سرشناسه: علی بن ابی طالب عَلِیه السلام،امام اول، 23 قبل از هجرت - 40 ق.
'Ali ibn abi-Talib, Imam I, 600-661
عنوان و نام پدیدآور : روایات حضرت عبدالعظیم حسنی سلام الله عليه از حضرت امیرالمومنین علیه آلاف التحيه والثناء در منابع خطی یمن/ تحقیق و ترجمه محمد عافی (خراسانی)؛ ویراستار علمی محمدهادی خالقی؛ ویراستار ادبی محمد پورصباغ؛
[برای] وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، پژوهشگاه قرآن و حدیث.
مشخصات نشر: قم : موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر
مشخصات ظاهری: 64 ص.؛5/14×1 5/2 س م.
شابک: 9-163-207-622-978
وضعیت فهرست نویسی: فیپا
یادداشت: فارسی - عربی.
يادداشت: کتابنامه.
موضوع : علی بن ابی طالب عَلِیه السلام ، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق -- احادیث
موضوع : Ali ibn Abi-talib, Imam I, 600-661 -- •Hadiths .
شناسه افزوده : عافی، محمد، 1372-
شناسه افزوده : خالقی، محمدهادی، 1349 - ، ویراستار
شناسه افزوده : پژوهشگاه قرآن و حدیث
رده بندی کنگره: BP39/5
رده بندی دیویی: 297/218
شماره کتابشناسی ملی : 8533081
اطلاعات رکورد کتابشناسی : فیپا
ص: 1
از حضرت امیرالمومنین علیه السلام
در منابع خطی یمن
محمد عافی (خراسانی)
ص: 2
ص: 3
روایات حضرت عبدالعظیم حسنی سلام الله عليه
از حضرت امیرالمومنین علیه السلام
در منابع خطی یمن
محمد عافی (خراسانی)
ص: 4
روایات حضرت عبد العظیم حسنی(س) از حضرت امیر المؤمنین (ع)
در منابع خطی یمن
تحقیق و ترجمه: محمد عافی (خراسانی)
ویراستار علمی: محمدهادی خالقی
ویراستار ادبی: محمد پورصباغ
نمونه خوان: علی نقی پارسانیا
طراح جلد: حسن فرزانگان
چاپ: اول، 1400ش
چاپخانه: بوستان کتاب
شمارگان: 1000
حروفچینی: حسین افخمیان
صفحه آرا: مهدی خوشرفتار اکرم
سازمان چاپ و نشر سازمان چاپ و نشر دار الحدیث: قم، میدان شهدا،ابتدای خیابان
معلم، پلاک 125
تلفن: 37741650 - 025 - 37740523 - 25. ص.پ:
37185/4468
hadith@hadith.net
http: /www.hadith.net
ص: 5
مقدمه......... 7
پیش گفتار مترجم........ 9
سپاس و قدردانی.........11
أحاديث أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ...13
فهرست منابع تحقیق و ترجمه ......55
ص: 6
الحمدُ لله والسلامُ على رسولِ الله وأهل بيته.
حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام،افزون بر شرافت انتساب به خاندان عصمت و طهارت،از جمله عالمان و محدثان شیعه است که به سبب ارتباط نزدیک با امامان علیهم السلام، میراث گران بهایی را از آنان فراگرفته و با گزارش و نگارش آن، مسیر دستیابی آیندگان به این میراث را فراهم ساخته است و کتاب «خطب امیرالمؤمنین علی» از جمله نگاشته های ایشان بوده است.
کتابی که اکنون پیش روی خوانندگان گرامی است، نزدیک به صد روایت از مولای متقیان و امیر مؤمنان امام علی بن ابی طالب علیه السلام است که آنها را حضرت عبدالعظیم حسنی از امام جواد علیه السلام و آن حضرت نیز از جد بزرگوار خود،امیر المؤمنين علیه السلام، روایت کرده اند.
متن اصلی (عربي)این کتاب که از طریق نسخه ای کهن به املای قاضی جعفر بن أحمد بن عبد السلام بهلولی یمانی (م 573ه) و از میراث زیدیه یمن به دست آمده است، پیش از این، تحت عنوان أحاديث أميرالمؤمنين علیه السلام برواية عبد العظيم الحسنی علیه السلام به همت مؤسسة دارالحديث منتشر گردید و اثر پیش رو، ترجمه آن است. بر
ص: 7
این اساس؛ دانش پژوهان و علاقه مندان به پیگیری مباحث مربوط به کتابشناسی، نسخه پژوهی، اسناد و طرق این کتاب و نیز ردیابی روایات آن در دیگر کتاب ها، به متن اصلی و تحقیق شده کتاب (چاپ عربی ) مراجعه نمایند.
گفتنی است آستان حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السلام و مؤسسة دارالحديث، تحت توليت آية الله محمد محمدی ری شهری –دام عزه-، پیش از این، توفيق انتشار کتاب مسند عبد العظيم الحسنی علیه السلام را داشته اند که روایات آن، از طریق تفحص در منابع گسترده حدیثی شیعه و اهل سنت و گردآوری روایات حضرت عبد العظيم علیه السلام فراهم آمده بود.
از جناب آقای محمد عافی که تحقیق متن اصلی کتاب و ترجمه آن به زبان فارسی را به عهده داشته اند، محقق گرامی جناب آقای محمد هادی خالقی که بازبینی تحقیق و ترجمه را بر عهده گرفتند و نیز گروه پژوهشی احیا و تصحیح متون در پژوهشکده علوم و معارف حدیث، تشکر میکنم و توفیق روزافزون همه را از خداوند متعال مسئلت دارم.
وسپاس، تنها برای اوست که نعمت را بر ما تمام کرده است.
سید محمد کاظم طباطبایی
رئیس پژوهشکده علوم و معارف حديث
مهر 1400
ص: 8
"الحمد لله الأول بلاأول كان قبله، والآخر بلا آخر يكون بعده، الذي قصرت عن رؤيته أبصار الناظرين، وعجزت عن نعته أوهام الواصفين".(1) . "اللهم صل على محمد عبدك ورسولك، وأهل بيته الطاهرين، و اخصصهم بأفضل صلواتك ورحمتك و بركاتك وسلامك".(2)
چندی پیش، با نسخه ای خطی از یک رساله حدیثی از میراث ارزشمند یمن آشنا شدم که در بردارنده سخنانی کوتاه و زیبا از امیر المؤمنين علیه السلام (همچون حکمت های نهج البلاغه) بود. این رساله - که در سال 996 قمری کتابت شده است - احادیثی را در خود دارد که قاضی جعفر بن احمد بن عبد السلام بهلولی (م 573 ق)، از بزرگان زیدیه يمن، آنها را با سند خود، از حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام و ایشان نیز از امام جواد علیه السلام و آن حضرت نیز از جد خود امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کرده است. این نسخه، به سعی نگارنده این سطور، تصحیح و تحقیق شده و به چاپ رسیده است.
ص: 9
دوستان پیشنهاد کردند که کار ترجمه این احادیث گهربار را نیز انجام دهم و البته ترجمه حدیث، افزون بر درستی و دقت، نیازمند زیبانویسی و شیوایی قلم است که نگارنده چندان از آن بهره ای ندارد. با این حال، برای امتثال امر و با مساعدت اساتید، این ترجمه اکنون انجام شده است.
تلاش نمودم که ترجمه ای درست و دقیق ارائه شود و واژه گزینی مطابق با بهترین احتمال معنایی در جمله ها و عبارت ها باشد و تا جایی که ممکن است، فارسی بنویسم و در گزینش واژگان، به سراغ آنهایی بروم که شیوا و دلنشین اند، تا برگردانی فارسی این احادیث، از فصاحت و بلاغت سخنان اهل بیت علیه السلام رنگ و بویی داشته باشد؛ اما گاه برای آسان ترشدن فهم ترجمه برای عموم مردم، ناگزیر از به کارگیری چند واژه مترادف و هم معنا بودم. در چنین مواردی، مترادف هرواژه را جلوی آن و داخل پرانتز آوردم.
معنای شماری از احادیث کتاب، نیاز به تبیین بیشتر داشت که داخل پرانتز نگاشته شده است. در مواردی که واژه ای عربی، دو احتمال معنایی یا دو قرائت متفاوت نسخه ای داشت، دومی، داخل پرانتز و بعد از خط مایل قرار داده شده است.
در مشابه یابی احادیث این کتاب (یا همان ارجاع دهی در پانوشت) نیز، تنها به سه یا چهار منبع - که برای مقایسه، کافی به نظر می رسند - بسنده کرده ام و طبعأ برای آگاهی از منابع بیشتر، می توان به تحقیق عربی همین کتاب (که پیش از این، توسط همین
ص: 10
ناشر، منتشر شده است) مراجعه کرد.
شایان ذکر است که بسیاری از احادیث این کتاب، در کتاب کشف الغمة(1) آمده است که به یادکرد کلی از این منبع در همین جا بسنده می کنم و در پاورقی ها آن را تکرار نخواهم کرد.
به حكم حديث شريف " مَنْ لَمْ يَشْكُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ لَمْ يَشْكُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ "(2) بر خود لازم می دانم از کسانی که مرا در تحقیق این متن یاری نمودند، قدردانی نمایم: از فاضل ارجمند آقای سید محمدصادق رضوی که نسخه را معرفی نمود و از کمک به این برادر کوچکش در دستیابی به نسخه های دیگر دریغ نکرد و همچنین از جناب آقای دکتر مهدی سلیمانی آشتیانی (مدیر محترم گروه پژوهشی «احیا و تصحیح متون» دار الحديث) و فاضل ارجمند آقای محمدرضا ملایی سپاس گزارم.
اما در کار ترجمه، دو تن از سروران گرامی از نظر محتوایی، در پالودن نارسایی های عبارات، مترجم را یاری و کمک بسیاری نمودند که به رسم ادب و قدرشناسی لازم می دانم از این بزرگواران یاد کنم:
حجة الاسلام والمسلمین استاد عبد الهادی مسعودی که وقت گران بهای خویش را اختصاص داده، ترجمه اولیه را مطالعه نمودند و
ص: 11
با نقدهای خود، به رخنه های فراوان آن اشاره کردند و از این طریق موجب استوارتر شدن این ترجمه گردیدند که بسیار از ایشا سپاسگزارم ...
وهمچنین محقق ارجمند جناب آقای محمدهادی خالقی که دلسوزانه و متواضعانه، وقت خویش را صرف بازبینی کلمه به کلمه متن نمود و با اصلاحات خود، آن را پخته و استوار گردانید، که از ایشان کمال تشکر را دارم.
امیدوارم این تلاش ناچیز، به خواست و لطف خدای یگانه، برای خوانندگان گرامی پرثمر بوده، گامی هرچند کوچک در راه آشنایی بیشتر با سخنان شیوای رسولان مهر و پیشوایان هدایت (سلام الله عليهم اجمعین) باشد!
15 رمضان المبارک 1441
سالروز میلاد خجسته امام حسن مجتبی علیه السلام
محمد عافي خراسانی
ص: 12
ص: 13
ص: 13
بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، وَ بِهِ نَسْتَعِينُ. رَبِّ یَسِّرْ وَ تَمِّمْ وَ أعِنْ،يَا کَرِیمُ!
به نام خداوند بخشنده و مهربان[آغاز می کنیم] و فقط از او کمک می خواهیم.پروردگارا!
! کار را آسان کن و به پایان رسان و یاری ده، ای بزرگوار!
أخبَرَنا القَاضِي الأجَلُّ الإمَامُ شَمْسُ الدِّینِ جَمَالُ الإِسْلامِ وَالمُسْلِمِينَ، جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ أَبِي يَحْیَی - أَدَامَ اللهُ سَعادَتَهُ - بِقِرَاءَتِي، قَالَ:
قاضی بزرگ، امام شمس الدين، جمال اسلام و مسلمین، جعفر بن احمد بن عبد السلام بن ابی یحیی - که خداوند، سعادتش را پاینده دارد - برای ما حدیث نقل کرد و گفت:
أخبَرَنا الشَّيْخُ الفَاضِلُ أبُو عَلِيً الحَسَنُ بْنُ عَلِيً بْنِ مُلاعَبٍ الأسَدِيُ، قَالَ:
شیخ فاضل، حسن بن علی بن ملاعب اسدی، برای ما حدیث نقل کرد و گفت:
أخبَرَنا الشَّيْخُ أبُوالغَنَائِمِ الحَافِظُ العَدْلُ مُحَمَّدُ بْنُ عَِليِّ بْنِ مَيْمُونٍ النَّرسِيُّ بِجَامِعِ الكُوفَةِ سَنَةَ خَمْسِمِائةٍ، قَالَ:
شیخ ابو الغنائم محمد بن علی بن میمون نرسی در مسجد جامع کوفه در سال 500 هجری برای ما حدیث نقل کرد و گفت:
ص: 14
أنا السَيًدُ الشَّرِيفُ أبُوعَبْدِ اللهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَِليِّ بْنِ الحَسَنِ بنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ العَلَويُّ الحَسَنِيُّ، رَحِمَهُ اللهُ وَرَضِيَ عَنْهُ، قَالَ:
سید محمد بن علی بن حسن بن عبد الرحمن علوی حسنی - که رضوان و رحمت خدا بر او باد - برای ما حدیث نقل کرد و گفت:
أنا أبُوالمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ المُطَّلِبِ الشَّيْبَانِيُّ فِي رَجَبٍ سَنَةَ سَبْعٍ وَ سَبْعِيْنَ وَثَلَثْمِائَةٍ، قَالَ:
ابو المفضل محمد بن عبد الله بن مطلب شیبانی در رجب سال 377 هجری برای ما حدیث نقل کرد و گفت:
أنَا أبُو صَالِحٍ، مُحَمَّدُ بْنُ صالِحِ بْنِ الفَيْضِ العِجْلِيُّ السَّاوِيُّ مُؤَدِّبُنَا، فِي ذِي الْحِجَّةِ سَنَةَ تِسْعَ عَشْرَةَ وَ ثَلَثْمِائَةٍ، لَفْظاً قِرَاءَةً عَلَيْنَا، قَالَ:
مؤدب(1) ما ابو صالح محمد بن صالح بن فیض عجلی ساوی در ذی حجه سال 319 هجری، در حالی که از روی کتاب بر ما می خواند، برای ما حدیث نقل کرد و گفت:
حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَبَّاسِ بْنِ لَاحِقٍ الأَسَدِيُّ الفَقْعَسِيُّ بِالصَّيْمَرَةِ، قَالَ:
ابو جعفر محمد بن عباس بن لاحق اسدی فقعسی در صیمره(2)، برای ما حدیث نقل کرد و گفت:
ص: 15
حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَظِيمِ بْنُ عَبْدِ اللهِ الحَسَنيُّ فِي مَنْزِلِهِ بِالرَّيِّ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الرِّضَا بْنِ مُوسَی، قَالَ :
عبد العظيم بن عبد الله حسنی در خانه خود در شهر ری برای ما حديث نقل کرد و گفت: امام جواد علیه السلام به من خبر داد و فرمود:
[1] فِي كِتابِ عَلِيٍ؛ يَعْنِي عَلِيَّ بْنَ أَبِي طالِبٍ عليهِ السّلام : ابْنُ آدَمَ أَشْبَهُ شَيْءٍ بِالْمِعْيَارِ، إمّا رَاجِحٌ بِعِلْمٍ - وَ قَالَ مَرَّةً: بِعَقْلٍ - أَوْ ناقِصٌ بِجَهْلٍ. (1)
در «کتاب علی» - یعنی علی بن ابی طالب علیه السلام - چنین آمده است: فرزند آدم، شبیه ترین چیزها به ترازوست؛ چرا که از دو حال، بیرون نیست: با علم - يا عقل (2) -كفه [تراز]او سنگین می شود، و با جهل، كفه [تراز]او سبک می شود.
[2] وَ قَالٍ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ لِأَبِي ذَرِّ: إنَّمَا غَضِبْتَ لِله ؛ فَارْجُ الَّذِي غَضِبْتَ لَهُ. إِنَّ القَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْياهُمْ، وَخِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ. وَاللهِ، لَوْ كَانَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ عَلَى عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَي اللهَ لَجَعَلَ اللهُ لَهُ مِنْهَا مَخْرَجاً. لَا يُؤْنِسْكَ إلّا الْحَقُّ، وَلَا يُوحِشْكَ إلَّا البَاطِلُ.(3)
و امير المؤمنین علیه السلام به ابوذر فرمود: تو فقط به خاطر خداوند، خشمگین شدی. پس فقط به همان کس که برای او خشم گرفتی امیدوار باش. آنها برای حفظ دنیای خود،از تو ترسیدند؛اما تو برای حفظ دینت از آنها
ص: 16
ترسیدی. به خدا سوگند، اگر درهای آسمان ها و زمین به روی بنده ای به طور کامل بسته شود، اما او پروا کردن از خدا را پیشه سازد، خداوند، راه نجاتی برای او از میان آنها باز می کند. مبادا چیزی جز حقیقت، مایۀ أنس (آرامش) تو باشد، و جز باطل برای تو احساس غربت (بی کسی) بیاورد؟
[3] و قَالَ علیهِ السلام لِقَیْسِ بْنِ سَعْدٍ - لَمَّا قَدِمَ عَلَيْهِ مِنْ مِصْرَ- : يا قَیْسُ! إنَّ لِلْمِحَنِ عَلَامَاتٍ لَابُدَّ أَنْ يُنْتَهَي، إِلَيْهَا، فَيَجِبُ عَلَى الْعَاقِلِ أنْ يَنَامَ لَهَا إِلَى إِدْبَارِهَا، فَإِنَّ مُكَابَدَتَهَا بِالحِيلَةِ عِنْدَ إِقْبَالِهَا زِيَادَةٌ فِيهَا.(1)
و به قیس بن سعد - در آن هنگام که از مصر، نزد ایشان آمد - فرمود: ای قیس! بلاها [و فتنه ها (2) نشانه هایی دارند که باید به طور کامل، آشکار شوند، و به همین سبب، لازم است انسان عاقل، دست از کلنجار رفتن با آنها بکشد تا هنگامی که آنها خود، فروکش کنند؛ چرا که تلاش برای درگیرشدن زودهنگام با آنها، باعث بیشتر شدن آنهاست.
[4] وقَالَ علیهِ السلام : مَنْ وَثِقَ بِاللهِ أَرَاهُ السُّرُورَ، وَ مَنْ تَوَكَّلَ عَلَى اللهِ كَفَاهُ الأُمُورَ، وَالثِّقَةُ بِاللهِ حِصْنٌ لَا يَتَحَصَّنُ فِيهِ إلَّا مُؤْمِنٌ أَمِينٌ، والتَّوَكُّلُ عَلَى اللهِ نَجَاةٌ مِنْ كُلِّ سُوءٍ وَ حِرْزٌ مِنْ كُلِّ عَدُوٍّ. وَالدِّينُ عِزٌّ، وَالْعِلْمُ كَنْزٌ، وَالصَّمْتُ نورٌ، وَ غَايَةُ
ص: 17
الزُّهْدِ الوَرَعُ، وَ مَا هَدَمَ الدِّينَ مِثْلُ البِدَعِ، وَلَا أَفْسَدَ الرِّجَالَ مِثْلُ الطَّمَعِ. وَبِالرَّاعِي تَصْلُحُ الرَّعِيَّةُ، وَبِالدُّعَاءِتُصْرَفُ الْبَلِيَّةُ. وَ مَنْ رَكِبَ مَرْكَبَ الصَّبْرِ اهْتَدَى إِلَى مِضْمَارِ - أو قَالَ: إِلَى مَيَدَانِ - النَّصْرِ. وَمَنْ عَابَ عُيِّبَ، وَمَنْ شَتَمَ أُجِيبَ، وَمَنْ غَرِسَ أَشْجَارَ التُّقَى اجْتَنَى ثِمَارَ الهُدَى.(1)
و فرمود: کسی که به خداوند اطمینان کند، خداوند، او را به شادی می رساند.و کسی که به خداوند توکل کند، خداوند، او را از دغدغه کارها حفظ می کند. اطمینان (دل سپردن) به خداوند، دژی است که کسی جز انسان مؤمن درستکار در آن پناه نمی گیرد. و توکل بر خداوند، نجات از هر بدی و باعث حفظ از هر دشمنی است. و دین، عزت است. و دانش، گنج است. و سکوت، نور (روشنایی) است. و نهایت بی رغبتی به دنیا، رویگردانی از گناهان است. و هیچ چیزی به اندازه بدعتها دین را نابود نکرده است و هیچ چیز به اندازه زیاده خواهی، انسانها را تباه نساخته است. و به وسیله حاکمان است که شهروندان، سامان می یابند. و به وسيله دعا (درخواست از خداوند) است که بلا دفع می شود. و هر کس بر مرکب صبر سوار شد، به میدان پیروزی راه یافت. و هر کس عیب گرفت، دیگران عیب او را می گیرند. و هر کس دشنام داد، پاسخ خواهد شنید. و هرکس درخت تقوا کاشت، ميوه هدایت خواهد چید.
[5] وَقَالَ عليهِ السّلام : أَرْبَعُ خِصَالٍ تُعِيْنُ المَرْءَ عَلَى العَمَلِ: الصِّحَةُ، وَالعِلْمُ، وَالغِنَى، والتَّوفِيقُ.(2)
ص: 18
و فرمود: چهار ویژگی است که انسان را در انجام دادن عمل صالح، یاری می رساند: سلامت و دانش و بی نیازی و توفيق.
[6] وَقَالَ علیهِ السّلام: مَنْ اسْتَوَى يَومَاهُ فَهُو مَغْبُونٌ، وَمَنْ كَانَ يَومُهُ خَيْراً مِنْ أَمْسِهِ فَذَلِكُمُ الْمَغْبُوطُ.(1)
و فرمود: هر کس دوروزش با هم یکسان باشد، زیانکار است؛ و هر کس امروزش از فردا بدتر باشد، گرفتار (بلا دیده) است؛ و هر کس امروزش از دیروز بهتر بود، باید آرزوی جایگاه او را داشت.
[7] وَقَالَ عليهِ السّلام عَنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيه وَ آله وَ سَلَّم: الصِّحُّةُ وَالفَرَاغُ نِعْمَتانِ مَغْبُونٌ بِهِمَا كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ.(2)
وامير المؤمنین علیه السلام از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نقل کرد که فرمود: تن درستی و فراغت (آسودگی خاطر)، دو نعمتی هستند که بسیاری از مردم به خاطر کوتاهی درباره آنها زیان می کنند.
[8] وَقَالَ عليهِ السّلام: إِنَّ لِلِه عِبَاداً يَخْتَصُّهُمْ بِالنِّعَمِ وَ يُقرُّهَا فِيهِمْ مَا بَذَلُوهَا، فَإذَا مَنَعُوهَا نَزَعَهَا عَنْهُمْ وَخَوَّلَهَا إِلَى غَيْرِهِمْ. (3)
ص: 19
و فرمود: خداوند، بندگانی دارد که نعمت هایی را ویژه آنها می سازد(به آنها اختصاص می دهد) و تا آن که به بخشش کردن از آنها مشغول باشند، آن نعمت ها را در میان ایشان قرار و [استمرار] می بخشد؛ اما آن هنگام که آنها را از دیگران دریغ کردند، از ایشان می گیرد و به دیگران می دهد.
[٩] وَقَالَ عليهِ السّلام : مَا عَظُمَتْ نِعْمَةٌ عَلَى أَحَدٍ إلَّا عَظُمَتْ عَلَيْهِ مَؤُونَةُ النَّاسِ، فَمَنْ لَمْ يَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَؤُونَةَ عَرَضَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَالِ.(1)
و فرمود: هیچ نعمتی برای کسی زیاد نمی شود، مگر این که بار سنگینی [نیازها و خواهش های] مردم به دوش او نیز زیاد می شود. پس اگر کسی این سنگینی را تحمل نکرد (دیگران را در نعمت خود سهیم نساخت)، آن نعمت را در معرض نابودی قرار داده است.
[10] وَ قَالَ عليهِ السّلام: أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَيْهِ؛لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ ذِكْرَهُ وَ فَخْرَهُ، فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا يَبْدَأُ فِيهِ بِنَفْسِهِ، فَلَا يَطْلُبَنَّ شُكْرَمَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَيْرِهِ. (2)
و فرمود: انجام دهندگان کار نیکو به انجام دادن آن محتاج ترند تا نیازمندان؛ چرا که پاداش آن و ذکرخیر آن و افتخار آن، همگی برای
ص: 20
آنهاست. پس هر چه انسان کار نیکو انجام دهد،اول از همه، آن را برای خود می کند. پس نباید از دیگران توقع تشکر از کاری را داشته باشد که سود آن به خودش می رسد.
[11] وَقَالَ عليهِ السّلام: إِذَا أَرَادَ اللهُ بِقَوْمِ خَيْراً مَنَحَهُمَ مَحَاسِنَ غَيْرِهِمْ، وَ إِذَا أَرَادَ بِقَوْمِ سُوءاً سَلَبَهُمْ مَحَاسِنَ أَنْفُسِهِمْ.(1)
و فرمود: خداوند، زمانی که خیر و خوبي گروهی را بخواهد، خوبی های دیگران را نیز به آنها می دهد (به نام آنها می کند)، و اگر برای آنها بدی بخواهد،خوبی های خودشان را نیز از آنها می گیرد (به نام دیگران می کند).
[12] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: مَنْ أَمَّلَ إِنْسَاناً هَابَهُ وَ مَنْ جَهِلَ شَيْئاً عَابَهُ وَ اَلْفُرْصَةُ خَلْسَةٌ وَ الْهَيْبَةُ خَيْبَةُ وَمَنْ كَثُرَ هَمُّهُ سَقُمَ جِسْمُهُ وَ اَلْمُؤْمِنُ لاَ يَشْتَفْيِ غَيْظَهُ. (2)
و فرمود: هر کس به کسی دیگر امید بست، هیبت او را در دل خواهد داشت. و هر کس نسبت به چیزی آگاهی نداشته باشد، بر آن خرده می گیرد. و فرصت، ربودنی است (آن را باید بود). و ترس (مهیب انگاشتن)، ناامیدی است. و هر کس غم و غصه او بسیار شد، بدنش بیمار می گردد. و مؤمن، برای خنک شدن دلش خشم خود را خالی نمی کند.
[13] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: الكَرِيْمُ اليَلينُ إِذَا اسْتُضْعِفَ وَ الْلَئِيْمُ يَقْسُوا أِذا اُلِطْفَ. (3)
ص: 21
و فرمود: انسان بزرگوار، وقتی در تنگنا قرار داده شود، به نرمی برخورد می کند و انسان پست، وقتی که به او لطفی شود، به درشتی برخورد می کند.
[14] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ:عُنْوَانُ صَحِيْفَةِ المُسْلِمِ حُسْنُ خُلْقِهِ. (1)
و فرمود: سرآغاز نامه اعمال مسلمان، اخلاق نیکوی اوست.
[15] وًقَالَ فِي مَقَامٍ آخَرَ: عُنْوَانُ صَحِيْفَةِ السَعِيْدِ حُسْنُ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ.(2)
و در جایی دیگر فرمود: سرآغاز نامه اعمال سعادتمند، ذکر خیر [دیگران از] اوست.
[16] وقال عَلَيْهِ السَّلاَمُ: مَنِ اسْتَغْنی بِاللّهِ إفْتَقَرَالنّاسُ إلَیْهِ، وَ مَنِ اتَّقَی اللّهَ أَحَبَّهُ النّاسُ وَ إنْ کَرِهَ.(3)
و فرمود: هر کس با تکیه بر خدا بی نیازی ورزید (اظهار نیاز نکرد)، مردم به او نیازمند می شوند، و هر کس از خدا پروا کرد، مردم او را دوست خواهند داشت، حتی اگر خودش نخواهد!
[17] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: عَلَيْكُمْ بِطَلَبِ اَلْعِلْمِ فَإِنَّ طَلَبَهُ فَرِيضَةٌ وَ اَلْبَحْثَ عَنْهُ نَافِلَةٌ وَ هُوَ صِلَةٌ بَيْنَ اَلْإِخْوَانِ وَ دَلِيلٌ عَلَى اَلْمُرُوةِ وَ تُحْفَةٌ فِي اَلْمَجَالِسِ وَ صَاحِبٌ فِي اَلسَّفَرِ وَ أُنْسٌ فِي اَلْغُرْبَة (4)
ص: 22
و فرمود: بر شما باد به طلب دانش؛ چرا که طلب کردن (خواستن) آن واجب است و جستجوی فراوان در پی آن، مستحب است، (1) و دانش موجب برقراری پیوند بین برادران دینی، و نشانه ای از جوان مردی، و تحفه ای در مجلس ها، و همراهی در سفر، و همدمی در غربت است.
[18] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: اَلْعِلْمُ خَيْرٌ مِنَ اَلْمَالِ، اَلْعِلْمُ يَحْرُسُكَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ اَلْمَالَ وَ اَلْعِلْمُ حَاكِمٌ، وَ اَلْمَالُ مَحْكُومٌ عَلَيْهِ.2(2)
و فرمود: دانش، بهتر از مال است: دانش، تو را [از گرفتاری های دنیا و آخر] نگاه می دارد؛ ولی این تو هستی که مال را [از تباه شدن] نگاه میداری، و دانش، فرمانرواست؛ ولی مال، فرمانبر است." (3)
[19] وَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: اَلْعِلْمُ عِلْمَانِ مَطْبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ وَ لاَ يَنْفَعُ اَلْمَسْمُوعُ إِذَا لَمْ يَكُنِ اَلْمَطْبُوعُ. (4)
ص: 23
و فرمود: دانش، دو گونه است: دانش فطری (استعداد موروثی) و دانش آموختنی. و اگر دانش فطری نباشد، هیچ کدام از دانش های آموختنی سودی نخواهند داشت.
[20] وَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: مَنْ عَرَفَ اَلْحِكْمَةَ لَمْ يَصْبِرْ عَنِ اَلاِزْدِيَادِ مِنْهَا. (1)
و فرمود: هر کس حکمت را شناخت، هرگز برای آموختن بیشتر آن از پای نخواهد نشست.
[21] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : اَلْجَمَالُ فِي اَللِّسَانِ وَ اَلْكَمَالُ فِي اَلْعَقْلِ (2)
و فرمود: زیبایی در زبان است و کمال، در عقل.
[22] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: كُلُّ مُخْتَارٍ لِنَفْسِهِ صَلَاحَاً فَهُوَ فَاسِدٌ مُفْسِدٌ؛إِذ لَا صَلَاحَ إِلَّا فِي أَدَبِ اللهِ. (3)
و فرمود: هر کس به دنبال انتخاب خوبی ای برای خود باشد [و بپندارد که اراده او کافی است]، باعث تباهی خود و دیگران خواهد شد؛ چرا که هیج خوبی ای نیست مگر آن که خداوند عز وجل آن را برای تربیت انسان اراده کرده است.
[23] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: اَلْفِسْقُ سُّقُوطُ فِي الهِمَّةِ، وَ كَلَبٌ فِي الطَّبِيعَةِ.(4)
ص: 24
و فرمود: فسق (گناه پیشگی)، باعث سقوط همت و هار شدن آدمی است.
[24] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ:اَلْعَفَافُ زِينَةُ اَلْفَقْرِ وَ اَلشُّكْرُ زِينَةُ اَلْغِنَى والصَّبْرُ زِينَةُ البَلاءِ،و
التَّوَاضُعُ زِينَةُالحَسَبِ، وَالْفَصَاحَهُ زِينَةُ الْكَلامِ،وَ اَلْعَدْلُ زِينَةُ اَلْإِيمَانِ وَ اَلسَّكِينَةُ زِينَةُ اَلْعِبَادَةِ وَاَلْحِفْظُ زِينَةُ اَلرِّوَايَةِوَ خَفْضُ اَلْجَنَاحِ زِينَةُ اَلْعِلْمِ وَ حُسْنُ اَلْأَدَبِ زِينَةُ اَلْعَقْلِ وَ بَسْطُ اَلْوَجْهِ زِينَةُ اَلْحِلْمِ وَ اَلْإِيثَارُ زِينَةُ اَلزُّهْدِ وَ بَذْلُ اَلْمَجْهُودِ زِينَةُ اَلنَّفْسِ وَ كَثْرَةُ اَلْبُكَاءِ زِينَةُ اَلْخَوْفِ وَ اَلتَّقَلُّلُ زِينَةُ اَلْقَنَاعَةِ وَ تَرْكُ اَلْمَنِّ زِينَةُ اَلْمَعْرُوفِ وَ اَلْخُشُوعُ زِينَةُ اَلصَّلاَةِ وَ تَرْكُ مَا لاَ يَعْنِي زِينَةُ اَلْوَرَعِ. (1)
و فرمود: عفت (خویشتنداری)، زینت فقر است. و شکرگزاری، زینب بی نیازی است. و صبر، زینت بلاست. و تواضع، زینت شرافت خاندانی است. و شیوایی گفتار، زینت سخن است. و انصاف، زینت ایمان است. و آرامش، زینت عبادت است. و حفظ (قدرت حافظه)، زینت روایتگری است. و فروتنی، زینت دانش است. و ادب نیکو، زینت عقل است. و گشاده رویی، زینت بردباری است. و از خودگذشتگی، زینت زهد(بی رغبتی به دنیا) است. و تلاش بی دریغ، زینت يقين است. و زیادی گریه، زینت ترس از خداست. و کم مصرف بودن، زینت قناعت است. و منت نگذاشتن، زینت کار نیکوست. و خاکساری، زینت نماز است. و پرهیز از چیزهایی که به انسان ربطی ندارد، زینت پرهیزگاری است.
ص: 25
[25] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ صُورَةَ اَلْمَرْأَةِ فِي وَجْهِهَا وَ صُورَةَ اَلرَّجُلِ فِي
مَنْطِقِهِ. (1)
و فرمود: خداوند متعال، صورت زن را در ژخسار او قرار داده است و صورت مرد را در گفتار او.
[26] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: لَيْسَ الإِنْسَانُ الصُّورَةَ. إِنَّمَا الإِنْسَانُ الْعَقْلُ؛ يَغْنِي قَالَ اللهُ تَعَالَى: (يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ)، (أَىِّ صُورَةٍۢ مَّا شَآءَ رَكَّبَكَ) (2).(3)
و فرمود: انسان، همین شکل ظاهری نیست. در واقع، انسان فقط همان عقل است. منظور امير المؤمنين، فرمایش خداوند متعال است: «ای انسان! چه چیز تو را بر پروردگار بزرگوارت گستاخ کرده است[که از دستورهای او اطاعت نمی کنی؟!]» تا آن جا که می فرماید: «در هر صورتی (شکلی) که خواسته، تو را ترکیب کرده است.»
[یعنی منظور از "صورت" که این آیه از آن سخن گفته، همان عقل است].
و به حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: از آرزوپردازی ها دوری کن؛ چرا که سرمایه بی خردان ناتوان اند.
[28] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: حَسْبُ اَلْمَرْءِ مِنْ كَمَالِ اَلْمُرُوَّةِ تَرْكُهُ مَا لاَ يَجْمُلُ بِهِ وَ مِنْ حَيَائِهِ أَنْ لاَ يَلْقَى أَحَداً بِمَا يَكْرَهُ وَ مِنْ عَقْلِهِ حُسْنُ رِفْقِهِ وَ مِنْ أَدَبِهِ أَنْ لاَ يَتْرُكَ مَا لاَ بُدَّ لَهُ مِنْهُ وَ مِنْ عِرْفَانِهِ عِلْمُهُ بِزَمَانِهِ وَ مِنْ وَرَعِهِ غَضُّ بَصَرِهِ وَ عِفَّةُ بَطْنِهِ وَ مِنْ حُسْنِ خُلُقِهِ كَفُّهُ أَذَاهُ وَ مِنْ سَخَائِهِ بِرُّهُ بِمَنْ يَجِبُ حَقُّهُ عَلَيْهِ وَ إِخْرَاجُهُ حَقَّ اَللَّهِ مِنْ مَالِهِ وَ مِنْ إِسْلاَمِهِ تَرْكُهُ مَا لاَ يَعْنِيهِ وَ تَجَنُّبُهُ اَلْجِدَالَ وَ اَلْمِرَاءَ فِي دِينِهِ وَ مِنْ كَرَمِهِ إِيثَارُهُ عَلَى نَفْسِهِ وَ مِنْ صَبْرِهِ قِلَّةُ شَكْوَاهُ وَ مِنْ عَقْلِهِ إِنْصَافُهُ مِنْ نَفْسِهِ وَ مِنْ حِلْمِهِ تَرْكُهُ اَلْغَضَبَ عِنْدَ مُخَالَفَتِهِ وَ مِنْ إِنْصَافِهِ قَبُولُهُ اَلْحَقَّ إِذَا بَانَ لَهُ وَ مِنْ نُصْحِهِ نَهْيُهُ عَمَّا لاَ يَرْضَاهُ لِنَفْسِهِ وَ مِنْ حِفْظِهِ جِوَارَكَ تَرْكُهُ تَوْبِيخَكَ عِنْدَ إِسَاءَتِكَ مَعَ عِلْمِهِ بِعُيُوبِكَ وَ مِنْ رِفْقِهِ تَرْكُهُ عَذْلَكَ عِنْدَ غَضَبِكَ بِحَضْرَةِ مَنْ تَكْرَهُ وَ مِنْ حُسْنِ صُحْبَتِهِ لَكَ إِسْقَاطُهُ عَنْكَ مَئُونَةَ أَذَاكَ وَ مِنْ صَدَاقَتِهِ كَثْرَةُ مُوَافَقَتِهِ وَ قِلَّةُ مُخَالَفَتِهِ وَ مِنْ صَلاَحِهِ شِدَّةُ خَوْفِهِ مِنْ ذُنُوبِهِ وَ مِنْ شُكْرِهِ مَعْرِفَةُ إِحْسَانِ مَنْ أَحْسَنَ إِلَيْهِ وَ مِنْ تَوَاضُعِهِ مَعْرِفَتُهُ بِقَدْرِهِ وَ مِنْ حِكْمَتِهِ عِلْمُهُ بِنَفْسِهِ وَ مِنْ سَلاَمَتِهِ قِلَّةُ حِفْظِهِ لِعُيُوبِ غَيْرِهِ وَ عِنَايَتُهُ بِإِصْلاَحِ عُيُوبِهِ. (1)
و فرمود: برای کمال جوان مردی انسان، همین بس که از آنچه زیبنده او نیست، پرهیز کند، و برای حیای او همین بس که با هیچ کس آن گونه که خود نمی پسندد، برخورد نکند، و برای عقل او همین بس که به خوبی با
ص: 27
دیگران مدارا کند، و برای تربیت او همین بس که آنچه را چاره ای جز آموختنش نیست، بداند، و برای معرفت او همین بس که نسبت به زمانه اش شناخت داشته باشد، و برای پرهیزگاری او همین بس که چشم خود را بر حرام ببندد و شکم خود را از حرام نگاه دارد، و برای نیکویی اخلاق او همین بس که آزارش به دیگران نرسد، و برای بخشندگی او همین بس که نسبت به کسی که حقی بر گردنش دارد، نیکوکاری کند و حق خدا را از اموالش ادا کند، و برای مسلمانی او همین بس که در آنچه به او مربوط نیست، دخالت نکند و از جدال و بگومگو در دین خود بپرهیزد، و برای بزرگواری او همین بس که دیگران را بر خود ترجیح دهد، و برای شکیبایی او همین بس که کم شکوه کند، و برای عدالتش همین بس که انصاف داشته باشد، و برای بردباری او همین بس که هنگامی که با او مخالفت می شود، خشمگین نشود، و برای انصاف او همین بس که هنگامی که حق برای او آشکار شد، آن را بپذیرد، و برای دلسوزی او همین بس که دیگران را از آنچه برای خود نمی پسندد، باز دارد، و برای پایبندی اش به حقوق همجواری با تو همین بس که هنگامی که بدی کردی، تو را توبیخ نکند، با این که به عیب های تو آگاه است، و برای همراهی او همین بس که تو را هنگامی که عصبانی هستی و نزد کسی که دوست نداری، سرزنش نکند، و برای نیکویی معاشرت او همین بس که بار جبران آزردن خویش را از دوش تو بردارد (یعنی از تو گذشت کند)، و برای دوستی او همین بس که همراهی اش فراوان و ناسازگاری اش اندک باشد، و برای خوبی او همین بس که از گناهانش بسیار بترسد، و برای
ص: 28
قدرشناس بودن او همین بس که نیکوکاری کسی را که به او نیکی می کند، بفهمد، و برای تواضع او همین بس که جایگاه خود را بشناسد، و برای حکمت او همین بس که نسبت به خویشتن شناخت داشته باشد، و برای سلامت [نفس] او همین بس که عیوب دیگران را کمتر به خاطر بسپارد، و توجه خود را صرف اصلاح عیوب خود کند.
[29] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: لاَ يَسْتَكْمِلُ عَبْدٌ حَقِيقَةَ اَلْإِيمَانِ حَتَّى يُؤْثِرَ دِينَهُ عَلَى شَهْوَتِهِ وَ لَنْ يَهْلِكَ حَتَّى يُؤْثِرَ شَهْوَتَهُ عَلَى دِينِهِ.(1)
و فرمود: حقیقت ایمان بنده ای کامل نمی گردد تا زمانی که دین خود را بر هوس خویش ترجیح دهد، و هیچ بنده ای، تا زمانی که هوس خویش را بر دین خود ترجیح نداده است، هلاک نمی شود.
[30] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: اَلْفَضَائِلُ أَرْبَعَةُ أَجْنَاسٍ أَحَدُهَا اَلْحِكْمَةُ وَ قِوَامُهَا فِي اَلْفِكْرَةِ وَ اَلثَّانِي اَلْعِفَّةُ وَ قِوَامُهَا فِي اَلشَّهْوَةِ وَ اَلثَّالِثُ اَلْقُوَّةُ وَ قِوَامُهَا فِي اَلْغَضَبِ وَ اَلرَّابِعُ اَلْعَدْلُ وَ قِوَامُهُ اِعْتِدَالِ قُوَى اَلنَّفْسِ.(2)
و فرمود: فضیلت ها چهار گونه است: یکی از آنها حکمت است که رشد یافتنش در تفکر است، و دومی عفت (خویشتنداری) است که رشد یافتنش در [میان] خواهش های نفسانی است، و سومی قدرت است که رشد یافتنش در [حال] خشم است، و چهارمی عدالت است که رشد یافتنش در اعتدال قوای نفس است.
ص: 29
[31] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: إيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إلَّا اللهَ(1)
و فرمود: بترس از ستم کردن بر کسی که در برابر تو، هیچ یاوری جز خدا ندارد.
[32] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: اَلْعَامِلُ بِالظُّلْمِ وَ اَلْمُعِينُعَلَيْهُ وَ اَلرَّاضِي بِهِ شُرَكَاءُ. (2)
و فرمود: ستمگر و یاور او در ستمگری اش و کسی که راضی به آن ستم است، همگی[در گناه ] شریک اند.
[33] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: يَوْمُ اَلْعَدْلِ عَلَى اَلظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ يَوْمِ اَلْجَوْرِ عَلَى اَلْمَظْلُومِ (3)
و فرمود: روز اجرای عدالت در باره ظالم، سخت تر از روز ستم کردن [او] بر مظلوم است.
[34] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: أَقْصَدُ اَلْعُلَمَاءِ لِلْمَحَجَّةِ اَلْمُمْسِكُ عِنْدَ اَلشُّبْهَةِ وَ اَلْجَدَلُ يُورِثُ اَلرِّيَاءَ وَ مَنْ أَخْطَأَ وُجُوهَ اَلْمَطَالِبِ. خَذَلَتْهُ اَلْحِيَلُ وَ اَلمَطَّامِعُ فِي وَثَاقِ اَلذُّلِّ وَ مَنْ أَحَبَّ اَلْبَقَاءَ فَلْيُعِدَّ لِلْمَصَائِبِ قَلْباً صَبُوراً.(4)
و فرمود: برای آموختن استدلال هایی که در هنگام تردید، تو را [از گم راهی] نگاه می دارند، نزد عالمان برو. و کشمکش زبانی، تردید با خود می آورد. و کسی که در انتخاب راه های رسیدن به خواسته هایش اشتباه
ص: 30
کند، تدبیر (چاره جویی) به کار او نمی آید. و زیاده خواهی ها باعث گرفتار شدن در ذلت اند. و کسی که عمر طولانی می خواهد، باید [برای خودش] قلبی صبور در برابر مصیبت ها فراهم کند.
[35] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: اَلْعُلَمَاءُ غُرَبَاءُ لِكَثْرَةِ اَلْجُهَّالِ بَيْنَهُمْ. (1)
و فرمود: عالمان، غریب اند، به خاطر فراوانی جاهلان در بینایین آنها.
[36] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: اَلصَّبْرُ عَلَى اَلْمُصِيبَةِ مُصِيبَةٌ عَلَى اَلشَّامِتِ بِهَا (2)
و فرمود: صبر بر مصیبت، مصیبتی است برای بدخواهان.
[37] وَكَتَبَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ: مِنْ وَهْنِ الأَمْرِ إِعْلَانُهُ قَبْلَ إِحْكَامِهِ. (3)
و به محمد بن ابی بکر نوشت: یکی از عوامل خرابی کار، آشکار کردنش قبل از استوار ساختن آن است.
[38] وَكَتَبَ إلَيْهِ: صَدْرُكَ أَوْسَعُ لِسِرِّكَ وَ سِرُّكَ مِنْ دَمِكَ وَ لَنْ تَجِدَ أَحَداً أَحَضَّ لَهُ مِنْ نَفْسِكَ (4)
و به او نوشت: سینه تو برای رازهایت، جادارتر است(دیگران به خوبی خودت
ص: 31
توانند رازهایت را نگه دارند)، و راز تو، مانند خون توست (آشکار کردنش می تواند به جان تو آسیب برساند)، و هرگز کسی را نمی یابی که دلسوزتر از خودت برای تو باشد (رازت را نزد خودت نگه دار).
[39] وَكَتَبَ إلَيْهِ: الإِرْتِيَاءُ قَبلَ الْعَمَلِ يُؤْمِنُكَ وُقُوعَ الزَّلَلِ وَ مَنِ اِسْتَقْبَلَ فِي وُجُوهِ اَلْآرَاءِ عَرَفَ مَوَاقِعَ اَلْخَطَإِ. (1)
و به او نوشت: دور اندیشی قبل از انجام دادن کار، تو را از لغزش، نگاه می دارد، و هر کس به نظرات گوناگون توجه نشان دهد، به لغزشگاه ها پی می برد.
[40] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: اَلتَّوْبَةُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ نَدَمٌ بِالْقَلْبِ وَ اِسْتِغْفَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْجَوَارِحِ وَ عَزْمُ أَنْ لاَ يَعُودَ. (2)
و فرمود: توبه بر چهار پایه استوار است: پشیمانی در قلب، و طلب آمرزش با زبان، و عمل [صالح] با اعضای بدن، و تصمیم جدی بر این که [دیگر به آن گناه] باز نگردد.
وَ ثَلاَثٌ مِنْ عَمَلِ اَلْأَبْرَارِ إِقَامَةُ اَلْفَرَائِضِ وَ اِجْتِنَابُ اَلْمَحَارِمِ وَ اِحْتِرَاسٌ مِنَ اَلْغَفْلَةِ فِي اَلدِّينِ (3)
ص: 32
سه چیز از کارهای نیکوکاران است: بر پا داشتن واجبات، و دوری ازحرام ها، و حفظ کردن خود از غفلت در دین.
وَ ثَلاَثٌ يَبْلُغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اَللَّهِ كَثْرَةُ اَلاِسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ اَلْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ اَلصَّدَقَةِ (1)
و سه چیز، بنده را به خشنودي خداوند می رساند: بسیار استغفار کردن، و افتادگی (/نرم خویی)، و بسیار صدقه دادن.
وَ أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ فَهُوَ مِنَ الأَخْيَارِ: مَنْ أَعَانَ المُحْسِنَ، وَ فَرَحَ لِلتَّائِبِ، وَرَدَّ المُدْبِرَ، وَاسْتَغْفَرَ لِلمُذْنِبِ.(2)
و چهار چیز است که در هر کس باشد، او جزو نیکان ( برگزیدگان) است: آن که به نیکوکار یاری رساند، و از توبه کردن انسان توبه کاز خوشحال شود، و کسی را که [از جمع یا جماعت مسلمین یا از حق] روی گردان شده باز گرداند، و برای گنهکار، استغفار کند.
وَ أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ اِسْتَكْمَلَ اَلْإِيمَانَ مَنْ أَعْطَى لِلَّهِ وَ مَنَعَ فِي اَللَّهِ وَ أَحَبَّ لِلَّهِ وَ أَبْغَضَ فِيهِ (3)
و چهار چیز است که هر کس آنها را داشته باشد، ایمانش را کامل کرده است: آن که به خاطر خدا بذل و بخشش کند و به خاطر خدا از بخشش، خودداری کند و به خاطر خدا دوست داشته باشد و به خاطر خدا نفرت داشته باشد.
ص: 33
وَ مَنْ أُعْطِيَ أَرْبَعاً لَمْ يُحْرَمْ أَرْبَعاً: مَنْ شَكَرَ أُعْطِيَ المَزِيدَ، وَ مَنْ تَابَ أُعْطِيَ القَبُولَ، وَ مَنِ اسْتَغْفَرَ أُعْطِيَ الغُفْرَانَ، وَ مَنْ دَعَا أُعْطِيَ الإِجَابَةَ. (1)
کسی که به او چهار چیز داده شده، از چهار چیز دیگر بی بهره نخواهد بود: کسی که شکر به جا آورد، به او بیشتر داده خواهد شد؛ و کسی که توبه کند، پذیرفته خواهد شد؛ و کسی که استغفار کند، بخشوده خواهد شد؛ و کسی که دعا کند، اجابت خواهد شد.
وَ ثَلاَثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ لَمْ يَنْدَمْ تَرْكُ اَلْعَجَلَةِ وَ اَلْمَشُورَةُ وَ اَلتَّوَكُّلُ عِنْدَ اَلْعَزْمِ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. (2)
سه چیز است که اگر در کسی باشد، پشیمان نخواهد شد: عجله نکردن، و مشورت کردن، و توکل به خداوند متعال بعد از گرفتن تصمیم جدی.
ثَلاَثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ فَقَدْ تَمَّتْ مُرُوءَتُهُ مَنْ تَفَقَّهَ فِي دِينِهِ وَ اِقْتَصَدَ فِي مَعِيشَتِهِ وَ صَبَرَ عَلَى اَلنَّائِبَةِ إِذَا نَزَلَتْ بِهِ.(3)
سه چیز است که اگر کسی داشته باشد، جوان مردی او کامل خواهد بود: آن که در دین خود، ژرفکاوی داشته باشد، و در معاش خود میانه روی در پیش گیرد، و هنگامی که بلایی بر او نازل شد، صبر پیشه کند.
[41] وَقَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ:البِرُّ لَا يَبْلَى، وَالذَنْبُ لَا يُنْسَى، وَ أَعْظَمُ الذُنُوبِ مَا
ص: 34
اسْتَخَفَّ بِهِ صَاحِبُهُ، وَالْمُؤْمِنُ لَايَشْفٍي غَيْظَهُ، وَ أَفْضَلُ أَعْمَالِ البِرِّ انْتِظَارُ الْفَرَجِ، وَ الشَّفَاعَةُ لَا تَجِبُّ إلَّا لِمَنْ وَجَبَتْ لَهُ: أَيِ النّارُ.(1)
و فرمود: عمل نیکو از بین نمی رود و گناه، فراموش نمی شود. و بزرگترین گناه، آن است که انجام دهنده اش آن را کوچک بشمارد. و مؤمن، خشم خود را [برای آرام کردن خود]خالی نمی کند. و بهترین کارهای نیکو، انتظار گشایش (امید داشتن به آینده) است. و شفاعت، صورت نمی گیرد مگر در حق کسانی که جهنم رفتنشان قطعی شده است (نه کسانی که خودشان بهشتی اند).
[42] وَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: مَنْ أَيْقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطِيَّةِ،وَ كَفَى بالضَّراعَةِ ثَمَناً لِلْمِنَّةِ.ُوَ مَنْ لاَنَتْ كَلِمَتُهُ وَجَبَتْ مَحَبَّتُهُ، وَ مَنْ عَادَى الرِّجَالَ ذَهَبَتْ هَيْبَتُهُ، وَالمَرْءُ كَثِيْرٌ بِأَخِيْهِ، وَلَا يُسِفْكَ مِنْ أَخِيْكَ زَلَّتُهُ، فَاصْفَحْ لَهُ وَانْتَظِرْ فَيْأَتَهُ.
و فرمود: کسی که یقین دارد به جای هر چیزی که می بخشد، جای گزین دریافت خواهد کرد (یعنی در آخرت، پاداش آن را خواهد گرفت)، در بخشیدن، دست و دل باز خواهد بود. و در میان عواقبی که منت گذاشتن بر دیگران دارد، همین بس که نتیجه آن، ذلت است. و هر کس سخنش نرم باشد، محبتش در دلها جای می گیرد ( دوست داشتنش ناگزیر میشود). و کسی که به ستیزه با دیگران بپردازد، هیبتش از بین می رود. و انسان با
ص: 35
-برادرش زیاد می شود (یعنی برادرش پشتوانه اوست). و مبادا لغزش برادرت تو را به بی صبری ( سبک سری) بکشاند! از او در گذر و منتظر پشیمانی او [از آن لغزش] باش.
[43] وَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: نِعْمَ مَادَّةُ العَالِمِ الرَأْيُ الحَسَنُ. (1)
و فرمود: پیشنهاد (نظر) نیکو، چه باور خوبی است برای انسان عالم.
[44] وَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: رَأْيُ اَلشَّيْخِ خَيْرٌ مِنْ مَشْهَدِ اَلْغُلاَمِ. (2)
و فرمود: نظر پیر (یعنی پیشنهاد شخص پرتجربه، حتی اگر در پشت میدان جنگ باشد)، بهتر است از جنگاوري جوان (شخص بی تجربه) در میانه میدان.
[45] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ المُرُوَّةُ الإْنْصَافُ وَ التَّفَضُّلُ، وَ مَنْ مَنَعَ القَوْلَ لَمْ يَسَعْهُ السُّكُوتُ. (3)
و فرمود: جوانمردی، داشتن انصاف و لطف [در حق دیگران] است. و هر کس که جلوی سخن گفتن دیگران را بگیرد، نمی تواند خود نیز سکوت پیشه کند (شاید به این معنا که اگر کسی جلوی اظهار نظر و پیشنهاد دادن دیگران را می گیرد، باید خودش پیشنهاد خوبی ارائه دهد).
[46] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: لَوْ سَكَتَ اَلْجَاهِلُ مَا اِخْتَلَفَ اَلنَّاسُ. (4)
ص: 36
و فرمود: اگر انسان کم خرد (/ناآگاه) ساکت می ماند، مردم، دچار اختلاف، نمی شدند.
[47] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: بِشْرُ اَلْمُؤْمِنِ فِي وَجْهِهِ، وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ، وَطَيِّبَ اَلنَّفْسِ مِنَ النّعَمِ، وَالهَمُّ نِصْفُ الهَرَمِ.َ (1)
و فرمود: شادی مؤمن در صورت اوست و غصه اش در قلب او. و آسایش روح، یکی از نعمت هاست. و نگرانی، نیمی از پیری است.
[48] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: مَقْتَلُ اَلرَّجُلِ بَيْنَ لَحْيَيْهِ وَ اَلرَّأْيُ مَعَ اَلْأَنَاةِ وَ بِئْسَ اَلظَّهِيرُ اَلرَّأْيُ اَلْفَطِيرُ . (2)
و فرمود: قتلگاه انسان، بین دو استخوان فک اوست (کنایه از زبان، که می تواند مایه تباهی دنیا و آخرت انسان شود)، و نظر درست، با پرهیز از عجله به دست می آید. و چه پشتیبان بدی است پیشنهاد (فكر) ناپخته!
[49] وَ قالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ لِقَنْبَرٍ: لَا تَعْمَلِ الخَيْرَ رِيَاءً، وَلَا تَتْرُكْهُ حَيَاءً.(3)
و به قنبر فرمود: کار خیر را برای خودنمایی انجام نده، و آن را به خاطر خجالت [نیز] ترک نکن.
[50] وَ سُئِلَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مَا السَّخَاءُ؟ فَقَالَ: مَا كَانَ مِنْكَ ابْتِدَاءً فَأَمَّا مَا كَانَ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَحَيَاءٌ وَ تَكَرُّمٌ.(4)
ص: 37
از امیر المؤمنین عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ پرسیدند: سخاوت چیست؟ فرمود: آنچه شروعش با توست (بدون درخواست دیگران می بخشی)، سخاوت است؛ اما آنچه در پاسخ درخواست دیگران می دهی، حیا و خود را به بخشندگی واداشتن است.( بی تردید، این سخن به معنای آن نیست که همه بخشش هایی که پس از درخواست دیگران انجام می شود، نکوهیده و از سر تکلف و خجالت باشد، چنان که در روایات، تأكید بسیاری بر رد نکردن حاجت نیازمندان شده است. و شاید مقصود حدیث، تأکید بر این است که برای بذل و بخشش به دیگران، منتظر درخواست آنها از خود نباش).
[51] وقال عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ الرجل من أهله أو من مواليه: لا تحمل هم يؤم لم يأتي على يؤيك الذي قذأثی، فإنه إن يك من أجلك فإن الله يتم فيه رزق، واعلم أنك إن تكسب شيئا فوق ويك تنجز فيه انا لغيرك. (1)
و به مردی از خویشاوندان یا وابستگان خویش فرمود: نگرانی روزی را که هنوز نیامده، بر امروزت تحمیل نکن؛ چرا که اگر آن روز جزو مهلت تو باشد، قطعا خداوند، روزی ات را برای تو خواهد فرستاد. و بدان که اگر تو چیزی را بیشتر از مقدار نیاز خودت گردآوری کنی، فقط ذخیره کننده آن برای دیگران خواهی بود (یعنی خودت بهره ای از آن نمی بری و فقط داری برای وارثان خود، انبارداری می کنی).
[52] وقال عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: مَا شَيْءٌ أَقْعَدَ بِامْرِئٍ مِنْ صِغَرِ هِمَّتِهِ.(2)
و فرمود: هیچ چیز، انسان را مانند کوتاهی همت، [از تکاپو و رسیدن به
ص: 38
هدف های بزرگ] باز نمی دارد.
[53] وقال عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: ثَلاثُ خِصالٍ تُجتَلبُ بِهِنَّ المَحَبَّةُ : الإِنصافُ فِي المُعاشَرَةِ، وَالمُؤاساةُ فِي الشِّدَّةِ وَالاِنطِواعِ ، وَالرُّجوعُ إلى قَلبٍ سَليمٍ. (1)
و فرمود: سه چیزند که به وسیله آن ها محبت جلب می شود: انصاف در معاشرت، از خود گذشتگی مالی در هنگام سختی و گرفتاری، و فرمان بردن از قلبی پاک (عقل فطری دست نخورده/ وجدانی سالم).(2)
[54] وقال عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: فَسادُ الاَْخْلاقِ بِمُعاشَرَةِ السُّفَهاءِ وَ صَلاحُ الاَْخْلاقِ بِمُنافَسَةِ الْعُقَلاءِ وَ الْخَلْقُ اَشْكالٌ فَكُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ؛ "(3). والاشاخان فمن كانت أخته في غيرات اللي فإنهائځول عداوة، وذلك له شبحانه وتعالى: (الأخ يوميني بغضه لبغض لله إلا المميزينه(4). (5)
و فرمود: تباهی اخلاق، در همنشینی با کم خردان است، و نیکویی اخلاق، در همراهی با خردمندان. و آفریده ها، شکل های گوناگونی دارند و هر کدام به شیوه خود، عمل می کنند. و مردم، برادر یکدیگرند و هر کس برادری او در راه خدا نباشد، آن برادری، تبدیل به دشمنی خواهد شد، و این، همان سخن خداوند منزه و بلند مرتبه است که:( دوستان، در آن روز، با یکدیگر دشمن اند، مگر پرواپیشگان)
ص: 39
[55] وقال عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ لِرَجُلِ مِنْ أَصْهَارِهِ وَكَانَ مِسِّيْكَاً: خَطَاءَ الْجُودِ أَحْسَنُ فِي النَّاسِ مِنْ صَوَابُ الْمَنْعِ. (1)
و به یکی از دامادهای ( خویشاوندان سببی خویش) - که بسیار بخیل بود - فرمود: در نظر مردم، بخشش اشتباه، بهتر است از خودداري به جا از بخشش (یعنی: این که شاید بخشش ها و صدقات به انسانهای غیر مستحق برسد، نباید بهانه ای برای بخل ورزیدن باشد).
[56] وقال عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: مِنْ كَرَامَةِ الرَّجُلِ: قِلَّةُ الضّجَرِ عِندَ المُعَاوَدَةِ، وَانْتِهَازُ الفُرصَةِ عِنْدَ الإِمْكَانِ (2)
و فرمود: از بزرگواری انسان، این است: از بازگشت [نیاز خواهان)، کم تر ملول شدن، و در هنگامی که فرصتی فراهم است، آن را غنیمت شمردن.
[57] وقال عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: لَيْسَ عَلَى اَلْعَاقِلِ اِعْتِرَاضُ اَلْمَقَادِيرِ إِنَّمَا عَلَيْهِ وَضْعُ اَلشَّيْءِ فِي حَقِّهِ. (3)
و فرمود: خردمند نباید با مقدرات (قضا و قدر)، ستیزه کند و تنها باید هر چیزی را در جایگاه درست خود قرار دهد.
[58] وَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : صَدِيقُ اَلْجَاهِلِ تَعِبٌ. (4)
و فرمود: دوست شخص نادان، در زحمت است (راحتی ندارد).
ص: 40
[59] وقال عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: رَاكِبُ الْعَزْرِ بِالْرَحْمَةِ أَوْلَى مِنْهُ بِالْعَطِيَةِ. (1)
و فرمود: کسی که با ملاطفت از بخشش خودداری می کند، بهتر از کسی است که بدون ملاطفت، بخشش می کند.
[60] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: مَنِ اِسْتَحْسَنَ قَبِيحاً كَانَ شَرِيكاً فِيهِ. (2)
و فرمود: کسی که کار زشتی را خوب بشمارد، در آن کار، شریک است.
[61] وقال عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ سُوءُ الظَنِّ نَتِيجَتُهُ سُوءُ الرَأْيِ، وَسُوءُ الرَأْيِ نَتِيجَتُهُ التُّهْمَةُ، وَ حُسْنُ الظَنِّ نَتِيجَتُهُ حُسْنُ الرَأْيِ، وَحُسْنُ الرَأْيِ نَتِيجَتُهُ الثَقَةُ. (3)
و فرمود: نتیجه بدگمانی، بداندیشی است، و نتیجه بداندیشی، تهمت است (یعنی تهمت زدن به دیگران و یا در معرض اتهام قرار گرفتن). و نتیجه خوش گمانی، درست اندیشی است و نتیجه درست اندیشی، اطمینان است (یعنی اطمینان به دیگران داشتن و یا مورد اطمینان دیگران بودن).
[62] وقال أمير المؤمنين عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: الكَرِيْمُ مَنْ كَرُمَتْ عِنْدَ الْحَاجَةِ طُعْمَتَهُ، وَظَهَرَتْ عِنْدَ الْفَاقَةِ نِعْمَتُهُ. (4)
و فرمود: بزرگوار، کسی است که در هنگام نیازمندی، خوراکش بزرگوارانه باشد (یعنی برای سیر کردن شکم خود، هر کاری نکند و به هر کسی رو نزند)، و حتی در هنگام فقر نیز نعمت هایی که دارد، آشکار باشد (یعنی روحیه ایثار - از آنچه دارد - را حتی در این حال نیز حفظ کند).
ص: 41
[63] وقال عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: لَا يَزُوحُ شَرَّ الرَّجُلِ عَنْ نَفْسِهِ بِمِثْلِ الرِّضَا بِالقَضَاءِ. (1)
و فرمود: هیچ چیز نمی تواند به اندازه خشنودی به قضای خداوند، بدی انسان را از خودش دور سازد.
[64] وقال عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: مَنْ اسْتَعْتَبَتْهُ ځجَجُ اللهِ بِإِكْمَالِ النِّعَمِ وَوَعَظَهُ الإنْذَارُ بِإِكْمَالِ المُهْلَةِ، فَلَمْ يُعْتِبْ وَلَمْ يَتَّعِظْ، فَذَلِكَ المُسْتَجْرَحُ. (2)
و فرمود: کسی که حجت های خدا با کامل کردن نعمت ها از او بخواهند که از راه اشتباه باز گردد و هشدارها او را از پایان یافتن مهلت بترسانند، اما او از اشتباهش باز نگردد و نصیحت را گوش نکند، چنین کسی شایسته نکوهش است.
[65] وقال عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : عِنْدَ الشِّدَّةِ تَكُونُ الْفَرْجَةُ، وَعِنْدَ تَضَايُقِ حَلَقِ الْبَلاَءِ يَكُونُ الرَّخَاءُ.(3)
و فرمود: در هنگام سختی است که گشایش روی می دهد، و هنگام تنگ ترشدن حلقه بلاست که رفاه خواهد آمد.
[66]وقال عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: مَنْ اسْتَنْجَحَ فِي الأُمُورِ بِالبَاطِلِ لَمْ يَزْدَدْ إلَّا تَوَرُّطاً فِي الغَضَبِ، وَمَنْ لَزِمَ الاسْتِقَامَةَ لَزِمَتْهُ السَّلَامَةُ.(4)
ص: 42
و فرمود: کسی که برای کامیابی در کارها از ابزار باطلی (مانند گناه]کمک بگیرد، چیزی جز فرو رفتن هر چه بیشتر در [باتلاق ]خشم، به دست نخواهد آورد. و کسی که [در راه حق] پایداری پیشه کند، سلامت با او همراه خواهد بود.
[67] وَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : صَاحِبُ المَعْرُوفِ مُحَكَّمٌ مُجَبَّرٌ فِي ابْتِدَائِهِ، فَإذَا اصْطَنَعَهُ حَكَمَ المَعْرُوفُ عَلَيْهِ، نَزِئَهُ وَاسْتَقَامَهُ. (1)
و فرمود: انجام دهنده کار پسندیده، در آغاز، بی میل است و با اکراه انجام می دهد؛ اما بعد از این که آن را انجام داد، همان کار پسندیده بر او چيره می شود و او را [به تکرار آن] بر می انگیزد و [در این راه] استوار می سازد.
[68] وَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : کُفْرُ النِّعَمِ دَاعِيَةُ المَقْتِ، وَ مَنْ جَاذَاكَ بِالشُّكْرِ فَقَدْ أَعْطَاكَ أكْثَرَ مِمَّا أَخَذَ مِنْكَ. (2)
و فرمود: ناسپاسی، سبب خشم (خشم خدا یا خشم مردم) است. و هر کس با قدردانی در مقام جبران لطف تو برآمد، چیزی بیشتر از آنچه از تو گرفته، به تو داده است (یعنی تشکر کردن، چنان مهم است که هر لطف کننده ای باید تشکر کننده را از خویش بالاتر بداند).
[69] وَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : مَن مَلَكَ سِرَّهُ خَفِيَ عَلَى النَّاسِ أَمْرُهُ.(3)
و فرمود: کسی که راز خود را نگه دارد، کار او، از مردم، پنهان می ماند.
ص: 43
[70] وَ قالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: لاَ يُفْسِدُكَ اَلظَّنُّ عَلَى صَدِيقٍ وَ قَدْ أَصْلَحَكَ اَلْيَقِينُ لَهُ.(1)
و فرمود: مبادا گمان بد، نسبت به دوستی که به او اطمینان داشته ای، تو را خراب کند!
[71] وَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : مَنْ وَعَظَ أَخَاهُ سِرّاً فَقَدْ زَانَهُ وَ مَنْ وَعَظَ عَلاَنِيَةً فَقَدْ شَانَهُ. (2)
و فرمود: کسی که برادرش را پنهانی پند دهد، او را آراسته است، و کسی که او را آشکارا (در حضور دیگران) پند دهد، به او آسیب رسانده است.
[72] وَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : اسْتِصْلاَحُ اَلْأَخْيَارِ بِإِكْرَامِهِمْ وَ اَلْأَشْرَارِ بِتَأْدِيبِهِمْ. (3)
و فرمود: اصلاح کردن خوبان با احترام گذاشتن به آنهاست، و اصلاح کردن بدان با ادب کردن آنها.
[73] وَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: مَنْ أَخْطَأَ وُجُوهَ اَلْمَطَلَبِ خَذَلَتْهُ اَلْحِيلَةُ.(4)
و فرمود: کسی که در روش رسیدن به خواسته هایش اشتباه کند، تدبیر(چاره جویی) به کار او نمی آید.
[74] وَ قَالَ : مَنْ کَرُمَ أَصْلُهُ حَسُنَ فِعْلُهُ، وَ كُلُّ سُؤَالٍ وَإِنْ قَلَّ: ثَمَنٌ لِكُلِّ نَوَالٍ وَ إنْ جَلَّ.(5)
ص: 44
و فرمود: کسی که ریشه اش (یعنی خانواده و تربیتش یاصفات موروثی اش) خوب باشد، عملش خوب می شود. و هر درخواستی - اگرچه کوچک باشد - بهای عطایی است که در نتیجه آن [درخواست) به دست می آید، اگر چه عطایی بزرگ باشد.
وَ مِن كَرَمِ المَرءِ بُكاؤهُ على ما مَضى مِن زَمانِهِ،وحَنينُهُ إلى أوطانِهِ ، وحِفظُهُ قَديمَ إخوانِهِ.
و از بزرگواری انسان است: گریه او بر عمری که از وی سپری شده، و اشتیاق او به میهنش، و نگاه داشتن برادران (/دوستان قدیمی) خود.
[75] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: المَوَدَّةُ قَرابَةٌ مُستَفادَةٌ.(2)
و فرمود: دوستی، خویشاوندي سودمندی است.
[76] وَ قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: ثَلاَثٌ مَنْ لَمْ يَكُنْ فِيهِ لَمْ يَجِدْ طَعْمَ اَلْإِيمَانِ حِلْمٌ يَرُدُّ بِهِ جَهْلَ كُلِّ جَاهِلٍ وَ وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنِ اَلْمَحَارِمِ وَ خُلُقٌ يُدَارِي بِهِ اَلنَّاسَ. (3)
و فرمود: سه چیز است که در هر کس نباشد، مزه ایمان را نخواهد چشید: بردباری ای که بی خردی جاهلان را با آن از خود دور سازد، و پرهیزگاری ای که او را از انجام دادن کارهای حرام باز دارد، و اخلاقی که با آن، با مردم بسازد.
ص: 45
[77] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: لَنْ يَعْدَمَ اَلْأَحْمَقُ خُلُقَيْنِ:كَثْرَةَ اَلاِلْتِفَاتِ وَ سُرْعَةَ اَلْجَوَابِ.(1)
و فرمود: بی خرد، هیچ گاه دو رفتار را رها نمی کند: چشم به این و آن داشتن بسیار و با شتاب پاسخ دادن.
[78] قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: كَفَى بِالْأَجَلِ حِرْزاً.(2)
و فرمود: اجل، برای نگهداری از انسان کافی است. (یعنی همین که خداوندعزّ و جل مدت مشخصی برای زندگی انسان معین کرده است، به این معناست که هیچ حادثه ای قبل از پایان یافتن آن عمر معین و مکتوب، انسان را از پای در نخواهد آورد).
[79] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: مَنْ طَابَ رِيْحُهُ زَادَ عَقْلُهُ، وَ مَنْ نَظَّفَ ثَوْبَهُ قَلَّ هَمُّهُ. (3)
و فرمود: هر که خوش بو شود، خردش افزونی می یابد، و هر کس لباس خود را پاکیزه نگه دارد، اندوهش کم میشود.
[80]وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: لاَ يَزَالُ اَلْعَقْلُ وَ اَلْحُمْقُ يَتَغَالَبَانِ عَلَى اَلرَّجُلِ إِلَى ثَمَانِيَ عَشْرَةَ سَنَةً فَإِذَا بَلَغَهَا غَلَبَ عَلَيْهِ أَكْثَرُهُمَا فِيهِ. (4)
ص: 46
و فرمود: پیوسته عقل و جهل برای تسلط بر آدمی با یکدیگر در ستیزند تا هجده سالگی، و هنگامی که به این سن رسید، هر کدام در او بیشتر باشد، بر او چیره می شود.
[81] وَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: لِأصْحَابِهِ يَوْماً؟ كَيْفَ أَنْتُمْ؟ قَالَوا: نَرْجُو وَ نَخَافُ. فَقَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مَنْ رَجَا شَيْئاً طَلَبَهُ، وَ مَنْ خَافَ شَيْئاً هَرَبَ مِنْهُ. مَا أَدْرِي مَا خَوْفُ رَجُلٍ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ فَلَمْ يَدَعْهَا لِمَا يَخَافُ؟! وَ مَا أَدْرِي مَا رَجَاءُ رَجُلٍ نَزَلَ بِهِ بَلاَءٌ فَلَمْ يَصْبِرْ عَلَيْهِ لِمَا يَرْجُو ؟! (1)
و روزی به یاران خود فرمود: در چه حالید؟ گفتند: در حال بیم و امید(امید به رحمت الهی و بیم از خشم او). فرمود: هر کس امید به چیزی داشته باشد، به دنبال آن می رود و هر کس ازچیزی بهراسد، از آن می گریزد. نمی دانم چگونه بیمناک بدانم کسی را که هوسی بر او عرضه می شود و او آن را به خاطر بیمی که دارد، رها نمی کند؟! و نمی دانم چگونه امیدوار بدانم کسی را که بلایی بر او فرود می آید و او به خاطر امیدی که دارد، بر آن صبر نمی کند؟!
[82] وَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: مَا أَنْعَمَ اَللَّهُ عَلَى عَبْدٍ نِعْمَةً فَعَلِمَ أَنَّهَا مِنَ اَللَّهِ إِلاَّ كَتَبَ اَللَّهُ- جَلَّ اِسْمُهُ- لَهُ شُكْرَهَا قَبْلَ أَنْ يُحَمِّدَهُ عَلَيْهَا، وَ لاَ أَذْنَبَ ذَنْباً فَعَلِمَ أَنَّ اَللَّهَ مُطَّلِعٌ عَلَيْهِ إِنْ شَاءَ عَذَّبَهُ وَ إِنْ شَاءَ غَفَرَلَهُ، إِلاَّ غَفَرَ اَللَّهُ لَهُ قَبْلَ أَنْ يَسْتَغْفِرَهُ. (2)
و فرمود: هر گاه خدا نعمتی را به بنده ای ارزانی دارد و آن بنده آن نعمت را از جانب خدا بداند، پیش از آن که ستایش خدا را به خاطر آن به جا آورد،
ص: 47
خداوند - که شکوهمند است نام او - ثواب شکر آن نعمت را برای او می نویسد، و هرگاه بنده ای گناهی کند، اما بداند که خدا بر او آگاه است و اگر بخواهد عذابش می کند و اگر بخواهد او را می آمرزد، بی گمان، خداوند، او را خواهد بخشید، پیش از آن که طلب آمرزش کند.
[83]وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: الشَّرِيفُ كُلُّ الشَّرِيفِ مَنْ شَرُفَ عَمَلُهُ، وُالسُّؤْدَدُ حَقُّ السُّؤْدَدِ لِمَنِ اتَّقَى رَبَّهُ، وَالكَرِيمُ مَنْ أكَرَمَ عَنْ ذُلِّ النَّارِ وَجْهَهُ.(1)
و فرمود:شرافتمند تمام عیار، کسی است که عملش شرافت آمیز(شریفانه) باشد. و سروری واقعی برای کسی است که از پروردگارش پروا کند. و بزرگوار، کسی است که صورت خود را عزیزتر از آن بداند که به خواری آتش (جهنم)، گرفتار آید.
[84] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: مَنْ أَمَّلَ فَاجِراً كَانَ أَدْنَى عُقُوبَتِهِ اَلْحِرْمَانَ.(2)
و فرمود: کسی که به انسان گناه پیشه ای امید بندد، کوچک ترین سزای او، محرومیت (بی نصیبی) است.
[85] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: مَنْ حَاوَلَ بُغْيَتَهُ بِالمَعْصِيَةِ كَانَ أَبْعَدَ لِمَا رَجَا، وَ أَسْرَعَ لِوُقُوعِ مَا اتَّقَى.(3)
و فرمود: کسی که در تلاش برای رسیدن به هدف خود از [ابزار] گناه
ص: 48
کمک بگیرد، از آنچه امید رسیدن بدان دارد، دورتر می شود و به آنچه از وقوعش می ترسد، زودتر می رسد.
[86] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: اَلْحِمْيَةُ رَأْسُ اَلدَّوَاءِ وَ اَلْمَعِدَةُ بَيْتُ اَلْأَدْوَاءِ،وَ عَوِّدُوا بَدَناً مَا يُعَوَّدُ. (1)
و فرمود: پرهیز غذایی (یعنی پرهیز شخص از خوردن خوراکی هایی که برایش مضرند)، مهم ترین داروست. و معده، خانه بیماری هاست. و بدن را به آنچه خو می گیرد، عادت دهید.
[87] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: اِجْتَنِبِ اَلدَّوَاءَ مَا اِحْتَمَلَ بَدَنُكَ اَلدَّاءَ فَإِذَا لَمْ يَحْتَمِلِ اَلدَّاءَ فَالدَّوَاءُ. (2)
و فرمود: تا هنگامی که بدن تو تحمل بیماری را دارد، از مصرف دارو پرهیز کن؛ اما آن گاه که دیگر توان تحمل آن را نداشت، به سراغ دارو برو.
[88] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: اِثْنَانِ عَلِيلاَنِ أَبَداً صَحِيحٌ مُحْتَمٍ وَ عَلِيلٌ مُخَلِّطٌ (3)
و فرمود: دوتن، همیشه بیمارند: انسان تندرستی که پرهیز غذایی دارد (پرهیز غذایی ای که یک بیمار باید داشته باشد)و انسان بیماری که چیزهای گوناگون می خورد (یعنی پرهیزی را که باید رعایت کند، نمی کند).
ص: 49
[89] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: مَا تَكُونُ عِلَّةٌ إِلاَّ مِنْ ذَنْبٍ ،وَ مَا يَعْفُو اَللَّهُ عَنْهُ أَكْثَرُ . (1)
و فرمود: هیچ کدام از بیماری ها نیست که به خاطر گناهی نباشد، و [با این همه]، آنچه [از گناهان که] خداوند می بخشد، بیشتر است.
[90] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: مَوْتُ اَلْإِنْسَانِ بِالذُّنُوبِ أَكْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالْأَجَلِ وَ حَيَاتُهُ بِالْبِرِّ أَكْثَرُ مِنْ حَيَاتِهِ بِالْعُمُرِ. (2)
و فرمود: مرگ انسان ها به خاطر گناهان، بیشتر از مرگ آنها به خاطر پایان یافتن عمر است، و زنده ماندن انسان ها به خاطر کار نیکو، بیشتر از زنده ماندنشان به خاطر باقی بودن عمر است.
[91] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ:مَنِ اِحْتَمَلَ اَلْجَفَاءَ لَمْ يَشْكُرِ اَلنِّعْمَةَ. (3)
و فرمود: کسی که نسبت به جفای دیگران در حق خویش بی تفاوت است، در مقابل لطف دیگران نیز[ بی تفاوت خواهد بود و از آن] تشکر نخواهد کرد. (4)
[92] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ:إِذَا طَلَبْتَ شَيْئاً مِنَ اَلدُّنْيَا فَزُوِيَ عَنْكَ فَاذْكُرْ مَا خَصَّكَ اَللَّهُ بِهِ
ص: 50
مِنْ دِينِكَ وَ صَرَفَهُ عَنْ غَيْرِكَ فَإِنَّ ذَلِكَ أَحْرَى أَنْ تَسْتَحِقَّ نَفْسُكَ بِمَا فَاتَكَ. (1)
و فرمود: اگر چیزی از دنیا خواستی ولی از تو دریغ شد، در این حال، آنچه را خداوند، ویژه تو ساخته و از دیگران دریغ داشته است، به یاد بیاور؛ یعنی نعمت داشتن دین خدا را؛ چرا که این گونه، دل بریدن تو از چیزهایی که نداری، آسان تر می شود.
[93] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: أَجْوَدُ اَلنَّاسِ مَنْ جَادَ بِالْحُقُوقِ عَلَيْهِ مِنْ غَيْرِ مَسْأَلَةٍ. (2)
و فرمود: بخشنده ترین مردم کسی است که حقوقی را که بر گردن اوست، بی آن که از او درخواستی شود، بپردازد.
[94] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ:اَلْعُقُولُ أَئِمَّةُ اَلْأَفْكَارِ وَ اَلْأَفْكَارُ أَئِمَّةُ اَلْقُلُوبِ وَ اَلْقُلُوبُ أَئِمَّةُ الشَّوَاعِرُ؛ يَعنِي اَلْحَوَاسِّ وَ اَلْشَّوَاعِرُ أَئِمَّةُ؛ يَعنِي اَلْإْنْسَانَ. (3)
و فرمود: عقل ها راهبر اندیشه ها، و اندیشه ها راهبر دل ها، و دل ها راهبراحساس ها، و احساس ها راهبر انسان هایند.
[95] عَنْ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ
قَالَ: دَخَلَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلَى عَمِّهِ الحَمْزَةِ يَعُودُهُ وَقَدْ وُعِكَ وَعكاً شَدِيداً، فَقَالَ لَهُ: يَا عَمِّ! اصْبِرْ وَ أَبْشِرْ، فَإنَّهُ لَا خَيْرَ فِي بَدَنٍ لَا يَأْلَمُ. فَقِيلَ لَه: يَاأَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ! مَا هَذا؟ فَقَالَ: إنَّ البَدَنَ إذَا أصْبَحَ أشِرَ وَ بَطِرَ، فَإِذَا اعْتَلَّ ذَهَبَ ذَلِكَ عَنْهُ،إنَّ لِلْقَلْبِ فَرْحَةً عِنْدَ أَكْلِ
ص: 51
اللَّحْمِ، وَ مَا دَامَ الفَرَحُ بِهِ أشِرَ وَ بَطِرَ، فَكُلُوهُ- يَعْنِي اللَّحْمَ- غِبّاً. (1)
و از امير المؤمنین علی به ما رسیده است که فرمود: پیامبر خدا به عیادت عمویشان حمزه - که تب شدیدی داشت - رفتند، و به او فرمودند: «ای عمو! صبوری (تحمل کن و خوشا به حالت! چون بدنی که دردی به سراغش نیاید، خیری در آن نیست». از امیر المؤمنين الت پرسیدند: این سخن به چه معناست؟ فرمود: «بدن، هنگامی که صبح به سلامت بر می خیزد، سرکش و زیاده خواه است؛ اما اگر بیمار شود، این سرکشی از آن، بیرون می رود. قلب انسان، هنگام خوردن گوشت، سرمستی دارد و تا زمانی که این سرمستی با او باشد، سرکشی و زیاده خواهی می کند. پس یک روز در میان (/ گاه به گاه) گوشت بخورید یعنی هر روز، گوشت نخورید)».
[96] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ:لاَ تُعَالِجُوا اَلْأَمْرَ قَبْلَ بُلُوغِهِ فَتَنْدَمُوا، وَ لاَ يَطُولَنَّ عَلَيْكُمْ اَلْأَمَدُ فَتَقْسُوَ قُلُوبُكُمْ، وَ اِرْحَمُوا ضُعَفَاءَكُمْ وَ اُطْلُبُوا اَلرَّحْمَةَ مِنَ اَللَّهِ بِالرَّحْمَةِ لَهُمْ. (2)
و فرمود: در ورود به هیچ کاری، قبل از رسیدن وقتش (یعنی قبل از آن که به جای محکمی رسیده باشد)، عجله نکنید که پشیمان می شوید. و مبادا دوران عمر در چشم شما طولانی بیاید، که [با این کار] دل هایتان را سنگ خواهید کرد. و به ناتوانانتان رحم کنید و به وسیله رحم کردن بر آنان، از خداوند، رحمتش را بخواهید.
ص: 52
[97] وَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: مُصِيبَةٌ يَبْقَي لَكَ أَجْرُهَا خَيْرٌمِنْ نِعْمَةٍ يَجِبُ عَلَيْكَ شُكْرُهَا. (1)
و فرمود: مصیبتی که پاداش آن برای تو می ماند، بهتر از نعمتی است که شکر آن بر گردن توست.
تَمَّتْ أَحَادِیْثُ مَوْلَانَا أَمِیْرِالمُؤْمِنِینَ وَ سَيِّدِ الوَصِيِّينَ عَلِیِّ بْنِ أَبي طَالِبٍ رِضْوانُ اللهِ عَلَیْهِ، بِمَنِّ اللهِ وَ لُطْفِهِ وَ حُسْنِ تَوْفِیقِهِ، فَلَهُ الْحَمْدُ كَثِيراً بُكْرَةً وَ أَصِيلاً.
احادیث مولای ما، امیر مؤمنان و سرور اوصیا، علی بن ابی طالب - که خشنودی خداوند، نثار او باد - به منت و لطف و توفیق الهی پایان یافت. پس ستایش بسیار، سزاوار خداوند است در صبحگاهان و شباهنگام.
كَانَ الفَرَاغُ مِنْ رَقَمِهَا فِي الْيَوْم التَّاسِعَ عَشَرَ مِنْ شَهْرِ رَجَبٍ الأَصَبِّ سَنَةَ٩٩٦ سَنَةً هِجْرِيَّةً، رَزَقَنَا اللهُ حِفْظَ مَعَانِيهَا وَالعَمَلَ بِمَا فِيهَا، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ ألِهِ، صَلَّي اللهُ عَلَيْهُ وَ عَلَي ألِهِ وَ عَلَي آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ.
کتابت این احادیث، در روز 17 رجب سال 996 هجری پایان یافت. خداوند، توفیق درک معانی آنها و عمل به مضامین آنها را به ما عطا کند، به حق محمد و آل محمد، که درود خدا بر او و خاندان پاک و طاهر اوا!
ص: 53
* القرآن الكريم
1. إحياء علوم الدين، الغزالي محمد بن محمد، تحقيق: عبد الرحيم بن حسين الحافظ العراقي، دار الكتاب العربي، اول.
2. أدب الدنيا و الدين، الماوردي علي بن محمد بن حبيب البصري، تحقیق: محمد کریم راجح، بیروت، مكتبة الهلال، 1421ھ.
٣. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، المفيد محمد بن محمد، قم، مؤتمر الشيخ المفید، 1413 ھ ،اول.
4. أعلام الدين في صفات المؤمنين، الديلمي حسن بن محمد، قم، آل البيت علیهم السلام، 1408ھ،اول.
5. أمالي ابن سمعون الواعظ، ابن سمعون الواعظ محمد بن أحمد بن إسماعيل، تحقیق: عامر حسن صبري، بیروت، دار البشائر الإسلامية،2002م، اول.
6. الأمالي الخميسية، الشجري الجرجاني يحیی بن حسین بن إسماعيل الحسني، تحقيق: محمد حسن محمد حسن إسماعيل، بیروت، دارالكتب العلمية، 1422ھ ، اول.
ص: 54
7. الأمالي، المفيد محمد بن محمد، تحقیق: علي أكبر الغفاري، قم، مؤتمر الشيخ المفید، 1413 ھ ، اول.
8. الأمالي، ابن بابویه الصدوق محمد بن علي، طهران، کتابجی،1376ش، ششم
9. الأمالي، أبو علي القالي إسماعيل بن القاسم، تحقيق: سید بن عباس الجليمي و صلاح بن فتحي هلل، بیروت، مؤسسة الكتب الثقافية1422 ھ ، اول
. 10. الأمالي، الطوسي محمد بن الحسن، تحقيق: مؤسسة البعثة، قم، دارالثقافة، 1414 ھ ، اول.
11. الإمتاع و المؤانسة، أبو حيان التوحيدي علي بن محمد بن عباس،تحقیق: هيثم خليفة الطعيمي، بيروت، المكتبة العصرية، 1424ھ، اول.
12. الأمثال، أبو عبيد القاسم بن سلام، دار المأمون للتراث، 1400 ھ.
13. أنس المجنون و راحة المحزون، الحلبي صفي الدين عیسی بن بحتري تحقیق: محمد أديب الجادر، بیروت، 1997م، اول.
14. الأنساب، السمعاني أبو سعد عبد الكريم بن محمد بن منصور، تحقيق:عبد الرحمن بن يحيى المعلمي، حیدر آباد، دائرة المعارف العثمانية، 1382ه، اول.
15. بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، الطبري الآملي عماد الدین محمدبن أبي القاسم، النجف، المكتبة الحيدرية، 1383ش، دوم.
16. البصائر و الذخائر، أبو حيان التوحيدي علي بن محمد بن عباس، تحقیق: وداد القاضي، بیروت، دار صادر، 1419 ھ ، چهارم
ص: 55
17. بهجة المجالس وأنس المجالس، ابن عبد البر يوسف بن عبد الله بن محمد القرطبي، تحقيق: محمد مرسي الخولي، بیروت، دار الكتب العلمية، 1981م، دوم.
18. البيان والتبيين، الجاحظ أبو عثمان عمرو بن بحر، تحقیق: علي أبوملحم، بیروت، مكتبة الهلال، 2002م، اول.
19. پیام امام امير المؤمنین علیه السلام ،ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تهران: دارالكتب الاسلامية، 1386ش
20. تاريخ الإسلام، الذهبي شمس الدين محمد بن أحمد، تحقيق: عمرعبد السلام التدمري، بیروت، دار الكتاب العربي، 1413 ھ ، دوم.
21. تاريخ بغداد/ تاريخ مدينة السلام، الخطيب البغدادي أحمد بن علي بن ثابت، تحقیق: بشار عواد معروف، بیروت، 1422 ھ ، اول.
22. تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر علي بن حسن، تحقيق: علي شيري، بیروت، دار الفكر، 1415 ھ ، اول.
23. تحف العقول، ابن شعبة الحراني حسن بن علي، قم، جامعة المدرسين، 1404ھ /1363ش، دوم.
24. التذكرة الحمدونية، ابن حمدون محمد بن حسن بن محمد بن علي، تحقيق: إحسان عباس، بیروت، دار صادر، 1996م، اول.
25. ترجمه و شرح نهج البلاغة، سید علی نقی فیض الإسلام سدهی، تهران، مؤسسه چاپ و نشر تألیفات فيض الإسلام، 1379ش، پنجم
26. التمثيل و المحاضرة الثعالبي أبو منصور عبد الملك بن محمد بن إسماعيل، تحقیق: قصي الحسین، بیروت، مكتبة الهلال، 2003م، اول.
ص: 56
27. تنبيه الخواطر ونزهة النواظر / مجموعة ورام، ورام بن أبي فراس الحلى، قم، مكتبة فقيه، الطبعة الأولى، 1410ھ ، اول.
28. التوحيد، ابن بابويه الصدوق محمد بن علي، تحقيق: السيد هاشم الحسيني، قم، جامعة المدرسين،1398ش، اول.
29. تيسير المطالب في أمالي أبي طالب، الشريف أبو طالب يحيى بن حسين الهاروني وجعفر بن أحمد بن عبد السلام القاضي، تحقيق: عبدالله بن حمود العزي، صنعاء، مؤسسة زيد بن علي الثقافية، الطبعة الأولی، 1422 ھ.
30. جامع الأخبار، الشعيري محمد بن محمد، النجف، المطبعة الحيدرية، اول.
31. جامع الترمذي، الترمذي محمد بن عیسی، تحقيق: أحمد محمد شاكر وآخرون، بیروت، دار إحياء التراث العربي، اول.
- 32. جامع بیان العلم وفضله، ابن عبد البر يوسف بن عبد الله بن محمد القرطبي، بیروت، دار الكتب العلمية، 1421ھ ، اول.
33. الجعفريات (الأشعثيات)، ابن الأشعث محمد بن محمد، طهران، مكتبة نينوى الحديثة، بدون تاریخ، اول.
34. جمهرة الأمثال، أبو هلال العسكري الحسن بن عبد الله، تحقیق: محمدأبو الفضل إبراهيم - عبد المجيد قطامش، بیروت، 1420 ھ.
35. حلية الأولياء، أبو نعيم الأصبهاني أحمد بن عبد الله، مصر، دار السعادة،1394ھ،اول
36. الحيوان، الجاحظ أبو عثمان عمرو بن بحر، تحقیق: محمد باسل عيون السود، بیروت، 1424 ھ ، دوم.
ص: 57
37. الخصال، ابن بابویه محمد بن علي، تحقيق: علي أكبر الغفاري، قم،جامعة المدرسین، 1362ش، اول.
38. دانش نامه عقاید اسلامی، محمد محمدی ری شهری و همکاران، قم: دار الحديث، 1385ش.
39. خصائص الأئمة / خصائص أمير المؤمنين علیه السلام، الشريف الرضي محمد بن الحسين، تحقیق: محمد هادي الأميني، مشهد، الروضة الرضوية المقدسة، 1406ھ ، اول.
40. دعائم الإسلام، ابن حيون نعمان بن محمد المغربي، تحقيق: آصف الفيضي، قم، آل البيت علیه السلام، 1427 ھ ، دوم.
41. الدعوات/ سلوة الحزين، قطب الدين الراوندي سعيد بن هبة الله، قم، مدرسة الإمام المهدي علیه السلام، 1407ھ ، اول.
42. ربيع الأبرار ونصوص الأخيار، الزمخشري محمود بن عمر، تحقيق: عبد الأمير مهنا، بیروت، مؤسسة الأعلمي، 1412ھ ، اول.
43. روض الأخبار المنتخب من ربيع الأبرار، ابن الخطيب محمد بن قاسم بن يعقوب الأماسي، تحقيق: محمود الفاخوري، حلب، دار القلم العربي،1423ھ، اول.
44. روضة العقلاء، ابن حبان أبو حاتم محمد، تحقیق: محمد عبد العلیم، دمشق، وزارة الثقافة، منشورات الهيئة العامة السورية للكتاب، دمشق،2009م، اول.
45. سراج الملوك الطرطوشي أبو بكر محمد بن محمد، تحقيق: نعمان صالح الرياض، 1415ھ ،اول.
46. سنن أبي داود، أبو داود السجستاني سليمان بن الأشعث، تحقيق: محمد
ص: 58
محيي الدين عبد الحميد، سوريا، دار الفكر، اول.
47. سنن الدارمي، الدارمي عبد الله بن عبد الرحمن، تحقيق: فواز أحمد زمرلي و خالد السبع العلمي، بیروت، دار الكتاب العربي، اول.
48. السنن الكبرى، البيهقي أحمد بن الحسين بن علي، تحقيق: محمد عبد القادر عطا، مكة المكرمة، مكتبة دار الباز، اول.
49. شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد عبد الحميد بن هبة الله، تحقيق: محمد أبو الفضل إبراهيم، قم، المكتبة المرعشية، 1404ه، اول.
50. شعب الإيمان، البيهقي أحمد بن الحسين بن علي، تحقيق: محمد سعید زغلول، بیروت، دار الكتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون،1421ه، اول
51. الصحيفة السجادية، المنسوب إلى الإمام علي بن الحسين ، تصحیح: علی انصاریان، دمشق، المستشارية الثقافية للجمهورية الإسلامية الايرانية، 1405ه.
52. الصداقة والصديق، أبو حيان التوحيدي علي بن محمد بن عباس،تحقیق: إبراهيم الكيلاني، دمشق، دار الفكر، 1421 ه ، سوم.
53. صيد الخاطر، ابن الجوزي أبو الفرج عبد الرحمن بن علي، تحقيق: علي طنطاوي وناجي طنطاوي، جدة، دار المنارة، الطبعة الخامسة،1422ه، پنجم.
54. العقد الفريد، ابن عبد ربه أحمد بن محمد الأندلسي، تحقيق: مفيد محمد قميحة، بیروت، دار الكتب العلمية، 1404ه اول.
55. علل الشرائع، ابن بابویه محمد بن علي، قم، مكتبة داوري، 1385ش
ص: 59
1966م، اول.
56. العهود المحمدية، الشعراني عبد الوهب بن أحمد، مكتبة مصطفی البابي الحلبي وأولاده بمصر، 1393 ه ، دوم.
57. عيون أخبار الرضا، ابن بابویه محمد بن علي، تحقيق: السيد مهدی لاجوردي، طهران، نشر جهان، 1378ش، اول. 58. عيون الحكم والمواعظ، الليثي الواسطي علي بن محمد، تحقيق:حسین حسني بيرجندي، قم، دار الحديث، 1376ش، اول.
59. غرر الأخبار ودرر الآثار في مناقب أبي الأئمة الأطهار عاب، الديلمي حسن بن محمد، تحقيق: إسماعيل ضيغم، قم، دلیل ما، 1427ه، اول.
60. غرر الحکم و درر الكلم، التميمي الآمدي عبد الواحد بن محمد،تحقيق: السيد مهدي رجائي، قم، دار الكتاب الإسلامي، 1410ه، دوم.
61. الفرج بعد الشدة، التنوخي أبو علي محسن بن علي، تحقيق: عبود الشالجي، بیروت، دار صادر، 1975م.
62. الفصول المهمة في معرفة الأئمة، ابن الصباغ المالكي نور الدين علي بن محمد، تحقيق: سامي الغريري، قم، دار الحديث، 1422ه ، اول.
63. الفقه المنسوب إلى الإمام الرضائية، المنسوب إلى الإمام الرضا علي بن موسی، مشهد، آل البيت ليلا، 1406ه ، اول.
64. قرب الإسناد، الحميري عبد الله بن جعفر، قم، آل البيت، 1413ه، اول.
65. الكافي، الكليني محمد بن یعقوب، قم، دار الحديث، 1429ه، اول.
66. كتاب التمييز، ابن معن حسين بن فخر الدين قرقماس المعني، تحقيق:محمد عدنان بخيت - نوفان الحمود السوارية، عمان، دار الشروق،
ص: 60
2001م، اول.
67. كتاب من لا يحضره الفقیه، ابن بابویه محمد بن علي، تحقيق: على أكبر الغفاري، قم، جامعة المدرسين، 1413ه، دوم.
68. کشف الغمة في معرفة الأئمة، الإربلي علي بن عيسي، تحقيق: علي آل کوثر - علي الفاضلي، بيروت، المجمع العالمي لأهل البيت لي / دار التعارف، 1433ه .
69. كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين، الحلي الحسن بن يوسف بن مطهر، تحقيق: حسین درکاهي، طهران، وزارة الثقافة، 1411ه، اول.
70. كفاية الأثر في النص على الأمة الإثني عشر لاية، الخراز الرازي علي بن محمد، تحقیق: عبد اللطيف الحسيني الكوهكمره اي، قم، بیدار،1401ه
71 . كنز الفوائد، الكراجكي محمد بن علي، تحقيق: عبد الله نعمة، قم، دارالذخائر، 1410ه، اول.
72. لباب الآداب، أسامة بن منقذ، تحقيق: أحمد محمد شاكر، القاهرة، مكتبة الستة، 1407ه، دوم.
73. المجالسة و جواهر العلم، الدينوري أبو بكر أحمد بن أبي الفتح محمد بن أحمد، تحقيق: مشهور بن حسن آل سلمان، بیروت، دار ابن حزم،1419ھ، اول.
74. مجمع الأمثال، الميداني أحمد بن محمد، مشهد، المعاونية الثقافية للعتبة الرضوية المقدسة، 1366ش.
75. المحاسن و المساوي، البيهقي إبراهيم بن محمد، تحقیق: عدنان علي
ص: 61
بیروت، دار الكتب العلمية، 1420ه، اول.
76. المحاسن، البرقي أحمد بن محمد بن خالد، تحقیق: میر جلال الدین المحدث الأرموي، قم، دار الكتب الإسلامية، 1371ش، دوم.
77. محاضرات الأدباء و محاورات الشعراء و البلغاء، الراغب الأصفهاني الحسين بن محمد بن المفضل، تحقيق: عمر فاروق طباع، بیروت، دار الأرقم بن أبي الأرقم، 1420ه، اول.
78. المستطرف في كل فن مستظرف، الأبشيهي شهاب الدین محمد بن أحمد أبي الفتح، تحقیق: سعيد محمد اللحام، بیروت، عالم الكتب، 1419ھ، اول.
79. مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، الطبرسي علي بن الحسن، النجف، المكتبة الحيدرية، 1385ش، دوم.
80. مطالب السؤول في مناقب آل الرسول، ابن طلحة الشافعي محمد بن طلحة، بإشراف السيد عبد العزيز الطباطبائي، بيروت، البلاغ، 1419ه، اول.
81. معجم البلدان، الحموي یاقوت بن عبد الله، بیروت، دارصادر،1995م، دوم.
82. المعجم الصغير، الطبراني سليمان بن أحمد، بیروت، دار الكتب العلمية مكتبة المعارف بالرياض، اول.
83. معدن الجواهر و رياضة الخواطر، الكراجكي محمد بن علي، تحقيق: السيد أحمد الحسيني، طهران، المكتبة المرتضوية، 1394ش، دوم.
84. مفردات ألفاظ القرآن، الراغب الأصفهاني الحسين بن محمد بن المفضل، تحقیق: صفوان عدنان داودي، بيروت - دمشق، دار القلم -
ص: 62
الدار الشامية، 1412ه، اول.1412ه، چهارم
85. مکارم الأخلاق، الطبرسی حسن بن الفضل، قم، الشريف الرضی،
86. مناقب آل أبي طالب، ابن شهر آشوب المازندراني محمد بن علی، قم، مكتبة العلامة، 1379ش، اول.
87. نثر الدر في المحاضرات، الأبي أبو سعد منصور بن الحسين، تحقيق: خالد عبد الغني محفوظ، بیروت، 1424ھ ، اول.
88. نزهة الناظر وتنبيه الخاطر، الحلواني حسين بن محمد بن حسن بن نصر، قم، مدرسة الإمام المهدي، 1408ه، اول.
89. نهاية الأرب في فنون الأدب، النويري شهاب الدين أحمد بن عبدالوهاب، القاهرة، دار الكتب و الوثائق القومية، 1423ه ، اول.
90. نهج البلاغة من كلام الإمام علي، الشريف الرضي محمد بن الحسين، تحقیق: صبحي الصالح، قم، مؤسسة الهجرة، 1414ه، اول.
سپاس ویژه از «پایگاه اطلاع رسانی کتاب خانه های ایران «(lib.ir)»، به خاطر تسهیل دسترس پژوهشگران به کتاب ها و اطلاعات مربوط به آنها.
ص: 63