جلوه های مهدوی در آیینه فاطمی: شباهت های حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با حضرت فاطمه عَلَيْهِما السَّلاَمُ

مشخصات کتاب

سرشناسه : روضاتی، سیدمحمدجعفر، 1352

عنوان و نام پديدآور : جلوه های مهدوی در آیینه فاطمی: شباهت های حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با حضرت فاطمه عَلَيْهِما السَّلاَمُ/ سیدمحمدجعفر روضاتی

مشخصات نشر : مشهد: اعتقاد ما، 1400

مشخصات ظاهری : 175 ص.

بهاء: 450000 ریال شابک: ISBN 978-622-6062-93-0

وضعیت فهرست نویسی: فیپا

یادداشت : عنوان دیگر: شباهت های حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با حضرت فاطمه عَلَيْهِما السَّلاَمُ

یادداشت : کتابنامه: ص.[167] – 172؛ همچنین به صورت زیرنویس

موضوع : محمد بن حسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، امام دوازدهم، 255ق - احادیث

موضوع : محمد بن حسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، امام دوازدهم، 255ق – فضائل.

موضوع : فاطمه زهرا(س)، 8؟قبل از هجرت _ 11ق. احادیث

موضوع : فاطمه زهرا(س)، 8؟قبل از هجرت _ 11ق. فضائل.

موضوع : احادیث شیعه _ قرن 14.

رده بندی کنگره : 1400، 8 ج 9 ر / 51 BP

رده بندی دیویی : 959 / 297

شماره مدرک : 9216289

ص: 1

اشاره

جلوه های مهدوی در آیینۀ فاطمی

-----------------------

تألیف: سید محمد جعفر روضاتی

ناشر: اعتقاد ما

چاپ اوّل: 1400

شمارگان: 500

چاپخانه: اهل بیت عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ

قیمت: 45000 تومان

شابک: 0-93-6062-622-978

مرکز پخش: 09109671518

ص: 2

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 3

تقدیم به پیشگاه با عظمت یگانه منجی عالم بشریّت،

حضرت بقیة الله الأعظم

روحی و ارواح العالمین له الفداء

ص: 4

فهرست مطالب

فهرست مطالب... 5

مقدمه. 9

هر دو بزرگوار نور اهل آسمان ها و زمینند. 34

1_ نورانیّت حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا . 34

الف) نور حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا در آسمان ها 34

ب) تجلّی نور حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا برای حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ 37

نکته ای زیبا: 40

ج) نورانیّت حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا در آیۀ مبارکۀ نور. 43

2_ حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نور اهل زمین هستند. 45

هر دو بزرگوار، عالِم به علوم الهی هستند. 47

1_ علم حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا. 47

2_ علم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف). 51

هر دو بزرگوار، شفیع مؤمنانند. 56

1_ حضرت زهرا سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا شفیع روز قیامت هستند. 56

2_ حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز، شفیع روز قیامت هستند. 59

سخن گفتن هر دو بزرگوار در شکم مادر. 62

1_ سخن گفتن حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا در شکم مادر. 63

2_ سخن گفتن حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در شکم مادر. 65

هر دو بزرگوار مظلوم هستند. 67

1_ مظلومیّت حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا . 67

ص: 5

2_ مظلومیّت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) . 70

علاقۀ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم نسبت به هر دو بزرگوار. 74

1_ علاقه و محبّت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم به حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا 74

الف) عزیزترین انسان ها 75

ب) محبوب دل پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم . 76

ج) مایۀ حیات قلب پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم . 78

2_ علاقۀ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) . 80

هر دو بزرگوار، سروَر جهانیان هستند. 84

1_ حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا سروَر زنان جهان هستند. 84

2_ حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سیّد و سروَر هستند. 90

هر دو بزرگوار پاک و پاکیزه هستند. 92

1_ حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا ، طاهره هستند. 92

الف) در آیۀ تطهیر. 92

ب) در روایات... 94

ج) در زیارات... 98

2_ حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پاک و پاکیزه هستند. 100

هر دو بزرگوار محدَّث هستند. 103

1_ حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا محدَّثه هستند. 103

2_ حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) محدَّث هستند. 113

عنایت هر دو بزرگوار به زوّار امام حسین علیه اسلام . 117

1_ عنایت حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا به زائران حسینی.. 117

2_ عنایت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به زائران حسینی.. 125

ص: 6

هر دو بزرگوار با هیچ ظالمی بیعت نکردند. 129

1_ بیعت نکردن حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا با غاصبان خلافت... 129

2_ بیعت نکردن حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با هیچ ظالمی.. 133

دوری هر دو بزرگوار از مردم و ستمگران.. 135

1_ دوری حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا از مردم. 135

2_ دوری حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مردم و ستمگران.. 140

هر دو بزرگوار فریادرس هستند. 145

1_ فریادرسی حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا . 145

یک نمونه از فریادرسی حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا . 150

2_ فریادرسی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) . 157

حکایت میر اسحاق استرآبادی.. 158

حکایت ابوالوفای شیرازی.. 161

نجات هندوی غیر مسلمان از حکم اعدام. 163

منابع و مأخذ. 168

آثار دیگری از نویسنده174

ص: 7

ص: 8

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحَمدُ لله الّذِی جعَلَنا مِنَ المُتَمِسّکینَ بِولایةِ أمیرِ المُؤمِنین وَ الأئِمَّة عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ

خداوند تعالی پس از ارسال آخرین فرستاده اش و انزال آخرین کتاب آسمانی خود، برای هدایت بشر، دوازده امام معصوم عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ را توسّط آخرین پیامبرش معرّفی نمود، تا انسان ها با شناخت و معرفت آن ها، و مراجعۀ به محضر آن بزرگواران، از گمراهی نجات یافته، به سعادت رستگاری نائل شوند، و شکر این بزرگترین نعمت الهی را بجا آورند.

البته مسلمانان در طول تاریخ، این افتخار را پیدا کردند که با یازده نفر از این امامان هدایت، زندگی کرده و از محضر آنها استفاده نمایند. ولی با کمال تأسّف از میان آنان، فقط تعداد بسیار کمی قدر این نعمت بزرگ را دانسته و از آن استفادۀ درست نموده اند، و بقیّه مردم با ظلم و دشمنی نسبت به آن

ص: 9

بزرگواران، ناشکری وکفران نعمت کرده، موجبات خشم و غضب خداوند را فراهم نمودند.

لذا پس از شهادت یازدهمین امام معصوم، یعنی حضرت امام حسن عسکری علیه اسلام ، مردم از درک نعمت حضور امام، که فضیلت بزرگی از طرف خداوند برای امّت اسلام بود، محروم شدند و به خاطر گناهان و معاصی خود، به غضب الهی دچار شدند، یعنی خداوند آخرین حجّت خودش، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از دیدگان آن ها مخفی نمود و دوران غیبت کبری آغاز گردید.

مرحوم شیخ کلینی قدس سره در کتاب شریف کافی، روایتی را از محمد بن فرج نقل نموده که گفت: حضرت امام محمّد باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ در نامه ای به من مرقوم فرمودند:

إِذَا غَضِبَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ نَحَّانَا عَنْ جِوَارِهِمْ.

هنگامی که خدای تبارک و تعالی بر آفریده های خود غضب نماید، ما ائمّه را از مجاورت با آنها دور می نماید.(1)

ص: 10


1- _ الكافي، ج 1، ص343، ح31.

وضعیّت مسلمانان در دوران غیبت، به خاطر دوری از امام معصوم و حجّت پروردگار، روز به روز بدتر می شود، تا جایی که بسیاری از شیعیان، اعتقادشان نسبت به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از دست می دهند.

مرحوم شیخ صدوق قدس سره در کتاب کمال الدّین، روایتی را از صقر بن ابی دُلَف نقل نموده که گفت: از حضرت ابن الرّضا، جواد الائمّه عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ شنیدم که می فرمودند:

همانا امام بعد از من پسرم علی است، امر او امر من، و سخن او سخن من، و اطاعت از او اطاعت از من است؛ و امام پس از او پسرش حسن است، امر او امر پدرش، و سخن او سخن پدرش، و اطاعت از او اطاعت از پدرش می باشد.

سپس حضرت سکوت کردند، پس من عرض کردم: ای پسر رسول خدا! پس امام بعد از حسن کیست؟ پس ایشان گریۀ شدیدی کردند و سپس فرمودند: همانا بعد از حسن پسرش، قائم به حق است، که انتظارش کشیده می شود.

پس من به ایشان عرض کردم: ای پسر رسول خدا! چرا ایشان «قائم» نامیده شده است؟ حضرت فرمودند:

ص: 11

لِأَنَّهُ يَقُومُ بَعْدَ مَوْتِ ذِكْرِهِ، وَ ارْتِدَادِ أَكْثَرِ الْقَائِلِينَ بِإِمَامَتِهِ، فَقُلْتُ لَهُ: وَ لِمَ سُمِّيَ الْمُنْتَظَرَ؟ قَالَ: لِأَنَّ لَهُ غَيْبَةً يَكْثُرُ أَيَّامُهَا وَ يَطُولُ أَمَدُهَا، فَيَنْتَظِرُ خُرُوجَهُ الْمُخْلِصُونَ، وَ يُنْكِرُهُ الْمُرْتَابُونَ، وَ يَسْتَهْزِئُ بِذِكْرِهِ الْجَاحِدُونَ، وَ يَكْذِبُ فِيهَا الْوَقَّاتُونَ، وَ يَهْلِكُ فِيهَا الْمُسْتَعْجِلُونَ، وَ يَنْجُو فِيهَا الْمُسْلِمُونَ.

چون او زمانی قیام می کند که یادش از بین رفته و اکثر معتقدان به امامت او، از عقیدۀ خود برگشته اند.

به ایشان عرض کردم: چرا او را منتظَر مى گويند؟ فرمودند: زيرا برای او غیبتی است که روزهایش زياد می شود و مدّتش طولانى گردد پس مخلصان، منتظر قيامش می باشند و شکّ كنندگان، انكارش می كنند، و منكران، يادش را مسخره می كنند، و تعيين كنندگان وقت ظهورش، دروغ می گويند، و شتاب كنندگان در غیبتش، هلاک می شوند، و تسليم شوندگان در آن، نجات می يابند.(1)

سختی این مطلب برای انسان زمانی است که بداند در دوران غیبت به نحوی اعتقادش را از دست می دهد که خودش هم متوجّه نمی شود، البته

ص: 12


1- _ بحار الأنوار، ج 51، ص30، ح4 و ص158، ح5؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص378، ح3.

این کار زمان زیادی هم نمی خواهد، بلکه از یک صبح تا به شب برای بی دین شدن کافی است!

مرحوم نعمانی قدس سره در کتاب الغیبة، روایتی را از حضرت امام محمّد باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل نموده که فرمودند:

ای شیعیان آل محمّد عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ ! یقیناً برای پاک شدن، امتحان سختی خواهید داد، مانند پاک شدن سُرمه در چشم.

وَ إِنَّ صَاحِبَ الْعَيْنِ يَدْرِي مَتَى يَقَعَ الْكُحْلُ فِي عَيْنِهِ، وَ لَا يَعْلَمُ مَتَى يَخْرُجُ مِنْهَا، وَ كَذَلِكَ يُصْبِحُ الرَّجُلُ عَلَى شَرِيعَةٍ مِنْ أَمْرِنَا، وَ يُمْسِي وَ قَدْ خَرَجَ مِنْهَا، وَ يُمْسِي عَلَى شَرِيعَةٍ مِنْ أَمْرِنَا، وَ يُصْبِحُ وَ قَدْ خَرَجَ مِنْهَا.

و همانا انسان متوجّه می شود که چه موقع سرمه وارد چشمش گردید، ولی نمی داند چه موقع از چشمش خارج شد؛ و اینچنین انسان صبحگاهان اعتقاد به امامت ما دارد، ولی شامگاه از این اعتقاد برمی گردد؛ و نیز شامگاه اعتقاد به امامت ما دارد، ولی هنگام صبح عقیدۀ خود را از دست می دهد.(1)

با دقّت در روایت فوق، می بینیم که خطاب حضرت باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ به همۀ شیعیان است، یعنی اگر این اخطار، شامل پیروان ائمّه عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ در زمان حضور

ص: 13


1- _ الغيبة(للنعماني)، ص206، ح12.

بشود، پس وای به حال شیعیانی که در زمان غیبت بسر می برند، که واقعاً دینداری و حفظ اعتقادات برایشان بسیار دشوار است.

به همین جهت، ائمّۀ اطهار عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ در بارۀ حفظ دین و اعتقادات در زمان غیبت، دستورات و سفارشات اکیدی را بیان فرموده اند.

مرحوم شیخ کلینی قدس سره در کتاب شریف کافی، روایتی را از حضرت موسی بن جعفر(عَلَيْهِما السَّلاَمُ) نقل نموده که فرمودند:

إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ، فَاللَّهَ اللَّهَ فِي أَدْيَانِكُمْ لَا يُزِيلُكُمْ عَنْهَا أَحَدٌ.

هنگامی که پنجمین فرزند از هفتمین امام، غایب گردید، پس خدا را خدا را در دینتان مراقب باشید، تا مبادا کسی آن را از شما بگیرد.(1)

مرحوم شیخ صدوق قدس سره در کتاب کمال الدّین، روایتی را از حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل نموده که آن حضرت برای نجات از شبهه های آخرالزّمان، همۀ شیعیان را به خواندن دعای غریق سفارش می فرمایند، پس وقتی از ایشان سؤال می شود که دعای غریق چیست؟ می فرمایند:

ص: 14


1- _ الكافي، ج 1، ص336، ح2.

يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ.

اى خدا! ای بخشنده! اى مهربان! اى گردانندۀ دلها، دلم را بر دينت ثابت بدار.(1)

البته حفظ اعتقادات و دینداری در زمان غیبت کار ساده ای نیست و کسی که می خواهد در این دوران، معتقد به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باقی بماند، باید هم مراقبت داشته باشد و هم مقاومت.

مرحوم شیخ کلینی قدس سره در کتاب شریف کافی، روایتی را از یمان تمّار نقل نموده که گفت: در محضر امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نشسته بودیم که به ما فرمودند:

إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً الْمُتَمَسِّكُ فِيهَا بِدِينِهِ كَالْخَارِطِ لِلْقَتَادِ، ثُمَّ قَالَ: هَكَذَا بِيَدِهِ، فَأَيُّكُمْ يُمْسِكُ شَوْكَ الْقَتَادِ بِيَدِهِ؟ ثُمَّ أَطْرَقَ مَلِيّاً، ثُمَّ قَالَ: إِنَ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً، فَلْيَتَّقِ اللَّهَ عَبْدٌ وَ لْيَتَمَسَّكْ بِدِينِهِ.

همانا برای صاحب این امر غیبتی است که در آن زمان کسی که دین خودش را حفظ نماید مانند کسی است که شاخۀ پر از خار درخت قَتاد را با دست بتراشد. سپس فرمودند: اینچنین و با اشارۀ

ص: 15


1- _ كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص352، ح50.

دستشان نشان دادند، پس کدام یک از شما می تواند تیغ درخت قَتاد را با دستش نگهدارد؟!

سپس لحظه ای سر به زیر انداختند و بعد فرمودند: همانا صاحب این امر را غیبتی است، پس هر بنده ای باید تقوای الهی پیشه نماید و دین خودش را نگهدارد.(1)

ولی در بیان ائمّۀ اطهار عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ ، شیعیانی که در دوران غیبت با همۀ این مشکلات و سختی ها، ایمان و اعتقادشان را از دست نداده و ثابت قدم بماند، بهترین و بافضیلت ترین افراد امّت اسلام می باشند.

مرحوم شیخ صدوق قدس سره در کتاب کمال الدّین، روایتی را از حضرت امیر المؤمنین علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل نموده که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم به ایشان فرمودند:

يَا عَلِيُّ! وَ اعْلَمْ أَنَّ أَعْجَبَ النَّاسِ إِيمَاناً وَ أَعْظَمَهُمْ يَقِيناً قَوْمٌ يَكُونُونَ فِي آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ يَلْحَقُوا النَّبِيَّ وَ حَجَبَتْهُمُ الْحُجَّةُ، فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَى بَيَاضٍ.

ای علی! بدان که عجیب ترین مردم از جهت ایمان و بزرگترین آنها از جهت ایمان و یقین، مردمی هستند که در آخرالزّمان خواهند

ص: 16


1- _ الكافي، ج 1، ص335، ح1.

آمد، آن ها پیامبر را ندیده اند و از دیدن حجّت خدا نیز، محجوب و محروم مانده اند، ولی به سیاهی روی سپیدی ایمان آورده اند.(1)

ظاهراً کنایۀ «سیاهی روی سپیدی»، به احادیث اهل بیت عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ اشاره دارد، که از صدر اسلام توسّط راویان حدیث، بر روی اوراق نوشته شده و ایمان مردم در زمان غیبت، با اتّکا بر همین نوشته ها می باشد.

و آنقدر این مؤمنان در زمان غیبت، ارزش پیدا می کنند که گاهی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم آن ها را، به عنوان برادران خود، معرّفی می فرمایند.

مرحوم صفّار قدس سره در کتاب بصائر الدّرجات في فضائل آل محمّد عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ ، روایتی را از امام باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل نموده که فرمودند: روزی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم در جمع اصحابشان چنین دعا نمودند:

اللَّهُمَّ لَقِّنِي إِخْوَانِي، مَرَّتَيْنِ.

خداوندا! برادرانم را به دیدار من برسان، و این دعا را دو بار تکرار کردند.

اصحابی که گرد آن حضرت بودند، گفتند: ای رسول خدا! مگر ما برادران شما نیستیم؟ حضرت فرمودند:

ص: 17


1- _ بحار الأنوار، ج 52، ص125، ح12؛ كمال الدّين و تمام النعمة، ج 1، ص288، ح8.

لَا، إِنَّكُمْ أَصْحَابِي، وَ إِخْوَانِي قَوْمٌ مِنْ آخِرِ الزَّمَانِ آمَنُوا بِي وَ لَمْ يَرَوْنِي، لَقَدْ عَرَّفَنِيهِمُ اللَّهُ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُخْرِجَهُمْ مِنْ أَصْلَابِ آبَائِهِمْ وَ أَرْحَامِ أُمَّهَاتِهِمْ، لَأَحَدُهُمْ أَشَدُّ بَقِيَّةً عَلَى دِينِهِ مِنْ خَرْطِ الْقَتَادِ فِي اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاءِ، أَوْ كَالْقَابِضِ

عَلَى جَمْرِ الْغَضَا، أُولَئِكَ مَصَابِيحُ الدُّجَى يُنْجِيهِمُ اللَّهُ مِنْ كُلِّ فِتْنَةٍ غَبْرَاءَ مُظْلِمَةٍ.

نه، شما اصحاب من هستید، و برادران من مردمی هستند در آخرالزّمان که به من ایمان می آورند با اینکه مرا ندیده اند، خداوند آنها را با نامهایشان و نامهای پدرانشان به من معرّفی کرده است، پیش از آنکه آن ها را، از صُلب پدران و رَحِم مادرانشان خارج نماید.

ثابت قدم بودن هر یک از آنها در دین خود، از تراشیدن خارهای درخت قَتاد با دست در تاریکی شب، سخت تر است، یا مانند کسی است که آتش درخت «غَضا»(1) را با دست گرفته باشد. آن ها چراغهای روشن کننده در تاریکی هستند که خداوند ایشان را از هر فتنۀ تیره و تاری نجات می دهد.(2)

ص: 18


1- _ «غَضا» نام درختی است که چوب آن مدّت زیادی آتش و حرارت را در خود حفظ نگه می دارد، به همین جهت زغال بسیار خوبی دارد.
2- _ بحار الأنوار، ج 52، ص123، ح8؛ بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ ، ج 1، ص84، ح4.

گاهی در بیان حضرت امام زین العابدین علیه اسلام ، اجر و پاداش آنان برابر با اجر هزار شهید بدر و احد می باشد.

مرحوم شیخ صدوق قدس سره در کتاب کمال الدّین، روایتی را از عمرو بن ثابت نقل نموده که گفت: حضرت امام زین العابدین عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمودند:

مَنْ ثَبَتَ عَلَى مُوَالاتِنَا فِي غَيْبَةِ قَائِمِنَا أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْرَ أَلْفِ شَهِيدٍ مِنْ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ.

كسى كه در غيبت قائم ما بر ولایت و محبّت ما ثابت قدم باشد، خداوند عزوجل اجر و پاداش هزار شهيد از شهداى بدر و احد را به او عطا می فرمايد.(1)

و در نهایت، حضرت موسی بن جعفر(عَلَيْهِما السَّلاَمُ)، آنان را در روز قیامت، همنشین با محمّد و آل محمّد عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ ، معرّفی می فرمایند.

مرحوم خزّاز رازی قدس سره در کتاب کفایة الأثر فی النصّ على الأئمّة الإثنی عشر، روایتی را از یونس بن عبد الرّحمن نقل نموده که گفت: بر حضرت موسی بن جعفر(عَلَيْهِما السَّلاَمُ) وارد شدم و عرض کردم: ای پسر رسول خدا! آیا شما قائم به حق هستید؟

ص: 19


1- _ كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص323، ح7.

حضرت فرمودند: من قیام کنندۀ به حقّ هستم ولی آن قائمى كه زمين را از وجود دشمنان خدا پاک می کند و آن را پر از عدل و داد می سازد همان طوری كه پر از ظلم

و جور شده باشد، او پنجمين از فرزندان من است، او به خاطر حفظ جانش غيبتى می كند كه مدّت آن طولانى می شود به طورى كه بسیاری از مردم مرتدّ می شوند و عدّه ای ديگر ثابت قدم می مانند.

سپس فرمودند:

طُوبَى لِشِيعَتِنَا، الْمُتَمَسِّكِينَ بِحُبِّنَا فِي غَيْبَةِ قَائِمِنَا، الثَّابِتِينَ عَلَى مُوَالاتِنَا وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا، أُولَئِكَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ، قَدْ رَضُوا بِنَا أَئِمَّةً فَرَضِينَا بِهِمْ شِيعَةً، فَطُوبَى لَهُمْ، ثُمَّ طُوبَى لَهُمْ، هُمْ وَ اللَّهِ مَعَنَا فِي دَرَجَتِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

خوشا بر احوال شيعيان ما كه در دوران غيبت قائم ما به رشتۀ ولایت ما چنگ زده و بر دوستى و محبّت ما و بی زارى از دشمنان ما، ثابت قدم می مانند، آنها از ما و ما از آنها هستيم، آنها ما را به امامت و ما نيز آنان را به عنوان شيعيان پذيرفته ايم، پس خوشا بر احوال آنها، و خوشا بر احوال آنها، به خدا سوگند! آنان در روز قيامت در درجۀ ما خواهند بود.(1)

ص: 20


1- _ بحار الأنوار، ج 51، ص151، ح6؛ كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص269.

بنا بر این بر همۀ شیعیان و محبّان اهل بیت عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ لازم است تا با مراقبت و انجام تکالیفی در عصر غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، در حفظ دین و ایمانشان بکوشند.

خداوند تبارک و تعالی در آخرین آیۀ سورۀ مبارکۀ آل عمران، می فرماید:

{یآٰ اَیُّهَا الَّذٖینَ ءاٰمَنُوا اصْبِرُوا وَ صاٰبِرُوا وَ راٰبِطُوا وَ اتَّقُوا اللّٰهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}

یعنی: ای کسانی که ایمان آورده اید، صبر پیشه کنید و دیگران را نیز به صبر و استقامت دعوت نمایید، و با یکدیگر پیوند و ارتباط برقرار کنید و از خداوند پروا نمایید، تا رستگار شوید. (1)

از این کریمه می توانیم به عنوان منشور اخلاقی منتظران ظهور در دوران غیبت نام ببریم، که در آن، خدای متعال به تمام مؤمنانی که طالب رسیدن به سعادت و رستگاری هستند، چهار دستور اخلاقی داده است:

1_ دستور به صبر و شکیبایی

2_ دستور به دعوت یکدیگر به صبر و بردباری

3_ دستور به مرابطه

ص: 21


1- _ سورۀ آل عمران، آیۀ 200.

4_ دستور به تقوای الهی

گرچه تمام این چهار مورد جزء وظائف منتظران در این دوران می باشد، ولی فعلاً آنچه که مورد بحث ماست، سوّمین دستور، یعنی مرابطه است.

مرابطه یعنی: مواظبت، محافظت، مراقبت

مرحوم شیخ کلینی قدس سره در کتاب شریف کافی، روایتی را از حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل نموده که ایشان در تفسیر این آیۀ شریفه فرمودند:

«اصْبِرُوا»، عَلَى الْفَرَائِضِ، وَ «صابِرُوا»، عَلَى الْمَصَائِبِ، وَ «رابِطُوا»، عَلَى الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ .

بر انجام واجبات صبر کنید، و در مصیبت ها یکدیگر را به صبر و شکیبایی دعوت کنید، و پیوند و ارتباط خود را با ائمّه عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ برقرار نمایید.(1)

مرحوم نعمانی قدس سره در کتاب الغیبة، روایتی را از برید بن معاویه نقل نموده که گفت: حضرت امام محمّد باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ در تفسیر این آیۀ شریفه فرمودند:

«اصْبِرُوا»، عَلَى أَدَاءِ الْفَرَائِضِ، وَ «صابِرُوا»، عَدُوَّكُمْ، وَ «رابِطُوا»، إِمَامَكُمُ الْمُنْتَظَرَ.

ص: 22


1- _ بحار الأنوار، ج 24، ص221، ح22؛ الكافي، ج 2، ص81، ح3.

بر انجام واجبات صبر کنید و در مقابل دشمنانتان پایداری نمایید و با امامتان که انتظارش کشیده می شود، ارتباط داشته باشید.(1)

از بررسی این روایات نتیجه می گیریم که یکی از وظائف شیعیان و منتظران ظهور، این است که باید برای حفظ دین و ایمان و اعتقاداتشان، با روشهای مختلف، ارتباطشان را با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برقرار نمایند.

لازمۀ این ارتباط ذکر و یاد آن حضرت است، که انسان هر چه بیشتر به یاد ایشان باشد، رشتۀ ارتباطش با آن حضرت محکم تر می شود.

تحقّق این مطلب گاهی با برپایی، برگزاری و شرکت در جلساتی است که در آن ها ذکر فضائل و مناقب ائمّۀ اطهار عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ ، خصوصاً امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیان می شود، که یقیناً این جلسات مورد توجّه آن حضرت می باشد.

مرحوم شیخ طوسی قدس سره در کتاب الأمالی، روایتی را از حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل نموده که ایشان به داوود بن سرحان فرمودند: ای داوود! سلام مرا به دوستانم برسان، و به آن ها ابلاغ کن که من گفته ام:

ص: 23


1- _ تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص133؛ الغيبة(للنعماني)، ص27 و ص199، ح13.

رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اجْتَمَعَ مَعَ آخَرَ فَتَذَاكَرَا أَمْرَنَا، فَإِنَّ ثَالِثَهُمَا مَلَكٌ يَسْتَغْفِرُ لَهُمَا، وَ مَا اجْتَمَعَ اثْنَانِ عَلَى ذِكْرِنَا إِلَّا بَاهَى اللَّهُ تَعَالَى بِهِمَا الْمَلَائِكَةَ، فَإِذَا اجْتَمَعْتُمْ فَاشْتَغِلُوا بِالذِّكْرِ، فَإِنَّ فِي اجْتِمَاعِكُمْ وَ مُذَاكَرَتِكُمْ إِحْيَاؤُنَا، وَ خَيْرُ النَّاسِ مِنْ بَعْدِنَا مَنْ ذَاكَرَ بِأَمْرِنَا وَ دَعَا إِلَى ذِكْرِنَا.

خداوند رحمت کند بنده ای را که وقتی با یک نفر دیگر اجتماع می کند، دربارۀ ولایت ما گفتگو می کند، در این صورت نفر سوّم آنها فرشته ای است که برای آنها طلب آمرزش و مغفرت می کند، و هیچ دو نفری با هم برای یاد کردن ما اجتماع نمی کنند، مگر اینکه خدای تعالی به آن دو، بر فرشتگان مباهات می کند.

پس هرگاه در مجلسی اجتماع کردید، به «یاد ما» بپردازید، زیرا این اجتماع شما و یاد کردن شما، زنده کردن ماست، و بهترین مردم بعد از ما، کسانی هستند که دربارۀ امر ما مذاکره کرده و مردم را به ذکر و یاد ما دعوت نمایند.(1)

ص: 24


1- _ الأمالي (للطوسي)، ص224، مجلس8، ح40؛ بحار الأنوار، ج 1، ص200، ح8 و ج71، ص354، ح31؛ بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ج 2، ص110.

و این امر آن قدر اهمیّت دارد که اگر مجلسی تشکیل شود و در آن، از روی غفلت و بی توجّهی، ذکر و یادی از ائمّۀ اطهار عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ نشود، این مجلس در روز قیامت برای حاضرین در آن، باعث حسرت می گردد.

مرحوم شیخ کلینی قدس سره در کتاب شریف کافی، روایتی را از ابو بصیر نقل نموده که گفت: حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمودند:

مَا اجْتَمَعَ فِي مَجْلِسٍ قَوْمٌ لَمْ يَذْكُرُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ يَذْكُرُونَا، إِلَّا كَانَ ذَلِكَ الْمَجْلِسُ حَسْرَةً عَلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

هر مجلسی که تشکیل شود و در آن یاد خدای عزوجل و یاد ما (اهل بیت) نباشد، آن مجلس برای اهلش در روز قیامت باعث حسرت می شود.(1)

مرحوم عبدالله بن جعفر حِمیَری قمی در کتاب قرب الأسناد، روایتی را از حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل نموده که ایشان به فُضیل فرمودند: آیا با هم می نشینید و برای هم حدیث می گویید؟ عرض کردم: بله، فدایتان شوم! حضرت فرمودند:

ص: 25


1- _ بحار الأنوار، ج 72، ص468، ح20؛ الكافي، ج 2، ص496، ح2.

إِنَّ تِلْكَ الْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا، فَأَحْيُوا أَمْرَنَا يَا فُضَيْلُ، فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا.

يَا فُضَيْلُ! مَنْ ذَكَرَنَا أَوْ ذُكِرْنَا عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَيْنِهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابِ، غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ كَانَتْ أَكْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْرِ.

همانا من این گونه مجالس را دوست دارم، پس ای فضیل! امر ما را زنده نگه دارید، که خداوند رحمت کند کسی که امر ما را زنده نگه می دارد.

ای فضیل! هر کس که ما را یاد کند، یا نزد او از ما یاد شود، پس از چشمش به اندازۀ بال مگسی اشک خارج شود، خداوند گناهان او را می بخشد، اگر چه بیشتر از کف دریا باشد.(1)

پس تا اینجا مشخص شد که یکی از راه های ارتباط با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شرکت در جلساتی است که در آن، ذکر و یاد آن حضرت گفته می شود، و تشکیل این جلسات، مصداق احیای امر ائمّۀ اطهار عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ می باشد و دعای آن بزرگواران شامل حال شرکت کنندگان در آن مجالس شده، گناهانشان نیز آمرزیده شده و در نهایت اهل فلاح و رستگاری می شوند.

ص: 26


1- _ بحار الأنوار، ج 44، ص282، ح15 و ج 71، ص351، ح18؛ قرب الإسناد، ص36، ح117.

امّا یکی دیگر از راه های تحقّق این مطلب، نشر علوم و معارف ائمّۀ اطهار عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ ، از طریق نوشتن کتاب می باشد.

مرحوم شیخ صدوق قدس سره در کتاب عیون اخبار الرّضا علیه اسلام ، روایتی را از عبد السّلام بن صالح هروی نقل

نموده که گفت: از حضرت ابا الحسن الرّضا عَلَيْهِ السَّلاَمُ شنیدم که می فرمودند: خداوند رحمت كند بنده ای را كه امر ما را زنده بدارد، به آن حضرت عرض كردم: چگونه باید امر شما را زنده بدارد؟

حضرت فرمودند:

يَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ يُعَلِّمُهَا النَّاسَ، فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا.

علوم ما را بياموزد و به مردم آموزش بدهد، پس اگر مردم زیبائی های كلام ما را بدانند، از ما پيروى می كنند.(1)

با توجّه به مطالبی که گذشت، بندۀ حقیر در فکر موضوع سخن در ایّام فاطمیۀ دوّم بودم، که برای مردم در بارۀ چه موضوعی صحبت نمایم؟ هم ایّام شهادت مادرمان حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا بود و هم وظیفه دارم که اذهان مردم را با معارف مهدویّت آشنا نمایم. لذا با بررسی روایات معصومین عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ و

ص: 27


1- _ بحار الأنوار، ج 2، ص30، ح13؛ عيون أخبار الرّضا علیه اسلام ، ج 1، ص307، ح69.

جمع بین این دو مطلب، بر آن شدم که شباهت های بین حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با مادرشان حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا را دسته بندی نموده و در منابر مختلف بیان نمایم.لذا پس از آن ایّام، تصمیم گرفتم که این مطالب را به رشتۀ تحریر درآورم و منتشر نمایم، تا اوّلاً مصداق یاد و ذکر آن بزرگواران باشد و ثانیاً منتظران ظهور، با مطالعۀ این کتاب، شناخت و معرفت، انس و محبّت و مراقبت و ارتباطشان با حجّت خدا بیشتر شده، و در این دوران سخت غیبت، وسیله ای برای حفظ دین و اعتقادات، بشود.

در پایان از خداوند منّان سپاسگزارم که به این بندۀ حقیر، توفیق نگارش این سطور را عنایت فرمود، تا این مطالب را در قالب کتابی با عنوان «جلو های مهدوی در آیینۀ فاطمی» به چاپ برسانم.

امید است که این اثر ولائی، مورد قبول حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء قرار گیرد و چراغ راهی برای همۀ جوانانمان و توشه ای برای آخرتمان گردد.

اینک دست نیاز به درگاه بی نیاز برداشته و از او، ظهور موفور السّرور امام زمانمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را طلب می نمایم و عرضه می داریم:

ص: 28

اللَّهُمَّ وَ لَا تَسْلُبْنَا الْيَقِينَ لِطُولِ الْأَمَدِ فِي غَيْبَتِهِ، وَ انْقِطَاعِ خَبَرِهِ عَنَّا، وَ لَا تُنْسِنَا ذِكْرَهُ وَ انْتِظَارَهُ وَ الْإِيمَانَ وَ قُوَّةَ الْيَقِينِ فِي ظُهُورِهِ، وَ الدُّعَاءَ لَهُ وَ الصَّلَاةَ عَلَيْهِ حَتَّى لَا يُقَنِّطَنَا طُولُ غَيْبَتِهِ مِنْ ظُهُورِهِ وَ قِيَامِهِ.

خداوندا! به خاطر طولانی شدن زمان غیبت آن حضرت و بی خبر بودن ما از ایشان، یقین را از ما سلب مفرما، و یاد او، و انتظار او، و ایمان به او، و قوّت یقین به ظهورش، و دعا کردن در حقّ او، و درود فرستادن بر او را از یاد ما مبر، تا طولانی شدن غیبت او، ما را از ظهور و قیامش ناامید نکند.(1)

اوّل رجب 1443 هجری قمری

قم مقدّسه _ سید محمد جعفر روضاتی

ص: 29


1- _ قسمتی از دعای «اللّهم عرّفنی نفسک»، بحار الأنوار، ج 53، ص188، ح18؛ كمال الدّين و تمام النعمة، ج 2، ص513، ح43.

ص: 30

تصویر

ص: 31

ص: 32

بسم الله الرّحمن الرّحیم

السَّلَامَ عَلَى المَهْدِيِّ وَ عَلَى آبَائِهِ وَ اللَّعْنُ عَلَى أَعْدَائِهِ رَبِّ يَسِّرْ وَ لَا تُعسِّرْ سَهِّل عَلَيْنَا يَا رَبَّ العالَمِينَ.

وقتی به این سخن حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در بارۀ مادرشان حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا توجّه می کنیم که فرمودند:

وَ فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم لِي أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ.

در دختر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم برای من الگوی زیبایی می باشد.(1)

و همچنین با بررسی آیات، روایات و تشرّفات، به دست می آید كه ارتباطی، بسیار نزدیک بین این دو بزرگوار وجود دارد که باعث تشکیل وجوه شباهتی بین آن ها می گردد و ما به فضل خداوند، و با بضاعتی که داشتیم، به نقل این وجوه می پردازیم.

ص: 33


1- _ بحار الأنوار، ج 53، ص180، ح9.

هر دو بزرگوار نور اهل آسمان ها و زمینند

1_ نورانیّت حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا

الف) نور حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا در آسمان ها

مرحوم شیخ صدوق قدس سره هم در کتاب الإمامة و التبصرة من الحیرة و هم در کتاب علل الشّرائع، روایتی را از جابر جُعفی نقل نموده که گفت: به حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ عرض کردم: چرا حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا ، زهرا نامیده شده است؟

حضرت فرمودند: زيرا خداوند عزوجل او را از نور با عظمت خود آفريد، و هنگامى كه نورش درخشان شد، آسمان ها و زمين به نور او روشن شدند و چشمان ملائكه خيره شد، پس برای خدا به سجده افتادند و گفتند: ای خدای ما! و ای آقای ما! اين چه نورى است؟

پس خداوند به آن ها وحی فرمود:

هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِي، وَ أَسْكَنْتُهُ فِي سَمَائِي، خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِي، أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِيٍّ مِنْ أَنْبِيَائِي، أُفَضِّلُهُ عَلَى جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ أَئِمَّةً يَقُومُونَ بِأَمْرِي، يَهْدُونَ إِلَى حَقِّي، وَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِي فِي أَرْضِي بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْيِي.

ص: 34

اين نور، شعبه اى از نور من است، كه در آسمانم ساکنش کردم، آن را از عظمت خویش آفريده ام، آن را از صلب پیامبری از پيامبرانم كه او را برتمام پيامبران برترى داده ام، خارج مى نمايم، و از اين نور، پیشوایان و امامانى بیرون مى آورم كه به امر من قیام می کنند و مردم را به سوی من هدایت می نمایند، و این پیشوایان را پس از انقطاع وحی، جانشینان خود بر روی زمین، قرار می دهم.(1)

مرحوم ابن شاذان قمی در کتاب الفضائل، روایتی را از جناب ابن مسعود نقل نموده که در بخشی از آن رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم می فرمایند:

ثُمَّ أَظْلَمَتِ الْمَشَارِقُ وَ الْمَغَارِبُ، فَشَكَتِ الْمَلَائِكَةُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى أَنْ يَكْشِفَ عَنْهُمْ تِلْكَ الظُّلْمَةَ، فَتَكَلَّمَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ كَلِمَةً، فَخَلَقَ مِنْهَا رُوحاً، ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ، فَخَلَقَ مِنْ تِلْكَ الْكَلِمَةِ نُوراً، فَأَضَافَ النُّورَ إِلَى تِلْكَ الرُّوحِ وَ أَقَامَهَا مَقَامَ الْعَرْشِ، فَزَهَرَتِ الْمَشَارِقُ وَ الْمَغَارِبُ، فَهِيَ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ، وَ لِذَلِكَ سُمِّيَتِ الزَّهْرَاءَ، لِأَنَّ نُورَهَا زَهَرَتْ بِهِ السَّمَاوَاتُ.

سپس از مشرق تا مغرب را تاریکی و ظلمت فرا گرفت، پس ملائکه به خداوند التماس کردند که این تاریکی را از بین ببرد و

ص: 35


1- _ الإمامة و التبصرة من الحيرة، ص133، ح144؛ بحار الأنوار، ج 43، ص12، ح5؛ علل الشرائع، ج 1، ص180، باب143، ح1.

روشنائی را به آنها بازگرداند. پس خداوند بلند مرتبه کلمه ای گفت و روحی از آن به وجود آورد، سپس کلمه ای دیگر گفت و این بار از آن نوری پدید آورد. آن نور را به

روح اضافه کرد و آن را به جای عرش الهی نهاد و بعد از آن بود که از مشرق تا مغرب نورانی شدند، و آن نور، فاطمه زهرا سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا بود و به همین خاطر است که «زهراء» لقب گرفته است، چرا که نور او آسمانها را نورانی کرد.(1)

مرحوم طبری آملی در کتاب دلائل الإمامة روایتی را از حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل نموده که وقتی از آن حضرت سؤال شد که چرا حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا ، «زهرا» نام گذاری شده اند، فرمودند:

لِأَنَّهَا كَانَتْ إِذَا قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا، يَزْهَرُ نُورُهَا لِأَهْلِ السَّمَاءِ، كَمَا يَزْهَرُ نُورُ الْكَوَاكِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ.

براى اينكه هر گاه حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا در محل عبادتشان مى ايستادند و به عبادت مشغول مى شدند، نور ایشان براى اهل آسمان مى درخشيد، همان طور كه نور ستارگان براى اهل زمين مى درخشد.(2)

ص: 36


1- _ بحار الأنوار، ج 40، ص44، ح81؛ الفضائل (لابن شاذان القمي)، ص129.
2- _ دلائل الإمامة، ص149، ح59.

پس طبق این احادیث، خداوند به واسطۀ نور آن حضرت، آسمانها را روشن نموده است.

تو بدری و خورشید تو را بنده شده ست***تا بندهٔ تو شده ست تابنده شده ست

زان روی که از شعاع نور رخ تو***خورشید منیر و ماه تابنده شده ست

ب) تجلّی نور حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا برای حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ

مرحوم شیخ صدوق قدس سره در کتاب علل الشّرائع، روایتی را از جناب ابان بن تغلب نقل نموده که گفت: از حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ پرسیدم: چرا حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا را «زهرا» نامیدند؟ حضرت فرمودند:

براى اينكه نور حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا روزى سه مرتبه براى امير المؤمنين على عَلَيْهِ السَّلاَمُ جلوه مى كرد، نور آن حضرت در وقت نماز صبح در حالى كه مردم مدینه در خواب بودند، چنان مى درخشيد كه سفيدى آن داخل خانه هاى شهر مدينه مى گرديد و فضاى خانه ها را روشن مى نمود، پس آنان از اين نور تعجّب مى كردند و به سوى رسول

ص: 37

خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم مى شتافتند تا در بارۀ منشأ آن نور سؤال كنند، و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم آنها را به سوی خانۀ حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا مى فرستادند،

فَيَأْتُونَ مَنْزِلَهَا فَيَرَوْنَهَا قَاعِدَةً فِي مِحْرَابِهَا تُصَلِّي وَ النُّورُ يَسْطَعُ مِنْ مِحْرَابِهَا مِنْ وَجْهِهَا، فَيَعْلَمُونَ أَنَّ الَّذِي رَأَوْهُ كَانَ مِنْ نُورِ فَاطِمَةَ سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا .

پس هنگامى كه آنان به سوى خانۀ ايشان مى آمدند، مى ديدند كه حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا در محراب عبادت خویش ایستاده و نورى از محراب ایشان ساطع مى شود، آنگاه در مى يافتند كه آن نور، همان نور حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا مى باشد.

پس هنگامى كه ظهر فرا مى رسيد و حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا آماده برای نماز مى شدند، نور زردى از چهرۀ ایشان ساطع مى گرديد و داخل خانه هاى اهل مدينه مى شد، به طورى كه در و ديوار خانه ها، و لباسها و رنگ هايشان همه زرد مى گرديد، پس نزد پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم می آمدند و از آن نور مى پرسیدند، پس ايشان آن ها را به سوب خانۀ حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا مى فرستادند.

فَيَرَوْنَهَا قَائِمَةً فِي مِحْرَابِهَا وَ قَدْ زَهَرَ نُورُ وَجْهِهَا سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا .

پس آنان مى ديدند كه آن حضرت در محراب عبادت شان ایستاده اند و اين نور، از سیمای ایشان ساطع مى گردد.

ص: 38

و هنگامى كه روز به پایان می رسید و خورسید غروب مى كرد نور صورت حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا به سرخى مى گراييد پس سیمای ایشان با رنگ سرخ مى درخشید، و آن حضرت از اين امر خوشحال می شدند و شكر خدای عزوجل را به جا مى آوردند، و این نور قرمز، داخل خانه هاى شهر مى گرديد و همه جا را سرخ مى کرد، پس مردم، از اين امر تعجّب مى كردند پس دوباره خدمت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم مى آمدند و علّت را جويا مى شدند، و باز هم آن حضرت، مردم را به سوى خانۀ حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا می فرستادند.

فَيَرَوْنَهَا جَالِسَةً تُسَبِّحُ اللَّهَ وَ تُمَجِّدُهُ وَ نُورُ وَجْهِهَا يَزْهَرُ بِالْحُمْرَةِ، فَيَعْلَمُونَ أَنَّ الَّذِي رَأَوْا كَانَ مِنْ نُورِ وَجْهِ فَاطِمَةَ سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا .

پس آنها مى ديدند كه حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا در محراب عبادت شان نشسته اند و به تسبیح و تمجید خدای متعال مشغولند، و نور قرمزی از چهرۀ ایشان ساطع می گردد، پس مى فهميدند كه منشأ آن نور، از سیمای حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا می باشد.

پیوسته آن نور قرمز در سیمای آن حضرت بود، تا زمانى كه امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ از ایشان متولّد گرديدند، و پس از آن، این نور به سیمای

ص: 39

ما منتقل گردید و تا روز قیامت در نزد ما اهل بیت خواهد بود، و از امامى به امام ديگر، منتقل می گردد.(1)

فیض نخست و خاتمه نور جمال فاطمه***چشم دل از نظاره در مبدأ و منتهی کند

مطلع نور ایزدی مبدأ فیض سرمدی***جلوه او حکایت از خاتم انبیا کند

نکته ای زیبا:

آیا جلوه گری و نورانیّت حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا برای ملائکه در آسمان ها مهم تر است، یا تجلّی نور آن حضرت، برای حضرت علی علیه اسلام ؟

اگر در زیارت های حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ دقّت کنیم به دو عبارت خاصّ برخورد می کنیم که این دو عبارت، ما را در جواب این سؤال کمک می نماید:

مرحوم علّامۀ مجلسی قدس سره زیارت حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در روز مولود رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم (17 ربیع الاوّل)، را از کتاب اقبال الاعمال مرحوم سیّد بن

ص: 40


1- _ بحار الأنوار، ج 43، ص11، ح2؛ علل الشرائع، ج 1، ص180، ح2.

طاووس قدس سره و المزار الکبیر مرحوم ابن مشهدی قدس سره ، نقل نموده که در فرازی از آن می خوانیم:

السَّلَامُ عَلَىٰ نُورِ اللَّهِ الْأَنْوَرِ، وَ ضِيَائِهِ الْأَزْهَرِ.

سلام بر نور درخشان خدا و تابش روشنایی و درخشندگی آن.(1)

و باز ایشان در همان کتاب شریف، زیارت دیگر حضرت علی علیه اسلام (زیارت ششم حضرت امیر علیه اسلام ) را از حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل نموده که در فرازی از آن می خوانیم:

ص: 41


1- _ إقبال الأعمال، ج 2، ص610؛ بحار الأنوار، ج 97، ص375، ح9؛ المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص210، ح3؛ مفاتیح الجنان، باب زیارات، زیارت امیرالمؤمنین در روز مولود.

السَّلَامُ عَلَى نُورِ الْأَنْوَارِ وَ سَلِيلِ الْأَطْهَارِ وَ عَنَاصِرِ الْأَخْيَارِ.

سلام بر نور نورها و زادۀ پاکان و منشأ نیکان.(1)

و باز در فرازی از زیارت دیگر آن حضرت، که مرحوم ابن مشهدی قدس سره در کتاب المزار الکبیر نقل نموده، می خوانیم:

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ الْأَنْوَارِ، وَ مَحَلَّ سِرِّ الْأَسْرَارِ، وَ عُنْصُرَ الْأَبْرَارِ، وَ مُعْلِنَ الْأَخْيَارِ.

سلام بر تو ای نور نورها، و ای جایگاه راز اسرار، و ای منشأ نیکی ها، و ای اعلام کنندۀ برگزیدگان.(2)

اینک با توجّه به روایات بخش قبلی که خداوند به نور حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا آسمان ها را روشن نموده، و این عبارات اخیر که نقل شد، نتیجه می گیریم که جلوه گری نور حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا برای حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از اهمیّت بیشتری برخوردار است.

زیرا اگر در جایی که تاریک است و هیچ نوری نیست، یک شمع روشن کنیم، نور آن جلوه گری می نماید، ولی در مقابل نور خورشید، نور شمع هیچ جلوه ای ندارد.

حال شما قدری به عظمت نورانیّت حضرت فاطمه عَلَيْهِ السَّلاَمُ پی ببرید، که چگونه نور ایشان برای شخصیّتی مثل امیر المؤمنین علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ که خود نور الله الانور و نور الانوار می باشند، جلوه گری می نماید.(العظمة لله)

نور زهرا ابتدائاً خلق عالم کرده است***عاقبت هم نور او روزی قیامت می کند

ص: 42


1- _ بحار الأنوار، ج 97، ص306، ح23؛ المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص218، ح5؛ مفاتیح الجنان، باب زیارات، زیارت ششم حضرت امیر علیه اسلام .
2- _ بحار الأنوار، ج 97، ص348، ح35؛ المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص305، ح15.

محو نورانیّت او می شود هفت آسمان***ساعتی که بین محرابش عبادت می کند

ج) نورانیّت حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا در آیۀ مبارکۀ نور

مرحوم شیخ کلینی قدس سره در کتاب شریف کافی، روایتی را از صالح بن سهل همدانی نقل نموده که حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ در تفسیر آیۀ مبارکۀ نور فرمودند:

«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ»، فَاطِمَةُ سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا ، «فِيها مِصْباحٌ»، الْحَسَنُ علیه اسلام ، «الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ»، الْحُسَيْنُ علیه اسلام ، «الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ»، فَاطِمَةُ سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ بَيْنَ نِسَاءِ أَهْلِ الدُّنْيَا.(الحدیث)

«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ»، مقصود از مشکات، حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا هستند، و «فِیهَا مِصْبَاحٌ»، امام حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند و «الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ»، امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ می باشند، و «الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ»، حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا

ص: 43

هستند که در بین تمام زنان دنیا، مثل ستاره ای درخشان می درخشند.(1)

مرحوم علّامۀ مجلسی قدس سره در کتاب شریف بحار الأنوار روایتی را از جناب علی بن جعفر(عَلَيْهِما السَّلاَمُ) نقل نموده که گفت: از حضرت ابا الحسن موسی بن جعفر(عَلَيْهِما السَّلاَمُ) در بارۀ آیۀ نور پرسیدم، ایشان فرمودند:

الْمِشْكَاةُ فَاطِمَةُ سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا ، وَ الْمِصْبَاحُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ(عَلَيْهِما السَّلاَمُ)، وَ «الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ»، قَالَ: كَانَتْ فَاطِمَةُ سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا كَوْكَباً دُرِّيّاً مِنْ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ.(الحدیث)

مشکات (چراغدان) حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا هستند و مصباح (چراغ) امام حسن و امام حسین(عَلَيْهِما السَّلاَمُ) می باشند، و منظور از: «الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ»، حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا هستند که در بین تمام زنان جهان، مثل ستاره ای درخشان، می درخشند.(2)

اوصاف تو از ابتدا تا انتها نور***آیینه ای،آیینه ای سرتا به پا نور

آیینه ای و خلق، حیران صفاتت***تابیده بر جان تو از ذات خدا نور

ص: 44


1- _ الكافي، ج 1، ص195، ح5.
2- _ بحار الأنوار، ج 23، ص316، ح23 و ج 36، ص363.

2_ حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نور اهل زمین هستند

مرحوم علی بن ابراهیم قمی قدس سره روایتی را از مفضّل بن عمر نقل نموده که گفت: از حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ شنیدم که دربارۀ این سخن خداوند: «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»(1)، فرمودند:

رَبُّ الْأَرْضِ إِمَامُ الْأَرْضِ، قُلْتُ: فَإِذَا خَرَجَ يَكُونُ مَا ذَا؟ قَالَ: إِذاً يَسْتَغْنِي النَّاسُ عَنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ وَ نُورِ الْقَمَرِ، وَ يَجْتَزِءُونَ بِنُورِ الْإِمَامِ.

ربّ الارض یعنی امام زمین؛ مفضّل می گوید: عرض کردم: پس وقتی امام خروج کند چه می شود؟ فرمودند: مردم از نور خورشید و نور ماه بی نیاز می شوند و به نور امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ اکتفا می کنند.(2)

انبیاء معتکفوادی طورم هستند***اولیاء منتظرروز ظهورم هستند

سینه ها منتظر شوق و سرورم هستند***همه ذرّات جهان عاشق نورم هستند

دلیل این مطلب، روایتی است که باز خود مفضّل بن عمر از امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل می کند که آن حضرت فرمودند:

ص: 45


1- _ سورۀ زمر، آیۀ69.
2- _ بحار الأنوار، ج 7، ص326، باب17، ح1؛ تفسير القمي، ج 2، ص253.

إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ «أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»، وَ اسْتَغْنَى الْعِبَادُ عَنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ وَ ذَهَبَتِ الظُّلْمَةُ.

یعنی هنگامی که قائم ما عَلَيْهِ السَّلاَمُ قیام می کند، زمین به نور پروردگارش روشن می شود و مردم از نور خورشید بی نیاز می شوند و تاریکی و ظلمت به طور کلی از بین می رود.(1)

سحر نوید دهد صبح نور نزدیک است***زمان غم به سر آمد سرور نزدیک است

به کوهسار عدم تیره گی گریزان است***طلوع تازۀ خورشید نور نزدیک است

مرحوم علّامۀ مجلسی قدس سره در کتاب شریف بحار الأنوار زیارتی را از کتاب المزار مرحوم شهید اوّل، نقل نموده که هنگامی که در حرم امامین عسکریّین(عَلَيْهِما السَّلاَمُ)

قصد زیارت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را داشتی، قبل از ورود به سرداب مقدّس آن حضرت، این زیارت را بخوان، که در اینجا به فرازی از آن اشاره می نماییم:

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ الَّذِي لَا يُطْفَأُ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ الَّتِي لَا تَخْفَى.

ص: 46


1- _ الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص381؛ بحار الأنوار، ج 52، ص337، ذیل ح77.

سلام بر تو ای نور خداوندی که هرگز خاموش نخواهد شد، سلام بر تو ای حجّت خدایی که هرگز مخفی نخواهد شد.(1)

با صد هزار دیده در بحر نور باشم***روی تو گر نبینم بهتر که کور باشم

ای مهر عالم افروز تا چند بی تو هر روز***در پرده های ظلمت جویای نور باشم

هر دو بزرگوار، عالِم به علوم الهی هستند

اشاره

1_ علم حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا

وقتی صحبت از علم می شود، آن را به دو قسمت تقسیم می کنند، یکی اکتسابی و دیگری لدنّی، که البته در اینجا مقصود ما از علم، علم لدنّی است و آن علمی است که متّصل به ذات پروردگار است و از ناحیۀ او به بعضی افاضه می شود، و این علم محدود به زمان و مکان خاصّی نیست، بلکه تمام اعصار و زمانها و مکانها را در برمی گیرد و تا برپایی قیامت ادامه خواهد داشت، و علم و دانش حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا از این سنخ است.

ص: 47


1- _ بحار الأنوار، ج 99، ص98 و ص117؛ المزار (للشهيد الاول)، ص204.

حسين بن عبد الوهاب در كتاب عيون المعجزات، روایتی را از جناب سلمان علیه اسلام نقل نموده که گفت: عمّار بن ياسر به من گفت: آيا مى خواهى چيز عجيبى را برايت نقل كنم؟

گفتم: تعریف كن، اى عمّار! او گفت: آرى، من شاهد بودم كه روزى حضرت على بن ابى طالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ بر حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا وارد شدند، پس هنگامى كه نگاه ایشان به حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ افتاد، فرمودند: نزديک بيا تا تو را از آنچه که در گذشته بوده و آنچه که در حال به وقوع پیوستن است و آنچه که رخ نداده و تا روز قیامت، هنگامی که محشر برپا شود، اتّفاق خواهد افتاد، خبر دهم.

عمّار گفت: پس ديدم كه حضرت امیر المؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ عقب عقب برگشتند، پس من هم به دنبال ایشان برگشتم، تا اينكه به حضور پيامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم رفتیم، پس پيامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم به ایشان فرمودند: اى ابا الحسن! نزديک بيا، پس حضرت على عَلَيْهِ السَّلاَمُ نزد آن حضرت رفتند و پس از اینکه در كنار ایشان نشستند و آرام گرفتند، پيامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم به ایشان فرمودند:

اینک تو مى گويى يا من بگويم؟ حضرت على عَلَيْهِ السَّلاَمُ عرض کردند: ای رسول خدا! شما بفرمایيد زیباتر است.

ص: 48

پس حضرت فرمودند: گویا تو بر فاطمه وارد شده ای و او به تو چنين و چنان گفته است و تو نزد من آمده اى تا در بارۀ آن جويا شوى. على عَلَيْهِ السَّلاَمُ پرسيدند: آيا نور فاطمه از نور ما می باشد؟

پيامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم فرمودند: مگر نمی دانى؟ (البته كه چنين است)، پس حضرت على علیه اسلام ، خدای متعال را سجدۀ شكر نمودند.

عمّار گفت: سپس امیر المؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ از آنجا خارج شدند و من نيز با ایشان خارج شدم، و ایشان بر حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا وارد شدند و من نيز با آن حضرت وارد شدم، پس حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا به ایشان فرمودند: گویا نزد پدرم رفته بودید تا آنچه را كه به شما گفته بودم برای ایشان نقل كنید؟ حضرت على عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمودند: این چنين است، اى فاطمه!

حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا فرمودند:

يَا أَبَا الْحَسَنِ! أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ نُورِي وَ كَانَ يُسَبِّحُ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ، ثُمَّ أَوْدَعَهُ شَجَرَةً مِنْ شَجَرِ الْجَنَّةِ، فَأَضَاءَتْ، فَلَمَّا دَخَلَ أَبِي الْجَنَّةَ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ إِلْهَاماً أَنِ اقْتَطِفِ الثَّمَرَةَ مِنْ تِلْكَ الشَّجَرَةِ وَ أَدِرْهَا فِي لَهَوَاتِكَ، فَفَعَلَ، فَأَوْدَعَنِي اللَّهُ سُبْحَانَهُ صُلْبَ أَبِي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم ، ثُمَّ أَوْدَعَنِي خَدِيجَةَ بِنْتَ خُوَيْلِدٍ، فَوَضَعَتْنِي وَ أَنَا مِنْ ذَلِكَ النُّورِ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ وَ مَا لَمْ يَكُنْ، يَا أَبَا الْحَسَنِ! الْمُؤْمِنُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ تَعَالَى.

ص: 49

اى ابا الحسن! بدان كه خداى تعالى نور مرا آفرید و او مشغول تسبيح خداوند عزوجل گرديد، سپس آن نور را در یکی از درختان بهشت قرار داد، و آن درخت نورافشانی نمود، و هنگامى كه پدرم (در شب معراج) داخل بهشت شدند، خدای متعال به او وحى نمود که آن ميوه را از اين درخت بچین و در دهانت بچرخان(بخور)، و پدرم چنين كردند و به اين ترتیب خداوند مرا در صلب پدرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم قرار داد و بعد مرا در شکم خديجه دختر خويلد قرار داد، و من از او متولّد شدم، پس من از همان نور هستم، كه نسبت به هر آنچه بوده، و هست و خواهد بود علم و آگاهی دارم، اى ابا الحسن! مؤمن با نور خدای متعال مى بيند و نظاره مى كند.(1)

فاطمه ای که مظهرنور خدای اکبر است***فاطمه ای که دختریگانۀ پیمبر است

فاطمه ای که در عجب گشته علی زعلم او***گفته نبی عجب مکن، با من تو برابر است

ص: 50


1- _ بحار الأنوار، ج 43، ص8، ح11؛ عيون المعجزات، ص54.

در زیارت حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا به «دانشمند» بودن ایشان اشاره شده، که مرحوم شیخ طوسی قدس سره در کتاب تهذیب الأحکام، زیارت آن حضرت را نقل نموده و در فرازی از آن می خوانیم:

السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ.

سلام بر شما ای کسی که فرشتگان با او حرف زده اند و ای کسی که عالم و دانشمند هستی.(1)

اعطای حق به ختم رسل چیست؟ کوثر است***کوثر وجود اقدس زهرای اطهراست

زهرا علیمه، طاهره،زهره، محدّثه***زهرا همان بتول،بتول مطهّر است

2_ علم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

بر اساس آیات قرآن و روایات معصومین عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ ، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جایگاه و خزانه دار علم خداوند در آسمان و زمین هستند، به همین جهت به حقایق

ص: 51


1- _ بحار الأنوار، ج 97، ص195، ح 12؛ تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج 6، ص10، ح12.

عالم، آگاهی و دسترسی کامل دارند و این امر، لازمۀ مقام امامت ایشان می باشد.

مرحوم صفّار قدس سره در کتاب بصائر الدّرجات في فضائل آل محمّد عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ ، روایتی را از سورة بن کُلیب نقل نموده که گفت: حضرت امام محمّد باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ به من فرمودند:

وَ اللَّهِ! إِنَّا لَخُزَّانُ اللَّهِ فِي سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ، لَا عَلَى ذَهَبٍ وَ لَا عَلَى فِضَّةٍ إِلَّا عَلَى عِلْمِهِ.

به خدا قسم! ما خزانه داران خدا در آسمان و زمين او هستيم، امّا نه بر طلا و نقره، بلكه بر علم او.(1)

غلامو بندۀ آنم که قطب ارض و سماست***به یمن مقدم و تدبیرش این جهان برپاست

امامحجّت موجود، مهدی موعودکه***از طفیل وجودش حیات ما برخاست

ص: 52


1- _ بحار الأنوار، ج 26، ص105، ح1؛ بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ ، ج 1، ص104، ح1؛ الكافي، ج 1، ص192، ح2.

مرحوم شیخ کلینی قدس سره در کتاب شریف کافی، روایتی را از حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل نموده که ایشان در بارۀ تفسیر آیۀ: «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ»(1)، فرمودند:

هُمُ الْأَئِمَّةُ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ .

آن ها ائمّه عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ هستند.(2)

مرحوم شیخ صدوق قدس سره در کتاب عیون اخبار الرّضا علیه اسلام ، روایتی را از حضرت ابا الحسن الرّضا علیه اسلام نقل نموده که آن حضرت در بارۀ نشانه های امام معصوم، فرمودند:

لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ، يَكُونُ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَحْكَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَى النَّاسِ وَ أَحْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَسْخَى النَّاسِ وَ أَعْبَدَ النَّاسِ.

برای امام نشانه هایی است که او همواره دانشمندترین مردم، و حکیم ترین مردم، و باتقواترین مردم، و بردبارترین مردم، و شجاع ترین مردم، و سخاوتمندترین مردم و عابدترین مردم می باشد.(3)

ص: 53


1- _ سورۀ عنکبوت، آیۀ 49.
2- _ الكافي، ج 1، ص214، ح2.
3- _ بحار الأنوار، ج 25، ص116، ح1؛ عيون أخبار الرّضا علیه اسلام ، ج 1، ص213، باب19، ح1.

مرحوم شیخ صدوق قدس سره در کتاب کمال الدّین، روایتی را از حضرت امام محمّد باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل نموده که فرمودند: علم به کتاب خدای عزوجل و سنّت پیامبرش صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم در دل مهدی ما می روید، همان طور که گیاهان به بهترین نحو رشد و نمو می کنند، پس اگر هر کدام از شما زنده ماند و او را دید، باید هنگام دیدنش بگوید:

السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ الرَّحْمَةِ وَ النُّبُوَّةِ، وَ مَعْدِنَ الْعِلْمِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ.

سلام بر شما ای اهل بیت رحمت و نبوّت، و معدن و مرکز علم و دانش و جایگاه رسالت!(1)

مرحوم قطب الدّین راوندی قدس سره در کتاب الخرائج و الجرائح، روایتی را از حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل نموده که فرمودند: : علم، بیست و هفت جزء دارد، تمام آنچه که فرستادگان آورده اند دو جزء است و مردم تا به امروز به غیر از اين دو جزء، چيزى نمى دانند.

فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ أَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرِينَ جُزْءاً، فَبَثَّهَا فِي النَّاسِ وَ ضَمَّ إِلَيْهَا الْجُزْءَيْنِ، حَتَّى يَبُثَّهَا سَبْعَةً وَ عِشْرِينَ جُزْءاً.

ص: 54


1- _ بحار الأنوار، ج 52، ص317، ح16؛ كمال الدّين و تمام النعمة، ج 2، ص653، ح18.

پس هنگامی که قائم عَلَيْهِ السَّلاَمُ قيام کند، بیست و پنج جزء ديگر علم را خارج ساخته، آن را در بين مردم منتشر مى کند و اين دو جزء را هم به آن مى افزايد تا اینکه به بیست و هفت جزء خواهد رسید.(1)

ای شهریار ارضو سما در زمین بیا***ای وارث پیمبرو قرآن و دین، بیا

تنها تویی امید همه ناامیدها***ای در ائمّه از همه تنهاترین بیا

مرحوم احمد بن علی طبرسی قدس سره در کتاب الإحتجاج على أهل اللّجاج، توقیعی را از ناحیۀ مقدّسۀ امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نقل نموده که در آن سفارش به خواندن «زیارت آل یاسین» می فرمایند، که در فرازی از آن می خوانیم:

السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَ الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ.

سلام بر شما ای پرچم افراشته شده و ای علم ریخته شده.(2)

بنا بر این خداوند علم خویش را به قلب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل نموده و آن را جایگاه علم خودش قرار داده است.

عشق تو مرا ألَستَ مِنکُم بِبَعید***هجر تو مرا اِنَّعَذابی لَشَدید

بر کنج لبت نوشته یُحیی وَ یُمیت***مَن مَاتَ مِنَ العِشق فَقَد مَاتَ شَهید

ص: 55


1- _ الخرائج و الجرائح، ج 2، ص841، ح59.
2- _ الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج 2، ص493.

هر دو بزرگوار، شفیع مؤمنانند

اشاره

1_ حضرت زهرا سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا شفیع روز قیامت هستند

روایات زیادی بر مقام شفاعت حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا دلالت دارند، که در این جا، به برخی از آن ها اشاره می کنیم:

مرحوم علّامۀ مجلسی قدس سره در کتاب شریف بحار الأنوار روایتی را از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم نقل نموده که فرمودند: ملعون است ملعون است کسی که پس از من به دخترم فاطمه ظلم کند و حقّش را غصب نماید و او را بکشد؛ سپس فرمودند:

يَا فَاطِمَةُ! أَبْشِرِي، فَلَكِ عِنْدَ اللَّهِ مَقَامٌ مَحْمُودٌ، تَشْفَعِينَ فِيهِ لِمُحِبِّيكِ وَ شِيعَتِكِ فَتُشَفَّعِينَ.

ای فاطمه! بشارت باد بر تو! پس برای تو در نزد خداوند مقام و منزلتی نیکو هست که در آن، برای دوستداران و شیعیانت شفاعت می کنی و شفاعت تو پذیرفته می شود. (1)

ای بارها ستوده بقرآن خدا تو را***ویگفته جان وحی که: جانم فدا تو را

ص: 56


1- _ بحار الأنوار، ج 29، ص346، ح21.

فرداکه خلق دست به دامان احمدند***احمدزند برای شفاعت صدا تو را

مرحوم فرات بن ابراهیم کوفی، در کتاب تفسیرش، روایتی را از حضرت امام جعفر صادق علیه اسلام نقل نموده، که آن حضرت فرمودند: جابر به پدرم، حضرت امام محمّد باقر علیه اسلام عرض کرد: فدایتان شوم! ای پسر رسول خدا! برای من حدیثی در فضیلت جدّۀ بزرگوار خود، حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا بیان فرمایید، که هر وقت آن را برای شیعیان بازگو کنم، از آن خوشحال شوند.

امام باقر علیه اسلام فرمودند: پدرم حدیثی را، از قول جدّم، از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم روایت کردند که آن حضرت فرمودند: هنگامی که روز قیامت فرا برسد، منبرهایی از نور برای پیامبران و رسولان نصب خواهد شد، پس در آن روز، منبر من از همۀ آن ها، بالاتر خواهد بود.

تا آنجا که فرمودند:

وَ اللَّهِ! يَا جَابِرُ! إِنَّهَا ذَلِكَ الْيَوْمَ لَتَلْتَقِطُ شِيعَتَهَا وَ مُحِبِّيهَا كَمَا يَلْتَقِطُ الطَّيْرُ الْحَبَّ الْجَيِّدَ مِنَ الْحَبِّ الرَّدِيِّ.

ص: 57

امام باقر علیه اسلام فرمودند: به خدا سوگند! ای جابر! آن حضرت در آن روز، همان طوری که پرنده، دانۀ خوب را از بد جدا میکند، شیعیان و دوستداران خود را، از میان اهل محشر جدا می کنند.(1)

شنیده ای که چو مرغی که دانه برچیند***به روز حشر کند دوستان خویش جدا

شنیده ای که برای شفاعت امت***رسول،فاطمه را می زند به حشر صدا

ابن عقدۀ کوفی در کتاب فضائل امیرالمؤمنین علیه اسلام ، روایتی را از بلال بن حمامة نقل نموده که گفت: یک روز رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم بر ما وارد شدند در حالی که نور صورتشان مثل قرص ماه می درخشید، پس عبدالرحمن بن عوف برخاست و عرض کرد: ای رسول خدا! این چه نوری است؟ حضرت فرمودند: به خاطر مژده ای است که از طرف پروردگارم دربارۀ برادرم و پسر عمویم(علی علیه اسلام ) و دخترم(فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا ) به من داده شده.

تا آنجا که فرمودند:

ص: 58


1- _ بحار الأنوار، ج 8، ص51، ح59 و ج 43، ص64، ح57؛ تفسير فرات الكوفي، ص298، ح403.

فَكَاكُهُ مِنَ النَّارِ بِأَخِي وَ ابْنِ عَمِّي وَ ابْنَتِي فَكَاكُ رِقَابِ رِجَالٍ وَ نِسَاءٍ مِنْ أُمَّتِي مِنَ النَّارِ.

پس در روز قیامت، مردان و زنان امّتم به وسیلۀ پسر عمویم علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و دخترم فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا از آتش جهنم نجات پیدا می کنند.(1)

لطفتو و کرامت تو فوق عالم است***گرکلّ خلق را به تو بخشد خدا، کم است

چون صحبت از شفاعت روز جزا شود***نام تو از تمام شفیعان مقدّم است

2_ حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز، شفیع روز قیامت هستند

مرحوم إبن شهر آشوب مازندرانی ق در کتاب مناقب آل ابی طالب عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ ، حدیثی را از امیر المؤمنین علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و جابر بن عبدالله انصاری نقل نموده که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم فرمودند: من شما را بر حوض واردمی کنم و تو ای علی! ساقی هستی و حسن حمایت کننده، و حسین فرمان دهنده ...

تا آنجا که فرمودند:

ص: 59


1- _ بحار الأنوار، ج 43، ص124؛ فضائل أمير المؤمنين علیه اسلام ، ص105، ح102.

وَ الْهَادِي الْمَهْدِيُّ شَفِيعُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَيْثُ لَا يَأْذَنُ اللَّهُ إِلَّا لِمَنْ يَشاءُ وَ يَرْضى.

و هادی مهدی شفاعت کنندۀ آن ها در روز قیامت است، روزی که خداوند جز به کسانی که اراده فرماید و از ایشان راضی باشد، به کسی اجازۀ شفاعت نمی دهد.(1)

ای شفیع جملۀ درماندگان این جهان***کن شفاعت هر فقیر درگهت در این زمان

مفلس و درمانده ایم و روسیاه درگهت***با توسّل الامان خواهیم، ای بحر امان

البته مرحوم آیت الله موسوی اصفهانی قدس سره ، صاحب کتاب شریف مکیال المکارم هم، در بخش پنجم این کتاب شریف، در فصل «نتایج دعا برای فرج»، یکی از این نتایج را با عنوان «رستگاری به شفاعت آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در قیامت»، بیان فرموده است.

ایشان پس از اثبات بحث شفاعت و اشاره به شفعای روز قیامت و اینکه چه کسانی استحقاق شفاعت را دارند، ثابت فرموده که دعا کردن برای

ص: 60


1- _ بحار الأنوار، ج 36، ص270؛ مناقب آل أبي طالب عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ (لابن شهرآشوب)، ج 1، ص292.

تعجیل فرج مولایمان صاحب الزّمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، باعث رستگاری به شفاعت آن حضرت می شود.

ایشان می فرماید:

برای رستگاری به شفاعت شافعان روز قیامت، لازم است رابطه ای میان شفاعت کننده و مشفوعٌ لَه در دنیا بوده باشد، مثل اینکه خدمت، یا کمک، یا برآوردن حاجت، یا دعا کردن، یا اظهار محبّت خالصانه، یا دفع اذیّت نسبت به وی انجام گردد.

ایشان سپس با طرح دو روایت در موضوع اینکه حتّی مؤمن هم می تواند در روز قیامت برادر مؤمنش را شفاعت کند، می فرماید:

وقتی وضع مؤمن با کسی که رابطۀ جزئی با او دارد چنین باشد، بدون تردید مولای ما حضرت صاحب الزّمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، در حق کسی که پیوسته برای آن حضرت دعا نماید، شفاعت می کند و او را روز قیامت در عذاب رها نمی سازد، زیرا که دعا از روابط مهم و

ص: 61

ریسمانهای محکم است که نشانۀ محبّت و مایۀ مسرّت و از اقسام یاری و انواع خدمت به آن حضرت است.(1)

خداوند توفیق دعا برای تعجیل در فرج آن حضرت، و رستگاری به شفاعتشان را به همگان، بویژه جوانانمان، عنایت فرماید.

دستش گره گشاست،نگاهش گره گشاست***یک خنده روی صورت ماهش گره گشاست

شعبان کرامت استو شفاعت علی الخصوص***ماه تمام نیمۀ ماهش گره گشاست

سخن گفتن حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا در شکم مادر

اشاره

ص: 62


1- _ مکیال المکارم، ج1، ص403.

1-سخن گفتن حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا در شکم مادر

مرحوم شیخ صدوق قدس سره در کتاب الأمالی، روایتی را از مفضّل بن عمر نقل نموده كه گفت: به حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ عرض کردم: ولادت حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا چگونه بوده است؟ حضرت فرمودند:

هنگامى كه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم با خديجه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا ازدواج كردند، زنان مكّه از خديجه كناره گيرى نمودند و نزد وى نمى رفتند، به او سلام نمى كردند، و به هيچ زنى اجازه نمى دادند كه با او معاشرت و تماس داشته باشد. اين برخورد آنان، سبب ناراحتى و اندوه خديجه شد، البته غم و اندوه او بيشتر به خاطر پيامبر خدا بود كه مبادا به ایشان آسيبى برسد.

فَلَمَّا حَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ كَانَتْ فَاطِمَةُ سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا تُحَدِّثُهَا مِنْ بَطْنِهَا وَ تُصَبِّرُهَا، وَ كَانَتْ تَكْتُمُ ذَلِكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم ، فَدَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم يَوْماً، فَسَمِعَ خَدِيجَةُ تُحَدِّثُ فَاطِمَةَ، فَقَالَ لَهَا: يَا خَدِيجَةُ! مَنْ تُحَدِّثِينَ؟ قَالَت: الْجَنِينَ الَّذِي فِي بَطْنِي يُحَدِّثُنِي وَ يُؤْنِسُنِي، قَالَ: يَا خَدِيجَةُ! هَذَا جَبْرَئِيلُ يُخْبِرُنِي أَنَّهَا أُنْثَى وَ أَنَّهَا النَّسْلَةُ الطَّاهِرَةُ الْمَيْمُونَةُ، وَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَيَجْعَلُ نَسْلِي مِنْهَا، وَ سَيَجْعَلُ مِنْ نَسْلِهَا أَئِمَّةً وَ يَجْعَلُهُمْ خُلَفَاءَهُ فِي أَرْضِهِ بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْيِهِ.

ص: 63

هنگامی که خديجه به حضرت فاطمه حامله شد، فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا در رحم مادر همدم او بود و با مادرش سخن مى گفت، و او را به صبر توصيه مى نمود، خديجه اين موضوع را از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم مخفى مى داشت. تا اينكه يک روز پيامبر نزد خديجه آمدند و شنيدند كه او با كسى سخن مى گويد، پس به او فرمودند: اى خديجه! با چه كسى سخن مى گويى؟ خديجه گفت: با اين بچه اى كه در رحم دارم، او با من سخن مى گويد و مونس اوقات تنهايى من است.

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم فرمودند: اى خديجه! این جبرئيل است که مرا بشارت داده كه او دختر است، و او منشأ نسلى پاک و مبارک است و خداوند تبارک و تعالى مقدّر نموده كه نسل من از طريق او برقرار و پايدار بماند، و مقرّر فرموده كه فرزندان او پس از انقطاع وحى، امام و خليفۀ خدا در زمين باشند.(1)

او آسمان ها را چراغ انجمن بود***با مام خود پیش از ولادت هم سخن بود

ص: 64


1- _ الأمالي( للصدوق)، ص593، مجلس87، ح1؛ بحار الأنوار، ج 43، ص2، ح1.

در ظرف باورها نگنجد، هر چه می گفت***تنها خدا داند که با مادر چه می گفت

مرحوم بحرانی اصفهانی قدس سره در کتاب عوالم العلوم، روایتی را از کتاب مناقب الطّاهرین نقل نموده که روزی حضرت خديجه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا نماز می خواند و خواست در ركعت سوّم سلام بدهد كه ناگهان حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا از شكم مادر ندا داد كه:

«قُومِي يا اُمّاه، فَاِنَّكِ فِي الثّالِثَةِ».

برخيز ای مادر! تو در ركعت سوّم می باشی!(1)

این کوثر و نور و قدر و طاهاست***این مادر یازده مسیحاست

این است که در رحم سخن گفت***اسرار خدای ذوالمنن گفت

2- سخن گفتن حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در شکم مادر

بنا بر اخبار رسیده، همان طور که حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا در شکم مادر سخن گفته اند، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز در رحم مادرشان، سخن گفته اند.

مرحوم شیخ صدوق قدس سره در کتاب کمال الدّین روایتی را از جناب حکیمه خاتون عَلَيْهَا السَّلاَمُ ، نقل نموده که می فرماید:

ص: 65


1- _ عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال، ج 11، ص855.

تا هنگام طلوع فجر پيوسته مراقب نرجس بودم، او در کنار من خوابيده و گاهى پهلو به پهلو می شد. نزديک طلوع فجر ناگهان برخاستم و به سوى او شتافتم و او را به سينه چسبانيدم و نام خدا را بر او خواندم.

در این هنگام حضرت عسکری عَلَيْهِ السَّلاَمُ با صداى بلند فرمودند: ای عمه! سورۀ قدر را بر او بخوان. پس شروع کردم به خواندن سورۀ قدر و از او(نرجس عَلَيْهَا السَّلاَمُ ) پرسيدم حالت چطور است؟ گفت: آنچه که مولایم فرموده بودند، ظاهر گرديد.

فَأَقْبَلْتُ أَقْرَأُ عَلَيْهَا كَمَا أَمَرَنِي فَأَجَابَنِي الْجَنِينُ مِنْ بَطْنِهَا يَقْرَأُ كَمَا أَقْرَأُ وَ سَلَّمَ عَلَيَّ، قَالَتْ حَكِيمَةُ: فَفَزِعْتُ لِمَا سَمِعْتُ، فَصَاحَ بِي أَبُو مُحَمَّدٍ علیه اسلام : لَا تَعْجَبِي مِنْ أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُنْطِقُنَا بِالْحِكْمَةِ صِغَاراً، وَ يَجْعَلُنَا حُجَّةً فِي أَرْضِهِ كِبَاراً.

پس چون برای او سورۀ قدر را می خواندم، آن جنين نيز در شكم مادر با من می خواند، و بعد به من سلام كرد. جناب حکیمه گفت: هنگامی که صداى او را شنيدم وحشت كردم! پس حضرت عسكرى عَلَيْهِ السَّلاَمُ صدا زدند: از كار خداوند عزوجل تعجّب مكن! كه همانا

ص: 66

خداوند تبارک و تعالی ما را در كودكى با حكمت گويا نموده و در بزرگی، در روى زمين حجّت خود می گرداند.(1)

عاشقان با بذل جان گلبانگ جانان بشنوید***بانگ تبریک از خدای حیّ منّان بشنوید

وصف آن گل راز مرغان خوش الحان بشنوید***اهل قرآن از زبانش صوت قرآن بشنوید

هر دو بزرگوار مظلوم هستند

اشاره

یکی دیگر از ویژگی های مشترک بین آن دو بزرگوار، مظلومیّت است.

1_ مظلومیّت حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا

حضرت امیر المؤمنین علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در بارۀ مظلومیّت همسرشان می فرمایند:

إِنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم لَمْ تَزَلْ مَظْلُومَةً، مِنْ حَقِّهَا مَمْنُوعَةً، وَ عَنْ مِيرَاثِهَا مَدْفُوعَةً.

همانا فاطمه، دختر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم ، همواره ستم دیده بود و از حق خود ممنوع، و از میراث خویش محروم بوده است. (2)

ص: 67


1- _ بحار الأنوار، ج 51، ص13، ح14؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص428، ح2.
2- _ بحارالانوار، ج51، ص 13،ح14؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص428، ح2.

تاچند کشم هر سو این قد کمانی را *** ای مرگ بگیر از من یکباره جوانی را

مظلوم تراز من نیست گر هست بگویم کیست؟ *** آنکس که نهد در گور این قد کمانی را

در فرازی از زیارت آن حضرت می خوانیم:

السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الصَّابِرَةُ، لَعَنَ اللَّهُ مَنْ مَنَعَكِ حَقَّكِ، وَ دَفَعَكِ عَنْ إِرْثِكِ، وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَكِ وَ أَعْنَتَكِ وَ غَصَّصَكِ بِرِيقِكِ، وَ أَدْخَلَ الذُّلَّ بَيْتَكِ.

سلام بر تو، ای مظلوم صابر! لعنت خداوند بر کسی که تو را از حقّت باز داشت و از ارثت منع نمود، و لعنت خداوند بر کسی که بر تو ستم کرد و آزرده ات ساخت و (کاری کرد که) آب دهانت را به سختی فرو می دادی، و ذلّت را وارد منزلت نمود.(حرمت خانه ات را شکست)(1)

ص: 68


1- _ بحار الأنوار، ج 97، ص198، ح16؛ المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص82، ح3.

بسوز دل، که علی بین خانه بود و عدو***شریک زندگی اش را در آستانه گرفت

کشید ناله زدل آه آه فضه بیا***که قاتل از من مظلومه، نازدانه گرفت

در بخشی از زیارت دیگر آن حضرت، می خوانیم:

السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَغْصُوبَةُ الْمَظْلُومَةُ، السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ.

سلام بر تو، ای ستمدیده ای که حقّت غصب شده! سلام بر تو، ای سرکوب شده ای که مقهور دشمن شدی!(1)

دیگر کسی نمی زند از بیتِ ما دری***از من غریبتر نتوان یافت مادری

چون شمع، آب گشته ام از آتش فراق***دیگر نمانده از من مظلومه پیکری

همچنین در فرازی از زیارت آن حضرت، در روز میلادشان، عرضه می داریم:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ، وَ صَلِّ عَلَى الْبَتُولِ الطَّاهِرَةِ الصِّدِّيقَةِ الْمَعْصُومَةِ التَّقِيَّةِ النَّقِيَّةِ الرَّضِيَّةِ الْمَرْضِيَّةِ الزَّكِيَّةِ

ص: 69


1- _ بحار الأنوار، ج 97، ص195، ح12؛ المزار (للشهيد الاول)، ص23، ح3.

الرَّشِيدَةِ الْمَظْلُومَةِ الْمَقْهُورَةِ الْمَغْصُوبَةِ حَقُّهَا، الْمَمْنُوعَةِ إِرْثُهَا، الْمَكْسُورِ ضِلْعُهَا.

خداوندا! بر محمّد و بر اهل بیت او درود فرست، و همچنین درود بفرست بر بتول طاهرۀ صدیقۀ معصومۀ متّقی، نقی، خشنود مورد خشنودی زکی، هدایت یافتۀ مظلوم، ستمدیده، کسی که

حقّش غصب شد، و از ارثش منع شد، و پهلویش شکسته شد.(1)

حیف از آن نخل که بی برگ شد***حیف که ناموس خدا را زدند

اول زندگی جوان مرگ شد***مادر مظلومۀ ما را زدند

2_ مظلومیّت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

مرحوم شیخ صدوق قدس سره در کتاب کمال الدّین روایتی را از جناب اصبغ بن نباته نقل نموده که گفت: از حضرت امیر المؤمنین علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ شنیدم که می فرمودند:

صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ الشَّرِيدُ الطَّرِيدُ الْفَرِيدُ الْوَحِيدُ.

ص: 70


1- _ إقبال الأعمال، ج 2، ص625؛ بحار الأنوار، ج 97، ص200، ح20.

صاحب این امر، همان آوراۀ، رانده شدۀ، تک و تنها است.(1)

به غربت حرم و خانۀ خدا بنگر***که نام قاتل زهراست نقش دیوارش

حرم غریب و تو مظلوم، شیعه ات تنها***سرشک توست که ریزد ز چشم خونبارش

مرحوم نعمانی قدس سره در کتاب الغیبة روایت دیگری را از ابو جارود نقل نموده که گفت: حضرت امام محمد باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمودند:

صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ هُوَ الطَّرِيدُ الْفَرِيدُ الْمَوْتُورُ بِأَبِيهِ، الْمُكَنَّى بِعَمِّهِ، الْمُفْرَدُ مِنْ أَهْلِهِ، اسْمُهُ اسْمُ نَبِيٍّ.

صاحب این امر همان کسی است که طرد شده و آواره و تنهاست و خون جدّش بازخواست نشده، و کنیۀ عمویش را دارد و از خانواده اش تک افتاده و هم نام پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم است. (2)

شیعیان! بس نیست غفلت هایمان؟***غربت و تنهایی مولایمان

ص: 71


1- _ بحار الأنوار، ج 51، ص120، ح21؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص303، ح13.
2- _ بحار الأنوار، ج 51، ص38، ح12؛ الغيبة (للنعماني)، ص179، ح24.

ما زخود مولای خود را رانده ایم***از امام خویش غافل مانده ایم

در حدیث دیگری از داود بن کثیر رقّی نقل است که گفت: از حضرت موسی بن جعفر(عَلَيْهِما السَّلاَمُ) در بارۀ صاحب این امر پرسیدم، فرمودند:

هُوَ الطَّرِيدُ الْوَحِيدُ الْغَرِيبُ الْغَائِبُ عَنْ أَهْلِهِ، الْمَوْتُورُ بِأَبِيهِ علیه اسلام .

او، همان رانده شدۀ یکه و تنهای غریب است و از نظر کسانش غایب است، پدرش را کشته اند و او خونخواهی نکرده است.(1)

نقل است که مرحوم آیت الله میرجهانی قدس سره در عالم رؤیا، مادر مظلومۀ خود، حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا را می بیند و ایشان سه بیت شعر فارسی می خوانند، ولی وقتی بیدار می شود فقط این یک بیت را به یاد داشته است:

دلی شکسته تر از من در آن زمانه نبود در***این زمان دل فرزند من شکسته تر است

در کتاب شیفتگان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است که مرحوم حجة الاسلام آقای حاج سیّد اسماعیل شرفی می گوید:

ص: 72


1- _ بحار الأنوار، ج 51، ص151، ح4؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص361، ح4.

به عتبات مقدّسه مشرّف شده بودم و در حرم مطهّر حضرت سید الشّهداء عَلَيْهِ السَّلاَمُ مشغول زیارت بودم. چون می دانستم که دعای زائرین آن حضرت در قسمت بالا سر حرم مطهّر، مستجاب است، در آن جا از خداوند خواستم مرا به محضر مبارک مولایم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشرّف گرداند و دیدگانم را به جمال بی مثال آن بزرگوار، روشن کند.

مشغول زیارت بودم که ناگهان خورشید جهان تاب جمالش ظاهر گردید. گرچه در آن هنگام، حضرتش را نشناختم، ولی شدیداً مجذوب آن بزرگوار شدم. پس از سلام، از ایشان پرسیدم: «شما که هستید؟»، آقا فرمودند: «من، مظلوم ترین فرد عالم هستم»! من، متوجّه نشدم و با خود گفتم: «شاید ایشان از علمای بزرگ نجف هستند و چون مردم به ایشان گرایش پیدا نکرده اند، خود را مظلوم ترین فرد عالم می داند». در این هنگام، ناگهان متوجّه شدم که کسی در کنارم نیست. این جا بود که فهمیدم، مظلوم ترین فرد عالم، کسی جز امام زمان أرواحنا فداه نیست، و من نعمت حضور آن بزرگوار را زود از دست دادم.(1)

ای که داری ادّعای بندگی***پاسخی داری به جز شرمندگی

ص: 73


1- _ شيفتگان حضرت مهدی علیه اسلام ، ج3، ص159.

غافلی از غربت مهدی اگر***گشته ای کوفی نداری خود خبر

علاقۀ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نسبت به هر دو بزرگوار

1_ علاقه و محبّت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم به حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا

اشاره

همۀ مورّخان و راویان حدیث نوشته اند كه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم نسبت به دخترشان حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا علاقه و محبّت عجیبی داشته اند.

و این علاقه تنها به خاطر رابطۀ پدری و فرزندی نبود، بلکه عبارت ها و سخنان آن حضرت، که طبق آیۀ شریفۀ: «وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى»(1)، از روی هوی و هوس نبوده و مطابق با وحی الهی است، حکایت از اهمیّت این مطلب دارد.

یعنی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم از این طریق خواسته اند، کامل ترین، سرفرازترین و زیباترین الگوی جاودانۀ عصرها و نسل ها را، در آیینۀ رفتار و گفتار خود، معرّفی فرمایند.

لذا با توجّه به روایات فراوانی كه در این زمینه به ما رسیده است، در این جا به چند نمونه از آن ها اشاره می کنیم:

ص: 74


1- _ سورۀ نجم، آیۀ 3.

ای دخت مصطفی که پدر خوانده مادرت***صف بسته انبیا به ادب در برابرت

تو کیستی که خواجۀ لولاک می شنید***بوی بهشت از نفس روح پرورت

الف) عزیزترین انسان ها

مرحوم شیخ مفید قدس سره روایتی را از سعد بن مالک (یعنی پسر أبی وقّاص) نقل نموده که گفت: از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم شنیدم که می فرمودند:

فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي، مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِي، وَ مَنْ سَاءَهَا فَقَدْ سَاءَنِي، فَاطِمَةُ أَعَزُّ الْبَرِيَّةِ عَلَيَّ.

فاطمه پارۀ تن من است، هر كس او را شادمان گرداند مرا خوشحال نموده و هر كس به او بدى كند به من بدى نموده است، فاطمه عزيزترين مردم در نزد من است.(1)

محبوبۀ حق کسی به جز فاطمه نیست***گر هست کسی بگویدم آن کس کیست

بعد از پدرش محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم او را همسر

ص: 75


1- _ الأمالي (للمفيد)، ص260، مجلس31، ح2؛ بحار الأنوار، ج 43، ص23، ح17 و ص39، ح41.

در رتبه کسی نیست اگر هست علیست

ب) محبوب دل پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم در شب زفاف حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا ، اینچنین نیایش گرانه به درگاه خدای متعال عرضه داشتند:

اللَّهُمَّ هَذِهِ ابْنَتِي وَ أَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَيَّ.

خداوندا! این دخترم فاطمه، محبوب ترین خلق در نزد من است.

مریم از یک نسبت عیسی عزیز***از سه نسبت حضرت زهرا عزیز

نور چشم رحمة للعالمین***آن امام اوّلین و آخرین

مرحوم طبری آملی قدس سره در کتاب دلائل الإمامة، روایتی را از حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا نقل نموده که فرمودند: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم فرمودند:

يَا حَبِيبَةَ أَبِيهَا! كُلُّ مُسْكِرٍ حَرَامٌ وَ كُلُّ مُسْكِرٍ خَمْرٌ.

ای محبوب دل پدر! هر مست کننده ای حرام است و هر مست کننده ای شراب محسوب می شود.(1)

ص: 76


1- _الأمالي (للطوسي)، ص43، مجلس2، ح14؛ بحار الأنوار، ج 43، ص96، ح5.

احمد که به جمله انبیا خاتمه است***برعرش خدا وجود او قائمه است

بااین که بود فخر دو عالم امّا***فخریه کند که دخترش فاطمه است

همچنین در فرازی از زیارت آن حضرت، که مرحوم سیّد بن طاووس قدس سره ، آن را در کتاب شریف إقبال الأعمال نقل نموده، می خوانیم:

فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِكَ، وَ بَضْعَةِ لَحْمِهِ، وَ صَمِيمِ قَلْبِهِ، وَ فِلْذَةِ كَبِدِهِ، وَ النُّخْبَةِ مِنْكَ لَهُ، وَ التُّحْفَةِ خَصَصْتَ بِهَا وَصِيَّهُ، وَ حَبِيبَةِ الْمُصْطَفَى، وَ قَرِينَةِ الْمُرْتَضَى، وَ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ.

فاطمه دختر رسولت، و پارۀ تن او، و جوهرۀ قلب او، و جگرگوشۀ او، و برگزیدۀ تو برای او، و هدیه ای که او را برای وصیّ اش اختصاص دادی، و محبوبۀ مصطفی، و همسر مرتضی، و بانوی بانوان.(1)

ص: 77


1- _ إقبال الأعمال، ج 2، ص625؛ بحار الأنوار، ج 97، ص200، ح20.

مرحوم شیخ طوسی قدس سره در کتاب الأمالی، روایتی را از جُمَیع بن عُمَیر نقل نموده که گفت: عمّه ام به عایشه می گفت و من می شنیدم: این چه کاری بود که (برای جنگ) به سوی علی علیه اسلام قدم برداشتی؟ عایشه گفت:

دَعِينَا مِنْكِ، إِنَّهُ مَا كَانَ مِنَ الرِّجَالِ أَحَبُّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم مِنْ عَلِيٍّ علیه اسلام ، وَ لَا مِنَ النِّسَاءِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنْ فَاطِمَةَ سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا .

ما را رها کن! هیچ مردی در نزد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم محبوب تر از علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و هیچ زنی نزد ایشان، محبوب تر از فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا نبود.(1)

فاطمه ای که مصطفی خوانده به رتبه مادرش***به احترام می کند قیام در برابرش به دست و سینه و جبین بوسه زند مکررش***بوی بهشت یافته از دم روح پرورش

ج) مایۀ حیات قلب پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم

هنگامی که آیۀ شریفۀ: «لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا»(2)، نازل شد، و خدای متعال به همگان هشدار داد که پیامبرش را

ص: 78


1- _ الأمالي (للطوسي)، ص332، مجلس12، ح3؛ بحار الأنوار، ج 40، ص120، ح7 و ج 43، ص23، ح18.
2- _ سورۀ نور، آیۀ 63.

با ادب و با عنوان «رسول الله»، صدا بزنند، حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا نیز که سمبل ادب و تجسّم معرفت می باشند، از اینکه به آن حضرت «پدر» بگویند خودداری می کردند، و ایشان را با عبارت «یا رسول الله» صدا می زدند، و با اینکه سه مرتبه

پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم را با این عنوان مورد خطاب قرار دادند ولی ایشان جوابی نمی دادند، تا اینکه فرمودند:

يَا فَاطِمَةُ! إِنَّهَا لَمْ تَنْزِلْ فِيكِ وَ لَا فِي أَهْلِكِ وَ لَا فِي نَسْلِكِ، أَنْتِ مِنِّي وَ أَنَا مِنْكِ، إِنَّمَا نَزَلَتْ فِي أَهْلِ الْجَفَاءِ وَ الْغِلْظَةِ مِنْ قُرَيْشٍ، أَصْحَابِ الْبَذَخِ وَ الْكِبْرِ، قُولِي: يَا أَبَتِ! فَإِنَّهَا أَحْيَا لِلْقَلْبِ وَ أَرْضَى لِلرَّبِّ.

اى فاطمه! اين آيه در بارۀ تو، و اهل تو و خانوادۀ تو نازل نشده، زيرا تو از من هستی و من از تو، همانا اين آيه در بارۀ این در مورد ستمکاران و تندخویان بی ادب قریش نازل شده است، آنان که گردنکش و اهل کبر و غرورند، تو بگو: پدرجان! که این سخن قلب مرا زنده می کند و خدا را خشنود می سازد.(1)

شنیده ای که نبی از ملال اوست ملول***شنیده ای که خدا با رضای اوست رضا

ص: 79


1- _ بحار الأنوار، ج 43، ص33؛ مناقب آل أبي طالب عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ (لابن شهرآشوب)، ج 3، ص320.

شنیده ای که برای شفاعت امّت ***رسول، فاطمه رامی زند به حشر صدا

2_ علاقۀ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

مرحوم خزّاز رازی قدس سره در کتاب کفایة الأثر فی النصّ على الأئمّة الإثنی عشر، روایتی را از امیر المؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل نموده که فرمودند: شنیدم که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم در ضمن بیان معارف ولایت و امامت ائمّۀ اطهار عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ ، در بارۀ حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند:

بِأَبِي وَ أُمِّي سَمِيِّي وَ شَبِيهِي وَ شَبِيهُ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَلَيْهِ جُيُوبُ النُّورِ، أَوْ قَالَ: جَلَابِيبُ النُّورِ، يَتَوَقَّدُ مِنْ شُعَاعِ الْقُدْسِ.

پدر و مادرم فدای آن کسی که همنام من، و شبیه من، و شبیه موسی بن عمران است، و بر تن او گریبان هایی از نور است، و یا اینکه فرمودند: جامه هایی از نور است که از پرتو قدس روشن می شود.(1)

مهدیم من که خدا مونس غمهای من است***حامی وحی خدا واله و شیدای من است

ص: 80


1- _ بحار الأنوار، ج 36، ص337، ح200؛ كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص158.

رشتۀ نظم جهان در یدِ بیضای من است***بهترین نعمت حق مهر و تولای من است

مرحوم ابن بابویه قدس سره در کتاب شریف کمال الدّین و تمام النّعمة، در روایتی طولانی از حضرت امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل نموده: هنگامی که ایشان بر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم وارد شدند و آن حضرت ایشان را با عنوان «زینت آسمان ها و زمین» مورد خطاب قرار دادند، اُبی بن کعب که در محضر آن حضرت بود عرض کرد: ای رسول خدا! آیا زینت آسمان ها و زمین کسی غیر از شماست؟!

پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم شروع کردند به بیان مقام و منزلت ائمّۀ اطهار عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ ، یکی پس از دیگری، تا اینکه رسیدند به نام نامی و اسم گرامی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، آنگاه فرمودند:

طُوبَى لِمَنْ لَقِيَهُ، وَ طُوبَى لِمَنْ أَحَبَّهُ، وَ طُوبَى لِمَنْ قَالَ بِهِ، يُنْجِيهِمُ اللَّهُ مِنَ الْهَلَكَةِ بِالْإِقْرَارِ بِهِ وَ بِرَسُولِ اللَّهِ وَ بِجَمِيعِ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ .

خوشا به حال كسى كه او را ملاقات كند، و خوشا به حال كسى كه او را دوست دارد، و خوشا به حال كسى كه به او معتقد باشد،

ص: 81

خداوند به خاطر اعتقاد به او، و به رسول خدا و به همۀ ائمّه عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ ، از هلاكت نجاتش می دهد.

تو نور چشم ختم المرسلینی***تو فرزند امیرالمؤمنینی

تویی روح و روان پاک زهرا***تو فخر اوّلین و آخرینی

در روایت دیگری آمده است: هنگامی که خدای متعال رسولش را به معراج برد، آن حضرت را به وجود نورانی ائمّۀ اثناعشر عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ و حکمت اسامی تک تک آن ها، بشارت داد، آنگاه فرمود: آیا دوست داری آن ها را ببینی؟ و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم عرضه داشتند: بله، ای پروردگارم!

پس خداوند فرمود: به سمت راست عرش توجّه کن، و هنگامی که آن حضرت نظر کردند همۀ آن ها را دیدند،

وَ الْمَهْدِيِّ فِي ضَحْضَاحٍ مِنْ نُورٍ، قِيَامٌ يُصَلُّونَ، وَ الْمَهْدِيُّ فِي وَسَطِهِمْ كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌ.

که آن ها و حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دریایی از نور ایستاده و نماز می خوانند و حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در ميان آنها مانند ستارۀ درخشانى بود.(1)

ص: 82


1- _ بحار الأنوار، ج 36، ص208، ح8؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص268، ح11.

تویی محیی دینو شرع احمد***تویی مجری فرمان های سرمد

امام منتقم شاها تویی تو***توهستی قائم آل محمّد

خلاصه اینکه آن قدر ایشان، محبوب رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم هستند که به فرمایش حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ در دعای عهد، پس از بیان درخواست هایی از خداوند برای وجود مقدّس آن حضرت و دعا برای تعجیل فرجشان، عرضه می دارند:

اللَّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم بِرُؤْيَتِهِ.

خدایا! پیامبرت حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم را، به واسطۀ دیدار وجود مقدّس حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، خوشحال نما.(1)

یزدان،که تو را ولایت مطلق داد***بازارمحبّت تو را رونق داد

نور تو نوید «زَهَقَ الباطل»بودِ***هر تو به دل مژدۀ «جاءَ الحَق» داد

ص: 83


1- _ مفاتیح الجنان، دعای عهد.

هر دو بزرگوار، سروَر جهانیان هستند

1_ حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا سروَر زنان جهان هستند

یکی از القاب حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا «سیدة نساء العالمین» است، که در روایات فراوانی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم این لقب را به آن حضرت عطا نموده اند، لذا به چند نمونه از آن ها اشاره می کنیم:

مرحوم شیخ صدوق قدس سره در کتاب شریف الأمالی، در ضمن حدیثی از ابن عباس نقل نموده که روزی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم اهل بیتشان را دور خود جمع نمودند و پس از اظهار محبّت نسبت به آن ها، یکی یکی به ذکر فضائل و مناقب و مصائبشان پرداختند، تا اینکه فرمودند:

وَ أَمَّا ابْنَتِي فَاطِمَةُ، فَإِنَّهَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ، وَ هِيَ بَضْعَةٌ مِنِّي، وَ هِيَ نُورُ عَيْنِي، وَ هِيَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي، وَ هِيَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيَّ.

و امّا دخترم فاطمه، پس همانا او برترين زنان جهانیان است از اوّلين تا آخرين، و او پارۀ تن من است، و او نور دو چشمان من است، و او ميوۀ قلب من است، و او روح و جان من است.(1)

ص: 84


1- _ الأمالي(للصدوق)، ص113، مجلس24، ح2؛ بحار الأنوار، ج 28، ص38، ح1 و ج43، ص172، ح13.

فاطمه قرآن رسول خداست***پارۀتن جان رسول خداست

بیت گلینش حرم داور است***قبلۀ جان و دل پیغمبر است

مرحوم عماد الدّین طبری در کتاب شریف بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، روایتی را از عمران بن حصین نقل نموده که: وقتی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم خطاب به دخترشان فرمودند: آیا خشنود نمی شوی که تو «سیدة نساء العالمین»، باشی؟ آن حضرت عرض کردند: ای پدرجان! پس جایگاه مریم دختر عمران چه می شود؟ حضرت به ایشان فرمودند:

أَيْ بُنَيَّةِ! تِلْكِ سَيِّدَةُ نِسَاءِ عَالَمِهَا، وَ أَنْتِ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ.

دخترکم! او سرور زنان عالَم خود است ولی تو سرور زنان جهانیان هستی. (1)

هم

بولای تو زنده عالم و آدم***هم بوجود تو بسته احمد و حیدر

سیّدۀ کائنات، بانوی کونین***فاطمۀطاهره بتول مطّهر

مرحوم شیخ طوسی قدس سره در کتاب شریف الأمالی، در روایتی طولانی از جناب سلمان علیه اسلام نقل نموده که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم در ضمن بشارت هایی در بارۀ اهل بیت عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ به دخترشان حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا فرمودند:

ص: 85


1- _ بحار الأنوار، ج39، ص278، ح58؛ بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ج 2، ص69.

ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى اخْتَارَنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي، وَ اخْتَارَ عَلِيّاً وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ، وَ اخْتَارَكِ؛ فَأَنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ، وَ عَلِيٌّ سَيِّدُ الْعَرَبِ، وَ أَنْتِ سَيِّدَةُ النِّسَاءِ، وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ.

پس خدای متعال از بین اهل بیتم مرا برگزید، و سپس علی و حسن و حسین را برگزید، و آنگاه تو را برگزید، پس من سروَر فرزندان آدم هستم، و علی سروَر عرب است، و تو سروَر زنان هستی و حسن و حسین سروَر جوانان اهل بهشت می باشند.(1)

ممدوحۀ شخص اوّل خلقت***محبوبۀ ذات حیّ یکتائی

هم سیّدة النساء امروزی***هم شافعة الرّجال فردائی

در مجلسی که عمر برای تعیین خلیفۀ پس از خودش، تشکیل داد و به «شورای شش نفره» معروف شد، حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ که خود حجّت خدا و امیر عالم هستند، به این لقب همسرشان، حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا افتخار نمودند.

ص: 86


1- _ الأمالي (للطوسي)، ص608، مجلس28، ح2؛ بحار الأنوار، ج 22، ص503، ح48 و ج40، ص67، ح100.

مرحوم شیخ طوسی قدس سره در کتاب الامالی، روایتی طولانی را از جناب ابوذر غفاری(رحمه الله علیه) نقل نموده که گفت: حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ اعضای آن جلسه که عبارت بودند از عثمان، طلحه، زبیر، عبدالرّحمن بن عوف و سعد بن ابی وقّاص، را به خدای یکتا قسم داده تا به درستی کلام آن حضرت اقرار نمایند.

تا آنجا که فرمودند:

فَهَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ زَوْجَتُهُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ غَيْرِي؟ قَالُوا: اللَّهُمَّ لَا.

آیا در میان شما کسی غیر از من هست که همسرش سرور بانوان بهشت باشد؟ همه گفتند: خدایا، نیست.(1)

در تفسیر حضرت امام حسن عسکری عَلَيْهِ السَّلاَمُ آمده است هنگامی که بنی اسرائیل در بیابان ها سرگردان شدند و تشنگی امانشان را بریده بود با گریه و زاری به سوی حضرت موسی علیه اسلام آمده و گفتند: از تشنگی هلاک شدیم. پس حضرت موسی علیه اسلام برای قومش، به درگاه خداوند، این گونه دعا کرد و آب طلبید:

ص: 87


1- _ الأمالي (للطوسي)، ص546، مجلس20، ح4؛ بحار الأنوار، ج 31، ص372، ح24.

إِلَهِي بِحَقِّ مُحَمَّدٍ سَيِّدِ الْأَنْبِيَاءِ وَ بِحَقِّ عَلِيٍّ سَيِّدِ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِحَقِّ فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ وَ بِحَقِّ الْحَسَنِ سَيِّدِ الْأَوْلِيَاءِ وَ بِحَقِّ الْحُسَيْنِ أَفْضَلِ الشُّهَدَاءِ وَ بِحَقِّ عِتْرَتِهِمْ وَ خُلَفَائِهِمْ سَادَةِ الْأَزْكِيَاءِ لَمَّا سَقَيْتَ عِبَادَكَ هَؤُلَاءِ.

خدایا! به حق محمّد سروَر پیامبران، و به حق علی سروَر اوصیاء، و به حق فاطمه سروَر زنان، و به حق حسن سروَر اولیاء، و به حق حسین برترین شهداء، و به حق عترت و جانشینان شان سروَر پاکان، تو را سوگند می دهم که این بندگانت را آب دهی. (1)

خدا حقیقت نور است و مظهرش زهراست***نبی عصارۀ قرآن و کوثرش زهراست

اگرز آیۀ تطهیر پیکری سازند***خدا گواست که روح مطهّرش زهراست

البته در بسیاری از کتب ادعیه و زیارات نیز، آن حضرت را با همین عنوان مورد خطاب قرار می دهیم، که برای نمونه به قسمتی از آن، که در

ص: 88


1- _ بحار الأنوار، ج 13، ص184، ح19 و ج91، ص8، ح10؛ التفسير الإمام الحسن العسكري علیه اسلام ، ص261، ح129.

کتاب شریف مصباح المتهجّد مرحوم شیخ طوسی قدس سره نقل شده، اشاره می کنیم:

السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَلِيلِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ صَفِيِّ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلَائِكَتِهِ، السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ، السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ.(1)

خدای خلقت آفرین، بخود بگفت آفرین *** ز خلقت حبیبه اش،همسر شاه مؤمنین

کرده خدا چه خلقتی، که بی نظیر و بی قرین *** مخزن عفّت وحیا، فخر نساء عالمین

ص: 89


1- _ بحار الأنوار، ج 97، ص195، ح12؛ مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 2، ص711.

2_ حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سیّد و سروَر هستند

مرحوم علّامۀ مجلسی قدس سره روایتی را از انس بن مالک نقل نموده که گفت: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم فرمودند: ما فرزندان عبدالمطّلب سروَران اهل بهشت هستیم.

أَنَا وَ حَمْزَةُ وَ جَعْفَرٌ وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْمَهْدِيُّ.

من و حمزه و جعفر و علی و حسن و حسین و مهدی عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ .(1)

من کیم سالار دینم من کیم سرّ مبینم *** من کیم خصم ستمگر من کیم حق را معینم

من کیم عین الحیاتم من کیم ماء معینم *** من کیم، الله را نور سماوات و زمینم

مرحوم شیخ کلینی قدس سره در کتاب شریف کافی، از جناب حسن بن شاذان واسطی نقل نموده که گفت: من نامه ای به محضر حضرت امام رضا عَلَيْهِ السَّلاَمُ نوشتم و از ناسازگاری و تعدّی مردم «واسط» که از پیروان عثمان بودند و به من آزار می رساندند، به آن حضرت شکایت نمودم، پس ایشان به خطّ مبارکشان جواب فرمودند:

ص: 90


1- _ بحار الأنوار، ج 36، ص367 و ج51، ص103.

إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ أَخَذَ مِيثَاقَ أَوْلِيَائِنَا عَلَى الصَّبْرِ فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ، فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ، فَلَوْ قَدْ قَامَ سَيِّدُ الْخَلْقِ، لَقَالُوا: «يا وَيْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ»(1).

همانا خداوند بلند مرتبه از دوستان ما عهد و پیمان گرفته که در دوران حکومت باطل، شکیبایی و صبر پیشه سازند، پس در برابر حکم پروردگارت صبر کن، که چون سروَر و آقای مردم قیام کند، (پیروان باطل را از قبر بیرون آورده و انتقام دوستان مظلوم ما را از آنها می گیرد)، در آن هنگام آن ها می گویند: «ای وای بر ما! چه کسی ما را از آرامگاهمان برانگیخت؟ این است آنچه خدای

رحمان وعده کرده بود، و پیامبران راست می گفتند».(2)

هرچه کردم بنویسم ز تو مدح و سخنی***تا بگویم ز مقام تو که یا بن الحسنی

این قلم یار نبود و فقط این جمله نوشت***پسر حیدر کرار تو ارباب منی

ص: 91


1- _ سورۀ یس، آیۀ52.
2- _ بحار الأنوار، ج 53، ص89، ح87؛ الكافي، ج 8، ص247، ح346.

هر دو بزرگوار پاک و پاکیزه هستند

1_ حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا، طاهره هستند

اشاره

این ویژگی حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا ، هم از آیۀ مبارکۀ تطهیر اثبات می شود و هم با بررسی روایات متعدد و دقّت در زیارات وارده از حضرات معصومین عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ ، می توانیم طهارت و پاکی آن حضرت را استنباط کنیم.

الف) در آیۀ تطهیر

آیۀ مبارکۀ تطهیر دلیل محکمی است بر پاکی و طهارت آن حضرت، از هرگونه رجس و پلیدی، که خدای متعال می فرماید:

«اِنَّماٰ یُرٖیدُ اللّٰهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهٖیرًا».(1)

همانا خداوند اراده فرموده كه ناپاكی را از شما اهل بیت دور كند و شما را پاک و پاکیزه قرار بدهد.

فاطمه یعنی تمام هستی هست آفرین***فاطمه یعنی بهشت رحمةٌ للعالمین

ص: 92


1- _ سورۀ احزاب، آیۀ33.

فاطمه یعنی حجاب و عصمت و تقوا و دین***فاطمه یعنی چراغ آسمانها در زمین

به اجماع فریقین مراد از اهل بیت، پنج تن آل عبا عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ هستند، که حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا یکی از آن ها می باشند.

از ابو سعید خدری در بارۀ آیۀ تطهیر نقل شده که گفت:

جَمَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ، ثُمَّ أَدَارَ عَلَيْهِمُ الْكِسَاءَ، فَقَالَ: هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي، اللَّهُمَّ أَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً.

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم حضرت علی و فاطمه و حسن و حسین عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ را نزد خود جمع کردند و سپس آن ها با عبا پوشاندند و فرمودند: اینان اهل بیت من هستند، خداوندا! پلیدی را از ایشان دور ساز و آن ها را پاک و پاکیزه گردان.(1)

فاطمه، ای دست حق در دست تو***فاطمه، ای هست ما از هست تو

عرش حق از نام تو زینت گرفت***پاکی از مهر تو هر طینت گرفت

ص: 93


1- _ بحار الأنوار، ج 35، ص212، ح14؛ شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج 2، ص38، ح657.

مرحوم شیخ طوسی قدس سره در کتاب شریف الأمالی، روایتی را از ابو حمراء نقل نموده که گفت: من شاهدم که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم به مدّت چهل صبح به درِ خانۀ حضرت علی و فاطمه(عَلَيْهِما السَّلاَمُ) می آمدند و دو طرف در را می گرفتند و می فرمودند:

السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ، الصَّلَاةَ يَرْحَمُكُمُ اللَّهُ، «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً».

سلام و رحمت و برکات خدا بر شما اهل بیت باد! نماز به پا دارید، که خداوند شما را رحمت کند! «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً».(1)

ای که در تصویرانسان زیستی***کیستی تو کیستی تو کیستی

فوق هر تعریف و هر تفسیر هم***پاک تر از آیۀ تطهیر هم

ب) در روایات

حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا به اراده و خواست خدای متعال، از خونریزی های زنانه (حیض و نفاس) پاک می باشند، لذا در روایات بسیاری از ائمّۀ اطهار عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ به این مطلب تصریح شده است و آن حضرت به معنی واقعی

ص: 94


1- _ الأمالي (للطوسي)، ص251، مجلس9، ح39؛ بحار الأنوار، ج 35، ص209، ح8.

کلمه، طاهره و پاک می باشند و پیکر مطهّرشان نه در زمان حیات و نه پس از مرگ، همچون دیگر مردم، نجس نخواهد شد و لمس پیکر پاکشان غسل ندارد، و ما در این قسمت به بعضی از این روایات اشاره می نماییم:

محبّ الدّین طبری شافعی در کتاب ذخائر العقبى في مناقب ذوى القربى عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ ، از اسماء بنت عمیس نقل نموده که گفت: من در هنگام تولّد حسن علیه اسلام ، برای حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا قابله بودم، و از ایشان هیچ خونی ندیدم، لذا به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم عرض کردم: ای رسول خدا! در فاطمه هیچ خونی از حیض و نفاس نمی بینم!

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم فرمودند:

أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ ابْنَتِي طَاهِرَةٌ مُطَهَّرَةٌ، لَا يُرَى لَهَا دَمٌ فِي طَمْثٍ وَ لَا وِلَادَةٍ.

مگر نمی دانی که دخترم فاطمه پاک و پاکیزه است و او در هنگام حیض و زایمان، خون ندید.(1)

نام زهرا نام افلاكی بود***كهكشان عصمت وپاكی بود

نام زهرا ذكر اهل دل بود***نام زهرا حل هر مشكل بود

ص: 95


1- _ ذخائر العقبى في مناقب ذوى القربى عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ ، ج1، ص197؛ صحيفة الإمام الرضا علیه اسلام ، ص90، ح16.

حضرت امام محمّد باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ از قول پدران بزرگوارشان عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ فرمودند:

إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ، الطَّاهِرَةَ لِطَهَارَتِهَا مِنْ كُلِّ دَنَسٍ، وَ طَهَارَتِهَا مِنْ كُلِّ رَفَثٍ، وَ مَا رَأَتْ قَطُّ يَوْماً حُمْرَةً وَ لَا نِفَاساً.

همانا فاطمه دختر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم را چون از هر گونه پلیدی و گناه پاک بود، طاهره ناميدند، و او هرگز خون حيض و نفاس نديد.(1)

نه مثل ساره ای و مریم، نه مثل آسیه و حوا

فقط شبیه خودت هستی، فقط شبیه خودت زهرا

اگرشبیه کسی باشی، شبیه نیمه شب قدری

شبیه آیۀ تطهیری، شبیه سورۀ «اعطینا»

مرحوم شیخ طوسی قدس سره در کتاب الأمالی، روایتی را از ابو بصیر نقل نموده که گفت: حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمودند: خداوند عزوجل تا زمانی که حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا در قید حیات بودند، زنهای دیگر را بر حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ حرام کرده بود؛ ابو بصیر می گوید: عرض کردم: چرا؟ حضرت فرمودند:

ص: 96


1- _ بحار الأنوار، ج 43، ص19، ح20.

لِأَنَّهَا طَاهِرَةٌ لَا تَحِيضُ.

زیرا او طاهره ای بود که هیچگاه حیض نمی شد.(1)

البته پاکی و طهارت حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا را از اسم شریف ایشان نیز می توانیم استنباط کنیم، چرا که اسامی آن حضرت با مسمّی می باشد و هر کدام از آن ها به منزلت و کمال ظاهری و باطنی آن بزرگوار، اشاره دارد و یکی از اسامی نُه گانۀ ایشان، «طاهره» است.

سلام ای زهرۀ رخشنده زهرا***سلام ای شمع افروزنده زهرا

سلام ای مظهر تطهير و پاكی***سلام ای گوهر دنيای خاكی

مرحوم شیخ صدوق قدس سره در کتاب الأمالی، روایتی را از یونس بن ظبیان نقل فرموده که حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمودند:

لِفَاطِمَةَ سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا تِسْعَةُ أَسْمَاءٍ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَاطِمَةُ، وَ الصِّدِّيقَةُ، وَ الْمُبَارَكَةُ، وَ الطَّاهِرَةُ، وَ الزَّكِيَّةُ، وَ الرَّضِيَّةُ، وَ الْمَرْضِيَّةُ، وَ الْمُحَدَّثَةُ، وَ الزَّهْرَاءُ.

برای حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا نُه اسم در نزد خداوند عزوجل می باشد: فاطمه، صدّیقه، مبارکه، طاهره، زکیّه، رضیّه، مرضیّه، محدّثه و زهرا.(2)

ص: 97


1- _ الأمالي (للطوسي)، ص43، مجلس2، ح17؛ بحار الأنوار، ج 43، ص153، ح12.
2- _ الأمالي( للصدوق)، ص592، مجلس86، ح18؛ بحار الأنوار، ج 43، ص153، ح12.

ج) در زیارات

مرحوم شیخ مفید در کتاب المزار خود، زیارت مختصری برای حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا نقل فرموده که به قسمتی از آن اشاره می کنیم:

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم ، السَّلَامُ عَلَى ابْنَتِكَ الصِّدِّيقَةِ الطَّاهِرَةِ، السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم ، يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ، أَيَّتُهَا الْبَتُولُ الشَّهِيدَةُ الطَّاهِرَةُ.

سلام بر شما ای رسول خدا، سلام بر دختر شما راستگوی پاک و پاکیزه، سلام بر شما ای فاطمه دختر رسول خدا، ای سرور و بانوی زنان جهان، ای بتول، ای شهیده، ای طاهره.(1)

فاطمه،ای پاک بانوی بهشت***برمشام آید ز تو بوی بهشت

فاطمه، ای شاهکار ذوالجلال***کوثر عشقیّ و خورشید کمال

مرحوم ابن قولویه قمی قدس سره در کتاب کامل الزّیارات، زیارتی را از حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل نموده که آن حضرت به ابو حمزۀ ثمالی آداب مفصّل زیارت امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ را بیان فرموده که در فرازی از آن می خوانیم:

ص: 98


1- _ كتاب المزار، مناسك المزار(للمفيد)، ص179، ح8؛ المقنعة، ص459.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ نَبِيِّكَ وَ زَوْجَةِ وَلِيِّكَ وَ أُمِّ السِّبْطَيْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ، الطَّاهِرَةِ الْمُطَهَّرَةِ الصِّدِّيقَةِ الزَّكِيَّةِ سَيِّدَةِ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَجْمَعِينَ.

خداوندا! بر فاطمه دختر پیامبرت و همسر ولیّت و مادر دو نوۀ پیامبرت یعنى حسن و حسین عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ درود بفرست، که او پاک و پاکیزه، بسیار راستگو و لایق و شایسته و سروَر تمام زنان اهل بهشت است.(1)

همچنین شبیه آن را در بخشی از زیارت حضرت امام رضا عَلَيْهِ السَّلاَمُ می خوانیم:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ نَبِيِّكَ وَ زَوْجَةِ وَلِيِّكَ وَ أُمِّ السِّبْطَيْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، الطُّهْرَةِ الطَّاهِرَةِ الْمُطَهَّرَةِ التَّقِيَّةِ النَّقِيَّةِ الرَّضِيَّةِ الْمَرْضِيَّةِ الزَّكِيَّةِ سَيِّدَةِ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَجْمَعِينَ.

خدایا! بر فاطمه دختر پیامبرت و همسر ولیّت و مادر دو نوۀ پیامبرت یعنى حسن و حسین که دو سرور جوانان اهل بهشت هستند، رحمت و درود بفرست، که او «فاطمه» پاک و پاکیزه و

ص: 99


1- _ بحار الأنوار، ج 98، ص179، ح30؛ كامل الزّيارات، ص231، ح17.

پاک کننده، پرهیزکار و مقدّس، راضیّه و مرضیّه، و شایسته و لایق و سروَر تمام بانوان اهل بهشت است.(1)

توصیف تو برتر از عقول و ادراک***درمدح توخالق تو گفته لَولاک

بی فاطمه ام نمی شد هرگز ممکن***خَلق علی و احمد و خَلق افلاک

2_ حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پاک و پاکیزه هستند

مرحوم شیخ صدوق قدس سره در کتاب کمال الدّین، روایتی طولانی را بیان فرموده که در قسمتی از آن رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم به طهارت و پاکی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره می فرمایند:

إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رَكَّبَ فِي صُلْبِ الْحَسَنِ نُطْفَةً مُبَارَكَةً زَكِيَّةً طَيِّبَةً طَاهِرَةً مُطَهَّرَةً، يَرْضَى بِهَا كُلُّ مُؤْمِنٍ مِمَّنْ قَدْ أَخَذَ اللَّهُ تَعَالَى مِيثَاقَهُ فِي الْوَلَايَةِ وَ يَكْفُرُ بِهَا كُلُّ جَاحِدٍ.

همانا خداوند تبارک و تعالی در صلب حسن (یعنی امام حسن عسكری علیه اسلام ) نطفه ای قرار داد که مبارک، پاک، پاكیزه، پاک کننده و پاکیزه شده است، و هر مؤ منی كه خداوند از او پیمان

ص: 100


1- _ عيون أخبار الرضا علیه اسلام ، ج 2، ص268، باب68، ح1؛ كامل الزّيارات، ص310، باب102، ح2.

ولایت گرفته باشد، از او خشنود می شود و هر کس او را انكار کند، كافر می شود.(1)

برای عرض ارادت به ساحت نرگس***رسیده حضرت مریم به خدمت نرگس

عزیزعسکری و جان حضرت نرگس***نظربه چهرۀ ماهش عبادت نرگس

حَسن جمال و حَسن سیرت و حَسن سکنات***به شادی دل مهدی و مادرش صلوات

مرحوم شیخ طوسی قدس سره در کتاب الغیبة، روایتی را از ابو بصیر نقل نموده که گفت: حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمودند: هنگامی که سلمان؟رض؟ وارد کوفه شد و به آن شهر نظر افکند، بلاهای آن جا (که پس از آن واقع می شود) را برای مردم بیان کرد، تا این که حکومت بنی امیّه و خلفای بعد از آنها را نیز یادآور شد، سپس فرمود:

ص: 101


1- _ بحار الأنوار، ج 36، ص207، ح8 و ج52، ص310، ح4 و ج91، ص187، ح1؛ كمال الدّين و تمام النعمة، ج 1، ص267، ح11.

فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ، فَالْزَمُوا أَحْلَاسَ بُيُوتِكُمْ، حَتَّى يَظْهَرَ الطَّاهِرُ بْنُ الطَّاهِرِ الْمُطَهَّرُ ذُو الْغَيْبَةِ الشَّرِيدُ الطَّرِيدُ.

پس هنگامی که این گونه شد، با گلیم خانه هایتان به سر برید، تا آن پاکیزۀ فرزند پاکیزه و پاک سرشت، که صاحب غیبت است و آواره و از وطن و بستگانش دور افتاده است، آشکار شود.(1)

خدا کند که بیابم نشان مهدی را***نشان دهم به همه دوستان مهدی را

به عالمی ندهم قرص نان مهدی را***دوباره زنده کنم گفتمان مهدی را

مرحوم شیخ صدوق قدس سره در کتاب کمال الدّین، دعائی را از شیخ ابو جعفر عمریّ نقل نموده (دعای اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ ... که سفارش شده در زمان غیبت بخوانید) و در فرازی از آن می خوانیم:

اللَّهُمَّ وَ مُدَّ فِي عُمُرِهِ، وَ زِدْ فِي أَجَلِهِ، وَ أَعِنْهُ عَلَى مَا أَوْلَيْتَهُ وَ اسْتَرْعَيْتَهُ، وَ زِدْ فِي كَرَامَتِكَ لَهُ، فَإِنَّهُ الْهَادِي وَ الْمُهْتَدِي وَ الْقَائِمُ الْمَهْدِيُّ الطَّاهِرُ التَّقِيُّ النَّقِيُّ الزَّكِيُّ الرَّضِيُّ الْمَرْضِيُّ الصَّابِرُ الْمُجْتَهِدُ الشَّكُورُ.

خداوندا! بر عمرش بیفزای و مهلتش را طولانی کن و او را بر آنچه وعده دادی و رعایتش نمودی یاری نما، و بر کرامتت نسبت به او بیفزای که همانا او هادی و هدایت شده و قیام کننده و مهدی و

ص: 102


1- _ بحار الأنوار، ج 52، ص126، ح19؛ لغيبة (للطوسي) كتاب الغيبة للحجة، ص163.

پاک و با تقوی و پاکیزه و منزّه و راضی و مرضی و صابر و تلاشگر و سپاسگزار است.(1)

هر دو بزرگوار محدَّث هستند

1_ حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا محدَّثه هستند

مرحوم شیخ کلینی قدس سره در کتاب شریف کافی، روایتی را از امام باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ و امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل نموده که ایشان در تعریف رسول، نبی و محدّث فرمودند:

الرَّسُولُ الَّذِي يَظْهَرُ لَهُ الْمَلَكُ فَيُكَلِّمُهُ، وَ النَّبِيُّ هُوَ الَّذِي يَرَى فِي مَنَامِهِ وَ رُبَّمَا اجْتَمَعَتِ النُّبُوَّةُ وَ الرِّسَالَةُ لِوَاحِدٍ، وَ الْمُحَدَّثُ الَّذِي يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لَا يَرَى الصُّورَةَ.

رسول کسی است که فرشته بر او نمایان می شود و با او سخن می گوید، و نبی آن کسی است که در خواب می بیند و گاهی نبوّت

ص: 103


1- _ بحار الأنوار، ج 53، ص187، ح18 و ج92، ص328، ح3؛ كمال الدّين و تمام النعمة، ج 2، ص513، ح43.

و رسالت در یک شخص جمع می شود، و محدّث کسی است که صدا را می شنود ولی صورت را نمی بیند.(1)

کیستی تو بهشت بابایی***سورۀ قدر و نور و طوبایی

ما همه ذره و تو خورشیدی***ما همه قطره و تو دریایی

راضیه، مرضیه، محدّثه ای***مطلع الفجر زهره، زهرای-ی

جناب سُلیم بن قیس هلالی گوید: از محمد بن ابی بکر پرسیدم: آيا ملائكه با امير المؤمنين عَلَيْهِ السَّلاَمُ سخن مى گفتند؟

قَالَ: نَعَمْ، وَ كَانَتْ فَاطِمَةُ سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا مُحَدَّثَةً وَ لَمْ تَكُنْ نَبِيَّةً، وَ مَرْيَمُ كَانَتْ مُحَدَّثَةً وَ لَمْ تَكُنْ نَبِيَّةً، وَ أُمُّ مُوسَى مَا كَانَتْ نَبِيَّةً وَ كَانَتْ مُحَدَّثَةً، وَ كَانَتْ سَارَةُ امْرَأَةُ إِبْرَاهِيمَ قَدْ عَايَنَتِ الْمَلَائِكَةَ فَبَشَّرُوهَا «بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ»(2)، وَ لَمْ تَكُنْ نَبِيَّةً.

گفت: آرى، ملائكه با حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا هم سخن مى گفتند، با آنكه او پيامبر نبود؛ ملائكه با مريم عَلَيْهَا السَّلاَمُ هم سخن گفتند با آنكه او پيامبرنبود؛ مادر حضرت موسى؟عهما؟ هم پيامبر نبود ولى ملائكه با او سخن گفتند؛ ساره همسر حضرت ابراهيم؟عهما؟ ملائكه را ديد و

ص: 104


1- _ بحار الأنوار، ج 26، ص77، ح31؛ الكافي، ج 1، ص177، ح4.
2- _ سورۀ هود، آیۀ 71.

او را به اسحاق و بعد از او به يعقوب بشارت دادند در حالى كه او نیز پيامبر نبود.(1)

نور،از روز ازل خلق شد از جلوۀ رویت***حور،پیوسته برد سجده به خاک سر کویت

همهاعضات بود آیه، تو خود مصحف نوری***غرق در بوسۀ احمد شده دست و سر و رویت

مرحوم شیخ صدوق قدس سره در کتاب علل الشّرایع، همین روایت را با کمی اختلاف بیان فرموده است.(2)

و همچنین ایشان در همان کتاب، روایتی را از حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل نموده که ایشان در بیان علّت این که به حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا محدّثه می گویند، می فرمایند:

إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا مُحَدَّثَةً لِأَنَّ الْمَلَائِكَةَ كَانَتْ تَهْبِطُ مِنَ السَّمَاءِ فَتُنَادِيهَا كَمَا تُنَادِي مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ، فَتَقُولُ: يَا فَاطِمَةُ!

ص: 105


1- _ كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج 2، ص824، ح37.
2- _ بحار الأنوار، ج 43، ص79، ح66؛ علل الشرائع، ج 1، ص183، باب 146، ح2.

«اللَّهُ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمِينَ»(1)، يَا فَاطِمَةُ! «اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِي وَ ارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ»(2)، فَتُحَدِّثُهُمْ وَ يُحَدِّثُونَهَا، فَقَالَتْ لَهُمْ ذَاتَ لَيْلَةٍ: أَ لَيْسَتِ الْمُفَضَّلَةُ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ؟ فَقَالُوا: إِنَّ مَرْيَمَ كَانَتْ سَيِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِهَا وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَكِ سَيِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِكِ وَ عَالَمِهَا وَ سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ.

همانا حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا از آن جهت محدّثه ناميده شد كه فرشتگان بر او فرود مى آمدند و با او گفتگو مى كردند، همان طور كه با جناب مريم دختر عمران گفتگو مى كردند، پس آنها به حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا مى گفتند: اى فاطمه! همانا خداوند تو را برگزيده، و از پليدى ها تطهير نموده، و تو را بر زنان دو عالم برترى داده است، اى فاطمه! خدايت را سپاسگزار بوده و او را عبادت نما. پس فرشتگان با يکديگر و با آن حضرت گفتگو مى كردند، و شبى حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا به آنها گفت: آيا آنكه در اين آيه،نسبت به زنان دو عالم، فضيلت و برترى داده شده، مريم دختر عمران نبوده است؟

ص: 106


1- _ سورۀ آل عمران، آیۀ 42.
2- _ سورۀ آل عمران، آیۀ 43.

و فرشتگان گفتند: مريم بزرگ و برگزيدۀ زنان زمان خود بوده، ولى خداوند عزوجل تو را بر تمامى زنان دو عالم از اوّلين تا آخرين ايشان، برترى بخشيده است.(1)

تو کیستی؟ تمام بهشت پیمبری***نه،از بهشت هم به مشامش نکوتری

پاکیزه ترز آیۀ تطهیر دیدمت***صدیقه،زهره، فاطمه، زهرای اطهری

مرحوم شیخ ابو جعفر محمد بن حسن بن فروخ صفّار قمی در کتاب بصائر الدّرجات، روایتی را از حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل نموده که آن حضرت در پاسخ به سؤالی در بارۀ مصحف حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا ، به نزول جبرئیل علیه اسلام بر آن حضرت و گفتگوی با ایشان اشاره می فرمایند:

إِنَّ فَاطِمَةَ مَكَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ يَوْماً، وَ قَدْ كَانَ دَخَلَهَا حُزْنٌ شَدِيدٌ عَلَى أَبِيهَا، وَ كَانَ جَبْرَئِيلُ يَأْتِيهَا، فَيُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَى أَبِيهَا وَ يُطَيِّبُ نَفْسَهَا وَ يُخْبِرُهَا عَنْ أَبِيهَا وَ مَكَانِهِ، وَ

ص: 107


1- _ بحار الأنوار، ج 43، ص78، ح65؛ علل الشّرائع، ج 1، ص182، باب 146، ح 1.

يُخْبِرُهَا بِمَا يَكُونُ بَعْدَهَا فِي ذُرِّيَّتِهَا، وَ كَانَ عَلِيٌّ يَكْتُبُ ذَلِكَ، فَهَذَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ.

همانا حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا پس از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم هفتاد و پنج روز در حزن و اندوه شديد زندگى كردند، و در اين مدّت جبرئيل نزد ایشان مى آمد و آن حضرت را در عزاى پدرشان تسلّى و دلدارى می داد، و از جایگاه نيكويى كه پدرشان در آن قرار دارند خبر مى داد، و از آنچه كه پس از ایشان برای ذریّه اش اتفاق خواهد افتاد خبر مى داد، و حضرت على عَلَيْهِ السَّلاَمُ همۀ آن اخبار را مى نوشتند، پس اين همان مصحف فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا است.(1)

پای تا سر پیمبری زهرا***رکنِ قرآن و حیدری زهرا

منجلی از تو نور کلِّ علوم ***ای تمامیِّ چارده معصوم

و باز ایشان در همان کتاب، روایت دیگری را در همین موضوع نقل نموده که وقتی از حضرت امام جعفرصادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ در بارۀ مصحف حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا می پرسند، ایشان می فرمایند:

ص: 108


1- _ بحار الأنوار، ج 43، ص78، ح65؛ بصائر الدرجات في فضائل آل محمد عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ ، ج 1، ص154، ح6.

هنگامی که خداى متعال پيامبرش صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم را قبض روح فرمود، به خاطر این مصیبت، غم و اندوه عجیبی حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا را فرا گرفت كه جز خداى عزوجل کسی از شدّت آن، باخبر نبود،

فَأَرْسَلَ إِلَيْهَا مَلَكاً يُسَلِّي عَنْهَا غَمَّهَا وَ يُحَدِّثُهَا، فَشَكَتْ ذَلِكَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه اسلام ، فَقَالَ لَهَا: إِذَا أَحْسَسْتِ بِذَلِكَ فَسَمِعْتِ الصَّوْتَ فَقُولِي لِي، فَأَعْلَمْتُهُ فَجَعَلَ يَكْتُبُ كُلَّمَا سَمِعَ، حَتَّى أَثْبَتَ مِنْ ذَلِكَ مُصْحَفاً، قَالَ: ثُمَّ قَالَ: أَمَا إِنَّهُ لَيْسَ فِيهِ مِنْ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ لَكِنْ فِيهِ عِلْمُ مَا يَكُونُ.

به همین جهت خدای متعال فرشته اى را برايش فرستاد تا او را دلدارى دهد و با او سخن بگويد، پس حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا اين مطلب را به حضرت امير المؤمنين عَلَيْهِ السَّلاَمُ گزارش دادند، پس حضرت على عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمودند: هنگامی که آمدن فرشته را احساس كردید و صدايش را شنيدید، به من بگویید، پس حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا به امير المؤمنين عَلَيْهِ السَّلاَمُ خبر می دادند و آن حضرت هر چه می شنيدند می نوشتند، تا آنكه از ثبت آن سخنان، مصحفى آماده شد. حضرت فرمودند: سپس امیر المؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمودند: آگاه باشید که در

ص: 109

آن مصحف چيزى از حلال و حرام نيست، بلكه در آن علم به حوادث آينده است.(1)

ای سرّ نهفته ای که مستوری***وی راز نگفته ای که مشهوری

طوبائی یا بهشت یا کوثر***انسانی یا فرشته یا حوری

قابل توجّه است که مرحوم محمّد بن جرير بن رستم طبرى آملى مازندرانى در کتاب دلائل الإمامة، روایتی را از حضرت امام محمّد باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل نموده که آن حضرت می فرمایند:

خداوند به سه ملک مقرّب خودش یعنی جبرئیل، میکائیل و اسرافیل، فرمان داد تا از طرف او به حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا سلام کنند و مصحف فاطمه را به دست ایشان برسانند و با او به گفتگو بپردازند:

فَيَنْزِلُوا بِهِ عَلَيْهَا، وَ ذَلِكَ فِي لَيْلَةِ الْجُمُعَةِ مِنَ الثُّلُثِ الثَّانِي مِنَ اللَّيْلِ، هَبَطُوا بِهِ عَلَيْهَا وَ هِيَ قَائِمَةٌ تُصَلِّي، فَمَا زَالُوا قِيَاماً حَتَّى قَعَدَتْ، فَلَمَّا فَرَغَتْ مِنْ صَلَاتِهَا سَلَّمُوا عَلَيْهَا، وَ قَالُوا لَهَا: السَّلَامُ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ. وَ وَضَعُوا الْمُصْحَفَ فِي حَجْرِهَا، فَقَالَتْ لَهُمْ: اللَّهُ السَّلَامُ، وَ مِنْهُ السَّلَامُ، وَ إِلَيْهِ السَّلَامُ، وَ عَلَيْكُمْ يَا رُسُلَ اللَّهِ السَّلَامُ.

ص: 110


1- _ بحار الأنوار، ج 43، ص80، ح68؛ بصائر الدرجات في فضائل آل محمد عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ ، ج 1، ص157، ح18.

و این قضیه در نیمۀ شب جمعه اتفاق افتاد، و آنان در حالى فرود آمدند که آن بانو مشغول اقامۀ نماز بودند، پس هنگامی که نمازشان تمام شد، آن ها به حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا عرض سلام کردند و به ایشان گفتند: (خداوند) بر تو سلام مى فرستد، و آنگاه مصحف را به وى تحویل دادند.

حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا پس از تحویل مصحف گفتند: بر خدا باد سلام، و از اوست سلام، و براى اوست سلام، و بر شما باد سلام، ای فرستادگان خدا.(1)

هزار بار بشویم لب از شراب طهور***که آورم به زبان نام آن صحیفۀ نور

زکیّه، طاهره، انسیّه، فاطمه، زهرا***که در سپهر به منصوره آمده مشهور

اگر نه آینۀ کبریاست از چه سبب***قیام کرد رسول خدا وِ را به حضور

ز خلد مائده آرد به احترام تمام***اگر دهد به فرشته کنیز او دستور

حتّی در زیارت حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا به «محدّثه» بودن ایشان اشاره شده است، و مرحوم شیخ طوسی قدس سره در کتاب تهذیب الاحکام، زیارت آن حضرت را نقل نموده که در فرازی از آن می خوانیم:

السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ.

ص: 111


1- _ دلائل الإمامة، ص106.

سلام بر شما ای کسی که فرشتگان با او حرف زده اند و ای عالم و دانا.(1)

البته حضور ملائکه و بخصوص جبرئیل علیه اسلام در محضر حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا و گفتگوی با ایشان، حتّی تا لحظات پایانی عمر شریفشان بوده است، که مرحوم علّامۀ مجلسی قدس سره در کتاب شریف بحار الانوار، روایتی را از جناب زید بن علی؟عهما؟ نقل نموده که گفت:

أَنَّ فَاطِمَةَ سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا لَمَّا احْتُضِرَتْ سَلَّمَتْ عَلَى جَبْرَئِيلَ وَ عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم وَ سَلَّمَتْ عَلَى مَلَكِ الْمَوْتِ، وَ سَمِعُوا حِسَّ الْمَلَائِكَةِ، وَ وَجَدُوا رَائِحَةً طَيِّبَةً كَأَطْيَبِ مَا يَكُونُ مِنَ الطِّيبِ.

هنگامی که حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا محتضر شدند و لحظات آخر عمر شریفشان فرا رسید، آن بانو به جبرئيل و حضرت رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم سلام کردند و سپس به ملک الموت سلام كردند، و حاضرين براز احساسات ملائكه را شنيدند و در آن لحظه بوى خوشی را استشمام نمودند که چنین بوی عطری را تا آن لحظه استشمام نکرده بودند.(2)

ص: 112


1- _ بحار الأنوار، ج 97، ص195، ح 12؛ تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج 6، ص10، ح12.
2- _ بحار الأنوار، ج 43، ص200، ذیل ح 30.

2_ حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) محدَّث هستند

با بررسی روایات در این موضوع، به این نتیجه می رسیم که همۀ حضرات ائمّۀ اطهار عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ محدَّث بوده اند و ملائکه با آن ها گفتگو و ارتباط داشته اند، لذا در این قسمت ابتدا به چند روایت که افادۀ عموم ائمّه عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ را دارد اشاره می کنیم:

مرحوم شیخ کلینی قدس سره در کتاب شریف کافی، روایتی را از محمد بن اسماعیل نقل نموده که گفت: از حضرت ابا الحسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ شنیدم که می فرمودند:

الْأَئِمَّةُ عُلَمَاءُ صَادِقُونَ مُفَهَّمُونَ مُحَدَّثُونَ.

ائمّه عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ ، دانشمندان، راستگويان، فهميدگان و محدّثان هستند.(1)

ای صفابخش و شفابخش دل و جان همه***ای طبیب همه ای داروی درمان همه

همه پروانه و تو شمع فروزان همه همه***جان باختۀ عشق تو جانان همه

ص: 113


1- _ همان، ج 1، ص281، ح3.

مرحوم شیخ صدوق قدس سره در کتاب کمال الدّین، روایتی را نقل نموده که حضرت امیر المؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ به ابن عباس فرمودند: همانا شب قدر در هر سالى هست، و در آن شب، امر یک سال نازل مى شود و براى این امر، واليانى پس از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم وجود دارد، ابن عبّاس عرض کرد:

مَنْ هُمْ؟ قَالَ: أَنَا وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ صُلْبِي أَئِمَّةٌ مُحَدَّثُونَ.

آن ها چه كسانى هستند؟ حضرت فرمودند: من و يازده نفر که از صلب من می باشند، همه پیشوایانی هستند که فرشتگان با آن ها سخن می گویند.(1)

مرحوم شیخ صدوق قدس سره در کتاب عیون اخبار الرّضا علیه اسلام ، روایتی را نقل نموده که حضرت امام رضا عَلَيْهِ السَّلاَمُ علامت هایی که مخصوص امام معصوم است را بیان می کنند، تا اینکه می فرمایند:

وَ لَا يَحْتَلِمُ وَ يَنَامُ عَيْنُهُ وَ لَا يَنَامُ قَلْبُهُ وَ يَكُونُ مُحَدَّثاً.

او هیچگاه محتلم نمی شود و در حالی که چشمانش به خواب می رود، قلبش همیشه بیدار است و فرشتگان با او سخن می گویند.(2)

ص: 114


1- _ كمال الدّين و تمام النّعمة، ج 1، ص305، باب26، ح19.
2- _ عيون أخبار الرّضا علیه اسلام ، ج 1، ص213، باب19، ح1.

امّا اینک به روایاتی می پردازیم که در آن ها به محدَّث بودن حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره شده است:

مرحوم شیخ کلینی قدس سره در کتاب شریف کافی، روایتی را از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم نقل نموده که فرمودند:

مِنْ وُلْدِيَ اثْنَا عَشَرَ نَقِيباً نُجَبَاءُ مُحَدَّثُونَ مُفَهَّمُونَ، آخِرُهُمُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ، يَمْلَأُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً.

از بین فرزندان من، دوازده نقيب اند كه همه نجيب، محدَّث و آموزش یافته و صاحب فهم هستند، آخرين آنها قائم بحق است، كه زمين را از عدالت پر می كند همان طور كه از ظلم و ستم پر شده است.(1)

ای جان جهان بسته به یک نیم نگاهت***دل گشته چو گل سبز به خاک سر راهت

هم بام فلک پایگه قدر و جلالت***هم چشم ملک خاک قدم های سپاهت

ص: 115


1- _ الكافي، ج 1، ص534، ح18.

مرحوم شیخ محمد بن ابراهیم نعمانی قدس سره در کتاب الغیبة، روایتی را از حضرت امام محمّد باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل نموده که فرمودند:

مِنَّا اثْنَا عَشَرَ مُحَدَّثاً، السَّابِعُ مِنْ وُلْدِيَ الْقَائِمُ.

از ما (اهل بیت) دوازده محدَّث می باشد، که هفتمین فرزند من همان قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.(1)

مرحوم علّامۀ مجلسی قدس سره در کتاب شریف بحار الأنوار، روایتی را از حضرت امام محمّد باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ این گونه نقل نموده: هنگامی که ابو جارود از آن حضرت در بارۀ «حضرت صاحب الأمر» سؤالی پرسید، آن حضرت فرمودند: امر امامت شب و روز به او وحی می شود، عرض کرد: ای ابو جعفر! آیا به او وحی می شود؟ حضرت فرمودند:

يَا بَا جَارُودٍ! إِنَّهُ لَيْسَ وَحْيَ نُبُوَّةٍ، وَ لَكِنَّهُ يُوحَى إِلَيْهِ كَوَحْيِهِ إِلَى مَرْيَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ وَ إِلَى أُمِّ مُوسَى وَ إِلَى النَّحْلِ؛ يَا بَا الْجَارُودِ! إِنَّ قَائِمَ آلِ مُحَمَّدٍ لَأَكْرَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ مَرْيَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ وَ أُمِّ مُوسَى وَ النَّحْلِ.

ای ابو جارود! همانا منظور از وحی، وحی نبوّت نیست، بلکه به او وحی می شود همان گونه که به مریم دختر عمران و به مادر موسی و به زنبور عسل وحی شده است؛ ای ابو جارود! همانا قائم آل

ص: 116


1- _ بحار الأنوار، ج 36، ص395، ح11؛ الغيبة(للنعماني)، ص96، ح28.

محمد عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ نزد خداوند، از مریم دختر عمران و مادر موسی و زنبور عسل، گرامی تر است.(1)

سر می نهم به پای تو یا صاحب الزمان***جان می کنم فدای تو یا صاحب الزمان

تقدیم می کنم سرو جان را ز فرط شوق***گربشنوم صدای تو یا صاحب الزمان

عنایت هر دو بزرگوار به زوّار امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ

اشاره

1_ عنایت حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا به زائران حسینی

یکی از راه ها و روش های رسیدن به فیوضات الهی و کسب ثواب های فراوان، زیارت ائمّۀ اطهار عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ ، بویژه زیارت حضرت امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ می باشد، که هم آثار و برکات دنیوی دارد و هم عامل سعادت، شفاعت و در نهایت رسیدن به مقام قرب پروردگار می باشد.

ص: 117


1- _ بحار الأنوار، ج 52، ص389، ح209.

در تعدادی از این روایات به یکی از هزاران ثواب و فایدۀ زیارت حضرت امام حسین علیه اسلام ، اشاره شده که آن، خشنودی و دعای حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا در حق آن زائر می باشد.

مرحوم ابن قولویه در کتاب کامل الزّیارات، روایتی را از حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل نموده که ایشان به معاویة بن وهب سفارش کردند که مبادا به خاطر ترس، زیارت امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ را ترک کنی! که هر کس آن را ترک کند، آن چنان حسرتی بخورد که آرزو می کند ای کاش مرقد آن حضرت در نزد او بود. (تا همیشه زیارتش کند)

أَ مَا تُحِبُّ أَنْ يَرَى اللَّهُ شَخْصَكَ وَ سَوَادَكَ فِيمَنْ يَدْعُو لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم وَ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْأَئِمَّةُ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ .

آیا دوست نداری که خداوند تو را جزء آن کسانی ببيند که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم و حضرت علی و حضرت فاطمه و ائمّه عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ ، برای آنها دعا می کنند.(1)

يا فاطمه از اشک ترا می خواهيم***بيمارتو هستيم و دوا می خواهيم

هركس پی حاجتی رود بر در دوست***ما از تو برات كربلا می خواهيم

ص: 118


1- _ بحار الأنوار، ج 98، ص9، ح31؛ كامل الزيارات، ص116، باب40، ح1.

و باز ایشان در همان کتاب، روایت دیگری را از حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل نموده که فرمودند:

إِنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم تَحْضُرُ لِزُوَّارِ قَبْرِ ابْنِهَا الْحُسَيْنِ علیه اسلام ، فَتَسْتَغْفِرُ لَهُمْ ذُنُوبَهُمْ.

همانا حضرت فاطمه عَلَيْهِ السَّلاَمُ دختر حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم به خاطر زائران قبر فرزندش امام حسين عَلَيْهِ السَّلاَمُ حاضر شده، سپس براى گناهان آن ها طلب مغفرت و آمرزش مى نمايد.(1)

گربرات کربلایم را به دستانم دهی***جان زهرا تا قیامت وامدارت می شوم

چون قسم دادم تو را بر نام زهرا مادرت***مطمئناً شامل لطف و عطایت می شوم

همچنین در همان کتاب، روایتی را از صفوان جمّال نقل نموده که گفت: در مسیر مدینه تا مکّه در محضر حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ بودم، که ایشان آثار و فوائدی که خداوند شامل زائر امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ می کند را بیان می کردند، تا این که فرمودند:

ص: 119


1- _ کامل الزّيارات، ص118، ح4.

وَ لَوْ يَعْلَمُ زَائِرُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَا يَدْخُلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَ مَا يَصِلُ إِلَيْهِ مِنَ الْفَرَحِ وَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِلَى فَاطِمَةَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ وَ الشُّهَدَاءِ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ، وَ مَا يَنْقَلِبُ بِهِ مِنْ دُعَائِهِمْ لَهُ وَ مَا لَهُ فِي ذَلِكَ مِنَ الثَّوَابِ فِي الْعَاجِلِ وَ الْآجِلِ وَ الْمَذْخُورِ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ لَأَحَبَّ أَنْ يَكُونَ مَا ثَمَّ دَارَهُ مَا بَقِيَ.

اگر زائر امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ می دانست که با این زیارتش چه شادمانی و خرسندی به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم و به امیرالمؤمنین و به فاطمه و به امامان عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ و شهدای از ما اهل البیت می رسد، و از دعای ایشان چه چیزهایی برایش حاصل می گردد، و چه ثوابی در دنیا و آخرت به او خواهد رسید، و چه پاداشی برای او نزد خداوند ذخیره شده است، هر آینه دوست می داشت که تا پایان عمر، خانه اش نزد آن حضرت باشد. (تا

مرتّب به فیض زیارت حضرت ابا عبدالله الحسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ نائل گردد)(1)

دلم برای شما غرق آه و غم شده است***نسیم رحمتتان باز شاملم شده است

ص: 120


1- _ كامل الزّيارات، ص297، باب98، ح17.

دعای فاطمه در حق من اثر کرده***غلامی درِ این خانه قسمتم شده است

کسی که قطرۀ اشکی برای تو ریزد***به چشم حضرت زهرا چه محترم شده است

مرحوم علّامۀ مجلسی قدس سره در کتاب شریف بحار الأنوار، داستان عجیبی را از سلیمان اعمش نقل فرموده که گفت: من در کوفه بودم و همسایه ای داشتم که گاهی نزد او می رفتم و با هم گفتگو می کردیم؛ یک شب جمعه ای نزد او رفتم و گفتم: نظر تو دربارۀ زیارت حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ چیست؟ گفت: بدعت است، و هر بدعتی

گمراهی است و هر شخص گمراهی اهل جهنم خواهد بود.

سلیمان گفت: من در حالی که به شدّت خشمناک شده بودم برخاستم و با خود گفتم: من در وقت سحر نزد او برمی گردم و قدری از فضائل و مناقب امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ را برایش شرح می دهم؛ اگر دیدم در دشمنی خود اصرار دارد، او را به قتل می رسانم.

وقتی هنگام سحر فرا رسید، متوجّه آن همسایه شدم و درِ خانه اش را کوبیدم و او را با نامش صدا زدم، ناگهان همسرش به من گفت: شوهرم از اوّل شب به قصد زیارت حسین علیه اسلام ، به کربلا رفته است.

ص: 121

سلیمان گفت: من هم به دنبال او متوجّه قبر مقدّس امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ شدم، پس هنگامی که داخل حرم شدم، دیدم که او در حال سجده، دعا، گریه، توبه و استغفار است! پس از مدّتی طولانی، سرش را از سجده برداشت و مرا نزدیک خود دید.

پس من به او گفتم: ای پیرمرد! تو دیروز می گفتی زیارت حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ بدعت است و هر بدعتی گمراهی است و هر شخص گمراهی در دوزخ خواهد بود؛ ولی امروز آمده ای و آن حضرت را زیارت می کنی!؟

او گفت: ای سلیمان! مرا سرزنش مکن، زیرا من کسی بودم که معتقد به امامت اهل بیت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم نبودم، تا این که دیشب فرا رسید و خوابی دیدم که مرا متحیّر کرد و دچار هول و هراس شدم.

به او گفتم: ای شیخ! مگر چه خوابی دیدی!؟ گفت: مرد جلیل القدری را دیدم که معتدل بود، نه خیلی بلند و نه خیلی کوتاه، و من از توصیف عظمت جلال و جمال و قدر و کمال او عاجزم، او با گروه هایی که در اطرافش بودند به سرعت در حرکت بود، و در جلوی او سواری بود که تاجی بر سر داشت، و آن تاج چهار رکن داشت که در هر رکنی یک گوهر بود، که مسافت سه روز راه را، روشن می نمود.

ص: 122

من به یکی از خادمان او گفتم: این شخص کیست؟ گفت: حضرت محمّد مصطفی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم هستند، گفتم: آن شخص دیگر کیست؟ گفت: علی مرتضی عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند، که وصیّ ایشان می باشند.

سپس به دقّت نظر کردم، پس ناگهان ناقه ای از نور دیدم که هودجی از نور بر پشت آن بود، در میان آن هودج دو خاتون بودند، و آن ناقه در بین آسمان و زمین پرواز می کرد.

من گفتم: این ناقه از کیست؟ پس گفت: از خدیجۀ کبری و فاطمه زهرا(عَلَيْهِما السَّلاَمُ) است، گفتم: این کودک کیست؟ گفت: این حسن بن علی(عَلَيْهِما السَّلاَمُ) است، گفتم: این ها همه با هم کجا می روند؟ گفت: برای زیارت مقتول مظلوم، شهید کربلا، حضرت حسین بن علی(عَلَيْهِما السَّلاَمُ) می روند.

پس من تصمیم گرفتم به سوی هودج حضرت فاطمۀ زهرا سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا بروم، ناگهان دیدم رقعه هایی که چیزی در آنها نوشته شده بود، از آسمان فرو می ریزد. پس پرسیدم این رقعه ها چیست؟ گفت:

هَذِهِ رِقَاعٌ فِيهَا أَمَانٌ مِنَ النَّارِ لِزُوَّارِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي لَيْلَةِ الْجُمُعَةِ، فَطَلَبْتُ مِنْهُ رُقْعَةً، فَقَالَ لِي: إِنَّكَ تَقُولُ زِيَارَتُهُ بِدْعَةٌ، فَإِنَّكَ لَا تَنَالُهَا حَتَّى تَزُورَ الْحُسَيْنَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ تَعْتَقِدَ فَضْلَهُ وَ شَرَفَهُ، فَانْتَبَهْتُ مِنْ نَوْمِي فَزِعاً مَرْعُوباً وَ قَصَدْتُ مِنْ وَقْتِي وَ سَاعَتِي إِلَى زِيَارَةِ سَيِّدِيَ

ص: 123

الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ أَنَا تَائِبٌ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى، فَوَ اللَّهِ يَا سُلَيْمَانُ! لَا أُفَارِقُ قَبْرَ الْحُسَيْنِ حَتَّى يُفَارِقَ رُوحِي جَسَدِي.

این رقعه ها امان نامه ای است از دوزخ برای زوّاری که شب جمعه به زیارت امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ می روند، پس هنگامی که من امان نامه ای را درخواست کردم به من گفت: همانا تو می گویی زیارت امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ بدعت است، پس به این امان نامه دست نخواهی یافت، مگر موقعی که حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ را زیارت کنی و به فضیلت و شرافت آن حضرت معتقد شوی.

پس من در حالی که مضطرب و هراسان بودم، از خواب بیدار شدم و همان لحظه قصد زیارت مولایم امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ را نمودم و اکنون در پیشگاه خدا توبه کردم.

پس به خدا قسم! ای سلیمان! من از قبر حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ جدا نمی شوم، تا اینکه روح از بدنم جدا گردد.(1)

تمام حنجره ها نینوای توست حسین***دل شکستۀ ما کربلای توست حسین

ص: 124


1- _ بحار الأنوار، ج 45، ص402، ح12.

به بام کعبه اگر پا نهم هنوز دلم***کبوترحرم باصفای توست حسین

زدست فاطمه گیرد برات آزادی***کسی که زائر صحن و سرای توست حسین

2_ عنایت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به زائران حسینی

مرحوم حاج میرزا حسین طبرسی نوری قدس سره در کتاب نجم الثّاقب، حکایتی را از مرحوم حاج علی بغدادی نقل نموده که او در تشرّفی، از محضر مبارک حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سؤالاتی را می پرسد و حضرت یکی یکی به آن ها پاسخ می فرمایند.

تا اینکه می پرسد:

روضه خوان های امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ می خوانند: که سلیمان اعمش از شخصی سؤال کرد، که زیارت سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلاَمُ چطور است؟ و او گفت: بدعت است! پس آن شخص در همان شب در خواب دید، که هودجی در میان زمین و آسمان است، سؤال کرد: در آن هودج کیست؟

ص: 125

گفتند: حضرت فاطمۀ زهرا و خدیجۀ کبری(عَلَيْهِما السَّلاَمُ)، گفت: به کجا می روند؟ گفتند: چون امشب شب جمعه است، به زیارت امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ می روند، و دید رقعه هایی از آن هودج می ریزند که در آنها نوشته شده: (امان نامه ای است از آتش برای زوّار امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ در شب جمعه و امان از آتش روز قیامت). آیا این حدیث صحیح است؟

حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: بله، راست است و مطلب تمام است.

گفتم: ای آقای من! درست است که می گویند: کسی که امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ را در شب جمعه زیارت کند، برای او امان است؟

حضرت فرمودند: آری، به خدا سوگند! و اشک از چشمان مبارکشان جاری شد و گریه کردند.(1)

به یاد غربت ارباب، دل پریشانم***خوشم که با تو گرفتار روضه ها باشم

ص: 126


1- _ نجم الثّاقب، ص489؛ مفاتیح الجنان، باب زیارات، فضیلت و کیفیت زیارت امامین کاظمین؟عهما؟، حکایت حاج علی بغدادی.

دلم قرار ندارد بیا و کاری کن***که عاقبت سفری با تو کربلا باشم

هنگامی که در «زیارت ناحیۀ مقدّسه» که از وجود مقدّس حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صادر گردیده، به این عبارت حضرت می رسیم:

فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِي الدُّهُورُ، وَ عَاقَنِي عَنْ نَصْرِكَ الْمَقْدُورُ، وَ لَمْ أَكُنْ لِمَنْ حَارَبَكَ مُحَارِباً، وَ لِمَنْ نَصَبَ لَكَ الْعَدَاوَةَ مُنَاصِباً، فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً، وَ لَأَبْكِيَنَّ لَكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً.

پس اگر روزگار، زمان زندگی مرا از تو «ای حسین علیه اسلام » به تأخیر انداخت، و یاری و نصرت تو در کربلا در روز عاشورا نصیب من نشد، اینک من هر آینه صبح و شام به یاد مصیبتهای تو ندبه می کنم و به جای اشک بر تو، خون گریه می کنم.(1)

به این نتیجه می رسیم که زیارت امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهمیّت ویژه ای برخوردار است، به طوری که یکی از برنامه های هر روزۀ آن حضرت، زیارت و اشک و ندبه برای امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ می باشد.

ص: 127


1- _ بحار الأنوار، ج 98، ص320، ح8.

لذا آن حضرت که خود از زائران و گریه کنندگان در مصائب امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند، نسبت به زائران و گریه کنان آن حضرت، عنایت خاصّی دارند.

مرحوم آیت الله موسوی اصفهانی قدس سره در کتاب مکیال المکارم می فرماید: یکی از دوستان صالح من یاد کرد که: مولایمان حضرت حجّت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در خواب دیده بود، پس آن حضرت مضمون چنین مطلبی را به او فرموده بودند:

من برای مؤمنی که مصیبت جدّ شهیدم را یادآور شود، سپس برای تعجیل فَرَج و تأیید من دعا نماید، دعا می کنم.(1)

دیگر بس است درد فراق ای ضیاء عین***بر ما بتاب و نور بده شمس عالمین

تا کی کنیم شیون و زاری و شور و شین***ای یادگار فاطمه و وارث حسین

ص: 128


1- _ مکیال المکارم، ج2، بخش6، ص75.

هر دو بزرگوار با هیچ ظالمی بیعت نکردند

1_ بیعت نکردن حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا با غاصبان خلافت

غاصبان خلافت، پس از این که در سقیفۀ بنی ساعده، به هدف شوم خود دست یافتند، سعی کردند برای مشروعیّت بخشیدن به خلافتشان از همۀ مردم مدینه، به خصوص اهل بیت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم ، برای خود بیعت بگیرند، ولی حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا ، همۀ مصیبت ها را تحمّل نمودند و تا آخرین لحظۀ عمر مبارکشان، با آن غاصبان بیعت نکرده، بلکه برای بازگرداندن خلافت به مسیر اصلی اش، مبارزه نمودند.

شکّی نیست که حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا ، نه تنها با ابوبکر بیعت نکردند، بلکه در حالی از دنیا رفتند و شهیده شدند که نسبت به او غضبناک و خشمگین بودند و تا پایان عمر با او قهر بودند.

بخاری در کتاب صحیحش می نویسد:

فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم ، فَهَجَرَتْ اَبَا بَکْرٍ، فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حَتَّی تُوُفِّیَتْ.

ص: 129

پس فاطمه دختر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم ، از ابوبکر ناراحت و روی گردان بود، و این ناراحتی ادامه داشت، تا اینکه از دنیا رفت.(1)

مظلوم تر ندیده جهان از تو و علی***تاریخ،هست بر سخنم بهترین گواه

تورنج خویش در دل شب می بری به گور***او راز خود به وقت سحر می برد به چاه

مرحوم علّامۀ مجلسی قدس سره در کتاب شریف بحار الأنوار، قضیّۀ چگونگی غصب خلافت و جنایت های اهل سقیفه را بیان نموده، تا آن جا که می فرماید: پس از این رخدادها عمر به ابو بکر گفت: بیا نزد فاطمه برویم، ما او را غضبناک نموده ایم.

وقتی آن ها برای عیادت آمدند، و آن حضرت اجازۀ ورود ندادند، و بالاخره با وساطت حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ وارد شدند:

ابتدا حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا رویشان را به سمت دیوار برگرداندند، و سپس هنگامی که آن دو سلام کردند، آن حضرت جواب سلامشان را ندادند.

تا آنجا که حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا به آن دو فرمودند:

ص: 130


1- _ صحیح بخاری، ج4، ص79.

شما را به خدا سوگند می دهم! آیا از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم نشنیدید که می فرمودند: رضایت فاطمه رضایت من، و ناراحتی فاطمه ناراحتی من است، و هر کس دخترم فاطمه را دوست بدارد مرا دوست داشته، و هر کس فاطمه را خشنود کند مرا خشنود نموده، و هر کس فاطمه را خشمگین کند مرا خشمگین کرده است؟

آن ها گفتند: آری، ما این را از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم شنیده ایم، پس آن حضرت فرمودند: من خدا و ملائکۀ خدا را شاهد می گیرم که شما مرا خشمگین کردید و مرا خشنود ننمودید، پس اگر پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم را ملاقات کنم، حتماً از شما پیش ایشان شکایت خواهم کرد.

ابوبکر گفت: ای فاطمه! پناه بر خدا از خشم رسول خدا و خشم تو، سپس ابوبکر به گونه ای گریست که نزدیک بود جانش از بدنش درآید. پس حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا فرمودند:

وَ اللَّهِ! لَأَدْعُوَنَّ اللَّهَ عَلَيْكَ فِي كُلِّ صَلَاةٍ أُصَلِّيهَا.

به خدا سوگند! در همۀ نمازهایم تو را نفرین می کنم.(1)

افسوس که حق مرتضی را بردند***برخانۀ فاطمه هجوم آوردند

از صورت و دست و بازو و سینۀ او***هر جا که رسول بوسه زد، آزردند

ص: 131


1- _ بحار الأنوار، ج 28، ص357، ح69.

آن حضرت با ایراد چندین خطبۀ غرّا، که رسواکنندۀ غاصبان و هشداردهندۀ مردم بود، برای اثبات حقانیّت، امامت و ولایت امیر المؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ بر همگان اتمام حجّت نمودند.

مرحوم طبری آملی در کتاب دلائل الإمامة می نویسد: پس از اینکه حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا در مسجد پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم خطبۀ غرّائی خواندند، در هنگام بازگشت از مسجد، شخصی به نام رافع بن رفاعة به دنبال ایشان آمد و عرضه داشت: ای بانوی بانوان! اگر ابو الحسن علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ قبل از اینکه مردم با ابوبکر بیعت کنند، در رابطه با این مسئله با آنان سخن مى گفت و به آن ها تذکّر مى داد، ما از او روی گردان نمی شدیم، و با شخص دیگرى بیعت نمى کردیم!

حضرت با حالت غضب به او فرمودند:

إِلَيْكَ عَنِّي، فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لِأَحَدٍ بَعْدَ غَدِيرِ خُمٍّ مِنْ حُجَّةٍ وَ لَا عُذْرٍ.

مرا به حال خود واگذار! خداوند بعد از واقعۀ غديرخم براى هیچ کس عذر و بهانه اى باقى نگذاشته است.(1)

در سینۀ ما محبّت فاطمه است***وندردل ما ارادت فاطمه است

بی شبهه و شک حضور دارد مهدی***در انجمنی که صحبت فاطمه است

ص: 132


1- _ دلائل الإمامة، ص122.

2_ بیعت نکردن حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با هیچ ظالمی

به حسب ظاهر، همۀ ائمّه عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ حتّی حضرت سیدالشّهداء عَلَيْهِ السَّلاَمُ در زمان معاویه، عهد و پیمانی با طاغوت زمان خود بر عهده داشته اند. امّا از آنجا که مأموریّت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با دیگر ائمّه عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ متفاوت می باشد، و آن حضرت باید در زمان ظهور، به امر خدای متعال قیام کنند و با همۀ متسکبران و زورگویان عالم مبارزه و مقابله نمایند، لذا برای ایشان این چنین مقدّر شده که از سوی هیچ طاغوت قدرتمند و ظالمی، عهد و پیمانی بر گردنشان نباشد، و این یکی از حکمت ها و علّت های غیبت آن حضرت می باشد.

مرحوم شیخ صدوق قدس سره در کتاب کمال الدّین، روایتی را از حضرت امیر المؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل نموده که پس از بیان طولانی شدن مدّت غیبت و اشاره به شیعیانی که در آن زمان نسبت به دین و ایمانشان ثابت قدم خواهند بود، فرمودند:

إِنَّ الْقَائِمَ مِنَّا إِذَا قَامَ لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ، فَلِذَلِكَ تَخْفَى وِلَادَتُهُ وَ يَغِيبُ شَخْصُهُ.

ص: 133

همانا هنگامی که قائم ما ظهور کند، بیعت هیچ کس در گردن او نیست، پس به همین جهت ولادتش مخفی خواهد بود و خودش از نظرها پنهان خواهد شد.(1)

ای قرار قلبهای بی قرار اهل بیت***وی طلوع صبح، در شبهای تار اهل بیت

می دمد صبحی که باشد صبح آغاز ظهور***می رسد روزی به پایان انتظار اهل بیت

و باز ایشان در همان کتاب، به توقیعی اشاره می نماید که به خطّ مبارک حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای محمد بن عثمان عمری، و به درخواست اسحاق بن یعقوب، صادر گردیده، و آن حضرت در قسمتی از آن، در بیان حکمت و فلسفۀ غیبت، پس از ذکر آیۀ شریفۀ: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ»(2)، می فرمایند:

ص: 134


1- _ بحار الأنوار، ج 51، ص109، ح1؛ كمال الدّين و تمام النعمة، ج 1، ص303، ح14.
2- _ سورۀ مائده، آیۀ 101.

إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ مِنْ آبَائِي عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ إِلَّا وَ قَدْ وَقَعَتْ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ، وَ إِنِّي أَخْرُجُ حِينَ أَخْرُجُ وَ لَا بَيْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِيتِ فِي عُنُقِي.

بر گردن همۀ پدرانم عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ بيعت سركشان زمانۀ آنها بوده است، امّا من هنگامی که خروج می نمايم، بيعت هيچ سركشى بر گردنم نيست.(1)

غم مخور گر شد زمین ماتم سرای انتظار***می رسد روزی به پایان روزهای انتظار

یوسف زهرا تو شاهد باش عمر ما گذشت***پیرگردیدیم در حال و هوای انتظار

دوری هر دو بزرگوار از مردم و ستمگران

1_ دوری حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا از مردم

پس از این که تلاشهای حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا برای هدایت مردم و برگرداندن حق حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بدون نتیجه ماند، و آن حضرت مورد

ص: 135


1- _ بحار الأنوار، ج 52، ص92، ح7 و ج 53، ص181، ح10 و ج75، ص380، ح1؛ كمال الدّين و تمام النعمة، ج 2، ص485، ح4.

بی مهری و ستم ظالمان و غاصبان قرار گرفتند، از مردم فاصله گرفته، در خانۀ خود، مشغول عزاداری و گریه در فقدان پدر بزرگوارشان شدند.

با این حال باز هم مورد بی لطفی همسایه هایشان قرار گرفتند، که جمعی از آن ها به حضور امیرالمؤمنین علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ آمده عرض کردند:

فاطمه شب و روز گريه مى كند، و ما در خانه هایمان نه در هنگام شب آرامش داريم و نه در روز، پس به او بگو: يا شب گريه كند و يا روز.

پس هنگامی که امیر المؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ این موضوع را با آن حضرت در میان گذاشتند، ایشان فرمودند:

يَا أَبَا الْحَسَنِ! مَا أَقَلَّ مَكْثِي بَيْنَهُمْ وَ مَا أَقْرَبَ مَغِيبِي مِنْ بَيْنِ أَظْهُرِهِمْ، فَوَ اللَّهِ! لَا أَسْكُتُ لَيْلًا وَ لَا نَهَاراً أَوْ أَلْحَقَ بِأَبِي رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم .

فَقَالَ لَهَا عَلِيٌّ علیه اسلام : افْعَلِي، يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ! مَا بَدَا لَكِ.

ثُمَّ إِنَّهُ بَنَى لَهَا بَيْتاً فِي الْبَقِيعِ نَازِحاً عَنِ الْمَدِينَةِ، يُسَمَّى بَيْتَ الْأَحْزَانِ، وَ كَانَتْ إِذَا أَصْبَحَتْ قَدَّمَتِ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ(عَلَيْهِما السَّلاَمُ) أَمَامَهَا وَ خَرَجَتْ إِلَى الْبَقِيعِ بَاكِيَةً، فَلَا تَزَالُ بَيْنَ الْقُبُورِ بَاكِيَةً، فَإِذَا جَاءَ اللَّيْلُ أَقْبَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَيْهَا وَ سَاقَهَا بَيْنَ يَدَيْهِ إِلَى مَنْزِلِهَا.

ص: 136

ای ابا الحسن! من زمان زیادی در میان این مردم نخواهم بود، و به زودی از بین آن ها می روم؛ پس به خدا قسم! شب و روز از گریه آرام نمی گیرم، تا این که به پدرم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم ملحق شوم.

پس حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به ایشان فرمودند: آنچه می خواهید انجام دهید، ای دختر رسول خدا!

سپس برای آن حضرت در بقیع، دور از مردم مدینه، جایی را درست کردند، که آن را بیت الاحزان (خانۀ غمها) می گفتند، و هر روز صبح تا به شام به همراه امام حسن و امام حسین(عَلَيْهِما السَّلاَمُ) به سوی بقیع می رفتند و مدام بین قبرها گریه می کردند.

پس هنگامی که شب فرا می رسید، امیر المؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ می آمدند و آنها را به خانه برمی گرداندند.(1)

ایدل شکسته شوهر خانه نشینم***من اشک غربت تو را تا کی ببین

من در بیابان هم دگر جایی ندارم***تا رو کنم سوی اُحد پایی ندارم

مرحوم خزّاز رازی قدس سره در کتاب کفایة الأثر فی النصّ على الأئمّة الإثنی عشر، روایتی را از محمود بن لبید نقل نموده که گفت:

ص: 137


1- _ بحار الأنوار، ج 43، ص177، ح15.

پس از شهادت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم ، حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا کنار قبور شهدا در اُحد می آمدند و در جوار مرقد جناب حمزه علیه اسلام می نشستند و آنچنان گریه می کردند که هر کس می شنید، بند دلش پاره می شد.(1)

مرا به مردم شهر مدینه کاری نیست***دلم گرفته و این گریه اختیاری نیست

مرحوم علّامۀ مجلسی قدس سره در کتاب شریف بحار الأنوار، روایتی را از حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل نموده که ایشان پس از بیان تفسیر آیاتی از قرآن کریم در فضیلت و شأن حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا ، بکّائین عالم را هشت نفر معرّفی می کنند: آدم، نوح، یعقوب، یوسف، شعیب، داوود، فاطمه و زین العابدین عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ ، سپس می فرمایند:

أَمَّا فَاطِمَةُ فَبَكَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم ، حَتَّى تَأَذَّى بِهَا أَهْلُ الْمَدِينَةِ، فَقَالُوا لَهَا: قَدْ آذَيْتِينَا بِكَثْرَةِ بُكَائِكِ، إِمَّا أَنْ تَبْكِي بِاللَّيْلِ وَ إِمَّا أَنْ تَبْكِي بِالنَّهَارِ، فَكَانَتْ تَخْرُجُ إِلَى مَقَابِرِ الشُّهَدَاءِ فَتَبْكِي.

امّا حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا در فراق رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم آن قدر گريه کرد كه مردم مدينه از این گریه ها اظهار ناراحتى نمودند و به ایشان

ص: 138


1- _ بحار الأنوار، ج 36، ص352، ح224؛ كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص198.

گفتند: این گريه های شبانه روزى تو ما را آزار مى دهد، پس يا شب گريه كن يا روز. پس آن حضرت از مدینه خارج می شدند و به سوی قبور شهدا(اُحد) مى رفتند و در آن جا گريه مى كردند.(1)

غیر اشکم که زخون است تو را یاری نیست***وَ مرا غیر غریبی تو بیماری نیست

همه از گریۀ من خسته و بیزار شدند***چه کنم زین همه غم چاره بجز زاری نیست

البته هرچند حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا در اواخر عمر شریفشان از مردم فاصله گرفتند و گوشۀ عزلت برگزیدند، ولی با گریه های مداومشان که در حکم مبارزۀ منفی با دستگاه غاصب خلافت بود، انزجار و اعتراض خود را از غاصبان خلافت و نسبت به وضع موجود، اعلان می نمودند.

چون گریه های آن حضرت، نه اینکه فقط یک گریۀ عاطفی به خاطر از دست دادن پدر باشد، بلکه گریه بر غربت اسلام و قرآن، گریه بر غصب خلافت و گریه بر مظلومیّت امام زمانشان یعنی حضرت امام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و انحراف امّت اسلامی از مسیر اصلی و صراط مستقیم بود، ولی متأسّفانه این

ص: 139


1- _ بحار الأنوار، ج 43، ص35.

امّت، نسبت به این پیام آن حضرت، واکنش خوبی نشان ندادند و شد آنچه که نباید می شد.

2_ دوری حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مردم و ستمگران

حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز از همان ابتدای تولّد، از مردم و به ویژه ستمگران، مخفی بودند. البته بعضی از خواصّ به صورت محدود می توانستند خدمت آن حضرت برسند، تا این که این محدودیّت، در زمان غیبت صغری بیشتر شد، و در زمان غیبت کبری به اوج خود رسید، تا جایی که ایشان، به طور کلّی از مردم فاصله گرفته و دوری نمودند و از نظرها غایب شدند.

مرحوم شیخ کلینی قدس سره در کتاب شریف کافی، روایتی را از محمد بن فرَج نقل نموده که حضرت امام محمّد باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ در نامه ای به او مرقوم فرمودند:

إِذَا غَضِبَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ، نَحَّانَا عَنْ جِوَارِهِمْ.

هنگامى كه خداوند تبارک و تعالى بر خلقش خشم نماید، ما را از مجاورت آنان دور می سازد.(1)

ازآن روزی که گردیدی بیابان گرد مهدی جان***دل ما را غم دوری به درد آورد مهدی جان

ص: 140


1- _ الكافي، ج 1، ص343، ح31.

نه تنها دوری تو ، طعن دشمن می کشد ما را***خدا را دوستی کن زین سفر برگرد مهدی جان

بیا و انتقام مادر آزرده ات بستان***بیاور از برای او دوای درد، مهدی جان

به دل امید آن دارم که روزی با دم تیغت***بگیری داد زهرا را از آن نامرد مهدی جان

و باز ایشان در همان کتاب شریف، روایتی را از جناب ابو بصیر نقل نموده که گفت: حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمودند:

لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَيْبَةٍ وَ لَا بُدَّ لَهُ فِي غَيْبَتِهِ مِنْ عُزْلَةٍ.

صاحب اين امر از غيبتى ناگزير است و در غيبت خود، ناچار است که از دیگران گوشه گيرى و كناره جوئى نماید.(1)

مرحوم شیخ طوسی قدس سره در کتاب الغیبة، روایتی را از حبیب بن محمد بن یونس بن شاذان صنعانی نقل نموده که گفت: روزی بر علی بن ابراهیم بن مهزیار اهوازی وارد شدم و از او در بارۀ بازماندۀ حضرت امام حسن

ص: 141


1- _ بحار الأنوار، ج 52، ص157، ح20؛ الکافي، ج1، ص340، ح16.

عسکری عَلَيْهِ السَّلاَمُ پرسیدم، و او در جواب من داستان تشرّف خود را محضر مبارک حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، در سرزمین طائف، آن هم پس از بیست سال سفر حجّ بیت الله الحرام، تعریف نمود، تا اینکه گفت:

به آن حضرت عرض کردم: آقای من! جای شما از ما دور و آمدنتان به طول انجامیده! پس حضرت فرمودند:

يَا ابْنَ الْمَازِيَارِ! أَبِي أَبُو مُحَمَّدٍ، عَهِدَ إِلَيَّ أَنْ لَا أُجَاوِرَ قَوْماً، «غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ»(1)، وَ لَهُمُ الْخِزْيُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ، وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ، وَ أَمَرَنِي أَنْ لَا أَسْكُنَ مِنَ الْجِبَالِ إِلَّا وَعْرَهَا وَ مِنَ الْبِلَادِ إِلَّا عَفْرَهَا.

ای پسر مهزیار! پدرم ابو محمد(امام حسن عسکری علیه اسلام ) از من پیمان گرفته که در کنار مردمی نباشم، چون خداوند بر آنها غضب کرده و در دنیا و آخرت مورد نفرت و مستحق عذاب دردناک هستند، مرا فرمان داده که برای سکونت، کوه های سخت و سرزمین های خشک و دور دست را برگزینم.(2)

خوش آن صبح وصالی که هجران به سر آید***خوش آن جمعه که بر ما زمهدی خبر آید

ص: 142


1- _ سورۀ فتح، آیۀ 6.
2- _ بحار الأنوار، ج 52، ص12، ح6؛ الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة، ص266.

بگویید و بگردید به دریا و به صحرا***کجایی گل زهرا؟ کجایی گل زهرا؟

مرحوم شیخ طبرسی قدس سره در کتاب الإحتجاج، توقیعی را نقل نموده، که از ناحیۀ مقدّسۀ امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، در اواخر ماه صفر 410 هجری، به دست مرحوم شیخ مفید قدس سره رسیده است، آن حضرت در قسمتی از آن می فرمایند:

وَ إِنْ كُنَّا نَائِينَ بِمَكَانِنَا النَّائِي عَنْ مَسَاكِنِ الظَّالِمِينَ، حَسَبَ الَّذِي أَرَانَاهُ اللَّهُ تَعَالَى لَنَا مِنَ الصَّلَاحِ وَ لِشِيعَتِنَا الْمُؤْمِنِينَ فِي ذَلِكَ مَا دَامَتْ دَوْلَةُ الدُّنْيَا لِلْفَاسِقِينَ، فَإِنَّا نُحِيطُ عِلْماً بِأَنْبَائِكُمْ وَ لَا يَعْزُبُ عَنَّا شَيْ ءٌ مِنْ أَخْبَارِكُمْ.

هر چند ما در جایی زندگی می کنیم که از محل سکونت ستمگران دور است، که در این دوری هم مصلحتی است که خداوند برای ما و شیعیان با ایمان ما، تا زمانی که حکومت دنیا در دست ستمگران باشد، این چنین مقدّر فرموده است، ولی در عین حال ما از اخبار و اوضاع شما کاملاً آگاهیم و چیزی از آن بر ما پوشیده نمی ماند.(1)

ص: 143


1- _ الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج 2، ص497؛ بحار الأنوار، ج 53، ص175، ح7.

مرحوم شیخ صدوق قدس سره در کتاب کمال الدّین، روایتی را از حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل نموده که در آن، به شباهت های امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با بعضی از انبیاء عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ ، اشاره می فرمایند، تا اینکه در بارۀ شباهت آن حضرت، به حضرت عیسی علیه اسلام می فرمایند:

وَ أَمَّا سُنَّةُ عِيسَى فَالسِّيَاحَةُ.

و امّا سنّت او از عيسى علیه اسلام سياحت كردن است.(یعنی: آن حضرت مکان خاصّی برای سکونت ندارند)(1)

ای آفتاب زهرا عَجِّل علی ظهورک***تنهای شهر و صحرا، عجِّل علی ظهورک

گم گشته وجودی، هم غیب و هم شهودی***دردیده و دل ما، عجِّل علی ظهورک

حیدر کند دعایت، زهرا زند صدایت***الغوث یابن زهرا ! عجِّل علی ظهورک

ص: 144


1- _ كمال الدّين و تمام النعمة، ج 1، ص28.

هر دو بزرگوار فریادرس هستند

اشاره

1_ فریادرسی حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا

اشاره

یکی از خصائص و ویژگی های حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا ، دستگیری و فریادرسی کسانی است که در دنیا دست طلب و نیاز به دامن ایشان زده باشند.

مرحوم شیخ صدوق قدس سره در کتاب معانی الأخبار، روایتی را از انس بن مالک نقل نموده که گفت: روزی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم پس از اقامۀ نماز صبح، چهرۀ کریمانۀ خود به درگاه خداوند عزوجل را به سوی ما نموده و فرمودند: ای مردم! هر که خورشید را نیافت باید به ماه تمسّک جوید، و هر که ماه را نیافت باید به زهره تمسّک نماید، و هر که زهره را نیافت باید به فرقدان تمسّک جوید. سپس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم فرمودند:

أَنَا الشَّمْسُ، وَ عَلِيٌّ الْقَمَرُ، وَ فَاطِمَةُ الزُّهَرَةُ، وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ الْفَرْقَدَانِ، وَ كِتَابُ اللَّهِ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ.

من خورشید هستم، و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ ماه است، و فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا زهره است، و حسن و حسین(عَلَيْهِما السَّلاَمُ) فرقدان هستند، این ها با کتاب خدا از هم جدا نمی شوند، تا اینکه بر حوض کوثر بر من وارد گردند.(1)

ص: 145


1- _ بحار الأنوار، ج 16، ص91، 23 و ج 24، ص75، ح10؛ معاني الأخبار، ص114، ح1.

دست من و عنایت و لطف و عطای فاطمه *** قلب من و محبّت و مهر و ولای فاطمه

طبع من و قصیدۀ مدح و ثنای فاطمه *** جرم من و شفاعت روز جزای فاطمه

به بذل دست فاطمه بخاک پای فاطمه *** منم گدای فاطمه منم گدای فاطمه

مرحوم علّامۀ مجلسی قدس سره در کتاب شریف بحار الأنوار، روایتی را از جناب مفضّل بن عمر نقل نموده که گفت: حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمودند: هرگاه از خدای متعال حاجتی داشتی که به خاطر آن به سختی گرفتار شدی و به تنگ آمدی، دو رکعت نماز بخوان و پس از اینکه نمازت به پایان رسید، سه مرتبه تکبیر بگو، و بعد تسبیحات حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا را بگو، سپس به سجده برو و صد مرتبه بگو:

يَا مَوْلَاتِي فَاطِمَةُ أَغِيثِينِي.

سپس طرف راست صورتت را بر زمین بگذار و صد مرتبه بگو:

يَا مَوْلَاتِي فَاطِمَةُ أَغِيثِينِي.

ص: 146

بعد دوباره به سجده برو همین ذکر را صد و ده مرتبه بگو:

يَا مَوْلَاتِي فَاطِمَةُ أَغِيثِينِي.

آنگاه حاجتت را بگو که خداوند آن را برآورده خواهد ساخت.(ان شاء الله)(1)

البته مرحوم کفعمی قدس سره در کتاب بلد الأمین و الدرع الحصین، این نماز استغاثه را به گونه ای دیگر نقل نموده:

دو رکعت نماز بخوان و پس هنگامی که سلام نمازت را دادی، خدای متعال را سه مرتبه تکبیر بگو، و بعد تسبیحات حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا را بگو، سپس به سجده برو و صد مرتبه بگو:

يَا مَوْلَاتِي يَا فَاطِمَةُ أَغِيثِينِي.

سپس طرف راست صورتت را بر زمین بگذار و صد مرتبه بگو:

يَا مَوْلَاتِي يَا فَاطِمَةُ أَغِيثِينِي.

بعد دوباره به سجده برو همین ذکر را صد مرتبه بگو:

يَا مَوْلَاتِي يَا فَاطِمَةُ أَغِيثِينِي.

پس از آن، طرف چپ صورتت را بر زمین بگذار و صد مرتبه بگو:

ص: 147


1- _ بحار الأنوار، ج 91، ص30.

يَا مَوْلَاتِي يَا فَاطِمَةُ أَغِيثِينِي.

بعد دوباره به سجده برو همین ذکر را صد و ده مرتبه بگو:

يَا مَوْلَاتِي يَا فَاطِمَةُ أَغِيثِينِي.(1)

مرحوم حسن بن فضل طبرسی قدس سره در کتاب مکارم الأخلاق، نماز استغاثه به حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا را این گونه بیان نموده:

دو ركعت نماز بخوان، سپس سر به سجده بگذار و صد مرتبه بگو: (يَا فَاطِمَةُ)، بعد طرف راست صورتت را بر زمين بگذار و صد مرتبه بگو: (يَا فَاطِمَةُ)، سپس طرف چپ صورت را بر زمين بگذار و صد مرتبه بگو: (يَا فَاطِمَةُ)، بعد به سجده برو و صد و ده مرتبه بگو: (يَا فَاطِمَةُ)، آن گاه بگو:

يَا آمِناً مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ وَ كُلُّ شَيْ ءٍ مِنْكَ خَائِفٌ حَذِرٌ أَسْأَلُكَ بِأَمْنِكَ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ وَ خَوْفِ كُلِّ شَيْ ءٍ مِنْكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُعْطِيَنِي أَمَاناً لِنَفْسِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي وَ وُلْدِي حَتَّى لَا أَخَافَ أَحَداً وَ لَا أَحْذَرَ مِنْ شَيْ ءٍ أَبَداً إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ.(2)

فرزندان بسطام در کتاب طبّ الائمّة عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ ، روایتی را از مفضّل بن عمر نقل کرده اند که مردی از برادران ما (از شیعیان) محضر امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ آمد و از

ص: 148


1- _ بحار الأنوار، ج 99، ص254، ح13؛ البلد الأمين و الدرع الحصين، ص159، ح15.
2- _ بحار الأنوار، ج 88، ص356؛ مكارم الأخلاق، ص330.

چشم زخمی که به خانواده اش رسیده، شکایت نمود که چشم، شکم، بدن، سر و شقیقۀ خانواده ام درد می کند و عرض کرد: ای پسر رسول خدا! شب ها تا به صبح بیدار است و تمام شب را از درد فریاد می زند و ما از گریه و فریاد او خسته شده ایم، پس بر ما و او منّت گذاشته، دعایی بیان فرمایید.

پس امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمودند: هرگاه نماز واجبت را خواندی، دستانت را به سوی آسمان بلند کن و با حالت تواضع و فروتنی بگو:

أَعُوذُ بِجَلَالِکَ وَ قُدْرَتِکَ وَ بَهَائِکَ وَ سُلْطَانِکَ مِمَّا أَجِدُ یَا غَوْثِی یَا اللَّهُ یَا غَوْثِی یَا رَسُولَ اللَّهِ یَا غَوْثِی یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ یَا غَوْثِی یَا فَاطِمَهُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ أَغِثْنِی أَغِثْنِی.

سپس با دست راست بر سرت خود بکش بگو:

یَا مَنْ سَکَنَ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ سَکِّنْ مَا بِی بِقُوَّتِکَ وَ قُدْرَتِکَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَکِّنْ مَا بِی.

ای کسی که آسمان ها و زمین و آنچه در میان آنهاست، به تو آرام گرفتند، به قدرت و نیروی خود، درد مرا آرام کن و بر محمّد و خاندانش درود فرست و درد مرا آرام کن.(1)

ص: 149


1- _ بحار الأنوار، ج 92، ص56، ح22؛ طب الأئمة عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ ، ص74.

رشتۀ چادرش اگر بدست انبیاء رسد *** شعارفخر انبیاء بعرش کبریا رسد

ازلب جانفزاش اگر زمزمۀ دعا رسد *** جان ز نوای گرم او به جسم مصطفی رسد

کسی که قَدر و هَل أتی گفته خدا بوصف او *** کجا قصیده های من بود رسا، به وصف او

یک نمونه از فریادرسی حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا

این داستان را مرحوم حجة الاسلام آقای عباس سیبویه یزدی این گونه نقل نموده است:

پسر عمویی به نام حاج شیخ علی یزدی داشتم که از روحانیون و علمای یزد بود، در یکی از سالها، او با چند نفر از دوستانش به منظور تشرّف به حج وارد کربلا شدند و به منزل ما آمدند و پس از چند روز توقّف و زیارت، به سوی مکه حرکت کردند.

پس از اینکه موسم حج به پایان رسید، من انتظار بازگشت او را داشتم، ولی هیچ خبری از او نشد؛ ابتدا گمان کردم که پس از انجام مناسک حج، به

ص: 150

یزد بازگشته، امّا روزی در حرم امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ دوستان و همراهانش را دیدم و سراغ او را گرفتم، آن ها ابتدا از جواب روشن، خودداری نمودند، ولی وقتی اصرار مرا دیدند، گفتند:

واقعیت این است که آقای حاج شیخ علی، روزی برای انجام طواف مستحبّی از خانه بیرون رفت و دیگر برنگشت، و تلاش و جستجوی ما برای یافتن او، بی نتیجه بود. لذا پس از یأس و نا امیدی از زنده بودنش، اثاث و لوازم او را به خانواده اش در یزد بر می گردانیم، ما گمان می کنیم که برخی از افراطیون وهّابی، او را کشته اند.

با شنیدن این خبر ناگوار، بسیار اندوهگین شدم و برایش متأسّف شدم.

از این ماجرا یک سال و اندی گذشت، که ناگهان روزی صدای درب منزل را شنیدم، پس هنگامی که درب را گشودم با پسر عمویم آقای حاج شیخ علی روبرو شدم، شگفت زده و متحیّر، او را در آغوش گرفتم و گفتم: پسرعموی عزیز! کجا بودی؟

گفت: اوّل دستور یک قلیان را برای رفع خستگی بدهید، تا جریان عجیب خویش را برای شما تعریف کنم، و آنگاه پس از رفع خستگی گفت: من اکنون از یزد می آیم و داستانم از این قرار است که:

ص: 151

روزی پس از پایان مراسم و مناسک حج، از منزل خارج شده و به سوی مسجدالحرام رفتم، پس از طواف و نماز و راز و نیاز با خدا، به سوی منزل باز می گشتم که در مسیر با مردی ریش تراشیده که سبیلهای وحشتناکی داشت، روبرو شدم، که گویا انتظار مرا می کشید.

پس تا مرا دید کمی به من نگاه کرد و بعد جلو آمد و گفت: تو شیخ علی یزدی نیستی؟

گفتم: بله، گفت: سلام علیکم! و دست در گردن من انداخت و مرا بوسید و به منزل خود دعوت نمود.

با اینکه او را نمی شناختم، به خاطر اصرار و اظهار مهر و ارادتش، به منزل او رفتم و هنگامی که از او می پرسیدم: من شما را کجا دیده ام؟

جواب می داد: عجب! مرا فراموش کردی؟ من از دوستان شما هستم.

سرانجام ظهر فرا رسید، خواستم خداحافظی کنم، ولی او نگذاشت و گفت: دوست عزیز! این شهر سراسر حرم است همین جا نماز بخوان، و نهار آورد و من هر چه اصرار کردم که بروم راضی نشد.

به هر صورت مرا تا شامگاه نگه داشت و به ظاهر بسیار اظهار محبّت می کرد، تا اینکه پس از نماز مغرب و عشاء، دیدم چهره هایی گوناگون وارد منزل او می شوند، تا اینکه گروهی در آنجا جمع شدند و میزبان ضمن

ص: 152

خوش آمد گویی به آنان، سخنش را در بارۀ شیعیان شروع کرد و گفت: اینها مردمی هستند که نه تنها به خلفاء هیچ ارادتی ندارند، بلکه به آن ها اهانت می کنند؛ و سپس از مراسم «عید الزّهرا» در ربیع الاول که در میان گروهی معمول و مرسوم است، سخن گفت، و به من اشاره کرد و گفت: امشب یکی از آنها اینجاست، که از خلفاء اظهار نفرت و بیزاری می کند؛ و خلاصه همه را بر ضدّ اینجانب تحریک کرد و کار به جایی رسید که آن ها تصمیم به کشتن من گرفتند.

البته من سخنان او را انکار می کردم، ولی او که آتش تعصّب و کینه اش فروزان شده بود، خطاب به من گفت: شیخ علی یزدی! گویی مدرسۀ مصلّای یزد و اهانتهای برخی از دوستانت به خلفاء، و خنده های خودت را، فراموش کرده ای؟

تا این جمله را گفت، یادم آمد که در زمان تحصیل، همسایه ای در کنار مدرسه و حجرۀ من بود به نام شیخ جابر کردستانی، که سنّی مذهب بود، امّا این راز را پنهان نگاه داشته و بروز نمی داد.

یک شب در ایّام نهم ربیع الاوّل، طلبه ها برای خشنودی حضرت زهرا سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا جشنی داشتند و همه جز او گرد آمده بودند، ولی بعضی رفتند و او را هم آوردند، و در آن جشن، برخی از دوستان به شوخی یا جدّی به خلیفۀ دوّم چیزهایی نسبت دادند که فقط برازندۀ او بود، امّا شیخ جابر سکوت کرد و

ص: 153

چیزی نگفت، و اینک مرا به عنوان میهمان، آن هم در یک کشور غریب، به خانۀ خویش دعوت نموده و قصد دارد از من انتقام بگیرد.

خوب به چهره اش نگاه کردم و پرسیدم: دوست عزیز! شما شیخ جابر نیستی؟

گفت: چرا، گفتم: پس تو خودت خوب می دانی که من در آن جلسه سکوت کرده بودم و چیزی نمی گفتم.

گفت: آری، ولی چون تو از آنان هستی، ما از تو انتقام می گیریم.

گفتم: دوست عزیز! اینجا مکه است و به صراحت قرآن کریم که فرموده: «وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا»(1)، آیا در اینجا امنیّت و ایمنی نیست؟

گفت: چرا! امّا جرم شما شیعیان آن قدر بزرگ است که از شما سلب امنیّت می شود.

خلاصه اینکه سخنان من بی فایده بود و آنان در حال مشورت در بارۀ چگونگی ریختن خون من، شده بودند.

هنگامی که دیدم هیچ راه نجاتی ندارم، گفتم: شیخ جابر! پس اجازه بده من دو رکعت نماز بخوانم، گفت: بخوان، گفتم: اینجا که در حضور شما،

ص: 154


1- _ سورۀ آل عمران، آیۀ 97.

حضور قلبی نمانده، گفت: برو هر کجای خانه که دوست داری بخوان، ولی بدان هیچ راه فراری نداری.

پس من به حیاط خانه رفتم و در آنجا دو رکعت نماز فریادرسی و استغاثه به حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا را خواندم و پس از توسّل به ایشان، با همۀ وجود و سوز و گدازم عرض کردم:

ای دختر پیامبر! راضی نشوید که یکی از محبّانتان غریب و تنها به دست دشمنان شما با وضع فجیعی کشته شود و خانواده اش در وطن چشم به راه او بمانند.

پس از این توسّل، روزنۀ امیدی در قلب گشوده شد و به دلم افتاد که به سرعت از پله ها خودم را به پشت بام برسانم و با توکّل به خداوند، خودم را به کوچه بیاندازم.

با این فکر، به سرعت از پله ها بالا رفتم و خودم را به پشت بام رساندم، ولی هنگامی که به لب پشت بام نزدیک شدم، با تعجّب دیدم این از پشت بامهای مکه نیست، چون پشت بامهای مکه حدود یک متر دیوار و دورچین دارد، ولی این پشت بام دیوار ندارد.

ص: 155

شب بود و ماه می تابید، پس به این طرف آن طرف نگاهی کردم، ناگهان دیدم اصلاً در شهر مکه نیستم، خوب که دقّت کردم، دیدم در یزد هستم و اینجا پشت بام خانۀ خودم هست.

به شدّت تعجّب کردم، خدایا! آیا خواب می بینم؟ مکه کجا و یزد کجا؟!

پس شکر و سپاس خدای را به جا آوردم و بر پیامبر و خاندانش درود فرستادم و به گونه ای که زن و بچه ام وحشت نکنند آنان را صدا زدم، دیدم بیدار شدند و به هم می گفتند: انگار صدای بابا می آید!

همسرم گفت: نه! امکان ندارد، پدرتان مکه است، اینجا چه می کند؟ او ان شاء الله چند ماه دیگر خواهد آمد.

من با آرامش گفتم: نترسید، خودم هستم، درب پشت بام را باز کنید.

زن و بچه ام شاد و مسرور، امّا غرق در بهت و حیرت، دویدند و درب را باز کردند، گفتم: خدا را هزاران مرتبه شکر بگویید که مرا به برکت توسّل به حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا از مرگ حتمی نجات داد و به یک چشم بر هم زدنی از مکه به یزد آورد؛ و آنگاه جریان را برای آنان تعریف نمودم.

این حکایت نتیجۀ توسّل یکی از محبّان و شیعیان حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا ، و استغاثۀ به ایشان است، آن هم در سخت ترین لحظات زندگی، که به برکت آن بانوی بزرگوار، از مرگ حتمی نجات می یابد.

ص: 156

منم که مهر داغ او نقش گرفته بر دلم *** سرشته با ولایتش دست حق از ازل گِلم

اوست که هست تا ابد گره گشای مشکلم *** ز شعلۀ محبّتش داده ضیاء به محفلم

درآیم از دری دگر، گر از دری براندم *** نمی روم ز کوی او، چه خواندم چه راندم

2_ فریادرسی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اشاره

مرحوم حسن بن فضل طبرسی قدس سره در کتاب مکارم الأخلاق، روایتی را از حضرت امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل نموده که فرمودند: هر وقت راه را گم کردی، پس صدا بزن:

يَا صَالِحُ! أَوْ يَا أَبَا صَالِحٍ! أَرْشِدُونَا إِلَى الطَّرِيقِ يَرْحَمُكُمُ اللَّهُ.

يا صالح! يا ابا صالح! راه را به من نشان بده، خدا تو را رحمت كند! (1)

ص: 157


1- _ بحار الأنوار، ج 73، ص253، ح48؛ مكارم الأخلاق، ص259.

حیف از تو که گل باشی و من خار تو باشم***بگذارکه از دور گرفتار تو باشم

من مایه ندارم که خریدار تو گردم***باشدکه گدای سر بازار تو باشم

دستی،که به جز دامن لطف تو نگیرم***چشمی،که فقط طالب دیدار تو باشم

حکایت میر اسحاق استرآبادی

مرحوم علّامۀ مجلسی قدس سره در کتاب شریف بحار الأنوار، حکایتی را از قول پدرشان (علّامه محمد تقی مجلسی قدس سره ) نقل نموده که گفت: مرد شريف و نيكوكارى در زمان ما بود كه او را مير اسحاق استرآبادى می گفتند، او چهل مرتبه پياده به حج بيت اللَّه الحرام رفته بود و ميان مردم مشهور بود كه طى الارض دارد!

ایشان در يكى از سالها به اصفهان آمد، من هم نزد او رفتم و از وی در بارۀ آنچه که بدان شهرت یافته، جويا شدم.

ص: 158

او گفت: در يكى از سالها با كاروان حج به زيارت خانۀ خدا می رفتم، وقتى به محلّى رسيديم كه تا مكّه هفت منزل يا نُه منزل راه بود، به دلیلى از كاروان بازماندم، چندان كه كاروان از نظرم ناپديد شد و راه را گم كردم. پس در نتيجه سرگردان شدم و تشنگى بر من غلبه كرد، به طورى كه از زندگى خود نا اميد شده بودم.

پس در آن هنگام صدا زدم:

يَا صَالِحُ! أَوْ يَا أَبَا صَالِحٍ! أَرْشِدُونَا إِلَى الطَّرِيقِ يَرْحَمُكُمُ اللَّهُ.

ای صالح! یا ای ابا صالح! راه را به من نشان دهید، خدا شما را رحمت كند!

ناگاه شبحى در آخر بيابان به نظرم رسيد، چون با دقّت نگاه كردم به اندک مدّتى نزد من آمد، ديدم جوانى خوش سيما و پاكيزه لباس و گندم گون است، كه به شکل مردمان شريف، بر شترى سوار و مشک آبى هم با خود دارد. من به ایشان سلام کردم و ایشان هم جواب مرا دادند و پرسيدند: تشنه هستى؟ عرض کردم: آرى! ایشان هم مشک آب را به من دادند و من از آن آب نوشيدم.

آنگاه فرمودند: آیا می خواهى به كاروانت برسى؟ عرض کردم: آرى، ایشان هم مرا پشت سر خود سوار نموده و به طرف مكّه رهسپار شدیم.

ص: 159

من عادت داشتم هر روز حرز يمانى را می خواندم، پس شروع به خواندن آن نمودم، آن جوان در بعضى از قسمتهاى آن می فرودند: اين طور بخوان! و من هم می پذیرفتم و اصلاح می کردم.

پس چيزى نگذشت كه به من فرمودند: اينجا را مى شناسى؟ وقتى نگاه كردم ديدم در ابطح هستیم! فرمودند: پياده شو، وقتى پياده شدم آن جوان برگشت و از نظرم ناپديد شد.

در آن موقع متوجّه گرديدم كه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده اند، از گذشته پشيمان شدم و بر مفارقت و نشناختن ایشان تأسّف خوردم.

بعد از هفت روز كاروان ما به مکه رسید، چون آنها از زنده بودن من مأيوس شده بودند، وقتى مرا در مكه ديدند؛ مشهور شدم كه «طى الارض» دارم.

سپس علّامۀ مجلسی قدس سره می فرماید: پدرم(رحمه الله علیه) فرمود: من هم حرز يمانى را نزد او خواندم و آن را تصحيح نمودم و براى قرائت آن از وى اجازه گرفتم، و الحمد للَّه.(1)

ص: 160


1- _ بحار الأنوار، ج 52، ص175.

حکایت ابوالوفای شیرازی

مرحوم قطب الدّین راوندی قدس سره در کتاب الدّعوات، حکایتی را از ابو الوفای شیرازی نقل نموده که گفت: من در زندان ابو علی الياس، با وضع سختی اسير بودم و برايم معلوم شده بود كه او قصد كشتن مرا دارد. پس شكايت را نزد خداوند تبارک و تعالی بردم و مولای خود، حضرت علی بن الحسين زين العابدين عَلَيْهِ السَّلاَمُ را شفيع قرار دادم. (شاید از این جهت به امام سجاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ متوسّل شده که ایشان هم مدّتی در رنج و سختی، در حبس و غل و زنجیر بوده اند) پس به خواب رفتم، و در عالم رؤيا رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم را دیدم، که برای من مطالبی را در بارۀ فایدۀ توسّل به هر کدام از ائمّه عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ را بیان داشتند، تا اینکه فرمودند:

وَ أَمَّا الْحُجَّةُ، فَإِذَا بَلَغَ السَّيْفُ مِنْكَ الْمَذْبَحَ، وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ، فَاسْتَغِثْ بِهِ، فَهُوَ يُغِيثُكَ، وَ هُوَ كَهْفٌ وَ غِيَاثٌ لِمَنِ اسْتَغَاثَ بِهِ.

فَقُلْتُ: يَا مَوْلَايَ! يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ! أَنَا مُسْتَغِيثٌ بِكَ.

فَإِذَا أَنَا بِشَخْصٍ قَدْ نَزَلَ مِنَ السَّمَاءِ تَحْتَهُ فَرَسٌ وَ بِيَدِهِ حَرْبَةٌ مِنْ حَدِيدٍ، فَقُلْتُ: يَا مَوْلَايَ! اكْفِنِي شَرَّ مَنْ يُؤْذِينِي، فَقَالَ: قَدْ كَفَيْتُكَ، فَإِنَّنِي سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِيكَ وَ قَدِ اسْتَجَابَ دَعْوَتِي.

ص: 161

فَأَصْبَحْتُ فَاسْتَدْعَانِي ابْنُ إِلْيَاسَ وَ حَلَّ قَيْدِي وَ خَلَعَ عَلَيَّ، وَ قَالَ: بِمَنِ اسْتَغَثْتَ؟ فَقُلْتُ: اسْتَغَثْتُ بِمَنْ هُوَ غِيَاثُ الْمُسْتَغِيثِينَ، حَتَّى سَأَلَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.

و امّا حجّت، پس هرگاه شمشیر به محل ذبح رسید، و حضرت با دستشان به گلوی او اشاره فرمودند، پس به او استغاثه کن، به درستی که او در می يابد و برای کسی که استغاثه کند، فريادرس و پناه است.

ابوالوفاء گفت: پس من هم صدا زدم و گفتم: ای مولای من! ای صاحب الزّمان! مرا دریابید که من به شما پناه آورده ام.

پس در این هنگام دیدم شخصی از آسمان فرود آمد که سوار بر اسب است و در دستش شمشیری آهنین گرفته، پس عرض كردم: ای مولای من! مرا کفایت کنید از شرّ آن كه مرا اذيّت نموده.

حضرت فرمودند: كفایتت کردم و از خداوند عزوجل حاجتت را خواستم، و او اجابت نمود.

وقتی صبح فرا رسید، خبر دادند که الياس تو را خواسته است، پس هنگامی که مرا نزد او بردند، با دستان خودش غل و زنجیر از من باز نمود و مرا آزاد کرد، سپس گفت: به چه كسی پناه بردی و

ص: 162

استغاثه نمودی؟ گفتم: به كسی پناه بردم كه فريادرس درماندگان است، و او از خداوند عزوجل خواسته که حاجت من برآورده شود، پس حمد و سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است.(1)

نجات هندوی غیر مسلمان از حکم اعدام

جناب آیت الله حاج سید علی حسینی میلانی در کتاب «جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام» می فرمایند: مرحوم والد، آیت اللّٰه سیّد نورالدّین حسینی میلانی(رحمه الله علیه)، از یکی از علمای شیعه در هندوستان به نام سیّد فرزند علی نقل می کند که روزی یک فرد بت پرست که شخصیتی داشت، به من گفت:

«مرا به قتل متهم کرده اند، تلاش های فراوان من نیز در روند پرونده مؤثّر نشده و قرار است حکم اعدام روز دوشنبه اجرا شود. اکنون از همه جا ناامید گشته، نزد شما آمده ام. آیا شما می توانید به من کمک کنید؟»

سیّد می گوید: با خودم فکر کردم که هر چند او بت پرست است، امّا همۀ خلایق از نعمت وجود امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برخوردارند. این شخص نیز از رعایای آن حضرت محسوب می شود، لذا به او گفتم:

ص: 163


1- _ بحار الأنوار، ج 91، ص35؛ الدعوات (للراوندي)/ سلوة الحزين، ص191، ح530.

سحر جمعه لباس تمیزی بر تن کن و به قبرستان مسلمانان برو و صدا بزن: «یا ابا صالح المهدی!»

چرا که به اعتقاد ما، چنان چه مردم در مشکلات به ایشان متوسّل شوند، نتیجه می گیرند. تو نیز به آن حضرت متوسّل شو؛ شاید نتیجه بگیری.

سپس سیّد از قول آن شخص می گوید: من این کار را انجام دادم، شخصی نزد من آمد و فرمود:

مشکل تو چیست؟ مشکلم را گفتم و عرض کردم: سیّد فرزند علی مرا راهنمایی کرد که به شما توسّل جویم.

آن جناب پس از شنیدن مشکل من فرمودند: «مشکل تو حل شد؛ نگران نباش!»

عرض کردم: اگر با وجود غیر مسلمان بودن و عدم معرفت من نسبت به شما، مشکل مرا حل کردید، پس چرا گرفتاری های مسلمانان معتقد به خود را حل نمی کنید؟

ایشان فرمودند: اگر مسلمانان، با این حال که تو داری و حاجت خود را خواستی، حاجت خویش را از ما بخواهند، مشکل آنان را نیز حل خواهیم کرد.

پس از این جریان آن شخص، در روز دوشنبه در دادگاه حاضر شد و قاضی حکم تبرئۀ وی را صادر نمود.

ص: 164

او گفت: من اصلاً علّت تغییر حکم را نفهمیدم و در حالی که پول فراوان و وکلای بسیار در حل مشکل من کارساز نشد، توسّل به امام شما مشکل مرا حل نمود و قاضی به یکباره از حکمش برگشت و مرا تبرئه نمود!(1)

ای حبیب ازتو تو را می طلبم ای حبیب***نصرُمِنَ الله و فتحٌ قریب

دست من و دامن احسان تو***درد مرا نیست بجز تو طبیب

جملۀ یاران همه در عیش نوش***جز من افسرده که هستم غریب

سوزم و سازم به غمت روز و شب***گرچه ز دیدار توام بی نصیب

برده ز دل هجر تو از من قرار***رفته ز کف طاقت وصبروشکیب

ورد زبانم همه جا ذکر توست***گر چه شوم مورد طعن رقیب

بینم اگر غفلت و خواری زخلق***سهل بود در رهت ای دل فریب

منتظر اندر طلبت جان دهم***می نبود از من هجران عجیب(2)

ص: 165


1- _ جواهر الکلام فی معرفه الامامة و الامام، ج1، ص443.
2- دیوان حیران، سرودۀ علّامه میرجهانی(رحمه الله علیه).

ص: 166

منابع و مأخذ

1_ قرآن کریم.

2_ مفاتیح الجنان.

3_ الإحتجاج على أهل اللجاج( للطبرسی)/ 2جلدی/ طبرسى، احمد بن على/ تحقیق: خرسان، محمّد باقر/ نشر مرتضى/ مشهد/ سال چاپ: 1403 ق.

4_ الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد/ 2جلدی/ مفيد، محمد بن محمد/ تحقیق و تصحیح: مؤسسة آل البيت عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ / عربى/ ناشر: كنگرۀ شيخ مفيد/ قم/ سال چاپ: 1413 ق.

5_ إقبال الأعمال( ط- القديمة)/ 2جلدی/ ابن طاووس، على بن موسى/ عربى / ناشر: دار الكتب الإسلاميه/ تهران/ سال چاپ: 1409 ق.

6_ الأمالي(للصدوق)/ 1جلدی/ ابن بابویه، محمد بن على/ عربى/ کتابچى/ تهران/ سال چاپ: 1376 ش.

7_ الأمالي (للطوسی)/ 1جلدی/ طوسى، محمد بن الحسن/ عربى/ دار الثقافة/ قم/ سال چاپ: 1414 ق.

ص: 167

8_ الأمالي( للمفيد)/ 1جلدی/ مفيد، محمد بن محمد/ محقق و مصحح: استاد ولى، حسين وغفارى على اكبر/ عربى/ كنگره شيخ مفيد/ قم/ سال چاپ: 1413 ق.

9_ الإمامة و التبصرة من الحيرة/ 1جلدی/ ابن بابويه، على بن حسين/ محقق و مصحح: مدرسه امام مهدى علیه اسلام /

عربى/ مدرسة الإمام المهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) / قم/ سال چاپ: 1404 ق.

10_ بحار الأنوار/ 110جلدی/ مجلسى، محمّد باقر بن محمّد تقى/ إحیاء التراث العربی/ بیروت/ سال چاپ: 1403 ق.

11_ بشارة المصطفى لشیعة المرتضى( ط_ القدیمة)/ 1جلدی/ طبرى آملى، عماد الدین أبی جعفر محمد بن أبی القاسم/ عربى/ المکتبة الحیدریة/ نجف/ سال چاپ: 1383 ق.

12_ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ / 1جلدی/ صفار، محمد بن حسن/ تحقیق: کوچه باغى، محسن بن عباسعلى/ عربى/ مکتبة آیة الله المرعشی النجفی/ قم/ سال چاپ: 1404 ق.

13_ البلد الأمين و الدرع الحصين/ 1جلدی/ كفعمى، ابراهيم بن على عاملى/ عربى/ مؤسسة الأعلمي للمطبوعات/ بيروت/ سال چاپ: 1418 ق.

13_ تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة/ 1جلدی/ استرآبادى، على/ مؤسسة النشر الإسلامی/ قم/ سال چاپ: 1409 ق.

14_ التفسیر الإمام الحسن العسکری علیه اسلام / 1جلدی/ حسن بن على؟عهما؟، امام یازدهم/ تحقیق: مدرسه امام مهدى علیه اسلام / عربى/ مدرسة الإمام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) / قم/ سال چاپ: 1409 ق.

ص: 168

15_ تفسیر فرات الکوفی/ 1جلدی/ کوفى، فرات بن ابراهیم/ مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی/ تهران/ سال چاپ: 1410 ق.

16_ تفسیر القمى/ 2جلدی/ قمى، على بن ابراهیم/ دار الکتاب/ قم/ سال چاپ: 1367 ش.

17_ تهذیب الأحکام/ 10جلدی/ طوسى، محمّد بن الحسن/ تحقیق: خرسان، حسن الموسوى/ دار الکتب الإسلامیه/ تهران/ 1407 ق.

18_ الخرائج و الجرائح/ 3جلدی/ قطب الدین راوندى، سعید بن هبة الله/ مؤسسۀ امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) / قم/ سال چاپ: 1409 ق.

19_ الدعوات( للراوندي) سلوة الحزين/ 1جلدی/ قطب الدين راوندى، سعيد بن هبة الله/ عربى/ انتشارات مدرسۀ امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) / قم/ سال چاپ: 1407 ق.

20_ دلائل الإمامة/ 1جلدی/ طبرى آملى صغیر، محمّد بن جریر بن رستم/ بعثت/ قم/ سال چاپ: 1413 ق.

21_ ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ / 2جلدی/ الطبری، محبّ الدّین/ عربی/ مؤسّسۀ دار الكتاب الإسلامى/ قم/ 1428 ق.

22_ شواهد التنزیل لقواعد التفضیل/ 2جلدی/ حسکانی، عبید الله بن عبدالله/ تحقیق: محمودى، محمدباقر/ عربى/ التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة/ تهران/ 1411 ق.

23_ صحيفة الإمام الرضا علیه اسلام / 1جلدی/ على بن موسى، امام هشتم علیه اسلام / محقق و مصحح: نجف، محمد مهدى/ عربى/ كنگره جهانى امام رضا علیه اسلام / مشهد/ سال چاپ: 1406 ق.

ص: 169

24_ طبّ الأئمة عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ /1جلدی/ ابنا بسطام، عبد الله و حسين/ محقق و مصحّح: خرسان، محمد مهدى/ عربى/ دار الشريف الرضي/ قم / 1411 ق.

25_ علل الشرائع/ 2جلدی/ ابن بابویه، محمّد بن على/ کتاب فروشى داورى/ قم/ سال چاپ: 1385 ش.

26_ عوالم العلوم و المعارف والأحوال/ 2جلدی/ بحرانى اصفهانى، عبد الله بن نور الله/ محقق، مصحح: موحد ابطحى اصفهانى، محمد باقر/ عربى / مؤسسة الإمام المهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) / قم/ سال چاپ: 1382 ش.

27_ عیون أخبار الرضا علیه اسلام / 2جلدی/ ابن بابویه، محمّد بن على/ تحقیق: لاجوردى، مهدى/ نشر جهان/ تهران/ 1378 ق.

28_ عيون المعجزات/ 1جلدی/ ابن عبد الوهاب، حسين بن عبد الوهاب / عربى/ مكتبة الداورى / ايران؛ قم /سال چاپ: بى تا.

29_ الغيبة( للطوسي)، كتاب الغيبة للحجة/ 1جلدی/ طوسى، محمد بن الحسن /محقق، مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد/ عربى/ دار المعارف الإسلامية/ قم/ سال چاپ: 1411 ق.

30_ الغیبة( للنعمانی)/ 1جلدی/ ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم/ تحقیق: غفارى، على اکبر/ عربى/ نشر صدوق/ تهران/ سال چاپ: 1397 ق.

31_ فضائل أمیر المؤمنین علیه اسلام / 1جلدی/ ابن عقده کوفى، احمد بن محمد/ تحقیق: حرز الدین، عبد الرزاق محمد حسین/ عربى/ دلیل ما/ قم/ سال چاپ: 1424 ق.

32_ الفضائل( لابن شاذان القمی)/ 1جلدی/ ابن شاذان قمى، أبو الفضل شاذان بن جبرئیل/ رضى/ قم/ سال چاپ: 1363 ش.

ص: 170

33_ قرب الإسناد/ 1جلدی/ حمیرى، عبد الله بن جعفر/ تحقیق: مؤسسة آل البیت عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ / عربى/ مؤسسة آل البیت عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ / قم/ سال چاپ: 1413 ق.

34_ الکافی/ 8جلدی/ کلینى، محمّد بن یعقوب بن اسحاق/ دار الکتب الإسلامیة/ تهران/ سال چاپ: 1407 ق.

35_ كامل الزيارات/ 1جلدی/ ابن قولويه، جعفر بن محمد/ محقق و مصحح: امينى، عبد الحسين/ عربى/ دار المرتضوية/ نجف اشرف/ سال چاپ: 1356 ش.

36_ کتاب سلیم بن قیس الهلالی/ 2جلدی/ هلالى، سلیم بن قیس/ تحقیق: انصارى زنجانى خوئینى، محمد/ عربى/ الهادى/ قم/ سال چاپ: 1405 ق.

37_ كتاب المزار، مناسك المزار( للمفيد)/ 1جلدی/ مفيد، محمد بن محمد/ محقق، مصحح: ابطحى، محمد باقر/ عربى/ كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد(رحمه الله علیه)/ قم/ سال چاپ: 1413 ق.

38_ کفایة الأثر فی النصّ على الأئمة الإثنی عشر/ 1جلدی/ خزاز رازى، على بن محمد/ تحقیق: حسینى کوهکمرى، عبد اللطیف/ عربى/ بیدار/ قم/ سال چاپ: 1401 ق.

39_ کمال الدین و تمام النعمة/ 2جلدی/ ابن بابویه، محمّد بن على/ تحقیق: غفارى، على اکبر/ اسلامیه/ عربی/ تهران/ سال چاپ: 1395 ق.

40_ المزار الكبير( لابن المشهدي)/ 1جلدی/ ابن مشهدى، محمد بن جعفر/ محقق، مصحح: قيومى اصفهانى، جواد/ عربى/ دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعۀ مدرسين حوزۀ علميّۀ قم/ قم/ سال چاپ: 1419 ق.

ص: 171

41_ المزار( للشهيد الاوّل)/ 1جلدی/ شهيد اول، محمد بن مكى/ محقق، مصحح: مدرسۀ امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، موحد ابطحى اصفهانى، محمد باقر/ عربى/ مدرسۀ امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) / قم/ سال چاپ: 1410 ق.

42_ مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد/ 1جلدی/ طوسى، محمد بن الحسن/ عربى/ ناشر: مؤسسة فقه الشيعة/ بيروت/ سال چاپ: 1411 ق.

43_ معاني الأخبار/ 1جلدی/ ابن بابويه، محمد بن على/ محقق و مصحح: غفارى، على اكبر/ عربى/ دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم/ قم/ سال چاپ: 1403 ق.

44_ مكارم الأخلاق/ 1جلدی/ طبرسى، حسن بن فضل/ عربى/ شريف رضى/ قم/ سال چاپ: 1412 ق، 1370 ش.

45_ ترجمۀ مکیال المکارم/ 2جلدی/ موسوی اصفهانی، سید محمد تقی/ مترجم: حائری قزوینی، سید مهدی/ دفتر تحقیقات و انتشارات بدر/ تهران/ سال چاپ: 1416 ق، 1374 ش.

46_ مناقب آل أبي طالب عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ ( لابن شهرآشوب)/ 4جلدی/ ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على/ عربى/ علامه/ قم/ سال چاپ: 1379 ق.

47_ نجم الثاقب/ 1جلدی/ طبرسى نوری، میرزا حسین/ فارسی/ انتشارات مسجد مقدّس جمکران/ قم/ سال چاپ: 1416 ق، 1375.

ص: 172

آثار دیگری از نویسنده

تصویر

ص: 173

تصویر

ص: 174

تصویر

لطفاً جهت سفارش، با شمارۀ 1518 967 0910 تماس حاصل فرمایید.

ص: 175

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9
آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109