فرهنگنامه ی اربعین امام حسین علیه السلام

مشخصات کتاب

سرشناسه : هاشمی دهسرخی، سیدمحمود

عنوان و نام پديدآور : فرهنگنامه ی اربعین امام حسین علیه السلام/ سیدمحمود هاشمی دهسرخی، محمد جعفری پور؛ مجری طرح موسسه ی فرهنگی قرآن و عترت « ندای کلام هادی».

مشخصات نشر : اصفهان: آشیانه برتر، 1395.

مشخصات ظاهری : 208 ص.: مصور، جدول.؛ 5/14 × 5/21 س م.

شابک : 60000 ریال 978-600-7138-76-2 :

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : کتابنامه: ص. 201 - 208؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع : حسین بن علی (ع)، امام سوم، 4 - 61ق -- اربعین

شناسه افزوده : جعفری پور، محمد، 1361 -

شناسه افزوده : موسسه فرهنگی قرآن و عترت ندای کلام هادی

رده بندی کنگره : P41/5/ھ2ف4 1395

رده بندی دیویی : 297/9534

شماره کتابشناسی ملی : 4171664

ص: 1

اشاره

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»

ص: 2

فرهنگ نامۀ اربعین امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ

سید محمود هاشمی دهسرخی

محمد جعفری پور

مجری طرح

موسسه فرهنگی قرآن و عترت «ندای کلام هادی»

ص: 3

فرهنگ نامه امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ

ص: 4

فهرست مطالب

مقدمه. 11

«الف» 13

آداب و رسوم عزاداری اربعین.. 13

اربعين اول و اربعين دوم. 14

اربعين، جايگاهی ويژه برای امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ ..... 15

اربعین در سال های اخیر. 18

اربعين در فرهنگ اسلامی.. 19

اربعين و امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ ..... 22

اربعين و پياده روی از ديدگاه علما 26

حضرت آيت الله العظمی ملکی تبریزی رحمه الله ... 26

حضرت آیت الله العظمی خامنه ای دامت ظله ..... 27

حضرت آیت الله العظمی بهجت رحمه الله ... 29

حضرت آيت الله العظمی سیستانی دامت ظله ..... 30

استحباب زيارت اربعين.. 36

قول معصوم دربارۀ زيارت اربعين.. 36

فعل معصوم دربارۀ زيارت اربعين.. 37

تقرير معصوم دربارۀ زيارت اربعين.. 39

انفجارها و شهدای اربعين.. 39

اولين حاضران در اربعين.. 43

اولين زائر اربعين.. 44

ام کلثوم بنت علي علیهما السلام ..... 46

ام کلثوم سلام الله علیها در اربعين.. 48

امام حسن عسکری عَلَیْهِ السَّلاَمُ ........ 49

دوران امامت... 50

آماده سازی شيعيان برای دوران غيبت... 53

تشويق به زيارت اربعين در اوج اختناق.. 54

شهادت امام عسكری عَلَیْهِ السَّلاَمُ ..... 55

تخريب حرم امام عسكري عَلَیْهِ السَّلاَمُ ..... 56

امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و اربعين.. 57

امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ ..... 59

«ب» 60

بزرگ ترين گردهمايي بشري.. 60

بيستم صفر. 62

ص: 5

«پ» 66

پياده روي اربعين در دوران معاصر. 66

پياده روي اربعين پيش از حكومت بعث... 66

پياده روي اربعين در آغاز حكومت بعث... 68

پیاده روی اربعین در زمان صدام. 69

پياده روي و زيارت... 70

پياده روي در روز اربعين.. 72

پياده روي علماي بزرگ شيعه. 74

«ت» 76

تحلیل سیاسی اربعین.. 76

توصيفي از اربعین.. 79

توصیفي از زیارت اربعین.. 81

توصيه هاي مربوط به پياده روي اربعين.. 81

توصيه هاي مربوط به پيش از سفر. 81

توصيه هاي مربوط به مسير پياده روي.. 83

توصيه هاي مربوط به زمان حضور در كربلا.. 86

توصيه هاي اخلاقي.. 89

توصيه هاي تبليغاتي.. 90

توصيه هاي امنيتي.. 92

توصیه هایي برای بعد از سفر. 95

« ج» 96

جابر بن عبدالله انصاری.. 96

جابر، پس از رحلت پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم .... 98

مقام علمي جابر. 101

جامعه شناسی اربعین.. 104

«د» 105

ديدگاهي متفاوت دربارۀ زيارت جابر 105

« ر» 109

رفع شبهه دربارۀ زيارت اربعين.. 109

رقيه بنت الحسين علیهما السلام ..... 111

روايت تشرف جابر. 113

رويداد هاي اربعين سال 61 ﻫ.ق.. 119

«ز» 120

زيارت... 120

زيارت در فرهنگ شيعي.. 122

کارکرد تربيتي زيارت... 125

کارکرد اجتماعي و سياسي زيارت... 125

زيارت نامه. 127

ص: 6

زيارت نامۀ اربعين.. 128

زيارت نامۀ جابر. 129

زيارت نامۀ صفوان. 136

زيارت وداع اربعين.. 143

زينب بنت علي علیهما السلام ..... 148

زينب سلام الله علیها در اربعين.. 150

«س» 153

سکينه بنت الحسين علیهما السلام ..... 153

سید بن طاووس6...... 160

«ش» 162

شرح زيارت اربعين.. 162

فراز اول: سلام هاي توصيفي.. 162

فراز دوم: گواهي بر عظمت و برتري امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ ..... 164

فراز سوم: اهداف قيام امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ ..... 166

فراز چهارم: قاتلان امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ ..... 167

فراز پنجم: عبرت آموزي از سالار شهيدان عَلَیْهِ السَّلاَمُ ..... 171

فراز ششم: تجديد بيعت با سالار شهيدان عَلَیْهِ السَّلاَمُ ..... 174

فراز هفتم: اصالت خاندان امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ ..... 176

فراز هشتم: توصيف فرزندان امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ ..... 177

فراز نهم: اعتقادات شيعي.. 177

فراز دهم: صلوات بر اهل بيت عَلَیْهِ السَّلاَمُ ..... 178

شعر اربعين.. 178

آيت الله صافي گلپايگاني دامت ظله ..... 178

غلامرضا سازگار (ميثم) 180

محمد جواد غفورزاده 183

سيد حسن رستگار. 184

غلامرضا سازگار (ميثم) 186

شيخ طوسي6...... 191

شيخ مفيد6...... 194

«ص» 196

صفوان بن مهران. 196

« ع» 198

عطيه عوفي.. 198

تولد و خاندان. 199

مقام علمي.. 199

آثار علمي.. 201

از هجرت تا وفات... 202

ص: 7

عكس هاي قديمي از اربعين.. 203

علي بن الحسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ ..... 211

امام سجاد عَلَیْهِ السَّلاَمُ در كربلا.. 212

امام سجاد عَلَیْهِ السَّلاَمُ در اربعين.. 214

امام سجاد عَلَیْهِ السَّلاَمُ در مدينه. 217

عماد الدين طبري6...... 219

«ف» 220

فاطمه بنت الحسين علیهما السلام ..... 220

فضيلت زيارت اربعين.. 223

«ك» 224

كتاب بشاره المصطفي.. 224

كتاب تحقيق دربارۀ اول اربعين سيدالشهدا عَلَیْهِ السَّلاَمُ ..... 226

كتاب تهذيب الاحکام. 228

كتاب المزار. 229

كتاب مصباح الزائر. 230

كتاب هاي اربعين.. 231

«م» 241

مبدا پيدايش پیادی روی اربعین.. 241

مخالفان اربعين.. 242

مدت اقامت اهل بيت علیهم السلام در اربعين.. 244

مرتضي مطهري6...... 245

مرد الرأس... 246

مسير پياده روي اربعين.. 251

مقالات اربعين.. 254

مقدس اردبيلي6...... 265

ملاقات اهل بيت علیهم السلام با جابر در اربعين.. 267

موکب... 268

موقعيت موكب هاي ايراني در مسير پياده روي اربعين.. 271

مهمان نوازی مردم عراق در اربعین.. 273

ميرزا حسين نوري6...... 274

ميرزاي نوری، احیاگر سنت پیاده روی کربلا.. 275

كتاب نامه. 277

ص: 8

مقدمه

در این زمان که دشمنان ما از همه طرف و با همۀ توان، به جغرافیا و دین و کیان نظام های اسلامی حمله ور شده اند، حضور میلیونی در اربعین حسيني، بهترین فرصت برای رسیدن به وحدت جهان اسلام و بهترین موقعيت برای نمایش قدرت مسلمانان است.

اگر چه ممکن است برخي از ما، آن را امری صرفاً دینی و معنوی بپنداريم، ولی دشمنان ما، آن را یک نمایش بزرگ قدرت مي دانند؛ نمایشی که نه ارتباط به یک ملت خاص دارد و نه وابسته به یک دولت خاص مي باشد؛ بلکه به رخ كشيدن قدرت بزرگ امت اسلامی است.

قاطبۀ مسلمانان به عنوان محبان اهل بیت عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، به اين درك مشترك رسيده اند كه بايد اهل بیت عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ را محور اتحاد قرار دهند؛ همان گونه كه حضرت زهرا سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا امامت اهل بيت عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ را مانع تفرقه و فرقه گرايي بيان مي كند و مي فرمايد: «وَ الْعَدْلَ تَنْسِيقاً لِلْقُلُوبِ، وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ، وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً مِنَ الْفُرْقَةِ؛(1) خداوند، عدالت را مايه ماهنگى و پيوند قلب ها، اطاعت ما را باعث نظام ملت اسلام، و امامت ما را امان از تفرقه و پراكندگى قرار داد».

از همين رو، گروه های تکفیری كه دست پروردۀ قدرت هاي استكباري

ص: 9


1- . من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 568.

هستند، اين همگرايي امت اسلامي را برنمي تابند و تلاش دارند كه براي جلوگيري از آن، امنيت و كيان امت اسلامي را بر هم زنند.

با توجه به اهميت بسيار بالاي پياده روي اربعين و حضور مبلغان ديني و عناصر فرهنگي در اين مراسم با شكوه، بر آن شديم كه به منظور آشنايي مردم با پيام اربعين و حماسۀ عاشورا، اطلاعات مختصر و مستندي را در خصوص آداب و مسائل مربوط به آن، تقديم خوانندگان نماييم. اميد است كه مورد اقبال و استفادۀ همۀ مبلغان و رهپويان اين مسير معنوي قرار گيرد و با ارائۀ نظرات و نقدهاي سازندۀ خود، ما را در اصلاح و بهسازي آن، ياري نمايند.

عيد قربان 1436/ دوم مهر 1394

سید محمود

هاشمی دهسرخی

ص: 10

«الف»

آداب و رسوم عزاداري اربعين

در شهر كربلا مرسوم است كه عزاداری اربعين را در حسینیه ها و هتل ها و منازل برگزار مي كنند. گاهي اوقات نيز در هیئت هاي برپا شده در کوچه و خیابان، به عزاداري مي پردازند. برخی هم تمایل دارند كه هیئت عزاداری خود را از مسیر حرم امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ و بین الحرمین و حرم حضرت عَلَيْهِ السَّلاَمُ عبور دهند.

طبق قوانین عتبۀ امام حسین و حضرت ابالفضل عَلَيْهِما السَّلاَمُ ، هیئت هاي مذهبی ابتدا بايد شناسنامه ای را دریافت کنند و سپس در موعد مقرر، از مکان مشخص شده حرکت نمايند و به عزاداری بپردازند. تأمین امنیت هیئت ها، بر عهدۀ مسئولین هیئت ها مي باشد و آن ها وظیفه دارند با ایجاد حصارهايي، مانع از ورود افراد غریبه به هیئت ها شوند.

از آنجايي که افراد شركت كننده در هیئت هاي عزاداری، بي شمار است و تفتیش و بازرسی آن ها زمان زيادي مي برد، و از طرف ديگر، بازرسی هيئت ها مي تواند نظم دسته هاي عزاداري را بر هم بزند، اين گونه هیئت ها بدون

ص: 11

تفتیش و بازرسی، وارد صحن مطهر امام حسین و حضرت ابالفضل عَلَيْهِما السَّلاَمُ می شوند. برخی از آن ها اجازۀ توقف در صحن را دارند و برخی نيز به صورت گذری، از داخل حرم عبور می کنند.

اربعين اول و اربعين دوم

بنا بر مستندات تاريخي، شكي نيست كه اهل بيت عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، در روز اربعين به کربلا رسيده اند؛ اما در گفته ها و نوشته هاي نظريه پردازان، دربارۀ بازگشت اهل بيت عَلَيْهِم السَّلاَمُ به کربلا و ملاقات آن ها با جابر بن عبدالله انصاريE، اصطلاح «اربعين اول» و «اربعين دوم» به چشم مي خورد. برخي مي گويند كه اهل بيت عَلَيْهِم السَّلاَمُ در اربعين اول به كربلا رسيدند، و برخي مي گويند كه در اربعين دوم وارد كربلا شدند.

اربعين اول، اصطلاحي است براي چهلمين روز شهادت امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ ؛ يعني همان 20 صفر سال 61 ﻫ.ق. اما دربارۀ اربعين دوم، دو ديدگاه وجود دارد:

1. هشتادمين روز شهادت امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ ؛ يعني 10 ربيع الاول 61 ﻫ.ق؛

1. 20 صفر سال 62 ﻫ.ق؛ يعني سال دوم شهادت.

برخي از مقتل نگاران - همانند لهوف و مثير الاحزان - ملاقات جابر با اهل بيت عَلَيْهِم السَّلاَمُ را در کربلا مطرح کرده اند. با توجه به نقل آنان، برخي گفته اند كه اهل بيت عَلَيْهِم السَّلاَمُ ، در اربعين اول و در همان سال نخست شهادت، به کربلا رسيدند. برخي نيز گفته اند که چون فاصلۀ بين شام و كربلا زياد بود و بنا بر شواهد تاريخي، اهل بيت عَلَيْهِم السَّلاَمُ چندين روز از ماه صفر را در شام بودند، نمي توانستند در اربعين اول همان سال، به کربلا بروند. بنا بر اين، ممکن است

ص: 12

ملاقات آن ها با جابر، بعد از اربعين اول آن سال، يا در اربعين سال بعد اتفاق افتاده باشد. هر يک از طرفين نيز، شواهدي را براي سخنان خود ارائه کرده اند.

که در مدخل موافقان و مخالفان اربعین اول و دوم به آن اشاره شده است.

اربعين، جايگاهي ويژه براي امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ

حضرت امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ در بين اهل بيت عصمت و طهارت عَلَيْهِم السَّلاَمُ ، ويژگي هاي منحصر به فردي دارد؛ به طور مثال: خدا در تربت او، شفا قرار داده است؛ در زير قبۀ او، دعا مستجاب مي شود؛(1) حرم او، تنها حرمي است که مسافر مي تواند نمازش را تمام يا شكسته بخواند(2) و بسیاری از خصوصیات دیگر که بسیاری از آن در کتاب

خصائص الحسینیۀ شیخ جعفر شوشتری گرد آمده است. يکي ديگر از موارد اختصاصي امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، اربعين آن بزرگوار است که از دو جهت، حائز اهميت مي باشد:

الف. عزاداری روز اربعین

شيعيان جهان، هر ساله در روز اربعين آن بزرگوار، به سوگواري و عزادي مي پردازند. اگر چه در ايران مرسوم است که در اولين چهلم، براي هر تازه گذشته اي مجلس ختم بر پا كنند، اما اين کار در سال هاي بعد، تکرار نمي شود. در حالي كه اربعين و چهلم سيدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، هر ساله تکرار مي شود؛ گو اين كه عاشوراي هر سال، نخستين روز شهادت آن حضرت است و اربعين هر سال،

ص: 13


1- أَلاَ وَ إِنَّ اَلْإِجَابَةَ تَحْتَ قُبَّتِهِ وَ اَلشِّفَاءَ فِي تُرْبَتِهِ وَ اَلْأَئِمَّةَ عَلَیهِمُ السَّلاَمُ مِنْ وُلْدِهِ. کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثني عشر ص 17
2- عن الصادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ: «تَتِمُّ اَلصَّلاَهُ فِی اَلْمَسْجِدِ اَلْحَرَامِ وَ مَسْجِدِ اَلرَّسُولِ وَ مَسْجِدِ اَلْکُوفَهِ وَ حَرَمِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ» الکافی ط دارالحدیث ج9 ص342 مساله 1292. مسافر می تواند در حرم ، مسجد متصل به حرم و رواق حضرت سیدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ نماز خود را تمام بخواند. توضیح المسائل امام خمینی ص 296.

نخستين اربعين فقدان آن امام همام مي باشد و بايد گرامي داشته شود. از اين رو، يکي از رموز حيات و جاودانگي قيام حسيني، همين اربعين است.

اين در حالي است که شيعيان براي ديگر اهل بيت عَلَيْهِم السَّلاَمُ ، فقط سالگرد شهادت مي گيرند و فقط در روز شهادت آن حضرات، به عزاداري مي پردازند. براي هيچ کدام از اهل بيت عَلَيْهِم السَّلاَمُ ، اربعين برپا نمي شود؛ حتي در تاريخ و روايات، مطلبي دربارۀ گرفتن اربعين و برپايي بزرگداشت در چهلمين روز شهادت اهل بيت عَلَيْهِم السَّلاَمُ ، در نخستين سال شهادت آن ها به چشم نمي خورد. سوگواري در اربعين و گرامي داشت چهلمين روز شهادت، هم در سال اول و هم در سال هاي ديگر، اختصاص به حضرت سيدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ دارد.

برخي از نويسندگان، با بيان ادله اي مبني بر اختصاص اربعين به سيدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، از برپايي جلسات ختم در روز چهلم اموات، به شدت انقاد کرده اند. سيد محمد محسن حسيني طهراني، در کتاب «اربعين در فرهنگ شيعه»، گرفتن اربعين براي اموات را به شدت محکوم مي نمايد و آن را منحصر به سيدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ مي داند و به رواياتي تمسك مي جويد كه بيش از سه روز عزاداري را جايز نمي دانند. او مي نويسد: «مسألۀ اربعين، قطعا از گرفتن هفتم و سالگرد براي ميت، شنيع تر و قبيح تر است؛ چون در مورد اقامۀ اربعين براي مردگان، خبر و اثري از سوي ائمه عَلَيْهِم السَّلاَمُ وارد نشده است.» علاوه بر اين، اربعين از شعارها و اختصاصات شيعه مي باشد كه فقط و فقط به حضرت اباعبدالله الحسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ تعلق دارد. اگر قرار باشد اقامۀ مجالس اربعين براي مردگان، به صورت يک آداب و سنت مؤکد درآيد، ديگر چگونه مي توان آن را به عنوان يک شعار و علامت و امتياز براي سيدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ دانست؟!(1)

ص: 14


1- . برگرفته از اربعين در فرهنگ شيعه، ص 102.

ب. زیارت اربعین

استحباب زيارت اربعين، تنها دربارۀ امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ وارد شده است و چنين سفارشى، دربارۀ هيچ يک از حضرات معصومين عَلَيْهِم السَّلاَمُ وجود ندارد. گو اين که اهل بيت عَلَيْهِم السَّلاَمُ خواسته اند اربعين امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، يگانه باشد و نمونه هاي مشابه، آن را تحت الشعاع خود قرار ندهد. بنا بر اين از نظر تاريخى و حديثي، هيچ پيشينه اى را براي سوگواري در اربعين دیگر معصومين عَلَيْهِم السَّلاَمُ و اعمال مربوط به اين روز نمي توان يافت و اين ويژگي و امتياز، تنها براى امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ است.

اربعین در سال های اخیر

پس از سقوط نظام بعث در عراق - كه مانع از عزاداری سيدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ مي شد - نخستین بار در سال 1382 ﻫ.ش/ 2003 ميلادي بود كه شیعيان توانستند در اربعين حسيني، به سوی كربلا حركت كنند. در آغاز این حرکت، تنها دو - سه میلیون نفر حضور داشتند. در سال های بعد، تعداد زائران شرکت کننده در این راهپیمایى عظیم، به بیش از ده میلیون نفر رسید.(1) در سال 1392 ﻫ.ش كه مصادف با اربعین 1435 ﻫ.ق بود، برخی گزارش ها، از حضور پانزده میليون زائر در كربلا خبر مي داد.(2)

اخيراً تعداد زائران اربعين، از بيست ميليون نيز گذشته است.

اربعين در فرهنگ اسلامي

عدد چهل يا عدد اربعين، جايگاه ويژه اى در فرهنگ اسلامى دارد و در آيات قرآن و روايات اسلامي، توجه و عنايت خاصي به عدد چهل شده است.

ص: 15


1- www.tasnimnews.com
2- www. عجل الله تعالی فرجه الشریف ardanews.com

الف. اربعین در قرآن

واژه اربعین، چهار مرتبه در قرآن به کار رفته است.

قرآن كريم، مدت خلوت حضرت موسي عَلَيْهِ السَّلاَمُ در كوه طور و هم صحبتی او با خدا را چهل روز ذكر مي كند: «وَ وَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً؛(1) با موسي، سي شب وعده گذاشتيم و آن را با ده شب ديگر تمام كرديم تا آن كه وقت معين پروردگارش، در چهل شب به پايان رسيد».

1. در آیۀ دیگر میفرماید: وَ إِذْ واعَدْنا مُوسی أَرْبَعِینَ لَیْلَهً ثُمَّ اِتَّخَذْتُمُ اَلْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظٰالِمُونَ؛(2) هنگامی که با موسی چهل شب وعده گذاشتیم، شما پس از رفتن او، به پرستش گوساله پرداختید؛ در حالی که ستمکار بودید.

2. در مورد قوم بني اسرائيل كه به دليل کفران نعمت و پرستش گوساله، محكوم به سرگرداني چهل ساله شدند،مي فرمايد: «فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْض؛(3) ورود به سرزمين موعود، تا چهل سال بر آنان حرام گشت و آنان در بيايان، سرگردان شدند».

3. همچنین سن چهل سالگی را سن بلو غ عقلانی انسان معرفی میکند و می فرماید:«وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ

ص: 16


1- . سوره اعراف، آيه 142.
2- سوره بقره آیه 51.
3- . سوره مائده، آيه 26.

وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ؛(1) ما به انسان سفارش نمودیم که به پدر و مادرش نیکی کند. مادرش او را با ناراحتی حمل میکند و با ناراحتی بر زمین میگذارد و دوران حمل و از شیر گرفتنش، سی ماه طول میکشد؛ تا زمانی که به کمال رشد و قدرت برسد و چهل ساله گردد و بگوید: پروردگارا! مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم دادهاى، بهجا آورم و کار شایستهاى انجام دهم تا از آن خشنود گردی. فرزندان مرا نیز صالح گردان. من به سوى تو بازمیگردم و توبه می کنم و از مسلمانان هستم».

ب. اربعین در روایات

در احادیث و روایات اسلامی نیز توجه خاصی به عدد چهل یا عدد اربعین شده است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:

1. عقل انسان - متناسب با استعداد هر فرد - در چهل سالگي است كه به بالاترين درجۀ کمال خود مي رسد.(2)

2. در چهل سالگي، رشد انسان کامل مي شود.(3)

3. پيامبر گرامي اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ، در سن چهل سالگي به رسالت مبعوث شد.(4)

4. همه پيامبران عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ ، در چهل سالگي مبعوث شدند.(5)

5. حضرت آدم عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ در فراق بهشت، چهل روز گريست.(6)

ص: 17


1- سوره احقاف آیه 15
2- . آمال الواعظين، ج 2، ص 138.
3- . غوالي الئالي، ص 431.
4- . آمال الواعظين، ج 2، ص 328.
5- . عيون الاخبار، ج 2، ص 36.
6- . بحار الانوار، ج 11، ص 162.

6. حضرت آدم عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ در مرگ هابيل، چهل شب گريه کرد.(1)

7. در طوفان نوح عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ، چهل روز باران باريد.(2)

8. خدا چهل روز به فرعون مهلت داد.(3)

9. تعطيلي مساجد به مدت چهل شب، از نشانه هاي ظهور است.(4)

10. زمين، چهل روز در مرگ مؤمن مي گريد.(5)

11. دعاي چهل مؤمن براي فردي كه از دنيا رفته، موجب بخشش او مي گردد.(6)

12. هر كس چهل حديث حفظ كند، خدا او را در قيامت، فقيه و دانشمند محشور مي كند.(7)

13. هر كس خود را چهل روز براي خدا خالص و پاك گرداند، خدا چشمه هاي حكمت را از قلب او بر زبانش جاري مي سازد. (8)

14. هر كس چهل روز، ايمان و اعمال خود را براي خدا خالص گرداند، خدا زهد و بي علاقگي به دنيا را در قلب او قرار مي دهد.(9)

15. هر كس چهل روز خود را براي خدا خالص گرداند، ايمان در قلبش تثبيت مي شود.(10)

ص: 18


1- . بحار الانوار، ج 11، ص 44.
2- . بحار الانوار، ج 11، ص 162.
3- . اتحاف الساده، ج 1، ص 75.
4- . صحيفه الرضا، ص 14.
5- . تفسير عياشي، ج 2، 154.
6- . خصال صدوق، ج 2، ص 316.
7- . ميزان الحكمه ج 4، ص 1931.
8- . عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 85.
9- کافی ج2 ، ص 16.
10- همان

16. هر كس چهل روز خود را براي خدا خالص گرداند، به دردهاي جسمي و روحي شناخت پيدا مي كند و با درمان آن ها آشنا مي گردد.(1)

17. اگر کسی مشروب بنوشد، نمازش تا چهل روز پذیرفته نمیشود.(2)

18. خوردن انار، شیطان را تا چهل شبانه روز، از انسان دور می کند.(3)

ج. اربعین در عرفان

اربعین گرفتن یا چلهنشینی، در سیر و سلوک و عرفان نیز موضوعیت دارد.

چله نشینی بدین معنا است که فرد برای انجام ریاضت و عبادت شرعی، به مدت چهل روز، انزوا اختیار کند و در گوشه ای خلوت، به ذکر و عبادت بپردازد و مشغول ریاضت گردد و لذتهای دنیوی را ترك کند و مراسم وآداب چله را به جا آورد. انسان وقتی میتواند به مراحل عرفانی پای گذارد که یک اربعین به خود بپردازد و در مدت چهل روز، با ذکر گفتن و دعا خواندن و مواظبت و مراقبت، به مطلوب خود دست یابد. به قول حافظ:

سحرگه رهروی در سرزمینی *** همی گفت این معما با قرینی

که ای صوفی شراب آنگه شود صاف *** که در شیشه بماند اربعینی

خاقانی شروانی در این زمینه میگوید:

بگو با مغان کاب کاری شما راست *** که در کار آب شما میگریزم

مرا ز اربعین مغان چون نپرسی *** که چل صبح در مغسرا میگریزم

ص: 19


1- همان
2- تحف العقول ص 122.
3- صحیفة الامام الرضا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ص 53.

اربعين و امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ

در بسياري از آيات و روايات مي بينيم كه عدد چهل، براي موضوعات گوناگون مطرح شده است. دسته اي از اين روايات، در رابطه با امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ مي باشند.

مرحوم شيخ احمد مولايي، در کتاب «الاربعينيات»، روايات مربوط به عدد چهل را گرد آورده و بخشي از كتاب را با عنوان «باب في ما يتعلق بالحسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ »، به روايات حاوي عدد چهل دربارۀ امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ اختصاص داده است.(1) مواردي كه وي در اين بخش، از کتاب هاي مختلف گرد آورده، بدين شرح است:

1. امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، تا چهل روز از انگشت و دهان رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ارتزاق مي کرد و گوشت و خونش، از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم روئيد. «كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ يُدْخِلُ لِسَانَهُ فِي فِيهِ فَيَغُرُّهُ كَمَا يَغُرُّ اَلطَّيْرُ فَرْخَهُ فَيَجْعَلُ اَللَّهُ لَهُ فِي ذَلِكَ رِزْقاً فَفَعَلَ ذَلِكَ أَرْبَعِينَ يَوْماً وَ لَيْلَةً فَنَبَتَ لَحْمُهُ مِنْ لَحْمِ رَسُولِ اَللَّهِ».(2)

2. چهل نفر براي کشتن و جدا کردن سر امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، کمر همت بستند. «قالَ اَبومِخنَف بَقي الحُسَينُ ثَلاثَ ساعاتٍ مِنَ النَّهار مُلَطَّخاً بِدَمِهِ رامِقاً بِطرفِهِ اِلَي السَّماءِ وَ يُنادي يا اِلهي صَبراً عَلي قَضائِکَ وَ لا مَعبودٌ سِواکَ يا غِياثَ المُستَغيثين. فَبادَرَ اِلَيهِ اَربَعونَ فارِساً يُريدونَ حَزَّ رَاسِهِ الشَّريفِ المُکَرَّم، وَ يَقولُ عُمَرُ بنُ سَعدٍ وَيلَکُم عَجِّلوا بِقَتلِهِ».(3)

3. تعداد زخم هاي عميق امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، چهل زخم بود. «أُصِيبَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ

ص: 20


1- . احمد مولايي، اربعينيات، ص 156.
2- . به نقل از مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 50.
3- . به نقل از ينابيع الموده، ص 348.

يَوْمَ أُصِيبَ وَ عَلَيْهِ جُبَّةُ خَزٍّ فَحَسَبْنَا فِيهَا أَرْبَعِينَ جِرَاحَةً مَا بَيْنَ طَعْنَةٍ وَ حَرْبَة».(1)

4. ذو الجناح، اسب امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، چهل نفر را در روز عاشورا به درک واصل کرد. «رَوَى أَبُو مِخْنَفٍ قَتَلَ اَلْفَرَسُ أَرْبَعِينَ رَجُلاً».(2)

5. آسمان و زمين و کوه ها و خورشيد و درياها و ملائکه، چهل روز بر امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ گريستند. «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا زُرَارَةُ إِنَّ السَّمَاءَ بَكَتْ عَلَى الْحُسَيْنِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِالدَّمِ وَ إِنَّ الْأَرْضَ بَكَتْ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِالسَّوَادِ وَ إِنَّ الشَّمْسَ بَكَتْ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِالْكُسُوفِ وَ الْحُمْرَةِ وَ إِنَّ الْجِبَالَ تَقَطَّعَتْ وَ انْتَثَرَتْ وَ إِنَّ الْبِحَارَ تَفَجَّرَتْ وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ بَكَتْ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً عَلَى الْحُسَيْنِ ع».(3)

6. عمر سعد، اهل بيت اباعبدالله عَلَيْهِ السَّلاَمُ را بر چهل شتر سوار کرد. «تَوَجَّهَ عُمَرُ بنُِ سَعدٍ اِلي الکوفَةِ بِالسَّبايا عَلَي الجِمالِ نَحوَ اَربَعينَ جَمَلاً بِغَيرِ وَطَاءِ وَ لا غِطاءٍ».(4)

7. سر بريدۀ امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، چهل روز بر دروازۀ شام بود. «ِانَّ رَأسَ الحُسَينِ صُلِبَ عَلي مِنارَةِ جامِعِ دَمِشق اَربَعينَ يَوماً».(5)

8. سر امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، بعد از چهل روز دفن شد. از اين رو، روز اربعين را «مَرَدُّ الرَّأس» گويند. «ذَهَبَت الاِمامِيَةُ اِلي اَنَّهُ اُعيدَ اِلي الجَنَّةِ وَ دُفِنَ بِکَربَلا بَعدَ اَربَعينَ يَوماً مِنَ القَتلِ».(6)

9. آبي که بر قبر سيدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ بستند، بعد از چهل روز فروكش كرد. «ذَکَرَ هِشامُ بنُ الکَلبي: اِنَّ الماءَ اُجرِي عَلي قَبرِ الحُسَينِ لِيُمحي اَثَرَهُ نَضَبَ الماءُ بَعدَ

ص: 21


1- . به نقل از دعائم الإسلام، ج 2، ص 154.
2- . به نقل از مناقب شهر آشوب، ج 4، ص 58.
3- . به نقل از كامل الزيارات، ص81.
4- . به نقل از ينابيع الموده، ص 350.
5- . به نقل از کامل بهائي.
6- . به نقل از نور الابصار شبلنجي.

اَربَعينَ يَوماً».(1)

10. قبر امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ را چهل هزار فرشته احاطه کرده است. «قالَ الصادِقُ: إِنَّ حَوْلَ قَبْرِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ اَربَعينَ أَلْفَ مَلَكٍ شُعْثاً غُبْراً يَبْكُونَ عَلَيْهِ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ».(2)

11. ذکر گفتن با تسبيح تربت سيدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، ثوابي چهل برابر دارد. «قالَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ: سُبْحَةٍ مِنْ طِينِ قَبْرِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ ع فِيهَا ثَلاَثٌ وَ ثَلاَثُونَ حَبَّةً مَتَى قَلَّبَهَا ذَاكِراً لِلَّهِ كَتَبَ اَللَّهُ لَهُ بِكُلِّ حَبَّةٍ أَرْبَعُونَ حَسَنَةً».(3)

12. خدا براي زائر امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، چهل فرشته مي گمارد تا بر او صلوات بفرستند. «قالَ الصادِقُ: إِذَا خَرَجَ مِنْ بَابِ مَنْزِلِهِ رَاكِباً أَوْ مَاشِياً وَكَّلَ اَللَّهُ بِهِ أَرْبَعَينَ مَلَكاً مِنَ اَلْمَلاَئِكَةِ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ حَتَّى يُوَافِيَ قَبْرَ اَلْحُسَيْنِ».(4)

13. زيارت اربعين (در چهلمين روز شهادت امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) مستحب است و از نشانه هاي مؤمن مي باشد.(5)

اربعين و پياده روي از ديدگاه علما

حضرت آیت الله العظمی ملکی تبریزی (ره)

میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (ره) یکی از مراجع عالیقدر جهان تشیع بود که بارها با پای پیاده، از نجف اشرف به کربلای معلا مشرف شد. او دربارۀ مراقبه و

ص: 22


1- . به نقل از البدايه و النهايه، ج 8.
2- . به نقل از مناقب ابن مغازلي، ص 397.
3- . به نقل از رياض المصائب.
4- . به نقل از كامل الزيارات، ص 225.
5- . به نقل از امالی شیخ صدوق، ص 251.

بزرگداشت اربعین حسینی می گوید: «بر مراقبه کننده لازم است که بیستم صفر اربعین) را روز حزن و ماتم قرار دهد و تلاش نماید که امام شهید ما را در مزار حضرتش زیارت کند؛ هر چند تنها یک بار در تمام عمرش باشد؛ همان گونه که حدیث شریف، علامت های مؤمن را پنج امر ذکر کرده است: پنجاه و يك ركعت نماز در شبانه روز، زیارت اربعین، انگشتر در دست راست کردن، پیشانی بر خاک گذاشتن، و بلند گفتن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ اَلْرَحیمْ در نمازها».(1)

حضرت آیت الله العظمی خامنه ای دامت ظله

حضرت آیت الله خامنه ای، رهبر معظم انقلاب، درباره اهمیت بزرگداشت روز اربعین حسینی می فرماید: «شروع جاذبه مغناطیسی حسینی، در روز اربعین است. جابر بن عبدالله را از مدينه بلند میکند و به کربلا میکشد. این همان مغناطیسی است که امروز هم با گذشت قرنهای متمادی، در دل من و شما هست.

این سنت حسنه، توانسته است در طول سالیان گذشته، ضمن ایجاد نوعی نشاط و پویایی در فقه و مذهب جعفری، و ضمن نشان دادن ارادت به اهل بیت المال ، عامل اتحاد شیعیان جهان باشد و بتواند عاملی ناگسستنی برای پیوند و نزدیکی قلوب شیعیان گردد و تحولاتی را در تاریخ تشیع و کشورهای منطقه، و به ویژه عراق، ایجاد کند.

فقط یک جمله در باب اربعین عرض کنم: آمدن اهل بیت حسین بن على عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ به سرزمین کربلا - که اصل این آمدن، مورد قبول هست؛ اما سال اول یا دوم بودن آن معلوم نیست - فقط برای این نبود که دلی خالی کنند

ص: 23


1- ترجمه المراقبات، کریم فیضی، ص 85.

یا تجدید عهدی بکنند؛ آن چنان که گاهی بر زبانها جاری می شود. مسأله، بسیار بالاتر از این بود. نمی شود کارهای شخصیتی مثل امام سجاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ یا مثل زینب کبری سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا را بر همین مسائل عادی رایج ظاهری حمل کرد. باید در کارها و تصمیمات شخصیت هایی به این عظمت، در جست وجوی رازهای بزرگ تر بود.

مسأله آمدن بر سر مزار سیدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، در حقیقت، امتداد حرکت عاشورا بود. با این کار، خواستند به پیروان حسین بن علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و دوستان خاندان پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و مسلمانانی که تحت تأثیر این حادثه قرار گرفته بودند، تفهیم کنند که این حادثه تمام نشد؛ مسأله با کشته شدن، دفن کردن و اسارت گرفتن و بعد رها کردن اسیران، خاتمه پیدا نکرد؛ مسأله ادامه دارد.

به شیعیان یاد دادند اینجا محل اجتماع شما است؛ اینجا میعاد بزرگی است که با جمع شدن در این میعاد، هدف جامعۀ شیعی و هدف بزرگ اسلامی جامعۀ مسلمین را باید به یاد هم بیاورید؛ تشکیل نظام اسلامی و تلاش در راه آن، حتی در حد شهادت، آن هم با آن وضع! این چیزی است که باید از یاد مسلمانان نمی رفت و خاطره آن برای همیشه زنده می ماند. آمدن خاندان پیغمبر، امام سجاد و زینب کبری عَلَيْهِم السَّلاَمُ به کربلا در اربعین، به این مقصود بود».(1)

حضرت آیت الله العظمی بهجت (ره)

آیت الله العظمی محمدتقی بهجت فومنی (ره) درباره نقش پیاده روی روز اربعین فرموده است: وقتی امام زمان عَجَّلَ اَللَّهُ تَعَالِيَ فَرَجَهُ اَلشَّرِيفْ ظهور می فرماید، پنج ندا خطاب به

ص: 24


1- پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، سخنرانی 1385/1/1

اهل عالم میکند: «الا یا اهل العالم انا المهدی المنتظر؛ ألا یا أهلَ الْعالَمِ أنا الصَّمْصَامُ الْمُنْتَقَمِ؛ ألا یا أهلَ الْعالَمِ إنَّ جَدِّی الْحُسَینَ قَتَلُوهُ عَطْشاناً؛ ألا یا أهلَ الْعالَمِ إنَّ جَدِّی الْحُسَینَ سَحُقوُه عُدواناً؛ ألا یا أهلَ الْعالَمِ إنَّ جَدِّی الْحُسَینَ طرحَوهُ عُریاناً»(1)

امام زمان خودش را به واسطه امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، به همه عالم معرفی میکند . بنابراین، در آن زمان باید همه مردم عالم، حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ را شناخته باشند؛ اما الان هنوز همه مردم عالم، حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ را نمی شناسند و این تقصیر ما است؛ چون ما برای سیدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ طوری فریاد نزدیم که همه عالم، صدای ما را بشنود. پیاده روی اربعین، بهترین فرصت برای معرفی حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ به عالم است.

با اینکه زیارت سیدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ در اکثر برهه های تاریخی، به سختی انجام می شد و جان زائران در خطر بود، با این وجود، عاشقانه خطرات را به جان می خریدند و در روز اربعین، به پابوسی امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ نائل می شدند.(2)

حضرت آیت الله العظمی سیستانی دامت ظله

ایشان در توصیه به شرکت کنندگان در پیاده روی اربعین می فرماید: «شایسته است مؤمنانی که خداوند توفیق شرکت در این زیارت شریف را به ایشان عنایت فرموده ، توجه نمایند که خدای تبارک و تعالی، از میان بندگان خویش، پیامبران و اوصیایی را برگزیده تا پیشوا و حجت مردمان باشند و مردم از رهگذر تعالیم ایشان، هدایت یابند و از اعمالشان تبعیت کنند. خداوند، مؤمنان را از آن رو به زیارت مشاهد متبرکه ایشان تشویق نموده است که یادشان جاودانه

ص: 25


1- إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب، ج 2، ص 233.
2- .www.mashreghnews

بماند و جایگاهشان اعتلا یابد، و چون آن بزرگواران، نمونه اعلای بندگی خدای سبحان و جهاد در راه او و فداکاری برای دین استوارش بوده اند، این امر، سبب به یاد آوردن خدای متعال و آموزه ها و احکام او برای مردم باشد.

بنابراین، از لوازم این زیارت آن است که زائر علاوه بر یادآوری جان فشانی های امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ در راه خداوند متعال، تعالیم دین حنیف - از جمله نماز، حجاب، اصلاح، گذشت، بردباری، ادب، قوانین آمدوشد و دیگر مفاهیم پسندیده - را رعایت نماید تا زیارتش گامی در مسیر تربیت نفس برای پذیرش این امور و تثبیت آثار آن تا زیارت های بعدی باشد.

چنین است که شرکت در این مراسم، به منزله حضور در مجالس تعلیم و تربیت امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ خواهد شد. ما محضر اهل بیت عَلَيْهِم السَّلاَمُ را درک نکرده ایم تا آموزه های ایشان را از حضور خودشان فرا بگیریم و به دست آن بزرگواران تربیت شویم، ولی خداوند متعال، تعالیم و رفتار آنها را برایمان حفظ کرده و ما را به زیارت استان ایشان ترغیب فرموده تا آنان، نمونه هایی ممتاز برای ما شوند. و همان گونه که معاصران ایشان را که با آن بزرگواران زیسته اند، به محک امتحان کشیده ، خواسته است تا میزان صداقت ما را در آرزوی زیستن در کنار آنان و پاسخگویی به آموزه ها و اندرزهایشان بیازماید. پس باید مراقب باشیم که مبادا آرزوی ما در زمینه درک محضر آن بزرگان، صادقانه نباشد. باید بدانیم که اگر مطابق خواسته ایشان رفتار کنیم، امید می رود که با یارانشان محشور شویم؛ زیرا از امیرمؤمنان عَلَيْهِ السَّلاَمُ روایت است که در جنگ جمل فرمود: «امروز کسانی با ما همراه شده اند که هنوز در صلب پدران و رحم های مادرانشان هستند»(1)

ص: 26


1- و لقد شاهدنا اقوام في اصلاب الرجال و ارحام النساء سيرعف بهم الزمان و يقوى بهم الايمان . نهج البلاغه، خطبه 22.

آنگونه که در حدیث شریف آمده، نماز، ستون دین و معراج مؤمنان است و اگر پذیرفته شود، سایر اعمال پذیرفته است و اگر مقبول نیفتد، دیگر اعمال مردود خواهد شد. سزاوار است که مؤمن به ادای نماز در اول وقت پایبند باشد؛ چرا که محبوب ترین بندگان در نزد خدا، کسی است که به فراخوان نماز، پاسخی سریع تر دهد. شایسته نیست که مؤمن در اول وقت نماز، به عبادت دیگری بپردازد؛ زیرا نماز، برترین طاعتها است. از اهل بیت عَلَيْهِ السَّلاَمُ روایت است که «شفاعت ما به کسی که نماز را سبک شمارد، نخواهد رسید». پیرامون توجه خاص امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ به نماز در روز عاشورا، نقل شده است که آن حضرت، به کسی که زمان فرارسیدن وقت نماز را یادآور شد، فرمود: «نماز را به یاد آوردی؛ خداوند تو را از نمازگزاران ذاکر قرار دهد». و پس از این س خن، زیر بارانی از تیر، به نماز ایستاد.

ارزش و برکت عمل انسان، به میزان اخلاص او برای خداوند متعال است؛ زیرا خداوند، جز آن عملی را که خالص برای او و پاک از نیت غیر باشد، نمی پذیرد. از پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ روایت است که هنگام مهاجرت مسلمانان از مکه به مدینه فرمود: «هر که برای خدا و رسولش هجرت کند، هجرتش به سوی او خواهد بود، و هر که برای بهره مندی از دنیا هجرت نماید، به سوی دنیا مهاجرت کرده است. خداوند به میزان اخلاص در عمل، پاداش آن را چندان فزونی دهد که تا هفتصد برابر شود». پس بر زائران است که در مسیر خویش، ذکر خدای متعال را بسیار بگویند و در هر گام و هر عمل خود، اخلاص را در نظر داشته باشند و بدانند که خداوند متعال، نعمتی همتای اخلاص در عقیده و گفتار و رفتار را به کسی عنایت نفرموده است. عمل تهی از اخلاص، با

ص: 27

پایان زندگی دنیوی تمام می شود، درحالی که عمل مخلصانه، هم در این دنیا و هم پس از آن، جاودان و مبارک خواهد ماند.

رعایت پوشش و حجاب، از مهم ترین چیزهایی است که اهل بیت عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ حتی در سخت ترین شرایط کربلا، به آن توجه داشته و خود، والاترین الگوی آن بوده اند. ایشان به اندازه آزاری که از هتک حرمت خود دیدند، از هیچ رفتار دشمن آزرده نشدند. لذا بر همه زائران و به ویژه بر بانوان زائر، فرض است که شرایط عفاف را در رفتار و نوع پوشش و ظاهر خود، حفظ نموده و از هر چه این امر را خدشه دار میکند (مانند پوشیدن لباس های تنگ و اختلاطهای زشت و استفاده از زیورآلات ناروا) بپرهیزند؛ بلکه سزاوار است که به منظور منه نگه داشتن این مراسم مقدس از شائبه های ناپسند، تا حد امکان، بالاترین مراتب عفاف را رعایت نمایند...».(1)

ایشان همچنین در پیامی به مناسبت اربعین سال 1392 ه.ق، از میلیونها عزاداری که با پای پیاده، به زیارت حرم مطهر اباعبدالله الحسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ رفته بودند، تشکر و قدردانی کردند و فرمودند: «از بزرگ ترین منت هایی که خداوند برما داشته است ، توفیق میلیون ها نفر از مومنان در انجام آسان زیارت اربعین بود. این زیارت، نمونه ای زیبا از ولایتمداری و یادبود امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ و فداکاری هایشان در راه اعتلای دین است. به امام باقر و امام صادق عَلَيْهِما السَّلاَمُ موکداً وصیت شده است که زیارت امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ را به جا بیاورند و به عنوان الگویی، آن را آمیزۀ جان مشتاقان آن حضرت کنند. از آن زمان تا کنون، این زیارت به فضل خداوند، پابرجا مانده و از بهترین تجمعات مومنان گردیده

ص: 28


1- .www.sistani.org

است؛ طوری که آنها به وسیله این زیارت، ایمان خود را قوی و همت خود را بلند میگردانند. این زیارت، بسیار گوارا باشد بر کسی که موفق به انجام آن شده است. بسیار سپاسگزارم از تمام کسانی که موجبات موفقیت این زیارت بزرگ را فراهم کردند؛ از پلیس و نهادهای دولتی گرفته تا عتبات مقدسه و کاروان های حسینی که هزاران داوطلب از زن و مرد را به کربلا آورده و خدمتگزار آنان بوده اند»(1)

استحباب زيارت اربعين

اشاره

برای اینکه فقیه بتواند به مستحب بودن يك عمل حکم کند، نیاز به «قول» یا «فعل» یا «تقریر» معصوم دارد. نسبت به مستحب بودن زیارت اربعین سیدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ، می توان به هر سه مورد استناد کرد.

الف. قول معصوم درباره زیارت اربعین

شیخ طوسی ره در کتاب تهذیب الاحکام، به روایت صفوان جمال، استحباب زیارت امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ را از امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل کرده و متن زیارت نامه را نیز آورده است.(2) همچنین ایشان حدیثی را آورده که امام حسن عسکری عَلَيْهِ السَّلاَمُ زیارت سیدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ در روز اربعین را از نشانه های مؤمن برمی شمارد.(3) بنابراین، استناد به قول معصوم دراین باره، محقق است.

البته ممکن است گفته شود که سند این روایات، معتبر نیست. در پاسخ

ص: 29


1- www.atabe.ir
2- تهذيب الأحكام ، تحقیق خرسان، ج 6، ص 113.
3- تهذیب الأحکام، تحقیق خرسان، ج 6، ص 52.

باید گفت که درباره مستحبات - یعنی احکام شرعی غیر الزامی - وجود سند معتبر قوی، چندان شرط نیست. همین که قراین و نشانه هایی بر درستی مطلب وجود داشته باشد و دلیلی بر رد و تکذیب و تخطئه آن نباشد، برای استحباب، کفایت میکند.

ب. فعل معصوم دربارۀ زیارت اربعین

ازنظر فعل معصوم نیز، شواهد و نمونه های محکمی بر اعتبار زیارت اربعین وجود دارد. نقل شده است که امام زین العابدین عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، به عنوان باقی مانده خاندان حضرت اباعبدالله عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، در اوایل دهه دوم ماه صفر، از شام به سوی کربلا حرکت فرمود. گفته می شود که یزید نیز در این زمان، نسبت به قتل سیدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ، تظاهر به پشیمانی و ندامت میکرد و می خواست به روشهای مختلف، وانمود کند که نسبت به واقعه ای که رخ داده، نادم و پشیمان است. از جمله ظاهرنمایی های او این بود که اهل بیت عَلَيْهِم السَّلاَمُ را نه به صورت اسیر، بلکه به صورت محترمانه، به موطن خودشان مدینه برگرداند. او سیصد سرباز را به همراه نعمان بن بشیر انصاری، در اختیار امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ قرار داد تا حضرت را به مدینه برسانند؛ ولی امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ در میانه راه ، تصمیم گرفت که به کربلا برود.

برخی از منابع کهن تاریخی، از جمله آثار الباقیه ابوریحان بیرونی، روز اربعین امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ را «روز بازگشت سرها» خوانده اند؛ چون گفته می شود که کاروان اهل بیت عَلَيْهِم السَّلاَمُ ، حامل سرهای شهدا بود. این موضوع را ابوریحان بیرونی، در اواخر قرن چهارم یا اوایل قرن پنجم هجری نوشته است. با اینکه می دانیم ابوریحان شیعه نبوده، اما این موضوع به قدری معروف و مشهور بوده که آن را از شیعیان شنیده و در کتابش آورده است.

ص: 30

این مساله، می تواند مؤید این نکته باشد که کاروان امام سجاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، می خواست سر مبارك امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ را به کربلا - یعنی محل دفن بدن مطهر آن حضرت - برگرداند. البته از نظر فقهی، لزومی ندارد که عضو جدا شده ، حتما به بدن بپیوندد و در همان قبری قرار گیرد که جسد را دفن کرده اند؛ بلکه می توان در هر جای دیگر که منع خاصی نداشته باشد، با رعایت آداب شرعی دفن کرد؛ ولی بهتر است عضو جدا شده، در کنار جسد دفن شود. بر همین اساس، امام سجاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ تصمیم گرفت به کربلا برود و این کار را به انجام رساند.

بنا بر آنچه که نقل شده است، ایشان در روز بیستم صفر که روز اربعین بود، به کربلا رسید و به زیارت قبر پدر بزرگوارش امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ شتافت. این عملی بود که از امام معصوم عَلَيْهِ السَّلاَمُ سرزد. از این رو، می توان زیارت اربعین را به فعل معصوم عَلَيْهِ السَّلاَمُ استناد داد.

رسیدن کاروان به کربلا، حتی اگر به طور تصادفی در روز اربعین صورت گرفته باشد، باز هم این عمل، از یک معصوم عَلَيْهِ السَّلاَمُ سرزده است و دلیل شرعی دارد و می توان از آن پیروی کرد و به عنوان يك عمل مستحب شرعی به حساب آورد.

ج. تقرير معصوم درباره زیارت اربعین

در مورد زیارت اربعین، «تقریر» نیز وجود دارد. بنا بر نقل معتبر، جابر انصاری پس از شهادت امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، خواست از مدینه به کوفه برود. چون نابینا شده بود، به دنبال کسی می گشت که در این سفر، او را راهنمایی و همراهی

ص: 31

کند. او سرانجام، عطیه عوفی را یافت. وی دست جابر را گرفت و به قبر امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ رساند. جابر، آن حضرت را در روز اربعین زیارت کرد و زیارت وی، مورد تأیید و «تقرير» امام زین العابدین عَلَيْهِ السَّلاَمُ قرار گرفت. بنابراین، در زمینه مستحب بودن زیارت امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ در روز اربعین، می توان به قول و فعل و تقریر معصوم استناد کرد.(1)

براي اين که فقيه بتواند به مستحب بودن يك عمل حكم كند، نياز به «قول» يا «فعل» يا «تقرير» معصوم دارد. نسبت به مستحب بودن زيارت اربعين سيدالشهدا عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، مي توان به هر سه مورد استناد كرد.

انفجارها و شهداي اربعين

اين بخش، برگی از مظلوميت شيعيان و نابخردي و قساوت دشمنان شيعه است؛ گزارشي مختصر از حملات خونين به عزاداران اربعين در سال هاي اخير که به شهادت تعداد قابل توجهي از زائران حسيني انجاميد.

در اربعين سال 86 ﻫ.ش، انفجاري در جنوب غربي بغداد روي داد و يك زائر به شهادت رسيد و 15 تن ديگر زخمي شدند. انفجار در مسير اصلي منطقه الدوره، هنگامي رخ داد كه كاروان زائران امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ با پاي پياده، راهي كربلا بودند. در اين انفجار، دو تن از افراد پليس نيز زخمي شدند.(2)

در اربعين سال 87 ﻫ.ش، تروریست های تکفیری، کاروان زوار حسینی را در نقاط مختلف عراق، مورد حمله قرار دادند و جمع زیادی را به شهادت رساندند. در یکی از این حوادث تروریستی که در شهر الاسکندریه در جنوب بغداد اتفاق افتاد، یک زن تکفیری، كمربند انفجاري خود را در میان

ص: 32


1- برگرفته از گفت وگوی حجت الاسلام محمد هادی يوسفی غروی ، پایگاه اطلاع رسانی پنج شنبه 1388/11/15 ، شماره انتشار: 17481.
2- www. عجل الله تعالی فرجه الشریف arsnews.comws.com

کاروان زائران حسینی که با پای پیاده عازم کربلا بودند، منفجر کرد و منجر به شهادت حداقل 50 تن و زخمی شدن بیش از 80 تن شد.

در انفجار دیگری که در شهر کربلا و در نزدیکی حرم حضرت اباعبدالله الحسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ به وقوع پیوست، 12 تن شهید و 30 نفر زخمی شدند.(1)

به هنگام بازگشت كاروان ها نيز

انفجاري در منطقه الکمالیه در جنوب شرق بغداد رخ داد و 4 تن شهيد و 13 تن زخمی شدند.(2)

· در اربعين سال 88 ﻫ.ش، زائراني كه با پای پیاده عازم کربلا بودند، در شمال شرق بغداد، هدف عملیات انتحاری قرار گرفتند. اين انفجار، 45 کشته و 106 زخمی بر جای گذاشت.(3)

· در اربعين سال 89 ﻫ.ش، دو خودروي بمب گذاري شده در شرق کربلا منفجر شد كه 6 تن کشته و 34 تن زخمي شدند.(4)

· در اربعين سال 90 ﻫ.ش، در حومۀ شهر بصره، انفجار مهيبي رخ داد و از شيعياني كه مشغول عزاداري اربعين بودند، 52 نفر كشته و بيش از 100 تن زخمي شدند. زائران حسيني در حال عبور از ايست بازرسي بودند كه اين انفجار تروريستي، آنان را به خاك و خون كشيد.(5)

در انفجار بغداد نيز، 70 تن از عزاداران کشته شدند.(6)

ص: 33


1- www.hawzah.net
2- www.taghribnews.com
3- www.deabel.org
4- www.mehrnews.com
5- www.khorasannews.com
6- http://avapress.com

· در اربعين سال 91 ﻫ.ش، انفجار خودروی بمب گذاری شده در مسیر بازگشت زائران کربلا، بیش از 10 کشته و 20 مجروح بر جاي گذاشت. اين انفجار، در شمال شهر حله، از تواقع استان بابل عراق روي داد.(1)

· در اربعين سال 92 ﻫ.ش، در پي انفجار تعدادی بمب و خودروی بمب گذاری شده در مسیر حرکت زائران امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، 50 نفر شهید و بیش از 150 نفر زخمی شدند.(2)

· در اربعين سال 93 ﻫ.ش، در پي اصابت چند خمپاره، تعدادي از زائران در كربلا، دچار آسيب شدند.(3)

اولين حاضران در اربعين

اولین حاضران در اربعین

در اين که روز اربعين سال 61 ﻫ.ق، چه کساني در کربلا حضور داشتند و براي نخستين بار در تاريخ، به زيارت امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ و اقامۀ عزا در روز اربعين پرداختند، اقوال مختلفي وجود دارد.

سيد بن طاووس رحمه الله در كتاب لهوف مي نويسد: «قَالَ الرَّاوِي وَ لَمَّا رَجَعَ نِسَاءُ الْحُسَيْنِ ع وَ عِيَالُهُ مِنَ الشَّامِ وَ بَلَغُوا الْعِرَاقَ قَالُوا لِلدَّلِيلِ مُرَّبِنَا عَلَى طَرِيقِ كَرْبَلَاءَ فَوَصَلُوا إِلَى مَوْضِعِ الْمَصْرَعِ فَوَجَدُوا جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيَّ رَحِمَهُ اللَّهُ وَ جَمَاعَةً مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ رِجَالًا مِنْ آلِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَدْ وَرَدُوا لِزِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ ع فَوَافَوْا فِي وَقْتٍ وَاحِدٍ وَ تَلَاقَوْا بِالْبُكَاءِ وَ الْحُزْنِ وَ اللَّطْمِ وَ أَقَامُوا الْمَآتِمَ الْمُقْرِحَةَ لِلْأَكْبَادِ وَ اجْتَمَعَ

ص: 34


1- www. عجل الله تعالی فرجه الشریف arsnews.com
2- www.mehrnews.com
3- asredena.com.www

إِلَيْهِمْ نِسَاءُ ذَلِكَ السَّوَادِ فَأَقَامُوا عَلَى ذَلِكَ أَيَّاما»(1)

بنا بر آنچه كه از روايت سيد بن طاووس برمي آيد، در نخستين اربعين امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، چند گروه در كربلا حضور داشتند:

1. جابر بن عبدالله انصاري و عطيه عوفي (که با توجه به سکونت عطيه در کوفه، به نظر مي رسد كه جابر از مدينه به کوفه رفته و از آنجا، همراه با عطيه عوفي، رهسپار کربلا شده است).

2. گروهي از قبيله بني هاشم که خود را از مدينه به كربلا رسانده بودند.

3. مرداني از خاندان اهل بيت علیهم السلام که از مدينه آمده بودند.

4. امام سجاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ و ديگر اسراي کربلا که از شام بر مي گشتند.

5. زنان روستاهاي اطراف كربلا که براي اقامۀ عزا حاضر شده بودند.

6. ساربان ها و نعمان بن بشير (كه گماشتۀ يزيد بود تا كاروان اهل بيت علیهم السلام را به مدينه برساند).

اولين زائر اربعين

در منابع تاريخي، چندان اختلافي در مورد ورود جابر بن عبدالله انصاري در روز اربعين سال 61 ﻫ.ق به کربلا وجود ندارد. شيخ طوسي رحمه الله مي نويسد: «روز اربعين، روزي است که جابر بن عبدالله انصاري، صحابي رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، براي زيارت قبر امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، از مدينه به کربلا رفت. او اولين زائري بود که قبر شريف آن حضرت را زيارت کرد».(2)

ص: 35


1- . اللهوف علي قتلي الطفوف، ص 196.
2- . مصباح المتهجد، ص230-231.

مرحوم آيتي مي نويسد: «ظاهر عبارت شيخ طوسي، چنين مي نمايد که جابر به منظور زيارت، از مدينه حرکت کرد و در روز بيستم ماه صفر، وارد کربلا شد؛ نه آن که رسيدن او به کربلا، به طور تصادفي، چهل روز بعد از شهادت امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ روي داده باشد. بعيد هم نيست که اين گونه باشد؛ چرا که بعد از رسيدن اهل بيت علیهم السلام به کوفه، ابن زیاد دستور داد که عبدالملک بن الحارث السلمی، از عراق به حجاز برود و عمرو بن سعید بن عاص اموی، والی مدینه را از شهادت امام و یاران وی آ گاه سازد. عبدالملک، بیدرنگ به مدینه رفت و خبر شهادت امام را رسما به والی مدینه ابلاغ کرد. در این صورت ممکن است جابر بن عبدالله انصاری، با خبر یافتن از فاجعۀ شهادت امام حسین و

بنی هاشم، از مدینه حرکت کرده باشد. جابر در بیستم ماه صفر، درست چهل روز بعد از شهادت امام، وارد کربلا شد و سنت زیارت امام در اربعین، به دست او تاسیس گردید.»(1)

ام کلثوم بنت علی عَلَيْهما السَّلاَمُ

ام کلثوم کبری عَلَيْها السَّلاَمُ ، چهارمین فرزند امیرمؤمنان و فاطمه زهرا است که پس از امام حسن، امام حسین و زینب کبری: به دنیا آمد. در تاریخ ولادت ام ّ کلثوم، میان مورخان اختلاف وجود دارد؛ اما مورد اتفاق شیعه و سنی است که علی و فاطمه فرزندی به نام ام کلثوم داشتند.(2) تاریخ ولادت او را سال 6 ه.ق نوشته اند.(3) برخي نيز ولادت او را در عصر پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم يا قبل

ص: 36


1- محمد ابراهیم آیتی، بررسی تار یخ عاشورا ض 231_ 232.
2- مفید، الارشاد، ج ،1ص 354؛ ابن سعد، الطبقات الكبری، ج ،8ص 463؛ تار یخ یعقوبی، ج ،2ص 213؛ تاریخ طبری، ج ،4ص .1
3- ذهبی، سیر اعلم النبلء، ج ،3ص 500؛ دخیل، اعلم النساء، ص .23

از وفات آن حضرت دانسته اند.(1)

در هر صورت، برخي مقتل نويسان دربارۀ حضور ام کلثوم در کربلا، سخن گفته اند و در بسياري از موارد، از او در کنار حضرت زينب سلام الله علیها نام برده اند و مصيبت هاي او را نقل کرده اند. علامه مجلسي رحمه الله مي نويسد: «پس از شهادت امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ و هنگام آتش زدن خيمه ها، گوشواره را از گوش ام کلثوم، خواهر امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ کشيدند».(2)

وي، يكي از راويان واقعۀ عاشورا بود و در کوفه و مجلس ابن زياد، خطبه خواند. ابن طيفور در کتاب خود، خطبه اي را از ام کلثوم نقل كرده که به گفتۀ وي، در کوفه و در جريان اسارت اهل بيت علیهم السلام بيان شد.(3) علامه مجلسي رحمه الله نيز سخنان و اشعار ام کلثوم در مجلس ابن زياد را ذکر کرده است.(4) او مي نويسد: «در جريان اسارت، هنگامي که کوفيان براي اطفال غذا آوردند، ام کلثوم فرياد زد و گفت: اي اهل کوفه! صدقه بر ما حرام است».(5)

ابن طاووس رحمه الله مي نويسد: «هنگامي كه امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ وداع نمود، ام کلثوم ندا سر داد و گفت: يا اباعبدالله! بعد از مصيبت از دست دادن شما، واي بر ما! امام نيز ام کلثوم و زينب و رباب را تسلي داد».(6) «هنگام ورود کاروان اسرا به شام نيز ام کلثوم از شمر خواست که سرهاي شهدا را از ميان اسرا خارج سازد و به سمت ديگر ببرد تا نگاه ها به آن سو بيفتد و خاندان پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم را كمتر نظاره كنند».(7)

ص: 37


1- . ابن حجر، الاصابه، ج 8، ص 464؛ ابن عبدالبر، الاستيعاب، ج 4، ص 1954.
2- . مجلسي، بحار الانوار، ج 45، ص 60.
3- . ابن طيفور، بلاغات النساء، ص 23.
4- . مجلسي، بحار الانوار، ج 45، ص 112 – 115.
5- . مجلسي، بحار الانوار، ج 45، ص 114.
6- . ابن طاووس، لهوف، ص 82.
7- . ابن طاووس، لهوف، ص174.

ام کلثوم سلام الله علیها در اربعين

عکس

در برخي منابع، گزارش هايي دربارۀ سوگواري ام كلثوم سلام الله علیها در روز اربعين ديده مي شود. در كتاب الدمعة الساکبة آمده است: «وَ خَرَجَت أُمُ كُلثوم لاطِمَةَ الخَدَّينِ تُنادي بِرَفيعِ الصَّوتِ اَليَوم ماتَ مُحَمَّدٌ المُصطَفي، اَليَوم ماتَ عَلِيٌّ المُرتَضي، اَليَوم ماتَت فاطِمَةُ الزَّهراء. وَ باقِيُ النِساءِ لاطِماتٌ ناعِياتٌ نائِحاتٌ قائِلاتٌ: وا مُصيبَتاه! وا حَسَناه! وا حُسَيناه»؛(1) يعني: در روز اربعين، حضرت ام کلثوم سلام الله علیها ، خواهر

کوچک امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، در حالي که بر صورت خود سيلي مي زد، با صداي بلند، ناله سر داد كه «امروز روزي است که جدم محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از دنيا رفت؛ امروز روزي است که پدرم امير مؤمنان عَلَيْهِ السَّلاَمُ از دنيا رفت؛ امروز روز از دنيا رفتن مادرم فاطمه زهرا سلام الله علیها است». بقيۀ زنان نيز از نالۀ ام کلثوم سلام الله علیها به شيون آمدند و بر صورت خود سيلي زدند و مرثيه سرايي کردند و گفتند: «واي از اين مصيبت! واي حسن! واي حسين!».

ص: 38


1- . البهبهاني، الدمعة الساكبة، ص 163؛ المازندراني، معالي السبطين، ص 197؛ الزنجاني، وسيلة الدارين، ص 405.

امام حسن عسکري عَلَيْهِ السَّلاَمُ

امام حسن عسکری عَلَيْهِ السَّلاَمُ

تنها روايتي که دربارۀ اهميت زيارت اربعين نقل گرديده، از حضرت امام حسن عسکري عَلَيْهِ السَّلاَمُ است.

ابومحمد حسن بن علي العسکري، معروف به حسن عسکري عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، معصوم سيزدهم و امام يازدهم شيعيان مي باشد. شيعيان او را با عنوان امام حسن عسکري عَلَيْهِ السَّلاَمُ مي شناسند؛ زيرا در عسكر و شهر نظامي سامرا، زير نظر خلفاي عباسي مي زيست. از جمله القاب آن حضرت، مي توان به صامت، زکي، خالص، نقي، هادي و رفيق اشاره كرد. او در بين شيعيان، به ابن الرضا نيز معروف بود.

بيشتر منابع شيعي، تولد امام حسن عسكري عَلَيْهِ السَّلاَمُ را در ربيع الاول 230 ﻫ.ق نوشته اند؛ اما کليني در کتاب اصول کافي، رمضان 232 ﻫ.ق را زمان تولد ايشان دانسته است. آن حضرت، در مدينه به دنيا آمد و مادرش، حدَيث نام داشت و ام ولد بود. برخي منابع نيز نام مادرش را سوسن و سليل ذكر كرده اند.(1) امام حسن عسکري عَلَيْهِ السَّلاَمُ در سال 233 ﻫ.ق و در سن يک سالگي، به همراه پدرش به سامرا برده شد و تا پايان عمر، در همان شهر زندگي كرد.(2)

دوران امامت

امامت امام حسن عسکري عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، از سال 254 ﻫ.ق آغاز شد و تا سال 260 ﻫ.ق ادامه يافت و به مدت شش سال امامت كرد.(3) دورۀ امامت امام حسن

ص: 39


1- . مهدي پيشوايي، سيره پيشوايان، ص 616.
2- . ابن شهرآشوب، مناقب، ج 4، ص 455.
3- . ابن شهرآشوب، مناقب، ج 4، ص 455.

عسکري عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، همزمان با خلافت سه خليفۀ عباسي بود:

معتز عباسي، از سال 252 تا 255 ﻫ.ق؛

مهتدي عباسي، از سال 255 تا 256 ﻫ.ق؛

معتمد عباسي از سال 256 تا 279 ﻫ.ق.(1)

خلفاي عباسي، همواره امامان شيعه را تحت فشار و محدوديت قرار مي دادند. اين فشارها در دوران امام جواد، امام هادي و امام عسکري علیهم السلام ، به اوج خود رسيد؛ به طوري که اين سه امام بزرگوار، عمر بسيار کوتاهي داشتند. تعقيب و مراقبت از امام هادي و امام عسکري علیهما السلام ، چنان شديد بود كه آنان را در ميان سپاهيان جاي دادند و به همين دليل، اين دو امام همام، «عسکريين» لقب گرفتند.(2)

با توجه به اين كه شيعيان در دوران امام حسن عسکري عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، به قدرتي عظيم در عراق تبديل شده بودند و حاكميت، نسبت به آنان احساس خطر مي كرد، فشارها و محدوديت ها نسبت به امام حسن عسكري عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، بيش از ديگر امامان بود. همچنين دودمان عباسي، از احاديث و روايات متواتر، دريافته بودند كه حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف كه از بين برندۀ حکومت هاي باطل و برپاکنندۀ حكومت حق است، فرزند امام حسن عسکري عَلَيْهِ السَّلاَمُ مي باشد.

اين موضوع باعث شد كه حکومت عباسي، امام را به شدت تحت کنترل قرار دهد و ايشان را مجبور سازد كه هر دوشنبه و پنجشنبه، در دربار عباسيان حضور يابد.(3) معتز عباسي به اين مقدار هم کفايت نکرد و آن حضرت را

ص: 40


1- . مهدي پيشوايي، سيره پيشوايان، ص 627.
2- . مجلسي، بحار الانوار، ج 5، ص 113.
3- . ابن شهرآشوب، مناقب، ج 4، ص 434.

زنداني نمود و حتي نقشۀ قتل ايشان را در سر داشت كه مرگ زود هنگام، مهلت اين كار را به او نداد.(1)

در دوران امامت حضرت عسكري عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، شيعيان براي ديدن امام، مشکلات بسياري داشتند. در نقلي آمده است: قرار بود امام به دار الخلافه برود. ما شيعيان، به انتظار ديدار وي جمع شده بوديم. از طرف آن حضرت، نوشته اي بدين مضمون به ما رسيد: «کسي به من سلام و حتي اشاره نکند؛ زيرا در امان نيستيد».(2) البته در فرصت هاي گوناگون، ملاقات هايي بين امام و شيعيان صورت مي گرفت و سرپوش هايي نيز براي اين تماس ها وجود داشت. يكي از بهترين راه هاي ارتباطي امام با شيعيان، مکاتبه بود که در منابع حديني نيز، فراوان به چشم مي خورد.(3)

آماده سازي شيعيان براي دوران غيبت

يکي از فعاليت هاي عقيدتي - سياسي امام، صدور روايات براي حفظ و اشاعۀ فرهنگ شيعي بود؛ اما به خاطر محدوديت هايي كه امام حسن عسکري عَلَيْهِ السَّلاَمُ داشت، يک سلسله فعاليت هاي مخفي براي

راهبرد اهداف خود، پيش گرفته بود؛ از جمله اين که جهت ارتباط با شيعيان، از نمايندگان و وكلا استفاده مي كرد.

در شمار اين افراد، بايد از عقيدۀ خادم خاص ايشان ياد کرد.(4)

همچنين عثمان

ص: 41


1- . مجلسي، بحار الانوار، ج 50، ص 251.
2- . راوندي، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 439.
3- . ابن شهرآشوب، مناقب، ج 4، ص 425؛ شيخ طوسي، الغيبه، ص 214.
4- . شيخ طوسي، الغيبة، ص272.

بن سعيدE که به عنوان «روغن فروش» فعاليت مي کرد و سؤالات و وجوهات شيعيان را در داخل ظرف ها و مشک هاي روغن قرار مي داد و به امام مي رساند.(1) او حتي پس از شهادت امام عسکري عَلَيْهِ السَّلاَمُ و با ورود به عصر غيبت صغري، همچنان به عنوان نخستين نايب خاص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ، ايفاي نقش مي كرد.

از آنجايي که غايب شدن امام و رهبري يك گروه، حادثه اي تلخ و نامأنوس بود و باور و تحمل آن براي مردم دشوار مي نمود، پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم و امامان پيشين علیهم السلام ، مردم را به تدريج، براي اين موضوع آماده کرده بودند؛ به ويژه امام هادي و امام حسن عسکري علیهما السلام که به زمان غيبت، نزديک تر بودند و در اين زمينه، وظيفۀ خطيري بر عهده داشتند، تلاش نمودند ارتباط شيعيان با ائمۀ معصومين علیهم السلام را از طريق زيارت قبور آن حضرات، به ويژه در عصر غيبت، تقويت نمايند. از اين رو، زيارت غديريه و جامعه کبيره، توسط امام

هادي عَلَيْهِ السَّلاَمُ بيان شد و امام حسن عسکري عَلَيْهِ السَّلاَمُ با بيان فضيلت زيارت اربعين، باعث گرديد كه حضور در کربلا، در روز اربعين سيدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، براي هميشه - به خصوص در عصر غيبت امام مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف - ميعادگاه شيعيان باشد و امروزه، به بزرگترين گردهمايي شيعيان بدل گردد و همانند قلبي تپنده، خون را در رگ شيعيان به جريان در آورد.

تشويق به زيارت اربعين در اوج اختناق

تشويق به زيارت اربعين در اوج اختناق

روايت فضيلت زيارت اربعين، در فضايي صادر شد که شيعيان از سوي هيئت حاكمه، به شدت در فشار بودند و شناخته شدن آنان و افشاي ماهيتشان، جانشان را به خطر مي انداخت. با اين حال، مي بينيم كه امام حسن عسكري عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، بدون توجه به جو حاكم، نشانه هاي پنج گانۀ شيعه را بر شمرد و

ص: 42


1- . ابن شهرآشوب، مناقب آل أبي طالب، ج 4، ص 427.

از پيروانش خواست كه اين نشانه ها را در خود آشكار سازند و خود را از ديگر گروه هاي اسلامي، متمايز نمايند.

از جمله نشانه هاي شيعه كه امام از آن ياد مي كند، تشرف به زيارت امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ در روز اربعين حسيني است؛ نشانه اي كه بيش از ديگر نشانه ها، هويت شيعيان را در آن روزگار، افشا

مي ساخت و ممكن بود تحت شکنجه و آزار و اذيت قرار گيرند. با وجود اين، امام لازم دانست که اين حديث شريف را بيان سازد و شيعيان را به زيارت امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ در روز اربعين، تشويق نمايد. عظمت و اهميت زيارت اربعين، از صدور آن در چنين فضاي آکنده از خفقان، معلوم مي شود.

شهادت امام عسكري عَلَيْهِ السَّلاَمُ

امام عسکرى عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، در نخستين روز ربيع الاول سال 260 ﻫ.ق، در شهر سامرا مسموم شد و در هشتم همان ماه، در سن 28 سالگي به شهادت رسيد و در همان خانه اي که پدر بزرگوارش در آن دفن شده بود، به خاك سپرده شد.(1)

تخريب حرم امام عسكري عَلَيْهِ السَّلاَمُ

حرم امام هادي و امام حسن عسکري علیهما السلام ، دو بار توسط وهابي ها تخريب شد. نخستين بار، در سوم اسفند 1384 ﻫ.ش بود كه بمب گذاران با كار گذاشتن بيش از دويست کيلوگرم تي ان تي، گنبد و بخشي از گلدسته هاي طلايي حرم را ويران كردند. دومين حمله نيز پس از گذشت شانزده ماه، در 23 خرداد 1386 ﻫ.ش رخ داد و گلدسته ها به طور كامل تخريب شد.

ص: 43


1- . مهدي پيشوايي، سيره پيشوايان، صفحه 627.

به كوري چشم دشمنان اهل بيت علیهم السلام و به لطف خدا و با همت صنعت گران و هنرمندان ايراني، بازسازي ضريح و گنبد اين حرم مطهر، در تابستان سال 1394 ﻫ.ش، به پايان رسيد.

امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و اربعين

عکس

امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و اربعين:

زيارت اربعين، يكي از نشانه هاي مؤمن است و مسلماً امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به عنوان سرآمد مؤمنان، براي زيارت اربعين، به کربلا مي رود. يکي از کساني که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را به هنگام زيارت اربعين ملاقات کرده، شيخ احمد اردبيلي رحمه الله ، معروف به مقدس اردبيلي است كه تشرف خود را اين گونه نقل مي كند:

براي زيارت اربعين، به كربلا رفته بودم. زائران بسياري آمده بودند و حرم شلوغ بود. با خود گفتم: «داخل حرم نروم و با اين طلبه هايي كه همراهم

ص: 44

هستند، مزاحم زائراني كه از راه دور آمده اند، نشوم. همين گوشۀ صحن مي ايستم و زيارت مي كنم». طلبه ها را دور خودم جمع کردم و به آن ها گفتم: «اين طلبه اي که در راه براي ما روضه مي خواند، کجاست؟». گفتند: «نمي دانيم در بين جمعيت، کجا رفت». در اين هنگام، يك مرد عرب، جمعيت را شکافت و به طرف من آمد و گفت: «ملا احمد! مي خواهي چه کني؟». گفتم: «مي خواهم زيارت اربعين بخوانم». گفت: «بلندتر بخوان تا من هم گوش کنم». زيارت را با صداي بلند خواندم. يکي دو جاي زيارت، مرا متوجه نکات ادبي كرد. وقتي زيارت تمام شد، به طلبه ها گفتم: «اين آقاي طلبه، پيدايش نشد؟». گفتند: «نمي دانيم کجا رفته است». مرد عرب به من گفت: «مقدس اردبيلي! چه مي خواهي؟». گفتم: «در راه كه مي آمديم، يکي از اين طلبه ها براي ما روضه مي خواند. مي خواستم بيايد براي ما روضه بخواند. اما نمي دانم کجا رفته است». مرد عرب گفت: «مي خواهي من برايت روضه بخوانم؟». گفتم: «مگر مي تواني روضه بخواني؟». گفت: «آري». ديدم رو به

طرف ضريح اباعبدالله الحسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ کرد و با طرز نگاهش، ما را منقلب نمود. صدا زد: «يا اباعبدالله! نه من و نه اين مقدس اردبيلي و نه اين طلبه ها، هيچ کدام يادمان نمي رود آن ساعتي را که مي خواستي از خواهرت زينب جدا شوي». ناگهان ديدم کسي نيست. فهميدم اين مرد عرب، همان مهدي زهرا عجل الله تعالی فرجه الشریف بوده است. واقعا ساعت عجيبي بود.(1)

ص: 45


1- . موسي رمضاني پور، کرامات حسينيه و عباسيه، ص 26 - 28.

امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ

ابوعبدالله جعفر بن محمد بن علي بن الحسين، ملقب به صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، امام ششم شيعيان است كه در سال 83 ﻫ.ق، در مدينه به دنيا آمد و 34 سال امامت کرد. ايشان در سال 148 ﻫ.ق، در سن 65 سالگي درگذشت و در قبرستان بقيع - در کنار پدرش امام باقر و دو امام ديگر علیهم السلام - به خاك سپرده شد.(1)

گشايش سياسي که در سال هاي آغازين امامت حضرت پديد آمد، موجب گرديد كه مردم بتوانند آزادانه، به امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ روي بياوردند و گشودن مشکلات فقهي و غير فقهي را از ايشان

بخواهند. روايات رسيده از امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ در مسائل مختلف فقهي و کلامي، مجموعه اي بسيار گسترده و متنوع است و از اين رو، مذهب شيعه را مذهب جعفري مي نامند.(2)

از جمله احاديث و روايات نقل شده از امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، نحوۀ زيارت قبور ائمه علیهم السلام و آداب مربوط به آن ها است و ده ها زيارت نامه، همچون زيارت وارث و زيارت عاشورا، توسط آن حضرت بيان شده است. تنها زيارت نامۀ مأثوره براي روز اربعين نيز توسط امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ ايراد گرديده است. اين زيارت نامه را شيخ طوسي رحمه الله با سند خود در كتاب تهذيب الاحكام(3) نقل کرده است.

ص: 46


1- . شيخ مفيد، الارشاد، ص 526 - 527.
2- . سيد جعفر شهيدي، زندگاني امام صادق ، ص61.
3- . تهذيب الأحكام، تحقيق خرسان، ج 6، ص113.

«ب»

بزرگ ترين گردهمايي بشري

امروزه اربعين امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ بيش از مناسبت هاي ديگر، شاهد حضور فعال مسلمانان عراق و ديگر کشورهاي اسلامي است. علاوه بر مسلمانان، خيل عظيمي از پيروان ديگر اديان، از جمله

مسيحيان نيز براي شرکت در مراسم اربعين، وارد کربلا مي شوند. آمار مراکز مختلف، گوياي آن است که در مراسم اربعين سال 1434 ﻫ.ق (2013 ميلادي) حدود 20 ميليون نفر شركت داشتند و بزرگ ترين تجمع بشري در جهان محسوب مي شد.(1)

فهرست بزرگ ترين گردهمايي هاي جهان، بدين شرح است:

1. اجتماع 20 ميليون نفري شيعيان در کربلا، در اربعين 2013 (اربعين 1435 ﻫ.ق).

2. اجتماع 15 تا 18 ميليون نفري شيعيان در کربلا، در ژانويه 2013 (اربعين 1434 ﻫ.ق).

ص: 47


1- . رهیاب نیوز، 26 آذر 1392.

3. اجتماع 15 تا 18 ميليون نفري کربلا، در اربعين سال 2012.

4. اجتماع 15 ميليون نفري کربلا، در اربعين سال 2011.

5. اجتماع 14 ميليون نفري هندي ها در تاميل نادوي هند، براي تشييع جنازۀ آنا در سال 1969.

6. اجتماع 10 تا 14 ميليون نفري کربلا، در اربعين سال 2010.

7. اجتماع 10 تا 14 ميليون نفري کربلا، در اربعين سال 2009.

1. اجتماع 5 تا 9 ميليون نفري ايرانيان در تشييع امام خميني، در سال 1989.

بزرگ ترين همايش انساني دنيا، اکنون در اختيار شيعيان است و از نظر جمعيت شرکت کننده، از کنگره عظيم حج - که با حضور حداکثر چهار ميليون مسلمان برگزار مي شود - پيشي گرفته است. در حالي که حاجيان حداکثر 20 کيلومتر پياده روي دارند، شركت كنندگان در مراسم اربعين، از شهرها و مناطق مرزي عراق - مانند منذريه بصره، ناصريه و نعمانيه - گاه تا حدود 400 کيلومتر را پياده طي مي کنند تا به نجف اشرف برسند. همچنين ميليون ها عزادار ديگر نيز، با هواپيما و ديگر وسايل نقليه، خود را از سراسر جهان، به نجف و بغداد مي رسانند و کيلومترها راه را با پاي پياده طي مي کنند تا در روز اربعين، به کربلاي معلي برسند. كمترين مسيري که با پاي پياده طي مي شود، از شهر نجف اشرف است که تا کربلا، حدود 80 کيلومتر فاصله دارد.

بيستم صفر

بيشتر علماي اسلام، روز بيستم صفر را اربعين حسينی مي دانند. در روايت

ص: 48

عطيه آمده است: «كُنْتُ مَعَ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ يَوْمَ الْعِشْرِينَ

مِنْ صَفَر؛(1) در روز بيستم صفر بود كه به همراه جابر، وارد کربلا شديم».

به نظر مي رسد نخستين كسي كه در اين باره تشكيك نموده، سيد بن طاووس، از علماي قرن هفتم هجري است كه مي نويسد: «چگونه ممكن است روز بيستم صفر، روز اربعين باشد؛ در حالي كه روز قتل (عاشورا)، جزو چهل روز به حساب مي آيد!». طبق اين سخن، اربعين حسيني، در روز نوزدهم صفر واقع مي شود. در ادامه، ايشان به شبهۀ مذكور، اين گونه پاسخ مي دهد: «شايد محرّم آن سال، ناقص و 29 روز بوده است كه اربعين آن سال، در روز بيستم صفر واقع شده است؛ يا آن که به دليل شهادت امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ در پايان روز عاشورا، آن روز را به حساب نياورده اند و چهل روز را از يازدهم محرم حساب کرده اند».(2)

در اين ميان، نظر شيخ بهايي، يکتا و استثنايي است. او نوزدهم صفر را روز اربعين حسيني دانسته و تمام مسائل مربوط به اربعين - خواه مسائل ديني، مانند زيارت وارده براي آن روز، و خواه مسائل تاريخي، مانند حضور جابر بن عبداللّه انصاري در کربلا - را در

روز نوزدهم صفر ذكر كرده است. او در کتابِ توضيح المقاصد مي نويسد: «التّاسِعَ عَشَرَ فيهِ (شهر الصَّفَر) زِيارَةُ الأرْبَعينَ لأبي عَبْدِاللهِ الْحُسَينِ وَ هِي مَرْوِيةٌ عَنِ الصّادِقِ، وَ وَقْتُها عِنْدَ ارْتِفاعِ النَّهارِ؛(3) در نوزدهم صفر، وقتي روز بالا آمد، زيارت اربعين سيدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ كه از حضرت صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ روايت شده است، خوانده مي شود».

مرحوم محدّث قمي در وقايع الايام مي نويسد: «شيخ بهايي در توضيح

ص: 49


1- . بحار الأنوار، ج 98، ص 329.
2- . إقبال الأعمال، ص 66.
3- . توضيح المقاصد، ص 6.

المقاصد، روز نوزدهم صفر را روز اربعين امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ قرار داده است؛ در حالي كه همۀ علما، اتفاق نظر دارند که اربعين، بيستم صفر است. شايد نظر شيخ بهايي، به اين مطلب باشد که اگر از روز قتل امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ حساب كنيم، تا نوزدهم صفر، چهل روز مي شود. سيد بن طاووس نيز اين مطلب را ايراد فرموده است».(1)

اين اختلاف، از آنجا ناشي مي شود که شيخ بهايي، روز عاشورا را جزو چهل روز به حساب آورده است. امّا اين محاسبه، در صورتي قابل توجيه است که امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، پيش از ظهر عاشورا به شهادت رسيده باشد. البتّه شيخ طوسي و علامه حلّي، تأييد کرده اند که واقعۀ كربلا، پيش از ظهر عاشورا خاتمه يافت و امام به

شهادت رسيد.(2) اما شيخ مفيد و طبرسي، بر اين عقيده اند که نبرد، تا زوال ظهر ادامه داشت و امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ و باقي ماندۀ اصحاب، پس از ظهر، نماز خوف خواندند و زيد بن قيس و سعيد بن عبدالله حنفي، جلوي امام ايستادند تا در برابر تيرهاي دشمن، از حضرت محافظت کنند.(3) سيد بن طاووس نيز همين نظر را ابراز كرده است.(4)

ابن نماي حلّي معتقد است که امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ هنگام زوال ظهر، مشغول جنگ بود و نمي توانست نماز بخواند. بنا بر اين، نماز مَطارده (شدتِ خوف) را به طور فرادي و با اشاره به جاي آورد.(5) با اين بيان، معلوم مي شود که به احتمال زياد، شهادت امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، بعد از ظهر عاشورا روي داده است.

ص: 50


1- . وقايع الايام، ص 194.
2- . شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ج 6، ص 42؛ علامه حلي، تحريرالاحکام، 131.
3- . شيخ مفيد، ارشاد، ص 252؛ طبرسي، اعلام الوري، ص241.
4- . لهوف، ص 164.
5- . مثيرالاحزان، 34.

طبق آنچه كه در روايات به آن تصريح شده، تا چهل صبح بعد از عاشورا، آسمان و زمين و خشكي و دريا و ملائکه و ديگر موجودات، بر امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ مي گريستند كه مسلما عاشورا و چهل روز بعد از آن را نيز شامل مي شود: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا زُرَارَةُ إِنَّ السَّمَاءَ بَكَتْ عَلَى الْحُسَيْنِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِالدَّمِ وَ إِنَّ الْأَرْضَ بَكَتْ

أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِالسَّوَادِ وَ إِنَّ الشَّمْسَ بَكَتْ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِالْكُسُوفِ وَ الْحُمْرَةِ وَ إِنَّ الْجِبَالَ تَقَطَّعَتْ وَ انْتَثَرَتْ وَ إِنَّ الْبِحَارَ تَفَجَّرَتْ وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ بَكَتْ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً عَلَى الْحُسَيْنِ ع».(1)

پس اگر عاشورا جزو چهل روز به حساب نيايد، بيستم صفر در صورتي اربعين سيدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ است که ماه محرم، 30 روزه باشد؛ اما اگر ماه محرم، 29 روزه باشد، چهل روز بعد از شهادت امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، روز 21 صفر مي شود.

ص: 51


1- . كامل الزيارات، ص81.

ص: 52

«پ»

پياده روي اربعين در دوران معاصر

پياده روي اربعين پيش از حكومت بعث

از گذشته هاي دور، رسم بر اين بود كه در روز اربعين، صدها هزار تن از زائران، از شهرهاي مختلف عراق، راهي حرم امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ مي شدند. عزاداران با حالتي از حزن و اندوه و با سر و پاي برهنه، بر سر و صورت خود مي زدند و اين روز را گرامي مي داشتند. عزاداري برخي هيئت ها، شکل ويژه اي داشت؛ به طور

مثال: هيئت «طويريج» عراق که هيئتي بسياري قديمي است، هروله كنان به حرم امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ مشرف مي شدند؛ يعني هنگام عزاداري، نه مي دويدند و نه به صورت عادي راه مي رفتند؛ بلكه حالتي بين اين دو داشتند و به صورت سراسيمه حركت مي كردند که تداعي کنندۀ حالت اسراي كربلا بود. علامه بحرالعلوم نيز در اين هيئت شرکت مي كرد و معروف است که يك بار به هنگام عزاداري، عمامه اش را بر زمين انداخت و هروله كنان به ميان جمعيت رفت و اعلام نمود كه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را ديدم که ايشان هم در اين هيئت بود و چنين مي كرد.

همچنين پيشاپيش برخي دسته ها، شبيه برخي از شهداي کربلا و لشکريان يزيد را درست مي كردند و هودج هايي را آذين مي بستند و زنان و كودكان را بر آن ها سوار مي كردند كه يادآور اسيراني بود که از شام، به مدينه بازمي گشتند. وقتي جمعيت حاضر، اين صحنه هاي غم انگيز را مي ديدند، متأثر مي شدند و به سر و سينه مي زدند.

اين دسته ها و عزاداري ها، اختصاص به شيعيان نداشت و بسيار ديده مي شد که اهل سنت نيز در دسته هاي عزاداري و مجالس حسيني شرکت

ص: 53

مي كردند و برخي از آنان، دسته هاي مخصوص به خود داشتند.(1)

پياده روي اربعين در آغاز حكومت بعث

از ابتداي تسلط بعثي ها در زمان احمد حسن البکر، روند سرکوب و خشونت عليه شيعيان آغاز شد و عزاداري و پياده روي اربعين، مورد حمله قرار گرفت. اين حرکت مقدس، به ويژه در مسير نجف به کربلا كه اغلب با شرکت علماي ديني انجام مي گرفت، در سال هاي 1390، 1395 و 1396 ﻫ.ق، به خاک و خون کشيده شد.

در سال 1397 ﻫ.ق (1355 ﻫ.ش)، خيل عظيمي از مردم عراق بسيج شدند و از کنار مرقد اميرالمؤمنين عَلَيْهِ السَّلاَمُ به راه افتادند و پس از چهار روز پياده روي، به کربلا رسيدند. موج گستردۀ مردم، با شعار «ابد والله ما ننسي حسينا» (به خدا قسم، هرگز حسين را فراموش نخواهيم کرد) به راه افتاد و شعارها و سخنراني ها در طول مسير، نوعي معارضۀ تبليغاتي عليه حکومت بعث بود. نيروهاي بعثي براي جلوگيري از رسيدن زائران به کربلا، حملات خونباري را سامان دادند و درگيري سختي پيش آمد و شهداي بسياري به خاك و خون كشيده شدند. وقتي کاروان بزرگ نجف به کربلا رسيد، حوادثي شديدتر پيش آمد و افراد بيشتري به قتل رسيدند و عدۀ بسياري از عزاداران، دستگير شدند. از تعداد شهداي حادثۀ آن سال، اطلاع دقيقي در دست نيست؛ اما بنا بر گفته ها، هزاران تن از شيعيان، به خاک و خون کشيده شدند.

مشروح اين حادثه، در کتاب «انتفاضه صفر الاسلامیه» به قلم رعد الموسوی

ص: 54


1- . ر.ك: اربعین شناسنامۀ تاریخی شیعیان، سید صمصام الدین قوامی.

که خود از شاهدان حادثه بوده، نقل گرديده است. در مجلۀ پیام انقلاب، شماره های 156 تا 163 كه در سال 64 و 65 منتشر شد، گزارش مفصل اين واقعۀ خونين آمده است.

پیاده روی اربعین در زمان صدام

از سال 1400 ﻫ.ق (1358 ﻫ.ش) كه صدام حسين به ریاست عراق رسید، تا سال 1424 ﻫ.ق (1381 ﻫ.ش) كه حكومتش سقوط کرد، پیاده روی های دسته جمعی در اربعين و به طور كلي، هر گونه مراسم عزاداری براي اهل بيت علیهم السلام تعطيل شد. البته برخي از مردم، به صورت مخفيانه و انفرادي، پیاده روی اربعين را انجام مي دادند كه گاه منجر به شهادت آنان توسط نیرو های بعث مي شد.

با سقوط صدام، بار دیگر اين حركت عظيم ادامه يافت و مردم عراق، عشق و علاقۀ وصف ناپذیر خود به امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ را به جهانیان ثابت کردند و در کنار دیگر محبان و شیعیان اهل بیت علیهم السلام از کشورهای ایران، لبنان، پاکستان، هند، قطر، امارات، کویت، بحرین و غيره، مراسم اربعین حسینی را با شکوه تر از سال هاي قبل، به اجرا درآوردند.(1)

پياده روي و زيارت

یکی از آداب زیارت معصومین علیهم السلام ، پياده روي است که در سیرۀ قولي و عملی آن حضرات، بر آن تاکید شده است. از آنجايي که برخی عبادات، مانند حج یا زیارت، به دو صورت سواره و پیاده انجام می شود، در برخی روایات،

ص: 55


1- www. عجل الله تعالی فرجه الشریف arsnews.com

پیاه روی را با فضیلت ترین عبادت دانسته اند؛ به عنوان نمونه، امام صادق می فرماید: «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ ءٍ أَفْضَلَ مِنَ الْمَشْيِ؛(1)

خدا به چیزی با فضیلت تر از پیاده روی، عبادت نشده است». از اين رو، زیارت اربعین معمولا به صورت پیاده صورت مي گيرد.

روايات فراواني دربارۀ فضيلت زيارت امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ وجود دارد كه به چند نمونه از آن ها اشاره مي گردد:

1. ابي سعيد قاضي از امام صادق نقل كرده است كه فرمود: «مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَيْنِ ع مَاشِياً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ وَ بِكُلِّ قَدَمٍ يَرْفَعُهَا وَ يَضَعُهَا عِتْقَ رَقَبَةٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيل؛(2) هر کس پياده به زيارت امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ برود، در برابر هر قدمي که برمي دارد و بر زمين مي نهد، خدا ثواب آزاد کردن برده اي از فرزندان اسماعيل عَلَيْهِ السَّلاَمُ را به او مي دهد».

2. طبق روايت ابو صامت، امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: «مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَيْنِ ع مَاشِياً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَيِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ أَلْفَ دَرَجَة؛(3) هر کس با پاي پياده به زيارت امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ برود، در برابر هر قدمي كه برمي دارد، خدا برايش هزار حسنه مي نويسد و هزار بدي محو مي کند و هزار درجه بر درجاتش مي افزايد».

امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ به بشير دهان فرمود: «يَا بَشِيرُ إِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ لَيَغْتَسِلُ عَلَى شَاطِئِ الْفُرَاتِ ثُمَّ يَأْتِي قَبْرَ الْحُسَيْنِ ع عَارِفاً بِحَقِّهِ فَيُعْطِيهِ اللَّهُ بِكُلِّ قَدَمٍ يَرْفَعُهَا وَ يَضَعُهَا مِائَةَ حِجَّةٍ مَقْبُولَةٍ وَ مِائَةَ عُمْرَةٍ مَبْرُورَةٍ وَ مِائَةَ غَزْوَةٍ مَعَ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ إِلَى

ص: 56


1- . تهذيب الأحكام، ج 5، ص 12.
2- . كامل الزيارات، ص134.
3- . همان.

أَعْدَاءِ اللَّهِ وَ أَعْدَاءِ رَسُولِه؛ اي بشير! اگر يكي از شما در نهر فرات غسل كند و به زيارت قبر امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ برود و حق او را بشناسد، خدا در ازاي هر قدمي كه برمي دارد و مي گذارد، ثواب صد حج و صد عمرۀ قبول شده و ثواب صد جنگ در رکاب پيامبري از پيامبران الهي را به او عطا مي كند».(1)

2. امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ به مفضل بن عمر جعفي فرمود: «فَلَكَ بِكُلِّ قَدَمٍ رَفَعْتَهَا وَ وَضَعْتَهَا كَثَوَابِ الْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِي سَبِيلِ اللَّه؛(2)

در ازاي هر قدمي که در راه زيارت حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ برمي داري، ثواب کسي را داري که در راه خدا، به خون خود آغشته شده است».

پياده روي در روز اربعين

دربارۀ فضيلت و اهميت پياده روي براي زيارت اربعين، دليل خاصي در دست نيست، مي توان گفت كه دليل اين موضوع، بيشتر به سيرۀ شيعيان برمي گردد که از نسلي به نسل ديگر منتقل شده است. شهيد قاضي طباطبايي مي نويسد: «حرکت به سوي کربلا در روز اربعين، از زمان ائمه اطهار علیهم السلام ، در بين شيعيان رايج بوده است و

ص: 57


1- . كامل الزيارات، ص 206
2- . همان.

حتي در زمان بني اميه و بني عباس نيز به انجام اين حرکت، مقيد بوده اند».(1)

رسم شيعيان، به ويژه شيعيان عراق، اين است که هر ساله در ايام اربعين، از شهر و ديار خود خارج مي شوند و با پاي پياده، رهسپار کربلاي معلي مي گردند. معمولا اين پياده روي ها، از ابتداي ماه صفر شروع مي شود و گاه 15 تا 20 روز طول مي کشد. در مسيرهاي پياده روي نيز موکب هايي براي تغذيه و استراحت زائران، بر پا مي گردد. پر جمعيت ترين مسير، مسير نجف اشرف تا کربلاي معلي است.

پياده روي زيارت اربعين، غير از جنبۀ عبادي و مذهبي آن، يک ميتينگ سياسي از سوي شيعيان جهان به حساب مي آيد و بزرگ ترين گردهمايي جهان محسوب مي شود. برخي گزارش هاي مربوط به اربعين سال 1435ﻫ.ق/1392ﻫ.ش، از حضور پانزده ميليون شيعه در کربلا خبر مي دهد.(2) اين جمعيت در اربعين 1436ﻫ.ق/1393ﻫ.ش، بيست ميليون گزارش شده است(3) که چهار و نيم ميليون، از ديگر کشورها بوده اند(4) و از اهل تسنن و اقليت هاي مذهبي نيز در اين گردهمايي عظيم، شرکت داشته اند.

پياده روي علماي بزرگ شيعه

كهن ترين و طولاني ترين پياده روي كه از علماي بزرگ شيعه نقل شده است، مربوط به عالم فاضل و اديب بزرگ، زيد المجنون مصري است كه در

ص: 58


1- . تحقيق دربارۀ اربعين اول سيد الشهدا، ص 2.
2- . سايت خبري فردا.
3- خبرگزاري ابنا.
4- . خبرگزاري فارس.

سال 237 ﻫ.ق روي داد. او در زمان حكومت متوكل عباسي، با پاي پياده، از مصر به كربلا رفت.

از علماي اخير نيز، پياده روي سيد محمد مهدي بحرالعلوم، شيخ مرتضي انصاري، محدث نوري، آخوند خراساني، ميرزاي نائيني،

آيت الله كمپاني، سيد محمد امين، شيخ جعفر كاشف الغطاء، آيت الله سيد محمود شاهرودي، علامه اميني، ميرزا جواد ملكي تبريزي، آيت الله حكيم، آيت الله خويي، آيت الله مرعشي نجفي، آيت الله سيد احمد مستنبط، آيت الله شيخ عباس قوچاني، آيت الله شيخ حسن نجابت شيرازي، آيت الله دستغيب، آيت الله صدر، علامه حسيني تهراني و شيخ جعفر مجتهدي نقل شده است.

امام خمینیv نيز در سال های اقامت در نجف، هر ساله در ایام اربعین، به کربلا مشرف می شد و به زیارت سیدالشهدا عَلَیْهِ السَّلاَمُ اهتمامي ویژه داشت. آیت الله سید مصطفی خمینی هم پنج بار در سال، به همراه اعضاي دفتر امام، پیاده به كربلا مشرف مي شد كه مهم ترین آن ها، در ایام اربعین حسینی بود. پس از شهادت ایشان، اين برنامه توسط مرحوم سید احمد خمینی ادامه يافت.(1)

ص: 59


1- برگرفته از www.aelaa.net

ص: 60

«ت»

تحلیل سیاسی اربعین

با شروع اسلام در مکه و گسترش آن به جزيرة العرب، پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله وسلم با نامه هايی که به مناطق ديگر - از جمله روم - فرستاد، دین خود را ابلاغ کرد. منطقۀ شامات كه تحت سیطرۀ روم بود - و شامل ترکیه، سوریه، فلسطین و لبنان فعلي مي شد - زمیني حاصل خیز داشت و مناطق غربي آن، داراي آب و هوای مدیترانه ای معتدل با امکانات فراوان بود.

در آخرین روزهاي حيات رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم قرار بود لشكري به فرماندهی اسامه بن زید، به اين منطقه گسيل شود؛ ولي اين كار انجام نگرفت. در سال 17 ﻫ.ق و در زمان حکومت خلیفۀ دوم، این منطقه فتح شد و یزید بن ابي سفیان، والی آنجا گرديد. او بعد از دو سال، مریض شد و از دنیا رفت و حکومت شامات، در سال 19 ﻫ.ق، به معاویه بن ابی سفیان رسید. معاويه که دشمنی سرسختی با اهل بیت علیهم السلام داشت، از امكانات این منطقۀ زرخیز، براي تبليغ بر ضد اهل بیت علیهم السلام استفاده كرد.

ص: 61

در زمان خلافت امیر المؤمنین علی عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، با این که جنگ های مهمی روي داد، ولی با دسیسه های معاویه، پیروزی میسر نشد. در

زمان امام حسن مجتبی عَلَیْهِ السَّلاَمُ نيز، نیرنگ های معاویه كارساز شد و فتحي صورت نگرفت.

معاويه پس از چهل سال حكومت بر شام و شوراندن مردم اين منطقه بر ضد اهل بيت عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، در سال 60 ﻫ.ق - زمان امامت امام حسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ - به درک واصل شد و حكومت را به فرزند شوم تر از خود سپرد. يزيد، در ادامۀ همين كشمكش تاريخي و تضاد مذهبي بود كه با اباعبدالله عَلَیْهِ السَّلاَمُ وارد جنگ شد و در 10/1/61 ﻫ.ق، امام حسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ و یارانش را به شهادت رساند و خانوادۀ ايشان را به اسارت گرفت و روانۀ شام کرد. هر چند اين كاروان، به عنوان اسیر، وارد شام شد و لطمات و اهانت های بسیاری را تحمل كرد، اما علي رغم انتظاري كه يزيد داشت، خود این حرکت، عامل پیروزی اهل بیت عَلَیْهِ السَّلاَمُ در آن منطقه، و فتح معنوي شامات گرديد.

به گفتۀ یکی از روحانیون مستقر در کشور سوریه، حدود دو ساعت طول مي كشد تا با پاي پياده، فاصلۀ «دروازه ساعات» تا «مسجد اموی» را طي كرد؛ ولی کاروان اسرا كه بامدادان از دروازه ساعات، وارد شام شدند، عصر به مسجد اموي رسيدند؛ یعنی حدود ده ساعت در کوچه و بازار، مورد آزار و اذیت شاميان قرار گرفتند.

وقتي کاروان اسرا وارد مسجد شد، با سخنرانی های حضرت زین العابدین عَلَیْهِ السَّلاَمُ و روشن گری های حضرت زینب سلام الله علیها ، جو ديگري حاكم شد. مردم، گروه گروه به خدمت این بزرگوران مي رسیدند و اظهار پشیمانی مي کردند؛ به طوري كه منزلي برای مردان آماده شد و حضرت سجاد عَلَیْهِ السَّلاَمُ در

ص: 62

آنجا، مصیبت پدر بزرگوارش را بيان كرد و یک منزل نيز به بانوان اختصاص يافت و حضرت زینب سلام الله علیها در آنجا، به ايفاي وظیفه پرداخت.

كاروان اهل بيت علیهم السلام با اين كه به اسارت، وارد شام شد و زجر و آزار و اذيت بسياري را تحمل كرد و یکی از فرزندان اباعبدالله الحسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ - به نام رقیه بنت الحسین سلام الله علیها - به شهادت رسید، اما فتح معنوي بزرگي را به دست آورد و نه بر خاك خاكيان، كه بر دل هاي شاميان تسلط يافت و نيرنگ ها و تبليغات چهل سالۀ معاویه را نقش بر آب كرد؛ به طوری که یزید علیه اللعنه، مجبور شد دستور بدهد كاروان اهل بيت علیهم السلام را روانۀ مدينه كنند و حتي لباس هایي را كه از ايشان غارت كرده اند، به آنان برگردانند.

اين كه بگوييم در روز اربعين، «کاروان اسرا» به صحرای کربلا بازگشت و امام حسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ را زيارت كرد، چندان صحيح نيست؛ بلكه بايد بگوييم «کاروان پیروز» در روز اربعین، به کربلا رسید.

توصيفي از اربعین

اربعین، یعنی زنده نگه داشتن یاد اباعبدالله عَلَیْهِ السَّلاَمُ و ایثارگری های اهل بیت علیهم السلام و اصحاب آن بزرگوار.

اربعین، یعنی تاثیرگذاری دائمی نهضت عاشورا بر اندیشۀ همۀ مسلمانان و آزادگان دنیا در هر عصر و دوران.

اربعین، یعنی برپایی یک کلاس بزرگ و الگوسازی گسترده برای همۀ مؤمنان و کسانی که به تعهدات خویش، پای بند هستند.

ص: 63

اربعین، یعنی روز به اهتزاز درآمدن پرچم عاشورا و ادامۀ راه عاشورائيان توسط بازماندگان و شیعیان.

اربعین، یعنی احساس وظیفه در برابر خون شهیدان و اقدام عملی برای حفاظت و حراست از دستاوردهای شهدا.

اربعین، یعنی انتقال تجربیات شهیدان و ایثارگران نسل اول به نسل های بعدی.

اربعین، یعنی افشاگری حضرت زینب سلام الله علیها .

اربعین، یعنی فعالیت های عقیلۀ بنی هاشم عَلَیْهِ السَّلاَمُ برای تبیین فلسفۀ عاشورا و آموزش آن به ديگر اقشار جامعه.

اربعین، یعنی فعالیت های پیگیر و مداوم فرهنگی امام سجاد عَلَیْهِ السَّلاَمُ در جهت خنثی سازی تبلیغات دشمنان دین و بی اثر نمودن رفتار شیطانی آنان.

اربعين، يعني زنده نگه داشتن یاد حقیقت و خاطرۀ شهادت در مقابل طوفان تبلیغاتي دشمن.

اربعین، یعنی زنده نگه داشتن یاد و خاطرۀ شهدا.

اربعین، یعنی هوشیاری در برابر موج تبلیغاتي دشمن.

اربعین، یعنی بیان حقایق توسط خواص جامعه و درک وظیفه و انجام آن.

اربعین، یعنی بیمه کنندۀ شیعیان در برابر انواع خطرات فکری و فرهنگی.

اربعین یعنی ارسال يك پیام: «هیچ کس نمی تواند نور خدا را خاموش گرداند».(1)

ص: 64


1- . يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ؛ سوره صف، آيه 8.

توصیف ادبی زیارت

زیارت، امضای مجددي است بر سند شیعه گری.

زیارت، مشتی است کوبنده بر دهان مخالفین دین.

زیارت، جلوه ای است از تعظیم شعائر تشیع.

زیارت، نمایشی است بزگ و خالصانه از اقتدار شیعه.

زیارت، برافراشتن پرچم حیات دین است.

زیارت، نمادی است از حیات و تکاپوی اهل ولایت.

زیارت، تجدید بیعتی است برای اعلام وفاداری و پایداری بر عقاید و اندیشه های تشیع.

زیارت، راهی است معنوی در پشتیبانی از پیشوایان دینی.

توصيه هاي مربوط به پياده روي اربعين

توصيه هاي مربوط به پيش از سفر

توصيه هاي مربوط به پياده روي اربعين

توصيه هاي مربوط به پيش از سفر

1. چون این پیاده روی زيارتي، نیاز به یک اراده قوي و اعتقاد راسخ دارد، لازم است در طول سال، با رفتن به هیئات و اماکن مقدس، آمادگی روحی در خودمان ايجاد كنيم و از خداوند، توفيق این سفر را درخواست نماييم.

1. همان طور كه برادران ما در كشور عراق، از مدت ها قبل، خود را براي پذيرايي از ما آماده مي كنند، ما هم براي كسب آمادگي بيشتر، باید حداقل چهل روز قبل از عزیمت به کربلا، خودمان را برای این سفر، آماده کنیم.

2. معنویت خود را تقویت کنیم و ارتباط با مولایمان را افزايش دهيم؛ طوری که گویا هر لحظه، آمادۀ رفتن به این سفر هستيم.

ص: 65

3. قبل از سفر، خود را با خواندن نماز شب آماده سازيم.

4. از خود حضرت بخواهيم که این توفیق را به ما عطا فرمايد.

5. خواندن زیارت عاشورا، با صد لعن و صد سلام - مخصوصا در روز عاشورا - یادمان نرود.

6. قبل از سفر، خودمان را به ذکر گفتن عادت دهيم تا بتوانيم در مسیر نجف تا کربلا، این توفیق را بيابيم كه اهل ذکر باشيم.

7. یک تسبیح (ترجيحا ديجيتالي) به همراه داشته باشيم تا در مواقع نياز - در طول مسير يا كنار مرقد مطهر امیرالمومنین عَلَیْهِ السَّلاَمُ - ذكر بگوييم.

با کاراونی همراه شويم که داراي روحیات معنوی باشند و يك روحانی، به همراه داشته باشند. در غير اين صورت، مداح و ذاکري همراه كاروان باشد تا یادی از اهل بیت علیهم السلام نماید.

توصيه هاي مربوط به مسير پياده روي

1. سعی کنیم در ابتدای پیاده روی، با امام حسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ ارتباط برقرار کنیم. ما می خواهیم به حرم محبوب و معشوق خود برویم. هر لحظه، شوق خود را بیشتر کنیم تا لحظۀ ورود به زیر قبه و دیدن ضریح، احساسات ما فوران كند. با اين كار، نه به فكر خستگي خواهيم بود و نه به فكر پا و درد آن.

2. گويا زيارت امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ با خستگي پياده روي، مزه اي دو چندان مي يابد و دل ها و قدم ها، با هم ارتباط پيدا مي كنند. در طول مسير، هنگامي كه پاهاي مان خسته يا مجروح شد، دل آماده اتصال مي شود. اين لحظات را قدر بدانيم.

3. در طول مسیر، زياد فکر کنیم. یک ساعت فکر کردن، بهتر از یک سال عبادت است.

ص: 66

4. فکر کنیم که چرا امام حسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ شهید شد؟ چرا باید به زیارت ايشان برویم؟ اگر ما در کربلا بودیم، چه رتبه ای داشتیم؟ الان وظیفۀ ما چیست؟ تا کنون چه کرده ایم؟

1. به اين فکر کنیم كه چندین برابر این فاصله را اهل بیت امام حسین علیهم السلام با پاي برهنه و پياده و در حالت اسیری و گرسنگي و تشنگي، تا شام طی کردند. آنچه كه قلب انسان را به درد می آورد، بی احترامی هايي است که به این خاندان شد. به اين فكر كنيم كه الان زائران حضرتش چه احترامی دارند!

2. اگر مرغ دل را پرواز دهيم، به وضوح خواهيم ديد كه كارواني از كربلا به سوي شام، به اسيري مي رود. اما وقتي نگاهمان را به اطراف مي چرخانيم و مي بينيم اين چنين با عزت در حال راه رفتن هستيم و اين چنين از ما پذيرايي مي شود، با خود خواهيم گفت: اين كجا و آن كجا؟ اينجا است كه آدم ناخودآگاه مي گويد: «لا يَومَ كَيَومِكَ يا اَباعَبدِالله».(1)

3. این سفر می تواند سفر همراهی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد. خوب است حضرت را در كنار خود فرض کنيم و بدانيم كه او حاضر و ناظر و صاحب عزاي حقيقي است.

اگر در طول مسير، با هم كارواني هاي خود به صورت گروهي اتراق كرديم، بهتر است برنامه اي مثل مداحي و ذكر مصيبت داشته باشيم. بعضي از موكب ها، سيستم صوتي دارند و در اختيار كاروان ها مي گذارند.

2. از آنجايي كه این سفر، تأثير فراواني بر روح انسان مي گذارد، شیطان در تلاش است که این تأثیر را به حداقل برساند. لذا در این سفر دیده مي شود

ص: 67


1- . امالي صدوق، ص 116.

که برخي به بذله گویی و مسخره كردن دیگران مشغولند. اگر برنامه ریزی دقیقي برای ذکر گفتن در طول مسیر سه روزه داشته باشيم و کمتر به حرف زدن بپردازيم، به راحتي مي توانيم حال و هوا را عوض كنيم و از چنين حركاتي دور بمانيم.

3. در زمان پياده روي، اذکار «سُبحانَ الله»، «الحمدلله»، «لا اِلهَ اِلاَّ الله» و «اَللهُ اَکبَر» را به طور مرتب تکرار کنیم که این ها بهترین اذکار هستند. البته اگر کلامی را بگوييم که امام حسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ در آخرین لحظات، بر روی خاک گرم کربلا فرمود، بهتر است و موجب انس بيشتر با حضرتش مي شود: «إلهِي رِضًي بِقَضائِكَ تَسلِيمًا لِاَمْرِكَ لا مَعبودَ سِواكَ يا غِياثَ المُستَغيثينَ».(1)

1. در کنار مرقد مطهر امیرالمؤمنین عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، براي ذكر گفتن در مسير، برنامه ريزي كنيم تا بتوانيم حداقل پنج هزار مرتبه يا اگر می توانيم، چهارده هزار مرتبه صلوات بفرستيم.

2. در طول مسير، از خواندن زیارت عاشورا، با صد لعن و صد سلام، غفلت نورزيم.

3. در خوردن و نوشيدن، افراط و تفريط نكنيم. به قدری بخوریم که توان عبادت و راه رفتن داشته باشیم. زیاد خوردن، باعث کدورت قلب و دور شدن از معنویت می شود.

4. پیاده روی برای زیارت را عبادت بدانیم و با انگيزه و حالت معنوی، پیاده روی کنیم؛ نه این که خدا خدا کنیم كه اين سفر، کی تمام می شود.

5. اگر می توانیم، سعي كنيم چند کیلومتر مانده به کربلا را با پای برهنه طي كنيم.

ص: 68


1- . شرح اصول کافي، صدر الدين شيرازي، ج 1، ص 97.

توصيه هاي مربوط به زمان حضور در كربلا

1. مردم، ابتدا به حرم حضرت عباس عَلَیْهِ السَّلاَمُ می روند؛ ولی نقل است كه امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ ابتدا به زیارت جدش امام حسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ مشرف مي شد و بعد به زیارت عمویش عباس عَلَیْهِ السَّلاَمُ مي رفت.

1. خوب است قبل از ورود به حرم، با خود بينديشيم و حتماً با قلبي شکسته و چشمي اشکبار، وارد حرم شویم.

2. اگر توانستیم، با پای برهنه به حرم مشرف شویم.

3. فضای غم و اندوه اربعین را با خنده ها و شوخی های نابه جا خراب نکنیم.

4. به ياد داشته باشيم كه زيارت و تلاش ما براي توسل به درگاه امام حسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ صرفا برای دست يابي به تقرب الهي است.

5. نمازهای یومیه را سر وقت بخوانيم و آن را نسبت به ديگر کارها، در اولویت قرار دهیم؛ چون وظیفۀ اصلی ما است و امام حسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ برای برپايي نماز شهید شد.

6. در کربلا، به نيابت از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف زیارت نماييم و برای سلامتي و تعجیل در فرج ایشان، بسیار دعا كنيم.

7. هر روز، با خواندن دو رکعت نماز - بعد از نماز صبح - به حضرت بقیه الله عجل الله تعالی فرجه الشریف متوسل شويم.

8. آداب زیارت را كه در کتب ادعیه ذکر شده است، تا جایی که به مرز اکراه نرسیده، انجام دهيم.

1. افرادی که به هر میزان و هر شکلی به گردنمان حق دارند - از ائمه علیهم السلام خصوصا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تا خانواده و دوستان - را زیر قبۀ مباركه، فراموش نکنیم.

2. به نیابت از مقام معظم رهبری حفظه الله که به خاطر شرایط فعلی،

ص: 69

امکان تشرف ندارند، زیارت نماییم.

3. سعي كنيم شب جمعه و هنگام سحر، در حرم باشيم.

4. زیر قبه، هر دعایی امکان استجابت دارد. پس با حالت یقین به استجابت، دعا کنیم.

5. از حرم امام حسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ کسی دست خالی برنمی گردد. نه این که احتمال دست خالی برگشتن ضعیف باشد، بلکه به صورت عقلی و منطقی، محال است و تا به حال، سابقه نداشته کسی دست خالی برگردد. ما كه از ساربان حضرت، بدتر نیستیم. پس اميدوارانه به محضرش شرفياب شويم.

توصيه هاي اخلاقي

1. در سفرهای گروهی، داشتن صبر، حوصله، گذشت، ایثار، خوش رویی، همبستگی، اتحاد و هماهنگی با مسئول گروه، از عوامل موفقیت است.

2. سعی کنیم حتی الامکان، كمتر غذاهای گوشتی بخوریم تا سنگین نشویم و پا بر امیال خود بگذاريم. در آنجا، غذاهای خوب و متنوعی وجود دارد و اگر بخوریم، کوچک ترین ايرادي ندارد. فقط باید حواسمان باشد که زیاد به فکر غذا نباشیم که امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ مسافران این سفر را از خوردن شيريني جات و غذاهای متنوع، برحذر داشته است.

3. در طول سفر، بحث و جدل نکنیم؛ مگر در موارد نادر که پای دفاع از اعتقادات به میان بياید؛ آن هم براي امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح

ص: 70

فكر و انديشۀ فرد، نه براي رو کم کردن و چیره شدن بر طرف مقابل.

4. بگو و بخند را حتی الامکان به صفر برسانیم تا با قلبي آرام و آماده و با معنویت کامل، به خدمت حضرت برسیم. البته طبق احادیث، باید چهره اي گشاده داشته باشيم، نه عبوس.

1. وظيفه داريم براي زوار و خدام حضرت، احترام بسيار بالايي قائل شويم و فارغ از سن و شکل و شمایل افراد، همه را محترم بشماريم. چه بسا کسی که فکرش را هم نمي كنيم، يكي از اولیاي الهی باشد.

2. كمك حال خادمان حرم باشيم و خود را براي كمك به ديگران، آماده كنيم و اگر نياز به كاري بود، انجام دهيم و اگر زباله ای بر روی زمین بود، جمع کنیم.

3. با مأموران امنیتی عراق، همکاری داشته باشيم. آنان نيز، از خادمان امام حسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ به حساب مي آيند.

4. در مورد گوشی و دوربین، با مأموران حرم، همکاری كنيم و «زرنگ بازی» را كنار بگذاريم كه حق الناس در پی دارد.

5. حال كودكان و افراد کهن سال را مراعات كنيم.

توصيه هاي تبليغاتي

1. پیاده روی اربعین، مي تواند تبلیغ خوبی برای تشیع باشد. ضمن زیارت، می توانیم مبلغ خوبی هم باشیم.

1. این سفر، یک سفر متفاوت است و از کشورهاي مختلف حضور دارند. مي توانيم از این فرصت، استفاده كنيم و فرهنگ اصیل تشیع را با گذشت و مهربانی، به نمايش بگذاريم.

ص: 71

2. کاری کنیم که گرایش مردم عراق و اتباع کشورهای دیگر به شیعه افزايش يابد، یا موجب استمرار محبت آنان به شیعيان گردد و علاقۀ ايشان به کشور ایران و رهبری نظام، بالا رود و با جمهوری اسلامی ايران، آشناتر شوند.

3. می توانیم با آماده كردن بسته هاي فرهنگي، به زبان هاي فارسی و عربي و ديگر زبان های مورد نیاز، و توزيع آن در بين زائراني كه پياده روي مي كنند، تاثيرگذار باشیم.

4. گاه يك پوستر يا يك عكس كوچك مذهبي يا يك جملۀ كوتاه و عميق، تاثير شگرفي بر ذهن مخاطب مي گذارد. براي تاثيرگذاري متقابل بر موكب داران و زائران ديگر كشورها، برنامه ريزي كنيم.

5. پرچم حاوی شمايل و عکس های منسوب به بزرگان دین، کمترين تأثير را دارد و چه بسا شبهۀ حرمت هم داشته باشد.

1. خوب است بر روی پرچمي که به عنوان علامت، به همراه داريم، یکی از شعارهای امام حسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ را بنويسيم؛ مثلا: «اَلقَتلُ لَنا عادَةٌ وَ کِرامَتُنا شَهادَةٌ»(1)

یا «هَيهات مِنّا الذِّلَّة».(2)

2. در مسیر پياده روي، برادران اهل سنت نيز حضور دارند. مسائل مربوط به اعتقادات آنها را رعايت كنيم و ايشان را به عنوان مهمان اباعبدالله الحسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ محترم شماريم.

توصيه هاي امنيتي

توصیه های «کمیتۀ امنیت ستاد اربعین»، برای كساني كه در ايام اربعين

ص: 72


1- . بحار الانوار، ج 45، ص 118.
2- . احتجاج طبرسي، ج 2، ص300.

حسيني، راهی كربلا مي شوند، بدین شرح است:

1. هنگام خروج از ایران و ورود به عراق، حواستان باشد كه حتماً در گذرنامه شما، مهر مربوطه زده شود.

2. در طول مسافرت، از گذرنامۀ خود حفاظت نمایید. مفقود شدن آن، شما و مسئولین ارگان های ایرانی در عراق را با مشکلات عمده ای مواجه می نماید.

3. در مسير، مراقب باشید كه چيزي در ساک شما قرار ندهند.

1. هنگام عبور از سیطره ها (ایست بازرسی) و مراکز نظامی، از گرفتن عکس و فیلم، خودداری کنید.

2. در کنار مقرها و مراکز نظامی، توفق ننمایید.

3. از ابتدای مسیر، شماره تلفن عراقی دوستان خود را به همراه داشته باشید.

4. در صورت بروز انفجار، سریعاً محل را ترک نمایید. معمولاً یک انفجار جهت جمع کردن مردم، و انفجار دیگر برای وارد کردن حداکثر خسارت انجام می گيرد.

5. در حین راهپیمایی، به صورت تجمعی حرکت ننمایید؛ بلکه به گروههای 5 - 6 نفره تقسیم شوید. همچنین به صورت انفرادی و تنها حرکت نکنید.

6. با دیگر زائران، وارد مناقشات سیاسی نشوید.

7. در طول مسافرت و در داخل حرم های مطهر، به تذکر مأمورین انتظامی و خادمین حرم ها توجه کنید.

8. اطلاعات خصوصی خود را در اختیار افراد ناشناس قرار ندهید.

1. در صورت بروز هر گونه حادثه یا مشاهدۀ حرکات مشکوک، موضوع را به

ص: 73

مسئولین انتظامی ایرانی اطلاع دهید.

2. هر نوع خوراکی و نوشیدنی را فقط از مراکز و مواکب ثابت و دارای اسم و عنوان مشخص، دریافت نمایید.

3. در طول مسير، برای استراحت در موکب ها، موکبی را انتخاب کنید که دارای اسم و عنوان باشد و مشخصات و نشانی آن را یادداشت كنيد و به بستگان خود اطلاع دهید.

4. در طول مسافرت، از گذرنامه، وجوه نقدي، اشیاء قیمتی و ديگر وسایل خود، محافظت کنید.

5. در صورت مفقود شدن یا به سرقت رفتن اشیاء قیمتی و وجوه نقدي، موضوع را به مسئول موکب و به اولین موکب ایرانیان اطلاع دهید.

6. با توجه به امن نبودن مسیر شهرهای کاظمین و سامرا، از رفتن به این شهرها خودداری کنید.

7. از استعمال سیگار و روشن كردن آتش در داخل چادرهای مواکب، خودداری نمایید.

توصیه هایي برای بعد از سفر

زیارت اباعبدالله الحسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ یک توفیق الهی است و کمترين اثر آن، آمرزش گناهان است. این آثار، برای کسی است که حسینی بماند و معنویت سفر را حفظ كند. قرآن كريم مي فرمايد: «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ».(1)

کسانی که ايمان مي آورند و مي گويند پروردگار ما خداوند يكتا است، سپس بر سر كلام و ایمان خود باقي مي مانند و پايداري

ص: 74


1- . سوره احقاف، آيه 13.

مي كنند، اينان كساني هستند كه از آثار مادي و معنوي ايمان، بهره مي برند؛ چون ایمانشان دائمی و ماندگار است.

زیارت امام حسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ شباهت زيادی به حج دارد. در مورد حج، روايت است كه حاجي را نوري احاطه می کند و تا زمانی که گناهي از او سر نزده، به همراه او مي ماند. در مورد زيارت امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ نيز اين گونه است. ما که اربعینی شده ايم، باید تلاش كنيم با تقوا و پرهيزكاري و انسانيت، نور معرفت اباعبدالله الحسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ را براي همیشه در خود نگه داريم. پس برای بعد از سفر هم برنامه ریزی داشته باشيم تا ان شاءالله معنويات این سفر، در ما ماندگار شود.

ص: 75

ص: 76

« ج»

جابر بن عبدالله انصاری

جابر بن عبدالله انصاری

ابوعبدالله جابِرِ بن عبدالله بن عَمرو بن حرام بن کعب بن غَنْم بن سلمه، از قبيلۀ خَزْرَج بود.(1) پدرِش پیش از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم مسلمان شد و در بیعت عَقَبة دوم - كه در سال سيزدهم بعثت روي داد - با رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم پیمان بست و جزو دوازده نقیبی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آنان را به نمایندگی از خود، در قبایلشان منصوب كرد.(2)

جابر كه در آن زمان 16 سال داشت، به عنوان کم سن ترین ناظرِ بیعت اوس و خزرج، در عقبۀ دوم شركت جست.(3)

او در بسياري از غزوه ها و سَریّه ها(4)

حضور داشت و دست كم در 19 غزوه مي توان نام او را مشاهده كرد.(5) غزوه حَمراءالأسَد که پس از غزوۀ احد و در سال

ص: 77


1- . ابن سعد، طبقات الکبری، ج 3، ص104؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج 11، ص 208.
2- . بلاذری، انساب الاشراف، ج1 ، ص286؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج 11، ص 208.
3- . ابن قُتَیبَه، المعارف، ص 307؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 192.
4- . غزوه، به جنگي گفته مي شود كه پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم در آن حضور داشت و شخصا جنگ را رهبري مي كرد. و سريه به جنگي گفته مي شود كه پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم در آن حضور نداشت و يكي از اصحاب را به فرماندهي جنگ، منصوب مي نمود.
5- . ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج 11، ص 214-217.

چهارم هجرت روي داد، نخستين تجربۀ جنگی جابر بود. با اين كه به فرمودۀ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، فقط شرکت کنندگان

در غزوۀ احد مي توانستند در این مأموریت نظامی شركت داشته باشند، اما جابر تنها کسی بود که به رغم غایب بودن در غزوۀ احد، در این جنگ شرکت کرد و رسول اکرم عَلَیْهِ السَّلاَمُ عذر وی را پذیرفت.(1)

عذر جابر اين بود كه پدرش در جنگ احد شركت كرد و جابر را به سرپرستي خانوادۀ پرجمعیت خود گماشت.(2)

پیوند میان پیامبر عَلَیْهِ السَّلاَمُ و جابر، بسيار دوستانه و محبت آمیز بود. یک بار که جابر در بستر بیماری افتاده بود، پیامبر عَلَیْهِ السَّلاَمُ به عیادت او رفت. جابر که امیدی به بهبودي نداشت، دربارۀ نحوۀ تقسیم اموال در میان بازماندگانش پرسيد. پیامبر عَلَیْهِ السَّلاَمُ او را امیدوار نمود و عمري طولانی را به او بشارت داد و در پاسخ سؤال جابر، آیۀ کَلالَه (سوره نساء، آيۀ 176) نازل شد.(3)

جابر، پس از رحلت پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم

گر چه جابر در ماجرای سقیفه، از یاران حضرت علی عَلَیْهِ السَّلاَمُ نبود، اما پس از چندی به ایشان پیوست و از یاران مخلص و وفادار اهل

بیت علیهم السلام گرديد و به عضويت «شرطة الخميس» درآمد كه گروهي از فدائيان و گوش به فرمانان حضرت علي عَلَیْهِ السَّلاَمُ بودند.(4)

در نگاه جابر، علی عَلَیْهِ السَّلاَمُ از چنان مقامی برخوردار بود که در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ،

ص: 78


1- . ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 34؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج 1 ، ص 402.
2- . ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 191.
3- . طوسي، التبیان فی التفسیر القرآن، ذیل آیۀ 176 سوره نساء.
4- . کشی، اختیار معرفة الرجال، ص 5 و 38.

به عنوان میزان حق، تلقی می شد و محبت و دشمني نسبت به علي عَلَیْهِ السَّلاَمُ را وسيله اي براي شناخت مؤمنان و منافقان مي دانستند.(1)

جابر به انصار سفارش مي كرد كه «فرزندان خود را با محبت علي عَلَیْهِ السَّلاَمُ پرورش دهيد. هر کس علی عَلَیْهِ السَّلاَمُ را بهترین خلق خدا نداند، ناسپاسی کرده است».(2)

سخن جابر دربارۀ علی عَلَیْهِ السَّلاَمُ معروف است كه گفت: «عَلیٌ خَیرُ البَشَر»؛ يعني: علی بهترینِِ انسان ها است. اين جمله، الهام بخش جعفر بن احمد قمی شد تا کتاب «نوادر الاثر فی علی خیر البشر» را بنويسد كه یک سوم روایات آن، از جابر نقل شده است.(3)

جابر در جنگ صفین، از لشکریان امام علی عَلَیْهِ السَّلاَمُ بود.(4) در اواخر خلافت حضرت علی عَلَیْهِ السَّلاَمُ كه سپاهیان معاویه، به غارت شهرها پرداختند، مدینه نیز از این غارت ها در امان نماند. بُسر بن اَرْطاة در

سال 40 ﻫ.ق، به مدینه یورش برد و از مردم، براي معاويه بیعت گرفت. جابر به خانۀ ام سلمه - همسر پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم - پناه برد و سرانجام به توصیۀ ام سلمه و برای پرهیز از خونریزی، بیعت کرد.(5) پس از آن که معاویه به حکومت رسید و تصمیم گرفت منبر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را از مدینه به دمشق ببرد، جابر نزد معاویه رفت و او را از این کار منصرف ساخت.(6)

او به هنگام وقوع حادثۀ کربلا، پیرمردی سال خورده و نابينا بود و در مدینه اقامت داشت. امام حسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ ضمن سخنانش با لشکریان عبیدالله بن زیاد،

ص: 79


1- . کشی، اختیار معرفة الرجال، ص 40؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج 42، ص 284.
2- . ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج42 ، ص 44.
3- . تستری، قاموس الرجال، ج 2، ص 525.
4- . الامین، اعیان الشیعة، ج 4، ص 46؛ ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 232.
5- . ابراهیم ثقفی، الغارات، ج 2، ص 602؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج 11، ص 235.
6- . طبری، تاریخ طبری، ج 5، ص 239.

جابر را از جمله شاهدان سخن خود معرفی فرمود.(1)

جابر، نخستين زائري بود كه امام حسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ را در اربعين شهادتش، زيارت كرد.(2)

در آغاز امامت حضرت سجاد عَلَیْهِ السَّلاَمُ كه یاران آن حضرت، انگشت شمار بودند، جابر از یاران آن حضرت گرديد و به حمايت از ايشان پرداخت؛ اما به سبب سال خوردگی، از تعقیب حَجّاج بن یوسف در امان ماند.(3)

البته در سال 74 ﻫ.ق كه حَجّاج به مدينه رفت

و به مدت دو ماه، به تحقير مردم مدینه پرداخت، برخي از اصحاب پيامبر عَلَیْهِ السَّلاَمُ از جمله جابر را همچون بردگان، داغ زد.(4)

جابر در واپسين روزهاي زندگي، ديداري با امام باقر عَلَیْهِ السَّلاَمُ داشت. او از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم شنیده بود که «عمر تو چنان طولاني مي شود که يكي از نوادگان مرا كه همنام من است، ملاقات می کنی. او باقر العلوم و شکافندۀ علم است. هر گاه او را ديدي، سلام مرا به او برسان».(5) جابر پیوسته در پی یافتن آن حضرت بود و گاه در مسجد مدینه صدا می زد: «یا باقر العلم». سرانجام امام باقر عَلَیْهِ السَّلاَمُ را که در سنین نوجوانی بود، ملاقات كرد و ايشان را بوسيد و سلام پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را به آن حضرت ابلاغ كرد.(6)

ص: 80


1- . مفید، الارشاد، ج 2، ص 97؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 62.
2- . طوسی، مصباح المتهجد، ص 787؛ طبری، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ص 74.
3- . کشی، اختیار معرفة الرجال، ص 123.
4- . بلاذری، انساب الاشراف، ج 1، ص 288؛ تاریخ طبری، ج 6، ص 195.
5- . کلینی، الاصول من الکافی، ج 1، ص304 و 450؛ مفید، الارشاد، ج 2، ص 159.
6- . کشی، اختیار معرفة الرجال، ص 41؛ کلینی، الاصول من الکافی، ج 1، ص 469؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج 54، ص 275.

جابر در حالي كه 94 سال سن داشت، در سال 78 ﻫ.ق و در شهر مدينه درگذشت.(1) از جابر، پنج پسر بر جاي ماند كه نسل او را گسترش دادند و اكنون افرادي در تونس و بخارا و ايران، به او

منسوب هستند. مشهورترین آنان، شیخ مرتضی انصاری، فقیه و اصولی بزرگ شیعه در دوران معاصر بود.(2)

مقام علمي جابر

جابر، احادیث فراوانی از پیامبر عَلَیْهِ السَّلاَمُ نقل کرده است. از این رو، او را حافظ سنّت نبوی و مُکْثِر در حدیث خوانده اند و در منابع روایی و سیره و تاریخ، به روایات او استناد كرده اند.(3)

او در حوزۀ احکام فقهی، صاحب نظر بود و فتوا می داد و برخي وي را مجتهد و فقیه خوانده اند.(4)

در تفسیر قرآن نيز، روایات بسیاری از او نقل گرديده که در منابع تفسیری، به آن ها استناد شده است.(5)

آرای تفسیری جابر دربارۀ برخی آیات، همسو با دیدگاه تفسیری شیعه است.(6)

جابر افزون بر روایاتي كه به طور مستقیم و بدون واسطه از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نقل کرده، از طریق صحابه و تابعین نیز روایت کرده است. امام علی عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، طلحه بن عبیدالله، عمار یاسر، معاذ بن جبل و ابو سعید خدری، از جمله صحابه ای هستند که جابر از آن ها روایت

کرده است.(7) او چنان جویای یافتن معارف دینی

ص: 81


1- . ابن قتیبه، المعارف، ص 307.
2- . ر.ك: ابن حزم، جمهره انساب العرب، ص 359؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 10، ص 545؛ عباس قمی، تحفة الاحباب، ص40؛ حسین واثقی، جابر بن عبداللّه الانصاری، ص31-34.
3- . ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص127؛ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب، ج 1، ص 220.
4- . ابن قیم جوزیه، اعلام الموقعین، ج 1، ص 12؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 189.
5- . ر.ك: تفسير صنعانی، ج 1، ص 89، 129، 131 و ج 2، ص 211، 231- 232؛ تفسير قرطبی، ج 2، ص 112، 302 و ج 4، ص 155، 166.
6- . ر.ك: تفسير طبرسي، ذیل آيۀ 33 سوره احزاب و آيۀ 24 سوره نساء.
7- . ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج 11، ص 208؛ مزّی، تهذیب الکمال، ج 4، ص 444.

بود که به شام سفر کرد تا حديث پیامبر عَلَیْهِ السَّلاَمُ را بدون واسطه، از زبان یکی از صحابه بشنود.(1)

او نسبت به حديث، نقاد و بصیر بود و در نقل اخبار و روایات، از رقابت ها و تعصبات قبیله ای پرهیز می کرد؛ به طور مثال: با اين كه خودش خزرجی بود، اما اعتراف داشت كه راویان خزرجی، ستايش پیامبر عَلَیْهِ السَّلاَمُ از سعد بن مُعاذ و داوري اش دربارۀ بنی قُریظه را - به دليل آن که سعد، رئیس اوسیان بود - تحریف کرده اند.(2)

جابر در مسجد نبوی، حلقه درس داشت و احاديث را بيان مي كرد و شماری از تابعین، احاديث و مطالب او را می نوشتند.(3)

افراد فراوانی از او حدیث نقل کرده اند که مشهورترین آن ها عبارتند از: سعید بن مُسیب، حسن بن محمد بن حنفیه، عطاء بن أبی رباح، مجاهد بن جَبر، عمرو بن دینارمکی، عامر بن شراحیل شعبی، و

حسن بصری.(4) امام باقر، امام صادق و امام کاظم علیهم السلام نيز چند حدیث نبوی را از جابر نقل کرده اند.(5)

نام جابر در نقل احادیث مشهور شیعه آمده است؛ از جمله در نقل حدیث غدیر، حدیث ثقلین، حدیث شهر علم، حدیث منزلت، حدیث رد الشمس،

ص: 82


1- . خطیب بغدادی، الرّحلة فی طلب الحدیث، ص109؛ ابن عبدالبرّ، جامع بیان العلم، ص 151.
2- . ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 1، ص 378.
3- . ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج 11، ص 233؛ خطیب بغدادی، تقیید العلم، ص104؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج 1، ص 435.
4- . ر.ك: مزّی، تهذیب الکمال فی اسماءالرجال، ج 4، ص444- 448؛ حسین واثقی، جابر بن عبداللّه الانصاری، ص 108- 118.
5- . ر.ک: ابن اشعث کوفی، الاشعثیات (الجعفریات)، ص22، 44، 47؛ کلینی، الاصول من الکافی، ج 1، ص 532 و ج 2، ص 373 و ج 3، ص233-234 و ج 5، ص 528 - 529 و ج 8، ص 144، 168-169؛ ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 47 و ج 2، ص74.

حدیث سد الابواب، حدیث لوح كه رسول خدا عَلَیْهِ السَّلاَمُ امامان پس از خود را نام مي برد و حديثي كه ویژگی های حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را برمي شمارد.(1)

مهمترین اثر او، صحیفۀ جابر است که نمونه ای از کهن ترین آثار حدیثي مي باشد و سلیمان بن قیس یشکری آن را گرد آورده است.(2)

نسخه ای از آن، در کتابخانۀ سلیمانیۀ استانبول، نگهداري مي شود.

جامعه شناسی اربعین

بیشترین شرکت کنندگان در مراسم اربعین را شیعیان عراق تشکیل می دهند. البته از دیر باز، شیعیان ديگر کشورها نیز در این مراسم شرکت می کردند. نويسنده «ادب الطف» كه در سال 1388 ﻫ.ق آن را منتشر كرده است، در گزارش خود از برگزاري مراسم اربعین حسینی در كربلا، آن را به اجتماع مسلمانان در مكۀ مكرمه تشبيه مي كند و با اشاره به حضور هيأت های مختلف عزاداری در كربلا مي نويسد: «برخی به زبان تركی و برخی به عربی و گروهی به فارسی و دسته ای به زبان اردو شعر می خوانند».(3)

آمار وزارت کشور عراق، حاکی از آن است که در سال 1392 ﻫ.ش، دست کم

ص: 83


1- . ر.ک: امینی، الغدیر، ج 1، ص 57؛ صفار قمی، بصائر الدرجات، ص 414؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 282 و ج 2، ص 34 و 189؛ ابن بابویه، معانی الاخبار، ص 74؛ مفید، الارشاد، ج 1، ص 345؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 189؛ ابن بابویه، کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 253 و 258.
2- . خطیب بغدادی، الکفایة فی علم الروایة، ص392.
3- . سيد جواد شبر، ادب الطف و شعراء الحسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، ج 1، ص 41.

یک میلیون و سيصد هزار زائر خارجی، وارد عراق شدند و در راهپیمایی اربعين حسيني شركت كردند و به کربلا و حرم امام حسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ مشرف شدند. بر

اساس سیاست ضد تکفیری و رهنمودهای مقام معظم رهبری در سال 1393 ه.ش و با همکاری دولت عراق، خیل عظیمی از زائران ایرانی، بدون ویزا و حتی بدون گذرنامه، در مراسم اربعین حسینی شرکت کردند و این اربعین در

طول تاریخ ماندگار شد.

ص: 84

«د»

ديدگاهي متفاوت دربارۀ زيارت جابر

به نظر برخي از انديشمندان، جابر بن عبدالله انصاري، دو بار يا بيشتر به زيارت قبر امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ مشرف شده است. زیارت نخست وى، همان زيارتي است كه طبق نقل عمادالدين طبرى و سیّد بن طاووس و خوارزمى، در روز بیستم صفر و در اربعین امام حسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ روي داد و عطيه نيز وي را همراهي كرد. زیارت ديگر جابر، زيارتي است كه همزمان با ورود كاروان اسرا به كربلا رخ داد. اين ديدگاه، بر چند دلیل استوار است:

1. در نقل طبري و خوارزمي، خبري از ديدار جابر با اهل بيت علیهم السلام نيست و بلکه به عدم دیدار نیز تصریح شده است؛ زیرا در اين نقل آمده است که جابر بعد از زيارت قبر امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، از عطیه خواست که او را به سوى خانه هاى کوفه ببرد. بسیار بعید است که دیدارى صورت گرفته باشد و با وجود اهمیّت فراوانى که اين ديدار دارد، عطیه آن را ذکر نکرده باشد.

1. در نقل طبرى و سیّد بن طاووس و خوارزمى، از حضور فردي ديگر جز جابر

ص: 85

و عطيه، گزارش نشده است؛ اما در نقل هاي

ديگر كه گزارش ديدار جابر با اهل بيت عَلَیْهِ السَّلاَمُ را نوشته اند، آمده است که گروهى از بنى هاشم نیز در آنجا حضور داشتند. ابن نماي حلي مي نويسد: «وقتي اهل و عيال امام حسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ به کربلا رسیدند، دیدند جابر بن عبدالله انصارى و گروهى از بنى هاشم، مشغول زيارت قبر امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ هستند». سیّد نيز در لهوف نقل كرده كه وقتي اهل بيت عَلَیْهِ السَّلاَمُ به قتلگاه رسیدند، جابر و گروهى از بنى هاشم و مردانى از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را دیدند که براى زیارت قبر حسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ آمده اند.

در این دو روایت، نامى از عطیه نيامده است و اگر در آنجا حضور داشت، دیدار با این گروه را روایت مى کرد. پس نتیجه مى گیریم که اين زيارت، غير از زيارت نخست است.

2. بسیارى از علما تصريح كرده اند كه جابر، نخستین زائر امام حسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ بود. اين سخن، ثابت مي كند كه او پيش از بني هاشم، قبر امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ را زيارت كرده است. اگر چنين نبود، وجهى نداشت كه چنین عنوانى به وى داده شود.

پس زیارتى که طبرى و سیّد و خوارزمى نقل کرده اند و در آن، از عطيه ياد شده است و از ورود بنى هاشم و دیدار با اهل بيت عَلَیْهِ السَّلاَمُ خبري نیست، با آنچه كه سیّد در لهوف و ابن نماي

حلي ذکر کرده اند و در آن، از عطیه خبري نيست و ماجراي ديدار با اهل بيت عَلَیْهِ السَّلاَمُ و حضور بني هاشم نقل شده است، با هم فرق دارند.

پس روز اربعین، روزى است که جابر به همراه عطيه، به زيارت قبر امام حسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ رفت؛ اما آمدن گروهى از بنى هاشم و اهل بیت عَلَیْهِ السَّلاَمُ به كربلا و دیدار

ص: 86

جابر با آن ها، در زیارتى دیگر رخ داد. البته اين ديدار را به طور دقیق نمى توان تعیین کرد؛ همان طور که ابن نماي حلي و سیّد بن طاووس آن را تعیین نکرده اند.

به این ترتیب، اشكال هايي كه در مورد بازگشت اهل بیت عَلَیْهِ السَّلاَمُ به کربلا وجود دارد، و اين كه آيا رسیدن آنان به كربلا در روز اربعين، امكان داشت يا خير، همه از بين مى رود. آنچه كه شهید قاضى طباطبایى نوشته است، ناشى از ثبوت ملازمه میان زیارت جابر در اربعین اول و انجام دیدار با اهل بیت علیهم السلام در کربلا است که خود مبنى بر رسیدنشان در اربعین نخست است. این ملازمه، ثابت شده نیست و سخن ايشان نمي تواند درست باشد. آنچه ایشان نوشته است، جز براى اثبات امکان بازگشت اهل بیت عَلَیْهِ السَّلاَمُ و رفع امتناع و استبعاد نیست؛ اما در این مقام، نمى توان به آن استناد كرد.

البته اگر دربارۀ بازگشت اهل بیت علیهم السلام در اربعین اوّل، روایات معتبرى داشتیم، لازم بود به آنها پایبند باشیم، ولى چنین چیزى وجود ندارد. آنچه که بیرونى و بهایى در این باره نقل کرده اند، الزام آور نیست؛ چرا که تخصص اصلى آن ها تاریخ نبوده است. علاوه بر اين، آنچه كه قاضى نعمان - متوفاى سال 363 ﻫ.ق که از نظر زمانى و خبرویت در روایت، مقدّم بر آنها مي باشد - نقل کرده است، با گفته هاى آنان تعارض دارد. او در کتاب شرح الاخبار تصریح کرده است که اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، یک و نیم ماه در شام ماندند. با در نظر گرفتن مدت زمان اقامت اهل بيت علیهم السلام در شام و در نظر گرفتن حالت کاروان در رفت و آمد، بازگشت این کاروان در اربعین اوّل، بسيار بعید است.

بنا بر این، به نظر مي رسد كه بازگشت کاروان حسینی به کربلا، نه در اربعین

ص: 87

اوّل و نه در اربعین دوّم، بلکه در فاصلۀ میان این دو بوده است که با توجه به شواهد و قرائن، می توان حدس زد که زمان رسیدن به کربلا، اواخر ماه صفر یا اوائل ماه ربیع الاول بوده است.(1)

ص: 88


1- . محمد امين پور، کاروان امام حسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ در شام و حرکت به سوی مدینه منوره، ص270- 292.

« ر»

روضه اربعین

باز آمدم ای همسفر ، ای تشنه کامم***من زینبم پیروز بر گشته ز شامم

با کودکان خسته ات باز آمدم من***با یک دل پر غصه و زار آمدم من

خواهم عزای روز عاشورا بگیرم***شاید خدا لطفی کند اینجا بمیرم

اینجا تنت را استخوان بشکسته دیدم***بر سینه ات شمر لعین بنشسته دیدم

دیدم نهاده خنجرش زیر گلویت***آن لحظه دیدی من آمدم روبرویت

روز اربعین اهل بیت وارد کربلا شدند ، مثل برگ خزان زده ، از بالای شترها روی زمین افتادند ، یکی می گوید: حسینم، یکی می گوید: برادرم ، یکی می گوید : پسرم ، عمه سادات زینب روضه می خواند گفت :

هُنا ذُ بِحَ الحسینَ بِسَیفِ شمرٍ***هُنا قَد تَرَّبُوا مِنُهُ الجَبینا

گفت : اینجا همان جائی است که شمر سر حسینم را جدا کرد ، اینجا همان جایی بود که پیشانی او را بر خاک زمین نهادند .

هُنا العَباسُ فی یومٍ عَبوسٍ***حِیالَ الماءِ قَد اَمسی رَهِینا ً

ص: 89

اینجا همان جایی است که روز عاشورا عباس را کنار فرات نگه داشته شد نگذاشتند به خیمه بیاید .

هُنا ذَبَحوا لرَّضِیعَ بِسَهمٍ حِقدِ فَما رَحِمُوا الصّغارَ المُرضَعِینا

همین جا بود با تیر کینه ، سر علی اصغر شیر خوار را بریدند ، حتی به کودکان شیر خوار رحم نکردند .

هُنا مَزَقوا الخِیامَ و حَرِّ قُوها***و َ قُسِّمَ فَیثُنا فِی الخائِنِینا

همین جا بود که خیمه ها را آتش زدند ،اموال ما را به غارت بردند(1)

رفع شبهه دربارۀ زيارت اربعين

طبق حديث امام حسن عسکري عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، يکي از علائم پنج گانۀ شيعه، زيارت اربعين است؛ يعني زيارت قبر امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ در روز اربعين كه چهل روز بعد از عاشورا و شهادت حضرت سيدالشهدا عَلَیْهِ السَّلاَمُ انجام مي گيرد. برخي خواسته اند در دلالت اين روايت، خدشه وارد كنند و بگويند كه منظور از «زيارة الاربعين»، زيارت و ديدار چهل فرد مؤمن است؛ در حالي كه اين برداشت، به دو دليل نمي تواند درست باشد:

1. اهل فن مي دانند كه اگر منظور حديث، زيارت و ديدار چهل مؤمن بود، نبايد در ابتداي كلمۀ اربعين، الف و لام قرار مي گرفت؛ بلكه بايد گفته مي شد: «زيارة اربعين». حال كه در ابتداي كلمۀ اربعين، الف و لام عهد آمده است، معلوم مي شود كه همان زيارت اربعين امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ مد نظر مي باشد؛ يعني همان زيارتي كه در ميان شيعيان، معروف است و به عنوان

ص: 90


1- 1. مقتل الحسین ابومخنف، ص 201؛ سوگنامه آل محمد؛ص 500.

يكي از نشانه هاي ايمان و محبت به ائمه علیهم السلام شناخته مي شود.

1. زيارت و ديدار چهل برادر مؤمن، نمي تواند نشانه اي خاص براي شيعيان باشد؛ چرا که غير از اهل تشيع، ديگران نيز مي توانند موفق به انجام چنين عملي گردند. بنا بر اين، زيارت اربعين بايد عملي باشد كه اختصاص به شيعيان دارد و ديگر مذاهب و فرقه هاي اسلامي، بدان مقيّد نباشند؛ همانند چهار علامت ديگر که در روايت امام حسن عسکري عَلَیْهِ السَّلاَمُ مطرح شده است و اختصاص به شيعيان دارد؛ يعني: بلند گفتن بسم الله و سجده بر خاک و انگشتر بر دست راست کردن و اقامۀ 51 رکعت نماز در شبانه روز كه 34 رکعت به عنوان نافله و 17 رکعت به عنوان نماز واجب، خوانده مي شود.

رقيه بنت الحسين علیهما السلام

يکي از فرزندان امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، دختري خردسال به نام رقيه سلام الله علیها

بود كه در واقعه عاشورا حضور داشت و همراه کاروان اسرا، به شام برده شد. طبق اين نقل، رقيه سلام الله علیها در همان دوران اسارت، به شهادت رسيد. امروزه در دمشق، آرامگاهي به نام او وجود دارد.

به نظر مي رسد كه در بين کاروان اسيران، او تنها کسي بود که همراه قافله، به کربلا بازنگشت. از اين رو، فقدان ايشان در بين کاروان اسرا، موضوعي براي روضه ها و مرثيه ها در اربعين حسيني گرديده است.

تا آنجا که بررسي ها نشان مي دهد، نخستين کتابي که ماجراي شهادت يك کودک خردسال را در شام مطرح کرده است، كتاب کامل بهايي است. كامل بهايي، کتابي فارسي است كه توسط عمادالدين طبري (حسن بن علي، درگذشتۀ 701

ص: 91

ﻫ.ق) به نگارش در آمده است. او در اين باره مي نويسد: «زنان خاندان نبوّت، در حالت اسيري، حالِ مردان که در کربلا شهيد شده بودند، بر پسران و دختران ايشان، پوشيده مي داشتند و هر کودکي را وعده ها مي دادند که «پدر تو به فلان سفر رفته است، باز مي آيد». تا ايشان را به خانۀ يزيد آوردند. دخترکي بود چهار ساله. شبي از خواب بيدار شد و گفت: «پدر من حسين كجاست؟ اين ساعت، او را به خواب ديدم سخت پريشان!». زنان و کودکان، جمله در گريه افتادند و فغان از ايشان برخاست. يزيد، خفته بود. از خواب بيدار شد و حال، تفحّص کرد. خبر بردند که حال، چنين است. آن لعين، در حال گفت که بروند و سر پدر او را بياورند و در کنار او نهند. مَلاعين، سر بياورد و در کنار آن دختر چهار ساله نهاد. پرسيد: «اين چيست؟». مَلاعين گفت: «سرِ پدر تو است». آن دختر بترسيد و فرياد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز، جان به حق، تسليم کرد.(1)

روايت تشرف جابر

چگونگي تشرف جابر بن عبدالله انصاري در اربعين سيدالشهدا عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، به

ص: 92


1- . کامل بهایی، ج 2، ص 179.

عنوان صحابي جليل القدر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، از اهميت خاصي برخوردار است و واعظان در ايام اربعين، به بيان نکته ها و پيام هاي آن مي پردازند. همچنين نحوۀ تشرف جابر و حالات و گفتار او به هنگام زيارت و مکالمۀ او با عطيه، موضوعي براي مرثيه سرايان قرار گرفته است تا در ايام اربعين، به ذکر مصيبت بپردازند.

مرحوم طبري در کتاب بشارة المصطفي، گزارش مفصل اين تشرف را از زبان عطيه عوفي - که با جابر بن عبد الله انصاري همراه بوده - نقل کرده است. سند و متن و ترجمۀ اين گزارش، بدين شرح است:

أَخْبَرَنَا الشَّيْخُ الْأَمِينُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ شَهْرِيَارَ الْخَازِنُ بِقِرَاءَتِي عَلَيْهِ فِي مَشْهَدِ مَوْلَانَا أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فِي شَوَّالٍ سَنَةَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ وَ خَمْسِمِائَةٍ قَالَ أَمْلَأَ عَلَيْنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبُرْسِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو طَاهِرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْقُرَشِيُّ الْمُعَدِّلُ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حُمْرَانَ الْأَسَدِيُّ قَالَ:حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ إِسْحَاقُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْمُقْرِي قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ قَالَ: حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَيَادِي قَالَ: حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ مُدْرِكٍ قَالَ: حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ زِيَادٍ الْمَلَكِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا جَرِيرُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ عَطِيَّةَ الْعَوْفِيِّ قَالَ:

خَرَجْتُ مَعَ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ زَائِرَيْنِ قَبْرَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَلَمَّا وَرَدْنَا كَرْبَلَاءَ دَنَا جَابِرٌ مِنْ شَاطِئِ الْفُرَاتِ فَاغْتَسَلَ ثُمَّ اتَّزَرَ بِإِزَارٍ وَ ارْتَدَى بِآخَرَ ثُمَّ فَتَحَ صُرَّةً فِيهَا سُعْدٌ فَنَثَرَهَا عَلَى بَدَنِهِ ثُمَّ لَمْ يَخْطُ خُطْوَةً إِلَّا ذَكَرَ اللَّهَ تَعَالَى حَتَّى إِذَا دَنَا مِنَ الْقَبْرِ قَالَ أَلْمِسْنِيهِ فَأَلْمَسْتُهُ فَخَرَّ عَلَى الْقَبْرِ مَغْشِيّاً عَلَيْهِ فَرَشَشْتُ عَلَيْهِ شَيْئاً مِنَ الْمَاءِ فَلَمَّا

أَفَاقَ قَالَ يَا حُسَيْنُ ثَلَاثاً ثُمَّ قَالَ حَبِيبٌ لَا يُجِيبُ حَبِيبَهُ ثُمَّ قَالَ وَ أَنَّى لَكَ

ص: 93

بِالْجَوَابِ وَ قَدْ شُحِطَتْ أَوْدَاجُكَ عَلَى أَثْبَاجِكَ وَ فُرِّقَ بَيْنَ بَدَنِكَ وَ رَأْسِكَ فَأَشْهَدُ أَنَّكَ ابْنُ خَاتِمِ النَّبِيِّينَ وَ ابْنُ سَيِّدِ الْمُؤْمِنِينَ وَ ابْنُ حَلِيفِ التَّقْوَى وَ سَلِيلُ الْهُدَى وَ خَامِسُ أَصْحَابِ الْكِسَاءِ وَ ابْنُ سَيِّدِ النُّقَبَاءِ وَ ابْنُ فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ وَ مَا لَكَ لَا تَكُونُ هَكَذَا وَ قَدْ غَذَّتْكَ كَفُّ سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ وَ رُبِّيتَ فِي حَجْرِ الْمُتَّقِينَ وَ رَضَعْتَ مِنْ ثَدْيِ الْإِيمَانِ وَ فُطِمْتَ بِالْإِسْلَامِ فَطِبْتَ حَيّاً وَ طِبْتَ مَيِّتاً غَيْرَ أَنَّ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ طَيِّبَةٍ لِفِرَاقِكَ وَ لَا شَاكَّةٍ فِي الْخِيَرَةِ لَكَ فَعَلَيْكَ سَلَامُ اللَّهِ وَ رِضْوَانُهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ مَضَيْتَ عَلَى مَا مَضَى عَلَيْهِ أَخُوكَ يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّا ثُمَّ جَالَ بَصَرَهُ حَوْلَ الْقَبْرِ وَ قَالَ اَلسَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَيَّتُهَا الْأَرْوَاحُ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَاءِ الْحُسَيْنِ وَ أَنَاخَتْ بِرَحْلِهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّكُمْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ جَاهَدْتُمُ الْمُلْحِدِينَ وَ عَبَدْتُمُ اللَّهَ حَتَّى أَتَاكُمُ الْيَقِينُ وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَقَدْ شَارَكْنَاكُمْ فِيمَا دَخَلْتُمْ فِيهِ قَالَ عَطِيَّةُ فَقُلْتُ لَهُ يَا جَابِرُ كَيْفَ وَ لَمْ نَهْبِطْ وَادِياً وَ لَمْ نَعْلُ جَبَلًا وَ لَمْ نَضْرِبْ بِسَيْفٍ وَ الْقَوْمُ قَدْ فُرِّقَ بَيْنَ رُءُوسِهِمْ وَ أَبْدَانِهِمْ وَ أُوتِمَتْ أَوْلَادُهُمْ وَ أَرْمَلَتْ أَزْوَاجُهُمْ؟ فَقَالَ يَا عَطِيَّةُ سَمِعْتُ حَبِيبِي رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ مَنْ أَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ وَ مَنْ أَحَبَّ عَمَلَ قَوْمٍ أُشْرِكَ فِي عَمَلِهِمْ وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً

أَنَّ نِيَّتِي وَ نِيَّةَ أَصْحَابِي عَلَى مَا مَضَى عَلَيْهِ الْحُسَيْنُ ع وَ أَصْحَابُهُ خُذْنِي نَحْوَ إلى أَبْيَاتِ كُوفَانَ فَلَمَّا صِرْنَا فِي بَعْضِ الطَّرِيقِ قَالَ يَا عَطِيَّةَ هَلْ أُوصِيكَ وَ مَا أَظُنُّ أَنَّنِي بَعْدَ هَذِهِ السَّفْرَةِ مُلَاقِيكَ أَحْبِبْ مُحِبَّ آلِ مُحَمَّدٍ ص مَا أَحَبَّهُمْ وَ أَبْغِضْ مُبْغِضَ آلِ مُحَمَّدٍ مَا أَبْغَضَهُمْ وَ إِنْ كَانَ صَوَّاماً قَوَّاماً وَ ارْفُقْ بِمُحِبِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَإِنَّهُ إِنْ تَزِلَّ لَهُ قَدَمٌ بِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِ ثَبَتَتْ لَهُ أُخْرَى بِمَحَبَّتِهِمْ فَإِنَّ مُحِبَّهُمْ يَعُودُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ مُبْغِضَهُمْ يَعُودُ إِلَى النَّار.(1)

ترجمه:

عطيه عوفى مي گويد: همراه جابر بن عبداللّه انصارى، براى زيارت قبر حسين بن على بن ابى طالب عَلَیْهِ السَّلاَمُ حركت كرديم. هنگامى كه به كربلا رسيديم، جابر به كرانۀ فرات نزديك شد و غسل كرد. پيراهن و ردايى پوشيد و كيسۀ

ص: 94


1- . بشارة المصطفي لشيعة المرتضي، چاپ قديم، ج 2، ص 74.

عطرى را گشود و بر بدن ماليد. هر گامي كه برمي داشت، ذكر خدا را مي گفت. وقتي نزديك قبر مطهر رسيد، گفت: «دست مرا بر روي قبر بگذار». همين كه دست او را بر روي قبر گذاشتم، بيهوش شد و بر روى قبر افتاد. كمي آب بر صورت او پاشيدم. هنگامى كه به هوش آمد، سه بار گفت: «اى

حسين!» سپس گفت: «دوست، پاسخ دوست را نمى دهد؟». و ادامه داد: «چگونه پاسخ دهى، در حالى كه خون رگ هايت را بر ميان شانه ها و پشتت ريختند و ميان سر و پيكرت، جدايى انداختند! گواهى مى دهم كه تو، فرزند خاتم پيامبران و فرزند سرور مؤمنان و فرزند هم پيمان تقوا و چكيدۀ هدايت و پنجمين فرد از اصحاب كسا و فرزند سالار مهتران و فرزند فاطمه سلام الله علیها سَرور زنان هستي. چگونه چنين نباشى، در حالى كه از دست سرور پيامبران، غذا خورده اى و در دامان تقواپيشگان، پرورش يافته اى و از سينۀ ايمان، شير نوشيده اى و با اسلام، تو را از شير گرفته اند. پاك زيستى و پاك رفتى، امّا دل هاى مؤمنان، در فراق تو خوش نيست. ترديدى نيست كه همۀ اين ها براي تو خير بود. سلام و رضوان خدا بر تو باد! گواهى مى دهم كه تو بر همان روشى رفتى كه برادرت يحيى بن زكريا عَلَیْهِ السَّلاَمُ رفت».

سپس رو به سوي قبر ديگر شهيدان كربلا نمود و گفت: «سلام بر شما اى روح هايى كه گرداگرد حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، فرود آمده ايد و همراهش شده ايد! گواهى مى دهم كه نماز به پا داشتيد و زكات پرداختيد و به نيكى فرمان داديد و از زشتى بازداشتيد و با مُلحدان جنگيديد و

خدا را پرستيديد تا به شهادت رسيديد. سوگند به آن كه محمّد صلی الله علیه و آله وسلم را به حق برانگيخت، در آنچه كه وارد شديد، ما نيز با شما شريك هستيم».

ص: 95

به جابر گفتم: «اى جابر! چگونه با آنان شريك هستيم، در حالي كه ما نه به درّه اى فرود آمديم و نه از كوهى بالا رفتيم و نه شمشيرى كشيديم؛ اما اينان، سر از پيكرشان جدا شد و فرزندانشان يتيم و زنانشان بيوه گشت!». جابر گفت: «اى عطيه! از حبيبم پيامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنيدم كه مى فرمود: "هر كس گروهى را دوست داشته باشد، با آنان محشور مى شود، و هر كس كار گروهي را دوست داشته باشد، در كارشان شريك مى گردد." سوگند به آن كه محمّد صلی الله علیه و آله وسلم را به حق برانگيخت، نيت من و همراهانم، همان است كه حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ و يارانش بر آن را رفتند».

سپس جابر گفت: «اي عطيه! مرا به سوى خانه هاى كوفه ببر». بخشى از راه را رفته بوديم كه گفت: «اى عطيه! آيا سفارشى به تو بكنم؟ ديگر گمان نمي كنم كه پس از اين سفر، تو را ببينم. دوستدار خاندان محمّد علیهم السلام را - تا زمانى كه آنان را دوست دارد - دوست بدار. دشمن خاندان محمّد علیهم السلام را - تا زمانى كه با آنان دشمن است

- دشمن بدار؛ هر چند روزه بگيرد و شب زنده دار باشد. با دوستدار محمّد صلی الله علیه و آله وسلم و خاندان محمّد علیهم السلام ، رفاقت كن كه اگر يك گامش از گناه بلغزد، گام ديگرش به محبّت آنان استوار مى ماند؛ چرا كه دوستدار آنان، به بهشت بازمى گردد و دشمن آنان، راهي آتش دوزخ مى گردد».

رويداد هاي اربعين سال 61 ﻫ.ق

دربارۀ رخدادهاي روز اربعين سال 61 ﻫ.ق، پنج گزارش وجود دارد:(1)

1. در اين روز، امام زين العابدين عَلَیْهِ السَّلاَمُ و اسراي کربلا، از شام به مدينه

ص: 96


1- . ر.ک: تحيق دربارۀ اول اربعين سيد الشهدا، ص 229 و 230.

بازگشتند. (1)

2. در اين روز، جابر بن عبدالله انصاري و عطيه عوفي و جمعي از بني هاشم و خاندان رسالت، از مدينه به زيارت قبر امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ مشرف شدند. (2)

3. در اين روز، امام زين العابدين عَلَیْهِ السَّلاَمُ با جابر بن عبدالله انصاري، ديدار و گفتگو کرد. (3)

1. در اين روز، اهل بيت علیهم السلام وارد كربلا شدند.

2. در اين روز، سر مبارك سيدالشهدا علیهم السلام و ديگر شهداي کربلا، توسط امام زين العابدين عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، در کربلا به خاك سپرده شد. ابوريحان بيروني مي نويسد: «در روز بيستم صفر، سر حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ را به بدنش ملحق کردند و در همان جا دفن نمودند و زيارت اربعين راجع به اين روز است».(4)

در تاريخ حبيب السير آمده است: «يزيد، اسباب سفر امام زين العابدين عَلَیْهِ السَّلاَمُ و ساير اهل بيت علیهم السلام را تهيه کرد و سرهاي شهدا را به ايشان سپرد و نعمان بن بشير را با سي سوار، به همراهي آن طايفۀ واجب التعظيم، مأمور گردانيد. امام چهارم با خواهران و عمه ها و ديگر اقربا، متوجه مدينۀ طييبه گشت و در بيستم ماه صفر، سر امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ و ديگر شهداي کربلا را به بدن هاي ايشان ملحق ساخت و از آنجا، به تربت مقدس جد بزرگوار خود شتافته، رحل اقامت انداخت».(5)

ص: 97


1- . شيخ مفيد، مسار الشيعه، ص 26.
2- . سيد بن طاووس، اللهوف علي قتلي الطفوف، ص197.
3- . زنجاني، وسيلة الدارين، ص 403.
4- . آثار الباقيه، ص 28.
5- . حبيب السير، ج 2، ص 60.

ص: 98

«ز»

زيارت

زيارت در لغت، به معناي روي گرداندن و عدول كردن از چيزي است. به همين دليل، به «دروغ» نيز كه مايل و منحرف از حقيقت است، «زور» گفته مي شود. فرد زيارت کننده را از آن جهت زائر مي گويند که به هنگام زيارت يك شخص، از غير او روي برمي گرداند.(1) اما معناي عرفي زيارت، آن است که انسان با انگيزۀ انس گرفتن و بزرگداشت، به کسي روي آورد؛(2)

يعني ديداري که همراه با اکرام و تعظيم قلبي و انس روحي باشد.(3) برخي گفته اند: علت اين که رفتن به ديدار اوليا و بزرگان را زيارت گفته اند، از آن جهت است که اين کار، عدول از عالم طبيعت و توجه به عالم روحانيت مي باشد.

در هر صورت، زيارت، عملي عبادي است و به معناي حضور در پيشگاه

ص: 99


1- . مقاييس اللغه، ج 3، ص36.
2- . المصباح المنير، مادۀ زور.
3- . مجمع البحرين ج 1، ص 305، مادۀ زور؛ مکارم شيرازي، مفاتيح نوين، ص203.

پيشوايان مذهبي يا در نزد قبور آنان مي باشد كه براي اظهار ارادت و احترام و کسب فيض معنوي صورت مي گيرد. زيارت

بزرگان ديني و قبور آنان، همواره از اعمال پسنديدۀ اسلامي بوده و در طول تاريخ، مسلمانان به آن عنايت و اهتمام داشته اند؛ اما زيارت پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه اطهار علیهم السلام ، در نزد شيعيان جايگاهي ويژه دارد و اثرات معنوي و ثواب بسياري براي آن ذكر كرده اند. به دليل جايگاه مهم زيارت در فرهنگ شيعه، اين عمل، از ويژگي ها و نمادهاي شيعيان به شمار مي رود.

با وجود باور عموم مسلمانان به استحباب و روا بودن زيارت، فرقۀ وهابيت با تفسير هايي خاص از برخي آيات، شبهه هايي را در اين باره مطرح كرده اند و مدعي هستند که زيارت مشاهد مشرفه، با سنت پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم سازگار نيست. اين شبهات، باعث شده است كه علماي شيعه و اهل سنت، به پاسخگويي و دفاع از مشروعيت زيارت بپردازند.

زيارت در فرهنگ شيعي

اشاره

در فرهنگ اسلامي و سيرۀ تمامي مسلمانان، زيارت جايگاه مهمي دارد که اين مطلب را از احاديث وارد شده در فضيلت زيارت، مي توان دريافت. احاديث در باب مستحب بودن زيارت پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، فراوان است و به حد تواتر مي رسد و مورد توافق شيعه و سني

است.(1) به همين دليل، مسلمانان از دوران قديم، همواره به زيارت قبر پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم مي رفتند و اكنون نيز مي روند.

اگر چه زيارت قبور صالحان و به ويژه زيارت قبر پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، مورد قبول همۀ

ص: 100


1- . ر.ك: شفاء السقام في زيارة خير الانام، ص48؛ الغدير في الکتاب و السنة و الادب، ج 5، ص112-113؛ الفقه علي المذهب الاربعة، ج 1، ص 594.

مسلمانان است، اما مفهوم زيارت در فرهنگ شيعي، پررنگ تر و با اهميت تر است. علاوه بر زيارت پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، زيارت امامان علیهم السلام نيز جزئي از آيين هاي مهم شيعه مي باشد و اهميت فراوان دارد؛ به ويژه زيارت امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ كه از اهميت خاصي برخوردار است.

زيارت در فرهنگ شيعي، يعني ارتباط با امامان معصوم علیهم السلام و اعتراف به ولايت ايشان. از اين رو، زيارت، ارتباطي تنگاتنگ با

مسألۀ حب اهل بيت علیهم السلام و تولي و تبري دارد و از نشانه ها و لوازم وفاداري به ايشان و به جا آوردن حق ولايت آنان است؛ چرا که از ديدگاه شيعه، پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم و امامان علیهم السلام ، داراي مقام ولايت هستند و حتي پس از مرگ نيز، مقام و جايگاه آنان محفوظ است.

يکي از نتايج ولايت امام، تسلط بر دل ها است؛ به اين معنا که امام بر روح و قلب ديگران، احاطه و تسلط دارد.(1) در اغلب متون زيارت نامه ها، به چنين ولايت و امامتي، اقرار و اعتراف مي شود؛ به عنوان مثال: در زيارت نامه هاي امامان آمده است: «اَشهَدُ اَنَّکَ تَشهَدُ مَقامي وَ تَسمَعُ کَلامي وَ تَرُدُّ سَلامي؛(2) گواهي مي دهم كه تو جايگاه مرا مي بيني و سخنم را مي شنوي و سلامم را پاسخ مي دهي».

از ديدگاه شيعه، روح امام - با اذن و اجازۀ خداوند - به زائر خود، علم و احاطه دارد و اين ادراك، امر زيارت را براي شيعيان، به ديداري عاشقانه و معنوي تبديل مي كند و تاثير آن را مي توان به روشني، در ادبيات و نظم و نثر شيعي مشاهده کرد. زيارت و رفتن به حرم اهل بيت علیهم السلام ، نقش پررنگي در تاريخ شيعه داشته و توجه به آن، از نشانه هاي بارز فرهنگي شيعيان محسوب مي شود.

ص: 101


1- . مرتضي مطهري، خاتميت، فصل دوم.
2- . ر.ك: زيارت امام رضا در مفاتيح الجنان.

کارکرد تربيتي زيارت

علاوه بر ثواب هايي که در احاديث، براي زيارت ائمه علیهم السلام بيان شده است، فرهنگ زيارت، آثار و کارکردهاي تربيتي فراواني به همراه دارد. از جمله فوائد تربيتي زيارت، مي توان به اين مسائل اشاره کرد:

1. افزايش معرفت زائر و آموختن معارف ديني از زيارت نامه ها.

2. آشنايي با مقام امامان علیهم السلام و تحکيم رابطۀ ولايي با آنان.

3. ارائۀ الگوي مناسب براي جامعه.

4. ايجاد انگيزه براي ترك گناهان و كسب فضايل معنوي، در پرتو بهره مندي از فضاي معنوي حرم اهل بيت علیهم السلام .

کارکرد اجتماعي و سياسي زيارت

شيعه از ابتداي پيدايش و در اغلب دوران ها، اقليتي مخالف حکومت ها بود و مورد خشم و ستم قدرت هاي سياسي قرار مي گرفت. به همين دليل، مسائل سياسي و اجتماعي، با روح و اعتقادات اين گروه، در هم آميخت.

در طول تاريخ شيعه، حرم شريف امامان معصوم علیهم السلام ، مراکز علم، تبليغ و ترويج دين، مبدأ قيام ها و نهضت ها، محل پيمان بستن و

هم قسم شدن براي انقلاب ها و جنبش هاي اجتماعي و غيره بود. بزرگترين حوزه هاي علمي شيعي نيز، در كنار اين مشاهد مشرفه - يعني نجف و قم و مشهد - شکل گرفت. در جريان انقلاب مشروطه نيز، جمعي از روحانيون شيعه، در حرم عبدالعظيم حسني عَلَیْهِ السَّلاَمُ تحصن کردند.

به طور خلاصه، با توجه به مسائل سياسي و اجتماعي، مي توان چند نقش

ص: 102

عمده براي زيارت و انس با اهل بيت علیهم السلام برشمرد:

1. زنده نگه داشتن و تقويت روح جمعي و هويت شيعي و استمرار مبارزات ائمه اطهار علیهم السلام در ميان امت اسلامي.

2. زنده نگه داشتن روحيۀ شيعيان و بالا بردن اميد و اميدواري، در شرايط طاقت فرسا و بحراني.

3. زنده نگه داشتن روحيۀ حماسي و بالا بردن روحيۀ شجاعت و دلاوري در افراد.

4. احياي روحيۀ انتقام از ستمکاران، با تبيين ظلم هايي که در طول تاريخ، بر ائمۀ اطهار علیهم السلام و پيروان آن ها رفته است.

5. توجه به جامعه و حکومت آرماني که پس از ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تشکيل خواهد شد.

1. ترويج روحيۀ حق طلبي و عدالت خواهي و تأکيد بر احقاق حق و اجراي عدالت، به عنوان مهم ترين آرمان شيعه. اين کارکرد را به روشني مي توان از مضمون زيارت نامه ها دريافت.

زيارت نامه

متني كه حاوي فراز هايي از زيارت باشد، به آن زيات نامه گفته مي شود. زيارت نامه، انواع مختلفي دارد و از جهت سند و زمان، به چند نوع تقسيم مي شود.

زيارت نامه از جهت سندي، بر دو نوع است: ماثوره و غير ماثوره.

1. زيارت نامۀ ماثوره، به زيارتي گفته مي شود که از ناحيۀ معصوم عَلَیْهِ السَّلاَمُ صادر شده است؛ همانند زيارت عاشورا و زيارت اربعين.

ص: 103

2. زيارت نامۀ غير ماثوره، به زيارتي مي گويند که اِسناد آن به معصوم عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، معلوم و روشن نباشد؛ همانند زيارت مفجعه حضرت زينب سلام الله علیها .

از جهت زماني نيز، دو نوع زيارت نامه داريم: مخصوصه و مطلقه.

1. زيارت مخصوصه يا مقيده، زيارت نامه اي است که اختصاص به زماني خاص دارد؛ همانند زيارت امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ در شب نيمۀ شعبان.

2. زيارت مطلقه، زيارت نامه اي است که اختصاص به زمان خاص ندارد؛ همانند زيارت نامۀ وارث حضرت سيدالشهدا عَلَیْهِ السَّلاَمُ و زيارت جامعۀ کبيره.

زيارت اربعين، زيارت مخصوصه به حساب مي آيد؛ چرا که مخصوص روز اربعين (بيستم صفر) است؛ يعني اين زيارت نامه، براي زيارت امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ در روز اربعين صادر شده است. زيارت نامه هاي امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ در شب هاي قدر و عيد فطر و عيد قربان، از ديگر نمونه هاي زيارت مخصوصه مي باشند.

زيارت نامۀ اربعين

دربارۀ زيارت روز اربعين، دو زيارت نامه نقل شده است:

1. زيارت نامه اي كه از زبان جابر بن عبد الله انصاري نقل گرديده و روايتگر آن، عطيه عوفي است و سيد بن طاووس، اين زيارت نامه را در مصباح الزائر آورده است.

1. زيارت نامه اي که صفوان بن مهران، از امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ روايت كرده و شيخ طوسي، آن را در كتاب تهذيب الاحكام نقل كرده است.

ص: 104

زيارت نامۀ جابر، تفاوت هايي با زيارت نامۀ صفوان دارد. زيارت نامۀ صفوان، تنها حاوي زيارت امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ است؛ اما زيارت نامۀ جابر، علاوه بر زيارت امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، حاوي زيارت نامۀ علي بن الحسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، حضرت ابالفضل العباس عَلَیْهِ السَّلاَمُ و ديگر شهداي كربلا مي باشد.

زيارت نامۀ جابر

به گزارش عطيه عوفي - که سيد بن طاووس در کتاب مصباح الزائر نقل كرده است - جابر بن عبد الله انصاري در روز اربعين، امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ را با زيارت نامه اي مخصوص زيارت کرد.

عطيه مي گويد: همراه جابر بودم كه در روز بيستم ماه صفر، به غاضريه (کربلا) رسيديم. او در نهر غسل کرد و لباس پاکيزه اي را که همراه داشت، پوشيد. به من گفت: «عطيه! خوشبو کننده اي به همراه داري؟». گفتم: «مقداري سعد (ماده اي خوشبو) به همراه دارم». به او دادم. جابر آن را بر سر و بدن خود ماليد و پا برهنه به

راه افتاد. وقتي به قبر مطهر امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ رسيد، سه مرتبه الله اکبر گفت و از هوش رفت. وقتي به هوش آمد، شنيدم كه مي گويد:

«اَلسَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا آلَ اللَّهِ

سلام بر شما اي خاندان خدا!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا صَفْوَةَ اللَّهِ

سلام بر شما اي برگزيدگان خدا!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا خِيَرَةَ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ

سلام بر شما اي انتخاب گشته هاي خدا از ميان خلق!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا سَادَاتِ السَّادَاتِ

سلام بر شما اي سروران سروران!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا لُيُوثَ الْغَابَاتِ

سلام بر شما اي شيران بيشه!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ

سلام بر شما اي کشتي هاي نجات!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ

ص: 105

بَرَكَاتُهُ

سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ عِلْمِ الْأَنْبِيَاءِ

سلام بر تو اي وارث دانش پيامبران!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللَّهِ

سلام بر تو اي وارث آدم برگزيده خدا!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ نُوحٍ نَبِيِّ اللَّهِ

سلام بر تو اي وارث نوح پيامبر خدا!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ

سلام بر تو اي وارث ابراهيم دوست خدا!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ إِسْمَاعِيلَ ذَبِيحِ اللَّهِ

سلام بر تو اي وارث اسماعيل قرباني خدا!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ مُوسَى كَلِيمِ اللَّهِ

سلام بر تو اي وارث موسي همكلام خدا!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ عِيسَى رُوحِ اللَّهِ

سلام بر تو اي وارث عيسي روح خدا!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى

سلام بر تو اي فرزند محمّد مصطفي!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى

سلام بر تو اي فرزند علي مرتضي!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ

سلام بر تو اي فرزند فاطمه زهرا!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا شَهِيدَ بْنَ الشَّهِيدِ

سلام بر تو اي شهيد فرزند شهيد!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا قَتِيلَ بْنَ الْقَتِيلِ

سلام بر تو اي کشته فرزند کشته!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ وَ ابْنَ وَلِيِّهِ

سلام بر تو اي ولي خدا و فرزند ولي خدا!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ ابْنَ حُجَّتِهِ عَلَى خَلْقِهِ

سلام بر تو اي حجّت خدا و فرزند حجّت خدا بر خلقش!

أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ بَرَرْتَ وَالِدَيْكَ وَ جَاهَدْتَ عَدُوَّكَ

گواهي مي دهم که تو نماز به پا داشتي و زکات پرداختي و به نيكي فرمان دادي و از زشتي بازداشتي و مصيبت زدۀ پدر و مادر شدي و با دشمنت جنگيدي.

أَشْهَدُ أَنَّكَ تَسْمَعُ الْكَلَامَ وَ تَرُدُّ الْجَوَابَ

گواهي مي دهم که تو سخن را مي شنوي و پاسخ مي دهي.

وَ أَنَّكَ حَبِيبُ اللَّهِ وَ خَلِيلُهُ وَ نَجِيبُهُ وَ صَفِيُّهُ وَ ابْنُ صَفِيِّهِ

تو حبيب و دوست و بندۀ نجيب و برگزيده و فرزند برگزيدۀ خدا هستي.

زُرْتُكَ مُشْتَاقاً فَكُنْ لِي شَفِيعاً إِلَى اللَّهِ يَا سَيِّدِي

مشتاقانه تو را زيارت نمودم. شفيع من در درگاه خدا باش اي آقاي من!

أَسْتَشْفِعُ إِلَى اللَّهِ بِجَدِّكَ سَيِّدِ النَّبِيِّينَ وَ بِأَبِيكَ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ وَ بِأُمِّكَ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ

به وسيلۀ جدّت سرور پيامبران و پدرت سرور جانشينان و مادرت فاطمه سرور بانوان جهانيان، به درگاه خدا طلب شفاعت مي کنم.

لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلِيكَ وَ ظَالِمِيكَ

ص: 106

وَ شَانِئِيكَ وَ مُبْغِضِيكَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ.

خداوند، قاتل و ستمگر و غارت گر و دشمنت، از گذشتگان و آيندگان را لعنت کند».

پس از آن، جابر خود را بر روي قبر انداخت و صورتش را بر قبر ماليد و چهار رکعت نماز خواند. سپس به طرف قبر علي بن الحسين (علي اکبر) عَلَیْهِ السَّلاَمُ رفت و خطاب به ايشان گفت:

«اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلَايَ وَ ابْنَ مَوْلَايَ

سلام بر تو اي مولاي من و فرزند مولاي من!

لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَكَ

کشندۀ تو را خدا لعنت كند.

لَعَنَ اللَّهُ ظَالِمَكَ

ستم کننده بر تو را خدا لعنت کند.

أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ بِمَحَبَّتِكُمْ

به واسطۀ دوستي و محبت شما، به خدا تقرب مي جويم.

وَ أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ مِنْ عَدُوِّكُمْ

و در پيشگاه خدا، از دشمنانتان اعلام بيزاري مي کنم».

سپس قبر او را بوسيد و دو رکعت نماز خواند. پس از آن، رو به قبر شهدا کرد و گفت:

«اَلسَّلَامُ عَلَى الْأَرْوَاحِ الْمُنِيخَةِ بِقَبْرِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ

سلام بر ارواح خفته در کنار قبر ابا عبداللّه الحسين!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا شِيعَةَ اللَّهِ وَ شِيعَةَ رَسُولِهِ وَ شِيعَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ

سلام بر شما اي پيروان خدا و پيروان رسول خدا و پيروان اميرالمؤمنين و حسن و حسين علیهم السلام !

اَلسَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا طَاهِرُونَ

سلام بر شما اي پاکان از آلودگي!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا مَهْدِيُّونَ

سلام بر شما اي هدايت شدگان!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَبْرَارُ

سلام بر شما اي نيکان!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ عَلَى مَلَائِكَةِ اللَّهِ الْحَافِّينَ بِقُبُورِكُمْ

سلام بر شما و بر همۀ فرشتگاني كه گرداگرد قبرتان هستند.

جَمَعَنِيَ اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ فِي مُسْتَقَرِّ رَحْمَتِهِ تَحْتَ عَرْشِهِ

خداوند، ما و شما را در جايگاه رحمتش و زير عرشش گرد آورد».

سپس در کنار قبر عباس بن علي عَلَیْهِ السَّلاَمُ ايستاد و گفت:

«اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْقَاسِمِ

سلام برتو اي ابولقاسم!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا عَبَّاسَ بْنَ عَلِيٍّ

سلام بر تو اي عباس پسر علي!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ

سلام بر تو اي پسر امير المؤمنين!

أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَالَغْتَ فِي النَّصِيحَةِ وَ أَدَّيْتَ الْأَمَانَةَ

شهادت مي دهم که خيرخواهي را به انجام رساندي و امانتي را که به تو واگذار شده بود، ادا نمودي.

وَ

ص: 107

جَاهَدْتَ عَدُوَّكَ وَ عَدُوَّ أَخِيكَ

و با دشمن خود و دشمن برادرت جنگيدي.

فَصَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَى رُوحِكَ الطَّيِّبَةِ

صلوات خدا بر روح پاک تو باد!

وَ جَزَاكَ اللَّهُ مِنْ أَخٍ خَيْراً

خدا از جانب برادرت، به تو جزاي خير دهد».

سپس دو رکعت نماز خواند و دعا کرد و بازگشت.(1)

زيارت نامۀ صفوان

تنها زيارت نامۀ ماثوره و صادر شده از اهل بيت علیهم السلام در مورد روز اربعين، زيارت نامه اي است که صفوان بن مهران، از امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ روايت نموده و شيخ طوسي در كتاب تهذيب الاحكام و كتاب مصباح المتهجد، آن را به سند خود نقل کرده است. سند و متن آن، بدين شرح است:

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَى بْنِ أَحْمَدَ التَّلَّعُكْبَرِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَعْمَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعَدَةَ وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ مِهْرَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: قَالَ لِي مَوْلَايَ الصَّادِقُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فِي زِيَارَةِ الْأَرْبَعِينَ تَزُورُ عِنْدَ ارْتِفَاعِ النَّهَارِ وَ تَقُولُ:

صفوان جمّال روايت کرده است که مولايم امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، دربارۀ زيارت اربعين به من فرمود: هنگامي که روز بالا آمد، چنين بگو:

اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَ حَبيبِهِ

سلام بر ولي خدا و دوست او!

اَلسَّلامُ عَلى خَليلِ اللَّهِ وَ نَجيبِهِ

سلام بر خلیل خدا و بنده نجیب او!

اَلسَّلامُ عَلى

ص: 108


1- . مصباح الزائر، ص 151.

صَفِىِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِيِّهِ

سلام بر بندۀ برگزیدۀ خدا و فرزند برگزیده اش!

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهيدِ

سلام بر حسین مظلوم و شهید!

اَلسَّلامُ عَلى اَسيرِ الْکُرُباتِ وَ قَتيلِ الْعَبَراتِ

سلام بر اسير گرفتاری ها و کشتۀ اشکِ روان!

اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِيُّكَ وَ ابْنُ وَلِيِّكَ وَ صَفِيُّكَ وَ ابْنُ صَفِيِّكَ الْفائِزُ بِکَرامَتِكَ

خدایا! گواهي مي دهم که او، وليّ (نماینده) تو و فرزند وليّ تو بود و برگزیده ات و فرزند برگزیده ات بود که به بزرگداشت تو کامیاب شد.

اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَ اجْتَبَيْتَهُ بِطيبِ الْوِلادَة

تو او را به وسیلۀ شهادت، گرامی داشتي و به سعادت، مخصوصش گرداندي و او را به پاکزادي برگزیدي.

وَ جَعَلْتَهُ سَيَّداً مِنَ السّادَةِ وَ قائِداً مِنَ الْقادَةِ وَ ذائِداً مِنَ الذادَةِ

او را آقايي از آقايان و پيشوايي از پيشوايان و مدافعي از مدافعان حق قرار دادي.

وَ اَعْطَيْتَهُ مَواريثَ الاَنْبِياءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِكَ مِنَ الاَوْصِياء

ميراث انبيا را به او عطا فرمودي و از ميان اوصيا، او را حجّت بر بندگانت قرار دادي.

فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلالَةِ

در دعوتش، جاي عذري باقي نگذاشت و از خيرخواهي دريغ نورزيد و جانش را در راه تو بخشيد تا بندگانت را از جهالت و سرگرداني گمراهي برهاند.

وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيا وَ باعَ حَظََّهُ بِالاَرْذَلِ الاَدْنى

کساني که دنیا فریبشان داده بود، بر ضد او هم دست شدند و بهرۀ خود را به بهايي ناچیز فروختند.

وَ شَرى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاَوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدّى فى هَواهُ

و آخرتشان را در مقابل بهايي اندک معامله كردند و كبر ورزيدند و خود را در چاه هوا و هوس، سرنگون ساختند.

وَ اَسْخَطَكَ وَ اَسْخَطَ نَبِيَّكَ وَ اَطاعَ مِنْ عِبادِكَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَ النِّفاقِ وَ حَمَلَةَ الاَوْزارِ الْمُسْتَوْجِبينَ النّارَ

تو و پیامبرت را به خشم آوردند و از میان بندگانت، آناني را پیروي کردند که اهل دو دستگي و نفاق بودند و بارهاي سنگین گناه بر دوش مي کشیدند و استحقاق آتش داشتند.

فَجاهَدَهُمْ فيكَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتّى سُفِكَ فى طاعَتِكَ دَمُهُ وَ اسْتُبيحَ حَريمُهُ

او با شکیبايي و پاداش جويي، با آنها جهاد کرد تا در راه پیروي تو، خونش ریخت و حریم مقدسش شکسته شد.

اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبيلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً اَليماً

خدایا! آنان را به لعنتي وبال انگيز لعن کن و با عذابي دردناک، عذاب ده.

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ؛ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ

ص: 109

سَيِّدِ الاَوْصِياءِ

سلام بر تو اي فرزند رسول خدا و اي فرزند سرور اوصیاء!

اَشْهَدُ اَنَّكَ اَمينُ اللهِ وَ ابْنُ اَمينِهِ

گواهي مي دهم که تو امانت دار خدا و فرزند امانت دار او هستي.

عِشْتَ سَعيداً وَ مَضَيْتَ حَميداً وَ مُتَّ فَقيداً مَظْلُوماً شَهيداً

سعادتمند زیستي، ستوده رفتي، و گم گشته و ستمدیده و شهید درگذشتي.

وَ اَشْهَدُ اَنََّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَكَ وَ مُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ

گواهي مي دهم که خدا به وعده اي که به تو داده، وفا مي كند و هر که را که دست از یاری ات برداشت، هلاک مي نمايد و کسي که تو را کشت، عذاب خواهد كرد.

وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ وَفَيْتَ بِعَهْدِاللهِ وَ جاهَدْتَ فى سَبيلِهِ حَتّى اَتاكَ الْيَقينُ

گواهی مي دهم که تو به عهد خدا وفا کردي و در راه او جهاد نمودي تا مرگت فرا رسید.

فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَكَ وَ لَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ

خدا لعنت کند کسي را که تو را کشت و خدا لعنت کند کسي را که به تو ستم کرد و خدا لعنت کند مردمي را که شنیدند و به آن راضي شدند.

اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُکَ اَنّى وَلِىٌّ لِمَنْ والاهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُ

خدایا! تو را گواه مي گیرم که من، دوست دارم هر که او را دوست دارد و دشمن هستم با هر که او را دشمن مي دارد.

بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ

پدرم و مادرم به فدایت اي فرزند رسول خدا!

اَشْهَدُ اَنَّكَ کُنْتَ نُوراً فىِ الاَصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ

گواهي مي دهم كه تو نوري در پشت پدران بلند مرتبه و رحم هاي پاکیزه بودي.

لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجاهِلِيَّةُ بِاَنْجاسِها وَ لَمْ تُلْبِسْكَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِيابِها

اوضاع زمان جاهلیت، تو را به آلودگی هایش نيالود و از لباس هاي چرکینش بر تنت نكرد.

وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ مِنْ دَعائِمِ الدّينِ وَ اَرْکانِ الْمُسْلِمينَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنينَ

گواهي مي دهم که تو از پایه هاي دین و ستون هاي محکم مسلمين و پناهگاه مؤمنين هستی.

وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ الاِمامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ الرَّضِىُّ الزَّکِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ

گواهي مي دهم که تو پیشواي نیکوکار با تقوا و پسندیده و پاکیزه و راهنماي راه یافته اي.

وَ اَشْهَدُ اَنَّ الاَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ کَلِمَةُ التَّقوى وَ اَعْلامُ الْهُدى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقى وَالْحُجَّةُ عَلى اَهْلِ الدُّنْيا

گواهي مي دهم که امامان از فرزندانت، حقیقت تقوا و نشانۀ هدایت و رشته هاي محکم فضیلت و حجت بر مردم دنیا هستند.

وَ اَشْهَدُ اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِاِيابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرايِعِ دينى وَ خَواتيمِ عَمَلى

گواهي مي دهم که به شما ایمان دارم و به بازگشتتان یقین دارم؛ با قوانین دینم و عواقب کارم

وَ قَلْبى لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ اَمْرى لاَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ

ص: 110

نُصْرَتى لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتّى يَاْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ

قلبم، تسلیم قلب شما است و کارم پیرو کار شما است و آمادۀ ياری تان هستم تا خدا به شما اجازۀ ظهور دهد.

فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لا مَعَ عَدُوَّکُمْ

پس من با شما هستم، نه با دشمنان شما.

صَلَواتُ اللهِ عَلَيْکُمْ وَ على اَرْواحِكُمْ وَ اَجْسادِکُمْ وَ شاهِدِکُمْ وَ غائِبِکُمْ وَ ظاهِرِکُمْ وَ باطِنِکُمْ

درود خدا بر شما و بر روانتان و پیکرهایتان و حاضرتان و غائبتان و آشکارتان و نهانتان!

آمينَ رَبَّ الْعالَمينَ

اي پروردگار جهانيان! دعاهایمان را مستجاب گردان.

سپس دو رکعت نماز مي خواني و براي خواسته هايت دعا مي کني و برمي گردي. (1)

زيارت وداع اربعين

وداع، یکی از آداب و مستحبات زیارت است كه به هنگام بازگشت زائر از زیارت انجام مي گيرد. زائر به هنگام وداع، از خدا

مي خواهد كه آن زيارت، آخرین زیارت او نباشد و بار دیگر نيز، خدا توفیق زیارت آن معصوم را نصیب وي گرداند.

در برخی موارد، زیارت نامۀ مخصوصي براي وداع معصومين علیهم السلام بیان شده است و در بسیاری از موارد، باید به وداع هاي عمومي مراجعه كرد. زيارت اربعين، از آن دسته زيارت هايي است كه زيارت نامۀ مخصوصي براي وداع دارد.

سید بن طاووس در كتاب اقبال الاعمال،(2) دربارۀ زیارت نامۀ وداع اربعین مي نويسد: براى زيارت اربعین، وداعى يافته ام كه مخصوص اين زيارت است.

ص: 111


1- . تهذيب الأحكام، تحقيق خرسان، ج 6، ص 113.
2- . اقبال الاعمال ج 3، ص 85.

براي خواندن اين وداع، بايد مقابل ضريح بايستي و بگويى:

اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ

سلام بر تو اى پسر رسول خدا!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَصِيِّ رَسُولِ اللَّهِ

سلام بر تو اى پسر على مرتضى، جانشين رسول خدا!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ

سلام بر تو اى پسر فاطمۀ زهرا، سرور زنان جهان!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ الْحَسَنِ الزَّكِيِّ

سلام بر تو اى وارث امام حسن پاك!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ

سلام بر تو اى حجت خدا در زمين و گواه او بر آفريده ها!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الشَّهِيدَ

سلام بر تو اى ابا عبداللّه شهيد!

اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلَايَ وَ ابْنَ مَوْلَايَ

سلام بر تو اى مولاى من و پسر مولاى من!

أَشْهَدُ أَنَّكَ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ

گواهى مى دهم كه تو نماز را به پا داشتى و زكات دادى و امر به معروف و نهى از منكر نمودي.

وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ

و در راه خدا جهاد نمودى تا اين كه يقين تو را فرارسيد.

وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكَ

گواهى مى دهم كه تو دليلي روشن از سوى پروردگارت داشتى.

أَتَيْتُكَ يَا مَوْلَايَ زَائِراً وَافِداً رَاغِباً مُقِرّاً لَكَ بِالذُّنُوبِ هَارِباً إِلَيْكَ مِنَ الْخَطَايَا لِتَشْفَعَ لِي عِنْدَ رَبِّكَ

اى مولاى من! من اكنون به عنوان زائري از راه رسيده و مشتاق و معترف به گناه و گريزان از خطا، به درگاه تو آمده ام تا نزد پروردگارت، از من شفاعت كنى.

يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ حَيّاً وَ مَيِّتاً

اى پسر رسول خدا! در زندگي و مرگ، درود خدا بر تو باد!

فَإِنَّ لَكَ عِنْدَ اللَّهِ مَقَاماً مَعْلُوماً وَ شَفَاعَةً مَقْبُولَةً

در نزد خدا، از مقام معلوم و شفاعت مقبول برخوردارى.

لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَكَ، وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ هتك حَرَمَكَ وَ غَصَبَ حَقَّكَ

خدا لعنت كند كسانى را كه بر تو ستم كردند. خدا لعنت كند كسانى را كه تو را محروم ساختند و حقت را غصب نمودند.

وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ خَذَلَكَ

خدا لعنت كند كساني را كه تو را كشتند و خدا لعنت كند كساني كه تو را تنها گذاشتند.

وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ دَعَوْتَهُ فَلَمْ يُجِبْكَ وَ لَمْ يُعِنْكَ

خدا لعنت كند كساني را كه تو را دعوت كردند و به تو پاسخ مثبت ندادند و ياري ات نكردند.

وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ مَنَعَكَ مِنْ حَرَمِ اللَّهِ وَ حَرَمِ رَسُولِهِ وَ

ص: 112

حَرَمِ أَبِيكَ وَ أَخِيكَ

خدا لعنت كند كسانى را كه از رفتن تو به سوى حرم خدا و حرم رسول خدا و حرم پدر و برادرت جلوگيرى كردند.

وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ مَنَعَكَ مِنْ شُرْبِ مَاءِ الْفُرَاتِ لَعْناً كَثِيراً يَتْبَعُ بَعْضُهَا بَعْضاً

خداوند، بسيار و پي در پي لعنت كند كسانى را كه تو را از نوشيدن آب فرات منع كردند.

اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ

خدايا! اى پديد آورندۀ آسمان ها و زمين! اي داناى پنهان و آشكار!

أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ

تويي كه بين بندگانت - در آنچه كه اختلاف دارند - حكم مى نمايي.

وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ

آنان كه ستم كردند، به زودي خواهند دانست كه به چه جايگاهي بازمي گردند.

اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيَارَتِهِ

خدايا! اين زيارت را آخرين زيارتم قرار نده.

وَ ارْزُقْنِيهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ حَيِيتُ يَا رَبِّ

تا وقتى كه باقى و زنده هستم، زيارتش را روزى ام كن اى پروردگار!.

وَ إِنْ مِتُّ فَاحْشُرْنِي فِي زُمْرَتِهِ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ

اگر از دنيا رفتم، مرا در زمرۀ آنان محشور فرما اى مهربان ترين مهربانان!

زينب بنت علي علیهما السلام

زينب كبري سلام الله علیها ، سومين فرزند امام علي عَلَیْهِ السَّلاَمُ و حضرت فاطمۀ زهرا سلام الله علیها و همسر عبدالله بن جعفر بود. او در پنجم جمادي الاولي، سال پنجم يا ششم هجرت، در مدينه به دنيا آمد.(1)

پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم ، او را در قنداق، به آغوش گرفت و بوسيد و فرمود: «به حاضران و غايبان امّتم وصيت مي كنم كه حرمت اين دختر را پاس بدارند. او مانند خديجه کبري است».(2)

نام گذاري او، توسط پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم صورت گرفت و جبرييل از سوي خدا، نام «زينب» را به پيامبر الهام

فرمود.(3) زينب در لغت، به معناي «درخت نيكو منظر» آمده و معناي ديگر آن، «زين اب» يعني «زينت پدر» مي باشد. (4)

ص: 113


1- . ذبيح الله محلاتی، ریاحین الشریعه، ج 3، ص 33.
2- . ابوالقاسم الديباجي، زينب الكبري بطلة الحرّية، ص 15.
3- . باقر شريف القرشي، السيده زينب، ص 39.
4- . جبران مسعود، الرّائد، ترجمه رضا انزابي، ج 1، ص 924.

او القاب فراواني دارد: همانند عقيله بني هاشم، عالمه غير معلَّمه، عارفه، موثّقه، فاضله، كامله، عابده آل علي، معصومه صغري، امينة اللّه، نائبة الزهرا، نائبة الحسين، عقيلة النساء، شريكة الشهداء، بليغه، فصيحه، و شريكة الحسين.(1) همچنين به سبب سختي هاي بسياري که در طول عمرش تحمل كرد، به او لقب «ام المصائب» نيز داده اند.(2)

حضرت زينب سلام الله علیها به همراه دو فرزندش، در كربلا حضور داشت

و هر دو فرزندنش به شهادت رسيدند. با پايان يافتن جنگ، وي و ديگر بازماندگان کاروان امام، اسير گشتند و به کوفه و شام برده شدند. خطبه هاي او در کوفه و شام و مجلس يزيد، معروف است. وي در سال 62 ﻫ.ق درگذشت. مرقد مطهر وي، در دمشق سوريه مي باشد.

ص: 114


1- . نورالدين جزائري، الخصائصة الزينبية، ص 52.
2- . الامين، اعيان الشيعة، ج 7، ص 137.

زينب سلام الله علیها در اربعين

نقش حضرت زينب سلام الله علیها در اربعين سيدالشهدا عَلَیْهِ السَّلاَمُ را از چند منظر مي توان به تماشا نشست: عزاداري حضرت زينب سلام الله علیها براي كشته شدگان كربلا؛ تسلي دادن حضرت زينب سلام الله علیها به ديگر اسرا؛ صبر و استقامت او در مقابل مصائب و مشكلات؛ معرفي امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ و شناساندن راه و اهداف او؛ رساندن پيام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ به آيندگان و ...

عزاداري: يکي از مصاديق عزاداري، گريبان چاک کردن است. آنچه از مقاتل برداشت مي شود، اين است که زينب کبري سلام الله علیها در مصيبت امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، سه بار گريبان خود را چاک کرد:

نخستين بار، در شب عاشورا بود. وقتي امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ با خواندن اشعاري، خبر از مرگ و شهادت خود داد، زينب سلام الله علیها به صورت خود سيلي زد و گريبانش را چاک کرد

1. و از هوش رفت. «ثُمَّ لَطَمَتْ عَلَى وَجْهِهَا وَ أَهْوَتْ إِلَى جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ وَ خَرَّتْ مَغْشِيَّةً عَلَيْهَا».(1)

2. بار دوم، در مجلس يزيد بود. وقتي سر بريدۀ امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ را ديد، گريبان چاک کرد. «وَ أَمَّا زَيْنَبُ فَإِنَّهَا لَمَّا رَأَتْ رَأْسَ الْحُسَيْنِ ع أَهْوَتْ إِلَى جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ».(2)

3. مرتبه سوم، در روز اربعين بود. در برخي مقاتل آمده است: هنگامي که زينب سلام الله علیها به کربلا رسيد، ناگهان از جمع زنان، دور شد و گريبان خود را چاک کرد و با صداي سوزناک، ناله زد: «واي برادرم! واي حسينم! واي محبوب رسول خدا! واي فرزند مکه و مني! واي پسر فاطمه زهرا! واي

ص: 115


1- . إعلام الوري بأعلام الهدي، چاپ قديم، ص 239.
2- . مثير الأحزان، ص 100.

پسر علي مرتضي! آه! و باز هم آه!». سپس بر زمين افتاد و از هوش رفت.

«فَخَرَجَت زَينَبُ فِي الجَمعِ وَ أهوَتَ اِلي جَيبِها فَشَقَّتهُ وَ نادَت بِصَوتٍ حَزينٍ يَقرَحُ القُلوبَ: وا أخاه! وا حُسَيناه! وا حَبيبَ

رَسولِ الله! وا اِبنَ مَكَّةَ وَ مِني! وا اِبنَ فاطِمَةَ الزَّهراء! وا اِبنَ عَليٍّ المُرتَضي! آه، ثُمَّ آه».(1)

غم زدايي: همۀ افرادي که در کاروان اسراي اهل بيت علیهم السلام حضور داشتند، يکي دو تن از عزيزان خود را از دست داده بودند؛ ولي حضرت زينب سلام الله علیها فرزندان و برادران و برادرزادگان خود را از دست داده بود و مصائب او، بيش از ديگران بود. با اين حال، او بود كه اسيران را براي زيارت شهداي کربلا آماده کرد و تسلايي بر دل داغ ديدۀ آنان بود.

شكيبايي و روشن گري: اربعين، ثمرۀ اسارت و استقامت چهل روزۀ زينب سلام الله علیها بود كه راز شهادت امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ را براي مردم آن زمان، روشن كرد؛ براي مردمي كه هنوز حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ را نشناخته بودند و اصلاً نمي دانستند كه حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ مسلمان بود يا يك شورشي بيرون آمده از دين! درخت صبر و بردباري زينب سلام الله علیها در روز اربعين به ثمر نشست و حركت امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ را تكميل كرد. بنا بر اين، مي توان گفت كه شيعه، ايمان مأخوذ از اربعين را مديون حضرت زينب سلام الله علیها است.

ص: 116


1- . المازندراني، معالي السبطين، ج 2، ص 198.

«س»

سکينه بنت الحسين علیهما السلام

سكينه سلام الله علیها ، يكي از دختران امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ بود و مادرش، «رباب» نام داشت. نام سكينه، آمنه يا امينه يا اميمه بود و مادرش به سبب سکون و آرامش و وقاري که در دخترش مي ديد، او را سکينه لقب داد.(1)

سکينه، مورد علاقه و محبت پدر بزرگوارش بود؛ به گونه اي که در برخي از منابع نقل شده است كه امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ در توصيف علاقۀ خود به او و مادرش رباب، چنين سرود:

لَعَمرُکَ اِنَّني لَاُحِبُّ داراً تَکونُ بِها سکينَةُ وَ الرَّبابُ

اُحِبُّهُما وَ اَبْذُلُ جُلََّ مالی وَ لَيْسَ لِعاتِبٍٍ عِندی عِتابٌ

يعني: «به جانت سوگند! خانه اي را که سکينه و رباب در آن باشند، دوست دارم. آن دو را دوست دارم و همه ثروتم را در اين راه مي بخشم و سرزنش

ص: 117


1- . ابن خلکان، وفيات الاعيان و أنباء أبناء الزمان، ج 2، ص 397.

ملامت گران دربارۀ من، شايسته نيست».(1)

سکينه سلام الله علیها و مادرش در حادثه کربلا حضور داشتند. پس از واقعه عاشورا، به همراه خاندان رسالت و ديگر بانوان حرم اباعبدالله الحسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، به اسارت دشمن درآمد. او با کاروان اسرا، به کوفه و شام برده شد و در روز اربعين، به کربلا بازگشت.

وداع و مرثيه سرايي ايشان در طول ماجراي كربلا، معروف است و حاكي از شدت علاقۀ او نسبت به حضرت سيدالشهدا عَلَیْهِ السَّلاَمُ مي باشد. از نوشته هاي مقتل نويسان برمي آيد که حضرت سکينه سلام الله علیها ، سه وداع با سيدالشهدا عَلَیْهِ السَّلاَمُ داشته است:

نخستين وداع، در عصر روز عاشورا رخ داد؛ هنگامي که سيدالشهدا عَلَیْهِ السَّلاَمُ در قيد حيات بود و مي خواست به ميدان برود. امام با تك تك زنان اهل بيت وداع کرد و سپس نزد دخترش سکينه سلام الله علیها رفت که در گوشۀ خيمه نشسته بود و مي گريست. امام او را به صبوري دعوت کرد و در آغوش کشيد و اشک از چشمان او پاک کرد و فرمود:

سَيَطُولُ بَعْدِي يَا سُكِينَةُ فَاعْلِمِي مِنْكِ البُكَاءُ إِذَا الحِمَامُ دَهَانِي

لا تُحْرِقِي قَلْبِي بِدَمْعِكِ حَسْرَةً مَا دَامَ مِنِّي الرُّوحُ فِي جُثْمَانِي

فَإِذَا قُتِلْتُ فَأَنْتِ أَوْلَى بِالذِي تَبكينَهُ يَا خِيرَةَ النِّسْوَانِ

يعني: سکينه جان! بدان که پس از من، گريۀ تو طولاني خواهد بود. پس تا زماني که جان در بدن دارم، با اشک حسرت بار خود، مرا مسوزان. اي بهترين زنان! آنگاه که من کشته شدم، تو براي گريه سزاوارتر هستي».(2)

ص: 118


1- . ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبيين، ج 16، ص94.
2- . قندوزي، ينابيع الموده لذوي القربي، ج 3، ص 79.

دومين وداع، در عصر روز يازدهم محرم و با بدن تكه تكه و بي سر سيدالشهدا عَلَیْهِ السَّلاَمُ صورت گرفت. وقتي اهل بيت را از قتلگاه عبور دادند و چشم آنان به شهدا افتاد، تاب نياوردند و خود را از مركب ها بر زمين انداختند. ناله زنان و شيون كنان، به سر و صورت خود زدند و هر كدام، بر بالاي سر شهيدي رفتند. زينب، ام كلثوم، سكينه و فاطمه علیهم السلام در كنار بدن تكه تكۀ امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ جمع شدند و ناله سر دادند. سكينه سلام الله علیها ، پيكر خونين پدر را در آغوش گرفت و گريه كرد؛ تا عده اي از عرب ها جمع شدند و او را از جسد پاك پدرش جدا كردند.(1)

در مصباح كفعمي، از قول حضرت سكينه سلام الله علیها آمده است: هنگامي كه پدرم امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ شهيد شد، او را بغل كردم و بيهوش شدم. در آن حال شنيدم پدرم مي گويد:

شيعَتي ما اِن شَرِبتُم رَيَّ عَذبٍ فَاذكُروني

اَو سَمِعتُم بِغَريبٍ اَو شَهيدٍ فَاندُبوني

يعني: «اي شيعۀ من! هر گاه آبي گوارا نوشيدي، مرا ياد كن. هر گاه داستان غريب يا شهيدي را شنيدي، براي من گريه كن». وقتي به هوش آمدم، بي تاب شدم و به صورت خود زدم. ناگهان شنيدم هاتفي مي گويد:

بَكَتِ الأَرضُ وَ السَّماءُ عَلَيهِ بِدُموعٍ غَزيرَةٍ و دِماءِ

تَبكِيانِ المَقتولَ في كَربَلاءَ بَينَ غَوغاءِ اُمَّةٍ أدعِياءِ

مُنِعَ الماءَ و هُوَ عَنهُ قَريبٌ عَينُ اِبكِي المَمنوعَ شُربَ الماءِ

ص: 119


1- . مجلسي، بحار الانوار، ج 45، ص 59.

يعني: «زمين و آسمان، با اشك و خون بر او گريستند؛ بر كسي گريه كردند كه در كربلا و در ميان امتي كه او را دعوت كرده بودند، به شهادت رسيد. او را از نوشيدن آب منع كردند، در حالي كه در كنار آب بود. اي چشم! براي كسي كه از نوشيدن آب منع شد، اشك بريز!».(1)

در روايت ديگر آمده است: حضرت سكينه سلام الله علیها خود را بر روي جسد مبارك پدر انداخت و چند بار فرياد زد تا بيهوش شد. وقتي به هوش آمد، گفت: از پدرم شنيدم كه مي فرمود:

شيعتي مَهْما شَرِبْتُم

ماءِ عَذْبٍ فاذكروني

اَوْ سَمِعْتُم بِغَريبٍ اَوْ شَهيدٍ فَانْدُبُوني

فَاَنا السِّبْطُ الَّذي مِنْ غَيْرِ جُرْمٍ قَتِلُوني

وَ بِجَرد الخَيْلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُوني

لَيْتَكُم في يَوْمِ عاشورا جميعاَ تَنْظُروني

كَيْفَ اِسْتَسْقي لِطِفْلي فَاَبوا اَن يّرْحَمُوني

وَ سَقَوهُ سَهمَ بَغيٍ عِوَضَ الماءِ المَعين

يا لِرُزءٍ وَ مُصابٍ هَدَّ اَركانَ الحَجون

وَيلَهُم قَد جَرَحوا قَلبَ رَسولِ الثَّقَلَين

فَالعَنوهُم مَا استَطَعتُم شيعَتي في كُلِّ حين

«اي پيروان من! هر گاه آب گورا نوشيديد، مرا ياد كنيد و هر گاه داستان غربت غريبي يا شهادت شهيدي را شنيديد، بر من بگرييد. من نوادۀ رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم هستم. مرا بي گناه كشتند و با تاختن اسب، بدنم را خرد كردند. اي كاش همۀ شما در روز عاشورا بوديد و

مي ديديد كه چگونه براي طفل خردسالم آب خواستم و آنان بر من رحم نكردند. به جاي آب گوارا، تير ستم به كودك خردسالم چشاندند. واي از اين مصيبت بزرگ و دردناك كه پايه هاي كوه بلند حجون(2) را به لرزه درمي آورد! واي بر آنان كه قلب رسول جن و انس را جريحه دار كردند!

ص: 120


1- . ابوالحسن شعراني، دمع السجوم في ترجمة نفس المهموم، ص 204.
2- . نام كوهي است در مكه.

اي شيعيان من! تا مي توانيد، در همه حال آنان را لعنت كنيد».(1)

سومين وداع، با قبر مطهر سيدالشهدا عَلَیْهِ السَّلاَمُ بود كه در روز اربعين رخ داد. در برخي منابع آمده است: هنگامي که امام سجاد عَلَیْهِ السَّلاَمُ به كاورانيان فرمود وسايل سفر را مهيا سازند و از کربلا به سوي مدينه حرکت نمايند، شترها و محملها آماده شد. در اين هنگام، سکينه سلام الله علیها گريه کرد و بانوان را به وداع با قبر شريف پدر طلبيد. بانوان در اطراف قبر، حلقه زدند و سکينه سلام الله علیها قبر پدر را در آغوش گرفت و به شدت گريه كرد و شيون و ناله سر داد و گفت:

اَلا يا کَربَلا نُودِعُکَ جِسْماً بِلا کَفَنٍ وَ لا غُسْلٍ دَفيناً

اَلا يا کَربَلا نُودِّعُکَ رُوحاً لِاَحْمَدِ وَ الْوَصِيِّ مَعَ الْاَمينا

يعني: هان اي کربلا! پيکري را به تو مي سپاريم که بدون غسل و کفن، در اين مکان دفن شده است. هان اي کربلا! ما به همراه امين مان (امام سجاد عَلَیْهِ السَّلاَمُ ) كسي را به تو مي سپاريم كه روح پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم و روح وصي پيامبر عَلَیْهِ السَّلاَمُ بود.(2)

مرحوم فاضل دربندي، اين ماجرا را با تفصيل بيشتري از زبان ابي مخنف نقل كرده است: خاندان رسالت تا سه روز پس از اربعين، در كربلا ماندند و در روز چهارم که نداي الرحيل بلند شد و دستور حركت صادر گرديد، سکينه سلام الله علیها صيحه اي زد و به بانوان حرم گفت که به کنار قبر پدرم برگرديد تا با او وداع کنم. بانوان رفتند و اطراف او را گرفتند. او قبر را در بغل گرفت و به شدت گريه کرد و از هوش رفت. هنگامي که به هوش آمد، شروع به مرثيه سرايي کرد:

ص: 121


1- . فاصل دربندي، اسرار الشهادة، ص 462.
2- . معالي السبطين، ج 2، ص198.

رَحِلْنا يا أبي بِِالرَّغمِ مِنّا ألا فَانظُر إلي ما حَلَّ فينا

ألا يا کربلا أودَعتَ جِسماً بِلا غُسلٍٍ وَ لا کَفَنٍٍ دَفينا

ألا يا کربلا أودَعتَ نوراً لِبارِِ الخَلقِِ طُراً أجمَعينا

ألا يا کربلا أودَعتَ کَنزاً وَ ذُخرَ القاصِدينَ الزائِرينا

يعني: «بابا! دلمان نمي خواهد برويم، ولي به زور ما را مي برند. ببين چه بلايي به سرمان آمده است؟ اي کربلا! جسمي را در خود جاي داده اي که غسل و کفن ندارد. اي کربلا! تو نوري را در خود جاي داده اي که از نور خالق خلق است. اي کربلا! تو گنج و پس اندازي را براي مسافران و زيارت کنندگان، در خود جاي داده اي».(1)

سید بن طاووس

ابوالقاسم علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن طاووس حلّی، ملقب به رضی الدین و مشهور به سيد بن طاووس، در نیمۀ محرم سال 589 ﻫ.ق، در شهر حلّۀ عراق متولد شد.(2) نسب او با 13 واسطه، به امام حسن مجتبی عَلَیْهِ السَّلاَمُ می رسد. از طرف مادري نيز، از نوادگان امام سجاد عَلَیْهِ السَّلاَمُ به حساب مي آيد. از اين رو، به وي «ذو الحسبين» مي گويند.(3)

علت شهرت او به ابن طاووس، این بود که جدش ابوعبدالله احمد بن محمد، چهره ای زیبا داشت، اما همانند طاووس، تناسبي

بين پاها و چهرۀ زيبايش نبود. از این رو، به طاووس شهرت داشت و به فرزندان و نوادگانش،

ص: 122


1- . أسرار الشهادة، ص 526.
2- . أکمونه، موارد الإتحاف، ج 1، ص107.
3- . سید بن طاووس، کشف المحجه، ص294.

ابن طاووس گفته مي شد.(1)

سید بن طاووس، تحصيلات خود را در شهر حله آغاز كرد و علوم مقدماتي را از پدر و جدش ورام بن ابى فراس آموخت. سپس به کاظمین و بغداد رفت و به مدت 15 سال، ساكن بغداد شد و به تدریس علوم مختلف پرداخت و شاگرداني همچون علامه حلی و شیخ یوسف سدیدالدین - پدر علامه حلی - را پرورش داد.

او كه برای پذیرش پست های حكومتی، تحت فشار دولت عباسی قرار گرفته بود، از بغداد به حله بازگشت. پس از حملۀ مغول و برچيده شدن عباسيان، دوباره به بغداد رفت و نقابت شيعيان را پذیرفت.(2)

وي در پنجم ذی القعدۀ 664 ﻫ.ق، در سن 75 سالگی درگذشت و طبق وصیتش، او را به نجف اشرف منتقل نمودند و در حرم امیرالمؤمنین عَلَیْهِ السَّلاَمُ به خاك سپردند.

او نزديك به 50 تألیف دارد كه بسیاری از آن ها، در موضوعات دعا و زیارت است؛ از جمله كتاب هاي المهمات و التتمات، کشف المحجه لثمره المهجه، مصباح الزائر و جناح المسافر، مهج الدعوات

و منهج العبادات، و الملهوف علی قتلی الطفوف كه به لهوف مشهور است. زیارت نامۀ جابر در روز اربعین را او برای نخستین بار، در کتاب مصباح الزائر نقل کرده است.

ص: 123


1- . قمی، الکنی و الألقاب، ج 1، ص 341.
2- . ابن عنبه، الفصول الفخریه، ص131.

ص: 124

«ش»

شرح زيارت اربعين

فراز اول: سلام های توصیفی

در ابتدای زیارت ، امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ اصالت خانوادگی امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ را بیان می نماید و می فرماید: «سلام بر ولی خدا و دوست او! سلام بر خلیل خدا و بنده نجیب او! سلام بر بنده برگزیدۀ خدا و فرزند برگزیده اش! سلام بر حسین مظلوم و شهید ! سلام بر اسیر گرفتاری ها و کشتۀ اشک روان !»

برای سلام، معانی مختلفی ذکر شده است:

1. سلام، یکی از نام های خدا است؛ یعنی خداحافظ تو باشد.

2. سلام، به معنای تسلیم است.

3. سلام، به معنای سلامتی است.

پس سلام به معنای آسایش، امنیت و سلامتی است. وقتی شخص زائر، در حضور امام می ایستد یا از دور، ایشان را در ذهن خود مجسم میکند و سلام

ص: 125

میدهد، یعنی اینکه با تمام وجود، به امام عرضه می دارد که من تسلیم محض شما هستم و هیچ آزار و آسیبی از طرف من به شما نخواهد رسید.

آزار رساندن به امام، تنها منحصر به بعد مادی نمی شود، بلکه بعد معنوی و غیرمادی را نیز شامل میگردد. وقتی هدف امام، چیزی جز هدایت و اصلاح مردم و اعتلای کلمه توحید و ترویج طاعت و بندگی خداوند نیست، مسلماً معصیت و تخلف از اوامر و نواهی الهی و ارتکاب به اخلاق ناپسند از قبیل کبر، حرص، ریا، بخل، حب قدرت، غیبت و آزار رساندن به مخلوقات خدا، موجب آزار و اذیت امام خواهد شد. پس زائر باید به گونه ای باشد که مورد رضایت امام قرار گیرد، نه مایۀ اذیت و آزار آن حضرت گردد. در این صورت است که سلام او، صادقانه خواهد بود. از این رو، باید دل را با توبه شست وشو داد و اشک پشیمانی از دیده فروریخت و سپس به امام، سلام داد.

وقتی زائر به امام سلام می کند، خود را به او نزدیک می نماید و با تکرار این واژه، روح و روان خود را از رذایل و پستیها و آلودگی ها پاک می سازد. وقتی سلام را با ادب و خلوص و اشک و آه ، بردل القا می کند، سلامتی کامل درونی حاصل می شود و سزاوار آن می گردد که جواب سلامی از طرف امام، دریافت نماید.

زائر با عرض سلام بر امام و یارانش، چهرۀ اجتماعی - سیاسی خود را نمایان می سازد و اعلان میدارد که نه تنها با بُت درون مبارزه می کند، بلکه همانند خود آن بزرگوار، به مبارزه با طاغوتیان و ظالمان و مستبدان و خائنان به مردم

ص: 126

برمی خیزد و با این سلام، خود را در زمره یاران و پیروان آن حضرت قرار میدهد.

فراز دوم: گواهی بر عظمت و برتری امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ

«خدایا! گواهی میدهم که او، ولیّ (نماینده تو و فرزند ولی تو بود و برگزیده ات و فرزند برگزیده ات بود که به بزرگداشت تو کامیاب شد. تو او را به وسیلۀ شهادت، گرامی داشت و به سعادت، مخصوصش گرداندی و او را به پاکزادی برگزیدی. او را آقایی از آقایان و پیشوایی از پیشوایان و مدافعی از مدافعان حق قراردادی. میراث انبیا را به او عطا فرمودی و از میان اوصیا، او را حجت بر بندگانت قراردادی».

هر کس در این دنیا، توسط چیزی و یا عملی به عزت میرسد. امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ در این فراز از زیارت، بیان می دارد که امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ ولی خدا و فرزند ولی خدا بود، برگزیده و پسر برگزیده خدا بود، همه آثار و علائم بزرگی در ایشان وجود داشت، اما خدا به وسیلۀ شهادت، به او عزت بخشید و وی را به سعادت رساند. خدا در حالی به امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ و اهل بیتش، کرامت و شرافت داد که در فجیع ترین وقایع و جنایات قرار گرفتند. اگرچه مدت زمان جنگ، بسیار کم بود، اما در این مدت کم، انواع و اقسام جنایات و پستیها را دیدند. شهید مطهری می نویسد: «یک وقت حساب کردم و ظاهراً در حدود بیست و یک نوع پستی و لئامت در این جنایت دیدم. خیال نمیکنم در دنیا، چنین جنایتی پیدا بشود که تا این اندازه، تنوع داشته باشد».(1)

ص: 127


1- حماسه حسینی، ج 3، ص 121.

فراز سوم: اهداف قیام امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ

«او در دعوتش، جای عذری باقی نگذاشت و از خیرخواهی دریغ نورزید و جانش را در راه تو بخشید تا بندگانت را از جهالت و سرگردانی گمراهی برهاند».

امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ پیش از این که از مکه خارج شود، وصیت نامه ای را به برادرش محمد حنفیه نوشت و در آن، اهداف خود را از قیام، این گونه اعلام فرمود: «من برای اصلاح دین جدّم رسول الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و امربه معروف و نهی از منکر قیام می نمایم». با مطالعۀ تاریخ، درمی یابیم که در زمان امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ تغییرات بسیاری در دین پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ایجاد شده بود و بدعت های فراوانی پدید آمده بود. امام برای این که حقیقت دین رسول اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حفظ شود و دینی سالم به نسل های بعدی انتقال یابد، هیچ راهی جز قیام نداشت؛ تا اعلام نماید که حقیقت دین اسلام، به یغما رفته است و دین کنونی، دینی تحریف شده می باشد که خلفا برای حکومت نامشروع خود، بدان تمسك جسته اند. پس امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ قیام کرد تا پیام دین واقعی را به گوش حقیقت جویان برساند.

فراز چهارم: قاتلان امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ

«کسانی که دنیا فریبشان داده بود، بر ضد او همدست شدند و بهرۀ خود را به بهایی ناچیز فروختند. آخرتشان را در مقابل بهایی اندک معامله کردند و كبر ورزیدند و خود را در چاه هوا و هوس، سرنگون ساختند. تو و پیامبرت را به خشم آوردند و از میان بندگانت، آنانی را پیروی کردند که اهل دودستگی و نفاق بودند و بارهای سنگین گناه را بر دوش می کشیدند و استحقاق آتش داشتند. او با شکیبایی و پاداش جویی، با آنها جهاد کرد تا در راه پیروی تو، خونش ریخت و حریم مقدسش شکسته شد. خدایا! آنان را به لعنتی وبال

ص: 128

انگیز لعن کن و با عذابی دردناک، عذاب ده».

امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ در این فراز، قاتلان امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ را توصیف می نماید. برای اینکه درك بهتری از کلام امام داشته باشیم، به معرفی دو تن از قاتلان می پردازیم:

1. عمر بن سعد بن ابی وقاص: پدرش در سالهای نخست بعثت رسول اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مسلمان شد و در راه دین، شکنجه و محرومیت دید. فتح ایران و بنای کوفه، به دست او انجام شد. همانند بسیاری از یاران رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دنیاپرستی براو غالب گشت و در ماجرای خلافت حضرت على عَلَيْهِ السَّلاَمُ با آن حضرت بیعت نکرد. او در سال 55 یا 58 ه.ق از دنیا رفت.

خود عمر بن سعد نیز به خاطر شخصیت معروف پدرش، نام درخشانی داشت؛ اما دنیاپرست و بُزدل بود و رسول اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و امیرمؤمنان عَلَيْهِ السَّلاَمُ او را مذمت نمودند. به همین جهت، پدرش از او راضی نبود و وی را از ارث محروم کرد.(1)

عمر بن سعد، پیش از واقعۀ عاشورا و ورود امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ به سرزمین کربلا، مأموریت یافته بود که با چهار هزار تن از مردم کوفه، به همدان برود و یکی از شهرهای این سرزمین را باز پس گیرد. فرمان حکومت ری نیز به نام وی صادر شده بود. نقش او در جریان حادثه کربلا، بسیار اساسی بود و از سوی ابن زیاد، فرماندهی کل را برعهده داشت.

2. شمر بن ذی الجوشن: وی در زمان امیرمؤمنان عَلَيْهِ السَّلاَمُ جزو شیعیان و طرفداران حضرت به شمار می رفت. در جنگ صفین، از افراد تحت

ص: 129


1- سید هاشم محلاتی، زندگانی امام حسین ع ، ص 378.

فرمان امیرمؤمنان عَلَيْهِ السَّلاَمُ بود و در جنگ با معاویه شرکت داشت و شجاعت زیادی از خود نشان داد.(1) با این حال، همانند تعدادی از دوستان حضرت، عاقبت به خیر نشد و در اثر گرفتاری های نفسانی، در ردیف دشمنان حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و طرفداران بنی امیه قرار گرفت. او یکی از سران و فرماندهان لشکر ابن زیاد در حادثۀ کربلا بود.

اینها دو نمونه از قاتلان امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ بودند که به سبب دنیاپرستی و مقام دوستی، وسوسه شدند و با فرزند پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ جنگیدند و امام را به شهادت رساندند. دلايل نقلی و تاریخی، متذکر این نکته است که عوامل دنیا پرستی و منفعت طلبی، نقش اساسی در حادثه کربلا داشته اند.

فرزدق شاعر می گوید: من در سال شصت هجری که با مادرم، از کوفه عازم مکه و انجام مراسم حج بودم، با حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ ملاقات کردم. او از من پرسید:«از کوفه چه خبرداری؟». گفتم: «قُلوبُ النّاسِ مَعَک وَ سُیوفُهُم مَعَ بَني اُمَيّة؛ دل های مردم با تو است و شمشیرهایشان با بنی امیه است».(2) حسین عَلَيْهِ السَّلاَم گفت: «اِنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنْيا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلىَ اَلْسِنَتِهمْ يَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِصّوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانونَ؛ به راستی که مردم، بندگان دنیا هستند و دین، لقلقۀ زبان آن ها است. دین را فقط زمانی می خواهند که وسیله ای برای تأمین دنیای آنان باشد؛ اما وقتی که با گرفتاری و بلا، مورد آزمایش قرار می گیرند، دینداران حقیقی، بسیار اندک می شوند».(3)

ص: 130


1- تاریخ طبری، ج 6، ص 16.
2- مقتل مقرم، ص 206.
3- کشف الغمه، ج 2، ص 308.

فراز پنجم: عبرت آموزی از سالار شهیدان عَلَيْهِ السَّلاَمُ

«سلام بر تو ای فرزند رسول خدا و ای فرزند سرور اوصیاء ! گواهی میدهم که تو امانت دار خدا و فرزند امانت دار او هستی. سعادتمند زیستی، ستوده رفتی، و گم گشته و ستمدیده و شهید درگذشتی. گواهی میدهم که خدا به وعده ای که به تو داده، وفا می کند و هر که را که دست از یاری ات برداشت، هلاک می نماید و کسی که تو را کشت، عذاب خواهد کرد. گواهی میدهم که تو به عهد خدا وفا کردی و در راه او جهاد نمودی تا مرگت فرارسید».

به دلیل موقعیت خاصی که برای امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ پیش آمد، توانست درسهای زیادی را به طور عملی، به انسان ها و جوامع بشری بدهد. در اینجا، برخی از آنها را به اختصار، بیان میکنیم:

الف. فضایل شخصی و فردی:

1. توحید و عرفان

2. عبادت و بندگی

3. دور شدن از خودبیگانگی در برابر دنیا و خواسته های آن

4. تسلیم در برابر رضای خداوند

5. شناخت و آگاهی نسبت به همۀ ارزشهای الهی و انسانی

06 شجاعت و مروّت

7. استقامت و پایداری در برابر ناملایمات و سختیها

8. عزت نفس و مناعت طبع

9. عفو و بخشش

10. نترسیدن از مرگ و شهادت و استقبال نمودن از آن

ص: 131

ب. اجتماعی و سیاسی :

1. ایثار و از خودگذشتگی

2. وفاداری

3. برابری و نفی تبعیض های ناروا

4. عزت سیاسی

5. امربه معروف و نهی از منکر

6. نبودن پیروزی حقیقی در اکثریت

7. قربانی کردن مصلحت در پای حقیقت

8. مبارزه با زورگویی و استبداد و عدم بیعت با مستبدان

9. جدا نبودن سیاست از دیانت و یکی بودن حماسه و عرفان

این درسها و پیام ها، قطره ای از دریای بیکران از عالی ترین نمونۀ انسانیّت است. حال چگونه ممکن است کسی خود را با آن امام همام عَلَيْهِ السَّلاَم هماهنگ سازد و در نزد خدا، وجیه و آبرومند نگردد و عاقبت به خیر نباشد! چگونه ممکن است انسانی در بُعد فردی و اجتماعی و سیاسی، همگون و هم عقیده و هم جهت با آن حضرت باشد و در آخرت، از مقام قرب و رحمت و مغفرت، به دور باشد! اصولاً تضمين آخرت و سعادت اخروی، بستگی به سعادت در دنیا دارد. وقتی دانستیم چه ارزشی در همراهی با امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ نهفته است، با تمام خضوع و خشوع، از خدا می خواهیم که به واسطۀ همراهی با امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ، به وجاهت و مقبولیت در بارگاه ربوبی برسیم.

فراز ششم: تجدید بیعت با سالار شهیدان عَلَيْهِ السَّلاَم

خدا لعنت کند کسی را که تو را کشت. خدا لعنت کند کسی را که به تو

ص: 132

ستم کرد. خدا لعنت کند مردمی را که شنیدند و به آن راضی شدند. خدایا! تو را گواه می گیرم که با هر که حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ را دوست دارد، دوست هستم و با هر که حسین عَلَيْهِ السَّلاَم را دشمن می دارد، دشمن هستم. پدرم و مادرم به فدایت ای فرزند رسول خدا!»

طبق این فراز، پیروی ما از حضرات معصومین عَلَيْهِ السَّلاَم باید به گونه ای باشد که با دوستان آنان، دوست باشیم و با دشمنان آنان، دشمنی کنیم و در همۀ شادی ها و خوشی ها و در همۀ گرفتاری ها و سختی ها، همانند خود آنان باشیم. مگر ممکن است پیرو حقیقی، در صلح و آرامش، با اهل بیت عَلَيْهِ السَّلاَم باشد و در جنگ و محاربه، بی تفاوت گردد یا رو در روی آنها قرار گیرد؟ معنای حقیقی شیعه ، پیروی در همۀ حالات و لحظه ها است و روحش با امام، متحد و یگانه می باشد.

پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پس از آن که اهل کساء را در زیر عبای خود گردآورد، رو به آسمان گرفت و عرضه داشت: « اَللَّهُمَّ اِنَّ هؤُلاءِ اَهْلُ بَيْتي وَخآصَّتي وَحآمَّتي، لَحْمُهُمْ لَحْمي، وَدَمُهُمْ دَمي، يُؤْلِمُني ما يُؤْلِمُهُمْ، وَيَحْزُنُني ما يَحْزُنُهُمْ، اَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَهُمْ، وَسِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُمْ، وَمُحِبٌّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ، اِنَّهُمْ مِنّي وَاَ نَا مِنْهُمْ؛ پروردگارا! اینها خاندان و خاصان و یاوران من هستند. گوشت آنان، گوشت من و خون آنان، خون من است. آنچه که ایشان را بیازارد، مرا آزرده است و آنچه که آنان را به زحمت افکند، مرا به زحمت افکنده است. هرکه با آنان بجنگد، با من جنگیده است و هر که با آنان در صلح باشد، با من در صلح است. هر که با آنان دشمنی ورزد، با من دشمنی ورزیده است و هر که آنان را دوست بدارد، مرا دوست داشته است. من از آنانم و آنان از من هستند».(1)

ص: 133


1- عوالم العلوم والمعارف، ج 11، ص 640

امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَم و در ادامۀ زیارت نامه می فرماید: «بِاَبی أَنْتَ وَ اُمّی»؛ یعنی: پدر و مادرم به فدای تو باد! حرف باء در این جا، برای تفديه (فدا و قربانی شدن) است. یعنی اگر بلایا آفتی خواست بر تو وارد شود، خداوند، جان پدر و مادر مرا فديه و قربانی تو کند و بدین وسیله، بلا را دور سازد و تو را نگه دارد. البته این دعا در واقع برای احترام و نشان دادن جلالت و بزرگی طرف مقابل است؛ همانند الفاظی چون فدایت شوم و قربانت گردم که در زبان و زمان ما، برای احترام بیان می شود.

البته این لفظ، در مورد مخاطب زنده به کار می رود؛ ولی ما امام عَلَيْهِ السَّلاَم را زنده به حیات ابدی میدانیم و با این لفظ، او را مخاطب قرار می دهیم. همچنین می تواند به این معنا باشد که ما نهایت اتصال و اتحاد را با امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ داریم؛ به طوری که کشته شدن او، همانند مردن ما و پدر و مادر ما می باشد و وقتی آن بزرگوار کشته شد، ما و پدر و مادر ما، هزاران بار مردیم و زنده شدیم. خود اباعبدالله عَلَيْهِ السَّلاَم نیز در روز عاشورا فرمود: «اَلْيَوم ماتَ جَدّي رَسولُ اللّٰه؛ امروز، جدم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کشته شد».

فراز هفتم: اصالت خاندان امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ

«گواهی میدهم که تو نوری در پشت پدران بلندمرتبه و رحم های پاکیزه بودی. اوضاع زمان جاهلیت، تو را به آلودگی هایش نیالود و از لباس های چرکینش بر تنت نکرد. گواهی میدهم که تو از پایه های دین و ستونهای محکم مسلمین و پناهگاه مؤمنین هستی. گواهی میدهم که تو پیشوای نیکوکار و باتقوا و پسندیده و پاکیزه و راهنمای راه یافته ای».

ص: 134

فراز هشتم: توصیف فرزندان امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَم

«گواهی میدهم امامانی که از اولاد و ذریۀ تو می باشند، حقیقت تقوا و نشانۀ هدایت و رشته های محکم فضیلت و حجت بر مردم دنیا هستند».

فراز نهم: اعتقادات شیعی

گواهی میدهم که به شما ایمان دارم و به بازگشت شما یقین دارم و در انجام کارهایم، بر طبق دستورهای دین عمل می نمایم. قلبم، تسليم قلب شما است و کارم پیرو کار شما است و آمادۀ یاریتان هستم تا خدا به شما اجازۀ ظهور دهد. من با شما هستم، نه با دشمنان شما».

فراز دهم: صلوات بر اهل بيت عَلَيْهِ السَّلاَمُ

«درود خدا برشما و بر روانتان و پیکرهایتان و حاضرتان و غائبتان و آشکارتان و نهانتان ! ای پروردگار جهانیان! دعاهایمان را مستجاب گردان».(1)

فراز نهم: اعتقادات شيعي

«گواهي مي دهم که به شما ایمان دارم و به بازگشت شما یقین دارم و در انجام کارهايم، بر طبق دستورهاي دين عمل مي کنم. قلبم، تسلیم قلب شما است و کارم پیرو کار شما است و آمادۀ ياری تان هستم تا خدا به شما اجازۀ ظهور دهد. من با شما هستم، نه با دشمنان شما».

فراز دهم: صلوات بر اهل بيت عَلَيْهِ السَّلاَمُ

«درود خدا بر شما و بر روانتان و پیکرهایتان و حاضرتان و غائبتان و آشکارتان و نهانتان! اي پروردگار جهانيان! دعاهایمان را مستجاب گردان».(2)

شعر اربعين

اشاره

شعر اربعين

در ارتباط با اربعين، اشعار فراواني سروده شده است که در كتاب ها و پايگاه هاي اينترني، اشعار بسياري را مي توان از شعراي مختلف به دست آورد. در اينجا، چند نمونه از آن ها را ذکر می کنیم.

ص: 135


1- برگرفته از www.tebyan.net
2- برگرفته از www.tebyan.net.

آيت الله صافي گلپايگاني دامت ظله

اربعین است و دل از سوگ شهیدان خون است *** هر که را می نگرم غمزده و محزون است

زینب از شام بلا آمده یا آن که رباب *** کز غم اصغر بی شیر، دلش پرخون است

یا که لیلی به سر قبر پسر آمده است *** اشکش از دیده روان همچو شط جیحون است

مادر قاسم ناکام که می نالد زار *** بهر آن طلعت زیبا و قد موزون است

در ره کوفه و در شام و سرا ظلم یزید *** کس نپرسید ز سجّاد که حالت چون است

دختر شیر خدا ناطقة آل رسول *** کز نهیب سخنش کفر و ستم موهون است

کرد ایراد چنان خطبه و ثابت بنمود *** که یزید شقی از دین خدا بیرون است

زنده دین مانده ز تصمیم و ز ایثار حسین *** حق و حرّیت و اسلام به او مدیون است

هان بیایید و ببینید که در راه خدا *** صحنة رزم ز خون شهدا گلگون است

آه و افسوس که کشتند لب تشنه امام *** زخم بر پیکر پاکش ز عدد افزون است

قصة کرب و بلا قصة صبر است و قیام *** به فداکاری و جانبازی و دین مشحون است

تا ابد نام حسین بن علی در تاریخ *** با ثبات قدم و نصرت حق، مقرون است

جاودان عزت حزب الله و انصار خدا است *** خیمة باطل و احزاب دگر وارون است

هر که در حصن ولایت رود از روی خلوص *** ز آتش دوزخ و آن هول و خطر، مأمون است

«لطفی» از عاقبت کار مکن قطع امید *** که به الطاف حسین بن علی میمون است

غلامرضا سازگار(ميثم)

ای ساربان! ای ساربان!محمل نگهدار *** آمد به منزل کاروان، منزل نگهدار

محمل مران، محمل مران، شهر دل اینجاست *** این کاروان خسته دل را منزل اینجاست

اینجا بهار بی خزانِ من خزان شد *** از برگ برگ لاله هایم خون روان شد

اینجا همه دار و ندارم را گرفتند *** باغ و گل و عشق و بهارم را گرفتند

ص: 136

اینجا به خاک افتاده بود و هست عباس *** هم مشک خالی، هم علم، هم دست عباس

اینجا ز هم پیشانی اکبر جدا شد *** بابا تماشا کرد و فرزندش فدا شد

اینجا ز آل الله منع آب کردند *** با تیر، طفل شیر را سیراب کردند

اینجا صدای العطش بیداد می کرد *** بر تشنه کامان، آب هم فریاد می کرد

اینجا همه از آل پیغمبر بریدند *** ریحانۀ خیر البشر را سر بریدند

اینجا ستم بر عترت و بر آل گردید *** قرآن به زیر دست و پا پامال گردید

اینجا به خون غلطید یک گردون ستاره *** اینجا کشید از گوش، دشمنﹾ گوشواره

اینجا زدند آل علی را ظالمانه *** شد یاس ها نیلوفری از تازیانه

اینجا عدو بر زخم پیغمبر نمک زد *** هر برگ گل را مُهری از غصب فدک زد

اینجا ز گریه ناقه ها در گِل نشستند *** دُردانه های وحی در محمل نشستند

ای کربلا! گل های سرخ یاس من کو؟ *** ای وادی خون! اکبر و عباس من کو؟

با غنچۀ نشکفۀ پرپر چه کردی؟ *** با حنجر خشک علی اصغر چه کردی؟

خون جگر از دیده ام بر چهره جاريست *** پیراهن آوردم به همره، یوسفم نیست

خاموش و در دل گفتگو با یار دارم *** در سینه داغ هیجده دلدار دارم

بعد از حسین از عمر خود آزرده بودم *** ای کاش من با آن سه ساله مرده بودم

اشکم به رخ، آهم به دل، سوزم به سینه *** بی تو چگونه من روم سوی مدینه

ای کاش چون تو پیکرم صد چاک می شد *** ای کاش جسمم در کنارت خاک می شد

گیرم که زنده راه یثرب را بپویم *** زهرا اگر پرسد حسینم کو، چه گویم؟

محمد جواد غفور زاده

ما را که غیر داغ غمت بر جبین نبود *** نگذشت لحظه ای که دل ما غمین نبود

هر چند آسمان به صبوری چو ما ندیدم *** ما را غمی نبود که اندر کمین نبود

ص: 137

راهی ا گر نداشت به آزادی و امید *** رنج اسارت این همه شورآفرین نبود

ای آفتاب محمل زینب کسی چو من *** از خرمن زیارت تو خوشه چین نبود

تقدیر با سر تو مرا همسفر نمود *** در این سفر، مقدّر من غیر از این نبود

گر از نگاه گرم تو آتش نمیگرفت *** در شام و کوفه، خطبۀ من آتشین نبود

در حیرتم که بی تو چرا زنده مانده ام *** عهدی که با تو بستم از اول، چنین نبود

ده روزه فراق تو عمری به ما گذشت *** یک عمر بود هجر تو، یک اربعین نبود

سید حسن رستگار

یک اربعین برای غمت گریه کرده ام *** بی وقفه پای هر علمت گریه کرده ام

در آرزوی آن حرمت گریه کرده ام *** با شعرهای محتشمت گریه کرده ام

من گریه کرده ام که تو را سر بریده اند *** ققنوس شهر عشق مرا پر بریده اند

وقتی لهوف پیش رخم مات میشود *** این بندها مقطع الابیات میشود

این بیتهای خستۀ افتاده از فرس *** این ناله های سا کت محبوس در نفس

بر نیزه رفته اند در این قوم بوالهوس *** در کاروان بی کس افتاده در قفس

در کاروان درد که سالار زینب است *** آری از این به بعد علمدار زینب است

یک اربعین حدیث تو را گفت خواهرت *** در زیر سایبان سرت خفت خواهرت

در باغ های یخزده نشکفت خواهرت *** تا خیزران رسید برآشفت خواهرت

من گریه میکنم که غمت را کرانه نیست *** این واژه های غرق به خون شاعرانه نیست

این شاعرانه گی استکه سر روی نی نشست؟ *** این شاعرانه گی است سر پای نی شکست؟

این شاعرانه گی است که بند دلی گسست؟ *** این شاعرانه گی است که گهواره خالی است؟

این شاعرانه نیست که در شهر کافران *** زینب رسیده خسته نفس بی برادران

حال خرابه منزل و ماوای عشق شد *** زنجیر غم به گردن و در پای عشق شد

ص: 138

هر چند خشت کهنه متکای عشق شد *** دنیای جهل محو رجزهای عشق شد

نقاش کربلا قلم داغ میزند *** نقش بهار بر ورق باغ میزند

غلامرضا سازگار (میثم)

دوستان با من و دل، ناله و فریاد کنید *** آه را با نفس از حبس دل آزاد کنید

اربعین آمده تا از شهدا یاد کنید *** گریه بر زخم تن حضرت سجاد کنید

مرغ دل زد به سوی شهر شهیدان پر و بال *** پیش تا از حرمُ الله کنیم استقبال

جابر اینجا حرم محترم خون خداست *** هر طرف سیر کنی جلوۀ مصباح هداست

غسل از خون جگر کن که مزار شهداست *** سر و دست است که از پیکر صد پاره جداست

پیرهن پاره کن و جامۀ احرام بپوش *** اشک ریزان به طواف حرم الله بکوش

گوش کن بانگ جرس از دل صحرا آید *** ناله ای سخت جگرسوز و غم افزا آید

پیشواز اسرا دختر زهرا آید *** به گمانم ز سفر زینب کبرا آید

حرمی روی به بین الحرمین آوردند *** از سفر نالۀ ای وای حسین آوردند

بلبلان آمده گل ها همه پرپر گشتند *** حرم الله دوباره به حرم برگشتند

زائر پیکر صد پارۀ بی سر گشتند *** همگی دور مزار علی اکبر گشتند

گودی قتلگه و علقمه را میدیدند *** هر طرف اشکفشان فاطمه را می دیدند

نفس دخت علی شعلۀ ماتم میشد *** قامت خم شده اش بار دگر خم می شد

تاب میداد ز کف، طاقت او کم میشد *** پیش چشمش تن صدپاره مجسم می شد

حنجر غرقه به خون در نظرش می آمد *** یادش از بوسۀ جد و پدرش می آمد

باز هم داغ روی داغ مکرر میدید *** باغ آتش زده و لالۀ پرپر می دید

لحظه لحظه تن صد چاک برادر می دید *** فرق بشکستۀ عباس دلاور می دید

رژه میرفت مصائب همه پیش نظرش *** داغها بود که شد تازه درون جگرش

ص: 139

گریه آزاد شده، بغض گلو را بسته *** کرده فریادِ درون حنجره ها را خسته

داغداران همه فریاد زنند آهسته *** ذکرشان یا ابتا یا ابتا پیوسته

اشک اطفال، دل فاطمه را آتش زد *** گریۀ زینب کبری همه را آتش زد

گفت ای همدمم از لحظۀ میلاد، حسین! *** ای سلامم به جراحات تنت باد، حسین!

از همان روز که چشمم به تو افتاد، حسین! *** آتش عشق تو زد بر جگرم باد، حسین!

من و تو در بغل فاطمه با هم بودیم *** همدم و یار به هر شادی و هر غم بودیم

حال برگو چه شد از خویش جدایم کردی *** در بیابان بلا برده رهایم کردی

گاه در گوشۀ گودال دعایم کردی *** گاه بر نوک سنان گریه برایم کردی

چشمم افتاد سر نیزه به اشک بصرت *** جگرم پاره شد از خواندن قرآن سرت

روزها هر چه زمان می گذرد روز تواَند *** ظالمان تا ابد الدهر سیه روز تواَند

اهل بیت تو همه لشکر پیروز تواَند *** که پیام آور فریاد ستم سوز تواَند

سرکشان یکسره گشتند حقیر تو حسین *** شام شد پایگه طفل صغیر تو حسین

دشمنان از سر کویت به شتابم بردند *** بعد کوفه به سوی شام خرابم بردند

به اسارت نه که با رنج و عذابم بردند *** با سر پا ک تو در بزم شرابم بردند

شام را سخت تر از کرببلا می دیدم *** سر خونین تو در طشت طلا می دیدم

شامیان روز ورودم همگی خندیدند *** سر هر کوچه به دور سر تو رقصیدند

عید بگرفته همه جامۀ نو پوشیدند *** لیک با زلزلۀ خطبۀ من لرزیدند

گر چه باران بلا ریخت به جانم در شام *** کار شمشیر علی کرد زبانم در شام

گرچه این بار به دوش همگان سنگین بود *** آنچه گفتیم و شنیدیم برای دین بود

وآنچه پنداشت عدو تلخ، به ما شیرین بود *** ارث ما بود شهادت، شرف ما این بود

«میثم» ابیات تو چون شعلۀ ظالم سوزند *** تا خدایی خدا، حزب خدا پیروزند

ص: 140

شيخ طوسي

محمد بن حسن بن علی بن حسن، مشهور به شیخ طوسی و شیخ الطائفه، از بزرگترین محدثان و فقیهان شیعه بود. او مؤلف دو کتاب التهذیب و الاستبصار است كه از کتب اربعۀ شیعه به حساب مي آيند. او نخستين كسي است كه زيارت نامۀ صادر شده از اهل بيت عَلَيْهِ السَّلاَمُ براي روز اربعين را - كه صفوان بن مهران از امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ روايت نموده - در كتاب تهذيب الاحكام و كتاب مصباح المتهجد آورده است.

او در سال 385 ﻫ.ق به دنيا آمد و در 23 سالگی، از خراسان به عراق رفت و از محضر شیخ مفید، سید مرتضی، ابن غضائري و دیگران بهره برد.(1) خلیفه عباسی، کرسی کلام بغداد را به او سپرد و وي توانست 300 تن از علماي بزرگ شيعه و سني را پرورش دهد.(2)

پس از اين كه بغداد به دست سلجوقيان سقوط كرد و كتابخانۀ شاپور به آتش كشيده شد، شيخ طوسي در سال 449 ﻫ.ق، به نجف رفت و حوزۀ نجف را بنا نهاد. او 12 سال در نجف زندگی کرد و در 22 محرم 460 ﻫ.ق درگذشت و در خانۀ خود

مدفون گرديد.(3)

بنا بر وصيت شيخ، خانه اش تبديل به مسجد شد و محل تدريس علوم ديني گرديد. امروزه مسجد شیخ طوسی يا جامع الشیخ الطوسی که در محلۀ مشراق قرار دارد، از مشهورترین مساجد نجف است و تا كنون، چندین بار مورد مرمت و بازسازی قرار گرفته است.(4)

ص: 141


1- . آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعة، ص 161.
2- . آقا بزرگ، مقدمۀ نهایۀ شيخ طوسي، ص36-39.
3- . آقا بزرگ، طبقات اعلام الشیعة، ص 162.
4- . علوی، راهنمای مصور سفر زیارتی عراق، ص150.

شيخ طوسي پس از وفات سید مرتضی، زعامت مذهب جعفری را عهده دار شد و تحولي بزرگ در اجتهاد شیعی به وجود آورد و فروع آن را گسترش داد و در برابر اجتهاد اهل سنّت، به فقه شيعي استقلال بخشید. او در ديگر علوم اسلامی - همانند تفسير و رجال

و کلام و اصول فقه - نیز صاحب نظر بود و روش اجتهاد مطلق در فقه و اصول را بنا نهاد.(1) پس از شیخ، کسی جسارت و جرأت مخالفت با نظریات وی را نداشت؛ تا این که ابن ادریس كه از نوادگان شيخ طوسي بود، باب اعتراض بر وی را گشود و نظراتش را مورد نقد قرار داد.(2)

شيخ طوسی، آثار پرشماری در زمينه هاي مختلف علوم دینی - همانند فقه، اصول، کلام، تفسیر و رجال داشت كه برخي از آثار وی، از بین رفته است. با اين حال، شیخ آقا بزرگ تهرانی، 47 اثر از آثار او را نام مي برد.(3)

کتاب های او در زمينه هاي مختلف، جزو کتاب های مرجع علوم دینی محسوب می شوند و كتاب التبیان، يكي از کتاب هاي مهم تفسیری است. او در همه ابواب فقهی، تألیفاتی دارد و نظریات و تالیفات فقهی او - مثل نهایه و الخلاف و مبسوط - مورد توجه فقهاي شیعه است و بلكه مرجعي براي متأخرین به حساب مي آيد؛ چرا که بسیاری از منابع فقهي و حديثي که پیش از

وی وجود داشت، در آتش سوزی کتابخانۀ شاپور سوخت و علما، چاره اي جز مراجعه به كتاب هاي شيخ ندارند.(4)

ص: 142


1- . آقا بزرگ، طبقات اعلام الشیعة، ص 162.
2- . ر.ك: ابوالقاسم گرجي، تاریخ فقه و فقهاء، ص 113 – 222؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 2، ص 719.
3- . آقابزرگ، مقدمۀ نهايۀ شيخ طوسي، ص 17-31.
4- . آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعة، ص162.

شيخ مفيد

محمد بن محمد بن نعمان، ابن معلم عکبرايي بغدادي، ملقب به شيخ مفيد، فقيه و متکلم و محدث بزرگ شيعه و از مفاخر قرن چهارم هجري است. او نخستين كسي است كه روايت فضيلت زيارت اربعين را به نقل از امام حسن عسکري عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، در کتاب مزار خود روايت کرده است.

وي در سال 336 هجرى، در حوالى بغداد به دنيا آمد و در يكي از خانواده هاي اصيل شيعي پرورش يافت كه از سلالۀ نيكان و پاكان بودند و عشق به اهل بيت عَلَيْهِ السَّلاَمُ داشتند. او علوم ابتدايى را در نزد خانواده اش آموخت و سپس راهي بغداد شد و از محضر اساتيد و دانشمندان، كسب علم نمود و در كلام و فقه و اصول، سرآمد دانشمندان گرديد.

از جمله اساتيد وي مي توان به ابن قولويه قمى، شيخ صدوق، ابن وليد قمى، ابو غالب زرارى، ابن جنيد اسكافى، ابو على صولى بصرى و ابوعبدالله صفوانى اشاره كرد. سيد مرتضى علم الهدى، سيد رضى، شيخ طوسى، نجاشى، ابو الفتح كراجكى و ابو يعلى جعفر بن سالار، از جمله شاگردان شيخ مفيد بودند.

بنا بر نقل شيخ طوسى، وى بالغ بر 200 عنوان كتاب از خود بر جاي گذاشت؛ از جمله: المقنعه، الفرائض الشرعيه، أحكام النساء، الكلام في دلائل القرآن، وجوه إعجاز القرآن، النصره في فضل القرآن، أوائل المقالات، نقض فضيله المعتزله، الإفصاح، و الإيضاح.

شيخ مفيد پس از سال ها تلاش و خدمات ارزنده، در سال 413 ﻫ.ق و در سن 77 سالگي درگذشت و مورد تجليل و تشييع باشكوهي از سوي علما و

ص: 143

مردم بغداد قرار گرفت. شيخ طوسى كه خود در تشييع جنازۀ او حضور داشته، مي نويسد: روز وفات او، از كثرت جمعيتي كه براى اداى نماز و گريستن بر او حاضر شده بودند، همانند و نظير نداشت. هشتاد هزار تن از شيعيان، او را تشييع كردند و سيد مرتضى علم الهدى بر او نماز گزارد. در حرم مطهر امام جواد عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، پايين پاى آن حضرت، نزديك قبر استادش ابن قولويه، مدفون گرديد.(1)

ص: 144


1- . نرم افزار جامع الاحاديث.

«ص»

صفوان بن مهران

ابومحمد صَفوان بن مهران بن مغيره اسدي کاهلي، از اصحاب امام صادق و امام کاظم عَلَيْهِ السَّلاَمُ در قرن دوم هجري است. با توجه به اين كه از صفوان، با عنوان «کوفي» ياد كرده اند، ممکن است در کوفه متولد شده باشد. نام او در سلسله سند 71 روايت آمده است و جمعي از راويان بزرگ و رجال نامدار حديث، همچون احمد بن محمد بن ابي نصر و محمد بن مسلم، از او روايت كرده اند.(1)

شيخ مفيد، او را از بزرگان و خواص و ياران نزديك و مورد اطمينان امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ مي داند.(2) نجاشي وي را کوفي و ثقه معرفي کرده است.(3) علامه حلي دربارۀ او مي نويسد: او کوفي و ثقه است و کنيه اش ابومحمد جمال مي باشد.(4)

از آنجايي كه او شتر داشت و آن ها را اجاره مي داد، به او جمّال (ساربان) مي گفتند.

ص: 145


1- . رجال الطوسي، ص220؛ رجال نجاشي، ص140؛ رجال کشي، ص373.
2- . مفيد، الارشاد، ج 2، ص 216.
3- . رجال النجاشي، ص 198، ح 525.
4- . خلاصة الأقوال، ص 171.

زماني كه قبر اميرالمؤمنين عَلَيْهِ السَّلاَمُ مخفي بود، امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ آن را براي صفوان مشخص نمود و او بارها امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ را از مدينه به کوفه برد و به همراه آن حضرت، به زيارت تربت اميرالمؤمنين عَلَيْهِ السَّلاَمُ مشرف شدند.(1) او به مدت بيست سال، به زيارت آرامگاه امام علي عَلَيْهِ السَّلاَمُ مي رفت و نماز خود را در جوار آن حضرت اقامه مي كرد.(2)

از تاريخ وفات و محل دفن او، اطلاعي در دست نيست. او جد عالم بزرگ شيعه، ابوعبدالله صفواني است که در محضر سيف الدوله حمداني، دربارۀ بحث امامت، با قاضي موصل مباهله کرد. پس از مباهله، قاضي تب کرد و دستش سياه شد و روز ديگر به هلاكت رسيد.(3)

صفوان در نقل فضائل و ادعيه و زيارت نامه ها، نقش به سزايي داشت. زيارت نامه ها و دعاهايي همچون زيارت وارث و دعاي علقمه، در اين شمارند. زيارت نامۀ اربعين نيز توسط او، از امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ روايت شده است. به عبارت ديگر، او ناقل تنها زيارت نامه اي است كه از معصومين عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، دربارۀ اربعين صادر شده است.

ص: 146


1- . عبدالکريم بن طاووس، فرحة الغري، ص 85.
2- . کامل الزّيارة، ص 34.
3- . رجال کشي، ص 393.

« ع»

عطيه عوفي

عطیه عوفی

نام عطیه، همواره در کنار نام جابر بن عبدالله انصاری مطرح می شود که پس از شهادت امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ

، در اربعین سال 61 ه.ق، به زیارت قبر آن حضرت شتافت. از آنجایی که جابر نابینا شده بود، عطیه او را در این زیارت همراهی کرد و چگونگی تشرف و سخنان و زیارت نامۀ جابر را برای دیگران نقل نمود. در واقع، میراث گران بهای زیارت جابر و نحوۀ مقتل خوانی او، از عطيه به یادگار مانده است.

تولد و خاندان

ابوالحسن عطيه بن سعد بن جناده عوفی کوفی، از شیعیان امیرمؤمنان با است و از راویان فضایل امیرمؤمنان عَلَيْهِ السَّلاَمُ و از مفسران قرآن به شمار می رود . او بین سال های 36 تا 40 ه.ق، در شهر کوفه و در طایفۀ «بکالی» چشم به جهان گشود. بکالی، تیره ای از قبیلۀ بنی عوف بن امرؤالقيس بود و میان

ص: 147

قبایل عرب، شأن و منزلتی خاص داشت. چون عطیه از قبیله بنی عوف بود، به او عطیہ عوفی میگفتند.(1) پدرش سعد و مادرش از اسرای آزادشده رومی بود.(2)

وقتی عطیه به دنیا آمد، پدرش نزد امیرمؤمنان عَلَيْهِ السَّلاَمُ رفت و عرض کرد: «یا امیرمؤمنان! صاحب نوزاد پسر شده ام. نامی برای او برگزين». حضرت فرمود: این عطيه خداوند است» . ازاین رو، نام او را عطیه گذاشتند؛ یعنی عطا و هدیه ای که بزرگان می بخشند.

مقام علمی

عطیه، ازنظر طبقات رجالی، در گروه تابعین جای دارد؛ یعنی از طبقه ای است که پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را ندیده و بدون واسطه، سخنی از وی نقل نکرده است؛ بلکه صحابه را دیده و از آنان نقل مطلب نموده است . او جزو یاران پنج امام معصوم - حضرت علی تا امام محمدباقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ بود(3) و از دانشمندان بزرگ و اسلام شناسان عصر خود به شمار می آمد. از چنان مقام علمی برخوردار بود که حتی دانشمندان اهل سنت نیز او را مورد اعتماد میدانستند و دانش تفسیری و حدیثی اش را تایید می کردند.(4)

او استادانی برجسته داشت که در اسلام و تشیع، از جایگاهی والا برخوردار بودند. کتاب «تهذيب التهذيب»، نام هشت تن از استادان وی را ذکر کرده

ص: 148


1- سفینه البحار، ج6، ص 296؛ ریحانة الادب، ج 4، ص
2- طبقات الکبری، ج 6، ص 304؛ جابر بن عبدالله انصاری، ص. 208
3- رجال شيخ طوسی، ص51؛ تنقیح المقال، ج 2، ص 253؛ سفینه البحار، ج 6، ص. 296
4- تهذيب التهذيب، ج 7، ص 226؛ تاريخ التراث العربی، ج 1، ص 73؛ طبقات، ج 6، ص. 304

است. کتاب «طبقات الکبری» نیز شش تن از آنها را نام برده است. عبدالله بن عباس و جابر بن عبدالله انصاری، از معروف ترین استادان او به شمار می آیند.(1)

این شخصیت علمی، شاگردان بسیاری تربیت کرد. کتاب «تهذيب التهذيب»، نام شانزده تن از آنها را ثبت کرده است. اعمش و پسران عطيه (حسن و عمر و علی)، در این گروه جای دارند.(2) علی بن عطیه، از اصحاب امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز به شمار می رود.(3)

آثار علمی

عطیه در تفسیر قرآن، دست پروردۀ استاد بزرگی همچون ابن عباس بود و توانست پنج جلد تفسیر قرآن بنویسد.(4) او خود می گوید: «من سه دوره تفسیر کامل قرآن را نزد ابن عباس آموختم و قرآن را هفتاد بار در کنارش خواندم».(5) دانشمندان اهل سنت، بهره های فراوان از تفسیر او برده اند و آثارش را معتبر میدانند(6) و بزرگانی چون طبری و خطیب بغدادی، از آثارش سود جسته اند.(7)

خطبۀ فدک، دومین اثر جاودان عطیه است. حضرت فاطمه زهرا سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا، این خطبه را در مسجدالنبی ایراد فرمود. عطیه آن را برای عبدالله بن حسن مثنی

ص: 149


1- تهذيب التهذيب، ج 7، ص 225؛ طبقات الکبری، ج 6، ص 246؛ سفینه البحار، ج 6، ص. 296
2- ریحانة الادب، ج 4، ص 218؛ تهذيب التهذيب، ج 7، ص 225؛ سفینه البحار، ج 6، ص. 295
3- سفینه البحار، ج 6، ص 294؛ تنقیح المقال، ج 2، ص. 299
4- ریحانة الادب، ج 4، ص 218؛ سفینه البحار، ج 6، ص 296؛ تنقیح المقال، ج 2، ص. 253
5- سفینه البحار، ج 6، ص 296؛ ریحانة الادب، ج 4، ص 218؛ تنقیح المقال، ج 2، ص. 253
6- تاريخ التراث العربی، ج 1، جزء اول، ص. 73
7- همان.

- پسر امام حسن مجتبی عَلَيْهِ السَّلاَمُ- نقل کرد و در تاریخ، به یادگار ماند.(1)

سومین اثر ماندگار او، زیارت نامۀ اربعین است که آن را از زبان جابر بن عبدالله انصاری روایت کرده است. او در نخستین اربعین حسینی، به همراه جابر بن عبدالله انصاری، صحابی بزرگ پیامبر اکرم عَلَيْهِ السَّلاَمُ، خود را به تربت پاك امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ رساند و نامش را در شمار نخستین زائران کوی حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ جاودانه ساخت.(2)

از هجرت تا وفات

سال 82 ه. ق، در ماجرای شورش عبدالرحمن بن محمد اشعث، عطیه به یاری وی شتافت و پس از شکست او، به ایران گریخت و در فارس ماند. حجاج بن يوسف، به محمد بن قاسم ثقفی - حاکم فارس - نوشت: «عطیه را نزد خود فراخوان و از او بخواه که علی بن ابی طالب را لعنت کند. اگر چنین نکرد، چهارصد ضربه شلاق به او بزن و سر و ریش او را بتراش». حاکم فارس نیز نامه حجاج را برای عطيه خواند و چون او حاضر به ناسزاگویی به امیرمؤمنان عَلَيْهِ السَّلاَمُ نشد، چهارصد ضربه شلاق به او زدند و موهای سروصورتش را تراشیدند.

وی در سال 86 ه.ق، به خراسان رفت. در سال 95 ه.ق که حجاج از دنیا رفت وعمر بن هبيره حاكم عراق شد، عطیه نامه ای به او نوشت و در پی موافقت او، بار دیگر به زادگاهش کوفه بازگشت. او در سال 111 ه.ق، دار فانی را وداع گفت.

ص: 150


1- بلاغات النساء، ص 12؛ سفینه البحار، ج 6، ص 296؛ بررسی تاریخ عاشورا، ص. 246
2- ريحانة الادب، ج 4، ص 218؛ سفینه البحار، ج 6، ص 295؛ بشاره المصطفی، ص 890

عكس هاي قديمي از اربعين

عکس

ص: 151

عکس

ص: 152

عکس

ص: 153

علي بن الحسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ

اشاره

على بن الحسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ معروف به سجاد و زین العابدین، چهارمین امام شیعیان است که در سال 38 ه. ق به دنیا آمد و 34 سال امامت کرد.

امام سجادعَلَيْهِ السَّلاَمُ در کربلا

امام سجاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ در واقعه کربلا، حاضر بود و در روزی که امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ و یارانش به شهادت رسیدند، به شدت بیمار شد. در چند مورد که خواستند او را به قتل برسانند، عده ای مانع از کشتن وی شدند و گفتند: همین بیماری، او را کفایت میکند.(1)

پس از فاجعه کربلا، اهل بیت امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ را به اسیری گرفتند و روانه کوفه و شام نمودند. هنگامی که اسیران را از کربلا به کوفه می بردند، بر گردن امام سجاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ غُل و جامعه(2) قرار دادند و چون بیمار بود و نمی توانست خود را بر پشت شتر نگه دارد، هر دو پای او را بر شکم شتر بستند(3). ابن زیاد، امام سجاد مالی و دیگر اسیران کربلا را در زندان نگه داشت و نامه ای به شام فرستاد و از یزید، کسب تکلیف کرد. یزید به ابن زیاد دستور داد که اسرا و سرهای شهدای کربلا را به شام بفرستد. غُل بر گردن امام سجاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ نهادند و به همراه دیگر اسیران، به دمشق فرستادند(4).

آن حضرت با سخنرانی هایی که در دوران اسارت بیان فرمود، باعث آگاهی

ص: 154


1- مفید، الارشاد، ج 2، ص 113؛ طبرسی، اعلام الوری، ج 1، ص 469
2- جامعه، چیزی همانند طوق است که دست ها و گردن را با آن به هم می بندند.
3- شهیدی، زندگانی علی بن الحسین، ص51
4- شهیدی، زندگانی علی بن الحسین، ص 58

مردم از جایگاه اهل بیت عَلَيْهِ السَّلاَمُ گردید. در مسجد شام، سخنرانی کرد و خود و پدر و جدش را به مردم شناساند و به شامیان گفت که آنچه یزید و کارگزاران او، بر سر زبان ها انداخته اند و آن ها را خارجی و شورشی معرفی کرده اند، درست نیست . پدرش خارجی نبوده و نمی خواسته جمعیت مسلمانان را بر هم بزند و در بلاد اسلامی، فتنه به پا کند. او برای اقامه حق و به دعوت مسلمانان به پا خاست تا دین را از بدعت های به وجود آمده، پاك سازد و به همان دینی که در زمان پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ جریان داشت، برگرداند.(1)

امام سجاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ در اربعین

برخی مقتل نويسان، درباره حضور امام زین العابدین عَلَيْهِ السَّلاَمُ و نحوه سوگواری ایشان در روز اربعین، مطالبی را بیان کرده اند:

1. در روز اربعین سال 61 ه.ق، امام سجاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ از سویی امام زمان بود و از سوی دیگر، قافله سالار کاروان حسینی به حساب می آمد و تصمیم گیری در امور کاروان را بر عهده داشت. از این رو، سه روز بعد از اربعین، دستور داد که کاروان، از کربلا به طرف مدینه حرکت کند. همه کاروانیان، راهی مدینه شدند و با اجازه ایشان، فقط «رباب» همسر امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ در کربلا ماند.

2. در روز اربعین سال 61 ه. ق ، ملاقاتی بین امام سجاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ و جابر بن عبدالله انصاری روی داد که برخی آن ملاقات را این گونه گزارش کرده اند:

فَقٰالَ جابِرُ: لِعَبْدِهِ إِنْطَلِق إلی هٰذا السَّواد وَآتِنا بِخَبَرِهِ، فَإن کانوا مِنْ أصْحابِ عُمَرِ بْنِ سَعدٍ فَارْجِعْ إلَینا لَعَلَّنا نَلْجَأُ إلی مَلجَأٍ، وَإن کٰانَ زَینُ العابِدین فَأنتَ حُرٌّ لِوَجْهِ اللّٰهِ تَعٰالی. فَمَضی العَبدُ فَما اَسرَعَ أن رَجَعَ وَهُوَ یَقولُ: یاجابِرُ قُم وَاسْتَقْبِل

ص: 155


1- شهیدی، زندگانی علی بن الحسین، ص. 75

حَرَمَ رَسولِ اللّٰهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، هٰذا زَینُ الْعٰابِدینْ قَدْ جاءَ بِعَمّاتِهِ وِأخَواتِهِ. فَقامَ جابرُ یَمْشي حافِي الأقْدامِ مَکْشوفَ الرَّأسِ إلیَ أن دَنا مِنَ الإمامِ زَینُ الْعابِدین اِنكَبَ عَلىٰ أقدامِهِ يُقَبِّلُهُما وَيَقولُ: سَيِّدي عَظَّمَ اللَّهُ لَكَ الأجرَ بِأَبيكَ الحُسَين سَيِّدي عَظَّمَ اللَّهُ لَكَ الأجرَ بَعمومتِكَ وَإِخوَتِكَ. فَقالَ الإمامُ:«أنتَ جابِرُ»؟ فَقالَ: نَعَم یَابنَ رَسولِ الله. فَقالَ:یا جابِرُهاهُنا وَاللّٰهِ قُتِلَتْ رِجالُنا وَذُبِحَت أطفالُنا وَسُبیَت نِساؤُنا وَحُرِقَت خِیامُنا(1).

جابر به غلامش گفت: «به طرف آن سیاهی برو و خبرش را برای ما بیاور؛ تا اگر یاران عمر سعد بودند، مخفی شویم؛ اما اگر امام زین العابدین عَلَيْهِ السَّلاَمُ بود، تو را در راه خدا آزاد می کنم». غلام جابر رفت و زود برگشت و گفت: «ای جابر! برخیز و به استقبال خاندان رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بشتاب . این امام زین العابدین عَلَيْهِ السَّلاَمُ است که همراه با خواهران و عمه هایش، به کربلا بازگشته است». جابر، با سر و پای برهنه، به استقبال امام زین العابدین عَلَيْهِ السَّلاَمُ شتافت و بر پای حضرت افتاد و پاهای مبارک ایشان را بوسید و گفت: «خدا اجر شما را در مصیبت پدر و عموها و برادرانت زیاد کند». حضرت فرمود: «تو جابر هستی؟». عرض کرد: «بله». حضرت فرمود: «ای جابر! به خدا قسم همین جا بود که مردان ما را کشتند و بچه های ما را سر بریدند و زن های ما را اسیر کردند و خیمه های ما را به آتش کشیدند».

3. برخی از علما، بر این نظرند که امام زین العابدین عَلَيْهِ السَّلاَمُ سر مبارك امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ را روز اربعین در کربلا به خاک سپرد. احتمالاً قوی ترین سند بر این مطلب، گزارش فاطمه بنت على است که شیخ صدوق در کتاب امالی

ص: 156


1- المازندرانی، معالی السبطين، ص 193؛ الزنجانی، وسيلة الدارین، ص 403

نقل کرده است: « إِلی أَنْ خَرَجَ عَلِیُّ بنُ الحُسَیْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِالنِّسْوَةِ وَ رَدَّ رَأْسَ الْحُسَینِ إلَی کَرْبَلاءَ(1)؛ امام زین العابدین عَلَيْهِ السَّلاَمُ به همراه زنان، از شام خارج شد و سر امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ را به کربلا بازگرداند».

البته این گزارش، با روایتی که می گوید امام زین العابدین عَلَيْهِ السَّلاَمُ از یزید خواست که سر پدرش را یک بار دیگر ببیند و یزید گفت که هرگز آن سر را نخواهی دید، منافات دارد. سید بن طاووس دراین باره می نویسد:وَ قَالَ یَزِیدُ لِعَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ اُذْکُرْ حَاجَاتِکَ اَلثَّلاَثَ اَللاَّتِی وَعَدْتُکَ بِقَضَائِهِنَّ فَقالَ لَهُ:الاُولی أن تُرِیَنی وَجهَ سَیِّدی ومَولایَ الحُسَینِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ،فَأَتَزَوَّدَ مِنهُ... فَقالَ:أمّا وَجهُ أبیکَ فَلَن تَراهُ أبَداً(2).

همچنین با روایات متعددی که میگوید سر امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ در نجف اشرف مدفون است، منافات دارد. علاوه بر اینکه این گزارش، از جانب امام معصوم نیست(3).

امام سجاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ در مدينه

امام سجاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ پس از آزادی از اسارت، تا پایان عمر در مدینه ماند و در طول 34 سال امامت خود، همواره تلاش کرد یاد و خاطرۀ شهدای کربلا را زنده نگه دارد. هرگاه آب می نوشید، به یاد پدر بود و بر مصائب امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ می گریست و اشک می ریخت. در روایتی از امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ آمده است: امام زین العابدین عَلَيْهِ السَّلاَمُ چهل سال بر پدر بزرگوارش گریه کرد؛ درحالی که روزها روزه

ص: 157


1- صدوق، الأمالی، ص167.
2- سید بن طاووس، اللهوف على قتلي الطفوف، ص 195.
3- برای آگاهی بیشتر، به مطالب مندرج در «مرد الراس» که در همین کتاب آمده است، مراجعه فرمایید.

بود و شب ها به نماز می ایستاد و هنگام افطار که برایش آب و غذا می برند، می فرمود: «فرزند رسول خدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ گرسنه کشته شد! فرزند رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تشنه کشته شد!». پیوسته این سخن را تکرار میکرد و میگریست، به گونه ای که اشک های آن حضرت، با آب و غذایش مخلوط می شد. پیوسته در این حال بود تا از دنیا رفت(1).

واقعه حره، نهضت توابین و قیام مختار، در زمان امامت ایشان روی داد، اما گزارشی مستند درباره این سه واقعه که از زبان و دیدگاه امام سجاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل شده باشد، در دست نیست.

صحیفه سجادیه، مجموعه دعاهای ایشان است که جامعۀ آن روز را به تصویر می کشد و راه درست در پرتو دین و قرآن را نمایان می سازد و نحوة پیوند انسان با خدا و پاک سازی نفس از آلودگی ها را آموزش می دهد. رسالة الحقوق، اثر دیگر آن حضرت می باشد که رسالة کوچکی است درباره مجموعه تکالیفی که برعهده انسان است.

امام سجاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ در سال 95 ه. ق، به دستور وليد بن عبد الملک مسموم شد و به شهادت رسید و در قبرستان بقیع، کنار قبر عمویش امام حسن مجتبی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به خاك سپرده شد.

ص: 158


1- سید بن طاووس، اللهوف، ص 290.

علي بن الحسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ معروف به سجاد و زين العابدين، چهارمين امام شيعيان است كه در سال 38 ﻫ.ق به دنيا آمد و 34 سال امامت كرد.

امام سجاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ در كربلا

امام سجاد عَلَیْهِ السَّلاَمُ در واقعه کربلا، حاضر بود و در روزي که امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ و يارانش به شهادت رسيدند، به شدت بيمار شد. در چند مورد که خواستند او را به قتل برسانند، عده اي مانع از كشتن وي شدند و گفتند: همين بيماري، او را کفايت مي کند.(1)

پس از فاجعۀ کربلا، اهل بيت امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ را به اسيري گرفتند و روانه کوفه و شام نمودند. هنگامي كه اسيران را از کربلا به کوفه مي بردند، بر گردن امام سجاد عَلَیْهِ السَّلاَمُ غُل و جامعه(2)

قرار دادند و چون بيمار بود و نمي توانست خود را بر پشت شتر نگه دارد، هر دو پاي او را بر شکم شتر بستند.(3) ابن زياد، امام سجاد عَلَیْهِ السَّلاَمُ و ديگر اسيران کربلا را در زندان نگه داشت و نامه اي به شام فرستاد و از يزيد،

كسب تكليف كرد. يزيد به ابن زياد دستور داد كه اسرا و سرهاي شهداي کربلا را به شام بفرستد. غُل بر گردن امام سجاد عَلَیْهِ السَّلاَمُ نهادند و به همراه ديگر اسيران، به دمشق فرستادند.(4)

آن حضرت با سخنراني هايي كه در دوران اسارت بيان فرمود، باعث آگاهي مردم از جايگاه اهل بيت علیهم السلام گرديد. در مسجد شام، سخنراني كرد و خود و پدر و جدش را به مردم شناساند و به شاميان گفت که آنچه يزيد و کارگزاران او، بر سر زبان ها انداخته اند و آن ها را خارجي و شورشي معرفي كرده اند، درست نيست. پدرش خارجي نبوده و نمي خواسته جمعيت مسلمانان را بر هم بزند و در بلاد اسلامي، فتنه به پا كند. او براي اقامۀ حق و به دعوت مسلمانان به پا خاست تا دين را از بدعت هاي به وجود آمده، پاك سازد و به همان ديني كه در زمان پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم جريان داشت، برگرداند.(5)

امام سجاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ در اربعين

برخي مقتل نويسان، دربارۀ حضور امام زين العابدين عَلَیْهِ السَّلاَمُ و نحوۀ سوگواري ايشان در روز اربعين، مطالبي را بيان كرده اند:

1. در روز اربعين سال 61 ﻫ.ق، امام سجاد عَلَیْهِ السَّلاَمُ از سويي امام زمان بود و از سوي ديگر، قافله سالار کاروان حسيني به حساب مي آمد و تصميم گيري در امور كاروان را بر عهده داشت. از اين رو، سه روز بعد از اربعين، دستور داد كه كاروان، از کربلا به طرف مدينه حركت كند. همۀ كاروانيان، راهي مدينه شدند و با اجازۀ ايشان، فقط «رباب» همسر امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ در کربلا ماند.

2. در روز اربعين سال 61 ﻫ.ق، ملاقاتي بين امام سجاد عَلَیْهِ السَّلاَمُ و جابر بن عبدالله انصاري روي داد كه برخي آن ملاقات را اين گونه گزارش کرده اند:

فَقالَ جابِرُ لِعَبدِهِ: إنطَلِق إلى هذا السَّواد وَآتِنا بِخَبَرِهِ، فَإن كانوا مِن اَصحابِ عُمَر بنِ سَعدٍ فَارجِع اِلَينا لَعَلَّنا نَلجَأُ إلى مَلجَأٍ، وَ إن كانَ زَينُ العابِدين فَأنتَ حُرٌّ لِوَجهِ اللهِ تَعالى. فَمَضى العَبدُ فَما اَسرَعَ أن رَجَعَ وَ هُوَ يَقولُ: يا جابرُ قُم وَ استَقبِل حَرَمَ رَسولِ اللهِ صَلَى اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم، هذا زَينُ العابدين قَد جاءَ بِعَمّاتِهِ وَ أخَواتِهِ. فَقامَ جابرُ يَمشي حافِيَ الأقدامِ مَكشوفَ الرَّأسِ إلى أن دَنا مِنَ الإمامِ زَين العابدين اِنکَبَ عَلي أقدامِهِ يُقَبِّلُهُما وَ يَقولُ: سَيِّدي عَظَّمَ اللهُ لَكَ الأجرَ بِأبيكَ الحُسَين! سَيِّدي عَظَّمَ اللهُ لَكَ الأجرَ بَعمومتِكَ وَ

اِخوَتِكَ. فَقال الإمامُ: أنتَ جابِرٌ؟ فَقالَ: نَعَم يَابنَ رَسولِ الله. فَقالَ يا جابِرُ هاهُنا وَاللهِ قُتِلَت رِجالُنا وَ ذُبِحَت أطفالُنا وَ سُبيَت نِساؤُنا وَ حُرِقَت خِيامُنا.(6)

جابر به غلامش گفت: «به طرف آن سياهي برو و خبرش را براي ما بياور؛ تا اگر ياران عمر سعد بودند، مخفي شويم؛ اما اگر امام زين العابدين عَلَیْهِ السَّلاَمُ بود، تو را در راه خدا آزاد مي کنم». غلام جابر رفت و زود برگشت و گفت: «اي جابر! برخيز و به استقبال خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بشتاب. اين امام زين العابدين عَلَیْهِ السَّلاَمُ است که همراه با خواهران و عمه هايش، به کربلا بازگشته است». جابر، با سر و پاي برهنه، به استقبال امام زين العابدين عَلَیْهِ السَّلاَمُ شتافت و بر پاي حضرت افتاد و پاهاي مبارک ايشان را بوسيد و گفت: «خدا اجر شما را در مصيبت پدر و عموها و برادرانت زياد كند». حضرت فرمود: «تو جابر هستي؟». عرض کرد: «بله». حضرت فرمود: «اي جابر! به خدا قسم همين جا بود كه مردان ما را کشتند و بچه هاي ما را سر بريدند و زن هاي ما را اسير کردند و خيمه هاي ما را به آتش کشيدند».

1. برخي از علما، بر اين نظرند كه امام زين العابدين عَلَیْهِ السَّلاَمُ سر مبارك امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ را روز اربعين، در کربلا به خاک سپرد. احتمالا قوي ترين سند بر اين مطلب، گزارش فاطمه بنت علي است که شيخ صدوق در كتاب امالي نقل کرده است: «إِلَى أَنْ خَرَجَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع بِالنِّسْوَةِ وَ رَدَّ رَأْسَ الْحُسَيْنِ إِلَى كَرْبَلَاءَ؛(7) امام زين العابدين عَلَیْهِ السَّلاَمُ به همراه زنان، از شام خارج شد و سر امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ را به کربلا بازگرداند».

البته اين گزارش، با روايتي که مي گويد امام زين العابدين عَلَیْهِ السَّلاَمُ از يزيد خواست که سر پدرش را يک بار ديگر ببيند و يزيد گفت كه هرگز آن سر را نخواهي ديد، منافات دارد. سيد بن طاووس در اين باره مي نويسد: وَ قَالَ يزيد لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع اذْكُرْ حَاجَاتِكَ الثَّلَاثَ اللَّاتِي وَعَدْتُكَ بِقَضَائِهِنَّ فَقَالَ لَهُ الْأُولَى أَنْ تُرِيَنِي وَجْهَ سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ وَ أَبِيَ الْحُسَيْنِ ع فَأَتَزَوَّدَ مِنْهُ... فَقَالَ أَمَّا وَجْهُ أَبِيكَ فَلَنْ تَرَاهُ أَبَدا.(8)

همچنين با روايات متعددي که مي گويد سر امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ در نجف اشرف مدفون است، منافات دارد. علاوه بر اين که اين گزارش، از جانب امام معصوم نيست.(9)

امام سجاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ در مدينه

امام سجاد عَلَیْهِ السَّلاَمُ پس از آزادي از اسارت، تا پايان عمر در مدينه ماند و در طول 34 سال امامت خود، همواره تلاش کرد ياد و خاطرۀ شهداي کربلا را زنده نگه دارد. هر گاه آب مي نوشيد، به ياد پدر بود و بر مصائب امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ مي گريست و اشک مي ريخت. در روايتي از امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ آمده است: امام زين العابدين عَلَیْهِ السَّلاَمُ چهل سال بر پدر بزرگوارش گريه کرد؛ در حالي که روزها روزه بود و شبها به نماز مي ايستاد و هنگام افطار که برايش آب و غذا مي برند، مي فرمود: «فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم گرسنه کشته شد! فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم تشنه کشته شد!». پيوسته اين سخن را تکرار مي کرد و مي گريست، به گونه اي که اشک هاي آن حضرت، با آب و غذايش مخلوط مي شد. پيوسته در اين حال بود تا از دنيا رفت.(10)

واقعه حره، نهضت توابين و قيام مختار، در زمان امامت ايشان روي داد، اما گزارشي مستند دربارۀ اين سه واقعه كه از زبان و ديدگاه امام سجاد عَلَیْهِ السَّلاَمُ نقل شده باشد، در دست نيست.

صحيفه سجاديه، مجموعه دعاهاي ايشان است كه جامعۀ آن روز را به تصوير مي كشد و راه درست در پرتو دين و قرآن را نمايان مي سازد و نحوة پيوند انسان با خدا و پاک سازي نفس از آلودگي ها را آموزش مي دهد. رسالة الحقوق، اثر ديگر آن حضرت مي باشد كه رسالة کوچکي است دربارۀ مجموعه تکاليفي که بر عهده انسان است.

امام سجاد عَلَیْهِ السَّلاَمُ در سال 95 ﻫ.ق، به دستور وليد بن عبد الملک مسموم شد و به شهادت رسيد و در قبرستان بقيع، کنار قبر عمويش امام حسن مجتبي عَلَیْهِ السَّلاَمُ به خاك سپرده شد.

عماد الدين طبري

دو تن از علماي امامی قرن ششم و هفتم هجري، به عمادالدین طبری شهرت دارند و هر کدام، آثاری از خود بر جای گذاشته اند:

1. حسن بن علی طبری، مؤلف تحفة الابرار، کامل بهايی و مناقب الطاهرين که تا سال 701 ﻫ.ق در قيد حیات بود.

1. ابوجعفر محمد بن علي بن رستم طبري که تا سال 553 ﻫ.ق مي زيست و كتاب بِشارَةُ المُصطَفي لِشيعةِ المُرتَضي را به نگارش در آورد. او از محدثان بسياري در شهر ري، آمل، نيشابور، نجف و کوفه، بهره برده و نام و اسانيدشان، در کتاب بشارة المصطفی ذکر گرديده است.

عماد الدين طبري كه در اين بحث، مد نظر ما است، همان نويسندۀ كتاب بشارة المصطفی است كه براي نخستين بار، روايت تشرف جابر در روز اربعين را با سند خود و به طور مفصل، نقل کرده است. سند او در نقل تشرف جابر در روز اربعين، اين گونه مي باشد:

أَخْبَرَنَا الشَّيْخُ الْأَمِينُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ شَهْرِيَارَ الْخَازِنُ بِقِرَاءَتِي عَلَيْهِ فِي مَشْهَدِ مَوْلَانَا أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فِي شَوَّالٍ سَنَةَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ وَ خَمْسِمِائَةٍ قَالَ أَمْلَأَ عَلَيْنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبُرْسِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو طَاهِرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْقُرَشِيُّ الْمُعَدِّلُ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حُمْرَانَ الْأَسَدِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ إِسْحَاقُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْمُقْرِي قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ قَالَ: حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَيَادِي قَالَ: حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ مُدْرِكٍ قَالَ:

حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ زِيَادٍ الْمَلَكِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا جَرِيرُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ عَطِيَّةَ الْعَوْفِيِّ قَالَ: خَرَجْتُ مَعَ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ زَائِرَيْنِ قَبْرَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع ... .(11)

ص: 159


1- . مفيد، الارشاد، ج 2، ص 113؛ طبرسي، اعلام الوري، ج 1، ص 469.
2- . جامعه، چيزي همانند طوق است که دست ها و گردن را با آن به هم مي بندند.
3- . شهيدي، زندگاني علي بن الحسين، ص51.
4- . شهيدي، زندگاني علي بن الحسين، ص 58.
5- . شهيدي، زندگاني علي بن الحسين، ص75.
6- . المازندراني، معالي السبطين، ص 193؛ الزنجاني، وسيلة الدارين، ص 403.
7- . صدوق، الأمالي، ص167.
8- . سيد بن طاووس، اللهوف على قتلى الطفوف، ص 195.
9- . براي آگاهي بيشتر، به مطالب مندرج در «مرد الراس» كه در همين كتاب آمده است، مراجعه فرماييد.
10- . سيد بن طاووس، اللهوف، ص 290.
11- . بشارة المصطفي لشيعة المرتضي، ج 2، ص 74.

عمود

عمود

در تمام طول مسیر پیاده روی - از نجف تا کربلا - تیرهای چراغ برقی وجود دارد که از 1 تا 1452 شماره گذاری شده اند و در زبان عربی، به آنها عمود گفته می شود. هرکدام از این تیرک ها، دقیقاً 50 متر باهم فاصله دارند و به نوعی، کیلومتر سنج به شمار می روند. به وسیله آنها می توان تشخیص داد که چقدر از مسیر طی شده است و چقدر باقی مانده است.

«ف»

فاطمه بنت الحسین سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا

فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا بزرگ ترین دختر امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ بود(1) و مادرش امّ اسحاق نام داشت(2). تاریخ دقیق تولد او مشخص نیست، اما از آنجایی که مادرش، ابتدا همسر امام حسن ما بود و بعد از شهادت آن حضرت، به همسری امام حسین از درآمد، مسلماً تولد فاطمه، بعد از شهادت امام حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ (سال 49 یا 50 ه. ق) روی داده است. بنابراین می توان احتمال داد که او در سال 51 ه.ق به دنیا آمده باشد.(3)

نوشته اند که سیمای او، به جده اش فاطمۀ زهرا سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا شبیه بود(4). پیش از

ص: 160


1- تاريخ الطبری، ج5، ص 464؛ الكامل في التاريخ، ج 2، ص 577؛ ابن سعد، ج 3، ص 214؛ ابن حبیب،ص 404
2- الطبقات الکبری، ج 8، ص 473؛ تاريخ دمشق، ج70، ص 15؛ مفید، الارشاد، ج 2، ص 491؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج 45، ص 329.
3- محمدی ری شهری، دانشنامه امام حسین ع ، ص351.
4- مفید، ارشاد، ج 2، ص 25

واقعۀ کربلا، با پسرعمويش حسن مُثَنّی- فرزند امام حسن مجتبی عَلَيْهِ السَّلاَمُ - ازدواج کرد(1). به همراه همسرش، در واقعه عاشورا حضور داشت و حسن مثنی در کربلا مجروح شد(2). بعدها که حسن مثُنَیّ از دنیا رفت، فاطمه به مدت یک سال، بر سر مزار او، به سوگ نشست و روزها روزه گرفت و شبها به عبادت پرداخت.(3)

بنا بر حدیثی که از امام باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ روایت شده است، امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ پیش از آن که به شهادت برسد، وصایای مکتوب و امانت های مربوط به امامت را به فاطمه سپرد و او آن ها را به امام سجاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ تحویل داد(4).

فاطمه به همراه دیگر اعضای خاندان امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ، به اسارت درآمد و به کوفه و شام برده شد(5). برخی از ماجراهای کربلا، همانند هجوم به خیمه ها و دوران اسارت اهل بیت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از او نقل شده است(6). در دربار شام، میان او و یزید، سخنانی ردوبدل گردید(7). احمد بن علی طبرسی، بحث های او با کوفیان و شامیان را آورده است(8).

برخی مقتل نويسان، درباره حالت فاطمه در روز اربعین نوشته اند: «واكبت

1. 2. 3، 4، 5. 6. صدوق، الامالی، ص 228 7. 8.

فضیلت زیارت اربعین | «ف» [163

فاطمة بنت الحسين على قبر أبيها، ثم بكت بكاء شديد حتى ممشى عليها؛ فاطمه دختر امام حسین به در روز اربعین، خود را بر روی قبر پدرش انداخت و گریه شدیدی کرد، به طوری که از هوش رفت».

بنا بر نوشته سبط ابن جوزی، فاطمه در سال 117 ه.ق، در مدینه از دنیا رفت.2

: فضیلت زیارت اربعین

درباره فضیلت زیارت اربعین، تنها یک روایت وجود دارد که توسط شیخ مفید در کتاب المزار آمده و به صورت مرسل، از امام حسن عسکری نقل شده است. شیخ طوسی نیز این روایت را در تهذیب الاحکام آورده است. طبق این روایت، زیارت اربعین، یکی از نشانه های پنجگانه مؤمن (شیعه) می باشد.

در این روایت آمده است: «ژوي عن أبي محمد الحسن بن على العشگری ع أنه قال علاقات المؤمني من صلاة الجدى و الخمسيت و یا اربعين و الم

في اليمين وتغير الجبين و المهيسم الله الرمين الرجيم) .2

در این روایت، امام حسن عسکری علمی فرماید: نشانه های مؤمن (شيعه) پنج چیز است: 1. خواندن 51 رکعت نماز در طول شبانه روز؛ 2. زیارت اربعین؛

، المازندرانی، معالی السبطين، ص 198؛ الزنجانی، وسیلة الدارين، ص 405 2. سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص 280. 3، تهذيب الأحکام، تحقیق خرسان، ج 6، ص 52؛ كتاب المزار، ص 53.

164 | «ف» | فضیلت زیارت اربعین |

3. انگشتر در دست راست کردن؛ 4. سجده کردن بر خاک؛| 5. بلند گفتن بسم الله در همه نمازها.

نکته حائز اهمیت در این روایت، این است که از بین تمامی زیارت های مخصوصه امام حسين لا - همانند زیارت رجبیه و شعبانیه یا حتی زیارت عاشورا - تنها زیارتی که علامت و نشانه شیعه معرفی شده است، زیارت اربعین می باشد. این مطلب، گویای آن است که حیات تشیع، درگرو زیارت اربعین سید الشهدا بالا می باشد.

فاطمه بنت الحسين علیهما السلام

فاطمه سلام الله علیها ، بزرگ ترين دختر امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ بود(9)

و مادرش امّ اسحاق نام داشت.(10)

تاريخ دقيق تولد او مشخص نيست، اما از آنجايي كه مادرش، ابتدا همسر امام حسن عَلَیْهِ السَّلاَمُ بود و بعد از شهادت آن حضرت، به همسرى امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ درآمد، مسلما تولد فاطمه، بعد از شهادت امام حسن عَلَیْهِ السَّلاَمُ (سال 49 يا 50 ﻫ.ق) روي داده است. بنا بر اين مي توان احتمال داد که او در سال 51 ﻫ.ق به دنيا آمده باشد.(11)

نوشته اند كه سيماي او، به جده اش فاطمۀ زهرا سلام الله علیها شبيه بود.(12)

پيش از

ص: 161


1- تاريخ دمشق، ج70، ص 17؛ المعارف لابن قتیبه، ص 213؛ ابن سعد، ج 8، ص 473.
2- الكامل في التاريخ، ج 2، ص 577.
3- تهذيب الكمال، ج 6، ص 95؛ بحار الانوار، ج 44، ص 167؛ تاریخ دمشق، ج70، ص 19؛ مفید، الارشاد،ج 2، ص 26.
4- صفار قمی، ص 182؛ کلینی، کافی، ج 1، ص 303.
5- الكامل في التاريخ، ج 2، ص 577؛ مفید، ارشاد، ج 2، ص 121
6- صدوق، الامالی، ص 228
7- تاریخ طبری، ج 5، ص 464؛ قاضی نعمان، ج 3، ص 268
8- احمد بن علی طبرسی، ج 2، ص 29.27.
9- . تاريخ الطبري، ج5 ، ص 464؛ الکامل في التاريخ، ج 2، ص 577؛ ابن سعد، ج 3، ص 214؛ ابن حبيب، ص 404.
10- . الطبقات الکبري، ج 8، ص 473؛ تاريخ دمشق، ج 70، ص 15؛ مفيد، الارشاد، ج 2، ص 491؛ مجلسي، بحار الانوار، ج 45، ص 329.
11- . محمدي ري شهري، دانشنامه امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، ص351.
12- . مفيد، ارشاد، ج 2، ص 25.

واقعۀ کربلا، با پسر عمويش حسن مُثَنّي - فرزند امام حسن مجتبي عَلَيْهِ السَّلاَمُ - ازدواج کرد.(1)

به همراه همسرش، در واقعه عاشورا حضور داشت و حسن مثني در كربلا مجروح شد.(2) بعدها كه حسن مُثَنّي از دنيا رفت، فاطمه به مدت يک سال، بر سر مزار او، به سوگ نشست و روزها روزه گرفت و شب ها به عبادت پرداخت.(3)

بنا بر حديثى كه از امام باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ روايت شده است، امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ پيش از آن كه به شهادت برسد، وصاياى مکتوب و امانت هاي مربوط به امامت را به فاطمه سپرد و او آن ها را به امام سجاد عَلَیْهِ السَّلاَمُ تحويل داد.(4)

فاطمه به همراه ديگر اعضاى خاندان امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، به اسارت در آمد و به کوفه و شام برده شد.(5)

برخي از ماجراهاي كربلا، همانند هجوم به خيمه ها و دوران اسارت اهل بيت پيامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از او

نقل شده است.(6)

در دربار شام، ميان او و يزيد، سخنانى رد و بدل گرديد.(7) احمد بن علي طبرسي، بحث هاي او با كوفيان و شاميان را آورده است.(8)

برخي مقتل نويسان، دربارۀ حالت فاطمه در روز اربعين نوشته اند: «وَانْكبَّت

ص: 162


1- . تاريخ دمشق، ج 70، ص 17؛ المعارف لابن قتيبه، ص 213؛ ابن سعد، ج 8، ص 473.
2- . الکامل في التاريخ، ج2، ص577.
3- . تهذيب الکمال، ج 6، ص 95؛ بحار الانوار، ج 44، ص 167؛ تاريخ دمشق، ج 70، ص 19؛ مفيد، الارشاد، ج 2، ص 26.
4- . صفّار قمي، ص 182؛ کليني، كافي، ج 1، ص 303.
5- . الکامل في التاريخ، ج 2، ص 577؛ مفيد، ارشاد، ج 2، ص 121.
6- . صدوق، الامالي، ص 228.
7- . تاريخ طبري، ج 5، ص 464؛ قاضى نعمان، ج 3، ص 268.
8- . احمد بن علي طبرسي، ج 2، ص 27-29.

فاطمةُ بِنتُ الحُسَينِ عَلَي قَبرِ أبيها، ثُمَّ بَكَت بُكاءً شَديداً حَتَّي غُشِيَ عَلَيها؛(1) فاطمه دختر امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ در روز اربعين، خود را بر روي قبر پدرش انداخت و گريۀ شديدي کرد، به طوري كه از هوش رفت».

بنا بر نوشتۀ سبط ابن جوزي، فاطمه در سال 117 ﻫ.ق، در مدينه از دنيا رفت.(2)

فضيلت زيارت اربعين

فضيلت زيارت اربعين

دربارۀ فضيلت زيارت اربعين، تنها يک روايت وجود دارد كه توسط شيخ مفيد در کتاب المزار آمده و به صورت مرسل، از امام حسن عسکري عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل شده است. شيخ طوسي نيز اين روايت را در تهذيب الاحكام آورده است. طبق اين روايت، زيارت اربعين، يکي از نشانه هاي پنج گانۀ مؤمن (شيعه) مي باشد.

در اين روايت آمده است: «رُوِيَ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيِّ ع أَنَّهُ قَالَ عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِينَ وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ وَ التَّخَتُّمُ فِي الْيَمِينِ وَ تَعْفِيرُ الْجَبِينِ وَ الْجَهْرُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم».(3)

در اين روايت، امام حسن عسکري عَلَيْهِ السَّلاَمُ مي فرمايد: نشانه هاي مؤمن (شيعه) پنج چيز است:

1. خواندن 51 رکعت نماز در طول شبانه روز؛

2. زيارت اربعين؛

ص: 163


1- . المازندراني، معالي السبطين، ص 198؛ الزنجاني، وسيلة الدارين، ص 405.
2- . سبط ابن جوزي، تذکره الخواص، ص 280.
3- . تهذيب الأحكام، تحقيق خرسان، ج 6، ص 52؛ كتاب المزار، ص 53.

3. انگشتر در دست راست كردن؛

4. سجده کردن بر خاک؛

5. بلند گفتن بسم الله در همۀ نمازها.

نکتۀ حائز اهميت در اين روايت، اين است که از بين تمامي زيارت هاي مخصوصۀ امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ - همانند زيارت رجبيه و شعبانيه يا حتي زيارت عاشورا - تنها زيارتي که علامت و نشانۀ شيعه معرفي شده است، زيارت اربعين مي باشد. اين مطلب، گوياي آن است كه حيات تشيع، در گرو زيارت اربعين سيدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ مي باشد.

ص: 164

«ك»

كتاب بشاره المصطفي

كتاب بِشارَةُ المُصطَفي لِشيعةِ المُرتَضي، نوشتۀ ابوجعفر محمد بن علي بن رستم طبري، معروف به عمادالدين طبري است كه از علماي قرن ششم هجري و متوفاي 553 ﻫ.ق مي باشد. اين كتاب، در بيان منزلت و درجات شيعيان علي بن ابي طالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و کرامات اولياي الهي و پيروان ائمه اطهار عَلَيْهِ السَّلاَمُ به نگارش در آمده است.

اين کتاب، مورد اعتماد علماي شيعه مي باشد و از منابع مهم علامه حلي، علامه مجلسي، محقق بحراني، شيخ حر عاملي و ديگر علماي شيعه، در تدوين و تأليف کتاب هاي فقهي، کلامي، حديثي و ادعيه به شمار مي رود. همچنين به دليل اين كه اسناد دست اول را در بر دارد و از علماي شيعي و ايراني مربوط به قرن پنجم و ششم هجري نام مي برد، اهميت بسيار بالايي دارد و از اين نقطه نظر نيز، همواره مورد عنايت و توجه علما بوده است.

ص: 165

بِشارَةُ المُصْطفي، کتابي روايي است كه نويسنده، همۀ روايات خود را با اسناد كامل ثبت کرده و هيچ سندي را حذف ننموده است. ابواب اين کتاب، بدون عنوان مي باشد، اما همۀ احاديث مربوط به پيامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تا حضرت مهدي عَجَّلَ اَللّٰه تَعٰالي فَرَجَهُ اَلْشَّريفْ را گرد آورده است.

اهميت اين کتاب دربارۀ اربعين، به اين دليل است که روايت تشرف جابر بن عبدالله انصاري و عطيه عوفي در روز اربعين را به طور جامع و مفصل، نقل كرده است. تشرف جابر بن عبدالله، در جلد دوم اين كتاب(1) و با عنوان «مجي ء جابر الأنصاري لزيارة الحسين»، يعني «آمدن جابر انصاري براي زيارت حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ » نقل گرديده است.(2)

كتاب تحقيق دربارۀ اول اربعين سيدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ

كتاب تحقيق دربارۀ اول اربعين سيدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ

يکي از کتاب هاي مهم دربارۀ اربعين، كتاب ارزشمند «تحقيق دربارۀ اول اربعين سيدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ » است. اين کتاب كه افزون بر هشتصد صفحه دارد و به بررسى بيش از پانصد و هفتاد کتاب مي پردازد، تحقيقي مفصل و دقيق دربارۀ نخستين اربعين امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ مي باشد و در صدد اثبات اين نکته است که کاروان عاشورا، به هنگام بازگشت از سرزمين شام، در تاريخ بيستم صفر سال 61 ﻫ.ق، بر سر تربت مطهّر امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ حاضر شد. به نظر نويسندۀ كتاب، هيچ مانعي ندارد که کاروان امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ توانسته باشد اين مسير را در مدت ياد شده طي کند. او 16 دليل اقامه مي كند تا ثابت نمايد كه ورود اهل بيت به کربلا در روز اربعين، ممكن بوده است.

ص: 166


1- . بشارة المصطفي لشيعة المرتضي، ج 2، ص 74.
2- . شناخت سيرۀ معصومان، مرکز تحقيقات کامپيوتري علوم اسلامي نور.

نويسندۀ كتاب، علامه محقق سيد محمد على قاضى طباطبايى است كه در محراب مصلاى جمعۀ تبريز به شهادت رسيد. وي به علت حمايت از انقلاب، به مدت سه سال، از سوي رژيم پهلوي، به يكي از روستاهاي اطراف خلخال تبعيد شده بود و در اين مدت، توانست چنين کتاب ارزشمندي را به نگارش در آورد. اين کتاب در سال 1368ﻫ.ش، توسط بنياد علمي و فرهنگي شهيد آيت الله قاضى طباطبايى تجديد چاپ شد.

كتاب تهذيب الاحکام

تهذيب الاحكام، عنوان مجموعه اي حديثي است كه ابوجعفر محمد بن حسن طوسي، معروف به شيخ الطائفه (درگذشتۀ 460 ﻫ.ق) آن را نگاشته است. اين كتاب، نخستين تأليف شيخ طوسي است كه قبل از كتاب

ص: 167

الاستبصار، به نگارش درآمده و شرح و توضيحي بر کتاب المقنعۀ شيخ مفيد است. اين كتاب، مجموعه اي از روايات فقهي و احکام شرعي است که از اهل بيت روايت شده است و شامل 393 باب و 13590 حديث مي باشد. تهذيب الاحكام، سومين كتاب از کتب اربعۀ اماميه به حساب مي آيد و در مقايسه با ساير کتب چهارگانه، بيشترين احاديث فقهي را در بر دارد. از مهم ترين منابع استنباطي فقهاي شيعه مي باشد و مورد قبول همۀ علما و فقهاي اماميه است. اهميت اين کتاب دربارۀ اربعين، از آن رو است که زيارت اربعين - كه صفوان بن مهران از امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل كرده - نخستين بار در اين کتاب آمده است.

كتاب المزار

اين كتاب كه مجموعه اي روايي دربارۀ زيارت پيامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و ائمۀ اطهار عَلَيْهِ السَّلاَمُ مي باشد و نام ديگرش «المزار الصغير» يا «مناسك المزار» مي باشد، از نوشته هاي شيخ مفيد است. روايت فضيلت زيارت اربعين، براي نخستين بار، در اين كتاب نقل شده است.

شيخ مفيد در آغاز كتاب، دربارۀ انگيزۀ خود از نگارش آن مي نويسد: «با توجه به اين كه علما، كتابى مستقل در زيارت ائمه عَلَيْهِمُ السَّلاَمْ ننگاشته اند، تصميم گرفتم كتابى در زمينۀ شيوۀ زيارت دو امام بزرگوار، حضرت على و امام حسين عَلَيْهِما السَّلاَمْ به نگارش درآوردم». البته شيخ مفيد در بخش دوم كتاب، زيارت پيامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و ديگر ائمه عَلَيْهِمُ السَّلاَمْ را نيز آورده است. او اين كتاب را به سبك كتاب هاى روايى تدوين نموده و قبل از هر روايت، سند آن را آورده و سپس دعا

ص: 168

و زيارت را از امام معصوم عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل كرده است.

اين كتاب، از معتبرترين منابع در باب دعا و زيارت به شمار مى رود و علما و دانشمندان بزرگ شيعه نيز بر آن اعتماد و استناد نموده اند؛ از جمله:

1. شيخ الطائفه، ابو جعفر محمد بن حسن طوسى، يكى از شاگردان برجستۀ شيخ مفيد، در كتاب «تهذيب الأحكام»، بخش گسترده اى از اين كتاب را نقل كرده است.

2. سيد غياث الدين عبد الكريم بن طاووس، در كتاب ارزشمند «فرحة الغري»، به نقل از اين كتاب، مطالب بسياري را آورده است.

3. شيخ تقى الدين ابراهيم بن على بن حسن عاملى كفعمى، در كتاب هاى «البلد الأمين» و «المصباح»، مطالبي را با استناد به اين كتاب، بيان كرده است.(1)

كتاب مصباح الزائر

كتاب «مصباح الزائر و جناح المسافر»، از نوشته هاي سيد رضى الدين أبو القاسم علي بن موسى بن طاووس حسيني حلي است. اين کتاب، از نخستين نوشته هاي سيد بن طاووس است كه 20 فصل دارد و به مقدمات سفر زيارتي و آداب زيارت ائمه عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ و امام زادگان و مؤمنان مي پردازد.(2)

اهميت اين کتاب دربارۀ اربعين، از آن رو است که زيارت نامۀ جابر از زبان عطيۀ عوفي، براي نخستين بار، در اين كتاب آمده است.

ص: 169


1- . نرم افزر جامع الاحاديث، موسسه علوم کامپيوتري نور.
2- . الذريعه، جلد 21، صفحه 107.

كتاب هاي اربعين

بسياري از نويسندگان، دربارۀ زيارت اربعين، روز اربعين و رخدادهاي مربوط به اربعين، كتاب هايي را نوشته اند كه در اين بخش، به نام برخي از اين كتاب ها اشاره مي شود:

1. «آه از غروب فراق: نجواي خاموش جابر با مولايش حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ»، سعيد مقدس، تهران، مکيال، 1381، 64 صفحه.

2. «الاربعين الحسينيه»، محمد اشراقي معروف به ارباب، تهران، سازمان اوقاف و امور خيريه، انتشارات اسوه، 1379، 350 صفحه.

1. «اربعين امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ »، حسن نمازي شاهرودي، تهران، دانشوران، 1378، 16 صفحه.

4. «اربعين حسيني: پژوهشي در بازگشت اهل بيت عَلَيْهِ السَّلاَمُ از شام به کربلا»، محمدامين پوراميني، با مقدمه معرفت، قم، حسين، 1382، 124 صفحه.

5. «اربعين در فرهنگ اسلامي»، تهيه و تنطيم و ترجمه رضا تقوي دامغاني، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، مرکز چاپ و نشر، 1368.

6. «اربعين در فرهنگ شيعه»، محمد محسن حسيني طهراني، قم، عرش انديشه، 1426ﻫ.ق = 1384ﻫ.ش،؛ قم، مکتب وحي، 1432ﻫ.ق = 1390ﻫ.ش، 117 صفحه.

7. «اربعين سيد شهيدان کربلا»، اصغر محمدي همداني، تهران، گلزار کتاب، 1386، 81 صفحه.

8. «الاربعين في التراث الشيعي»، محمد محسن حسيني طهراني، بيروت، دار المحجه البيضاء؛ تهران، مکتب وحي، 1431ق، 151 صفحه.

ص: 170

9. «اربعين و چهل درس از کاروان آزادي آفرين کربلا»، مرتضي مهدوي يگانه، تهران، جمهوري، 1387، 123 صفحه. 10. «اربعين»، رسول جعفريان، تهيه شده در معاونت امور فرهنگي، مديريت آموزش، تهران، نشر مشعر، 1390، 33 صفحه.

11. «اربعينيان»، سيد محمود هاشمي دهسرخي، قم، انتشارات آشيانۀ برتر، 1393، 96 صفحه.

12. «اربعينيه الامام الحسين في وجدان الاسلام»، عدنان عبدالنبي البلداوي، بغداد، 2009م، 23 صفحه.

13. «از عاشورا تا اربعين»، محمد سرخوش، بوشهر، انتشارات بوشهر، 1388، 131 صفحه.

14. «از كربلا تا مدينه محرق القلوب»، احمد بحريني دشتي، اقتباس از كتاب محرق القلوب مهدي نراقى، قم، موسسه انتشارات عصر ظهور، 1384، 352 صفحه.

15. «با خاندان وحي: از عاشورا تا اربعين»، حشمت الله قنبري همداني، تهران، امير کبير، 1379، 173 صفحه.

16. «تحقيق دربارۀ اول اربعين حضرت سيدالشهداء عَلَيْهِ السَّلاَمُ». محمد علي قاضي طباطبائي، قم، بنياد علمي و فرهنگي شهيد آيت الله قاضي طباطبائي، 1368، 963 صفحه؛ تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان چاپ و انتشارات، 1383، 488 صفحه.

17. «ثار الله خون حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ در رگ هاي اسلام» به ضميمه تحقيقي دربارۀ اربعين حسيني، حسين عندليب همداني، قم، مسجد مقدس جمکران، 1392، 519 صفحه.

ص: 171

18. «چلۀ وصل، اسرار اربعين»، سيد علي رضا موسوي، اصفهان، انتشارات ذکري القلوب ٬ 1393، 110 صفحه.

19. «چهل روز عاشقانه»، محمدرضا سنگري، تهران، کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان، 1381، 143 صفحه.

20. «الخبر اليقين في رجوع السبايا لزياره الاربعين: تاريخيا و فقهيا»، حسن البدوي، بيروت، دار الولاء، 295 صفحه.

21. «خطوات المتقين في ثمار زياره الاربعين»، هادي الشيخ طه، کربلا، العتبه العباسيه المقدسه، 1431ق، 30 صفحه.

22. «دانستني هاي اربعين حسيني»، رضا اکرمي.

23. «درسنامه اربعين»، مجيد جعفر پور، قم، بيت الاحزان، 1390 ﻫ.ش، 256 صفحه.

24. «ديوان اربعين الامام الحسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ»، ام سرور، قم، انتشارات حضرت عباس عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، 1432 ﻫ.ق= 1390ﻫ.ش، 200 صفحه.

25. «راز بکاء: مصائب حضرت زينب از واقعه کربلا تا اربعين»، مقصود باقري، تبريز، سالار، 1379، 224 صفحه.

26. «رسم دلدادگي: روايتي ادبي از اربعين حسيني از نگاه جابر ابن عبدالله انصاري»، عليرضا مرتضوي، تهران، ستاد عالي هماهنگي و نظارت بر کانونهاي فرهنگي و هنري مساجد، 1390، 40 صفحه.

27. «رياض العارفين في زياره الاربعين»، عادل علوي، قم، موسسه اسلامي تبليغ و ارشاد، 1431ق= 1389، 150 صفحه.

28. «زيارت اربعين: آينه عرفان و آيت ايمان»، با تبياني از محمد حسن احمدي فقيه، قم، دار التفسير، 1423ق/ 1381؛ قم، آيات

ص: 172

بينات، 1430ق، 48 صفحه.

29. «زيارت اربعين»، ترجمۀ حسين انصاريان، جهاد دانشگاهي واحد قزوين، چاپ 1، سال 1392، 24 صفحه.

30. «زيارت اربعين»، كامران فتوحي قيام، گرافيست: ناصر گلستاني دارياني، مجنون، چاپ 1، سال 1391، 80 صفحه.

31. «زيارت در اربعين: فضيلت زيارت اربعين حسيني در کربلا»، محمد علي نوراني يگانه قمي، قم، اثر قلم، 1392، 87 صفحه.

32. «زيارت عشق»، سيد حشمت الله علوي، اقيانوس معرفت، چاپ 1، سال 1393، 124 صفحه.

33. «زياره الاربعين: دراسه موضوعيه في اثبات مشروعيتها». كمال زهر، بيروت، امجاد، 1422ق، 70 صفحه.

34. «زينب در حساس ترين و درخشان ترين دوران زندگي خود يعني: از عاشورا تا اربعين»، بدرالدين نصيري، به کوشش اسدالله مرادي بروجردي، کاشان، حسينيه آيت الله امامت کاشاني، مجمع متوسلين به آل محمدعَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ ، 1383، 349 صفحه.

35. «سرير اشک: ماتم نامه حسيني از محرم تا اربعين»، به کوشش محمدعارف موسوي نژاد، با مقدمه اي از صادق حسيني اشکوري، قم، مجمع ذخائر اسلامي، 1387=1430 ھ.ق، 182 صفحه.

36. «سفري از عاشورا تا اربعين: به ضميمه شرح زيارت هاي عاشورا و اربعين»، عبدالله مستحسن، سبط النبي، چاپ 1، سال 1389ﻫ.ش، 392 صفحه.

37. «شرح زيارت اربعين سالار شهيدان همراه با: زيارت عاشورا، دعاي توسل،

ص: 173

دعاي عهد و دعاي فرج»، يدالله زماني گندماني، قم، چلچراغ، 1390، 128 صفحه.

38. «شرح زياره الاربعين للامام الحسين»، السيد حسون البطاط، بيروت، الفيحاء، 2013م.

39. «شعر اربعين»، دفتر تحقيق و پژوهش بنياد شهيد انقلاب اسلامي، زير نظر نصرالله مرداني، تهران، شاهد، 1377، 164 صفحه.

40. «صحيفه كربلا»، سيد امير معصومي، حديث مهر، معارف معنوي، هفت، اشكذر، چاپ 1، سال 1390، 128 صفحه.

41. «صفريه از روز اربعين تا آخر ماه صفر»، علي فلسفي خراساني، تصحيح جواد ارتشداد، مشهد، جعفري، 1406ق = 1364، 3 جلد.

42. «غم نامه نينوا: سروده عاشورايي و برگشت اسرا از شام و اربعين حسيني»، حسن ملا (لاهيج نوري)، تلخيص و انتخاب اشعار از هادي طبيبي (مرادعلي)، کرمانشاه.

43. «فاجعه الاربعين»، شيخ حسن بلادى

44. «فضل زياره الامام الحسين يوم الاربعين عَلَيْهِ السَّلاَمُ»، محمدعلي نوراني، اثر قلم، چاپ 1 سال 1392،66 صفحه.

45. «فلسفه زياره الاربعين»، عدنان ساعدي، بزم قلم، چاپ 1 سال 1392، 48 صفحه.

46. «الكاظميه المقدسه و احياء ذكري اربعينية الامام الحسين لعامي 1430 - 1431»، کاظمين، العتبه الكاظميه المقدسه، 1431ق، 79 صفحه.

47. «الگوهاي آسماني، فاطمه و اربعين حسيني»، مجموعه سخنراني هاي خطيب توانا حجت الاسلام و المسلمين حاج سيد محمدتقي

ص: 174

حشمت الواعظين طباطبائي قمي. علي تقديري، قطب الدين محمد رستگار، تهران، 1389، 224 صفحه.

48. «مجالس الاربعين في مصيبه راس الحسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ»، نورالله ذاكر قاضي عسگر، اصفهان، بينا، 1383ق، 139 صفحه.

49. «مجلة صدي الاربعين»، مجموعة مؤلفين، کربلا، العتبه العباسيه المقدسه، قسم الشؤون الفکريه و الثقافيه، 1434ق.

50. «مجموعه مقالات در زمينه عاشورا، اربعين و نوروز»، محمد فاضل استرآبادي، قم، انتشارات شيعه شناسي، 1392.

51. «مرثيه نامه: اربعين و ورود به مدينه محرم و صفر 1388»، مجيد عيوضي، تهران، آرام دل، صيام، 1388، 48 صفحه.

52. «مسير السبايا ويوم الاربعين ويليه اربعين الحسين في الادب القريض والشعبي»، محمود الشريفي، قم، الشريف الرضي، 1373، 64 صفحه؛ قم، باقيات، مکتبه فدک، 1428ق، 176 صفحه.

53. «مسيرة الاربعين الحسينيه»، علي حسين الخباز، كربلاء المقدسه، العتبه العباسيه المقدسه - قسم الشؤون الفكريه، 2012م.

54. «المسيره المليونيه في زياره الاربعين»، عبد مناف عبد محمود الخفاجي، بابل، دار الصادق، 2014م، 123 صفحه.

55. «المشي الي الامام الحسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ »، محمود الغريفي البحراني، قم، دارالصديقه الشهيده، سماحه المرجع آيه الله العظمي الميرزا جواد التبريزي، 1425ق، 32 صفحه.

56. «مصائب الحسين يوم الاربعين»، الملايه معصومه حبيب الجريدان.

57. «مصائب حضرت زينب از واقعه کربلا تا اربعين»، مقصود باقري، تبريز،

ص: 175

سالار، 1379، 170 صفحه.

58. «من آداب زياره الاربعين»، الشيخ مهدي تاج الدين، كربلاء المقدسه، مكتبه العلامه ابن فهد الحلي، 2013م.

59. «نخستين اربعين در كربلا»، آيه الله قاضي طباطبايى، مقدمه آيه الله جعفر سبحانى، تلخيص و نگارش مهدي شمس الدين، تهران، شوراي سياسيتگذاري ائمه جمعه، 1375، 71 صفحه.

60. «النور المبين في شرح زياره الاربعين»، مهدي تاج الدين، قم، دارالانصار، 1426ق، 248 صفحه.

61. «هشتاد هزار متر عشق»، مهدي نيلي پور، قم، 1393ش.

62. «همراه با آل علي، از عاشورا تا اربعين«، حشمت الله قنبري همداني، سازمان تبليغات اسلامي، ستاد برگزاري برنامه هاي فرهنگي - تبليغي سال حضرت اميرالمؤمنين علي عَلَيْهِ السَّلاَمُ، تهران، اميرکبير، 1379، 145 صفحه.

63. «يا اهل العالم: پياده روي ميليوني اربعين حسيني از دريچه دوربين»، عکس سيد احسان باقري، علي حياتي؛ گردآوري و بازنويسي متن محمد کرم زاده، تهران، بيان معنوي، 1391، 108 صفحه.

64. «يوم الاربعين عند الحسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ »، عبدالرزاق الموسوي المقرم، نجف، مطبعة القضاء، 1377ق، 40 صفحه.

ص: 176

«م»

مبدا پيدايش پیادی روی اربعین

قاضی طباطبایی می نویسد: «حركت به سوی كربلا در روز اربعين، از زمان ائمه اطهار عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ در بين شیعیان رايج بوده است و شيعيان حتی در زمان بنی اميه و بنی عباس نيز به اين حركت، مقيد بوده اند». او اين حركت را سيرۀ مستمر شيعه در طول تاريخ می داند.(1)

محسن امین عاملی

شتر کرایه کرد نُه روزه از شام آمد کربلا، که ثابت کند اهلبیت عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ به کربلا آمده اند.

مخالفان اربعين

کسانی که با اصل اعتقادات شیعه مخالف هستند، دشمن همایش بزرگ

ص: 177


1- . تحقیقی درباره اربعین اول سید الشهدا، ص 2.

شيعي و پياده روي در اربعين حسيني می باشند. البته منظور از دشمنان، اهل سنت نيستند؛ چرا که این برادران مان هم در این همایش بزرگ، حضور دارند. دشمن اصلی این سفر مقدس، استکبار جهانی است. چون حس مي كنند كه اگر این همایش، جهاني گردد و شوق و محبت امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ عالم گیر شود، دیگر کسی نمي تواند جلوي آن را بگيرد. از اين رو، از برادران جاهل مان - در ميان شیعه و اهل سنت - استفاده مي كند و به دنبال خاموش کردن این چراغِ در حال روشن شدن و فراگیر شدن برای عالم می باشند. تنها وظیفۀ ما در مقابله با آنان، ایجاد محبت و دوستی است. هر چند بر خلاف تلاش دشمنان، سال به سال بر جمعیت زائران اربعین افزوده می شود، اما بايد هوشيار باشيم و هوشمندانه عمل كنيم.

تلاش دشمنان براي مخالفت با حركت اربعين، مربوط به امروز و ديروز نيست. در زمان خلافت بنی العباس، هر کس به زیارت اباعبدالله عَلَيْهِ السَّلاَمُ مي رفت، یک دستش را قطع می کردند؛ اما باز هم زائران امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ راهي كربلا می شدند. روز به روز، شرایط را سخت تر کردند تا جایی که از هر دو زائر، یک نفر را می کشتند؛ اما باز هم زائران، به زيارت حضرت می رفتند.(1) در زمان صدام و حکومت حزب بعث نيز، هر کس برای زیارت اربعین، پیاده به کربلا می رفت، حکمش اعدام بود؛ ولی باز هم حركت زائرين ادامه داشت.

امروز هم علی رغم اين كه مراسم اربعين حسيني در کربلا، بزرگترين تجمع مسالمت آميز تاريخ بشر به شمار مي آيد، اما مدام مورد شديدترين حملات تروريستي تکفيري ها قرار مي گيرد و با وجود اقدامات پيش گيرانۀ امنيتي، زائران را هر ساله در اربعين حسيني، به خاک و خون مي کشند.

ص: 178


1- . اخبار الدول، به نقل از مثير الاحزان.

در يكي از اين سال ها، ابوبکر البغدادي، سرکردۀ گروه تکفيري عراق، در يك فايل صوتي، زائران اربعين را تهديد به قتل کرد و گفت: «چند سالي است که حضور شيعيان در اربعين، رشد کرده است. ما امسال با تمام قوا، وارد عمل خواهيم شد و در اربعين امسال، همانند عاشوراي 61 هجري، تمامي شيعيان را به خاک و خون مي کشيم!» وي در ادامه گفت: «زيارت حسين در اربعين، به نماد اتحاد شيعيان معروف شده است و ما بايد به اين اتحاد و همدلي، ضربۀ اساسي وارد کنيم».(1)

آل سعود نيز مي خواهد به هر نحوي كه شده و با خرج میلیون ها دلار، کاری کند که زائران اربعین، به زیارت اباعبدالله عَلَيْهِ السَّلاَمُ نروند؛ اما مي بينيم كه عاشقان اباعبدالله عَلَيْهِ السَّلاَمُ از همه جاي دنیا، به زيارتش مي شتابند و سال به سال، بر جمعیت زائران اربعین افزوده می شود.

مدت اقامت اهل بيت علیهم السلام در اربعين

مدت اقامت اهل بيت عَلَيْهِ السَّلاَمُ در اربعين

از برخي روايات به دست مي آيد كه اهل بيت امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، تا سه روز بعد از اربعين، در کربلا ماندند. مرحوم عبدالرزاق مقرم مي نويسد: «پس از سه روز اقامت در کربلا، امام سجاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ احساس كرد كه چاره اي جز رفتن به سوي مدينه نيست؛ زيرا عمّه­ها و ديگر بانوان و کودکان را مي­ديد كه شب و روز گريه مي­کنند و از قبري به سوي قبر ديگر مي­روند و وضعيتي به وجود آمده كه قابل تحمل نيست».(2)

ص: 179


1- . شیعه نیوز، 25 دی 1390.
2- . مقتل الحسين مقرم، ص470.

مرتضي مطهري

استاد شهيد مرتضي مطهري، در 13 بهمن 1298 ﻫ.ش در فريمان استان خراسان به دنيا آمد و در 11 ارديبهشت 1358 ﻫ.ش در تهران به شهادت رسيد.(1) او يك روحاني شيعه، استاد كلام و فلسفه و تفسير قرآن، عضو هيئت موتلفۀ اسلامي و از نظريه پردازان نظام جمهوري اسلامي ايران بود. پيش از انقلاب 57، در دانشگاه تهران تدريس مي كرد و پس از انقلاب، به رياست شوراي انقلاب منصوب شد. امام خميني «ر ه» علاقۀ فراواني به او داشت؛ به طوري كه بعد از شهادت استاد مطهري فرمود: «مطهري، پارۀ تن اسلام و حاصل عمر من بود». در ادبيات جمهوري اسلامي ايران، از وي با عنوان «معلم شهيد» ياد مي شود.

در ميان انديشمندان معاصر، ايشان با تاثرپذيري از کتاب «لؤلؤ و مرجان» نوشتۀ محدث نوري، ورود اهل بيت عَلَيْهِ السَّلاَمُ به كربلا در اربعين اول و ملاقات آنان با جابر را قبول نداشت.(2)

مرد الرأس

به روز بازگرداندن سر امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ به کربلا، «مَرَدُّ الرَأس» گفته مي شود. عده اي بر اين باورند كه در اربعين حسيني، سرها از شام به كربلا بازگردانده شد و يکي از رخداد هاي مهم در روز

اربعين، الحاق سر مطهر امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ به بدن آن حضرت بود كه توسط امام سجاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ صورت گرفت.(3)

ص: 180


1- . عرفان مطهري، روزنامۀ ايران، 13 ارديبهشت 86، صفحه آيينه.
2- . مطهري، حق و باطل، ص89.
3- . قاضي طباطبايي، تحقيقي دربارۀ اول اربعين، ص 2.

از نويسندگان پيشين، تنها ابوريحان بيروني، اشارۀ کلي به اين ماجرا کرده و گفته است كه در بيستم صفر سال 61 ﻫ.ق، خاندان امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ که از شام به كربلا آمدند، سر آن حضرت را بر تنش ملحق کردند: «وَ فِي العِشرين رُدَّ رَأسُ الحُسَينِ اِلي مَجثَمِهِ حَتّي دُفِنَ مَعَ جُثَّتِهِ وَ فيهِ زيارَةُ الاَربَعين».(1) او اشاره اي به جزئيات اين ماجرا نکرده است.

به گفتۀ شيخ طوسي، اهميت زيارت اربعين، به اين دليل است که اربعين، روز الحاق سر امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ به بدن ايشان مي باشد. علامه مجلسي مي نويسد: «ذَكَرَ الْمُرْتَضَى فِي بَعْضِ مَسَائِلِهِ أَنَّ رَأْسَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ رُدَّ إِلَى بَدَنِهِ بِكَرْبَلَاءَ مِنَ الشَّامِ وَ ضُمَّ إِلَيْهِ وَ قَالَ الطُّوسِيُّ وَ مِنْهُ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ؛(2) سيد مرتضي ذكر كرده است كه سر مبارك امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، به كربلا بازگردانده شد و به بدن مبارك آن حضرت، الحاق گرديد. به گفتۀ شيخ طوسي، زيارت اربعين از همين رو صورت مي گيرد».

سيد بن طاووس مي نويسد: «فَأَمَّا رَأْسُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَرُوِيَ أَنَّهُ أُعِيدَ فَدُفِنَ بِكَرْبَلَاءَ مَعَ جَسَدِهِ الشَّرِيفِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ كَانَ عَمَلُ الطَّائِفَةِ عَلَى هَذَا الْمَعْنَى الْمُشَارِ إِلَيْه؛(3) «روايت شده است كه سر امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ بازگردانده شد و به بدن شريفش ملحق گرديد و عمل شيعيان نيز، بر همين عقيده استوار است».

البته دربارۀ سر مطهر سيدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، رواياتي هست كه اين سخن را رد مي كند و تصريح دارد كه سر مطهر امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ به بدن بازگردانده نشد و بالاي سر امير مؤمنان عَلَيْهِ السَّلاَمُ دفن گرديد. از اين رو، مستحب است كه سر

ص: 181


1- . الاثار الباقيه، ص 331.
2- . بحار الأنوار، ج 44، ص 199.
3- . اللهوف علي قتلي الطفوف، ص 195.

امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ در اين مکان زيارت شود. مرحوم شيخ حر عاملي در کتاب وسائل الشيعه و محدث نوري در كتاب مستدرک، بابي را به همين عنوان اختصاص داده اند؛ يعني: «بَابُ اسْتِحْبَابِ زِيَارَةِ رَأْسِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عِنْدَ قَبْرِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ».(1) روايات مذکور در اين باب، چند دسته است:

1. در سه روايات - به نقل از ابان بن تغلب و مبارک خباز و ابوالفرج سندي - آمده است که امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ در کنار قبري كه محل دفن سر بريدۀ امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ بود و بالاي سر امير مؤمنان عَلَيْهِ السَّلاَمُ قرار داشت، دو رکعت نماز خواند.

2. در دو روايت - به نقل از طلحه نهدي و يزيد بن عمر بن طلحه - آمده است که حضرت صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ به فرزندش اسماعيل فرمود: «در نجف، کنار قبر سر بريده، نماز بخوان». اسماعيل سؤال کرد: «مگر سر بريدۀ امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ به شام نرفت؟». حضرت فرمود: «بله؛ اما يکي از شيعيان ما، آن سر را ربود و در بالاي سر امير مؤمنان عَلَيْهِ السَّلاَمُ دفن کرد».

3. صفوان بن مهران، به سيف بن عميره عبدي گفته است که با امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ به نجف رفتيم و امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ را بالاي سر اميرالمؤمين عَلَيْهِ السَّلاَمُ زيارت کرديم.

4. زيارت نامه اي از امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل شده است كه با «اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّه» آغاز مي گردد. اين زيارت نامه، زيارت مخصوص سر بريدۀ امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ است و در بالاي سر امير مؤمنان عَلَيْهِ السَّلاَمُ خوانده مي شود.(2)

5. در روايت يونس بن ظبيان آمده است كه امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ در نجف اشرف،

ص: 182


1- . وسائل الشيعه، ج 14، ص 398؛ مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج 10، ص 225.
2- . ابن المشهدي، المزار الكبير، ص 517.

در کنار قبري کوچک نماز خواند و تصريح كرد که محل دفن سر بريدۀ سيدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ است. و در ادامه فرمود: «فَصَيَّرَهُ اللَّهُ عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَدُفِنَ؛ با ارادۀ الهي، سر بريدۀ امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ در نزد امير مؤمنان عَلَيْهِ السَّلاَمُ دفن شد».(1) در اين روايت، تصريح شده است که سر امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ و بدن امير مؤمنان عَلَيْهِ السَّلاَمُ در کنار يکديگر قرار دارند: «فَالرَّأْسُ مَعَ الْجَسَدِ وَ الْجَسَدُ مَعَ الرَّأْس».(2)

6. در برخي روايات، تصريح شده است که محل دفن سر بريده در نجف اشرف، همانند قبري کوچک، قابل مشاهده بوده است. امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ به يکي از اصحاب خود فرمود: «رَأَيْتَ قَبْرَيْنِ قَبْراً كَبِيراً وَ قَبْراً صَغِيراً فَأَمَّا الْكَبِيرُ فَقَبْرُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَمَّا الصَّغِيرُ فَرَأْسُ الْحُسَيْنِ؛(3) وقتي به نجف رفتي، دو قبر در آنجا مي بيني: قبري کوچک و قبري بزرگ. قبر بزرگ، قبر امير مؤمنان عَلَيْهِ السَّلاَمُ و قبر کوچک، محل دفن سر بريدۀ امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ است».

کساني که معتقدند سر بريدۀ امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ به بدن مبارك آن حضرت ملحق شده است، بدون نقل هيچ روايت مستندي، آن را در روز اربعين و توسط امام سجاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ مي دانند؛ در حالي که از راويان متعدد، نقل شده است كه امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ با تعابير گوناگون، تصريح مي فرمايد كه سر مطهر امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ در نجف اشرف مدفون است. البته اقوال ضعيفي نيز مبني بر دفن سر امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ در مصر و حلب و شام و مدينه وجود دارد كه قابل اعتنا نيست.

ص: 183


1- . وسائل الشيعه، ج 14، ص 403.
2- . همان.
3- . وسائل الشيعة، ج 14، ص 402.

مسير پياده روي اربعين

در كشور عراق، مسافران مي توانند از طريق همۀ مسیرها، راهي کربلا شوند؛ ولی در حال حاضر، دو راه امن و بدون خطر، براي رفتن به كربلا وجود دارد:

1. از بغداد به کربلا كه فعلا به خاطر گروه تکفیری، از امنيت بسیار کمي برخوردار است.

2. از شهر نجف به کربلا كه دو مسير دارد: يكي راه مستقیم و اتوبانی كه از خروجي شهر نجف تا ابتداي شهر كربلا، حدود 80 كيلومتر است؛ راه دوم، راه قدیمی است که حدود بیست یا سی کیلومتر دورتر است و براي رسيدن به كربلا، بايد مسافت بيشتري پيمود، ولی مسير خلوتي دارد.

مسير نجف تا كربلا را مي توان در سه روز طي كرد. در تمام اين مسير، تيرهاي چراغ برقي وجود دارد كه از 1 تا 1452 شماره گذاري شده اند و هر كدام از اين تيرك ها، دقيقاً 50 متر با هم فاصله دارند و به نوعي، کیلومتر شمار به حساب مي آيند. به وسيلۀ آنها مي توان تشخیص داد كه چقدر از مسير طي شده و چقدر باقي مانده است.

از حرم امیرالمومنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ تا مقداري از مسير، تيرها از 1 تا 200

ص: 184

شماره گذاري شده اند و بعد از تیر برق شمارۀ 200، مجددا با تیر برق شماره 1 مواجه مي شويم. تا این قسمت از مسير، مربوط به شهر نجف است و از اینجا به بعد، محدودۀ كربلا شروع مي شود و شماره هاي جديد، تا مرقد مطهر اباالفضل العباس عَلَيْهِ السَّلاَمُ ادامه دارد.

تا تیرک شمارۀ 1295، تنها يك مسير وجود دارد. از آنجا به بعد، مسير دو تا مي شود: يكي همان مسير تيرك ها است كه به صورت شماره گذاري شده، ادامه پيدا مي كند؛ و ديگري، جادۀ كناري است كه تيرك ندارد، اما به حرم نزدیک تر است.

تيرك هاي شماره گذاري شده، کمک بزرگی به زائران می کند. علاوه بر این که فاصله را تا کربلا نشان مي دهد، وعده گاه زائران نيز به حساب مي آيد و معمولا وقتي مي خواهند با هم وعده بگذارند، در كنار تيرك شمارۀ فلان، قرار مي گذارند تا همديگر را گم نكنند.

مقالات اربعين

بسياري از نويسندگان، دربارۀ زيارت اربعين، روز اربعين و رخدادهاي مربوط به اربعين، مقالاتي را نوشته اند كه در اين بخش، به برخي از اين مقالات، اشاره مي شود:

1. «اثر اربعين در فرهنگ شيعه»، علامه جلالي، مجلۀ الكوثر، ش1394، 5 صفحه.

2. «إحياء الإسلام بإحياء قضّيه الوحده»، حسن يحيي، صدي الاربعين، کربلا، العتبه العباسيه المقدسه، قسم الشؤون الفکريي والثقافيه، 1434ق، صفحه 9-12.

ص: 185

3. «إحياء أمر أهل البيت و تعظيم الشعائر الحسينيه»، السيد أحمد الحسيني، صدي الاربعين، کربلا، العتبه العباسيه المقدسه، قسم الشؤون الفکرية والثقافيه، 1434ق، صفحه 15-23.

4. «ارائۀ ساختار مناسب مستند ديني - آييني با مطالعه موردي اربعين حسيني در عراق»، حسن امامي، پايان نامه کارشناسي ارشد، به راهنمايي علي اصغر غلامرضايي و مشاوره محمود اربابي، دانشکده صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، 1392.

5. «اربعين ابوالشهداء عليه آلاف التحيه و الثناء»، نصرت الله نورياني، آيين اسلام، ش 251، 18 آذر 1328، صفحه 1-2.

6. «اربعين از ديدگاه رهبر»، ماهنامه سرباز، شماره 208، دي 1392، صفحه 24.

7. «اربعين امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ »، حسن نمازي شاهرودي، تهران، دانشوران، 1378، صفحه 16.

8. «اربعين امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، يك گزارش اجمالي»، رسول جعفريان، مقالات تاريخي، صفحه 171-178.

9. «اربعين امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ »، حسين ظفري نژاد، ماهنامه پرسمان، شماره 108، دي 1390، صفحه 17-18.

10. «اربعين حسين بن علي عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، چهلمين روز پيکار سپاه حق با لشگر کفر و ننگ»، دانشوران، شماره 3، تير 1343، صفحه 7-10.

11. «اربعين حسيني و روز زيارتي حضرت اباعبدالله الحسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ »، محمود سوري، گلبرگ معرفت، شماره 73، فروردين 1385ﻫ.ش، صفحه 36-40.

12. «اربعين حسيني و روز زيارتي حضرت اباعبدالله الحسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ »، محمود سوري، گلبرگ معرفت، شماره 73، فروردين 1385 ﻫ.ش، صفحه 36-40.

ص: 186

13. «اربعين حسيني، درس ها و پيام ها»، پيام انقلاب، شماره 31، بهمن 1388، صفحه 2.

14. «اربعين حسيني»، سيد رضا طاهري، اشارات، شماره 149، زمستان 1391، صفحه 49-66.

15. «اربعين حسيني»، طه تهامي، پيام زن، شماره 238، دي 1390 ﻫ.ش، صفحه 30- 35.

16. «اربعين حسيني»، محمد ابراهيم محمدي، فرهنگ کوثر، شماره 64، زمستان 1384، صفحه 29-35.

17. «اربعين سيدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ »، نصرت الله نورياني، آيين اسلام، شماره 271، آذر 1328، صفحه 1-2.

18. «اربعين سيدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ »، خيمه، شماره 40 و 41، خرداد و تير 1387، صفحه 36-37.

19. «اربعين سيد شهيدان کربلا»، اصغر محمدي همداني، تهران، گلزارکتاب، 1384، صفحه 96.

20. «اربعين نور: اربعين حسيني»، عبداللطيف نظري، گلبرگ معرفت، شماره 61، فرودين 1384، صفحه 49-50.

21. «اربعين نور: اربعين حسيني»، گلبرگ معرفت، شماره 61، فروردين 1384، صفحه 49-53.

22. «اربعين و بازگشت کاروان کربلا»، عطاءالله مهاجراني، اطلاعات، 2 ارديبهشت 1382، صفحه 7.

23. «اربعين و بازگشت كاروان حسيني به كربلا»، حسين تربتي، مبلغان، شماره 172، آذر و دي 1392، صفحه 28-35.

ص: 187

24. «اربعين و چهل درس از کاروان آزادي آفرين کربلا»، مرتضي مهدوي يگانه، تهران، جمهوري، 1387، صفحه 123.

25. «اربعين، بلوغ عاشورا»، محمدرضا سنگري، رشد معلم، شماره 102، تابستان 1373، صفحه 44 - 45.

26. «اربعين، تداوم عاشورا»، جواد محدثي، پيام زن، شماره 203، بهمن 1387، صفحه 14- 15.

27. «اربعين، تداوم قيام حسيني»، پيام انقلاب، شماره 96، آبان 62، صفحه 4-7.

28. «اربعين، روزي كه سرهاي مجلسيان درباري فرو افتاد»، نشريه صف، شماره 25، دي 1360، صفحه 10-11.

29. «اربعين، نگاهي به نقش تاريخ ساز امام سجاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ بعد از فاجعه كربلا»، نشريه جهاد، شماره 59، آذر 1362، صفحه 32-33.

30. «اربعين»، دائرة المعارف تشيع، جلد 1، صفحه 84.

31. «اربعينيه الامام الحسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ في وجدان الاسلام»، عدنان عبدالنبي البلداوي، صدي الاربعين، کربلا، العتبه العباسيه المقدسه، قسم الشؤون الفکريه والثقافيه، 1434ق، صفحه 25-32.

32. «اسرار اربعين در تاريخ خلقت»، ديدار آشنا، شماره 135، دي 1390، صفحه 12-14.

33. «اسرار معنوي اربعين حسيني»، عبدالله جوادي آملي، اطلاعات، 27 اسفند 1384، صفحه 6.

34. «اگر اربعين نبود عاشورا گم مي شد»، حجت الاسلام والمسلمين ارفع، پاسدار اسلام، شماره 361، دي 1390، صفحه 16-19.

ص: 188

35. «الاربعون في البحرين: شعائر بدأها المؤمنون منذ واقعه کربلاء»، شعائر، شماره 45، صفر 1435ﻫ.ق، صفحه 8-12. 36. «الأربعون في المأثور الإسلامي»، الشيخ عبد الجبار الساعدي، ينابيع، شماره 10، محرم الحرام - صفر 1427 ﻫ.ق، صفحه 18-22.

37. «التأييد الإلهي لزياره الاربعين»، الشيخ مكي فاضل، صدي الاربعين، کربلا، العتبه العباسيه المقدسه، قسم الشؤون الفکريه والثقافيه، 1434ق، صفحه 33-42.

38. «با اربعين حسيني»، دو ماهنامه نيم رخ، ش 26، فروردين و ارديبهشت 1385، صفحه 38-39.

39. «با كاروان اربعين»، پگاه حوزه، شماره 318، دي 1390، صفحه 36-37.

40. «پژوهش پيرامون اربعين امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ »، رسول جعفريان، قدس، 22 فروردين 1383، 10 صفحه.

41. «پژوهشي در اربعين حسيني»، محسن رنجبر، تاريخ در آيينة پژوهش، شمارة 5، بهار 1384، صفحه 157-192.

42. «پژوهشي در اربعين حسيني»، محسن رنجبر، تاريخ در آيينه پژوهش، شماره 5، بهار 1384، صفحه 157-192.

43. «پيام آوران عاشورا، به مناسبت اربعين حسيني»، نشريه جهاد، شماره 43، آذر 1361، صفحه 18-22.

44. «پيام اربعين در زيارت اربعين»، عبدالکريم پاک نيا تبريزي، مبلغان، شماره 124، دي و بهمن 1388، صفحه 14-25.

45. «تاملي پيرامون اربعين»، احساني، آفاق مهر، شماره 48، دي - اسفند

ص: 189

1390 صفحه 118-119.

46. «تأملي تاريخي - تحقيقي در نخستين اربعين امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ »، محمدجواد شمس، سروش، سال 19، شمارة 841، خرداد 1376، صفحه 22 - 25.

47. «تجديد الحزن في اربعين»، رشيد السراي، جنه الحسين، شماره 5، محرم الحرام 1435ق، صفحه 62-67.

48. «تجلي اربعين حسيني در ديوان برخي از شعراي عاشورايي اردبيل»، جابر عناصري، آذرمهر، سال 4، شماره 45، تير 1374، صفحه 3.

49. «تحقيق دربارۀ اولين اربعين»، سيد محمد علي قاضي طباطبائي، موعود، شماره 8، خرداد و تير 1377، صفحه 24-27.

50. «تحقيقي دربارۀ اربعين حسيني»، محمد تقي سبحاني نيا، تاريخ در آيينه پژوهش، شماره 6، تابستان 1384، صفحه 147-182.

51. «تحليل مبناي تاريخي اربعين حسيني»، محمد فاضل، رواق انديشه، شماره 1، خرداد و تير 1380، صفحه 5-32.

52. «جايگاه اربعين در فرهنگ شيعي و عاشورا»، رسول جعفريان، رسالت، 8 اسفند 1386، صفحه 6.

53. «جلوه هاي حماسي سياسي در زيارت اربعين»، علي حائري مجد، اشارات، شماره 153، زمستان 1392، صفحه 38-39.

54. «چگونگي پيدايش و برپايي مراسم اربعين حسيني در زنگبار»، ياسر كنعاني، اخبار شيعيان، شماره 63، بهمن 1389، صفحه 36.

55. «چهل روز اشک و آه مهر و سپهر»، رسول جعفريان، رسالت، 23 ارديبهشت 1380، صفحه 6.

ص: 190

56. «در اربعين چه گذشت»، گلستان قرآن، شماره 63، ارديبهشت 1380، صفحه 27.

57. «درس اربعين»، معارف، شماره 100، آذر و دي 1392، صفحه 22.

58. «دليل بزرگداشت اربعين چيست؟»، رسول جعفريان، رسالت، 17 اسفند 1385، صفحه 17.

59. «ديدگاه هاي مختلف دربارة اربعين»، عباسعلي کامرانيان، کيهان، 23 ارديبهشت 1380، صفحه 6.

60. «زي-ارة الأربعين هكذا تحدث عنها المعصومون... و التزم الحسينيون»، تحقيق احمد الحسيني، شعائر، شماره 9، صفر 1432ق، صفحه 8-12.

61. «زياره الأربعين، نبض وحده الأمّه والمستضعفين». حسين كوراني، شعائر، شماره 46، ربيع الول 1435ق، صفحه 6-7.

62. «زيارت: نهضت پياده روي اربعين»، جواد محدثي، پيام انقلاب، شماره 158، اسفند 1364، صفحه 62-65.

63. «زياره الأربعين من علامات المؤمن»، كاظم البهادلي، الفرات، شماره 11، صفر 1423ق.

64. «سر قداست اربعين حسيني»، محمد فاضل استرآبادي، اخبار شيعيان، شماره 17، فروردين 1386، صفحه 40-41.

65. «سفر عشق: روايتي از پياده روي اربعين، از نجف تا كربلا»، سيد محمدجعفر محمودي، آفاق مهر، شماره 54، آذر و دي 1392 صفحه 6-13.

66. «سلام بر تو كه وارث تمام انبيايي: نگاهي به زيارت مهم اربعين كه خواندنش يكي از نشانه هاي ايمان است»، فاطمه مرشدي، خيمه، شماره

ص: 191

83، دي 1390 صفحه 90-91.

67. «سلام بر كسي كه زخم هايش التيام يافت»، رقيه نديري، اشارات، شماره 153، زمستان 1392، صفحه 24-32.

68. «شيعيان زنگبار و مراسم اربعين»، وقف ميراث جاويدان، شماره 39-40، مهر 1381، صفحه 91-93.

69. «صدايي واحد از سينه هايي عاشق»، همشهري، 21 خرداد 1374، صفحه 10.

70. «ظرافت روح ايراني در انطباق مذهب و مليت: گفتاري در باب تقارن نوروز و اربعين»، احمد جلالي، 27 اسفند 1384، صفحه 17.

71. «عاشورا در زيارت اربعين»، نصرالله شريفي، مجموعه عاشورا، صفحه 201-211.

72. «في اربعين الامام الحسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ »، سلمان هادي آل طعمه، المنبر الحسيني، شماره 21-22، ربيع الاول 1428ق، صفحه 238-240.

73. «مستند مذهبي کم داريم: با نيم نگاهي به مستند اربعين...»، مهدي نصيري، قدس، 18 فروردين 1384، صفحه 4.

74. «مطاف دل ها، به مناسبت اربعين حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ »، مهدي پيشوايي، درس هايي از مکتب اسلام، سال 49، شماره 91. دي 1388، ص 5-8.

75. «معراج انسان ها در پياده روي اربعين»، عبدالكريم پاك نيا تبريزي، مبلغان، شماره 172، آذر و دي 1392، صفحه 74-82.

76. «نخستين اربعين»، رسول جعفريان، رسالت، 24 خرداد 1377، صفحه 5-11.

77. «نگاهي به آموزه هاي دعاي اربعين»، سيد رضا طاهري، اشارات، شماره 8

ص: 192

، زمستان 1391، صفحه 51-62.

78. «نگاهي به زيارت اربعين سالار شهيدان، مبتني بر آثار و انديشه هاي حكيم الهي آيت الله جوادي آملي»، حسين محمودي، اشارات، شماره 4، زمستان 1390، صفحه 47-57.

79. «نگاهي به کتاب تحقيق دربارة روز اربعين حضرت سيدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ »، کيهان فرهنگي، شماره 8، آبان 1363، صفحه 48.

80. «نوح السبايا و الصحابه يوم الاربعين»، السيد صالح الشهرستاني، صدي الاربعين، کربلا، العتبه العباسيه المقدسه، قسم الشؤون الفکريه و الثقافيه، 1434ق، صفحه 147-152.

81. «ويژگي هاي امام حسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ در زيارت اربعين»، عبدالکريم پاک نيا تبريزي، مبلغان، شماره 148، بهمن 1390، صفحه 114-125.

مقدس اردبيلي

احمد بن محمد اردبيلي نجفي، معروف به «مقدس اردبيلي»، از علما و فقهاي شيعۀ اماميه در قرن دهم هجري است كه در روستاي نيار، نزديک شهر اردبيل به دنيا آمد. وي در زهد و تقوا، به درجه اي رسيد که به «مقدس اردبيلي» شهرت يافت و در تحقيق و ژرف نگري علمي، به اندازه اي تبحر داشت که به «محقق اردبيلي» معروف شد.

ص: 193

وي از جمله عالماني است که در پرتو ارتباط با دربار صفوي، نسبت به گسترش تشيع و حل مشکلات شيعيان، تلاش هاي فراواني را به ثمر رساند. اگر چه او به درخواست شاه عباس صفوي براي ترک نجف و مهاجرت به ايران، پاسخ منفي داد، اما براي مصالح شيعيان، همواره تذكرهايي را به دربار صفوي مي داد که برخي از آن ها، در تاريخ نقل شده است.

او در رجب سال 993 ﻫ.ق، در نجف اشرف از دنيا رفت و در حرم حضرت علي بن ابي طالب عَلَیْهِ السَّلاَمُعَلَيْهِ السَّلاَمُ به خاک سپرده شد. تشرف ايشان به خدمت امام زمان عَجَّلَ اَللَّهُ تَعَالِيَ فَرَجَهُ اَلشَّرِيفْ در روز اربعين حسيني، زبان زد خاص و عام است.(1)

ملاقات اهل بيت علیهم السلام با جابر در اربعين

ملاقات اهل بيت عَلَيْهِ السَّلاَمُ با جابر در اربعين

در كتاب هاي مختلف، نقل قول هاي فراوان و گوناگوني دربارۀ رخدادهاي روز اربعين وجود دارد. يکي از اين رخدادها، ملاقات اسراي اهل بيت عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ با جابر بن عبد الله انصاري است. مرحوم سيد بن طاووس مي نويسد:وقتي کاروان زنان و فرزندان امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، از شام به طرف مدينه حركت كردند و به عراق رسيدند، به راهنماي خود گفتند: «ما را از راه كربلا ببر». وقتي به كربلا رفتند و به قتلگاه شهيدان رسيدند، جابر بن عبدالله انصاري و گروهي از بني هاشم و مرداني از خاندان رسالت را ديدند كه براي زيارت قبر امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ آمده بودند. وقتي همديگر را ديدند، به شدت گريستند و زاري كردند و بر سر و صورت خود زدند و ناله هاي جانسوز سر دادند. زنان روستاهاي مجاور نيز به آنان پيوستند و چند روزي در آنجا، به عزاداري پرداختند.(2)

ص: 194


1- . گلشن ابرار، ج 1، بخش مربوط به مقدس اردبيلي.
2- . اللهوف علي قتلي الطفوف، ترجمه فهري، ص 196.

موکب

موکب

موکب - كه جمع آن، مواكب است - در لغت، به گروهي گفته مي شود كه به صورت پياده يا سواره، به سويي روان باشند. بر همين اساس، به گروهي از سواران يا پيادگان که در التزام رکاب پادشاه هستند، موکب همايوني گفته مي شود.

در اصطلاح اعراب و به خصوص اهل عراق، به دسته هاي عزاداري، موکب گفته مي شود؛ يعني ملازمان رکاب سيدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ يا امام زمان عَجَّلَ اَللَّهُ تَعَالِيَ فَرَجَهُ اَلشَّرِيفْ.

بنا بر اين، «موکب» در عربي، معادل «هيئت» در زبان فارسي است. به چادرها يا سازه هايي كه براي پذيرايي از هيئت ها فراهم مي شود نيز موكب مي گويند؛ مانند: موكب انصارالحسين عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ، موكب شمس التقي عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ، موكب الحسن المجتبي عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ، موكب بركات الزهراء سَلَامُ اللّهِ عَلَيْهَا ، موكب الثقلين، موكب شباب علي عَلَيْهِ اَلسَّلاَمْ .

تقريباً از ابتدا تا انتهاي مسير، از اين گونه چادرها

ص: 195

و سازه ها وجود دارد و هيئت هايي از سراسر جهان و با اديان و مذاهب مختلف، مسئوليت اين چادرها را بر عهده دارند و از زائران حسيني، پذيرايي مي كنند.

البته بيشتر اين موکب ها، مربوط به مردم خود عراق است و در مسير هاي بين راهي کربلا، جايگاهي دارند كه در وعده هاي صبحانه و ناهار و شام، از زائران پذيرايي مي كنند. برخي از آن ها نيز جايگاهي براي استراحت شبانه و روزانه دارند.

يكي از بزرگ ترين و معروف ترين موكب ها، «موكب بني عامر» است كه متعلق به زائران عشيرۀ بني عامر بصره مي باشد. اعضاي اين موكب، به هفتاد هزار تن مي رسد كه هر ساله در ايام اربعين، با لباس هاي سفيد و با نظم و شكوه خاص، به عزاداري در حرم مطهر سيدالشهدا عَلَيْهِ السَّلاَمُ مي پردازند.

مقر آن ها در کربلا، حسينيۀ بني عامر است كه در سال 1947 ميلادي، توسط فردي به نام سيد علي موسوي، از اهالي عشيرۀ بني عامر استان بصره، بنا نهاده شد؛ اما در انتفاضۀ شعبانيۀ مردم عراق كه در سال 1991 ميلادي

ص: 196

روي داد، حزب بعث عراق آن را تخريب كرد. پس از سرنگوني صدام و حزب بعث، عمليات بازسازي آن توسط باني، از سر گرفته شد. اين پروژه سنگين، هم اكنون نيز در حال انجام است و هزينه هاي ساخت و بازسازي اين حسينيه، از سوي عشيرۀ بني عامر تأمين مي شود.

اين حسينيه بزرگ و دو طبقه كه 7325 متر مربع مساحت دارد و داراي مصلايي بسيار بزرگ مي باشد، نزديك بلوار شهيد صدر، در امتداد شارع قبله امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ و در منطقه عباسيۀ غربي واقع شده است و در ايام اربعين، جمعيتي بالغ بر هفتاد هزار تن از عزاداران حسيني، در آنجا پذيرايي مي شوند.(1)

موقعيت موكب هاي ايراني در مسير پياده روي اربعين

ص: 197


1- . سايت شيعه نيوز

عکس

مهمان نوازی مردم عراق در اربعین

مردم عراق، چه در خانه هايشان که در مسیر پیاده روي اربعین قرار دارد و چه در مُضیف ها (مهمان خانه ها) كه بر سر راه زائران قرار گرفته است، همۀ نيازهاي زائران را برآورده می سازند و در نهایت مهمان نوازی، خدماتی از قبیل صبحانه، ناهار، شام، پوشاک، جای استراحت، رختخواب و حتی خدمات درماني و دارویی نيز ارائه مي دهند.

آیت الله ناصر مکارم شیرازی، در اين باره، خاطره اي بسيار جالب و شنيدني دارد. او كه در دوران طلبگی - از سال 1369 تا 1370 ﻫ.ق - ساكن نجف اشرف بوده است، دو بار توفیق مي يابد كه پیاده به كربلا برود. وی با پای برهنه،

ص: 198

از مسیر رودخانه که 20 کیلومتر، طولانی تر از مسیر کنونی نجف تا کربلا است و حدود 3 روز به طول می انجامد، به زیارت اباعبدالله الحسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ مشرف مي شود.

آیت الله مکارم شیرازی، با اشاره به خاطرۀ پیاده روی اش می گوید: وقتی به یکی از مُضیف ها رسیدیم، صاحب مضیف، دعوت کرد که مهمان او شویم و آنجا استراحت کنیم. به او توضیح دادیم که چون امروز کم راه رفته ایم و باید مسافت زيادي راه برويم، فرصتي براي ماندن نداریم. پس از اين كه او اصرار كرد و ما امتناع كرديم، ناگهان چاقويش را درآورد و ما را تهديد كرد و گفت: «مدتی است كه برايم مهمان نیامده و شما باید مهمان ما شوید!». معلوم شد كه پذيرايي از زائر امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ در نزد آن ها، ارزش و اهمیت بسيار بالايي دارد و چون چند وقتی است که مهمان برایش نرسیده، از این بابت خیلی ناراحت است. بالاخره بعد از این که برايش بيشتر توضیح دادیم و قول دادیم که از طرف او هم زیارت کنیم، اجازه داد ما برویم.(1)

ميرزا حسين نوري

ميرزا حسين مازندراني طبرسي، معروف به محدث نوري، از علماي سرشناس شيعه در قرن چهاردهم هجري بود. در 18 شوال 1254 ﻫ.ق، در روستاي يال رود، از توابع نور مازندران به دنيا آمد. در 27 جمادي 1320 ﻫ.ق در سامرا درگذشت و در نجف اشرف، به

ص: 199


1- www. عجل الله تعالی فرجه الشریف arsnews.com

خاك سپرده شد. علت مرگ وي را مسموميت نوشته اند.

او در فقه و حديث و تفسير، تبحر داشت و شعر نيز مي سرود. از القاب وي مي توان به خاتم المحدثين، علامه نوري، ميرزاي نوري، محدث نوري و حاجي نوري اشاره کرد. وي دايي و پدر همسر شيخ فضل الله نوري بود.(1)

به احتمال قوي، مرحوم نوري نخستين کسي بود که با آوردن دلايل عقلي و نقلي، مسألۀ رسيدن اهل بيت عَلَيْهِ السَّلاَمُ به کربلا در اربعين اول و ملاقات آن ها با جابر را مورد ترديد قرار داد.

ميرزاي نوری، احیاگر سنت پیاده روی کربلا

میرزا نوری، احیاگر سنت پیاده روی کربلا

بنا بر روایات تاریخی، پياده روي براي زیارت کربلا، تا زمان شیخ انصاری - متوفاي سال 1281 ﻫ.ق - رسم بوده است؛ اما در برهه ای از زمان كه سوار شدن به اتومبيل باب گرديد، پياده روي اربعين نيز به ورطۀ فراموشی سپرده شد و بعدها، توسط میرزا حسین نوری، دوباره احیا گرديد.

این عالم بزرگوار، نخستين بار در عید قربان، نجف تا كربلا را با پاي پياده و در مدت سه روز، طي كرد و حدود 30 نفر از دوستان و شاگردانش، وی را همراهی کردند. محدث نوری از آن پس تصمیم گرفت هر سال این کار را تکرار کند. آخرين باري كه ايشان با پای پیاده، به زیارت حرم اباعبدالله الحسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ مشرف شد، در سال 1319 ﻫ.ق بود.(2)

ص: 200


1- . رك: خاتم المحدثين حاج ميرزا حسين نوري، مجيد نقدي.
2- www. عجل الله تعالی فرجه الشریف arsnews.com

كتاب نامه

1. آيتي، محمد ابراهيم: «بررسي تاريخ عاشورا»، انتشارات صدوق، 1347ش.

2. ابن ابی یعقوب، احمد: «تاریخ یعقوبی»، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، دوم، 1347ش.

3. ابن اثیر، علي: «اسد الغابة فی معرفة الصحابة»، بیروت، چاپ عادل احمد رفاعی، 1417ق.

4. ابن اثیر، علي: «الکامل فی التاریخ»، بیروت، دار صادر، 1965م.

5. ابن اشعث کوفی، محمد: «الاشعثیات» (الجعفریات)، تهران، مکتبة نینوی الحدیثه.

6. ابن حجر عسقلانی، احمد: «الاصابة فی تمییز الصحابة»، بیروت، چاپ علی محمد بجاوی، 1412ق.

7. ابن حجر عسقلاني، احمد: «تهذیب التهذیب»، بیروت، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، اول، 1984م.

8. ابن حزم، علي: «جمهرة انساب العرب»، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1983م.

9. ابن حيون مغربي، نعمان: «دعائم الاسلام»، تحقیق آصف فیضی، قاهره، دارالمعارف، 1383ق.

10. ابن خلکان، احمد: «وفیات الاعیان و أنباء أبناء الزمان»، تحقیق احسان عباس، لبنان، دارالثقافه.

11. ابن سعد، محمد: «الطبقات الکبری»، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1990م.

12. ابن شهرآشوب، محمد: «مناقب آل ابی طالب»، قم، علامه، 1379ق.

13. ابن طيفور، احمد: «بلاغات النساء»، قم، منشورات مکتبة بصیرتی.

14. ابن عبد البرّ، يوسف: «جامع بیان العلم»، بيروت، دار الفكر.

ص: 201

15. ابن عبدالبرّ، يوسف: «الاستیعاب فی معرفة الاصحاب»، بیروت، چاپ علی محمد بجاوی، 1412ق.

16. ابن عساکر، علي: «اعلام النسا»، تحقیق محمد عبدالرحیم، بیروت، دار الفکر، 1424ق.

17. ابن عساکر، علي: «تاریخ مدینه دمشق»، بیروت، دارالفکر، 1415ق.

18. ابن عنبه، احمد: «الفصول الفخریه»، به اهتمام سید جلال الدین محدث ارموی، نشر علمی و فرهنگی، 1363ش.

19. ابن قتیبه، عبدالله: «المعارف»، قاهره، چاپ ثروت عکاشه، 1960م.

20. ابن قولويه محمد: «كامل الزيارات»، تصحیح بهراد جعفری، تهران، نشر صدوق، اول، 1375ش.

21. ابن قیم جوزیه، محمد: «اعلام الموقعین»، ریاض، دار ابن الجوزی، 1423ق.

22. ابن کثیر، اسماعيل: «البدایه و النهایه»، بیروت، دارالفکر، 1986م.

23. ابن مشهدی، محمد: «المزار الكبير»، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم، 1419ق.

24. ابن مغازلي، علي: «مناقب الإمام علی بن أبی طالب عَلَیْهِ السَّلاَمُ »، بیروت، دار الاضواء، 1424ق.

25. اصفهانی، ابوالفرج: «مقاتل الطالبیین»، تحقیق احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه.

26. امام رضا عَلَیْهِ السَّلاَمُ : «صحیفه الرضا»، تصحیح جواد قیومی اصفهانی.

27. امین، محسن: «اعیان الشیعه»، تحقیق حسن الامین، بیروت، دارالتعارف.

28. اميني، عبدالحسین: «الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب»، قم، 1422ق.

29. بلاذری، احمد: «انساب الاشراف»، دمشق، چاپ محمود فردوس العظم، 1996م.

30. بهايي، محمد: «توضيح المقاصد»، مصر، مطبعه عباسیه، 1313ق.

31. بهبهاني، محمد باقر: «الدمعة الساكبة»، تهران، صيام، 1381ش.

32. بيروني، ابوريحان: «آثار الباقيه عن قرون الخاليه»، فردوس، اول، 1390ش.

33. پيشوايي، مهدي: «سيره پيشوايان»، موسسه تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، 1389ش.

ص: 202

34. تنكابني، سيد محمد مهدي: «رياض المصائب»، تحقيق مؤسسة احياء الكتب الاسلامية، قم، افق فردا، اول، 1423ق.

35. تهرانی، آقا بزرگ: «الذریعة الی تصانیف الشیعه»، بیروت، دار الاضواء، 1403ق.

36. تهراني، آقابزرگ: «طبقات اعلام الشّیعه»، بیروت، 1972م.

37. ثقفی، ابراهیم: «الغارات»، تحقیق السید جلال الدین الحسینی الارموی، تهران، سلسله انتشارات انجمن آثار ملی.

38. جبران مسعود: «الرّائد»، ترجمه رضا انزابی، مشهد، آستان قدس رضوی، دوم، 1376ش.

39. جزائری، سید نورالدین: «الخصائصة الزینبیه»، قم، انتشارات المکتبة الحیدریة، اول، 1383ش.

40. الجزيري، عبدالرحمن: «الفقه على المذاهب الأربعة»، بيروت، دار الكتب العلمية، دوم، 1424ق.

41. جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم: «گلشن ابرار»، قم، پژوهشکده باقرالعلوم، سازمان تبلیغات اسلامی، 1389ش.

42. حر عاملی، محمد: «وسائل الشیعة»، تحقیق عبدالرحیم ربانی، دار احیاء التراث العربی، پنجم، 1403ق.

43. حسيني تهراني، محمد محسن: «اربعین در فرهنگ شیعه»، قم، عرش اندیشه، 1384ش.

44. حسيني ليلابي، ابراهيم: «آمال الواعظين»، قم، نسيم كوثر.

45. حلي، ابن نما: «مثير الاحزان»، قم، انتشارات مدرسه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ، 1406ق.

46. حلي، حسن: «تحرير الاحکام»، قم، مؤسسه امام صادق عليه السلام، 1378ش.

47. حلی، حسن: «خلاصة الاقوال»، مؤسسة نشر الفقاهة، 1417ق.

48. خطیب بغدادی، احمد: «الرّحلة فی طلب الحدیث»، بیروت، چاپ نورالدین عتر، 1395ق.

49. خطيب بغدادي، احمد: «الکفایة فی علم الروایة»، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1409ق.

50. خطیب بغدادی، احمد: «تقیید العلم»، بیروت: چاپ یوسف عش، 1974م.

ص: 203

51. خواندمیر، غياث الدين: «حبیب السیر فی اخبار افراد بشر»، تهران، نشر خیام، 1362ش.

52. دربندي، ملاآقا: «اسرار الشهادة»، طوباي محبت، اول، 1392ش.

53. ديباجي، ابوالقاسم : «زینب الكبری بطلة الحرّیة»، بیروت، البلاغ، دوم، 1417ق.

54. ذهبي، محمد: «سیر اعلام النبلاء»، بيروت، موسسة الرسالة، اول، 1401ق.

55. رمضاني پور، موسي: «کرامات حسينيه و عباسيه»، قم، صالحان، 1388ش.

56. روحاني، محمد: «زندگاني حضرت زهرا سلام الله علیها »، تهران، مهام، 1377ش.

57. ري شهري، محمد: «دانشنامه امام حسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ »، ترجمۀ محمد مرادی، قم، دارالحدیث، 1388ش.

58. ري شهري، محمد: «میزان الحکمة»، قم، دارالحدیث، اول، 1375ش.

59. زبيدي، مرتضي: «اتحاف الساده المتقین بشرح احیاء علوم الدین»، بيروت، دار الکتب العلمیه.

60. سبط بن جوزی، يوسف: «تذکرة الخواص» تحقیق حسین تقی زاده، المجمع العالمی لاهل البیت، اول، 1426ق.

61. سبكي، تقی الدین: «شفاء السقام في زيارة خير الانام»، تهران، نشر مشعر.

62. سزگین، فؤاد: «تاریخ التراث العربی»، محمود فهمی حجازی، ریاض، 1403ق.

63. سيد بن طاووس، عبدالکريم: «فرحة الغري»، مركز الغدير للدراسات الإسلامية، 1419ق.

64. سيد بن طاووس، علي: «إقبال الأعمال»، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم 1414.

65. سید بن طاووس، علي: «اللهوف علي قتلي الطفوف»، تهران، جهان، 1348ش.

66. سید بن طاووس، علي: «کشف المحجه»، ترجمه اسد الله مبشری، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، اول، 1368ش.

67. سيد بن طاووس، علي: «مصباح الزائر»، تحقيق مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، قم، اول، 1416ق.

68. شبر، جواد: «أدب الطّف او شعراء الحسين عَلَیْهِ السَّلاَمُ »، بيروت، دارالمرتضی، 1409ق.

ص: 204

69. شبلنجي، مؤمن: «نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار» قم، رضی.

70. شریف القرشی، باقر: «السیده زینب»، بیروت، دارالمحجة البیضاء اول، 1422ق.

71. شعراني، ابوالحسن: «دمع السجوم في ترجمة نفس المهموم»، قم، مؤسسه انتشارات هجرت، 1381ش.

72. شوشتري، محمد تقي: «قاموس الرجال»، مؤسسة النشر الاسلامی، سوم، 1431ق.

73. شهیدی، سید جعفر: «زندگانی امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ »، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1384ش.

74. شهیدی، سید جعفر: «زندگانی علی بن الحسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ »، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1385ش.

75. شيخ طبرسی: «اعلام الوری باعلام الهدی»، تحقیق موسسة آل البیت لاحیاء التراث، قم، موسسة آل البیت لاحیاء التراث، 1417ق.

76. صدوق، محمد بن بابويه: «الامالی»، کتابخانه اسلامیه، 1362ش.

77. صدوق، محمد بن بابويه: «خصال»، تصحیح علی اکبر غفاری، دفتر انتشارات اسلامی، 1362ش.

78. صدوق، محمد بن بابويه: «عیون اخبار الرضا»، بیروت، چاپ حسین اعلمی، 1404ق.

79. صدوق، محمد بن بابويه: «کمال الدین و تمام النعمة»، قم، چاپ علی اکبر غفاری، 1363ش.

80. صدوق، محمد بن بابويه: «کمال الدین و تمام النعمه»، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1359ق.

81. صدوق، محمد بن بابويه: «معانی الاخبار»، قم، چاپ علی اکبر غفاری، 1361ش.

82. صدوق، محمد بن بابويه: «من لا یحضره الفقیه»، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، 1404ق.

83. صفار قمي، محمد: «بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد علیهم السلام »، قم، چاپ محسن کوچه باغی تبریزی، 1404ق.

ص: 205

84. صنعاني، عبدالرزاق: «تفسیرالقرآن»، ریاض، چاپ مصطفی مسلم محمد، 1410ق.

85. طبري، عمادالدين حسن: «کامل بهائي»، تصحیح اکبر صفدری قزوینی، تهران، انتشارات مرتضوی، دوم، 1386ش.

86. طبري، عمادالدین محمد: «بشارة المصطفی لشیعة المرتضی»، نجف، 1383ق.

87. طبری، محمد بن جرير: «تاریخ الأمم و الملوک»،تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، دوم، 1967م.

88. طریحی، فخرالدین: «مجمع البحرین»، تصحیح سید احمد حسینی، تهران، المکتبة المرتضویة، دوم، 1362ش.

89. طوسي، محمد: «التبیان فی تفسیرالقرآن»، بيروت، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی.

90. طوسی، محمد: «الغیبه»، تهران، مکتبه نینوی.

91. طوسي، محمد: «تهذیب الاحکام»، تصحیح سید حسن خرسان، بيروت، دار الاضواء، دوم، 1406ق.

92. طوسي، محمد: «رجال»، قم، چاپ جواد قیومی اصفهانی، 1415ق.

93. طوسي، محمد: «مصباح المتهجد»، بیروت، موسسه فقه الشیعه، 1411ق.

94. علوی، سید احمد: «راهنمای مصور سفر زیارتی عراق»، قم، معروف، 1389ش.

95. عياشي، محمد: «تفسير عياشي»، تحقيق سيد هاشم رسول محلاتي، تهران، مكتبة الاسلامية.

96. قاضي طباطبايي، سيد محمد علي: «تحقيق دربارۀ اربعين اول سيد الشهدا»، قم، بنياد علمي و فرهنگي شهيد آية الله قاضي طباطبايي، 1368ش.

97. قاضی نعمان، محمد: «شرح الاخبار»، تحقیق سید محمد حسینی جلالی، قم، جامعه مدرسین، دوم، 1414ق.

98. قرطبي، محمد: «الجامع لاحکام القرآن»، بیروت، 1405ق.

99. قطب راوندي، سعيد: «الخرائج و الجرائح»، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات

ص: 206

اسلامی، 1376ش.

100. قمی، عباس: «الکنی و الألقاب»، نجف أشرف، نشر حیدریه، 1389ق.

101. قمي، عباس: «تحفة الاحباب فی نوادر آثار الاصحاب»، تهران، 1369ق.

102. قمي، عباس: «سفینة البحار»، دار الاسوة للطباعة و النشر، اول، 1414ق.

103. قمي، عباس: «وقايع الايام»، قم، نور مطاف، 1388ش.

104. قندوزی، سليمان: «ینابیع الموده لذوی القربی»، تحقیق سید علی جمال اشرف حسینی، دارالأسوه، اول، 1416ق.

105. کلینی، محمد: «اصول کافی»، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، دارالکنب الاسلامیه، 1388ق.

106. کمونه حسینی، عبدالرزاق: «موارد الإتحاف فی نقباء الأشراف»، نجف اشرف، نشر الآداب، 1388ق.

107. كشي، محمد: «اختیار معرفة الرجال»، چاپ حسن مصطفوی، مشهد، 1348ش.

108. گرجی، ابوالقاسم: «تاریخ فقه و فقها»، تهران، سمت، 1385ش.

109. مازندراني، محمد مهدي: «معالي السبطين»، تبريز، راه آسمان، 1381ش.

110. مامقاني، عبدالله: «تنقيح المقال»، مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث، قم، 1423ق.

111. مجلسی، محمد باقر: «بحار الانوار»، تهران، اسلامیه.

112. محلاتی، ذبیح الله: «ریاحین الشریعة»، تهران، دار الکتب الاسلامیه.

113. مدرس، محمد علي: «ریحانه الادب»، انتشارات خیام، سوم، 1369ش.

114. مزّی، يوسف: «تهذیب الکمال فی اسماء الرجال»، بیروت، چاپ بشار عواد معروف، 1422ق.

115. مفید، محمد: «الارشاد»، قم، کنگره شیخ مفید، 1413ق.

116. مفید، محمد: «مسار الشیعه»، تحقیق مهدی نجف، بیروت، دار المفید، اول، 1414ق.

117. مقرم، عبد الرزاق: «مقتل الحسین عَلَیْهِ السَّلاَمُ »، بیروت، دارالکتاب الاسلامیه، پنجم، 1979م.

ص: 207

118. مكارم شيرازي، ناصر: «مفاتيح نوين»، قم، مدرسه امام علي عَلَیْهِ السَّلاَمُ ، 1389ش.

119. ملكي تبريزي، جواد: «المراقبات»، ترجمه كريم فيضي، قائم آل محمد، 1392ش.

120. موسوي زنجاني، ابراهيم: «وسيلة الدارين»، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1395ق.

121. مولايي، احمد: «الاربعینیات»، مشهد، چاپ نهضت، اول، 1369ش.

122. نجاشی، احمد: «رجال»، تصحيح سید موسی شبیری زنجانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1407ق.

123. نوری، حسين: «مستدرک الوسائل»، قم، آل البیت، 1407ق.

124. واثقي، حسین: «جابر بن عبداللّه الانصاری: حیاته و مسنده»، قم، 1378ش.

125. یزدي حائري، علي: «إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب»، بیروت، مؤسسة الأعلمي، اول، 1422ق.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109