نشانه های راه : ره توشۀ منتظران دفتر پنجم

مشخصات کتاب

سرشناسه:طالعی، عبدالحسین، 1340 -

عنوان و نام پديدآور:نشانه های راه/ بازنویسی عبدالحسین طالعی.

مشخصات نشر:تهران: موسسه فرهنگی نبأ، 1396.

مشخصات ظاهری:52ص؛ 5/14 × 5/21 س م.

فروست:بازنویسی منتهی الآمال - باب چهاردهم؛ دفتر سوم.

شابک:27000ریال: 978-964-6643-97-0

يادداشت:پشت جلد به انگلیسی: Abdul - Husein Taleei. Signs the path....

يادداشت:چاپ دوم.

يادداشت:چاپ قبلی: موسسه فرهنگی نبا، 1382 (55ص).

يادداشت:کتاب حاضر بازنویسی کتاب" منتهی الامال" نوشته عباس قمی است.

یادداشت:کتابنامه: ص. 50 - 52.

موضوع:محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق. - -- معجزات

موضوع:Muhammad ibn Hasan, Imam XII -- Miracles

موضوع:قمی، عباس، 1254 - 1319 . منتهی الآمال -- اقتباس ها

شناسه افزوده:قمی، عباس، 1254 - 1319 . منتهی الآمال

رده بندی کنگره:BP51/35

رده بندی دیویی:297/959

شماره کتابشناسی ملی:8704378

اطلاعات رکورد کتابشناسی:ركورد كامل

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ص: 1

اشاره

ص: 2

بازنویسی منتهی الآمالي- باب چهاردهم

دفتر پنجم

ره توشۀ منتظران

بازنویسی: عبدالحسين طالعي

انتشارات نبأ

ص: 3

انتشارات نبأ

ره توشه منتظران

بازنویسی: عبدالحسین طالعی

چاپ و صحافی: دالاهوو صالحاني

چاپ دوم: 1395

شمارگان: 1000 نسخه قیمت: ...، ریال

ناشر: انتشارات نبأ: تهران، خیابان شریعتی، روبروی ملک، خیابان شبستری، خیابان ادیبی، شماره 26، تلفن: 77504683 (021) دورنگار: 77506602 (021) صندوق پستی: 15655/377

نشانی سایت انتشارات نبأ http://nabacultural.org

شابک: - - -600-978 :ISBN

ص: 4

سخن ناشر

بسم الله الرحمن الرحيم

انسان در دنیا همچون مسافری است که دقایقی در این مسیر طولانی، به استراحت می پردازد. این مسافر، راه درازی پیموده تا به اینجا آمده، و هنوز مسافت درازی در پیش دارد. مسافر عاقل، در این سفر طولانی نیاز به راهنما را، بیش از نیاز به آب و غذا و هوا احساس می کند. دریغا! که گاه برخی از مسافران، آن چنان به جاذبه های این محل موقت استراحت دل می بندند که اصل سفر و نیازهای آن را فراموش می کنند. اما مسافران خردورز و اندیشمند، نه به این لحظات کوتاه ، بل به اصل سفر و زاد و توشه راه و رهنمودهای راهنمایان می اندیشند.

خدای حکیم توانا، پیش از آنکه اصل سفر را به عنوان برنامه به انسان بدهد، به تأمین نیازهای او در سفر اقدام کرده و مهمترین نیاز او یعنی راهنمای آگاه دلسوز امین را برای او برآورده است. این راهنمایان، پیامبران و امامان علیهم السلام هستند، که انسان را در کوره راه ها و گردنه های سخت، در مقابله با انواع مشکلات احتمالی که پیش رو دارد، هدایت می کنند. شناخت این راهنمایان و ویژگی های آنها، وظیفه ای است که انسان به

ص: 5

حکم عقل، بر عهده دارد.

برخی از عالمان دین، برای رفع این نیاز، کتاب هایی در این زمینه نگاشته اند. محدث بزرگوار شیعی، مرحوم شیخ عباس قمی، در زمره این عالمان دین است. آن دانشور بزرگ - به برکت اخلاص خود در عمل - با کتاب جاودانه «مفاتیح الجنان» در میان خاص و عام شهرت یافته است . اما همین شهرت بحق ، دیگر جنبه های علمی و تحقیقی او را از یاد برخی افراد متوسط برده است. وی، سالهای فراوان، همراه با بزرگانی دیگر مانند شیخ آقا بزرگ تهرانی و میرزا محمد قمی و شیخ علی اکبر نهاوندی، در محضر استاد بی مانند علم الحديث در قرون اخیر، یعنی خاتم المحدثین میرزا محمد حسین نوری طبرسی علاوه بر درس ایمان و اخلاص، علوم رجال و درایه و کتابشناسی و تاریخ آموخت. و آثاری گرانقدر در تمام این موضوع ها برای آیندگان باقی گذاشت.

کتاب «منتهی الآمال»، از آثار محدث قمی در شناخت چهره نورانی چهارده معصوم علیهم السلام است، که در طول بیش از هفتاد سال ، در شکل دادن اندیشه دینی دوستداران معصومان پاک نهاد، نقش ویژه ای داشته است.

در این یادگار ماندگار، محدث قمی، عناصری همچون: دقّت ، استناد، بیطرفی، ژرف نگری، جامعیت، اختصار، ابتکار، مخاطب شناسی و... را به گونه ای زیبا و شگفت در فضای روح بخش ولایت و محبت خاندان نور در هم تنیده است.

این است که با وجود دهها کتاب در زمینه شناخت معصومان - هنوز «منتهى الآمال» در جایگاهی رفیع نشسته است.

به دلیل این ارج ویژه، بر آن شدیم تا دفاتری در معرفت خاندان نور، بر

ص: 6

اساس کتاب منتهى الآمال، تهیه و تدوین کنیم و به پیشگاه اهل معرفت، تحفه آوریم.

در این مجموعه علمی، کارهای زیر انجام شده است:

1- منابع احادیث و مطالب کتاب ، استخراج شد، و در آخر هر دفتر درج گردید ( با اشاره به موارد آن به صورت (1) و...)

2- شخصیت ها، اعلام تاریخی و جغرافیایی، کتاب ها و دیگر موارد یاد شده در متن که نیاز به توضیح داشت، در حد مختصر و مفید، شناسانده شد، و در پاورقی صفحات درج گردید.

3- متن بعضی از احادیث، برای بهره وری بیشتر اهل تحقیق، افزوده شد.

4- نثر کتاب، به زبان روز بازنویسی شد، تا شعاع استفاده از آن، گسترده تر شود.

5- هردفتر به یک - و گاه دو- عنوان اختصاص یافت .

نکته آخر اینکه:

تحقیق و استوارسازي متن باب چهاردهم کتاب - که مربوط به امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است -به همراه با استخراج منابع آن، حدود بیست سال پیش به دست برخی از دانشوران پژوهشگر انجام شد.

در آن زمان، هنوز چاپ حروفی و تحقیق شده و قابل اعتماد از متن کتاب منتهی الآمال عرضه نشده بود.

در طول این سال ها، منتهی الآمال بارها به صورت چاپ حروفی منتشر شد، که بهترین آنها، چاپ تحقیقی انتشارات «دلیل ما» - به اهتمام آقای

ص: 7


1- 1. - مکیال المکارم، ج 2، باب 8، امر8، حدیث 1269، ص 166؛ کمال الدين، ج 2، ص 370؛ بحارالانوار، ج51، ص 152، نقل از عیون : کم مِنْ حری مُؤْمِنَةٍ ، وَ كَمْ مِنْ مُؤْمِنٍ مُتَأَسِّفُ حیران حَزِينٍ عِنْدَ فقدان الْمَاءِ الْمُعَيَّنِ .

ناصر باقری بیدهندی - در سه مجلّد است (سال 1379).

وقتی که کارِ سالیان پیش در اختیار این مؤسسه قرار گرفت، از سویی با توجه به وجود چاپ تحقیقی یاد شده، و از سوی دیگر برای بهره گیری از تلاش پیشین، همچنین برای آشنا ساختن نسل های جدید با حقایق ارزشمند این کتاب، تصمیم به بازنویسی کتاب و تقسیم آن به دفاتری کم برگ و پربار گرفتیم.

اکنون ، شش دفتر در شناخت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف تقدیم می شود. به امید آنکه در فرصت های آینده، دفاتر دیگر از این سلسله نور عرضه گردد، و این تلاش ناچیز در آستان مقدس اهل بیت عصمت ۔ صلوات الله عليهم اجمعین - مقبول افتد.

ص: 8

سرآغاز

از نخستین روزی که انسان، دیده بر جهان می گشاید، بر خوانِ احسانِ خدای نعمت بخش می نشیند. یعنی خداي منعم، او را بدون هیچ لیاقت و شایستگی در کنار سفره گسترده نعمت خود می نشاند.

حضور پیوسته در کنار این بساط گشوده، به حکم عقل، وظایفی به عهده انسان می گذارد. مهمترین این وظایف، شکر نعمت و جلب رضایت صاحب نعمت است. انسان همواره باید نعمت هایی را که بر او می رسد، سپاس گوید. و هیچگاه- به هیچ بهانه ای - گرفتار گناه بزرگ ناسپاسی نشود، که نه عقل آن را می پسندد و نه شرع.

شکر نعمت، در هر فضا و هر زمانی، آداب و شیوه ای مخصوص به خود دارد. عقل به انسان حکم می کند که در هر شهر و دیار، و در هر زمان و موقعیت، شیوۂ سپاسگزاری را از اهل آن دیار فرا گیرد و به آن عمل کند.

مبادا کاری کند که به نظر این فرد، رعایت احترام باشد، اما صاحب نعمت ، آن را توهین به خود بداند. ضرورت فراگرفتن آداب سپاسگزاری از آشنایان دلسوز و امین، بديهیِ عقل است.

ص: 9

اکنون ، انسان است، با پیشینۀ جهل وضعف و عجز - بلکه با پیشینه عدم- که در برابر خدای خود ایستاده است.

اکنون - انسان به موهبت خدایش - علم و قدرت و کمال دارد، همه در سطح محدود، که خودش بر این محدودیت گواه است. و می داند که خدایش، این همه را بدون محدودیت دارد. و بر مبنای حکمت خود که عین حق است . به اندازه، به دیگران می بخشد.

انسان، با چنان پیشینه و چنین موقعیت، در برابر معبودی نامحدود ایستاده تا نعمت های او را سپاس گوید. اما نمی داند چگونه؟ از کجا آغاز کند؟ و آداب آن چیست؟

بار دیگر همان عقلی که موهبت خدای اوست، راه به انسان می نمایاند که: راه عبودیت را نیز باید از معبود پرسید، نه از دیگران.

همین نیاز، ما را پیوسته بردر کوی او، به بیان راز و عرض نیاز وا می دارد.

حضرت موسی علی نبینا و آله و عليه السلام، در معرفی حقّ متعال فرمود:

رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى.

خدایی که ما را آفرید و هدایت کرد، از این نیاز ما خبر دارد که ما راه شکر نعمت و شیوۂ سپاسگزاری را نمیدانیم، و جز رفتن به در خانه ی او، راهی برای رسیدن به این مطلوب نداریم.

از این رو، پیامبران و امامان را با ره توشه هدایت به سوی بشر فرستاد، تا از جانب حضرت او سخن گویند و راه به مردم نمایند.

جامه عصمت بر قامت آنان پوشانید. و خلعتِ نبوت و امامت برتنِ

ص: 10

ایشان کرد.

هریک از اینان در زمان خود، راه عبودیت به مردم آموخت، راهی که تفسیر انحصاری «صراط مستقیم» بود، و جز آن هر چه هست، راه های دیگر است که به مقصدهای دیگر می رسند.

از این رو، به حکم عقل و نقل، راه نجات منحصر در عبودیت است. و راه عبودیت، منحصر در قبول سخنان حجت های معصوم خدا است، هر کدام در دوره خود، و نیز انجام وظیفه و عرض ادب در پیشگاه آن سفیر فرستاده حق تعالی.

امروز، امام مهدی فرزند برومند امام عسکری صلوات الله عليهما،حجّت خدا در زمان ماست.

راه رسیدن به رضای حق، تنها و تنها، راهی است که به رضای او برسد. و جز آن، هر چه باشد، راه به سوی خدا نیست.

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَابَ اللَّهِ الَّذِي لَا يُؤْتَى إِلَّا مِنْهُ .

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِي مَنْ سَلَكَ غَيْرِهُ هَلَكَ .

خداوند، تنها او را در زمان ما - به عنوان حجّت و سفیر خود میان خلق برگزیده و آفریدگان خود را به قبول ولایتش آزموده است. هرکه از این در، پیش آمد، صراط مستقیم را یافته، و گرنه به هلاکت می رسد، بدون اینکه خود، آگاه شود.

حضرت بقیه الله عجل الله تعالی فرجه الشریف به وجود مختلف، بر گردن امت حقوقی بی شمار دارد. از جمله اینکه:

ص: 11

1- واسطه نعمت های الهی است، که آفریدگار، تمام نعمت ها را به برکت وجود حضرتش به آفریدگان می رساند.

2- پدر امّت است. فرزندان باید حق پدر را ارج گزارند.

3- عالِم و معلّم امّت است، متعلّمان باید حق معلّم را ادا کنند.

4- امام است بر امّت، که امّت باید تکالیف و وظایف خود را نسبت به امامشان ادا کنند.

5- منجی مردمان از ظلم و ستم است. هرکس رهایی از انواع ستمها را آرزو دارد، باید به آن منجی چشم بدوزد و در پیشگاه او عرض ادب کند.

6- یادگار خدا در زمین، و تحقق بخش اهداف پیامبران و امامان پیشین است. هر کس به آن حجّت های خدا دل بسته، باید آخرین سفیر الهی را با تمام وجود انتظار کشد. یعنی تکلیف خود را در محضر حضرتش به خوبی انجام دهد.

این عوامل، اندکی از عواملی است که به دلیل آنها، امام عصر اروحنا فداه ، حقوق فراوان بر عهده ما دارد، وما وظایف و تکالیف فراوانی -به ویژه در زمان دشوار غيبت - نسبت به حضرتش داریم.

با شناخت این تکالیف و وظایف ، نوری بر زندگي ما می تابد، که ما را تا رسیدن به کانون نور، همراهی می کند.

روایاتی که وظایف و تکالیف منتظران را بازگو می کند، در کتب حدیثی معتبر آمده است. اما ظاهرا نخستین دانشوری که تحت عنوان «تکالیف مردم نسبت به امام زمان علیه السلام» به جمع این احادیث پراکنده پرداخت، محدث نوری بود که در سال 1302 هجری قمری، باب دهم از کتاب «نجم

ص: 12

ثاقب» خود را به این موضوع اختصاص داد. و این یکی از ابتکارات آن محدث عالی مقدار در تدوین موضوعی احادیث است.

نخستین کتاب مستقل در این زمینه، کتاب «تكاليف الانام في غيبة الامام علیه السلام» نوشته مرحوم صدر الاسلام همدانی است که شصت وظیفه برای منتظران بر می شمارد. مرحوم صدر الاسلام نیز در محضر محدث نوری علم آموخته و کتاب خود را در سال 1317 هجری قمری در زمان حیات استاد، نگاشته است.

پس از آن، بهترین منبع در این زمینه، باب هشتم کتاب نفیس «مکیال المكارم» است که هشتاد وظیفه برای منتظران بر اساس روایات بر شمرده است.

محدث قمی در فصل 6 از باب 14 کتاب منتهى الآمال، خلاصه ای از بحث مفصل استاد بزرگوار خود در باب دهم نجم ثاقب را بیان داشته است.

این دفتر، به بازنویسی همان فصل می پردازد. و هشت دریچه برای رسیدن به بهشت قرب الهی بر روی منتظران می گشاید.

با اینکه تمام حقایق مربوط به امام عصرعلیه السلام مفید و خواندنی هستند، اما حقایقی که در این دفتر آمده، ضرورتی ویژه و لطفی دیگر دارد، که باید بارها بخوانیم و بر جان بنشانیم، تا قطره ای از دریای وظایف خود را نسبت به امام مهربان و پدر دلسوز و معلم معصوم الهی بازشناسیم.

امید که این علم، مقدمة تعليم به دیگران و عمل خالصانه به این حقایق باشد و ره توشه منتظران گردد. و امید که در روز ظهور، لبخند رضایت حضرتش از این انجام وظیفه، ابواب عنایت الهی را بر این منتظران هجران کشیده بگشاید، چنین باد.

ص: 13

ص: 14

در این دفتر، بخشی از وظایف مردم نسبت به امام عصر صلوات الله علیه یاد می شود. و گوشه ای از آداب بندگی و رسوم فرمانبرداری بیان می گردد، برای آنان که سر به زیر فرمان اطاعت آن جناب فرود آورده اند، و خود را عبد طاعت، و ریزه خوار احسان وجود مبارک او می دانند، و آن وجود گرامی را امام و واسطه رسانیدن فیض الهی و نعمت های بی پایان دنیوی و اخروی می شناسند. از این میان، چند وظیفه بیان می شود:

اول - غم و غصه داشتن برای غیبت

باید برای آن حضرت در ایام غیبت مهموم باشیم. این امر، دلائل فراوان دارد، از جمله:

1- پنهان بودن آن جناب ، که دست مردم به دامان وصالش نرسد، و دیدگان، به نور جمالش روشن نگردد.

در کتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام ، از حضرت امام رضا علیه السلام روایت شده است که در ضمن خبری متعلق به حضرت مهدی بیان فرمود:

چه بسیار زنان و مردان مؤمن ، که متأسف و حیران و محزونند ، در زمانی که آب رونده و جاری (ماء معین) را گم کنند، یعنی حضرت حجت علیه السلام . (1)

ص: 15


1- 1. - مکیال المکارم، ج 2، باب 8، امر8، حدیث 1269، ص 166؛ کمال الدين، ج 2، ص 370؛ بحارالانوار، ج51، ص 152، نقل از عیون : کم مِنْ حری مُؤْمِنَةٍ ، وَ كَمْ مِنْ مُؤْمِنٍ مُتَأَسِّفُ حیران حَزِينٍ عِنْدَ فقدان الْمَاءِ الْمُعَيَّنِ .

در دعای ندبه است که:

گران است بر من، که خلق را ببینم و تو دیده نشوی، و از تو، نه آوازی بشنوم و نه رازی.

گران است بر من، که بلا، برتو احاطه کند نه بر من، و به تو، از جانب من ، نه ناله ای برسد و نه شکایتی.

جانم فدای تو ، غایبی که از ما کناره نداری. جانم فدای تو ، آن دور شده که از ما دوری نگرفتی.

جانم فدای تو ، که آرزوی هر مشتاق و آرزومندی - از مرد و زن - که تو را یاد آورند و ناله کنند.

گران است بر من، که من بر تو بگریم، و خلق از تو دست کشیده باشند.(1)

تا آخر دعا که نمونه ای است از درد دل آنکه جامی از چشمه محبت آن جناب نوشیده است.

2- ممنوع بودن آن سلطانِ عظیم الشان از رتق و فتق و اجرای احکام و حقوق و حدود، که حق خود را در دست غیر می بیند.

از حضرت باقر علیه السلام روایت است که به عبدالله بن ظبيان (یا: عبدالله بن دینار) فرمود:

«هیچ عیدی برای مسلمین نیست ، نه قربان و نه فطر، مگر آنکه برای آل محمد علیهم السلام حزنی را تازه می کند.

راوی پرسید: چرا؟

فرمود:

ص: 16


1- 2. - مكايل المكارم، ج 2، باب 7، مقصد 3، حدیث 1150، ص 98. عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَلَا تُرىٰ، وَلَا أَسْمَعَ ُ لَكَ حَسِيساً وَلَا نَجْوىٰ، عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ تُحِيطَ بِكَ دُونِيَ الْبَلْوَىٰ وَلَا يَنالَُكَ مِنِّي ضَجِيجٌ وَلَا شَكْوىٰ، بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ مُغَيَّبٍ لَمْ يَخْلُ مِنَّا، بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ نازِحٍ مَا نَزَحَ عَنَّا، بِنَفْسِي أَنْتَ أُمْنِيَّةُ شائِقٍ يَتَمَنَّىٰ مِنْ مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ ذَكَرا فَحَنَّا، بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ عَقِيدِ عِزٍّ لَايُسامىٰبِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ أَثِيلِ مَجْدٍ لَايُجارَىٰ ، بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ تِلادِ نِعَمٍ لَاتُضاهىٰ، بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ نَصِيفِ شَرَفٍ لَايُساوَىٰ، إِلىٰ مَتَىٰ أَحارُ فِيكَ يَا مَوْلايَ وَ إِلَىٰ مَتَىٰ ؟ وَأَيَّ خِطابٍ أَصِفُ فِيكَ وَأَيَّ نَجْوَىٰ ؟ عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أُجَابَ دُونَكَ وَأُناغَىٰ ، عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَبْكِيَكَ وَيَخْذُلَكَ الْوَرَىٰ.

«ایشان حق خود را در دست غیر خودشان می بینند». (1)

3. جمعی از دزدان داخلي دین مبین، از کمین بیرون آمده اند، و شکوک و شبهات در قلوب عوام - بلکه خواص - می افکنند، تا آنکه پیوسته، دسته دسته از دین خداوند بیرون روند. کار به آنجا برسد که علمای راستین، امکان برای اظهار علم خود نیابند، و وعدۂ امامان راست گفتار تحقق یابد که فرمودند:

زمانی فرا می رسد که اگر مؤمن بخواهد دین خود را نگاه دارد، برای او مشکل تر است از اینکه قطعه ای از آتش در دست خود بگیرد. (2)

در این موضوع، چند حدیث نقل می شود:

1- «شیخ نعمانی» روایت کرده که عُمَیره - دختر نفیل - گفت: شنیدم که حضرت حسین بن علی علیه السلام می فرماید:

«آن امری که شما منتظر آنید، روی نمی دهد، تا اینکه بعضی از شما از بعضی بیزاری جوید، و بعضی از شما در صورت بعضی آب دهان اندازد، و بعضی از شما به کفر بعضی شهادت دهد،و بعضی از شما، بعضی دیگر را لعن کند».

به آن جناب گفتم: پس خیری در آن زمان نیست؟ امام حسین علیه السلام فرمود:

«تمام خیر در آن زمان است، قائم ما خروج می کند و همة آنها را دفع می کند». (3)

و نیز از حضرت صادق علیه السلام خبری به همین مضمون نقل کرده است.(4)

ص: 17


1- 3. - مکیال المکارم، ج 2، باب 6، حدیث 1083، ص 35؛ فروع کافی، ج4، کتاب الصيام، باب النوادر، حدیث 2، ص 169 - 170؛ علل الشرایع،ص 389؛ تهذیب الاحکام، ج 3، ص 289؛ من لایحضره الفقیه، ج 1،ص 324. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ دِينَارٍ عَنْ أَبِي جعفرعلیه السلام قَالَ قَالَ : يَا عَبْدَ اللَّهِ مَا بَيْنَ عَبْدِ للمسلين أضځی وَ لَا فِطْرٍ إِلَّا وَ هُوَ يَجِدُ لآِلِ مُحَمَّدٍ فِيهِ حُزْناً وَ لِمَ ذَاكَ قَالَ لِأَنَّهُمْ يَرَوْنَ حَقَّهُمْ فِي يَدِ غَيْرِهِمْ.
2- 4. - غیبت نعمانی، ص 205 - 206.
3- 5. - غیبت نعمانی، باب 12، حدیث 9، ص 205. عَنْ عَمِيرَةَ بِنْتِ نقيل قَالَتْ : سَمِعْتُ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ علیه السَّلَامُ يَقُولُ لَا يَكُونُ هَذَا الْأَمْرُ الَّذِي تَنْتَظِرُونَ حَتَّى يبرا بغضکم مِنْ بَعْضٍ وَ يَلْعَنُ بعضکم بُغْضاً وَ يَتْفُلُ بعضکم فِي وَجَّهَ بَعْضٍ وَ حتی يَشْهَدُ بعضکم بِالْكُفْرِ عَلَى بَعْضٍ قُلْتُ مَا فِي ذَلِكَ خیر قَالَ الْخَيْرُ كُلُّهُ فِي ذَلِكَ عِنْدَ ذَلِكَ يَقُومُ قَائِماً فیرفع ذَلِكَ کُلَّه.
4- 6. - غیبت نعمانی، باب 12، حديث 10، ص 206. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السَّلَامُ أَنَّهُ قَالَ : لَا يَكُونُ ذَلِكَ الْأَمْرُ حَتَّى يَتْفُلُ بَعْضَكُمْ فِي وُجُوهِ بِغَضٍّ وَ حَتَّى يَلْعَنُ بعضکم بَعْضاً وحتی يُسَمِّي بعضکم بَعْضاً كَذَّابِينَ .

2- نعمانی، از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کرده که خطاب به مالک بن ضمره(1) فرمود:

«ای مالک! چگونه ای تو ، آنگاه که شیعه بدین سان اختلاف کنند، پس انگشتان خود را داخل نمود در یکدیگر(2). گفتم: «ياامیرالمؤمنین ! در آن زمان خیری نیست»؟

فرمود:

تمام خیر در آن وقت است. قائم ما خروج می کند. پیش از او هفتاد تن می آیند که دروغ بر خدا و رسولش می بندند. آن حضرت، همة آنها را می کشد. آنگاه مردم را بر یک امر جمع میکند». (3)

3- نعمانی از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود:

«شما يقيناً آزموده خواهید شد، ای شيعة آل محمد، آزموده شدن سرمه در چشم (4). صاحب سرمه می داند که چه زمانی سرمه در چشمش ریخته می شود، ولی نمی داند که چه وقت از چشم بیرون می رود. و چنین است که شخصی صبح میکند به جاده ای از امر ما، ولی شام میکند در حالی که از آن بیرون رفته است. و شام میکند بر جاده ای از امر ما، و صبح می کند در حالی که از آن بیرون رفته است.» (5)

ص: 18


1- «مالک بن ضمره» یکی از اصحاب امیرالمؤمنین علی علیه السلام است که علوم زیادی را از ایشان فرا گرفته است. وی «اباذر» را درک کرده و از او نیز علومی را کسب کرده است.
2- . یعنی: همچون فرو رفتن این انگشتان، بین شیعیان، اختلاف و نزاع، ایجاد می شود.
3- 7. - بحارالانوار، ج 52، باب 21، حديث 34، ص 115؛ غیبت نعمانی، باب 12، حدیث 11، ص 206. عَنْ مالک بْنِ ضَمْرَةَ قَالَ قَالَ امیرالمومنین علیه السَّلَامُ يَا مَالِكَ بْنِ ضَمْرَةَ كَيْفَ أَنْتَ إِذَا اخْتَلَفَتِ الشِّيعَةُ هَكَذَا وَ شَبَّكَ أَصَابِعَهُ وَ أَدْخَلَ بَعْضَهَا فِي بَعْضٍ فَقُلْتُ يَا أميرَالمُؤمِنينَ مَا عِنْدَ ذَلِكَ مِنْ خیر قَالَ الْخَيْرُ کله عِنْدَ ذَلِكَ يَا مَالِكُ عِنْدَ ذَلِكَ يَقُومَ قَائِمُنَا فیقدم سَبْعِينَ رَجُلًا يَكْذِبُونَ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ ص فيقتلهم ثُمَّ يَجْمَعُهُمْ اللَّهُ عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ .
4- به قدری گمراهی ها و امواج باطل زیاد می شود که هیچکس از سرانجام کار خویش مطلع نیست، نمی داند که بعد از ظهر یا فردا، بر ایمان و پیروی اهل بیت عصمت باقی است یا نه . خداوند، ما را از این فتنه ها نجات بخشد.
5- 8. - بحارالانوار، ج 52، باب 21، حدیث 2، ص101؛ غیبت نعمانی، ص 206 -207. لَتُمخَضُنَّ یَا مَعْشَرَ الشِّيعَةِ شِيعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ کمخيض الْكُحْلِ فِي الْعَيْنِ لِأَنَّ صَاحِبَ الْكُحْلِ يَعْلَمُ مَتَى يَقَعُ فِي الْعَيْنِ وَ لَا يَعْلَمُ مَتَى يَذْهَبُ فَيُصْبِحُ أَقْدَمُ وَ هُوَ يَرَى أَنَّهُ عَلَى شَرِيعَةٍ مِنْ أَمْرِنَا قيمسي وَ قَدْ خَرَجَ مِنْهَا وَ يُمْسِي وَ هُوَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِنْ أَمْرِنَا فَيُصبِحُ وَقَدْ خَرَجَ مِنْهَا .

4- از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:

به خدا سوگند، حتماً شکسته خواهید شد، مانند شکستن شیشه. البته، شیشه بر می گردد و عود می کند. (بلکه بالاتر:) به خدا سوگند، هر آینه شکسته می شوید، مانند شکستن کوزه و کوزه چون شکست ، بر می گردد چنان که بوده است(1). قسم به خدا که غربال خواهید شد. و قسم به خدا که امتحان خواهید شد، تا آنکه کسی از شما نماند، مگر اندکی (2). و کف دست مبارک را خالی کردند». (3)

و بر این مضمون ، اخبار بسیاری روایت کرده است.

5۔ شیخ صدوق ، در کمال الدین روایت کرده که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

گویا می بینم که شماها گردش می کنید ، مانند گردش شتری که چراگاه را می طلبد، اما آن را نمی یابد(4)، ای گروه شیعه . (5)

6- صدوق روایت کرده که حضرت صادق علیه السلام به «عبدالرّحمان بن سَیّابَه» (6) فرمود:

ص: 19


1- شما به شدّتی بدتر از شکستن شیشه و کوزه، شکسته می شوید، زیرا شیشه و کوزه، پس از شکستن، قابل اصلاح و ترمیم می باشند، اما شما پس از شکستن، دیگر اصلاح نمی شوید.
2- اگر در کف دست انسان، مقداری گندم یا دانه های دیگر باشد، و انسان آنها را با سرازیر کردن دست، خالی کند، جز چند دانه معدودی که به کف دست می چسبد، بقیه از دست بیرون می ریزند. شما هم به همینگونه از دین بیرون می روید. و جز اندکی بر دین خدا باقی نمی مانند، خداوند، ما را از آن عده کم قرار دهد.
3- 9. -غیبت نعمانی، باب 12، حدیث 13، ص 207. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السَّلَامُ أَنَّهُ قَالَ : وَ اللَّهُ لَتُكَسَرُنَ تَكْسِرُ الزُّجَاجِ وَ إِنِ الزُّجَاجِ لْيُعَادِ فَيَعُودُ كَمَا کان وَ اللَّهِ لَتُكَسَرُنَّ تَكْسِرُ الْفَخَّارِ فَانِ الْفَخَّارِ ليتكسر فَلَا يَعُودُ كَمَا کان وَ وَ اللَّهِ لَتُغَرْبَلُنَّ وَ وَ اللَّهِ لَتُمَیَّزُنَّ وَ اللَّهِ لَتُمَحَّصُنَّ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنکُمْ إِلَّا الْأَقَلِّ وَ صَعَّرَ کَفَّه.
4- مانند شتری که در پی چراگاه می گردد، ولی آن را نمی یابد، مؤمنین از شما نیز امام غائبشان را جستجو می کنند، ولی او را نمی یابند.
5- 10. - کمال الدين، ج 1، باب 26، حديث 17، ص 304؛ بحارالانوار، ج 51، ص 110. كَأَنِّي بِكُمْ تَجُولُونَ جولان الْإِبِلِ تَبْتَغُونَ المرعی ، فَلَا تَجِدُونَهُ یا مَعْشَرَ الشِّیعَة .
6- «عبدالرحمن بن سَیّابه کوفی بجلی» از بزرگان اصحاب امام صادق صلوات الله علیه می باشد.

«شما چگونه خواهید بود، در آن زمان که ، بدون امام هادی و بدون نشانه ای بمانید، و بعضی از شما از بعضی بیزاری جوید در آن هنگام شما را امتحان می کنند. و جدا می شوید و بیخته می شوید». (1)

7۔ شیخ صدوق روایت کرده که سدیر صیرفی(2) گفت: من و مفضل بن عمرو ابوبصیر و ابان بن تغلب (3) به خدمت مولای خود، امام جعفر صادق علیه السلام داخل شدیم. آن حضرت را دیدیم که بر روی خاک نشسته بود، و مسح (عبای درشت) خیبری در بر داشت که آستین هایش کوتاه بود، از شدت اندوه، سرگردان بود، و مانند زنی که فرزند عزیزش مرده بود، گریه می کرد. مانند جگر سوخته، آثار حزن و محنت در روی حضرتش ظاهر و هویدا بود. واشک از دیده های آن گرامی جاری بود، و می گفت:

« سرور من ! غیبت تو، خواب مرا ربوده و استراحت را از من گرفته، و راحت را از دل من برده است. سرور من ! غیبت تو، مصیبت مرا دائم ساخت. بلایا و مصیبت ها را بر من پیاپی گردانید. آب دیدة مرا جاری کرد. ناله و فغان و حزن را از سينة من بیرون آورد. و بلاها را بر من متصل گردانید».

سدیر گفت: «چون آن حضرت را به آن حالت دیدیم، عقل های ما پرواز

ص: 20


1- 11. - بحارالانوار، ج 52، باب 21، حدیث 22، ص 112؛ كمال الدين، ج 2، ص 348. كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا بَقِيتُمْ بِلَا إِمَامُ هُدًى وَ لَا عَلَمُ ؟ يَتَبَرَّا َبَعضُکُم مِنْ بُغْضِ ؟ فَعِنْدَ ذَلِكَ تمیزون وَ تُمَحَّصُونَ وَ تُغَربَلُونَ ، وَ عِنْدَ ذلک اخْتِلَافِ السَّيفَين ِ، وَ إِمَارَةِ أَوَّلُ مِنَ النَّهَارِ وَ قَتَلَ وَ خَلَعَ مِنْ آخِرِ النَّهَارِ .
2- « سدير بن حکیم صیرفی کوفی» از اصحاب امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهما السلام بود که عزت و درجه والایی نزد آن دو بزرگوار داشت.
3- «ابوسعید ابان بن تغلب بن رباح البكري» (متوفی 141 هجری) از مفسرین، محدثین، ادباء و فقهای عصر سه امام همام: «ابا محمد، علی بن الحسین، ابا جعفر الباقر، اباعبدالله جعفر بن الصادق علیهم السلام بود. جلالت و قداست وی به حدی است که امام باقر علیه السلام به او فرمود: «من دوست دارم که در شيعه ام مثل تو دیده شوند». و همچنین امام صادق علیه السلام پس از فوتش فرمود: «به خدا قسم که موت «ابان»، قلب مرا به درد آورد»

کرد، و واله و حیران شدیم، و دل های ما از آن بی تابی نزدیک بود که پاره گردد. گمان کردیم که آن حضرت را زهر داده اند، یا آنکه بلیهای بزرگ از بلاهای دهر براو روی آورده است.

عرض کردم: «ای بهترین خلق، خدا هرگز چشم تو را گریان نگرداند، چه حادثه ای تو را گریان ساخته است؟ و چه حالت روی داده که چنین ماتمی گرفته ای؟»

آن حضرت، از شدّت غصّه و گریه ، آه سوزناک، از دل غمناک برکشیدو فرمود:

من صبح امروز، نظر در کتاب جَفَر کردم. و آن کتابی است مشتمل بر علم منایا و بلايا(1). و در آنجا از بلاهایی یاد شده که بر ما می رسد. و در آنجا علم گذشته و آینده است تا روز قیامت. و خدا آن علم را مخصوص محمد و ائمه بعد از او علیهم السلام گردانیده است. نگاه کردم. در آن جا، ولادت حضرت صاحب الامر علیه السلام ، غیبت آن حضرت، طول غیبت، درازی عمر او، ابتلای مؤمنان در زمان غیبت ، بسیار شدن شکت و شبهه در دل مردم به دلیل طول غیبت او و نیز مرتد شدن اکثر مردم در دین خود را دیدم، که چگونه ریسمان اسلام را که حق تعالی در گردن بندگان نهاده ، از گردن خود می گشایند. لذا رقّت به من دست داده و حزن بر من غالب شده است»(2).

(2). برای این موضوع، همین خبر شریف کافی است. اگر تحیّر و تفرّق و

ص: 21


1- بحارالانوار 116/102 .
2- علم زمان مرگ افراد و مصیبت هایی که بر آنها وارد می شود. «منايا» جمع منه، یعنی اجل، مرگ. «بلايا» جمع بلیه یعنی مصیبت.

ابتلای شیعه در ایام غیبت و تولّد شکوک در قلوب ایشان، سبب گریستن حضرت صادق علیه السلام شود، که سالها پیش از وقوع آن بوده، و خواب از چشم های مبارکش ببرد، پس فرد مؤمنی که مبتلای به آن حادثه بزرگ و غرق شده در آن گرداب بیکرانه تاریک مواج باشد، به گریه و زاری و ناله و بیقراری و حزن و اندوه دائمی و تضرع به سوی حضرت باری، جل وعلا سزاوارتر است(1).

دوم - انتظار ظهور

دومین وظیفه بندگان در ایام غیبت، آن است که هر لحظه در انتظار فرج آل محمد علیهم السلام و پر شدن زمین از عدل و داد و غالب شدن دین راست بر جمیع ادیان را انتظار کشند، و چشم به راه وعده ای باشند که خدای تعالی به نبيّ اكرم خود خبر داده و وعده فرموده است. بلکه بشارت آن را به جمیع پیغمبران و امت ها داده است، روزی که جز خدای تعالی، کسی را نپرستند، و چیزی از دین نماند که از بیم احدی در پرده ستر و حجاب بماند(2)، و بلا و شدّت از حق پرستان برود. چنان که در زیارت مهدی آل محمد است:

السَّلَامُ عَلَى الْمَهْدِيَّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ تعالی بِهِ الامم أَنْ يُجْمَعُ بِهِ الْكَلِمِ وَ يَلُمُّ بِهِ الشَّعْثَ ویملا بِهِ الارض قِسْطاً وَ عَدْلًا وَ یُمَکِّن

ص: 22


1- وقتی حضرت صادق علیه السلام قبل از غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بدينگونه بر مصیبت غیبت امام مهدی علیه السلام می گریند، ما که اکنون در مصیبت غیبت آن حضرت گرفتار آمده ایم، باید به مراتب بیشتر بر غیبت آن حضرت بگرییم.
2- منظور از حجاب و پوشش، غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و تقیّه های آن است .

لَهُ و يُنجَربِهِ وَعَدَ الْمُؤْمِنِينَ».

سلام بر مهدی، آن کسی که خداوند جمع امّت ها را به او وعده داده که به وجود او، کلمه ها را جمع کند. (یعنی، اختلاف را از میان ببرد و دین یکی شود) و به دست او پراکندگی ها را گرد آورد، و به وسيله او زمین را از عدل و داد پر کند، و به سبب او، وعدۂ فرجی را که به مؤمنین داده است، عملی سازد. (1)

این فرج عظیم را، در سال هفتاد از هجرت وعده داده بودند. چنانچه شیخ راوندی در کتاب خرائج، از ابی اسحاق سبیعی(2) روایت کرده، از عمرو بن حَمِق» (3)یکی از چهار نفر صاحب اسرار امیرالمؤمنين علیه السلام بود که گفت:

«داخل شدم بر علی علیه السلام ، آنگاه که او را در کوفه ضربت زده بودند. به آن جناب گفتم که بر توباکی نیست، این فقط زخمی مختصر است. فرمود:

« به جان خود قسم، که من از شما مفارقت خواهم کرد».

آنگاه فرمود: «تا سال هفتاد، بلا است، و این را سه مرتبه فرمود» .

گفتم: «آیا پس از بلا، گشایشی هست ؟» آن حضرت به من جواب نداد و بیهوش شد. تا آنکه می گوید: «گفتیم: یا امیرالمؤمنین، به درستی که تو فرمودی تا سال هفتاد، بلا است»(4). آیا بعد از بلا، گشایش است؟

ص: 23


1- 13. - مصباح الزائر، ص 228؛ بحارالانوار، ج 102، ص 101؛ مفاتيح الجنان، فرازی از زیارت حضرت صاحب الامر علیه السلام که آغازش چنین است: «السَّلامُ عَلَى الحَقِّ الجَديدِ...».
2- «ابواسحاق سبیعی»، از اصحاب امام حسن مجتبی علیه السلام است.
3- «عمرو بن حمق خزاعی» از یاران حضرت علی و امام حسن مجتبی علیهما السلام ، و یکی از اصحاب سرّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود. که همراه با حُجر بن عُدی به شهادت رسید. آن حضرت درباره اش فرمود: «خدایا قلبش را نورانی بگردان و به سوی صراط مستقیم هدایتش کن. پس به او گفت: «ای کاش در میان سربازانم، صد نفر مانند تو داشتم. امام حسین علیه السلام در نامه ای خطاب به معاویه، وی را قاتل عمرو معرفی می کنند و او را بر این جنایت ، شماتت میکنند.
4- ظاهرة مراد از آنچه در روایات، به عنوان وعده فرج در سال 70 آمده است (چنانچه برخی از آن روایات را مرحوم مولف - قدس سره - نیز نقل می نماید)، فرج کلی حضرت بقیه الله علیه السلام نمی باشد، و وعدۂ فرج جزئی شیعه ، و آسایش و راحتی نسبی آنها، نسبت به زمان های قبل و بعد است، نه ظهور کلی امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف.

فرمود:

«آری ، به درستی که بعد از بلا ، رهایی است. و خداوند آنچه را که می خواهد محو می سازد، و اثبات می کند. و در نزد او است ام الکتاب» (1).

شیخ طوسی در کتاب غیبت، و کلینی در کافی روایت کرده اند که ابی حمزه ثمالی گفت: به ابی جعفر(امام باقر علیه السلام ) عرض کردم: به درستی که على علیه السلام می فرمود که تا سال هفتاد، بلاست و بعد از بلا، گشایش است، ولی ما رهایی ندیدیم».

ابوجعفر علیه السلام فرمود:

«ای ثابت (2) به درستی که خدای تعالی وقت این امر را در سال هفتاد قرار داده بود. چون حسین علیه السلام کشته شد، غضب خداوند بر اهل زمین شدت گرفت. پس آن را تأخیر انداخت تا سال صد و چهل . آنگاه ما به شما خبر دادیم، شما خبر ما را نشر کردید و پردة سر را دریدید، پس خدای تعالی آن را تأخیر انداخت. و پس از آن، وقتی برای آن در نزد ما قرار نداد(3)؛

ص: 24


1- وعده آسایش بعد از بلا، وعده مشروط است به وعده قطعی اگر افراد یا اقوامی لیاقت نداشته باشند، خداوند مقدرات نیک آنها را محو نموده، سرنوشت دیگری بر آنها می نویسد، چنانچه در متن می خوانیم که این وعده الهی، به دلیل ظلم و گناه مردم، به تعویق افتاد. امیرالمؤمنین علیه السلام ، در ادامه کلام خود، به همین اصل کلی محو و اثبات الهی اشاره می فرماید.
2- ثابت بن دینار، نام ابوحمزه ثمالی است، که ایشان به کُنیه شهرت یافته است.
3- وعدة فرج جزئی برای شیعیان، سال 70 بود، چون یاری سیدالشهداء علیه السلام ننمودند و آن حضرت مظلومانه به شهادت رسیدند، خداوند خشم نمود و آن را 70 سال به تأخیر انداخت، ووعدة فرج، به سال 140 موکول شد. چون این خبر را به دشمن رساندند و رازداری نکردند، حق متعال این وعده را نیز به زمان دیگری انداخت، و برای وعده فرج جزئی دیگر وقت مشخصی تعیین نفرمود.

یَمحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ (1).

ابوحمزه گفت: من این خبر را خدمت امام جعفر صادق علیه السلام عرضه داشتم. فرمود: به درستی که چنین بود. (2)

در فضیلت انتظار، احادیث فراوان رسیده که بعضی از آنها نقل می شود:

1- شیخ نعمانی در کتاب غیبت، روایت کرده از علاء به سَیابه، که ابی عبدالله، امام جعفر بن محمد صادق علیه السلام فرمود:

کسی از شما که بمیرد، در حالی که منتظر این امر باشد، مانند کسی است که در خیمه ای باشد که از آن حضرت قائم علیه السلام است». (3)

2- نعمانی از ابوبصیر (4)روایت کرده که آن حضرت روزی فرمود:

آیا شما را خبر ندهم به چیزی که خداوند، عملی را از بندگان قبول نمی کند، مگر به سبب آن؟

گفتیم: بلی، فرمود:

ص: 25


1- خداوند، آنچه می خواهد محو می کند. و آنچه را که می خواهد برقرار می سازد، وام الكتاب (که حاوی علم محوشده ها و برقرار شده است) در نزد اوست (سورۂ رعد، آیه 39).
2- 13. - مصباح الزائر، ص 228؛ بحارالانوار، ج 102، ص 101؛ مفاتيح الجنان، فرازی از زیارت حضرت صاحب الامر علیه السلام که آغازش چنین است: «السَّلامُ عَلَى الحَقِّ الجَديدِ...».
3- 15. - غيبت نعمانی، باب 11، حدیث 15، ص 200؛ كمال الدين، ص :644 مَنْ مَاتَ بَيْنَكُمْ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ مُنْتَظِراً كَانَ کمن هُوَ فِي الْفُسْطَاطِ الَّذِي لِلْقَائِمِ علیه السَّلَامُ .
4- «ابوبصیر، لیث بن بختری» از اصحاب سه امام بزرگوار امام محمد باقر، امام جعفر صادق و امام موسی کاظم علیهم السلام می باشد. علمای رجال ، او را از اعلام دین و اصحاب اجماع به شمار آورده اند. امام صادق علیه السلام وی را حافظ دین و مورد وثوق حضرت باقر علیه السلام دانسته، به وی وعده بهشت دادند. و در روایت دیگر، ابوبصیر را در شمار کسانی محسوب نمودند که خداوند درباره ایشان فرموده است: « اَلسّٰابِقُونَ اَلسّٰابِقُونَ أُولٰئِكَ اَلْمُقَرَّبُونَ » .

شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ ، و اقرار به آنچه خداوند امر فرمود، و دوستی ما و بیزاری از دشمنان ما، یعنی ائمه مخصوصاً، و گردن نهادن برای ایشان، و ورع و کوشش در راه خدا، و آرامی و انتظار کشیدن برای قائم علیه السلام.

آنگاه فرمود:

به راستی، برای ما دولتی است که خداوند، هر وقت که خواست، آن را می آورد.

سپس فرمود:

«هر کس که خوش دارد که از اصحاب قائم علیه السلام باشد، باید انتظار کشد و به ورع و محاسن اخلاق عمل کند در حالی که او انتظار دارد. اگر (در این حال) بمیرد، و قائم علیه السلام پس از او خروج کند، برای او پاداشی است، مثل کسی که آن جناب را درک کرده باشد. پس کوشش کنید و انتظار کشید، گوارا باد ، گوارا باد برای شما، ای گروه مورد رحمت». (1)

3 - شیخ صدوق در کمال الدين، روایت کرده که امام صادق علیه السلام فرمود:

از دین ائمه است: ورع، عفت ، صلاح و انتظار کشیدن فرج آل محمد علیهم السلام . (2)

4- شیخ صدوق، از حضرت رضا علیه السلام روایت کرده که رسول خدا صلی الله و علیه وآله وسلم فرمود:

برترین اعمال امّت من، انتظار فرج از خداوند عزوجل است.(3)

5۔ شیخ صدوق روایت کرده که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

ص: 26


1- 16. - غیبت نعمانی، باب 11، حدیث 16، ص 200؛ بحارالانوار، ج 52، ص 140. عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السَّلَامُ أَنَّهُ قَالَ ذَاتَ يَوْمٍ أَلَا أخبرکم بمالا يَقْبَلُ اللَّهُ عزوجل مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِهِ فَقُلْتُ بَلَى فَقَالَ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ الْإِقْرَارَ بِمَا أَمَرَ اللَّهُ وَ الْوَلَايَةُ لَنَا وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَعْدَائِنَا يَعْنِي الائمة خَاصَّةً وَ التَّسْلِيمَ لَهُمْ وَ الْوَرَعِ وَ الإجتهاد وَ الطمأنيته وَ الإنتظار لِلْقَائِمِ علیه السَّلَامُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ لَنَا دؤله يَجِي ءُ اللَّهُ بِهَا إِذَا شَاءَ ثُمَّ قَالَ مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فلينتظرو لِيَعْمَلَ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنَ الْأَخْلَاقِ وَ هومنتظر فَإِنْ مَاتَ وَ تَمَامِ الْقَائِمِ بَعْدَهُ کان لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ أدرکه فَجَدُّوا وَ انْتَظِرُوا هَنِيئاً لَكُمْ أَيَّتُهَا الْعِصَابَةُ الْمَرْحُومَةُ.
2- 17. - بحارالانوار، ج 52، باب 22، حدیث 1، ص 122؛ كمال الدين، ج 2، ص 337. قَالَ الصَّادِقُ علیه السَّلَامُ مِنْ دِينِ الْأَئِمَّةِ الْوَرَعِ وَ العفه وَ الصَّلَاحِ إِلَى قَوْلِهِ وَ انْتِظَارُ الْفَرَجِ بِالصَّبْرِ .
3- 18. - کمال الدین، ج 2، باب 55 ، حدیث 3، ص 644. أَفْضَلُ أَعْمَالُ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرْجِ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ.

منتظر امر ما، مانند کسی است که در راه خدا، در خون خود غلتیده باشد. (1)

6- شیخ طبرسی در احتجاج(2) روایت کرده که توقیعی از حضرت صاحب الامر علیه السلام به دست محمد بن عثمان بیرون آمد و در آخر آن مذکوراست:

برای تعجیل بسیار دعا کنید ، به درستی که فرج شما در آن است. (3)

7- شیخ طوسی در غيبت از مفصل روایت کرده که گفت: «در محضر حضرت صادق علیه السلام ) سخن از قائم به میان آوردیم، و نیز سخن از کسی از اصحاب ما که انتظار حضرتش را می کشید، اما قبل از ظهور درگذشت.

حضرت ابوعبدالله علیه السلام به ما فرمود:

زمانی که قائم علیه السلام خروج کند، کسی بر سر قبر مؤمن می آید. به او می گوید: «ای فلان ، به درستی که صاحب تو ظاهر شد ، اگر خواهی که ملحق شوی، پس ملحق شو. و اگر می خواهی که در نعمت پروردگار خود اقامت کنی ، پس اقامت داشته باش.(4)

شیخ برقی(5) در محاسن، روایت کرده که امام صادق علیه السلام به مردی از

ص: 27


1- 19. - كمال الدين، ج 2، باب 55، حدیث 6، ص 645 . الْمُنْتَظَرُ لِأَمْرِنَا کالمتشحط بِدَمِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ .
2- ابومنصور، احمد بن علی بن ابیطالب طبرسی، از مفاخر فقهای شیعه و علمای نامی طبرستان بود. برخی از تألیفات او، عبارتند از: الكافی در فقه، ال احتجاج مشتمل بر احتجاجات نبی اکرم، و ائمه اطهار صلوات الله عليهم، مفاخرالطالبيه ، تاریخ الائمه، فضائل الزهراء عليهما السلام .
3- 20. - احتجاج طبرسی، ج 2، ص 284. وَ أَكْثِرُوا الدُّعَاءِ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فرجکم .
4- 21. - غیبت شیخ طوسی، ص 276. عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ : ذَكَرْنَا الْقَائِمِ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ مَنْ مَاتَ مِنْ أَصْحَابِنَا يَنْتَظِرُهُ فَقَالَ لَنَا أبوعبد اللَّهِ علیه السَّلَامُ إِذَا قَامَ أُتِيَ الْمُؤْمِنُ فِي قَبْرِهِ فیقال لَهُ يَا هَذَا إِنَّهُ قَدْ ظَهَرَ صَاحِبُكَ فَإِنَّ تَشَأْ أَنْ تَلْحَقُ بِهِ فَالْحَقُّ وَ إِنْ تَشَأْ أَنْ تُقِيمُ فِي کرامة رَبِّكَ فَأَقِمْ .
5- ابوجعفر، احمد بن ابی عبدالله محمد بن خالد برقی (متوفی 274 هجری) از مشاهیر محدّثین قم و از اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام است. شيخ صفّار در بصائر الدرجات از او روایات نقل می کند. از بیشمار تألیفات او، تنها محاسن باقی مانده، که شیخ صدوق در کتب خود، از آن بهره ای کامل گرفته است.

اصحاب خود فرمود:

هر یک از شما که با دوستی اهل بیت و انتظار کشیدن فرج بمیرد، مثل کسی است که در خيمة قائم علیه السلام باشد. (1)

9- و در روایت دیگر فرمود: بلکه مثل کسی است که با رسول خدا صلی الله و علیه وآله وسلم باشد. (2)

10- و در روایت دیگر فرمود:

مانند کسی است که در پیش روی رسول خدا صلی الله و علیه وآله وسلم شهید گردد.(3)

11- شیخ صدوق از محمد بن فضیل روایت کرده که گفت: درباره فرج، از حضرت رضا علیه السلام سؤال کردم. فرمود:

«آیا انتظار فرج از فرج نیست؟ خدای عزوجل فرمود:«فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ »(4)

شما انتظار برید. به درستی که من با شما از انتظار کشندگانم . یعنی ، شما فرج مرا انتظار برید، من هم انتظار می برم آن وقتی را که برای این امر مصلحت دانستم، که آن وقت در رسد. (5)

12- شیخ صدوق روایت کرده که امام رضا علیه السلام فرمود:

«چه نیکو است صبر و انتظار فرج! آیا نشنیده ای قول خداوند را که فرمود:«وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ»(6)«فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ »(7)

ص: 28


1- 22. - بحارالانوار، ج 52، باب 22، حديث 15، ص 125؛ محاسن برقی، ص 174. قَالَ أَبُو عبدالله عَلیهِ السَّلَامُ مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ منتظرأ لَهُ کانَ کَمَن کانَ فِي فُسْطَاطِ الْقَائِمِ عَلیهِ السَّلَامُ .
2- 23. - کمال الدین، ج 2، باب 33، حدیث 11، ص 338؛ محاسن برقی، ص 173. بَلْ کانَ کَالضَّارِبِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله و علیه وآله وسلم بِالسَّيْفِ .
3- 24.- بحارالانوار، ج 52، باب 22، حدیث 18، ص 126؛ محاسن برقی، ص 172. کَمَن اشتُشهِدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ .
4- سوره اعراف / آیه 71.
5- 25. - کمال الدین، ج 2، باب 55، حدیث 4، ص 645؛ بحارالانوار، ج 52، ص 128.
6- سورة هود / آیه 93.
7- سوره اعراف / آیه 71.

پس بر شما باد به صبر، زیرا که فرج بعد از ناامیدی می آید. و به تحقیق که پیش از شما کسانی بودند که از شما صبرکننده تر بودند. (1)

سوم - دعا برای امام عصر علیه السلام

دعا کردن برای حفظ وجود مبارک امام عصر علیه السلام از شرور شیاطین انس و جن، طلب تعجيل نصرفت و ظفر و غلبۀ حضرتش بر کفّار و ملحدین و منافقین، نوعی از اظهار بندگی و اظهار شوق و زیادتی محبت است. و دعاهای وارده در این مقام بسیار است. از جمله به سه دعا اشاره می شود:

1- دعایی است که از یونس بن عبد الرحمن(2) روایت شده که حضرت امام رضا علیه السلام امر می فرمودند که برای حضرت صاحب الامر علیه السلام به این الفاظ دعا کنید:

اللّٰهُمَّ ادْفَعْ عَنْ وَلِيِّكَ وَخَلِيفَتِكَ وَحُجَّتِكَ ... (تا آخر) (3)

و من این دعا را در کتاب مفاتیح الجنان در باب زیارت حضرت صاحب علیه السلام نقل کردم(4).

2۔ صلوات منسوب به ابوالحسن ضرّاب اصفهانی (5) است که ما آن را

ص: 29


1- 26. - کمال الدين، ج 2، باب 55 ، حدیث 5، ص 645. مَا أَحْسَنَ الصَّبْرِ وَ انْتِظَارُ الْفَرَجِ أَمَّا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عزوجل وَ رتقبوا انی معکم رَقِيبُ فَانْتَظِرُوا إِنِّي معکم مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ فَعَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فانه إِنَّمَا يَجِي ءُ الْفَرْجِ عَلَى الْيَأْسُ فَقَدْ كَانَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ أَصْبِرُ مِنکُمْ .
2- يونس بن عبدالرحمن، از اصحاب دو امام بزرگوار، امام کاظم و امام علی بن موسی الرضا علیهم السلام است. روایات بسیاری از آن دو امام همام شنیده و نقل کرده است. امام رضا علیه السلام درباره کتاب او (يوم وليله) فرمود: خداوند، در روز قیامت، به عدد هر حرف این کتاب نوری به وی عطا کند. و در حدیث دیگری بهشت را برای او تضمین نمودند. جناب يونس، در زمان فتنه واقفيه و رويارويي آنها با امام رضا علیه السلام از حریم ولایت امام زمانش، به خوبی دفاع کرد، و با آن گروه منحرف جهاد نمایانی داشت.
3- 27.- مکیال المکارم، ج 2، باب 7، مقصد 3، حدیث 1139، ص 73؛ جمال الأسبوع، ص 507 - 511.
4- به کتاب مفاتیح الجنان، پس از دعای ندبه رجوع شود.
5- «ضراب اصفهانی» از بزرگان ایام غیبت صغری است که حضرت ولی عصر اروحنا فداه دعای صلوات را برای او ارسال فرمودند، تا او و دیگر منتظران ، در عصر جمعه، با آن به مناجات با خدا برخیزند.

در مفاتیح، در آخر اعمال روز جمعه نقل کردیم . (1)

3- این دعای شریف نیز وارد شده است:

«اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ فلان بن فلان، و به جای «فلان بن فلان» میگویی:الحُجَهِ بنِ الحَسَن. صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا .(2)

در شب بیست و سوم ماه رمضان، در حالت ایستاده و نشسته، و در هر حالتی که باشی، در تمام آن ماه، و هرقسم که برایت ممکن شود و هر زمان از روزگارت که آماده شوی، بعد از تمجید حقّ تعالی و صلوات بر پیغمبر و آل علیهم السلام این دعا را مکرّر بخوان. (3)

دعاهای دیگر نیز وارد شده که در اینجا امکان نقل آن نیست، هرکه طالب است ، رجوع به «نجم ثاقب» کند. (4)

چهارم - صدقه دادن

وظیفه چهارم، این است که در حد امکان، در هر زمان، برای حفظ وجود مبارک امام عصر علیه السلام صدقه دهد. هیچ نفسی عزیزتر و گرامی تراز وجود مقدس امام عصر علیه السلام و ارواحنا فداه نیست، و نباید باشد. بلکه باید آن حضرت را محبوب تر از نفس خویش بداند. و اگر چنین نباشد، در ایمان،

ص: 30


1- 28. - مكيال المكارم، ج 2، باب 7، مقصد 3، حدیث 1138، ص70.
2- 1. بارالها، در این هنگام و در تمام اوقات، برای ولیّت حضرت حجت بن الحسن - که درود توبر او و بر پدرانش باد - سرپرست و نگهدار و رهبر و یاور و راهنما و نگهبان باش، تاگیتی را به فرمان او درآوری، و او را مدتی طولانی در زمین برخوردار گردانی.
3- 29. - مفاتیح الجنان، ذیل اعمال شب بیست و سوم ماه رمضان.
4- 30. - نجم ثاقب، باب 8، تکلیف 7، ص 445.

ضعف و نقصان دارد و در اعتقاد او خلل و سستی است(1). به اسانید معتبر، از رسول خدا صلی الله و علیه وآله وسلم روایت شده است که فرمود:

کسی از شما ایمان نیاورد، تا آنکه من و اهل بیت من، نزد او محبوب تر از جان و فرزند و تمام مردم باشیم. (2)

و چگونه چنین نباشد، در حالی که وجود و حیات و دین و عقل و صحت و عافیت و دیگر نعمت های ظاهری و باطنی تمام موجودات، از پرتو آن وجود مقدس و اوصیای او ۔ صلوات الله عليهم - است.

در این زمان، ناموس عصر و مدار دهر، نوربخش آفتاب و ماه، صاحب این قصر و بارگاه، سبب آرامش زمین و سیرافلاک، و رونق دنیا از زمین تا آسمان، حاضر در قلوب نیکان، و غائب از دیدۂ بیگانگان، حضرت حجت بن الحسن صلوات الله عليهما است. جامۂ صحت و عافیت در این زمان، اندازه قامت موزون آن نفس مقدس و شایسته قد معتدل آن ذات اقدس است. پس بر تمامي خود پرستان - که تمامی اهتمامشان در حفظ و حراست و سلامتی نفس خویش است . لازم و ضروری است که مقصود اولی و هدف اصلی ایشان از چنگ زدن به دامان هر وسیله و سببی که برای بقای صحت و جلب عافیت و قضای حاجت و دفع بلیت مقرر شده، مواردی همچون دعا و تضرع و تصدق و توسل برای

ص: 31


1- بنابر آیه شریفه: «النبّي أولى بِالمُؤمنيينَ مِن أَنفُسِهِم» بر معتقدین به این آیه لازم است که برای مقام شريف نبوت و ولایت ، اولویت بر خویش (جان، مال و آبرو و دیگر متعلقات وجود) قائل باشند. و این اولویت را در زندگانی عملی نیز به اثبات رسانند. مثلا وقتی که می خواهند دعا کنند، اول برای فرج امام زمان حال و شادی قلب آن حضرت، و بعد برای خویشتن دعا کنند. وقتی می خواهند صدقه بدهند، اول برای سلامت آن حضرت، و بعد برای سلامت خود و بستگان خود صدقه بدهند. خلاصه اینکه وجود مقدس امام معصوم را بر خود و جميع ماسوی الله مقدم بدانند.
2- 31. - مکیال المکارم، جلد 2، باب 8، امر 24، حدیث 1376، ص 212. لَا يُؤْمِنَ عَبْدٍ حَتَّى أَكُونَ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ أَهْلِي أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنْ أَهْلِهِ وَ عَثْرَتِي أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ عِتْرَتِهِ وَ ذَاتِي أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ ذَاتِهِ .

سلامتی و حفظ آن وجود مقدّس باشد. چه رسد به افراد وفادار و امام شناس، که جز آن وجود مقدس، کسی را لایق هستی و سزاوار عافیت و تندرستی نمی دانند(1).

پنجم - حج کردن و حج دادن به نیابت امام عصر علیه السلام

در گذشته، این عمل در میان شیعیان، مرسوم بود. و آن حضرت، این عمل را تقريراً تأیید فرمودند. چنان که قطب راوندی رحمة الله، در کتاب «خرائج» روایت کرده که ابومحمد دَعلَجی(2) دو پسر داشت. یکی از آن دو، صالح بود. به نام «ابوالحسن» که مردگان را غسل میداد، و پس دیگر او مرتکب محرمات می شد. یکی از شیعیان، قدری طلا به ابومحمد داد که به نیابت حضرت صاحب الامر علیه السلام حج کند، چنان که عادت شیعیان در آن وقت چنین بود. ابومحمد، قدری از آن زر را به آن پسر فاسد داد، او را با خود برد که برای حضرت حج کند. وقتی که از حج بر می گشت، چنین نقل کرد:

در موقف (یعنی عرفات) جوان گندم گونِ نیکو هیبتی را دیدم که مشغول تضرع و زاری و دعا بود. چون من به نزدیک او رسیدم، به سوی من توجه کرد و فرمود: «ای شیخ، آیا حيا نمی کنی ؟»

ص: 32


1- حال که تمام نعمت ها، از روشنی آفتاب گرفته تا چرخش افلاک، و تمام ارزاق ، از طرف وجود مقدس امام عصر علیه السلام و به خاطر وجود مقدس آن حضرت، از جانب خداوند ريزش میکند، بر همه افراد، اعم از خودپرستان (که همه نیرویشان مصروف خود آنها می شود) و متولیان به ولاء اهل بیت (که خود را طفیلی وجود امام عصر می بینند و فقط ایشان را لایق برخورداری از نعمت های حق متعال می دانند) لازم و واجب است که از تمام وسائل و لوازم (دعاء، صدقه، توسل و...) در جلب سلامتی و آسایش و راحتی آن وجود مقدس، تلاش کنند، و به این کار، اولویت دهند.
2- درباره او رجوع شود: رجال نجاشی، ص 230.

من گفتم: سرور من! از چه چیز حیا کنم؟

فرمود: «به تو حجّه می دهند، برای آن کسی که میدانی، امّا تو آن را به فاسقی میدهی که خمر می آشامد؟ نزدیک است که این چشم تو کور شود».

بعد از برگشتن، چهل روز نگذشت، مگر آنکه از همان چشم که به آن اشاره شد، جراحتی بیرون آمد. و از آن جراحت، آن چشم ضایع شد. (1)

ششم - برخاستن درهنگام شنیدن نام مبارک حضرتش

برخاستن برای تعظیم شنیدن اسم مبارک آن حضرت، خصوص اگر اسم مبارک قائم علی باشد، از وظایف شیعه است، چنانکه سیره تمام طبقات اماميه كثّرهم الله تعالی بر آن مستقر شده، که تمام آنان از عرب و عجم و ترک و هند و دیلم بدان عمل می کنند. و این خود، نشان دهنده وجود مأخذ و اصلی برای این عمل است، اگرچه تاکنون به نظر نرسیده باشد. لكن از چند نفر از علما و اهل اطلاع، شنیده شده که ایشان خبری در این باب دیدند(2). این مطلب را از عالم متبحر جلیل، «سید عبدالله»، سبط محدث جزائری پرسیدند. و آن مرحوم در بعضی از تصانیف خود، جواب دادند که خبری دیدند به این مضمون:

« روزی در مجلس حضرت صادق علیه السلام اسم مبارک حضرت مهدی یاد شد. امام صادق برای تعظیم و احترام آن اسم برخاست». (3)

ص: 33


1- 32. - اربعین خاتون آبادی، ص 53، ذیل حدیث 13؛ خرائج، ج 1، ص 480؛ بحارالانوار، ج 52، ص 59؛ اثباء الهداء ، ج 7، ص 346؛ وسائل الشيعة، ج 8، ص 147؛ مستدرک الوسائل، ج 8، ص70.
2- ظاهرا چند حدیث در این باب، وجود دارد (همانطور که مرحوم مولف، این مطلب را خواهند فرمود) که مأخذ یکی از آنها مشکات الانوار طبرسی از حضرت رضا علیه السلام، و مأخذ دیگری تنبیه الخواطر ورام از حضرت صادق علیه السلام است.
3- 33. - نجم ثابت، باب 8، ذیل تکلیف ششم، ص 445.

محدث قمی گوید: این بود، کلام استاد ما، در نجم ثاقب. لكن علامه محدث جلیل و فاضل ماهر متبحر نبیل، سیّدنا الاجل، آقا سید حسن موسوی کاظمی ادام الله بقاه(1) در کتاب تكملة أمل الآمل کلامی به این مضمون دارد:

یکی از علمای امامیه، عبدالرضا ابن محمّد - که از اولاد متوکل است - کتابی درباره حضرت امام رضا علیه السلام موسوم به «تأجيج نيران الأحزان في وفاة سلطان خراسان» نوشته است. از متفرّدات آن کتاب، این است که می فرماید:

« روایت شده که وقتی دعبل خزاعی قصیدة تائيّة خود را برای حضرت امام رضا علیه السلام انشاء کرد، به این بیت رسید:

خُرُوجُ إِمَامٍ لَا محاله خَارِجُ

يَقُومُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ وَ الْبَرَكَاتِ (2)

در این حال، حضرت امام رضا علیه السلام برخاست ، بر روی پاهای مبارک خود ایستاد، و سر نازنین خود را به سوی زمین خم کرد. و کف دست راست خود را بر سر گذاشته بود، و میگفت (3): (4)

اللَّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ مَخْرَجُهُ ، وَ انْصُرْنَا بِهِ نَصْراً عَزِيزاً . (5)

ص: 34


1- مرحوم آیت الله سید حسن صدر کاظمی، از بزرگان علمای نیمه اول قرن چهاردهم، صاحب کتاب های تأسیس الشيعة لعلوم الاسلام، و دهها کتاب مفید دیگر، در زمینه های تفسیر، حدیث، تاریخ، رجال، فقه و اصول و غیر اینها.
2- قیام کردن امام (حضرت بقیه الله علیه السلام ) ناگزیر انجام می شود. ایشان به نام خداوند، با برکات بسیار قیام می فرمایند.
3- خدایا فرجش را نزدیک فرما و در خروج (قیام) او تعجیل کن. و به وسیله او ما را یاری فرما، یاری مقتدرانه ای.
4- 34. - اربعین خاتون آبادی، ص 138، حدیث 23 .
5- 34. - اربعین خاتون آبادی، ص 138، حدیث 23 .

هفتم - دعا برای حفظ ایمان در زمان غیبت

یکی از وظایف مهم، در ظلمات غیبت، تضرع و مسئلت از خداوند تبارک و تعالی، برای حفظ ایمان و دین، از نفوذ شبهات شیاطین و کافران مسلمان نما، و خواندن دعاهای وارده برای این کار است. از جمله سه دعا یاد می شود:

1- دعایی که نعمانی و کلینی به سندهای متعدد از زرارہ(1) روایت کرده اند که گفت: شنیدم ابوعبدالله ، امام صادق علیه السلام می فرماید:

«به راستی که برای قائم علیه السلام غیبتی است، پیش از آنکه خروج کند».

گفتم: برای چه؟ گفت:

امنیت ندارد و با دست خود به شکم مبارک اشاره فرمود(2).

آنگاه فرمود:

«ای زراره، او است منتظر. و اوست کسی که در ولادتش شکّ می شود. بعضی از مردم می گویند که پدرش مُرد و جانشینی نگذاشت، بعضی از ایشان می گویند که حمل بود بعضی از ایشان می گویند که او غایب است (3). بعضی میگویند دو سال پیش از وفات پدرش متولد شد. و اوست منتظر، امّا

ص: 35


1- زرارة بن اعین شیبانی از مردم کوفه و شاگردان عالی مقام حضرت باقر و صادق علیهما السلام است. در فقاهت و دیانت و وثاقت و علم و فضل در میان انبوه شاگردان ائمه اطهار نظیر نداشته است. زراره از اعلام دین و سرآمد أصحاب اجماع است، یعنی کسانی که هر حدیثی با سند صحیح روایت کنند، علمای شیعه اجماع بر قبول آن دارند. امام صادق علیه السلام به «فيض بن مختار» فرمود: هرگاه طالب حديث ما شدی، از زراره اخذ کن.
2- اشاره به اینکه ممکن است حضرتش را بکشند.
3- یعنی: برخی می گویند که مادر حضرت مهدی علیه السلام به آن حضرت باردار بود و بچه سقط کرد.

خداوند خواسته که قلوب شیعه را امتحان کند. در این زمان ابطال کنندگان به شکت می افتند».

زراره گفت: فدای تو شوم. اگر آن زمان را درک کردم چه کنم؟

فرمود:

اگر آن زمان را درک کردی، این دعا را بخوان(1).

اَللّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِفْ نَبِیَّکَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْنی رَسُولَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعْرِفْ، حُجَّتَکَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْنی حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی. (2)

2- ودعایی طویل که با همین جملات آغاز می شود. پس از آن، « اللَّهُمَّ لَا تُمِتنِي مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَ لَا تُزِغْ قَلْبِي بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنِي » (3) (تا آخردعا). و ما آن را در ملحقات کتاب مفاتیح الجنان ذکر کردیم . سید ابن طاووس، در «جمال الاسبوع» بعد از دعاهای بعد از نماز عصر روز جمعه آن را نقل می کند. آنگاه می فرماید:

اگر در مورد تمام تعقیبات عصر روز جمعه که نقل کردیم، عذری داشته باشی، مبادا خواندن این دعا را مهمل گذاری، زیرا به راستی این دعا را از فضل خداوند جل جلاله شناختیم که ما را به آن مخصوص فرمود. پس به آن اعتماد کن.

ص: 36


1- بارالها، خود را به من بشناسان، که اگر خود را به من نشناسانی، پیغمبرت را نخواهم شناخت. بارالها، فرستاده ات را به من بشناسان، که اگر فرستاده ات را به من نشناسانی، حجت تو را نخواهم شناخت. بارالها، حجت خود را به من بشناسان، که اگر حجتت را به من نشناسانی، از دینم گمراه خواهم شد.
2- 35. - بحارالانوار، ج 52، باب 22، حدیث 70، ص 146؛ کافی، ج 1، ص 337؛ غیبت نعمانی، ص 166؛ کمال الدین، ص 342، حلیة الابرار، ج 2، ص 443.
3- پروردگارا، مرا به مرگ جاهلیت نمیران. و پس از آنکه مرا هدایت کردی ، قلب مرا نلغزان .

محدث قمی گوید: قریب به همین کلام را «سید ابن طاووس»، در ذیل صلوات منسوب به «ابوالحسن ضرّاب اصفهانی» فرموده اند. (1)

از این کلام شریف ، استفاده می شود که در این مورد، مطلبی از جانب حضرت صاحب الامر علیه السلام به دست آورده اند، و این از مقام ایشان بعيد نیست.

3- دعایی که شیخ صدوق از عبدالله بن سنان(2) روایت کرده که گفت: ابوعبدالله (امام صادق) علیه السلام فرمود:

« زود است که شبهه به شما می رسد، که بدون نشانه و راهنما و پیشوای هدایت کننده می مانید. و کسی در آن شبهه ، نجات نمی یابد، مگر آن کسی که «دعای غریق» را بخواند».

گفتم: دعای غریق چگونه است؟ فرمود: میگویی:

« یا اللَّهُ يَا رَحمنُ يَا رَحِيمُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ»(3).

گفتم:

« یا مُقَلّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ ».

امام صادق علیه السلام فرمود:

خداوند عزوجل، مقلّب قلوب و ابصار است، لکن بگو ،چنانکه من می گویم:»(4).

ص: 37


1- 37. - جمال الأسبوع، ص 521؛ مفاتیح الجنان، اعمال روز جمعه، ذیل صلوات منسوب به ابوالحسن ضرّاب اصفهانی.
2- «عبدالله بن سنان بن طريف»، از بزرگان علما و محدّثین شیعه است که علمای رجال وی را در نقل حدیث، موثق و مورد اطمینان می دانند. وی از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهما السلام بوده که روایات بسیاری از آن دو بزرگوار در ابواب گوناگون اعتقادی و فقهی نقل کرده است.
3- ای خدا، ای بخشنده، ای مهربان، ای دگرگون کننده دل ها، مرا بردینت ثابت نگاهدار.
4- مرحوم محدث قمی، در کتاب مفاتیح الجنان، پس از نقل زیارت وارث، هشداری بسیار مهم داده است. تحت عنوان «مداخله نااهلان به کتاب اخبار». ایشان در این گفتار، با اشاره به همین حديث شريف و مانند آن، نمونه هایی از دقت محدثان و عالمان گذشته در نقل احادیث و ادعیه و عدم تصرف در آنها بیان می دارد. و نتیجه می گیرد که نمی توان متن دعاها را به میل شخصی تغییر داد. دیگر بزرگان شیعه نیز در آثار خود، چنین تذکراتی داده اند.

« یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ ».(1)

هشتم - استغاثه به امام عصر علیه السلام برای حلّ مشکلات

یکی از وظایف مهم، استمداد و استعانت و استغاثه به آن جناب ، در هنگام شدائد و اهوال و بلایا و امراض، و رو آوردن شبهات و فتنه از اطراف و جوانب است که هر وقت انسان، راه چاره را نبیند، از حضرتش، حل شبهه و رفع مشکل و دفع بلا را بخواهد، زیرا آن جناب، بر حسب قدرت الهی و علوم لدنّی ربّانی، بر حال هر کس در هر جا دانا، و بر اجابتي درخواست توانا است، فیضش عام است، و از نظر در امور رعایای خود غفلت نکرده و نمی کند. در این زمینه، چند حدیث نقل می شود:

1- خود آن جناب در توقیعی که برای شیخ مفید فرستادند، مرقوم فرمودند:

علم ما بر خبرهای شما احاطه دارد. و هیچ چیز از اخبار شما، از ما غایب نمی شود. و معرفت به بلایی که به شما می رسد، از ما پنهان نیست». (2)

2- شیخ طوسی در کتاب غیبت به سند معتبر روایت کرده است که جناب ابوالقاسم حسین بن روح، نائب سوم رضي الله عنه گفت: «اصحاب ما، در مورد تفویض و غیر آن اختلاف کردند. نزد «ابی طاهر بن بلال» در ایام استقامتش رفتم. (یعنی: پیش از آنکه بعضی مذاهب باطله اختیار

ص: 38


1- 38. - کمال الدین، ج 2، باب 33، حدیث 49، ص 351؛ مهج الدعوات، ص 415؛ بحارالانوار، ج 52، ص 148 و ج 15، ص 326. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السَّلَامُ ستصیبکم شِبْهِهِ فتبقون بِلَا عِلْمٍ یری وَ لَا إِمَامَ هَدْيَ لَا يَنْجُو مِنْهَا : إِلاَّ مَنْ دَعَا بِدُعَاءِ الْغَرِيقِ قُلْتُ کیف دُعَاءَ الْغَرِيقِ قَالَ تَقُولُ : يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ یا رحیم یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثبث قَلْبِي عَلَى دِينِكَ فَقُلْتُ یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الابصار ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عزوجل مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارُ وَ لَكِنْ قُلْ کما أَقُولُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ .
2- 39. - بحارالانوار، ج 53، باب 30، حديث 7، ص 174؛ احتجاج طبرسی، ج 2، ص 322.

کند) آن اختلاف را به او فهماندم. گفت که مرا مهلت بده. چند روز به او مهلت دادم. آنگاه نزد او بازگشتم. او حدیثی به اسناد خود روایت کرد، که حضرت صادق علیه السلام فرمود:

«هرگاه خدای تعالی امری را اراده نمود، آن را بر رسول خدا عرضه می دارد. آنگاه به امیرالمؤمنین و یک ائمه علیهم السلام عرضه می کنند. آنگاه به سوی دنیا بیرون می آید. و چون ملائکه اراده نمودند که عملی را به سوی خداوند عزوجل بالا برند ، بر صاحب الزمان علیه السلام عرضه می شود. آن گاه بر هر یک از ائمه ، تا اینکه بر رسول خدا صلی الله و علیه وآله وسلم عرضه می شود. آنگاه بر خداوند عزوجل عرضه میگردد. پس هر چه از جانب خداوند فرود می آید، به دست ایشان است. و آنچه به سوی خداوند عزوجل به اندازة یک چشم به هم زدن بالا می رود، نیز به دست ایشان است».(1)

3- سید حسین مفتی کَرکَی، نواده محقق ثانی، در کتاب «دفع المناوات» از کتاب براهين نقل کرده که او از ابی حمزه روایت نموده که حضرت کاظم علیه السلام فرمود:

« هیچ ملکی نیست که خداوند او را به زمین بفرستد برای هر امری ، مگر آنکه به امام علیه السلام ابتدا می نماید. ملک، آن امر را به حضرتش عرضه می دارد. و به درستی که محل رفت و آمد ملائکه از جانب خداوند تبارک و تعالی ، صاحب این امراست». (2)

4- در خبر «ابوالوفای شیرازی» است که رسول خدا صلی الله و علیه وآله وسلم به او فرمود:

چون درمانده و گرفتار شدی ، به حضرت حجت علیه السلام استغاثه

ص: 39


1- 40. - غیبت شیخ طوسی، ص 238؛ مستدرک الوسائل، ج 12، ص 164. الختلف أَصْحَابُنُا فِي التَّفْوِيضِ وَغَيْرُهُ فَمَضَيْتُ إِلَى أَبِي طَاهِرِ بْنِ بِلَالٍ فِي أَيَّامِ اسْتِقَامَتِهِ فَعَرَّفْتُهُ الْخِلَافَ فَقَالَ أَخِّرْنِي فَأَخَّرْتُهُ أَيَّاماً فَعُدْتُ إِلَيْهِ فَأَخْرَجَ إِلَى حَدِيثاً باسناده إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السَّلَامُ قَالَ إِذَا أَرَادَ [ اللَّهُ ] أَمْراً عَرَضَهُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله و علیه وآله وسلم ، ثُمَّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السَّلَامُ [ وَ سائرالائمة ] وَاحِدُ بَعْدَ وَاحِدٍ إِلَى [ أَنْ ] يَنْتَهِيَ إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ عَلَيْهِ السَّلَامَ ثُمَّ يَخْرُجُ إِلَى الدُّنْيَا وَ إِذَا أَرَادَ الملائكه أَنْ يَرْفَعُوا إِلَى اللَّهِ عزوجل عَمَلًا عُرِضَ عَلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ علیه السَّلَامَ ثُمَّ [ يَخْرُجَ ] عَلَى وَاحِدٍ [ بَعْدُ ] وَاحِدُ إِلَى أَنْ يُعْرَضَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله و علیه وآله وسلم ثُمَّ يُعْرَضُ عَلَى اللَّهِ عزوجل فَمَا نَزَلَ مِنَ اللَّهِ فَعَلَى أَيْدِيهِمْ وَ مَا عَرَجَ إِلَى اللَّهِ فَعَلَى أَيْدِيهِمْ وَ مَا استعنوا عَنِ اللَّهِ عزوجل طَرْفَةَ عَيْنٍ.
2- 14. - غیبت شیخ طوسی، ص 263؛ بحارالانوار، ج 52، باب التمحيص و التوقيت...، حدیث 11، ص 105، ج 4، ص 114 و ج 5، ص 150. عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ : قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ علیه السَّلَامُ إِنَّ عَلِيّاً علیه السَّلَامُ كَانَ يَقُولُ إِلَى السَّبْعِينَ بَلَاءُ وَ كَانَ يَقُولُ بَعْدَ الْبَلَاءِ رَخَاءُ وَقَدْ مَضَتِ السَّبْعُونَ وَ لَمْ نَرَ رَخَاءً فَقَالَ أَبُو جعفرٍع یا ثابث إِنَّ اللَّهَ تعالی کان وَقَّتَ هَذَا الْأَمْرَ فِي السَّبْعِينَ فَلَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ ع اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَأَخَّرَهُ إِلَى أَرْبَعِينَ ومائۃ سنۃ فحدثناکم فاذعتم الحدیث وَ کشفتم قِنَاعَ السِّرِّ فاخره اللَّهِ وَ يَجْعَلُ لَهُ بَعْدَ ذَلِكَ عِنْدَنَا وَقْتاً وَ يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ ويثبث وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ قَالَ أَبُو حمزةو قُلْتُ لَكَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ قَدْ كَانَ ذَاكَ. در مورد حديث عمرو بن حمق از امیرالمؤمنین علیه السلام ، بنگرید: خرائج راوندی، ج 1، ص 178. در مورد حديث ابوحمزه از امام باقر علیه السلام ، بنگرید: خرائج راوندی، ج 1، ص 178؛ تفسیر عیاشی، ج 2، ص 218؛ مستدرک الوسئل، ج 12، ص300.

کن، که او تو را در می یابد. و او فریادرس و پناه است برای هر کسی که به او استغاثه کند». (1)

5- شیخ کشی(2) و شیخ صفار(3) در بصائر، روایت کرده اند که «رُمَيله گفت: در زمان امیرالمؤمنین علیه السلام تب شدیدی کردم. روز جمعه، بیماری را سبک تر یافتم. و گفتم: چیزی نمی شناسم بهتر از آنکه آبی بر خود بریزم، (یعنی غسل کنم) و پشت سر امیرالمؤمنین علیه السلام نماز گزارم. چنین کردم. آنگاه به مسجد آمدم. زمانی که امیرالمؤمنین علیه السلام بالای منبر برآمد، آن تب به من بازگشت. چون امیرالمؤمنین به خانه برگشت ، بر آن حضرت وارد شدم.

امیرالمؤمنین علیه السلام به من فرمود: ای رمیله! چه شده بود که دیدم بعضی از اعضایت، در بعضی درهم می شد؟

حالت خود را که در آن بودم، برای آن حضرت نقل کردم. و عاملی را که مرا به نماز پشت سر آن حضرت واداشت، باز گفتم.

فرمود:

ص: 40


1- 42. - نجم ثاقب، باب 10، ذیل تکلیف هشتم، ص 452؛ دعوات راوندی، ص 192؛ بحارالانوار، ج 102، ص 250.
2- محمد بن عمر بن عبدالعزیز کشی از علماء نامی شیعه در قرن چهارم هجری است، که دانا به اخبار و بصیر در رجال احادیث بوده است. کتاب رجال او در میان علماء معروف است. عیاشی - صاحب تفسیر - از معاصرين او محسوب می شود.
3- محمد بن حسن صفار از بزرگان دانشمندان قم و ثقات راویان شیعه است. شیخ طوسی وی را از اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام به شمار آورده است. «صفار» کتاب های بسیاری در فقه و حديث تألیف کرده است. معروف ترین آنها کتاب ارزشمند «بصائر الدرجات» است. این کتاب از اصول معتبره ای است که شیخ کلینی و دیگران از آن روایت نموده اند. «صفار» در حدود 130 استاد دیده، و از آنها روایت کرده است، جماعت بسیار از جمله: سعد بن عبدالله اشعری، ابن وليد قمی، علی بن بابویه و محمد بن يحيى عطار، از محضر وی کسب فیض کرده اند. این دانشمند عالیقدر به سال 290 هجری در شهر قم فوت کرد، و در همانجا مدفون گشت.

«ای رمیله هیچ مؤمنین نیست که مریض شود، مگر آنکه ما (ائمه) به جهت مرض او مریض می شویم. و محزون نمی شود، مگر آنکه به جهت حزن او محزون می شویم. و دعا نمی کند ، مگر آنکه برای او ، آمین می گوییم. و ساکت نمی شود، مگر آنکه برای او دعا میکنیم».

به آن جناب گفتم: یا امیرالمؤمنین! فدای تو شوم، این لطف و مرحمت، برای کسانی است که با حضرتت در این خانه هستند؟ به من خبر بده که حال کسانی که در اطراف زمینند، چگونه است؟

فرمود:

ای رمیله، هیچ مؤمنی از ما در مشرق زمین و مغرب آن غایب نیست (یا: غایب نمی شود). (1)

6۔ شیخ صدوق و صفار و شیخ مفید و دیگران، به سندهای بسیار، روایت کرده اند که امام باقر و امام صادق علیهما السلام فرمودند: (2)

به درستی که خداوند، زمین را نمی گذارد، مگر آنکه در آن عالمی باشد که زیاده و نقصان را می داند. اگر چیزی را زیاد کردند، ایشان را بر می گرداند (و به روایتی: آن را می اندازد و اگر کم کردند، برای ایشان تمام می کند. و اگر چنین نبود، امور مسلمین بر ایشان مختلط می شد. (و به روایتی: حق از باطل شناخته نمی شد) (3).

ص: 41


1- 43. - نجم ثاقب، باب 10، ذیل تکلیف هشتم، ص 452؛ بصائر الدرجات، جزء 5، باب 16، حدیث 1، ص 259 و 260؛ رجال کشّی، ص 102؛ بحارالانوار، ج 26، ص 140 و 154. عَنْ رمیلة قَالَ : وُعِكْتُ وَعْكاً شَدِيداً فِي زَمَانِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السَّلَامُ فَوَجَدْتُ مِنْ نَفْسِي خُفُّهُ فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ قُلْتُ لَا أَعْرِفُ شَيْئاً أَفْضَلَ مِنْ أَنْ أُفِيضَ عَلَى نَفْسِي مِنَ الْمَاءِ وَ أُصَلِّي خَلْفَ أَمِيرِ المؤمنيين علیه السَّلَامُ فَفَعَلْتُ ثُمَّ جِئْتُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَلَمَّا صَعِدَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السَّلَامُ الْمِنْبَرُ عَادَ عَلَيَّ ذَلِكَ الوعک فَلَمَّا انْصَرَفَ أمیر الْمُؤْمِنِينَ علیه السَّلَامَ وَ دَخَلَ الْقَصْرِ دَخَلْتُ مَعَهُ فَقَالَ یا رمیلة رَأَيْتُكَ وَ أَنْتَ متشبك بَعْضُكَ فِي بَعْضِ فَقُلْتُ نَعَمْ وَ قَصَصْتُ عَلَيْهِ الْقِصَّةَ الَّتِي کنت فِيهَا وَ الَّذِي حَمَلَنِي عَلَى الرَّغْبَةُ فِي الصَّلَاةِ خَلْقِهِ فَقَالَ يَا رميله لَيْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ يَمْرَضْ إِلَّا مرضنا بِمَرَضِهِ وَ لَا يَحْزَنُ إِلَّا حُزْناً بحزنه وَ لَا يَدْعُو إِلَّا أَمْناً لدعائه وَ لَا يسکت إِلَّا دَعَوْنَا لَهُ فَقُلْتُ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ هَذَا لِمَنْ مَعَكَ فِي القصرأ رَأَيْتَ مَنْ كَانَ فِي أَطْرَافِ الْأَرْضِ قَالَ يَا رميله لَيْسَ يَغِيبُ عَنَّا مُؤْمِنُ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا فِي غَيْرِهَا .
2- 44. - كمال الدين، ج 1، باب 31، حدیث 11، ص 203؛ علل الشرایع، ص 196؛ بصائر الدرجات، ص 486؛ بحارالانوار، ج 23، ص 021 عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السَّلَامُ قَالَ : إِنَّ اللَّهَ عزوجل لَمْ يَدَعِ الْأَرْضَ إِلَّا وَ فِيهَا عَالِمُ يَعْلَمُ الزِّيَادَةِ وَ النُّقْصَانِ فِي الْأَرْضِ فَإِذَا زَادَ الْمُؤْمِنُونَ شَيْئاً رَدَّهُمْ وَ إِذَا نَقَصُوا أَكْمَلَهُ لَهُمْ فَقَالَ خُذُوهُ کاملا . وَ لَولَا ذَلِكَ لالتبسن عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أُمُورَهُمْ .
3- به عبارت دیگر: خداوند، همواره در زمین کسی را باقی می گذارد که خود، عالم بر دین خدا باشد وظیفه هدایت مؤمنین و مبارزه با بدعت ها را به عهده گیرد، تا اگر فردی مطلبی بر دین خدا افزود، آن را بزداید و اگر از دین خدا چیزی کاست، آن را برگرداند، تا دین خدا مهجور نشود و مؤمنین گمراه نکردند.

7- در تحفه الزائر مجلسی و مفاتيح النجاة سبزواری روایت شده است:

هرکه حاجتی دارد، آنچه را که خواهیم گفت ، در رقعه ای بنویسد، و در یکی از قبور (ضریح های )ائمه علیهم السلام بیندازد، یا ببندد و مهر کند، و خاک پاکی را گل سازد و رقعه را در میان آن گذارد، و در نهری یا چاهی عمیق یا آبگیری اندازد، که به حضرت صاحب الزمان علیه السلام می رسد، و او خود، برآوردن حاجت را به عهده گیرد. نسخه رفعۀ مذكوره این است:

بسم الله الرحمن الرحیم

كَتَبْتُ يَا مَوْلَايَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ مسيغيثا وَ شَكَوْتُ مَا نَزَلَ بِي مُسْتَجِيراً بِاللَّهِ عزوجل ثُمَّ بِكَ مِنْ أَمْرٍ قَدِ دَهَمَنِي وَ أشقل قَلْبِي وَ أَطَالَ فِكْرِي وَ سلبني [ بعقر ] بَعْضُ لُبِّيَ وَ غَيْرِ خطير نَعْتَهُ اللَّهِ عِنْدِي أَ سَلِّمْنِي عِنْدَ تَخَيُّلِ وُرُودِ الْخَلِيلُ وَ تِبْراً مِنِّي عِنْدَ تُرَائِيَ إِقْبَالِهِ إِلَى الْحَمِيمِ وَ عَجَزْتُ عَنْ دفاعه ؛ حِيلَتِي وَ خائني فِي تَحْمِلُهُ صَبْرِي وَ قُوَّتِي فلجأت فِيهِ إِلَيْكَ وَ تَوَكَّلْتُ فِي الْمَسْأَلَةِ لِلَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ عَلَيْهِ وَ عَلَيْكَ فِي دفاعه عَنِّي عِلْماً بمکانک مِنَ اللَّهِ رَبِّ العالمین وَلِيُّ التَّدْبِيرِ وَ مالک الْأُمُورِ وَاثِقاً بِكَ فِي الْمُسَارَعَةِ فِي الشَّفَاعَةِ إِلَيْهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ فِي أَمْرِي مُتَيَقِّناً لاجابة تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِيَّاكَ بإعطائي سُؤْلِي وَ أَنْتَ یا مؤلاي جډير بتحقيق ظَنِّي وَ تَصْدِيقُ أَمَلِي فِيكَ فِي أَمْرِ كَذَا وَ كَذَا فِيمَا لَا طَاقَةَ لِي بِحِمْلِهِ وَ لَا صبرلي عَلَيْهِ وَ إِنْ کنت مُسْتَحِقّاً لَهُ ولأضعافه بِقَبِيحِ أَ فِعَالِي وَ تَفْرِيطِي فِي الْوَاجِبَاتِ الَّتِي لِلَّهِ عزوجل كُلِّ فَأَغِثْنِي يَا مَوْلَايَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ عِنْدَ اللهف وَ قَدَّمَ الْمَسْأَلَةَ لله عَزَّوَ

ص: 42

جَلّ فِي أَمْرِي قَبْلَ حُلُولِ التَّلَفَ وَ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ فبك بَسَطْتَ النِّعَمِ [ النِّعْمَةُ ] عَلِيُّ وَ اسْأَلِ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ لِي نَصْراً عَزِيزاً وَ فَتْحاً قَرِيباً فِيهِ أَوْ بُلُوغِ [ بِبُلُوغِ ] الْآمَالُ وَ خَيْرُ المبادي وَ خَوَاتِيمَ الْأَعْمَالِ وَ الْأَمْنُ مِنِ الْمَخَاوِفِ کلها فِي كُلِّ حَالٍ إِنَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ لِمَا یشاء فَعَّالُ وَ هُوَ حَسْبِي وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فِي الْمُبْدَأَ وَ الْمَالِ (1).

آنگاه بر بالای آن نهر یا آبگیر برآید. و اعتماد بر یکی از وکلای حضرت نماید، عثمان بن سعيد العمروی یا فرزند او محمد بن عثمان یا حسین بن روح و یا علی بن محمد السمري. و یکی از آن چهار بزرگوار را ندا نماید و بگوید:

ص: 43


1- سلام بر تو ای مولایم، این نامه را من در زمانی می نویسم که از مشکلاتی که بر من فرود آمده به سوی خداوند عزوجل و سپس به سوی تو پناه آورده ام، شکایت می برم و کمک می خواهم، مشکلاتی که اندیشه مرا پرساخته، قلبم را مشغول نموده، فکرم را طولانی گردانیده، و عقل و اندیشه ام را مختل ساخته، و نعمت های خداوند را بر من تیره گردانیده است. دوستانم نیز چون مرا در برابر این مشکلات می بینند، مرا تنها گذارده اند و از من بیزاری می جویند، راهی برای رفع این مشکل ندارم و شکیبایی و تحمل من نیز به پایان رسیده است . پس در این مشکلات، به تو پناه می برم و بر خداوند بزرگ در رفع این مشکل توکل می کنم و از تو نیز می خواهم، زیرا می دانم که مقام تو در محضر پروردگار عالميان که مدبر هستی و مالک امور میباشد، چه بسیار بلند است، پس بر لطف تو اعتماد می کنم و از تو می خواهم که هر چه سریع تر در محضر حق جل ثنائه شفاعت کنی، و یقین دارم که با شفاعت تو، خداوند تبارک و تعالی، درخواست مرا اجابت خواهد کرد. و توای مولای من، توان تحقق گماني مرا، و تأیید آرزوی مرا در فلان امر (حاجت خود را بیان کند) دارا هستی، در حالی که من، طاقت تحمل و شکیبایی آن را ندارم، هر چند که میدانم که من به خاطر کارهای زشتم و قصور در انجام واجبات الهی، مستحق این مشکل هستم. ولی توای مولایم، که درود خدا بر تو باد، به دادم رس و مرا از این غم برهان، و قبل از اینکه این مشکلات مرا نابود کند و دشمنان به سرزنشم پردازند، رفع این مشکل را در محضر خدای عزوجل بخواه، زیرا که نعمت هایی که بر من ریزش می کند، تماما به واسطه تو بوده است. و از خداوند جل جلاله برای خویش، یاری پرقدرت و پیروزی نزدیکی می طلبم که در آن به آرزوهایم برسم، و آغاز و انجام نیک اعمال را دریابم، و از تمامی هراس ها در امان باشم، که خداوند، بر هر چه بخواهد، تواناست و او مرا کافی است، و بهترین پشتیبان من در آغاز و انجام اوست.

یا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ سَلَامُ عَلَيْكَ أَشْهَدُ أَنْ وَفَاتِكَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ أنک حَيُّ عِنْدَ اللَّهِ مَرْزُوقُ وَ قَدْ خاطبتك فِي حَيَاتِكَ الَّتِي لَكَ عِنْدَ اللَّهِ عزوجل وَ هَذِهِ رقعتي وَ حَاجَتِي إِلَى مؤلانا علیه السَّلَامُ فسلمها إِلَيْهِ فَأَنْتَ الثِّقَةِ الْأَمِينِ (1).

آنگاه نوشته را در نهر یا در چاه یا غدير اندازد که حاجت او برآورده می شود. (2)

از این خبر شریف، استفاده می شود که آن چهار شخص معظّم، چنانچه در غیبت صغری واسطه میان رعايا و آن جناب ، در عرض حوائج و رقاع و گرفتن جواب و ابلاغ توقيعات بودند، در غیبت کبری نیز، در رکاب هماوین آن جناب هستند، و به این منصب بزرگ، مفتخرو سرافرازند.

امام عصر در زمان غیبت، حل مشکل می فرماید

پس معلوم شد که خَوان جود و احسان و کرم و فضل و نعم امام زمان صلوات الله عليه ، در هر نقطه از نقاط زمین برای افراد پریشان درمانده، گم گشته، وامانده، متحير، نادان، سرگشته و حیران، گسترده است. و باب آن باز، و راه آن عام است. البته به شرط صدق اضطرار و حاجت، و عزم با صفای درون و اخلاص باطن.

اگر نادان است، شربت علمش بخشند. و اگر گمشده است، به راهش رسانند. و اگر مریض است، لباش عافیتش پوشند، چنانچه از حکایات و

ص: 44


1- ای فلان پسر فلان (نام نایب خاص امام عصر را بگوید)، سلام بر تو گواهی میدهم که وفات تو در راه خدا بوده است، و هم اکنون تو در نزد او روزی داده می شوی، و اکنون من تو را ندا میدهم، در حالی که در نزد خداوند عزوجل، زنده ای. و این نامه من و حاجت من به سوی مولایم می باشد. این نامه را به او تسلیم دار، که تو مورد اعتماد و امینی.
2- 45. - بحارالانوار، ج 102، باب 59، حدیث 2، ص 334 و 335؛ البلد الامین، ص 157؛ مصباح کفعمی، ص 405؛ تحفه الزائر، ص480 -482.

داستان های گذشته ظاهر و آشکار می شود.

نتیجۀ مقصود در این مقام، اینکه حضرت صاحب الامر صلوات الله علیه حاضر در میان مردم، ناظر بر حال امت، قادر بر کشف بلایا، عالم بر اسرار و خفايا است، و چنان نیست که به جهت غیبت و ستر از مردم، از منصب خلافتش عزل شده، و از لوازم و آداب ریاست الهیه خود دست کشیده، و از قدرت ربانی خویش عاجز شده باشد. بلکه اگر بخواهد، حل مشکلی که در دل کسی افتاده میکند، بی آنکه از راه دیده و گوش چیزی به ناحیه حضرتش رساند. و اگر خواست، دل او را به آن کتاب که دوای دردش در آن است، یا عالمی که پاسخ به سؤالش نزد اوست مایل و شائق کند. گاهی دعایی به او تعلیم کند، و گاهی در خواب، دوای مرضش به او آموزد.

اینکه دیده و شنیده شده که با ولایت صادقانه و اقرار به امامت، چه بسیار شده که گرفتاران و نیازمندان در مقام عجزو لابه و شکایت برآمدند و اثر اجابت و کشف بلیت ندیدند، گاهی از این جهت است که فرد گرفتار، بدون آنکه موانع دعا و قبول آن را بداند، به آن مبتلا است. و گاهی در تشخیص اضطرار خود خطا کرده که خود را مضطر می داند، حال آنکه چنان نیست. و گاهی گم گشته و متحیر است، ولی به صورتی راه را به او نشان داده اند، مثل جاهل به احکام عملیه که او را به عالم ارجاع فرمود. چنانچه در توقيع مبارک است که در جواب مسائل اسحاق بن يعقوب مرقوم فرمود:

«و اما حوادثی که به شما روی دهد، در آنها به راویان احادیث ما رجوع کنید. به درستی که ایشان حجّت من بر شماها

ص: 45

هستند، و من حجّت خدا بر ایشان هستم». (1)

پس مادامی که جاهل دستش به عالم برسد . هر چند به مهاجرت و مسافرت باشد یا به کتاب او در احکام دسترسی یابد، مضطرّ نیست.

همچنین عالمی که می تواند به کمک ظواهر و نصوص کتاب و سنّت واجماع، مشکل خود را حل کند و شبهه و تحیّر خود را برطرف سازد، عاجز و درمانده نیست. و آنان که اسباب زندگی و معاش خویش را از حدود الهی و موازین شرعی بیرون بردند، و بر مقدار ستایش شده در شرع، اکتفا و قناعت نکردند، تنها به بهانه نداشتن بعضی از آنچه قوام زندگی وابسته به آن نیست، مضطر نیستند(2). و نیز مواردی که آدمی خویشتن را عاجزو مضطر می بیند، ولی پس از تأمل صادقانه، خلاف آن ظاهر می شود. گاهی در اضطرار صادق است، ولی شاید صلاح اويا صلاح نظام کل در اجابت او نباشد، زیرا به هر مضطری وعده اجابت نداده اند(3).

البته اجابت مضطر را، جز خدای تعالی یا خلفیایش نکند. ولی این جمله بدان معنی نیست که هر مضطر را اجابت کنند.

در ایام حضور و ظهور ائمه علیهم السلام در مدینه و مکه و کوفه و غیر آن نیز، از همه اصناف مضطرين و عاجزين از موالیان و محبين غالباً بودند. و بسیار

ص: 46


1- 46. - احتجاج، طبرسی، ج 2، ص 283؛ کمال الدین، ج 2، ص 484.
2- به عبارت دیگر، اگر کسی به علّت اسراف و زیاده روی در دنیا، به فقر و تهیدستی در افتد، و برای رفع گرفتاری ، امام عصر را بخواند، او مضطر نیست، زیرا که زیستن بدون زیاده روی نیز امکان پذیر است.
3- چنانکه در حکایت تشرف شيخ حسين آل رحیم می خوانیم که امام عصر علیه السلام ، دو مورد از درخواست های ایشان را حل کردند. و در مورد درخواست سوم فرمودند که مصلحت تو در فقر است، و لذا آن مشکل تا آخر عمر با او باقی ماند. (منتهی الآمال، باب 14، فصل 5، حکایت 22).

پیش می آمد که درخواست می کردند، ولی اجابت نمی شد. چنان نبود که هر عاجز، در هر زمان، هر چه خواست، به او بدهند و اضطرارش را برطرف کنند. زیرا این امر، سبب اختلاف نظام و برداشتن اجرها و ثواب های مهم و بزرگ است که برای اصحاب بلا و مصائب در نظر گرفته اند که بعد از مشاهده آن، در روز جزا، آرزو کنند که: «کاش گوشت بدن های ایشان را در دنیا با مقراض بریده بودند»(1). و خدای تعالی با آن قدرت کامله و غنای مطلق و علم محیط به ذرات و جزئیات موجودات، با بندگان خود چنین نکرده است (2).

ص: 47


1- اگر دعای هر گرفتاری را بلافاصله مستجاب کنند، و تقاضای او را اجرا نمایند، نظام زندگی دنیا به هم می خورد، تلاش و کوشش افراد، متوقف می شود، و فرد شکیبا از ناشکیبا شناخته نمی گردد، تا انسان، به موجب صبرش، از پاداش بیشتری بهره مند گردد.
2- بر اساس سخن مهم مؤلف بزرگوار، می توان گفت: حال که خداوند متعال ، تمام خواست های بندگان را برنیاورده، نباید انتظار داشت که به مناسبت کوچکترین تقاضایی از امام عصر علیه السلام ، توقع داشته باشیم که حاجت ما را در کوتاه ترین زمان ممکن، به گونه ای که میل شخصی ما باشد، برآورند. بلکه باید در هر حال، در برابر قضای الهی تسلیم و رضا و صبر در پیش گیریم.

ص: 48

منابع

1 - مکیال المکارم، ج 2، باب 8، امر8، حدیث 1269، ص 166؛ کمال الدين، ج 2، ص 370؛ بحارالانوار، ج51، ص 152، نقل از عیون :

کم مِنْ حری مُؤْمِنَةٍ ، وَ كَمْ مِنْ مُؤْمِنٍ مُتَأَسِّفُ حیران حَزِينٍ عِنْدَ فقدان الْمَاءِ الْمُعَيَّنِ .

2 - مكايل المكارم، ج 2، باب 7، مقصد 3، حدیث 1150، ص 98.

عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَلَا تُرىٰ، وَلَا أَسْمَعَ ُ لَكَ حَسِيساً وَلَا نَجْوىٰ، عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ تُحِيطَ بِكَ دُونِيَ الْبَلْوَىٰ وَلَا يَنالَُكَ مِنِّي ضَجِيجٌ وَلَا شَكْوىٰ، بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ مُغَيَّبٍ لَمْ يَخْلُ مِنَّا، بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ نازِحٍ مَا نَزَحَ عَنَّا، بِنَفْسِي أَنْتَ أُمْنِيَّةُ شائِقٍ يَتَمَنَّىٰ مِنْ مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ ذَكَرا فَحَنَّا، بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ عَقِيدِ عِزٍّ لَايُسامىٰبِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ أَثِيلِ مَجْدٍ لَايُجارَىٰ ، بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ تِلادِ نِعَمٍ لَاتُضاهىٰ، بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ نَصِيفِ شَرَفٍ لَايُساوَىٰ، إِلىٰ مَتَىٰ أَحارُ فِيكَ يَا مَوْلايَ وَ إِلَىٰ مَتَىٰ ؟ وَأَيَّ خِطابٍ أَصِفُ فِيكَ وَأَيَّ نَجْوَىٰ ؟ عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أُجَابَ دُونَكَ وَأُناغَىٰ ، عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَبْكِيَكَ وَيَخْذُلَكَ الْوَرَىٰ.

3 - مکیال المکارم، ج 2، باب 6، حدیث 1083، ص 35؛ فروع کافی، ج4، کتاب الصيام، باب النوادر، حدیث 2، ص 169 - 170؛ علل الشرایع،

ص: 49

ص 389؛ تهذیب الاحکام، ج 3، ص 289؛ من لایحضره الفقیه، ج 1،ص 324.

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ دِينَارٍ عَنْ أَبِي جعفرعلیه السلام قَالَ قَالَ : يَا عَبْدَ اللَّهِ مَا بَيْنَ عَبْدِ للمسلين أضځی وَ لَا فِطْرٍ إِلَّا وَ هُوَ يَجِدُ لآِلِ مُحَمَّدٍ فِيهِ حُزْناً وَ لِمَ ذَاكَ قَالَ لِأَنَّهُمْ يَرَوْنَ حَقَّهُمْ فِي يَدِ غَيْرِهِمْ.

4 - غیبت نعمانی، ص 205 - 206.

5 - غیبت نعمانی، باب 12، حدیث 9، ص 205.

عَنْ عَمِيرَةَ بِنْتِ نقيل قَالَتْ : سَمِعْتُ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ علیه السَّلَامُ يَقُولُ لَا يَكُونُ هَذَا الْأَمْرُ الَّذِي تَنْتَظِرُونَ حَتَّى يبرا بغضکم مِنْ بَعْضٍ وَ يَلْعَنُ بعضکم بُغْضاً وَ يَتْفُلُ بعضکم فِي وَجَّهَ بَعْضٍ وَ حتی يَشْهَدُ بعضکم بِالْكُفْرِ عَلَى بَعْضٍ قُلْتُ مَا فِي ذَلِكَ خیر قَالَ الْخَيْرُ كُلُّهُ فِي ذَلِكَ عِنْدَ ذَلِكَ يَقُومُ قَائِماً فیرفع ذَلِكَ کُلَّه.

6 - غیبت نعمانی، باب 12، حديث 10، ص 206.

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السَّلَامُ أَنَّهُ قَالَ : لَا يَكُونُ ذَلِكَ الْأَمْرُ حَتَّى يَتْفُلُ بَعْضَكُمْ فِي وُجُوهِ بِغَضٍّ وَ حَتَّى يَلْعَنُ بعضکم بَعْضاً وحتی يُسَمِّي بعضکم بَعْضاً كَذَّابِينَ .

7 - بحارالانوار، ج 52، باب 21، حديث 34، ص 115؛ غیبت نعمانی، باب 12، حدیث 11، ص 206.

عَنْ مالک بْنِ ضَمْرَةَ قَالَ قَالَ امیرالمومنین علیه السَّلَامُ يَا مَالِكَ بْنِ ضَمْرَةَ كَيْفَ أَنْتَ إِذَا اخْتَلَفَتِ الشِّيعَةُ هَكَذَا وَ شَبَّكَ أَصَابِعَهُ وَ أَدْخَلَ بَعْضَهَا فِي بَعْضٍ فَقُلْتُ يَا أميرَالمُؤمِنينَ مَا عِنْدَ ذَلِكَ مِنْ خیر قَالَ الْخَيْرُ کله عِنْدَ ذَلِكَ يَا مَالِكُ عِنْدَ ذَلِكَ يَقُومَ قَائِمُنَا فیقدم سَبْعِينَ رَجُلًا يَكْذِبُونَ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ ص فيقتلهم ثُمَّ يَجْمَعُهُمْ اللَّهُ عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ .

ص: 50

8 - بحارالانوار، ج 52، باب 21، حدیث 2، ص101؛ غیبت نعمانی، ص 206 -207.

لَتُمخَضُنَّ یَا مَعْشَرَ الشِّيعَةِ شِيعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ کمخيض الْكُحْلِ فِي الْعَيْنِ لِأَنَّ صَاحِبَ الْكُحْلِ يَعْلَمُ مَتَى يَقَعُ فِي الْعَيْنِ وَ لَا يَعْلَمُ مَتَى يَذْهَبُ فَيُصْبِحُ أَقْدَمُ وَ هُوَ يَرَى أَنَّهُ عَلَى شَرِيعَةٍ مِنْ أَمْرِنَا قيمسي وَ قَدْ خَرَجَ مِنْهَا وَ يُمْسِي وَ هُوَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِنْ أَمْرِنَا فَيُصبِحُ وَقَدْ خَرَجَ مِنْهَا .

9 -غیبت نعمانی، باب 12، حدیث 13، ص 207.

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السَّلَامُ أَنَّهُ قَالَ : وَ اللَّهُ لَتُكَسَرُنَ تَكْسِرُ الزُّجَاجِ وَ إِنِ الزُّجَاجِ لْيُعَادِ فَيَعُودُ كَمَا کان وَ اللَّهِ لَتُكَسَرُنَّ تَكْسِرُ الْفَخَّارِ فَانِ الْفَخَّارِ ليتكسر فَلَا يَعُودُ كَمَا کان وَ وَ اللَّهِ لَتُغَرْبَلُنَّ وَ وَ اللَّهِ لَتُمَیَّزُنَّ وَ اللَّهِ لَتُمَحَّصُنَّ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنکُمْ إِلَّا الْأَقَلِّ وَ صَعَّرَ کَفَّه.

10 - کمال الدين، ج 1، باب 26، حديث 17، ص 304؛ بحارالانوار، ج 51، ص 110.

كَأَنِّي بِكُمْ تَجُولُونَ جولان الْإِبِلِ تَبْتَغُونَ المرعی ، فَلَا تَجِدُونَهُ یا مَعْشَرَ الشِّیعَة .

11 - بحارالانوار، ج 52، باب 21، حدیث 22، ص 112؛ كمال الدين، ج 2، ص 348.

كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا بَقِيتُمْ بِلَا إِمَامُ هُدًى وَ لَا عَلَمُ ؟ يَتَبَرَّا َبَعضُکُم مِنْ بُغْضِ ؟ فَعِنْدَ ذَلِكَ تمیزون وَ تُمَحَّصُونَ وَ تُغَربَلُونَ ، وَ عِنْدَ ذلک اخْتِلَافِ السَّيفَين ِ، وَ إِمَارَةِ أَوَّلُ مِنَ النَّهَارِ وَ قَتَلَ وَ خَلَعَ مِنْ آخِرِ النَّهَارِ .

12 - كمال الدين، ج 2، باب 33، حدیث 50، ص 352.

عَنْ سِيرِي الصَّيْرَفِيِّ قَالَ : دَخَلْتُ أَنَا وَ الْمُفَضَّلِ بْنِ عَمْرٍو أبوبصير وَ أَبَانِ بْنِ

ص: 51

تَغْلِبَ عَلَى مَوْلَانَا أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ علیه السَّلَامُ فَرَأَيْنَاهُ جَالِساً عَلَى التُّرَابِ وَ عَلَيْهِ مَسْحُ ځيبري مطوق بِلَا جیب مُقَصِّرُ الْكُمَّيْنِ وَ هُوَ يَبْكِي بُكَاءَ الْوَالِهِ الثکلى ذَاتَ الْكَبِدِ الْحَرَّى قَدْ نَالَ الْحُزْنِ مِنْ وَجْنَتَيْهِ وَ شَاعَ التَّغْيِيرِ فِي عَارِضَيْهِ وَ أبلی الدُّمُوعَ مَحجَريهِ؛ وَ هُوَ يَقُولُ سَيِّدِي غيبتک نَفَتْ رُقَادِي وَ ضَيِّقَةُ عَلِيِّ مهادي وَ ابتزت مِنِّي رَاحَةً فُؤَادِي سَيِّدِي غيبتک أَ وَصَلَتْ مصابي بفجائع الْأَبَدِ وَ فَقْدُ الْوَاحِدُ بَعْدَ الْوَاحِدِ یفني الْجَمْعِ وَ الْعَدَدِ فَمَا أَحَسَّ بِدَمْعَةٍ تَرْقَى مِنْ عَيْنِي وَ أَنِينَ یفتر مِنْ صَدْرِي عث دوارج الرزایا وَ سوالف الْبَلَايَا إِلَّا مِثْلَ بِعَيْنِي عَنْ غوابر أَعْظَمَهَا وَ أَ فَضَعْهَا وبواقي أَشَدُّهَا وَ أَنْكَرَهَا وَ نَوَائِبِ مخلوطة بِغَضَبِكَ وَ توازل مَعْجُونَةٍ بِسَخَطِكَ قَالَ سدیر فاستطارثت عُقُولُنَا وَلِّهَا وَ تَصَدَّعَتْ قُلُوبَنَا جَزَعاً مِنْ ذَلِكَ الْحَطَبَ الهائل وَ الْحَادِثِ الغائل وَ ظَنَنَّا أَنَّهُ سَمَّتِ لمکروهة قارِعَةُ أَوْ حَلَّتْ بِهِ مِنَ الدَّهْرِ بَائِقَةُ فَقُلْنَا لَا أَبْكَى اللَّهِ يَا ابْنَ خَيْرِ الْوَرَى عينيک مِنْ أَيَّةُ حَادِثَةُ تستنزف دَمْعَتَكَ وتستمطر عبرتك وَ أَيَّةِ حَالَةٍ حَتَمْتُ عَلَيْكَ هَذَا الْمَأْتَمِ قَالَ فزفر الصَّادِقِ علیه السَّلَامُ زَفْرَةً انْتَفَخَ مِنْهَا جَوْفِهِ وَ اشْتَدَّ عَنْهَا خَوْفَهُ وَ قَالَ ويلکم نَظَرْتُ فِي كِتَابِ الْجَفْرِ صَبِيحَةِ هَذَا الْيَوْمِ وَ هُوَ الْكِتَابُ الْمُشْتَمِلِ عَلى عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ الرَّزَايَا وَ عِلْمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ الَّذِي خُضِ اللَّهُ بِهِ مُحَمَّداً وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ علیه السَّلَامَ وَ تأملت مِنْهُ مَوْلِدِ قَائِمِنَا وَ غِيبَتُهُ وَ إبطاءه وَ طَوِّلْ عُمُرَهُ وَ بَلْوَى الْمُؤْمِنِينَ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ وَ تُولَدْ الشُّكُوكُ فِي قُلُوبِهِمْ مِنَ طُولِ غِيبَتُهُ وَ ارْتِدَادُ أَكْثَرُهُمْ عَنْ دِينِهِمْ وخلعهم رِبْقَةَ الْإِسْلَامِ مِنْ أَعْنَاقَهُمْ الَّتِي قَالَ اللَّهُ تَقَدَّسَ ذِكْرُهُ وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ يَعْنِي الْوَلَايَةَ فأخذتني الرِّقَّةَ واستولت عَلَى الأخزان.

13 - مصباح الزائر، ص 228؛ بحارالانوار، ج 102، ص 101؛ مفاتيح الجنان، فرازی از زیارت حضرت صاحب الامر علیه السلام که آغازش چنین

ص: 52

است: «السَّلامُ عَلَى الحَقِّ الجَديدِ...».

14 - غیبت شیخ طوسی، ص 263؛ بحارالانوار، ج 52، باب التمحيص و التوقيت...، حدیث 11، ص 105، ج 4، ص 114 و ج 5، ص 150.

عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ : قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ علیه السَّلَامُ إِنَّ عَلِيّاً علیه السَّلَامُ كَانَ يَقُولُ إِلَى السَّبْعِينَ بَلَاءُ وَ كَانَ يَقُولُ بَعْدَ الْبَلَاءِ رَخَاءُ وَقَدْ مَضَتِ السَّبْعُونَ وَ لَمْ نَرَ رَخَاءً فَقَالَ أَبُو جعفرٍع یا ثابث إِنَّ اللَّهَ تعالی کان وَقَّتَ هَذَا الْأَمْرَ فِي السَّبْعِينَ فَلَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ ع اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَأَخَّرَهُ إِلَى أَرْبَعِينَ ومائۃ سنۃ فحدثناکم فاذعتم الحدیث وَ کشفتم قِنَاعَ السِّرِّ فاخره اللَّهِ وَ يَجْعَلُ لَهُ بَعْدَ ذَلِكَ عِنْدَنَا وَقْتاً وَ يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ ويثبث وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ قَالَ أَبُو حمزةو قُلْتُ لَكَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ قَدْ كَانَ ذَاكَ.

در مورد حديث عمرو بن حمق از امیرالمؤمنین علیه السلام ، بنگرید: خرائج

راوندی، ج 1، ص 178.

در مورد حديث ابوحمزه از امام باقر علیه السلام ، بنگرید: خرائج راوندی، ج 1، ص 178؛ تفسیر عیاشی، ج 2، ص 218؛ مستدرک الوسئل، ج 12، ص300.

15 - غيبت نعمانی، باب 11، حدیث 15، ص 200؛ كمال الدين، ص :644

مَنْ مَاتَ بَيْنَكُمْ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ مُنْتَظِراً كَانَ کمن هُوَ فِي الْفُسْطَاطِ الَّذِي لِلْقَائِمِ علیه السَّلَامُ .

16 - غیبت نعمانی، باب 11، حدیث 16، ص 200؛ بحارالانوار، ج 52، ص 140.

ص: 53

عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السَّلَامُ أَنَّهُ قَالَ ذَاتَ يَوْمٍ أَلَا أخبرکم بمالا يَقْبَلُ اللَّهُ عزوجل مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِهِ فَقُلْتُ بَلَى فَقَالَ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ الْإِقْرَارَ بِمَا أَمَرَ اللَّهُ وَ الْوَلَايَةُ لَنَا وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَعْدَائِنَا يَعْنِي الائمة خَاصَّةً وَ التَّسْلِيمَ لَهُمْ وَ الْوَرَعِ وَ الإجتهاد وَ الطمأنيته وَ الإنتظار لِلْقَائِمِ علیه السَّلَامُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ لَنَا دؤله يَجِي ءُ اللَّهُ بِهَا إِذَا شَاءَ ثُمَّ قَالَ مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فلينتظرو لِيَعْمَلَ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنَ الْأَخْلَاقِ وَ هومنتظر فَإِنْ مَاتَ وَ تَمَامِ الْقَائِمِ بَعْدَهُ کان لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ أدرکه فَجَدُّوا وَ انْتَظِرُوا هَنِيئاً لَكُمْ أَيَّتُهَا الْعِصَابَةُ الْمَرْحُومَةُ.

17 - بحارالانوار، ج 52، باب 22، حدیث 1، ص 122؛ كمال الدين، ج 2، ص 337.

قَالَ الصَّادِقُ علیه السَّلَامُ مِنْ دِينِ الْأَئِمَّةِ الْوَرَعِ وَ العفه وَ الصَّلَاحِ إِلَى قَوْلِهِ وَ انْتِظَارُ الْفَرَجِ بِالصَّبْرِ .

18 - کمال الدین، ج 2، باب 55 ، حدیث 3، ص 644.

أَفْضَلُ أَعْمَالُ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرْجِ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ.

19 - كمال الدين، ج 2، باب 55، حدیث 6، ص 645 .

الْمُنْتَظَرُ لِأَمْرِنَا کالمتشحط بِدَمِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ .

20 - احتجاج طبرسی، ج 2، ص 284.

وَ أَكْثِرُوا الدُّعَاءِ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فرجکم .

21 - غیبت شیخ طوسی، ص 276.

عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ : ذَكَرْنَا الْقَائِمِ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ مَنْ مَاتَ مِنْ أَصْحَابِنَا يَنْتَظِرُهُ فَقَالَ لَنَا أبوعبد اللَّهِ علیه السَّلَامُ إِذَا قَامَ أُتِيَ الْمُؤْمِنُ فِي قَبْرِهِ فیقال لَهُ يَا هَذَا إِنَّهُ قَدْ ظَهَرَ

ص: 54

صَاحِبُكَ فَإِنَّ تَشَأْ أَنْ تَلْحَقُ بِهِ فَالْحَقُّ وَ إِنْ تَشَأْ أَنْ تُقِيمُ فِي کرامة رَبِّكَ فَأَقِمْ .

22 - بحارالانوار، ج 52، باب 22، حديث 15، ص 125؛ محاسن برقی، ص 174.

قَالَ أَبُو عبدالله عَلیهِ السَّلَامُ مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ منتظرأ لَهُ کانَ کَمَن کانَ فِي فُسْطَاطِ الْقَائِمِ عَلیهِ السَّلَامُ .

23 - کمال الدین، ج 2، باب 33، حدیث 11، ص 338؛ محاسن برقی، ص 173.

بَلْ کانَ کَالضَّارِبِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله و علیه وآله وسلم بِالسَّيْفِ .

24- بحارالانوار، ج 52، باب 22، حدیث 18، ص 126؛ محاسن برقی، ص 172.

کَمَن اشتُشهِدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ .

25 - کمال الدین، ج 2، باب 55، حدیث 4، ص 645؛ بحارالانوار، ج 52، ص 128.

26 - کمال الدين، ج 2، باب 55 ، حدیث 5، ص 645.

مَا أَحْسَنَ الصَّبْرِ وَ انْتِظَارُ الْفَرَجِ أَمَّا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عزوجل وَ رتقبوا انی معکم رَقِيبُ فَانْتَظِرُوا إِنِّي معکم مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ فَعَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فانه إِنَّمَا يَجِي ءُ الْفَرْجِ عَلَى الْيَأْسُ فَقَدْ كَانَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ أَصْبِرُ مِنکُمْ .

27- مکیال المکارم، ج 2، باب 7، مقصد 3، حدیث 1139، ص 73؛ جمال الأسبوع، ص 507 - 511.

28 - مكيال المكارم، ج 2، باب 7، مقصد 3، حدیث 1138، ص70.

29 - مفاتیح الجنان، ذیل اعمال شب بیست و سوم ماه رمضان.

ص: 55

30 - نجم ثاقب، باب 8، تکلیف 7، ص 445.

31 - مکیال المکارم، جلد 2، باب 8، امر 24، حدیث 1376، ص 212.

لَا يُؤْمِنَ عَبْدٍ حَتَّى أَكُونَ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ أَهْلِي أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنْ أَهْلِهِ وَ عَثْرَتِي أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ عِتْرَتِهِ وَ ذَاتِي أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ ذَاتِهِ .

32 - اربعین خاتون آبادی، ص 53، ذیل حدیث 13؛ خرائج، ج 1، ص 480؛ بحارالانوار، ج 52، ص 59؛ اثباء الهداء ، ج 7، ص 346؛ وسائل الشيعة، ج 8، ص 147؛ مستدرک الوسائل، ج 8، ص70.

33 - نجم ثابت، باب 8، ذیل تکلیف ششم، ص 445.

34 - اربعین خاتون آبادی، ص 138، حدیث 23 .

35 - بحارالانوار، ج 52، باب 22، حدیث 70، ص 146؛ کافی، ج 1، ص 337؛ غیبت نعمانی، ص 166؛ کمال الدین، ص 342، حلیة الابرار، ج 2، ص 443.

36 - مفاتیح الجنان، ذیل دعاء در غیبت امام زمان علیه السلام.

37 - جمال الأسبوع، ص 521؛ مفاتیح الجنان، اعمال روز جمعه، ذیل صلوات منسوب به ابوالحسن ضرّاب اصفهانی.

38 - کمال الدین، ج 2، باب 33، حدیث 49، ص 351؛ مهج الدعوات، ص 415؛ بحارالانوار، ج 52، ص 148 و ج 15، ص 326.

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السَّلَامُ ستصیبکم شِبْهِهِ فتبقون بِلَا عِلْمٍ یری وَ لَا إِمَامَ هَدْيَ لَا يَنْجُو مِنْهَا : إِلاَّ مَنْ دَعَا بِدُعَاءِ الْغَرِيقِ قُلْتُ کیف دُعَاءَ الْغَرِيقِ قَالَ تَقُولُ : يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ یا رحیم یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثبث قَلْبِي عَلَى دِينِكَ فَقُلْتُ یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الابصار ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ فَقَالَ

ص: 56

إِنَّ اللَّهَ عزوجل مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارُ وَ لَكِنْ قُلْ کما أَقُولُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ .

39 - بحارالانوار، ج 53، باب 30، حديث 7، ص 174؛ احتجاج طبرسی، ج 2، ص 322.

40 - غیبت شیخ طوسی، ص 238؛ مستدرک الوسائل، ج 12، ص 164.

الختلف أَصْحَابُنُا فِي التَّفْوِيضِ وَغَيْرُهُ فَمَضَيْتُ إِلَى أَبِي طَاهِرِ بْنِ بِلَالٍ فِي أَيَّامِ اسْتِقَامَتِهِ فَعَرَّفْتُهُ الْخِلَافَ فَقَالَ أَخِّرْنِي فَأَخَّرْتُهُ أَيَّاماً فَعُدْتُ إِلَيْهِ فَأَخْرَجَ إِلَى حَدِيثاً باسناده إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السَّلَامُ قَالَ إِذَا أَرَادَ [ اللَّهُ ] أَمْراً عَرَضَهُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله و علیه وآله وسلم ، ثُمَّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السَّلَامُ [ وَ سائرالائمة ] وَاحِدُ بَعْدَ وَاحِدٍ إِلَى [ أَنْ ] يَنْتَهِيَ إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ عَلَيْهِ السَّلَامَ ثُمَّ يَخْرُجُ إِلَى الدُّنْيَا وَ إِذَا أَرَادَ الملائكه أَنْ يَرْفَعُوا إِلَى اللَّهِ عزوجل عَمَلًا عُرِضَ عَلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ علیه السَّلَامَ ثُمَّ [ يَخْرُجَ ] عَلَى وَاحِدٍ [ بَعْدُ ] وَاحِدُ إِلَى أَنْ يُعْرَضَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله و علیه وآله وسلم ثُمَّ يُعْرَضُ عَلَى اللَّهِ عزوجل فَمَا نَزَلَ مِنَ اللَّهِ فَعَلَى أَيْدِيهِمْ وَ مَا عَرَجَ إِلَى اللَّهِ فَعَلَى أَيْدِيهِمْ وَ مَا استعنوا عَنِ اللَّهِ عزوجل طَرْفَةَ عَيْنٍ.

41 -اصول کافی، ج 2، باب ان الائمة تدخل الملائكة بيوتهم، حدیث 4، ص 242؛ بحارالانوار، ج 26، ص 357.

مَا مِنْ ملک يُهْبِطُهُ اللَّهِ فِي أَمْرٍ مَا يُهْبِطُهُ إِلَّا بَدَأَ بِالْإِمَامِ فَعَرَضَ ذَلِكَ عَلَيْهِ وَ انَّ مُخْتَلِفُ الملائکة مِنْ عِنْدِ اللَّهِ تبارک وَ تعالی الی صَاحِبُ هَذَا الامر .

42 - نجم ثاقب، باب 10، ذیل تکلیف هشتم، ص 452؛ دعوات راوندی، ص 192؛ بحارالانوار، ج 102، ص 250.

43 - نجم ثاقب، باب 10، ذیل تکلیف هشتم، ص 452؛ بصائر

ص: 57

الدرجات، جزء 5، باب 16، حدیث 1، ص 259 و 260؛ رجال کشّی، ص 102؛ بحارالانوار، ج 26، ص 140 و 154.

عَنْ رمیلة قَالَ : وُعِكْتُ وَعْكاً شَدِيداً فِي زَمَانِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السَّلَامُ فَوَجَدْتُ مِنْ نَفْسِي خُفُّهُ فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ قُلْتُ لَا أَعْرِفُ شَيْئاً أَفْضَلَ مِنْ أَنْ أُفِيضَ عَلَى نَفْسِي مِنَ الْمَاءِ وَ أُصَلِّي خَلْفَ أَمِيرِ المؤمنيين علیه السَّلَامُ فَفَعَلْتُ ثُمَّ جِئْتُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَلَمَّا صَعِدَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السَّلَامُ الْمِنْبَرُ عَادَ عَلَيَّ ذَلِكَ الوعک فَلَمَّا انْصَرَفَ أمیر الْمُؤْمِنِينَ علیه السَّلَامَ وَ دَخَلَ الْقَصْرِ دَخَلْتُ مَعَهُ فَقَالَ یا رمیلة رَأَيْتُكَ وَ أَنْتَ متشبك بَعْضُكَ فِي بَعْضِ فَقُلْتُ نَعَمْ وَ قَصَصْتُ عَلَيْهِ الْقِصَّةَ الَّتِي کنت فِيهَا وَ الَّذِي حَمَلَنِي عَلَى الرَّغْبَةُ فِي الصَّلَاةِ خَلْقِهِ فَقَالَ يَا رميله لَيْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ يَمْرَضْ إِلَّا مرضنا بِمَرَضِهِ وَ لَا يَحْزَنُ إِلَّا حُزْناً بحزنه وَ لَا يَدْعُو إِلَّا أَمْناً لدعائه وَ لَا يسکت إِلَّا دَعَوْنَا لَهُ فَقُلْتُ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ هَذَا لِمَنْ مَعَكَ فِي القصرأ رَأَيْتَ مَنْ كَانَ فِي أَطْرَافِ الْأَرْضِ قَالَ يَا رميله لَيْسَ يَغِيبُ عَنَّا مُؤْمِنُ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا فِي غَيْرِهَا .

44 - كمال الدين، ج 1، باب 31، حدیث 11، ص 203؛ علل الشرایع، ص 196؛ بصائر الدرجات، ص 486؛ بحارالانوار، ج 23، ص 021

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السَّلَامُ قَالَ : إِنَّ اللَّهَ عزوجل لَمْ يَدَعِ الْأَرْضَ إِلَّا وَ فِيهَا عَالِمُ يَعْلَمُ الزِّيَادَةِ وَ النُّقْصَانِ فِي الْأَرْضِ فَإِذَا زَادَ الْمُؤْمِنُونَ شَيْئاً رَدَّهُمْ وَ إِذَا نَقَصُوا أَكْمَلَهُ لَهُمْ فَقَالَ خُذُوهُ کاملا . وَ لَولَا ذَلِكَ لالتبسن عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أُمُورَهُمْ .

45 - بحارالانوار، ج 102، باب 59، حدیث 2، ص 334 و 335؛ البلد الامین، ص 157؛ مصباح کفعمی، ص 405؛ تحفه الزائر، ص480 -482.

46 - احتجاج، طبرسی، ج 2، ص 283؛ کمال الدین، ج 2، ص 484.

ص: 58

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9
آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109