سرشناسه : مهری، محمدجواد، 1353 -
عنوان و نام پديدآور : روایت آخرالزمان و ظهور منجی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف/ نویسنده محمدجواد مهری.
مشخصات نشر : قم: مکث اندیشه، 1398.
مشخصات ظاهری : 253 ص.؛ 5/14 × 5/21 س م.
شابک : 400000 ریال: 978-622-720219-9
وضعیت فهرست نویسی : فاپا
یادداشت : کتابنامه:ص.246-253 ؛همچنین به صورت زیرنویس.
موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق -
موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق. - -- غیبت
موضوع : Muhammad ibn Hasan, Imam XII -- Occultation
موضوع : مهدویت
Mahdism
مهدویت -- انتظار
Mahdism -- *Waiting
عصر ظهور
*Era of advent (Islam)
رده بندی کنگره : BP224
رده بندی دیویی : 297/462
شماره کتابشناسی ملی : 6122558
اطلاعات رکورد کتابشناسی : فاپا
خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان
ص: 1
ص: 2
آخرالزمان
و ظهور منجی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
نویسنده :
محمد جواد مهری
ص: 3
روایت آخرالزمان
و ظهور منجی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
محمد جواد مهریروایت آخرالزمان و ظهور منجی موعود
مؤلّف: محمد جواد مهری
ناشر: انتشارات مشرقین- 7-6616126
چاپخانه: دانش قم، 7-7229766
نوبت چاپ: اوّل- زمستان 1383
شمارگان: 5000 نسخه
قیمت: 1000 تومان
شابک: 7- 81-5781-964
مرکز پخش: قم – خاک فرج - کوی 75 - انتشارات مشرقین
تلفن: 7-6616126 - همراه : 09121531495
ص: 4
سرآغاز سخن .... 11
فصل اول: حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در قرآن، روایات و سایر ادیان ...15
آیا ممکن است زمین خالی از حجّت خدا و امام باشد؟.... 17
در پاره ای از روایات آمده است که «هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است» حال پرسش این است که چرا باید امام زمان خود را بشناسیم؟.... 18
آیا یک کودک پنچ ساله (چهار ساله) میتواند امام شود؟....20
آیا در قرآن مجید پیرامون حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آیه ای آمده؟...24
صفات حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در روایات بیان کنید؟....26
در روایات متعدّد، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) پس از خبر دادن به وجود و قیام حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرموده: «اِسْمُهُ اِسْمی: نام او همنام من است» و در برخی روایات فرموده: «کنیه او کنیه من است». 34
آیا عقیده به ظهور منجی عدالت گستر حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به مسلمانان اختصاص دارد یا در سایر ادیان و کتب آسمانی نیز چنین عقیدهای هست؟ ...31
آیا اعتقاد به حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مسأله ظهور اختصاص به شیعیان دارد یا نه؟... 32
آیا به عقیده اهل تسنّن حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولّد شده است یا نه؟...34
آیا علمای اهل تسنّن پیرامون حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کتابی نوشته اند یا نه؟.... 36
ص: 5
فصل دوم: حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دوران غیبت .....41
مراد از غیبت صغری و کبری چیست و از کجا آغاز شد؟... 43
فلسفۀ غیبت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چیست؟... 56
امام غائب چه فایدهای برای مسلمانان دارد؟.... 59
آیا پیش از حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چنین اتفاقاتی مانند غیبت و پنهان شدن از دیدگان مردم رخ داده است؟ ....61
آیا کسی حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در دوران پیش از غیبت دیده است یا نه؟.... 76
چرا امام عسگری فرزندش حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از مردم مخفی میکرد؟... 77
آیا ممکن است حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که در سال 255 «ه-. ق» متولّد شده تا به حال که سال 1425 «ه-. ق» است زنده بماند؟....66
آیا در دوران غیبت کبری میتوان با حضرت مهدي ملاقات کرد و او را دید؟.... 71
محل سکونت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کجاست؟... 73
برخی از روایات و حکایات و نوشته ها، محل سکونت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در دوران غیبت، کوه «رَضوی» یا «ذی طُوی» و یا جزیره خضرا، یا سرداب مقدّس سامرّا میدانند، آیا در این زمینه مدرک معتبری وجود دارد یا نه؟... 98
فصل سوم: ویژگی های منحصر به فرد حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ....81
چرا به حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ؛ قائم آل محمّد (علیهم السلام) گفته میشود؟...83
آیا بردن نام اصلی حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حرام است یا نه؟. ..83
علّت به پا خاستن و قیام، هنگام شنیدن نام «قائم» چیست؟....87
آیا دست بر سرگذاشتن هنگام نام حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ریشه روائی دارد یا نه؟... 111
انتظار فرج چیست؟...88
آیا دعاء برای تعجیل فرج حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تأثیر دارد یا نه؟. ..91
ص: 6
آیا حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگام ظهور، جوان است یا پیر؟...93
آیا میراث انبیاء و پیامبران گذشته نزد حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجود دارد یا نه؟....94
آیا علامت و نشانه ای از انبیاء و پیامبران سلف در حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجود دارد یا نه؟ ....101
آیا حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همسر و فرزندی دارد یا نه؟...103
شرائط ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چیست؟... 143
فصل چهارم : علائم و نشانه های ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کدامند؟...109
بین علائم و نشانه های حتمی پیش از ظهور و زمان ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چه قدر فاصله است؟... 118
سفیانی کیست؟...119
کیفیّت صیحه و ندای آسمانی پیش از ظهور را بیان نمائید؟...128
نفس زکیّه، سیّد حسنی، سیّد خراسانی و شُعیب بن صالح، یمانی، دجّال، جعفر کذّاب، شیصبانی و عوف سَلَمی چه کسانی هستند؟ ....130
الف - نفس زکیّه... 169
ب - سیّد حَسَنی.. 173
ج - سیّد خراسانی و شُعیب بن صالح.. 175
ت - یمانی.. 181
ث - دجّال. 184
د - جعفر کذّاب.. 192
ذ - شیصبانی.. 196
ر - عوف سَلَمی.. 198
آیا وقت ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشخص و معلوم است یا نه؟...151
فلسفۀ تعیین نشدن وقت ظهور حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از جانب امامان چه بوده است؟...153
آیا روز، ماه و سال ظهور حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در روایات ذکر شده است یا نه؟...154
حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از کجا می فهمد که موقع ظهورش فرا رسیده است؟...157
محل ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کجاست؟. ...158
هنگام ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چه افرادی و در چه مکانی با آن حضرت بیعت می کنند؟ ...210
آیا هر کسی ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را انکار کند کافر است یا نه؟...162
مردم از کجا متوجه می شوند که حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کرده است؟...163
ص: 7
حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در هنگام ظهور با چه کسانی می جنگد و دشمنان آن حضرت چه کسانی هستند؟..163
آیا اینکه گفته میشود قبل از ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دو سوم مردم جهان کشته می شوند، ریشه روائی دارد یا نه؟ ...168
مساجدی را که حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در هنگام ظهور تخریب و یا می سازد کدام است؟ ...168
فصل پنجم: سیمای حکومت جهانی حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ...171
آیا حکومت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عالمگیر و جهانی است یا نه؟....173
در روایات متعدّدی آمده است که «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نشانه ای از پیامبر اسلام دارد ...230
سرنوشت اهل کتاب (یهود، نصارا و...) و سایر کفار در حکومت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چگونه میباشد؟ ...177
آیا حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با اقلیّت های دینی و اهل کتاب بوسیله کتب خودشان حکم می کنند، یا بوسیله کتاب مسلمین (قرآن)؟ ...182
در بعضی از روایات گفته میشود که حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگام ظهور، احکام نو و جدیدی می آورد، آیا این بدان معنی است که آئینی غیر از آئین پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) می آورند؟. ...182
محل حکومت و زمامداری حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کدام شهر است؟...185
حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چند سال حکومت میکند؟. ..187
پس از ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چه تحوّلاتی در دولت و حکومت آن حضرت بوجود می آید؟ ...188
فصل ششم: خصال یاران حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف)...195
یاران حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چند نفرند و دارای چه ویژگی هایی هستند؟...197
آیا ایرانیان در دوران غیبت و ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نقشی دارند یا نه؟... 207
فصل هفتم: شهادت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و رجعت
ص: 8
آیا حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کشته می شود یا نه؟... 219
کیفیّت رجعت را در زمان ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیان بفرمائید؟... 220
مصادر تحقیق و پژوهش ....246
ص: 9
ص: 10
«به نام آنکه نامش حرز جان هاست»
سلام بر نمایندۀ خدا،
سلام بر فرزند طه و محکمات!
سلام بر فرزند یس و ذاریات!
سلام بر فرزند طور و عادیات!
سلام بر یوسف فاطمه (علیه السلام) .
سلام بر منتقم خون حسین ( علیه السلام) !
سلام بر درهم شکننده شوکت زورگویان!
سلام بر صاحب شمشیر برّان! سلام بر عزت بخش دوستان و خوارکننده دشمنان!
سلام بر امید مظلومان و ستمدیدگان!
سلام بر فریاد رس بیکسان! سلام بر قطب عالم امکان!
سلام بر دادگستر جهان! سلام بر مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ! و سلام بر نیمه شعبان روز میلاد یگانۀ دوران!
جانم به قربانت! ای پنهانی که از میان ما بیرون نیستی.
جانم به قربانت! ای دور از نظری که از ما دور نیست.
جانم به قربانت! ای آرمان هر مشتاقی که آرزویت کنند، از مردان و زنان با ایمانی که به یاد تو ناله از دل کشند.
تا کی سرگردان تو باشم، ای مولای من؟
ص: 11
و تا کی و به چه زبانی وصف تو گویم و راز دل کنم؟ گران است بر من که بر تو بگذرد، آنچه میگذرد، نه بر دیگران!
آیا کمک کاری هست که با او فریاد و گریه را طولانی کنم؟ آیا بیتابی چون من هست که چون به خلوت رود، در زاری و جزع کمکش کنم؟ آیا چشمی هست که خار فراق در آن خلیده و گریان باشد تا چشم پر خار من نیز یاریش دهد؟ آیا ای پسر احمد! بسویت راهی هست تا دیدارت کنم؟ و آیا روز جدائی ما به وعدۀ تو پیوست میشود تا بهرهمند گردیم؟
کی میشود که به سرچشمههای پر آبت در آئیم و سیراب شویم! کی میشود که سیراب شویم از آب وصل تو که تشنگی ما به درازا کشید! کی میشود که صبح و شام را با تو به سر بریم و دیده روشن کنیم! کی میشود که تو ما را ببینی و ما تو را ببینیم و پرچم نصرتت را برافراشته باشی و مردم آن را مشاهده کنند!
آیا میشود ببینیم آن روزی را که ما گرداگردت را گرفته و تو رهبر مردم باشی و زمین را پر از عدل و دادکنی و بچشانی به دشمنانت، خواری و کیفر را و نابود کنی سرکشان و منکران حق را و بزنی ریشۀ گردنکشان را و بَر کنی اساس ستمکاران را.
... و در این مجموعه که با مدّد از عنایت خاتم اوصیاء حضرت قائم منتظر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تهیه و تدوین شده، سعیمان بر این بوده تا سؤالات و شبهاتی که در مجامع و محافل مذهبی و غیر آن، پیرامون مهدي باوري و آخرالزمان مطرح میشود، با روشی تحقیقی تحلیلی به صورت 59 روايت، در دسترس شما قرار گیرد.
در 59 چه سرّیست؟
ص: 12
نام قشنگ، زیبا و دلربای مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حروف ابجد 59 میشود.
آری در این دائرهالمعارف، جهت رفع تشنگی شیفتگان و تشنگان معرفت صاحبالزمان و ربیعالانام، 59 ظرف از معرفت وجود صاحبِ الصَّمْصام و بَقِیَّةِ الْعِتْرَة به حضور شما تقدیم گردیده است.
در پایان از یکایک دانشورانی را که از آثار ارجمندشان در جمعآوری این دفتر بهره بردهام، آنانکه زندهاند همّت کریمانهشان را سپاس گویم و آنانکه در قید حیات نیستند از درگاه حضرت ربوبی برایشان طلب مغفرت و آمرزش دارم، امید است که مورد قبول درگاه الهی و عنایت حضرت ولی الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداء قرارگیرد (اللّهُمَّ اَعاذَنَا اللهُ مِنْ شُرورِ اَنْفُسِنا وَ سَیِّئاتِ اَعْمالِنا وَ وَفَّقْنا بِلِقآءِ مَوْلانا صاحِبَ الزَّمانِ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ).
قم مقدس عُشّ آل محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم)
محمدجواد مهری/ 29/3/83
ص: 13
ص: 14
سؤال
ص: 15
ص: 16
جواب: آنچه از روایات متعدّده بدست میآید این است که هیچگاه زمین بی امام نمیماند، چرا که برای بشر مادی و خاکی امکان درک فیض بلاواسطۀ خداوند متعال ممکن نیست، لذا بشر در ادامۀ حیاتش محتاج به یک واسطه است که فیض را از مبدأ فیاض بگیرد و به نیازمندان برساند، آن واسطه باید کسی باشد که جنبۀ الهی و معنوی او قویتر و بالاتر از جنبۀ جسمانی او باشد و او همان کسی است که در سیر کمالات به جایی رسیده است که قابلیت درک فیض را دارد که شیعه او را معصوم و منزّه از هر آلودگی دانسته و به عنوان حجّت خدا بر خلق میشناسد؛ و اینک به چند روایت در این زمینه اشاره مي كنيم:(1)
1- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: چنانچه امام از زمین برگرفته شود، زمین با اهلش مضطرب گردد چنانکه دریا.
2- یکی از دو امام باقر یا صادق (علیه السلام) فرمود: خدا زمین را بدون امام وانگذارد و اگر چنین میکرد حق از باطل تشخیص داده نمیشد.
3- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: همانا زمین در هیچ حالی از امام خالی نگردد،برای آنکه اگر مؤمنین چیزی (در اصول و فروع دین) افزودند، آنها را برگردانند و اگر چیزی کم کردند، برای آنها تکمیل کند.
ص: 17
4- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: زمین را حالی به حالی نگردد، جز آنکه برای خدا در آن حجتی باشد که حلال و حرام را به مردم بفهماند و ایشان را به راه خدا خواند.
سؤال (2)
در پارهای از روایات آمده است که «هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است»(1)
جواب: آنچه از روایات بدست میآید این است که شناخت امام عصر خود، سبب کامل شدن ایمان، محفوظ ماندن از گمراهی و انحراف، باعث عبادت و پرستش و دینداری میشود، چرا که پس از معرفت و سپساطاعت و پیروی از امام زمان، موارد مذکور در پی خواهد آمد و اینک به چند روایت در این زمینه اشاره میکنیم:(2)
1- یکی از دو امام باقر و صادق (علیه السلام) فرمود: بندۀ خدا مؤمن نباشد تا آنکه خدا و رسولش و همۀ ائمه و امام زمانش را بشناسد و در امورش به امام زمانش رجوع کند و تسلیمش باشد.
سپس فرمود:
ص: 18
چگونه ممکن است کسی امام آخر را (که امام زمان اوست) بشناسد و امام اوّل را نشناسد. (از این جهت معرفت همه ائمه در ایمان شرط کند که طریق شناختن همه امامان یکی است و امام لاحق به نص امام سابق شناخته گردد)
2- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: تنها کسی خدای عزّوجلّ را شناسد و پرستش کند که هم خدا را بشناسد و هم امام از ما خاندان را و کسی که خدای عزّوجلّ را نشناسد و امام از ما خاندان را نشناسد، غیر خدا را شناخته و عبادت کرده و...
3- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: هر که دینداری خدای عزّوجلّ کند، بوسیله عبادتی که خود را در آن به زحمت افکند، ولی امام و پیشوائی که خدامعیّن کرده، نداشته باشد، زحمتش ناپذیرفته و خود او گمراه و سرگردان است و خدا اعمال او را مغبوض و دشمن دارد، حکایت او حکایت گوسفندی است که از چوپان و گله خود گم شده و تمام روز سرگردان میرود و برمیگردد و... بخدا سوگند! کسی که از این امّت باشد و امامی هویدا و عادل از طرف خدای عزّوجلّ نداشته باشد، چنین است گم گشته و گمراه است و اگر با این حال بمیرد با کفر و نفاق مرده است ...
4- امام موسی کاظم ( علیه السلام) فرمود: امام حجّت بندگان است و هر که او را رها کند، گمراه میشود و هر که همراه او باشد، نجات مییابد و رستگار میشود.
5- پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: ای مردم! هر که بخواهد، در زندگی همانند من باشد و همانند من بمیرد، ولایت علی ( علیه السلام) را بپذیرد و از امامان پس از او پیروی کند.
ص: 19
*آیا یک کودک پنچ ساله (1) (چهار ساله)(2) میتواند امام شود؟
جواب: اولاً، باید توجه داشته باشیم که پیامبران و امامان نظیر مردم معمولی و عادی نیستند تا بگوئیم باید به حدّ بلوغ برسند تا لایق مقام پیامبری و امامّت باشند، بلکه آنان از حیث آفرینش ممتازند و این امتیاز از همان اوان کودکی در وجود آن بزرگواران موجود است و هر زمانی خداوند صلاح بداند، چه قبل از بلوغ و چه بعد از بلوغ، آنان را به مقام شامخ نبوّت و امامت انتخاب میکند.
ثانیاً؛ مسأله صِغَر سن و رسیدن به مقام امامت در سن کودکی منحصر به حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیست، بلکه پیامبران و امامان دیگر هم در همان دوران صباوت و ایام کودکی به مقام نبوّت و امامت رسیدند از جمله: (حضرت عیسی(3)، حضرت یحیی(4)، حضرت امام جواد(5) و حضرت امام هادی(6) (علیهم السلام) ).و اینک به چند روایت در این زمینه اشاره میکنیم:
ص: 20
1- یزید کُناسی گوید: از امام باقر ( علیه السلام) پرسیدم که آیا عیسی بن مریم (علیه السلام) زمانی که در گهواره سخن گفت؛ حجّت خدا بود بر اهل زمانش؟ فرمود:
او آن زمان پیغمبر و حجّت غیر مرسل خدا بود،(1) مگر نمیشنوی گفتۀ خود او را که میگوید: من بنده خدایم، خدا به من کتاب داده و پیغمبرم ساخته(2) و... عرض کردم: در آن زمان و در همان حالی که در گهواره بود، حجّت خدا بود بر زکریا؟ فرمود: عیسی در همان حال برای مردم آیت بود و رحمت خدا بود برای مریم، زمانی که سخن گفت و از جانب او دفاع کرد و پیغمبر بود و حجّت بر هر که سخنش را در آن حال شنیده، سپس سکوت نمود و تا دو ساله شد، سخن نگفت.
و حجّت خدای عزّوجلّ بر مردم، بعد از سکوت عیسی تا دو سال زکریّا بود، سپس زکریا در گذشت و پسرش یحیی، کتاب و حکمت را از اووارث برد، در حالی که کودکی خردسال بود، مگر نمیشنوی گفته خدای عزّوجلّ را «ای یحیی کتاب را- تورات- با قوّت بگیر و ما حکم نبوّت را در کودکی به او دادیم».(3)
چون عیسی هفت ساله شد و خدای تعالی به او وحی فرستاد، از نبوّت و رسالت خود سخن گفت و بر یحیی و همه مردم حجّت گشت...(4)
2- صفوان بن یحیی گوید: به امام رضا ( علیه السلام) عرض کردم، پیش از آنکه خدا ابی جعفر ( علیه السلام) (5) را به شما ببخشد، از شما دربارۀ (جانشین ات) میپرسیدیم و شما میفرمودید: خدا به من پسری عطا میکند، اکنون خدا او را به شما عطا کرد
ص: 21
و چشم ما روشن گشت، اگر خدای ناخواسته برای شما پیش آمدی کند به که بگرویم؟ حضرت با دست اشاره به ابیجعفر ( علیه السلام) فرمود که در برابرش ایستاده بود، عرض کردم: قربانت! این پسر سه ساله است، فرمود:
هیچ زیانی به امامت او ندارد، همانا عیسی بن مریم ( علیه السلام) قیام به حجّت کرد، در حالی که سه سال داشت.(1)
ظاهر این روایت این است که: عیسی ( علیه السلام) در سه سالگی به رسالت مبعوث شده است، چنانچه سخن گفتن او، پس از ولادت و زمانی که در گهواره بوده صریح آیه قرآن کریم است.و در روایتی که قبل از این ذکر شد، نبوّت او را در هفت سالگی بیان کرد. ممکن است مقصود این باشد که در هفت سالگی قیام به دعوت نموده، ولی آثار و علائم نبوّت قبلاً در او ظاهر شده است.
3- سهل بن زیاد از علی بن مهزیار نقل میکند که اسماعیل بن بزیع گوید: از حضرت امام محمّد تقی ( علیه السلام) راجع به امر امامت پرسیدم و گفتم: ممکن است امام از هفت سال کمتر داشته باشد؟ فرمود:
آری! کمتر از پنج سال هم میشود (اشاره به امام دوازدهم ( علیه السلام) دارد).
سهل گوید: علی بن مهزیار این حدیث را در سال 221 «ه-. ق» به من گفت.(2)
4- محمّد بن یحیی (با چند واسطه) از بعض اصحاب نقل میکند که به امام محمّدتقی ( علیه السلام) عرض کردم: مردم دربارۀ خردسالی شما سخن میگویند (اعتراض دارند) فرمود:
ص: 22
همانا خدای تعالی به داود ( علیه السلام) وحی کرد که سلیمان را جانشین کند و او کودکی بود که گوسفند میچرانید، عابدان و دانشمندان بنی اسرائیل او را نپذیرفتند، خدا به داود ( علیه السلام) وحی کرد که عصاهای معترضین و عصای سلیمان را بگیر و در خانهای بگذار و با خاتمهای مردم مهرش کن، فردا عصای هر کس برگدار و میوهدار شد او جانشین است.
داود ( علیه السلام) این خبر را به آنها گفت (و چون فردا عصای سلیمان را سبزدیدند) گفتند: راضی شدیم و پذیرفتیم.(1)
ثالثاً؛ علاوه بر احادیث مذکور، ائمّۀ قبلی (علیهم السلام) خبر داده بودند که سنّ حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کمتر از سن سایر ائمّه (علیهم السلام) است، همانطور که امام باقر ( علیه السلام) فرمودند:
حضرت صاحبالامر سن مبارکش از تمام ما کمتر و گمنامتر است.(2)
و همچنین ابن حجر عسقلانی عالم متعصّب اهل تسنن میگوید: امام حسن عسگری ( علیه السلام) پسری به جای ننهاد مگر (ابوالقاسم، محمّد، حجّت)(3) و آن حضرت در موقع وفات پدرش امام حسن عسگری ( علیه السلام) پنج ساله بود؛ ولی خداوند در پنج سالگی حکمت به آن بزرگوار عطا فرموده بود.(4)
رابعاً؛ در بین افراد عادی، کسانی دیده میشوند که از حیث استعداد و حافظه، نابغه عصر خویش بودهاند مانند ابوعلی سینا، فاضل هندی، علاّمه حلّی، سیّد محمّد حسین طباطبائی، توماس یونگ دانشمند انگلیسی و...
ص: 23
حال چه استبعادی دارد که خداوند متعال حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را که حجّت حق و علت مُبقیۀ عالم است، در سن پنج سالگی منصوب گرداند وتحمل و ضبط احکام را به عهدهاش واگذار کند؟(1)
سؤال (4)
*آیا در قرآن مجید پیرامون حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) (2) آیهای آمده؟
جواب: در قرآن آیات بسیاری است که برخی با دلالت روشن و برخی با بیان تفسیر و تأویل ائمه اطهار (علیهم السلام) منطبق بر مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) موعود و مصلح کل هستند که ذیلاً به چند آیه اشاره میشود:
1- «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُور مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ اَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ؛ در زبور بعد از ذکر- تورات- نوشتیم بندگان شایستهام وارث- حکومت- زمین خواهند شد».(3)
در ذیل این آیه از امام باقر ( علیه السلام) نقل شده است که آن حضرت فرمود: مراد از آیه، حضرت قائم آل محمّد و یارانش میباشند.(4)
2- «هُوَ الَّذی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ؛ او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد تا آنرا بر همۀ آیین ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند».(5)
ص: 24
همین وعده عیناً در سوره صف، آیه 9 و با مختصر تفاوت در سوره فتح، آیه 28 تکرار شده است. از امام باقر ( علیه السلام) نقل شده که فرمودند: این پیروزی به هنگام قیام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آل محمّد (علیهم السلام) خواهد بود، آنچنان که هیچ کس در جهان باقی نمیماند، مگر اینکه اقرار به محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) خواهد کرد.(1)
3- «وَعَدَ اللهُ الَّذینَ امَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْاَرْضِ...؛ خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، وعده میدهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد...».(2)
در روایات میخوانیم که این آیه نیز به قیام حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تفسیر شده است از جمله اینکه:
از امام سجاد ( علیه السلام) نقل شده: این گروه به خدا قسم! همان پیروان ما هستند که خداوند بوسیلۀ مردی از خاندان ما این موضوع را تحقق میبخشد و اومهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این امّت است...(3)
و همچنین امام صادق ( علیه السلام) فرمودند: این گفته خداوند (آیه شریفه) درباره قائم و یاران او نازل شده است.(4)
4- «اَلَّذینَ یَؤمِنُونَ بِالْغَیْبِ...؛ پرهیزکاران کسانی هستند که به غیب ایمان میآورند و...»(5)
در ذیل این آیه از امام صادق ( علیه السلام) نقل شده که فرمودند:
ص: 25
پرهیزکاران، شیعیان علی ( علیه السلام) هستند و غیب، حجّت غائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.(1)
علاوه بر آیات مذکور، آیات فراوان دیگری در قرآن وجود دارد که به قیام حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تأویل و تفسیر شده است.
مرحوم سیّد هاشم بحرانی (رحمه الله علیه) از علمای بزرگ قرن یازدهم و دوازدهم «ه-. ق» کتابی به نام «المحَجَّة فیما نزل فی القائم الحجّه» در این زمینه نوشته است، وی صد و بیست آیۀ قرآن را آورده و در ذیل هر آیه، احادیثی در تأویل آیات نقل کرده و اخیراً این کتاب به نام «سیمای حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در قرآن» ترجمه شده است؛ و همچنین مرحوم علاّمه مجلسی (رحمه الله علیه) در همین رابطه شصت آیه از آیات قرآن را با روایات مربوطه در جلد سیزدهم بحارالانوار(2) جمعآوری کرده، علاقمندان برای آگاهی بیشتر به این دو کتاب مراجعه کنند.
سؤال (5)
جواب: آنچه از روایات بدست میآید این است که خصوصیّات و صفات آن حضرت فراوان و متعدّد است و تمام این ویژگیها را حضرت آیتالله العظمی صافی گلپایگانی در کتاب «منتخب الاثر» در ضمن چهل و نُه باب جمعآوری کرده است.
و برای هر ویژگی، چندین روایت نقل نموده، سپس در حدّ اختصار، با اشاره به تعداد روایات هر باب، در کتاب «نوید امن و امان» آن ویژگیها و خصوصیّات را در ضمن چهل شماره، تنظیم نموده است، گرچه اصل روایات را در این کتاب نیاورده، ولی علاقمندان میتوانند به کتاب منتخب الاثر مراجعه کنند.(3)
ص: 26
ما هم در اینجا طبق بیان کتاب نوید امن و امان آن خصوصیّات را ذکر میکنیم:(1)
1- مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از خاندان و ذریّه پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلم) است. (طبق 389 حدیث)
2- هم نام و هم کنیۀ پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) و شبیهترین مردم به آن حضرت است. (48 حدیث)
3- در صفت، شمایل و قیافۀ آن حضرت. (21 حدیث)
4- از فرزندان امیرالمؤمنین ( علیه السلام) است. (214 حدیث)
5- از فرزندان حضرت زهرا (علیه السلام) است. (192 حدیث)
6- از فرزندان حسن و حسین (علیه السلام) است. (107 حدیث)
7- از فرزندان حسین ( علیه السلام) است. (185 حدیث)
8- نهمین فرزند از فرزندان حسین ( علیه السلام) است. (148 حدیث)
9- از فرزندان زینالعابدین ( علیه السلام) است. (185 حدیث)
10- هفتمین فرزند از فرزندان امام باقر ( علیه السلام) است. (103 حدیث)
11- ششمین فرزند از فرزندان امام صادق ( علیه السلام) است. (99 حدیث)
12- پنجمین فرزند از فرزندان امام موسی بن جعفر ( علیه السلام) است. (98 حدیث)13- چهارمین فرزند از فرزندان امام رضا ( علیه السلام) است. (95 حدیث)
14- سومین فرزند از فرزندان امام محمّدتقی ( علیه السلام) است. (60 حدیث)
15- جانشینِ جانشین امام علی النقی ( علیه السلام) و پسر امام حسن عسگری ( علیه السلام) است.
ص: 27
(146 حدیث)
16- اسم پدرش حسن ( علیه السلام) است. (147 حدیث)
17- مادرش سیّده کنیزان و بهترین ایشان است. (9 حدیث)
18- دوازدهمین امام و خاتم الائمّه است. (136 حدیث)
19- دارای دو غیبت است صغری و کبری. (10 حدیث)
20- غیبتش از بس طولانی خواهد شد که مردم ضعیف الایمان و کم معرفت، گرفتار شک و تردید میشوند. (91 حدیث)
21- عمر بسیار طولانی دارد. (318 حدیث)
22- زمین را پر از عدل و داد کند، بعد از آنکه پر از ظلم و ستم شده باشد. (123 حدیث)
23- گذشت روزگار او را پیر نسازد و به سیمای جوانان باشد. (8 حدیث)
24- ولادتش مخفی و پنهان است. (14 حدیث)
25- دشمنان خدا را میکشد و زمین را از شرک و ظلم و ستم وحکومت دیکتاتوران پاک و به تأویل جهاد کند. (19 حدیث)
26- دین خدا را آشکار، اسلام را در تمام روی زمین گسترش دهد، فرمانروای روی زمین شود و زمین را خدا به وسیلۀ او زنده سازد. (47 حدیث)
27- مردم را به هدایت و قرآن و سنّت برگرداند. (15 حدیث)
28- دارای سنّتهایی از انبیاست که از آن جمله غیبت است. (23 حدیث)
29- با شمشیر قیام کند. (احادیث بسیار)
ص: 28
30- روش او روش پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) باشد. (30 احادیث)
31- ظاهر نشود، مگر بعد از آنکه مردم در امتحانات و آزمایشهای سخت واقع شوند. (24 حدیث)
32- عیسی ( علیه السلام) نازل شود و در نماز به آن حضرت اقتدا کند. (25 حدیث)
33- پیش از ظهورش، بدعتها و ظلم و گناه و تجاهر به فسق و فجور، زنا، ربا، میگساری، قمار، رشوه، ترک امر به معروف و نهی از منکر و معاصی دیگر رایج شود، زنان مکشّفه و در کارهای مردان شرکت کنند، طلاق بسیار و مجالس لهو و لعب و غنا و آوازهای مطرب علنی شود. (37 حدیث)34- هنگام ظهورش منادی آسمان به نام او و نام پدرش ندا کند که همه آن را بشنوند و ظهور آن حضرت را اعلام کند. (27 حدیث)
35- پیش از ظهورش نرخ ها بالا رود، بیماریها زیاد، قحطی ظاهر و جنگهای بزرگ بر پا شود و خلق بسیار از بین رود. (23 حدیث)
36- پیش از ظهورش نفس زکیّه و یمانی کشته شوند و در بیداء خسفی واقع شود و دجال و سفیانی خروج کنند و صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آنها را بکشد. (احادیث باب 6 و 7 از فصل ششم و باب 9 و 10 از فصل هفتم کتاب منتخب الاثر)
37- برکات آسمان و زمین بعد از ظهورش ظاهر شود و زمین معمور و آباد گردد و غیر خدا پرستش نشود و کارها آسان و خردها تکامل یابد. (احادیث باب 2، 3، 4، 11 و 12 از فصل هفتم کتاب منتخب الاثر)
38- سیصد و سیزده نفر اصحاب او در یک ساعت به محضرش حاضر شوند. (25 حدیث)
39- ولادت و مشروح تفصیلات، تاریخ آن و بعضی از احوال مادر جلیله آن
ص: 29
حضرت. (214 حدیث)
40- شرح بعضی از معجزات او در زمان حیات پدر بزرگوارش و غیبت صغری و کبری و نام جمع کثیری از کسانی که مشرّف به نعمت دیدار ولقای آن حجّت خدا شدند. (باب 2 و 3 از فصل سوم، باب 1 و 2 از فصل چهارم و باب 1 و 2 از فصل پنجم کتاب منتخب الاثر)
(6)
*سؤال در روایات متعدّد، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) پس از خبر دادن به وجود و قیام حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرموده: «اِسْمُهُ اِسْمی: نام او همنام من است»(1) و در برخی روایات فرموده: «کنیه او کنیه من است».(2)
امّا برخی از علمای اهل تسنّن در بعضی از روایات، در ادامۀ «اِسْمُهُ اِسْمی» جملۀ «وَ اِسْمُ ابیهِ اِسْمُ اَبی»(3) را اضافه کردهاند. بر این اساس امثال ابن حجر عسقلانی درصدد طعن بر عقیده شیعه برآمدند که شما میگویید مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پسر امام عسگری ( علیه السلام) است صحیح نیست، زیرا امام حسن عسگری ( علیه السلام) هم نام با پدر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نیست، زیرا نام پدر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) عبدالله است و نام امام عسگری، حسن است. در حالي که طبق این روایت پدر امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باید هم نام با پدر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) باشد؟!
جواب: علمای شیعه و بعضی از علمای اهل سنّت توجیهاتی برای این حدیث
ص: 30
نقل کردهاند از جمله اینکه:
اوّلاً؛ اصل جمله جعلی است، چون در دهها روایت دیگر «وَ اِسْمُ ابیهِ اِسْمُ اَبی» دنباله «اِسْمُهُ اِسْمی» نیامده است.(1)
ثانیاً؛ بر فرض جعلی نبودن روایت، نُسّاخ در حین نسخهبرداری اشتباه نوشتهاند، زیرا حق این است که اصل لفظ «اَبی» در این عبارت «اِبْنی» است یعنی «نام او نام من است و نام پدر او نام فرزندم حسن است».(2)
(7)
جواب: اعتقاد به مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) موعود اختصاص به مسلمانان ندارد، بلکه سایر ادیان و مذاهب آسمانی نیز در این عقیده با مسلمین شریکند، پیروانهمۀ ادیان معتقدند که در یک عصر تاریک و بحرانی که جهان را فساد و بیدادگری و بیدینی فرا گرفته، منجی جهان خواهد رسید و به واسطۀ نیروی فوقالعادۀ غیبی، اوضاع آشفته جهان را اصلاح میکند و جهان را پر از عدل و داد خواهد ساخت البته هر ملّت و مذهبی او را با لقبی مخصوص میشناسند، زردشتیان او را بنام سوشیناس (نجات دهندۀ جهان)، جهودان بنام سرور میکاییلی، عیسویان بنام مسیح موعود، مسلمانان بنام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) منتظر مینامند، لکن هر
ص: 31
ملتی آن نجات دهندۀ غیبی را از خودش میداند، زردشتیان او را ایرانی و از پیروان زردشت میدانند، یهودان از بنی اسرائیل و پیروان موسی میشمرند، عیسویان او را همکیش خودشان میدانند و مسلمانان او را از دودمان بنی هاشم و فرزند پیغمبرش میشمارند، در اسلام بطور کامل معرفی شده، ولی در سایر ادیان چنین نیست.
نکته قابل توجه این است که علائم و مشخصاتی که در سایر ادیان برای آن نجاتدهندۀ بزرگ ذکر شده، در مورد مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) موعود اسلام یعنی فرزند بلافصل امام حسن عسگری ( علیه السلام) نیز قابل انطباق است، میتوان او را از نژاد ایرانی شمرد، زیرا مادر امام سجاد ( علیه السلام) که جدّ امام نهان است، یک شاهزاده خانم ایرانی بوده بنام شهربانو دختر یزدگرد پادشاه ساسانی.
از دودمان و خاندان بنیاسرائیل نیز شمرده میشود، زیرا بنیهاشم و بنیاسرائیل هر دو از نسل حضرت ابراهیم ( علیه السلام) بوجود آمدهاند، بنیهاشم از فرزندان اسماعیل هستند و بنیاسرائیل از اولاد اسحاق. پس بنی هاشم و بنی اسرائیل در واقع از یک خاندان محسوب میشوند، به عیسویان نیز نسبت دارد، زیرا بر طبق بعضی روایات مادر حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یک شاهزاده خانم رومی بوده به نام نرجس که زندگاني وي به صورت یک داستان شگفتانگیزی در کتاب ها دیده میشود و...(1)
(8)
جواب: مسأله مهدویّت از صدر اسلام، امری رایج و مورد توجه بوده، به گونهای
ص: 32
که در هر دوره ای منتظر ظهور مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) موعود بودهاند و اینکه برخی کوته فکران برای حفظ مقام و موقعیّت خویش داستان غیبت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را جعلی دانسته و گویند اصل مهدویّت ریشه در اسلام ندارد و از ابداعات شیعه است.(1) حرفی پوچ و بلا دلیل است زیرا که:اولاً؛ مهدویّت مسأله اصیل اسلامی و متّخذ از قرآن و حدیث نبوی است، بلکه حتی صد سال قبل از ولادت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بین مسلمانان و دیگر ادیان و مذاهب، پیشینهای درخشان دارد که در ضمن پاسخ به سؤالات مذکور در این مجموعه روشن میشود.
ثانیاً؛ افرادی کتابهای زیادی را قبل از ولادت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مورد غیبت وی به رشته تحریر در آوردهاند که عبارتند از:
1- علی بن حسن بن محمّد طائی طاطری که از اصحاب امام موسی کاظم ( علیه السلام) و مردی فقیه و مورد اعتماد میباشد.(2)
2- علی بن عمر اعرج کوفی از اصحاب امام موسی کاظم ( علیه السلام) .(3)
3- ابراهیم بن صالح از اصحاب امام موسی کاظم ( علیه السلام) .(4)
4- حسن بن علی بن ابی حمزه که در عصر امام رضا ( علیه السلام) زندگی میکرد.(5)
ص: 33
5- عباس بن هشام ناشری اسدی، مردی جلیل القدر و مورد وثوق و از اصحاب امام رضا ( علیه السلام) بوده است.(1)
6- علی بن حسن بن فضال از اصحاب امام هادی و امام حسن عسگری (علیه السلام) .(2)
7- فضل بن شاذان نیشابوری از اصحاب امام هادی و امام حسن عسگری (علیه السلام) .(3)
ثالثاً؛ با ضمیمه کردن سه مطلب، یعنی با توجه به ضرورت وجود امام برای بقای نسل بشر(4) و با توجه به تعداد ائمه (علیهم السلام) که دوازده نفرند(5) و با توجه به یقینی بودن فوت یازده امام، غیبت امام دوازدهم امری حتمی و قطعی خواهد شد.(6)
بنابراین موضوع غیبت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) امر جدید یا ناشناختهای نبوده است تا آن را از ابداعات و اختراعات شیعه بدانیم.سؤال (9)
جواب: در مورد ولادت آن حضرت بین اهل تسنّن اختلافنظر وجود دارد، ولی گروه زیادی از علمای آنان مانند شیعه تصریح کردهاند که حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در سال 255 «ه-. ق» در سامرّا متولّد شد و او فرزند امام حسن عسگری ( علیه السلام) میباشد، نام بعضی از آنها چنین است:
ص: 34
1- ابن الصباغ مالكی میگوید: ابوالقاسم محمّد بن الحسن در نیمۀ شعبان سال 255 «ه-. ق» در شهر سامرّا به دنیا آمد.(1)
2- ابن حجر عسقلانی میگوید: (بعد از احوال امام حسن عسگری) فرزندی جز ابوالقاسم که محمّد و حجّت نامیده میشود، باقی نگذاشت، آن کودک در هنگام وفات پدر پنج ساله بود.(2)
3- شعرانی میگوید: مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرزند امام حسن عسگری ( علیه السلام) است که در نیمه شعبان سال 255 «ه-. ق» متولّد شد، زنده و باقی خواهد ماند تا با عیسی ( علیه السلام) ظهور کند و اکنون که سنۀ 958 است، 703 سال از عمر شریفش میگذرد.(3)
4- گنجی شافعی میگوید: چه امتناعی از زنده بودن مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجود دارد، در حالی که عیسی و الیاس و خضر که از اولیای خدا هستند هنوز زنده میباشند و دجّال و ابلیس که دشمنان خدا میباشند هنوز زنده هستند، چه شده است که بر زنده بودن آنها اتفاق نظر دارند، اما زنده بودن مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را منکرند، من به گونهای زنده بودن هر یک از آنان را بیان میکنم که برای هیچ عاقلی جای انکار زنده بودن مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باقی نماند.(4)
سپس وی با دلايل زیبا و شیوایی سخنان افرادی که منکر زنده بودن حضرت
ص: 35
مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند را رد میکند.
اما گروه دیگری از علمای اهل سنّت مانند ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهجالبلاغۀ خود، ذیل کلام مولی ( علیه السلام) که میفرماید: «بابی ابن خیرة الاماء».(1)
مینویسد: امامیه گمان میبرند که منظور کلام حضرت، امام دوازدهم آنهاست که فرزند کنیزی به نام نرگس است، ولی اصحاب ما گمان دارند که وی مردی فاطمی است و در آینده از کنیزی متولّد میشود، او خواهدآمد و زمین را پر از عدل و داد خواهد نمود، پس از آنکه پر از ظلم و ستم شده باشد، او از ستمگران انتقام میگیرد و آنها را به شدیدترین عقوبتها میرساند.(2)
سؤال (10)
جواب: علمای اهل تسنّن روایات فراوانی درباره آن حضرت در کتب خود جمعآوری و نقل کردهاند و بسیاری از آنها ادّعای تواتر آن روایات را دارند،(3) حال ما در سه قسمت به آنها اشاره میکنیم:
ص: 36
1- علامات المهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، اثر جلالالدین سیوطی.
2- البیان فی اخبار صاحب الزمان، اثر محمّد بن یوسف گنجی شافعی.
3- مناقب المهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، اثر ابونعیم اصفهانی.
4- عِقدُ الدّرر، اثر یوسف بن یحیی شافعی.
5- فتن و ملاحم، اثر حافظ نعیم بن حمّاد مروزی.(1)
6- البرهان فی علامات مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آخرالزمان، اثر علاّمه متقّی هندی.
7- القول المختصر، اثر احمدبن علی هیثمی.
8- المشربُ الْوَردی، اثر ملاسلطان حنفی.
9- فرائد فوائد الفکر، اثر مرعی بن یوسف حنبلی.
10- تلخیص البیان فی علامات مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آخرالزمان، اثر ابن کمال پاشای حنفی.(2)
ب - برخی از کتاب هایی که بخشی از مباحث خود را پیرامون آنحضرت اختصاص دادهاند(3) عبارتند از:
1- الفصول المهمّه، ص 273، اثر ابن الصباغ مالکی.
2- ینابیع الموده، ص 241، اثر قندوزی حنفی.
3- تذکره الخواص، ص 378، اثر سبط ابن الجوزی.
ص: 37
4- الصواعق المحرقه، ص 205، اثر ابن حجر هیثمی.
5- نور الابصار، ص 186، اثر شبلنجی.
6- سنن ابوداوود، ج 4، ص 107، اثر ابوداوود.
7- سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1368، اثر ابن ماجه.
8- سنن ترمذی، ج 4، ص 505، اثر ترمذی.
9- مطالب السؤل، باب دوازدهم، اثر محمّد بن طلحه.
10- ذخائر العقبی، ص 136، اثر طبری.
*ج: چند نفر از کسانی که ادعای تواتر آن روایات را دارند، ذیلاً به آنها اشاره میکنیم:(1)1- حافظ ابوعبدالله گنجی شافعی میگوید: احادیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) دربارۀ حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به دلیل راویان بسیاری که دارد به حدّ تواتر رسیده است.(2)
2- ابن حجر عسقلانی شافعی میگوید: اخبار متواتر رسیده است که مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از این امّت است و عیسی ( علیه السلام) از آسمان فرود خواهد آمد و پشت سر مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نماز خواهد خواند.(3)
ص: 38
3- قاضی محمّد شوکانی یمنی میگوید: همه احادیثی که آوردهایم به حدّ تواتر میرسد، چنانکه بر مطلعان پوشیده نیست، بنابراین با توجه به همۀ احادیث مذکور، مسلّم گشت که احادیث رسیده درباره مهدي منتظر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متواتر است. (1)
ص: 39
ص: 40
ص: 41
ص: 42
(11)
جواب: آنچه از روایات استفاده میشود و عملاً واقع شده حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دو نوع غیبت دارد یکی کوتاه (غیبت صغری) و دیگری طولانی (غیبت کبری).(1)
الف - غیبت صغرای آن حضرت از سال تولّدشان یعنی نیمه شعبان 255 یا 256 «ه-. ق» شروع شد و تا سال 329 «ه-. ق» امتداد یافت که تقریباً هفتاد وسه (يا هفتاد و چهار) سال میشود.(2)
در این مدّت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نظر مردم پنهان بود، ولی این غیبت فراگیر و عمومی نبوده، زیرا کسانی بودند که با امام تماس و ارتباط داشتند که به نایبان خاصّ امام مشهورند و مردم در کارهایشان به این نوّاب خاص مراجعه میکردند و نامهها و حوایجشان را به وسیله این افراد به محضر آن حضرت میفرستادند و پاسخ را دریافت مینمودند.در تعداد نوّاب خاص اختلاف است: سیّد بن طاووس در کتاب ربیع الشیعه اسامی آنان را بدین قرار ذکر کرده: ابوهاشم داود بن القاسم، محمّد بن علی بن بلال، عثمان بن سعید، محمّد بن عثمان، عمر الاهوازی، احمد بن اسحاق، ابومحمّد الوجنای، ابراهیم بن مهزیار، محمّد بن ابراهیم.(3)
ص: 43
و شیخ طوسی وکلا را بدین اسامی معرفی نموده است: از بغداد عمری و پسرش و حاجز، بلالی و عطار، از کوفه عاصمی، از اهواز محمّد بن ابراهیم بن مهزیار، از قم احمد بن اسحاق، از همدان محمّد بن صالح، از ری شامی و اسدی، از آذربایجان قاسم بن العلاء، از نیشابور محمّد بن شاذان.(1)
لیکن وکالت چهار نفر در بین شیعیان معروف است: اوّل عثمان بن سعید، دوم محمّد بن عثمان، سوم حسین بن روح و چهارم علی بن محمّد سمری.
هر یک از آنها هم در شهرهای مختلف نمایندگانی داشتند.(2)
ولی ظاهراً نمایندگان اصلی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همین چهار نفر مشهور و معروفند و نمایندگان دیگر، یا نماینده این چهار نفر در شهرها بودهاند و یا اینکه بوسیله این چهار نفر امور مردم را به عرض امام میرساندند و یا بهگفته صاحب اعیان الشیعه سیّد محسن امین سفارت این چهار نفر مطلق و عام بوده، ولی سفارت و نیابت دیگران در موارد خاص بوده است.(3)
*مشخصات و صفات نوّاب اربعه به قرار ذیل است:(4)
1. ابو عَمرو، عثمان بن سعید عَمری:
او را امام هادی و امام حسن عسگری (علیه السلام) به این مقام برگزیده بودند، وی از
ص: 44
طایفۀ بنی اسد است که او را اسدی نیز خواندهاند، امام عسگری ( علیه السلام) چون نام دراز او را بشنید، فرمود: در یک مرد این دو نام جمع نمیشود، بنابراین دستور داد کینۀ او را که ابوعمرو باشد بر هم زنند و وی را عَمری نامیدند، او را سمّان(1) نیز میخواندند، گویند به سبب مخفی داشتن امر سفارت تقیّه نموده، روغن فروشی میکرد، چنانکه شیعیان اموالی را برای امام حسن عسگری ( علیه السلام) میآوردند، به ابو عَمرو تسلیم میکردند و او از راه ترس و تقیّه،آن اموال را در داخل خیک روغن گذاشته، به خانۀ امام ( علیه السلام) میرسانید، وی مورد اعتماد امام هادی ( علیه السلام) نیز بود و آن حضرت به یاران خود میفرمود: این ابوعَمرو مردی ثقه و امین است و هرچه به شما میگوید از جانب من است و آنچه را که به شما میرساند از جانب من میباشد، او در زمان امام عسگری ( علیه السلام) همچنین مورد وثوق امام بود، پس از رحلت امام عسگری ( علیه السلام) نایب حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شد و مکرر به خدمت آن امام میرسید، توقیعات حضرت صاحب الامر در خصوص امر و نهی و جواب سؤالات شیعه به توسط عثمان بن سعید و پسرش به ایشان میرسید، دوره نیابت پدر و پسر از سال 260 تا 304 یا جمادی الاولی سال 305 «ه-. ق» به طول انجامید، وی سرانجام در سال 300 «ه-. ق» وفات یافت و در خانه خودش در مرکز شهر بغداد، محلّۀ باب الشیخ نزدیک میدان خلّانی، بازار حرّاج به خاک سپرده شد که الان دارای ضریح و بارگاه و گنبد بوده و مورد توجه شیعیان و زائران عتبات عالیات است.(2)
2. ابوجعفر، محمّد بن عثمان عَمری:
چون پدرش درگذشت، به امر امام ( علیه السلام) به جای او نشست و واسطۀ بین حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مردم گردید، در خبر است که توقیعی از طرف امام در تعزیّت وفات پدرش آمد و آن بر چند فصل بود که در یک فصل آن نوشته شده بود:
ص: 45
«اِنّا لله وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُون تَسْلیمًا لِاَمْرِهِ وَ رِضًا بِقَضآئِهِ وَ بِفِعْلِهِ عاشَ اَبُوکَ سَعِیداً وَ ماتَ حَمیدًا فَرَحِمَهُ اللهَ وَ اَلْحِقْهُ بِاَوْلِیآئِهِ...»
ابوجعفر دختری به نام امّ کلثوم داشت و از وی روایت شده که پدرش چند جلد کتاب در فقه تصنیف کرده و همۀ مطالب آنها را از حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و پدرش امام عسگری و جدش امام هادی (علیهم السلام) اخذ کرده بود، ام کلثوم گوید این کتابها پس از وی به نائب سوم، حسین بن روح رسید. همچنین از ام کلثوم روایت شده که ابوجعفر محمّد بن عثمان دل از دنیا برکنده و برای خود قبری کنده بود و منتظر مرگ خویش بود تا در سال 305 «ه-. ق» پس از 50 سال (چهل و چهار سال) نیابت دار فانی را وداع گفت. مرقد او در کنار پدر بزرگوارش در خانۀ خود، مورد زیارت شیعیان میباشد.(1)
3. ابوالقاسم، حسین بن روح بن ابی بحر نوبختی:ابوجعفر محمّد بن عثمان پس از خود به دستور امام ( علیه السلام) حسین بن روح را به جانشینی خویش برگزید، وی در ایّام امامت امام یازدهم نیز از اصحاب خاص او به شمار میرفت و به اصطلاح «باب» آن حضرت بود و قطعهای از اخبار ائمه سابق (علیهم السلام) را هم که از دیگران شنیده بود نقل میکرد.
ام کلثوم دختر ابوجعفر محمّد بن عثمان گوید: حسین بن روح از چند سال پیش از مرگ پدرم وکیل او بود و در امر املاک وی نظارت داشت و اسرار دینی را از جانب او به رؤسای شیعه میرسانید و از خواص و محارم وی به شمار میرفت، مرابت وثوق و دیانت و فضل او روز به روز مقام وی را در میان شیعه استوارتر میساخت تا اینکه از طرف پدرم به نیابت و سفارت منسوب گردید.
وی بعد از درگذشت محمّد بن عثمان، به عنوان نایب سوم امام غایب به دارالغیابۀ بغداد درآمد و در آنجا رسماً جلوس کرد و بزرگان شیعه گرداگرد او
ص: 46
نشستند، «ذکاء» خادم محمّد بن عثمان با عصا و کلید و صندوقچۀ او به نزد حسین بن روح آمد و گفت ابوجعفر امر فرمود که چون مرا به خاک سپردی، این اشیاء را تسلیم او کن، این صندوقچه حاوی انگشتری های ائمّه (علیهم السلام) است.اوّل توقیعی که به دست حسین بن روح صادر شد، به تاریخ یکشنبه 24 شوال سال 305 «ه-. ق» بود، حسین بن روح از سال انتصاب خود به نیابت تا زمان حامد بن العبّاس (ربیع الاخر سال 311 «ه-. ق») در بغداد میزیست و منزل او محل رفت و آمد اُمراء و بزرگان مملکت بود و سپس از سال 312 تا محرم 317 «ه-. ق» به زندان افتاد و سرانجام در شعبان سال 326 «ه-. ق» درگذشت و در محله نوبختیه شهر بغداد، داخل بازار سوق العطارین به خاک سپرده شد و الآن دارای صحن و سرا و گنبد و ضریح بوده و مورد زیارت شیعیان است.(1)
3. ابوالحسن علی بن محمّد سَمری:
حسین بن روح به دستور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیش از مرگ خود، سمری را به جانشینی خود برگزید، علی بن محمّد سمری مدت سه سال از شعبان سال 326 تا شعبان سال 329 «ه-. ق» نیابت و وکالت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را داشت.
ابن بابویه روایت کرده: ابومحمّد حسن بن مکتب گفت در سالی که شیخ ابوالحسن علی بن محمّد سمری وفات کرد، من در بغداد بودم، چندروز پیش از مرگ او، به نزد وی رفتم، ناگاه دیدم که توقیعی از امام ( علیه السلام) در آورد و به مردم نشان داد، متن آن بدین گونه بود:
«بسم الله الرحمن الرحیم، ای علی بن محمّد سمری! خداوند پاداش برادران دینی تو را در مصیبت مرگ تو بزرگ دارد، همانا تو از اکنون تا شش روز دیگر خواهی مُرد، پس کار خود را فراهم کن و دربارۀ نیابت و وکالت به هیچ کس
ص: 47
وصیّت مکن! تا به جای تو بنشیند، زیرا غیبت کبری واقع گردید و من ظهور نخواهم کرد، مگر به فرمان خدای تعالی و آن پس از مدت درازی خواهد بود که دلها را سختی و قساوت فرا گیرد و زمین از ستم و بیداد پر گردد...»
ابومحمّد احمد بن حسن المکتب گوید: ما از توقیع نسخه برداشته و از نزد او بیرون رفتیم و چون روز ششم شد، او را مرگ فرا رسید، در هنگام نزع و جان کندن از او پرسیدند وصیّ و جانشین تو کیست؟ گفت: «خدا را امری است که باید آن را به اتمام برساند»، این سخن را بگفت و درگذشت و سرانجام در شهر بغداد بازار سوق الخفافین نزدیک مدرسه منتصریه به خاک سپرده شد.(1)و بدین ترتیب امور نیابت خاصّه پایان پذیرفت و غیبت کبری آغاز گردید.
ب - و غیبت کبرای آن حضرت از سال 329 «ه-. ق» شروع و تا زمان ظهور آن بزرگوار ادامه دارد، این همان غیبتی است که امام صادق ( علیه السلام) فرمود: به قدری طولانی میشود که گروهی میگویند مرده است و گروهی میگویندکشته شده است و گروهی میگویند رفته است، تنها عدّه معدودی باقی میمانند که به وجود آن حضرت عقیده دارند و ایمانشان ثابت و استوار است ...(2)
در دوران غیبت کبری، مقام نیابت، وکالت و سفارت به وسیلۀ خود ائمّه (علیهم السلام) بویژه حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به فقیه جامع الشرایط تفویض شده است، لذا مخالفت با دستور نائب امام و ردّ حکم چنین پیشوائی، ردّ بر امام و بالتبّع ردّ بر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و خدای سبحان است، این متن دین ما و عین روایات است که ذیلاً به دو روایت از آن روایات اشاره میکنیم:
ص: 48
1- مقبولۀ عمر بن حنظله:(1)عمر بن حنظله میگوید؛(2) از امام صادق ( علیه السلام) درباره دو نفر از دوستانمان (شیعه) که نزاعی بینشان بود در مورد قرض یا میراث و به قضات برای رسیدگی مراجعه کرده بودند، سؤال کردم که آیا این رواست؟ فرمود: هر که در مورد دعاوی حق یا دعاوی ناحق به ایشان مراجعه کند در حقیقت به طاغوت- قدرت حاکمه ناروا- مراجعه کرده باشد و هرچه را که به حکم آنها بگیرد، در حقیقت به طور حرام میگیرد، زيرا كه آن را قدرتی گرفته که خدا دستور داده به آن کافر شود، خدای تعالی میفرماید: «یُریدُونَ اَنْ یَتَحاکَمُوا اِلَی الطّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا اَنْ یَکْفُروُا بِهِ.»
پرسیدم چه باید بکنند، فرمود: باید نگاه کنند ببینند، از شما چه کسی است که حدیث ما را روایت کرده و در حلال و حرام ما مطالعه نموده و صاحبنظر شده و احکام و قوانین ما را شناخته است...
بایستی او را به عنوان قاضی و داور بپذیرند، زیرا که من او را حاکم بر شما قرار دادهام، اگر پس از مراجعه به آنان، آنها بر طبق نظر ما برایشانحکم کنند و طرفین دعوا حکم آنها را نپذیرند ما را رد کردهاند و حکم خدا را سبک شمردهاند و ردّ ما ردّ خدا است و چنین کسی مشرک به خداست.
از این حدیث به روشنی استفاده میشود که امام ( علیه السلام) ، فقهاء را به عنوان نوّاب
ص: 49
خود منصوب فرموده است(1) و بر عموم مسلمانان لازم است که از این فرمان امام ( علیه السلام) اطاعت نمایند.
1- توقیع حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) :(2)
اسحاق بن یعقوب نامهای برای حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مینویسد و از مشکلاتی که برایش رخ داده سؤال میکند و محمّد بن عثمان عمری، نماینده آن حضرت، نامه را میرساند، جواب نامه به خط مبارک صادر میشود که: «... وَ أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فیها اِلی رُواتِ حَدیثنِا فَاِنَّهُمْحُجَّتی عَلَیْکُمْ وَ اَنَّ حُجَّةُ الله...؛ در حوادث و پیشامدها به راویان حدیث ما رجوع کنید، زیرا آنان حجّت من بر شمایند و من حجّت خدایم...».(3)
منظور از حوادث واقعه که در این روایت آمده، مسائل و احکام شرعیه نیست، نویسنده نمیخواهد بپرسد، درباره مسائل تازهای که برای ما رخ میدهد چه کنیم، چون این موضوع جزو واضحات مذهب شیعه بوده است و روایات متواتره دارد که در مسائل باید به فقهاء رجوع کنید.
زيرا در زمان ائمّه (علیهم السلام) هم به فقهاء رجوع میکردند و از آنان میپرسیدند، کسی که در زمان حضرت صاحب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد و با نوّاب اربعه روابط داشته باشد و به حضرت نامه بنویسد و جواب دریافت کند به این موضوع توجه دارد که در فرا گرفتن مسائل به چه اشخاص باید رجوع کند.
ص: 50
پس منظور از حوادث واقعه، پیشامدهای اجتماعی و گرفتاریهایی بوده که برای مردم و مسلمین روی میداده است و به طور کلی و سربسته سؤال کرده، اکنون که دست ما به شما نمیرسد در پیشامدهای اجتماعی باید چه کنیم؟ وظیفه چیست؟ یا حوادثی را ذکر کرده و پرسیده در این حوادث به چه کسی رجوع کنید؟ حضرت فرمودهاند: که در حوادث و پیشامدها ومشکلات به رُوّات احادیث ما یعنی فقهاء، مراجعه کنید، آنها حجّت من بر شما میباشند و من حجّت خدا بر شمایم.(1)
از این دو روایت به خوبی معمول میشود که در دوران غیبت کبری و نیابت عامه، فقهای عادل نماینده و نواب عام امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و مردم باید از آنها تبعیّت و اطاعت کنند.
عالمان دینی در سمت جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و امامان معصوم (علیهم السلام) از آغاز غیبت کبری دوازدهمین امام تاکنون با تحمّل رنجها و سختیها «تفقّه در دین» و نیل به مقام اجتهاد و نیز برقراری رابطه معنوی و پیوند ولایی با امام زمان خویش و تخلّق به اخلاق رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) و الگوگیری از خطمشی عملی و زندگی زاهدانه و مجاهدانه امیرمؤمنان ( علیه السلام) توانستهاند، پاسداران امین و مخلصی برای اسلام عزیز، تکیهگاه مورد اعتماد برای پیروان مکتب اهل بیت (علیهم السلام) و پیشگامان جهاد و مبارزه با ستمگران، طاغوتها و تجاوزگران به حریم اسلام و مرزهای مسلمانان در عرصههای فکری و فرهنگی و بلکه نظامی باشند.
بخشی از رسالتها و ویژگیهای عالمان دینی از این قرارند:(2)
ص: 51
1- مرزبانی از عقیده اسلامی
دشمنان عقیده و اندیشۀ اسلامی همواره- به صورت فردی و گروهی- میکوشیدند افکار و اذهان مردم را از اعتقادات و معارف حقۀ دین تهی کنند، این تلاش در دوران غیبت، ابعاد گستردهتری پیدا کرد، فقهای اسلام، شاخصترین قشری بودند که در سنگر هدایت و ارشاد و تعلیم و تربیت به مرزبانی عقیدۀ اسلامی همت گماردند و در هر عصری با استفاده از جایگاه وعظ و خطابه، نوشتن کتاب ارزنده، تشکیل حوزههای بزرگ علمی و دری و بحث و مناظره با سران مخالفان و مکاتب الحادی، جوامع اسلامی و تشنگان حقیقت را از چشمهسارهای قرآن و سنّت معصومین (علیهم السلام) سیراب نمود، شیاطین انس و راهزنان ایمان و عقیدۀ مسلمانان را از دستیابی به اهداف شوم خود مأیوس میکردند.
امام عسگری ( علیه السلام) در این زمینه از قول امام صادق ( علیه السلام) میفرماید: علمای شیعیان ما مرزبانان مرزی هستند که شیطان و لشکریانش از آنجا قصد هجوم دارند، آنان شیاطین را از یورش به حریم شیعیان ما باز میدارند و نمیگذارند او و پیروان معاندش بر پیروان ما مسلّط شوند.(1)و نیز در روایتی دیگر از زبان پدرش امام هادی ( علیه السلام) فرمود: اگر بعد از غیبت قائم ما، عالمانی نباشند که از دین حمایت کنند و مردم را به سوی قائم ما فرا خوانند و شیعیان ناتوان را از وقوع در دامهای شیطان و پیروان سرکش او برهانند، کسی باقی نمیماند مگر آنکه از دین خدا بر میگردد، لیکن عالمان دینی زمان دلهای شیعیان ضعیف را در دست میگیرند و همچون سکّانداران کشتی، آنان را از خطرات و تهدیدها نجات میدهند، آنان بهترین انسانها در پیشگاه خداوند هستند.(2)
ص: 52
همچنین امام خمینی (رحمه الله علیه) در مقام بیان این نقش عالمان دینی میفرماید: تردیدی نیست که حوزههای علمیّه و علمای متعهّد در طول تاریخ اسلام و تشیّع، مهمترین پایگاه اسلام در برابر حملات، انحرافات و کجرویها بودهاند، علمای بزرگ اسلام در همۀ عمر خود، تلاش نمودهاند تا مسائل حلال و حرام الهی را بدون دخل و تصرّف، ترویج نمایند.(1)
2- حفظ و گسترش علوم اسلامی
آنچه از علوم اسلامی (اعم از فقه، تفسیر، کلام، فلسفه، اخلاق و...) هم اکنون در اختیار ماست، حاصل تلاشها و مجاهدتهای اندیشمندان دینیدر حوزه معرفت دینی است، عالمان دینی در این سنگر در دو محور ایفای نقش کردند.
نخست، مسائل علوم اسلامی را از سرچشمههای اصیل آن (قرآن و سنت) بدون دخل و تصرّف، استخراج و تنظیم و سازماندهی موضوعی کردند
و دیگر، در حفظ و نگاهبانی از اصول و فروع آن از دستبرد تحریفگران و تفسیر به رأی کنندگان (که همواره میکوشیدند نظرات فردی یا حزبی خود را به عنوان نظرات دینی در جامعۀ اسلامی عرضه کنند) نهایت سعی خود را به کار گرفتند.
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در این زمینه میفرماید: اگر فقهای عزیز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومی به عنوان علوم قرآن در اسلام و اهل بیت (علیهم السلام) به خورد تودهها داده بودند، جمعآوری و نگهداری علوم قرآن و آثار و احادیث پیامبر بزرگوار و سنّت و سیرۀ معصومین (علیهم السلام) و ثبت و تبویب و تنقیح آنها در شرایطی که امکانات، بسیار کم بوده است و سلاطین و ستمگران در محو آثار رسالت، همۀ امکانات خود را به کار میگرفتند، کار آسانی نبوده است که بحمدالله امروز نتیجۀ آن زحمات را در آثار و کتب بابرکتی همچون کتب
ص: 53
اربعه(1) و کتابهای دیگر متقدّمین و متأخرین (در فقه و فلسفه، ریاضیات و نجوم و اصول و کلام و حدیث و رجال و تفسیر و ادب و عرفان و لغت و تمامی رشتههای متنوّع علوم) مشاهده میکنیم.(2)
3- تکیهگاه محرومان
بیشتر عالمان دینی همچون سلف صالح خویش پیامبران و رهبران الهی، از میان قشرهای متوسط و محروم جامعه برخاسته و خود زندگی سادهای داشتهاند، از این رو با درد دردمندان آشنا بودند و محرومیّتها و مشکلات آنان را به صورت عینی لمس کرده، همواره پشتیبان و تکیهگاه محرومان و مستضعفان بودهاند.
تاریخ مبارزات شیعه گواه این واقعیّت است که فقهای گرانقدر، همواره در کنار مردم مسلمان طعم فقر و تنگدستی، زندان و شکنجه و اسارت را چشیده و در عرصههای خون و شهادت، الگوهای صادقی برای مردم بودهاند.
امام خمینی (رحمه الله علیه) در این زمینه نیز میفرماید: صدها سال است که روحانیّت اسلام، تکیهگاه محرومان بوده است، همیشه مستضعفان از کوثر زلالمعرفت فقهای بزرگوار سیراب شدهاند، از مجاهدان علمی و فرهنگی آنان (که به حق، از جهاتی افضل از دِماء شهیدان است) که بگذریم، آنان در هر عصری از اعصار برای دفاع از مقدّسات دینی و میهنی خود مرارتها و تلخیهایی متحمّل شدهاند و همراه با تحمّل اسارتها و تبعیدها، زندان و اذیّتها و آزارها و زخم و زبانها، شهدای گرانقدری را به پیشگاه مقدّس حق، تقدیم نمودهاند.(3)
ص: 54
4- پرچمداری جهاد و شهادت
دشمنان اسلام بارها برای محو و نابودی این آیین آسمان دست به انواع توطئههای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی زدهاند، اما هر بار نخستین قشری که در برابر آنها قد برافراشته و از اسلام حمایت کردهاند، فقها و عالمان دینی بودهاند، رهبری نهضت های حق طلبانۀ شیعی در طول تاریخ اسلام، از قیام علیه سامانیان گرفته،(1) تا نهضت تنباکو و قیام پانزده خرداد، با فقهای بزرگ بوده است.کمتر رخداد مهمی در تاریخ شیعی میتوان یافت که بدون حادثۀ خونین تمام شده باشد و در این راه به جز افراد با ایمان و سربازان با حمیّت، علمای بزرگی جان خویش را تقدیم کردهاند. عالمان شیعه در اثر تعلیمات پیشوایان دینی، با حضور در عرصههای جهاد و ستیز با ستمگران و طاغوتهای زمان خویش، منشور «شهدای فضیلت» را رقم زدند و لازم بود این منشور جمعآوری و مکتوب گردد تا آنکه علاّمه امینی (رحمه الله علیه) بخشی از آن را در کتابی تحت عنوان «شهداء الفضیله» گرد آورد و در آن شرح حال 130 تن از برجستهترین عالمان شهید شیعه را نوشت.
البته کتابهای فراوان دیگری پیرامون مجاهدتهای عالمان دینی و نهضتهای شیعی همچون سیّد جمالالدین اسدآبادی، نهضت تنباکو، جنبش مشروطیت، انقلاب عراق و صنعت نفت، مبارزات شیخ محمّد خیابانی و بالاخره انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (رحمه الله علیه) و یاران روحانی شهید آن بزرگوار، نوشته شده که تا اندازهای کوششهای علمای شیعه در راه آزادی ملّتها و تحقق آرمانهای الهی را روشن کرده است.
ص: 55
(12)
جواب: هر چیزی در این عالم، از جمله غیبت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بی علت و بدون فلسفه نیست، چرا که خداوند حکیم کار عبث و بیهوده انجام نمیدهد، ولی آن علّت برای ما به تفصیل روشن نیست. همانطور که عبدالله بن فضل گوید از امام صادق ( علیه السلام) شنیدم که فرمود: برای صاحب این امر، ناگزیر غیبتی است که اهل باطل را به شک میاندازد.
پرسیدم: فدایت گردم چرا؟ فرمود: به خاطر چیزی که ما مجاز به کشف آن برای شما نیستیم.
پرسیدم: حکمت این غیبت چیست؟ فرمود: همان حکمتی که در غیبت حجّتهای گذشته الهی وجود داشت، در غیبت آن حضرت نیز وجود دارد، اما حکمتش ظاهر نمیشود مگر پس از ظهور آن حضرت، چنانکه راز اقدامات خضر ( علیه السلام) یعنی شکستن کشتی و کشتن پسر و ساختن دیوار برای حضرت موسی ( علیه السلام) روشن نشد، مگر زمان جدا شدن آن دو از یکدیگر، ای پسر فضل! این موضوع، یکی از دستورات الهی و سرّی از اسرار خدا و غیبی از غیبتهای اوست... و هرگاه خداوند را حکیم دانستیم باید تمام افعال او را حکمیانه بدانیم، اگرچه راز آن برای ما روشن نباشد.(1)پس علت اصلی غیبت جزء اسرار الهی است و جز ائمّۀ اطهار (علیهم السلام) کسی از آن آگاهی ندارد، آن بزرگواران هم مأذون به بازگو آن نبودند، اما گاهی به برخی از حکمتهای غیبت اشاره میکردند از جمله:
ص: 56
1- امتحان و غربال شدن مردم.
2- تنبیه مردم.
3- بیعت نکردن با ستمکاران.
4- بیم از کشته شدن.
... و دهها حکمت دیگر.(1)
و اینک به چند روایت در این زمینه اشاره میکنیم:
1- جعفر جعفی از امام باقر ( علیه السلام) نقل میکند که به آن حضرت عرض کردم: فرج شما کی خواهد رسید؟ فرمود: هیهات! هیهات! فرج نخواهد رسید تا شما غربال شوید (و سه بار تکرار فرمود) و افراد آلوده بروند و افراد پاک و مخلص باقی بمانند.(2)2- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: اگر خداوند حضور ما را نزد مردمی کراهت داشته باشد، ما را از آنها جدا میسازد.(3)
3- زراره از امام صادق ( علیه السلام) نقل میکند که آن حضرت فرمود:
ای زراره! قائم ما ناچار از این است که غیبت کند. عرض کردم چرا؟ فرمود: از کشته شدن میترسد و با دست به شکم خود اشاره کرد.(4)
ص: 57
4- سدیر صیرفی از امام صادق ( علیه السلام) نقل میکند که آن حضرت فرمود: برای ما قائم ما دو غیبت میباشد که زمانش بطول میانجامد. صیرفی گوید عرض کردم چرا؟ آن حضرت فرمود: خواست خداوند چنین است که سنّتهای پیامبران نسبت به غیبتشان درباره او اجرا شود...(1)
5- موسی بن جعفر ( علیه السلام) فرمود: هنگامی که پنجمین فرزند امام هفتم غائب شد، مواظب دین خود باشید، مبادا کسی شما را از دین خارج کند، ای پسرک من! برای صاحب الامر ناچار غیبتی خواهد بود، به طوری کهگروهی از مؤمنین از عقیدۀ خود بر میگردند، همانا خداوند بوسیله غیبت، بندگانش را امتحان مینماید.(2)
6- حسن به فضال از امام رضا ( علیه السلام) نقل میکند که آن حضرت فرمود: گویا شیعیانم را میبینم که هنگام مرگ سوّمین فرزندم (امام عسگری) در جستجوی امام خود، همه جا را میگردند اما او را نمییابند. عرض کردم: چرا یابن رسول الله؟ فرمود:
برای اینکه امامشان غایب میشود، عرض کردم چرا غایب میشود؟ فرمود: برای اینکه وقتی با شمشیر قیام نمود بیعت احدی، در گردنش نباشد.(3)
ص: 58
سؤال (13)
به عبارت دیگر امام که صدها سال غائب بماند، نه دین را ترویج کند، نه مشکلات جامعه را حل کند، نه پاسخ مخالفین را بدهد، نه امر به معروف و نهی از منکر کند، نه از مظلومین حمایت کند، نه حدود و احکام الهی را جاری سازد و نه مسائل حلال و حرام مردم را روشن سازد، وجود چنین امامی چه سودی دارد؟جواب: روایاتی که در موضوع امامت وارد شده، وجود مقدّس امام را هدف اصلی نظام خلقت و غایت نوع و فرد کامل انسانیّت و رابطه بین عالم مادی و ربوبی میداند؛ و معتقد است که زمین هیچ گاه خالی از حجّت نخواهد بود، زیرا اگر امام روی زمین نباشد، نوع انسان منقرض خواهد شد و زمین اهل خود را فرو خواهد برد، امام صادق ( علیه السلام) در این رابطه فرمود «لَوْ بَقِیَتِ الْاَرْضُ بِغَیْرِ حُجَّهٍ لَساخَتِ بِاَهْلِها؛ اگر زمین خالی باشد از حجت، هر آینه با اهلش فرو رود».(1)
اگر امام نباشد، خدا به حدّ كامل شناخته و عبادت نمي شود، اگر امام نباشد، رابطه بین عالم مادی و دستگاه آفرینش منقطع میگردد، امام قلب عالم وجود و رهبر و مربی نوع انسان است.
امام سجّاد ( علیه السلام) نیز میفرماید:
ما پیشوای مسلمین و حجّت بر اهل عالم و سادات مؤمنین و رهبر نیکان و صاحب اختیار مسلمین هستیم، ما امام اهل زمین هستیم، چنانکه ستارگان امان اهل آسمان هستند، به واسطۀ ماست که آسمان بر زمین فرود نمیآید، مگر وقتی که خدا بخواهد، بواسطۀ ما باران رحمت نازل و برکات زمین خارج میشود، اگر ما روی زمین نبودیم، اهلش را فرو میبرد.
ص: 59
.... و آنگاه فرمود:
از روزی که خدا آدم را آفریده تا حال هیچ گاه زمین از حجّتی خالي نبوده است، ولی آن حجّت گاهی ظاهر و مشهور و گاهی غائب و مستور بوده است تا قیامت نیز از حجّت خالی نخواهد شد و اگر امام نباشد، خدا پرستش نمیشود.
سلیمان میگوید: عرض کردم! مردم چگونه از وجود امام غائب، منتفع میشوند؟ فرمود: همانطور که از خورشید پشت ابر انتفاع میبرند.(1)
در حدیثی دیگر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: آری به خداوندی که مرا به پیغمبری مبعوث گردانیده است، آنها از وجود او منتفع میشوند و از نور ولایتش در طول غیبت بهره میگیرند، چنانکه از آفتاب پشت ابر استفاده میبرند.(2)
همچنین حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در این رابطه فرمودند: همانطور که از خورشید در وقتی که توسط ابرها پنهان شده بهرهگیری میشود، از من نیز در زمان غیبتم به همان صورت بهره میبرند و همانا من سبب آرامش و امنیّت مردم روی زمین هستم، چنانکه ستارگان امان اهل آسمانند.(3)در این احادیث وجود مقدّس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و انتفاع مردم از وی، تشبیه شده به خورشید پشت ابر و انتفاع مردم از آن.
وجه تشبیه از این قرار است که: در علوم طبیعی و فلکیّات ثابت شده است که
ص: 60
خورشید مرکز منظومۀ شمسی میباشد، جاذبهاش حافظ زمین و آن را از سقوط نگه میدارد، زمین را به دور خود چرخانده، شب و روز و فصول مختلف را ایجاد میکند، حرارتش سبب حیات و زندگی حیوانات و گیاهان و انسان است و نورش روشنی بخش زمین میباشد، در ترتّب این آثار بین اینکه ظاهر باشد یا پشت ابر، تفاوتی وجود ندارد، یعنی جاذبه و نور و حرارتش در هر دو حال موجود است، گرچه کم و بیش دارد، هنگامی که خورشید در پس ابرهای تیره پنهان است یا شبانگاه، جُهال گمان دارند که موجودات از نور و حرارت خورشید بیبهرهاند، در صورتی که سخت در اشتباهند، زیرا اگر دقیقهای نور و حرارتش به جانداران نرسد، یخ زده، هلاک میگردند و به برکت تأثیرات همان خورشید است که ابرهای تیره پراکنده میشوند و چهره حقیقی آن نمایان میگردد.وجود مقدّس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم، خورشید و قلب عالم انسانیّت و مربی و هادی تکوینی اوست و در ترتّب این آثار، بین حضور و غیبت آن بزرگوار تفاوتی نیست.(1)
سؤال (14)
جواب: موضوع غیبت منحصر به آن حضرت نیست، بلکه گروهی از پیامبران (صلی الله علیه و آله وسلم) که رهبر و راهنمای بشر بودند، غائب میشدند و در پس پردۀ غیبت برای مدتی به سر میبردند که عبارتند از:
حضرت ادریس، ابراهیم، یوسف، یونس، خضر، عزیر، الیاس، صالح، دانیال، موسی، عیسی، محمّد (علیهم السلام) ، اصحاب کهف و...(2)
ص: 61
و شیخ صدوق روایاتی در زمینه غیبت انبیای سلف مانند ادریس، نوح، صالح، ابراهیم، یوسف و موسی (علیهم السلام) آورده و برای تمام آنان نوعی غیبت اثبات کرده است.(1)سؤال (15)
جواب: بله آنچه از روایات بدست میآید، افراد زیادی آن حضرت را پیش از غیبت دیدهاند تا جایی که خیلی از بزرگان در این زمینه کتابهای مستقلی نوشتهاند.(2)
در اینجا به برخی از افرادی که حضرت را دیدهاند اشاره میکنیم:
حکیمه خاتون دختر امام جواد و عمه امام حسن عسگری (علیهم السلام) ، احمد بن اسحاق قمی، یعقوب بن منقوش، سعد بن عبدالله اشعری، عقید خادم امام عسگری ( علیه السلام) ، عمرو اهوازی، نسیم خادم امام عسگری ( علیه السلام) ، ابوجعفر محمّد بن عثمان عمری، کامل بن ابراهیم مدنی، ابوسهل نوبختی، علی بن عاصم کوفی، طریف بن خادم، چهل نفر از شیعیان آن حضرت و...(3)
ص: 62
سؤال (16)
جواب: چون خلفای بنی عبّاس به خصوص معتمد عبّاسی،(1) به شدّت در تعقیب و جستجوی آن حضرت بودند تا به هر قیمتی شده، حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را پیدا کرده و به قتل برسانند، لذا چارهای جز غیبت و دوری از دسترس بودن آنها نبود، اکنون به چند روایت در این زمینه اشاره میکنیم:
1- امام صادق ( علیه السلام) به عدهای که به دیدارشان رفته بودند، فرمودند:
بنی امیّه و بنی عبّاس وقتی که متوجه شدند زوال ملکشان به دست توانای قائم ما خواهد بود، با ما دشمنی نمودند و شمشیرهای خود را برای کشتن ما به کار بردند.(2)
2- ابوالادیان نقل میکند که خدمتکار امام حسن عسگری ( علیه السلام) بودم و نامههای آن حضرت را به شهرها میرساندم، روزی که آن بزرگوار مریض بود و با همان بیماری از دنیا رفت، به خدمتش رسیدم، چند نامه نوشته،فرمود: اینها را به مدائن ببر و چون چهارده روز گذرد، روز پانزدهم وارد سامّرا میشوی، ناله و فریادی از خانۀ من میشنوی و مرا میبینی که غسل میدهند.
ابوالادیان میگوید: عرض کردم! ای مولای من! وقتی که چنین شود پس چه کسی (جانشین شماست)؟ فرمودند: کسی که جواب نامههایم را از تو بخواهد او پس از من امام شماست.
ص: 63
عرض کردم: بیشتر آگاهم ساز، فرمود:
کسی که بر من نماز بخواند.
باز گفتم بیشتر آگاهم ساز، فرمود: کسی که از محتوای همیان به شما اطّلاع بدهد او امام است.
آنگاه هیبت امام ( علیه السلام) مانع از آن شد که از آنچه در همیان است سؤال کنم، نامهها را که به مدائن آوردم و جواب آنها را گرفتم و روز پانزدهم همانگونه که به من فرموده بود وارد سامرّا شدم، به ناگاه شیون از خانۀ امام ( علیه السلام) بلند شد، وارد خانه که شدم دیدم او را در جای غسل قرار دادهاند و جعفر کذّاب را بر در خانه دیدم و شیعیان اطراف او را گرفته تعزیّت و تسلیّت میگویند، با خود گفتم هرگاه این امام باشد امامت باطل میشود، چرا که من او را میشناختم که نبیذ میخورد و در خانه خود قمار میباخت و تار مینواخت، پیش او رفتم تسلیّت و تعزیّت گفتم، ولی او هیچ از من نپرسیدسپس عقید بیرون آمد.(1) و فرمود: ای مولای من! برادرت کفن شد برخیز و بر او نماز بخوان، آنگاه جعفر بن علی و شیعیان و سمّان و حسن بن علی نمایندۀ خلیفۀ معتصم معروف به «سلمه» همگی وارد شدند، وقتی همه وارد خانه شدیم، ناگاه دیدیم که نعش حسن بن علی ( علیه السلام) تجهیز شده است، جعفر بن علی پیش رفت که بر او نماز بخواند. همین که خواست تکبیر بگوید، پسری گندمگون که سرش موی کوتاهی داشت و دندانهای پیشین او گشاده بود، ردای جعفر را کنار زد و گفت: عقبتر بایست ای عمو! من سزاوارترم که نماز پدرم را بخوانم.
جعفر عقب کشید، در حالی که صورتش از خشم متغیّر شده و رویش زرد گشته بود، آن پسر پیش آمد و نماز گذارد و در کنار قبر پدرش او را دفن کردند.
ص: 64
آن گاه فرمود: ای بصری! جواب نامهها را که با توست بیاور، جوابها را به او تقدیم کردم و با خود گفتم: این دو دلیل و فقط دلیل همیان مانده است، سپس به پیش جعفر بن علی رفتم و او مینالید. حاجز الوشا به او گفت: ای آقای من! این پسر کجاست تا حجّت را بر او اقامه کنیم. گفت: سوگند به خدا! من او را ندیدم و نمیشناسم.ما نشسته بودیم که گروهی از قم رسیدند، پرسیدند: حسن بن علی ( علیه السلام) کجاست؟ از مرگ او که آگاه شدند، پرسیدند: پس صاحب عزا کیست؟ جعفر را نشان دادند، به او سلام عرض کردند، تسلیّت و تعزیّت گفتند و اظهار داشتند ما اموال و نامههایی آوردهایم، آیا میگویی که این نامهها از چه کسانی و این اموال چقدر است؟ برخاست و لباسهایش را حرکت داد و گفت: آیا انتظار دارید من غیب نیز بدانم.
سپس خادم آمد و گفت: شما نامههای فلان و فلان و همیانی که در آن هزار دینار است و ده دینار آن مطلاست آوردهاید، نامهها و اموال را به او تسلیم کردند و گفتند: آن کسی که تو را به این کار مأمور فرموده، همانا امام است.
جعفر بن علی پیش معتمد(1) آمد و جریان را برای او شرح داد، معتمد کسی را فرستاد، صیقل(2) را دستگیر کردند و آن پسر را از او خواستند، او انکار کرد و ادعا کرد که حامله است تا بدین وسیله او را از فکر حضرت باز دارد، پس صیقل را به ابن ابی الشوارب که قاضی بود سپردند، پس از آن،مرگ ناگهانی عبیدالله بن یحیی بن خاقان(3) و خروج صاحب الزّنج در بصره، آنها را غافلگیر کرد و این گرفتاری سبب شد که دیگر به این زن آزار ندادند و از دست آنها رهایی یافت.(4)
ص: 65
3- امام حسن عسگری ( علیه السلام) فرمودند: ستمکاران گمان کردند مرا میکشند و نسل امامت را قطع میکنند، آنان قدرت خداوند را چگونه یافتهاند.(1)
سؤال (17)
*آیا ممکن است حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که در سال 255 «ه-. ق» متولّد شده تا به حال که سال 1425 «ه-. ق» است زنده بماند؟(2)
جواب: اولاً؛ طبق آیات قرآن مجید معلوم میشود که عمر طولانی گرچه غیر عادی است، ولی امر محالی نیست، چون عالم از این افراد کمیاب داشته و دارد، حال به برخی از آیات اشاره میکنیم:
1- قرآن درباره شیطان میفرماید: «فَاِنّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ اِلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ؛ تو از مهلت یافتگانی- اما نه تا روز رستاخیز، بلکه- تا روز و وقت معیّنی».(3)2- قرآن درباره حضرت نوح ( علیه السلام) میفرماید: «فَلَبِثَ فِیِهِمْ اَلْفَ سَنَةٍ اِلَّا خَمْسِینَ عَاماً؛ و او در میان آنان نهصد و پنجاه سال، درنگ کرد».(4)
3- قرآن درباره حضرت عیسی ( علیه السلام) میفرماید: «وَ قَوْلِهِمْ اِنّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَی بن مَرْیَمُ رَسُولَ الله وَ...؛ و گفتارشان که ما مسیح بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم، در حالی که نه او را کشتد و نه به دار آویختند، لکن امر بر آنها مشتبه شد و کسانی که در مورد قتل او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی میکنند و قطعاً او را نکشتند، بلکه خدا او را سوی
ص: 66
خود بالا برد و خداوند توانا و حکیم است.»(1)
4- قرآن درباره حضرت یونس ( علیه السلام) میفرماید: «فَلَوْ لا اَنَّهُ کانَ مِنْ الْمُسَبِّحِینَ لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ اِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ؛ و اگر او از تسبیح کنندگان نبود تا روز قیامت در شکم ماهی میماند.»(2)
این گونه آیات برای همۀ پیروان قرآن حجّت قطعی است و همچنین پیروان ادیان دیگر مثل یهود و نصاری از عمرهای طولانی جمعی از افرادبشر، مخصوصاً رهبرانشان خبر دادهاند و همه قائل به طول عمر، بلکه بقای حیات اشخاص تا این زمان هستند.(3)
ثانیاً؛ مسأله طول عمر از مسلّمات تاریخ است تا جایی که در اغلب کتبی که نويسندگان در مورد زندگی حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشتهاند، بابی به نام «مُعَمَّرین»(4) گشودهاند و اسامی کسانی که عمر طولانی داشتهاند، بیان کردهاند و تعداد مُعمَّرین تاریخ آن قدر زیاد است که ذکر همۀ آنها نیاز به کتابی مستقل و مجزا دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاراتی داریم:
آدم (930 سال)، شیث (912 سال)، انوش (960 سال)، قینان (920 سال)، مهلائل (700 سال)، لوط (732 سال)، ادریس (300 سال)، متوشالح (960 سال)، لَمَک (790 سال)، نوح (950 سال)،(5) ابراهیم (195 سال)، کیومرث (1000
ص: 67
سال)، جمشید (600 سال)(1) عمر بن عامر (800 سال)، عاد (1200سال)، ذوالقرنین (1500 سال)، سلیمان (712 سال)، هود (670 سال)، طهورث (1000 سال)، ضحاک (1000 سال)، سام (600 سال) و...(2)
حال خوانندگان عزیز! وقتی افراد عادی که بسیاری از آنها، نه تنها دوستان خدا نبودند، بلکه دشمن خدا نیز بودند،(3) میتوانند عمر طولانی داشته باشند، چگونه از عمر طولانی حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تعجب کنیم؟!
ثالثاً؛ امروزه در علم طب ثابت شده که عمر انسان به 70-80 سال نیست، بلکه تمام اعضای بدن انسان جدا جدا برای یک زندگی طولانی ساخته شده است و علت اصلی مرگ، حدوث اختلالاتی است که در همۀ اعضای رییسۀ بدن یا یکی از آنها رخ میدهد و تا آن اختلالات حادث نشود، مرگ فرا نمیرسد، آن اختلالات اگر قبل از سنین پیری و عمر طبیعی حادث شوند، انسان جوانمرگ میشود، اما اگر از گزند حوادث محفوظ بماند، معمولاً و بر طبق جریان عادی، حدوث آن حوادث در سنین پیری حتمی است، ولی اگر فرد ممتاز پیدا شود که عمر درازی کرده، امّا به واسطۀترکیب جسمانی ویژۀ خویش و اجتماع سایر شرایط، در هیچ یک از اعضایش اختلالی رخ نداد، نَفْس طول عمر باعث مرگش نخواهد شد.(4)
همانطور که طبق نوشته مجله الهلال چاپ مصر، استعداد طول عمر را میتوان تا 900 برابر افزایش داد.
1- فلوگر، فیزیولوژیست معروف میگوید: عمر طبیعی انسان 600 سال است.
2- بیکن، فیلسوف معروف انگلیسی آن را تا هزار سال میداند.
3- الکسیس کارل، جراح و متخصص پیوند اعضاء و فیزیولوژیست فرانسوی
ص: 68
مینویسد: اگر ترکیبات غذایی ثابت باشد، اجتماعات سلولی تا بی نهایت به فعالیت خود ادامه میدهد، اگر از افزایش آنها جلوگیری شود، هیچ گاه پیر نخواهد شد.
4- بوفن: میگوید: اگر کسی در اثر بیماری نمیرد تا 900 سال یا 1000 سال زنده میماند.
5- دکتر منتشکوف شاگرد پاستور کاشف میکروب میگوید: جسم انسان آمادگی دارد تا بیش از سیصد سال در دنیا عمر کند، اغلب که در سن 70 یا 80 میمیرند، اگر درست دقت شود، اعضای بدن آنان سالم است،منتهی یک عضو به خاطر کار و فعالیت دچار فرسودگی میشود، عامل بزرگ مانع عمر طبیعی، به وجود آمدن میکروب در خون، امعاء و ریه است.
6- دکترمورلن میگوید: تن آدمی کارخانه کاملی است، بنابر محاسبات ریاضی و طبیعی، بیش از یکصدسال به خوبی کار میکند.
7- دکتر جوکی طی مقالهای تحت عنوان درازی حیات و زندگانی به عمر طولانی اشاره میکند و میگوید: بسیاری از مرگها، ناشی از مسمومیّت است.
8- دکتر آه پوکر مولتن، طبیب مخصوص استالین میگفت: پیری را میتوان با معالجه و مواظبت، مثل امراض دیگر درمان کرد.(1)
رابعاً؛ اگر کسی به کتب آسمانی مخصوصاً قرآن کریم آشنایی داشته باشد میداند که کارهای خارقالعادۀ بسیاری در عالم واقع شده و معجزات بسیاری صادر گردیده که همگی حاکی از قدرت لایزال الهی است، از قبیل طوفان نوح،(2)
ص: 69
سرد شدن آتش برای ابراهیم،(1) عصای موسی و تبدیل شدن آنبه اژدها،(2) متولّد شدن حضرت عیسی،(3) سخن گفتن او در گهواره و کودکی(4) و امثال اینها.
اگر خداوند قادر است این کارهای خارق العاده را انجام دهد، قادر است حجّت و ولیّ خود حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نیز سالهای متمادی نگه دارد.(5)
خامساً؛ روایات فراوانی داریم که غیر از آن حضرت، در بین انبیاء و اولیاء افرادی وجود دارند که تا هم اکنون زنده هستند و هزار سال از عمر شریفشان میگذرد که عبارتند از: حضرت ادریس، الیاس، خضر و عیسی (علیهم السلام) .(6)
همانطور که امام صادق ( علیه السلام) در این جهت میفرماید: عبد صالح (خضر) به درستی که خداوند هرگز عمر او را طولانی ننماید تا اینکه نبوّتی برایش مقدّر کرده باشد و نه به جهت کتابی که بر او نازل شود و نه به جهت شریعتی که با آن شریعت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را نسخ کرده باشد و نه برای امامتی کهبندگان را به پیروی از او ملزم کند و نه برای طاعتی که خداوند برای او فرض کرده باشد، بلکه چون خداوند میدانست که تقدیری در عمر حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در ایام غیبت خواهد داشت و بسیاری از مردم این امر را انکار خواهند کرد، خواست تا عمر حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به درازی عمر عبد صالح (خضر) طولانی نماید، بدین جهت او را زنده نگاه داشت تا دلیلی برای استدلال طول عمر حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ابطال حجّت منکران باشد.(7)
ص: 70
سؤال (18)
اگر پاسخ مثبت است چگونه با مضمون توقیع آن حضرت که به آخرین نایب خود علی بن محمّد سمری نوشته و فرموده: «به زودی برخی از شیعیان من میآیند که ادعای مشاهدۀ مرا مینمایند. آگاه باشید! هر که پیش از خروج سفیانی و رسیدن به صیحه آسمانی، ادعای مشاهده نماید، دروغگو و افترا زننده است»(1) سازگار است؟جواب: اولاً؛ علماء به این روایت پاسخهایی دادهاند،(2) که بهترین پاسخ به تناسب حکم و موضوع و با استفاده از لفظ «مُفْتَرٍ» در روایت «اَلا فَمَنْ اِدَّعَی الْمُشاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفَیانی وَ الصَّیْحَةِ فَهُوَ کَذّابٌ مُفْتَرٍ...» این است که منظور صرف دیدار و ملاقات نیست، بلکه دیداری است همراه با ادّعای نیابت که مثلاً شخصی مدّعی نیابت خاصه میشود و میگوید: من امام را مشاهده میکنم و امام زمان مرا همانند نُوّاب اربعه، نایب خاص خود قرار داده است.(3) حضرت فرمود:
چنین کسی نه تنها دروغ میگوید، بلکه افترا نیز میبندد، چون به ما نسبت میدهد که ما او را نایب و وکیل خود قرار دادهایم.
و اصل صدور روایت هم در مقام نیابت است که حضرت به علی بن محمّد سَمُری فرمود: کسی را از جانب ما نصب مکن و دوران غیبت صغری و نیابت خاصه تمام شده است.
ص: 71
ثانیاً؛ بهترین دلیل بر امکان دیدار با حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دوران غیبت، وقوع و تحقق آن دیدار است که در طول تاریخ غیبت، بسیار کسانی بودهاندکه با امام خود دیدار و ملاقات داشتهاند و تعدادشان به اندازهای است که امکان دروغ و یا تبانی و توطئه بر این دروغ وجود ندارد، به تعبیر فنی ادّعای رؤیت از حدّ تواتر هم فراتر رفته و مدّعیان مشاهده نیز افرادی معمولی و یا لاابالی نیستند، بلکه افرادی چنین ادّعایی را داشتهاند که اغلب تالی تِلْوِ معصوم بوده و مردم در امور دینشان به آنها اقتدا میکردند.(1)
ثالثاً؛ خداوند متعال در آیه 200 سوره آلعمران میفرماید:
«یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا الله لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، صبوری کنید و استقامت ورزید و رابطه برقرار کنید و از خدا بترسید، باشد که رستگار شوید.»
سومین فرمان خداوند در این آیه شریفه این است که رابطه برقرار کنید، حال با چه کسی رابطه برقرار کنیم، در برخی از احادیث این گونه وارد شده که با امامان معصوم رابطه برقرار کنید.(2) و در یک حدیث و روایت جالبتری وارد شده است «رابِطُوا الْاِمام المنتظر؛ با حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رابطه برقرارکنید»،(3) راستی اگر ارتباط ممکن نبود آیا خدای منّان، فرمان به امر محال و غیرممکن میدهد.
پس حق این است که دیدار و ملاقات با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دوران غیبت کبری ممکن است.
ص: 72
سؤال (19)
جواب: در پاسخ به این پرسش، باید بحث را در سه قسمت دنبال کنیم.
الف - محل سکونت پیش از دوران غیبت
حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در نیمه شعبان سال 255 «ه-. ق» در شهر سامرّا متولّد شد،(1) آن حضرت تا روز شهادت امام عسگری ( علیه السلام) در منزل پدرش سکونت داشت، حکیمه خاتون دختر امام جواد و عمّۀ امام حسن عسگری (علیهم السلام) چند بار حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را پیش از شهادت پدرش در خانه امام عسگری ( علیه السلام) دیده بود و امام حسن عسگری ( علیه السلام) در یک از ملاقاتها احمد بن اسحاق قمی(2) با ایشان که در منزل آن حضرت بود، فرزند خود را به او نشان داد.(3)
و همچنین یعقوب بن منقوش از امام عسگری ( علیه السلام) سؤال میکند: مولای من! بعد از شما، چه کسی به امامت میرسد، آن حضرت در جواب فرمودند:پرده را کنار بزن! او نیز پرده را کنار زد و کودکی از پس پرده بیرون آمد و بر زانوی پدر نشست.(4)
ب - محل سکونت در دوران غیبت صغری
در این دوران که حدود 69 سال طول کشید، روایتی که دال بر مکان اقامت و سکونت آن حضرت باشد، در دست نیست. ولی به نظر میرسد با توجه به
ص: 73
محل زندگی نوّاب اربعه در شهر بغداد و اینکه آنها واسطه بین آن حضرت و مردم بودند، میتوان حدس زد که محل سکونت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باید در جایی باشد که امکان دسترسی نایبانش با آن بزرگوار آسان باشد و آن کشور عراق است.(1)
همانطور که امام صادق ( علیه السلام) میفرماید: برای حضرت قائم دو غیبت است، یکی کوتاه و دیگری طولانی، در غیبت نخست (صغری) کسی جای او را نمیداند، مگر شیعیان خاص او.(2)ظاهراً مراد از شیعیان خاص، همان نوّاب اربعه باشد.
پ - محل سکونت در دوران غیبت کبری
آنچه از روایات استفاده میشود، این است که آن حضرت در این دوران، در مکان خاصی و در شهر معیّنی استقرار ندارند که از آنجا خارج نشوند و محل سکونت دائمی او باشد، بلکه حضرت برای انجام وظایف و تکالیفی که دارد به اماکن مختلف مسافرت میکند و از جمله شهرهایی که مسلماً حضرت به آنجا میروند و آن شهرها با قدوم او مزیّن میگردد، مکه معظّمه، مدینه طیّبه، نجف اشرف، کوفه، کربلا، کاظمین، سامرّا، مشهد، قم و بغداد مي باشد و اماکن و مقاماتی که آن حضرت در آنجا تشریف فرما شدند متعدّد است مانند مسجد جمکران قم، مسجد کوفه، مسجد سهله، مقام حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در وادی السّلام نجف و...(3)
ص: 74
بعید نیست که اقامتگاه اصلی حضرت و یا جاهایی که بیشتر در آنجا رفت و آمد دارند، مکه و مدینه و عتبات عالیات باشد.(1)حال به چند روایت که اشاره به محل سکونت و رفت و آمد حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارند اشاره میکنیم:
1- محمّد بن عثمان عمری میگوید، شنیدم از امام حسن عسگری ( علیه السلام) که میفرمود: به خدا! صاحب این امر، همه ساله در موسم حج حاضر میشود، مردم را میبیند و میشناسد، آنها هم او را میبینند و نمیشناسند.(2)
2- روایت شده که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به ابراهیم بن مهزیار فرمود: پدرم از من پیمان گرفته که در سرزمین پهناور و دوردست مسکن گزینم تا از نیرنگهاي گمراهان و متمرّدان امت تازه به دوران رسیده و گمراه، نهان و مصون باشم، این پیمان مرا بر فراز تلّهای بلند و ريگزارها و سرزمینهای مورد اطمینان افکنده است.(3)
3- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: کسی بر محل سکونت امام زمان آگاهی نمییابد، نه فرزندان او و نه شخصی دیگری، جز خدمتکار آن حضرت.(4)
4- امام صادق ( علیه السلام) فرمود:
ص: 75
صاحب این امر را غیبتی است و ناگزیر در آن غیبت، عزلتی میباشد، بهترین منزلگاه وی مدینه است و در کنار سی تن از یارانش به سر میبرد و با وجود آنان، اضطراب و نگرانی نیست.(1)
5- امام صادق ( علیه السلام) به ابوبصیر فرمود: به ناچار صاحب الامر غیبت میکند و به ناچار در زمان غیبتش گوشهگیری میکند، چه خوب منزلی است مدینه...(2)
علاّمه مجلسی در ذیل این روایت میفرماید: همین جمله دلالت میکند که آن حضرت، بیشتر در مدینه و اطراف آن میباشد.(3)
6- امام صادق ( علیه السلام) فرمود:
زمانی فرا رسد که مردم، امام خود را نبینند، امامِ آنها، در ایام حج آنها را میبیند، ولی آنها او را نمیتوانند ببینند.(4)
7- امام صادق ( علیه السلام) میفرماید:
چگونه انکار میکند امّت، این را که خداوند متعال در مورد حجّت خود عملی را انجام دهد، همانگونه که دربارۀ یوسف انجام داد؟ به اینکه در بازارهایشان راه برود و روی فرشهایشان قدمبگذارد و در عین حال او را نشناسند تا آنکه خداوند اجازه دهد که خود را به آنان معرفی نماید، آن چنان که به یوسف ( علیه السلام) اجازه داد، وقتی که گفت: آیا میدانید چه بر سر یوسف و برادرش آوردید و شما ناآگاه بودید، برادران گفتند: تو حتماً یوسف هستی؟! گفت: آری! من یوسفم و
ص: 76
این هم برادرم میباشد.(1)
بنابراین نمیتوانیم برای حضرت مکان خاصی را مشخص کنیم که حضرت در آنجا زندگی میکند، بلکه حضرت در بین مردم بوده و از مردم جدا و کنار نیست و او با ماست.سؤال (20)
برخی از روایات و حکایات و نوشتهها، محل سکونت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در دوران غیبت، کوه «رَضوی» یا «ذی طُوی»(2) و یا جزیره خضرا،(3) یا سرداب مقدّس سامرّا میدانند، آیا در این زمینه مدرک معتبری وجود دارد یا نه؟
جواب: در پاسخ این پرسش باید بحث را در سه قسمت دنبال کنیم:
الف - آنچه که در دعای ندبه آمده است: لَیْتَ شِعْری اَیْنَ اسْتَقَرَّتْ بِکَ النَّوی، بَلْ اَیُّ اَرْضٍ تُقِلُّکَ اَوْ ثَری، اَبِرَضْوی اَوْ غَیْرِها اَمْ ذی طُوی؛ ای کاش میدانستم که در کدامین زمین قرار داری، آیا به کوه رضوی یا به ذی طوی؟ یا نه اینجا و نه آنجا؟
دلالت ندارد که محل سکونت حضرت در آنجاست، بلکه طبق کتب معاجم و
ص: 77
تواریخ این دو مکان (ذی طُوی(1) و رَضْوی(2)) از اماکن مقدّس بهشمار میآیند؛ و ممکن است حضرت همانند سایر مکانهای مقدّس، سری به این دو مکان هم بزند، ولی عبارت دعای ندبه هرگز دلالت ندارد که حضرت در یکی از این دو مکان زندگی میکند، زیرا؛
اولاً؛ این یک استفهام حقیقی نیست، بلکه به انگیزۀ بیان سوز و هجران و اظهار تأسف از فراق و حرمان از فیض حضورگفته شده است.
ثانیاً؛ از بعضی از عبارات دعای ندبه استفاده میشود که حضرت در بین مردم است و همه جا هست و مکان خاصی ندارد مانند این جمله:
بِنَفْسی اَنْتَ مِنْ مُغَیِّبٍ لَمْ یَخْلُ مِنّا، بِنَفْسی اَنْتَ مِنْ نازِحٍ ما نَزَحَ عَنّا؛ به جانم قسم! که تو آن حقیقت پنهانی که دور از ما نیستی، به جانم قسم! که تو آن شخص جدا از مایی که ابداً جدا نیستی.(3)
و آنچه در روایت امام باقر ( علیه السلام) آمده است که میفرماید:
صاحب الامر را غیبتی است در برخی از این صخرهها و امام به ناحیه ذی طوی (که در درّههای مکه و مدخلهای آن است) اشاره کرد تا اینکه دو شب قبل از خروجش، غلام خود را میفرستد و...(4)
ص: 78
استاد کورانی نویسنده لبنانی گوید: ظاهراً مقصود از غیبت او در این روایات، غیبت در دوره کوتاهی است که قبل از ظهور واقع میشود.(1)
ب - مطرح کردن جزیره خضراء به عنوان محل سکونت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، نشأت گرفته از روایتی است که علاّمه مجلسی(2) از علی بن فاضل مازندرانی نقل کرده که ایشان به جزیرهای به نام جزیره خضراء سفر میکند، گرچه در این جزیره موفق به دیدار با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نمیشود، اما وي از ملاقاتهایی که با برخی داشته، چنین استنباط کرده است که این جزیره محل سکونت آن حضرت میباشد. در اینجا باید بگوئیم که خیلی از بزرگان سند این داستان را معتبر نمیدانند.(3) چون در اصل ماجرای علی بن فاضل تناقضاتی مشاهده میشود و بر فرض چشمپوشی از همه اشکالاتموجود در آن و صحت داستان،(4) طبق روایاتی که در سؤال قبل آوردیم، سکونت حضرت دائماً در آن جزیره نیست، بلکه آن حضرت یوسف وار و بطور ناشناس در بین مردم زندگی میکند.(5)
پ - و اینکه عدهای میگویند حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در سرداب سامرّا مخفی شده و محل سکونت آن حضرت همانجاست، در این زمینه فقط یک روایت داریم، آن هم نمیگوید که حضرت در آنجا مخفی است و زندگی میکند، بلکه میگوید حضرت از آنجا خارج شده است.
در این روایت آمده: وقتی سپاه معتضد عباسی برای دستگیری امام آمد و دور
ص: 79
خانه را محاصره کرده بودند، از سرداب صدای قرائت قرآن شنیدند، پس از دستور فرماندۀ لشکر برای ورود به سرداب، سربازها دیدند که شخص نورانی از خانه خارج شده و رفت. آنان به فرماندهشان گفتند: کسی که خارج شد صاحب خانه نبود؟ گفت: او را ندیدم چرا او را رها کردید؟ گفتند: ما گمان میکردیم تو او را میبینی.(1)بنابراین از این روایت هم که نام سرداب در آن برده شد، تنها این مطلب فهمیده میشود که صدای قرائت قرآن امام از سرداب به گوش میآمد و دیگر اینکه سربازان دیدند که امام از سرداب خارج شده و آنان به او دست پیدا نکردند و فرماندهشان امام را ندیده است.(2)
و همچنین شیخ عباس قمی میگوید: به این سرداب شریف، در السنه و در کتب مزار جملهای از متأخرین معروف است به سرداب غیبت و در کتابهای مختصّه و ابواب متعلّقه به حالات شریفهی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجهی از برای آن یافت نشده و سببی برای نامیدن آن به این اسم معلوم نگشته است.(3)
ص: 80
ص: 81
ص: 82
سؤال (21)
جواب: همین پرسش را صقر بن ابی دلف از امام جواد ( علیه السلام) میکنند که یابن رسول الله! چرا به وی قائم گفته میشود؟ فرمود: چون قیام میکند، پس از آن که نام وی مرده باشد و بیشترین معتقدان به امامتش مرتد شده باشند.(1)
و در روایتی دیگر که از امام صادق ( علیه السلام) نقل شده آن حضرت فرمودند: ... و قائم خوانده شده است، چرا که قیام به حق میکند.(2)
سؤال (22)
جواب: در بین علمای شیعه اختلافنظر است، چرا که از طرفی روایاتی داریم که بردن نام اصلی آن حضرت (م.ح.م.د) را ممنوع دانسته، بلکه تصریح میکنند با القاب شریفه نام ببرند از جمله:
1- مفضّل بن عمرو جعفی از امام صادق ( علیه السلام) نقل کرده که آن حضرت فرمودند:از نام بردن آن حضرت (م.ح.م.د) بر حذر باشید، بخدا سوگند! امام شما سالیانی از دیدگانتان پنهان خواهند شد...(3)
2- ریان بن صلت گوید: از حضرت رضا ( علیه السلام) شنیدم که چون راجع به قائم
ص: 83
سؤال شد، فرمود: شخص دیده نشود و نام برده نشود.(1)
3- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: نام صاحب الامر را جز کافر نبرد.(2)
4- امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمود: از رحمت خدا دور باد! کسی که نام مرا در اجتماع مردم ببرد.(3)
5- امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام) در پاسخ عمر بن خطاب که پرسیده بود، نام امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چیست؟ فرمودند: نام او را نمیتوانم ببرم، چون پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) از من پیمان گرفته و این نام در نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) به ودیعت گذاشته شده است.(4)
6- داود بن قاسم جعفری گوید، شنیدم امام هادی ( علیه السلام) میفرمود: جانشین پس از من حسن است، حال شما چگونه خواهد بود نسبت به جانشین بعد از آن جانشین؟عرض کردم: برای چه! خدایم قربانت کند؟ فرمود: زیرا شما خود او را نمیبینید و برای شما روا نیست که او را نامش یاد کنید.
عرض کردم: پس چگونه یادش کنیم؟ فرمود: بگوئید حجّت از آل محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) .(5)
ص: 84
7- امام موسی کاظم ( علیه السلام) فرمود: جایز نیست نامش را ببرید تا خداوند او را ظاهر گرداند.(1)
علاّمه مجلسی در شرح این روایت میفرماید: این تحدید (تا خداوند او را ظاهر گرداند) به روشنی دلالت میکند که هرگز این نهی مربوط به دوران غیبت صغری نمیشود که برخی به آن استناد کردهاند. (بلکه تا زمانی که ظهور نکند و زمین را پر از عدل و داد نفرماید، ذکر نامش روا نیست).
از طرف دیگر عدهای از علماء با استفاده از برخی روایات، ذکر نام آن حضرت را جایز دانسته و گویند حرمت نام بردن اسم صریح امام، در مورد تقیّه است، آنان میگویند این دستور برای حفظ جان و سلامت امام بوده و امروزه این تقیّه و ترس معنا ندارد، پس ذکر نام شریف حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جایز است.از جمله روایتی است که مرحوم کلینی از ابوعبدالله صالحی نقل میکند که:(2) «یکی از اصحاب ما- شیعیان- بعد از وفات امام حسن عسگری ( علیه السلام) از من خواست که راجع به اسم و مکان آن حضرت بپرسم، جواب آمد که اگر اسم را به آنها بگوئی، فاش میکنند و اگر مکان را بدانند نشان میدهند».(3)
از علتی که در این روایت ذکر شد، پیداست که نهی از بردن نام آن حضرت، مخصوص به زمان غیبت صغری بوده و برای این است که نامش در افواه نباشد و دشمنان در جستجوی او بر نیایند.
ص: 85
لذا برخی از فقهاء و دانشمندان از این روایت و توقیع امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) (1) که در زمان غیبت صغری صادر شده استفاده کرده و پس از آغاز دوران غیبت، نام بردن آن حضرت را جایز شمردهاند.علاّمه اِربلی در این رابطه گوید: فتوای من این است که منع تلفظ به نام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از روی تقیّه بوده است، ولی اکنون اشکال ندارد، همان گونه شیخ حرّ عاملی در وسائل الشیعه اختیار کرده است.
نتیجهگیری: به نظر میرسد که دلیلی برای نهی از نام بردن صریح آن حضرت، جز تعبّد وجود نداشته باشد، چرا که قبلاً نام اصلی آن حضرت بصورت کنایه در روایات ذکر شده است.(2)
لذا ما شیعیان طبق روال معمول اکثر فقهاء و محدّثان و به جهت عمل به روایات و سنّت، جانب احتیاط را رعایت نموده و از یاد کردن نام اصلی آن حضرت(3) خودداری کرده و باید با القاب شریفه نامش را ذکر کنیم. همانطور که علاّمه مجلسی (رحمه الله علیه) در مرآت العقول میفرماید:
وَ لا رَیْبَ اَنَّ الْاَحْوَطَ تَرْکُ التَّسْمِیَةِ مُطْلَقًا؛ شکی نیست که احتیاط این است که تا آن حضرت غایب است نامش را نبرند.
ص: 86
جواب: این عملِ شیعیان ریشه روایی دارد و اظهار ادب، تعظیم و احترام است، گرچه وجوبش معلوم نیست؛ و حتی در عصر امام صادق ( علیه السلام) این کار معمول بوده است، چنانکه از آن حضرت سؤال کردند: چرا هنگام شنیدن نام امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) - قائم- از جای خود بر میخیزیم، حضرت فرمود:
صاحب الامر غیبتی دارد بسیار طولانی، از شدّت محبّتی که به دوستان خود دارد، هر کس وی را به لقب قائم (که مُشعِر است به دولت او و اظهار تأثّری است از غربت او) یاد کند، آن جناب هم نظر لطفی به او خواهد کرد، چون در این حال مورد توجه امام واقع میشود، سزاوار است از باب احترام به پا خیزد و تعجیل فرجش را از خدا بخواهد.(1)
و همچنین در روایت دیگری آمده است که: روزی در مجلس امام صادق ( علیه السلام) نام مبارک حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برده شد و آن حضرت به جهت تعظیم و احترام، از جای برخاست.(2)
*سؤال (24)آیا دست بر سر گذاشتن هنگام نام حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) (3) ریشه روائی دارد یا نه؟
جواب: بله. ریشه مذهبی دارد و بدان سفارش شده است، چنانکه در روایتی نقل شده: وقتی نام «قائم» در مجلس امام رضا ( علیه السلام) برده شد، آن حضرت از
ص: 87
جای برخاست و دو دست مبارکش را روی سرش گذاشت و فرمود: اَللّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَهُ و سَهِّلْ مَخْرَجَهُ؛ خداوندا! در فرجش شتاب کن و راه ظهور و نهضتش را آسان گردان.(1)
این فعل امام ( علیه السلام) سندی است بر این تکلیف و وظیفه، گرچه وجوب آن معلوم نیست، ولی سزاوار است به جهت تعظیم و احترام، این سنّت ائمه (علیهم السلام) حفظ شود.
سؤال (25)
جواب: انتظار یا آیندهنگری، به حالت کسی گفته میشود که از وضع موجود ناراحت است و برای وضع بهتری تلاش میکند، برای مثال بیماریکه انتظار بهبودی دارد یا پدری که در انتظار بازگشت فرزندش از سفر است، از بیماری یا فراق فرزند ناراحت میباشد و برای رفع این حالت میکوشد.
بنابراین، مسأله انتظار حکومت حق و عدالت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و قیام مصلح جهانی در واقع مرکب از دو عنصر است: عنصر نفی و عنصر اثبات.
عنصر نفی، همان اعلام بیگانگی با وضع موجود و عنصر اثبات، خواهان وضع بهتر بودن است، اگر این دو جنبه در روح انسان به صورت ریشهدار نفوذ کند، سرچشمه دو رشته اعمال دامنهدار خواهد شد، این دو رشته اعمال عبارتند از: ترک هر گونه همکاری و هماهنگی با عوامل ظلم، فساد، جنگ و خونریزی و مبارزه کردن با آنها از یک سو و خودسازی و خودیاری و جلب آمادگیهای جسمی و روحی و مادی و معنوی برای شکل دادن به آن حکومت واحد جهانی
ص: 88
و مردمی از سوی دیگر.(1)
خلاصه اینکه انتظار منجی از سویی عاملی برای پایداری و شکیبایی در برابر سختیها و مشکلات عصر غیبت و از سویی دیگر عاملی برای پویایی و تحرّک شیعیان و آماده باش همیشگی آنان است.براساس تعالیم ائمه (علیهم السلام) ، منتظر باید هر لحظه آمادۀ ظهور باشد و زندگی خود را چنان سامان دهد که هر زمان ارادۀ خدا به ظهور تعلق گرفت، بتواند با سربلندی در پیشگاه حجّت خدا ظاهر شود، به عبارت دیگر انتظار ظهور حجّت در آیندهای نامشخص هم بیم دهنده و هم نویدبخش است، بیمدهنده است زیر منتظر با خود میگوید شاید همین سال، همین ماه و یا همین روز، ظهور رخ دهد، پس باید آماده حضور در پیشگاه حجّت خدا و ارائۀ اعمال خود به آن حضرت باشیم و امیدبخش است، چرا که منتظر میاندیشد شاید در آیندهای نزدیک ظهور رخ دهد و سختیها و مشکلات او به پایان برسد و لذا باید پایداری و مقاومت ورزید و تسلیم جریانهایی نشد که در پی غارت سرمایههای ایمانی و اعتقادیاند.(2)
حال برای روشنتر شدن ارزش انتظار فرج حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و فضیلت منتظر به سراغ روایات ائمّه (علیهم السلام) میرویم،(3) و به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1- پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود:
بهترین اعمال امت من انتظار فرج است.(4)
ص: 89
2- امیرالمؤمنین ( علیه السلام) فرمود: کسی که انتظار دولت ما باشد، مانند کسی است که در راه خدا به خون خویش بغلتد.(1)
3- امیرالمؤمنین ( علیه السلام) فرمود: منتظر فرج و گشایش باشید و از رحمت خدا مأیوس نشوید، یقیناً بهترین اعمال در نزد خدای بزرگ انتظار فرج است.(2)
4- امام زینالعابدین ( علیه السلام) فرمود: ای ابا خالد! مردمی که در زمان غیبت امام ( علیه السلام) زندگی میکنند و معتقد به امامت و منتظر ظهور او هستند، افضل از مردم هر زمانی هستند.(3)
5- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: هر کس از شما بمیرد در حالی که منتظر این امر (ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) باشد همانند کسی است که با حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در خیمهاش بوده باشد.
سپس چند لحظهای درنگ کرده و آنگاه فرمود: نه بلکه مانند کسی است که در خدمت آن حضرت شمشیر بزند.
سپس فرمود:
نه به خدا، همچون کسی است که در رکاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) شهید شده باشد.(4)
ص: 90
6- شخصی از امام صادق ( علیه السلام) پرسید: چه میگویید دربارۀ شخصی که دارای ولایت امامان است و انتظار ظهور حکومت حق را میکشد و در این حال از دنیا میرود؟ امام فرمود: او همانند کسی است که با قائم در خیمه او بوده است.
سپس کمی سکوت کرد و فرمود: مانند کسی است که با پیامبر اسلام در مبارزاتش همراه بود.(1)سؤال (26)
جواب: روایاتی وجود دارد که امر به دعا برای تعجیل فرج و استغاثه به درگاه خداوند میکنند، اگر دعا اثر نداشت، امامان معصوم (علیهم السلام) آن همه تأکید نمیکردند، از آن جمله خود حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در توقیع احمد بن اسحاق قمی میفرماید:
باب پرسشهای بیفایده را ببندید و خود را به رنج نیندازید و به اندازه آنچه شما را کافی است، بسنده کنید، هم چنین، برای تعجیل فرج، بسیار دعا کنید که گشایش کار شما در همین (دعای بسیار) است.(2)
و همچنین امام موسی کاظم ( علیه السلام) میفرماید: خداوندا! تو را به نام پنهانت سوگند! بر محمّد و آل محمّد (علیهم السلام) درود فرست و در فرج انتقام گیرنده، شتاب کن و وعدۀ او را تحقّق بخش.(3)
ص: 91
این دعا و استغاثه ضمن اینکه اسباب نزدیک شدن فرج مولایمان حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را فراهم میکند، موجبات ارتباط مستمرّ و همیشگی ما با حجّت الهی را فراهم آورده و جلوی یأس و نومیدی را دردوران طولانی غیبت میگیرد، بنابراین شایسته است که همه منتظران امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که امیدوارند در این زمانها شاهد ظهور آن حضرت باشند، بیش از پیش به دعا و توسّل برای تعجیل فرج روی آورند و آتش سوزان سینۀ خود را با خنکای دعاهای دلنشینی چون دعای عهد،(1) دعای ندبه،(2) زیارت آل یاسین(3) و دیگر ادعیّه و توسلات، آرامش بخشند تا خداوند رحمان بر همه ترحّم کند و ظهور پر برکت آن امام اِنس و جان را نزدیک سازد.
اکنون با بیان بخشی از دعاهایی که شیخ عبّاس قمی در مفاتیح الجنان با عنوان «دعا در غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) » آورده است، پاسخ این سؤال را به پایان میبریم. با امید به این که خداوند همه ما را در دوران غیبت ثابت قدم بدارد و از فتنهها و آشوبهای این زمان حفظ کند:
1- دعاء جهت سلامتی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُکَ علَیْهِ و عَلی ابآئِهِ فِی هذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیها طَویلاً؛ خداوندا! برای ولیّت، حجت بن الحسنکه صلوات تو بر او و پدرانش باد! در این ساعت و هر ساعتی، ولیّ و حافظ و راهبر و مددکار و راهنما باش تا او را به آسانی در زمینت سکونت بخشی و برای سالیان طولانی مقتدا و بهرهمند گردانی.(4)
ص: 92
2- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: ای زراره! اگر زمان غیبت را درک کردی این دعا را بخوان: اَللّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ؛ اَللّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ؛ اَللّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دینی؛ خدایا خودت را به من بشناسان، زیرا اگر خودت را به من نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت، خدایا پیامبرت را به من بشناسان، زیرا اگر پیامبرت را به من نشناسانی، حجتت را نخواهم شناخت، خدایا حجتت را به من بشناسان، زیرا اگر حجتت را به من نشناسانی، از دینم گمراه خواهم شد.(1)سؤال (27)
جواب: آنچه در روایات بیان شده، آن حضرت بزرگ سن و جوان منظر است؛ و اینک چند روایت در این زمینه:
1- عمر به خطاب از امیرالمؤمنین ( علیه السلام) سؤال میکند؟ نام حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چیست؟ امام فرمودند: اسمش را نمیبرم، زیرا حبیبم رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) از من عهد گرفته است که تا ظهورش نامش را نگویم.
عرض کرد: اوصافش را برای من بیان کن. فرمود: او جوانی است متوسط القامه و خوشرو و خوش موی و...(2)
ص: 93
2- اباصلت خادم امام رضا ( علیه السلام) میگوید: به حضرت علی بن موسی الرّضا ( علیه السلام) عرض کردن نشانۀ قائم چیست؟ فرمودند: یکی از علائم قائم ما این است که بزرگ سن و جوان منظر است، بطوری که بيننده خیال میکند او چهل سال یا کمتر دارد و تا فرا رسیدن مرگ، اثر پیری در او ظاهر نخواهد شد.(1)3- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: ... شباهتی که از یونس به متی در او هست، این است که بعد از کهنسالی در حالی که جوان است از غیبت ظهور میکند.(2)
4- امام حسن مجتبی ( علیه السلام) فرمود: آنگاه که مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به پا خیزد، مردمان او را انکار میکنند، چرا که با چهرۀ جوان به سوی آنان میآید و آنان گمان میکنند که باید چهرۀ پیر داشته باشد.(3)
به علاوه، تمام افرادی که محضر آن حضرت شرفیاب شدهاند، ایشان را با قیافه و چهرۀ جوان دیدار و زیارت کردهاند.(4)
سؤال (28)
جواب: بله در روایات متعدّدی، از وجود داشتن میراث پیامبران گذشته در
ص: 94
نزد آن حضرت سخن به میان آمده است از جمله: (علوم پیامبران و اوصیاء آنان، تورات و انجیل و کتب آسمانی دیگر، هفتاد و دو حرف اسم اعظم خداوند، پیراهن آدم، انگشتر سلیمان، لوحها، سنگ و عصای موسی،پیراهن یوسف، تابوت سکینه و پرچم، پیراهن، عمامه، شمشیر، کفش و چوبدستی رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) ، صحیفۀ جامعه، مصحف فاطمه، جفر سفید و جفر سرخ).(1)
1- مفضّل گوید، امام صادق ( علیه السلام) فرمود: همانا سلیمان از داود ارث برد و محمّد از سلیمان ارث برد و ما از محمّد ارث بردیم، علم تورات و انجیل و بیان آنچه در الواح موسی بود، نزد ماست...(2)
2- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است... و ما هفتاد و دو حرف از اسم اعظم داریم و یک حرف هم نزد خداست...(3)
3- امام باقر ( علیه السلام) فرمود:
شبی بعد از نماز عشاء امیرالمؤمنین ( علیه السلام) بیرون رفت و میفرمود: هَمْهَمَةً هَمْهَمةً (صدای مخصوصی است که در سینه بگردد وگرفتگی داشته باشد) و شب تاریک است، امام بر شما درآمده است، پیراهن آدم را پوشیده و انگشتر سلیمان و عصای موسی ( علیه السلام) را در دست دارد.(4)
ص: 95
4- امام باقر ( علیه السلام) فرمود چون حضرت قائم در مکه قیام کند و خواهد متوجه کوفه شود، منادی اش فریاد کشد که کسی خوردنی و آشامیدنی همراه خود بر ندارد و سنگ حضرت موسی که به اندازه یک بار شتر است با آن حضرت است، در هر منزلی که فرود آیند، چشمه آبی از آن سنگ بجوشد که گرسنه را سیر و تشنه را سیراب کند و همان سنگ توشه آنهاست تا هنگامی که در نجف به پشت کوفه فرود آیند.(1)
5- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: عصای موسی ( علیه السلام) از آنِ آدم بود که به شعیب رسید و سپس به موسی بن عمران رسید، آن عصا نزد ماست و اندکی پیش نزدم بود و مانند وقتی که از درختش باز شده، سبز است و چون از او سؤال شود، جواب گوید و برای قائم ما آماده گشته است، او با آن همان کاری که موسی میکرد، انجام دهد...(2)6- سعید سمّان گوید، نزد امام صادق ( علیه السلام) بودم که دو مرد زیدی مذهب بر آن حضرت وارد شدند و گفتند: آیا در میان شما امامی که اطاعتش واجب باشد هست.(3) فرمود: نه! (امامی که مقصود شماست در میان ما نیست)
آن دو نفر گفتند: مردمان موثّق به ما خبر دادند که شما به آن فتوی دهی و اعتراف کنی و عقیده داری و آن خبر دهندگان فلان و فلان هستند که نام می بریم و ایشان دارای تقوی و کوشش در عبادتند و دروغ نگویند. امام صادق ( علیه السلام) در غضب شد و فرمود: من به آنها چنین دستوری ندادهام.
چون آن دو نفر آثار غضب بر چهره امام دیدند، بیرون رفتند.
ص: 96
حضرت به من فرمود: این دو نفر را میشناسی؟
عرض کردم: آری، اینها اهل بازار ما هستند و از طایفه زیدیّه میباشند و عقیده دارند که شمشیر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نزد عبدالله بن حسن است فرمود: خدای لعنتشان کند، دروغ میگویند، به خدا! که عبدالله بن حسن آن را ندیده، نه با یک و نه با دو چشمش و پدرش هم آنرا ندیده، جز اینکه ممکن است آنرا نزد علیّ بن الحسین دیده باشد، اگر راست میگویند، چه علامتی در دستة آن است؟ و چه نشانه و اثری در لبة تیغ آن است؟ همانا شمشیر پیغمبر نزد من است، همان پرچم و جوشن و زره پیغمبر نزد من است، اگر راست میگویند در زره پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلم) چه علامتی است؟ همانا انگشتر سلیمان بن داود نزد من است و طشتی که موسی، قربانی در آن انجام میداد نزد من است، همانا اسمی که نزد پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بود و چون (در جبهه جنگ) آنرا میان مسلمانان و کفار میگذاشت، چوبة تیری از کفّار به مسلمین نمیرسید، نزد من است و من آنرا میدانم، همانا آنچه را فرشتگان (از اسلحه برای پیغمبران سابق) آوردهاند نزد من است و داستان سلاح در خاندان ما، همان داستان تابوت است،(1) در بنیاسرائیل بر در هر خاندانی که تابوت پیدا میشد، نشانه اعطاء نبوّت بود و سلاح به هر کس از ما خانواده رسد امامت به او داده میشود، همانا پدرم زره رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) را پوشید و دامنش اندکی به زمین میکشید و من آنرا پوشیدم همچنان بود و قائم ما کسی است که چون آن را پوشد به اندازه قامتش باشد انشاءالله.(2)
ص: 97
7- مفضّل بن عمر از امام صادق ( علیه السلام) نقل میکند که آن حضرت فرمود: سوگند به خدا! ای مفضّل، گوئیا اکنون میبینم او را (حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) )که وارد میشود، در حالی که عمامهاي زردفام بر سر نهاده و کفش مخصوص پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را پوشیده و چوبدستی او را در دست گرفته و...(1)
8- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگام نماز عشاء ظهور میکند، در حالی که پرچم رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) و پیراهن و شمشیر او را با خود دارد و...(2)
9- امام صادق ( علیه السلام) فرمود:
گویا من قائم را در نجف مشاهده میکنم که زره پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) را به تن کرده و زره بر بدن او فشار میآورد، آن را تکان میدهد و زره بر تن او گشاد میشود...(3)
10- ابوبصیر گوید: خدمت امام صادق ( علیه السلام) رسیدم و عرض کردم: قربانت!... شیعیان حدیث میکنند که پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بابی از علم آموخت که از آن هزار باب علم گشوده گشت، فرمود: ای ابا محمّد! پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به علی هزار باب از علم آموخت که از هر باب آن، هزار باب گشوده میشد.
عرض کردم: به خدا که علم کامل و حقیقی این است، امام ( علیه السلام) ساعتی (برای اظهار تفکر) به زمین اشاره کرده و سپس فرمود:
ص: 98
آن علم است، ولیعلم کامل نیست. سپس فرمود: ای ابامحمّد! همانا جامعه نزد ماست، اما مردم چه میدانند جامعه چیست؟ عرض کردم: قربانت گردم جامعه چیست؟ فرمود: طوماریست به طول هفتاد ذراع، پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به املاء زبانی آن حضرت و دستخط علی ( علیه السلام) ، تمام حلال و حرام و همه احتیاجات دینی مردم، حتّی جریمه خراش در آن موجود است.
سپس با دست به بدن زد و فرمود: به من اجازه میدهی ای ابا محمّد؟ عرض کردم: من از آن شمایم، هرچه خواهی بنما. آنگاه با دست مبارک مرا نشگون گرفت و فرمود:
حتی جریمه این نشگون در جامعه هست. و حضرت خشمگین به نظر میرسید، من عرض کردم: به خدا که علم کامل این است، فرمود: این علم است، ولی باز هم کامل نیست.
آنگاه ساعتی سکوت نمود، سپس فرمود: همانا جفر نزد ماست، مردم چه میدانند جفر چیست؟
عرض کردم: جفر چیست؟ فرمود:
مخزنی است از چرم که علم انبیاء، اوصیاء و علم دانشمندان گذشته بنی اسرائیل در آن است.
ص: 99
عرض کردم: همانا علم کامل این است. فرمود: ولی علم کامل نیست.باز ساعتی سکوت کرد، سپس فرمود: همانا مصحف فاطمه (علیه السلام) نزد ماست، مردم چه میدانند مصحف فاطمه (علیه السلام) چیست؟
عرض کردم مصحف فاطمه (علیه السلام) چیست؟ فرمود: مصحفی است سه برابر قرآنی که در دست شماست، بخدا حتّی یک حرف قرآن هم در آن نیست.
عرض کردم: به خدا علم کامل این است. این هم علم است، ولی کامل نیست.
آنگاه ساعتی سکوت کرد...(1)
11- حسین بن ابی العلاء گوید شنیدم امام صادق ( علیه السلام) میفرمود: همانا جفر سفید نزد من است.عرض کردم: در آن چیست؟ فرمود: زبور داود و تورات موسی و انجیل عیسی و صحف ابراهیم و حلال و حرام و مصحف فاطمه و معتقد نیستم که در مصحف چیزی از قرآن باشد. در آن است آنچه مردم به آن احتیاج دارند و ما به کسی احتیاج نداریم، حتی مجازات یک تازیانه و نصف تازیانه و یک چهارم تازیانه و جریمه خراش در آن هست و جفر سرخ هم نزد من است.عرض کردم: در جفر سرخ چیست؟ فرمود: اسلحه است و آن تنها برای خونخواهی گشوده میشود و صاحب شمشیر (امام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) آنرا برای کشتن باز میکند...(2)
ص: 100
12- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: همانا نزد ما نوشته جاتی است که با وجود آنها نیازی به مردم نداریم (که از آنها چیزی بپرسیم) ولی مردم به ما احتیاج دارند، نزد ما کتابی است به املاء پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و خط علی ( علیه السلام) ، دفتري است که هر حلال و حرامی در آن است...(1)
سؤال (29)
جواب: بله در روایات متعددی، از نشانههای پیامبران گذشته در آن حضرت سخن به میان آمده است از جمله: (طولانی بودن عمر او مانند حضرت آدم و نوح، مخفی ماندن تولد او و دور بودن وی از مردم مانند تولد حضرت ابراهیم و موسی، اختلاف آرای مردم درباره وی مانند حضرت عیسی، فرج پس از گرفتاری و آزمایش الهی مانند حضرت ایوب،قیام با شمشیر مانند رسول خدا، ناشناس بودن وی در بین مردم مانند حضرت یوسف، جوان بودن آن بزرگوار مانند حضرت یونس (علیهم السلام) ).(2)
و اکنون چند روایت در این زمینه:
1- امام زینالعابدین ( علیه السلام) فرمود:
قائم ما اهل بیت (علیهم السلام) از هفت پیغمبر، سنّت مخصوص ایشان را با خود دارد،
ص: 101
سنّتی از آدم و سنّتی از نوح و سنّتی از ابراهیم و سنّتی از موسی و سنّتی از عیسی و سنّتی از ایوب و سنّتی از محمّد (علیهم السلام) .
امّا سنّتی که از آدم و نوح دارد طول عمر او است، از ابراهیم پنهانی تولّد و دوری از مردم را به ارث برده است، از موسی خوف و غیبت و از عیسی اختلاف عقیده مردم درباره وی و از ایوب فرج پس از گرفتاری و از محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) قیام با شمشیر را به ارث برده است.(1)2- محمّد بن مسلم ثقفی نقل میکند که به حضور ابوجعفر محمّد بن علی باقر (علیهم السلام) رسیدم و میخواستم از قائم آل محمّد (علیهم السلام) سؤال بکنم، او خود آغاز به سخن کرد و فرمود: ای محمّد بن مسلم! قائم آل محمّد به پنج پیغمبر شباهت دارد که عبارتند از: یونس بن متی و یوسف بن یعقوب، موسی، عیسی و محمّد (علیهم السلام) . شباهتی که به یونس بن متی دارد، این است که بعد از کهنسالی در حالی که جوان است، از غیبت ظهور میکند و اما شباهتی که به یوسف دارد، غیبت او از عموم حتّی خواص، پنهان بودن از برداران و مجهول بودن او بر پدرش یعقوب پیامبر شباهت دارد، از لحاظ اینکه با وجود فاصلة نزدیک که بین او و پدر و خاندان و پیروان وجود داشته است، شباهتی که به موسی دارد، خوف دائمی و طول غیبت و مخفی بودن تولد و رنج شیعیان اوست که پس از وی انواع گرفتاری و توهین خواهند دید تا هنگامی که خدای عزّوجل اجازه ظهور وی را بدهد و او را یاری کند و بر دشمن پیروز گرداند.
امّا شباهتی که به عیسی ( علیه السلام) دارد، اختلاف عقیدهای است که دربارة این امام پیدا میشود و حتّی گروهی میگویند که اصلاً به دنیا نیامده و گروهی میگویند که کشته شده و به دار آویخته شده است و اما شباهتی که به جدّش
ص: 102
محمّد مصطفی (صلی الله علیه و آله وسلم) دارد، برداشتن شمشیر و کشتن دشمنان خدایتعالی و دشمنان پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و همه ستمکاران و بت پرستان است و اوست که با شمشیر و ترس به مردم یاری میدهد و...(1)
3- همچنین امام باقر ( علیه السلام) فرمود: آن نشانهای که از محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) دارد، این است که سیره و روش آن حضرت را در پیش میگیرد و آثارش را تبیین میکند، سپس شمشیر بر شانه خود میگذارد و در هشت ماه دشمنان خدا را به قتل میرساند.(2)
سؤال (30)
*آیا حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همسر و فرزندی دارد یا نه؟(3)
جواب: در مورد اینکه در غیبت کبری برای حضرت صاحب الامر همسر و فرزندانی هست یا نه؟ دلیل قطعی بر وجود یا عدم وجود آن نداریم، لکن شواهدی هست که وجود همسر و فرزندان را اثبات مینمایند و آن عبارتند از:
1- قواعد کلیاحکام کلی شریعت محمّدی (صلی الله علیه و آله وسلم) ایجاب میکند که حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز مانند دیگر پیشوایان معصوم (علیهم السلام) تشکیل خانواده داده، از سنّت جدّ بزرگوارش حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) پیروری نماید.
مرحوم محدّث نوری (رحمه الله علیه) میفرماید: چگونه ترک خواهند نمود چنین سنّت عظیمة جدّ بزرگوار خود را، با آن همه ترغیب و تحریص که در فعل آن و تهدید و تخویف که در ترک آن شده است، سزاوارترین امّت در اخذ به سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) ، امام هر عصر است و تاکنون کسی ترک آن را از خصایص آن جناب نشمرده
ص: 103
است.(1)
همچنین مرحوم شیخ علی اکبر نهاوندي (رحمه الله علیه) در این زمینه میفرمایند: بالجمله بعد از اعتقاد به زندگی و غیبت آن بزرگوار و استحباب تناکح و تناسل و منع از رهبانیّت و عُزوبت، لابد آن بزرگوار را عیال و اولاد خواهد بود و کثرت آن به سبب طول عمر، چنانکه عادت اقتضا میکند، باعث اختیار بلدی خاص است که خالی از غیر خواص باشد تا آنکه ذکر آن حضرت، چنانکه مقتضای حکمت غیبت است مستور بماند و اولاد او هم بهآسودگی خاطر زندگی کنند، پس گول این شبهات را مخور و انکار وجود بلاد و اولاد آن بزرگوار را افسانه شمر.(2)
در نتیجه: طبق این قواعد کلی، باید آن حضرت دارای همسر و فرزند باشد، همانطور که این دو بزرگوار اشاره فرمودند.
1- روایات
در رابطه با همسر یا همسران حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تنها یک روایت است که سرنخی به دست میدهد و آن روایتی است که مرحوم کفعمی در مصباح نقل کرده است، براساس این روایت، همسر حضرت از نسل عبد العُزّی پسر عبدالمطلب میباشد.(3)
... و در رابطه با اولاد آن حضرت، روایاتی هست که وجود آنها به روشنی اثبات میکند و این روایات ضمناً وجود همسر را نیز اثبات میکنند که عبارتند از:
روایت اول: سیّد بن طاووس (رحمه الله علیه) میفرماید: روایتی با سندهای متّصل یافتم که حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را اولاد بسیار هست که در شهرهای کرانه دریاحاکم و والی هستند و در نیکی و بزرگواری، در رأس نیکان روزگار و در قلّه صفات ابرار و
ص: 104
اخیار هستند.(1)
روایت دوم: روایت انباری است که مرحوم علاّمه مجلسی (رحمه الله علیه) آن را در کتابش ذکر کرده است(2) و ما اجمالاً به آن اشاره میکنیم. داستان به این کیفیّت نقل شده که علی بن فتح الله کاشانی میگوید، محمّد بن علی بن حسین علوی در کتابش از سعید بن احمد نقل کرده که گفت: حمزة بن مسیب در تاریخ هشتم ماه شعبان سال (544) برای من حکایت نمود که عثمان بن عبدالباقی در تاریخ هفتم جمادی الثانی سال (543) برایم حکایت کرد که احمد بن محمّد بن یحیی انباری در تاریخ دهم ماه رمضان سال (543) به من گفت: من به اتفاق چند نفر دیگر در خدمت عون الدین یحیی بن هبیره وزیر، حاضر بودیم، در همان مجلس مرد محترم و ناشناسی نیز حضور داشت، مرد ناشناس اظهار داشت، در یکی از سالها که بوسیله کشتی مسافرت میکردم، اتفاقاً کشتی راه را گم کرد و ما را به جزایر مرموزی بردکه قبلاً از آنها بی خبر بودیم، ناچار از کشتی پیاده شدیم و داخل آن سرزمین گشتیم. (در اینجا احمد بن محمّد داستان شگفت انگیز آن سرزمین و کشور را از قول مرد ناشناس تفصیلاً نقل میکند مبنی بر اینکه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرزندانی دارد که پنج تن از آنان به نامهای طاهر، قاسم، ابراهیم، عبدالرحمن و هاشم که در آن کشورها سلطنت و حکومت مینمایند)
سپس در ذیل داستان میگوید: وزیر بعد از شنیدن آن حکایت، داخل اتاق مخصوص خویش شد و تمام ما را احضار کرده و گفت: تا من زنده هستم، حق ندارید داستان مذکور را برای احدی نقل کنید، ما هم تا وزیر در قید حیات بود، جریان را برای هیچ کس اظهار نکردیم.
ص: 105
روایت سوم: روایت علی بن فاضل مازندرانی است که بحث جزیره خضراء را مطرح میکند.(1)
روایت چهارم: امام صادق ( علیه السلام) میفرماید: برای صاحب این امر، دو غیبت است، یکی از آنها به قدری طولانی میشود که برخی از مردم میگویند وفات کرده و برخی میگویند کشته شده و برخی میگویند آمده و رفته، جز تعدادی اندک از شیعیان، بر باور خود استوار نماند و کسی از اقامتگاه اومطلّع نمیشود، حتی فرزندان او، جایگاه او را نمیدانند به جز کسی که متصدی امور اوست.(2)
روایت پنجم: محمّد بن مشهدی در کتاب مزار از امام صادق ( علیه السلام) نقل میکند که فرمود: گویا نزول قائم را با اهل و عیالش در مسجد سهله میبینم.(3)
روایت ششم: رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) در آخرین شب زندگی خود قلم و دواتی خواست، وصایای فراوانی املاء کرد و امیرالمؤمنین ( علیه السلام) نوشت، آنگاه وصایایی هم دربارة فرزندان حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیان فرمود و دستور داد که آن را امامان معصوم (علیهم السلام) دست به دست به حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برسانند، او نیز هنگام وفات به پسرش تقدیم نماید.(4)
روایت هفتم: مرحوم شیخ حرّ عاملی (رحمه الله علیه) در کتاب «الایقاظ من الهجعه» بابی را به بحث از دولت فرزندان مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اختصاص داده است.(5)
روایت هشتم: مرحوم علاّمه مجلسی بابی را به خلفاء و اولاد حضرت مهدي
ص: 106
(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اختصاص داده است.(1)خوانندگان عزیز:
همانطور که ملاحظه فرمودید روایات بسیاری دلیل بر وجود فرزند برای حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند، الاّ یک روایت که منافی و معارض با این روایات است و آن را امام رضا ( علیه السلام) نقل شده که فرمودند: هر امامی باید فرزند داشته باشد، به جز حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که فرزند ندارد.(2)
ولی علماء و بزرگان شیعه مانند محدّث نوری،(3) شیخ طوسی،(4) و میرمحمد میرلوحی معاصر علاّمه مجلسی (رحمه الله علیه) ،(5) این تنافی را رفع کردند، بدین بیان که امام زمان ( علیه السلام) مانند سایر ائمه (علیهم السلام) پسر امام ندارد، نه آنکه اصلاً پسر ندارد.
بنابراین، از مجموع احادیث استفاده میشود که برای حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرزندان بسیاری هست که همه از اولیاء و صلحاء و شرفا هستند، ولی سمت امامت ندارند، چرا که امام منحصر در دوازده نفر است.(6)
3- دعاها
علاوه بر دو دلیل قبلی، برخی از دعاهای وارده از طرف معصوم ( علیه السلام) دلالت دارند بر اینکه برای حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اهل و عیال و فرزندانی هست و در این دعاها تعبیر «وُلد، ذریّه، اهل بیت، آل بیت» بکار رفته که همه اینها وجود همسر و فرزندان را برای آن حضرت اثبات میکنند، در این مورد دعا بسیار است از جمله:
ص: 107
الف - در آخرین فراز از صلواتی که از ناحیه مقدّسه صادر شده چنین میخوانیم: درود بی پایان خود را بر ولیّ امرت و اولیای عهدش و پیشوایان از اولادش نازل فرما و بر عمر و اجلشان بیفزا...(1)
ب - در ضمن دعایی که به هنگام وداع سرداب مقدّس وارد شده، چنین میخوانیم: صلوات و سلام خود را بر ولیّ امرت و اولیای عهدت و پیشوایان از فرزندانش بفرست.(2)
پ - در دعایی که امام رضا ( علیه السلام) تعلیم فرموده که در عصر غیبت خوانده شود، چنین آمده است: بار خدایا! به او دربارة خودش و اهلش و فرزندانشو امّتش و همة رعیّتش عطا فرما، آنچه را که دیدهاش روشن و دلش مسرور گردد...(3)
ت - در فرازی از زیارت مخصوص حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که روزهای جمعه وارد است چنین میخوانیم: ای مولای من! ای صاحب الزمان که درود خدا بر تو و اهل بیت تو باد، امروز روز جمعه است... صلوات خدا بر تو و بر اهل بیت پاک تو باد.(4)فصل چهارم:
ص: 108
ص: 109
ص: 110
سؤال (31)
و یا به عبارت دیگر مسلمانان در قبال نهضت آن حضرت چه وظیفهای دارند و در چه صورتی میتوان گفت مسلمین برای قیام جهانی و دشوار آن بزرگوار آمادگی دارند و در انتظار ظهور و تأسیس دولت نیرومند الهیّش روز شماری میکنند؟
جواب: آنچه از احادیث اهل بیت (علیهم السلام) استفاده میشود این که مهمترین وظیفه مسلمانان در زمان غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این است که:
اولاً؛ در اصلاح نفوس خودشان کوشش و جدیّت کنند، به اخلاق نیک اسلامی آراسته شوند، به وظائف فردی خودشان عمل نمایند و احکام و دستورات قرآن را به کار بندند.
ثانیاً؛ احکام و برنامههای اجتماعی اسلام را استخراج کنند و در بین خودشان بطور کامل اجرا سازند، بواسطة اجرای برنامههای اقتصادی اسلام مشکلات اقتصادی خودشان را حل کنند و با فقر و بیکاری و تمرکز ثروتهای غیر مشروع مبارزه نمایند و با بکار بستن قوانین نورانی اسلام جلوی ظلم و ستم و بیدادگری را حتی المقدور بگیرند، بطور خلاصه احکام و برنامههای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و حقوقی و عبادی اسلام را به طورکامل در بین خودشان اجرا نمایند ونتائج درخشان آنرا عملاً در پیش جهانیان مجسّم سازند.
در تحصیل دانش و صنایع جدیّت نمایند و غفلت و سستی و عقبافتادگی سابق خودشان را جبران کنند، نه تنها خودشان را به کاروان تمدن بشری برسانند، بلکه از هر جهت بر جهانیان تقدم جویند، عملاً به جهانیان بفهمانند که احکام و قوانین نورانی اسلام میتواند مشکلاتشان را حل کند و سعادت دو جهانی آنان را تضمین نماید، با بکار بستن قوانین و برنامههای نورانی اسلام یک دولت نیرومند و مقتدر اسلامی به وجود آورند و به عنوان یک ملّت متمدّن و نیرومند و
ص: 111
مستقل اسلامی در صفحة گیتی ظاهر شوند.
نیروی شرق و غرب را مهار کنند و مقام رهبری جهانیان را اشغال نمایند، در تقویّت نیروی دفاعی و تحکیم قوای نظامی و تهیة سلاحهای جنگی تا سر حدّ قدرت بکوشند.
ثالثاً؛ طرحها و برنامههای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی اسلام را استخراج کنند و به سمع جهانیان برسانند، ارزش و مزایای برنامههای خدایی را برای بشریّت به اثبات رسانند، افکار جهانیان را برای پذیرفتن قوانین خدایی آماده سازند، اسباب و مقدّمات حکومت واحد جهانی اسلام و مبارزه با ظلم و بیدادگری را آماده نمایند.کسانی را که در این راه سعی و کوشش مینمایند و برای پیشبرد هدف مقدّس امام زمان و تهیه اسباب و مقدّمات نهضت و قیام آن بزرگوار جدیّت میکنند، میتوان منتظر فرج خواند و دربارهشان گفت خودشان را برای ظهور و قیام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دادگستر آماده میسازند، چنین افراد فداکار و کوشایی را میتوان گفت مانند کسانی هستند که در میدان جنگ در خون خویش میغلطند.
اما افرادی که حل مشکلاتشان را از قوانین موضوعه بشری انتظار دارند، قوانین اجتماعی و سیاسی اسلام را به طور کلی نادیده گرفتهاند، احکام اسلام را در مساجد و معابد محصور نموده، در بازار و اجتماعشان اثری از اسلام دیده نمیشود، انواع فساد و بیدادگری را مشاهده میکنند و به جز گفتن «خدا فرج امام زمان را نزدیک کند» عکسالعملی نشان نمیدهند: در علوم و صنایع کاسه لیس دیگرانند، اختلافات داخلی و پراکندگی در بینشان حکم فرماست، با اجانب میسازند، ولی با خودشان نمیسازند، دربارة چنین ملّتی نمیتوان گفت: منتظر فرج آل محمّد (علیهم السلام) و نهضت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) موعود میباشند، چنین افرادی برای تأسیس حکومت جهانی اسلام آمادگی ندارند، گرچه روزی
ص: 112
صدها مرتبه بگویند: اَللّهُمَّ عَجِّل فَرَجَهُ الشَّریف.(1)و اینک چند روایت در این زمینه:
1- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: خودتان را برای ظهور و نهضت قائم ما آماده سازید و لو به ذخیره کردن یک تیر باشد.(2)
2- عبدالحمید واسطی میگوید به حضرت امام باقر ( علیه السلام) عرض کردم: ما به انتظار این امر، از کسب و بازار هم دست کشیدیم؟ فرمود: ای عبدالحمید! آیا گمان میکنی کسی که جانش را در راه خدا وقف نمود، خدا برایش گشایش قرار نمیدهد؟ به خدا سوگند! خدا در کارهایش گشایش خواهد داد. خدا رحمت کند بندهای را که امر ما را زنده بدارد.
عبدالحمید گفت: اگر پیش از قیام قائم مرگ من فرا رسد چه خواهد شد؟ فرمود: هر یک از شما که بگوید: اگر قائم را درک کنم یاریاش مینمایم مانند کسی است که در رکاب آن بزرگوار شمشیر میزند، بلکه مانند کسی است که در خدمت آن حضرت به شهادت نائل گردد.(3)
3- ابوبصیر میگوید: روزی امام صادق ( علیه السلام) به اصحابش فرمود: آیا شما را خبر ندهم به چیزی که خدا اعمال بندگانش را جز به آن قبول نمیکند؟
ص: 113
ابوبصیر عرض کرد: بفرمایید. فرمود: شهادت به یگانگی خدا و پیامبری محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) و اعتراف به دستورات خدا و دوستی با ما و بیزاری از دشمنان و تسلیم در مقابل ائمه (علیهم السلام) و پرهیزکاری و جدیّت و آرامش و در انتظار قائم بودن.
سپس فرمود: برای ما دولتی است که هر وقت خدا بخواهد، تأسیس خواهد شد، هر کس میل دارد که از اصحاب و یاران قائم ما باشد، باید در انتظار فرج باشد، پرهیزکاری را شیوه خاص خویش کند، به اخلاق نیک آراسته گردد و در همان حال در انتظار قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سر برد، اگر چنین بود و پیش از قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مرگش فرا رسید، به اجر و ثواب کسانی که قائم را درک میکنند نائل خواهد گشت و...(1)
سؤال (32)
جواب: آنچه از روایات استفاده میشود این است که علامت های ظهور آن حضرت بر دو قسم است، چنانکه فضل بن یسار از امام باقر ( علیه السلام) روایتکرده است که فرمود: نشانههای ظهور دو دسته است، یکی نشانههای غیرحتمی و دیگر نشانههای حتمی...(2)
ص: 114
منظور از نشانههای حتمی، آن است که تحقق و پدیدار شدن آنها بدون هیچ قید و شرطی، قطعی و الزامی خواهد بود، به گونهای که تا آنها واقع نگردد، حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور نخواهد کرد و اگر کسی پیش از واقع شدن این نشانهها ادّعای ظهور نماید، ادّعای نادرستی کرده است.
و مراد از نشانههای غیرحتمی، اموری هستند که در صورت فراهم بودن شرایط، به عنوان نشانه پدید میآیند.(1)
الف - علائم حتمیّه
1- خروج سفیانی (که از نوادگان بنی امیّه است).
2- ندای آسمانی (که تمام مردم روی زمین آن را میشنوند).3- کشته شدن نفس زکیّه (در بین رکن و مقام که از دوستان حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است).
4- پیدا شدن دستی در آسمان.
5- فرو رفتن لشکر سفیانی در سرزمین بیداء.
6- طلوع خورشید از مغرب.
7- اختلاف بین بنی عبّاس در رابطه با حکومت.
8- خروج یمانی.
9- خروج دجّال.(2)
و اینک چند روایت در این زمینه:
1- فضل بن شاذان از ابی حمزه ثمالی چنین نقل میکند که به امام باقر ( علیه السلام) عرض کردم: خروج سفیانی حتمی است؟ فرمودند:
ص: 115
آری، صیحة آسمانی نیز از علائم حتمی است و طلوع خورشید از مغرب حتمی است و اختلاف بین بنی عبّاس در رابطه با حکومت حتمی است و کشته شدن نفس زکیّه حتمی است و...(1)2- عبدالله بن سنان از امام صادق ( علیه السلام) نقل میکند که فرمود: ندای آسمانی حتمی است، خروج سفیانی حتمی است و کشته شدن نفس زکیّه حتمی است و پیدا شدن دستی در آسمان حتمی است و...(2)
3- حمران بن اعین از امام صادق ( علیه السلام) نقل میکند که فرمود: از علائمی که حتماً پیش از قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در خارج محقّق شود، خروج سفیانی و فرو رفتن در زمین بیداء و کشته شدن نفس زکیّه و ندای آسمانی است.(3)
4- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: پیش از ظهور قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پنج نشانه حتمی است؛ یمانی، سفیانی، صیحة آسمانی، قتل نفس زکیّه و فرو رفتن در بیابان.(4)
5- پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: ده چیز است که پیش از قیامت حتماً به وقوع خواهد پیوست؛ سفیانی، دجّال، دابّه، خروج قائم و...(5)
ص: 116
ب - علائم غیر حتمیّه
براساس روایات وارده آنها بسیارند، بعضی ظاهر شده و بعضی هنوز واقع نشده و ما در اینجا به بعضی از آنها به نحو اجمال اشاره میکنیم:1- خراب شدن دیوار مسجد کوفه.
2- جاری شدن نهری است از شط فرات در کوچههای کوفه.
3- آباد شدن شهر کوفه است بعد از خراب شدن آن.
4- آب در آوردن دریای نجف.
5- جاری شدن نهری است از فرات به غرّی که نجف اشرف باشد.
6- ظاهر شدن ستاره دنبالهدار است در نزدیک ستارة جُدیّ.
7- ظاهر شدن قحطی شدید است قبل از ظهور آن حضرت.
8- وقوع زلزله و طاعون شدید است در کثیری از بلاد.
9- قتل پیوح است یعنی قتل بسیار که آرام نمیگیرد.
10- خراب شدن مسجد بُراثا.
11- ظاهر شدن سرخی شدید است که در اطراف آسمان پهن میشود که همة آسمان را میگیرد.
12- ظاهر شدن آتشی است در سمت مشرق زمین که تا سه روز یا هفت روز در میان زمین و آسمان افروخته میشود که محل تعجّب و خوف باشد.
13- کثرت قتل و خونریزی است در کوفه از جهت پرچمهای مختلفه.
14- حرکت کردن پرچمهای سیاه است از خراسان.
15- خراب شدن بصره.16- کسوف خورشید در سیزدهم یا چهاردهم ماه رمضان.
17- کسوف خورشید در نیمه ماه رمضان و خسوف ماه در آخر همان ماه رمضان.
18- قیام یمانی و خروج مروانی.
19- آمدن باران شدید در ماه جمادی الثانی و ماه رجب که مثل آن هرگز دیده
ص: 117
نشده است.
20- فرا گرفتن ظلمت کفر و فسوق و معاصی است تمام عالم را و...(1)
سؤال (33)
جواب: آنچه از روایات بدست میآید این است که علائم حتمیه و ظهور آن حضرت در کمتر از یکسال اتفاق میافتد، اکنون به دو روایت در این زمینه اشاره میکنیم:1- محمّد بن مسلم از امام باقر ( علیه السلام) روایت میکند که آن حضرت فرمودند: سفیانی(2) و قائم ما در یک سال قیام میکنند.(3)
2- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: بین قیام حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شهادت نفس زکیّه(4) بیش از پانزده شب نخواهد بود.(5)
ص: 118
سؤال (34)
جواب: آنچه از روایات اهلبیت (علیهم السلام) استفاده میشوداین است که پیش از قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردی از نسل ابوسفیان در منطقه شام خروج میکند و بخش گستردهای از سرزمینهای اسلام را به تصرف خویش در میآورد، هم اکنون در این زمینه چند بحث را دنبال میکنیم:
بحث اول: آیا سفیانی به معنای فرد خاصی است، یا اینکه این لفظ، کنایه از مظهر انحراف و طغیان علیه حق و حقیقت است و وجود چنین افرادی درهر زمان امکانپذیر میباشد، از بعضی روایات این مطلب کاملاً استفاده میشود.(1)
بنابر اینکه سفیانی فرد خاصی باشد، دربارة نام او در روایات به اختلاف سخن گفته شده، در بعضی از آنها به نام «عثمان بن عنبسه»(2) و در بعضی دیگر به نام «عبدالله»(3) و در برخی روایات دیگر تصریح شده که سفیانی چند نفرند.(4)
ص: 119
بحث دوم: درباره سیره سفیانی نیز اختلاف وجود دارد، در اکثر روایات از او به سوء سیره و روش ناپسند یاد شده، ولی در بعضی روایات دیگر از او به فردی یاد شده که دارای حُسن سیره خواهد بود و در آخر، خلافت را به حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد سپرد.(1)
و اینک چند روایت در این زمینه:
1- امیرالمؤمنین ( علیه السلام) فرمود: فرزند هند جگرخوار از وادی یابس خروج میکند، او مردی است چهارشانه و بدقیافه، دارای سری بزرگ، بر صورتاو اثر آبله پیداست، وقتی او را میبینی، پنداری که یک چشم دارد، نامش عثمان و پدرش عنبسه است، او از فرزندان ابوسفیان است، وارد سرزمین قرار و معین میشود و بر بالای منبر آنجا قرار میگیرد.(2)
2- امیرالمؤمنین ( علیه السلام) فرمود: ای معاویه! مردی از فرزندان تو، بدخوی و ملعون و سبک مغز و ستمکار و واژگون دل و سختگیر و عصبانی است، خداوند رحمت و مهر را از قلب او برده است،
ص: 120
دائیهای او همچون سگ خونآشاماند، گوئیا من هم اینک او را میبینم، اگر میخواستم او را نام میبردم و توصیف میکردم که او پسری چند ساله است، لشکری به سوی مدینه گسیل میدارد، آنها وارد مدینه میشوند و بیش از اندازه دست به کشتار و فحشاء میزنند، در این حال مردی پاک و پرهیزکار از آنها فرار میکند، کسی که زمین را از عدل و داد سرشار خواهد ساخت، همانگونه که از ظلم و ستم لبریز شده است و من نام او را میدانم و میدانم که در آن روز، چند سال دارد و نشانهاش چیست.(1)3- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: اگر سفیانی را مشاهده کنی، در واقع پلیدترین مردم را دیدهای، وی دارای رنگی بور و سرخ و کبود است، هرگز سر به بندگی خدا فرو نیاورده...(2)
4- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: گویا من سفیانی را میبینم که در زمینهای سرسبز شما در کوفه اقامت گزیده و منادی او ندا میدهد، هر کس سر یک تن از شیعیان علی را بیاورد، هزار درهم پاداش اوست...(3)
بحث سوم: در اینکه میگویند سفیانی تسلیم امر آن حضرت شده و با وی بیعت میکند آیا صحت دارد یا نه؟
طبق برخی روایات، لشکر سفیانی وقتی به عزم نبرد با حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به طرف مکه معظّمه حرکت میکنند همین که به سرزمین بیداء(4) رسیدند، خداوند جبرئیل ( علیه السلام) را میفرستد و به او میفرماید: برو نابودشان کن، پس با پای خود
ص: 121
به زمین میکوبد و خداوند همه آنان را در کام زمین فرو میبرد و جز دو نفر از اهل جُهَیْنَه،(1) کسی از آنها زنده نمیماند.(2) یک نفر از آنها به نامنذیر که جان سالم بدر برده به دمشق، آمده و خبر نابودی لشکر را به سفیانی میرساند، آنگاه اهل دمشق سفیانی را مجبور به بیعت با آن حضرت کرده و میگویند باید به اطاعت او درآی وگرنه تو را میکشیم، وی محضر امام میرسد و با وی بیعت میکند، هنگام برگشت در میان قبیلهاش او را پشیمان میکنند، سرانجام بیعت خود را پس میگیرد و با حضرت وارد جنگ میشود تا اینکه شکست میخورد.
و اینک چند روایت در این زمینه:
1- امام صادق ( علیه السلام) فرمود:
آنگاه در این موقع که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مسجدالحرام و در کنار کعبه تشریف فرما هستند، مردی که صورتش به عقب برگشته است وارد میشود و در حضور حضرتش میایستد و عرض میکند: من بشیر هستم و یکی از ملائکه به من امر فرموده است که خدمت شما شرفیاب شوم و به هلاکت لشکریان سفیانی شما را بشارت دهم، آری همة آنها در سرزمین بیداء در زمین فرو رفتند، امام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میفرماید: جریان خودت و برادرت را بیان کن. عرض میکند: من و برادرم در لشکر سفیانی بودیم که شهرها را از دمشق تا زوارء (بغداد) ویران کردیم و نیز شهر کوفه را، آنگاه به مدینه آمدیم و این شهر را نیز در هم کوبیدیم و منبر مسجد نبوّی را خُرد کردیم و مرکبهای سواری خود را در روضة نبوّی بستیم و آنهاآنجا را آلوده کردند، سپس از مدینه با سپاهی مجهّز که بیش از سیصد هزار نفر جمعیّت بود، به قصد خراب کردن خانة خدا یعنی کعبه حرکت کردیم و نیز کشتار مردم مکّه در برنامه کار ما بود، چون به سرزمین بیداء رسیدیم، لَختی در آنجا توقف کردیم، ناگاه صدایی بلند شد که گفت: ای سرزمین بیداء! ستمگران
ص: 122
را در کام خود فرو بر و آنها را هلاك كن! دراين حال، زمين شكافته شد و تمام جمعيت را در كام خويش فرو برد، به خدا سوگند! جز من و برادرم کس دیگری نماند، نه تنها همه افراد نابود شدند، بلکه افسار مرکبی هم نماند، در این موقع فرشتهای نمایان شد و به صورت من و برادرم آنچنان کوبید که صورت ما این گونه که ملاحظه میفرمایید به عقب برگشت و به برادرم دستور داد و فرمود: ای نذیر! برو و خبر هلاکت لشکریان و نیز خبر ظهور مهدي آل محمّد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به سفیانی که در دمشق است برسان و به او بگو خداوند در سرزمین بیداء تمام سپاهیانت را نابود کرد و آنان در دل زمین فرو رفتند و نیز به من فرمود: ای بشیر! برو به مکّه معظّمه و خودت را به حضور مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برسان و عرض کن بشارت باد! شما را که خداوند لشکر سفیانی را از بین برد (در سرزمین بیداء به زمین فرو رفتند) و در خدمت آن حضرت توبه کن که او توبهات را میپذیرد، آنگاهحضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دست مبارکش را به صورت او میکشد و به حالت اوّل برمیگردد، وی با آن حضرت بیعت میکند و همراه ایشان خواهد بود.(1)
2- امیرالمؤمنین ( علیه السلام) فرمود: وقتی سفیانی لشکری به سوی مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میفرستد، در بیابان بیداء به هلاکت میرسند و این خبر به اهل شام میرسد، آنها به خلیفه خود(2) میگویند مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور نموده است، با او بیعت کن و به اطاعت وی درآی وگرنه تو را میکشیم، او عدهای را جهت بیعت نزد آن حضرت میفرستد... و مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از
ص: 123
سوی دیگر حرکت میکند تا در بیتالمقدّس فرود آید.(1)
بحث چهارم: مکان خروج سفیانی کجاست؟در مکان خروج او نیز در روایات اختلاف است، در بعضی از روایات «وادی یابس»(2) در فلسطین و بعضی دیگر «اردن» و در بعضی دیگر «یمن» ذکر شده و در بعضی دیگر «خراسان» و در بعضی از روایات مکانهای دیگری بیان شده است.(3) و اینک چند روایت در این زمینه:
1- پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: مردی از شام به نام سفیانی خروج میکند...(4)
2- امیرالمؤمنین ( علیه السلام) فرمود: فرزند هند جگرخوار از وادی یابس (درّه خشک- بیابان بی آب و علف) خروج میکند.(5)
3- پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: من شما را از هفت فتنه میترسانم که بعد از من در دنیای اسلام به وجود میآید... فتنة هفتم از شام بر میخیزد که همانا قیام سفیانی است.(6)
ص: 124
4- پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: مردی که به او سفیانی گفته میشود در عمق دمشق خروج میکند، همة آنان که از او متابعت میکنند، در قبیله کلب هستند...(1)بحث پنجم: سفیانی به چه جاهایی حمله میکند؟
آنچه از روایات بدست میآید او به بسیاری از شهرها، از دمشق تا بغداد، کوفه، مدینه و مکه هجوم میبرد و دست به کشتارهای وسیعی میزند.
و اینک چند روایت در این زمینه:
1- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: ... وی (سفیانی) شش ماه کارزار میکند، همین كه بر پنج شهر دست یافت...(2)
2- پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: ... در این موقع، سفیانی قیام میکند، در حالی که سیصد و شصت هزار در اختیار او هست، میآید تا به شهر شام میرسد و در بین راه تمام شهرها با او بیعت میکنند از جمله سی هزار تن از طایفة کلب با او بیعت مینمایند، پس سفیانی لشکری به عراق میفرستد و در زوراء (بغداد) صد هزار تن از جمعیّت آن شهر را میکشد، آنگاه از آنجا به سمت کوفه میرود و کوفه را خراب میکند ... لشکر دیگری از جانب سفیانی به سمت مدینه حرکت میکند و سه روز آنجا را مورد تعدّی و تجاوز قرار میدهند، آنگاه به سمت مکه حرکت میکنند تا اینکه به سرزمین بیداء (در نزدیکی مکّه) میرسند، جبرئیل ( علیه السلام) از طرف خداوند مأموریت پیدا میکنندو با اشاره به زمین، تمام این جمعیّت را فرو میبرد، مگر دو نفر که
ص: 125
خودشان را به سفیانی میرسانند و او را از هلاکت لشکریانش آگاه میسازند...(1)
3- امیرالمؤمنین ( علیه السلام) فرمود: در این موقع سفیانی قصد حمله به خراسان دارد و مردم خراسان در طلب حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حرکت در میآیند و با سیّد هاشمی ملاقات میکنند، در حالی که پرچمهای سیاه در اهتزاز است، پیشاپیش سپاه، شعیب بن صالح قرار گرفته و در جایی به نام اصطخر، نبرد شدیدی در میگیرد که لشکریان سفیانی از بین میروند...(2)
4- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: سپس سفیانی با ابقع روبرو میشود و با یکدیگر کارزار میکنند، سفیانی او و همراهانش و أصهب را به قتل میرساند، آنگاه هیچ تصمیمی جز حملة به عراق ندارد، سپاه خود را به قرقیسیا(3) رسانده و درآنجا وارد نبرد میشود، در این درگیری صد هزار نفر ستمگر کشته میشود... و سفیانی لشکری به تعداد هفتاد هزار نفر را به سوی کوفه گسیل میدارد.(4)
بحث ششم: مدّت فرمانروائی و خروج سفياني از آغاز تا انجام چقدر طول میکشد؟
ص: 126
1- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: سفیانی از نشانههای حتمی ظهور است و خروج او از آغاز تا انجام پانزده ماه به طول میانجامد، وی شش ماه کارزار میکند، همین که بر پنج شهر(1) دست یافت، نُه ماه فرمانروایی میکند، بی آنکه روزی بر آن افزوده شود.(2)
3- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: ... و این فتنه، نُه ماه به مدت بارداری زن طول میکشد و به خواست خدا بیش از آن نخواهد شد.(3)
3- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: از نشانههای حتمی ظهور خروج سفیانی در ماه رجب است.(4)بنابراین همانطور که قبلاً گفتیم ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در شب دهم یا روز دهم ماه محرم میباشد و طبق این روایت که خروج سفیانی در ماه رجب است. خروج وی شش ماه قبل از ظهور آن حضرت خواهد بود.
بحث هفتم: عاقبت کار سفیانی به کجا ختم میشود؟
آنچه از روایات بدست میآید، این است که سرانجام سفیانی بدست یکی از سپاهیان حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دستگير میشود و وی را در کنار دریاچة طبریه (در شمال فلسطین) و یا در ناحیة ورودی قدس به قتل میرسانند و این گونه به زندگی جنایت بار طاغوتی که در مدت پانزده ماه، دست به جنایاتی زده که دیگران در سالهای طولانی نمیتوانند مرتکب آن شوند، پایان میدهند.
ص: 127
و اینک دو روایت در این زمینه:
1- امیرالمؤمنین ( علیه السلام) میفرماید: خداوند بر سفیانی غضب میکند و بندگان خدا نیز به سبب خشم الهی بر او خشمگین میشوند، پرندگان با بالهای خود و کوهها با صخرهها و فرشتگان با صداهایشان بر آنها صدمه و آسیب میرسانند و ساعتی نمیگذرد که خداوند تمام یاران سفیانی را هلاک میسازد و جز او (سفیانی) کسی از دشمنان، در زمین باقی نمیماند و امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وی را دستگیر نموده و در زیر درختی که شاخههایش بر دریاچة طبریه اشراف دارد به قتل میرساند.(1)
2- و در روایتی دیگر آمده است که: یکی از فرماندهان سپاه مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بنام صیاح خود را به سفیانی رسانده، او را دستگیر میکند و هنگام نماز عشاء او را نزد مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میآورد، حضرت دربارۀ او با یاران خود به مشورت میپردازد و آنان قتل او را به مصلحت میدانند، آنگاه او را زیر سایۀ درختی که شاخههایش آویخته است، مانند گوسفندی سر میبرند.(2)سؤال (35)
جواب: منظور از صیحه، ندایی آسمانی است که نام حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را میبرد و همه ساکنان زمین آن را با زبان خودشان- عربی، فارسی و...- میشنوند؛ و اینک چند روایت در این زمینه:(3)
ص: 128
1- فضل بن شاذان از ابی حمزه ثمالی نقل میکند به امام باقر ( علیه السلام) عرض کردم: ... ندای آسمانی چگونه است؟ فرمودند: اول صبح منادی از آسمان ندا میکند که حق با علی ( علیه السلام) و شیعیان اوست، آخر وقت همان روز منادی فریاد میزند که حق با عثمان و پیروان اوست. از شنیدن صدای دوم، اهل باطل در شک میافتند.
2- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: ... صیحۀ آسمانی حتماً در ماه رمضان است، زیرا ماه رمضان ماه خداست و این صیحه هم صدای جبرئیل ( علیه السلام) است که از طرف خداوند برای این مردم فرستاده میشود، منادی از آسمان، حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به اسم صدا میکند، پس هر کسی که در مشرق و مغرب زمین است، اینصدا را میشنود و به جهت ترسناک بودن این صدا، آن که در خواب است، بیدار میشود و هر که ایستاده است مینشیند و آن کسی که نشسته است بر میخیزد و سر پا میایستد، خدا رحمت کند کسی که آن صدا را بشنود و عبرت بگیرد و عملاً این صدا را جواب بگوید، برای اینکه این صدا، صدای جبرئیل ( علیه السلام) است.
امام ( علیه السلام) فرمود: صدای آسمانی در شب بیست و سوم ماه رمضان خواهد بود، برای شما تردیدی پیدا نشود، بشنوید و اطاعت کنید و در آخر روز ابلیس ملعون فریاد میزند: ای مردم! آگاه باشید که فلانی مظلوم کشته شده است، برای اینکه مردم در شک بیفتند و گرفتار امتحان بشوند، چه بسا اشخاصی که در آن روز به خاطر شنیدن این صدا سرگردان و در آتش غضب خداوند سرنگون خواهند شد، پس وقتی که در ماه رمضان صدا را شنیدید (اینکه قائم آل محمّد آمد) در آن شک نکنید و بدانید آن، صدای جبرئیل است و علامت حقانیّت آن صدا این است که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به نام پدرش ذکر میکند، این صدا چنان فراگیر است که حتی
ص: 129
دختران پردهنشین نیز آن را میشنوند و پدر و برادر خود را ترغیب میکنند که از منزل بیرون برويد (و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را یاری کنید)...3- زراره میگوید به امام صادق ( علیه السلام) عرض کردم: آیا این صدا را افراد خاصّی میشنوند یا همگانی است؟
فرمود: این صدا عمومی است و هر کسی به زبان خودش آن را میشنود...(1)
سؤال (36)
جواب:
آنچه از روایات بر میآید این است که حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در بیست و چهارم یا بیست و سوم ذیالحجّه یعنی پانزده شب، پیش از ظهور، جوانی از یاران و خویشان خود را جهت ایراد بیانیۀ خود به سوی اهل مکه اعزام میدارد، اما طولی نمیکشد، بعد از نماز در حالی که پیام حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یا فرازهایی از آن را برای مردم میخواند، دشمنان به او حملهور شده و به طرز وحشیانهای وی را در داخل مسجدالحرام بین رکن و مقام به قتل میرسانند و این شهادت فجیع در آسمان و زمین اثر میگذارد.خبرهای مربوط به شهادت این جوان نیک سرشت در مکّه، در منابع شیعه و سنّی بطور متعدّد و در منابع شیعه بیشتر است که نام او را غلام (نوجوان) و نفس زکیّه نامیده است و برخی روایات نام وی را محمّد بن حسن ذکر کرده
ص: 130
است.(1)
1- از امیرمؤمنان! علی ( علیه السلام) روایت شده است که فرمود: آیا نمیخواهید شما را خبر دهم از آخرین فرمانروای حکومت خاندان فلان؟
عرض کردیم: آری ای امیرمؤمنان! فرمود: کشته شدن نفس بیگناه در سرزمین حرم به دست گروهی از قریش، سوگند به خدائی که میشکافد و جانها را میآفریند، بعد از این واقعه به جز پانزده شب، حکومتی برای آنان باقی نمیماند.
پرسیدم: آیا پیش از این حادثه یا بعد از آن اتفاقی رخ میدهد؟ فرمود:
در ماه رمضان صیحۀ آسمانی که شخص بیدار را به وحشت و ترس میافکند و خوابیده را بیدار میسازد و دختران را از پشت پرده بیرون میآورد.(2)2- در روایتی دیگر ابوبصیر از امام صادق ( علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به یاران خود میفرماید، ای دوستان من، اهل مکّه مرا نمیخواهند، ولی من برای اتمام حجّت، نماینده خود را به سوی آنان میفرستم تا آنگونه که شایستۀ من است بر آنها حجّت را تمام کند...
از این رو یکی از یاران خود را فرا خوانده و به او میگوید به مکّه برو و این پیام را به مردم آن سامان برسان و بگو، ای مردم مکّه! من پیامآور فلانی به سوی شما هستم که چنین میگوید:
ص: 131
ما خاندان رحمت و کانون رسالت و خلافت الهی و از سلالۀ محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) و از تبار انبیاء میباشیم و از آن زمان که پیامبر ما به ملکوت اعلا پیوست تا امروز در حق ما ظلم شد و بر ما ستمها رفت و حقوق مسلّم ما پایمال گردید، اینک ما از شما یاری میخواهیم و شما ما را یاری نمائید.
وقتی آن جوان این سخنان را ابلاغ میکند، بر او هجوم میآورند و او را بین رکن و مقام به شهادت میرسانند، او همان «نفس زکیّه» است، چون این خبر به اطّلاع امام میرسد، به یاران خود میفرماید: نگفتم به شما که اهل مکّه ما را نمیخواهند؟ یاران، حضرت را رها نمیکنند تا آنکه قیام مینماید و از کوه طوی(1) با سیصد و سیزده نفر به تعداد رزمندگان جنگ بدر، فرودمیآید تا آنکه وارد مسجدالحرام شده و در مقام ابراهیم، چهار رکعت نماز میگذارد و آنگاه به حجرالاسود تکیه میدهد و پس از حمد و ستایش خدا و ذکر نام و یاد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) ، لب به سخن میگشاید به گونهای که کسی از مردم چنین سخن نگفته باشد.(2)
3- پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خروج نمیکند مگر آنکه نفس زکیّه کشته شود و چون به شهادت رسید، اهل آسمان و زمین بر قاتلان او غضبناک شوند، آنگاه مردم نزد مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) درآیند و چونان عروسی که شب عروسی به خانه شوهر میبرند گرداگرد او جمع شوند.(3)
البتّه در پارهای از روایات آمده است که نوجوانی به نام نفس زکیّه در شهر مدینه به قتل میرسد، ولی باید توجه داشت که او آن نفس زکیّهای که اندکی قبل از ظهور در شهر مکه کشته میشود نیست.
ص: 132
در این زمینه امام صادق ( علیه السلام) میفرماید: ای زراره! ناگزیر، در مدینه نوجوانی کشته میشود.
پرسیدم، فدایت شوم، مگر لشکر سفیانی او را به قتل نمیرسانند؟ فرمود:نه بلکه لشکریان خاندان فلانی وی را میکشند، نیروهای یاد شده در حالی که مردم نمیدانند برای چه آمدهاند، وارد مدینه میشوند، آنگاه آن جوان را دستگیر نموده و به قتل میرسانند، وقتی آنان، آن جوان را از روی ستم و ظلم میکُشند، خداوند آنان را مهلت نمیدهد، پس در این هنگام چشم به راه فرج باشید.(1)
آنچه از روایات بدست میآید؛ یکی از علائم ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خروج سیّد حَسَنی با یارانش برای یاری آن حضرت است؛ که از سرزمین دیلم (از بلاد گیلان) و قزوین قیام مینماید و با صدای بلند فریاد میکند که به فریاد آل محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) برسید که از شما یاری میطلبد، او دعوی باطل ندارد و ادعای مهدویّت یا نیابت امام زمان بودن را ندارد و مردم را به نفس خود دعوت نمیکند و از شیعیان مخلص ائمه و تابع دین حق است و در بین مردم مطاع و بزرگ و رئیس است و در گفتار و کردار، موافق با شریعت حقّه خاتم الانبیاء محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) است، در زمان او کفر و ظلم عالم را فرا گرفته و مردم از دست ستمگران و فاسقان در اذیّت و آزار به سر میبرند، در چنین شرایطی سیّد حسنی برای نصرت دین استغاثه میکند، پس مردم او رااجابت نمایند، خصوصاً گنج های طالقان که از طلا و نقره نباشند، بلکه مردان شجاع و قوی دل و مسلّح و مکمّل که بر سواری ها سوارند، در اطراف او جمع شوند و جمعیّت او روز به روز زیاد میشود، او مانند سلطان عادل در میانشان حکم و رفتار نماید و به تدریج بر اهل ظلم و
ص: 133
طغیان غالب آید و از دیلم تا کوفه را از لوث وجود ستمگران و کافران پاک نماید و در بین راه خود در شهر قم توقف چهل روزه دارد و جنگ سختی بینشان در میگیرد و کثیری از مردم قم کشته میشوند و سرانجام سیّد حسنی بر آنها غالب میشود، چون با اصحاب خود وارد کوفه شود و آن منطقه را تحت حکومت و سیطرۀ خود در آورد، به او خبر دهند که حضرت بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کرده و از مدینه به کوفه تشریف آورده است، پس سیّد حسنی با اصحاب خود به محضر آن حضرت مشرّف میشوند و از آن حضرت مطالبۀ دلایل امامت و مواریث انبیاء را مینماید.
امام صادق ( علیه السلام) میفرماید:
به خدا سوگند! که آن جوان، آن حضرت را میشناسد و میداند که او بر حق است، لکن مقصودش این است که حقیقت را بر مردم و اصحاب ظاهر کند، پس آن حضرت دلایل امامت و مواریث انبیاء(1) را برای او ظاهر نماید و معجزاتی از او صادر شود، در آنهنگام، سیّد حسنی و اصحابش با آن حضرت بیعت خواهند کرد، مگر عدّهای از طرفداران او که زیدی مذهب هستند که همۀ دلایل و معجزات را حمل بر سحر نمایند، امام آنها را نصیحت میکند و تا سه روز مهلت میدهد، چون موعظه در آنها اثر نمیکند، امر میفرماید که همۀ آنها را گردن بزنند، حالِ آنان شبیه حالِ خوارج نهروان است که قبلاً در صفین جزء لشکر علی بن ابی طالب بودند و سپس مخالفت کردند، در پایان سیّد حسنی به طرف مکّه میرود و مردم مکّه او را میکشند و سرش را به شام میفرستند...(2)
ص: 134
*ج - سیّد خراسانی و شُعیب بن صالح(1)
آنچه از روایات استفاده میشود این است که این دو شخصیّت از یاران حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده و مقارن ظهور آن حضرت از ایران ظاهر میشوند و در نهضت ظهورش شرکت میجویند، بطور خلاصه نقش آن دو، چنانکه از منابع حدیث اهل سنّت و برخی از روایات شیعه روشن میشود این است کهدر آن زمان، ایرانیان درگیر جنگی نابرابر با دشمنان خویشاند و در اثر طولانی شدن آن جنگ، سیّد خراسانی را به عنوان سرپرستی امورشان انتخاب مینمایند، گرچه وی به این امر چندان رغبتی نشان نمیدهد، اما با اصرارِ زیادِ آنان، میپذیرد و زمانی که رهبری ایرانیان را پذیرفت، با ایجاد وحدت کلمه در صفوف نیروهای مسلّح ایرانی، سردار رشید خود شعیب بن صالح را به فرماندهی کل نیروهای مسلّح، تعیین میکند. وی همزمان با خروج سفیانی و یمانی ظاهر میشود و نیروهای خود را به سوی عراق اعزام میدارد که سپاهیان سفیانی را شکست میدهند و نیروهای مستقر در شامِ خود را پیش رانده و در همان زمان از دو جناح عراق و شام، آماده پیشروی بزرگ به سوی فلسطین و قدس میشوند و...
حال چند سؤال در اینجا مطرح میشود:
سؤال اول- آیا مراد از خراسانی در این روایات فرد معیّن و مشخصی است و یا اینکه تعبیر از رهبر ایران است که در زمان ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجود خواهد داشت؟
روایات منابع اهل سنّت به روشنی دلالت دارند بر اینکه آن شخصیّت از ذریّه امام مجتبی و یا امام حسین (علیهم السلام) است و از او به عنوان هاشمی خراسانی یاد
ص: 135
شده(1) و صفات جسمی وی را که دارای صورتی نورانی و خال بر گونه راست و یا دست راست دارد، بیان کرده است.
سؤال دوم- آیا امکان دارد نام خراسانی و شعیب، دو نام سمبلیک و غیر حقیقی باشند؟
نسبت به خراسانی، روایات نام او را ذکر نکردند، بنابراین دلیلی ندارد که رمز باشد، بلی ممکن است بگوئیم نسبت ایشان به خراسان به این معنی نیست که حتماً اهل استان خراسان فعلی باشند، چون در صدر اسلام، نسبت دادن خراسان به مشرق زمین اطلاق میشده است که شامل ایران و سایر مناطق اسلامی متصل به آن که امروز تحت اشغال جمهوریهای تازه استقلال یافته شوروی سابق است میشود، بنابراین شخص خراسانی اهل هر منطقهای که از این محدوده باشد، نسبت او به خراسان صحیح است.
و اما نسبت به شُعیب بن صالح باید گفت که روایات ویژگیهای او را ذکر نموده است که جوانی است گندم گونه و لاغر، دارای محاسنی کم پشت، صاحب بصیرت و یقین و اراده ای خللناپذیر و از جنگاوران بنام و ممتاز میباشد، او مردی است شکستناپذیر، اگر کوه در مقابلش بایستد، آن را منهدم کرده و عبور میکند...
البته احتمال دارد که به جهت حفظ و ایمنی، نام او مستعار باشد تا وعده الهی محقّق شود، برخی از روایات وی را اهل سمرقند(2) میداند، اما بیشتر روایات میگوید او اهل ری میباشد و با قبیله بنی تمیم نسبتی دارد و یا اینکه از یکی از بخشهای بنیتمیم بنام «محروم» باشند و یا اینکه وی غلامی از بنی تمیم است.
ص: 136
به هر حال اگر این مطلب صحیح باشد، احتمال دارد وی در اصل اهل جنوب ایران باشد، زیرا آنجا هنوز عشایری از قبیلههای بنی تمیم وجود دارد و یا اینکه از قبایل بنیتمیم که در صدر اسلام در استان خراسان ساکن شدهاند باشند که امروزه بیشتر آنان در مردم ایران هضم شده و فقط چند روستای کوچک نزدیک مشهد از آنان باقی است که با زبان عربی هم صحبت میکنند و یا اینکه رابطه خویشاوندی با آنان دارد.
سؤال سوم- زمان ظهور آن دو شخصیّت کی است؟
آنچه از روایات استفاده میشود، در سال ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و همزمان با خروج سفیانی و یمانی است. همانطوری که امام صادق ( علیه السلام) فرمودند: خروج خراسانی و سفیانی و یمانی هر سه در یک سال و در یک ماه و در یک روز است.(1)
و اینک چند روایت در این زمینه:
1- امام رضا ( علیه السلام) فرمود: قبل از قیام حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پنج علامت دیده میشود، خروج سفیانی، قیام یمانی، خروج مروانی، شعیب بن صالح و...(2)
2- امیرالمؤمنین ( علیه السلام) فرمود:
در این موقع سفیانی از کوفه قصد حمله به خراسان را دارد و مردم خراسان در طلب حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حرکت در میآیند و با سیّد هاشمی ملاقات میکنند در حالی که پرچمهای سیاه در اهتزاز است، پیشاپیش سپاه، شعیب
ص: 137
بن صالح قرار گرفته و در جایی به نام اصطخر(1) نبرد شدیدی در میگیرد که لشکریان سفیانی از بین میروند و...(2)
3- از محمّد بن حنفیّه نقل شده که فرمود: پرچمهای سیاهی از بنی عبّاس خروج میکند، سپس پرچمهای مشابه دیگری که حاملان آنها،کلاههای سیاه و لباسهای سفید بر تن دارند، پیشاپیش آنان مردی است بنام صالح، از قبیله بنی تمیم، طرفداران سفیانی را شکست میدهد تا اینکه در بیت المقدّس فرود آمده و زمینه ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مهیّا مینمایند، تعداد سیصد تن دیگر از شام به او میپیوندند، فاصله خروج او تا تقدیم زمام امور به حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هفتاد و دو ماه میباشد.(3)
4- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: ... تا اینکه خراسانی و سفیانی بر آنان (اهل عراق) خروج نموده و هر دو مانند دو اسب مسابقه، یکی از اینجا و دیگری از آنجا بسوی کوفه در حرکتند.(4)
5- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: پرچمهای سیاهی که از خراسان خروج میکنند؛ به سوی کوفه فرود میآیند و با ظاهر شدن حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای تجدید بیعت حضور ایشان میرسند.(5)
آنچه از روایات استفاده میشود این است که قبل از ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) انقلابی در یمن رخ میدهد که زمینهساز ظهور آن حضرت است،نام رهبر
ص: 138
آن در روایات معروف به یمانی میباشد و روایتی نام وی را حسن و یا حسین از نسل زید بن علی (علیهم السلام) یاد میکند. وی یکی از رهبران بر حق است که به حمایت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خروج میکند و با سفیانی میجنگد، قیام او یکی از علائم حتمیّه به شمار میآید.
یمانی در پی نبرد سفیانی با وی وارد عراق میشود، نیروهای یمنی و ایرانی (که به رهبری سیّد خراسانی و شعیب بن صالح عمل میکنند) جهت رویارویی با سفیانی وارد عمل میشوند و نقش نیروهای یمنی در نبرد با سفیانی، نقش پشتیبانی از نیروهای ایرانی است، زیرا از لحن اخبار چنین فهمیده میشود که طرف درگیر با سفیانی، مردم مشرق زمین- یاران خراسانی- هستند و گویا یمنیها پس از ياری رساندن به آنان به یمن باز میگردند.(1) و اینک چند روایت در این زمینه:1- عمر بن حنظله از امام صادق ( علیه السلام) نقل میکند که فرمود: پیش از ظهور قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پنج نشانه تحقّق پیدا میکند، صیحۀ آسمانی، خروج سفیانی، فرو رفتگی در بیداء، خروج یمانی، کشته شدن نفس زکیّه.(2)
2- امام صادق ( علیه السلام) فرمود:
خروج خراسانی و سفیانی و یمانی هر سه در یک سال و در یک ماه و در یک روز است، اما هیچ پرچمی هدایتگرتر از پرچم یمانی نیست، آری مردم را دعوت به حق میکند.(3)
ص: 139
3- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: خروج سفیانی و یمنی و خراسانی در یک ماه و یک روز و ترتیب آنها همچون رشتۀ مهرهها پشت سر هم خواهد بود، پریشانی و سختی از هر سو پدید میآید، وای بر کسی که با آنها مخالفت کند، در میان پرچمها هدایتکنندهتر از پرچم یمانی وجود ندارد، چرا که پرچم حق است و شما را به سوی صاحبتان دعوت میکند، وقتی یمنی قیام کند فروش اسلحه به مردم حرام است و آنگاه که خروج کند بسوی او بشتاب که پرچم او پرچم هدایت است و بر هیچ مسلمانی، سرپیچی از اوجایز نیست و اگر کسی چنین کند از اهل آتش خواهد بود، زیرا که او مردم را به حق و به راه مستقیم دعوت میکند.(1)
4- در روایتی دیگر آمده است که: آنگاه فرمانروائی از صنعاء بنام حسین یا حسن، قیام میکند و با قیام او فتنهها از میان میرود، خجسته و پاک ظاهر میشود و در پرتو او ظلمت از بین میرود و حق بعد از پنهان شدن، به وسیله او آشکار میگردد.(2)
5- و در پارهای از روایات درباره حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است که:
او از یمن و آبادیای به نام کرعه خروج میکند؛ و حال آنکه در روایات ثابت و متواتر است که حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مکه و مسجدالحرام قیام میکند، شاید منظور از این شخص، همان یمنی باشد که قیام خود را از این منطقه آغاز میکند.(3)
ص: 140
از جمله نشانههای ظهور، خروج دجّال است، ما در اینجا به همان روشی که به معرّفی سفیانی پرداختیم، دجّال و خصوصیّات او را مورد بررسی قرار میدهیم.
1- در کتابهای لغت؛ دجّال به معنی کذّاب است و فعل آن را به معنی آب طلا و آب نقره دادن نوشتهاند، دجّال را در زبانهای فرانسه و انگلیسی آنتی کریست نامیدهاند که به معنی دشمن و ضدّ مسیح است.(1) و در هر سه دین یهودیّت، مسیحیّت و اسلام مطرح شده است.
2- از روایات و منابع حدیثی به دست میآید که دجّال نام شخص خاصی نیست، بلکه عنوانی است برای افراد پر تزویر و حیلهگر و پر مکر و حقّهباز كه برای کشیدن تودههای مردم به دنبال خود از هر وسیلهای استفاده میکنند و بر سر راه هر انقلاب سازندهای که در ابعاد مختلف صورت میگیرد ظاهر میشوند.لذا پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در حدیثی میفرماید: هر پیامبری بعد از نوح، قوم خود را از فتنۀ دجّال بر حذر داشت من نیز شما را بر حذر میدارم.(2)
مسلماً اگر دجّال نام شخص خاصّی بود و مربوط به آخرالزّمان، انبیای پیشین به مردم عصر خود نسبت به فتنۀ این چنین دجّالی که در آخرالزّمان ظاهر میشود و هزاران سال با آنها فاصله دارد هشدار نمیدادند.
ص: 141
و در برخی از روایات دیگر سخن از «دجّالها» به میان آمده است و این احتمال را تقویّت میکند که دجّال نام شخص معیّنی نیست، بلکه هر کسی که با ادعاهای پوچ و بی اساس و با توسّل به حیلهگری و نیرنگ درصدد فریب مردم باشد، دجّال است، چنانکه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: قیامت بر پا نمیشود مگر آنکه سی نفر دجّال که خود را پیغمبر میپندارند ظاهر شوند.(1)
و در حدیث دیگر فرمود: پیش از خروج دجّال، متجاوز از هفتاد نفر دجّال ظاهر خواهند شد.(2)و همچنین امیرالمؤمنین ( علیه السلام) فرمود: از دو دجّالی که از اولاد فاطمه (علیه السلام) به وجود میآیند بر حذر باشید. دجّالی هم از دجلۀ بصره خروج میکند که از من نیست و او مقدّمه دجالهاست.(3)
بر این اساس میتوان گفت: ما دو نوع دجّال داریم؛ یکی همان دجّال حقیقی و واقعی که پس از همه دجّالها میآید و در دروغگویی و حیلهگری و مردم فریبی سرآمد است و دیگری گروهی شیّاد و دروغگویند که دست به فریبکاری و گمراهی مردم میزنند.
3- بنابر اینکه دجّال فرد خاصّی باشد، درباره نام او، خصوصیّات فردی و عقیدهاش چنین گفتهاند: وی در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) موجود بوده و نامش عبدالله یا صائد بن صید است، پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و اصحابش به قصد دیدار او به خانهاش رفتند، او مدعی خدایی بود، عُمر خواست او را به قتل رساند، ولی
ص: 142
پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) مانع شد و تاکنون زنده است.(1)او مردی است کافر، یک چشم بیشتر ندارد، آن هم در پیشانیش واقع شده و ماننده ستارهای میدرخشد، در پیشانی وی نوشته شده «کافر» است بطوری که هر باسواد و بیسوادی آن را میخواند، کوهی از طعام و نهری از آب همیشه با اوست، بر الاغ سفیدی سوار میشود که هر گامش یک میل راه است، آسمان به دستور وی باران میدهد و زمین گیاه میرویاند، اختیار گنجهای زمین با اوست، مرده را زنده میکند با صدایی که تمام جهانیان میشنوند ندا میکند «من خدای بزرگ شما هستم که شما را آفریده، روزی میرسانم، به سوی من بشتابید».(2)
همچنین در روایتی دیگر آمده است که: او مردی چاق، سرخ رو، با موی مجعّد و اعور است، چشمش همچون دانۀ انگوری است که بر روی آب قرار گرفته باشد.(3)
و همچنین مفضّل از امام صادق از پدرانش از امیرالمؤمنین از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) روایتی نقل کرده که به شرح اعمال نابخردانه و باطل دجّال میپردازد از جمله آنکه: او ادعّای خدایی میکند و هفتاد هزار نفر یهود، زنا زاده و دائمالخمر و رامشگر و بازیگر و برخی از عربها و زنها به او میگروند، از جمله کارهای او آزاد کردن زنا و هم جنس بازی به طور علنی است، همینطور یارانش انواع و اقسام زشتیها را انجام میدهند، او بسیاری از مناطق زمین را تسخیر میکند، گرچه
ص: 143
به مکه و مدینه و حرم امامان دسترسی نخواهد یافت و پس از آنکه در طغیان و سرکشی افراط کرد و زمین از ستم او و یارانش لبریز شد، کسی که حضرت عیسی ( علیه السلام) پشت سرش نماز میخواند (مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) او را خواهد کشت.(1)
4- مکان خروج دجّال کجاست و عاقبت کار او به کجا ختم میشود؟
آنچه از روایات استفاده میشود، او در آخرالزمان از شهر اصفهان قریه یهودیّه خروج خواهد کرد(2) و سرانجام بدست حضرت عیسی بن مریم یا حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کشته میشود.(3)رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) در این زمینه فرمودند: ... میان او (دجّال) و لشکر قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جنگ واقع شود، بالاخره آن ملعون به دست مبارک حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یا به دست عیسی بن مریم کشته شود.(4)
و در حدیثی دیگر فرمود: دجّال در امّت من بیرون میشود در چهل روز، پس خداوند عیسی بن مریم را مأمور کرده، او را طلب میکند و از بین میبرد.(5)
همچنین امیرالمؤمنین ( علیه السلام) در این رابطه فرمودند: مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با یارانش از مکّه به بیت المقّدس میآیند و در آن مکان بین آن حضرت با دجّال و ارتش او، جنگ واقع میشود، دجّال و ارتش او مفتضحانه شکست
ص: 144
میخورند، به طوری که از اوّل تا آخر آنها به هلاکت میرسند و دنیا آباد میشود و حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عدالت و قسط را در جهان به پا میدارد.(1)
نتیجهگیری: باید توجّه داشت که ریشه داستان خروج دجّال در بین نصاری بوده و بعد از اسلام نیز احادیثی در کتب حدیث پیرامون وی مطرح شد.حال بر فرض صحت اصل داستان، توصیفاتی که دربارهاش شده مدرک قابل اعتمادی ندارد و بدون تردید با افسانههایی آمیخته شده که صورت حقیقی خود را از دست داده است.
اینک میتوان چنین گفت: درآخرالزمان و نزدیک ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شخصی پیدا خواهد شد که در دروغگویی و حقّه بازی سرآمد اقرانش میباشد و در دروغگویی بر تمام دجّالهای گذشته برتری دارد، ادّعاهای پوچش گروهی را گمراه میکند، چنین جلوه میدهد که حیات و آب و نام مردم به دست اوست، مردم به طوری اغفال میشوند که گمان میکنند آسمان و زمین در اختیار اوست، در دروغگویی کارش به جایی میرسد که کارهای خوب را بد و کارهای بد را خوب معرفی میکند، بهشت را جهنّم و جهنّم را بهشت جلوه میدهد و کفرش بر هر بی سواد و با سوادی واضح است.
شايان ذكر است دلیل معتبری نداریم که صائد بن صید، دجّال موعود و از زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) تا حال زنده باشد، زیرا علاوه بر اینکه سند حدیث ضعیف است، پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نیز دربارۀ دجّال فرمود: داخل مدینه و مکّه نمیگردد، در صورتی که صائد بن صید در این دو شهر وارد شده و در مدینه وفات نمود و گروهی از مردم شاهد مرگش بودند.(2)
ص: 145
بر فرض اینکه پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) صائد را دجال نامیده باشد، دجّال لغوی یعنی دروغگوست، نه دجّال موعود از علائم الظهور.
به عبارت دیگر، پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلم) صائد را ملاقات کرد و او را به عنوان یکی از مصادیق دجّال به اصحاب خویش معرفی کرد و چون بعداً از خروج دجّال در آخرالزّمان خبر داد، این دو مطلب سبب اشتباه مردم شد و گمان کردند، صائد که پیغمبر او را دجال نامیده، همان دجّالی است که باید در آخرالزّمان خروج کند و از همین موضوع، زنده مانده و عمر طویل را برایش نتیجه گرفتند.(1)
محدّث قمی در کتاب منتهی الآمال مینویسد: فرزندان امام هادی ( علیه السلام) چهار پسر و یک دختر بودند که نام آنها بدین قرار است: 1- حسن 2- حسین 3- محمّد(2) 4- جعفر 5- علیّه.
در میان فرزندان امام هادی ( علیه السلام) جعفر انسان دروغگو و بدکرداری بود، بطوری که لقب کذّاب به خود گرفت، وی که بردار امام حسن عسگری و عموی امام زمان (علیهم السلام) بود، ادّعای امامت داشت و پس ازشهادت امام هادی ( علیه السلام) میگفت: امام مسلمین من هستم نه برادرم.
ابوحمزه ثمالی از ابوخالد نقل میکند که از علیّ بن الحسین ( علیه السلام) پرسیدم: امام بعد از تو کیست؟ فرمود: پسرم محمّد بن علی، اسمش در تورات باقر است که میشکافد علم را، او حجّت و امام بعد از من است و بعد پسرش جعفر ( علیه السلام) که اسمش در نزد اهل آسمان ها صادق است، گفتم: چگونه او صادق نامیده شد با اینکه همه شما صادق هستید. فرمود: پدرم از پدرش نقل کرد که رسول خدا
ص: 146
(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: وقتی که فرزند پنجم من متولّد شد او را صادق بنامید، زیرا فرزند پنجم او کسی است به نام جعفر که به دروغ ادّعایامامت میکند و او نزد خدا جعفر کذّاب است، او ادّعای چیزی میکند که شایسته نیست و مخالف پدرش است و نسبت به برادرش حسادت میکند...
سپس علیّ بن الحسین ( علیه السلام) گریست و گفت: میبینم او حتماً طاغوت زمانش را برای تفتیش امر ولی الله و امام غایب ترغیب و تشویق میکند.
همچنین ابوالادیان میگوید: خدمتکار امام حسن عسگری ( علیه السلام) بودم و نامههای آن حضرت را به شهرها میرساندم، روزی که آن بزرگوار مریض بود و با همان بیماری از دنیا رفت به خدمتش رسیدم، چند نامه نوشته فرمود:
این ها را به مدائن ببر و چون چهارده روز گذرد، روز پانزدهم وارد سامّرا میشوي، ناله و فریادی از خانه من میشنوی و مرا میبینی که غسل میدهند.
عرض کردم: ای مولای من! وقتی که چنین شود، پس چه کسی جانشین شماست؟ فرمودند: کسی که جواب نامههایم را از تو بخواهد، او پس از من امام شماست.
عرض کردم بیشتر آگاهم ساز! فرمود: کسی از محتوی همیان به شما اطّلاع بدهد، او امام است.
آنگاه هیبت امام مانع از آن شد که از آنچه در همیان است سؤال کنم، نامهها را که به مدائن آوردم و جواب آنها را گرفتم و روز پانزدهم،همانگونه که امام عسگری ( علیه السلام) به من فرموده بود، وارد سامرّا شدم، به ناگاه شیون از خانۀ امام بلند شد، وارد خانه شدم دیدم او را در جای غسل قرار دادهاند و جعفر کذّاب را
ص: 147
بر در خانه دیدم و شیعیان اطراف او را گرفته، تعزیّت و تسلیّت میگویند، با خود گفتم هرگاه این امام باشد، امامت باطل میشود، چرا که من او را میشناختم که نبیذ میخورد و در خانه خود قمار میباخت و تار مینواخت، پیش او رفتم و تسلیّت و تعزیّت گفتم: ولی او هیچ از من نپرسید، سپس عقید (خادم امام عسگری ( علیه السلام) ) بیرون آمد و فرمود: ای مولای من! برادرت کفن شد، برخیز و بر او نماز بخوان، آنگاه جعفر و شیعیان و سمّان و حسن بن علی نمایندۀ خلیفۀ معتصم معروف به «سلمه» همگی وارد شدند، وقتی همه وارد خانه شدیم، ناگاه دیدیم که نعش امام حسن عسگری ( علیه السلام) تجهیز شده است، جعفر پیش رفت که بر او نماز بخواند، همین که خواست تکبیر بگوید پسری گندمگون که سرش موی کوتاهی داشت و دندانهای پیشین او گشاده بود، ردای جعفر را کنار زد و گفت: عقبتر بایست ای عمو! من سزاوارترم که نماز پدرم را بخوانم.
جعفر عقب کشید، در حالی که صورتش از خشم متغیّر شده و رویش زرد گشته بود، آن پسر پیش آمد و نماز گذارد و در کنار قبر پدرش او را دفن کردند.آن گاه فرمود: ای بصری! جواب نامهها را که با توست بیاور، جوابها را به او تقدیم کردم و با خود گفتم: این دو دلیل و فقط دلیل همیان مانده است...
ما نشسته بودیم که گروهی از قم رسیدند، پرسیدند: حسن بن علی ( علیه السلام) کجاست؟ از مرگ او که آگاه شدند، پرسیدند: پس صاحب عزا کیست؟ جعفر را نشان دادند، به او سلام عرض کردند، تسلیّت و تعزیّت گفتند و اظهار داشتند ما اموال و نامههایی آوردهایم، آیا میگویی که این نامهها از چه کسانی و این اموال چقدر است؟ برخاست و لباسهایش را حرکت داد و گفت: آیا انتظار دارید من غیب نیز بدانم.
سپس خادم آمد و گفت: شما نامههای فلان و فلان و همیانی که در آن هزار
ص: 148
دینار است و ده دینار آن مطلاست آوردهاید، نامهها و اموال را به او تسلیم کردند و گفتند: آن کسی که تو را به این کار مأمور فرموده، همانا امام است.
جعفر پیش معتمد (خلیفه عباسی) آمده و جریان را برای او شرح داد، معتمد کسی را فرستاد، صیقل(1) را دستگیر کردند و آن پسر را از او خواستند، او انکار کرد و...(2)
در مورد این شخص روایتی از کتاب غیبت نعمانی که از منابع درجه اوّل حدیث میباشد، از جابر بن یزید جعفی نقل شده است که گفت: از امام باقر ( علیه السلام) در مورد سفیانی سؤال کردم حضرت فرمود:
دسترسی به سفیانی پیدا نمیکنید تا اینکه قبل از او شیصبانی در سرزمین عراق مانند آبی که از زمین بجوشد، ناگهان ظاهر میشود و خروج مینماید، او نمایندگان شما را به قتل میرساند و بعد از این ماجرا، در انتظار سفیانی باشید که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز خروج میکند.(3)
در این روایت چند نکته یادآوری شده است:
1- او به شیصبانی توصیف شده است که نسبت به شیصبان دارد و آن صفتی است که امامان (علیهم السلام) از آن تعبیر به طاغوتها و اشرار مینمایند، به گونهای که در شرح قاموس زبیری آمده است، شیصبان در اصل نام ابلیس و مورچه نر میباشد.
ص: 149
2- اینکه او قبل از سفیانی خروج میکند، از روایت چنین برداشت میشود که بین او و سفیانی فاصله چندانی نیست و یا اینکه بلافاصله بعد از او سفیانی خروج خواهد کرد، بدلیل مفاد کلام امام باقر ( علیه السلام) که فرمود، بعد از او منتظر سفیانی باشید.
1- محل خروج وی عراق است که به آن نیز زمین کوفان گفته میشود و یا اینکه در شهر کوفه است، به هر حال خروج و یا انقلاب و یا حکومت او ناگهانی و غیرمنتظره است مانند آب که از زمین میجوشد، او انسانی است طغیانگر و خونریز که مؤمنان را به قتل میرساند و ظاهراً معنای جملۀ «و نمایندگان شما را میکشد» در کلام امام باقر ( علیه السلام) این است که مؤمنین عالی رتبهای را که معمولاً پیشاپیش و در صدر هیئت نمایندگی حضور دارند، به شهادت میرساند.(1)
در مورد این شخص روایتی در کتاب غیبت شیخ طوسی که از منابع درجۀ اوّل حدیث، به شمار میرود وارد شده است، حذلم بن بشیر از امام زینالعابدین ( علیه السلام) نقل کرده که گفت به علیّ بن الحسین ( علیه السلام) عرض کردم کیفیّت خروج حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را برایم توصیف نموده و دلایل و نشانههای ظهورش را به من بشناسان، حضرت فرمود:
قبل از ظهور او مردی به نام عَوف سَلَمی در سرزمین جزیره خروج مینماید که جایگاه او تکریت و محل قتل وی مسجد دمشق میباشد و بعد از آن شُعیب بن صالح از سمرقند(2) خروج میکند و آنگاه سفیانی ملعون که از ذریّه عُتبه پسر ابوسفیان است، از منطقه وادی یابس (بیابان خشک) خروج مینماید که در
ص: 150
هنگام خروج او حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مخفی است و پس از آن خروج مینماید.(1)
ظاهراً عوف سلمی علیه حکومت سوریه قیام میکند و مدت کوتاهی قبل از سفیانی به سر میبرد.
اما جزیره که مرکز جنبش و قیام اوست، نام منطقهای است در مرز عراق و سوریه و جایگاه او قبل از قیام و حرکتش و همچنین بعد از شکست او و فرارش شهر تکریت خواهد بود که امروزه یکی از شهرهای معروف عراق است.
و آنچه که این مطلب را تأیید میکند این است که تکریت نزدیک منطقۀ حرکت او یعنی جزیره واقع شده است و روایت اشاره به این معنا داردکه او در مسجد دمشق کشته میشود یعنی در آنجا بوسیلۀ ترور به قتل میرسد و یا اینکه در آن محل دستگیر و کشته میشود.(2)
سؤال (37)
جواب: ظهور آن حضرت از جمله اموری است که وقتش معلوم نیست، لذا در روایات تعیین کنندگان وقت ظهور، دروغگو معرفی شدهاند از جمله:
1- در روایتی که فضیل بن یسار از امام محمّد باقر ( علیه السلام) نقل کرده، آن حضرت در پاسخ این پرسش که آیا برای این امر (برخاستن قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) وقتی مشخص وجود دارد؟ فرمود: کسانی که برای این امر وقت تعیین میکنند، دروغ میگویند.
(آن حضرت سه مرتبه، این سخن را تکرار کرد) و آنگاه فرمود:
ص: 151
زمانی که موسی ( علیه السلام) قومش را برای رفتن به قراری که با پروردگار داشت، ترک کرد، به آنها وعده داد که تا سی روز دیگر بر میگردد، امّا زمانی که خداوند ده روز دیگر بر آن سی روز افزود، قومش گفتند: موسی خلاف وعده کرده، پس آن کردند که کردند...(1)داستان ارتداد قوم موسی و گوساله پرست شدن آنها در پی تأخیر ده روزۀ حضرت موسی در تاریخ مشهور است.(2)
2- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: وقت گذاران دروغ میگویند، ما نه در گذشته برای ظهور وقت تعیین کردهایم و نه در آینده میکنیم.(3)
3- امام رضا ( علیه السلام) بواسطه پدران بزرگوارش نقل میکند که به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) عرض شد: ای رسول خدا! آن قائم که از نسل شماست چه وقت ظهور میکند؟ آن حضرت فرمود: ظهور او مانند قیامت است. «تنها خداوند است که چون زمانش فرا رسد آشکارش میسازد، فرا رسیدن آن بر آسمانیان و زمینیان پوشیده است، جز به ناگهان بر شما نیاید».(4)
4- عبدالرحمن بن کثیر گوید: خدمت امام صادق ( علیه السلام) نشسته بودم که مهزم وارد شد و عرض کرد: قربانت! به من خبر دهید این امری که در انتظارش هستیم، کی واقع میشود؟ فرمود:
ص: 152
ای مهزم! دروغ گفتند وقت گذاران و هلاک شدند شتاب کنندگان و نجات یافتند تسلیم شوندگان.(1)5- امام صادق ( علیه السلام) در روایتی خطاب به محمّد بن مسلم میفرماید: ای محمّد! هر کس برای تو خبری از ما درباره تعیین وقت (ظهور) نقل کرد، در تکذیب او درنگ نکن، زیرا ما (اهل بیت) برای هیچ کس، وقت ظهور را تعیین نکردهایم.(2)
6- همچنین در توقیعی که از ناحیۀ امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سؤال های اسحاق بن یعقوب پاسخ داده شده آمده است: اما آشکار شدن فرج، به اراده خداوند است و آنان که (برای ظهور) وقت تعیین میکنند، دروغ میگویند.(3)
سؤال (38)
جواب: در روایتی که از موسی بن جعفر ( علیه السلام) نقل شده، آمده است که آن حضرت در این زمینه فرمودند:
اگر به ما گفته شود این امر (ظهور قائم) تا دویست سال و یا سیصد سال دیگر واقع نمیشود، دلها سخت میشد و بیشتر مردم از اسلام بر میگشتند، امّا گفتهاند: این امر چه با شتاب پیش میآید و چه نزدیک است! تا دل های
ص: 153
مردم الفت گیرد و فرج نزدیک احساس شود.(1)
بنابراین بر همه اهل قلم و سخن فرض است که تلاش خود را متوجّه اصل قضیّه انتظار فرج، منتظر نگهداشتن مردم، حفظ شادابی و سر زندگی انتظار در آنها و یادآوری وظایف منتظران کنند و از نوشتهها و سخنانی که مردم را بدون دلیل به وقوع ظهور در وقت مشخصی امیدوار میکند خودداری نمایند.
سؤال (39)
جواب: آنچه از روایات بدست میآید در روز جمعه یا شنبه و در ماه محرّم و در سالهای فرد(2) همچنین یک یا سه یا پنج یا هفت و یا نُه قیام میکند؛ و اینک چند روایت در این زمینه:
1- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: قائم ما اهل بیت (علیهم السلام) در روز جمعه قیام میکند.(3)2- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) روز شنبه، روزی که امام حسین ( علیه السلام) به شهادت رسید، قیام میکند.(4)
3- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: گوئیا قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را میبینم که در روز عاشورا، روز شنبه بین رکن و مقام ایستاده است، در حالیکه جبرییل ( علیه السلام) در مقابلش قرار گرفته است ندا میکند: اَلْبَیْیَعةُ لِلّهِ.(5)
ص: 154
4- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگام نماز عشاء ظهور میکند، در حالی که پرچم رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) و پیراهن و شمشیر او را با خود دارد و دارای نشانهها و نور و بیان است، وقتی نماز عشاء را بجای آورد با صدای رسا و بلند خود...(1)
استاد کورانی نویسنده لبنانی میگوید: در صورتی که روایت نسخه ابن حماد، ظهور آن حضرت را روز جمعه بعد از نماز عشاء بیان کرده بود، چگونگی جمع بین این دو روایت را ما اینگونه ترجیح میدادیم که ظهور امام در دو مرحله انجام میشود و سلطۀ امام بر حرم و مکّه شب دهم محرّماست که مقدّمۀ اعلان ظهور آن بزرگوار برای جهانیان در روز شنبه که روز عاشورا است خواهد بود.(2)
یعنی آغاز ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) غروب روز جمعه نُهم محرّم و سپس روز شنبه دهم محرّم تعیین میشود؛ و این جمع با روایاتی که میفرماید خداوند متعال در یک شب قیام آن حضرت را سر و سامان میدهد هماهنگی دارد و اکنون روایات ذیل را ملاحظه فرمائید:
1- پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از خاندان ما اهل بیت (علیهم السلام) است و خداوند قیام وی را در یک شب سامان میدهد.(3)
2- و در روایتی دیگر آمده است که: خداوند قیام او را در شبی سامان میدهد.(4)
3- مفضّل بن عمر از اصحاب امام صادق ( علیه السلام) میگوید: ای مولای من! محل ظهور مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شما کجاست و چگونه ظاهر میشود؟ فرمودند:
ص: 155
به تنهایی ظاهر میشود، به تنهایی وارد مسجدالحرام میشود، به تنهایی دست به دامن کعبه میزند، شب را به تنهایی در کنار بیت به سر میبرد، چونمردم به خواب روند و شب فرا رسد جبرییل و میکاییل و صفوف فرشتگان بر او وارد شوند. جبرییل ( علیه السلام) به آن حضرت عرض میکند: ای آقای من! گفتارت مقبول و فرمانت مطاع است، پس آن حضرت دست به چهرهاش کشیده و میفرماید: «ستایش خداوند را که وعدۀ لطف و رحمتش را بر ما محقّق فرمود و ما را وارث همۀ سرزمین بهشت گردانید تا هر جای آن را بخواهیم منزل کنیم، زیرا آن روز پاداش نیکوکاران بسیار نیکو خواهد بود».
آنگاه امام بین رکن و مقام میایستد و فریاد میزند: ای یاران مخصوص من وای کسانی که خداوند شما را برای نصرت و یاری من در روی زمین ذخیره کرده است! با حالت اطاعت نزد من حاضر شوید، صیحه و فریاد امام در شرق و غرب به گوش آنها میرسد و آن صدای ملکوتی را میشنوند و به طرف امام حرکت میکنند و در چشم به هم زدنی بین رکن و مقام نزد امام حاضر میگردند، در این حال خداوند متعال به نور امر میکند که از زمین به آسمان به صورت عمودی بر آید و تمام ساکنان روی زمین را از پرتو خود روشن سازد، این نور مؤمنان را به شادی و سرور وا میدارد، زیرا از قیام قائم ما اهل بیت (علیهم السلام) خبر ندارند، اما چون صبح شود آنها در محضرمقدّس و در فرمان امام ( علیه السلام) قرار میگیرند و تعداد آنها سیصد و سیزده نفر (به عدد اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در روز جنگ بدر) است.(1)
ص: 156
سؤال (40)
جواب: اولاً؛ از روایاتی که در باب امامت وارد شده استفاده میشود که وجود مقدّس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با عالم غیب در ارتباط است و در مواقع احتیاج، حقائقی را دریافت میکند و در بعضی روایات وارد شده که امام صدای ملک را میشنود، اما خودش را مشاهده نمیکند.(1)
بنابراین ممکن است خداوند متعال وقت ظهور را به وسیله الهام به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بفهماند، همانطور که امام صادق ( علیه السلام) فرمود: یکی از ما امامی استپیروز، ولی مخفی تا هنگامی که اراده خدا تعلق گرفت که آشکارش کند، در قلبش اثری میگذارد، پس ظاهر میشود و به امر خدا قیام میکند.(2)
و همچنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: وقتی موقع ظهور مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرا رسد، خداوند شمشیر و پرچم آن حضرت را به صدا در میآورد، میگویند، ای دوست خدا! به پا خیز و دشمنان خدا را به قتل رسان.(3)
ثانیاً؛ در روایتی از امام صادق ( علیه السلام) آمده است که: خداوند قبل از وفات پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلم) مکتوبی بر او نازل کرد و فرمود: ای محمّد! این است وصیّت من به سوی نجیبان و برگزیدگان از خاندانت.
ص: 157
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) گفت: ای جبرییل! نجیبان چه کسانی هستند؟ فرمود: علی بن ابیطالب و اولادش.
بر آن مکتوب چند مُهر از طلا بود، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) آن را به امیرالمؤمنین ( علیه السلام) داد و دستور فرمود: که: یک مهر آن را بگشاید و به آنچه در آن است عمل کند. امیرالمؤمنین ( علیه السلام) یک مُهر آن را گشود و به آن عمل کرد، سپسآن را به پسرش حسن داد او هم یک مهر را گشود و به آن عمل نمود... و تا قیام حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این چنین ادامه دارد.(1)
پس ممکن است که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وقت ظهور خویش را توسط این وصیّت مکتوبی که به عنوان دستورالعمل نزد ایشان است مطّلع شود.
سؤال (41)
جواب: آنچه از روایات استفاده میشود شهر مکه معظّمه است و اینک چند روایت در این زمینه:
1- مفضّل بن عمر از اصحاب امام صادق ( علیه السلام) از محل و کیفیّت ظهور آن حضرت سؤال کرد: ای مولای من! محل ظهور مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شما کجاست و چگونه ظاهر میشود؟ فرمودند: به تنهایی ظاهر میشود، به تنهایی وارد مسجد الحرام میشود، به تنهایی دست به دامن کعبه میزند، شب را به تنهایی در کنار بیت به سر میبرد و...(2)
ص: 158
2- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: یاران پرچمهای سیاه از خراسان به کوفه روی میآورند و چون مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مکه ظهور نماید، گروهی را جهت بیعت نزد وی میفرستند.(1)
3- امام زینالعابدین ( علیه السلام) فرمود: مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از گردنۀ کوی طوی(2) با سیصد و سیزده مرد به عدد رزمندگان جنگ بدر، فرود میآید تا آنکه وارد مسجد الحرام میشود و در مقام ابراهیم چهار رکعت نماز میگذارد و به حجرالاسود تکیه میزند...(3)
4- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: چون حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مکه قیام کند و...(4)
سؤال (42)
جواب: جبرییل و میکاییل و یاران خاصّ آن حضرت در شهر مکّه بین رکن حجرالاسود و مقام ابراهیم ( علیه السلام) با وی بیعت میکنند.(5)و اینک به چند روایت در این زمینه اشاره میکنیم:
1- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: با قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) براساس کتاب و سنّت خدا در مکّه بیعت میکنند...(6)
ص: 159
2- امام زین العابدین ( علیه السلام) فرمود: مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از گردنة کوه طوی با سیصد و سیزده مرد به عدد رزمندگان جنگ بدر، فرود میآید تا آنکه وارد مسجدالحرام میشود و در مقام ابراهیم چهار رکعت نماز میگذارد و به حجر الاسود تکیه میزند و پس از حمد و ثنای خدا و یاد و نام پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و درود بر او، لب به سخن میگشاید، به گونهای که هیچ یک از مردم، چنان سخن نگفته باشد و نخستین کسانی که با او دست بیعت میدهند، جبرییل و میکاییل میباشند.(1)
3- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: خداوند سبحان آنان را در شب جمعه گرد هم میآورد و صبح جمعه جملگی در مسجدالحرام با آن حضرت دست بیعت و وفاداری میدهند و هیچکدام از آنان سرپیچی نمیکنند.(2)4- پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: در بین رکن و مقام (کنار کعبة معظمه) با مردی از امّت من بیعت میشود...(3)
5- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: ... خداوند سیصد و سیزده تن یارانش را بدون وعدة قبلی گرداگرد وی جمع مینماید... آنها بین رکن و مقام با او بیعت میکنند و با آن حضرت عهدنامهای است از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) که فرزندان پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) از اجداد طاهرینشان به ارث بردهاند.(4)
ص: 160
6- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: چون قائم آل محمّد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیرون آید خدا او را یاری کند به ملائکه و اوّل کسی که با او بیعت کند محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) باشد و بعد از آن علی.(1)
7- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: ... اولین کسی که با او بیعت میکند، جبرئیل است و سپس بیش از سیصد نفر با او بیعت خواهند نمود.(2)
8- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: سیصد و چند نفری که به شمارة اصحاب بدر خواهند بود، در بین رکن و مقام با مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیعت خواهند کرد، این عده رامردمان نجیب مصر و مردان دلاور شام و خوبان اهل عراق تشکیل میدهند و حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آنچه را که خداوند بخواهد در دنیا خواهد بود.(3)
9- امیرالمؤمنین ( علیه السلام) فرمود: حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از یاران خود بیعت میگیرد و با ایشان شرط میکند که: زنا نکنند، سرقت ننمایند، به مسلمانی فحش ندهند، به هیچ منزلی هجوم نبرند، کسی را بدون حق نزنند، طلا، نقره، گندم و جو احتکار و ذخیره ننمایند، مال یتیم را نخورند، دربارة چیزی که علم ندارند شهادت ندهند، مسجدی را خراب نکنند، مایعات مستکننده نیاشامند، خز و ابریشم نپوشند، کمربند طلا نبندند، قطع طریق ننمایند، راهی را خوفناک نکنند، با پسری لواط ننمایند،
ص: 161
به چیز قلیل و اندک راضی باشند، بوی خوش استشمام نمایند، از نجاست دوری کنند، امر به معروف و نهی از منکر نمایند، لباس زبر و خشن بپوشند، در موقع خواب صورت خود را روی خاک بگذارند، در راه خدا آن طور که باید و شاید جهاد کنند.(1)
جواب: از آنجا که آن حضرت از اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) (2) و فرزندان فاطمه (علیه السلام) است.(3) و انکار او و ظهورش مستلزم انکار نبوّت و ردّ سخنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) درباره او خواهد بود، انکار آن بزرگوار موجب کفر میشود، همانطور که جابر از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نقل میکند که: مَنْ اَنْکَرَ الْخُرُوجَ الْمهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فَقَدْ کَفَرَ؛ هر کس خروج حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را انکار نماید، کافر است.(4)
و همچنین ابوجعفر اسکاف نقل میکند که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: مَنْ کَذَّبَ بِالْمهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فَقَدْ کَفَر؛ کسی که مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را تکذیب کند، کافر شده است.(5)
لذا محمّد بن مسلم از امام صادق ( علیه السلام) نقل میکند که فرمودند: اگر خبر غیبت صاحب الامر به شما رسید منکر آن نشوید.(6)
ص: 162
جواب: علاوه بر اینکه گفته شد علائم حتمیّه و ظهور آن حضرت در یکسال واقع میشود، خصوصاً پس از گذشت پانزده شب از کشته شدن نفس زکیّه آن حضرت ظهور میفرمایند، روایتی از عبدالله بن عجلان نقل میکنند که ایشان گفتند: در خدمت امام صادق ( علیه السلام) شرفیاب بودیم، سخن از خروج حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به میان آمد، عرض شد: ما چگونه از روز قیام آگاهی پیدا کنیم؟ فرمودند: سر از خواب بر میدارد کسی از شما در حالی که میبیند ورقهای زیر سر او گذاشتهاند و روی آن نوشته شده «طَاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ».(1)
جواب: آنچه از روایات بدست میآید، با دشمنان خدا، دشمنان پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و امامان (علیهم السلام) ، به ویژه قاتلان جدّش ابی عبدالله ( علیه السلام) میجنگد و همه را از دم تیغ ذوالفقار گذرانده و به قتل میرساند،(2) و اینک چند روایت در این زمینه:
ص: 163
1- امیرالمؤمنین ( علیه السلام) فرمود: آنگاه مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) امر میفرمایند مرکبهای سواری بسازند و در کرانه عکّا، چهار صد کشتی ساخته میشود و به طرف طرطوس(1) به حرکت در میآیند و آنجا را فتح میکند و از طرطوس به سمت انطاکیه(2) میرود،آنجا را هم فتح میکند و از انطاکیه به طرفقسطنطنیه(3) هجوم میآورد آن سرزمین را هم فتح میکند و به جانب بلاد روم(4)، حرکت میکند و همة آن کشورها را مسخّر مینماید.(5)
2- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: زمانی که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، به طرف کوفه حرکت میکند و بیش از ده هزار نفر از آنجا بیرون میآیند که آنها را بتریّه میگویند. سپس به آن حضرت عرض میکنند: برگرد به همان مکانی که بودهای، ما نیازی به فرزندان فاطمه (علیهم السلام) نداریم. سپس شمشیر را میکشد و همة آنها را میکُشد، بعد وارد کوفه میشود و تمام منافقین شکّاک و جنگجویان را میکُشد تا خداوند راضی گردد.(6)
3- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: زمانی که قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند... و دست طایفة بنی شَیْبَه را قطع میکنند و آن
ص: 164
را بر درب کعبه میآویزند و این عبارت بر دیوارکعبه نوشته میشود «صاحبان این دستها که از بنی شیبه هستند به کعبه معظّمه خیانت نمودند (دزدهای کعبه هستند)».(1)
4- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: ... سپس متوجه کوفه میشود و در آنجا فرو میآید و خون هفتاد قبیله از قبایل عرب را مباح میشمارد.(2)
5- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: سپس توقف کوتاهی مینماید تا اینکه در رُمَیْلَه دَسْکَرَه،(3) شورشیانی از غیر عرب بر او خروج میکنند که تعداد آنها ده هزار نفر و شعارشان، ای عثمان! ای عثمان است، آنگاه حضرت مردی از عجم را فرا خوانده و شمشیرش را به او میسپارد و او آهنگ آن جماعت نموده و همه آنها را به قتل میرساند، به گونهای که یک تن هم باقی نمیگذارد.(4)
6- ابا صلت هروی از امام رضا ( علیه السلام) سؤال میکند، ای فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) چه میگوئی دربارة این سخن امام صادق ( علیه السلام) که فرمودند: اگر قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خروج کند، نوادگان قاتلان امام حسین ( علیه السلام) را به سبب اعمال پدرانشان به قتل میرساند؟امام رضا ( علیه السلام) فرمودند: همین است.
ص: 165
هروی میگوید گفتم: پس فرمایش خداوند که میگوید: وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْری؛ و هیچ گناهکاری گناه دیگری را متحمّل نمیشود!(1)
چه میشود، آن حضرت فرمود: راست گفت خداوند در تمام گفتههایش! بدان که نوادگان قاتلان امام حسین ( علیه السلام) به اعمال پدرانشان راضی بودند و به این کار افتخار میکنند و هر که از چیزی راضی باشد، مثل آن است که خودش آن عمل را انجام داده است، اگر مردی در مشرق کشته شود و در مغرب زمین کسی پیدا شود که به کشته شدن او راضی باشد، آن شخص در نزد خداوند شریک قاتل است، پس اینکه میبینی حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آنها را میکشد، بدین سبب است که آنان به کارهای پدرانشان راضی میباشند.(2)
7- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در جریان نبرد خود با مسائلی روبرو خواهد شد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) با آن مواجه نشده است، چون زمانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در بین مردم مبعوث گردید، آنان سنگ و چوب تراشیده «بت» را میپرستیدند، اما در زمان حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم بر او میشورند و کتاب خدا را برای آن حضرت تأویل و تفسیر میکنند و به همین جهت با او میجنگند.(3)
8- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: چهار هزار از حاملان قرآن و پشمینه پوشان معروف به زیدیّه، از بیعت با آن حضرت خودداری میکنند و میگویند آمدن امام حسین ( علیه السلام) در این زمان،
ص: 166
سحری عظیم است، پس هر دو سپاه در مقابل یکدیگر قرار میگیرند، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آنها را موعظه میکند و سه روز به آنان مهلت میدهد، پس از پایان گرفتن مهلت، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دستور جنگ با آنان را صادر میکند.(1)
9- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: اما شباهت داشتن مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به جدّ گرامیش رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) قیام و ظهور او با شمشیر و کشتن دشمنان خدا و رسول او و ستمگران و طاغوتها است، وی بوسیله شمشیر و ایجاد ترس در دل دشمنان پیروز میگردد و لشکریان او شکست نمیخورند.(2)10- امام جواد ( علیه السلام) فرمود: پیوسته به کشتن دشمنان خدا ادامه میدهد تا خدای از وی خشنود گردد و او زمانی از خشنودی خدا آگاه میشود که در دل خود احساس ترحّم و دلسوزی کند.(3)
11- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: وقتی که صاحب این امر، به بعضی از احکام سنّت حکم کند و سخن بگوید، گروهی از مسجد بیرون آمده و آهنگ خروج بر او را دارند، وی به یارانش دستور میدهد، حرکت کنید و آنها به جنبش درآمده و خود را در محلّه تمّارین(4) در کوفه به آنان میرسانند و آنها را به اسارت خویش در میآورند، آنگاه به امر آن حضرت، آنان را سر میبُرند و این آخرین گروهی است که بر قائم آل محمّد (علیهم السلام)
ص: 167
خروج مینمایند.(1)
سؤال (46)
جواب: روایاتی وجود دارد که به این معنا اشاره کردهاند، اما این امر حتماً واقع میشود یا نه علمش نزد خداست.و اینک دو روایت در این زمینه:
1- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: این امر (قیام حضرت ولی عصر ) واقع نمیشود تا آنکه دو سوم مردم از بین بروند.
به حضرت عرض شد، اگر دو سوم مردم از بین بروند؛ پس چه کسی باقی میماند؟ حضرت فرمود: آیا دوست ندارید که در یک سوم باقی مانده باشید.(2)
2- امیرالمؤمنین ( علیه السلام) فرمود: حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام نمیکند، مگر زمانی که یک سوم مردم کشته شوند و یک سوم دیگر بمیرند و یک سوم باقی بمانند.(3)
سؤال (47)
ص: 168
جواب: آنچه از روایات بدست میآید مسجدالحرام را خراب کرده و بصورت اولیه خود در میآورد و مسجدی را هم در نجف میسازد که هزار درب دارد و اینک چند روایت در این زمینه:1- ابي بصیر از امام صادق ( علیه السلام) نقل میکند که آن حضرت فرمودند: زمانی که قائم قیام میکند مسجدالحرام را ویران میکنند و آن را بصورت اوّلیه برمیگردانند و مقام حضرت ابراهیم ( علیه السلام) (جنب خانه کعبه) را نیز به جای اولش بر میگردانند و...(1)
2- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: در پشت کوفه «نجف» مسجدی بنا مینهد با هزار در آن مسجد به خانههای کوفه در کنار دو نهرِ کربلا و حیره متصل میگردد، به گونهای که اگر مردی بر اُستر تندرو خود سوار شده و آهنگ نماز جمعه نماید، آن را درک نخواهد کرد.(2)
3- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: وقتی که جمعه دوم فرا میرسد مردم میگویند، ای فرزند پیغمبر خدا! نماز جمعه به امامت شما، برابر با نماز پشت سر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) است و این مسجد گنجایش ما را ندارد، آنگاه امام نقشه و طرح مسجدی را با بنای مستحکم رسم میفرماید که دارای هزار در بوده و مردم را در خود جای میدهد.(3)4- ابوبصیر از امام باقر ( علیه السلام) نقل میکند که آن حضرت فرمودند: هنگامی که امام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند به کوفه رود و در آنجا چهار مسجد را ویران کند و مسجد کنگره داری در روی زمین نباشد، جز اینکه حضرت آن را
ص: 169
خراب و هموار سازد و...(1)
ص: 170
ص: 171
ص: 172
سؤال (48)
جواب: روایات بسیاری وارد شده که حکومت آن حضرت فراگیر و جهانی است و خانهای نمیماند، مگر اینکه جزء منطقة تحت نفود تعالیم اسلام واقع شود و شهر و روستایی نماند، مگر آنکه صبح و شام در آن صدای اذان و شهادت به توحید و رسالت بلند شود.(1)
اکنون به چند روایت اشاره میکنیم:
1- پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: ... و حکومت فرزندم شرق و غرب عالم را فرا گیرد.(2)
2- پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: در جهان جز فرمانروایی اسلام وجود نخواهد داشت و زمین چون لوح سیمین خواهد شد.(3)
3- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: قائم به سبب پیدایش ترس (در دل دشمنان) پیروز میگردد و به یاری شدن از ناحیة خدا تأیید میگردد و زمین برای او پیموده میشود، گنجهای زمین برایش آشکار میگردد و فرمانروائی و سلطنت ویشرق و غرب جهان را فرا میگیرد و خداوند دین خود را به وسیلة او بر تمام مکاتب جهان پیروز میگرداند...(4)
ص: 173
4- امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام) در تفسیر آیة شریفة «هُوَ الَّذی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینَ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّه وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ؛ او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد تا آن را بر همة آیینها غالب گرداند، هرچند مشرکان کراهت داشته باشند».(1) فرمود: آیا خداوند مصداق این آیه را اکنون آشکار ساخته است؟ هرگز! سوگند به کسی که جانم در دست اوست، هیچ آبادی نمیماند، مگر اینکه هر صبح و شام در آن شهادت به وحدانیّت خدا و رسالت محمّدی (صلی الله علیه و آله وسلم) بدهند.(2)
5- همچنین امام باقر ( علیه السلام) در تفسیر آیة شریفه فرمود: کسی باقی نمیماند مگر آنکه به رسالت محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) اعتراف و اقرار میکند.(3)6- پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: اگر عمر دنیا تنها یک روز باقی باشد، خداوند مردی را بر میانگیزد که نام وی همچون نام من... و فتوحاتی نصیب او گردد و همة اهل زمین گویندة «لآ اِلهَ اِلاَّ اللهُ» شوند...(4)
7- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: گوئیا من یاران قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را میبینم که بر شرق و غرب جهان احاطه پیدا کردهاند و همه چیز تحت فرمان آنهاست...(5)
ص: 174
8- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: خداوند برای او شرق و غرب زمین را فتح خواهد کرد.(1)
9- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: ... و آن حضرت لشکریان خود را به سراسر جهان گسیل داشته و ستم و ستم پیشگان را از میان بر میدارد و همة سرزمینها بواسطة او به عدالت و راستی و درستکاری در میآیند.(2)
10- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: وقتی قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما قیام کند و جهان را مسخّر اراده و حکومت خود قرار دهد، در هر قسمتی و قارهای از دنیا کسی را به عنوان نمایندگی از طرف خودش معیّن میفرماید و فرمان کارش را به اینمضمون صادر میکند؛ برنامة قضایی تو در کف دست توست، پس هرگاه مشکلی پیش آید که حکم خداوند را در آن امر نمیدانی، به کف دستت نظر کن و آنچه را در کف دستت دیدی، همان تکلیف تو است و به آن عمل کن...(3)
11- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: آنگاه که امام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، حکومتهای باطل نابود میشوند.(4)
ص: 175
سؤال (49)
*در روایات متعدّدی آمده است که «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نشانهای از پیامبر اسلام دارد و آن نشانه این است که با شمشیر قیام میکند و دشمنان خدا را به قتل میرساند».(1)
حال جای سؤال است که چگونه ممکن است کسی بتواند بوسیله شمشیر، به جنگ سلاح های اتمی و مخرّب و بمبهای آنچنانی برود و سرانجام هم پیروز شود؟جواب: اولاً؛ مقصود از خروج با شمشیر که در روایات به آن اشاره شده، مأموریت به جهاد و توسّل به اسلحه برای اعلای کلمه حق است، زیرا شمشیر سَمبل مبارزه و جنگ است، نه آن كه موضوعیّت داشته باشد، بنابراین قیام با شمشیر، کنایه از قیام با اسلحه و پیکار و جهاد و تعیین نوع مأموریت آن حضرت است و اینکه آن حضرت مأمور به مصالحه با کفار نیست، بدیهی است که حضرت با هر اسلحهای که لازم باشد با کفار و ستمگران جهاد میکند و از هر گونه اسلحهای که در زمان آن حضرت متداوّل باشد استفاده مینماید، پس شمشیر رمز قدرت است و حضرت با سلاح روز با دشمنان میجنگند.
ثانیاً؛ از کجا معلوم که در زمان ظهور آن حضرت، این سلاحها در اختیار بشر باشد، شاید در اثر حوادث و آشوب ها و جنگهای جهانی نابود شوند(2) و سلاحی غیر از شمشیر وجود نداشته باشد.
ثالثاً؛ جنگ ها و کشتارهای بی رحمانه و بکارگیری سلاحهای این چنین، نتیجة جهل و ضلالت و بی خردی بشر است، ولی در عصر ظهورعقل مردم کامل میشود و بر فرض هم که این گونه سلاحها را در اختیار داشته باشند،
ص: 176
آن را علیه یکدیگر بکار نمیگیرند و نیروهایی که باید آن سلاحها را به کار گیرند به حقانیّت حضرت پی میبرند، هرچند که سردمدارانشان دستور بکارگیری آن سلاحها را صادر کنند، ولی آنان اجرا نمیکنند، همانطور که در انقلاب اسلامی ایران همگان دیدند که ارتش تا دندان مسلّح طاغوت از فرمان فرماندهان سرپیچی نموده و سلاحها را علیه انقلابیون بکار نگرفتند و طرفداران انقلاب با دست خالی و با شعار «الله اکبر» برارتش قوی پنجة شاه، پیروز شدند.
رابعاً؛ علاوه بر این ها، با تأئیدات الهی، کمکهای عالم بالا، به یاری آمدن ملائکه و... در زمان ظهور آن حضرت، این گونه سلاحها از کار میافتد، یعنی غلبه حضرت بر جهان، ممکن است از طریق اعجاز باشد؛ بنابراین پیروزی حضرت امری طبیعی و عادی است.(1)
جواب: سایر کفار غیر از اهل کتاب، یقیناً در حکومت آن حضرت، جایی برای ادامه زندگی ندارند، طبق فرمودة قرآن «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدّیٖنِ کُلِّهِ؛ تا آن را بر همة آیینها غالب گرداند».(2) ندای توحید سراسر جهان را فرا خواهد گرفت و به فرمودة امام باقر ( علیه السلام) : جز دین محمّد دینی باقی نمیماند.(3) لذا به آنها اسلام عرضه میشود، هر کس پذیرفت، نجات پیدا میکند و هر کس نپذیرفت، کشته خواهد شد.(4)
ص: 177
اما نسبت به یهود و نصارا، از آیات قرآنی استفاده میشود که آنها تا قیامت باقی هستند،(1) پس آنان در زمان حکومت آن حضرت نیز وجود دارند، هرچند ممکن است در اقلیّت باشند و صاحب اختیار و اقتدار نباشند، همانطور که در برخی از روایات تصریح به این معنا شده است از جمله: ابوبصیر میگوید به امام صادق ( علیه السلام) عرض کردم: صاحب الامر با اهل ذمه-یهود و نصارا- چه خواهد کرد؟ حضرت فرمودند: مانند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) با آنان مصالحه میکند و آنها با کمال ذلّت جزیّه میپردازند.(2)
و در مقابل روایاتی دیگر داریم که در عصر حکومت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، جز مسلمان، احدی روی زمین باقی نمیماند از جمله:
1- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: خدا شرق و غرب جهان را برای صاحب الامر مفتوح میکند، آنقدر جنگ میکند تا اینکه جز دین محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) ، دینی باقی نمیماند.(3)
2- ابن بکیر میگوید: از حضرت ابوالحسن امام کاظم ( علیه السلام) تفسیر آیة شریفة «وَ لَهُ اَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ طَوْعًا وَ کَرْهًا وَ اِلَیْهِ یُرْجَعُونَ؛ و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند از روی اختیار یا از روی اجبار، در برابر فرمان او تسلیماند و همه به سوی او بازگردانده میشوند»،(4) را پرسیدم؟ فرمود: آیة مذکور در شأن قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شده است وقتی آن جناب ظاهر شد، دین اسلام را بر یهود و نصارا و صابئین و کفار شرق و غرب عرضه میدارد، پس هر کس با میل و اختیار اسلام بیاورد، او را به نماز وزکات و سایر واجبات امر میکند
ص: 178
و هر کس از قبول اسلام سر باز زند، گردنش را میزند تا اینکه در شرق و غرب زمین، جز موحّد و خداپرست کسی باقی نمیماند.
ابن بکیر میگوید: عرض کردم فدایت شوم! مردم جهان زیادتر از آنند که کشته شوند؟ فرمودند: هرگاه خداوند کاری را اراده کند، زیاد را کم و کم را زیاد میگرداند.(1)
و همچنین امام صادق ( علیه السلام) در تفسیر این آیة شریفه فرمودند: هنگام قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جایی روی زمین نمیماند، مگر آنکه در آن شهادت به وحدانیّت خدا داده خواهد شد.(2)
3- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: ... تمام مذاهب از سراسر جهان پرچیده شود و تنها دین جهانی همة مردم دین مقدّس اسلام است.(3)
نتیجهگیری: روایت ابوبصیر با آیات قرآن مطابق و موافق بود، در اینکه اقلیّتهای دینی در حکومت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میمانند و با پرداخت جزیه در سایه حکومت اسلامی زندگی میکنند، ولی روایات بعدی مخالف قرآنبودند، در اینکه اهل کتاب در صورت عدم پذیرش و اختیار اسلام کشته و نابود میشوند.
بر اهل فن پوشیده نیست که در هنگام تعارض، روایات موافق با قرآن، مُقدم بر روایات مخالف هستند.(4)
ص: 179
بنابراین یهود و نصاری در عصر دولت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باقی خواهند ماند.
البته ناگفته نماند که روایات زیادی از منابع شیعه و سنی نقل شده مبنی بر اینکه هیچ کس از ملّت یهود و مسیحی نمیماند، مگر آنکه قبل از مرگ، به حضرت عیسی ( علیه السلام) ایمان خواهد آورد(1) و آن حضرت، پشت سر مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نماز میگذارد، از جمله:
1- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: پیش از قیامت- عیسی- به دنیا فرود میآید و هیچ کس از ملّت یهود و مسیحی نمیماند، مگر آنکه قبل از مرگ به او ایمان آورند و آن حضرت پشت سر مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نماز میگذارد.(2)2- پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: چگونه خواهید بود آنگاه که عیسی بن مریم در میان شما فرود آید و پیشوای شما از خود شما باشد.(3)
3- پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: سوگند به آنکه جانم در دست اوست، بطور یقین عیسی بن مریم (علیهم السلام) به عنوان داوری عادل و پیشوایی دادگر میان شما فرود خواهد آمد و صلیب را شکسته و خوک را میکشد و مالیات (جزیه) وضع میکند و آن قدر مال میبخشد که دیگر کسی نمیپذیرد.(4)
ص: 180
و در روایاتی دیگر وارد شده که گروه اهل کتاب پس از بحث و استدلال با حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به او ایمان آورده و تسلیم او میشوند، از جمله:
1- پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: تابوت سکینه(1) را از غاری در انطاکیه(2) و بخشهایی از تورات را از کوهی در شام بیرون آورده و بوسیلة آن کتاب با یهودیان به استدلال میپردازد و سرانجام بسیاری از آنها اسلام میآورند.(3)2- پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: تابوت سکینه از دریاچة طبریه(4)، به دست وی آشکار میشود و آن را آورده و در پیشگاه او در بیتالمقدّس قرار میدهند و چون یهودیان آن را مشاهده مینمایند، به جز اندکی، بقیة آنان ایمان میآورند.(5)
از مجموع این احادیث بدست میآید که اقلیّتهای دینی در حکومت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باقی میمانند و اغلب آنان دین اسلام را اختیار کرده و به آن حضرت ایمان میآورند.
ص: 181
سؤال (51)
جواب: از امام باقر ( علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: وقتی قائم اهل بیت (علیهم السلام) قیام کند... تورات و دیگر کتابهای الهی را از غاری در انطاکیه خارج میسازد و بین یهودیان براساس احکام تورات و میان مسیحیان طبق احکام انجیل و بین اهل زبور بر پایة دستورات آن و بین مسلمانان براساس آیات قرآن داوری میکند...(1)سؤال (52)
جواب: مراد از احکام نو و جدید، احکامی نیست که خارج از دستورهای قرآن و اسلام باشد، چون احکام اسلام از زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بوده، بلکه منظور این است که با فاصله گرفتن مردم از اسلام و قرآن و یا با تأویل و تفسیرهای غلط و تغییر و تحریف احکام دین بوسیله غرضورزان و دنیاطلبان تاریخ، مردم در زمان ظهور آن حضرت، با تعالیم اسلام و قرآن و احکام دین کاملاً بیگانه خواهند بود و در نتیجه اسلام به گونهای واژگونه نشان داده شده است که هنگام ظهور آن حضرت، این تصوّر میشود که آن بزرگوار احکام جدیدی را آورده است.
و اینک به چند روایت در این زمینه اشاره میکنیم:
ص: 182
1- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: هنگامی که قائم ظهور کرد، با امر جدید خواهد آمد، چنانکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) در آغاز اسلام مردم را به امر جدید دعوت میکرد.(1)2- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: هنگامی که قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کند با امر جدید و کتاب و رفتار و قضاوت جدید ظهور مینماید...(2)
3- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با مأموریت جدید و قضاوت جدید قیام میکند، با اعراب به شدّت برخورد میکند و کارش چیزی جز شمشیر نیست...(3)
4- امیرالمؤمنین ( علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند! مثل اینکه او را بین رکن و مقام میبینم که مردم با وی با کتابی نوین(4) بیعت میکنند، در حالی که این امر بر عرب سخت و دشوار است...(5)
5- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: چون قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام نماید، مردم را از نو به اسلام دعوت میکند و آنان را به امری که متروک مانده است و عموم مردم از آن جدا شده و به گمراهی رفتهاند، راهنمائی میکند و او از این جهت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نامیده شده است که مردم را به سوی
ص: 183
امری گم شده هدایت میکند و...(1)
6- امیرالمؤمنین ( علیه السلام) فرمود: او هواپرستی را به خداپرستی باز میگرداند، پس از آنکه خداپرستی را به هواپرستی بازگردانده باشند، رأیها و برداشتها را به قرآن بازگشت میدهد، پس از آنکه قرآن را به رأی و برداشت خود بازگردانده باشند.(2)
7- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: ... چون قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما به پا خیزد، مردم از کتاب خدا برای او دلیل میآورند و کتاب خدا (قرآن) را تأویل و توجیه میکنند...(3)
8- پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: دوازدهمی از فرزندانم به طوری غایب میشود که اصلاً دیده نمیشود و زمانی خواهد آمد که از اسلام جز اسمی و از قرآن جز رسم و اثری باقی نمیماند، در آن هنگام خدا به وی اجازه خروج میدهد و به وسیله او اسلام را تقویّت کرده و تجدیدش میکند.(4)
9- پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: یکی از اهل بیت من قیام میکند و به سنّت و روش من عمل میکند.(5)10- پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان من... مردم را به اطاعت من و دین من وادار مینماید و به قرآن دعوتشان میکند.(6)
ص: 184
سؤال (53)
جواب: آنچه از روایات استفاده میشود مرکز حکومت آن حضرت شهر کوفه است.
و اینک چند روایت در این زمینه:
1- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: محل زمامداری او کوفه و مجلس قضاوت او مسجد جامع آن شهر و بیتالمال و محل تقسیم غنیمتهای مسلمانان، مسجد سهله و جایگاه استراحت و خلوتگاه او با خالق خویش در تپههای سفید غریّین(1) میباشد، به خدا سوگند! هیچ مؤمنی باقی نمیماند مگر اینکه در آنجا و اطراف آنجا بسر میبرد و در روایتی دیگر (و یا به آنسوی میآیند) و در روایت بعدی (بسوی آن میشتابند)...(2)2- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: سپس متوجه کوفه میشود، در آنجا فرود میآید و خون هفتاد قبیله از قبایل عرب را مباح میشمارد.(3)
3- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: پرچمهای سیاهی که از خراسان خارج میشود، در کوفه فرود میآید و زمانی که مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظاهر شد جهت بیعت مجدّد، حضور آن بزرگوار شرفیاب میشوند.(4)
ص: 185
4- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: وارد کوفه میشود در حالی که سه جناح دارای پرچمها، شهر را آشفته نمودهاند و پس از آن زمینه ورود حضرت مهیّا و شهر کاملاً آماده پذیرش اوست، آن حضرت وارد شده و با قرار گرفتن بر فراز منبر، آغاز سخن میکند، به نحوی که مردم از شدّت گریه متوجه گفتار وی نمیشوند.(1)
5- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در روز لرزش زمین، در میان هفت سراپرده از نور وارد عراق میشود، بگونهای که مشخص نمیشود، امام در کدام یک از آنها حضور دارد تا آنکه در کوفه فرود میآید.(2)6- صالح بن ابی الاسود از امام صادق ( علیه السلام) نقل میکند که آن حضرت فرمود: آگاه باش که مسجد (سهله) منزل حضرت ما (مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) است، آنگاه که با خاندانش بیاید.(3)
7- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: گویا حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مینگرم که از مکّه به همراهی پنج هزار فرشته در حالی که جبرییل در سمت راست و میکاییل سمت چپ و مؤمنان پیش رویش هستند، به نجف و کوفه آمده و لشکر به شهرها میفرستد.(4)
ص: 186
سؤال (54)
جواب: مدت حکومت آن حضرت دقیقاً مشخص نیست و روایاتی که در این زمینه وارد شده، مختلف است از جمله: (40 روز، 5 سال، 7 سال، 8 سال، 9 سال، 10 سال، 19 سال، 20 سال، 40 سال و 309 سال) ذکر شده است.(1)ولی آنچه از روایات بدست میآید در زمان ظهور آن حضرت روزها و سالها آنقدر طولانی است که هر سال برابر با ده سال از سالهای الآن است و همانطور که ابوبصیر از امام باقر ( علیه السلام) نقل میکند که آن حضرت در حدیثی طولانی فرمودند: ... و به این ترتیب هفت سال امامت میکند که هر سال برابر ده سال از سالهای شما است، سپس خداوند آنچه خواهد، انجام دهد.
عرض کردم: قربانت گردم! چگونه سالها دراز و طولانی شود؟ فرمود: خداوند به فلک دستور دهد درنگ نموده و به کندی حرکت میکند و در نتیجه روزها و سالها دراز و طولانی شود.
سپس عرض کردم: مردم گویند اگر در گردش فلک تغییری پیدا شود، تباه شود؟ فرمود: این گفتار بی دینان است، اما مسلمانان چنین نگویند، با اینکه خداوند ماه را برای پیغمبرش دو نیم کرد و پیش از آن خورشید را برای یوشع بن نون ( علیه السلام)
ص: 187
برگرداند و از درازی روز رستاخیز خبر داده که آن روز مانند هزار سال شماست.(1)هممچنین عبدالکریم حثعمی گوید به امام صادق ( علیه السلام) عرض کردم: امام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چند سال سلطنت میکند؟ فرمود: هفت سال و روزها برای آن جناب طولانی و دراز شود به طوری که هر سال از سالهای زمان او، برابر ده سال از سالهای شما باشد و از این رو سالهای سلطنت او، هفتاد سال از سالهای شما باشد و...(2)
سؤال (55)
جواب: آنچه از روایات متعدّد استفاده میشود این است که وقتی مهدي موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظاهر شد و در جنگ پیروز گشت و بر شرق و غرب جهان تسلّط یافت، تمام زمین به وسیلة یک حکومت جهانی اسلام اداره میشود، برای تمام بلاد و استانها، استانداران لایقی را با برنامة کار و دستورات لازم گسیل میدارد، به واسطة کوشش و جدیّت آنان، تمام زمین آباد و معمور میگردد، خود حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم از دور، تمام حوادث و جریانات کشور پهناور و زمین را زیر نظر دارد و تمام نقاط زمین برایش مانند کف دستیمیگردد، اصحاب و یارانش نیز از فاصلههای دور، وی را مشاهده مینمایند و با او تکلّم میکنند.
عدل و دادش تمام زمین را فرا میگیرد، مردم با همه مهربان شده و با صدق و صفا زندگی میکنند، امنیّت عمومی همه جا را فرا میگیرد و کسی درصدد آزار دیگری نیست، وضع اقتصادی مردم بسیار خوب میشود، بطوری که مستحق
ص: 188
زکات پیدا نمیشود، بارانهای نافع پی در پی میبارد، تمام زمین سبز و خرّم میگردد، برکات و محصولات زمین زیاد میشود، اصلاحات لازم در امور کشاورزی به عمل میآید، توجه مردم به خدا زیاد میشود و گرد معاصی نمیگردند، دین اسلام، دین رسمی جهان شده، بانگ توحید از همه جا بلند میگردد، در امور راهسازی برنامههای جالبی را به مرحلة اجرا میگذارند، راههای اصلی را شصت ذراع قرار میدهند، تمام پنجرههائی را که به کوچه باز شده مسدود میسازد، از ایجاد مستراح و ناودان در کوچه مانع میشود، حتی مساجد مُشرِف و عالی را خراب میکند، پیش آمدگیهای ساختمانها را نیز خراب میکند.
در عصر مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عقول مردم کامل میگردد و سطح معلومات عمومی بالا میرود، به طوری که زنها در خانة خویش از عهدة قضاوت بر میآیند، ایمان مردم کامل میگردد و کینه از دلهایشان بیرون میرود، خلاصه درپرتو حکومت عدل آن حضرت، جهانی بوجود میآید که خالی از تبعیض ها، اختلافهای طبقاتی و صفبندیهای مفسده آفرین، جهانی خالی از جدایی ها و پراکندگیها، خالی از جنگ و خونریزیها و تجاوزها، پیشرفتهای عظیم علوم، صنایع، اقتصاد و عدالت اجتماعی، ایجاد رفاه در زندگی مادی، احیای دوباره اسلام و جهانی بودن آن حتی فراتر از حکومت سلیمان و ذوالقرنین (علیهم السلام) ...(1)
و اینک چند روایت در این زمینه:
1- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: خداوند هر گونه بدعتی را بوسیلة او از بین خواهد برد و هر گمراهی را محو و هر سنتی را زنده خواهد ساخت.(2)
ص: 189
2- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: در روی زمین هیچ ویرانهای نمیماند، مگر اینکه آباد میگردد و هیچ معبودی جز خداوند متعال از بت و غیر آن نمیماند، مگر اینکه دچار حریق گشته و میسوزد.(1)3- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: هنگامی که قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما قیام کند، خداوند دستش را بر سر بندگان میگذارد و عقول آنها را با آن کامل و افکارشان را پرورش داده، تکمیل میکند.(2)
4- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: هنگامی که قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما قیام کند، خداوند آنچنان گوش و چشم شیعیان ما را تقویّت میکند که میان آنها و قائم نامهرسان نخواهد بود، با آنها سخن میگوید و سخنش را میشنوند و او را میبینند، در حالی که او در مکان خویش است (و شیعیان در جایی دیگر از جهان).(3)
5- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: علم و دانش بیست و هفت حرف است و بیست و هفت شعبه و شاخه دارد، تمام آنچه پیامبران الهی برای مردم آوردند دو حرف بیش نبود و مردم تاکنون جز آن دو حرف را نشناختهاند، اما هنگامی که قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما قیام کند، بیست و پنج حرف و بیست و پنج شاخه و شعبه دیگر آن را آشکار میکند و در میان مردم منتشر میسازد و دو حرف دیگر را به آن ضمیمه میکند تا بیست و هفت حرف
ص: 190
کامل منتشر گردد.(1)6- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: مؤمن در زمان قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حالی که در مشرق است، برادر خود در مغرب میبیند و همچنین کسی که در مغرب است برادرش را در مشرق میبیند.(2)
7- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: هنگامی که قائم آل محمّد (علیهم السلام) قیام میکند، خیمههای خودش را بر پا میسازد(3) و قرآن را به مردم یاد میدهد، همانطور که خداوند بر رسول گرامی (صلی الله علیه و آله وسلم) نازل فرمود و مردم را با قرآن این طور آشنا میکند، آن روز برای آنهایی که قرآن را قبلاً حفظ کردهاند بسیار مشکل است.(4)
8- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: قائم ما وقتی قیام کند، بین مردم همانند حضرت داوود ( علیه السلام) حکم میکند، احتیاج به شاهد و دلیل ندارد، خداوند احکام واقعی را به او الهام میکند، پس به علم واقعی حکم میکند و از هر چه که مردم در دلهای خود پنهان کردهاند، آن حضرت خبر میدهد و...(5)
9- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: زمانی که قائم ما قیام نماید، زمین به نور الهی روشن و درخشان میگردد، به
ص: 191
گونهای که مردم از پرتو خورشید بی نیاز میشوند و عمر مردان در زمان حکومت او چنان طولانی میشود که برای هر مرد، هزار فرزند پسر متولّد شود که در آنها دختر نباشد، وی در نجف مسجدی میسازد که دارای هزار در است خانههای کوفه به نهر کربلا و به حیره متصل گردد تا جائی که اگر کسی در روز جمعه در حالی که بر استری چابک لاغر سوار و آهنگ آن دیار نماید تا نماز جمعه را درک کند موفق نمیشود.(1)
10- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: وقتی که کارها به صاحب این امر (مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) برسد، خداوند هر نقطة فرو رفتهای از زمین را برای او مرتفع و هر نقطه مرتفعی را پائین میبرد، آنچنان که تمام دنیا نزد او به منزلة کف دستش خواهد بود! کدام یک از شما اگر در کفت دستش مویی باشد آن را نمیبیند.(2)
11- پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: امّت من در زمان مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از چنان نعمتی برخوردار شوند که مانند آن را هرگز برخوردار نشده باشند، آسمان باران برسر آنها فرو میریزد و زمین هیچ گیاهی را نگاه نداشته، مگر اینکه آن را میرویاند.(3)
12- پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: ساکنان آسمان و زمین از او خشنود میشوند، آسمان از ریزش باران قطرهای دریغ نکرده و زمین از رویش گیاهان خودداری نمیکند به گونهای که زندگان آرزو میکنند که کاش مردگان زنده میشدند.(4)
ص: 192
13- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: بدانید که ذوالقرنین در انتخاب دو ابر رام و سرکش مخیّر گردید و او ابر رام را برگزید و ابر سرکش برای دوست و محبوب شما (قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) ذخیره گردید. راوی گفت: سؤال کردم: ابر سرکش کدام است؟ امام ( علیه السلام) فرمود: ابری که در آن غرّش رعد و صاعقه و یا برق وجود داشته باشد که محبوب شما بر آن سوار گردد، بدانید که او بر ابر سوار گردیده و با این وسائل بالا میرود، وسائل آسمانها و زمینهای هفتگانه که پنج طبقه آن آباد و دو تای آن ویران است.(1)14- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: وقتی که قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند حکومت را براساس عدالت قرار میدهد و ظلم و جور در دوران او برچیده میشود و جادهها در پرتو وجودش امن و امان میگردد،(2) و زمین برکاتش را خارج میسازد و هر حقی به صاحبش میرسد و در میان مردم همانند داود و محمّد (علیهم السلام) حکم و داوری میکند، در این هنگام زمین گنجهای خود را آشکار میسازد و برکات خود را ظاهر میکند و کسی موردی را برای انفاق و صدقه و کمک مالی نمییابد، زیرا همة مؤمنان بی نیاز و غنی خواهند شد...(3)
15- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: وقتی قائم اهل بیت (علیهم السلام) قیام کند (امکانات) را بطور مساوی تقسیم مینماید
ص: 193
و در رعیّت عدالت را برقرار میسازد و ...(1)
16- امیرالمؤمنین ( علیه السلام) فرمود: در عصر قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) انسان یک مُد میکارد و هفتصد مُد میگیرد، چنانکه مضمون آیة شریفة «کَمَثَلِ حَبَّةٍ اَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِأَةُ حبَّة وَ اللهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشآءُ؛ همانند بذری که هفتخوشه برویاند که در هر خوشه، یکصد دانه باشد و خدا آن را برای هر کس بخواهد دو یا چند برابر میکند».(2) میباشد.(3)
ص: 194
ص: 195
ص: 196
سؤال (56)
جواب: آنچه از روایات بدست میآید این است که خداوند آن حضرت را بوسیلة نیروهای مختلفی (از جمله: مؤمنین، ملائکه و فرشتگان، رعب و ترس) یاری و نصرت میدهد و تعداد نیروهای حضرت از نظر انسانی منحصر در سیصد و سیزده نفر نیستند (این تعداد 313 نفر یاران مخصوص آن بزرگوار هستند که نهضت خود را با آنان آغاز میکند) بلکه تا نیروهای آن حضرت به ده هزار نفر نرسد، آغاز به جنگ نخواهد کرد.(1)
علاوه بر اینها عدهای دیگر که همراه حضرت عیسی ( علیه السلام) به زمین فرو میآیند(2) و همچنین عدهای که به برکت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از قبرها بر میخیزند، از یاران آن حضرت محسوب میشوند.(3)
آنها اوّل کسانی هستند که بعد از جبرییل ( علیه السلام) ، با حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیعت میکنند.(4) و حضرت در ابتدای ظهور انتظار آنان را میکشد و آنها در یکلحظه، از اطراف عالم خود را به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میرسانند،(5) و پس از پیروزی و تشکیل حکومت واحد جهانی، حاکمان و فرمانروایان آن حضرت در مناطق مختلف
ص: 197
هستند.(1) و تعدادشان هنگام ظهور 313 نفر است،(2) همانطور که علاّمة مجلسی (رحمه الله علیه) در این زمینه میگوید: یاران حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگام ظهور سیصد و سیزده نفر هستند، بنابراین منافاتی ندارد که افراد دیگری بعد از ظهور آن حضرت به وی بپیوندند.(3)
و اینک به چند روایت در این زمینه اشاره میکنیم:
1- امام جواد ( علیه السلام) فرمود: ... یاران او به عدد اصحاب بدر سیصد و سیزده تن میباشند و از دورترین نقاط جهان گرد او جمع میشوند، این فرموده خداوند است که «هر جا باشید خداوند همه شما را گرد هم میآورد که او بر هر چیز تواناست»،(4) چون این تعداد از مردم زمین گرد او جمع شوند، اوظهور مینماید و چون شمار یارانش به ده هزار رسد، به اذن خداوند خروج مینماید و پیوسته دشمنان خدا را به هلاکت میرساند...(5)
2- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: همانا قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از راه کوه ذی طوی با سیصد و سیزده مرد به عدد رزمندگان جنگ بدر میآید...(6)
3- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: خداوند سیصد و سیزده تن یاران قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در همین مسجد شما
ص: 198
(مسجدالحرام) جمع میکند و مردم مکه با دیدنشان میدانند که ایشان از اهل مکه و از آباء و اجداد آنها نیستند، شمشیرهایی بدست دارند که روی لبه آنها اسامی صاحبانشان و نام پدرشان و نسب آنها نوشته شده است.(1)
4- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: گویا قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بر بالای منبر کوفه مینگرم که یارانش سیصد و سیزده نفر مرد، به تعداد جنگ جویان مسلمان در جنگ بدر، اطرافش را گرفتهاند، این یاران پرچم داران و حاکمان خدا بر مردم در زمیناند...(2)
آنها طبق روایات وارده متعدده زیادند از جمله: حداقل ده هزار نیروی انسانی و حداکثر پانزده هزار، ملائکه و فرشتگان، جنّ، رعب و ترس، کسانی که از قبر برمیخیزند، اصحاب کهف، خوانندگان دعای عهد و سوره بنی اسرائیل، زنان، حضرت الیاس، خضر، عیسی (علیهم السلام) و همراهان وی...
و اینک به چند روایت در این زمینه اشاره میکنیم که عبارتند از:
1- امیرالمؤمنین ( علیه السلام) فرمود: او با تعداد دوازده هزار تن حداقل و پانزده هزار تن حداکثر، خروج میکند، ترس و وحشت پیشاپیش او راه مییابد، هر دشمنی که با وی برخورد کند، به فرمان خدا او را از پای در میآورد، شعار آنان بمیران، بمیران میباشد و در راه خدا از سرزنش هیچ ملامت گری باک و هراس ندارند...(3)
ص: 199
2- امام جواد ( علیه السلام) فرمود: وقتی شماره لشکر او به ده هزار تن برسد به فرمان خدا خروج مینماید و پیوسته دشمنان خدا را از دم تیغ میگذراند تا آنکه خداوند از او خشنود شود...(1)3- پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: ... در این موقع، مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما به طرف شام حرکت میکند، در حالی که جبرییل ( علیه السلام) پیشاپیش او و میکاییل به دنبال او در حرکتند...(2)
4- امیرالمؤمنین ( علیه السلام) فرمود: خداوند حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را با فرشتگان، جنّ و شیعیان مخلص یاری میکند.(3)
5- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: گویا هم اینک حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یارانش را میبینم... که فرشتة جبرییل در سمت راست مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و میکاییل در سمت چپ حضرت حرکت میکنند و ترس و وحشت پیشاپیش سپاهیانش و پشت سر آنان به فاصلة یک ماه در حرکت است و خداوند حضرتش را با پنج هزار فرشتة آسمانی یاری میکند.(4)
6- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: ... وی بوسیلة شمشیر و ایجاد ترس در دل دشمنان پیروز میگردد و لشکریان او شکست نمیخورند.(5)
ص: 200
7- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سبب پیداش ترس (در دل دشمنان) پیروز میگردد و به یاری شدن از ناحیة خدا تأیید میگردد و زمین برای او پیموده میشود و گنجهای زمین برایش آشکار میگردد...(1)
8- پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: ای سلمان! تو او را درک خواهی کرد و همچنین هر که همانند تو باشد و هرکه چنین ولایت و معرفتی نسبت به او داشته باشد.(2)
9- امیرالمؤمنین ( علیه السلام) فرمود: رومیان به طرف ساحل دریا نزدیک غار اصحاب کهف روی میآورند و خداوند آن جوانان را با سگشان از غار بر میانگیزد، دو نفر از آنها به نامهای ملیخا و خملاها هستند که هر دو تسلیم اوامر قائم میباشند.(3)
10- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: از پشت شهر کوفه (نجف) همراه قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیست و هفت مرد خارج میشوند، پانزده نفر از آنان جزو یاران حضرت موسی ( علیه السلام) هستند، هفت نفر جزو اصحاب کهف هستند و یوشع بن نون، سلمان فارسی، ابودَجّانه انصاری، مقداد و مالک اشتر نیز جزو آنان هستند،پس اینها در خدمت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان یاران و فرمانروایان حکومتش خواهند بود.(4)
ص: 201
11- امام صادق ( علیه السلام) به مفضّل بن عمر فرمود: ای مفضّل! تو همراه چهل و چهار نفر زنده میشوی و همراه حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهی بود و تو در طرف راست قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهی بود و امر و نهی میکنی.(1)
12- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: هر کس هر شب جمعه سوره بنی اسرائیل را بخواند، نخواهد مُرد تا قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را درک کند و جزو یارانش قرار بگیرد.(2)
13- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: کسانی که چهل روز صبح دعای عهد را بخوانند، از یاوران قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما باشند و اگر چنین کسی پیش از ظهور بمیرد، خداوند او را از قبر بیرون خواهد آورد تا در خدمت آن حضرت باشد.(3)
14- مفضّل بن عمر از امام صادق ( علیه السلام) نقل میکند که آن حضرت فرمودند: سیزده زن همراه قائم آل محمّد (علیهم السلام) خواهند آمد.عرض کردم: برای چه کاری؟ حضرت فرمود: به مداوای مجروحان و سرپرستی بیماران خواهند پرداخت، همانگونه که همراه رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) بودند.
عرض کردم. آنها را برایم نام ببرید؟ حضرت فرمود: قنواء دختر رشید هجری، اُمّ ایمن، حبّابّة والبیّه، سمیّه مادر عمّار یاسر، زبیده،
ص: 202
اُمّ خالد احمسیّه، امّ سعید حنفیّه، صیانة ماشطه و امّ خالد جهنیّه.(1)
15- از گفتوگوی امام صادق ( علیه السلام) با حضرت الیاس پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در کنار خانه خدا، معلوم میشود که وی از جمله پیامبرانی است که همراه حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد آمد، چون او در ضمن گفتگو شمشیر خود را به امام نشان داد، سپس نقاب از چهره کنار زد و اظهار داشت من الیاس هستم.(2)16- امام رضا ( علیه السلام) فرمود: ... و در آینده، خداوند به وسیله او (خضر ( علیه السلام) ) وحشت قائم ما را در ایام غیبتش به اُنس مبدّل خواهد کرد و یار آن حضرت در تنهایی خواهد بود.(3)
17- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: پیش از قیامت، عیسی ( علیه السلام) به دنیا فرود میآید و هیچ کس از ملّت یهود و مسیحی نمیماند، مگر آنکه قبل از مرگ به او ایمان میآورد و آن حضرت پشت سر مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نماز میخواند.(4)
18- و در برخی از روایات دیگر آمده است که: عیسی ( علیه السلام) پس از آنکه به آسمان عروج کرد، در همان جا به سر میبرد و تا ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آنجا است، وی همراه هشتصد مرد و چهار صد زن به زمین خواهد آمد؛ و او یکی از بزرگترین
ص: 203
یاران حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که از طرف خداوند، به عنوان وزیر دست راست آن حضرت رجعت خواهد کرد.(1)
1- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: زمانی که قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما قیام میکند، شمشیرهایی از آسمان فرود میآیند که خصوصیّتش این است که نام جنگجو و نام پدرش با قلم قدرت روی لبة آنها نوشته شده است.(2)
2- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: لشکریان آن حضرت اگر با کوه روبرو شوند، کوهها را در هم میکوبند و دل آنها را شکافته، مسیر خود قرار میدهند.(3)
3- امیرالمؤمنین ( علیه السلام) فرمود: یاران مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جوان هستند و پیر در بین آنها نیست، مگر همچون سرمة چشم و نمک توشه که ناچیزترین توشة مسافر نمک است.(4)
4- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: ... سپس او به همراه سیصد و سیزده مرد به شمار یاران بدر که همچون ابر پائیزی پراکندهاند و زاهدان شب و شیران روزاند، بدون قرار قبلی ظهور میکند.(5)
ص: 204
5- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای سیصد و سیزده یاور است که این افراد از نژاد عجم هستند، بعضی از آنها در روز بر روی ابر سوار شده و راه میروند و با نام خود و نام پدر و خصوصیّات نَسبشان شناخته میشوند و بعضی از آنها در بستر خود خوابیدهاند و بدون وعدة قبلی در مکه به حضور امام حاضر میشوند.(1)
6- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: هر یک از یاران حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برابر چهل نفر توانایی و قدرت دارند و دارای قلبی قوّی مانند پارههای آهن هستند...(2)
7- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: خداوند سبحان آنان را در شب جمعه گرد هم میآورد و صبح جمعه جملگی در مسجدالحرام با آن حضرت دست بیعت و وفاداری میدهند و هیچ یک از آنان سرپیچی نمیکند.(3)
8- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: گویی میبینم که یاران قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جهان را محاصره کردهاند و همه موجودات مطیع و فرمانبردار آنها هستند، حتّی درّندگان صحرا و چرندگان و پرندگان و موجودات مختلف عالم، فقط خشنودیآنها را میخواهند، حتی بعضی از نقاط زمین مباهات میکند بر بعضی دیگر و میگوید امروز یکی از یاران قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر روی من عبور کرد.(4)
ص: 205
9- پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: تعداد یاران قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سیصد و سیزده نفر خواهد بود و هر یک از آنان در مقابل سیصد و سیزده نفر استقامت مینماید.(1)
در پارهای از روایات نام شهرهای محل سکونت یاران حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمان ظهور آمده که نام بسیاری از شهرهای ایران اسلامی نیز به چشم میخورد و اینک به برخی از شهرها از زبان امام صادق ( علیه السلام) اشاره میکنیم:
1- شهر طالقان، بیست و چهار نفر(2)
2- شهر حُلوان، دو نفر(3)
3- شهر اهواز، دو نفر
4- شهر طبرستان، نُه نفر5- شهر طوس، پنج نفر
6- شهر قزوین، دو نفر
7- شهر همدان، چهار نفر
8- شهر نیشابور، هیجده نفر
9- شهر مرو، دوازده نفر
10- شهر قم، هیجده نفر
11- شهر کور کرمان، سه نفر
12- شهر اصطخر، دو نفر
ص: 206
13- شهر ری، هفت نفر(1)
14- شهر قرمس، دو نفر
15- شهر کوفه، چهارده نفر
16- شهر مدائن، هشت نفر
17- شهر هرات، دوازده نفر
18- شهر شیراز، یک نفر
19- شهر دیلم، چهار نفر
20- شهر حلب، سه نفر21- شهر حران، یک نفر
22- شهر جرجان، دوازده نفر
23- شهر بیروت، نُه نفر
24- شهر بصره، سه نفر(2)
سؤال (57)
جواب: روایاتی که دربارة ایرانیان از لسان معصومین (علیهم السلام) نقل شده، تحت عناوینی همچون (قوم سلمان، موالی، عجم، فرس، اهل خراسان، یاران پرچمهای سیاه، اهل مشرق زمین، اهل قم، سرخ رویان، بنوالحمراء(3) و اهل طالقان) آمده است.
ص: 207
که مراد از این عناوین و عبارات بنابر نظر مورّخان و مفسرّان؛ مردم ایران هستند؛ و اینک به چند روایت در این زمینه اشارتی داریم:1. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) آیة «وَ اِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ ثمَّ لا یَکُونُوا اَمْثالَکُمْ؛ و هرگاه سرپیچی کنید، خداوند گروه دیگری را جای شما میآورد، پس آنها مانند شما نخواهند بود»(1) را قرائت فرمود: عرض کردند: یا رسول الله! اینها چه کسانی هستند که اگر ما روی گردان شویم، جایگزین ما میشوند؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) با دست مبارک به شانة سلمان فارسی زد و سپس فرمود: او و طرفداران او، به خدایی که جانم در دست قدرت اوست، اگر ایمان بستگی به کهکشان ها داشته باشد، مردانی از فارس(2) به آن دست مییابند.(3)
2. امیرالمؤمنین ( علیه السلام) فرمودند: گویا چادرهای عجم را میبینم که در مسجد کوفه برپا شده و در ایّام حکومت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرآن را همانگونه که نازل شده است، به مردم یاد میدهند.(4)1. امام صادق ( علیه السلام) فرمود: ... سپس بین سران ارتش عرب و عجم دشمنی و اختلاف پیش میآید و اختلافات همچنان ادامه داشته تا امارت و فرمانروائی به مردی از ذریّة ابوسفیان میرسد.(5)
ص: 208
4. از ابن عبّاس نقل شده که گفت: نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) صحبت از فارس(1) به میان آمد، حضرت فرمود: فارس طرفداران و دوستداران ما اهل بیت (علیهم السلام) هستند.(2)
5. از ابوهریره نقل شده که گفت: نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) سخن از موالی و عجمها به میان آمد، حضرت فرمود: سوگند به خدا! من بیش از شما (و یا بیشتر از بعضی شما) به آنها اعتماد دارم.(3)
6. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: نزدیک است خداوند متعال اطراف شما را از عجم پر نماید، آنان چون شیرانی هستند که اهل فرار نیستند، طرف های درگیر و دشمنان شما را میکشند...(4)1. امیرالمؤمنین ( علیه السلام) فرمود: وقتی سواران سفیانی به سوی کوفه رفتند، گروهی را به جستجوی اهل خراسان میفرستند و در این حال، اهل خراسان به طلب مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیرون میآیند، آنگاه سیّد هاشمی با پرچمهای سیاه در حالی که شعیب بن صالح در پیشاپیش آنها حرکت میکند، با امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ملاقات میکند...(5)
2. امام باقر ( علیه السلام) فرمود: یاران پرچمهای سیاه از خراسان به کوفه میآیند و در آنجا فرود میآیند و چون
ص: 209
مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کند گروهی را جهت بیعت به سوی او میفرستند.(1)
3. امیرالمؤمنین ( علیه السلام) فرمود: آغاز ظهور او (قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) از مشرق است، زمانی که این امر پیش آمد، سفیانی خروج میکند.(2)
4. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: مردمی از مشرق زمین خروج مینمایند که مقدّمات حکومت و سلطنت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را فراهم مینمایند.(3)1. امام باقر ( علیه السلام) فرمود: گویا میبینم گروهی از مشرق زمین خروج نموده، حق خود را از مخالفان میجویند، اما حقوق آنان را اداء نمیکنند، دیگر بار طلب حق مینمایند، باز هم حقوقشان استیفاء نمیشود که در این مرحله شمشیر بر دوش نهاده و مقاوم میایستند، با مشاهده این وضع از ناحیه مخالفین، خواستههای قبلی آنان در آستانه عملی شدن قرار میگیرد که این بار خودشان نمیپذیرند تا قیام نمایند و آنان پرچم هدایت را جز به صاحب شما نمیسپارند، کشتههای آنان شهیدند و اگر من آن زمان را درک میکردم، خود را برای یاری صاحب آن امر نگاه میداشتم.(4)
2. عفّان بصری از امام صادق ( علیه السلام) نقل میکند که فرمودند:
ص: 210
آیا میدانی که چرا این شهر را قم نامیدهاند؟ گفتم: خدا و پیامبرش و شما آگاه ترید. فرمود: قم نامیده شده چون اهل آن با قائم آل محمّد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همراه میشوند و با او قیام میکنند و او را یاری میدهند و استوار خواهند بود.(1)1. امام صادق ( علیه السلام) فرمود: مردم قم یاران ما هستند.(2)
2. امام صادق ( علیه السلام) فرمود: بلاها از قم و اهل آن دور شده است، بزودی زمانی خواهد رسید که قم و اهل آن حجّت بر مردم خواهند بود و این در زمان غیبت قائم ما و ظهور وی میباشد...(3)
3. امام صادق ( علیه السلام) فرمود: اهل قم از ما و ما از آنان هستیم... آنان یاران قائم و بازگوکنندگان حقوق ما هستند، خداوندا! آنان را از شرّ هر فتنهای نگهدار و از هر گزندی نجات بخش.(4)
صفوان بن یحیی از امام رضا ( علیه السلام) نقل میکند که: روزی خدمت امام رضا ( علیه السلام) بودم، سخن از اهل قم و علاقة آنان نسبت به حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به میان آمد، آن حضرت برای آنان طلب آمرزش کرد و فرمود: خداوند از آنان خشنود باشد.
ص: 211
آنگاه فرمود: بهشت دارای هشت در است که یکی از آنها مخصوص اهل قم میباشد، آنان بهترین1. پیروان ما از بین شیعیان جهان هستند، خداوند سبحان محبّت و دوستی ما را در سرشت آنان قرار داده است.(1)
2. امام موسی کاظم ( علیه السلام) فرمود: مردی از قم، مردم را به سوی خدا دعوت میکند، افرادی که گرد او جمع میشوند قلبهایشان همچون پارههای آهن است که بادهای تند حوادث، آنان را نمیلغزاند، از جنگ خسته نشده و نمیترسند، اعتماد آنان بر خداست و سرانجام کار از آن پرهیزکاران است...(2)
امام صادق ( علیه السلام) فرمود: بزودی شهر کوفه از مؤمنان خالی میگردد و به گونهای که مار در جایگاه خود فرو میرود، علم نیز، این چنین از کوفه رخت بر میبندد و از شهری به نام قم آشکار میشود و آن سامان معدن فضل و دانش میگردد، به نحوی که در زمین کسی در استضعاف فکری به سر نمیبرد، حتی نوعروسان در حجله گاه خویش؛ و این قضایا، نزدیک ظهور قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما به وقوع میپیوندد،1. خداوند سبحان قم و اهلش را برای رساندن پیام اسلام، قائم مقام حضرت حجّت میگرداند...(3)
2. امام صادق ( علیه السلام) فرمود: خداوند بوسیلة شهر کوفه بر سایر شهرها استدلال میکند، همچنین به مؤمنان آن شهر با سایر مؤمنین و به شهر قم بر سایر شهرها و بوسیلة اهل قم بر جهانیان اعم از جنّ و انس، خداوند اهل قم را مستضعف فکری قرار نداده است، بلکه همواره آنان را موفّق و تأیید کرده است، سپس فرمود: دینداران در
ص: 212
این شهر در مضیقة زندگی میباشند، اگر غیر این باشند، مردم به سرعت به آنجا روی میآوردند و آنجا خراب میگردد و اهل آن تباه میشوند و آن گونه که باید نمیتواند بر سایر سرزمینها حجّت باشد، زمانی که موقعیّت قم به اینجا برسد آسمان و زمین آرامش ندارد و ساکنان آنها لحظهای باقی نمیمانند و بلا و گرفتاری از قم و اهل آن دفع گردیده است، بزودی زمانی خواهد رسید که قم و اهل آن حجّت بر مردم خواهند بود و این در زمان غیبت قائم ما (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ظهور وی میباشد.(1)1. از امام صادق ( علیه السلام) سؤال شد منظور از آیة «بعَثْنا عَلَیْکُمْ عِبادًا لَنا اُوْلی بَأْسٍ شَدِیدٍ؛ گروهی از بندگان پیکارجوی خود را بر ضدّ شما بر میانگیزیم»(2) چه کسانی هستند؟ آن حضرت فرمود: بخدا سوگند! آنان اهل قم هستند، بخدا سوگند! آنان اهل قم هستند، به خدا سوگند! آنان اهل قم هستند.(3)
عبایة بن عبدالله اسدی نقل میکند که روز جمعهای در محضر علی ( علیه السلام) نشسته بودم و ایشان بر فراز منبر نشسته بود و خطبه میخواند و صعصعه بن صوحان نیز حضور داشت، اشعث بن قیس(4) نزد امیرالمؤمنین ( علیه السلام) آمد و از میان صفوف جماعت گذشت تا خود را به نزدیکی حضرت رساند، بعد رو به آن بزرگوار کرده و گفت: ای1. امیرمؤمنان! این سرخ رویان(5) که اطراف شما را گرفتهاند و
ص: 213
نزدیک شما نشستهاند بر ما چیره شدهاند...
در این لحظه حضرت کاملاً سکوت کرد و سرش را به زیر افکنده و با پای خود آرام به منبر میکوبید، ناگهان صعصعه بن صوحان که یکی از یاران باوفای حضرت بود،(1) گفت: ما را با اشعث چکار! امیر مؤمنان ( علیه السلام) درباره اعراب مطلبی را میفرماید که همیشه بر سر زبانها خواهد ماند و فراموش نمیگردد.
حضرت پس از درنگ اندکی، سر را بالا گرفته و فرمود: کدام یک از این شکمپرستان بی شخصیّت مرا معذور میدارد و حکم به انصاف میکند که برخی از آنها مانند الاغ در رختخواب خود میغلتد و دیگران را از پند آموختن محروم میدارد، آیا مرا امر میکنی که آنان «ایرانیان» را طر کنم، هرگز! طرد نخواهم کرد، چون در این صورت از زمرة جاهلان خواهم بود، اما سوگند به خدایی که دانه را شکافت و بندگانش را آفرید، حتماً شما رابرای برگشت مجدّد به آئینتان سرکوب میکنند، همانگونه که شما آنان (ایرانیان) را در آغاز، برای پذیرش این آئین سرکوب نمودید.(2)
1. امیرالمؤمنین ( علیه السلام) فرمود: خوشا به حال طالقان! خداوند متعال دارای گنجهایی در آنجاست که نه از طلاست و نه از نقره، اما در آن خطّه، مردانی وجود دارند که خداوند را آنطور که شایستة معرفت است شناختهاند و آنان یاران مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آخرالزّمان میباشند.(3)
ص: 214
امام صادق ( علیه السلام) فرمود: خدای متعال را گنجهایی است در طالقان که نه طلاست و نه نقره و پرچمی که از آغاز تاکنون باز نشده و به اهتزاز در نیامده است، این خطّه دارای مردانی است که قلبهای آنها مانند پارههای آهن محکم و نستوه میباشد، نسبت به ذات مقدّس خداوند تردیدی در آن قلب ها ایجاد نمیشود، شدیدتر از آتشاند، اگر به كوه حمله ور شوند، آن را از جاي مي كنند، با به دست داشتن پرچم، آهنگ هر دياري که نمایند آن را ویران و منهدم میسازند، بر اسبهایشان همچون عقاب سوارند، به عنوان تیمّن و تبرّک زین مرکب امام ( علیه السلام) را بوسه زده و با دست لمس مینمایند،1. آن بزرگوار را پروانهوار در وسط گرفته و به هنگام خطر، آن وجود مقدّس را با جان خود حفظ میکنند، شبها را با مناجات سپری میکنند و روز سواران کارزارند، آنان زاهدان شب و شیران روزاند، در اطاعت امام و رهبرشان مطیعتر از کنیزکان نسبت به مولای خویشاند، درخشندگی آنها مانند چراغهای پرنور است، مثل اینکه قلبهایشان چراغی از ایمان است، از بیم خدا میهراسند، شهادت طلبند و آرزوی کشته شدن در راه خدا را دارند، شعار آنان خونخواهی سالار شهیدان حسین ( علیه السلام) است، هنگامی که به پیش میتازند رُعب و وحشتِ آنان به مسافت یکماه راه رفتن در قلبهای دشمنان جایگزین میشود، گروه گروه به سوی حضرت روانه میشوند، به واسطة این رادمردان، خداوند امامِ برحق (مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) راپیروزمیگرداند.(1)
ص: 215
ص: 216
ص: 217
ص: 218
سؤال (58)
جواب: روایات در این زمینه دو گونهاند، برخی گویند آن حضرت فوت میکند و برخی دیگر تصریح به شهادت حضرت دارند.
1- از امام صادق ( علیه السلام) سؤال شد: ... اوّلین کسی که رجعت خواهد کرد کیست؟ آن حضرت فرمود: امام حسین ( علیه السلام) پس از حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همراه یاران خود و هفتاد پیامبر برخواهد گشت، آنگاه حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) انگشتر خود را به امام حسین ( علیه السلام) میدهد و از دنیا میرود، امام حسین ( علیه السلام) او را غسل میدهد و کفن و دفن میکند.(1)
2- در روایتی دیگر آمده است: هنگامی که سال هفتاد به پایان میآید و مرگ حضرت فرا میرسد، زنی به نام سعیده و از طایفة بنی تمیم، ایشان را به شهادت میرساند، ویژگی آن زن این است که مانند مردان محاسن دارد، او از بالای بام به هنگامی که حضرت در حال عبور است، سنگی به سویایشان پرتاب میکند و آن حضرت را به شهادت میرساند، چون حضرت رحلت میکند، امام حسین ( علیه السلام) مراسم غسل، کفن و دفن آن حضرت را عهدهدار میشود.(2)
ص: 219
ولی همانطور که امام حسن مجتبی ( علیه السلام) فرمود: هیچ یک از ما امامان نیست، جز آنکه مسموم و یا شهید میشود.(1)
میتوان گفت روایاتی که بر شهادت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دلالت دارد بر دیگر روایات ترجیح و برتری دارند.
و چون قائم آل محمّد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از دینا برود و یا شهید شود، چهل روز پس از آن قیامت برپا میگردد و مردگان از گورها به در آیند و برای حساب و جزای محشر آماده گردند و خداوند از آنچه واقع میشود، داناتر و ولیّ توفیق و صواب است.(2)که برخی از علماء و بزرگان میگویند شاید مراد از قیامت، رجعت باشد.(3)
سؤال (59)
جواب: یکی از مباحثی که از دیر باز پیرامون آن سخن گفته شده و پیوسته مورد نقد و ایراد از یکسو و پاسخگوئی و دفاع از سوی دیگر بوده، مسأله رجعت است،(4) بدین معنی که برخی از آیات قرآن شریف و روایات منقول از خاندان رسالت از بازگشت گروهی از انسانها به دنیا پیش از برپائی رستاخیز گزارش میدهند و پیروان آئین تشیّع نیز در پذیرش آن کمترین تردید به خود راه نداده،
ص: 220
یقین به وقوع چنین رویدادی دارند.
بدین جهت در کتب عقاید و کلام به صورت مختصر و کوتاه از این عقیده سخن به میان آمده و در صورت لزوم به دلایل و شواهدی بر صحت آن اشاره شده است.اینک به برخی از اقوال اکابر و بزرگان امامیّه در این زمینه اشارهای داریم که عبارتند از:
1- شیخ طوسی در تفسیر تبیان(1) و امین الدین طبرسی در تفسیر خود(2) و دیگر مفسرّان بزرگ شیعه درباره رجعت سخن گفتهاند و بنا به نوشته صاحب کتاب «الا یقاظ من الهجعه»: صحّت رجعت از نظر شیعیان امری مسلّم، قطعی و انکارناپذیر بوده و بیشتر دانشمندان یا همة آنان این واقعیّت را پذیرفتهاند.(3)
2- مرحوم صدوق (رحمه الله علیه) در کتاب اعتقادات خود، دربارة اعتقاد به رجعت میفرماید: اعتقاد ما دربارة رجعت این است که حق است.(4)
3- علاّمه مجلسی (رحمه الله علیه) پس از نقل روایات فراوان و ذکر اقوال بزرگان دربارة رجعت میگوید: از دیدگاه ما (شیعیان) رجعت به گروهی از مؤمنان راستین و کافران فرو رفته در گرداب کفر و الحاد اختصاص دارد و کسی غیر از این دو گروه به دنیا باز نخواهد گشت.(5)
ص: 221
4- ... و مرحوم سیّد مرتضی (رحمه الله علیه) از علمای بزرگ شیعه در قرن چهارم پیرامون رجعت چنین میگوید: عقیدة شیعه امامیه چنین است که خدای متعال به هنگام ظهور امام زمان حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گروهی از شیعیان را که پیش از قیام آن حضرت از دنیا رفتهاند، به دنیا باز میگرداند تا آنان به پاداش یاوری و همراهی و درک حکومت آن وجود مقدّس نائل آیند و نیر برخی از دشمنان حضرتش را زنده میکند تا از ایشان انتقام گیرد، بدین ترتیب که آشکاریِ حق و بلندی مرتبتِ پیروان حق را بنگرند و اندوهگین شوند.(1)
5- همچنین علاّمه مجلسی (رحمه الله علیه) درباره روایات رجعت مینویسد: کسی که حقانیّت ائمه (علیهم السلام) را باور کرده است، چگونه میتواند دربارة مسأله متواتری که از آنان نقل شده و نزدیک به دویست روایت صریح در این زمینه رسیده و بیش از چهل تن از ثقات و عالمان شیعه آنها را در کتب خود آوردهاند، شک داشته و این عقیده را با دیدة تردید بنگرد؟ ... راستی اگر مسألهای از این قبیل را نتوان از متواترات دانست، پس در کدامین موضوع میتوان ادعای تواتر کرد.(2)حال به بررسی مباحثی که پیرامون مسأله رجعت وجود دارد میپردازیم:
رجعت به فتح راء، اعتقاد شیعه است به بازگشتن بعضی از مردگان مظلوم، پیش از قیامت و انتقام گرفتن آنان از ظالمین خود.
بدین معنی که ایشان دیگر باره به دنیا باز میگردند و زندگی را از سر میگیرند
ص: 222
و این امر پس از ظهور حضرت مهدي آل محمّد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) واقع خواهد شد.
شیعه امامیه بر این عقیده متفق القولند که خداوند بعضی از مردگان را به صورتی که در این دنیا بودند، باز میگرداند، این طایفه به دو گروه تقسیم میشوند، دستهای که در این دنیا مظلوم بودند و رنج کشیدند و دستة دیگر که ظالم و ستمکار بودند، در این مرحله دستة مظلوم از ظالمین انتقام میگیرند.(1)
به عبارت دیگر میگوئیم: بعد از ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در آستانة رستاخیز گروهی از مؤمنان خالص و گروهی از کفّار و طاغوتیان شرور به این جهان باز میگردند، گروه اوّل مدارجی از کمال را طی میکنند و گروه دوم کیفرهای شدید میبینند.
در قرآن کریم آیات بسیاری وجود دارد که اهل بیت (علیهم السلام) در روایات، از آنها رجعت در این امت را استفاده کردهاند، همچنین علمای امامیّه بوسیلة آنها رجعت را ثابت نمودهاند،(2) لکن برای رعایت اختصار به نقل برخی از آنها اکتفا میکنیم
آیة اوّل:
«وَ یَوْمَ نَحْشُر منْ کُلِّ اُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِایاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ؛ روزی را که ما از
ص: 223
هر امتی، گروهی را از کسانی که آیات ما را تکذیب میکردند محشور میکنیم و آنها را نگه میداریم تا به یکدیگر ملحق شوند».(1)این آیه به روشنی گواه بر عدم حشر همة انسانها دارد، مفسران درباره این نکته نیز اتفاقنظر دارند و در توضیحات خود گفتهاند که لفظ «مِنْ» برای تبعیض آمده و بدین معنی است که از هر امّت، فقط گروهی محشور میگرداند.(2)
مرحوم طبرسی در تفسیر این آیه میفرماید: بنابر روایات فراوان از ائمه (علیهم السلام) ، خداوند هنگام ظهور و قیام حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گروهی از شیعیان و پیروان را که از دنیا رفتهاند، زنده میگرداند تا به ثواب یاری آن حضرت بشتابند و در دولتش اظهار شادمانی و سرور و خوشحانی بنمایند. همچنین خداوند عدهای از دشمنان خود را زنده میگرداند تا به وسیلة حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آنها انتقام گرفته شود... و هیچ عاقلی شک ندارد که این کار مقدور خداوند متعال و غیر محال است و خداوند شبیه همین کار را در امّتهای گذشته انجام داده و قرآن در موارد متعددی در این باره سخن گفته است.(3)همچنین علاّمه طباطبائی (رحمه الله علیه) میگوید: از ظاهر این آیه بر میآید که حشر جمعی از انسانها در غیر روز بازپسین روی خواهد داد، چرا که سخن از حشر برخی از آنهاست و نه همة آنها...
مؤید این سخن آن است که آیة مزبور و دو آیة پس از آن، بعد از ذکر «دابة الارض» و قبل از اشاره به «نفخ صور» و دیگر آیات مربوط به قیامت واقع شده
ص: 224
است و به هیچ وجه نمیتوان پذیرفت که به یکی از رویدادهای قیامت قبل از بیان شروع و حوادث عمومی مربوط به آن اشاره گردد، توضیح اینکه: اگر حشر گروهی از انسانها بعد از برپائی قیامت به وقوع خواهد پیوست، شایسته بود که پس از ذکر نفخ صور و حضور همة انسانها در پیشگاه خدا سخن از این واقعه (حشر جمعی از انسانها) به میان آید، بنابراین ظهور این آیه آن است که «حشر» مزبور یکی از رویدادهای پیش از رستاخیز عمومی خواهد بود.(1)
همچنین ابوبصیر گفت: امام باقر ( علیه السلام) به من فرمودند: مگر اهل عراق منکر رجعت هستند.گفتم آری! فرمود: آیا قرآن نمیخوانند «و روزی که از هر امّت دستهای را برانگیزیم».(2)
و در روایت دیگری از امام صادق ( علیه السلام) درباره آیه یاد شده سؤال کردند، حضرت فرمود: مردم دربارة آن چه میگویند؟ عرض کردم آنها میگویند آیه راجعبه قیامت است. فرمود: خداوند در قیامت از هر امتی دستهای را زنده میگرداند و بقیه را به حال خود رها میسازد! این آیه قطعاً در مورد رجعت است و آیه مربوط به قیامت این است «جملگی آنها را محشور گردانیم، بی آنکه کسی را فرو گذاریم و...».(3)
آیة دوم:
ص: 225
«وَ حَرامٌ عَلی قَرْیَةٍ اَهْلَکْناها اَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ حتّی إذا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ؛ و حرام است بر شهرها و آبادیهایی که (بر اثر گناه) نابودشان کردیم (که به دنیا باز گردند) آنها هرگز باز نخواهند گشت تا آن زمان که یأجوج و مأجوج گشوده شوند و آنها از هر محل مرتفعی به سرعت عبور میکنند».(1)علیّ بن ابراهیم قمی (رحمه الله علیه) میگوید: این آیه بزرگترین دلیل در باب رجعت است، زیرا احدی از مسلمانان انکار ندارند که در قیامت همه انسانها بر میگردند، پس اینکه در این آیه گفته میشود که گروهی بر نمیگردند، این مربوط به قیامت کبری نیست، بلکه مربوط به رجعت و قیامت صغری است.(2)
آیة سوم:
«وَ لَنُذیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الأَدْنی دُونَ الْعَذابِ الْاَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ؛ به آنان از عذاب نزدیک (عذاب این دنیا) پیش از عذاب بزرگ (آخرت) میچشانیم، شاید بازگردند.»(3)
از این آیه استفاده میشود که منافقین و فاسفین دو نوع عذاب میشوند، یک عذاب ادنی و دیگر عذاب اکبر، عذاب ادنی برای این است که شاید از طغیان و عصیانشان برگردند.
حال این سؤال مطرح میشود که این عذاب ادنی در چه وقت است؟
علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود «الْعَذابِ الأَدْنی» را به «عذاب الرْجْعَة»
ص: 226
تفسیر کرده است؛ یعنی بعضی از معصیتکاران در رجعت باز میگردند تا عذابشان را بچشند.اساساً عذابی که مایه عبرت دیگران و بازگشت معصیتکاران است، نمیتواند عذاب آخرت باشد، بلکه باید عذابی در دنیا باشد.(1)
آیه چهارم:
«وَ لئِنْ قُتِلْتُمْ فی سَبیلِ الله اَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ الله وَ رَحْمَةٌ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ؛ اگر هم در راه خدا کشته شوید یا بمیرید (زیان نکردهاید، زیرا) آمرزش و رحمت خدا، از تمام آنچه آنها (در طول عمر خود) جمعآوری میکنند بهتر است».(2)
امام باقر ( علیه السلام) درباره این آیه از جابر پرسید: ای جابر! آیا میدانی که معنای «سبیل الله» چیست؟ جابر گفت: نه به خدا سوگند! جز اینکه از شما بشنوم، فرمود: سبیل الله راه علی و اولاد علی است، هر کس با ولایت وی کشته شود، در راه خدا کشته شده است و هر کس با ولایت او بمیرد، در راه خدا مرده است. هیچ مؤمنی از این امّت نیست، جز اینکه برای او قتل و مرگی هست، هر کدام از آنها کشته شود، یک بار دیگر بر میگردد تا بمیرد و هر کدام از آنها بمیرد، بر میگردد تا کشته شود.(3)
در بسیاری از روایات، معصومین (علیهم السلام) از زنده شدن گروهی از مردگان هنگام ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سخن گفتهاند تا جائی که مرحوم علاّمه مجلسی
ص: 227
تعداد روایات مربوط به رجعت را نزدیک به دویست حدیث معرفی کرده و معتقد به تواتر آنها شده است،(1) همچنانکه شیخ حرّ عاملی(2) نیز معتقد به تواتر معنوی احادیث پیرامون رجعت گردیده است.(3)
و
اینک به برخی از آنها اشارتی داریم:
1- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: از ما نیست، کسی که به رجعت ما ایمان نداشته باشد.(4)
2- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: هر کس به هفت موضوع اقرار کند، مؤمن است، یکی از آنها ایمان به رجعت میباشد.(5)3- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: روزهای خدایی سه تا هستند، روز قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، روز رجعت و روز قیامت.(6)
4- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: پدیده رجعت همگانی نیست، بلکه به جمعی محدود اختصاص دارد و جزء مؤمنان راستین و مشرکان فرو رفته در منجلاب کفر و شرک،
ص: 228
هیچ کس به دنیا باز نمیگردد.(1)
5- امام رضا ( علیه السلام) فرمود: همانا رجعت حق است و در امم پیشین روی داده است، قرآن نیز از وقوع آن خبر میدهد و حال آنکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: در میان این امّت همه رویدادهای امّتهای پیشین بدون کم و کاست و یا کمترین تفاوت به وقوع میپیوندد.(2)
در
اینکه چه کسانی هنگام ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زنده و به دنیا بر میگردند، به سه دسته از روایات برخورد میکنیم:دستهای
از روایات به طور کلی دلالت بر بازگشت مؤمن خالص و کافر و مشرک خالص دارند.
و دستهای دیگر از روایات نام اشخاص را به طور جداگانه ذکر نمودهاند.
و دستهای دیگر از روایات اوصاف کسانی را که رجعت خواهند کرد، ذکر میکند و اینک به برخی از آن روایات اشارتی داریم:
1- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: رجعت عمومی نیست، بلکه جنبه خصوصی دارد، تنها گروهی بازگشت میکنند که ایمان خالص یا شرک خالص دارند.(3)
ص: 229
2- امام صادق ( علیه السلام) هنگامی که آیه شریفه: «وَ إِذْ أَخَذَ اللهُ ميثاقَ النَّبِيِّينَ لَما ءَاتَيْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمّا مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ...؛ و هنگامی را که خداوند، از پیامبران- و پیروان آنها- پیمان مؤکّد گرفت که هرگاه کتاب و دانش به شما دادم، سپس پیامبری به سوی شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق میکند، به او ایمان بیاورید و او را یاری کنید، سپس (خداوند) به آنها گفت: آیا به این موضوع اقرار دارید و بر آن پیمان مؤکّد بستید؟ گفتند: آری (اقرار داریم)، خداوند به آنها گفت: پسگواه باشید و من نیز با شما از گواهانم».(1) را قرائت کرد فرمود: خداوند تمامی انبیاء و رسل را از زمان آدم تا خاتم (علیهم السلام) به دنیا بر میگرداند تا همگی به پیامبر اسلام ایمان آورده و به علی ( علیه السلام) کمک نمایند.
راوی سؤال کرد که کمک و یاری رساندن به علی ( علیه السلام) چه معنا دارد؟ حضرت فرمود: در رکاب علی ( علیه السلام) و در پیشاپیش او میجنگد.(2)
3- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: رسول خدا و علی (علیهم السلام) به
زودی بر میگردند.(3)
4- پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: ... ای علی! در آخرالزمان خداوند تو را در بهترین صورت زنده میکند و وسیلهای
ص: 230
در دست تو است که دشمنان را با آن علامت مینهی.(1)
5- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: منظور از وقت معلوم در آیه امهال شیطان که فرمود: «فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرینَ اِلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ؛ تو از مهلت یافتگانی- امّا نه تا روز رستاخیز، بلکه- تا روز و وقت معیّنی».(2) زمان رجوع و بازگشت امیرالمؤمنین ( علیه السلام) است که حضرت با اصحابش در یک طرف و ابلیس بایارانش در طرف دیگر در اراضی اطراف فرات به قتال و جنگ میپردازند تا جای که عذاب الهی بر شیطان و اصحابش نازل میشود و رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) در پیش روی شیطان ظاهر میشود و شیطان میگریزد، ولی حضرت با شمشیری که در دست دارد بر کتف او میزند، او و یارانش هلاک میگردند، اینجاست که دیگر خدا پرستش میشود و احدی به خدا شرک نمیورزد.(3)
6- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: اوّل کسی که زمین برای او شکافته میشود و به دنیا بر میگردد، حسین بن علی (علیهم السلام) است...(4)
7- جابر بن یزید جعفی از امام باقر ( علیه السلام) روایت کرده که آن حضرت فرمود: به خدا قسم مردی از ما اهل بیت (علیهم السلام) بعد از مرگش سیصد و نُه سال در جهان سلطنت میکند، عرض کردم: این چه وقت خواهد بود، فرمود: بعد از قائم، پرسیدم: قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چقدر در عالم میماند؟ فرمود: نوزده سال، آنگاه منتصر و حسین ( علیه السلام) برای طلب خود و یارانش به دنیا بر میگردد و از پس او امیرالمؤمنین
ص: 231
( علیه السلام) رجعت میکند.(1)8- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: امیرالمؤمنین را با فرزندش حسین (علیهم السلام) در زمین رجعتی است، وی با پرچم خود میآید تا اینکه انتقام خود را از بنی امیّه و معاویه و اولاد معاویه و آنها که همراه آنان به جنگ آن حضرت آمدهاند بگیرند...(2)
9- سعد بن عبدالله از امام صادق ( علیه السلام) روایت کرده است که آن حضرت فرمود: شیطان «لعنت الله علیه» از خداوند سؤال کرد که او را مهلت دهد تا روز قیامت که مردم زنده میشوند، حق تعالی ابا کرد و فرمود: که تو را مهلت دادم تا وقت معلوم، چون آن روز ظاهر میشود شیطان با جمیع پیروانش از روزی که خدا آدم را خلق فرموده تا آن روز و حضرت امیرالمؤمنین ( علیه السلام) برگردد و این آخر برگشتهای آن حضرت است.
راوی گفت: مگر رجعتهای بسیار خواهد کرد، فرمود: بلی و هر امامی که در قرنی بوده باشد، نیکوکاران و بدکاران زمان او برگردند تا حق تعالی مؤمنان را بر کافران غالب گرداند و مؤمنان از ایشان انتقام بگیرند، پس چون آن روز ظاهر شود حضرت امیرالمؤمنین ( علیه السلام) برگردد با اصحاب و شیعیانش، ملاقات ایشان در کنار فرات واقع شود نزدیک به کوفه، پس قتالی واقع شود که هرگز مثل آن واقع نشده باشد، گویا میبینم اصحاب حضرت امیر ( علیه السلام) راکه صد قدم از پس و پیش برگردند و پای بعضی در میان آب فرات داخل شود، پس ابری به زیر آید از آسمان که پر شده باشد از ملائکه و رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) حربهای از نور در دست داشته باشد و در پیش آن ابر آید، چون نظر
ص: 232
شیطان بر آن حضرت افتد از عقب برگردد و اصحابش به او گویند اکنون که ظفر یافتی به کجا میروی؟ او میگوید: من میبینم آنچه را شما نمیبینید، من میترسم از پروردگار عالمیان، پس حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) به او برسد و حربه را در میان دو کتفش بزند که او و اصحابش همه هلاک شود سپس بعد از آن، همة مردم خدا را به یگانگی بپرستند و هیچ چیز را با خدا شریک نگردانند و حضرت امیرالمؤمنین ( علیه السلام) چهل و چهار هزار فرزند از صلب او متولّد شود همه پسر، هر سال یک فرزند، پس در آن وقت، دو باغ سبز که حق تعالی در سوره الرّحمن فرموده در دو طرف مسجد کوفه به هم رسد.(1)
10- جابر از امام باقر ( علیه السلام) روایت کرده است که آن حضرت فرمود: امام حسین ( علیه السلام) در صحرای کربلا پیش از شهادت فرمودند که جدّم رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) به من گفت: ای فرزند! تو را به سوی عراق خواهند برد، در زمینی که پیغمبران و اوصیای ایشان در آنجا یکدیگر را ملاقات کردهاند یا خواهندکرد و آن زمین را عمورا میگویند و در آنجا شهید خواهی شد و با تو جماعتی از اصحاب تو شهید خواهند شد که درد و الم و بریدن آهن به ایشان نخواهد رسید، چنانچه آتش را حق تعالی بر حضرت ابراهیم ( علیه السلام) سرد و سلام گردانید و همچنین آتش جنگ بر تو و اصحاب تو برد و سلام خواهد بود. پس بشارت باد شما را! و شاد باشید که ما به نزد پیغمبر خود میرویم، پس میمانیم در آن عالم، آنقدر که خدا خواهد، پس اوّل کسی که زمین شکافته میشود و از زمین بیرون میآید من خواهم بود و بیرون آمدن من موافق میافتد با بیرون آمدن امیرالمؤمنین ( علیه السلام) و قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما، پس نازل میشوند بر من گروهی از آسمان از جانب حق تعالی که هرگز بر روی زمین فرود نیامده باشند، با جیرییل و میکاییل و اسرافیل و لشکرها از ملائکه فرود میآید محمّد و علی و من و برادرم و جمیع آنها که خدا برایشان منّت گذاشته از انبیاء و اوصیاء سوار شده بر اسبان خدائی
ص: 233
ابلق از نور که هیچ مخلوقی پیش از آن، بر آنها سوار نشده است، پس حضرت رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) عَلَم خود را به دست میگیرد و حرکت میکند و شمشسر خود را به دست قائم
(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما میدهد، سپس بعد از آن، آنچه خدا خواهد مینمائیم، پس حق تعالی بیرون میآورد از مسجد کوفه چشمهای از روغن و چشمهای از آب و چشمهای از شیر، پس آنگاه حضرت امیرالمؤمنین ( علیه السلام) شمشیر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) را به من دهد و مرا به جانب مشرق و مغرب بفرستد، پس هر که دشمن خدا باشد خونش را بریزم و هربتی را که بیابم بسوزانم تا آنکه به زمین هند برسم و جمیع بلاد هند را فتح کنم و حضرت دانیال و یوشع زنده شوند و بیایند به سوی حضرت امیرالمؤمنین ( علیه السلام) و گویند راست گفتند خدا و رسول او در وعدهها که دادند، پس هفتاد نفر با ایشان بفرستد به سوی مصر که هر کس در مقام مقاتله در آید او را بکشند و لشکری به سوی بلاد روم بفرستند که آنجا را فتح کنند و...(1)
11- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: اوّل کسی که به دنیا بر میگردد امام حسین ( علیه السلام) ، اصحاب او، یزید و اصحاب وی خواهند بود، پس همه ایشان را بکشد، همانطور که ایشان را کشتهاند.(2)
12- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: نخستین کسی که به دنیا رجعت میکند، حسین بن علی (علیهم السلام) است، به قدری حکومت میکند که از کثرت سن، ابروهایش روی دیدگانش میریزد.(3)
ص: 234
13- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: من سؤال کردم از خدا که اسماعیل فرزند مرا بعد از من باقی بدارد، ابا کرد و لکن در باب او، حق تعالی منزلت دیگر به من عطا کرد که او اوّل کسی باشد که در رجعت بیرون آید، با ده نفر از اصحاب خود یکی از آنها عبدالله بن شریک عامری باشد و او علمدارش خواهد بود.(1)
14- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: گویا میبینم عبدالله بن شریک را که عمامة سیاهی در بردارد و علامت در میان دو کتفش آویخته و از دامن کوه بالا میرود و در پیش روی قائم
(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما با چهار هزار کس که در رجعت زنده شدهاند و صدا به تکبیر بلند کردهاند.(2)
15- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: ... ای مفضّل! و الله که سید اکبر محمّد رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) و صدیق اکبر امیرالمؤمنین ( علیه السلام) و فاطمه زهرا (علیه السلام) و حسن مجتبی و حسین (علیهم السلام) شهید کربلا و جمیع ائمه هدی (علیهم السلام) همگی زنده خواهند شد...(3)
16- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: ... گویا میبینم ای مفضّل! آن روز را که ما گروه امامان نزد جدّ خود رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) ایستاده باشیم و به آن حضرتشکایت کنیم از آنچه بر ما واقع شد از امّت جفا کار بعد از وفات آن حضرت و آنچه به ما رسانیدهاند از تکذیب و ردّ گفتههای ما و دشنام دادن و لعن کردن ما و ترسانیدن ما بکشتن و بیرون بردن خلفای جور ما را از حرم خدا و رسول به شهرهای ملک خود و شهید کردن ما
ص: 235
به زهر و محبوس گردانیدن ما. پس حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) گریان شود و بفرماید: ای فرزندان من! نازل نشده است بر شما، مگر آنچه به جدّ شما، پیش از شما واقع شده بود، پس ابتدا کند حضرت فاطمه (علیه السلام) و شکایت کند از... که فدک را از من گرفتند و هرچه دلیل برایشان اقامه کردم، سود نداد و نامهای که توبه من نوشته بودی برای فدک... از من گرفتند...(1) مفضّل گوید: عرض کردم ای مولای من! جمعی از شیعیان شما هستند. قائل نیستند که شما و دوستان شما و دشمنان شما در آن روز زنده خواهید شد، فرمود: مگر نشنیدهاید سخن جدّ ما رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) را و سخن ما اهلبیت (علیهم السلام) را که مکرّر خبر دادهایم از رجعت! مگر نشنیدهاید این آیه را «وَ لَنُذیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَذْنی دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ...؛ به آنان از عذاب نزدیک (عذاب دنیا) پس از عذاب بزرگ(آخرت) میچشانیم...»(2). عذاب پستتر، عذاب رجعت است و عذاب بزرگتر، عذاب قیامت است.(3)
17- شیخ حسن بن سلیمان از کتاب خُطَب امیرالمؤمنین ( علیه السلام) خطبة طولانیاند را از آن حضرت روایت کرده است که آن حضرت در ضمن آن خطبه فرمودند: ضبط نمیکند احادیث ما را مگر قلعههای حصین یا سینههای امین یا عقلهای متین زرّین. سپس فرمود: ای عجب و کل عجب از آنچه واقع خواهد شد در میان ماه جمادی و رجب.
ص: 236
پس مردی از شرطة الخمیس پرسید این چه تعجّب است که میفرمائید؟ حضرت فرمود: تعجّب نکنم از آن كه مردهای چند، زنده خواهد شد و شمشیر بر سر زندهها خواهند زد، به حق خداوندی که حبّه را شکافته و گیاه را بیرون آورده و خلایق را خلق فرموده، گویا میبینم ایشان را که در میان بازارهای کوفه راه میروند و شمشیرهای برهنه بر دوش گذاشته باشند و بزنند بر دشمنان خدا و رسول و مؤمنان و...(1)18- مفضّل بن عمر از امام صادق ( علیه السلام) نقل میکند که آن حضرت فرمود: سیزده زن همراه قائم آل محمّد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهند آمد. عرض کردم: برای چه کاری؟ حضرت فرمودند: به مداوای مجروحان و سرپرستی بیماران پرداخت، همانگونه که همراه رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) بودند.
عرض کردم: آنها را برایم نام ببرید. حضرت فرمود: قنواء دختر رشید هجری، امّ ایمن، حبّابّة والبیّه، سمیّه عمّار یاسر، زبیده، امّ خالد احمسیّه، امّ سعید حنفیّه، صیانة ماشطه و امّ خالد جهنیّه.(2)
19- امام باقر ( علیه السلام) فرمود: ... چنین نیست، کسی که کشته شود با آن كه در رختخواب مرده باشد، یکسان باشد و هر که در این دنیا کشته شود به ناچار برگردد تا مرگ را بچشد.(3)
ص: 237
و
در برخی از روایات آمده است کسانی که چهل صبح، دعای عهد را بخوانند و یا مانند سلمان فارسی اهل ولایت و معرفت باشند، خداوند او را از قبر بیرون خواهد آورد تا در خدمت آن حضرت باشد.(1)20- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: ای مفضّل! تو همراه چهل و چهار نفر زنده میشوی و همراه حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهی بود و تو در طرف راست قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهی بود و امر و نهی میکنی.(2)
21- امام صادق ( علیه السلام) فرمود: از پشت شهر کوفه،(3) همراه قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیست و هفت مرد خارج میشوند، پانزده نفر از آنان جزو یاران حضرت موسی ( علیه السلام) هستند، هفت نفر جزو اصحاب کهف هستند، یوشع بن نون، سلمان فارسی، ابودجانه انصاری، مقداد و مالک اشتر نیز جزو آنان هستند، پس این ها در خدمت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان یاران و فرمانروایان حکومتش خواهند بود.(4)
آنچه از روایات ائمه معصومین (علیهم السلام) استفاده میشود، رجعت پس از ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در آستانه رستاخیز است که عدّهای بر میگردند و به اصطلاح قیامت صغری رخ میدهد. همانطور که شیخ حرّ عاملی که یکی از بزرگان شیعه در قرن دهم است میگوید:
ص: 238
مراد از رجعت در نزد ما همانازندگی
بعد از مرگ و پیش از قیامت است و همین معنی است که از لفظ رجعت به ذهن خطور میکند و دانشمندان بر آن تصریح کردهاند.(1)
و همچنین فقیه و متکلّم توانای شیعه مرحوم شیخ مفید (رحمه الله علیه) در این زمینه چنین میگوید: خداوند شماري از امّت محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) را بعد از مرگشان و پیش از برپائی قیامت بر میانگیزد و این از خصوصیات مذهب آل محمّد (علیهم السلام) میباشد و قرآن بر درستی آن گواهی میدهد.(2)
ممکن
است انگیزههای مختلفی در این مشیّت حکیمانه خداوند وجود داشته باشد، ولی ما به سه مورد آن اشاره میکنیم:
1- رجعت به منظور مشاهدۀ عزّت اسلام و ذلّت کفر است، بدین معنی که بازگشت به دنیا در زمانی به وقوع میپیوندد که دین خدا بر سراسر جهان حاکم شده، زمین و آنچه در آن است، در اختیار مؤمنان و خداجویان قرار گرفته و کفار و ستمپیشگان خوار و ذلیل گشتهاند، بدیهی است که مشاهدۀ این مقطع حسّاس از زمان آرزوی هر انسان دینداری است و او را شادمان و خرسند میکند، همچنانکه تبهکاران و کافران را به رنج و خشممیافکند و آنان را افسرده میسازد، از این رو خدای مهربان گروهی از انسانهای با ایمان و شماری از کافران را (که آنان در اوج ایمان و اینان در پستترین مرحله کفر قرار داشتهاند) در آن روزگار به جهان باز میگرداند تا آنان از دیدن شکوه و عظمت اسلام و حاکمیّت مسلمانان به وجد آیند و اینان در اثر مشاهدۀ شوکت و قدرت پیروان
ص: 239
دین خدا خشمگین شوند و دریابند که وعدۀ خدا حق بوده و کفر و باطل برای همیشه نابوده شده است.
2- گذشته از این ممکن است افراد با ایمان در این بازگشت به مقاماتی دست یابند که فقط در موقع سیطرۀ کامل اسلام، تحصیل آنها ممکن است و همچنین میتوان گفت: گناهکاران و کفار که در زمان رجعت به دنیا باز میگردند، از سران و پیشتازان کفر بودهاند و جز ارتکاب پلیدی و زشتی، پایمال کردن حقوق انسانها، کشتار بیگناهان، غصب اموال مظلومان و ستمگری بر مجروحان کار دیگری از آنان سر نزده است، بدین جهت بار دیگر به جهان طبیعت باز میگردند تا سزای دنیائی بسیاری از گناهان خود را ببینند و مجازاتهای الهی در حق ایشان انجام گیرد. درست است که عذاب کامل و نهائی اینگونه افراد در روز قیامت تحقّق میپذیرد، اما کیفرهای دنیوی خود نقشی اساسی در سازندگی و عبرت آموزی انسانها دارند و نیز موجب خواری و ذلّت و سرافکندگی افرادی میشود کهروزگاری را با زورگوئی و ستمکاری و حق کشی به سر میبردند و کسی را یارای رویاروئی با ایشان نبود.(1)
3-چنین
به نظر میرسد که بازگشت مجددّ این دو گروه به زندگی دنیا به منظور تکمیل یک حلقۀ تکاملی گروه اوّل (مؤمنان) و چشیدن کفر دنیوی گروه دوم (کفار و مشرکان) است. به تعبیر دیگر گروهی از مؤمنان خالص که در مسیر تکامل معنوی با موانعی در زندگی روبرو شدهاند و تکامل آنها ناتمام مانده است، حکمت الهی ایجاب میکند که سیر تکاملی خود را از طریق بازگشت به این جهان ادامه دهند، شاهد و ناظر حکومت جهانی حق و عدالت باشند و در بنای این حکومت شرکت جویند، چرا که شرکت در تشکیل چنین حکومتی از بزرگترین افتخارات است و به عکس، گروهی از منافقان و جباران سرسخت علاوه بر کیفر خاص خود در رستاخیز باید مجازاتهائی در این جهان، نظیر
ص: 240
آنچه اقوام سرکشی مانند فرعونیان و عاد و ثمود و قوم لوط دیدند، ببینند و تنها راه آن، رجعت است.(1)
آیتالله العظمی مکارم شیرازی میگوید: شیعه در عین اعتقاد به رجعت که آنرا از مکتب ائمّۀ اهل بیت (علیهم السلام) گرفته است، منکران رجعت را کافر نمیشمرد، چرا که رجعت از ضروریات مذهب شیعه است نه از ضروریات اسلام، بنابراین رشتۀ اخوّت اسلامی را با دیگران به خاطر آن نمیگسلد، ولی به دفاع منطقی از عقیدۀ خود ادامه میدهد.(2)
همچنین مرحوم کاشف الغطاء و علاّمه محمّدرضا مظفر در پاسخ به احمد امین مصری به این جهت اشاره کردهاند که شیعه بودن، ملازم با پذیرش رجعت نیست، به این معنا که اگر کسی منکر آن بود، شیعه نباشد.(3)
و علاّمه مجلسی در این زمینه میگوید: رجعت بعضی از مؤمنان و بعضی از کافران و نواصب و مخالفان، متواتر است.(4) و انکارش موجب خروج از دین تشیّع است نه خروج از دین اسلام و رجعت امیرالمؤمنین و امام حسین (علیهم السلام) نیز متواتر است. بلکه از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) نیز متواتر است یا قریب بهتواتر و در سایر ائمه (علیهم السلام) نیز احادیث صحیحه و معتبره بسیار وارد شده است و اگر متواتر نباشد، به مرتبهای رسیده است که اذعان باید کرد و انکار نباید کرد.
ص: 241
اما خصوصیّت های این رجعتها معلوم نیست که آیا با ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در یک زمان خواهد بود، یا بعد از آن خواهد بود، ولی از بعضی احادیث ظاهر میشود که به ترتیب زمان امامت رجعت خواهند کرد...(1)
ح - از ظاهر برخی آیات استفاده میشود که قرآن، عقیده به رجعت را نفی میکند،(2) این مسأله با مباحثی که قبلاً ذکر کردیم چگونه قابل جمع است؟
اوّلاً؛ این آیۀ شریفه؛
«حَتَّي إِذا جآءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَکْتُ، کَلآ إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قآئِلُها ...؛ آنها همچنان به راه غلط خود ادامه میدهند (تا زمانی که مرگ یکی از آنها فرا رسد، میگوید: پروردگار من! مرا بازگردانید، شاید در آنچه ترک کردم) کوتاهی نمودم (عمل صالحی انجامدهم) ولی به او میگویند (چنین نیست! این سخنی است که او به زبان میگوید) و اگر بازگردد کارش همچون گذشته است و...».(3)
درباره کسانی است که زندگی خود را با کفر و شرک گذرانده و هنگامی که مرگشان فرا رسیده از گذشتۀ خود پشیمان شده، آرزوی بازگشت به دنیا و جبران کارهای ناروای خود را دارند و چنین گروهی با جواب منفی روبرو میشوند.
در حالی که قائلین به رجعت، هدف از این بازگشت را انجام عمل صالح نمیدانند و همانگونه که پیش از این توضیح داده شد، رجعت به عنوان پاداش دنیائی شماری از مؤمنان و کیفر این جهانی گروهی از کافران است؛ و بدیهی است که نفی بازگشت گروه اوّل، مستلزم نفی رجعت به این معنی نیست.
ص: 242
ثالثاً؛ در پاسخ آیۀ شریفه؛ «وَ حَرامٌ عَلی قَرْيَةٍ أَهْلَکْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ؛ و حرام است بر شهرها و آبادیهایی که (بر اثر گناه نابودشان کردیم) که به دنیا بازگردند، آنها هرگز باز نخواهند گشت.»(1)باید گفت: که در این آیه بازگشت همه کافران ممنوع شمرده نشده، بلکه تنها از گروهی سخن میگوید که به عذاب الهی گرفتار و نابود شدهاند، بنابراین با این آیه نمیتوان بر ممنوع بودن بازگشت همۀ کافران و گناهکاران (هرچند به اجل طبیعی در گذشته باشند) استدلال نمود، پس هرگاه بازگشت کنندگان در رجعت از گروه دوم (کسانی که به اجل طبیعی مردهاند) باشند، هرگز این آیه مانع از بازگشت آنان نیست.
و همچنین آیۀ یاد شده فقط از کفار سخن میگوید و دربارۀ رجعت دیگر انسانها سکوت کرده است، با توجه به این نکات معلوم میشود که استدلال به این آیات بر ممنوعیّت رجعت شگفتآور است؛ زیرا هدف از رجعت انجام عمل صالح و جبران گذشتۀ کافران و تبهکاران نیست، بلکه آنان بدین جهت به دنیا بازگردانده میشوند که شکوه و عظمت مؤمنان را ببینند و سرافکنده بر گذشتۀ تاریک خود افسوس خورند، یا از مشاهدۀ این شوکت و جلال به خشم آیند.(2)
احمدامین مصری در کتاب فجرالاسلام خود میگوید: عقیدۀ به رجعت از یهودیّت وارد مذهب شیعه شده است(3) و این یک اصل اسلامی نیست.
ص: 243
اولاً؛ یک چنین نسبتی، آنهم بدون ارائه مدرک از روش تحقیق و آداب مناظره به دور سات، ما در مباحث گذشته دلائل رجعت را از آیات قرآن و احادیث متواتر بیان کردیم، آیا با وجود این دلایل مُتقن و محکم و غیر قابل تردید، جا دارد که عقیدۀ رجعت را ساخته و پرداختۀ فکر یک یهودی مجهول الهویّه بنام عبدالله بن سباء بدانیم.
ثانیاً؛ اگر قول به رجعت از طریق عبدالله بن سباء منتشر شده است، پس خليفه دوم که در لحظۀ مرگ پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بر عدم موت آن حضرت پافشاری میکرد و میگفت: او نمرده است، بلکه نزد پروردگار خود رفته و مانند موسی بن عمران ( علیه السلام) نزد قوم خود باز میگردد، او این عقیده را از چه کسی آموخته بود.
ثالثاً؛ وجود یک چنین مردی (عبدالله بن سباء) که در اقطار کشور بزرگ اسلامی آزادانه میگشته و بذر فساد را در مجتمع آن روز میافشانده و در عین حال کوچکترین مزاحم و مخالفی برای او وجود نداشته است، خود ازشگفتی های تاریخ به شمار میرود، چگونه است که ابوذر صحابی بزرگ پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) تنها به خاطر چند حملۀ حقّ، به فرمان حکّام وقت از شهری به شهری روانه میگردد؛ و سرانجام به بیابان خشک رَبذه تبعید میشود، اما فرزند سبا- این یهودی فتنهانگیز- بدون کمترین واهمه و نگرانی در سرزمین پهناور اسلامی به سیر و سیاحت پرداخته و عقاید نادرست خود را گسترش داده و مردم را به شورش و آشوب فرا میخواند، راستی آیا این خود گواهی بر افسانهای بودن این مرد نیست؟ آنچه که تاریخنگاران درباره عبدالله بن سبا نوشتهاند، گویای آن است که وی از نظر حکّام وقت «افسد المفسدین» بوده است، ولی در کمال آزادی به نشر اندیشههای باطل خود میپرداخته و هرگز کسی متعرّض وی نمیشده است و راستی این باور کردنی است؟
رابعاً؛ وجود چنین مرد افسانهای از طریق مردی به نام «سیف بن عمرو بن تمیمی» در میان موّرخان و راویان پخش شده است؛ و دانشمندان علم رجال
ص: 244
بر این قول متفقند که سیف بن عمرو تمیمی شخصی دروغ پرداز، حدیثساز و متّهم به کفر و زندقه بوده و احادیث وی قابل اعتماد و استناد نیستند.(1)(2)
ص: 245
قرآن
مجيد
نهجالبلاغه
كلام
خداوند متعال
امیرالمؤمنین
آثار
الباقیه
ابوریحان
بیرونی
اثبات
الوصیّه
مسعودی
اثبات
الهداة
شیح
حرّ عاملی
احتجاج
شیخ
طبرسی
احمد
بن اسحاق قمی
محمدجواد
مهری
اختصاص
شیخ
مفید
اسعاف
الراغبین
ابن
الصّبان
اصل
الشیعه و اصولها
محمّد
حسین کاشف الغطاء
اصول
کافی
شیخ
کلینی
اعلام
الوری
شیخ
طبرسی
اعیان
الشیعه
سیّدمحسن
امین
اکمال
الدین و اتمام النعمة
شیخ
صدوق
الارشاد
شیخ
مفید
ص: 246
الامامالمهديمنالمهدالی
الظهور
سیدمحمّد
کاظم قزوینی
الامامة
و التبصره
صدوق
الایضاح
فی الامة
شیخ
مفید
الایقاظ
من الهجعة
شیخ
حرّ عاملی
البیان
فی اخبار صاحبالزمان
گنجی
شافعی
الحاوی
للفتاوی
جلال
الدین سیوطیالذریعة
الی تصانیف الشیعه
آقابزرگ
تهرانی
الزام
الناصب
شیخ
علی یزدی
الشیعه
و الرّجعة
محمّدرضا
طبرسی
الصواعق
المحرّقه
ابن
حجر هیثمی
العبقری
الحسان
شیخ
علیاکبر نهاوندی
الغدیر
علاّمه
امینی
الفصول
المهمة
ابن
صباغ مالکی
القول
المختصر
احمد
بن علی هیثمی
الکنی
و الالقاب
شیخ
عباس قمی
المحجّةفیما
نزل فی القائم الحجّة
سیّد
هاشم بحرانی
المعجم
البلدان
یاقوت
حمودی
المعمرون
و الوصایا
ابی
حاتم سجستانی
ص: 247
الملاحم
و الفتن
سیّد
بن طاووس
المهدي
آیتالله
صدر
المهدي
و
المهدویه
احمد
امین مصری
الیواقیت
و الجواهر
شعرانی
امامت
و مهدویت
صافی
گلپایگانی
انوار
نعمانیه
سیّد
نعمت الله جزائری
بحارالانوار
علامه
مجلسی
بشارة
الاسلام
سیّد
مصطفی کاظمی
بصائر
الدرجات
حسن
بن صفّارتاریخ
الامم و الملوک
طبری
تاریخ
الخلفاء
جلالالدین
سیوطی
تاریخ
تحلیلی و سیاسی اسلام
علی
اکبر حسنی
تاریخ
شیعه و فرقههای اسلام
دکتر
محمّد جواد مشکور
تاریخ
غیبت کبری
سیّد
محمّد صدر
تاریخ
کامل
ابن
اثیر
تاریخ
الایات
شرفالدین
نجفی
ص: 248
تبصرةالولیفیمنرأیالقائم
المهدي
سیّد
هاشمی بحرانی
تفسیر
الانوار التنزیل
ناصر
بن عبدالله بیضاوی
تفسیر
الدر المنثور
جلالالدین
سیوطی
تفسیر
القرآن العظیم
اسماعیل
بن کثیر دمشقی
تفسیر
المنار
محمّدرشید
رضا
تفسیر
المیزان
علاّمه
طباطبایی
تفسیر
برهان
سیّد
هاشم بحرانی
تفسیر
جامع البیان
محمّد
بن جریر طبری
تفسیر
عیاشی
محمّد
بن مسعود بن عیّاش
تفسیر
کشاف
جارّالله
زمخشری
تفسیر
مفاتیح الغیب
فخر
رازی
تفسیر
نمونه
مکارم
شیرازی
تهذیب
الاحکام
شیخ
طوسی
جزیرۀ
خضراء افسانه یا واقعیت
علاّمّه
سیّد مرتضی جعفر عاملی
جمال
الاسبوع
سیّد
بن طاووسجنة
المأوی
محدّث
نوری
ص: 249
چشم
به راه مهدي
جمعی
از نویسندگان
حضرت
مهديفروغتابان
ولایت
محمّدی
اشتهاردی
حق
الیقین
علاّمه
مجلسی
حق
الیقین
شبّر
خصال
شیخ
صدوق
خورشید
مغرب
محمّد
حکیمی
دادگستر
جهان
ابراهیم
امینی
دارالسّلام
محدّث
نوری
در
کوی عاشقان
محمّدجواد
مهری
دلائل
الامامة
محمّد
بن جریر طبری
ده
انتقاد و پاسخ
شیخ
مفید
رجال
نجاشی
رجعت
از دیدگاه عقل، قرآن و...
حسن
طارمی
ص: 250
روزگار
رهائی
کامل
سلیمان
روضه
کافی
شیخ
کلینی
ریاض
المؤمنین
سیّد
محمّد میرلوحی
ستارگان
درخشان
محمّدجواد
نجفی
سرزمین
آرزوها
محمّدجواد
مهری
سفینة
البحار
شیح
عبّاس قمّی
سنن
ابی
داودسیمای
آفتاب
حبیب
اله طاهری
شرح
نهجالبلاغه
ابن
ابی الحدید
شیعه
پاسخ میدهد
سیدرضا
حسینی نسب
عبدالله
بن سبا
علاّمه
عسگری
عصر
ظهور
علی
کورانی
عقاید
شیخ
صدوق
عقاید
الامامیه
علاّمه
مظفّر
عقد
الدرر فی اخبار المنتظر
مقدّسی
شافعی
ص: 251
علل
الشرایع
شیخ
صدوق
غیبت
طوسی
شیخ
طوسی
غیبت
نعمانی
محمّد
بن ابراهیم نعمانی
فرائد
المسطین
جوینی
خراسانی
کشف
الغمة فی معرفة الائمه
علی
بن عیسی اربلی
کفایة
الاثر
حافظ
علی بن الخزّاز قمّی
کفایة
الموحدین
سیداسماعیل
طبری نوری
مجمع
البیان
طبرسی
مجموعه
کامل قصههای قرآن
محمّد
جواد مهری
مرآت
العقول
علاّمه
مجلسی
مستدرک
الوسائل
محدّث
نوری
مسند
احمد
حنبل
مصباح
کفعمی
شیخ
ابراهیم کفعمی
معجم
احادیث الامام المهدي
جمعی
از نویسندگان
ص: 252
مکیال
المکارم
سید
محمّد تقی موسوی
ملاقات
با امام زمان
سیدحسن
ابطحی
منتخب
الاثر
صافی
گلپایگانی
منتهی
الآمال
شیخ
عبّاس قمّی
مهدي
انقلاب بزرگ
مکارم
شیرازی
مهدي
کیست
ابوطالب
تجلیل
مهدي
موعود
علی
دوانی
نجم
الثاقب
محدّث
نوری
نشانههای
شگفتآور آخرالزمان
محمّدجواد
مهری
نشانههای
ظهور او
خادمی
شیرازی
نوید
امن و امان
صافی
گلپایگانی
ینابیع
الموده
قندوزی
حنفی
یوم
الخلاص
شیخ
مفید
ص: 253