه شده است و سوره «حمد» در «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »خلاصه شده است. و طبق این روایات جمله «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» یاد آور همه مسائل معاد است، و نماز گزاران با قرائت این آیه باید به یاد همه مواقف قیامت باشند، همان گونه که اولیای خداوند هنگام
ص: 52
قرائت این آیه، مضطرب و لرزان می شده اند.
حضرت عسکری علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می فرماید که آن حضرت فرمود: داناترین و زیرک ترین مردم کسی است، که خود را به حساب بکشد، و برای بعد از مرگ خود توشه فراهم نماید، و احمق ترین مردم کسی است، که از هوا و هوس خود پیروی کند، و با آمال و آرزوها، خود را طلبکار خدا بداند.(1)
در حدیث دیگری رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در دنیا از خود حساب بگیرید، قبل از آن که در قیامت به حساب شما رسیدگی شود، و در دنیا خود را وزن کنید، قبل از آن که در قیامت شما را وزن کنند و برای حضور در محضر الهی آماده شوید.(2)
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: کسی که در دنیا از خود حساب بگیرد، سود می کند، و اگر غافل شود، زیان می کند، و اگر از حساب قیامت بترسد، ایمن می شود، و اگر عبرت بگیرد بینا می شود، و اگر بینا شود می فهمد، و کسی که بفهمد عالم خواهد بود .(3)
إِيَّاكَ نَعْبُدُ
امام عسکری علیه السلام می فرماید: خداوند متعال به بندگان خود - که مورد نعمت او قرار گرفته اند - می فرماید: بگویید: ای خدایی که نعمت [ایمان و...] را به ما عطا 1
ص: 53
نمودی، ما تنها تو را می پرستیم، و با اخلاص و ذلت و خضوع تو را عبادت می کنیم و از ریا کاری و تظاهر به عبادت [وسمعه ] پرهیز می نماییم.(1)
امام صادق علیه السلام فرماید: یعنی ما هدف از عبادت جز رسیدن به قرب تونداریم، و همانند جاهلانی که از تو دورند، برای عوض و مزد، تو را عبادت نمی کنیم.(2)
وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ
امام عسکری علیه السلام می فرماید: مقصود از «وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» این است که ما به خدای خود می گوییم: ما برای اطاعت و عبادت و برای دفع شر دشمنان و جلوگیری از کید و مکر آنان و برای استقامت در دین خود تنها از تو کمک می خواهیم و به تو پناه می بریم.(3)
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند، به سبب فاتحة الكتاب بر من منت نهاد و جبرئیل به من گفت: هر کس بگوید: «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» خداوند و اهل آسمان ها، او را تصدیق می کنند و «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» اخلاص در عبادت خداست «وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»
ص: 54
بهترین جمله ای است که بندگان خدا می توانند حوائج خود را به وسیله آن ازخداوند طلب نمایند. (1)
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ
امام صادق علیه السلام می فرماید: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» یعنی خدایا ما را به راه محبت خود و بهشت هدایت نما، و از پیروی هوای نفس - که سبب گرفتاری ما می شود و از رأی و قیاس در مسائل دینی - که سبب هلاکت ما می شود - دور فرما.(2)
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: یعنی، خدایا همان گونه که تا کنون توفيق اطاعت و بندگی خود را به ما داده ای، باز این توفیق را به ما عطا کن، تا در آینده نیز به اطاعت و بندگی تو مشغول باشیم.(3)
و نیز فرمود: صراط مستقیم در دنیا، آن راه مستقیم [دین ] است که از غلو [و اعتقاد به الوهیت غیر خدا] و تقصیر در معرفت [به اولیای خدا] دور باشد، و صراط مستقیم در آخرت، راه مؤمنین است به بهشت.
امام صادق علیه السلام می فرماید: صراط مستقیم، راه معرفت به خداوند است، و آن دو
ص: 55
صراط است: 1. صراط مستقیم در دنیا، 2. صراط مستقیم در آخرت. اما صراط مستقیم دنیا، امام [معصوم ] واجب الاطاعة است، و هر کس در دنیا او را شناخته باشد و از او پیروی نموده باشد، از صراط قیامت که پلی است بر روی دوزخ، عبور خواهد نمود، و کسی که امام خود را در دنیا نشناخته باشد، به دوزخ سقوط خواهد نمود.(1)
امام صادق علیه السلام (همان گونه که در حدیث پیشین گذشت) می فرماید: مقصود از صراط مستقیم، امیرالمؤمنین علیه السلام است.(2)
ص: 56
و در روایت دیگری فرمود: مقصود از صراط مستقیم معرفت به امیرالمؤمنین علیه السلام است، و در روایت دیگری فرمود: مقصود، معرفت به امام علیه السلام است.
و در روایتی فرمود: «نَحْنُ الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ » یعنی، ماییم صراط مستقیم (دین خدا).
و در زیارت جامعه کبیره که از امام هادی علیه السلام نقل شده به این معنا تصریح شده و می فرماید: «أَنْتُمُ الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ ....» یعنی، شما امامان صراط اقوم و پایدار دین خدایید.
و یا می فرماید: «إِلَى اللَّهِ تَدَّعُونَ ، وَ بِهِ تؤمون ، . . وَ إِلَى سَبِيلِهِ تُرْشِدُونَ » یعنی، شما مردم را به راه خدا دعوت می کنید ... تا این که می فرماید: شما مردم را به صراط و سبیل دین خدا ارشاد می کنید.
ویا می فرماید: «وَ بَرِئْتُ إلی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أعدائکم وَ مِنَ الْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وأولیائهم والشیاطین وَ حِزْبِهِمُ والظالمین لکم والجاحدین لحقکم والمارقین مِنْ دینکم وولایتکم والغاصبین لإرثکم والشاکین فیکم المنحرفین عنکم...» یعنی، من به خدا پناه می برم از دشمنان شما و از جبت و طاغوت و شیاطین و حزب ستمگر آنان که منکر حق شمایند، و از ولایت شما جدا شده اند و غاصب ارث شما و شاک درباره شما و منحرف از راه شما هستند.
و یا می فرماید: «وَ الْحَقُّ مَعَکُمْ وَ فِیکُمْ وَ مِنْکُمْ وَ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ أَهْلُهُ وَ مَعْدِنُهُ...» یعنی حق با شما و در بین شماست و حق از شما به مردم می رسد، و شما اهل حق و معدن حق هستید.
همان گونه که گذشت، از روایات معصومین علیهم السلام استفاده می شود که امام علیه السلام صراط مستقیم است، و بر صراط مستقیم حرکت می کند، و معرفت به او، وارد شدن در صراط مستقیم است، و کسی که در دنیا، به امام زمان خود معرفت پیدا کند، و از او پیروی نماید، در قیامت نیز از صراط - که پلی است بر روی جهنم -
ص: 57
همان گونه خواهد گذشت. اگر با کندی حرکت نموده با کندی عبور خواهد نمود، واگر با سرعت حرکت نموده با سرعت حرکت خواهد نمود، و داخل بهشت خواهد شد، و کسی که در دنیا امام خود را نشناخته باشد، در قیامت قدم او بر صراط می لغزد، و در دوزخ فرود می آید. و بر آنچه گذشت روایاتی از معصومین علیهم السلام نقل شده که برخی را نقل نمودیم و به برخی نیز اشاره می کنیم.
امام صادق علیه السلام فرمود: صراط باریک تر از مو، و برنده تر از شمشیر است، و برخی از مردم مانند برق از آن عبور می کنند، و برخی مانند اسب سوار، و برخی مانند پیاده، و برخی افتان و خیزان حرکت می کنند، و برخی بر صراط آویزان هستند، و نیمی از بدنشان در آتش، و نیمی خارج از آتش است.(1)
و در روایت دیگری فرمود: صراط تاریک است، و مردم به اندازه نوری که دارند بر آن حرکت می نمایند.(2)
صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: خداوند ما را امرنموده که بگویید: «خدایا ما را به راه کسانی که به آنان نعمت خود را عطا نمودی هدایت فرما» یعنی توفیق باقی ماندن بردیانت و اطاعت از خود را به ما عطا فرما. سپس فرمود: مقصود از نعمت در این آیه مال و صحت بدن نیست، چراکه صاحبان مال و صحت بدن، بسا کافران و 1.
ص: 58
فاسقان اند، و مقصود از کسانی که خداوند نعمت خود را به آنان عطا نموده، پیامبران و صديقين و شهدا و صالحین هستند، و کسی که از خدا و رسول او اطاعت کند در قیامت، هم نشین آنان خواهد بود، همان گونه که خداوند می فرماید: «وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عليهم مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً» .(1)
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مقصود از «الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ » شیعیان على علیه السلام هستند، و مقصود از نعمت، نعمت ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام است، و ما می گوییم: خدايا، ما را به راه آنان هدایت نما چراکه آنان گمراه و مورد غضب تو نیستند.(2)
امام صادق علیه السلام می فرماید: مقصود از «الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ » و حضرت محمد صلی الله علیه و آله و ذرية اويند.(3)
مؤلف گوید: اختلافی در روایات فوق نیست، چراکه روایات در مقام بیان مصاديق «الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ » می باشد.
ص: 59
غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ
در تفسیر امام عسکری از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده که فرمود: «مغضوب عليهم» قوم یهودند که خداوند درباره آنان می فرماید: «من لعنه الله وغضب عليها و ضالین» قوم نصارا هستند که خداوند درباره آنان می فرماید: «قدضلوا بين قبل وأضلوا كثيرة».(1)
و در تفسیر امام آمده که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هر کس کافر به خدا باشد، مغضوب عليهم و ضالین است. یعنی گمراه شده و راه خدا را نیافته و مورد خشم او قرار گرفته است.
و در معانی الاخبار صدوق از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: مقصود از الذين أنعمت عليهم و شیعیان على علیه السلام هستند، آنان از راه خدا گمراه نشده اند و مورد خشم او نیز قرار نگرفته اند (چراكه على علیه السلام به فرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله : با حق است و حق با اوست و هر کجا او باشد حق همراه اوست).(2)
مرحوم علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل نموده که فرمود: مقصود از «مغضوب عليهم» دشمنان اهل البيت علیهم السلام [و دشمنان شیعیان
ص: 60
آنان] هستند، و مقصود از «ضالين» کسانی هستند که درباره امامت اهل البيت علیهم السلام شک دارند و امام خود را نشناخته اند.(1)
رسول خدا می فرماید: سوره «ام الكتاب» بهترین سوره ای است که خداوند در کتاب خود نازل نموده است و آن شفای هر دردی است جز مرگ.(2)
امام باقر علیه السلام می فرماید: بیماری که با سوره حمد شفا نیابد با چیز دیگری شفا نخواهد یافت.(3)
امام صادق علیه السلام می فرماید: اگر هفتاد مرتبه سوره حمد را بر مرده ای بخوانی و او زنده شود عجیب نخواهد بود.(4)
و در روایتی آمده که سوره حمد از گنج های عرش الهی است.(5)
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید(6): از رسول خدا شنیدم که می فرمود: خداوند
ص: 61
می فرماید: من سوره حمد را بین خود و بنده خود تقسیم نمودم، نصف آن برای من است، و نصف دیگر آن برای بنده من، و بنده من هرچه می خواهد به او داده می شود.
سپس فرمود: چون بنده خدا می گوید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » خداوند می گوید: او کار خود را با نام من شروع نمود و بر من واجب است که امور او را کامل کنم و احوال او را مبارک نمایم. و چون می گوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ » خداوند می گوید: او مرا ستایش نمود و دانست که نعمت ها، از من است و من بلاها را از او دفع می کنم. پس ای ملائکه شاهد باشید که من نعمت های آخرت را نیز به او عطا
ص: 62
نمودم، و بلاهای آن را نیز از او دفع کردم. و چون می گوید: «الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» خداوند می گوید: او به رحمانیت و رحیمیت من شهادت داد، و من شما را گواه می گیرم که نعمت و عطای خود را بر او فراوان خواهم نمود. و چون می گوید: «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» خداوند می گوید: او اعتراف نمود که من مالک روز قیامت هستم، از این رو من حساب او را آسان، و حسنات او را قبول می نمایم و گناهان او را می آمرزم. و چون می گوید: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ » وخداوند می گوید:
بنده من راست می گوید، او مرا عبادت می کند، پس شما شاهد باشید که من پاداشی به او خواهم داد که همه مخالفین حسرت او را خواهند خورد. و چون می گوید: « وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» خداوند می گوید: او از من کمک خواست و به من پناه آورد پس شما شاهد باشید که من او را کمک خواهم نمود و در سختی ها به فریاد او خواهم رسید. و چون می گوید: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ ،صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ» خداوند می گوید: آنچه بنده من خواست به او عطا نمودم، و آنچه بخواهد و آرزو کند را به او عطا می کنم، و از هر چه هراس داشته باشد، او را ایمن خواهم نمود.
ص: 63
ص: 64
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الم (1)ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى
لِلْمُتَّقِينَ (2)الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ
وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ (3)وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ
وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ (4)أُولَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (5)
«ذلک» لفظ اشاره به دور است، و اصل آن «ذا» بوده و کاف برای خطاب است و «لام» برای تأکید است، چنان که «هذا» برای اشاره به نزدیک است، و «هذاک» برای خطاب است، و «کتاب» به معنای مکتوب است، مانند حساب که به معنای محسوب است، و «ریب» به معنای شک است، و گفته شده که بدترین شک را «ریب» گویند، و «هدی» مصدر هديته می باشد، و «هدایت» همان گونه که گذشت به معنای ارشاد و دلالت است، و «متقین» در اصل موتقین بوده و واو قلب به تاء شده و در تاء ادغام شده است، و آن از وقایه است، و اصل «تقوى» وقوا
ص: 65
بوده، و واو قلب به تاء شده است، مانند ثراث که اصل آن وراث بوده، و «اتقاه بالترس» یعنی به وسیله سپر خود را از دشمن حفظ نمود، و «غیب» چیزی است که از خوانش انسان پنهان است، مانند: معرفت به صنع و صفات خداوند، و نبوت حضرت خاتم صلی الله علیه و آله و قیام حضرت مهدی علیه السلام و رجعت و قیامت و حساب و بهشت و دوزخ؛ و «مفلحون» به معنای ناجون و فائزون است.
به نام خداوند بخشنده مهربان الم (1) این کتاب باعظمتی است و هیچ گونه شگی در آن نیست، و راهنما وهادی پرهیزگاران است (2) آنان که ایمان به غيب او حقایق پنهان می آورند، و نماز را برپا می کنند، و از آنچه ما روزی آنان نموده ایم، انفاق می نمایند (3) و به آنچه برتونازل شده ، وبه آنچه برپیامبران پیش از تونازل شده است ایمان می آورند، و به سرای قیامت يقين دارند (4) آنان مورد هدایت پروردگار خود هستند و رستگار می باشند (5)
الم*ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ (بقره / 2-1)
حروف مقطعه قرآن از مجملات قرآن است و روایات گوناگونی درباره آنها نقل شده، گرچه این روایات نیز دارای معانی متفاوتی است.
امام عسکری علیه السلام می فرماید: مردم قریش و یهود [مکه] قرآن را تکذیب نمودند و گفتند: این ها سخنان سحرآمیز است و محمد تا خود این سخنان را بیان کرده او به خدای خود نسبت می دهد. از این رو خداوند در پاسخ آنان فرمود: «الم*ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ». یعنی ای محمد، به آنان بگو: کتابی که بر من نازل شده از همین حروفی است که شما با آنها سخن می گویید، مانند: الف
ص: 66
لام، میم و شما اگر راست می گویید، مانند آن را بگویید، و دیگران را نیز بر این عمل کمک بگیرید.
سپس خداوند در آیه دیگری [تحدی نموده و] می گوید: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا »
یعنی: به این مردم بگو: اگر همه جن و انس جمع شوند مانند این قرآن را نمی توانند بیاورند گرچه همدیگر را کمک دهند.
سپس می فرماید: ای محمد، این قرآن که با «الم» و حروف مقطعه شروع شده است، همان کتابی است که موسی و پیامبران بعد از او به بنی اسرائیل خبر داده اند و هرگز باطلی در آن راه پیدا نمی کند و آن فرستاده خدای حکیم و حمید است.
امام عسکری علیه السلام سپس در تفسير «لَا رَيْبَ فِيهِ» فرمود: بنی اسرائیل بین خود شکی نسبت به ظهور و حقانیت این کتاب ندارند، چرا که پیامبرانشان به آنان خبر داده اند که پیامبری مانند حضرت محمد ال مبعوث به رسالت خواهد شد و کتابی بر او نازل می شود که هیچ باطلی در آن راه پیدا نمی کند و نمی تواند آن را محو نماید، و همواره حضرت محمد و یاران او در حالات مختلف خود، آن را قرائت خواهند نمود.(1)
ص: 67
امام عسکری علیه السلام می فرماید: قرآن اهل تقوا را از گمراهی دور می نماید، یعنی قرآن راه های مختلف ضلالت و گمراهی را برای متقین بیان می کند و آنان از گمراهی نجات می یابند.
سپس فرمود: متقین کسانی هستند که از اعمال و راه های هلاکت وسفاهت دوری می کنند و هنگامی که به آنچه باید بدانند و یا عمل کنند آگاه می شوند، به موجب آنچه خشنودی و رضای خداوند است عمل می کنند.(1)
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «الم* ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ» فرمود: مقصود این است که در کتاب علی، شکی نیست.
سپس فرمود: «متقین» شیعیان ما هستند و آنان ایمان به غیب دارند و نماز را برپا می کنند و از آنچه ما تعلیم آنان نموده ایم به دیگران تعلیم می نمایندو علوم ما را بین مردم منتشر می سازند.](2)
ص: 68
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ(بقره / 3)
امام عسکری علیه السلام فرمود: مقصود از ایمان به غیب، ایمان به چیزهایی است که از حواس ظاهری مؤمن پنهان است، مانند ایمان به قیامت و حساب و بهشت و دوزخ و یگانگی خداوند و سایر چیزهایی که با حواس ظاهری مشاهده نمی شود مانند اعتقاد به پیامبران گذشته و.... .(1)
امام صادق علیه السلام فرمود: ایمان به غیب، اقرار به قیام حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه شریف است.(2)
امام عسکری علیه السلام فرمود: مقصود از «يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ» کامل نمودن رکوع و سجود و حفظ اوقات و حدود نماز و صیانت آن از فاسد شدن است.(3)
امام عسکری علیه السلام فرماید:(4) روزی ابوذر که از نیکان اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله
ص: 69
بود، نزد آن حضرت آمد و گفت: یا رسول الله، من شصت عدد گوسفند دارم و دوست می دارم آن ها را به صحرا و بیابان ببرم و از محضر شما دور شوم. از سویی دوست نمی دارم گوسفندان خود را به کسی بسپارم، چرا که می ترسم او از آنها محافظت نکند، چه باید بکنم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: گوسفندان خود را به بیابان ببرد. پس ابوذر گوسفندان خود را به بیابان برد و پس از هفت روز خدمت رسول خدای صلی الله علیه و آله آمد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای اباذر، چه کردی؟ ابوذر گفت: لبیک یا رسول الله. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:گوسفندان را چه کردی؟ ابوذر گفت: یا رسول الله، قصه عجیبی برای آنان رخ داد! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: چه قصه ای؟
ص: 70
ابوذر گفت: یا رسول الله، من مشغول نماز بودم، ناگهان گرگی به طرف گوسفندان من آمد. پس من گفتم: خدایا نماز را چه کنم؟ گوسفندان را چه کنم؟ پس نماز خود را بر گوسفندان مقدم نمودم و شیطان به خاطرم انداخت و گفت: ای ابوذر، اگر گرگ ها به گوسفندان حمله کنند و تو نماز خود را رها نکنی، گوسفندی برای تو نخواهد ماند که به واسطه آن معاش خود را تأمین کنی. پس من به شیطان گفتم: در آن صورت اقرار به یگانگی خداوند، و ایمان به رسول خدا صلی الله علیه و آله و ولایت برادر او علی بن ابی طالب علیه السلام که بهترین مردم بعد از اوست، و ولایت امامان پاک و راهنمایان بعد از او و بیزاری از دشمنان آنان برای من باقی خواهد ماند،و آنچه از دنیا از دست بدهم برای من آسان می باشد. پس به نماز خود ادامه دادم، و گرگی آمد و بره ای را گرفت و رفت، ناگهان دیدم شیری آمد و آن گرگ را دو نیم کرد و بره را گرفت و به گوسفندان من بازگرداند و به من گفت: ای اباذر، مشغول نماز خود باش، همانا خداوند مرا برای حفظ گوسفندان تو فرستاده است. پس من نماز خود را ادامه دادم و بسیار تعجب کردم، و چون از نماز فارغ شدم، آن شیر نزد من آمد و به من گفت: نزد حضرت محمد صلی الله علیه و آله باید بروی و به او خبر بدهی که خداوند صحابی تو (ابوذر) را که حافظ شریعت توست گرامی داشت و شیری را مأمور نمود که گوسفندان او را حفظ نماید.
پس اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله تعجب نمودند و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: راست گفتی ای ابوذر، به راستی من و علی و فاطمه و حسن و حسین به این معنا ایمان داریم.
ص: 71
پس برخی از منافقین گفتند: این چیزی است که بین محمد و ابوذر تبانی شده بود و محمد صلی الله علیه و آله می خواهد ما را فریب بدهد. پس عده ای از آنان متفق شدند و گفتند: ما نزد گوسفندان ابوذر می رویم تا ببینیم آیا هنگامی که او نماز می خواند، آن شیر برای حفظ گوسفندان او می آید و از گوسفندان او حفاظت می کند؟ و از این راه، کذب او را ثابت می کنیم. پس نزد ابوذر رفتند و دیدند آن شیر اطراف گوسفندان او می گردد تا نماز ابوذر تمام می شود و آن شیر به ابوذر می گوید: اکنون گوسفندان خود را سالم تحویل بگیر .
سپس آن شیر به منافقین می گوید: شما سخن دوست محمد و على و آل پاک او را انکار نمودید، همانا او به وسيله آنان به درگاه خدا متوسل شد، و خداوند مرا برای حفظ گوسفندان او فرستاد! سوگند به خدایی که محمد و آل پاک او را گرامی داشت، خداوند مرا در اختیار ابوذر قرار داده است، و اگر ابوذر به من دستور بدهد، من شما را هلاک خواهم نمود. سپس گفت: سوگند به خدایی که بزرگ تر از او
ص: 72
کسی برای سوگند نیست، اگر ابوذر خدا را به حق محمد و آل طیبین او - صلوات الله عليهم أجمعين - سوگند بدهد که او دریاها را برای او تبدیل به روغن یا من، واشجار نماید،و کوه ها را تبدیل به کافور و مشک و عنبر کند و درختان و نیها را تبدیل به زمرد و زبرجد نماید، خداوند خواسته او را رد نخواهد نمود.
سپس ابوذر خدمت رسول خدا آمد و رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: ای ابوذر تو اطاعت خدا را به نیکی انجام دادی، و خداوند آن شیر را در بیابان به فرمان تو قرار داد، و تو از بهترین کسانی هستی که خداوند نسبت به نماز، آنان را ستوده است.
وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ (بقره / 3)
امام عسکری علیه السلام در تفسیر آیه «وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ» فرمود:(1) اهل تقوا از اموال و نیروی بدن و آبرو و اعتبار خود انفاق می نمایند، آنان اهل زکات و صدقه و تحمل آزار مردم هستند، و حقوق واجب خود را مانند: هزينه جهاد هنگام لزوم [و هنگام استحباب] و حقوق واجب دیگر را نیز مانند: نفقه خانواده و خویشان نزدیک و پدران و مادران پرداخت می کنند، نفقات مستحب را نیز مانند: احسان به
ص: 73
خویشان دور، و کارهای خیر، و قرض دادن به نیازمندان، و دستگیری از ضعفا و کمک به افراد ناتوان و دفاع از ضعیف و مظلوم و آبرومند پرداختمی کنند، و همه این ها معنای «وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ » است .
حضرت عسکری علیه السلام می فرماید:(1) رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که زکات خود را
ص: 74
به دست مستحق برساند، و نماز خود را با حدود آنانجام بدهد، و گناهانی که سبب باطل شدن نماز و زکات می شود را انجام ندهد همه اهل محشر در قیامت حسرت او را می خورند، و نسیم بهشت او را به بالاترین مقام بهشتی در محضر اولیای خدا - که آنان را دوست می داشته و [ولایتشان را پذیرفته بوده] است - می رساند.
و کسی که از پرداخت زکات بخل ورزد، و [تنها] نماز بخواند، نماز او حبس می شود و به آسمان بالا نمی رود تا زکات خود را بیاورد، پس اگر زکات خود را پرداخته باشد، زکات مرکب نماز او خواهد شد و او را به ساق عرش می رساند، و خداوند به او می فرماید: به طرف بهشت حرکت کن. پس او به اندازه هر چشم بر هم زدن از عمر دنیای خود تا قیامت، مسیر یک سال راه را طی می کند و به آن مقاماتی که خدا می خواهد می رسد... تا این که فرمود: و اگر از پرداخت زکات بخل ورزد، نماز او پذیرفته نمی شود و مانند لباس کهنه ای، پیچیده می شود، و به او بازمی گردد،و به صورت او زده می شود، و به او گفته می شود: ای بنده خدا، نماز
ص: 75
بدون زکات برای تو چه سودی دارد؟ پس اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند: یا رسول الله، چه قدر حال چنین بندهای ناپسند و خطرناک است؟!
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آیا به شما بگویم بدتر از او کیست؟ گفتند: آری. فرمود: بدتر از او کسی است که در جهاد بادشمنان خدا کشته شود و پشت به دشمن نکرده باشد، و حورالعين و ملائکه و خران بهشتی منتظر روح او باشند، و ملائکه زمین بگویند: چه شده که حورالعين وخزان بهشت نمی توانند نزد او بروند؟ ناگهان از فوق آسمان هفتم ندا می رسد: ای ملائکه، به آفاق آسمانها بنگرید. پس ملائکه نظر می کنند و می بینند: توحید و ایمان این بنده به رسول خدا بی و نماز و زكات و صدقه و اعمال نیک او توقیف شده و درهای آسمان به روی آن ها بسته شده است، و ملائکه نمی توانند اعمال او را بالا ببرند، ومنادی پروردگار به آنان خطاب می کند:
ص: 76
بدون ولایت برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله و امامان پاک بعد از او هیچ عملی از اعمال او بالا نمی رود، و آتشی می آید و اعمال او را می سوزاند، و هیچ عملی برای او نمی ماند، جز انکار ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام و پذیرفتن ولایت دشمنان او، از این رو در وسط دوزخ قرار می گیرد. سپس فرمود: حال این شخص بدتر از حال مانع زکات است. [خلاصه ترجمه حدیث جهت اختصار].
ص: 77
امام عسکری علیه السلام به دنبال حديث گذشته (1)می فرماید: سپس به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفته شد: مستحق زکات کیست؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: زکات را به مستضعفین از شیعیان محمد و آل محمد که بصیرت [کاملی نسبت به ولایت امیرالمؤمنین و فرزندان او علیهم السلام ندارند بدهید و اما کسی که بصیرت کامل نسبت به ولایت ائمه علیهم السلام دارد و از دشمنان آنان بیزار است، او برادر دینی و به منزله رحم شماست و نباید از زکات و صدقه به او داده شود، چرا که دوستان و شیعیان ما از ما هستند و ما و آنان مانند جسد واحد هستیم و بر همه ما زکات و صدقه حرام است و شما باید به برادران شیعه خود که عارف به ولایت ما هستند آبرومند احسان کنید و شأن آنان را بالاتر از صدقه و زکات . که چرک اموال است بدانید.
سپس فرمود: آیا شما دوست می دارید کسی چرک بدن خود را بشوید و آب آن را بر بدن برادر خود بریزد؟ در حالی که چرک گناه بدتر از چرک بدن است. سپس فرمود: صدقات و زکات خود را به مخالفین که دشمن آل محمد صلی الله علیه و آله و دوستدار
ص: 78
دشمنان آنانند ندهید، چراکه زکات دادن به دشمنان ما همانند احسان به سارق در حرم خدا و در حرم من می باشد.
گفته شد: با مستضعفین آنان که شما را نشناخته اند و با ما نیز دشمنی ندارند
چه کنیم؟ فرمود: کمی به آنان احسان کنید.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اموال خود را پس از مصارف لازم - صرف هر کار خیری که به وسیله آن آبروی شما حفظ می شود و ازشر دشمنان وكلاب الناس - مانند شعرای درباری و بدگویان - مصون می مانید، صرف نمایید چراکه این ها نیز برای شما صدقه محسوب می شود. (1)
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ...» فرمود: مقصود از کتاب، على علیه السلام است، و شکی نیست که او هادی متقین یعنی شیعیان ماست، و مقصود از «وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ» این است که آنچه ما تعلیم آنان داده ایم را آنان به دیگران خبر می دهند و آنچه از قرآن نزد ما آموخته اند را تلاوت می کنند... .(2)
ص: 79
وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ(بقره/ 4) امام عسکری علیه السلام می فرماید: خداوند پس از توصیف متقین، به اقامه کنندگان نماز، آنان را باز توصیف نموده و می فرماید آنان به آنچه بر تو و بر پیامبران قبل از تو نازل شده است، ایمان دارند یعنی آنان به تورات موسی علیه السلام وانجیل عیسی علیه السلام و زبور داوود علیه السلام وصحف ابراهيم علیه السلام و سایر کتاب هایی که خداوند بر پیامبران گذشته نازل نموده، ایمان دارند و آنها را حق و صدق و از ناحیه رب العالمين یعنی خدای عزیز و صادق و حکیم میدانند، و به آخرت و عالم پس از این عالم یقین دارند و شگی ندارند که در آخرت و قیامت، مردم پاداش اعمال نیک خود را بهتر از آنچه انجام داده اند و پاداش اعمال زشت خود را مطابق آنچه انجام داده اند، خواهند دید.(1)
حضرت عسکری علیه السلام از امام حسن مجتبی علیه السلام نقل نموده که فرمود: هر کس فضیلت و برتری امیرالمؤمنین علیه السلام را نسبت به همه اصحاب رسول خدا انکار کند به راستی تورات و انجیل و زبور و صحف ابراهیم و سایر کتاب هایی که بر پیامبران علیهم السلام نازل شده است را انکار نموده، چراکه مهم ترین چیزی که از ناحیه خداوند - بعد از توحید و نبوت - نازل شده، اعتراف به ولایت علی بن ابی طالب و اولاد پاک او علیه السلام است.(2)
ص: 80
و نیز فرمود: اگر زاهد و عابدی، برتری و فضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام را بر همه خلق خدا - جز پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله- انکار نماید، عمل او مانند شعله آتشی است که در میان باد تندی باشد و آن آتش اعمال او را - که مانند گیاه «حلفاء» است - آتش خواهد زد و چیزی از آن را باقی نخواهد گذارد.
سپس فرمود: مردی نزد حضرت زین العابدین علیه السلام آمد و گفت: چه می فرمایید درباره کسی که ایمان به آنچه برحضرت محمد صلی الله علیه و آله و بر پیامبران گذشته نازل شده آورده، و قيامت را باور دارد، و نماز می خواند و زکات می دهد و صله رحم می کند و اعمال نیک را انجام می دهد، ولكن می گوید: من نمیدانم حق [خلافت] با على است و یا با فلانی؟
حضرت زین العابدین علیه السلام فرمود: تو چه می گویی درباره کسی که این اعمال خیر را انجام می دهد ولكن می گوید: من نمی دانم حضرت محمد صلی الله علیه و آله پیامبر است و یا مسیلمه پیامبر است؟ آیا فکر می کنی او از اعمال نیک خود بهره ای می برد؟ آن مرد گفت: بهره ای نمی برد. پس امام سجاد علیه السلام فرمود: رفیق تو نیز چنین است.(1)
ص: 81
حضرت رضا علیه السلام فرمود: ایمان دارای چهار پایه و اساس است: 1. توکل بر خدای عزوجل، 2. رضا و خشنودی از تقدیر و قضای خداوند، 3. تسليم امر خدا و رسول او بودن، 4. تفويض و واگذاری امور به خداوند. (1)
و فرمود: ایمان افضل از اسلام است به یک درجه، و تقوا افضل از ایمان است به یک درجه، و يقين افضل از تقواست به یک درجه. سپس فرمود: چیزی بهتر از یقین بین فرزندان آدم تقسیم نشده است.(2)
امام باقر علیه السلام می فرماید: در برخی از سفرها گروهی از مسلمانان رسول خدا صلی الله علیه و آله را ملاقات نمودند و گفتند:«السلام عليك يا رسول الله .» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خود را معرفی کنید! گفتند: ما اهل ایمان هستیم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: حقیقت ایمان شما رو علامت و نشانه آن چیست؟ گفتند: «رضای به قضای خدا، و تفویض و تسلیم امور به خداوند». رسول خدا صلی الله علیه و آله به اصحاب خود فرمود: اینان عالمان و حکیمانند و از حکمت او حلم نزدیک به پیامبرانند. سپس به آنان فرمود: اگر راست می گویید، چیزی که در آن ساکن نمی شوید را بنا نکنید، و چیزی را که نمی خورید جمع نکنید، و از خدایی که بازگشت شما به اوست بترسید.(3)
ص: 82
أُولَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (بقره/5)
امام صادق علیه السلام به ثابت بن سعيد فرمود: ای ثابت، شما را با این مردم [یعنی مخالفین] چه کار است؟ شما از ارشاد و هدایت آنان خودداری کنید، و آنان را به تشیع دعوت ننمایید، به خدا سوگند اگر اهل آسمان ها و اهل زمین جمع شوند و بخواهند کسی را هدایت کنند، اگر خداوند نخواسته باشد او هدایت شود، هدایت نخواهد شد، و اگر اهل آسمان ها و اهل زمین جمع شوند و بخواهند کسی را گمراه کنند، اگر خداوند نخواسته باشد او گمراه شود آنان نمی توانند او را گمراه نمایند.
سپس فرمود: از ارشاد و هدایت این مردم دست بردارید واحدی نگوید: این عموی من است و یا این برادر من است و یا پسرعموی من است و یا همسایه من است؛ چراکه خداوند اگر به بنده ای نظر خیر داشته باشد، روح او را پاک می کند، و چون روح او پاک شود، هر خوبی و خیری را می پذیرد و از هر زشتی و منکری پرهیز می کند، و سپس در قلب او کلمۂ خیری قرار می دهد و او سعادتمند می شود .(1)
رسول الله . قال : فما حقيقة إيمانگم؟ قالوا: الرضا بقضاء الله، والتفويض إلى الله، و التسليم لأمر الله . فقال ترشول الله ا لماء گماء، گادوا أن يځونوا من الحكمة أنبياء، فإن كنتم صايرين فتبوا ما لاتشون، ولاتجمعوا ما تأكلون، واتقوا الله الذي إليه ترجعون.
ص: 83
و نیز فرمود: هنگامی که خداوند خیر بنده ای را بخواهد، در قلب او نقطه نوری قرار می دهد، و قلب او را می گشاید و ملکی برای هدایت و استقامت او می گمارد، و اگر خداوند به بنده ای ارادہ نیکی نداشته باشد، نقطه سیاهی در قلب او قرار می دهد، و قلب او را مسدود می نماید، و شیطانی را می گمارد تا او را گمراه نماید. سپس امام صادق علیه السلام این آیه را تلاوت نمود: «فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ»(1). (2)
امام صادق علیه السلام به شیعیان خود می فرماید: کار خود را برای خدا انجام بدهید نه برای مردم، چراکه هر کاری که برای خدا انجام بشود، خداوند می پذیرد، و هر کاری که برای مردم انجام بشود پذیرفته نمی شود.
سپس فرمود: در مسأله ولایت و تشیع با مردم نزاع نکنید، که دل ها و قلب های شما را مریض و بیمار می کند، چراکه خداوند به پیامبر خود می فرماید: «إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ» (3) و می فرماید «أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ» (4)شما این مردم را رها کنید، چراکه این مردم دین خود را از
ص: 84
پیشینیان خود گرفته اند، و شما دین خود را از رسول خدا صلی الله علیه و آله گرفته اید.
تا این که فرمود: من از پدرم شنیدم که می فرمود: خداوند اگر برای کسی نوشته باشد که داخل در ولایت اهل البیت علیهم السلام بشود او سریع تر از پرنده ای که به لانه خود می رود به طرف ما خواهد آمد.(1)
فضیل بن یسار گوید: من و محمد بن مسلم خدمت امام صادق علیه السلام رسیدیم و گفتیم: ما را با این مردم چه کار؟ ما به شما اقتدا می کنیم، و سخن شما را می پذیریم، و تسلیم شما هستیم. به خدا سوگند هر که را شما دوست می دارید ما نیز او را دوست می داریم، و از هر که شما بیزارید ما نیز از او بیزار می باشیم، و از هر که شما اعراض می کنید ما نیز از او اعراض خواهیم نمود. پس امام صادق علیه السلام دست به دعا بلند نمود و فرمود: به خدا سوگند [دین ] حق همین است.(2)
مؤلف گوید: خداوند در آیاتی از قرآن «مفلحين» را توصیف نموده است، در آیه
ص: 85
157 اعراف می فرماید: «مفلحين و رستگاران کسانی هستند که از پیامبر امی - که وصف او را در تورات و انجیل و قرآن یافته اند به پیروی می کنند... و سپس می فرماید: آنان مفلحين و رستگارانند.
و نیز می فرماید: آنان که ایمان به این پیامبر آوردند و از او حمایت کردند و از نوری که همراه او بود [یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام] پیروی نمودند از رستگاران
خواهند بود.
امام باقر علیه السلام می فرماید: مقصود از «وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ » در این آیه امیرالمؤمنین و ائمه بعد از او هستند. و خداوند کامل ترین توصیف مؤمنین رستگار را در اول سوره «مؤمنون» بیان نموده و می فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ*وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ *...».(1)
ص: 86
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ (6)خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ (7)وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ (8)يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ (9)فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ (10)
«کفر» خلاف شکر است چنان که «حمد» خلاف ذم است، کفر به معنای پوشاندن نعمت است و شکر آشکار نمودن آن است، و هرساتری را کافر گویند، و
«سيئ وسواء» به یک معناست، و «سیان» به معنای مثلان است، و «انذار» اعلام با تخويف و ترساندن است، و هر منذری اعلام کننده است و لكن هر اعلام کننده ای منذر نیست، و انذار و تخویف از اوصاف خداوند است، و مفعول دوم انذار با حرف باء و بدون آن آمده، مانند ««قُلْ إِنَّمَا أُنْذِرُكُمْ بِالْوَحْيِ»و «إِنَّا أَنْذَرْنَاكُمْ عَذَابًا قَرِيبًا »، و «ختم» به معنای طبع است، و ««خِتَامُهُ مِسْكٌ » یعنی آخر، و «ختم کتاب» مهر پایانی آن است، و «غشاوة» به معنای غطاء و پرده است، و «فؤاد» محل قلب و صدر محل فؤاد است، و گاهی به جای قلب، محل آن که فؤاد است گفته
ص: 87
می شود، مانند « لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ » و «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ » یعنی قلبک، و «عذاب » به معنای استمرار الم ودرد است، و «خدعه» به معنای اخفاء و ابهام است برخلاف حق، و «نفس» به معنای روح و تأکید و ذات آمده است، و «شعور» به معنای احساس و فطانت است، و «لا يشعرون» به معنای لایعلمون است.
ای رسول من! آنان که کافرشدند، خواه توانان را انذار کنی آواز عذاب خدا بترسانی و یا انذار نکنی، ایمان نخواهند آورد (6) خداوند بردل ها و گوش هایشان مهر زده و بر چشم هایشان پرده انداخته، و عذاب بزرگی در انتظار آن هاست (7) گروهی از مردم می گویند: ما به خدا وقيامت ایمان داریم و حال آن که ایمان نیاورده اند (8) آنان به گمان خود می خواهند خدا و مؤمنان را فریب بدهند، در حالی که جز خود را فريب نمی دهند و نمی فهمند (9) قلب های آنان بیمار است و خداوند بر بیماری آنان افزوده، و برای آنان عذاب دردناکی است، چراکه همواره دروغ می گویند (10)
پإِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ (بقره / 6)
امام عسکری علیه السلام می فرماید: پس از آن که خداوند احوال مؤمنین را ذکر نمود و آنان را به خاطر اعتقاد به توحید و نبوت رسول خود حضرت محمد صلی الله علیه و آله و وصایت ولی خود حضرت على علیه السلام ستود، کافران و مخالفان را نیز یاد نمود و فرمود: آنان که کافر به خدا و معتقدات مؤمنین و یگانگی خداوند، و نبوت رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله، و وصایت علی علیه السلام ولی خدا و وصی رسول او، و امامت امامان پاک و قوامین به مصالح خلق خدا شدند، چه تو آنان را انذار کنی و بترسانی، و یا انذارشان نکنی ایمان نخواهند آورد.
ص: 88
[و خداوند چون می دانسته آنان ایمان نمی آورند، رسول خود را از آن آگاه نموده
و فرموده است: «لَا يُؤْمِنُونَ»]. (1)
معجزات رسول خدا صلی الله علیه و آله
امام باقر علیه السلام می فرماید:(2) هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد مدینه شد، و آثار صدق و نشانه های حقانیت وپیامبری او آشکار گردید، یهودیان مدینه سخت به فکر حیله و نابودی و خاموش نمودن انوار و معجزات او افتادند، تا بلکه نور او خاموش و معجزات او را ابطال نمایند، و از کسانی که در مقام رد و تکذیب او برآمدند: 1. مالک بن صیف، 2. کعب بن اشرف، 3. حی بن اخطب، 4. ابولبابة بن عبد المنذر، 5. وشعبة، بودند. از این رو مالک بن صيف به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: ای محمد تو گمان می کنی رسول خدا هستی؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این چنین خالق همه خلق فرموده است. مالک گفت: ای محمد ما ایمان به رسالت تو
ص: 89
نخواهیم آورد تا این فرشی که زیر پای ما قرار دارد به تو ایمان بیاورد، و شهادت به رسالت تو بدهد. سپس ابولبابه گفت: ما ایمان به رسالت تو نمی آوریم، و شهادت به آن نمی دهیم، تا این تازیانه ای که در دست من است به تو ایمان بیاورد و به رسالت تو شهادت بدهد. سپس کعب بن اشرف گفت: ما هرگز به تو ایمان نمی آوریم و تو را تصديق نمی کنیم تا این الاغی که من سوار آن هستم به تو ایمان بیاورد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بندگان خدا نباید از خدای خود اقتراحات و خواسته های بیجا داشته باشند، بلکه باید تسلیم و مطیع امر او باشند، و به همان نشانه هایی که برای آنان قرار داده اکتفا نمایند.
سپس فرمود: آیا برای شما، شهادت تورات و انجیل و زبور و صحف ابراهيم علیه السلام کافی نیست که به نبوت و پیامبری من و امامت برادر و وصیو خلیفه و بهترین خلق خدا بعد از من - یعنی علی بن ابی طالب علیه السلام - اقرار نمایید؟! و آیا شما مشاهده نمی کنید که خداوند این قرآن - که همواره مخلوق خدا را مبهوت و
ص: 90
مغلوب خود نموده و آنان قدرت مقابله با او را ندارند و نمی توانند همانند او را بیاورند - را نشانه حقانیت من قرار داده است؟
سپس فرمود: من اقتراحات و خواسته های بیجای شما را از خدای خود مطالبه نمی کنم، بلکه می گویم: نشانه هایی که او قرار داده، برای من و شما کافی است، جز آن که خداوند از فضل خود بخواهد خواسته های شما را انجام بدهد.
و چون سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله به پایان رسید، خداوند آن بساط و فرش را به زبان آورد و گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ إِلَهاً وَاحِداً أَحَداً صَمَداً [حَیَّاً]قَیُّوماً أَبَداً لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَهً وَ لَا وَلَداً وَ لَمْ یُشْرِکْ فِی حُکْمِهِ أَحَداً وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ یَا مُحَمَّدُ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَکَ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَکَ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ وَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ بْنِ هَاشِمِ بْنِ عَبْدِ مَنَافٍ أَخُوکَ وَ وَصِیُّکَ وَ خَلِیفَتُکَ فِی أُمَّتِکَ وَ خَیْرُ مَنْ تَتْرُکُهُ عَلَی الْخَلَائِقِ بَعْدَکَ وَ أَنَّ مَنْ وَالاهُ فَقَدْ وَالاکَ وَ مَنْ عَادَاهُ فَقَدْ عَادَاکَ وَ مَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْ أَطَاعَکَ وَ مَنْ عَصَاهُ فَقَدْ عَصَاکَ وَ أَنَّ مَنْ أَطَاعَکَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ اسْتَحَقَّ السَّعَادَهَ بِرِضْوَانِهِ وَ أَنَّ مَنْ عَصَاکَ فَقَدْ عَصَی اللَّهَ وَ اسْتَحَقَّ أَلِیمَ الْعَذَابِ بِنِیرَانِهِ»
ص: 91
پس همه آنان تعجب نمودند و به یکدیگر گفتند: «مَا هذا إِلاَّ سِحْرُ مُبِينُ » و آن بساط تکانی خورد و بالا رفت و مالک بن صيف و یاران او به صورت روی زمین افتادند،و باز خداوند آن بساط را به سخن آورد و گفت: خداوند مرا گرامی داشت و به سخن آورد تا به تمجید و یگانگی او ونبوت محمد پیامبر او صلی الله علیه و آله که آقای پیامبران و قائم به حق اوست، و امامت برادر و وصی و وزير وهمتا و خلیل و قاضی دیون و وعده های او، و ناصر اولیای او و نابود کننده دشمنان اوست، شهادت بدهم و مطيع امام و ولی بعد از او باشم، و از دشمنان او بیزاری جویم، از این رو سزاوار نیست که هیچ کافری بر روی من بنشیند و تنها مؤمن می تواند بر روی من بنشیند.
پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به سلمان و مقداد و ابوذر و عمار فرمود: شما برخیزید و بر روی این بساط بنشینید، چرا که شما به آنچه او به آن گواهی داد ایمان دارید پس آنان برخاستند و بر آن بساط نشستند. سپس خداوند تازیانه ابي لبابة بن عبد المنذر را به سخن درآورد و گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ خَالِقِ الْخُلُقِ ، وَ بَاسِطِ الرِّزْقِ ، وَ مُدَبِّرُ الْأُمُورِ ، وَ الْقَادِرُ عَلَيَّ كُلُّ شَيْ ءٍ . وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ يَا محمد عبده وَ رَسُولَهُ ، وَ صَفِيُّهُ وَ خَلِيلِهِ ، وَ حَبِيبِهِ وَ وَلِيُّهُ ونجيه جَعَلَكَ السفير بَيْنَهُ وَ بَيْنَ عِبَادِهِ ، لينجي بِكَ السُّعَدَاءِ ، وَ يُهْلِكَ بِكَ الْأَشْقِيَاءِ . وَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبِ الْمَذْكُورِ فِي الْمَلَإِ الأعلي بِأَنَّهُ سَيِّدُ الْخُلُقِ
ص: 92
بَعْدَكَ وَ أَنَّهُ الْمُقَاتِلُ عَلِيِّ تَنْزِيلُ كِتَابِكَ لِيَسُوقَ مُخَالِفِيهِ إِلَيَّ قَبُولِهِ طَائِعِينَ وَ كارِهِينَ . ثُمَّ الْمُقَاتِلُ بَعْدَ عَلِيٍّ تَأْوِيلَهُ الْمُحَرِّفِينَ الَّذِينَ غَلَبَةِ أَهْوَاؤُهُمْ عُقُولِهِمْ ، فحرفوا تَأْوِيلِ كِتَابِ اللَّهِ تَعَالِي وغيروه ، وَ السَّابِقُ إِلَيَّ رِضْوَانُ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ بِفَضْلِ عَطِيَّتُهُ وَ الْقَاذِفُ فِي نِيرَانِ اللَّهِ أَعْدَاءِ اللَّهِ بِسَيْفٍ نِقْمَتَهُ ، وَ الْمُؤْثِرِينَ لِمَعْصِيَتِهِ وَ مُخَالَفَتِهِ
قَالَ ثُمَّ انجذب السَّوْطُ [انحدر السوط]مِنْ يَدِ أَبِي لُبَابَةَ ، وَ جُذِبَ أبالبابة فَخَرَّ لِوَجْهِهِ ، ثُمَّ قَامَ بعدفجذبه السَّوْطِ فَخَرَّ لِوَجْهِهِ ، ثُمَّ لَمْ يَزَلْ كَذَلِكَ مِرَاراً حتي قَالَ أبولبابة وَيْلِي مَا لِي؟ ...»
یعنی تازیانه ابولبابه به سخن آمد و گفت: من شهادت می دهم که خدایی جز خدای خالق و رازق و مدبر و قادر نیست، و من شهادت می دهم که توای محمد، بنده و رسول و صفی و خلیل و حبيب و ولی و نجی خدا هستی و خداوند تورا سفیر بین خود و بندگان خود قرار داده تا به وسیله توسعادتمندان نجات یابند و اشقيا هلاک شوند. و من شهادت می دهم که علی بن ابی طالب علی در آسمان هفتم بعد از تو آقای خلق نامیده می شود و اوست که با تنزيل كتاب تو جنگ می کند و مخالفین تو را خواسته یا ناخواسته به اسلام دعوت می نماید و پس از تو نیز با تأويل قرآن با منحرفين از اسلام که عقول خود را مقهور هواهای نفسانی
ص: 93
خویش نموده و کتاب تو را تحریف و تغییر خواهند داد جنگ خواهد نمود و اوست که با فضل خداوند اولیای خدا را به رضوان خدا سوق می دهد، و دشمنان و معصیت کاران را با شمشیر خود به دوزخ می فرستد.
سپس تازیانه باز دست ابولبابه بیرون آمد و ابولبابه را بر زمین زد و چون ابولبابه برخاست با تازیانه او را بر زمین زد و این عمل چند مرتبه تکرار شد، و ابولبابه گفت: وای بر من، مرا چه می شود؟! پس خداوند تازیانه را به سخن درآورد و به ابولبابه گفت: ای ابولبابه ، خداوند مرا ناطق به توحید و تمجید خود قرار داد و مرا مشرف به تصديق به نبوت پیامبر خود محمد و ولایت بهترین خلق خود بعد از او و افضل اولیای خود نمود، او همسر سیده زنان عالم و مشرف به افضل جهاد و به بیتوته در بستر پیامبر است، او دشمنان خدا را با شمشیر انتقام خود ذلیل می کند، و حلال و حرام وشرايع و احکام را برای امت روشن می نماید.
سپس گفت: ای ابولبابه، سزاوار نیست هیچ کافری که مخالف محمد صلی الله علیه و آله است مرا درا ختیار بگیرد و من تو را رها نمی کنم و تو را خواهم کشت جز آن که به محمد ایمان بیاوری. پس ابولبابه گفت: ای تازیانه! من به جميع آنچه تو شهادت دادی اعتقاد دارم و ایمان می آورم. و چون چنین گفت، تازیانه در دست او قرار گرفت و گفت: حال که ایمان آوردی من در اختیار تو هستم ولكن خدا آگاه تر است به باطن وسريره تو، و اوست که به نفع تو یا به ضرر تو، در آن روز معلوم، حکم خواهد نمود...
سپس امام باقر علیه السلام فرمود: کعب بن اشرف نیز که بر الاغ خود سوار بود، الاغ، او را با سر بر زمین کوفت و او متألم شد، و چون باز بر الاغ خود سوار شد الاغ او را بر زمین کوفت، و هفت مرتبه این عمل تکرار شد، و در مرتبه هشتم خداوند الاغ را به سخن درآورد، و الاغ گفت: ای کعب بن اشرف، چه بد بنده ای هستی تو، که آیات الهی
ص: 94
را شنیدی و مشاهده کردی، و به آن ها کافر شدی؟! و من که الاغ هستم خداوند مرا گرامی داشت و موفق به توحید او شدم و اکنون می گویم:«أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ خَالِقُ الْأَنَامِ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ سَیِّدُ أَهْلِ دَارِ السَّلَامِ...» یعنی شهادت می دهم به یگانگی خداوند که او خالق مردم و صاحب جلالت و کرامت است، و شهادت می دهم که محمد بنده و رسول او و آقای اهل بهشت و مبعوث و فرستاده خداست برای کسانی که در علم خدا سعادتمند و یا اهل شقاوت بوده اند، و من شهادت می دهم که خداوند به واسطه على بن ابی طالب هر که را بخواهد سعادتمند می کند، و موفق به پذیرفتن موعظه و تأدیب و پیروی از اوامر، و پرهیز از مناهی او می شود، و خداوند با شجاعت و شمشیر علی علیه السلام دشمنان محمد صلی الله علیه و آله را خوار می نماید و به دوزخ می فرستد و آن به خاطر سرکشی و ظلم و طغیان و کوری و حق نشناسی آنان نسبت به او می باشد.
سپس الاغ گفت: سزاوار نیست کافر بر من سوار شود، و جز کسی که مؤمن به خدا و رسالت پیامبر اوست و او را در جميع اقوال و افعال مانند منصوب نمودن برادر خود به خلافت تصديق نموده نباید سوار بر من شود. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به کعب بن اشرف فرمود: الاغ تو بهتر از تو است و نمی گذارد تو سوار بر او بشوی و باید او را به یکی از مؤمنین بفروشی.
کعب بن اشرف گفت: مرا در او حاجتی نیست بعد از آن که او سحر تو را تأييد
نمود. پس الاغ به او گفت: ای دشمن خدا، از آزار به محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله خودداری کن، به خدا سوگند اگر کراهت محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله نبود من تو را می کشتم و پایمال می کردم و با دندان های خود سر از بدنت جدا می نمودم. پس کعب بن اشرف سر به زیر و ساکت شد و از آنچه از الاغ شنید بی تاب گردید، و با این وصف باز شقاوت بر او غالب شد [وایمان نیاورد] و ثابت بن قیس آن الاغ را به
ص: 95
يکصد دینار [درهم] از او خریداری نمود، و همواره سوار آن می شد، و خدمت رسول خدا می آمد و الاغ برای او نرم و سبک و ذلیل و کریم بود، و رسول خدا به او فرمود: ای ثابت، این الاغ مال تو باشد و تو به وسیله آن به دوستان خود کمک خواهی نمود.
امام باقر علیه السلام سپس فرمود: هنگامی که قوم يهود [با دیدن معجزات] ایمان نیاوردند و از نزد رسول خدا علیه السلام متفرق شدند خداوند آیات «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ...» را بر رسول خود نازل نمود.
خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ(بقره/ 7)
امام عسکری علیه السلام می فرماید: مقصود از «خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ ...» به این است که خداوند بر قلوب منافقین و گوش های آنان مهر می زند یعنی علامتی بر روی قلوب و گوش هایشان قرار می دهد که چون ملائکه مشاهده می کنند می فهمند که آنان ایمان نخواهند آورد، و بر چشمانشان نیز پرده ای قرار میدهد و آنان حقایق را آن گونه که باید ببینند نمی بینند و در گمراهی باقی می مانند، چراکه آنان توجه به وظایف خود نکردند و در فهم آنها تقصیر نمودند. و از این رو به خدا و رسول او ایمان نیاوردند، مانند کسی که پرده ای بر روی چشم او باشد و مقابل خود را نبینند. از این رو برای آنان در قیامت عذاب دردناکی خواهد بود و در دنیا نیز گرفتار عذاب خواهند بود.(1)
ص: 96
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ (بقره/ 8)
امام عسکری علیه السلام می فرماید: (1)هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم به
ص: 97
اصحاب خود دستور داد تا با علی بن ابی طالب به عنوان امیرالمؤمنین بیعت کنند، ابوبکر و عمر و هفت نفر از مهاجرین و انصار برخاستند و با او بیعت نموند، و رسول خدا صلی الله علیه و آله از آنان عهد و پیمان گرفت، و به آنان فرمود: مرا معرفی کنید. گفتند: شما محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف هستی. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای مردم، آیا من سزاوارتر به شما از خود شما نیستم؟ گفتند: آری یا رسول الله. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آیا مولای شما سزاوارتر به شما از خود شما نیست؟ گفتند: آری. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله نگاهی به آسمان کرد و فرمود:خدایا، تو شاهد باش. و این سؤال و این پاسخ سه مرتبه تکرار شد، و سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ثُمَّ قَالَ: أَلاَ [فَ ] مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ وَ أَوْلَی بِهِ، فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلاَهُ وَ أَوْلَی بِهِ، اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ اُنْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اُخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.» سپس فرمود: ای بوبکر برخیز، و با علی به عنوان امیرالمؤمنین بیعت کن. ابوبکر برخاست و با او به عنوان امیرالمؤمنین بیعت نمود. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله با دستور داد تا همه آن نه نفر از سران مهاجرین و انصار با او بیعت نمودند و عمر از بین آنان برخاست و گفت: « بَخٍ بَخٍ لَکَ یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ، أَصْبَحْتَ مَوْلَایَ وَ مَوْلَی کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَه.» و سپس متفرق شدند، و رسول خدا صلی الله علیه و آله از آنان عهد و پیمان محکمی گرفت که بیعت خود را نقض نکنند، و از اطاعت علی بن ابی طالب علیه السلام سرپیچی ننمایند و او را همواره امیر و امام و فرمانده خود بدانند.]
و
ص: 98
تا این که گروهی از سران منافقین و جباران آنان تمرد نمودند و با همدیگر پیمان بستند، که اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفت، خلافت را از علی علیه السلام بگیرند ونگذارند او در مسند خلافت بنشیند، ولكن همین گروه پس از غدیر خم خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله می آمدند و می گفتند: «شما بهترین خلق خدا را بر ما حاکم نمودی، وما را از حاکمیت ظالمان و ستمگران نجات دادی» در حالی که خداوند نفاق آنان را می دانست و آنان بر عداوت و دشمنی خود نسبت به رسول خدا و اهل بیت او
صلوات الله علیهم اجمعین - اصرار داشتند، از این رو خداوند با این آیات از باطن آنان خبر داد و فرمود: ... «وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ» یعنی آنان ایمان ندارند بلکه با همدیگر متحد شده اند تا تو و اهل بیت و دوستان تو را اگر بتوانند از بین ببرند و از احکام خدا به ویژه خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام جلوگیری کنند.
يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ(بقره / 9)
در ادامه حدیث قبل، امام عسکری علیه السلام می فرماید:(1) سپس خداوند به پیامبر خود خبر داد و فرمود: آنان [یعنی منافقین] می خواهند خدای خود و مؤمنین را فریب بدهند و با آن ها خدعه نمایند، در حالی که جز خود را فریب نمی دهند و نمی فهمند.
امام عسکری علیه السلام از جدش موسی بن جعفر علي نقل نموده که فرمود: هنگامی که سخنان پنهانی منافقین و توطئه های آنان درباره امیرالمؤمنین به گوش رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید، آن حضرت آنان را خواست و به آنان سرزنش و توبیخ نمود، و آنان
ص: 99
تأکید نمودند که ما ایمان داریم.
والی گفت: یا رسول الله من هیچ چیزی را مهم تر از این بیعت نمی دانم، و امید وارم که خداوند به سبب این بیعت قصرهای مرا در بهشت وسیع گرداند و جایگاه من در بهشت بهتر از همه بهشتیان باشد.
و دومی گفت: پدر و مادرم فدای شما ای رسول خدا، من با این بیعت اطمینان پیدا کردم به دخول در بهشت و نجات از دوزخ و به خدا سوگند اگر جواهرات دنیا از زمین تا عرش باشد و به من بدهند، من از این بیعت و عهد و پیمانی که بستم بازنمی گردم و بیعت خود را نمی شکنم.
و سومی گفت: یا رسول الله به خدا سوگند من از این بیعت بسیار خشنود شدم، به گونه ای که امیدوار به رضوان خداشدم، و يقين کردم که اگر گناهان اهل زمین به دوش من باشد با این بیعت بخشوده خواهد شد. سپس بر گفته خود سوگند یاد نمود و لعنت نمود بر کسی که برخلاف گفته او چیزی را به رسول خدا گزارش بدهد.
سپس منافقین و سران عرب و متمردین نیز همین گونه با رسول خدا صلی الله علیه و آله در
ص: 100
مورد بیعت خود با امیرالمؤمنین علیه السلام سخن گفتند. از این رو خداوند به رسول خود فرمود: «يُخَادِعُونَ اللَّهَ» ... یعنی آنان با سوگندهای خود می خواستند رسول خدا صلی الله علیه و آله را فریب بدهند و آنچه در باطن خود داشتند را پنهان نمایند. والذين آموا یعنی منافقین، مؤمنین و سید آنان امیرالمؤمنین علیه السلام را نیز می خواستند فریب دهند. «وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ» یعنی منافقین، خود را فریب دادند و فریبشان به خودشان بازگشت چراکه خداوند ازآنان بی نیاز است، و اگر مهلت به آنان نمیداد، قدرت بر طغیان و خیانت پیدا نمی کردند. «وَمَا يَشْعُرُونَ»یعنی آنان نمی فهمند که خداوند، آگاه از نفاق و کذب و کفر آنان است و پیامبر خود را آگاه می سازد، و او را مأمور به العن آنان می نماید و آنان در دنیا مبتلای به لعنت مؤمنین و در آخرت نیز مبتلای به عذاب الهی خواهند بود.
فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ (بقره/ 10 )
درادامه حدیث قبل، امام عسکری علیه السلام فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله بزرگواری نمود و سخنان منافقین را در ظاهر از آنان پذیرفت و باطن آنان را به خدا واگذار کرد، و
ص: 101
لكن جبرئیل آمد و گفت: ای محمد، خداوند على علیه السلام تو را سلام می رساند و می فرماید: این گروهی که تو دانستی آنان اهل نفاق و بیعت شکنی هستند و درباره على علیه السلام تصمیم مخالفت دارند، بگو جمع شوند تا عجایبی از اکرام خداوند را درباره على الا بينند، و برای آنان روشن شود که خداوند زمین ها و کوه ها و آسمان ها و سایر مخلوق خود را مطیع او قرار داده، و هنگامی که خداوند او را جانشین تو قرار دهد، همه آنان در خدمت او خواهند بود، تا آنان بدانند که على علیه السلام ولى خداست و نیازی به آنان ندارد، و اگر از آنان انتقام نمیگیرد به خاطر امر خداست، و امر خدا در هر چیزی نافذ و حکیمانه است.
پس رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور داد تا منافقین در دامنه کوهی از کوه های مدینه حاضر شدند و به على علیه السلام فرمود: یا على، خداوند این ها یعنی منافقین را امر نموده که تو را یاری و مساعدت کنند و کوشای در اطاعت تو باشند، و اگر از تو اطاعت کنند خیر آنان خواهد بود و از ملوک بهشت و متنعم در آن خواهند شد، و اگر با تو مخالفت کنند مخلد در دوزخ خواهند بود.
سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله [در آن بیابان ] به منافقین فرمود: شما بدانید که اگر از على عابر اطاعت کنید سعادتمند می شوید و اگر با او مخالفت کنید به شقاوت [و هلاکت] می رسید و خداوند او را از شما بی نیاز خواهد نمود، همان گونه که اکنون خواهید دید. سپس به على علیه السلام فرمود: یا علی، از پروردگار خود به آبروی محمد و آل طیبین او که تو خود بعد از محمد بهترین آنان هستی - بخواه تا خداوند این کوه ها را به آنچه تو می خواهی تبدیل نماید. پس امیرالمؤمنین علیه السلام از خداوند درخواست نمود، و آن کوه ها تبدیل به نقره شدند و به امیرالمؤمنین علیه السلام خطاب نمودند: ای علی! وای وصی رسول خدای رب العالمين! خداوند ما را در اختیار تو قرار داده است، اگر می خواهی ما را برای امور خود انفاق کن، پس هرگاه تو ما را
ص: 102
بخوانی ما تورا اجابت خواهیم نمود.سپس آن کوه ها تبدیل به طلای سرخ شدند و همان سخنان را به امیرالمؤمنین علیه السلام گفتند، و سپس تبدیل به مشک و عنبر و جواهر و یاقوت شدند و هرکدام صدا زدند: يا أبا الحسن! ای برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله! ما در خدمت و اطاعت تو هستیم، هر دستوری به ما بدهی ما از تو اطاعت خواهیم نمود و به هرچه بخواهی ما تبدیل می شویم.
پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به منافقین فرمود: دیدید چگونه خداوند على علیه السلام را از شما و اموال شما بی نیاز نموده است؟ سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله به على علیه السلام فرمود: یا علی، خدا را به حق محمد و آل پاک او که تو بعد از محمد آقای آنان هستی بخوان، تا خداوند برای تو درخت ها را تبدیل به مردان مسلح، و صخره ها را به مارها و درندگان و افعی ها تبدیل نماید. و چون امیرالمؤمنین علیه السلام دعا نمود، کوه ها و بیابان ها و میادین پر از نیروهای مسلح گردید که در مقابل یکی از آنان ده هزار مرد مسلح نمی توانستند مقاومت کنند، و نیز کوه ها و زمین ها از مارها و افعی ها و...... پر شدند و همه آنان به على علیه السلام خطاب می نمودند: یا علی، یا وصی رسول الله، خدا ما را در اختیارتو قرار داده و به ما دستور داده که از تو اطاعت نماییم و هرکه را بخواهی به هلاکت برسانیم، پس هرگاه دستوری به ما بدهی، ما از تو اطاعت خواهیم نمود.
سپس گفتند: یا على یا وصی رسول الله، برای تو نزد خداوند مقام بزرگی است و اگر از خدا بخواهی که همه اطراف زمین را یکجا مانند کیسه ای در اختیارتو قرار بدهد و یا آسمان را به زمین فرود آورد و یا زمین را به آسمان بالا ببرد و یا آب دریاها را که شور است، شیرین نماید و یا تبدیل به روغن کند، و یا آن ها را به هرچه تو خواهی تبدیل نماید، تو را اجابت خواهد نمود، و اگر بخواهی خداوند دریاها را منجمد کند و زمین را تبدیل به دریا کند او خواسته تو را انجام خواهد داد،
ص: 103
بنابراین از تمرد و سرپیچی منافقین و مخالفت آنان اندوهی به خود را مده، چراکه آنان هنگامی که از دنیا می روند مانند این است که در دنیا نبوده اند، و هنگامی که به آخرت و قیامت وارد می شوند مانند این است که همواره در آن می زیسته اند.
سپس فرمود: یا علی، خدایی که آنان را با داشتن کفر و فسق در دنیا مهلت داده همان خدایی است که فرعون ذوالأوتاد، و نمرود بن کنعان، و همه طاغیان و مدعیان الوهيت و طغیان گرترین آنان ابلیس را که رئیس اهل طغیان و ضلالت است مهلت داده است، و هرگز خداوند تو را و آنان را برای این دنیای فانی نیافریده، بلکه برای دار بقا آفریده است و شما [ به وسیله مرگ از خانه ای به خانه دیگری منتقل می شوید، و خداوند نیازی ندارد که رهبر و پیشوای مدبری برای این مردم بفرستد و لكن اراده نموده که شرافت و فضل تو را بر آنان آشکار سازد، او اگر می خواست آنان را هدایت می نمود.
سپس فرمود: منافقین با دیدن این معجزات بر بیماری نفاق و حسدشان افزودند، همان گونه که خداوند می فرماید: « فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ» یعنی قلوب مافقین پس از بیعت با امیرالمؤمنین علیه السلام بیماری بیشتری پیدا نمود تا جایی که با دیدن این معجزات قلوب آنان تیره تر گردید. و عذاب دردناکی در انتظار آنان خواهد بود و آن به خاطر این است که آنان رسول خدا صلی الله علیه و آله را تکذیب نمودند و در سخنان خود نیز دروغگو بودند و می گفتند: ما بر بیعت و پیمان خود پای برجا هستیم (در حالی که دروغ می گفتند و منافق بودند).(1)
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که با مسلمانی در خرید و فروش غش و خیانت
ص: 104
کند از ما نیست و روز قیامت با یهودیان محشور می شود، چرا که آنان بیش از دیگران به مسلمانان خیانت نمودند.(1)
و فرمود: کسی که شب را صبح کند و در قلب او غش و خیانتی نسبت به مسلمانان باشد همواره مورد خشم خدا خواهد بود تا توبه کند.(2)
و نیز فرمود: از ما نیست کسی که به مسلمانی خیانت کند، و یا به او ضرر برساند و یا با او مکر و خدعه نماید.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: مؤمن با برادر دینی خود غش و خیانت نمی کند و او را خوار او بی پناه نمی گذارد و او را متهم نمی کند و به او نمی گوید: من از تو بیزار هستم.(3)
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که با برادر دینی خود غش و خیانت کند، خداوند برکت روزی را از او برمی دارد و راه معیشت را بر او می بندد و او را به خود واگذار می نماید.(4)
امام صادق علیه السلام در وصیت خود به عبدالله بن جندب فرمود:(5) کسی که با برادر دینی خود غش و خیانت بکند و او را تحقیر نماید و با او دشمن باشد، خداوند
ص: 105
جایگاه او را آتش قرار خواهد داد.
امام کاظم علیه السلام فرمود: ملعون است کسی که برادر دینی خود را متهم کند، و یا به او خیانت کند و یا از او خیرخواهی نکند.(1)
علامه مجلسی در کتاب شریف بحارالأنوار تحت عنوان «باب نفاق» آیات این بخش را ذکر نموده و سپس روایاتی را از معصومین علیهم السلام نقل کرده که به برخی از آنها اشاره می شود.
محمد بن فضیل گوید: من نامه ای به حضرت رضا علیه السلام [درباره برخی از منافقین] نوشتم و آن حضرت در پاسخ من نوشت: خداوند می فرماید: «إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ ...إلى قوله سَبِیلاً»(2) . سپس فرمود: منافقین ارتباطی با عترت رسول خدا و مؤمنین و مسلمین ندارند، آنان ایمان را به زبان خود جاری می کنند و کفر و تکذیب (حق) را در باطن خود پنهان می دارند، لعنت خدا بر آنان باد. (3)
امام صادق علیه السلام فرمود: چهار چیز علامت نفاق است: قساوت قلب، جمود و
ص: 106
خشکی چشم، اصرار بر گناه و حرص به دنیا.(1)
امیرالمؤمنین علیه السلام درباره منافقین می فرماید: ای بندگان خدا، من شما را به تقوا سفارش می کنم، و از اهل نفاق برحذر میدارم، چراکه آنان گمراه و گمراه کننده اند...(2)
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: اگر منافقین - لعنهم الله - تأویل این آیات را میدانستند آن ها را از قرآن حذف می کردند و لكن خداوند تبارک و تعالی حکم خود را اجرا می کند و حجت را بر آنان تمام می نماید همان گونه که می فرماید: ««قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ »(3).
سپس فرمود: خداوند بر روی چشمان آنان پرده ای قرار داد و قلبهای آنان را از تأمل در این آیات مسدود نمود، از این رو آنان این آیات را حذف نکردند و در مقام ابطال متشابهات نیز برنیامدند، چراکه آنان از فهم این آیات کورند و اهل سعادت بینا هستند.(4)
ص: 107
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ (11)أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ (12)وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ (13)وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ (14)اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ (15)
«افساد» احداث فساد است، و فساد، هر چیزی است که از استقامت و صلاح خارج شده باشد، و «أرض» محل استقرار حیوان است، و به پاهای اسب نیز ارض گفته می شود، چرا که بر آنها استقرار پیدا می کند. و «سفهاء» جمع سفیه است، و سفيه انسان جاهل ضعیف الرأي و قليل المعرفه نسبت به منافع و مضار را گویند. از این رو خداوند بچه ها و زن ها را در آیه ««وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا » سفها نامیده است. و بعضی گفته اند: سفیه به معنای عجول و ظلوم است که سخن خلاف حق می گوید، و در اخبار آمده که شارب الخمر سفیه است، و «لقاء» به معنای اجتماع و تقارب است، و «خلأ» نقيض ملا است و «خلوت إليه و معه» یعنی اجتمعت معه، و «یستهزؤن» یعنی يهزؤن. و « يمدهم» أی یزیدهم، و مد
ص: 108
به معنای زیاده است، و «طغیان» از طغی الماء به معنای تجاوز از حد است، و «طاغیه » جبار عنید است، و «یعمهون» جمله حالیه ازعمه به معنا تحیر است.
وهنگامی که به آنان یعنی منافقین گفته می شود: «در روی زمین فساد نكنيد» می گویند: «ما جزاهل اصلاح نیستیم.» (11) آگاه باشيد! آنان همان مفسدانند؛ ولی نمی فهمند (12) و هنگامی که به آنان گفته می شود: «ایمان بیاورید، همان گونه که مردم ایمان آوردند، می گویند: «آیا ما همانند ابلهان ایمان بیاوریم؟! آگاه باشید که آنان همان ابلهانند ولكن نمی دانند. (13) و هنگامی که مؤمنین را ملاقات می کنند [از روی نفاق ] می گویند: ما ایمان آوردیم و چون با شیاطین خود ملاقات می کنند می گویند: ما با شماییم! و ما فقط مؤمنان را استهزاء میکنیم. (14) [از این رو] خداوند آنان را استهزا می کند و در طغيان وكوری نگه می دارد.
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ (بقره/11)
امام عسکری از جد خود موسی بن جعفر علیهم السلام در تفسیر این آیه نقل نموده که فرمود: هنگامی که به ناکثین او بیعت شکنان] غدير گفته شد: «لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ» یعنی با شکستن بیعت خود، فکر مردم ضعیف را مشوش و دگرگون نکنید، و آنان را در دیانت متحير ننمایید. آنان گفتند: «إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ» یعنی ما هدفی جز اصلاح نداریم، چراکه ما نه دین محمد را قبول داریم و نه غیر آن را، بلکه ما در انتخاب دین متحیر هستیم، و در ظاهر دین محمد صلی الله علیه و آله، او را قبول می کنیم و به شریعت او اقرار می نماییم، و در باطن به خواسته های نفسانی و رفاه و آزادی خود - نسبت به دین محمد صلی الله علیه و آله و اطاعت از پسرعم او على علیه السلام- می اندیشیم، تا اگر او
ص: 109
پیروز شود آبرویی نزد او داشته باشیم، و اگر مغلوب و نابود شود، ما از دشمنان او آسوده باشیم.(1)
أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ(بقره/ 12)
سپس امام عسکری علیه السلام در تفسير آية «أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ» فرمود: آنان با اعمال و افکار و سخنانشان بین مردم فساد می کنند، و خداوند نفاق آنان را به پیامبر خود خبر می دهد و او آنان را لعنت می کند، و به امیرالمؤمنین و مسلمانان می فرماید: آنان را لعنت کنید، بلکه دشمنان مؤمنین نیز به آنان اعتماد نمی کنند، چراکه می ترسند با آنان نیز منافقانه برخورد کنند. بنابراین آنان نزد دشمنان اسلام نیز آبرویی ندارند، ولكن نمی فهمند.(2)
ص: 110
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ(بقره/ 12)
امام عسکری علیه السلام می فرماید: امام کاظم علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: هنگامی که خوبان از مؤمنین - مانند سلمان و مقداد و ابوذر و عمار - به بیعت شکنندگان غدیر می گویند: به رسول خدا و به جانشین او علی بن ابی طالب علیه السلام - که رسول خدا تا او را به جای خود قرار داد و مصالح دین و دنیای مردم را به او سپرد - ایمان بیاورید، و تسلیم امر امام خود باشید، آنان در پاسخ به هم کیشان خود از منافقین [نه به مؤمنین] می گفتند: آیا ما همانند سفها - یعنی سلمان و امثال او - که با اخلاص کامل ولایت امیرالمؤمنین را پذیرفته بودند - ایمان بیاوریم ؟! و خداوند در پاسخ آنان می فرماید: آنان خود سفیه و ضعیف العقل هستند چراکه به حقانیت محمد صلی الله علیه و آله و آل او علیهم السلام پی نبردند، و امامت وصی او را نپذیرفتند و به حال تحير و هراس باقی ماندند و نمی دانند حق کجاست و پیروزی با که خواهد بود؟ آنان به علت نفاقی که داشتند، نه آبرویی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و مؤمنین برای آنان ماند و نه نزد یهود و سایر کفارن آری، منافقین این حقیقت را نمی دانند که آبرویی برای آنان نماند و خداوند پیامبر خود را به احوال آنان آگاه ساخت و آنان گرفتار نفرت همگان و لعنت خدا و رسول و مؤمنین شدند!!(1)
ص: 111
وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ *اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ (بقره / 15)
امام کاظم علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: هنگامی که منافقین و بیعت شکنان غدیر که با همدیگر پیمان مخالفت با علی بن ابی طالب علیه السلام و جلوگیری از خلافت او را بسته بودند - با مؤمنین ملاقات می نمودند به آنان می گفتند: ما به محمد صلی الله علیه و آله ایمان داریم و مقام علی و بیعت او را پذیرفته ایم و همانند شما مطیع او هستیم.
ولكن اولین نفر آنان تا نهمین شان هنگامی که در کوچه های مدینه به سلمان و یاران او برخورد می کردند از آنان اظهارنفرت می کردند و می گفتند: این ها یاران آن ساحر و رفیق او هستند. و مقصودشان حضرت محمد و على علیهما السلام بود. سپس به همدیگر می گفتند: مواظب سخنان خود باشید، مبادا برای یاران محمد از لابه لای سخنانتان اعتقاد ما نسبت به آنچه درباره علی گفته است روشن شود و سبب هلاکت شما گردد. پس اولین نفر آنان می گفت: ببینید من چگونه آنان را مسخره
ص: 112
می کنم و شر آنان را از شما باز می گردانم!
و چون آنان به سلمان برخورد می کردند، می گفتند: مرحبا به سلمان ابن الإسلام که حضرت محمد سيد انام درباره او فرمود: «اگر دین در ثریا باشد،فرزندان فارس آن را در خواهند یافت و سلمان افضل آنان است». و نیز درباره او فرمود: «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ» و او را قرین جبرئیل نمود، همان گونه که جبرئیل در قصه كسا به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: «وَ أَنَّا مِنْكُمْ ؟» و رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: «وَ أَنْتَ مِنَّا » تا اینکه جبرئیل در ملکوت اعلی در بین ملائکه گفت: «مَنْ مِثْلِي بَخْ بَخْ ، وَ أَنَّا مِنْ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ ؟» و به مقداد نیز از روی نفاق می گفتند: مرحبا بك يا مقداد، تو همان کسی هستی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به على علیه السلام درباره تو فرمود: ای على مقداد برادر دینی توست، او به قدری تو را دوست می دارد که از شدت دوستی تو و دوستی دوستان تو و دشمنی با دشمنان تو، نزدیک است بدن او متلاشی شود ولكن ملائکه آسمان ها بیش از او تو را دوست می دارند، و بیش از او از دشمنان تو بیزار و خشمناک هستند، پس خوشا به حال تو، و خوشا به حال تو.
سپس فرمود: منافقین به ابوذر نیز [از روی نفاق] می گفتند: تو آن کسی هستی که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره تو فرمود: «مَا أَقَلَّتِ الغبراء وَ لَا أَظَلَّتْ الْخَضْرَاءِ عَلَى ذِي لَهْجَةً أَصْدَقُ مِنْ أَبِي ذَرٍّ » یعنی خورشید بر چیزی سایه نیفکنده که راستگوتر از ابوذر باشد. و چون به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفته شد: خداوند به چه چیز ابوذر را فضیلت و شرافت داد؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: به علت این که ابوذر فراوان از برادرم على علیه السلام ستایش می نمود و فضائل او را بیان می کرد، و از بدگویان او بدگویی می نمود، و نسبت به دوستان او علاقه مند بود. از این رو خداوند او را از بهترین ساکنان بهشت و خذام بهشتی را فراوان در خدمت او قرار خواهد داد.
و به عمار نیز ,از روی نفاق ] گفتند: أَهْلًا وَ سَهْلًا وَ مَرْحَباً بِكَ يَا عَمَّارُ - تونيز به
ص: 113
سبب دوستی با برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله به مقامی رسیدی، با این که عبادت تو زیاد نیست و تو به واجبات و[برخی] مستحبات اکتفا می کنی و خود را به صیام روز و عبادت شب به زحمت نمی اندازی ... مَرْحَباً بِكَ ، همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله تو را برادر باصفای علی علیه السلام و مدافع او دانست و درباره تو فرمود: «زود است که تو در راه محبت علی کشته شوی، و روز قیامت در زمره خوبان از اصحاب او محشور شوی، خدا به ما نیز توفیق اعمال تو و اعمال یاران و امثال تو که در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و برادر او على علیه السلام هستید را مرحمت کند، و ما نیز مانند شما دوستدار آنان باشیم و با دشمنانشان دشمن باشیم و سعادتمند شویم!
پس سلمان و یاران او در ظاهر - همان گونه که دستور الهی است به سخنان آنان را می پذیرفتند و از آنان می گذشتند. و اولی به رفقای خود می گفت: دیدید من چگونه آنان را به مسخره گرفتم و از شر آنان در امان ماندیم؟! پس بقیه به او می گفتند: تو همواره برای ما خیرخواه می باشی. پس او به آنان می گفت: شما نیز همانند من با آنان برخورد کنید، تا روزیبر آنان پیروز شوید، چرا که انسان عاقل باید غصه هایی را تحمل کند تا به فرصت هایی دست یابد.
سپس آنان نزد منافقین دیگر باز می گشتند و به آنان می گفتند: ما با شما هستیم و بر پیمان خود با شما - که اگر برای محمد صلی الله علیه و آله حادثه ای رخ دهد نگذاریم خلافت به على علیه السلام برسد – برقرار می باشیم و اگر می بینید ما با آنان اظهار موافقت می کنیم شما هراس نکنید . ما آنان را به استهزا گرفتیم.
از این رو خداوند در پاسخ آنان می فرماید: «اَللّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ» .(1)
ص: 114
أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ (16)مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لَا يُبْصِرُونَ (17)صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ (18)أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ مِنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ (19)يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُوا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (20)
«اشتراء» در حقیقت به معنای استبدال است، و عرب به کسی که چیزی را انتخاب کند و غیر آن را رها نماید، می گوید: اشتراه در حالی که بیع و شرائی وجود ندارد، و «ربح» به معنای زیادی بر رأس المال است، و «تجارت» به معنای به دست آوردن سود معامله است، و عرب بسا ربح وسود را به تجارت نسبت می دهد و می گوید :«ربحوا فی تجارتهم » و یا «ربح بیعک و خسر بیعک»و مثل و مِثل و شَبَه و شِبه» به یک معناست، و «استوقد» طلب وقود است و «وقود» به معنای هیزم است، و «نار» به معنای جوهر سوزان است و اصل آن از نور می باشد
ص: 115
و «أضاء» لازم و متعدی استعمال شده است، و در آیه فوق متعدی می باشد، و «ظلمات» جمع ظلمت به معنای انتقاص حق است، و«وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا» یعنی لم تنقص منه، و «إبصار» ادراک با بصر است، و «صُم وبُكم و عمی» جمع أصم و أبكم و أعمی است و به معنای کری و گنگی و کوری مادرزایی می باشد. و « صَیّب» به معنای باران است و اصل آن صيوب بوده، و واو در تاء ادغام شده است مانند سید و جید و «سماء» به معنای آسمان است، و به هرچه بر ما سایه افکند سماء گفته می شود، و «خطف» به معنای ربودن است، و «قاموا» یعنی وقفوا، و «مشیت» به معنای اراده است.
آنان کسانی هستند که هدایت را فروخته، و گمراهی را خريده اند، از این رو تجارتشان سودی نداشته و آنان هدایت را از دست داده اند (16) مثل آنان (یعنی منافقين) مثل روشن شده، خداوند نور و روشنایی [اسلام و ایمان] را از آنان گرفته، و در تاریکی رهایشان ساخته و دیگر [از حقانیت اسلام] چیزی را نمی بینند (17) آنان [همانند کرو لال وكورند و به هدایت] بازنمی گردند (18) ويا مثل آنان همچون بارانی است که در شب تاریک همراه رعد و برق در بیابان ببارد، و آنان از ترس مرگ، انگشتان خود را در گوش گذارند تا صدای صاعقه را نشنوند و ,لكن] خداوند به کافران احاطه دارد (19) نزدیک است روشنایی (صاعقه) و برق (چون بیابان را روشن می کند) چشمانشان را برباید ، (از این رو) هنگامی که برق آسمان فضا را روشن می کند آنان به راه می افتند، و چون تاریک می شود می ایستند، واگرخدا بخواهد گوش و چشم را از آنان می گیرد (تا همواره در تاریکی باشند و حقایق را هرگزدرک نکنند) همانا خداوند برهرچیزی قادر و تواناست (20)
ص: 116
تفسیر اهل بیت علیهم السلام
أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ (بقره/16)
حضرت کاظم موسی بن جعفر علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: آنان - یعنی منافقین -به دین خدا را فروختند و در عوض آن کفر را گرفتند. از این رو تجارت آنان در آخرت سودی پیدا نکرد، چرا که آتش و انواع عذاب [دوزخ] را خریدند و بهشت را به جای آن دادند، یعنی اگر ایمان می آوردند بهشت برای آنان آماده شده بود. [بنابراین آنان بهشت را به دوزخ فروختند] و به راه حق هدایت نشدند.(1)
امام کاظم علیه السلام می فرماید: هنگامی که این آیه نازل شد، گروهی از مسلمانان نزد
ص: 117
رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند: یا رسول الله منزه است خدای رازق، آیا شما فلانی را ندیدید که برای خدمت همراه تجار رفت و آنان او را به چین بردند و چیز کمی از اموال خود را تعیین نمودند و به نام او مخلوط با سرمایه تجارتی خود کردند و سهم او از آن تجارت ده برابر سود نمود و اکنون از ثروتمندان مدينه است؟
و گروه دیگری گفتند: یا رسول الله آيا فلانی را ندیدید که وضع مالی خوبی داشت و اموال فراوانی در اختیار او بود و به اعمال خیر زیادی موفق بود، و به خاطر حرص دنیا برای تجارت در زمان غير مناسبی- که دریا هیجان داشت - سوار کشتی غیرمطمئن شد و با ملاحان غیرمجربی وارد دریا شد و باد کشتی او را در شب تاریک به ساحل انداخت واموال او نابود شد و با ناتوانی و فقر و ذلت و حسرت بازگشت ؟!
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آیا می خواهید من شما را به حال کسی خبر بدهم که حال او بهتر از اولی باشد، و به حال کسی خبر بدهم که حال او بدتر از دومی باشد؟ گفتند: آری. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اما بهتر از اولی کسی است که ایمان و اعتقاد صادق و درستی نسبت به محمد رسول خدا داشته است و ولایت برادر رسول خدا و میوه قلب او و ولی او را پیدا کرده، از این رو خداوند ورسول خدا و وصی رسول خدا از او تشکر نموده اند، و خداوند نیز خیر دنیا و آخرت را برای او جمع نموده، و زبان ذاکر، و قلب شاکر به او داده است، و او را به احکام خود راضی، و بر آزار دشمنان محمد و آل صلی الله علیه و آله صابر و در ملکوت آسمان ها و زمین بزرگ نموده، و رضوان و کرامت خود را به او اعطا کرده است، البته تجارت چنین کسی سودآورتر و بیشتر و بزرگ تر از آن شخصی است که تجارت مالی نموده است.
ص: 118
و اما کسی که حال او بدتر از آن انسان ورشکسته دنیایی است، مردی است که با برادر محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله بیعت نموده و اظهار اطاعت از او، و دوستی با دوستان او و دشمنی با دشمنان او را کرده، و سپس بیعت خود را شکسته، و با برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله مخالفت نموده، و ولایت دشمنان او را پذیرفته است، از این رو خداوند به اعمال و عبادات او مهر سيئات زده و به عذاب ابد رهسپار شده و در دنیا و آخرت زیانکار گردیده است، و این برای او خسران و زیان آشکاری خواهد بود...
مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لَا يُبْصِرُونَ صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ (بقره/ 18)
امام کاظم علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید:(1) متل منافقین (یعنی بیعت شکنان
ص: 119
غدير) مثل کسی است که برای روشن شدن اطراف خود آتشی را روشن کند و چون اطراف خود را ببیند خداوند یکباره باد و یا بارانی بفرستد و آتش او را خاموش نماید و او در تاریکی [و ظلمت قرار بگیرد و چشم او جایی را نبیند] این چنین است مثل کسانی که منافقانه (در غدیر) با علی بن ابی طالب علیه السلام بیعت کردند و به یگانگی خداوند و نبوت رسول خدا صلی الله علیه و آله و ولایت وصي و وارث و خلیفه و... او شهادت دادند و اقرار نمودند و با این شهادت ها (احکام مسلمانان بر آنان جاری شد و) از مسلمانان ارث بردند و با آنان ازدواج نمودند و مسلمانان به سبب این شهادت ها چنین مسلمانی را دوست داشتند و از او حمایت کردند و او را برادر خود نامیدند و او از مصونیت های مسلمانان بهره مند شد.
ولكن هنگام مرگ، خداوند عالم که به اسرار مردم آگاه است و چیزی از او پوشیده نیست - آنان را به باطن و اسرار درونی مؤاخذه نمود و عذاب الهی آنان را گرفت و این معنای گرفتن نور و واقع شدن در تاریکی آخرت است که راهی برای خروج از آن نیست.
ص: 120
سپس خداوند می فرماید: «صُمٌّ» یعنی آنان کرانی هستند که با این حالت در عذاب دوزخ قرار می گیرند. «بُكْمٌ» یعنی گنگ هایی هستند که در طبقات دوزخ و آتش قرار می گیرند. «عُمْيٌ» یعنی آنان کورانی اند که در دوزخ قرار می گیرند، چنان که خداوند در آیه دیگری می فرماید: «وَنَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى وُجُوهِهِمْ عُمْيًا وَبُكْمًا وَصُمًّا مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ كُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِيرًا »(1)
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر زن و مردی که [در ظاهر] با امیرالمؤمنین علیه السلام [در غدیر] بیعت کرد و در باطن بیعت خود را شکست و بر نفاق خود باقی ماند، هنگامی که ملک الموت خواست او را قبض روح کند، ابلیس و یاران او وآتش دوزخ و انواع آن، مقابل چشم و قلب و... او قرار می گیرند، و نیز بهشت و منازل بهشتی که اگر او به بیعت خود وفادار می بود، جایگاه او بود نیز مقابل او حاضر می شود. پس ملک الموت به او می گوید: بنگر این بهشت است که زیبایی و شیرینی و سرور آن را جز خداوند رب العالمین کسی نمی داند و اگر تو بر ولایت برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله باقی مانده بودی، به این نعمت ها و لذت ها می رسیدی و لکن تو بیعت خود را شکستی و با برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله مخالفت نمودی پس بنگر آتش دوزخ و انواع عذاب آن را که... برای تو آماده شده و تو باید به آن عذاب های گوناگون منتقل شوی.
سپس فرمود: در چنین وقتی محتضر می گوید: «يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا »(2) یعنی ای کاش من راه رسول خدا صلی الله علیه و آله را [که پیروی از وصی او بود] می پیمودم و آنچه رسول خدا صلی الله علیه و آله به من امر نمود پذیرفته بودم، و به موالات على علیه السلام و دستورات او ملتزم شده بودم.
ص: 121
ابراهیم بن ابی محمود گوید: به امام رضا علیه السلام گفتم: معنای آیه «وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لَا يُبْصِرُونَ »چیست؟ حضرت رضا علیه السلام فرمود: خداوند را نمی توان توصیف به ترک نمود، ولكن هنگامی که او بداند این مردم از کفر وضلالت خود بازنخواهد گشت، به آنان کمک و لطف نخواهد نمود و آنان را به حال خود رها خواهد کرد. او در آن صورت گمراه و هلاک خواهند شد].(1)
أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ مِنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ(بقره / 19)
هراس منافقین از رسوایی امام عسکری علیه السلام می فرماید:(2) سپس خداوند مثل دیگری برای منافقین و
ص: 122
بیعت شکنان غدير زده است و می فرماید: ای رسول من مثل قرآنی که بر تو نازل شد - و آن مشتمل بر بیان توحید و معجزه نبوت توو دلیل روشنی بر استحقاق برادرت نسبت به مقام امامت و رهبری سیاسی که به عهده او قرار دادی بود - مل باران تندی است که همراه تاریکی و رعد و برق باشد.
یعنی ای محمد، همان گونه که هنگام باران تند، تاریکی ها و برق وجود دارد و کسی که گرفتار آن بشود هراس پیدا می کند، این منافقین و بیعت شکنان غدیر نیز چون بیعت خود با على علیه السلام را شکستند ترس و هراس دارند که تو از کفر و نفاق آنان آگاه شوی و کشتن آنان را واجب بدانی و آنان را نابود سازی و همان گونه که انسان های گرفتار رعد و برق، از ترس صاعقه و مرگ انگشتان خود را در گوش های خویش میکنند، تا صدای رعد و برق، دل های آنان را از جا نکند و هلاک نشوند، این منافقین نیز هنگامی که می شنوند تو لعنت بر بیعت شکنان می کنی و اعلان خطر و وعده عذاب به آنان می دهی، انگشتان خود را در گوش هایشان می کنند، تا لعنت تو را نشنوند و وعده عذاب تو به آنان نرسد. از این رو با شنیدن سخنان تو،
ص: 123
رنگ صورتشان تغییر می کند و انگشتانشان را در گوش می کنند تا وعده عذاب تو به آنان نرسد. از این رو با شنیدن سخنان تو، رنگ صورتشان تغییر می کند و اصحاب تو آنان را شناسایی می نمایند و آنان خود را در معرض هلاکت می بینند که مبادا تو حکم قتل آنان را صادر نمایی. سپس خداوند می فرماید: ««وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ »یعنی خداوند بر کافران قدرت و احاطه دارد و اگر بخواهد، نفاق منافقین را برای تو آشکار می سازد و اسرار آنان را فاش و تو را مأمور به قتل آنان می نماید.
يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُوا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ( بقره/ 20)
امام عسکری علیه السلام سپس فرمود:(1) مثل این منافقین متل مردمی است که چشمان
ص: 124
خود را در حال [رعد و] برق نبستند و صورت های خود را نپوشاندند، تا چشمانشان از نور برق سالم بماند و نگاه خود را در حال رعد و برق به زمین نینداختند، تا به واسطه برق راه را بیابند و نجات پیدا کنند! بلکه نگاه خود را متوجه برق نمودند و نزدیک بود برق چشمانشان را از بین ببرد، این منافقین نیز نزدیک است از آیات محکمه الهی که دلالت بر نبوت و صداقت تو - درباره نصب برادرت على علیه السلام به امامت - دارد و معجزاتی که از آیات قرآن و حقانیت توو برادرت علی علیه السلام مشاهده می کنند، یکباره از مسیر حق خارج شوند و حقايق دیگری را نیز که به آنها معتقد بوده اند، انکار کنند، چراکه هرکس یک حقیقت را انکار کند انکار آن یک حقیقت، او را به آنکار همه حقایق وامی دارد، مانند کسی که چون به جرم خورشید نگاه می کند، نور چشم خود را یکباره از دست می دهد.
ص: 125
و در تفسير «كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ »فرمود: انسانی که در تاریکی گرفتار رعد و برق می شود، به هر اندازه که به وسيله نور برق راه را ببیند حرکت می کند، و چون فضا تاریک می شود، توقف می نماید، این منافقین نیز، اگر در حکومت اسلامی خواسته هایشان برآورده شود، آن را حق می دانند وگرنه می گویند: این حوادث ناگوار از شومی نظام اسلامی است، برای مثال هنگامی که همسرانشان فرزند پسر بیاورند و استرانشان فرزند دختر بیاورند و نخلستان هایشان پربارشود و مزرعه هایشان برکت پیدا کند و تجارت هایشان سود آور باشد و شیر در پستان های حیواناتشان زیاد گردد، می گویند: این ها به برکت بیعت با على علیه السلام می باشد، وما باید در دولت او اظهار اطاعت کنیم، تا زندگی خوبی داشته باشیم.
«وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُوا» یعنی و هنگامی که استران منافقین فرزند پسر بیاورند و زنانشان فرزند دختر بیاورند و تجارتشان سودآور نشود و نخلستان ها و مزرعه هایشان بارور نگردد، توقف می کنند و می گویند: اینها از شومی بیعتی است که ما با علی کردیم، و گفته های محمد صلی الله علیه و آله را درباره او تصدیق نمودیم!! و این آیه نظیر آیه ««وَإِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِكَ » است و خداوند در پاسخ آنان می فرماید: قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ » یعنی به آنان بگو: همه امور از ناحیه حکم نافذ الهی و قضای اوست، نه به خاطر شومی و یا یمن است. سپس خداوند می فرماید: ««وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ » یعنی خداوند اگربخواهد گوش و چشم منافقین را از کار می اندازد تا نتوانند از روی نفاق - باطن خود را مستور نمایند و تو و اصحاب تو به کفر آنان آگاه شوید و کشتن آنان را واجب بدانید، و خداوند بر همه چیز قادر و تواناست.
از رسول خدا صلی الله علیه و آله این سؤال شد: فردای قیامت نجات با چه عملی است؟ فرمود: نجات در این است که شما با خدا خدعه نکنید و خدا را فریب ندهید وگرنه او نیز
ص: 126
شما را فریب خواهد داد و روح ایمان را از شما خواهدگرفت و هر کس خدا را فریب بدهد، خود را فریب داده، اگر بفهمد. گفته شد: چگونه انسان خدای خود را فریب می دهد؟ فرمود: عبادت خدا را برای غیرخدا انجام می دهد؛ پس شما از خدا بترسید و ریاکاری نکنید که آن شرک به خداست.(1)
حضرت رضا علیه السلام فرمود: خداوند متعال با کسی سخريه و استهزا و مکر و خدعه نمی کند و لکن به اهل خدعه و استهزا و سخريه، کیفر سخريه و استهزا و مکر و خدعه را می دهد، و خداوند منزه است از آنچه ظالمان درباره او می گویند.(2)
و در سخن دیگری در تفسیر «وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لَا يُبْصِرُونَ» فرمود: خداوند را نمی توان توصیف به ترک نمود و لكن هنگامی که او بداند این مردم از کفر و ضلالت خود بازنخواهند گشت، به آنان کمک و لطفی نخواهد نمود، و آنان را به حال خود رها خواهد کرد [و این معنای ترک است].(3)
ص: 127
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (21)الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (22)وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (23)فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ (24)وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (25)
«خَلق» به معنای فغل با تدبیر و اندازه گیری و مطابق با حکمت است، و «خُلق وخليقه» به معنای طبع و طبیعت است، و «خَلاق» به معنای نصیب است، و «جَعل و خَلق و احداث» به یک معناست، چنان که «فِراش و بِساط ومِهاد» به یک معناست، و «سماء» را به خاطر علو آن سماء گویند، و هر چیزی که فوق چیز دیگری است را سماء گویند، و سمی فلان لفلاني اذا قصده عاليا عليه، و هر چیزی که بر روی زمین است را «بناء» گویند، و «نِد» به معنای مثل ودل می باشد، و
ص: 128
«إن» شرطيه در اینجا طبق عادت عرب آمده که می گوید: إن کنت إنسانا فافعل كذا، چراکه خداوند عالم است که آنان در ریب و شک می باشند، و «رب» شک با اتهام است، و «عبد» مملوک ذلیل است، و «تعبيد» به معنای تذلیل می باشد، چرا که عبد در مقابل مولای خود ذلیل است، و «سورة» به معنای منزلت رفيعه است و مأخوذ از سور البناء می باشد، و هر سوره ای از قرآن به منزله درجه رفيعه است و قاری نیز با قرائت آن به منزلت رفيعه ای می رسد، تا جایی که قرآن را ختم کند و بعضی گفته اند: سوره به معنای قطعه ای از قرآن است.
ای مردم، آفریدگار خود را بپرستید تا پرهیزکار شويد، همانا او شما وکسانی که پیش از شما بوده اند را آفریده است (21) او برای شما زمین را فرش، و آسمان را بنا و سقف قرار داده و برای شما از آسمان آبی فروفرستاده و به وسيله آن میوه ها [و انواع محصولات زمین] را رویانده و روزی شما قرار داده است، بنابراین شما نباید برای او همتایی [ومثل ومانندی] قرار بدهید، در حالی که شما می دانید [جزاو کسی شما را نیافریده و به شما روزی نمی دهد] (22) واگرشما درباره قرآنی که ما برنده خود نازل نموده ایم، شک و تردید دارید، یک سوره همانند آن را بیاورید، و دیگران را نیزبه کمک خود دعوت کنید اگر راست می گویید (23) واگرنمی توانید و هرگز نمی توانید، پس بترسید از آتشی که هیزم و گیرانه آن مردم [كافر] و سنگ ها و بت ها می باشد و برای کافران آماده شده است (24) [ای رسولم] به کسانی که ایمان آورده و اعمال نیک انجام داده اند بشارت بده که باغستان های بهشتی برای آنان آماده شده و نهرهایی از زیر آنان جاری است و هر زمان از میوه های آن ها استفاده کنند گویند: اینها همان میوه هایی است که قبلا به ما روزی داده شده [ولكن شيرين تر و بهتر است] و همواره برای آنان میوه های مشابه آورده می شود، و همسران پاکی برایشان آماده است، و آنان در آن نعمت ها جاودان خواهند بود (25)
ص: 129
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (بقره/2)
حضرت عسکری علیه السلام از حضرت زین العابدین علیه السلام نقل نموده که فرمود: مقصود از «النَّاسُ» همه انسان های مكلف از زمان آدم علیه السلام [تا قیامت] هستند. و مقصود از «اعْبُدُوا رَبَّكُمُ» این است که اطاعت کنید و اجابت کنید پروردگار خود را همان گونه که فرموده است: بگویید: «لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ ، وَ لَا شبية لَهُ ...» یعنی شما باید معتقد به یگانگی خداوند، و نداشتن شریک و مثل برای او باشید و او را عادل و بخشنده و حلیم و حکیم بدانید و حضرت محمد صلی الله علیه و آله را بنده و رسول او بدانید و آل آن حضرت را افضل از آل پیامبران دیگر بدانید و على علیه السلام را بهترین آل محمد و بدانید و اصحاب و یاران مؤمن رسول خدا صلی الله علیه و آله را بهتر از اصحاب همه پیامبران دیگر بدانید،[و امت رسول خدا صلی الله علیه و آله را افضل از همه امت ها بدانید].
سپس فرمود: مقصود از «الَّذِي خَلَقَكُمْ» این است که خداوند شما را از نطفه - که آب پستی است - آفرید و آن را تا مدت معینی در محل و قرار محکمی قرار داد و اندازه گیری های ظریف و معلومی برای آن تعیین نمود.
چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: نطفه چهل رور در رحم مادر می ماند و سپس تبدیل به علقه او خون بسته می شود و پس از چهل روز تبدیل به مضغه او گوشت می شود و پس از چهل روز تبدیل به استخوان می شود و سپس گوشت بر آن روییده می شود و پس از آن پوست و مو پیدا می کند و سپس خداوند ملک ارحام را نزد او می فرستد و می گوید: اجل و عمل و رزق و شقاوت و سعادت او را بنویس. پس آن ملک می گوید: من از کجا بر او آگاه شوم؟ خداوند می فرماید:
ص: 130
احوال او را از قراء لوح محفوظ سؤال کن. (1)
و در تفسير «وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ» فرمود: خداوند می فرماید: خدایی را عبادت کنید که او شما و انسان های قبل از شما را آفرید، او سزاوار پرستش و عبودیت است نه چیزهایی که مشرکین می پرستند.
سپس فرمود: (2)«لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» دو معنا دارد [و هرد و مراد است]1. خداوند شما و .. 2.
ص: 131
انسان های قبل از شما را آفرید، تا اهل تقوا شوید، همان گونه که می فرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاءِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ». 2. عبادت کنید خدایی را که شما و انسان های قبل از شما را آفرید، تا از آتش [دوزخ] نجات یابید. سپس فرمود: ««لَعَلَّ» در این آیه به معنای ترجی و امید نیست، بلکه به معنای وجوب و لزوم است، [یعنی خدای خود را عبادت کنید تا از آتش دوزخ نجات یابید] چراکه خداوند کریم تر از آن است که به بنده خود امید بدهد و او را بی بهره نماید، آیا نمی بینید که اگر کسی به انسانی بگوید: «به من کمک کن تا شاید از من نفعی و بهره ای به تو برسد» اگر آن انسان به او خدمت کند و آن مخدوم او را بی بهره نماید، خداوند این عمل را از بنده خود زشت و قبیح می شمارد؟ و خداوند کریم تر از آن است که به بنده خود امیدی بدهد و او را ناامید نماید و عملی که از دیگران قبیح می داند، خود انجام بدهد. (بنابر این روایت، «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» می تواند متعلق به «اعْبُدُواْ» باشد، و می تواند متعلق به «خَلَقَکُمْ » باشد، و «تَتَّقُونَ» نیز می تواند به معنای روح تقوا باشد و می تواند به معناینجات از دوزخ باشد).
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (بقره/22)
حضرت عسکری علیه السلام از حضرت زین العابدين علیه السلام نقل نموده که می فرماید:(1)
ص: 132
«مقصود از «جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً» این است که خداوند زمین را برای شما ملایم و مناسب طبع شما و موافق با بدن های شما قرار داده است، نه آن را دارای حرارت شدید قرار داده که شما را بسوزاند و نه بسیار سرد قرار داده تا شما را منجمد نماید و نه دارای بوی خوش تندی قرار داده تا مغز و دماغ شما را از کار بیندازد و نه دارای بوی تند و متعفنی قرار داده تا شامه شما را از کار بازدارد، و نه بسیار نرم و روان همانند آب قرار داده تا شما را در آن غرق کند و نه بسیار سخت و باصلابت قرار داده تا شایسته کشاورزی و ساختن خانه و دفن اموات شما نباشد، بلکه خداوند از آن حکمتی که دارد زمین را برای شما دارای متانت و مناسب نیاز و قابل بهره برداری شما قرار داده است، به گونه ای که شما به آسانی بر روی آن حرکت می کنید و خانه های خود را بنا می نمایید و آن آماده تأمين همه نیازهای شما می باشد، از این رو خداوند می فرماید: ما زمین را برای شما فرش [و بستر تأمین نیازهای شما] قرار دادیم.
سپس می فرماید: «السَّماءَ بِناءً» یعنی ما آسمان را برای شما سقف محفوظی قرار دادیم و خورشید و ماه و ستارگان را برای تأمین نیازهای شما خلق نمودیم و به
ص: 133
گردش درآوردیم، سپس می فرماید: «وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» یعنی ما باران را از آسمان برای شما فروفرستادیم تا به همه قسمت های روی زمین از قله ها و کوه ها و بلندی ها و پستی ها برسد و آن را به صورت متفرق و آرام [ با دانه های ریز] فرستادیم تا به وسیله آن همه روی زمین آبیاری بشود، و باران را یکجا و یک دفعه نفرستادیم تا زمین و اشجار و زراعت ها و میوه های شما را فاسد نماید. سپس می فرماید: «فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ» یعنی ما به وسیله باران میوه هایی را از زمین خارج نمودیم و آنها را روزی شما قرار دادیم.
«فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» یعنی حال که شما می دانید اینها نعمت هایی است که خداوند به شما عطا نموده، پس شریک و مثل و مانندی برای خدای خود قرار ندهید و در مقابل بت هایی که نه عقلی دارند و نه شنوایی ونه بینایی و نه کاری از آنان ساخته است، خضوع و پرستش نکنید، در حالی که می دانید این بت ها قدرت بر خلقت این نعمت ها را ندارند.
ص: 134
وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (بقره/ 12)
حضرت کاظم علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: پس از آن که خداوند مثال هایی برای کافران و منکران نبوت و پیامبری رسول خدا صلی الله علیه و آله و دشمنان او از منافقین و منکرین ولایت و خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام و معجزات آن حضرت به میان آورد و آیات و نشانه ها و معجزاتی را نیز بین مکه و مدینه درباره امیرالمؤمنین علیه السلام آشکار نمود و تأثیری در منافقین و کفار، جز سرکشی و تمرد و طغیان ایجاد نشد، خداوند به متمردين اهل مکه و طاغیان و سرکشان اهل مدینه فرمود:
«إِنْ كُنْتُمْ فِي ریب مِمَّا لَنَا عَلى عَبْدِنا ... »یعنی اگر شما درباره قرآنی که ما بر بنده خود محمد او فرستادیم شکی دارید و رسالت پیامبر ما را انکار می کنید، و معجزات او - مانند ابری که در سفرها بر سر او سایه می افکند، و کوه ها و درخت ها و سنگ هایی که به او سلام می کنند، و دفاع او از خود در مقابل کسانی که قصد کشتن او را داشتند و به دست او کشته شدند، و آن دو درختی که برای قضای حاجت او، کنار هم قرار گرفتند و سپس به جای خود بازگشتند، و صدا زدن آن حضرت درختی را و اطاعت آن درخت از او را نمی پذیرید، اگر قدرت دارید یک نفر را - که همانند محمد صلی الله علیه و آله باشد، و نزد هیچ استادی چیزی نخوانده و ننوشته باشد از سویی شما او را به خوبی می شناسید و در وطن و سفر از او آگاهی پیدا کرده اید و چهل سال بین شما می زیسته و یکباره علوم اولین و آخرین به او داده شده است را - بگویید: یک سوره همانند سوره های این قرآن را بیاورد، و با این عمل دروغگویی محمد صلی الله علیه و آله را به گمان خود ثابت نمایید، چراکه اگر این قرآن از ناحيه خداوند نباشد، در بین مردم نظیری برای آن یافت خواهد شد.
ص: 135
و شما ای ملت یهود وای ملت نصارا اگر شکی در آیین و شریعت محمد صلی الله علیه و آله و امامت و خلافت برادر و وصی او دارید و معجزات او را به مانند: سخن گفتن غذای مسموم، و سخن گفتن گرگ با او، و ناله نمودن درخت هنگام رفتن او بالای منبر، و جلوگیری خداوند از او نسبت به خوردن غذای مسموم یهود، و هلاک شدن یهود به سبب آن غذا، و فراوان شدن غذای اندک برای او را انکار می کنید، یک سوره همانند این قرآن را از تورات و انجیل و زبور و صحف ابراهيم علیه السلام و کتب چهارده گانه [پیامبران] بیاورید، و هرگز شما در این کتاب های آسمانی یک سوره همانند قرآن را نخواهید یافت، و با این وصف چگونه شما می گویید: این قرآن ساخته و بافته محمد صلی الله علیه و آله است؟! در حالی که این قرآن از همه سخنان خدا در کتب آسمانی دیگر [و فضل او شیرین تر و زیباتر] است!!
سپس خداوند به جمعیت یهود و مسیحیان می فرماید: شما برای مقابله با قرآن هرکه را می خواهید به کمک خود دعوت کنید، و به مشرکین می فرماید: شما نیز بت های خود را به کمک خود بخوانید، و به نصارا و یهود می فرماید: شما نیز از منکرین دیگر که همانند شما اسلام را نپذیرفته اند کمک بخواهید، و به منافقین نیز می فرماید: ای کسانی که دشمن آل محمد صلی الله علیه و آله هستید، وای کسانی که دشمنان آنان را اعوان خود می دانید، اگر راست می گویید که محمد صلی الله علیه و آله این قرآن را از پیش خود درآورده و به خدای خود نسبت می دهد، و از پیش خود على علیه السلام را جانشین خود قرار داده و به امر خدا نبوده است و او را دروغگو پنداشته اید بیایید یک سوره همانند این قرآن را بیاورید، و اگر نتوانستید و هرگز نخواهید توانست، پس بترسید از آتش دوزخ که گیرانه و هیزم آن مردم و سنگ های کبریت زويا بت های سنگی است و برای کافران و آنان که سخن من و سخن پیامبر من را تکذیب می نمایند و دشمن وصی پیامبر من هستند آماده شده است، پس شما
ص: 136
باید از ناتوانی خود پی ببرید که این قرآن از ناحیه خداوند نازل شده است، و اگر این قرآن سخن مخلوق می بود شما قدرت معارضه با آن را پیدا می کردید.(1)
فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ (بقره/ 124)
ابن سکیت به حضرت رضا علیه السلام گفت:(2) برای چه خداوند متعال موسی بن عمران علیه السلام را با [معجز ] عصا و ید بیضا و آلت سحر فرستاد؟ و عیسی علیه السلام را با [معجزه] طب [و شفا دادن بیماران لاعلاج؟] و محمد صلی الله علیه و آله را با [معجزۂ] کلام و خطابه ؟ حضرت رضا علیه السلام فرمود: خداوند متعال هنگامی که موسی علیه السلام را مبعوث به پیامبری نمود بیشتر اهل زمان او اهل سحر بودند. از این رو خداوند معجزه ای به موسی علیه السلام داد که در وسع و قدرت آنان نبود و سحرآنان را باطل نمود و حجت را بر آنان تمام کرد و خداوند عیسی علیه السلام را زمانی به پیامبری مبعوث نمود که مردم آن زمان گرفتار بیماری ها و آفت هایی بودند و نیاز به طبیب داشتند و خداوند معجزه پیامبر خود را چیزی قرار داد که آنان همانند آن را نداشتند و عیسی علیه السلام برای آنان به اذن خداوند مرده ها را زنده نمود و اکمه و ابرص را شفا داد و حجت را بر آنان تمام
ص: 137
نمود، و خداوند حضرت محمد صلی الله علیه و آله را در زمانی مبعوث به پیامبری نمود که بیشتر مردم زمان او اهل سخن [و کلام زیبا و فصاحت و بلاغت شعر] بودند و خداوند با فرستادن قرآن و مواعظ و احکامی که در آن بود سخنان ظریف و شیرین آنان را باطل نمود و حجت را بر آنان تمام کرد.
ابن سکیت چند مرتبه گفت: به خدا سوگند تا کنون من کسی را مانند شما
ندیده بودم، سپس گفت: امروز حجت برای این مردم چیست؟ حضرت رضا علیه السلام فرمود: امروز عقل حجت بر این مردم است، تا به وسیله آن راستگو را از دروغگو تمیز بدهند، و راستگو را تصدیق نمایند و دروغگو را تکذیب کنند. این سکیت گفت: به خدا سوگند پاسخ حق همین است.
امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: ... روزی با رسول خدا صلی الله علیه و آله به کوهی برخورد نمودیم. ناگهان من دیدم اشک از آن جاری است. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به آن کوه فرمود: برای چه گریه می کنی؟ کوه گفت: یا رسول الله، روزی حضرت عیسی عللا از من گذشت و او مردم را از آتشی می ترساند که گیرانه آن مردم و سنگ ها می باشد و من ترس آن دارم که از آن سنگ ها باشم. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: هراس مكن؛ آن کوهی که عیسی علیه السلام گفته گیرانه آتش دوزخ است کوه کبریت است. پس کوه
ص: 138
آرام شد و سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله را پذیرفت.(1)
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در تفسیر آیه شریفه ««وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا*وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ» می فرماید: کسی که از خدا بترسد [و به طرف حرام و گناه نرود] خداوند دین او را حفظ می کند، و روزی او را از راه بی گمان می رساند.(2)
و فرمود: کسی که از عقوبت خدا بترسد، قدرت گذشت از دنیا را دارد.(3)
و فرمود: از خدا بترس، به گونه ای که او را می بینی، و اگر در ظاهرا او را نمی بینی او تو را می بیند. و اگر فکر می کنی که او تو را نمی بیند، کافر شده ای و اگر میدانی که او تو را می بیند و مقابل مردم حیا می کنی از گناه و در خلوت از خدای خود حیا نمی کنی به راستی خدای خود را کوچک تر از مخلوق او دانسته ای چراکه از نگاه او حیا نمی کنی !!(4)
امام صادق علیه السلام می فرماید: در سفارشات و وصیت های لقمان به فرزند خود عجایبی بوده است، و عجیب ترین آن ها این بوده که به فرزند خود فرموده است:
ص: 139
آن گونه از خدا بترس که اگر عبادت جن و انس را انجام داده باشی او تو را عذاب نماید و آن گونه به او امیدوار باش که اگر گناهان جن و انس را انجام داده باشی او به تو ترحم نماید.
از حديث فوق ظاهر می شود که هرکس که در هر شرایطی باشد، باید بین خوف و رجا یعنی ترس و امید قرار داشته باشد و هرگز به سبب عبادات و اعمال خیر خود غرور و محجبی پیدا نکند و به سبب گناهان و خطاها نیز یأس و ناامیدی پیدا نکند. ولا حول ولا قوة إلا بالله العلى العظيم.
امام صادق علیه السلام می فرماید: پدرم می فرمود: هیچ بندۂ مؤمنی نیست مگر آن که در قلب او دو نور وجود دارد: نور ترس و نور امید و اگر هرکدام آن ها را با دیگری موازنه کنند افزون بر دیگری نخواهد بود .(1)
یعنی مؤمن به همان اندازه که باید برای گناهان خود از خداوند هراس داشته باشد، به همان اندازه باید امیدوار به رحمت خدای خود باشد و خداوند به همان اندازه به او ترحم خواهد نمود.
امام صادق علیه السلام درباره علت خلود اهل بهشت در بهشت واهل دوزخ در دوزخ می فرماید: تنها علت خلود آنان نیت های آنان است، چراکه اهل دوزخ در دنیا نت داشتند که هرچه در دنیا بمانند همواره گناه و نافرمانی خدا را بکنند، اهل بهشت نیز نیت داشتند که هرچه در دنیا بمانند همواره عبادت و اطاعت
ص: 140
خدا را بنمایند و به همین علت هر دو گروه در بهشت و دوزخ مخلد و جاودان خواهند بود؛ سپس امام صادق علیه السلام آیه شریفه «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ »(1) را تلاوت نمود و فرمود: شاکله به معنای نیت است. یعنی عمل هر کسی بر اساس نیت اوست.(2)
و در تفسیر آیه شریفه «يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا »(3) آمده که امیرالمؤمنین علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره احوال متقین پس از دخول در بهشت سؤال نمود و رسول خدا پس از سخنانی فرمود: سپس اهل بهشت را داخل در چشمه ای در طرف چپ شجره طوبی می نمایند و آنان در آن چشمه که چشمه حیات است غسل می کنند و پس از آن مرگی برای آنان نمی باشد.(4)
امام صادق علیه السلام در تفسير «يَوْمَ الْحَسْرَةِ»می فرماید: « يوم الحسرة» روزی است که مرگ را می آورند و بین بهشت و دوزخ ذبح می کنند.(5)
ص: 141
وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ(بقره/ 125)
امام عسکری علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: مقصود از «آمَنُوا» ایمان به خدا و ایمان به نبوت رسول خدا صلی الله علیه و آله و تصديق آن حضرت در اقوال و افعال و تصديق به امامت وصی او امیرالمؤمنین علیه السلام و اطاعت از او و اعتقاد به این که فرقی بین رسول خدا و امیرالمؤمنین علیهما السلام نیست مگر درنبوت و پیامبری و اعتقاد به این که بهشت مشروط به ولایت امیرالمؤمنین و فرزندان او علیهم السلام و بیزاری و دشمنی با مخالفين و دشمنان آنان است و آتش دوزخ از مردم برداشته نمی شود مگر به وسیله بیزاری از دشمنان امیرالمؤمنین و فرزندان او علیهم السلام.
سپس فرمود: مقصود از «عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» انجام واجبات و پرهیز از محرمات است. و مقصود از «كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ» این است که اهل بهشت چون از میوه های بهشتی می خورند می گویند: این ها همان میوه های دنیای ما، مانند سیب و به و انار است، جز آن که میوه های بهشتی در نهایت خوشبویی و لذت است و در بدن انسان تبدیل به کثافت و سودا و صفرا و خون و بلغم نمی شود بلکه تبدیل به عرق می شود و آن خوشبوتر از مشک و عنبر است. و مقصود از «وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا» این است که میوه های بهشتی کلا سالم و در نهایت خوشبویی ولذت است و مانند میوه های دنیا نیست که برخی نارس و برخی فاسد و برخی تلخ و ترش و امثال آن باشد. بلکه میوه های بهشتی « متفقات الألوان و مختلفات الطعوم» اند.
ص: 142
سپس فرمود: مقصود از «أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ» این است که همسران بهشتی از انواع آلودگی ها و زشتیها، پاکیزه اند و از حیض و نفاس و آلودگی های زنانه پاک و مطهراند، و ازآلودگی های اخلاقی نیز پاکیزه هستند و هرگز « ولاجات» یعنی اهل حیله و خدعه و «خراجات» یعنی کثیرالخروج از منزل و «دخالات وختالات و متغيرات» یعنی اهل دخالت و خیانت و تلون و تغییر حال و «فركات » یعنی اهل کینه و «ضحابات و یا ضخامات ] » یعنی اهل فریاد زدن بر شوهران و «عابات» یعنی اهل عیب جویی و عیب گویی، و «فحاشات » یعنی اهل فحش و توهین نیستند و از هر عیب و زشتی دور هستند.
و فرمود: مقصود از «وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» این است که اهل بهشت، در باغستان های بهشتی خالد و جاوید می باشند.(1)
ص: 143
امام باقر علیه السلام می فرماید: هنگامی که اهل بهشت در بهشت واهل دوزخ در دوزخ مستقر می شوند، مرگ را به صورت گوسفندی می آورند و بین بهشت و دوزخ نگاه می دارند و سپس منادی خداوند با صدای بلند که به گوش همه اهل بهشت و اهل دوزخ می رسد فریاد می کند: ای اهل بهشت وای اهل دوزخ! پس همه آنان توجه می کنند، و به آنان گفته می شود: آیا مرگ را می شناسید؟ این همان مرگی است که شما در دنیا از آن هراس داشتید. پس اهل بهشت می گویند: خدایا مرگ را از ما دور کن. و اهل دوزخ می گویند: خدایا مرگ را به ما برسان. سپس مرگ را همانند گوسفند ذبح می کنند، و منادی می گوید: بدانید که مرگی برای شما پس از این نخواهد بود؛ پس اهل بهشت و اهل دوزخ يقين به خلود پیدا می کنند و اهل بهشت به قدری خشنود می شوند که اگر کسی در آن روز از خوشحالی می مرد آنان می مردند. سپس امام باقر علیه السلام این آیات را تلاوت نمود : «أفَمَا نَحْنُ بِمَيِّتِينَ * إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولَى وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ * إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ *لِمِثْلِ هَذَا فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُونَ »(1) و اهل
ص: 144
دوزخ نیز فریاد و صیحه می زنند که اگر کسی در آن روز از صیحه می مرد آنان می مردند و این معنای سخن خداست که می فرماید: «وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ»(1).(2)
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: ای جمعیت شیعیان، از خدا بترسید و مبادا شما هیزم و گیرانه آتش دوزخ شوید، گرچه کافر به خدا نباشید، شما باید برای نجات از آتش دوزخ، از ظلم به برادران مؤمن خود پرهیز نمایید چراکه هر مؤمنی که به برادر مؤمن خود ظلم نماید، خداوندزنجیرهای آتشین دوزخ را بر او سنگین خواهد نمود، و از او برداشته نمی شود مگر با شفاعت ما و ما از او شفاعت نخواهیم نمود تا از برادر مؤمن او بخواهیم که از او بگذرد و اگر از او گذشت نمود ما از او شفاعت خواهیم کرد وگرنه فراوان در آتش خواهد ماند.(3)
ص: 145
امام سجاد علیه السلام فرمود: ای جماعت شیعیان، آگاه باشید که بهشت از شما فوت نخواهد شد، خواه سریع و خواه با فاصله و لکن برای رسیدن به درجات بهشتی بکوشید و بدانید که بالاترین درجه بهشتی و زیباترین قصرها و خانه های بهشتی، برای کسی است که بهتر و بیشتر در انجام خواسته های برادران مؤمن و کمک نمودن به آنان کوشا باشد، و به فقرای آنان رسیدگی کند.
سپس فرمود: بسا خداوند عزوجل به یک کلمه شیرین وزیبا که مؤمن با برادر دینی فقیر خود حرف می زند، بیش از یکصد هزار سال به بهشت نزدیک می شود، گرچه او از معذبین دوزخ باشد، پس شما احسان به برادران مؤمن خود را کوچک نشمارید، زود است که خداوند شما را بهره مند نماید و بدانید که هیچ عمل دیگری جای احسان به برادران دینی را نمی گیرد. (1)
ص: 146
شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: من از شما شنیده ام که می فرمودید: همه شیعیان ما با گناهانی که دارند در بهشت با ما هستند ؟! امام صادق علیه السلام فرمود: من به تو راست گفتم، به خدا سوگند همه آنان در بهشت [ با ما] هستند. گفتم: فدای شما بشوم، گناهان [آنان] بزرگ و فراوان است؟! فرمود: اما در قیامت همه شما شیعیان، با شفاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله و یا وصی او در بهشت خواهید بود ولكن به خدا سوگند، من برای شما از بزرخ هراس دارم. گفتم: بزرخ چیست؟ فرمود: برزخ از مرگ تا قیامت است.(1)
ص: 147
إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ (26)الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ (27)كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (28)هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (29)وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ (30)
« استحياء» از حیاء است و نقیض آن «قه» مانند «جده» از «وقح الرجل» به معنای کم حیایی است، و «ضرب» برای اکثر اعمال گفته می شود مانند ضرب در تجارت و ضرب في الأرض و ضرب في سبيل الله و ضرب المثل، و «بعوضه» پشه کوچک را گویند، و «نقض» نقيض ابرام است، و «عهد الله» یعنی وصیت خدا و امر او، و «عهد فلان إلى فلان بكذا» یعنی أمره وأوصاه به، مانند «أَلَمَ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ » و «میثاق» پیمان محکم ومورد وثوق است، و «قطع» جدا کردن چیزی
ص: 148
چیز دیگر است، و در اعراض نیز استعمال می شود چنان که گفته اند: قطع الجبل وقطع الكلام و قطع الرحم، و«أمر» دستور عالی به دانی می باشد، و «وصل» نقيض فصل است، و «خسران» به معنای نقصان است، و «خاسر و خسار» به معنای مالک است، و اصل «سران» به معنای از بین رفتن سرمایه است، و «استواء» به معنای اعتدال، و نقیض اعوجاج است و «ملائكة» جمع ملک است، و خلیفه و امام به یک معناست، جز این که خلیفه قائم مقام دیگری است، و امام، متقدم است. و «تفک» ریختن خون است، و «تسبیح» به معنای تنزیه خداوند از هر چیز ناپسندی است که شایسته خداوند نباشد، و «توح» مستحق تنزیه را گویند، «قدوس» مستحق تطهیر و تقدیس است، و نقیض آن تنجيس است، و «سبحان الله» به معنای «برائة الله من كل سوء » است.
خداوند (باکی ندارد و) حيانمی کند که (برای بیان حق و باطل) به یک پشه ويا
بزرگ تر از آن مثال بزند و کسانی که ایمان آورده اند می دانند که آن مثال را خداوند برای بیان حقی زده است و اما کافران (برای بهانه جویی) می گویند: خداوند از این مثال چه اراده کرده است که گروه زیادی را به سبب آن گمراه می کند و گروه زیادی را هدایت می نماید؟ و [لكن] خداوند جزفاسقين را به سبب آن گمراه نمیکند (26) همان کسانی که پیمان خدا را پس از پذیرفتن وا محکم ساختن شکستند، و پیمان ها و ارتباط هایی که او خواسته بود برقرار باشد را قطع نمودند و در روی زمین فساد کردند، حق آنان زیانکاران می باشند (27) شما چگونه به خدای خود کفرمی ورزید، در حالی که مردگانی بودید واو شما را زنده نمود و سپس او شما را می میراند، و بازشما را زنده خواهد نمود و شما به سوی او بازخواهید گشت؟! (28) او خدایی است که برای شما همه آنچه روی زمین است را آفريده، و سپس به خلقت آسمان ها پرداخته و آنها را هفت آسمان قرار داده و او به هر چیزی داناست (29) ای رسول من، به یاد بیاور زمانی را که
ص: 149
پروردگار توبه ملائکه فرمود: من در روی زمین برای خود جانشینی قرار خواهم داد. آنان گفتند: آیا می خواهی در روی زمین کسی را که فساد و خون ریزی می کند خلق بکنی؟ در حالی که ما تسبيح وتقدیس و ستایش تورا می کنیم؟! خداوند فرمود: من چیزهایی را می دانم که شما نمی دانید (30)
إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ (بقره/ 26)
حضرت عسکری علیه السلام می فرماید:(1) امام باقر در تفسیر این آیه فرمود: هنگامی که خداوند در قرآن برای روشن شدن حقیقت مل هایی را بیان نمود، مانند این که در سوره حج آیه 73 فرمود: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُبَابًا ...» و در سوره عنکبوت آیه 41 فرمود: «مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ» و در این سوره بقره برای منافقین فرمود: «مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ اَلَّذِي اِسْتَوْقَدَ نَاراً ...» و برای نعمت اسلام فرمود: «أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ اَلسَّمَاءِ ...» و كفار و منافقین و دشمنان
ص: 150
اهل البيت علیهم السلام گفتند: این مثل ها برای چیست؟ «مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا ...» خداوند در پاسخ آنان فرمود: ای محمد، خدا از مل زدن برای اثبات حق و روشن نمودن حقیقت برای مؤمنین حیا نمی کند، گرچه مثل به چیز کوچکی مانند پشه و بزرگ تر از پشه مانند مگس باشد.
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً ...» فرمود: این آیه پاسخ کسانی است که گمان می کردند خداوند متعال بندگان خود را گمراه می کند و سپس آنان را برای گمراهی عذاب می نماید.(1)
و از آن حضرت نیز روایت شده که فرمود: علت این که خداوند در قرآن به بعوضة (یعنی پشه) مثل زده این است که پشه با حجم کوچکی که دارد، خداوند هرچه در بدن فیل - با آن بزرگی - آفریده در بدن او نیز آفریده است به اضافه دو شاخ که در فیل وجود ندارد، و خداوند خواسته است، مؤمنین را به ظرافت و عجایب خلقت و صنع خود آگاه سازد .(2)
ص: 151
الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ (بقره / 27)
امام باقر علیه السلام می فرماید:(1) سپس خداوند فاسقین و افراد خارج از دین و طاعت خود را توصیف می کند و می فرماید: «الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ...» يعنی فاسقین یادشده کسانی هستند که پیمان ربوبیت خداوند و نبوت محمد صلی الله علیه و آله و امامت على بن ابی طالب علیه السلام و محبت و کرامت شیعیان محمد و على و احکام الهی را شکستند و نقض کردند و کسانی را که خداوند امر به وصل و ارتباط با آنان نموده بود، مانند ارحام و خویشان که باید حقوق آنان را ادا می کردند و از آنان دلجویی می نمودند را قطع کردند.
سپس فرمود: بالاترين و واجب ترین حق، حق رحم آل محمد صلی الله علیه و آله است چراکه
حق آنان به خاطر حضرت محمد صلی الله علیه و آله واجب شده است، همان گونه که حق
ص: 152
خویشان انسان به خاطر پدر و مادر انسان واجب شده است، در حالی که حق حضرت محمد صلی الله علیه و آله بزرگ تر از حق پدر و مادر است و حق خویشان او نیز بزرگ تر از حق خویشان پدر و مادر انسان می باشد و قطع رحم نمودن با آنان نیز زشت تر و خطرناک تر از قطع رحم با خویشان است.
سپس فرمود: «وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» برائت و بیزاری آنان از امام واجب الإطاعة و اعتقاد به امامت کسانی است که خداوند مخالفت با آنان را واجب نموده است. «هُمُ الْخَاسِرُونَ» یعنی به راستی این گروه اهل خسران و آتش و محرومیت از بهشت می باشند و چه خسارت و زیانی بزرگ تر از عذاب ابد و محرومیت از نعیم ابد می باشد ؟!
سپس امام باقر علیه السلام فرمود: آگاه باشید که اگر کسی تسلیم ما باشد و ما را اهل حق و عالم به حقایق دانسته باشد و بداند که ما او را جز به راه حق دعوت نمی کنیم و آنچه ما می گوییم را حق بداند، گرچه اسرار آن را نداند، خداوند متعال او را به بهشت و قصور آن خواهد رساند و قدر آن را جز او کسی نمی داند.
ص: 153
سپس فرمود: و هر کس تسلیم ما باشد و با ما مراء وجدال نکند، و از آزار و اذیت مال [و شیعیانمان ] خودداری بکند، هنگامی که خداوند او را روی صراط نگه می دارد و ملائکه درباره اعمال و گناهان او با او مجادله می کنند، ناگهان از ناحیه خداوند ندا می رسد: ای ملائکه این بنده من با امامان خود مجادله نکرد و تسلیم آنان بود، شما نیز با او مجادله و بحث نکنید، و او را در بهشت تسلیم امامان او بدهید، تا در کنار آنان شاد و مسرور باشد، همان گونه که او در دنیا تسلیم آنان بود و اما کسانی که با ما در دنیا معارضه نمودند و به ما چرا؟ و برای چه؟ گفتند، ملائکه بر روی صراط به آنان می گویند:
« اعمال خود را برای ما توضیح بدهید، همان گونه که شما در دنیا با راویان حدی امامان خود معارضه می کردید.» و سپس از ناحيه خداوند ندا می رسد: راست گفتید، آنان را نگهدارید و از آنان توضیح بخواهید. پس ملائکه آنان را نگاه می دارند و حسابشان طولانی می شود، و این حساب برای آنان عذابی خواهد بود، از این رو پشیمان می شوند و حسرت هایشان سخت می شود، و چیزی جز رحمت
خداوند نجاتبخش آنان نخواهد بود و این در صورتی است که هنگام مرگ از هیچ کدام از مراحل دیانت خود جدا نشده باشند وگرنه در عذاب ابد خواهند بود.
امام باقر علیه السلام سپس درباره آیة «الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ...» فرمود:(1)
ص: 154
به عهد و پیمان های خود وفا می نموده و به نذرها و سوگندها و وعده های خود پای بند بوده، به ملائکه گفته می شود: ای ملائکه این بنده من در دنیا به عهد و پیمان خود وفادار بود، شما نیز امروز در مورد وعده های ما، با او مناقشه و سخت گیری نکنید و وعده های ما را برای او عملی کنید. پس ملائکه او را به بهشت می برند [و آسوده می شود] و اما کسی که با خویشان خود قطع رحم نموده باشد اگر با خویشان حضرت محمد صلی الله علیه و آله صله رحم نموده باشد، آل محمد صلی الله علیه و آله نزد خویشان او شفاعت می کنند و به آنان می گویند: از حسنات ما بگیرید و از او بگذرید، پس آنان هرچه می خواند می گیرند و از او می گذرند، و خداوند به عطاکنندگان عوض می دهد و از آنان چیزی کم نمی شود.
و اگر کسی نسبت به خویشان خود صله رحم کرده باشد، و لكن نسبت به ارحام حضرت محمد صلی الله علیه و آله قطع رحم نموده باشد و حقوق آنان را انکار کرده باشد و دیگران را به نام آناننامیده باشد و لقب های آل محمد صلی الله علیه و آله را به مخالفين آنان داده باشد و شیعیان آنان را نیز با القاب زشتی نام برده باشد، به او گفته خواهد شد: تو با پاکان آل محمد صلی الله علیه و آله دشمنی کردی، و اکنون باید از آنان کمک بخواهی تاتو را یاری کنند، ولكن او یاوری پیدا نمی کند و او را به عذاب دردناک و
ص: 155
خوارکننده ای می برند.
سپس امام باقر علیه السلام فرمود: اما کسانی که ما را با القاب و نام های خودمان بخوانند و دشمنان ما را به نام ها و القاب ما نخوانند به جز در حال تقیه و ضرورت که ما نیز در آن حال دشمنان خود را با القاب خویش صدا می زنیم و به سبب تقیه ای که شیعیان ما می کنند ما از خداوند پاداش فراوانی برای آنان طلب می کنیم - که همه دنیا در مقابل آن به اندازه خردلی است در بین آسمان ها و زمین و خداوند بیش از آن را به آنان خواهد داد. (1)
جميل بن دراج گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: مقصود از «وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ » چیست؟ امام صادق علیه السلام فرمود: مقصود ارحام و خویشان مردماست. سپس فرمود: خداوند عزوجل در این آیه امر به صله رحم نموده و آن را بزرگ دانسته است، مگر نمی بینی خداوند صله رحم را مقرون به امر به تقوا نموده است؟!(2)
ص: 156
امام صادق علیه السلام می فرماید: مردی خدمت رسول خدا آمد و گفت: اهل بیت و خویشان من مصمم شده اند که بر من بشورند و به من دشنام بدهند و خویشی خود را با من قطع نمایند، آیا اجازه می دهید که من نیز با آنان قطع رابطه نمایم؟ فرمود: اگر چنین کنی، خداوند رحمت خود را از همه شما قطع خواهد نمود. آن مرد گفت: پس من چه باید بکنم؟ فرمود: تو باید با قاطع رحم صله رحم بکنی و به کسی که تو را محروم می کند احسان کنی و از کسی که به تو ظلم می کند بگذری و اگر چنین کنی نزد خداوند بر آنان حجت خواهی داشت او معذور خواهی بود].(1)
امام باقر علیه السلام فرمود: صله و ارتباط با خویشان، اعمال نیک انسان را پاک می کند و اموال را برکت می دهد و بلاها را دفع می کند و حساب قیامت راآسان می نماید و عمر انسان را طولانی می کند.(2)
امام صادق علیه السلام فرمود: صله با خویشان، اخلاق را نیکو می کند و سخاونت را زیاد می نماید و نفس او روح انسان را پاک می کند و روزی را زیاد می نماید و عمر را طولانی می کند.(3)
ص: 157
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: رحم و امانت در روز قیامت در دو طرف صراط قرار دارند، هنگامی که مؤمن وصول به رحم واهل امانت بر صراط قرار می گیرد، صراط او را به بهشت می رساند و هنگامی که خائن به امانت و قاطع رحم بر صراط قرار می گیرد، هیچ عملی برای او سودمند نیست و صراط او را به آتش می افکند.(1)
امام صادق علیه السلام فرمود: من نمیدانم چیزی عمر را زیاد کند، مگر صله رحم. سپس فرمود: عمر سه ساله با صله رحم سی و سه ساله می شود، و عمر سی و سه ساله با قطع رحم سه سال می شود [یعنی] خداوند عمر کسی که صله رحم می کند را ده برابر می کند و عمر قاطع رحم را نیز ده برابر کم می نماید.(2)
كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (بقره/ 28)
امام عسکری علیه السلام می فرماید: رسول خدا و به کفار قریش و یهودیان فرمود: چگونه شما به خدای خود کفر می ورزید؟ در حالی که اگر از او اطاعت نمایید او شما را به راه حق هدایت می کند و از راه های گمراهی دور می دارد؟ آیا شما در
ص: 158
پشت پدرها و رحم مادران خود نبودید و او شما را زندهنمود و به دنیا آورد؟ و پس از مدتی خواهید مرد، و در قبرها باز زنده خواهید شد؟ سپس فرمود: کسانی که نبوت حضرت محمد و امامت حضرت على علیه السلام[و فرزندان او را پذیرفته اند، در قبرها متنعم خواهند بود، و کسانی که کافر به نبوت حضرت محمد و امامت حضرت على علیه السلام بوده اند در قبرها معذب خواهند بود، و سپس شما در قیامت به [محضر] خدای خود بازخواهید گشت، یعنی قبل از قیامت در قبرها می میرید و سپس برای قیامت زنده می شوید و به ثواب و یا عقاب اعمال خود خواهید رسید.(1)
به امام عسکری علیه السلام گفته شد: ای فرزند رسول خدا آیا در قبرعذاب و یا نعمتی هست؟ فرمود: سوگند به خدایی که حضرت محمد صلی الله علیه و آله را به حق، پیامبر پاک و هادی و مهدی و... قرار داد و برادر او على علیه السلام را نیز به حق دارای فضیلت و مرضى و... قرار داد، قبر دارای عذاب و یا نعمت خواهد بود، و خداوند با نعمت های قبر، اولیا و دوستان خود را بهره مند خواهد کرد، و با عذاب قبر، بر دشمنان خود سخت خواهد گرفت. سپس فرمود: مؤمنیکه دوست محمد و آل طیبین او علیهم السلام باشد و
ص: 159
علی بن ابی طالب علیه السلام را پس از حضرت محمد صلی الله علیه و آله امام خود بداند و به او اقتدا نماید و او را آقا و سید خود دانسته و سخنان او را تصديق نموده باشد و از او و از فرزندان پاک او در امور دین و سیاست اطاعت کرده باشد، هنگامی که مرگ او می رسد و حکم و قضای الهی بر او فرود می آید و ملک الموت واعوان او حاضر می شوند، او بالای سر خود حضرت محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله[ آقای پیامبران] را در یک طرف خود می بیند و على علیه السلام السيد الوصيين را در طرف دیگر خودمی بیند، و در پایین پای خود امام حسن علیه السلام سبط رسول خدا صلی الله علیه و آله و امام حسین علیه السلام سید همه شهدا را می بیند و در اطراف خود نیز سادات از آل محمد علیهم السلام را می بیند.
سپس مؤمن علیل در آن حال آنان را صدا می زند و خداوند گوش های مردمی که در کنار او هستند را از شنیدن صدای او محجوب می نماید، و چشم های آنان را از دیدن ما اهل البيت و دیدن خواص ما محجوب می نماید، و این به خاطر این است که اطرافیان او از رنج هایی که می بینند پاداش بیشتری ببرند. پس مؤمن محتضر در آن حال به رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه دیگر خطاب می کند و می گوید: پدر و مادرم فدای شما باد ای رسول خدا وای وصی رسول خدا وای فرزندان رسول خدا؛ سپس به اصحاب و یاران نیک رسول خدا و امیرالمؤمنین و فرزندان او می گوید: مرحبا بكم، خوش آمدید، چقدر من آرزوی دیدار شما را داشتم، و چقدر اکنون با ملاقات شما مسرور شدم.
سپس می گوید: یا رسول الله اکنون ملک الموت نزد من حاضر شده است و شگی ندارم که او به خاطر شما و برادر شما حرمت و جلالت من را رعایت می کند. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: او همین گونه است که می گویی. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله با به ملک الموت می فرماید: وصیت خدا را نسبت به احسان به دوست و خادم ما و کسی که ما را بر دیگران مقدم می داشته است رعایت کن. ملک الموت می گوید: یا
ص: 160
رسول الله دستور بدهید او سر خود را بالا کند و ببیند خداوند در بهشت برای او چه نعمت هایی را آماده کرده است؟ پس رسول خدا عجل الله تعالی فرجه شریف به او می فرماید: به بالا نگاه کن. پس او به بالا نگاه می کند و نعمت هایی را می بیند که از حساب و ادراک خارج است، پس ملک الموت می گوید: چگونه من به کسی که پاداش او چنین است و محمد و آل او زوار او هستند ارفاق نکنم؟
سپس ملک الموت می گوید: یا رسول الله اگر خداوند سختی مرگ را برای رسیدن به این مقامات بهشتی قرار نداده بود من هرگز روح او را قبض نمی کردم و لكن خادم و دوست شما باید به شما و سایر پیامبران اقتدا کند که مرگ را به حکم الهی چشیدند. پس رسول خدا عجل الله تعالی فرجه شریف به ملک الموت می فرماید: ما برادر خود را به تو سپردیم از او خیرخواهی کن ... سپس پرده و حجاب از چشم مؤمن محتضر برداشته می شود، و چون محمد و آل محمد را که هنگام احتضار در کنار او بوده اند در آن جا می بیند به ملک الموت می گوید: هرچه زودتر مرا قبض روح کن و مرا به محمد و آل او ملحق نما چرا که من طاقت صبر بر دوری آنان را ندارم. پس ملک الموت مانند این که مویی را از آرد جدا کنند، به آسانی روح او را قبض می کند.
امام عسکری علیه السلام فرمود: شما فکر نکنید که مؤمن در آن حال در سختی و رنج به سر می برد، بلکه او در آسودگی و لذت می باشد؛ و چون او را داخل قبر می کنند، باز محمد و آل محمد - صلوات الله عليهم اجمعین - را می بیند، و چون نکیر و منکر نزد او می آیند به یکدیگر می گویند: اینان محمد و علی و حسن و حسین و صحابه نیک آنان هستند که نزد این مؤمن جمع شده اند و ما باید در مقابل آنان خضوع کنیم. پس وارد قبر می شوند و بر هرکدام آنان سلام می کنند و می گویند:
یا رسول الله چون شما به زیارت دوست خود آمده اید، و خداوند می خواسته
ص: 161
مقام او را نزد ملائکه آشکار سازد، ما شایسته نمیدانیم که سؤالی از او بکنیم و لكن چاره ای از امتثال امر الهی نیست. سپس به او می گویند: «مِنْ ربّک ؟ وَ مَا دینک ؟ وَ مَنْ نبیّک ؟ وَ مَنْ إمامک ؟ وَ مَا قبلتک ؟ وَ مَنْ أخوانک ؟ » پس او می گوید: اللَّهُ ربّی ، وَ مُحَمَّدُ نبیّی ، وَ علیّ وصیّی ، وَ مُحَمَّدُ إمامی ، وَ الکعبه قبلتی ، وَ الْمُؤْمِنُونَ الْمُوَالُونَ لِمُحَمَّدٍ وَ علیّ [ وَ آلِهِمَا ] وَ أولیائهما وَ الْمُعَادُونَ لأعدائهما إخوانی ،وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شریک لَهُ ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ ، وَ أَنَّ أَخَاهُ علیّا ولیّ اللَّهُ ، وَ أَنَّ مَنْ نصبهم للإمامه مِنْ أطائب عِتْرَتِهِ ، وَ خیار ذرّیته خُلَفَاءُ الامه ، وَ وَلَّاهُ الْحَقِّ ، وَ الْقَوَّامُونَ بِالصِّدْقِ [بالْقُسْطُ] ، هَذَا حییت ، وَ علی هَذَا مِتُّ ، وَ علی هَذَا تَبْعَثُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تعالی ، وَ تکون مَعَ مَنْ تَتَوَلَّاهُ فی دَارِ کرامه اللَّهِ وَ مُسْتَقَرِّ رَحْمَتِهِ . »
سپس فرمود: واگر محتضر دشمن اولیای ما و دوست دشمنان ما باشد والقاب ما را به دشمنان ما بگويد، هنگامی که ملک الموت برای قبض روح او می آید، خداوند طاغوت هایی را که او دوست می داشته و امام خود می پنداشته را با انواع عذاب ها برای او ممثل می کند، به گونه ای که نزدیک است نگاه او به آنان او را هلاک نماید و همواره خداوند عذابی از آنان به او می رساند که طاقت تحمل آن را ندارد، و ملک الموت به او می گوید:
ای فاجروای کافر، تو اولیای خدا را رها کردی و دشمنان خدا را گرفتی؟!
پس [بدان که] امروز آنان تو را نجات نخواهند داد و تو راهی برای نجات خود نخواهی یافت، پس عذابی بر او وارد می شود که اگر کمترین آن را بر اهل دنیا تقسیم کنند همه آنان را هلاک خواهد نمود، و چون او را داخل قبر می برند، دری از بهشت به قبر او باز می شود و چون نعمت های بهشتی را می بیند، منکر و نکیر به او می گویند: ببین چگونه خود را از این نعمت ها محروم نموده ای ؟! سپس آن در بسته می شود. و دری از آتش دوزخ به قبر او باز
ص: 162
می شود، و از آن در عذاب دوزخ به او می رسد و او می گوید: خدایا قیامت را برای من بر پا مکن. (1)
هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (بقره / 29)
امیرالمؤمنین علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: خداوند مخلوقات روی زمین را آفرید تا شما از خلقت او عبرت بگیرید و به وسیله آن ها به رضوان خدا برسید و از عذاب او نجات یابید، سپس به خلقت آسمان ها پرداخت و آن ها را متقن و محکم و به صورت هفت آسمان مستوی و مستقیم قرار دارد، و او به هر چیزی دانا و عالم است، بنابراین، آنچه خداوند در روی زمین آفریده است، برای مصالح و نیازهای شما می باشد.(2)
امیرالمؤمنین علیه السلام در پاسخ مردی از یهود که گفت: آسمان را برای چه آسمان می گویند؟ فرمود: به علت این که آسمان معدن آب است...(3)
ص: 163
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ (بقره/ 30)
امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه از امیرالمؤمنین علیه السلام ضمن حديث مفصلی نقل نموده که می فرماید: اشتباه ملائکه این بود که به خاطر عبادت خویش برخدا منت گذاردند و این سخن برخی از ملائکه بود که وضع اجنه را قبل از خلقت آدم علیه السلام روی زمین به فساد و خون ریزی دیده بودند، پس خداوند از آنان اعراض نمود و آدم را آفرید و نام ها را به او یاد داد و سپس به ملائکه فرمود: اگر راست می گویید، بگویید: آنها چیست؟ ملائکه گفتند: خدایا تو منزه از هر عیبی هستی، ما را دانشی نیست جز آنچه تو به ما تعلیم نموده ای، همانا تو علیم و حکیم هستی .(1)
ابوحمزه ثمالی در تفسیر خود از امام سجاد علی بن الحسين علیها السلام نقل نموده و گوید:(2) به آن حضرت عرضه داشتم: برای چه طواف هفت دور است؟ فرمود: برای این که خداوند تبارک و تعالی به ملائکه فرمود: «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» و آنان سخن خدا را رد کردند و گفتند: «َتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ...» و تا آن زمان هفت هزار سال بود که خداوند آنان را از نور خود محجوب
ص: 164
و ممنوع نکرده بود و چون این سخن را گفتند از نور الهی محجوب شدند [و دانستند که نباید چنین می گفتند، پس هفت هزار سال به عرش الهی پناهنده شدند و خداوند به آنان ترحم نمود و توبه آنان را پذیرفت و برای آنان بیت المعمور را که در آسمان چهارم قرار دارد محل پناهندگی قرار داد و کعبه و بیت الحرام خود را روی زمین مقابل آن قرار داد و آن را نیز برای بنی آدم محل پناهندگی وامن معين نمود. از این رو طواف برای بندگان خدا هفت دور واجب شد به جای هر هزار سال یک دور .
امام باقر علیه السلام می فرماید: ملائکه از روی تعصب گفتند: «أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ» و خداوند هفت سال آنان را از نور خود محجوب و ممنوع نمود، و آنان به عرش الهی پناهنده شدند و گفتند: «لبيك ذا المعارج لبيك» و خداوند توبه آنان را پذیرفت، و چون آدم نیز خطا کرد، گرد کعبه طواف نمود و به خدای خود پناهنده شد و خداوند توبه او را قبول کرد.(1)
و در کتاب کافی و تفسیر عیاشی از آن حضرت نقل شده که چون ملائکه آن سخن را گفتند، خداوند بر آنان خشم کرد و آنان از او درخواست توبه کردند و
ص: 165
خداوند دستور داد تا گرد ضراح یعنی بیت المعمور طواف کنند و آنان هفت سال طواف نمودند و از گفته خود استغفار کردند و پس از آن خداوند توبه آنان را پذیرفت و از آنان راضی شد و این منشأ اصل طواف است و سپس خداوند کعبه را محاذی بیت المعمور قرار داد تا بنی آدم با طواف نمودن گرد آن توبه کنند و پاک شوند.(1)
امام صادق علیه السلام فرمود: ملائکه از خداوند خواستند تا خلیفه خود را از ملائکه قرار بدهد و گفتند: ما تو را تقديس واطاعت می کنیم و مانند دیگران نیستیم و نافرمانی تو را نمی کنیم و چون خداوند پاسخ آنان را با آیه «إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ» داد، دانستند که از حدخود تجاوز نموده اند، از این رو استغفار کردند و به عرش الهی پناهنده شدند، پس خداوند به آدم - پس از هبوط به زمین به دستور داد تا روی زمین خانه ای برای خدا بنا کند و گناهکاران از بنی آدم به آن پناهنده شوند، همان گونه که ملائکه مقرب خدا به عرش پناهنده می شوند، سپس خداوند به ملائکه فرمود: من به مصالح بندگان خود داناتر از شمایم. امام صادق علیه السلام سپس فرمود: این است معنای آیه شریفه «أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ» .(2)
ص: 166
وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (31)قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ (32)قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ (33)وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ (35)فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ (36)
کلمه «آدم» یا از «أديم الأرض» یعنی خاک گرفته شده، و یا از «أدمه» به معنای رنگ و صفت، و به معنای اول اگر نکره باشد منصرف است و به معنای دوم غیر منصرف است، و أدمة به معنای سمره و گندم گون بودن است، و «عرضت المتاع للبيع عرضا» یعنی أظهرته للبيع، و «نباء» به معنای اعلام و اخبار است، و «نبأ» به معنای خبر است، و «أَنْبِئُونِي بِأَسْماءِ هَؤُلَاءِ » یعنی أخبروني بها، و بسا به سه مفعول متعدی می شود مانند «أنبأت زیدا عمرا خير الناس»، و نبات نیز چنین است، و
ص: 167
«نبی» بدون همزه به معنای طریق واضح است. و «إحكام» به معنای اتقان است، و «حکیم» کسی است که مانع از فساد باشد، و «إبداء» به معنای إظهار است مانند اعلان، وضد ابداء کتمان است، وضد اظهار، إبطان است، وضد اعلان، اسرار است و «سجود» به معنای خضوع و تذلل است و در شرع مقدس عمل مخصوصی است در نماز، مانند رکوع و قنوت، و «رغد» زندگی وسیع بدون رنج است.
خداوند علم اسما [یعنی اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات] را کلا به آدم آموخت، آن گاه آن ها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست می گویید و [از آدم شایسته ترهستید] از این نام ها به من خبر بدهید (31) ملائکه گفتند: خدایا تومنزهی، ما جز آنچه توبه ما یاد داده ای چیزی را نمی دانیم و تویی دانا و حکیم (32) خداوند فرمود: ای آدم، توآنان را از اسامی و اسرار این موجودات آگاه کن . هنگامی که آدم آنان را آگاه کرد، خداوند به ملائکه فرمود: آیا به شما نگفتم که من غيب آسمان ها و زمین را می دانم؟! و به آنچه شما آشکار می کنید و یا پنهان می دارید آگاهم؟ (33) و[ای رسول من] به یاد آور زمانی را که ما به ملائکه گفتیم: به احترام آدم [در مقابل خدا] سجده کنید، پس همه ملائکه سجده کردند جزابلیس که سرباز زد و تكبرورزيد و سجده نکرد و او از پیش از کافران بود (34) و ما به آدم گفتيم: توو همسرت در بهشت ساکن شوید و از نعمت های آن با شادابی و هرگونه که می خواهید بهره مند شويد ولكن نزدیک آن شجره نشوید که از ظالمین به خود خواهید بود. پس شیطان انان را فریب داد و از بهشت [و نعمت های بهشتی] خارج نمود، و ما به آنان گفتيم: از مقام بهشتی خود فرود آیید و شما در روی زمین که کانون فساد و دشمنی هاست] با همدیگر دشمنی خواهید نمود و تا مدت معلومی زمین محل زندگی و بهره برداری شما خواهدبود.
ص: 168
وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ*قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ *قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ (بقره/21 - 33)
امام صادق علیه السلام می فرماید:(1) خداوند تبارک و تعالی نام های اولیای خود را به آدم علیه السلام تعلیم نمود و سپس آنان را - که به صورت ارواح بودند - برملائکه عرضه نمود و فرمود: اگر راست میگویید و خود را به سبب تسبیح و تقدیس خویش به خلافت و جانشینی من سزاوارتر از آدم می دانید بگویید: اینان کیانند؟ پس ملائکه گفتند: «سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ» از این رو خداوند به آدم فرمود: «أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ...» یعنی ای آدم، تو نام آنان [و منزلتشان را به ملائکه خبر بده تا بدانند که مقام اولیا و حجت های الهی بالاتر از آنان است و چون آدم ملائکه را [به مقام اولیای الهی] آگاه نمود و ملائکه دانستند که آنان
ص: 169
نزد خداوند منزلت بزرگی دارند، و معلوم شد که آنان سزاوارتر از ملائکه هستند برای خلیفه و حجت الهی بودن در روی زمین. خداوند انوار اولیای خود را از ملائکه پنهان نمود و ولایت و محبت آنان را بر ملائکه واجب کرد و به ملائکه فرمود: «أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ» ؟
على بن ابراهیم قمی در تفسیر آیه «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا» گوید: مقصود از اسماء نام های کوه ها و دریاها، و دره ها و گیاهان و حیوانات است ... تا این که گوید: آدم اسماء [و اسرار] آن ها را تعلیم گرفت و خداوند آدم علیه السلام را حجت بر ملائکه قرار داد.(1)
امام عسکری علیه السلام (2) می فرماید: مقصود از «اسماء» در آیه «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا» لها نام های پیامبران و نام های محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام و طبین از آل آنان و نام های خوبان از شیعیان و نام های دشمنان بزرگ آنان است و مقصود از «ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ» عرضه نمودن اشباه و انوار محمد و على و امامان علیهم السلام بر ملائکه را از اسماء پیامبران و
ص: 170
ائمه علیهم السلام آگاه نمود و آنان مقام پیامبران و ائمه علیهم السلام را شناختند، خداوند از ملائکه نسبت به پیامبران و ائمه علیهم السلام عهد و میثاق گرفت که به آنان ایمان داشته باشند، و آنان را بر خود فضیلت بدهند. سپس خداوند به ملائکه فرمود:
«أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ»؟ و مقصود از «وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ» و کتمان ابلیس - در بین ملائکه است - نسبت به اعتقاد خود به این که اگر خداوند او را مأمور به اطاعت از آدم بکند، او از آدم اطاعت نکند بلکه اگر سلطه ای بر آدم پیدا کند او را هلاک نماید و نیز کتمان ملائکه است که اعتقاد داشتند: احدی پس از آنان نخواهد آمد که افضل از آنان باشد. از این رو خداوند به ملائکه فرمود: آری محمد و آل طیبین او افضل از شمایند و آنان همان کسانی هستند که آدم نام هایشان را به شما خبر داد [و شما منزلت و مقامشان را در ساق عرش یافتید].
ص: 171
امام صادق علیه السلام می فرماید:(1) نخستین مخلوق خداوند پنج نفر بودند که خداوند آنان را از نور جلال خود آفرید و برای هرکدام نامی از نام های خود برگزید، او حمید بود و پیامبر خود را محمد نامید، او اعلی و امیرالمؤمنین علیه السلام را على نامید، او دارای اسماء الحسنی بود و از آن ها نام حسن و حسین را برگزید، او فاطر بود و از اسماء خود فاطمه را برگزید. و چون آنان را خلق نمود در سمت راست عرش قرارشان داد؛ پس ملائکه را از نور آفرید و ملائکه چون نظر به آن پنج وجود مبارک نمودند، شأن و مقام آنان را بزرگ یافتند و خداوند به آنان تلقین کرد که تسبیح خداوند را بگویند، چنان که از قول آنان در قرآن می فرماید: «وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ » (صافات، 165 - 166) و هنگامی که خداوند آدم - صلوات الله و سلامه عليه - را آفرید و او آن پنج وجود مبارک را در سمت راست عرش دید، عرضه داشت: خدایا تو را سوگند میدهم به حقی که بر آنان داری نام هایشان را به من تعلیم نمایی. خطاب شد: ای آدم نام های آنان نزد توامانت باشد، چراکه نام هایشان از اسرار من است و نباید بدون اجازه من کسی از آنها آگاه شود. آدم گفت: خدایا پذیرفتم. خطاب شد: ای آدم باید عهدی نزد من بسپاری که این
ص: 172
حقیقت را فاش نکنی؛ و خداوند با گرفتن عهد از آدم، نام آنان را به آدم تعلیم نمود.
سپس خداوند نام های آن پنج وجود مبارک را بر ملائکه عرضه نمود، و ملائکه از پیش نمی دانستند، از این رو به آنان فرمود:«أَنْبونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلاَءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ» و ملائکه در پاسخ گفتند: «سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا إك أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ » پس خداوند به آدم فرمود: «أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ » و چون آدم نام آن پنج وجود مبارک را برای ملائکه روشن نمود، ملائکه دانستند که آدم امانت دار خداوند وعالم به اسماء مبارک آنان شده و به این سبب برملائکه فضیلت پیدا کرده است، از این رو ملائکه مأمور شدند که به آدم سجده کنند و سجده آنان تفضيل آدم و عبادت خداوند بود و حق نیز چنین بود. و لكن ابلیس فاسق، از امر خدا تمزد کرد و خداوند به او فرمود: «ما مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أُمَّتِكَ » ؟(1) و ابلیس [از روی تکبر] گفت:
ص: 173
«أَنَا خَيْرُ مِنْهُ » یعنی من بهتر از آدم هستم و خداوند در پاسخ او فرمود: «من آدم را بر تو فضیلت دادم، چراکه آدم فضیلت و مقام آن پنج وجود مبارکی که من راهی برای تو در آنان و شیعیانشان قرار ندادم را پذیرفت. همان گونه که خداوند از قول ابلیس می فرماید: «إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ »(1) ويا می فرماید:«إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ »(2) و مقصود از آنها حضرت محمد و ائمه اهل البيت علیهم السلام و شیعیان آنان هستند.
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ (بقره/34)
از امام صادق علیه السلام سؤال شد:(3) آیا خطاب های خداوند، به گمراهان نیز بوده است؟ امام صادق علیه السلام فرمود: آری کفار نیز داخل خطاب بوده اند، چراکه خداوند به ملائکه فرمود تا به آدم سجده کنند و خطاب او به ملائکه و ابلیس بود و ابلیس با ملائکه در آسمان عبادت می کرد و ملائکه گمان می کردند که ابلیس از آنان است در حالی که او از آنان نبود و چون خداوند ملائکه را امر کرد که به آدم سجده کنند، حسد ابلیس آشکار شد و ملائکه دانستند که ابلیس از آنان نبوده است و نیز به امام صادق علیه السلام گفته شد: چگونه ابليس مأمور به سجده شد، در حالی که خداوند به ملائکه امر نمود تا به آدم سجده کنند؟! امام صادق علیه السلام فرمود:
ص: 174
ابلیس به سبب دوستی و ارتباط با ملائکه از آنان محسوب می شد و لكن از
جنس ملائکه نبود بلکه از نژاد جت بود و علت آمدن او بين ملائکه این بود که خداوند قبل از آدم اجنه را خلق نموده بود و ابلیس از آنان بود و بر آنان در روی زمین حکومت می کرد و چون اجئه مشغول ظلم و خون ریزی شدند، خداوند ملائکه را فرستاد و ملائکه آنان را کشتند و ابلیس را اسیر گرفتند و به آسمان بردند و ابلیس همواره بین ملائکه خدا را عبادت می کرد تا این که خداوند آدم علیه السلام را خلق نمود.
امام باقر علیه السلام در حدیث مفصلی می فرماید:(1) در کتاب امیرالمؤمنین علیه السلام یافتیم ... که پس از خلقت نسناس و فسادی که آنان روی زمین کردند خداوند آدم را آفرید و آدم چهل سال به صورت مصور باقی ماند و ابلیس ملعون هرچه بر او می گذشت می گفت: خدا این را برای چه آفریده است؟
ص: 175
امام باقر علیه السلام سپس می فرماید: هنگامی که ابلیس آدم را به صورت مصور ديد گفت: اگر خدا مرا امر کند که به او سجده کنم هرگز سجده نخواهم کرد؛ و چون در آدم روح دمیده شد و آدم عطسه نمود و نشست و گفت: «الحمد لله» و خدای تبارک و تعالی فرمود: « یرحمک الله». و رحمت خداوند شامل حال او شد و خداوند به ملائکه فرمود: به آدم سجده کنید، و ملائکه کلا به آدم سجده کردند، ابلیس سجده نکرد و حسد خود را آشکار نمود. پس خداوند به او فرمود: برای چه به آدم سجده نکردی؟ ابلیس گفت: من از آدم بهتر هستم، چراکه تو من را از آتش آفریدی و آدم را از خاک آفریدی !!
امام صادق علیه السلام می فرماید:(1) نخستین کسی که قیاس کرد ابلیس بود. او به خاطر تکبر، به آدم سجده نکرد و تکبر نخستین گناهی است که به سبب آن نافرمانی خداوند انجام گرفت. امام صادق علیه السلام سپس می فرماید: ابلیس به خداوند گفت: مرا از سجده به آدم معاف بدار تا در عوض آن، تو را آن چنان عبادت کنم که هیچ ملک مقرب و نبی مرسلی تو را این اندازه عبادت نکرده باشند و خداوند در پاسخ
ص: 176
او فرمود: من نیازی به عبادت تو ندارم و من اراده کرده ام که آن گونه که می خواهم مرا عبادت کنند نه آن گونه که تو می خواهی و چون شیطان از سجده بر آدم امتناع نمود، خداوند به او فرمود: دور شو، که تو از درگاه من رانده شدی و تا قیامت لعنت من بر تو خواهد بود؛ ابلیس گفت:
خدایا چگونه با من چنین می کنی در حالی که تو عادل هستی و هرگز ظلم نمی کنی؟ آیا پاداش عمل من را باطل نمودی؟ خطاب شد: چنین نیست که فکر می کنی، تو از دنیا هرچه می خواهی از من سؤال کن تا من آن را پاداش عمل تو قرار بدهم. پس اول چیزی که ابلیس سؤال نمود زنده ماندن او تا قیامت بود و خداوند خواسته او را پذیرفت، سپس گفت: خدایا من را بر فرزندان آدم مسلط کن. خطاب شد تو را بر آنان مسلط نمودم. ابلیس گفت: مرا همانند خون در بدن آنان جاری کن خطاب شد: چنین کردم. ابلیس گفت: مقابل هر فرزندی که از آدم به دنیا می آید، دو فرزند از من به دنیا آید، این نیز اجابت شد، سپس گفت:
آنان مرا نبینند و لكن من آنان را ببینم و من به هر صورتی که بخواهم بتوانم بین آنان باشم. خطاب شد: خواسته های تو پذیرفته شد. ابلیس گفت: خدایا بیش از
ص: 177
این مرا بر آنان مسلط کن. خطاب شد: ما سینه های آنان را وطن تو قرار دادیم. پس ابلیس گفت: همین مرا بس باشد. و سپس گفت: «قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ *إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ»(1)، «ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ »(2)یعنی خدایا به عزت تو سوگند که همه فرزندان آدم را گمراه خواهم نمود جز مخلصين را، و من از پیش روی آنان و پشت سر و از راست و از چپ، سراغ آنان خواهم رفت و تو بیشتر آنان را شاکر نخواهی یافت.
على بن جعفر گوید: از برادرم موسی بن جعفر علیهما السلام شنیدم که می فرمود:هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله(در خواب) ديد: تیم و عدی (یعنی اولی و دومی) و بنی امیه بر منبر او بالا رفته اند، سخت نگران شد، و خداوند برای آرامش او [سورة قدرو] آیه «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ » را نازل نمود و سپس به او وحی نمود: ای محمد! من امر کردم و از من اطاعت نشد، پس تو جزع مکن که درباره وصی خود به این مردم دستوراتی دادی و از تو اطاعت نشد!(3)
امام حسین علیه السلام می فرماید:(4) یکی از یهودیان شام به پدرم امیرالمؤمنین علیه السلام گفت: ... خداوند ملائکه را امر نمود تا به آدم سجده کنند، آیا درباره محمد صلی الله علیه و آله چنین
ص: 178
کاری را کرد؟ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: آری. سپس فرمود: اگر خداوند ملائکه را مأمور نمود که به آدم سجده کنند، سجده آنان اطاعت و عبادت و پرستش آدم نبود بلکه اقرار به مقام و منزلت او بود و رحمتی بود از خداوند برای او و لكن خداوند به حضرت محمد صلی الله علیه و آله بالاتر از این را عطا نمود، چراکه خداوند عزوجل در جبروت خود بر او صلوات و درود فرستاد و به همه ملائکه و مؤمنین نیز دستور داد تا بر او (و آل او) صلوات بفرستند، و این بالاتر از آن چیزی است که درباره آدم انجام داد.
حضرت رضا عله فرمود: ... خداوند ما را در صلب آدم قرار داد و به ملائکه فرمود تا به احترام ما به آدم سجده کنند و سجود آنان عبادت خدا و اکرام به آدم بود، به خاطر این که ما در صلب او بودیم و چگونه ما افضل از ملائکه نباشیم در حالی که ملائکه کلا در مقابل آدم سجده نمودند.(1)
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: آدم، آدم نامیده شد، چون او از أديم الارض یعنی ظاهر
ص: 179
آن آفریده شد و نام ابلیس در آسمان حارث بود او ابلیس به معنای ممنوع از رحمت خداست و نخستین کسی که کافر به خدا شد و کفر را ایجاد کرد ابلیس ملعون بود.(1)
وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ *فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ (بقره/ 36/36)
امام عسکری علیه السلام می فرماید:(2) هنگامی که خداوند عزوجل ابلیس را به خاطر سجده نکردن به آدم لعنت نمود و ملائکه را به خاطر سجده کردن به آدم و اطاعت از امر خداوند اکرام نمود، آدم و حوا را دستور داد تا در بهشت ساکن شوند و از میوه های بهشتی بی حساب و بدون زحمت هرگونه که میخواهند بخورند و فرمود: «وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ» یعنی نزدیک این درخت - که درخت علم محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله است - نروند، چراکه خداوند آن درخت را مخصوص به آنان نموده و سایر خلق او حقی در آن ندارند، بنابراین آن درخت مخصوص حضرت محمد صلی الله علیه و آله و علی و فاطمه و حسن و حسین - صلوات الله علیهم اجمعین -
ص: 180
است، چراکه آنان طعام خود را به مسکین و يتیم و اسیر دادند و پس از آن، گرسنگی و تشنگی و زحمت و خستگی احساس نکردند، و آن درخت بین درختان بهشتی مشخص است، چراکه سایر درختان بهشت هرکدام دارای نوعی از میوه ها و خوردنی ها می باشند، و لكن این درخت دارای انواع میوه ها و خوراکی ها - مانند گندم و انگور و انجیر و عتاب و... می باشد، از این رو درباره این درخت به اختلاف سخن گفته می شود: برخی می گویند: آن درخت گندم بوده و برخی گویند: درخت عنبه بوده و برخی گویند: درخت انجیر بوده و برخی گویند: درخت عناب بوده است.
و خداوند به آدم و حوا فرموده است: شما نباید با نزدیک شدن به این درخت، خواهان مقام و درجه محمد و آل محمد ، باشید، چراکه خداوند فقط آنان را به این درجه مخصوص نموده، نه دیگران را، و آن درخت درختی است که هر کس با اذن خداوند از آن بخورد به علم اولین و آخرین ملهم می شود بدون آن که از کسی تعلم نماید و اگر کسی بدون اذن خداوند از این درخت بخورد زیانکار و عاصی پروردگار خود می شود و خداوند به آدم و حوا فرمود: از این درخت نخوريد، و خواهان درجه محمد [و آل محمد صلی الله علیه و آله] باشید، چرا که خداوند فقط آنان را به این درجه مخصوص نموده، نه دیگرانرا ، و آن درخت درختی است که هر کس با اذن خداوند از آن بخورد به علم اولین و آخرین ملهم می شود بدون آنکه از کسی تعلم نماید و اگر کسی بدون اذن خداوند از این درخت بخورد زیانکار و عاصی پروردگار خود می شود و خداوند به آدم و حوا فرمود : از این درخت نخورید، و خواهان درجه محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله نباشید وگرنه عاصی و ظالم خواهید بود.
ص: 181
امام عسکری علیه السلام می فرماید: شیطان با وسوسه و خدعه و به تردید انداختن آدم و حوا - از روی دشمنی - آنان را فریب داد و نخست نزد آدم آمد و به او گفت: خداوند شما را از خوردن آن شجره نهی نکرده، جز آن که شما ملک باشید، سپس گفت: «اگر از این درخت بخورید، عالم به غیب می شوید، و قدرتی پیدا می کنید که مخصوصین به قدرت از ناحیه خداوند دارا هستند، و از مخلدين در بهشت می شوید و مرگی برای شما نخواهد بود. سپس برای آنان سوگند یاد نمود و گفت: من خیرخواه شما هستم.
امام عسکری علیه السلام می فرماید: شیطان این سخنان را در حالی به آدم و حوا گفت، که خود را زیر چانه ماری پنهان نموده بود و آدم طلا گمان می کرد که آن مار با او سخن می گوید، و نمی دانست که شیطان خود را زیر چانه مار پنهان نموده است. پس آدم سخن مار را رد کرد و گفت: این ها فریب شیطان ملعون است، چگونه امکان دارد که خداوند به ما خیانت نموده باشد؟ و چگونه تو سوگند به نام خدا
ص: 182
می خوری و او را به خیانت و عدم خیرخواهی نسبت می دهی، در حالی که او اكرم الأكرمين است؟! سپس گفت: چگونه من به کاری دست بزنم که خداوند مرا از آن نهی کرده است و من در انجام آن حکمتی نمی بینم؟!
و چون شیطان از فریب آدم مأیوس شد، باز خود را در زیر چانه مار پنهان نمود و نزد حوا آمد و به او گفت: آیا می دانی که خداوند درختی که بر شما حرام کرده بود، به خاطر حسن طاعت و تعظیم شما از او، باز آن درخت را بر شما حلال نمود؟ و نشانه حلال شدن آن درخت برای شما این است که ملائکه ای که سایر حیوانات را از آن درخت منع می کنند، با شما کاریندارند و اگر تو، به آن درخت نزدیک شوی کسی از تو جلوگیری نمی کند و چون چنین دیدی بدان که خداوند آن درخت را برای شما حلال نموده است.
سپس گفت: من به تو بشارت میدهم که اگر تو قبل از آدم از این درخت بخوری بر آدم قدرت و سلطه خواهی داشت، و تو حاکم بر او خواهی شد و به او امر و نهی خواهی نمود. پس حوا گفت: من گفته تو را می آزمایم تا ببینم راست می گویی و یا دروغ می گویی؟
پس حوا به طرف شجرة منهیه رفت و چون ملائکه خواستند با حربه های خود از او جلوگیری کنند، خداوند به ملائکه وحی نمود: شما باید از کسانی که دارای عقل نیستند و عقل، آنان را از کار خلاف بازنمی دارد، جلوگیری کنید و اما کسی که دارای عقل و توان و تمیز و اختیار است را باید واگذار به عقل بکنید، چراکه من عقل را برای او حجت قرار دادم و با داشتن عقل اگر از من اطاعت بکند، مستحق ثواب خواهد بود، و اگر معصیت و نافرمانی بکند مستحق عقاب خواهد بود. پس ملائکه از حوا جلوگیری نکردند، و حوا گمان کرد خداوند به خاطر حلال شدن آن شجره از او جلوگیری نمی کند، از این رو پس از خوردن از آن شجره گفت: آن مار
ص: 183
راست گفت: و گمان می کرد که آن مار با او سخن گفته است و نمی دانست که شیطان این سخنان را به او گفته و او را فریب داده است، از این رو نگرانی پیدا نکرد و به آدم نیز گفت: آیا ندانستی که آن شجرة منهته برای ما حلال شده است؟ چراکه من از آن خوردم و ملائکه ای که مأمور به جلوگیریاز آن بودند، مرا منع نکردند و من نیز آسیبی از خوردن آن در خود ندیدم، پس آدم نیز فریب خورد و از آن شجرة منهيه تناول نمود و شیطان با وسوسه و فریب خود آنان را از بهشت خارج نمود. (1)
مرحوم صدوق در کتاب عیون با سند خود از عبد السلام بن صالح هروی نقل نموده که گوید: به حضرت رضا علیه السلام گفتم: ای فرزند رسول خدا، به من خبر دهید: شجرة منهته ای که آدم و حوا از آن خوردند چه درختی بوده؟ همانا مردم روایات مختلفی درباره آن نقل می کنند. برخی می گویند: درخت گندم بوده و برخی گویند: درخت انگور بوده و برخی گویند: درخت حسد بوده است؟! امام علیه السلام فرمود: همه آنچه گفته اند حق است. گفتم: معنای این اختلاف چیست؟ فرمود: ای اباصلت درخت بهشتی میوه های گوناگونی دارد و ممکن است درختی، درخت گندم باشد و در آن انگور نیز وجود داشته باشد، چراکه درخت های بهشت مانند درخت های دنیا (تک محصولی) نیستند.
سپس فرمود: هنگامی که خداوند آدم را گرامی داشت و به ملائکه دستور داد تا به او سجده کنند و سپس او را داخل بهشت نمود، آدم پیش خود گفت: آیا خداوند انسانی بهتر از من خلق کرده است؟ و خداوند به او خطاب نمود: ای آدم به ساق عرش نگاه کن. آدم سر خود را بالا نمود و به ساق عرش نگاه کرد و دید در آن نوشته شده: «لا إله إلا الله، محمد رسول الله صلی الله علیه و آله وعلى بن أبي طالب علیه السلام أمیرالمؤمنین،
ص: 184
و زوجته فاطمة سيدة نساء العالمين، والحسن والحسين سيدا شباب أهل الجنة». آدم علیه السلام گفت: خدایا این ها کیانند؟ خداوند عزوجل فرمود:
این ها فرزندان تو هستند و بهتر از تو و از همه خلق من هستند و اگر اینها نبودند، من تو را و بهشت و دوزخ را و آسمان و زمین را خلق نمیکردم. ای آدم مبادا به آنان به چشم حسد بنگری و منزلت آنان را آرزو کنی وگرنه شیطان بر تو مسلط خواهد شد [ پس آدم به آنان حسد ورزید] و از آن شجرة منهیه خورد. حوا نیز نسبت به فاطمه علیها السلام حسد ورزید، و او نیز از آن شجرة منهيه خورد و خداوند آنان را از بهشت خارج نمود و از جوار رحمت الهی به زمین هبوط نمودند. (1)
ص: 185
امام صادق علیه السلام می فرماید: حضرت موسی علیه السلام از خدای خود خواست که با آدم ملاقات کند و چون ملاقات انجام گرفت حضرت موسی به آدم علیهما السلام گفت: پدر جان، مگر خداوند با دست قدرت خود تو را نیافرید؟ و مگر از روح خود در تو ندمید؟ و مگر ملائکه را امر نکرد تا مقابل تو برای خدا سجده کنند؟ ومگر تو را امر نکرد که از آن درخت - یعنی شجرة منهيه - نخوری؟ پس برای چه نافرمانی کردی؟ آدم فرمود: ای موسی آیا تو در تورات ندیدی که خطای من از سی هزار سال پیش ثبت شده بود؟ موسی علیه السلام گفت: آری، و دیگر چیزی نگفت.
امام صادق علیه السلام فرمود: با این سخن آدم علیه السلام بر موسی علیه السلام غالب شد.(1)
عبدالله بن سنان گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: [در قصه آدم و شجرة منهیه و... ]خداوند به آدم امر کرد که از آن شجره نخورد و[لكن] نخواست که امتثال امر نماید و اگر خواسته بود او امتثال می نمود، به ابلیس نیز امر نمود تا به آدم سجده کند و [لكن] نخواست که او سجده کند و اگر می خواست او سجده می کرد. [و این معنای توفیق و عدم توفيق وتقدير وعدم تقدیر است، از سویی امور باید مطابق حکمت الهی انجام بگیرد..] (2)
ص: 186
امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از ذکر قصة آدم علیه السلام می فرماید: خداوند آدم را بعد از توبه، روی زمین آورد تا زمین با نسل او آباد شود و حجت بر بندگان خدا به وسیله آدم تمام شود.(1)
در نهج البلاغه آمده که امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: ... خداوند سپس آدم را در خانه (دنیا) ساکن نمود و زندگی او را تأمین کرد و آفات را از او دور نمود و او را از ابلیس و دشمنی او برحذر داشت، و [لكن] دشمن او شیطان [ فرزندان] او را فریب داد و از همنشینی با ابرار دور نمود [و آنان] يقين را به شک، و عزم را به سستی، و ترس از خدا را، به شادی دنیا، و ندامت از گناه را، به غرور تبدیل کردند. و خداوند برای آدم راه توبه را وسیع نمود و رحمت خود را به او تلقین کرد و به او وعدۂ رسیدن به بهشت (عدن) را عطا نمود، از این رو او را به دار بلا آورد و نسل او فراوان شد.(2) المؤلف گوید: در برخی از احادیث آمده که خداوند پس از قبول شدن توبة آدم و توسل او به محمد و آل محمد - صلوات الله علیهم اجمعین - به آدم خطاب نمود: ای آدم اگر در همان زمانی که شیطان تو را وسوسه نمود، مرا به حق محمد وآل محمد سوگند داده بودی من تو را از فریب او نجات میدادم، ولكن باید قضای من مطابق علم من انجام می گرفت.]
ص: 187
امام صادق علیه السلام می فرماید: ... خداوند (پس از خطای آدم و حوا) به آنان فرمود: به زمین فرود آیید، همانا شما با همدیگر دشمنی خواهید نمود و در مدت کوتاهی در دنیا مستقر خواهید شد و بهره کمی از آن خواهید برد، تا قیامت برپا شود.(1)
امام صادق علیه السلام از پدران خود از امیرالمؤمنین علیهم السلام نقل نموده که فرمود: آدم و حوا تنها هفت ساعت از ایام دنیا در بهشت بودند و خداوند در همان روز آنان را از بهشت فروفرستاد.(2)
امام رضا علیه السلام می فرماید: هنگامی که خداوند آدم را از بهشت به زمین فرستاد و بر کوه ابوقبیس قرار گرفت، وحشت کرد و به خداوند شکایت نمود و گفت: خدایا صداهایی که من در بهشت می شنیدم در روی زمین نمی شنوم، پس خداوند یاقوت سرخی را فرستاد و آدم آن را در محل کعبه قرار داد و گرد آن طواف کرد و نور آن یاقوت تا اعلام و نشانه های حرم رسید و خداوند آن موضع را حرم قرار داد و آدم نشانه های حرم را به وسیله نور آن تعیین نمود و علامتگذاری کرد.(3)
ص: 188
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هنگامی که آدم به امر خداوند به زمین هبوط نمود، حوا را نیز با خود آورد و لكن ابلیس و مار بدون همسر به زمین هبوط نمودند، از این رو ابلیس و مار با خود لواط می کردند و فرزندانشان از خود آنان به دنیا می آمدند و لكن آدم همسر داشت و فرزندان او از همسرش به دنیا میآمدند. پس خداوند به آدم و حوا فرمود: مار و ابلیس دشمنان شما هستند. (1)
امام صادق علیه السلام می فرماید: هنگامی که خداوند آدم را از بهشت به زمین آورد، یکصد و بیست نوع از خوراکی ها را همراه او فرستاد، چهل عدد آن ها، پوست و مغز آنها خورده می شد، و چهل عدد آن ها، تنها مغزشان خورده می شد، و چهل عدد آن ها، پوستشان خورده می شد و مغزشان خورده نمی شد، و نیز خورجینی از بذر هرکدام از گیاهان را همراه او فرستاد .(2)
امام صادق علیه السلام نیز می فرماید: هنگامی که آدم علیه السلام روی زمین قرار گرفت، نیاز به آب و غذا پیدا کرد و به جبرئیل شکایت نمود، جبرئیل علیه السلام به او گفت: ای آدم باید کشاورزی بکنی. آدم ؟ گفت: دعایی را به من تعليم کن. جبرئیل گفت: بگو اللهم اكفني مؤنة الدنيا و كل هول دون الجنة و ألبسني العافية حتى نهنئني المعيشة».. یعنی خدایا مرا نسبته به مؤنه و نیازهای دنیا و هر وحشت و هراسی قبل از بهشت
ص: 189
کفایت بفرما، و لباس عافیت را به من بپوشان تا زندگی من گوارا شود. (1)
مرحوم علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود - که به منزله روایت است - گوید: آدم بر کوه صفا هبوط نمود و به این علت این کوه را کوه صفا گفتند که صفوة الله (یعنی حضرت آدم) بر آن نزول نمود و کوه مروه را نیز مروه گفتند به علت این که مرأه (یعنی حوا) برآن نزول نمود. سپس آدم علیه السلام چهل روز سجده نمود و از فراق بهشت گریه کرد، تا این که جبرئیل بر او نازل شد و به او گفت: ای آدم! آیا خداوند به دست قدرت خود تو را خلق نکرد؟ و آیا از روح خود در توند مید؟ و آیا به ملائکه دستور داد که بر تو سجده کنند؟ آدم گفت: آری. جبرئیل گفت: آیا خداوند تو را از خوردن آن شجره نهی نکرد؟ آدم گفت: آری. جبرئیل گفت: پس برای چه از خدای خود نافرمانی کردی؟ آدم گفت: ای جبرئیل ابلیس با نام خدا سوگند خورد و گفت: من از تو خیرخواهی می کنم و من گمان نمی کردم مخلوق خدا به نام خدا سوگند دروغ بخورد.(2)
ص: 190
فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (37)قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (38)وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (39)يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ (40)وَآمِنُوا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ (41)وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (42)وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ (43)
«تلقی» به معنای اخذ و گرفتن است، و اصل آن از «لقيت خيرا» است و متعدی به یک مفعول است، و «كلمات» جمع کلمه است و کلمه به هر چیز کم و زیادی اطلاق می شود، و «کلام» به جمله تألیفی گفته می شود، مانند «يُرِيدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلَامَ اللَّهِ » و «توبه و اقلاع و إنابه» در لغت به یک معناست، و ضد توبه اصرار به گناه است، و توصیف خداوند به «تواب » مبالغه در قبول توبه است، چراکه اصل توبه به معنای رجوع است. بنابراین، توبه بنده به معنای ندامت است و توبه خداوند به معنای قبول توبه است، و «هبوط» به معنای فرود از مقام عالی به دانی
ص: 191
است، و در هبوط از منزلت نیز استعمال می شود، و تابع به معنای تالی ودنباله رو می باشد، و مقابل آن «مقتدا» به معنای «سادة» یعنی پیشوا و صاحب منزلت است، و «خوف و جزع و فزع» به یک معناست، و نقیض خوف «أمن» است و «حزن و غم و هم» به یک معناست، و نقیض حزن سرور است، و معنای کفر و تکذیب گذشت، و «آیه» به معنای نشانه است چنان که خداوند می فرماید:«لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِنْكَ » بينك و «ابن و ولد» به یک معناست و ولد به پسر و دختر گفته می شود به خلاف ابن که فقط به پسر گفته می شود، و «اسرائیل» یعنی يعقوب بن اسحاق بن ابراهیم، و بعضی گفته اند: « إسر» به معنای عبد و ایل به معنای الله است و به لغت عبری مانند عبدالله در عربی می باشد، و «ذکر» به معنای حفظ است، و ضد آن نسیان می باشد، و به معنای شرف نیز می آید مانند ««وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَلِقَوْمِكَ »و به معنای کتاب خداوند به پیامبران، و به معنای نماز و دعا نیز آمده است، و «وَفَيْتَ وَ أَفَيْتَ» به یک معناست، و «عهد» به معنای وصیت است، و « رهبه» به معنای خوف است، وضد آن رغبت است، و «ثمن وعوض و بدل» نظائر همدیگرند، و موارد استعمال آنها متفاوت است چنان که ثمن را در بدل معامله استعمال می کنند و عوض مطلق است، و بدل، چیزی است که به جای چیز دیگری قرار می گیرد.
آدم (پس از فريب شيطان وندامت) از پروردگار خود کلماتی را دریافت کرد و با آن کلمات توبه نمود و خداوند توبه او را پذیرفت ، همانا او نسبت به هرگنهکاری بسیار توبه پذیر و مهربان است (37) ما به آدم و حوا و ... گفتیم: همگی از بهشت به روی زمین فرود آیید، پس اگراز ناحيه من دستوررا هدایتی برای شما آمد، کسانی که از آن پیروی کنند ترس واندوهی نخواهند داشت (38) و کسانی که کافر شوند و آیات ما را
ص: 192
تكذيب نمایند در دوزخ جاودان خواهند بود (39) ای بنی اسرائیل به یاد بیاورید نعمتی را که من به شما انعام نمودم و به پیمان (خود با) من وفا کنید، تا من نیزبه پیمان خود با شما وفا کنم، شما باید تنها از من بترسید (40) وبه آنچه من (برشما) نازل نموده ام ایمان بیاورید، چراکه این قرآن ، تورات و انجیل شما را تصدیق می کند، نکند شما اول كافر به این قرآن باشيد وآيات من را به بهای ناچیز(دنیا) بفروشید، شما تنها از مخالفت با من بترسید (41) ولباس حق را به باطل نپوشانید و دانسته حق را کتمان نکنید او برمردم پنهان ننماييد و نماز را به پای بداريد و زکات را بپردازید و همراه عبادت کنندگان وا ركوع کنندگان (عبادت و) ركوع كنيد (42)
فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ *قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (بقره/ 37 - 28)
کلماتی که آدم علیه السلام به وسیله آن ها توبه نمود
در تفسیر امام عسکری علیه السلام آمده که فرمود: آدم از پروردگار خود کلماتی راگرفت تا بگوید و آمرزیده شود و چون آن کلمات را به زبان جاری نمود خداوند توبه او را پذیرفت، او نسبت به همه بندگان خود بسیار توبه پذیر و مهربان است.(1)
امام باقر علیه السلام می فرماید: کلماتی که آدم از پروردگار خود گرفت و با آن ها توبه نمود و هدایت یافت، چنین بود: «سبحانك اللهم وبحمدك إتي علمت سوءا و ظلمت نفسي فاغفر لي إنك خير الغافرين، اللهم إنه لا إله إلا أنت سبحانك وبحمدك إلى عملت سوء و ظلمت نفسي فاغفر لي إنك خير الغافرين، اللهم لا إله إلا أنت سبحانك وبحمدك إني
ص: 193
عملت سوءا، و ظلمت نفسي فاغفر لي إنك أنت الغفور الرحیم».(1)
حسن بن راشد گوید: هنگامی که از خواب بیدار شدی، کلماتی که آدم از پروردگار خود گرفت (و با آن ها توبه نمود) را بخوان و آن کلمات چنین است: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَهِ وَ الرُّوحِ سَبَقَتْ رَحْمَتُکَ غَضَبَکَ، لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْارْحَمْنِی إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ » .(2)
امام صادق علیه السلام می فرماید: خداوند تبارک و تعالی در میثاق، ذرية آدم را براو عرضه نمود و آدم علیهما السلام به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برخورد نمود که تکیه بر علی علیه السلام عمل نموده بود و فاطمه علیها السلام در کنار آنان بود و حسن و حسین علیه السلام در کنار فاطمه بودند پس خداوند به آدم خطاب نمود: ای آدم مبادا به این ها از روی حسد نگاه کنی وگرنه تو را از جوار خود دور خواهم نمود و چون خداوند آدم را در بهشت ساکن نمود تمثال پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را به او نشان داد و آدم از روی حسد به آنان نگاه نمود. سپس خداوند ولایت آنان را بر او عرضه نمود و اوانکار کرد. از این رو از بهشت او را بیرون کرد و هنگامی که از حسد خود توبه کرد و به ولایت آنان اقرار نمود و خدا را به حق آن پنج وجود مبارک سوگند داد خداوند او را بخشید.
ص: 194
سپس فرمود: و این است معنای آیه شریفه «فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ یَقُولُهَا فَقَالَهَا فَتابَ اللَّهُ عَلَیْهِ بِهَا إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ».(1)
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: کلماتی که آدم از خدای خود گرفت و به وسیله آنها توجه نمود این کلمات است: «یا رب أسألك بحق محمد لماتبت على». پس به او خطاب شد: ای آدم تو محمد را از کجا شناختی؟ آدم گفت: من در بهشت دیدم که تو نام او را در سرادق اعظم خود نوشته بودی.
جابر می گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: باطن معنای آیه «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ » را برای من بیان نمایید! امام باقر علیه السلام فرمود: مقصود از «هدی» على علیه السلام است.(2)
امام باقر علیه السلام نیز می فرماید: عمر آدم، از ساعتی که خداوند او را آفرید، تا هنگامی که قبض روح شد، نهصد و سی سال بود و در مکه دفن شد. سپس فرمود: روز جمعه هنگام زوال روح در آدم علیه السلام دمیده شد و در همان روز خداوند او را در بهشت ساکن نمود و بیش از شش ساعت در بهشت نماند تا این که (با وسوسه شیطان) از خدای خود نافرمانی کرد و خداوند بعد از غروب آفتاد آدم و حوا را از بهشت اخراج نمود و آنان یک شب هم در بهشت نماندند.(3)
ص: 195
ابن عباس می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هنگامی که آدم گرفتار آن خطا شد و از بهشت خارج گردید جبرئیل نزد او آمد و گفت: ای آدم (برای نجات خود خدا) را بخوان. آدم گفت: برادر جبرئیل چگونه او را بخوانم؟ جبرئیل گفت: بگو: «رَبِّ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ الْخَمْسَهِ الَّذِینَ تُخْرِجُهُمْ مِنْ صُلْبِی آخِرَ الزَّمَانِ إِلَّا تُبْتَ عَلَیَّ وَ رَحِمْتَنِی». آدم گفت: نام آنان را بگو تا خدا را با نام آنان بخوانم. جبرئیل گفت: بگو: «خدایا از تو مسئلت می کنم و تو را سوگند میدهم به حق محمد پیامبرت و به حق على وصی پیامبرت و به حق فاطمه دختر پیامبرت و به حق حسن و حسین دو سبط پیامبرت که توبه مرا بپذیری و به من ترحم نمایی» و چون آدم خدا را با این نام ها خواند خداوند توبه او را پذیرفت، چنان که می فرماید: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتِي فَتَابَ عَلَيْهِ». سپس فرمود: و هیچ بندۂ گرفتاری نیست که با اخلاص خدا را این گونه بخواند جز آن که خداوند دعای او را مستجاب خواهد نمود.(1)
ص: 196
امام عسکری علیه السلام می فرماید: هنگامی که آدم آن خطا و لغزش را انجام داد و به درگاه خداوند عذرخواهی نمود و گفت: «خدایا توبه مرا بپذير و عذر مرا قبول کن و مرا به آن مرتبه ای که قبلا داشتم بازگردان و مقام مرا نزد خود بالا ببر، چراکه آثار گناه و ذلت بر اعضای من آشکار گردیده است.» خداوند به او فرمود: ای آدم آیا به یاد نداری که من تو را امر کردم که هنگام سختی ها و شدائد، مرا به حق محمد و آل پاک او بخوانی؟ آدم عرض کرد: پروردگارا چنین است. خطاب شد: اکنون مرا به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین بخوان تا تو را اجابت نمایم و بیش از آنچه می خواهی به تو بدهم.
آدم گفت: خدایا! آیا منزلت آنان نزد تو آن قدر بلند است که با توسل به آنان توبه مرا قبول می کنی و گناه مرا می بخشی؟! در حالی که به ملائکه خود امر کردی تا به من سجده کنند و بهشت خود را بر من مباح نمودی و حوا را به من تزويج کردی و ملائکه مقرب خود را در خدمت من قرار دادی!!
خطاب شد: ای آدم ملائکه را به این علت گفتم که به تو تعظیم نمایند و برتو سجده کنند که تو ظرف آن انوار (مقدسه) بودی. و اگر تو قبل از این که گرفتار فریب شیطان بشوی و خطایی از تو سر بزند، از من خواسته بودی و مرا به حق آنها سوگند داده بودی تا تو را حفظ نمایم، و از فریب شیطان نجاتت بدهم، من دعای تو را مستجاب می نمودم ولكن در علم من گذشته بودکه برای تو این گونه تقدیر بشود، و الآن تو مرا به حق آنان بخوان تا خواسته تو را اجابت نمایم.
پس آدم علیه السلام گفت: «اللَّهُ بِجَاهِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنِ وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ الهما تَفَضَّلْتَ بقبولي تويي وَ فراين لِي وإعادتي مِنْ كراماتيك إِلَى مرتبتيي » . پس خداوند عزوجل فرمود: «من توبه تو را پذيرفتم، و رضوان خود را به تو معطوف نمودم و نعمت های باطنی و ظاهری خود را به سوی تو فرستادم و
ص: 197
تو را از کرامت خود به مرتبه پیشین بازگرداندم و نصیب تو را از رحمت خود فراوان نمودم».
سپس حضرت عسکری علیه السلام فرمود: این است معنای آیه «فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ یَقُولُهَا فَقَالَهَا فَتابَ اللَّهُ عَلَیْهِ بِهَا إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ».(1)
ص: 198
وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (بقره/39)
امام عسکری علیه السلام می فرماید: مقصود از آیاتی که مردم آن ها را تکذیب نمودند و کافر شدند، آیاتی است که دلالت بر صدق حضرت محمد صلی الله علیه و آله نسبت به دستورات خداوند و اخبار امت های گذشته و ذكر فضائل علی بن ابی طالب علیه السلام و فرزندان پاک او بعد از آن حضرت داشته است و مردم آن حضرت را در آنچه گذشت تکذیب نموده و کافر شده اند و به سبب آن در آتش دوزخ مخلد گردیده اند.(1)
امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: مقصود از «وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا»ایمان نداشتن گروهی به ولایت و امامت امیرالمؤمنین و ائمه علیهم السلام است.(2)
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ (بقره/ 40)
پذیرفتن ولایت محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و بهشت
امام عسکری علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: مقصود از «بَنِي إِسْرَائِيلَ» فرزندان
ص: 199
حضرت یعقوب اند.(1)
امام صادق علیه السلام می فرماید: مقصود از اسرائیل، يعقوب است و اسرائیل یعنی بنده خدا؛ چراکه «اسرا» به معنای عبد است، و «ایل» به معنای الله است.
و در سخن دیگری می فرماید: بنی اسرائیل تنها ما هستیم. و از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «أنا عبدك إسمي أحمد وأنا عبدالله اسمي اسرائيل فما أمره فقد أمرني و ماعناه فقد عناني».(2)
امام عسکری علیه السلام در تفسیر «اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ» می فرماید:(3) یعنی به یاد بیاورید که من محمد صلی الله علیه و آله را بین شما مبعوث به رسالت نمودم و در شهر شما او را قرار دادم و زحمت سفر را برای دسترسی به او از شما برداشتم و علامات و نشانه های حقانیت و صدق او را بر شما آشکار کردم، تا حال او بر شما مشتبه و پوشیده نباشد.
و در تفسير «وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ»می فرماید: خداوند از امت های
ص: 200
پیشین و پیامبران آنان پیمان گرفت و به آنان امر نمود که به محمد عربی [قرشی] هاشمی که دارای آیات و معجزات خواهد بود ایمان بیاورند و فرمود: از معجزات اوست: سخن گفتن ذراع گوسفند مسموم با او، و سخن گفتن گرگ با او، و ناله کردن چوب منبر از فراق او و زیاد شدن غذای کم برای او، و نرم شدن سنگ سخت برای او، و سخت شدن آب روان برای او، و خداوند برای هر پیامبری هر معجزه ای قرار داد مانند آن و یا افضل از آن را برای این پیامبر نیز قرار داد و از بزرگ ترین معجزات و نشانه های حقانیت او على بن ابی طالب علیه السلام است، او همتا و رفيق اوست و عقل او از عقل اوست و علم او از علم اوست و حلم او از حلم اوست و دین او با شمشير قاطع او برقرار خواهد بود و شمشیر او پس از قطع عذر و اتمام حجت، معاندین و دشمنان او را هلاک خواهد نمود.
و در تفسير «أُوفِ بِعَهْدِكُمْ» فرمود: خداوند می فرماید: اگر شما به عهد خود وفا نمودید من نیز به آنچه برای شما واجب نموده ام - از بهشت و نعمت های ابدی ۔ وفا خواهم نمود.
ص: 201
و در تفسیر «وَ إِیَّایَ فَارْهَبُونِ» فرمود: خداوند می فرماید: درباره مخالفت با محمد صلی الله علیه و آله از من بترسید، چراکه من قدرت دارم و شر دشمنان را از محمد صلی الله علیه و آله برطرف می کنم و دیگران قادر نیستند که از انتقام من نسبت به شما جلوگیری کنند.
بهواموا بما أن م قا لما معك ولا تكونوا أول كافر به
وَآمِنُوا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ (بقره/41)
امام عسکری علیه السلام می فرماید: این آیه خطاب به یهود است و می فرماید: ای یهودیان ایمان بیاورید به آنچه من بر محمد صلی الله علیه و آله نازل نمودم و نبوت او و امامت برادرش على علیه السلام و عترت پاک او را بپذیرید چراکه در کتاب تورات شما، موجود است که «محمد صلی الله علیه و آله پیامبر وسيد اولین و آخرین است، و او مؤید به سید الوصيين وخليفة رسول رب العالمين وفاروق این امت و باب مدینه حکمت و وصی رسول رحمت است.»
«وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا» یعنی آیات من را که شاهد نبوت محمد صلی الله علیه و آله و امامت على علیه السلام و پاکان از عترت اوست، به قیمت ناچیزی نفروشید و نبوت محمد وا و امامت علي وآل او را انکار نکنید و آنها را به دنیا نفروشید، چراکه [مال و ریاست] دنیا ولو فراوان باشد به نابودی می گراید و سبب خسارت و هلاکت انسان خواهد شد.
ص: 202
«وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ» یعنی از من بترسید و نبوت محمد صلی الله علیه و آله و امامت وصی او را کتمان و انکار نکنید، همانا شما اگر تقوا می داشتید نبوت این پیامبر و اوصیای او را که براهين واضحه و نشانه های روشنی برای آن ها در دست شماست و راه عذر شما را مسدود می کند را انکار نمی کردید.
سپس امام عسکری علیه السلام می فرماید: مخاطب این آیه یهودیان مدینه بوده اند که نبوت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را انکار نمودند و به آن حضرت خیانت کردند و گفتند: «ما نمی دانیم که پیامبری به نام محمد خواهد آمد و می دانیم که وصی او على می باشد ولكن توآن پیامبر نیستی، و او [یعنی علی علیه السلام] نیز آن وصی نیست» پس خداوند لباس و کفش های آنان را به زبان آورد و بر علیه آنان شهادت دادند و هرکدامشان به آنان می گفتند: ای دشمن خدا تو دروغ می گویی، این محمد صلی الله علیه و آله همان محمد موعود است و وصى او على علیه السلام نیز همان وصی موعود است و اگر خداوند به ما اجازه بدهد ما شما را نابود و هلاک خواهیم نمود. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند یهودیان را مهلت خواهد داد، چراکه از صلب آنان افراد پاک و مؤمنی خارج خواهند شد.(1)
وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (بقره/42)
امام عسکری علیه السلام می فرماید: این آیه خطاب به یهود است که لباس حق را به باطل خود پوشاندند و باطل را به حق آمیخته کردند و گفتند: محمد صلی الله علیه و آله پیامبر خداست و على وصی اوست و لکن پانصد سال بعد خواهند آمد. پس رسول خدای صلی الله علیه و آله به آنان فرمود: آیا راضی می شوید که تورات بین من و شما حاکم باشد؟
ص: 203
گفتند: آری و تورات را آوردند و شروع کردند خلاف آنچه در تورات واقعی بود بخوانند. پس خداوند آن طوماری که در دست دو نفر قاری آنان بود و هرکدام یک طرف آن را گرفته بودند و می خواندند تبدیل به یک اژدهای دو سر نمود و هر سری از آن اژدها شروع کرد دست هر کدام از آن دو قاری را نیش بزند و فریاد آنان بلند شد، پس طومارهای دیگری از تورات که در بین آنان بود به سخن درآمدند و گفتند: این عذاب برای شما ادامه دارد تا وقتی که طومار تورات واقعی را بخوانید که در آن نبوت این پیامبر و صفات علی علیه السلام و امامت او طبق آنچه خداوند فرستاده ثبت شده است، پس آن دو قاری تورات حقیقی را قرائت نمودند و به رسول خدا صلی الله علیه و آله ایمان آوردند و اعتقاد به امامت على علیه السلام ولى خدا و وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله پیدا کردند، از این رو خداوند به آنان فرمود:«وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ».(1)
ص: 204
امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: بزرگان یهود مانند حی بن اخطب و کعب بن اشرف و امثال آنان، از یهودیان مدینه، از مردم درآمد سالانه داشتند، از این رو ترسیدند اگر یهود به رسول خدا صلی الله علیه و آله ایمان بیاورند، درآمد آنان باطل شود و به این علت آیاتی از تورات که در آن ها رسول خدا صلی الله علیه و آله توصیف شده بود را تحریف نمودند تا بنی اسرائیل به آن حضرت ایمان نیاورند و درآمد آنان برقرار بماند و مراد از ثمن قلیل در آیه پیشین همین است.(1)
امام صادق علیه السلام فرمود: در سه چیز برای احدی جای عذر نیست: ادای امانت نسبت به نیکوکار و بدکار، وفای به عهد و پیمان نسبت به نیکوکار و بدکار، احسان و احترام به پدر و مادر نیکوکار و بدکار (2)
امام صادق علیه السلام می فرماید:(3) امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: برای اهل دیانت نشانه هایی است که به وسیله آن ها شناخته می شوند، 1. راستگویی، 2. ادای امانت، 3. وفای به عهد و پیمان، 4. صله و احسان به خویشان، 5. ترحم به ضعفا و بیچارگان،
ص: 205
6. کمتر به سخنان زن ها گوش فرادادن و از آنان اطاعت نمودن، 7. از کارهای خیر دریغ نکردن، 8. اخلاق نیک داشتن، 9. به دنبال دانش رفتن، 10. اسباب قرب و نزدیک شدن به خدا را فراهم نمودن.
سپس فرمود: پاداش صاحبان این اوصاف درخت طوبی و بازگشت نیک به خداوند خواهد بود. تا این که فرمود: طوبی درختی است در بهشت که اصل آن در خانه پیامبر صلی الله علیه و آله است و هیچ مؤمنی در بهشت نیست مگر آن که شاخه ای از آن درخت بر فراز خانه او سرازیر است و به هر چیزی او مایل باشد و از قلب او بگذرد از آن شاخه دریافت می نماید و اگر سواره کوشایی یکصد سال زیر سایه آن حرکت کند به انتهای آن نخواهد رسید و اگر کلاغی از پایین آن پرواز کند، به بالای آن نمی رسد تا این که به واسطه پیری سقوط می نماید.
سپس فرمود: پس بر شما باد که خود را به چنین نعمت هایی برسانید، همانا مؤمن همواره به اصلاح خود مشغول است و مردم از او آزاری نمی بینند و چو شب فرا می رسد صورت خود را در پیشگاه خداوند بر خاک می ساید و با خالق خود مناجات می کند و از او می خواهد که از آتش دوزخ آزادش کند، همانا من شما را آگاهی می دهم که این گونه باشید.
ص: 206
وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ (بقره/ 43)
امام عسکری علیه السلام فرمود: مقصود از «وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ» نمازهای واجب شبانه روزی است، که خداوند بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و امت او واجب نموده است. سپس می فرماید: صلوات بر محمد و آل طیبین و طاهرين او علیهم السلام نیز واجب است.
و مقصود از «وآتوا الكوة زکات واجب اموال و زکات بدنها (یعنی زکات فطره) است و از زکات محسوب می شود، کمک شما به برادران دینی خود هنگامی که درخواست کمک نمایند.|
و فرمود: مقصود از «وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ» رکوع نماز و تواضع در پیشگاه خداوند با متواضعین است، و نیز اطاعت از اولیای خدا - یعنی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و على علیه السلام ولی خدا و ائمه بعد از آنان علیهم السلام که آقای برگزیدگان خدایند - خضوع و تواضع در پیشگاه خداوند می باشد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که نمازهای پنج گانه شبانه روزی را بخواند خداوند گناهان بین آنها را از او می بخشد و مانند کسی خواهد بود که نهر آبی در کنار خانه او باشد و او هر شبانه روز پنج مرتبه خود را در آن شستشو بدهد و در آن صورت چرک هر گناهی از او برطرف می شود، جز گناهان هلاک کننده مانند: انکار نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله و امامت امام علیه السلام و ظلم به برادران مؤمن و ترک تقیه که سبب آزار به خود و برادران مؤمن باشد.(1)
ص: 207
نویسنده گوید: بحث نماز و زكات و اهمیت و آثار و برکات و خطر انکار آنها در کتاب واجبات اسلام و محرمات اسلام بیان شده است، علاقه مندان می توانند به آن دو کتاب مراجعه فرمایند.
حضرت رضا علیه السلام درباره حکمت و فلسفه نماز می فرماید: اگر کسی بگوید: برای چه نماز بر مردم واجب شده است؟ در پاسخ او گفته می شود. به این علت که نماز اقرار به ربوبیت خداوند و مصلحت عامه مردم است، تا همواره اقرار به پروردگار خود بکنند و از پرستش غیر او پرهیز نمایند و در پیشگاه پروردگار خود با ذلت و ناچیزی و خضوع بایستند و به خطاهای خود اعتراف کنند و از خداوند بخواهند تا خطاهای گذشته آنان را ببخشد و در مقابل او هر شب و روز صورت به خاک بسایند و خدای خود را فراموش نکنند و از روی خشوع و ترس و ذلت درخواست تقویت دین و دنیای خود را داشته باشند و از فساد دوری نمایند و مدبر و خالق خویش را فراموش ننمایند وگرنه گرفتار غفلت و طغیان خواهند شد، از سویی یاد خدای آفریننده و ایستادن در مقابل او انسان را از گناهان و انواع فسادها دور می نماید.(1)
ص: 208
حضرت رضا علیه السلام در پاسخ به مسائل محمد بن سنان نوشت:(1) علت وجوب زکات این است که زکات برای تأمین فقر و پاک شدن اموال اغنیاست و خداوند عزوجل افراد سالم را تکلیف نموده تا افراد ناتوان و زمین گیر و مبتلا را تأمین نمایند، همان گونه که می فرماید: «لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ» (آل عمران / 186) یعنی «شما به طور حتم در اموال و انفس خود آزمایش خواهید شد» و امتحان در « اموال» به معنای پرداخت زکات است و امتحان در « أنفس» به معنای آمادگی برای صبر است، علاوه بر این که شکر نعمت های خداوند با پرداخت زکات انجام می شود، و آن سبب زیادی مال و رأفت و ترحم و توجه به فقرا و از کار افتاده ها و کمک به آنان در امر دین و دنیای آنان خواهد بود.
از سویی پرداخت زکات موعظه و عبرتی است برای اهل ثروت و متمکنین، چراکه ثروتمند مؤمن با کمک به فقرا و تأمین نیازهای آنان به یاد بیچارگی ونیازمندی آخرت خود می افتد و شاکر نعمت های الهی می شود و از خداوند با
ص: 209
تضرع و دعا می خواهد تا همانند آنان گرفتار فقر نشود و در ادای زکات و صدقات و رسیدگی به خویشان و انجام کارهای خیر کوتاهی نکند.
مفضل گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: از سخنانی که خداوند با پیامبر خود موسی علیه السلام مناجات نمود این بود که فرمود: ای فرزند عمران! دروغ می گوید کسی که گمان می کند مرا دوست می دارد و چون [نیمه] شب می رسد از من غافل می شود و با من مناجات نمی کند، آیا کسی که کسی را دوست می دارد، علاقه ندارد که با او خلوت کند؟ ای فرزند عمران من دوستان خود را می شناسم و چون شب فرا می رسد من چشم قلب آنان را باز می کنم و عقوبت خود را به آنان نشان می دهم، از این رو آنان مانند کسی که مرا مشاهده کند و خود را در محضر من ببیند با من سخن می گویند.
ای فرزند عمران! خشوع قلب خود را به من واگذار، وخضوع بدن خویش را مخصوص به من کن واشک چشم خود را در تاریکی شب به من واگذار و مرا بخوان و بدان که من به تو نزدیک هستم و تو را اجابت می کنم.(1)
ص: 210
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ بندهای دست گدایی به درگاه خداوند عزيز جبار بالا نمی کند، جز آن که خداوند عزوجل حیا می کند که دست او را خالی برگرداند، بلکه از فضل رحمت خود چیزی در دست او می گذارد، از این رو هرگاه شما دست خود را به دعا بالا می برید پایین نیاورید تا بر سر و صورت خویش بکشید.(1)
امام باقر علیه السلام می فرماید: به خدا سوگند هیچ بندهای الحاح و اصرار در دعای خود نمی کند، جز آن که خداوند دعای او را مستجاب خواهد نمود.(2)
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند الحاح و اصرار مردم را به همدیگر [به خاطر نیازهایشان] دوست نمی دارد ولكن دوست می دارد که از او سؤال و درخواست شود.(3)
رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: خدا رحمت کند بنده ای را که در دعای خود با خداوند الحاح و اصرار داشته باشد خواه دعای او مستجاب شود و خواه مستجاب نشود؛
ص: 211
سپس این آیه را تلاوت نمود: «وَأَدْعُو رَبِّي عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّي شَقِيًّا» (1).(2)
امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامی که قلب یکی از شما رقت پیدا می کند [و حال دعا دارد] باید دعا کند، چراکه قلب چون رقت پیدا می کند خالص می شود.31(3)
ص: 212
أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (44)وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ (45)الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (46)يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ (47)وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ (48)وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ (49)وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَيْنَاكُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ (50)وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ (51)ثُمَّ عَفَوْنَا عَنْكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (52)
«بر و احسان و صله» در لغت به یک معناست چنان که گفته می شود: «فلان باز وصول محسن» و ضد بر، عقوق است، و فرق بين بز و خیر، این است که بر با قصد انجام می شود و خيراعم است، و «نسیان و سهو و غفلت» به یک معناست، و ضد نسیان تذکر و یادآوری است، و نسیان به معنای ترک نیز آمده است مانند «نَسُوا اَللَّهَ فَنَسِيَهُمْ» یعنی ترکوا ذكر الله فخذلهم، و «تلاوت» به معنای قرائت است، و
ص: 213
« تلا يتلو» به معنای متابعت نیز آمده است، و فرق بين تلاوت و قرائت این است که قرائت جمع حروف است و تلاوت اتباع حروف است، و «عقل و فهم و معرفت و لب»به یک معناست، و ضد عقل حماقت است، و «صبر» كف نفس از هوا و هوس است، و به این خاطر ماه رمضان را ماه صبر گویند، و «قتل صبر» کشتن بعد از بستن است، و «خشوع و خضوع و تذلل و اخبات» نظائراند، و ضد خشوع تكبر است، و خضوع، در بدن است و خشوع در قلب است، و خشوع در صوت و بصر نیز آمده، مانند «خَاشِعَةٌ أَبْصَارُهُمْ» « وخشعت الأصوات» و «خاشع و متواضع و متذلل و مستکین» به یک معناست، و «يظنون» در این آیه به معنای یقین است، و «جزاء و مکافات و مقابله» به یک معناست، و «أخذ» خلاف اعراض است، و «قبول و انقیاد و طاعت و اجابت» متراد فند، و نقیض قبول امتناع است، و «شفاعت» از شفع به معنای جفت است، و مشفوع له كأنه از شفیع درخواست شفاعت می کند، و «شفاعت و وسیله و قربت و وصله» به یک معناست، و «عدل و حق و انصاف» به یک معناست، و نقیض دل جور است، و عدل در این آیه به معنای فدیه است و «نصرت و معونه و تقویت» نظائراند، و «انجاء و تنجيه و تلخيص» به یک معناست، و «نجات و خلاص و سلامت و تخلص» نیز به یک معناست، و اهل اعم از آل است، چراکه اهل البصره گفته می شود ولكن آل بصره گفته نمی شود، و «فرق» به معنای فصل بین دو چیز است، و «عفو وصفح و مغفرت و تجاوز» به یک معناست، و «عفو الله» محو ذنوب عبد است، و اصل عفو ترک است و «فَمَنْ فِي لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ» ای ترک له، والعفو ترك العقوبة، و عفو به معنای مال پاک و به معنای معروف نیز آمده است.
آیا مردم را به نیکی و (ایمان به پیامبری که صفات او را در تورات دیده اید) دعوت
ص: 214
می کنید، و خود را فراموش می نمایید؟! در حالی که شما کتاب آسمانی (تورات) را می خوانید؟! آیا تعقل نمی کنید؟! (44) از صبر(و روزه) و نماز کمک بگیرید، و نماز برای هرکسی سنگین است جزبرای خاشعان (45) آنان که يقين دارند خدای خود را ملاقات می کنند، و به سوی او بازمی گردند (46) ای بنی اسرائیل به یاد بیاورید نعمتی را که من برشما ارزانی داشتم و شما را برجهانيان فضیلت دادم (47) وبترسید از روزی که ، کسی به جای کسی مجازات نمی شود و شفاعت کسی (بدون اذن خداوند) پذیرفته نمی شود، و غرامتی از کسی قبول نمی شود، و مجرمین را یاوری نخواهد بود (48) و به یاد آورید زمانی را که ما شما را از آل فرعون نجات دادیم، آنان شما را به بدترین وضعیت شکنجه میکردند، آنان پسران شما را سر می بریدند و زنانتان را زنده میگذاردند و ما شما را (از فرعونيان) نجات دادیم و آل فرعون را مقابل چشم شما غرق کردیم (50) و به یاد آورید زمانی را که ما با موسی چهل شب (برای گرفتن فرمان ما) وعده گذاردیم و چون او به میعادگاه ما آمد شما گوساله را به جای خدای خود برگزیدید (و پرستش کردید) و در حق خود ستم کرديد (51) و سپس ما بعد از آن قصه شما را بخشیدیم تا شاید خدای خودرا شکرگزار باشید.
أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (بقره/ 44)
امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: کسی که از هواهای نفسانی و از آفات و شهوات نفس خود خلاصی نیافته و شیطان را مغلوب نکرده و در پناه خداوند و توحید و عصمت او قرار نگرفته و امنیت الهی شامل او نشده است، صلاحیت امر به معروف و نهی از منکر ندارد، چرا که اگر دارای شرایط یادشده نباشد به هرچه امر بکند و یا از هر چه نهی بکند، حجت بر او خواهد بود و مردم از
ص: 215
او بهره ای نخواهند برد، همان گونه که خداوند می فرماید: «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ» و به او گفته می شود: ای خائن؟ آیا از خلق من چیزی را مطالبه می کنی که خود به سبب آن به خویشتن خیانت نمودی و از آن بی پروا بودی؟!(1)
امام عسکری علیه السلام می فرماید: این آیه خطاب به یهود است که مردم را به صدقات و ادای امانات امر می کردند و خود را فراموش می نمودند ... و آنان گروهی از رؤسای یهود و علمای آنان بودند که اموال صدقه و خیرات را از مردم می گرفتند و می خوردند و سپس عوام يهود را وامی داشتند تا بگویند: محمد صلی الله علیه و آله از حد خود تجاوز نموده و چیزی را ادعا می نماید که شایسته آن نیست و روزی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله اجتماع نمودند و تصمیم گرفتند تا بر سر رسول خدا بریزند و او را بکشند، و بزرگان آنان با عوامشان تبانی نمودند که چون با آن حضرت مجادله کنند و او را مغلوب نمایند، عوام آنان با شمشیر به آن حضرت حمله نمایند، پس رؤسای یهود به رسول خدا صلی الله علیه و آلهگفتند:
آیا شما گمان کرده ای که همانند موسی و پیامبران دیگر، رسول خدا هستی؟! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آری من گفته ام که رسول خدا هستم اما نگفته ام که نظیر موسی و سایر پیامبران دیگر هستم و من قدر خود را که خدا بزرگ نموده کوچک
ص: 216
نمی کنم چراکه پروردگار من فرموده است: «ای محمد فضلیت تو بر جمیع پیامبران و مرسلین و ملائکه مقربین، مانند فضیلت من - که رب العزة هستم - می باشد بر جمیع خلق خود» و خداوند این چنین به موسی گفت، هنگامی که گمان کرد: خداوند او را بر جمیع خلق خود فضیلت داده است.
پس این سخنان بر یهود گران آمد و تصمیم قتل رسول خدا صلی الله علیه و آله را گرفتند، و چون شمشیرهای خود را از غلاف خارج کردند، دست های خویش را به پشت بسته دیدند و دست هایشان خشکید و قدرت حرکت از آنان گرفته شد و متحیر ماندند. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان فرمود: جزع و بی تابی نکنید چرا که خداوند خیر شما را خواسته و شما را از این عمل بازداشته تا نتوانید ولی او را از بین ببرید و شما را مهلت داده تا نشانه حقانیت پیامبر او محمد ، و وصی و برادر او على علیه السلام برای شما آشکار شود.
سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای جمعیت یهود بدانید که رؤسای شما کافرند و آنان اموال شما را به ناحق گرفته و حقوق شما را غصب نموده و در حق شما ظلم کرده اند. پس رؤسای یهود گفتند: آیا حجت و نشانه پیامبری تو و وصایت برادرت علت این ادعاهای باطلی است که می کنی و مردم را بر ما میشورانی؟!
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این گونه نیست که شما می گویید، بلکه اکنون خداوند عزوجل به پیامبر خود اجازه داده تا دستور بدهد، اموالی که شما از ضعفا گرفته اید و به آنان خیانت نموده اید ( با اعجاز) حاضر شود و دفاتر حسابتان نیز نزد او حاضر شوند و نیز کسانی که شما با آنان برای گرفتن اموال ضعفا تبانی نموده اید حاضر شوند و اعضا و جوارح شما و آنان شهادت بدهند که شما چه کرده اید.
سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ای ملائکه پروردگار من! اکنون آن اموالی که علما و رؤسای یهود از عوام خود غصب نموده اند را حاضر کنید». ناگهان مردم دیدند
ص: 217
کیسه های درهم و دینار و لباس های غصب شده و حیوانات و اموال دیگری مقابل آنان فروریخت و سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: دفاتر حساب این ستمگران که به فقرا ظلم کرده اند را نیز بیاورید.
ناگهان دفاتر حساب آنان فرود آمد و چون روی زمین قرار گرفت، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بگیرید این دفاتر را؛ پس آنان دفاتر را گرفتند و دیدند که سهم هر قومی از یهود در آنها نوشته شده است. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله به ملائکه فرمود: ای ملائکه پروردگار من! زیر نام هرکدام از این مردم عوام بنویسید که چقدر از او غصب نموده اند؟ و چون نوشته شد، معلوم گردید که علما ورؤسای یهود، ده برابر آنچه به عوام یهود پرداخته اند را برای خود برداشته اند و به آنان خیانت کرده اند...
پس رسول خدا سهم هر کدام از عوام يهود را که حاضر بودند از آن اموال به طور کامل پرداخت نمود و سهم کسانی که غایب بودند را برای آنان فرستاد و اگر مرده بودند به وارثان آنان پرداخت نمود و رؤسای یهود رسوا شدند و برخی شقاوت بر آنان غلبه نمود (و ایمان نیاوردند) و برخی از عوامشان نیز به یهودیت باقی ماندند و برخی را خدا توفیق داد و ایمان آوردند، پس آن دسته از رؤسای یهود که علاقه به اسلام پیدا کردند به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند: ای محمد ما شهادت می دهیم که تو همان پیامبر افضل و وصی و برادر تو على علیه السلام نیز همان وصی اجل واکمل است، و خداوند ما را به خاطر گناهانی که انجام داده بودیم رسوا نمود، آیا اگر توبه کنیم و خطاهای خویش را جبران نماییم چگونه خواهیم بود؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اگر چنین کنید، در بهشت رفقای ما هستند و در دنیا اهل دین خدا و برادران ما خواهید بود و خداوند روزی شما را وسیع می نماید و چندین برابر آنچه از مال دنیا از شما گرفته شد را به شما خواهد داد، و رسوایی شما را نیز از یاد مردم خواهد برد و احدی نامی از آن به میان نخواهد آورد. پس
ص: 218
رؤسای یهود گفتند: «إِنَّا نَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ ، وَ أَنَّكَ يَا محمدعبده وَ رَسُولُهُ وَ صَفِيُّهُ وَ خَلِيلِهِ ، وَ أَنَّ عَلِيّاً أَخُوكَ وَ وَزِيرُكَ ، وَ الْقَيِّمُ بِدِينِكَ ، وَ النَّائِبِ عَنْكَ وَ الْمُقَاتِلُ دُونِكَ ، وَ هومنك بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ موسي إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدَكَ .» پس رسول خدا به آنان فرمود: اکنون شما رستگار شديد.(1)
مرحوم علی بن ابراهیم قمی در تفسیر آیه «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ» می فرماید: این آیه درباره سخن پردازها و خطبایی است که به گفته خود عمل نمی کنند. از این رو امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: بر هر منبری از آنان (یعنی اهل سنت) خطیب بلیغی بالا می رود و بر خدا و رسول او و کتاب او دروغ می گوید. (2)
امام باقر علیه السلام به خیثمه فرمود: به شیعیان ما بگو: بزرگ ترین حسرت در قیامت برای کسی است که عدالت را برای مردم توصیف نماید و خود خلاف آن را عمل کند.(3)
و نیز فرمود: شدید ترین عذاب در روز قیامت برای کسی است که عدالت را
برای مردم توصیف نماید و خود خلاف آن را عمل کند.(4)
ص: 219
مرحوم کلینی در کتاب کافی از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود: هنگامی که خداوند عقل را آفرید او را به سخن آورد و سپس به او فرمود: از این سو بیا و او اطاعت نمود و فرمود: به آن سو بازگرد و او اطاعت نمود. سپس فرمود: به عزت و جلالم سوگند هیچ مخلوقی نزد من محبوب تر از تو نیست، و من تو را کامل نکردم مگر در کسانی که آنان را دوست میداشتم، آگاه باش که من تنها تو را امر می کنم و تنها تو را نهی می نمایم و تنها تو را کیفر می دهم و تنها تو را پاداش می دهم.(1)
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: جبرئیل بر آدم نازل شد و گفت: ای آدم من مأمور هستم که تو را مخیر نمایم تا یکی از سه چیز را انتخاب کنی، پس هرکدام را می خواهی انتخاب کن. آدم گفت: آن سه چیز کدام است ؟ جبرئیل گفت: عقل، حیا، دین. آدم گفت: من عقل راانتخاب کردم. پس جبرئیل به حیا و دین فرمود: شما به مکان خود بازگردید و او را رها کنید. حیا و دین گفتند: ما از ناحیه خداوند مأمور هستیم که از عقل جدا نشویم. جبرئیل گفت: به آنچه مأمور هستید عمل کنید و عروج نمود.(2)
ص: 220
یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام می گوید: به آن حضرت عرض کردم عقل چیست؟ فرمود: عقل چیزی است که به وسيله آن خدا عبادت می شود و بهشت به دست می آید. گفتم: پس آنچه در معاویه بود چه بود؟ فرمود: آن نكرا و حیله گری و شیطنت بود، و آن شبیه به عقل است و لكن عقل نیست. (1)
امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که عاقل باشد دین دارد و کسی که دین داشته باشد، اهل بهشت خواهد بود.(2)
امام کاظم علیه السلام می فرماید: لقمان به فرزند خود فرمود: در مقابل حق تواضع کن تا عاقل ترین مردم باشی و بدان که آدم کیس و عاقل برای پذیرفتن حق کمیاب است و بدان که دنیا دریای عمیق و خطرناکی است و تو باید کشتی نجات خود را روی این دریای خطرناک تقوا قرار بدهی و... (3)
وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ (بقره/ 45)
امام عسکری علیه السلام می فرماید:(4) این آیه خطاب به همه یهودیان و کفار و مشرکین .
ص: 221
(و مسلمین) است و مقصود از صبر، صبر از حرام و صبر بر ادای امانات و صبر از ریاست های باطل و صبر بر اعتراف به مقام نبوت رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و صبر بر قبول امامت و خلافت وصى او على علیه السلام است. و نیز مقصود از صبر، صبر بر خدمت (و اطاعت از) رسول خدا و امیرالمؤمنین علیه السلام و خدمت (و اطاعت از) کسانی که آنان امر به خدمت (و اطاعتشان) می کنند می باشد و پاداش آن استحقاق رضوان و غفران الهی و نعمت های ابدی بهشت - درجوار خدای رحمان - و هم نشینی با خوبان از مؤمنین و لذت مشاهده نورانیت و عزت حضرت محمد صلی الله علیه و آله - سید اولین و آخرین - وعلى علیه السلام - سید وصيين - و نیکان وسادات برگزیده خداوند است؛ آری مشاهده عظمت و عزت محمد و آل محمد - صلوات الله عليهم اجمعین - در آن عالم از هر نعمتی شیرین تر و مسرت بخش تر است و آن بهترین وسیله است برای رسیدن به نعمت های دیگر بهشتی.
ص: 222
سپس می فرماید: مقصود از استعانت به نماز، کمک گرفتن از اقامه نمازهای پنج گانه واجب شبانه روزی است و کلمه «وَالصَّلَاةِ» شامل صلوات بر محمد و آل طیبین او نیز می شود (و آن سبب نزدیک شدن به درجات بهشتی خواهد بود). تا این که می فرماید: مقصود از جمله «وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ» نمازهای پنج گانه و صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام است، مشروط به انقياد و اطاعت از اوامر و دستورات آنان و ایمان به امور سری و آشکارشان و پرهیز از معارضه آنان و گفتن: برای چه و دلیل آن چیست؟ می باشد و مقصود از «الْخَاشِعِينَ» ترس از عذاب و عقاب و مخالفت خداوند است نسبت به بزرگترین واجبات اسلام (مانند نمازهای واجب و اطاعت از اولیای خداوند).
امام صادق علیه السلام می فرماید: صبر در این آیه به معنای روزه است.
و در سخن دیگری می فرماید: هنگامی که برای انسان پیش آمد سختی بشود باید روزه بگیرد (تا مشکل او حل شود)، همان گونه که خداوند می فرماید:«وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ» .(1)
امام رضا علیه السلام می فرماید: صبر بر بلا زیبا و نیکوست و افضل از آن صبر بر محارم (یعنی کارهای حرام) است.
و نیز می فرماید: روز قیامت منادی خداوند ندا می کند: صابران کجایند؟ پس عده ای سر بالا می کنند، و به آنان گفته می شود: بدون حساب داخل بهشت شوید، پس ملائکه آنان را ملاقات می کنند و می گویند: اعمال شما چه بوده است؟ و چون می گویند: «ما بر طاعت خدا و معصیت خدا صبر می کردیم»
ص: 223
ملائکه می گویند: چه نیکوست پاداش شما!(1)
الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (بقره/ 46)
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «يَظُنُّونَ» در این آیه به معنای «يُوقِنُونَ » است یعنی گمان آنان يقين است و مقصود از لقای پروردگار قیامت است.(2)
حضرت رضا علیه السلام می فرماید: مقصود از آن گنجی که در قصه موسی و خضر خداوند می فرماید: «وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ»(3) این جملات بوده است: «بسم اللّه الرَّحمنِ الرَّحِيمِ عَجَبٌ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْمَوْتِ كَيْفَ يَفرَحُ وَ عَجَبٌ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْقَدِيرِ كَيْفَ يَحْزَنُ وَ عَجَبٌ لِمَنْ رَأَيِ اَلدُّنْيَا و تقلُّبها بِأَهْلِهَا كَيْفَ يَرْكَنُ إِلَيْها... »؛ یعنی من تعجب می کنم از کسی که یقین به مرگ دارد، چگونه شاد می باشد و تعجب می کنم از کسی که یقین به تقدیر خداوند دارد، چگونه (برای روزی خود) اندوه پیدا می کند و تعجب می کنم از کسی که دنیا و بی اعتباری های آن را می بیند، چگونه بر آن اعتماد می کند و به آن دل می بندد.(4)
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ (بقره / 47)
امام عسکری علیه السلام می فرماید:(5) مقصود از «نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ»نعمت نبوت
ص: 224
حضرت موسی و هارون است و خداوند می فرماید: نبوت آنان سبب هدایت شما شد و شما را به نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و وصی او على علیه السلام و امامت عترت پاک اولا هدایت نمود و از شما (بنی اسرائیل) نسبت به ولایت آنان عهد و پیمان گرفت و فرمود: اگر به این عهد و میثاق من عمل کنید، ملوک و پادشاهان بهشت خواهید بود و مستحق رضوان و کرامت الهی خواهید شد.
«وأنّي فَضلُكُم عَلَى العالَمينَ» یعنی من در زمان موسی و هارون شما را از نظر دین و از نظر دنیا بر همه مردم زمانتان فضیلت دادم.
سپس فرمود: اما تفضيل آنان در دین، به خاطر پذیرفتن نبوت پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله و ولایت علی علیه السلام و اولاد پاک او علیهم السلام بوده است، و اما تفضيل آنان در دنیا به این بوده که خداوند می فرماید: من ابر را بر سر آنان سایه افکندم، و «من و سلوی» را برای آنان فرستادم و از وسط سنگ، آب گوارا برای آنان درآوردم و آنان را سیراب نمودم و دریای نیل را برای عبور آنان شکافتم و آنان را نجات دادم و دشمنانشان که فرعون و قوم او بودند را غرق نمودم و به این وسیله آنان را بر مردم زمانشان که از راه حق منحرف بودند فضیلت دادم. سپس خداوند به بنی اسرائیل می فرماید: حال که من
ص: 225
پیشینیان شما را در آن زمان به خاطر پذیرفتن ولایت محمد و آل او علیهم السلام فضیلت دادم، شما اکنون سزاوارترید که من فضل خود را بر شما بیفزایم مشروط به آن که به عهد و میثاق خود - درباره محمد و آل و محمد صوات الله علیهم اجمعین - وفادار باشید.
وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ(بقره / 48)
امام صادق علیه السلام می فرماید: مقصود از «وَاتَّقُوا يَوْمًا» روز مرگ و مردن است که در آن روز شفاعت و فدا دادن برای محتضر سودی ندارد و اما در قیامت، ما اهل البيت همه گونه از شیعیانمان شفاعت خواهیم نمود. سپس فرمود: ما بر اعراف - که محلی است بین بهشت و دوزخ - قرار می گیریم یعنی محمد و على و فاطمه و حسن و حسین و پاکان از آل آنان علیهم السلام در آن محل حاضر می شویم و شیعیان خود را در عرصات قیامت می بینیم، پس هرکدام مقصر بوده باشند و در سختی قرار گرفته باشند، ما خوبان از شیعیانمان را به مانند سلمان و مقداد و ابی ذر و عمار و امثال آنان که در هر زمان از شیعیان ما می زیسته اند را می فرستیم و آنان مانند باز شکاری و امثال آن، آنها را از بین مردم بر می دارند و همانند عروسی که به زفاف می برند آنان را به بهشت خواهند برد و برای نجات دیگران از دوستانمان نیز خوبان از شیعیانمان را می فرستیم و آنان نیز همانند پرنده ای که
ص: 226
دانه خود را از روی زمین برمی دارد، از بین عرصات قیامت آنان را بر می گیرند و به بهشت می رسانند و نزد ما می آورند.
سپس فرمود: و چون یکی از شیعیان گنهکار ما را که دارای ولایت ما و اهل تقیه و رعایت حقوق برادران دینی خود بوده - می آورند، در مقابل او یکصد نفرتا یکصد هزار نفر از نصاب و دشمنان ما را قرار می دهند و به آن شیعه گفته می شود: اینها فدای تو می شوند و به جای تو به دوزخ می روند. پس مأمورین، گنهکاران شیعیان ما را به بهشت می برند، و نصاب و دشمنان ما را به جای آنان به دوزخ خواهند برد، همان گونه که خداوند می فرماید: «رُبَمَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا- یعنی بالولایة- لَوْ كَانُوا مُسْلِمِينَ »؛(1) فِی اَلدُّنْیَا مُنْقَادِینَ لِلْإِمَامَهِ، لِیُجْعَلَ مُخَالِفُوهُمْ فِدَاءَهُمْ مِنَ اَلنَّارِ » یعنی در قیامت منکرین ولایت اهل البیت علیهم السلام آرزو می کنند که ای کاش در دنیا مسلمان و مطيع امام خود می بودند تا مخالفين آنان فدایشان بشوند و به جایشان به دوزخ بروند.