زیارت ( آثار،آسیب ها و شبهات )

مشخصات کتاب

سرشناسه:احمدی ندوشن، محمدرضا، 1349 -

عنوان و نام پديدآور:زیارت (آثار،آسیب ها و شبهات)/ محمدرضا اسلامی ندوشن؛ تدوین مرکز تحقیقات حج.

مشخصات نشر:تهران: نشر مشعر، 1391.

مشخصات ظاهری:111 ص.

شابک:13000 ریال: 978-964-540-335-3

وضعیت فهرست نویسی:فاپا ( چاپ دوم )

يادداشت:چاپ دوم.

یادداشت:کتابنامه؛ ص. [105] - 111؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع:زیارت و زائران -- آداب و رسوم

شناسه افزوده:حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت. مرکز تحقیقات حج

رده بندی کنگره:BP262/الف325ز9 1391

رده بندی دیویی:297/76

شماره کتابشناسی ملی:2 4 8 9 3 3 4

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

ص: 3

زیارت (آثار،آسیب ها و شبهات)

محمدرضا اسلامی ندوشن

ص: 4

فهرست

ديباچه 7

مقدمه 9

فصل اول: كليات 13

1. اهميت زيارت 13

2. تاريخچه زيارت 6

3. فلسفه زيارت اهل بيت(ص) 20

4. نقش اماكن زيارتى در ايجاد ارتباط با خدا 22

5. زيارت و تعظيم شعائر دينى 25

6. زيارت با معرفت 26

7. زيارت، اظهار وفادارى نسبت به ائمه اطهار(ص) 29

فصل دوم: آثار زيارت 31

1. آثار دنيايى 31

2. آثار اخروى 38

ص: 5

فصل سوم: آسيب هاى زيارت 43

زيارت و خرافات 43

غلوّ در زيارت 48

بدعت گذارى در زيارت 50

رعايت نكردن آداب تشرف 52

جابه جايى اصل و فرع ها 57

رفتار نابجا و سوء استفاده مخالفان 60

رعايت نكردن حقوق همراهان در سفر 64

بي توجهى به شئون اسلامى 70

غلبه سياحت بر زيارت 72

عادي شدن زيارت 74

بي توجهى به قداست اماكن زيارتى 77

بى توجهى به فرهنگ هاى ديگر 78

اسراف 80

فصل چهارم: شبهات 83

تبرك 83

توسل 91

شفاعت 98

كتابنامه 105

ص: 6

ديباچه

عشق زيارت خانه خدا و حرم رسول الله(ص) و قبور مطهر امامان معصوم(عليهم السلام) و فرزندان گرامى آنان و ديدار از سرزمين هايى كه يادگارهاى فراوانى از اهل بيت(عليهم السلام) دارد، دل ها را شيدا و بى قرار مى كند و براى رسيدن به وصال يار، عاشقان پاك باخته را روانه ديار معشوق مى گرداند و سالانه ميليون ها انسان دل باخته رسول خدا(ص) و اهل بيت(عليهم السلام) را آماده سفر و حضور در اماكن مشرف و بقاع متبرك اولياى خدا مى كند.

اين شور وصف ناپذير نيازمند به آگاهى و شناخت است تا شور با شعور دينى در آميزد و زائر را آماده بهره گيرى از فضاى معنوى اماكن مقدس كند. ازاين رو لازم است زائران اعتاب متبركه با فرهنگ زيارت و تشرف آشنايى بيشترى پيدا كنند و در جهت رفع موانع كسب فيض بكوشند.

آنچه پيش روى شماست گوشه اى از فرهنگ تشرف به اماكن زيارتى

ص: 7

با عنوان زيارت است كه حجت الاسلام و المسلمين احمدى ندوشن آن را فراهم كرده است. باشد كه آشنايى با اين فرهنگ ما را آماده بهره گيرى هرچه بيشتر از فضاى معنوى اماكن مقدس نمايد.

انه ولى التوفيق

مركز تحقيقات حج

گروه اخلاق و اسرار

ص: 8

مقدمه

سير و سفر با انگيزه دينى و الهى، از ديدگاه اسلام امرى پسنديده است. قرآن كريم در آيات متعددى مردم را دعوت نموده، تا با سفر به گوشه و كنار جهان، در تاريخ و سرنوشت گذشتگان بينديشند و از رخدادهاى خوب و بد زندگى امت هاى پيشين درس عبرت بگيرند:

( أَ وَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كٰانَ عٰاقِبَةُ الَّذِينَ كٰانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ ) (غافر:21)

آيا در زمين نگشته اند تا ببينند فرجام كسانى كه پيش از آنها زيسته اند چگونه بوده است؟

توفيق سفر به اماكن مقدس نيز، علاوه بر درس آموزى، آثار و بركاتى همچون پاك شدن از آلودگى هاى روحى و اخلاقى دارد. زائرِ عارف با اين پالايش، مى تواند در مسير كمال، سير نموده، خود را به خداوند نزديك سازد و به بهشت راه يابد.

ره آورد ديگر اين سفرها، آشنايى با تاريخ اسلام، اماكن و آثار اسلامى است كه يادگارهاى پيامبر(ص) و ائمّه معصومين(عليهم السلام) هستند.

ص: 9

امام صادق(ع) مى فرمايند:

خدا را سپاس كه در ميان مردم، كسانى را قرار داد كه به سوى ما مى آيند و بر ما وارد مى شوند و ما را مدح و مرثيه مى گويند. (1)

سفارش پيشوايان دينى نيز ما را به زيارت معصومين(عليهم السلام)، قبور انسان هاى پاك و شهداى راه خدا، براى اداى احترام به آنان، آموختن پاكى، ايمان و بندگى، زنده نگه داشتن ياد و خاطره آنان، آشنا شدن با الگوها و سرمشق هاى انسانيت و نشان دادن وفادارى ما به آنها سفارش كرده اند. چنان كه امام رضا(ع) مى فرمايند:

هر امامى بر دوستان و شيعيانش عهدى دارد و زيارت قبورشان، از مصاديق وفاى به عهد و حسن اداى وظيفه به شمار مى رود. بنابراين، كسى كه از روى رغبت و اشتياق به زيارت ايشان برود، ايشان در روز قيامت شفيع او خواهند بود. (2)

همچنين رسول خدا(ص) نيز مى فرمايد:

هركس بعد از وفاتم مرا زيارت كند، گويا مرا در حياتم زيارت كرده است و هركه فاطمه(عليهاالسلام) را زيارت كند، گويا مرا زيارت كرده است و هركه على(ع) را زيارت كند، گويا فاطمه(عليهاالسلام) را زيارت كرده است و هركه حسن و حسين(عليهماالسلام) را زيارت كند، گويا على را زيارت كرده است و هركه ذريه و3.

ص: 10


1- . «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ فِي النَّاسِ مَنْ يَفِدُ إِلَيْنَا وَ يَمْدَحُنَا وَ يَرْثِي لَنَا»؛ وسائل الشيعه، محمدبن حسن حر عاملى، ج14، ص599.
2- . من لا يحضره الفقيه، ابى جعفر محمد بن على بن بابويه (شيخ صدوق)، ج2، ص577؛ جامع الاخبار، تاج الدين شعيرى، ص33.

اولاد حسن و حسين(عليهماالسلام) را زيارت كند، گويا آن دو را زيارت كرده است. (1)

زيارت در اسلام، به خصوص در فرهنگ شيعه، جايگاه والايى دارد. اشتياق مسلمانان به اماكن و زيارتگاه ها بر كسى پوشيده نيست. به عنوان مثال، هر سال ميليون ها ايرانى به مكان هاى زيارتى سفر مى كنند و بهره معنوى مى برند.

جايگاه معنوى زيارت و استقبال از آن، ما را ملزم به بررسى موضوع زيارت، از ابعاد مختلف و پرداختن به آسيب ها و شبهات مرتبط با آن مى كند.

در پايان از مسئولان مركز تحقيقات حج و همه عزيزانى كه با حمايت و راهنمايى هاى خود به انجام اين پژوهش يارى رسانده اند، تشكر و قدردانى مى نمايم.3.

ص: 11


1- . «فَمَنْ زَارَنِي بَعْدَ وَفَاتِي فَكَأَنَّمَا زَارَنِي فِي حَيَاتِي وَ مَنْ زَارَ فَاطِمَةَ فَكَأَنَّمَا زَارَنِي وَ مَنْ زَارَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فَكَأَنَّمَا زَارَ فَاطِمَةَ وَ مَنْ زَارَ الْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ فَكَأَنَّمَا زَارَ عَلِيّاً وَ مَنْ زَارَ ذُرِّيَّتَهُمَا فَكَأَنَّمَا زَارَهُمَا». مستدرك الوسائل، ميرزا حسين نورى، ج10، صص182 و 183.

ص: 12

فصل اول: كليات

1. اهميت زيارت

زيارت به عنوان يكى از برنامه هاى عبادى - سياسى اسلام، در مكتب شيعه، جلوه اى زيبا، پرشكوه و محتوايى بسيار پربار دارد. زيارت ضمن آنكه انسان را آماده سفر آخرت مى نمايد، او را با مقام امامت و رهبرى پيشوايان حقيقى آشنا ساخته و اطاعت از ايشان را در همة ة ة جنبه هاى زندگى به وى مى آموزد.

از آنجا كه آن بزرگواران، جايگاهى معنوى و توحيدى دارند و پاك ترين و صالح ترين انسان هاى روى زمين هستند، زيارت قبور آنان احساس پاكى و صفاى روح را به دنبال دارد. پيامبر خدا(ص) به امام على(ع) فرمودند:

خدا قبر تو و قبرهاى فرزندان تو را جايگاهى از جايگاه هاى بهشت قرار داده و دل هاى پاكان از خلق خود را چنان به سوى شما گرايش داده است كه در راه شما و تعمير قبرهاى شما، هر ناگوارى و رنجى را تحمّل مى كنند و پيوسته به زيارت قبرهاى

ص: 13

شما مى روند و اين گونه به خدا تقرب مى جويند و به رسول خدا(ص) عرض ارادت مى كنند. (1)

«عبدالرحمان بن مسلم» از امام كاظم(ع) پرسيد:

زيارت اميرالمؤمنين(ع) افضل است يا زيارت امام حسين(ع) يا زيارت فلان امام...؟ و يك يك امامان را نام برد. امام كاظم(ع) در جواب فرمود: هر كس كه اولين ما را زيارت كند، آخرين ما را زيارت كرده است، چنان كه اگر آخرين ما را زيارت كند، مانند آن است كه اولين نفر ما را زيارت كرده است. هركس ولايت اولين نفر ما را بپذيرد، ولايت آخرين نفر ما را پذيرفته است؛ همان طور كه اگر ولايت آخرين نفر ما را بپذيرد، ولايت اولين نفر ما را پذيرفته است. كسى كه حاجت يكى از دوستان ما را برآورد، گويا حاجت همه ما را برآورده است.... (2)

به دليل اهميت بالاى زيارت قبور اولياى الهى، معصومين(عليهم السلام) به اين امر بسيار تشويق و ترغيب كرده و پاداش فراوانى براى آن برشمرده اند؛ به گونه اى كه حتى اگر شرايط خفقان نيز در جامعه حاكم باشد و دوست داران اهل بيت(عليهم السلام) نتوانند به زيارت آنان بروند، با سلام دادن از راه دور، ارادت خود را به آنان اعلام كنند.

«حسين بن بشّار»، درباره زيارت قبر امام موسى بن جعفر(عليهماالسلام) و ثواب آن، از امام رضا(ع) پرسيد؛ امام(ع) به زيارت آن حضرت سفارش نمودند و براى آن ثوابى همپاى زيارت پيامبر اكرم(ص) برشمردند.2.

ص: 14


1- . بحارالانوار، علامه محمد باقر مجلسى، ج97، صص120 و 121.
2- . كامل الزيارات، ابن قولويه، صص552 و553؛ بحارالانوار، ج97، ص122.

حسين بن بشار گفت: «من ترسيدم و برايم ميسّر نشد كه داخل مزار و مرقد شوم». حضرت فرمودند: «از همان پشت قبر (يا ديوار يا دورتر) سلام كن!». (1)

بنابر مضمون اين روايت، قبر امام موسى كاظم(ع) به شدت زير نظر حاكمان عباسى بوده، به گونه اى كه شيعيان به راحتى نمى توانستند به زيارت بروند؛ در حالى كه شيعيان بايد پيوند خود را با امام خويش تحكيم مى كردند. احاديث بسيارى نيز بر اين امر دلالت دارد كه اگر راه تان دور و زيارت رفتن برايتان دشوار بود، بالاى بام برويد و روى به طرف قبر امام سلام بدهيد. (2)

امام صادق(ع) به زيارت اوليا و دوستان خالص ائمه(عليهم السلام)، در صورتى كه زيارت قبر امامان ممكن نباشد، تشويق مى كنند؛ و مى فرمايند: زائر ثواب زيارت ائمه(عليهم السلام) را مى برد؛ (3) هرچند حضور زائر در كنار مرقد آن بزرگواران، سازندگى بيشترى دارد.

افزون بر ائمه(عليهم السلام)، به زيارت امام زادگان و ديگر فرزندان پيامبر(ص) نيز سفارش شده است. پيامبر خدا(ص) فرمودند: «عيادت بنى هاشم واجب و زيارتشان مستحب است». (4)

همچنين در ذيل روايتى فرمودند: «هركه ذريه و اولاد حسن و حسين(عليهماالسلام) را زيارت كند، گويا آن دو را زيارت كرده است». (5)3.

ص: 15


1- . وسائل الشيعه، ج14، صص545 و 546.
2- . همان، ص493.
3- . بحار الانوار، ج71، ص354.
4- . مستدرك الوسائل، ج2، ص79.
5- . همان، ج10، صص182 و 183.

2. تاريخچه زيارت

حضور در مكان هاى مقدس به عنوان احترام و پاسداشت، امرى عمومى و جهانى است. از بررسى اجمالى اديان برداشت مى شود، مفهوم زيارت، در همه اديان وجود دارد و تفاوت در شكل آن و اشخاصى است كه زيارت مى شوند. (1)

زيارت در اسلام به صدر اسلام باز مى گردد. پيامبر(ص) همواره به زيارت قبور شهداى احد مى رفتند و پيوسته براى زيارت قبور مؤمنان، رهسپار بقيع مى شدند. (2)

در سيرة ة ة عملى اهل بيت(عليهم السلام) نيز اهتمام ويژه اى به زيارت وجود دارد. امام على(ع) مى فرمايند:

وقتى رسول خدا را دفن كردند، حضرت فاطمه(عليهاالسلام) كنار قبر ايستاد، و مقدارى از خاك قبر را برداشته و بر ديدگانش ماليد و اشعارى بدين معنا سرود: چه باك كسى را كه خاك كوى احمد ببويد و هرگز در طول زمان مُشك و عنبرى را نبويد. مصيبت هايى بر من وارد شد، كه اگر بر روزها وارد مى شد شب تاريك مى گرديد. (3) ايشان تا پايان عمر، زيارت قبر پيامبر(ص) را ترك نكرد و پيوسته به زيارت قبر حمزه(ع) مى رفت و آن را بازسازى مى كرد و سنگى بر آن مى گذارد و در آنجا نماز مى خواند و دعا مى كرد و مى گريست. (4)

ص: 16


1- . زيارت در تمدن ها و اديان ديگر، غلامرضا جلالى، نشريه زائر، ش98، ص5.
2- . وفاء الوفاء، على بن احمد سمهودى، ج3، صص832 و 890.
3- 3. «ماذا على من شمّ تربة أحمد أن لا يشمّ مدى الزمان غواليا صُبّت على مصائب لو أنّها صُبّت على الأيام عدن ليالياً» وفاء الوفاء، ج4، ص1405.
4- . همان، ص932.

اميرالمؤمنين(ع) هر هفته قبر پيامبر خدا(ص) و فاطمه(عليهاالسلام) را زيارت مى كردند. (1) امام حسين(ع) نيز هر جمعه هنگام غروب، مزار برادرش امام حسن مجتبى(ع) را زيارت مى كردند. (2)

امام سجاد(ع) به زيارت مرقد اميرالمؤمنين(ع) مى رفتند و در كنار قبر مى ايستادند و مى گريستند و اين گونه زمزمه مى كردند: «السلام عليك يا اميرالمؤمنين ورحمة الله وبركاته». سپس گونه هايشان را روى قبر مى نهادند. (3)

«شوكانى»، از علماى اهل سنت، مى گويد:

همواره كسانى كه براى انجام مناسك حج (به مكه) مى آمدند، پس از آن به قصد زيارت پيامبر به مدينه مى رفتند و آن را افضل اعمال مى دانستند و هيچ كس چنين كارى را انكار نمى كرد. (4)

«ابن ادريس حلّى» مى نويسد:

زيارت مرقد رسول خدا(ص) از سنت هاى مورد تأكيد و عبادت هاى بزرگ به شمار مى آيد، كه در صورت امكان در هر جمعه يا ماهى يك بار يا سالى يك بار يا حداقل در مدت عمر يك بار به زيارت بيايد. (5)

«قسطلانى» مى گويد: «بر زائر رسول خدا سزاوار است كه زياد دعا،4.

ص: 17


1- . موسوعة زيارات المعصومين:، مؤسسة الامام الهادى، ص100.
2- . بحارالانوار، ج44، ص150؛ موسوعة زيارات المعصومين:، ص101.
3- . وسائل الشيعه، ج14، ص395؛ موسوعة زيارات المعصومين:، ص102.
4- . موسوعة زيارات المعصومين:، ص106، به نقل از: نيل الاوطار، شوكانى، ج5، ص97.
5- . همان، ص112، به نقل از: السرائر، ابن ادريس حلى، ج1، ص654.

تضرّع، استغاثه، طلب شفاعت و توسل به ذات پاك پيامبر(ص) نمايد». (1)

يكى از مشايخ شافعى به نام «عتبى» مى گويد:

در كنار قبر پيامبر(ص) نشسته بودم كه اعرابى اى وارد شد و خطاب به رسول خدا عرض كرد: سلام بر تو اى رسول خدا؛ خداوند متعال فرمود: ( وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جٰاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّٰهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّٰهَ تَوّٰاباً رَحِيماً ). آن گاه گريه كرد و اشعارى در مدح پيامبر سرود. (2)

«سمعانى» همين جريان را از زبان امام على(ع) نقل مى كند و مى نويسد: «اگر اين عمل جايز نبود، چرا صحابه، خصوصاً على(ع) كه در آن مكان حاضر بود آن را منع ننمودند». (3)

شيخ مفيد(رحمه الله) نيز مى نويسد:

مسلمانان بر فضيلت زيارت قبر پيامبر خدا(ص) اتفاق نظر دارند و حتى روايت شده است كسى كه حج به جا آورد و از روى عمد، پيامبر(ص) را زيارت نكند، به ايشان جفا كرده است. (4)

«انس بن مالك» روايت مى كند كه پيامبر فرمود:

كسى كه مرا بعد از وفاتم زيارت كند، مانند اين است كه در حال حياتم زيارت كرده و هر كس بتواند مرا زيارت كند و چنين نكند هيچ عذرى ندارد. (5)

علامه امينى در كتاب شريف «الغدير»، 22 حديث متواتر، مشابه حديث مذكور، از كتب معتبر اهل سنت نقل كرده است و 42 كلام از6.

ص: 18


1- . البدعة فى مفهومها الاسلامى، ص45 (توسل و رابطه آن با توحيد، حسين رجبى، ص26).
2- . وفاء الوفاء، ج4، ص1361.
3- . همان، صص1361و1362.
4- . موسوعة زيارات المعصومين:، ص111، به نقل از: الفصول المختاره، ص130.
5- . وفاءالوفاء، ج4، ص1346.

ائمه اهل سنت در تأكيد استحباب زيارت قبر پيامبر(ص) مى آورد و متون زيارت را نيز نقل مى فرمايد. (1)

«شيخ عبدالله شافعى» در فصل مبسوطى از كتاب خود، به بيان فضيلت و آداب زيارت امام حسين(ع) در كربلا مى پردازد و بخشى از معجزه هايى را كه از آن حرم ديده شده، نقل كرده و آنها را صحيح تلقى مى كند. (2)

«ابن حجر عسقلانى» - از بزرگان اهل سنت - در كتاب «تهذيب التهذيب» به نقل از «حاكم نيشابورى» مى نويسد:

ابوبكر محمد بن مؤمل بن حسن بن عيسى مى گويد: به همراه پيشوايان اهل حديث؛ ابوبكربن خزيمه و ابوعلى ثقفى و گروه زيادى از بزرگان، به زيارت قبر على بن موسى الرضا(ع) در طوس حركت كرديم. وقتى به كنار قبر آن حضرت رسيديم، ابن خزيمه به گونه اى در برابر بارگاه حضرت تعظيم و تواضع و تضرع نمود كه همه ما تعجب كرديم. (3)

پيامبر(ص) در عمره حديبيه، قبر مادرش آمنه را زيارت نمودند و آن چنان گريستند كه همه گريه كردند. (4)

عايشه به زيارت قبر برادرش عبد الرحمان - كه در حُبشى وفات كرد و در مكّه دفن شد - مى رفت. (5)

«ابن حِبّان» - از علماى اهل سنت، متوفى 350ه..ق. و صاحب كتاب ثقات - مى گويد:4.

ص: 19


1- . الغدير، عبدالحسين امينى، ج5، صص86 و 93 - 105.
2- . الاتحاف بحبّ الاشراف، شيخ عبدالله شافعى، صص75 - 100.
3- . تهذيب التهذيب، ابن حجر عسقلانى، ج7، ص339.
4- . تاريخ المدينة المنورة، ابن شبة، ج1، ص94.
5- . معجم البلدان، ياقوت حموى، ج3، ص214.

بارها به زيارت قبر على بن موسى الرضا رفتم. در مدتى كه در طوس بودم. هر وقت مشكلى برايم پيش مى آمد، به زيارت قبر آن حضرت مى رفتم و از خدا مى خواستم كه مشكلم را حل كند والحمدلله مشكل بر طرف مى شد. بارها امتحان كردم و نتيجه گرفتم. (1)

بنابراين، در طول تاريخ، همه مسلمانان، به ويژه شيعيان، به بزرگداشت اوليا توجه داشته اند و مزار آن بزرگواران، زيارتگاه دل باختگان بوده است.

3. فلسفه زيارت اهل بيت(عليهم السلام)

وفادارى به اهل بيت(عليهم السلام)، نشانه وفادارى به حقيقت است و پيوند با عترت(عليهم السلام)، پيوند با قرآن و اسلام است. دوستى خاندان پيامبر(ص)، اجر رسالت آن حضرت است و زيارت مزارشان، نشانه محبت به آنها است.

زيارت، نشانه احترام به مقام والا و ارزشمند خاندان پيامبر(ص)، پيروى از راه و هدف هايشان، تجديد پيمان با آنها، وفادارى به ولايت شان و زنده نگه داشتن ياد و تعاليم آنها است.

در كتاب «ادب فناى مقربان» آمده است:

تعظيم، تكريم، گرامى داشت و يادكرد انسان هاى شايسته، فرهنگ ساز، نقش آفرين، مصلح، متحول كنندگان تاريخ و نيز زنده نگه داشتن نام و ياد آنها پس از مرگ، لازمه محبت، عشق و ارادت انسان به نيكى ها و كمالات است و ريشه در فطرت آدمى دارد. (2)

ص: 20


1- . كتاب الثقات، ابن حبان، ج8، صص456 و 457.
2- . ادب فناى مقربان، عبدالله جوادى آملى، ج2، صص17 و 18.

زيارت مى تواند نمادى از علاقه و محبت درونى و نشانه دين دارى باشد؛ چرا كه دين چيزى جز محبت نيست. (1)

اگر در دوره زندگى پيامبر(ص)، مردم براى طلب رحمت و مغفرت الهى به محضر ايشان مى آمدند، پس از رحلت ايشان نيز اين ارتباط ادامه دارد، چنانكه در زيارت آن حضرت مى خوانيم:

وَاِذ لَم الحَقكَ حَيّاً فَقَد قَصَدتُك بَعد مَوتِك عَالماً أنَّ حُرمَتَك مَيتاً كَحُرمَتِكَ حَيّاً فَكُن لى بِذلك عِندَ اللهِ شاهِداً. (2)

اگر در زمان حيات شما موفق به ديدار شما نشدم، اكنون قصد زيارت شما كردم و اعتقاد دارم كه احترام نهادن به شما بعد از مرگ، مانند احترام گذاردن زمان حيات تان است، پس نزد خدا بر احوال من شاهد باش.

به ديگر سخن، فلسفه اصلى زيارت، عمل به اين آيه شريفه است:

قُلْ لاٰ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبىٰ (شورى: 23)

بگو من هيچ گونه اجر و پاداشى از شما بر اين دعوت درخواست نمى كنم جز دوست داشتن نزديكانم.

آيت الله بهجت(رحمه الله) مى گويد:

زيارت مشاهد ائمه(عليهم السلام) به منزله ملاقات آنها و ديدار حضرت حجت(عج) است. آنها در هر جا ناظرند. هرگاه انسان به يكى از آنها متوجه شود، مانند آن است كه به همه آنها متوجه شده و همه را زيارت كرده است. (3)7.

ص: 21


1- . امام باقر(ع) مى فرمايد: «هل الدّين الا الحبّ... الدّينُ هُوَ الحُبُّ والحُبُّ هُوَ الدِّينُ»؛ وسائل الشيعه، ج16، ص171.
2- . بحارالانوار، ج97، ص162.
3- . ره توشه زيارت، محمود اكبرى، ص37.

4. نقش اماكن زيارتى در ايجاد ارتباط با خدا

حضور در اماكن زيارتى و درك فضاى معنوى آنها، انسان را به كمال الهى نزديك مى كند. ازاين رو، خداى بزرگ از انسان هاى باايمان خواسته است كه براى نزديك شدن به درگاهش، براى خود وسيله و اسباب فراهم آورند:

يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّٰهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ (مائده: 35)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از خدا پروا كنيد و وسيله اى براى تقرب به او بجوييد.

در تفسير كلمه «وسيله» آمده است:

وسيله، عبارت از مقامى است كه رسول خدا(ص) نزد خداى خويش دارد و مردم به وسيله آن مقام مى توانند به درگاه پروردگار تقرب جويند و آل طاهرينش و بعد از آنان صالحان از امتش به ايشان ملحق مى شوند، همچنان كه در بعضى از روايات آمده است كه رسول خدا(ص) دست به دامن پروردگارش مى زند و ما دست به دامن او (پيامبر) مى زنيم و شما (شيعيان) دست به دامن ما مى زنيد. (1)

در دعاى ندبه مى خوانيم كه خداوند اوليائش را وسيله و دست آويزى به سوى خود و خشنودى اش قرار داده است: «وَجَعَلتَهُم الذَّريعة الَيكَ وَالوَسيلَة إلى رِضوانِك». (2)

و در زيارت اميرالمؤمنين(ع) آمده است:

أَللَّهُمَّ عَبْدُكَ وَ زائِرُكَ مُتَقَرِّبٌ إِلَيْكَ بِزِيَارَةِ قَبْرِ أَخِي رَسُولِكَ وَ

ص: 22


1- . تفسير الميزان، محمدحسين طباطبايى، ج5، ص546.
2- . مفاتيح الجنان، فرازى از دعاى ندبه.

عَلَى كُلِّ مَأْتِيٍّ حَقٌّ لِمَنْ أَتَاهُ وَ زَارَهُ وَ أَنْتَ خَيْرُ مَأْتِيٍّ وَ أَكْرَمُ مَزُورٍ. (1)

خدايا بنده و زائر توام؛ به واسطه زيارت قبر برادر پيامبرت، به تو نزديك مى شوم و بر هر كسى كه بر ميزبانى وارد شده و به زيارتش آمده، حقّى است و تو بهترين و با كرامت ترين زيارت شده هستى.

ازاين رو، رسول اكرم(ص) مى فرمايند: «كسى كه مرا چه در حيات و چه پس از مرگم زيارت كند، در واقع خدا را زيارت كرده است». (2)

از آنجا كه پيامبر خدا(ص) و ائمه اطهار(عليهم السلام) بندگان مقرب پروردگار بودند و مشمول عنايت ويژه خداى بى همتا قرار دارند، اتصال و توسل به ايشان چه در حيات و چه پس از رحلت، موجب نزديكى به خدا مى شود.

راه توسل به معصومين(عليهم السلام)، از آغاز آفرينش باز بوده است. پيامبراكرم(ص) در اين باره مى فرمايند:

هنگامى كه خداى متعال حضرت آدم(ع) را آفريد و روح در بدنش دميد، آدم به عرش الهى نگاه كرد و در جانب راست عرش الهى، پنج صورت نورانى را ديد كه بعضى از آنان در حال ركوع و برخى در حال سجده بودند. گفت: پروردگارا! آيا قبل از من كسى را به شكل من آفريده اى؟ خطاب شد: نه، گفت: پس اين پنج نفر چه كسانى هستند؟ خطاب شد: ايشان پنج نفر از نسل تو مى باشند. ... اى آدم! هرگاه حاجت و3.

ص: 23


1- . من لا يحضره الفقيه، ج2، ص353.
2- . بحارالانوار، ج4، ص3.

خواسته اى پيش من دارى، به اين پنج تن متوسل شو و ايشان را شفيع قرار ده! (1)

سپس پيامبر فرمود:

ما كشتى نجات هستيم، هركس سوار شود، نجات خواهد يافت و هركس تخلّف كند، هلاك خواهد شد. هركس نزد خدا، خواسته اى داشته باشد، بايد ما را وسيله و واسطه قرار دهد. (2)

همان گونه كه گفته شد، توسل به پيامبر خدا(ص) تنها مربوط به زمان حيات ايشان نيست.

«سمهودى» مى نويسد: «شخص گرفتارى در زمان عثمان، كنار قبر پيامبر آمد و نماز خواند و اين چنين دعا كرد:

اللّهُمَّ إنّى أَسأَلُكَ وَأتَوَجَّه إلَيك بِنَبيِّنا مُحَمّد[(ص)] نَبِيّ الرَّحمة، يا محمَّدُ إنّي أتَوَجَّهُ بِكَ إلى رَبِّكَ أن تَقضِيَ حاجَتي.

خدايا من از تو تقاضا مى كنم و به وسيله پيامبرمان محمد[(ص)] پيامبر رحمت، به سوى تو توجه مى كنم. اى محمد! من به وسيله تو متوجه پروردگارت مى شوم، تا خواسته ام را برآورده سازى (مشكلم حل شود).

مدت كوتاهى نگذشت و مشكل او حل شد». (3)

نظير همين حادثه در زمان پيامبر(ص) نيز اتفاق افتاد و حضرت به شخصى جمله هاى ذكر شده را آموخت و آن شخص با گفتن آنها،3.

ص: 24


1- . بحارالانوار، ج15، ص14؛ ج21، ص311.
2- . تفسير آسان، محمدجواد نجفى خمينى، ج4، ص156.
3- . وفاء الوفاء، ج4، ص1373.

خواسته اش برآورده شد. (1)از امام شافعى درباره اهل بيت(عليهم السلام) و توسل به ايشان دو بيت شعر نقل شده كه ترجمه آن، چنين است: «آل پيامبر وسيله من به سوى خدا هستند، اميدوارم به وسيله آنها، فرداى قيامت، نامه عملم به دست راستم داده شود». (2)و (3)

«ابوعلى خلال»، يكى از بزرگان مذهب حنبلى، مى گويد:

هيچ امر مهمى براى من اتفاق نيفتاد، مگر اينكه به زيارت قبر موسى بن جعفر رفتم و به او متوسل شدم؛ خداوند آن چه را مى خواستم، به آسانى در اختيار من گذاشت. (4)

5. زيارت و تعظيم شعائر دينى

زيارت اولياى خدا و حضور در اماكن زيارتى، موجب تعظيم شعائر دين و يكى از راه هاى عمل به اين آيه شريفه است كه مى فرمايد:

ذٰلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعٰائِرَ اللّٰهِ فَإِنَّهٰا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ (حج:32)

اين است ]مناسك حج[ و هركس شعائر الهى را بزرگ دارد، اين كار نشانه تقواى دل ها(ي آنها) است.

بسيارى از تفاسير، منظور از شعائر را در اين آيه، مناسك حج مى دانند، اما برخى آن را به صورت مطلق تفسير كرده اند.

ص: 25


1- . وفاء الوفاء، ج4، ص1373.
2- . آلُ النَّبى ذَريعَتى وَ هُم إلَيهِ وَسيلتى أرجو بِهم اعطِى غداً بِيدى اليمينِ صَحيفتى
3- . الصواعق المحرقه، احمد بن حجر الهيثمى، ص178.
4- . تاريخ بغداد، احمد بن على الخطيب البغدادى، ج1، ص133.

در تفسير نمونه آمده است:

تمام آن چه در برنامه هاى دينى وارد شده و انسان را به ياد خدا و عظمت آيين او مى اندازد، شعائر الهى است و بزرگداشت آن، نشانه تقواى دل هاست. (1)

بنابر اين تفسير، زيارت اولياى خدا از بزرگ ترين شعائر دينى به شمار مى رود.

همچنين در تفسير هدايت مى خوانيم:

شعائر، ازشعيره به معناى نشانه اى است كه بر چيزى دلالت دارد و شعائر خدا، همان فرايض دينى است كه بر بزرگى و عظمت پروردگار گواه است، مانند: مناسك و آداب حج، جمعه و نماز جماعت و ديگر مظاهر و نمادهاى يكتاپرستى كه نشانه است. (2)

6. زيارت با معرفت

شناخت مقام و موقعيت زيارت شونده، موجب كمال زيارت است. زائرى كه خود را در محضر امام نمى بيند، درك حضور نمى كند، حال آن كه در زيارت كامل، زائر، امامش را با چشم دل مشاهده مى كند.

چشم دل باز كن كه جان بينى *** آن چه ناديدنى است آن بينى

زائرى كه فقط ضريح، در، ديوار و مردم را مى بيند، بهره اندكى از زيارت مى برد. ازاين رو، در بسيارى از احاديث، نسبت به معرفت زائر تأكيد شده است.

ص: 26


1- . تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازى، ج14، ص97.
2- . تفسير هدايت، سيد محمدتقى مدرسى، ج8، ص60.

اميرالمؤمنين(ع) مى فرمايند: «آن كس كه از ما و مقام ما شناخت و آگاهى نداشته باشد، وارد بهشت نخواهد شد». (1)

امام صادق(ع) نيز مى فرمايند:

كسى كه با شناخت نسبت به جايگاه و حق امام حسين(ع) به زيارتش برود، مانند آن است كه در عرش، خدا را ملاقات كرده است. (2)

همچنين امام جواد(ع) درباره شناخت امام فرموده اند: «شناخت آن است كه بداند امام، حجت خدا براى مردم است». (3)

البته شناخت افراد از مقام اهل بيت(عليهم السلام) متفاوت است:

الف) گاهى معرفت آن قدر تكامل مى يابد كه شخص را به درجه اوليا و شيعيان خاص ائمه(عليهم السلام) مى رساند، مانند سلمان فارسى.

ب) گاهى معرفت در اين حدّ است كه فرد فقط كمالات و مدارج عالى آنها را مى فهمد؛ اين معرفت مخصوص عرفا، حكيمان و فقيهان است.

ج) گاهى معرفت در حدّ اقرار به امامت است؛ اين معرفت را مردم عادى به اندازه استعداد خود دارا هستند.

شناخت اهل بيت(عليهم السلام)، امتيازهايى را به انسان مى بخشد:

الف) به عبادت ها، اعمال و تلاش هاى انسان، اصالت و محتوا مى دهد.

ب) او را در مسير تكامل و قرب خداوند يارى مى رساند.

ج) از گرفتار شدن وى در انحراف هاى عقيدتى و فكرى جلوگيرى مى كند.7.

ص: 27


1- . اصول كافى، ج1، ص180.
2- . بحارالانوار، ج98، ص77.
3- . همان، ج99، ص37.

مرحوم بيدآبادى، از عارفان برجسته، در ضرورت معرفت زائر چنين مى گويد:

بر تو لازم است كه تلاش كنى شرايط و آداب زيارت را به طور كامل انجام دهى و آن كس را كه به زيارتش رفته اى، تعظيم نمايى و حرمت حرمش را نگه دارى... و مواظب باش كه در خواندن زيارت نامه دروغگو نباشى؛ آنجا كه مى گويى «شهادت مى دهم كه شما جايگاه مرا مى بينى و سخنان مرا مى شنوى»، زائر بايد حق زيارت شونده را بشناسد و به او اقتدا كند و از خداوند بخواهد به واسطه او صاحب فيض و كرامت شود. (1)

شناخت مقام امام به ادب زائر بستگى دارد و اينكه خواسته هايش را با كمال ادب و حفظ جايگاه ايشان به زبان آورد.

شخصى مى گويد:

از گيلان به زيارت امام رضا(ع) رفته بودم. پس از مدتى توقف در مشهد، پولم تمام شد. پيش خود حساب كردم تا بازگشت به گيلان به پانصد تومان پول نياز دارم. به حرم حضرت رضا(ع) رفتم و از ايشان درخواست كمك كردم، اما با گذشت مدتى از آن درخواست، جوابى دريافت نشد. دوباره به حرم رفتم و عرض كردم: آقا جان! من گداى متكبرى هستم، اين بار هم احتياج خود را مى گويم، اگر عنايتى نفرمايى، ديگر درخواست نخواهم كرد؛ ولى خواهم گفت كه امام رضا مهمان نواز نيست. از حرم خارج شدم؛ شيخى مرا صدا زد و9.

ص: 28


1- . نشريه زائر، ش146، ص9.

گفت: «چرا اين قدر جسورانه در حضور امام سخن گفتى؟! شايسته نيست چنين بى ادب و گستاخ باشى!». سپس پاكتى به من داد. به خانه آمدم و پاكت را گشودم، با كمال تعجب ديدم كه پانصد تومان در آن است. بعدها فهميدم كه آن شيخ، مرحوم «حسنعلى نخودكى» بوده است. (1)

7. زيارت، اظهار وفادارى نسبت به ائمه اطهار(عليهم السلام)

شيعيان نسبت به هريك از معصومين(عليهم السلام) تعهدى دارند كه كمال وفادارى به آن، زيارت مشتاقانه و با معرفتِ قبورِ آن بزرگواران است. امام رضا(ع) مى فرمايند:

انَّ لِكُلّ امامٍ عهداً في عُنُقِ أوليائِه و شيعَتِه وإنَّ مِن تَمامِ الوَفاءِ بالعَهد وَحُسن الأداءِ زيارة قُبورِهم فَمَن زارَهُم رَغبَةً في زيارَتِهم وَتَصديقاً بِما رَغِبوا فيه كان أئِمَّتُهم شفعائَهُم يَومَ القيامَة. (2)

هر امامى بر دوستان و شيعيانش عهدى دارد و زيارت قبورشان، از مصاديق وفاى به عهد و حسن اداى وظيفه به شمار مى رود. بنابراين، كسى كه از روى رغبت و اشتياق به زيارت ايشان برود، ايشان در روز قيامت شفيع او خواهند بود.

اين حديث بيانگر نكات زير است:

الف) زيارت قبر امام، نشانه وفادارى و تعهد به مقتدا و پيشواست. بلال حبشى در دوران اقامتش در شام، پيامبر(ص) را در عالم خواب ديد كه به

ص: 29


1- . ره توشه زيارت، صص37 و 38.
2- . من لا يحضره الفقيه، ج2، ص577.

او مى فرمايند: «اى بلال! اين چه جفايى است؟! آيا هنگام آن نرسيده كه به زيارت من بيايى؟» در اين رؤيا، ترك زيارت قبر مطهر پيامبر(ص)، جفاى بر ايشان معرفى شده است؛ در نتيجه، زيارت ايشان وفاى به عهد خواهد بود.

ب) زيارت بايد همراه با رغبت، شوق و عشق قلبى باشد؛

«رغبة في زيارتهم».

ج) زيارت بايد همراه با تصديق قلبى به چيزهايى باشد كه مورد علاقه زيارت شونده بوده و در راه آن فداكارى كرده است. (1)0.

ص: 30


1- . ادب فناى مقربان، ج1، صص29 و 30.

فصل دوم: آثار زيارت

1. آثار دنيايى

الف) رفع مشكلات

رفع مشكلات و برآورده شدن حوائج مادى از فوايد و بركات تشرّف به اماكن زيارتى است. امام صادق(ع) مى فرمايند:

كسى كه امام حسين(ع) را زيارت كند، خداوند متعال خواسته هايش را برآورده مى سازد و آن چه از دنيا مقصود اوست، بر او كفايت مى كند. (1)

همچنين فرموده اند:

كسى كه به زيارت قبر حسين بن على(ع) مى رود.... هنگامى كه به آنجا مى رسد، خداى متعال خطاب به او مى فرمايد: بنده ام! از من بخواه، به تو عطا مى كنم. مرا بخوان تا اجابتت كنم. از من طلب كن تا به تو بدهم و حاجتت را از من بخواه تا برآورده سازم. (2)

ص: 31


1- . كامل الزيارات، ص246.
2- . همان، صص253و254.

روزى عربى به خاطر احتياج، به خانه امام حسن(ع) رفت؛ ايشان فرمودند: «هرچه در خانه من هست به او بدهيد». بيست هزار درهم در خانه بود كه همه را به او دادند. اعرابى گفت: «آقاى من! نمى خواستى نيازم را به زبان آورم؟» امام فرمود:

ما مردمى هستيم كه بخشش فراوان داريم و همواره اميد و آرزو را برآورده مى كنيم و پيش از آنكه كسى از ما بخواهد، مى بخشيم؛ چون ارزش آبروى درخواست كننده را مى دانيم. (1)

مرحوم صدوق(رحمه الله) مى نويسد:

مردى از اهالى بلخ، با غلام خود به زيارت امام رضا(ع) مشرّف شد. پس از خواندن زيارت نامه، مرد بلخى به طرف بالاسر ضريح رفت و غلام به طرف پايين قبر امام. هر دو به نماز ايستادند و پس از نماز به سجده افتادند و سجده شان طولانى شد. مرد بلخى زودتر سر از سجده برداشت و غلامش را صدا زد و گفت: «مى خواهى تو را آزاد كنم؟» گفت: «بله». گفت: «تو را آزاد كردم و فلان كنيز را نيز آزاد كردم و با اين مقدار مهريه به عقد تو درآوردم و خودم ضمانت مى كنم كه مهريه اش را بدهم و قطعه زمينى، وقف شما و فرزندان تان كردم و امام رضا(ع) را بر اين امر شاهد مى گيرم». غلام به گريه افتاد و قسم ياد كرد كه در سجده، همين درخواست ها را كرده است و صاحب اين قبر، به اين زودى حاجتش را محقق ساخت. (2)».

ص: 32


1- . زندگى دوازده امام، هاشم معروف الحسينى، ج1، ص506.
2- . عيون اخبار الرضا، محمد بن على بن بابويه (شيخ صدوق)، ج2، ص535؛ امام رضا7، مير خلف زاده، ص151، به نقل از: نرم افزار «هدايت در حكايت».

ب) افزايش روزى و طول عمر

يكى از آثار دنيوى زيارت، افزايش روزى و طولانى شدن عمر است. امام باقر(ع) ميفرمايند: «شيعيان ما را به زيارت قبر حسين بن على(عليهماالسلام) امر كنيد؛ چون زيارت آن حضرت، رزق و روزى را زياد مى كند». (1)

ج) وسيله بركت و صحت

مكان هاى زيارتى - به خصوص مرقد پيشوايان معصوم(عليهم السلام) - مركز توجه انسان هايى است كه از همه جا قطع اميد كرده و رو به سوى ايشان آورده اند. در زيارت جامعه كبيره مى خوانيم:

السّلامُ عَليكُم يا اهل بيت النّبوة... واُصُولَ الكَرمِ... وكَهفِ الوَرى.

سلام بر شما اهل بيت پيامبر كه... ريشه هاى كرامت... و پناه گاه مردم هستيد.

سرّ اينكه در جمله مزبور، ائمه(عليهم السلام) ريشه هاى كرامت معرفى شده اند، اين است كه تمام خيرات و بركات موجود در نظام هستى، اعم از مادى و معنوى، به واسطه ايشان به مردم مى رسد. (2)

امام صادق(ع) در جواب نامه «محمد بن حسن بن شمون» نوشتند: «ما پناه براى كسى هستيم كه به ما پناه مى آورد». (3) ازاين رو، بيماران در ابتداى امر يا پس از قطع اميد به ايشان پناه مى آورند و دست به دعا و توسل بر مى دارند. در سيره اهل بيت(عليهم السلام) نيز آمده است كه براى رفع

ص: 33


1- . كامل الزيارات، ص284.
2- . ادب فناى مقرّبان، ج1، ص202.
3- . بحارالانوار، ج5، ص299.

بيمارى به اجداد خويش متوسل مى شدند.

«ابوهاشم جعفرى» مى گويد:

زمانى كه امام هادى(ع) بيمار بود به نزدش رفتم؛ فرمود: ابوهاشم! كسى از دوستان ما را به «حائر حسينى» (1) بفرست تا براى (شفاى) من دعا كند ...خداوند متعال بقاع و جايگاه هايى دارد كه مى خواهد در آن جايگاه ها (او) خوانده شود تا دعاى دعاكننده را مستجاب فرمايد و حائر، از جمله اين مواضع است». (2)

مرحوم سيد على آقا قاضى(رحمه الله) - استادِ علامه طباطبايى(رحمه الله) و آيت الله بهجت(رحمه الله) - مى فرمود: «هركه براى اولين بار به زيارت امام رضا(ع) برود، سه حاجتش برآورده مى شود».

فرزند مرحوم قاضى مى گويد:

من از ايشان پرسيدم، آيا شما در نخستين تشرّفتان به زيارت امام رضا(ع)، مورد عنايت ايشان واقع شديد يا نه؟ ايشان گفت: من مبتلا به نِِقْرِِس (3) بودم و اين بيمارى ده سال طول كشيد؛ تا جايى كه راه رفتن براى من بسيار دشوار شده بود و با تكيه بر عصا راه مى رفتم... هنگام ورود به مشهد، جهت شستن و پانسمان موضع بيمارى به حمام رفتم. هنگام پانسمان متوجه مايع سياه رنگى مثل زغال شدم كه از محل زخم خارج شد. اين همان چيزى بود كه عامل اصلى درد پاهايم بود وخارج شدند.

ص: 34


1- . محدوده اطراف ضريح امام حسين(ع) و زير گنبد را «حائر حسينى» مى گويند.
2- . كامل الزيارات، صص 459 و 458.
3- . بيمارى كه به انهدام مزمن مفاصل يا تشكيل سنگ در كليه منجر مى شود.

آن سبب بهبود من شد. چون پاهايم را تكان دادم، متوجه شدم هيچ دردى ندارم و پاهايم سالم هستند و احتياجى به عصا ندارم. آن را از كرامات امام رضا(ع) دانستم. (1)

بسيارى از كسانى كه به حرم اهل بيت(عليهم السلام) براى طلب شفا مشرف مى شوند، شفا مى يابند. در حرم امام رضا(ع) و حرم حضرت معصومه(عليهاالسلام) بخش ويژه اى به شفايافتگان اختصاص دارد كه همه اتفاق هاى مربوط به شفا يافتن را بررسى و ثبت مى كنند.

د) آرامش روح

وقتى انسان به زيارت معصومين(عليهم السلام) مى رود، احساس آرامش روحى و معنوى مى كند. زيارت آرام بخش دل هاست. امام صادق(ع) به «فضيل بن يسار» فرمودند:

در اطراف شما قبرى است (امام حسين(ع) كه هيچ اندوهگينى آن را زيارت نمى كند، مگر آنكه حق تعالى حزن و اندوهش را برطرف و حاجتش را برآورده مى سازد. (2)

اگر زائر با كمال خلوص، اسرار و مشكلاتى را كه از نزديك ترين كسان خود مى پوشاند، با زيارت شونده در ميان بگذارد و يقين كند كه او شفيع و مقرب درگاه الهى است، از دردهاى روحى درمان مى يابد و توان و نشاط او بيشتر مى شود. بر اين اساس روان شناسان، زيارت را براى آرامش روح مؤثر مى دانند.

وقتى انسان توفيق زيارت مى يابد، از فضاى روحانى آن مكان مقدس

ص: 35


1- . نشريه زائر، ش145، ص19.
2- . كامل الزيارات، ص312.

تأثير مى پذيرد. اشك ، نخستين گام زيارت است؛ زيرا گريستن تجلى طبيعى يك احساس است. عرفا معتقدند كمترين بهره زيارت و عبادت، حالت حزن و گريستن است كه به آرامش و رضايتمندى از زندگى مى انجامد. (1)

علامه طباطبايى(رحمه الله) مى فرمود: «حرم مطهر امام رضا(ع) دارالشفاى آل محمد(ص) است، هركس براى رفع بيمارى خود نزد طبيب مى رود، امام رضا(ع) هم طبيب الاطباست». (2)

پيامبر خدا(ص) درباره زيارت امام رضا(ع) در حديثى بشارت مى دهند:

به زودى پاره تن من (امام رضا(ع) در خراسان دفن مى شود. هيچ اندوهگينى او را زيارت نمى كند مگر اينكه خداى تعالى اندوهش را برطرف مى كند و هيچ گناهكارى او را زيارت نمى كند مگر اينكه خداى متعال گناهش را مى بخشد. (3)

ه) سبب تقرب به خداوند

زيارت، تجديد پيمان با بندگان خالص خداوند است و زمينه كسب صفات شايسته، عامل رشد معنوى و نزديكى به خدا مى شود. وقتى در زيارت، انسان گناهكار با توجه قلبى، در برابر انسان كامل قرار مى گيرد، موجب تقرب و كمال او مى شود. بنابراين، زيارت اولياى خدا، راهى براى تقرب به خداوند است. چنان كه در زيارت جامعه كبيره مى خوانيم: «مُتِقرِّبٌ بِكُم إلَيه»؛ «به واسطه شما به خدا تقرب پيدا مى كنيم».

ص: 36


1- . نشريه حمايت، ش172، آذر 1384؛ روان شناسى زيارت، مهدى خليلى.
2- . خورشيد اهل دل، سيد جلال رضوى، ص132.
3- . من لا يحضره الفقيه، ج2، ص583؛ وسائل الشيعه، ج14، ص553.

امام صادق(ع) مى فرمايند:

از پدرم شنيدم به يكى از دوستانش كه از زيارت (قبر امام حسين(ع) سؤال كرده بود، فرمودند: «با اين زيارت قصد تقرّب به چه كسى را دارى؟» عرض كرد: قصدم تقرّب به خدا مى باشد. حضرت فرمودند: «كسى كه به دنبال زيارت، يك نماز خوانده و با اين نماز قصد تقرّب به خدا را داشته باشد، در روزى كه خدا را ملاقات مى كند بر او نورى احاطه مى شود كه تمام اشيائى كه او را مى بينند صرفاً، نور مشاهده مى نمايند... (1)

ابوسعيد ابوالخير از شيخ الرئيس ابوعلى سينا، درباره زيارت پرسيد و ايشان چنين پاسخ داد:

در اين هنگام ذهنها صفاى زيادترى پيدا ميكنند، خاطرهها با تمركز شديدترى جلوه ميكنند و باعث نزديكى به خداوند مى شوند. (2)

و) افزايش محبت و دوستى اهل بيت(عليهم السلام)

حضور در حرم و برقرارى ارتباط معنوى، سبب افزايش محبت در دل زائر مى شود و او را به وجد مى آورد. زائر با خواندن متن زيارت نامه، با همه وجود، بزرگوارى و مهربانى زيارت شونده را درمى يابد و تلاش صادقانه آنها براى رساندن انسان به منزل درستكارى و رستگارى را درك مى كند. در نتيجه، محبت آن بزرگواران در قلبش بيشتر مى شود. خداوند متعال

ص: 37


1- . كامل الزيارات، ص238.
2- . زيارت، جواد محدثى، ص 148.

درباره مهربانى هاى پيامبر اكرم(ص) به امت خويش، مى فرمايند:

لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ (توبه: 128)

به يقين پيامبرى از ميان شما به سوى تان آمد كه رنج هاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدايت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.

معصومين(عليهم السلام) از نور واحدى خلق شده اند. همه آنها با پيروان و شيعيان خود مهربان بودند و براى رساندن آنان به كمال، بسيار كوشيده اند. زائر با حضور در حرم و گوش جان سپردن به ترنم عاشقانه زيارت نامه، جايگاه و وابستگى خود را از نظر فكرى، اعتقادى، سياسى، اخلاقى و اجتماعى درمى يابد. همچنين ميفهمد كه اگر در زمان حيات زيارت شونده حضور داشت، در كجا، كنار چه كسانى و با چه كسانى نبرد مى كرد. (1)

2. آثار اخروى

الف) نعمت هاى بهشتى

اولياى الهى در پيشگاه خداوند متعال مقامى ممتاز دارند. فضاى حاكم بر بارگاه ايشان بسيار عطرآگين است و روح و جان را باصفا مى سازد. هريك از اين مكان ها، قطعه اى از بهشت است و انسانى كه توفيق حضور در آنها را مى يابد، از پاداش هاى مادى و معنوى، بسيار بهره مند مى شود. يكى از اين پاداش ها، نعمت هاى بهشتى است.

ص: 38


1- . ادب فناى مقربان، ج1، ص64.

شخصى از امام جواد(ع) پرسيد: «پاداش كسى كه با انگيزه، به زيارت رسول خدا(ص) مى رود چيست؟» حضرت فرمودند: «بهشت براى اوست». (1)

ابوبصير نيز مى گويد:

از امام باقر يا امام صادق(عليهماالسلام) شنيدم كه فرمودند: كسى كه دوست دارد محل سكونت و منزلش بهشت باشد، زيارت مظلوم را ترك نكند. سؤال شد: مظلوم كيست؟ فرمود: مظلوم، حسين بن على(ع) است. كسى كه به دليل شوق به آن حضرت و محبت رسول خدا(ص) و فاطمه(عليهاالسلام) و حبّ به اميرالمؤمنين، امام حسين(ع)، را زيارت كند، خداوند او را بر سفره هاى بهشتى مى نشاند كه با آن بزرگواران هم غذا شود، در حالى كه مردم هنوز در حساب هستند. (2)

ب) شفاعت اهل بيت(عليهم السلام)

براى زائر در ديدار ولى خدا حقى است كه ايشان درصدد اداى آن برآيند. يكى از جاهايى كه اين حق ادا مى شود، قبول شفاعت است. پيامبرخدا(ص) مى فرمايند:

هركس براى اعمال حج به مكه برود، سپس مرا در مدينه زيارت نكند، من نيز در قيامت به او جفا خواهم كرد و كسى كه مرا زيارت كند، شفاعت من نصيبش مى شود و كسى كه از شفاعت

ص: 39


1- . كامل الزيارات، ص42.
2- . همان، ص269.

من بهره مند شود، بهشت بر او واجب مى گردد. (1)

ج) آمرزش گناهان

گناه موجب قساوت قلب، تيرگى روح و دل مردگى انسان مى شود. آمرزش گناه يعنى زدودن اين آثار ناپسند از روح گناهكار. حضور در پيشگاه مقربان الهى زمينه ساز رحمت و مغفرت الهى است و در نتيجه، آثار زيان بار گناه از جان و روح او زدوده مى شود.

امام صادق(ع) مى فرمايند:

كسى كه به زيارت قبر حسين(ع) برود، در حالى كه به حق آن حضرت عارف باشد، خداوند متعال گناهان گذشته و آينده اش را مى بخشد. (2)

همچنين فرمودهاند:

امام حسين(ع) از محضر رسول خدا(ص) پرسيد: پاداش كسى كه شما را زيارت كند چيست؟ فرمود: فرزندم! كسى كه من را زيارت كند در زمان حيات يا بعد از مرگم، يا پدرت را زيارت كند، بر خداى متعال است كه او را روز قيامت زيارت كند و او را از گناه برهاند. (3)

د) ايمنى از عذاب

زيارت كسانى كه قرب شان قرب خدا، اطاعت شان اطاعت خدا، محبتشان، محبت خدا و خشمشان خشم خداست، آثار و بركات فراوانى دارد كه يكى از آنها ايمنى از عقوبت و عذاب است. چنان كه پيامبرخدا(ص) در پاسخ به پرسش امام حسين(ع) فرمودند:

ص: 40


1- . همان، ص44؛ كتاب المزار، ص148.
2- . كامل الزيارات، ص262.
3- . همان، ص40.

كسى كه مرا در حال حيات يا بعد از مرگم زيارت كند يا به زيارت تو و برادرت بيايد، بر من لازم است كه در روز قيامت به زيارتش بروم تا او را از عذاب گناهش برهانم. (1)

ه) ايمنى از هراس و وحشت روز قيامت

ارتباط با انسان كامل و حضور در كنار قبر او سبب تكامل معنوى مى شود، گنجايش روح را بالا مى برد و موجب رأفت و رحمت الهى مى شود. همچنين با توجه به سيره اهل بيت(عليهم السلام)، هركس به زيارت ايشان مى رود، در صدد جبران بر مى آيند و اين خود، مايه بهره مندى از توجه الهى و ايمنى از ترس و وحشت در لحظات دهشت انگيز روز قيامت مى شود.

رسول خدا(ص) ميفرمايند: «كسى كه من، يا يكى از فرزندانم را زيارت كند، روز قيامت به زيارت او مى آيم و وى را از وحشت هاى آن روز مى رهانم». (2)

و) گذشتن از صراط

امام صادق(ع) مى فرمايند:

از پدرم شنيدم كه به يكى از دوستانشان فرمودند:

زائر امام حسين(ع)... پس از سيراب گشتن از حوض كوثر به جايگاهش در بهشت بر مى گردد، در حالى كه فرشته اى از سوى اميرالمؤمنين(ع) با اوست كه به صراط امر مى كند كه

ص: 41


1- . كامل الزيارات، ص40.
2- . همان، ص41.

براى وى پايين بيايد و با او مدارا كند تا از روى آن بگذرد و به آتش جهنم فرمان مى دهد كه حرارت و سوزشش را به او نرساند تا وى از آن گذر كند و نيز با او فرستاده اى است كه اميرالمؤمنين(ع)، آن را فرستاده است. (1)

ز) همسايگى با رسول خدا(ص)

شوق زيارت اهل بيت(عليهم السلام) و تشرف به بارگاه آن بزرگواران، موجب مى شود تا زائر در سراى ديگر در جوار ايشان باشد. از رسول خدا(ص) در اين باره نقل شده است: «كسى كه در حال حيات يا پس از مرگم مرا زيارت كند، روز قيامت در همسايگى من خواهد بود». (2)

ص: 42


1- . كامل الزيارات، صص 239 و 238.
2- . همان، ص45.

فصل سوم: آسيب هاى زيارت

اشاره

آموزه ها و دستورهاى دينى، هنگامى راه گشاست و انسان را به كمال مى رساند كه بدون هيچ گونه تغيير و تصرفى از آنها پيروى شود. ولى متأسفانه تعاليمى كه از امامان معصوم(عليهم السلام) به ما رسيده است، در برخى موارد با كاستى ها و افزوده هايى همراه است. درواقع آن گونه كه آنان تعليم داده اند، محقق نشده است. چه بسيار دعاهايى كه تحريف يا زيارت نامه هايى كه خواسته يا ناخواسته دستخوش تغيير شده اند.

زيارت، عملى مستحب است كه در روايت هاى بسيارى بر آن تأكيد زيادى شده است. امروزه اين عمل عبادى بسيار مهم، مانند برخى از دستورهاى دينى با آسيب هايى همراه است كه در اين بخش، به مهم ترينِ آنها اشاره مى كنيم.

زيارت و خرافات

خرافه، در لغت به معناى سخن بيهوده و حرف ناحق و باطل است. (1) در اصطلاح به باورها و سخنان باطل يا كارهاى دور از عقل گفته مى شود

ص: 43


1- . المنجد، احمد بندر ريگى، ج1، ص379.

كه ناشى از ترس هاى بى اساس و پديده هاى مرموز است و به شكل هاى گوناگونى در اجتماع بروز مى كند. رونق و ركود خرافات، رابطه مستقيمى با پسرفت يا بالندگى فكرى جوامع بشرى دارد.

مهم ترين عوامل پيدايش تفكر خرافى:

1. جهل آميخته با ترس و نگرانى از رويدادهاى طبيعى؛ مانند: توفان، خشكسالى، بروز بيمارى هاى سخت و درمان نشدنى.

2. تقليد كوركورانه: افرادى كه بدون انديشه و بررسى دقيق بعضى از جريان ها، كوركورانه از ديگران تقليد مى كنند، در صورتى كه اگر خردورزانه به اين گونه حادثه ها بنگرند، برداشت نادرستى از آنها نخواهند داشت و به خرافات روى نخواهند آورد.

3. سودجويى افراد شياد: عده اى افراد سودجو با سوءاستفاده از نادانى و سادگى برخى مردم، به ترويج خرافات ميپردازند.

بدترين ويژگى خرافه ها اين است كه آسان به وجود مى آيند، ولى به دشوارى از بين مى روند. اسلام از همان ابتدا با خرافه ها به مبارزه برخاست و جامعه آن روز را كه سخت اسير توهم هاى بى اساس بود، به خردورزى دعوت كرد.

اسلام، تنها دينى است كه مبارزه منطقى، فراگير و پى گير را با انواع رفتارهاى غيرمنطقى آغاز كرد. خداوند در اين آيه درباره وضعيت آن زمان مى فرمايد:

وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ (بقره:170)

هنگامى كه به آنها گفته شود: از آنچه خدا نازل كرده است

ص: 44

پيروى كنيد؛ مى گويند: نه ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم، پيروى مى كنيم. آيا اگر پدران آنها چيزى نمى فهميدند و هدايت نيافتند [باز از آنها پيروى خواهند كرد؟]

در آيات ديگرى (1) نيز به مواردى از خرافه پرستى و رفتارهاى دور از عقل و منطق كفار اشاره ميكند و ايشان را به پيروى از پيامبران دعوت مى نمايد.

سيره پيامبر و امامان(عليهم السلام) نيز، مبارزه صريح و جدى با اين پديده بوده است، چنان كه همزمان با مرگ ابراهيم، فرزند پيامبر، خورشيد گرفت و مردم، گرفتگى خورشيد را نشانه عظمت پيامبر دانستند و گفتند: خورشيد در مرگ ابراهيم غمگين شد. پيامبر بى درنگ و پيش از دفن ابراهيم مردم را به مسجد دعوت نمود و سخنرانى كرد و فرمود:

آفتاب و ماه دو نشانه بزرگ از قدرت بى پايان خدا هستند كه هرگز براى مرگ يا زندگى كسى نمى گيرند؛ هر وقت خورشيد يا ماه گرفت، نماز آيات بخوانيد. (2)

ايشان با اين سخنان مردم را از خرافه گويى بازداشتند. ايشان همچنين در نهى از خرافه گويى فرمود:

كسيكه به سوى جادوگر يا كاهن (پيشگو) يا دروغ گو برود تا گفته هاى او را تصديق كند، به كتاب هاى آسمانى كه خداوند نازل فرموده، كافر شده است. (3)

باكمال تأسف، امروزه خرافه ها چشمه زلال زيارت را نيز آلوده كردهاند1.

ص: 45


1- . ر.ك: يس: 19و18؛ نمل: 47.
2- . بحارالانوار، ج 22، صص155 و 156.
3- . سفينة البحار، شيخ عباس قمى، ج7، ص551.

و نهاد انسان ها با انديشه هاى شخصى، اوهام و عادت هاى نادرست آميخته شده است. در ميان مسلمانان، عده اى كه تفكر عاميانه دارند، با بستن قفل و گره زدن ريسمان به درها و پنجره بقاع متبركه يا «گرويى برداشتن» از اين مكان ها، به توسل و استغاثه مى پردازند. روشن است كه اين كارها، بيهوده و خرافه است، حال آنكه شيوه درست توسل و طلب حاجت، در روايات و سيره اهل بيت(عليهم السلام) و بزرگان دين تبيين شده است.

عده اى نيز در برخى اماكن زيارتى در حاشيه كتاب هاى زيارتى چنين مى نويسند: «هركس اين مطلب را بخواند، بايد پنج بار از روى آن بنويسد و تكثير كند، در غير اين صورت...» بعضى افراد نيز بدون هيچ انديشه و تأملى به آن عمل مى كنند، در حالى كه اين گونه مطالب، هم ترويج دروغ است و هم از نظر شرع حرام، همچنين تصرف نادرست در اموال اين مكان ها است كه عملى حرام خوانده مى شود.

همچنين گاهى ديده مى شود در اطراف مكان هاى زيارتى معصومين و امام زادگان، با دروغ و فريب كارى به سوءاستفاده از باورهاى مردم مى پردازند و بعضى روضه هاى دروغ و زيارت نامه هاى جعلى ميخوانند. در برخى از اماكن زيارتى نيز شمع فروشى و روشن كردن شمع با آداب ويژه اى رونق زيادى دارد. در گوشه اى از اماكن، محلى را براى اين كار اختصاص مى دهند و شمع هاى نذرى را در آنجا روشن مى كنند.

در يكى از شهرهاى ايران عده اى براى نيازهايى چون بخت گشايى به زيارتگاه شهر مى روند، مقدارى حنا خيس ميكنند و آن را به سه بخش تقسيم مى كنند. هر بخش را در ظرفى جداگانه مى ريزند و با سه عدد شمع به سقاخانه شهر مى برند. هريك از شمع ها را در يكى از ظرف ها قرار

ص: 46

مى دهند و صلوات مى فرستند. (1)

خاك برداشتن از برخى مكان هاى مقدس نيز به قصد تبرك، كارى است كه موجب سوء استفاده دشمنان و مخالفين مى گردد، و از روايت ها چنين برداشت مى شود كه تنها خاك قبر امام حسين(ع) امتياز و اثر دارد.

امام باقر(ع) ميفرمايند: «خداوند در مقام شهادت (فداكارى) امام حسين(ع)، امامت را در فرزندان او و شفا را در تربت (قبر) او قرار داد». (2)

امام كاظم(ع) فرمود:

خوردن خاك، همانند خوردن گوشت مردار و خون حرام است، مگر تربت سيدالشهدا(ع) كه در آن شفاى هر دردى و امان از هر ترس و هراسى است. (3)

و در برخى احاديث، برداشتن خاك از مرقد ديگر معصومين(عليهم السلام) منع شده است.

امام كاظم(ع) مى فرمايند:

از تربت من چيزى را براى تبرك برنداريد؛ زيرا [خوردن] تربت و خاك همه ما حرام است، مگر تربت جدم حسين بن على(عليهماالسلام) كه خداوند عزّوجلّ آن را براى دوست داران و شيعيان ما شفا قرار داده است. (4)8.

ص: 47


1- . نشريه زائر، ش94، ص8.
2- . وسائل الشيعه، ج14، ص452؛ زيارت عاشورا و تربت سيدالشهدا، حيدر قنبرى، ص72.
3- . بحارالانوار، ج 98، ص120.
4- . همان، ص118.

غلوّ در زيارت

غلوّ، در لغت به معناى زياده روى و تجاوز از حد است، همچنين به معناى توصيف كردن فرد يا چيزى بيش از آنچه هست، به كار مى رود. در اصطلاح شرع به معناى مبالغه كردن در اوصاف پيامبران و اولياى الهى است كه به اعتقاد الوهيت انسان منجر شود.

قرآن، اهل كتاب را از اين كار منع ميكند و مى فرمايد: قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ ؛ «بگو اى اهل كتاب، در دين خود، غلوّ (و زياده روى) نكنيد». (مائده: 77)

يكى از خطرناك ترين پديده هاى انحرافى در حوزه باورهاى دينى، غلوّ است؛ يعنى اعتقاد به اينكه:

1. پيامبر خدا(ص) يا ائمه اطهار(عليهم السلام) جايگاهى در مرتبه خدايى دارند؛

2. تدبير عالم هستى به ايشان واگذار شده است (به صورت مستقل) (1)؛

3. معرفت و محبت اهل بيت(عليهم السلام)، انسان را از عبادت خداوند و انجام دادن واجبات بى نياز مى كند.

اين باورها و اعتقاداتى نادرست و غلوّآميز درباره ايشان است كه به شدت از جانب اهل بيت(عليهم السلام) نكوهش شده و با غلوّكنندگان مبارزه شده است.

امام صادق(ع) ميفرمايند:

بر جوانان خود، از خطر غلوّكنندگان بيمناك باشيد. مبادا

ص: 48


1- . ما معتقد هستيم كه به اذن الهى تدبير عالم به ايشان محول مى شود، و در برخى از زيارت هايى كه از معصوم(عليهم السلام) وارد شده به اين مطلب اشاره شده است. مفاتيح الجنان، بخش زيارت امام حسين(ع).

باورهاى آنان را تباه سازند؛ زيرا غلوّكنندگان بدترين مخلوق خدا هستند؛ عظمت خدا را كوچك دانسته و براى بندگان خدا قائل به ربوبيت شده اند. (1)

و در حديث ديگر مى فرمايند: «واى بر كسيكه به ما نسبت دروغ دهد! گروهى درباره ما مطالبى مى گويند كه آن را قبول نداريم». (2)

امام على(ع) فرموده اند: «از غلوّ و زياده روى درباره ما (اهل بيت) بپرهيزيد». (3)

اگرچه در ميان شيعيان كسى چنين عقايدى، در اين حد، درباره اهل بيت(عليهم السلام) ندارد، اما رفتارهاى عده اى غلوّآميز است. كسانيكه هنگام ورود به حرم مطهر يا رواق ها به سجده مى افتند، اگر سجده شان براى شكر خداوند باشد، مشكلى ندارد، اما اگر سجده با قصدى غير از اين باشد، حرام است. (4)

آيت الله جوادى آملى در اين باره چنين مى نويسد:

فقهاى بزرگوار ضمن فتوا به حرمت سجده براى غير خدا گفته اند، آن چه را گروهى از شيعه به شكل سجده نزد قبر اميرمؤمنان، على(ع) انجام مى دهند، مشكل است كه انسان به جايز بودن آن قائل شود، مگر آنكه به قصد شكر خداى تعالى به دليل توفيق يافتن بر درك زيارت باشد. (5)

يكى از زائران مى گويد كه هنگام ورود به رواق حرم مطهر امام على(ع) به سجده افتادم و آستانه در را بوسيدم. وقتى بلند شدم،2.

ص: 49


1- . بحارالانوار، ج 25، ص346.
2- . همان، ص386.
3- . غرر الحكم ودرر الكلم، عبدالرحمان بن محمد تميمى، ص118.
4- . توضيح المسائل امام خمينى، ص147، مسئله1090.
5- . ادب فناى مقربان، ج1، ص82.

حضرت امام خمينى(رحمه الله) از داخل حرم به سمت من آمد و فرمود: «اينجا دستگيره در حرم را ببوس، و چندين مرتبه اين را تكرار فرمود». (1)

امام على(ع) ميفرمايند: «از مبالغه نسبت به ما بپرهيزيد، ما را بنده پروردگار بدانيد و آن گاه در فضل ما هرچه خواستيد بگوييد». (2)

بدعت گذارى در زيارت

يكى ديگر از آسيب هاى زيارت، بدعت است. بدعت به اين معناست كه آنچه در دين نيست، به نام دين، در آن وارد شود يا آنچه جزء دين است، از متن دين خارج شود.

يكى از موارد بدعت، افزودن يا كاستن عبارت هايى از زيارت نامه يا دعاهايى است كه از امامان معصوم(عليهم السلام) رسيده است. البته در خواندن زيارت نامه به خواندن زيارت هاى مأثور (صادر شده از ائمه) سفارش شده است. زيارت هاى معتبرى مثل زيارت امين الله و زيارت جامعه كبيره در دسترس است كه در هر زمان و در هر مكان مى توان آن را خواند، بنابراين احتياجى به خواندن زيارت نامه هاى غير معتبر نيست!

بايد از اعمال سليقه و زياد كردن عبارتى در متن زيارت پرهيز كرد، هرچند معنا را تغيير ندهد و مفهوم مثبتى داشته باشد. ائمه اطهار(عليهم السلام) هم بر مراقبت از متون به صورتى كه وارد شدهاند، تأكيد داشتند.

شخصى مى گويد كه حضور امام صادق(ع) رفتم و گفتم: «من از خودم دعايى اضافه كرده ام». امام فرمود: «آن را كنار بگذار و براى من نقل

ص: 50


1- . نشريه زائر، ش54، ص77.
2- . بحارالانوار، ج25، ص270.

نكن». (1) حتى اجازه خواندن آن دعا را ندادند.

مرحوم شيخ عباس قمى در پايان زيارت وارث مى نويسد:

اضافه كردن برخى عبارت ها نظير «فِي الجَنانِ مَعَ النَّبيينَ والصِّديقينَ والشُّهداءِ والصّالحينَ وحَسُنَ أولئك رفيقا، السّلامُ عَلى مَن كانَ فِي الحائِرِ...» زيادى وخودسرانه است. (2)

مرحوم ميرزا حسين نورى مى نويسد:

عده اى بعد از خواندن زيارت وارث كه از امام معصوم صادر شده است، كلماتى را بر آن اضافه كرده اند كه اين كلمات داراى چند دروغ آشكار است و در كنار بدعت، جسارت افزودن بر كلمات امام را نيز به همراه دارد... و بسيارى بر خواندن آن اهتمام دارند و حتى بعضى از اهل علم نيز دچار اشتباه شده اند. شخصى را ديدم كه اين گونه دروغ ها را براى شهدا، در زيارت نامه مى خواند، به او گفتم بر شما ناپسند است كه در چنين مكانى اين دروغ ها را مى خوانيد، گفت: مگر اينها مستند نيست؟ گفتم: «نه». گفت: «اما در كتاب مفتاح الجنان (3) آن را ديده ام». من ساكت شدم و او را رها كردم كه عده اى را جمع كرده است و با استناد به يك كتاب ناشناخته اين گونه زيارت نامه مى خواند. (4)8.

ص: 51


1- . كافى، ج3، ص 476.
2- . مفاتيح الجنان، ص708.
3- . اين مفتاح الجنان، غير از مفاتيح الجنان شيخ عباس قمى است، و كتابى است در زمينه دعاها، اعمال روزها و ماه ها و زيارات، و تدوين كننده آن نامشخص است. برخى مطالب اين كتاب مستند نيست؛ الذريعة الى تصانيف الشيعه، آقا بزرگ طهرانى، صص21 و 324.
4- . لؤلؤ و مرجان، ميرزا حسين نورى، صص97 و 98.

بنابراين، در خواندن زيارت نامه ها بايد تنها زيارت نامه هاى مستندى را خواند كه از امام معصوم(ع) صادر شده است.

رعايت نكردن آداب تشرف

هدف از حضور در مكان زيارتى، عرض ادب و اظهار خاكسارى در برابر ولى خداست. بنابراين، بايد هنگام حضور در چنين مكان هايى آداب حضور رعايت شود. هجوم آوردن به طرف ضريح مطهر بدون اذن دخول و رعايت آداب تشرف، خلاف ادب و بى احترامى بزرگى است. متأسفانه در بسيارى از مكان هاى زيارتى همه تلاش زائران، رساندن دست خود به ضريح و تبرك جويى است، حال آنكه آيه شريفه مى فرمايد:

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ (احزاب: 53)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد در خانه هاى پيامبر داخل نشويد مگر به شما اجازه داده شود.

اين آيه، اگرچه درباره پيامبر اكرم(ص) نازل شده است، ولى شامل معصومان ديگر هم مى شود، حتى اگر اين معصومان زنده نباشند. زيرا در اذن دخول حرم بعضى از ائمه همين آيه آورده شده است.

بنابراين، رعايت نكردن آداب ورود و آزار رساندن و فشار آوردن به ديگران، با هدف رسيدن به ضريح و دست رساندن به آن، هرچند با هدف تبرك جويى، خلاف آداب زيارت است و اگر موجب صدمه ديگران و رنجش ايشان بشود، معصيت است.

رفتار اولياى خدا، علما و اهل معرفت در اين باره، نشان مى دهد كه معرفت و شناخت زيارت شونده مهم ترين عامل برقرارى ارتباط با اوست

ص: 52

هرچند دست به ضريح نرسد.

در زندگى نامه آيت الله بهاءالدينى آمده است:

ايشان بسيار ساده و بدون تكلف به حرم (امام رضا) مى رفت و گاهى وارد مسجد گوهرشاد مى شد و روى زمين مى نشست و مى گفت: زيارت امين الله بخوانيد و بعد از خواندن زيارت از حرم بيرون مى رفت (داخل رواق نمى شد). اطرافيان به ايشان مى گفتند: اين زيارت خوشايند ما نيست و تا داخل نرويم و نزديك ضريح نشويم، زيارت مطلوب انجام نداده ايم. ايشان مى فرمود: زيارت، حضور (قلب) زائر نزد زيارت شونده است.

يكى از علماى گمنام مى گويد:

يكى از چيزهايى كه به تجربه يافته ام و خيلى هم مؤثر است، نداشتن مزاحمت براى زوار است؛ يعنى جايى كه شلوغ است، به هيچ وجه نزديك نروم. ايشان (امام رضا) همه جا حضور دارند. روزى من در فلكه بيرون از حرم نشسته بودم و زيارت نامه مى خواندم، به دليل رعايت حال زوار، بسيار بهره مند شدم (و به من عنايت شد). (1)

بعضى از زائران در داخل حرم با صداى بلند با يكديگر صحبت مى كنند يا دعوت به صلوات مى نمايند، اين رفتار برخلاف سفارش قرآن است كه مى فرمايد:

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ (حجرات: 2)).

ص: 53


1- . نشريه زائر، ش65، ص9 (آثار و بركات زيارت از زبان يكى از عرفاى معاصر).

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، صداى خود را فراتر از صداى پيامبر نكنيد.

صداى ما در حضور پيامبر(ص) در حال حيات از سه حال خارج نيست:

1. صداى ما بلندتر باشد؛ قرآن آن را نهى كرده و مى فرمايد: ( لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ ) (حجرات: 2).

2. صداى ما برابر باشد يا حتى در حضور او با يكديگر به صورت عادى صحبت كنيم؛ اين هم ممنوع و ناپسند است؛ زيرا وقتى ما با افراد هم رديف خود، رعايت ادب مى كنيم و صدايى برابر با آنها داريم، در اين صورت، پيامبر را مانند هم رديف خود فرض كرده ايم كه اين نيز ممنوع شده است؛ خداوند مى فرمايد:

( وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ ) (حجرات: 2)

در برابر او بلند سخن نگوييد، (و داد و فرياد نزنيد) آن گونه كه بعضى از شما در برابر بعضى بلند صدا مى كنند.

اگر ما در حرم پيامبر(ص) بلند صحبت كنيم، اگر چنان چه صحبت از امور دنيوى باشد، باعث از بين رفتن اعمال صالح ما نيز مى شود. چنان كه آيه شريفه مى فرمايد: أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ ؛ «مبادا اعمال شما نابود گردد در حالى كه نمى دانيد». (حجرات: 2)

از بين رفتن عمل به سبب چنين رفتارى به اندازه اى مهم بوده است كه گاهى پيامبر از خودش مايه مى گذاشت. چنان كه بعد از نزول اين آيات، عرب باديه نشينى آمد و از پشت درخانه، رسول خدا(ص)، را با صداى بلند صدا زد: «يا مُحَمَّد اخْرُج إِلَينَا»؛ «اى محمد، ازخانه بيرون بيا...»، پيامبر با صدايى بلندتر جواب او را دادند كه اكنون خواهم آمد؛ عرض

ص: 54

شد: يا رسول الله، اگر شما با صداى عادى هم جواب مى داديد، او مى شنيد، فرمودند: از آن ترسيدم كه نزد فرشتگان، صداى او بلندتر از صداى من باشد و اعمال وى از بين برود. (1)

3. آنكه صداى ما پايين تر از صداى پيامبر باشد؛ در اين صورت، خداوند مى فرمايد: ما قلب چنين فردى را براى نزول روح تقوا خالص و هموار كرده ايم و تقوا و ايمان او تضمين مى شود:

إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللّهِ أُولئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى (حجرات: 3)

به يقين كسانى كه صداى خود را نزد پيامبر خدا پايين مى آورند همان كسانى هستند كه خداوند دل هايشان را براى تقوا خالص نموده، و براى آنان آمرزش و پاداش عظيمى است.

بر اساس روايات معصومين و ادعيه مأثوره فرقى بين حيات و ممات پيامبر(ص) وجود ندارد؛ آنچه را بايد در حياتش نسبت به ايشان رعايت كرد در ممات ايشان هم بايد رعايت نمود. همچنين فرقى بين پيامبر(ص) و ساير معصومين(عليهم السلام) وجود ندارد؛ بنابراين عمل به اين آيه در مشاهد مشرفه ساير معصومين نيز لازم است، اما گاهى افراد كم اطلاعى كه با بايدها و نبايدهاى قرآن آشنايى ندارند، با صداى بلند مردم را به صلوات دعوت مى كنند كه اين عمل باعث از بين رفتن توجه و تمركز افرادى مى شود كه مشغول خواندن زيارت نامه، دعا و نماز هستند، و آن حال و توجه به خدا ضايع مى شود. (2)4.

ص: 55


1- . تفسير الصافى، ج5، ص48.
2- . برگرفته از كتاب پيمان پارسايى، ابوالفضل بهرام پور، صص23و24.

بنابراين در مشاهد مشرفه، به ويژه در مسجد الحرام و مسجدالنبى(ص)، بايد صداى ما بلند نشود تا ادب حضور رعايت گردد و در اين مورد حيات و ممات معصومان(عليهم السلام) يكسان است.

در واقع اين اعمال از آن روست كه زائر، حضور زيارت شونده را درك نكرده است، وگرنه هيچ وقت در حضور ولى خدا، با ايجاد سرو صدا، جسارت نمى كند.

مرحوم «شيخ محمدطه نجفى» در سامرا به حرم عسكريين(عليهماالسلام) وارد شد، صداها به اذان بلند بود (و هركس در گوشه اى براى خود اذان مى گفت)، ايشان آنها را از اين كار منع كردند و اين آيه شريفه را خواندند: ما لَكُمْ لا تَرْجُونَ لِلّهِ وَقاراً ؛ «چرا شما براى خدا عظمت قائل نيستيد؟» (1) (نوح: 13).

علامه مجلسى با اشاره به اين آيه مى نويسد: «بلند كردن صدا در حرم مطهر نبوى و مشاهد شريفه ائمه(عليهم السلام)، چه در زيارت و چه در غير آن، ناپسند و نادرست است». (2)

مرحوم شيخ عباس قمى مى نويسد:

ترك نكردن سخنان ناشايست و كلمات بيهوده و مشغول شدن به صحبت هاى دنيايى، هميشه و در همه جا ناپسند است و موجب قساوت قلب مى شود؛ به ويژه در اماكن مقدسه... (3)

در جايى كه بالا بردن صدا براى اذان خلاف ادب باشد، صحبت كردن در امور دنيوى و صدا زدن يكديگر بدون توجه به احترام مكان، به يقين9.

ص: 56


1- . آداب سفر حج، صص203 و 204.
2- . بحارالانوار، ج100، ص125.
3- . مفاتيح الجنان، آداب زيارت، ص509.

بى احترامى و بى ادبى خواهد بود.

حتى كسانى كه هنگام حركت در اطراف ضريح، با صداى بلند ديگران را به صلوات دعوت مى كنند و آرامش و حضور قلب زائرانى را كه مشغول زيارت و دعا هستند، به هم مى زنند، رفتارشان ناپسند و خلاف آداب زيارت است. در حالى كه بايد با سكوت و حضور قلب وارد شد. اين گونه رفتارها نشانه بى توجهى زائر است.

جابه جايى اصل و فرع ها

سوغات، سنتى تأييد شده است، اما اين مسئله در سال هاى اخير دغدغه اصلى زائران شده است، به گونه اى كه از ابتداى سفر بيشترين حواس و همت بسيارى از زائران، خريد سوغات است، حتى بر زيارت ها و اعمال عبادى آنها تأثير مى گزارد. بسيار ديده شده كه در بهترين اوقات زيارت يا نماز، زائر به جاى حضور در مكان هاى زيارتى، مشغول گشت وگذار در بازار و خريد سوغات است؛ اين امر در بين ايرانيان به يك فرهنگ تبديل شده است.

سفرهاى زيارتى همواره با معنويت عجين هستند و بهترين سوغات، نيابت در زيارت و دعا براى دوستان و عزيزان است؛ البته اندكى هم هديه، به عنوان تبرك و يادگارى براى نزديكان خاص، سفارش شده است.

متأسفانه وجود انواع بازارها و كالاها در اطراف مكان هاى زيارتى، زمينه را براى سلب توفيق زائران ايجاد مى كند و زائر به جاى حضور در اماكن زيارتى به گشت وگذار در بازار مى پردازد. در پايان نيز خسته و ناتوان به محل استراحت مى رود، در حالى كه ديگر توانى براى زيارت و

ص: 57

عبادت برايش نمانده است. توجه بيش از اندازه به خريدن سوغات در سفرهاى زيارتى خارج از كشور، افزون بر خسارت معنوى براى زائر، خسارت هاى مادى سنگينى هم براى كشور به همراه دارد.

در سال هاى گذشته سوغات سفرهاى زيارتى، خريد مُهر، تسبيح و تربت در سفر به عتبات عاليات، آب زمزم در سفر حج و زنجبيل و زعفران در سفر مشهد بود، اما اكنون خريدهاى بسيار سنگين و در بعضى موارد كالاهاى تجملى، باعث فراموشى سنت ساده گذشته شده است.

براساس گزارش سازمان حج و زيارت، كاسب هاى مكه و مدينه به ميزان خريد زائران ايرانى بسيار دل بسته اند و بسيارى از اجناس خود را به صورت اختصاصى براى زائران ايرانى، از كشورهاى مختلف وارد عربستان مى كنند. همچنين بنا بر نتايج نظرسنجى از زائران، نيمى از آنان در هر روز بيش از سه ساعت از وقت خود را به خريد سوغات و كالا اختصاص مى دهند و تعداد كمى از آنان روزانه كمتر از يك ساعت در بازارها به تفريح مى پردازند و حدود 15 درصد، بيشتر از پنج ساعت براى اين كار وقت مى گذارند. (1)

تنوع كالاها و بازارها كه بخشى از آن در مسير زائرين قرار دارد، موجب مى شود كه آنها در ميان راه، مسير خود را تغيير دهند و به جاى حضور در اماكن زيارتى، از اين مغازه به آن مغازه بروند و در پايان، خسته و بى حوصله، خود را به محل اقامت مى رسانند و استراحت مى كنند.

صرف وقت بسيار براى يك امر مستحبى و از دست دادن فرصت زيارت، يك روى سكه است. چون به تدريج خواسته هاى بستگان دور وم.

ص: 58


1- . نمايشگاه هفته حج، حرم مطهر حضرت معصومه(عليهاالسلام)، قم، اداره حج و زيارت استان قم.

نزديك بيشتر مى شود و در برخى اوقات ناراحتى و گلايه آنها را به دليل نپسنديدن سوغات، به دنبال دارد، در نتيجه نگرانى زائر در طول سفر بيشتر مى شود.

صرف هزينه هاى سنگين براى سوغات در سفرهاى زيارتى خارج از كشور، ارز فراوانى را از كشور خارج مى كند و باعث زيان هاى شديد اقتصادى مى شود. براى حل اين مشكل بايد زائران، به اندازه نياز سوغات تهيه كنند، تا هم به اين سفارش مستحبى عمل كنند و هم باعث زيان هاى فردى و عمومى نشوند.

مقام معظم رهبرى در اين باره مى فرمايند:

از جمله غفلت هاى احتمالى اين است كه كسانى به جاى شركت در نمازهاى جماعت، به سراغ زرق و برق هاى بى ارزش و پوچ و بازارها و مغازه ها بروند، براى اينكه جيب دولت هاى بيگانه و لاابالى نسبت به منابع مسلمانان را پر كنند؛ جيب كارگر و سرمايه دار آنها را با پول ايرانى و با ثروت ملى شان پر كنند. به جاى شركت در نماز جماعت، به بازارگردى و تماشاى اجناس بپردازند... كيسه ها (سوغاتى) را زير بغل بگيرند و اجناسى را كه در شهر خودشان گاهى ارزان تر و بهتر از آنجا مى توانند پيدا كنند، بگيرند و بيايند. مفيد و بهتر آن است كه انسان به نماز، عبادت، ذكر و توجه بپردازد؛ اينها دستاوردهاى واقعى حج است؛ سوغات اينهاست؛ سوغات، معنويتى است كه با خودتان مى آوريد. (1)3.

ص: 59


1- . سايت دفتر مقام معظم رهبرى، فرمايشات مقام معظم رهبرى در جمع كارگزاران فرهنگى و اجرايى حج، سال1383.

رفتار نابجا و سوء استفاده مخالفان

خواندن زيارت و نماز زيارت هنگام نمازهاى واجب به ويژه وقت برپايى نماز جماعت خلاف آداب زيارت است و خواندن نماز واجب، مقدم بر زيارت و نماز زيارت است. (1) بعضى از زائران هنگام نماز واجب مشغول خواندن زيارت نامه و نمازهاى مستحبى هستند و اين عمل در اماكن زيارتى مثل مدينه منوره زمينه بيشترى براى سوء استفاده مخالفان را فراهم مى آورد و آنان شيعيان را به سستى و بى توجهى به واجبات متهم مى كنند.

در حالى كه در آداب تشرّف وارد شده است اگر زائر وارد حرم شد و نماز جماعت برپا بود، آن را مقدّم بدارد و پس از آن مشغول زيارت شود؛ چون اداى حق خداوند، مقدّم بر اداى حقّ امام است. (2)

خداوند در قرآن كريم خطاب به مؤمنان فرموده است:

حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى وَ قُومُوا لِلّهِ قانِتِينَ (بقره: 238)

در انجام همة ة ة نمازها (به خصوص) نماز وسطى (نماز ظهر) كوشا باشيد و از روى خضوع و اطاعت براى خدا بپاخيزيد.

در روايات نيز به اهميت نماز اول وقت وحضور در مساجد و نماز جماعت توجه ويژه اى شده است. امام صادق(ع) در توصيه اى به زائرين فرموده اند: «پيوسته مراقب اوقات واجبات الهى (نمازها) و نيز سنت هاى پيامبرش باشيد». (3)

ص: 60


1- . جنات ثمانيه، ص28.
2- . همان؛ به نقل از: تحية الزائر.
3- . «وَ راعِ اوْقاتَ فَرائِضِ اللهِ وَ سُنَنِ نَبِيّه»؛ مصباح الشريعه، ص89.

در حالات ائمه معصومين(عليهم السلام) آمده است كه هرگاه زمان نماز فرا مى رسيد، اندامشان به لرزه درآمده، رنگ چهره شان دگرگون مى شد، وقتى علت آن را جويا مى شدند، مى فرمودند: «وقت اداى امانتى رسيده كه آسمان ها و زمين و كوه ها زير بار آن نرفتند و آن را برنتافتند». (1)

اميرالمؤمنين(ع) در فرمانى به محمد بن ابى بكر - آن گاه كه او را والى مصر قرار داد - چنين نوشت:

نماز را در وقت تعيين شده آن، به جاى آور. نه به خاطر فراغت و بى كارى در انجام آن شتاب كن و نه به بهانه كار آن را به تأخير بيانداز. بدان كه همه اعمال تو بسته به نماز تو است. (2)

امام صادق(ع) مى فرمايند: «فضيلت نماز اول وقت بر آخر وقت، همچون فضيلت و برترى آخرت بر دنياست». (3)

يكى از ياران امام رضا(ع) مى گويد:

به همراه امام رضا(ع) حركت مى كردم و كسى همراه ما نبود، وقت نماز رسيد، امام(ع) فرمود: «اذان بگو تا با هم نماز بخوانيم. گفتم: آقا صبر كنيد تا افراد ديگرى هم بيايند و همه با هم نماز بخوانيم، امام فرمود: هرگز نماز را از اول وقت بدون عذر تأخير مينداز. (4)

راوى مى گويد در نامه اى به امام باقر(ع) از تمام خواندن نماز در حرمين سوال نمودم، حضرت(ع) در جواب نوشت:9.

ص: 61


1- . تفسير صافى، ج2، ص370.
2- . «صَلِّ الصَّلاةَ لِوَقْتِهَا الْمُؤَقَّتِ لَها وَ لا تُعَجِّلْ وَقْتَها لِفَراغٍ وَ لا تُؤَخِّرْها عَنْ وَقْتِها لاشْتِغالٍ وَاعْلَمْ أَنَّ كُلَّ شَيْ ءٍ مِنْ عَمَلِكَ تَبَعٌ لِصَلاتِكَ»؛ نهج البلاغه، نامه 27.
3- . ميزان الحكمه، ص3130، به نقل از ثواب الاعمال.
4- . بحارالانوار، ج49، ص49.

پيامبر خدا(ص) نيز نماز خواندن در حرمين (مكه و مدينه) را بسيار دوست مى داشت، پس تو نيز بسيار در اين دو مكان نماز بگزار و نمازت را تمام بخوان. (1)

امام صادق(ع) مى فرمايند:

«كسى كه در نماز جماعت اهل سنت شركت كند و در صف اول بايستد، گويا در صف اول جماعت پيامبر حضور يافته است. (2)

همچنين مى فرمايند: «همراه اهل سنت در مساجد حاضر شويد». (3)

همچنين آن حضرت به «زيد الشّحام» كه با غير شيعه معاشرت داشت و با آنان در يك منطقه زندگى مى كرد، فرمودند: «خود را با اخلاق ايشان تطبيق دهيد، رفتارى خوب با آنان داشته باشيد، در مساجدشان نماز بگزاريد». (4)

اين تأكيدها و توصيه ها براى آن بوده است كه عده اى از شيعيان تمايلى به شركت در نماز جماعت اهل سنت در حرمين نداشتند.

امام صادق(ع) از پدران خود، از رسول خدا(ص) نقل فرموده اند كه آن حضرت مى فرمايد:

كسى كه صداى اذان را در مسجد بشنود و بدون دليل و بيمارى از مسجد خارج شود، منافق است؛ مگر آنكه تصميم داشته باشد به مسجد برگردد. (5)9.

ص: 62


1- . تهذيب الاحكام، شيخ طوسى، ج5، ص425.
2- . وسائل الشيعه، ج8، ص299.
3- . اصول كافى، ج2، ص635.
4- . من لايحضره الفقيه، ج1، ص383.
5- . بحارالانوار، ج85، ص9.

بديهى است، هنگام نماز، توقف در كنار بقيع و خواندن زيارت نامه و نماز، عمل پسنديده اى نيست و نبايد به گونه اى رفتار كنيم كه سرزنش و بدگويى ديگران را به دنبال داشته باشد.

امام صادق(ع) مى فرمايند:

مبادا كارى كنيد كه ما را براى آن سرزنش كنند. همانا فرزند بد، به سبب رفتار بدش، پدر را بدنام مى كند، شما براى آن كس كه به او دل سپرده ايد [امام خود] آبرو باشيد و مايه بدنامى نشويد، در ميان آنان [اهل سنت] نماز بگزاريد و آنان در هيچ كار خير از شما سبقت نگيرند، شما به (انجام دادن) كار خير از آنان سزاوارتريد. (1)

امام حسن عسكرى(ع) به شيعيان، ياران و علاقمندان خود فرمودند:

از خداوند بترسيد و زينت باشيد؛ مايه ننگ و عار نگرديد، هر دوستى و محبتى را به سوى ما جذب و هر زشتى و بدى را از ما دفع كنيد. (2)

امام صادق(ع) نيز مى فرمايد: «خداوند رحمت كند آن كسى كه ما را در نظر مردم محبوب كند و مبغوض آنان نسازد». (3)

امام صادق(ع) در جاى ديگر به شيعيان چنين سفارش فرمودند:

با عشاير آنان نماز بگزاريد و در تشييع جنازه ايشان حاضر شويد، بيماران آنها را عيادت كنيد؛ حقوق ايشان را بپردازيد؛7.

ص: 63


1- . اصول كافى، ج2، ص219.
2- . «اتَّقوا اللهَ و كُونُوا زَيْناً وَ لا تَكُونُوا شَيْناً، جُرُّوا إِلَيْنَا كُلَّ مَوَدَّةٍ وَادْفَعُوا عَنَّا كُلَّ قَبِيحٍ»؛ تحف العقول، ص362؛ بحارالانوار، ج78، ص372.
3- . «رَحِمَ اللهُ مَنْ حَبَّبَنا إلَى النّاسِ وَ لَمْ يُكرِّهنا الَيْهِمْ»؛ امالى مفيد، ص 30؛ بحارالانوار، ج 52، ص 347.

پس هر مردى از شما اگر در دين خود ورع داشته باشد، راست بگويد، امانت را بپردازد و با مردم خوش رفتارى كند، گفته مى شود اين مرد جعفرى است و اين موجب خشنودى من مى شود و مرا شاد مى كند و گفته مى شود اين است تربيت جعفر (بن محمد الصادق(عليهماالسلام).

عبور در بين صف هاى نمازگزاران هنگام نماز جماعت، يكى ديگر از رفتارهاى ناپسندى است كه در مكان هاى زيارتى ديده مى شود و جلوه اى ناپسند از نماز جماعت در اماكن زيارتى به نمايش مى گذارد؛ ضمن اينكه عبور از مقابل نمازگزار مكروه است و برخى از اهل سنت نيز آن را حرام مى دانند و واكنش نشان مى دهند و يكى از بدرفتارى هاى آنها با بعضى از زائران، مربوط به همين عمل است.

هم نشينى افراد در مكان هاى مقدس و گفت وگوهاى بى ارتباط با فضاى معنوى اين مكان ها رفتار ناپسند ديگرى است كه در جاهايى مثل مكه، مدينه و عتبات عاليات، باعث بدنامى شيعيان و ايرانيان مى شود.

در احاديث بسيارى آمده است كه مشى شيعه بايد براساس عزت و مصلحت باشد و از رفتارهايى كه براى مخالفان بهانه ايجاد مى كند، پرهيز كند؛ ضمن اينكه سخن گفتن از دنيا در مسجد مكروه است.

رعايت نكردن حقوق همراهان در سفر

يكى از وظايف اخلاقى و اسلامى هر مسلمان، رعايت حقوق ديگران است. اين مسئله در سفرهاى زيارتى - كه سفرى معنوى است- توجه بيشترى مى طلبد. براى بهره مند شدن از آثار و بركات زيارت، رعايت حقوق همراهان لازم است.

ص: 64

امام صادق(ع) فرمودند:

تلاش كن با همراهانت با خوش اخلاقى رفتار كنى، مراقب زبانت باشى، خشم خود را فروخورى، از بيهوده گويى بپرهيزى، گذشت داشته باشى و سخاوتمند باشى. (1)

در حالات رسول خدا(ص) وارد شده است كه در يكى از سفرهايشان فرمودند: «كسى كه در مصاحبت و مجاورت، بد عمل مى كند، با ما همراه و همسفر نشود». (2)

همچنين فرمودند:

هرگاه دو نفر با يكديگرهمسفر شدند، هر گاه دو نفر با هم مصاحبت كنند، آن كه با ديگرى رفق و نرمى اش بيشتر است، نزد خدا محبوب تر و پاداشش عظيم تر است» (3)

اما بعضى از زائران به اين گونه وظايف توجه نمى كنند و از روى غفلت و گاهى بر اثر خودخواهى باعث زحمت و ناراحتى ديگران مى شوند. كسانى كه در مسير رفت وآمد زائران، به صورت ايستاده يا نشسته زيارت مى خوانند، نماز مى گزارند يا قرآن تلاوت مى كنند، باعث ازدحام در مسير حركت و زحمت براى ديگران مى شوند؛ آنها نه تنها پاداشى برايشان نيست، بلكه در مواردى گناه نيز كرده اند.

كسانى كه براى نشستن در صف هاى نماز اصرار دارند يا جاى ديگران را تصرف مى كنند، رفتارشان نادرست است و گاه حكم نشستن در مكان2.

ص: 65


1- . اصول كافى، ج4، ص286.
2- . «من كان يسيئ الجوار فلا يصاحبنا»؛ مستدرك سفينة البحار، ص58.
3- . «مَا اصْطَحَب إثنان إلاّ كانَ أعظمُهُما أجراً أحبّهُما إلَى اللهِ ارفَقَهما بِصاحِبه»؛ وسائل الشيعه، ج8، ص302.

غصبى را دارد. پيامبر هرگاه به منزلى وارد مى شد، در پايين مجلس همان جا كه وارد مى شد، مى نشست. (1)

ايشان توصيه مى فرمود:

اگر به مجلسى وارد شدى و كسى براى تو جا باز نكرد، در مجلس بنگر هركجا جاى راحتى براى نشستن بود، همان جا بنشين. (2)

استاد حسن ممدوحى از قول آيت الله جوادى آملى مى فرمود:

يك روز جمعه در مسجدالحرام براى نماز نشسته بوديم، در اين بين يك شخص خودخواه آمد و با فشار خود را داخل صف كرد، به گونه اى كه يك نفر ديگر از صف خارج شد و برخاست و از مسجدالحرام خارج شد. آن گذشتى كه آن شخص (از صف خارج شده) انجام داد، ثوابش هزاران برابر بيشتر از آن نمازى است كه اين شخص خواند. (3)

در برنامه هاى گروهى، رعايت حقوق همراهان، گذشت، و مقدم داشتن ديگران، كمك كردن به ايشان واحترام گذاشتن به همراهان از وظايف مهمى است كه به آن سفارش شده است.

اميرالمؤمنين على(ع) مى فرمايند: «با كسى كه براى تو احترام قائل نيست، آن گونه كه تو به او احترام مى گذارى، در سفر مصاحبت نكن». (4)2.

ص: 66


1- . وسائل الشيعه، ج12، ص108.
2- . بحارالانوار، ج75، ص465.
3- . نشريه زائر، ش118، ص15؛ گفت وگو با استاد حسن ممدوحى.
4- . «لاتَصحَبنَّ في سفرٍِِمَنْ لا يَرى لَك مِنَ الْفَضلِ عَليه كَما تَرى لَه عَلَيك»؛ وسائل الشيعه، ج8، ص302.

در سوار شدن به اتوبوس يا هواپيما و در نشستن و پياده شدن، رعايت حقوق همراهان نشانه دقت و وظيفه شناسى زائر است. خودخواهى و بى توجهى به همراهان برخلاف اخلاق اسلامى است.

امام صادق(ع) مى فرمايند: «اگر كسى چهل قدم با مؤمنى همسفر شود، خداوند درباره (حقوق) او از وى مى پرسد». (1)

همچنين فرموده اند:

هركس در راهى با برادر دينى خود همراه شود، سپس (از روى بى توجهى) از او پيش افتد، به اندازه اى كه از جلوى چشم رفيق خود پنهان شود، به او ستم كرده است. (2)

بنابراين، در سفرهاى گروهى در سوار و پياده شدن، غذا خوردن، نشستن در مجالس، شركت كردن به موقع در برنامه هاى گروهى، از بين نبردن وقت ديگران و... بايد حال همراهان را رعايت كرد؛ زيرا بى توجهى به همراهان و خودخواهى، علاوه بر از دست دادن توفيق هاى معنوى، در مواردى گناه نيز به شمار مى آيد.

امام على(ع) مى فرمايند: «تداوم همراهى و هم سفرى، به محبت و نرمش متقابل بستگى دارد». (3)

رعايت حال افراد سال خورده، مقدم داشتن و يارى رساندن به ايشان، از وظايف اخلاقى و كرامت انسانى است كه برخى از زائران به آن توجه نمى كنند و تنها به فكر خود هستند؛ در حالى كه كمك به افراد ضعيف و ناتوان، به طور قطع اجر و پاداش بيشترى دارد.4.

ص: 67


1- . بحارالانوار، ج 76، ص275.
2- . همان، ص175.
3- . غرر الحكم ودرر الكلم، ص244.

از آنجا كه در حال حاضر بيشتر زائران به صورت گروهى و كاروانى به سفر معنوى حج و اماكن زيارتى مى روند و در ميان زائران افراد سال خورده اى هستند كه توانايى كشيدن بار سفر را ندارند؛ ازاين رو زائران جوان تر و نيرومندتر براى جلب رضاى حق، ثواب بيشتر بايد به آنان يارى دهند و با حوصله و بردبارى به كمك آنان بشتابند. در سوار و پياده شدن از وسايل نقليه (هواپيما، اتوبوس و...) آنان را مقدم كنند و بدون هيچ منّتى آنان را يارى دهند.

دانى كه را سزد صفت پاكى؟ (1)***

تحمل و بردبارى در برابر لغزش هاى ديگران؛ به زيبايى سفرهاى گروهى مى افزايد.

امام على(ع) مى فرمايند: «زيبايى و آرامش خاطر در طول سفر، به بردبارى و تحمل مشكل ها (و لغزش هاى ديگران) بستگى دارد». (2)

امام صادق نيز مى فرمايند: «هنگامى كه اراده حج نمودى،... دنيا و راحتى را رها كن». (3)

همچنين در روايت ديگرى مى فرمايند:

هيچ پادشاه و رعيتى به حج نمى رسد، مگر اينكه نوعى مشقت2.

ص: 68


1- پروين اعتصامى.
2- . غرر الحكم ودرر الكلم، ص420.
3- . «إِذا أَرَدْتَ الْحَجَّ ... وَ دَعِ الدُّنْيا وَالرّاحَة»؛ مستدرك الوسائل، ج10، ص172.

و ناگوارى در غذا، آشاميدنى ها، باد و توفان، خورشيد و گرماى هوا او را تحت تأثير قرار مى دهد و اين است معناى سخن خداوند كه مى فرمايد وَ تَحْمِلُ أَثْقالَكُمْ إِلى بَلَدٍ لَمْ تَكُونُوا بالِغِيهِ إِلاّ بِشِقِّ الْأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ ؛ آنها بارهاى سنگين شما را به شهرى حمل مى كنند كه جز با مشقت زياد به آن نمى رسيديد. پروردگارتان رؤوف و رحيم است. (1)

در روايات از حسن معاشرت و رفق ومدارا به مروت در سفر ياد شده است.

امام صادق(ع) مى فرمايند:

اما مروت درسفر همان بذل وبخشش، مزاح كردنى كه خدا را به خشم نياورد، مخالفت نكردن با همسفران، و سخن نگفتن بعد از جدايى پشت سر آنها است. (2)

رعايت همه حقوق و توجه به وظايف اخلاقى، صميميت، رفاقت و همدلى را به دنبال خواهد داشت. علاوه بر آن، اجر و پاداش دنيوى و اخروى دارد.

رسول خدا(ص) مى فرمايند:

كسى كه مؤمن مسافرى را يارى رساند، خداوند هفتاد و سه گرفتاريش را بر طرف كند و در دنيا و آخرت او را درپناه خود6.

ص: 69


1- . «ما مِنْ مَلِكٍ وَ لا سُوقَةٍ يَصِلُ إِلَى الْحَجِّ إلاّ بِمَشَقَّةٍ فِي تَغْيِيرِ مَطْعَمٍ أَوْ مَشْرَبٍ أَوْ رِيحٍ أَوْ شَمْسٍ لايَسْتَطِيعُ رَدَّها وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّوَجَلَّ وَ تَحْمِلُ أَثْقالَكُمْ إِلى بَلَدٍ لَمْ تَكُونُوا بالِغِيهِ إِلاّ بِشِقِّ الأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَئُوفٌ رَحِيمٌ»؛ اصول كافى، ج4، ص253.
2- . «وامّا امرُوءَةُ في السّفر فَبذلُ الزّادِ وَالمِزاحِ في غَيرِ ما يسخط الله وَ قِلّة الْخِلافِ عَلَى مَنْ صَحِبك وَتَركُ الرّواية عَليهِم اذا أَنتَ فَارقتهم»؛ وسائل الشيعه، ج11، ص436.

گيرد و از غم و اندوه گرانبار روز قيامت كه مردم را به هراس مى افكند، رهايى بخشد. (1)

بى توجهى به شئون اسلامى

آيات قرآن، ائمه معصوم(عليهم السلام) و بزرگان دين به رعايت شئونات اسلامى تأكيد كرده اند كه در سفرهاى زيارتى اهميت بيشترى مى يابد. زائر با حفظ شأن خود، حرمت اماكن زيارتى را حفظ مى كند.

رعايت شئونات اسلامى در مكان هاى زيارتى مكه و مدينه كه زائران مسلمان ديگر مذاهب نيز حضور دارند، اولويت بيشترى دارد. رفتار و ظاهر زائر شيعه بايد موجب زينت و افتخار ائمه(عليهم السلام) باشد.

برخى از زائران به شئونات اسلامى توجه نمى كنند و با ظاهرى نامناسب در اماكن زيارتى حاضر مى شوند، به ويژه برخى بانوان كه پوشش و حجاب اسلامى را رعايت نمى كنند و گاهى با آرايش به اين مكان ها وارد مى شوند. آنها به فضاى معنوى آنجا بى توجهى مى كنند، حرمت آن اماكن را مى شكنند و مانع حضور قلب و تمركز معنوى ديگران مى شوند؛ در حالى كه آيات قرآن بر ضرورت پوشش اسلامى تأكيد دارد و مى فرمايد:

وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ ... لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ ... (نور: 31)

و به زنان با ايمان بگو ... زينت خود را - جز آن مقدار كه نمايان است- آشكار ننمايند و (اطراف) روسرى هاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود).

ص: 70


1- . «مَنْ أعانَ مُؤمناً مُسافراً فَرّج اللهُ عَنه ثَلاثاً و سَبعين كُربَة وَ أجارَه فِي الدُّنيا وَ الآخِرَة مِنَ الْغَمِّ وَالْهَمّ وَ نَفّسَ كُربَه الْعظيم يَومَ يغصُّ النّاسُ بأنفاسِهم»؛ وسائل الشيعه، ج8، ص315.

همچنين در آيه اى ديگر آمده است:

وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى (احزاب:33)

و در خانه هاى خود بمانيد و همچون دوران جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد.

بنابر فتواى علما و فقها، زنان بايد تمام بدن به جز گردى صورت و دست ها تا مچ را از نامحرم بپوشانند؛ البته پوشش با چادر بهتر است و از لباس هايى كه جلب توجه نامحرم مى كند، بايد پرهيز شود. (1)

همچنين رعايت پوشش در حال نماز، دعا و زيارت نيز توجه شده است و بايد حجاب كامل رعايت شود.

مرحوم شيخ عباس قمى مى نويسد:

زن هايى كه به اسم زيارت خود را آرايش مى كنند و با لباس هاى نامناسب به زيارت مى روند، در حقيقت زيارت آنها، عبادت خوانده نمى شود (و پاداش ندارد) بلكه از منكرات (كارهاى زشت) آنهاست (و گناه است). (2)

بى توجهى به پوشش اسلامى در مكان هايى كه مسلمانان كشورهاى ديگر نيز حضور دارند، به ويژه در مكان هاى زيارتى مكه و مدينه، علاوه بر بى حرمتى به اين مكان ها، موجب متهم شدن زنان شيعه و ايرانى به بدحجابى نيز مى شود و زمينه تبليغات نادرست را فراهم مى كند كه البته گناهى بزرگ و نابخشودنى است.

برخى آقايان نيز با استعمال دخانيات و پوشيدن لباس هاى نامناسب1.

ص: 71


1- . احكام روابط زن ومرد، سيد مسعود معصومى، صص97 و 98.
2- . مفاتيح الجنان، صص510 و 511.

فضاى اماكن زيارتى را آلوده مى سازند كه اجتناب از اين امر بسيار ضرورى است. مكان هايى كه محل نزول و حضور ملائكه الهى هست، با اين سلوك و رفتارها همخوانى ندارد و نشانه كم توجهى زائر است.

غلبه سياحت بر زيارت

سفرهاى زيارتى، سفرهايى بسيار معنوى و اثرگذار براى كسانى است كه با تحمل مشكلات بسيار، به آن اقدام مى كنند. در گذشته به افرادى كه به مكان هاى زيارتى تشرف مى يافتند، بسيار احترام مى شد و حتى پس از سفر با عنوان ويژه اى خوانده مى شدند. كسانى كه به مكه مشرف مى شدند، «حاجى» و كسانى كه به كربلا مى رفتند، «كربلايى» و كسانى كه به مشهد عزيمت مى كردند، «مشهدى» خطاب مى شدند و توفيق حضور در چنين اماكنى بسيار باارزش شناخته مى شد.

در زيارت و تمامى اعمال و مناسك قصد قربت لازم است. زائر بايد قصدش را خالص كند و اعمالش تنها براى به دست آوردن ثواب باشد.

انگيزه از حج و زيارت نبايد تحصيل اعتبار در اجتماع، فرار از مذمت مردم، تجارت، سياحت و ... باشد، كه همه اينها به اخلاص ضرر مى زند، نيت را فاسد مى كند و عمل را باطل مى سازد.

از آنجا كه در عصر حاضر سفرها آسان شده است و در زمان كوتاه مى توان راه هاى طولانى را پيمود، اين مسئله باعث تغيير انگيزه مردم در مسافرت به اماكن زيارتى شده است و عده اى به قصد سياحت و مشاهده اماكن زيارتى سفر مى كنند، كه اين، زمينه آسيب هاى ديگرى نيز مى شود.

ص: 72

پيامبر(ص) در روايتى درباره انگيزه هاى مختلف مردم مى فرمايند:

زمانى مى رسد كه ثروتمندان امت من براى تفريح به حج مى روند، مردم عادى و متوسط جامعه براى تجارت و فقيران براى خودنمايى و كسب اعتبار. (1)

مقام معظم رهبرى نيز در اين باره مى فرمايد:

نگاه به حج به صورت يك سفر گردشى يا خداى نكرده با يك اهداف ديگر كه گفتنى نيست، اين نفس و هواى انسان، انسان را به خيلى جاها مى كشاند، بايد اينها را مراقبت و جلوگيرى كرد، اين انگيزه هاى مادى بايد در حج دور شود. (2)

از طرفى بسيارى از سفرهاى زيارتى به صورت گروهى انجام مى پذيرد و حمل و نقل و تغذيه و اسكان زائران بر عهده مجموعه اى خاص است و اين امر نيز انتظارات برخى از زائران را بالا مى برد. ازاين رو اعتراض و شكايت از دست اندركاران به سبب برخى كاستى ها يا توقع زياد زائر، از آسيب هاى اين گونه سفرهاست.

عده اى نه تنها روحيه قدرشناسى از دست اندركاران و عوامل گروه را ندارند، هميشه با رفتارى طلبكارانه كاستى ها يا هزينه اندكى را كه پرداخته اند، به رخ مى كشند و خواسته هاى نابجايى مطرح مى كنند.

امام صادق(ع) مى فرمايند:

از ما نيست كسى كه با همراهان خود به نيكى، هم نشينى نكندش.

ص: 73


1- . «يَحُجُّ اغْنياءُ امَّتي لِلنُّزْهَة وَ يَحُجُّ اوْساطُها لِلتِّجارة وَ يَحُجُّ فُقَرائُهُم لِلْرِّياءِ وَالسُّمْعَة»؛ تهذيب الاحكام، ج5، ص463؛ تفسير الميزان، ج5، ص396.
2- . سايت مقام معظم رهبرى، فرمايشات معظم له در جمع كارگزاران فرهنگى و اجرايى حج، سال1385ه .ش.

و با دوستان خود مدارا نكند و در غذا خوردن خواسته ديگران را در نظر نگيرد و در خُلق وخو اخلاق ديگران را ناديده بگيرد. (1)

عادى شدن زيارت

امروزه مسافرت بسيار آسان شده است و مشكلات سفر در مقايسه با گذشته بسيار ناچيز است، اما به دليل استقبال گسترده مردم، توفيق سفر زيارتى براى برخى افراد تنها براى يك بار فراهم مى شود. بنابراين، اين گونه سفرها اهميت بيشترى دارند. با اين حال برخى زائران به اهميت آن و سختى هاى فراهم شدن چنين سفرى توجه نمى كنند و بيشتر وقت خود را در محل استراحت يا در بازار و مكان هاى غير زيارتى سپرى مى كنند.

برخى از اصحاب امام صادق(ع) به مدينه سفر كردند و خدمت حضرت رسيدند، امام سؤال كردند: «ان شاءالله چند روز مى مانيد؟» گفتند: «پانزده روز». امام فرمودند:

به شرف اقامت در حرم رسول خدا رسيده ايد، پس خوب حواستان جمع باشد كه براى آخرت خود كار كنيد، مردم برخى افراد را كه در معامله و تجارت به سود زياد دست مى يابند، زرنگ و باهوش مى دانند، اما زرنگ و باهوش كسى است كه به دنبال سود آخرتى است. (2)

امام خمينى به خادمان و دست اندركاران آستان قدس رضوى مى فرمودند:

ص: 74


1- . مكارم الاخلاق، ص250.
2- . كافى، ج4، ص558.

چه سعادتى داريد كه چشم هاى شما به آن بارگاه عظيم ملكوتى باز مى شود و در آن حرم شريف، مركز علم و مركز ملائكه، مى رويد و ما حسرت آن را داريم. (1)

مقام معظم رهبرى نيز مى فرمايد:

سرگرم شدن به زخارف پوچ، بى ارزش و سرگرمى هاى معمولى دنيوى در حج، بلاى بزرگى براى حاجى است كه پول خود را خرج، عمر خود را مصرف مى كند. از جسم و جان خود مايه مى گذارد، آن وقت دست خالى برگردد. دست خالى برگشتن از حج، يعنى توفيق نيافتن به بازسازى اخلاقى، به عبرت گيرى، به بهره مندى معنوى؛ اين دست خالى برگشتن حيف نيست؟ (2)

بنابراين زائر بايد با حضور قلب و درك درست از آن جايگاه وارد شود، نه اينكه حواس و نگاهش به در و ديوار و تزيينات حرم باشد و اگر به دليل شلوغى موفق به حضور در كنار ضريح نشد، زيارت خود را پذيرفته و پسنديده نداند. مقام معظم رهبرى مى فرمايد:

اعمال را با تدبر انجام دادن و رعايت حالت خضوع و خشوع و رعايت ممنوعات دوران احرام، هركدام يك درس است و نبايد با انگيزه هاى كوچك دنيايى باطل كنند... مشكل ديگر اين است كه وقت نماز بگذرد و جلوى چشم مردم (به جهت نرفتن به جماعت و پرداختن به خريد) سبب توهين به حاجى ايرانى شود و چيزهاى ديگرى كه در خلال اين است، اين يك6.

ص: 75


1- . صحيفه امام، ج12، ص106.
2- . صحيفه حج، مجموعه سخنان و پيام هاى مقام معظم رهبرى، ص236.

هوس كم اهميت و حقير است كه كل آن فضاى معنوى را ممكن است تحت تأثير قرار بدهند. (1)

بى برنامگى و تلف كردن وقت، از امورى است كه در برخى زائران مشاهده مى شود. زائرانى كه براى بهره بردارى مطلوب از سفر معنوى زيارت، هيچ برنامه منظمى ندارند و زمان معينى براى رفتن به حرم و انجام دادن اعمال در نظر نگرفته اند، با ارزش ترين فرصت ها را از دست مى دهند.

امام على(ع) مى فرمايند:

«اِضاعَة الفُرصَةِ غُصَّةً ًٌ» (2)؛ «از دست رفتن فرصت، سبب غصه و حسرت خواهد شد».

آنها هنگام وداع و جدا شدن از آن مكان به خود مى آيند.

بيدار باش جان من، عمر سفر گذشت(3) ***

اما اگر زائر بهترين زمان را براى برنامه هاى زيارتى، عبادت و ختم قرآن قرار دهد و وقت هاى استراحت يا بازگشت از حرم را به بازار برود از سفر خود استفاده كرده است.

امام صادق(ع) مى فرمايند: «هرگاه توفيق حضور در مسجدالنبى پيداى.

ص: 76


1- . سايت مقام معظم رهبرى، فرمايشات معظم له در جمع كارگزاران حج، سال1386ه .ش.
2- . وسائل الشيعه، ج16، ص84.
3- اشعرى.

كرديد، بيشتر به ذكر و نماز بپردازيد و بدانيد هميشه اين فرصت ها فراهم نمى شود». (1)

همچنين امام سجاد(ع) مى فرمايند: «كسى كه در مكه قرآن را ختم كند، نمى ميرد مگر اينكه رسول خدا(ص) را زيارت كند و جايگاهش را در بهشت ببيند». (2)

بى توجهى به قداست اماكن زيارتى

در اسلام همان گونه كه برخى زمان ها شرافت و قداست ويژه اى دارند، برخى مكان ها نيز نسبت به ديگر مكان ها فضيلت و پاكى دارند. در واقع يك قطعه زمين با زمين ديگر تفاوتى ندارد، اما وقتى در آن زمين پيامبر يا ولى خدا دفن مى شود، به سبب وجود ايشان، شرافت، فضيلت و بركتى مى يابد كه پيش از آن نداشته است، ازاين رو، احترامش لازم و اهانت به آن حرام است.

امام صادق(ع) مى فرمايند:

خداوند متعال از قبرها و مكان هاى روى زمين شش بقعه را اختيار كرد (امتياز برترى داد): بيت الله الحرام (كعبه)، سرزمين حرم، مزار پيامبران و اوصيا، محل شهادت شهدا و مساجدى كه نام خدا در آنها برده مى شود. (3)

مكان هايى كه نظر و عنايت خداوند به آنهاست، قداست دارد و حفظ حرمت آن لازم است. اما بعضى از زائران بدون توجه به قداست اين

ص: 77


1- . بحارالانوار، ج 96، ص381.
2- . همان، ج 99، ص82.
3- . همان، ج98، ص 66.

مكان ها در گوشه و اطراف رواق ها مى خوابند و بى حرمتى مى كنند. خوابيدن در حرم ائمه(عليهم السلام)، عملى ناپسند است، همان گونه كه خوابيدن در مسجد مكروه است.

در مكان هايى كه بايد با خضوع وارد شد و به ذكر و دعا مشغول شد، افرادى بدون رعايت آداب زيارت با تلفن همراه خود به مكالمه مى پردازند و در اطراف ضريح و رواق ها، سرگرم فرستادن پيامك يا فيلم بردارى هستند. مكان هايى كه بايد با گام هاى كوتاه، در حال گفتن ذكر و تسبيح و صلوات به آنها وارد شد، با فيلم بردارى و گفت وگو و سرگرم شدن به تلفن همراه، هيچ تناسبى ندارند و نوعى بى توجهى به قداست آنهاست.

رعايت نكردن نظافت و بهداشت نيز با حفظ حرمت و قداست مكان هاى زيارتى سازگارى ندارد، در حالى كه اسلام با تأكيد بسيار، مسلمانان را به رعايت نظافت و حفظ بهداشت موظف كرده و نظافت را نشانه ايمان دانسته است. (1) ريختن مواد اضافى مصرف شده در صحن ها و رواق ها، بى احترامى آشكار به مكان مقدس و زيارتى است.

بى توجهى به فرهنگ هاى ديگر

هر ملت و كشورى فرهنگ، آداب و رسوم و باورهاى ويژه اى دارد و حتى در يك كشور، هر شهرى آداب و فرهنگ خاص خود را دارد. آشنايى با فرهنگ و باورهاى هر ملتى، باعث احترام و ارتباط با آنها مى شود.

امام على(ع) به امام حسين(ع) فرمودند: «پسرم! هرگاه در كشور و شهر غريبى بودى، با آداب آنان معاشرت كن». (2)

ص: 78


1- . بحارالانوار، ج59، ص291.
2- . «حُسينُ إذا كُنتَ في بَلدَة غريباً فَعاشِرْ بآدابها». بحارالانوار، ج44، ص267.

آشنايى نداشتن با فرهنگ و باورهاى ديگر ملت ها، سبب سردرگمى و نگرانى و در مواردى موجب مشكلات براى زائر خواهد شد و زمينه را براى سوء استفاده مخالفان و متهم كردن شيعيان و ايرانيان فراهم مى كند. زائر از هر كشور و هر نژادى، ميهمان زيارت شونده است و رعايت احترام ايشان لازم است. برخورد عاطفى و صميمانه با وى واكنشى متقابل را به دنبال دارد. همچنين، برخى بدبينى ها و تبليغات مسموم را خنثى مى كند.

على(ع) مى فرمايند: «هميشه با يكديگر زيبا سخن بگوييد تا پاسخ زيبا و مؤدبانه بشنويد». (1)

امام عسكرى(ع) به شيعيان و علاقمندان خود فرمودند:

از خداوند بترسيد و زينت (ما) باشيد و مايه ننگ و عار نگرديد، هر دوستى و محبتى را به سوى ما جذب و هر زشتى و بدى را از ما دفع كنيد. (2)

امام صادق(ع) نيز فرمودند: «خداوند رحمت كند آن كسى كه ما را در نظر مردم محبوب كند و مبغوض مردم نسازد». (3)

لازم نيست براى ارتباط با ديگر كشورها و مذهب ها به باورهاى ايشان پايبند باشيم، بلكه احترام به شخصيت و آداب آنان و رعايت ادب، زمينه رفتار مناسب و شايسته آنها را فراهم مى آورد.1.

ص: 79


1- . غرر الحكم ودرر الكلم، ص436.
2- . «اتَّقوا اللهَ و كُونُوا زَيْناً وَ لا تَكُونُوا شَيْناً، جُرُّوا إِلَيْنَا كُلَّ مَوَدَّةٍ وَادْفَعُوا عَنَّا كُلَّ قَبِيحٍ»؛ تحف العقول، ص 488؛ بحارالانوار، ج75، ص372.
3- . «رَحِمَ اللهُ امْرَأً حَبَّبَنا إلَى النّاسِ وَ لَمْ يُبَغِّضْنا الَيْهِمْ»؛ امالى مفيد، ص30؛ بحارالانوار، ج72، ص421.

اسراف

اعتدال، از خصلت هاى نيكوى انسانى و اسلامى است. در آيات و روايات به آن تأكيد شده است و از اسراف و زياده روى - كه از گناهان است- به شدت نهى شده است. خداوند در آيه اى مى فرمايد: وَ أَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحابُ النّارِ ؛ «و مسرفان اهل آتشند». (غافر: 43)

همچنين امام على(ع) مى فرمايند: «اسراف، موجب هلاكت و نابودى و ميانه روى، مايه زيادى ثروت است». (1)

متأسفانه در جامعه ما اسراف گرايى گسترش يافته و به فرهنگ تبديل شده است. بسيارى از مردم به دليل آشنا نبودن با فرهنگ اعتدال و ميانه روى، در بسيارى از موارد به دليل فخرفروشى، به اسراف روى مى آورند و آن را امرى عادى و كم اهميت مى دانند. به طور طبيعى در سفرهاى زيارتى و در مهمانى هاى پس از آن نيز، هزينه هاى سنگينى صرف مى كنند و آن را لازم مى پندارند، درحالى كه اسراف كارى سبب بى بهره شدن از توفيقات معنوى زيارت مى شود.

هزينه كردن در كارهاى غيرضرورى و خريد كالاهايى كه چندان نيازى به آن نيست و خريد كالاهاى چشم گير، نمونه هايى از اسراف در سفرهاى زيارتى است.

امام على(ع) مى فرمايند: «خرج كردن دارايى در راه نادرست، زياده روى و اسراف است». (2)

برخى زائران بيش از نيازشان، براى طول سفر و ميان راه، غذا و مواد

ص: 80


1- . كافى، ج4، ص52؛ الخصال، ج2، ص505؛ بحارالانوار، ج68، ص347.
2- . نهج البلاغه، خطبه126.

غذايى با خود بر مى دارند، ولى مقدارى از آن را مصرف مى كنند و باقيمانده آن را دور مى ريزند، در حالى كه در آيه قرآن آمده است:

كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ (اعراف: 31)

بخوريد و بياشاميد ولى اسراف نكنيد، همانا خداوند اسراف كنندگان را دوست نمى دارد.

امام صادق(ع) مى فرمايند:

كمترين ميزان اسراف، دور ريختن باقى مانده ظرف (غذا يا آب)، هر روز، لباس خوب پوشيدن (و كهنه كردن آن) و دور انداختن هسته خرماست. (1)

هزينه هاى سنگينى كه زائران پس از بازگشت از سفرهاى زيارتى، مى پردازند، درحالى كه در بعضى موارد از هزينه سفر هم بيشتر است، از نمونه هاى آشكار اسراف است كه بيشتر اوقات از فخرفروشى افراد است.3.

ص: 81


1- . بحارالانوار، ج72، ص303.

ص: 82

فصل چهارم: شبهات

تبرك

تبرك در لغت به معناى طلب بركت است و بركت به معناى زيادى و رشد يا سعادت است. (1)

در اصطلاح به معناى طلب بركت از طريق چيزى يا حقيقتى كه خداوند متعال براى آنها امتياز و مقام خاصى قرار داده است؛ همانند لمس كردن يا بوسيدن دست پيامبر(ص) يا برخى از آثار آن حضرت بعد از وفاتش.

مسئله تبرك يكى از مسائل اختلافى بين وهابيان و مسلمانان است. در عقايد فرقه وهابيت، تبرك به آثار صالحين و اولياى الهى و اماكن و مشاهد مقدسه و آثار وابسته به آنان به شدت انكار شده است؛ و آن را از مصاديق شرك مى دانند و با كسانى كه اين عقيده را دارند، مبارزه مى كنند. آنها به حرمت تبرك فتوا داده اند، چنان كه «صالح بن فوزان» -از مفتيان وهابيان - مى گويد:

ص: 83


1- . لسان العرب، ج10، ص390؛ صحاح اللغه، ج4، ص1075.

سجده كردن بر تربت اگر به قصد تبرك به اين تربت و تقرب به ولى باشد، شرك اكبر است و اگر مقصود از آن تقرب به خدا با اعتقاد به فضيلت اين تربت باشد، همانند فضيلت زمين مقدس در مسجد الحرام و مسجد نبوى و مسجد الأقصى، بدعت است. (1)

«ابن عثيمين» مى گويد: «تبرك جستن به پارچه كعبه و مسح آن از بدعت هاست؛ زيرا در اين باره از پيامبر(ص) چيزى نرسيده است». (2)

گروه دائمى مفتيان وهابيان مى گويند:

... توجه كردن مردم به اين مساجد و مسح نمودن ديوارها و محراب ها و تبرك به آنها بدعت و نوعى شرك و شبيه به عمل كفار در جاهليت است. (3)

حاكم در مستدرك نقل مى كند:

مروان بن حكم، وارد مسجد شد و مردى را ديد كه صورت بر قبر نهاده است، گردن او را گرفت و گفت: «مى دانى چه مى كنى؟» وقتى آن مرد صورتش را برداشت، مروان ديد كه ابوايوب انصارى است، او خطاب به مروان گفت: «من نزد سنگ نيامده ام، نزد پيامبر آمده ام. اى مروان از پيامبر شنيدم كه فرمود: آن گاه كه دين را صالحان رهبرى كنند بر آن گريه نكنيد، آن گاه گريه نماييد كه نا اهلان رهبر باشند». (4)8.

ص: 84


1- . المنتقى من فتاوى الشيخ صالح بن فوزان، ج2، ص86.
2- . مجموع الفتاوى لابن عثيمين، رقم 366.
3- . شيعه شناسى و پاسخ به شبهات، على اصغر رضوانى، ج1، ص171. به نقل از الجنة الدائمه للبحوث العلمية و الافتاء، ح3019.
4- . المستدرك، حاكم نيشابورى، ج4، ص515؛ الجامع الصغير، ج2، ص728.

يكى از شبهاتى كه وهابيان در مسئله تبرك مطرح مى كنند اين است كه چرا شيعيان هنگام زيارت، در و ديوار حرم را مى بوسند و به آنها تبرك مى جويند؟

پاسخ اين است كه تبرك به آثار اولياى خدا، مسئله اى نيست كه هم اكنون در ميان گروهى از مسلمانان پديد آمده باشد، بلكه ريشه اين رفتار را در زندگانى رسول خدا(ص) و صحابه آن حضرت مى توان يافت.

نه تنها پيامبر اكرم(ص) و ياران آن بزرگوار، بلكه در ميان امت پيامبران پيشين نيز اين امر وجود داشته است. علاوه بر اين، دلايل فراوانى بر مشروع بودن تبرك به آثار اولياء، در كتاب و سنت وجود دارد كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

يوسف صديق هنگامى كه خود را به برادران خويش معرفى كرد و آنان را بخشيد فرمود: اِذْهَبُوا بِقَمِيصِي هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً ؛ «اين پيراهن مرا ببريد و بر صورت پدرم بيندازيد، بينا مى شود». (يوسف:93)

سپس خداوند مى فرمايد:

فَلَمّا أَنْ جاءَ الْبَشِيرُ أَلْقاهُ عَلى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيراً (يوسف:96)

اما هنگامى كه بشارت دهنده آمد آن (پيراهن) را بر صورت او افكند؛ ناگهان بينا شد.

اين سخن گوياى قرآن، نه تنها گواه روشنى بر تبرك جستن پيامبر خدا (يعقوب) به پيراهن پيامبرى ديگر (حضرت يوسف) است، بلكه بيانگر آن است كه اين پيراهن، موجب بازگشت بينايى حضرت يعقوب گرديد.

ص: 85

زمخشرى مى گويد:

تابوت، صندوق تورات بوده است، و هرگاه حضرت موسى(ع) در صدد جنگ برمى آمد، آن را بيرون مى آوردند و در منظر بنى اسرائيل قرار مى دادند تا با ديدن آن آرام شوند و در جهاد سست نگردند. (1)

رسول گرامى اسلام نيز به هنگام طواف خانه خدا، حجرالاسود را استلام مى نمود و يا مى بوسيد. (2) در صورتى كه اگر لمس كردن و يا بوسيدن سنگى، شرك به خدا بود، هرگز پيامبر به چنين كارى مبادرت نمى ورزيد.

در كتب صحاح، مسانيد، تاريخ و سنن، روايات فراوانى درباره تبرك جستن صحابه پيامبر به آثار آن حضرت، مانند لباس، آب وضو، ظرف آب و... به چشم مى خورد كه به روشنى دلالت بر مشروعيت تبرك دارد.

بخارى در صحيح خود، در ضمن روايتى طولانى كه شرح برخى از ويژگى هاى پيامبر و ياران او را دربردارد، چنين مى نويسد: «هرگاه پيامبر وضو مى گرفت، نزديك بود مسلمانان، (بر سر به دست آوردن آب وضوى آن حضرت) با هم بجنگند». (3)

همچنين در جاى ديگر آمده است كه تارهايى از موى پيامبر(ص) نزد «ام سلمه» زوجه رسول خدا(ص) بود كه هرگاه كسى را چشم زخمى مى رسيد ظرف آبى خدمت ايشان مى فرستاد تا آن موها را در آن فرو كند5.

ص: 86


1- . تفسير كشاف، ج1، ص293.
2- . «رَأيتُ رَسولَ الله[(ص)] يَستَلِمُه و يُقبّلُه»؛ مسند احمد، ج2، ص152؛ تاريخ بغداد، خطيب بغدادى، ج9، ص49.
3- . «وَ إذَا تَوضّأ كَادُوا يَقتتِلُون عَلَى وُضوئِه». صحيح البخارى، ج1، ص55.

و آسيب ديده را شفا بخشد. (1)

قاضى عينى درباره موى پيامبر(ص) مى گويد:

نزد ام سلمه تعدادى از موى پيامبر(ص) بود كه در ظرفى نگهدارى مى كرد و هميشه مردم هنگامى كه مريض مى شدند، به آن تبرك مى جستند و از آن استشفا مى نمودند، و موى حضرت را برداشته و در ظرفى از آب گذاشته و آن را مى آشاميدند و بدين صورت شفا مى يافتند. (2)

مسلم در صحيح خود مى نويسد: «كودكان را نزد پيامبر مى آوردند و آن حضرت به منظور تبرك آنان، دعا مى كرد». (3)

انس مي گويد:

پيامبر(ص) بر امّ سليم وارد شد و از مشكى كه بر ديوار آويزان شده بود؛ آب آشاميد. امّ سليم مشك را برداشته و دهانه آن را بريده و براى تبرك نزد خود نگاه داشت. (4)

همچنين صحابه مى كوشيدند تا از جايى كه رسول خدا(ص) از آن آب نوشيده بود، آب بنوشند. (5) انس بن مالك مى گويد:

كارگران مدينه هر صبح با ظرف هايى از آب مى آمدند تا رسول خدا(ص) با فروبردن دست در آنها، آن آب ها را تبرك كنند و حضرت چنين مى كردند، حتى درروزهاى بسيار سرد. (6)9.

ص: 87


1- . صحيح بخارى، ج7، ص57.
2- . عمدة القارى فى شرح صحيح البخارى، ج18، ص79.
3- . «إنَّ النّبيّ[(ص)] كَان يُؤتى بالصّبيانِ فَيبُركُ عَلَيهم». صحيح مسلم، مسلم نيشابورى، ج1، ص164.
4- . مسند احمد، احمدبن حنبل، ج7، ص520؛ الطبقات الكبرى، ابن سعد، ج8، ص313.
5- . تبرك الصحابة، محمد طاهر مكى، ص29.
6- . «كَانَ رسُولُ اللهِ[(ص)] إذا صَلّى الْغَداةَ جَاءَ خَدَمُ الْمَدينةِ بِآنيَتِهِم فِيها الْماءُ فَما يُؤتى بإناءِ إلاّ غَمَسَ يَدَه فيها فَرُبَّما جاؤوه فِي الغداةِ الْبارِدةِ فَيَغمِسُ يَدَه فيها»؛ صحيح مسلم، ج7، ص79.

انس بن مالك در روايتى مى گويد: «سلمانى، سر رسول خدا(ص) را مى تراشيد و هر موى آن حضرت در دست يكى از صحابه بود كه بدان تبرك مى جست». (1)

ابوجحيفه مى گويد:

در مكانى به نام حمراء ادم بودم كه بلال آب وضوى پيامبر را بيرون آورد و مردم براى گرفتن قطره هاى آن با هم مسابقه مى گزاردند تا به آن تبرك جويند. (2)

«ابوايوب انصارى» مى گويد:

بعد از آنكه رسول خدا(ص) وارد خانه ما شد؛ من براى حضرتش غذا مى آوردم، هنگامى كه ظرف غذا را بر مى گرداندم، من و همسرم از محل دست هاى پيامبر(ص) در غذا به نيت تبرك برمى داشتيم و استفاده مى كرديم. (3)

«ابن سعد» مى گويد:

از اصحاب رسول خدا شنيدم كه مى گفتند: رسول خدا(ص) كنار چاه بضاعه آمد و با دلوى از چاه آب كشيد و با آن وضو گرفت و بقيه آن را داخل چاه ريخت. بعد از اين جريان هرگاه شخصى مريض مى شد، از آن چاه آب مى كشيدند و او را مى شستند، فورى شفا مى يافت. (4)2.

ص: 88


1- . «عن انس قال لَقَد رَأيتُ رسول الله[(ص)] وَالحَلاّق يَحلِقه و اطافَ به أصْحابُه فَما يُريدون ان تَقعَ شَعرَة الا في يَدِ رَجلٍ»؛ مسند احمد بن حنبل، ج3، ص137؛ صحيح مسلم، ج7.
2- . صحيح بخارى، ج1، ص99.
3- . الطبقات الكبرى، ج1، ص294.
4- . همان، ص2.

«حنظله» مى گويد:

جد من مرا خدمت پيامبر(ص) برد و گفت: من پسرانى بزرگ و كوچك دارم كه اين كوچك ترين آنهاست. براى او دعا بفرماييد. پيامبر(ص) دستى بر سر من كشيد و فرمود: خداوند بر سعادتت بيفزايد، راوى مى گويد: با چشم خود ديدم كه بيمارانِ صورت باد كرده يا حيوانات پستان ورم كرده را نزد حنظله مى آوردند و او بر دست خود آب دهان مى زد و با «بسم الله» آن را بر سر خود مى كشيد و مى گفت: اين جاى دست رسول خدا(ص) است. سپس محل ورم كرده را مسح مى كرد و ورم برطرف مى شد. (1)

«صفيه» مى گويد:

هرگاه عمر بر ما وارد مى شد، دستور مى داد تا كاسه اى كه از رسول خدا (ص) نزد ما بود به او دهيم، سپس آن را از آب زمزم پر مى نمود و از آن مى آشاميد و (به قصد تبرك) بر صورتش مى پاشيد. (2)

«عبدالله بن محمد انصارى» مى گويد:

همراه فقيه و اديب مالكى(تاج الدين فاكهانى متوفاى 734) به دمشق رفتيم، او تصميم داشت كه كفش مبارك پيامبر خدا(ص) را كه در دار الحديث الاشرفيه بود، زيارت كند، من همراهش بودم. چون نگاهش به آن كفش مبارك افتاد، سر را برهنه كرد و به2.

ص: 89


1- . مسند احمد، ج5، ص68. مشروح اين مطلب در شرح حال حنظلة بن حذيم بن حنيفه در الاصابه آمده است.
2- . الاصابة، ج3، ص202؛ اسدالغابة، ج4، ص352.

بوسيدن آن پرداخت و آن را بر صورت خود ماليد و اشك هايش جارى بود و شعرى را به اين مضمون مى خواند كه اگر به مجنون گويند آيا ليلى و وصال و ديدار او را مى خواهى، يا دنيا را با آن چه در آن است؟ خواهد گفت: غبارى از خاك كفش ليلى برايم محبوب تر و براى درد عشقم شفابخش تر است. (1)

دركتاب هاى سنن و آداب، يكى از مستحبات زيارت رسول خدا(ص)، تبرك جستن به آثار نبوى و اماكن مقدسى است كه از دوران هاى گذشته به يادگار مانده است.

«خطيب شربينى» مى گويد:

مستحب است كه حاجى به ساير مشاهد و اماكن مدينه هم برود كه نزديك به سى محل مى شود و مردم مدينه آنها را مى شناسند. همچنين مستحب است زيارت بقيع و مسجد قبا و رفتن به سراغ چاه اريس و نوشيدن و وضو ساختن از آب آن، همچنين بقيه چاه هاى هفتگانه اى كه در مدينه است. (2)

اين موارد بخشى از روايات اهل سنت بر جواز تبرّك به آثار اولياى خداست. مسلمانان تنها به پاس احترام پيشوايان خود و پيشتازان دين خدا و به منظور ابراز محبت بى شائبه خود به آن آثار تبرك مى جويند. اگر شيعيان هنگام زيارت حرم پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام)، ضريح را مى بوسند، و يا در و ديوار را لمس مى كنند، تنها بدان جهت است كه به پيامبر گرامى و عترت او عشق مى ورزند و اين يك مسئله عاطفى، انسانى است كه در وجود يك انسان شيفته، تجلى مى يابد.9.

ص: 90


1- . الديباج المذهب، ص187.
2- . المغنى، ج1، ص495؛ وفاء الوفاء، ج2، صص119- 149.

توسل

«توسل» در لغت به معناى چيزى است كه انسان به سبب آن به مقصود خود رهنمون مى شود. (1) در اصطلاح به اين معناست كه بنده، چيزى يا شخصى را نزد خداوند واسطه قرار دهد تا او وسيله قرب و نزديكى اش به خدا گردد. (2)

يكى ديگر از عقايد مسلّم اسلامى، كه وهابيت آن را انكار مى كند، توسل است.

«عبدالعزيز بن باز» مفتى سابق سعودى مى گويد:

توسل به جاه و بركت يا حقِ كسى، بدعت است، ولى شرك نيست؛ از همين رو هرگاه كسى بگويد: «اللّهم إنّي أسألك بجاه أنبيائك أو بجاه وليك فلان أو بعبدك فلان أو بحقّ فلان أو بركة فلان» جايز نيست، بلكه بدعت و شرك آلود است. (3)

«شيخ صالح بن فوزان» مى گويد:

هركس به خالق و رازق بودن خداوند ايمان آورد، ولى در عبادت واسطه هايى بين خود و خداوند قرار دهد، در دين خدا بدعت گذارده است... و اگر به وسائط متوسل شود (به جهت جاه و مقام آنان) بدون آنكه آنان را عبادت كند، اين بدعت حرام و وسيله اى از وسائل شرك است... (4)

ص: 91


1- . لسان العرب، ماده وسل.
2- . تفسير روح المعانى، آلوسى، ج6، صص128 - 124.
3- . مجموع فتاوى و مقالات متنوّعة، بن باز، ج4، ص311.
4- . المنتقى من فتاوى الشيخ بن فوزان، ج2، ص54.

اين در حالى است كه آيات متعدد قرآن و شواهد تاريخى و همچنين فتاواى اهل سنت بر خلاف اين نظريه نادرست است.

«زينى دحلان» مى گويد:

هركس ذكرهاى پيشينيان و دعاها و اوراد آنان را دنبال كند، در آنها مقدار زيادى از توسل به ذوات مقدسه مى يابد. كسى بر آنان ايراد نگرفت، تا اينكه اين منكران (وهابيان) آمدند. اگر قرار باشد كه نمونه هاى توسل را جمع كنيم، كتابى عظيم مى شود. (1)

«نووى» در برخى از كتاب هايش قائل به استحباب توسل شده است. (2)

نورالدين سمهودى مى گويد:

استغاثه و شفاعت و توسل به پيامبر و جاه و بركت او نزد خداوند از كردار انبيا و سيره سلف صالح بوده و در هر زمانى انجام مى گرفته است؛ چه قبل از خلقت و چه بعد از آن، حتى در حيات دنيوى و در برزخ. هرگاه توسل به اعمال صحيح باشد، همان گونه كه در حديث غار آمده، توسل به پيامبر اولى است. (3)

«حسن بن على سقاف شافعى» مى گويد:

توسل، استغاثه، طلب شفاعت از بزرگ مردم (محمد پيامبر و چراغ تاريكى ها) از امور مستحبى است كه بر آن تأكيد فراوان شده است، به ويژه هنگام گرفتارى ها، و سيره علماى اهل عمل2.

ص: 92


1- . توسل و رابطه آن با توحيد، ص27 به نقل از الدر السنية، ص31.
2- . حاشية الايضاح على المناسك، صص450 و 498؛ توسل و رابطه آن با توحيد، ص27.
3- . وفاءالوفاء، ج4، ص1372.

و اولياى اهل عبادت، بزرگان محدثين و امامان سلف بر اين بوده است. (1)

غمارى در مقدمه كتابش مى نويسد: «استحباب توسل در مذهب شافعى و ديگران (حنبلى، حنفى، مالكى)، شايسته شمرده شده است». (2)

در قرآن و روايات نيز موارد زيادى از توسلات انبيا و اولياى خدا آمده است كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

«احمد بن حنبل»، «ترمذى»، «ابن ماجه» و «بيهقى» از «عثمان بن حنيف» روايت مى كنند:

مردى نابينا خدمت رسول خدا(ص) آمد و عرض كرد: از خدا بخواه مرا بهبود بخشد. پيامبر(ص) به او فرمود: اگر خواستى دعا مى كنم و اگر صبر كنى براى تو بهتر است. عرض كرد: دعا بفرماييد. پيامبر به او فرمود: وضوى نيكو بگير و اين دعا را بخوان :«اللّهمّ إنّي أَسألكَ وَ أَتوجَّهُ إليكَ بِنَبيكَ مُحمّد نَبي الرَّحْمه. يا مُحمَّد إنّي تَوجَّهتُ بكَ إلى ربّي في حاجتي فَتُقضَى لي. اللّهمَّ شفّعه فيَّ». (3)

شخصى نزد پيامبر، از ضعف حافظه خود شكايت كرد. حضرت با دست نهادن بر سينه اش، به شيطان دستور داد كه از درون او دور شود. از1.

ص: 93


1- . توسل و رابطه آن با توحيد، ص27.
2- . همان، ص27، به نقل از ارغام المبتدع الغبى بجواز التوسل النبى، در بخش مقدمه.
3- . «پروردگارا! من از تو درخواست مى كنم به وسيله پيامبرت محمد پيامبر رحمت، به سوى تو مى آيم. اى محمد! من براى درخواست حاجتم از خداوند نزد تو آمدم و تو را وسيله قرار دادم تا خواسته ام برآورده گردد. خداوندا! او را شفيع و وسيله من قرار ده»؛ مسند احمدبن حنبل، ج4، ص138؛ سنن ابن ماجه، ج1، ص441.

آن پس حافظه او قوى گشت و هر چه را مى شنيد، در يادش مى ماند. (1)

فرزندان يعقوب به آن حضرت متوسل شدند تا در پيشگاه خدا براى آنان استغفار كند

قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنّا كُنّا خاطِئِينَ (يوسف: 96)

گفتند: پدر از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، كه ما خطاكار بوديم.

آنان در واقع آمرزش خود را از خدا مى خواستند نه از حضرت يعقوب، و فقط در اين كار حضرت يعقوب را واسطه قرار داده بودند؛ زيرا يعقوب پيش خدا آبرومند بود و خداوند دعاى او را رد نمى كرد. به دنبال آن توسل، حضرت يعقوب فرمود:

قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (يوسف:97)

گفت به زودى براى شما از پروردگارم آمرزش مى طلبم، كه او آمرزنده و مهربان است.

همچنين امت موسى از آن حضرت درخواست كمك نمودند:

وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى إِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً... (اعراف: 160)

و هنگامى كه قوم موسى (در بيابان) از او تقاضاى آب كردند، به او وحى فرستاديم كه: عصاى خود را بر سنگ بزن، ناگهان دوازده چشمه از آن بيرون جست.

وَ إِذِ اسْتَسْقى مُوسى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ7.

ص: 94


1- . شرح المواهب، زرقانى، ج8، ص317.

فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً... (بقره: 60)

و (به ياد آوريد) زمانى را كه موسى براى قوم خويش، آب طلبيد، به او دستور داديم عصاى خود را بر آن سنگ مخصوص بزن، ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشيد.

درباره پيامبر(ص)، خداوند متعال مى فرمايد:

وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحِيماً (نساء: 64)

و اگر اين مخالفان هنگامى كه به خود ستم مى كردند به نزد تو مى آمدند و از خدا طلب آمرزش مى كردند و پيامبر هم براى آنها استغفار مى كرد، قطعاً خدا را توبه پذير مهربان مى يافتند.

علاوه بر آنچه گذشت، درباره توسل به پيامبر(ص)، روايات زيادى وجود دارد كه صحابه رسول خدا(ص) در مهم ترين مشكلاتشان به ايشان متوسل مى شدند.

در اينجا به برخى از اين روايات و گزارش هاى تاريخى اشاره مى كنيم.

«انس بن مالك» مى گويد:

در زمان رسول خدا(ص) مردم مدينه دچار خشكسالى شدند. در روز جمعه هنگامى كه پيامبر خطبه مى خواند، مردى برخاست و گفت: «اى پيامبر خدا! كشتزارها و حيوانات ما در حال هلاك شدن هستند، از خدا بخواه كه ما را سيراب گرداند»، پيامبر(ص) دست خود را به سوى آسمان بلند كرد و دعا فرمود. انس مى گويد: «به قدرى باران باريد كه آب بر منازل هم جارى شد»، جمعه ديگر همان مرد برخاست، و گفت: «يا رسول الله! خانه هاى ما در حال ويران شدن است، از خدا بخواه

ص: 95

كه باران بايستد». پيامبر(ص) نگاهى به آسمان كرد، باران قطع شد و بر اطراف مدينه باريد. (1)

حضرت على(ع) مى فرمايند:

شخصى سه روز بعد از دفن رسول خدا(ص) وارد مدينه شد و خود را روى قبر رسول خدا(ص) انداخت و خاك آن را بر سر ريخت و عرض كرد: «اى رسول خدا! گفتى، ما هم گفتارت را شنيديم، از جانب خداوند بود، ما نيز اطاعت كرديم، از جمله آياتى كه بر تو نازل شد، اين بود: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ ، من به خود ظلم كرده ام، آمده ام تا برايم استغفار نمايى»، از داخل قبر ندا داده شد كه تو به طور حتم بخشيده شدى. (2)

دانشمندانى چون «ابن حيان»، «ابن خزيمه»، «ابوعلى خلال»، «شيخ الحنابله» در زمان گرفتارى، به قبور اهل بيت پيامبر(ع) متوسل مى شدند. (3)

در صحيح بخارى آمده است:

در سال هايى كه قحطى و كم آبى مى شد، عمربن الخطاب براى طلب باران به عباس عموى رسول الله(ص) متوسل مى شد و مى گفت: «خدايا ما متوسل مى شديم به تو، به نبى مان [رسول الله(ص)] پس باران نازل مى كردى و ما را سيراب مى كردى و [اكنون كه رسول الله(ص) در بين ما نيست] متوسل0.

ص: 96


1- . صحيح بخارى، ج1، ص224.
2- . الروض الفائق، ص380؛ وفاء الوفاء، ج4، ص1399؛ المواهب اللدنية، ج4، ص538؛ توسل و رابطه آن با توحيد، ص31.
3- . كتاب الثقات، ج8، ص456؛ تهذيب التهذيب، ج7، ص 339؛ تاريخ بغداد، ج1، ص120.

مى شويم به تو، به عموى پيامبر، پس مارا سيراب كن»، پس سيراب مى شدند. (1)

علامه امينى در توجيه توسل مى فرمايد:

توسل بيش از اين نيست كه شخصى با واسطه قراردادن ذوات مقدسه به خدا نزديك شود و آنها را وسيله برآورده شدن حاجات خود قرار دهد؛ زيرا آنان نزد خدا آبرومندند؛ نه اينكه ذات مقدس آنان را به طور مستقل در برآورده شدن حاجت هايش دخيل بداند، بلكه آنان را مجارى فيض، حلقه هاى وصول واسطه هاى بين مولى و بندگان مى داند... با اين عقيده كه تنها مؤثر حقيقى در عالم وجود خداوند سبحان است و تمام كسانى كه متوسل به ذوات مقدسه مى شوند، همين نيت را دارند، حال اين چه ضديتى با توحيد دارد؟ (2)

از اين بيان معلوم شد كه گفتن، يا رسول الله، يا على، يا حسن و يا حسين و مانند اينها صدا زدن است نه عبادت، همچنين توسل به رسول الله(ص) و ساير اولياى خدا عبادت نيست، بلكه واسطه قرار دادن است؛ همان طور كه خدا امر كرده مسلمانان نزد رسول الله(ص) آمده و او برايشان طلب مغفرت كند.

با اين بيان بطلان تفكر شرك بودن توسل روشن گرديد؛ زيرا آيات و روايات صحت توسل چه در زمان حيات و چه پس از مرگ انبيا و اوليا الهى را ثابت مى كند.3.

ص: 97


1- . «عن انس: انَّ عُمَر بنَ الخطّابِ كانَ اذا قَحِطُوا اسْتَسْقى بِالعبَّاسِ بْنِ عَبْدالمُطَّلِب فقال: اللَّهم انّا كنّا نَتَوَسَّلُ الَيكَ بِنَبيِّنا[(ص)] فَتَسقينا و انَّا نَتَوَسَّلُ الَيكَ بِعَمِّ نَبِيِّنا فاسقنا، قال: فَيُسقُون». صحيح بخارى، ج2، ص16.
2- . الغدير، ج3، ص403.

شفاعت

«شفاعت» از ماده «شفع» به معناى جفت است. علت اينكه به وساطت شخص براى نجات گناه كار شفاعت گفته مى شود، اين است كه مقام و موقعيت شفاعت كننده و نيروى تأثير او، با عوامل نجاتى كه در وجود شفاعت شونده هست (هر چند كم و اندك باشد) به ضميمه و كمك هم، موجب خلاص شخص گناه كار مى گردند.

شفاعت، يكى از اصول مسلم اسلام است كه همه فرق مسلمان به پيروى از آيات قرآن و روايات، آن را پذيرفته اند. هرچند در نتيجه شفاعت با هم اختلاف نظر دارند.

حقيقت شفاعت اين است كه انسان گرامى كه در نزد خداوند، قرب و مقامى دارد، از خداى متعال خواهان بخشودگى گناهان و يا ارتقاع درجه انسانى ديگر گردد و از راه اولياى خدا و بندگان برگزيده او رحمت و آمرزش و فيض الهى به مردم برسد. همان گونه كه هدايت الهى كه از فيض هاى خداوند است، در اين دنيا از راه پيامبران و كتب آسمانى او به مردم مى رسد، آمرزش الهى نيز در قيامت، از همين راه به گناه كاران مى رسد

رسول گرامى(ص) فرمودند: «پنج چيز به من ارزانى شد ... و شفاعت به من عطا شد، پس آن را براى امت خود ذخيره نمودم». (1)

در احاديث اسلامى دعاى مسلمان در حق مسلمان ديگر شفاعت شمرده شده است. ابن عباس از پيامبر نقل مى كند كه هرگاه مسلمانى

ص: 98


1- . «اعْطِيْتُ خَمْساً ... وَ اعْطِيْتُ الشَّفاعَةَ فَادّخَرْتُها لامَّتِي»؛ مسند احمد، ج1، ص301؛ صحيح بخارى، ج1، ص91.

بميرد و بر جنازه او چهل مرد - كه شرك نمى ورزند - نماز بگزارند، خداوند شفاعت آنها را درباره وى مى پذيرد. (1)

در اين حديث دعاكننده به عنوان شافع معرفى شده است. البته گفتنى است كه شفاعت، مطلق و بدون قيد و شرط نيست، بلكه شرايطى دارد:

1. شفيع از جانب خدا بايد اذن داشته باشد. قرآن مجيد در اين باره مى فرمايد:

لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً (مريم:87)

آنان هرگز مالك شفاعت نيستند مگر كسى كه نزد خداوند رحمان، عهد و پيمانى دارد.

همچنين درآيه ديگر مى فرمايد:

يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلاً (طه: 109)

در آن روز شفاعت هيچ كس سودى نمى بخشد، جز كسى كه خداوند به او اجازه داده و به گفتار او راضى است.

2. شخص مورد شفاعت نيز بايد شايستگى دريافت فيض الهى را از طريق شفيع پيدا كند؛ يعنى رابطه ايمانى او با خدا و پيوند روحى وى با شفيع، برقرار باشد، بنابراين كافران كه رابطه ايمانى با خداوند ندارند و برخى از مسلمانان گناه كار؛ مانند گروه بى نماز و آدم كش كه فاقد پيوند روحى با شفيع هستند، مورد شفاعت قرار نمى گيرند.4.

ص: 99


1- . «ما مِنْ رَجُلٍ مُسْلِمٍ يَمُوتُ فَيَقُومُ عَلى جَنازَتِهِ ارْبَعُونَ رَجُلاً لايُشْرِكُونَ باللهِ شَيئاً الاّ شَفَّعَهُمُ اللهُ فِيهِ». صحيح مسلم، ج3، ص54.

قرآن درباره افراد بى نماز و منكران روز رستاخيز مى فرمايد: فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشّافِعِينَ ؛ «ازاين رو، شفاعت شفاعت كنندگان به حال آنها سودى نمى بخشد». (مدثر: 48)

همچنين درباره ستمگران مى فرمايد:

ما لِلظّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَ لا شَفِيعٍ يُطاعُ (مؤمن: 18)

براى ستمكاران دوستى وجود ندارد، و نه شفاعت كننده اى كه شفاعتش پذيرفته شود.

بنابراين خداوند دعاى اولياى خودش را در زندگى دنيوى سبب آمرزش قرار داده است چنان كه پيامبر اكرم(ص) نيز به فرموده قرآن از كسانى بود كه دعايش در حق گناه كاران مستجاب مى شد:

وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحِيماً (نساء: 64)

و اگر اين مخالفان هنگامى كه به خود ستم مى كردند به نزد تو مى آمدند و از خدا طلب آمرزش مى كردند و پيامبر هم براى آنها استغفار مى كرد، قطعاً خدا را توبه پذير و مهربان مى يافتند.

در روز رستاخيز نيز دعا و وساطت ايشان مى تواند سبب آمرزش يا بالا رفتن درجه بعضى از مردم شود.

رسول خدا مى فرمايند: «شفاعت من در روز رستاخيز، از آن كسانى از امت من است كه مرتكب گناهان كبيره شده اند». (1)

اما فرقه وهابيت، شفاعت از اولياى خدا را حرام مى داند. «ابن تيميه» مى گويد: «اگر كسى بگويد: از پيامبر به جهت نزديكى به خدا مى خواهم2.

ص: 100


1- . «إنَّ شَفاعَتِي يَومَ الْقيامَةِ لأَهْلِ الْكَبائِر مِنْ امَّتي»؛ مسند احمد، ج3، ص213؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص582.

تا شفيع من در اين امور باشد، اين از كارهاى مشركان است». (1)

دليل آنها بر شرك بودن شفاعت اين است كه خداوند بت پرستان حجاز را ازآن رو مشرك خوانده است كه آنها از بت ها طلب شفاعت مى نمودند و در مقابل آنها به ناله و زارى مى پرداختند و درخواست وساطت مى كردند؛ چنان كه آيه زير بر آن گواهى مى دهد:

وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لا يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ يَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللّهِ (يونس: 18)

آنها غير از خدا، چيزهايى را مى پرستند كه نه به آنان زيان مى رساند و نه سودى مى بخشد و مى گويند: اينها شفيعان ما نزد خدا هستند.

بنابراين هر نوع شفاعت خواهى از غير خدا، شرك و پرستش شفيع خواهد بود.

پاسخ: اين آيه كوچك ترين دلالتى بر مقصود آنان ندارد، و علت مشرك بودن آنان از نظر قرآن اين است كه بت ها را مى پرستيدند تا سرانجام آنها را شفاعت كنند نه اينكه از بت ها شفاعت خواسته باشند؛ زيرا اگر شفاعت خواهى از بت ها، پرستش آنها بود، ديگر دليلى نداشت كه بعد از وَ يَعْبُدُونَ جمله وَ يَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا آورده شود.

عطف اين دو جمله به هم، نشان مى دهد كه موضوع پرستش بت ها غير از مسئله شفاعت خواهى از آنان بوده است. پرستش بت ها نشانه شرك و دوگانه پرستى است و شفاعت خواهى از سنگ و چوب عمل احمقانه و دور از منطق و علم است.3.

ص: 101


1- . زيارة القبور، ص53.

اين آيه هرگز دلالت ندارد كه شفاعت خواهى از بت ها پرستش آنها است، چه رسد به اينكه شفاعت خواهى از اولياى حق و عزيزان درگاه وى نشانه پرستش آنها باشد. (1)

بنابراين علاوه بر آيات قرآن كه دلالت بر مشروعيت وتجويز شفاعت دارد، شواهد روايى و تاريخى بسيارى بر رويكرد مسلمانان از گذشته تاكنون بر اعتقاد به شفاعت وجود دارد.

رسول خدا(ص) دراين باره مى فرمايند: «شفاعت من در روز رستاخيز، از آن كسانى از امت من است كه مرتكب گناهان كبيره شده اند». (2)

حتى در متن زيارتنامه هايى كه علماى اهل سنت در كتب خويش آورده اند، مسئله توسل و شفاعت مطرح است، كه به يك مورد آن اشاره مى شود.

در يكى از زيارت ها خطاب به رسول خدا(ص) آمده است:

...سلام بر تو اى پيامبر رحمت و اى شفيع امت!...

درود خدا بر بهترين مكانى كه جسم پاك تو را در برگرفته است.

اى رسول خدا! ما مهمانان تو و زائران حرمت، از شهرهاى دور، با پيمودن دشت ها و بيابان ها به زيارت تو آمده ايم و شرافت يافته ايم كه در پيشگاه تو فرود آييم، تا به شفاعت تو دست يابيم و به يادگارها و آثار بازمانده از تو بنگريم و برخى از حقوق تو را ادا كنيم و تو را در پيشگاه پروردگارمان شفيع قرار دهيم. بار گناهان كمرهاى ما را شكسته است و تو شفيعى3.

ص: 102


1- . آيين وهابيت، جعفر سبحانى، صص275 و276.
2- . «إنَّ شَفاعَتِي يَومَ الْقيامَةِ لأَهْلِ الْكَبائِر مِنْ امَّتي». مسند احمد، ج3، ص213.

هستى كه شفاعتت پذيرفته است و ما را به شفاعتت وعده داده اند، پس در پيشگاه خدا شفيع ما باش و از پروردگار بخواه كه ما را بر سنت تو بميراند و در زمره همراهانت برانگيزد... شفاعت، شفاعت، يا رسول الله!... (1)

يكى از علماى اهل سنت مى نويسد:

زائر پيامبر(ص) به آن حضرت توسل جويد و در توسل به او، از خداوند به جاه و مقام وى مسئلت كند؛ زيرا توسل به حضرتش كوه هاى گناه و بارهاى سنگين معاصى را فرو مى ريزد. بركت شفاعت او و عظمتش در پيشگاه پروردگار، در حدى است كه هيچ گناهى ياراى ماندن در برابرش نيست. هركس جز اين عقيده داشته باشد، محرومى است كه خداوند، چشم بصيرتش را كور كرده و دلش را به گمراهى كشانده است. آيا مخالف اين عقيده، اين آيه را نشنيده است: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ... . (2)

در زمان حيات پيامبر، گناه كاران براى درخواست مغفرت به حضور وى مى رسيدند و آن حضرت نيز به آنان، نسبت شرك نمى داد. در سنن ابن ماجه از پيامبر گرامى روايت مى كند كه فرمود:

آيا مى دانيد كه خدا امشب مرا بين چه چيزهايى مخير فرمود؟ گفتيم: «خدا و پيامبر بهتر مى دانند». فرمود: «او مرا مخير ساخت5.

ص: 103


1- . «السلام عليك يا شفيع الامة... يا رسول الله، نحن وفدك و زوار حرمك تشرفنا بالحلول بين يديك و جئنا من بلاد شاسعة و امكنة بعيدة نقطع السهل والوعربقصد زيارتك لنفوز بشفاعتك والنظر إلى مآثرك و معاهدك... والاستشفاع بك إلى ربنا... أنت الشافع المشفع... فاشفع لنا إلى ربك وأسأله ان يميتنا على سنتك»؛ الغدير، ج5، ص139 به نقل از مراقى الفلاح، حسن بن على شربنلانى.
2- . شرح المواهب، ج8، ص145.

بين اينكه نصف امت من وارد بهشت گردند و بين شفاعت، پس شفاعت را اختيار نمودم». گفتيم: «اى پيامبر خدا، از پروردگار خود بخواه كه ما را شايسته شفاعت گرداند». فرمود: «شفاعت، براى هر مسلمانى خواهد بود». (1)

در اين حديث به روشنى، ياران پيامبر از خود او درخواست شفاعت مى كنند و مى گويند: «أدع الله...».6.

ص: 104


1- . «أتَدرونَ ما خَيّرني ربّي اللّيلةَ؟ قُلنا الله وَ رَسولُه أعلَمُ. قال فانّه خَيّرني بَينَ أنْ يَدخُلَ نِصفَ امّتي الجنَّةَ وَ بَينَ الشّفاعةِ فاخْترتُ الشَّفاعةَ، قلنا يا رَسولَ الله ادْعُ الله أنْ يَجعلَنا مِن أهلِها قال هي لِكلِّ مُسلمٍ». سنن ابن ماجه، ج2، ص586.

كتابنامه

* قرآن كريم

* نهج البلاغه

1. آداب سفر حج، سيدعلى قاضى عسكر، چاپ اول، تهران، نشر مشعر، 1382ه.ش.

2. آداب سفر و زيارت عتبات عاليات، سيدعلى قاضى عسكر، نشر مشعر.

3. آيين وهابيت، جعفر سبحانى، چاپ هشتم، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1376ه.ش.

4. الاتحاف بحبّ الاشراف، عبدالله شافعي، قم، منشورات الرضي، 1363ه.ق.

5. احكام روابط زن ومرد، سيد مسعود معصومى، چاپ بيست و چهارم، قم، بوستان كتاب، 1380ه .ش.

6. اخبار مكه، ازرقى، مترجم: محمود مهدوى دامغانى، تهران، چاپ و نشر بنياد مستضعفان، 1368ه .ش.

7. ادب زيارت و معرفت زائر، عبدالحسين نيشابورى، چاپ اول، قم، دليل ما، 1380ه .ش.

8. ادب فناى مقربان، عبدالله جوادى آملى، قم، نشر اسراء، 1383ه .ش.

ص: 105

9. أسد الغابه، على بن ابى الكرم ابن اثير، بيروت، دار الكتاب العربي.

10. الاصابة في تمييز الصحابه، ابن حجر عسقلاني، چاپ اول، بيروت، دارالكتب العلميه، 1415ه .ق.

11. اصول كافى، محمد بن يعقوب كلينى، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1365ه.ش.

12. امالى الصدوق، محمد بن على بن بابويه (شيخ صدوق)، چاپ پنجم، بيروت، اعلمى، 1400ه .ق.

13. بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1404ه .ق.

14. بر ستيغ نور، على رفيعى، چاپ اول، قم، كتابخانه آيت الله مرعشى نجفى، 1373ه .ش.

15. بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفّار، قم، كتابخانه آيت الله مرعشى، 1404ه .ق.

16. پيمان پارسايى، ابوالفضل بهرام پور، چاپ اول، تهران، مشعر، 1387ه.ش.

17. تاريخ المدينة المنوره، ابن شبه، قم، دار الفكر، 1410ه .ق.

18. تاريخ بغداد، احمد بن على الخطيب البغدادى، چاپ اول، بيروت، دارالكتب العلميه، 1417ه .ق.

19. تحف العقول، ابن شعبة حرانى، قم، مؤسسة النشر الإسلامى، 1404ه .ق.

20. تحفة الفقها، سمرقندى، چاپ دوم، بيروت، دارالكتب، 1414ه .ق.

21. تفسير آسان، محمدجواد نجفى خمينى، تهران، اسلاميه، 1398ه .ق.

22. تفسير الميزان، محمدحسين طباطبايى، مترجم محمدباقر موسوى همدانى، قم، انتشارات اسلامى.

23. تفسير روح المعانى، آلوسى، بيروت، دارالكتب العلميه، 1415ه .ق.

ص: 106

24. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازى، چاپ بيست و دوم، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1380ه.ش.

25. تفسير هدايت، سيد محمدتقى مدرسى، ترجمه: احمد آرام، مشهد، بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس، 1377ه .ش.

26. التمهيد، ابن عبد البر، مغرب، 1387ه .ق.

27. توسل و رابطه آن باتوحيد، حسين رجبى.

28. توضيح المسائل، امام خمينى.

29. تهذيب الاحكام، محمد بن حسن طوسى، چاپ چهارم، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1365ه .ش.

30. تهذيب الأحكام، محمد بن حسن طوسى، چاپ سوم، تهران، دارالكتب الإسلاميه، 1364ه .ش.

31. تهذيب التهذيب، ابن حجر عسقلانى، بيروت دار الفكر للطباعة والنشر، 1404ه .ق.

32. ثواب الأعمال، محمد بن على بن بابويه (شيخ صدوق)، قم، منشورات الشريف الرضى، 1368ه .ش.

33. الجعفريات، محمد بن محمد بن اشعث، تهران، مكتبة نينوى.

34. جنات ثمانيه، محمدباقر حسينى خلخالى، چاپ اول، قم، دليل ما، 1381ه.ش.

35. جواهر الكلام، محمدحسن نجفى، چاپ هفتم، بيروت، دار احياء التراث العربى.

36. الخصال، محمد بن على بن بابويه (شيخ صدوق)، چاپ اول، قم، جامعه مدرسين، 1403ه .ق.

ص: 107

37. الدروس الشرعية فى فقه الاماميه، محمد بن مكى (شهيد اول)، چاپ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1417ه .ق.

38. الذريعة الى تصانيف الشيعه، آقا بزرگ طهرانى، چاپ دوم، بيروت، دارالاضواء.

39. ره توشه زيارت، محمود اكبرى، قم، شهاب الدين، 1384ه .ش.

40. زندگى دوازده امام، هاشم معروف الحسينى، چاپ دوم، تهران، اميركبير، 1373ه.ش.

41. زيارت در تمدن ها و اديان ديگر، غلامرضا جلالى، نشريه زائر.

42. زيارت عاشورا و تربت سيدالشهدا، حيدر قنبرى، چاپ اول، قم، شميم كوثر، 1385ه .ش.

43. زيارت، جواد محدثى، چاپ اول، تهران، نشر مشعر، 1371ه .ش.

44. سفينة البحار، شيخ عباس قمى، چاپ دوم، قم، اسوه، 1416ه .ق.

45. سنن ابن ماجه، محمد بن يزيد قزوينى، بيروت، دار الفكر للطباعة والنشر.

46. سنن الدارمى، عبدالله بن بهرام الدارمى، دمشق، مطبعة الاعتدال، 1349ه.ق.

47. السنن الكبرى، احمد بن حسين بيهقى، بيروت، دار الفكر.

48. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، قم، كتابخانه آيت الله مرعشى نجفى، 1404ه .ق.

49. شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، تقى الدين فاسى المكى، مترجم: محمد مقدّس، چاپ اول، تهران، مشعر، 1386ه .ش.

50. صحيح البخارى، محمد بن اسماعيل بخارى، بيروت، دار الفكر للطباعة والنشر، 1401ه .ق.

ص: 108

51. صحيح مسلم، مسلم نيشابورى، بيروت، دارالفكر.

52. الصواعق المحرقه، احمد بن حجر الهيثمى، قاهره، مطبعة اليمينيه، 1312ه.ق.

53. الطبقات الكبرى، محمدبن سعد، بيروت، دارصادر.

54. علامه امينى جرعه نوش غدير، مهدى لطفى، چاپ دوم، قم، مؤسسه فرهنگى انتشاراتى انصارى، 1379ه .ش.

55. علل الشرائع، محمد بن على بن بابويه (شيخ صدوق)، نجف، منشورات المكتبة الحيدريه، 1385ه .ق.

56. عمدة القارى، بدرالدين عينى، بيروت، دار إحياء التراث العربى.

57. عوالى اللئآلى، ابن أبى جمهور الإحسائى، چاپ اول، قم، سيدالشهداء، 1403ه .ق.

58. عيون أخبار الرضا، محمد بن على بن بابويه (شيخ صدوق)، بيروت، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات، 1404ه.ق.

59. الغدير، عبدالحسين امينى، چاپ چهارم، بيروت، دارالكتاب العربى، 1397ه .ق.

60. غررالحكم و دررالكلم، عبدالرحمان بن محمد تميمى، قم، دفتر تبليغات اسلامى، 1366ه .ش.

61. فرحة الغرى، عبدالكريم بن طاوس، چاپ اول، قم، دارالرضى.

62. فريادگر توحيد، مؤسسه تحقيقاتى اهل بيت(عليهم السلام)، چاپ دوم، قم، مؤسسه انتشاراتى انصارى، 1378ه .ش.

63. كامل الزيارات، ابن قولويه، چاپ اول، قم، موسسة نشر الفقاهه، 1417ه.ق.

ص: 109

64. كتاب الثقات، ابن حبان، چاپ اول، حيدر آباد، مؤسسة الكتب الثقافيه، 1393ه.ق.

65. كشف الغطاء، شيخ جعفر كاشف الغطاء، اصفهان، مهدوى.

66. كنز العمال، على متقى الهندى، بيروت، مؤسسة الرساله، 1409ه .ق.

67. كيمياى محبت، محمد محمدى رى شهرى، چاپ اول، قم، دارالحديث، 1378ه.ش.

68. لؤلؤ و مرجان، ميرزا حسين نورى، چاپ دوم، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1379ه .ش.

69. مجموعه آثار امام خمينى، صحيفه امام، چاپ اول، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1378ه .ش.

70. مجموعه سخنان و پيام هاى مقام معظم رهبرى، صحيفه حج، چاپ اول، تهران، نشر مشعر، 1382ه .ش.

71. المزار، محمد بن محمد مكى (شهيد اول)، قم، مؤسسة الإمام المهدى(عج)، 1410ه .ق.

72. المزار، مفيد، چاپ اول، بيروت، دار المفيد للطباعة والنشر، 1414ه .ق.

73. مستدرك الوسائل، ميرزا حسين نورى، قم، آل البيت(عليهم السلام)، 1408ه .ق.

74. مسند أبى يعلى، أبو يعلى احمد بن على التميمى، دار المأمون للتراث.

75. مسند احمد، احمد بن حنبل، بيروت، دارصادر.

76. مصباح المنير، محمدبن على فيومى، چاپ اول، قم، دارالهجره، 1405ه.ق.

77. معالم المدرستين، سيد مرتضى عسكرى، بيروت، دارالفكر للطباعة والنشر، 1410ه .ق.

ص: 110

78. معانى الأخبار، محمد بن على بن بابويه (شيخ صدوق)، قم، مؤسسة النشر الإسلامى، 1379ه .ق.

79. مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمى، قم، شركت تعاونى ناشران قم.

80. مكارم الاخلاق، حسن بن فضل طبرسى، قم، شريف رضى، 1412ه .ق.

81. من لا يحضره الفقيه، محمد بن على بن بابويه (شيخ صدوق)، قم، انتشارات اسلامى جامعه مدرسين، 1413ه .ق.

82. المنجد، احمد بندر ريگى، چاپ اول، تهران، انتشارات ايران، 1370ه.ش.

83. موسوعة زيارات المعصومين(عليهم السلام)، مؤسسة الامام الهادى(ع)، قم، اعتماد، 1425ه .ق.

84. ميزان الحكمه، محمدمحمدى رى شهرى، چاپ اول، قم، دارالحديث.

85. وسائل الشيعه، شيخ حرّ عاملى، قم، آل البيت(عليهم السلام)، 1409ه.ق.

86. وفاء الوفا، على بن احمد سمهودى، بيروت، دارالكتب العلميه، 1404ه.ق.

87. همراه با زائران خانه خدا، حوزه نمايندگى ولى فقيه در امور حج و زيارت.

ص: 111

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109