سرشناسه:محمدی ری شهری، محمد، 1325-1401.
عنوان و نام پديدآور:شناخت نامه نماز عربی - فارسی / محمدی ری شهری، با همکاری مرتضی خوش نصیب؛ ترجمه عبدالهادی مسعودی؛ تحقیق پژوهشکده علوم و معارف حدیث.
مشخصات نشر:قم : موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، 1392.
مشخصات ظاهری:2 ج.
شابک:280000 ریال: دوره 978-964-493-685-2 : ؛ ج.1 978-964-493-686-9 : ؛ ج.2 978-964-493-687-6 :
وضعیت فهرست نویسی:فاپا
يادداشت:عربی - فارسی.
یادداشت:کتابنامه.
یادداشت:نمایه.
موضوع:نماز
شناسه افزوده:خوش نصیب، مرتضی، 1342 -
شناسه افزوده:مسعودی، عبدالهادی، 1343 -، مترجم
شناسه افزوده:موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث. پژوهشکده علوم و معارف حدیث
شناسه افزوده:موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث. سازمان چاپ و نشر
رده بندی کنگره:BP186/م3735ش9 1392
رده بندی دیویی:297/353
شماره کتابشناسی ملی:3221545
ص: 1
ص: 2
بسم الله الرحمن الرحیم
ص: 3
ص: 4
شناخت نامه نماز عربی - فارسی
محمدی ری شهری
با همکاری مرتضی خوش نصیب
ترجمه عبدالهادی مسعودی
تحقیق پژوهشکده علوم و معارف حدیث.
ص: 5
ص: 6
نماز،به عنوان سرآمد عبادات،ويژگى هايى دارد كه هيچ عبادت ديگرى از آنها برخوردار نيست.اين ويژگى ها،به تفصيل،در آيات قرآن و احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام آمده كه در اين جا به مهم ترين آنها اشاره مى شود.
نماز،نخستين فريضه اى است كه خداوند سبحان،انجام دادن آن را بر مردم،لازم شمرده،و نخستين كارى است كه در اسلام،فرا گرفتن آن واجب است،و نخستين عملى است كه انسان در قيامت در باره ى آن،بازجويى مى شود.اگر اين عمل،مورد قبول خداوند قرار گرفت،ساير اعمال،پذيرفته مى شود و اگر مردود شود،ديگر اعمال نيز مردود مى گردد.
نماز،ستون دين است كه بدون آن،ارزش ها و آرمان هاى دينى،فرو خواهند ريخت.از اين رو،در اسلام،پس از اعتراف به مبانى عقيدتى،هيچ عملى بالاتر و والاتر از نماز نيست.
جايگاه نماز نسبت به ديگر ارزش هاى دينى،جايگاه سر در بدن است،و بدين جهت،حيات و پويايى ارزش هاى دينى در جامعۀ اسلامى،وابسته به آن است.
نماز،بهترين برنامه اى است كه خداوند سبحان براى رشد و شكوفايى انسان
ص: 7
وضع كرده،و از اين رو،بهترين كار و محبوب ترين عمل،و برترين وسيلۀ تقرب به آفريدگار جهان،و معراج اهل ايمان است.
نماز،شيطان را از انسانْ دور مى گرداند،از سرمستى و طغيانْ پيشگيرى مى كند، خودْ بزرگ بينى و انواع رذايل اخلاقى و عملى را مى زدايد،گناهان را پاك مى كند،و جان را پاكيزه مى سازد.
نماز،چهرۀ باطنى انسان را زيبا و دل را نورانى مى كند،و موجب آسودگى بدن و آرامش جان،و نيز سبب فرود آمدن رحمت الهى مى گردد.
نماز،چراغ اهل آسمان،مايۀ سنگين شدن ترازوى عمل،و وسيلۀ جلب خشنودى آفريدگار جهان است.
نماز،كليد دستيابى به همۀ خوبى هاست.با نماز،هر دو جهاد اصغر و اكبر،به پيروزى مى رسند،نگرانى ها از دلْ زدوده مى شوند،و بدى ها به نيكى ها تبديل مى شود.
نماز،راه روشنى است كه انبياى الهى براى رسيدن به بهشت جاويد،به انسان نشان داده اند،و سرانجام نماز،نور چشم خاتم پيامبران و آخرين سفارش ايشان است.
پيامبر صلى الله عليه و آله در آخرين لحظات زندگى،مكرر مى فرمود:«نماز،نماز،نماز!»تا جان به جان آفرين تسليم كرد. (1)
ويژگى هايى كه براى نماز برشمرديم،به روشنى نشان مى دهند كه اين عبادت،بيش از هر عبادت ديگر،در تكامل انسان و سعادت دنيا و آخرت او،نقش دارد.براى توضيح اين مطلب،ابتدا اشاره اى داريم به نقش عبادت خدا در تكامل انسان،و سپس بيان اين مطلب كه چگونه نماز،بيش از هر عبادتى ديگر،در اين عرصه،نقش آفرين است.
ص: 8
از ديدگاه قرآن كريم،هدف از آفرينش انسان،عبادت خداست:
«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِيَعْبُدُونِ. (1)
جِن و انس را نيافريدم مگر براى اين كه مرا عبادت كنند».
اما بايد توجه داشت كه عبادت،هدف نهايى خلقت انسان نيست؛بلكه هدف متوسط است.هدف نهايى،سعادت دنيا و آخرت انسان و دستيابى او به خلافت الهى است،كه انسان،براى رسيدن به اين مقصد والا،راهى جز«عبادت (بندگى)»ندارد.
از اين رو،قرآن كريم،عبادت را«راه مستقيم به سوى خدا»مى داند و مى فرمايد:
«وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ. (2)
[آيا از شما پيمان نگرفتم كه] مرا عبادت كنيد،كه اين است راه راست؟».
اين آيه به روشنى بيانگر اين واقعيت است كه عبادت،هدف نهايى نيست؛بلكه راه مستقيم و درست زندگى است.
نكتۀ قابل تأمّل،اين كه قرآن نمى گويد:عبادت،راه راست زندگى را به انسان نشان مى دهد؛بلكه مى فرمايد:عبادت،خود،راه راست است!
اين سخن بدين معناست كه عبادت (بندگى) و اطاعت خداوند متعال و پياده كردن برنامه هاى او در زندگى،دقيقاً راه درست تأمين همۀ نيازهاى مادّى و معنوى انسان است.
جان و جوهر همۀ عبادات،ياد خدا (ذكرُ اللّه) است.در واقع،ياد خدا رمز خودسازى و سازندگى،كليد ارتقا به سوى كمالات و مقامات انسانى،بهترين سرمايۀ تأمين رفاه فردى و اجتماعى،مادّى و معنوى،و دنيوى و اخروى است.
ص: 9
ياد خدا،در گام اولِ سلوك،آيينۀ دل را از زنگارهاى اخلاق و اعمال زشت،پاك مى كند،و در گام دوم،با نورانى ساختن دل،زمينۀ انعكاس معارف شهودى در آن و دستيابى انسان به قلّۀ يقين را فراهم مى سازد،و در يك جمله،مى توان گفت كه:«ياد خدا،ياد كردن از خويش است،و فراموشى او،فراموش كردن خود»!. (1)
خداوند متعال،وعدۀ قطعى داده است كه هر كس او را ياد كند،او نيز متقابلاً وى را ياد نمايد. (2)ياد كردن خدا از بندۀ خود،در حقيقت،جامع ترين دستاورد«ذكر»و مبدأ همۀ آثار مادّى و معنوى،اين كيمياى ارزشمند سعادت است.
بى ترديد،همۀ آثار سازندۀ ذكر (ياد خدا)،در اين تعبير كه:«خداوند،يادكنندۀ خود را ياد مى كند»خلاصه شده است؛زيرا ياد كردن خداوند متعال از بندۀ خود،به معناى آگاهى داشتن از حال او نيست؛چرا كه او همواره،به همه چيز و همه كس،آگاه است؛بلكه مقصود از ياد كردن،ارزانى داشتِ نعمت و احسان و رضوان به اوست.
البته مراتب چنين نعمت و رحمت متقابل الهى نسبت به يادكنندۀ خود،متناسب با مراتب ذكر اوست.هر چه ذكر از سوى بنده،عميق تر و آثار عملى آن گسترده تر باشد، احسان مادّى و معنوى الهى،ذاكر را بيشتر فرا خواهد گرفت.آرى! نظر به اين پاداش مضاعف براى ذاكران است كه خداوند متعال فرموده است:
«وَ لَذِكْرُ اللّهِ أَكْبَرُ. (3)
و البته ياد خدا بزرگ تر است».
سخن امام باقر عليه السلام در تفسير اين آيه نيز تأكيدى است بر اين كه ياد كردن خدا از
ص: 10
بنده اش،اساسى ترين دستاورد ذكر الهى است.ايشان مى فرمايد:
ذِكرُ اللّهِ لاَِهلِ الصَّلاةِ أكبَرُ مِن ذِكرِهِم إيّاهُ.ألاتَرى أنَّهُ يَقولُ: «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ» (1). (2)
ياد كردن خدا از نمازگزاران،بزرگ تر است از ياد كردن آنها از خدا.آيا نمى بينى كه او مى فرمايد:«مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم» (3).
در شرايطى كه حكمت همۀ عبادات،ياد خداست،انگشت نهادن بر نماز به صورت خاص به عنوان عملى كه حكمت آن،ياد خداست،اشاره به اين است كه نماز،بيش از هر عبادت ديگرى،خدارا را به انسان،يادآور مى شود؛يعنى نماز،كامل ترين جلوۀ ياد خدا (ذكر) است.از اين رو،خداوند متعال،خطاب به موسى عليه السلام مى فرمايد:
«إِنَّنِي أَنَا اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي. (4)
منم،من،خدايى كه جز من خدايى نيست.پس مرا عبادت كن و نماز را براى ياد كردن از من به پا دار».
ص: 11
نمازى كه بيش از هر عبادت ديگرى مايۀ يادكرد خداى متعال است و متقابلاً زمينه ساز يادكرد خداوند از بنده اش،قطعاً بالاترين نقش را در تكامل انسان و ساختن جامعۀ آرمانى اسلام دارد؛زيرا-چنان كه پيش از اين به اشارت گذشت-ياد كردن خدا از بنده اش،در قالب ارزانى داشتِ نعمت و احسان و رضوان به او جلوه گر مى شود.پُر واضح است انسانى كه مورد چنين عناياتى از جانب پروردگار خود قرار گيرد،راه هدايت و تعالى و تكامل را يافته است.بنا بر اين،اگر بخواهيم حكمت نماز را با عبارتى كوتاه بيان كنيم،بايد از سخن نغز عارف واصل،مجاهد كبير،امام خمينى -رضوان اللّه عليه-ياد كنيم كه«نماز،كارخانۀ انسان سازى است». (1)
از اين روست كه صادق آل محمد عليهم السلام فرمود:
ما أعلَمُ شَيئًا بَعدَ المَعرِفَةِ أفضَلَ مِن هذِهِ الصَّلاةِ؛ألا تَرى أنَّ العَبدَ الصّالِحَ عيسَى بنَ مَريَمَ عليهما السلام قالَ: «وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا» (2). (3)
پس از معرفت،برتر از اين نماز،چيزى نمى شناسم.نمى بينى كه بندۀ شايستۀ خدا،عيسى بن مريم عليهما السلام،گفت:«خدا مرا تا زنده ام،به نماز و زكات،سفارش كرده است».
افزون بر آيات و رواياتى كه در فصل سوم اين كتاب،در تبيين حكمت نماز آمده اند، همۀ متونِ مرتبط با ويژگى هاى نماز و آثار و بركات آن،در واقع،اشاره است به حكمت تفصيلىِ اين عبادتِ بزرگ.بر پايۀ اين آموزه ها،نماز،اگر با آداب و شرايط آن
ص: 12
انجام شود،در اوّلين مرحله،انسان را از آلودگى هاى اخلاقى و عملى پاك مى كند و شيطان را از انسان،دور مى گرداند.
نماز،انسان را در برابر سختى هاى زندگى،مقاوم مى سازد،نگرانى و اضطراب و اندوه را از بين مى برد،و جان را آرامش مى بخشد و از اين رو،پيشوايان دين،در سختى ها،به نماز،پناه مى بردند.
فرشتگان الهى،نمازگزار را دعا مى كنند،رحمت الهى او را فرا مى گيرد،و دعاى او به اجابت،نزديك مى گردد.
برتر از همۀ بركات،اين كه:نماز،آينۀ جان را نورانى و نورانى تر مى كند،تا آن جا كه دل،جلوه گاه انوار جمال و جلال خداى سبحان مى گردد،و بدين سان،نمازگزار،به لقاى معبود خود نايل مى شود،در اين باره،آية اللّه محمّدتقى بهجت رحمه الله فرمود:
نخستين مرتبۀ لقاء اللّه [براى عبد]،اين است كه در حال نماز،براى او انس و دلْ گرمى پيدا مى شود و بالاترين مرتبۀ لقاء اللّه،حالتى است كه در حديث«قُرب نوافل»،به آن اشاره شده است. (1)
و بدين سان،نماز،معراج عارفان است،و هنگام نماز،براى نمازگزاران راستين، هنگام ديدار آنها با خداى سبحان است،چنان كه در روايتى از امير مؤمنان عليه السلام در تفسير«قد قامت الصلاة»آمده است:
أي حانَ وَقتُ الزِّيارَةِ وَالمُناجاةِ وقَضاءِ الحَوائِجِ ودَركِ المُنى وَالوُصولِ إلَى اللّهِ عز و جل. (2)
[قد قامت الصلاة] يعنى وقت ديدار و مناجات و برآورده شدن حاجات و رسيدن به آرزو و وصول به خداى عز و جل فرا رسيد.
از منظر آية اللّه بهجت-رضوان اللّه عليه-،سالك مى تواند با بهره گيرى از نماز،به
ص: 13
تداوم ذكر،دست يابد و با تداوم ذكر،به شهود تام،نايل آيد.ايشان در پاسخ اين پرسش كه راه تداوم ذكر چيست،فرمود:
توجه به نماز! اگر نماز درست شد،همه چيز درست مى شود.
«وَاعلَم أنَّ كُلَّ شَيءٍ مِن عَمَلِكَ تَبَعٌ لِصَلاتِكَ». (1)ميزان الحراره،نماز است. (2)
و نيز فرمود:
راه رسيدن به شهود،مراقبت از ياد خدا و از دست ندادنِ اختيارى توجّهاتى است كه احياناً براى انسان حاصل مى شود.غفلتِ غيراختيارى اهميتى ندارد.
واضحات را از دست ندادن،موجب وصول به شهود تام است. (3)
امام خمينى-رضوان اللّه عليه-نيز نماز را راه پيروزى در جهاد اكبر مى داند و خطاب به فرزندش،مرحوم سيد احمد خمينى،مى نويسد:
فرزندم! از خودخواهى و خودبينى به در آى كه اين،ارث شيطان است كه به واسطۀ خودبينى و خودخواهى،از امر خداى تعالى به خضوع براى ولىّ و صفىّ او -جلّ و علا-سر باز زد.و بدان كه تمام گرفتارى هاى بنى آدم،از اين ارث شيطانى است كه اصل اصول فتنه است.و شايد آيۀ شريفۀ «وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ»، (4) در بعض مراحل آن،اشاره به جهاد اكبر و مقاتله با ريشۀ فتنه- كه شيطان بزرگ و جنود آن است كه در تمام اعماق قلوب انسان ها شاخه و ريشه دارد-باشد.و هر كس براى رفع فتنه از درون و برون خويش بايد مجاهده نمايد.و اين جهاد است كه اگر به پيروزى رسيد،همه چيز و همه كس اصلاح مى شود.
پسرم! سعى كن كه به اين پيروزى دست يابى،يا دست كم به بعض مراحل آن.همّت».
ص: 14
كن و از هواهاى نفسانيه كه حدّ و حصر ندارد،بكاه و از خداى متعال-جلّ و علا- استمداد كن كه بى مدد او كس به جايى نرسد.
و نماز،اين معراج عارفان و سفر عاشقان،راه وصول به اين مقصد است.و اگر توفيق يابى و يابيم به تحقّق يك ركعت آن و مشاهدۀ انوار مكنون در آن و اسرار مرموز آن،ولو به قدر طاقت خويش،شمّه اى از مقصد و مقصود اولياى خدا را استشمام نموده ايم،و دورنمايى از صلاة معراج سيّد انبيا و عرفا-عليه و عليهم و على آله الصلاة والسلام-را مشاهده كرده ايم؛كه خداوند منّان،ما و شما را به اين نعمت بزرگ،منّت نهد. (1)
كسانى كه توفيق خواندن نماز-با توصيفى كه در كلام امام رحمه الله بدان اشاره شده-را يافته اند،مى دانند لذّتى كه اهل معرفت از نماز مى برند،قابل مقايسه با هيچ لذّتى نيست.
آية اللّه بهجت در بارۀ لذّت بردن اولياى الهى از نماز،نقل كرده اند كه:
استاد اخلاق ما در نجف (مرحوم آقاى قاضى) مى فرمود:«اگر لذّت نماز را بدانند، مى دانند كه در دنيا،لذّتى بالاتر از نماز نيست».
فرزند آية اللّه بهجت،پس از نقل اين مطلب از پدر بزرگوار خود براى اين جانب، افزود كه:ايشان به دليل بسيارىِ نماز،دچار ضعف مى شدند.به همين خاطر،در صدد برآمديم از نمازهاى [مستحبّىِ] ايشان بكاهيم؛اما ايشان در مقابل مى فرمود:
اگر سلاطين عالَم مى دانستند كه انسان،در حال نماز،چه لذّت هايى مى بَرد،هيچ گاه دنبال لذايذ مادّى نمى رفتند.
ص: 15
مرحوم آية اللّه سيّد احمد فِهرى (م 1385 ش) (1)براى اين جانب نقل كردند كه:
شخصاً از آقا سيدعلى قاضى شنيدم كه فرمود:«مدّتى است كه فكر مى كنم:اگر در بهشت،نگذارند ما نماز بخوانيم،چه كنيم؟!».
آية اللّه فهرى،اضافه كرد كه ايشان جملۀ ياد شده را با لهجۀ تركى شيرينى،ادا مى فرمود.
همچنين آية اللّه فهرى نقل كردند كه:
سيّد على اكبر اعمى (2)مى گفت:مدّت ده روز براى من،حالتى دست داد كه هر مشكلى داشتم،حل مى شد.شبهه اى در حال نماز برايم پيش آمد و آن،اين بود كه:چگونه ممكن است افرادى همچون اوَيس قَرَن و...،يك شب تا صبح،سجده كنند...؟
با اين ذهنيت به ركوع رفتم و گفتم:«سُبحانَ رَبّىَ الْعظيمِ وبِحَمدِه».خيلى لذّت بردم.دو باره گفتم.لذّتم بيشتر شد.همچنان،هر چه بيشتر اين ذكر را مى گفتم،بيشتر لذّت مى بردم....
بدين سان،شبهۀ من برطرف شد كه اهل معرفت كه از انس با خدا خسته نمى شوند،به دليل لذّتى است كه از نظر معنوى،احساس مى كنند.
آية اللّه بهجت نيز نقل كرده اند كه:
آقا ميرزا حسينِ ميرزا خليل تهرانى، (3)در سنّ نوزده سالگى مى فرموده:«غذا خوردن براى من،مانند اين است كه انبان و كيسه اى را پر كنم.من از خوردن غذا
ص: 16
هيچ لذّت نمى برم.آنچه از آن لذّت مى برم،نماز خواندن است».
شخصى مى گفت:ايشان بعد از نماز صبح،در بالا سر حضرت امير عليه السلام،در مصلّا مى ايستاد و تا طلوع آفتاب،به نماز مشغول بود. (1)
از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود:
حُبِّبَت إلىَّ النِّساءُ و الطّيبُ وَ جُعِلَت فِى الصَّلاةِ قُرَّةُ عَينى. (2)
زنان و بوى خوش،مورد علاقۀ من اند؛ولى،نور چشم من در نماز نهاده شده است.
آية اللّه بهجت،در شرح اين حديث نبوى فرموده است:
هر كدام از اينها (زن،بوى خوش و نماز) محبوبيت و لذّت تكوينى دارد؛ولى لذّتى كه در نماز است،بيشتر از لذّت آن دو است؛امّا چه كنيم كه در ذائقۀ ما،شور و تلخ است! لذا هر چه زودتر مى خواهيم نماز را به آخر برسانيم و از آن،فارغ شويم! بعضى از پروانه ها و زنبورها هم بوى خوش را طالب اند.بهره گرفتن از جنس مخالف هم مشترك بين حيوانات است؛ولى اين از مختصّات و امتيازات انسان كامل است كه از نماز،لذّت مى برد. (3)
آرى! لذّت بردن از نماز،اختصاص به انسان هاى كامل دارد و همين،رمز پايدارى آنها در عبادت هاى طولانى است.
آية اللّه بهجت،نماز را بدين سان تصوير مى نمايد:
نماز،به منزلۀ كعبه،و تكبيرة الإحرام،پشت سر انداختن همه چيز غير خدا و داخل شدن در حرم الهى است،و قيام،به منزلۀ صحبت دو دوست،و ركوع،خم شدنِ عبد در مقابلِ آقاست،و سجده،نهايت خضوع و خاك شدن در مقابل اوست.و وقتى
ص: 17
عبد،در آخر نماز،از پيشگاهِ مقدّس الهى باز مى گردد،اوّلين چيزى كه سوغات مى آوَرَد،سلامى از ناحيۀ اوست. (1)
آية اللّه بهجت،شخصاً آن قدر از انس با خدا لذّت مى برد كه طبق نقل نزديكان ايشان،نيمى از شبانه روز را به عبادت مشغول بود. (2)
چنان كه گفتيم بر اساس آموزه هاى قرآن كريم،پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام و تجربۀ بزرگان اهل معرفت،نماز،بالاترين نقش را در رشد و شكوفايى انسان دارد و در يك جمله:نماز،رمزخودسازى و سازندگى است.از اين رو،در نظام اسلامى،بايد تقويت و تعميق فرهنگ نماز،در صدر همۀ اولويت ها باشد؛اما با كمال تأسف بايد گفت كه غالب مردم و حتى بسيارى از نخبگان،اين جان مايۀ حركت به سوى قلّۀ تكامل را، چنان كه بايد نمى شناسند،و آن چنان كه شايد،از آن،بهره نمى برند!
چه بسا،جويندگان كمال،عمرى را در جستجوى راه نما و مُرشد و دستور العمل هاى سُلوكى،به سر مى آورند،در حالى كه از اين كيمياى بى بديل خودسازى و سازندگى،غافل اند.در صورتى كه اگر به آيات روح بخش قرآن و سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام-كه سرآمد راه نمايان بشرند-مراجعه كنند،به سادگى در مى يابند كه نماز، بهترين و نزديك ترين راهِ رسيدن به مقصد اعلاى انسانيت است.
با در نظر گرفتن آنچه در تبيين«حكمت نماز»بيان شد،حتى اگر شريعت نيز آن را واجب نمى دانست،عقل سليم،پايبندى به آن را ضرورى مى شمرد؛زيرا هيچ عاقلى خود را از آن همه آثار و بركات اين رمز رستگارى و كاميابى محروم نمى كند.از اين رو،بر پايۀ حديث«جنود عقل و جهل»،امام صادق عليه السلام،نماز را در شمار سپاهيان عقل
ص: 18
و تضييع آن را در زمرۀ سپاهيان جهل آورده است. (1)
كتابى كه هم اكنون فراروى شما خوانندگان گرامى قرار دارد،محصول تلاشى جمعى در«پژوهشكدۀ علوم و معارف حديث»و در واقع،مَدخل«الصلاة (نماز)»از دانش نامۀ قرآن و حديث است كه به صورت مستقل،منتشر مى شود. (2)
متن آيات و احاديث اين كتاب،با همكارى فاضل گران قدر جناب آقاى مرتضى خوش نصيب،گردآورى و توسط اين جانب تنظيم گرديد.از ايشان و ديگر همكارانى كه در ساماندهى اين اثر سهيم اند،بويژه استاد ارجمند جناب آقاى عبد الهادى مسعودى-كه افزون بر همكارى در نگارش شمارى از تحليل ها،با ترجمۀ روان و زيباى خود،فهم آيات و احاديث اين مجموعه را براى پارسى زبانان ميسّر ساخت-، صميمانه سپاس گزارم و از خداوند سبحان،براى همۀ آنان،پاداشى فراوان و در خور فضل و كرامتش،مسئلت دارم.
رَبَّنا! تَقَبَّلْ مِنّا؛إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ.
محمّد محمّدى رى شهرى
1391/1/15
دهم جمادى اوّل 1433
ص: 19
الفصل الأوّل:تَشريعُ الصَّلاةِ
1/1 الصَّلاةُ فِي الأُمَمِ الماضِيَةِ
الكتاب:
«رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ». (1)
«وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ». (2)
«وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ ذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاّ قَلِيلاً مِنْكُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ». (3)
«وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى وَ أَخِيهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما بِمِصْرَ بُيُوتاً وَ اجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ». (4)
«وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا». (5)1.
ص: 20
قرآن
«پروردگارا! من [يكى] از فرزندانم را در درّه اى بى كشت و زرع،نزد خانۀ گرامى ات،سكونت دادم-پروردگارا-تا نماز را به پا دارند.پس دل هاى برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده و آنان را از محصولات [مورد نيازشان] روزى بده.باشد كه سپاس بگزارند!».
«آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مى كردند و به ايشان انجام دادن كارهاى نيك و بر پا داشتن نماز و دادن زكات را وحى كرديم و آنان پرستشگر ما بودند».
«چون از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خدا را نپرستيد و به پدر و مادر و خويشان و يتيمان و بينوايان احسان كنيد و با مردم،نيكو سخن بگوييد و نماز را بر پا داريد و زكات بدهيد،آن گاه،جز اندكى از شما،[همگى] پشت كرديد و روى برگردانديد».
«به موسى و برادرش وحى كرديم كه:براى قوم خود،خانه هايى در مصر فراهم كنيد و سراهايتان را رو به روى هم [و يا قبله و عبادتگاه] قرار دهيد و نماز برپا داريد و [اى موسى!] مؤمنان را مژده بده».
«هر جا كه باشم،مرا بابركت ساخته و تا زنده ام،به نماز و زكات سفارشم كرده است».
ص: 21
«فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ أَنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللّهِ وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيًّا مِنَ الصّالِحِينَ». (1)
الحديث:
1.الإمام الصادق عليه السلام: لَمّا اهبِطَ آدَمُ مِنَ الجَنَّةِ،ظَهَرَت بِهِ شَامَةٌ (2)سَوداءُ في وَجهِهِ مِن قَرنِهِ إلى قَدَمِهِ،فَطالَ حُزنُهُ وبُكاؤُهُ عَلى ما ظَهَرَ بِهِ؛فَأَتاهُ جَبرَئيلُ عليه السلام فَقالَ لَهُ:ما يُبكيكَ يا آدَمُ؟فَقالَ:مِن هذِهِ الشّامَةِ الَّتي ظَهَرَت بي.
قالَ:قُم يا آدَمُ فَصَلِّ فَهذا وَقتُ الصَّلاةِ الاُولى،فَقامَ فَصَلّى،فَانحَطَّتِ الشّامَةُ إلى عُنُقِهِ.فَجاءَهُ فِي الصَّلاةِ الثّانِيَةِ فَقالَ:قُم فَصَلِّ يا آدَمُ فَهذا وَقتُ الصَّلاةِ الثّانِيَةِ،فَقامَ فَصَلّى،فَانحَطَّتِ الشّامَةُ إلى سُرَّتِهِ.فَجاءَهُ فِي الصَّلاةِ الثّالِثَةِ فَقالَ:يا آدَمُ،قُم فَصَلِّ فَهذا وَقتُ الصَّلاةِ الثّالِثَةِ،فَقامَ فَصَلّى،فَانحَطَّتِ الشّامَةُ إلى رُكبَتَيهِ.فَجاءَهُ فِي الصَّلاةِ الرّابِعَةِ فَقالَ:يا آدَمُ،قُم فَصَلِّ فَهذا وَقتُ الصَّلاةِ الرّابِعَةِ،فَقامَ فَصَلّى،فَانحَطَّتِ الشّامَةُ إلى قَدَمَيهِ.فَجاءَهُ في الصَّلاةِ الخامِسَةِ فَقالَ:يا آدَمُ،قُم فَصَلِّ فَهذا وَقتُ الصَّلاةِ الخامِسَةِ،فَقامَ فَصَلّى،فَخَرَجَ مِنها،فَحَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَيهِ.
فَقالَ جَبرَئيلُ عليه السلام:يا آدَمُ،مَثَلُ وُلدِكَ في هذِهِ الصَّلَواتِ كَمَثَلِكَ في هذِهِ الشّامَةِ؛ مَن صَلّى مِن وُلدِكَ في كُلِّ يَومٍ ولَيلَةٍ خَمسَ صَلَواتٍ خَرَجَ مِن ذُنوبِهِ كَما خَرَجتَ مِن هذِهِ الشّامَةِ. (3)
2.عنه عليه السلام: إذا دَخَلتَ الكوفَةَ فَائتِ مَسجِدَ السَّهلَة،فَصَلِّ فيهِ وَاسأَلِ اللّهَ حاجَتَكَ لِدينِكَ ودُنياكَ؛فَإِنَّ مَسجِدَ السَّهلَةِ بَيتُ إدريسَ عليه السلام الَّذي كانَ يَخيطُ فيهِ1.
ص: 22
«پس در حالى كه وى (زكريّا) در محراب به نماز ايستاده بود،فرشتگان ندايش دادند كه:
خداوند،تو را به [تولّد] يحيى مژده مى دهد كه تصديق كنندۀ كلمۀ خدا (عيسى) است و بزرگوار و خويشتندار [در برابر زنان] و پيامبرى از شايستگان است».
حديث
1.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه آدم عليه السلام از بهشت فرود آمد،لكّه اى سياه در صورتش پيدا شد و سر تا پايش را گرفت.گريه و اندوه آدم،از پديدار شدن آن،طولانى شد.جبرئيل عليه السلام نزد آدم آمد و به او گفت:اى آدم! چرا مى گريى؟
گفت:از اين لكّۀ سياهى كه در من پيدا شده است.
جبرئيل گفت:اى آدم! برخيز و نماز بخوان كه اين،وقت نماز اوّل است.
آدم برخاست و نماز خواند و آن لكّه تا گردنش از ميان رفت.جبرئيل در وقت نماز دوم آمد و گفت:اى آدم! برخيز و نماز بخوان كه اين،وقت نماز دوم است.
آدم برخاست و نماز خواند و لكّه تا ناف آدم از ميان رفت.سپس جبرئيل در وقت سوم آمد و گفت:اى آدم! برخيز و نماز بخوان كه اين،وقت نماز سوم است.
آدم برخاست و نماز خواند و لكّه تا زانوانش از ميان رفت.آن گاه جبرئيل در وقت نماز چهارم آمد و گفت:اى آدم! برخيز و نماز بخوان كه اين،وقت نماز چهارم است.
آدم به نماز برخاست و لكّه تا [روى] پاهايش از ميان رفت.جبرئيل در وقت پنجم نيز آمد و گفت:اى آدم! برخيز و نماز بخوان كه اين،وقت نماز پنجم است.
او برخاست و نماز خواند و لكّه از ميان رفت و آدم نيز خدا را حمد و ثنا گفت.
جبرئيل گفت:اى آدم! فرزندانت در اين نمازها مانند تو و اين لكّۀ سياه هستند.هر كس از فرزندانت كه پنج نماز در هر شبانه روز بخواند،از گناهانش بيرون مى آيد، همان گونه كه تو از اين لكّه پيراسته شدى.
2.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه وارد كوفه شدى،به مسجد سهله برو و در آن نماز بخوان و حاجت دينى و دنيايى ات را از خدا بخواه كه مسجد سهله،خانۀ ادريس عليه السلام است و
ص: 23
ويُصَلّي فيهِ. (1)
3.الإمام الباقر عليه السلام: كانَت شَريعَةُ نوحٍ عليه السلام أن يُعبَدَ اللّهُ بِالتَّوحيدِ وَالإِخلاصِ وخَلعِ الأَندادِ (2)،وهِيَ الفِطرَةُ الَّتي فُطِرَ النّاسُ عَلَيها،وأخَذَ اللّهُ ميثاقَهُ عَلى نوحٍ عليه السلام وعَلَى النَّبِيّينَ عليهم السلام أن يَعبُدُوا اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى ولا يُشرِكوا بِهِ شَيئاً،وأمَرَ بِالصَّلاةِ،وَالأَمرِ بِالمَعروفِ وَالنَّهيِ عَنِ المُنكَرِ،وَالحَلالِ وَالحَرامِ،ولَم يَفرِض عَلَيهِ أحكامَ حُدودٍ ولا فَرَضَ مَواريثَ،فَهذِهِ شَريعَتُهُ. (3)
4.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَا اتَّخَذَ اللّهُ إبراهيمَ خَليلاً إِلاّ لِإِطعامِهِ الطَّعامَ،وصَلاتِهِ بِاللَّيلِ وَالنَّاسُ نِيامٌ. (4)
5.الكافي عن عليّ بن عيسى رفعه،قال: إنَّ موسى عليه السلام ناجاهُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى فَقالَ لَهُ في مُناجاتِهِ:...عَلَيكَ بِالصَّلاةِ،الصَّلاةِ،فَإِنَّها مِنّي بِمكانٍ،ولَها عِندي عَهدٌ وَثيقٌ. (5)
6.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: كانَ لِداوودَ نَبِيِّ اللّهِ عليه السلام مِنَ اللَّيلِ ساعَةٌ يوقِظُ فيها أهلَهُ،فَيَقولُ:يا آلَ داوودَ،قوموا فَصَلّوا؛فَإِنَّ هذِهِ ساعَةٌ يَستَجيبُ اللّهُ فيهَا الدُّعاءَ،إلّالِساحِرٍ أو عَشّارٍ (6). (7)6.
ص: 24
در آن خياطى مى كرد و نماز مى خواند.
3.امام باقر عليه السلام: آيين نوح عليه السلام،پرستش خالصانۀ خداى يگانۀ بدون هيچ شريك و مانند بود و آن،همان فطرتى است كه مردم بر آن سرشته شده اند و خداوند از نوح و ديگر پيامبران پيمان گرفت كه خداى-تبارك و تعالى-را بپرستند و چيزى را شريك او نكنند و به نماز و امر به معروف و نهى از منكر،و [انجام] كارهاى روا و [ترك] كارهاى ناروا،فرمان داد؛ولى احكام جزايى و يا تقسيم ارث را بر نوح عليه السلام واجب نكرد.اين است آيين او.
4.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند،ابراهيم عليه السلام را دوست خود نگرفت،جز از آن رو كه [مهمانان و بينوايان را] اطعام مى كرد و شب هنگام كه مردم در خواب بودند،نماز مى خواند.
5.الكافى -به نقل از على بن عيسى كه حديث را به يكى از امامان نسبت مى دهد-:
خداوند-تبارك و تعالى-در مناجات موسى عليه السلام با او فرمود:«...همواره و همه جا نماز بخوان،كه نزد من منزلتى دارد و آن را پيمانى ناگسستنى با خود مى دانم».
6.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: براى داوود عليه السلام،پيامبر خدا،ساعتى از شب بود كه در آن،خانواده اش را بيدار مى كرد و مى گفت:اى خاندان داوود! برخيزيد و نماز بخوانيد.همانا اين ساعتى است كه خداوند،دعا را در آن اجابت مى كند،مگر از ساحر و باجگير.
ص: 25
7.الإمام الباقر عليه السلام: إِنَّ داوودَ النَّبيَّ عليه السلام كانَ ذاتَ يَومٍ في مِحرابِهِ إذ مَرَّت بِهِ دودَةٌ حَمراءُ صَغيرَةٌ تَدُبُّ،حَتَّى انتَهَت إلى مَوضِعِ سُجودِهِ،فَنَظَرَ إلَيها داوودُ وحَدَّثَ في نَفسِهِ:لِمَ خُلِقَت هذِهِ الدّودَةُ؟فَأَوحَى اللّهُ إلَيها:تَكَلَّمي،فَقالَت لَهُ:يا داوودُ،هَل سَمِعتَ حَسيسي (1)أوِ استَبَنتَ عَلَى الصَّفا (2)أثَري؟
فَقالَ لَها داوودُ:لا.
قالَت:فَإنَّ اللّهَ يَسمَعُ دَبيبي ونَفَسي وحَسيسي،ويَرى أثَرَ مَشيي،فَاخفِض مِن صَوتِكَ. (3)
8.الإمام الصّادق عليه السلام: قالَ داوودُ النَّبيُّ عليه السلام:لَأعبُدَنَّ اللّهَ اليَومَ عِبادَةً ولَأقرَأنَّ قِراءةً لَم أفعَل مِثلَها قَطُّ ! فدَخَلَ مِحرابَهُ ففَعَلَ،فلَمّا فَرَغَ مِن صَلاتهِ إذا هُو بِضِفدَعٍ فِي المِحرابِ،فقالَ لَهُ:يا داوودُ،أعجَبَكَ اليَومَ ما فَعَلتَ مِن عِبادَتِكَ وقِراءَتِكَ؟فقالَ:
نَعَم،فَقالَ:لا يُعجِبَنَّكَ،فَإِنّي اسَبِّحُ اللّهَ في كُلِّ لَيلَةٍ ألفَ تَسبيحَةٍ،يَتشَعَّبُ لِي مَعَ كلِّ تَسبيحَةٍ ثَلاثَةُ آلافِ تَحميدَةٍ،وإنّي لَأكونُ في قَعرِ الماءِ فيُصَوِّتُ الطَّيرُ فِي الهَواءِ فأَحسَبُهُ جائِعاً،فَأَطفو لَهُ عَلَى الماءِ لِيَأكُلَني وما لي ذَنبٌ. (4)
9.عنه عليه السلام: ظَهَرَ إبليسُ لِيَحيَى بنِ زَكَرِيّا عليه السلام،وإذا عَلَيهِ مَعاليقُ مِن كُلِّ شَيءٍ.فَقالَ9.
ص: 26
7.امام باقر عليه السلام: داوود پيامبر-كه درودهاى خدا بر او باد-روزى در محرابش بود كه كِرم كوچك سرخ رنگى بر او گذشت و به سجده گاهش رسيد.داوود عليه السلام به آن نگريست و با خود گفت:اين كِرم براى چه آفريده شده است؟خداوند به آن [كِرم] وحى كرد كه:سخن بگو.
كرم به داوود گفت:آيا صداى مرا شنيدى و يا اثر مرا بر سنگ ديدى؟
داوود عليه السلام به او فرمود:نه.
كِرم گفت:خداوند،حركت و نفس و صداى مرا مى شنود و جاى پايم را مى بيند.
پس صدايت را پايين بياور.
8.امام صادق عليه السلام: داوود پيامبر عليه السلام [روزى] گفت:امروز،خدا را عبادتى كنم و [كتابش را] قرائتى نمايم كه تا كنون مانند آن را نكرده ام! و داخل محرابش شد و چنين كرد.
هنگامى كه از نمازش فارغ شد،متوجّه قورباغه اى در محراب شد كه به او گفت:اى داوود! عبادت و قرائت امروزت،تو را به شگفت آورد؟
او گفت:آرى.
گفت:تو را به شگفت نياورد،كه من در هر شب،خدا را هزار بار تسبيح مى گويم كه با هر تسبيحش،سه هزار حمد است و من در عمق آب هستم و پرنده اى در هوا صدا مى كند و مى پندارم كه گرسنه است.پس برايش روى آب مى آيم تا مرا بخورد، با آن كه گناهى ندارم.
9.امام صادق عليه السلام: ابليس براى يحيى بن زكريّا عليه السلام ظاهر شد و بر او آويزهايى بود.يحيى به او فرمود:«اى ابليس! اين آويزها چيست؟».
ص: 27
لَهُ يَحيى:ما هذِهِ المَعاليقُ يا إبليسُ؟فَقالَ:هذِهِ الشَّهواتُ الَّتي أصَبتُها مِنِ ابنِ آدَمَ.
قالَ:فَهَل لي مِنها شَيءٌ؟قالَ:رُبَّما شَبِعتَ فَثَقَّلتُكَ عَنِ الصَّلاةِ وَالذِّكرِ.
قالَ يَحيى:للّهِ ِ عَلَيَّ ألّا أملَأَ بَطني مِنَ طَعامٍ أبَداً.وقالَ إبليسُ:للّهِ ِ عَلَيَّ ألّا أنصَحَ مُسلِماً أبَداً. (1)
10.عنه عليه السلام: قالَ لُقمانُ لِابنِهِ:...يا بُنَيَّ،وإذا جاءَ وَقتُ صَلاةٍ فَلا تُؤَخِّرها لِشَيءٍ، وصَلِّها وَاستَرِح مِنها فَإِنَّها دَينٌ. (2)
راجع:ح 66-68 و 182 و 196 و 373 و 437 و ج 671/2.7.
ص: 28
ابليس گفت:شهوت ها و خواسته هايى است كه به سبب آنها به انسان ها دست يافته ام.
يحيى گفت:«از آنها چيزى هم براى من هست؟».
ابليس گفت:گاه سير و سنگين مى شوى و از نماز و ذكر باز مى مانى.
يحيى گفت:«براى خدا بر من است كه ديگر هيچ گاه شكمم را از غذا پر نكنم».
و ابليس گفت:براى خدا بر من است كه ديگر هيچ مسلمانى را نصيحت نكنم.
10.امام صادق عليه السلام: لقمان به پسرش گفت:پسر عزيزم! هنگامى كه وقت نماز رسيد،آن را به خاطر هيچ چيز،به تأخير مينداز و از انجامش آسوده خاطر شو؛چرا كه آن بدهى [بر عهدۀ تو] است.
ر.ك:ح 66-437،373،196،182،68 و ج 2/ح 671.
ص: 29
ص: 30
پژوهشى در بارۀ نماز در امّت هاى پيشين (1)
نماز به عنوان ستون دين اسلام،نماد ديندارى و عبوديت است.اين ستون استوار در همۀ اديان آسمانى،مورد توجّه بوده و تنها شكل و آداب و يا مقدار آن تفاوت داشته است.آيات و احاديث متعدّدى،تشريع نماز (وضع شدن قانون نماز) را در اديان پيشين اثبات مى كنند و نوشته هاى موجود در عهد عتيق و جديد (تورات و انجيل) نيز به روشنى از وجود آيين نماز در اديان يهود و مسيحيت خبر مى دهند.هر چند اسناد در دسترس،تصوير دقيق و كاملى از نماز در آيين هاى پيشين ارائه نمى دهند،اما نشان دهندۀ استمرار وجودى آن در آيين همۀ پيامبران اند.پيش از اين،متن آيات و احاديثى كه بر اين موضوع دلالت دارند،ارائه شد و در اين جا تنها به چكيده و نتيجۀ نهايى آنها اشاره مى كنيم.
قرآن كريم در سورۀ مريم به روشنى وجود نماز را در امّت هاى متعدّدى نشان مى دهد. (2)همچنين روايت كلينى (3)از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نشان از نماز خواندن يهوديان و مسيحيان دارد.افزون بر اين مى توان احاديثى مانند«وَ هِىَ مِنهاجُ الأَنبِياءِ» (4)و«لا خَيرَ
ص: 31
فى دينٍ لا رُكوعَ فيهِ وَ لا سُجودَ» (1)را ناظر به اين نكته دانست كه همۀ دين هاى توحيدى،صاحب آيين نمازند.
آدم عليه السلام به عنوان نخستين انسان و اوّلين پيامبر خدا،از موهبت نماز به عنوان كليد پيوند با خدايش برخوردار بوده است.روايت امام صادق عليه السلام در بارۀ اوقات نماز آدم عليه السلام (2)و نيز توبۀ وى در عصر روز عرفه پس از اقامۀ نماز عصر، (3)نشان دهندۀ آن است كه نماز از زمان آدم ابو البشر عليه السلام مطرح بوده است.
ادريس عليه السلام به عنوان سرسلسلۀ عالمان و مدرّسان جهان بشريت،بخشى از دانش هاى مورد نياز بشر را بنيان نهاد.او را به عنوان نخستين ستاره شناس و نيز مبتكر سال شمارى و علم حساب مى شناسند (4)و محتمل است كه از اين علوم براى محاسبۀ اوقات نماز و شايد قبله شناسى بهره مى برده است.افزون بر اين،امام صادق عليه السلام در بيان فضيلت مسجد سهله در كوفه،آن جا را خانه و محل نماز ادريس عليه السلام دانسته است. (5)
نوح عليه السلام قديمى ترين پيامبر اولو العزم است و دين او به عنوان شريعتى مستقل و با آموزه هايى پايدار و ماندگار شناخته مى شود؛آموزه هايى مانند توحيد در عبادت و
ص: 32
اخلاص در ربوبيت و پرهيز از محرّمات و نيز اداى نماز كه در حديث امام باقر عليه السلام به آن تصريح شده است. (1)
ابراهيم عليه السلام از بزرگ ترين پيامبران الهى است.او كه در عصر خويش بت ها و معبودهاى دروغين بشر را در هم شكست،خانواده اش را در حرم الهى سكنى مى دهد تا برپا دارندۀ نماز باشند و خود،از خداوند،مى خواهد تا او و نسلش را برپا كنندۀ نماز قرار دهد. (2)خداوند نيز به او فرمان داده تا خانه اش را براى عبادت كنندگان و راكعان ساجد (نمازگزاران) پاكيزه كند. (3)نيز در حديثى،يكى از دو علّت نيل ابراهيم عليه السلام به مقام والاى«خليل خدا بودن»را نماز شبانۀ وى دانسته است. (4)
برخى از فرزندان و نوادگان ابراهيم خليل عليه السلام به پيامبرى رسيدند كه از جملۀ آنان مى توان به اسماعيل عليه السلام،اسحاق عليه السلام،يعقوب عليه السلام و يوسف عليه السلام اشاره نمود.اين پيامبران نيز مانند پدر و نياى بزرگشان ابراهيم عليه السلام به نماز فرمان داده شده و مأمور اقامۀ آن بوده اند. (5)
حضرت موسى عليه السلام،از بزرگ ترين پيامبران اولو العزم الهى است و جوهرۀ اصيل دينى كه او براى يهوديان آورد،جان مايۀ دين هاى ابراهيمىِ پس از اوست.بسيارى از
ص: 33
آيين ها و مراسم اصيل و تحريف ناشدۀ يهود،در دين مسيحيت و اسلام پا بر جا ماند،هر چند شكل و آداب آن تكميل شد.قرآن كريم به برخى آموزه هاى وحيانى موسى عليه السلام و پيمان گرفته شده از بنى اسرائيل اشاره كرده كه از جملۀ آنها اقامۀ نماز است. (1)
در حديثى نيز به دستور خداوند به موسى عليه السلام در بارۀ نماز و درنگ در آن،اشاره شده است (2)و در حديث ديگر در بارۀ مناجات موسى و خدا،سخن از نماز به ميان آمده است. (3)دو حديث امام صادق عليه السلام نيز در توصيف ادب موسى عليه السلام در نماز است و علّت نيل موسى به مقام كليم اللهى،همان دانسته شده است. (4)
افزون بر آيات و احاديث اسلامى،متون متعدّدى در تورات و تلمود،نشان دهندۀ وجود نماز و تشريع آن در دين يهود هستند.در تورات،به نماز سليمان عليه السلام در حضور جمعى از بنى اسرائيل و تضرّع او و طلب بخشش براى بنى اسرائيل كه از سرزمين خود رانده شده بودند،اشاره شده (5)و در جايى ديگر از آن، (6)از پايان نماز سليمان عليه السلام و بلند شدن وى از حالت ركوع و تبريك وى به حاضران براى نجات و آسودگى آنها ياد شده است.
در بارۀ نماز جماعت يهوديان،در كتاب گنجينۀ تلمود آمده است كه علاوه بر عبادت ها و نمازهاى فردى و خصوصى كه انسان به وسيلۀ آن،حاجات خود را از خدا مى طلبد،نمازهاى جماعتى نيز هستند كه افراد موظّف اند در آن شركت جويند و آن را در كنيسه بخوانند. (7)».
ص: 34
گفتنى است كه يهوديان نيز مانند مسلمانان،واژۀ خاصّى براى نماز با لفظ«تفيلا»و اوقات معيّنى براى برگزارى آن دارند. (1)
پيامبران متعدّدى پس از موسى عليه السلام و پيش از عيسى عليه السلام از سوى خداوند برانگيخته شده اند كه از جملۀ آنان،اسماعيل صادق الوعد، (2)داوود،زكريّا و يحيى عليهم السلام هستند.
آيات و احاديث متعدّدى به روشنى نشان مى دهند كه همۀ اين بزرگان،مأمور به نماز بوده اند و بِدان امر كرده و آن را پاس مى داشته اند.خداوند،فرمان اسماعيل (صادق الوعد) به خانواده اش را براى برپايى نماز،نقل نموده است. (3)دو حديث نيز به محراب داوود عليه السلام و نماز خواندنش در آن،تصريح كرده اند. (4)حديثى ديگر نيز گزارش مى كند كه خداوند متعال،برخى از موانع قبول نماز را به داوود عليه السلام وحى كرده است. (5)افزون بر اين،آيه اى از سورۀ لقمان، (6)به ضميمۀ حديثى كه معاصرت داوود عليه السلام با لقمان را نشان مى دهد، (7)دليل ديگرى بر وجود آيين نماز در روزگار اوست.
احاديث متعدّدى نيز وصيّت لقمان را به فرزندش در بارۀ نماز نقل كرده اند. (8)
ص: 35
همچنين نماز خواندن زكريّا عليه السلام در سورۀ آل عمران به صراحت آمده (1)و آيه اى ديگر از همين سوره (2)نشان مى دهد كه نماز و جايگاه آن در ميان بنى اسرائيل شناخته شده بوده و دو ركن اصلى يعنى سجده و ركوع را داشته است و مريم عليها السلام آن را انجام مى داده است.در بارۀ يحيى فرزند زكريّا نيز در كتاب المحاسن برقى،حديثى است كه بر نماز خواندن او دلالت دارد. (3)همچنين حديثى هست كه يحيى عليه السلام امر خداوند به نماز را به بنى اسرائيل ابلاغ كرده است. (4)
به نقل قرآن كريم،عيسى بن مريم عليه السلام در دامان زنى پاك دامن متولد شد كه در عبادتكده مى زيست و به نماز مى ايستاد و رزقش را از خداوند در محراب نمازش دريافت مى كرد.عيسى عليه السلام همچنين در نخستين روزهاى تولدش و در همان گهواره،با اعجاز الهى،زبان گشوده و وصيت الهى به نماز را بيان كرده است. (5)احاديث نيز به تشريع نماز در آيين او تصريح كرده و آن را وظيفۀ عمومى همۀ گروندگان به او شمرده اند. (6)
نماز و كيفيت و فوايد آن در انجيل امروزين نيز موجود است و برخى آن را همراه روزه از مهم ترين عبادت ها نزد مسيحيان مى دانند. (7)
در پايان و با مراجعه به متن گزارش هايى كه به آنها اشاره شد،مى توان نتيجه گرفت كه نماز به عنوان يك آيين عبادى،در همۀ دين هاى توحيدى وجود داشته،بلكه يكى
ص: 36
از مهم ترين اعمال و مناسك اين آيين ها بوده است.نماز حتّى در آيين هايى مانند آيين زرتشت و آيين صائبى نيز گزارش شده و در يك پژوهش گسترده تر مى توان وجود آن را در آيين هاى غير مشهور پى گرفت.
به طور خلاصه مى توان گفت كه نماز در ميان همۀ پيروان آيين هاى الهى،از جايگاه ويژه و والايى برخوردار بوده و هست،و البته در دين اسلام-كه كامل ترين و آخرين دين توحيدى است-،برترين جايگاه را ميان عبادات و مناسك دينى دارد.
ص: 37
2/1 تَشريعُ الصَّلاةِ فِي الإِسلامِ
11.المناقب لابن شهرآشوب: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله لَمّا أتى لَهُ سَبعٌ وثَلاثونَ سَنَةً،كانَ يَرى في نَومِهِ كَأَنَّ آتِياً أتاهُ فَيَقولُ:«يا رَسولَ اللّهِ»،فَيُنكِرُ ذلِكَ،فَلَمّا طالَ عَلَيهِ الأَمرُ كانَ يَوماً بَينَ الجِبالِ يَرعى غَنَماً لِأَبي طالِبٍ،فَنَظَرَ إلى شَخصٍ يَقولُ:«يا رَسولَ اللّهِ»، فَقالَ لَهُ:مَن أنتَ؟قالَ:أنا جَبرَئيلُ،أرسَلَنِيَ اللّهُ إلَيكَ لِيَتَّخِذَكَ رَسولاً.
فَأَخبَرَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله خَديجَةَ بِذلِكَ،فَقالَت:يا مُحَمَّدُ،أرجو أن يَكونَ كَذلِكَ.
فَنَزَلَ عَلَيهِ جَبرَئيلُ وأنَزلَ عَليهِ ماءً مِنَ السَّماءِ عَلَّمَهُ الوُضوءَ وَالرُّكوعَ وَالسُّجودَ، فَلَمّا تَمَّ لَهُ أربَعونَ سَنَةً عَلَّمَهُ حُدودَ الصَّلاةِ ولَم يُنزِل عَلَيهِ أوقاتَها،فَكانَ يُصَلّي رَكعَتَينِ رَكعَتَينِ في كُلِّ وَقتٍ. (1)
12.الكامل في التاريخ: كانَ أوَّلُ شَيءٍ فَرَضَ اللّهُ مِن شَرائِعِ الإِسلامِ عَلَيهِ بَعدَ الإِقرارِ بِالتَّوحيدِ وَالبَراءَةِ مِنَ الأَوثانِ الصَّلاةَ،وإنَّ الصَّلاةَ لَمّا فُرِضَت عَلَيهِ صلى الله عليه و آله أتاهُ جَبرائيلُ وهُوَ بِأَعلى مَكَّةَ،فَهَمَزَ لَهُ بِعَقِبِهِ في ناحِيَةِ الوادي،فَانفَجَرَت فيهِ عَينٌ،فَتَوَضَّأَ جَبرائيلُ وهُوَ يَنظُرُ إلَيهِ لِيُرِيَهُ كَيفَ الطَّهورُ لِلصَّلاةِ،ثُمَّ تَوَضَّأَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله مِثلَهُ،ثُمَّ قامَ جَبرائيلُ فَصَلّى بِهِ،وصَلَّى النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله بِصَلاتِهِ. (2)
13.المناقب لابن شهرآشوب: أدّى إلَيهِ[ صلى الله عليه و آله ] جَبرَئيلُ الرِّسالَةَ عَنِ اللّهِ تَعالى...ثُمَّ كانَ جَبرَئيلُ يأتيهِ ولا يَدنو مِنهُ إلّابَعدَ أن يَستَأذِنَ عَلَيهِ،فَأَتاهُ يَوماً وهُوَ بِأَعلى مَكَّةَ،ه.
ص: 38
11.المناقب ،ابن شهرآشوب:هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله سى و هفت ساله شد،خواب مى ديد كه كسى او را فرستادۀ خدا خطاب مى كند؛امّا نمى توانست بپذيرد.مدّتى طولانى سپرى شد تا روزى در ميان كوه ها به هنگام شبانىِ گلّۀ ابو طالب،نگاهش به شخصى افتاد كه به او مى گفت:اى فرستادۀ خدا!
به او گفت:كيستى؟
گفت:من جبرئيل هستم،خداوند مرا به سويت روانه كرده تا تو را فرستادۀ خود قرار دهد.
پيامبر صلى الله عليه و آله خديجه را از موضوع آگاه كرد.خديجه گفت:اى محمّد! اميدوارم كه اين گونه باشد.
سپس جبرئيل بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد و براى او آبى از آسمان آورد و به او وضو و ركوع و سجود را آموخت و آن گاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله چهل ساله شد،چگونگى نماز را بدون وقت هاى آن به او ياد داد و پيامبر صلى الله عليه و آله همه وقت،نمازهاى دوركعتى مى خواند.
12.الكامل فى التاريخ: نخستين دستور اسلام كه خداوند،پس از اقرار به يگانگى خداوند و تبرّى از بت ها مقرّر كرد،نماز بود.هنگامى كه نماز بر پيامبر صلى الله عليه و آله واجب شد،جبرئيل در بالاى شهر مكّه نزد او آمد و پاشنۀ پايش را در گوشه اى از درّه بر زمين كوبيد تا چشمه اى در آن جوشيد.جبرئيل،در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله ناظر او بود،وضو گرفت تا چگونگى وضو گرفتن (طهارت) براى نماز را نشانش بدهد.سپس پيامبر مانند او وضو گرفت.آن گاه جبرئيل برخاست و با آن [وضو] نماز خواند و پيامبر صلى الله عليه و آله هم با او نماز گزارد.
13.المناقب ،ابن شهرآشوب:جبرئيل،پيام خداوند متعال را به پيامبر صلى الله عليه و آله رساند....سپس جبرئيل نزد پيامبر صلى الله عليه و آله مى آمد و جز با اجازه اش به او نزديك نمى شد.روزى در بالاى
ص: 39
فَغَمَزَ بِعَقِبِهِ بِناحِيَةِ الوادي،فَانفَجَرَ عَينٌ،فَتَوَضَّأَ جَبرَئيلُ وتَطَهَّرَ الرَّسولُ ثُمَّ صَلَّى الظُّهرَ،وهِيَ أوَّلُ صَلاةٍ فَرَضَهَا اللّهُ تَعالى. (1)
14.المناقب لابن شهرآشوب: العِباداتُ لَم يُشرَع مِنها مُدَّةَ مُقامِهِ بِمَكَّةَ إلَّاالطَّهارَةُ وَالصَّلاةُ،وكانَت فَرضاً عَلَيهِ وسُنَّةً لِاُمَّتِهِ،ثُمَّ فُرِضَتِ الصَّلَواتُ الخَمسُ بَعدَ إسرائِهِ وذلِكَ فِي السَّنَةِ التّاسِعَةِ مِن نُبُوَّتِهِ،فَلَمّا تَحَوَّلَ إلَى المَدينَةِ فُرِضَ صِيامُ شَهرِ رَمَضانَ فِي السَّنَةِ الثّانِيَةِ مِنَ الهِجرَةِ في شَعبانَ،وحُوِّلَتِ القِبلَةُ،وفُرِضَ زَكاةُ الفِطرِ،وفُرِضَت فيها صَلاةُ العيدِ،وكانَ فَرضُ الجُمُعَةِ في أوَّلِ الهِجرَةِ بَدَلاً مِن صَلاةِ الظُّهرِ،ثُمَّ فُرِضَت زَكاةُ الأَموالِ،ثُمَّ الحَجُّ وَالعُمرَةُ،وَالتَّحليلُ وَالتَّحريمُ،وَالحَظرُ (2)وَالإِباحَةُ، والاِستِحبابُ وَالكِراهَةُ،ثُمَّ فُرِضَ الجِهادُ،ثُمَّ وِلايَةُ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام. (3)
15.الإمام الصادق عليه السلام -في بَيانِ كَيفِيَّةِ تَشريعِ الصَّلاةِ في لَيلَةِ المِعراجِ بَعدَ أن أمَرَ اللّهُ نَبِيَّهُ بِالوُضوءِ مِن ماءٍ يَسيلُ مِن ساقِ عَرشِهِ-:ثُمَّ أوحَى اللّهُ عز و جل إلَيهِ:«يا مُحَمَّدُ،استَقبِلِ الحَجَرَ الأَسوَدَ وكَبِّرني عَلى عَدَدِ حُجُبِي»،فَمِن أجلِ ذلِكَ صَارَ التَّكبيرُ سَبعاً؛لِأَنَّ الحُجُبَ سَبعٌ«فَافتَتِح عِندَ انقِطاعِ الحُجُبِ»،فَمِن أجلِ ذلكَ صارَ الاِفتِتاحُ سُنَّةً، وَالحُجُبُ مُتَطَابِقَةٌ بَينَهُنَّ بِحارُ النّورِ،وذلِكَ النّورُ الَّذي أنزَلَهُ اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله؛فَمِن أجلِ ذلِكَ صارَ الاِفتِتاحُ ثَلاثَ مَرّاتٍ لِافتِتاحِ الحُجُبِ ثَلاثَ مَرّاتٍ،فَصارَ التَّكبيرُ سَبعاً وَالِافتِتاحُ ثَلاثاً.
فَلَمّا فَرَغَ مِنَ التَّكبيرِ وَالاِفتِتاحِ أوحَى اللّهُ إلَيهِ:«سَمِّ بِاسمي»،فَمِن أجلِ ذلكَ9.
ص: 40
مكّه نزد پيامبر آمد و پاشنۀ پايش را در گوشه اى از درّه به زمين كوبيد.چشمه اى جوشيد.جبرئيل وضو ساخت و پيامبر صلى الله عليه و آله وضو گرفت و نماز ظهر را خواند و آن نخستين نمازى بود كه خداوند متعال واجب كرد.
14.المناقب ،ابن شهرآشوب:در مدّتى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در مكّه بود،هيچ عبادتى تشريع نشد، مگر طهارت و نماز كه بر او،واجب و براى امّت،سنّت (مستحبّ مؤكّد) بود.پس از معراج و در سال نهم بعثت،نمازهاى پنجگانه واجب شد.پس از هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله به مدينه و در شعبان سال دوم هجرت،روزه واجب گشت،قبله تغيير كرد و زكات روزه (فطريه) و نماز عيد،واجب شد.فريضۀ نماز جمعه در سال نخست هجرت نيز جاى گزين نماز ظهر روز جمعه شده بود.سپس زكات دارايى ها واجب شد.پس از آن،حج و عمره و حلال و حرام و امور ممنوع و مجاز و استحباب و كراهت و نيز جهاد و ولايت امير مؤمنان عليه السلام مقرّر شدند.
15.امام صادق عليه السلام -در بيان چگونگى تشريع نماز در شب معراج،پس از فرمان خدا به پيامبر صلى الله عليه و آله تا از آب جارى شده از پايۀ عرشش وضو بگيرد-:سپس خداوند فرمود:
«اى محمّد! به حجر الأسود،رو كن و به تعداد حجاب هاى من،تكبير بگو»و به همين دليل،در آغاز نماز،هفت تكبير مى گويند؛زيرا حجاب ها هفت عددند،«و چون حجاب ها كنار رفتند،قرائت را آغاز كن»و از همين جا بود كه تكبير آغازين، رسم شد و چون حجاب ها سه طبقه بودند،به تعداد نورهاى نازل شده بر محمّد، تكبير آغازين سه بار شد و به همين دليل،هفت تكبير [پيشين] و سه تكبير آغازين داريم.
و هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله از تكبير و آغاز نماز فارغ شد،خداوند عز و جل فرمود:«پس مرا با اسمم بخوان».از اين رو،«بسم اللّه الرحمن الرحيم؛به نام خداى بخشندۀ مهربان»
ص: 41
جُعِلَ «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» في أوَّلِ السّورَةِ،ثُمَّ أوحَى اللّهُ إلَيهِ:أنِ احمَدني، فَلَمّا قالَ: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» قالَ النَّبِيُّ في نَفسِهِ شُكراً،فَأَوحَى اللّهُ عز و جل إلَيهِ:
«قَطَعتَ حَمدي فَسَمِّ بِاسمي»،فَمِن أجلِ ذلكَ جُعِلَ فِي الحَمدِ «اَلرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» مَرَّتَينِ،فَلَمّا بَلَغَ «وَ لاَ الضّالِّينَ» قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله:الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمينَ؛شُكراً، فَأَوحَى اللّهُ إلَيهِ:«قَطَعتَ ذِكري فَسَمِّ بِاسمي»،فَمِن أجلِ ذلكَ جُعِلَ «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» في أوَّلِ السّورَةِ.
ثُمَّ أوحَى اللّهُ عز و جل إلَيهِ:«اقرَأ-يا مُحَمَّدُ-نِسبَةَ رَبِّكَ تَبَارَكَ و تَعالى: «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ * اَللّهُ الصَّمَدُ * لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ * وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ»» ،ثُمَّ أمسَكَ عَنهُ الوَحيُ،فَقالَ رَسولُ اللّهُ صلى الله عليه و آله:الواحِدُ الأَحَدُ الصَّمَدُ،فَأَوحَى اللّهُ إلَيهِ: «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ * وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ» .
ثُمَّ أمسَكَ عَنهُ الوَحيُ،فَقالَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله:كَذلِكَ اللّهُ،كَذلِكَ اللّهُ رَبُّنا،فَلَمّا قالَ ذلِكَ أوحَى اللّهُ إلَيهِ:«اركَع لِرَبِّكَ يَا مُحَمَّدُ»،فَرَكَعَ،فَأَوحَى اللّهُ إلَيهِ وهُوَ راكِعٌ:«قُل:
سُبحَانَ رَبِّيَ العَظيمِ»،فَفَعَلَ ذلِكَ ثَلاثاً.
ثُمَّ أوحَى اللّهُ إِلَيهِ:أنِ ارفَع رَأسَكَ يَا مُحَمَّدُ،فَفَعَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقامَ مُنتَصِباً، فَأَوحَى اللّهُ عز و جل إلَيهِ:أنِ اسجُد لِرَبِّكَ يا مُحَمَّدُ،فَخَرَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ساجِداً،فَأَوحَى اللّهُ عز و جل إلَيهِ:«قُل:سُبحَانَ رَبِّيَ الأَعلى»،فَفَعَلَ ذلِكَ ثَلاثاً،ثُمَّ أوحَى اللّهُ إلَيهِ:«استَوِ جالِساً يا مُحَمَّدُ»،فَفَعَلَ،فَلَمّا رَفَعَ رَأسَهُ مِن سُجودِهِ وَاستَوى جالِساً نَظَرَ إلى عَظَمَتِهِ تَجَلَّت لَهُ،فَخَرَّ ساجِداً مِن تِلقاءِ نَفسِهِ لا لِأَمرٍ أُمِرَ بِهِ،فَسَبَّحَ-أيضاً-ثَلاثاً،فَأَوحَى اللّهُ إلَيهِ:«انتَصِب قائِماً»،فَفَعَلَ،فَلَم يَرَ ما كانَ رَأى مِنَ العَظَمَةِ؛فَمِن أجلِ ذلِكَ
ص: 42
در آغاز سوره قرار داده شد.سپس خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:«مرا ستايش كن»و هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ؛ ستايش،ويژۀ خداى جهانيان است»، پيامبر صلى الله عليه و آله از پيش خود افزود و گفت:«سپاس،خداى را».
خداوند فرمود:«ستايش مرا قطع كردى.دوباره مرا با اسمم بخوان»و از اين رو «الرحمان الرحيم»دو بار در [سورۀ]«حمد»قرار داده شد.پيامبر صلى الله عليه و آله چون به «وَ لاَ الضّالِّينَ؛ و نه گم راهان»رسيد،گفت:«ستايش،ويژۀ پروردگار جهانيان است،او را سپاس».
خداوند به وى وحى كرد و فرمود:«ذكر مرا قطع كردى.مرا با اسمم بخوان».به همين دليل نيز «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» [پس از حمد و] در آغاز سوره،قرار داده شد.
سپس خداوند عز و جل به پيامبر صلى الله عليه و آله وحى فرمود كه:«اى محمّد! نسب نامۀ پروردگارت را بخوان: «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ، اَللّهُ الصَّمَدُ، لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ، وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ؛ بگو:خداوند،يگانه است.
خداوند،بى نياز است.نه زاده و نه زاييده است و هيچ كس همسان او نيست»»و سپس از ارسال وحى به پيامبر صلى الله عليه و آله خوددارى نمود.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گفت:يكتاى يگانۀ بى نياز.
خداوند به او وحى فرمود:«نه زاده و نه زاييده شده است و هيچ كس همسان او نيست»و سپس وحى را از او قطع فرمود.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گفت:چنين است خداوند،چنين است خداوند،پروردگار ما.وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله چنين گفت،خداوند به او وحى كرد:اى محمّد! به پروردگار ركوع كن.او ركوع كرد و خداوند به او،در همان حال كه در ركوع بود،وحى كرد:«بگو:سبحان ربّى العظيم؛پروردگار با شكوه من،منزّه است».[پيامبر] اين ذكر را سه بار گفت.
سپس خداوند به او وحى كرد كه:«اى محمّد! سرت را بلند كن».پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هم سر از ركوع برداشت و راست ايستاد.خداوند عز و جل به او وحى كرد:«اى محمّد! براى پروردگارت سجده كن».پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به سجده افتاد.خداوند به او وحى فرمود:«بگو:
سبحان ربّى الأعلى؛پروردگار والاى من،منزّه است».پيامبر خدا صلى الله عليه و آله اين ذكر را سه بار گفت.سپس خداوند به او وحى كرد كه:«اى محمّد! برخيز و بنشين».پيامبر صلى الله عليه و آله از سجده برخاست.وقتى سرش را از سجده برداشت و نشست،به عظمت شكوهمند او نگريست و از جانب خود-و نه فرمان خدا-به سجده افتاد و سه بار تسبيح خداوند را گفت.آن گاه خداوند به او وحى كرد:«برخيز و بايست».او هم اين كار را كرد؛ولى عظمت پيشين را نديد.از اين رو بود كه نماز،يك ركعت با دو سجده شد.
ص: 43
صَارَتِ الصَّلاةُ رَكعَةً وسَجدَتَينِ.
ثُمَّ أوحَى اللّهُ عز و جل إلَيهِ:«اقرَأ بِالحَمدِ لِلّهِ»،فَقَرَأَها مِثلَ ما قَرَأَ أوَّلاً،ثُمَّ أوحَى اللّهُ عز و جل إلَيهِ:«اقرأ إنا أنزلناه»؛فَإِنَّها نِسبَتُكَ ونِسبَةُ أهلِ بَيتِكَ إلى يَومِ القِيامَةِ».وفَعَلَ فِي الرُّكوعِ مِثلَ ما فَعَلَ فِي المَرَّةِ الأُولى،ثُمَّ سَجَدَ سَجدَةً واحِدَةً،فَلَمّا رَفَعَ رَأسَهُ تَجَلَّت لَهُ العَظَمَةُ فَخَرَّ ساجِداً مِن تِلقاءِ نَفسِهِ لا لِأَمرٍ امِرَ بِهِ،فَسَبَّحَ أيضاً.
ثُمَّ أوحَى اللّهُ إلَيهِ:«ارفَع رَأسَكَ يا مُحَمَّدُ،ثَبَّتَكَ رَبُّكَ»،فَلَمّا ذَهَبَ لِيَقومَ قيلَ:«يا مُحَمَّدُ،اجلِس»،فَجَلَسَ،فَأَوحَى اللّهُ إلَيهِ:«يا مُحَمَّدُ،إذا مَا أنعَمتُ عَلَيكَ فَسَمِّ بِاسمي»،فَأُلهِمَ أن قالَ:بِسمِ اللّهِ وبِاللّهِ ولا إلهَ إلَّااللّهُ،وَالأَسماءُ الحُسنى كُلُّها لِلّهِ، ثُمَّ أوحَى اللّهُ إلَيهِ:«يَا مُحَمَّدُ،صَلِّ عَلى نَفسِكَ وعَلى أهلِ بَيتِكَ»،فَقالَ:صَلَّى اللّهُ عَلَيَّ وعَلى أهلِ بَيتي،وقَد فَعَلَ.
ثُمَّ التَفَتَ فَإِذا بِصُفوفٍ مِنَ المَلائِكَةِ وَالمُرسَلينَ وَالنَّبيّينَ،فَقيلَ:«يا مُحَمَّدُ،سَلِّم عَلَيهِم»،فَقالَ:السَّلامُ عَلَيكُم ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ،فَأَوحَى اللّهُ إلَيهِ:«إنَّ السَّلامَ وَالتَّحِيَّةَ وَالرَّحمَةَ وَالبَرَكَاتِ أنتَ وذُرِّيَّتُكَ»،ثُمَّ أوحَى اللّهُ إلَيهِ ألاّ يَلتَفِتَ يَساراً.
و أوَّلُ آيَةٍ سَمِعَهَا بَعدَ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» و «إِنّا أَنْزَلْناهُ» آيَةُ أصحابِ اليَمينِ وأصحابِ الشِّمالِ؛فَمِن أجلِ ذلِكَ كانَ السَّلامُ واحِدَةً تُجَاهَ القِبلَةِ،ومِن أجلِ ذلِكَ كانَ التَّكبيرُ فِي السُّجودِ شُكراً،وقَولُهُ:سَمِعَ اللّهُ لِمَن حَمِدَهُ؛لِأَنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله سَمِعَ ضَجَّةَ المَلائِكَةِ بِالتَّسبِيحِ وَالتَّحميدِ وَالتَّهليلِ؛فَمِن أجلِ ذلِكَ قالَ:سَمِعَ اللّهُ لِمَن حَمِدَهُ، ومِن أجلِ ذلِكَ صارَتِ الرَّكعَتانِ الأُولَيانِ كُلَّمَا أحدَثَ فيهِما حَدَثاً كانَ عَلى صاحِبِهِما إِعادَتُهُما.فَهذَا الفَرضُ الأَوَّلُ في (1)صَلاةِ الزَّوالِ؛يَعني صَلاةَ الظُّهرِ. (2)1.
ص: 44
سپس خداوند وحى فرمود:«اى محمّد! "حمد" را بخوان»و او همانند بار نخست،آن را خواند.سپس به او وحى فرمود: «إِنّا أَنْزَلْناهُ» را بخوان كه نسب نامۀ تو و خاندانت تا روز قيامت است».
پيامبر صلى الله عليه و آله در ركوع مانند آنچه در بار اوّل كرده بود،انجام داد.سپس يك سجده كرد و زمانى كه سر از سجده برداشت،عظمت خداوند بر او تجلّى كرد و از جانب خود (و نه يه فرمان خداوند) به سجده افتاد و تسبيح خدا گفت.سپس خداوند به او وحى كرد كه:«اى محمّد! سرت را بلند كن.پروردگارت تو را استوار ساخت».تا خواست برخيزد،به او گفته شد:«اى محمّد ! بنشين»و او نشست.
خداوند به او وحى فرمود:«اى محمّد! به خاطر نعمتى كه به تو دادم،نام مرا ياد كن».و به او الهام شد كه بگويد:«به نام خدا و به يارى خدا ! هيچ معبودى جز خداوند يكتا نيست و نيكوترين نام ها همه،از آنِ خداست».
سپس به او وحى فرمود:«اى محمّد ! بر خود و خاندانت درود بفرست».و او گفت:
«خدا بر من و خاندانم درود فرستد!».خدا هم چنين كرد.
او سپس به صفوف فرشتگان،پيامبران و فرستادگان الهى توجّه كرد.به او گفته شد:
«اى محمّد! به آنها سلام بده».او گفت:سلام و رحمت و بركات خدا بر شما!
خدا به او وحى فرمود:«اى محمّد! بى گمان،سلام و درود و رحمت و بركت ها،تو و فرزندانت هستيد».سپس خدا به او فرمان داد كه به سمت چپ توجّه نكند و نخستين آيه اى كه پس از «قُلْ هُوَ اللّهُ» و «إِنّا أَنْزَلْناهُ...» شنيد،آيۀ اصحاب يمين و اصحاب شمال بود.از آن رو،در نماز،يك بار سلام به سمت قبله قرار داده شد و نيز تكبير براى رفتن به سجده به شكرانه [ى مشاهدۀ نعمت هاى اصحاب يمين].
و«سمع اللّه لمن حمده؛خداوند به هر كس كه حمدش كند،گوش مى دهد»از آن جا آمد كه پيامبر صلى الله عليه و آله صداى نالۀ فرشتگان را به تسبيح و حمد و«لا إله إلّااللّه»شنيد و اين جا بود كه گفت:«سمع اللّه لمن حمده».و از اين رو دو ركعت اوّل به گونه اى اند كه هر اتفاقى در آنها بيفتد،نمازگزار بايد آنها را دوباره به جا بياورد؛زيرا آنها واجب نخستين الهى اند و اين اوّلين فريضۀ الهى يا همان نماز نميروز،يعنى نماز ظهر است.
ص: 45
16.علل الشرائع عن إسحاق بن عمّار: سَأَلتُ أبَا الحَسَنِ موسَى بنَ جَعفَرٍ عليه السلام:كَيفَ صارَتِ الصَّلاةُ رَكعَةً وسَجدَتينِ؟وكَيفَ إذا صارَت سَجدَتَينِ لَم تَكُن رَكعَتَينِ؟فَقالَ:
إذا سَأَلتَ عَن شَيءٍ فَفَرِّغ قَلبَكَ لِتَفهَمَ:
إنَّ أوَّلَ صَلاةٍ صَلّاها رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إنَّما صَلّاها فِي السَّماءِ بَينَ يَدَيِ اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى،قُدّامَ عَرشِهِ جَلَّ جَلالُهُ،وذلِكَ أنَّهُ لَمّا اسرِيَ بِهِ وصارَ عِندَ عَرشِهِ تَبارَكَ وتَعالى،فَتَجَلّى لَهُ عَن وَجهِهِ حَتّى رَآهُ بِعَينِهِ،قالَ:«يا مُحَمَّدُ ! ادنُ مِن صادٍ (1)، فَاغسِل مَساجِدَكَ وطَهِّرها وصَلِّ لِرَبِّكَ»،فَدَنا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إلى حَيثُ أمَرَهُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى،فَتَوَضَّأَ فَأَسبَغَ وُضوءَهُ،ثُمَّ استَقبَلَ الجَبّارَ تَبارَكَ وتَعالى قائِماً،فَأَمَرَهُ بِافتِتاحِ الصَّلاةِ،فَفَعَلَ.
فَقالَ:«يا مُحَمَّدُ،اِقرَأ: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» -إلى آخِرِها-»،فَفَعَلَ ذلِكَ،ثُمَّ أمَرَهُ أن يَقرَأَ نِسبَةَ ربِّهِ تَبارَكَ وتَعالى: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ * اَللّهُ الصَّمَدُ» ثُمَّ أمسَكَ عَنهُ القَولَ،فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ * اَللّهُ الصَّمَدُ» ،فَقالَ:«قُل: «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ * وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ»» ، فَأَمسَكَ عَنهُ القَولَ،فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:«كَذلِكَ اللّهُ رَبّي،كَذلِكَ اللّهُ رَبّي،كَذلِكَ اللّهُ رَبّي».
فَلَمّا قالَ ذلِكَ قالَ:«اِركَع يا مُحَمَّدُ لِرَبِّكَ»،فَرَكَعَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله،فَقالَ لَهُ وهُوَ راكِعٌ:قُل:«سُبحانَ رَبِّيَ العَظيمِ وبِحَمدِهِ»،فَفَعَلَ ذلِكَ ثَلاثاً،ثُمَّ قالَ:«اِرفَع رَأسَكَ يا مُحَمَّدُ»،فَفَعَلَ ذلِكَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله،فَقام مُنتَصِباً بَينَ يَدَيِ اللّهِ عز و جل،فَقالَ:«اُسجُد يا مُحَمَّدُ لِرَبِّكَ»،فَخَرَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ساجِداً،فَقالَ:قُل:«سُبحانَ رَبِّيَ الأَعلى وبِحَمدِهِ»،فَفَعَلَ ذلِكَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ثَلاثاً،فَقالَ لَهُ:«اِستَوِ جالِساً يا مُحَمَّدُ»،فَفَعَلَ،).
ص: 46
16.علل الشرائع -به نقل از اسحاق بن عمّار-:از امام كاظم عليه السلام پرسيدم:چگونه نماز،يك ركعت و دو سجده شد؟و چگونه دو سجده و دو ركعت نشد؟
فرمود:«هنگامى كه از چيزى پرسيدى،دلت را از چيزهاى ديگر خالى كن تا بفهمى.
نخستين نمازى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله خواند،در آسمان ها و در پيشگاه خداى-تبارك و تعالى -و جلوى عرش خداى عز و جل بود.اين گونه بود كه شبى او را به نزد عرش خداى-تبارك و تعالى-بردند و خدا خود را بر او تجلّى داد تا محمّد به او بنگرد.فرمود:"اى محمّد! به آب جارى پايۀ عرش نزديك شو و اعضاى سجده ات را بشوى و آن را پاك كن و براى خدايت نماز بگزار".پيامبر خدا به همان جايى كه خداى-تبارك و تعالى-فرمان داده بود،نزديك شد و وضويش را كامل گرفت و رو به روى خداى خجستۀ متعال ايستاد و خداوند،او را به آغاز نماز فرمان داد و او چنين كرد.
خداوند فرمود:"اى محمّد! «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» را تا آخر بخوان".پيامبر صلى الله عليه و آله چنين كرد.سپس خداوند به او فرمان داد كه نسب نامۀ خدايش-تبارك و تعالى-: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ، اَللّهُ الصَّمَدُ؛ به نام خداوند بخشندۀ مهربان.بگو:
خدا يگانه است.خدا بى نياز است»را بخواند و ديگر چيزى نگفت.
پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ، اَللّهُ الصَّمَدُ» و خداوند فرمود:"بگو: «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ، وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ؛ نه زاده و نه زاييده شده و نه كسى مانند و همتاى اوست»".و ديگر سخن نگفت.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گفت:چنين است خداوند يكتا،پروردگار من.چنين است خداوند يكتا، پروردگار من.چنين است خداوند يكتا،پروردگار من.
هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله اين جمله راگفت،خدا فرمود:"اى محمّد! براى پروردگارت ركوع كن".پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ركوع كرد و خدا در همان ركوع به او فرمود:"بگو:سبحان ربّى العظيم و بحمده؛پروردگار باشكوه من،منزّه است و او را مى ستايم" و پيامبر صلى الله عليه و آله سه بار گفت.
سپس خدا فرمود:"اى محمّد! سرت را [از ركوع] بلند كن" و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله چنين كرد و در برابر خدا،صاف ايستاد.
خداوند فرمود:"اى محمّد! براى خدايت سجده كن" و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به سجده افتاد.
خدا فرمود:"بگو:سبحان ربّى الأعلى و بحمده؛پروردگار والاى من،منزّه است و او را مى ستايم" و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله سه بار گفت.
ص: 47
فَلَمَّا استَوى جالِساً ذَكَرَ جَلالَ رَبِّهِ جَلَّ جَلالُهُ،فَخَرَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ساجِداً مِن تِلقاءِ نَفسِهِ لا لِأَمرٍ أمَرَهُ رَبُّهُ عز و جل،فَسَبَّحَ أيضاً ثَلاثاً،فَقالَ:«اِنتَصِب قائِماً»،فَفَعَلَ،فَلَم يَرَ ما كانَ رَأى مِن عَظَمَةِ رَبِّهِ جَلَّ جَلالُهُ.فَقالَ لَهُ:«اِقرأ يا مُحَمَّدُ،وَافعَل كَما فَعَلتَ فِي الرَّكعَةِ الاُولى»،فَفَعَلَ ذلِكَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله،ثُمَّ سَجَدَ سَجدَةً واحِدَةً،فَلَمّا رَفَعَ رَأسَهُ ذَكَرَ جَلالَةَ رَبِّهِ تَبارَكَ وتَعالى الثّانِيَةَ،فَخَرَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ساجِداً مِن تِلقاءِ نَفسِهِ لا لِأَمرٍ أمَرَهُ رَبُّهُ عز و جل،فَسَبَّحَ أيضاً.
ثُمَّ قالَ لَهُ:«اِرفَع رَأسَكَ ثَبَّتَكَ اللّهُ،وَاشهَد أن لا إلهَ إلَّااللّهُ،وأنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللّهِ،وأنَّ السّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيبَ فيها،وأنَّ اللّهَ يَبعَثُ مَن فِي القُبورِ،اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،وَارحَم مُحَمَّداً وآلَ مُحَمَّدٍ،كَما صَلَّيتَ وبارَكتَ وتَرَحَّمتَ ومَنَنتَ عَلى إبراهيمَ وآلِ إبراهيمَ إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ،اللّهُمَّ تَقَبَّل شَفاعَتَهُ في امَّتِهِ وَارفَع دَرَجَتَهُ»،فَفَعَلَ،فَقالَ:«سَلِّم يا مُحَمَّدُ،استَقبِل (1)»،فَاستَقبَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله رَبَّهُ تَبارَكَ وتَعالى وتَقَدَّسَ وَجهُهُ مُطرِقاً،فَقالَ:«السَّلامُ عَلَيكَ»،فَأَجابَهُ الجَبّارُ جَلَّ جَلالَهُ فَقالَ:«وعَلَيكَ السَّلامُ يا مُحَمَّدُ،بِنِعمَتي قَوَّيتُكَ عَلى طاعَتي،وبِعِصمَتي إيّاكَ اتَّخَذتُكَ نَبِيّاً وحَبيباً».
ثُمَّ قالَ أبُو الحَسَنِ عليه السلام:وإنَّما كانَتِ الصَّلاةُ الَّتي امِرَ بِها رَكعَتَينِ وسَجدَتَينِ، وهُوَ صلى الله عليه و آله إنَّما سَجَدَ سَجدَتَينِ في كُلِّ رَكعَةٍ عَمّا أخبَرتُكَ مِن تَذَكُّرِهِ لِعَظَمَةِ رَبِّهِ تَبارَكَ وتَعالى،فَجَعَلَهُ اللّهُ عز و جل فَرضاً. (2)
17.سنن الترمذي عن أنس: فُرِضَت عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله لَيلَةَ اسرِيَ بِهِ الصَّلواتُ خَمسينَ،ثُمَّ5.
ص: 48
خداوند به او فرمود:"اى محمّد! راست بنشين" و پيامبر صلى الله عليه و آله چنين كرد و چون صاف نشست،جلالت و شُكوه پروردگارش را ياد كرد و به اختيار خود و نه فرمان الهى،به سجده رفت و سه بار ديگر تسبيح گفت.خدا فرمود:"برخيز و راست بايست" و پيامبر صلى الله عليه و آله چنين كرد و ديگر،آن عظمت و شكوه خداى جليل را نديد.
خداوند به او فرمود:"اى محمّد! بخوان و همان كارهاى ركعت اوّل را بكن" و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله چنين كرد و سپس يك سجده كرد و چون سربرداشت دوباره جلالت خدايش -تبارك و تعالى-را ياد كرد و به اختيار خود و نه فرمان الهى به سجده رفت و دوباره تسبيح گفت.
آن گاه خداوند به او فرمود:"سرت را بلند كن كه خدا استوارت بداشت.گواهى ده كه جز خداوند يكتا،معبودى نيست و محمّد،فرستادۀ خداست و قيامت،بى هيچ ترديدى،آمدنى است و خداوند،همۀ خفتگان در قبرها را بر مى انگيزد.[سپس بگو:] خدايا! بر محمّد و خاندانش درود فرست و بر محمّد و خاندانش رحم كن،همان گونه كه بر ابراهيم و خاندانش درود فرستادى و بركت دادى و رحم آوردى و منّت نهادى، كه تو ستوده و بزرگوارى.خدايا! شفاعت پيامبر را در حق امّتش بپذير و درجاتش را بالا ببر".
او چنين كرد.و خداوند فرمود:"اى محمّد! سلام بده،و رو به رو بايست".
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله سر به زير در برابر پروردگار متعال و مبارك و منزّهش ايستاد و گفت:سلام بر تو!
خداى جبّار باشُكوه به او پاسخ داد و فرمود:"و بر تو سلام،اى محمّد! به نعمتم،تو را بر اطاعتم نيرو دادم و با محافظتم از تو،تو را پيامبر و دوست خودم كردم"».
امام كاظم عليه السلام سپس فرمود:«نمازى كه به آن فرمان داده شد،دو ركعت و دو سجده بود و پيامبر صلى الله عليه و آله از آن رو در هر ركعت،دو سجده كرد كه به تو خبر دادم و آن يادآورى عظمت خدايش-تبارك و تعالى-بود و خداى عز و جل هم آن را واجب كرد».
17.سنن الترمذى -به نقل از انس-:شبى كه پيامبر صلى الله عليه و آله به معراج برده شد،پنجاه نماز بر او
ص: 49
نُقِصَت حتى جُعِلَت خَمساً،ثُمَّ نودِيَ:يا مُحَمَّدُ،إنَّهُ لا يُبَدَّلُ القَولُ لَدَيَّ بِأَنَّ لَك بِهذِهِ الخَمسِ خَمسينَ. (1)
راجع:ح 208.
18 .الإمام زين العابدين عليه السلام -لِمَن قالَ لَهُ:مَتى فُرِضَتِ الصَّلاةُ عَلَى المُسلِمينَ عَلى ما هُمُ اليَومَ عَلَيهِ؟قال-:بِالمَدينَةِ حِينَ ظَهَرَتِ الدَّعوَةُ وقَوِيَ الإِسلامُ وكَتَبَ اللّهُ عز و جل عَلَى المُسلِمينَ الجِهادَ،وزادَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فِي الصَّلاةِ سَبعَ رَكَعاتٍ:فِي الظُّهرِ رَكعَتَينِ،وفِي العَصرِ رَكعَتَينِ،وفِي المَغرِبِ رَكعَةً،وفِي العِشاءِ الآخِرَةِ رَكعَتَينِ،وأقَرَّ الفَجرَ عَلى ما فُرِضَت؛لِتَعجيلِ نُزولِ مَلائِكَةِ النَّهارِ مِنَ السَّماءِ،ولِتَعجيلِ عُروجِ مَلائِكَةِ اللَّيلِ إلَى السَّماءِ،وكانَ مَلائِكَةُ اللَّيلِ ومَلائِكَةُ النَّهارِ يَشهَدونَ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله صَلاةَ الفَجرِ،فَلِذلِكَ قالَ اللّهُ عز و جل: «وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً» (2) يَشهَدُهُ المُسلِمونَ،ويَشهَدُهُ مَلائِكَةُ النَّهارِ ومَلائِكَةُ اللَّيلِ. (3)
19.الإمام الباقر عليه السلام: عَشرُ رَكَعاتٍ:رَكعَتانِ مِنَ الظُّهرِ،ورَكعَتانِ مِنَ العَصرِ،ورَكعَتَا الصُّبحِ،ورَكعَتَا المَغرِبِ،ورَكعَتَا العِشاءِ الآخِرَةِ،لا يَجوزُ الوَهمُ فيهِنَّ،ومَن وَهَمَ في شَيءٍ مِنهُنَّ استَقبَلَ الصَّلاةَ استِقبالاً،وهِيَ الصَّلاةُ الَّتي فَرَضَهَا اللّهُ عز و جل عَلَى المُؤمِنينَ فِي القُرآنِ،وفَوَّضَ إلى مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله فَزادَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله فِي الصَّلاةِ سَبعَ رَكَعاتٍ،وهِيَ سُنَّةٌ لَيسَ فيها قِراءَةٌ،إنَّما هُوَ تَسبيحٌ وتَهليلٌ وتَكبيرٌ ودُعاءٌ،فَالوَهمُ إنَّما يَكونُ فيهِنَّ،2.
ص: 50
واجب گرديد و سپس كاسته و پنج نماز شد و آن گاه به او ندا شد:«اى محمّد! چنين است كه سخن نزد من تغيير نمى يابد.تو با همين پنج نماز،[پاداش] پنجاه [نماز] دارى».
ر.ك:ح 208.
18 .امام زين العابدين عليه السلام -خطاب به كسى كه به ايشان گفت:نمازى كه مسلمانان اكنون مى خوانند،كِى بر آنان واجب شد؟-:در مدينه و هنگامى كه دعوت پيامبر صلى الله عليه و آله بالا گرفت و اسلام نيرومند شد و خداوند عز و جل جهاد را بر مسلمانان واجب كرد،پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هفت ركعت بر نماز افزود:دو ركعت در هر يك از نمازهاى ظهر و عصر، يك ركعت در مغرب و دو ركعت در نماز عشا،و نماز صبح را بر همان حالت كه خداوند واجب فرموده بود،باقى گذاشت؛زيرا فرشتگان صبح و شب،در نماز صبح پيامبر خدا صلى الله عليه و آله حاضر مى شدند و فرشتگان روز،شتاب مى كردند كه از آسمان فرود بيايند و فرشتگان شب،شتاب داشتند به آسمان بروند و اين،همان سخن خداى متعال است:«و قرائت فجر را [به پا دار] كه مشهود [همگان] است»،يعنى مشهود مسلمانان و فرشتگان روز و شب.
19.امام باقر عليه السلام: ده ركعت از نمازها:دو ركعت [اوّل] ظهر و عصر و مغرب و عشا و نماز صبح،با وهم و شك سازگار نيستند و هر كس در اين ده ركعت شك كند،دوباره بايد نمازش را بخواند و اين،همان نمازى است كه خداوند در قرآن بر مؤمنان واجب كرد و به محمّد صلى الله عليه و آله واگذار نمود و پيامبر هفت ركعت بر آن افزود و اين هفت ركعت،سنّت نهاده شدۀ پيامبر صلى الله عليه و آله است كه قرائت [قرآن] در آن [واجب] نيست؛ بلكه تنها تسبيح و تهليل و تكبير و دعاست،و شك،در اينها راه مى يابد [و راه
ص: 51
فَزادَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله في صَلاةِ المُقيمِ غَيرِ المُسافِرِ رَكعَتَينِ فِي الظُّهرِ وَالعَصرِ وَالعِشاءِ الآخِرَةِ،ورَكعَةً فِي المَغرِبِ لِلمُقيمِ وَالمُسافِرِ. (1)
20.الإمام الرضا عليه السلام -فيما جَمَعَهُ الفَضلُ بنُ شاذانَ مِن كَلامِهِ في عِلَلِ الفَرائِضِ-:فَإِن قالَ [قائِلٌ]:فَلِمَ جُعِلَ أصلُ الصَّلاةِ رَكعَتَينِ،ولِمَ زيدَ عَلى بَعضِها رَكعَةٌ وعَلى بَعضِها رَكعَتانِ ولَم يُزَد عَلى بَعضِها شَيءٌ؟قيلَ:لِأَنَّ أصلَ الصَّلاةِ إنَّما هِيَ رَكعَةٌ واحِدَةٌ،لِأَنَّ أصلَ العَدَدِ واحِدٌ،فَإِن نَقَصَت مِن واحِدَةٍ فَلَيسَت هِيَ صَلاةٌ،فَعَلِمَ اللّهُ عز و جل أنَّ العِبادَ لا يُؤَدّونَ تِلكَ الرَّكعَةَ الواحِدَةَ الَّتي لا صَلاةَ أقَلُّ مِنها بِكَمالِها وتَمامِها وَالإِقبالِ عَلَيها،فَقَرَنَ إلَيها رَكعَةً اخرى لِيَتِمَّ بِالثّانِيَةِ ما نَقَصَ مِنَ الاُولى،فَفَرَضَ اللّهُ عز و جل أصلَ الصَّلاةِ رَكعَتَينِ.
ثُمَّ عَلِمَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله أنَّ العِبادَ لا يُؤَدّونَ هاتَينِ الرَّكعَتَينِ بِتَمامِ ما امِروا بِهِ وكَمالِهِ،فَضَمَّ إلَى الظُّهرِ وَالعَصرِ وَالعِشاءِ الآخِرَةِ رَكعَتَينِ رَكعَتَينِ،لِيَكونَ فيها تَمامُ الرَّكعَتَينِ الأُولَيَينِ،ثُمَّ عَلِمَ أنَّ صَلاةَ المَغرِبِ يَكونُ شُغُلُ النّاسِ في وَقتِها أكثَرَ؛ لِلاِنصِرافِ إلَى الإِفطارِ والأَكلِ وَالشُّرب وَالوُضوءِ وَالتَّهيِئَةِ لِلمَبيتِ،فَزادَ فيها رَكعَةً واحِدَةً لِيَكونَ أخَفَّ عَلَيهِم،ولِأَن تَصيرَ رَكَعاتُ الصَّلاةِ فِي اليَومِ وَاللَّيلَةِ فَرداً،ثُمَّ تَرَكَ الغَداةَ عَلى حالِها لِأَنَّ الاِشتِغالَ في وَقتِها أكثَرُ وَالمُبادَرَةَ إلَى الحَوائِجِ فيها أعَمُّ، ولِأَنَّ القُلوبَ فيها أخلى مِنَ الفِكرِ لِقِلَّةِ مُعامَلاتِ النّاسِ بِاللَّيلِ ولِقِلَّةِ الأَخذِ وَالإِعطاءِ،فَالإِنسانُ فيها أقبَلُ عَلى صَلاتِهِ مِنهُ في غَيرِها مِنَ الصَّلَواتِ،لِأَنَّ الفِكرَ أقَلُّ لِعَدَمِ العَمَلِ مِنَ اللَّيلِ....8.
ص: 52
جبران دارد].پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در نماز كسى كه مسافر نيست،دو ركعت در ظهر و عصر و عشا افزود و يك ركعت هم به نماز مغرب براى مقيم و مسافر افزود.
20.امام رضا عليه السلام -در آنچه فضل بن شاذان از سخنان ايشان در حكمت تشريع واجبات گرد آورده است-:اگر كسى بپرسد:«چرا اصل نماز،دو ركعت قرار داده شد و در برخى،يك و در برخى،دو ركعت افزوده شده است و برخى افزوده اى ندارند؟»، گفته مى شود:اصل نماز،يك ركعت است؛چون كمتر از يك،كه عددى نيست و نماز شكل نمى گيرد؛ولى خدا مى دانست كه مردم نمى توانند آن يك ركعت را [نيز] به تمام و كمال و با توجّه كامل به جا بياورند و از اين رو،نمازى برايشان تحقّق نمى يابد.پس،يك ركعت ديگر همراه آن كرد تا كاستى ركعت اوّل را با آن،جبران كنند و بدين گونه خداوند،نماز واجب را دو ركعت قرار داد.
آن گاه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نيز دانست كه بندگان،اين دو ركعت را به تمام و كمال، مطابق آنچه فرمان يافته اند،به جا نمى آورند.دو ركعت به هر يك از نمازهاى ظهر و عصر و عشا افزود تا دو ركعت فريضۀ اصلى،كامل شود و چون مى دانست كه مردم در وقت مغرب گرفتارند و در پى افطار و خوردن و نوشيدن و شستن و تهيّه و تدارك كارهاى شبانه هستند،تنها يك ركعت بر نماز مغرب افزود تا بر آنان سبك آيد و مجموع ركعات نماز در شبانه روز فرد شود،و نماز صبح را به حال خود نهاد؛ چون گرفتارى در وقت آن،بيشتر و در پى نيازها بودن عمومى تر است و نيز دل مشغولى ها در آن زمان،كمتر است؛زيرا معامله ها و داد و ستد در شب كمتر است و انسان به نماز صبحش بيشتر از ديگر نمازها توجّه دارد؛زيرا چون در شب كمتر كار كرده،كمتر انديشناك است.
ص: 53
فَإن قالَ:فَلِمَ جُعِلَ صَلاةُ السُّنَّةِ أربَعاً وثَلاثينَ رَكعَةً؟قيلَ:لِأَنَّ الفَريضَةَ سَبعَ عَشرَةَ رَكعَةً،فَجُعِلَتِ السُّنَّةُ مِثلَيِ الفَريضَةِ كَمالاً لِلفَريضَةِ.
فَإِن قالَ:فَلِمَ جُعِلَ صَلاةُ السُّنَّةِ في أوقاتٍ مُختَلِفَةٍ ولَم تُجعَل في وَقتٍ واحِدٍ؟ قيلَ:لِأَنَّ أفضَلَ الأَوقاتِ ثَلاثَةٌ:عِندَ زَوالِ الشَّمسِ،وبَعدَ المَغرِبِ،وبِالأَسحارِ.
فَأَحَبَّ أن يُصَلّى لَهُ في هذِهِ الأَوقاتِ الثَّلاثَةِ؛لِأَنَّهُ إذا فُرِّقَتِ السُّنَّةُ في أوقاتٍ شَتّى كانَ أداؤُها أيسَرَ وأخَفَّ من أن تُجمَعَ كُلُّها في وَقتٍ واحِدٍ. (1)
راجع:ح 338.1.
ص: 54
و اگر كسى بپرسد:«چرا نمازهاى نافله،سى و چهار ركعت قرار داده شده اند؟»، پاسخ،آن است كه نمازهاى واجب هفده ركعت اند و نافله دو برابر آن وضع شد تا تكميل فريضه باشند.
و اگر بپرسد:«چرا نمازهاى نافله را در وقت هاى گوناگون و نه يك وقت قرار دادند؟»،گفته مى شود:چون برترين وقت ها،سه وقت است:هنگام زوال خورشيد و پس از مغرب و سحرها،و خداوند دوست داشت كه در اين وقت هاى سه گانه، برايش نماز بگزارند؛زيرا اگر نمازهاى نافله در وقت هاى پراكنده توزيع شوند،اداى آنها آسان تر و سبك بارتر از آن است كه همۀ آنها در يك وقت گرد آورده شوند.
ر.ك:ح 338.
ص: 55
پژوهشى در بارۀ چگونگى تشريع نماز در اسلام (1)
نماز،نماد عبادت و جلوۀ عبوديت مؤمنان در برابر خداى خويش است و در همۀ اديان توحيدى (2)و حتى آيين هاى غير توحيدى، (3)به شكل هاى گوناگونى وجود داشته است.نماز در حجاز و جزيرة العرب نيز شناخته شده بوده و برگزار مى شده است،اگر چه به تعبير قرآن،برخى اعراب جاهلى به جاى نماز،تنها دست افشانى مى كرده و آواز مى خوانده اند. (4)
افزون بر اين،وجود اديان ابراهيمى در عربستان و باقى ماندن نسل ابراهيم عليه السلام و فرزندان اسماعيل عليه السلام در مكّه نيز مى توانند اين احتمال را تقويت كنند كه برخى افرادِ معتقد به دين حنيف ابراهيم،نماز را مى شناخته و چه بسا آن را بر پا مى داشته اند. (5)
در اين ميان،پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نيز كه از آغاز زندگى از فيض همراهى فرشتۀ بزرگ الهى و موهبت راه نمايى خداوند،برخوردار (6)و از نسل ابراهيم و اسماعيل و داراى
ص: 56
فطرت حنيف و سرشتى پاك بوده، (1)بى ترديد،بندگى خويش را به گونه اى به درگاه خداى يكتا ابراز مى نموده است.اگر چه هيچ سندى،عبادت و يا حضور ايشان را در كنيسه و كليسايى گزارش نكرده است،اما امام على عليه السلام حضور منظّم و سالانۀ ايشان را در غار حرا خبر داده (2)كه به احتمال فراوان،گونه اى ارتباط نهان با خداى رحمان و تفكّر و ذكر و عبادت بوده است.اين ارتباط،اندكى پيش از بعثت و در سى و هفت سالگى پيامبر صلى الله عليه و آله به اوج رسيد و رؤياهاى راستين و بشارت هاى جبرئيل،ايشان را آمادۀ دريافت وحى و انجام فرائض الهى نمود.بنا به گزارش ابن شهرآشوب، پيامبر صلى الله عليه و آله در اين دوره،وضو و ركوع و سجود را آموخت.همچنين در چهل سالگى و همزمان با بعثت،حدود نماز را فرا گرفته؛از آن پس،آن را به صورت دو ركعتى و بى آن كه محدود به وقت خاصى باشد،به جا مى آورد. (3)دو يار وفادار پيامبر صلى الله عليه و آله،امام على عليه السلام و خديجۀ كبرا عليها السلام-كه از همان آغاز بعثت به او گرويده بودند-نيز نماز را از ايشان آموختند.برخى گزارش ها از همراهى مكرّر آن دو در برپايى نماز به همراه پيامبر صلى الله عليه و آله در مكّه و يا درّه ها و مخفيگاه هاى اطراف آن حكايت دارند،تا آن جا كه مكّيان و ديگران آنها را ديده و به تدريج،خبر آن در شهر پيچيده است. (4)).
ص: 57
مطابق شمارى از احاديث اين باب، (1)نماز به گونۀ كامل به همراه وضو در جريان عروج پيامبر خدا،به ايشان تعليم داده شد كه اين معنا با سورۀ اسرا-كه در مكّه نازل شده و به موضوع سفر آسمانى پيامبر پرداخته-و مشخّصاً با آيۀ 78 اين سوره (مربوط به تشريع اوقات نماز)،قابل تأييد است.
البته با وجود تعدّد اقوال در بارۀ زمان وقوع معراج،آنچه مسلّم است،اين است كه عروج پيامبر صلى الله عليه و آله به آسمان،در مكّه و پيش از هجرت به مدينه روى داده است. (2)
بنا بر اين،نماز در شكل كامل آن،بر اساس فرمان الهى،در همان مكّه بر پيامبر واجب شده و به احتمال فراوان بر مسلمانان نيز در همان اوان،واجب گرديده است، هر چند دليلى قطعى بر اين،در اختيار نداريم.
ابن شهرآشوب،تشريع اصل نماز را-كه دو ركعتى و فاقد وقت خاصّى بوده-در همان مكّه مى داند كه ابتدا تنها بر پيامبر صلى الله عليه و آله واجب و براى امّت،سنّت بوده است.به نقل او،واجب شدن نماز در قالب نمازهاى پنجگانه،پس از معراج،در سال نهم بعثت، (3)صورت گرفته است.از سوى ديگر،يك روايت كه با سندى معتبر به امام زين العابدين عليه السلام مى رسد،وجوب نماز بر مسلمانان به صورت كنونى را در مدينه و پس از نيرومند شدن اسلام دانسته است. (4)
ص: 58
هر چند نقل ابن شهرآشوب،مستند و يا منسوب به معصوم نيست تا نياز به حلّ تعارض ابتدايىِ آن با روايتِ نقل شده از امام زين العابدين عليه السلام باشد،اما مى توان گفت:سخن ابن شهرآشوب،ناظر به اصل تشريع نمازهاى پنجگانه است كه به تصريح بعضى احاديث،در پى تفويض حقّ قانون گذارى از سوى خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله،ايشان با مشورت جبرئيل،پنج وقت را در هر شبانه روز براى آنها تعيين كرد و به مسلمانان آموخت؛ (1)ولى روايت امام زين العابدين عليه السلام ناظر به تعداد ركعات هر يك از نمازهاى پنجگانه است كه در آغاز تشريع الهى،همگى به صورت دوركعتى بوده و بعداً با تعيين پيامبر صلى الله عليه و آله و تأييد الهى بر شمار ركعات برخى از آنها افزوده شده است. (2)گفتنى است چرايى و چگونگى اين ركعت افزايى نيز در برخى احاديث،بيان شده كه شايستۀ مراجعه است. (3)).
ص: 59
3/1 تَفسيرُ الصَّلاةِ مِن قِبَلِ النَّبِيِّ 9
21.الإمام الباقر عليه السلام: كانَ النّاسُ لا يَدرونَ كَيفَ يُصَلّونَ،فَنَزَلَ جَبرَئيلُ عليه السلام فَقالَ:يا مُحَمَّدُ،أخبِرهُم بِمَواقيتِ صَلاتِهِم. (1)
22.عنه عليه السلام: إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى أمَرَ المُؤمِنينَ بِالصَّلاةِ في كِتابِهِ،فَلَم يَدروا مَا الصَّلاةُ، ولا كَيفَ يُصَلّونَ،فَأَمَرَ اللّهُ عز و جل مُحَمَّداً نَبِيَّهُ صلى الله عليه و آله أن يُبَيِّنَ لَهُم كَيفَ يُصَلّونَ،فَأَخبَرَهُم بِكُلِّ ما افتَرَضَ اللّهُ عَلَيهِم مِنَ الصَّلاةِ مُفَسِّراً،وفَرَضَ الصَّلاةَ فِي القُرآنِ جُملَةً، فَفَسَّرَها رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله في سُنَّتِهِ،وأعلَمَهُم بِالَّذي أمَرَهُم بِهِ مِنَ الصَّلاةِ الَّتي فَرَضَ اللّهُ عَلَيهِم. (2)
23.الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله نَزَلَت عَلَيهِ الصَّلاةُ ولَم يُسَمِّ اللّهُ لَهُم ثَلاثاً ولا أربَعاً،حَتّى كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله هُوَ الَّذي فَسَّرَ ذلِكَ لَهُم.ونَزَلَت عَلَيهِ الزَّكاةُ ولَم يُسَمَّ لَهُم مِن كُلِّ أربَعينَ دِرهَماً دِرهَمٌ،حَتّى كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله هُوَ الَّذي فَسَّرَ ذلِكَ لَهُم. (3)
24.الكافي عن زرارة: كُنتُ قاعِداً عِندَ أبي عَبدِاللّهِ عليه السلام أنَا و حُمرانُ بنُ أعيَنَ،فَقالَ لَهُ حُمرانُ:ما تَقولُ فيما يَقولُ زُرارَةُ وقَد خالَفتُهُ فيهِ؟
فَقالَ أبو عَبدِاللّه عليه السلام:ما هُوَ؟
قالَ:يَزعُمُ أنَّ مَواقيتَ الصَّلاةِ كانَت مُفَوَّضَةً إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله،هُوَ الَّذي وَضَعَها.ه.
ص: 60
21.امام باقر عليه السلام: مردم نمى دانستند چگونه نماز بخوانند.جبرئيل فرود آمد و گفت:اى محمّد! وقت نمازهايشان را به آنان خبر بده.
22.امام باقر عليه السلام: خداوند-تبارك و تعالى-،مؤمنان را در كتابش به نماز فرمان داد؛ولى آنها نفهميدند نماز چيست و چگونه آن را بخوانند.از اين رو خداى عز و جل به محمّد، پيامبرش،فرمان داد تا برايشان روشن كند كه چگونه نماز بخوانند و پيامبر صلى الله عليه و آله نيز نمازهايى را كه خداوند بر مردم واجب كرده بود،برايشان تبيين كرد.خدا نماز را به اجمال در قرآن واجب كرد و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آن را در سيره و عملش معلوم نمود و از نمازى كه خداوند بر ايشان واجب كرده و به آن فرمان داده بود،آگاهشان ساخت.
23.امام صادق عليه السلام: نماز بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نازل شد و خداوند،سه و چهار ركعت نماز را تعيين نكرد تا آن كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بود كه آن را براى مردم تفسير كرد.زكات بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد و مقدار يك درهم از چهل درهم را معيّن نكرد تا آن كه پيامبر صلى الله عليه و آله بود كه آن را برايشان بيان كرد.
24.الكافى -به نقل از زراره-:من با حمران بن اعين نزد امام صادق عليه السلام نشسته بوديم.
حمران به ايشان گفت:در بارۀ سخن زراره كه من با آن مخالفم،چه مى فرماييد؟
امام صادق عليه السلام فرمود:«كدام سخن؟».
حمران گفت:زراره مى پندارد كه تعيين وقت هاى نماز به پيامبر صلى الله عليه و آله واگذار شد و او آنها را مقرّر كرد.
امام صادق عليه السلام فرمود:«تو [دقيقاً] چه مى گويى؟».
ص: 61
فَقالَ أبو عَبدِاللّهِ عليه السلام:فَما تَقولُ أنتَ؟قُلتُ:إنَّ جَبرَئيلَ عليه السلام أتاهُ فِي اليَومِ الأَوَّلِ بِالوَقتِ الأَوَّلِ وفِي اليَومِ الأَخيرِ بِالوَقتِ الأَخيرِ،ثُمَّ قالَ جَبرَئيلُ عليه السلام:ما بَينَهُما وَقتٌ.
فَقالَ أبو عَبدِاللّهِ عليه السلام:يا حُمرانُ،إنَّ زُرارَةَ يَقولُ:إنَّ جَبرَئيلَ عليه السلام إنَّما جاءَ مُشيراً عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله،وصَدَقَ زُرارَةُ،إنَّما جَعَلَ اللّهُ ذلِكَ إلى مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله،فَوَضَعَهُ وأشارَ جَبرَئيلُ عليه السلام بِهِ عَلَيهِ. (1)
25.الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ اللّهَ عز و جل أدَّبَ نَبِيَّهُ فَأَحسَنَ أدَبَهُ،فَلَمّا أكمَلَ لَهُ الأَدَبَ قالَ: «إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ» (2) .ثُمَّ فَوَّضَ إلَيهِ أمرَ الدّينِ وَالاُمَّةِ لِيَسوسَ عِبادَهُ،فَقالَ عز و جل: «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (3) ،وإنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَيَّداً بِروحِ القُدُسِ،لا يَزِلُّ ولا يُخطِئُ في شَيءٍ مِمّا يَسوسُ بِهِ الخَلقَ،فَتَأَدَّبَ بِآدابِ اللّهِ.
ثُمَّ إنَّ اللّهَ عز و جل فَرَضَ الصَّلاةَ رَكعَتَينِ رَكعَتَينِ عَشرَ رَكَعاتٍ،فَأَضافَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إلَى الرَّكعَتَينِ رَكعَتَينِ،وإلَى المَغرِبِ رَكعَةً،فَصارَت عَديلَ الفَريضَةِ،لا يَجوزُ تَركُهُنَّ إلّا في سَفرٍ،وأفرَدَ الرَّكعَةَ فِي المَغرِبِ فَتَرَكَها قائِمَةً فِي السَّفَرِ وَالحَضَرِ،فَأَجازَ اللّهُ عز و جل لَهُ ذلِكَ كُلَّهُ،فَصارَتِ الفَريضَةُ سَبعَ عَشرَةَ رَكعَةً.ثُمَّ سَنَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله النّوافِلَ أربَعاً وثَلاثينَ رَكعَةً مِثلَيِ الفَريضَةِ،فَأَجازَ اللّهُ عز و جل لَهُ ذلِكَ. (4)
راجع:ح 18 و 20 و 31 و 531 و 540.3.
ص: 62
گفتم:جبرئيل در روز اوّل،وقت [نماز] اوّل و در روز آخر،وقت [نماز] آخر را آورد و سپس گفت:ميان اين دو نيز وقت است.
امام صادق عليه السلام فرمود:«اى حمران! زراره مى گويد:جبرئيل نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد و [به وقت ها] اشاره كرد.زراره درست مى گويد.خداوند،اينها را به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وا نهاد و پيامبر هم با اشارۀ جبرئيل،آنها را مقرّر نمود».
25.امام صادق عليه السلام: خداى عز و جل پيامبرش را به نيكويى،ادب آموخت و چون ادب آموزى كامل شد،فرمود:«تو بر اخلاقى بزرگ هستى».سپس كار دين و امّت را به او وا نهاد تا بندگانش را مديريت كند.آن گاه خداوند عز و جل فرمود:«آنچه را رسول خدا برايتان آورده، بگيريد و از آنچه شما را باز داشته،دست بكشيد».پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با روح القدس،استوار و تأييد شد و توفيق يافت.نه لغزيد و نه در هيچ يك از سياست هايش به خطا رفت و به آداب الهى،تأدّب يافت.سپس خداوند،ده ركعت نماز به صورت دوركعتى واجب كرد و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله دو ركعت به برخى و يك ركعت به مغرب افزود و همتاى فريضه شدند،به گونه اى كه جز در سفر،ترك آنها جايز نيست و تنها يك ركعت افزوده در مغرب را در سفر و حضر به حال خود گذاشت.خداى عز و جل نيز همۀ اينها را اجازه داد و نماز واجب،هفده ركعت شد.سپس پيامبر خدا صلى الله عليه و آله سى و چهار ركعت نافله،دو برابر واجب،مقرّر كرد و خداوند عز و جل همۀ اينها را نيز اجازه داد.
ر.ك:ح 531،31،20،18 و 540.
ص: 63
4/1 وُجوبُ الصَّلاةِ
الكتاب:
«إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتاباً مَوْقُوتاً». (1)
الحديث:
26.الإمام الباقر عليه السلام -في قَولِ اللّهِ عز و جل: «إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتاباً مَوْقُوتاً» -:أي مَوجوباً. (2)
27.عنه عليه السلام: بُنِيَ الإِسلامُ عَلى خَمسَةِ أشياءَ:عَلَى الصَّلاةِ،وَالزَّكاةِ،وَالحَجِّ،وَالصَّومِ، وَالوِلايَةِ. (3)
28.الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ اللّهَ افتَرَضَ عَلى امَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله خَمسَ فَرائِضَ:الصَّلاةَ، وَالزَّكاةَ،وَالصِّيامَ،وَالحَجَّ،ووِلايَتَنا. (4)4.
ص: 64
قرآن
«نماز بر مؤمنان،[در اوقات معيّن] مقرّر شده است».
حديث
26.امام باقر عليه السلام -در بيان واژۀ«موقوت»در آيۀ«همانا نماز،بر مؤمنان،كتابى موقوت،قرار داده شد»-:يعنى«موجوب (واجب شده)»؟ (1)
27.امام باقر عليه السلام: اسلام بر پنج چيز بنا شده است:بر نماز،زكات،حج،روزه و ولايت.
28.امام صادق عليه السلام: خداوند بر امّت محمّد صلى الله عليه و آله پنج كار را واجب كرده است:نماز،زكات، روزه،حج و ولايت ما اهل بيت.
ص: 65
29.عنه عليه السلام: إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى أعطى مُحَمَّداً صلى الله عليه و آله شَرائِعَ نوحٍ وإبراهيمَ وموسى وعيسى عليهم السلام...ثُمَّ افتَرَضَ عَلَيهِ فيهَا الصَّلاةَ وَالزَّكاةَ وَالصِّيامَ وَالحَجَّ... (1).
30.عنه عليه السلام -لِمَن قالَ لَهُ:أخبِرني عَنِ الدّينِ الَّذِي افتَرَضَ اللّهُ عز و جل عَلَى العِبادِ؟-:شَهادَةُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ،وأنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله،وإقامُ الصَّلاةِ.... (2)
5/1 وُجوهُ الصَّلَواتِ المَفروضَةِ
31.الإمام الباقر عليه السلام: فَرَضَ اللّهُ الصَّلاةَ وسَنَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَشرَةَ أوجُهٍ:صَلاةَ الحَضَرِ والسَّفَرِ،وصَلاةَ الخَوفِ عَلى ثَلاثَةِ أوجُهٍ،وصَلاةَ كُسوفِ الشَّمسِ والقَمَرِ،وصَلاةَ العيدَينِ،وصَلاةَ الاِستِسقاءِ،والصَّلاةَ عَلَى المَيِّتِ. (3)
راجع:ح 25
نكتةٌ
الصلوات الواجبة ستّة:اليوميّة؛ومنها الجمعة،والآيات،والطواف الواجب،والمُلتزِم بنذر أو عهد أو يمين أو إجارة،وصلاة الوالدين على الولد الأكبر،وصلاة الأموات.
أما اليوميّة فخمس فرائض:الظهر أربع ركعات،و العصر كذلك،والمغرب ثلاث ركعات، والعشاء أربع ركعات،والصبح ركعتان.وتسقط في السفر من الرباعيّات ركعتان،كما أنّ صلاة الجمعة أيضا ركعتان. (4)4.
ص: 66
29.امام صادق عليه السلام: خداوند-تبارك و تعالى-آيين هاى دينى نوح،ابراهيم،موسى و عيسى را به محمّد صلى الله عليه و آله عطا كرد...و سپس در اين ميان،نماز،زكات روزه و حج و...را بر او واجب كرد.
30.امام صادق عليه السلام -در پاسخ كسى كه از دينى پرسيد كه خداوند بر بندگان واجب كرده است-:شهادت بر يگانگى خداوند و پيامبرى محمّد صلى الله عليه و آله و برپا داشتن نماز....
31.امام باقر عليه السلام: خداوند،[اصل] نماز را واجب كرد و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آن را بر ده گونه نهاد:
نماز حاضر و مسافر،نماز خوف كه خود سه گونه است،دو نماز خورشيد و ماه گرفتگى،نماز دو عيد [فطر و قربان]،نماز باران و نماز بر مرده.
ر.ك:ح 25.
نمازهاى واجب،شش نمازند:نمازهاى شبانه روزى،نماز جمعه،نماز آيات،نماز طواف واجب،نمازى كه كسى با نذر و عهد و سوگند و يا اجاره بر خود معيّن كرده، نماز پدر و مادر بر فرزند بزرگ و نماز ميّت.امّا نمازهاى شبانه روزى،پنج نماز است:ظهر چهار ركعت،عصر چهار ركعت،مغرب سه ركعت،عشا چهار ركعت و صبح دو ركعت.و در سفر از نمازهاى چهار ركعتى،دو ركعت كم مى شود.همان گونه كه نماز جمعه نيز دو ركعت است.
ص: 67
6/1 الصَّلَواتُ المَفروضَةُ فِي اليَومِ وَاللَّيلَةِ
32.رسول اللّه صلى الله عليه و آله -لِمُعاذِ بنِ جَبَلٍ لَمّا بَعَثَهُ إلَى اليَمَنِ لِدَعوَةِ النّاسِ-:فَأَعلِمهُم أنَّ اللّهَ افتَرَضَ عَلَيهِم خَمسَ صَلَواتٍ فى كُلِّ يَومٍ ولَيلَةٍ. (1)
33.عنه صلى الله عليه و آله -لِمَن قالَ لَهُ:أخبِرني ما فَرَضَ اللّهُ عز و جل عَلَيَّ؟-:فَرَضَ اللّهُ عَلَيكَ سَبعَ عَشرَةَ رَكعَةً فِي اليَومِ وَاللَّيلَةِ.... (2)
34.عنه صلى الله عليه و آله: انزِلَ عَلَيَّ وعَلى امَّتي خَمسُ صَلَواتٍ،لَم تَنزِل عَلى مَن قَبلي ولا تَفتَرِضُ عَلى امَّةٍ بَعدي؛لِأَنَّهُ لا نَبِيَّ بَعدي. (3)
35.الإمام عليّ عليه السلام -في تَفضيلِ امَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله عَلى سائِرِ الاُمَمِ-:إنَّ اللّهَ عز و جل فَرَضَ عَلَيهِم فِي اللَّيلِ وَالنَّهارِ خَمسَ (4)صَلَواتٍ في خَمسَةِ أوقاتٍ؛اثنَتانِ بِاللَّيلِ وثَلاثٌ بِالنَّهارِ. (5)
36.الكافي عن زُرارة: سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ عليه السلام عَمّا فَرَضَ اللّهُ عز و جل مِنَ الصَّلاةِ،فَقالَ:خَمسُ8.
ص: 68
32.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند،پنج نماز در هر شبانه روز بر بندگان واجب كرد.
33.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -در پاسخ كسى كه از واجبات الهى پرسيده بود:خداوند،برتو هفده ركعت [نماز] در هر شبانه روز و...واجب كرده است.
34.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بر من و امّتم،پنج نماز نازل شده كه بر امّت هاى پيشين نازل نشده و بر امّتى پس از من واجب نمى شود؛زيرا پيامبرى پس از من نمى آيد.
35.امام على عليه السلام: خداى عز و جل در شبانه روز،پنج نماز در پنج وقت بر ايشان [امّت پيامبر صلى الله عليه و آله ] واجب كرد:دو نماز در شب و سه نماز در روز.
36.الكافى -به نقل از زراره-:نمازهاى واجب را از امام باقر عليه السلام پرسيدم.فرمود:«پنج
ص: 69
صَلَواتٍ فِي اللَّيلِ وَالنَّهارِ. (1)
37.الإمام الصادق عليه السلام: ما كَلَّفَ اللّهُ العِبادَ إلّاما يُطيقونَ،إنَّما كَلَّفَهُم فِي اليَومِ وَاللَّيلَةِ خَمسَ صَلَواتٍ. (2)
38.عنه عليه السلام: إذا جِئتَ بِالخَمسِ الصَّلَواتِ لَم تُسأَل عَن صَلاةٍ. (3)
7/1 حُدودُ الصَّلاةِ
39.الإمام عليّ عليه السلام -في حَديثٍ طَويلٍ يُبَيِّنُ فيهِ دَعائِمَ الإِسلامِ وفَرائِضَهُ وحُدودَهُ،إلى أن قالَ-:فحُدودُ الصَّلاةِ أربَعَةٌ:مَعرِفَةُ الوَقتِ،وَالتَّوَجُّهُ إلَى القِبلَةِ،وَالرُّكوعُ،وَالسُّجودُ، وهذِهِ عَوامُّ في جَميعِ النّاسِ العالِمِ وَالجاهِلِ،وما يَتَّصِلُ بِها مِن جَميعِ أفعالِ الصَّلاةِ وَالأذانِ والإِقامةِ وغيرِ ذلِكَ،ولَمّا عَلِمَ اللّهُ سُبحانَهُ أنَّ العِبادَ لا يَستَطيعونَ أن يُؤَدّوا هذِهِ الحُدودَ كُلَّها عَلى حَقائِقِها جَعَلَ فيها فَرائِضَ،وهيَ الأَربَعَةُ المَذكورَةُ،وجَعَلَ ما فيها مِن هذِهِ الأَربَعَةِ مِنَ القِراءَةِ وَالدُّعاءِ وَالتَّسبيحِ وَالتَّكبيرِ وَالأَذانِ وَالإِقامَةِ وما شاكَلَ ذلِكَ سُنَّةً واجِبَةً،مَن أحَبَّها يَعمَلُ بِها أعمالاً،فَهذا ذِكرُ حُدودِ الصَّلاةِ. (4)
40.بحار الأنوار عن زرارة: سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ عليه السلام عَن كِبارِ حُدودِ الصَّلاةِ،فَقالَ:سَبعَةٌ:ي.
ص: 70
نماز در شبانه روز».
37.امام صادق عليه السلام: خداوند،بيش از طاقت بندگان بر آنها تكليف نمى كند.در هر شبانه روز،تنها پنج نماز بر آنان تكليف كرده است.
38.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه پنج نماز [واجب] را آوردى،از نماز ديگرى مؤاخذه نمى شوى.
39.امام على عليه السلام: حدود نماز،چهار چيز است:شناخت وقت،رو به قبله بودن،ركوع و سجده.اينها بر همۀ مردم لازم اند-عالم باشند يا جاهل-و نيز هر چه به نماز مربوط است،مانند افعال آن و اذان و اقامه و غير اينها.چون خداوند دانست كه بندگان نمى توانند حقّ همۀ اين حدود را ادا كنند،تعدادى را واجب ساخت كه همان چهار چيزِ پيش گفته است و آنچه در آن چهار چيز از قرائت و دعا و تسبيح و تكبير و اذان و اقامه و شبيه اينهاست،سنّتى مؤكّد قرار داد.هر كس آنها را دوست دارد،به نيكويى انجام مى دهد.اين،بيان حدود نماز است.
40.بحار الأنوار -به نقل از زراره-:از امام باقر عليه السلام پرسيدم:حدود بزرگ نماز كدام اند؟
ص: 71
الوُضوءُ،وَالوَقتُ،وَالقِبلَةُ،وتَكبيرَةُ الافتِتاحِ،وَالرُّكوعُ،وَالسُّجودُ،وَالدُّعاءُ. (1)
41.الإمام الصادق عليه السلام: لِلصَّلاةِ أربَعَةُ آلافِ حَدٍّ. (2)
42.فلاح السائل عن رِزامٍ مَولى خالدِ بن عبداللّه عن الإمامِ الصّادقِ عليه السلام،قال: أخبِرني عَنِ الصَّلاةِ وحُدودِها،فَقالَ لَهُ الصّادِقُ عليه السلام:لِلصَّلاةِ أربَعَةُ آلافِ حَدٍّ لَستَ تُؤاخَذُ بِها.
فَقالَ:أخبِرني بِما لا يَحِلُّ تَركُهُ ولا تَتِمُّ الصّلاةُ إلّابِهِ؟
فقال أبو عبداللّه عليه السلام:لا تَتِمُّ الصَّلاةُ إلّالذِي طُهرٍ سابِغٍ (3)،وتَمامٍ بالِغٍ،غَيرِ نازِعٍ (4)ولا زائِغٍ،عَرَفَ فَوَقَفَ،وأخبَتَ فَثَبَتَ،وهو واقِفٌ بَينَ اليَأسِ وَالطَّمَعِ،وَالصَّبرِ وَالجَزَعِ،كَأَنَّ الوَعدَ لَهُ صُنِعَ،وَالوَعيدَ بِهِ وَقَعَ،بَذَلَ عَرَضَهُ وتَمَثَّلَ غَرَضَهُ،وبَذَلَ فِي اللّهِ المُهجَةَ،وتَنَكَّبَ إلَيهِ المَحَجَّةَ،غَيرَ مُرتَغِمٍ بِإِرغامٍ،يَقطَعُ عَلائِقَ الاِهتمامِ،بِعَينِ مَن لَهُ قَصَدَ،وإليه وَفَدَ،ومِنهُ استَرفَدَ،فَإِذا أتى بِذلِكَ كانَت هِيَ الصَّلاةُ الَّتي بِها امِروا،وعَنها اخبِروا،إنَّها هِيَ الصَّلاةُ الَّتي تَنهى عَنِ الفَحشاءِ وَالمُنكَرِ. (5)
43.الإمام الرضا عليه السلام: لِلصَّلاةِ أربَعَةُ آلافِ بابٍ. (6)1.
ص: 72
فرمود:«هفت چيزند:وضو،وقت،قبله،تكبير آغازين،ركوع،سجده و دعا».
41.امام صادق عليه السلام: نماز،چهار هزار حد دارد.
42.فلاح السائل -به نقل از رِزام،از وابستگان خالد بن عبد اللّه-:به امام صادق عليه السلام گفتم:
مرا از نماز و حدودش آگاه كن.
امام صادق فرمود:«نماز،چهار هزار حد دارد كه همۀ آنها را از تو بازخواست نمى كنند».
گفتم:از آنچه نمى توان تركش كرد و نماز جز به آن كامل نمى شود،باخبرم كن.
امام صادق عليه السلام فرمود:«نماز كامل نمى شود،مگر براى كسى كه طهارتى تمام و اهتمامى كامل دارد،بى وسوسه و انحراف؛آن كه شناخت و درنگ كرد و با خشوع و طمأنينه به نماز ايستاد.او ميان اميد و نااميدى و شكيبايى و بى تابى ايستاده،گويى نويدش آماده و بيمش واقع گشته است.دارايى اش را بخشيده و به هدفش انديشيده،در راه خدا خون داده،به راه او با رضا و بى ناراحتى در آمده،رشته هاى توجّه به غير همو را كه قصد نموده،گسسته،به سوى خدا شتافته و پاداش او را طلبيده است.پس اگر كسى چنين كرد،همان نمازى است كه بِدان فرمان يافته و از آن آگاه شده و اين نماز است كه از كار زشت و ناپسند باز مى دارد».
43.امام رضا عليه السلام: نماز،چهار هزار باب (درگاه) (1)دارد.د.
ص: 73
8/1 أوقاتُ الصَّلاةِ
الكتاب:
«أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً». (1)
الحديث:
44.الكافي عن زُرارة: سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ عليه السلام عَمّا فَرَضَ اللّهُ عز و جل مِنَ الصَّلاةِ،فَقالَ:خَمسُ صَلَواتٍ فِي اللَّيلِ والنَّهارِ،فَقُلتُ:فَهَل سَمّاهُنَّ وبَيَّنَهُنَّ في كِتابِهِ؟قالَ:نَعَم،قالَ اللّهُ تَعالى لِنَبيِّهِ صلى الله عليه و آله: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّيْلِ» ودُلوكُها زَوالُها،فَفيما بَينَ دُلوكِ الشَّمسِ إلى غَسَقِ اللَّيلِ أربَعُ صَلَواتٍ سَمّاهُنَّ اللّهُ وبَيَّنَهُنَّ ووَقَّتَهُنَّ،وغَسَقُ اللَّيلِ هُوَ انتِصافُهُ،ثُمَّ قالَ تَبارَكَ وتَعالى: «وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً» فَهذِهِ الخامِسَةُ.
وقالَ اللّهُ تَعالى في ذلِكَ: «أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ» (2) وَطرَفاهُ المَغرِبُ والغَداةُ، «وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ» (3) وهيَ صَلاةُ العِشاءِ الآخِرَةِ.وقالَ تَعالى: «حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى» (4) وهيَ صَلاةُ الظُّهرِ،وهيَ أوَّلُ صَلاةٍ صَلّاها رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وهيَ وَسَطُ النّهار ووَسَطُ الصَّلاتَينِ بالنَّهارِ؛صَلاةِ الغَداةِ وصَلاةِ العَصرِ. (5)
45.الإمام عليّ عليه السلام -في كِتابِهِ لِمُحَمَّدِ بنِ أبي بَكرٍ-:إنَّ رَجُلًا سَأَلَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَن أوقاتِ الصَّلاةِ،فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:«أتاني جِبريلُ عليه السلام فَأَراني وَقتَ الصَّلاةِ حينَ3.
ص: 74
قرآن
«نماز را از زوال خورشيد تا تاريكى شب بر پا دار و نيز قرائت سپيده دم را،كه قرائت سپيده دم مشهود [فرشتگان شب و روز] است».
حديث
44.الكافى -به نقل از زراره-:از امام باقر عليه السلام،نمازهايى را كه خداى عز و جل واجب كرده است، پرسيدم.
فرمود:«پنج نماز در شبانه روز».
گفتم:آيا آنها را در قرآن نام برده،بيان كرده و وقتشان را معيّن نموده است؟
فرمود:«آرى.خداوند متعال به پيامبرش فرمود:«نماز را از دلوك تا غَسَقِ ليل،بر پا دار»و "دلوك"،همان زوال خورشيد (هنگام ظهر) است و"غسق الليل" يعنى نيمه شب.پس ميان اين دو وقت،چهار نماز را نام برده،بيان كرده و وقت آنها را تعيين كرده است.سپس خداى-تبارك و تعالى-فرمود:«و نماز صبح،كه نماز صبح، مشهود [فرشتگان] است».پس اين هم پنجمين نماز.خداوند متعال فرمود:«نماز را در دو طرف روز بر پا دار»و دو طرف روز،همان مغرب و صبح است و فرمود:«نخستين ساعات شب»و آن،نماز عشاست و فرمود:«بر نمازها و نماز ميانه مواظبت كنيد»كه نماز ظهر است؛نخستين نمازى كه پيامبر خدا خواند و آن،ميانۀ روز و بين دو نمازى است كه در روز خوانده مى شود:نماز صبح و نماز عصر».
45.امام على عليه السلام -در نامه اش به محمّد بن ابى بكر-:شخصى وقت هاى نماز را از پيامبر خدا پرسيد.پيامبر صلى الله عليه و آله پاسخ داد:«جبرئيل نزد من آمد و وقت نماز ظهر (زوال خورشيد) را به من نشان داد.در اين هنگام،آفتاب بر ابروى راستش مى تابيد،و
ص: 75
زالَتِ الشَّمسُ فَكانَت عَلى حاجِبِهِ الأَيمَنِ،ثُمَّ أراني وَقتَ العَصرِ فَكانَ ظِلُّ كُلِّ شَيءٍ مِثلَهُ،ثُمَّ صَلَّى المَغرِبَ حينَ غَرَبَتِ الشَّمسُ،ثُمَّ صَلَّى العِشاءَ الآخِرَةَ حينَ غابَ الشَّفَقُ،ثُمَّ صَلَّى الصُّبحَ فَأَغلَسَ (1)بِها وَالنُّجومُ مُشتَبِكَةٌ»،فَصَلِّ لِهذِهِ الأَوقاتِ، وَالزَمِ السُّنَّةَ المَعروفَةَ والطَّريقَ الواضِحَةَ. (2)
46.الإمام الحسن عليه السلام: جاءَ نَفَرٌ مِنَ اليَهودِ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَسَأَلَهُ أعلَمُهُم عَن مَسائِلَ،فَكانَ مِمّا سَأَلَهُ أنَّهُ قالَ:أخبِرني عَنِ اللّهِ عز و جل،لِأَيِّ شَيءٍ فَرَضَ اللّهُ عز و جل هذِهِ الخَمسَ الصَّلَواتِ في خَمسِ مَواقيتَ عَلى امَّتِكَ في ساعاتِ اللَّيلِ وَالنّهارِ؟
فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله:إنَّ الشَّمسَ عِندَ الزَّوالِ لَها حَلقَةٌ تَدخُلُ فيها،فَإِذا دَخَلَت فيها زالَتِ الشَّمسُ،فَيُسَبِّحُ كُلُّ شَيءٍ دونَ العَرشِ بِحَمدِ رَبّي جَلَّ جَلالُهُ،وهِيَ السّاعَةُ الَّتي يُصَلّي عَلَيَّ فيها رَبّي جَلَّ جَلالُهُ،فَفَرَضَ اللّهُ عَلَيَّ وعَلى امَّتي فيهَا الصَّلاةَ، وقالَ: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ(3)الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّيْلِ» ....
وأمّا صَلاةُ العَصرِ فَهِيَ السّاعَةُ الَّتي أكَلَ آدَمُ عليه السلام فيها مِنَ الشَّجَرَةِ فَأَخرَجَهُ اللّهُ عز و جل مِنَ الجَنَّةِ،فَأَمَرَ اللّهُ عز و جل ذُرِّيَّتَهُ بِهذِهِ الصَّلاةِ إلى يَومِ القِيامَةِ،وَاختارَها لِاُمَّتي فَهِيَ مِن أحَبِّ الصَّلَواتِ إلَى اللّهِ عز و جل،وأوصاني أن أحفَظَها مِن بَينِ الصَّلَواتِ.
وأمّا صَلاةُ المَغرِبِ فَهِيَ السّاعَةُ الَّتي تابَ اللّهُ عز و جل فيها عَلى آدَمَ عليه السلام،وكانَ بَينَ ما أكَلَ مِنَ الشَّجَرَةِ وبَينَ ما تابَ اللّهُ عز و جل عَلَيهِ ثَلاثُمِئَةِ سَنَةٍ مِن أيّامِ الدُّنيا،وفي أيّامِ الآخِرَةِ يَومٌ كَأَلفِ سَنَةٍ،ما بَينَ العَصرِ إلَى العِشاءِ،وصَلّى آدَمُ عليه السلام ثَلاثَ رَكَعاتٍ:رَكَعةً لِخَطيئَتِهِ،ورَكعَةً لِخَطيئَةِ حَوّاءَ،ورَكعَةً لِتَوبَتِهِ،فَفَرَضَ اللّهُ عز و جل هذِهِ الثَّلاثَ).
ص: 76
وقت [نماز] عصر را نشان داد كه سايۀ هر چيز به اندازۀ خودش بود،و نماز مغرب را هنگام غروب خورشيد خواند.سپس هنگامى كه شفق ناپديد شد،نماز عشا را گزارد و نماز صبح را در تاريكى پايان شب،در حالى كه هنوز ستاره ها فراوان بودند، خواند.پس در اين وقت ها نماز بخوان و پيوسته با سنّتِ شناخته شده،همراه و در راهِ روشن [شريعت] باش».
46.امام حسن عليه السلام: چند تن از يهوديان نزد پيامبر آمدند و داناترين آنها،پرسش هايى از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد.يكى از پرسش ها اين بود:به من بگو:چرا خداوند،اين پنج نماز را در پنج وقت بر امّتت در ساعاتى از شب و روز،واجب كرده است؟
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:«خورشيد هنگام زوال،حلقه اى دارد كه داخل آن مى شود و چون وارد آن مى شود،خورشيد زوال مى يابد و هر چيز كه پايين تر از عرش است، با حمد به تسبيح پروردگارم-كه جلالتش باشُكوه باد-مى پردازد و آن،لحظه اى است كه پروردگار جليل و بزرگم بر من درود مى فرستد.پس خداوند بر من و بر امّتم،در اين لحظه نماز را واجب كرد و فرمود:«نماز را از زوال خورشيد تا فراگير شدن شب به پا دار»....
اما نماز عصر،ساعتى است كه آدم عليه السلام از درختِ منع شده خورد و خداى عز و جل او را از بهشت بيرون كرد.خداى عز و جل به فرزندان آدم فرمان داد تا اين نماز را تا روز قيامت بخوانند و آن را براى امّتم برگزيد،كه آن از محبوب ترين نمازها نزد خداوند است و به من سفارش كرد كه در ميان نمازها،محافظت بيشترى از آن بكنم.
اما نماز مغرب،لحظه اى است كه خداوند به آدم عليه السلام توجّهى دوباره كرد و ميان خوردن آدم از درختِ منع شده و توجّه دوبارۀ خدا به او،سيصد سال دنيايى فاصله بود و بر مبناى روزهاى آخرت كه روزى دارد كه فاصلۀ عصر تا عشا،مانند هزار سال است،و آدم سه ركعت نماز خواند:يك ركعت براى خطايش،يك ركعت براى خطاى حوّا و يك ركعت هم براى توبه اش.خداوند هم اين سه ركعت را بر امّتم
ص: 77
رَكَعاتٍ عَلى امَّتي،وهِيَ السّاعَةُ الَّتي يُستَجابُ فيهَا الدُّعاءُ،فَوَعَدَني رَبّي عز و جل أن يَستَجيبَ لِمَن دَعاهُ فيها،وهِيَ الصَّلاةُ الَّتي أمَرَني رَبّي بِها في قَولِهِ تَبارَكَ وتَعالى:
«فَسُبْحانَ اللّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَ حِينَ تُصْبِحُونَ». (1)
وأمّا صَلاةُ العِشاءِ الآخِرَةِ فَإِنّ لِلقَبرِ ظُلمَةً ولِيومِ القِيامَةِ ظُلمَةً،أمَرَني رَبّي عز و جل واُمَّتي بِهذِهِ الصَّلاةِ لِتُنَوِّرَ القَبرَ،وَلِيُعطِيَني واُمَّتِيَ النّورَ عَلَى الصِّراطِ،وما مِن قَدَمٍ مَشَت إلى صَلاةِ العَتَمةِ إلّاحَرَّمَ اللّهُ عز و جل جَسَدَها عَلَى النّارِ،وهِيَ الصَّلاةُ الَّتِي اختارَهَا اللّهُ تَعالى وتَقَدَّسَ ذِكرُهُ لِلمُرسَلينَ قَبلي.
وأمّا صَلاةُ الفَجرِ فَإِنَّ الشَّمسَ إذا طَلَعَت تَطلُعُ عَلى قَرنَيِ الشَّيطانِ،فَأَمَرَني رَبّي عز و جل أن اصَلِّيَ قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ صَلاةَ الغَداةِ وقَبلَ أن يَسجُدَ لَهَا الكافِرُ لِتَسجُدَ امَّتي للّهِ ِ عز و جل،وسُرعَتُها أحَبُّ إلَى اللّهِ عز و جل،وهِيَ الصَّلاةُ الَّتي تَشهَدُها مَلائِكَةُ اللَّيلِ ومَلائِكَةُ النَّهارِ. (2)
47.الإمام الصادق عليه السلام: وَقتُ الفَجرِ حينَ يَنشَقُّ الفَجرُ إلى أن يَتَجَلَّلَ الصَّبحُ السّماءَ،ولا يَنبَغي تَأخيرُ ذلِكَ عَمداً،لكِنَّهُ وَقتٌ لِمَن شُغِلَ أو نَسِيَ أو نامَ. (3)
48.عنه عليه السلام: وَقتُ الفَجرِ حينَ يَبدو حَتّى يُضيءَ. (4)9.
ص: 78
واجب كرد و آن ساعتى است كه دعا در آن مستجاب مى شود و پروردگارم به من وعده داده است كه هر كس او را در آن ساعت بخواند،پاسخش مى گويد و آن، همان نمازى است كه پروردگارم-تبارك و تعالى-در اين سخن به آن فرمان داده است:«خدا را تسبيح گوييد هنگامى كه به شب در مى آييد و هنگامى كه صبح مى كنيد».
اما نماز عشا،قبر تاريكى دارد و روز قيامت نيز تاريك است.پروردگارم عز و جل،به اين نماز فرمان داد تا قبر را روشن كند و به من و امّتم در گذار از صراط،نور عطا فرمايد.هيچ گامى به سوى نماز عشا برداشته نمى شود،مگر اين كه خداوند،آن قدم را بر آتش حرام مى كند.نماز عشا،همان نمازى است كه خداوند متعال و پاك،بر فرستادگان پيش از من برگزيد.
اما نماز فجر،خورشيد،هر گاه طلوع مى كند،بر دو شاخ شيطان مى تابد.
پروردگارم عز و جل به من فرمان داد تا پيش از تابيدن خورشيد،نماز صبح بخوانم،و پيش از آن كه كافر به خورشيد سجده برد،امّت من به خداوند عز و جل سجده كند،و شتاب به آن،براى خداوند عز و جل،محبوب تر است.اين،همان نمازى است كه فرشتگان شب و فرشتگان روز،شاهد آن هستند».
47.امام صادق عليه السلام: وقت [نماز] صبح،از دميدن سپيده است تا آن كه روشنى صبح،آسمان را فرا بگيرد و سزاوار نيست عمداً از اين وقت به تأخير انداخته شود؛ولى پس از آن [تا دميدن آفتاب]،وقت كسانى است كه سرگرم چيزى شده يا فراموش كرده و يا خواب مانده اند.
48.امام صادق عليه السلام: وقت نماز صبح،از ظهور سپيده تا روشنى كامل [هوا] است.
ص: 79
49.الكافي عن إسحاق بن عمّار: قُلتُ لِأَبي عَبدِاللّهِ عليه السلام:أخبِرني بِأَفضَلِ المَواقيتِ في صَلاةِ الفَجرِ؟
فَقالَ:مَعَ طُلوعِ الفَجرِ،إنّ اللّهَ عز و جل يَقولُ: «وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً» يَعني صَلاةَ الفَجرِ،تَشهَدُهُ مَلائِكَةُ اللَّيلِ ومَلائِكَةُ النَّهارِ،فَإِذا صَلَّى العَبدُ الصُّبحَ مَعَ طُلوعِ الفَجرِ اثبِتَت لَهُ مَرَّتَينِ،أثبَتَها مَلائِكَةُ اللَّيلِ ومَلائِكَةُ النَّهارِ. (1)
50.الإمام الصادق عليه السلام: إذا زالَتِ الشَّمسُ فَقَد دَخَلَ وَقتُ الظُّهرِ حَتّى يَمضيَ مِقدارُ ما صَلَّى المُصَلّي أربَعَ رَكَعاتٍ،فَإِذا مَضى ذلِكَ فقد دَخَلَ وَقتُ الظُّهرِ وَالعَصرِ حَتّى يَبقى مِنَ الشَّمسِ مِقدارُ ما يُصَلِّي أربَعَ رَكَعاتٍ،فَإِذا بَقِيَ مِقدارُ ذلِكَ فَقَد خَرَجَ وَقتُ الظُّهرِ وبَقِيَ وَقتُ العَصرِ حَتّى تَغيبَ الشَّمسُ. (2)
51.الكافي عن ذَريحٍ المُحارِبيّ: قُلتُ لِأَبي عَبدِاللّهِ عليه السلام:مَتى اصَلِّي الظُّهرَ؟فَقالَ:صَلِّ الزَّوالَ ثَمانِيَةً ثُمَّ صَلِّ الظُّهرَ،ثُمَّ صَلِّ سُبحَتَكَ (3)طالَت أو قَصُرَت،ثُمَّ صَلِّ العَصرَ. (4)
52.الإمام الصادق عليه السلام: إذا زالَتِ الشَّمسُ دَخَلَ وَقتُ الصَّلاتَينِ الظُّهرِ وَالعَصرِ،ولَيسَ يَمنَعُ مِن صَلاةِ العَصرِ بَعدَ صَلاةِ الظُّهرِ إلّاقَضاءُ النّافِلَةِ السُّبحَةِ الَّتي أتَت بَعدَ الظُّهرِ وقَبلَ العَصرِ،فَإِن شاءَ طَوَّلَ إلى أن يَمضِيَ قَدَمانِ،وإن شاءَ قَصَّرَ. (5)2.
ص: 80
49.الكافى -به نقل از اسحاق بن عمّار-:به امام صادق عليه السلام گفتم:مرا از بهترين وقت نماز صبح باخبر كن.
فرمود:«همزمان با سپيده دم.خداى عز و جل مى فرمايد:«و قرائت سپيده دم،كه قرائت سپيده دم،مشهود [همگان] است».مقصود از "قرائت"،خواندن نماز صبح است كه فرشتگان شب و روز،آن را مشاهده مى كنند.و چون بنده،نماز صبح را هم زمان با سپيده دم بخواند،فرشتگان شب و فرشتگان روز،[هر دو دسته]،عمل او را مى نويسند».
50.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه خورشيد زوال مى يابد،وقت [نماز] ظهر رسيده است تا اين كه به اندازۀ خواندن چهار ركعت نماز بگذرد.پس از آن،وقت مشترك نماز ظهر و عصر است تا به اندازۀ خواندن چهار ركعت نماز از خورشيد بماند،كه در اين هنگام،وقت نماز ظهر پايان مى پذيرد و وقت نماز عصر باقى مى ماند تا خورشيد ناپديد شود.
51.الكافى -به نقل از ذَريح مُحاربى-:به امام صادق عليه السلام گفتم:نماز ظهر را كِى بخوانم؟
فرمود:«هنگام زوال خورشيد،هشت ركعت نماز [نافله] بخوان و سپس ظهر را بخوان،و آن گاه نمازهايت را بخوان،طول بكشد يا كوتاه شود.سپس نماز عصر را بخوان».
52.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه خورشيد زوال مى يابد،وقت هر دو نماز ظهر و عصر،فرا رسيده است و پس از خواندن نماز ظهر،چيزى از نماز عصر باز نمى دارد،جز قضاى نافله اى كه بعد از ظهر و قبل از عصر مى خوانى.اگر خواست اين فاصله را طول دهد تا [سايۀ شاخص] به اندازۀ دو گام برسد، (1)و اگر خواست،كوتاه كند.د.
ص: 81
53.الإمام الصادق عليه السلام: وَقتُ المَغرِبِ إذا غَرُبَتِ الشَّمسُ فَغابَ قُرصُها. (1)
54.عنه عليه السلام: إذا غَرُبَتِ الشَّمسُ فَقَد دَخَلَ وَقتُ الصَّلاتَينِ إلى نِصفِ اللَّيلِ،إلّاأنَّ هذِهِ قَبلَ هذِهِ،وإذا زالَتِ الشَّمسُ دَخَلَ وَقتُ الصَّلاتَينِ،إلّاأنَّ هذِهِ قَبلَ هذِهِ. (2)
55.الإمام الباقر عليه السلام: إنَّ مِنَ الأَشياءِ أشياءَ مُوَسَّعَةً وأشياءَ مُضَيَّقَةً،فَالصَّلاةُ مِمّا وُسِّعَ فيهِ؛تُقَدَّمُ مَرَّةً وتُؤَخَّرُ اخرى،وَالجُمُعَةُ مِمّا ضُيِّقَ فيها فَإِنَّ وَقتَها يَومَ الجُمُعَةِ ساعَةَ تَزولُ،ووَقتَ العَصرِ فيها وَقتُ الظُّهرِ في غَيرِها. (3)9.
ص: 82
53.امام صادق عليه السلام: وقت نماز مغرب،هنگام غروب خورشيد است؛وقتى كه قرص آن ناپيدا شود.
54.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه خورشيد غروب مى كند،وقت هر دو نماز فرا مى رسد و تا نيمۀ شب مى پايد،جز آن كه مغرب قبل از عشاست،و هنگامى كه خورشيد زوال مى يابد،وقت هر دو نماز فرا مى رسد،جز اين كه ظهر قبل از عصر است.
55.امام باقر عليه السلام: برخى چيزها،وقت فراخى دارند و برخى چيزها وقتشان تنگ است.
نماز از چيزهاى فراخ است و گاه مقدّم مى شود و گاه مؤخّر.و نماز جمعه از چيزهايى است كه وقتشان تنگ است؛زيرا وقت آن،لحظۀ زوال خورشيد در روز جمعه است،و وقت نماز عصر در آن روز،همانند وقت نماز ظهر در روزهاى ديگر است.
ص: 83
ص: 84
سخنى در بارۀ اوقات نمازهاى پنجگانه (1)
نمازهاى پنجگانۀ شبانه روزى،اوقات خاصى دارند كه در آن وقت خاص،به نيّت ادا و خارج از آن،به نيّت قضا انجام مى شوند.
قرآن كريم به صورت اجمالى به اين زمان ها اشاره نموده است و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام آنها را به تفصيل بيان كرده اند.اين زمان ها بر پايۀ پديده ها و وقايع طبيعىِ هميشگى و قابل مشاهده در هر شبانه روز (مانند طلوع و غروب خورشيد) تنظيم شده و به جز ساعاتى از طلوع آفتاب تا ظهر كه به طور ويژه فرصت كار و تلاش است، (2)در بقيۀ اوقات شبانه روز،توزيع شده اند.
از جملۀ آيات،آيۀ سورۀ اسراست كه اشارۀ روشنى به نمازهاى پنج گانه دارد: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً؛ (3) از اوّل زوال خورشيد (از نيمۀ آسمان) تا نهايت تاريكى شب (نيمۀ آن) نماز را برپا دار و بويژه نماز بامداد را،كه خواندن نماز بامداد در ديد و حضور [فرشتگان شب و روز] است».
آيۀ سورۀ هود: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ...» (4) نيز با عبارت«طرفى النهار
ص: 85
(دو سوى روز)»،به نماز صبح و مغرب و با عبارت «وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ (پاسى از شب)» به نماز عشا اشاره دارد.
افزون بر اين،مطابق روايات،آيۀ «حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى» (1) ناظر به نماز ظهر و يا عصر است كه ميان نمازهاى روز در دو سوى آن،واقع شده اند و وقت آنها نيز ميانۀ روز است. (2)
از سوى ديگر،پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نيز به تعليم الهى،آغاز و انجام وقت هر نماز را بيان و سپس با سيره و عمل خود،آن را بيشتر تبيين نمود. (3)
اهل بيت عليهم السلام نيز نشانه هاى گوناگونى مانند:روشن شدن و گسترده شدن نور سپيده دم و يا به حدّ اقل رسيدن سايه در نيم روز را ابراز داشته اند.
اين زمان ها با بيان هاى گوناگونى ابراز شده اند تا رعايت آنها امكان پذير و عملى باشد و همگى آنها متناسب با حركت خورشيد و ظهور و وقوع پديده هاى طبيعى و شبانه روزى هستند و براى بيشتر مردم،قابل رؤيت و رعايت هستند.براى نمونه وقت نماز صبح،از طلوع سپيده تا طلوع خورشيد است (4)و وقت نماز ظهر از نيم روز (هنگامى كه خورشيد به وسط آسمان و سايۀ هر چيز به حدّ اقل مى رسد) آغاز مى شود و تا غروب آفتاب امتداد مى يابد (5)و بلافاصله وقت نماز مغرب آغاز مى شود و تا نيمه شب ادامه مى يابد. (6)
در اين ميان،اختلاف اساسى مهمّى ميان مسلمانان به چشم نمى آيد.تنها در وقت نماز عصر و عشا،بيشتر شيعيان،وقت آن دو را با ظهر و مغرب مشترك مى دانند؛اما0.
ص: 86
اهل سنّت،آغاز وقت نماز عصر را پس از گذشت مدّتى معيّن شده از وقت ظهر و آغاز وقت نماز عشا را پس از پايان يافتن سرخى مغرب مى دانند. (1)شيعه،اين دو وقت را وقت فضيلت و نه وقت اختصاصى دو نماز ظهر و مغرب مى داند. (2)
گفتنى است در اين اوقات بجز نماز عصر و عشا،وقت برتر،بخشى از زمان آغازين است كه به آن،«وقت فضيلت»گفته مى شود (3)و مستحبّ مؤكّد است كه نمازگزار،نمازش را در همين محدودۀ زمانى آغازين بخواند،هر چند مُجاز است كه آن را تا آخر وقتش به تأخير اندازد. (4)
براى هر يك از نمازهاى واجب پنجگانه،نمازهايى نافله هم سفارش شده است كه وقت نافلۀ صبح،از اندكى پيش از فجر تا پديدار شدن سرخى طلوع آفتاب (5)و نافلۀ ظهر و عصر،نيز پيش از آن دو و به گاه اشتغالات ضرورى،تقريباً همۀ روز است. (6)
وقت نماز نافلۀ مغرب،پس از اداى آن تا زمان از ميان رفتن حُمرۀ مَغربيّه (سرخى غروب) (7)و نافلۀ عشا نيز پس از آن،تا نيمۀ شب،امتداد دارد. (8)0.
ص: 87
الفصل الثاني:خَصائِصُ الصَّلاةِ
1/2 خَيرُ مَوضوعٍ
56.الخصال عن أبي ذر: قُلتُ:يا رَسولَ اللّهِ،إنَّكَ أمَرتَني بِالصَّلاةِ فَمَا الصَّلاةُ؟قالَ:خَيرُ مَوضوعٍ،فَمَن شاءَ أقَلَّ ومَن شاءَ أكثَرَ. (1)
57.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ عز و جل لا يَفتَرِضُ شَيئاً أفضَلَ مِنَ التَّوحيدِ وَالصَّلاةِ،ولَو كانَ شَيءٌ أفضَلَ مِنهُ لَافتَرَضَهُ عَلى مَلائِكَتِهِ؛مِنهُم راكِعٌ وساجِدٌ. (2)
58.عنه صلى الله عليه و آله -في كَلامِهِ لِبَعضِ أصحابِهِ-:عَلَيكَ بِالصَّلاةِ فَإِنَّها أفضَلُ أعمالِ العِبادِ؛لِأَنَّ الصَّلاةَ رَأسُ الدّينِ وعَمودُهُ،وذِروَةُ سَنامِهِ (3). (4)9.
ص: 88
56.الخصال -به نقل از ابو ذر-:به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گفتم:شما مرا به نماز امر كردى.نماز چيست؟
فرمود:«بهترين دستورِ وضع شده است.هر كه مى خواهد،كم و هر كه خواهد، زياد بخواند».
57.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداى عز و جل چيزى برتر از توحيد و نماز،واجب نكرده است و اگر چيزى برتر از آن بود،آن را بر فرشتگان واجب مى كرد،كه برخى از آنها به ركوع و برخى به سجودند.
58.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -خطاب به يكى از يارانش-:مراقب نمازت باش كه آن،برترين عمل بندگان است؛زيرا نماز،اساس دين،ستون آن و تارُك آن است.
ص: 89
59.عنه صلى الله عليه و آله: نَجّوا أنفُسَكُم،اِعمَلوا،وخَيرُ أعمالِكُمُ الصَّلاةُ. (1)
60.المعجم الكبير عن أبي امامة: جاء رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله...فَقالَ:
زَرَعَ فُلانٌ زَرعًا فَأَضعَفَ-أو كَما قالَ-فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:وما ذاكَ ! رَكعَتانِ خَفيفَتانِ خَيرٌ لَكَ مِن ذلِكَ كُلِّهِ مِنَ الدُّنيا وما عَلَيها. (2)
61.الزهد لابن المُبارك عن أبي هريرة: مَرَّ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله عَلى قَبرٍ دُفِنَ حَديثًا،فَقالَ:رَكعَتانِ خَفيفَتانِ مِمّا تُحَقِّرونَ وتَنَفَّلونَ يَزيدُهُما هذا في عَمَلِهِ أحَبُّ إلَيهِ مِن بَقيَّةِ دُنياكُم. (3)
62.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الرِّباطُ أفضَلُ الرِّباطِ الصَّلاةُ بَعدَ الصَّلاةِ،ولُزومُ مَجالِسِ الذِّكرِ.ما مِن عَبدٍ يُصَلّي ثُمَّ يَجلِسُ في مَجلِسِهِ،إلّاصَلَّت عَلَيهِ المَلائِكَةُ حَتّى يُحدِثَ. (4)
63.مسند ابن حنبل عن عبداللّه بنِ عَمروٍ: إنَّ رَجُلاً جاءَ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَسَأَلَهُ عَن أفضَلِ الأَعمالِ؟فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:الصَّلاةُ،ثُمَّ قالَ:(ثُمَّ) مَه؟قالَ:الصَّلاةُ،ثُمَّ قالَ:(ثُمَّ)مَه؟قالَ:الصَّلاةُ-ثَلاثَ مَرّاتٍ-.
قالَ:فَلَمّا غَلَبَ عَلَيهِ،قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:الجِهادُ في سَبيلِ اللّهِ. (5)4.
ص: 90
59.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خود را نجات دهيد! عمل كنيد و بهترين عمل هايتان،نماز است.
60.المعجم الكبير -به نقل از ابو امامه-:مردى انصارى خدمت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رسيد...و گفت:فلانى زراعت كرده و محصولش دو برابر شده است يا شبيه چنين چيزى.
فرمود:«چه مى گويى؟دو ركعت نماز مختصر،از همۀ اين و از دنيا و آنچه در آن است،براى تو،بهتر است».
61.الزهد ،ابن مبارك-به نقل از ابو هريره-:پيامبر صلى الله عليه و آله بر قبر شخصى تازه دفن شده گذشت و فرمود:«اگر اين شخص بتواند دو ركعت نماز مختصر از همانها كه اندك و مستحب مى شمريد،بر اعمالش بيفزايد،برايش محبوب تر از بقيۀ دنيايتان است».
62.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: برترين مرزدارى،نماز پس از نماز است و نيز همراه شدن با مجلس هاى ذكر خدا.هيچ بنده اى نماز نمى خواند و پس از آن در جايش نمى نشيند، جز آن كه فرشتگان بر او درود مى فرستند تا آن گاه كه خطايى كند.
63.مسند ابن حنبل -به نقل از عبد اللّه بن عمرو-:مردى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و از برترين كارها پرسيد؟
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«نماز».
مرد گفت:ديگر چه؟
فرمود:«نماز».
باز گفت:ديگر چه؟
فرمود:«نماز»(تا سه بار).
پس از آن كه وى بر پرسش خود پاى فشرد،پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:«پيكار در راه خدا».
ص: 91
64.الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ أفضَلَ ما يَتَوَسَّلُ بِهِ المُتَوَسِّلونَ:الإِيمانُ بِاللّهِ ورَسولِهِ،وَالجِهادُ في سَبيلِ اللّهِ،وكَلِمَةُ الإِخلاصِ؛فَإِنَّهَا الفِطرَةُ،وإقامُ الصَّلاةِ؛فَإِنَّهَا المِلَّةُ (1). (2)
65.عنه عليه السلام -في وَصِيَّتِهِ-:اللّهَ اللّهَ فِي الصَّلاةِ،فَإِنَّها خَيرُ العَمَلِ،إنَّها عَمودُ دينِكُم. (3)
66.الإمام الصادق عليه السلام: أحَبُّ الأَعمالِ إلَى اللّهِ عز و جل الصَّلاةُ،وهِيَ آخِرُ وَصايَا الأَنبِياءِ عليهم السلام. (4)
67.عنه عليه السلام: إنَّ طاعَةَ اللّهِ عز و جل خِدمَتُهُ فِي الأَرضِ،ولَيسَ شَيءٌ مِن خِدمَتِهِ يَعدِلُ الصَّلاةَ؛ فَمِن ثَمَّ نادَتِ المَلائِكَةُ زَكَرِيّا عليه السلام وهُوَ قائِمٌ يُصَلّي فِي المِحرابِ. (5)
68.الكافي عن معاوية بن وَهْب: سَأَلتُ أبا عَبدِاللّهِ عليه السلام عَن أفضَلِ ما يَتَقَرَّبُ بِهِ العِبادُ إلى رَبِّهِم وأحَبِّ ذلِكَ إلَى اللّهِ عز و جل ما هُوَ؟
فَقالَ:ما أعلَمُ شَيئًا بَعدَ المَعرِفَةِ أفضَلَ مِن هذِهِ الصَّلاةِ،ألا تَرى أنَّ العَبدَ الصّالِحَ عيسَى بنَ مَريَمَ عليه السلام قالَ: «وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا»(6). (7)0.
ص: 92
64.امام على عليه السلام: برترين وسيله اى كه متوسّلان بِدان چنگ مى زنند،ايمان به خدا و پيامبرش،پيكار در راه خدا و كلمۀ اخلاص است كه در فطرت آدمى است،و خواندن نماز كه [اساس] دين است.
65.امام على عليه السلام -در وصيت خويش- : خدا را،خدا را،در بارۀ نماز،كه بهترين كار و ستون دين شماست!
66.امام صادق عليه السلام: محبوب ترين كارها نزد خداى عز و جل،نماز است و آن،آخرين سفارش همۀ پيامبران است.
67.امام صادق عليه السلام: فرمان بردارى خداى عز و جل،خدمت به او در زمين است و هيچ خدمتى برابر با نماز نيست.از اين روست كه فرشتگان،زكريّا را در حالى ندا دادند كه در محراب به نماز ايستاده بود.
68.الكافى -به نقل از معاوية بن وهب-:از امام صادق عليه السلام پرسيدم:برترين وسيلۀ تقرّب بندگان به خدايشان و محبوب ترين آن نزد خدا چيست؟
فرمود:«پس از معرفت،برتر از اين نماز،چيزى نمى شناسم.نمى بينى كه بندۀ شايستۀ خدا،عيسى بن مريم عليه السلام،گفت:«خدا مرا تا زنده ام،به نماز و زكات سفارش كرده است»».
ص: 93
69.الإمام الصادق عليه السلام: وَعَظَ لُقمانُ لِابنِهِ...لا تَصُم صَوماً يَمنَعُكَ مِنَ الصَّلاةِ؛فَإِنَّ الصَّلاةَ أحَبُّ إلَى اللّهِ مِنَ الصِّيامِ. (1)
70.عنه عليه السلام: أما إنَّهُ لَيس شَيءٌ أفضَلَ مِنَ الحَجِّ إلَّاالصَّلاةُ. (2)
2/2 مَأدُبَةُ اللّهِ عز وجل
71.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ألا إنَّ الصَّلاةَ مَأدُبَةُ اللّهِ فِي الأَرضِ،قَد هَنَّأَها لِأَهلِ رَحمَتِهِ في كُلِّ يَومٍ خَمسَ مَرّاتٍ. (3)
3/2 قُرَّةُ عَينِ النَّبِيِّ(ص) واُمَّتِهِ
72.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: جُعِلَ قُرَّةُ عَيني فِي الصَّلاةِ. (4)
73.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ تَعالى جَعَلَ قُرَّةَ عَيني فِي الصَّلاةِ،وحَبَّبَها إلَيَّ كَما حُبِّبَ إلَى الجائِعِي.
ص: 94
69.امام صادق عليه السلام: از سفارش هاى لقمان به پسرش اين بود:روزه اى كه تو را از نماز باز مى دارد،نگير؛چون نزد خدا،نماز،محبوب تر از روزه است.
70.امام صادق عليه السلام: هان! چيزى برتر از حج نيست جز نماز.
71.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آگاه باشيد كه نماز،سفرۀ مهمانى خداوند در زمين است كه آن را براى شايستگان رحمتش،پنج مرتبه در هر روز،پهن مى كند.
72.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: روشنى چشم من،در نماز نهاده شده است.
73.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند متعال،روشنى چشم مرا در نماز نهاده و آن را محبوب من ساخته،همان گونه كه خوراك براى گرسنه و آب براى تشنه گوارا گشته است.همانا
ص: 95
الطَّعامُ،وإلَى الظَّمآنِ الماءُ؛فَإِنَّ الجائِعَ إذا أكَلَ الطَّعامَ شَبِعَ،وإذا شَرِبَ الماءَ رَوِيَ، و أنا لا أشبَعُ مِنَ الصَّلاةِ. (1)
74.تاريخ بغداد عن أنس: قامَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لَيلَةً يُصَلّي،فَإِذَا امرَأَةٌ تُصَلّي بِصَلاتِهِ،فَلَمّا أحَسَّ بِهَا التَفَتَ إلَيها فَقالَ لَها:اِضطَجِعي إن شِئتِ.فَقالَت:إنّي أجِدُ نَشاطاً.
ثُمَّ قامَ فَصَلّى،فَالتَفَتَ إلَيهَا الثّانِيَةَ فَقالَ لَها مِثلَ ذلِكَ.ثُمَّ قامَ فَصَلّى فَالتَفَتَ إلَيهَا الثّالِثَةَ فَقالَ لَها:اِضطَجِعي إن شِئتِ.فَقالَت:إنّي أجِدُ نَشاطاً.
فَقالَ:إنَّكِ لَستِ مِثلي،إنَّما جُعِلَ قُرَّةُ عَيني فِي الصَّلاةِ. (2)
75.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: قالَ لي جِبريلُ عليه السلام:إنَّهُ قَد حُبِّبَ إلَيكَ الصَّلاةُ،فَخُذ مِنها ما شِئتَ. (3)
76.عنه صلى الله عليه و آله -لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآيَةُ: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ» (4) -:ما احِبُّ أنَّ لي بِها ما طَلَعَت عَلَيهِ الشَّمسُ وغَرُبَت. (5)
77.الإمام عليّ عليه السلام: المُؤمِنُ يَكونُ...مُشغولاً بِعُيوبِ نَفسِهِ،فارِغاً عَن عُيوبِ غَيرِهِ، الصَّلاةُ قُرَّةُ عَينِهِ. (6)5.
ص: 96
گرسنه پس از خوردن غذا،سير،و تشنه پس از نوشيدن آب،سيراب مى گردد؛ولى من از نماز سير نمى شوم.
74.تاريخ بغداد -به نقل از انس-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شبى به نماز برخاست.زنى نيز پا به پاى او نماز مى خواند.پيامبر صلى الله عليه و آله هنگامى كه متوجّه او شد،رو به سويش كرد و فرمود:
«اگر مى خواهى،بخواب».
زن گفت:من در خود،نشاط [عبادت] مى يابم.
سپس پيامبر صلى الله عليه و آله برخاست و نماز خواند و دوباره متوجّه او شد و همان سخن را فرمود.سپس برخاست و نماز خواند و براى بار سوم به او توجّه كرد و فرمود:«اگر مى خواهى،بخواب».
زن گفت:من در خود،نشاط [عبادت] مى يابم.
فرمود:«تو مانند من نيستى.من روشنى چشمم در نماز قرار داده شده است».
75.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: جبرئيل به من گفت:نماز را محبوب تو ساخته اند.پس هر اندازه مى خواهى،از آن برگير.
76.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -هنگامى كه آيۀ«نماز را در دو سوى روز،به پا دار»نازل شد-:دوست ندارم به جاى نماز،آنچه را خورشيد بر آن مى تابد،داشته باشم.
77.امام على عليه السلام: مؤمن...به عيب خود،مشغول و فارغ از عيوب ديگران است و نماز، روشنى چشم اوست.
ص: 97
4/2 زينَةُ الإِسلامِ
78.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ لِكُلِّ شَيءٍ زينَةً وزينَةُ الإِسلامِ الصَّلواتُ الخَمسُ،ولِكُلِّ شَيءٍ رُكنٌ ورُكنُ المُؤمِنِ الصَّلاةُ،ولِكُلِّ شَيءٍ سِراجٌ وسِراجُ قَلبِ المُؤمِنِ الصَّلَواتُ الخَمسُ. (1)
5/2 عَلامَةُ المُسلِمِ
79.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الإِسلامُ أن تَشهَدَ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ،وأنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله،وتُقيمَ الصَّلاةَ،وتُؤتِي الزَّكاةَ و.... (2)
80.عنه صلى الله عليه و آله: لِلمُؤمِنِ ثَلاثُ عَلاماتٍ:الصَّلاةُ،وَالزَّكاةُ،وَالصِّيامُ. (3)
81.عنه صلى الله عليه و آله -لِأَحَدِ أصحابِهِ-:اُبايِعُكَ عَلى أن تَعبُدَاللّهَ،وتُقيمَ الصَّلاةَ،وتُؤتِي الزَّكاةَ.... (4)7.
ص: 98
78.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر چيز را زينتى است و زينت اسلام،نمازهاى پنجگانه است و هر چيز ركنى دارد و ركن مؤمن،نماز است و براى هر چيز،چراغى است و چراغ دل مؤمن،نمازهاى پنجگانه است.
79.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اسلام،گواهى دادن به يگانگى خدا،پيامبرى محمّد،برپا كردن نماز و دادن زكات...است.
80.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مؤمن،سه نشانه دارد:نماز خواندن و زكات دادن و روزه گرفتن.
81.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -خطاب به يكى از يارانش-:با تو بيعت مى كنم بر اين كه خدا را بپرستى،نماز را بر پا دارى و زكات بدهى و....
ص: 99
82.عنه صلى الله عليه و آله -في تَفسيرِ الإِيمانِ بِاللّهِ-:شَهادَةُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ،وأنّي رَسولُ اللّهِ،وإقامُ الصَّلاةِ،وإيتاءُ الزَّكاةِ و.... (1)
83.عنه صلى الله عليه و آله: سَبعَةٌ مَن كُنَّ فيهِ فَقَدِ استَكمَلَ حَقيقَةَ الإِيمانِ،و أبوابُ الجَنَّةِ مُفَتَّحَةٌ لَهُ:مَن أسبَغَ وُضوءَهُ، (2)وأحسَنَ صَلاتَهُ،وأدّى زَكاةَ مالِهِ،وكَفَّ غَضَبَهُ،وسَجَنَ لِسانَهُ، وَاستَغفَرَ لِذَنبِهِ،وأدَّى النَّصيحَةَ لِأَهلِ بَيتِ نَبِيِّهِ. (3)
84.عنه صلى الله عليه و آله: جاءَني جَبرَئيلُ فَقالَ لي:يا أحمَدُ،الإِسلامُ عَشرَةُ أسهُمٍ،وقَد خابَ مَن لا سَهمَ لَهُ فيها:أوَّلُها شَهادَةُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ؛وهِيَ الكَلِمَةُ،وَالثّانِيَةُ الصَّلاةُ؛وهِيَ الطُّهرُ،وَالثّالِثَةُ الزَّكاةُ؛وهِيَ الفِطرَةُ.... (4)
85.عنه صلى الله عليه و آله -لِعَلِيٍّ عليه السلام-:عِشرونَ خَصلَةً فِي المُؤمِنِ،فَإِن لَم تَكُن فيهِ لَم يَكمُل إيمانُهُ، إنَّ مِن أخلاقِ المُؤمِنينَ-يا عَلِيُّ-:الحاضِرونَ الصَّلاةَ،وَالمُسارِعونَ إلَى الزَّكاةِ، وَالمُطعِمونَ المِسكينَ.... (5)4.
ص: 100
82.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -در تفسير ايمان به خدا-:گواهى دادن به اين كه جز خداى يكتا معبودى نيست و اين كه من فرستادۀ خدا هستم و نيز بر پا كردن نماز و دادن زكات و....
83.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هفت چيز است كه در هر كس باشد،حقيقت ايمانش كامل و درهاى بهشت برايش باز است:هر كس وضويش را كامل بگيرد و نمازش را به خوبى بخواند و زكات مالش را بدهد،خشمش را مهار و زبانش را حبس كند،از گناهش آمرزش بخواهد و براى اهل بيت پيامبرش خيرخواهى كند.
84.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: جبرئيل نزد من آمد و گفت:اى احمد! اسلام ده جزء است و آن كه هيچ سهمى از آن ندارد،زيان ديده است.نخستين آنها،گواهى دادن به يگانگى خداوند است و اين،همان كلمه[ى اخلاص] است.دوم،نماز است و آن همان طهارت است و سوم،زكات كه همان فطرت و سرشت است....
85.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -خطاب به على عليه السلام-:بيست ويژگى در مؤمن هست و اگر نباشد، ايمانش كامل نشده است.اى على ! از اخلاق مؤمنان،حضور در نماز،شتاب كردن به اداى زكات و اطعام بينوايان است.
ص: 101
86.عنه صلى الله عليه و آله: قالَ حَبيبي جَبرَئيلُ:إنَّ مَثَلَ هذَا الدّينِ كَمَثَلِ شَجَرَةٍ ثابِتَةٍ،الإِيمانُ أصلُها، وَالصَّلاةُ عُروقُها،وَالزَّكاةُ ماؤُها،وَالصَّومُ سَعَفُها،وحُسنُ الخُلُقِ وَرَقُها،وَالكَفُّ عَنِ المَحارِمِ ثَمَرُها،فَلا تَكمُلُ شَجَرَةٌ إلّابِالثَّمَرِ،كَذلِكَ الإِيمانُ لا يَكمُلُ إلّابِالكَفِّ عَنِ المَحارِمِ. (1)
87.الكافي عن عَجلانَ أبي صالح: قُلتُ لِأَبي عَبدِاللّهِ عليه السلام:أوقِفني عَلى حُدودِ الإِيمانِ.
فَقالَ:شَهادَةُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ،وأنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللّهِ،وَالإِقرارُ بِما جاءَ بِهِ مِن عِندِ اللّهِ،وصَلاةُ الخَمسِ،وأداءُ الزَّكاةِ،وصَومُ شَهرِ رَمَضانَ،وحِجُّ البَيتِ،ووِلايَةُ وَلِيِّنا،وعَداوَةُ عَدُوِّنا،وَالدّخولُ مَعَ الصّادِقينَ. (2)
88.الإمام الصادق عليه السلام: الإِسلامُ هُوَ الظّاهِرُ الَّذي عَلَيهِ النّاسُ:شَهادَةُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ،وأنّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ،وإقامُ الصَّلاةِ،وإيتاءُ الزَّكاةِ،وحِجُّ البَيتِ،وصِيامُ شَهرِ رَمَضانَ.فَهذَا الإِسلامُ. (3)
89.عنه عليه السلام -لِمَن سَأَلَهُ عَنِ الدّين الّذِي افتَرَضَ اللّهُ عز و جل عَلَى العِبادِ ما لا يَسَعُهُم جَهلُهُ ولا يُقبَلُ مِنهُم غَيرُهُ-:شهادَةُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ،وأنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله،وإقامُ الصَّلاةِ، وإيتاءُ الزَّكاةِ،و.... (4)6.
ص: 102
86.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دوستم جبرئيل گفت:مثال اين دين،مثال درختى استوار است كه ايمان،اساس آن،نماز،ريشه هاى آن،زكات،آب آن،روزه،شاخۀ آن، خوش خويى،برگ آن و خويشتندارى در برابر حرام ها،ميوۀ آن است.همان گونه كه درخت جز با ميوه دادن،كامل نمى شود،ايمان هم جز با خويشتندارى در برابر حرام ها كامل نمى شود.
87.الكافى -به نقل از عجلان ابو صالح-:به امام صادق عليه السلام گفتم:مرا از مرزهاى ايمان آگاه كن.
فرمود:«گواهى دادن به يگانگى خدا و رسالت محمّد صلى الله عليه و آله و گردن نهادن به آنچه از نزد خدا آورده است و نمازهاى پنجگانه و دادن زكات،روزۀ ماه رمضان،حجّ خانۀ خدا و [داشتن] ولايت ولىّ ما و دشمنى با دشمن ما و در زمرۀ راستان در آمدن».
88.امام صادق عليه السلام: اسلام،همان ظاهرى است كه مردم بر آن هستند.گواهى دادن به يگانگى خداى يكتا و بدون شريك،و اين كه محمّد،بنده و فرستادۀ خداوند است، برپا كردن نماز،دادن زكات،حجّ خانۀ خدا و روزۀ ماه رمضان.اين،اسلام است.
89.امام صادق عليه السلام -در پاسخ كسى كه از ايشان پرسيد:دينى كه خداى عزيز و جليل بر بندگانش واجب كرده است و ناآگاهى از آن بر ايشان روا نيست و جز آن را از ايشان نمى پذيرند،كدام است؟-:گواهى دادن به يگانگى خداوند و رسالت محمّد صلى الله عليه و آله و بر پا كردن نماز و دادن زكات و....
ص: 103
6/2 أوَّلُ مَا افتَرَضَ اللّهُ
90.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ أوَّلَ مَا افتَرَضَ اللّهُ عَلَى النّاسِ مِن دينِهِم الصَّلاةُ،وآخِرَ ما يَبقَى الصَّلاةُ. (1)
91.عنه صلى الله عليه و آله: أوَّلُ مَا افتَرَضَ اللّهُ تَعالى عَلى امَّتِيَ الصَّلَواتُ الخَمسُ. (2)
راجع:ص 38 (تشريع الصلاة في الإسلام).
7/2 أوَّلُ ما يَجِبُ تَعليمُهُ لِلمُسلِمِ
92.رسول اللّه صلى الله عليه و آله -لَمّا بَعَثَ مُعاذًا عَلَى اليَمَنِ-:إنَّكَ تَقدَمُ عَلى قَومٍ أهلِ كِتابٍ،فَليَكُن أوَّلُ ما تَدعوهُم إلَيهِ عِبادَةَ اللّهِ،فَإِذا عَرَفُوا اللّهَ فَأَخبِرهُم أنَّ اللّهَ قَد فَرَضَ عَلَيهِم خَمسَ صَلَواتٍ في يَومِهِم ولَيلَتِهِم. (3)
93.صحيح مسلم عن أبي مالك الأشجَعيّ عن أبيه: كانَ الرَّجُلُ المُسلِمُ إذا أسلَمَ عَلَّمَهُ النَّبِيُّ الصَّلاةَ. (4)6.
ص: 104
90.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نخستين چيزى از دين كه خدا بر مردم واجب كرد و آخرين چيزى كه باقى مى ماند،نماز است.
91.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نخستين چيزى كه خدا بر امّتم واجب كرد،نمازهاى پنجگانه است.
ر.ك:ص 39 (تشريع نماز در اسلام).
92.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -هنگام فرستادن معاذ به يمن-:تو بر كسانى وارد مى شوى كه اهل كتاب اند و نخستين چيزى كه آنان را بايد به آن فرا بخوانى،بندگى خداوند است و چون خدا را شناختند،آگاهشان كن كه خداوند،پنج نماز در شبانه روز بر ايشان واجب كرده است.
93.صحيح مسلم -به نقل از ابو مالك اشجعى،از پدرش-:وقتى كسى مسلمان مى شد، پيامبر صلى الله عليه و آله نماز را به او مى آموخت.
ص: 105
8/2 أوَّلُ ما يُحاسَبُ بِهِ
94.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أوَّلُ ما يُحاسَبُ بِهِ يَومَ القِيامَةِ الصَّلاةُ،فَمَن أجابَ فَقَد سَهُلَ عَلَيهِ ما بَعدَهُ،ومَن لَم يُجِب فَقَدِ اشتَدَّ ما بَعدَهُ. (1)
95.عنه صلى الله عليه و آله: إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ يُدعى بِالعَبدِ فَأَوَّلُ شَيءٍ يُسأَلُ عَنهُ الصَّلاةُ،فَإِن جاءَ بِها تامَّةً وإلّا زُخَّ (2)بِهِ فِي النّارِ. (3)
96.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ أوَّلَ ما يُحاسَبُ بِهِ العَبدُ يَومَ القِيامَةِ مِن عَمَلِهِ صَلاتُهُ،فَإِن صَلُحَت فَقَد أفلَحَ وأنجَحَ،وإن فَسَدَت فَقَد خابَ وخَسِرَ. (4)
97.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ عَمودَ الدّينِ الصَّلاةُ،وهِيَ أوَّلُ ما يُنظَرُ فيهِ مِن عَمَلِ ابنِ آدَمَ،فَإِن صَحَّت نُظِرَ في عَمَلِهِ،وإن لَم تَصِحَّ لَم يُنظَر في بَقِيَّةِ عَمَلِهِ. (5)م.
ص: 106
94.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نخستين چيزى كه در روز قيامت،بازخواست مى شود،نماز است.
پس هر كس پاسخ دهد،مرحله هاى بعد بر او آسان مى شود و هر كس پاسخ ندهد، بر او سخت مى گردد.
95.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: روز قيامت كه فرا برسد،بنده را مى خوانند و نخستين چيزى كه از او مى خواهند،نماز است.اگر آن را درست بياورد،[نجات يافته است] و گر نه در آتش انداخته مى شود.
96.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نخستين عمل انسان كه در روز قيامت محاسبه مى شود،نماز است.
پس اگر نيكو بود،رستگار و كامياب مى گردد و اگر باطل بود،محروم و زيانكار مى شود.
97.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نماز،ستون دين و نخستين عمل انسان است كه در آن مى نگرند.پس اگر صحيح بود،اعمالش را مى بينند و اگر صحيح نبود،بقيّۀ كارهايش ديده نمى شوند.
ص: 107
98.عنه صلى الله عليه و آله: أوَّلُ ما يُسأَلُ العَبدُ إذا وَقَفَ بَينَ يَدَيِ اللّهِ عز و جل عَنِ الصَّلاةِ،فَإِن زَكَت صَلاتُهُ زَكا سائِرُ عَمَلِهِ،وإن لَم تَزكُ صَلاتُهُ لَم يَزكُ عَمَلُهُ. (1)
99.الإمام الباقر عليه السلام: إنَّ أوَّلَ ما يُحاسَبُ بِهِ العَبدُ الصَّلاةُ،فَإِن قُبِلَت قُبِلَ ما سِواها. (2)3.
ص: 108
98.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هنگامى كه بنده در پيشگاه خداوند مى ايستد،نخستين چيزى كه از او مى خواهند،نماز است.پس اگر پاكيزه بود،بقيّۀ اعمالش هم پاكيزه مى گردد و اگر پاكيزه نبود،اعمال ديگرش هم پاكيزه نمى شود.
99.امام باقر عليه السلام: نخستين چيزى كه از بنده بازخواست مى شود،نماز است.پس اگر پذيرفته شد،بقيّه[ى اعمال] هم پذيرفته مى شود.
ص: 109
توضيحى در بارۀ نخستين پرسش پس از مرگ (1)
چند حديث،نماز را نخستين سؤال از انسان پس از مرگش دانسته اند.اين نكته با توجّه به اهمّيت نماز و تأكيدات قرآن،پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام بر آن،به خودى خود، پذيرفتنى است؛زيرا اگر چيزى«سيماى دين» (2)شد و ترك كنندۀ آن جزو كافران به شمار آمد، (3)انتظار مى رود كه نخستين مورد از موارد سؤال و مؤاخذه باشد؛اما پرسش،اين است كه نماز از اعمال و عبادات است و بالطبع در رتبه اى متأخّر از عقايد بنيادين دين (مانند توحيد و نبوّت) قرار دارد.بايد ابتدا از آنها سؤال شود و نه از نماز.
آنچه پرسش را پيچيده مى كند،رواياتى است كه افزون بر باورهاى بنيادى،مواردى ديگر غير از نماز را نيز از نخستين پرسش ها دانسته اند.
به نظر مى رسد كه بتوان با گردآورى و دسته بندى احاديث ناظر به موضوع،به پاسخ مسئله دست يافت.
1.دستۀ نخست،توحيد،نبوّت و ولايت اهل بيت عليهم السلام را نخستين سؤال از انسان پس از مرگش مى دانند.در حديثى،پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به امام على عليه السلام مى فرمايد:
يا عَلِيُّ! إنَّ أوَّلَ ما يُسأَلُ عَنهُ العَبدُ بَعدَ مَوتِهِ شَهادَةُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ،وَ أنَّ مُحَمَّداً
ص: 110
رَسولُ اللّهِ،وَ أنَّكَ وَلِىُّ المُؤمِنينَ بِما جَعَلَهُ اللّهُ وَ جَعَلتُهُ لَكَ،فَمَن أقَرَّ بِذلِكَ وَ كانَ يَعتَقِدُهُ صارَ إلَى النَّعيمِ الَّذى لا زَوالَ لَهُ. (1)
اى على! نخستين چيزى كه پس از مرگ بنده از او پرسيده مى شود،گواهى به يگانگى خداوند يكتاست و رسالت محمّد،و اين كه تو ولىّ مؤمنانى،به دليل آنچه خدا و من،برايت قرار داده ايم.پس هر كس به اينها اقرار كند و معتقد باشد،به سوى نعمتى كه زوال ندارد،ره سپار مى شود.
2.دستۀ دوم،تنها به محبّت اهل بيت عليهم السلام اشاره كرده اند.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
أوّلُ ما يُسأَلُ عَنهُ العَبدُ حُبُّنا أهلَ البَيتِ. (2)
نخستين چيزى كه از آن سؤال مى شود،محبّت ما اهل بيت است.
3.دستۀ سوم،نماز و زكات و روزه را با هم،جزو نخستين سؤال ها دانسته است.
امام صادق عليه السلام در اين باره فرموده است:
أوَّلُ ما يُسأَلُ عَنهُ العَبدُ إذا وَقَفَ بَينَ يَدَىِ اللّهِ عز و جل:الصَّلَواتُ المَفروضاتُ،وَ عَنِ الزَّكاةِ،وَ عَنِ الصِّيامِ المَفروضِ. (3)
[در قيامت،] آن گاه كه بنده در پيشگاه خداوند مى ايستد،نخستين چيزى كه از او مى پرسند،نمازهاى واجب،زكات و روزۀ واجب است.
4.دستۀ چهارم،افزون بر نماز و زكات و روزه و حج،ولايت اهل بيت عليهم السلام را نيز در كنار آنها آورده است.در حديثى امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
إنَّ أوَّلَ ما يُسأَلُ عنهُ العَبدُ إذا وَقَفَ بينَ يَدىِ اللّهِ-جَلَّ جَلالُهُ-الصَّلَواتُ المَفروضاتُ،وَ عَنِ الزَّكاةِ المَفروضَةِ،وَ عنِ الصِّيامِ المَفروضِ،وَ عَنِ الحَجِّ المَفروضِ،وَ عَن وَلايَتِنا أهلَ البيتِ،فإِن أقَرَّ بِوَلايَتِنا ثُمَّ ماتَ علَيها قُبِلَت مِنهُ2.
ص: 111
صَلاتُهُ وَ صَومُهُ وَ زَكاتُهُ وَ حَجُّهُ. (1)
هنگامى كه بنده در برابر خداوند عز و جل،مى ايستد،نخستين پرسشى كه از او مى شود، در بارۀ نمازهاى واجب،زكات واجب،روزۀ واجب،حجّ واجب و ولايت ما اهل بيت است.اگر با اعتراف به ولايت و دوستى ما از اين دنيا برود،نماز و روزه و زكات و حجّش پذيرفته مى شود.
5.دستۀ پنجم،تنها به نماز اشاره كرده كه برخى روايات آن در همين باب آمده است و از تكرارشان خوددارى مى كنيم. (2)
چينش بالا،به روشنى نشان مى دهد كه نخستين سؤال در هر مجموعه،به تناسب همان مجموعه صورت مى گيرد.در دايرۀ عقايد و باورها،سه اصل بنيادينِ توحيد، نبوّت و ولايت،نخستين مورد بازخواست و پرسش هستند و اگر عقايد كسى در توحيد و نبوّت درست باشد،عدل و معاد را نيز باور دارد و تصديق نبوّت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و معجزه اش قرآن،به معناى تصديق آيات دلالت كننده بر عدالت خدا و وجود انكارناپذير معاد است.
محبّت اهل بيت نيز كه افزون بر اين حديث،در دستۀ دوم و چهارم نيز گوشزد شده است،در اين دسته يعنى باورها و گرايش هاى بنيادين جاى مى گيرد،هر چند ولايت،رابط ميان باورها و اعمال نيز هست و بدون راه نمايى اهل بيت و بهره گيرى از پرتو هدايت آنها نه مى توان به مفهوم حقيقى توحيد و نبوّت دست يافت و نه اعمال و عبادات و از جمله نماز را به صورت صحيح و مطلوب به جاى آورد.بدين سان، روايات دستۀ دوم و چهارم،مؤيّد و همسو با روايات دستۀ اوّل مى شوند.).
ص: 112
دستۀ سوم و بخشى از روايات دستۀ چهارم،نخستين مورد سؤال را تنها در حوزۀ اعمال و كردار،معيّن نموده اند و به اصطلاح،قصر اضافى و حصر نسبى هستند.اين نظر به وسيلۀ روايات دستۀ پنجم و نيز رواياتى كه در پى مى آيند و به اين نكته تصريح دارند،به سادگى قابل تصديق است،مانند روايت:
«وَ هِىَ أوَّلُ ما يُنظَرُ فيهِ مِن عَمَلِ ابنِ آدَمَ» (1)و حديث:
«إنّ أوَّلَ ما يُحاسَبُ بِهِ العَبدُ يَومَ القِيامَةِ مِن عَمَلِهِ صَلاتُهُ» (2)و يكى دو حديث ديگر كه در همين باب آورده شده اند.
گفتنى است شيخ صدوق در توصيف دين اماميه و در وصف نماز،چنين گفته است:
إنَّها...أوّلُ ما يُسألُ عَنهُ العَبدُ بَعدَ المَعرِفَةِ. (3)
نخستين چيزى كه پس از معرفت و باورها،از آن سؤال مى شود،نماز است.
اين تصريح،به گونه اى تأييد برداشت حاضر از روايات باب است.
به سخن ديگر،باورها و عقايد،تقدّم رتبى دارند و ميان آنها مهم ترين و اساسى ترين باورها،يعنى توحيد و نبوّت و ولايت،نخستين سؤال هستند و ميان اعمال،مهم ترين آنها،نماز،زكات،روزه و حج هستند كه نماز از اهمّيت بيشترى نسبت به بقيّه برخودار است و از اين رو،اوّلين مورد سؤال و بازخواست الهى است.9.
ص: 113
9/2 آخِرُ ما أوصى بِهِ النَّبِيُ(ص)
100.الطبقات الكبرى عن جابر بن عبداللّه: إنّ كَعبَ الأَحبارِ قامَ زَمَنَ عُمَرَ فَقالَ ونَحنُ جُلوسٌ عِندَ عُمَرَ...:ما كانَ آخِرُ ما تَكَلَّمَ بِهِ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله؟فَقالَ عُمَرُ:سَل عَلِيّاً، قالَ:أينَ هُوَ؟قالَ:هُوَ هُنا،فَسَأَلَهُ،فَقالَ عَلِيٌّ:أسنَدتُهُ إلى صَدري،فَوَضَعَ رَأسَهُ عَلى مَنكِبي فَقالَ:«الصَّلاةَ،الصَّلاةَ». (1)
101.الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ آخِرَ ما قالَ النَّبِيُّ:«الصَّلاةَ،الصَّلاةَ».إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ واضِعاً رَأسَهُ في حِجري،فَلَم يَزَل يَقولُ:«الصَّلاةَ،الصَّلاةَ»،حَتّى قُبِضَ. (2)
102.مسند ابن حنبل عن امّ سلمة: كانَ مِن آخِرِ وَصِيَّةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله:«الصَّلاةَ الصَّلاةَ وما مَلَكَت أيمانُكُم»،حَتّى جَعَلَ نَبِيُّ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُلَجلِجُها (3)في صَدرِهِ،وما يَفيضُ بها لِسانُهُ. (4)
103.شعب الإيمان عن أنس: كنّا عِندَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله حَيثُ حَضَرَتهُ الوَفاةُ-قالَ:-فَقالَ لَنا:اِتَّقُوا اللّهَ فِي الصَّلاةِ،اتَّقُوا اللّهَ فِي الصَّلاةِ-ثَلاثاً-. (5)
104.قُرب الإسناد عن بكر بن محمّد الأزديّ عن الإمام الصّادق عليه السلام،قالَ: سَأَلَهُ أبو بَصيرٍ -وأنَا جالِسٌ عِندَهُ-عَنِ الحورِ العينِ فَقالَ لَهُ:جُعِلتُ فِداكَ،أخَلقٌ مِن خَلقِ الدُّنيا4.
ص: 114
100.الطبقات الكبرى -به نقل از جابر بن عبد اللّه-:در روزگار عمر،ما نزد او نشسته بوديم كه كعب الأحبار برخاست و پرسيد:آخرين سخن پيامبر خدا صلى الله عليه و آله چه بود؟
عمر گفت:از على بپرس.
گفت:او كجاست؟
عمر گفت:او اين جاست.
كعب از او پرسيد و على عليه السلام پاسخ داد:«او را به سينه ام تكيه داده بودم كه سرش را بر شانه ام نهاد و فرمود:نماز،نماز!».
101.امام على عليه السلام: آخرين حرفى كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود،اين بود:«نماز! نماز!».پيامبر صلى الله عليه و آله سرش را بر دامانم نهاده بود و پيوسته مى فرمود:«نماز! نماز!»،تا آن كه قبض روح شد.
102.مسند ابن حنبل -به نقل از امّ سلمه-:پايان بخش وصيّت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله،اين بود:«نماز را،نماز را و نيز بردگانتان!».وآن را تكرار كرد،تا آن كه زبانش از اداى آن،ناتوان و سخنش بريده بريده شد.
103.شعب الإيمان -به نقل از انَس-:ما هنگام جان دادن پيامبر خدا،نزدش بوديم.سه بار به ما فرمود:«در بارۀ نماز از خدا پروا كنيد.در بارۀ نماز از خدا پروا كنيد».
104.قرب الإسناد -به نقل از بكر بن محمّد ازدى-:نزد امام صادق عليه السلام نشسته بودم كه ابو بصير از ايشان در بارۀ حور العين پرسيد و گفت:فدايت شوم! آنان از مخلوقات
ص: 115
أو خَلقٌ مِن خَلقِ الجَنَّةِ؟
فَقالَ لَهُ:ما أنتَ وذاكَ؟! عَلَيكَ بِالصَّلاةِ،فَإِنَّ آخِرَ ما أوصى بِهِ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وحَثَّ عَلَيهِ الصَّلاةُ. (1)
10/2 نورٌ و بُرهانٌ
105.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الصَّلاةُ بُرهانٌ. (2)
106.عنه صلى الله عليه و آله -عِندَ ذِكرِ الصَّلاةِ-:مَن حافَظَ عَلَيها كانَت لَهُ نوراً وبُرهاناً ونَجاةً يَومَ القِيامَةِ،ومَن لَم يُحافِظ عَلَيها لَم يَكُن لَهُ نورٌ ولا بُرهانٌ ولا نَجاةٌ. (3)
راجع:ص 200 (نور القلب).
11/2 ميزانٌ ومِكيالٌ
107.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الصَّلاةُ ميزانٌ،مَن وَفّى استَوفى. (4)2.
ص: 116
دنيايى اند،يا از مخلوقات بهشتى؟
فرمود:«تو را به اينها چه كار؟بر نماز مواظبت كن.همانا آخرين چيزى كه پيامبر صلى الله عليه و آله بِدان سفارش و ترغيب كرد،نماز بود».
105.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نماز،دليلى روشن است.
106.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -هنگام ياد كردن از نماز-:هر كس بر نماز مواظبت ورزد،روز قيامت برايش نور و حجّت (دليل) و نجات [از آتش] مى شود و هر كس مواظبت نورزد،نه برايش نور است و نه نجات و حجّت.
ر.ك:ص 201 (روشنى دل).
107.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نماز،ترازوست.هر كس تمام بياورد،تمام مى برد.
ص: 117
108.عنه صلى الله عليه و آله: الصَّلاةُ مِكيالٌ،فَمَن وَفّى اوفِيَ لَهُ،ومَن نَقَصَ فَقَد عَلِمتُم ما قيلَ لِلمُطَفِّفينَ. (1)
12/2 إمامُ الأعمالِ
109.الإمام عليّ عليه السلام -في رِسالَتِهِ إلى مُحَمَّدِ بن أبي بَكرٍ-:صَلِّ الصَّلاةَ لِوَقتِها المُؤَقَّتِ لَها، ولا تُعَجِّل وَقتَها لِفَراغٍ،ولا تُؤَخِّرها عَن وَقتِها لِاشتِغالٍ،واعلَم أنَّ كُلَّ شَيءٍ مِن عَمَلِكَ تَبَعٌ لِصَلاتِكَ. (2)
13/2 هذِهِ الخَصائِصُ
110.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الصَّلاةُ عَمودُ الدّينِ،وفيها عَشرُ خِصالٍ:زَينُ الوَجهِ،ونورُ القَلبِ، وراحَةُ البَدَنِ،واُنسُ القُبورِ،ومُنزِلُ الرَّحمَةِ،ومِصباحُ السَّماء،وثِقلُ الميزانِ، ومَرضاةُ الرَّبِّ،وثَمَنُ الجَنَّةِ،وحِجابٌ مِنَ النّارِ،ومَن أقامَها فَقَد أقامَ الدّينَ،ومَن تَرَكَها فَقَد هَدَمَ الدّينَ. (3)
111.عنه صلى الله عليه و آله -لَمّا سُئِلَ عَنِ الصَّلاةِ-:الصَّلاةُ مِن شَرائع الدّينِ،وفيها مَرضاةُ الرَّبِّ عز و جل، وهيَ مِنهاجُ الأَنبياءِ،ولِلمُصَلّي حُبُّ المَلائِكَةِ،وهُدًى وإيمانٌ،ونورُ المَعرِفَةِ،7.
ص: 118
108.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نماز،پيمانه است.هر كس تمام بياورد،تمامش مى دهند و هر كس كم گذارد،مى دانيد كه خداوند در بارۀ كم فروشان چه نازل كرده است. (1)
109.امام على عليه السلام -در نامۀ ايشان به محمّد بن ابى بكر-:نماز را در وقت مقرّرش بخوان و به دليل بيكار بودن،آن را جلو نينداز،و به دليل اشتغال به كارى،آن را به تأخير نيفكن و بدان كه همۀ كارهايت تابع نماز توست.
110.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نماز،ستون دين است و ده ويژگى دارد:زينت چهره است و نور دل و آسايش تن و مونس در قبر و فرود آورندۀ رحمت و چراغ آسمان و سنگينى ميزان و خشنودى پروردگار و بهاى بهشت و مانعى در برابر آتش.هر كس آن را بر پا كند، دين را بر پا داشته و هر كس آن را رها كند،دين را نابود كرده است.
111.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -هنگامى كه از ايشان در بارۀ نماز سؤال شد-:نماز،از آيين هاى دين است و در آن،خشنودى پروردگار عز و جل است.نماز،راه و روش پيامبران است و نمازگزار،محبّت فرشتگان را همراه خود مى كند.[آن،] هدايت و ايمان،نور
ص: 119
وبَرَكَةٌ فِي الرِّزقِ،وراحَةٌ لِلبَدَنِ،وكَراهَةٌ لِلشَّيطانِ،وسِلاحٌ عَلَى الكافِرِ،وإجابَةٌ لِلدُّعاءِ،وقَبولٌ لِلأَعمالِ،وزادٌ لِلمُؤمِنِ مِنَ الدُّنيا إلَى الآخِرَةِ،وشَفيعٌ بَينَهُ وبَينَ مَلَكِ المَوتِ،واُنسٌ في قَبرِهِ،وفِراشٌ تَحتَ جَنبِهِ،وجَوابٌ لِمُنكَرٍ ونَكيرٍ.
وتَكونُ صَلاةُ العَبدِ عِندَ المَحشَرِ تاجًا عَلى رَأسِهِ،ونورًا عَلى وَجهِهِ،ولِباسًا عَلى بَدَنِهِ،وسِترًا بَينَهُ وبَينَ النّار،وحُجَّةً بَينَهُ وبَينَ الرَّبِّ جَلَّ جَلالُهُ،ونَجاةً لِبَدَنِهِ مِنَ النّار،وجَوازًا عَلَى الصِّراطِ،ومِفتاحًا لِلجَنَّةِ،ومُهورًا لِحورِ العينِ،وثَمَنًا لِلجَنَّةِ.
بِالصَّلاةِ يَبلُغُ العَبدُ إلَى الدَّرَجَةِ العُليا؛لِأَنَّ الصَّلاةَ تَسبيحٌ وتَهليلٌ وتَحميدٌ وتَكبيرٌ وتَمجيدٌ وتَقديسٌ وقَولٌ ودَعوَةٌ. (1)6.
ص: 120
معرفت،بركت در روزى،آسايش تن،ناخشنودى شيطان،سلاحى برابر كافر، پذيرش دعا،قبولى اعمال،توشۀ آخرت مؤمن از دنيا،شفيع ميان او و فرشتۀ مرگ، مونس در قبر او،بستر زير او و پاسخ منكر و نكير [در قبرش] است.
در محشر،نماز بنده تاج سرش،نورى بر چهره اش،پوشش تنش،مانع ميان او و آتش،حجّتى ميان او و پروردگار بزرگ و باشُكوهش،رهايى پيكرش از آتش،برگۀ عبور از صراط،كليدى براى بهشت،مَهريۀ حور العين و بهاى بهشت است.بنده با نماز در فراز مى آيد؛زيرا نماز،تسبيح و تهليل(لا إله إلّااللّه گفتن و گواهى دادن به يكتايى خدا) و تحميد و تكبير (سپاس و بزرگداشت) و گراميداشت و پاك داشتن و سخن گفتن [باخدا] و دعاست.
ص: 121
الفصل الثالث:حِكمَةُ الصَّلاةِ
1/3 ذِكرُ اللّهِ عز وجل
الكتاب:
«أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي». (1)
الحديث:
112.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّما فُرِضَتِ الصَّلاةُ...لِإِقامَةِ ذِكرِ اللّهِ. (2)
113.علل الشرائع عن هِشام بن الحَكَم: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن عِلَّةِ الصَّلاةِ فَإِنَّ فيها مَشغَلَةً لِلنّاسِ عَن حَوائِجِهِم ومَتعَبَةً لَهُم في أبدانِهِم.
قالَ:فيها عِلَلٌ،وذلِكَ أنَّ النّاسَ لَو تُرِكوا بِغَيرِ تَنبيهٍ ولا تَذَكُّرٍ لِلنَّبيِّ صلى الله عليه و آله بِأَكثَرَ مِنَ الخَبَرِ الأَوَّلِ وبَقاءِ الكِتابِ في أيديهِم فَقَط لَكانوا عَلى ما كانَ عَلَيهِ الأَوَّلونَ،فَإِنَّهُم قَد كانُوا اتَّخَذوا دينًا ووَضَعوا كُتُبًا ودَعَوا اناساً إلى ما هُم عَلَيهِ وقَتَلوهُم عَلى ذلِكَ، فَدَرَسَ أمرُهُم وذَهَبَ حينَ ذَهَبوا.0.
ص: 122
قرآن
«نماز را براى ياد من،بر پا دار».
حديث
112.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نماز،واجب شده است...براى بر پا داشتن ياد خدا.
113.علل الشرائع -به نقل از هشام بن حكم-:از امام صادق عليه السلام پرسيدم:با اين كه نماز، مردم را از كار و زندگى باز مى دارد و تن هايشان را خسته مى كند،چرا واجب شده است؟
فرمود:«در آن،علّت هايى نهفته است و آن،به خاطر اين است كه اگر مردم، بدون هيچ آگاهى و يادى از پيامبر صلى الله عليه و آله رها مى شدند،و به همان خبر نخستين رسالت و حضور قرآن در ميانشان بسنده مى شد،مانند امّت هاى پيشين مى گرديد كه به دينى گرويدند و كتاب هايى هم نوشتند و مردم را به دين خود فرا خواندند و حتّى با مردم براى آن جنگيدند؛امّا با رفتنشان،دينشان هم رفت و اثرى از آنان باقى نماند،حال آن كه خداوند-تبارك و تعالى-نخواست كه رسالت محمّد صلى الله عليه و آله را از ياد آنها ببرد.از
ص: 123
وأرادَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى أن لا يُنسيَهُم أمرَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله فَفَرَضَ عَلَيهِمُ الصَّلاةَ يَذكُرونَهُ في كُلِّ يَومٍ خَمسَ مَرّاتٍ يُنادونَ بِاسمِهِ،وتَعَبّدوا بِالصَّلاةِ وذِكرِ اللّهِ لِكَي لا يَغفُلوا عَنهُ ويَنسَوهُ فَيَندَرِسَ (1)ذِكرُهُ. (2)
114.الإمام الرضا عليه السلام -في بَيانِ عِلَّةِ الصَّلاةِ-:طاعَةٌ أمَرَهُم بِها،وشَريعَةٌ حَمَلَهُم عَلَيها، وفي الصَّلاةِ تَوقيرٌ لَهُ وتَبجيلٌ وخُضوعٌ مِنَ العَبدِ إذا سَجَدَ،والإِقرارُ بِأَنَّ فَوقَهُ رَبًّا يَعبُدُهُ ويَسجُدُ لَهُ. (3)
راجع:ح 123.
2/3 الوِقايَةُ عَنِ الفَسادِ
الكتاب:
«وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللّهِ أَكْبَرُ». (4)
الحديث:
115.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن لَم تَنهَهُ صَلاتُهُ عَنِ الفَحشاءِ وَالمُنكَرِ،لَم يَزدَد مِنَ اللّهِ إلّا بُعداً. (5)
116.عنه صلى الله عليه و آله: لا صَلاةَ لِمَن لَم يُطِعِ الصَّلاةَ،وطاعَةُ الصَّلاةِ أن تَنهى عَنِ الفَحشاءِ8.
ص: 124
اين رو،نماز را بر آنان واجب كرد تا او را هر روز،پنج بار ياد كنند و نامش را بر زبان آورند و به نماز و ياد خدا فرمان داده شدند تا غافل نگردند و او را فراموش نكنند.
مبادا يادش از خاطرها برود».
114.امام رضا عليه السلام -در تبيين حكمت نماز-:اطاعتى است كه [خدا] آنان را بِدان فرمان داده و آيينى است كه بر آن وادارشان ساخته است.در نماز،بزرگداشت و گراميداشت خداوند،و فروتنى بنده به هنگام سجده است و اقرار به اين كه بالاتر از او، پروردگارى است كه به عبادتش مى پردازد و برايش سجده مى كند.
ر.ك:ح 123.
قرآن
«نماز را به پا دار كه بى گمان،نماز از كار زشت و ناپسند باز مى دارد و ياد خدا بزرگ تر است».
حديث
115.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس نمازش او را از كار زشت و ناپسند باز ندارد،جز دورى از خدا نمى افزايد.
116.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه از نماز فرمان نبرد،نمازى ندارد و فرمان بردن از نماز،
ص: 125
وَالمُنكَرِ. (1)
117.تفسير ابن كثير عن عمران بن حَصين: سُئِلَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله عَنِ قَولِ اللّهِ: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ» ،قالَ:مَن لَم تَنهَهُ صَلاتُهُ عَنِ الفَحشاءِ وَالمُنكَرِ فَلا صَلاةَ لَهُ. (2)
118.مجمع البيان عن أنس: إنَّ فَتىً مِنَ الأَنصارِ كانَ يُصَلِّي الصَّلاةَ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ويَرتَكِبُ الفَواحِشَ،فَوُصِفَ ذلِكَ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ:إنَّ صَلاتَهُ تَنهاهُ يَوماً. (3)
119.مسند ابن حنبل عن أبي هُريرة: جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ:إنَّ فُلاناً يُصَلّي بِاللَّيلِ فَإِذا أصبَحَ سَرَقَ،قالَ:إنَّهُ سَينَهاهُ ما يَقولُ. (4)
120.الإمام الصادق عليه السلام: مَن أحَبَّ أن يَعلَمَ أقُبِلَت صَلاتُهُ أم لَم تُقبَل،فَليَنظُر هَل مَنَعَتهُ صَلاتُهُ عَنِ الفَحشاءِ وَالمُنكَرِ؟فَبِقَدرِ ما مَنَعَتهُ قُبِلَت مِنهُ. (5)
121.عنه عليه السلام: الصَّلاةُ حُجزَةُ اللّهِ؛وذلِكَ أنَّها تَحجُزُ المُصَّلِيَ عَنِ المَعاصي مادامَ في صَلاتِهِ، قالَ اللّهُ عز و جل: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ». (6)
122.عنه عليه السلام: اعلَم أنَّ الصَّلاةَ حُجزَةُ اللّهِ فِي الأَرضِ،فَمَن أحَبَّ أن يَعلَمَ ما أدرَكَ4.
ص: 126
خوددارى از كار زشت و ناپسند است.
117.تفسير ابن كثير -به نقل از عمران بن حصين-:در بارۀ سخن خدا:«همانا نماز از كار زشت و ناپسند باز مى دارد»از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيده شد.فرمود:«هر كس نمازش او را از كار زشت و ناپسند باز ندارد،نمازى ندارد».
118.مجمع البيان -به نقل از انس-:جوانى از انصار همراه پيامبر نماز مى گزارد و كارهاى زشت هم مى كرد.اين مطلب را به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گفتند.فرمود:«روزى،نمازش او را باز مى دارد». (1)
119.مسند ابن حنبل -به نقل از ابو هريره-:مردى نزد پيامبر آمد و گفت:همانا فلانى در شب،نماز مى خواند و صبح،دزدى مى كند.فرمود:«آنچه مى گويد (نمازش)،به زودى او را باز خواهد داشت».
120.امام صادق عليه السلام: هر كس دوست دارد بداند آيا نمازش پذيرفته شده است يا نه،بنگرد آيا نمازش،او را از كار زشت و ناپسند باز داشته است يا نه؟هر اندازه كه او را باز داشته، از او پذيرفته شده است.
121.امام صادق عليه السلام: نماز،باز دارنده اى الهى است؛زيرا نمازگزار را تا آن گاه كه در نماز است،از گناهان باز مى دارد.خداى عزيز و جليل مى فرمايد:«همانا نماز از كار زشت وناپسند باز مى دارد».
122.امام صادق عليه السلام: بدان كه نماز،بازدارنده اى براى خدا در زمين است.هر كس دوست».
ص: 127
مِن نَفعِ صَلاتِهِ فَليَنظُر؛فَإِن كانَت صَلاتُهُ حَجَزَتهُ عَنِ الفَواحِشِ وَالمُنكَرِ،فَإِنّما أدرَكَ مِن نَفعِها بِقَدرِ مَا احتَجَزَ. (1)
123.الإمام الرضا عليه السلام: إنَّ عِلَّةَ الصَّلاةِ أنَّها إقرارٌ بِالرُّبوبيَّةِ للّهِ ِ عز و جل،وخَلعُ الأَندادِ،وقيامٌ بَينَ يَدَيِ الجَبّارِ جَلَّ جَلالُهُ بِالذُّلِّ والمَسكَنَةِ والخُضوعِ والاِعتِرافِ والطَّلَبِ لِلإِقالَةِ مِن سالِفِ الذُّنوبِ،وَوَضعُ الوَجهِ عَلَى الأَرضِ كُلَّ يَومٍ إعظامًا للّهِ جَلَّ جَلالُهُ،وأن يَكونَ ذاكِرًا غَيرَ ناسٍ ولا بَطِرٍ،ويَكونَ خاشِعًا مُتَذَلِّلًا راغِبًا طالِبًا لِلزّيادَةِ فِي الدّينِ والدُّنيا،مَعَ ما فيهِ مِنَ الإِيجابِ والمُداوَمَةِ عَلى ذِكرِ اللّهِ عز و جل بِاللَّيلِ والنَّهارِ،لِئَلّا يَنسَى العَبدُ سَيِّدَهُ ومُدَبِّرَهُ وخالِقَهُ فَيَبطَرَ ويَطغى،ويَكونَ ذلِكَ في ذِكره لِرَبِّهِ جَلَّ وعَزَّ وقِيامِهِ بَينَ يَدَيهِ زاجِرًا (2)لَهُ عَنِ المَعاصي ومانِعًا لَهُ مِن أنواعِ الفَسادِ. (3)
3/3 التَّنزيهُ عَنِ الكِبرِ
124.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: يَكونُ الإيمانُ تَطهيراً مِنَ الشِّركِ،والصَّلاةُ تَنزيهاً مِنَ الكِبرِ. (4)
125.الإمام عليّ عليه السلام -في بَيانِ حِكمَةِ الفَرائِضِ-:وعَن ذلِكَ ما حَرَسَ اللّهُ عِبادَهُ المُؤمِنينَ بِالصَّلَواتِ وَالزَّكَواتِ،ومُجاهَدَةِ الصِّيامِ فِي الأَيّامِ المَفروضاتِ؛تَسكيناً لِأَطرافِهِم،ه.
ص: 128
دارد بداند كه چه اندازه از نمازش سود برده،بنگرد.اگر نمازش او را از كارهاى زشت و ناپسند باز داشته،به همان اندازه كه او را باز داشته،از نمازش بهره برده است.
123.امام رضا عليه السلام: حكمت نماز،اقرار به ربوبيت خداوند عز و جل و نفى شريك از اوست.ايستادن در پيشگاه جبروت الهى عز و جل،با خوارى و بيچارگى،افتادگى و اعتراف و درخواست بخشش گناهانِ گذشته است.صورت نهادن بر خاك در هر روز براى بزرگداشت خداوندِ بزرگ بشكوه است،تا به ياد او بدون فراموشى و سرمستى،و خاشع و خاكسار و راغب،خواهان فزونى دين و دنياى خود باشد.افزون بر اينها،نماز، تداوم ذكر خداوند عز و جل در شب و روز است تا بنده،مالك و مدبّر و آفريدگارش را از ياد نبرد،و گرنه سرمستى و طغيان مى كند و اين،در ياد كردن او از پروردگارش عز و جل و ايستادن در پيشگاهش امكان پذير است،كه او را از گناهان و از انواع فساد باز مى دارد.
124.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند،ايمان را براى پاك كردن از شرك،و نماز را براى پيراستن از كبر واجب كرد.
125.امام على عليه السلام -در بيان حكمت واجبات-:از جمله،خداوند از بندگان مؤمنش با نمازها،زكات ها و جدّيت در روزه دارى در روزهاى معيّن،محافظت مى كند تا
ص: 129
وتَخشيعاً لِأَبصارِهِم،وتَذليلاً لِنُفوسِهِم،وتَخفيضاً لِقُلوبِهِم،وإذهاباً لِلخُيَلاءِ عَنهُم، ولِما في ذلِكَ مِن تَعفيرِ عِتاقِ الوُجوهِ بِالتُّرابِ تَواضعاً،وَالتِصاقِ كَرائِمِ الجَوارِحِ بِالأَرضِ تَصاغراً،ولُحوقِ البُطونِ بِالمُتونِ مِنَ الصِّيامِ تَذَلُّلاً. (1)
126.الإمام الباقر عليه السلام: الصَّلاةُ تَثبيتٌ لِلإِخلاصِ،وتَنزيهٌ عَنِ الكِبرِ. (2)
4/3 إقامَةُ الدّينِ
127.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الصَّلاةُ عَمودُ دينِكُم. (3)
128.عنه صلى الله عليه و آله: الصَّلاةُ عِمادُ الدينِ. (4)
129.الإمام عليّ عليه السلام: اللّهَ اللّهَ فِي الصَّلاةِ،فَإِنَّها عَمودُ دينِكُم. (5)6.
ص: 130
جوارح آنان را آرام كند،ديده هايشان را خاشع نمايد،روحشان را رام گرداند، دل هايشان را خاضع كند و غرور را از آنان بزدايد،و نيز به خاطر آنچه در آن است از:به خاك افتادن فروتنانۀ رخسارهاى شريف و چسباندن خاشعانۀ عزيزترين اندام ها به زمين و نيز رسيدن شكم ها به پشت از روزه دارى،براى اظهار خضوع.
126.امام باقر عليه السلام: نماز،استوار كنندۀ اخلاص و دور كنندۀ كبر است.
127.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نماز،ستون دين شماست.
128.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نماز،پايۀ دين است.
129.امام على عليه السلام: خدا را،خدا را در بارۀ نماز،كه ستون دين شماست!
ص: 131
130.عنه عليه السلام: اوصيكُم بِالصَّلاةِ،هِيَ الَّتي عَمودُ الدّينِ وقِوامُ الإِسلامِ،فَلا تَغفُلوا عَنها. (1)
131.عنه عليه السلام: اوصيكُم بِالصَّلاةِ وحِفظِها،فَإِنَّها خَيرُ العَمَلِ،وهِيَ عَمودُ دينِكُم. (2)
132.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: قَيِّمُ (3)الدّينِ الصَّلاةُ. (4)
133.عنه صلى الله عليه و آله: مَثَلُ الصَّلاةِ مَثَلُ عَمودِ الفُسطاطِ (5)؛إذا ثَبَتَ العَمودُ نَفَعَتِ الأَطنابُ (6)وَالأَوتادُ وَالغِشاءُ،وإذَا انكَسَرَ العَمودُ لَم يَنفَع طُنُبٌ ولا وَتِدٌ ولا غِشاءٌ. (7)
134.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّما مَوضِعُ الصَّلاةِ مِنَ الدّينِ،كَمَوضِعِ الرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ. (8)
135.سنن الترمذي عن مُعاذِ بن جَبَل عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ألا اخبِرُكَ بِرَأسِ الأَمرِ كُلِّهِ وعَمودِهِ وذِروَةِ سِنامه؟ (9)قُلتُ:بَلى يا رَسولَ اللّهِ.
قالَ:رَأسُ الأَمرِ الإِسلامُ،وعَمودُهُ الصَّلاةُ،وذِروَةُ سَنامِهِ الجِهادُ. (10)
136.الإمام الصادق عليه السلام: جاءَ رَجُلٌ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ:يا رَسولَ اللّهِ،أخبِرني عَنِ الإِسلامِ،أصلِهِ وفَرعِهِ وذِروَتِهِ وسَنامِهِ.0.
ص: 132
130.امام على عليه السلام: شما را به نماز سفارش مى كنم كه ستون دين و برپا دارندۀ اسلام است.
پس،از آن غفلت نكنيد.
131.امام على عليه السلام: شما را به نماز و محافظت از آن سفارش مى كنم كه آن،بهترين عمل و ستون دين شماست.
132.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: برپا دارندۀ دين،نماز است.
133.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نماز،مانند ستون خيمه است.اگر ستون بر پا باشد،ريسمان ها و ميخ ها و پرده به كار مى آيند و هنگامى كه ستون بشكند،نه ريسمان به كار مى آيد و نه ميخ و پرده اى.
134.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: جايگاه نماز در دين،مانند سر در كالبد است.
135.سنن الترمذى -به نقل از معاذ بن جبل-:پيامبر صلى الله عليه و آله به من فرمود:«آيا تو را از اساس كار و ستون و قلّۀ آن،خبر نكنم؟».
گفتم:آرى،اى پيامبر خدا!
فرمود:«اساس كار،اسلام و ستون آن،نماز و قلّه اش جهاد است».
136.امام صادق عليه السلام: مردى به خدمت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رسيد و گفت:اى پيامبر خدا! مرا از اسلام آگاه كن؛از اصل و فرع و قلّه و اوج آن.
ص: 133
فَقالَ:أصلُهُ الصَّلاةُ،وفَرعُهُ الزَّكاةُ،وذِروَتُهُ وسَنامُهُ الجِهادُ في سَبيلِ اللّهِ تَعالى. (1)
137.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: عَلَمُ الإِيمانِ الصَّلاةُ. (2)
138.عنه صلى الله عليه و آله: لِكُلِّ شَيءٍ وَجهٌ،ووَجهُ دينِكُمُ الصَّلاةُ. (3)
139.الإمام عليّ عليه السلام: سِتٌّ مِن قَواعِدِ الدّينِ:إخلاصُ اليَقينِ،ونُصحُ المُسلِمينَ،وإقامَةُ الصَّلاةِ.... (4)
140.الإمام الباقر عليه السلام: بُنِيَ الإِسلامُ عَلى خَمسٍ:عَلَى الصَّلاةِ،وَالزَّكاةِ،وَالصَّومِ،وَالحَجِّ، وَالوِلايَةِ،ولَم يُنادَ بِشَيءٍ كَما نودِيَ بِالوِلايَةِ. (5)
141.الكافي عن حَريزِ بن عبداللّه عن زُرارة عن الإمام الباقر عليه السلام: بُنِيَ الإِسلامُ عَلى خَمسَةِ أشياءَ:عَلَى الصَّلاةِ،وَالزَّكاةِ،وَالحَجِّ،وَالصَّومِ،وَالوِلايَةِ.
قال زُرارَةُ:فَقُلتُ:وأيُّ شَيءٍ مِن ذلِكَ أفضَلُ؟1.
ص: 134
پيامبر فرمود:«اصل آن،نماز و فرع آن،زكات و قلّه و اوجش،پيكار در راه خداوند متعال است».
137.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نشانۀ ايمان،نماز است. (1)
138.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر چيز،چهره اى دارد و چهرۀ دين شما،نماز است.
139.امام على عليه السلام: شش چيز از پايه هاى دين است:يقين خالص،خيرخواهى براى مسلمانان،بر پا داشتن نماز....
140.امام باقر عليه السلام: اسلام بر پنج چيز بنا شده است:نماز،زكات،روزه،حج و ولايت،و به هيچ چيز چون ولايت تأكيد نشده است.
141.الكافى -به نقل از حريز بن عبد اللّه،از زراره-:امام باقر عليه السلام فرمود:«اسلام بر پنج چيز بنا شده است:بر نماز،زكات،حج،روزه و ولايت».
گفتم:كدام يك،برتر از بقيّه است؟ت.
ص: 135
فَقالَ:الوِلايَةُ أفضَلُ؛لِأَنَّها مِفتاحُهُنَّ،وَالوالي هُوَ الدَّليلُ عَلَيهِنَّ.
قُلتُ:ثُمَّ الَّذي يَلي ذلِكَ فِي الفَضلِ؟
فَقالَ:الصَّلاةُ،إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ:«الصَّلاةُ عَمودُ دينِكُم». (1)
142.الإمام الباقر عليه السلام: بُنِيَ الإِسلامُ عَلى سَبعِ دَعائِمَ:الوِلايَةُ؛وهِيَ أفضَلُها،وبِها وبِالوَلِيِّ يوصَلُ إلى مَعرِفَتِها،وَالطّهارَةُ،وَالصَّلاةُ،وَالزَّكاةُ،وَالصَّومُ،وَالحَجُّ،وَالجِهادُ. (2)
143.الإمام الصادق عليه السلام: أثافِيُّ (3)الإِسلامِ ثَلاثَةٌ:الصَّلاةُ،وَالزَّكاةُ،وَالوِلايَةُ،لا تَصِحُّ واحِدَةٌ مِنهُنَّ إلّابِصاحِبَتَيها. (4)
5/3 إحياءُ القُرآنِ
144.الإمام الرضا عليه السلام: امِرَ النّاسُ بِالقِراءَةِ فِي الصَّلاةِ لِئَلّا يَكونَ القُرآنُ مَهجوراً مُضَيَّعاً، وَلِيَكونَ (5)مَحفوظاً مَدروساً فَلا يَضمَحِلَّ ولا يُجهَلَ. (6)1.
ص: 136
فرمود:«ولايت،برتر است؛چون كليد آنها و راه نماى به آنهاست».
گفتم:پس از آن،كدام يك برتر است؟
فرمود:«نماز.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:نماز،پايۀ دين شماست».
142.امام باقر عليه السلام: اسلام بر هفت پايه بنا شده است:ولايت-كه برترينِ آنهاست و به آن و به ولى،معرفت بقيّۀ آنها حاصل مى شود-،طهارت،نماز،زكات،روزه،حج و جهاد.
143.امام صادق عليه السلام: سه چيز،سنگِ بناى اسلام اند:نماز،زكات و ولايت،و هيچ يك جز به همراه بقيّه درست نيست.
144.امام رضا عليه السلام: مردم به قرائت قرآن در نماز فرمان يافتند تا قرآن،مهجور و تباه نشود و بايد محفوظ باشد و تكرار شود تا از ميان نرود و از آن ناآگاه نمانند.
ص: 137
الفصل الرابع:إقامَةُ الصَّلاةِ
1/4 الحَثُّ عَلى إقامَةِ الصَّلاةِ
الكتاب:
«وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرّاكِعِينَ». (1)
«وَ أَنْ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ اتَّقُوهُ وَ هُوَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ». (2)
«رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ». (3)
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ». (4)
«اَلَّذِينَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ». (5)
«وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ». (6)6.
ص: 138
قرآن
«نماز به پا داريد و زكات بدهيد و با ركوع كنندگان،ركوع كنيد».
«و اين كه نماز بر پا داريد و از او پروا كنيد و هموست كه به سويش محشور مى شويد».
«پروردگارا! مرا بر پا دارندۀ نماز قرار ده و از فرزندان من نيز.پروردگارا! و دعايم را بپذير».
«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! ركوع و سجود كنيد و پروردگارتان را بپرستيد و كار خوب كنيد.باشد كه رستگار شويد».
«همان كسانى كه چون در زمين به آنان توانايى دهيم،نماز به پا مى دارند و زكات مى دهند و به كارهاى پسنديده فرمان مى دهند و از كارهاى ناپسند باز مى دارند و فرجام همۀ كارها از آنِ خداست».
«نماز به پا داريد و زكات بدهيد و از پيامبر [خدا] پيروى كنيد،باشد كه بر شما رحم شود».
ص: 139
«مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ». (1)
الحديث:
145.رسول اللّه صلى الله عليه و آله -لِاُمِّ أنَسٍ الأَنصارِيَّةِ-:عَلَيكِ بِالصَّلاةِ،وَاهجُرِي المَعاصِيَ؛فَإِنَّهُ أفضَلُ الجِهادِ. (2)
146.التاريخ الكبير عن أنس: كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذا أعجَبَهُ نَحوُ الرَّجُلِ أمَرَهُ بِالصَّلاةِ. (3)
147.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ المُؤمِنَ هِمَّتُهُ فِي الصَّلاةِ وَالصِّيامِ وَالعِبادَةِ. (4)
148.عنه صلى الله عليه و آله: صَلاةٌ في إثرِ صَلاةٍ لا لَغوَ بَينَهُما،كِتابٌ في عِلِّيّينَ. (5)
149.عنه صلى الله عليه و آله: لِيَكُن أكثَرُ هَمِّكَ الصَّلاةَ؛فَإِنَّها رَأسُ الإِسلامِ بَعدَ الإِقرارِ بِالدّينِ. (6)
150.عنه صلى الله عليه و آله: أخبَرَنِي الرّوحُ الأَمينُ،أنَّ اللّهَ لا إلهَ غَيرُهُ إذا وَقَّفَ الخَلائِقَ وجَمَعَ الأَوَّلينَ وَالآخِرينَ،أتى بِجَهَنَّمَ....4.
ص: 140
«به سويش توبه و از او پروا كنيد و نماز به پا داريد و از مشركان مباشيد».
حديث
145.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -خطاب به امّ انَس انصارى-:مراقب نمازت باش و از معصيت ها دورى كن كه آن برترين جهاد است.
146.التاريخ الكبير -به نقل از انَس-:پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه از كسى خوشش مى آمد،او را به نماز فرمان مى داد.
147.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اهتمام مؤمن،به نماز و روزه و عبادت است.
148.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نماز پشت سر نماز كه كار بيهوده در ميانشان نباشد،نوشته اى در علّيّين است.
149.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بيشتر همّ و غمت،نماز باشد كه آن،سرِ اسلام پس از پذيرش دين است.
150.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: روح الأمين (جبرئيل) به من خبر داد كه خداى يگانه،هنگامى كه مردم را [در روز قيامت] متوقّف مى كند و اوّلى ها و آخرى ها را گرد و دوزخ را مى آورد....
ص: 141
ثُمَّ يوضَعُ عَلَيها صِراطٌ أدَقُّ مِنَ الشَّعرِ وأحَدُّ مِنَ السَّيفِ،عَلَيهِ ثَلاثُ قَناطِرَ:
الاُولى عَلَيهَا الأَمانَةُ وَالرَّحمَةُ،وَالثّانِيَةُ عَلَيهَا الصَّلاةُ،وَالثّالِثَةُ عَلَيها (عَدلُ) (1)رَبِ ّ العالَمينَ لا إلهَ غَيرُهُ،فَيُكَلَّفونَ المَمَرَّ عَلَيها فَتَحبِسُهُمُ الرَّحمَةُ وَالأَمانَةُ،فَإِن نَجَوا مِنها حَبَسَتهُمُ الصَّلاةُ،فَإِن نَجَوا مِنها كانَ المُنتَهى إلى رَبِّ العالَمينَ جَلَّ ذِكرُهُ،وهُوَ قَولُ اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى: «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» .
وَالنّاسُ عَلَى الصِّراطِ،فَمُتَعَلِّقٌ تَزِلُّ قَدَمُهُ وتَثبُتُ قَدَمُهُ،وَالمَلائِكَةُ حَولَها يُنادونَ:
يا كَريمُ يا حَليمُ،اعفُ وَاصفَح وعُد بِفَضلِكَ وسَلِّم،وَالنّاسُ يَتَهافَتونَ فيها كَالفَراشِ، فَإِذا نَجا ناجٍ بِرَحمَةِ اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى نَظَرَ إلَيها فَقالَ:الحَمدُ للّهِ ِ الَّذي نَجّاني مِنكَ بَعدَ يَأسٍ بِفَضلِهِ ومَنِّهِ،إنَّ رَبَّنا لَغَفورٌ شَكورٌ. (2)
151.الإمام الباقر عليه السلام: إنَّ أبا ذَرٍّ رحمه الله كانَ يَقولُ:...يا مُبتَغِيَ العِلمِ،صَلِّ قَبلَ أن لا تَقدِرَ عَلى لَيلٍ ولا نَهارٍ تُصَلّي فيهِ. (3)
152.عنه عليه السلام: يا فُضَيلُ،بَلِّغ مَن لَقيتَ مِن مَوالينا عَنَّا السَّلامَ،وقُل لَهُم:إنّي أقولُ:إنّي لا اغني عَنكُم مِنَ اللّهِ شَيئاً إلّابِوَرَعٍ؛فَاحفَظوا ألسِنَتَكُم،وكُفّوا أيدِيَكُم،وعَلَيكُم بِالصَّبرِ وَالصَّلاةِ،إنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرينَ. (4)6.
ص: 142
سپس راهى باريك تر از مو و تيزتر از شمشير بر آن نهاده مى شود كه سه پل دارد.
پل نخست،امانت و رحمت،و دومى،نماز،و سومى،عدالت پروردگار جهانيان است كه جز او معبودى نيست،و مردم را وادار مى كنند كه از آن بگذرند.ابتدا رحمت و امانت،آنان را نگاه مى دارد و اگر از آن رهايى يافتند،نماز،آنها را نگاه مى دارد و اگر از آن رها شدند،در انتها به [عدالت] پروردگار جهانيان-كه يادش بزرگ باد-بر مى خورند و آن،همان سخن خداوند-تبارك و تعالى-است:«بى گمان،خدايت در كمين است».
مردم روى اين راه باريك،افتان و خيزان و گاه از آن آويزان پيش مى روند و فرشتگان پيرامون آن ندا مى دهند:اى بزرگوار! اى بردبار! ببخش و در گذر و به فضلت توجّهى دوباره كن و ما را به سلامت به در ببر.مردم مانند پشه ها بر گرد چراغ،به اين راه چنگ مى زنند،و چون كسى از آنها به رحمت خداى-تبارك و تعالى-نجات مى يابد،به او نظر عنايت مى كند و او مى گويد:ستايش،خدايى راست كه مرا به فضل و منّتش در پى نااميدى ام از تو [اى دوزخ] نجات داد.بى گمان، پروردگار ما آمرزشگر و قدردان است.
151.امام باقر عليه السلام: ابو ذر مى گفت:...اى طالب علم! نماز بخوان،پيش از آن كه بر شب و روزى دست نيابى كه در آن نماز بخوانى.
152.امام باقر عليه السلام: اى فُضيل! به هر يك از دوستان ما كه او را ديدى،سلام برسان و به آنان بگو:من مى گويم:من نمى توانم برايتان در برابر خداوند،كارى كنم،جز با پارسايى تان.پس زبانتان را حفظ و دستانتان را مهار كنيد و شكيبا و نمازخوان باشيد كه خداوند با صابران است.
ص: 143
153.الإمام الصادق عليه السلام: عَلَيكُم بِالصَّلاةِ وَالعِبادَةِ،عَلَيكُم بِالوَرَعِ. (1)
154.عنه عليه السلام: كونوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَيرِ ألسِنَتِكُم،لِيَرَوا مِنكُمُ الوَرَعَ وَالاِجتِهادَ والصَّلاةَ وَالخَيرَ؛فَإِنَّ ذلِكَ داعِيَةٌ. (2)
155.الكافي عن هارون بن خارجة: ذَكَرتُ لِأَبي عَبدِاللّهِ عليه السلام رَجُلاً مِن أصحابِنا فَأَحسَنتُ عَلَيهِ الثَّناءَ،فَقال لي:كَيفَ صَلاتُهُ؟ (3)
2/4 المُحافَظَةُ عَلى حُدودِ الصَّلاةِ وأوقاتِها
الكتاب:
«حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى وَ قُومُوا لِلّهِ قانِتِينَ». (4)
«وَ الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ يُحافِظُونَ * أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ». (5)
«وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ». (6)
الحديث:
156.الإمام الصادق عليه السلام -في قَولِهِ تَعالى: «وَ قُومُوا لِلّهِ قانِتِينَ» -:إقبالُ الرَّجُلِ عَلى صَلاتِهِ2.
ص: 144
153.امام صادق عليه السلام: در پى نماز و پرستش و پارسايى باشيد.
154.امام صادق عليه السلام: مردم را با غير زبان هايتان دعوت كنيد.آنان بايد از شما پارسايى و تلاش و نماز و نيكى ببينند.اين،معناى دعوت حقيقى است.
155.الكافى -به نقل از هارون بن خارجه-:يكى از يارانمان را نزد امام صادق عليه السلام ياد كردم و او را ستودم.به من فرمود:«نمازش چگونه است؟».
قرآن
«بر نمازها و نماز ميانه مواظبت كنيد و فروتنانه براى خدا به پا خيزيد».
«و آنان [مؤمنان،كسانى هستند] كه بر نمازهايشان مواظبت مى كنند،آنان اند كه وارثان [بهشت] اند».
«و اين،خجسته كتابى است كه ما آن را فرو فرستاديم؛كتاب هايى را كه پيش از آن آمده، تصديق مى كند،و براى اين كه [مردم] امّ القرى (مكّه) و كسانى را كه پيرامون آن اند،هشدار دهى،و كسانى كه به آخرت ايمان مى آورند،به آن نيز ايمان مى آورند و آنان بر نمازهاى خود،مواظبت مى كنند».
حديث
156.امام صادق عليه السلام -در بارۀ سخن خداى متعال:«و براى خدا فروتنانه به پا خيزيد»-:توجّه
ص: 145
ومُحافَظَتُهُ حَتّى لا يُلهِيَهُ ولا يَشغَلَهُ عَنها شَيءٌ. (1)
157.عنه عليه السلام -في قَولِ اللّهِ عز و جل: «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ» (2) -:كانوا أصحابَ تِجارَةٍ،فَإِذا حَضَرَتِ الصَّلاةُ تَرَكُوا التِّجارَةَ وَانطَلَقوا إلَى الصَّلاة،وهُم أعظَمُ أجراً مِمَّن لَم يَتَّجِر (3). (4)
158.الكافي عن أسباط بن سالم: دَخَلتُ عَلى أبي عَبدِاللّهِ عليه السلام فَسَأَ لَنا عَن عُمَرَ بنِ مُسلِمٍ ما فَعَلَ؟فَقُلتُ:صالِحٌ،ولكِنَّهُ قَد تَرَكَ التِّجارَةَ.
فَقالَ أبو عَبدِاللّهِ عليه السلام:عَمَلُ الشَّيطانِ-ثَلاثاً-،أما عَلِمَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله اشتَرى عيراً أتَتِ مِنَ الشّامِ فَاستَفضَلَ فيها ما قَضى دينَهُ وقَسَمَ في قَرابَتِهِ؟! يقول اللّه عز و جل:
«رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ» إلى آخِرِ الآيَةِ.يَقولُ القُصّاصُ:إنَّ القَومَ لَم يَكونوا يَتَّجِرونَ،كَذَبوا ! ولكِنَّهُم لَم يَكونوا يَدَعونَ الصَّلاةَ في ميقاتِها،وهُوَ أفضَلُ مِمَّن حَضَرَ الصَّلاة ولَم يَتَّجِر. (5)
159.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: عَلَمُ الإِسلامِ الصَّلاةُ،فَمَن فَرَّغَ لَها قَلبَهُ بِحُدودِها وسُنَنِها فَهُوَ مُؤمِنٌ. (6)0.
ص: 146
انسان به نمازش و مراقبت از آن [را مى گويد]،تا آن كه چيزى او را از آن غافل نكند و به خود مشغول نسازد.
157.امام صادق عليه السلام -در بارۀ سخن خداى عز و جل:«مردانى كه تجارت و داد و ستد،آنان را از ذكر خدا غافل نمى كند»-:اينها تاجرانى بودند كه چون وقت نماز فرا مى رسيد،تجارت را رها مى كردند و به سوى نماز مى رفتند.اينان از كسانى كه تجارت نمى كنند،اجر بيشترى دارند.
158.الكافى -به نقل از اسباط بن سالم-:بر امام صادق عليه السلام وارد شدم.از ما پرسيد:«عمر بن مسلم چه مى كند؟».
گفتم:خوب است؛اما تجارت را رها كرده است.
امام صادق عليه السلام سه بار فرمود:«كار شيطان است.آيا نمى داند كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله كالاى قافله اى از شام آمده را خريد و با سود حاصل از فروش آن،بدهى اش را پرداخت و بخشى را ميان نزديكانش قسمت كرد.خداوند عز و جل مى فرمايد:«مردانى كه تجارت و داد و ستد،آنان را از ذكر خدا غافل نمى كند»(تا پايان آيه).
قصّه پردازان كه مى گويند:آنها تجارت نمى كردند،نادرست مى گويند؛بلكه آنان، تاجرانى بودند كه نماز را در وقتش وا نمى نهادند [و تجارت را بر آن مقدّم نمى كردند] و اين برتر از كسى است كه تجارت نكند و به نماز حاضر شود».
159.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: پرچم برافراشتۀ اسلام،نماز است.پس هر كس به آن دل بسپارد و آن را با واجبات و مستحبّاتش انجام دهد،مؤمن است.
ص: 147
160.عنه صلى الله عليه و آله: حَسبُ الرَّجُلِ من دينِهِ كَثرَةُ مُحافَظَتِهِ عَلى إقامَةِ الصَّلَواتِ. (1)
161.سنن النسائي عن عبداللّه بن مسعود: سَأَلتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله:أيُّ العَمَلِ أحَبُّ إلَى اللّهِ عز و جل؟قالَ:إقامُ الصَّلاةِ لِوَقتِها و.... (2)
162.صحيح مسلم عن عبداللّه بن مسعود: قُلتُ:يا نَبِيَّ اللّهِ،أيُّ الأَعمالِ أقرَبُ إلَى الجَنَّةِ؟ قالَ:الصَّلاةُ عَلى مَواقيتِها. (3)
163.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن صَلَّى الصَّلاةَ لِوَقتِها،وأسبَغَ لَها وُضوءَها،وأتَمَّ لَها قِيامَها وخُشوعَها ورُكوعَها وسُجودَها،خَرَجَت وهِيَ بَيضاءُ مُسفِرَةٌ تَقولُ:حَفِظَكَ اللّهُ كَما حَفِظتَني. (4)
164.عنه صلى الله عليه و آله: لَو كانَ لِأَحَدِكُم هذِهِ السّارِيَةُ (5)لَكَرِهَ أن تُجدَعَ (6)،كَيفَ أن يَعهَدَ أحَدُكُم فَيَجدَعَ صَلاتَهُ الَّتي هِيَ للّهِ ِ؟! فَأَتِمّوا صَلاتَكُم؛فَإِنَّ اللّهَ لا يَقبَلُ إلّاتامّاً. (7)
165.صحيح ابن خزيمة عن شرحبيل بن حسنة: صَلّى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِأَصحابِهِ،ثُمَّ جَلَسَ0.
ص: 148
160.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مواظبت بسيار شخص بر انجام نمازها،براى ديندار بودنش كفايت مى كند.
161.سنن النسائى -به نقل از عبد اللّه بن مسعود-:از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پرسيدم:كدام عمل را خدا بيشتر دوست دارد؟
فرمود:«خواندن نماز در وقتش و...».
162.صحيح مسلم -به نقل از عبد اللّه بن مسعود-:به پيامبر صلى الله عليه و آله گفتم:كدام عمل،بيشتر به بهشت نزديك مى كند؟
فرمود:«نماز در وقت خود».
163.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس نماز را در وقتش بخواند و وضويش را كامل بگيرد و قيام و خشوع و ركوع و سجودش را كامل به جا بياورد،نمازش درخشان و تابناك در مى آيد و مى گويد:خدا حفظت كند،آن گونه كه مرا حفظ كردى!
164.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اگر اين ستون از آنِ يكى از شما باشد،ناخوش مى دارد كه آن قطع شود.پس چگونه حاضر مى شود نمازش را كه ستون دين خداست،قطع كند؟! نمازتان را تمام و كامل بخوانيد كه خداوند،جز كامل را نمى پذيرد.
165.صحيح ابن خزيمة -به نقل از شرحبيل بن حسنه-:پيامبر خدا با يارانش نماز خواند و
ص: 149
في طائِفَةٍ مِنهُم،فَدَخَلَ رَجُلٌ فَقامَ يُصَلّي،فَجَعَلَ يَركَعُ ويَنقُرُ في سُجودِهِ.
فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله:أتَرَونَ هذا؟مَن ماتَ عَلى هذا ماتَ عَلى غَيرِ مِلَّةِ مُحَمَّدٍ؛يَنقُرُ صَلاتَهُ كما يَنقُرُ الغُرابُ الدَّمَ.إنَّما مَثَلُ الَّذي يَركَعُ ويَنقُرُ في سُجودِهِ كَالجائِعِ لا يَأكُلُ إلَّا التَّمرَةَ وَالتَّمرَتَينِ،فَماذا تُغنِيانِ عَنهُ؟! فَأَسبِغُوا الوُضوءَ،وَيلٌ لِلأَعقابِ مِنَ النّارِ، أتِمُّوا الرُّكوعَ وَالسُّجودَ. (1)
166.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن أسبَغَ وُضوءَهُ،وأحسَنَ صَلاتَهُ،وأدّى زَكاةَ مالِهِ،وكَفَّ غَضَبَهُ، وسَجَنَ لِسانَهُ،وَاستَغفَرَ لِذَنبِهِ،وأدَّى النَّصيحَةَ لِأَهل بَيتِ نَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله؛فَقَدِ استَكمَلَ حَقائِقَ الإِيمانِ،وأبوابُ الجَنَّةِ مُفَتَّحَةٌ لَهُ. (2)
167.عنه صلى الله عليه و آله: حافِظوا عَلَى الصَّلَواتِ الخَمسِ؛فَإِنَّ اللّهَ عز و جل إذا كانَ يَومَ القِيامَةِ يَدعُو العَبدَ، فَأَوَّلُ شَيءٍ يُسأَلُ عَنهُ الصَّلاةُ،فَإِن جاءَ بِها تامَّةً وإلّا زُخّ (3)بِهِ فِي النّارِ. (4)
168.عنه صلى الله عليه و آله: إذا أنَزلَ اللّهُ عاهَةً مِنَ السَّماءِ عوفِيَ مِنها حَمَلَةُ القُرآنِ،ورُعاةُ الشَّمسِ-أيِ الحافِظونَ لِأَوقاتِ الصَّلَواتِ-،وعُمّارُ المَساجِدِ. (5)7.
ص: 150
سپس ميان دسته اى از آنان نشست.مردى وارد شد و به نماز ايستاد و ركوع كرد؛ ولى سجودش،مانند نوك زدن پرنده بود.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:«آيا او را مى بينيد؟هر كس با اين وضعيت بميرد،به غير دين محمّد مرده است.در نمازش نوك مى زند،همان گونه كه كلاغ به خون نوك مى زند.
كسى كه ركوع مى كند و سجده اش مانند نوك زدن است،مثال گرسنه اى است كه تنها يكى دو خرما مى خورد.چه فايده اى براى او دارد؟وضو را كامل بگيريد.واى بر پشت پاها از آتش! (1)ركوع و سجود را كامل انجام دهيد».
166.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس وضويى كامل بگيرد و نمازش را نيكو بخواند و زكات مالش را بدهد و خشمش را مهار كند و زبانش را نگه دارد و از گناهش آمرزش بخواهد و براى اهل بيت پيامبرش خيرخواهى كند،حقايق ايمان را به كمال رسانده و درهاى بهشت برايش گشوده است.
167.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بر نمازهاى پنجگانه مواظبت كنيد كه خداى عز و جل روز قيامت،بنده را فرا مى خواند و نخستين چيزى كه از آن مى پرسد،نماز است.اگر آن را كامل آورده باشد،[مشكلى ندارد] و گر نه به خاطر آن به آتش افكنده مى شود.
168.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هنگامى كه خداوند،آفتى از آسمان فرو فرستد،حاملان قرآن و مراقبان خورشيد-يعنى مواظبت كنندگان بر وقت هاى نماز-و آبادگران مساجد،از آن در امان مى مانند.).
ص: 151
169.عنه صلى الله عليه و آله: كُنّا مَرَّةً رُعاةَ الإِبِلِ،فَصِرنَا اليَومَ رُعاةَ الشَّمسِ. (1)
170.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ خِيارَ عِبادِ اللّهِ الَّذينَ يُراعونَ الشَّمسَ وَالقَمَرَ وَالنُّجومَ وَالأَظِلَّةَ لِذِكرِ اللّهِ. (2)
171.الإمام الصادق عليه السلام: دَخَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَلى رَجُلٍ مِن أصحابِهِ وهُوَ يَجودُ بِنَفسِهِ، فَقالَ:يا مَلَكَ المَوتِ ارفُق بِصاحِبي فَإِنَّهُ مُؤمِنٌ.فَقالَ:أبشِر يا مُحَمَّدُ،فَإِنّي بِكُلِّ مُؤمِنٌ رَفيقٌ،وَاعلَم يا مُحَمَّدُ أنّي أقبِضُ روحَ ابنِ آدَمَ فَيَجزَعُ أهلُهُ،فَأَقومُ في ناحِيَةِ دارِهِم فَأَقولُ:ما هذَا الجَزَعُ؟! فَوَاللّهِ ما تَعَجَّلناهُ قَبلَ أجَلِهِ...وَاعلَموا أنَّ لَنا فيكُم عَودَةً ثُمَّ عَودَةً،فَالحَذَرَ الحَذَرَ،إنَّهُ لَيسَ في شَرقِها ولا في غَربِها أهلُ بَيتِ مَدَرٍ ولا وَبَرٍ (3)إلّاوأنَا أتَصَفَّحُهُم في كُلِّ يَومٍ خَمسَ مَرّاتٍ،ولَأَنا أعلَمُ بِصَغيرِهِم وكَبيرِهِم مِنهُم بِأَنفُسِهِم،ولَو أرَدتُ قَبضَ روحِ بَعوضَةٍ ما قَدَرتُ عَلَيها حَتّى يَأمُرَني رَبّي بِها.
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:إنَّما يَتَصَفَّحُهُم في مَواقيتِ الصَّلاةِ،فَإِن كانَ مِمَّن يُواظِبُ عَلَيها عِندَ مواقيتِها،لَقَّنَهُ شَهادَةَ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ،وأنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللّهِ،ونَحّى عَنهُ مَلَكُ المَوتِ إبليسَ. (4)0.
ص: 152
169.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ما روزگارى نگهبان شتران بوديم و اكنون نگهبان خورشيديم [و مراقب وقتِ برپايى نمازها].
170.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بندگان برگزيدۀ خداوند،كسانى هستند كه خورشيد و ماه و ستاره ها و سايه ها را براى ذكر خدا [در نماز و روزه]،نگاهبانى مى كنند.
171.امام صادق عليه السلام: پيامبر خدا بر مردى از يارانش كه در حال مرگ بود،وارد شد و فرمود:
«اى فرشتۀ مرگ! با يارم مدارا كن كه او باايمان است».
فرشته گفت:اى محمّد! خوش حال باش كه من با هر مؤمنى مدارا مى كنم.بدان- اى محمّد-كه من مؤمن را قبض روح مى كنم و خانواده اش بى تابى مى كنند و من در جايى از خانه شان مى ايستم و مى گويم:اين بى تابى چيست؟! به خدا سوگند،ما پيش از فرا رسيدن اجلش،او را قبض روح نكرديم....بدانيد كه ما بارها به سوى شما باز مى گرديم.پس مراقب باشيد.مراقب باشيد كه در شرق و غرب زمين، خانواده اى در شهر و روستا نيست،جز آن كه من پنج مرتبه در هر روز،آنان را از نظر مى گذرانم و من به كوچك و بزرگ آنان از خودشان آگاه ترم و اگر بخواهم روح يك پشه را بگيرم،نمى توانم تا آن كه پروردگارم به آن فرمان دهد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«فرشتۀ مرگ در وقت هاى نماز به آنها سر مى كشد.
پس اگر از كسانى باشد كه در وقت نمازها بر آن مواظبت مى كنند،شهادتين (گواهى به يگانگى خدا و رسالت محمّد) را به او تلقين مى كند و ابليس را از او دور مى كند».
ص: 153
172.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن سَبَقَ إلَى الصَّلاةِ مَخافَةَ أن تَسبِقَهُ أوجَبَ اللّهُ لَهُ الجَنَّةَ،ومَن تَرَكَها مَأثُرَةً عَلَيها لَم يُدرِكها بِعَمَلٍ إلَى الحَولِ. (1)
173.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ أحَدَكُم إذا قامَ يُصَلّي إنَّما يَقومُ يُناجي رَبَّهُ،فَليَنظُر كَيفَ يُناجيهِ. (2)
174.عنه صلى الله عليه و آله: خَمسٌ مَن جاءَ بِهِنَّ مَعَ إيمانٍ دَخَلَ الجَنَّةَ:مَن حافَظَ عَلَى الصَّلَواتِ الخَمسِ؛عَلى وُضوئِهِنَّ ورُكوعِهِنَّ وسُجودِهِنَّ ومَواقيتِهِنَّ،وصامَ رَمَضانَ،وحَجَّ البَيتَ إنِ استطاعَ إلَيهِ سَبيلاً،وأعطَى الزَّكاةَ طَيِّبَةً بِها نَفسُهُ،وأدّى الأمانَةَ. (3)
175.عنه صلى الله عليه و آله: الصَّلاةُ ثَلاثَةُ أثلاثٍ:الطَّهورُ ثُلُثٌ،والرُّكوعُ ثُلُثٌ،وَالسُّجودُ ثُلُثٌ؛فَمَن أدّاها بِحَقِّها قُبِلَت مِنهُ وقُبِلَ مِنهُ سائِرُ عَمَلِهِ،ومَن رُدَّت عَلَيهِ صَلاتُهُ رُدَّ عَلَيهِ سائِرُ عَمَلِهِ. (4)
176.الإمام عليّ عليه السلام: حافِظوا عَلَى الصَّلَواتِ الخَمسِ في أوقاتِها؛فَإِنَّها مِنَ اللّهِ-جَلَّ وعَزَّ-بِمَكانٍ. (5)
177.عنه عليه السلام -في وَصِيَّتِهِ لِابنِهِ الحَسَنِ عليه السلام عِندَ الوَفاةِ-:اُوصيكَ يا بُنَيَّ بِالصَّلاةِ عِندَ5.
ص: 154
172.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس به سوى نماز بشتابد،از بيم آن كه بِدان نرسد،خداوند،بهشت را برايش واجب مى گرداند و هر كس آن را رها و كار ديگرى را مقدّم كند،تا يك سال با عمل ديگرى بهشت را در نمى يابد.
173.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه كسى از شما به نماز برخيزد،به مناجات با پروردگارش برخاسته است.پس بنگرد كه چگونه با او مناجات مى كند.
174.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: پنج چيز است كه هر كس همراه ايمان بياورد،وارد بهشت مى شود:آن كه بر نمازهاى پنجگانه مواظبت ورزد،بر وضو و ركوع و سجود و وقت هاى آن،و رمضان را روزه بدارد و حجّ خانۀ خدا بگزارد،اگر راهى بِدان يافت و با طيب خاطر [و رضايتمندانه] زكات بپردازد و امانت را ادا كند.
175.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نماز،سه بخش است:يك سوم،طهارت،يك سوم،ركوع و يك سوم، سجده.هر كس حقّ آنها را ادا كند،نمازش از او پذيرفته مى شود و كارهاى ديگرش نيز از او پذيرفته مى شود و هر كس نمازش از او پذيرفته نشود،كارهاى ديگرش نيز پذيرفته نمى شود.
176.امام على عليه السلام: بر خواندن نمازهاى پنجگانه در وقت هايشان مواظبت كنيد كه آن نزد خداى عز و جل جايگاهى ويژه دارد.
177.امام على عليه السلام -در وصيت خويش به امام حسن عليه السلام هنگام وفات-:پسرم! تو را به نماز
ص: 155
وَقتِها. (1)
178.عنه عليه السلام: شيعَتُنا رُعاةُ الشَّمسِ وَالقَمَرِ وَالنُّجومِ. (2)
179.عنه عليه السلام: سَبعٌ مِن سَوابِقِ الأَعمالِ فَتَمَسَّكوا بِهِنَّ:...وإسباغُ الوُضوءِ فِي السَّبَراتِ (3)، والمُحافَظَةُ عَلَى الصَّلَواتِ،وَالحَجُّ إلى بَيتِ اللّهِ الحَرامِ. (4)
180.الإمام زين العابدين عليه السلام: مَنِ اهتَمَّ بِمَواقيتِ الصَّلاةِ لَم يَستَكمِل لَذَّةَ الدُّنيا (5). (6)
181.عنه عليه السلام -في دُعائِهِ عِندَ دُخولِ شَهرِ رَمَضانَ-:اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ،وقِفنا فيهِ عَلى مَواقيتِ الصَّلَواتِ الخَمسِ بِحُدودِها الَّتي حَدَّدتَ،وفُروضِهَا الَّتي فَرَضتَ، ووَظائِفِهَا الَّتي وَظَّفتَ،وأوقاتِهَا الَّتي وَقَّتَّ. (7)
182.الإمام الباقر عليه السلام: لَمّا كَلَّمَ اللّهُ موسَى بنَ عِمرانَ عليه السلام،قالَ موسى:...إلهي! فَما جَزاءُ مَن صَلَّى الصَّلاةَ لِوَقتِها،لَم يَشغَلها (8)عَن وَقتِها دُنيا؟قالَ:يا موسى،اُعطيهِ سُؤلَهُ، واُبيحُهُ جَنَّتي. (9)4.
ص: 156
در وقتش سفارش مى كنم.
178.امام على عليه السلام: پيروان ما،نگهبانان خورشيد و ماه و ستارگان اند.
179.امام على عليه السلام: هفت چيز از مقدّم ترين كارهاست.به آنها چنگ زنيد:...وضوى كامل در سرما،و مواظبت بر نمازها و حجّ خانۀ خدا.
180.امام زين العابدين عليه السلام: هر كس به وقت هاى نماز اهمّيت دهد،از خوشى هاى دنيا،بهره كامل نمى گيرد. (1)
181.امام زين العابدين عليه السلام -در دعاى خويش هنگام فرا رسيدن ماه مبارك رمضان-:خدايا! بر محمّد و خاندانش درود فرست و ما را در اين ماه به اوقات نمازهاى پنجگانه آگاه كن؛به اجزا و شروطش كه معيّن كرده اى و به واجباتش كه مقرّر داشته اى و وظيفه هايى كه واجب ساخته اى و وقت هايش كه محدود نموده اى.
182.امام باقر عليه السلام: موسى عليه السلام هنگام گفتگو با خداوند چنين گفت:خداى من! پاداش آن كس كه نماز را در وقتش خوانده و دنيا او را به خود مشغول نساخته است،چيست؟
خداوند فرمود:«اى موسى! آنچه را خواست،به او مى بخشم و بهشتم را بر او روا مى سازم».د.
ص: 157
183.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن حافَظَ عَلى هؤُلاءِ الصَّلَواتِ المَكتوباتِ،لَم يُكتَب مِنَ الغافِلينَ. (1)
184.الإمام الصادق عليه السلام: أحَبُّ العِبادِ إلَى اللّهِ عز و جل رَجُلٌ صَدوقٌ في حَديثِهِ،مُحافِظٌ عَلى صَلَواتِهِ. (2)
185.تفسير العيّاشي عن إدريس القمّيّ: سَأَلتُ أبا عَبدِاللّهِ عليه السلام عَنِ الباقِياتِ الصّالِحاتِ، فَقالَ:هِيَ الصَّلاةُ،فَحافِظوا عَلَيها. (3)
186.الكافي عن زيد بن الصائغ: قُلتُ لِأَبي عَبدِاللّهِ عليه السلام:اُدعُ اللّهَ لَنا،فَقالَ:اللّهُمَّ ارزُقهُم صِدقَ الحَديثِ،وأداءَ الأَمانَةِ،وَالمُحافَظَةَ عَلَى الصَّلَواتِ. (4)
187.الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ رَجُلاً أتى أبا جَعفَرٍ عليه السلام فَقالَ:إنّا نَتَّجِرُ إلى هذِهِ الجِبالِ،فَنَأتي مِنها عَلى أمكِنَةٍ لا نَقدِرُ أن نُصَلِّيَ إلّاعَلَى الثَّلجِ.
فَقالَ:ألا تَكونُ مِثلَ فُلانٍ؛يَرضى بِالدّونِ ولا يَطلُبُ تِجارَةً لا يَستَطيعُ أن يُصَلِّيَ إلّا عَلَى الثَّلجِ؟! (5)
188.عنه عليه السلام: امتَحِنوا شيعَتَنا عند ثلاثِ:عِندَ مَواقيتِ الصَّلاةِ كَيفَ مُحافَظَتُهُم عَلَيها؟6.
ص: 158
183.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كه بر نمازهاى واجب مواظبت ورزد و آنها را در وقتشان بخواند،از غافلان نخواهد بود. (1)
184.امام صادق عليه السلام: محبوب ترين بنده نزد خداى عز و جل،فردى است كه در گفتارش راستگو و بر نمازهايش مواظب باشد.
185.تفسير العيّاشى -به نقل از ادريس قمى-:از امام صادق عليه السلام در مورد نيكى هاى ماندگار پرسيدم.فرمود:«آن،نماز است.بر آن مواظبت ورزيد».
186.الكافى -به نقل از زيد بن صائغ-:به امام صادق عليه السلام گفتم:برايمان به درگاه خدا دعايى كن.
فرمود:«خدايا ! راستگويى،امانتدارى و مواظبت بر نمازها را روزى شان كن».
187.امام صادق عليه السلام: مردى نزد امام باقر عليه السلام آمد و گفت:ما در پى تجارت به اين كوه ها سفر مى كنيم و به جاهايى مى رويم كه جز بر برف نمى توانيم نماز بگزاريم.
فرمود:«چرا مثل فلانى نيستى كه به كم هم راضى است و در پى تجارتى نمى رود كه نتواند جز بر برف نماز بخواند؟!».
188.امام صادق عليه السلام: پيروان ما را در وقت هاى نماز بيازماييد كه مواظبت بر نمازشاند.
ص: 159
وعِندَ أسرارِهِم كَيفَ حِفظُهُم لَها عِندَ عَدُوِّنا؟وإلى أموالِهِم كَيفَ مُواساتُهُم لِإِخوانِهِم فيها؟ (1)
189.الإمام الصادق عليه السلام: يُعرَفُ مَن يَصِفُ الحَقَّ بِثَلاثِ خِصالٍ:يُنظَرُ إلى أصحابِهِ مَن هُم؟ وإلى صَلاتِهِ كَيفَ هِيَ؟وفي أيِّ وَقتٍ يُصلّيها؟ (2)
190.عنه عليه السلام: المُؤمِنُ لَهُ قُوَّةٌ في دينٍ،وحَزمٌ في لينٍ،وإيمانٌ في يَقينٍ...وحِرصٌ في جِهادٍ،وصَلاةٌ في شُغُلٍ.... (3)
191.عنه عليه السلام: اختَبِروا إخوانَكُم بِخَصلَتَينِ،فَإِن كانَتا فيهِم وإلّا فَاعزُب (4)ثُمَّ اعزُب ثُمَّ اعزُب:مُحافَظَةٍ عَلَى الصَّلَواتِ في مَواقيتِها،وَالبِرِّ بِالإِخوانِ فِي العُسرِ وَاليُسرِ. (5)
192.عنه عليه السلام: تَعَلَّموا مِنَ الدّيكِ خَمسَ خِصالٍ:مُحافَظَتَهُ عَلى أوقاتِ الصَّلاةِ.... (6)3.
ص: 160
چگونه است؟و هنگام رازدارى شان كه چگونه راز ما را نزد دشمنانمان نگاه مى دارند؟و چگونه برادرانشان را در اموالشان سهيم مى كنند؟
189.امام صادق عليه السلام: آن كه حق را وصف مى كند [و خود را پيرو آن مى داند]،با سه ويژگى شناخته مى شود:به يارانش نگريسته مى شود كه كيان اند؟و به نمازش كه چگونه است و كِى آن را مى خواند؟
190.امام صادق عليه السلام: مؤمن داراى قوّت دين،دقّت همراه نرمى و ايمان با يقين...و رغبت فراوان به جهاد و نماز ميان كارهاست.
191.امام صادق عليه السلام: برادرانتان را با دو ويژگى بيازماييد.اگر هر دو ويژگى در آنها بود،[چه بهتر] و گر نه دورى گزين[-يد]،دورى گزين[-يد]،دورى گزين[-يد]:مواظبت بر نمازها در وقت آن و نيكى به برادران در سختى و آسانى.
192.امام صادق عليه السلام: از خروس،پنج ويژگى را بياموزيد:مواظبتش بر وقت هاى نماز و....
ص: 161
193.صحيح البخاري عن ابن مسعود: إنَّ رَجُلاً سَأَلَ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله:أيُّ الأَعمالِ أفضَلُ؟قالَ:
الصَّلاةُ لِوَقتِها،وبِرُّ الوالِدَينِ،ثُمَّ الجِهادُ فى سَبيلِ اللّهِ. (1)
194.الإمام الصادق عليه السلام: مَن صَلّى فَي غَيرِ وَقتٍ،فَلا صَلاةَ لَهُ. (2)
195.الإمام الكاظم عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَتَخَتَّمُ بِيَمينِهِ؛وهُوَ عَلامَةٌ لِشيعَتِنا يُعرَفونَ بِهِ، وبِالمُحافَظَةِ عَلى أوقاتِ الصَّلاةِ،وإيتاءِ الزَّكاةِ،ومواساةِ الإخوانِ،والأَمرِ بِالمَعروفِ وَالنَّهيِ عَنِ المُنكَرِ. (3)
196.لقمان عليه السلام -لِابنِهِ-:يا بُنَيَّ،لا يَكُنِ الدّيكُ أكيَسَ مِنكَ وأكثَرَ مُحافَظَةً عَلَى الصَّلَواتِ؛ ألا تَراهُ عِندَ كُلِّ صَلاةٍ يُؤَذِّنُ لَها،بِالأَسحارِ يُعلِنُ بِصَوتِهِ وأنتَ نائِمٌ؟! (4)
راجع:ص 228 (آداب الصلاة) و ح 10 و 109.
3/4 أمرُ الأَهلِ بِالصَّلاةِ
الكتاب:
«وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها لا نَسْئَلُكَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى». (5)2.
ص: 162
193.صحيح البخارى -به نقل از [عبد اللّه] بن مسعود-:مردى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پرسيد:كدام كار [نزد خدا] برتر است؟
فرمود:«نماز اوّل وقت،و نيكى به پدر و مادر،و جهاد در راه خدا».
194.امام صادق عليه السلام: هر كس در غير وقت،نماز بخواند،نمازى ندارد.
195.امام كاظم عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله انگشتر را به دست راستش مى كرد و اين،نشانى براى شيعيان ماست كه با آن شناخته مى شوند و نيز به مواظبت بر وقت هاى نماز و پرداخت زكات،و همدردى با برادران و امر به معروف و نهى از منكر.
196.لقمان -خطاب به پسرش-:اى پسر عزيزم! خروس،زيرك تر و مواظبتش بر نماز از تو بيشتر نباشد! آيا نمى بينى كه هنگام نماز براى آن اذان مى گويد و در سحرها صدايش را آشكار مى كند،در حالى كه تو در خوابى؟!
ر.ك:ص 229 (آداب نماز) و ح 10 و 109.
قرآن
«و خانواده ات را به نماز فرمان ده و خود بر آن شكيبا باش.ما از تو روزى نمى خواهيم.ما به تو روزى مى دهيم،و فرجام [نيك] براى پرهيزگارى است».
ص: 163
«وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا* وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ وَ كانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا». (1)
«يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اصْبِرْ عَلى ما أَصابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ». (2)
«رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ». (3)
الحديث:
197.الإمام عليّ عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله مُنصِباً لِنَفسِهِ بَعدَ البُشرى لَهُ بِالجَنَّةِ مِن رَبِّهِ، فَقالَ عز و جل: «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها لا نَسْئَلُكَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى» ،فَكانَ يَأمُرُ بِها أهلَهُ ويَصبِرُ عَلَيها نَفسَهُ. (4)
198.صحيح مسلم عن عائشة: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُصَلّي مِنَ اللَّيلِ،فَإِذا أوتَرَ قالَ:قومي فَأَوتِري يا عائِشَةُ. (5)
199.الإمام عليّ عليه السلام: عَلِّموا صِبيانَكُمُ الصَّلاةَ،وخُذوهُم بِها إذا بَلَغوا ثَمانَ سِنينَ. (6)ه.
ص: 164
«در اين كتاب،از اسماعيل ياد كن؛زيرا او درست وعده و فرستادۀ پيامبر بود و خاندان خود را به نماز و زكات فرمان مى داد و همواره نزد پروردگارش پسنديده بود».
«اى پسر دلبندم ! نماز بر پا دار و به كار پسنديده وا دار و از كار ناپسند باز دار و بر آسيبى كه به تو وارد آمده است،شكيبا باش.اين،[حاكى] از عزم در امور است».
«پروردگارا! من [يكى از] فرزندانم را در درّه اى بى كشت و زرع،نزد خانۀ محترم تو،سكونت دادم-پروردگارا-تا نماز به پا دارند.پس دل هاى برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده و آنان را از محصولات [مورد نيازشان] روزى ده.باشد كه سپاس گزارى كنند».
حديث
197.امام على عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله خود را با خواندن نماز به رنج مى افكند،با آن كه مژدۀ بهشت شنيده بود.چون خداوند سبحان فرمود:«و خانواده ات را به نماز فرمان ده و خود بر آن شكيبا باش.ما از تو روزى نمى خواهيم.ما به تو روزى مى دهيم،و فرجام [نيك] براى پرهيزگارى است»،پس خانواده اش را به آن فرمان مى داد و خود بر آن،شكيب مى ورزيد.
198.صحيح مسلم -به نقل از عايشه-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله [پاسى] از شب را نماز مى خواند و هنگامى كه به نماز وتر مى رسيد،به من مى فرمود:«برخيز و نماز وتر بخوان».
199.امام على عليه السلام: به پسرانتان،نماز را بياموزيد و هنگامى كه به هشت سالگى رسيدند،بر آن،مؤاخذه شان كنيد.
ص: 165
200.الإمام الباقر عليه السلام: إنّا نَأمُرُ صِبيانَنا بِالصَّلاةِ إذا كانوا بَني خَمسِ سِنينَ،فَمُروا صِبيانَكُم بِالصَّلاةِ إذا كانوا بَني سَبعِ سِنينَ. (1)
201.دعائم الإسلام: عَن مُحَمَّدِ بنِ عَلِيٍّ [الباقِرِ] عليه السلام أنَّهُ قالَ:يُؤمَرُ الصِّبيانُ بِالصَّلاةِ إذا عَقَلوها،وبِالصَّومِ إذا أطاقوهُ.فَقيلَ لَهُ:ومَتى يَكونُ ذلِكَ؟فَقالَ:إذا كانوا أبناءَ سِتِّ سِنينَ. (2)
202.الإمام الصادق عليه السلام: يَثَّغِرُ الغُلامُ لِسَبعِ سِنينَ،ويُؤمَرُ بِالصَّلاةِ لِتِسعٍ. (3)
راجع:ح 6.
لا ريب أنّه لا تكليف على الصبيّ قبل بلوغه سنّ التكليف،ولهذا فإنّ أمرَه بالإتيان بالصلاة هو بهدف التمرين والتعليم لاغير.وأمّا اختلاف الروايات في عمر الصبيّ الذي يؤمر بالصلاة فيكون بسبب اختلافهم في سنّ الرشد العقلي،و هذا ما يظهر من الرواية،حيث جاء فيها:«يُؤمَرُ الصِّبيانُ بِالصَّلاةِ إذا عَقَلوها».وعلى هذا الأساس فإنّ الصبيان الذين يَصِلون إلى النضوج العقلي اللازم قبل غيرهم،فإنّ أمرهم بالصلاة يكون قبل غيرهم أيضاً.
ص: 166
200.امام باقر عليه السلام: ما پسرانمان را از پنج سالگى به نماز فرمان مى دهيم و شما پسرانتان را از هفت سالگى به نماز خواندن فرمان دهيد.
201.دعائم الإسلام: از امام باقر عليه السلام نقل شده است كه فرمود:«پسران به نماز فرمان داده مى شوند،هنگامى كه آن را دريابند و به روزه،هنگامى كه طاقت آن را داشته باشند».
به ايشان گفته شد:و اين در چه سنّى است؟
فرمود:«هنگامى كه شش ساله مى شوند».
202.امام صادق عليه السلام: پسربچّه در هفت سالگى مجدداً دندان در مى آورد و در نُه سالگى به نماز فرمان داده مى شود.
ر.ك:ح 6
بى ترديد،كودك،پيش از بلوغ،تكليفى ندارد.از اين رو،فرمان دادن وى به نماز تنها براى تمرين و آموزش اوست.اختلافى نيز كه دربارۀ سنِّ واداشتن كودكان به نماز در روايات به چشم مى خورد،ناظر به تفاوت كودكان در رسيدن به سنّ رشد عقلى است،چنان كه در روايتى آمده است كه:«كودكان،هر گاه نماز را درك كنند،بِدان وا داشته مى شوند».بر اين پايه،كودكانى كه در سال هاى پايين تر و زودتر از ديگر كودكان به قابليت و رشد عقلى لازم مى رسند،زودتر هم به نماز،وا داشته مى شوند.
ص: 167
4/4 فَضلُ المُصَلّي
الكتاب:
«اَلَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ». (1)
«وَ الَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ إِنّا لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ». (2)
«رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ». (3)
«إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً يَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ». (4)
«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الْكُفّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ وَ رِضْواناً». (5)
«وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ». (6)
الحديث:
203.الإمام الباقر والإمام الصادق عليهما السلام -في قَولِهِ تَبارَكَ وتَعالى: «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ8.
ص: 168
قرآن
«آنان كه به غيب ايمان مى آورند و نماز بر پا مى دارند و از آنچه روزى شان كرده ايم،انفاق مى كنند».
«و كسانى كه به كتاب [آسمانى] چنگ در مى زنند و نماز بر پا داشته اند،[بدانند كه] ما اجر مصلحان را تباه نمى كنيم».
«مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستد،آنان را از ياد خدا و بر پا داشتن نماز و دادن زكات،به خود مشغول نمى دارد و از روزى كه دل ها و ديده ها در آن زير و رو مى شود،مى هراسند».
«بى گمان،كسانى كه كتاب خدا را مى خوانند و نماز بر پا مى دارند و از آنچه بديشان روزى داده ايم،نهان و آشكارا انفاق مى كنند،اميد به تجارتى بسته اند كه هرگز زوال نمى پذيرد».
«محمّد،پيامبر خداست و كسانى كه با اويند،بر كافران،سختگير [و] با همديگر مهربان اند.
آنان را در ركوع و سجود مى بينى و در پى فضل و خشنودى خداوندند».
«و با كسانى كه پروردگارشان را صبح و شام مى خوانند [و] خشنودى او را مى خواهند، شكيبايى پيشه كن و دو ديده ات را از آنان بر مگير».
حديث
203.امام باقر و امام صادق عليهما السلام -در بارۀ سخن خداى-عزيز و جليل-:«و با كسانى كه
ص: 169
يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ» -:إنَّما عَنى بِهَا الصَّلاةَ. (1)
204.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ أحَدَكُم إذا صَلّى يُناجي رَبَّهُ. (2)
205.المعجم الكبير عن ابن عبّاس: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:لَيسَ بِمُؤمِنٍ مُستَكمِلِ الإيمانِ مَن لَم يَكُن في غَمٍّ،ما لَم يَكُن في صَلاةٍ.
قالوا:ولِمَ يا رَسولَ اللّهِ؟
قالَ:لِأَنَّ المُصَلِّيَ يُناجي رَبَّهُ،وإذا كانَ في غَيرِ صَلاةٍ إنّما يُناجِي ابنَ آدَمَ. (3)
206.الإمام الحسن عليه السلام: يَقولُ اللّهُ تَعالى:المُصَلّي يُناجيني. (4)
207.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: امَّتي عَلى ثَلاثَةِ أصنافٍ:صِنفٌ يُشَبَّهونَ بِالأَنبِياءِ،وصِنفٌ يُشَبَّهونَ بِالمَلائِكَةِ،وصِنفٌ يُشَبَّهونَ بِالبَهائِمِ.فَأَمَّا الَّذينَ يُشَبَّهونَ بِالأَنبِياءِ فَهِمَّتُهُمُ الصَّلاةُ وَالزَّكاةُ،وأمَّا الَّذينَ يُشَبَّهونَ بِالمَلائِكَةِ فَهِمَّتُهُمُ التَّسبيحُ وَالتَّهليلُ وَالتَّكبيرُ،وأمَّا الَّذين يُشَبَّهونَ بِالبِهائِم فَهِمَّتُهُمُ الأَكلُ وَالشُّربُ وَالنَّومُ. (5)
208.الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله رَأى فِي السَّماءِ لَيلَةَ عُرِجَ بِهِ إلَيها مَلائِكَتَهُ قِياماً ورُكوعاً مُنذُ خُلِقوا،فَقالَ:يا جَبرائيلُ،هذِهِ هِيَ العِبادَةُ! فَقالَ جَبرائيلُ:صَدَقتَ يا مُحَمَّدُ،3.
ص: 170
پروردگارشان را صبح و شام مى خوانند [و] خشنودى او را مى خواهند،شكيبايى پيشه كن»-:مقصود خداوند از خواندن صبح و شام،نماز خواندن است.
204.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر يك از شما به هنگام نماز،با پروردگارش مناجات مى كند.
205.المعجم الكبير -به نقل از ابن عبّاس-:پيامبر خدا فرمود:«مؤمنى كه در غير نماز، اندوهگين نيست،ايمانش كامل نيست».پرسيدند:چرا،اى پيامبر خدا؟
فرمود:«زيرا نماز گزار با خدايش مناجات مى كند و هنگامى كه در نماز نيست،با آدمى زاده گفتگو مى كند».
206.امام حسن عليه السلام: خداوند متعال مى فرمايد:نمازگزار،با من مناجات مى كند.
207.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: امّتم بر سه دسته اند:دسته اى شبيه پيامبران،دسته اى شبيه فرشتگان و دسته اى شبيه چارپايان هستند.امّا آنان كه شبيه پيامبران هستند،به نماز و زكات، اهتمام دارند.آنان كه شبيه فرشتگان اند،به ذكر تسبيح و تهليل و تكبير،اهتمام دارند و كسانى كه به چارپايان شباهت دارند،به خوردن و نوشيدن و خوابيدن مى انديشند.
208.امام على عليه السلام: شبى كه پيامبر صلى الله عليه و آله را به آسمان بردند،فرشتگانى را ديد كه از آغاز خلقتشان،به قيام و ركوع مشغول بودند.پيامبر صلى الله عليه و آله به جبرئيل فرمود:«عبادت يعنى اين!».
ص: 171
فَاسأَلِ اللّهَ رَبَّكَ أن يُعطِيَكَ القُنوتَ وَالرُّكوعَ وَالسُّجودَ في صَلَواتِهِم،فَأَعطاهُمُ اللّهُ عز و جل ذلِكَ.فَأُمَّةُ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله يَقتَدونَ بِالمَلائِكَةِ الَّذينَ هُم فِي السَّماءِ. (1)
209.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ألا إنَّ أولِياءَ اللّهِ المُصَلّونَ؛مَن يُقيمُ الصَّلَواتِ الخَمسَ الَّتي كُتِبنَ عَلَيهِ،ويَصومُ رَمَضانَ.... (2)
210.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ المُصَلِّيَ لَيَقرَعُ بابَ المَلِكِ،وإنَّهُ مَن يَدُم قَرعَ البابِ يوشَكُ أن يُفتَحَ لَهُ. (3)
211.عنه صلى الله عليه و آله -في وَصِيَّتِهِ لِأَبي ذَرٍّ-:إنَّكَ ما دُمتَ فِي الصَّلاةِ فَإِنَّكَ تَقرَعُ بابَ المَلِكِ،ومَن يُكثِر قَرعَ بابِ المَلِكِ يُفتَح (4). (5)
212.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ مِن أغبَطِ أولِيائي عِندي رَجُلاً خَفيفَ الحالِ،ذا حَظٍّ مِن صَلاةٍ.... (6)
213.تهذيب الآثار عن أبي سعيد الخدريّ عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن قَلَّ مالُهُ،وكَثُرَ عِيالُهُ،1.
ص: 172
جبرئيل گفت:درست گفتى،اى محمّد! از پروردگارت بخواه كه قنوت و ركوع و سجود در نمازهايشان را به تو نيز عطا فرمايد.
خداى عز و جل نيز آنها را به آنان عطا كرد و امّت محمّد صلى الله عليه و آله به فرشتگانى كه در آسمان ها هستند،اقتدا مى كنند.
209.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هان كه اولياى الهى،نمازگزاران اند؛كسانى كه نمازهاى پنجگانۀ واجب شده بر آنان را مى خوانند و ماه رمضان را روز مى گيرند...!
210.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نمازگزار،درگاه فرمان رواى هستى را مى كوبد و هر كس درى را پيوسته بكوبد،به زودى برايش باز مى شود.
211.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -در سفارش به ابو ذر-:تو تا آن گاه كه در نماز هستى،درگاه فرمان رواى هستى را مى كوبى و هر كسى درى را فراوان بكوبد،برايش گشوده مى شود.
212.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دوست داشتنى ترين دوست من،مردى كم هزينه و بهره مند از نماز است....
213.تهذيب الآثار -به نقل از ابو سعيد خدرى-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«هر كس دارايى اش
ص: 173
وحَسُنَت صَلاتُهُ،ولَم يَغتَبِ المُسلِمَ (1)،جاءَ يَومَ القِيامَةِ وهُوَ مَعي كَهاتَينِ. (2)
214.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا يَتَوَضَّأُ أحَدٌ فَيُحسِنُ وُضوءَهُ ويُسبِغُهُ،ثُمَّ يَأتِي المَسجِدَ لا يُريدُ إلَّا الصَّلاةَ فيهِ؛إلّاتَبَشبَشَ (3)اللّهُ بِهِ كَما يَتَبَشبَشُ أهلُ الغائِبِ بِطَلعَتِهِ. (4)
215.عنه صلى الله عليه و آله: ما أتقاهُ ! ما أتقاهُ ! ما أتقاهُ ! راعي غَنَمٍ عَلى رَأسِ جَبَلٍ يُقيمُ فيهَا الصَّلاةَ. (5)
216.عنه صلى الله عليه و آله: ما مِن صَباحٍ ولا رَواحٍ (6)إلّاوبِقاعُ الأَرضِ تُنادي بَعضُها بَعضاً:يا جارَةُ،هَل مَرَّ بَكِ اليَومَ عَبدٌ صالِحٌ صَلّى عَلَيكِ أو ذَكَرَ اللّهَ؟فَإِن قالَت:نَعَم،رَأَت لَها بِذلِك عَلَيها فَضلاً. (7)
217.سنن النسائي عن ابن عبّاس عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ألا اخبِرُكُم بِخَيرِ النّاسِ مَنزِلاً؟قُلنا:
بَلى يا رَسولَ اللّهِ.قالَ:رَجُلٌ آخِذٌ بِرَأسِ فَرَسِهِ في سَبيلِ اللّهِ عز و جل حَتّى يَموتَ أو4.
ص: 174
كم و نانخورانش فراوان و نمازش نيكو باشد و غيبت مسلمان را نكند،روز قيامت در كنار من مى آيد و مانند اين دو با من خواهد بود»و دو انگشت خويش را نشان داد.
214.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ كس وضويى كامل و نيكو نمى گيرد و سپس براى نماز به مسجد نمى آيد،مگر اين كه خداوند با لطف و خوشى از او استقبال مى كند؛همچون خوش حالى خانوادۀ شخص غائب،هنگام ورودش.
215.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: چه حفظ كرده،چه حفظ كرده،چه حفظ كرده،چوپانى بر قلّۀ كوه كه نماز را در آن جا بر پا مى دارد!
216.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ بامداد و شامگاهى نيست جز آن كه قطعه هاى زمين يكديگر را ندا مى دهند:«اى همسايه! آيا امروز،بندۀ شايسته اى بر تو گذشته است كه بر روى تو نماز بخواند يا خدا را ياد كرده باشد؟»اگر آن قطعه زمين بگويد:آرى،آن را براى آن،فضيلتى مى بينند.
217.سنن النسائى -به نقل از ابن عبّاس-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«آيا شما را از كسى كه بهترين جايگاه را دارد،با خبر نكنم؟».
ص: 175
يُقتَلَ.واُخبِرُكُم بِالَّذي يَليهِ؟قُلنا:نَعَم يا رَسولَ اللّهِ.قالَ:رَجُلٌ مُعتَزِلٌ في شِعبٍ (1)، يُقيمُ الصَّلاةَ ويُؤتِي الزَّكاةَ،ويَعتَزِلُ شُرورَ النّاسِ. (2)
218.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما مِن بُقعَةٍ يُذكَرُ اللّهُ عَلَيها بِصَلاةٍ أو بِذِكرٍ،إلَّااستَبشَرَت بِذِكرٍ إلى مُنتَهاها مِن سِبعِ أرَضينَ،وفَخَرَت عَلى ما حَولَها مِنَ البِقاعِ.
وما مِن عَبدٍ يَقومُ بِفَلاةٍ مِنَ الأَرضِ يُريدُ الصَّلاةَ،إلّاتَزَخرَفَت لَهُ الأَرضُ. (3)
219.عنه صلى الله عليه و آله: يَعجَبُ رَبُّكُم مِن راعي غَنَمٍ في رَأسِ شَظِيَّةٍ (4)بِجَبَلٍ يُؤَذِّنُ بِالصَّلاةِ ويُصَلّي، فَيَقولُ اللّهُ عز و جل:اُنظُروا إلى عَبدي هذا،يُؤَذِّنُ ويُقيمُ الصَّلاةَ يَخافُ مِنّي،فَقَد غَفَرتُ لِعَبدي وأدخَلتُهُ الجَنَّةَ. (5)
220.الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ الإنسانَ إذا كانَ فِي الصَّلاةِ،فَإِنَّ جَسَدَهُ وثِيابَهُ وكُلَّ شَيءٍ حَولَهُ يُسَبِّحُ. (6)
221.عنه عليه السلام: لَو يَعلَمُ المُصَلّي ما يَغشاهُ مِن جَلالِ اللّهِ،ما سَرَّهُ أن يَرفَعَ رَأسَهُ مِن5.
ص: 176
گفتيم:چرا،اى پيامبر خدا!
فرمود:«سوارى كه عنان اسبش را گرفته و در راه خدا مى جنگد تا بميرد يا شهيد شود.از فرد پس از او نيز آگاهتان كنم؟».
گفتيم:آرى،اى پيامبر خدا!
فرمود:«مردى كه گوشۀ عزلت در درّه اى گزيده و نماز را بر پا مى دارد و زكات مى دهد و از بدكارى هاى مردم،كناره مى گيرد».
218.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ قطعه اى از زمين نيست كه بر آن نماز بخوانند و يا خداوند ياد شود،جز آن كه اين خبر خوش را تا هفت طبقه زيرينش مى برند و بر قطعه هاى مجاورش افتخار مى كند.هيچ بنده اى نيست كه در قطعه اى از بيابان به نماز ايستد، جز آن كه زمين،خود را براى او مى آرايد.
219.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: پروردگارتان از چوپانى كه بر تخته سنگى در قلّۀ كوه براى نماز اذان مى گويد و نماز مى خواند،خوشش مى آيد.سپس خداى عز و جل مى فرمايد:«به اين بنده ام بنگريد.از بيم من،اذان مى گويد و نماز مى خواند.بنده ام را بخشيدم و او را به بهشت بردم».
220.امام على عليه السلام: هنگامى كه انسان در نماز است،كالبد و لباسش و هر چه در اطراف اوست،تسبيح مى گويند.
221.امام على عليه السلام: اگر نمازگزار مى دانست كه جلال و شُكوه الهى چگونه او را فرا گرفته
ص: 177
سُجودِهِ. (1)
222.الإمام زين العابدين عليه السلام: المُصلّي ما دامَ في صَلاتِهِ،فَهُوَ واقِفٌ بَينَ يَدَيِ اللّهِ عز و جل. (2)
223.الإمام الباقر عليه السلام -في قَولِهِ تَعالى: «وَ لَذِكْرُ اللّهِ أَكْبَرُ» (3) -:ذِكرُ اللّهِ لِأَهلِ الصَّلاةِ أكبَرُ مِن ذِكرِهِم إيّاهُ،ألا تَرى أنَّهُ يَقولُ: «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ» (4). (5)
224.عنه عليه السلام: إذَا استَقبَلَ المُصَلِّي القِبلَةَ،استَقبَلَ الرَّحمنَ بِوَجهِهِ لا إلهَ غَيرُهُ. (6)
225.عنه عليه السلام: يا جابِرُ،أيَكتَفي مَن يَنتَحِلُ التَّشَيُّعَ أن يَقولَ بِحُبِّنا أهلَ البَيتِ؟فَوَاللّهِ ما شيعَتُنا إلّامَنِ اتَّقَى اللّهَ وأطاعَهُ،وما كانوا يُعرَفونَ يا جابِرُ إلّابِالتَّواضُعِ وَالتَّخَشُّعِ وَالأَمانَةِ،وكَثرَةِ ذِكرِ اللّهِ،وَالصَّومِ وَالصَّلاةِ. (7)
226.عنه عليه السلام: ما مِن عَبدٍ مِن شيعَتِنا يَقومُ إلَى الصَّلاةِ،إلَّااكتَنَفَتهُ بِعَدَدِ مَن خالَفَهُ مَلائِكَةٌ يُصَلّونَ خَلفَهُ،ويَدعونَ اللّهَ عز و جل لَهُ حَتّى يَفرُغَ مِن صَلاتِهِ. (8)5.
ص: 178
است،راضى نمى شد كه سرش را از سجده بر دارد.
222.امام زين العابدين عليه السلام: نمازگزار تا آن گاه كه در نماز است،در پيشگاه خداى عز و جل ايستاده است.
223.امام باقر عليه السلام -در بارۀ سخن خداوند متعال:«و ياد خدا بزرگ تر است»-:ياد كردن خدا از اهل نماز،بزرگ تر از ياد كردن آنان از خداست.آيا نمى بينى كه او خود مى فرمايد:
«مرا ياد كنيد،شما را ياد مى كنم»؟
224.امام باقر عليه السلام: هنگامى كه نمازگزار به قبله رو مى كند،به خداوند بخشنده كه جز او خدايى نيست،رو كرده است.
225.امام باقر عليه السلام: اى جابر! آيا كافى است كسى خود را شيعه بداند؛ولى تنها محبّت ما اهل بيت را ادّعا كند؟به خدا سوگند،شيعيان ما،تنها كسانى هستند كه از خدا پروا و اطاعت كنند و جز با تواضع و فروتنى و امانتدارى و فراوانى ياد خدا و روزه و نماز شناخته نمى شوند.
226.امام باقر عليه السلام: هيچ بنده اى از شيعۀ ما به نماز نمى ايستد،جز آن كه به عدد مخالفانش، فرشتگان،گرداگرد او را مى گيرند و پشت سر او نماز مى خوانند و خداى عز و جل را برايش مى خوانند تا آن كه از نمازش فارغ شود.
ص: 179
227.الإمام الصادق عليه السلام -في قَولِهِ تَعالى «هُدىً لِلْمُتَّقِينَ» -:المُتَّقونَ شيعَتُنا «اَلَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» ومِمّا عَلَّمناهُم يُنبِئونَ. (1)
228.عنه عليه السلام: ما أحسَنَ الرَّجُلَ يَغتَسِلُ أو يَتَوَضَّأُ فَيُسبِغُ الوُضوءَ،ثُمَّ يَتَنَحّى حَيثُ لا يَراهُ أنيسٌ،فَيُشرِفُ عَلَيهِ وهُوَ راكِعٌ أو ساجِدٌ. (2)
229.الإمام الباقر عليه السلام: انّ أباذرّ رحمه الله كانَ يَقولُ:...يا مُبتَغِيَ العِلمِ،صَلِّ قَبلَ أن لا تَقدِرَ عَلى لَيلٍ ولا نَهارٍ تُصَلّي فيهِ،إنَّما مَثَلُ الصَّلاةِ لِصاحِبِها بِإِذنِ اللّهِ،كَمَثَلِ رَجُلٍ دَخَلَ عَلى سُلطانٍ فَأَنصَتَ لَهُ حَتّى فَرَغَ مِن حاجَتِهِ،كَذلِكَ المَرءُ المُسلِمُ مادامَ في صَلاتِهِ لَم يَزَلِ اللّهُ يَنظُرُ إلَيهِ حَتّى يَفرُغَ مِن صَلاتِهِ. (3)5.
ص: 180
227.امام صادق عليه السلام -در بارۀ سخن خداى متعال:«هدايتى براى پرهيزگاران است»-:پرهيزگاران، شيعيان ما هستند؛«كسانى كه به غيب ايمان مى آورند و نماز را بر پا مى دارند و از آنچه روزى شان كرده ايم،انفاق مى كنند»و از آنچه به آنان آموخته ايم،خبر مى دهند.
228.امام صادق عليه السلام: چه نيك مردى است كسى كه غسل مى كند يا وضوى كامل مى گيرد و سپس براى ركوع و سجود به جايى مى رود كه كسى او را نبيند تا بر كارش آگاه شود!
229.امام باقر عليه السلام: ابو ذر مى گفت:...اى طالب علم! نماز بخوان،پيش از آن كه شب و روزى نداشته باشى كه نماز بخوانى.نماز براى نمازگزار،به اذن الهى،همانند مردى است كه بر فرمان روايى وارد شده و او به سخنش گوش مى دهد تا از بيان نيازش فارغ شود.همين گونه است انسان مسلمان.تا هنگامى كه در نماز است،خداوند پيوسته به او مى نگرد تا نمازش را به پايان برد.
ص: 181
الفصل الخامس:آثارُ إقامَةِ الصَّلاةِ
1/5 ذَهابُ السَّيِّئاتِ
الكتاب:
«وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى لِلذّاكِرِينَ». (1)
الحديث:
230.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الصَّلَواتُ كَفّاراتٌ لِما بَينَهُنَّ؛لِأَنَّ اللّهَ عز و جل قالَ: «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ». (2)
231.صحيح البخاري عن ابن مسعود: إنَّ رَجُلاً أصابَ مِنِ امرَأَةٍ قُبلَةً،فَأَتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَأَخبَرَهُ،فَأَنزَلَ اللّهُ: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَه.
ص: 182
قرآن
«و در دو طرف روز و نخستين ساعات شب،نماز بر پا دار.همانا خوبى ها،بدى ها را از ميان مى برند.اين،پندى براى پند گيرندگان است».
حديث
230.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نمازها،كفّارۀ چيزهايى (گناهانى) اند كه در ميان آنهاست.چون خداوند عز و جل فرموده است:«همانا خوبى ها،بدى ها را از ميان مى برند». (1)
231.صحيح البخارى -به نقل از ابن مسعود-:مردى زنى را بوسيده بود.آن مرد نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و به ايشان ماجرا را باز گفت.در پى آن،خداوند،اين آيه را فرو فرستاد:«و در دو طرف روز و نخستين ساعات شب،نماز بر پا دار.همانا خوبى ها،بدى ها را از ميان
ص: 183
اَلسَّيِّئاتِ» ،فَقالَ الرَّجُلُ:يا رَسولَ اللّهِ،ألي هذا؟قالَ:لِجَميعِ امَّتي كُلِّهِم. (1)
232.سنن الدّارِميّ عن أبي عثمان: كُنتُ مَعَ سَلمانَ تَحتَ شَجَرَةٍ،فَأَخَذَ مِنها غُصنًا يابِسًا فَهَزَّهُ حَتّى تَحاتَّ (2)وَرَقُهُ،قالَ:أما تَسأَلُني لِمَ أفعَلُ هذا؟قُلتُ لَهُ:لِمَ فَعَلتَهُ؟قالَ:
هكَذا فَعَلَ بي رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ثُمَّ قالَ:إنَّ المُسلِمَ إذا تَوَضَّأَ فَأَحسَنَ الوُضوءَ وصَلَّى الخَمسَ تَحاتَّت ذُنوبُهُ كما تَحاتَّ هذَا الوَرَقُ،ثُمَّ قالَ: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ... ذلِكَ ذِكْرى لِلذّاكِرِينَ». (3)
233.مسند ابن حنبل عن سلمان: كُنّا مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله في ظِلِّ شَجَرَةٍ،فَأَخَذَ غُصناً مِنها فَنَفَضَهُ فَتَساقَطَ وَرَقُهُ،فَقالَ:ألا تَسأَلونّي عَمّا صَنَعتُ؟فَقُلنا:أخبِرنا يا رسولَ اللّهِ.
فَقالَ:إنَّ العَبدَ المُسلِمَ إذا قامَ إلَى الصَّلاةِ تَحاتَّت عَنهُ خَطاياهُ كَما تَحاتُّ وَرَقُ هذِهِ الشَّجَرَةِ. (4)
234.مسند ابن حنبل عن أبي أيّوب الأنصاريّ: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ يَقولُ:إنَّ كُلَّ صَلاةٍ تَحُطُّ ما بَينَ يَدَيها مِن خَطيئَةٍ. (5)0.
ص: 184
مى برند».پس آن مرد گفت:اى پيامبر خدا! آيا اين مخصوص من است؟
فرمود:«براى همۀ امّتم است،تمام آنان».
232.سنن الدارمى -به نقل از ابو عثمان-:با سلمان زير درختى بوديم كه شاخۀ خشكى را از آن گرفت و تكان داد،تا اين كه برگ هايش ريخت و گفت:آيا نمى پرسى:چرا اين گونه مى كنم؟
گفتم:چرا اين گونه كردى؟
گفت:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله برايم اين گونه كرد و سپس فرمود:«همانا مسلمان،هر گاه وضويى نيكو گرفت و نمازهاى پنجگانه را خواند،گناهانش مى ريزد،همان گونه كه اين برگ ها ريخت».سپس فرمود:«و در دو طرف روز و نخستين ساعات شب،نماز بر پا دار.
همانا خوبى ها،بدى ها را از ميان مى برند.اين،پندى براى پند گيرندگان است».
233.مسند ابن حنبل -به نقل از سلمان-:با پيامبر خدا در سايۀ درختى بوديم كه شاخۀ خشكى را از آن گرفت و تكان داد،تا اين كه برگ هايش ريخت و آن گاه فرمود:«آيا از من نمى پرسيد:چرا اين گونه كردم؟».
گفتيم:اى پيامبر خدا! آگاهمان كنيد.
فرمود:«بندۀ مسلمان،هر گاه به نماز مى ايستد،گناهانش فرو مى ريزد،همان گونه كه برگ هاى اين درخت فرو ريخت».
234.مسند ابن حنبل -به نقل از ابو ايّوب انصارى-:پيامبر همواره مى فرمود:«هر نماز، خطاهاى پيش از خود را مى زدايد».
ص: 185
235.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الصَّلَواتُ الخَمسُ يَمحُو اللّهُ بِهِنَّ الخَطايا. (1)
236.الأمالي للطوسي عن أبي ذرّ: قُلتُ:يا رَسولَ اللّهِ،فَما تَوبَةُ الرَّجُلِ الَّذي يَكذِبُ مُتَعَمِّداً؟قال:الاِستِغفارُ وَالصَّلَواتُ الخَمسُ تَغسِلُ ذلِكَ. (2)
237.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الصَّلواتُ (3)الخَمسُ وَالجُمُعَةُ إلَى الجُمُعَةِ،كَفّارَةٌ لِما بَينَهُنَّ ما لَم تَغشَ الكَبائِرَ. (4)
238.عنه صلى الله عليه و آله: مَن تَوَضَّأَ كَما امِرَ وصَلّى كَما امِرَ،غُفِرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن عَمَلٍ. (5)
239.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ الرَّجُلَ لَيَقومُ فِي الصَّلاةِ فَيَدعُو الدَّعوَةَ،فَيُغفَرُ لَهُ ولِمَن وَراءَهُ مِنَ النّاسِ. (6)
240.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ المُسلِمَ لَيُصَلّي وخَطاياهُ مَوضوعَةٌ عَلى رَأسِهِ،فَكُلَّما سَجَدَ تَحاتَّت عَنهُ، فَيَفرُغُ حينَ يَفرُغُ مِن صَلاتِهِ وقَد تَحاتَّت خَطاياهُ. (7)ه.
ص: 186
235.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند،خطاها را به خاطر نمازهاى پنجگانه پاك مى كند.
236.الأمالى ،طوسى-به نقل از ابو ذر-:گفتم:اى پيامبر خدا! توبۀ مردى كه دروغ عمدى بگويد،چيست؟
فرمود:«استغفار و نمازهاى پنجگانه،كه آن را مى شويد».
237.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نمازهاى پنجگانه و [نماز] جمعه تا جمعه،پوشانندۀ چيزهايى اند كه در ميان آنهاست،البته وقتى كه گناهان بزرگ را در بر نگيرد.
238.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس آن گونه كه فرمان داده شده،وضو بگيرد و آن گونه كه فرمان يافته،نماز بخواند،هر چه پيش تر كرده،آمرزيده مى شود.
239.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مرد به نماز مى ايستد و دعا مى كند.پس او و مردم [يا مسلمانان] پشت سرش آمرزيده مى شوند.
240.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: همانا مسلمان نماز مى گزارد،در حالى كه خطاهايش بر سرش نهاده شده اند.پس هر گاه سجده مى كند،فرو مى ريزند و او از نماز فارغ مى شود،در حالى كه خطاهايش ريخته است.
ص: 187
241.عنه صلى الله عليه و آله: ما مِن حافِظَينِ يَرفَعانِ إلَى اللّهِ بِصَلاةِ رَجُلٍ مَعَ صَلاةٍ،إلّاقالَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى:اُشهِدُكُما أنّي قَد غَفَرتُ لِعَبدي ما بَينَهُما. (1)
242.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ أحَدَكُم إذا تَوَضَّأَ فَأَحسَنَ،وأتَى المَسجِدَ لا يُريدُ إلَّاالصَّلاةَ،لَم يَخطُ خُطوَةً إلّارَفَعَهُ اللّهُ بِها دَرَجَةً وحَطَّ عَنهُ خَطيئَةً. (2)
243.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ العَبدَ المُؤمِنَ إذا قامَ فِي الصَّلاةِ،وُضِعَت ذُنوبُهُ عَلى رَأسِهِ،فَتَفَرَّقُ عَنهُ كَما تَفَرَّقُ عُذوقُ النَّخلَةِ يَميناً وشِمالاً. (3)
244.عنه صلى الله عليه و آله: مَن تَوَضَّأَ وُضوئي ثُمَّ قامَ فَصَلّى صَلاةَ الظُّهرِ؛غُفِرَ لَهُ ما كانَ بَينَها وبَينَ الصُّبحِ،ثُمَّ صَلَّى العَصرَ؛غُفِرَ لَهُ ما بَينَها وبَينَ صَلاةِ الظُّهرِ،ثُمَّ صَلَّى المَغرِبَ،غُفِرَ لَهُ ما بَينَها وبَينَ صَلاةِ العَصرِ،ثُمَّ صَلَّى العِشاءَ؛غُفِرَ لَهُ ما بَينَها وبَينَ صَلاةِ المَغرِبِ،ثُمَّ لَعَلَّهُ أن يَبيتَ يَتَمَرَّغُ لَيلَتَهُ،ثُمَّ إن قامَ فَتَوَضَّأَ وصَلَّى الصُّبحَ؛غُفِرَ لَهُ ما بَينَها وبَينَ صَلاةِ العِشاءِ،وهُنَّ الحَسَناتُ يُذهِبنَ السَّيِّئاتِ. (4)
245.عنه صلى الله عليه و آله: يُبعَثُ مُنادٍ عِندَ حَضرَةِ كُلِّ صَلاةٍ فَيَقولُ:يا بَني آدَمَ،قوموا فَأَطفِئوا عَنكُم ما أوقَدتُم عَلى أنفُسِكُم.فَيَقومونَ فَيَتَطَهَّرون وتَسقُطُ خَطاياهُم مِن أعيُنِهِم،ويُصَلّونَ فَيُغفَرُ لَهُم ما بَينَهُما.ثُمَّ يوقِدونَ فيما بَينَ ذلِكَ،فَإِذا كانَ عِندَ صَلاةِ الاُولى نادى:2.
ص: 188
241.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ گاه دو فرشتۀ نگهبان،نماز انسان را با نماز ديگرش به سوى خدا نمى برند،جز اين كه خداى-تبارك و تعالى-[به آن دو فرشته] مى گويد:«شما را گواه مى گيرم كه [گناهان] ميان آن دو نماز را بر بنده ام آمرزيدم».
242.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه يكى از شما وضويى نيكو بگيرد و فقط براى نماز به مسجد بيايد،هيچ گامى بر نمى دارد،جز اين كه خداوند در برابر آن،او را يك درجه بالا مى برد و خطايى را از او مى زدايد.
243.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بندۀ مؤمن،هنگامى كه به نماز مى ايستد،گناهانش بر سرش نهاده مى شوند و از او به اطراف پراكنده مى شوند،همان گونه كه شاخه هاى درخت خرما به چپ و راست مى روند.
244.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس وضويى مانند من بگيرد و سپس به نماز ظهر بايستد،آنچه ميان آن و نماز صبح كرده،آمرزيده مى شود،و چون نماز عصر را بخواند،آنچه ميان آن و نماز ظهر كرده،آمرزيده مى شود،و چون نماز مغرب بخواند،آنچه ميان آن و نماز عصر كرده،آمرزيده مى شود،و چون نماز عشا بخواند،آنچه ميان آن و نماز مغرب كرده،آمرزيده مى شود،و سپس شايد شب را به ناز و نعمت [و خوش گذرانى] بگذراند.پس اگر برخيزد و وضو بگيرد و نماز صبح را بخواند،آنچه ميان آن و نماز عشا كرده است،آمرزيده مى شود و اين نيكى ها،بدى ها را از ميان مى برند.
245.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در وقت هر نماز،منادى اى برانگيخته مى شود و مى گويد:«اى فرزندان آدم! برخيزيد و آتشى را كه بر جانتان افروخته ايد،خاموش كنيد».پس بر مى خيزند و طهارت مى سازند و خطاهاى پيش رويشان فرو مى ريزد و نماز مى خوانند و آنچه در ميان آن دو بوده،آمرزيده مى شود.سپس در اين ميان،آتش مى افروزند (گناه
ص: 189
يا بَني آدَمَ،قوموا فَأَطفِئوا ما أوقَدتُم عَلى أنفُسِكُم.فَيَقومونَ فَيَتَطهَّرونَ ويُصَلّونَ فَيُغفَرُ لَهُم ما بَينَهُما،فَإِذا حَضَرَتِ العَصرُ فَمِثلُ ذلِكَ،فَإِذا حَضَرَتِ المَغرِبُ فَمِثلُ ذلِكَ،فَإِذا حَضَرَتِ العَتَمَةُ (1)فَمِثلُ ذلِكَ،فَيَنامونَ وقَد غُفِرَ لَهُم. (2)
246.عنه صلى الله عليه و آله: تَحتَرِقونَ فَإِذا صَلَّيتُمُ الفَجرَ غَسَلَتها،ثُمَّ تَحتَرِقونَ تَحتَرِقونَ فَإِذا صَلَّيتُمُ الظُّهرَ غَسَلَتها،ثُمَّ تَحتَرِقونَ تَحتَرِقونَ فَإِذا صَلَّيتُمُ العَصرَ غَسَلَتها،ثُمَّ تَحتَرِقونَ تَحتَرِقونَ فَإِذا صَلَّيتُمُ المَغرِبَ غَسَلَتها،ثُمَّ تَحتَرِقونَ تَحتَرِقونَ فَإِذا صَلَّيتُمُ العِشاءَ غَسَلَتها،ثُمَّ تَنامونَ فَلا يُكتَبُ عَلَيكُم شَيءٌ حَتّى تَستَيقِظوا. (3)
247.عنه صلى الله عليه و آله -في ذِكر ثَوابِ الصَّلاةِ-:فَإِذا قُمتَ إلَى الصَّلاةِ وتَوَجَّهتَ وقَرَأتَ امَّ الكِتابِ وما تَيَسَّرَ لَكَ مِنَ السُّوَرِ،ثُمَّ رَكَعتَ فَأَتمَمتَ رُكوعَها وسُجودَها وتَشَهَّدتَ وسَلَّمتَ، غُفِرَ لَكَ كُلُّ ذَنبٍ فيما بَينَكَ وبَينَ الصَّلاةِ الَّتي قَدَّمتَها إلَى الصَّلاةِ المُؤَخَّرَةِ،فَهذا لَكَ في صَلاتِكَ. (4)
248.مستدرك الوسائل: رَأى (رسولُ اللّه) صلى الله عليه و آله رَجُلًا يَقولُ:اللّهُمَّ اغفِر لي ولا أراكَ تَفعَلُ، فَقالَ صلى الله عليه و آله لَهُ:لِمَ تَسوءُ ظَنَّكَ؟! قالَ:لِأَنّي أذنَبتُ فِي الجاهِليَّةِ والإِسلام.6.
ص: 190
مى كنند).پس هنگام نمازِ نخستين،فرياد بر مى آورد:«اى فرزندان آدم! برخيزيد و آنچه بر جانتان افروخته ايد،خاموش كنيد».پس بر مى خيزند و طهارت مى سازند و نماز مى خوانند و آنچه در ميان آن دو بوده،آمرزيده مى شود.هنگام نماز عصر نيز همين گونه است و نيز هنگام نماز مغرب و نماز عشا.پس در حالى كه آمرزيده شده اند،به خواب مى روند.
246.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مى سوزيد،و چون نماز صبح مى خوانيد،بر آن آب مى ريزيد.سپس مى سوزيد و مى سوزيد،و چون نماز ظهر مى خوانيد،بر آن آب مى ريزيد.سپس مى سوزيد و مى سوزيد،و چون نماز عصر مى خوانيد،بر آن آب مى ريزيد.سپس مى سوزيد و مى سوزيد،و چون نماز مغرب مى خوانيد،بر آن آب مى ريزيد.سپس مى سوزيد و مى سوزيد،و چون نماز عشا مى خوانيد،بر آن آب مى ريزيد.سپس مى خوابيد و بر شما گناهى نوشته نمى شود،تا اين كه بيدار شويد.
247.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -در بيان پاداش نماز-:هنگامى كه به نماز مى ايستى و رو به قبله مى كنى و [سورۀ] حمد را و هر سوره اى را كه مى توانى،مى خوانى و سپس خم مى شوى و ركوع و سجود را كامل به جا مى آورى و تشهّد و سلام مى گويى،همۀ گناهانِ ميان نمازى كه آورده اى تا آخرين نماز پيش از آن،آمرزيده مى شود.اين است آنچه از نمازت به دست مى آورى.
248.مستدرك الوسائل: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مردى را ديد كه مى گويد:«خدايا! مرا بيامرز و نمى بينم كه چنين كنى!».
پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود:«چرا بدگمانى؟»
گفت:چون،من هم در دوران جاهليت و هم در اسلام،گناه كرده ام.
ص: 191
فَقالَ صلى الله عليه و آله:أمّا ما أذنَبتَ فِي الجاهِليَّةِ فَقَد مَحاهُ الإِيمانُ،وما فَعَلتَ فِي الإِسلامِ؛ الصَّلاةُ إلَى الصَّلاةِ كَفّارَةٌ لِما بَينَهُما. (1)
249.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما مِن عَبدٍ أذنَبَ ذَنباً فَقامَ وتَوَضَّأَ وصَلّى وَاستَغفَرَ اللّهَ مِن ذَنبِهِ،إلّا كانَ حَقيقاً عَلَى اللّهِ أن يَغفِرَ لَهُ؛لِأَنَّهُ يَقولُ: «وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللّهَ يَجِدِ اللّهَ غَفُوراً رَحِيماً»(2). (3)
250.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ العَبدَ المُسلِمَ لَيُصَلِّي الصَّلاةَ يُريدُ بِها وَجهَ اللّهِ،فَتَهافَتُ عَنهُ ذُنوبُهُ كَما يَتَهافَتُ هذَا الوَرَقُ عَن هذِهِ الشَّجَرَةِ. (4)
251.عنه صلى الله عليه و آله: ما مِنِ امرِئٍ مُسلِمٍ تَحضُرُهُ صَلاةٌ مَكتوبَةٌ،فَيُحسِنُ وُضوءَها وخُشوعَها ورُكوعَها،إلّاكانَت كَفّارَةً لِما قَبلَها مِنَ الذُّنوبِ،ما لَم يُؤتِ كَبيرَةً،وذلِكَ الدَّهرَ كُلَّهُ. (5)
252.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ العَبدَ إذا تَوَضَّأَ فَأَتَمَّ وُضوءَهُ،ثُمَّ دَخَلَ في صَلاتِهِ فَأَتَمَّ صَلاتَهُ،خَرَجَ مِن صَلاتِهِ كَما خَرَجَ مِن بَطنِ امِّهِ مِنَ الذُّنوبِ. (6)0.
ص: 192
فرمود:«اما گناهانى كه در جاهليت كرده اى،ايمان،آنها را زدود و آنچه در اسلام انجام داده اى،نماز تا نماز،كفّارۀ ميان آن دو است».
249.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بنده اى نيست كه گناهى بكند و سپس برخيزد و وضو بگيرد و نماز بخواند و آمرزش گناهش را از خداوند بخواهد،جز آن كه سزاوار است خداوند او را بيامرزد؛زيرا خود مى فرمايد:«و هر كس كار زشتى كند يا به خود ستم كند،سپس از خدا آمرزش بخواهد،خدا را آمرزشگر و مهربان مى يابد».
250.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بندۀ مسلمان نماز مى خواند و از آن،خدا را قصد مى كند.پس گناهان او فرو مى ريزد،همان گونه كه اين برگ از اين درخت فرو مى ريزد.
251.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ مرد مسلمانى نيست كه چون وقت نماز واجبش فرا رسد،وضو و ركوع و سجودش را نيك انجام دهد،جز آن كه آن نماز،كفّارۀ گناهان قبلى او بجز گناهان كبيره است و اين براى هميشه است.
252.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بنده هنگامى كه وضوى كامل بگيرد و به نماز وارد شود و آن را نيز كامل بخواند،از نمازش پاك و بى گناه بيرون مى آيد،آن گونه كه از شكم مادرش بيرون آمده است.
ص: 193
253.عنه صلى الله عليه و آله: ما مِن صَلاةٍ يَحضُرُ وَقتُها إلّانادى مَلَكٌ بَينَ يَدَيِ اللّهِ:أيُّهَا النّاسُ ! قوموا إلى نيرانِكُمُ الَّتي أوقَدتُموها عَلى ظُهورِكُم فَأَطفِئوها بِصَلاتِكُم. (1)
254.الإمام عليّ عليه السلام: من أتَى الصَّلاةَ عارِفاً بِحَقِّها غُفِرَ لَهُ. (2)
255.عنه عليه السلام: ما أهَمَّني ذَنبٌ امهِلتُ بَعدَهُ حَتّى اصَلِّيَ رَكعَتَينِ. (3)
256.عنه عليه السلام: سَمِعتُ رسولَ اللّهِ يقولُ:أرجى آيَةٍ في كتابِ اللّهِ «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ» (4) وقالَ:يا عَلِيُّ،والذي بَعَثَني بالحَقِّ بَشيراً ونَذيراً ! إنَّ أحَدَكُم لَيَقُومُ مِن وُضوئِهِ فَتَساقَطُ عَن جوارحِهِ الذُّنوبُ،فإذا استَقبَلَ اللّهَ بوَجهِهِ وقَلبِهِ لم يَنفَتِل وعلَيهِ مِن ذُنوبِهِ شَيءٌ كما وَلَدَتهُ امُّهُ،فإن أصابَ شيئاً بينَ الصَّلاتَينِ كانَ لَهُ مِثلُ ذلكَ،حتّى عَدَّ الصَّلَوَاتِ الخَمسَ.
ثُمّ قالَ:يا عليُّ،إنّما مَنزِلَةُ الصَّلواتِ الخَمسِ لِاُمَّتي كَنَهرٍ جارٍ على بابِ أحَدِكُم، فَما يَظُنُّ أحَدُكم لَو كانَ في جَسَدِهِ دَرَنٌ ثُمّ اغتَسَلَ في ذلكَ النَّهَرِ خَمسَ مَرّات،أكانَ يَبقى في جَسدِهِ دَرَنٌ؟! فَكَذلِكَ-وَاللّهِ-الصَّلواتُ الخَمسُ لِاُمَّتي. (5)1.
ص: 194
253.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ نمازى نيست كه وقتش فرا رسد،جز آن كه فرشته اى پيش روى خدا ندا مى دهد:اى مردم! به سوى آتش هايى كه بر پشت خود افروخته ايد،برخيزيد و آنها را با نمازتان خاموش كنيد.
254.امام على عليه السلام: هر كس نماز را با آگاهى از حقيقتش به جا آورد،آمرزيده مى شود.
255.امام على عليه السلام: گناهى كه مهلت يابم پس از آن،دو ركعت نماز بخوانم،مرا انديشناك نمى كند.
256.امام على عليه السلام: از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمايد:«اميدبخش ترين آيه در كتاب خدا اين است:«و در دو سوى روز و پاسى از شب نماز بگزار»و فرمود:«اى على! سوگند به آن كه مرا به حق،نويد دهنده و بيم دهنده فرستاد،هر يك از شما كه براى وضو برمى خيزد، گناهان از اعضاى او فرو مى ريزند و چون با چهره و دل خود به خدا روى مى كند، هنوز نماز را به پايان نبرده،تمام گناهانش پاك مى شوند،همچون روزى كه از مادر متولّد شده است و گناهانى كه در فاصلۀ دو نماز انجام داده نيز پاك مى گردند».
پيامبر صلى الله عليه و آله به همين ترتيب،نمازهاى پنجگانه را بر شمرد و سپس فرمود:«اى على! نمازهاى پنجگانه براى امّت من،به منزلۀ جوى آبى است كه جلو خانۀ هر يك از شما جريان دارد.اگر كسى از شما بدنش كثيف باشد و خود را روزى پنج بار در آن جوى بشويد،آيا كثافت و چركى در بدنش باقى مى ماند؟به خدا سوگند كه نمازهاى پنجگانه نيز براى امّت من،چنين اند».
ص: 195
257.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّما مَثَلُ الصَّلاةِ فيكُم كَمَثَلِ السَّرِيِّ-وهُوَ النَّهرُ-عَلى بابِ أحَدِكُم يَخرُجُ إلَيهِ فِي اليَومِ واللَّيلَةِ يَغتَسِلُ مِنهُ خَمسَ مَرّاتٍ،فَلَم يَبقَ الدَّرَنُ (1)مَعَ الغَسلِ خَمسَ مَرّاتٍ،ولَم تَبقَ الذُّنوبُ مَعَ الصَّلاةِ خَمسَ مَرّاتٍ. (2)
258.الإمام الباقر عليه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:لَو كانَ عَلى بابِ دارِ أحَدِكُم نَهرٌ فَاغتَسَلَ في كُلِّ يَومٍ مِنهُ خَمسَ مَرّاتٍ،أكانَ يَبقى في جَسَدِهِ مِنَ الدَّرَنِ شَيءٌ؟قُلنا (3):لا.
قالَ:فَإِنَّ مَثَلَ الصَّلاةِ كَمَثَلِ النَّهرِ الجاري،كُلَّما صُلِّيَ صَلاةٌ كَفَّرَت ما بَينَهُما مِنَ الذُّنوبِ. (4)
259.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الصَّلَواتُ الخَمسُ كَفّارَةٌ لِما بَينَها،أرَأَيتُم لَو أنَّ رَجُلًا كانَ لَهُ مُغتَسَلٌ بَينَ مَنزِلهِ ومُعتَمَلِهِ خَمسَةُ أنهارٍ،فَإِذَا انطَلَقَ إلى مُعتَمَلِهِ عَمِلَ فيهِ ما شاءَ اللّهُ فَأَصابَهُ الوَسَخُ وَالعَرَقُ،فَكُلَّما مَرَّ بِنَهرٍ اغتَسَلَ،ما كانَ ذلِكَ يُبقِي مِن دَرَنِهِ؟وكَذلِكَ الصَّلواتُ،كُلَّما عَمِلَ خَطِيئةً أو ما شاءَ اللّهُ ثُمّ صَلَّى ودَعا وَاستَغفَرَ،غُفِرَ لَهُ ما كانَ فيهِ. (5)
260.الإمام عليّ عليه السلام -فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ-:الصَّلاةُ صابونُ الخَطايا. (6)8.
ص: 196
257.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مثال نماز در ميان شما،مثال جوى آبى است كه بر خانۀ يكى از شما روز و شب روان باشد و او پنج بار،خود را در آن بشويد.پس [همان گونه كه] هيچ چركى با پنج بار شستن باقى نمى ماند،گناهان نيز با پنج بار نماز خواندن،باقى نمى مانند.
258.امام باقر عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«اگر بر در خانۀ يكى از شما،جوى آبى باشد و هر روز پنج بار،خود را در آن بشويد،در تن وى چركى باقى مى ماند؟».گفتيم: (1)نه.
فرمود:«پس همانا نماز،همانند همان جوى روان است كه چون خوانده شود، گناهان ميان آن نماز و نماز قبلى را پاك مى كند».
259.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نمازهاى پنجگانه،كفّارۀ [خطاهاى] ميان آنهايند.اگر مردى ميان منزل و محلّ كارش،پنج جوى آب براى شست و شوى خويش داشته باشد و هر گاه به محلّ كارش مى رود و در آن جا كار مى كند و عرق مى ريزد،به اين جوى ها برود و خود را پاكيزه كند،آيا از چرك و كثيفى وى،چيزى مى ماند؟نمازهاى پنجگاه نيز چنين اند.هر گاه خطايى از او سر زند يا آنچه خدا خواهد بشود،نماز بخواند و دعا كند و آمرزش بطلبد.هر چه در اوست،آمرزيده مى گردد.
260.امام على عليه السلام -در سخنان حكيمانۀ منسوب به ايشان-:نماز،صابون خطاهاست.».
ص: 197
261.عنه عليه السلام -في كَلامٍ لَهُ يوصي فيهِ أصحابَهُ بِالصَّلاةِ-:وإنَّها لَتَحُتُّ الذُّنوبَ حَتَّ الوَرَقِ،وتُطلِقُها إطلاقَ الرِّبَقِ (1)،وشَبَّهَها رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِالحَمَّةِ (2)تَكونُ عَلى بابِ الرَّجُلِ،فَهُوَ يَغتَسِلُ مِنها فِي اليَومِ وَاللَّيلَةِ خَمسَ مَرّاتٍ،فَما عَسى أن يَبقى عَلَيهِ مِنَ الدَّرَنِ! (3)
262.تفسير العياشي عن أبي حمزة الثّماليّ: سَمِعتُ أحَدَهُما يَقولُ:إنَّ عَليًّا عليه السلام أقبَلَ عَلَى النّاسِ فَقالَ:أيُّ آيَةٍ في كِتابِ اللّهِ أرجى عِندَكُم؟فَقالَ بَعضُهُم: «إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ»(4)، قال:حَسَنَةٌ ولَيسَت إيّاها،فَقالَ بَعضُهُم:
«يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ»(5)، قالَ:حَسَنَةٌ ولَيسَت إيّاها،وقالَ بَعضُهُم: «اَلَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ»(6)، قالَ:حَسَنَةٌ ولَيسَت إيّاها.
قالَ:ثُمَّ أحجَمَ النّاسُ،فَقالَ:ما لَكُم يا مَعشَرَ المُسلِمينَ؟قالوا:لا وَاللّهِ ما عِندَنا شَيءٌ،قالَ:سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ:«أرجى آيَةٍ في كِتابِ اللّهِ: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ»(7)» وقَرَأَ الآيَةَ كُلَّها،وقالَ:«يا عَليُّ،والَّذي بَعَثَني بِالحَقِّ بَشيرًا ونَذيرًا! إنَّ أحَدَكُم لَيَقومُ إلى وضوئِهِ فَتَساقَطُ عَن جَوارِحِهِ الذُّنوبُ، فَإِذَا استَقبَلَ اللّهَ بِوَجهِهِ وقَلبِهِ لَم يَنفَتِل عَن صَلاتِهِ وعَلَيهِ مِن ذُنوبِهِ شَيءٌ كَما وَلَدَتهُ
ص: 198
261.امام على عليه السلام -در گفتارى كه در آن يارانش را به نماز سفارش مى فرمود-:و همانا نماز، گناهان را چون برگ فرو مى ريزد و آنها را مى گشايد،آن گونه كه بند از كسى بگشايند.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله،نماز را به چشمۀ آب گرم كه بر در خانۀ مرد روان باشد،تشبيه كرد كه شبانه روز،پنج بار خود را در آن بشويد،ديگر چركى بر تن وى نخواهد ماند.
262.تفسير العيّاشى -به نقل از ابو حمزۀ ثمالى-:از يكى از آن دو (امام باقر عليه السلام يا امام صادق عليه السلام )شنيدم كه مى فرمايد:«على عليه السلام رو به مردم كرد و فرمود:اميدوار كننده ترين آيه در كتاب خدا كدام است؟
برخى گفتند:آيۀ«بى گمان،خداوند،شرك ورزيدن به خود را نمى بخشد و كمتر از آن را براى هر كه بخواهد،مى بخشد».
فرمود:نيكوست؛ولى آن نيست.
برخى گفتند:آيۀ«اى بندگان من كه بر خويشتن زياده روى روا داشته ايد! از رحمت خدا نوميد مشويد».
فرمود:نيكوست؛ولى آن نيست.
برخى گفتند:آيۀ«آنان كه چون كار زشتى كنند،يا بر خود ستم روا دارند،خدا را به ياد مى آورند و براى گناهانشان آمرزش مى خواهند».
فرمود:نيكوست؛ولى آن نيست.
پس مردم،از سخن باز ايستادند و ايشان فرمود:اى مردم مسلمان! پاسخى داريد؟
گفتند:نه.به خدا سوگند،چيزى نمى دانيم.
فرمود:شنيدم كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد:"اميدوار كننده ترين آيه در كتاب خدا اين است:«در دو طرف روز و نخستين ساعات شب،نماز بر پا دار»" و همۀ آيه را قرائت كرد (1)و فرمود:"اى على! سوگند به كسى كه مرا به حق،نويدبخش و هشدار دهنده برانگيخت، همانا يكى از شما كه به وضو بر مى خيزد،گناهانش از اندامش فرو مى ريزند و هنگامى كه با برون و درون به خدا رو مى كند،از نمازش باز نمى گردد،جز آن كه از گناهانش چيزى بر او نمانده است،آن گونه كه مادرش او را زاده بود.پس اگر به گناهى ميان دو نماز رو آورد،».
ص: 199
امُّهُ،فَإِن أصابَ شَيئًا بَينَ الصَّلاتَينِ كانَ لَهُ مِثلُ ذلِكَ،حَتّى عَدَّ الصَّلواتِ الخَمسَ».
ثُمَّ قالَ:«يا عَليُّ،إنَّما مَنزِلَةُ الصَّلَواتِ الخَمسِ لِاُمَّتي كَنَهرٍ جارٍ عَلى بابِ أحَدِكُم،فَما ظَنُّ أحَدِكُم لَو كانَ في جَسَدِهِ دَرَنٌ ثُمَّ اغتَسَلَ في ذلِكَ النَّهرِ خَمسَ مَرّاتٍ فِي اليَومِ،أكانَ يَبقى في جَسَدِهِ دَرَنٌ؟فَكذلِكَ-وَاللّهِ-الصَّلَواتُ الخَمسُ لِاُمَّتي». (1)
263.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن صَلَّى الخَمسَ كَفَّرَ اللّهُ عَنهُ مِنَ الذُّنوبِ ما بَينَ كُلَّ صَلاتَينِ،وكانَ كَمَن عَلى بابِهِ نَهرٌ جارٍ يَغتَسِلُ فيهِ كُلِّ يَومٍ خَمسَ مَرّاتٍ،ولا يُبقي عَلَيهِ مِنَ الدَّرَنِ شَيئاً إلَّاالموبِقاتِ الَّتي هِيَ جَحدُ (2)النُّبُوَّةِ أوِ الإِمامَةِ،أو ظُلمُ إخوانِهِ المُؤمِنينَ،أو تَركُ التَّقِيَّةِ حَتّى يَضُرَّ بِنَفسِهِ وبِإِخوانِهِ المُؤمِنينَ. (3)
راجع:ح 424،413،411،1 و 579.
2/5 نورُ القَلبِ
264.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الصَّلاةُ نورٌ. (4)
265.عنه صلى الله عليه و آله: صَلاةُ الرَّجُلِ نورٌ في قَلبِهِ،فَمَن شاءَ مِنكُم فَليُنَوِّر (5)قَلبَهُ. (6)3.
ص: 200
برايش چنين است"،تا اين كه هر پنج نماز را شمرد و سپس فرمود:"اى على! جايگاه نمازهاى پنجگانه براى امّتم،چون جويى است كه بر درِ خانۀ يكى از شما روان باشد.پس چه گمان مى بريد اگر در تن وى چركى باشد و خود را در آن جوى، پنج بار در روز بشويد؟آيا در تن او چركى مى ماند؟به خدا سوگند،نمازهاى پنجگانه براى امّتم نيز همين گونه اند"».
263.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس نمازهاى پنجگانه را بخواند،خداوند،گناهان ميان هر دو نماز او را مى آمرزد و مانند كسى است كه بر درِ خانه اش،جوى آبى جارى است و خود را هر روز پنج مرتبه در آن مى شويد كه ديگر آلودگى اى براى او باقى نمى گذارد،مگر گناهان بزرگى مانند انكار نبوّت و امامت و يا ستم به برادران ايمانى و يا ترك تقيّه تا آن جا كه به خود و برادران ايمانى اش زيان برساند.
ر.ك:ح 424،413،411،1 و 579.
264.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نماز،نور است.
265.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نماز انسان،نورى در دل اوست.پس هر كس مى خواهد،[نماز بخواند و] دلش را نورانى كند.
ص: 201
266.عنه صلى الله عليه و آله: الصَّلاةُ نورُ المُؤمِنِ. (1)
راجع:ص 116 (نور و برهان) و ح 111.
3/5 طَردُ الشَّيطانِ
267.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الصَّلاةُ تُسَوِّدُ وَجهَ الشَّيطانِ. (2)
268.الإمام عليّ عليه السلام: الصَّلاةُ حِصنٌ مِن سَطَواتِ الشَّيطانِ. (3)
269.عنه عليه السلام: الصَّلاةُ حِصنُ الرَّحمنِ،ومَدحَرَةُ الشَّيطانِ. (4)
270.الإمام الصادق عليه السلام: مَلَكُ المَوتِ يَدفَعُ الشَّيطانَ عَنِ المُحافِظِ عَلَى الصَّلاةِ،ويُلَقِّنُهُ شَهادَةَ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ،وأنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللّهِ في تِلكَ الحالَةِ العَظيمَةِ. (5)
راجع:ح 374 و 388.
4/5 إقبالُ اللّهِ عَلَى المُصَلّي
271.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ الرَّجُلَ إذا قامَ يُصَلّي،أقبَلَ اللّهُ عَلَيهِ بِوَجهِهِ،حَتّى يَنقَلِبَ أو يُحدِثَ حَدَثَ سوءٍ. (6)راجع:ح 433،280،223 و 434.5.
ص: 202
266.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نماز،نور مؤمن است.
ر.ك:ص 117 (نور و دليل) و ح 111.
267.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نماز،چهرۀ شيطان را سياه مى كند.
268.امام على عليه السلام: نماز،پناهگاهى در برابر حمله هاى شيطان است.
269.امام على عليه السلام: نماز،پناهگاه رحمان و وسيلۀ راندن شيطان است.
270.امام صادق عليه السلام: فرشتۀ مرگ،شيطان را از مواظبت كننده بر نماز،دور مى كند و در آن حالِ سخت (جان كندن)،گواهى بر يكتايى خداوند و رسالت محمّد صلى الله عليه و آله را به او تلقين مى نمايد.
ر.ك:ح 374 و 388.
271.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: انسان هنگامى كه به نماز مى ايستد،خداوند به او رو مى كند تا اين كه نمازگزار رو برگرداند و يا كار زشتى از او سر زند.
ر.ك:ح 433،280،223 و 434.
ص: 203
5/5 التَّقَرُّبُ إلَى اللّهِ
272.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الصَّلاةُ قُربانُ كُلِّ تَقِيٍّ. (1)
273.الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ الزَّكاةَ جُعِلَت مَعَ الصَّلاةِ قُرباناً لِأَهلِ الإِسلامِ. (2)
274.عنه عليه السلام: الصَّلاةُ أفضَلُ القُربَتَينِ. (3)
275.الإمام الباقر عليه السلام: أقرَبُ ما يَكونُ العَبدُ مِنَ اللّهِ إذا كانَ فِي الصَّلاةِ. (4)
276.الإمام الصادق عليه السلام -لِأَبي حَنيفَةَ حينَ قالَ لَهُ:يا أبا عَبدِاللّهِ،ما أصبَرَكَ عَلَى الصَّلاةِ-:يا نُعمانُ،أما عَلِمتَ أنَّ الصَّلاةَ قُربانُ كُلِّ تَقِيٍّ؟! (5)
277.التفسير الكبير: قال صلى الله عليه و آله:الصَّلاةُ مِعراجُ المُؤمِنِ (6). (7)6.
ص: 204
272.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نماز،وسيلۀ تقرّب هر شخص باتقواست.
273.امام على عليه السلام: همانا زكات به همراه نماز،وسيلۀ تقرّب مسلمانان قرار داده شده است.
274.امام على عليه السلام: نماز،نيمۀ برتر [عوامل] تقرّب [به خدا] است.
275.امام باقر عليه السلام: نزديك ترين حالت بنده به خدا،هنگامى است كه در نماز است.
276.امام صادق عليه السلام -در پاسخ ابو حنيفه كه به ايشان گفت:اى ابو عبد اللّه! چه قدر بر نماز شكيب مى ورزى-:اى نعمان! آيا نمى دانى كه نماز،وسيلۀ تقرّب هر شخص باتقواست؟
277.التفسير الكبير: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:نماز،معراج مؤمن است. (1)
ص: 205
6/5 دُعاءُ المَلائِكَةِ
278.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: المَلائِكَةُ تُصَلّي عَلى أحَدِكُم ما دامَ في مُصَلّاهُ الَّذي صَلّى فيهِ ما لَم يُحدِث،تَقولُ:اللّهُمَّ اغفِر لَهُ،اللّهُمَّ ارحَمهُ. (1)
279.عنه صلى الله عليه و آله: ما مِنكُم مِن رَجُلٍ يَخرُجُ مِن بَيتِهِ مُتَطَهِّراً،فَيُصَلّي مَعَ المُسلِمينَ الصَّلاةَ،ثُمَّ يَجلِسُ فِي المَجلِسِ يَنتَظِرُ الصَّلاةَ الاُخرى إلّا أنَّ المَلائِكَةَ تَقولُ:اللّهُمَّ اغفِرلَهُ، اللّهُمَّ ارحَمهُ. (2)
راجع:ح 62.
7/5 نُزولُ الرَّحمَةِ
280.الكافي عن أبي حمزة عن الإمام الباقر عليه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:إذا قامَ العَبدُ المُؤمِنُ في صَلاتِهِ نَظَرَ اللّهُ إلَيهِ-أو قالَ:أقبَلَ اللّهُ عَلَيهِ-حَتّى يَنصَرِفَ،وأظَلَّتهُ الرَّحمَةُ مِن فَوقِ رَأسِهِ إلى افُقِ السَّماءِ،والمَلائِكَةُ تَحُفُّهُ مِن حَولِهِ إلى افُقِ السَّماءِ،ووَكَّلَ بِهِ مَلَكًا قائِمًا عَلى رَأسِهِ يَقولُ لَهُ:أيُّهَا المُصَلّي،لَو تَعلَمُ مَن يَنظُرُ إلَيكَ ومَن تُناجي مَا التَفَتَّ ولا زُلتَ مِن مَوضِعِكَ أبَدًا. (3)ه.
ص: 206
278.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: فرشتگان بر بنده اى كه در نمازگاهش نماز مى خواند،تا آن گاه كه حَدَثى از او سر نزده است،درود مى فرستند و مى گويند:«خدايا ! او را بيامرز.خدايا ! بر او رحمت آور».
279.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ يك از شما نيست كه با طهارت از خانه اش بيرون آيد و با جماعت مسلمانان نماز بگزارد و سپس به انتظار نمازى ديگر بنشيند،جز اين كه فرشتگان مى گويند:«خدايا ! او را بيامرز.خدايا ! بر او رحم كن».
ر.ك:ح 62.
280.الكافى -به نقل از ابو حمزه،از امام باقر عليه السلام-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«هنگامى كه بندۀ مؤمن در نمازش مى ايستد،خداوند به او مى نگرد»يا فرمود:«خدا به او رو مى كند، تا آن گاه كه باز گردد و سايۀ رحمت را از بالاى سرش تا كرانۀ آسمان بر او مى گسترد و فرشتگان،اطرافش را تا كرانۀ آسمان مى گيرند و فرشته اى بر بالاى سرش گمارده مى شود كه به او مى گويد:اى نمازگزار! اگر مى دانستى چه كسى به تو مى نگرد و با چه كسى مناجات مى كنى،روى نمى گرداندى و هرگز از اين جا نمى رفتى».
ص: 207
281.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: يا أبا ذَرٍّ،ما مِن مُؤمِنٍ يَقومُ إلَى الصَّلاةِ إلّاتَناثَرَ عَلَيه البِرُّ ما بَينَهُ وبَينَ العَرشِ،ووُكِّلَ بِهِ مَلَكٌ يُنادي:يَابنَ آدَمَ،لَو تَعلَمُ ما لَكَ في صَلاتِكَ ومَن تُناجي ما سَئِمتَ ولَاالتَفَتَّ. (1)
282.عنه صلى الله عليه و آله: إذا قامَ العَبدُ في صَلاتِهِ ذُرَّ البِرُّ عَلى رَأسِهِ حَتّى يَركَعَ،فَإِذا رَكَعَ عَلَتهُ رَحمَةُ اللّهِ حَتّى يَسجُدَ،وَالسّاجِدُ يَسجُدُ عَلى قَدَمَيِ اللّهِ تَعالى،فَليَسأَل وَليَرغَب. (2)
283.عنه صلى الله عليه و آله: لِلمُصَلّي ثَلاثُ خِصالٍ:تَتَناثَرُ الرَّحمَةُ عَلَيهِ مِن قَدَمِهِ إلى عِنانِ السَّماءِ،وتَحُفُّ بِهِ المَلائِكَةُ مِن قَرنِهِ إلى أعنانِ السَّماءِ،ويُنادي مُنادٍ:لَو عَلِمَ المُناجي مَن يُناجي مَا انفَتَلَ. (3)
284.الإمام عليّ عليه السلام: الصَّلاةُ تَستَنزِلُ الرَّحمَةَ. (4)
285.عنه عليه السلام: إذا قامَ الرَّجُلُ إلَى الصَّلاةِ،أقبَلَ إبليسُ يَنظُرُ إلَيهِ حَسَداً لِما يَرى مِن رَحمَةِ اللّهِ الَّتي تَغشاهُ. (5)
286.عنه عليه السلام: لو يَعلَمُ المُصَلّي ما يَغشاهُ مِن جَلالِ اللّهِ،ما سَرَّهَ أن يَرفَعَ رَأسَهُ مِن سُجودِهِ. (6)2.
ص: 208
281.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى ابو ذر! هيچ مؤمنى به نماز نمى ايستد،جز اين كه از او تا عرش، نيكى نثارش مى شود و فرشته اى بر او گمارده مى گردد كه ندا در مى دهد:«اى پسر آدم! اگر مى دانستى چه در نمازت به دست مى آورى و با كه مناجات مى كنى،نه خسته مى شدى و نه روى مى گرداندى».
282.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هنگامى كه بنده در نماز مى ايستد،نيكى و احسان بر سرش افشانده مى شود،تا آن گاه كه ركوع كند.پس هنگامى كه ركوع كرد،رحمت الهى او را بالا مى برد تا سجده كند و سجده كننده،بر درگاه خداوند متعال سجده مى كند.پس [فرصت را غنيمت شمرد و] درخواست كند و رغبت ورزد.
283.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: براى نمازگزار سه ويژگى است:رحمت الهى،او را از كف پايش تا كرانۀ آسمان در بر مى گيرد و فرشتگان از روى سرش تا كرانه هاى آسمان،گرداگرد او را مى گيرند و فرياد كننده اى ندا در مى دهد:«اگر مناجات كننده مى دانست با كه مناجات مى كند،روى نمى گرداند».
284.امام على عليه السلام: نماز،رحمت را فرود مى آورد.
285.امام على عليه السلام: هنگامى كه انسان به نماز مى ايستد،ابليس پيش مى آيد و حسودانه به او مى نگرد؛چون مى بيند رحمت الهى او را در بر گرفته است.
286.امام على عليه السلام: اگر نمازگزار مى دانست چگونه شُكوه الهى او را در بر گرفته است،سر برداشتن از سجده را خوش نمى داشت.
ص: 209
287.الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ ضَيفَ اللّهِ عز و جل...رَجُلٌ كانَ في صَلاتِهِ فَهُوَ في كَنَفِ (1)اللّهِ حَتّى يَنصَرِفَ. (2)
8/5 إجابَةُ الدُّعاءِ
288.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن أدّى فَريضَةً فَلَهُ عِندَ اللّهِ دَعوَةٌ مُستَجابَةٌ. (3)
289.عنه صلى الله عليه و آله: تُفتَحُ أبوابُ السَّماءِ ويُستَجابُ الدُّعاءُ في أربَعَةِ مَواطِنَ:عِندَ التِقاءِ الصُّفوفِ في سَبيلِ اللّهِ،وعِندَ نُزولِ الغَيثِ،وعِندَ إقامَةِ الصَّلاةِ،وعِندَ رُؤيَةِ الكَعبَةِ. (4)
290.عنه صلى الله عليه و آله: مَن صَلّى صَلاةً لا يَعرِضُ عَلى قَلبِهِ فيها شَيءٌ مِن أسبابِ الدُّنيا،لَم يَسأَلِ اللّهَ شَيئاً إلّاأعطاهُ. (5)
291.عنه صلى الله عليه و آله: قالَ اللّهُ تَعالى:قَسَمتُ الصَّلاةَ بَيني وبَينَ عَبدي نِصفَينِ،ولِعَبدي ما سَأَلَ، فَإِذا قالَ العَبدُ: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» قالَ اللّهُ تَعالى:حَمِدَني عَبدي،وإذا قالَ:ه.
ص: 210
287.امام صادق عليه السلام: همانا مهمان خداوند عز و جل...،انسان نمازگزار است.او در پناه رحمت خداست تا آن گاه كه نمازش را به پايان برد.
288.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس نماز واجبى بگزارد،نزد خداوند،يك دعاى مستجاب دارد.
289.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: چهار هنگام،درهاى آسمان گشوده مى شوند و دعا مستجاب مى گردد: (1)هنگام صف آرايى مجاهدان راه خدا در برابر دشمن،هنگام باران آمدن، هنگام بر پا كردن نماز و هنگام ديدن كعبه.
290.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس نمازى بخواند كه در آن،چيزى از چاره انديشى هاى دنيا را در دل نگذراند،هيچ چيز از خدا نمى خواهد،جز اين كه به او مى دهد.
291.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند متعال مى فرمايد:«نماز را بين خود و بنده ام دو نيمه كرده ام و آنچه بخواهد،به او مى دهم».هنگامى كه بنده بگويد: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ»، خداوند متعال مى گويد:«بنده ام مرا ستود».و هنگامى كه بگويد: «اَلرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»، خداوند
ص: 211
«اَلرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» قالَ اللّهُ تَعالى:أثنى عَلَيَّ عَبدي،وإذا قالَ: «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» قالَ:مَجَّدَني عَبدي (وقالَ مَرَّةً:فَوَّضَ إلَيَّ عَبدي)،فإِذا قالَ: «إِيّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّاكَ نَسْتَعِينُ» قالَ:هذا بَيني وبَينَ عَبدي ولِعَبدي ما سَأَلَ،فَإِذا قالَ: «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ * صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضّالِّينَ» قالَ:هذا لِعَبدي ولِعَبدي ما سَأَلَ. (1)
292.عنه صلى الله عليه و آله: ساعَتانِ تُفتَحُ فيهِما أبوابُ السَّماءِ:عِندَ حُضورِ الصَّلاةِ،وعِندَ الصَّفِّ في سَبيلِ اللّهِ. (2)
293.عنه صلى الله عليه و آله: سَلُوا اللّهَ حَوائِجَكُم البَتَّةَ (3)في صَلاةِ الصُّبحِ. (4)
294.عنه صلى الله عليه و آله: مَن كانَ طالِباً إلَى اللّهِ عز و جل حاجَةً في أمرِ دُنياهُ وآخِرَتِهِ،فَليَطلُبها فِي العِشاءِ الآخِرَةِ؛فَإِنَّها صَلاةٌ لَم يُصَلِّها أحَدٌ مِنَ الاُمَمِ قَبلَكُم. (5)
295.الإمام الصادق عليه السلام: إذا قامَ المُؤمِنُ فِي الصَّلاةِ،بَعَثَ اللّهُ الحورَ العينَ حَتّى9.
ص: 212
متعال مى گويد:«بنده ام مرا ستايش كرد»و هنگامى كه بگويد:«مَلِكِ يَوْمِ الدِّينِ» مى گويد:«بنده ام مرا بزرگ داشت» (1)و هنگامى كه بگويد:«إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»، مى گويد:«اين،ميان من و بنده ام است و آنچه خواست،به او مى دهم».پس هنگامى كه بگويد:«اهْدِنَا الصِّرَ طَ الْمُسْتَقِيمَ،صِرَ طَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّآلِّينَ»،مى گويد:«اين از آنِ بنده ام است و آنچه خواست،به او مى دهم».
292.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دو هنگام،درهاى آسمان باز مى شوند:وقت نماز و هنگام صف كشيدن براى پيكار در راه خدا.
293.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: حاجت هاى قطعى خود را هنگام نماز صبح از خدا بخواهيد.
294.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس حاجت دنيايى يا آخرتى از خدا مى خواهد،آن را هنگام نماز عشا بطلبد كه نمازى است كه هيچ يك از امّت هاى پيش از شما آن را نخوانده است.
295.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه مؤمن به نماز مى ايستد،خداوند،حورهاى بهشتى را بر مى انگيزد تا گرد او را بگيرند و هنگامى كه نماز را تمام مى كند و مى رود و هيچ يكت.
ص: 213
يَحدِقنَ (1)بِهِ،فَإِذَا انصَرَفَ ولَم يَسأَلِ اللّهَ مِنهُنَّ شَيئاً تَفَرَّقنَ وهُنَّ مُتَعَجِّباتٌ. (2)
296.عنه عليه السلام: مَن تَوَضَّأَ فَأَحسَنَ الوُضوءَ،وصَلّى رَكعَتَينِ فَأَتَمَّ رُكوعَهُما وسُجودَهُما،ثُمَّ جَلَسَ فَأَثنى عَلَى اللّهِ عز و جل،وصَلّى عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله،ثُمَّ سَأَلَ اللّهَ حاجَتَهُ فَقَد طَلَبَ الخَيرَ في مَظانِّهِ،ومَن طَلَبَ الخَيرَ في مَظانِّهِ لَم يَخِب. (3)
9/5 الإِعانَةُ فِي الشِّدَّةِ
الكتاب:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرِينَ». (4)
الحديث:
297.سنن أبي داود عن حذيفة: كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذا حَزَبَهُ (5)أمرٌ صَلّى. (6)
298.مسكّن الفؤاد عن يوسف بن عبداللّه بن سلام: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا نَزَلَ بِأَهلِهِ شِدَّةٌ2.
ص: 214
از آنان را از خدا نمى طلبد،شگفت زده پراكنده مى شوند.
296.امام صادق عليه السلام: هر كس وضوى نيكو بگيرد و دو ركعت نماز با ركوع و سجود كامل بخواند و سپس بنشيند و خدا عز و جل را ثنا بگويد و بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله درود فرستد،سپس حاجتش را از خدا بخواهد،بى گمان،نيكى را از محلّش طلبيده است و هر كس نيكى را از محلّش بجويد،ناكام نمى ماند.
قرآن
«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از شكيبايى و نماز،يارى جوييد،كه خدا با شكيبايان است».
حديث
297.سنن أبى داوود -به نقل از حذيفه-:پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه دچار مشكل [يا اندوهى] مى شد، نماز مى خواند.
298.مسكن الفؤاد -به نقل از يوسف بن عبد اللّه بن سلام-:پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه خانواده اش دچار مشكلى مى شد،آنان را به نماز فرمان مى داد و سپس اين آيه:«و خانواده ات را به
ص: 215
أمَرَهُم بِالصَّلاةِ،ثُمَّ قَرَأَ: «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها»(1). (2)
299.الإمام الصادق عليه السلام: كانَ عَلِيٌّ عليه السلام إذا هالَهُ شَيءٌ فَزِعَ إلَى الصَّلاةِ،ثُمَّ تَلا هذِهِ الآيَةَ:
«وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ». (3)
300.عنه عليه السلام: ما يَمنَعُ أحَدَكُم إذا دَخَلَ عَلَيهِ غَمٌّ مِن غُمومِ الدُّنيا،أن يَتَوَضَّأَ ثُمَّ يَدخُلَ مَسجِدَهُ ويَركَعَ رَكعَتَينِ فَيَدعُوَ اللّهَ فيهِما؟! أما سَمِعتَ اللّهَ يَقولُ: «وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»؟ (4)
10/5 خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ
301.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الصَّلاةُ مِفتاحُ كُلِّ خَيرٍ. (5)
302.عنه صلى الله عليه و آله: لا تَزالُ امّتي بِخَيرٍ ما تَحابَّوا وأقامُوا الصَّلاةَ...،فَإِن لَم يَفعَلوا ابتُلوا بِالسِّنينَ (6)وَالجَدبِ. (7)
303.عنه صلى الله عليه و آله: ما مِن عَبدٍ اهتَمَّ بِمَواقيتِ الصَّلاةِ ومَواضِعِ الشَّمسِ،إلّاضَمِنتُ لَهُ0.
ص: 216
نماز فرمان ده و خود بر آن شكيبا باش»را قرائت مى كرد.
299.امام صادق عليه السلام: على عليه السلام هر گاه انديشناك چيزى مى شد،به نماز پناه مى برد.سپس اين آيه:«و از شكيبايى و نماز،يارى جوييد»را تلاوت كرد.
300.امام صادق عليه السلام: چه چيزى مانع مى شود كه چون اندوهى از اندوه هاى دنيا به يكى از شما رسيد،وضو بگيرد و سپس به جايگاه نمازش برود و دو ركعت نماز بخواند و خدا را در آن بخواند؟آيا نشنيده اى كه خداوند مى گويد:«و از شكيبايى و نماز،يارى جوييد»؟
301.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نماز،كليد هر خوبى است.
302.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: همواره امّتم در خير و خوبى هستند،تا آن گاه كه با يكديگر دوست باشند و نماز را بر پا دارند....پس اگر چنين نكنند،به قحطى و خشك سالى گرفتار مى شوند.
303.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ بنده اى به وقت هاى نماز و جايگاه هاى خورشيد،اهتمام
ص: 217
الرَّوحَ (1)عِندَ المَوتِ،وَانقِطاعَ الهُمومِ وَالأَحزانِ،وَالنَّجاةَ مِنَ النّارِ. (2)
304.عنه صلى الله عليه و آله: لَن يَلِجَ النّارَ مَن ماتَ لا يُشرِكُ بِاللّهِ شَيئاً،وكانَ يُبادِرُ صَلاتَهُ قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ وقَبلَ غُروبِها. (3)
305.عنه صلى الله عليه و آله: قالَ اللّهُ عز و جل:إنَّ لِعَبدي عَلَيَّ عَهداً إن أقامَ الصَّلاةَ لِوَقتِها أن لا اعَذِّبَهُ،وأن ادخِلَهُ الجَنَّةَ بِغَيرِ حِسابٍ. (4)
306.عنه صلى الله عليه و آله: مِفتاحُ الجَنَّةِ الصَّلاةُ. (5)
307.عنه صلى الله عليه و آله: أبشِروا،أبشِروا! مَن صَلَّى الصَّلَواتِ الخَمسَ،وَاجتَنَبَ الكَبائِرَ،دَخَلَ مِن أيِّ أبوابِ الجَنَّةِ شاءَ. (6)
308.عنه صلى الله عليه و آله -لِمَن قالَ لَهُ:ما يُنجيني مِنَ النّارِ،وما يُدخِلُنِي الجَنَّةَ؟-:لَئِن كُنتَ أوجَزتَ فِي المَسأَلَةِ لَقَد أعظَمتَ وأطوَلتَ،...أقِمِ الصَّلاةَ المَكتوبَةَ،وأدِّ الزَّكاةَ المَفروضَةَ و.... (7)
309.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ فِي الجَنَّةِ شَجَرَةً مِن أعلاها تَخرُجُ حُلَلٌ،ومِن أسفَلِها خُيولٌ بُلقٌ (8)ذَواتُ).
ص: 218
نمى ورزد،جز اين كه براى او راحتى هنگام مرگ،قطع پريشانى ها و اندوه ها و رهايى از آتش را ضمانت مى كنم.
304.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه بميرد در حالى كه شريكى براى خداوند نگرفته باشد و پيش از طلوع و غروب خورشيد به نمازش بشتابد،وارد آتش نمى شود.
305.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداى عز و جل فرمود:براى بنده ام تعهّد كرده ام كه اگر نماز را در وقتش بر پا دارد،كيفرش ندهم و او را بى محاسبه وارد بهشت گردانم.
306.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كليد بهشت،نماز است.
307.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مژده باد بر شما! مژده باد بر شما! هر كس نمازهاى پنجگانه را بخواند و از گناهان كبيره دورى كند،از هر يك از درهاى بهشت كه بخواهد،وارد مى شود.
308.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -خطاب به كسى كه به ايشان گفت:چه چيزى مرا از آتش مى رهاند و چه چيزى مرا به بهشت در مى آورد؟-:با اين كه كوتاه پرسيدى،خوب و كامل پرسيدى....نماز بخوان و زكات واجب را ادا كن و....
309.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در بهشت،درختى است كه از بالايش زيورها بيرون مى آيند و از پايين آن،اسب هاى سياه و سفيد بالدار زين كرده اى بيرون مى آيند كه لگامشان از مرواريد
ص: 219
أجنِحَةٍ مُسرَجَةٌ مُلجَمَةٌ بِالدُّرِّ وَالياقوتِ،لا تَروثُ ولا تَبولُ،يَركَبُ عَلَيها أولياءُ اللّهِ فَتَطيرُ بِهِم حَيثُ شاءوا...
قالوا:يا رَبِّ بِما بَلَغَت عِبادُكَ هؤُلاءِ الدَّرَجَةَ؟
فَيَقولُ اللّهُ لَهُم:كانوا يَصومونَ وأنتُم تُفطِرونَ،و كانوا يُنفِقونَ وأنتُم تَبخَلونَ، و كانوا يُجاهِدونَ وأنتُم تَجبُنونَ،و كانوا يُصَلّونَ وأنتُم نائِمونَ. (1)
310.الإمام الباقر عليه السلام: عَشرٌ مَن لَقِيَ اللّهَ بِهِنَّ دَخَلَ الجَنَّةَ:شَهادَةُ لا إلهَ إلَّااللّهُ،وأنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللّهِ،وَالإِقرارُ بِما جاءَ بِهِ مِن عِندِ اللّهِ عز و جل،وإقامُ الصَّلاةِ،وإيتاءُ الزَّكاةِ،وصَومُ شَهرِ رَمَضانَ،وحِجُّ البَيتِ،وَالوِلايَةُ لِأَولِياءِ اللّهِ،وَالبَراءَةُ مِن أعداءِ اللّهِ،وَاجتِنابُ كُلِّ مُسكِرٍ. (2)
311.الإمام الصادق عليه السلام: إذا دَخَلَ المُؤمِنُ في قَبرِهِ،كانَتِ الصَّلاةُ عَن يَمينِهِ. (3)
312.عنه عليه السلام: مَن قَبِلَ اللّهُ مِنهُ صَلاةً واحِدَةً لَم يُعَذِّبهُ،ومَن قَبِلَ مِنهُ حَسَنَةً لَم يُعَذِّبهُ. (4)7.
ص: 220
و ياقوت است و پيشاب و سرگين ندارند و اولياى الهى بر آنها سوار مى شوند و به هر كجا كه بخواهند،پرواز مى كنند...
كسانى مى گويند:پروردگارا! اين بندگانت چگونه به اين درجه رسيدند؟
خداوند به آنان مى گويد:آنان روزه مى گرفتند و شما روزه نبوديد.آنان انفاق مى كردند و شما بخل مى ورزيديد.آنان جهاد مى كردند و شما مى ترسيديد،و آنان نماز مى خواندند و شما خواب بوديد.
310.امام باقر عليه السلام: ده چيز است كه هر كس خدا را با آنها ملاقات كند،به بهشت وارد مى شود:گواهى به يگانگى خدا و رسالت محمّد،پيامبر خدا،و پذيرش آنچه از نزد خدا آورده است و بر پا كردن نماز و دادن زكات و روزۀ ماه رمضان و حجّ خانۀ خدا و ولايت اولياى الهى و بيزارى از دشمنان خدا و دورى از هر چيز مست كننده.
311.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه مؤمن به درون قبرش مى رود،نماز در سمت راست اوست.
312.امام صادق عليه السلام: خداوند اگر يك نماز را از كسى بپذيرد،عذابش نمى كند و اگر يك كار نيك را از كسى بپذيرد،كيفرش نمى دهد.
ص: 221
313.عنه عليه السلام: أما تَرضَونَ أن تُقيمُوا الصَّلاةَ،وتُؤتُوا الزَّكاةَ،وتَكُفّوا؛وتَدخُلُوا الجَنَّةَ؟! (1)
314.عنه عليه السلام: إنَّ الرَّجُلَ لَيُصَلّي رَكعَتَينِ،فَيوجِبُ اللّهُ لَهُ بِهِمَا الجَنَّةَ. (2)
315.عنه عليه السلام: يُؤتى بِالشَّيخِ يَومَ القِيامَةِ،فَيُدفَعُ إلَيهِ كِتابُهُ ظاهِرُهُ ممّا يَلِي النّاسَ لا يَرى إلّا مَساوِئَ،فَيَطولُ ذلِكَ عَلَيهِ،فَيَقولُ:يا رَبِّ،أتَأمُرُني إلَى النّارِ؟
فَيَقولُ الجَبّارُ جَلَّ جَلالُهُ:يا شَيخُ،إنّي أستَحيي أن اعَذِّبَكَ وقَد كُنتَ تُصَلّي لي في دارِ الدُّنيَا،اذهَبوا بِعَبدي إلَى الجَنَّةِ. (3)
316.عنه عليه السلام: يُؤتى بِعَبدٍ يَومَ القِيامَةِ لَيسَت لَهُ حَسَنَةٌ،فَيُقالُ لَهُ:اُذكُر أو تَذَكَّر، هَل لَكَ مِن حَسَنَةٍ؟قالَ:فَيَتَذَكَّرُ،فَيَقولُ:يا رَبِّ،ما لي مِن حَسَنَةٍ،إلّاأنَّ فُلاناً عَبدَكَ المُؤمِنَ مَرَّ بي فَطَلَبتُ مِنهُ ماءً فَأَعطاني ماءً فَتَوَضَّأتُ بِهِ وصَلَّيتُ لَكَ.
قالَ:فَيَقولُ الرَّبُّ تَبارَكَ وتَعالى:قَد غَفَرتُ لَكَ،أدخِلوا عَبدِيَ الجَنَّةَ. (4)6.
ص: 222
313.امام صادق عليه السلام: آيا خشنود نيستيد كه نماز بر پا داريد و زكات بدهيد و خويشتندارى كنيد و به بهشت برويد؟!
314.امام صادق عليه السلام: انسان دو ركعت نماز مى خواند و خداوند،او را به سبب آن،وارد بهشت مى كند.
315.امام صادق عليه السلام: روز قيامت،پيرمرد را مى آورند و نامۀ عملش را آشكارا و پيش روى مردم به او مى دهند،در حالى كه جز بدى در آن ديده نمى شود،و اين بر او گران مى آيد و مى گويد:اى پروردگار من ! آيا فرمان مى دهى مرا به دوزخ برند؟پس خداى بزرگ مى فرمايد:«اى پير! من شرم مى كنم تو را كيفر دهم،در حالى كه تو در دنيا براى من نماز مى گزاردى.بنده ام را به بهشت ببريد».
316.امام صادق عليه السلام: بنده اى را روز قيامت مى آورند كه كار نيكى ندارد.پس به او گفته مى شود:ياد كن،يا به ياد آر.آيا كار نيكى دارى؟پس به ياد مى آورد و مى گويد:اى پروردگار من! كار نيكى نكرده ام جز اين كه فلان بندۀ باايمانت بر من گذشت و از او آب خواستم و او به من داد.با آن وضو گرفتم و براى تو نماز گزاردم.
پروردگار-تبارك و تعالى-مى فرمايد:«همانا تو را آمرزيدم.بنده ام را وارد بهشت كنيد».
ص: 223
11/5 وهذِهِ البَرَكاتُ
317.رسول اللّه صلى الله عليه و آله -أنَّهُ كانَ يَقولُ-:مَن حَبَسَ نَفسَهُ عَلى صَلاةِ فَريضَةٍ يَنتَظِرُ وَقتَها، فَصَلّاها في أوَّلِ وَقتِها،فَأَتَمَّ رُكوعَها وسُجودَها وخُشوعَها،ثُمَّ مَجَّدَ اللّهَ عز و جل وعَظَّمَهُ وحَمِدَهُ حَتّى يَدخُلَ وَقتُ صَلاةٍ اخرى لَم يَلغُ بَينَهُما،كَتَبَ اللّهُ لَهُ كَأَجرِ الحاجِّ وَالمُعتَمِرِ،وكانَ مِن أهلِ عِلِّيّينَ. (1)
318.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ للّهِ ِ تَبارَكَ وتَعالى مَلَكًا يُسَمّى سَخائيلَ يَأخُذُ البَرَواتِ (2)لِلمُصَلّينَ عِندَ كُلِّ صَلاةٍ مِن رَبِّ العالَمينَ جَلَّ جَلالُهُ،فَإِذا أصبَحَ المُؤمِنونَ وقاموا وتَوَضَّؤوا وصَلَّوا صَلاةَ الفَجرِ أخَذَ مِنَ اللّهِ عز و جل بَراءَةً لَهُم مَكتوبٌ فيها:أنَا اللّهُ الباقي،عِبادي وإمائي في حِرزي جَعَلتُكُم،وفي حِفظي وتَحتَ كَنَفي صَيَّرتُكُم،وعِزَّتي لا خَذَلتُكُم،وأنتُم مَغفورٌ لَكُم ذُنوبُكُم إلَى الظُّهرِ.
فَإِذا كانَ وَقتُ الظُّهرِ فَقاموا وتَوَضَّؤوا وصَلَّوا أخَذَ لَهُم مِنَ اللّهِ عز و جل البَراءَةَ الثّانيَةَ مَكتوبٌ فيها:أنَا اللّهُ القادِرُ،عبادي وإمائي بَدَّلتُ سَيِّئاتِكُم حَسَناتٍ،وغَفَرتُ لَكُمُ السَّيِّئاتِ،وأحلَلتُكُم بِرِضائي عَنكُم دارَ الجَلالِ.
فَإِذا كانَ وَقتُ العَصرِ فَقاموا وتَوَضَّؤوا وصَلَّوا أخَذَ لَهُم مِنَ اللّهِ عز و جل البَراءَةَ الثّالِثَةَ مَكتوبٌ فيها:أنَا اللّهُ الجَليلُ،جَلَّ ذِكري وعَظُمَ سُلطاني،عَبيدي وإمائي حَرَّمتُ أبدانَكُم عَلَى النّارِ،وأسكنتُكُم مَساكِنَ الأَبرارِ،ودَفَعتُ عَنكُم بِرَحمَتي شَرَّ الأَشرارِ.».
ص: 224
317.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -پيوسته مى فرمود- : هر كس خود را به انتظار فرا رسيدن وقت نمازى واجب،نگاه دارد تا آن را در اوّل وقتش بخواند و ركوع و سجود و خشوعش را كامل بياورد و سپس خداى عز و جل را تمجيد و تعظيم و ثنا گويد تا آن كه وقت نماز ديگرى برسد و ميان اين دو،كار لغوى نكند،خداوند،اجر حج گزار و عمره گزار را برايش مى نويسد و از زمرۀ اهل علّيّين (1)مى شود.
318.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند،فرشته اى به نام سخائيل دارد كه براى نمازگزاران به هنگام هر نماز،برگه هايى از پروردگار بزرگ جهانيان عز و جل مى گيرد.هنگامى كه مؤمنان،صبح بر مى خيزند و وضو مى گيرند و نماز صبح را مى خوانند،برگه اى را براى آنان از خداى عز و جل مى گيرد كه در آن،نوشته شده است:«من،خداى جاويدم.بندگانم! شما را در پناه خود قرار دادم و در سايۀ حمايت و نگاهبانى خود در آوردم.به عزّتم سوگند،شما را وا نمى گذارم و گناهانتان تا ظهر،آمرزيده شده است».
پس هنگام ظهر كه بر مى خيزند و وضو مى گيرند و نماز مى خوانند،براى آنان برگۀ دوم را از خداى عز و جل مى گيرد كه در آن،نوشته شده است:«من خداى توانايم.بندگانم! بدى هايتان را به نيكى تبديل كردم و آنها را آمرزيدم و به سبب خشنودى ام از شما،در منزلگاه شُكوه،جايتان دادم».
پس هنگام عصر كه بر مى خيزند و وضو مى گيرند و نماز مى خوانند،برگۀ سوم را براى آنان از خداى عز و جل مى گيرد كه در آن،نوشته شده است:«من،خداى بزرگم.يادم با شُكوه و قدرتم بسيار است.بندگان من! پيكرهايتان را بر آتش حرام كردم و شما را در جايگاه نيكان،نشاندم و تبهكارىِ تبهكاران را با رحمتم از شما دور كردم».
ص: 225
فَإِذا كانَ وَقتُ المَغرِبِ فَقاموا وتَوَضَّؤوا وصَلَّوا أخَذَ لَهُم مِنَ اللّهِ عز و جل البَراءَةَ الرّابِعَةَ مَكتوبٌ فيها:أنَا اللّهُ الجَبّارُ الكَبيرُ المُتَعالُ،عَبيدي وإمائي صَعِدَ مَلائِكَتي مِن عِندِكُم بِالرِّضا،وحَقَّ عَلَيَّ أن ارضيَكُم واُعطيَكُم يَومَ القيامَةِ مُنيَتَكُم.
فَإِذا كانَ وَقتُ العِشاءِ فَقاموا وتَوَضَّؤوا وصَلَّوا أخَذَ مِنَ اللّهِ عز و جل لَهُم البَراءَةَ الخامِسَةَ مَكتوبٌ فيها:إنّي أنَا اللّهُ لا إله غَيري ولا رَبَّ سِوايَ،عِبادي وإمائي في بُيوتِكُم تَطَهَّرتُم،وإلى بُيوتي مَشَيتُم،وفي ذِكري خُضتُم،وحَقّي عَرَفتُم،وفَرائِضي أدَّيتُم، اشهِدُك يا سَخائيلُ وسائِرَ مَلائِكَتي أنّي قَد رَضيتُ عَنهُم.
فَيُنادي سَخائيلُ بِثَلاثِ أصواتٍ كُلَّ لَيلَةٍ بَعدَ صَلاةِ العِشاءِ:يا مَلائِكَةَ اللّهِ،إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى قَد غَفَرَ لِلمُصَلّينَ المُوَحِّدينَ.فَلا يَبقى مَلَكٌ فِي السَّماواتِ السَّبعِ إلَّا استَغفَرَ لِلمُصَلّينَ ودَعا لَهُم بِالمُداوَمَةِ عَلى ذلِكَ.
فَمَن رُزِقَ صَلاةَ اللَّيلِ مِن عَبدٍ أو أمَةٍ قام للّهِ ِ عز و جل مُخلِصًا فَتَوَضَّأَ وُضوءاً سابِغًا، وصَلّى للّهِ ِ عز و جل بِنيَّةٍ صادِقَةٍ وقَلبٍ سليمٍ وبَدَنٍ خاشِعٍ وعَينٍ دامِعَةٍ،جَعَلَ اللّهُ تَبَارَكَ وتَعالى خَلفَهُ تِسعَةَ صُفوفٍ مِنَ المَلائِكَةِ،في كُلِّ صَفٍّ ما لا يُحصي عَدَدَهُم إلَّااللّهُ تَبارَكَ وتَعالى،أحدُ طَرَفَي كُلِّ صَفٍّ بِالمَشرِقِ والآخَر بِالمَغرِبِ،فَإِذا فَرَغَ كُتِبَ لَهُ بِعَدَدِهِم دَرَجاتٌ. (1)
راجع:ص 88 (الفصل الثاني:خصائص الصلاة)
و ص 122 (الفصل الثالث:حكمة الصلاة).3.
ص: 226
پس هنگام مغرب كه بر مى خيزند و وضو مى گيرند و نماز مى خوانند،برگۀ چهارم را براى آنان از خداى عز و جل مى گيرد كه در آن،نوشته شده است:«من خداوند چيره،بزرگ و والايم.بندگان من! فرشتگانم از نزد شما با خشنودى بالا آمدند.بر خود واجب كردم كه شما را خشنود سازم و روز قيامت،آرزويتان را برآورده سازم».
پس هنگام عشا كه بر مى خيزند و وضو مى گيرند و نماز مى خوانند،برگۀ پنجم را براى آنان از خداى عز و جل مى گيرد كه در آن،نوشته شده است:«همانا من خداوندم.نه خدايى غير از من هست و نه پروردگارى جز من.بندگان من! در خانه هاى خود طهارت ساختيد و به سوى خانه هاى من گام برداشتيد و در ياد من فرو رفتيد و حقّ مرا شناختيد و واجباتم را انجام داديد.اى سخائيل و ديگر فرشتگانم! شما را گواه مى گيرم كه من از آنان خشنود شدم».
سخائيل هر شب،پس از نماز عشا،سه بار ندا در مى دهد:اى فرشتگان خداوند! همانا خداوند-تبارك و تعالى-نمازگزاران يكتاپرست را آمرزيد.پس هيچ فرشته اى در آسمان هاى هفتگانه نمى ماند،جز اين كه براى نمازگزاران آمرزش مى طلبد و براى مداومتشان بر اين كار،دعا مى كند.هر كس،مرد يا زن،نماز شب روزى اش شود و فقط براى خداى عز و جل برخيزد،وضويى كامل بگيرد و براى خداى بزرگ سترگ با نيّتى راست و دلى پيراسته و تنى افتاده و چشمى گريان،نماز بگزارد،خداوند-تبارك و تعالى-پشت سر او،نُه صف از فرشتگان قرار مى دهد كه تعداد فرشتگان در هر صف را جز خداى-تبارك و تعالى-نمى داند.يك طرف صف،در شرق و طرف ديگرش، در غرب است و هنگامى كه [از نمازش] فارغ شد،براى وى به عدد اين فرشتگان، درجه نوشته مى شود.
ر.ك:ص 89 (فصل دوم:ويژگى هاى نماز)
و ص 123 (فصل سوم:حكمت نماز).
ص: 227
الفصل السادس:آدابُ الصَّلاةِ
1/6 ما يَنبَغي قَبلَ الصَّلاةِ
1/6-1 التَّوبَةُ
319.الإمام عليّ عليه السلام: لا تَجوزُ صَلاةُ امرِئٍ حَتّى يُطَهِّرَ خَمسَ جَوارِحِهِ:الوَجهَ وَاليَدَينِ وَالرَّأسَ وَالرِّجلَينِ بِالماءِ،وَالقَلبَ بِالتَّوبَةِ. (1)
1/6-2 السِّواكُ
320.رسول اللّه صلى الله عليه و آله -في وَصِيَّتِهِ لِعَلِيٍّ عليه السلام-:عَلَيكَ بِالسِّواكِ لِكُلِّ صَلاةٍ. (2)1.
ص: 228
319.امام على عليه السلام: روا نيست انسان نماز بخواند تا آن كه پنج اندامش را پاكيزه سازد:
صورت و دست ها و سر و پاها را با آب،و دل را با توبه.
320.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -در وصيت خويش به على عليه السلام-:همواره و براى هر نماز،مسواك بزن.
ص: 229
321.عنه صلى الله عليه و آله: رَكعَتانِ بِسِواكٍ أفضَلُ مِن سَبعينَ رَكعَةً بِغَيرِ سِواكٍ. (1)
322.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ أفواهَكُم طُرُقُ القُرآنِ فَطَيِّبوها بِالسِّواكِ؛فَإِنَّ صَلاةً عَلى إثرِ السِّواكِ خَيرٌ مِن خَمسٍ وسَبعينَ صَلاةً بِغَيرِ سِواكٍ. (2)
323.عنه صلى الله عليه و آله -في وصيّته لعليّ عليه السلام-:يا عَلِيُّ،عَلَيكَ بِالسِّواكِ،وإنِ استَطَعتَ أن لا تُقِلَّ مِنهُ فَافعَل؛فَإِنَّ كُلَّ صَلاةٍ تُصَلّيها بِالسِّواكِ تَفضُلُ عَلَى الَّتي تُصَلّيها بِغَيرِ سِواكٍ أربَعينَ يَوماً. (3)
324.عنه صلى الله عليه و آله: لَولا أن أشُقَّ عَلى امَّتي لَأَمَرتُهُم بِالسِّواكِ مَعَ كُلِّ صَلاةٍ. (4)
1/6-3 الزِّينَةُ
الكتاب:
«يا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ». (5)
الحديث:
325.تفسير العيّاشي عن خَيثَمَة بن أبي خَيثَمَة: كانَ الحَسَنُ بنُ عَليٍّ عليه السلام إذا قامَ إلَى الصَّلاةِ1.
ص: 230
321.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دو ركعت نماز با مسواك،برتر از هفتاد ركعت نماز بدون مسواك است.
322.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دهان هايتان راه قرآن است.پس آنها را با مسواك زدن پاكيزه و خوش بو كنيد،كه نماز در پى مسواك،بهتر از هفتاد و پنج نماز بدون مسواك است.
323.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -در سفارش خويش به على عليه السلام-:اى على! مسواك بزن و اگر مى توانى از آن كم نكنى،چنين كن،كه هر نمازى كه با مسواك مى خوانى،بر نماز چهل روز بدون مسواك،برترى دارد.
324.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اگر بر امّتم سخت نبود،به آنان فرمان مى دادم كه با هر نماز،مسواك بزنند.
قرآن
«اى فرزندان آدم! زينتتان را نزد هر سجده گاه برگيريد».
حديث
325.تفسير العيّاشى -به نقل از خيثمة بن ابى خيثمه-:امام حسن بن على عليه السلام هر گاه به نماز مى ايستاد،بهترين لباسش را مى پوشيد.به ايشان گفته شد:اى پسر فرستادۀ خدا! چرا
ص: 231
لَبِسَ أجوَدَ ثيابِهِ،فَقيلَ لَهُ:يَابنَ رَسولِ اللّهِ،لِمَ تَلبَسُ أجوَدَ ثِيابِكَ؟
فَقالَ:إنَّ اللّهَ تَعالى جَميلٌ يُحِبُّ الجَمالَ،فَأَتَجَمَّلُ لِرَبّي،وهُوَ يَقولُ: «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» فاُحِبُّ أن ألبَسَ أجوَدَ ثيابي. (1)
326.الإمام الرضا عليه السلام -لَمّا سُئِلَ عَن قَولِهِ تَعالى: «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» -:مِن ذلِكَ التَّمَشُّطُ عِندَ كُلِّ صَلاةٍ. (2)
327.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ مِن أحَبِّ ثِيابِكُم إلَى اللّهِ البَياضَ،فَصَلّوا فيها. (3)
328.عنه صلى الله عليه و آله: لا تُصَلِّي المَرأَةُ إلّاوعَلَيها مِنَ الحَليِ خُرصٌ (4)فَما فَوقَهُ،إلّاأن لا تَجِدَهُ. (5)
329.الإمام عليّ عليه السلام: لا تُصَلِّي المَرأَةُ عُطُلاً (6). (7)
330.الإمام الباقر عليه السلام: خُذوا ثِيابَكُمُ الَّتي تَتَزَيَّنونَ بِها لِلصَّلاةِ فِي الجُمُعاتِ وَالأَعيادِ. (8)6.
ص: 232
بهترين لباست را مى پوشى؟
فرمود:«خداوند متعال،زيباست و زيبايى را دوست دارد.پس براى پروردگارم خود را زيبا مى سازم كه مى فرمايد:«زينتتان را نزد هر سجده گاه برگيريد».پس دوست مى دارم كه بهترين لباسم را به تن كنم».
326.امام رضا عليه السلام -در پاسخ پرسش از معناى آيۀ:«زينتتان را نزد هر سجده گاه برگيريد»-:يكى از مصداق هاى آن،شانه كردن براى هر نماز است.
327.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: يكى از محبوب ترين لباس ها نزد خدا،لباس سفيد است.پس در آن نماز بخوانيد.
328.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: زن جز با زيور،نماز نخواند،گوشواره يا بيشتر،مگر آن كه چيزى نيابد.
329.امام على عليه السلام: زن،بدون زيور،نماز نخواند.
330.امام باقر عليه السلام: لباس هاى زينتى خود را براى نمازهاى جمعه و عيد بپوشيد.
ص: 233
1/6-4 الطِّيبُ
331.الكافي عن عبداللّه بن الحارث: كانَت لِعَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام قارورَةُ مِسكٍ في مَسجِدِهِ،فَإِذا دَخَلَ لِلصَّلاةِ أخَذَ مِنهُ فَتَمَسَّحَ بِهِ. (1)
332.الإمام الرضا عليه السلام: كانَ يُعرَفُ مَوضِعُ سُجودِ أبي عَبدِاللّهِ عليه السلام بِطيبِ ريحِهِ. (2)
333.الإمام الصادق عليه السلام: صَلاةُ مُتَطَيِّبٍ أفضَلُ مِن سَبعينَ صَلاةً بِغَيرِ طيبٍ. (3)
334.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: رَكعَتانِ يُصَلّيهِما مُتَعَطِّرٌ،أفضَلُ مِن سَبعينَ رَكعَةً يُصَلّيها غَيرُ مُتَعَطِّرٍ. (4)
1/6-5 التَّخَتُّمُ
335.الإمام عليّ عليه السلام: خَرَجَ عَلَينا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وفي يَدِهِ خاتَمٌ فُصُّهُ (5)جَزعٌ يَمانيٌّ،فَصَلّى بِنا،فَلَمّا قَضى صَلاتَهُ دَفَعَهُ إلَيَّ وقالَ:
يا عَليُّ تَخَتَّم بِهِ في يَمينِكَ وصَلِّ فيهِ،أوَما عَلِمتَ أنَّ الصَّلاةَ فِي الجَزعِ (6)سَبعونَ صَلاةً؟! (7)6.
ص: 234
331.الكافى -به نقل از عبد اللّه بن حارث-:زين العابدين عليه السلام شيشۀ مُشكى در سجده گاهش داشت كه براى نماز از آن بر مى گرفت و به خود مى ماليد.
332.امام رضا عليه السلام: سجده گاه صادق عليه السلام،از بوى خوشش،شناخته مى شد.
333.امام صادق عليه السلام: نماز شخص خوش بو،برتر از هفتاد نماز بدون بوى خوش است.
334.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دو ركعت نماز كه شخص عطر زده مى خواند،برتر از هفتاد ركعت نماز شخص عطر نزده است.
335.امام على عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بر ما وارد شد و انگشترى با نگينى از عقيق يمانى (1)در دست داشت.با ما نماز خواند و هنگامى كه نمازش را به پايان برد،آن را به من داد و فرمود:«اى على! آن را در دست راستت كن و با آن نماز بخوان.آيا نمى دانى كه نماز با عقيق [برابرِ] هفتاد نماز است؟».
ص: 235
336.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: يا بُنَيَّ...تَخَتَّم بِالياقوتِ وَالعَقيقِ؛فَإِنَّهُ مَيمونٌ مُبارَكٌ،فَكُلَّما نَظَرَ الرَّجُلُ فيهِ إلى وَجهِهِ يَزيدُ نوراً،وَالصَّلاةُ فيهِ سَبعونَ صَلاةً. (1)
337.عنه صلى الله عليه و آله: صَلاةُ رَكعَتَينِ بِخاتَمِ عَقيقٍ،أفضَلُ مِن سَبعينَ رَكعَةً بِغَيرِهِ. (2)
1/6-6 الأَذانُ والإِقامَةُ
338.الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله عُلِّمَ الأَذانَ لَيلَةَ اسرِيَ بِهِ،وفُرِضَت عَلَيهِ الصَّلاةُ. (3)
339.الإمام الباقر عليه السلام: لَمّا اسرِيَ بِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله إلَى السَّماءِ،فَبَلَغَ البَيتَ المَعمورَ وحَضَرَتِ الصَّلاةُ،فَأَذَّنَ جَبرَئيلُ وأقامَ،فَتَقَدَّمَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وصَفَّ المَلائِكَةُ وَالنَّبِيّونَ خَلفَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله. (4)
340.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما مِن رَجُلٍ يَكون بِأَرضِ فَيءٍ (5)،فَيُؤَذِّنُ بِحَضرَةِ الصَّلاةِ ويُقيمُ الصَّلاةَ فَيُصَلّي،إلّاصَفَّ خَلفَهُ مِنَ المَلائِكَةِ ما لا يُرى قُطراهُ،يَركَعونَ بِرُكوعِهِ،ويَسجُدونَ بِسُجودِهِ،ويُؤَمِّنونَ عَلى دُعائِهِ. (6)3.
ص: 236
336.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: پسر عزيزم!...انگشتر ياقوت و عقيق به دست كن كه خجسته و مبارك است.هر گاه مرد در آن بنگرد،چهره اش نورانى تر مى گردد و نماز با آن [برابر] هفتاد نماز است.
337.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دو ركعت نماز با انگشتر عقيق،برتر از هفتاد ركعت با غير آن است.
338.امام على عليه السلام: در شبى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به معراج رفت،اذان به او آموخته شد و نماز بر او واجب گرديد.
339.امام باقر عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله،در شبى كه به آسمان برده شد و به بيت المعمور رسيد،آن گاه كه وقت نماز شد،جبرئيل اذان و اقامه گفت.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله جلو ايستاد و فرشتگان و پيامبران،پشت سر محمّد صلى الله عليه و آله [براى نماز] صف كشيدند.
340.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى نيست كه در بيابانى تهى از سكنه،با فرا رسيدن وقت نماز،اذان و اقامه بگويد و نماز بگزارد،جز آن كه فرشتگان،پشت سرش،چندان صف مى كشند كه دو سوى آن،ناپيدا باشد.با ركوع او ركوع مى كنند و با سجودش به سجده مى روند و بر دعايش آمين مى گويند.
ص: 237
341.الإمام الصادق عليه السلام: إذا أذَّنتَ وأقَمتَ صَلّى خَلفَكَ صَفّانِ مِنَ المَلائِكَةِ،وإذا أقَمتَ صَلّى خَلفَك صَفٌّ مِنَ المَلائِكَةِ. (1)
342.عنه عليه السلام: إذا قُمتَ إلى صَلاةِ فَريضَةٍ فَأَذِّن وأقِم،وَافصِل بَينَ الأَذانِ وَالإِقامَةِ بِقُعودٍ أو بِكَلامٍ أو بِتَسبيحٍ. (2)
343.ثواب الأعمال عن المفضّل بن عمر: قال أبو عَبدِاللّهِ عليه السلام:مَن صَلّى بِأَذانٍ وإقامَةٍ، صَلّى خَلفَهُ صَفّانِ مِنَ المَلائِكَةِ،ومَن صَلّى بِإِقامَةٍ بِغَيرِ أذانٍ صَلّى خَلفَهُ صَفٌّ واحِدٌ.
قُلتُ لَهُ:وكَم مِقدارُ كُلِّ صَفٍّ؟
قالَ:أقَلُّهُ ما بَينَ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ،وأكثَرُهُ ما بَينَ السَّماءِ وَالأَرضِ. (3)
344.الإمام عليّ عليه السلام: لا بَأسَ أن يُصَلِّيَ الرَّجُلُ لِنَفسِهِ بِغَيرِ أذانٍ ولا إقامَةٍ. (4)
345.كتاب من لا يحضره الفقيه عن العباس بن هلال عن الإمام الرضا عليه السلام: مَن أذَّنَ وأقامَ صَلّى وَراءَهُ صَفّانِ مِنَ المَلائِكَةِ،وإن أقامَ بِغَيرِ أذانٍ صَلّى عَن يَمينِهِ واحِدٌ وعَن شِمالِهِ واحِدٌ.
ثُمَّ قالَ:اِغتَنِمِ الصَّفَّينِ. (5)4.
ص: 238
341.امام صادق عليه السلام: هر گاه اذان و اقامه بگويى،پشت سرت دو صف از فرشتگان به نماز مى ايستند و هر گاه فقط اقامه بگويى،يك صف از فرشتگان پشت سرت نماز مى خوانند.
342.امام صادق عليه السلام: هر گاه براى نمازِ واجب برخاستى،اذان و اقامه بگو و ميان آن دو،با نشستنى يا سخنى و يا ذكر تسبيحى،فاصله بينداز.
343.ثواب الأعمال -به نقل از مفضّل بن عمر-:امام صادق عليه السلام فرمود:«هر كس اذان و اقامه بگويد و نماز بخواند،دو صف از فرشتگان،پشت سر او نماز مى خوانند و هر كس با اقامه و بى اذان گفتن،نماز بگزارد،پشت سر او تنها يك صف از فرشتگان به نماز مى ايستند».
به ايشان گفتم:اندازۀ هر صف،چه قدر است؟
فرمود:«كمترينِ آن،از مشرق تا مغرب،و بيشترينش از آسمان تا زمين است».
344.امام على عليه السلام: اشكالى ندارد كسى كه به تنهايى نماز مى خواند،اذان و اقامه نگويد.
345.كتاب من لايحضره الفقيه -به نقل از عبّاس بن هلال-:امام رضا عليه السلام فرمود:«هر كس اذان و اقامه بگويد،دو صف از فرشتگان،پشت سرش نماز مى گزارند و هر كس تنها اقامه بگويد،تنها يك فرشته در سمت راست او و يكى در سمت چپ او مى ايستد».
سپس فرمود:«دو صف را غنيمت بشمار!».
ص: 239
2/6 ما يَنبَغي في أداءِ الصَّلاةِ
2/6-1 أداءُ المَكتوباتِ في أوَّلِ الوَقتِ
346.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أفضَلُ الأَعمالِ عِندَ اللّهِ الصَّلاةُ في أوَّلِ وَقتِها. (1)
347.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ أحَبَّ الأَعمالِ إلَى اللّهِ عز و جل تَعجيلُ الصَّلاةِ لِأَوَّلِ وَقتِها. (2)
348.عنه صلى الله عليه و آله: صَلّوا صَلاتَكُم في أوَّلِ وَقتِكُم؛فَإِنَّ اللّهَ عز و جل يُضاعِفُ لَكُم. (3)
349.الإمام الصادق عليه السلام: أتى جَبرَئيلُ عليه السلام رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَأَعلَمَهُ مَواقيتَ الصَّلاةِ،فَقالَ:...
أفضَلُ الوَقتِ أوَّلُهُ. (4)
350.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: فَضلُ الصَّلاةِ في أوَّلِ الوَقتِ عَلى آخِرِهِ كَفَضلِ الآخِرَةِ عَلَى الدُّنيا. (5)3.
ص: 240
346.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: برترين اعمال نزد خداوند،نماز اوّل وقت است.
347.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: محبوب ترين كارها نزد خداى عز و جل،نماز خواندن در اوّلين فرصت آن است.
348.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نمازتان را در اوّل وقت بخوانيد كه خداى عز و جل برايتان دو چندان مى كند.
349.امام صادق عليه السلام: جبرئيل نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد و به ايشان وقت هاى نماز را تعليم داد و سپس گفت:...برترين وقت،اوّل آن است.
350.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: برترى اوّلِ وقت نماز بر پايان وقت،مانند برترى آخرت بر دنياست.
ص: 241
351.عنه صلى الله عليه و آله: أوَّلُ الوَقتِ رِضوانُ اللّهِ،ووَسَطُ الوَقتِ رَحمَةُ اللّهِ،وآخِرُ الوَقتِ عَفوُ اللّهِ. (1)
352.الكافي عن زرارة: قُلتُ لِأَبي جَعفَرٍ عليه السلام:أصلَحَكَ اللّهُ،وَقتُ كُلِّ صَلاةٍ أوَّلُ الوَقتِ أفضَلُ،أو أوسَطُهُ أو آخِرُهُ؟
فَقالَ:أوَّلُهُ،إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ:«إنَّ اللّهَ عز و جل يُحِبُّ مِنَ الخَيرِ ما يُعَجَّلُ». (2)
353.الإمام الباقر عليه السلام: اعلَم أنَّ أوَّلَ الوَقتِ أبدَاً أفضَلُ،فَعَجِّل بِالخَيرِ مَا استَطَعتَ. (3)
354.عنه عليه السلام: إنَّ الصَّلاةَ إذَا ارتَفَعَت في أوَّلِ وَقتِها رَجَعَت إلى صاحِبِها وهيَ بَيضاءُ مُشرِقَةٌ تَقولُ:حَفِظتَني حَفِظَكَ اللّهُ،وإذَا ارتَفَعَت في غَيرِ وَقتِها بِغَيرِ حُدودِها رَجَعَت إلى صاحِبِها وهيَ سَوداءُ مُظلِمَةٌ تَقولُ:ضَيَّعتَني ضَيَّعَكَ اللّهُ. (4)
355.الإمام الصادق عليه السلام: لَفَضلُ الوَقتِ الأَوَّلِ عَلَى الأَخيرِ،خَيرٌ لِلرَّجُلِ مِن وُلدِهِ ومالِهِ. (5)3.
ص: 242
351.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اوّل وقت،رضوان خداوند،ميان وقت،رحمت خداوند و پايان وقت، عفو خداوند است.
352.الكافى -به نقل از زراره-:به امام باقر عليه السلام گفتم:خداوند،نيكويت بدارد! كدام يك از آغاز،ميان،يا پايان وقت هر نماز،برتر است؟
فرمود:«آغاز آن.همانا پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:خداوند عز و جل كارهاى نيكى را كه به آن شتاب شود،دوست مى دارد».
353.امام باقر عليه السلام: بدان كه اوّل وقت،هميشه برتر است.پس هر اندازه مى توانى،در كار نيك شتاب كن.
354.امام باقر عليه السلام: نمازى كه در اوّل وقت بالا برود،سپيد و نورانى به سوى صاحبش باز مى گردد و مى گويد:«مرا حفظ كردى.خدا تو را حفظ كند!»و هنگامى كه در غير وقتش و بدون حدودش بالا برود،سياه و تاريك به سوى صاحبش باز مى گردد و مى گويد:«مرا تباه كردى.خدا تو را تباه كند!».
355.امام صادق عليه السلام: فضيلت اوّل وقت بر آخر آن براى انسان،بهتر از فرزندان و دارايى اوست.
ص: 243
356.عنه عليه السلام: لِكُلِّ صَلاةٍ وَقتانِ،وأوَّلُ الوَقتِ أفضَلُهُ،ولَيسَ لِأَحَدٍ أن يَجعَلَ آخِرَ الوَقتَينِ وَقتاً،إلّافي عُذرٍ مِن غَيرِ عِلَّةٍ. (1)
357.عنه عليه السلام: إذا دَخَلَ وَقتُ صَلاةٍ فُتِحَت أبوابُ السَّماءِ لِصُعودِ الأَعمالِ،فَما احِبُّ أن يَصعَدَ عَمَلٌ أوَّلُ مِن عَمَلي،ولا يُكتَبُ فِي الصَّحيفَةِ أحَدٌ أوَّلُ مِنّي. (2)
358.عنه عليه السلام: لِكُلِّ صَلاةٍ وَقتانِ؛أوَّلٌ وآخِرٌ،فَأَوَّلُ الوَقتِ أفضَلُهُ،ولَيسَ لِأَحَدٍ أن يَتَّخِذَ آخِرَ الوَقتَينِ وَقتاً،وإنَّما جُعِلَ آخِرُ الوَقتِ لِلمَريضِ وَالمُعتَلِّ ولِمَن لَهُ عُذرٌ،وأوَّلُ الوَقتِ رِضوانُ اللّهِ،وآخِرُ الوَقتِ عَفوُ اللّهِ،وَالعَفوُ لا يَكونُ إلّامِنَ التَّقصيرِ،وإنَّ الرَّجُلَ لَيُصَلّي في غَيرِ الوَقتِ وإنَّ ما فاتَهُ مِنَ الوَقتِ خَيرٌ لَهُ مِن أهلِهِ ومالِهِ. (3)
359.الكافي عن إسحاق بن عمّار: قُلتُ لِأَبي عَبدِاللّهِ عليه السلام:أخبِرني بأَفضَلِ المَواقيتِ في صَلاةِ الفَجرِ؟
فقالَ:مَعَ طُلوعِ الفَجرِ،إنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ: «إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً» يَعني صَلاةَ الفَجرِ تَشهَدُهُ مَلائِكَةُ اللَّيلِ ومَلائِكَةُ النَّهارِ،فَإِذا صَلَّى العَبدُ الصُّبحَ مَعَ طُلوعِ الفَجرِ، اثبِتَتَ لَهُ مَرَّتَينِ،أثبَتَها مَلائِكَةُ اللَّيلِ ومَلائِكَةُ النَّهارِ. (4)
360.الإمام الكاظم عليه السلام: الصَّلَواتُ المَفروضاتُ في أوَّلِ وَقتِها إذا اقيمَ حُدودُها أطيَبُ ريحًا مِن قَضيبِ الآسِ حينَ يُؤخَذُ مِن شَجَرِهِ في طيبِهِ وريحِهِ وطَراوَتِهِ،فَعَلَيكُم بِالوَقتِ الأَوَّلِ. (5)0.
ص: 244
356.امام صادق عليه السلام: هر نماز،دو وقت دارد كه از اين دو،اوّل وقت،برتر است و روا نيست كسى بدون دليل در آخر وقت نماز بخواند،مگر به سبب عذرى.
357.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه وقت نماز فرا مى رسد،درهاى آسمان براى بالا رفتن اعمال، گشوده مى شوند.پس دوست ندارم عملى زودتر از عمل من بالا برود و نام كسى پيش از من در صحيفه (دفتر اعمال) نوشته شود.
358.امام صادق عليه السلام: هر نمازى دو وقت دارد:اوّل و آخر،و اوّل وقت،برتر است،و هيچ كس حق ندارد كه آخر وقت را براى نماز برگزيند؛بلكه آخر وقت،تنها براى بيمار و عليل و كسانى است كه عذر دارند.اوّل وقت،رضايت خدا و آخر وقت،عفو خداوند است،و عفو نيست جز در جايى كه تقصير است و انسان در غير وقت نماز مى خواند در حالى كه آنچه از نخواندن نماز اوّل وقت از دست داده،از اهل و دارايى اش برايش بهتر بوده است.
359.الكافى -به نقل از اسحاق بن عمّار-:به امام صادق عليه السلام گفتم:مرا از برترين وقت هاى نماز صبح آگاه كن.
فرمود:«همزمان با دميدن سپيده.خداوند متعال مى فرمايد:«قرائت فجر،مشهود [همگان] است»؛يعنى نماز صبح را فرشتگان شب و فرشتگان روز،هر دو دسته مشاهده مى كنند.هنگامى كه بنده نماز صبح را همزمان با سپيده دم مى خواند،دو بار برايش ثبت مى گردد.هر دو دسته فرشتگان شب و روز،آن را ثبت مى كنند».
360.امام كاظم عليه السلام: هنگامى كه نمازهاى واجب در اوّل وقت و با رعايت حدودشان،بر پا داشته مى شوند،خوش بوتر از شاخۀ بريده شدۀ درخت آس (مورْد) (1)با همۀ عطر و).
ص: 245
361.الإمام الرضا عليه السلام: يا فُلانُ،إذا دَخَلَ الوَقتُ عَلَيكَ فَصَلِّهِما (1)؛فَإِنَّكَ لا تَدري ما يَكونُ. (2)
362.الخرائج والجرائح عن إبراهيم بن موسى القزّاز: ألحَحتُ عَلَى الرِّضا عليه السلام في شَيءٍ طَلَبتُهُ مِنهُ،فَخَرَجَ يَستَقبِلُ بَعضَ الطالِبِيّينَ،وجاءَ وَقتُ الصَّلاةِ،فَمالَ إلى قَصرٍ هُناكَ،فَنَزَلَ تَحتَ شَجَرَةٍ بِقُربِ القَصرِ وَأنَا مَعَهُ ولَيسَ مَعَنا ثالِثٌ،فَقالَ:أذِّن.فَقُلتُ:
نَنتَظِرُ يَلحَقُ بِنا أصحابُنا؟
فَقالَ:غَفَرَ اللّهُ لَكَ،لا تُؤَخِّرَنَّ صَلاةً عَن أوَّلِ وَقتِها إلى آخِرِ وَقتِها مِن غَيرِ عِلَّةٍ عَلَيكَ،اِبدَأ بِأَوَّلِ الوَقتِ.فَأَذَّنتُ وصَلَّينا. (3)
راجع:ج 2/ص 612 (صفة صلاة النَّبي صلى الله عليه و آله/اهتمامه بأول الوقت) و ص 668 (صفة صلاة الإمام عليّ عليه السلام/اهتمامه بأوّل الوقت) و ص 706 (تأخير الصلاة).
2/6-2 أداءُ المَكتوباتِ فِي المَسجِدِ
363.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مِن حينِ يَخرُجُ أحَدُكُم مِن بَيتِهِ إلى مَسجِدِهِ،فَرِجلٌ تَكتُبُ حَسَنَةً وَالاُخرى تَمحو سَيِّئَةً. (4)3.
ص: 246
بو و تازگى اش هستند.پس بر [نماز] اوّل وقت،مداومت ورزيد.
361.امام رضا عليه السلام: اى فلان! هنگامى كه وقت نماز فرا رسيد،آن را [فورى] بخوان؛چرا كه نمى دانى چه پيش مى آيد.
362.الخرائج و الجرائح -به نقل از ابراهيم بن موسى قزّاز-:از امام رضا عليه السلام چيزى را مى طلبيدم و بر آن پاى مى فشردم.پس براى استقبال يكى از طالبيان خارج شد كه وقت نماز فرا رسيد.راه را به سوى كوشكى در آن جا كج كرد و زير درختى در نزديكى آن فرود آمد،در حالى كه تنها ما دو نفر بوديم.به من فرمود:«اذان بگو».
گفتم:منتظر بمانيم تا دوستانمان به ما بپيوندند؟فرمود:«خدا تو را بيامرزد! نماز را بدون عذر از اوّل وقت به آخر وقت تأخير مينداز.در اوّل وقت،آغاز كن».پس اذان گفتم و نماز خوانديم.
ر.ك:ج 2 ص 613 (ويژگى نماز پيامبر صلى الله عليه و آله/اهتمام پيامبر صلى الله عليه و آله به اول وقت) و ص 669 (ويژگى نماز امام على عليه السلام/اهتمامش به اوّل وقت) و ص 707 (به تأخير انداختن نماز).
363.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از همان هنگام كه يكى از شما از خانه اش به سوى مسجد بيرون مى آيد،يك پا،نيكى مى نويسد و پاى ديگر،بدى مى زدايد.
ص: 247
364.عنه صلى الله عليه و آله: إذا تَوَضَّأَ أحَدُكُم فَأَحسَنَ الوُضوءَ،ثُمَّ خَرَجَ إلَى الصَّلاةِ،لَم يَرفَع قَدَمَهُ اليُمنى إلّاكَتَبَ اللّهُ عز و جل لَهُ حَسَنَةً،ولَم يَضَع قَدَمَهُ اليُسرى إلّاحَطَّ اللّهُ عز و جل عَنهُ سَيِّئَةً، فَليُقَرِّب أحَدُكُم أو لِيُبَعِّد،فَإِن أتَى المَسجِدَ فَصَلّى في جَماعَةٍ غُفِرَ له،فَإِن أتَى المَسجِدَ وقَد صَلَّوا بَعضاً وبَقِيَ بَعضٌ،صَلّى ما أدرَكَ وأتَمَّ ما بَقِيَ كانَ كَذلِكَ،فَإِن أتَى المَسجِدَ وقَد صَلَّوا فَأَتَمَّ الصَّلاةَ كانَ كَذلِكَ. (1)
365.سنن الدارقطني عن جابر بن عبداللّه: فَقَدَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله قَوماً فِي الصَّلاةِ فَقالَ:ما خَلَّفَكُم عَنِ الصَّلاةِ؟قالوا:لِحاءٌ (2)كانَ بَينَنا،فَقالَ:لا صَلاةَ لِجارِ المَسجِدِ إلّافِي المَسجِدِ. (3)
366.الإمام عليّ عليه السلام: لا صَلاةَ لِمَن لَم يَشهَدِ الصَّلَواتِ المَكتوباتِ مِن جيرانِ المَسجِدِ،إذا كانَ فارِغاً صَحيحاً. (4)
367.السنن الكبرى عن أبي حيّان عن أبيه: قالَ عَليٌّ عليه السلام:لا صَلاةَ لِجارِ المَسجِدِ إلّافِي المَسجِدِ.فَقيلَ لَهُ:ومَن جارُ المَسجِدِ؟قالَ:مَن أسمَعَهُ المُنادي. (5)7.
ص: 248
364.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هنگامى كه يكى از شما وضويى نيكو مى گيرد و به قصد نماز بيرون مى آيد،پاى راستش را بر نمى دارد جز آن كه خداوند برايش يك حسنه مى نويسد و پاى چپش را نمى نهد جز آن كه خداوند،يك بدى را از او مى زدايد،راهش نزديك باشد يا دور.
اگر به مسجد رسيد و نمازش را به جماعت خواند،آمرزيده مى شود و اگر به مسجد آمد و بخشى از نماز را خوانده بودند و او با بخش باقى مانده همراهى كرد و سپس بقيّۀ نماز خود را تمام كرد،نيز همين گونه است،و اگر به مسجد رسيد و آنان نماز را خوانده بودند و او نماز خود را كامل به جا آورد،باز همين گونه است.
365.سنن الدارقطنى -به نقل از جابر بن عبد اللّه-:پيامبر صلى الله عليه و آله گروهى را در نماز نيافت.
فرمود:«چه چيزى شما را از حضور در نماز باز داشته است؟».
گفتند:به خاطر اختلافى كه ميان ما بوده است.
فرمود:«براى همسايۀ مسجد،نمازى پذيرفته نيست جز در مسجد».
366.امام على عليه السلام: براى آن دسته از همسايگان مسجد كه تن درست و فارغ اند ولى در نمازهاى واجب حاضر نمى شوند،نمازى پذيرفته نيست.
367.السنن الكبرى -به نقل از ابو حيّان از پدرش-:امام على عليه السلام فرمود:«براى همسايۀ مسجد،نمازى پذيرفته نيست جز در مسجد». (1)
به ايشان گفته شد:اى امير مؤمنان ! چه كسى همسايۀ مسجد محسوب مى شود؟
فرمود:«آن كه صداى اذان را مى شنود».».
ص: 249
368.الإمام الباقر عليه السلام: لا صَلاةَ لِمَن لا يَشهَدُ الصَّلاةَ مِن جيرانِ المَسجِدِ،إلّامَريضٌ أو مَشغولٌ. (1)
369.الإمام الصادق عليه السلام: عَلَيكُم بِالصَّلاةِ فِي المَساجِدِ. (2)
370.تهذيب الأحكام عن إبراهيم بن ميمون عن الإمام الصادق عليه السلام،قال: قُلتُ لَهُ:إنَّ رَجُلاً يُصَلّي بِنا نَقتَدي بِهِ فَهُوَ أحَبُّ إلَيكَ أو فِي المَسجدِ؟قال:المَسجِدُ أحَبُّ إلَيَّ. (3)
371.الإمام الصادق عليه السلام: صَلاةُ الرَّجُلِ في مَنزِلِهِ جَماعَةً تَعدِل أربَعًا وعِشرينَ صَلاةً، وصَلاةُ الرَّجُلِ جَماعَةً فِي المَسجِدِ تَعدِلُ ثَمانيَ وأربَعينَ صَلاةً مُضاعَفَةً فِي المَسجِدِ....
إنَّ الصَّلاةَ فِي المَسجِدِ فَردًا بِأَربَعٍ وعِشرينَ صَلاةً...،ومَن صَلّى في بَيتِهِ جَماعَةً رَغبَةً عَنِ المَسجِدِ فَلا صَلاةَ لَهُ ولا لِمَن صَلّى مَعَهُ،إلّامِن عِلَّةٍ تَمنَعُ مِنَ المَسجِدِ. (4)
372.عنه عليه السلام: ثَلاثَةٌ يَشكونَ إلَى اللّهِ عز و جل:مَسجِدٌ خَرابٌ لا يُصَلّي فيهِ أهلُهُ،وعالِمٌ بَينَ جُهّالٍ،ومُصحَفٌ مُعَلَّقٌ قَد وَقَعَ عَلَيهِ الغُبارُ لا يُقرَأُ فيهِ. (5)
373.الكافي عن عليّ بن أسباط عنهم عليهم السلام،قال: فيما وَعَظَ اللّهُ عز و جل بِهِ عيسى عليه السلام:...
يا عيسى،ابكِ عَلى نَفسِكَ فِي الخَلَواتِ،وَانقُل قَدَمَيكَ إلى مَواقيتِ الصَّلَواتِ،3.
ص: 250
368.امام باقر عليه السلام: همسايگان مسجد اگر در نماز آن حاضر نشوند،نمازشان پذيرفته نيست، جز آن كه بيمار و يا گرفتار باشند.
369.امام صادق عليه السلام: نماز را در مسجد بخوانيد.
370.تهذيب الأحكام -به نقل از ابراهيم بن ميمون-:به امام صادق عليه السلام گفتم:[در خانه و ميان خودمان] مردى براى ما نماز مى گزارد و ما به او اقتدا مى كنيم.آن نزد شما محبوب تر است يا در مسجد خواندن؟
فرمود:«مسجد نزد من محبوب تر است».
371.امام صادق عليه السلام: نماز مرد در خانه اش به جماعت،برابر بيست و چهار نماز و نماز مرد به جماعت در مسجد،برابر چهل و هشت نماز [با پاداش] دو چندان شده در مسجد است....همانا نماز فُرادا در مسجد،برابر بيست و چهار نماز است....هر كس از روى بى اعتنايى به مسجد،در خانه اش نماز جماعت بخواند،او و هر كس كه با او نماز خوانده،نمازى پذيرفته ندارند،مگر آن كه به سبب گرفتارى اى از رفتن به مسجد باز مانده باشند.
372.امام صادق عليه السلام: سه نفر به خداى عز و جل،شكايت مى كنند:مسجد خرابى كه اهلش در آن نماز نمى خوانند،دانايى ميان نادان ها،و قرآن آويخته كه غبار بر آن نشسته و خوانده نمى شود.
373.الكافى -به نقل از على بن اسباط،از معصومان عليهم السلام،در يادكرد از اندرزهاى خدا به عيسى عليه السلام-:اى عيسى! در خلوت بر خودت گريه كن و به سوى جايگاه هاى نماز،
ص: 251
وأسمِعني لَذاذَةَ نُطقِكَ بِذِكري؛فَإِنَّ صَنيعي إلَيكَ حَسَنٌ. (1)
2/6-3 أداءُ المَكتوباتِ بِالجَماعَةِ
الكتاب:
«وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرّاكِعِينَ». (2)
الحديث:
374.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ الشَّيطانَ ذِئبُ الإِنسانِ كَذِئبِ الغَنَمِ،يَأخُذُ الشّاةَ القاصِيَةَ (3)وَالنّاحِيَةَ،فَإِيّاكُم وَالشِّعابَ،و عَلَيكُم بِالجَماعَةِ وَالعامَّةِ وَالمَسجِدِ. (4)
375.صحيح مسلم عن أبي هريرة: أتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله رَجُلٌ أعمى فَقالَ:يا رَسولَ اللّهِ،إنَّهُ لَيسَ لي قائِدٌ يَقودُني إلَى المَسجِدِ،فَسَأَلَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله أن يُرَخِّصَ لَهُ فَيُصَلِّيَ في بَيتِهِ، فَرَخَّصَ لَهُ،فَلَمّا وَلّى دَعاهُ فَقالَ:هَل تَسمَعُ النِّداءَ بِالصَّلاةِ؟فَقالَ:نَعَم،قالَ:
فَأَجِب. (5)ه.
ص: 252
گام بردار و شيرينى ذكر گفتنت را به من بشنوان كه من با تو نيكى مى كنم.
قرآن
«نماز را بر پا داريد و زكات بدهيد و با ركوع كنندگان،ركوع كنيد».
حديث
374.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: شيطان،گرگ انسان است و مانند گرگ گله،گوسفند دور و جدا افتاده را مى گيرد.پس مبادا از هم جدا و پراكنده شويد و همواره با جماعت و عموم مردم و در مسجد باشيد.
375.صحيح مسلم -به نقل از ابو هريره-:مردى نابينا نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت:اى پيامبر خدا! من عصاكشى كه مرا تا به مسجد بكشد،ندارم.و از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله خواست كه به او اجازه دهد در خانه اش نماز بخواند.پيامبر به او اجازه داد؛ولى چون پشت كرد كه برود،او را فرا خواند و فرمود:«آيا نداى نماز را مى شنوى؟».
گفت:آرى.
پيامبر فرمود:«پس اجابت كن [و به مسجد بيا]».
ص: 253
376.الإمام الصادق عليه السلام: أتاهُ [أي رسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ] رَجُلٌ أعمى فَقالَ:يا رَسولَ اللّهِ،إنّي ضَريرُ البَصَرِ ورُبَّما أسمَعُ النِّداءَ،ولا أجِدُ مَن يَقودُني إلَى الجَماعَةِ وَالصَّلاةِ مَعَكَ، فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله:شُدَّ مِن مَنزِلِكَ إلَى المَسجِدِ حَبلاً وَاحضُرِ الجَماعَةَ. (1)
377.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ لَيَعجَبُ مِنَ الصَّلاةِ فِي الجَميعِ. (2)
378.عنه صلى الله عليه و آله: التَّكبيرَةُ الاُولى مَعَ الإِمامِ خَيرٌ مِنَ الدُّنيا وما فيها. (3)
379.عنه صلى الله عليه و آله: أتاني جِبريلُ عليه السلام مَعَ سَبعينَ ألفَ مَلَكٍ بَعدَ صَلاةِ الظُّهرِ،فَقالَ:يا مُحَمَّدُ،إنَّ اللّهَ يُقرِئُكَ السَّلامَ،وأهدى إلَيكَ هَدِيَّتَينِ لَم يُهدِهِما إلى نَبِيٍّ قَبلَكَ،قُلتُ:يا جِبريلُ، وما تِلكَ الهَدِيَّتانِ؟قالَ:الوَترُ ثَلاثَ رَكَعاتٍ،وَالصَّلَواتُ الخَمسُ في جَماعَةٍ. (4)
380.جامع الأخبار عن عبداللّه بن مسعود أنَّهُ فاتَتهُ تَكبيرَةُ الاِفتِتاحِ يَوماً،فَأَعتَقَ رَقَبَةً وجاءَ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ:يا رَسولَ اللّهِ،فاتَتني تَكبيرَةُ الاِفتِتاحِ يَوماً فَأَعتَقتُ رَقَبَةً، هَل كُنتُ مُدرِكاً فَضلَها؟
فقالَ:لا.
فَقالَ ابنُ مَسعودٍ:ثُمَّ اعتِقُ اخرى،هَل كُنتُ مُدرِكاً فَضلَها؟
فَقالَ:لا،يَا بنَ مَسعودٍ،ولَو أنفَقتَ ما فِي الأَرضِ جَميعاً لَم تَكُن مُدرِكاً فَضلَها. (5)7.
ص: 254
376.امام صادق عليه السلام: مردى نابينا نزد ايشان (پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ) آمد و گفت:اى پيامبر خدا! من نابينايم و گاه نداى اذان را مى شنوم؛ولى كسى را نمى يابم كه مرا به نماز جماعت و نماز همراه شما برساند.
پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود:«از خانه ات تا مسجد،يك ريسمان ببند و در جماعت حاضر شو».
377.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند از نماز در جماعت،خوشش مى آيد.
378.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: تكبير آغازين نماز را با امام [جماعت] گفتن،از دنيا و آنچه در آن است، بهتر است.
379.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: جبرئيل با هفتاد هزار فرشته پس از نماز ظهر نزد من آمد و گفت:اى محمّد ! خدا سلامت مى رساند و دو هديه به تو اهدا كرده كه به پيامبرى پيش از تو هديه نكرده است.
گفتم:اى جبرئيل! آن دو هديه چيستند؟
گفت:سه ركعت نماز وتر (1)و نمازهاى پنجگانه به جماعت.
380.جامع الأخبار: عبد اللّه بن مسعود،روزى به تكبير آغازين نماز جماعت نرسيد و از اين رو يك بنده آزاد كرد و نزد پيامبر آمد و گفت:اى پيامبر خدا! يك روز به تكبير آغازين نماز نرسيدم و بنده اى را آزاد كردم.آيا فضيلت آن را جبران كرده ام؟
پيامبر فرمود:«نه».
ابن مسعود گفت:اگر يك بندۀ ديگر آزاد كنم،آيا به فضيلتش مى رسم؟
فرمود:«نه،اى ابن مسعود! اگر تمام آنچه را در زمين است،انفاق كنى، نمى توانى فضيلت آن را جبران كنى!».ت.
ص: 255
381.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ الرَّجُلَ إذا صَلّى مَعَ الإِمامِ حَتّى يَنصَرِفَ،حُسِبَ لَهُ قِيامُ لَيلَةٍ. (1)
382.مسند زيد: حَدَّثَني زَيدُ بنُ بنُ عَلِيٍّ عَن أبيهِ عَن جَدِّهِ عن عليّ عليه السلام أنَّهُ غَدا عَلى أبِي الدَّرداءِ،فَوَجَدَهُ مُتَصَبِّحاً-يَعني نائِماً-فَقالَ:ما لَكَ يا أبَا الدَّرداءِ؟قالَ:كانَ مِنّي مِنَ اللَّيلِ شَيءٌ فَنِمتُ،فَقالَ عَلِيٌّ عليه السلام:أفَتَرَكتَ صَلاةَ الصُّبحِ في جَماعَةٍ؟قالَ:نَعَم.
قال عَلِيٌّ عليه السلام:يا أبَا الدَّرداءِ،لَأَن اصَلِّيَ الفَجرَ والعِشاءَ الآخِرَة في جَماعَةٍ أحَبُّ إلَيَّ مِن أن احيِيَ ما بَينَهُما،أوَما سَمِعتَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ:«لَو يَعلَمونَ ما فيهِما لَأَتَوهُما ولَو حَبواً (2)،وإنَّهُما لَيُكَفِّرانِ ما بَينَهُما»؟! (3)
383.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن صَلَّى الغَداةَ وَالعِشاءَ الآخِرَةَ في جَماعَةٍ فَهُوَ في ذِمَّةِ اللّهِ،فَمَن ظَلَمَهُ فَإِنّما يَظلِمُ اللّهَ،ومَن حَقَّرَهُ فَإِنَّما يُحَقِّرُ اللّهَ. (4)
384.عنه صلى الله عليه و آله: مَن مَشى إلى صَلاةٍ مَكتوبَةٍ فِي الجَماعَةِ فَهِيَ كَحَجَّةٍ،ومَن مَشى إلى صَلاةِ تَطَوُّعٍ فَهِيَ كَعُمرَةٍ تامَّةٍ. (5)
385.عنه صلى الله عليه و آله -في وَصيَّتِهِ لِعَليٍّ عليه السلام-:يا عَليُّ،ثَلاثٌ دَرَجاتٌ وثَلاثٌ كَفّاراتٌ،وثَلاثٌ مُهلِكاتٌ وثَلاثٌ مُنجياتٌ،فَأَمَّا الدَّرجاتُ فَإِسباغُ الوُضوءِ فِي السَّبَراتِ (6)،).
ص: 256
381.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هنگامى كه انسان با امام نماز بخواند تا آن كه نمازش را به پايان ببرد، شب زنده دارى يك شب برايش حساب مى شود.
382.مسند زيد: امام على عليه السلام ابو دردا را يك روز صبح ديد كه خوابيده است.از او پرسيد:
«ابو دردا ! چه شده است؟».
گفت:شب،كار و عبادتى داشتم و خواب ماندم.
على عليه السلام فرمود:«آيا نماز صبح به جماعت را رها كردى؟».
گفت:آرى.
امام على عليه السلام فرمود:«اى ابودردا! اگر نماز عشا و صبح را به جماعت بخوانم،برايم محبوب تر از آن است كه ميان آن دو را شب زنده دارى كنم.آيا نشنيده اى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى فرمود:اگر مردم ثواب اين دو نماز جماعت را مى دانستند،خود را به آنها مى رساندند،هر چند افتان و خيزان،كه آن دو،گناهان ميان خود را مى زدايند».
383.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس نماز صبح و عشا را به جماعت بخواند،در پناه خداست.هر كس به او ستم كند،به خدا ستم كرده و هر كس او را كوچك بشمارد،خدا را كوچك شمرده است.
384.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس براى خواندن نماز جماعت واجب [به مسجد] برود،گويى به حج مى رود و هر كس براى خواندن نماز مستحبى برود،گويى به عمره اى كامل مى رود.
385.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -در وصيت خويش به امام على عليه السلام-:اى على! سه چيز،درجه و سه چيز،كفّاره و سه چيز،هلاك كننده و سه چيز،نجات دهنده است.درجه ها:كامل وضو گرفتن در سرما،پس از نماز انتظار نمازى ديگر را كشيدن و رفتن به
ص: 257
وانتِظارُ الصَّلاةِ بَعدَ الصَّلاةِ وَالمَشيُ بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ إلَى الجَماعاتِ و.... (1)
386.عنه صلى الله عليه و آله: الَّذي يَنتَظِرُ الصَّلاةَ حَتّى يُصَلِّيَها مَعَ الإِمامِ،أعظَمُ أجراً مِنَ الَّذي يُصَلّي ثُمَّ يَنامُ. (2)
387.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ صَلاةَ الرَّجُلِ مَعَ الرَّجُلِ أزكى مِن صَلاتِهِ وَحدَهُ،وصَلاتُهُ مَعَ الرَّجُلَينِ أزكى مِن صَلاتِهِ مَعَ الرَّجُلِ،وما كَثُرَ فَهُوَ أحَبُّ إلَى اللّهِ تَعالى. (3)
388.عنه صلى الله عليه و آله: ما مِن ثَلاثَةٍ في قَريَةٍ ولا بَدوٍ لا تُقامُ فيهِمُ الصَّلاةُ إلّاقَدِ استَحوَذَ عَلَيهِمُ الشَّيطانُ،فَعَلَيكَ بِالجَماعَةِ،فَإِنَّما يَأكُلُ الذِّئبُ القاصِيَةَ. (4)
389.الإمام عليّ عليه السلام: اعلَم أنَّ مُروءَةَ المَرءِ المُسلِمِ مُروءَتانِ:مُروءَةٌ في حَضَرٍ ومُروءَةٌ في سَفَرٍ،فَأَمّا مُروءَةُ الحَضَرِ:فَقِراءَةُ القُرآنِ،ومُجالَسَةُ العُلَماءِ،وَالنَّظَرُ فِي الفِقهِ، وَالمُحافَظَةُ عَلَى الصَّلاةِ فِي الجَماعاتِ.وأمّا مُروءَةُ السَّفَرِ:فَبَذلُ الزّادِ،وقِلَّةُ الخِلافِ عَلى من صَحِبَكَ،وكَثرَةُ ذِكرِ اللّهِ عز و جل في كُلِّ مَصعَدٍ ومَهبَطٍ ونُزولٍ وقِيامٍ وقُعودٍ. (5)4.
ص: 258
جماعت ها در روز و شب است و....
386.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آن كس كه منتظر نماز خواندن با امام [جماعت] مى شود،اجرش بيشتر از كسى است كه نماز مى خواند و مى خوابد.
387.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نماز دو نفر با يكديگر،بهتر از نماز به تنهايى است و نماز با دو نفر، بهتر از نماز با يك نفر است و هر چه تعداد نمازگزاران جماعت بيشتر شود،نزد خداى متعال،محبوب تر است.
388.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ سه نفرى نيستند كه در روستايى و يا صحرايى باشند و نماز را به جماعت نخوانند،جز آن كه شيطان بر آنان مسلّط مى شود.پس همواره با جماعت باش كه گرگ،حيوان دور افتاده را مى خورد.
389.امام على عليه السلام: بدان كه مسلمان دو گونه جوان مردى دارد:جوان مردى در حَضَر و جوان مردى در سفر.جوان مردى در حضر:قرائت قرآن،همنشينى با دانايان،دقّت در فهم دين و مواظبت بر خواندن نمازها به جماعت است.و جوان مردى در سفر:
بخشش توشه،كم مخالفت كردن با همراهت و فراوانى ذكر خداى عز و جل در هر فراز و فرودى و پائين آمدن و نشست و برخاست است.
ص: 259
390.لقمان -في وَصِيَّتِهِ لِابنِهِ-:صَلِّ في جَماعَةٍ ولَو عَلى رَأسِ زُجٍّ (1). (2)
2/6-4 أداءُ الصَّلاةِ كَالمُوَدِّعِ
391.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: صَلِّ صَلاةَ مُوَدِّعٍ كَأَنَّكَ تَراهُ،فَإِن كُنتَ لا تَراهُ فَإِنَّهُ يَراكَ. (3)
392.سنن ابن ماجة عن أبي أيّوب: جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ:يا رَسولَ اللّهِ،عَلِّمني وأوجِز.
قالَ:إذا قُمتَ في صَلاتِكَ فَصَلِّ صَلاةَ مُوَدِّعٍ. (4)
393.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اذكُرِ المَوتَ في صَلاتِكَ؛فَإِنَّ الرَّجُلَ إذا ذَكَرَ المَوتَ في صَلاتِهِ لَحَرِيٌّ أن يُحسِنَ صَلاتَهُ.وصَلِّ صَلاةَ رَجُلٍ لا يَظُنُّ أن يُصَلِّيَ صَلاةً غَيرَها. (5)
394.دعائم الإسلام: عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله أنَّهُ دَخَلَ المَسجِدَ فَنَظَرَ إلى أنَسِ بنِ مالِكٍ يُصَلّي ويَنظُرُ حَولَهُ،فَقالَ لَهُ:6.
ص: 260
390.لقمان -در وصيّت به پسرش-:به جماعت نماز بخوان،حتّى اگر بر سر نيزه باشد.
391.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مانند كسى نماز بخوان كه آخرين نمازش را مى خواند،گويى او (خدا)را مى بينى،كه اگر تو او را نمى بينى،او تو را مى بيند.
392.سنن ابن ماجة -به نقل از ابو ايّوب-:مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت:اى پيامبر خدا! به من بياموز؛ولى كوتاه باشد.
فرمود:«هنگامى كه به نماز ايستادى،همچون كسى كه آخرين نمازش را مى خواند،نماز بگزار».
393.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در نماز،مرگ را به ياد آر كه هر گاه انسان مرگ را در نماز به ياد آورد، سزامند است كه نمازش را نيكو بگزارد،و مانند كسى نماز بخوان كه گمان نمى برد جز آن،نماز ديگرى بخواند.
394.دعائم الإسلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به مسجد وارد شد و انس بن مالك را ديد كه نماز مى خواند و به پيرامونش مى نگرد.به او فرمود:«اى انس! مانند كسى نماز بخوان كه با آن خداحافظى مى كند،گويى كه مى بينى پس از آن،ديگر نماز نمى خوانى».
ص: 261
يا أنَسُ،صَلِّ صَلاةَ مُوَدِّعٍ تَرى أنَّكَ لا تُصَلّي بَعدَها صَلاةً أبَداً. (1)
395.الإمام الصادق عليه السلام: اعلَم أنَّكَ بَينَ يَدَي مَن يَراكَ ولا تَراهُ،وصَلِّ صَلاةَ مُوَدِّعٍ كَأَنَّكَ لا تُصَلّي بَعدَها أبداً. (2)
396.الإمام عليّ عليه السلام: إذا قامَ أحَدُكُم إلَى الصَّلاةَ فَليُصَلِّ صَلاةَ مُوَدِّعٍ. (3)
397.لقمان عليه السلام -لِابنِهِ-:إذا صَلَّيتَ فَصَلِّ صَلاةَ مُوَدِّعٍ،تَظُنُّ أن لا تَبقى بَعدَها أبَدا. (4)
راجع:ج 2/ح 964.
2/6-5 الدُّعاءُ عِندَ الاِفتِتاحِ
398.رسول اللّه صلى الله عليه و آله -لَمّا قامَ إلَى الصَّلاةِ-:وَجَّهتُ وَجهيَ لِلّذي فَطَرَ السَّماواتِ والأَرضَ حَنيفًا وما أنَا مِنَ المُشرِكينَ،إنَّ صَلاتي ونُسُكي ومَحيايَ ومَماتي للّهِ ِ رَبِّ العالَمينَ، لا شَريكَ لَهُ،وبِذلِكَ امِرتُ وأنَا مِنَ المُسلِمينَ،اللّهُمَّ أنتَ المَلِكُ لا إلهَ إلّاأنتَ،أنتَ رَبّي وأنَا عَبدُكَ،ظَلَمتُ نَفسي واعتَرَفتُ بِذَنبي،فَاغفِر لي ذُنوبي جَميعًا،إنَّهُ لا يَغفِرُ الذُّنوبَ إلّاأنتَ،واهدِني لِأحسَنِ الأَخلاقِ لا يَهدي لِأَحسَنِها إلّاأنتَ،واصرِف عَنّي سَيِّئَها لا يَصرِفُ عَنّي سَيِّئَها إلّاأنتَ،لَبَّيكَ وسَعدَيكَ والخَيرُ كُلُّهُ في يَدَيكَ3.
ص: 262
395.امام صادق عليه السلام: بدان كه در پيشگاه كسى هستى كه تو را مى بيند و تو او را نمى بينى و چنان نماز بخوان كه گويى با آن وداع مى كنى و پس از آن،هرگز نماز نمى خوانى.
396.امام على عليه السلام: هنگامى كه يكى از شما به نماز مى ايستد،بايد نماز[ى همچون]خداحافظى كننده بخواند.
397.لقمان -خطاب به پسرش-:هنگامى كه نماز مى خوانى،مانند خداحافظى كننده با آن بخوان،گويى كه پس از آن،ديگر زنده نمى مانى.
ر.ك:ج 2/ح 964.
398.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -در دعاى خود،هنگامى كه مى خواست پس از تكبير،نماز را آغاز كند-:پاك دلانه به كسى روى آوردم كه آسمان ها و زمين را آفريده و من از مشركان نيستم.نماز و عبادتم،و زندگى و مرگم،براى پروردگار بى همتاى جهانيان است و به اين،فرمان يافته ام و به آن تسليم هستم.خدايا! تو پادشاهى و جز تو خدايى نيست.
تو را تسبيح مى كنم.تو پروردگار من هستى و من بندۀ تو ام.به خود،ستم كردم و به گناهم اعتراف دارم.پس همۀ گناهانم را بيامرز،كه هيچ كس جز تو،گناهان را نمى آمرزد،و به نيكوترين خوى،ره نمونم كن،كه جز تو به آنها ره نمى نمايد و خوى هاى زشت را از من دور ساز،كه جز تو آنها را دور نمى كند.آماده و حاضرم.
من با تو و به سوى تو هستم و جز به سوى تو راه نجات و پناهى نيست.
ص: 263
والشَّرُّ لَيسَ إلَيكَ،أنَا بِكَ وإلَيكَ،تبارَكتَ وتَعالَيتَ،أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ. (1)
399.الإمام الصادق عليه السلام: كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام يَقولُ لِأَصحابِهِ:مَن أقامَ الصَّلاةَ وقالَ قَبلَ أن يُحرِمَ ويُكَبِّرَ:«يا مُحسِنُ قَد أتاكَ المُسيءُ،وقَد أمَرتَ المُحسِنَ أن يَتَجاوَزَ عَنِ المُسيءِ،وأنتَ المُحسِنُ وأنَا المُسيءُ،فَبِحَقِّ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وتَجاوَز عَن قَبيحِ ما تَعلَمُ مِنّي»،فَيَقولُ اللّهُ تَعالى:مَلائِكَتِي اشهَدوا أنّي قَد عَفَوتُ عَنهُ وأرضَيتُ عَنهُ أهلَ تَبِعاتِهِ. (2)
400.الإمام الباقر عليه السلام: يُجزيكَ فِي الصَّلاةِ مِنَ الكَلامِ فِي التَّوَجُّهِ إلَى اللّهِ أن تَقولَ:« وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ على ملة إبراهيم حنيفا مسلما وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ، إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، لا شَرِيكَ لَهُ، و بذلك امرت و أنا من المسلمين».ويُجزيكَ تَكبيرَةٌ واحِدَةٌ. (3)
401.الإمام الصادق عليه السلام: إذا قُمتَ إلَى الصَّلاةِ،فَقُل:اللّهُمَّ إنّي اقَدِّمُ إلَيكَ مُحَمَّدًا صلى الله عليه و آله بَينَ يَدَي حاجَتي،وأتَوَجَّهُ بِهِ إلَيكَ،فَاجعَلني بِهِ وَجيهًا عِندَكَ فِي الدُّنيا والآخِرَةِ ومِنَ المُقَرَّبينَ، اجعَل صَلاتي بِهِ مَقبولَةً،وذَنبي بِهِ مَغفورًا،ودُعائي بِهِ مُستَجابًا،إنَّكَ أنتَ الغَفورُ الرَّحيمُ. (4)2.
ص: 264
از تو آمرزش مى طلبم و به سوى تو باز مى گردم.
399.امام صادق عليه السلام: امير مؤمنان عليه السلام به يارانش مى فرمود:«هر كس نماز بخواند و پيش از تكبيرة الإحرام بگويد:"اى نيكوكار ! زشتكار،نزد تو آمده و تو خود به نيكوكار فرمان داده اى كه از زشتكار بگذرد.تو نيكوكارى و من زشتكار.پس به حقّ محمّد و خاندانش،بر محمّد و خاندانش درود فرست و از زشتى هايى كه از من مى دانى،در گذر"،خدا مى فرمايد:فرشتگان من ! گواه باشيد كه او را بخشيدم و طلبكاران او را راضى ساختم».
400.امام باقر عليه السلام: هنگام رو كردن به سوى خداوند در نماز،كافى است كه بگويى:«به كسى روى آوردم كه آسمان ها و زمين را آفريده است.بر دين پاك ابراهيم هستم، مسلمانم و از مشركان نيستم.همانا نماز و عبادتم و زندگى و مرگم براى پروردگار بى همتاى جهانيان است و به اين،فرمان يافته ام و بِدان تسليم هستم».و يك تكبير [براى آغاز نماز] كفايتت مى كند.
401.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه به نماز ايستادى،بگو:«خدايا ! من محمّد صلى الله عليه و آله راپيشاپيشِ نيازم،قرار مى دهم و با او به سوى تو روى مى آورم.پس مرا در دنيا و آخرت به خاطر او در درگاهت آبرومند و مقرّب،قرار ده.نمازم را به خاطر او پذيرفته و گناهم را به خاطر او آمرزيده و دعايم را به خاطر او،روا شده قرار ده،كه تو آمرزشگر و مهربانى».
ص: 265
402.عنه عليه السلام: إذا افتَتَحتَ الصَّلاةَ فَارفَع كَفَّيكَ ثُمَّ ابسُطهُما بَسطًا،ثُمَّ كبِّر ثَلاثَ تَكبيراتٍ، ثُمَّ قُل:«اللّهُمَّ أنتَ المَلِكُ الحَقُّ لا إلهَ إلّاأنتَ سُبحانَكَ إنّي ظَلَمتُ نَفسي فَاغفِر لي ذَنبي،إنَّهُ لا يَغفِرُ الذُّنوبَ إلّاأنتَ».
ثُمَّ تُكَبِّرُ تَكبيرَتَينِ،ثُمَّ قُل:«لَبَّيكَ وسَعدَيكَ،والخَيرُ في يَدَيكَ،والشَّرُّ لَيسَ إلَيكَ،والمَهديُّ مَن هَدَيتَ،لا مَلجَأَ مِنكَ إلّاإلَيكَ،سُبحانَكَ وحَنانَيكَ،تَبارَكتَ وتَعالَيتَ،سُبحانَكَ رَبَّ البَيتِ».
ثُمَّ تُكَبِّرُ تَكبيرَتَينِ،ثُمَّ تَقَولُ:«وَجَّهتُ وَجهِيَ لِلَّذي فَطَرَ السَّماواتِ والأَرضَ عالِمِ الغَيبِ والشَّهادَةِ حَنيفًا مُسلِمًا وما أنَا مِنَ المُشرِكينَ،إنَّ صَلاتي ونُسُكي ومَحيايَ ومَماتي للّهِ ِ رَبِّ العالَمينَ،لا شَريكَ لَهُ،وبِذلِكَ امرتُ وأنَا مِنَ المُسلِمينَ».
ثُمَّ تَعَوَّذ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ،ثُمَّ اقرَأ فاتِحَةَ الكِتابِ. (1)
403.الإمام المهديّ عليه السلام -لِمُحَمَّدِ بنِ عَبدِاللّهِ الحِميَرِيِّ الّذي سَأَلَهُ عَنِ التَّوَجُّهِ لِلصَّلاةِ-:
التَّوَجُّهُ كُلُّهُ لَيسَ بِفَريضَةٍ،والسُّنَّةُ المُؤَكَّدَةُ فيهِ الَّتي كَالإِجماعِ الَّذي لا خِلافَ فيهِ:
«وَجَّهتُ وَجهيَ لِلَّذي فَطَرَ السَّماواتِ والأَرضَ حَنيفًا مُسلِمًا عَلى مِلَّةِ إبراهيمَ ودينِ مُحَمَّدٍ وهدى أميرِ المُؤمِنينَ،وما أنَا مِنَ المُشرِكينَ،إنَّ صَلاتي ونُسُكي ومَحيايَ ومَماتي للّهِ ِ رَبِّ العالَمينَ،لا شَريكَ لَهُ،وبِذلِكَ امرتُ وأنَا مِنَ المُسلِمينَ،اللّهُمَّ اجعَلني مِنَ المُسلِمينَ،أعوذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشّيطانِ الرَّجيمِ،بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ»،ثُمَّ تَقرَأُ الحَمدَ. (2)7.
ص: 266
402.امام صادق عليه السلام: در آغاز نماز،دستانت را بالا ببر و آنها را خوب بگشاى.سه تكبير بگو و سپس بگو:«خدايا ! تو پادشاه حقيقى هستى.جز تو خدايى نيست.تو را تسبيح مى گويم.بى گمان به خود،ستم كردم.پس گناهم را بيامرز،كه جز تو،كسى گناهان را نمى آمرزد».پس دو تكبير مى گويى.
سپس بگو:«آماده و حاضرم.نيكى در دستان توست و بدى به تو راه ندارد.
ره يافته آن است كه تو او را ره نمودى.پناهگاهى از تو جز به سوى تو نيست.منزّه و رحمتى مدام دارى،مبارك و والايى،منزّهى تو،اى صاحب خانه!».پس دو تكبير مى گويى.
پس از آن مى گويى:«پاك دلانه به كسى روى آوردم كه آسمان ها و زمين را آفريده و دانا به آشكار و نهان است.مسلمانم و از مشركان نيستم.همانا نماز و عبادتم و زندگى و مرگم،براى پروردگار بى همتاى جهانيان است و به اين،فرمان يافته ام و من تسليمم».سپس از شيطانِ رانده شده،به خدا پناه ببر و پس از آن،[سورۀ] حمد را بخوان.
403.امام مهدى عليه السلام -خطاب به محمّد بن عبد اللّه حميرى كه از«توجّه»براى نماز پرسيده بود-:توجّه به طور كلّى واجب نيست و سنّت مؤكّد در آن-كه همچون اجماعِ بدون اختلاف است-،اين است:«به كسى روى آوردم كه آسمان ها و زمين را آفريده است.بر دين پاك ابراهيم هستم و مسلمانم.بر دين محمّد و هدايت امير مؤمنان هستم و از مشركان نيستم.همانا نماز و عبادتم،و زندگى و مرگم،براى پروردگار بى همتاى جهانيان است و به اين،فرمان يافته ام و بِدان تسليم هستم.
خدايا! مرا از تسليم شدگان قرار ده.از شيطانِ رانده شده،به خداوند شنوا و دانا پناه مى برم.به نا خداوند بخشايندۀ مهربان»و بعد،سورۀ حمد را مى خوانى.
ص: 267
2/6-6 الخُشوعُ وحُضورُ القَلبِ
الكتاب:
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ* اَلَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ». (1)
الحديث:
404.الإمام عليّ عليه السلام -في قَولِهِ عز و جل: «اَلَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» -:الخُشوعُ فِي القَلبِ، و أن تُلينَ كَتِفَكَ لِلمَرءِ المُسلِمِ،و أن لا تَلتَفِتَ في صَلاتِكَ. (2)
405.الإمام الصادق عليه السلام: إذا كُنتَ دَخَلتَ في صَلاتِكَ،فَعَلَيكَ بِالتَّخَشُّعِ وَالإِقبالِ عَلى صَلاتِكَ؛فَإِنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ: «اَلَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ». (3)
406.عنه عليه السلام -في قَولِهِ تَعالى: «اَلَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» -:الخُشوعُ غَضُّ البَصَرِ فِي الصَّلاةِ. (4)
407.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الخُشوعُ زينَةُ الصَّلاةِ. (5)م.
ص: 268
قرآن
«بى گمان،مؤمنان،رستگار شدند؛آنان كه در نمازشان خاشع اند».
حديث
404.امام على عليه السلام -در بارۀ سخن خداوند عز و جل:«آنان كه در نمازشان خاشع اند»-:منظور،خشوع در دل است و نرمى و افتادگى در برابر مسلمان و اين كه در نماز به چيز ديگرى توجّه نكنى.
405.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه نماز را آغاز كردى،افتاده باش و به نمازت توجّه كن،كه خداوند مى فرمايد:«آنان كه در نمازشان خاشع اند».
406.امام صادق عليه السلام -در بارۀ سخن خداوند متعال:«آنان كه در نمازشان خاشع اند»-:خشوع، پايين انداختنِ ديده در نماز است.
407.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خشوع،زينت نماز است.
ص: 269
408.عنه صلى الله عليه و آله -في وَصفِ أخلاقِ المُؤمِنِ-:...فِي الصَّلاةِ مُتَخَشِّعاً. (1)
409.عنه صلى الله عليه و آله: لا صَلاةَ لِمَن لا يَتَخَشَّعُ في صَلاتِهِ. (2)
410.عنه صلى الله عليه و آله: أيُّهَا النّاسُ! إنَّ المُصَلِّيَ إذا صَلّى فَإِنَّهُ يُناجي رَبَّهُ تَبارَكَ وتَعالى،فَليَعلَم بِما يُناجيهِ. (3)
411.عنه صلى الله عليه و آله -في بَيانِ فَضلِ المُصَلّي-:...فَإذا قامَ إلَى الصَّلاةِ وكانَ هُوَ وقَلبُهُ ووَجهُهُ أو كُلُّهُ نَحوَ الوَجهِ إلَى اللّهِ عز و جل،انصَرَفَ كَما وَلَدَتهُ امُّهُ. (4)
412.عنه صلى الله عليه و آله: ما مِن مُسلِمٍ يَتَوَضَّأُ فَيُحسِنُ وُضوءَهُ،ثُمَّ يَقومُ فَيُصَلِّي رَكعَتَينِ مُقبِلٌ عَلَيهِما بِقَلبِهِ ووَجهِهِ،إلّاوَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ. (5)
413.عنه صلى الله عليه و آله: مَن تَوَضَّأَ نَحوَ وُضوئي هذا ثُمَّ صَلّى رَكعَتَينِ لا يُحَدِّثُ فيهِما نَفسَهُ غُفِرَ لَه ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ. (6)4.
ص: 270
408.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -در توصيف اخلاق مؤمن-:...در نماز،خاشع است.
409.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه در نمازش خشوع نكند،نمازى ندارد.
410.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى مردم! نمازگزار هنگام نماز،با پروردگارش-تبارك و تعالى- مناجات مى كند.پس بايد بداند چه مى گويد.
411.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -در بيان فضيلت نمازگزار-:هر گاه نمازگزار به نماز بايستد و گرايش و دلش به سوى خدا باشد،همچون روزى كه از مادر زاده شده،باز مى گردد.
412.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ يك از شما نيست كه وضويى كامل بگيرد،سپس برخيزد و دو ركعت نماز با توجّه و حضور قلب بخواند،مگر اين كه بهشت برايش واجب مى گردد.
413.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس مانند من وضو بگيرد و دو ركعت نماز بگزارد و در آن به هيچ كار دنيايى نينديشد،گناهان پيشين او آمرزيده مى شود.
ص: 271
414.عنه صلى الله عليه و آله: الخَشوعُ:الَّذي لا يَعرِفُ الَّذي عَن يَمينِهِ ولا الَّذي عَن يَسارِهِ،إنَّما يَنظُرُ إلى مَوضِعِ سُجودِهِ. (1)
415.عنه صلى الله عليه و آله: ضَع بَصَرَكَ مَوضِعَ سُجودِكَ. (2)
416.السنن الكبرى عن أنس: قُلتُ:يا رَسولَ اللّهِ،أينَ أضَعُ بَصَري فِي الصَّلاةِ؟قالَ:عِندَ مَوضِعِ سُجودِكَ يا أنَسُ.قالَ:قُلتُ:يا رَسولَ اللّهِ،هذا شَديدٌ لا أستَطيعُ هذا! قالَ:
فَفِي المَكتوبَةِ إذاً. (3)
417.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: يا أنَسُ،اجعَل بَصَرَكَ حَيثُ تَسجُدُ. (4)
418.عنه صلى الله عليه و آله: خِيارُكُم أليَنُكُم مَناكِبَ فِي الصَّلاةِ. (5)
419.عنه صلى الله عليه و آله: مِن تَمامِ الصَّلاةِ سُكونُ الأَطرافِ. (6)0.
ص: 272
414.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خاشع،آن است كه نمى داند نفر راست و چپش كيستند و تنها به سجده گاهش مى نگرد.
415.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نگاهت را به سجده گاهت بدوز.
416.السنن الكبرى -به نقل از انس-:گفتم:اى پيامبر خدا! در نماز به كجا نگاه كنم؟
فرمود:«به جايگاه سجده ات،اى انس!».
گفتم:اى پيامبر خدا! اين،سخت است و من نمى توانم!
فرمود:«حدّ اقل در نمازهاى واجب،چنين كن».
417.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى انس! نگاهت را آن جا قرار بده كه سجده مى كنى.
418.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بهترين شما،آنان اند كه در نماز،افتاده ترند.
419.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از كمالات نماز،ساكن بودن اندام بدن است.
ص: 273
420.عنه صلى الله عليه و آله: إذا قامَ أحَدُكُم إلَى الصَّلاةِ فَليُسَكِّن أطرافَهُ،لا يَتَمَيَّلُ تَمَيُّلَ اليَهودِ؛فَإِنَّ سُكونَ الأَطرافِ مِن تَمامِ الصَّلاةِ. (1)
421.عنه صلى الله عليه و آله: رَكعَتانِ خَفيفَتانِ فِي التَّفَكُّرِ،خَيرٌ مِن قِيامِ لَيلَةٍ. (2)
422.عنه صلى الله عليه و آله: يا أبا ذَرٍّ،رَكعَتانِ مُقتَصَرتانِ في تَفَكُّرٍ،خَيرٌ مِن قِيامِ لَيلَةٍ وَالقَلبُ ساهٍ. (3)
423.عنه صلى الله عليه و آله: لا يَقبَلُ اللّهُ صَلاةَ عَبدٍ لا يَحضُرُ قَلبُهُ مَعَ بَدَنِهِ. (4)
424.الإمام الصادق عليه السلام: مَن صَلّى رَكعَتَينِ يَعلَمُ ما يَقولُ فيهِمَا،انصَرَفَ ولَيسَ بَينَهُ وبَينَ اللّهِ ذَنبٌ. (5)
425.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ الرَّجُلَينِ مِن امَّتي يَقومانِ فِي الصَّلاةِ ورُكوعُهُما وسُجودُهُما واحِدٌ، وإنَّ ما بَينَ صَلاتَيهِما مِثلُ ما بَينَ السَّماءِ وَالأَرضِ. (6)1.
ص: 274
420.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس از شما كه به نماز مى ايستد،اندام خود را ساكن سازد و مانند يهوديان [به اين سو و آن سو] كج نگردد كه ساكن بودن اندام از كمالات نماز است.
421.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دو ركعت نماز مختصر با تفكّر،بهتر از يك شب به عبادت ايستادن است.
422.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى ابو ذر! دو ركعت نماز كوتاه با تدبّر،بهتر از يك شب به عبادت ايستادن با قلبى بى توجّه است.
423.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند،نماز بنده اى را كه دلش همراه تنش نيست،نمى پذيرد.
424.امام صادق عليه السلام: هر كس دو ركعت نماز بگزارد و بداند كه در آن دو ركعت چه مى گويد، از نماز فارغ مى شود،در حالى كه هيچ گناهى ميان او و خدايش نمانده است.
425.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دو نفر از امّتم به نماز مى ايستند و ركوع و سجودى يكسان دارند،در حالى كه نمازهايشان به اندازۀ آسمان و زمين از هم دور اند.
ص: 275
426.الإمام الحسن عليه السلام: إنَّ الرَّجُلَينِ يَكونانِ في صَلاةٍ واحِدَةٍ،وبَينَهُما مِثلُ ما بَينَ السَّماءِ وَالأَرضِ مِن فَضلِ الثَّوابِ. (1)
427.الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله أبصَرَ رَجُلاً يَعبَثُ بِلِحيَتِهِ في صَلاتِهِ،فَقالَ:إنّه لَو خَشَعَ قَلبُهُ لَخَشَعَت جَوارِحُهُ. (2)
428.عنه عليه السلام: لِيَخشَعِ الرَّجُلُ في صَلاتِهِ،فَإِنَّهُ مَن خَشَعَ قَلبُهُ للّهِ ِ عز و جل خَشَعَت جَوارِحُهُ،فَلا يَعبَثُ بِشَيءٍ. (3)
429.عنه عليه السلام: لَيسَ الشَّأنُ أن تُصَلِّيَ وتَصومَ وتَتَصَدَّقَ،الشَّأنُ أن تَكونَ الصَّلاةُ بِقَلبٍ نَقِيٍّ، وعَمَلٍ عِندَ اللّهِ مَرضِيٍّ،وخُشوعٍ سَوِيٍّ. (4)
430.الإمام الباقر عليه السلام: اخشَع بِبَصَرِكَ ولا تَرفَعهُ إلَى السَّماءِ،وَليَكُن حِذاءَ وَجهِكَ في مَوضِعِ سُجودِكَ. (5)
431.الإمام الحسن عليه السلام -في بَيانِ أخلاقِ المُؤمِنِ-:مُتَخَشِّعٌ فِي الصَّلاةِ،مُتَوَسِّعٌ فِي الزَّكاةِ. (6)ه.
ص: 276
426.امام حسن عليه السلام: دو نفر در يك نمازند،حال آن كه پاداش هايشان به اندازۀ آسمان و زمين از هم فاصله دارد.
427.امام على عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مردى را ديد كه در نماز با ريشش بازى مى كند.فرمود:اگر دلش خاشع بود،اندامش نيز خاشع مى شد.
428.امام على عليه السلام: انسان بايد در نمازش خشوع كند.اگر كسى دلش براى خداى عز و جل خاضع شود،اندامش نيز خاضع مى شوند و با چيزى بازى نمى كند. (1)
429.امام على عليه السلام: اين گونه نيست كه فقط نماز بخوانى و روزه بگيرى و صدقه بدهى؛بلكه چنين بايد كه نماز با دلى پاك و عملى مقبولِ خداوند و خشوعى كامل باشد.
430.امام باقر عليه السلام: نگاهت را پايين انداز و به سوى آسمان مدوز.بايد چهره ات رو به روى سجده گاهت باشد.
431.امام حسن عليه السلام -در بيان اخلاق مؤمن-:در نماز كاملاً افتاده و فروتن و در زكات، گشاده دست است.».
ص: 277
432.الإمام الباقر عليه السلام: إذا قُمتَ فِي الصَّلاةِ فَعَلَيكَ بِالإِقبالِ عَلى صَلاتِكَ،فَإِنَّما يُحسَبُ لَكَ مِنها ما أقبَلتَ عَلَيهِ. (1)
433.الإمام الصادق عليه السلام: إنّي لَاُحِبُّ لِلرَّجُلِ المُؤمِنِ مِنكُم إذا قامَ في صَلاتِهِ أن يُقبِلَ بَقَلبِهِ إلَى اللّهِ تَعالى ولا يَشغَلَهُ بِأَمرِ الدُّنيا،فَلَيسَ مِن مُؤمِنٍ يُقبِلُ بِقَلبِهِ في صَلاتِهِ إلَى اللّهِ إلّا أقبَلَ اللّهُ إلَيهِ بِوَجهِهِ،وأقبَلَ بِقُلوبِ المُؤمِنينَ إلَيهِ بِالمَحَبَّةِ لَهُ بَعدَ حُبِّ اللّهِ إيّاهُ. (2)
434.عنه عليه السلام: إذا قامَ العَبدُ إلَى الصَّلاةِ أقبَلَ اللّهُ عز و جل عَلَيهِ بِوَجهِهِ،فَلا يَزالُ مُقبِلاً عَلَيهِ حَتّى يَلتَفِتَ ثَلاثَ مَرّاتٍ،فَإِذَا التَفَتَ ثَلاثَ مَرّاتٍ أعرَضَ عَنهُ. (3)
435.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا يَجمَعُ اللّهُ تَعالى لِمُؤمِنٍ الوَرَعَ وَالزُّهدَ وَالإِقبالَ إلَى اللّهِ تَعالى فِي الصَّلاةِ إلّارَجَوتُ لَهُ الجَنَّةَ. (4)
436.مصباح الشريعة -فيما نَسَبُه إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام-:إذَا استَقبَلتَ القِبلَةَ فَانسَ الدُّنيا وما فيها والخَلقَ وما هُم فيهِ،وعايِن بِسِرِّكَ عَظَمَةَ اللّهِ،واذكُر وُقوفَكَ بَينَ يَدَيهِ يَوم تَبلو كُلُّ نَفسٍ ما أسلَفَت ورُدّوا إلَى اللّهِ مَولاهُمُ الحَقِّ،وقِف عَلى قَدَمِ الخَوفِ والرَّجاءِ.
فَإِذا كَبَّرتَ فَاستَصغِر ما بَينَ السَّماواتِ العُلى والثَّرى دونَ كِبريائِهِ،فَإِنَّ اللّهَ إذَا اطَّلَعَ عَلى قَلبِ العَبدِ وهُوَ يُكَبِّرُ وفي قَلبِهِ عارِضٌ عَن حَقيقَةِ تَكبيرِهِ قالَ:«يا كاذِبُ4.
ص: 278
432.امام باقر عليه السلام: هنگامى كه به نماز مى ايستى،پيوسته با توجّه باش؛چرا كه از نماز،آنچه را به آن توجّه دارى،به حساب مى آيد.
433.امام صادق عليه السلام: همانا من دوست دارم باايمان شما،هنگامى كه به نماز واجب مى ايستد،دلش را به سوى خدا كند و به كار دنيايى مشغول ندارد.هيچ باايمانى در نماز،دل به سوى خدا نمى كند،مگر اين كه خداوند به او رو مى آورد و دل هاى مؤمنان را به او علاقه مند مى سازد،پس از آن كه خود نيز او را دوست دارد.
434.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه بنده به نماز مى ايستد،خداوند به او رو مى كند و همواره به او توجّه دارد تا آن كه بنده سه بار به چيز ديگرى توجّه كند.پس از سه بار،خداوند از او روى مى گرداند.
435.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداى متعال پارسايى،بى رغبتى به دنيا و توجّه به خداى متعال در نماز را براى بنده اى گرد نمى آورد،جز آن كه برايش اميد بهشت مى برم.
436.مصباح الشريعة -در آنچه به امام صادق عليه السلام نسبت داده است-:هنگامى كه به قبله رو كردى،دنيا و آنچه را در آن است و مردم و آنچه را در پى آن هستند،فراموش كن و بزرگى خدا را به چشم دل،نظاره كن و ايستادنت را در پيشگاهش به ياد آر،در آن روز كه هر كس از آنچه پيش فرستاده،آگاه مى شود و به سوى مولاى حقيقى اش باز گردانده مى شود،و با گام ترس و اميد در پيشگاهش بايست.
پس هنگامى كه خدا را بزرگ شمردى ( تكبير گفتى)،آنچه را در ميان آسمان برين و خاك زيرين است،كوچك بشمار.بى گمان،خداوند،آن هنگام كه از دل كسى آگاه مى شود كه او را [به زبان] بزرگ شمرده اما حقيقت آن را نپذيرفته است، مى گويد:«اى دروغگو! آيا با من حيله مى كنى؟به عزّت و جلالم سوگند،تو را از شيرينى ذكرم محروم مى سازم و از نزديكى ات به درگاهم و شادمانى مناجاتم،
ص: 279
أتَخدَعُني؟! وعِزَّتي وجَلالي ! لَأَحرِمَنَّكَ حَلاوَةَ ذِكري،ولَأَحجُبَنَّكَ عَن قُربي والمُسارَّةِ بِمُناجاتي».
واعلَم أنَّهُ غَيرُ مُحتاجٍ إلى خِدمَتِكَ وهُوَ غَنيٌّ عَن عِبادَتِكَ ودُعائِكَ،وإنَّما دَعاك بِفَضلِهِ لِيَرحَمَكَ ويُبعِدَكَ عَن عُقوبَتِهِ،ويَنشُرَ عَلَيكَ مِن بَرَكاتِ حَنانيَّتِهِ،ويَهديَكَ إلى سَبيلِ رِضاهُ،ويَفتَحَ لَكَ بابَ مَغفِرَتِهِ. (1)
437.سعد السعود -نَقلاً عَن سُنَنِ إدريسَ عليه السلام-:إذا دَخَلتُم فِي الصَّلاةِ فَاصرِفوا لَها خَواطِرَكُم (2)وأفكارَكُم،وادعُوا اللّهَ دُعاءً طاهِرًا مُتَفَرِّغًا،وسَلوهُ مَصالِحَكُم ومَنافِعَكُم بِخُضوعٍ وخُشوعٍ وطاعَةٍ واستِكانَةٍ. (3)
راجع:ج 2 ص 616 (صفة صلاة النَّبي صلى الله عليه و آله/حضور قلبه في الصلاة) و ص 670 (صفة صلاة الإمام عليّ عليه السلام/حضور قلبه في الصلاة) و ص 684 (صفة صلاة الإمام عليّ بن الحسين عليه السلام/حضور قلبه)،و ج 1/ح 290.9.
ص: 280
مانع مى شوم».
بدان كه خدا به خدمت تو احتياجى ندارد و از عبادت و دعاى تو بى نياز است و تنها براى اين دعوتت كرده كه تو را ببخشايد و از مجازاتش دور كند و بركت هاى رحمت مدارش را به تو مژده دهد و راه رضايتش را به تو بنمايد و درِ آمرزشش را براى تو بگشايد.
437.سعد السعود -از سنّت هاى ادريس عليه السلام-:هنگامى كه به نماز داخل شديد،فكر و ذكر خود را به آن مشغول كنيد و خدا را با پاكى و خالى بودن از غير بخوانيد و مصلحت و سود خويش را با خوارى و خشوع و فرمان بردارى و بيچارگى از او بخواهيد.
ر.ك:ج 2 ص 617 (ويژگى نماز پيامبر صلى الله عليه و آله/حضور قلب پيامبر صلى الله عليه و آله در نماز)و ص 671 (ويژگى نماز امام على عليه السلام/حضور قلبش در نماز) و ص 685، (ويژگى نماز امام زين العابدين عليه السلام/حضور قلب امام عليه السلام در نماز)،و ج 1 ح 290.
ص: 281
از منظر قرآن كريم،خشوع (خاكسارى) در نماز،نخستين ويژگىِ مؤمنان راستين،و شرط اوّل كاميابى در زندگى است:
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ* اَلَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ. (1)
تحقيقاً مؤمنان،كامياب شدند؛آنها كه در نمازشان خشوع دارند».
چنان كه ملاحظه شد،در احاديث اهل بيت عليهم السلام نيز ضرورت خشوع براى نمازگزار مورد تأكيد قرار گرفته است.براى تبيين اين ويژگى بايد ديد كه:معناى كلمۀ«خشوع»چيست؟خشوع در نماز،چه قدر اهمّيت دارد؟و چگونه مى توان اين ويژگى را تحصيل كرد؟
خشوع در لغت،به معناى اظهار نهايت فروتنى (خاكسارى) در برابر ديگرى با پايين آوردن سر،و نگاه كردن به زمين و فرو كاستن از صدا و نگاه است.خليل بن احمد در اين باره مى گويد:
الخشوع:رميك ببصرك إلى الأرض...و أخشعت أي طأطأت الرأس كالمتواضع.
و الخشوع المعنى من الخضوع إلا أن الخضوع فى البدن و هو الإقرار بالاستخدام و
ص: 282
الخشوع فى البدن و الصوت و البصر. (1)
خشوع،چشم دوختن به زمين است....أخشَعت،يعنى:مانند متواضع،سر به زير انداختى.خشوع با خضوع هم معناست،جز اين كه خضوع در بدن است-و آن اعتراف به سرسپردگى است-و خشوع در بدن و صدا و چشم است.
ابن فارس نيز در تبيين معناى خشوع مى نويسد:
الخاء و الشين و العين أصل واحد يدلّ على التطامن.يقال:خشع إذا تطامن و طأطأ رأسه يخشع خشوعاً و هو قريب المعنى من الخضوع إلّاأن الخضوع فى البدن و الإقرار بالاستخذاء و الخشوع فى الصوت و البصر. (2)
خا و شين و عين،يك اصل معنايى است و بر آرامى و فروكش كردن دلالت مى كند.
گفته مى شود:«خشع»،يعنى آرام شد و سر به زير انداخت،خاشع شد.خشوع،معنايى نزديك به خضوع دارد،جز اين كه خضوع،در بدن و اقرار به سرسپردگى است و خضوع در صدا و چشم است.
بر اساس اين تعريف و تعاريف مشابه،خشوع،نوع خاصى از اظهار فروتنى در برابر ديگرى است و اين واژه دلالتى بر فروتنى باطنى ندارد مگر به صورت ملازمه.
بنا بر اين،خشوع در لغت،تنها يك صفت ظاهرى است كه جسم و افعال ظاهرى انسان با آن توصيف مى شود.
در قرآن كريم،گاه خشوع به قلب انسان نسبت داده شده،مانند:
«أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ. (3)
آيا براى كسانى كه ايمان آورده اند،وقت آن نرسيده كه دل هايشان به ياد و حقيقتى كه نازل شده،نرم گردد».
ص: 283
و گاه چشم انسان با آن توصيف شده،مانند:
«خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ. (1)
چشم هايشان به زير افتاده».
و گاه صداها با آن توصيف گرديده است،مانند:
«وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلاّ هَمْساً. (2)
صداها براى خداى مهربان،فرو مى افتد و جز صدايى آهسته نمى شنوى».
بنا بر اين،از نظر قرآن،خشوع،شامل فروتنى ظاهرى و باطنى (در مجموع:
خاكسارى) است.در احاديث اهل بيت عليهم السلام نيز خشوع،گاه در فروتنى باطنى و توجّه كامل قلبى به خداوند عز و جل تفسير شده،چنان كه از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نقل شده كه در تفسير خشوع مى فرمايد:
التَّواضُعُ فى الصَّلاةِ،وَ أن يُقبِلَ العَبدُ بقَلبِهِ كُلِّهِ على رَبِّهِ عز و جل. (3)
تواضع داشتن در نماز و اين كه بنده با تمام دل و وجود به پروردگارش عز و جل روى آورَد.
و گاه به فروتنى ظاهرى تفسير گرديده،چنان كه امام صادق عليه السلام در تفسير آيۀ دوم سورۀ مؤمنون مى فرمايد:
الخُشوعُ غَضُّ البَصَرِ فِى الصَّلاةِ. (4)
فروتنى،پايين انداختن نگاه در نماز است.
و گاه در فروتنى قلبى و توجّه نكردن به اين سو و آن سو به كار رفته،چنان كه در حديثى از امام على عليه السلام در تفسير همان آيه آمده:6.
ص: 284
الخُشوعُ فِى القَلبِ،وَ أن تُلينَ كِتفَكَ لِلمَرءِ المُسلِمِ،وَ أن لا تَلتَفِتَ فى صَلاتِكَ. (1)
منظور،فروتنى در دل است و اين كه براى مسلمانان فروتن و نرم باشى و در نماز به اين سو و آن سو رو نكنى.
و در برخى از احاديث،«خشوع»در فروتنى مطلق و با همۀ وجود در برابر آفريدگار به كار رفته است،مانند آنچه در دعاى ركوع از امام باقر عليه السلام نقل شده كه مى فرمايد:
اللّهُمَّ...خَشَعَ لَكَ قَلبى وَ سَمعى وَ بَصَرى وَ شَعرى وَ بَشَرى وَ لَحمى وَ دَمى وَ مُخّى وَ عِظامى وَ عَصَبى وَ ما أقَلَّتهُ قَدَماىَ غَيرَ مُستَنكِفٍ ولا مُستَكبِرٍ ولا مُستَحسِرٍ. (2)
پروردگار من...دل و چشم و گوش و مو و پوست و گوشت و خون و مغز و استخوان ها و رگ و پى ام،و آنچه پاهايم حمل مى كنند در برابر تو فروتن اند،بى هيچ امتناع و سركشى و درماندگى.
نكتۀ قابل توجّه در تفسير خشوع،اين است كه هر چند از نظر قرآن و حديث، خشوع شامل فروتنى ظاهر و باطن مى گردد،ليكن ترديدى نيست كه مطلوب اصلى،خشوع قلبى و باطنى است؛زيرا در صورتى كه اين معنا تحقّق يابد،خشوع ظاهرى به دنبال آن خود به خود حاصل مى شود،چنان كه از امام على عليه السلام روايت شده كه فرمود:
مَن خَشَعَ قَلبُهُ للّهِ ِ عز و جل خَشَعَت جَوارِحُهُ فَلا يَعبَثُ بِشَىءٍ. (3)
اگر كسى دلش براى خداى عز و جل فروتن باشد،اندامش نيز فروتن مى شوند و با چيزى بازى نمى كند.
ص: 285
و در حديثى ديگر مى فرمايد كه پيامبر صلى الله عليه و آله شخصى را ديد كه در نماز با ريش خود بازى مى كند.خطاب به او فرمود:
إنّه لَو خَشَعَ قَلبُهُ لَخَشَعَت جَوارِحُهُ. (1)
اگر دلش خاشع بود اندامش نيز خاشع مى شد.
اما خشوع ظاهرى بدون خشوع باطن،نه تنها مطلوب نيست،بلكه بسيار مذموم و نكوهيده است،چنان كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
إيّاكُم وَ تَخَشُّعَ النِّفاقِ،وَ هُو أن يُرى الجَسَدُ خاشِعاً وَ القَلبُ لَيس بِخاشِعٍ. (2)
از خشوع منافقانه بپرهيزيد و آن،چنين است كه بدن خاشع نشان داده شود در حالى كه دل خاشع نيست.
و در حديثى ديگر از ايشان آمده:
ما زادَ خُشوعُ الجَسَدِ على ما فى القَلبِ فهُو عندَنا نِفاقٌ. (3)
كسى كه جسمش،بيش از دلش خاشع باشد،اين در نزد ما،نفاق است.
بنا بر اين،چكيدۀ سخن در تفسير خشوع مطلوب در نماز،عبارت است از:
احساسِ حضور در محضر خداى سبحان با همۀ وجود،و توجّه تامّ قلب به ذات كبريايى او،به گونه اى كه آثار آن،در اعضا و جوارح نمازگزار ظاهر گردد.
البته اين حقيقت،مراتبى دارد كه بالاترين مراتب آن،به اولياى خاصّ الهى اختصاص دارد (4)كه در حال نماز در قلّۀ انقطاع از غير بارى تعالى و توجّۀ تام به حضرت حق قرار مى گيرند،و ديگران،به ميزان مجاهدت و خودسازى،مى توانند به اين قلّه،نزديك شوند.).
ص: 286
پيش از اين توضيح داديم كه مغز،جان و جوهر همۀ عبادات،ذكر است و نماز، كامل ترين جلوۀ ذكر و ياد خدا است.روشن است كه ياد خدا،چيزى جز احساس حضور در محضر او نيست.بنا بر اين،حضور قلب در نماز،و خشوع (خاكسارى)-كه حاصل آن است-،جوهر و جان نماز محسوب مى شود و بدون آن،نماز پيكرى است بدون روح،و به همين دليل،مورد قبول حضرت حق نيست.
به سخن ديگر،نماز عبادتى است دو بُعدى:يك بُعد آن،جسم نماز است كه با تكبير،آغاز و با تسليم،پايان مى يابد و بُعد ديگر آن،روح نماز است كه همان ياد خدا است.اگر نمازگزار،پيكر نماز را درست پديد آورد،تكليف خود را انجام داده، بدين معنا كه نماز او به حَسَب ظاهر،صحيح است و نيازى به اعاده و يا قضا ندارد؛ ولى پذيرفته شدن آن و برخوردارى نمازگزار از آثار و بركات اين فريضۀ پُربركت، بستگى به ضميمه شدن روح نماز (حضور قلب و خشوع) به پيكر آن دارد.
بر اساس احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام، (1)نماز،به همان اندازه اى كه از حضور قلب،برخوردار است،مورد قبول حق تعالى واقع مى شود و در نامۀ عمل نمازگزار ثبت مى گردد.امام صادق عليه السلام در اين باره مى فرمايد:
اِشغَل قَلبَكَ بِصَلاتِكَ؛فَإِنَّهُ لا يُقبَلُ مِن صَلاتِكَ إلّاما أقبَلتَ عَلَيهِ مِنها بِقَلبِكَ، حَتّى أنَّهُ رُبَّما قُبِلَ مِن صَلاةِ العَبدِ رُبُعُها أو ثُلُثُها أو نِصفُها. (2)
دلت را به نمازت مشغول بدار كه از نمازت،جز آنچه با دلت به آن توجّه داشته اى، پذيرفته نمى شود،حتّى گاه از نماز نمازگزار،يك چهارم و يك سوم و يك دوم آن پذيرفته مى شود.
ص: 287
گفتنى است كه حضور قلب،تنها يكى از شرايط قبولى نماز است و رعايت ساير شرايط قبولى نماز (1)براى رسيدن به اين مقصود نيز ضرورى است.
پيش از اين اشاره كرديم كه خشوع در نماز،حاصل حضور قلب نمازگزار در محضر جمال و جلال مطلق است.در دعاى صباح كه از امير مؤمنان عليه السلام نقل شده، مى خوانيم:
وَ أغرِس اللّهُمَّ بِعَظَمَتِكَ فى شِربِ حَياتى يَنابيعَ الخُشوعِ. (2)
به عظمتت در آبشخور زندگى ام،چشمۀ فروتنى را جارى ساز.
اين سخن،بدين معناست كه وقتى نيازمند مطلق و بى نهايت كوچك،خود را در محضر بى نياز مطلق و عظمت وصف ناپذير آفريدگار جهان ببيند،بى اختيار، احساس فروتنى مى كند و خشوع ظاهرى و باطنى بر سراسر وجودش حاكم مى گردد.بنا بر اين،نخستين راه تحصيل خشوع،دعاست تا خداوند سبحان،خود زمينۀ شهود عظمت خود را فراهم سازد.
البته بايد توجّه داشت كه تنها دعا،كافى نيست و اصولاً دعا در فرهنگ اسلام،در كنار برنامه ريزى و تلاش است،نه در برابر آن.از اين رو هنگامى كه اين جانب (رى شهرى) از فقيه بزرگوار و عالم ربّانى،آية اللّه محمّدتقى بهجت-رضوان اللّه عليه- تقاضا كردم كه دعا كنند تا بتوانم در نماز،حضور قلب داشته باشم،فرمودند:
دوايى است؛دعايى نيست!
اشاره به اين كه دعا بدون برنامه ريزى و تلاش،نتيجه ندارد،نه اين كه دعا در اين باره مطلقاً بى فايده است.
ص: 288
بارى،بر اساس تجربۀ اهل معرفت،در مجموع،چهار كار براى تحصيل حضور قلب در نماز مى تواند كارساز باشد:
1.تداوم خواندن نمازهاى پنجگانه در اوّل وقت
آية اللّه بهجت قدس سره از استاد الهى خود،آية اللّه آقا سيّد على قاضى،نقل كردند:
هر كس نمازهاى واجب يوميه را اوّل وقت بخواند،به همۀ مقامات معنوى خواهد رسيد و اگر نرسيد،مرا لعنت كند.
ايشان،در تبيين فرمايش آية اللّه قاضى،فرمودند:
نگفت«خوب بخواند».معلوم مى شود نماز اوّل وقت خواندن،حضور قلب آور هم هست.
اين سخن،اشاره به اين است كه تجربۀ آية اللّه بهجت و استاد بزرگوارش اين است كه«مقيّد بودن به نماز اوّل وقت»،زمينه ساز حضور قلب و دستيابى به صفت خشوع است.
2.لحظات توجّه را عمداً از دست ندادن
از حضرت آية اللّه بهجت رحمه الله پرسيدم:راه رسيدن نمازگزار به حضور قلب در نماز چيست؟
ايشان فرمودند:
دو كار،در كنار هم:
1.به وسوسه هاى شيطانى كه غير اختيارى پيش مى آيد،كارى نداشته باشد.
2.هر وقت در نماز،توجّه [قلبى به خدا] پيدا كرد،ولو يك لحظه،عمداً و اختياراً آن توجّه را از دست ندهد و اختياراً به غير خدا توجّه نكند.
و در توضيح اين مطلب فرمودند:
شيطان مى خواهد اختياراً انسان را متوجّه غير خدا كند.وقتى ديد كه در حال اختيار،به غير خدا توجّه نمى كند،او را رها مى كند.
ص: 289
و در ديدارى ديگر افزودند:
برهان اين مطلب را كسى مى داند كه عمل كند و نتيجه بگيرد.شيطان هم قبول ندارد كه كسى بدون اختيار،عبادتش كند.
3.اجتناب از لغو (كار و سخن بيهوده)
يكى ديگر از امورى كه بر اساس ره نمودهاى آية اللّه بهجت رحمه الله مى تواند در دستيابى به حضور قلب و خشوع در نماز مؤثر باشد،اجتناب از بيهوده كارى است.
روزى ايشان از نگارنده (رى شهرى) پرسيد:چرا در سورۀ مؤمنون، (1)اجتناب از لغو،در كنار خشوع در نماز آمده است؟
عرض كردم:نمى دانم.ايشان در پاسخ به سؤال خود،فرمود:
ممكن است راز آمدنِ«خشوع در نماز»در كنار«اجتناب از لغو»در آيات ياد شده،اين باشد كه اجتناب از سخن و كار بيهوده در دستيابى به خشوع در نماز مؤثّر است و نمازگزار تا از لغو اجتناب نكند،نمى تواند در نمازش خاشع باشد.
4.تلقين اذكار نماز به قلب
امام خمينى رحمه الله در كتاب سرّ الصلاة،ره نمود ديگرى براى حضور قلب در نماز ذكر كرده اند،كه متن آن،اين است:
شيخ عارف كامل،شاه آبادى-روحى فداه-مى فرمود:«بايد انسان در وقت ذكر، مثل كسى باشد كه كلام،دهان طفل مى گذارد و به او تلقين مى كند،براى اين كه او را به زبان بياورد.و همين طور انسان بايد ذكر را تلقين كند.و مادام كه انسان با زبان،ذكر مى گويد و مشغول تعليم قلب است،ظاهر به باطن،مدد مى كند.همين كه زبانِ طفلِ قلب،باز شد،از باطن به ظاهر،مدد مى شود،چنان كه در تلقين طفل نيز).
ص: 290
چنين است:مادام كه انسان،كلام،دهان او مى گذارد،او را مدد مى كند.همين كه او آن كلام را به زبان اجرا كرد،نشاطى در انسان توليد مى شود كه خستگى سابق را برطرف مى كند.پس در اوّل،از معلّم به او مدد مى شود و در آخر،از او به معلّم مدد مى شود.
انسان اگر مدّتى در نماز و اذكار و ادعيه،به اين ترتيب مواظبت كند،البتّه نفس عادى مى شود،و اعمال عبادى هم مثل اعمال عاديّه مى شود كه در حضور قلب در آنها محتاج به رويّه نيست؛بلكه مثل امور طبيعيّه عاديّه مى شود. (1)
به بيان ساده تر،بر اساس اين ره نمود،نمازگزار براى به دست آوردن حضور قلب،در وقت گفتن هر ذكرى در نماز،بايد معناى آن را به قلب خود،تلقين كند؛ يعنى همان طور كه براى ياد دادن الفاظ به كودك،به او تلقين مى كند كه بگو:«بابا»، نمازگزار نيز بايد معناى تكبير،تحميد،تسبيح و ساير اذكار را به قلب خود،تلقين نمايد تا توجّه به معناى نماز،عادت و ملكۀ روح شود و پس از رسوخ معانى نماز در دل،ذكر قلبى،پشتوانۀ ذكر زبانى گردد.9.
ص: 291
2/6-7 البُكاءُ أو التَّباكي
438.الإمام الصادق عليه السلام -حينَ سَأَلَهُ أبو حنيفَةَ عَنِ البُكاءِ فِي الصَّلاةِ،أيَقطَعُ الصَّلاةَ؟-:إن بَكى لِذِكرِ جَنَّةٍ أو نارٍ فَذلِكَ هُوَ أفضَلُ الأَعمالِ فِي الصَّلاةِ،وإن كانَ ذَكَرَ مَيِّتاً لَهُ فَصَلاتُهُ فاسِدَةٌ. (1)
439.كتاب من لا يحضره الفقيه: سَأَلَهُ [الإِمامَ الصّادِقَ] مَنصورُ بنُ يُونُسَ بَزرج عَنِ الرَّجُلِ يَتَباكى فِي الصَّلاةِ المَفروضَةِ حَتّى يَبكِيَ،فَقالَ:قُرَّةُ عَينٍ وَاللّهِ.وقالَ عليه السلام:إذا كانَ ذلِكَ فَاذكُرني عِندَهُ. (2)
440.الكافي عن سعيد بيّاع السابري: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام:أيَتَباكَى الرَّجُلُ فِي الصَّلاةِ؟ فَقالَ:بَخٍ (3)بَخٍ! ولَو مِثلُ رَأسِ الذُّبابِ. (4)
راجع:ج 2 ص 616 (صفة صلاة النبي صلى الله عليه و آله/بكاؤه في الصلاة).
2/6-8 التَّأَنّي
441.الكافي عن عليّ بن عيسى رفعه،قال: إنّ موسى عليه السلام ناجاهُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى فَقالَ لَهُ في مُناجاتِهِ:يا موسى! عَجِّلِ التَّوبَةَ وأخِّرِ الذَّنبَ،وَتأَنَّ فِي المَكثِ بَينَ يَدَيَّ7.
ص: 292
438.امام صادق عليه السلام -خطاب به ابوحنيفه كه پرسيده بود:آيا گريستن در نماز،آن را باطل مى سازد؟-:اگر به سبب ياد بهشت و دوزخ بگريد،كه برترين كار در نماز است،و اگر به سبب ياد كسى از مردگانش باشد،نمازش باطل است.
439.كتاب من لا يحضره الفقيه: منصور بن بزرج از امام صادق عليه السلام پرسيد:مردى خودش را در نماز واجب،گريان نشان مى دهد تا اين كه واقعاً مى گريد.فرمود:«به خدا سوگند، روشنى چشم است»و فرمود:«هنگامى كه چنين شد،مرا نزد او ياد كن».
440.الكافى -به نقل از سعيد بيّاع سابرى-:به امام صادق عليه السلام گفتم:بود:آيا مرد در نماز، خود را به حالت گريه در آورد؟فرمود:«بَه بَه ! چه نيكوست،حتّى اگر به اندازۀ سر مگس باشد !».
ر.ك:ج 2/ص 617 (ويژگى نماز پيامبر صلى الله عليه و آله/گريۀ پيامبر صلى الله عليه و آله در نماز).
441.الكافى -به نقل از على بن عيسى،در حديثى كه آن را به امامان عليهم السلام رسانده است-:
موسى عليه السلام با خداوند-تبارك و تعالى-مناجات نمود.آن گاه [خداوند] در مناجاتش به او فرمود:«اى موسى! توبه را پيش و گناه را تأخير انداز و هنگامى كه در پيشگاه من به نماز مى ايستى،درنگ كن».
ص: 293
فِي الصَّلاةِ. (1)
442.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن أطالَ الصَّلاةَ خَفَّفَ اللّهُ عَنهُ القِيامَ يَومَ القِيامَةِ،يَومَ يَقومُ النّاسُ لِرَبِّ العالَمينَ. (2)
443.الإمام الصادق عليه السلام: إذا صَلَّيتَ وَحدَكَ فَأَطِلِ الصَّلاةَ؛فَإِنَّهَا العِبادَةُ. (3)
راجع:ص 368 (اتمام الركوع والسجود وإطالتهما) و ج 2/ص 618 (صفة صلاة النبيّ اللّه صلى الله عليه و آله/طول قيامه في الصلاة) و ص 450 (ما لاينبغي للمصلّي/العجلة).
3/6 أدَبُ التَّكبيرِ
3/6-1 المُحافَظَةُ عَلَى التَّكبيرَةِ الاُولى
444.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ لِكُلِّ شَيءٍ انفَةً (4)،وإنَّ انفَةَ الصَّلاةِ التَّكبيرَةُ الاُولى،فَحافِظوا عَلَيها. (5)5.
ص: 294
442.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس نماز را طول بدهد،خداوند،ايستادن را از او در روز قيامت، روزى كه مردم در برابر پروردگار جهانيان مى ايستند،كوتاه مى كند.
443.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه نماز را تنها مى خوانى،نماز را طول بده،كه عبادت است.
ر.ك:ص 369 (كامل آوردن و طول دادن ركوع و سجود) و ج 2/ص 619 (ويژگى نماز پيامبر صلى الله عليه و آله/طولانى شدن نماز پيامبر صلى الله عليه و آله ) و ص 451 (آنچه شايستۀ نمازگزار نيست/شتاب كردن).
444.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر چيز،آغازى دارد و آغاز نماز،تكبير اوّل است.پس بر آن مواظبت ورزيد.
ص: 295
445.عنه صلى الله عليه و آله: لِكُلِّ شَيءٍ صَفوَةٌ (1)،وصَفوَةُ الصَّلاةِ التَّكبيرَةُ الاُولى. (2)
3/6-2 استِحبابُ تَكرارِ التَّكبيرِ الأَوَّلِ ثَلاثاً أو سَبعاً
446.الإمام الباقر عليه السلام: التَّكبيرَةُ الواحِدَةُ فِي افتِتاحِ الصَّلاةِ تُجزي،وَالثَّلاثُ أفضَلُ،وَالسَّبعُ أفضَلُ كُلِّهِ. (3)
447.الإمام الصادق عليه السلام: إذَا افتَتَحتَ الصَّلاةَ فَكَبِّر إن شِئتَ واحِدَةً،وإن شِئتَ ثَلاثاً،وإن شِئتَ خَمساً،وإن شِئتَ سَبعاً،فَكُلُّ ذلِكَ مُجزٍ عَنكَ،غَيرَ أنَّكَ إذا كُنتَ إماماً لَم تَجهَر إلّا بِتَكبيرَةٍ. (4)
448.عنه عليه السلام: إذا كُنتَ إماماً أجَزأَتكَ تَكبيرَةٌ واحِدَةٌ؛لِأَنَّ مَعَكَ ذَا الحاجَةِ وَالضَّعيفَ وَالكَبيرَ. (5)
449.علل الشرائع عن هشام بن الحكم عن الإمام الكاظم عليه السلام،قال: قُلتُ لَهُ:لِأَيِّ عِلَّةٍ صارَ التَّكبيرُ في الافتِتاحِ سَبعَ تَكبيراتٍ أفضَلَ...؟
قالَ:يا هِشامُ،إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى خَلَقَ السَّماواتِ سَبعًا والأَرَضينَ سَبعًا والحُجُبَ سَبعًا،فَلَمّا أسرى بِالنَّبيِّ صلى الله عليه و آله وكانَ مِن رَبِّهِ كَقابِ قَوسَينِ أو أدنى،رُفِعَ لَهُ7.
ص: 296
445.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر چيز،گزيده اى دارد و گزيدۀ نماز،تكبير اوّل است.
446.امام باقر عليه السلام: يك تكبير،براى آغاز كردن نماز،كافى،سه تكبير،بهتر و هفت تكبير، بهترين است.
447.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه نماز را آغاز كردى،اگر خواستى،يك تكبير و اگر خواستى، سه و اگر خواستى،پنج و اگر خواستى،هفت تكبير بگو كه هر يك از اينها كافى است.فقط وقتى امام جماعت هستى،تنها يك تكبير را بلند بگو.
448.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه امام جماعت هستى،يك تكبير برايت بس است؛زيرا حاجتمند و ناتوان و بزرگ سال با تو هستند.
449.علل الشرائع -به نقل از هشام بن حكم-:به امام كاظم عليه السلام گفتم:به چه علّت،بهتر است در آغاز نماز،هفت تكبير گفته شود...؟
فرمود:«اى هشام! همانا خداى-تبارك و تعالى-آسمان ها را هفت،زمين ها را هفت و حجاب ها را هفت عدد قرار داده است.هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله را به معراج و تا دو قدمى خود بالا برد،حجابى از حجاب هايش زدوده شد.پس پيامبر صلى الله عليه و آله تكبير
ص: 297
حِجابٌ مِن حُجُبِهِ،فَكَبَّرَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وجَعَلَ يَقولُ الكَلِماتِ الّتي تُقالُ فِي الافتِتاحِ،فَلَمّا رُفِعَ لَهُ الثّاني كَبَّرَ،فَلَم يَزَل كَذلِكَ حَتّى بَلَغَ سَبعَ حُجُبٍ،وكَبَّرَ سَبعَ تَكبيراتٍ،فَلِذلِكَ العِلَّةِ يُكَبَّرُ في الافتِتاحِ فِي الصَّلاةِ سَبعُ تَكبيراتٍ. (1)
450.الإمام الرضا عليه السلام: إنَّما صارَتِ التَّكبيراتُ في أوَّلِ الصَّلاةِ سَبعاً؛لِأَنَّ أصلَ الصَّلاةِ رَكعَتانِ وَاستِفتاحَهُما بِسَبعِ تَكبيراتٍ:تَكبيرَةِ الاِفتِتاحِ،وتَكبيرَةِ الرُّكوعِ،وتَكبيرَتَيِ السَّجدَتَينِ،وتَكبيرَةِ الرُّكوعِ فِي الثّانِيَةِ،وتَكبيرَتَيِ السَّجدَتَينِ،فَإِذا كَبَّرَ الإِنسانُ في أوَّلِ صَلاةٍ سَبعَ تَكبيراتٍ،ثُمَّ نَسِيَ شَيئاً مِن تَكبيراتِ الاِفتِتاحِ مِن بَعدُ أو سَها عَنها، لَم يَدخُل عَلَيهِ نَقصٌ في صَلاتِهِ. (2)
راجع:ح 15 و 400 و 402.
3/6-3 رَفعُ اليَدَينِ فِي التَّكبيرِ
451.رسول اللّه صلى الله عليه و آله -في وَصِيَّتِهِ لِعَلِيٍّ عليه السلام-:...عَلَيكَ بِرَفعِ يَدَيكَ في صَلاتِكَ وتَقليبِهِما. (3)
452.عنه صلى الله عليه و آله: إذَا استَفتَحَ أحَدُكُمُ الصَّلاةَ فَليَرفَع يَدَيهِ وَليَستَقبِل بِباطِنِهِمَا القِبلَةَ،فَإِنَّ اللّهَ8.
ص: 298
گفت و آغاز به گفتن كلمه هايى كرد كه در شروع نماز گفته مى شود.سپس هنگامى كه حجاب دوم زدوده شد،تكبير گفت و همين گونه بود تا به حجاب هفتم رسيد و هفت تكبير گفت.بدين علّت،هنگام آغاز نماز،هفت تكبير گفته مى شود».
450.امام رضا عليه السلام: تكبيرهاى هفتگانۀ پيش از آغاز نماز،از آن رو تشريع شد كه اصل نماز، دو ركعت بود و آغاز آن دو،هفت تكبير گفته مى شد:تكبير آغاز نماز،تكبير ركوع، دو تكبير سجده ها،تكبير ركوع ركعت دوم و دو تكبير سجده هاى ركعت دوم.پس اگر انسان پيش از آغاز نماز،هفت تكبير بگويد و سپس برخى از اين تكبيرها را فراموش كند و يا از آنها غفلت ورزد،به نمازش نقصى وارد نمى آيد.
ر.ك:ح 15 و 400 و 402.
451.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -در سفارش خود به على عليه السلام-:هميشه دست هايت را در نماز بالا ببر و آنها را رو به قبله كن.
452.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه يكى از شما خواست نمازش را آغاز كند،دستانش را بالا بياورد و كف دستانش را رو به قبله بدارد؛چرا كه خداى متعال،پيش روى اوست.
ص: 299
تَعالى أمامَهُ. (1)
453.عنه صلى الله عليه و آله: إذا صَلَّيتَ فَاجعَل يَدَيكَ حِذاءَ اذُنَيكَ،وَالمَرأَةُ تَجعَلُ يَدَيها حِذاءَ ثَديَيها. (2)
454.الأمالي للطوسي عن عَلقَمة بن وائِل عن أبيه: صَلَّيتُ خَلفَ النَّبيِّ صلى الله عليه و آله فَكَبَّرَ حينَ افتَتَحَ الصَّلاةَ ورَفَعَ يَدَيهِ وحينَ أرادَ الرُّكوعَ وبَعدَ الرُّكوعِ. (3)
455.الإمام عليّ عليه السلام: رَفعُ اليَدَينِ فِي التَّكبيرِ هُوَ العُبودِيَّةُ. (4)
456.الإمام الصادق عليه السلام -فِي الرَّجُلِ يَرفَعُ يَدَهُ كُلَّما أهوى لِلرُّكوعِ وَالسُّجودِ،وكُلَّما رَفَعَ رَأسَهُ مِن رُكوعٍ أو سُجودٍ-:هِيَ العُبودِيَّةُ. (5)
457.عنه عليه السلام: رَفعُكَ يَدَيكَ فِي الصَّلاةِ زينَتُها. (6)
458.تهذيب الأحكام عن منصور بن حازِم: رَأَيتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام افتَتَحَ الصَّلاةَ،فَرَفَعَ يَدَيهِ حِيالَ وَجهِهِ،وَاستَقبَلَ القِبلَةَ بِبَطنِ كَفَّيهِ. (7)8.
ص: 300
453.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هنگامى كه مى خواهى نماز بخوانى،دستانت را كنار گوش هايت قرار بده،و زن دستانش را تا مقابل سينه اش بالا بياورد.
454.الأمالى ،طوسى-به نقل از علقمة بن وائل،از پدرش-:پشت سر پيامبر صلى الله عليه و آله نماز خواندم.در آغاز نماز،تكبير گفت و دست هايش را بالا برد و نيز هنگامى كه خواست به ركوع برود و پس از ركوع،تكبير گفت.
455.امام على عليه السلام: بالا بردن دست در تكبير،همان بندگى است.
456.امام صادق عليه السلام -در بارۀ كسى كه پيش از ركوع و سجود و نيز پس از سر برداشتن، دست هايش را بالا مى آورد-:آن،عبادت [و بندگى] است.
457.امام صادق عليه السلام: بالا آوردن دست هايت در نماز،زينت آن است.
458.تهذيب الأحكام -به نقل از منصور بن حازم-:امام صادق عليه السلام را در آغاز نماز ديدم كه دست هايش را تا برابر صورتش بالا آورد و كف هر دو دستش را رو به قبله كرد.
ص: 301
459.الإمام الرضا عليه السلام: فَإِن قالَ [قائِلٌ]:فَلِمَ يَرفَعُ اليَدَينِ فِي التَّكبيرِ؟قيلَ:لِأَنَّ رَفعَ اليَدَينِ ضَربٌ مِنَ الاِبتِهالِ وَالتَّبَتُّلِ وَالتَّضَرُّعِ،فَأَحَبَّ اللّهُ عز و جل أن يَكونَ في وَقتِ ذِكرِهِ مُتَبَتِّلاً مُتَضَرِّعاً مُبتَهِلاً،ولِأَنَّ في وَقتِ رَفعِ اليَدَينِ إحضارُ النِّيَّةِ وإقبالُ القَلبِ عَلى ما قالَ وقَصَدَ. (1)
4/6 أحكامُ القِراءَةِ وآدابُها
4/6-1 مُراعاةُ حَدِّ الجَهرِ وَالإِخفاتِ
الكتاب:
«وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلاً». (2)
الحديث:
460.الإمام الصادق عليه السلام -في قَولِهِ عز و جل: «وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها» -:الجَهرُ بِها رَفعُ الصَّوتِ،وَالتَّخافُتُ ما لَم تَسمَع بِأُذُنِكَ،وَاقرَأ ما بَينَ ذلِكَ. (3)
461.الكافي عن عبد اللّه بن سنان: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام:عَلَى الإِمامِ أن يُسمِعَ مَن خَلفَهُ وإن كَثُروا؟1.
ص: 302
459.امام رضا عليه السلام: اگر گفته شود:«چرا در تكبير،دست ها بالا آورده مى شود؟»،گفته مى شود:چون بالا آوردن دست ها گونه اى دعا،انقطاع و خاكسارى است و خداى عز و جل دوست دارد هنگام ياد او منقطع،خاكسار و خواستار باشيم.و نيز هنگام بالا آوردن دست ها،حاضر كردن نيّت است و توجّه دادن دل به آنچه مى گويد.
قرآن
«نمازت را به جَهر و اخفات نخوان و ميان اين دو،راهى [ميانه] را برگزين».
حديث
460.امام صادق عليه السلام -در بارۀ سخن خداى عزيز و جليل:«نمازت را به جهر و اخفات نخوان»-:
جَهْر،يعنى بلند كردن صدا و اخفات،يعنى [آن قدر آهسته خواندن كه] با گوش هايت آن را نشنوى؛بلكه ميان اين دو حالت بخوان.
461.الكافى -به نقل از عبد اللّه بن سنان-:به امام صادق عليه السلام گفتم:آيا بر امام لازم است كه صداى خود را به نمازگزاران پشت سرش برساند،حتى اگر فراوان باشند؟
ص: 303
فَقالَ:لِيَقرَأ قِراءَةً وَسَطاً،يَقولُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى: «وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها»(1).
462.الكافي عن سَماعة: سَأَلتُهُ (2)عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها» ،قالَ:
المُخافَتَةُ:ما دونَ سَمعِكَ،وَالجَهرُ:أن تَرفَعَ صَوتَكَ شَديداً. (3)
الروايات المذكورة وكذلك أقوال المفسرين كاشفة عن أنّ الآية 110 من سورة الإسراء ناظرة للإفراط والتفريط في الجهر والإخفات في قراءة الصلاة،وأنّ قوله:
«وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلاً» للتأكيد على اختيار الحدّ الوسط في القراءة؛و أن لا يقرأ المصلّي بالصياح،كما لا يكتفي بحركة شفتيه من شدة الإخفات.
وعلى هذا الأساس يتّضح أنّ الجهر والإخفات في الآية الكريمة المشار إليها غير الجهر والإخفات في الاصطلاح الفقهي الذي يعني الجهر في قراءة الحمد والسورة التي بعدها في صلاة الصبح والمغرب والعشاء،والاخفات في قراءتهما في صلاة الظهر و العصر.
ص: 304
فرمود:«قرائتى ميانه داشته باشد.خداوند-تبارك و تعالى-مى فرمايد:«نمازت را به جهر و اخفات نخوان»».
462.الكافى -به نقل از سماعه-:از امام عليه السلام معناى سخن خداوند عزيز و جليل:«نمازت را به جهر و اخفات نخوان»را پرسيدم.فرمود:«اخفات،نشنيدن با گوش است و جهر،آن است كه صدايت را خيلى بلند كنى».
روايات و همچنين گفته هاى مفسّران،بيانگر اين است كه آيۀ 110 سورۀ اسرا،ناظر به افراط و تفريط در بلند و آهسته خواندن نماز است و آيۀ «وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلاً؛ راهى ميان اين دو را برگزين»،براى تأكيد بر انتخاب حدّ وسط در خواندن است،و اين كه نمازگزار نبايد در نماز فرياد بكشد،همان طور كه نبايد از شدّت آهستگى به حركت لب ها بسنده كند.
بر اين اساس،روشن مى شود كه جهر و اخفات در آيۀ اشاره شده،به غير از جهر و اخفات اصطلاحى در فقه به معناى بلند خواندن حمد و سوره در نماز صبح و مغرب و عشا و آهسته خواندن آن دو در نماز ظهر و عصر است.
ص: 305
مستحبات قرائت،چند چيز است:
اوّل:پيش از شروع به قرائت ركعت اوّل،استعاذه گفتن؛يعنى بگويد:«أعوذ باللّه من الشيطان الرجيم؛پناه مى برم به خداوند از شيطان رانده شده»يا بگويد:«أعوذ باللّه السميع العليم من الشيطان الرجيم؛پناه مى برم به خداوند شنواى دانا از شيطانِ رانده شده».شايسته است كه استعاذه گفتن،آهسته باشد.
دوم:در نمازهايى كه آهسته خوانده مى شوند بلند بسم اللّه گفتن.همين گونه اگر در ركعت هاى دوم و سوم به جاى تسبيحات،حمد خوانده شود.
سوم:شمرده خواندن،به گونه اى كه شنونده بتواند حروف را به روشنى از هم تفكيك كند.
چهارم:خوش لهجه خواندن،بى آن كه به صورت غنا خوانده شود.
پنجم:رعايت وقف در فاصلۀ آيه ها.
ششم:توجّه به معانى عبارات و پند گرفتن از آنها.
هفتم:به مناسبت هر آيۀ نعمت و نقمت،از خداوند درخواست كردن.
هشتم:فاصله انداختن مختصر ميان حمد و سوره،و همين طور رعايت فاصلۀ ميان سوره و قنوت يا تكبير ركوع.
نهم:گفتن«كذلك اللّه ربّى؛آرى،خداوند،پروردگار من چنين است»(يك،دو
ص: 306
يا سه بار)،يا گفتن:«كذلك اللّه ربّنا؛آرى،چنين است خداوند،پروردگار ما»سه بار،پس از قرائت سورۀ توحيد،و اگر مأموم است،پس از تمام كردن سورۀ حمد از سوى امام جماعت، «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» گفتن،و نيز اگر نماز فرادا مى خواند، پس از اتمام حمد،اين ذكر را به زبان آوردن.
دهم:خواندن برخى سوره ها در برخى نمازها،مانند خواندن سوره هاى «عَمَّ يَتَساءَلُونَ» و «هَلْ أَتى» و «هَلْ أَتاكَ» و «لا أُقْسِمُ» و امثال اينها در نماز صبح،و خواندن «سَبِّحِ اسْمَ» و«شمس»و امثال اين دو،در نمازهاى ظهر و عشا،و خواندن «إِذا جاءَ نَصْرُ اللّهِ» و «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ» در نمازهاى مغرب و عصر،و خواندن سورۀ جمعه در ركعت اوّل و سورۀ منافقون در ركعت دوم نمازهاى ظهر و عصر روز جمعه و همين طور در صبح جمعه،و يا در نماز صبح جمعه در ركعت اوّل،سورۀ جمعه و در ركعت دوم،سورۀ توحيد خواندن.همين طور در ركعت اوّل نماز عشاى شب جمعه، سورۀ جمعه و در ركعت دوم،سورۀ منافقون خواندن،و در ركعت اوّل نماز مغرب شب جمعه،سورۀ جمعه و در ركعت دوم،سورۀ توحيد خواندن.مستحب است در هر نمازى در ركعت اوّل،سورۀ «إِنّا أَنْزَلْناهُ» و در ركعت دوم،سورۀ توحيد خواندن؛بلكه از غير اين دو سوره به اين دو برگشتن،فضيلت داشته و علاوه بر اجر اين دو،اجر خواندن سوره اى را هم كه از آن صرف نظر كرده،دارد؛بلكه روايت وارد شده كه نماز جز با اين دو،ارتقا نمى يابد.مستحب است در نماز صبح روزهاى دوشنبه و پنجشنبه در ركعت اوّل،سورۀ «هَلْ أَتى» و در ركعت دوم،سورۀ «هَلْ أَتاكَ» خوانده شود. (1)0.
ص: 307
4/6-2 الاِستِعاذَةُ
463.المُصَنَّف لِعَبد الرَزّاق عن أبي سعيدٍ الخُدريّ: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَقولُ قَبلَ القِراءَةِ:أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ. (1)
464.قرب الإسناد عن حَنان بن سَديرٍ: صَلَّيتُ خَلفَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام المَغرِبَ،فَتَعَوَّذَ جِهاراً:«أعوذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ،وأعوذُ بِاللّهِ أن يَحضُرونِ»ثُمَّ جَهَرَ بِبِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ. (2)
راجع:ح 402 و 403.
4/6-3 قِراءَةُ البَسمَلَةِ
465.سنن التِّرمِذيّ عن ابن عباس: كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يَفتَتِحُ صَلاتَهُ بِ «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ». (3)
466.تفسير الثَّعلَبيّ عن أبي هُرَيرَة: كُنتُ مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله وَالنَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يُحَدِّثُ أصحابَهُ،إذ دَخَلَ رَجُلٌ يُصَلّي،وَافتَتَحَ الصَّلاةَ وتَعَوَّذَ،ثُمَّ قالَ: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ»،1.
ص: 308
463.المصنّف ،عبد الرزّاق-به نقل از ابو سعيد خدرى-:پيامبر صلى الله عليه و آله پيش از قرائت [حمد در نماز] چنين مى گفت:از شيطانِ رانده شده به خداوند،پناه مى برم.
464.قرب الإسناد -به نقل از حنّان بن سدير-:نماز مغرب را پشت سر امام صادق عليه السلام خواندم.پس با صدايى آشكار،استعاذه كرد:«از شيطانِ رانده شده،به خداى شنوا و دانا پناه مى برم و از اين كه شياطين نزد من آيند به خدا پناه مى برم».سپس«بسم اللّه الرحمن الرحيم»را آشكارا گفت.
ر.ك:ح 402 و 403.
465.سنن الترمذى -به نقل از ابن عباس-:پيامبر صلى الله عليه و آله نمازش را با «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» آغاز مى كرد.
466.تفسير الثعلبى -به نقل از ابو هريره-:با پيامبر صلى الله عليه و آله بودم و ايشان با يارانش سخن مى گفت كه مردى براى نماز خواندن وارد شد،و نمازش را آغاز كرد و استعاذه نمود
ص: 309
فَسَمِعَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله فَقالَ:
يا رَجُلُ! قَطَعتَ عَلى نَفسِكَ الصَّلاةَ،أما عَلِمتَ أنَّ «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» مِنَ الحَمدِ؛فَمَن تَرَكَها فَقَد تَرَكَ آيَةً،ومَن تَرَكَ آيَةً مِنهُ فَقَد قُطِعَت عَلَيهِ صَلاتُهُ؟! (1)
467.دعائم الإسلام عن الإمام الباقر عليه السلام عن جابر: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ لي:كَيفَ تَقرَأُ إذا قُمتَ فِي الصَّلاةِ؟
قُلتُ: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» ،قالَ:قُل: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ». (2)
468.سنن الدّارقُطنيّ عن أبي هُرَيرَة: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا قَرَأَ وهُوَ يَؤُمُّ النّاسَ،افتَتَحَ الصَّلاةَ بِ «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ». (3)
469.تفسير الثعلبي عن عليّ عليه السلام أنَّهُ كانَ إذَا افتَتَحَ السّورَةَ فِي الصَّلاةِ يَقرَأُ: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» ،وكانَ يَقولُ:مَن تَرَكَ قِراءَتَها فَقَد نَقَصَ،وكانَ يَقولُ:هِيَ تَمامُ السَّبعِ المَثاني وَالقُرآنِ العَظيمِ. (4)
470.الكافي عن معاوية بن عمّار: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام:إذا قُمتُ لِلصَّلاةِ أقرَأُ: «بِسْمِ9.
ص: 310
و سپس گفت: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ». پيامبر صلى الله عليه و آله شنيد و فرمود:«اى مرد! نمازت را قطع كردى! آيا نمى دانى كه «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» جزء سورۀ حمد است و هر كس آن را ترك كند،يك آيه را نخوانده و هر كس يك آيه از آن را ترك كند،نمازش قطع شده است؟».
467.دعائم الإسلام -به نقل از امام باقر عليه السلام،از جابر-:پيامبر خدا به من فرمود:«هنگامى كه به نماز مى ايستى،چگونه قرائت مى كنى؟».
گفتم:[مى گويم:] «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ».
فرمود:«بگو: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ»».
468.سنن الدارقطنى -به نقل از ابو هريره-:پيامبر صلى الله عليه و آله هنگامى كه امام جماعت بود،قرائت نماز را با «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» آغاز مى كرد.
469.تفسير الثعلبى: امام على عليه السلام هنگامى كه سوره را در نماز آغاز مى كرد، «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را قرائت مى نمود و مى فرمود:«هر كس قرائت آن را وا نهد،نمازش را ناقص گذاشته است»و مى فرمود:«آن،كامل كنندۀ هفت آيۀ سورۀ حمد و قرآن بزرگ است».
470.الكافى -به نقل از معاوية بن عمّار-:به امام صادق عليه السلام گفتم:هنگامى كه به نماز مى ايستم، «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را در فاتحة القرآن بخوانم؟
ص: 311
اَللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» في فاتِحَةِ القُرآنِ؟قالَ:نَعَم.
قُلتُ:فَإِذا قَرَأتُ فاتِحَةَ القُرآنِ أقرَأُ: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» مَعَ السّورَةِ؟ قالَ:نَعَم. (1)
راجع:ح 15 و 403.
4/6-4 الجَهرُ بِالبَسمَلَةِ
أ-إجهارُ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله بِها فِي الصَّلاةِ
471.تفسير الثَّعلبيّ عن أبي هُريرة عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أتاني جِبريل فَعَلَّمَنِي الصَّلاةَ.ثُمَّ قامَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وكَبَّرَ فَجَهَرَ بِ «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ». (2)
472.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أمَّني جَبرَئيلُ عليه السلام عِندَ الكَعبَةِ،فَجَهَرَ بِ «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ». (3)
473.الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ يَجهَرُ فِي المَكتوباتِ بِ «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ». (4)
474.عنه عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَجهَرُ بِ «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» فِي السّورَتَينِ جَميعاً. (5)4.
ص: 312
فرمود:«آرى».
گفتم:هنگامى كه سورۀ فاتحة القرآن را [به عنوان قرائت قرآن] مى خوانم، «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را با سوره بخوانم؟
فرمود:«آرى».
ر.ك:ح 15 و 403.
471.تفسير الثعلبى -به نقل از ابو هريره-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«جبرئيل نزدم آمد و نماز را به من آموزش داد».سپس پيامبر خدا برخاست و تكبير گفت و «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را بلند گفت.
472.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: جبرئيل در كنار كعبه امام نمازم شد و «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را بلند گفت.
473.امام على عليه السلام: پيامبر صلى الله عليه و آله در نمازهاى واجب، «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را با صداى بلند قرائت مى كرد.
474.امام على عليه السلام: پيامبر «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را در هر دو سوره (حمد و سورۀ پس از آن)،بلند مى گفت.
ص: 313
475.سنن الدّارقُطنيّ عن الحَكَم بن عُمَير: صَلَّيتُ خَلَفَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَجَهَرَ فِي الصَّلاةِ بِ «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» ؛في صَلاةِ اللَّيلِ،وفي صَلاةِ الغَداةِ وصَلاةِ الجُمُعَةِ. (1)
476.الإمام الصادق عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا صَلّى بِالنّاسِ جَهَرَ بِ «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ». (2)
477.المغني لابن قُدامَة عن أنس أنَّهُ صَلّى وجَهَرَ بِ «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» ،وقالَ:
أقتَدي بِصَلاةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله. (3)
ب-إجهارُ أهلِ البَيتِ عليهم السلام بِها فِي الصَلاةِ
478.السنن الكبرى عن الشَّعبيّ: رَأَيتُ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ عليه السلام وصَلَّيتُ وَراءَهُ،فَسَمِعتُهُ يَجهَرُ بِ «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ». (4)
479.مسند زيد عن عليّ بن أبي طالب عليه السلام أنَّهُ كانَ يَجهَرُ بِ «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ». (5)
480.الكافي عن صَفوان الجمّال: صَلَّيتُ خَلفَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام أيّاماً،فَكانَ إذا كانَت صَلاةٌ لا يُجهَرُ فيها جَهَرَ بِ «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» ،وكانَ يَجهَرُ فِي السّورَتَينِ جَميعاً. (6)6.
ص: 314
475.سنن الدارقطنى -به نقل از حكم بن عمير-:پشت سر پيامبر صلى الله عليه و آله نماز خواندم. «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را در نماز شب،نماز صبح و نماز جمعه بلند قرائت كرد.
476.امام صادق عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هنگامى كه براى مردم نماز مى خواند، «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را بلند مى گفت.
477.المغنى ،ابن قدامه:اَنَس نماز خواند و «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را با صداى بلند قرائت كرد و گفت:مانند پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نماز مى خوانم.
478.السنن الكبرى -به نقل از شعبى-:على بن ابى طالب عليه السلام را ديدم و پشت سرش به نماز ايستادم.شنيدم كه «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را بلند قرائت مى كند.
479.مسند زيد -در بارۀ على بن ابى طالب عليه السلام-:ايشان «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را بلند قرائت مى كرد.
480.الكافى -به نقل از صفوان جمّال-:چند روز پشت سر امام صادق عليه السلام نماز خواندم.
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را در نمازهايى كه بلند خوانده نمى شود،بلند مى گفت و اين را در هر دو سوره (حمد و سورۀ پس از آن) انجام مى داد.
ص: 315
481.الأمالي للطوسي عن أبي حَفصٍ الصائغ: صَلَّيتُ خَلفَ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام،فَجَهَرَ بِ «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ». (1)
482.قرب الإسناد عن حَنان بن سَديرٍ: صَلَّيتُ خَلفَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام المَغرِبَ،فَتَعَوَّذَ جِهاراً:«أعوذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ،وأعوذُ بِاللّهِ أن يَحضُرونِ»، ثُمَّ جَهَرَ بِ «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ». (2)
483.الإمام الرضا عليه السلام: الإِجهارُ بِ «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» في جَميعِ الصَّلَواتِ سَنَّةٌ. (3)
484.عيون أخبار الرضا عليه السلام عن رَجاء بن أبي الضَّحّاك: بَعَثَنِي المَأمونُ في إشخاصِ عَلِيِّ بنِ موسى عليه السلام مِنَ المَدينَةِ...فَكُنتُ مَعَهُ مِنَ المَدينَةِ إلى مَروَ،فَوَاللّهِ،ما رَأَيتُ رَجُلاً كانَ أتقى للّهِ ِ تَعالى مِنهُ...وكانَ عليه السلام يَجهَرُ بِ «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» في جَميعِ صَلَواتِهِ؛بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ. (4)
485.الإمام الصادق عليه السلام: اجتَمَعَ آلُ مُحَمَّدٍ عليهم السلام عَلَى الجَهرِ بِ «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ». (5)
ج-الإِجهارُ بِها مِن عَلاماتِ الإِيمانِ
486.رسول اللّه صلى الله عليه و آله -في حَديثٍ ذَكَرَ فيهِ أنَّ اللّهَ عز و جل لَمّا خَلَقَ إبراهيمَ عليه السلام كَشَفَ لَهُ عَن بَصَرِهِ فَنَظَرَ إلى أنوارِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله وأهلِ بَيتِهِ عليهم السلام في جانِبِ العَرشِ،إلى أن قالَ-:قالَ1.
ص: 316
481.الأمالى ،طوسى-به نقل از ابو حفص صائغ-:پشت سر امام جعفر صادق عليه السلام نماز خواندم. «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را با صداى بلند قرائت كرد.
482.قرب الإسناد -به نقل از حنان بن سدير-:نماز مغرب را پشت سر امام صادق عليه السلام خواندم.با صداى بلند استعاذه نمود و گفت:«از شيطانِ رانده شده،به خداى شنواى دانا پناه مى برم و از اين كه [شياطين] نزد من حاضر شوند،به خدا پناه مى برم».سپس «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را بلند قرائت كرد.
483.امام رضا عليه السلام: آشكار كردن «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» در همۀ نمازها،سنّت است.
484.عيون أخبار الرضا عليه السلام -به نقل از رجاء بن ابى ضحّاك-:مأمون،مرا مأمور آوردن رضا عليه السلام از مدينه كرد.از مدينه تا مرو با او بودم.به خدا سوگند،كسى باتقواتر از او نديده ام....او «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را در همۀ نمازهايش در شب و روز،آشكار مى كرد.
485.امام صادق عليه السلام: خاندان محمّد صلى الله عليه و آله بر آشكارا گفتن «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»، اجماع دارند.
486.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -در حديثى كه در آن آمده كه خداوند عز و جل هنگامى كه ابراهيم عليه السلام را آفريد، پرده از چشمانش بر گرفت تا به نورهاى محمّد صلى الله عليه و آله و خاندانش در كنار عرش بنگرد-:[ابراهيم عليه السلام ] گفت:خدا و سَرور من! نورهايى در كنار عرش مى بينم كه كسى جز تو شمارشان را نمى داند.
ص: 317
[إبراهيمُ عليه السلام ]:إلهي وسَيِّدي! وأرى عِدَّةَ أنوارٍ حَولَهُم لا يُحصي عِدَّتَهُم إلّاأنتَ؟
قالَ:يا إبراهيمُ،هؤُلاءِ شيعَتُهُم ومُحِبّوهُم.
قالَ:إلهي وسَيِّدي! بِمَ يُعرَفُ شيعَتُهُم ومُحِبّوهُم؟قالَ:يا إبراهيمُ،بِصَلاةِ الإِحدى وَالخَمسينَ،وَالجَهرِ ب «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» ،وَالقُنوتِ قَبلَ الرُّكوعِ،وسَجدَتَيِ الشُّكرِ،وَالتَّخَتُّمِ بِاليَمينِ. (1)
487.الإمام الصادق عليه السلام: إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ يُقبِلُ قَومٌ عَلى نَجائِبَ (2)مِن نورٍ يُنادونَ بِأَعلى أصواتِهِم:الحَمدُ للّهِ ِ الَّذي صَدَقَنا وَعدَهُ،وأورَثَنا أرضَهُ،نَتَبَوَّأُ مِنَ الجَنَّةِ حَيثُ نَشاءُ (3).فَتَقولُ الخَلائِقُ:هذِهِ زُمرَةُ الأَنبِياءِ ! فَإِذَا النِّداءُ مِن قِبَلِ اللّهِ عز و جل:هؤُلاءِ شيعَةُ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ،فَهُم (4)صَفوَتي مِن عِبادي،وخِيَرَتي مِن بَرِيَّتي.
فَتَقولُ الخَلائِقُ:إلهَنا وسَيِّدَنا! بِما نالوا هذِهِ الدَّرَجَةَ؟
فَإِذَا النِّداءُ مِن قِبَلِ اللّهِ:بِتَخَتُّمِهِم بِاليَمينِ،وصَلاتِهِم إحدى وخَمسينَ،وإطعامِهِمُ المِسكينَ،وتَعفيرِهِمُ الجَبينَ،وجَهرِهِم بِ «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ». (5)
488.الإمام العسكري عليه السلام: إنَّ اللّهَ عز و جل أوحى إلى جَدّي رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله:إنّي قَد خَصَصتُكَي.
ص: 318
فرمود:«اى ابراهيم! اينان شيعيان و دوستداران آنها هستند».
ابراهيم گفت:معبود و سَرور من! چگونه شيعيان و دوستداران ايشان شناخته مى شوند؟
فرمود:«اى ابراهيم! با پنجاه و يك ركعت نماز [واجب و نافله] خواندن،قرائت با صداى بلند «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»، قنوت قبل از ركوع،دو سجدۀ شكر به جا آوردن و انگشتر به دست راست كردن».
487.امام صادق عليه السلام: روز قيامت كه مى شود،دسته اى بر اسب هايى از نور جلو مى آيند و با بلندترين صدايشان ندا مى دهند:«ستايش،ويژۀ خدايى است كه در وعده اش به ما وفا كرد و زمينش را به ما رساند.از بهشت هر جا را بخواهيم،جايگاه خود مى كنيم».
مردمان مى گويند:اينها دستۀ پيامبران هستند؛اما ندايى از سوى خداوند مى آيد كه:«اينها شيعۀ على بن ابى طالب و بندگان برگزيدۀ من و گزيدگانم از ميان مخلوقاتم هستند».
مردم مى گويند:معبود و سَرور ما! چگونه به اين درجه رسيدند؟
نداى الهى مى آيد كه:«با انگشتر به دست راست كردن،پنجاه و يك ركعت نماز خواندن،اطعام بينوايان،پيشانى به خاك نهادن و قرائت آشكار «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»» .
488.امام عسكرى عليه السلام: خداوند عز و جل به جدّم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وحى كرد كه:«من،به تو و على و حجّت هايم از نسل او براى روز قيامت و [نيز به] پيروانتان،ده ويژگى اختصاص
ص: 319
وعَلِيّاً وحُجَجي مِنهُ لِيَومِ القِيامَةِ وشيعَتَكُم بِعَشرِ خِصالٍ:...[إلى أن قالَ:] وَالجَهرِ في «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ». (1)
489.الإمام العسكري عليه السلام: عَلاماتُ المُؤمِنِ خَمسٌ:صَلاةُ الخَمسينَ،وزِيارَةُ الأَربَعينَ، وَالتَّخَتُّمُ فِي اليَمينِ،وتَعفيرُ الجَبينِ،وَالجَهرُ بِ «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ». (2)
4/6-5 قِراءَةُ فاتِحَةِ الكِتابِ وسورَةٍ اخرى
490.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: كُلُّ صَلاةٍ لا يُقرَأُ فيها بِفاتِحَةِ الكِتابِ،فَهِيَ خَداجٌ (3)،فَهِيَ خَداجٌ. (4)
491.الكافي عن محمّد بن مسلم: سَأَلتُهُ عَنِ الَّذي لا يَقرَأُ فاتِحَةَ الكِتابِ في صَلاتِهِ،قالَ:
لا صَلاةَ لَهُ إلّاأن يَبدَأَ بِها في جَهرٍ أو إخفاتٍ.
قُلتُ:أيُّهُما أحَبُّ إلَيكَ إذا كانَ خائِفاً أو مُستَعجِلاً،يَقرَأُ سورَةً أو فاتِحَةَ الكِتابِ؟ قالَ:فاتِحَةَ الكِتابِ. (5)2.
ص: 320
داده ام:...و آشكارا گفتن «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» ».
489.امام عسكرى عليه السلام: نشانه هاى مؤمن،پنج چيز است:پنجاه ركعت نماز، (1)زيارت اربعين، انگشتر به دست راست كردن،پيشانى بر خاك نهادن و آشكارا گفتن«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ».
ر.ك:ج 2 ص 647 (بلند خواندن بسم اللّه).
490.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر نمازى كه در آن سورۀ حمد خوانده نشود،ناقص است،ناقص!
491.الكافى -به نقل از محمّد بن مسلم-:از امام باقر عليه السلام حكم نمازگزارى را پرسيدم كه سورۀ حمد را در نمازش نمى خواند.فرمود:«نمازى براى وى نيست،جز به قرائت بلند يا آهستۀ آن».
گفتم:اگر هراسناك يا شتاب زده باشد،كدام يك را بيشتر دوست داريد؟سوره را بخواند،يا حمد را؟
فرمود:«حمد را».
ص: 321
492.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا صَلاةَ لِمَن لَم يَقرَأ في كُلِّ رَكعَةٍ ب«الحَمدُ للّهِ ِ»وسورَةٍ،في فَريضَةٍ أو غَيرِها. (1)
493.الإمام الصادق عليه السلام: يَجوزُ لِلمَريضِ أن يَقرَأَ فِي الفَريضَةِ فاتِحَةَ الكِتابِ وَحدَها، ويَجوزُ لِلصَّحيحِ في قَضاءِ صَلاةِ التَّطَوُّعِ بِاللَّيلِ وَالنّهارِ (2). (3)
494.عنه عليه السلام: مَن غَلِطَ في سورَةٍ فَليَقرأ: «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» ثُمَّ ليَركَع. (4)
راجع:ح 15.
4/6-6 ما يُستَحَبُّ اختِيارُهُ مِنَ السُّوَرِ
495.تهذيب الأحكام عن زُرارَة: قُلتُ لِأَبي جَعفَرٍ عليه السلام:اُصَلّي بِ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» ؟فَقالَ:
نَعَم،قَد صَلّى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله في كِلتَا الرَّكعَتَينِ بِ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» ،ولَم يُصَلِّ قَبلَها ولا بَعدَها بِ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» أتَمَّ مِنها. (5)
496.التوحيد عن عمران بن حُصَين: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله بَعَثَ سَرِيَّةً وَاستَعمَلَ عَلَيها عَلِيّاً عليه السلام،فَلَمّا رَجَعوا سَأَلَهُم،فَقالوا:كُلُّ خَيرٍ،غَيرَ أنَّهُ قَرَأَ بِنا في كُلِّ صَلاةٍ بِ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ».
فَقالَ:يا عَلِيُّ،لِمَ فَعَلتَ هذا؟فَقالَ:لِحُبّي لِ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ». فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله:6.
ص: 322
492.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آن كه در هر ركعت،سورۀ حمد و يك سورۀ ديگر را نخواند،نماز درستى ندارد،چه نماز واجب و چه غير آن.
493.امام صادق عليه السلام: جايز است بيمار فقط فاتحة الكتاب را در نماز واجب قرائت كند و براى تن درست،اين كار،تنها در قضاى نماز مستحبّى شب و روز رواست.
494.امام صادق عليه السلام: هر كس سوره اى را غلط خواند [،آن را رها كند] و سورۀ توحيد را بخواند و سپس ركوع كند.
ر.ك:ح 15.
495.تهذيب الأحكام -به نقل از زراره-:به امام باقر عليه السلام گفتم:در نمازم سورۀ توحيد را بخوانم؟
فرمود:«آرى.پيامبر خدا در هر دو ركعت،سورۀ توحيد را خواند و پيش و پس از آن،نمازى به اين كمال نخوانده بود».
496.التوحيد -به نقل از عمران بن حصين-:پيامبر صلى الله عليه و آله رزمندگان را روانه كرد و على عليه السلام را به فرماندهى آنان گماشت.هنگامى كه باز گشتند،از ايشان جوياى احوال شد.گفتند:
همه چيز خوب بود،جز آن كه در همۀ نمازها،سورۀ توحيد را برايمان خواند.
پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد:«اى على! چرا چنين كردى؟»
فرمود:به خاطر علاقه ام به سورۀ توحيد.
ص: 323
ما أحبَبتَها حَتّى أحَبَّكَ اللّهُ عز و جل. (1)
497.الإمام الصادق عليه السلام: مَن مَضى بِهِ يَومٌ واحِدٌ فَصَلّى فيهِ بِخَمسِ صَلَواتٍ،ولَم يَقرَأ فيها بِ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» قيلَ لَهُ:يا عَبدَ اللّهِ،لَستَ مِنَ المُصَلّينَ. (2)
498.تهذيب الأحكام عن عبد الرّحمن بن الحجّاج: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَنِ القِراءَةِ فِي الوَترِ.
فَقالَ:كانَ بَيني وبَينَ أبي بابٌ،فَكانَ أبي إذا صَلّى يَقرَأُ فِي الوَترِ بِ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» في ثَلاثَتِهِنَّ.وكانَ يَقرَأُ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» فَإِذا فَرَغَ مِنها قالَ:«كَذلِكَ اللّهُ رَبّي»،أو:«كَذاكَ اللّهُ رَبّي». (3)
499.تهذيب الأحكام عن صَفوان الجَمّال: سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَقولُ: «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» تُجزي في خَمسينَ صَلاةً. (4)
500.الكافي عن أبي عليّ بن راشد: قُلتُ لِأَبِي الحَسَنِ عليه السلام:جُعِلتُ فِداكَ،إنَّكَ كَتَبتَ إلى مُحَمَّدِ بنِ الفَرَجِ،تُعلِمُهُ أنَّ أفضَلَ ما تَقرَأُ فِي الفَرائِضِ بِ «إِنّا أَنْزَلْناهُ» و «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ»، وإنَّ صَدري لَيَضيقُ بِقِراءَتِهِما فِي الفَجرِ.
فقال عليه السلام:لا يَضيقَنَّ صَدرُكَ بِهِما؛فَإِنَّ الفَضلَ-وَاللّهِ-فيهِما. (5)7.
ص: 324
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:«آن را دوست نداشته اى تا آن كه خدا دوستت داشته است».
497.امام صادق عليه السلام: هر كس يك روز را بگذراند و پنج نماز را در آن بخواند،امّا سورۀ توحيد را در آنها نخواند،به او گفته مى شود:اى بندۀ خدا! از نمازگزاران نيستى.
498.تهذيب الأحكام -به نقل از عبد الرحمان بن حجّاج-:از امام صادق عليه السلام،قرائت در نماز وتر را پرسيدم.
فرمود:«ميان من و پدرم،يك در بود.پدرم هنگامى كه نماز مى خواند،در نماز وترش،سورۀ توحيد را در هر سه ركعتش مى خواند و پس از قرائت آن،در پايانش مى گفت:خدايم چنين است،يا خدايم اين گونه است».
499.تهذيب الأحكام -به نقل از صفوان جمّال-:شنيدم امام صادق عليه السلام مى فرمايد:«سورۀ توحيد در پنجاه نماز هم كفايت مى كند».
500.الكافى -به نقل از ابو على بن راشد-:به امام هادى عليه السلام گفتم:فدايت شوم! به محمّد بن فرج نامه نوشته و به او آموخته اى كه برترين چيزى كه در نمازهاى واجب خوانده مى شود،سورۀ قدر و توحيد است،حال آن كه من از خواندن آنها در نماز صبح دل تنگم.
فرمود:«از آن دو،دل تنگ مشو؛چرا كه به خدا سوگند،فضيلت در آنهاست».
ص: 325
501.عيون أخبار الرضا عليه السلام عن رجاء بن أبي الضَّحّاك عن الإمام الرضا عليه السلام: كانَ قِراءَتُهُ في جَميعِ المَفروضاتِ،فِي الاُولى:الحَمدَ و «إِنّا أَنْزَلْناهُ» ،وفِي الثّانِيَةِ:الحَمدَ و «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ». (1)
502.الإمام الصادق عليه السلام: قَرَأتُ في صَلاةِ الفَجرِ،بِ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» و «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ»، وقَد فَعَلَ ذلِكَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله. (2)
503.الإمام عليّ عليه السلام: صَلّى بِنا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله صَلاةَ السَّفَرِ،فَقَرَأَ فِي الاُولى: «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ» وفِي الثّانِيَةِ: «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ»، ثُمَّ قالَ:قَرَأتُ لَكُم ثُلُثَ القُرآنِ ورُبُعَهُ. (3)
504.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» تَعدِلُ ثُلُثَ القُرآنِ،و «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ» تَعدِلُ رُبُعَ القُرآنِ. (4)
505.الإمام الصادق عليه السلام: مَن قَرَأَ: «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ» و «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» في فَريضَةٍ مِنَ الفَرائِضِ،غَفَرَ اللّهُ لَهُ ولِوالِدَيهِ وما وَلَدا،وإن كانَ شَقِيّاً مُحِيَ من ديوانِ الأَشقِياءِ واُثبِتَ في ديوانِ السُّعَداءِ،وأحياهُ اللّهُ سَعيداً،وأماتَهُ شَهيداً،وبَعَثَهُ شَهيداً. (5)5.
ص: 326
501.عيون أخبار الرضا عليه السلام -به نقل از رجاء بن ابى ضحّاك،در بارۀ امام رضا عليه السلام-:قرائت ايشان در همۀ نمازهاى واجب در ركعت نخست،حمد و سورۀ قدر و در ركعت دوم،حمد و سورۀ توحيد بود.
502.امام صادق عليه السلام: در نماز صبح،سورۀ توحيد و سورۀ كافرون را خواندم و اين را پيامبر خدا صلى الله عليه و آله انجام داد.
503.امام على عليه السلام: پيامبر خدا نماز سفر را با ما خواند و در ركعت اوّل،سورۀ كافرون و در ركعت دوم،سورۀ توحيد را خواند و سپس فرمود:«يك سوم و يك چهارم قرآن را برايتان خواندم».
504.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سورۀ توحيد،برابر يك سوم قرآن و سورۀ كافرون،برابر يك چهارم قرآن است.
505.امام صادق عليه السلام: هر كس سورۀ كافرون و سورۀ توحيد را در نمازى واجب بخواند، خداوند،او و پدر و مادرش و فرزندانشان (1)را مى آمرزد و اگر بدبخت باشد،از ديوان شقاوتمندان،پاك و در ديوان خوش بختان نوشته مى شود و خداوند،وى را زندگى سعاتمندانه اى مى بخشد و او را شهيد مى ميراند و شهيد بر مى انگيزاند.ت.
ص: 327
506.عنه عليه السلام: لا تَدَع أن تَقرَأَ بِ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» و «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ» في سَبعَةِ مَواطِنَ:فِي الرَّكعَتَينِ قَبلَ الفَجرِ،ورَكعَتَيِ الزَّوالِ،ورَكعَتَينِ بَعدَ المَغرِبِ، ورَكعَتَينِ مِن أوَّلِ صَلاةِ اللَّيلِ،ورَكعَتَيِ الإِحرامِ وَالفَجرِ إذا أصبَحتَ بِها،ورَكعَتَيِ الطَّوافِ. (1)
507.تهذيب لأحكام عن ابن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام: اقرَأ في رَكعَتَيِ الفَجرِ بِأَيِّ سورَتَينِ أحبَبتَ.وقالَ:أمّا أنَا فَاُحِبُّ أن أقرَأَ فيهِما بِ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» وَ «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ». (2)
508.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لَن تُقرَأَ سورَةٌ أحَبُّ إلَى اللّهِ ولا أبلَغُ عِندَهُ مِن أن تُقرَأَ: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ»، فَإِنِ استَطَعتَ أن لا تَفوتَكَ في صَلاةٍ فَافعَل. (3)
509.الكافي عن صابر مولى بسّام: أمَّنا أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام في صَلاةِ المَغرِبِ،فَقَرَأَ المُعَوِّذَتَينِ. (4)
510.تهذيب الأحكام عن منصور بن حازم: أمَرَني أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام أن أقرَأَ المُعَوِّذَتَينِ فِي المَكتوبَةِ. (5)
511.الإمام الصادق عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُصَلِّي الغَداةَ بِ «عَمَّ يَتَساءَلُونَ»، و «هَلْ أَتاكَ3.
ص: 328
506.امام صادق عليه السلام: قرائت سورۀ توحيد و كافرون را در هفت جا وا مگذار:در دو ركعت نافلۀ صبح،دو ركعت نافلۀ ظهر،دو ركعت نافلۀ مغرب،دو ركعت اوّل نماز شب، دو ركعت نماز احرام و [واجب] صبح و دو ركعت نماز طواف.
507.تهذيب الأحكام -به نقل از ابن سنان-:امام صادق عليه السلام فرمود:«در هر يك از دو ركعت نماز صبح،هر سوره اى خواستى،بخوان»و فرمود:«اما من دوست مى دارم كه سورۀ توحيد و كافرون را در آن دو ركعت بخوانم».
508.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: قرائت سوره اى نزد خدا محبوب تر و رساتر از قرائت سورۀ فلق نيست.اگر توانستى آن را در نمازى از دست ندهى،چنين كن.
509.الكافى -به نقل از صابر،وابستۀ بسّام-:امام صادق عليه السلام در نماز مغرب،امام جماعت ما بود و دو سورۀ فلق و ناس را خواند.
510.تهذيب الأحكام -به نقل از منصور بن حازم-:امام صادق عليه السلام به من فرمان داد كه دو سورۀ فلق و ناس را در نماز واجب بخوانم.
511.امام صادق عليه السلام: پيامبر خدا در نماز صبح،سورۀ نبأ و غاشيه و قيامت و شبيه آنها را
ص: 329
حَدِيثُ الْغاشِيَةِ» و «لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ» و شِبهِها،وكانَ يُصَلِّي الظُّهرَ بِ «سَبِّحِ اسْمَ» و «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها»، و «هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْغاشِيَةِ» وشِبهِها،وكانَ يُصَلِّي المَغرِبَ بِ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ»، و «إِذا جاءَ نَصْرُ اللّهِ وَ الْفَتْحُ»، و «إِذا زُلْزِلَتِ»، وكانَ يُصَلِّي العِشاءَ الآخِرَةَ بِنَحوِ ما يُصَلّي فِي الظُّهرِ،وَالعَصرَ بِنَحوٍ مِنَ المَغرِبِ. (1)
512.تهذيب الأحكام عن محمّد بن مسلم: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام:...فَأَيُّ السُّوَرِ تُقرَأُ فِي الصَّلَواتِ؟
قالَ:أمَّا الظُّهرُ وَالعِشاءُ الآخِرَةُ تُقرَأُ فيهِما سَواءً،وَالعَصرُ وَالمَغرِبُ سَواءً،وأمَّا الغَداةُ فَأَطوَلُ،وأمَّا الظُّهرُ وَالعِشاءُ الآخِرَةُ فَ «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى» و «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها»، ونَحوُهُما،وأمَّا العَصرُ وَالمَغرِبُ فَ «إِذا جاءَ نَصْرُ اللّهِ»، و «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ» و نَحوُهُما،وأمّا الغَداةُ فَ «عَمَّ يَتَساءَلُونَ» و «هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْغاشِيَةِ» و «لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ» و «هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ». (2)
513.كتاب من لا يحضره الفقيه: وقَد رُوِيَ...أفضَلُ ما يُقرَأُ فِي الصَّلاةِ فِي اليَومِ وَاللَّيلَةِ، فِي الرَّكعَةِ الاُولَى الحَمدُ و «إِنّا أَنْزَلْناهُ» ،وفِي الثّانِيَةِ الحَمدُ و «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» ،إلّا في صَلاةِ العِشاءِ الآخِرَةِ لَيلَةَ الجُمُعَةِ،فَإِنَّ الأَفضَلَ أن يُقرَأَ فِي الاُولى مِنهَا الحَمدُ وسورَةُ الجُمُعَةِ،وفِي الثّانِيَةِ الحَمدُ وَ «سَبِّحِ اسْمَ»، وفي صَلاةِ الغَداةِ وَالظهُّرِ وَالعَصرِ يَومَ الجُمُعَةِ،فِي الاُولَى الحَمدُ وسورَةُ الجُمُعَةِ،وفِي الثّانِيَةِ الحَمدُ وسورَةُ المُنافِقينَ....
وفي صَلاةِ الغَداةِ يَومَ الإِثنَينِ ويَومَ الخَميسِ،فِي الرَّكعَةِ الاُولَى الحَمدُ و «هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ» ،وفِي الثّانِيَةِ الحَمدُ و «هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْغاشِيَةِ»، فَإِنَّ مَن قَرَأَهُما8.
ص: 330
مى خواند و در نماز ظهر،سورۀ اعلى و شمس و غاشيه و شبيه آنها را مى خواند و در نماز مغرب،سورۀ توحيد و نصر و زلزال را مى خواند و در نماز عشا،شبيه آنچه را در ظهر،و در نماز عصر،شبيه آنچه را در نماز مغرب مى خواند،قرائت مى كرد.
512.تهذيب الأحكام -به نقل از محمّد بن مسلم-:به امام صادق عليه السلام گفتم:كدام سوره ها در نمازها خوانده مى شود؟
فرمود:«ظهر و عشا مانند هم و عصر و مغرب مانند هم هستند؛اما نماز صبح، طولانى تر است.در ظهر و عشا،[سوره هاى] اعلى،شمس و مانند آن،در نماز عصر و مغرب،[سوره هاى] نصر،تكاثر و مانند آن و در نماز صبح،[سوره هاى] نبأ، غاشيه،قيامت و انسان،خوانده مى شوند.
513.كتاب من لا يحضره الفقيه: روايت شده است برترين چيزى كه در نمازهاى شبانه روز خوانده مى شود،در ركعت نخست،[سوره هاى] حمد و قدر و در ركعت دوم،حمد و توحيد است،مگر نماز عشاى شب جمعه كه افضل،آن است كه در ركعت نخست آن،[سوره هاى] حمد و جمعه و در ركعت دوم،[سوره هاى] حمد و اعلى و در نماز صبح و ظهر و عصر روز جمعه،در ركعت نخست،[سوره هاى] حمد و جمعه و در ركعت دوم،[سوره هاى] حمد و منافقين خوانده شود....
و در نماز صبح،روز دوشنبه و پنجشنبه،در ركعت اوّل،سورۀ حمد و انسان،و در ركعت دوم،سورۀ حمد و غاشيه خوانده شود.هر كه اين دو را در نماز صبح
ص: 331
في صَلاةِ الغَداةِ يَومَ الإِثنَينِ ويَومَ الخَميسِ،وَقاهُ اللّهُ شَرَّ اليَومَينِ. (1)
514.الإمام الباقر عليه السلام: إذا كانَ لَيلَةُ الجُمُعَةِ يُستَحَبُّ أن يُقرَأَ فِي العَتَمَةِ سورَةُ الجُمُعَةِ و «إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ»، وفي صَلاةِ الصُّبحِ مِثلُ ذلِكَ،وفي صَلاةِ الجُمُعَةِ مِثلُ ذلِكَ،وفي صَلاةِ العَصرِ مِثلُ ذلِكَ. (2)
515.عنه عليه السلام: اقرَأ سورَةَ الجُمُعَةِ وَالمُنافِقينَ،فَإِنَّ قِراءَتَهُما سُنَّةٌ في يَومِ الجُمُعَةِ فِي الغَداةِ وَالظُّهرِ وَالعَصرِ،ولا يَنبَغي لَكَ أن تَقرَأَ بِغَيرِهِما في صَلاةِ الظُّهرِ-يَعني يَومَ الجُمُعَةِ- إماماً كُنتَ أو غَيرَ إمامٍ. (3)
516.الكافي عن محمّد بن مسلم: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام:القِراءَةُ فِي الصَّلاةِ فيها شَيءٌ مُوَقَّتٌ؟قالَ:لا،إلَّاالجُمُعَةَ تَقرَأُ فيهَا الجُمُعَةَ والمُنافِقينَ. (4)
517.الإمام الصادق عليه السلام: مِنَ الواجِبِ عَلى كُلِّ مُؤمِنٍ إذا كانَ لَنا شيعَةً أن يَقرَأَ في لَيلَةِ الجُمُعَةِ بِالجُمُعَةِ و «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى»، وفي صَلاةِ الظُّهرِ بِالجُمُعَةِ وَالمُنافِقينَ، فَإِذا فَعَلَ ذلِكَ فَكَأنَّمَا يَعمَلُ بِعَمَلِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله،وكانَ جَزاؤُهُ وثَوابُهُ عَلَى اللّهِ الجَنَّةَ. (5)
518.عنه عليه السلام: إذا كانَ لَيلَةُ الجُمُعَةِ فَاقرَأ فِي المَغرِبِ سورَةَ الجُمُعَةِ و «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ»، وإذا كانَ فِي العِشاءِ الآخِرَةِ فَاقرَأ سورَةَ الجُمُعَةِ و «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى»، فَإِذا1.
ص: 332
دوشنبه و پنجشنبه بخواند،خداوند،او را از شرّ آن دو روز،نگه مى دارد.
514.امام باقر عليه السلام: هنگامى كه شب جمعه مى شود،مستحب است كه در نماز عشا،سورۀ جمعه و سورۀ منافقون خوانده شود و در نماز صبح نيز همين گونه و در نماز جمعه نيز همين گونه و نماز عصر نيز همين گونه.
515.امام باقر عليه السلام: سورۀ جمعه و منافقون را بخوان كه قرائت آن دو در نماز صبح و ظهر و عصر روز جمعه سنّت [پيامبر] است و در نماز ظهر روز جمعه سزاوار نيست كه سورۀ ديگرى بخوانى،امام جماعت باشى يا نمازت را فرادا بخوانى.
516.الكافى -به نقل از محمّد بن مسلم-:به امام صادق عليه السلام گفتم:آيا براى قرائت در نماز، سورۀ خاصّى [پس از حمد] معيّن شده است؟فرمود:«نه،مگر [نماز] جمعه كه در آن،سورۀ حمد و منافقون را مى خوانى».
517.امام صادق عليه السلام: بر هر مؤمن پيرو ما واجب است كه در شب جمعه،[سوره هاى] جمعه و اعلى را [در نماز عشا] و [سوره هاى] جمعه و منافقون را در نماز ظهر بخواند،كه اگر چنين كند،گويى به سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله،عمل مى كند و جزا و پاداشش،بهشت و به عهدۀ خداست.
518.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه شب جمعه مى شود،در نماز مغرب،[سوره هاى] جمعه و توحيد،در نماز عشا،[سوره هاى] جمعه و اعلى،در نماز صبح روز جمعه،
ص: 333
كانَ صَلاةُ الغَداةِ يَومَ الجُمُعَةِ،فَاقرَأ سورَةَ الجُمُعَةِ و «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ»، فَإِذا كانَ صَلاةُ الجُمُعَةِ فَاقرَأ سورَةَ الجُمُعَةِ وَالمُنافِقينَ،وإذا كانَ صَلاةُ العَصرِ يَومَ الجُمُعَةِ فَاقرَأ سورَةَ الجُمُعَةِ وَ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ». (1)
519.عنه عليه السلام: اقرَء في لَيلَةِ الجُمُعَةِ بالجُمُعَةِ وسَبِّحِ اسمَ رَبِّكَ الأَعلىَ،وفِي الفَجرِ بِسورَةِ الجُمُعَةِ و قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ،وفِي الجُمُعَةِ بالجُمُعَةِ وَالمُنافِقينَ. (2)
4/6-7 تَركُ سُوَرِ العَزائِمِ فِي المَكتوبَةِ
520.الإمام الباقر أو الإمام الصادق عليهما السلام: لا تَقرَأ فِي المَكتوبَةِ بِشَيءٍ مِنَ العَزائِمِ (3)؛فَإِنَّ السُّجودَ زِيادَةٌ فِي المَكتوبَةِ. (4)
521.مسائل عليّ بن جعفر عن عليّ بن جعفر عن أخيه الإمام الكاظم عليه السلام،قال: سَأَلتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَقرَأُ فِي الفَريضَةِ بِسورَةِ النَّجمِ،يَركَعُ بِها أو يَسجُدُ ثُمَّ يَقومُ فَيَقرَأُ بِغَيرِها؟
قالَ:يَسجُدُ بِها ثُمَّ يَقومُ فَيَقرَأُ بِفاتِحَةِ الكِتابِ،ثُمَّ يَركَعُ،وذلِكَ زِيادَةٌ فِي الفَريضَةِ،فَلا يَعودَنَّ يَقرَأُ السَّجدَةَ في فَريضَةٍ. (5)5.
ص: 334
[سوره هاى] جمعه و توحيد،در نماز جمعه،[سوره هاى] جمعه و منافقون و در نماز عصر روز جمعه،[سوره هاى] جمعه و توحيد را بخوان.
519.امام صادق عليه السلام: در شب جمعه،سورۀ جمعه و اعلى،در نماز صبح،[سوره هاى] جمعه و توحيد،و در نماز جمعه،[سوره هاى] جمعه و منافقون را بخوان.
520.امام باقر يا امام صادق عليهما السلام: در نمازهاى واجب،هيچ يك از سوره هايى را كه سجدۀ واجب دارد،مخوان،كه سجدۀ آن،موجب زياد كردن در نماز واجب [و بطلان آن] مى شود.
521.مسائل على بن جعفر -به نقل از على بن جعفر،از برادرش امام كاظم عليه السلام-:از او پرسيدم:مردى در نماز واجبش،سورۀ نجم را [كه سجده دار است] مى خواند.آيا ادامه دهد و ركوع كند،يا سجدۀ واجب آن را انجام دهد و سپس برخيزد و به قرائت غير آن بپردازد؟
فرمود:«سجده اش را به جا آورد و سپس برخيزد و سورۀ حمد را بخواند و سپس به ركوع رود و اين زياد كردن در نماز واجب است.از اين رو،ديگر سورۀ سجده دار را در نماز واجب نخواند».
ص: 335
4/6-8 التَّرتيلُ فِي القِراءَةِ
522.المُستدرَك على الصَّحيحَين عن امّ سلمة: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ يُقَطِّعُ قِراءَته آيَةً آيَةً:
«اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» ثُمَّ يَقِفُ، «اَلرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» ثُمَّ يَقِفُ. (1)
523.سنن الدار قطني عن امّ سلمة: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا قَرَأَ يقطع قِراءَتَهُ آيةً آيةً: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ * اَلرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ». (2)
524.سنن الترمذي عن يعلى بن مَملَك: أنَّهُ سَأَلَ امَّ سَلَمَةَ زَوجَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله عَن قِراءَةِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله وصَلاتِهِ،فَقالَت:ما لَكُم وصَلاتَهُ؟! كانَ يُصَلّي ثُمَّ يَنامُ قَدرَ ما صَلّى....ثُمَّ نَعَتَت قِراءَتَهُ،فَإِذا هِيَ تَنعَتُ قِراءَةً مُفَسَّرَةً حَرفاً حَرفاً. (3)
525.المعجم الأوسط عن أبي بَكرة: كانَت قِراءَةُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله المَدَّ،لَيسَ فيهِ تَرجيعٌ. (4)
526.الإمام الصادق عليه السلام: يَنبَغي لِلعَبدِ إذا صَلّى أن يُرَتِّلَ في قِراءَتِهِ،فَإِذا مَرَّ بِآيَةٍ فيها ذِكرُ الجَنَّةِ وذِكرُ النّارِ،سَأَلَ اللّهَ الجَنَّةَ وتَعَوَّذَ بِاللّهِ مِنَ النّارِ،وإذا مَرَّ بِ «يا أَيُّهَا النّاسُ» و «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» ،يَقولُ:لَبَّيكَ رَبَّنَا. (5)ى.
ص: 336
522.المستدرك على الصحيحين -به نقل از امّ سلمه-:پيامبر صلى الله عليه و آله در قرائتش،بر سر هر آيه وقف مى كرد.مى خواند: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ». سپس وقف مى كرد و مى خواند:
«اَلرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» و سپس وقف مى كرد.
523.سنن الدار قطنى -به نقل از امّ سلمه-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هنگامى كه قرائت مى كرد،قرائتش را در سر هر آيه قطع مى كرد: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ * اَلرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ».
524.سنن الترمذى -به نقل از يعلى بن مملك-:از امّ سَلَمه،همسر پيامبر صلى الله عليه و آله در بارۀ قرائت و نماز پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدم.گفت:شما را با نماز او چه كار؟! نماز مى خواند و سپس مى خوابيد،به همان اندازه كه نماز خوانده بود...آن گاه قرائت پيامبر را توصيف كرد.
او قرائت پيامبر صلى الله عليه و آله را به وضوح و روشنى حرف حرفش را توصيف مى كرد.
525.المعجم الأوسط -به نقل از ابو بكره-:قرائت پيامبر خدا،مد و كشيدن صوت داشت؛ اما غنا و چرخاندن صدا نداشت.
526.امام صادق عليه السلام: براى بنده شايسته است كه وقتى نماز مى خواند،در قرائتش ترتيل داشته باشد و هر گاه به آيه اى رسيد كه در آن يادكرد بهشت و جهنّم بود،از خداوند، درخواست بهشت كند و از آتش به خدا پناه ببرد و هر گاه به آيۀ «يا أَيُّهَا النّاسُ؛ اى مردم»و «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا؛ اى ايمان آوردگان!»رسيد،بگويد:«لبّيك ربّنا؛پروردگارا ! گوش به فرمانم».
ص: 337
4/6-9 التَّسبيحاتُ الأَربَعَةُ فِي الرَّكعَتَينِ الأَخيرَتَينِ
527.الإمام الباقر عليه السلام: عَشرُ رَكَعاتٍ:رَكعَتانِ مِنَ الظُّهرِ،ورَكعَتانِ مِنَ العَصرِ،ورَكعَتَا الصُّبحِ،ورَكعَتَا المَغرِبِ،ورَكعَتَا العِشاءِ الآخِرَةِ،لا يَجوزُ فيهِنَّ الوَهمُ...وهِيَ الصَّلاةُ الَّتي فَرَضَهَا اللّهُ عز و جل عَلَى المُؤمِنينَ فِي القُرآنِ،وفَوَّضَ إلى مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله،فَزادَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله فِي الصَّلاةِ سَبعَ رَكَعاتٍ،وهِيَ سُنَّةٌ لَيسَ فيها قِراءَةٌ،إنَّما هُوَ تَسبيحٌ وتَهليلٌ وتَكبيرٌ ودُعاءٌ،فَالوَهمُ إنَّما يَكونُ فيهِنَّ. (1)
528.تهذيب الأحكام عن زرارة: قُلتُ لِأَبي جَعفَرٍ عليه السلام:ما يُجزي مِنَ القَولِ فِي الرَّكعَتَينِ الأَخيرَتَينِ؟
قالَ:أن تَقولَ:«سُبحانَ اللّهِ،والحَمدُ للّهِ ِ،ولا إلهَ إلَّااللّهُ،وَاللّهُ أكبَرُ»وتُكَبِّرُ وتَركَعُ. (2)
529.تهذيب الأحكام عن عُبَيد بن زُرارة: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَنِ الرَّكعَتَينِ الأَخيرَتَينِ مِنَ الظُّهرِ.
قالَ:تُسَبِّحُ وتَحمَدُ اللّهَ وتَستَغفِرُ لِذَنبِكَ،وإن شِئتَ فاتِحَةَ الكِتابِ،فَإِنَّها تَحميدٌ ودُعاءٌ. (3)
530.الإمام الصادق عليه السلام -لِمَن قالَ لَهُ:لِأَيِّ عِلَّةٍ صارَ التَّسبيحُ فِي الرَّكعَتَينِ الأَخيرَتينِ أفضَلَ مِنَ القِراءَةِ؟-:لِأَنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله لَمّا كانَ فِي الأَخيرَتَينِ ذَكَرَ ما رَأى مِن عَظَمَةِ0.
ص: 338
527.امام باقر عليه السلام: ده ركعت از نمازهاست كه با شك و وهم،سازگار نيستند:دو ركعت [اوّل] نمازهاى ظهر و عصر و صبح و مغرب و عشا...و اين نمازى است كه خداوند عز و جل در قرآن بر مؤمنان واجب كرده است،و به محمّد صلى الله عليه و آله تفويض كرد.پس پيامبر صلى الله عليه و آله هفت ركعت در نماز افزود و آن،سنّت نهاده شده[ى پيامبر صلى الله عليه و آله ] است و قرائت [قرآن] ندارد و تنها،تسبيحات اربعه (تسبيح و تهليل و تكبير و دعا) است و شك،در اينها راه دارد.
528.تهذيب الأحكام -به نقل از زراره-:به امام باقر عليه السلام گفتم:چه سخنى در دو ركعت سوم و چهارم كفايت مى كند؟فرمود:«مى گويى:"سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلّااللّه و اللّه أكبر؛خدا منزّه است.ستايش،ويژۀ خداست،خدايى جز خداى يگانه نيست،خدا بزرگ تر است" و سپس تكبير مى گويى و به ركوع مى روى».
529.تهذيب الأحكام -به نقل از عبيد بن زراره-:از امام صادق عليه السلام در بارۀ [ذكر] دو ركعت آخر نماز ظهر پرسيدم.فرمود:«تسبيح و حمد مى گويى و از گناهت آمرزش مى طلبى و اگر خواستى،سورۀ حمد را بخوان كه آن نيز حمد و دعاست».
530.امام صادق عليه السلام -در پاسخ كسى كه به ايشان گفت:چرا تسبيح در دو ركعت سوم و چهارم،برتر از قرائت [حمد] است؟-:زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله هنگامى كه در اين دو ركعت بود،آنچه را از شُكوه الهى ديده بود،به ياد آورد و مدهوش شد و گفت:
ص: 339
اللّهِ عز و جل فَدَهِشَ،فَقالَ:«سُبحانَ اللّهِ،وَالحَمدُ للّهِ ِ،ولا إلهَ إلَّااللّهُ،واللّهُ أكبَرُ»،فَلِذلِكَ صارَ التَّسبيحُ أفضَلَ مِنَ القِراءَةِ. (1)
531.الإمام الرّضا عليه السلام: فَإِن قالَ:فَلِمَ جُعِلَ القِراءَةُ فِي الرَّكعَتَينِ الاُولَيَينِ،والتَّسبيحُ فِي الأَخيرَتَينِ؟قيلَ:لِلفَرقِ بَينَ ما فَرَضَ اللّهُ عز و جل مِن عِندِهِ،وما فَرَضَهُ مِن عِندِ رَسولِهِ. (2)
5/6 أدَبُ الرُّكوعِ وَالسُّجودِ
5/6-1 كَيفِيَّةُ الرُّكوعِ
532.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اعتَدِلوا فِي الرُّكوعِ وَالسُّجودِ،ولا يَبسُطْ أحَدُكُم ذِراعَيهِ كَالكَلبِ. (3)
533.عنه صلى الله عليه و آله: إذا رَكَعتَ فَضَع راحَتَيكَ عَلى رُكبَتَيكَ،ثُمَّ فَرِّج بَينَ أصابِعِكَ. (4)0.
ص: 340
«سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلّااللّه و اللّه اكبر».از اين رو،تسبيح از قرائت، برتر شد.
531.امام رضا عليه السلام: اگر كسى بگويد:«چرا در دو ركعت اوّل و دوم،قرائت قرآن و در دو ركعت سوم و چهارم،تسبيح واجب شده است؟»،گفته مى شود:براى تفاوت نهادن ميان آنچه خداوند،خود واجب كرده است و آنچه از جانب پيامبر واجب شده است.
532.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در ركوع و سجود،اعتدال را حفظ كنيد و كسى از شما ساعدهايش را مانند سگ نگستراند.
533.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هنگام ركوع،كف دستانت را بر زانوانت بگذار و انگشتانت را از هم باز كن.
ص: 341
534.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا رَكَعتَ فَضَع كَفَّيكَ عَلى رُكبَتَيكَ حَتّى تَطمَئِنَّ. (1)
535.عنه صلى الله عليه و آله -لِمَن سَأَلَهُ عَنِ الصَّلاةِ-:إذا قُمتَ إلَى الصَّلاةِ فَرَكَعتَ،فَضَع يَدَكَ عَلى رُكبَتَيكَ وفَرِّج بَينَ أصابِعِكَ،ثُمَّ ارفَع رَأسَكَ حَتّى يَرجِعَ كُلُّ عُضوٍ إلى مَفصَلِهِ. (2)
536.عنه صلى الله عليه و آله: إذا رَكَعَ أحَدُكُم فَليَضَع يَدَيهِ عَلى رُكبَتَيهِ،ثُمَّ ليمَكُث حَتّى يَطمَئِنَّ كُلُّ عَظمٍ في مَفاصِلِهِ،ثُمَّ يُسَبِّحُ ثَلاثَ مَرّاتٍ،فَإِنَّهُ يُسَبِّحُ للّهِ ِ مِن جَسَدِهِ ثَلاثٌ وثَلاثونَ وثَلاثُمِائَةِ عَظمٍ،وثَلاثٌ وثَلاثونَ وثَلاثُمِائَةِ عِرقٍ. (3)
537.صحيح ابن حَبّان عن عَلقَمة بن وائل عن أبيه: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا رَكَعَ فَرَّجَ أصابِعَهُ، وإذا سَجَدَ ضَمَّ أصابِعَهُ. (4)
538.سنن ابن ماجة عن وابصة بن معبد: رَأَيتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَكانَ إذا رَكَعَ سَوّى ظَهرَهُ، حَتّى لَو صُبَّ عَلَيهِ الماءُ لَاستَقَرَّ. (5)
539.الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ عَلِيّاً عليه السلام كانَ يَعتَدِلُ فِي الرُّكوعِ مُستَوِياً حَتّى يُقالَ:
لَو صُبَّ الماءُ عَلى ظَهرِهِ لَاستَمسَكَ،وكانَ يَكرَهُ أن يَحدُرَ رَأسَهُ ومِنكَبَيهِ فِي الرُّكوعِ. (6)ر.
ص: 342
534.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هنگامى كه به ركوع رفتى،كف دستانت را بر زانوانت بگذار تا آرام و بى حركت گردى.
535.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -خطاب به كسى كه در بارۀ نماز از ايشان پرسيده بود-:هنگامى كه به نماز برخاستى و ركوع كردى،دستت را بر زانوانت بگذار و انگشتانت را از هم باز كن.سپس سرت را بالا نگه دار تا هر عضوى در جايش قرار گيرد.
536.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هنگامى كه يكى از شما ركوع مى كند،دستانش را بر زانوانش بگذارد و سپس مكث كند تا هر استخوانى در مفصلش ثابت شود.سپس سه بار تسبيح بگويد،كه [در اين صورت] از پيكرش،سيصد و سى و سه استخوان و سيصد و سى و سه رگ تسبيح خدا مى كنند.
537.صحيح ابن حبّان -به نقل از علقمة بن وائل،از پدرش-:پيامبر صلى الله عليه و آله هنگامى كه ركوع مى كرد،انگشتانش را از هم باز مى گذاشت و هنگامى كه سجده مى كرد،آنها را به هم مى چسباند.
538.سنن ابن ماجة -به نقل از وابصة بن معبد-:ديدم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را هنگامى كه ركوع مى كرد،چنان صاف بود كه اگر آب بر پشتش ريخته مى شد،همان جا مى ماند [و به هيچ سويى نمى لغزيد].
539.امام صادق عليه السلام: على عليه السلام در ركوع،معتدل و صاف بود،تا آن جا كه گفته مى شد:اگر آب بر پشتش ريخته مى شد،آن را نگاه مى داشت [و نمى لغزيد] و ناپسند مى داشت كه سر و شانه هايش را در ركوع پايين اندازد.
ص: 343
مستحبات ركوع،چند چيز است:
اوّل:تكبير ركوع در حالت ايستاده،و احوط،ترك نكردن آن است....
دوم:بلند كردن دست ها به همان شيوه اى كه در تكبيرة الإحرام گفته شده.
سوم:قرار دادن كف دست راست بر زانوى راست و كف دست چپ بر زانوى چپ،در حالى كه انگشتان دست،از هم گشوده و زانوان را در برگرفته باشند.
چهارم:مايل كردن زانوها به سمت عقب.
پنجم:صاف نگه داشتن كمر،به حدى كه اگر اندكى آب بر آن ريخته شود،در جاى خود بماند.
ششم:گردن را موازى كمر نگه داشتن.
هفتم:نگاه كردن به وسط دو پا.
هشتم:نچسباندن آرنج ها به پهلوها.
نهم:دست راست را زودتر از دست چپ بر زانوها گذاشتن.
دهم:گذاردن دست ها بر روى ران-بالاتر از زانوها-براى زنان.
يازدهم:تكرار سبحان اللّه تا سه،پنج و يا هفت بار و بلكه بيشتر.
دوازدهم:ذكرها را فرد گفتن.
سيزدهم:گفتن«اَللّهُمَّ لَكَ رَكَعتُ و لَكَ أسلَمتُ و بِكَ آمَنتُ و عَلَيكَ تَوَكَّلتُ و
ص: 344
أنتَ رَبِّي،خَشَعَ لَكَ سَمعِي و بَصَرِي و شَعرِي و بَشَرِي و لَحمِي و دَمِي و مُخِّي و عَصَبِي و عِظامِي و ما أقَلَّت قَدَمايَ،غَيرَ مُستَنكِفٍ و لا مُستَكبِرٍ و لا مُستَحسِرٍ؛ خداوندا ! ركوعم براى توست.تسليم تو هستم و به تو ايمان آوردم.به تو توكّل كردم.تو پروردگار منى.گوشم،چشمم،مويم،پوستم،گوشتم،خونم،مغزم،رگ و پى ام،استخوان هايم و آنچه پاهايم حمل مى كنند،در برابر تو فروتن اند بى هيچ امتناع و سركشى و درماندگى»قبل از«سبحان ربّى العظيم و بحمده؛منزّه است پروردگار بزرگم و او را حمد مى گويم».
چهاردهم:پس از ايستادن از ركوع گفتنِ:«سمع اللّه لمن حمده؛خداوند،حمد حمدگو را مى شنود»؛بلكه مستحب است،اين ذكر را بِدان افزودن:«الحمد للّه ربّ العالمين؛أهل الجبروت و الكبرياء والعظمة.الحمد للّه رب العالمين؛حمد،از آنِ خداوند پروردگار جهانيان است؛خداوندِ با جبروت و بزرگى و عظمت.حمد از آنِ خداوند پروردگار جهانيان است».امام باشد يا مأموم يا نماز فُرادا بخواند،اين ذكر را بگويد.
پانزدهم:بالا بردن دست ها هنگام برخاستن از ركوع.اين البته غير از تكبيرى است كه براى رفتن به سجده گفته مى شود.
شانزدهم:پس از ذكر و يا قبل از ذكر ركوع،صلوات فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله.
مكروهات ركوع نيز چند چيز است،از جمله:سر را پايين يا بالا نگهداشتن،به گونه اى كه هم سطح كمر نباشد و نيز دست ها را به پهلو چسباندن و در ركوع،قرآن خواندن. (1)1.
ص: 345
5/6-2 كَيفِيَّةُ السُّجودِ
540.الإمام الباقر عليه السلام عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله: السُّجودُ عَلى سَبعَةِ أعظُمٍ:الجَبهَةِ،وَاليَدَينِ، وَالرُّكبَتَينِ،وَالإِبهامَينِ،وتُرغِمُ بِأَنفِكَ إرغاماً.فَأمَّا الفَرضُ فَهذِهِ السَّبعَةُ وأمَّا الإِرغامُ بِالأَنفِ فَسُنَّةٌ مِنَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله. (1)
541.صحيح البخاري عن ابن عبّاس عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله: امِرتُ أن أسجُدَ عَلى سَبعَةِ أعظُمٍ:
عَلَى الجَبهَةِ-وأشارَ بِيَدِهِ إلى أنفِهِ-وَاليَدَينِ،وَالرُّكبَتَينِ،وأطرافِ القَدَمَينِ. (2)
542.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا سَجَدَ العَبدُ سَجَدَ مَعَهُ سَبعَةُ آرابٍ (3):وَجهُهُ،وكَفّاهُ،ورُكبَتاهُ، وقَدَماهُ. (4)
543.عنه صلى الله عليه و آله: لا تُغمِضوا أعيُنَكُم فِي السُّجودِ؛فَإِنَّهُ مِن فِعلِ اليَهودِ. (5)
544.عنه صلى الله عليه و آله: لا تَبسُط ذِراعَيكَ،وَادعَم عَلى راحَتَيكَ،وتَجافَ (6)عَن ضَبعَيكَ (7)،فَإِنَّك).
ص: 346
540.امام باقر عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«سجده با هفت استخوان است:پيشانى،دو دست، (1)دو زانو،دو انگشت شست [پا] و بينى ات را نيز بر خاك مى نهى».مقدار واجب آن،هفت تاست،و بينى بر خاك نهادن سنّتى از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله است. (2)
541.صحيح البخارى -به نقل از ابن عبّاس-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«فرمان يافته ام كه با هفت استخوان سجده كنم:بر پيشانى»و با دستش به بينى اش اشاره نمود«و دو دست و دو زانو و دو سر پاها».
542.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هنگامى كه بنده سجده مى كند،هفت استخوان با او سجده مى كند:
صورتش،كف دستانش،زانوانش و پاهايش.
543.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: چشم هايتان را در سجده مبنديد كه آن،از كارهاى يهوديان است.
544.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ساعد دستانت را مگستران و بر كف دستانت تكيه كن و آنها را از
ص: 347
إذا فَعَلتَ ذلِكَ سَجَدَ كُلُّ عُضوٍ مِنكَ مَعَكَ. (1)
545.عنه صلى الله عليه و آله: إذا صَلَّيتَ فَلا تَبسُط ذِراعَيكَ بَسطَ السَّبُعِ،وَادعَم عَلى راحَتَيكَ،وجافِ مِرفَقَيكَ عَن ضَبعَيكَ. (2)
546.عنه صلى الله عليه و آله: إذا سَجَدَ أحَدُكُم فَلا يَبرُك كَما يَبرُكُ الجَمَلُ،وَليَضَع يَدَيهِ عَلى رُكبَتَيهِ. (3)
547.الإمام عليّ عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا سَجَدَ سَجَدَ عَلى راحَتَيهِ،وأبدى ضَبعَيهِ حَتّى يَستَبينَ مِن خَلفِهِ بَياضُ إبطَيهِ،وهُوَ مُجَنَّحٌ (4). (5)
548.مسند ابن حنبل عن ميمونة زوج النّبيّ صلى الله عليه و آله: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا سَجَدَ جافى بَينَ يَدَيهِ،حَتّى يُرى مِن خَلفِهِ وَضَحُ (6)إبطَيهِ. (7)
549.صحيح مسلم عن ميمونة زوجِ النّبيّ صلى الله عليه و آله: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا سَجَدَ خَوى بِيَدَيهِ5.
ص: 348
بغل هايت دور كن،كه چون چنين كنى،هر عضوت همراه تو سجده مى كند.
545.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هنگامى كه نماز مى خوانى [و به سجده مى روى]،ساعد دستانت را مانند درندگان مگستر و بر كف دستانت تكيه كن و آرنج هايت را از بغل هايت دور كن.
546.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هنگامى كه يكى از شما سجده مى كند،سينۀ خود را مانند شتر به زمين نرساند و دستانش را پيش از زانوانش بر زمين بگذارد.
547.امام على عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هنگامى كه سجده مى كرد،بر كف دستانش به سجده مى رفت و دستانش را مانند بال پرندگان مى گشود و آنها را از بغل هايش چنان دور مى كرد كه سفيدى بغل هايش از پشت سر ديده مى شد.
548.مسند ابن حنبل -به نقل از ميمونه،همسر پيامبر صلى الله عليه و آله-:پيامبر خدا هنگام سجده، دستانش را [از بغل هايش] دور مى كرد،تا آن جا كه سفيدى بغل هايش از پشت سر ديده مى شد.
549.صحيح مسلم -به نقل از ميمونه،همسر پيامبر صلى الله عليه و آله-:پيامبر خدا هنگامى كه به سجده
ص: 349
-يَعني جَنَّحَ-حَتّى يُرى وَضَحُ إبطَيهِ مِن وَرائِهِ،وإذا قَعَدَ اطمَأَنَّ عَلى فَخِذِهِ اليُسرى. (1)
550.الإمام الصادق عليه السلام: كانَ عَلِيٌّ-صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ-إذا سَجَدَ يَتَخَوّى (2)كَما يَتَخَوَّى البَعيرُ الضامِرُ،يَعني بُروكَهُ. (3)
551.عنه عليه السلام: إذا سَجَدتَ فَلا تَبسُط ذِراعَيكَ كَما يَبسُطُ السَّبُعُ ذِراعَيهِ،ولكِنِ اجنَح بِهِما، فَإِنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يُجَنِّحُ بِهِما (4)،حَتّى يُرى بَياضُ إبطَيهِ. (5)
552.عنه عليه السلام: إذا جَلَستَ فِي الصَّلاةِ فَلا تَجلِس عَلى يَمينِكَ،وَاجلِس عَلى يَسارِكَ،فَإِذا سَجَدتَ فَابسُط كَفَّيكَ عَلَى الأَرضِ،فَإِذا رَكَعتَ فَأَلقِم رُكبَتَيكَ كَفَّيكَ. (6)
553.تهذيب الأحكام عن محمّد [بن مسلم]: رَأَيتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَضَعُ يَدَيهِ قَبلَ رُكبَتَيهِ إذا سَجَدَ،وإذا أرادَ أن يَقومَ رَفَعَ رُكبَتَيهِ قَبلَ يَدَيهِ. (7)
554.الإمام الصادق عليه السلام: إذا سَجَدَتِ المَرأَةُ بَسَطَت ذِراعَيها. (8)ر.
ص: 350
مى رفت،با دستانش بال مى ساخت،تا آن جا كه روشنى بغل هايش از پشت سرش ديده مى شد و هنگامى كه مى نشست،بر ران چپش قرار مى گرفت.
550.امام صادق عليه السلام: على-كه درودهاى خداوند بر او باد-هنگام سجود،سينه و شكمش را بالاى زمين نگه مى داشت،همان گونه كه شتر لاغر،ميان سينه اش را بالا نگه مى دارد.
551.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه سجده كردى،ساعد دستانت را چنان كه درندگان بر زمين مى گسترانند،مگستران؛بلكه آنها را شبيه بال،بگشاى؛چرا كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با آنها بال مى ساخت،تا آن جا كه سفيدى بغل هايش ديده مى شد.
552.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه در نماز نشستى،بر سمت راستت منشين و بر سمت چپت بنشين و هنگامى كه به سجده رفتى،كف دستانت را بر زمين بگستران و هنگامى كه ركوع كردى،زانوانت را در كف دستانت بگير.
553.تهذيب الأحكام -به نقل از محمّد بن مسلم-:امام صادق عليه السلام را ديدم كه هنگام رفتن به سجده،دستانش را پيش از زانوانش بر زمين مى نهاد و هنگام برخاستن،زانوانش را پيش از دستانش بلند مى كرد.
554.امام صادق عليه السلام: زن هنگام سجده،ساعدهاى دستش را [بر زمين] بگسترد.
ص: 351
555.الإمام الباقر عليه السلام: إذا قامَتِ المَرأَةُ فِي الصَّلاةِ جَمَعَت بَينَ قَدَمَيها ولا تُفَرِّجُ بَينَهُما، وتَضُمُّ يَدَيها إلى صَدرِها لِمَكانِ ثَديَيها،فَإِذا رَكَعَت وَضَعَت يَدَيها فَوقَ رُكبَتَيها عَلى فَخِذَيها؛لِئَلّا تُطَأطِئَ كَثيراً فَتَرتَفِعَ عَجيزَتُها،وإذا جَلَسَت فَعَلى إليَتَيها لَيسَ كَما يَقعُدُ الرَّجُلُ،وإذا سَقَطَت إلَى السُّجودِ بَدَأَت بِالقُعودِ بِالرُّكبَتَينِ قَبلَ اليَدَينِ،ثُمَّ تَسجُدُ لاطِئَةً (1)بِالأَرضِ،فَإِذا كانَت في جُلوسها ضَمَّت فَخِذَيها ورَفَعَت رُكبَتَيها مِنَ الأَرضِ،وإذا نَهَضَتِ انسَلَّت انسِلالاً لا تَرفَعُ عَجيزَتَها أوَّلاً. (2)
556.الإمام الصادق عليه السلام -لَمّا سُئِلَ:لِأَيِّ عِلَّةٍ توضَعُ اليَدانِ عَلَى الأَرضِ فِي السُّجودِ قَبلَ الرُّكبَتَينِ؟-:لِأَنَّ اليَدَينِ بِهِما مِفتاحُ الصَّلاةِ. (3)
557.عنه عليه السلام: يَنبَغي لِلمُصَلّي أن يُباشِرَ بِجَبهَتِهِ الأَرضَ،ويُعَفِّرَ وَجهَهُ فِي التُّرابِ؛لِأَنَّهُ مِنَ التَّذَلُّلِ للّهِ ِ عز و جل وَالإِكبارِ لَهُ. (4)0.
ص: 352
555.امام باقر عليه السلام: هر گاه زن به نماز مى ايستد،دو پايش را كنار هم نهد و ميان آن دو فاصله ندهد و دستانش را به بالاى سينه اش بچسباند،و در ركوع،بر بالاى زانوانش و رانش نهد تا زياد خم نشود و سُرينش بالا نيايد.در نشستن،بر سُرين بنشيند و نه آن گونه كه مرد مى نشيند و هنگامى كه به سجده مى رود،زانوانش را پيش از دستانش بر زمين بگذارد و به زمين بچسبد و سجده كند.در نشستن،ران هايش را به هم بچسباند و زانوانش را از زمين بلند كند و هنگام برخاستن،نرم و آهسته برخيزد و نخست،سرينش را بلند نكند.
556.امام صادق عليه السلام -هنگامى كه از ايشان سؤال شد:چرا در سجده دست ها را پيش از زانوها بر زمين مى گذارند؟-:زيرا آغاز نماز با [بالا بردن] دست ها [در تكبير آغازين] است.
557.امام صادق عليه السلام: حق آن است كه نمازگزار،پيشانى اش را بدون هيچ حائلى به زمين برساند و صورتش را به خاك بسايد كه اين بخشى از اظهار كوچكى در برابر خدا و بزرگ داشتن اوست.
ص: 353
ص: 354
مستحبّات سجده،چند چيزند:اوّل:تكبير گفتن هنگام رفتن به سجده از ركوع، نشسته باشد يا ايستاده.دوم:بالا بردن دست ها هنگام تكبير گفتن.سوم:هنگام افتادن به سجده،دست ها را زودتر بر زمين گذاشتن.چهارم:گذاشتن پيشانى بر چيزى كه سجده بر آن جايز است؛بلكه گذاشتن همۀ اعضاى سجده بر آن.پنجم:
گذاشتن نوك بينى بر آنچه سجده بر آن جايز است.ششم:گشودن دست ها موازى گوش ها و رو به قبله،در حالى كه تمام انگشتان بدون فاصله در كنار هم قرار گرفته باشند.هفتم:متمركز كردن نگاه به بينى در سجده.هشتم:پيش از شروع ذكر سجده،خواندن اين دعا:«اللّهُمَّ لَكَ سَجَدتُ وَ بِكَ آمَنتُ وَ لَكَ أسلَمتُ وَ عَلَيكَ تَوَكَّلتُ وَ أنتَ رَبّي.سَجَدَ وَجهِيَ لِلَّذى خَلَقَهُ وَ شَقَّ سَمعَهُ وَ بَصَرَه وَ الحَمدُ للّهِ ِ رَبّ العالَمينَ.تَبارَكَ اللّهُ أحسَنُ الخالِقينَ؛خداوندا! براى تو سجده كردم.به تو ايمان آوردم و تسليم تو شدم.توكّلم به توست و تو پروردگار منى.رويم به كسى سجده كرد كه او را آفريده و گوش و چشمش را باز كرده.ستايش از آنِ خداوند،پروردگار جهانيان،است.خجسته است خداوند،بهترين آفريدگار».نهم:تكرار ذكر.دهم:
ذكر را فرد گفتن.يازدهم:از ميان ذكرها،تسبيح را اختيار كردن و بلندترين تسبيح را
ص: 355
سه،پنج يا هفت بار گفتن.دوازدهم:سجده بر زمين،بلكه بر خاك،نه بر مانند سنگ و چوب.سيزدهم:برابر بودن سطح سجده گاه پيشانى با نقطه اى كه نمازگزار ايستاده؛بلكه برابر بودن همۀ نقاطى كه اعضاى سجده بر آنها قرار مى گيرند.
چهاردهم:دعا كردن در سجده يا در آخرين سجده و خواستن حاجات دنيوى و اخروى،بويژه درخواست روزىِ حلال با گفتن:«يا خَيرَ المَسئولينَ و يا خَيرَ المُعطينَ! ارزُقني وَ ارزُق عِيالِي مِن فَضلِكَ،فَإِنَّكَ ذو الفَضلِ العَظيمِ؛اى بهترين درخواست شده و اى بهترين دهنده! به من و به خانواده ام از لطفت روزى بده؛چرا كه تو صاحب لطف بزرگى».
پانزدهم:دو زانو نشستن بين دو سجده و پس از دو سجده؛يعنى بر ران چپ بنشيند و پشت پاى راست را درون پاى چپ بگذارد.
شانزدهم:بين دو سجده در حال نشسته بگويد:«أستَغفِرُ اللّهَ رَبِّى وَ أتُوبُ إلَيهِ؛از خداوند،پروردگارم،درخواست آمرزش مى كنم و به درگاه او باز مى گردم».
هفدهم:تكبير گفتن پس از سر برداشتن از سجدۀ اوّل و آرام نشستن و تكبير گفتن براى رفتن به سجدۀ دوم در حال نشسته.
هجدهم:تكبير گفتن پس از سر برداشتن از سجدۀ دوم.نوزدهم:بالا بردن دست ها هنگام تكبير گفتن.بيستم:دست ها را بر روى ران ها گذاشتن هنگام نشستن:دست راست بر ران راست و دست چپ بر ران چپ.بيست و يكم:
فاصله داشتن بدن از زمين هنگام سجده؛يعنى بالا نگه داشتن شكم از زمين.بيست و دوم:از هم باز بودن اعضاى بدن؛يعنى جدا نگه داشتن مچ و بازوها از پهلو و با فاصله نگه داشتن بين دست ها و بدن،و دست ها را همانند دو بال قرار دادن.بيست و سوم:در سجده ها صلوات فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان ايشان.بيست و
ص: 356
چهارم:هنگام برخاستن از سجده،زانوها را زودتر از دست ها بلند كردن.بيست و پنجم:بين دو سجده اين ذكر را گفتن:«اَللّهُمَّ اغفِر لي وَ ارحَمنِي وَ ادفَع عَنِّي؛فَإِنّي لِما أنزَلتَ إلَيَّ مِن خَيرٍ فَقيرٌ.تَبارَكَ اللّهُ رَبُّ العالَمِينَ؛خداوندا ! مرا بيامرز و به من رحم نما،و از من دفاع كن؛چرا كه من به هر آنچه از خوبى برايم مى فرستى، نيازمندم.خجسته است خداوند پروردگار جهانيان».بيست و ششم:هنگام برخاستن اين ذكر را گفتن:«بِحَولِ اللّهِ وَ قُوَّتِهِ أقُومُ وَ أقعُدُ؛به توان و نيروى خداوند بر مى خيزم و مى نشينم»يا گفتن:«اَللّهُمَّ بِحَولِكَ وَ قُوَّتِكَ أقُومُ وَ أقعُدُ؛خداوندا ! به توان و نيروى تو بر مى خيزم و مى نشينم».بيست و هفتم:دست ها را هنگام برخاستن گره نكردن؛يعنى آنها را جفت نكند،بلكه باز نگه دارد و براى برخاستن، به زمين تكيه دهد.بيست و هشتم:زن بر عكس مرد،براى رفتن به سجده،زانوها را پيش از دست ها بر زمين بگذارد.همين طور مستحب است خود را از زمين دور نگه ندارد؛بلكه دست هايش را روى زمين پهن كند و شكمش را به زمين بچسباند و اعضايش را به هم بچسباند و هنگام برخاستن باسنش را بلند نكند؛بلكه برخيزد و باسنش را با ديگر اعضاى بدنش با هم بلند كند.بيست و نهم:طولانى كردن سجده و زياد تسبيح و ذكر گفتن.سى ام:دست ها را بدون حايل و مانع،روى زمين گذاشتن.سى و يكم:پيشانى و نيز ديگر اعضاى سجده را زياد در سجده نگه داشتن. (1)3.
ص: 357
5/6-3 إرغامُ الأَنفِ
558.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا صَلاةَ لِمَن لا يُصيبُ أنفُهُ مِنَ الأَرضِ ما يُصيبُ الجَبينُ. (1)
559.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ لا يَقبَلُ صَلاةَ مَن لا يُصيبُ أنفُهُ الأَرضَ. (2)
560.التاريخ الكبير عن ابن عبّاس: أتَى النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله عَلى رَجُلٍ وهُوَ يُصَلّي،فَسَجَدَ عَلى جَبهَتِهِ ولا يَضَعُ أنفَهُ،فقَالَ:ضَع أنفَكَ يَسجُد مَعَكَ. (3)
561.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: السُّجودُ عَلَى الجَبهَةِ فَريضةٌ،وعَلَى الأَنفِ تَطَوُّعٌ. (4)
562.الإمام الباقر عليه السلام: قالَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله:السُّجودُ عَلى سَبعَةِ أعظُمٍ:الجَبهَةِ،وَاليَدَينِ وَالرُّكبَتَينِ، وَالإِبهامَينِ،وتُرغِمُ بِأَنفِكَ إرغاماً.فَأَمَّا الفَرضُ فَهذِهِ السَّبعَةُ،وأمَّا الإِرغامُ بِالأَنفِ فَسُنَّةٌ مِنَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله. (5)
563.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن لَم يُلزِق أنفَهُ مَعَ جَبهَتِهِ بِالأَرض إذا سَجَدَ،لَم تُجزِ صَلاتُهُ. (6)
راجع:ح 540.2.
ص: 358
558.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه بينى اش را همچون پيشانى به زمين نرساند،نماز [كامل] ندارد.
559.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند،نماز كسى را كه بينى اش را به زمين نمى رساند،[به عنوان نماز كامل] نمى پذيرد.
560.التاريخ الكبير -به نقل از ابن عبّاس-:پيامبر صلى الله عليه و آله بر مردى كه نماز مى خواند،گذر كرد.
او در سجده،پيشانى اش را بر زمين مى نهاد؛ولى بينى اش را نه.پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
«بينى ات را بر زمين بگذار تا با تو سجده كند».
561.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سجده بر پيشانى،واجب و بر بينى،مستحب است.
562.امام باقر عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«سجده با هفت استخوان است:پيشانى،دو دست،دو زانو و دو انگشت شست پا».بينى ات را نيز خوب به زمين مى رسانى؛ ولى واجب،همين هفت عضو است و به زمين رساندن بينى،سنّتى از پيامبر صلى الله عليه و آله است. (1)
563.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه بينى اش را با پيشانى اش در سجده به زمين نچسباند،نمازش كامل نيست.
ر.ك:ح 540.
ص: 359
5/6-4 ذِكرُ الرُّكوعِ وَالسُّجودِ
564.سنن أبي داوود عن عُقبة بن عامر: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا رَكَعَ قالَ:«سُبحانَ رَبِّيَ العَظيمِ وبِحَمدِهِ»ثَلاثاً،وإذا سَجَدَ قالَ:«سُبحانَ رَبِّيَ الأَعلى وبِحَمدِهِ»ثَلاثاً. (1)
565.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا رَكَعَ أحَدُكُم فَليَقُل ثَلاثَ مَرّاتٍ:«سُبحانَ رَبِّيَ العَظيمِ»،وذلِكَ أدناهُ.وإذا سَجَدَ فَليَقُل:«سُبحانَ رَبِيَّ الأَعلى»ثَلاثاً،وذلِكَ أدناهُ. (2)
566.عنه صلى الله عليه و آله: سَبِّحوا ثَلاثَ تَسبيحاتٍ رُكوعاً،وثَلاثَ تَسبيحاتٍ سُجوداً. (3)
567.عنه صلى الله عليه و آله: مَن حافَظَ عَلى سَبعِ تَسبيحاتٍ في كُلِّ رَكعَةٍ وسَجدَةٍ مِنَ الصَّلاةِ المَكتوبَةِ، أدخَلَهُ اللّهُ الجَنَّةَ. (4)
568.الكافي عن أبي بكر الحَضرميّ: قالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام:تَدري أيُّ شَيءٍ حَدُّ الرُّكوعِ والسُّجودِ؟قُلتُ:لا،قالَ:تُسَبِّحُ فِي الرُّكوعِ ثَلاثَ مَرّاتٍ:«سُبحانَ رَبِّيَ العَظيمِ وبِحَمدِهِ»،وفِي السُّجودِ:«سُبحانَ رَبِّيَ الأَعلى وبِحَمدِهِ»ثَلاثَ مَرّاتٍ،فَمَن نَقَصَ واحِدَةً نَقَصَ ثُلُثَ صَلاتِهِ،ومَن نَقَصَ ثِنتَينِ نَقَصَ ثُلُثَي صَلاتِهِ،ومَن لم يُسَبِّح2.
ص: 360
564.سنن أبى داوود -به نقل از عقبة بن عامر-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هنگامى كه ركوع مى كرد،سه بار مى گفت:«سبحان ربّى العظيم و بحمده؛پروردگار بزرگم را منزّه مى دارم و مى ستايم»،و هنگامى كه سجده مى كرد،سه بار مى گفت:«سبحان ربّى الأعلى و بحمده؛پروردگار برترم را منزّه مى دارم و مى ستايم».
565.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر يك از شما كه ركوع مى كند،سه بار بگويد:«سبحان ربّى العظيم»و اين،كمترين اندازۀ آن است،و هنگامى كه سجده مى كند،سه بار بگويد:«سبحان ربّى الأعلى»و اين،كمترين اندازۀ آن است.
566.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سه تسبيح در ركوع و سه تسبيح در سجود بگوييد.
567.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس بر گفتن هفت تسبيح در هر ركوع و سجودِ نماز واجب مواظبت ورزد،خداوند،او را به بهشت وارد مى كند.
568.الكافى -به نقل از ابو بكر حضرمى-:امام باقر عليه السلام فرمود:«مى دانى حدّ ركوع و سجود چيست؟».
گفتم:نه.
فرمود:«در ركوع،سه مرتبه "سبحان ربّى العظيم و بحمده" مى گويى و در سجود،سه مرتبه "سبحان ربّى الأعلى و بحمده".پس هر كس يكى كمتر بگويد، يك سوم نمازش را نياورده است و هر كس دو تا كمتر بگويد،دو سوم نماز را كم
ص: 361
فَلا صَلاةَ لَهُ. (1)
569.تهذيب الأحكام عن هشام بن سالم: سَأَلتُ أبا عَبدِاللّهِ عليه السلام عَنِ التَّسبيحِ فِي الرُّكوعِ والسُّجودِ،فَقالَ:يَقولُ فِي الرُّكوعِ:«سُبحانَ رَبِّيَ العَظيمِ»،وفِي السُّجودِ:«سُبحانَ رَبِّيَ الأَعلى»،الفَريضَةُ مِن ذلِكَ تَسبيحَةٌ واحِدَةٌ،وَالسُّنَّةُ ثَلاثٌ،وَالفَضلُ في سَبعٍ. (2)
570.تهذيب الأحكام عن معاوية بن عمّار: قُلتُ لِأَبي عَبدِاللّهِ عليه السلام:أخَفُّ ما يَكونُ مِنَ التَّسبيحِ فِي الصَّلاةِ؟قالَ:ثَلاثُ تَسبيحاتٍ مُتَرَسِّلاً،تَقولُ:«سُبحانَ اللّهِ،سُبحانَ اللّهِ، سُبحانَ اللّهِ». (3)
571.الإمام الصادق عليه السلام: لا يُجزِي الرَّجُلَ في صَلاتِهِ أقَلُّ مِن ثَلاثِ تَسبيحاتٍ أو قَدرِهِنَّ. (4)
572.الكافي عن عبد اللّه بن سليمان: سَأَلتُ أبا عَبدِاللّهِ عليه السلام عَنِ الرَّجُلِ يَذكُرُ النَّبيَّ صلى الله عليه و آله وهُوَ فِي الصَّلاةِ المَكتوبَةِ إمّا راكِعًا وإمّا ساجِدًا،فَيُصَلّي عَلَيهِ وهُوَ عَلى تِلكَ الحالِ؟
فَقالَ:نَعَم،إنَّ الصَّلاةَ عَلى نَبيِّ اللّهِ صلى الله عليه و آله كَهَيئَةِ التَّكبيرِ والتَّسبيحِ،وهيَ عَشرُ حَسَناتٍ يَبتَدِرُها ثَمانيَةَ عَشَرَ مَلكًا أيُّهُم يُبلِغُها إيّاهُ. (5)
573.علل الشرائع عن هشام بن الحكم عن الإمام الكاظم عليه السلام ،قال:قُلتُ لَهُ:لِأَيِّ عِلَّةٍ0.
ص: 362
گذاشته است و هر كس تسبيح نكرد،نمازى ندارد».
569.تهذيب الأحكام -به نقل از هشام بن سالم-:از امام صادق عليه السلام تسبيح ركوع و سجود را پرسيدم.فرمود:«[نمازگزار] در ركوع مى گويد:"سبحان ربّى العظيم" و در سجود مى گويد:"سبحان ربّى الأعلى".تعداد واجبش يك تسبيح،سه بار،سنّت،و فضيلت در هفت بار است». (1)
570.تهذيب الأحكام -به نقل از معاوية بن عمّار-:به امام صادق عليه السلام گفتم:مختصرترين تسبيح در نماز چيست؟
فرمود:«سه تسبيح.شمرده مى گويى:سبحان اللّه،سبحان اللّه،سبحان اللّه».
571.امام صادق عليه السلام: براى نمازگزار،كمتر از سه تسبيح يا ذكرى به همين اندازه،كفايت نمى كند.
572.الكافى -به نقل از عبد اللّه بن سليمان-:از امام صادق عليه السلام پرسيدم:كسى در ركوع يا سجود نماز واجب،پيامبر صلى الله عليه و آله را ياد مى كند.در همان حال،صلوات بفرستد؟
فرمود:«بلى؛همانا صلوات بر پيامبر خدا همچون تكبير و تسبيح است و آن،ده حسنه است كه هجده فرشته براى رساندنش به او بر يكديگر پيشى مى گيرند».
573.علل الشرائع -به نقل از هشام بن حكم،در گفتگو با امام كاظم عليه السلام در حديثى-:گفتم:
چرا در ركوع گفته مى شود:«سبحان ربّى العظيم و بحمده»و در سجود گفته مى شود:».
ص: 363
يُقالُ فِي الرُّكوعِ:«سُبحانَ رَبِّيَ العَظيمِ وبِحَمدِهِ»ويُقالُ فِي السُّجودِ:«سُبحانَ رَبِّيَ الأَعلى وبِحَمدِهِ»؟فَقالَ:يا هِشامُ،...فَلَمّا اسرِيَ بِالنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله وكانَ مِن رَبِّهِ كَقابِ قَوسَينِ أو أدنى...فَلَمّا ذَكَرَ ما رَأى مِن عَظَمَةِ اللّهِ ارتَعَدَت فَرائِصُهُ (1)،فَابتَرَكَ عَلى رُكبَتَيهِ وأخَذَ يَقولُ:«سُبحانَ رَبِّيَ العَظيمِ وبِحَمدِهِ»،فَلَمَّا اعتَدَلَ مِن رُكوعِهِ قائِماً،نَظَرَ إلَيهِ في مَوضِعٍ أعلى مِن ذلِكَ المَوضِعِ خَرَّ عَلى وَجهِهِ وجَعَلَ يَقولُ:«سُبحانَ رَبِّيَ الأَعلى وبِحَمدِهِ»، فَلَمّا قالَها سَبعَ مَرّاتٍ سَكَنَ ذلِكَ الرُّعبُ،فَلِذلِكَ جَرَت بِهِ السُّنَّةُ. (2)
574.الإمام الرضا عليه السلام: فَإِن قالَ [قائِلٌ]:فَلِمَ جُعِلَ التَّسبيحُ والرُّكوعُ والسُّجودُ؟
قيلَ:لِعِلَلٍ،مِنها أن يَكونَ العَبدُ مَعَ خُضوعِهِ وخُشوعِهِ وتَعَبُّدِهِ وتَوَرُّعِهِ واستِكانَتِهِ وتَذَلُّلِهِ وتَواضُعِهِ وتَقَرُّبِهِ إلى رَبِّهِ مُقَدِّسًا لَهُ مُمَجِّدًا مُسَبِّحًا مُعَظِّمًا شاكِرًا لِخالِقِهِ ورازِقِهِ، وليَستَعمِلِ التَّسبيحَ والتَّحميدَ كَما استَعمَلَ التَّكبيرَ والتَّهليلَ،وليَشغَل قَلبَهُ وذِهنَهُ بِذِكرِ اللّهِ ولَم يَذهَب بِهِ الفِكرُ والأَماني غَيرَ اللّهِ. (3)
5/6-5 الدُّعاءُ فِي الرُّكوعِ وَالسُّجودِ
575.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّي قَد نُهيتُ عَنِ القِراءَةِ فِي الرُّكوعِ والسُّجودِ،فَأَمَّا الرُّكوعُ فَعَظِّمُوا اللّهَ فيهِ،وأمَّا السُّجودُ فَأَكثِروا فيهِ مِنَ الدُّعاءِ؛فَإِنَّهُ قَمِنٌ (4)أن يُستَجابَ لَكُم. (5)9.
ص: 364
«سبحان ربّى الأعلى و بحمده»؟
فرمود:«اى هشام !...شبى كه پيامبر صلى الله عليه و آله را به معراج بردند و به اندازۀ فاصلۀ دو خم كمان يا كمتر،از خدايش فاصله داشت...،هنگامى كه عظمت خداوند به يادش آمد،چهار ستون بدنش به لرزه آمد و بر زانوانش خم شد و به گفتن "سبحان ربّى العظيم و بحمده" آغاز كرد،و هنگامى كه از ركوعش راست برخاست و به خداوند در مرتبه اى والاتر نگريست،سر فرود آورد و آغاز به گفتن "سبحان ربّى الأعلى و بحمده" كرد و هنگامى كه آن را هفت بار گفت،از آن بيم و هراس آرام گرفت.از اين رو،سنّت،اين شد.
574.امام رضا عليه السلام: اگر گفته شود:«چرا تسبيح و ركوع و سجود،واجب شده است؟»، (1)گفته مى شود:به چند علّت،از جمله اين كه بنده با افتادگى و فروتنى و بندگى و پارسايى و خوارى و سرشكستگى و تواضع و نزديكى به پروردگارش،به تقديس و تمجيد و تنزيه و بزرگداشت و سپاس گزارى آفريننده و روزى دهنده اش مى پردازد،و براى اين كه تسبيح و سپاس گزارى نيز بكند،همان گونه كه تكبير و تهليل كرده است.
همچنين دل و ذهنش را به ياد خدا مشغول دارد و فكر و خيال و آرزوهايش،او را به سوى غير خدا نكشاند.
575.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: همانا من از قرائت [قرآن] در ركوع و سجود،نهى شدم.پس در ركوع، خداوند را بزرگ بشماريد و در سجود،بسيار دعا كنيد،كه سزاوار برآورده شدن براى شماست.
ص: 365
576.عنه صلى الله عليه و آله: إذا رَكَعَ أحَدُكُم فَليَقُل:اللّهُمَّ لَكَ رَكَعتُ وبِكَ آمَنتُ. (1)
577.الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ النَّبيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا رَكَعَ قالَ:اللّهُمَّ لَكَ رَكَعتُ وبِكَ آمَنتُ ولَكَ أسلَمتُ،أنتَ رَبّي،خَشَعَ سَمعي وبَصَري ومُخّي وعَظمي وعَصَبي ومَا استَقَلَّت بِهِ قَدَمي للّهِ ِ رَبِّ العالَمينَ. (2)
578.صحيح مسلم عن عائشة: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَقولُ في رُكوعِهِ وسُجودِهِ:سُبّوحٌ قُدّوسٌ رَبُّ المَلائِكَةِ وَالرّوحِ. (3)
579.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن قالَ وهُوَ ساجِدٌ ثَلاثَ مَرّاتٍ: «رَبِّ اغْفِرْ لِي» لَم يَرفَع رَأسَهُ حَتّى يُغفَرَ لَهُ. (4)
580.الإمام الباقر عليه السلام: مَن قالَ في رُكوعِهِ وسُجودِهِ وقِيامِهِ:«صَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ»كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِمِثلِ الرُّكوعِ وَالسُّجودِ وَالقِيامِ. (5)
581.عنه عليه السلام: إذا أرَدتَ أن تَركَعَ فَقُل وأنتَ مُنتَصِبٌ:«اللّهُ أكبَرُ»،ثُمَّ اركَع وقُل:6.
ص: 366
576.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر يك از شما كه ركوع مى كند،بگويد:«خدايا ! براى تو ركوع كردم و به تو ايمان آوردم».
577.امام على عليه السلام: پيامبر صلى الله عليه و آله هنگامى كه ركوع مى كرد،مى فرمود:«خدايا ! براى تو ركوع كردم و به تو ايمان آوردم و فرمان تو را بردم.تو پروردگار منى.گوش و چشم و مغز و استخوانم،رگ و پى و آنچه پاهايم حمل مى كنند،از آنِ خداوند پروردگار جهانيان است».
578.صحيح مسلم -به نقل از عايشه-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در ركوع و سجودش مى گفت:«بسى پاك و منزّه است پروردگار فرشتگان و روح [اعظم]».
579.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس در حال سجده سه بار بگويد:«خدايا ! مرا بيامرز»،سرش را بلند نكرده،آمرزيده مى شود.
580.امام باقر عليه السلام: هر كس در ركوع و سجود و قيامش بگويد:«خداوند بر محمّد و خاندانش درود فرستد»،خداوند [پاداشى] همچون ركوع و سجود و قيام برايش مى نويسد.
581.امام باقر عليه السلام: هر گاه خواستى به ركوع بروى،در همان حال كه ايستاده اى،تكبير بگو.
سپس ركوع كن و سه بار آرام و شمرده بگو:«خدايا ! براى تو ركوع كردم و تسليم تو
ص: 367
«اللّهُمَّ لَكَ رَكَعتُ ولَكَ أسلَمتُ وبِكَ آمَنتُ وعَلَيكَ تَوَكَّلتُ وأنتَ رَبّي،خَشَعَ لَكَ قَلبي وسَمعي وبَصَري وشَعري وبَشَري ولَحمي ودَمي ومُخّي وعِظامي وعَصَبي وما أقَلَّتهُ قَدَمايَ،غَيرَ مُستَنكِفٍ ولا مُستَكبِرٍ ولا مُستَحسِرٍ،سُبحانَ رَبِّيَ العَظيمِ وبِحَمدِهِ»ثَلاثَ مَرّاتٍ في تَرتيلٍ.
وتَصُفُّ في رُكوعِكَ بَينَ قَدَمَيكَ تَجعَلُ بَينَهُما قَدرَ شِبرٍ،وتُمَكِّنُ راحَتَيكَ مِن رُكبَتَيكَ،وتَضَعُ يَدَكَ اليُمنى عَلى رُكبَتِكَ اليُمنى قَبلَ اليُسرى،وبَلِّع بأطرافِ أصابِعِكَ عَينَ الرُّكبَةِ،وفَرِّج أصابِعَكَ إذا وَضَعتَها عَلى رُكبَتَيكَ،وأقِم صُلبَكَ،ومُدَّ عُنُقَكَ، وليَكُن نَظَرُكَ بَينَ قَدَمَيكَ،ثُمَّ قُل:«سَمِعَ اللّهُ لِمَن حَمِدَهُ»وأنتَ مُنتَصِبٌ قائِمٌ«الحَمدُ للّهِ ِ رَبِّ العالَمينَ أهلِ الجَبَروتِ والكِبرِياءِ،والعَظَمَةُ للّهِ ِ رَبِّ العالَمينَ»تَجهَرُ بِها صَوتَكَ ثُمَّ تَرفَعُ يَدَيكَ بِالتَّكبيرِ وتَخِرُّ ساجِدًا. (1)
5/6-6 إتمامُ الرُّكوعِ وَالسُّجودِ وإطالَتُهُما
582.مُستَطرَفات السّرائر عن بُريدٍ العِجليّ: قُلتُ لِأَبي جَعفَرٍ عليه السلام:أيُّهُما أفضَلُ فِي الصَّلاةِ:
كَثرَةُ القِراءَةِ،أو طولُ اللَّبثِ فِي الرُّكوعِ وَالسُّجودِ؟
قالَ:فَقالَ:كَثرَةُ اللَّبثِ فِي الرُّكوعِ وَالسُّجودِ فِي الصَّلاةِ أفضَلُ،أما تَسمَعُ لِقَولِ اللّهِ عز و جل: «فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ»؟ (2) إنَّما عَنى بِإِقامَةِ الصَّلاةِ طولَ اللَّبثِ0.
ص: 368
هستم و به تو ايمان آوردم و بر تو توكّل كردم و تويى پروردگار من.دل و گوش و چشم و مو و پوست و گوشت و خون و مغز و استخوان و رگ و پى ام،و آنچه پاهايم حمل مى كنند،در برابر تو خاشع اند،بى هيچ امتناع و سركشى و درماندگى.
پروردگار بزرگم را تسبيح مى كنم و مى ستايم».
در ركوع،دو پايت را در يك رديف و با فاصلۀ يك وجب،مى نهى و دو زانويت را با كف دستانت مى گيرى و دست راستت را بر زانوى راست مى گذارى پيش از گذاشتن دست چپت بر زانوى چپ،و با سر انگشتانت،برآمدگى زانويت را نيك در بر گير و هنگامى كه انگشتانت را بر زانو نهادى،آنها را از هم باز كن.كمر و گردنت را كشيده و صاف نگاه دار و نگاهت به ميان دو قدمت باشد.سپس در حالى كه راست ايستاده اى،بگو:«خداوند به هر كه او را بستايد،گوش مى دهد»،«سپاس، پروردگار جهانيان را كه شايستۀ قدرت و كبريايى است.بزرگى،ويژۀ خداوند، پروردگار جهانيان است».صدايت را بِدان بلند مى كنى و سپس دست هايت را به تكبير بالا مى برى و به سجده مى افتى.
582.مستطرفات السرائر -به نقل از بُريد عجلى-:به امام باقر عليه السلام گفتم:كدام يك در نماز بهتر است:قرائت بسيار،يا طول دادن ركوع و سجود؟
فرمود:«طول دادن ركوع و سجود در نماز،بهتر است.آيا گفتۀ خداى عزيز و جليل را نشنيده اى:«پس آن اندازه كه آسان است،از آن (قرآن) بخوانيد و نماز را بر پا داريد».
ص: 369
فِي الرُّكوعِ وَالسُّجودِ. (1)
583.تهذيب الأحكام عن سَماعَة: سَأَلتُهُ عَنِ الرُّكوعِ والسُّجودِ هَل نَزَلَ فِي القُرآنِ؟
فَقالَ:نَعَم،قَولُ اللّهِ عز و جل: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا». (2)
فَقُلتُ:كَيفَ حَدُّ الرُّكوعِ والسُّجودِ؟
فَقالَ:أمّا ما يُجزيكَ مِنَ الرُّكوعِ فَثَلاثُ تَسبيحاتٍ،تَقولُ:سُبحانَ اللّهِ،سُبحانَ اللّهِ-ثَلاثًا-،ومَن كانَ يَقوى عَلى أن يُطَوِّلَ الرُّكوعَ وَالسُّجودَ فَليُطَوِّل مَا استَطاعَ، يَكونُ ذلِكَ في تَسبيحِ اللّهِ وتَحميدِهِ وتَمجيدِهِ والدُّعاءِ وَالتَّضَرُّعِ،فَإِنَّ أقرَبَ ما يَكونُ العَبدُ إلى رَبِّهِ وهُوَ ساجِدٌ،فَأَمَّا الإِمامُ فَإِنَّهُ إذا قامَ بِالنّاس فَلا يَنبَغي أن يُطَوِّلَ بِهِم فَإِنَّ فِي النّاس الضَّعيفَ ومَن لَهُ الحاجَةُ،فَإِنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ إذا صَلّى بِالنّاسِ خَفَّ بِهِم. (3)
584.الإمام الباقر عليه السلام: مَن أتَمَّ رُكوعَهُ لَم تَدخُلهُ وَحشَةٌ فِي القَبرِ. (4)
585.الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ العَبدَ إذا سَجَدَ فَأَطالَ السُّجودَ نادى إبليسُ:يا وَيلاه! أطاعَ وعَصَيتُ،وسَجَدَ وأبَيتُ. (5)5.
ص: 370
مقصود از بر پا داشتن نماز،طول دادن ركوع و سجود است».
583.تهذيب الأحكام -به نقل از سماعه-:از ايشان (1)پرسيدم:آيا ركوع و سجود در قرآن نازل شده است؟
فرمود:«بلى،سخن خداى عز و جل:«اى ايمان آورندگان ! ركوع و سجود كنيد»».
گفتم:حدّ ركوع و سجود چيست؟
فرمود:«آنچه از ركوع كفايت مى كند،سه تسبيح است.مى گويى:"سبحان اللّه، سبحان اللّه" تا سه بار و هر كس كه توان طول دادن ركوع و سجودش را دارد،آن دو را تا آن جا كه مى تواند،با تسبيح و ستايش و بزرگداشت خداوند و دعا و زارى طول بدهد كه بنده در سجده از هر وقت ديگر به پروردگارش نزديك تر است؛امّا هنگامى كه امام جماعت با مردم نماز مى خواند،سزاوار نيست كه نماز را براى آنان طول بدهد؛زيرا در ميان مردم،اشخاص ناتوان و گرفتار هستند.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هنگامى كه با مردم نماز مى خواند،بر آنان سبك مى گرفت». (2)
584.امام باقر عليه السلام: هر كس ركوعش را كامل بگزارد،گرفتار وحشت قبر نمى شود.
585.امام صادق عليه السلام: هر گاه بنده سجده كند و آن را طول دهد،ابليس فرياد بر مى آورد:«اى واى! او اطاعت كرد و من سرپيچى كردم.او سجده كرد و من خوددارى كردم».ت.
ص: 371
586.الإمام الصادق عليه السلام: اتَّقُوا اللّهَ وأحسِنُوا الرُّكوعَ وَالسُّجودَ. (1)
587.الكافي عن زرارة: سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَقولُ:ثَلاثَةٌ إن يَعلَمهُنَّ (2)المُؤمِنُ كانَت زِيادَةً في عُمُرِهِ وبَقاءِ النِّعمَةِ عَلَيهِ،فَقُلتُ:وما هُنَّ؟قالَ:تَطويلُهُ في رُكوعِهِ وسُجودِهِ في صَلاتِهِ،وتَطويلُهُ لِجُلوسِهِ عَلى طَعامِهِ إذا أطعَمَ عَلى مائِدَتِهِ، وَاصطِناعُهُ المَعروفَ إلى أهلِهِ. (3)
588.الإمام الكاظم عليه السلام -في كِتابِهِ إلى بَعضِ أصحابِهِ-:إذا صَلَّيتَ فَأَطِلِ السُّجودَ. (4)
راجع:ج 2/ح 976.
5/6-7 كَيفِيَّةُ رَفعِ الرَّأسِ مِنهُما وَالجِلسَةِ وَالقِيامِ
589.سنن أبي داود عن عبداللّه بن أبي اوفى: كانَ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا رَفَعَ رَأسَهُ مِنَ الرُّكوعِ يَقولُ«سَمِعَ اللّهُ لِمَن حَمِدَهُ،اللّهُمَّ رَبَّنا لَكَ الحَمدُ». (5)
590.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا رَفَعتَ رَأسَكَ مِنَ السُّجودِ فَلا تُقعِ (6)كَما يُقعِي الكَلبُ،ضَع إليَتَيكَ).
ص: 372
586.امام صادق عليه السلام: از خداوند،پروا كنيد و ركوع و سجود را نيكو به جا بياوريد.
587.الكافى -به نقل از زراره-:شنيدم امام صادق عليه السلام مى فرمايد:«سه چيز است كه اگر شخص باايمان بداند، (1)سبب افزايش عمر و پايدارى نعمتش مى گردد».
گفتم:آنها چيستند؟
فرمود:«ركوع و سجودش را در نماز و نشستن بر سفرۀ مهمانى اش را طول بدهد و به خانواده اش احسان كند».
588.امام كاظم عليه السلام -در نامه اى به يكى از يارانش-:هنگام نماز،سجده را طول بده.
ر.ك:ج 2/ح 976.
589.سنن أبى داوود -به نقل از عبد اللّه بن ابى اوفى-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هنگامى كه سرش را از ركوع بر مى داشت،مى گفت:«خداوند به ثناگويش گوش مى دهد.خدايا،اى پروردگار ما! ستايش،ويژۀ توست».
590.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هنگامى كه سرت را از سجده برداشتى،مانند نشستن سگ،
ص: 373
بَينَ قَدَمَيكَ،وَألزِق ظاهِرَ قَدَمَيكَ بِالأَرضِ. (1)
591.عنه صلى الله عليه و آله: يا عَلِيُّ،اُحِبُّ لَكَ ما احِبُّ لِنَفسي،وأكرَهُ لَكَ ما أكرَهُ لِنَفسي،لا تُقعِ بَينَ السَّجدَتَينِ. (2)
592.عنه صلى الله عليه و آله: لا تُجزِئُ صَلاةُ الرَّجُلِ حَتّى يُقيمَ ظَهرَهُ فِي الرُّكوعِ وَالسُّجودِ. (3)
593.عنه صلى الله عليه و آله: يا مَعشَرَ المُسلِمينَ! لا صَلاةَ لِمَن لا يُقيمُ صُلبَهُ فِي الرُّكوعِ وَالسُّجودِ. (4)
594.مسند ابن حنبل عن أبي قلابة: جاءَ أبو سُلَيمانَ مالِكُ بنُ الحُوَيرِثِ إلى مَسجِدِنا، فَقالَ:وَاللّهِ إنّي لَاُصَلّي وما اريدُ الصَّلاةَ،ولكِنّي اريدُ أن ارِيَكَم كَيفَ رَأَيتُ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله يُصَلّي.قالَ:فَقَعَدَ فِي الرَّكعَةِ الاُولى حينَ رَفَعَ رَأسَهُ مِنَ السَّجدَةِ الأَخيرَةِ ثُمَّ قامَ. (5)5.
ص: 374
نشيمنگاهت را به زمين نگذار؛بلكه آن را روى كف پاهايت بگذار و روى پاهايت را به زمين بچسبان.
591.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى على ! من آنچه براى خودم دوست دارم،براى تو نيز دوست مى دارم و آنچه را براى خود نمى پسندم،براى تو نيز نمى پسندم.ميان دو سجده،به گونه اى منشين كه نشيمنگاهت را به زمين بگذارى.
592.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نماز انسان از او كفايت نمى كند تا آن كه پشتش را در ركوع و سجود، استوار [و صاف] بدارد.
593.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى مسلمانان! كسى كه پشتش را در ركوع و سجود صاف و راست نگاه ندارد،نمازى درست ندارد.
594.مسند ابن حنبل -به نقل از ابو قلابه-:ابو سليمان مالك بن حويرث به مسجدمان آمد و گفت:به خدا سوگند،من نماز مى خوانم؛اما قصد نماز خواندن ندارم؛بلكه مى خواهم به شما نشان دهم كه چگونه ديدم پيامبر صلى الله عليه و آله نماز مى خواند.او در ركعت اوّل،هنگامى كه سرش را از سجدۀ دوم برداشت،نشست و سپس برخاست.
ص: 375
595.الإمام الصادق عليه السلام: إذا رَفَعتَ رَأسَكَ مِنَ الرُّكوعِ فَأَقِم صُلبَكَ،فَإِنَّهُ لا صَلاةَ لِمَن لا يُقيمُ صُلبَهُ. (1)
596.تهذيب الأحكام عن الأَصبَغ بن نُباتة: كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام إذا رَفَعَ رَأسَهُ مِنَ السُّجودِ قَعَدَ حَتّى يَطمَئِنَّ ثُمَّ يَقومُ (2). (3)
597.الإمام عليّ عليه السلام: اجلِسوا فِي الرَّكعَتَينِ حَتّى تَسكُنَ جَوارِحُكُم ثُمَّ قوموا،فَإِنَّ ذلِكَ مِن فِعلِنا. (4)
598.الإمام الصادق عليه السلام: إذا رَفَعتَ رَأسَكَ مِنَ السَّجدَةِ الثّانِيَةِ فِي الرَّكعَةِ الاُولى حينَ تُريدُ أن تَقومَ،فَاستَوِ جالِساً ثُمَّ قُم. (5)
599.عنه عليه السلام: كانَ عَلِيٌّ عليه السلام إذا نَهَضَ مِنَ الرَّكعَتَينِ الاُولَيَينِ،قالَ:بِحَولِكَ وقُوَّتِكَ أقومُ وأقعُدُ. (6)
600.عنه عليه السلام: إذا قُمتَ مِنَ الرَّكعَةِ فَاعتَمِد عَلى كَفَّيكَ،وقُل:«بِحَولِ اللّهِ وقُوَّتِهِ أقومُ9.
ص: 376
595.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه سر از ركوع برداشتى،كمرت را راست كن،كه هر كس چنين نكند،نمازى درست ندارد. (1)
596.تهذيب الأحكام -به نقل از اصبغ بن نباته-:امير مؤمنان عليه السلام هر گاه سر از سجده بلند مى كرد،مى نشست تا آرام گيرد و سپس بر مى خاست.
597.امام على عليه السلام: در هر دو ركعت بنشينيد تا اندامتان آرام گيرد و سپس برخيزيد كه اين كار ماست.
598.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه سر از سجدۀ دوم در ركعت اوّل برداشتى و خواستى برخيزى،راست بنشين و سپس برخيز.
599.امام صادق عليه السلام: هر گاه على عليه السلام از دو ركعت اوّل بر مى خاست،مى گفت:«با توانايى و نيروى تو بر مى خيزم و مى نشينم». (2)
600.امام صادق عليه السلام: هر گاه پس از پايان ركعتى بر مى خيزى،بر كف دستانت تكيه كن و».
ص: 377
وأقعُدُ»؛فَإِنَّ عَلِيّاً عليه السلام كانَ يَفعَلُ ذلِكَ. (1)
601.عنه عليه السلام: إذا قُمتَ مِنَ السُّجودِ قُلتَ:«اللّهُمَّ رَبّي بِحَولِكَ وقُوَّتِكَ أقومُ وأقعُدُ»،وإن شِئتَ قُلتَ:«وأركَعُ وأسجُدُ». (2)
602.عنه عليه السلام: إذا سَجَدَ الرَّجُلُ ثُمَّ أرادَ أن يَنهَضَ فَلا يَعجِنُ (3)بِيَدَيهِ فِي الأَرضِ،ولكِن يَبسُطُ كَفَّيهِ مِن غَيرِ أن يَضَعَ مَقعَدَتَهُ عَلَى الأَرضِ. (4)
603.الإمام الكاظم عليه السلام: إذا رَفَعتَ رَأسَكَ مِن آخِرِ سَجدَتِكَ فِي الصَّلاةِ قَبلَ أن تَقومَ فَاجلِس جَلسَةً،ثُمَّ بادِر بِرُكبَتَيكَ إلَى الأَرضِ قَبلَ يَدَيكَ،وابسُط يَدَيكَ بَسطًا واتَّكِ عَلَيهِما،ثُمَّ قُم،فَإِنَّ ذلِكَ وَقارُ المَرءِ المُؤمِنِ الخاشِعِ لِرَبِّهِ. (5)
6/6 أدَبُ القُنوتِ
6/6-1 استِحبابُ القُنوتِ في كُلِّ الصَّلَواتِ
604.السنن الكبرى عن البَراء بن عازِب: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ لا يُصَلّي صَلاةً مَكتوبَةً إلّا0.
ص: 378
بگو:«با توانايى خداوند و نيروى او بر مى خيزم و مى نشينم»،كه على عليه السلام اين گونه مى كرد.
601.امام صادق عليه السلام: هر گاه از سجده بر مى خيزى و مى ايستى،بگو:«خدايا،اى پروردگار من ! با توانايى و نيروى تو بر مى خيزم و مى نشينم»و اگر خواستى بگو:«و ركوع و سجود مى كنم».
602.امام صادق عليه السلام: هر گاه مردى سجده كرد و خواست برخيزد،با همۀ دستش بر زمين تكيه نكند؛بلكه [فقط] كف دستانش را بر زمين بگسترد،بى آن كه نشيمنگاهش را بر زمين نهد. (1)
603.امام كاظم عليه السلام: هنگامى كه سر از سجدۀ دومت در نماز برداشتى،پيش از برخاستن، اندكى بنشين.سپس زانوانت را پيش از دستانت بر زمين بگذار و دستانت را باز كن و با تكيه به هر دو برخيز كه اين،وقار مرد مؤمن خاشع در برابر پروردگارش است.
604.السنن الكبرى -به نقل از براء بن عازب-:پيامبر صلى الله عليه و آله نماز واجبى نمى گزارد،جز اين كه
ص: 379
قَنَتَ فيها. (1)
605.سنن الدارقطني عن ابن عبّاس: ما زالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقنُتُ حَتّى فارَقَ الدُّنيا. (2)
606.سنن الترمذي عن الفضل بن عبّاس عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الصَّلاةُ مَثنى مَثنى:تَشَهَّدُ في كُلِّ رَكعَتَينِ،وتَخَشَّعُ،وتَضَرَّعُ،وتَمَسكَنُ،وتَذَّرِعُ (3)،وتُقنِعُ يَدَيكَ (4)-يقول:ترفعهما إلى ربّك مستقبلاً ببطونهما وجهك (5)-وتَقولُ:يا رَبِّ،يا رَبِّ،ومَن لَم يَفعَل ذلِكَ فَهُوَ كَذا وكَذا. (6)
607.سنن الدارقطني عن أنس: قَنَتُّ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وعُمَرَ حَتّى فارَقتُهُما. (7)
608.الإمام الباقر عليه السلام: القُنوتُ في كُلِّ الصَّلَواتِ. (8)4.
ص: 380
در آن،قنوت مى خواند.
605.سنن الدار قطنى -به نقل از ابن عباس-:همواره پيامبر خدا صلى الله عليه و آله قنوت مى خواند تا آن كه از دنيا رفت.
606.سنن الترمذى: فضل بن عباس گفت:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«نماز،دو به دو است:در هر ركعت،يك تشهّد دارد.خشوع،ناليدن [به درگاه خداوند]،مسكنت،دست دراز كردن و بالا بردن دست ها [در قنوت] است.مى فرمايد:دست ها را به سمت صورتت باز كن و بالا ببر و رو به قبله باش و بگو:پروردگارا،پروردگارا، پروردگارا ! هر كس چنين نكند،چنين و چنان شود».
607.سنن الدارقطنى -به نقل از انَس-:با پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و عمر،قنوت خواندم تا آن كه از ايشان جدا شدم.
608.امام باقر عليه السلام: قنوت در همۀ نمازها هست.
ص: 381
609.عنه عليه السلام: القُنوتُ في كُلِّ رَكعَتَينِ،فِي التَّطَوُّعِ وَالفَريضَةِ. (1)
610.الكافي عن محمّد بن مسلم: سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ عليه السلام عَنِ القُنوتِ فِي الصَّلَواتِ الخَمسِ، فَقالَ:اُقنُت فيهِنَّ جَميعاً،قالَ:وسَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام بَعدَ ذلِكَ عَنِ القُنوتِ،فَقالَ لي:
أمّا ما جَهَرتَ فَلا تَشُكَّ. (2)
611.الإمام الباقر عليه السلام: القُنوتُ في كُلِّ صَلاةٍ فِي الرَّكعَةِ الثّانِيَةِ قَبلَ الرُّكوعِ. (3)
612.الإمام الصادق عليه السلام -في حَديثِ شَرائِعِ الدّينِ-:وَالقُنوتُ في جَميعِ الصَّلَواتِ سُنَّةٌ واجِبَةٌ،فِي الرَّكعَةِ الثّانِيَةِ قَبلَ الرُّكوعِ وبَعدَ القِراءَةِ. (4)
613.الكافي عن صفوان الجمّال: صَلَّيتُ خَلفَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام أيّاماً،فَكانَ يَقنُتُ في كُلِّ صَلاةٍ،يُجهَرُ فيها ولا يُجهَرُ فيها. (5)
614.الإمام الصادق عليه السلام: مَن تَرَكَ القُنوتَ رَغبَةً عَنهُ فَلا صَلاةَ لَهُ. (6)
615.عنه عليه السلام: إن نَسِيَ الرَّجُلُ القُنوتَ في شَيءٍ مِنَ الصَّلاةِ حَتّى يَركَعَ،فَقَد جازَت صَلاتُهُ ولَيسَ عَلَيهِ شَيءٌ،ولَيسَ لَهُ أن يَدَعَهُ مُتَعَمِّداً. (7)8.
ص: 382
609.امام باقر عليه السلام: قنوت در هر دو ركعت (1)هست،واجب باشد يا مستحب.
610.الكافى -به نقل از محمّد بن مسلم-:از امام باقر عليه السلام در بارۀ قنوت در نمازهاى پنجگانه پرسيدم.
فرمود:«در همۀ آنها قنوت بگير».
پس از آن،همين سؤال را در بارۀ قنوت از امام صادق عليه السلام پرسيدم.به من فرمود:
«در نمازهايى كه با صداى بلند خوانده مى شود،هيچ شك مكن».
611.امام باقر عليه السلام: قنوت در هر نماز،در ركعت دوم و قبل از ركوع است.
612.امام صادق عليه السلام -در حديث شرايع دين-:قنوت در همۀ نمازها،سنّتى مؤكّد و در ركعت دوم،پيش از ركوع و پس از قرائت است.
613.الكافى -به نقل از صفوان جمّال-:چند روز پشت سر امام صادق عليه السلام نماز گزاردم.در همۀ نمازها قنوت مى خواند،هم آنهايى كه بلند و هم نمازهايى كه آهسته خوانده مى شوند.
614.امام صادق عليه السلام: هر كس قنوت را از سر بى ميلى ترك كند،نمازى براى او نيست.
615.امام صادق عليه السلام: اگر كسى قنوت را در نمازى از ياد بُرد تا آن كه ركوع كرد،نمازش تمام است و چيزى به عهدۀ او نيست و حق ندارد از سر عمد،آن را رها كند.ت.
ص: 383
قنوت در همۀ نمازهاى روزانه و نافله هاى آنها،بلكه در تمامى نافله ها حتّى نماز شفع،مستحب است و اين استحباب در نمازهاى واجبى كه بلند خوانده مى شوند بويژه نماز صبح،وتر و جمعه،مورد تأكيد،و فتوا به وجوب آن در نمازهاى واجب و يا نمازهاى واجبى كه بلند خوانده مى شوند ضعيف است.قنوت در هر نماز،يك مرتبه و پيش از ركوع ركعت دوم به جا آورده مى شود و در نماز وتر نيز پيش از ركوع است.تنها نماز عيد فطر و عيد قربان،در ركعت اوّل،پنج قنوت و در ركعت دوم،چهار قنوت دارد و نيز نماز آيات دو قنوت:يكى پيش از ركوع پنجم و يكى پيش از ركوع دهم (و بعيد نيست كه در آن نيز پنج قنوت مستحب باشد،در هر دو ركوع،يك قنوت) و نيز در نماز جمعه كه دو قنوت مستحب است:در ركعت اوّل، پيش از ركوع و در ركعت دوم،پس از آن.در قنوت،بالا آوردن دست ها لازم نيست و ذكر مخصوصى ندارد؛بلكه جايز است هر ذكر و دعا و مناجات و درخواست حاجتى كه بر زبان رفت،گفته شود و كمترين اندازۀ آن،پنج يا سه مرتبه «سبحان اللّه»يا سه مرتبه«بسم اللّه الرحمن الرحيم»يا سه مرتبه«الحمدللّه»است و بلكه يك بار«سبحان اللّه»يا همين ذكرهايى كه نام برده شد،كافى است،همان گونه
ص: 384
كه مى توان به صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندانش بسنده كرد و يا به دعايى مانند«اللّهمَّ اغفر لي؛خدايا! مرا بيامرز»و مانند آن.
و بهتر است كه جامع ستايش خداوند متعال،صلوات و درود بر پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندانش،و طلب مغفرت براى خود و مردان و زنان با ايمان باشد. (1)7.
ص: 385
6/6-2 ما يُقالُ فِي القُنوتِ
616.الكافي عن إسماعيل بن الفضل: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَنِ القُنوتِ وما يُقالُ فيهِ، فَقالَ:ما قَضى اللّهُ عَلى لِسانِكَ،ولا أعلَمُ لَهُ شَيئاً مُوَقَّتاً. (1)
617.الإمام الحسن أو الإمام الحسين عليهما السلام: عَلَّمَني رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله كَلِماتٍ أقولُهُنَّ فِي القُنوتِ:اللّهُمَّ اهدِني فيمَن هَدَيتَ،وعافِني فيمن عافَيتَ،وتَوَلَّني فيمَن تَوَلَّيتَ، وبارِك لي فيما أعطَيتَ،وقِني شَرَّ ما قَضَيتَ،إنَّكَ تَقضي ولا يُقضى عَلَيكَ،إنَّهُ لا يَذِلُّ مَن والَيتَ،ولا يَعِزُّ مَن عادَيتَ،تَبارَكتَ رَبَّنا وتَعالَيتَ. (2)
618.كتاب من لا يحضره الفقيه: القَولُ في قُنوتِ الفَريضَةِ فِي الأَيّامِ كُلِّها إلّافِي الجُمُعَةِ:
اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ لي ولِوالِدَيَّ ولِوُلدي ولِأَهلِ بَيتي وإخوانِيَ المُؤمِنينَ فيكَ،اليَقينَ وَالعَفوَ وَالمُعافاةَ وَالرَّحمَةَ وَالمَغفِرَةَ وَالعافِيَةَ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ. (3)
619.الإمام الصادق عليه السلام: يُجزِئُكَ فِي القُنوتِ:اللّهُمَّ اغفِر لَنا وَارحَمنا وعافِنا وَاعفُ عَنّا فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ،إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ. (4)ى.
ص: 386
616.الكافى -به نقل از اسماعيل بن فضل-:از امام صادق عليه السلام در بارۀ قنوت و آنچه در آن گفته مى شود،پرسيدم.
فرمود:«هر آنچه خداوند بر زبانت جارى كرد،و براى آن،چيز خاصّى معيّن نشده است».
617.امام حسن يا امام حسين عليهما السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله كلماتى به من آموخت تا آنها را در قنوت بگويم:«خدايا ! مرا همراه آنان كه ره نمودى،ره بنما و در ميان آنان كه عافيت داده اى،عافيتم ده و سرپرستى ام را مانند آنان كه سرپرستى شان را پذيرفتى،بپذير و آنچه را به من بخشيده اى،بركت ده و از قضاى سوء خود،آسوده ام دار،كه تو حكم مى رانى؛ولى بر تو حكمى نمى رود و آن كه تو دوستش دارى،خوار نمى شود و آن كه تو دشمنش دارى،عزيز نمى شود.تو مبارك و والايى،اى پروردگار ما!».
618.كتاب من لا يحضره الفقيه: در قنوت همۀ نمازهاى واجب شبانه روز بجز جمعه،ذكر، اين است:«خدايا ! از تو براى خودم،پدر و مادرم،فرزندانم،خاندانم و برادران ايمانى ام،يقين،عفو،گذشت،رحمت،آمرزش و عافيت در دنيا و آخرت را خواستارم».
619.امام صادق عليه السلام: كافى است در قنوت بگويى:«خدايا ! ما را بيامرز و بر ما رحمت آور و به ما عافيت ده و از ما در دنيا و آخرت در گذر كه تو بر هر كار توانايى».
ص: 387
620.كتاب من لا يحضره الفقيه عن أبي بكرٍ بن أبي سَمّال: صَلَّيتُ خَلفَ أبي عَبدِاللّهِ عليه السلام الفَجرَ،فَلَمّا فَرَغَ مِن قِراءَتِهِ فِي الثّانيَةِ جَهَرَ بِصَوتِهِ نَحوًا مِمّا كانَ يَقرَأُ وقالَ:
اللّهُمَّ اغفِر لَنا وارحَمنا وعافِنا واعفُ عَنّا فِي الدُّنيا والآخِرَةِ،إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ. (1)
621.دعائم الإسلام: رُوّينا عَن أهلِ البَيتِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِم فِي الدُّعاءِ في قُنوتِ الفَجرِ وُجوهًا كَثيرَةً،ومِن أحسَنِ ما فيها-وكُلُّهُ حَسَنٌ-أن تَقولَ:
اللّهُمَّ إنّا نَستَعينُكَ ونَستَغفِرُكَ ونُثني عَلَيكَ الخَيرَ ولا نَكفُرُكَ،ونَخشَعُ لَكَ ونَختَلِعُ مِمَّن يَكفُرُكَ.
اللّهُمَّ إيّاكَ نَعبُدُ ولَكَ نُصَلّي ونَسجُدُ،وإلَيكَ نَسعى ونَحفِدُ،نَرجو رَحمَتَكَ ونَخشى عَذابَكَ،إنَّ عَذابَكَ بِالكافِرينَ مُلحَقٌ.
اللّهُمَّ عَذِّبِ الكافِرينَ والمُنافِقينَ والجاحِدينَ لِأَوليائِكَ الأَئِمَّةِ مِن أهلِ بَيتِ نَبيِّكَ الطّاهِرينَ،وأنزِل عَلَيهِم رِجزَكَ وبَأسَكَ وغَضَبَكَ وعَذابَكَ.اللّهُمَّ عَذِّب كَفَرَةَ أهلِ الكِتابِ والمُشرِكينَ.
اللّهُمَّ اغفِر لِلمُؤمِنينَ والمُؤمِناتِ،وأصلِح يا رَبِّ ذاتَ بَينِهِم وألِّف كَلِمَتَهُم،وثَبِّت في قُلوبِهِمُ الإِيمانَ والحِكمَةَ،وثَبِّتهُم عَلى مِلِّةِ نَبيِّكَ،وانصُرهُم عَلى عَدُوِّكَ وعَدُوِّهِم.4.
ص: 388
620.كتاب من لا يحضره الفقيه -به نقل از ابو بكر بن ابى سمّال-:نماز صبح را پشت سر امام صادق عليه السلام خواندم.هنگامى كه در ركعت دوم،قرائتش را تمام كرد،با صدايى نزديك به بلندى صداى قرائتش،گفت:«خدايا ! ما را بيامرز و بر ما رحمت آور و به ما عافيت ده و از ما در دنيا و آخرت در گذر،كه تو بر هر كار توانايى».
621.دعائم الإسلام: دعاهاى گوناگونى براى قنوت نماز صبح،از اهل بيت-كه درودهاى خداوند بر ايشان باد-به ما رسيده است.اين دعاها همگى زيبا هستند و از زيباترين آنها،اين است كه بگويى:«خدايا ! ما از تو يارى مى جوييم و آمرزش مى خواهيم و نيكى هايت را سپاس مى گوييم و كفران نمى كنيم.برايت فروتنى مى كنيم و از آن كه به تو كفر مى ورزد،دورى مى گزينيم.
خدايا ! فقط تو را مى پرستيم و براى تو نماز مى گزاريم و سجده مى كنيم و به خدمت تو شتابانيم.به رحمتت اميد داريم و از عذابت هراسانيم كه بى گمان به كافران مى رسد.
خدايا ! عذاب كن كافران و منافقان و منكران اوليايت،پيشوايانِ پاكِ خاندانِ پيامبرت را و بر آنان كيفر و رنج و خشم و عذابت را فرو فرست.خدايا ! كافران اهل كتاب و مشركان را مجازات كن.
خدايا ! مردان و زنان مؤمن را بيامرز و ميان آنان را اصلاح كن و با هم الفتشان ده و ايمان و حكمت را در دل هايشان بنشان و آنها را بر دين پيامبرت ثابت بدار و در برابر دشمنان تو و خودشان يارى شان كن.
ص: 389
اللّهُمَّ اهدِني فيمَن هَدَيتَ،وتَوَلَّني فيمَن تَوَلَّيتَ،وبارِك لي فيما أعطَيتَ،وعافِني فيمَن عافَيتَ،وقِني شَرَّ ما قَضَيتَ،إنَّكَ تَقضي ولا يُقضى عَلَيكَ،ولا يَذِلُّ مَن والَيتَ،ولا يَعِزُّ مَن عادَيت،تَبارَكتَ وتَعالَيتَ،لا إلهَ إلّاأنتَ،أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ،وأسأَ لُكَ يا رَبِّ فِي الدُّنيا حَسَنَةً وفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً،وأسأَلُكَ أن تَقِيَنا بِرَحمَتِكَ عَذابَ النّارِ. (1)
622.الإمام الصادق عليه السلام: يُجزي مِنَ القُنوتِ ثَلاثُ تَسبيحاتٍ. (2)
623.الإمام الباقر عليه السلام: يُجزيكَ مِنَ القُنوتِ خَمسُ تَسبيحاتٍ في تَرَسُّلٍ. (3)
624.الإمام الصادق عليه السلام: القُنوتُ فِي الفَريضَةِ الدُّعاءُ،وفِي الوِترِ الاِستِغفارُ. (4)
625.الكافي عن الحلبيّ عن الإمام الصادق عليه السلام: أنَّهُ سُئِلَ عَنِ القُنوتِ فِي الوَترِ،هَل فيهِ شَيءٌ مُوَقَّتٌ يُتَّبَعُ ويُقالُ؟
فَقالَ:لا،أثنِ عَلَى اللّهِ عز و جل،وصَلِّ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله وَاستَغفِر لِذَنبِكَ العَظيمِ.ثُمَّ قالَ:
كُلُّ ذَنبٍ عَظيمٌ. (5)
626.الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قَد قَنَتَ ودَعا عَلى قَومٍ بِأَسمائِهِم وأسماءِ آبائِهِم0.
ص: 390
خدايا ! مرا همراه با آنان كه ره نمودى،ره بنما و سرپرستى ام را همچون آنان كه سرپرستى شان را پذيرفتى،بپذير و در آنچه به من بخشيده اى،بركت ده و در ميان آنان كه عافيت داده اى،عافيتم بخش و از قضاى سوء خود،حفظم كن،كه تو حكم مى رانى؛ولى بر تو حكمى نمى رود و آن كه تو دوستش دارى،خوار نمى شود و آن كه تو دشمنش دارى،سربلند نمى گردد.تو خجسته و بزرگى.جز تو خدايى نيست.
از تو آمرزش مى خواهم و به تو باز مى گردم و نيكويى را از تو-اى پروردگار من- در دنيا و آخرت مى طلبم و از تو مى خواهم كه با رحمتت ما را از عذاب جهنّم حفظ كنى». (1)
622.امام صادق عليه السلام: سه تسبيح در قنوت كفايت مى كند.
623.امام باقر عليه السلام: پنج تسبيح شمرده در قنوت كفايت مى كند.
624.امام صادق عليه السلام: در قنوت نماز واجب،دعا و در نماز وتر،استغفار كردن [شايسته] است.
625.الكافى -به نقل از حلبى-:از ايشان (امام صادق عليه السلام ) در بارۀ قنوت در نماز وتر پرسيدند كه:آيا ذكر معيّن و خاصّى دارد كه همان گفته شود؟
فرمود:«نه.خدا را ثنا بگو و بر پيامبر عليه السلام درود بفرست و از گناه بزرگت آمرزش بخواه».سپس فرمود:«هر گناهى،بزرگ است».
626.امام صادق عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله قنوت خواند و به گروهى كه نام آنها و نام پدران وت.
ص: 391
وعَشائِرِهِم،وفَعَلَهُ عَلِيٌّ عليه السلام مِن بَعدِهِ. (1)
7/6 أدَبُ التَّشَهُّدِ
7/6-1 كَيفِيَّةُ التَّشَهُّدِ
627.الكافي عن بكر بن حبيب: قُلتُ لاَِبي جَعفَرٍ عليه السلام:أيُّ شَيءٍ أقولُ فِي التَّشَهُّدِ وَالقُنوتِ؟ قالَ:قُل بِأَحسَنِ ما عَلِمتَ،فَإِنَّهُ لَو كانَ مُوَقَّتاً لَهَلَكَ النّاسُ. (2)
628.الكافي عن سَورَة بن كُلَيب: سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ عليه السلام عن أدنى ما يُجزى مِنَ التَّشَهُّدِ؟فَقالَ:
الشَّهادَتانِ. (3)
629.الإمام الصادق عليه السلام: التَّشَهُّدُ في كِتابِ عَلِيٍّ عليه السلام شَفعٌ. (4)
630.عنه عليه السلام: التَّشَهُّدُ فِي الرَّكعَتَينِ الاُولَيَينِ:الحَمدُ للّهِ ِ،أشهَدُ أن لا إله إلَّااللّهُ وَحدَهُ لا شَريك لَهُ،وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ،اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،وتَقَبَّل شَفاعَتَهُ في امَّتِهِ وَارفَع دَرَجَتَهُ. (5)5.
ص: 392
قبيله شان را برد،نفرين كرد و على عليه السلام نيز پس از او چنين كرد.
627.الكافى -به نقل از بكر بن حبيب-:به امام باقر عليه السلام گفتم:چه چيزى در تشهّد و قنوت بگويم؟
فرمود:«بهترين چيزى را كه مى دانى؛چرا كه اگر ذكر معيّنى داشت،مردم هلاك مى شدند».
628.الكافى -به نقل از سورة بن كليب-:از امام باقر عليه السلام در بارۀ كمترين چيزى كه از تشهّد كفايت مى كند،پرسيدم.
فرمود:«شهادتين». (1)
629.امام صادق عليه السلام: در كتاب على عليه السلام،تشهّد به صورت دو جزئى (شهادتين) آمده است.
630.امام صادق عليه السلام: تشهّد در [پايان] دو ركعت نخست،چنين است:«ستايش،ويژۀ خداست.گواهى مى دهم كه جز معبود يگانه،خدايى نيست و همتايى ندارد،و گواهى مى دهم كه محمّد،بنده و پيامبر اوست.خدايا ! بر محمّد و خاندانش درود فرست و شفاعتش را در حقّ امّتش بپذير و درجه اش را بالا ببر».
ص: 393
631.عنه عليه السلام: إذا جَلَستَ فِي الرَّكعَةِ الثّانِيَةِ فَقُل:«بِسمِ اللّهِ وبِاللّهِ وَالحَمدُ للّهِ ِ وخَيرُ الأَسماءِ للّهِ ِ،أشهَدُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ،وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ، أرسَلَهُ بِالحَقِّ بَشيراً ونَذيراً بَينَ يَدَيِ السّاعَةِ،أشهَدُ أنَّكَ نِعمَ الرَّبُّ،وأنَّ مُحَمَّداً نِعمَ الرَّسولُ،اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،وتَقَبَّل شَفاعَتَهُ في امَّتِهِ وَارفَع دَرَجَتَهُ»، ثُمَّ تَحمَدُ اللّهَ مَرَّتَينِ أو ثَلاثاً،ثُمَّ تَقومُ.
فَإِذا جَلَستَ فِي الرّابِعَةِ قُلتَ:«بِسمِ اللّهِ وبِاللّهِ وَالحَمدُ للّهِ ِ وخَيرُ الأَسماءِ للّهِ ِ، أشهَدُ أن لا إلهَ إلّااللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ،وأشهَدُ أنَّ مُحَمّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ،أرسَلَهُ بِالحَقِّ بَشيراً ونَذيراً بَينَ يَدَيِ السّاعَةِ،أشهَدُ أنَّكَ نِعمَ الرَّبُّ،وأنَّ مُحَمَّداً نِعمَ الرَّسولُ،التَّحِيَّاتُ للّهِ ِ وَالصَّلَواتُ الطّاهِراتُ الطَّيِّباتُ الزّاكِياتُ الغادِياتُ الرّائِحاتُ السّابِغاتُ النّاعِماتُ للّهِ ِ،ما طابَ وزَكا وطَهُرَ وخَلَصَ وصَفا فَلِلّهِ.وأشهَدُ أن لا إلهَ إلَّا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ،وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ،أرسَلَهُ بِالحَقِّ بَشيراً ونَذيراً بَينَ يَدَيِ السّاعَةِ،أشهَدُ أنَّ رَبّي نِعمَ الرَّبُّ،وأنَّ مُحَمَّداً نِعمَ الرَّسولُ،وأشهَدُ أنَّ السّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيبَ فيها،وأنَّ اللّهَ يَبعَثُ مَن فِي القُبورِ،الحَمدُ للّهِ ِ الَّذي هَدانا لِهذا وما كُنّا لِنَهتَدِيَ لَولا أن هَدانَا اللّهُ،الحَمدُ للّهِ ِ رَبِّ العالَمينَ.اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،وبارِك عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،وسَلِّم عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وتَرَحَّم عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ،كَما صَلَّيتَ وبارَكتَ وتَرَحَّمتَ عَلى إبراهيمَ وعَلى آلِ إبراهيمَ،إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ.اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ، وَاغفِر لَنا ولِإِخوانِنَا الَّذينَ سَبَقونا بِالإِيمانِ،ولا تَجعَل في قُلوبِنا غِلّاً لِلذّينَ آمَنوا، رَبَّنا إنَّكَ رَؤُوفٌ رَحيمٌ،اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،وَامنُن عَلَيَّ بِالجَنَّةِ وعافِني مِنَ النّارِ،اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،وَاغفِر لِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ
ص: 394
631.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه در ركعت دوم نشستى،بگو:«به نام و يارى خدا.ستايش،ويژۀ خداست و بهترين نام ها،از آنِ خداست.گواهى مى دهم كه معبودى جز خداى يگانۀ بى همتا نيست و گواهى مى دهم كه محمّد،بنده و پيامبر اوست.او را به حق،به بشارت و هشدار در پيش روى قيامت بر انگيخت.گواهى مى دهم كه تو بهترين پروردگارى و محمّد،بهترين پيامبر است.خداوندا ! بر محمّد و خاندان محمّد،درود فرست و شفاعتش را در حقّ امّتش بپذير و رتبه اش بالا ببر».سپس دو يا سه بار خدا را حمد مى كنى و بر مى خيزى.
پس هر گاه در ركعت چهارم نشستى،بگو:«به نام خدا و براى خدا و ستايش براى خداست و بهترين نام ها از آنِ خداست.گواهى مى دهم كه معبودى جز خداى يگانه نيست و شريكى ندارد.گواهى مى دهم كه محمّد،بنده و فرستادۀ اوست.او را به حق براى بشارت و انذار و پيش از رستاخيز فرستاد.گواهى مى دهم كه تو خوب پروردگارى هستى و محمّد،فرستادۀ خوبى است.تحيّت ها از آنِ خدايند و نيز درودهاى پاك و پاكيزه و فزاينده و زيبا به طراوت باران بامدادى و به فراوانى باران شامگاهى كه هر چه پاك و پاكيزه و طاهر و خالص و بى آلايش است،از آنِ خدايند.
گواهى مى دهم كه معبودى جز خداى يگانۀ بى همتا نيست.گواهى مى دهم كه محمّد، بنده و پيامبر اوست.او را به حق و پيش از قيامت براى بشارت و هشدار بر انگيخت.
گواهى مى دهم كه پروردگار من،خوب پروردگارى است و محمّد،خوب پيامبرى.
گواهى مى دهم كه قيامت،بى هيچ ترديدى،آمدنى است و خداوند،هر كس را در قبرها هست،بر مى انگيزاند.خدا را سپاس كه ما را به اين [آيين] ره نمود،كه اگر هدايت الهى نبود،ما راه نمى يافتيم.ستايش،ويژۀ پروردگار جهانيان است.
خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،و به محمّد و خاندانش بركت عطا كن، و بر محمّد و خاندانش سلام بفرست و بر محمّد و بر خاندان محمّد رحمت آور،آن گونه كه بر ابراهيم و خاندان ابراهيم،درود و سلام فرستادى و بركت دادى و رحمت آوردى،كه تو ستوده و بزرگى.
خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و ما و برادرانمان را كه پيش از ما ايمان آوردند،بيامرز و در دل هايمان،كينه اى نسبت به مؤمنان مگذار كه تو-اى پروردگار ما- دلسوز و مهربانى.خدايا ! بر محمّد و خاندانش درود فرست و با منّت،بهشت را نصيبم كن و مرا از آتش برهان.خداوندا ! بر محمّد و خاندانش درود فرست و مردان و زنان مؤمن و هر فرد باايمانى را كه وارد خانه ام مى شود،بيامرز...و ستمكاران را
ص: 395
ولِمَن دَخَلَ بَيتي مُؤمِناً...ولا تَزِدِ الظّالِمينَ إلّاتَباراً».
ثُمَّ قُل:«السَّلامُ عَلَيكَ أيُّهَا النَّبِيُ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ،السَّلامُ عَلى أنبِياءِ اللّهِ ورُسِلِهِ، السَّلامُ عَلى جَبرَئيلَ وميكائيلَ وَالمَلائِكَةِ المُقَرَّبينَ،السَّلامُ عَلى مُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللّهِ خاتَمِ النَّبِيّينَ لا نَبِيَّ بَعدَهُ،وَالسَّلامُ عَلَينا وعَلى عِبادِ اللّهِ الصّالِحينَ»،ثُمَّ تُسَلِّمُ. (1)
632.الإمام الرضا عليه السلام -فيما جَمَعَهُ الفَضلُ بنُ شاذانَ مِن كَلامِهِ في عِلَلِ الفَرائِضِ-:...فَإِن قالَ قائِلٌ:فَلِمَ جُعِلَ التَّشَهُّدُ بَعدَ الرَّكعَتَينِ؟قيلَ:لِأَنَّهُ كَما تَقَدَّمَ قَبلَ الرُّكوعِ وَالسُّجودِ الأَذانُ وَالدُّعاءُ وَالقِراءَةُ،فَكَذلِكَ أيضاً امِرَ بَعدَها التَّشَهُّدُ وَالتَّحميدُ وَالدُّعاءُ. (2)
633.تهذيب الأحكام عن أحمد بن محمّد بن أبي نصر: قُلتُ لِأَبِي الحَسَنِ عليه السلام:جُعِلتُ فِداكَ،التَّشَهُّدُ الَّذي فِي الثّانِيَةِ يُجزي أن أقولَهُ فِي الرّابِعَةِ؟قالَ:نَعَم. (3)
7/6-2 وُجوبُ الصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ فِي التَّشَهُّدِ
634.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا جَلَستَ في صَلاتِكَ فَلا تَترُكَنَّ التَّشَهُّدَ وَالصَّلاةَ عَلَيَّ؛فَإِنَّها زَكاةُ الصَّلاةِ،وسَلِّم عَلى جَميعِ أنبِياءِ اللّهِ ورُسلِهِ،وسَلِّم عَلى عِبادِ اللّهِ الصّالِحينَ. (4)
635.عنه صلى الله عليه و آله -في بَيانِ كَيفِيَّةِ الصَّلاةِ عَلَيهِ صلى الله عليه و آله فِي التَّشَهُّدِ-:إذا صَلَّيتُم عَلَيَّ فَقولوا:اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ الاُمّيِّ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ،كَما صَلَّيتَ عَلى إبراهيمَ وعَلى آلِ إبراهيمَ، وبارِك عَلى مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ الاُمّيِّ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ،كَما بارَكتَ عَلى إبراهيمَ3.
ص: 396
جز هلاكت ميفزاى».
سپس بگو:«سلام و رحمت و بركات خدا بر تو،اى پيامبر ! سلام بر پيامبران و فرستادگان الهى ! سلام بر جبرئيل،ميكائيل و فرشتگان مقرّبش ! سلام بر محمّد بن عبد اللّه،خاتم پيامبران كه پيامبرى پس از او نيست و سلام بر ما و بر بندگان شايستۀ خدا!»و سپس سلام بده.
632.امام رضا عليه السلام -در آنچه فضل بن شاذان از سخن ايشان در حكمت واجبات،گرد آورده است-:اگر كسى بگويد:«چرا بعد از دو ركعت،تشهّد خوانده مى شود؟»،گفته مى شود:چون همان گونه كه پيش از ركوع و سجود،اذان و دعا و قرائت است،پس از آن نيز به تشهّد و حمد گفتن و دعا فرمان داده شده است.
633.تهذيب الأحكام -به نقل از احمد بن محمّد بن ابى نصر-:به امام رضا عليه السلام گفتم:فدايت شوم ! همان تشهّد ركعت دوم را در ركعت چهارم بگويم،كفايت مى كند؟فرمود:
«بلى».
634.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هنگامى كه در نمازت نشستى،تشهّد و درود بر من را ترك مكن؛چرا كه آن،زكات نماز است و بر همۀ پيامبران و فرستادگان الهى،سلام بده و بر بندگان شايستۀ خدا نيز سلام بده.
635.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -در بيان كيفيّت صلوات بر ايشان در تشهّد-:هنگامى كه بر من صلوات مى فرستيد،بگوييد:«خدايا ! بر محمّد،پيامبر درس ناخوانده،و بر خاندان محمّد درود فرست،همان گونه كه بر ابراهيم و خاندان ابراهيم درود فرستادى،و بر محمّد،پيامبر درس ناخوانده و بر خاندان محمّد،مبارك گردان،همان گونه كه بر
ص: 397
وعَلى آلِ إبراهيمَ،إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ. (1)
636.الإمام الصادق عليه السلام: إذا صَلّى أحَدُكُم ولَم يَذكُرِ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله وآلَهُ في صَلاتِهِ،يَسلُكُ بِصَلاتِهِ غَيرَ سَبيلِ الجَنَّةِ. (2)
637.عنه عليه السلام: مِن تَمامِ الصَّومِ إعطاءُ الزَّكاةِ،كَالصَّلاةِ عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله مِن تَمامِ الصَّلاةِ،ومَن صامَ ولَم يُؤَدِّها فَلا صَومَ لَهُ إذا تَرَكَها مُتَعَمِّدًا،ومَن صَلّى ولَم يُصَلِّ عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله وتَرَكَ ذلِكَ مُتَعَمِّدًا فَلا صَلاةَ لَهُ،إنَّ اللّهَ تَعالى بَدَأ بِها قَبلَ الصَّلاةِ،فَقالَ: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكّى* وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلّى»(3). (4)
8/6 أدَبُ التَّسليمِ
8/6-1 تَحليلُ الصَّلاةِ بِالتَّسليمِ
638.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: افتِتاحُ الصَّلاةِ الوُضوءُ،وتَحريمُهَا التَّكبيرُ،وتَحليلُهَا التَّسليمُ. (5)2.
ص: 398
ابراهيم و بر خاندان ابراهيم مبارك گردانيدى،كه تو ستوده و بزرگى».
636.امام صادق عليه السلام: هر كس از شما نماز بخواند و پيامبر و خاندانش را در نمازش ياد نكند، با نمازش غير از راه بهشت را طى مى كند.
637.امام صادق عليه السلام: پرداختن زكات (فِطريه) روزه را تمام مى كند،همچون صلوات بر پيامبر عليه السلام كه تمام كنندۀ نماز است.هر كس روزه بگيرد و زكات را به عمد نپردازد، روزه اى ندارد و هر كس نماز بگزارد و بر پيامبر صلى الله عليه و آله به عمد صلوات نفرستد،نمازى درست ندارد.همانا خداوند متعال،پيش از نماز،به آن (زكات) پرداخته و فرموده است:«بى گمان،رستگار شد كسى كه زكات داد و نام پروردگارش را ياد كرد،پس نماز گزارد».
638.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آغاز نماز،وضوست و حرام كردن كارهاى ديگر در ميان آن،با تكبير است و حلال كردن آنها،با سلام دادن است.
ص: 399
639.الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ آخِرَ الصَّلاةِ التَّسليمُ. (1)
640.تهذيب الأحكام عن عمّار بن موسى الساباطيّ: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَنِ التَّسليمِ ما هُوَ؟فَقالَ:هُوَ إذنٌ. (2)
641.علل الشرائع عن المفضّل بن عمر: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَنِ العِلَّةِ الَّتي مِن أجلِها وَجَبَ التَّسليمُ فِي الصَّلاةِ؟قالَ:لِأَنَّهُ تَحليلُ الصَّلاةِ...قُلتُ:فَلِمَ صارَ تَحليلُ الصَّلاةِ التَّسليمَ؟قالَ:لِأَنَّهُ تَحِيَّةُ المَلَكَينِ،وفي إقامَةِ الصَّلاةِ بِحُدودِها ورُكوعِها وسُجودِها وتَسليمِها سَلامَةٌ لِلعَبدِ مِنَ النّارِ. (3)
642.الإمام الرضا عليه السلام -فيما جَمَعَهُ الفَضلُ بنُ شاذانَ مِن كَلامِهِ في عِلَلِ الفَرائِضِ-:...فَإِن قالَ [قائِلٌ]:فَلِمَ جُعِلَ التَّسليمُ تَحليلَ الصَّلاةِ،ولَم يُجعَل بَدَلُهُ تَكبيراً أو تَسبيحاً أو ضَرباً آخَرَ؟قيلَ:لِأَنَّهُ لَمّا كانَ فِي الدُّخولِ فِي الصَّلاةِ تَحريمُ الكَلامِ لِلمَخلوقينَ وَالتَّوَجُّهُ إلَى الخالِقِ،كانَ تَحليلُها كلامَ المَخلوقينِ وَالاِنتِقالُ عَنها وَابتِداءُ المَخلوقينَ فِي الكَلامِ إنَّما هُوَ بِالتَّسليمِ. (4)
8/6-2 كَيفِيَّةُ التَّسليمِ
643.سنن ابن ماجة عن سهل بن سعد: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يُسَلِّمُ تَسليمَةً واحِدَةً تِلقاءَ0.
ص: 400
639.امام صادق عليه السلام: پايان نماز،سلام دادن است.
640.تهذيب الأحكام -به نقل از عمّار بن موسى ساباطى-:از امام صادق عليه السلام پرسيدم:مفهوم سلام دادن چيست؟
فرمود:«آن،اجازه[ى پرداختن به كارهاى ديگر] است».
641.علل الشرائع -به نقل از مفضّل بن عمر-:از امام صادق عليه السلام حكمت واجب شدن سلام را در نماز پرسيدم.
فرمود:«چون پايان بخش نماز [و محرّمات هنگام خواندن آن] است». (1)
گفتم:به چه علّت،سلام دادن،پايان بخش نماز شد؟
فرمود:«چون سلام دادن به فرشته ها[ى گمارده شده بر ما] است و نيز به دليل به سلامت ماندن بنده از آتش است،در صورت خواندن نماز با رعايت حدود و ركوع و سجود و سلامش».
642.امام رضا عليه السلام -در آنچه فضل بن شاذان از سخنان ايشان در بارۀ حكمت هاى واجبات، گرد آورده است-:اگر كسى بگويد:«چرا سلام دادن راه برون رفت از نماز است و به جايش،تكبير يا تسبيح يا چيز ديگرى را قرار نداده اند؟»،گفته مى شود:زيرا هنگامى كه در آمدن به نماز،سخن با آفريدگان را حرام مى كند و به آفريدگار توجّه مى شود، حلال كردن سخن با آفريدگان و انتقال توجّه از خداوند به آنها،با سلام است كه نخستين سخن با آدميان است.
643.سنن ابن ماجة -به نقل از سهل بن سعد-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله يك سلام به رو به
ص: 401
وَجهِهِ. (1)
644.الإمام الصادق عليه السلام: إذا نَسِيَ الرَّجُلُ أن يُسَلِّمَ،فَإِذا وَلّى وَجهَهُ عَنِ القِبلَةِ وقالَ:
«السَّلامُ عَلَينا وعَلى عِبادِ اللّهِ الصّالِحينَ»،فَقَد فَرَغَ مِن صَلاتِهِ. (2)
645.عنه عليه السلام: كُلُّ ما ذَكَرتَ اللّهَ بِهِ وَالنَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَهُوَ مِنَ الصَّلاةِ،وإن قُلتَ:«السَّلامُ عَلَينا وعَلى عِبادِ اللّهِ الصّالِحينَ»فَقَدِ انصَرَفتَ. (3)
646.تهذيب الأحكام عن أبي كَهمَس عن الإمام الصادق عليه السلام،قالَ: سَأَلتُهُ عَنِ الرَّكعَتَينِ الأَوَّلَتَينِ إذا جَلَستُ فيهِما لِلتَّشَهُّدِ فَقُلتُ و أنا جالِسٌ:«السَّلامُ عَلَيكَ أيُّهَا النَّبِيُّ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ»انصِرافٌ (4)هُوَ؟
قالَ:لا،ولكِن إذا قُلتَ:«السَّلامُ عَلَينا وعَلى عِبادِ اللّهِ الصّالِحينَ»فَهُو الاِنصِرافُ. (5)
647.الإمام الصادق عليه السلام: لا يُقالُ فِي التَّشَهُّدِ الأَوَّلِ:«السَّلامُ عَلَينا وعَلى عِبادِ اللّهِ الصّالِحينَ»؛لِأَنَّ تَحليلَ الصَّلاةِ هُوَ التَّسليمُ،وإذا قُلتَ هذا فَقَد سَلَّمتَ. (6)1.
ص: 402
رويش مى داد.
644.امام صادق عليه السلام: آن گاه كه نمازگزار فراموش مى كند سلام دهد،همان هنگام كه صورتش را از قبله مى چرخاند،بگويد: «السلام علينا و على عباد اللّه الصالحين ؛سلام بر ما و بر بندگان شايستۀ خدا!».اين گونه نمازش را به پايان برده است.
645.امام صادق عليه السلام: هر ذكر خدا و پيامبرش در نماز،جزء آن است و اگر بگويى: «السلام علينا و على عباد اللّه الصالحين ؛سلام بر ما و بندگان صالح خدا!»،نمازت را به پايان برده اى.
646.تهذيب الأحكام -به نقل از ابو كهمس-:از ايشان (امام صادق عليه السلام ) پرسيدم:اگر بعد از ركعت دوم به تشهّد نشستم و در همان حال گفتم: «السلام عليك أيّها النبىّ و رحمة اللّه و بركاته ؛سلام بر تو-اى پيامبر-و نيز رحمت و بركات خدا».آيا پايان بخش نماز است؟
فرمود:«نه؛امّا اگر گفتى: "السلام علينا و على عباد اللّه الصالحين" ،اين پايان بخش نماز است».
647.امام صادق عليه السلام: در تشهّد اوّل گفته نمى شود: «السلام علينا و على عباد اللّه الصالحين» ؛ زيرا برون رفتن از نماز،با سلام دادن است و اگر اين جمله را گفتى،بى گمان،سلام داده اى.
ص: 403
9/6 جَوامِعُ آدابِ الصَّلاةِ
648.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا أنتَ قُمتَ في صَلاتِكَ فَكَبِّر اللّهَ...،ثُمَّ إذا أنتَ رَكَعتَ فَأَثبِت يَدَيكَ عَلى رُكبَتَيكَ حَتّى يَطمَئِنَّ كُلُّ عَظمٍ مِنكَ،ثُمَّ إذا رَفَعتَ رَأسَكَ فَاعتَدِل حَتّى يَرجِعَ كُلُّ عَظمٍ مِنكَ،ثُمَّ إذا سَجَدتَ فَاطمَئِنَّ حَتّى يَعتَدِلَ كُلُّ عَظمٍ مِنكَ،ثُمَّ إذا رَفَعتَ رَأسَكَ فَأَثبِت حَتّى يَرجِعَ كُلُّ عَظمٍ إلى مَوضِعِهِ،ثُمَّ مِثلُ ذلِكَ،فَإِذا جَلَستَ في وَسَطِ صَلاتِكَ فَاطمَئِنَّ،وَافتَرِش فَخِذَكَ اليُسرى ثُمَّ تَشَهَّد،ثُمَّ إذا قُمتَ فَمِثلُ ذلِكَ حَتّى تَفرُغَ مِن صَلاتِكَ. (1)
649.عنه صلى الله عليه و آله: إذا قُمتَ إلَى الصَّلاةِ فَكَبِّر...،ثُمَّ اركَع حَتّى تَطمَئِنَّ راكِعاً،ثُمَّ ارفَع حَتّى تَعتَدِلَ قائِماً،ثُمَّ اسجُد حَتّى تَطمَئِنَّ ساجِداً،ثُمَّ ارفَع حَتّى تَطمَئِنَّ جالِساً،اِفعَل ذلِكَ في صَلاتِك كُلِّها. (2)
650.عنه صلى الله عليه و آله: إذا جَلَسَتِ المَرأَةُ فِي الصَّلاةِ وَضَعَت فَخِذَها عَلى فَخِذِهَا الاُخرى،فَإِذا سَجَدَت ألصَقَت بَطنَها في فَخِذَيها كَأَستَرِ ما يَكونُ لَها،وإنَّ اللّهَ تَعالى يَنظُرُ إلَيها ويَقولُ:يا مَلائِكَتي،اُشهِدُكُم أنّي قَد غَفَرتُ لَها. (3)3.
ص: 404
648.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هنگامى كه به نماز ايستادى،خدا را بزرگ بدار....سپس هنگامى كه ركوع كردى،دستانت را بر زانوانت قرار بده تا جايى كه همۀ استخوان هايت آرام گيرند.سپس هنگامى كه سرت را بلند كردى،راست بايست تا همۀ استخوان هايت راست شوند.سپس هنگامى كه سجده كردى،آرام بگير تا همۀ استخوان هايت به حالت اعتدال در آيند.سپس هنگامى كه سر از سجده برداشتى،ثابت بمان تا همۀ استخوان هايت به جاى خود باز گردند.سپس مانند همين كار را در وقتى كه ميان نمازت [براى تشهّد] نشستى،بكن تا آرام گيرى و ران چپت را بر زمين بگستران و سپس تشهّد بگو و چون برخاستى،همين گونه كن تا آن كه نمازت را به پايان ببرى.
649.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هنگامى كه به نماز مى ايستى،تكبير بگو...،آن گاه به ركوع برو [و بمان] تا در ركوع آرام گيرى و پس از آن سر بردار تا جايى كه كاملاً راست بايستى.
سپس به سجده برو تا در سجده آرام گيرى و سپس سر بردار تا كامل بنشينى،و اين را در همۀ نمازت بكن.
650.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هنگامى كه زن در نماز مى نشيند،رانش را در كنار ران ديگرش مى نهد و چون سجده مى كند،شكمش را به ران هايش مى چسباند،به گونه اى كه بيشترين پوشيدگى را داشته باشد.خداوند [در اين حال] به او مى نگرد و مى فرمايد:اى فرشتگان من ! شما را گواه مى گيرم كه او را آمرزيدم.
ص: 405
651.الإمام زين العابدين عليه السلام: حَقُّ الصَّلاةِ أن تَعلَمَ أنَّها وِفادَةٌ إلَى اللّهِ عز و جل وأنتَ فيها قائِمٌ بَينَ يَدَيِ اللّهِ عز و جل،فَإِذا عَلِمتَ ذلِكَ قُمتَ مَقامَ العَبدِ الذَّليلِ الحَقيرِ الرّاغِبِ الرّاهِبِ الرّاجِي الخائِفِ المُستَكينِ المُتَضَرِّعِ المُعَظِّمِ لِمَن كانَ بَينَ يَدَيهِ بِالسُّكونِ والوَقارِ، وتُقبِلُ عَلَيها بِقَلبِكَ وتُقيمُها بِحُدودِها وحُقوقِها. (1)
652.الإمام الباقر عليه السلام: إذا قُمتَ فِي الصَّلاةِ فَلا تُلصِق قَدَمَكَ بِالاُخرى،دَع بَينَهُما فَصلًا، إصبَعًا أقلَّ ذلِكَ إلى شِبرٍ أكثَرِهِ،وَاسدُل مَنكِبَيكَ وأرسِل يَدَيكَ،ولا تُشَبِّك أصابِعَكَ وَلتَكونا عَلى فَخِذَيكَ قُبالَةَ رُكبَتَيكَ،وَليَكُن نَظَرُكَ إلى مَوضِعِ سُجودِكَ.
فَإِذا رَكَعتَ فَصُفَّ في رُكوعِكَ بَينَ قَدَمَيكَ،تَجعَلُ بَينَهُما قَدرَ شِبرٍ،وتُمَكِّنُ راحَتَيكَ مِن رُكبَتَيكَ وتَضَعُ يَدَكَ اليُمنى عَلى رُكبَتِكَ اليُمنى قَبلَ اليُسرى،وبَلِّع (2)أطرافَ أصابِعِكَ عَينَ الرُّكبَةِ،وفَرِّج أصابِعَكَ إذا وَضَعتَها عَلى رُكبَتَيكَ،فَإِذا وَصَلَت أطرافُ أصابِعِكَ في رُكوعِكَ إلى رُكبَتَيكَ أجزَأَكَ ذلِكَ،وأحَبُّ إلَيَّ أن تُمَكِّنَ كَفَّيكَ مِن رُكبَتَيكَ فَتَجعَلَ أصابِعَكَ في عَينِ الرُّكبَةِ وتُفَرِّجَ بَينَهُما،وأقِم صُلبَكَ ومُدَّ عُنُقَكَ، وَليَكُن نَظَرُكَ إلى ما بَينَ قَدَمَيكَ.
فَإِذا أرَدتَ أن تَسجُدَ فَارفَع يَدَيكَ بِالتَّكبيرِ وخِرَّ ساجدًا،وابدَأ بِيَدَيكَ فَضَعهُما عَلَى الأَرضِ قَبلَ رُكبَتَيكَ،تَضَعُهُما مَعًا،ولا تَفتَرِش ذِراعَيكَ افتِراشَ السَّبُعِ ذِراعَيهِ، ولا تَضَعَنَّ ذِراعَيكَ عَلى رُكبَتَيكَ وفَخِذَيكَ ولكِن تَجَنَّح (3)بِمِرفَقَيكَ،ولا تُلصِق كَفَّيكَ بِرُكبَتَيكَ،ولا تُدنِهِما مِن وَجهِكَ بَينَ ذلِكَ حِيالَ مَنكِبَيكَ،ولا تَجعَلهُما بَينَ يَدَي).
ص: 406
651.امام زين العابدين عليه السلام: حقّ نماز،آن است كه بدانى نماز،در آمدن بر خداوند عزيز و جليل است و تو در پيشگاه خداوند عزيز و جليل ايستاده اى.پس اگر اين را دانستى، همچون بنده اى خوار و كوچك،خواهان و هراسان،اميدوار و ترسان،بيچاره و گريان،با وقار و اطمينان به بزرگداشت همو كه در برابرش ايستاده اى،مى پردازى و با دلت به او رو مى آورى و نماز را با حدود و حقوقش برپا مى دارى. (1)
652.امام باقر عليه السلام: هنگامى كه به نماز مى ايستى،پاهايت را به هم نچسبان و ميانشان به اندازۀ حدّ اقل يك انگشت و حدّ اكثر يك وجب فاصله بده و شانه هايت را فرو انداز و دستانت را رها كن و انگشتانت را در هم نياويز؛بلكه بر ران هايت و در راستاى زانوانت باشند و نگاهت به سجده گاهت باشد.
هنگامى كه ركوع مى كنى،دو پايت را در يك رديف بگذار و ميانشان به اندازۀ يك وجب فاصله مى دهى.زانوانت را در كف دستانت بگير و دست راستت را بر زانوى راستت و پيش از دست چپت مى نهى و با سر انگشتانت برآمدگى زانويت را نيك بگير و هنگامى كه آنها را بر زانوانت نهادى،از هم بازشان كن.اگر سر انگشتانت را در ركوع به زانوانت رساندى،كفايت مى كند؛ولى من دوست تر دارم زانوانت را در كف دستانت بگيرى و انگشتانت را بر برآمدگى زانوانت بنهى و آنها را از هم باز كنى.
كمرت را راست نگه دار و نگاهت به ميان قدم هايت باشد.
هنگامى كه خواستى به سجده بروى،دستانت را به تكبير بلند كن و به سجده بيفت و دستانت را با هم و پيش از زانوانت بر زمين بنه و ساعدهاى دستانت را چون درندگان بر زمين نگستران و بر زانوان و ران هايت نيز مگذار؛بلكه با آرنج هايت بال بساز و كف دستانت را به زانوانت نچسبان و به صورتت نيز نزديك مگردان؛بلكه ميان آن دو و در راستاى شانه هايت باشد،نه رو به روى زانوانت،بلكه اندكى از آنها».
ص: 407
رُكبَتَيكَ ولكِن تُحَرِّفُهُما عَن ذلِكَ شَيئًا،وابسُطهُما عَلَى الأَرضِ بَسطًا واقبِضهُما إلَيكَ قَبضًا،وإن كانَ تَحتَهُما ثَوبٌ فَلا يَضُرُّكَ،وإن أفضَيتَ بِهِما إلى الأَرضِ فَهُوَ أفضَلُ، ولا تُفَرِّجَنَّ بَينَ أصابِعِكَ في سُجودِكَ ولكِن ضُمَّهُنَّ جَميعًا.
وإذا قَعَدتَ في تَشَهُّدِكَ فَأَلصِق رُكبَتَيكَ بِالأَرضِ وفَرِّج بَينَهُما شَيئًا،وليَكُن ظاهِرُ قَدَمِكَ اليُسرى عَلَى الأَرضِ وظاهِرُ قَدَمِكَ اليُمنى عَلَى باطِنِ قَدَمِكَ اليُسرى وإليَتاكَ عَلَى الأَرضِ وطَرَفُ إبهامِكَ اليُمنى عَلَى الأَرضِ،وإيّاكَ والقُعودَ عَلى قَدَمَيكَ فَتَتَأَذّى بِذلِكَ،ولا تَكُن قاعِدًا عَلَى الأَرضِ فَتَكونَ إنَّما قَعَدَ بَعضُكَ عَلى بَعضٍ فَلا تَصبِرَ لِلتَّشَهُّدِ والدُّعاءِ. (1)
653.الكافي عن حَمّاد بن عيسى: قالَ لي أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَومًا:يا حَمّادُ،تُحسِنُ أن تُصَلِّيَ؟قالَ:فَقُلتُ:يا سَيِّدي،أنا أحفَظُ كِتابَ حَريزٍ فِي الصَّلاةِ.
فَقالَ:لا عَلَيكَ يا حَمّادُ،قُم فَصَلِّ.
قالَ:فَقُمتُ بَينَ يَدَيهِ مُتَوَجِّهًا إلَى القِبلَةِ،فَاستَفتَحتُ الصَّلاةَ فَرَكَعتُ وسَجَدتُ.
فَقالَ:يا حَمّادُ،لا تُحسِنُ أن تُصَلِّيَ؟! ما أقبَحَ بِالرَّجُلِ مِنكُم يَأتي عَلَيهِ سِتّونَ سَنَةً،أو سَبعونَ سَنَةً فَلا يُقيمُ صَلاةً واحِدَةً بِحُدودِها تامَّةً!
قالَ حَمّادٌ:فَأَصابَني في نَفسِيَ الذُّلُّ،فَقُلتُ:جُعِلت فِداكَ،فَعَلِّمنِي الصَّلاةَ.
فَقامَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام مُستَقبِلَ القِبلَةِ مُنتَصِبًا،فَأَرسَلَ يَدَيهِ جَميعًا عَلى فَخِذَيهِ،قَد ضَمَّ أصابِعَهُ وقَرَّبَ بَينَ قَدَمَيهِ حَتّى كانَ بَينَهُما قَدرَ ثَلاثِ أصابِعَ مُنفَرِجاتٍ، واستَقبَلَ بِأصابِعِ رِجلَيهِ جَميعًا القِبلَةَ لَم يُحَرِّفهُما عَنِ القِبلَةِ،وقالَ بِخُشوعٍ:«اللّهُ أكبَر»،ثُمَّ قَرَأ الحَمدَ بِتَرتيلٍ و «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» ،ثمّ صَبَرَ هُنَيَّةً بِقَدرِ مايَتَنَفَّسُ وهُوَ2.
ص: 408
انحراف داشته باشد.دستانت را كاملاً بر زمين بگستران و [پس از سجده] به سوى خود باز گردان و اگر زير آنها پارچه اى بود،اشكالى ندارد،گر چه به زمين رساندنشان بهتر است،و در سجده،انگشتانت را از هم باز نكن؛بلكه به هم بچسبان.
هنگامى كه براى تشهّد نشستى،زانوانت را به زمين بچسبان و كمى ميانشان را باز كن،و روى پاى چپت بر زمين و روى پاى راستت بر كف پاى چپت باشد و سرينت و نيز سر انگشت شست پاى راستت بر زمين باشد و هيچ گاه بر هر دو پايت منشين كه به تو آزار مى رساند و نيز [با نشيمنگاه] بر زمين منشين كه بخشى از تنت بر بخشى ديگر قرار مى گيرد و نمى توانى براى تشهّد و دعا تحمّل كنى.
653.الكافى -به نقل از حمّاد بن عيسى-:روزى امام صادق عليه السلام به من فرمود:«اى حمّاد! آيا مى توانى خوب نماز بخوانى؟».
به امام گفتم:اى سَرور من! كتاب حريز را كه در بارۀ نماز است،در حافظه دارم.
فرمود:«عيبى ندارد،اى حمّاد! برخيز و نماز بخوان».
در برابر ايشان برخاستم و نماز را رو به قبله شروع كردم.به ركوع رفتم و سجده كردم.امام فرمود:«اى حمّاد! نيكو نماز نمى خوانى! چه قدر زشت است فردى از شما شصت يا هفتاد سال بر او بگذرد و يك نماز با آداب و حدود كامل نخواند!».
در خود،احساس خوارى كردم و به ايشان گفتم:فدايت شوم! نماز را به من بياموز.
امام عليه السلام برخاست،رو به قبله ايستاد و هر دو دستش را بر روى ران خويش نهاد،در حالى كه انگشتانش بسته بود و دو پاى خود را نزديك هم قرار داد،به گونه اى كه ميان دو پايش به اندازۀ سه انگشت باز فاصله بود و انگشتان پا را رو به قبله نگاه داشت و آنها را از قبله منحرف نساخت و با فروتنى تكبير گفت.سپس حمد و «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» را شمرده خواند.آن گاه به اندازۀ يك نفس،در همان حال ايستادن،درنگ كرد.سپس دو دست خود را تا رو به روى صورت بالا آورد و در همان حال ايستاده،تكبير گفت.
آن گاه به ركوع رفت و با دستانى كه انگشتانش باز بود،زانوى خود را گرفت و زانو را به عقب داد تا اين كه پشت ايشان كاملاً صاف شد،به گونه اى كه به سبب صافى پشت و
ص: 409
قائِمٌ،ثُمَّ رَفَعَ يَدَيهِ حِيالَ وَجهِهِ و قالَ:«اللّهُ أكبَر»وهُوَ قائِمٌ،ثُمَّ رَكَعَ ومَلَأَ كَفَّيهِ مِن رُكبَتَيهِ مُنفَرِجاتٍ،ورَدَّ رُكبَتَيهِ إلى خَلفِهِ حَتَّى استَوى ظَهرُهُ،حَتّى لَو صُبَّ عَلَيهِ قَطرَةٌ مِن ماءٍ أو دُهنٍ لَم تَزُل؛لِاستِواءِ ظَهرِهِ،ومَدَّ عُنُقَهُ،وغَمَّضَ عَينَيهِ،ثُمَّ سَبَّحَ ثَلاثًا بِتَرتيلٍ فَقالَ:«سُبحانَ رَبِّيَ العَظيمِ وبِحَمدِهِ»،ثُمَّ استَوى قائِمًا،فَلَمَّا استَمكَنَ مِنَ القيامِ قالَ:«سَمِعَ اللّهُ لِمَن حَمِدَهُ»،ثُمَّ كَبَّرَ وهُوَ قائِمٌ ورَفَعَ يَدَيهِ حِيالَ وَجهِهِ،ثُمَّ سَجَدَ،وبَسَطَ كَفَّيهِ مَضمومَتَيِ الأَصابِعِ بَينَ يَدَي رُكبَتَيهِ حِيالَ وَجهِهِ فَقالَ:«سُبحانَ رَبِّيَ الأَعلى وبِحَمدِهِ»ثَلاثَ مَرّاتٍ،ولَم يَضَع شَيئًا مِن جَسَدِهِ عَلى شَيءٍ مِنهُ، وسَجَدَ عَلى ثَمانِيَةِ أعظُمٍ:الكَفَّينِ والرُّكبَتَينِ وأنامِلِ إبهامَيِ الرِّجلَينِ والجَبهَةِ والأَنفِ،وقالَ:سَبعَةٌ مِنها فَرضٌ يُسجَدُ عَلَيها وهيَ الَّتي ذَكَرَهَا اللّهُ في كِتابِهِ فَقالَ:
«وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللّهِ أَحَداً» (1) وهيَ:الجَبهَةُ والكَفّانِ والرُّكبَتانِ والإِبهامانِ، ووَضعُ الأَنفِ عَلَى الأَرضِ سُنَّةٌ،ثُمَّ رَفَعَ رأسَهُ مِنَ السُّجودِ،فَلَمَّا استَوى جالِسًا قالَ:«اللّهُ أكبَر»،ثُمّ قَعَدَ عَلى فَخِذِهِ الأَيسَرِ،وقَد وَضَعَ ظاهِرَ قَدَمِهِ الأَيمَنِ عَلى بَطنِ قَدَمِهِ الأَيسَرِ وقالَ:«أستَغفِرُ اللّهَ رَبّي وأتوبُ إلَيهِ»،ثُمَّ كَبَّرَ وهُوَ جالِسٌ،وسَجَدَ السَّجدَةَ الثّانيَةَ وقالَ كَما قالَ فِي الاُولى،ولَم يَضَع شَيئًا مِن بَدَنِهِ عَلى شَيءٍ مِنهُ في رُكوعٍ ولا سُجودٍ،وكان مُجَنَّحًا،ولم يَضَع ذِراعَيهِ عَلَى الأَرضِ،فَصَلّى رَكعَتَينِ عَلى هذا وَيداهُ مَضمومَتَا الأَصابِعِ وهُوَ جالِسٌ فِي التَّشَهُّدِ،فَلَمّا فَرَغَ مِنَ التَّشَهُّدِ سَلَّمَ.
فقال:يا حَمّادُ،هكَذا صَلِّ. (2)
راجع:ح 15 و 16.1.
ص: 410
كشيدگى گردن،اگر قطره اى آب يا روغن بر پشت ايشان ريخته مى شد،از جايش تكان نمى خورد.[امام عليه السلام ] دو چشمش را بست و سپس سه بار شمرده فرمود:«سبحان ربّى العظيم و بحمده».آن گاه راست ايستاد و چون استقرار كامل پيدا كرد،فرمود:
«سمع اللّه لمن حمده».سپس در حال ايستاده،تكبير گفت و دست ها را تا رو به روى صورت،بالا آورد.آن گاه سجده كرد و دست ها را در حالى كه انگشتانش كنار هم و بدون فاصله بودند،در جلوى زانو و برابر صورت نهاد و سه بار گفت:«سبحان ربّى الأعلى و بحمده»و در حالت سجده،هيچ جاى بدن را بر جاى ديگر قرار نداد و بر هشت استخوان سجده كرد:دو كف دست،دو زانو،دو انگشت شست پا،پيشانى و بينى و فرمود:«لازم است سجده بر هفت تاى اينها قرار گيرد و اين،همان است كه خداوند در قرآن فرموده است كه:«و همانا سجده گاه ها براى خداست.پس در كنار خداوند،هيچ كس را مخوان»و اين هفت جا،پيشانى و دو كف دست و دو زانو و دو شست پا هستند و نهادن بينى بر زمين،مستحب است.
سپس امام عليه السلام سر از سجده برداشت و چون درست به حالت نشسته در آمد،تكبير گفت.آن گاه بر ران چپ نشست و روى پاى راست را بر كف پاى چپ قرار داد و فرمود:«أستغفر اللّه ربّى و أتوب إليه».سپس در حال نشسته تكبير گفت و سجدۀ دوم را به جاى آورد و در سجدۀ دوم مانند سجدۀ اوّل رفتار كرد و در حال ركوع و سجود، هيچ جاى بدن را بر جاى ديگر آن نگذاشت و در حال سجده،دست ها را چون دو بال،باز مى كرد و ساعد را بر زمين نمى گذاشت.اين چنين،امام دو ركعت نماز گزارد و انگشتان دو دست ايشان در حال تشهّد،بسته بود و چون از تشهّد فارغ شد،سلام داد و فرمود:«اى حمّاد! اين گونه نماز بخوان!».
ر.ك:ح 15 و 16.
ص: 411
الفصل السابع:أسرارُ الصَّلاةِ
1/7 أهَمِّيَّةُ مَعرِفَةِ أسرارِ الصَّلاةِ
654.علل الشرائع عن أحمد بن عبد اللّه: بَينَما أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام مارٌّ بِفِناءِ بَيتِ اللّهِ الحَرامِ إذ نَظَرَ إلى رَجُلٍ يُصَلّي فَاستَحسَنَ صَلاتَهُ،فَقالَ:يا هذَا الرَّجُلُ،تَعرِفُ تَأويلَ صَلاتِكَ؟قالَ الرَّجُلُ:يَابنَ عَمِّ خَيرِ خَلقِ اللّهِ،وهَل لِلصَّلاةِ تَأويلٌ غَيرَ التَّعَبُّدِ؟!
قالَ عَليٌّ عليه السلام:اعلَم يا هذَا الرَّجُلُ أنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى ما بَعَثَ نَبيَّهُ صلى الله عليه و آله بِأَمرٍ مِنَ الاُمورِ إلّاولَهُ مُتَشابِهٌ وتَأويلٌ وتَنزيلٌ،وكُلُّ ذلِكَ عَلَى التَّعَبُّدِ،فَمَن لَم يَعرِف تَأويلَ صَلاتِهِ فَصَلاتُهُ كُلُّها خِداعٌ ناقِصَةٌ غَيرُ تامَّةٍ. (1)
2/7 أسرارُ الأَذانِ
655.رسول اللّه صلى الله عليه و آله -لَمّا سَأَلَهُ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام عَن تَفسيرِ الأَذانِ-:يا عَلِيُّ،الأَذانُ حُجَّةٌ عَلى امَّتي،وتَفسيرُهُ:8.
ص: 412
654.علل الشرائع -به نقل از احمد بن عبد اللّه-:امير مؤمنان عليه السلام هنگام عبور از آستانۀ بيت اللّه الحرام،نگاهش به مردى افتاد كه نيكو نماز مى خواند.پس فرمود:«اى مرد ! حقيقت نمازت را مى شناسى؟».
مرد گفت:اى پسر عموى بهترين آفريدۀ خدا! آيا نماز،حقيقتى جز عبوديت دارد؟
على عليه السلام فرمود:«بدان-اى مرد-كه همانا خداوند-تبارك و تعالى-پيامبرش را به كارى از كارها برنينگيخته،جز اين كه متشابه و تأويل و تنزيل دارد و همۀ اينها بر اساس عبوديت است.پس هر كس حقيقت نماز را نشناسد،همۀ نمازهايش،ناقص و ناتمام است».
655.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -در پاسخ پرسش امير مؤمنان عليه السلام از تفسير اذان-:اى على! اذان حجّتى بر امّت من است و تفسير آن،چنين است:
ص: 413
إذا قالَ المُؤَذِّنُ:«اللّهُ أكبَرُ اللّهُ أكبَرُ»فَإِنَّهُ يَقولُ:اللّهُمَّ أنتَ الشّاهِدُ عَلى ما أقولُ، يا امَّةَ مُحَمَّدٍ قَد حَضَرَتِ الصَّلاةُ فَتَهَيَّؤوا ودَعوا عَنكُم شُغلَ الدُّنيا.
وإذا قالَ:«أشهَدُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ»فَإِنَّهُ يَقولُ:يا امَّةَ مُحَمَّدٍ اشهِدُ اللّهَ واُشهِدُ مَلائِكَتَهُ أنّي أخبَرتُكُم بِوَقتِ الصَّلاةِ فَتَفَرَّغوا لَها.
وإذا قالَ:«أشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللّهِ»فَإِنَّهُ يَقولُ:يَعلَمُ اللّهُ ويَعلَمُ مَلائِكَتُهُ أنّي قَد أخبَرتُكُم بِوَقتِ الصَّلاةِ،فَتَفَرَّغوا لَها فَإِنَّها خَيرٌ لَكُم.
وإذا قالَ:«حَيَّ عَلَى الصَّلاةِ»فَإِنَّهُ يَقولُ:يا امَّةَ مُحَمَّدٍ،دينٌ قَد أظهَرَهُ اللّهُ لَكُم ورَسولُهُ فَلا تُضَيِّعوهُ،ولكِن تَعاهَدوا يَغفِرِ اللّهُ لَكُم،تَفَرَّغوا لِصَلاتِكُم فَإِنَّها عِمادُ دينِكُم.
وإذا قالَ:«حَيَّ عَلَى الفَلاحِ»فَإِنَّهُ يَقولُ:يا امَّةَ مُحَمَّدٍ،قَد فَتَحَ اللّهُ عَلَيكُم أبوابَ الرَّحمَةِ،فَقوموا وخُذوا نَصيبَكُم مِنَ الرَّحمَةِ تَربَحُوا الدُّنيا وَالآخِرَةَ.
وإذا قالَ:«اللّهُ أكبَرُ اللّهُ أكبَرُ» (1)فَإِنَّهُ يَقولُ:تَرَحَّموا عَلى أنفُسِكُم،فَإِنَّهُ لا أعلَمُ لَكُم عَمَلاً أفضَلَ مِن هذِهِ،فَتَفَرَّغوا لِصَلاتِكُم قَبلَ النَّدامَةِ.
وإذا قالَ:«لا إلهَ إلَّااللّهُ»فَإِنَّهُ يَقولُ:يا امَّةَ مُحَمَّدٍ،اِعلَموا أنّي جَعَلتُ أمانَةَ سَبعِ سَماواتٍ وسَبعِ أرَضينَ في أعناقِكُم،فَإِن شِئتُم فَأَقبِلوا وإن شِئتُم فَأَدبِروا،فَمَن أجابَني فَقَد رَبِحَ ومَن لَم يُجِبني فَلا يَضُرُّني. (2)
656.الإمام الحسين عليه السلام: كُنّا جُلوساً فِي المَسجِدِ إذ صَعِدَ المُؤَذِّنُ المَنارَةَ فَقالَ:«اللّهُ أكبَرُ اللّهُ أكبَرُ»،فَبَكى أميرُ المُؤمِنينَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام وبَكَينا لِبُكائِهِ،فَلَمّا فَرَغَ9.
ص: 414
هر گاه مؤذّن بگويد:«اللّه أكبر،اللّه أكبر»،در واقع مى گويد:خدايا! تو بر آنچه مى گويم،گواهى.اى امّت محمّد! وقت نماز رسيده است.پس آماده شويد و كار دنيا را وا نهيد.
هر گاه بگويد:«أشهد أن لا إله إلّااللّه»،در واقع مى گويد:اى امّت محمّد! من خدا و فرشتگان او را گواه مى گيرم كه شما را به فرا رسيدن وقت نماز،آگاه مى سازم.پس فقط به نماز بپردازيد.
هر گاه بگويد:«أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه»،در واقع مى گويد:خداوند و فرشتگانش مى دانند كه من،شما را از فرا رسيدن وقت نماز آگاه ساختم.پس فقط به نماز بپردازيد كه آن،براى شما بهتر [از هر كارى] است.
هر گاه بگويد:«حىّ على الصلاة»،در واقع مى گويد:اى امّت محمّد! [اسلام،] دينى است كه خدا و پيامبر او آن را براى شما پديد آوردند.پس،آن را تباه نكنيد؛بلكه به آن بپردازيد تا خداوند،شما را بيامرزد.به نمازتان بپردازيد كه نماز،ستون دين شماست.
هر گاه بگويد:«حَىَّ عَلَى الفَلاحِ»،در واقع مى گويد:اى امّت محمّد! خداوند، درهاى رحمت را به روى شما گشوده است.پس برخيزيد و سهم خود را از رحمت برگيريد تا در دنيا و آخرت سود ببريد.
هر گاه بگويد:«اللّه أكبر،اللّه أكبر»،در واقع مى گويد:بر خويشتن رحم آوريد؛زيرا كارى باارزش تر از نماز براى شما سراغ ندارم.پس فقط به نمازتان بپردازيد،پيش از آن كه پشيمانى دامنگيرتان شود.
هر گاه بگويد:«لا إله إلّااللّه»،در واقع مى گويد:اى امّت محمّد! بدانيد كه من امانت هفت آسمان و هفت زمين را به گردن شما نهادم.اگر مى خواهيد،روى آوريد و اگر مى خواهيد،پشت كنيد،كه هر كس نداى مرا اجابت كند،سود برده است و هر كس نداى مرا اجابت نكند،به من زيانى نمى رساند.
656.امام حسين عليه السلام: در مسجد نشسته بوديم كه مؤذّن،بالاى مناره رفت و گفت:«اللّه أكبر،اللّه أكبر».در اين هنگام،امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام،گريست و ما نيز با گريۀ او گريستيم.چون مؤذّن اذانش را تمام كرد،فرمود:«آيا مى دانيد كه مؤذّن چه مى گويد؟».
ص: 415
المُؤَذِّنُ قالَ:أتَدرونَ ما يَقولُ المُؤَذِّنُ؟قُلنا:اللّهُ ورَسولُهُ ووَصِيُّهُ أعلَمُ ! قالَ:لَو تَعلَمونَ ما يَقولُ لَضَحِكتُم قَليلاً ولَبَكَيتُم كَثيراً ! فَلِقَولِهِ:«اللّهُ أكبَرُ»مَعانٍ كَثيرَةٌ:
مِنها:أنَّ قَولَ المُؤَذِّنِ:«اللّهُ أكبَرُ»يَقَعُ عَلى قِدَمِهِ وأزَلِيَّتِهِ وأبَدِيَّتِهِ وعِلمِهِ وقُوَّتِهِ وقُدرَتِهِ وحِلمِهِ وكَرَمِهِ وجودِهِ وعَطائِهِ وكِبرِيائِهِ،فَإِذا قالَ المُؤَذِّنُ:«اللّهُ أكبَرُ»فَإِنَّهُ يَقولُ:اللّهُ الَّذي لَهُ الخَلقُ وَالأَمرُ وبِمَشِيَّتِهِ كانَ الخَلقُ،ومِنهُ كُلُّ شَيءٍ لِلخَلقِ،وإلَيهِ يَرجِعُ الخَلقُ،وهُوَ الأَوَّلُ قَبلَ كُلِّ شَيءٍ لَم يَزَل،وَالآخِرُ بَعدَ كُلِّ شَيءٍ لا يَزالُ، وَالظّاهِرُ فَوقَ كُلِّ شَيءٍ لا يُدرَكُ،وَالباطِنُ دونَ كُلِّ شَيءٍ لا يُحَدُّ،وهُوَ الباقي وكُلُّ شَيءٍ دونَهُ فانٍ.
وَالمَعنَى الثّاني:«اللّهُ أكبَرُ»أيِ العَليمُ الخَبيرُ عَلَيهِم بِما كانَ ويَكونُ قَبلَ أن يَكونَ.
وَالثّالِثُ:«اللّهُ أكبَرُ»أيِ القادِرُ عَلى كُلِّ شَيءٍ،يَقدِرُ عَلى ما يَشاءُ،القَوِيُّ لِقُدرَتِهِ،المُقتَدِرُ عَلى خَلقِهِ،القَوِيُّ لِذاتِهِ،قُدرَتُهُ قائِمَةٌ عَلَى الأَشياءِ كُلِّها،إذا قَضى أمراً فَإِنَّما يَقولُ لَهُ:كُن،فَيَكونُ.
وَالرّابِعُ:«اللّهُ أكبَرُ»عَلى مَعنى حِلمِهِ وكَرَمِهِ،يَحلُمُ كَأَنَّهُ لا يَعلَمُ،ويَصفَحُ كَأَنَّهُ لا يَرى،ويَستُرُ كَأَنَّهُ لا يُعصى،لا يَعجَلُ بِالعُقوبَةِ كَرَماً وصَفحاً وحِلماً.
وَالوَجهُ الآخَرُ في مَعنى«اللّهُ أكبَرُ»؛أيِ الجَوادُ جَزيلُ العَطاءِ كَريمُ الفِعال. (1)
وَالوَجهُ الآخَرُ:«اللّهُ أكبَرُ»فيهِ نَفيُ صِفَتِهِ وكَيفِيَّتِهِ؛كَأَنَّهُ يَقولُ:اللّهُ أجَلُّ مِن أن يُدرِكَ الواصِفونَ قَدرَ صِفَتِهِ الَّذي هُوَ مَوصوفٌ بِهِ،وإنَّما يَصِفُهُ الواصِفونَ عَلى».
ص: 416
گفتيم:خدا و پيامبر او و وصىّ پيامبر او بهتر مى دانند.
فرمود:«اگر بدانيد كه او چه مى گويد،كم خواهيد خنديد و بسيار خواهيد گريست! جمله "اللّه أكبرِ" او،معانى بسيار دارد:يكى اين است كه "اللّه أكبرِ" مؤذّن، حكايت از قديم بودن خداوند و ازلى و ابدى بودن او و علم و قدرت و بردبارى و بزرگوارى و جود و عطا و كبريايى او دارد.
هر گاه مؤذّن بگويد:"اللّه أكبر"،در واقع مى گويد:خدا آن موجودى است كه آفريدن و فرمان دادن،ويژۀ اوست و با ارادۀ اوست كه آفرينش انجام گرفت و هر چيزِ خلق،از اوست و بازگشت خلق،به سوى اوست.او اوّل است و پيش از هر چيز،از ازل بوده است،و آخر است و بعد از هر چيز هست و ابدى است،و آشكار است و فراتر از هر چيز و ادراك ناشدنى (دست نيافتنى) است،و پنهان و در دل هر چيز است (/و پنهان تر از هر ناپيدايى است) و اندازه ندارد،و تنها او باقى است و جز او،همه چيز فانى است.
معناى دومِ "اللّه أكبر"،اين است كه خدا بر آنچه بوده و خواهد بود،پيش از آن كه بود شود،دانا و آگاه است.
معناى سومِ "اللّه أكبر"،اين است كه خداوند بر هر چيزى تواناست،بر هر كارى كه بخواهد،قدرت دارد،نيرومند به قدرت خويش است،بر آفريدگانش اقتدار دارد،به ذات خود،قوى است،قدرتش بر همۀ اشيا سايه افكنده است،[و] هر گاه چيزى را اراده كند،فقط به آن مى گويد:"باش" و آن،موجود مى شود.
معناى چهارمِ "اللّه أكبر"،اين است كه خداوند،بردبار و كريم است.او [در برابر معصيت انسان ها] چنان بردبارى مى ورزد كه تو گويى [از آنها] خبر ندارد،و چنان گذشت مى كند كه تو گويى [آنها را] نمى بيند،و چنان پرده پوشى مى كند كه گويى معصيت نمى شود.در كيفر دادن،شتاب نمى ورزد و اين،از بزرگوارى و گذشت و بردبارى اوست.
معناى ديگرِ "اللّه أكبر"،اين است كه خداوند،بخشنده و پُردِهِش است و با بزرگوارى،عمل مى كند.
ص: 417
قَدرِهِم لا عَلى قَدرِ عَظَمَتِهِ وجَلالِهِ،تَعالَى اللّهُ عَن أن يُدرِكَ الواصِفونَ صِفَتَهُ عُلُوّاً كَبيراً.
وَالوَجهُ الآخَرُ:«اللّهُ أكبَرُ»كَأَنَّهُ يَقولُ:اللّهُ أعلى وأجَلُّ،وهُوَ الغَنِيُّ عَن عِبادِهِ،لا حاجَةَ بِهِ إلى أعمالِ خَلقِهِ.
وأمّا قَولُهُ:«أشهَدُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ»فَإِعلامٌ بِأَنَّ الشَّهادَةَ لا تَجوزُ إلّابِمَعرِفَتِهِ مِنَ القَلبِ،كَأَنَّهُ يَقولُ:أعلَمُ أنَّهُ لا مَعبودَ إلَّااللّهُ عز و جل،وأنَّ كُلَّ مَعبودٍ باطِلٌ سِوَى اللّهِ عز و جل، واُقِرُّ بِلِساني بِما في قَلبي مِنَ العِلمِ بِأَنَّهُ لا إلهَ إلَّااللّهُ،وأشهَدُ أنَّهُ لا مَلجَأَ مِنَ اللّهِ إلّا إلَيهِ،ولا مَنجى مِن شَرِّ كُلِّ ذي شَرٍّ وفِتنَةِ كُلِّ ذي فِتنَةٍ إلّابِاللّهِ.
وفِي المَرَّةِ الثّانِيَةِ:«أشهَدُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ»مَعناهُ:أشهَدُ أن لا هادِيَ إلَّااللّهُ،ولا دَليلَ لي إلَى الدّينِ إلَّااللّهُ،واُشهِدُ اللّهَ بِأَنّي أشهَدُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ،واُشهِدُ سُكّانَ السَّماواتِ وسُكّانَ الأَرَضينَ وما فيهِنَّ مِنَ المَلائِكَةِ وَالنّاسِ أجمَعينَ،وما فيهِنَّ مِنَ الجِبالِ وَالأَشجارِ وَالدَّوابِّ وَالوُحوشِ وكُلِّ رَطبٍ ويابِسٍ،بِأَنّي أشهَدُ أن لا خالِقَ إلَّا اللّهُ،ولا رازِقَ ولا مَعبودَ ولا ضارَّ ولا نافِعَ ولا قابِضَ ولا باسِطَ ولا مُعطِيَ ولا مانِعَ ولا ناصِحَ ولا كافِيَ ولا شافِيَ ولا مُقَدِّمَ ولا مُؤَخِّرَ إلَّااللّهُ،لَهُ الخَلقُ وَالأَمرُ، وبِيَدِهِ الخَيرُ كُلُّهُ،تَبارَكَ اللّهُ رَبُّ العالَمينَ.
وأمّا قَولُهُ:«أشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللّهِ»يَقولُ:اُشهِدُ اللّهَ أنَّهُ لا إلهَ إلّاهُوَ،وأنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ ونَبِيُّهُ وصَفِيُّهُ ونَجِيُّهُ،أرسَلَهُ إلى كافَّةِ النّاسِ أجمَعينَ بِالهُدى ودينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ ولَو كَرِهَ المُشرِكونَ،واُشهِدُ مَن فِي السَّماواتِ وَالأَرضِ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالمُرسَلينَ وَالمَلائِكَةِ وَالنّاسِ أجمَعينَ أنَّ مُحَمَّداً سَيِّدُ الأَوَّلينَ وَالآخِرينَ.
ص: 418
معناى ديگرِ "اللّه أكبر"،نفى صفت و كيفيت از اوست.گويا مى گويد:خدا بزرگ تر از آن است كه توصيف كنندگان،به اندازۀ صفت او كه در حقيقت،بِدان موصوف است،دست يابند؛بلكه توصيف كنندگان،به اندازۀ [توانايىِ] خود،او را توصيف مى كنند،نه به اندازۀ بزرگى و شُكوه او.خداوند،بسى برتر از آن است كه توصيف كنندگان،به وصف او برسند.
معناى ديگرِ "اللّه أكبر"،اين است كه گويا مى گويد:خدا،والاتر و شكوهمندتر است و از بندگانش بى نياز است و به كارهاى آفريدگانش نيازى ندارد.
امّا "أشهد أن لا إله إلّااللّه" مؤذّن،اعلام اين مطلب است كه شهادت دادن،جز با شناخت قلبى خداوند،روا نيست.گويا مى گويد:مى دانم كه معبودى جز خداوند عز و جل نيست و هر معبودى جز خداوند عز و جل،باطل است،و به معرفتى كه در دل دارم،با زبان خويش نيز اقرار مى كنم كه معبودى جز خدا نيست،و گواهى مى دهم كه پناهى از خدا جز به خود او نيست، و رهايى از شرّ هر شررسانى و فتنۀ هر فتنه انگيزى،جز به يارى خدا ميسّر نيست.
و "أشهد أن لا إله إلّااللّه" دوم،به اين معناست كه:گواهى مى دهم كه هدايت كننده اى جز خدا نيست،و تنها راه نماى من به دين،اوست،و خدا را بر اين گواه مى گيرم كه من گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست،و ساكنان آسمان ها و ساكنان زمين ها،و همۀ فرشتگان و آدميانى را كه در آنهايند و كوه ها و درخت ها و جنبندگان و دَدان و هر خشك و ترى را گواه مى گيرم كه من گواهى مى دهم آفريدگارى جز خدا نيست و روزى رسان و معبود و زيان رسان و سودرسان و فشارنده و گشاينده و عطا كننده و جلو گيرنده و خيرخواه و كفايت كننده و شفا دهنده و پيش و پس افكننده اى جز خدا نيست.آفرينش و فرمان دادن،ويژۀ اوست و خوبى،هر چه هست،در دست اوست.فرخنده باد خداوند كه پروردگار جهانيان است!
امّا "أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه" او،[در آن] مى گويد:خدا را گواه مى گيرم كه معبودى جز او نيست و محمّد،بنده و فرستاده و پيامبر و برگزيده و همراز اوست.او را با هدايت و دين حق به سوى همۀ مردمان فرستاد تا آن [دين] را بر هر دينى چيره گرداند،هر چند مشركان،خوش نداشته باشند.و هر كس را (از پيامبران و رسولان و فرشتگان و مردمان)كه در آسمان ها و زمين است،همگى را گواه مى گيرم كه محمّد،سَرور اوّلين و آخرين انسان هاست.
ص: 419
وفِي المَرَّةِ الثّانِيَةِ:«أشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللّهِ»يَقولُ:أشهَدُ أن لا حاجَةَ لِأَحَدٍ إلى أحَدٍ إلّاإلَى اللّهِ الواحِدِ القَهّارِ الغَنِيِّ عَن عِبادِهِ وَالخَلائِقِ وَالنّاسِ أجمَعينَ،وأنَّهُ أرسَلَ مُحَمَّداً إلَى النّاسِ بَشيراً ونَذيراً وداعِياً إلَى اللّهِ بِإِذنِهِ وسِراجاً مُنيراً،فَمَن أنكَرَهُ وجَحَدَهُ ولَم يُؤمِن بِهِ أدخَلَهُ اللّهُ عز و جل نارَ جَهَنَّمَ خالِداً مُخَلَّداً لا يَنفَكُّ عَنها أبَداً.
وأمّا قَولُهُ:«حَيَّ عَلَى الصَّلاةِ»أي هَلُمّوا إلى خَيرِ أعمالِكُم ودَعوَةِ رَبِّكُم، وسارِعوا إلى مَغفِرَةٍ مِن رَبِّكُم،وإطفاءِ نارِكُمُ الَّتي أوقَدتُموها،وفِكاكِ رِقابِكُمُ الَّتي رَهَنتُموها،لِيُكَفِّرَ اللّهُ عَنكُم سَيِّئاتِكُم،ويَغفِرَ لَكُم ذُنوبَكُم،ويُبَدِّلَ سَيِّئاتِكُم حَسَناتٍ، فَإِنَّهُ مَلِكٌ كَريمٌ ذُو الفَضلِ العَظيمِ،وقَد أذِنَ لَنا مَعاشِرَ المُسلِمينَ بِالدُّخولِ في خِدمَتِهِ،وَالتَّقَدُّمِ إلى بَينِ يَدَيهِ.
وفِي المَرَّةِ الثّانِيَةِ:«حَيَّ عَلَى الصَّلاةِ»أي قوموا إلى مُناجاةِ اللّهِ رَبِّكُم،وعَرضِ حاجاتِكُم (1)عَلى رَبِّكُم،وتَوَسَّلوا إلَيهِ بِكَلامِهِ وتَشَفَّعوا بِهِ،وأكثِرُوا الذِّكرَ وَالقُنوتَ وَالرُّكوعَ وَالسُّجودَ وَالخُضوعَ وَالخُشوعَ،وَارفَعوا إلَيهِ حَوائِجَكُم،فَقَد أذِنَ لَنا في ذلِكَ.
وأمّا قَولُهُ:«حَيَّ عَلَى الفَلاحِ»فَإِنَّهُ يَقولُ:أقبِلوا إلى بَقاءٍ لا فَناءَ مَعَهُ،ونَجاةٍ لا هَلاكَ مَعَها،وتَعالَوا إلى حَياةٍ لا مَوتَ مَعَها،وإلى نَعيمٍ لا نَفادَ لَهُ،وإلى مُلكٍ لا زَوالَ عَنهُ،وإلى سُرورٍ لا حُزنَ مَعَهُ،وإلى انسٍ لا وَحشَةَ مَعَهُ،وإلى نورٍ لا ظُلمَةَ مَعَهُ،وإلى سَعَةٍ لا ضيقَ مَعَها،وإلى بَهجَةٍ لَاانقِطاعَ لَها،وإلى غِنىً لا فاقَةَ مَعَهُ، وإلى صِحَّةٍ لا سُقمَ مَعَها،وإلى عِزٍّ لا ذُلَّ مَعَهُ،وإلى قُوَّةٍ لا ضَعفَ مَعَها،وإلى كَرامةٍ».
ص: 420
"أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه" دوم،مى گويد:گواهى مى دهم كه هيچ كس را به كسى نياز نيست،مگر به خداوندِ يگانۀ هماره چيره كه از بندگانش و آفريدگان و مردمان، همگى شان،بى نياز است،و گواهى مى دهم كه محمّد را به سوى مردم فرستاد تا نويد و بيم دهد و به اذن خداوند،به سوى خدا فرا بخواند و [چونان] چراغى روشن [فرا راه بندگان] باشد.پس،هر كه او را انكار و نفى كند و به او ايمان نياورد،خداوند عز و جل او را براى هميشه و جاويدان به آتش دوزخ در مى آورد و هرگز از آن رهايى نمى يابد.
امّا "حَىَّ عَلَى الصَّلاةِ" او،يعنى اين كه به سوى بهترينِ اعمالتان بياييد و دعوت پروردگارتان را لبّيك بگوييد و به جانب آمرزش پروردگارتان،و خاموش كردن آتشى كه بر افروخته ايد،و آزاد ساختن گردن هايتان كه به گرو نهاده ايد،بشتابيد تا خداوند،بدكارى هاى شما را بزدايد و گناهتان را بيامرزد و بدى هايتان را به خوبى ها بدل كند؛زيرا او پادشاهى بزرگوار و پُربخشش است.اى جماعت مسلمانان! او به شما اجازۀ رسيدن به خدمتش و ايستادن در برابرش را داده است.
و "حىّ على الصلاة" دوم،يعنى:به مناجات با پروردگارتان،اللّه،بايستيد و نيازهايتان را بر پروردگارتان عرضه كنيد،و با كلام او (قرآن) به وى توسّل بجوييد و آن را شفيع خود در پيشگاهش قرار دهيد،و ذكر و قنوت و ركوع و سجود و خضوع و خشوعِ بسيار،به جاى آوريد،و حاجت هايتان را به او باز گوييد،كه اجازۀ اين كار را به ما داده است.
امّا "حَىَّ عَلَى الفَلاحِ" او،[در آن] مى گويد:به بقايى كه هرگز فنا در آن راه ندارد و به نجاتى كه هلاكتى با آن نيست،روى آوريد.به سوى حياتى بياييد كه مرگ در آن راهى ندارد،و به سوى نعمتى كه تمامى ندارد،و به سوى سلطنتى كه زوال نمى پذيرد،و به سوى شادى اى كه اندوهى با آن نيست،و به سوى انسى كه با وجود آن،هرگز احساس وحشت (/تنهايى) دست نمى دهد،و به سوى نورى كه هيچ ظلمتى در آن نيست،و به سوى گشايشى كه تنگى در آن راه نمى يابد،و به سوى خوشى اى كه هيچ گاه قطع نمى شود،و به سوى غنايى كه نيازمندى در آن جايى ندارد،و به سوى سلامتى كه
ص: 421
يا لَها مِن كَرامَةٍ،وَاعجَلوا إلى سُرورِ الدُّنيا وَالعُقبى،ونَجاةِ الآخِرَةِ وَالاُولى.
وفِي المَرَّةِ الثّانِيَةِ:«حَيَّ عَلَى الفَلاحِ»فَإِنَّهُ يَقولُ:سابِقوا إلى ما دَعَوتُكُم إلَيهِ، وإلى جَزيلِ الكَرامَةِ وعَظيمِ المِنَّةِ وسَنِيِّ (1)النِّعمَةِ وَالفَوزِ العَظيمِ،ونَعيمِ الأَبَدِ في جِوارِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله محمّد صلى الله عليه و آله،0 قدس سره في مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَليكٍ مُقتَدِرٍ.
وأمّا قَولُهُ:«اللّهُ أكبَرُ»فَإِنَّهُ يَقولُ:اللّهُ أعلى وأجَلُّ مِن أن يَعلَمَ أحَدٌ مِن خَلقِهِ ما عِندَهُ مِنَ الكَرامَةِ لِعَبدٍ أجابَهُ وأطاعَهُ،وأطاعَ أمرَهُ وعَبَدَهُ،وعَرَفَ وَعيدَهُ وَاشتَغَلَ بِهِ وبِذِكرِهِ،وأحَبَّهُ وآمَنَ بِهِ،وَاطمَأَنَّ إلَيهِ ووَثِقَ بِهِ،وخافَهُ ورَجاهُ،وَاشتاقَ إلَيهِ ووافَقَهُ في حُكمِهِ وقَضائِهِ ورَضِيَ بِهِ.
وفِي المَرَّةِ الثّانِيَةِ:«اللّهُ أكبَرُ»فَإِنَّهُ يَقولُ:اللّهُ أكبَرُ وأعلى وأجَلُّ مِن أن يَعلَمَ أحَدٌ مَبلَغَ كَرامَتِهِ لِأَولِيائِهِ،وعُقوبَتِهِ لِأَعدائِهِ،ومَبلَغِ عَفوِهِ وغُفرانِهِ ونِعمَتِهِ لِمَن أجابَهُ وأجابَ رَسولَهُ،ومَبلَغَ عَذابِهِ ونَكالِهِ (2)وهَوانِهِ لِمَن أنكَرَهُ وجَحَدَهُ.
وأمّا قَولُهُ:«لا إلهَ إلَّااللّهُ»مَعناهُ:للّهِ ِ الحُجَّةُ البالِغَةُ عَلَيهِم بِالرَّسولِ وَالرِّسالَةِ وَالبَيانِ وَالدَّعوَةِ،وهُوَ أجَلُّ مِن أن يَكونَ لِأَحَدٍ مِنهُم عَلَيهِ حُجَّةٌ،فَمَن أجابَهُ فَلَهُ النّورُ وَالكَرامَةُ،ومَن أنكَرَهُ فَإِنَّ اللّهَ غَنِيٌّ عَنِ العالَمينَ،وهُوَ أسرَعُ الحاسِبينَ.
ومَعنى«قَد قامَتِ الصَّلاةُ»فِي الإِقامَةِ؛أي حانَ وَقتُ الزِّيارَةِ وَالمُناجاةِ وقَضاءِ الحَوائِجِ ودَركِ المُنى وَالوُصولِ إلَى اللّهِ عز و جل وإلى كَرامَتِهِ وعَفوِهِ ورِضوانِهِ وغُفرانِهِ (3).4.
ص: 422
بيمارى با آن نيست،و به سوى عزّتى كه ذلّتى در آن نيست،و به سوى نيرويى كه هرگز سستى نمى گيرد،و نيز به سوى كرامتى-كه چه كرامتى است !-،و بشتابيد به سوى شادمانى دنيا وآخرت و رهايى آن سراى و اين سراى.
در "حىّ على الفلاحِ" دوم،مى گويد:به سوى آنچه شما را بِدان فرا خواندم،و به سوى كرامت فراوان و نواخت بزرگ و نعمت والا و رستگارى بزرگ و آسايش ابدى در جوار محمّد صلى الله عليه و آله در قرارگاه صدق در نزد پادشاهى توانا،سبقت بگيريد.
امّا "اللّه أكبرِ" او،مى گويد:خدا والاتر و بزرگ تر از آن است كه كسى از خلقش بداند كه او براى بنده اى كه او را اجابت و اطاعت مى كند و فرمانش را به گوش مى گيرد و بندگى او مى كند و تهديد او را مى شناسد و به او و به ياد او مشغول مى شود و او را دوست مى دارد و به او ايمان مى آورد و به او اطمينان دارد و به او اعتماد مى كند و از او بيمناك و به او اميدوار است و مشتاق اوست و با فرمان و قضاى او مى سازد و بدانها رضايت مى دهد،چه كرامتى را در نظر گرفته است.
در "اللّه أكبرِ" دومش مى گويد:خدا بزرگ تر و والاتر و برتر از آن است كه كسى بداند كه او چه اندازه كرامت را براى دوستانش،و چه كيفرى را براى دشمنانش،و چه بخشش و آمرزش و نعمتى را براى آن كه او و پيامبر او را اجابت كند،و چه عذاب و مجازات و ذلّتى را براى آن كه او را انكار و نفى كند،نهاده است.
امّا "لا إله إلّااللّه" او،معنايش اين است كه:خداوند،به واسطۀ رسول و رسالت و روشنگرى و دعوت،بر بندگانش حجّت رسا دارد و او خود،شأنش بالاتر از آن است كه كسى از آنان بر وى حجّتى داشته باشد.پس،هر كه خداى را اجابت كند،براى او نور و كرامت است و هر كه انكارش كند،صد البتّه كه خداوند از جهانيان،بى نياز است و او سريع ترينِ حسابرسان است.
معناى "قد قامت الصلاة" در اقامه،اين است كه:گاهِ ملاقات و مناجات و برآورده شدن حاجات و نيل به آرزوها و رسيدن به خداوند و كرامت و بخشش و خشنودى و آمرزش او فرا رسيد».
ص: 423
657.معاني الأخبار عن عطاء: كُنّا عِندَ ابنِ عَبّاسٍ ابن عبّاس،10 بِالطّائِفِ (1)أنَا وأبُو العالِيَةِ أبو العالية،10 وسَعيدُ بنُ جُبَيرٍسعيد بن جبير،10 وعِكرَمَةُ عكرمة،10،فَجاءَ المُؤَذِّنُ فَقالَ:«اللّهُ أكبَرُ اللّهُ أكبَرُ»-وَاسمُ المُؤَذِّنِ قُثَمُ بنُ عَبدِ الرَّحمنِ الثَّقَفِيُّ قثم بن عبد الرّحمن الثّقفيّ،10-فَقالَ ابنُ عَبّاسٍ ابن عبّاس،10:أتَدرونَ ما قالَ المُؤَذِّنُ؟فَسَأَلَهُ أبُو العالِيَةِ أبو العالية،10 فَقالَ:
أخبِرنا بِتَفسيرِهِ.
قالَ ابنُ عَبّاسٍ ابن عبّاس،10:إذا قالَ المُؤَذِّنُ:«اللّهُ أكبَرُ اللّهُ أكبَرُ»يَقولُ:يا مَشاغيلَ الأَرضِ قَد وَجَبَتِ الصَّلاةُ فَتَفَرَّغوا لَها.
وإذا قالَ:«أشهَدُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ»يَقولُ:يَقومُ يَومُ القِيامَةِ ويَشهَدُ لي ما فِي السَّماواتِ وما فِي الأَرضِ عَلى أنّي أخبَرتُكُم فِي اليَومِ خَمسَ مَرّاتٍ.
وإذا قالَ:«أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدمحمّد10،9اً رَسولُ اللّهِ رسول اللّه10،9»يَقولُ:تَقومُ القِيامَةُ ومُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله محمّد صلى الله عليه و آله،0 قدس سره يَشهَدُ لي عَلَيكُم أنّي قَد أخبَرتُكُم بِذلِكَ فِي اليَومِ خَمسَ مَرّاتٍ،وحُجَّتي عِندَ اللّهِ قائِمَةٌ.
وإذا قالَ:«حَيَّ عَلَى الصَّلاةِ»يَقولُ:ديناً قَيِّماً فَأَقيموهُ.
وإذا قالَ:«حَيَّ عَلَى الفَلاحِ»يَقولُ:هَلُمّوا إلى طاعَةِ اللّهِ وخُذوا سَهمَكُم مِن رَحمَةِ اللّهِ-يَعنِي الجَماعَةَ-.
وإذا قالَ العَبدُ:«اللّهُ أكبَرُ اللّهُ أكبَرُ»يَقولُ:حَرَّمتُ الأَعمالَ.
وإذا قالَ:«لا إلهَ إلَّااللّهُ»يَقولُ:أمانَةُ سَبعِ سَماواتٍ وسَبعِ أرَضينَ وَالجِبالِ وَالبِحارِ وُضِعَت عَلى أعناقِكُم،إن شِئتُم فَأَقبِلوا وإن شِئتُم فَأَدبِروا. (2)7.
ص: 424
657.معانى الأخبار -به نقل از عطا-:من و ابو العاليه و سعيد بن جبير و عِكرمه،در طائف نزد ابن عبّاس بوديم كه مؤذّن (قُثَم بن عبد الرحمان ثقفى) آمد و گفت:«اللّه أكبر،اللّه أكبر».
ابن عبّاس گفت:مى دانيد كه مؤذّن چه گفت؟
ابو العاليه گفت:تو براى ما تفسيرش كن.
ابن عبّاس گفت:هر گاه مؤذّن بگويد:«اللّه أكبر،اللّه أكبر»،در واقع مى گويد:اى كسانى كه در روى زمين،سرگرم كاريد! نماز،واجب شد.دست از كار برداريد و به نماز بپردازيد.
و هر گاه بگويد:«أشهد أن لا إله إلّااللّه»،در واقع مى گويد:روز قيامت كه بيايد،آنچه در آسمان ها و زمين است،به نفع من گواهى مى دهد كه من،روزى پنج مرتبه شما را [از فرا رسيدن وقت نماز] آگاه ساختم.
هر گاه بگويد:«أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه»،در واقع مى گويد:روز قيامت كه بيايد، محمّد صلى الله عليه و آله به نفع من گواهى مى دهد كه من،روزى پنج مرتبه شما را از آن (رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله ) آگاه ساختم،و مرا نزد خداوند،حجّت است.
هر گاه بگويد:«حىّ على الصلاة»،در واقع مى گويد:[اسلام،] دينى استوار است.
پس،آن را بر پا داريد.
هر گاه بگويد:«حىّ على الفلاح»،در واقع مى گويد:به سوى طاعت خداوند بشتابيد و سهم خود را از رحمت خدا-يعنى جماعت-بگيريد.
هر گاه بنده بگويد:«اللّه أكبر،اللّه أكبر»،در واقع مى گويد:كارها را حرام (تعطيل)كردم.
هر گاه بگويد:«لا إله إلّااللّه»،در واقع مى گويد:امانت هفت آسمان و هفت زمين و كوه ها و درياها به گردن شما گذاشته شد.اگر مى خواهيد،رو كنيد و اگر مى خواهيد، پشت كنيد.
ص: 425
3/7 أسرارُ الصَّلاةِ فيما رُوِيَ عَن أميرِ المُؤمِنينَ(ع)
658.بحار الأنوار عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري: كُنتُ مَعَ مولانا أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام فَرأى رَجُلًا قائمًا يُصَلّي،فَقالَ لَهُ:يا هذا،أتَعرِفُ تَأويلَ الصَّلاةِ؟فَقالَ:يا مَولايَ،وهَل لِلصَّلاةِ تَأويلٌ غَيرَ العِبادَةِ؟فَقالَ:إي والَّذي بَعَثَ مُحَمَّدًا بِالنُّبُوَّةِ،وما بَعَثَ اللّهُ نَبيَّهُ بِأَمرٍ مِنَ الاُمورِ إلّاولَهُ تَشابُهٌ وتَأويلٌ وتَنزيلٌ،وكُلُّ ذلِكَ يَدُلُّ عَلَى التَّعَبُّدِ.
فَقالَ لَهُ:عَلِّمني ما هُوَ يا مَولايَ.
فَقالَ عليه السلام:تأويلُ تَكبيرَتِكَ الاُولى إلى إحرامِكَ أن تُخطِرَ في نَفسِكَ إذا قُلتَ:اللّهُ أكبَرُ مِن أن يوصَفَ بِقيامٍ أو قُعودٍ،وفِي الثّانيَةِ:أن يوصَفَ بِحَرَكَةٍ أو جُمودٍ،وفِي الثّالِثَةِ:أن يوصَفَ بِجِسمٍ أو يُشَبَّهَ بِشَبَهٍ أو يُقاسَ بِقياسٍ،وتُخطِرَ فِي الرّابِعَةِ:أن تَحِلَّهُ الأَعراضُ أو تولِمَهُ الأَمراضُ،وتُخطِرَ فِي الخامِسَةِ:أن يوصَفَ بِجَوهَرٍ أو بِعَرَضٍ أو يَحِلَّ شَيئًا أو يَحِلَّ فيهِ شَيءٌ،وتُخطِرَ فِي السّادِسَةِ:أن يَجوزَ عَلَيهِ ما يَجوزُ عَلَى المُحدَثينَ مِنَ الزَّوالِ والاِنتِقالِ والتَّغَيُّرِ مِن حالٍ إلى حالٍ،وتُخطِرَ في السّابِعَةِ:أن تَحِلَّهُ الحَواسُّ الخَمسُ.
ثُمَّ تَأويلُ مَدِّ عُنُقِكَ فِي الرُّكوعِ تُخطِرُ في نَفسِكَ:آمَنتُ بِكَ ولَو ضُرِبَت عُنُقي.ثُمَّ تَأويلُ رَفعِ رَأسِكَ مِنَ الرُّكوعِ إذا قُلتَ:«سَمِعَ اللّهُ لِمَن حَمِدَهُ،الحَمدُ للّهِ ِ رَبِّ العالَمينَ»تَأويلُهُ:الَّذي أخرَجَني مِنَ العَدَمِ إلَى الوُجودِ.
وتَأويلُ السَّجدَةِ الاُولى أن تُخطِرَ في نَفسِكَ وأنتَ ساجِدٌ:مِنها خَلَقتَني.ورَفعُ رَأسِكَ تَأويلُهُ:ومِنها أخرَجتَني.والسَّجدَةُ الثّانيَةُ:وفيها تُعيدُني.ورَفعُ رَأسِكَ تُخطِرُ بِقَلبِكَ:ومِنها تُخرِجُني تارَةً اخرى.
ص: 426
658.بحار الأنوار -به نقل از جابر بن عبد اللّه انصارى-:همراه مولايمان امير مؤمنان عليه السلام بودم كه ديد مردى به نماز ايستاده است.به او فرمود:«اى مرد! آيا حقيقت نماز را مى دانى؟».
گفت:اى مولاى من ! آيا نماز حقيقتى غير از عبادت دارد؟
فرمود:«آرى.سوگند به كسى كه محمّد را به نبوّت بر انگيخت،هيچ پيامبرى را به كارى از كارها برنينگيخته،جز اين كه متشابه و تأويل و تنزيل دارد و همۀ اينها به عبادت، ره نمون مى كنند».
آن مرد گفت:اى مولاى من ! مرا از آن آگاه كن.
فرمود:«حقيقتِ [هفت] تكبير آغازين تو كه با آن،كارهايى را بر خود حرام مى كنى، اين است:هنگام تكبير اوّل،در انديشه ات مى گويى:خدا بزرگ تر از آن است كه به برخاستن و نشستن توصيف شود.در تكبير دوم،توصيف به حركت و سكون و در تكبير سوم،وصف جسم بودن يا تشبيه به چيزى كردن يا با چيزى مقايسه كردن را از او نفى مى كنى.در تكبير چهارم،در دلت مى گذرانى كه [خدا بزرگ تر از آن است كه] حالت هاى گوناگون بر او عارض شوند يا بيمارى ها او را بيازارند،و در تكبير پنجم،با خود مى گويى:
[خدا بزرگ تر از آن است كه] به جوهر و عرض بودن توصيف شود،يا در چيزى حلول كند يا چيزى در او حلول كند.در تكبير ششم،در دلت مى گذرانى كه [خدا بزرگ تر از آن است كه] صفات موجودات حادث (پديد آمده) را مانند نابودى و جا به جايى و دگرگونى از حالتى به حالتى،بر او روا بدارى،و در تكبير هفتم،در دلت مى گذرانى كه [خدا بزرگ تر از آن است كه] حواس پنجگانه او را دريابند.
و حقيقتِ كشيدن گردن در ركوع،آن است كه در دلت بگذرانى:به تو ايمان آوردم، حتّى اگر گردنم زده شود.و حقيقت سر برداشتن از ركوع،هنگامى كه مى گويى:"خدا به آن كه او را بستايد،گوش مى دهد.سپاس،مخصوص پروردگار جهانيان است"،اين است:
پروردگارى كه مرا از عدم به وجود آورد.
حقيقت سجدۀ نخست،آن است كه در حال سجده در دلت بگذرانى:مرا از آن
ص: 427
وتَأويلُ قُعودِكَ عَلى جانِبِكَ الأَيسَرِ ورَفعِ رِجلِكَ اليُمنى وطَرحِكَ عَلَى اليُسرى، تُخطِرُ بِقَلبِكَ:اللّهُمَّ إنّي أقَمتُ الحَقَّ وأمَتُّ الباطِلَ.
وتَأويلُ تَشَهُّدِكَ:تَجديدُ الإِيمانِ ومُعاوَدَةُ الإِسلامِ والإِقرارُ بِالبَعثِ بَعدَ المَوتِ.
وتَأويلُ قِراءَةِ التَّحيّاتِ:تَمجيدُ الرَّبِّ سُبحانَهُ،وتَعظيمُهُ عَمّا قالَ الظّالِمونَ ونَعَتَهُ المُلحِدونَ.وتَأويلُ قَولِكَ«السَّلامُ عَلَيكُم ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ»تَرَحُّمٌ عَنِ اللّهِ سُبحانَهُ،فَمَعناها:هذِهِ أمانٌ لَكُم مِن عَذابِ يَومِ القيامَةِ.
ثُمَّ قالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام:مَن لَم يَعلَم تأويلَ صَلاتِهِ هكَذا فَهيَ خِداجٌ-أي ناقِصَةٌ-. (1)
659.علل الشرائع عن أحمد بن عليّ الراهب: قالَ رَجُلٌ لِأَميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام:يَابنَ عَمِّ خَيرِ خَلقِ اللّهِ،ما مَعنَى السَّجدَةِ الاُولى؟
فَقالَ:تَأويلُهُ:اللّهُمَّ إنَّكَ مِنها خَلَقتَني؛يَعني مِن الأَرضِ.ورَفعُ رَأسِكَ:ومِنها أخرَجتَنا.والسَّجدَةُ الثّانيَةُ:وإلَيها تُعيدُنا.ورَفعُ رأسِكَ مِنَ الثّانيَةِ:ومِنها تُخرِجُنا تارَةً اخرى.
قالَ الرَّجُل:ما مَعنى رَفعِ رِجلِكَ اليُمنى وطَرحِكَ اليُسرى فِي التَّشَهُّدِ؟
قالَ:تَأويلُهُ:اللّهُمَّ أمِتِ الباطِلَ وأقِمِ الحَقَّ. (2)
660.الإمام علي عليه السلام -في مَعنى قَولِ الإِمامِ:السَّلامُ عَلَيكُم-:إنَّ الإِمامَ يُتَرجِمُ عَنِ اللّهِ عز و جل7.
ص: 428
(خاك) آفريدى،و حقيقت سر برداشتن تو [اين است كه]:و مرا از آن (خاك) بيرون كشيدى،و [حقيقتِ] سجدۀ دوم [اين است كه]:و مرا به آن باز مى گردانى،و در سر برداشتن [دوم] در دلت مى گذرانى:و بار ديگر،مرا از آن بيرون مى كشى.
حقيقت نشستن بر سمت چپت و بلند كردن پاى راستت و افكندن آن بر پاى چپت، اين است كه در دلت مى گذرانى:خدايا ! همانا من حق را بر پا كردم و باطل را ميراندم.
حقيقت تشهّدت،نو كردن ايمان و بازگشت به اسلام و اقرار به رستاخيز پس از مرگ است و حقيقت تحيّت ها،بزرگداشت پروردگار سبحان و بزرگ دانستن او از هر چه ستمكاران مى گويند و كجروان توصيف مى كنند،و حقيقت گفته ات:"سلام بر شما و نيز رحمت و بركات خداوند!"،جلب رحمت خداوند سبحان است؛يعنى:اين [نماز] امانى براى شما از كيفر روز قيامت است».
سپس امير مؤمنان فرمود:«اگر كسى حقيقت نماز را اين گونه نداند،نمازش ناقص است».
659.علل الشرائع -به نقل از احمد بن على راهب-:مردى به امير مؤمنان عليه السلام گفت:اى پسرعموى بهترين آفريدۀ خدا! معناى سجدۀ نخست چيست؟
فرمود:«حقيقتش اين است:خدايا ! همانا تو مرا از آن-يعنى از زمين-آفريدى و [معناى] سر برداشتن [،اين است]:و ما را از آن بيرون كشيدى،و [معناى] سجدۀ دوم:و به آن باز مى گردانى،و [معناى] سر برداشتن از سجدۀ دوم [،اين است]:و بار ديگر،ما را از آن خارج مى كنى».
آن مرد گفت:[معناى] بلند كردن پاى راست و افكندن [بر] پاى چپ در تشهّد چيست؟
فرمود:«حقيقتش اين است:خدايا! باطل را بميران و حق را بر پا دار». (1)
660.امام على عليه السلام -در معناى گفتۀ امام جماعت:السلام عليكم-:همانا امام،سخن خداوندد.
ص: 429
ويَقولُ في تَرجِمَتِهِ لِأَهلِ الجَماعَةِ:أمانٌ لَكُم مِن عَذابِ اللّهِ يَومَ القِيامَةِ. (1)
661.كتاب من لا يحضره الفقيه: سَأَلَ رَجُلٌ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام فَقالَ لَهُ:يَابنَ عَمِّ خَيرِ خَلقِ اللّهِ تَعالى،ما مَعنى رَفعِ يَدَيكَ فِي التَّكبيرَةِ الاُولى؟
فَقالَ عليه السلام:مَعناهُ:اللّهُ أكبَرُ الواحِدُ الأَحَدُ الَّذي لَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ،لا يُلمَسُ بِالأَخماسِ،ولا يُدرَكُ بِالحَواسِّ. (2)
4/7 أسرارُ الصَّلاةِ فيما رُوِيَ عَنِ الإِمامِ الصّادِقِ(ع)
662.معاني الأخبار عن عبد اللّه بن الفضل الهاشمي: سَأَلتُ أبا عَبدِاللّهِ عليه السلام عَن مَعنَى التَّسليمِ فِي الصَّلاةِ،فَقالَ:التَّسليمُ عَلامَةُ الأَمنِ وتَحليلِ الصَّلاةِ.قُلتُ:وكَيفَ ذلِكَ جُعِلتُ فِداكَ؟
قالَ:كانَ النّاسُ فيما مَضى إذا سَلَّمَ عَلَيهِم وارِدٌ أمِنوا شَرَّهُ،و كانوا إذا رَدّوا عَلَيهِ أمِنَ شَرَّهُم،فَإِن لَم يُسَلِّم لَم يَأمَنوهُ وإن لَم يَرُدّوا عَلَى المُسَلِّمِ لَم يَأمَنهُم،وذلِكَ خُلُقٌ فِي العَرَبِ.فَجُعِلَ التَّسليمُ عَلامَةً لِلخُروجِ مِنَ الصَّلاةِ وتَحليلًا لِلكَلامِ وأمنًا مِن أن يَدخُلَ فِي الصَّلاةِ ما يُفسِدُها.والسَّلامُ اسمٌ مِن أسماءِ اللّهِ عز و جل وهُوَ واقِعٌ مِنَ المُصَلّي عَلى مَلَكَيِ اللّهِ المُوَكَّلَينِ بِهِ. (3)0.
ص: 430
عزيز و جليل را تفسير مى كند و در ترجمۀ آن به جماعت نمازگزار مى گويد:[اين نماز] امانى براى شما از عذاب خدا در روز قيامت است.
661.كتاب من لا يحضره الفقيه: مردى از امير مؤمنان عليه السلام پرسيد:اى پسرعموى بهترين آفريدۀ خداوند متعال! معناى بالا بردن دست ها در تكبير نخست چيست؟
فرمود:«معنايش اين است:خدا بزرگ تر،يكتا و بى همتاست،مانند ندارد،با دست لمس نمى شود و حواس پنجگانه،او را در نمى يابند».
662.معانى الأخبار -به نقل از عبد اللّه بن فضل هاشمى-:از امام صادق عليه السلام معناى سلام دادن در نماز را پرسيدم.
فرمود:«نشانۀ امان و پايان يافتن نماز است».
گفتم:فدايت شوم ! اين چگونه است؟
فرمود:«در ميان مردمان گذشته،هر گاه شخص تازه وارد بر آنان سلام مى داد، خود را از بدى اش در امان مى ديدند و اگر جواب سلام او را مى دادند،او نيز خود را در امان مى ديد.پس اگر سلام نمى داد،خود را در امان نمى ديدند و اگر جواب سلام را بر سلام دهنده،رد نمى كردند،او خود را در امان نمى ديد و اين،خوى عرب بود.
پس سلام دادن،نشانۀ بيرون رفتن از نماز و حلال كردن گفتار است و امانى است براى نماز از آنچه به آن وارد شده و تباهش مى كند.سلام،نامى از نام هاى خداوند عز و جل است و آن از سوى نمازگزار بر دو فرشتۀ خدا كه بر او گمارده شده اند،داده مى شود».
ص: 431
663.مصباح الشريعة -فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام-:مَعنَى السَّلامِ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ مَعنَى الأَمانِ؛أي مَن أدّى أمرَ اللّهِ وسُنَّةَ نَبيِّهِ صلى الله عليه و آله خاضِعًا لَهُ خاشِعًا مِنهُ فَلَهُ الأمانُ مِن بَلاءِ الدُّنيا وَبراءَةٌ مِن عَذابِ الآخِرَةِ. (1)2.
ص: 432
663.مصباح الشريعة -در آنچه به امام صادق عليه السلام نسبت داده است-:معناى سلام در پايان هر نماز،همان معناى امان است؛يعنى هر كس فرمان خدا و سنّت پيامبرش را با فروتنى و افتادگى در برابر او انجام دهد،از بلاى دنيا در امان مى ماند و از كيفر آخرت مى رهد.
ص: 433
الفصل الثامن:ما لا يَنبَغي لِلمُصَلّي
1/8 العَبَثُ
664.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ كَرِهَ لَكُم أيَّتُهَا الاُمَّةُ أربَعاً وعِشرينَ خَصلَةً،ونَهاكُم عَنها:...
وكَرِهَ لَكُم العَبَثَ فِي الصَّلاةِ. (1)
665.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى كَرِهَ لي سِتَّ خِصالٍ،وكَرِهتُهُنَّ لِلأَوصِياءِ مِن وُلدي وأتباعِهِم مِن بَعدي:العَبَثَ فِي الصَّلاةِ.... (2)
666.مسند أبي يعلى عن أنس: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله رَأى رَجُلاً يُحَرِّكُ الحَصى وهُوَ فِي
ص: 434
664.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى امّت! خداوند،بيست و چهار خصلت را برايتان ناپسند داشته و از آنها نهى كرده است:...و بازى را در نماز برايتان ناپسند داشته است.
665.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: همانا خداوند-تبارك و تعالى-شش خصلت را براى من نپسنديده و من نيز آنها را براى جانشينان از نسلم و پيروانشان نپسنديده ام:بازى كردن در نماز و....
666.مسند أبى يعلى -به نقل از انَس-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مردى را ديد كه در نماز،سنگريزه ها
ص: 435
الصَّلاةِ،فَلَمَّا انصَرَفَ قالَ لِلرَّجُلِ:هُوَ حَظُّكَ مِن صَلاتِكَ. (1)
667.الإمام عليّ عليه السلام: لا يَعبَثِ الرَّجُلُ في صَلاتِهِ بِلِحيَتِهِ،ولا بِما يَشغَلُهُ عَن صَلاتِهِ. (2)
668.الإمام الصادق عليه السلام: إذا قُمتَ فِي الصَّلاةِ فَلا تَعبَث بِلِحيَتِكَ ولا بِرَأسِكَ،ولا تَعبَث بِالحَصى وأنتَ تُصَلّي،إلّاأن تُسَوِّيَ حَيثُ تَسجُدُ،فَإِنَّهُ لا بَأسَ. (3)
2/8 الإِلتِفاتُ
669.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا تَلتَفِتوا في صَلاتِكُم؛فَإِنَّهُ لا صَلاةَ لِلمُتَلَفِّتِ. (4)
670.عنه صلى الله عليه و آله: إيّاكَ وَالِالتِفاتَ فِي الصَّلاةِ؛فَإِنَّ الِالتِفاتَ فِي الصَّلاةِ هَلَكَةٌ،فَإِن كانَ لابُدَّ فَفِي التَّطَوُّعِ لا فِي الفَريضَةِ. (5)1.
ص: 436
را تكان مى دهد.پس از آن كه نمازش را تمام كرد،به آن مرد فرمود:«نصيب تو از نماز،همان است».
667.امام على عليه السلام: مرد،در نماز با ريشش و آنچه او را از نمازش به خود مشغول مى دارد، بازى نمى كند.
668.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه به نماز ايستادى،با ريش و سرت بازى نكن و در حال نماز، با سنگريزه بازى نكن،مگر آن كه بخواهى سجده گاهت را هموار كنى كه اشكالى ندارد.
669.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در نمازتان به اين سو و آن سو روى نگردانيد،كه چنين كسى نماز [درستى] ندارد.
670.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مبادا در نماز،به اين سو و آن سو روى گردانى،كه روى گرداندن در نماز،هلاكت است.اگر چاره اى [از روى گردانى] نيست،در نماز مستحب و نه در واجب،انجام گيرد.
ص: 437
671.عنه صلى الله عليه و آله -في بَيانِ كَلامِ يَحيى عليه السلام لِبَني إسرائيلَ-:إنَّ اللّهَ أمَرَكُم بِالصَّلاةِ،فَإِذا صَلَّيتُم فَلاتَلتَفِتوا،فَإِنَّ اللّهَ يَنصِبُ وَجهَهُ لِوَجهِ عَبدِهِ في صَلاتِهِ ما لَم يَلتَفِت. (1)
672.عنه صلى الله عليه و آله: لا يَزالُ اللّهُ عز و جل مُقبِلاً عَلَى العَبدِ وهُوَ في صَلاتِهِ ما لَم يَلتَفِت،فَإِذَا التَفَتَ انصَرَفَ عَنهُ. (2)
673.عنه صلى الله عليه و آله: مَا التَفَتَ عَبدٌ قَطُّ في صَلاتِهِ إلّاقالَ لَهُ رَبُّهُ:أينَ تَلتَفِتُ ابنَ آدَمَ؟أنا خَيرٌ لَكَ مِمّا تَلتَفِتُ إلَيهِ. (3)
674.عنه صلى الله عليه و آله: مَن عَرَفَ مَن عَلى يَمينِهِ وشِمالِهِ مُتَعَمِّداً فِي الصَّلاةِ،فَلا صَلاةَ لَهُ. (4)
675.الإمام عليّ عليه السلام: الِالتِفاتُ فِي الصَّلاةِ اختِلاسٌ مِنَ الشّيطانِ،فَإِيّاكُم وَالِالتِفاتَ فِي الصَّلاةِ،فَإِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى يُقبِلُ عَلَى العَبدِ إذا قامَ فِي الصَّلاةِ،فَإِذا التَفَتَ قالَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى:يَابنَ آدَمَ،عَمَّن تَلتَفِتُ؟-ثَلاثًا-فَإذَا التَفَتَ الرّابِعَةَ أعرَضَ اللّهُ عَنهُ. (5)3.
ص: 438
671.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -در توضيح گفتار يحيى به بنى اسرائيل-:خداوند،شما را به نماز فرمان داده است.پس هر گاه نماز مى خوانيد،به اين سو و آن سو روى نگردانيد،كه خدا در نماز،رو به چهرۀ بنده اش دارد تا آن گاه كه بنده روى بگرداند.
672.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: پيوسته خداى عز و جل در نماز رو به بنده اش دارد،تا آن گاه كه او روى نگردانيده است.پس اگر بنده روى گرداند،خدا نيز روى مى گرداند.
673.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ گاه بنده در نمازش روى نمى گرداند،جز اين كه پروردگارش به او مى گويد:«اى فرزند آدم! به كجا رو مى كنى؟من براى تو از آنچه بدان روى آورده اى، بهترم».
674.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس در نماز در پى آگاهى از كسى باشد كه در چپ و راست اوست، نماز [درستى] ندارد.
675.امام على عليه السلام: روى گرداندن در نماز،ربودنى از شيطان است.پس مبادا در نماز به اين سو و آن سو روى گردانيد،كه خداوند-تبارك و تعالى-،هنگام به نماز ايستادن بنده،به او روى مى آورد و آن گاه كه او روى گرداند،خداوند-تبارك و تعالى- مى گويد:«اى فرزند آدم ! از چه كسى روى مى گردانى؟»تا سه بار.پس بار چهارم كه روى بگرداند،خداوند از او روى مى گرداند.
ص: 439
676.الإمام الصادق عليه السلام: إذَا استَفتَحَ العَبدُ صَلاتَهُ أقبَلَ اللّهُ عَلَيهِ بِوَجهِهِ الكَريمِ ووَكَّلَ بِهِ مَلَكًا يَلتَقِطُ القُرآنَ مِن فيهِ التِقاطًا،فَإِن أعرَضَ العَبدُ عَن صَلاتِهِ أعرَضَ اللّهُ عَنهُ ووَكَّلَهُ إلَى المَلَكِ،وإن أقبَلَ عَلى صَلاتِهِ بِكُلِّهِ أقبَلَ اللّهُ عَلَيهِ بِوَجهِهِ الكَريمِ حَتّى تُرفَعَ صَلاتُهُ كامِلَةً،وإن سَها فيها أو غَفَلَ أو شُغِلَ بِشَيءٍ غَيرِها رُفِعَ مِن صَلاتِهِ بِقَدرِ ما أقبَلَ عَلَيهِ مِنها،ولا يُعطَى القَلبُ الغافِلُ شَيئًا. (1)
677.عنه عليه السلام -في قَولِهِ تَعالى: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً» (2) -:قُم فِي الصَّلاةِ ولا تَلتَفِت يَميناً ولا شِمالاً. (3)
678.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا نودِيَ بِالصَّلاةِ أدبَرَ الشَّيطانُ ولَهُ ضُراطٌ،حَتّى لا يَسمَعَ الأَذانَ،فَإِذا قُضِيَ الأَذانُ أقبَلَ،فَإِذا ثُوِّبَ بِها أدبَرَ،فَإِذا قُضِيَ التَّثويبُ أقبَلَ،حَتّى يَخطُرَ بَينَ المَرءِ ونَفسِهِ،يَقولُ:اُذكُر كَذا وكَذا،ما لَم يَكُن يَذكُرُ،حَتّى يَظَلَّ الرَّجُلُ إن يَدري كَم صَلّى. (4)5.
ص: 440
676.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه بنده نماز را آغاز مى كند،خداوند با روى كريمانه اش به او روى مى آورد و فرشته اى را بر او مى گمارد تا قرآن را كامل و تمام از لبش برچيند.
پس اگر بنده از نمازش روى گرداند،خداوند نيز روى مى گرداند و او را به همان فرشته مى سپارد و اگر در همۀ نمازش،به آن متوجّه باشد،خداوند با روى كريمانه اش به او رو مى كند تا آن كه نمازش كامل و تمام بالا رود.و اگر در آن دچار فراموشى يا غفلت گرديد يا سرگرم به چيزى جز نماز شد،از نمازش،همان اندازه بالا مى رود كه به خدا روى داشته است و به دل غافل،هيچ چيزى داده نمى شود.
677.امام صادق عليه السلام -در بارۀ سخن خداوند متعال:«پاك دلانه روى به دين داشته باش»-:در نماز بايست و به راست و چپ،روى مگردان.
678.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هنگامى كه اذان نماز گفته مى شود،شيطان پشت مى كند و صدايى از خود در مى آورد تا صداى اذان شنيده نشود و چون اذان به پايان مى رسد،جلو مى آيد و چون اقامه گفته مى شود،دوباره پشت مى كند و هنگامى كه اقامه به پايان مى رسد،جلو مى آيد و به جان نمازگزار مى افتد و همواره به او مى گويد:«اين را و آن را به ياد آر»،تا آن جا كه نمازگزار نمى داند چند ركعت نماز خوانده است.
ص: 441
3/8 التَّثاؤُب
679.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إيّاكُم وشِدَّةَ التَّثاؤُبِ فِي الصَّلاةِ؛فَإِنَّها عَوَّةُ الشَّيطانِ،وإنَّ اللّهَ يُحِبُّ العُطاسَ ويَكرَهُ التَّثاؤُبِ فِي الصَّلاةِ. (1)
680.المعجم الكبير عن أبي امامة: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَكرَهُ التَّثاؤُبَ فِي الصَّلاةِ. (2)
681.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: التَّثاؤُبُ مِنَ الشَّيطانِ،فَإِذا تَثاءَبَ أحَدُكُم فَليَكظِم مَا استَطاعَ. (3)
682.الإمام عليّ عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا تَثاءَبَ فِي الصَّلاةِ رَدَّها بِيَدِهِ اليُمنى. (4)
683.الكافي عن الفُضَيل بن يَسار عن أحدهما عليهما السلام: أنَّهُ قالَ فِي الرَّجُلِ يَتَثاءَبُ ويَتَمَطّى فِي الصَّلاةِ،قالَ:هُوَ مِنَ الشَّيطانِ ولا يَملِكُهُ. (5)3.
ص: 442
679.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مبادا در نماز،بلند خميازه بكشيد،كه صداى شيطان است.همانا خداوند،عطسه را دوست و خميازه را در نماز،ناپسند مى دارد.
680.المعجم الكبير -به نقل از ابو امامه-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله،خميازه را در نماز،ناپسند مى داشت.
681.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خميازه،از شيطان است.هر گاه يكى از شما دچار خميازه شد،هر اندازه كه مى تواند،آن را فرو خورد.
682.امام على عليه السلام: هر گاه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در نماز دچار خميازه مى شد،با دست راستش جلوى آن را مى گرفت.
683.الكافى -به نقل از فضيل بن يسار-:از امام باقر عليه السلام يا امام صادق عليه السلام در بارۀ مردى كه در نماز خميازه مى كشد و اندامش را كش مى دهد،پرسيدم.فرمود:«آن از شيطان است و در اختيار فرد نيست».
ص: 443
4/8 النُّعاسُ
الكتاب:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى حَتّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ». (1)
الحديث:
684.الكافي عن زيدٍ الشَّحّام: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام:قَولُ اللّهِ عز و جل: «لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى» ؟فَقالَ:سُكرُ النَّومِ. (2)
685.تفسير العيّاشي عن الحلبي: سَأَلتُهُ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى حَتّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ» ،قال:لا تَقرَبُوا الصَّلاةَ وأنتُم سُكارى؛ يَعني سُكرَ النَّومِ،يَقولُ:وبِكُم نُعاسٌ يَمنَعُكُم أن تَعلَموا ما تَقولونَ في رُكوعِكُم وسُجودِكُم وتَكبيرِكُم،ولَيسَ كَما يَصِفُ كَثيرٌ مِنَ النّاسِ يَزعُمونَ أنَّ المُؤمِنينَ يَسكَرونَ مِنَ الشَّرابِ،وَالمُؤمِنُ لا يَشرَبُ مُسكِرًا ولا يَسكَرُ. (3)
686.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا نَعَسَ أحَدُكُم وهُوَ يُصَلّي،فَليَرقَدُ حَتّى يَذهَبَ عَنهُ النَّومُ. (4)
687.عنه صلى الله عليه و آله: إذا نَعَسَ أحَدُكُم وهُوَ يُصَلّي،فَليَنَم عَلى فِراشِهِ،فَإِنَّهُ لا يَدري أيَدعو عَلى2.
ص: 444
قرآن
«اى ايمان آورندگان ! در حال مستى،به نماز نزديك نشويد،تا آن گاه كه بدانيد چه مى گوييد».
حديث
684.الكافى -به نقل از زيد شحّام-:به امام صادق عليه السلام گفتم:معناى سخن خداى عز و جل در آيۀ «در حال مستى،به نماز نزديك نشويد»چيست؟فرمود:«مستى [و ناهشيارىِ] خواب».
685.تفسير العيّاشى -به نقل از حلبى-:از امام عليه السلام در بارۀ اين سخن خدا:«اى ايمان آورندگان! در حال مستى،به نماز نزديك نشويد،تا آن گاه كه بدانيد چه مى گوييد»پرسيدم.
فرمود:««در حال مستى،به نماز نزديك نشويد»،يعنى مستى خواب.خداوند مى گويد:خواب آلود هستيد و اين شما را از اين كه بدانيد در ركوع و سجود و تكبيرتان چه مى گوييد،باز مى دارد،نه آن چنان كه بسيارى از مردم مى پندارند كه مؤمنان از شراب مست مى شوند؛زيرا مؤمن،چيز مست كننده نمى نوشد و مست نمى شود».
686.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هنگامى كه يكى از شما در نماز،خواب آلود شد،بخوابد تا خواب از سرش برود. (1)
687.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هنگامى كه يكى از شما در نماز خوابش مى گيرد،بر بسترش بخوابد؛
ص: 445
نَفسِهِ أم يَدعو لَها. (1)
688.الإمام عليّ عليه السلام: إذا غَلَبَتكَ عَينُكَ وأنتَ فِي الصَّلاةِ فَاقطَعِ الصَّلاةَ ونَم،فَإِنَّكَ لا تَدري لَعَلَّكَ أن تَدعُوَ عَلى نَفسِكَ. (2)
5/8 الكَسَلُ
الكتاب:
«إِنَّ الْمُنافِقِينَ يُخادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى يُراؤُنَ النّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ اللّهَ إِلاّ قَلِيلاً». (3)
«وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلاّ أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا يَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلاّ وَ هُمْ كُسالى وَ لا يُنْفِقُونَ إِلاّ وَ هُمْ كارِهُونَ». (4)
الحديث:
689.الإمام الباقر عليه السلام: لا تَقُم إلَى الصَّلاةِ مُتَكاسِلًا ولا مُتَناعِسًا ولا مُتَثاقِلًا فَإِنَّها مِن خِلال النِّفاقِ،فَإِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ نَهَى المُؤمِنينَ أن يَقوموا إلَى الصَّلاةِ وهُم سُكارى؛يَعني سَكرَ النَّومِ،وقالَ لِلمُنافِقينَ: «وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى يُراؤُنَ النّاسَ4.
ص: 446
زيرا نمى داند به سود خود يا زيان خود دعا مى كند.
688.امام على عليه السلام: هر گاه در نماز،خواب بر چشمت غلبه كرد،نماز را قطع كن و بخواب كه شايد نادانسته بر ضدّ خودت دعا كنى.
قرآن
«منافقان،با خدا نيرنگ مى كنند،حال آن كه او با آنان نيرنگ مى كند و چون به نماز مى ايستند،با بى حالى بر مى خيزند،با مردم ريا مى كنند و خدا را جز اندكى ياد نمى كنند».
«هيچ چيز مانع پذيرفته شدن انفاق هاى آنان نشد،جز اين كه به خدا و پيامبرش كفر ورزيدند و جز با بى حالى،نماز به جاى نمى آورند و جز با كراهت،انفاق نمى كنند».
حديث
689.امام باقر عليه السلام: بى حال و خواب آلود و سنگين به نماز نايست،كه اينها از خوى منافقان است.همانا خداوند سبحان،مؤمنان را از ايستادن به نماز در حالت مستى-يعنى مستى خواب-باز داشته و در توصيف منافقان گفته است:«و چون به نماز مى ايستند،با بى
ص: 447
وَ لا يَذْكُرُونَ اللّهَ إِلاّ قَلِيلاً». (1)
690.صحيح البخاري عن أنس: دَخَلَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله [المَسجِدَ] فَإِذا حَبلٌ مَمدودٌ بَينَ السّارِيَتَينِ (2)،فَقالَ:ما هذَا الحَبلُ؟قالوا:هذا حَبلٌ لِزَينَبَ،فَإِذا فَتَرَت تَعَلَّقَت.
فَقالَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله:لا،حُلّوهُ،لِيُصَلِّ أحَدُكُم نَشاطَهُ،فَإِذا فَتَرَ فَليَقعُد. (3)
691.الإمام عليّ عليه السلام: تَكاسُلُ المَرءِ فِي الصَّلاةِ مِن ضَعفِ الإِيمانِ. (4)
692.الإمام الصادق عليه السلام: مَن كَسِلَ عَن طَهورِهِ وصَلاتِهِ،فَلَيسَ فيهِ خَيرٌ لِأَمرِ آخِرَتِهِ. (5)
693.عنه عليه السلام: إيّاكُم وَالكَسَلَ،إنَّ رَبَّكُم رَحيمٌ يَشكُرُ القَليلَ،إنَّ الرَّجُلَ لَيُصَلِّي الرَّكعَتَينِ تَطَوُّعاً يُريدُ بِهِما وَجهَ اللّهِ،فَيُدخِلُهُ اللّهُ بِهِمَا الجَنَّةَ. (6)1.
ص: 448
حالى بر مى خيزند،با مردم ريا مى كنند و خدا را جز اندكى ياد نمى كنند».
690.صحيح البخارى -به نقل از انس-:پيامبر صلى الله عليه و آله داخل مسجد شد و با طنابى كشيده شده ميان دو ستون رو به رو گرديد.فرمود:«اين طناب براى چيست؟».
گفتند:اين،طناب زينب است.هر گاه سست مى شود،بدان مى آويزد.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:«نه! آن را باز كنيد.هر يك از شما تا آن گاه كه نشاط دارد،نماز بخواند و هنگامى كه بى حال شد،بنشيند».
691.امام على عليه السلام: كاهلى كردن انسان در نماز،از سستى ايمان است.
692.امام صادق عليه السلام: هر كس در وضو و نمازش كاهلى كند،بهره اى در امر آخرتش ندارد.
693.امام صادق عليه السلام: مبادا سستى كنيد ! همانا پروردگار شما مهربان است و عمل اندك را هم ارج مى نهد.انسان،گاه دو ركعت نماز مستحبّى براى خدا مى خواند و خداوند،او را به خاطر آن به بهشت مى برد.
ص: 449
6/8 العَجَلَة
694.الإمام الصادق عليه السلام: إذا قامَ العَبدُ فِي الصَّلاةِ،فَخَفَّفَ صَلاتَهُ قالَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى لِمَلائِكَتِهِ:أما تَرَونَ إلى عَبدي كَأَنَّهُ يَرى أنَّ قَضاءَ حَوائِجِهِ بِيَدِ غَيري؟! أما يَعلَمُ أنَّ قَضاءَ حَوائِجِهِ بِيَدي؟! (1)
695.ربيع الأبرار: قيلَ لِجَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ [الصادِقِ عليه السلام ]:الرَّجُلُ تَكونُ لَهُ الحاجَةُ يَخافُ فَوتَها،أيُخَفِّفُ الصَّلاةَ؟قالَ:أوَ لا يَعلَمُ أنَّ حاجَتَهُ إلَى الَّذي يُصَلّي إلَيهِ؟! (2)
راجع:ج 1 ص 292 (ما ينبغي في أداء الصلاة/التأنّي) و ص 368 (اتمام الركوع والسجود وإطالتهما).
7/8 غَمضُ العَينِ
696.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا قامَ أحَدُكُم فِي الصَّلاةِ فَلا يُغمِض عَينَيهِ. (3)
697.الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ النَّبيَّ صلى الله عليه و آله نَهى أن يُغمِضَ الرَّجُلُ عَينَيهِ فِي الصَّلاةِ. (4)1.
ص: 450
694.امام صادق عليه السلام: هر گاه بنده به نماز ايستد و نمازش را مختصر كند،خداوند-تبارك و تعالى-به فرشتگانش مى گويد:«آيا به بندۀ من نمى نگريد؟گويى برآوردن نيازهايش را به دست غير من مى بيند! آيا نمى داند كه برآوردن نيازهايش به دست من است؟».
695.ربيع الأبرار: به امام صادق عليه السلام گفته شد:[گاه] انسان نيازى دارد كه مى ترسد فوت شود.
آيا نماز را مختصر كند؟
فرمود:«آيا نمى داند كه نيازش به هموست كه به سويش نماز مى گزارد؟».
ر.ك:ج1/ص293 (آداب خواندن نماز/درنگ كردن) وص369 (كامل كردن و طول دادن ركوع و سجود).
696.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه يكى از شما به نماز ايستاد،چشمانش را نبندد.
697.امام على عليه السلام: پيامبر صلى الله عليه و آله از اين كه انسان چشمانش را در نماز ببندد،نهى كرد.
ص: 451
8/8 فَرقَعَةُ الأَصابِعِ
698.الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله سَمِعَ خَلفَهُ فَرقَعَةً (1)فَرقَعَ رَجُلٌ أصابِعَهُ في صَلاتِهِ، فَلَمَّا انصَرَفَ،قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله:أما إنَّهُ حَظُّهُ مِن صَلاتِهِ. (2)
699.الكافي عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر عليه السلام،قال: سَأَلتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَلتَفِتُ فِي الصَّلاةِ؟قال:لا،ولا يُنقِض (3)أصابِعَهُ. (4)
9/8 حَبسُ البَولِ وَالغائِطِ
700.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا يَأتِ أحَدُكُمُ الصَّلاةَ وهُوَ حاقِنٌ (5). (6)
701.عنه صلى الله عليه و آله: لا صَلاةَ بِحَضرَةِ الطَّعامِ،ولا هُوَ يُدافِعُهُ الأَخبَثانِ. (7)ة.
ص: 452
698.امام صادق عليه السلام: پيامبر صلى الله عليه و آله در پشت خود،صداى انگشتان كسى را شنيد كه در نماز، انگشتانش را مى فشرد.پس از آن كه نمازش را تمام كرد،فرمود:«آگاه باشيد! نصيب او از نماز،همان است».
699.الكافى -به نقل از محمّد بن مسلم-:از امام باقر عليه السلام پرسيدم:انسان در نماز،به اين سو و آن سو توجّه مى كند؟
فرمود:«خير،و انگشتانش را نيز نشكند». (1)
700.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى از شما در حالى كه پيشابش (ادرارش) را نگه داشته است،به نماز نيايد.
701.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هنگامى كه غذا حاضر شد،نمازى نيست و نيز هنگامى كه انسان درگير جلوگيرى از پيشاب و مدفوع خود است.
ص: 453
702.عنه صلى الله عليه و آله: إذا اقيمَتِ الصَّلاةُ ووَجَدَ أحَدُكُمُ الخَلاءَ،فَليَبدَأ بِالخَلاءِ. (1)
703.عنه صلى الله عليه و آله: لا يَحِلُّ لِرَجُلٍ يُؤمِنُ بِاللّهِ وَاليَومِ الآخِرِ أن يُصَلِّيَ وهُوَ حَقِنٌ حَتّى يُخَفِّفَ. (2)
704.عنه صلى الله عليه و آله: لا يُصَلِّ الرَّجُلُ وهُوَ زَنّاءٌ (3). (4)
705.عنه صلى الله عليه و آله: لا يُصَلِّيَنَّ أحَدُكُم وبِهِ أحَدُ العَقدَينِ-يَعنِي البَولَ وَالغائِطَ-. (5)
706.معاني الأخبار عن إسحاق بن عمّار: سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ [الصّادِقَ] عليه السلام يَقولُ:لا صَلاةَ لِحاقِنٍ،ولا لحاقِبٍ،ولا لحاذِقٍ.
والحاقِنُ الَّذي بِهِ البَولُ،وَالحاقِبُ الّذي بِهِ الغائِطُ،وَالحاذِقُ الَّذي بِهِ ضَغطَةُ الخُفِّ. (6)7.
ص: 454
702.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه نماز بر پا مى شود و كسى از شما نياز به تخليه گاه دارد،نخست به آن جا برود.
703.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: روا نيست مردى كه به خدا و روز آخرت ايمان دارد،در حالى كه پيشابش را نگه داشته،نماز بخواند تا آن گاه كه خود را سبك كند.
704.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه در تنگناى پيشاب است،نماز نخواند.
705.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى از شما در آن حال كه بول و مدفوعش انبوه شده است،نماز نخواند.
706.معانى الأخبار -به نقل از اسحاق بن عمّار-:امام صادق عليه السلام فرمود:«براى "حاقن"، "حاقب" و "حاذق" نمازى نيست.حاقن،كسى است كه پيشاب خود را نگه داشته و حاقب،كسى است كه مدفوعش را نگه داشته و حاذق،كسى است كه پاپوشش تنگ و از آن در فشار است».
ص: 455
10/8 الإِيذاءُ بِرَفعِ الصَّوتِ
707.مسند ابن الجعد عن شُعبَة...عن رجلٍ من بني بَياضة عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ أحَدَكُم إذا كانَ فِي الصَّلاةِ فَإِنَّما يُناجي رَبَّهُ،فَلا تَرفَعوا أصواتَكُم بِالقُرآنِ.
قالَ-يَعني شُعبَةَ-:فَأَقولُ:فِي الصَلاةِ؟فَيَقولُ:فِي الصَّلاةِ،فَتُؤذُوا المُؤمِنينَ. (1)
708.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ المُصَلِّيَ يُناجي رَبَّهُ عز و جل،فَليَنظُر أحَدُكُم بِما يُناجي رَبَّهُ،ولا يَجهَر بَعضُكُم عَلى بَعضٍ بِالقِراءَةِ. (2)
709.عنه صلى الله عليه و آله: لا يَجهَر بَعضُكُم عَلى بَعضٍ؛فَإِنَّ ذلِكَ يُؤذِي المُصَلِّيَ. (3)
710.الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله نَهى أن يَرفَعَ الرَّجُلُ صَوتَهُ بِالقِراءَةِ قَبلَ العِشاءِ وبَعدَها،يُغَلِّطُ أصحابَهُ وهُم يُصَلّونَ. (4)3.
ص: 456
707.مسند ابن الجعد -به نقل از شعبه...از مردى از قبيلۀ بنى بَياضه-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
«هر يك از شما كه در نماز است،با خدايش مناجات مى كند.پس صداهايتان را به قرائت قرآن بلند نكنيد».
شعبه (از راويان اين حديث) مى گويد:پرسيدم:قرائت در نماز؟گفت:در نماز، كه مؤمنان را اذيّت مى كنيد.
708.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نمازگزار با خدايش مناجات مى كند.پس هر يك از شما بنگرد با چه چيزى با خدايش مناجات مى كند و صداى خود را در قرائت،براى ديگران بلند نكند.
709.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: برخى از شما صدايشان را براى برخى ديگر بلند نكنند كه اين، نمازگزار را مى آزارد.
710.امام على عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از اين كه نمازگزار صدايش را در قرائت بلند كند،باز مى داشت،چه پيش از عشا و چه پس از آن،و اين كار را بر ياران نمازگزارش خُرده مى گرفت.
ص: 457
11/8 الصَّلاةُ إلى غَيرِ سُترَةٍ
711.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَنِ استَطاعَ مِنكُم أن لا يَحولَ بَينَهُ وبَينَ قِبلَتِهِ أحَدٌ فَليَفعَل. (1)
712.عنه صلى الله عليه و آله: الصَّلاةُ إلى غَيرِ سُترَةٍ مِنَ الجَفاءِ،ومَن صَلّى في فَلاةٍ فَليَجعَل بَينَ يَدَيهِ مِثلَ مُؤَخَّرَةِ الرَّحلِ. (2)
713.عنه صلى الله عليه و آله: إذا قامَ أحدُكُم فِي الصَّلاةِ إلى سُترَةٍ فَليَدنُ مِنها،فَإِنَّ الشَّيطانَ يَمُرُّ بَينَهُ وبَينَها. (3)
714.عنه صلى الله عليه و آله: لِيَستَتِر أحَدُكُم فِي الصَّلاةِ بِالخَطِّ بَينَ يَدَيهِ وبِالحَجَرِ وبِما وَجَدَ مِن شَيءٍ،مَعَ أنَّ المُؤمِنَ لا يَقطَعُ صَلاتَهُ شَيءٌ. (4)
715.عنه صلى الله عليه و آله: إذا كانَ أحَدُكُم يُصَلّي فَلا يَدَع أحَداً يَمُرُّ بَينَ يَدَيهِ،وَليَدرَأهُ7.
ص: 458
11/8 نماز گزاردن،بدون داشتن حريم پيش رو (1)
711.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر يك از شما كه مى تواند كارى كند تا كسى ميان او و قبله اش فاصله نشود،چنين كند.
712.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نماز بدون پيش رو نهادن چيزى،جفاست.كسى كه در بيابان نماز مى خواند،بايد چيزى مانند جهاز شتر پيش رويش بنهد.
713.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه يكى از شما،در نماز به سمت حريمى مى ايستد،به آن نزديك گردد،و گرنه شيطان از ميان او و آن مى گذرد.
714.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر يك از شما در نماز،با خط كشيدن جلويش يا سنگ و يا هر چه يافت،براى خود حريمى بسازد،اگر چه چيزى نماز مؤمن را قطع نمى كند.
715.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه يكى از شما نماز مى خواند،نگذارد كسى از جلويش بگذرد و هر اندازه مى تواند،او را دور كند.
ص: 459
مَا استَطاعَ. (1)
12/8 الصَّلاةُ في تِلكَ الأَماكِنِ
716.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الأَرضُ كُلُّها مَسجِدٌ إلَّاالمَقبَرَةَ والحَمّامَ. (2)
717.عنه صلى الله عليه و آله: لَيسَ يَنبَغي أن يَكونَ فِي البَيتِ شَيءٌ يَشغَلُ المُصَلِّيَ. (3)
718.عنه صلى الله عليه و آله: ثَلاثَةٌ لا يَتَقَبَّلُ اللّهُ عز و جل لَهُم بِالحِفظِ:رَجُلٌ نَزَلَ في بَيتٍ خَرِبٍ،ورَجُلٌ صَلّى عَلى قارِعَةِ الطَّريقِ،ورَجُلٌ أرسَلَ راحِلَتَهُ ولم يَستَوثِق مِنها. (4)
719.الإمام الصادق عليه السلام: عَشرَةُ مَواضِعَ لا يُصَلّى فيها:الطّينُ،وَالماءُ،وَالحَمّامُ،وَالقُبورُ،ه.
ص: 460
716.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: همۀ زمين،مسجد است،جز مقبره و حمّام.
717.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: شايسته نيست در اتاق،چيزى باشد كه نمازگزار به آن مشغول شود.
718.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سه كس هستند كه خداوند عز و جل،نگهدارى آنان را نپذيرفته است:مردى كه در خانه اى خراب فرود مى آيد،كسى كه در ميان جاده نماز مى گزارد و مردى كه مركبش را رها كرده است،بى آن كه آن را محكم ببندد.
719.امام صادق عليه السلام: دَه جاست كه در آنها نماز خوانده نمى شود:گِل،آب،حمّام،گورستان،
ص: 461
ومَسانُّ (1)الطَّريقِ،وقُرَى النَّملِ،ومَعاطِنُ (2)الإِبلِ،ومَجرَى الماءِ،والسَّبَخُ، وَالثَّلجُ. (3)
720.سنن الترمذي عن ابن عمر: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله نَهى أن يُصَلّى في سَبعَةِ مَواطِنَ:فِي المَزبَلَةِ،وَالمَجزَرَةِ (4)،وَالمَقبَرَةِ،وقارِعَةِ الطَّريقِ،وفِي الحَمّامِ،و في مَعاطِنِ الإِبلِ، وفَوقَ ظَهرِ بَيتِ اللّهِ. (5)
721.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا تَتَّخِذوا قَبري مَسجِداً،ولا تَتَّخِذوا قُبورَكُم مَساجِدَ،ولا بُيوتَكُم قُبوراً،وصَلّوا عَلَيَّ حَيثُ كُنتُم؛فَإِنَّ صَلَواتِكُم تَبلُغُني وتَسليمَكُم يَبلُغُني. (6)
722.علل الشرائع عن زُرارة عن الإمام الباقر عليه السلام،قالَ: قُلتُ لَهُ:الصَّلاةُ بَينَ القُبورِ؟ قالَ:صَلِّ في خِلالِها ولا تَتَّخِذ شَيئاً مِنها قِبلَةً،فَإِنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله نَهى عَن ذلِكَ، وقالَ:ولا تَتَّخِذوا قَبري قِبلَةً ولا مَسجِداً،فَإِنَّ اللّهَ تَعالى لَعَنَ الَّذين اتَّخَذوا2.
ص: 462
راهى كه در آن رفت و آمد مى شود،لانۀ مورچگان،جاى باش شتران،آب راه، شوره زار و برف.
720.سنن الترمذى -به نقل از ابن عمر-:همانا پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از نماز خواندن در هفت مكان، نهى كرد:در جايگاه زباله،كشتارگاه،مقبره،ميان راه،حمّام،جايگاه شتران و پشت بام خانۀ خدا.
721.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: قبر مرا مسجد نكنيد و قبرهاى خودتان را نيز مسجد نكنيد و در آن جا خانه نگزينيد و در هر كجا هستيد،به من درود بفرستيد كه درودها و سلام هايتان به من مى رسد.
722.علل الشرائع -به نقل از زراره-:به ايشان (امام باقر عليه السلام ) گفتم:نماز ميان قبرها [چه حكمى دارد]؟
فرمود:«لا به لاى آنها نماز بخوان؛ولى هيچ يك را قبلۀ خود مگير،كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از اين نهى كرده و فرموده است:"و قبرم را قبله و مسجد مگيريد" كه
ص: 463
قُبورَ أنبِيائِهِم مَساجِدَ. (1)
723.الكافي عن عبد اللّه بن عطاء -في حَديثٍ ذَكَرَ فيهِ مَسيرَهُ يَوماً مِنَ الأَيّامِ مَعَ الإِمامِ أبي جَعفَرٍ الباقِرِ عليه السلام،إلى أن قالَ-:وسارَ وسِرتُ،حَتّى إذا بَلَغنا مَوضِعاً آخَرَ قُلتُ لَهُ:الصَّلاةَ جُعِلتُ فِداكَ! فَقالَ:هذا وادِي النَّملِ لا يُصَلّى فيهِ.
حَتّى إذا بَلَغنا مَوضِعاً آخَرَ قُلتُ لَهُ مِثلَ ذلِكَ،فَقالَ:هذِهِ الأَرضُ مالِحَةٌ لا يُصَلّى فيها. (2)
724.الكافي عن الحلبي عن الإمام الصادق عليه السلام،قال: سَأَلتُهُ عَنِ الصَّلاةِ في مَرابِضِ الغَنَمِ، فَقالَ:صَلِّ فيها ولا تُصَلِّ في أعطانِ الإِبِلِ،إلّاأن تَخافَ عَلى مَتاعِكَ الضَّيعَةَ، فَاكنُسهُ ورُشَّهُ بِالماءِ وصَلِّ فيهِ.
وسَأَلتُهُ عَنِ الصَّلاةِ في ظَهرِ الطَّريقِ،فَقالَ:لا بَأسَ أن تُصَلِّيَ فِي الظَّواهِرِ الَّتي بَينَ الجَوادِّ (3)،فَأَمّا عَلَى الجَوادِّ َفلا تُصَلِّ فيها.
قالَ:وكَرِهَ الصَّلاةَ فِي السَّبخَةِ،إلّاأن يَكونَ مَكاناً لَيِّناً تَقَعُ عَلَيهِ الجَبهَةُ مُستَوِيَةً. (4)2.
ص: 464
خداوند متعال،كسانى را كه قبر پيامبرهايشان را مسجد كردند،لعنت كرده است».
723.الكافى -به نقل از عبد اللّه بن عطا،در يادكرد خبرى حاوى يك روز همراهى اش با امام باقر عليه السلام-:روزى ايشان به جايى روانه شد.من نيز با ايشان روانه شدم،تا اين كه به جايى ديگر رسيديم.به ايشان گفتم:فدايت شوم! نماز [بخوانيم].
فرمود:«اين جا لانۀ مورچگان است.در آن نماز خوانده نمى شود».
به جايى ديگر رسيديم.همان گونه گفتم.فرمود:«اين جا شوره زار است.در آن نماز خوانده نمى شود».
724.الكافى -به نقل از حلبى-:از ايشان (امام صادق عليه السلام ) پرسيدم:نماز خواندن در جايگاه گوسفندان،چه حكمى دارد؟
فرمود:«در آن نماز بخوان؛اما در جايباش شتران نماز نخوان،مگر اين كه بيمناك وسايل و كالايت باشى كه در اين صورت،آن جا را جارو و آبپاشى كن و نماز بخوان».
از ايشان در بارۀ نماز خواندن در بلندى هاى جادّه پرسيدم.فرمود:«در بلندى هايى كه ميان جادّه ها هستند،اشكالى ندارد نماز بخوانى؛اما در ميان راه،نه».
امام عليه السلام نماز خواندن در شوره زار را نيز ناپسند مى داشت،مگر آن كه جايى نرم باشد كه پيشانى بر آن صاف قرار گيرد.
ص: 465
725.الإمام الصادق عليه السلام: لا يُصَلّى في بَيتٍ فيهِ خَمرٌ أو مُسكِرٌ. (1)
726.عنه عليه السلام: لا تُصَلِّ في بَيتٍ فيهِ خَمرٌ ولا مُسكِرٌ؛لِأَنَّ المَلائِكَةَ لا تَدخُلُهُ. (2)
727.عنه عليه السلام -لَمّا سَأَلَهُ عَمّارٌ السّاباطِيُّ عَنِ الصَّلاةِ في بَيتِ الحَمّامِ-:إذا كانَ مَوضِعاً نَظيفاً فَلا بَأسَ. (3)
728.الكافي عن محمّد بن الفُضَيل (4): قالَ الرِّضا عليه السلام:كُلُّ طَريقٍ يوطَأُ ويُتَطَرَّقُ كانَت فيهِ جادَّةٌ أو لَم تَكُن لا يَنبَغِي الصَّلاةُ فيهِ.قُلتُ:فَأَينَ اصَلّي؟قالَ:يَمنَةً ويَسرَةً. (5)
729.كتاب من لا يحضره الفقيه: سَأَلَ عَلِيُّ بنُ مَهزِيارَ أبَا الحَسَنِ الثّالِثَ [الإِمامَ الهادِيَ] عليه السلام عَنِ الرَّجُلِ يَصيرُ فِي البَيداءِ فَتُدرِكُهُ صَلاةٌ فَريضَةٌ،فَلا يَخرُجُ مِنَ البَيداءِ حَتّى يَخرُجَ وَقتُها،كَيفَ يَصنَعُ بِالصَّلاةِ وقَد نُهِيَ أن يُصَلِّيَ بِالبَيداءِ؟
فَقالَ:يُصَلّي فيها ويَتَجَنَّبُ قارِعَةَ الطَّريقِ. (6)5.
ص: 466
725.امام صادق عليه السلام: در اتاقى كه شراب يا مست كنندۀ ديگرى هست،نماز خوانده نشود.
726.امام صادق عليه السلام: در اتاقى كه در آن شراب يا مست كنندۀ ديگرى هست،نماز نخوان؛زيرا فرشتگان،داخل آن نمى شوند.
727.امام صادق عليه السلام -در پاسخ پرسش عمّار ساباطى در بارۀ نماز در حمّام-:اگر جاى تميزى باشد،اشكالى ندارد.
728.الكافى -به نقل از محمّد بن فضيل-:امام رضا عليه السلام فرمود:هر راهى كه بر آن گام گذاشته و رفت و آمد مى شود،بزرگ راه باشد يا نباشد،نماز در آن شايسته نيست».
گفتم:پس كجا نماز بگزارم؟
فرمود:«در چپ و راست آن».
729.كتاب من لا يحضره الفقيه: على بن مهزيار از امام هادى عليه السلام پرسيد:شخصى در صحراى بيداء در حركت است كه وقت نماز فرا مى رسد.اگر بخواهد از آن صحرا بيرون برود،وقت نماز سپرى مى شود،در حالى كه از نماز خواندن در صحراى بَيداء،نهى شده است.با نمازش چه كند؟
فرمود:«در آن صحرا نماز بخواند و از نماز خواندن در وسط راه خوددارى كند».
ص: 467
13/8 وَهذِهِ الاُمورُ
730.الإمام عليّ عليه السلام: لا يَقومَنَّ أحَدُكُم فِي الصَّلاةِ مُتَكاسِلاً ولا ناعِساً،ولا يُفَكِّرَنَّ في نَفسِهِ؛فَإِنَّهُ بَينَ يَدَي رَبِّهِ عز و جل،وإنَّما لِلعَبدِ مِن صَلاتِهِ ما أقبَلَ عَلَيهِ مِنها بِقَلبِهِ. (1)
731.الإمام الباقر عليه السلام: إذا قُمتَ فِي الصَّلاةِ فَعَلَيكَ بِالإِقبالِ عَلى صَلاتِكَ،فَإِنَّما يُحسَبُ لَكَ مِنها ما أقبَلتَ عَلَيهِ،ولا تَعبَث فيها بِيَدِكَ ولا بِرَأسِكَ ولا بِلِحيَتِكَ،ولا تُحَدِّث نَفسَكَ،ولا تَتَثاءَب،ولا تَتَمَطَّ،ولا تُكَفِّر (2)فَإِنَّما يَفعَلُ ذلِكَ المَجوسُ،ولا تَلَثَّم (3)،ولا تَحتَفِز (4)،ولا تَفَرَّج كَما يَتَفَرَّجُ البَعيرُ،ولا تُقعِ (5)عَلى قَدَمَيكَ،ولا تَفتَرِش ذِراعَيكَ، ولا تُفَرقِع أصابِعَكَ،فَإِنَّ ذلِكَ كُلَّهُ نُقصانٌ مِنَ الصَّلاةِ. (6)
732.دعائم الإسلام: عن جعفر بن محمّد [الصادق] عليه السلام أنَّهُ كَرِهَ التَّثَؤُّبَ وَالتَّمَطِّيَ فِي الصَّلاةِ، وَالتَّثَؤُّبُ وَالتَّمَطّي إنَّما يَعتَريانِ عَنِ الكَسَلِ،فَهُوَ مَنهيٌّ عَن أن يُتَعَمَّدَ أو يُستَعمَلَ، وَالتَّثَؤُّبُ شَيءٌ يَعتَري عَن غَيرِ تَعَمُّدٍ،فَمَنِ اعتَراهُ ولَم يَملِكهُ فَليُمسِك يَدَهُ2.
ص: 468
730.امام على عليه السلام: هيچ يك از شما،سست و خواب آلود به نماز نايستد و به خود نينديشد؛ چرا كه در پيشگاه پروردگارش ايستاده است.براى بنده از نمازش آن مقدارى مى ماند كه در آن،حضور قلب داشته است.
731.امام باقر عليه السلام: هنگامى كه در نماز ايستاده اى،به نمازت توجّه كن،كه تنها آنچه به آن توجّه دارى،برايت حساب مى شود و در آن با دست و سر و ريشت بازى نكن،در دل با خود سخن مگو،خميازه مكش و دستان و سينه ات را كشيده و باز مكن، دستانت را بر هم مگذار-كه اين كار مجوس است-، (1)دهان بند مبند،خود را آن گونه كه شتر مى گستراند،مگستران،بر كف پاهايت منشين و ساعدهايت را بر زمين مگستران،و از انگشتانت صدا در نياور،كه همۀ اينها كم گذاشتن از نماز است.
732.دعائم الاسلام -در بارۀ امام صادق عليه السلام-:ايشان خميازه كشيدن و دست ها و سينه را در نماز كشيدن ناپسند مى شمرد. (2)خميازه كشيدن و دست و سينه را باز كردن،از كسالت است و انجام عمدى آن،نهى شده است.خميازه،بى اختيار هم مى آيد.پس هر كس به آن گرفتار شد و نتوانست خود را نگه دارد،دستش را روى دهانش
ص: 469
عَلى فيهِ ويَرُدَّهُ ولا يَثنِهِ ولا يَمُدَّهُ. (1)
733.الإمام الصادق عليه السلام: إذا قُمتَ فِي الصَّلاةِ فَاعلَم أنَّكَ بَينَ يَدَيِ اللّهِ،فَإِن كُنتَ لا تَراهُ فَاعلَم أنَّهُ يَراكَ،فَأَقبِل قِبَلَ صَلاتِكَ،ولا تَمتَخِط ولا تَبزُق،ولا تَنقُض أصابِعَكَ ولا تَوَرَّك (2)؛فَإِنَّ قَومًا قَد عُذِّبوا بِنَقضِ الأَصابِعِ وَالتَّوَرُّكِ فِي الصَّلاةِ. (3)
734.الإمام الرضا عليه السلام: وإيّاكَ أن تَكسَلَ عَنهَا،أو تَتَوانى فيها،أو تَتَهاوَنَ بِحَقِّها،أو تُضَيِّعَ حَدَّها وحُدودَها،أو تَنقُرَها نَقرَ الدّيكِ،أو تَستَخِفَّ بِها،أو تَشتَغِلَ عَنها بِشَيءٍ مِن عَرَضِ الدُّنيا،أو تُصَلِّيَ بِغَيرِ وَقتِها...فَإِذا أرَدتَ أن تَقومَ إلَى الصَّلاةِ،فَلا تَقومُ (4)إلَيها مُتَكاسِلًا ولا مُتَناعِسًا ولا مُستَعجِلًا ولا مُتَلاهيًا،ولكِن تَأتيها عَلَى السُّكونِ وَالوَقارِ وَالتُّؤَدَةِ،وعَلَيكَ الخُشوعُ وَالخُضوعُ،مُتَواضِعًا للّهِ ِ جَلَّ وعَزَّ مُتَخاشِعًا،عَلَيكَ خَشيَةٌ وسيماءُ الخَوفِ،راجيًا خائِفًا بِالطُّمَأنينَةِ عَلَى الوَجَلِ وَالحَذَرِ.
فَقِف بَينَ يَدَيهِ كَالعَبدِ الآبِقِ المُذنِبِ بَينَ يَدَي مَولاهُ،فَصُفَّ قَدَمَيكَ وَانصِب».
ص: 470
بگذارد و جلوى آن را بگيرد و آن را تكرار نكند و طول ندهد.
733.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه به نماز ايستادى،بدان كه در پيشگاه خداوند هستى و اگر او را نمى بينى،بدان كه او تو را مى بيند.پس به نمازت توجّه كن.آب بينى و آب دهان مينداز،انگشتانت را نشكن،هنگام ايستادن،دستانت را به پشتت مبر و بر سُرينت (باسَنَت) مگذار، (1)كه گروهى به جهت انگشت شكستن و دست بر باسن نهادن، كيفر شدند.
734.امام رضا عليه السلام: مبادا در نمازت تنبلى و يا در آن سستى كنى و يا حقّش را خوار بشمارى و يا حد و مرزش را تباه نمايى و يا مانند نوك زدن خروس،تند و كوتاه سجده كنى و يا نمازت را سبك بگيرى و يا به جاى آن به كالاى دنيا سرگرم شوى و يا در غير وقتش بخوانى....
هر گاه خواستى به نماز برخيزى،سست و خواب آلود و شتابان و بازى كنان بر نمى خيزى؛بلكه آن را با آرامش و وقار و درنگ به جا مى آورى.و فروتن و افتاده باش؛فروتن و افتاده براى خداى عز و جل با هاله اى از بيم و هراس،اميدوار و بيمناك، همراه با آرامش و ترس و احتياط.پس در پيشگاه او همچون بندۀ گناهكار فرارى در پيش اربابش بايست.پاهايت را در يك رديف قرار ده و خود را راست نگه دار و بهت.
ص: 471
نَفسَكَ ولا تَلتَفِت يَمينًا وشِمالًا،وتَحسِبُ كَأَنَّكَ تَراهُ فَإِن لَم تَكُن تَراهُ فَإِنَّهُ يَراكَ،ولا تَعبَث بِلِحيَتِكَ ولا بِشَيءٍ مِن جَوارِحِكَ،ولا تُفَرقِع أصابِعَكَ،ولا تَحُكَّ بَدَنَكَ،ولا تَولَع بِأَنفِكَ ولا بِثَوبِكَ،ولاتُصَلِّ وأنت مُتَلَثِّمٌ،ولا يَجوزُ لِلنِّساءِ الصَّلاةُ وهُنَّ مُتَنَقِّباتٌ،ويَكونُ بَصَرُكَ في مَوضِعِ سُجودِكَ ما دُمتَ قائِمًا،وأظهِر عَلَيكَ الجَزَعَ والهَلَعَ والخَوفَ،وَارغَب مَعَ ذلِكَ إلَى اللّهِ عز و جل.
ولا تَتَّكِئ مَرَّةً عَلى إحدى رِجلَيكَ ومَرَّةً عَلَى الاُخرى،وصَلِّ صَلاةَ مُوَدِّعٍ تَرى أنَّكَ لا تُصَلّي أبَدًا،وَاعلَم أنَّكَ بَينَ يَدَيِ الجَبّارِ.ولا تَعبَث بِشَيءٍ مِنَ الأَشياءِ،ولا تُحَدِّث بِنَفسِكَ (1)،وأفرِغ قَلبَكَ،وليَكُن شُغلُكَ في صَلاتِكَ،وأرسِل يَدَيكَ ألصِقها بِفَخِذَيكَ.
فَإِذَا افتَتَحتَ الصَّلاةَ فَكَبِّر،وَارفَع يَدَيكَ بِحِذاءِ اذُ نَيكَ،ولا تُجاوِز بِإِبهامَيكَ حِذاءَ اذُ نَيكَ،ولا تَرفَع يَدَيكَ فِي المَكتوبَةِ حَتّى تُجاوِزَ بِهِما رَأسَكَ،ولا بَأسَ بِذلِكَ فِي النّافِلَةِ والوَترِ.
فَإِذا رَكَعتَ فَأَلقِم رُكبَتَيكَ راحَتَيكَ،وتُفَرِّجُ بَينَ أصابِعِكَ،وَاقبِض عَلَيهِما.وإذا رَفَعتَ رَأسَكَ مِنَ الرُّكوعِ فَانصِب قائِمًا حَتّى تَرجِعَ مَفاصِلُكَ كُلُّها إلَى المَكانِ.
ثُمَّ اسجُد وضَع جَبينَكَ عَلَى الأَرضِ،وأرغِم عَلى راحَتَيكَ،وَاضمُم أصابِعَكَ، وضَعهُما مُستَقبِلَ القِبلَةِ.وإذا جَلَستَ فَلا تَجلِس عَلى يَمينِكَ،لكِنِ انصِب يَمينَكَ وَاقعُد عَلى إليَتَيكَ،ولا تَضَع يَدَك بَعضَها عَلى بَعضٍ،لكِن أرسِلهُما إرسالًا،فَإِنَّ ذلِكَ تَكفيرُ أهلِ الكِتابِ.).
ص: 472
راست و چپ،روى مگردان،گويا كه او را مى بينى،كه اگر تو او را نمى بينى،او تو را مى بيند.با ريشت و هيچ يك از اندامت بازى مكن و انگشتانت را مشكن و بدنت را مخاران و به بينى و يا لباست مشغول مشو و در حالى كه بر دهانت چيزى بسته اى، نماز مخوان و براى زنان جايز نيست كه با نقاب نماز بخوانند.
هنگام ايستادن،ديده ات به سجده گاهت باشد و اظهار بى تابى و بى قرارى و ترس كن و با اين حالت به سوى خداى عز و جل اشتياق نشان بده و سنگينى ات را گاه بر اين پا و گاه بر ديگرى مينداز و همچون كسى كه آخرين نمازش را مى خواند،نماز بگزار، گويى مى بينى كه ديگر هرگز نماز نمى خوانى.بدان كه در پيشگاه [خداى] جبّار هستى.با هيچ چيز،بازى مكن و در خود فرو مرو و دلت را [براى نماز] خالى ساز و به نمازت مشغول باش و دستانت را رها كن و بر ران هايت بنه.
به هنگام آغاز نماز،تكبير بگو و دستانت را تا رو به روى گوش هايت بالا ببر و انگشتان شست را از برابر گوش هايت مگذران و در نماز واجب،دستانت را آن اندازه بالا مياور تا از سرت بگذرد،گرچه در نماز مستحب و وَتر،اشكالى ندارد.
هنگامى كه ركوع كردى،برآمدگى زانوانت را با كف دستانت در بر گير و انگشتانت را از هم باز كن و پس از سر بر داشتن از ركوع،راست بايست تا همۀ مفصل ها به جاى خود برگردند.سپس سجده كن و پيشانى ات را بر زمين بنه و كف دستانت را بر خاك بگذار و انگشتانت را به هم بچسبان و آنها را رو به قبله قرار بده.
هنگام نشستن،بر سمت راست بدنت منشين؛بلكه آن را بلند كن و بر سرينت بنشين و يك دستت را بر دست ديگرت مگذار؛بلكه آن دو را رها كن؛چرا كه آن،
ص: 473
ولا تَتَمَطَّ في صَلاتِكَ،ولا تَتَجَشَّأ،وَامنَعهُما بِجُهدِكَ وطاقَتِك،فَإِذا عَطَستَ فَقُل:
«الحَمدُ للّهِ ِ»،ولا تَطَأْ مَوضِعَ سُجودِكَ،ولا تَتَقَدَّمهُ مَرَّةً ولاتَتَأَخَّر اخرى.ولا تُصَلِّ وبِكَ شَيءٌ مِنَ الأخبَثَينِ،وإن كُنتَ فِي الصَّلاةِ فَوَجَدتَ غَمزًا فَانصَرِف،إلّاأن يَكونَ شَيئًا تَصبِرُ عَلَيهِ مِن غَيرِ إضرارٍ بِالصَّلاةِ.
وأقبِل عَلَى اللّهِ بِجَميعِ القَلبِ وبِوَجهِكَ حَتّى يُقبِلَ اللّهُ عَلَيكَ.
وأسبِغِ الوُضوءَ،وعَفِّر جَبينَكَ فِي التُّرابِ،وإذا أقبَلتَ عَلى صَلاتِكَ أقبَلَ اللّهُ عَلَيكَ بِوَجهِهِ،فَإِذا أعرَضتَ أعرَضَ اللّهُ عَنكَ. (1)3.
ص: 474
كار همان تكفير و دست بر هم نهادن اهل كتاب است.و در نمازت،خميازه مكش، آروغ مزن و با تمام سعى و توان،مانع آن دو شو و هنگامى كه عطسه كردى،بگو:
«الحمد للّه؛سپاس،مخصوص خداوند است»و بر سجده گاهت پا مگذار و پس و پيش مرو،و در حالى كه يكى از دو پليدى (ادرار و مدفوع) در تو هست،نماز مخوان و اگر در نماز،فشارى احساس كردى،نماز را رها كن،مگر اين كه بتوانى بر آن صبر كنى،بدون اين كه به نمازت زيانى برساند،و با همۀ دلت به خداوند روى آور تا خداوند به تو روى آورد.
وضو را كامل بگير و پيشانى را بر خاك بمال.هنگامى كه به نمازت روى آورى، خداوند به تو روى مى آورد و هنگامى كه روى بگردانى،خدا نيز از تو روى مى گرداند.
ص: 475
الفصل التاسع:أهَمُّ تَعقيباتِ الصَّلاةِ
1/9 التَّكبيرُ ثَلاثاً
735.الإمام الباقر عليه السلام: إذا سَلَّمتَ فَارفَع يَدَيكَ بِالتَّكبيرِ ثَلاثاً. (1)
736.علل الشرائع عن المفضّل بن عمر: قُلتُ لِأَبي عَبدِاللّهِ عليه السلام:لِأَيِّ عِلَّةٍ يُكَبِّرُ المُصَلّي بَعدَ التَّسليمِ ثَلاثًا يَرفَعُ بِها يَدَيهِ؟
فَقالَ:لِأَنَّ النَّبيَّ صلى الله عليه و آله لَمّا فَتَحَ مَكَّةَ صَلّى بِأَصحابِهِ الظُّهرَ عِندَ الحَجَرِ الأَسوَدِ،فَلَمّا سَلَّمَ رَفَعَ يَدَيهِ وكَبَّرَ ثَلاثًا وقالَ:لا إلهَ إلَّااللّهُ وَحدَهُ وَحدَهُ وحدَهُ،أنجَزَ وَعدَهُ،ونَصَرَ عَبدَهُ،وأعَزَّ جُندَهُ،وغَلَبَ الأَحزابَ وَحدَهُ،فَلَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ،يُحيي ويُميتُ، وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ.
ثُمَّ أقبَلَ عَلى أصحابِهِ فَقالَ:لا تَدَعوا هذَا التَّكبيرَ،وهذَا التَّكبيرُ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ مَكتوبَةٍ،فَإِنَّ مَن فَعَلَ ذلِكَ بَعدَ التَّسليمِ وقالَ هذَا القَولَ،كانَ قَد أدّى ما يَجِبُة.
ص: 476
735.امام باقر عليه السلام: هنگامى كه سلام دادى،دستانت را سه بار به تكبير بلند كن.
736.علل الشرائع -به نقل از مفضّل بن عمر-:به امام صادق عليه السلام گفتم:به چه علّت،نمازگزار پس از سلام دادن،سه بار تكبير مى گويد و همراه آن دستانش را بلند مى كند؟
فرمود:«چون پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام فتح مكّه نماز ظهر را با اصحابش نزد حجر الأسود خواند و هنگامى كه سلام داد،سه بار دستانش را به تكبير بلند كرد و گفت:"هيچ معبودى جز خداوند نيست،يگانۀ يگانۀ يگانه.به وعده اش وفا كرد و بنده اش را يارى رساند و لشكرش را عزيز داشت و به تنهايى بر همۀ دسته ها غلبه نمود.پس فرمان روايى براى او و سپاس ويژۀ اوست.زنده مى كند و مى ميراند و او بر همۀ كارها تواناست"».
سپس به اصحابش روى كرد و فرمود:«اين تكبير را ترك نكنيد،كه در پى هر نماز واجب گفته مى شود و هر كس پس از سلام نماز،دستانش را بلند كند و اين تكبير را
ص: 477
عَلَيهِ مِن شُكرِ اللّهِ-تَعالى ذِكرُهُ-عَلى تَقويَةِ الإِسلام وجُندِهِ. (1)
2/9 قِراءَةُ آيَةِ الكُرسِيِّ
737.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: يا عَلِيُّ،عَلَيكَ بِتِلاوَةِ آيَةِ الكُرسِيِّ في دُبُرِ الصَّلاةِ المَكتوبَةِ،فَإِنَّهُ لا يُحافِظُ عَلَيها إلّانَبِيٌ،أو صِدّيقٌ،أو شَهيدٌ. (2)
738.عنه صلى الله عليه و آله: مَن قَرَأَ آيَةَ الكُرسِيِّ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ مَكتوبَةٍ،لَم يَمنَعهُ مِن دُخولِ الجَنَّةِ إلّا أن يَموتَ. (3)
739.عنه صلى الله عليه و آله: مَن قَرَأَ آيَةَ الكُرسِيِّ في دُبُرِ الصَّلاةِ المَكتوبَةِ،كانَ في ذِمَّةِ اللّهِ إلَى الصَّلاةِ الاُخرى. (4)
740.عنه صلى الله عليه و آله: مَن قَرَأَ آيَةَ الكُرسِيِّ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ مَكتوبَةٍ،كانَ الَّذي يَتَولّى قَبضَ نَفسِهِ5.
ص: 478
بگويد،شكر خداوند والاياد را كه به سبب تقويت اسلام و لشكر آن،بر او واجب شده،به جا آورده است».
737.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى على ! پيوسته در پى نماز واجب،آية الكرسى را بخوان كه جز پيامبر،انسان صدّيق (راستْ دين) و شهيد،بر آن مواظبت نمى ورزد.
738.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه در پى هر نماز واجب،آية الكرسى بخواند،تنها فاصلۀ ميان او تا وارد شدن به بهشت،مرگ اوست.
739.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آن كه در پى نماز واجب،آية الكرسى بخواند،تا نماز ديگر در پناه خداست.
740.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس آية الكرسى را در پى هر نماز واجب بخواند،خداوند جليل و
ص: 479
ذُو الجَلالِ وَالإِكرامِ.... (1)
3/9 قِراءَةُ سورَةِ التَّوحيدِ
741.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن قَرَأَ التَّوحيدَ دُبُرَ كُلِّ فَريضَةٍ عَشراً،زَوَّجَهُ اللّهُ مِنَ الحورِ العينِ. (2)
742.عنه صلى الله عليه و آله: مَن قَرَأَ«قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ»دُبُرَ كُلِّ صَلاةٍ مَكتوبَةٍ عَشرَ مَرّاتٍ،أوجَبَ اللّهُ لَهُ رِضوانَهُ ومَغفِرَتَهُ. (3)
743.عنه صلى الله عليه و آله: مَن قَرَأَ«قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ»بَعدَ صَلاةِ الصُّبحِ اثنَتَي عَشرَةً مَرَّةً،فَكَأَنّما قَرَأَ القُرآنَ أربَعَ مَرّاتٍ،وكانَ أفضَلَ أهلِ الأَرضِ يَومَئِذٍ إذَا اتَّقى. (4)
744.عنه صلى الله عليه و آله: مَن قَرَأَ«قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ»إلى آخِرِها مِئَةَ مَرَّةٍ بَعدَ صَلاةِ الغَداةِ قَبلَ أن يُكَلِّمَ أحَداً،رُفِعَ لَهُ ذلِكَ اليَومَ عَمَلُ خَمسينَ صِدِّيقاً. (5)
745.عنه صلى الله عليه و آله: مَن قَرَأَ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ مَكتوبَةٍ«قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ»مِئَةَ مَرَّةٍ،جازَ الصِّراطَ يَومَ القِيامَةِ وعَن يَمينِهِ ثَمانِيَةَ أذرُعٍ وعَن شِمالِهِ ثَمانِيَةَ أذرُعٍ،وجَبرَئيلُ آخِذٌ3.
ص: 480
كريم،خود عهده دار قبض روحش مى شود.
741.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس سورۀ توحيد را ده مرتبه در پى هر نماز واجب بخواند، خداوند،حورى هاى بهشتى را به همسرى اش در مى آورد. (1)
742.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس ده بار سورۀ توحيد را در پى هر نماز واجب بخواند،خداوند، رضايت و مغفرتش را براى او واجب مى كند.
743.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس سورۀ توحيد را پس از نماز صبح،دوازده بار بخواند،گويى كه قرآن را چهار بار خوانده است و اگر در آن روز تقوا ورزد،بهترينِ زمينيان خواهد بود.
744.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس سورۀ توحيد را پس از نماز صبح،پيش از آن كه با كسى سخن بگويد،صد مرتبه بخواند،عمل پنجاه صدّيق در آن روز برايش [نوشته و] بالا برده مى شود.
745.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس در پى هر نماز واجب،صد بار سورۀ توحيد را بخواند،روز قيامت از صراط با پهناى هشت ذراع از هر دو سمت چپ و راست مى گذرد [با آن
ص: 481
بِحُجزَتِهِ،وهُوَ يَنظُرُ فِي النّارِ يَميناً وشِمالاً،فَمَن رَأى فيها مِمَّن دَخَلَ بِذَنبٍ غَيرَ الشِّركِ،أخَذَ بِيَدِهِ فَأَدخَلَهُ الجَنَّةَ بِشِفاعَتِهِ. (1)
746.الإمام الصادق عليه السلام: مَن قَرَأَ التَّوحيدَ إحدى وعِشرينَ مَرَّةً في دُبُرِ رَكعَتَيِ الفَجرِ،بَنَى اللّهُ تَعالى لَهُ بَيتاً فِي الجَنَّةِ،ومَن قَرَأَها مِئَةً بَنَى اللّهُ تَعالى لَهُ مَسكَناً فِي الجَنَّةِ. (2)
747.عنه عليه السلام: مَن كانَ يُؤمِنُ بِاللّهِ وَاليَومِ الآخِرِ فَلا يَدَع أن يَقرَأَ في دُبُرِ الفَريضَةِ بِ«قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ»،فَإِنَّهُ مَن قَرَأَها جَمَعَ اللّهُ لَهُ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ،وغَفَرَ لَهُ ولِوالِدَيهِ وما وَلَدا. (3)
4/9 قِراءَةُ المُعَوِّذَتَينِ
748.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اقرَؤُوا المُعَوِّذاتِ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ. (4)
5/9 الصَّلاةُ عَلَى النَّبِيِّ وآلِهِ:
749.الإمام عليّ عليه السلام: إذا فَرَغَ العَبدُ مِن صَلاتِهِ فَليُصَلِّ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله،ويَسأَلُ اللّهَ الجَنَّةَ، ويَستَجيرُ بِاللّهِ مِنَ النّارِ،ويَسأَلُهُ أن يُزَوِّجَهُ مِنَ الحورِ العينِ. (5)7.
ص: 482
كه صراط،بسيار باريك است] و جبرئيل،كمرش را گرفته و به آتش در چپ و راستش مى نگرد و دست هر گناهكارى بجز مشركان را كه در آن ببيند،مى گيرد و با شفاعتش به بهشت مى برد.
746.امام صادق عليه السلام: هر كس سورۀ توحيد را بيست و يك مرتبه در پى دو ركعت نماز صبح بخواند،خداوند متعال غرفه اى در بهشت برايش مى سازد و هر كس آن را صد مرتبه بخواند،خداوند متعال،خانه اى در بهشت برايش مى سازد.
747.امام صادق عليه السلام: هر كس به خدا و روز آخرت ايمان دارد،خواندن«قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»را در پى نماز واجب وا نگذارد كه هر كس آن را بخواند،خداوند،خير دنيا و آخرت را برايش فراهم مى آورد و افزون بر او،پدر و مادر و فرزندان آن دو را مى آمرزد.
748.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سوره هاى تعويذدار (فلق و ناس) را در پى هر نماز بخوانيد.
749.امام على عليه السلام: هر گاه بنده از نمازش فارغ شود،بر پيامبر صلى الله عليه و آله درود فرستد و بهشت را از خداوند بخواهد و از آتش به خدا پناه ببرد و از او بخواهد كه حورى هاى بهشتى را به همسرى اش در آورد.
ص: 483
6/9 تَسبيحُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ(عليها السلام)
6/9-1 فَضلُ تَسبيحِ فاطمَةَ عليها السلام
750.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مُعَقِّباتٌ لا يَخيبُ قائِلُهُنَّ أو فاعِلُهُنَّ:ثَلاثٌ وثَلاثونَ تَسبيحَةً،وثَلاثٌ وثَلاثونَ تَحميدَةً،وأربَعٌ وثَلاثونَ تَكبيرةً،في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ. (1)
751.تاريخ دمشق عن سالم بن عبداللّه بن عمر: سَمِعتُ أبا هُرَيرَةٍ يَقولُ:كانَ [ صلى الله عليه و آله ] يَأمُرُ عِندَ الرُّقادِ وخَلفَ الصَّلاةِ بِأَربَعٍ وثَلاثينَ تَكبيرَةً،وثَلاثٍ وثَلاثينَ تَسبيحَةً،وثَلاثٍ وثَلاثينَ تَحميدَةً،فَتِلكَ مِئَةٌ.
وزَعَمَ سالِمُ بنُ عَبدِ اللّهِ،أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ ذلِكَ لِابنَتِهِ فاطِمَةَ. (2)
752.الإمام الصادق عليه السلام -لِأَبي هارونَ المَكفوفِ-:يا أبا هارونَ،إنّا نَأمُرُ صِبيانَنا بِتَسبيحِ فاطِمَةَ عليها السلام كَما نَأمُرُهُم بِالصَّلاةِ،فَالزَمهُ؛فَإِنَّهُ لَم يَلزَمهُ عَبدٌ فَشَقِيَ. (3)
753.عنه عليه السلام: مَن سَبَّحَ تَسبيحَ فاطِمَةَ عليها السلام في دُبُرِ المَكتوبَةِ مِن قَبلِ أن يَبسُطَ رِجلَيهِ،أوجَبَ اللّهُ لَهُ الجَنَّةَ. (4)
754.عنه عليه السلام: مَن سَبَّحَ اللّهَ في دُبُرِ الفَريضَةِ تَسبيحَ فاطِمَةَ الزَّهراءِ عليها السلام المِئَةَ مَرَّةٍ،وأتبَعَها3.
ص: 484
750.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: تعقيباتى هستند كه گوينده يا انجام دهندۀ آنها محروم نمى ماند:سى و سه«سبحان اللّه»،سى و سه«الحمد للّه»و سى و چهار«اللّه أكبر»در پى هر نماز.
751.تاريخ دمشق -به نقل از سالم بن عبد اللّه بن عمر-:شنيدم ابو هريره مى گفت:پيامبر صلى الله عليه و آله فرمان مى داد هنگام خوابيدن و در پى نماز،سى و چهار مرتبه«اللّه أكبر»،سى و سه مرتبه«سبحان اللّه»و سى و سه مرتبه«الحمد للّه»و در مجموع،صد مرتبه ذكر بگوييم.
و سالم بن عبد اللّه [بن عمر بن خطّاب،روايت كنندۀ اين حديث از ابو هريره] بر اين باور است كه اين را پيامبر صلى الله عليه و آله براى دخترش فاطمه گفته است.
752.امام صادق عليه السلام -خطاب به ابو هارون مكفوف-:اى ابو هارون ! ما فرزندانمان را به تسبيح فاطمه عليها السلام فرمان مى دهيم،همان گونه كه آنها را به نماز فرمان مى دهيم.پس بر آن مواظبت كن كه بنده اى نيست كه بر آن مواظبت كند و بدبخت شود.
753.امام صادق عليه السلام: هر كس تسبيح فاطمه عليها السلام را در پى نماز واجب و پيش از آن كه پاهايش را بگشايد،بگويد،خداوند،بهشت را برايش واجب مى كند.
754.امام صادق عليه السلام: هر كس در پى نماز واجب،خداوند را به گونۀ تسبيح فاطمۀ زهرا عليها السلام
ص: 485
بِ«لا إلهَ إلَّااللّهُ»غَفَرَ اللّهُ لَهُ. (1)
755.عنه عليه السلام: مَن سَبَّحَ تَسبيحَ فاطِمَةَ الزَّهراءِ عليها السلام قَبلَ أن يَثنِيَ (2)رِجلَيهِ مِن صَلاةِ الفَريضَةِ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ،ولِيَبدَأ بِالتَّكبيرِ. (3)
756.عنه عليه السلام: تَسبيحُ فاطِمَةَ عليها السلام في كُلِّ يَومٍ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ،أحَبُّ إلَيَّ مِن صَلاةِ ألفِ رَكعَةٍ في كُلِّ يَومٍ. (4)
6/9-2 بَدءُ تَشريعِهِ
757.الإمام عليّ عليه السلام -لِرَجُلٍ مِن بَني سَعدٍ-:ألا احَدِّثُكَ عَنّي وعَن فاطِمَةَ الزَّهراءِ عليها السلام؟ إنَّها كانَت عِندي فاستَقَت بِالقِربَةِ حَتّى أثَّرَ في صَدرِها،وطَحَنَت بِالرَّحى حَتّى مَجِلَت (5)يَداها،وكَسَحَتِ (6)البَيتَ حَتَّى اغبَرَّت ثِيابُها،وأوقَدَت تَحتَ القِدرِ حَتّى).
ص: 486
صد بار تسبيح كند و«لا إله إلّااللّه»را در پايان آن بگويد،خداوند،او را مى آمرزد.
755.امام صادق عليه السلام: كسى كه پس از نماز واجب و در حالى كه هنوز در پى كار ديگر نرفته، تسبيحات فاطمۀ زهرا را بگويد،خداوند،او را مى آمرزد و [تسبيحات را] با«اللّه أكبر»آغاز كند.
756.امام صادق عليه السلام: تسبيحات فاطمه عليها السلام در هر روز و در پى هر نماز،نزد من،محبوب تر از هزار ركعت نماز در هر روز است.
757.امام على عليه السلام -خطاب به مردى از قبيلۀ بنى سعد-:آيا از خودم و از فاطمۀ زهرا عليها السلام برايتان سخن نگويم؟فاطمه نزد من بود و [ديدم كه] آن قدر مَشك آب كشيد كه در سينه اش اثر گذاشت و آن قدر آسياب كرد كه دستانش پينه بست و آن قدر خانه جارو كرد كه لباس هايش غبارآلود شد و آن قدر آتش در زير ديگ برافروخت كه
ص: 487
دَكِنَت (1)ثِيابُها،فَأَصابَها مِن ذلِكَ ضُرٌّ شَديدٌ.فَقُلتُ لَها:لَو أتَيتِ أباكِ فَسَأَلتِهِ خادِماً يَكفيكِ حَرَّ (2)ما أنتِ فيهِ مِن هذَا العَمَلِ.
فَأَتَتِ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَوَجَدَت عِندَهُ حُدّاثاً (3)،فَاستَحيَت فَانصَرَفَت،فَعَلِمَ صلى الله عليه و آله أنَّها قَد جاءَت لِحاجَةٍ،فَغَدا عَلَينا....
ثُمَّ قالَ:يا فاطِمَةُ ما كانَت حاجَتُكِ أمسِ عِندَ مُحَمَّدٍ؟...فَقُلتُ:أنَا وَاللّهِ اخبِرُكَ يا رَسولَ اللّهِ،إنَّهَا استَقَتِ بِالقِربَةِ حَتّى أثَّرَ في صَدرِها،وجَرَّت بِالرَّحى حَتّى مَجِلَت يَداها،وكَسَحَتِ البَيتَ حَتَّى اغبَرَّت ثِيابُها،وأوقَدَت تَحتَ القِدرِ حَتّى دَكِنَت ثِيابُها.
فَقُلتُ لَها:لَو أتَيتِ أباكِ فَسَأَلتِهِ خادِماً يَكفيكِ حَرَّ ما أنتِ فيهِ مِن هذَا العَمَلِ!
قالَ:أَفلا اعَلِّمُكُما ما هُوَ خَيرٌ لَكُما مِنَ الخادِمِ؟إذا أخَذتُما مَنامَكُما فَكَبِّرا أربَعاً وثَلاثينَ تَكبيرَةً،وسَبِّحا ثَلاثاً وثَلاثينَ تَسبيحَةً،وَاحمَدا ثَلاثاً وثَلاثينَ تَحميدَةً. (4)
758.عنه عليه السلام: إنَّ فاطِمَةَ عليها السلام شَكَت ما تَلقى مِن أثَرِ الرَّحى،فَأَتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله سَبيٌ،فَانطَلَقَت فَلَم تَجِدهُ،فَوَجَدَت عائِشَةَ فَأَخبَرَتها،فَلَمّا جاءَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله أخبَرَتهُ عائِشَةُ بِمَجيءِ فاطِمَةَ عليها السلام،فَجاءَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إلَينا وقَد أخَذنا مَضاجِعَنا،فَذَهَبتُ لِأَقومَ فَقالَ:عَلى مَكانِكُما،فَقَعَدَ بَينَنا حَتّى وَجَدتُ بَردَ قَدَمَيهِ عَلى صدري،وقالَ:ألا اعَلِّمُكُما خَيراً مِمّا سَأَلتُماني؟إذا أخَذتُما مَضاجِعَكُما تُكَبِّرانِ أربَعاً وثَلاثينَ،وتُسَبِّحانِ ثَلاثاً5.
ص: 488
لباس هايش تيره و دود گرفته شد،و از اينها رنج فراوانى به او رسيد.به او گفتم:كاش نزد پدرت مى رفتى و از او خدمتكارى مى طلبيدى تا در كارهاى سختِ اين گونه، يارى ات كند.
فاطمه نزد پيامبر صلى الله عليه و آله رفت و چون گروهى در آن جا ديد كه با پيامبر سخن مى گويند،خجالت كشيد و باز گشت.پيامبر صلى الله عليه و آله متوجّه شد كه فاطمه براى نيازى آمده بود و از اين رو صبح فردا نزد ما آمد....و فرمود:«اى فاطمه! ديروز براى چه نزد من آمدى؟»....
گفتم:به خدا سوگند،من به شما مى گويم،اى پيامبر خدا! او چندان با مَشك آب كشيده كه در سينه اش اثر گذاشته،و چندان آسياب كرده كه دستانش پينه بسته،و چندان خانه جارو كرده كه لباس هايش غبارآلود شده،و چندان زير ديگ،آتش افروخته كه لباسش تيره و دود گرفته شده.به او گفتم:كاش نزد پدرت مى رفتى و از او خدمتكارى مى طلبيدى كه در سختى اين كارها،يارى ات كند.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:«آيا چيزى به شما نياموزم كه برايتان بهتر از خدمتكار است؟ هنگامى كه مى خواهيد بخوابيد،سى و چهار مرتبه "اللّه أكبر"،سى و سه مرتبه "سبحان اللّه" و سى و سه مرتبه "الحمد للّه" بگوييد».
758.امام على عليه السلام: فاطمه از پينۀ دست هايش بر اثر آسياب كردن شِكوه كرد.اسيرانى براى پيامبر صلى الله عليه و آله آوردند و فاطمه نزد پيامبر رفت و ايشان را نيافت.عايشه را ديد و به او گفت.هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله آمد،عايشه از آمدن و خواستۀ فاطمه خبر داد.پيامبر صلى الله عليه و آله نزد ما آمد.ما به بستر رفته بوديم و خواستم برخيزم كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:«همان جا باشيد»و به گونه اى ميان ما نشست كه سردى پاهايش را در سينه ام احساس كردم.
فرمود:«آيا بهتر از آنچه از من خواسته ايد،به شما نياموزم؟هنگامى كه خواستيد بخوابيد،سى و چهار مرتبه تكبير،سى و سه مرتبه تسبيح و سى و سه مرتبه حمد
ص: 489
وثَلاثينَ،وتُحَمِّدانِ ثَلاثاً وثَلاثينَ،فَهُوَ خَيرٌ لَكُما مِنَ خادِمٍ. (1)
759.السنن الكبرى للنسائي عن أبي الدَّرداء: قُلتُ:يا رَسولَ اللّهِ،ذَهَبَ أصحابُ الأَموالِ بِالدُّنيا وَالآخِرَةِ،يُصَلّونَ ويَصومونَ ويُجاهِدونَ كَما نَفعَلُ،ويَتَصَدَّقونَ ولا نَتَصَدَّقُ!
قالَ:أفَلا أدُلُّكَ عَلى أمرٍ إن أخَذتَ بِهِ أدرَكتَ مَن سَبَقَكَ ولَم يُدرِككَ مِن بَعدِكَ، إلّا مَن عَمِلَ مِثلَ الَّذي عَمِلتَ؟تُسَبِّحُ اللّهَ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ:ثَلاثاً وثَلاثينَ،وتَحمَدُهُ ثَلاثاً وثَلاثينَ،وتُكَبِّرُهُ أربَعاً وثَلاثينَ. (2)
760.مسند ابن حنبل عن زيد بن ثابت: أمَرَنا [رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ] أن نُسَبِّحَ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ ثَلاثاً وثَلاثينَ تَسبيحَةً،ونَحمَدُ ثَلاثاً وثَلاثينَ تَحميدَةً،ونُكَبِّرَ أربَعاً وثَلاثينَ تَكبيرَةً. (3)
6/9-3 كَيفِيَّتُهُ
761.الكافي عن محمّد بن عُذافِر: دَخَلتُ مَعَ أبي عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام،فَسَأَلَهُ أبي عَن تَسبيحِ فاطِمَةَ عليها السلام،فَقالَ:«اللّهُ أكبَرُ»حَتّى أحصاها أربَعاً وثَلاثينَ مَرَّةً،ثُمَّ قالَ:
«الحَمدُ للّهِ ِ»حَتّى بَلَغَ سَبعاً وسِتّينَ،ثُمَّ قالَ:«سُبحانَ اللّهِ»حَتّى بَلَغَ مِئَةً،يُحصيها2.
ص: 490
خدا بگوييد كه براى هر دويتان از خدمتكار،بهتر است».
759.السنن الكبرى ،نسايى-به نقل از ابو دردا-:نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمدم و گفتم:اى پيامبر خدا! ثروتمندان،دنيا وآخرت را بُردند:نماز مى خوانند و روزه مى گيرند و جهاد مى كنند و ما نيز چنين مى كنيم؛ولى [آنان]،صدقه مى دهند و ما نمى دهيم !
فرمود:«آيا تو را به چيزى راه نمايى نكنم كه اگر آن را انجام دهى،هيچ كس پيش از تو به آن پيشى نگرفته و هيچ كس هم از اين پس،به تو نمى رسد جز كسى كه همچون تو كند؟در پى هر نماز،سى و سه بار "سبحان اللّه"،سى و سه بار "الحمد للّه" و سى و چهار بار "اللّه أكبر" مى گويى».
760.مسند ابن حنبل -به نقل از زيد بن ثابت-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به ما فرمان داد كه در پى هر نماز،سى و سه مرتبه "سبحان اللّه"،سى و سه مرتبه "الحمد للّه" و سى و چهار مرتبه "اللّه أكبر" بگوييم.
761.الكافى -به نقل از محمّد بن عُذافر-:با پدرم بر امام صادق عليه السلام وارد شدم.پدرم از ايشان در بارۀ تسبيح فاطمه عليه السلام پرسيد.امام سى و چهار مرتبه«اللّه أكبر»گفت و شمرد، سپس سى و سه مرتبه«الحمد للّه»گفت و شمرد،و سپس سى و سه مرتبه
ص: 491
بِيَدِهِ جُملَةً واحِدَةً. (1)
762.الإمام الصادق عليه السلام: في تَسبيحِ فاطِمَةَ صَلَّى اللّهُ عَلَيها،يُبدَأَ بِالتَّكبيرِ أربَعاً وثَلاثينَ،ثُمَّ التَّحميدِ ثَلاثاً وثَلاثينَ،ثُمَّ التَّسبيحِ ثَلاثاً وثَلاثينَ. (2)9.
ص: 492
«سبحان اللّه»گفت و شمرد تا مجموع آن،صد شد و همه را با دستش مى شمرد.
762.امام صادق عليه السلام: در تسبيح فاطمه-كه خدا بر او درود فرستد-،با سى و چهار بار تكبير آغاز مى شود،سپس سى و سه مرتبه«الحمد للّه»است و آن گاه سى و سه مرتبه «سبحان اللّه».
ص: 493
پژوهشى دربارۀ كيفيّت تسبيح فاطمۀ زهرا (1)
احاديث فراوانى بر استحباب ذكر تسبيحات فاطمۀ زهرا عليها السلام-كه از مصاديق«ذكرِ كثير»دانسته شده- (2)تأكيد كرده اند.اين احاديث-كه در كتب چهارگانۀ شيعه و برخى از صحاح و مسانيد مشهور اهل سنّت به طريق هاى مختلف،نقل شده اند-،بيانگر، آن اند كه استحباب اين تسبيح،منحصر به تعقيب نمازهاى واجب و يا هر نمازى نيست؛بلكه هنگام خواب و يا براى رفع پاره اى مشكلات نيز مفيد است. (3)
همۀ اين احاديث،اتّفاق دارند كه تسبيحات فاطمۀ زهرا عليها السلام از تركيب سه ذكرِ«اللّه أكبر»،«الحمد للّه»و«سبحان اللّه»به وجود آمده و عطاى پُرارزش پيامبر خدا به دختر بزرگوارش فاطمه عليها السلام است.همچنين در تعداد هر يك از اين اذكار و نيز شمار مجموعۀ آنها،اتّفاق نظر است؛يعنى همۀ روايات،تعداد ذكر«اللّه أكبر»را 34 بار، «الحمد للّه»را 33 بار و«سبحان اللّه»را نيز 33 بار دانسته اند كه مجموع آنها يكصد مى شود.
تنها اختلافى جزئى،در ترتيب اين سه جزء است.احاديث شيعى به اتّفاق،«اللّه
ص: 494
أكبر»را ذكر آغازين مى دانند؛ (1)ولى برخى احاديث اهل سنّت،آن را ذكر پايانى مى شمرند، (2)هرچند برخى ديگر كه در منابع معتبرترى هستند،در اين بخش با احاديث شيعى همسو و همگون اند. (3)از اين رو،اين اختلاف به آسانى قابل حل است.
اختلاف ديگر،در حوزۀ احاديث شيعى و در ترتيب«الحمد للّه»و«سبحان اللّه» است.مشهور احاديث شيعى،«الحمد للّه»را بر«سبحان اللّه»مقدّم مى دارند (4)و تنها چند حديث معدود،عكس آن را ابراز مى دارند.بر همين اساس،بيشتر فقها،ترتيب معمولى و رايج كنونى،يعنى«اللّه أكبر»،«الحمد للّه»و«سبحان اللّه»را ذكر كرده اند،هر چند برخى از آنان،قائل به تخيير شده و هر دو ترتيب را مجاز و مطابق با سنّت دانسته اند.
علّامۀ حلّى در كتاب المختلف-كه اختلاف فتاواى فقيهان شيعه را بررسى مى كند-، مى گويد:
مشهور در تسبيح زهرا عليها السلام اين است كه نخست«اللّه أكبر»گفته مى شود،سپس «الحمد للّه»و بعد،«سبحان اللّه».اين را شيخ [طوسى] در النهاية و المبسوط و [شيخ] مفيد در المُقنعة و سَلّار و ابن بَرّاج و ابن ادريس،ذكر كرده اند. (5)
در بارۀ اين كلام علّامۀ حلّى بايد گفت كه مراجعۀ مستقيم به كتاب هاى فقهى،
ص: 495
همين نتيجه را مى دهد. (1)
همچنين شيخ بهايى،در مفتاح الفلاح،آن را مشهور دانسته و گفته است:
آنچه در تعقيبات مشهور است و به آن عمل مى شود،مقدّم داشتن«الحمد للّه»بر «سبحان اللّه»است. (2)
محدّث بحرانى نيز در الحدائق الناضرة،پس از ذكر همۀ احاديث و در پايان جمع بندى دلالى و سندى خود،قول مشهور و برخوردار از قوّت روايى را«تقديم تحميد بر تسبيح»دانسته است. (3)شيخ محمّدحسن نجفى نيز در كتاب گران سنگ جواهر الكلام،چنين نوشته است:
آنچه در ميان اصحاب،شهرت بسيار دارد و بلكه در وسائل الشيعة آمده است كه شيعه به آن عمل مى كرده اند،اين است كه نخست،سى و چهار«اللّه أكبر» گويند،سپس سى و سه«الحمد للّه»و بعد،سى و سه«سبحان اللّه».در فتاوا و احاديث،در اين باره اختلافى نمى يابم،بجز خبر علل الشرائع كه به زودى آن را ذكر خواهم كرد. (4)
استدلال قول مشهور،ساده و روشن است.احاديث بسيارى بر مدّعاى آن دلالت دارند كه با يك شمارش ساده،مى توان فزونىِ آنها را بر احاديث قول ديگر،نشان داد.
افزون بر اين،اسناد احاديث دلالت كننده بر قول مشهور،در مقايسه با احاديث ديگر،از قوّت بيشترى برخوردارند و از اين رو،حتّى اگر اين دو دسته احاديث
ص: 496
مختلف را با هم متعارض بدانيم-كه خواهيم گفت چنين نيست-،باز هم بنا به شهرت روايى و قوّت سندى،ترجيح با قول مشهور خواهد بود. (1)
دليل قول«تقديم تسبيح بر تحميد»،آن است كه برخى فقيهان متقدّم،مانند شيخ صدوق و پدرش،ابن جُنَيد و شيخ طوسى (در برخى از كتاب هايش)،به هنگام بيان كيفيت تسبيحات فاطمۀ زهرا عليها السلام تسبيح را بر تحميد،مقدّم كرده اند (2)و چون اين فقيهان به روزگار ائمّه عليهم السلام نزديك بوده و خود،محدّث نيز بوده اند،مى توان قول آنان را ردّى بر قول مشهور دانست.
در پاسخ اين گفته،مى توانيم تصريح شيخ صدوق و شيخ طوسى را بياوريم كه آنان،هر دو شكل ترتيب مشهور و غير مشهور را جايز دانسته اند و مقصودشان از بيان ترتيب غير مشهور،آن بوده است كه بگويند ترتيب مشهور،لازم الرعايه و انحصارى نيست و هر دو كيفيت،مشروع و مطابق با سنّت است.
برخى فقيهان متأخّر،مانند صاحب جواهر نيز اين نظر را دارند و حتّى آن را به علّامۀ حلّى و فيض كاشانى نيز نسبت داده اند. (3)
دليل صاحب جواهر،آن است كه در مسائل مستحب،اختلاف در ميان احاديث، به تعارض نمى انجامد تا نياز به ترجيح يا تخيير پيش آيد؛بلكه در اين گونه موارد، تأكيد بر يك سو،به منظور معرّفى فرد احسن و اكمل است،نه ردّ جواز و مشروعيت طرف ديگر.
ص: 497
صاحب جواهر مى افزايد:
اى بسا سخن امام صادق عليه السلام اشاره به اين دارد،آن جا كه فرمود:«وَ تُبدَأُ بِالتَّكبيرِ؛ با اللّه أكبر شروع شود»و در بارۀ بقيّه سكوت كرد. (1)
يعنى آنچه مهم است،آغاز با تكبير است و چون امام عليه السلام از بيان ترتيب ميان حمد و تسبيح خوددارى ورزيده،پس ترتيب آن دو،مهم نيست و آنچه محمّد بن عذافر از فعل امام صادق عليه السلام گزارش داده كه امام عليه السلام تحميد را بر تسبيح مقدّم داشته است، (2)جز جواز و حدّ اكثر،استحباب آن را اثبات نمى كند و دلالتى بر حتميّت آن و طرد كيفيّت ديگر ندارد.
گفتنى است نظريۀ ديگرى نيز در اين ميان مطرح است و آن،تفصيل است؛يعنى اختصاص كيفيّت مشهور (تقديم تحميد بر تسبيح) به تعقيب نماز و اختصاص كيفيت غير مشهور (تقديم تسبيح بر تحميد) به هنگام خواب.
شيخ بهايى،اين تفصيل را با استفاده از اجماع مركّب،رد كرده است؛ (3)امّا فقيهان ديگر مانند محدّث بحرانى و صاحب جواهر،اين رد را نپسنديده و مسئله را محلّ تمسّك به اين گونه دليل ها ندانسته اند. (4)
دليل بهتر در ردّ اين تفصيل،مراجعه به احاديث است؛زيرا در ميان احاديث مشهور،حديثى داريم كه همان كيفيت مشهور را براى گفتن اين ذكر قبل از خواب، اثبات مى كند و در ميان احاديث غير مشهور نيز حديث مختص به تعقيب نماز داريم.
به عبارت ديگر،اين جمع بندى در احاديث،قابل اجرا نيست و احاديث مشهور،
ص: 498
مطلق هستند و هر دو حالت را در بر مى گيرند.
بر اساس آنچه گذشت،مى توان گفت نظر اتّفاقى عالمان شيعه در شروع كردن با تكبير -كه موافق نقل محدّثان مشهور اهل سنّت (مانند:بخارى،مسلم نيشابورى و ابو داوود) است-بر نقل ديگر محدّثان اهل سنّت-كه قائل به عكس آن و اختتام به تكبير هستند-ترجيح دارد؛امّا در بارۀ اختلاف ديگر (يعنى تقديم تحميد بر تسبيح)، لزومى به انحصار در شكل و كيفيتِ مشهور نيست و هر دو شكل،مشروع است،هر چند با توجّه به كثرت احاديث و فتاواى فقيهان،مى توان ترتيب مشهور را بهتر دانست.
ص: 499
7/9 الدُّعاء
763.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن كانَت لَهُ إلَى اللّهِ حاجَةٌ فَليَدعُ بِها دُبُرَ كُلِّ صَلاةٍ مَفروضَةٍ. (1)
764.سنن الترمذي عن أبي أمامة: قيل:يا رَسولَ اللّهِ،أيُّ الدُّعاءِ أسمَعُ؟قال:جَوفَ اللَّيلِ الآخِرِ،ودبُرَ الصَّلَواتِ المَكتوباتِ. (2)
765.الإمام الباقر عليه السلام: المَسأَلَةُ قَبلَ الصَّلاةِ وبَعدَها. (3)
766.عنه عليه السلام: الدُّعاءُ بَعدَ الفَريضَةِ أفضَلُ مِنَ الصَّلاةِ تَنَفُّلاً. (4)
767.عنه عليه السلام: -في قَولِ اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى: «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ* وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ» (5) -:
إذا قَضَيتَ الصَّلاةَ بَعدَ أن تُسَلِّمَ وأنتَ جالِسٌ،فَانصَب فِي الدُّعاءِ مِن أمرِ الدُّنيا وَالآخِرَةِ،وإذا فَرَغتَ مِنَ الدُّعاء فَارغَب إلَى اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى أن يَتَقَبَّلَها مِنكَ. (6)1.
ص: 500
763.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس از خدا حاجتى را مى خواهد،آن را دعاى پس از هر نماز واجبش كند.
764.سنن الترمذى -به نقل از ابو امامه-:به پيامبر صلى الله عليه و آله گفته شد:اى پيامبر خدا! كدام دعا بهتر شنيده [و مستجاب] مى شود؟فرمود:«دعا در دل آخر شب و در پى نمازهاى واجب».
765.امام باقر عليه السلام: درخواست،پيش از نماز و بعد از آن است.
766.امام باقر عليه السلام: دعا كردن پس از نماز واجب،برتر از خواندن نماز مستحبّى است. (1)
767.امام باقر عليه السلام -در بارۀ سخن خداوند-عزيز و جليل-:«پس چون فراغت يافتى،[در دعا] بكوش و با اشتياق،به سوى پروردگارت روى آور»-:هنگامى كه نماز را پس از سلام دادن، تمام كردى و هنوز نشسته اى،به دعا براى دنيا و آخرت بپرداز و هنگامى كه از دعا فارغ شدى،به خداوند-تبارك و تعالى-التماس كن تا آن را از تو بپذيرد.
ص: 501
768.الإمام الصادق عليه السلام -في قَولِ اللّهِ عز و جل: «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ* وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ» -:الدُّعاءُ بَعدَ الفَريضَةِ إيّاكَ أن تَدَعَهُ،فَإِنَّ فَضلَهُ بَعدَ الفَريضَةِ كَفَضلِ الفَريضَةِ عَلَى النّافِلَةِ. (1)
769.عنه عليه السلام: إنَّ اللّهَ عز و جل فَرَضَ عَلَيكُمُ الصَّلَواتِ الخَمسَ في أفضَلِ السّاعاتِ،فَعَلَيكُم بِالدُّعاءِ في أدبارِ الصَّلَواتِ. (2)
770.تهذيب الأحكام عن صفوان بن مِهرانَ الجمّال: رَأَيتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام إذا صَلّى فَفَرَغَ مِن صَلاتِهِ،رَفَعَ يَدَيهِ جَميعاً فَوقَ رَأسِهِ. (3)
راجع:ص 528 (الأدعية المؤثورة بعد الصلاة) و ج 1 ص 210 (آثار إقامة الصلاة/إجابة الدعاء).
8/9 الاِستِغفار
771.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَنِ استَغفَرَ اللّهَ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ ثَلاثَ مَرّاتٍ فَقالَ:«أستَغفِرُ اللّهَ الَّذي لا إلهَ إلّاهُوَ الحَيُّ القَيّومُ وأتوبُ إلَيهِ»،غَفَرَ اللّهُ عز و جل ذُنوبَهُ وإن كانَ قَد فَرَّ مِنَ الزَّحفِ. (4)
772.صحيح مسلم عن ثوبان: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذَا انصَرَفَ مِن صَلاتِهِ استَغفَرَ ثَلاثاً،ب.
ص: 502
768.امام صادق عليه السلام -در بارۀ سخن خداى عز و جل:«پس چون فراغت يافتى،[در دعا] بكوش و با اشتياق،به سوى پروردگارت روى آور»-:مبادا كه دعاى پس از نماز واجب را وا نهى،كه فضيلت آن پس از نماز واجب همچون فضيلت نماز واجب بر نماز مستحب است.
769.امام صادق عليه السلام: خداوند عز و جل،نمازهاى پنجگانه (1)را در بهترين زمان ها بر شما واجب كرده است.پس پيوسته در پى نمازها،دعا كنيد.
770.تهذيب الأحكام -به نقل از صفوان بن مهران جمّال-:ديدم امام صادق عليه السلام هنگامى كه نماز مى خوانْد و آن را تمام مى كرد،هر دو دستش را بالاى سرش مى برد [و دعا مى كرد].
ر.ك:ص 529 (دعاهاى روايت شده پس از نماز)
و ج 1 ص 211 (آثار برپا كردن نماز/اجابت دعا).
771.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه در پى هر نماز،سه بار استغفار كند و بگويد:«از خدايى كه جز او معبودى نيست و زندۀ بر پا دارنده است،آمرزش مى طلبم و به سويش باز مى گردم»،گناهانش آمرزيده مى شود،حتّى اگر از ميدان جهاد گريخته باشد.
772.صحيح مسلم -به نقل از ثوبان-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هر گاه نمازش را به پايان مى برد،
ص: 503
وقالَ:اللّهُمَّ أنتَ السَّلامُ ومِنكَ السَّلامُ،تَبارَكتَ ذَا الجَلالِ وَالإِكرامِ. (1)
773.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَنِ استَغفَرَ اللّهَ عز و جل سَبعينَ مَرَّةً في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ،غُفِرَ لَهُ مَا اكتَسَبَ مِنَ الذُّنوبِ،ولَم يُخرَج مِنَ الدُّنيا حَتّى يَرى أزواجَهُ مِنَ الحورِ،ومَساكِنَهُ مِنَ القُصورِ. (2)
774.الإمام الباقر عليه السلام: مَن قالَ في دُبُرِ صَلاةِ الفَريضَةِ قَبلَ أن يَثنِيَ رِجلَيهِ:«أستَغفِرُ اللّهَ الَّذي لا إلهَ إلّاهُوَ الحَيُّ القَيّومُ،ذُو الجَلالِ وَالإِكرامِ وأتوبُ إلَيهِ»ثَلاثَ مَرّاتٍ،غَفَرَ اللّهُ عز و جل لَهُ ذُنوبَهُ ولَو كانَت مِثلَ زَبَدِ البَحرِ. (3)
9/9 سَجدَةُ الشُّكرِ
775.الإمام الصادق عليه السلام: سَجدَةُ الشُّكرِ واجِبَةٌ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ؛تُتِمُّ بِها صَلاتَكَ،وتُرضي بِها رَبَّكَ،وتَعجَبُ المَلائِكَةُ مِنكَ.وإنَّ العَبدَ إذا صَلّى ثُمَّ سَجَدَ سَجدَةَ الشُّكرِ فَتَحَ الرَّبُّ تَعالَى الحِجابَ بَينَ العَبدِ وبَينَ المَلائِكَةِ،فَيَقولُ:يا مَلائِكَتِي،انظُروا إلى عَبدي؛ أدّى قُربَتي،وأتَمَّ عَهدي،ثُمَّ سَجَدَ لي شُكرًا عَلى ما أنعَمتُ بِهِ عَلَيهِ،مَلائِكَتي ماذا لَهُ؟فَتَقولُ المَلائِكَةُ:يا رَبَّنا،رَحمَتُكَ،ثُمَّ يَقولُ الرَّبُّ تَعالى:ثُمَّ ماذا لَهُ؟فَتَقولُ المَلائِكَةُ:يا رَبَّنا،جَنَّتُكَ،فَيَقولُ الرَّبُّ تَعالى:ثُمَّ ماذا؟فَتَقولُ المَلائِكَةُ:يا ربَّنا،كِفايَةُ مُهِمِّهِ،فَيَقولُ الرَّبُّ:ثُمَّ ماذا؟فَلا يَبقى شيءٌ مِنَ الخَيرِ إلّا قالَتهُ المَلائِكَةُ،فَيَقولُ اللّهُ تَعالى:يا ملائِكَتي،ثُمَّ ماذا؟فَتَقولُ المَلائِكَةُ:5.
ص: 504
سه بار استغفار مى كرد و مى گفت:«خدايا ! تو سلام هستى و سلام از توست.
مباركى،اى شكوهمند گرامى !».
773.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس در پى هر نماز،هفتاد مرتبه از خدا آمرزش بخواهد،خداوند، گناهانى را كه كرده،مى آمرزد و از دنيا نمى رود تا آن كه همسرانش از حورى ها و كاخ هاى بهشتى اش را ببيند.
774.امام باقر عليه السلام: هر كس در پى هر نماز واجب و پيش از آن كه پاهايش را بگشايد [و دنبال كار ديگرى برود]،سه بار بگويد:«از خداى يگانۀ زندۀ بر پا دارندۀ با جلال و شُكوه و گرامى،آمرزش مى خواهم و به سوى او باز مى گردم»،خداوند عز و جل گناهانش را مى آمرزد،حتّى اگر مانند كف دريا [فراوان] باشد.
775.امام صادق عليه السلام: سجدۀ شكر بر هر مسلمان،واجب است.با آن،نمازت را كامل مى كنى،پروردگارت را خشنود مى سازى و فرشتگان را به شگفتى مى آورى.آن گاه كه بنده نماز خواند و سپس سجدۀ شكر گزارد،پروردگار متعال،پرده از ميان او و فرشتگان بر مى گيرد و مى گويد:«اى فرشتگان من ! به بنده ام بنگريد كه با عبادتش به من تقرّب جست و پيمانم را به پايان برد.سپس براى من به خاطر شكر نعمت هايى كه به او بخشيده ام،سجده كرد.فرشتگانم ! چه چيزى براى اوست؟».
پس فرشتگان مى گويند:اى پروردگار ما ! رحمت تو.
سپس پروردگار مى گويد:«ديگر چه؟».
فرشتگان مى گويند:اى پروردگار ما ! بهشت تو.
پس پروردگار متعال مى گويد:«ديگر چه؟».
فرشتگان مى گويند:اى پروردگار ما ! بر آوردن نيازهايش.
پس پروردگار مى گويد:«ديگر چه؟».
ص: 505
يا رَبَّنا،لا عِلمَ لَنا.
فَيَقولُ اللّهُ تَعالى:لأََشكُرَنَّهُ كَما شَكَرَني،واُقبِلُ إلَيهِ بِفَضلي،واُريهِ رَحمتي. (1)
776.عنه عليه السلام: إنَّما يَسجُدُ المُصَلّي سَجدَةً بَعدَ الفَريضَةِ،لِيَشكُرَ اللّهَ-تَعالى ذِكرُهُ-فيها عَلى ما مَنَّ بِهِ عَلَيهِ مِن أداءِ فَرضِهِ،وأدنى ما يُجزي فيها:«شُكراً للّهِ ِ»ثَلاثَ مَرّاتٍ. (2)
777.الكافي عن جعفر بن عليّ: رَأَيتُ أبَا الحَسَنِ عليه السلام وقَد سَجَدَ بَعدَ الصَّلاةِ،فَبَسَطَ ذِراعَيهِ عَلَى الأَرضِ وألصَقَ جُؤجُؤَهُ (3)بِالأَرضِ في دُعائِهِ. (4)
778.عيون أخبار الرّضا عليه السلام عن الحسن بن علي بن فضّال عن الإمام الرضا عليه السلام: السَّجدَةُ بَعدَ الفَريضَةِ شُكراً للّهِ ِ-تَعالى ذِكرُهُ-عَلى ما وَفَّقَ لَهُ العَبدَ مِن أداءِ فَريضَتِهِ،وأدنى ما يُجزي فيها مِنَ القَولِ أن يُقالَ:«شُكراً للّهِ ِ شُكراً للّهِ ِ»ثَلاثَ مَرّاتٍ.
قُلتُ:فَما مَعنى قَولِهِ:«شُكراً للّهِ ِ»؟قالَ:يَقولُ:هذِهِ السَّجدَةُ مِنّي شُكراً للّهِ ِ عز و جل عَلى ما وَفَّقَني لَهُ مِن خِدمَتِهِ وأداءِ فَرائِضِهِ.وَالشُّكرُ موجِبٌ لِلزِّيادَةِ،فَإِن كانَ فِي الصَّلاةِ تَقصيرٌ لَم يَتِمَّ بِالنَّوافِلِ،تَمَّ بِهذِهِ السَّجدَةِ. (5)
779.الاحتجاج: في كِتابٍ لِمُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللّهِ الحِميَرِيِّ إلى صاحِبِ الزَّمانِ صَلَواتُ اللّهِ5.
ص: 506
هيچ چيزى از نيكى ها نمى ماند،جز اين كه فرشتگان مى گويند.سپس خداوند متعال مى گويد:«اى فرشتگان من ! ديگر چه؟».
فرشتگان مى گويند:اى پروردگار ما ! چيزى نمى دانيم.
پس خداوند متعال مى گويد:«از او قدردانى مى كنم،همان گونه كه او مرا سپاس گزارد و با فضل و بخششم به وى روى مى كنم و رحمتم را به او نشان مى دهم».
776.امام صادق عليه السلام: نمازگزار پس از نماز واجب،سجده مى كند تا در آن وظيفۀ سپاس گزارى از خداوند والا ياد را در برابر نعمت هايى كه بر او منّت نهاده،ادا كند و كمترين چيزى كه در آن كفايت مى كند،سه بار«شكراً للّه؛سپاس،از آنِ خداست»است.
777.الكافى -به نقل از جعفر بن على-:امام كاظم عليه السلام را ديدم كه پس از نماز به سجده افتاده بود و در دعايش،دست هايش را روى زمين پهن كرده بود و سينه اش را به زمين چسبانده بود.
778.عيون أخبار الرضا عليه السلام -به نقل از حسن بن على بن فضّال-:امام رضا عليه السلام فرمود:«سجدۀ شكر گزاردن پس از نماز واجب در برابر توفيقى است كه خداوندِ والاياد به بنده داده تا واجبش را انجام دهد.كمترين چيزى از گفتار كه در آن كفايت مى كند،اين است كه سه مرتبه "شكراً للّه" گفته شود».
گفتم:معناى:«شكراً للّه»چيست؟
فرمود:«مى گويد:اين سجدۀ من است براى سپاس گزارى از خدايى كه مرا توفيق خدمت و اداى واجبش را داد و شُكر،سبب فزونى است.پس اگر در نماز كوتاهى كرده و با نماز نافله كامل نشده است،با اين سجده كامل مى شود».
779.الاحتجاج: محمّد بن عبد اللّه حميرى در نامه اى به صاحب الزمان-كه درودها و
ص: 507
وسَلامُهُ عَلَيهِ...سَأَلَ عَن سَجدَةِ الشُّكرِ بَعدَ الفَريضَةِ:فَإِنَّ بَعضَ أصحابِنا ذَكَرَ أنَّها بِدعَةٌ،فَهَل يَجوزُ أن يَسجُدَها الرَّجُلُ بَعدَ الفَريضَةِ؟وإن جازَ فَفي صَلاةِ المَغرِبِ هيَ بَعدَ الفَريضَةِ أو بَعدَ الأَربَعِ رَكَعاتِ النّافِلَةِ؟
فَأَجابَ عليه السلام:سَجدَةُ الشُّكرِ مِن ألزَمِ السُّنَنِ وأوجَبِها،ولَم يَقُل:إنَّ هذِهِ السَّجدَةَ بِدعَةٌ إلّا مَن أرادَ أن يُحدِثَ في دينِ اللّهِ بِدعَةً.فَأَمَّا الخَبَرُ المَرويُّ فيها بَعدَ صَلاةِ المَغرِبِ وَالاختِلافُ في أنَّها بَعدَ الثَّلاثِ أو بَعدَ الأَربَعِ،فَإِنَّ فَضلَ الدُّعاءِ والتَّسبيحِ بَعدَ الفَرائِضِ عَلَى الدُّعاءِ بِعَقيبِ النَّوافِلِ كَفَضلِ الفَرائِضِ عَلَى النَّوافِلِ،والسَّجدَةُ دُعاءٌ وتَسبيحٌ، فَالأَفضَلُ أن يَكونَ بَعدَ الفَرضِ،فَإِن جُعِلَت بَعدَ النَّوافِلِ أيضًا جازَ. (1)
10/9 تَعفيرُ الخَدَّينِ
780.الإمام الصادق عليه السلام: كانَ موسَى بنُ عِمرانَ عليه السلام إذا صَلّى لَم يَنفَتِل (2)حَتّى يُلصِقَ خَدَّه الأَيمَنَ بِالأَرضِ وخَدَّهُ الأَيسَرَ بِالأَرضِ. (3)
781.عنه عليه السلام: أوحَى اللّهُ عز و جل إلى موسى عليه السلام أن يا موسى،أتَدري لِمَ اصطَفَيتُكَ بِكَلامي دونَ خَلقي؟قالَ:يا ربِّ،ولِمَ ذاكَ؟قالَ:فَأَوحَى اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى إلَيهِ أن يا موسى،إنّي قَلَّبتُ عِبادي ظَهرًا لِبَطنٍ فَلَم أجِد فيهِم أحَدًا أذَلَّ لي نَفسًا مِنكَ.يا موسى،إنَّكَ إذا صَلَّيتَ وَضَعتَ خَدَّكَ عَلَى التُّرابِ-أو قالَ:عَلَى الأَرضِ-. (4)9.
ص: 508
سلام خداوند بر او باد-...از سجدۀ شكر پس از نماز واجب پرسيد و اين گونه نوشت:برخى از ياران،آن را بدعت مى دانند.آيا جايز است انسان اين سجده را پس از نماز واجب بگزارد؟و اگر جايز است،در نماز مغرب،پس از خود نماز است يا پس از آن كه چهار ركعت نماز نافلۀ مغرب را هم خواند؟
[امام عليه السلام ] پاسخ داد:«سجدۀ شكر،از لازم ترين و ضرورى ترين سنّت هاست و هيچ كس آن را بدعت نخوانده،مگر كسى كه خود در پى بدعت گذارى در دين است.اما روايتى كه سجدۀ شكر پس از نماز مغرب و اختلاف در زمان اداى آن را مطرح مى كند كه آيا پس از سه ركعت مغرب يا پس از چهار ركعت نافلۀ آن است، [پاسخش اين است كه] برترى دعا و تسبيح پس از نمازهاى واجب بر دعا پس از نمازهاى نافله،مانند برترى خود نمازهاى واجب بر نافله است و سجدۀ شكر، گونه اى دعا و تسبيح است.پس بهتر است پس از نماز واجب باشد،گر چه انجامش پس از نمازهاى نافله نيز جايز است».
780.امام صادق عليه السلام: موسى بن عمران عليه السلام هر گاه نماز مى گزارد،تا گونۀ راست و چپش را به زمين نمى چسباند،از نماز دست نمى كشيد.
781.امام صادق عليه السلام: خداوند به موسى عليه السلام وحى كرد كه:«اى موسى ! آيا مى دانى از ميان آفريده هايم چرا تو را به هم صحبتى ام برگزيدم؟».
گفت:اى پروردگار من! به چه سبب؟
پس خداوند-تبارك و تعالى-به او وحى كرد كه:«اى موسى! من درون و برون بندگانم را وارسى كردم.پس هيچ كس را نيافتم كه خود را براى من بيش از تو خوار سازد.اى موسى! تو هر گاه نماز مى گزارى،گونه ات را بر خاك مى نهى»يا فرمود:
«بر زمين مى نهى».
ص: 509
11/9 مَسحُ مَوضِعِ السُّجودِ وَالإمرارُ عَلَى الوَجهِ أو مَوضِعِ الوَجَعِ
782.الإمام الصادق عليه السلام: دُعاءٌ يُدعى بِهِ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ تُصَّليها،فَإِن كانَ بِكَ داءٌ مِن سُقمٍ ووَجَعٍ فَإِذا قَضَيتَ صَلاتَكَ فَامسَح بِيَدِكَ عَلى مَوضِعِ سُجودِكَ مِنَ الأَرضِ وَادعُ بِهذَا الدُّعاءِ،وأمِرَّ بِيَدِكَ عَلى مَوضِعِ وَجَعِكَ سَبعَ مَرّاتٍ،تَقولُ:
يا مَن كَبَسَ الأَرضَ عَلَى الماءِ،وسَدَّ الهَواءَ بِالسَّماءِ،وَاختارَ لِنَفسِهِ أحسَنَ الأَسماءَ، صِلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،وَافعَل بي كَذا وكَذا،وَارزُقني كَذا وكَذا،وعافِني مِن كَذا وكَذا. (1)
783.عنه عليه السلام: أوحَى اللّهُ إلى موسَى بنِ عِمرانَ عليه السلام:أتَدري يا موسى لِمَ انتَجَبتُكَ مِن خَلقي، وَاصطَفَيتُكَ لِكَلامي؟فَقالَ:لا،يا رَبِّ! فَأَوحَى اللّهُ إلَيهِ:إنِّي اطَّلَعتُ إلَى الأَرضِ فَلَم أجِد عَلَيها أشَدَّ تَواضُعاً لي مِنكَ.
فَخَرَّ موسى ساجِداً وعَفَّرَ خَدَّيهِ فِي التُّرابِ؛تَذَلُّلاً مِنهُ لِرَبِّهِ عز و جل.
فَأَوحَى اللّهُ إلَيهِ:ارفَع رَأسَكَ يا موسى،وأمِرَّ يَدَكَ مَوضِعَ سُجودِكَ،وَامسَح بِها وَجهَكَ وما نالَتهُ مِن بَدَنِكَ؛فَإِنَّهُ أمانٌ مِن كُلِّ سُقمٍ وداءٍ (2)وآفَةٍ وعاهَةٍ. (3)
784.تهذيب الأحكام عن عبد الرحمن بن حمّاد عن إبراهيم بن عبد الحميد عن رجل عن6.
ص: 510
782.امام صادق عليه السلام: دعايى است كه در پى هر نماز خوانده مى شود.پس اگر بيمارى و رنج و دردى دارى،هر گاه نمازت را به پايان بردى،هفت بار با دست،سجده گاهت را مسح كن و اين دعا را بخوان و دستت را بر جاى درد بكش و بگو:«اى كسى كه زمين را بر آب،و هوا را با آسمان نگه داشت و براى خود،زيباترين نام ها را برگزيد، بر محمّد و خاندانش درود فرست و براى من،چنين و چنان كن و اين و آن را روزى ام ده و از فلان و بهمان سلامتم بخش». (1)
783.امام صادق عليه السلام: خداوند به موسى بن عمران وحى كرد:«اى موسى ! آيا مى دانى كه چرا تو را از ميان خلقم برگزيدم و به سخن گفتن با خودم ويژه ات ساختم؟».
موسى گفت:نه،اى خداى من!
خداوند به او وحى كرد:«من از اين بالا به زمين نگريستم و روى آن كسى متواضع تر از تو به خودم را نديدم».
موسى به سجده افتاد و از سرِ فروتنى براى خداى عز و جل گونه هايش را به خاك ماليد.
خداوند به او وحى فرمود:«سرت را بلند كن-اى موسى-،و دستت را بر سجده گاهت بكش و آن را به صورتت بكش و آنچه از آن به بدنت مى رسد،مايۀ ايمنى از هر بيمارى،درد،گزند و آفت است».
784.تهذيب الأحكام -به نقل از عبد الرحمان بن حمّاد،از ابراهيم بن عبد الحميد از مردى-:
امام صادق عليه السلام فرمود:«هنگامى كه دردى به تو رسيد،دستت را به سجده گاهت
ص: 511
الإمام الصادق عليه السلام: إذا أصابَكَ هَمٌّ فَامسَح يَدَكَ عَلى مَوضِعِ سُجودِكَ ثُمَّ أمِرَّ بِيَدِكَ عَلى وَجهِكَ-يَعني مِن جانِبِ خَدِّكَ الأَيسَرِ،وعَلى جَبهَتِكَ إلى جانِبِ خَدِّكَ الأَيمَنِ،كَذلِكَ وَصَفَهُ لَنا إبراهيمُ بنُ عَبدَ الحَميدِ-ثُمَّ قُل:«بِسمِ اللّهِ الَّذي لا إلهَ إلاّ هُوَ عالِمُ الغَيبِ وَالشَّهادَةِ،الرَّحمنِ الرَّحيمِ،اللّهُمَّ اذهَب عَنِّي بِالهُمومِ وَالحُزنِ» ثَلاثاً (1).
12/9 الجُلوسُ فِي المُصَلّى بَعدَ صَلاةِ الفَجرِ إلى طُلوعِ الشَّمسِ
785.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن جَلَسَ في مُصَلّاهُ مِن صَلاةِ الفَجرِ إلى طُلوعِ الشَّمسِ،سَتَرَهُ اللّهُ مِنَ النّارِ. (2)
786.عنه صلى الله عليه و آله: مَن صَلّى صَلاةَ الفَجرِ ثُمَّ قَعَدَ يَذكُرُ اللّهَ حَتّى تَطلُعَ الشَّمسُ،وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ. (3)
787.سنن الترمذي عن عمر: إنَّ النَّبيَّ صلى الله عليه و آله بَعَثَ بَعثًا قِبَلَ نَجدٍ فَغَنِموا غَنائِمَ كَثيرَةً،فَأَسرَعُوا الرَّجعَةَ،فَقالَ رَجُلٌ مِمَّن لَم يَخرُج:ما رَأَينا بَعثًا أسرَعَ رَجعَةً ولا أفضَلَه.
ص: 512
بكش و سپس دستت را به صورتت بمال»،يعنى از سمت گونۀ چپت و بر پيشانى ات تا سمت گونۀ راستت.ابراهيم بن عبد الحميد،آن را اين گونه براى ما توصيف كرد.«سپس سه بار بگو:"به نام خدايى كه جز او معبودى نيست و دانا به آشكار و نهان و بخشنده و مهربان است.خدايا ! دردها و غم ها را از من دور كن"».
785.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس از نماز صبح تا طلوع خورشيد در نمازگاهش بنشيند،خداوند، او را از آتش حفظ مى كند.
786.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس نماز صبح بگزارد و سپس تا طلوع خورشيد به ذكر خدا بنشيند، بهشت برايش واجب مى شود.
787.سنن الترمذى -به نقل از عمر-:پيامبر صلى الله عليه و آله لشكرى را به سوى نجد فرستاد.آنان غنايم زيادى به چنگ آورده،زود باز گشتند.مردى كه با آنان نرفته بود،گفت:ما گروهى نديده بوديم كه چنين سريع و با اين همه غنيمت باز گردند.پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:«آيا
ص: 513
غَنيمَةً مِن هذَا البَعثِ.
فَقالَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله:ألا أدُلُّكُم عَلى قَومٍ أفضَلَ غَنيمَةً وأسرَعَ رَجعَةً؟قَومٌ شَهِدوا صَلاةَ الصُّبحِ ثُمَّ جَلَسوا يَذكُرونَ اللّهَ حَتّى طَلَعَت عَلَيهِمُ الشَّمسُ،فَاُولئِكَ أسرَعُ رَجعَةً وأفضَلُ غَنيمَةً. (1)
788.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لَأَن أذكُرَ اللّهَ مَعَ قَومٍ بَعدَ صَلاةِ الفَجرِ إلى طُلوعِ الشَّمسِ،أحَبُّ إلَيَّ مِنَ الدُّنيا وما فيها،ولَأَن أذكُرَ اللّهَ مَعَ قَومٍ بَعدَ صَلاةِ العَصرِ إلى أن تَغيبَ الشَّمسُ،أحَبُّ إلَيَّ مِنَ الدُّنيا وما فيها. (2)
789.عنه صلى الله عليه و آله: الثّابِتُ في مُصَلّاهُ في صَلاةِ الصُّبحِ حَتّى تَطلُعَ الشَّمسُ،أبلَغُ في طَلَبِ الرِّزقِ مِنَ الضّارِبِ فِي الأَمصارِ. (3)
790.عنه صلى الله عليه و آله: إذا صَلَّيتُمُ الصَّبحَ فَافزَعوا إلَى الدُّعاءِ،وباكِروا في طَلَبِ الحَوائِجِ.اللّهُمَّ بارِك لِاُمَّتي في بُكورِها. (4)
791.صحيح مسلم عن جابر بن سَمُرة: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا صَلَّى الفَجرَ،جَلَسَ في مُصَلّاهُ9.
ص: 514
شما را به گروهى راه نمايى نكنم كه بازگشتشان سريع تر و غنيمتشان بيشتر است؟ گروهى كه در نماز صبح حاضر مى شوند وسپس تا طلوع خورشيد به ذكر خداوند مى نشينند.اينان،بازگشتشان سريع تر و غنيمتشان بيشتر است».
788.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اگر همراه گروهى،خداوند را پس از نماز صبح تا طلوع خورشيد،ياد كنم،برايم از دنيا و آنچه در آن است،محبوب تر است و اگر همراه گروهى،خداوند را پس از نماز عصر تا غروب خورشيد ياد كنم،برايم از دنيا و آنچه در آن است، محبوب تر است.
789.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آن كه پس از نماز صبح تا طلوع آفتاب در جايش مى مانَد،روزى اش بيشتر از كسى است كه در شهرها به دنبال آن راه مى افتد.
790.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هنگامى كه نماز صبح خوانديد،به دعا پناه ببريد و صبح زود در پى نيازهايتان برويد.خدايا ! بركت را براى امّتم در صبح زود قرار ده.
791.صحيح مسلم -به نقل از جابر بن سمره-:پيامبر صلى الله عليه و آله هنگامى كه نماز صبح را
ص: 515
حَتّى تَطلُعَ الشَّمسُ حَسَناً (1). (2)
792.الأمالي للطوسي عن أبي بُردَةَ الأَسلَميّ عن أبيه: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا صَلَّى الصُّبحَ رَفَعَ صَوتَهُ حَتّى يُسمِعَ أصحابَهُ،يَقولُ:«اللّهُمَّ أصلِح لي دينِيَ الَّذي جَعَلتَهُ لي عِصمَةً»ثَلاثَ مَرّاتٍ«اللّهُمَّ أصلِح لي دُنيايَ الَّتي جَعَلتَ فيها مَعاشي»ثَلاثَ مَرّاتٍ «اللّهُمَّ أصلِح لي آخِرَتِيَ الَّتي جَعَلتَ إلَيها مَرجِعي»ثَلاثَ مَرّاتٍ«اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِرِضاكَ مِن سَخَطِكَ،وأعوذُ بِعَفوِكَ مِن نِقمَتِكَ»ثَلاثَ مَرّاتٍ«اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنكَ،لا مانِعَ لِما أعطَيتَ ولا مُعطِيَ لِما مَنَعتَ،ولا يَنفَعُ ذَا الجَدِّ مِنكَ الجَدُّ». (3)
793.الإمام زين العابدين عليه السلام: صَلّى أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام الفَجرَ،ثُمَّ لَم يَزَل في مَوضِعِهِ حَتّى صارَتِ الشَّمسُ عَلى قَيدِ رُمحٍ. (4)
794.الكافي عن حمّاد بن عثمان: سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَقولُ:لَجُلوسُ الرَّجُلِ في دُبُرِ صَلاةِ الفَجرِ إلى طُلوعِ الشَّمسِ،أنفَذُ في طَلَبِ الرِّزقِ مِن رُكوبِ البَحرِ.
فَقُلتُ:يَكونُ لِلرَّجُلِ الحاجَةُ يَخافُ فَوتَها.
فَقالَ:يُدلِجُ فيها وَليَذكُرِ اللّهَ عز و جل،فَإِنَّهُ في تَعقيبٍ ما دامَ عَلى وُضوءٍ. (5)2.
ص: 516
مى خواند،در نمازگاهش مى نشست تا خورشيد خوب بيرون بيايد.
792.الأمالى ،طوسى-به نقل از ابو بردۀ اسلمى،از پدرش-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هنگامى كه نماز صبح را مى خواند،صدايش را بلند مى كرد تا يارانش بشنوند.مى فرمود:«خدايا ! دينم را كه نگاه دار من قرار دادى،سامان بده (سه بار).خدايا ! دنيايم را كه معاشم را در آن قرار دادى،به سامان آور (سه بار).خدايا ! آخرتم را كه بازگشتگاه من قرار داده اى،برايم اصلاح كن (سه بار).خدايا ! از ناخشنودى ات به خشنودى ات و از انتقامت به عفوت پناه مى برم (سه بار).خدايا ! از خودت به خودت پناه مى برم.
مانعى در برابر آنچه تو عطا مى كنى،نيست و عطا كننده اى براى آنچه تو منع مى كنى،نيست و كوشش كوشا [اگر تو نخواهى]،سودى برايش ندارد».
793.امام زين العابدين عليه السلام: امير مؤمنان عليه السلام نماز صبح را مى خواند و سپس در جايش مى ماند تا آن كه خورشيد به اندازۀ يك نيزه بالا مى آمد.
794.الكافى -به نقل از حمّاد بن عثمان-:شنيدم كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد:«نشستن انسان در پى نماز صبح تا طلوع خورشيد،مؤثّرتر از به دريا رفتن در طلب روزى است».
گفتم:گاه،انسان حاجتى دارد كه مى ترسد از دست برود.
فرمود:«در همان تاريكى حركت كند و برود؛اما خداى عز و جل را ياد كند كه تا با وضو باشد،در تعقيب نماز است».
ص: 517
795.الإرشاد: كانَ أبُو الحَسَنِ موسى عليه السلام أعبَدَ أهلِ زَمانِهِ...ورُوِيَ أنَّهُ كانَ يُصَلّي نَوافِلَ اللَّيلِ ويَصِلُها بِصَلاةِ الصُّبحِ،ثُمَّ يُعَقِّبُ حَتّى تَطلُعَ الشَّمسُ،ويَخِرُّ للّهِ ِ ساجِداً،فَلا يَرفَعُ رَأسَهُ مِنَ الدُّعاءِ وَالتَّمجيدِ حَتّى يَقرُبَ زَوالُ الشَّمسِ.وكانَ يَدعو كَثيراً فَيَقولُ:
«اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ الرّاحَةَ عِندَ المَوتِ،وَالعَفوَ عِندَ الحِسابِ»،ويُكَرِّرُ ذلِكَ. (1)
13/9 انتِظارُ الصَّلاةِ
796.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لَن تَزالوا بِخَيرٍ مَا انتَظَرتُمُ الصَّلاةَ. (2)
797.عنه صلى الله عليه و آله: المَرءُ في صَلاةٍ مَا انتَظَرَها. (3)
798.عنه صلى الله عليه و آله: انتِظارُ الصَّلاةِ بَعدَ الصَّلاةِ كَنزٌ مِن كُنوزِ الجَنَّةِ. (4)
799.عنه صلى الله عليه و آله: مَن كانَ فِي المَسجِدِ يَنتَظِرُ الصَّلاةَ،فَهُوَ فِي الصَّلاةِ. (5)2.
ص: 518
795.الإرشاد: امام كاظم عليه السلام عابدترينِ افراد روزگار خود بود....روايت شده كه نافله هاى شب را مى خواند و به نماز صبح وصل مى كرد و سپس به تعقيبات مى پرداخت تا خورشيد طلوع كند و براى خدا به سجده مى افتاد و سرش را تا نزديك نيم روز از دعا و تمجيد خداوند،بلند نمى كرد و فراوان دعا مى كرد:«خدايا ! راحتى هنگام مرگ و گذشت هنگام حسابرسى را از تو مى خواهم»و اين را تكرار مى كرد.
796.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: تا نماز را انتظار مى كشيد،با خير همراهيد.
797.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: منتظر نماز،در نماز است.
798.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: انتظار كشيدن نماز پس از نماز،گنجى از گنج هاى بهشت است.
799.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس در مسجد،به انتظار نماز باشد،در نماز است.
ص: 519
800.عنه صلى الله عليه و آله: القاعِدُ فِي المَسجِدِ يَنتَظِرُ الصَّلاةَ كَالقانِتِ (1)،ويُكتَبُ مِنَ المُصَلّينَ حَتّى يَرجِعَ إلى بَيتِهِ. (2)
801.الأمالي للصدوق عن أبي سعيد الخدريّ: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:ألا أدُلُّكُم عَلى شَيءٍ يُكَفِّرُ اللّهُ بِهِ الخَطايا ويَزيدُ فِي الحَسَناتِ؟قيلَ:بَلى يا رَسولَ اللّهِ.
قال:إسباغُ الوُضوءِ عَلَى المَكارِهِ،وكَثرَةُ الخُطى إلى هذِهِ المَساجِدِ،وَانتِظارُ الصَّلاةِ بَعدَ الصَّلاةِ. (3)
802.مكارم الأخلاق عن أبي ذرّ عن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله: يا أبا ذَرٍّ،أتَعلَمُ في أيِّ شَيءٍ انزِلَت هذِهِ الآيَةُ: «اِصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (4) ؟قُلتُ:لا،فِداكَ أبي واُمّي ! قالَ:فِي انتِظارِ الصَّلاةِ خَلفَ الصَّلاةِ. (5)
803.الإمام الصادق عليه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:الجُلوسُ فِي المَسجِدِ انتِظارَ الصَّلاةِ عِبادَةٌ ما لَم يُحدِث،قيلَ:يا رَسولَ اللّهِ،وما يُحدِثُ؟قالَ:الاِغتِيابَ. (6)4.
ص: 520
800.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آن كه در مسجد به انتظار نماز نشسته است،همچون عبادت كننده است،و تا آن گاه كه به خانه اش باز گردد،جزو نمازگزاران نوشته مى شود.
801.الأمالى ،صدوق-به نقل از ابو سعيد خدرى-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«آيا شما را به چيزى راه نمايى نكنم كه خدا خطاها را با آن مى پوشاند و بر نيكى ها مى افزايد؟».
گفته شد:چرا،اى پيامبر خدا !
فرمود:وضوى كامل گرفتن با همۀ سختى هايش،گام برداشتن بسيار به سوى اين مسجدها و انتظار كشيدن نماز پس از نماز».
802.مكارم الأخلاق -به نقل از ابو ذر-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«اى ابو ذر ! آيا مى دانى اين آيه:
«صبر كنيد و همديگر را به صبر وا داريد و مرابطه (مرزدارى) داشته باشيد و از خدا پروا كنيد.شايد رستگار شويد»در بارۀ چه نازل شده است؟».
گفتم:نه،پدر و مادرم فدايت !
فرمود:«در بارۀ انتظار نماز،پس از نماز».
803.امام صادق عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«به انتظار نماز نشستن در مسجد،عبادت است،تا آن گاه كه حَدَثى از او سر نزند».
گفته شد:اى پيامبر خدا ! چگونه حَدَثى؟
فرمود:«غيبت كردن».
ص: 521
804.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما مِنكُم أحَدٌ يَخرُجُ مِن بَيتِهِ مُتَطَهِّراً،فَيُصَلِّي الصَّلاةَ فِي الجَماعَةِ مَعَ المُسلِمينَ،ثُمَّ يَقعُدُ يَنتَظِرُ الصَّلاةَ الاُخرى،إلّاوَالمَلائِكَةُ تَقولُ:اللّهُمَّ اغفِر لَهُ،اللّهُمَ ارحَمهُ. (1)
805.عنه صلى الله عليه و آله -في وَصيَّتِهِ لِعَلِيٍّ عليه السلام-:يا عَلِيُّ،ثَلاثٌ دَرَجاتٌ وثَلاثٌ كَفّاراتٌ،وثَلاثٌ مُهلِكاتٌ وثَلاثٌ مُنجِياتٌ،فَأَمَّا الدَّرَجاتُ فَإِسباغُ الوُضوءِ فِي السَّبَراتِ (2)،وَانتِظارُ الصَّلاةِ بَعدَ الصَّلاةِ.... (3)
806.تهذيب الأحكام عن عثمان بن مَظعون: قُلتُ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله:يا رَسولَ اللّهِ،أردتُ أن أسأَلَكَ عَن أشياءَ.
فَقالَ:وما هيَ يا عُثمانُ؟قُلتُ:إنّي أرَدتُ أن أتَرَهَّبَ.
قالَ:لا تَفعَل يا عُثمانُ،فَإِنَّ تَرَهُّبَ امَّتي القُعودُ فِي المَساجِدِ وانتِظارُ الصَّلاةِ بَعدَ الصَّلاةِ. (4)
807.سنن النسائي عن أبي هريرة: قالَ [كَعبٌ]:ألَيسَ قَد سَمِعتَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ:ه.
ص: 522
804.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ يك از شما نيست كه باطهارت از خانه اش بيرون آيد و با جماعت مسلمانان نماز بگزارد و سپس به انتظار نمازى ديگر بنشيند،جز اين كه فرشتگان مى گويند:"خدايا ! او را بيامرز.خدايا بر او رحم كن"».
805.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -در سفارش به على عليه السلام-:اى على ! سه چيز،درجه و سه چيز،كفّاره و سه چيز،هلاك كننده و سه چيز،نجات دهنده اند.آن سه كه درجه اند،وضوى كامل گرفتن در سرماى شديد است و انتظار كشيدن نماز پس از نماز و....
806.تهذيب الأحكام -به نقل از عثمان بن مظعون-:به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گفتم:اى پيامبر خدا ! مى خواهم چيزهايى را از شما بپرسم.
فرمود:«اى عثمان ! آنها چه هستند؟».
گفتم:من مى خواهم راهب شوم.
فرمود:«اى عثمان ! اين كار را نكن.همانا رهبانيت امّت من،نشستن در مسجدها و انتظار كشيدن نماز پس از نماز است».
807.سنن النسائى -به نقل از ابو هريره-:كعب گفت:آيا نشنيدى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله
ص: 523
«مَن صَلّى وجَلَسَ يَنتَظِرُ الصَّلاةَ لَم يَزَل في صَلاتِهِ حَتّى تَأتِيَهُ الصَّلاةُ الَّتي تُلاقيها (1)»؟قُلتُ:بَلى. (2)
808.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا يَزالُ أحَدُكُم في صَلاةٍ ما دامَتِ الصَّلاةُ تَحبِسُهُ،لا يَمنَعُهُ أن يَنقَلِبَ إلى أهلِهِ إلَّاالصَّلاةُ. (3)
809.الخصال: عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله أنَّهُ لَمّا سُئِلَ فِي المِعراجِ فيمَا اختَصَمَ المَلَأُ الأَعلى؟قالَ:فِي الدَّرَجاتِ وَالكَفّاراتِ.قالَ:فَنوديتُ:ومَا الدَّرَجاتُ؟قُلتُ:إسباغُ الوُضوءِ فِي السَّبَراتِ،وَالمَشيُ إلَى الجَماعاتِ،وَانتِظارُ الصَّلاةِ بَعدَ الصَّلاةِ ووَلايَةُ أهلِ بَيتي حَتَّى المَماتِ. (4)
810.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ألا أدُلُّكُم عَلى ما يَمحُو اللّهُ بِهِ الخَطايا ويَرفَعُ بِهِ الدَّرَجات؟قالوا:بَلى يا رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ! قالَ:«إسباغُ الوُضوءِ عَلَى المَكارِهِ وكَثرَةُ الخُطا إلَى المَساجِدِ وَانتِظارُ الصَّلاةِ بَعدَ الصَّلاةِ فَذلِكُمُ الرِّباطُ (5). (6)3.
ص: 524
مى فرمود:«هر كس نماز بخواند و به انتظار نماز بنشيند،پيوسته در نمازش خواهد بود تا نماز بعدى فرا رسد؟».
گفتم:چرا،شنيدم.
808.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: همواره يكى از شما تا هنگامى كه نماز،او را از كارهاى ديگر باز داشته، و چيزى جز همان نماز،او را از باز گشتن به خانواده اش جلو نگرفته باشد،در نماز است.
809.الخصال: از پيامبر صلى الله عليه و آله در بارۀ آنچه با خدا در معراج گفتگو كرد،پرسيدند.فرمود:«در بارۀ درجه ها و كفّاره ها».فرمود:«ندا آمد:درجات چيست؟گفتم:وضوى كامل گرفتن در سرما،و رفتن به [نماز] جماعت ها و انتظار نماز [ديگر كشيدن] پس از نماز و ولايتِ اهل بيتم تا هنگام مرگ».
810.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آيا شما را به آنچه كه خدا با آن،خطاها را پاك مى كند و درجات را بالا مى برد،ره ننمايم؟
گفتند:چرا،اى پيامبر خدا !
فرمود:«كامل به جا آوردن وضو در موقعيت هاى سخت و بسيار گام برداشتن به سوى مساجد و بعد از نماز،انتظار كشيدن براى نماز [ديگر]،كه اين،پاسدارى [از مرز دين] است».
ص: 525
811.الإمام عليّ عليه السلام: المُنتَظِرُ وَقتَ الصَّلاةِ بَعدَ الصَّلاةِ مِن زُوّارِ اللّهِ عز و جل،وحَقٌّ عَلَى اللّهِ تَعالى أن يُكرِمَ زائِرَهُ،و أن يُعطِيَهُ ما سَأَلَ. (1)3.
ص: 526
811.امام على عليه السلام: آن كه رسيدن وقت نماز [ديگر] را پس از نمازى انتظار مى كشد، (1)از زائران خداوند عز و جل است و بر خداوند متعال رواست كه زائرش را گرامى دارد و هر چه مى طلبد،به او بدهد.د.
ص: 527
الفصل العاشر:الأَدعِيَةُ المَأثورَةُ بَعدَ الصَّلاةِ
1/10 الأَدعِيَةُ المَأثورَةُ عَنِ النَّبِيِّ(ص)
812.رسول اللّه صلى الله عليه و آله -لِشَيبَةَ الهُذَيلِ-:تَقولُ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ:اللّهُمَّ اهدِني مِن عِندِكَ، وأفِض عَلَيَّ مِن فَضلِكَ،وَانشُر عَلَيَّ مِن رَحمَتِكَ،وأنزِل عَلَيَّ مِن بَرَكاتِكَ. (1)
813.المصنّف لابن أبي شَيبة عن أبي سعيد الخُدريّ: سَمِعتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله غَيرَ مَرَّةٍ يَقولُ في آخِرِ صَلاتِهِ عِندَ انصِرافِهِ: «سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمّا يَصِفُونَ* وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ * وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» (2). (3)3.
ص: 528
812.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -خطاب به شيبۀ هذيل-:در پى هر نماز مى گويى:«خدايا ! مرا از سوى خودت ره بنما و از فضل و بخششت بر من فرو ريز و از رحمتت بر من بگستر و از بركت هايت،بر من فرو فرست».
813.المصنّف ،ابن ابى شيبه-به نقل از ابو سعيد خدرى-:بارها شنيدم كه پيامبر خدا در پايان نماز و پس از انصراف از آن،مى گويد:«پاك و منزّه است پروردگارت، پروردگار عزّتمند،از آنچه توصيف مى كنند،و سلام بر فرستادگان،و ستايش،ويژۀ خدا پروردگار جهانيان است».
ص: 529
814.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن أرادَ أن لا يَقِفَهُ اللّهُ يَومَ القِيامَةِ عَلى قَبيحِ أعمالِهِ ولا يُنشَرَ لَهُ ديوانٌ،فَليَقرَأ هذَا الدُّعاءَ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ،وهُوَ:اللّهُمَّ إنَّ مَغفِرَتَكَ أرجى مِن عَمَلي،وإنَّ رَحمَتَكَ أوسَعُ مِن ذَنبي،اللّهُمَّ إن كانَ ذَنبي عِندَكَ عَظيماً فَعَفوُكَ أعظَمُ مِن ذَنبي،اللّهُمَّ إن لَم أكُن أهلاً أن تَرحَمَني،فَرَحمَتُكَ أهلٌ أن تَبلُغَني وتَسعَنَي؛ لِأَنَّها وَسِعَت كُلَّ شَيءٍ،بِرَحمَتِكَ يا أرحَمَ الرّاحِمينَ. (1)
815.عنه صلى الله عليه و آله -لِاُبَيّ بن كَعبٍ-:تَقولُ إذا فَرَغتَ مِن صَلاتِكَ وأنتَ قاعِدٌ:اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ بِكَلِماتِكَ ومَعاقِدِ عَرشِكَ وسُكّانِ سَماواتِكَ وأرضِكَ وأنبِيائِكَ ورُسُلِكَ،أن تَستجيبَ لي،فَقَد رَهِقني مِن أمري عُسرٌ،فَأَسأَلُكَ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،وأن تَجعَلَ لي مِن عُسري يُسراً. (2)
816.عنه صلى الله عليه و آله: ما من عَبدٍ يَبسُطُ كَفَّهُ في دُبُرِ صَلاتِهِ ثُمَّ يَقولُ:«اللّهُمَّ،إلهي إلهَ إبراهيمَ وإسحاقَ ويَعقوبَ،إلهَ جِبريل وميكائيلَ وإسرافيلَ،أسأَلُكَ أن تَستجيبَ دَعوَتي، فَإِنّي مُضطَرٌّ،وتَعصِمَني فَإِنّي مُبتَلىً،وتَنالَني بِرَحمَتِكَ فَإِنّي مُذنِبٌ،وتَنفِيَ عَنِّي الفَقرَ فَإِنّي مُستَمسِكٌ» (3)،إلّاكانَ حَقّاً عَلَى اللّهِ أن لا يَرُدَّ يَدَيهِ خائِبَتَينِ. (4)
817.مُسند أبي يَعلى عن أنس بن مالك: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا صَلّى بِأَصحابِهِ أقبَلَ عَلَى9.
ص: 530
814.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس مى خواهد كه خداوند،او را روز قيامت به دليل زشتكارى هايش نگاه ندارد و ديوان عملش را نگشايد،اين دعا را در پى هر نماز بخواند:«خدايا ! آمرزش تو،اميدوار كننده تر از عمل من است و رحمت تو، گسترده تر از گناه من.خدايا ! اگر گناهم نزد تو بزرگ است،عفوت از گناه من بزرگ تر است.خدايا! اگر من شايستۀ ترحّم تو نيستم،امّا رحمتت شايستۀ رسيدن به من و فرا گرفتنم هست،كه آن،همه چيز را فرا گرفته است.به رحمتت،اى رحيم ترين رحيمان!».
815.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -خطاب به ابى بن كعب-:هنگامى كه از نمازت فارغ شدى و هنوز نشسته اى،مى گويى:«خدايا ! به كلمه هايت و گره هاى عرشت،به ساكنان آسمان ها و زمينت،به پيامبران و فرستادگانت،از تو مى خواهم كه جوابم را بدهى،كه كارم سخت گشته است.از تو مى خواهم كه بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى و سختى مرا آسان كنى».
816.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ بنده اى نيست كه دستش را پس از نماز بگشايد و سپس بگويد:
«خدايا ! خداى من ! خداى ابراهيم و اسحاق و يعقوب ! خداى جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل ! از تو مى خواهم كه درخواستم را پاسخ دهى،كه من بى چاره ام،و مرا حفظ كنى،كه من گرفتارم،و با رحمتت مرا دريابى،كه من گناهكارم،و فقر را از من دور كنى،كه من به [دامن] تو چنگ زده ام»، (1)جز آن كه به عهدۀ خداوند است كه او را دست خالى باز نگرداند.
817.مسند أبى يعلى -به نقل از انس بن مالك-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هنگامى كه با يارانش نماز مى خواند،به مردم رو مى كرد و مى فرمود:«خدايا ! من از عملى كه رسوايم كند،بهت.
ص: 531
القَومِ،فَقالَ:اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن عَمَلٍ يُخزيني،اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن غِنىً يُطغيني،اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن صاحِبٍ يُؤذيني،اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن أمرٍ يُلهيني، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن فَقرٍ يُنسيني. (1)
818.صحيح البخاري عن عمرو بن ميمون الأودي: كانَ سَعدُ [بنُ أبي وَقّاصٍ] يُعَلِّمُ بَنيهِ هؤُلاءِ الكَلِماتِ كَما يُعَلِّمُ المُعَلِّمُ الغِلمانَ الكِتابَةَ،ويَقولُ:إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَتَعَوَّذُ مِنهُنَّ دُبُرَ الصَّلاةِ:
اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الجُبنِ،وأعوذُ بِكَ أن ارَدَّ إلى أرذَلِ العُمُرِ،وأعوذُ بِكَ مِن فِتنَةِ الدُّنيا،وأعوذُ بِكَ مِن عَذابِ القَبرِ. (2)
819.مصباح المتهجّد: ومِنهُ [أي مِن دُعاءِ السِّرِّ]:يا مُحَمَّدُ،قُل لِلَّذينَ يُريدونَ التَّقَرُّبَ إلَيَّ:اِعلَموا عِلماً يَقيناً أنَّ هذَا الكَلامَ أفضَلُ ما أنتُم مُتَقَرِّبونَ بِهِ إلَيَّ بَعدَ الفَرائِضِ،أن تَقولوا:
اللّهُمَّ إنَّهُ لَم يُصبِح أحَدٌ مِن خَلقِكَ أنتَ إلَيهِ أحسَنُ صَنيعاً،ولا لَهُ أدوَمُ كَرامَةً،ولا عَلَيهِ أبيَنُ فَضلاً،ولا بِهِ أشَدُّ تَرَفُّقاً،ولا عَلَيهِ أشَدُّ حيطَةً،ولا عَلَيهِ أشَدُّ تَعَطُّفاً مِنكَ عَلَيَّ،وإن كانَ جَميعُ المَخلوقينَ يُعَدِّدونَ مِن ذلِكَ مِثلَ تَعديدي.
فَاشهَد يا كافِيَ الشَّهادَةِ فَإِنّي اشهِدُكَ بِنِيَّةِ صِدقٍ،بِأَنَّ لَكَ الفَضلَ وَالطَّولَ (3)في).
ص: 532
تو پناه مى برم.خدايا ! من از ثروتى كه به طغيانم كشاند،به تو پناه مى برم.خدايا ! من از همدمى كه آزارم دهد،به تو پناه مى برم.خدايا ! من از چيزى كه غافلم كند،به تو پناه مى برم.خدايا ! من از فقرى كه به فراموشى ام بينجامد،به تو پناه مى برم».
818.صحيح البخارى -به نقل از عمرو بن ميمون اودى-:سعد بن ابى وقّاص،اين كلمات را به پسرانش مى آموخت،همان گونه كه آموزگار به كودكان،نوشتن ياد مى دهد.او مى گفت:پيامبر خدا با اين كلمات پس از هر نماز،به خدا پناه مى جست:«خدايا ! از ترس،به تو پناه مى برم.از اين كه به پست ترين بخش عمر باز گردم،به تو پناه مى برم.از فتنۀ دنيا به تو پناه مى برم،و از عذاب قبر به تو پناه مى برم».
819.مصباح المتهجّد -در بيان بخشى از دعاى نهان-:اى محمّد ! به كسانى كه خواهان نزديك شدن به من هستند،بگو:به علم يقين بدانيد كه پس از واجبات،برترين وسيلۀ نزديكى جستن به من،اين سخن است:«خدايا ! هيچ يك از آفريده هايت صبح نكرد كه به او،احسانى بهتر و كرامتى ماندگارتر و بخششى روشن تر و مدارايى بيشتر و احاطه اى فراگيرتر و توجّهى شديدتر،از آنچه به من دارى،داشته باشى،هر چند همۀ آفريده ها در اين باره،مانند من مى انديشند.
اى كه گواهى اش كفايت كننده است ! گواهى بده و من تو را صادقانه گواه مى گيرم كه تو با بخشش و منّت به من نعمتت را ارزانى داشتى؛اما سپاس گزارى از سوى من،اندك است.اى انجام دهندۀ هر چه اراده مى كنى ! بر محمّد و خاندان او درود فرست و امانى در برابر روا شدن خشمت به خاطر اندك بودن سپاس گزارى ام،
ص: 533
إنعامِكَ عَلَيَّ وقِلَّةِ شُكري لَكَ،يا فاعِلَ كُلِّ إرادَةٍ،صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ،وطَوِّقني أماناً مِن حُلولِ سَخَطِكَ بِقِلَّةِ الشُّكرِ،وأوجِب لي زِيادَةً مِن إتمامِ النِّعمَةِ بِسَعَةِ المَغفِرَةِ، وأمطِرني خَيرَكَ،ولا تُقايِسني بِسوء سَريرتي،وَامتَحِن قَلبي لِرِضاك،وَاجعَل ما تَقَرَّبتُ بِهِ إلَيكَ في دينِكَ لَكَ خالِصاً،ولا تَجعَلهُ لِلُزومِ شُبهةٍ أو فَخرٍ أو رِياءٍ يا كَريمُ. (1)
820.سنن النِّسائيّ عن مُسلِم بن أبي بَكرَة: كانَ أبي يَقولُ في دُبُرِ الصَّلاةِ:«اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الكُفرِ وَالفَقرِ وعَذابِ القَبرِ»،فَكُنتُ أقولُهُنّ،فقال أبي:أي بُنَيَّ! عَمَّن أخَذتَ هذا؟قُلتُ:عَنكَ،قالَ:إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَقولُهُنَّ في دُبُرِ الصَّلاةِ. (2)
821.الدعاء للطَّبرانيّ عن أنس بن مالك: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَدعو في دُبُرِ الصَّلَواتِ:اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن عِلمٍ لا يَنفَعُ،وقَلبٍ لا يَخشَعُ،ونَفسٍ لا تَشبَعُ،ودُعاءٍ لا يُسمَعُ،اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن اولئِكَ الأَربَعِ. (3)
822.المعجم الكبير عن جابر بن سَمُرَة -في ذِكرِ صَلاةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله-:...فَلَمّا سَلَّمَ سَمِعتُهُ يَقولُ:اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ مِنَ الخَيرِ كُلِّهِ،ما عَلِمتُ مِنهُ وما لَم أعلَم،وأعوذُ بِكَ مِنَ الشَّرِّ كُلِّهِ،ما عَلِمتُ مِنهُ وما لَم أعلَم. (4)5.
ص: 534
گرداگرد من بكش و افزون بر همۀ نعمت هايى كه به من داده اى،سايۀ آمرزشت را بر من بگستر و باران نيكى ات را بر من فرو ريز و درون زشت مرا ناديده بگير و دلم را براى خشنودى خودت به آزمون در آور و آنچه را در آيين تو براى نزديك شدن به تو كرده ام،خالص و بى آلايش براى خودت قرار بده و از همراهى اش با شبهه يا فخرفروشى و رياكارى باز دار،اى كريم!».
820.سنن النسائى -به نقل از مسلم بن ابى بكره-:پدرم در پى نماز مى گفت:«خدايا ! از كفر و فقر و عذاب قبر به تو پناه مى برم».
من نيز آنها را مى گفتم.پدرم گفت:پسر عزيزم! اينها را از چه كسى ياد گرفته اى؟ گفتم:از تو.
گفت:پيامبر خدا آنها را در پى نماز مى گفت.
821.الدعاء ،طبرانى-به نقل از انس بن مالك-:پيامبر خدا در پى نمازها چنين دعا مى نمود:
«خدايا ! از دانشى كه سود نمى دهد و دلى كه نرم نمى شود و نفسى كه سير نمى گردد و دعايى كه شنيده نمى شود،به تو پناه مى برم.خدايا ! از اين چهار چيز به تو پناه مى برم».
822.المعجم الكبير ،طبرانى-به نقل از جابر بن سمره،در يادكرد نماز پيامبر خدا صلى الله عليه و آله-:
هنگامى كه سلام داد،شنيدم كه مى گويد:«خدايا ! همۀ خيرها را از تو مى خواهم؛ آنچه را مى دانم و آنچه را نمى دانم و از همۀ بدى ها به تو پناه مى برم؛آنچه را مى دانم و آنچه را نمى دانم».
ص: 535
823.سُنن أبي داوود عن عبد اللّه بن الزبير: كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذَا انصَرَفَ مِنَ الصَّلاةِ يَقولُ:لا إلهَ إلَّااللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ،لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ،وهُوَ عَلى [كُلِّ] (1)شَيءٍ قَديرٌ،لا إلهَ إلَّااللّهُ مُخلِصينَ لَهُ الدّينَ ولَو كَرِهَ الكافِرونَ،أهلُ النِّعمَةِ وَالفَضلِ وَالثَّناءِ الحَسَنِ، لا إلهَ إلَّااللّهُ مُخلِصينَ لَهُ الدينَ ولَو كَرِهَ الكافِرونَ. (2)
824.المُعجَم الأَوسط عن أَنس بن مالك: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا قَضى صَلاتَهُ مَسَحَ جَبهَتَهُ بِيَدِهِ اليُمنى،ثُمَّ يَقولُ:بِسمِ اللّهِ الّذي لا إلهَ إلّاهُوَ الرَّحمنُ الرَّحيمُ،اللّهُمَّ أذهِب عَنِّيَ الغَمَّ وَالحُزنَ. (3)
825.الدعاء للطبراني عن جابر: عَلَّمَني رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله أن أقولَ خَلفَ كُلِّ صَلاةٍ:لا إلهَ إلَّا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ،لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ،وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ،اللّهُمَّ اغفِر لي ما قَدَّمتُ وما أخَّرتُ،وما أسرَرتُ وما أعلَنتُ،وما أبدَيتُ وما أخفَيتُ،أنتَ إلهي لا إلهَ إلّاأنتَ. (4)
826.صحيح البُخاري عن المُغيرَة بن شُعبَةَ: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ يَقولُ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ مَكتوبَةٍ:لا إلهَ إلَّااللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ،لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ،وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ6.
ص: 536
823.سنن أبى داوود -به نقل از عبد اللّه بن زبير-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هنگامى كه نمازش را به پايان مى برد،مى فرمود:«معبودى جز خداى يگانۀ بى همتا نيست.فرمان روايى و ستايش، ويژۀ اوست و او بر هر كارى تواناست.معبودى جز خداى يگانه نيست.تنها به آيين او هستيم،هر چند كافران را ناخوش آيد.خداوند،اهل نعمت و فضل و ثناى نيكوست.معبودى جز خدا نيست.تنها بر آيين اوييم،هر چند كافران را خوش نيايد».
824.المعجم الأوسط -به نقل از انس بن مالك-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هنگامى كه نمازش را تمام مى كرد،پيشانى اش را با دست راستش مسح مى كرد و سپس مى فرمود:«به نام خداوند بخشنده و مهربانى كه جز او معبودى نيست.خدايا ! غم و اندوه را از من دور كن».
825.الدعاء ،طبرانى-به نقل از جابر-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به من آموخت كه پس از هر نماز بگويم:«معبودى جز خداى يگانۀ بى همتا نيست.فرمان روايى و ستايش،ويژۀ اوست و او بر هر كارى تواناست.خدايا ! آنچه را پيش تر و آنچه را پس از اين مى كنم،بيامرز و نيز آنچه را پنهان و آنچه را آشكار كرده ام و آنچه را پيدا و آنچه را نهان كرده ام.تو خداى منى،اى كه جز تو معبودى نيست!».
826.صحيح البخارى -به نقل از مغيرة بن شعبه-:پيامبر صلى الله عليه و آله در پى هر نماز واجب مى فرمود:
«معبودى جز خداى يگانۀ بى همتا نيست.فرمان روايى و ستايش،ويژۀ اوست و او بر هر كارى تواناست.خدايا ! كسى از آنچه تو عطا مى كنى،جلو گيرنده نيست و
ص: 537
قَديرٌ،اللّهُمَّ لا مانِعَ لِما أعطَيتَ،ولا مُعطِيَ لِما مَنَعتَ،ولا يَنفَعُ ذَا الجَدِّ (1)مِنكَ الجَدُّ. (2)
827.رسول اللّه صلى الله عليه و آله -لِعَليٍّ عليه السلام-:إذا أرَدتَ أن تَحفَظَ كُلَّ ما تَسمَعُ وتَقرَأُ فَادعُ بِهذَا الدُّعاءِ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ،وهُوَ:
سُبحانَ مَن لا يَعتَدي عَلى أهلِ مَملَكَتِهِ،سُبحانَ مَن لا يَأخُذُ أهلَ الأَرضِ بِأَلوانِ العَذابِ،سُبحانَ الرَّؤُوفِ الرَّحيمِ،اللّهُمَّ اجعَل لي في قَلبي نورًا وبَصَرًا وفَهمًا وعلمًا إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ. (3)
828.الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ لِأَصحابِهِ ذاتَ يَومٍ:أرَأَيتُم لَو جَمَعتُم ما عِندَكُم مِنَ الثِّيابِ وَالآنِيَةِ ثُمَّ وَضَعتُم بَعضَهُ عَلى بَعضٍ،أكُنتُم تَرَونَهُ يَبلُغُ (4)السَّماءَ؟
قالوا:لا يا رَسولَ اللّهِ.
قال:ألا أدُلُّكم عَلى شَيءٍ أصلُهُ فِي الأَرضِ وفَرعُهُ فِي السَّماءِ؟
قالوا:بَلى يا رَسولَ اللّهِ.
قال:يَقولُ أحَدُكُم إذا فَرَغَ مِن صَلاتِهِ الفَريضَةِ:«سُبحانَ اللّهِ،وَالحَمدُ للّهِ ِ،ولا إلهَ إلَّا اللّهُ،وَاللّهُ أكبَرُ»ثَلاثينَ مَرَّةً،فَإِنَّ أصلَهُنَّ فِي الأَرضِ وفَرعَهُنَّ فِي السَّماءِ،وهُنَّ يَدفَعنَ الهَدمَ وَالحَرَقَ وَالغَرَقَ وَالتَّرَدِّيَ فِي البِئرِ وأكلَ السَّبُعِ وميتَةَ السّوءِ وَالبَلِيَّةَ الَّتيى.
ص: 538
آنچه را تو جلوگيرى،عطا كننده اى نيست و تلاش تلاشگر [در اين دنيا] سودى براى [محاسبۀ آخرتى] تو ندارد».
827.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -خطاب به على عليه السلام-:هر گاه خواستى هر چه را مى شنوى و مى خوانى به ياد بسپارى،اين دعا را در پى هر نماز بخوان:«پاك و منزّه است آن كه به مردمان مملكتش تجاوز نمى كند.پاك و منزّه است آن كه ساكنان زمين را كيفرهاى گونه گون نمى دهد.پاك و منزّه است آن مهربان و بخششگر.خدايا ! در دل من،نور و بينش و فهم و دانايى قرار ده،كه تو بر هر كار،توانايى».
828.امام صادق عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله روزى به اصحابش فرمود:«آيا فكر مى كنيد اگر هر چه لباس و ظرف داريد،گرد آوريد و روى هم بنهيد،به آسمان برسد؟».
گفتند:نه،اى پيامبر خدا ! فرمود:«آيا شما را به چيزى راه نمايى نكنم كه ريشه اش در زمين و شاخه اش در آسمان باشد؟».
گفتند:چرا،اى پيامبر خدا !
فرمود:«هر يك از شما كه از نماز واجبش فارغ شد،سى بار بگويد:"خدا پاك و منزّه است.سپاس،براى خداست.جز خداوند،هيچ معبودى نيست و خدا بزرگ تر است".همانا ريشۀ اينها در زمين و شاخۀ آنها در آسمان است.اينها خرابى،آتش، غرق شدن،افتادن در چاه،خوراك درنده شدن،مرگ بد و بلاى آسمانى را كه در آن
ص: 539
تَنزِلُ مِنَ السَّماءِ عَلَى العَبدِ في ذلِكَ اليَومِ،وهُنَّ الباقِياتُ. (1)
829.المستدرك على الصحيحين عن أبي أيّوب الأنصاريّ: ما صَلَّيتُ وَراءَ نَبيِّكُم صلى الله عليه و آله إلّا سَمِعتُهُ حينَ يَنصَرِفُ مِن صَلاتِهِ يَقولُ:
اللّهُمَّ اغفِر لي أخطائي وذُنوبي كُلَّها،اللّهُمَّ أنعِمني وأحيِني وارزُقني،واهدِني لِصالِحِ الأَعمالِ والأَخلاقِ،فَإِنَّهُ لا يَهدي لِصالِحِها إلّاأنتَ،ولا يَصرِفُ عَن سَيِّئِها إلّا أنتَ. (2)
830.الإمام الجواد عليه السلام: كانَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله يَقولُ إذا فَرَغَ مِن صَلاتِهِ:
اللّهُمَّ اغفِر لي ماقَدَّمتُ وما أخَّرتُ وما أسرَرتُ وما أعلَنتُ وإسرافي عَلى نَفسي وما أنتَ أعلَمُ بِهِ مِنّي،اللّهُمَّ أنتَ المُقَدِّمُ وأنتَ المُؤَخِّرُ،لا إلهَ إلّاأنتَ،بِعِلمِكَ الغَيبَ وبِقُدرَتِكَ عَلَى الخَلقِ أجمَعينَ،ما عَلِمتَ الحَياةَ خَيرًا لي فَأَحيِني،وتَوَفَّني إذا عَلِمتَ الوَفاةَ خَيرًا لي.
اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ خَشيَتَكَ فِي السِّرِّ والعَلانيَةِ،وكَلِمَةَ الحَقِّ فِي الغَضَبِ والرِّضا، والقَصدَ فِي الفَقرِ والغِنى،وأسأَلُكَ نَعيمًا لا يَنفَدُ،وقُرَّةَ عَينٍ لا يَنقَطِعُ،وأسأَلُكَ الرِّضا بِالقَضاءِ،وبَرَكَةَ المَوتِ بَعدَ العَيشِ،وبَردَ العَيشِ بَعدَ المَوتِ،ولَذَّةَ المَنظَرِ إلى وَجهِكَ،وشَوقًا إلى رُؤيَتِكَ ولِقائِكَ،مِن غَيرِ ضَرّاءَ مُضِرَّةٍ،ولا فِتنَةٍ مُضِلَّةٍ.7.
ص: 540
روز بر بنده فرود مى آيد،دفع مى كنند و آنها [نيكى هاى] ماندگارند».
829.المستدرك على الصحيحين -به نقل از ابو ايّوب انصارى-:در پشت سر پيامبرتان صلى الله عليه و آله نماز نگزاردم،جز اين كه هر گاه نمازش را به پايان مى برد،مى شنيدم كه مى گويد:
«خدايا ! همۀ خطاها و گناهانم را بيامرز.خدايا ! نعمتت را بر من ارزانى دار.مرا زنده بدار و روزى ام ده و به كارها و خوى هاى شايسته ره نمونم كن كه كسى جز تو به كارها و خوى هاى شايسته ره نمى نمايد و جز تو از كارها و خوى هاى زشت باز نمى دارد».
830.امام جواد عليه السلام: هر گاه پيامبر صلى الله عليه و آله از نمازش فارغ مى شد،مى فرمود:«خدايا ! آنچه را كرده و مى كنم،و آنچه را نهان و آشكار كرده ام،و زياده روى بر خودم را و آنچه را تو خود بهتر از من مى دانى،بر من بيامرز.خدايا ! تو پيش از همه و پس از همه هستى.جز تو معبودى نيست.سوگند به آگاهى ات از نهان و به توانايى ات بر همۀ خلقت،تا آن گاه كه زندگى را برايم بهتر مى دانى،مرا زنده نگاه دار و آن گاه كه مرگ را برايم بهتر مى دانى،مرا بميران.
خدايا! همانا من ترسيدن از تو را در نهان و آشكار،گفتن حق را در حال خشم و خشنودى،و ميانه روى را در تنگ دستى و توانگرى،از تو مى خواهم و نعمتى تمام ناشدنى و چشم روشنى اى ناگسستنى را از تو مى خواهم و خشنودى به حكم تو، مرگى مبارك پس از زندگى،و زندگانى آرام پس از مرگ،و لذّت نگاه كردن به تو و شوق ديدار تو و ملاقات تو بدون رنجى گزنده و فتنه اى گم راه كننده را از تو مى خواهم.
ص: 541
اللّهُمَّ زَيِّنّا بِزينَةِ الإِيمانِ واجعَلنا هُداةً مَهديّينَ،اللّهُمَّ اهدِنا فيمَن هَدَيتَ،اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ عَزيمَةَ الرَّشادِ والثَّباتِ فِي الأَمرِ والرُّشدِ،وأسأَلُكَ شُكرَ نِعمَتِكَ وحُسنَ عافِيَتِكَ وأداءَ حَقِّكَ،وأسأَلُكَ يا رَبِّ قَلبًا سَليمًا ولِسانًا صادِقًا،وأستَغفِرُكَ لِما تَعلَمُ، وأسأَلُكَ خَيرَ ما تَعلَمُ،وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما تَعلَمُ،فَإِنَّكَ تَعلَمُ ولا نَعلَمُ وأنتَ عَلّامُ الغُيوبِ. (1)
831.رسول اللّه صلى الله عليه و آله -في كَلامِهِ لِمُعاذٍ-:اُوصيكَ يا مُعاذُ،لا تَدَعَنَّ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ تَقولُ:
اللّهُمَّ أعِنّي عَلى ذِكرِكَ وشُكرِكَ وحُسنِ عِبادَتِكَ. (2)
832.مكارم الأخلاق: إنَّهُ [رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ] قال:مَن أحَبَّ أن يَخرُجَ مِنَ الدُّنيا وقَد تَخَلَّصَ مِنَ الذُّنوبِ كَما يَتَخَلَّصُ الذَّهَبُ الَّذي لا كَدَرَ فيهِ،ولا يَطلُبُهُ أحَدٌ بِمَظلِمَةٍ؛فَليَقُل في دُبُرِ الصَّلَواتِ الخَمسِ نِسبَةَ الرَّبِّ تَبارَكَ وتَعالَى اثنَتَي عَشرَةَ مَرَّةً،ثُمَّ يَبسُطُ يَدَهُ ويَقولُ:
«اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ بِاسمِكَ المَكنونِ المَخزونِ،الطّاهِرِ الطُّهرِ المُبارَكِ،وأسأَلُكَ بِاسمِكَ العَظيمِ وسُلطانِكَ القَديمِ،يا واهِبَ العَطايا،ويا مُطلِقَ الاُسارى،يا فَكّاكَ الرِّقابِ مِنَ النّارِ،أسأَلُكَ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،و أن تُعتِقَ رَقَبَتي مِنَ النّارِ،وتُخرِجَني مِنَ الدُّنيا سالِماً،وتُدخِلَنِي الجَنَّةَ آمِناً،و أن تَجعَلَ دُعائي أوَّلَهُ7.
ص: 542
خدايا ! ما را به زينت ايمان،مزيّن كن و راه نما و ره يافته قرار ده.خدايا ! ما را ميان آنان كه ره نمودى،ره بنما.خدايا ! همانا من ارادۀ قوى بر يافتن راه راست و پايدارى در كار و استوارى در راه حق را از تو مى خواهم و سپاس گزارى نعمتت،سلامت كامل و اداى حقّت را مى خواهم و-اى پروردگار من-دلى پيراسته و زبانى راستگو از تو مى خواهم و از آنچه در باره ام مى دانى،آمرزش مى طلبم و بهترين آنچه را مى دانى،از تو مى خواهم و از بدى آنچه مى دانى،به تو پناه مى برم،كه تو مى دانى و ما نمى دانيم و تو به نهان ها بسيار دانايى». (1)
831.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -در سخن ايشان به معاذ-:اى معاذ ! به تو سفارش مى كنم كه گفتن اين دعا را در پى هر نماز وا نگذارى:«خدايا ! مرا بر ذكر و شكر و عبادت نيكويت،يارى ده».
832.مكارم الأخلاق: ايشان (پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ) فرمود:«هر كس دوست دارد در حالى از دنيا برود كه از گناهانش پاك شده،آن گونه كه زرِ ناب از تيرگى ها پاك مى گردد،و كسى چيزى به ستم برده را از او مطالبه نكند،در پى هر يك از نمازهاى پنجگانه،تبارنامۀ خداوند-تبارك و تعالى-(سورۀ توحيد) را دوازده مرتبه بخواند.سپس دستانش را بگشايد و بگويد:"خدايا ! به نام پنهان،پوشيده،پاك،پاكيزه و خجسته ات از تو مى خواهم و به نام بزرگ و چيرگى هميشگى ات از تو مى خواهم،اى بخشندۀ عطاها،اى آزاد كنندۀ اسيران،اى رهايى دهندۀ مردم از آتش! از تو مى خواهم بر محمّد و خاندان او درود فرستى و از آتش،رهايى ام دهى و مرا به سلامت از دنيا ببرى و با آسودگى وارد بهشت گردانى و آغاز دعايم را رستگارى،ميان آن را كاميابىت.
ص: 543
فَلاحاً وأوسَطَهُ نَجاحاً وآخِرَهُ صَلاحاً،إنَّكَ أنتَ عَلّامُ الغُيوبِ».
قالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام:هذا مِنَ المَخبِيّاتِ مِمّا عَلَّمني رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله،وأمَرَني أن اعَلِّمَ الحَسَنَ وَالحُسَينَ عليهما السلام. (1)
2/10 الأَدعِيَةُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ عَلِيٍّ(ع)
833.الأمالي للمفيد عن محمّد بن الحنفيّة: بَينا أميرُ المُؤمِنينَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام يَطوفُ بِالبَيتِ،إذا رَجُلٌ مُتَعَلِّقٌ بِالأَستارِ،وهُوَ يَقولُ:«يا مَن لا يَشغَلُهُ سَمعٌ عَن سَمعٍ،يا مَن لا يُغَلِّطُهُ السّائِلونَ،يا مَن لا يُبرِمُهُ إلحاحُ المُلِحّينَ،أذِقني بَردَ عَفوِكَ وحَلاوَةَ رَحمَتِكَ».
فَقالَ لَهُ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام:هذا دُعاؤُكَ؟قالَ لَهُ الرَّجُلُ:وقَد سَمِعتَهُ؟قالَ:نَعَم،فَادعُ بِهِ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ،فَوَاللّهِ،ما يَدعو بِهِ أحَدٌ مِنَ المُؤمِنينَ في أدبارِ الصَّلاةِ إلّاغَفَرَ اللّهُ لَهُ ذُنوبَهُ ولَو كانَت عَدَدَ نُجومِ السَّماءِ وقَطرِها،وحَصباءِ الأَرضِ وثَراها.
فَقالَ لَهُ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام:إنَّ عِلمَ ذلِكَ عِندي،وَاللّهُ واسِعٌ كَريمٌ.
فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ-وهُوَ الخِضرُ عليه السلام-:صَدَقتَ وَاللّهِ يا أميرَ المُؤمِنينَ! «وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ» (2). (3)4.
ص: 544
و پايان آن را نيكويى قرار دهى،كه تنها تو به نهان ها بسيار دانايى"».
امير مؤمنان عليه السلام مى فرمود:«اين از امور نهانى است كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به من آموخت و فرمان داد كه آن را به حسن و حسين نيز بياموزم».
833.الأمالى ،مفيد-به نقل از محمّد بن حنفيّه-:امير مؤمنان،على بن ابى طالب عليه السلام،گرد كعبه طواف مى كرد كه مردى را ديد به پرده هاى آن آويخته و مى گويد:اى كه گوش دادن به چيزى،او را از گوش دادن به ديگرى باز نمى دارد و درخواست كنندگان،او را به اشتباه نمى اندازند و پافشارى اصرار كنندگان،او را خسته نمى كند ! خنكاى عفوت و شيرينى رحمتت را به من بچشان.
امير مؤمنان عليه السلام به او فرمود:«اين،دعاى توست؟».
مرد گفت:تو آن را شنيدى؟
فرمود:«آرى،اينها را در پى هر نماز بخوان كه به خدا سوگند،هيچ يك از مؤمنان در پى نمازها اين دعا را نمى خواند،جز آن كه خداوند،گناهانش را مى آمرزد،حتّى اگر به تعداد ستارگان آسمان ها و قطره هاى باران و سنگريزه ها و خاك هاى زمين باشد».
آن گاه امير مؤمنان عليه السلام به او فرمود:«من اين را دانسته مى گويم و خداوند،بزرگوار و وسعت دهنده است».
مرد-كه همان خضر پيامبر بود-،گفت:اى امير مؤمنان ! به خدا سوگند،راست گفتى،«و بالاتر از هر دانشمندى،دانايى هست».
ص: 545
834.الإمام الصادق عليه السلام: كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام يَقولُ:مَن قالَ هذَا القَولَ كانَ مَعَ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،إذا قامَ قَبلَ أن يَستَفتِحَ الصَّلاةَ:«اللّهُمَّ إنّي أتَوَجَّهُ إلَيكَ بِمُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ واُقَدِّمُهُم بَينَ يَدَي صَلاتي،...»،ثُمَّ تُصَلّي،فَإِذا انصَرَفتَ قُلتَ:
«اللّهُمَّ اجعَلني مَعَ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،في كُلِّ عافِيَةٍ وبَلاءٍ،وَاجعَلني مَعَ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،في كُلِّ مَثوًى ومُنقَلَبٍ،اللّهُمَّ اجعَل مَحيايَ مَحياهُم ومَماتي مَماتَهُم، وَاجعَلني مَعَهُم فِي المَواطِنِ كُلِّها،ولا تُفَرِّق بَيني وبَينَهُم،إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ». (1)
835.الإمام المهدي عليه السلام: أتَدرونَ ما كانَ يَقولُ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام بَعدَ صَلاةِ الفَريضَةِ؟...كانَ يَقولُ:[اللّهُمَّ] (2)إلَيكَ رُفِعَتِ الأَصواتُ،(وُدِعيَتِ الدَّعَواتُ،ولَكَ) (3)عَنَتِ الوُجوهُ، ولَكَ وُضِعَتِ الرِّقابُ،وإلَيكَ التَّحاكُمُ فِي الأَعمالِ.
يا خَيرَ مَن سُئِلَ،ويا خَيرَ مَن أعطى،يا صادِقُ يا بارِئُ،يا مَن لا يُخلِفُ الميعادَ، يا مَن أمَرَ بِالدُّعاءِ،ووَعَدَ بِالإِجابَةِ،يا مَن قالَ: «اُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ» (4) ،يا مَن قالَ:
«وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ» (5) ،ويا مَن قالَ: «يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ». (6)3.
ص: 546
834.امام صادق عليه السلام: امير مؤمنان عليه السلام مى فرمود:«هر كس اين سخن را هنگام برخاستن به نماز و پيش از آغاز آن بگويد،همراه محمّد و خاندان محمّد خواهد بود:"خدايا ! با محمّد و خاندان محمّد به تو روى مى كنم و آنها را در آغاز نماز قرار مى دهم...".
سپس نماز مى خوانى و چون آن را به پايان بردى،مى گويى:"خدايا ! مرا با محمّد و خاندان محمّد قرار بده در هر آسايش و سختى،و مرا با محمّد و خاندان محمّد قرار بده در هر جا و بازگشتگاهى.خدايا ! زندگى مرا مانند زندگى ايشان و مرگ مرا به سان مرگ ايشان قرار بده و مرا در همۀ جايگاه ها همراه ايشان قرار ده و ميان من و ايشان جدايى مينداز،كه تو بر هر كارى توانايى"».
835.امام مهدى عليه السلام: آيا مى دانيد كه امير مؤمنان پس از نماز واجب چه مى گفت؟...مى گفت:
«خدايا ! صداها به سوى تو بلندند و دعاها از تو خواسته مى شوند و روى همه به سوى توست و گردن ها در برابرت كج و اعمال در محكمۀ تو داورى مى شوند.
اى بهترين طلب شده! اى بهترين دهنده ! اى راستگو ! اى آفريننده ! اى كه از وعده اش تخلّف نمى كند ! اى كه به دعا فرمان داده اى و به اجابت وعده ! اى كه گفته اى:«مرا بخوانيد.من شما را اجابت مى كنم»! اى كه گفته اى:«و هنگامى كه بندگانم مرا از تو مى جويند،[بگو:] من نزديكم و دعاى دعوت كننده را چون مرا بخواند،اجابت مى كنم.پس آنان نيز بايد مرا اجابت كنند و به من ايمان بياورند.باشد كه راه يابند»! اى كه گفته اى:«اى بندگان من كه بر ضدّ خودتان زياده روى كرده ايد ! از رحمت خدا نااميد نشويد،كه خدا آمرزشگر و بخشنده است و همۀ گناهان را مى آمرزد»! اينك من اين جا پيش روى تو هستم،اجابت كننده و پاسخ دهنده به تو
ص: 547
لَبَّيكَ وسَعدَيكَ،ها أنَا ذا بَينَ يَدَيكَ،المُسرِفُ،وأنتَ القائِلُ: «لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً». (1)
836.المصنّف لإبن أبي شَيبَة عن عاصم بن ضَمرَة عن الإمام عليّ عليه السلام -أنَّهُ كانَ يَقولُ-:
اللّهُمَّ تَمَّ نورُكَ فَهَدَيتَ فَلَكَ الحَمدُ،وعَظُمَ حِلمُكَ فَعَفَوتَ فَلَكَ الحَمدُ،وبَسَطَت يَدكَ فَأَعطَيتَ فَلَكَ الحَمدُ،رَبَّنا وَجهُكَ أكرَمُ الوُجوهِ،وجاهُكَ خَيرُ الجاهِ،وعَطِيَّتُكَ أفضَلُ العَطِيَّةِ وأَهنَؤُها،تُطاعُ رَبَّنا فَتَشكُرُ،وتُعصى رَبَّنا فَتَغفِرُ،تُجيبُ المُضطَرَّ، وتَكشِفُ الضُّرَّ،وتَشفِي السَّقيمَ،وتُنجي مِنَ الكَربِ،وتَقبَلُ التَّوبَةَ،وتَغفِرُ الذَّنبَ لِمَن شِئتَ،لا يَجزي آلاءَكَ أحَدٌ،ولا يُحصي نَعماءَكَ قَولُ قائِلٍ. (2)
837.الإمام عليّ عليه السلام -في تَعقيبِ كُلِّ صَلاةٍ-:إلهي! هذِهِ صَلاتي صَلَّيتُها لا لِحاجَةٍ مِنكَ إلَيها،ولا رَغبَةٍ مِنكَ فيها إلّاتَعظيماً وطاعَةً وإجابَةً لَكَ إلى ما أمَرتَني بِهِ.
إلهي! إن كانَ فيها خَلَلٌ أو نَقصٌ مِن نِيَّتِها أو قِيامها أو قِراءَتِها أو رُكوعِها أو سُجودِها،فَلا تُؤاخِذني وتَفَضَّل عَلَيَّ بِالقَبولِ وَالغُفرانِ،بِرَحمَتِكَ يا أرحَمَ الرّاحِمينَ. (3)
838.الاختيار لابن الباقي: كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام يَدعو بَعدَ رَكعَتَيِ الفَجرِ بِهذَا الدُّعاءِ:
«اللّهُمَّ يا مَن دَلَعَ لِسانَ الصَّباحِ بِنُطقِ تَبَلُّجِهِ،وسَرَّحَ قِطَعَ اللَّيلِ بغيهب تَلَجلُجِهِ،ن.
ص: 548
و زياده رو در ضرر به خود و تو همانى كه گفته اى:«از رحمت خدا نااميد نشويد،كه خداوند، همۀ گناهان را مى آمرزد»».
836.المصنّف ،ابن ابى شيبه-به نقل از عاصم بن ضَمره-:ايشان (امام على عليه السلام ) مى گفت:
«خدايا ! نورت كامل شد و ره نمودى.پس ستايش،از آنِ توست،و بردبارى ات بزرگ است و عفو كردى.پس ستايش،از آنِ توست،و دستانت را گشودى و عطا كردى.پس ستايش،از آنِ توست.خدايا ! روى تو،گرامى ترينِ روى ها و منزلت تو، برترينِ منزلت ها و عطايت،برترين و گواراترينِ عطاهاست.خدايا ! اطاعت مى شوى و ارج مى نهى.خدايا ! سرپيچى مى شوى و مى آمرزى و گرفتار را پاسخ مى دهى و گره از كارش مى گشايى و بيمار را شفا مى دهى و از سختى ها مى رهانى،و توبه را مى پذيرى و گناه هر كه را بخواهى،مى آمرزى.هيچ كس را ياراى جزا دادن بخشش هايت نيست و شمار نعمت هايت در گفتار هيچ گوينده اى نمى گنجد».
837.امام على عليه السلام -در پى هر نماز-:خداى من! اين نمازم است كه آن را نه از سر نياز و يا علاقۀ تو به آن،بلكه براى بزرگداشت و فرمانبرى و اجابت فرمانت به من، گزارده ام.خداى من! اگر كاستى و اختلالى در نيّت،قيام،قرائت،ركوع و يا سجود آن هست،مرا مؤاخذه مكن و به فضلت،آن را بپذير و كاستى هايش را ناديده بگير، اى مهربان ترينِ مهربانان !
838.الاختيار ،ابن باقى:امير مؤمنان عليه السلام،پس از دو ركعت نماز صبح،اين دعا را مى خواند:
«بار خدايا! اى آن كه زبان صبح را با گويايى پرتو تابناك آن بيرون آورد،و پاره هاى تاريك شب را با توده هاى سياه و سرگردان،جارى ساخت،و ساخت فلك دوّار را
ص: 549
وأتقَنَ صُنعَ الفَلَكِ الدَّوّارِ في مَقاديرِ تَبَرُّجِهِ،وشَعشَعَ ضِياءَ الشَّمسِ بِنورِ تَأَجُّجِهِ،يا مَن دَلَّ عَلى ذاتِهِ بِذاتِهِ،وتَنَزَّهَ عَن مُشابَهَةِ مَخلوقاتِهِ،وجَلَّ عَن مُلائَمَةِ كَيفِيّاتِهِ،يا مَن بَعُدَ عَن لَحَظاتِ العُيونِ وقَرُبَ مِن خَطَراتِ الظُّنونِ،وعَلِمَ بِما كانَ قَبلَ أن يَكونَ،يا مَن أرقَدَني في مِهادِ أمنِهِ وأمانِهِ،وأيقَظَني إلى ما مَنَحَني بِهِ مِن مِنَنِهِ وإحسانِهِ،وكَفَّ عَنّي يَدَ الأسواءِ بِيَدِهِ وسُلطانِهِ.اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الدَّليلِ إلَيكَ فِي اللَّيلِ الأَلْيَلِ،وَالماسِكِ مِن أسبابِكَ بِحَبلِ الشَّرَفِ الأَطوَلِ،وَالنّاصِعِ الحَسَبِ في ذِروَةِ (1)الكاهِلِ الأَعْبَلِ (2)،وَالثّابِتِ القَدَمِ عَلى زَحاليفِها (3)فِي الزَّمَنِ الأَوَّلِ،وعَلى آلِهِ الأَخيارِ المُصطَفَينَ الأَبرارِ.
وَافتَحِ اللّهُمَّ لَنا مَفاتيح الصَّباحِ على مَصاريع الرَّحمَةِ وَالفَلاحِ،وألبِسنِي اللّهُمَّ مِن أفضَلِ خِلَعِ الهِدايَةِ وَالصَّلاحِ،وَاغرِس بِعَظَمَتِكَ في شِربِ حياتي يَنابيعَ الخُشوعِ، وأَجرِ مِن آماقي لِهَيبَتِكَ زَفَراتِ الدُّموعِ،وأدِّبِ اللّهُمَّ نَزَقَ (4)الخُرقِ مِنّي بِأَزِمَّةِ القُنوعِ.
إلهي ! إن لَم تَبتَدِئنِي الرَّحمَةُ مِنكَ بِحُسنِ التَّوفيقِ،فَمَنِ السّالِكُ بي إلَيكَ في واضِحِ الطَّريقِ؟! وإن أسلَمَتني أناتُكَ لغاية الأَمَلِ وَالمُنى،فَمَنِ المُقيلُ عَثَراتي مِن كَبَواتِ الهَوى؟! وإن خَذَلَني نَصرُكَ عِندَ مُحارَبَةِ النَّفسِ وَالشَّيطانِ،فَقَد وَكَلَني خِذلانُكَ إلى حَيثُ النَّصَبِ وَالحِرمانِ.
إلهي ! أ تَراني ما أتَيتُكَ إلّامِن حَيثُ الآمالِ؟! أم عَلِقتُ بِأَطرافِ حيالك إلّا).
ص: 550
در اندازه هاى آشكار و زيبا،استوار گردانيد،و روشنايى خورشيد را به نور گرمش پرتوافكن نمود!
اى آن كه با ذاتش بر ذاتش ره نماست،و از همجنس بودن با آفريده هايش منزّه است،و از سازگارى با كيفيّات [آفريده هايش]،برتر است! اى آن كه به گمان ها و انديشه ها نزديك و از نگرش ديده،به دور است و به هر چيزى پيش از بودن آن، آگاهى دارد! اى آن كه در بستر آرامش و پناهش خوابم بُرد و به آنچه از نيكويى ها و بخشش هايش به من داد،بيدارم ساخت و با قدرت و سلطنت خود،پنجه هاى بدى را از من باز داشت!
بار خدايا! بر آن كه در شب تار به سويت راه نمايى كرد،و از بين دستاويزهايت به ريسمان بلند شرافت،چنگ زد،آن پاك نژادى كه بر قلّۀ بلند پاكى حَسَب دارد و در دوران نخست (جاهليّت) در لغزشگاه ها استوار مانْد،و نيز بر خاندان نيكوكار برگزيده و نيكش درود فرست.
بار خدايا! درهاى صبحگاهان را به كليدهاى رحمت و رستگارى بر ما بگشاى.
بار خدايا! بهترين جامه هاى هدايت و خير را بر من بپوشان،و به عظمتت در آبشخور زندگى ام،چشمه هاى فروتنى را جارى ساز.بار خدايا! در برابر هيبتت،از گوشه هاى چشمم قطرات اشك را جارى گردان.بار خدايا! به زمام قناعت،شتابِ نادانى مرا ادب كن.
خداى من! اگر با رحمتت خوش توفيقى برايم در آغاز حاصل نشده بود،چه كسى در راه واضح،مرا به سوى تو مى آورْد؟و اگر مدارايت مرا به دست اميد و آرزو مى سپُرد،چه كسى ناديده گيرندۀ لغزش هايم از پرتگاه هواى نفس مى گشت؟و اگر به هنگام مبارزه با نفس و شيطان،يارى ات از من بُريده مى شد،بى ياور گذاشتن من از جانب تو،مرا به رنج و محروميّت مى كشاند.
خداى من! مرا مى بينى كه جز از راه آرزوها به درگاهت نيامده ام؛بلكه چون
ص: 551
حينَ باعَدَتني ذُنوبي من دارِ الوِصالِ،فَبِئسَ المَطِيَّةُ الَّتِي امتَطَت نَفسي مِن هَواها ! فَواهاً لَها لِما سَوَّلَت لَها ظُنونُها ومُناها ! وتَبّاً لَها لِجُرأَتِها عَلى سَيِّدِها ومَولاها !
إلهي ! قَرَعتُ بابَ رَحمَتِكَ بِيَدِ رَجائي،وهَرَبتُ إلَيكَ لاجِئاً مِن فَرطِ أهوائي، وعَلَّقتُ بِأَطرافِ حِبالِكَ أنامِلَ وَلائي،فَاصفَحِ اللّهُمَّ عَمّا اقترفته مِن زَلَلي وخَطائي، وأقِلني مِن صَرعَةِ دائي،إِنَّكَ سَيِّدي ومَولايَ ومُعتَمَدي ومنتهى رَجائي،وغايَةُ مُنايَ في مُنقَلَبي ومَثوايَ.
إلهي ! كَيفَ تَطرُدُ مِسكيناً الفَى إلَيكَ مِنَ الذُّنوبِ هارِباً؟! أم كَيفَ تُخَيِّبُ مُستَرشِداً قَصَدَ إلى جَنابِكَ ساعياً؟! أم كَيفَ تَرُدُّ ظَمآناً وَرَدَ عليك شارِباً؟! كَلّا وحِياضُكَ المُترَعَة في ضَنكِ المَحولِ،وبابُكُ مَفتوحٌ لطلب الوُغولِ،وأنتَ غايَةُ السُّؤولِ،ونِهايَةُ المَأمولِ.
إلهي ! هذِهِ أهوائِيَ المُضِلَّةُ وَكَلتُها إلى جَنابِ لُطفِكَ ورَأفَتِكَ،وهذِهِ أزِمَّةُ اموري قلدتها عِقالِ مَشِيَّتِكَ،وهذِهِ أعباءُ ذُنوبي ذَرَأتُها برَحمَتِكَ،فَاجعَلِ اللّهُمَّ صَباحي هذا نازِلاً عَلَيَّ بالسَّلامَةِ فِي الدارينِ ومَسائي جُنَّةً مِن نزغات الهَوى،إنَّكَ قادِرٌ عَلى ما تَشاءُ،تُؤتِي المُلكَ مَن تَشاءُ،وتَنزِعُ المُلكَ مِمَّن تَشاءُ،وتُعِزُّ مَن تَشاءُ،وَتُذِلُّ مَن تَشاءُ،بِيَدِكَ الخَيرُ إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ،تولِجُ اللَّيلَ فِي النَّهارِ وتولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيلِ،وتُخرِجُ الحَيَّ مِنَ المَيِّتِ وتُخرِجُ المَيِّتَ مِنَ الحَيِّ،وتَرزُقُ مَن تَشاءُ بِغَيرِ حِسابٍ.
سُبحانَكَ لا إله إلا انت مَن يَعلَمُ ما أنتَ ولا يَهابُكَ؟! ومن يقدّر قدرتك ولا يخافك؟فَلَقتَ بِقُدرَتِكَ الفَلَقَ،وأنشَرتَ بِكَرَمِكَ دَياجِيَ الغَسَقِ،وأهمَرتَ المِياهَ
ص: 552
گناهان،مرا از دار وصال تو دور مى كنند،جز به ريسمان [لطفِ] تو چنگ نمى زنم.هوا و هوس،چه زشت مَركبى است كه نفس من سوارش شده است! واى بر او از آنچه گمان ها و آرزوها برايش آراسته اند،و هلاك باد به خاطر جسارتش بر سرور و مولايش!
خداى من! درِ رحمتت را به دست اميد كوبيدم،و از زياده روى هاى هوايم، پناهجويان،به سويت گريختم،و سرْانگشتان دوستى ام را به رشته هاى ريسمانت آويختم.
پس-بار خدايا-از جرم هايى كه به خاطر لغزش و خطاهايم انجام داده ام،چشمپوشى كن و از در افتادن به وادى هلاكت،نگاهم دار؛چرا كه تو سرور،مولا،تكيه گاه و اميدم هستى و تو نهايتِ خواسته ها و آرزوهايم در دنيا و عُقبايى.
خداى من! چگونه بينوايى را كه گريزان از گناهان به تو پناه آورده،طرد مى كنى؟! و چگونه هدايتجويى را كه خواهان تقرّب به درگاه توست،نااميد مى گردانى؟! و يا تشنه كامى را كه جوياى آب به آبگيرهايت گام نهاده،باز مى گردانى؟! هرگز! آبگيرهايت در خشك سالى ها،سختْ لبريزند،و درِ خانه ات براى خواستن و وارد شدن،باز است،و تو نهايتِ مطلوب و كمال آرزوهايى.
خداى من! اين،زمام نَفْسم است كه به رشتۀ اراده ات گِره زده ام،و اين،بار گناهم است كه به گذشت و رحمتت دورش مى سازم،و اينها،هوسهاى گم راه كننده ام هستند كه به درگاه لطف و مهرت،وا مى گذارمشان.
پس-بار خدايا-چنان كن كه اين صبح با نور هدايت و با سلامت در دين و دنيا بر من بدمد،و شبم را سپرى در برابر نيرنگ دشمنانم،و نگهدارى از هلاكت جويى هاى نَفْسم قرار ده،كه تو بر هر چيزى كه بخواهى،توانمندى.به هر كس كه بخواهى،زمامدارى مى دهى،و از هر كس كه بخواهى،زمامدارى را مى ستانى،و هر كس را بخواهى،عزّت مى بخشى،و هر كس را بخواهى،خوار مى سازى.خير،در دست توست و بر هر چيزى توانمندى.شب را در روز،و روز را در شب فرو مى برى،و زنده را از مرده،و مرده را از زنده بيرون مى كنى،و به هر كس كه بخواهى،بى حساب،روزى مى دهى.
منزّهى تو و معبودى جز تو نيست.كيست كه بداند تو كيستى و بزرگت نشمارد؟
ص: 553
مِنَ الصُّمِّ الصيلاخيدِ عَذباً واُجاجاً،وأنزَلتَ مِنَ السماء ماءً ثَجّاجاً،وجَعَلتَ الشَّمسَ وَالقَمَرَ لِلبَرِيَّةِ سِراجاً وَهّاجاً،مِن غَيرِ أن تُمارِسَ فيمَا ابتَدَأتَ بِهِ لُغوباً ولا عِلاجاً.
فَيا مَن تفرد بالبقاء،وقَهَرَ عِبادَهُ بِالمَوتِ وَالفَناءِ،صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ الأَتقِياءِ، وَاسمَع نِدائي،وَاستَجِب دُعائي،وحَقِّق بِفَضلِكَ أمَلي ورَجائي،يا خَيرَ مَن انتجع لِكَشفِ الضُّرِّ،وَالمَأمولِ لِكُلِّ عسر ويسر،بِكَ أنزَلتُ حاجَتي،فَلا تَرُدَّني مِن سَنِيِّ مَواهِبِكَ خائِباً،يا كَريمُ».
ثُمَّ تسجُدُ وتَقولُ:
«إلهي ! قَلبي مَحجوبٌ،وعَقلي مَغلوبٌ ونَفسي مَعيوبَةٌ،ولِساني مُقِرٌّ بِالذُّنوبِ، وأنت سَتّارُ العُيوبِ،فَاغفر لي ذُنوبي،يا غَفّارَ الذُّنوبِ،يا سَتّارَ العُيوبِ،يا شَديدَ العِقابِ،يا غَفورُ،يا شَكورُ،يا حَليمُ،اقضِ حاجَتيِ بِحَقِّ الصادِقِ رَسولِكَ الكَريمِ وآلِهِ الطّاهِرينَ بِرَحمَتِكَ يا أرحَمَ الرّاحِمينَ». (1)
3/10 الدُّعاءُ المَأثورُ عَنِ الإِمامِ زَينِ العابِدينَ(ع)
839.الأمالي للصدوق عن طاووس اليَمانيّ: مَرَرتُ بِالحِجر فَإِذا أنَا بِشَخصٍ راكِعٍ وساجِدٍ،فَتَأَمَّلتُهُ فَإِذا هُوَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام،فَقُلتُ:يا نَفسُ،رَجُلٌ صالِحٌ مِن أهلِ بَيتِ النُّبُوَّةِ،وَاللّهِ،لَأَغتَنِمَنَّ دُعاءَهُ.فَجَعَلتُ أرقُبُهُ حَتّى فَرَغَ مِن صَلاتِهِ،ورَفَعَ باطِنَ كَفَّيهِ إلَى السَّماءِ وجَعَلَ يَقولُ:9.
ص: 554
و كيست كه اندازۀ قدرت تو را بشناسد و از تو پروا نكند؟به قدرتت سپيده دم را شكافتى،و تاريكى هاى شب را به كَرَمت نورانى ساختى،و آب هاى شيرين و شور را از درون صخره ها جارى گردانيدى،و از ابرها آبِ ريزان فرو فرستادى،و خورشيد و ماه را چراغ نوربخش براى مردم قرار دادى،بى آن كه در آنچه آغاز كردى،خستگى و درماندگى احساس كنى.
اى آن كه در عزّت و بقا،تنها هستى و با مرگ و نابودى بندگانت،بر آنان چيره گشتى! بر محمّد و خاندان پرهيزگارش درود فرست،و نداى مرا بشنو،و دعايم را پذيرا باش،و به فضل خود،آرزوها و اميدهايم را محقَّق ساز،اى بهترين كسى كه براى بر طرف كردن بدحالى ها خوانده مى شود،و براى هر آسانى و دشوارى،به وى اميد بسته شده است! حاجتم را به درگاه تو آوردم.پس مرا از بهترينِ بخشش هايت نااميد بر مگردان.اى كريم!».
آن گاه سجده مى كنى و مى گويى:«خداى من! قلبم در پرده،خِرَدم شكست خورده،جانم معيوب،و زبانم اقرار كننده به گناه است،و تو پوشانندۀ عيب هايى.پس گناهانم را ببخش،اى آمرزندۀ گناهان،اى پوشانندۀ عيب ها،اى سخت كيفر،اى آمرزنده،اى سپاس گزار،اى بردبار! حاجتم را برآور،به حقّ آن راستگو،فرستادۀ گرامى ات و خاندان پاكش،به مهربانى ات اى مهربان ترين مهربانان!».
839.الأمالى ،صدوق-به نقل از طاووس يمانى-:از حجر الأسود گذشتم.شخصى را در ركوع و سجود ديدم.خوب به او نگريستم و دريافتم كه على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام است.با خود گفتم:مردى صالح از خاندان نبوّت! به خدا سوگند،دعايش را بايد مغتنم بشمرم.پس مواظبش بودم تا از نمازش فارغ شد و كف دست هايش را رو به آسمان كرد و اين دعا را شروع نمود:«سَرورم،سَرورم! اين
ص: 555
سَيِّدي،سَيِّدي ! هذِهِ يَدايَ قَد مَدَدتُهُما إلَيكَ بِالذُّنوبِ مَملوءَةً،وعَينايَ بِالرَّجاءِ مَمدودَةً،وحَقٌّ لِمَن دَعاك بِالنَّدَمِ تَذَلُّلاً أن تُجيبَهُ بِالكَرَمِ تَفَضُّلاً.
سَيِّدي ! أمِن أهلِ الشَّقاءِ خَلَقتَني فَاُطيلَ بُكائي،أم مِن أهلِ السَّعادَةِ خَلَقتَني فَاُبَشِّرَ رَجائي؟!
سَيِّدي ! ألِضَربِ المَقامِعِ خُلِقَت أعضائي،أم لِشُربِ الحَميمِ خُلِقَت أمعائي؟!
سَيِّدي ! لَو أنَّ عَبداً استَطاعَ الهَرَبَ مِن مَولاهُ لَكُنتُ أوَّلَ الهارِبينَ مِنكَ،لكِنّي أعلَمُ أنّي لا أفوتُكَ.
سَيِّدي ! لَو أنَّ عَذابي مِمّا يَزيدُ في مُلكِكَ لَسَأَلتُكَ الصَّبرَ عَلَيهِ،غَيرَ أنّي أعلَمُ أنّه لا يَزيدُ في مُلكِكَ طاعَةُ المُطيعينَ،ولا يَنقُصُ مِنهُ مَعصِيَةُ العاصينَ.
سَيِّدي ! ما أنَا وما خَطَري،هَب لي خَطايايَ بِفَضلِكَ،وجَلِّلني بِسَتركِ،وَاعُف عَن تَوبيخي بِكَرَمِ وَجهِكَ.
إلهي وسَيِّدِي ! ارحَمني مَصروعاً عَلَى الفِراشِ،تُقَلِّبُني أيدي أحِبَّتي،وَارحَمني مَطروحاً عَلَى المُغتَسَلِ يُغَسِّلُني صالِحُ جيرَتي،وَارحَمني مَحمولاً قَد تَناوَلَ الأَقرِباءُ أطرافَ جَنازَتي،وَارحَم في ذلِكَ البَيتِ المُظلِمِ وَحشَتي وغُربَتي ووَحدَتي. (1)
4/10 الأدعِيةُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ الباقِرِ(ع)
840.الإمام الباقر عليه السلام: أقَلُّ ما يُجزِئُكَ مِنَ الدُّعاءِ بَعدَ الفَريضَةِ أن تَقولَ:اللّهُمَّ إنيّ أسأَلُكَ6.
ص: 556
دستانِ پر از گناه من است كه به سوى تو بلند كرده ام و چشمان پُراميدم كه به سوى تو دوخته ام و حقّ آن كه با خوارى و پشيمانى،تو را مى خواند،آن است كه به تفضّل و كرم،اجابتش كنى.
سَرور من ! آيا مرا از شوربختان آفريده اى تا گريه ام را به درازا كشم،يا از خوش بختان آفريده اى تا اميدم را بشارت دهم؟
سَرورم ! آيا اعضايم را براى زده شدن با گرزها آفريده اى؟آيا روده هايم را براى نوشيدن آب جوشانِ دوزخ آفريده اى؟
سَرورم ! اگر بنده اى را توانايى گريز از مولايش بود،من نخستين گريزندگان از تو بودم؛امّا مى دانم كه از دست تو به در نمى روم.
سَرورم ! اگر عذاب كردنم،بر فرمان روايى تو مى افزايد،از تو شكيب بر آن را خواهانم؛امّا مى دانم كه نه اطاعت مطيعان به مُلك تو مى افزايد و نه نافرمانى نافرمانان،از آن مى كاهد.
سَرورم ! من چه هستم و چه منزلتى دارم؟! خطاهايم را به فضلت بر من ببخشاى و پردۀ سترت را بر من بپوشان و با روى كريمانه ات،از توبيخ من چشم بپوش.خداى من و سَرورم! بر من هنگامى كه در بستر مرگ افتاده ام،رحم كن؛هنگامى كه دستان دوستانم مرا مى چرخانند و نيز هنگامى كه در غسّال خانه انداخته اند و همسايگان صالحم مرا غسل مى دهند و نيز هنگامى كه جنازه ام بر دوش خويشانم برده مى شود و نيز بر تنهايى و غربت و بى كسى ام در آن خانۀ تاريك،رحم كن».
840.امام باقر عليه السلام: كمترين چيزى از دعا كه پس از [نماز] واجب كفايت مى كند،اين است كه
ص: 557
مِن كُلِّ خَيرٍ أحاطَ بِهِ عِلمُكَ،وأعوذُ بِكَ مِن كُلِّ شَرٍّ أحاطَ بِهِ عِلمُكَ،اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ عافِيَتَكَ في اموري كُلِّها،وأعوذُ بِكَ مِن خِزيِ الدُّنيا وعَذابِ الآخِرَةِ. (1)
841.الإمام الصادق عليه السلام: دَخَلتُ عَلى أبي يَوماً وهُوَ يَتَصَدَّقُ عَلى فُقَراءِ أهلِ المَدينَةِ بِثَمانِيَةِ آلافِ دينارٍ،وأَعتَقَ أهلَ بَيتٍ بَلَغوا أحَدَ عَشَرَ مَملوكاً،فَكَأَنَّ ذلِكَ أعجَبَني، فَنَظَرَ إلَيَّ ثُمَّ قالَ:هَل لَكَ في أمرٍ إذا فَعَلتَهُ مَرَّةً واحِدَةً خَلفَ كُلِّ صَلاةٍ مَكتوبَةٍ كانَ أفضَلَ مِمّا رَأَيتَني صَنَعتُ ولَو صَنَعتُهُ كُلَّ عُمُرِ نوحٍ؟قالَ:قُلتُ:ما هُوَ؟قالَ:تَقولُ خَلفَ الصَّلاةِ:
أشهَدُ أن لا إلهَ الَّا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ،لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ يُحيي ويُميتُ ويُميتُ ويُحيي،بِيَدِهِ الخَيرُ وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ،ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّابِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ.
سُبحانَ ذِي المُلكِ وَالمَلَكوتِ،سُبحانَ ذِي العِزَّةِ وَالجَبَروتِ (2)،سُبحانَ ذِي الكِبرِياءِ وَالعَظَمَةِ،سُبحانَ الحَيِّ الَّذي لا يَموتُ،سُبحانَ رَبِّيَ الأَعلى،سُبحانَ رَبِّيَ العَظيمِ،سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ،كُلُّ هذا قَليلٌ يا رَبِّ،وعَدَدَ خَلقِكَ،ومِلءَ عَرشِكَ، ورِضا نَفسِكَ،ومَبلَغَ مَشيئَتِكَ،وعَدَدَ ما أحصى كِتابُكَ،ومِلءَ ما أحصى كِتابُكَ، وزِنَةَ ما أحصى كِتابُكَ،ومِثلَ ذلِكَ أضعافاً لا تُحصى،وعَدَدَ خَلقِكَ،ومِلءَ خَلقِكَ، وزِنَةَ خَلقِكَ،ومِثلَ ذلِكَ أضعافاً لا تُحصى،وعَدَدَ بَرِيَّتِكَ،ومِلءَ بَرِيَّتِكَ،وزِنَةَ).
ص: 558
بگويى:«خدايا ! همانا من هر نيكى را كه مى دانى،از تو مى خواهم و از هر بدى كه به آن دانايى،به تو پناه مى برم.خدايا ! من آسايش در همۀ كارهايم را از تو مى خواهم و از رسوايى دنيا و عذاب آخرت به تو پناه مى برم». (1)
841.امام صادق عليه السلام: روزى بر پدرم وارد شدم و [ديدم] هشت هزار سكّه طلا به فقيران مدينه صدقه مى دهد و خانواده اى بالغ بر يازده تن را آزاد كرد و اينها مرا شگفت زده كرد.
پدرم به من نگريست و سپس فرمود:«آيا مى خواهى كارى ياد بگيرى كه اگر تنها يك بار پس از هر نماز واجب انجام دهى،برتر از آن چيزى است كه ديدى انجام دادم، حتى اگر آن را به درازاى عمر نوح انجام دهم؟».
گفتم:چه كارى؟
فرمود:«پس از نماز مى گويى:"گواهى مى دهم كه معبودى جز خداى يگانۀ بى همتا نيست،فرمان روايى و ستايش،از آنِ اوست،زنده مى كند و مى ميراند و مى ميراند و زنده مى كند.خير به دست او و بر هر كارى تواناست.هيچ نيرو و توانى جز از سوى خداى والاى بزرگ نيست.منزّه است خداوند مُلك و ملكوت.منزّه است خداوند عزّت و جبروت.منزّه است خداوند حشمت و عظمت.منزّه است خداى زندۀ ناميرا.منزّه است پروردگار والاى من.منزّه است خداى بزرگ من.او را تقديس و ستايش مى كنم.همۀ اينها-اى پروردگار من-اندك است.تو منزّهى به شمار آفريده هايت و وسعت عرشت و رضايت خودت و اندازۀ خواسته ات و شمار آنچه كتابت احصا كرده و انبوه آنچه كتابت شماره نموده و سنگينى آنچه كتابت گرد آورده است و چندين برابر همۀ اينها تا آن جا كه به شماره نيايد و نيز به تعداد آفريده هايت، انبوه آفريده هايت و سنگينى آفريده هايت و چندين برابر همۀ اينها،آن گونه كه به شماره نيايد و نيز عدد مردمانت و انبوه مردمانت و سنگينى مردمانت و چندين برابر همۀ اينها،و به عدد دانسته هايت و انبوه دانسته هايت و چندين برابر آنها،آن سان كه به شماره نيايد.د.
ص: 559
بَرِيَّتِكَ،ومِثلَ ذلِكَ أضعافاً لا تُحصى،وعَدَدَ ما تَعلَمُ،وزِنَةَ ما تَعلَمُ،ومِلءَ ما تَعلَمُ، ومِثلَ ذلِكَ أضعافاً لا يُحصى.
ومِنَ التَّحميدِ وَالتَّعظيمِ،وَالتَّقديسِ وَالثَّناءِ،وَالشُّكرِ وَالخَيرِ،وَالمَدحِ وَالصَّلاةِ عَلَى النَّبِيِّ وأَهلِ بَيتِهِ-صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وعَلَيهِم-مِثلَ ذلِكَ وأَضعافَ ذلِكَ،وعَدَدَ ما خَلَقتَ وذَرَأتَ وبَرَأتَ،وعَدَدَ ما أنتَ خالِقُهُ مِن شَيءٍ،ومِلءَ ذلِكَ كُلِّهِ،وأَضعافَ ذلِكَ كُلِّهِ أضعافاً،لو خَلَقتَهُم فَنَطَقوا بِذلِكَ مُنذُ قَطُّ (1)إلىَ الأَبَدِ لَاانقِطاعَ لَهُ،يَقولونَ كَذلِكَ لا يَسأَمونَ ولا يَفتُرونَ أسرَعَ مِن لَحظِ البَصَرِ،وكَما يَنبَغي لَكَ وكَما أنتَ لَهُ أهلٌ،وأَضعافَ ما ذَكَرتُ،وزِنَةَ ما ذَكَرتُ،وعَدَدَ ما ذَكَرتُ،ومِثلَ جَميعِ ذلِكَ،كُلُّ هذا قَليلٌ يا إلهي،تَبارَكتَ وتَقَدَّستَ وتَعالَيتَ عُلُوّاً كَبيراً،يا ذَا الجَلالِ وَالإِكرامِ.
أسأَ لُكَ عَلى إثرِ هذَا الدُّعاءِ بِأَسمائِكَ الحُسنى،وأَمثالِكَ العُليا،وكَلِماتِكَ التّامّاتِ،أن تُعافِيَني فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ (2). (3)
5/10 الأَدعِيَةُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ الصّادِقِ(ع)
842.الإمام الصادق عليه السلام: مَن قالَ في دُبُرِ الفَريضَةِ:«أستَودِعُ اللّهَ العَظيمَ الجَليلَ نَفسي وأَهلي ووَلَدي ومَن يَعنيني أمرُهُ،وأَستَودِعُ اللّهَ المَرهوبَ المَخوفَ المُتَضَعضِعَ لِعَظَمَتِهِ كُلُّ شَيءٍ نَفسي وأَهلي ومالي ووَلَدي ومَن يَعنيني أمرُهُ»حُفَّ بِجَناحٍ مِن أجنِحَةِ جَبرَئيلَ عليه السلام،وحُفِظَ في نَفسِهِ وأَهلِهِ ومالِهِ. (4)2.
ص: 560
و مانند اين و چندين برابر آن،ستايش و بزرگداشت و تقديس و ثنا و سپاس و خير و مدح و درود بر پيامبر و خاندانش-كه خدا بر او و ايشان درود فرستد-و نيز اگر به عدد آنچه آفريدى و پديد آوردى و بر آوردى و به شمار آنچه از چيزى خلق كردى و سنگينى همۀ اين چيزها و چندين برابر همۀ اينها،باز مى آفريدى تا اينها را براى هميشۀ روزگار و بى هيچ گسستى بر زبان آورند و همين گونه بى خستگى و سستى و بى آن كه لحظه اى كمتر از يك چشم به هم زدن از ثناگويى و تقديس تو دست كشند،آن گونه كه شايستۀ توست و تو شايستۀ آن هستى و چندين برابر اينها و به سنگينى همۀ آنچه ياد نمودم و شمار آنچه ذكر كردم و مانند همۀ اينها،باز هم اندك بود،اى خداى من ! مبارك و منزّه و بسى والايى،اى صاحب جلال و شُكوه !
در پى اين دعا از تو و به خاطر نام هاى زيبايت و مثال هاى والايت و كلمه هاى كاملت مى خواهم كه مرا در دنيا و آخرت عافيت بخشى"».
842.امام صادق عليه السلام: هر كس در پى نماز واجب بگويد:«خود و خانواده و فرزندانم و هر كس را كه نگهدارى اش با من است،به خداى بزرگ و باشكوه مى سپارم و خود و خانواده،دارايى،فرزندان و هر كس را كه نگهدارى اش با من است،به خدايى كه همه چيز در برابر بزرگى اش وحشت زده و ترسان و خوار است،مى سپارم»،در ميان بالى از بال هاى جبرئيل قرار گرفته،خود و خانواده و دارايى اش حفظ مى شود.
ص: 561
843.الكافي عن حسين الخراساني: شَكَوتُ إلى أبي عَبدِ اللّه عليه السلام وَجَعاً بي،فَقالَ:إذا صَلَّيتَ فَضَع يَدَكَ مَوضِعَ سُجودِكَ،ثُمَّ قُل:
بِسمِ اللّهِ،مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله،اِشفِني يا شافي،لا شِفاءَ إلّاشِفاؤُكَ،شِفاءً لا يُغادِرُ سُقماً،شِفاءً مِن كُلِّ داءٍ وسُقمٍ. (1)
844.الإمام الصادق عليه السلام: لا تَدَع في دُبُر كُلِّ صَلاةٍ:«اُعيذُ نَفسي وما رَزَقَني رَبّي بِاللّهِ الواحِدِ الصَّمَدِ»حَتّى تَختِمَها،«واُعيذُ نَفسي وما رَزَقَني رَبّي بِرَبِّ الفَلَقِ»حَتّى تَختِمَها،«واُعيذُ نَفسي وما رَزَقَني رَبّي بِرَبِّ النّاسِ»حَتّى تَختِمَها. (2)
845.عنه عليه السلام: تَمسَحُ بِيَدِكَ اليُمنى عَلى جَبهَتِكَ ووَجهِكَ في دُبُرِ المَغرِبِ وَالصَّلَواتِ وتَقولُ:
بِسمِ اللّهِ الَّذي لا إلهَ إلّاهُوَ،عالِمُ الغَيبِ وَالشَّهادَةِ،الرَّحمنُ الرَّحيمُ،اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الهَمِّ وَالحُزنِ،وَالسُّقمِ وَالعُدمِ (3)،وَالصَّغارِ وَالذُّلِّ،وَالفَواحِشِ ما ظَهَرَ مِنها وما بَطَنَ. (4)
846.عنه عليه السلام: إذا فَرَغتَ مِن صَلاتِكَ فَقُل:«اللّهُمَّ إنّي أدينُكَ (5)بِطاعَتِكَ ووِلايَتِكَ،).
ص: 562
843.الكافى -به نقل از حسين خراسانى-:به امام صادق عليه السلام از دردم شِكوه كردم.فرمود:
«هنگامى كه نماز خواندى،دستت را بر جايگاه سجده ات بگذار و بگو:"به نام خدا.
محمّد،پيامبر خداست.اى شفا دهنده ! مرا شفا بده كه شفايى جز شفاى تو نيست؛ شفايى كه بيمارى اى بر جاى ننهد؛شفايى از هر درد و ناخوشى"».
844.امام صادق عليه السلام: در پى هر نماز،اين دعا را وا مگذار:«خودم و آنچه را خدايم روزى كرده،به خدايى مى سپارم كه يگانه و بى نياز است»و آن را [مانند سورۀ توحيد] ادامه مى دهى و«خودم و آنچه را خدايم روزى كرده،به خدايى مى سپارم كه خداوند فلق است»و آن را [مانند سورۀ فلق] ادامه مى دهى و«خودم و آنچه را خدايم روزى كرده،به خدايى مى سپارم كه خداى مردم است»و آن را [مانند سورۀ ناس] ادامه مى دهى.
845.امام صادق عليه السلام: پس از نماز مغرب و نمازهاى ديگر،دست راستت را بر پيشانى و صورتت مى كشى و مى گويى:«به نام خدايى كه جز او معبودى نيست؛دانا به پيدا و نهان،و مهربان و بخشنده.خدايا ! از غم و اندوه،به تو پناه مى برم و نيز از بيمارى و نادارى و ذلّت و خوارى و زشتى ها،آشكار و نهانشان».
846.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه از نمازت فارغ شدى،بگو:«خدايا ! به اطاعت از تو و قبول
ص: 563
ووِلايَةِ رَسولِكَ ووِلايَةِ الأَئِمَّةِ عليهم السلام مِن أوَّلِهِم إلى آخِرِهِم»وتُسَمّيهِم،ثُمَّ قُل:
«اللّهُمَّ إنّي أدينُك بِطاعَتِكَ ووِلايَتِهِم وَالرِّضا بِما فَضَّلتَهُم بِهِ،غَيرَ مُتَكَبِّرٍ (1)ولا مُستَكبِرٍ،عَلى مَعنى ما أنزَلتَ في كِتابِكَ عَلى حُدودِ ما أتانا فيهِ وما لَم يَأتِنا،مُؤمِنٌ مُقِرٌّ مُسَلِّمٌ بِذلِكَ،راضٍ بِما رَضيتَ بِهِ يا رَبِّ،اُريدُ بِهِ وَجهَكَ وَالدّارَ الآخِرَةَ،مَرهوباً ومَرغوباً إلَيكَ فيهِ،فَأَحيِني ما أحيَيتَني عَلى ذلِكَ،وأمِتني إذا أمتَّني عَلى ذلِكَ، وَابعَثني إذا بَعَثتَني عَلى ذلِكَ،وإن كانَ مِنّي تَقصيرٌ فيما مَضى فَإِنّي أتوبُ إلَيكَ مِنهُ، وأرغَبُ إلَيكَ فيما عِندَكَ،وأسأَلُكَ أن تَعصِمَني مِن مَعاصيكَ،ولا تَكِلني إلى نَفسي طَرفَةَ عَينٍ أبَدا ما أحيَيتَني،لا أقَلَّ مِن ذلِكَ ولا أكثَرَ،إنَّ النَّفسَ لَأَمّارَةٌ بِالسّوءِ إلّاما رَحِمتَ،يا أرحَمَ الرّاحِمينَ،وأسأَلُكَ أن تَعصِمَني بِطاعَتِكَ حَتّى تَتَوَفّاني عَلَيها وأنتَ عَنّي راضٍ،و أن تَختِمَ لي بِالسَّعادَةِ،ولا تُحَوِّلني عَنها أبَداً،ولا قُوَّةَ إلّابِكَ». (2)
847.فلاح السائل عن جَميل بن دَرّاجٍ: دَخَلَ رَجُلٌ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام فَقالَ لَهُ:يا سَيِّدي، عَلَت سِنّي وماتَ أقاربي،وأنَا خائِفٌ أن يُدرِكَنِي المَوتُ ولَيسَ لي مَن آنَسُ بِهِ وأرجِعُ إلَيهِ.
فَقالَ لَهُ:إنَّ مِن إخوانِكَ المُؤمِنينَ مَن هُوَ أقرَبُ نَسَباً أو سَبَباً،واُنسَكَ بِهِ خَيرٌ مِن انسِكَ بِقَريبٍ،ومَعَ هذا فعَلَيكَ بِالدُّعاءِ،و أن تَقولَ في عَقيبِ كُلِّ صَلاةٍ:
«اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،اللّهُمَّ إنَّ الصّادِقَ قالَ:إنَّكَ قُلتَ:"ما تَرَدَّدتُ في شَيءٍ أنَا فاعِلُهُ كَتَرَدُّدي في قَبضِ روحِ عَبدِيَ المُؤمِنِ؛يَكرَهُ المَوتَ وأكرَهُ8.
ص: 564
ولايتت و ولايت پيامبرت و ولايت امامان،از اوّلين تا آخرين آنها،گردن مى نهم»و نام امامان را مى برى.سپس بگو:«خدايا ! به اطاعت تو و ولايت ايشان و خشنودى به آنچه ايشان را بِدان برترى بخشيدى،گردن مى نهم.نه انكار (1)مى كنم و نه از سر كبر،سر مى پيچم،به همان معنا كه در كتابت نازل كردى و با همان حدّ و مرزى كه برايمان آورده و نياورده است.باورمند،اقرار كننده و تسليم به آن هستم و به آن رضايت دارم.اى خداى من! تو را و سراى آخرت را بدان مى طلبم كه از بيم و اميد آن به تو روى آورده ام.پس تا زنده ام،همين گونه زنده ام بگذار و به گاه مرگ نيز مرا بر همين عقيده بميران و به گاه برانگيختن نيز مرا همين سان برانگيز،و اگر از من كوتاهى اى در گذشته بوده،از آن به سوى تو،توبه مى كنم و به آنچه نزد توست، رغبت مى ورزم و از تو مى خواهم كه مرا از نافرمانى ات حفظ كنى و مرا تا زنده ام، چشم بر هم زدنى و نه كمتر و نه بيشتر،به خودم وا ننهى،كه نفس به زشتى فرمان مى دهد،مگر آن كه تو رحم كنى،اى مهربان ترينِ مهربانان! و از تو مى خواهم كه مرا با اطاعتت نگاه دارى تا در همان حالت و با خشنودى ات از من،مرا از دنيا ببرى و فرجام مرا سعادت قرار دهى و براى هميشه دگرگونش نكنى،كه نيرويى جز از سوى تو نيست».
847.فلاح السائل -به نقل از جميل بن درّاج-:مردى بر امام صادق عليه السلام وارد شد و به ايشان گفت:اى سَرور من! سنّ من بالا رفته و خويشانم مرده اند و من بيمناكم مرگم برسد، در حالى كه كسى كه مونس من باشد و به او مراجعه كنم،نداشته باشم.
امام به او فرمود:«از ميان برادران دينى ات،كسانى از خويشان نسبى و سببى ات به تو نزديك ترند و انس تو با آنها از انس با خويشانت بيشتر است.با اين همه،اين دعا را در پى هر نماز بخوان:"خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست.
خدايا ! انسان راستگو گفته است كه تو گفته اى:در هيچ يك از كارهايم به اندازۀد.
ص: 565
مَساءَتَهُ"،اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلِ لِوَلِيِّكَ الفَرَجَ وَالعافِيَةَ وَالنَّصرَ، ولا تَسُؤني في نَفسي ولا في أحَدٍ مِن أحِبَّتي»،إن شِئتَ أن تُسَمِّيَهُم واحِداً واحِداً فَافعَل،وإن شِئتَ مُتَفَرِّقينَ وإن شِئتَ مُجتَمِعينَ.
قالَ الرَّجُلُ:وَاللّهِ،لَقَد عِشتُ حَتّى سَئِمتُ الحَياةَ. (1)
848.الإمام الصادق عليه السلام: تَدعو في أعقابِ الصَّلَواتِ الفَرائِضِ بِهذِهِ الأَدعِيَةِ:
اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ بَراءَةً مِنَ النّارِ فَاكتُب لَنا بَراءَتَنا،وفي جَهَنَّمَ فَلا تَجعَلنا،وفي عَذابِكَ وهَوانِكَ فَلا تَبتَلِنا،ومِنَ الضَّريعِ (2)وَالزَّقّومِ فَلا تُطعِمنا،ومَعَ الشَّياطينِ فِي النّارِ فَلا تَجمَعنا،وعَلى وُجوهِنا فَلا تَكبُبنا،ومِن ثِيابِ النّارِ وسَرابيلِ القَطِرانِ (3)فَلا تُلبِسنا،ومِن كُلِّ سوءٍ-لا إلهَ إلّاأنتَ-يَومَ القِيامَةِ فَنَجِّنا،وبِرَحمَتِكَ فِي الصّالِحينَ فَأَدخِلنا،وفي عِلّيّينَ فَارفَعنا،ومِن كَأسٍ مَعينٍ (4)وسَلسَبيلٍ (5)فَاسقِنا،ومِنَ الحورِ العينِ بِرَحمَتِكَ فَزَوِّجنا،ومِنَ الوِلدانِ المُخَلَّدينَ كَأَنَّهُم لُؤلُؤٌ مَكنونٌ فَأَخدِمنا،ومِن ثِمارِ الجَنَّةِ ولُحومِ الطَّيرِ فَأَطعِمنا،ومِن ثِيابِ الحَريرِ وَالسُّندُسِ وَالإِستَبرَقِ فَاكسُنا،ولَيلَةَ القَدرِ (6)وحَجَّ بَيتِكَ الحَرامِ فَارزُقنا،».
ص: 566
قبض روح بندۀ باايمانم ترديد نكرده ام.او مرگ را ناخوش مى دارد و من هم ناخوشى او را ناپسند مى دارم.خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و فرج وليّت را همراه عافيت و پيروزى،زودتر قرار بده و چيزى كه مرا و يا يكى از دوستانم را بد آيد،پيش مياور" و اگر خواستى،اين دوستان را يك به يك نام ببر و اگر خواستى،پراكنده و برخى از آنها را نام ببر و يا به صورت دسته جمعى دعايشان كن».
آن مرد گفت:به خدا سوگند،آن قدر زيستم كه ديگر از زندگى خسته شدم.
848.امام صادق عليه السلام: در پى نمازهاى واجب،اين دعاها را مى خوانى:«خدايا ! به حقّ محمّد و خاندان محمّد،رهايى از آتش را از تو مى خواهم.پس رهايى مان را برايمان بنويس و ما را در دوزخ مگذار و در عذاب و خوارى ات گرفتارمان مكن و از طعام و شراب تلخ و سوزندۀ آن به ما مخوران و ما را با شيطان ها در دوزخ،گرد هم مياور و ما را به صورت به آن مينداز و از لباس هاى آتشين و شلوارهاى مس گداخته به ما مپوشان و-اى خداى بى همتا-ما را روز قيامت از هر بدى برهان و به رحمتت ما را در زمرۀ صالحان در آور و به جرگۀ بالانشينان ارتقا بده و جام برگرفته از باده ها و چشمه هاى بهشتى به ما بنوشان و به رحمتت،حورى هاى بهشتى را به همسرى ما در آور و از پسركانِ به سان مرواريد پنهان،به خدمت ما بگمار و از ميوه ها و گوشت پرندگان بهشت به ما بخوران و از جامۀ ابريشم و پرنيان نازك و ديباى ستبر به ما بپوشان و شب قدر و حجّ خانه ات را روزى ما بفرما و ما را استوار و جايگاهمان را
ص: 567
وسَدِّدنا وقَرِّبنا إلَيكَ زُلفى (1)،وصالِحَ الدُّعاءِ وَالمَسأَلَةِ فَاستَجِب لَنا،يا خالِقَنَا اسمَع لَنا وَاستَجِب،وإذا جَمَعتَ الأَوَّلينَ وَالآخِرينَ يَومَ القِيامَةِ فَارحَمنا،يا رَبِّ،عَزَّ جَارُكَ وجَلَّ ثَناؤُكَ،ولا إلهَ غَيرُكَ. (2)
849.عنه عليه السلام: جاءَ جَبرَئيلُ عليه السلام إلى يوسُفَ عليه السلام وهُوَ فِي السِّجنِ،فَقالَ لَهُ:يا يوسُفُ،قُل في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ:اللّهُمَّ اجعَل لي فَرَجاً ومَخرَجاً،وَارزُقني مِن حَيثُ أحتَسِبُ ومِن حَيثُ لا أحتَسِبُ. (3)
850.معاني الأخبار عن عبد اللّه بن الفضل الهاشمي: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام:إنَّ عَلَيَّ دَيناً كَثيراً ولي عِيالٌ ولا أقدِرُ عَلَى الحَجِّ،فَعَلِّمني دُعاءً أدعو بِهِ.
فَقالَ:قُل في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ مَكتوبَةٍ:اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآل مُحَمَّدٍ وَاقضِ عَنّي دَينَ الدُّنيا ودَينَ الآخِرَةِ. (4)
851.الإمام الصادق عليه السلام: ثَلاثٌ اعطينَ سَمعَ الخَلائِقِ:الجَنَّةُ،وَالنّارُ،وَالحورُ العينُ،فَإِذا صَلَّى العَبدُ وقالَ:«اللّهُمَّ أعتِقني مِنَ النّارِ،وأدخِلنِي الجَنَّةَ،وزَوِّجني مِنَ الحورِ العينِ»،قالَتِ النّارُ:يا رَبِّ،إنَّ عَبدَكَ قَد سَأَلَكَ أن تُعتِقَهُ مِنّي فَأَعتِقهُ،وقالَتِ الجَنَّةُ:
يا رَبِّ،إنَّ عَبدَكَ قَد سَأَلَكَ إيّايَ فَأَسكِنه فِيَّ،وقالَتِ الحورُ العينُ:يا رَبِّ،إنَّ عَبدَكَ قَد خَطَبَنا إلَيكَ فَزَوِّجهُ مِنّا.2.
ص: 568
به خود،نزديك بگردان و دعا و درخواست نيكوى ما را اجابت كن.
اى آفريدگار ما! صداى ما را بشنو و جواب بده،و هنگامى كه آدميان نخستين و فرجامين را روز قيامت گرد آوردى،بر ما رحم كن،اى پروردگار من ! پناهندۀ به تو عزيز و ثناى تو باشكوه است و معبودى غير تو نيست».
849.امام صادق عليه السلام: جبرئيل عليه السلام نزد يوسف عليه السلام-كه در زندان بود-،آمد و به او گفت:اى يوسف! در پى هر نماز بگو:«خدايا ! برايم گشايش و برون شوى قرار ده و مرا از آن جا كه حساب مى كنم و آن جا كه حساب نمى كنم،روزى برسان».
850.معانى الأخبار -به نقل از عبد اللّه بن فضل هاشمى-:به امام صادق عليه السلام گفتم:من بدهى فراوانى دارم و عيالوارم و نمى توانم به حج بروم.پس دعايى به من بياموز تا آن را بخوانم.
فرمود:«در پى هر نماز واجب بگو:خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و بدهىِ دنيايى و اخروى مرا ادا كن».
851.امام صادق عليه السلام: به سه چيز،توانايى شنيدن صداى مردمان داده شده است:بهشت،آتش دوزخ و حور العين.هنگامى كه بنده نماز مى خواند و مى گويد:«خدايا ! مرا از آتش برهان و به بهشت داخل كن و از حورى هاى بهشتى به همسرى ام در آور»،آتش مى گويد:«اى خدا! بنده ات از تو خواست كه او را از من برهانى.برهانش»و بهشت مى گويد:«اى خداوند ! بنده ات از تو مرا خواست.او را در من جاى بده»و حور العين مى گويند:«اى خدا! بنده ات از ما خواستگارى كرد.او را به همسرى ما در آور».
ص: 569
فَإِن هُوَ انصَرَفَ مِن صَلاتِهِ ولَم يَسأَلِ اللّهَ شَيئاً مِن هذِهِ،قُلنَ الحورُ العينُ:إنَّ هذَا العَبدُ فينا لَزاهِدٌ،وقالَتِ الجَنَّةُ:إنَّ هذا العَبدُ فِيَّ لَزاهِدٌ،وقالَتِ النّارُ:إنَّ هذَا العَبدَ فِيَّ لَجاهِلٌ. (1)
852.عنه عليه السلام: مَن قالَ بَعدَ فَراغِهِ مِنَ الصَّلاةِ قَبلَ أن يُزَوِّلَ رُكبَتَيهِ (2):«أشهَدُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ،إلهاً واحِداً صَمَداً،لَم يَتَّخِذ صاحِبَةً ولا وَلَداً»عَشرَ مَرّاتٍ،مَحَا اللّهُ عَنهُ أربَعينَ ألفَ ألفِ سَيِّئَةٍ،وكَتَبَ اللّهُ لَهُ أربَعينَ ألفَ ألفِ حَسَنَةٍ،وكانَ مِثلَ مَن قَرَأَ القُرآنَ اثنَتَي عَشرَةَ مَرَّةً. (3)
853.عنه عليه السلام: مَن قالَ:«سُبحانَ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِ ِ ولا إلهَ إلَّااللّهُ واللّهَ أكبَرُ»أربَعينَ مَرّةً في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ فَريضَةٍ قَبلَ أن يَثنِيَ رِجلَيهِ،ثُمَّ سَأَلَ اللّهَ،اُعطِيَ ما سَأَلَ. (4)
854.عنه عليه السلام: قُل بَعدَ التَّسليمِ:اللّهُ أكبَرُ،لا إلهَ إلَّااللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ،لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ،يُحيي ويُميتُ وهُوَ حَيٌّ لا يَموتُ،بِيَدِهِ الخَيرُ وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ9.
ص: 570
اما اگر نمازگزار از نمازش به سراغ كار ديگرى رفت و اينها را از خدا نخواست، حورى ها مى گويند:«اين بنده به ما بى رغبت است»و بهشت مى گويد:«اين بنده به من بى رغبت است»و آتش مى گويد:«اين بنده نسبت به من جاهل است».
852.امام صادق عليه السلام: هر كس پس از فراغت از نماز و پيش از حركت دادن زانوانش ده بار بگويد:«گواهى مى دهم كه معبودى جز خداى يگانۀ بى همتا نيست؛خدايى يكتا و بى نياز كه نه همسرى برگرفته و نه فرزندى»،خداوند،چهل هزار هزار بدى [كوچكِ] او را محو مى كند و چهل هزار هزار نيكى برايش مى نويسد و مانند كسى است كه دوازده بار قرآن را قرائت كرده است.
853.امام صادق عليه السلام: هر كس در پى هر نماز واجب و پيش از گشودن پاهايش،چهل مرتبه تسبيحات اربعه:«منزّه است خدا و ستايش،ويژۀ خداست و خدايى جز خداوند نيست و خدا بزرگ تر است»را بگويد و سپس از خدا درخواست كند،آنچه خواسته،به او عطا مى شود.
854.امام صادق عليه السلام: پس از سلام دادن بگو:«خدا بزرگ تر است.معبودى جز خداى يگانۀ بى همتا نيست.فرمان روايى و ستايش،از آنِ اوست.زنده مى كند و مى ميراند
ص: 571
قَديرٌ،لا إلهَ إلَّااللّهُ وَحدَهُ،صَدَقَ وَعدَهُ،ونَصَرَ عَبدَهُ،وهَزَمَ الأَحزابَ وَحدَهُ، اللّهُمَّ اهدِني لِمَا اختُلِفَ فيهِ مِنَ الحَقِّ بِإِذنِكَ؛إنَّكَ تَهدي مَن تَشاءُ إلى صِراطٍ مُستَقيمٍ. (1)
855.عنه عليه السلام: إذا صَلَّيتَ فَقُل بِعَقِبِ صَلاتِكَ:اللّهُمَّ لَكَ صَلَّيتُ،وبِكَ آمَنتُ،وإيّاكَ دَعَوتُ، وإيّاكَ رَجَوتُ فَأَسأَلُكَ أن تَجعَلَ لي في صَلاتي ودُعائي بَرَكَةً تُكَفِّرُ بِها سَيِّئاتي، وتُبَيِّضُ بِها وَجهي،وتُكَرِّمُ بِها مَقامي،وتَحُطُّ بِها عَنّي وِزري،اللّهُمَّ احطُط عَنّي وِزري،وَاجعَل ما عِندَكَ خَيراً لي،الحَمدُ للّهِ ِ الَّذي قَضى عَنّي صَلاةً كانَت عَلَى المُؤمِنينَ كِتاباً مَوقوتاً. (2)
6/10 الدُّعاءُ المَأثورُ عَنِ الإِمامِ أبِي الحَسَنِ(ع)
856.الكافي عن عليّ بن مَهزِيار: كَتَبَ مُحَمَّدُ بنُ إبراهيمَ إلى أبِي الحَسَنِ عليه السلام:إن رَأَيتَ يا سَيِّدي أن تُعَلِّمَني دُعاءً أدعو بِهِ في دُبُرِ صَلَواتي يَجمَعُ اللّهُ لي بِهِ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ.
فَكَتَبَ عليه السلام:تَقولُ:أعوذُ بِوَجهِكَ الكَريمِ،وعِزَّتِكَ الَّتي لا تُرامُ،وقُدرَتِكَ الَّتي لا يَمتَنِعُ مِنها شَيءٌ،مِن شَرِّ الدُّنيَا وَالآخِرَةِ،ومِن شَرِّ الأَوجاعِ كُلِّها. (3)8.
ص: 572
واوست زندۀ ناميرا.خيربه دست اوست و وى بر هر كارى تواناست.معبودى جز خداى يكتا نيست.وعده اش راست بود و بنده اش را يارى كرد و به تنهايى،همۀ گروه ها را فرارى داد.خدايا ! در آن جا كه اختلاف پيش مى آيد،مرا به اذن خودت به حق ره بنما،كه تو هر كه را بخواهى،به راه راست ره مى نمايى».
855.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه نماز خواندى،بعد از نمازت بگو:«خدايا ! براى تو نماز گزاردم و به تو ايمان آوردم و تو را خواندم و به تو اميد مى برم.پس،از تو مى خواهم كه در نماز و دعايم بركتى قرار دهى كه بدى هايم را با آن بپوشانى و رويم را با آن سپيد كنى و جايگاهم را با آن گرامى بدارى و با آن بارم را سبُك كنى.خدايا ! بار گناهم را از دوشم بردار و آنچه را نزد توست،خير من قرار بده.ستايش،ويژۀ خدايى است كه نمازى را از من ادا كرد كه بر مؤمنان،واجب و معيّن شده است».
6/10 دعاى روايت شده از امام رضا(ع) (1)
856.الكافى -به نقل از على بن مهزيار-:محمّد بن ابراهيم به امام رضا عليه السلام نامه نوشت كه:اى سَرور من! اگر صلاح مى بينى،دعايى به من بياموز كه اگر در پى نمازهايم بخوانم، خداوند براى من نيكى دنيا و آخرت را گرد آورد.
امام عليه السلام نوشت:«مى گويى:"از بدى دنيا و آخرت و بدى همۀ دردها،به روى كريمانه ات و عزّت زوال ناپذيرت،و قدرت مطلقت كه هيچ چيز در برابرش ثبات ندارد،پناه مى برم"».
ص: 573
7/10 الدُّعاءُ المَأثورُ عَنِ الإِمامِ الجَوادِ(ع)
857.الإمام الجواد عليه السلام: إذَا انصَرَفتَ مِن صَلاةٍ مَكتوبَةٍ فَقُل:رَضيتُ بِاللّهِ رَبّاً،وبِمُحَمَّدٍ نَبِيّاً، وبِالإِسلامِ ديناً،وبِالقُرآنِ كِتاباً،وبِفُلانٍ وفُلانٍ أئِمَّةً،اللّهُمَّ وَلِيُّكَ فُلانٌ فَاحفَظهُ مِن بَينِ يَدَيهِ ومِن خَلفِهِ،وعَن يَمينِهِ وعَن شِمالِهِ،ومِن فَوقِهِ ومِن تَحتِهِ،وَامدُد لَهُ في عُمُرِهِ،وَاجعَلهُ القائِمَ بِأَمرِكَ وَالمُنتَصِرَ لِدينِكَ،وأرِهِ ما يُحِبُّ وما تَقَرُّ بِهِ عَينُهُ في نَفسِهِ وذُرِيَّتِهِ وفي أهلِهِ ومالِهِ وفي شيعَتِهِ وفي عَدُوِّهِ،وأرِهِم مِنهُ ما يَحذَرونَ،وأرِهِ فيهم ما يُحِبُّ وتَقَرُّ بِهِ عَينُهُ،وَاشفِ صُدورَنا وصُدورَ قَومٍ مُؤمِنينَ. (1)
8/10 الدُّعاءُ المَأثورُ عَنِ الإِمامِ العَسكَرِيِّ(ع)
858.فلاح السائل عن أحمد بن عبد اللّه بن خانِبَةَ -في كِتابِهِ الَّذي صَحَّحَهُ الإِمامُ العَسكَرِيُّ عليه السلام-:فِي الدُّعاءِ بَعدَ الفَراغِ مِنَ الصَّلاةِ:«اللّهُمَّ لَكَ صَلَّيتُ وإيّاكَ دَعَوتُ، وفي صَلاتي ودُعائي ما عَلِمتَ مِنَ النُّقصانِ وَالعَجَلَةِ وَالسَّهوِ وَالغَفلَةِ وَالكَسَلِ وَالفَترَةِ وَالنِّسيانِ وَالمُدافَعَةِ وَالرِّياءِ وَالسُّمعَةِ وَالرَّيبِ وَالفِكرَةِ وَالشَّكِّ وَالمَشغَلَةِ وَالشَّنيعَةِ وَاللَّحظَةِ المُلهِيَةِ عَن إقامَةِ فَرائِضِكَ،فَصَلِ ّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ وَاجعَل مَكانَ نُقصانِها تَماماً،وعَجَلَتي تَثبيتاً وتَمَكُّناً،وسَهوي تَيَقُّظاً،وغَفلَتي تَذَكُّراً،وكَسَلي نَشاطاً، وفُتوري قُوَّةً،ونِسياني مُحافَظَةً،ومُدافَعَتي مُواظَبَةً،ورِيائي إخلاصاً،وسُمعَتي تَسَتُّراً،ورَيبي بَياناً،وفِكري خُشوعاً،وشَكّي يَقيناً،وتَشاغُلي فَراغاً،ولِحاظي2.
ص: 574
857.امام جواد عليه السلام: هنگامى كه نماز واجبى را به پايان بردى،بگو:«خشنودم كه خداوند، پروردگارم و محمّد،پيامبرم و اسلام،دينم و قرآن،كتابم و فلان و فلان،امامانم هستند.! خدايا وليّت،فلانى،را از پيش رو و پشت سر و راست و چپ و بالا و پايين حفظ بفرما و بر عمرش بيفزا و او را قيام كننده به امرت و يارى دهندۀ دينت قرار ده و آنچه را دوست دارد و چشمش به آن روشن مى شود،در حقّ خودش،فرزندانش، خانواده و دارايى اش و در بارۀ پيروان و دشمنانش،به او بنماى و از او به دشمنانش آن را نشان بده كه از آن مى هراسند و از آنان چيزى به او بنماى كه دوست مى دارد و چشمش به آن روشن مى شود و سينه هاى ما و سينۀ افراد باايمان را شفا بده.
858.فلاح السائل -به نقل از احمد بن عبد اللّه بن خانِبَه،در نوشته اى كه به امام عسكرى عليه السلام عرضه شد و ايشان آن را تأييد كردند-:در دعاى پس از پايان نماز مى گويى:«خدايا ! براى تو نماز خواندم و از تو درخواست كردم و حال نماز و دعايم را مى دانى از:
كاستى و شتاب و از ياد بردن و غفلت و كسالت و سستى و فراموشى و حالت جلوگيرى [از پيشاب و مدفوع] و ريا و خودنمايى و دودلى و انديشيدن [به غير خدا] و شك و دل مشغولى و زشتى و نگاه هاى غافل كننده از برپايى فريضه هايت.
پس بر محمّد و خاندانش درود فرست و به جاى كاستى هايش،كمال و به جاى شتابم،درنگ و آرام گرفتن،و به جاى از ياد بردنم،بيدارى و به جاى غفلتم،تذكّر و به جاى كسالتم،نشاط و به جاى سستى ام،قدرت و به جاى فراموشى ام،حفظ و به جاى حالت جلوگيرى ام،مواظبت و به جاى ريايم،اخلاص و به جاى خودنمايى ام، پوشيدگى و به جاى دودلى ام،روشنى و به جاى اشتغال فكرى ام،خشوع و به جاى
ص: 575
خُشوعاً،فَإِنّي لَكَ صَلَّيتُ،وإيّاكَ دَعَوتُ،ووَجهَكَ أرَدتُ،وإلَيكَ تَوَجَّهتُ،وبِكَ آمَنتُ،وعَلَيكَ تَوَكَّلتُ،وما عِندَكَ طَلَبتُ.
فَصَلِ ّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،وَاجعَل لي في صَلاتي ودُعائي رَحمَةً وبَرَكَةً تُكَفِّرُ بِها سَيِّئاتي،وتُضاعِفُ بِها حَسَناتي،وتَرفَعُ بِها دَرَجَتي،وتُكرِمُ بِها مَقامي،وتُبَيِّضُ بِها وَجهي،وتَحُطُّ بِها وِزري،وَاجعَل ما عِندَكَ خَيراً لي مِمّا يَنقَطِعُ عَنّي.الحَمدُ للّهِ ِ الَّذي قَضى عَنّي صَلاتي «إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتاباً مَوْقُوتاً» يا أرحَمَ الرّاحِمينَ.
الحَمدُ للّهِ ِ الَّذي هَدانا لِهذا وما كُنّا لِنَهتَدِيَ لَو لا أن هَدانَا اللّهُ،الحَمدُ للّهِ ِ الَّذي أكرَمَ وَجهي عَنِ السُّجودِ إلّالَهُ،اللّهُمَّ كَما أكرَمتَ وَجهي عَنِ السُّجودِ إلّالَكَ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ وصُنهُ عَنِ المَسأَلَةِ إلّامِنكَ،اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ وتَقَبَّلها مِنّي بِأَحسَنِ قَبولِكَ،ولا تُؤاخِذني بِنُقصانِها وما سَها عَنهُ قَلبي مِنها فَتَمِّمهُ لي،بِرَحمَتِكَ يا أرحَمَ الرّاحِمينَ.
اللّهُمَّ فَصِلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،اُولِي الأَمرِ الَّذينَ أمَرتَ بِطاعَتِهِم،واُولِي الأَرحامِ الَّذينَ أمَرتَ بِصِلَتِهِم،وذَوِي القُربَى الَّذينَ أمَرتَ بِمَوَدَّتِهِم،وأهلِ الذِّكرِ الَّذينَ أمَرتَ بِمَسأَلَتِهِم،وَالمَوالِي الَّذينَ أمَرتَ بِمُوالاتِهِم ومَعرِفَةِ حَقِّهم،وأهلِ البَيتِ الَّذينَ أذهَبتَ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرتَهُم تَطهيراً.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،وَاجعَل ثَوابَ صَلاتي وثَوابَ مَنطِقي وثَوابَ مَجلِسي رِضاكَ وَالجَنَّةَ،وَاجعَل ذلِكَ كُلَّهُ خالِصاً مُخلِصاً يُوافِقُ مِنكَ رَحمَةً وإجابَةً، وَافعَل بي جَميعَ ما سَأَلتُكَ مِن خَيرٍ وزِدني مِن فَضلِكَ،إنّي إلَيكَ مِنَ الرّاغِبينَ يا أرحَمَ الرّاحِمينَ،يا ذَا المَنِّ الَّذي لا يَنقَطِعُ أبَداً،يا ذَا المَعروفِ الَّذي لا يَنقَطِعُ أبَداً،
ص: 576
شَكّم،يقين و به جاى دل مشغولى ام،فراغت خاطر و به جاى نگاه هاى غفلت زايم، خشوع عنايت كن،كه من براى تو نماز گزاردم و تو را خواندم و تنها تو را اراده كردم و به تو روى نموده و به تو ايمان آورده و بر تو توكّل كرده و آنچه را نزد توست، خواسته ام.
بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و رحمت و بركتى در نماز و دعايم قرار بده كه گناهانم را بپوشاند و نيكى هايم را چند برابر كند و درجه ام را بالا ببرد و جايگاهم را گرامى كند و رويم را سپيد گرداند و بارم را از دوشم بردارد و آنچه را نزد خودت نگاه داشته اى،از آنچه از من بريده اى،بهتر قرار بده.ستايش،ويژۀ خدايى است كه نمازم را ادا كرد كه«نماز بر مؤمنان،نوشته و معيّن شده است»،اى مهربان ترينِ مهربانان.
ستايش،ويژۀ خدايى است كه ما را به اين [دين]،هدايت كرد و اگر هدايت الهى نبود،ما هرگز هدايت نمى يافتيم.خدا را ستايش كه رويم را با سجده براى تنها او، گرامى داشت.خدايا ! همان گونه كه رويم را با سجده براى تنها خودت گرامى داشتى،بر محمّد و خاندانش درود فرست و او را از درخواست جز از خودت نگاه دار.خدايا ! بر محمّد و خاندانش درود فرست و نمازم را به زيباترين وجه بپذير و مرا به كاستى آن،مؤاخذه مكن و آنچه را در دل،متوجّه آن نبوده ام،برايم كامل كن، به رحمتت،اى مهربان ترينِ مهربانان !
خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست؛همان اختيارداران كار كه به اطاعت از آنان فرمان دادى و بستگان و نزديكانى كه به پيوند با آنها فرمان دادى و خويشانى كه به دوستى شان فرمان دادى و اهل ذكرى كه به پرسش از ايشان فرمان دادى و سرپرستانى كه به پذيرش سرپرستى و شناخت حقّشان فرمان دادى و اهل بيتى كه پليدى را از ايشان راندى و پاك و پاكيزه شان ساختى.
خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و پاداش نمازم و پاداش گفتارم و پاداش نشستم را رضايت خودت و بهشت قرار بده و همۀ كارهايم را به دور از ريا و خالصانه قرار بده تا با رحمت و اجابت تو همراه شود و آنچه از نيكى از تو خواستم، انجام ده و از فضلت بر آن بيفزاى،كه من از مشتاقان تو هستم،اى مهربان ترينِ
ص: 577
يا ذَا النَّعماءِ الَّتي لاتُحصى أبَداً،يا كَريمُ يا كَريمُ يا كَريمُ،صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،وَاجعَلني مِمَّن آمَنَ بِكَ فَهَدَيتَهُ،وتَوَكَّلَ عَلَيكَ فَكَفَيتَهُ،وسَأَلَكَ فَأَعطَيتَهُ، ورَغِبَ إلَيكَ فَأَرضَيتَهُ،وأخلَصَ لَكَ فَأَنجَيتَهُ.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،وأحلِلنا دارَ المُقامَةِ مِن فَضلِكَ لا يَمَسُّنا فيها نَصَبٌ ولا يَمَسُّنا فيها لُغوبٌ،اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ مَسأَلَةَ الذَّليلِ الفَقيرِ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ،و أن تَغفِرَ لي جَميعَ ذُنوبي،وتَقلِبَني بِقَضاءِ جَميعِ حَوائِجي إلَيكَ،إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ،اللّهُمَّ ما قَصُرَت عَنهُ مَسأَلَتي وعَجَزَت عَنهُ قُوَّتي ولَم تَبلُغهُ فِطنَتي مِن أمرٍ تَعلَمُ فيهِ صَلاحَ أمرِ دُنيايَ وآخِرَتي،فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وَافعَل بي يا لا إلهَ إلّاأنتَ بِحَقِّ لا إلهَ إلّاأنتَ بِرَحمَتِكَ في عافِيَةٍ،ما شاءَ اللّهُ ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّابِاللّهِ. (1)».
ص: 578
مهربانان ! اى منّت دار نعمت هاى ناگسستنى ! اى داراى نيكى هاى هميشگى ! اى صاحب نعمت هاى ناشمردنى! اى كريم،اى كريم،اى كريم ! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا از كسانى قرار ده كه به تو ايمان آوردند و تو هدايتشان نمودى و بر تو توكّل كردند و تو كفايتشان كردى و از تو خواستند و تو عطايشان كردى و به تو رغبت ورزيدند و تو راضى شان كردى و براى تو اخلاص ورزيدند و تو نجاتشان دادى.
خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و از فضل و بخششت،ما را در سراى اقامت،منزل بده كه رنج و درماندگى در آن به ما نرسد.خدايا ! از تو مانند گدايى خوار و فقير مى طلبم كه بر محمّد و خاندانش درود فرستى و همۀ گناهانم را بيامرزى و مرا حاجت روا باز گردانى،كه تو بر هر كارى توانايى.خدايا ! آنچه را نطلبيدم و از خواستنش ناتوان بودم و انديشه ام به آن نرسيد و از امورى است كه مى دانى صلاح كار دنيا و آخرت من در آن است،بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و آنها را براى من انجام بده.اى خدايى كه جز تو معبودى نيست! به حقّ يگانگى و رحمتت،اين كارها را با عافيت همراه كن،كه آنچه خدا بخواهد،مى شود و نيرو و توانى جز از سوى خداوند نيست».
ص: 579
الفصل الحادي عشر:قَبولُ الصَّلاةِ
1/11 الصَّلَواتُ غَيرُ المَقبولَةِ
859.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أوَّلُ ما يُرفَعُ مِنَ النّاسِ الأَمانَةُ،وآخِرُ ما يَبقَى الصَّلاةُ،ورُبَّ مُصَلٍّ لا خَيرَ فيهِ. (1)
860.كتاب من لا يحضره الفقيه: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَقولُ بَعدَ صَلاةِ الفَجرِ:اللّهُمَّ إنّي...
أعوذُ بِكَ مِن نَفسٍ لا تَشبَعُ،ومِن قَلبٍ لا يَخشَعُ،ومِن عَينٍ لا تَدمَعُ،ومِن دُعاءٍ لا يُسمَعُ،ومِن صَلاةٍ لا تَنفَعُ. (2)
861.الإمام الصادق عليه السلام: الصَّلاةُ وُكِّلَ بِها مَلَكٌ لَيسَ لَهُ عَمَلٌ غَيرُها،فَإِذا فَرَغَ مِنها قَبَضَهاه.
ص: 580
859.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نخستين چيزى كه از ميان مردم برداشته مى شود،امانت است و آخرين چيزى كه باقى مى ماند،نماز است و بسى نمازگزار كه خيرى در او نيست.
860.كتاب من لايحضره الفقيه: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پس از نماز صبح مى گفت:«خدايا ! من...از نفسى كه سير نشود و دلى كه فروتنى نكند و چشمى كه نگريد و دعايى كه شنيده نشود و نمازى كه سود نبخشد،به تو پناه مى برم».
861.امام صادق عليه السلام: فرشته اى به نماز گمارده شده كه كارى جز پرداختن به آن ندارد.هنگامى كه نمازگزار از نماز فارغ مى شود،فرشته آن را مى گيرد و به بالا مى برد.اگر
ص: 581
ثُمَّ صَعِدَ بِها،فَإِن كانَت مَمّا تُقبَلُ قُبِلَت،وإن كانَت مِمّا لا تُقبَلُ قيلَ لَهُ:رُدَّها عَلى عَبدي،فَيَنزِلُ بِها حَتّى يَضرِبَ بِها وَجهَهُ،ثُمَّ يَقولُ:اُفٍّ لَكَ ! ما يزالُ لَكَ عَمَلٌ يَعنيني. (1)
2/11 مَن يُقبَلُ بَعضُ صَلاتِهِ
862.السنن الكبرى للنسائي عن أبي اليُسر عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مِنكُم مَن يُصَلِّي الصَّلاةَ كامِلَةً،ومِنكُم مَن يُصَلِّي النِّصفَ وَالثُّلُثَ وَالرُّبُعَ وَالخُمُسَ-حَتّى بَلَغَ العُشرَ-. (2)
863.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ العَبدَ لَيُصَلِّي الصَّلاةَ،لا يُكتَبُ لَهُ سُدُسُها (3)ولا عُشرُها،وإنَّما يُكتَبُ لِلعَبدِ مِن صَلاتِهِ ما عَقَلَ مِنها. (4)
864.الإمام الصادق عليه السلام: اشغَل قَلبَكَ بِصَلاتِكَ؛فَإِنَّهُ لا يُقبَلُ مِن صَلاتِكَ إلّاما أقبَلتَ عَلَيهِ مِنها بِقَلبِكَ،حَتّى إنَّهُ رُبَّما قُبِلَ مِن صَلاةِ العَبدِ رُبُعُها أو ثُلُثُها أو نِصفُها. (5)
865.عنه عليه السلام: إذا أحرَمتَ فِي الصَّلاةِ فَأَقبِل عَلَيها؛فَإِنَّكَ إذا أقبَلتَ أقبَلَ اللّهُ عَلَيكَ،1.
ص: 582
از چيزهاى قبول شدنى باشد،پذيرفته مى گردد و اگر از نمازهاى غير قابل قبول باشد،به او گفته مى شود:«آن را به بنده ام باز گردان»و او آن را پايين مى آورد تا به صورت صاحبش بزند و سپس مى گويد:واى بر تو ! همواره عمل تو،مرا به زحمت مى اندازد.
862.السنن الكبرى ،نسايى-به نقل از ابو يُسر-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«برخى از شما نماز كاملى مى خواند و برخى از شما نيم و يك سوم و يك چهارم و يك پنجم»و تا يك دهم هم رسيد.
863.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بنده نماز مى خواند و يك ششم (1)و حتّى يك دهم آن را هم نمى نويسند.از نماز بنده،فقط آنچه را كه توجّه دارد،مى نويسند.
864.امام صادق عليه السلام: دلت را به نمازت مشغول بدار كه از نمازت،جز آنچه با دلت به آن توجّه داشته اى،پذيرفته نمى شود.حتّى گاه از نماز نمازگزار،يك چهارم و يك سوم و يك دوم آن پذيرفته مى شود.
865.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه تكبيرة الإحرام نماز را گفتى،به آن توجّه داشته باش؛زيرا تا هنگامى كه به آن توجّه دارى،خداوند به تو توجّه دارد و هنگامى كه از او روى
ص: 583
وإذا أعرَضتَ أعرَضَ اللّهُ عَنكَ،فَرُبَّما لَم يُرفَع مِنَ الصَّلاةِ إلَّاالنِّصفُ أوِ الثُّلُثُ أوِ الرُّبُعُ أوِ السُّدُسُ،عَلى قَدرِ إقبالِ المُصَلّي عَلى صَلاتِهِ،ولا يُعطِي اللّهُ القَلبَ الغافِلَ شَيئاً. (1)
866.الإمام الباقر والإمام الصادق عليهما السلام: إنَّما لَكَ مِن صَلاتِكَ ما أقبَلتَ عَلَيهِ مِنها،فَإِن أوهَمَها كُلَّها أو غَفَلَ عَن أدائِها،لُفَّت فَضُرِبَ بِها وَجهُ صاحِبِها. (2)
راجع:ص 754 (حكمة النوافل).
3/11 موجِباتُ قَبولِ الصَّلاةِ
3/11-1 وِلايَةُ أهلِ البَيتِ عليهم السلام
867.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ألا ومَن أحَبَّ عَلِيّاً يَقبَلُ اللّهُ صَلاتَهُ وصِيامَهُ وقِيامَهُ،وَاستَجابَ اللّهُ لَهُ دُعاءَهُ. (3)
868.كفاية الأثر عن أنس بن مالك: كُنتُ أنَا وأبو ذَرٍّ وسَلمانُ وزَيدُ بنُ ثابِتٍ وزَيدُ بنُ أرقَمَ عِندَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله،ودَخَلَ الحَسَنُ وَالحُسَينُ عليهما السلام فَقَبَّلَهُما رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله،وقامَ أبو ذَرٍّر.
ص: 584
گرداندى،خداوند از تو روى مى گرداند.گاه از نماز،جز نيم و يك سوم و يك چهارم و يك ششم بالا نمى رود،به اندازۀ توجّه نمازگزار به نمازش،و خداوند به دل غافل،چيزى عطا نمى كند.
866.امام باقر و امام صادق عليهما السلام: بهره ات از نماز،چيزى است كه به آن توجّه دارى.پس اگر همۀ آن را به وهم و خيال بگذراند يا از انجام آن غفلت بورزد،نمازش را در هم مى پيچند و به صورتش مى زنند.
ر.ك:ص 755 (حكمت نافله ها).
867.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس على را دوست بدارد،خداوند،نماز و روزه و شب زنده دارى اش را مى پذيرد و دعايش را مستجاب مى كند.
868.كفاية الأثر -به نقل از انس بن مالك-:من و ابو ذر و سلمان و زيد بن ثابت و زيد بن ارقم نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بوديم كه حسن و حسين عليهما السلام وارد شدند و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آنها را بوسيد.ابو ذر برخاست و جلوى آن دو خم شد و دستشان را بوسيد و سپس باز
ص: 585
فَانكَبَّ عَلَيهِما وقَبَّلَ أيدِيَهُما ثُمَّ رَجَعَ فَقَعَدَ مَعَنا،فَقُلنا لَهُ سِرّاً:رَأَيتَ رَجُلاً شَيخاً مِن أصحابِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقومُ إلى صِبيَّينَ مِن بَني هاشِمٍ فَيَنكَبُّ عَلَيهِما ويُقَبِّلُ أيدِيَهُما؟!
فَقال:نَعَم،لَو سَمِعتُم ما سَمِعتُ فيهِما مِن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله لَفَعَلتُم بِهِما أكثَرَ مِمّا فَعَلتُ.قُلنا:وماذا سَمِعتَ يا أبا ذَرٍّ؟
قالَ:سَمِعتُهُ يَقولُ لِعَلِيٍّ ولَهُما:يا عَلِيُّ،وَاللّهِ لَو أنَّ رَجُلاً صَلّى وصامَ حَتّى يَصيرَ كَالشَّنِّ البالي،إذاً ما نَفَعَ صَلاتُهُ وصَومُهُ إلّابِحُبِّكُم. (1)
869.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مِفتاحُ الصَّلاةِ الطَّهورُ،وتَحريمُهَا التَّكبيرُ،وتَحليلُهَا التَّسليمُ،ولا يَقبَلُ اللّهُ صَلاةً بِغَيرِ طَهورٍ،ولا صَدَقَةً مِن غُلولٍ.
وإنَّ أعظَمَ طَهورِ الصَّلاةِ-الَّتي لا يُقبَلُ الصَّلاةُ إلّابِهِ ولا شَيءٌ مِنَ الطّاعاتِ مَعَ فَقدِهِ-مُوالاةُ مُحَمَّدٍ وأنَّهُ سَيِّدُ المُرسَلينَ،ومُوالاةُ عَلِيٍّ وأنَّهُ سَيِّدُ الوَصِيّينَ،ومُوالاةُ أوليائِهِما ومُعاداةُ أعدائِهِما. (2)
870.المناقب لابن شهرآشوب عن أبي حازِم: قالَ رَجُلٌ لِزَينِ العابِدينَ عليه السلام:ما سَبَبُ قَبولِها [أيِ الصَّلاةِ]؟قالَ:وِلايَتُنا،وَالبَراءَةُ مِن أعدائِنا. (3)
871.ثواب الأعمال عن سعيد بن أبي سعيد البلخي: سَمِعتُ أبَا الحَسَنِ عليه السلام يَقولُ:إنَّ للّهِ ِ عز و جل في كُلِّ وَقتِ صَلاةٍ يُصَلّيها مُصَلّيها أرسَلَ رَحمَةً لِعِبادِهِ المُؤمِنينَ وَالمُعتَقِدينَ،وفي5.
ص: 586
گشت و با ما نشست.ما پنهانى به او گفتيم:پيرمردى را از ياران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ديدى كه به سوى دو پسر بچّۀ هاشمى برخيزد و جلويشان خم شود و دستشان را ببوسد؟!
ابو ذر گفت:آرى،اگر شما هم آنچه را من از پيامبر در بارۀ ايندو شنيده ام، مى شنيديد،بيشتر از آنچه من كردم،انجام مى داديد.
گفتيم:چه شنيده اى،اى ابو ذر؟
گفت:شنيدم به على و آن دو مى فرمايد:«اى على ! به خدا سوگند اگر مردى نماز بخواند و روزه بگيرد تا مانند مَشك كهنه گردد،نماز و روزه اش برايش سودى ندارد،جز آن كه شما را دوست داشته باشد».
869.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كليد نماز،طهارت است و حريم ساختن براى آن با تكبير و پايان دادن و حلال كردن ديگر كارها،با سلام دادن است.خداوند،نماز بدون طهارت و صدقه از مال حرام را نمى پذيرد و بزرگ ترين طهارت معنوى براى نماز كه نماز و طاعت هاى ديگر بدون آن قبول نمى شوند،ولايت مندى محمّد به عنوان سَرور فرستادگان الهى و ولايت مدارى على به عنوان سَرور اوصيا و دوستى با دوستان اين دو و دشمنى با دشمنان آن دو است.
870.المناقب ،ابن شهرآشوب-به نقل از ابو حازم-:مردى به امام زين العابدين عليه السلام گفت:
وسيلۀ قبول نماز چيست؟فرمود:«ولايت ما و بيزارى از دشمنان ما».
871.ثواب الأعمال -به نقل از سعيد بن ابى سعيد بلخى-:شنيدم امام كاظم عليه السلام مى فرمايد:
«خداوند عز و جل در هر وقت نماز كه نمازگزاران نماز مى خوانند،رحمتش را براى بندگان باايمان و معتقدش مى فرستد و براى برخى از آنان لعنت مى فرستد».
گفتم:فدايت شوم،چرا؟
ص: 587
بَعضِ هذَا الخَلقِ لَعنَةً.
قالَ:قُلتُ:جُعِلتُ فِداكَ ولِمَ؟قال:بِجُحودِهِم حَقَّنا وتَكذيبِهِم إيّانا. (1)
3/11-2 الوَرَعُ
872.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لو صَلَّيتُم حَتّى تَكونوا كَأَوتادٍ،وصُمتُم حَتّى تَكونوا كَالحَنايا (2)،لَم يَقبَلِ اللّهُ مِنكُم إلّابِوَرَعٍ حاجِزٍ. (3)
3/11-3 الصَّلاةُ خَلفَ الوَرِعِ
873.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الصَّلاةُ خَلفَ رَجُلٍ وَرِعٍ مَقبولَةٌ. (4)
3/11-4 زَكاةُ المالِ
874.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أيُّهَا المُسلِمونَ! زَكّوا أموالَكُم تُقبَل صَلاتُكُم. (5)0.
ص: 588
فرمود:«به خاطر انكار حقّ ما و تكذيب كردن ما».
872.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اگر نماز مى خوانديد تا چون ميخ [،لاغر] مى شديد و روزه مى گرفتيد تا چون كمان [خميده] مى شديد،خداوند از شما نمى پذيرفت جز با پروا از گناه.
873.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نماز پشت سر مرد پارسا،پذيرفته است.
874.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى مسلمانان! زكات دارايى هايتان را بدهيد،نمازتان قبول مى شود.
ص: 589
875.عنه صلى الله عليه و آله: لا تَتِمُّ الصَّلاةُ إلّابِزَكاةٍ،ولا تُقبَلُ صَدَقَةٌ مِن غُلولٍ (1)،ولا صَلاةَ لِمَن لا زَكاةَ لَهُ،ولا زَكاةَ لِمَن لا وَرَعَ لَهُ. (2)
راجع:ص 594 (موانع قبول الصلاة/منع الزكاة).
3/11-5 وَهذِهِ الاُمورُ
876.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: يَقولُ اللّهُ تَعالى:إنَّما أتَقَبَّلُ الصَّلاةَ مِمَّن تَواضَعَ لِعَظَمَتي،ولَم يَتَعاظَم عَلى خَلقي،وكَفَّ نَفسَهُ عَنِ الشَّهَواتِ ابتِغاءَ مَرضاتي،فَقَطَعَ نَهارَهُ بِذكري،ولَم يَبِت مُصِرّاً عَلى خَطيئَةٍ،يُطعِمُ الجائِعَ ويَكسو العارِيَ،ويَرحَمُ الضَّعيفَ ويَأوِي الغَريبَ، فَذلِكَ الَّذي يُضيءُ وَجهُهُ كَما يُضيءُ نورُ الشَّمسِ،يَدعوني فَاُلَبّي،ويَسأَلُني فَاُعطي، ويَقسِمُ عَلَيَّ فَأُبِرُّ قَسَمَهُ،أجعَل لَهُ فِي الجهالَةِ عِلماً،وفِي الظُّلمَةِ نوراً،أكَلَؤُهُ (3)بِقُوَّتي، وأستَحفِظُهُ مَلائِكَتي،فَمَثَلُهُ عِندي كَمَثَلِ الفِردَوسِ فِي الجِنانِ،لا تَيبَسُ ثِمارُها ولا يَتَغَيَّرُ حالُها. (4)
877.الإمام الصادق عليه السلام: -في بَيانِ ما ناجَى اللّهُ عز و جل بِهِ موسى عليه السلام-:كانَ فيما ناجاهُ أن قالَ لَهُ:يا موسى،لا أقبَلُ الصَّلاةَ إلّالِمَن تَواضَعَ لِعَظَمَتي،وألزَمَ قَلبَهُ خَوفي،وقَطَعَ6.
ص: 590
875.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نماز جز با پرداخت زكات،كامل نمى شود و صدقه از مال حرام قبول نمى شود،و كسى كه زكات نمى دهد،نمازى ندارد و كسى كه پارسايى ندارد، زكاتش قبول نمى شود.
ر.ك:ص 595 (موانع قبول نماز/زكات ندادن).
876.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند-تبارك و تعالى-مى فرمايد:«نماز را تنها از كسى مى پذيرم كه در برابر بزرگى من،سر فرود آورد،بر آفريده هاى من بزرگى نكند،خود را به خاطر خشنودى من،از شهوت ها نگه دارد و روزش را با ياد من سپرى كند و شب را با پافشارى بر گناه نيارامد،گرسنه را سير كند و برهنه را بپوشاند،بر ناتوان رحم آورد و غريب را پناه دهد.پس چهرۀ اين شخص چون خورشيد مى درخشد.مرا مى خواند و پاسخش مى دهم.از من درخواست مى كند و [به او] مى دهم.به من،سوگند ياد مى كند و سوگندش را نيكو مى گردانم.برايش در نادانى،علمى قرار مى دهم و در تاريكى،نورى.او را با توانم نگاهدارى مى كنم و با فرشتگانم نگهبانى اش مى نمايم.
حكايت او نزد من،حكايت باغ هاى بهشت است كه ميوه هايش خشك نمى شوند و حالتشان دگرگون نمى گردد».
877.امام صادق عليه السلام -در بيان آنچه خداوند در مناجات با موسى عليه السلام به او فرمود-:اى موسى ! نماز را نمى پذيرم،جز از كسى كه در برابر بزرگى من،سر فرود آورده،ترس از مرا
ص: 591
نَهارَهُ بِذِكري،ولَم يَبِت مُصِرًّا عَلَى الخَطيئَةِ،وعَرَفَ حَقَّ أوليائي وأحِبّائي. (1)
4/11 مَوانِعُ قَبولِ الصَّلاةِ
4/11-1 بُغضُ أهلِ البَيتِ عليهم السلام
878.الإمام الصادق عليه السلام: لا يُبالِي النّاصِبُ صَلّى أم زَنى،وهذِهِ الآيَةُ نَزَلَت فيهم: «عامِلَةٌ ناصِبَةٌ* تَصْلى ناراً حامِيَةً». (2)
879.عنه عليه السلام: النّاصِبُ لَنا أهلَ البَيتِ لا يُبالي صامَ أم صَلّى،زَنى أم سَرَقَ،إنَّهُ فِي النّارِ،إنَّهُ فِي النّارِ! (3)
4/11-2 الرِّياءُ
880.الإمام عليّ عليه السلام: -في قَولِهِ تَعالى: «يُراؤُنَ* وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ» -:يُراؤونَ بِصَلاتِهِم. (4)م.
ص: 592
همنشين دلش ساخته،روزش را با ياد من سپرى كرده،شبش را با پافشارى بر خطا به روز نبرده و حقّ اوليا و دوستان مرا شناخته است.
878.امام صادق عليه السلام: آن كه پرچم دشمنى [با اهل بيت عليهم السلام ] را بر افراشته است،تفاوت نمى كند كه نماز بخواند يا زنا كند،و اين آيه در بارۀ اين گونه افراد نازل شده است:«كار كرده و رنج [بيهوده] كشيده،در آتشى سوزان وارد مى شود».
879.امام صادق عليه السلام: آن كه پرچم دشمنى با ما اهل بيت را بر افراشته،فرقى ندارد كه نماز بخواند يا زنا كند و يا دزدى نمايد.او در آتش است،او در آتش است.
880.امام على عليه السلام -در بارۀ سخن خداى متعال:«ريا مى كنند و از زكات دريغ مى دارند»-:در نمازشان ريا مى كنند.
ص: 593
881.سنن ابن ماجة عن أبي سعيد عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ألا اخبِرُكُم بِما هُوَ أخوَفُ عَلَيكُم عِندي مِنَ المَسيحِ الدَّجالِ؟قالَ:قُلنا:بَلى.
فَقالَ:الشِّركُ الخَفِيُّ؛أن يَقومَ الرَّجُلُ يُصَلّي،فَيُزَيِّنُ صَلاتَهُ لِما يَرى مِن نَظَرِ رَجُلٍ. (1)
4/11-3 مَنعُ الزَّكاةِ
882.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا يَقبَلُ اللّهُ صَلاةَ رَجُلٍ لا يُؤَدِّي الزَّكاةَ حَتّى يَجمَعَهُما،فَإِنَّ اللّهَ تَعالى قَد جَمَعَهُما،فَلا تُفَرِّقوا بَينَهُما. (2)
883.الإمام الباقر عليه السلام: إنَّ اللّهَ عز و جل قَرَنَ الزَّكاةَ بِالصَّلاةِ فَقالَ: «أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ» (3) ، فَمَن أقامَ الصَّلاةَ ولَم يُؤتِ الزَّكاةَ لَم يُقِمِ الصَّلاةَ. (4)
884.الكافي عن علي بن حسّان عن بعض أصحابه عن الإمام الصادق عليه السلام: صَلاةٌ مَكتوبَةٌ خَيرٌ مِن عِشرينَ حَجَّةً،وحَجَّةٌ خَيرٌ مِن بَيتٍ مَملوءٍ ذَهَباً يُنفِقُهُ في بِرٍّ حَتّى يَنفَدَ.
قالَ:ثُمَّ قالَ:ولا أفلَحَ مَن ضَيَّعَ عِشرينَ بَيتاً مِن ذَهَبٍ بِخَمسَةٍ وعِشرينَ دِرهَماً.
فَقُلتُ:وما مَعنى خَمسَةٍ وعِشرينَ دِرهَماً؟4.
ص: 594
881.سنن ابن ماجة -به نقل از ابو سعيد-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«آيا از چيزى باخبرتان كنم كه از آن بر شما بيمناك تر هستم از مسيح دجّال؟».
گفتيم:آرى.
فرمود:«شرك پنهان:نمازگزار به نماز مى ايستد و چون مى بيند كسى او را مى نگرد،نمازش را مى آرايد».
882.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند عز و جل،نماز كسى را كه زكات نپردازد،نمى پذيرد تا آن گاه كه ميان هر دو جمع كند؛چرا كه خداوند متعال،ميان آن دو،جمع كرده است.پس ميان آن دو،جدايى ميندازيد.
883.امام باقر عليه السلام: همانا خداوند عز و جل،نماز را با زكات همراه كرده و گفته است:«نماز بر پا داريد و زكات بپردازيد». (1)پس هر كس نماز بر پا دارد و زكات ندهد،نماز هم بر پا نكرده است.
884.الكافى -به نقل از على بن حسّان،از برخى يارانش-:امام صادق عليه السلام فرمود:«يك نماز واجب،بهتر از بيست حج است و يك حج،بهتر از انفاق يك خانۀ پر از طلا در راه خير است»و سپس فرمود:«و كسى كه بيست خانۀ طلا را به خاطر بيست و پنج درهم تباه كند،رستگار نمى شود».
گفتم:معناى بيست و پنج درهم (2)چيست؟
ص: 595
قالَ:مَن مَنَعَ الزَّكاةَ وُقِفَت صَلاتُهُ حَتّى يُزَكِّيَ. (1)
885.الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ الزَّكاةَ لَيسَ يُحمَدُ بِها صاحِبُها وإنَّما هُوَ شَيءٌ ظاهِرٌ،إنَّما حَقَنَ بِها دَمَهُ وسُمِّيَ بِها مُسلِماً،ولَو لَم يُؤَدِّها لَم تُقبَل لَهُ صَلاةٌ. (2)
4/11-4 ظُلمُ النّاسِ
886.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أوحَى اللّهُ إلَيَّ أن يا أخَا المُرسَلينَ ويا أخَا المُنذِرينَ،أنذِر قَومَكَ لا يَدخُلوا بَيتاً مِن بُيوتي ولِأَحَدٍ مِن عِبادي عِندَ أحَدٍ مِنهُم مَظلِمَةٌ،فَإِنّي ألعَنُهُ مادامَ قائِماً يُصَلّي بَينَ يَدَي،حَتّى يَرُدَّ تِلكَ المَظلِمَةَ. (3)
4/11-5 شُربُ الخَمرِ
الكتاب:
«لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى». (4)
الحديث:
887.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن شَرِبَ خَمراً حَتّى يَسكَرَ،لَم يَقبَلِ اللّهُ عز و جل مِنهُ صَلاتَهُ أربَعينَ3.
ص: 596
فرمود:«هر كس زكات ندهد،نمازش را نگاه مى دارند تا زكاتش را بدهد». (1)
885.امام صادق عليه السلام: پرداخت كنندۀ زكات،مدح و ثنا نمى شود؛زيرا آن حقّى آشكار است و تنها با پرداخت آن،خونش محترم شمرده مى شود و مسلمانش مى نامند و اگر آن را نپردازد،نمازش قبول نمى شود.
886.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند به من وحى كرد كه:«اى از تبار رسولان و بيم دهندگان! قومت را بترسان از اين كه به خانه اى از خانه هاى من وارد شوند،در حالى كه چيزى از بندگانم به ستم نزد آنها باشد،كه تا در پيشگاهم به نماز ايستاده،لعنتش مى كنم تا آن كه آنچه را به ستم گرفته است،باز گرداند».
قرآن
«به نماز در حالت ناهشيارى،نزديك نشويد».
حديث
887.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند،نماز كسى را كه شراب مى نوشد و مست مى كند،تا چهل
ص: 597
صَباحاً. (1)
888.عنه صلى الله عليه و آله: شارِبُ الخَمرِ لا يَقبَلُ اللّهُ عز و جل صَلاتَهُ أربَعينَ يَوماً،فَإِن ماتَ فِي الأَربَعينَ ماتَ كافِراً. (2)
889.عنه صلى الله عليه و آله: لا يَقبَلُ اللّهُ عز و جل لِشارِبِ الخَمرِ صَلاةً ما دامَ في جَسَدِهِ مِنها شَيءٌ. (3)
890.جامع الأخبار:قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: وَالَّذي بَعَثَني بِالحَقِّ! مَن شَرِبَ شَربَةً مِن مُسكِرٍ لَم تُقبَل صَلاتُهُ أربَعينَ يَوماً ولَيلَةً،وإن تابَ تابَ اللّهُ عَلَيهِ،ومَن شَرِبَ شَربَتَينِ لَم يَقبَلِ اللّهُ تَعالى صَلاتَهُ ثَمانينَ يَوماً ولَيلَةً،ومَن شَرِبَ مِنها ثَلاثَ شَرَباتٍ لَم يَقبَلِ اللّهُ تَعالى صَلاتَهُ مِئَةً وعشرينَ يَوماً ولَيلَةً،وكانَ حَقّاً عَلَى اللّهِ تَعالى أن يَسقِيَهُ مِن رَدغَةِ الخَبالِ.
قيل:وما هِيَ يا رَسولَ اللّهِ؟
قال:صَديدُ أهلِ النّارِ وقَيحَهُم. (4)6.
ص: 598
روز نمى پذيرد. (1)
888.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند،نماز شرابخوار را تا چهل روز نمى پذيرد و اگر او در اين چهل روز بميرد،كافر مرده است.
889.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند،نمازى را از شرابخوار نمى پذيرد تا آن گاه كه چيزى از شراب در پيكرش باشد.
890.جامع الأخبار: پيامبر خدا فرمود:«سوگند به كسى كه مرا به حق بر انگيخت! هر كس يك بار نوشيدنى مست كننده بنوشد،نمازش تا چهل شبانه روز قبول نمى شود؛ولى اگر به سوى خدا باز گردد،خدا نيز به سوى او باز مى گردد،و هر كس دو بار بنوشد، خداوند متعال نمازش را تا هشتاد شبانه روز نمى پذيرد و هر كس سه بار بنوشد، خداى متعال،نمازش را تا صد و بيست روز قبول نمى كند و حقّ خداى متعال است كه از "رَدغۀ خَبال" به او بنوشاند».
گفته شد:آن چيست،اى پيامبر خدا؟
فرمود:«چركابۀ زخم دوزخيان».».
ص: 599
891.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن شَرِبَ الخَمرَ فَجَعَلَها في بَطنِهِ لَم تُقبَل مِنهُ صَلاةٌ سَبعاً؛إن ماتَ فيهِنَّ ماتَ كافِراً،فَإِن أذهَبَت عَقلَهُ عَن شَيءٍ مِنَ الفَرائِضِ لَم تُقبَل لَهُ صَلاةٌ أربَعينَ يَوماً؛إن ماتَ فيهِنَّ ماتَ كافِراً. (1)
892.ثواب الأعمال عن أبي الصَّحاري عن الإمام الصادق عليه السلام،قالَ: سَأَلتُهُ عَن شارِبِ الخَمرِ،قالَ:لا تُقبَلُ مِنهُ صَلاةٌ ما دامَ في عُروقِهِ مِنها شَيءٌ. (2)
893.الإمام الصادق عليه السلام: مَن شَرِبَ مُسكِراً لَم تُقبَل مِنهُ صَلاتُهُ أربَعينَ يَوماً؛فَإِن ماتَ فِي الأَربَعينَ ماتَ ميتَةً جاهِلِيَّةً،وإن تابَ تابَ اللّهُ عَلَيهِ. (3)
894.الكافي عن الحسين بن خالد: قُلتُ لِأَبِي الحَسَنِ عليه السلام:إنّا رُوِّينا عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله أنَّهُ قالَ:
«مَن شَرِبَ الخَمرَ لَم تُحتَسَب له صَلاتُهُ أربَعينَ يَوماً».
قالَ:فَقالَ:صَدَقوا.قُلتُ:وكَيفِ لا تُحتَسَبُ صَلاتُهُ أربَعينَ صَباحاً لا أقَلَّ مِن ذلِكَ ولا أكثَرَ؟
فَقالَ:إنَّ اللّهَ عز و جل قَدَّرَ خَلقَ الإِنسانِ فَصَيَّرَهُ نُطفَةً أربَعينَ يَوماً،ثُمَّ نَقَلَها فَصَيَّرَها عَلَقَةً أربَعينَ يَوماً،ثُمَّ نَقَلَها فَصَيَّرَها مُضغَةً أربَعينَ يَوماً،فَهُوَ إذا شَرِبَ الخَمَرَ بَقِيَت4.
ص: 600
891.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس شراب بنوشد و آن را در شكمش قرار دهد،نمازش تا هفت روز قبول نمى شود و اگر در اين مدّت بميرد،كافر مرده است و اگر آن قدر بنوشد كه عقلش،اداى فرائض را نفهمد،نمازش تا چهل روز پذيرفته نمى شود و اگر در اين مدّت بميرد،كافر مرده است.
892.ثواب الأعمال -به نقل از ابو صحارى-:از ايشان (امام صادق عليه السلام ) در بارۀ شرابخوار پرسيدم.فرمود:«تا آن گاه كه چيزى از آن در رگ هايش باشد،نمازش قبول نمى شود».
893.امام صادق عليه السلام: هر كس مست كننده اى بنوشد،نمازش تا چهل روز قبول نمى شود و اگر در اين چهل روز بميرد،به مرگ جاهلى مرده است؛ولى اگر به سوى خدا باز گردد، خدا نيز به سوى او باز مى گردد.
894.الكافى -به نقل از حسين بن خالد-:به امام رضا عليه السلام گفتم:از پيامبر صلى الله عليه و آله برايمان روايت شده كه فرموده است:«هر كس شراب بنوشد،نمازش تا چهل روز برايش حساب نمى شود».
فرمود:«راست گفته اند».
گفتم:چرا تا چهل روز،و نه كمتر و بيشتر،نمازش به حساب نمى آيد؟
فرمود:«خداوند،آفرينش انسان را تقدير كرد و او را در چهل روز نطفه قرار داد و سپس آن را به حالتى ديگر منتقل نمود و در چهل روز،علقه (خونِ بسته شده)نمود و پس از آن در چهل روز به حالت مُضغه (گوشت كوفته شده) در آورد و هنگامى كه كسى شراب مى نوشد،اثر آن تا چهل روز در سر استخوان هايش
ص: 601
في مُشاشِهِ (1)أربَعينَ يَوماً عَلى قَدرِ انتِقال خِلقَتِهِ.
قالَ:ثُمَّ قالَ عليه السلام:وكَذلِكَ جَميعُ غِذائِهِ أكلِهِ وشُربِهِ يَبقى في مُشاشِهِ أربَعينَ يَوماً. (2)
4/11-6 غيبَةُ المُسلِمِ
895.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَنِ اغتابَ مُسلِماً أو مُسلِمَةً لَم يَقبَلِ اللّهُ تَعالى صَلاتَهُ ولا صِيامَهُ أربَعينَ يَوماً ولَيلَةً،إلّاأن يَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ. (3)
4/11-7 أكلُ الحَرامِ
896.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن أكَلَ لُقمَةً مِن حَرامٍ لَم تُقبَل لَهُ صَلاةُ أربَعينَ لَيلَةً،ولَم يُستَجَب لَهُ دَعوَةٌ أربَعينَ صَباحاً. (4)
897.عنه صلى الله عليه و آله -لِرَجُلٍ مِن أهلِ العالِيَةِ-:مَن أصابَ مالاً مِن حَرامٍ،فَلَبِسَ جِلباباً-يَعني قَميصاً-لَم تُقبَل صَلاتُهُ حَتّى يُنَحِّيَ ذلِكَ الجِلبابَ عَنهُ،إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى أكرَمُ وأجَلُّ-يا أخَا العالِيَةِ-مِن أن يَتَقَبَّلَ عَمَلَ رَجُلٍ أو صَلاتَهُ وعَلَيهِ جِلبابٌ مِن حَرامٍ. (5)8.
ص: 602
مى ماند،به اندازۀ دوره هاى دگرگونى خلقتش».
سپس فرمود:«و همين گونه همۀ آنچه مى خورد و مى نوشد،تا چهل روز [اثرش] در سر استخوان هايش مى ماند».
895.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداى متعال،نماز و روزۀ غيبت كننده از مرد يا زن مسلمان را تا چهل شبانه روز نمى پذيرد،مگر اين كه غيبت شونده از او در گذرد.
896.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس يك لقمۀ حرام بخورد،نمازش تا چهل شب قبول نمى شود و دعايش تا چهل روز مستجاب نمى گردد.
897.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -خطاب به مردى از اهل عاليه-:هر كس از راه حرام به مالى دست يابد و با آن،لباسى-يعنى پيراهنى-براى خود تهيّه كند،نمازش قبول نمى شود تا آن كه آن لباس را از خود دور كند.خداوند-تبارك و تعالى-گرامى تر و باشكوه تر از اين است كه-اى برادر اهل عاليه-عمل و يا نماز كسى را قبول كند كه لباسى از حرام پوشيده است.
ص: 603
898.عنه صلى الله عليه و آله: مَنِ اشتَرى ثَوباً بِعَشرَةِ دَراهِمَ وفيهِ دِرهَمٌ حَرامٌ،لَم يَقبَلِ اللّهُ لَهُ صَلاةً ما دامَ عَلَيهِ. (1)
899.الإمام عليّ عليه السلام: انظُر فيما تُصَلّي وعَلى ما تُصَلّي،إن لَم يَكُن مِن وَجهِهِ وحِلِّهِ فَلا قَبولَ. (2)
4/11-8 إيذاءُ الزَّوجِ
900.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن كانَت لَهُ امرَأَةٌ تُؤذيهِ،لَم يَقبَلِ اللّهُ صَلاتَها ولا حَسَنَةً مِن عَمَلِها حَتّى تُعينَهُ وتُرضِيَهُ،وإن صامَتِ الدَّهرَ،وقامَتِ اللَّيلَ،وأعتَقَتِ الرِّقابَ،وأنفَقَتِ الأَموالَ في سَبيلِ اللّهِ،وكانَت أوَّلَ مَن يَرِدُ النّارَ. (3)
901.الإمام الصادق عليه السلام: أيُّمَا امرَأَةٍ باتَت وزَوجُها عَلَيها ساخِطٌ في حَقٍّ،لَم تُقبَل مِنها صَلاةٌ حَتّى يَرضى عَنها. (4)5.
ص: 604
898.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس جامه اى به ده درهم بخرد و يك درهمش حرام باشد،خداوند تا هنگامى كه در بر اوست،نمازش را نمى پذيرد.
899.امام على عليه السلام: بنگر در چه [جامه اى] نماز مى خوانى و بر چه نماز مى گزارى.اگر از راه و روش حلالش نباشد،پذيرفتنى نيست.
900.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس زنى دارد كه آزارش مى دهد،خداوند،نماز و هيچ يك از نيكى هاى آن زن را نمى پذيرد تا آن كه به شوهرش كمك كند و او را از خود راضى كند،حتّى اگر هميشۀ روزگار را روزه بگيرد و شب زنده دارى كند و بندگانى آزاد كند و اموالى را در راه خدا انفاق كند،و او نخستين كسى است كه به آتش وارد مى شود.
901.امام صادق عليه السلام: هر زنى بيارامد،در حالى كه شوهرش از او در حقّى خشمگين است، نمازش پذيرفته نيست،مگر شوهر راضى شود.
ص: 605
4/11-9 عُقوقُ الوالِدَينِ
902.الإمام الصادق عليه السلام: مَن نَظَرَ إلى أبَوَيهِ نَظَرَ ماقِتٍ (1)وهُما ظالِمانِ لَهُ،لَم يَقبَلِ اللّهُ لَهُ صَلاةً. (2)
4/11-10 زينَةُ المَرأَةِ لِغَيرِ زَوجِها
903.الإمام الصادق عليه السلام: أيُّمَا امرَأَةٍ تَطَيَّبَت لِغَيرِ زَوجِها،لَم تُقبَل مِنها صَلاةٌ حَتّى تَغتَسِلَ مِن طيبِها كَغُسلِها مِن جَنابَتِها. (3)
4/11-11 النَّظرَةُ المُحَرَّمَةُ
904.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن نَظَرَ إلى عَورَةِ أخيهِ مُتَعَمِّداً،لَم يَتَقَبَّلِ اللّهُ لَهُ صَلاةً أربَعينَ لَيلَةً. (4)
905.عدّة الداعي: فيما أوحَى اللّهُ تَعالى إلى داوودَ عليه السلام:لَرُبَّما صَلَّى العَبدُ فَأَضرِبُ بِها وَجهَهُ وأحجُبُ عَنّي صَوتَهُ،أتَدري مَن ذلِكَ يا داوودُ؟ذلِكَ الَّذي يُكثِرُ الاِلتِفاتَر.
ص: 606
902.امام صادق عليه السلام: كسى كه به پدر و مادرش كينه توزانه بنگرد،حتّى اگر بر او ستمكار باشند،خداوند،نمازى را از او نمى پذيرد.
903.امام صادق عليه السلام: هر زنى كه خود را براى غير شوهرش خوش بو كند،نمازش پذيرفته نمى شود تا آن گاه كه از آن بوى خوش،غسل كند،همچون غسل جنابت.
904.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس به عمد به عورت برادرش بنگرد،خداوند،نمازش را تا چهل شب نمى پذيرد.
905.عدّة الداعى -در بيان آنچه خداوند متعال به داوود وحى كرد-:بسا كه بنده نماز مى گزارد.پس آن را به صورتش مى زنم و از شنيدن صدايش،خوددارى مى كنم.اى داوود ! آيا مى دانى آن چه كسى است؟آن كسى است كه با چشم ناپاك به حرم
ص: 607
إلى حَرَمِ المُؤمِنينَ بِعَينِ الفِسقِ،وذلِكَ الَّذي حَدَّثَتهُ نَفسُهُ لَو وَلِيَ أمراً لَضَرَبَ فيهِ الأَعناقَ ظُلماً. (1)
4/11-12 وَهذِهِ الاُمورُ
906.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ثَلاثَةٌ لا تَرتَفِعُ صَلاتُهُم فَوقَ رُؤوسِهِم شِبراً:رَجُلٌ أمَّ قَوماً وهُم لَهُ كارِهونَ،وَامرَأَةٌ باتَت وزَوجُها عَلَيها ساخِطٌ،وأخَوَانِ مُتَصارِمانِ (2). (3)
907.عدّة الداعي: [قال] النَّبيِّ صلى الله عليه و آله:لَيَجيئَنَّ أقوامٌ يَومَ القِيامَةِ لَهُم مِنَ الحَسَناتِ كَجِبالِ تَهامَةَ فَيُؤمَرُ بِهِم إلَى النّارِ،فَقيلَ:يا نَبِيَّ اللّهِ أمُصَلّونَ؟
قالَ:كانوا يُصَلّونَ ويَصومونَ ويَأخُذونَ وَهناً (4)مِنَ اللَّيلِ،لكِنَّهُم كانوا إذا لاحَ لَهُم شَيءٌ مِنَ الدُّنيا وَثَبوا عَلَيهِ. (5)
908.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا تُقبَلُ صَلاةُ رَجُلٍ لا يُتِمُّ الرُّكوعَ وَالسُّجودَ. (6)1.
ص: 608
مؤمنان،فراوان مى نگرد و نيز كسى كه با خود گفته باشد كه اگر حاكم شد، ستمكارانه [مردم را] گردن مى زند.
906.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نماز سه نفر،از بالاى سرشان،يك وجب هم بالا نمى رود:مردى كه امام جماعت گروهى شده است،در حالى كه از او ناخشنودند،زنى كه شب را به روز مى برد؛ولى شوهرش بر او خشمگين است،و دو برادر با هم قهر كرده.
907.عدّة الداعى: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«گروه هايى روز قيامت مى آيند كه نيكى هايى مانند رشته كوه تهامه (1)دارند؛امّا فرمان داده مى شود كه به آتش بروند».
گفته شد:اى پيامبر خدا! آيا نمازخوان اند؟
فرمود:«آنان نماز مى خوانده و روزه مى گرفته و حدود نيمى از شب را شب زنده دارى مى كرده اند؛امّا هنگامى كه چيزى از دنيا برايشان پيدا مى شد،بر آن مى پريدند».
908.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نماز كسى كه ركوع و سجودش را كامل به جا نياورد،قبول نمى شود.
ص: 609
909.عنه صلى الله عليه و آله: لا يَقبَلُ اللّهُ صَلاةَ إمامٍ حَكَمَ بِغَيرِ ما أنزَلَ اللّهُ. (1)
910.عنه صلى الله عليه و آله: مَن تَمَثَّلَ بِبَيتِ شِعرٍ مِنَ الخَنا (2)لَم يُقبَل مِنهُ صَلاةٌ في ذلِكَ اليَومِ،ومَن تَمَثَّلَ بِاللَّيلِ لَم تُقبَل مِنهُ صَلاةٌ تِلكَ اللَّيلَةَ. (3)
911.عنه صلى الله عليه و آله: لا يَقبَلُ اللّهُ لِصاحِبِ بِدعَةٍ صَوماً ولا صَلاةً. (4)
912.عنه صلى الله عليه و آله: مَن أتى عَرّافاً (5)فَسَأَلَهُ عَن شَيءٍ،لَم تُقبَل لَهُ صَلاةٌ أربَعينَ لَيلَةً. (6)
913.عنه صلى الله عليه و آله: مَن ضَمِنَ وَصِيَّةَ المَيِّتِ في أمرِ الحَجِّ ثُمَّ فَرَّطَ (7)في ذلِكَ مِن غَيرِ عُذرٍ،لا يَقبَلُ اللّهُ صَلاتَهُ. (8)
914.الإمام الباقر عليه السلام: ثَلاثَةٌ لا يَقبَلُ اللّهُ لَهُم صَلاةً:مِنهُمُ الدَّيّوثُ الَّذي يُفجَرُ بِامرَأَتِهِ. (9)9.
ص: 610
909.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند،نماز فرمان روايى را كه به غير آنچه خدا نازل كرده،حكم كند، قبول نمى كند.
910.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس به يك بيت شعر در بر دارندۀ دشنام،تمثّل كند [و آن را در گفتارش بياورد]،آن روز،نمازى از او قبول نمى شود و هر كس در شب تمثّل كند، آن شب،نمازى از او پذيرفته نمى شود.
911.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خدا روزه و نماز بدعت گذار را نمى پذيرد.
912.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس نزد پيشگويى برود و در بارۀ چيزى از او بپرسد،تا چهل شب نمازش قبول نمى شود.
913.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس وصيّت كسى را در بارۀ حج به عهده بگيرد و سپس در آن بدون عذرى،كوتاهى كند،خداوند،نمازش را نمى پذيرد.
914.امام باقر عليه السلام: خداوند،نماز سه نفر را قبول نمى كند.از جمله،ديّوث است كه با زنش زنا مى كنند.
ص: 611
الفصل الثاني عشر:سيرَةُ النَّبِيِّ(ص) وأهلِ البَيتِ:فِي الصَّلاةِ
1/12 صِفَةُ صَلاةِ النَّبِيِّ 9: 1/12-1 شِدَّةُ مَحَبَّتِهِ لِلصَّلاةِ
915.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ تَعالى جَعَلَ قُرَّةَ عَيني فِي الصَّلاةِ،وحَبَّبَها إلَيَّ كَما حُبِّبَ إلَى الجائِعِ الطَّعامُ وإلَى الظَمآنِ الماءُ،فَإِنَّ الجائِعَ إذا أكَلَ الطَّعامَ شَبِعَ،وإذا شَرِبَ الماءَ رَوِيَ،وأنَا لا أشبَعُ مِنَ الصَّلاةِ. (1)
راجع:ج 1 ص 114 (خصائص الصلاة/آخر ما أوصى به النبيّ صلى الله عليه و آله ).
1/12-2 اهتِمامُهُ بِأَوَّلِ الوَقتِ
916.الإمام الصادق عن أبيه عليهما السلام عن جابر بن عبد اللّه: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لا يُؤَخِّرُ الصَّلاةَ5.
ص: 612
915.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند متعال،روشنى چشم مرا در نماز قرار داده و آن را محبوب من كرده،چنان كه غذا براى گرسنه و آب براى تشنه محبوب است.گرسنه هنگامى كه غذا بخورد،سير مى شود و تشنه هنگامى كه آب بنوشد،سيراب مى شود؛ولى من از نماز،سير نمى شوم.
ر.ك:ج 1 ص 115 (ويژگى هاى نماز/آخرين وصيّت پيامبر صلى الله عليه و آله ).
916.امام صادق عليه السلام -به نقل از پدرش عليه السلام،از جابر بن عبد اللّه-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله،نماز را براى
ص: 613
لِطَعامٍ ولا لِغَيرِهِ. (1)
917.الإمام عليّ عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لا يُؤثِرُ عَلَى الصَّلاةِ عَشاءً ولا غَيرَهُ،وكانَ إذا دَخَلَ وَقتُها كَأَنَّهُ لا يَعرِفُ أهلاً ولا حَميماً. (2)
918.عدّة الدّاعي عن عائشة: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُحَدِّثُنا ونُحَدِّثُهُ،فَإِذا حَضَرَتِ الصَّلاةُ فَكَأَنَّهُ لَم يَعرِفنا ولَم نَعرِفهُ. (3)
919.سنن الدارقطنيّ عن جابر: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لا يُلهيهِ عَن صَلاةِ المَغرِبِ طَعامٌ ولا غَيرُهُ. (4)
920.صحيح البخاري عن الأسود بن يزيد: سَأَلتُ عائِشَةَ:ما كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يَصنَعُ في أهلِهِ؟
قالَت:كانَ في مِهنَةِ (5)أهلِهِ،فَإِذا حَضَرَتِ الصَّلاةُ قامَ إلَى الصَّلاةِ. (6)
921.المُستدرك على الصحيحين عن عائشة: ما رَأَيتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله أخَّرَ صَلاةً إلَى6.
ص: 614
خوراك و يا چيز ديگرى به تأخير نمى انداخت.
917.امام على عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شام و يا چيز ديگرى را بر نماز،مقدّم نمى داشت و وقت نماز كه مى رسيد،گويى خانواده و دوستى نمى شناسد. (1)
918.عدّة الداعى -به نقل از عايشه-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با ما گفتگو مى كرد و ما با او گفتگو مى كرديم.هنگام نماز كه مى شد،گويا نه او ما را مى شناخته است و نه ما او را مى شناخته ايم.
919.سنن الدارقطنى -به نقل از جابر-:خوراك يا چيز ديگرى،پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را از نماز مغرب به خود مشغول نمى كرد.
920.صحيح البخارى -به نقل از اسود بن يزيد-:از عايشه پرسيدم:پيامبر ميان خانواده اش چگونه بود؟گفت:در خدمت آنان بود و هنگامى كه وقت نماز فرا مى رسيد،به نماز مى ايستاد.
921.المستدرك على الصحيحين -به نقل از عايشه-:هيچ گاه نديدم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نمازى را».
ص: 615
الوَقتِ الآخِرِ حَتّى قَبَضَهُ اللّهُ. (1)
1/12-3 حُضورُ قَلبِهِ فِي الصَّلاةِ
922.الإمام عليّ عليه السلام -في ذِكرِ صَلاةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله-:إنَّهُ كانَ إذا قامَ إلَى الصَّلاةِ سُمِعَ لِصَدرِهِ وجَوفِهِ أزيزٌ كَأَزيزِ المِرجَلِ (2)عَلَى الأَثافِيِّ (3)؛مِن شِدَّةِ البُكاءِ. (4)
923.فلاح السائل عن جعفر بن علي القمّي: كانَ النَّبِيُ صلى الله عليه و آله إذا قامَ إلَى الصَّلاةِ تَرَبَّدَ (5)وَجهُهُ؛ خَوفاً مِنَ اللّهِ تَعالى. (6)
924.فلاح السائل: رُوِيَ أنَّ النَّبِيَ صلى الله عليه و آله كانَ إذا قامَ إلَى الصَّلاةِ كَأَنَّهُ ثَوبٌ مُلقىً. (7)
1/12-4 بُكاؤُهُ فِي الصَّلاةِ
925.الإمام عليّ عليه السلام -في وَصفِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله-:كانَ صلى الله عليه و آله يَبكي حَتّى يَبتَلَّ مُصَلّاهُ؛خَشيَةً9.
ص: 616
به وقت ديگرى اندازد،تا آن كه خداى عز و جل قبض روحش كرد.
922.امام على عليه السلام -در بيان نماز پيامبر خدا صلى الله عليه و آله-:هر گاه به نماز مى ايستاد،چنان مى گريست كه از درون سينه اش آوايى مانند آواى جوشش ديگ بر پايه هاى اجاق شنيده مى شد. (1)
923.فلاح السائل -به نقل از جعفر بن على قمى-:پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه به نماز مى ايستاد،رنگ چهره اش از ترس خداى متعال،تغيير مى كرد.
924.فلاح السائل: نقل شده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه به نماز مى ايستاد،گويى جامه اى به كنار افكنده بود.
925.امام على عليه السلام -در توصيف پيامبر خدا صلى الله عليه و آله-:ايشان از بيم خداوند عز و جل و نه [به خاطر] جرم
ص: 617
مِنَ اللّهِ عز و جل مِن غَيرِ جُرمٍ. (1)
926.عنه عليه السلام -في ذِكرِ لَيلَةِ بَدرٍ-:لَقد رَأيتُنا وما فينا إلّانائِمٌ،إلّارَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله تَحتَ شَجَرَةٍ يُصَلّي ويَبكي حَتّى أصبَحَ. (2)
927.عنه عليه السلام -في صِفَةِ صَلاةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله-:لَقَد كانَ يَبكي حَتّى يُغشى عَلَيهِ،فَقيلَ لَهُ:يا رَسولَ اللّهِ،ألَيسَ اللّهُ عز و جل قَد غَفَرَ لَكَ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وما تَأَخَّرَ؟
قالَ:بَلى،أفَلا أكونُ عَبداً شَكوراً؟! (3)
1/12-5 طولُ قِيامِهِ فِي الصَّلاةِ
928.صحيح البخاري عن المُغيرة بن شُعبة: كانَ النَّبِيُ صلى الله عليه و آله لَيَقومُ لِيُصَلِّيَ حَتّى تَرمَ (4)قَدَماهُ أو ساقاهُ. (5)
929.الإمام الباقر عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عِندَ عائِشَةَ لَيلَتَها،فَقالَت:يا رَسولَ اللّهِ،لِمَ9.
ص: 618
و تقصيرى مى گريست،تا آن جا كه جايگاه نمازش تَر مى شد.
926.امام على عليه السلام -در توصيف شب جنگ بدر-:همه را ديدم كه خوابيده اند جز پيامبر خدا صلى الله عليه و آله كه تا صبح،زير درختى نماز مى خواند و مى گريست.
927.امام على عليه السلام -در توصيف نماز پيامبر خدا صلى الله عليه و آله-:آن قدر مى گريست تا بيهوش مى شد.
به ايشان گفته شد:اى پيامبر خدا! آيا خداوند،گذشته و آيندۀ تو را نيامرزيده است؟ فرمود:«چرا؛اما آيا بنده اى سپاس گزار نباشم؟».
928.صحيح البخارى -به نقل از مغيرة بن شعبه-:پيامبر صلى الله عليه و آله آن قدر به نماز ايستاد تا پاهايش يا ساق هايش ورم كرد.
929.امام باقر عليه السلام: عايشه در شبى كه نوبت ماندن پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نزدش بود،به ايشان گفت:
اى پيامبر خدا! چرا خود را به زحمت مى اندازى،با آن كه خداوند،گناه گذشته و
ص: 619
تُتعِبُ نَفسَكَ وقَد غَفَرَ اللّهُ لَكَ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وما تَأَخَّرَ؟
فَقالَ:يا عائِشَةُ،ألا أكونُ عَبداً شَكوراً؟!
وكانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقومُ عَلى أطرافِ أصابِعِ رِجلَيهِ،فَأَنزَلَ اللّهُ سُبحانَهُ وتَعالى:
«طه* ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى»(1). (2)
930.صحيح مسلم عن عُروة بن الزُّبير عن عائشة: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا صَلّى قامَ حَتّى تَفَطَّرَ رِجلاهُ.قالَت عائِشَةُ:يا رَسولَ اللّهِ! أتَصنَعُ هذا وقَد غُفِرَ لَكَ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وما تَأَخَّرَ؟
فَقالَ:يا عائِشَةُ،أفَلا أكونُ عَبداً شَكوراً؟! (3)
1/12-6 كَيفِيَّةُ صَلاتِهِ
931.سنن النسائي عن سالم أبي عبداللّه عن عقبة بن عمرو،قال: ألا اصَلّي لَكُم كَما رَأَيتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُصَلّي؟فَقُلنا:بَلى،فَقامَ،فَلَمّا رَكَعَ وَضَعَ راحَتَيهِ عَلى رُكبَتَيهِ،وجَعَلَ أصابِعَهُ مِن وَراءِ رُكبَتَيهِ،وجافى (4)إبطَيهِ حَتَّى استَقَرَّ كُلُّ شَيءٍ مِنهُ،ثُمَّ رَفَعَ).
ص: 620
آيندۀ تو را آمرزيده است؟
فرمود:«اى عايشه! آيا بنده اى سپاس گزار نباشم؟».
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بر سر انگشتان پايش مى ايستاد،تا اين كه خداوندِ سبحان و متعال،[اين آيه را]«طه،ما قرآن را بر تو فرو نفرستاديم تا بر خود سخت گيرى»فرو فرستاد.
930.صحيح مسلم -به نقل از عروة بن زبير-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آن قدر به نماز ايستاد كه پاهايش ترك برداشت.عايشه گفت:اى پيامبر خدا! آيا چنين مى كنى،در حالى گناهان پيشين و پسين تو آمرزيده شده است؟پيامبر فرمود:«اى عايشه ! آيا بنده اى سپاس گزار نباشم؟».
931.سنن النسائى -به نقل از سالم ابى عبد اللّه-:عقبة بن عمرو گفت:آيا آن گونه كه ديدم پيامبر نماز مى خواند،برايتان نماز نگزارم؟
گفتيم:چرا.پس برخاست و نماز گزارد.هنگام ركوع،كف دستانش را بر زانوان و انگشتانش را روى زانوانش نهاد و بازوهايش را از پهلويش فاصله انداخت تا تمام
ص: 621
رَأسَهُ فَقامَ حَتَّى استَوى كُلُّ شَيءٍ مِنهُ،ثُمَّ سَجَدَ فَجافى إبطَيهِ حَتَّى استَقَرَّ كُلُّ شَيءٍ مِنهُ،ثُمَّ قَعَدَ حَتَّى استَقَرَّ كُلُّ شَيءٍ مِنهُ،ثُمَّ سَجَدَ حَتَّى استَقَرَّ كُلُّ شَيءٍ مِنهُ،ثُمَّ صَنَعَ كَذلِكَ أربَعَ رَكَعاتٍ.
ثُمَّ قالَ:هكَذا رَأَيتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُصَلّي،وهكَذا كانَ يُصَلّي بَنا. (1)
932.سنن النسائي عن عبد الجبّار بن وائل عن أبيه: أنَّهُ رَأَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله إذَا افتَتَحَ الصَّلاةَ رَفَعَ يَدَيهِ حَتّى تَكادَ إبهاماهُ تُحاذي شَحمَةَ اذُنَيهِ. (2)
933.الإمام عليّ عليه السلام -في وَصفِ صَلاةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله-:كانَ إذا قامَ إلَى الصَّلاةِ المَكتوبَةِ كَبَّرَ ورَفَعَ يَديهِ حَذوَ مَنكِبَيهِ،ويَصنَعُ مِثلَ ذلِكَ إذا قَضى قِراءَتَهُ وأرادَ أن يَركَعَ،ويَصنَعُهُ إذا رَفَعَ مِنَ الرُّكوعِ،ولا يَرفَعُ يَدَيهِ في شَيءٍ مِن صَلاتِهِ وهُوَ قاعِدٌ،وإذا قامَ مِنَ السَّجدَتَينِ رَفَعَ يَديهِ كَذلِكَ وكَبَّرَ. (3)
934.عنه عليه السلام: لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآيَةُ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله:«إنّا أعْطَيناكَ الكَوثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانحَر» (4)قال النَّبيُّ صلى الله عليه و آله:يا جِبريلُ،ما هذِهِ النَّحيرَةُ الَّتي أمَرَني بِها رَبّي؟قالَ:
إنَّها لَيسَت بِنَحيرَةٍ،ولكِنَّهُ يأمُرُكَ إذا تَحَرَّمتَ لِلصَّلاةِ أن تَرفَعَ يَدَيكَ إذا كَبَّرتَ وإذا رَكَعتَ وإذا رَفَعتَ رَأسَكَ مِنَ الرُّكوعِ،فَإِنَّها صَلاتُنا وصَلاةُ المَلائِكَةِ الَّذينَ فِي2.
ص: 622
بدنش آرام گرفت.سپس سر بر داشت و ايستاد تا تنَش آرام گرفت.سپس سجده كرد و بازوهايش را از پهلويش فاصله داد تا اين كه بدنش آرام گرفت.سپس سرش را بلند كرد و نشست تا بدنش آرام گرفت و چهار ركعت اين گونه خواند.سپس گفت:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را ديدم كه اين گونه نماز مى خواند و همين گونه هم براى ما نماز مى گزارد.
932.سنن النسائى -به نقل از عبد الجبّار بن وائل،در بارۀ پدرش-:او ديد كه پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام آغاز نماز،دستانش را آن اندازه بالا آورد كه انگشتان شستش تا نزديكى نرمۀ گوش هايش رسيد.
933.امام على عليه السلام -در وصف نماز پيامبر خدا صلى الله عليه و آله-:هنگامى كه به نماز واجب مى ايستاد، تكبير مى گفت و دست هايش را تا رو به روى شانه هايش بالا مى آورد و هنگامى كه مى خواست به ركوع برود و نيز پس از برخاستن،چنين مى كرد و هنگام نشستن در نماز،هيچ گاه دست هايش را بالا نمى آورد و هنگامى كه از دو سجده بر مى خاست، دست هايش را تا شانه هايش بالا مى آورد و تكبير مى گفت.
934.امام على عليه السلام: هنگامى كه اين آيه بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نازل شد:«ما به تو كوثر را بخشيديم.پس براى پروردگارت نماز بخوان و نحر كن»،پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:«اى جبرئيل! اين«نحر»كه پروردگارم مرا به آن فرمان داده،چيست؟».
جبرئيل گفت:آن،قربانى كردن نيست؛بلكه دستور مى دهد هنگام تكبير در آغاز نماز و ركوع و سر از ركوع برداشتن،دست هاى خود را بالا ببرى،كه نماز ما و
ص: 623
السَّماواتِ السَّبعِ.
قالَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله:رَفعُ الأَيدي مِنَ الاِستِكانَةِ (1)الَّتي قالَ اللّهُ عز و جل: «فَمَا اسْتَكانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما يَتَضَرَّعُونَ» (2). (3)
935.سنن أبي داوود عن محمّد بن عمرو بن عَطاء: سَمِعتُ أبا حُمَيدٍ السّاعِديِّ في عَشرَةٍ مِن أصحابِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله مِنهُم أبو قَتادَةَ،قالَ أبو حُمَيدٍ:أنا أعلَمُكُم بِصَلاةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله،قالوا:فَلِمَ؟فَوَاللّهِ ما كُنتَ بِأكثَرِنا لَهُ تَبَعًا ولا أقدَمِنا لَهُ صُحبَةً ! قالَ:
بَلى،قالوا:فَاعرِض.
قالَ:كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا قامَ إلَى الصَّلاةِ يَرفَعُ يَدَيهِ حَتّى يُحاذيَ بِهِما مَنكِبَيهِ، ثُمَّ يُكَبِّرُ حَتّى يَقِرَّ كُلُّ عَظمٍ في مَوضِعِهِ مُعتَدِلًا،ثُمَّ يَقرَأُ،ثُمَّ يُكَبِّرُ فَيَرفَعُ يَدَيهِ حَتّى يُحاذِيَ بِهِما مَنكِبَيهِ،ثُمَّ يَركَعُ ويَضَعُ راحَتَيهِ عَلى رُكبَتَيهِ،ثُمَّ يَعتَدِلُ فَلا يَصُبُّ (4)رَأسَهُ ولا يُقنِعُ (5)،ثُمَّ يَرفَعُ رَأسَهُ فَيَقولُ:«سَمِعَ اللّهُ لِمَن حَمِدَهُ»،ثُمَّ يَرفَعُ يَدَيهِ حَتّى يُحاذِيَ [بِهِما] مَنكِبَيهِ مُعتَدِلًا،ثُمَّ يَقولُ:«اللّهُ أكبَرُ»،ثُمَّ يَهوي إلَى الأَرضِ فَيُجافي يَدَيهِ عَن جَنبَيهِ،ثُمَّ يَرفَعُ رَأسَهُ ويَثني رِجلَهُ اليُسرى فَيَقعُدُ عَلَيها،ويَفتَحُ أصابِعَ رِجلَيهِ إذا سَجَدَ،ويَسجُدُ ثُمَّ يَقولُ:«اللّهُ أكبَرُ»،ويَرفَعُ [رَأسَهُ] ويَثني رِجلَهُ اليُسرى فَيَقعُدُ عَلَيها حَتّى يَرجِعَ كُلُّ عَظمٍ إلى مَوضِعِهِ،ثُمَّ يَصنَعُ فِي الاُخرى مِثلَ ذلِكَ،ثُمَّ).
ص: 624
فرشتگان هفت آسمان،چنين است.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:«بالا بردن دست،همان خاكسارى اى است كه خداى عز و جل فرمود:
«براى پروردگارشان خاكسارى و تضرّع نكردند»».
935.سنن أبى داوود -به نقل از محمّد بن عمرو بن عطا-:شنيدم ابو حميد ساعدى در ميان ده نفر از اصحاب پيامبر خدا صلى الله عليه و آله-كه از جملۀ آنان ابو قتاده بود-،گفت:من از همۀ شما به نماز پيامبر خدا صلى الله عليه و آله داناترم.
گفتند:چه طور؟! به خدا سوگند،تو نه بيشتر از ما با پيامبر بوده اى و نه پيش تر !
گفت:آرى.
گفتند:عرضه كن.
گفت:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هنگامى كه به نماز مى ايستاد،دستانش را تا برابر شانه هايش بالا مى آورد و سپس تكبير مى گفت،تا اين كه هر استخوانى در بدن،جاى خودش قرار مى گرفت و پس از آن به قرائت مى پرداخت.سپس تكبير مى گفت و دستانش را تا برابر شانه هايش بالا مى آورد.سپس ركوع مى كرد و كف دستانش را بر زانوانش مى نهاد.سپس خود را كشيده و صاف مى كرد،بى آن كه سرش را پايين اندازد و يا كج كند،و هنگامى كه سر از ركوع بر مى داشت،مى گفت:«خداوند به كسى كه او را بستايد،گوش مى دهد».سپس دستانش را تا برابر شانه هايش به اعتدال بالا مى آورد و تكبير مى گفت.سپس به زمين مى افتاد و دستانش را از پهلوهايش فاصله مى داد.
سپس سر بر مى داشت و پاى چپش را خم كرده،بر آن مى نشست.در سجده، انگشتان پايش را باز مى نمود و پس از سجده تكبير مى گفت و بر مى خاست و پاى چپش را خم كرده،رويش مى نشست،تا اين كه هر استخوانى از بدن به جاى خود
ص: 625
إذا قامَ مِنَ الرَّكعَتَين كَبَّرَ ورَفَعَ يَدَيهِ حَتّى يُحاذِيَ بِهِما مَنكِبَيهِ كَما كَبَّرَ عِندَ افتِتاحِ الصَّلاةِ،ثُمَّ يَصنَعُ ذلِكَ في بَقيَّةِ صَلاتِهِ،حَتّى إذا كانَتِ السَّجدَةُ الَّتي فيهَا التَّسليمُ أخَّرَ رِجلَهُ اليُسرى وقَعَدَ مُتَوَرِّكًا عَلى شَقِّهِ الأَيسَرِ.
قالوا:صَدَقتَ،هكَذا كانَ يُصَلّي صلى الله عليه و آله. (1)
936.سنن النسائي عن عليّ بن يحيى بن خَلّاد عن أبيه عن عمّه: كُنتُ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله جالِسًا فِي المَسجِدِ،فَدَخَلَ رَجُلٌ فَصَلّى رَكعَتَينِ،ثُمَّ جاءَ فَسَلَّمَ عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله،وقَد كانَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله يَرمُقُهُ (2)في صَلاتِهِ،فَرَدَّ عَلَيهِ السَّلامَ ثُمَّ قالَ لَهُ:ارجِع فَصَلِّ فَإِنَّكَ لَم تُصَلِّ.
فَرَجَعَ فَصَلّى،ثُمَّ جاءَ فَسَلَّمَ عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله،فَرَدَّ عَلَيهِ السَّلامَ ثُمَّ قالَ:ارجِع فَصَلِّ فَإِنَّكَ لَم تُصَلِّ.
حَتّى كانَ عِندَ الثّالِثَةِ أوِ الرّابِعَةِ فَقالَ:وَالّذي أنزَلَ عَلَيكَ الكِتابَ لَقَد جَهِدتُ وحَرَصتُ فَأَرِني وعَلِّمني.
قالَ:إذا أرَدتَ أن تُصَلِّيَ فَتَوَضَّأ فَأَحسِن وُضوءَكَ،ثُمَّ استَقبِلِ القِبلَةَ فَكَبِّر،ثُمَّ اقرَأ، ثُمَّ اركَع حَتّى تَطمَئِنَّ راكِعًا،ثُمَّ ارفَع حَتّى تَعتَدِلَ قائِمًا،ثُمَّ اسجُد حَتّى تَطمَئِنَّ ساجِدًا، ثُمَّ ارفَع حَتّى تَطمَئِنَّ قاعِدًا،ثُمَّ اسجُد حَتّى تَطمَئِنَّ ساجِدًا،ثُمَّ ارفَع،فَإِذا أتمَمتَ صَلاتَكَ عَلى هذا فَقَد تَمَّت،ومَا انتَقَصتَ مِن هذا فَإِنَّما تَنتَقِصُهُ مِن صَلاتِكَ. (3)
راجع:ج 1 ص 20 (تشريع الصلاة في الإسلام) و ص 312 (الجهر بالبسملة/اجهار النَّبيِّ صلى الله عليه و آله بها في الصلاة)و ح 522،511،503،502،495،468،465،463،454،398-547،538،537،525-577،564،549، 626،594،589،578 و 643.ه.
ص: 626
باز گردد.سپس در سجدۀ ديگر نيز چنين مى كرد.هنگام برخاستن از هر دو ركعت، تكبير مى گفت و دستانش را تا برابر شانه هايش بالا مى آورد،همان گونه كه در آغاز نماز مى كرد.در بقيّۀ نماز هم اينها را انجام مى داد تا اين كه در سجده اى كه پس از آن سلام نماز بود،پاى چپش را عقب مى كشيد و بر سرين و طرف چپ بدنش مى نشست.
[اصحاب] گفتند:راست گفتى.اين گونه نماز مى خواند.
936.سنن النسائى -به نقل از على بن يحيى بن خلّاد،از پدرش،از عمويش-:با پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در مسجد نشسته بودم.مردى داخل شد و دو ركعت نماز خواند.سپس نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و سلام كرد.پيامبر صلى الله عليه و آله كه نماز او را زير نظر داشت،پس از جواب سلام،به وى فرمود:«باز گرد و نماز بخوان،كه نماز نخوانده اى».[و اين كار تكرار شد] تا اين كه در نوبت سوم يا چهارم،آن مرد گفت:سوگند به آن كه كتاب را بر تو فرو فرستاد،كوشش بسيار كرده و شوقم افزون گشته است.به من نشان ده و آگاهم كن.
فرمود:«هر گاه خواستى نماز بخوانى،وضويى نيكو بگير.سپس رو به قبله كن و تكبير بگو و پس از قرائت،به ركوع برو و چنان درنگ كن كه در ركوع،آرام گيرى.
سپس چنان بلند شو تا راست بايستى.سپس به سجده برو و در سجده آرام بگير.
سپس برخيز و آرام بنشين.سپس به سجده برو و در آن آرام بگير.سپس برخيز.
پس اگر نمازت را اين گونه به پايان بردى،تمام است و آنچه از اينها كم گذاشتى،از نمازت كم گذارده اى».
ر.ك:ج 1 ص 21 (تشريع نماز) و ص 313 (بلند گفتن بسم اللّه/بلند گفتن«بسم اللّه»در نماز به وسيلۀ پيامبر صلى الله عليه و آله ) و ح 398 و 454 و 463 و 465 و 468 و 495 و 502 و 503 و 511 و 522-525 و 537 و 538 و 547-549 و 564 و 577 و 578 و 589 و 594 و 626 و 643.
ص: 627
1/12-7 سيرَتُهُ فِي الرَّواتِبِ وَالنَّوافِلِ
937.الإمام الصادق عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُصَلّي مِنَ التَّطَوُّعِ مِثلَيِ الفَريضَةِ. (1)
938.الإمام الباقر عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لا يُصَلّي مِنَ النَّهارِ شَيئاً حَتّى تَزولَ الشَّمسُ،فَإِذا زالَت صَلّى ثَمانِيَ رَكَعاتٍ،وهِيَ صَلاةُ الأَوّابينَ (2)،تُفتَحُ في تِلكَ السّاعَةِ أبوابُ السَّماءِ،ويُستَجابُ الدُّعاءُ،وتَهَبُّ الرِّياحُ،ويَنظُرُ اللّهُ إلى خَلقِهِ،فَإِذا فاءَ الفَيءُ ذِراعاً صَلَّى الظُّهرَ أربَعاً،وصَلّى بَعدَ الظُّهرِ رَكعَتَينِ،ثُمَّ صَلّى رَكعَتَينِ اخراوَينِ،ثُمَّ صَلَّى العَصرَ أربَعاً إذا فاءَ الفَيءُ ذِراعاً،ثُمَّ لا يُصَلّي بَعدَ العَصرِ شَيئاً حَتّى تَؤوبَ الشَّمسُ، فَإِذا آبَت-وهُوَ أن تَغيبَ-صَلَّى المَغرِبَ ثَلاثاً،وبَعدَ المَغرِبِ أربَعاً،ثُمَّ لا يُصَلّي شَيئاً حَتّى يَسقُطَ الشَّفَقُ،فَإِذا سَقَطَ الشَّفَقُ صَلَّى العِشاءَ.
ثُمَّ آوى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إلى فِراشِهِ ولَم يُصَلِّ شَيئاً حَتّى يَزولَ نِصفُ اللَّيلِ،فَإِذا زالَ نِصفُ اللَّيلِ صَلّى ثَمانِيَ رَكَعاتٍ،وأوتَرَ فِي الرُّبعِ الأَخيرِ مِنَ اللَّيلِ بِثَلاثِ رَكَعاتٍ، فَقَرَأَ فيهِنَّ فاتِحَةَ الكِتابِ و«قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ»ويَفصِلُ بَينَ الثَّلاثِ بِتَسليمَةٍ،ويَتَكَلَّمُ ويَأمُرُ بِالحاجَةِ،ولا يَخرُجُ مِن مُصَلّاه حَتّى يُصَلِّيَ الثّالِثَةَ الَّتي يوتِرُ فيها،ويَقنُتُ فيها قَبلَ الرُّكوعِ،ثُمَّ يُسَلِّمُ،ويُصَلّي رَكعَتَيِ الفَجرِ قُبَيلَ الفَجرِ وعِندَهُ وبُعَيدَهُ،ثُمَّ يُصَلّي رَكعَتَيِ الصُّبحِ-وهُوَ الفَجرُ-إذَا اعتَرَضَ الفَجرُ وأضاءَ حَسَناً.
فَهذِهِ صَلاةُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله الَّتي قَبَضَهُ اللّهُ عز و جل عَلَيها. (3)6.
ص: 628
937.امام صادق عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله دو برابرِ نماز واجب،نماز مستحب مى خواند.
938.امام باقر عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از آغاز روز تا زوال خورشيد،هيچ نماز نمى خواند و هنگام زوال،هشت ركعت نماز مى خواند كه همان نماز«اوّابين (توبه كنندگان)»است.در اين ساعت،درهاى آسمان گشوده مى شوند و دعا پذيرفته مى شود،نسيم ها[ى رحمت] مى وزند و خداوند به آفريده هايش مى نگرد.هنگامى كه سايه به اندازۀ يك ذراع دوباره تشكيل مى شد،چهار ركعت نماز ظهر مى گزارد و پس از ظهر،دو ركعت و سپس دو ركعت ديگر مى خواند و هنگامى كه سايه به اندازۀ يك (1)ذراع مى گشت،چهار ركعت نماز عصر مى گزارد و پس از مغرب،چهار ركعت مى خواند و سپس نمازى نمى خواند تا شفق فرو رود و هنگامى كه شفق فرو مى رفت،نماز عشا را مى گزارد.
پيامبر صلى الله عليه و آله سپس به بسترش مى رفت و نماز نمى خواند تا نيمى از شب سپرى شود.هنگامى كه شب از نيمه مى گذشت،هشت ركعت نماز مى گزارد و در پارۀ چهارم شب،سه ركعت نماز وَتر مى گزارد و در آنها«فاتحة الكتاب»و «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» مى خواند و سه ركعت را با يك سلام [در ركعت دوم] از هم جدا مى كرد و سخن مى گفت و نيازهايش را مى طلبيد و از نمازگاهش بيرون نمى آمد،تا اين كه ركعت سوم (نماز وَتر) را بخواند و در آن پيش از ركوع،قنوت مى خواند.سپس سلام مى داد و دو ركعت نماز [نافله] فجر را هنگام دميدن سپيده يا اندكى پس و پيش،مى گزارد.سپس دو ركعت نماز صبح يعنى سپيده دمان را هنگامى مى خواند كه سپيده گسترش مى يافت و خوب روشن مى شد.اين،نماز پيامبر خدا صلى الله عليه و آله تا هنگام قبض روحش بود.
ص: 629
939.الإمام عليّ عليه السلام: كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذا قَدِمَ مِن سَفَرٍ صَلّى رَكعَتَينِ. (1)
940.صحيح البخاري عن كعب بن مالك: كانَ [رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ] إذا قَدِمَ مِن سَفَرٍ بَدَأَ بِالمَسجِدِ فَيَركَعُ فيهِ رَكعَتَينِ. (2)
941.سنن الدارمي عن أنس: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا نَزَلَ مَنزِلاً لَم يَرتَحِل مِنهُ حَتّى يُصَلِّيَ رَكعَتَينِ،أو يُوَدِّعَ المَنزِلَ بِرَكعَتَينِ. (3)
942.حلية الأولياء عن عبد اللّه بن مسعود: كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله لا يَكونُ ذاكِرونَ إلّاكانَ مَعَهُم، ولا مُصَلّونَ إلّاكانَ أكثَرَهُم صَلاةً. (4)1.
ص: 630
939.امام على عليه السلام: پيامبر صلى الله عليه و آله هنگامى كه از سفرى باز مى گشت،دو ركعت نماز مى خواند.
940.صحيح البخارى -به نقل از كعب بن مالك-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هنگامى كه از سفرى باز مى گشت،ابتدا به مسجد مى رفت و دو ركعت نماز مى خواند.
941.سنن الدارمى -به نقل از انَس-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هنگامى كه به منزلى فرود مى آمد،از آن جا نمى رفت يا از آن جا وداع نمى كرد،مگر آن كه دو ركعت نماز در آن جا مى خواند.
942.حلية الأولياء -به نقل از عبد اللّه بن مسعود-:جايى نبود كه دسته اى به ذكر خدا مشغول باشند و پيامبر صلى الله عليه و آله با آنها نباشد و نمازگزارانى باشند و پيامبر صلى الله عليه و آله پُرنمازترين آنها نباشد.
ص: 631
پژوهشى در بارۀ چگونگى نماز پيامبر(ص) (1)
يكى از پرسش هاى مهم در بارۀ نماز،اين است كه:چرا پيروان اهل بيت عليهم السلام و اهل سنّت در شمارى از مسائل مربوط به نماز،مانند:چگونگى وضو،اذان و اقامه، تكتّف،آمين گفتن بعد از سورۀ حمد،قنوت و...اختلاف نظر دارند؟
با توجّه به اين كه افزون بر كتاب خدا (قرآن)،سيره و سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله معيار بررسى و داورى ميان ديدگاه هاى اختلافى است،اگر مشخّص شود كه پيامبر صلى الله عليه و آله چگونه وضو مى گرفته و چگونه نماز مى گزارده،اين اختلافات ديگر جايى نخواهند داشت.
هرچند تبيين چگونگى نماز پيامبر صلى الله عليه و آله با توجّه به حوادثى كه در اين باره، پس از ايشان پديد آمد،نيازمند پژوهش هاى دامنه دار است،ليكن ما در اين جا تنها به مهم ترين نكات در بارۀ چگونگى نماز پيامبر صلى الله عليه و آله و به همين مناسبت،به چگونگى وضو و اذان ايشان اشارۀ كوتاهى خواهيم كرد.
ملاحظۀ آراى فقهاى مذاهب اسلامى،از بروز چندين اختلاف در موضوع وضو حكايت مى كند كه براى رعايت اصل اختصار،ما تنها به دو مورد از آنها نگاهى
ص: 632
خواهيم داشت:نخست.سمت و سوى شستن دست ها،دوم.مسح يا شستن پاها.
ابتدا شايسته است تنها آيۀ قرآنى مربوط به وضو،ملاحظه گردد:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمتُم إِلَى الصَّلاةِ فَاغسِلُوا وُجُوهَكُم وَ أَيدِيَكُم إِلَى المَرافِقِ وَ امسَحُوا بِرُؤُسِكُم وَ أَرجُلَكُم إِلَى الكَعبَينِ. (1)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هنگامى كه به نماز مى ايستيد،صورت و دست ها را تا آرنج بشوييد و سر و پاها را تا مفصل ها [يا برآمدگى پشت پا] مسح كنيد!».
در حديثى،از امام باقر عليه السلام وضوى پيامبر صلى الله عليه و آله اين گونه نقل شده است:
عُمَرُ بنُ أُذَينَةَ عَن زُرَارَةَ وَ بُكَيرٍ أَنَّهُمَا سَألَا أَبَا جَعفَرٍ عليه السلام عَن وُضُوءِ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله، فَدَعَا بِطَستٍ أَو تَورٍ فِيهِ مَاءٌ،فَغَمَسَ يَدَهُ اليُمنَى،فَغَرَفَ بِهَا غُرفَةً،فَصَبَّهَا عَلَى وَجهِهِ،فَغَسَلَ بِهَا وَجهَهُ،ثُمَّ غَمَسَ كَفَّهُ اليُسرَى،فَغَرَفَ بِهَا غُرفَةً،فَأَفرَغَ عَلَى ذِرَاعِهِ اليُمنَى،فَغَسَلَ بِهَا ذِرَاعَهُ مِنَ المِرفَقِ إِلَى الكَفِّ لَا يَرُدُّهَا إِلَى المِرفَقِ،ثُمَّ غَمَسَ كَفَّهُ اليُمنَى،فَأَفرَغَ بِهَا عَلَى ذِرَاعِهِ اليُسرَى مِنَ المِرفَقِ وَ صَنَعَ بِهَا مِثلَ مَا صَنَعَ بِاليُمنَى،ثُمَّ مَسَحَ رَأسَهُ وَ قَدَمَيهِ بِبَلَلِ كَفِّهِ لَم يُحدِث لَهُمَا مَاءً جَدِيداً. (2)
عمر بن اذينه،از زراره و بكير-كه از امام باقر عليه السلام در بارۀ وضوى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پرسيدند-،نقل كرده است كه ايشان كاسۀ آبى خواست.پس دست راست خود را در آن فرو برد و مشتى آب برگرفت و بر صورت خود ريخت و با آن صورتش را شست.سپس دست چپ خود را در آن فرو برد و مشتى آب برداشت و بر دست راست خود ريخت و با آن از آرنج تا كف دستش را شست،در حالى كه دست خود را به سوى آرنج نمى كشيد.آن گاه دست راستش را در آن فرو برد و مشتى آب برداشت و بر دست چپ خود از آرنج ريخت و با آن چنان كرد كه با دست راستش
ص: 633
كرده بود.سپس سر و پاهايش را با رطوبت كف دستش مسح كرد و آب ديگرى را براى آن به كار نگرفت.
بر پايۀ اين روايت و نظاير آن، (1)پيروان اهل بيت عليهم السلام معتقدند كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در وضو،دستان مبارك خود را از بالا به پايين يعنى از آرنج تا نوك انگشتان مى شست و اين،بِدان معناست كه آيۀ وضو به دست پيامبر صلى الله عليه و آله تفسير شده است.ضمناً اين نكته در بارۀ آيۀ وضو قابل توجّه است كه اصولاً مخاطبان از ظاهر عباراتى نظير آيۀ وضو، محدودۀ انجام عمل مورد نظر را برداشت مى نمايند.آن گاه در مقام عملى كردن آن خواسته،معمولاً از بالا به پايين اقدام مى كنند.مثلاً اگر پزشك بگويد:پايت را تا زانو با آب سرد بشوى،يا صاحب خانه بگويد:ديوارهاى اين اتاق را تا سقف رنگ آميزى كن،به طور طبيعى،هر يك از بيمار و رنگ كار،سخن گوينده را بر تعيين محدودۀ مورد نظر او حمل مى كند و در نتيجه آنچه را كه به دليل آسان تر بودن يا عوامل ديگر، به صورت ناخودآگاه در ميان مردم معمول است،انجام مى دهد،يعنى شستن پاها و رنگ آميزى كردن ديوارها از بالا به پايين.و چه بسا هرگز اين مطلب به ذهنشان خطور نكند كه پزشك و صاحب خانه با گفتن«تا زانو»و«تا سقف»در صدد تعيين سمت و سوى عمل خواسته شده و نقطۀ انتهايى انجام آن بوده است.
اما به هر تقدير،آنچه در نزد پيروان اهل بيت عليهم السلام اين برداشت قرآنى را قطعيت مى بخشد،احاديث معتبرى هستند كه بر انجام دادن وضو از آرنج به سوى سرِ انگشتان دلالت مى كنند.در مقابل،تمام مذاهب اهل سنّت،شستن دست ها در وضو را به هر صورتى كه باشد،كافى دانسته،هر چند به نظر آنان،شروع از سرِ انگشتان به سوى آرنج،افضل است. (2)0.
ص: 634
بر پايۀ حديثى كه از امام باقر عليه السلام در توصيف وضوى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد،ايشان پاهاى خود را مسح مى فرمود.اين مطلب در حديث زير كه منابع حديثى اهل سنّت آن را نقل كرده اند نيز تأييد شده است:
عَبّاد بن تَميم عن أبيه:رَأَيتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَتَوَضَّأُ و يَمسَحُ بِالماءِ عَلى رِجلَيهِ. (1)
عبّاد بن تميم،به نقل از پدرش مى گويد:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را ديدم كه وضو مى گرفت و با آب،پاهايش را مسح مى كرد.
همچنين در حديث عبد اللّه بن عمرو بن العاص كه به زعم اهل سنّت،مستند شستن پا در وضوست و ما به زودى به نقل و نقد آن خواهيم پرداخت،با عبارت «فَجَعَلنا نَمسَحُ عَلى أرجُلِنا»اعتراف شده كه روش معمول پيش از آن،مسح پاها بوده است.
بر اين اساس،اهل بيت عليهم السلام و پيروان آنان به پيروى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله،مسح پاها را از واجبات وضو دانسته و شستن آنها را ناروا مى شمارند.پژوهش دقيق متون و دوره هاى تاريخى نشان داده است كه شستن پاها در وضو،تا ساليانى پس از رحلت پيامبر گرامى و لااقل تا پايان دوران دو خليفۀ نخست و اندكى از دورۀ خليفۀ سوم مطرح نبوده؛امّا عثمان،تلاش ويژه اى جهت جاى گزين ساختن روش جديد وضو نموده كه در آن،پاها بايد به جاى مسح شدن شسته شوند.شاهد اين سخن،فقدان كمترين گزارش از بروز اختلاف ميان مسلمانان در بارۀ مسح پا در وضو در دورۀ دو خليفۀ نخست است،به گونه اى كه حتّى يك روايت نيز از خليفۀ اوّل و دوم با انگيزۀ انجام وظيفۀ حاكم اسلامى در دفاع از سنّت نبوى و تبيين چگونگى وضوى پيامبر صلى الله عليه و آله و نكوهش پايه گذاران روش جديد در وضو،صادر نشده است.چنين روايتى،نه
ص: 635
تنها از دو خليفه،بلكه از راويان پُرروايتى همچون ابو هريره كه در هر خُرد و كلانى رواياتى را از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرده اند نيز حكايت نشده است،چنان كه عبد اللّه بن عمر، ابو سعيد خدرى،جابر بن عبد اللّه،عبد اللّه بن مسعود و ده ها صحابى نام آشنا و پُرروايت ديگر نيز مطلقاً روايتى را در بارۀ«وضوى پيامبر صلى الله عليه و آله با شستن پا»نقل نكرده و كمترين هشدارى نسبت به التزام به روش اصيل نبوى در وضو،از خود بروز نداده اند.اين،خود به خوبى نشان مى دهد كه در ميان معاصران پيامبر صلى الله عليه و آله،به خاطر مشاهدۀ وضوى چندين و چند سالۀ ايشان-كه به گواهى روايات پيشين،مسح پاها بخشى از آن بوده-،در موضوع وضو،اختلافى پديد نيامده است.
در اين ميان،تنها عثمان بن عفّان،عبد اللّه بن عمرو بن عاص و دو سه تن ديگر-كه روايت هايشان با تعارض يا موانع ديگرى مواجه است-هستند كه براى نخستين بار از وضوى مشتمل بر«شستن پا»سخن گفته و آن را از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله حكايت كرده اند، و البته شمار روايات عثمان كه روايت زير نيز از جملۀ آنهاست،بسيار بيشتر از ديگر افراد است:
عن ابن شهاب أنّ عطاء بن يزيد أخبره أنّ حمران مولى عثمان أخبره أنّه رأى عثمان بن عفّان دعا بإناء،فأفرغ على كفّيه ثلاث مرار،فغسله،ثمّ أدخل يمينه فى الإناء،فمضمض و استنشق،ثمّ غسل وجهه ثلاثاً و يديه إلى المرفقين ثلاث مرار،ثمّ مسح برأسه،ثمّ غسل رجليه ثلاث مرار إلى الكعبين،ثمّ قال:قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله:مَن تَوَضَّأَ نَحوَ وُضوئى هذا،ثُمَّ صَلّى رَكعَتَينِ لا يُحَدِّثُ فيهِما نَفسَهُ غُفِرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ. (1)
ابن شهاب مى گويد:عطاء بن يزيد به او خبر داده كه حمران وابستۀ عثمان به او خبر داده كه وى عثمان بن عفّان را ديده كه كاسۀ آبى خواست و سه بار بر كف دستان خود آب ريخت و آنها را شست.سپس دست راست خود را درون كاسه برد و8.
ص: 636
مضمضه و استنشاق كرد.آن گاه سه بار صورت خود و دستانش را تا آرنج شست.
سپس سر خود را مسح كرد و سه بار پاهايش را تا غوزك شست و گفت:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:هر كس همانند اين وضويم وضو بسازد و سپس دو ركعت نماز بخواند و در آن با خود سخن نگويد،گناهان پيشين او بخشيده مى شوند.
روايت صحيح البخارى از عبد اللّه فرزند عمرو بن العاص در بارۀ شستن پاها در وضو،اين چنين است:
تخلّف [
عنّا ]
النبى صلى الله عليه و آله فى سفرة سافرناها،فأدركنا و قد أرهقتنا الصلاة و نحن نتوضّأ،فجعلنا نمسح على أرجلنا،فنادى بأعلى صوته:وَيلٌ لِلأَعقابِ مِنَ النّارِ! مرّتين أو ثلاثاً. (1)
در سفرى بوديم كه پيامبر صلى الله عليه و آله از ما عقب ماند و سپس به ما رسيد،در حالى كه زمان نماز فرا رسيده بود و ما وضو مى گرفتيم و پاهايمان را مسح مى كرديم.پس با صداى كاملاً بلند،دو يا سه بار ندا داد:واى از آتش بر پاشنه هاى پا!
اين روايت با فرض صحّت،دلالتى بر شستن پا در وضو ندارد و به نظر مى رسد كه ناظر به وضعيت اعراب تازه مسلمان شده اى باشد كه به دليل انس با فرهنگ جاهلى، چه بسا به استفاده از پاپوش هاى مناسب خو نكرده بودند،علاوه بر اين كه شايد به حسب عادات جاهلى،ايستاده نيز بول مى كردند و طبعاً دچار آلودگى و نجس شدن پاها مى شدند.از سوى ديگر،به هيچ وجه بعيد نيست كه در آن شرايط فرهنگى،آنان با همان آلودگى پاهاى خود،به نماز مى ايستادند؛كارى كه مى توانست نقد هدايتگرانۀ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را متوجّه خود سازد.
بر اين اساس،فرمودۀ پيامبر صلى الله عليه و آله را بايد تلاشى در راستاى اصلاح اين عادت ناپسند و تشويق به سمت تطهير پاهاى آلوده،در آستانۀ نماز ارزيابى كرد.اما اين كه
ص: 637
«مسح پا»كه به تصريح راوى تا آن روز،جزئى از وضو بوده،با اين سخن پيامبر خدا صلى الله عليه و آله جاى خود را به«شستن پا»داده باشد،ادّعايى است كه بيش از پندار راوى، مؤيّد ديگرى ندارد و دلالتى در روايت فوق نسبت به آن،به چشم نمى خورد.
گفتنى است در تأكيد بر سنّت نبوى در مسح كردن پاها در وضو،آيۀ وضو-كه در ابتداى اين پژوهش آورديم-نيز آشكارا به مسح پاها و نه شستن آنها فرمان مى دهد.
اين،در حالى است كه اهل سنّت،افزون بر روايات عثمان و برخى افراد ديگر كه ادّعا كرده اند پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در وضو،پاهاى خود را مى شسته،اِعراب نصب واژۀ «أرجُلَكم (پاهايتان)»در آيۀ وضو را مستند قرآنى خود قرار داده و آن را نشانۀ عطف اين كلمه بر واژۀ منصوب«وُجوهَكم (صورت هايتان)»دانسته اند.طبعاً در اين فرض، حكم شستن صورت به معطوفٌ عليه يعنى پاها نيز سرايت مى كند.
از نظر مفسّران و فقيهان شيعى،اعراب نصب كلمۀ«أرجلَكم»،دلالتى بر شستن پاها در وضو ندارد؛زيرا:
اوّلاً:كلمۀ«أرجلكم»توسط قاريان متعدّدى همچون:ابن كثير،حمزه،ابو عمرو و عاصم در روايت ابو بكر از او،مجرور خوانده شده است.در اين صورت،بى ترديد،«أرجلكم»،معطوف بر«رؤوسكم (سرهايتان)»بوده و حكم مسح سر به پاها سرايت داده مى شود.
ثانياً:در قرائت هايى كه«أرجلَكم»منصوب است مانند قرائت نافع،ابن عامر و عاصم در روايت حفص از او،نيز همچنان حكم پاها مسح است؛زيرا«أرجلَكم»، عطف بر محلّ نصب«رؤوسكم»است.
توضيح،اين كه:واژۀ«امسحوا»به خودى خود،متعدّى است و براى منصوب ساختن مفعول خود،نيازمند حرف جر نيست.بر اين اساس،«با»ى افزوده شده به واژۀ«رؤوسكم»،به اصطلاح،«با»ى تبعيضيّه است كه نشان مى دهد مسحِ بخشى از سر،كافى است،چنان كه پيروان اهل بيت عليهم السلام به تبعيّت از خاندان رسالت،مسح سر را
ص: 638
چنين انجام مى دهند.بنا بر اين،كلمۀ«رؤوسكم»در محلّ نصب است و منصوب شدن«أرجلَكم»،ناشى از عطف آن بر محلّ ياد شده است.فخر رازى در تفسير خود، ذيل آيۀ وضو،اين تركيب را پذيرفته و آن را مذهب مشهور نحويان خوانده است. (1)
از سوى ديگر،حسب قواعد دانش نحو،با وجود عامل اعرابى نزديك تر،تا قرينه اى نباشد،روا نيست اعراب كلمه اى را تحت تأثير عامل دورتر بدانيم.از اين رو در آيۀ وضو،كلمۀ «فَامْسَحُوا» كه به «بِرُؤُسِكُمْ» نزديك تر است،مجالى را براى تأثيرگذارى عامل دورتر يعنى «فَاغْسِلُوا» باقى نمى گذارد.از اين رو،از ابن عبّاس چنين نقل شده است كه:
اِنّ الناسَ أبَوا إلّاالغَسلَ و لا أجِدُ فى كتابِ اللّه إلّاالمَسحَ. (2)
مردم [در اثر تبليغات صورت گرفته] جز شستن [پاها] را نپذيرفتند،در حالى كه در كتاب خدا،جز مسح [پاها] را نمى يابم.
همچنان كه در بارۀ وى،گفته شده است كه:
كان يقول:الوُضوءُ غَسلتانِ و مَسحَتانِ. (3)
همواره مى گفت:وضو،دو شستن و دو مسح دارد.
2.اذان (4)
اذان،علاوه بر يادآورى وظيفۀ فردى،يك شعار سياسى-اجتماعى نيز هست.از اين رو شايسته است كه در جوامع اسلامى،هر شب و روز،شعار توحيد و نفى شرك و
ص: 639
دعوت به ارزش هاى دينى با صداى بلند تكرار شود.با اين همه و با وجود اهتمام پيامبر خدا صلى الله عليه و آله،متأسفانه پس از رحلت ايشان،اذان در معرض تغييراتى قرار گرفت و برخى بندهاى آن به اتكاى برداشت هاى فردى،كاسته يا افزوده شد.
گفتنى است بر پايۀ آموزه هايى كه از امامان اهل بيت عليهم السلام به ما رسيده،در شبى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به معراج برده شد،همزمان با رسيدن به بيت المعمور و فرا رسيدن وقت نماز،جبرئيل،اذان و اقامه گفت و فرشتگان و پيامبران،به امامت پيامبر صلى الله عليه و آله به نماز ايستادند.امام باقر عليه السلام نيز بندهاى اذان جبرئيل را به همان گونه و ترتيب،به شيعيان خود آموخته است.
از آن پس،پيامبر خدا بلال را براى گفتن اذان،با همان بندهاى مشخّص،مأمور ساخت و او نيز تا پايان حيات ايشان،آن اذان را ندا مى داد. (1)
آيا گفتن عبارت«الصلاة خيرٌ من النوم»كه از آن با عنوان«تثويب»ياد مى شود،در اذان نماز صبح در روزگار پيامبر صلى الله عليه و آله سابقه داشته است؟
در پاسخ بايد گفت:هر چند شمارى از روايات اهل سنّت،آن را آموزش پيامبر صلى الله عليه و آله و برخى ديگر،آن را اقدام بلال دانسته اند كه به تأييد پيامبر صلى الله عليه و آله رسيده و از اجزاى اذان گرديده است،ليكن هيچ يك از روايات مورد اشاره،از سند صحيح و قابل اعتمادى برخوردار نيستند تا بتوانند اثبات كنند كه اين عبارت،جزء اذان دوران پيامبر صلى الله عليه و آله بوده است. (2)
در مقابل،شمارى از احاديث اهل بيت عليهم السلام،گوياى آن اند كه اين جمله پس از پيامبر صلى الله عليه و آله به اذان افزوده شده است.همسو با اين روايات،برخى روايات اهل سنّت نيز
ص: 640
بندِ ياد شده را به دستور و يا تأييد خليفۀ دوم،مستند كرده اند.از جمله،دارقُطْنى در كتاب سنن خود با دو سند،چنين نقل كرده است:
عن ابن عمر،عن عمر أنّه قال لموذّنه:إذا بلغت«حىّ على الفلاح»فى الفجر،فقل:
الصلاة خير من النوم،الصلاة خير من النوم. (1)
ابن عمر نقل مى كند كه عمر به مؤذّن خود گفت:در اذان صبح،هر گاه به«حىَّ على الفلاح»رسيدى،بگو:«الصلاة خير من النوم،الصلاة خير من النوم».
در الموطّأ مالك نيز آمده است:
إنّ المؤذّن جاء إلى عمر بن الخطّاب يؤذنه لصلاة الصبح فوجده نائماً.فقال:الصلاة خير من النوم،فأمره عمر أن يجعلها فى نداء الصبح. (2)
مؤذّن،نزد عمر بن خطّاب آمد تا او را براى نماز صبح،خبر كند.ديد كه خوابيده است.گفت:«الصلاة خير من النوم؛نماز،از خواب،بهتر است».عمر به او دستور داد كه از آن پس،اين جمله را در اذان صبح بگويد.
در المصنَّف عبد الرزّاق آمده است:
ابن جريج قال:أخبرنى عمر بن حفص أنّ سعداً أوّل من قال:الصلاة خير من النوم فى خلافة عمر....فقال:بدعة ثم تركه و إنّ بلالاً لم يؤذن لعمر. (3)
ابن جُرَيج گفت:عمر بن حفص به من خبر داد كه سعد [مؤذّن]،نخستين كسى بود كه گفت:«الصلاة خير من النوم»و اين،در خلافت عمر بود....[عمر] گفت:بدعت است؛امّا بعدها آن را آزاد گذاشت.بلال براى عمر،اذان نگفت.
در جامع المسانيد نيز كه در بر گيرندۀ روايات ابو حنيفه است،چنين آمده است:
عن إبراهيم،قال:سألته عن التثويب فقال:هو ممّا أحدثه الناس و هو حسن ممّا9.
ص: 641
أحدثوا و ذكر أنّ تثويبهم كان حين يفرغ المؤذّن من أذانه«الصلاة خير من النوم» مرّتين.
از ابراهيم روايت شده كه گفت:از او (ابو حنيفه) در بارۀ«الصلاة خير من النوم» پرسيدم.گفت:اين،از چيزهايى است كه مردم،[پس از پيامبر صلى الله عليه و آله ] بدعت نهاده اند و در ميان چيزهايى كه پديد آورده اند،چيز خوبى است.او گفته است:چنين بوده كه مؤذّن،پس از اتمام اذان،دو بار مى گفت:«الصلاة خير من النوم؛نماز از خواب، بهتر است». (1)
هرچند گزارش هاى متعدّدى حاكى از اين است كه منشأ تثويب،فرمان و يا تقرير و تأييد خليفۀ دوم بوده،ليكن در حديثى از ابو الحسن عليه السلام،آغاز تثويب،به بنى اميّه نسبت داده شده است.متن حديث،چنين است:
الصَّلاةُ خَيرٌ مِنَ النَّومِ،بِدعَةُ بَني امَيَّةَ وَ لَيسَ ذلِكَ مِن أصلِ الأذانِ وَ لا بأسَ إذا أرادَ الرَّجُلُ أن يُنَبِّهَ النّاسَ لِلصَّلاةِ أن يُنادِىَ بِذلِكَ،و لا تَجعَلهُ مِن أصلِ الأذانِ،فَإنّا لا نَراهُ أذانَاً. (2)
جملۀ«الصلاة خير من النوم»،بدعت بنى اميّه است و جزء اذان نيست.البته اشكالى ندارد كه شخص،هر گاه كه مى خواهد مردم را به نماز متوجّه سازد،آن را بگويد؛ولى آن را جزء اذان قرار مده؛چون ما آن را جزء اذان نمى دانيم.
مى توان گفت كه اين احاديث،با گزارش هايى كه آغاز تثويب را عصر خليفۀ دوم مى دانند،قابل جمع اند،بدين سان كه پايه گذارى اين كار كه جملۀ«الصلاة خير من النوم»در وسط اذان يا پس از آن گفته شود،به صورت غير رسمى و محدود،در عصر خلافت عمر صورت گرفته،تا اين كه در دوران حكومت معاويه،به طور رسمى و فراگير،جزئى از اذان صبح قرار داده شد.4.
ص: 642
پيروان اهل بيت عليهم السلام بر اساس ره نمودهاى آن بزرگواران،بر اين باورند كه جملۀ«حىَّ على خير العمل»،در عصر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله يكى از اجزاى اذان و اقامه بوده و جزئيت آن،از طريق وحى به پيامبر صلى الله عليه و آله ابلاغ شده است.شمارى از روايات و آثار موجود در منابع حديثىِ اهل سنّت، (1)اين جزئيت را تأييد كرده اند.
اينك،اين سؤال پيش مى آيد كه:اگر جملۀ«حىَّ على خير العمل»در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله جزء اذان بوده،چه كسى و با چه انگيزه اى اين جمله را حذف كرده است؟
پاسخ اين سؤال،در برخى از احاديث اهل بيت عليهم السلام (2)،اين گونه آمده كه در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله و دوران حكومت ابو بكر و آغاز خلافت عمر،«حىَّ على خير العمل»جزء اذان و اقامه بوده است؛ولى عمر،با اين استدلال كه اين جمله،موجب اهمّيت دادنِ بيش از اندازۀ مسلمانان به«نماز»و سستى كردن آنان نسبت به«جهاد»مى شود،آن را از اذان و اقامه حذف كرده است.
عدم هماهنگى اين استدلال با فرهنگ اصيل اسلامى،بر كسى پوشيده نيست؛زيرا نماز،عالى ترين جلوۀ ياد خداست و هيچ عملى در نزد خداى متعال،محبوب تر از ياد او نيست و براى رهايى بنده از هر بدى در دنيا و آخرت نيز عملى سودمندتر از آن وجود ندارد.از اين رو،جهاد يا هر عمل پسنديدۀ ديگر،بايد بر اين اساس،مورد ارزيابى قرار گيرد.در حديثى در اين باره آمده است:
قالَ رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله:لَيسَ عَمَلٌ أحَبَّ إلى اللّهِ تعالى وَ لا أنجى لِعَبدٍ مِن كُلِّ سيّئةٍ فِى الدنيا وَ الآخِرَةِ مِن ذِكرِ اللّهِ.قيلَ:وَ لا القتالُ فى سبيلِ اللّهِ؟قالَ:لولا ذِكرُ اللّهِ لم يُؤمَر بالقِتالِ. (3)
ص: 643
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:نزد خدا،كارى دوست داشتنى تر از ياد خدا نيست و [نيز] نجاتبخش تر براى بنده از بدى هاى دنيا و آخرت.گفته شد:حتّى جنگيدن در راه خدا؟فرمود:اگر ياد خدا نبود،به جنگيدن،فرمان داده نمى شد.
گذاردن دست راست بر روى دست چپ در حال قيام نماز-كه از آن با تعبيرهاى:
«تكتّف»،«قبض»و«تكفير»ياد مى شود-در نزد غالب اهل سنّت،سنّت است.تنها مذهب مالكى،آويختن دست را بر روى هم نهادن يكى بر روى ديگرى ترجيح داده است.از سوى ديگر،از نظر فقيهان شيعه،نماز پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فاقد تكتّف بوده،و از اين رو،اين عمل،بدعت،حرام و موجب بطلان نماز است.
دست روى دست نهادن در نماز،پديده اى است كه پس از رحلت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به وجود آمده است.در اين باره،دو روايت زير،شايان توجّه اند:
نخست،روايت ابو حُميَد ساعدى (1)است كه شمارى از محدّثان اهل سنّت،آن را نقل كرده اند.راوى (ابو حميد) در حضور جمعى از صحابه،چگونگى نماز پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را توصيف كرده است.وى با آن كه در صدد بيان ويژگى هاى نماز ايشان بوده، به اين كه پيامبر صلى الله عليه و آله دستان خود را بر يكديگر مى نهاده،هيچ اشاره اى نكرده است و در عين حال،حاضران،همگى،كيفيت حكايت شده توسط وى را تصديق كرده اند و هيچ يك از آنان،با آن كه در ابتدا داناتر بودن او نسبت به ساير صحابه را مورد اعتراض قرار داده بودند،در بارۀ عدم اشاره به موضوع«تكتّف»معترض نشده است.
دوم،روايت حمّاد بن عيسى (2)كه در آن،راوى (حمّاد) در پى انتقاد امام صادق عليه السلام
ص: 644
از نحوۀ نماز گزاردن شخصى كه در طول عمر خود،نماز كاملى با رعايت همۀ حدود به جا نمى آوَرَد،از ايشان درخواست مى كند چگونگى نماز را مجدّداً به وى بياموزد.
امام عليه السلام رو به قبله مى ايستد و نمازى را با حدود و سنن،به صورت عملى به او آموزش مى دهد؛ليكن همچون حديث پيشين،با آن كه در مقام بيان بوده،هيچ اشاره اى به نهادن دستان بر يكديگر نمى كند.
بر پايۀ آنچه در شمارى از روايات شيعى آمده،پديدۀ«تكتّف»با الگوبردارى از اهل كتاب و مشخّصاً مجوس،به نماز گروهى از مسلمانان راه يافته است.از جمله،شيخ صدوق از امير مؤمنان امام على عليه السلام چنين آورده است:
لا يَجمَعُ المُسلِمُ يَدَيهِ فِى صَلَاتِهِ وَ هُوَ قَائِمٌ بَينَ يَدَىِ اللّهِ عز و جل يَتَشَبَّهُ بِأَهلِ الكُفرِ يَعنِى المَجُوسَ. (1)
مسلمان در نمازش،در حالى كه در برابر خداوند متعال ايستاده،دستان خود را بر هم نمى نهد تا شبيه كافران-يعنى مجوس-شود.
از امام باقر عليه السلام نيز نقل است كه فرمود:
عَلَيكَ بِالإِقبَالِ عَلَى صَلاَتِكَ...وَ لَاتُكَفِّر،فَإِنَّمَا يَفعَلُ ذَلِكَ المَجُوسُ. (2)
بر تو باد كه به نمازت روى آورى...و دستانت را بر هم منه،كه تنها مجوس چنين مى كنند.
به همين جهت،برخى از فقها،پيشينۀ دست روى دست نهادن در نماز را اين گونه نقل كرده اند:
ص: 645
فإنه حُكي عن عمر لمّا جيء بأسارى العجم كَفَّروا أمامه،فسأل عن ذلك،فأجابوه بأنّا نستعمله خضوعاً و تواضعاً لملوكنا،فاستحسن هو فعلُه مع اللّه تعالى فى الصلاة. (1)
از عمر،حكايت شده است كه چون اسيران عجم را به نزدش آوردند،آنان در برابر او دستانشان را بر هم نهادند.وى در بارۀ اين كارشان پرسيد.آنان پاسخ دادند:ما از سر تواضع و فروتنى براى پادشاهانمان،چنين مى كنيم و او نيز انجام دادن چنين كارى را در نماز،در برابر خداوند متعال،نيكو شمرد.
اهل سنّت براى اثبات سنّت بودن تكتّف،به رواياتى از جمله روايت زير از سهل بن سعد استدلال كرده اند:
عن أبى حازم عن سهل بن سعد أنّه قال:كان الناس يؤمرون أن يضع الرجل يده اليمنى على ذراعه اليسرى فى الصلاة.قال أبو حازم:و لا أعلم إلّاأنّه ينمي ذلك. (2)
ابو حازم از سهل بن سعد،نقل مى كند كه وى گفت:به مردم فرمان داده مى شد كه هر يك در نماز،دست راست خود را بر دست چپ خود قرار دهد.
ابو حازم مى گويد:من جز اين نمى دانم كه [سهل بن سعد] آن را [به پيامبر صلى الله عليه و آله ] نسبت مى داد.
اين روايت،صرف نظر از پاره اى اشكالات سندى،از جهت دلالت نيز محلّ تأمّل است:
اوّلاً:مقصود از اين سخن سهل بن سعد كه گفته است:«به مردم دستور داده مى شد كه در نماز،دست راست خود را بر دست چپ خود بگذارند»چيست؟و چه كسى
ص: 646
چنين دستورى را صادر كرده بود؟اگر منظور از صادر كنندۀ دستور،پيامبر صلى الله عليه و آله بود، چه دليلى داشت كه نام ايشان ذكر نشود،با آن كه تبرّك جويى به نام ايشان و نيز قوّت سخن نقل شده را در پى داشت؟آيا جز اين است كه اين دستور،پس از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله صادر شده است؟
ثانياً:سخن ابو حازم كه گفته است:«مطلب نقل شده را جز اين نمى دانم كه [سهل بن سعد به پيامبر صلى الله عليه و آله ] نسبت مى داد»يا«جز اين نمى دانم كه [به پيامبر صلى الله عليه و آله ] نسبت داده مى شد»،على رغم ظاهر عبارت،خود،حكايت از ترديد ابو حازم از انتساب آن به پيامبر خدا دارد؛زيرا اگر در اين باره دچار ترديد نبود،اساساً نيازى نداشت تا چنين سخنى بر زبان آورد. (1)
يكى از ويژگى هاى«بسم اللّه الرحمن الرحيم»،تأكيد بر بلند خواندن آن در نمازهاست كه در اصطلاح از آن به«جهر به بسمله»ياد مى شود.در اين باره چند نكته، قابل توجّه است:
بر اساس احاديث مستفيض (2)كه در منابع روايى شيعى و اهل سنّت آمده،پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و اهل بيت ايشان،در همۀ نمازها حتّى نمازهايى كه آهسته خواندن آنها واجب است،«بسم اللّه الرحمن الرحيم»را با صداى بلند قرائت مى كردند.
از اين رو،فقيهان اماميّه بر وجوب جهر به بسمله در نمازهاى صبح و مغرب و
ص: 647
عشا و جمعه و بر مطلوبيت آن در ساير نمازها،اجماع دارند.
علاوه بر امير مؤمنان عليه السلام،ديگر صحابه و حتّى خلفاى سه گانه نيز سنّت جهر به بسمله را رعايت مى كرده اند.در نقل هاى معتبر از جمعى از صحابه كه پشت سر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و امير مؤمنان عليه السلام،ابو بكر و عمر و عثمان،نماز گزارده اند،چنين آمده كه همگى بسمله را به جهر مى خوانده اند.عمّار،اَ نَس،عبد اللّه بن مسعود،عبد اللّه بن عمر،عبد اللّه بن زبير و عايشه از اين جمله اند.فخر رازى مى گويد:
آشكار كردن ذكر خدا،نشانۀ آن است كه شخص به آن ذكر افتخار مى كند و به انكار كسى كه منكر آن است،اهمّيتى نمى دهد.بى ترديد،چنين چيزى از نظر عقل،پسنديده است.طبعاً از نظر شرع نيز اين گونه است...با اين وصف،مخفى داشتن چنين چيزى چگونه براى خردمندى سزاوار است؟! از اين رو نقل شده كه روش على عليه السلام،بلند خواندن«بسم اللّه الرحمن الرحيم»در همۀ نمازها بود.
مى گويم:اين استدلال نزد من،قوى و در انديشه ام،استوار است و مسلّماً با سخن مخالفان از بين نمى رود. (1)
فخر رازى در ادامه چنين مى افزايد:
بيهقى در السنن الكبرى از ابو هريره حكايت كرده است كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در نماز،«بسم اللّه الرحمن الرحيم»را بلند مى خواند.پس از آن،شيخ بيهقى از عمر بن خطّاب،ابن عبّاس،ابن عمر و ابن زبير،بلند خواندن بسمله را نقل كرده است؛ اما اين كه على بن ابى طالب،بسمله را بلند مى خوانده،به تواتر ثابت شده است.و هر كس در دينش،از على بن ابى طالب عليه السلام پيروى كند،بى ترديد،ره يافته است.
دليل اين سخن،فرمودۀ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله است كه:«بار الها ! همواره بر گِرد على
ص: 648
بگردان،هر سو كه او رو كند.». (1)
بر اين اساس،شمارى از نقل هاى منسوب به پيامبر صلى الله عليه و آله و برخى صحابه كه اينان نماز را با صداى آهسته(به اخفات) مى خواندند، (2)تلاشى براى توجيه بدعت بنى اميّه ارزيابى مى شود.
در اين ميان،علاوه بر تعدّد و قوّت چشمگير روايات دستۀ نخست،اعتراض عمومى اهل مدينه به معاويه در عدم پايبندى به سنّت رايج در بسمله،شاهد گويايى بر استمرار سيرۀ نبوى در خصوص قرائت بسمله،آن هم با صداى بلند تا آن روزگار بود.
سيوطى در كتاب تفسيرى اش،شافعى در كتاب الاُمّ و دارقطنى و بيهقى در كتاب هاى السنن خود،اقدام بدعت آميز معاويه و اعتراض عمومى به وى را چنان كه در ادامه آورده ايم،حكايت كرده اند.پيشاپيش،اين نكته شايان توجّه است كه دو موضوع:يكى،ترك بسمله در نماز،با اين بهانۀ واهى كه«بسم اللّه»جزئى از سوره ها نيست،و ديگرى،موضوع به جَهر نخواندن«بسم اللّه»،موضوعاتِ به هم تنيده اى هستند كه از دو زاويه،نتيجۀ واحد (يعنى از رونق انداختن اين قطعۀ وحيانى در نماز)را دنبال مى كنند.سيوطى آورده است:
او (معاويه) به مدينه آمد و با آنان به نماز ايستاد و«بسم اللّه الرحمن الرحيم»را نخواند و در هنگام فرود آمدن و برخاستن،تكبير نگفت.چون سلام داد، مهاجران و انصار ندايش دادند كه:اى معاويه ! آيا از نمازت دزديدى؟«بسم اللّه الرحمن الرحيم»كجاست؟و تكبير كجاست؟او پس از آن،هر گاه نماز مى گزارد، «بسم اللّه الرحمن الرحيم»را براى امّ القرآن (سورۀ حمد) و براى سورۀ بعد از آن مى خواند و چون به سجده مى رفت،تكبير مى گفت. (3)1.
ص: 649
واضح است كه فرياد برآوردن صحابيان و تابعيان،نشانۀ آن است كه جزئيّت بسمله براى سورۀ حمد و ديگر سوره ها و نيز بلند خواندن آن در نماز،نزدشان از مسلّمات به شمار مى آمده؛زيرا در غير اين صورت،مسلّماً مستندى از سوى معاويه يا وابستگان فكرى وى در توجيه اقدام انجام شده،ارائه مى شد.
مطابق نقل محدّثان شيعه و اهل سنّت،التزام به جهر به بسمله،تا اوايل حكومت بنى اميّه ادامه داشت.هر چند معاويه به دليل اعتراض مردمى نسبت به تغيير سيرۀ جارى در بسمله،ناگزير به عقب نشينى گرديد،ليكن مقصود تثبيت نشدۀ وى،در فرصت مناسب ديگرى توسط وابستگان حكومت او دنبال گرديد.در اين عرصه،نخستين كسى كه سنّت جَهْر به بِسمله را به اخفاتْ تغيير داد،عمرو بن سعيد بن العاص،والى اموى مدينه بود.سيوطى به نقل از بيهقى از زهرى،چنين آورده است:
از سنّت نماز،اين بود كه«بسم اللّه الرحمن الرحيم»قرائت شود و نخستين كسى كه «بسم اللّه الرحمن الرحيم»را آهسته خواند،عمرو بن سعيد بن عاص،حاكم مدينه، بود. (1)
علّامه امينى،پس از نقل اين گزارش،مى نويسد:
اين روايات،گوياى آن اند كه بسمله،از زمان نزول قرآن،همواره بخشى از سوره بوده است و همين بوده كه امّت بِدان خو كرده و در نهان خانۀ جان ها جا گرفته و در باورها استقرار يافته است.از اين رو،هنگامى كه معاويه آن را ترك كرد، مهاجران و انصار گفتند:«او [از نماز] دزديده است»و معاويه نيز نتوانست جزء نبودن آن را براى آنان عذر بياورد،چندان كه ناگزير شد نماز را با سوره اى كه در بر دارندۀ بسمله باشد،تكرار كند و در نمازهاى بعد،بِدان پايبند شود.اگر در آن جا،نظريه اى مبنى بر جدا بودن سوره از بسمله وجود داشت،بى ترديد،معاويه آن را دليل مى آورد؛ليكن آن،سخن نوى است كه آنان براى توجيه كار معاويه و
ص: 650
همانندان اموى او؛همانها كه پس از آشكار شدن راه هدايت از گم راهى،از وى پيروى كردند،آن را بنيان نهاده اند. (1)
از احاديث اهل بيت عليهم السلام به روشنى بر مى آيد كه آن بزرگواران با هدف اداى تكليف در تبيين احكام الهى و حراست از سنّت نبوى صلى الله عليه و آله و ستيز با بدعت،بر بيان حكم اصيل قرائت بسمله،تأكيد مضاعف داشته اند،تا جايى كه«جهر به بسمله»به عنوان يكى از شعارهاى اهل بيت عليهم السلام و پيروانشان به شمار آمده،به طورى كه اين حكم،در رديف مواردى چون حكم حرمت شرابخوارى،غير قابل تقيّه اعلام شده است. (2)
پيروان مكتب اهل بيت عليهم السلام و فقيهان شيعى به هيچ دليل قابل اعتنايى كه دلالت كند رسول خدا صلى الله عليه و آله در نماز خود،در پى قرائت سورۀ حمد،«آمين»مى گفته،دست نيافته اند،از اين رو آمين گفتن در آخر سورۀ حمد را سخنى زايد و التزام به آن را بدعت و به زبان آوردن آن را موجب بطلان نماز مى دانند.اين در حالتى است كه بجز مذهب مالكى-كه به استحباب آن معتقد است-،ديگر مذاهب اهل سنّت،پا را فراتر نهاده و به سنّت بودن آن،فتوا داده اند. (3)
فقهاى شيعه با توجّه به توقيفى بودن اجزاى نماز و فقدان مستندى شرعى براى گفتن
ص: 651
«آمين»در پى سورۀ حمد،حكم به حرمت آن داده اند.ملاحظۀ دو روايت ابو حميد ساعدى (1)از طريق اهل سنّت و حمّاد بن عيسى از طريق شيعه (2)-كه پيش از اين در موضوع تكتّف (دست روى دست گذاردن در حال قيام نماز) به آنها اشاره شد-، علاوه بر تكتّف،از فقدان آمين گفتن در شيوۀ اصيل نماز خبر مى دهد.اين،در حالى است كه در احاديث متعدّدى از امامان اهل بيت عليهم السلام،از افزودن چنين جزئى به نماز، نهى شده است.سه روايت زير،از آن جمله اند:
عَن جَميلٍ عَن أَبى عَبدِ اللّهِ عليه السلام قالَ:إذا كُنتَ خَلفَ إمَامٍ فَقَرَأَ الحَمدَ و فَرَغَ مِن قِراءَتِها فَقُل أنتَ«الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمِينَ»و لا تَقُل«آمينَ». (3)
از جميل نقل است كه امام صادق عليه السلام فرمود:«هر گاه [در نماز جماعت] پشت سر امامى ايستادى و او حمد را خواند و آن را به آخر رساند،تو بگو:"الحمد للّه ربّ العالمين" و "آمين" نگو».
وعَن مُحَمَّدٍ الحَلَبىِّ:سَأَلتُ أَبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام:أقولُ إذَا فَرَغتُ مِن فاتِحَةِ الكِتَابِ:
آمينَ؟قالَ:لا. (4)
محمّد حلبى مى گويد:از امام صادق عليه السلام پرسيدم:هنگامى كه فاتحة الكتاب را به پايان بردم،آمين بگويم؟فرمود:خير.
وعَن مُعَاوِيَةَ بنِ وَهبٍ:قُلتُ لِأَبِى عَبدِ اللّهِ عليه السلام:أقولُ آمينَ إذا قالَ الإِمَامُ:«غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِم وَ لَاالضَّالِّينَ»؟قَالَ:هُمُ اليَهُودُ وَ النَّصَارَى وَ لَم يُجِب فِى هَذَا. (5)
معاويه بن وهب مى گويد:به امام صادق عليه السلام گفتم:آن گاه كه امام [جماعت]،«غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَاالضَّالِّينَ»را خواند،آمين بگويم؟فرمود:«آنان يهود و نصارايند»؛ليكن به اين سؤال پاسخ نداد».6.
ص: 652
بر پايۀ احاديث متواتر،امامان اهل بيت عليهم السلام پاسدار،مبلّغ و تبيينگر سنّت نبوى اند.بر اين اساس،چنانچه در مواردى،سنّت و سيرۀ پيامبر صلى الله عليه و آله به ما نرسيده باشد،مى توان از سيرۀ آن بزرگواران،سيرۀ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را كشف كرد.
بر اين اساس،فقهاى شيعه،قنوت را از جمله مستحبّات مؤكّدى بر مى شمرند كه انجام آن،در همۀ نمازها مشروع بوده و اختصاص به نماز خاصّى ندارد و محلّ انجام آن نيز پس از قرائت ركعت دوم و پيش از ركوع است،مگر در نماز جمعه كه حكم آن، قدرى متفاوت با ديگر نمازهاست. (1)مستند اين رأى،روايات متعدّدى هستند كه از اهل بيت عليهم السلام صادر شده اند،مانند:آنچه شيخ كلينى در الكافى و شيخ طوسى در دو كتاب تهذيب الأحكام و الاستبصار خود،از امام باقر عليه السلام نقل كرده اند:
القُنوتُ فى كُلِّ صَلاةٍ فى الرَّكعَةِ الثّانِيَّةِ قَبلَ الرُّكوعِ. (2)
قنوت در نمازها،پيش از ركوع ركعت دوم است.
اهل سنّت نيز،با نقل رواياتى از براء بن عازب،تمام نمازهاى واجب پيامبر خدا را داراى قنوت گزارش كرده اند. (3)با اين حال،در بارۀ انجام قنوت،آراى متفاوتى در بين فقيهانشان به چشم مى خورد:شافعى،قنوت را تنها در نماز صبح،مستحب مى داند.
ابو حنيفه جز در نماز وَتر،قنوت را مكروه دانسته (4)و ابن حنبل نيز آن را براى امام در صورتى مُجاز مى داند كه گروهى براى جهاد اعزام شده باشند و ضرورت داشته باشد برايشان دعا كرد. (5)
ص: 653
فقهاى شيعه در ركعاتى كه فاقد تشهّدند،نشستن پس از سر برداشتن از سجدۀ دوم را، كه اصطلاحاً«جلسۀ استراحت»مى نامند،به استناد رواياتى از امامان اهل بيت عليهم السلام، واجب و يا لازم الاحتياط مى دانند. (1)چنان كه در مبحث پيشين بيان گرديد،آموزه ها و سنّت هاى اهل بيت عليهم السلام،از مطمئن ترين راه هاى كشف آموزه ها و سيرۀ رسول خدا صلى الله عليه و آله هستند.بنا بر اين،با توجّه به تأكيد امامان اهل بيت عليهم السلام بر جلسۀ استراحت،مى توان نماز پيامبر صلى الله عليه و آله را مشتمل بر اين جزء به شمار آورد.جالب،اين كه اهل سنّت،خود روايت كرده اند كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در نمازش،جلسۀ استراحت را رعايت مى كرده؛ (2)ليكن در عين حال،غالب فقيهانشان بِدان فتوا نداده،و در نتيجه بعد از سجدۀ دوم، بدون مكث بر مى خيزند.
اهل سنّت و شيعه،رواياتى نقل كرده اند كه بيانگر آن اند كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در سفر نمازهاى چهارركعتى را به قصر مى خوانده است.دو روايت زير،از آن جمله اند.
نخست،از سلمان نقل شده كه مى گويد:
فُرِضَتِ الصَّلاةُ رَكعَتَينِ رَكعَتَينِ،فَصَلّاها رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله بِمَكَّة حَتّى قَدِمَ المَدينَةَ و صَلّاها بِالمَدينَةِ ما شاءَ اللّهُ و زيدَ فى صَلاةِ الحَضَرِ رَكعَتَينِ وتُرِكَتِ الصَّلاةُ فىِ السَّفَرِ عَلى حالِها. (3)
نماز به صورتِ دو ركعت دو ركعت واجب شد.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در مكّه چنين نماز خواند تا آن كه به مدينه آمد و در مدينه،آن گونه كه خدا خواست،نماز گزارد،به اين شكل كه به نماز در وطن،دو ركعت افزود و نماز در سفر را به حال خود،رها كرد.
ص: 654
حديث ديگر از امام باقر عليه السلام است كه فرمود:
قد سافَرَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إلى ذى خَشَبٍ و هِىَ مَسيرَةُ يومٍ مِنَ المَدينَةِ يَكونُ إلَيها بَريدانِ أربَعَةٌ و عِشرونَ ميلاً فَقَصَّرَ و أفطَرَ فَصارَت سُنَّةً.و قَدَ سَمّى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله قوماً صاموا حينَ أفطَرَ:العُصاةَ،قالَ عليه السلام:فَهُمُ العُصاةُ إلى يَومِ القِيامَةِ. (1)
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به ذى خشب-كه يك روز تا مدينه فاصله داشت-سفر كرد.نماز خود را شكسته خواند و روزه اش را افطار كرد و اين،سنّت شد.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گروهى را كه زمان افطار كردن خود،روزه گرفته بودند،«نافرمانان»ناميد.
امام عليه السلام فرمود:آنان تا روز رستاخيز،نافرمان اند.
بر اين اساس،تمام مذاهب،در اين موضوع،اتفاق نظر دارند كه در شريعت اسلامى،به قصر خواندن نماز مسافر،امرى مشروع است.جزيرى در كتاب خود در اين باره مى نويسد:
و قد أجمعت الاُمّة على مشروعية القصر. (2)
امّت بر مشروع بودن قصر [نماز مسافر]،اجماع دارند.
با اين حال،ملاحظۀ كتب فقهى،گوياى آن است كه احكام و چگونگى نماز قصر، مورد اختلاف قرار گرفته است.اماميّه و حنفيّه،قصر خواندن نمازهاى چهارركعتى را واجب تعيينى دانسته اند؛ليكن ديگر فرقه هاى اهل سنّت،قصر را تنها مجاز مى دانند،هر چند همينان،خود،در افضليّت قصر يا اتمام،هم داستان نيستند. (3)
قرآن كريم در سورۀ نساء به مسئلۀ قصر نماز پرداخته،چنين مى فرمايد:
«وَ إِذا ضَرَبتُم فِى الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ
ص: 655
يَفتِنَكُمُ الَّذينَ كَفَرُوا إِنَّ الكافِرينَ كانُوا لَكُم عَدُوًّا مُبيناً؛ (1)
و چون در زمين سفر مى كنيد،اگر بيم آن داشتيد كه كافران به شما زيان رسانند،بر شما گناهى نيست كه نماز را كوتاه كنيد.همانا كافران،دشمن آشكار شمايند».
هر چند به حكم ذيل آيه چنين به نظر مى رسد كه به قصر خواندن نماز،مربوط به سفرهاى جهادى است،ليكن مراجعه به آراى تفسيرى و فتاواى فقهى،نشان مى دهد كه عالمان اسلامى،جز اندكى از آنان،سفرهاى مختلف را مشمول اين حكم مى دانند.
پرسشى كه به صورت جدّى در ميان صاحب نظران مذاهب اسلامى مطرح بوده و هست،اين است كه:آيا حكم قصر نماز،صرفاً رخصت است-كه در اين صورت، نمازگزار حق دارد در ايّام سفر،ميان شكسته يا تمام خواندن نماز،انتخاب كند-يا آن كه عزيمت است-كه ناگزير به رعايت قصر نماز باشد-؟
منشأ اين پرسش،تعبير«فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا»است كه از جهت لغوى بدين معناست كه شكسته خواندن نماز،منعى ندارد و پيداست كه لازمۀ ممنوع نبودن قصر نماز،واجب بودن آن نيست.از سوى ديگر،ملاحظۀ موارد كاربرد اين تعبير در قرآن كريم،حاكى از آن است كه لااقل برخى موارد آن (آيۀ سعى ميان صفا و مروه)، بى ترديد به معناى عزيمت است،هر چند از ديگر نمونه هاى قرآنى،رخصت و جواز فهميده مى شود.بر اين اساس،نمى توان از آيۀ قصر نماز،چيزى بيش از اصل تشريع قصر نماز مسافر را دريافت و بايد با مراجعه به سنّت نبوى،احكام و جزئيّات قصر نماز را شناخت.
در اين ميان،ملاحظۀ روايات نبوى موجود در منابع حديثى شيعى و اهل سنّت، ترديدى را در اين كه حكم نماز قصر،عزيمت و نه رخصت است،باقى نمى نهد.
ص: 656
احاديثى كه ما اندكى قبل تنها دو مورد آن را بازگو كرده ايم.در اين باره،سخن دو تن از صحابۀ سرشناس نيز جالب توجّه است.ابن عبّاس مى گويد:
فرض اللّه الصلاة على لسان نبيّكم فى الحضر أربعا و فى السفر ركعتين و فى الخوف ركعة. (1)
خداوند از زبان پيامبرتان،نماز را در وطن،چهار ركعت و در سفر،دو ركعت و در حال هراس [از دشمن]،يك ركعت واجب كرد.
همچنين از مورّق،حكايت شده است كه:
سألت ابن عمر عن الصلاة فى السفر،فقال:ركعتين ركعتين،من خالف السنّة فقد كفر. (2)
از ابن عمر در بارۀ نماز در سفر پرسيدم.گفت:دو ركعت دو ركعت.هر كس با سنّت مخالفت ورزد،كافر است.
واقعيت،اين است كه مستندات فقيهان اهل سنّت معتقد به رخصت،دچار ضعف فاحشى هستند.شافعى در كتاب الأمّ خود،تعبير«ليس عليكم جناح أن تقصروا»را دليل عقيدۀ خود قرار داده است؛سخنى كه ماوردى در كتاب الحاوى الكبير و فخر رازى در التفسير الكبير و ابن قدامه در المغنى،همان را دنبال كرده اند.اين در حالتى است كه برخى كاربردهاى واژۀ مزبور در قرآن كريم،يعنى آيۀ سعى ميان صفا و مروه -چنان كه پيش از اين گفتيم-ناتمام بودن استدلال امام شافعى و پيروانش را آشكار مى سازد.
دليل ديگر معتقدان به رخصت،حديث يعلى بن اميّه است كه در آن،قصر نماز به
ص: 657
منزلۀ صدقۀ الهى دانسته شده است.استدلال گران با ضميمه كردن اين اصل كه:
«پذيرش صدقه،واجب نيست»چنين نتيجه گرفته اند كه قصر نماز،رخصتى بيش نيست.متن روايت يعلى بن اميّه چنين است:
سألت عمر بن الخطّاب قلت: «فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَوةِ إِنْ خِفْتُمْ أَن يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا»
و قد أمن اللّه الناس؟فقال لى عُمَرُ:عجبتُ ممّا عجبتَ مِنهُ فَسَألتُ رسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَن ذلِكَ فَقالَ:صَدَقَةٌ تَصَدَّقَ اللّهُ بِها عَلَيكُم فَاقبَلوا صَدَقَتَهُ. (1)
از عمر بن خطّاب در بارۀ [آيۀ]«اگر بيم آن داشتيد كه كافران به شما زيان رسانند،بر شما گناهى نيست كه نماز را كوتاه كنيد»پرسيدم و گفتم:بى ترديد،خداوند به مردم امنيّت داده است.عمر گفت:از آنچه شگفت زده شده اى،شگفت زده شده بودم ! در بارۀ آن از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پرسيدم.فرمود:«صدقه اى است كه خداوند به شما ارزانى كرده است.صدقه اش را بپذيريد».
آنچه در اين استدلال از آن غفلت شده،اين است كه صدقاتى كه دريافت آنها واجب نيست،صدقات از دست مردم است كه ممكن است با عزّت نفس دريافت كننده،منافات پيدا كند.اين،در حالى است كه دريافت صدقات الهى،عين عزّت است.در نتيجه مبناى اين استدلال كه مقايسۀ صدقۀ مردم و خداست،قياسى مع الفارق به شمار مى آيد.
شاهد اين سخن،تعبير موجود در متن حديث يعنى«فاقبلوا صدقته»است كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در پاسخ شگفت زدگى عمر كه:«چرا بايد در عصر امنيّت و عدم ترس از دشمن»همچنان نماز به قصر خوانده شود؟»،پذيرش صدقۀ الهى را به عنوان يك تكليف،دليل آن دانسته است.4.
ص: 658
بر اساس سنّت نبوى،امامان اهل بيت عليهم السلام بر قصر خواندن نماز در ايّام سفر تأكيد كرده و فقيهان شيعى،پيرو فرمودۀ پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت ايشان،به اتّفاق،به قصر نماز فتوا داده اند.زراره و محمّد بن مسلم از امام باقر عليه السلام چنين نقل كرده اند:
قُلنا لِأَبى جَعفَر عليه السلام:ما تَقولُ فِى الصَّلاةِ فى السَّفَر كَيفَ هِىَ و كَم هِى؟فَقالَ:إنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ: «وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ» فَصارَ التَّقصيرُ فِى السَّفَرِ واجِباً كَوُجوبِ التَّمامِ فِى الحَضَرِ،قالا:قُلنا:إنَّما قالَ اللّهُ عز و جل: «فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ» ولَم يَقُل:اِفعَلوا،فَكَيفَ أوجَبَ ذلِكَ كما أوجَبَ التَّمامَ فِى الحَضَرِ؟فَقالَ عليه السلام:أو لَيسَ قَد قالَ اللّهُ عز و جل فِى الصَّفا وَ المَروَةِ: «فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما»؟ ألا تَرونَ أنَّ الطَّوافَ بِهِما واجِبٌ مَفروضٌ لِأَنَّ اللّهَ عز و جل ذَكَرَهُ فِى كِتابِهِ و صَنَعَهُ نَبِيُّهُ صلى الله عليه و آله و كَذلِكَ التَّقصيرُ فِى السَّفَرِ شَىٌ ء صَنَعَهُ النَّبِىُّ صلى الله عليه و آله و ذَكَرَهُ اللّهُ تَعالى ذِكرُهُ فِى كِتابِهِ؟ (1)
به امام باقر عليه السلام گفتيم:در بارۀ نماز در سفر چه مى گوييد؟چگونه و چند ركعت است؟فرمود:«خداوند عز و جل مى فرمايد:«و چون در زمين سفر مى كنيد،بر شما گناهى نيست كه نماز را كوتاه كنيد».پس شكسته خواندن نماز در سفر،واجب است،همان گونه كه تمام خواندن آن در وطن،واجب است».گفتيم:خداوند مى فرمايد:«بر شما گناهى نيست»و نفرمود:چنين كنيد.پس چگونه شكسته خواندن نماز را در سفر همانند تمام خواندن نماز در وطن،واجب كرده است؟ فرمود:«مگر خداوند عز و جل در سعى ميان صفا و مروه نفرمود:«پس هر كس حج و عمرۀ خانۀ خدا به جا آورد،بر او گناهى نيست كه ميان آن دو،سعى به جا آورد»؟ آيا نمى بينيد كه سعى ميان صفا و مروه واجب است؛زيرا خداوند عز و جل در كتاب خود، آن را ذكر فرموده و پيامبرش آن را انجام داده است؟اين گونه،شكسته خواندن
ص: 659
نماز در سفر،كارى است كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله انجام داده و خداوند در كتاب خود آن را بيان فرموده است.
شواهد تاريخى،گوياى آن اند كه خليفۀ سوم،عثمان،پس از گذشت سال هاى آغازين خلافت خود،نخستين كسى بود كه به اتمام نماز در سفر اقدام كرد.شمارى از گزارش هاى تاريخى در اين باره به قرار زيرند:
در تاريخ الطبرى آمده است:
در اين سال (سال 29) عثمان با مردم حج گزارد.او در منا چادر زد و آن،نخستين چادرى بود كه عثمان در مِنا بر پا مى كرد.او نماز را در آن جا و در عرفه كامل خواند.واقدى به نقل از عمر بن صالح بن نافع،از صالح وابستۀ توأمه مى گويد:از ابن عباس شنيدم كه مى گفت:نخستين بار كه مردم،آشكارا عليه عثمان سخن گفتند،زمانى بود كه وى پس از خواندن نماز دوركعتى در مِنا در دوران حكومتش، در سال ششم،نماز را به صورت چهارركعتى به جا آورد.در نتيجه بسيارى از صحابه بر او خرده گرفتند و نيز كسانى كه او را بسيار ملامت مى كردند،تا آن كه على عليه السلام در جمع كسانى كه نزدش مى آمدند،نزد وى آمد و گفت:نه اتّفاقى رخ داده و نه دين جديدى آمده است.هر آينه پيامبرت را ديدم كه [در مِنا] نماز را دوركعتى مى خواند و سپس ابو بكر و عمر و خود تو در آغاز حكومتت.پس نمى دانم مرجع [كار تو] چيست!؟گفت:نظرى است كه بِدان رسيده ام. (1)
همچنين مسلم در كتاب خود از ابن عمر گزارش كرده است:
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در مِنا دو ركعت نماز گزارد و پس از ايشان،ابو بكر و پس از ابو بكر،عمر و عثمان در آغاز خلافتش،چنين كردند.پس از آن،عثمان نماز را
ص: 660
چهارركعتى خواند.ابن عمر هر گاه با امام [به جماعت] نماز مى گزارد، چهارركعتى نماز مى خواند و هر گاه به تنهايى به نماز مى ايستاد،دوركعتى مى خواند. (1)
و نيز در كتاب المحلّى آمده:
از طريق سفيان بن عيينه از امام صادق عليه السلام از پدرش نقل است كه:عثمان در مِنا بيمار شد.على عليه السلام آمد و به ايشان گفته شد:براى مردم نماز بگزار.فرمود:«اگر مى خواهيد،همچون پيامبر خدا-يعنى دوركعتى-نماز مى گزارم».گفتند:نه،فقط نماز امير المؤمنين عثمان! او (على عليه السلام ) نيز سر باز زد. (2)
اكنون اين فقيهان اهل سنّت اند كه بايد از عهدۀ پاسخ اين پرسش بر آيند كه:
چگونه رفتار غير مستند خليفۀ سوم،بر قول و فعل پيامبر خدا و اهل بيت و اصحاب ايشان و نيز دو خليفۀ نخست،رجحان يافته است؟!
اهل سنّت،نمازهاى«ظهر و عصر»و«مغرب و عشا»را جدا از يكديگر اقامه مى كنند و پيوسته بر پيروان اهل بيت عليهم السلام به جهت جمع ميان آنها خرده مى گيرند.البته فقيهان اهل سنّت در موارد خاصّى همچون وقوف در مزدلفه و عرفات و مسافرت و پديد آمدن عذر،با اختلاف در چگونگى سفر و عذر،جمع ميان دو نماز را جايز مى دانند؛ ليكن جواز جمع دو نماز در حَضَر به صورت اختيارى و بدون عذر را جز اقليتى نپذيرفته اند.
از سوى ديگر،محدّثان آنان،روايات متعدّدى نقل كرده اند كه گوياى آن است كه پيامبر صلى الله عليه و آله در غير مواردى هم كه اهل سنّت معترف اند،با هدف رفع مشقّت از امّت،
ص: 661
دو نماز را به جمع خوانده است.همين امر سبب شده كه آنان خود را ناگزير از توجيه و تأويل اين احاديث ببينند.
اما اماميّه معتقدند كه با زوال خورشيد،وقت نماز ظهر و نماز عصر فرا مى رسد، هر چند كه نماز ظهر بايد قبل از نماز عصر،خوانده شود.در اين نظريه،از هنگام ظهر تا غروب آفتاب،به استثناى اندازۀ چهار ركعت از ابتداى آن-كه مخصوص نماز ظهر است-و اندازۀ چهار ركعت از آخر آن-كه مخصوص نماز عصر است-،وقت مشترك نماز ظهر و عصر است.از اين رو اگر كسى در هر پاره اى از اين وقت (وقت مشترك) به خواندن نماز ظهر و عصر اقدام كند،نماز ظهر و عصر را در وقت خودش خوانده است.
با توجّه به اين توضيحات،چگونگى وقت نماز مغرب و عشا هم روشن مى شود، بدين گونه كه از غروب خورشيد تا نيمه شب-به استثناى سه ركعت از ابتدا و چهار ركعت از انتها كه به ترتيب،زمان هاى اختصاصى براى نمازهاى مغرب و عشايند- وقت مشترك نماز مغرب و عشاست.
ناگفته نماند اگر چه ميان ظهر تا مغرب،وقت مشترك دو نماز ظهر و عصر و ميان مغرب تا نيمه شب،وقت مشترك دو نماز مغرب و عشاست،ليكن هر يك از نمازها، وقت فضيلتى هم دارند.فضيلت نماز ظهر،تا زمانى است كه سايۀ شاخص با طول شاخص برابر شود و فضيلت نماز عصر،تا هنگامى است كه سايۀ شاخص دو برابر آن گردد.فضيلت مغرب،تا محو شدن شَفَق (سرخى طرف مغرب) و فضيلت عشا،تا سپرى شدن ثلث شب است.
روشن است كه در چارچوب اين نظريه،با جمع بين دو نماز،تنها وقت فضيلت يكى از دو نماز از بين مى رود،نه اين كه نمازى در غير وقت آن خوانده شود.البته به منظور پيشگيرى از فوت شدن فضيلتِ مورد اشاره،از امامان اهل بيت عليهم السلام روايت شده كه جدا خواندن دو نماز،بهتر از با هم خواندن آنهاست.
ص: 662
اينك و در پى طرح موضوع،نوبت آن است تا گسترۀ جواز جمع بين دو نماز را كه ميان شيعيان و اهل سنّت مورد مناقشه قرار گرفته،با تأكيد بر سنّت نبوى،به اختصار، بحث و بررسى نماييم.
روايات بسيارى از پيامبر صلى الله عليه و آله در صحاح،سنن و مسانيد به چشم مى خورند كه بر جواز با هم خواندن دو نماز (ظهر و عصر،مغرب و عشا) در غير سفر و از روى اختيار دلالت دارند.اينك تنها به نقل گوشه اى از آنها مى پردازيم:
ابن عبّاس مى گويد:
إنَّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله جَمعَ بين الظُّهرِ و العصر و جَمَع بين المَغربِ و العشاء بِالمدينة و هو مُقيم على غَير خَوف و لا شىء اضطرُّه إلى ذلكَ،فَقالوا:فَلِمَ يا أبا عبّاس؟قالَ:
أراد أن لا يُحرِجَ امّتَهُ. (1)
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در مدينه در غير سفر و ترس و چيزى كه او را ناگزير به آن كار كند، ميان ظهر و عصر،جمع كرد.به ابن عباس گفتند:چرا،اى ابو عباس؟گفت:
مى خواست تا امّتش به دشوارى نيفتند.
عبد اللّه بن شقيق نيز چنين آورده است:
خَطَبَنا ابن عبّاس يَوماً بَعد العصرِ حَتّى غربت الشمس و بَدَت النجوم و جَعَلَ النّاسُ يَقولون:الصَّلاةَ الصَّلاةَ،قالَ:فجاءه رَجُلٌ مِن بَنى تَميم لا يفترُ و لا يَنثَنىٍ:الصَّلاةَ الصَّلاةَ،فقال ابنُ عبّاسٍ:أتعلّمنى بِالسنّة لا امَّ لَكَ؟! ثُمَّ قالَ:رَأيتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله جَمَعَ بَين الظُّهرِ وَ العَصرِ و المَغربِ وَ العِشاء.
قالَ عبد اللّه بن شقيق:فَحاك فى صَدرى مِن ذلك شَىءٌ فَأتَيتُ أبا هُريرَةَ فسَألتُهُ فَصَدَّقَ مَقالَتَهُ. (2)
ص: 663
روزى ابن عباس بعد از نماز عصر،خطبه اى براى ما ايراد كرد،تا اين كه خورشيد غروب كرد و ستاره ها پديدار شدند.مردم شروع كردند به گفتن«الصَّلاة، الصَّلاة!».راوى مى گويد:مردى از بنى تميم نزد ابن عباس آمد،در حالى كه بى وقفه مى گفت:«الصَّلاة،الصَّلاة!».ابن عباس گفت:...آيا به من سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله را ياد مى دهى؟! پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را ديدم كه نماز ظهر و عصر و همچنين نماز مغرب و عشا را با هم خواند.
عبد اللّه بن شقيق مى گويد:اين واقعه ترديدى در قلب من ايجاد كرد.نزد ابو هريره آمدم و قضيّه را از او سؤال كردم و او گفتۀ ابن عباس را تصديق كرد.
از ابن شقيق نيز،سخن زير در بارۀ پى در پى خواندن دو نماز،حكايت شده است:
قالَ رَجُلٌ لابن عَبّاسٍ:الصَّلاةَ فَسَكَتَ،ثُمَّ قالَ:الصَّلاةَ فَسَكَتَ،ثُمَّ قالَ:الصَّلاةَ فَسَكَتَ،ثُمَّ قالَ:لا امَّ لَكَ ! أتُعَلِّمُنا بِالصَّلاةِ و كُنّا نَجمَعُ بينَ الصَّلاتينِ عَلى عَهدِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله؟! (1)
مردى به ابن عباس گفت:الصَّلاة! ابن عباس سخنى نگفت.او دوباره گفت:
الصَّلاة! باز هم ابن عباس سكوت كرد.او بار سوم گفت:الصَّلاة! ابن عباس سكوت كرد.سپس ابن عباس گفت:آيا به ما نماز خواندن را ياد مى دهى،در حالى كه ما در زمان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله دو نماز را با هم مى خوانديم؟!
چنان كه ملاحظه شد،اين روايات صراحت دارند كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله،بدون اين كه ترس،باران و يا دليل ديگرى وجود داشته باشد،در مدينه بين دو نماز جمع مى نمود، تا بيان كند با هم خواندن دو نماز،جايز و مشروع است و كسى نپندارد كه چون ايشان دو نماز را جدا از هم و هر يك را در وقت فضيلت خود به جا مى آورد،واجب است دو نماز از هم جدا خوانده شوند.به عبارت ديگر،پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با اين عمل،ثابت8.
ص: 664
كرد كه هر چند خواندن دو نماز در وقت خود بهتر است،امّا با هم خواندن آنها نيز جايز است؛اما چون اين روايات با مذاهب اهل سنّت مخالف بوده،آنان تلاش كرده اند با تأويلاتى،روايات نبوى را با فتاواى خود هماهنگ سازند.برخى از اين تأويلات،عبارت اند از:
1.جمع بين دو نماز در حَضَر كه در احاديث آمده،به اين معناست كه پيامبر صلى الله عليه و آله نماز ظهر را تا چهار ركعت به پايان وقت آن به تأخير انداخت،تا با خواندن نماز ظهر، وقت نماز عصر فرا رسد و پس از خواندن نماز ظهر،نماز عصر را به جا آورد.بر اين اساس،هر يك از نمازها را در وقت خود انجام داده و هم آنها را به صورت جمع،ادا كرده است.
در نقد اين نظريّه بايد گفت:اين تأويل،به وضوح با ظاهر حديث،مخالف است، علاوه بر اين كه عمل ابن عباس به هنگام ايراد خطبه و استدلالش به اين حديث براى توجيه عملش و تصديق ابو هريره،در مردود بودن اين تأويل،صراحت دارد.
2.روايات جمع بين دو نماز،مربوط به روزهاى بارانى اند.
نووى در مقام نقد اين نظريّه،پس از آن كه آن را به گروهى از بزرگان متقدّم نسبت مى دهد،اين تأويل را با روايات ديگرى كه حاكى اند كه پيامبر صلى الله عليه و آله،بدون اين كه ترسى يا بارانى وجود داشته باشد،دو نماز را با هم خوانده،تضعيف كرده است. (1)
3.جمع بين دو نماز،به سبب بيمارى انجام شده است.
اين توجيه نيز قابل پذيرش نيست؛زيرا در برخى از روايات،قيد«من غير خوف و لا علّة»و در برخى ديگر،قيد«من غير مرض و لا علّة»وجود دارد كه نشان مى دهد عمل پيامبر صلى الله عليه و آله در جمع كردن بين دو نماز،در شرايط بيمارى يا عذرهاى ديگر نبوده است.علاوه بر اين،با هم خواندن نماز مغرب و عشا توسط ابن عباس،بى آن كه بيمار8.
ص: 665
باشد،قلم بطلان بر اين توجيه مى كشد.همچنين اگر تأخير نماز به خاطر بيمارى بوده،جمع بين دو نماز مى بايد تنها براى بيمار جايز باشد نه براى كسى كه بيمار نيست،در صورتى كه پيامبر صلى الله عليه و آله-چنان كه از ظاهر حديث بر مى آيد-با همۀ حاضران، نماز را به صورت جمع خواند،و اين احتمال كه در آن هنگام،همۀ صحابه بيمار بوده اند،بسيار بعيد است.ابن عباس هم در روايتش به اين مطلب تصريح كرده است.
بر اين اساس،خطابى در معالم السنن از ابن منذر،چنين نقل كرده است:
معنا ندارد كه مسئلۀ با هم خواندن دو نماز توسط پيامبر صلى الله عليه و آله را حمل بر عذرى بكنيم؛زيرا ابن عباس علّت جمع را در حديث آورده است و آن،اين است كه:
«پيامبر خواسته تا امّتش به مشقّت نيفتد».از ابن سيرين نقل شده كه وى معتقد بوده انسان مى تواند در صورت نياز يا به هر دليلى،دو نماز را به صورت جمع بخواند،البته در صورتى كه اين كار به عادت تبديل نشود. (1)
احمد محمّد شاكر،محقّق كتاب سنن الترمذى،پس از نقل كلام خطّابى،گفته است:
اين سخن،صحيح است و از حديث استنباط مى شود؛اما توجيه عمل پيامبر صلى الله عليه و آله به بيمارى يا غير آن،سخنى بى دليل است.جواز اين عمل موجب مى شود كه مشقّت هاى زيادى از كسانى كه تحت شرايط سختى به خواندن نماز به صورت جمع مجبور مى شوند،برداشته شود.جواز اين عمل،نوعى ايجاد راحتى براى مردم و كمك به آنها در جهت اطاعت و بندگى خداست.البته همچنان كه ابن سيرين گفته،در صورتى كه اين عمل به شكل عادت در نيايد. (2)
آنچه اين محقّق گفته،اگر چه حق است،اما تضييق چيزى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را توسعه داده است.محقّق ياد شده،جواز جمع بين دو نماز را در كسى منحصر دانسته8.
ص: 666
كه نيازى داشته باشد،در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله به اذن خداوند،اين كار را در هر شرايطى جايز دانسته است،چه علّتى وجود داشته باشد يا نداشته باشد.بدون شك،خواندن دو نماز در وقت فضيلت،از خواندن آنها در وقت مشترك،برتر است؛امّا براى اين كه مشقّتى بر امّت تحميل نشود،دامنۀ وقت نماز در شريعت،وسيع تر از وقت فضيلت است.بايد دانست كه به مشقّت افتادن مردم،به شرايط عذر و نياز منحصر نيست؛ بلكه شامل تكليف كردن مردم به اين كه هميشه بايد دو نمازشان را جدا بخوانند نيز مى شود.
خلاصۀ سخن،اين كه:تشريعى كه از سوى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مبنى بر جواز خواندن دو نماز به صورت جمع،انجام گرفت،به فرمان خداوند بوده است و به شريعت، چنان انعطافى بخشيد كه بتواند خود را در طى زمان و در تمام زمينه هاى زندگى رو به رشد بشرى،تطبيق دهد.نگاهى دقيق به زندگى صنعتى جهان امروز،نشان مى دهد كه جدا خواندن دو نماز (مخصوصاً نماز ظهر و عصر) بويژه براى كارگران و كارمندان، به قدرى دشوار است كه موجب تحمّل سختى زياد و يا سبب ترك اصل نماز و روى گردانى از آن مى شود.شايسته است همۀ عالمان امّت اسلامى،در اجتهاد دينى خود،حكمت گشايشى را كه در سنّت نبوى آمده،دريافته،به ديدۀ احترام بنگرند و به صراحت اعلام كنند كه اگر چه خواندن دو نماز ظهر و عصر در وقت خود بهتر است،امّا خواندن آن دو به صورت جمع نيز جايز و موافق شريعت است و هر كس آنها را پى در پى بخواند،وظيفۀ واجب خود را انجام داده است.
ص: 667
2/12 صِفَةُ صَلاةِ الإِمامِ عَلِيٍّ(ع)
2/12-1 صَلاتُهُ صَلاةُ رَسولِ اللّهِ
943.صحيح البخاري عن مطرف بن عبد اللّه: صَلَّيتُ خَلفَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام،أنَا وعِمرانُ بنُ حُصَينٍ،فَكانَ إذا سَجَدَ كَبَّرَ،وإذا رَفَعَ رَأسَهُ كَبَّرَ،وإذا نَهَضَ مِنَ الرَّكعَتَينِ كَبَّرَ،فَلَمّا قَضَى الصَّلاةَ،أخَذَ بِيَدي عِمرانُ بنُ حُصَينٍ فَقالَ:قَد ذَكَّرَني هذا صَلاةَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله،أو قالَ:لَقَد صَلّى بِنا صَلاةَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله. (1)
944.مسند ابن حنبل عن مُطَرِّف بن عبد اللّه: صَلَّيتُ أنَا وعِمرانُ بنُ حُصَينٍ بِالكوفَةِ خَلفَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ،فَكَبَّرَ بِنا هذَا التَّكبيرَ حينَ يَركَعُ وحينَ يَسجُدُ فَكَبَّرَهُ كُلَّهُ،فَلَمَّا انصَرَفنا قالَ لي عِمرانُ:ما صَلَّيتُ مُنذُ حينٍ-أو قالَ:مُنذُ كَذا وكَذا-أشبَهَ بِصَلاةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله مِن هذِهِ الصَّلاةِ،يَعني صَلاةَ عَلِيٍّ عليه السلام. (2)
2/12-2 اهتِمامُهُ بِأَوَّلِ الوَقتِ
945.كشف اليقين -في ذِكرِ صَلاةِ عَلِيٍّ عليه السلام-:كانَ [ عليه السلام ] يَوماً في حَربِ صِفّينَ مُشتَغِلاً بِالحَربِ وَالقِتالِ،وكانَ مَعَ ذلِكَ بَينَ الصَّفَّينِ يُراقِبُ الشَّمسَ،فَقالَ لَهُ ابنُ عَبّاسٍ:يا أميرَ المُؤمِنينَ،ما هذَا الفِعلُ؟8.
ص: 668
943.صحيح البخارى -به نقل از مطّرف بن عبد اللّه-:من و عمران بن حصين،پشت سرِ على بن ابى طالب عليه السلام نماز به جا آورديم.او هر گاه سجده مى كرد،تكبير مى گفت و هر گاه سر بلند مى كرد،تكبير مى گفت و هر گاه بر مى خاست،تكبير مى گفت.
هنگام پايان نماز،عمران بن حصين دست مرا گرفت و گفت:اين نماز،نماز محمّد صلى الله عليه و آله را به ياد من آورْد.و يا گفت:با ما نماز محمّد صلى الله عليه و آله را به جا آورد.
944.مسند ابن حنبل -به نقل از مطرّف بن عبد اللّه-:من و عمران بن حصين،در كوفه پشت سرِ على بن ابى طالب عليه السلام نماز گزارديم.هر گاه ركوع مى كرد يا به سجده مى رفت، براى ما تكبير مى گفت.و در همه تكبير گفت.
هنگامى كه از نماز فارغ شديم،عمران به من گفت:از مدّت ها پيش-يا گفت:از فلان وقت-نمازى شبيه تر از اين (نماز على عليه السلام ) به نمازِ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به جا نياورده بودم.
945.كشف اليقين -در توصيف نماز امام على عليه السلام-:ايشان روزى در جنگ صفّين،سرگرم پيكار و جنگ بود و با اين همه ميان دو صف،مراقب خورشيد بود.ابن عباس به ايشان گفت:اى امير مؤمنان ! اين چه كارى است؟
ص: 669
فَقالَ [ عليه السلام ]:أنظُرُ إلَى الزَّوالِ حَتّى نُصَلِّيَ.
فَقالَ لَهُ ابنُ عَبّاسٍ:هَل هذا وَقتُ الصَّلاةِ؟! إنَّ عِندَنا لَشُغلاً بِالقِتالِ عَنِ الصَّلاةِ.
فَقالَ لَهُ عليه السلام:فَعَلى ما نُقاتِلُهُم؟! إنَّما نُقاتِلُهُم عَلَى الصَّلاةِ. (1)
راجع:ج 1 ص 144 (المحافظة على حدود الصلاة وأوقاتها) و ص 240 (ما ينبغى في أداء الصلاة/أداء المكتوبات في أوّل الوقت) وص 706 (تأخير الصلاة).
2/12-3 حالُهُ وَقتَ الصَّلاةِ
946.تنبيهُ الغافِلين: عَن عَلِيِّ بن أبي طالِبٍ عليه السلام أنَّهُ كانَ إذا حَضَرَ وَقتُ الصَّلاةِ ارتَعَدَت فَرائِصُهُ (2)،وتَغَيَّرَ لَونُهُ،فَسُئِلَ عَن ذلِكَ فَقالَ:جاءَ وَقتُ الأَمانَةِ الَّتي عَرَضَهَا اللّهُ عَلَى السَّماواتِ وَالأَرضِ وَالجِبالِ،فَأَبَينَ أن يَحمِلنَها وأشفَقنَ مِنها،وحَمَلَهَا الإِنسانُ،فَلا أدري أاُحسِنُ أداءَ ما حَمَلتُ أم لا؟! (3)
2/12-4 حُضورُ قَلبِهِ فِي الصَّلاةِ
947.المناقب لابن شهرآشوب عن ابن عبّاس: اهدِيَ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ناقَتانِ عَظيمَتانِ سَمينَتانِ،فَقالَ لِلصَّحابَةِ:هَل فيكُم أحَدٌ يُصَلّي رَكعَتَينِ بِقِيامِهِما ورُكوعِهِما وسُجودِهِما ووُضوئِهِما وخُشوعِهِما،لا يَهتَمُّ فيهِما مِن أمرِ الدُّنيا بِشَيءٍ،ولا يُحَدِّثُ0.
ص: 670
فرمود:«به زوال خورشيد مى نگرم تا نماز بگزاريم».
ابن عباس گفت:آيا اكنون،هنگام نماز است؟! جنگ،ما را از نماز به خود مشغول داشته است.
فرمود:«براى چه با اينها مى جنگيم؟! ما فقط براى نماز با اينها مى جنگيم».
ر.ك:ج 1 ص 145 (پاسدارى از حدود و وقت هاى نماز) و ص 241 (انجام نمازهاى واجب در اول وقت) و ص 707 (به تأخير انداختن نماز).
946.تنبيه الغافلين: امام على عليه السلام هر گاه وقت نماز مى شد،مى لرزيد و رنگش تغيير مى كرد.
از ايشان علّت را جويا شدند.فرمود:«وقت نماز فرا رسيده است؛وقت امانتى كه خداوند،آن را بر آسمان ها و زمين عرضه كرد و آنها از قبولش خوددارى ورزيدند و از آن ترسيدند،و من نمى دانم از عهدۀ آن بر مى آيم يا نه؟».
947.المناقب ،ابن شهرآشوب-به نقل از ابن عبّاس-:دو شتر مادۀ بزرگ و فربه را براى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هديه آوردند.به اصحاب فرمود:«آيا كسى در ميان شما هست كه دو ركعت نماز با قيام و ركوع و سجود و وضو و خشوع آن بگزارد،بى آن كه به هيچ كار دنيايى بينديشد و در دل به فكر دنيا باشد،تا يكى از اين دو شتر را به او بدهم؟»
و اين را يك بار و دو بار و سه بار فرمود؛ولى هيچ يك از اصحاب پاسخ نداد.
ص: 671
قَلبَهُ بِفِكرِ الدُّنيا،أهدي إلَيهِ إحدى هاتَينِ النّاقَتَينِ؟فَقالَها مَرَّةً ومَرَّتينِ وثَلاثَةً لَم يُجِبهُ أحَدٌ مِن أصحابِهِ.
فَقامَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام فَقالَ:أنا يا رَسولَ اللّهِ اصَلّي رَكعَتَينِ،اُكَبِّرُ تَكبيرَةَ الاُولى وإلى أن اسَلِّمُ مِنهُما لا احَدِّثُ نَفسي بِشَيءٍ مِن أمرِ الدُّنيا.
فَقالَ:يا عَلِيُّ،صَلِّ صَلَّى اللّهُ عَلَيكَ.
فَكَبَّرَ أميرُ المُؤمِنينَ ودَخَلَ فِي الصَّلاةِ،فَلَمّا سَلَّمَ مِنَ الرَّكعَتَينِ هَبَطَ جَبرَئيلُ عَلى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ:يا مُحَمَّدُ،إنَّ اللّهَ يُقرِئُكَ السَّلامَ ويَقولُ لَكَ:أعطِهِ إحدَى النّاقَتَينِ.
فَقالَ رَسولُ اللّهِ:إني شارَطتُهُ أن يُصَلِّيَ رَكعَتَينِ لا يُحَدِّثُ فيهِما بِشَيءٍ مِنَ الدُّنيا اعطيهِ إحدَى النّاقَتَينِ إن صَلّاهُما،وإنَّهُ جَلَسَ فِي التَّشَهُّدِ فَتَفَكَّرَ في نَفسِهِ أيَّهُما يَأخُذُ !
فَقالَ جَبرَئيلُ:يا مُحَمَّدُ،إنَّ اللّهَ يُقرِئُكَ السَّلامَ ويَقولُ لَكَ:تَفَكَّرَ أيَّهُما يَأخُذُها أسمَنَهُما وأعظَمَهُما فَيَنحَرَها ويَتَصَدَّقَ بِها لِوَجهِ اللّهِ،فَكان تَفَكُّرُهُ للّهِ ِ عز و جل لا لِنَفسِهِ ولا لِلدُّنيا.فَبَكى رَسولُ اللّهِ وأعطاهُ كِلتَيهِما. (1)
وأنزَلَ اللّهُ فيهِ: «إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى» لَعِظَةٌ «لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ» عَقلٌ «أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ» يَعني يَستَمِعُ أميرُ المُؤمِنينَ بِاُذُنَيهِ إلى مَن تَلاهُ بِلِسانِهِ مِن كَلامِ اللّهِ «وَ هُوَ شَهِيدٌ» (2) يَعني وأميرُ المُؤمِنينَ شاهِدُ القَلبِ لِلّهِ في صَلاتِهِ،لا يَتَفَكَّرُ فيها بِشَيءٍ مِن أمرِ الدُّنيا. (3)ه.
ص: 672
امير مؤمنان برخاست و گفت:اى پيامبر خدا ! من دو ركعت نماز مى خوانم و از تكبير نخستين تا سلام پايان آن،در دل به هيچ كار دنيايى نمى انديشم.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:«اى على ! بخوان.درود خدا بر تو باد!».
امير مؤمنان تكبير گفت و به نماز ايستاد و هنگامى كه در پايان دو ركعت،سلام داد،جبرئيل بر پيامبر فرود آمد و گفت:اى محمّد ! خدا به تو سلام مى رساند و مى فرمايد:يكى از دو شتر را به او ببخش.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گفت:من با او شرط كرده بودم كه اگر در دو ركعت نمازى كه مى خواند،به هيچ كار دنيايى نينديشد،يكى از دو شتر را به او بدهم،در حالى كه هنگام نشستن در تشهّد،با خود انديشيد كدام را بگيرد.
جبرئيل گفت:خداوند به تو سلام مى رساند و مى فرمايد:او انديشيد كدام فربه تر و بزرگ ترند تا آن را بگيرد و قربانى كند و در راه خدا صدقه دهد.پس انديشه اش براى خداى عز و جل است و نه دنيا.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گريست و هر دو را به او بخشيد.
خداوند در بارۀ او اين آيه را نازل كرد:«قطعاً در اين،يادآورى اى است»،يعنى پندى است«براى هر صاحب دلى»يعنى صاحب خِردى«و گوش فرا دهنده اى»،يعنى امير مؤمنان،به كسى كه از زبان او كلام خدا را تلاوت كرد،گوش فرا مى دهد.«در حالى كه گواه است»،يعنى امير مؤمنان در نمازش گواه بر دلى بود كه از آنِ خداوند بود،و در نمازش به هيچ كارى از كارهاى دنيا نمى انديشيد.
ص: 673
948.إرشاد القلوب -في ذِكرِ حالاتِ عَلِيٍّ عليه السلام-:لَقَد كانَ يُفرَشُ لَهُ بَينَ الصَّفَّينِ وَالسِّهامُ تَتَساقَطُ حَولَهُ،وهُوَ لا يَلتَفِتُ عَن رَبِّهِ ولا يُغَيِّرُ عادَتَهُ،ولا يَفتُرُ عَن عِبادَتِهِ،وكانَ إذا تَوَجَّهَ إلَى اللّهِ تَعالى تَوَجَّهَ بِكُلِّيَّتِهِ،وَانقَطَعَ نَظَرُهُ عَنِ الدُّنيا وما فيها،حَتّى إنَّهُ يَبقى لا يُدرِكُ الأَلَمَ؛لِأَ نَّهُم كانوا إذا أرادوا إخراجَ الحَديدِ وَالنُّشابَ مِن جَسَدِهِ الشَّريفِ تَرَكوهُ حَتّى يُصَلِّيَ؛فَإِذَا اشتَغَلَ بِالصَّلاةِ وأقبَلَ إلَى اللّهِ تَعالى أخرَجُوا الحَديدَ مِن جَسَدِهِ ولَم يُحِسَّ،فَإِذا فَرَغَ مِن صَلاتِهِ يَرى ذلِكَ،فَيَقولُ لِوَلَدِهِ الحَسَنِ عليه السلام:إن هِيَ إلّا فَعلَتُكَ يا حَسَنُ. (1)
2/12-5 حالُهُ إذا قامَ إلَى الصَّلاةِ
949.الإمام الصادق عليه السلام: كانَ عَلِيٌّ عليه السلام إذا قامَ إلَى الصَّلاةِ فَقالَ:«وَجَّهتُ وَجهِيَ لِلَّذي فَطَرَ السَّماواتِ وَالأَرضَ»تَغَيَّرَ لَونُهُ حَتّى يُعرَفَ ذلِكَ في وَجهِهِ. (2)
2/12-6 حالُهُ عِندَ الرُّكوعِ
950.الإمام الصادق عليه السلام: كانَ عَلِيٌّ عليه السلام يَركَعُ فَيَسيلُ عَرَقُهُ حَتّى يَطَأَ في عَرَقِهِ مِن طولِ قِيامِهِ. (3)0.
ص: 674
948.إرشاد القلوب -در بارۀ امام على عليه السلام-:براى او در ميان دو سپاه،براى نماز فرش پهن كردند،در حالى كه در اطرافش تيرها فرود مى آمدند،و او از خداوند،غافل نبود و حالتش تغيير نمى كرد و در عبادتش كوتاهى نمى ورزيد.هنگامى كه رو به خداوند متعال مى نمود،با تمام وجود،توجّه مى كرد و نظرش از دنيا و هر چه دنيايى است، بريده مى شد،تا جايى كه درد را حس نمى كرد؛چون وقتى مى خواستند آهن پاره ها و تيرها را از بدن شريفش بيرون بياورند،مى گذاشتند تا مشغول نماز شود،وقتى مشغول نماز مى شد و رو به خداوند متعال مى آورد،آهن پاره ها را از تنش بيرون مى آوردند و متوجّه نمى شد.هنگامى كه از نمازش فارغ مى شد،مى ديد آنها را در آورده اند.پس به پسرش حسن عليه السلام مى فرمود:«اين فقط كار توست،اى حسن!».
949.امام صادق عليه السلام: هر گاه على عليه السلام به نماز مى ايستاد و مى گفت:«رو به سوى كسى آوردم كه آسمان ها و زمين را آفريده است»،رنگش تغيير مى كرد،به گونه اى كه در چهره اش هويدا مى شد.
950.امام صادق عليه السلام: على عليه السلام،چنان ركوع به جا مى آورد كه عرقش جارى مى شد،به گونه اى كه از طولانى شدن نماز،غرق در عرق مى شد.
ص: 675
2/12-7 كَثرَةُ صَلَواتِهِ
951.الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ عَلِيّاً عليه السلام كانَ يُصَلّي فِي اليَومِ وَاللَّيلَةِ ألفَ رَكعَةٍ. (1)
952.عنه عليه السلام: إنَّ عَلِيّاً عليه السلام في آخِرِ عُمُرِهِ كانَ يُصَلّي في كُلِّ يَومٍ ولَيلَةٍ ألفَ رَكعَةٍ. (2)
3/12 صِفَةُ صَلاةِ فاطِمَةَ الزَّهراءِ(عليها السلام)
953.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أمَّا ابنَتي فاطِمَةُ فَإِنَّها سَيِّدَةُ نِساءِ العالَمينَ مِنَ الأَوَّلينَ والآخِرينَ،وهيَ بَضعَةٌ مِنّي،وهيَ نورُ عَيني،وهيَ ثَمَرَةُ فُؤادي،وهيَ روحِيَ الَّتي بَينَ جَنبَيَّ،وهِيَ الحَوراءُ الإِنسِيَّةُ،مَتى قامَت فِي مِحرابِها بَينَ يَدَي رَبِّها جَلَّ جَلالُهُ زَهَرَ نورُها لِمَلائِكَةِ السَّماءِ كَما يَزهَرُ نورُ الكَواكِبِ لِأَهلِ الأَرضِ،ويَقولُ اللّهُ عز و جل لِمَلائِكَتِهِ:يا مَلائِكَتي،اُنظُروا إلى أمَتي فاطِمَةَ سَيِّدَةِ إمائي قائِمَةً بَينَ يَدَيَّ تَرتَعِدُ فَرائِصُها مِن خيفَتي،وقَد أقبَلَت بِقَلبِها عَلى عِبادَتي،اُشهِدُكُم أنّي قد آمَنتُ شيعَتَها مِنَ النّارِ. (3)
954.عدّة الداعي: كانَت فاطِمَةُ عليها السلام تَنهَجُ (4)فِي الصَّلاةِ مِن خيفَةِ اللّهِ تَعالى. (5)2.
ص: 676
951.امام صادق عليه السلام: همانا على عليه السلام،در هر شبانه روز،هزار ركعت نماز مى گزارد.
952.امام صادق عليه السلام: على عليه السلام در آخر عمر خود،در هر شبانه روز،هزار ركعت نماز مى گزارد.
953.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: امّا دخترم،فاطمه،همانا سَرور زنان جهان از آغاز تا پايان است.او پارۀ تنم،نور چشمم،ميوۀ دلم،روح و جانم و حوريه اى به صورت انسان است.هر گاه در محرابش در پيشگاه پروردگار بزرگ و شكوهمندش مى ايستد،نورش براى فرشتگان آسمان،جلوه مى نمايد،همان گونه كه نور ستارگان براى ساكنان زمين جلوه مى كند و خداوند عز و جل به فرشتگانش مى گويد:«اى فرشتگان من! به كنيز من، فاطمه سَرور كنيزانم،بنگريد كه در پيشگاه من ايستاده و از ترس من گوشت تنش مى لرزد و با دلش به عبادت من روى آورده است.شما را گواه مى گيرم كه پيروانش را از آتش،ايمن ساختم».
954.عدّة الداعى: فاطمه عليها السلام در نماز،از ترس خداوند متعال،نفس نفس مى زد.
ص: 677
4/12 صِفَةُ صَلاةِ الإِمامِ الحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ(ع)
955.الإمام زين العابدين عليه السلام: إنَّ الحَسَنَ بنَ عَلِيِّ بنِ أبي طالبٍ عليه السلام...كانَ إذا قامَ في صَلاتِهِ تَرتَعِدُ فَرائِصُهُ بَينَ يَدَي رَبِّهِ عز و جل،وكانَ إذا ذَكَرَ الجَنَّةَ وَالنّارَ اضطَرَبَ اضطِرابَ السَّليمِ (1)،وسَأَلَ اللّهَ تَعالَى الجَنَّةَ وتَعَوَّذَ بِهِ مِنَ النّارِ. (2)
956.عنه عليه السلام: كانَ الحَسَنُ بنُ عَليِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام يُصَلّي،فَمَرَّ بَينَ يَدَيهِ رَجُلٌ فَنَهاهُ بَعضُ جُلَسائِهِ،فَلَمَّا انصَرَفَ مِن صَلاتِهِ قالَ لَهُ:لِمَ نَهَيتَ الرَّجُلَ؟قالَ:يَابنَ رَسولِ اللّهِ، حَظَرَ (3)فيما بَينَكَ وبَينَ المِحرابِ.
فَقالَ:وَيحَكَ ! إنَّ اللّهَ عز و جل أقرَبُ إلَيَّ مِن أن يَحظُرَ فيما بَيني وبَينَهُ أحَدٌ. (4)
راجع:ج 1/ح 325.
5/12 صِفَةُ صَلاةِ الإِمامِ الحُسَينِ(ع) يَومَ عاشوراءَ
957.تاريخ الطبري عن حُمَيد بن مسلم -في ذِكرِ وَقعَةِ عاشوراءَ-:فَلا يَزالُ الرَّجُلُ مِن أصحابِ الحُسَينِ قَد قُتِلَ،فَإِذا قُتِلَ مِنهُمُ الرَّجُلُ والرَّجُلانِ تَبَيَّنَ فيهِم،واُولئِكَ كَثيرٌ لا يَتَبَيَّنُ فيهِم ما يُقتَلُ مِنهُم،فَلَمّا رَأى ذلِكَ أبو ثُمامَةَ عَمرُو بنُ عَبدِاللّهِ الصَّائِديُّ قالَ لِلحُسَينِ:يا أبا عَبدِاللّهِ،نَفسي لَكَ الفِداءُ،إنّي أرى هؤُلاءِ قَدِ اقتَرَبوا مِنكَ،ولا واللّهِ0.
ص: 678
955.امام زين العابدين عليه السلام: همانا حسن بن على بن ابى طالب عليه السلام...هر گاه در پيشگاه پروردگار عز و جل به نماز مى ايستاد،وجودش مى لرزيد و هر گاه بهشت و آتش را ياد مى كرد،چون مارگزيده به خود مى پيچيد و بهشت را از خدا مى طلبيد و از آتش به خداوند،پناه مى برد.
956.امام زين العابدين عليه السلام: حسن بن على بن ابى طالب عليه السلام نماز مى خواند كه مردى از پيش روى ايشان گذشت و يكى از همنشينانش،او را باز داشت.هنگامى كه نمازش را به پايان برد،فرمود:«چرا آن مرد را باز داشتى؟».
گفت:اى پسر پيامبر خدا ! ميان شما و محراب،جدايى انداخت !
فرمود:«واى بر تو ! همانا خداوند عز و جل به من نزديك تر از آن است كه كسى ميان من و او فاصله شود».
ر.ك:ج 1/ح 325.
957.تاريخ الطبرى -به نقل از حُمَيد بن مسلم،در بيان واقعۀ عاشورا-:پيوسته ياران حسين عليه السلام كشته مى شدند و هنگامى كه از آنان يك يا دو نفر كشته مى شد،معلوم مى گشت؛ولى آنان (يزيديان) فراوان بودند و هر چه از آنان كشته مى شد،معلوم نمى گشت.چون ابو ثمامه عمرو بن عبد اللّه صائدى،اين را ديد،به حسين عليه السلام گفت:
اى ابا عبد اللّه ! جانم فدايت ! من مى بينم اينان به تو نزديك مى شوند.سوگند به خدا، كشته نمى شوى تا اين كه من پيش از تو كشته گردم،إن شاء اللّه.دوست دارم پروردگارم را ديدار كنم،در حالى كه اين نماز را كه وقتش نزديك شده،بگزارم.
ص: 679
لا تُقتَلُ حَتّى اقتَلَ دونَكَ إن شاءَ اللّهُ،واُحِبُّ أن ألقى رَبِّي وقَد صَلَّيتُ هذِهِ الصَّلاةَ الَّتي دَنا وَقتُها.
قالَ:فَرَفَعَ الحُسَينُ رَأسَهُ ثُمَّ قالَ:ذَكَرتَ الصَّلاةَ،جَعَلَكَ اللّهُ مِنَ المُصَلّينَ الذَّاكِرينَ، نَعَم هذا أوَّلُ وَقتِها.ثُمَّ قالَ:سَلوهُم أن يَكُفّوا عَنّا حَتّى نُصَلّيَ.
فَقالَ لَهُمُ الحُصَينُ بنُ تَميمٍ:إنَّها لا تُقبَلُ،فَقالَ لَهُ حَبيبُ بنُ مُظاهِرٍ:لا تُقبَلُ زَعَمتَ ! الصَّلاةُ مِن آلِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله لا تُقبَلُ وتُقبَلُ مِنكَ...؟! (1)
958.الملهوف: حَضَرَت صَلاةُ الظُّهرِ فَأَمَرَ الحُسَينُ عليه السلام زُهَيرَ بنَ القَينِ وسَعيدَ بنَ عَبدِاللّهِ الحَنَفيَّ أن يَتَقَدَّما أمامَهُ بِنِصفِ مَن تَخَلَّفَ مَعَهُ،ثُمَّ صَلّى بِهِم صَلاةَ الخَوفِ،فَوَصَلَ إلَى الحُسَينِ عليه السلام سَهمٌ فَتَقَدَّمَ سَعيدُ بنُ عَبدِاللّهِ الحَنَفيُّ ووَقَفَ يَقيهِ بِنَفسِهِ،ما زالَ ولا تَخَطّى حَتّى سَقَطَ إلَى الأَرضِ وهُوَ يَقولُ:
اللّهُمَّ العَنهُم لَعنَ عادٍ وثَمودَ،اللّهُمَّ أبلِغ نَبيَّكَ عَنِّي السَّلامَ وأبلِغهُ ما لَقيتُ مِن ألَمِ الجِراحِ،فَإِنّي أرَدتُ ثَوابَكَ في نَصرِ ذُرّيَّةِ نَبيِّكَ.ثُمَّ قَضى نَحبَهُ رِضوانُ اللّهِ عَلَيهِ،فَوُجِدَ بِهِ ثَلاثَةَ عَشَرَ سَهمًا سِوى ما بِهِ مِن ضَربِ السُّيوفِ وطَعنِ الرِّماحِ. (2)
6/12 صِفَةُ صَلاةِ الإِمامِ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ(ع)
6/12-1 حالُهُ عِندَ الوُضوءِ
959.الإرشاد: كانَ عَليُّ بنُ الحُسينِ عليه السلام إذا تَوَضَّأَ اصفَرَّ لَونُهُ،فَيَقولُ لَهُ أهلُهُ:ما هذَا الَّذي1.
ص: 680
حسين عليه السلام سرش را بلند كرد و فرمود:«نماز را ياد كردى؛خداوند،تو را از نمازگزاران ذاكر قرار دهد! آرى،اكنون اوّل وقت آن است».سپس فرمود:«از آنان بخواهيد كه دست از ما بردارند تا نماز بگزاريم».
حصين بن تميم (از فرماندهان سپاه عمر سعد) به آنان گفت:آن (نماز) پذيرفته نمى شود.
حبيب بن مظاهر گفت:پذيرفته نمى شود؟! مى پندارى نماز از خاندان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پذيرفته نمى شود و از تو پذيرفته مى گردد؟!
958.الملهوف: وقت نماز ظهر كه فرا رسيد،حسين عليه السلام به زهير بن قين و سعيد بن عبد اللّه حنفى فرمان داد كه با نيمى از افراد،جلو بايستند.سپس نماز خوف را با بقيه گزارد.
تيرى به حسين عليه السلام رسيد.سعيد بن عبد اللّه حنفى،پيش رفت و با پيكرش به نگهبانى از امام عليه السلام پرداخت و گام از گام بر نداشت تا اين كه به زمين افتاد،در حالى كه مى گفت:
«خدايا! آنان را همچون عاد و ثمود،لعنت كن.خدايا! سلامم را به پيامبرت برسان و آنچه درد زخم كشيده ام،به او خبر ده،كه من پاداش تو را در يارى دادن به فرزندان پيامبرت خواستارم».پس عهدش را به سر آورد و شهيد گشت.رضوان خدا بر او باد! پس جز آنچه از ضربت شمشيرها و نيزه ها بر او بود،سيزده تير در تنش يافت شد.
959.الإرشاد: هر گاه على بن الحسين (زين العابدين عليه السلام ) وضو مى گرفت،رنگش زرد مى شد.خانواده اش به ايشان مى گفتند:اين چيست كه شما را فرا مى گيرد؟و ايشان
ص: 681
يَغشاكَ؟فَيَقولُ:أتَدرونَ لِمَن أتَأَهَّبُ لِلقيامِ بَينَ يَدَيهِ؟! (1)
6/12-2 حالُهُ فِي الصَّلاةِ
960.الإمام الصادق عليه السلام: كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ-صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِما-إذا قامَ فِي الصَّلاةِ تَغَيَّرَ لَونُهُ،فَإِذا سَجَدَ لَم يَرفَع رَأسَهُ حَتّى يَرفَضَّ عَرَقاً (2). (3)
961.عنه عليه السلام: كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام إذا أخَذَ كِتابَ عَلِيٍّ عليه السلام فَنَظَرَ فيهِ قالَ:مَن يُطيقُ هذا؟! مَن يُطيقُ ذا؟! قالَ:ثُمَّ يَعمَلُ بِهِ.وكانَ إذا قامَ إلَى الصَّلاةِ تَغَيَّرَ لَونُهُ حَتّى يُعرَفَ ذلِكَ في وَجهِهِ،وما أطاقَ أحَدٌ عَمَلَ عَلِيٍّ عليه السلام مِن وُلدِهِ مِن بَعدِهِ إلّاعَلِيُّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام. (4)
962.علل الشرائع عن أبانِ بن تَغلِب: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام:إنّي رَأَيتُ عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام إذا قامَ فِي الصَّلاةِ غَشِيَ لَونَهُ لَونٌ آخَرُ.فَقالَ لي:وَاللّهِ،إنَّ عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ كانَ يَعرِفُ الَّذي يَقومُ بَينَ يَدَيهِ. (5)
963.الطبقات الكبرى عن عبد اللّه بن أبي سُلَيمان: كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام...إذا قامَ0.
ص: 682
مى فرمود:«آيا مى دانيد براى ايستادن در پيشگاه چه كسى آماده مى شوم؟».
960.امام صادق عليه السلام: زين العابدين عليه السلام هر گاه در نماز مى ايستاد،رنگش تغيير مى كرد و هنگامى كه به سجده مى رفت،سر بر نمى داشت،تا اين كه عرق از ايشان جارى مى شد.
961.امام صادق عليه السلام: زين العابدين عليه السلام هنگامى كه كتاب على عليه السلام را گرفت و در آن نگريست، گفت:«چه كسى طاقت اين را دارد؟چه كسى تاب اين را دارد؟»و سپس به آن عمل مى كرد،و هنگامى كه به نماز مى ايستاد،رنگش دگرگون مى شد تا آن جا كه از صورتش فهميده مى شد و هيچ كس از فرزندان على عليه السلام،پس از او (على عليه السلام ) طاقت عبادت او را نداشتند،جز زين العابدين عليه السلام.
962.علل الشرائع -به نقل از ابان بن تغلب-:به امام صادق عليه السلام گفتم:زين العابدين عليه السلام را ديدم كه چون به نماز مى ايستاد،به جاى رنگ طبيعى،رنگى ديگر،صورتش را فرا مى گرفت.
امام صادق عليه السلام به من فرمود:«به خدا سوگند ! زين العابدين،آن كسى را كه در برابر او به نماز مى ايستاد،مى شناخت!».
963.الطبقات الكبرى -به نقل از عبد اللّه بن ابى سليمان-:هر گاه زين العابدين عليه السلام...به نماز مى ايستاد،ايشان را لرزه مى گرفت.پس گفته شد:شما را چه مى شود؟فرمود:
ص: 683
إلَى الصَّلاةِ أخَذَتهُ رِعدَةٌ،فَقيلَ لَهُ:ما لَكَ؟فَقالَ:ما تَدرونَ بَينَ يَدَي مَن أقومُ،ومَن اناجي؟ (1)
964.الإمام الباقر عليه السلام: كانَ عَليُّ بنُ الحُسينِ عليه السلام...إذا قامَ في صَلاتِهِ غَشِيَ لَونَهُ لَونٌ آخَرُ، وكانَ قِيامُهُ في صَلاتِهِ قِيامَ العَبدِ الذَّليلِ بَينَ يَدَيِ المَلِكِ الجَليلِ،كانَت أعضاؤُهُ تَرتَعِدُ مِن خَشيَةِ اللّهِ عز و جل،وكانَ يُصَلّي صَلاةَ مُوَدِّعٍ يَرى أنَّهُ لا يُصَلّي بَعدَها أبَدًا. (2)
6/12-3 حُضورُ قَلبِهِ في الصَّلاةِ
965.الإمام الباقر عليه السلام: كانَ عَليُّ بنُ الحُسينِ-صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِما-إذا قامَ فِي الصَّلاة كَأَنَّهُ ساقُ شَجَرَةٍ لا يَتَحَرَّكُ مِنهُ شَيءٌ إلّاما حَرَّكَهُ الرّيحُ مِنهُ. (3)
966.تهذيب الأحكام عن أبي حمزة الثُّماليّ: رَأَيتُ عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام يُصَلّي،فَسَقَطَ رِداهُ عَن مَنكِبَيهِ،قالَ:فَلَم يُسَوِّهِ حَتّى فَرَغَ مِن صَلاتِهِ،قالَ:فَسَأَلتُهُ عَن ذلِكَ،فَقالَ:
وَيحَكَ! أتَدري بَينَ يَدَي مَن كُنتُ؟إنَّ العَبدَ لا تُقبَلُ مِنهُ صَلاةٌ إلّاما أقبَلَ مِنها. (4)
967.دلائل الإمامة -في وَصفِ صَلاةِ الإِمامِ زَينِ العابِدينَ عليه السلام-:كانَ قائِماً في صَلاتِهِ9.
ص: 684
«نمى دانيد در پيشگاه چه كسى مى ايستم و با كه مناجات مى كنم؟!».
964.امام باقر عليه السلام: هر گاه زين العابدين عليه السلام...به نماز مى ايستاد،رنگش دگرگون مى شد و ايستادنش در نماز،ايستادن بنده اى خوار در برابر سلطانى بزرگ بود.اندامش از ترس خداى عز و جل مى لرزيد و همچون كسى نماز مى گزارد كه آخرين نمازش را مى خوانَد و چنين مى بيند كه پس از آن،هرگز نماز نمى خواند.
965.امام باقر عليه السلام: زين العابدين عليه السلام هر گاه به نماز مى ايستاد،گويى ساقۀ گياهى است كه هيچ حركتى ندارد،جز حركتى كه باد به آن مى دهد.
966.تهذيب الأحكام -به نقل از ابوحمزۀ ثمالى-:ديدم بالاپوش زين العابدين عليه السلام در نماز،از [يك] دوشش افتاد.آن را مرتّب نكرد تا اين كه نمازش را به پايان برد.علّتش را از ايشان پرسيدم.فرمود:«واى بر تو ! آيا مى دانى در پيشگاه چه كسى بودم؟! همانا از نماز بنده،جز آنچه با دلش به خدا رو آورده باشد،پذيرفته نيست».
967.دلائل الإمامة -در توصيف نماز امام زين العابدين عليه السلام-:به نماز ايستاده بود كه پسر خردسالش،محمّد،به بالاى چاه عميق خانه اش در مدينه آمد و در آن افتاد.
ص: 685
حَتّى زَحَفَ ابنُهُ مُحَمَّدٌ-وهُوَ طِفلٌ-إلى بِئرٍ كانَت في دارِهِ بَعيدَةِ القَعرِ،فَسَقَطَ فيها، فَنَظَرَت إلَيهِ امُّهُ فَصَرَخَت،وأقبَلَت تَضرِبُ نَفسَها مِن حَوالَيِ البِئرِ،وتَستَغيثُ بِهِ وتَقولُ لَهُ:يَا بنَ رَسولِ اللّهِ،غَرِقَ وَاللّهِ ابنُكَ مُحَمَّدٌ.وكُلُّ ذلِكَ لا يَسمَعُ قَولَها،ولا يَنثَني عَن صَلاتِهِ،وهِيَ تَسمَعُ اضطِرابَ ابنِها في قَعرِ البِئرِ فِي الماءِ.
فَلَمّا طالَ عَلَيها ذلِكَ قالَت لَهُ جَزَعاً عَلَى ابنِها:ما أقسى قُلوبَكُم يا أهلَ بَيتِ النُّبُوَّةِ!
فَأَقبَلَ عَلى صَلاتِهِ ولَم يَخرُج عَنها إلّابَعدَ كَمالِها وتَمامِها،ثُمَّ أقبَلَ عَلَيها فَجَلَسَ عَلى رَأسِ البِئرِ،ومَدَّ يَدَهُ إلى قَعرِها،وكانَت لا تُنالُ إلّابِرِشاءٍ (1)طَويلٍ،فَأَخرَجَ ابنَهُ مُحَمَّداً بِيَدِهِ وهُوَ يُناغيهِ ويَضحَكُ،ولَم يُبَلَّ لَهُ ثَوبٌ ولا جَسدٌ بِالماءِ.
فَقالَ لَها:هاكِ هُوَ يا قَليلَةَ اليَقينِ بِاللّهِ،فَضَحِكَت لِسَلامَةِ ابنِها،وبَكَت لِقَولِها.فَقالَ لَها:لا تَثريبَ (2)عَلَيكِ،لَو عَلِمتِ أنَّني كُنتُ بَينَ يَدَي جَبّارٍ،لَو مِلتُ بِوَجهي عَنهُ لَمالَ بِوَجهِهِ عَنّي،فَمَن تَرَينَ أرحَمَ بِعَبدِهِ مِنهُ؟! (3)
6/12-4 كَثرَةُ صَلَواتِهِ
968.الإمام الباقر عليه السلام: كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام يُصَلّي فِي اليَومِ وَاللَّيلَةِ ألفَ رَكعَةٍ. (4)
969.عنه عليه السلام: كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام يُصَلّي فِي اليَومِ وَاللَّيلَةِ ألفَ رَكعَةٍ كَما كانَي.
ص: 686
مادرش او را ديد.فرياد برآورد و به سوى چاه دويد.خود را در كنار چاه مى زد و كمك مى خواست و مى گفت:اى پسر پيامبر خدا ! به خدا سوگند،فرزندت محمّد غرق شد.ولى امام به او گوش نمى داد و از نمازش دست نمى كشيد،در حالى كه صداى دست و پا زدن پسرش را در ته چاه مى شنيد.
اين كار بر مادر،گران آمد و از غم فرزند گفت:اى خاندان نبّوت ! چه قدر سنگ دل هستيد!
امام عليه السلام به نمازش توجّه داشت و جز با اتمام و تكميل آن،بيرون نيامد.سپس به سوى مادرِ فرزند روى آورد و بر كنارۀ چاه نشست و دستش را تا ته چاه برد،در حالى كه جز با ريسمانى دراز به آن نمى رسيد.پس پسرش محمّد را با دستش بيرون آورد،در حالى كه با او خوش مى گفت و مى خنديد و نه جامۀ كودك تر شده بود و نه تنش.پس فرمود:«بگير،اى سست يقين به خدا!».
پس مادر از سلامت فرزندش خندان و از گفتۀ خويش گريان شد.امام عليه السلام به او فرمود:«اكنون سرزنشى بر تو نيست! اگر مى دانستى كه من در پيشگاه خداوند جبّار بودم و اگر روى بر مى گرداندم،او نيز از من روى مى گرداند [،چنان نمى گفتى].چه كسى را مهربان تر از او به بنده اش مى يابى؟».
968.امام باقر عليه السلام: زين العابدين عليه السلام در هر شبانه روز،هزار ركعت نماز مى گزارد.
969.امام باقر عليه السلام: زين العابدين عليه السلام در شبانه روز،هزار ركعت نماز مى خواند،همان گونه كه
ص: 687
يَفعَلُ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام،كانَت لَهُ خَمسُمِئَةِ نَخلَةٍ،وكانَ يُصَلّي عِندَ كُلِّ نَخلَةٍ رَكعَتَينِ. (1)
970.تنبيه الخَواطر: قيلَ لِمُحَمَّدِ بنِ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام:ما أقَلَّ وُلدَ أبيكَ!
قالَ:العَجَبُ لي كَيفَ وُلِدتُ! كانَ أبي يُصَلّي فِي اليَومِ وَاللَّيلَةِ ألفَ رَكعَةٍ،فَأَيُّ وَقتٍ يَفرُغُ لِلدُّنيا؟ (2)
971.علل الشرائع عن أبي حازم -في ذِكرِ صَلاةِ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام-:كانَ عليه السلام يُصَلّي فِي اليَومِ وَاللَّيلَةِ ألفَ رَكعَةٍ،حَتّى خَرَجَ بِجَبهَتِهِ وآثارِ سُجودِهِ مِثلُ كِركِرَةِ (3)البَعيرِ. (4)
972.الإمام الصادق عليه السلام: ما أشبَهَهُ ( أميرَ المُؤمِنينَ عَليًّا عليه السلام ) مِن وُلدِهِ ولا أهلِ بَيتِهِ أحَدٌ أقرَبُ شَبَهًا بِهِ في لِباسِهِ وفِقهِهِ مِن عَليِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام.
ولَقَد دَخَلَ أبو جَعفَرٍ-ابنُهُ-عليه السلام عَلَيهِ فَإِذا هُوَ قَد بَلَغَ مِنَ العِبادَةِ ما لَم يَبلُغهُ أحَدٌ، فرآهُ قَدِ اصفَرَّ لَونُهُ مِنَ السَّهَرِ،ورَمِصَت عَيناهُ مِنَ البُكاءِ،ودَبِرَت جَبهَتُهُ وانخَرَمَ أنفُهُ مِنَ السُّجودِ،ووَرِمَت ساقاهُ وقَدَماهُ مِنَ القِيامِ فِي الصَّلاةِ.
فَقالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام:فَلَم أملِك حينَ رَأَيتُهُ بِتِلكَ الحالِ البُكاءَ،فَبَكَيتُ رَحمَةً لَهُ،وإذا هُوَ يُفَكِّرُ،فَالتَفَتَ إلَيَّ بَعدَ هُنَيهَةٍ مِن دُخولي فَقالَ:يا بُنَيَّ،أعطِني بَعضَ تِلكَ الصُّحُفِ الَّتي فيها عِبادَةُ عَليِّ بنِ أبي طالبٍ عليه السلام،فَأَعطَيتُهُ،فَقَرَأَ فيها شَيئًا يَسيرًا ثُمَّ تَرَكَها مِن يَدِهِ تَضَجُّرًا وقالَ:مَن يَقوى عَلى عِبادَةِ عَليِّ عليه السلام؟! (5)5.
ص: 688
امير مؤمنان انجام مى داد.او پانصد نخل خرما داشت و نزد هر درخت،دو ركعت نماز مى خواند.
970.تنبيه الخواطر: به امام باقر عليه السلام گفته شد:چه قدر فرزندان پدرت،كم هستند! فرمود:
«شگفت،اين است كه من چگونه زاده شدم! پدرم در هر شبانه روز،هزار ركعت نماز مى گزارد.پس كِى به دنيا مى پرداخت؟».
971.علل الشرائع -به نقل از ابو حازم،در توصيف نماز امام زين العابدين عليه السلام-:در هر شبانه روز،هزار ركعت نماز مى گزارد،تا اين كه پيشانى و جاى هاى سجده اش همچون سينۀ شتر،برآمده گشت.
972.امام صادق عليه السلام: در پوشش و دانش،شباهت هيچ يك از فرزندان و خانوادۀ امير مؤمنان عليه السلام به او،بيشتر از شباهت زين العابدين عليه السلام نبود.
ابو جعفر (باقر عليه السلام ) فرزند او،بر او وارد شد،در حالى كه به مرتبه اى از عبادت رسيده بود كه هيچ كس بِدان دست نيافته بود.او را ديد كه رنگش از شب زنده دارى، زرد گشته و چشمش از گريه،آب مرواريد آورده است و پيشانى و بينى اش از سجده،زخم و شكاف برداشته و ساق ها و كف پاهايش از ايستادن در نماز،ورم كرده اند.
ابو جعفر عليه السلام گفت:هنگامى كه او را اين گونه ديدم،نتوانستم از گريه خوددارى كنم.دلم سوخت و گريستم و او نيز به فكر فرو رفته بود.پس از اندكى كه از ورودم سپرى شد،متوجّه من شد و فرمود:«اى پسركم! برخى از آن برگه ها را كه عبادت على بن ابى طالب در آن نوشته شده،به من بده».
به او دادم و اندكى خواند و سپس نوميدانه آن را از دستش رها كرد و فرمود:«چه كسى توان عبادت على عليه السلام را دارد؟!».
ص: 689
7/12 صِفَةُ صَلاةِ الإِمامِ الباقِرِ(ع)
973.الاُصول السِّتَّةَ عَشَر: صَلّى أبو جَعفَرٍ عليه السلام ذاتَ يَومٍ فَوَقَعَ عَلى رَأسِهِ شَيءٌ،فَلَم يَنزِعهُ مِن رَأسِهِ حَتّى قامَ إلَيهِ جَعفَرٌ فَنَزَعَهُ مِن رَأسِهِ؛تَعظيماً للّهِ ِ وإقبالاً عَلى صَلاتِهِ،وهُوَ قَولُ اللّهِ: «أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً» (1). (2)
974.فلاح السائل عن أبي أيّوب: كانَ أبو جَعفَرٍ وأبو عَبدِ اللّهِ عليهما السلام إذا قاما إلَى الصَّلاةِ تَغَيَّرَت ألوانُهُما حُمرَةً ومَرَّةً صُفرَةً،وكَأَنَّهُما يُناجِيانِ شَيئاً يَرَيانِهِ. (3)
975.الإمام الصادق عليه السلام: كانَ أبي يُصَلّي بَعدَ عِشاءِ الآخِرَةِ رَكعَتَينِ وهُوَ جالِسٌ،يَقرَأُ فيهِما مِئَةَ آيَةٍ،وكانَ يَقولُ:مَن صَلّاهُما وقَرَأَ بِمِئَةِ آيَةٍ لَم يُكتَب مِنَ الغافِلينَ. (4)
976.عنه عليه السلام: كانَ أبي عليه السلام يُصَلّي في جَوفِ اللَّيلِ،فَيَسجُدُ السَّجدَةَ فَيُطيلُ حَتّى نَقولَ:إنَّهُ راقِدٌ. (5)
8/12 صِفَةُ صَلاةِ الإِمامِ الصّادِقِ(ع)
977.فلاح السائل: رُوِيَ أنَّ مولانا جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ الصّادِقَ عليه السلام كانَ يَتلُو القُرآنَ في صَلاتِهِ فَغُشِيَ عَلَيهِ،فَلَمّا أفاقَ سُئِلَ:مَا الَّذي أوجَبَ ما انتَهَت حالُكَ إلَيهِ؟4.
ص: 690
973.الاُصول الستّة عشر: ابو جعفر (امام باقر عليه السلام ) روزى در نماز بود كه چيزى بر سرش افتاد.
آن را بر نداشت،تا اين كه جعفر برخاست وآن را از سر ايشان برداشت،و اين به خاطر بزرگداشت خداوند و توجّه به نمازش بود كه همان سخن خداست:«و پاك دلانه روى به دين داشته باش».
974.فلاح السائل -به نقل از ابو ايّوب-:ابو جعفر (امام باقر عليه السلام ) و ابو عبد اللّه (امام صادق عليه السلام )به نماز كه مى ايستادند،رنگشان سرخ و زرد مى شد.گويى كسى را كه با او مناجات مى كنند،مى بينند.
975.امام صادق عليه السلام: پدرم پس از نماز عشا،دو ركعت نماز در حالت نشسته مى گزارد و در آن،صد آيه مى خواند و مى فرمود:«هر كس اين دو ركعت را بگزارد و صد آيه بخواند،جزو غافلان نوشته نمى شود».
976.امام صادق عليه السلام: پدرم عليه السلام در دل شب،نماز مى گزارد و سجده اش را چنان طول مى داد كه مى گفتيم:خفته است.
977.فلاح السائل: روايت شده است كه مولايمان امام صادق عليه السلام در نماز،قرآن مى خواند تا مدهوش مى شد.هنگامى كه به هوش مى آمد،پرسيده مى شد:چه چيز،حال شما را به اين حال كشاند؟
ص: 691
فَقالَ ما مَعناهُ:ما زِلتُ اكَرِّرُ آياتِ القُرآنِ حَتّى بَلَغتُ إلى حالٍ كَأَنَّني سَمِعتُها مُشافَهَةً مِمَّن أنزَلَها عَلَى المُكاشَفَةِ وَالعَيانِ،فَلَم تَقُمِ القُوَّةُ البَشَرِيَّةُ بِمُكاشَفَةِ الجَلالَةِ الإِلهِيَّةِ. (1)
978.تهذيب الأحكام عن سُفيان بن خالد -في ذِكرِ صَلاةِ الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام-:إنَّهُ كانَ يُصَلّي ذاتَ يَومٍ إذ مَرَّ رَجُلٌ قُدّامَهُ وَابنُهُ موسى عليه السلام جالِسٌ،فَلَمَّا انصَرَفَ قالَ لَهُ ابنُهُ:
يا أبَه،ما رَأَيتَ الرَّجُلَ مَرَّ قُدّامَكَ؟فَقالَ:يا بُنَيَّ،إنَّ الَّذي اصَلّي لَهُ أقرَبُ إلَيَّ مِنَ الَّذي مَرَّ قُدّامي. (2)
979.الكافي عن حمزة بن حمران والحسن بن زياد: دَخَلنا عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام وعِندَهُ قَومٌ فَصَلّى بِهِمُ العَصرَ وقَد كُنّا صَلَّينا،فَعَدَّدنا لَهُ في رُكوعِهِ«سُبحانَ رَبِّيَ العَظيمِ»أربَعاً وثَلاثينَ أو ثلاثاً وثلاثينَ مَرَّةً.وقالَ أحَدُهُما في حَديثِهِ:«وبِحَمدِهِ»فِي الرُّكوعِ وَالسُّجودِ سِواءً. (3)
980.الكافي عن أبان بن تَغلِب: دَخَلتُ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام وهُوَ يُصَلّي،فَعَدَدتُ لَهُ فِي الرُّكوعِ وَالسُّجودِ سِتّينَ تَسبيحَةً. (4)
راجع:ج 1/ح 458 و 464 و 509 و 553.0.
ص: 692
سخنانى به اين مضمون فرمود:«پيوسته آيه هاى قرآن را تكرار مى كردم،تا حالم به گونه اى شد كه گويا آن را از دهان همان كس مى شنوم كه بى پرده و عيان فرو فرستاده است.پس توان بشرى در برابر پرده بر گرفتن از شُكوه الهى،تاب نياورْد».
978.تهذيب الأحكام -به نقل از سفيان بن خالد،در توصيف نماز امام صادق عليه السلام-:روزى نماز مى خواند كه مردى از پيش روى ايشان گذشت و پسرش موسى عليه السلام هم نشسته بود.هنگامى كه نماز را به پايان برد،پسرش (موسى) به ايشان گفت:اى پدر ! آيا نديدى كه آن مرد از پيش رويت گذشت؟
فرمود:«اى پسركم ! آن كس كه برايش نماز مى گزارم،از آن كه از پيش رويم گذشت،به من نزديك تر است».
979.الكافى -به نقل از حمزة بن حمران و حسن بن زياد-:بر امام صادق عليه السلام وارد شديم، در حالى كه نزدش گروهى بودند كه با آنها نماز عصر را [به جماعت] مى گزارد؛ولى ما نماز خوانده بوديم.در ركوعش سى و چهار يا سى و سه بار«سبحان ربّى العظيم» را شمرديم.
يكى از اين دو راوى در روايتش چنين افزود:«و بحمده»به تعداد يكسان در ركوع و سجود.
980.الكافى -به نقل از ابان بن تغلب-:بر امام صادق عليه السلام وارد شدم.نماز مى خواند.پس در ركوع و سجودش شصت تسبيح شمردم.
ر.ك:ج 1/ح 458 و 464 و 509 و 553.
ص: 693
9/12 صِفَةُ صَلاةِ الإِمامِ الكاظِمِ(ع)
981.عيون أخبار الرضا عليه السلام عن عبد اللّه الغرويّ: دَخَلتُ عَلَى الفَضل بنِ الرَّبيعِ وهُوَ جالِسٌ عَلى سَطحٍ،فَقالَ لي:اُدنُ،فَدَنَوتُ حَتّى حاذَيتُهُ،ثُمَّ قالَ لي:أشرِف-إلى بَيتٍ فِي الدّارِ-فَأَشرَفتُ،فَقالَ:ما ترى فِي البَيتِ؟فَقُلتُ:ثَوبًا مَطروحًا،فقال:اُنظر حَسَنًا، فَتَأَمَّلتُ ونَظَرتُ فَتَيَقَّنتُ فَقُلتُ:رَجُلٌ ساجِدٌ ! فَقالَ لي:تَعرِفُهُ؟قُلتُ:لا،قالَ:هذا مَولاكَ،قُلتُ:ومَن مَولايَ؟فَقالَ:تَتَجاهَلُ عَلَيَّ؟فَقُلتُ:ما أتَجاهَلُ،ولكِنّي لا أعرِفُ لي مَولًى !
فَقالَ:هذا أبُو الحَسَنِ موسَى بنُ جَعفَرٍ عليه السلام،إنّي أتَفَقَّدُهُ اللَّيلَ والنَّهارَ فَلا أجِدُهُ في وَقتٍ مِنَ الأَوقاتِ إلّاعَلَى الحالِ الَّتي اخبِرُكَ بِها،إنَّهُ يُصَلِّي الفَجرَ فَيُعَقِّبُ ساعَةً في دُبُرِ الصَّلاةِ إلى أن تَطلُعَ الشَّمسُ،ثُمَّ يَسجُدُ سَجدَةً فَلا يَزالُ ساجِدًا حَتّى تَزولَ الشَّمسُ،وقَد وَكَّلَ مَن يَتَرَصَّدُ لَهُ الزَّوالَ،فَلَستُ أدري مَتى يَقولُ الغُلامُ:قَد زالَتِ الشَّمسُ! إذ يَثِبُ فَيَبتَدِئُ الصَّلاةَ مِن غَيرِ أن يُحدِثَ (1)،فَأَعلَمُ أنَّهُ لَم يَنَم في سُجودِهِ ولا أغفى.
ولا يَزالُ إلى أن يَفرُغَ مِن صَلاةِ العَصرِ،فَإِذا صَلّى سَجَدَ سَجدَةً فَلا يَزالُ ساجِدًا إلى أن تَغيبَ الشَّمسُ،فَإِذا غَابَتِ الشَّمسُ وَثَبَ مِن سَجدَتِهِ فَصَلَّى المَغرِبَ مِن غَيرِ أن يُحدِثَ حَدَثًا (2)،ولا يَزالُ في صَلاتِهِ وتَعقيبِهِ إلى أن يُصَلّّيَ العَتَمَةَ،فَإِذا صَلَّى العَتَمَةَ أفطَرَ عَلى شِوًى (3)يُؤتى بِهِ،ثُمَّ يُجَدِّدُ الوُضوءَ ثُمَّ يَسجُدُ،ثُمَّ يَرفَعُ رَأسَهُ فَيَنامُ).
ص: 694
981.عيون أخبار الرضا عليه السلام -به نقل از عبد اللّه غروى-:بر فضل بن ربيع (1)كه بر پشت بام نشسته بود،وارد شدم.به من گفت:نزديك بيا.نزديك شدم تا در كنارش قرار گرفتم.سپس به من گفت:از اين بالا به [فلان] اتاق خانه بنگر.
پس از بالا نگريستم.گفت:در اتاق،چه مى بينى؟
گفتم:جامه اى به كنار افكنده شده.
گفت:نيك بنگر.با تأمّل و دقّت نگريستم.برايم آشكار شد و گفتم:مردى در سجده است.
گفت:او را مى شناسى؟
گفتم:نه.
گفت:اين،مولاى توست.
گفتم:چه كسى مولاى من است؟
گفت:خود را پيش من به نادانى مى زنى؟
گفتم:خود را به نادانى نمى زنم؛بلكه براى خود،مولايى نمى شناسم.
گفت:اين،ابو الحسن موسى بن جعفر است.من او را شب و روز،نيك مى نگرم و در هيچ وقتى از اوقات،او را جز بر همين حالت كه به تو گفتم،نمى يابم.او نماز صبح را مى گزارد و ساعتى نيز پس از آن،ذكر و دعا مى خواند تا خورشيد طلوع كند.سپس سجده مى كند و تا نيم روز در سجده است و كسى را گمارده تا زوال را انتظار كشد.من نمى دانم كِى غلام مى گويد:«خورشيد زوال يافت»كه يكباره بر مى خيزد و نماز را آغاز مى كند، بى آن كه [وضويش] را نو كند.پس مى فهمم كه در سجده اش نخوابيده و چرت نزده است.
پيوسته [اين گونه است] تا نماز عصر را به پايان برد و پس از آن،سجده مى كند و پيوسته در سجده است تا خورشيد،ناپديد شود.در اين هنگام،از سجده بر مى خيزد و بى آن كه [وضويش را] نو كند،نماز مغرب را مى خواند،و پيوسته در نماز و ذكر و دعاى
ص: 695
نَومَتَهُ (1)خَفيفَةً،ثُمَّ يَقومُ فَيُجَدِّدُ الوُضوءَ،ثُمَّ يَقومُ فَلا يَزالُ يُصَلّي في جَوفِ اللَّيلِ حَتّى يَطلُعَ الفَجرُ،فَلَستُ أدري مَتى يَقولُ الغُلامُ:إنَّ الفَجرَ قَد طَلَعَ؟! إذ قَد وَثَبَ هُوَ لِصَلاةِ الفَجرِ.
فَهذا دَأبُهُ مُنذُ حُوِّلَ إلَيَّ. (2)
982.الكافي عن محمّد بن مسلم: دَخَلَ أبو حَنيفَةَ عَلى أبي عَبدِاللّهِ عليه السلام فَقالَ لَهُ:رَأَيتُ ابنَكَ موسى يُصَلّي والنّاسُ يَمُرّون بَينَ يَدَيهِ فَلا يَنهاهُم،وفيهِ ما فيهِ !
فَقالَ أبو عَبدِاللّهِ عليه السلام:اُدعوا لي موسى،فَدُعيَ،فَقالَ لَهُ:يا بُنَيَّ،إنَّ أبا حَنيفَةَ يَذكُرُ أنَّكَ كُنتَ تُصَلّي والنّاسُ يَمُرّونَ بَينَ يَدَيكَ فَلَم تَنهَهُم،فَقالَ:نَعَم يا أبَه،إنَّ الَّذي كُنتُ اصَلّي لَهُ كانَ أقرَبَ إلَيَّ مِنهُم،يَقولُ اللّهُ عز و جل: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ». (3)
قالَ:فَضَمَّهُ أبو عَبدِاللّهِ عليه السلام إلى نَفسِهِ ثُمَّ قالَ:(يا بُنَيَّ)،بِأَبي أنتَ واُمّي يا مودَعَ الأَسرارِ. (4)
10/12 صِفَةُ صَلاةِ الإِمامِ الرِّضا(ع)
983.عيون أخبار الرضا عليه السلام عن رجاء بن أبي الضّحّاك -في وَصفِ صَلاةِ الإِمامِ8.
ص: 696
پس از آن است تا نماز عشا را بخواند.پس از آن،با گوشتى بريان كه برايش مى آورند،افطار مى كند و سپس از نو وضو مى گيرد و سجده مى كند و سپس سر بر مى دارد و اندكى مى خوابد.سپس بر مى خيزد و از نو وضو مى گيرد و در دل شب به نماز مى ايستد،تا سپيده بدمد.من نمى دانم كِى غلام مى گويد:«سپيده دميد»كه يكباره براى نماز صبح بر مى خيزد.اين،روش اوست از آن هنگام كه به من تحويل داده شده است.
982.الكافى -به نقل از محمّد بن مسلم-:ابو حنيفه بر امام صادق عليه السلام وارد شد و به ايشان گفت:پسرت (موسى) را ديدم كه نماز مى خواند و مردم هم از پيش رويش مى گذشتند،بى آن كه آنان را باز دارد،با اين كه اين كار اشكال دارد.
امام صادق عليه السلام فرمود:«موسى را نزد من بخوانيد».
هنگامى كه آمد،به او فرمود:«پسر عزيزم ! ابو حنيفه مى گويد كه نماز مى خواندى و مردم هم از پيش رويت مى گذشتند،بى آن كه آنان را باز دارى».
گفت:بلى،پدر! آن كه برايش نماز مى خوانم،از آنان به من نزديك تر است.خدا مى فرمايد:«و ما از رگ گردن به او نزديك تريم».
امام صادق عليه السلام او را به خود چسباند و فرمود:«پسركم ! پدر و مادرم فدايت باد ! اى كسى كه رازها به او سپرده شده است!».
983.عيون أخبار الرضا عليه السلام -به نقل از رجاء بن ابى ضحّاك،در توصيف نماز امام رضا عليه السلام-:
سپيده دم،نماز صبح را مى خواند و پس از سلام دادن تا طلوع خورشيد،در
ص: 697
الرِّضا عليه السلام-:كانَ إذا أصبَحَ صَلَّى الغَداةَ،فَإِذا سَلَّمَ جَلَسَ في مُصَلّاهُ يُسَبِّحُ اللّهَ ويَحمَدُهُ ويُكَبِّرُهُ ويُهَلِّلُهُ ويُصَلّي عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله حَتّى تَطلُعَ الشَّمسُ،ثُمَّ يَسجُدُ سَجدَةً يَبقى فيها حَتّى يَتَعالى النَّهارُ،ثُمَّ أقبَلَ عَلَى النّاسِ يُحَدِّثُهُم ويَعِظُهُم إلى قُربِ الزَّوالِ.
ثُمَّ جَدَّدَ وُضوءَهُ وعادَ إلى مُصَلّاهُ،فَإِذا زَالَتِ الشَّمسُ قامَ فَصَلّى سِتَّ رَكَعاتٍ، يَقرَأُ فِي الرَّكعَةِ الاُولَى الحَمدَ و«قُل يا أيُّهَا الكافِرونَ»،وفِي الثّانيَةِ الحَمدَ و«قُل هُوَ اللّهُ»،وَيقرَأُ فِي الأَربَعِ في كُلِّ رَكعَةٍ«الحَمدُ للّهِ ِ»و«قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ»،ويُسَلِّمُ في كُلِّ رَكعَتَينِ،ويَقنُتُ فيهِما فِي الثّانيَةِ قَبلَ الرُّكوعِ وبَعدَ القِراءَةِ،ثُمَّ يُؤَذِّنُ ويُصَلّي رَكعَتَينِ، ثُمَّ يُقيمُ ويُصَلِّي الظُّهرَ،فَإِذا سَلَّمَ سَبَّحَ اللّهَ وحَمِدَهُ وكَبَّرَهُ وهَلَّلَهُ ما شاءَ اللّهُ،ثُمَّ سَجَدَ سَجدَةَ الشُّكرِ يَقولُ فيها مِئَةَ مَرَّةٍ:«شُكرًا للّهِ ِ»،فَإِذا رَفَعَ رَأسَهُ قامَ فَصَلّى سِتَّ رَكَعاتٍ،يَقرَأُ في كُلِّ رَكعَةٍ الحَمدَ و«قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ»،ويُسَلِّمُ في كُلِّ رَكعَتَينِ، ويَقنُتُ في ثانيَةِ كُلِّ رَكعَتَينِ قَبلَ الرُّكوعِ وبَعدَ القِراءَةِ،ثُمَّ يُؤَذِّنُ،ثُمَّ يُصَلّي رَكعَتَينِ، ويَقنُتُ فِي الثّانِيَةِ.
فَإِذا سَلَّمَ قامَ وصَلَّى العَصرَ،فَإِذا سَلَّمَ جَلَسَ في مُصَلّاهُ يُسَبِّحُ اللّهَ ويَحمَدُهُ ويُكَبِّرُهُ ويُهَلِّلُهُ ما شاءَ اللّهُ،ثُمَّ سَجَدَ سَجدَةً يَقولُ فيها مِئَةَ مَرَّةٍ:«حَمدًا للّهِ ِ».
فَإِذا غابَتِ الشَّمسُ تَوَضَّأَ وصَلَّى المَغرِبَ ثَلاثًا بِأَذانٍ وإقامَةٍ،وقَنَتَ فِي الثّانيَةِ قَبلَ الرُّكوعِ وبَعدَ القِراءَةِ،فَإِذا سَلَّمَ جَلَسَ في مُصَلّاهُ يُسَبِّحُ اللّهَ ويَحمَدُهُ ويُكَبِّرُهُ ويُهَلِّلُهُ ما شاءَ اللّهُ،ثُمَّ يَسجُدُ سَجدَةَ الشُّكرِ،ثُمَّ يَرفَعُ رَأسَهُ ولَم يَتَكَلَّم حَتّى يَقومَ ويُصَلّي أربَعَ رَكَعاتٍ بِتَسليمَتَينِ،ويَقنُتُ في كُلِّ رَكعَتَينِ فِي الثّانيَةِ قَبلَ الرُّكوعِ وبَعدَ القِراءَةِ،وكانَ يَقرَأُ فِي الاُولى من هذِهِ الأَربَعِ الحَمدَ و«قُل يا أيُّهَا الكافِرونَ»وفِي
ص: 698
نمازگاهش به تسبيح و حمد و تكبير و تهليل گويى مى نشست و بر پيامبر،صلوات مى فرستاد.سپس به سجده مى رفت و در سجده مى ماند تا روز بالا بيايد.سپس به مردم رو مى آورد و تا نزديك زوال خورشيد (ظهر) با آنان گفتگو مى كرد و ايشان را اندرز (1)مى داد.
سپس از نو وضو مى گرفت و به نمازگاهش باز مى گشت.هنگام زوال خورشيد بر مى خاست و شش ركعت نماز مى گزارد كه در ركعت نخست،سوره هاى حمد و كافرون و در ركعت دوم،سوره هاى حمد و توحيد و در هر يك از چهار ركعت ديگر نيز سوره هاى حمد و توحيد را مى خواند و در پايان هر دو ركعت،سلام مى داد و در ركعت دوم آنها، پيش از ركوع و پس از قرائت،قنوت مى خواند.سپس اذان مى گفت و دو ركعت نماز مى گزارد و پس از آن،اقامه مى گفت و نماز ظهر را مى خواند.پس از سلام نماز،هر اندازه كه خدا مى خواست،به تسبيح و حمد و تكبير و تهليل گويى مى پرداخت و سپس سجدۀ شكر مى گزارد و در آن،صد بار«شكراً للّه»مى گفت و هنگامى كه سر بر مى داشت،بر مى خاست و شش ركعت نماز مى گزارد كه در هر ركعت آن،حمد و توحيد مى خواند و در پايان هر دو ركعت،سلام مى داد و در ركعت دوم هر دو ركعت،پيش از ركوع و پس از قرائت،قنوت مى خواند.سپس اذان مى گفت و پس از آن،دو ركعت نماز مى گزارد و در ركعت دوم آن،قنوت مى خواند.هنگامى كه سلام مى داد،بر مى خاست و نماز عصر را مى خواند و پس از سلام دادن،در نمازگاهش،آن اندازه كه خدا مى خواست،به تسبيح و حمد و تكبير و تهليل گويى مى پرداخت.سپس سجده مى كرد و در آن،صد بار«حمداً للّه» مى گفت.
هنگامى كه خورشيد ناپديد مى شد،وضو مى گرفت و سه ركعت نماز مغرب را با اذان و اقامه مى گزارد و در ركعت دوم آن،پيش از ركوع و پس از قرائت،قنوت مى خواند و پس از سلام دادن،در نمازگاهش مى نشست و آن اندازه كه خدا مى خواست،به تسبيح و حمد و تكبير و تهليل گويى مى پرداخت.سپس سجدۀ شكر مى گزارد و پس از آن سر بر مى داشت و با كسى سخن نمى گفت تا بر مى خاست و چهار ركعت نماز با دو سلام مى گزارد و در ركعت دوم هر يك،پيش از ركوع و پس از قرائت قنوت مى خواند و در ركعت نخست اين چهار ركعت،سوره هاى حمد و كافرون و در ركعت دوم،«حمد»وت.
ص: 699
الثانيَةِ الحَمدَ و«قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ»،ويَقرَأُ فِي الرَّكعَتَينِ الباقيَتَينِ الحَمدَ و«قُل هُوَ اللّهُ»، ثُمَّ يَجلِسُ بَعدَ التَّسليمِ فِي التَّعقيبِ ما شاءَ اللّهُ،ثُمَّ يُفطِرُ،ثُمَّ يَلبَثُ حَتّى يَمضِيَ مِنَ اللَّيلِ قَريبٌ مِنَ الثُلُثِ.
ثُمَّ يَقومُ فَيُصَلِّي العِشاءَ الآخِرَةَ أربَعَ رَكَعاتٍ،ويَقنُتُ فِي الثّانيَةِ قَبلَ الرُّكوعِ وبَعدَ القِراءَةِ،فَإِذا سَلَّمَ جَلَسَ في مُصَلّاهُ يَذكُرُ اللّهَ عز و جل ويُسَبِّحُهُ ويَحمَدُهُ ويُكَبِّرُهُ ويُهَلِّلُهُ ما شاءَ اللّهُ،ويَسجُدُ بَعدَ التَّعقيبِ سَجدَةَ الشُّكرِ.
ثُمَّ يَأوي إلى فِراشِهِ،فَإِذا كانَ الثُّلُثُ الأَخيرُ مِنَ اللَّيلِ قامَ مِن فِراشِهِ بِالتَّسبيحِ والتَّحميدِ والتَّكبيرِ والتَّهليلِ والاِستِغفارِ فَاستاكَ،ثُمَّ تَوَضَّأَ،ثُمَّ قامَ إلى صَلاةِ اللَّيلِ فَيُصَلّي ثَمانِ رَكَعاتٍ ويُسَلِّمُ في كُلِّ رَكعَتَينِ،يَقرَأُ فِي الاُولَيَينِ مِنها في كُلِّ رَكعَةٍ الحَمدَ مَرَّةً و«قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ»ثَلاثينَ مَرَّةً،ثُمَّ يُصَلّي صَلاةَ جَعفَرِ بنِ أبي طالبٍ عليه السلام أربَعَ رَكَعاتٍ،يُسَلِّمُ في كُلِّ رَكعَتَينِ،ويَقنُتُ في كُلِّ رَكعَتَين فِي الثّانيَةِ قَبلَ الرَّكوعِ وبَعدَ التَّسبيحِ،ويَحتَسِبُ بِها مِن صَلاةِ اللَّيلِ،ثُمَّ يَقومُ فَيُصَلّي رَكعَتَينِ الباقيَتَينِ،يَقرَأُ فِي الاُولى الحَمدَ وسورَةَ المُلكِ،وفِي الثّانيَةِ«الحَمدُ للّهِ ِ»و«هَل أتى عَلَى الإِنسانِ»، ثُمَّ يَقومُ فَيُصَلّي رَكعَتَيِ الشَّفعِ،يَقرَأُ في كُلِّ رَكعَةٍ مِنهُما«الحَمدُ للّهِ ِ»مَرَّةً و«قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ»ثَلاثَ مَرّاتٍ،ويَقنُتُ فِي الثّانيَةِ قَبلَ الرُّكوعِ وبَعدَ القِراءَةِ،فَإِذا سَلَّمَ قامَ فَصَلّى رَكعَةَ الوَترِ يَتَوَجَّهُ فيها،ويَقرَأُ فيها الحَمدَ مَرَّةً و«قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ»ثَلاثَ مَرّاتٍ و«قُل أعوذُ بِرَبِّ الفَلَقِ»مَرَّةً واحِدَةً و«قُل أعوذُ بِرَبِّ النّاسِ»مَرَّةً واحِدَةً،ويَقنُتُ فيها قَبلَ الرُّكوعِ وبَعدَ القِراءَةِ ويَقولُ في قُنوتِهِ:«اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،اللّهُمَّ اهدِنا فيمَن هَدَيتَ،وعافِنا فيمَن عافَيتَ،وتَوَلَّنا فيمَن تَوَلَّيتَ،وبارِك لَنا فيما
ص: 700
«توحيد»و در دو ركعت ديگر،«حمد»و«توحيد»مى خواند.پس از سلام دادن،آن اندازه كه خدا مى خواست،به ذكر و دعا مى نشست و سپس افطار مى كرد.
سپس اندكى درنگ مى كرد تا نزديك به يك سوم شب،سپرى شود.پس بر مى خاست و چهار ركعت نماز عشاى آخر را مى گزارد و در ركعت دوم آن،پيش از ركوع و پس از قرائت،قنوت مى خواند.پس از سلام دادن،آن اندازه كه خدا مى خواست،در نمازگاهش به ذكر خداوند عز و جل و تسبيح و حمد و تكبير و تهليل گويى او مى پرداخت و پس از ذكر و دعا، سجدۀ شكر مى گزارد.
سپس به بسترش مى رفت و در پارۀ سوم شب،از بسترش با تسبيح و حمد و تكبير و «لا إله إلّااللّه»و«أستغفر اللّه»گفتن بر مى خاست،مسواك مى زد،وضو مى گرفت و سپس به نماز شب مى ايستاد و هشت ركعت نماز با سلام دادن در پايان هر دو ركعت،مى گزارد كه در هر ركعت از دو ركعت نخست آن،يك بار«حمد»و سى بار«توحيد»مى خواند.
سپس چهار ركعت نماز جعفر بن ابى طالب با سلام دادن در پايان هر دو ركعت مى گزارد و در ركعت دوم هر يك از آنها،پيش از ركوع و پس از تسبيح، (1)قنوت مى خواند و آن را جزو نماز شب به حساب مى آورد.سپس بر مى خاست و دو ركعت باقى مانده را مى گزارد.در ركعت نخست،سورۀ حمد و سورۀ مُلك و در ركعت دوم،سوره هاى حمد و انسان را مى خواند.سپس بر مى خاست و دو ركعت [نماز] شفع مى گزارد و در هر ركعت آن،يك بار سورۀ حمد و سه بار«توحيد»مى خواند و در ركعت دوم،پيش از ركوع و پس از قرائت،قنوت مى خواند.هنگامى كه سلام مى داد،بر مى خاست و يك ركعت نماز وتر با توجّهى تمام مى گزارد و در آن،يك بار«حمد»،سه بار«توحيد»،يك بار سورۀ«فلق»و يك بار سورۀ«ناس»مى خواند و پيش از ركوع و پس از قرائت،قنوت مى خواند و در آن مى گفت:«خدايا ! بر محمّد و خاندانش درود فرست.خدايا ! ما را جزو آنان كه ره نمودى، ره بنما و جزو آنان كه سلامت دادى،سلامت ده و جزو آنان كه سرپرستى شان كردى،ت.
ص: 701
أعطَيتَ،وقِنا شَرَّ ما قَضَيتَ،فَإِنَّكَ تَقضي ولا يُقضى عَلَيكَ،إنَّهُ لا يَذِلُّ مَن وَالَيتَ، ولا يَعِزُّ مَن عادَيتَ،تَبارَكتَ رَبَّنا وتَعالَيتَ»،ثُمَّ يَقولُ:«أستَغفِرُ اللّهَ وأسأَلُهُ التَّوبَةَ» سَبعينَ مَرَّةً.فَإِذا سَلَّمَ جَلَسَ فِي التَّعقيبِ ما شاءَ اللّهُ.
فَإِذا قَرُبَ مِنَ الفَجرِ قامَ فَصَلّى رَكعَتَيِ الفَجرِ،يَقرَأُ فِي الاُولى الحَمدَ و«قُل يا أيُّهَا الكافِرونَ»،وفِي الثّانيَةِ الحَمدَ و«قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ»،فَإِذا طَلَعَ الفَجرُ أذَّنَ وأقامَ وصَلَّى الغَداةَ رَكعَتَينِ،فَإِذا سَلَّمَ جَلَسَ فِي التَّعقيبِ حَتّى تَطلُعَ الشَّمسُ،ثُمَّ يَسجُدُ سَجدَةَ الشُّكرِ حَتّى يَتَعالى النَّهارُ. (1)
984.عيون أخبار الرضا عليه السلام عن رجاء بن أبي الضّحّاك عن الإمام الرِّضا عليه السلام: أنَّهُ كانَ فِي السَّفَرِ يُصَلّي فَرائِضَهُ رَكعَتَينِ رَكعَتَينِ،إلَّاالمَغرِبَ فَإِنَّهُ كانَ يُصَلّيها ثَلاثاً ولا يَدَعُ نافِلَتَها،ولا يَدَعُ صَلاةَ اللَّيلِ وَالشَّفعَ وَالوَترَ ورَكعَتَيِ الفَجرِ في سَفَرٍ ولا حَضَرٍ،وكانَ لا يُصَلّي مِن نَوافِلِ النَّهارِ فِي السَّفَرِ شَيئاً. (2)
985.عيون أخبار الرضا عليه السلام عن عبد السلام بن صالح الهروي: جِئتُ إلى بابِ الدّارِ الّتي حُبِسَ فيهَا الرِّضا عليه السلام بِسَرَخسَ (3)وقَد قُيِّدَ عليه السلام،فَاستَأذَنتُ عَلَيهِ السَّجّانَ،فَقالَ:لا سَبيلَ لَكَ إلَيهِ،قُلتُ:ولِمَ؟قالَ:لِأَنَّهُ رُبَّما صَلّى في يَومِهِ ولَيلَتِهِ ألفَ رَكعَةٍ،وإنَّما يَنفَتِلُ مِن صَلاتِهِ ساعَةً في صَدرِ النَّهارِ وقَبلَ الزَّوالِ وعِندَ اصفِرارِ الشَّمسِ،فَهُوَ في هذِهِ الأَوقاتِ قاعِدٌ في مُصَلّاهُ ويُناجي رَبَّهُ. (4)0.
ص: 702
سرپرستى كن و در آنچه به ما داده اى،بركت ده و ما را از آسيب حُكمت،نگاه دار،كه تو حكم مى رانى و بر تو حكم نمى رود.بى گمان،هر كه را تو دوست دارى،خوار نمى شود و هر كه را تو دشمن دارى،سربلند نمى گردد.پروردگار ما ! مبارك و والايى».
سپس هفتاد بار مى گفت:«از خدا آمرزش و بازگشت به او را مى خواهم»و هنگامى كه سلام مى داد،آن اندازه كه خدا مى خواست،به ذكر و دعا مى نشست و هنگامى كه نزديك سپيده دم مى شد،بر مى خاست و دو ركعت نماز فجر مى گزارد و در ركعت نخست آن،«حمد»و«كافرون»و در ركعت دوم،«حمد»و«توحيد»مى خواند.
هنگامى كه سپيده مى دميد،اذان و اقامه مى گفت و دو ركعت نماز صبح مى گزارد.پس از سلام دادن،تا طلوع خورشيد به ذكر و دعا مى نشست و سپس سجدۀ شكر مى گزارد [و در سجده مى ماند] تا روز بالا بيايد.
984.عيون أخبار الرضا عليه السلام -به نقل از رجاء بن ابى الضحّاك-:امام رضا عليه السلام در سفر،نمازهاى واجبش را دو ركعت دو ركعت مى خواند،جز نماز مغرب را كه سه ركعت مى خواند و نافلۀ آن را هم به جا مى آورد.نماز شب و شفع و وَتر و دو ركعت نافلۀ فجر را در سفر و حضر ترك نمى كرد.ايشان هيچ يك نافله هاى روز را در سفر نمى خواند.
985.عيون أخبار الرضا عليه السلام -به نقل از عبد السلام بن صالح هروى-:به در خانه اى كه امام رضا عليه السلام را در سرخس در آن زندانى كرده و به بند كشيده بودند،آمدم و از زندانبان اجازۀ ورود خواستم.او گفت:راهى به او ندارى.
گفتم:چرا؟
گفت:چون او گاه هزار ركعت نماز در يك شبانه روز مى خواند و تنها ساعتى در آغاز روز،پيش از زوال (نيم روز) و هنگام زرد شدن خورشيد (غروب) از نماز باز مى ايستد و در اين وقت ها نيز در جايگاه نمازش نشسته و با خدايش مناجات مى كند.
ص: 703
986.رجال النجاشي عن أبي الحسن عليّ بن عليّ: خَلَعَ الرِّضا عليه السلام عَلى أخي دِعبِلٍ قَميصاً خَزّاً أخضَرَ،وأعطاهُ خاتَماً فَصُّهُ عَقيقٌ،ودَفَعَ إلَيهِ دَراهِمَ رَضَوِيَّةً،وقالَ لَهُ:يا دِعبِلُ،مُرَّ عَلى قُمَّ فَإِنَّكَ سَتُفيدُها (1)،وقالَ لَهُ:اِحتَفِظ بِهذَا القَميصِ فَقَد صَلَّيتُ فيهِ ألفَ لَيلَةٍ ألفَ رَكعَةٍ،وخَتَمتُ فيهِ القُرآنَ ألفَ خَتمَةٍ. (2)
راجع:ج 1/ح 501.3.
ص: 704
986.رجال النجاشى -به نقل از ابو الحسن على بن على-:سَرورم ابو الحسن رضا عليه السلام به برادرم دعبل،پيراهنى سبزرنگ از پشمى لطيف و نازك،و انگشترى با نگينى از عقيق،خلعت داد و به او درهم هايى رضوى بخشيد و فرمود:«اى دعبل ! به قم برو كه از آنها بهره مند مى گردى»و سپس فرمود:«اين پيراهن را نگاه دار كه در آن،هزار شب و هر شب،هزار ركعت نماز گزارده و هزار بار قرآن را ختم كرده ام».
ر.ك:ج 1/ح 501.
ص: 705
الفصل الثالث عشر:الاِستِهانَةُ بِالصَّلاةِ
1/13 تَأخيرُ الصَّلاةِ
الكتاب:
«فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ* اَلَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ». (1)
الحديث:
987.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن تَرَكَ صَلاتَهُ مُتَعَمِّداً فَقَد هَدَمَ دينَهُ،ومَن تَرَكَ أوقاتَها يَدخُلُ الوَيلَ، وَالوَيلُ وادٍ في جَهَنَّمَ كَما قالَ اللّهُ تَعالى في سورَةِ«أرَأَيتَ»: «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ* اَلَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ». (2)
988.السنن الكبرى عن سعد بن أبي وَقّاص: سَأَلتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله عَن قَولِهِ: «اَلَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ» (3) ،قالَ:هُمُ الَّذينَ يُؤَخِّرونَ الصَّلاةَ عَن وَقتِها. (4)6.
ص: 706
قرآن
«پس واى بر نمازگزاران؛آنان كه از نمازشان غافل اند!».
حديث
987.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس نمازش را عمداً ترك كند،دينش را نابود كرده است،و هر كس در وقتش نخواند،در«وَيل»داخل مى شود.وَيل،درّه اى در جهنّم است؛همان گونه كه خداوند متعال در سورۀ ماعون فرمود:«پس ويل براى نمازگزاران است؛آنان كه از نمازشان غافل اند».
988.السنن الكبرى -به نقل از سعد بن ابى وقّاص-:از پيامبر صلى الله عليه و آله در بارۀ آيۀ«آنان كه از نمازشان غافل اند»پرسيدم.فرمود:«آنان،كسانى اند كه نماز را از وقتش به تأخير مى اندازند».
ص: 707
989.الإمام عليّ عليه السلام: لَيسَ عَمَلٌ أحَبَّ إلَى اللّهِ عز و جل مِنَ الصَّلاةِ،فَلا يَشغَلَنَّكُم عَن أوقاتِها شَيءٌ مِن امورِ الدُّنيا،فَإِنَّ اللّهَ عز و جل ذَمَّ أقوامًا فَقالَ: «اَلَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ» يَعني أنَّهُم غافِلونَ استَهانوا بِأَوقاتِها. (1)
990.الإمام الباقر عليه السلام -في قَولِ اللّهِ عز و جل: «وَ الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ يُحافِظُونَ» (2) -:هذِهِ الفَريضَةُ مَن صَلّاها لِوَقتِها،عارِفاً بِحَقِّها لا يُؤثِرُ عَلَيها غَيرَها،كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِها بَراءَةً لا يُعَذِّبُهُ، ومَن صَلّاها لِغَيرِ وَقتِها مُؤثِراً عَلَيها غَيرَها،فَإِنَّ ذلِكَ إلَيهِ إن شاءَ غَفَرَ لَهُ وإن شاءَ عَذَّبَهُ. (3)
991.الإمام الصادق عليه السلام -في قَولِهِ تَعالى: «اَلَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ» -:تَأخيرُ الصَّلاةِ عَن أوَّلِ وَقتِها لِغَيرِ عُذرٍ. (4)
992.مجمع البيان عن يونس بن عمّار عن الإمام الصادق عليه السلام،قال: سَأَلتُهُ عَن قَولِهِ: «اَلَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ» (5) أهِيَ وَسوَسَةُ الشَّيطانِ؟فَقالَ:لا،كُلُّ أحَدٍ يُصيبُهُ هذا، ولكِن أن يَغفُلَها ويَدَعَ أن يُصَلّي في أوَّلِ وَقتِها. (6)
993.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ثَلاثَةٌ يا عَلِيُّ لا تُؤَخِّرهُنَّ:الصَّلاةُ إذا أتَت،وَالجَنازَةُ إذا حَضَرَت،6.
ص: 708
989.امام على عليه السلام: هيچ عملى نزد خداوند،محبوب تر از نماز نيست.پس هيچ كار دنيايى، شما را در وقت نماز،به خود مشغول ندارد؛چرا كه خداوند،گروه هايى را سرزنش كرد و فرمود:«آنان كه از نمازشان غافل اند»،يعنى آنان غافل بوده اند و به وقت نمازها بى اعتنايى مى كردند.
990.امام باقر عليه السلام -در بارۀ سخن خداوند عز و جل:«و آنان كه بر نمازهايشان مواظبت مى كنند»-:مقصود، همين نماز واجب است.هر كس آن را در وقتش بخواند و حقّش را بداند و كارى را بر آن مقدّم ندارد،خداوند،بى گناهى اش را مى نويسد و عذابش نمى كند و هر كس آن را در غير وقتش بخواند و كارهاى ديگر را بر آن مقدّم كند،فرجامش با خداست.
اگر خواست،او را مى آمرزد و اگر خواست،او را عذاب مى كند.
991.امام صادق عليه السلام -در بارۀ آيۀ«آنان كه از نمازشان غافل اند»-:منظور،به تأخير انداختن نماز از اوّل وقتش،بدون عذر است.
992.مجمع البيان -به نقل از يونس بن عمّار-:از امام صادق عليه السلام پرسيدم:آيا آيۀ«آنان كه از نمازشان غافل اند»ناظر به وسوسۀ شيطان است؟
فرمود:«نه؛همه به اين مصيبت گرفتارند؛بلكه منظور،اين است كه غافل شود و نماز اوّل وقت را از دست بدهد».
993.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى على ! سه چيز را به تأخير مينداز:نماز،هنگامى كه وقتش مى رسد؛
ص: 709
وَالأَيِّمُ (1)إذا وَجَدَت كُفؤاً. (2)
994.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ أخوَفَ ما أخافُ عَلى امَّتي تَأخيرُهُمُ الصَّلاةَ عَن وَقتِها،وتَعجيلُهُمُ الصَّلاةَ عَن وَقتِها. (3)
995.كتاب من لا يحضره الفقيه: دَخَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله المَسجِدَ وفيهِ ناسٌ مِن أصحابِهِ،فَقالَ:
تَدرون ما قالَ رَبُّكُم؟قالوا:اللّهُ ورَسولُهُ أعلَمُ.
قالَ:إنَّ رَبَّكُم يَقولُ:إنَّ هذِهِ الصَّلَواتِ الخَمسَ المَفروضاتِ مَن صَلّاهُنَّ لِوَقتِهِنَّ وحافَظَ عَلَيهِنَّ لَقِيَني يَومَ القِيامَةِ ولَهُ عِندي عَهدٌ ادخِلُهُ بِهِ الجَنَّةَ،ومَن لَم يُصَلِّهِنَّ لِوَقتِهِنَّ ولَم يُحافِظ عَلَيهِنَّ فَذاكَ إلَيَّ؛إن شِئتُ عَذَّبتُهُ وإن شِئتُ غَفَرتُ لَهُ. (4)
996.السنن الكبرى عن عبدالرحمنِ بن عبدِاللّه بن مسعود عن أبيه عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله:
سَتَكونُ بَعدي امَراءُ يُؤَخِّرونَ الصَّلاةَ عَن مَواقيتِها،ويُحدِثونَ البِدعَةَ.
فَقالَ ابنُ مَسعودٍ:وكَيفَ أصنَعُ إن أدرَكتُهُم؟
قالَ:تَسأَلُنِي ابنَ امِّ عَبدٍ كَيفَ تَصنَعُ؟! لا طاعَةَ لِمَن عَصَى اللّهَ. (5)4.
ص: 710
جنازه،هنگامى كه براى تشييع آماده مى شود؛و زن بى شوهر،هنگامى كه همسرى هم شأن مى يابد.
994.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بيشترين چيزى كه بر امّتم از آن ترسانم،پس و پيش كردن نماز از وقت آن است.
995.كتاب من لا يحضره الفقيه: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله داخل مسجد شد و گروهى از اصحابش هم در آن بودند.فرمود:«مى دانيد پروردگارتان به شما چه گفت؟».
گفتند:خدا و پيامبرش داناترند.
فرمود:«پروردگارتان مى گويد:هر كس اين نمازهاى پنجگانۀ واجب را در وقتش بخواند و بر آنها مواظبت ورزد،مرا در روز قيامت مى بيند و عهدى پيش من دارد كه به خاطرش،او را به بهشت مى برم،و هر كس آنها را در وقتشان نخوانده و بر آنها مواظبت نورزيده باشد،سرانجامش با من است.اگر خواستم،عذابش مى كنم و اگر خواستم،او را مى آمرزم».
996.السنن الكبرى -به نقل از عبد الرحمان بن عبد اللّه بن مسعود،از پدرش-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«پس از من،فرمان روايانى مى آيند كه نماز را از وقتش به تأخير مى اندازند و بدعت مى نهند».
گفت[م]:اگر آنان را درك كردم،چه كنم؟
فرمود:«ابن امّ عبد ! از من مى پرسى چه كنى؟! كسى كه خدا را نافرمانى كند، اطاعتى ندارد».
ص: 711
997.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّهُ سَتَكونُ عَلَيكُم امراءُ يُؤَخِّرونَ الصَّلاةَ عن ميقاتِها،ويَخنُقونَها إلى شَرَقِ المَوتى (1)،فَإِذا رَأَيتُموهُم قَد فَعَلوا ذلِكَ،فَصَلُّوا الصَّلاةَ لِميقاتِها،وَاجعَلوا صَلاتَكُم مَعَهُم سُبحَةً (2). (3)
998.الإمام الباقر عليه السلام: كانَ عَلى عَهدِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله مُؤمِنٌ فَقيرٌ شَديدُ الحاجَةِ مِن أهلِ الصُّفَّةِ،وكانَ مُلازِماً لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله عِندَ مَواقيتِ الصَّلاةِ كُلِّها لا يَفقِدُهُ في شَيءٍ مِنها، وكانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَرِقُّ لَهُ ويَنظُرُ إلى حاجَتِهِ وغُربَتِهِ فَيَقولُ:يا سَعدُ،لَو قَد جاءَني شَيءٌ لأََغنَيتُكَ.قالَ:فَأَبطَأَ ذلِكَ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله،فَاشتَدَّ غَمُّ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله لِسَعدٍ، فَعَلِمَ اللّهُ سُبحانَهُ ما دَخَلَ عَلى رَسولِ اللّهِ مِن غَمِّهِ لِسَعدٍ،فَأَهبَطَ عَلَيهِ جَبرَئيلَ عليه السلام ومَعَهُ دِرهَمانِ،فَقالَ لَهُ:يا مُحَمَّدُ،إنَّ اللّهَ قَد عَلِمَ ما قَد دَخَلَكَ مِنَ الغَمِّ لِسَعدٍ، أفَتُحِبُّ أن تُغنِيَهُ؟فَقالَ:نَعَم،فَقالَ لَهُ:فَهاكَ هذَينِ الدِّرهَمَينِ فَأَعطِهِما إيّاهُ ومُرهُ أن يَتَّجِرَ بِهِما.
قالَ:فَأَخَذَ [هُما] (4)رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله،ثُمَّ خَرَجَ إلى صَلاةِ الظُّهرِ وسَعدٌ قائِمٌ عَلى بابِ حُجُراتِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَنتَظِرُهُ،فَلَمّا رَآهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ:يا سَعدُ،أتُحسِنُ التِّجارَةَ؟فَقالَ لَهُ سَعدٌ:وَاللّهِ ما أصبَحتُ أملِكُ مالاً أتَّجِرُ بِهِ ! فَأَعطاهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله الدِّرهَمَينِ وقالَ لَهُ:اِتَّجِر بِهِما وتَصَرَّف لِرِزقِ اللّهِ.فَأَخَذَهُما سَعدٌ ومَضى مَعَر.
ص: 712
997.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به زودى،فرمان روايانى خواهيد داشت كه نماز را از اوّل وقت به تأخير مى اندازند و آن را در آخرين فرصتش به جاى مى آورند.پس هر گاه ايشان را ديديد كه چنين مى كنند،نماز را در وقتش بخوانيد و نمازتان را با آنان،نافله قرار دهيد.
998.امام باقر عليه السلام: در دوران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله،مؤمنى فقير و به شدّت نيازمند از اهل صُفّه بود كه در همۀ وقت هاى نماز،همراه پيامبر خدا بود و هيچ يك از نمازها را از دست نمى داد.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نيز براى او دل مى سوزاند و به نيازمندى و به بى كسى اش مى نگريست و مى فرمود:«اى سعد ! اگر چيزى به دستم برسد،تو را بى نياز مى كنم».
مدّتى به درازا كشيد و چيزى به دست ايشان نرسيد و اندوه پيامبر خدا براى سعد فزونى گرفت و خداوند سبحان،اندوه دل پيامبر صلى الله عليه و آله را براى سعد مى دانست.پس جبرئيل را با دو درهم بر پيامبر صلى الله عليه و آله فرو فرستاد و جبرئيل به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت:اى محمّد! خدا اندوه تو را براى سعد مى داند.آيا دوست دارى كه او را بى نياز كنى؟
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:آرى.
جبرئيل به او گفت:اين دو درهم را بگير و به او بده و به او امر كن كه با آن دو، تجارت كند.
پيامبر صلى الله عليه و آله آن درهم ها را گرفت و براى نماز ظهر بيرون آمد.سعد بر در حجره هاى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به انتظار ايشان ايستاده بود.هنگامى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله او را ديد،فرمود:«اى سعد ! آيا تجارت بلدى؟».
سعد گفت:به خدا سوگند،تا كنون چيزى نداشته ام كه بتوانم با آن تجارت كنم.
پيامبر صلى الله عليه و آله آن دو درهم را به او داد و به او فرمود:«با اين دو درهم،تجارت و براى كسب روزى خدا،داد و ستد كن».
ص: 713
النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله حَتّى صَلّى مَعَهُ الظُّهرَ وَالعَصرَ،فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله:قُم فَاطلُبِ الرِّزقَ؛فَقَد كُنتُ بِحالِكَ مُغتَمّاً يا سَعدُ.
قالَ:فَأَقبَلَ سَعدٌ لا يَشتَري بِدِرهَمٍ شَيئاً إلّاباعَهُ بِدِرهَمَينِ،ولا يَشتَري شَيئاً بِدِرهَمَينِ إلّاباعَهُ بِأَربَعَةِ دَراهِمَ،فَأَقبَلَتِ الدُّنيا عَلى سَعدٍ؛فَكَثُرَ مَتاعُهُ ومالُهُ وعَظُمَت تِجارَتُهُ،فَاتَّخَذَ عَلى بابِ المَسجِدِ مَوضِعاً وجَلَسَ فيهِ فَجَمَعَ تِجارَتَهُ إلَيهِ، وكانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا أقامَ بِلالٌ لِلصَّلاةِ يَخرُجُ وسَعدٌ مَشغولٌ بِالدُّنيا؛لَم يَتَطَهَّر ولَم يَتَهَيَّأ كَما كانَ يَفعَلُ قَبلَ أن يَتَشاغَلَ بِالدُّنيا،فَكانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يَقولُ:يا سَعدُ،شَغَلَتكَ الدُّنيا عَنِ الصَّلاةِ! فَكانَ يَقولُ:ما أصنَعُ؟! اضَيِّعُ مالي؟! هذا رَجُلٌ قَد بِعتُهُ فَاُريدُ أن أستَوفِيَ مِنهُ،وهذا رَجُلٌ قَدِ اشتَرَيتُ مِنهُ فَاُريدُ أن اوفِيَهُ.
قالَ:فَدَخَلَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله مِن أمرِ سَعدٍ غَمٌّ أشَدُّ مِن غَمِّهِ بِفَقرِهِ،فَهَبَطَ عَلَيهِ جَبرَئيلُ عليه السلام فَقالَ:يا مُحَمَّدُ،إنَّ اللّهَ قَد عَلِمَ غَمَّكَ بِسَعدٍ،فَأَيُّما أحَبُّ إلَيكَ:حالُهُ الاُولى أو حالُهُ هذِهِ؟فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله:يا جَبرَئيلُ،بَل حالُهُ الاُولى،قَد أذهَبَت دُنياهُ بِآخِرَتِهِ.فَقالَ لَهُ جَبرَئيلُ عليه السلام:إنَّ حُبَّ الدُّنيا وَالأَموالِ فِتنَةٌ ومَشغَلَةٌ عَنِ الآخِرَةِ، قُل لِسَعدٍ يَرُدُّ عَلَيكَ الدِّرهَمَينِ اللَّذَينِ دَفَعتَهُما إلَيهِ؛فَإِنَّ أمرَهُ سَيَصيرُ إلَى الحالَةِ الَّتي كانَ عَلَيها أوَّلاً.
قالَ:فَخَرَجَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله فَمَرَّ بِسَعدٍ،فَقالَ لَهُ:يا سَعدُ،أما تُريدُ أن تَرُدَّ عَلَيَّ الدِّرهَمَينِ اللَّذَينِ أعطَيتُكَهُما؟فَقالَ سَعدٌ:بَلى ومِئَتَينِ ! فَقالَ لَهُ:لَستُ اريدُ مِنكَ يا سَعدُ إلَّاالدِّرهَمَينِ.فَأَعطاهُ سَعدٌ دِرهَمَينِ.
قالَ:فَأَدبَرَتِ الدُّنيا عَلى سَعدٍ حَتّى ذَهَبَ ما كانَ جَمَعَ،وعادَ إلى حالِهِ الَّتي
ص: 714
سعد،آن دو را گرفت و با پيامبر رفت و نماز ظهر و عصر را با ايشان خواند.
پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود:«برخيز و در پى روزى شو،كه من بر حال تو اندوهگينم،اى سعد!».
سعد به تجارت پرداخت و چيزى را به يك درهم نمى خريد،جز آن كه به دو درهم مى فروخت و به دو درهم نمى خريد،جز آن كه به چهار درهم مى فروخت.دنيا به سعد روى آورد و كالا و دارايى اش فراوان شد و تجارتش بالا گرفت و بر درگاه مسجد جايى گرفت و در آن جا نشست و تجارتش را در آن جا گرد آورد.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هنگامى كه بلال اقامۀ نماز را مى گفت،براى نماز بيرون مى آمد،در حالى كه سعد به دنيا مشغول بود و نه وضو گرفته بود و نه مانند گذشته پيش از سرگرم شدن به دنيا آمادۀ نماز شده بود.پيامبر صلى الله عليه و آله به او مى فرمود:«اى سعد! دنيا تو را از نماز،به خود مشغول داشته است!».و او مى گفت:چه كنم!؟دارايى ام را تباه كنم؟! اين مردى است كه چيزى را به او فروخته ام و مى خواهم بهايش را از او بستانم و اين مردى است كه چيزى از او خريده ام و مى خواهم بهايش را به او بدهم.
اين وضعيت سعد،اندوهى سخت تر از اندوه قبلى و به خاطر فقر او،بر دل پيامبر صلى الله عليه و آله به وجود آورد.جبرئيل بر پيامبر صلى الله عليه و آله فرود آمد و گفت:اى پيامبر ! خدا اندوه تو را به خاطر سعد مى داند.كدام حالت را دوست تر مى دارى؟حالت اوّل يا دوم را؟
پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود:«حالت اوّل را.در حالت دوم،دنيايش آخرتش را مى برد».
جبرئيل به ايشان گفت:محبّت دنيا و اموال،فتنه و دل مشغولى از آخرت است.به سعد بگو دو درهمى كه به او داده اى،به تو باز گرداند؛حالتش به همان وضعيت اوّل باز مى گردد.
پيامبر صلى الله عليه و آله بيرون آمد و بر سعد گذشت و به او فرمود:«اى سعد ! آيا نمى خواهى كه دو درهمى را كه به تو داده بودم،به من باز گردانى؟».
سعد گفت:چرا و به جايش دو صد درهم مى دهم!
پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود:«اى سعد! من از تو جز همان دو درهم را نمى خواهم»و سعد،دو درهم به پيامبر صلى الله عليه و آله داد.
ص: 715
كانَ عَلَيها. (1)
راجع:ج 1 ص 144 (المحافظة على حدود الصلاة وأوقاتها) وص 240 (ما ينبغي في أداء الصلاة/أداء المكتوبات في أوّل الوقت) وص 612 (صفة صلاة النَّبيِّ صلى الله عليه و آله/اهتمامه بأوّل الوقت) وص 668 (صفة صلاة الإمام عليّ عليه السلام/اهتمامه بأوّل الوقت).
2/13 تَضييعُ الصَّلاةِ
الكتاب:
«فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا». (2)
الحديث:
999.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: امَّتي عَلى أربَعَةِ أصنافٍ:صِنفٌ يُصَلّونَ ولكِنَّهُم في صَلاتِهِم ساهونَ، فَكانَ لَهُمُ الوَيلُ،والوَيلُ اسمُ دَرَكَةٍ مِن دَرَكاتِ جَهَنَّمَ،قالَ اللّهُ تَعالى: «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ * اَلَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ» ،وصِنفٌ يُصَلّونَ أحيانًا،ولا يُصَلّونَ أحيانًا،فَكان لَهُمُ الغَيُّ،والغَيُّ اسمُ دَرَكَةٍ مِن دَرَكاتِ جَهَنَّمَ،قالَ اللّهُ تَعالى: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا» ،وصِنفٌ لا يُصَلّونَ أبَدًا فَكانَ لَهُم سَقَرُ،وسَقَرُ اسمُ دَرَكَةٍ مِن دَرَكاتِ جَهَنَّمَ،قالَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى: «ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ * قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ» (3) ،وصِنفٌ يُصَلّون أبَدًا وهُم في صَلاتِهِم خاشِعونَ،قالَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ* اَلَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» (4). (5)1.
ص: 716
دنيا به سعد پشت كرد و هر چه را گرد آورده بود،برد و سعد به حالت اوّلش باز گشت.
ر.ك:ج 1 ص 145 (پاسدارى از حدود و وقت هاى نماز) و ص 241 (آداب خواندن نماز/ انجام نمازهاى واجب در اول وقت) و ص 613 (ويژگى نماز پيامبر صلى الله عليه و آله/اهتمام پيامبر صلى الله عليه و آله به اوّل وقت) و ص 669 (ويژگى نماز امام على عليه السلام/اهتمامش به اول وقت).
قرآن
«آن گاه،پس از آنان،جانشينانى به جايشان نشستند كه نماز را تباه ساختند و از هوس ها پيروى كردند.پس به زودى [سزاى] گم راهى [خود] را خواهند ديد».
حديث
999.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: امّت من،چهار دسته اند:دسته اى نماز مى گزارند؛ولى در نمازشان غافل اند.براى اينان،«ويل»است و ويل،نام دركه اى از دركات دوزخ است.
خداوند متعال فرموده است:«پس ويل براى نمازگزاران است؛آنان كه از نمازشان غافل اند».
دسته اى گاه نماز مى خوانند و گاه نمى خوانند.براى اينان،«غَى»است و غَى،نام دركه اى از دركات دوزخ است.خداوند متعال فرموده است:«آن گاه،پس از آنان، جانشينانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساختند و از هوس ها پيروى كردند.پس به زودى [سزاى] گم راهى [خود] را خواهند ديد».دسته اى هيچ گاه نماز نمى خوانند.براى اينان،«سَقَر» است و سَقَر،نام دركه اى از دركات دوزخ است.خداوند متعال فرموده است:«چه چيزى شما را به سقر در آورد؟گفتند:از نمازگزاران نبوديم».و دسته اى هميشه نماز مى خوانند و در نمازشان نيز فروتن اند.خداوند-تبارك و تعالى-فرموده است:«بى گمان، مؤمنان،رستگار شدند؛آنان كه در نمازشان فروتن اند».
ص: 717
1000.الإمام الصادق عليه السلام: -في قَولِهِ تَعالى: «إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتاباً مَوْقُوتاً» (1) -:
كِتابا ثابِتاً،ولَيسَ إن عَجَّلتَ قَليلاً أو أخَّرتَ قَليلاً بِالَّذي يَضُرُّكَ ما لَم تُضَيِّع تِلكَ الإِضاعَةَ،فَإِنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ لِقَومٍ: «أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا». (2)
1001.الكافي عن محمّد بن الفضيل: سَأَلتُ عَبداً صالِحاً عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «اَلَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ» ،قال:هُوَ التَّضييعُ. (3)
1002.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا يَزالُ الشَّيطانُ ذَعِرًا مِنَ المُؤمِنِ ما حافَظَ عَلَى الصَّلواتِ الخَمسِ، فَإِذا ضَيَّعَهُنَّ تَجَرَّأَ عَلَيهِ فَأَدخَلَهُ فِي العَظائِمِ. (4)
1003.عنه صلى الله عليه و آله: إذا صُلِّيَتِ الصَّلاةُ لِوَقتِها،صَعِدَت ولَها نورٌ شَعشَعانيٌّ تُفتَحُ لَها أبوابُ السَّماءِ حَتّى تَنتَهِيَ إلَى العَرشِ،فَتَشفَعَ لِصاحِبِها وتَقولُ:«حَفِظَكَ اللّهُ كَما حَفِظتَني»،وإذا صُلِّيَت في غَيرِ وَقتِها صَعِدَت مُظلِمَةً تُغلَقُ دونَها أبوابُ السَّماءِ،ثُمَّ تُلَفُّ كَما يُلَفُّ الثَّوبُ الخَلَقُ،ويُضرَبُ بِها وَجهُ صاحِبِها،فَتَقولُ:«ضَيَّعَكَ اللّهُ كَما ضَيَّعتَني». (5)1.
ص: 718
1000.امام صادق عليه السلام -دربارۀ سخن خداى متعال:«نماز بر مؤمنان،نوشته (واجب) شده است»-:يعنى نوشته اى حتمى [و نه تنگ و مضيّق] و اين گونه نيست كه اگر اندكى جلو و عقب كردى،ضررى به تو بزند تا آن جا كه به حدّ ضايع كردن نرسد،كه خداى عز و جل در بارۀ اين قوم مى فرمايد:«نماز را تباه كردند و از شهوت ها پيروى نمودند.به همين زودى به گم راهى مى رسند».
1001.الكافى -به نقل از محمّد بن فضيل-:از عبد صالح (امام كاظم عليه السلام ) در بارۀ سخن خداى عز و جل:«كسانى كه از نمازشان غافل اند»پرسيدم.فرمود:«مقصود،تباه كردن است».
1002.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: همواره شيطان از انسانِ باايمان،هراسان است تا هنگامى كه بر نمازهاى پنجگانه مواظبت ورزد.پس هر گاه آنها را تباه كند،بر او جرئت مى يابد و او را در گناهان بزرگ وارد مى كند.
1003.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هنگامى كه نماز در وقتش خوانده شود،درخشان و كامل بالا مى رود و درهاى آسمان به رويش گشوده مى شوند تا به عرش مى رسد و براى صاحبش شفاعت مى كند و مى گويد:«خدا حفظت كند،آن گونه كه مرا حفظ كردى!»و هنگامى كه نماز در غير وقتش خوانده شود،تاريك بالا مى رود و درهاى آسمان به رويش بسته مى شوند و سپس مانند پارچۀ كهنه در هم پيچيده مى شود و به صورت صاحبش زده مى شود و مى گويد:«خدا تو را ضايع كند،آن گونه كه مرا ضايع كردى!».
ص: 719
1004.عنه صلى الله عليه و آله: لا تُضَيِّعوا صَلاتَكُم،فَإِنَّ مَن ضَيَّعَ صَلاتَهُ حُشِرَ مَعَ قارونَ وهامانَ،وكانَ حَقًّا عَلَى اللّهِ أن يُدخِلَهُ النّارَ مَعَ المُنافِقينَ،فَالوَيلُ لِمَن لَم يُحافِظ عَلى صَلاتِهِ وأداءِ سُنَّةِ نَبيِّهِ. (1)
1005.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ مِن أشراطِ القِيامَةِ إضاعَةَ الصَّلَواتِ. (2)
1006.الإمام عليّ عليه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:«تُكتَبُ الصَّلاةُ عَلى أربَعَةِ أسهُمٍ:سَهمٌ مِنها إسباغُ الوُضوءِ،وسَهمٌ مِنهَا الرُّكوعُ،وسَهمٌ مِنهَا السُّجودُ،وسَهمٌ مِنهَا الخُشوعُ».قيلَ:يا رَسولَ اللّهِ،ومَا الخُشوعُ؟قالَ:«التَّواضُعُ فِي الصَّلاةِ،و أن يُقبِلَ العَبدُ بِقَلبِهِ كُلِّهِ عَلى رَبِّهِ عز و جل،فَإِذا هُوَ أتَمَّ رُكوعَها وسُجودَها وأتَمَّ سِهامَها صَعِدَت إلَى السَّماءِ لَها نورٌ يَتَلَألأُ،وفُتِحَت لَها أبوابُ السَّماءِ تَقولُ:حافَظتَ عَلَيَّ حَفِظَكَ اللّهُ،وتَقولُ المَلائِكَةُ:
صَلَّى اللّهُ عَلى صاحِبِ هذِهِ الصَّلاةِ.وإذا لَم يُتِمَّ سِهامَها صَعِدَت ولَها ظُلمَةٌ،وغُلِّقَ أبوابُ السَّماءِ دونَها وتَقولُ:ضَيَّعتَني ضَيَّعَكَ اللّهُ،وضُرِبَ بِها وَجهُهُ». (3)
1007.المحاسن عن أبي سلام العبديّ: دَخَلتُ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام فَقُلتُ لَهُ:ما تَقولُ في رَجُلٍ يُؤَخِّرُ الصَلاةَ مُتَعَمِّداً؟قالَ لي:يَأتي هذا يَومَ القِيامَةِ مَوتوراً أهلَهُ ومالَهُ.
قالَ:فَقُلتُ:جُعِلتُ فِداكَ،وإن كانَ مِن أهلِ الجَنَّةِ؟! قالَ:نَعَم.
قُلتُ:فَما مَنزِلَتُهُ فِي الجَنَّةِ مَوتوراً أهلَهُ ومالَهُ؟قالَ:يَتَضَيَّفُ أهلَها لَيسَ لَهُ6.
ص: 720
1004.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نمازتان را تباه مكنيد،كه هر كس نمازش را تباه كند،با قارون و هامان محشور مى شود و سزاوار است كه خداوند،او را همراه با منافقان وارد آتش كند.
پس واى بر كسى كه بر نمازش و انجام سنّت پيامبرش مواظبت نورزيده است !
1005.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از نشانه هاى نزديكى قيامت،تباه كردن نمازهاست.
1006.امام على عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«نماز به چهار بخش،نوشته مى شود:پاره اى براى نيكو وضو گرفتن است،پاره اى براى ركوع،پاره اى براى سجود،و پاره اى براى خشوع».
گفته شد:اى پيامبر خدا ! خشوع چيست؟
فرمود:«فروتنى در نماز و اين كه بنده با همۀ دل به خداى عز و جل رو كند.پس هنگامى كه ركوع و سجودش را تمام آورد و ديگر بخش ها را هم كامل كرد،نماز با نورى درخشنده به سوى آسمان اوج مى گيرد،درهاى آسمان براى آن گشوده مى شوند و [خطاب به نمازگزار] مى گويد:"مرا حفظ كردى.خدا تو را حفظ كند!" و فرشتگان مى گويند:"خدا بر صاحب اين نماز درود فرستد!" و هنگامى كه بخش هاى نماز را تمام نياورد،نماز تاريك بالا مى رود و درهاى آسمان بر روى آن بسته مى شود و [خطاب به نمازگزار] مى گويد:"مرا تباه كردى.خدا تو را تباه گرداند!" و نماز را به صورتش مى كوبند».
1007.المحاسن -به نقل از ابو سلام عبدى-:بر امام صادق عليه السلام وارد شدم و به او گفتم:چه مى گويى در بارۀ فردى كه نماز را عمداً به تأخير مى اندازد؟
به من فرمود:«اين شخص روز قيامت،جدا از خانواده و دارايى اش مى آيد».
گفتم:فدايت شوم! حتّى اگر از بهشتيان باشد؟
فرمود:«آرى».
گفتم:منزلتش در حالت جدايى از خانواده و دارايى اش،چگونه است؟
ص: 721
فيها مَنزِلٌ. (1)
1008.علل الشرائع عن عبيد اللّه بن عليّ الحلبي عن الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ:«المَوتورُ أهلَهُ ومالَهُ مَن ضَيَّعَ صَلاةَ العَصرِ»،قُلتُ:مَا المَوتورُ أهلَهُ ومالَهُ؟
قالَ:لا يَكونُ لَهُ فِي الجَنَّةِ أهلٌ ولا مالٌ،يُضَيِّعُها فَيَدَعُها مُتَعَمِّداً حَتّى تَصفَرَّ الشَّمسُ وتَغيبَ. (2)
1009.الإمام الصادق عليه السلام: -في ذِكرِ جُنودِ العَقلِ-:الصَّلاة،وضِدَّها الإِضاعَةَ. (3)
1010.عنه عليه السلام: إنَّ العَبدَ إذا صَلَّى الصَّلاةَ في وَقتِها وحافَظَ عَلَيهَا،ارتَفَعَت بَيضاءَ نَقِيَّةً تَقولُ:
«حَفِظتَني حَفِظَكَ اللّهُ»،وإذا لَم يُصَلِّها لِوَقتِها ولَم يُحافِظ عَلَيهَا،ارتَفَعَت سَوداءَ مُظلِمَةً تَقولُ:«ضَيَّعتَني ضَيَّعَكَ اللّهُ». (4)ن.
ص: 722
فرمود:«مهمان بهشتيان است.در آن جا منزلى ندارد».
1008.علل الشرائع -به نقل از عبيد اللّه بن على حلبى-:امام صادق عليه السلام فرمود:«پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:جدا افتاده از خانواده و دارايى اش،كسى است كه نماز عصر را تباه كند».
گفتم:معناى جدا افتاده از خانواده و دارايى چيست؟
فرمود:«در بهشت،خانواده و مالى ندارد.معناى تباه كردن نماز عصر،به تأخير انداختن عمدى آن تا هنگام زرد شدن و غروب خورشيد است».
1009.امام صادق عليه السلام -در يادكرد از سربازان عقل-:نماز،و ضدّ آن،تباه كردن آن است.
1010.امام صادق عليه السلام: بنده هنگامى كه نماز را در وقتش مى خواند و بر آن مواظبت مى ورزد، نمازش سپيد و پاكيزه بالا مى رود و مى گويد:«مرا حفظ كردى.خدا حفظت كند!»و هنگامى كه آن را در وقتش نخواند و بر آن مواظبت نورزد،سياه و تاريك بالا مى رود و مى گويد:«مرا تباه كردى.خدا تباهت كند!».
ص: 723
پژوهشى در بارۀ تضييع نماز (1)
توضيحى قرآن كريم در آيۀ شريف: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا؛ (2) آن گاه پس از آنان،جانشينانى به جايشان نشستند كه نماز را تباه ساختند و از هوس ها پيروى كردند.پس به زودى [سزاى] گم راهى [خود] را خواهند ديد»،تباه كنندگانِ نماز را به تندى، نكوهيده و وعدۀ عذاب به آنها داده است.
افزون بر اين،دو آيۀ شريف: «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ* اَلَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ؛ (3) ويل براى نمازگزاران است؛آنان كه از نمازشان غافل اند»با توجّه به روايت ناظر به آن (4)-كه«سهو»را به «تضييع»تفسير كرده-نيز تهديدى از سوى خداوند نسبت به ضايع كنندگان نماز و بيان عواقب سوء اين پديدۀ ناپسند است.
همچنين احاديث متعدّد اين باب،همسو و همصدا با آيات پيش گفته،تضييع (تباه كردن) نماز را كارى زشت دانسته و زيان هاى آن را بيان كرده اند.برخى از اين احاديث،تضييع نماز را نقطۀ مقابل محافظت از نماز بر شمرده اند. (5)از اين رو براى بررسى مفهوم و آثار آن،مى توان از مفهوم شناسى و شناخت آثار محافظت از نماز نيز مدد گرفت.
ص: 724
ابن فارِس،واژه شناس عرب،مى گويد:
ض،ى،ع،أصل صحيح يدلّ على فوت الشىء و ذهابه و هلاكه. (1)
ضيع،اصلى صحيح است كه بر فوت چيزى و از ميان رفتن و نابودى آن دلالت مى كند.
ديگر واژه شناس،ابن منظور نيز آن را به معناى«هلاك»دانسته و در بارۀ آيۀ 59 از سورۀ مريم،دو تفسير را نقل مى كند:
يكى خواندن نماز در خارج از وقت آن و ديگر،ترك كلّى و به جا نياوردن هميشگى آن،و تفسير دوم را با سياق آيه،متناسب تر مى داند؛زيرا مقصود آيه،كافران و تاركان نماز هستند و دليل آن،استثناى توبه كنندگان و ايمان آورندگان در آيۀ بعد است. (2)
افزون بر اينان،ابن اثير،غريب نگار مشهور،در بارۀ«اضاعه»چنين نگاشته است:
إنّه نهى عن إضاعة المال،يعنى إنفاقه فى غير طاعة اللّه تعالى و الإسراف و التبذير. (3)
او از تضييع مال،نهى كرد،يعنى:از اين كه در غير اطاعت خداى متعال هزينه شود و يا در مصرف آن،زياده روى و ولخرجى گردد،نهى كرد.
روشن است كه هر يك از اين موارد اخير،به اتلاف و بى ثمر كردن مال مى انجامد.
نتيجه اين كه:اين واژه در لغت و نيز در كاربردهايش در متون دينى،به معناى ترك و تلف كردن و هلاك نمودن و در يك كلام،تباه كردن چيزى است،خواه با ترك كلّى باشد و يا با به جا آوردن نادرست و بدون لحاظ شرايط و ملزومات آن،به گونه اى كه
ص: 725
نتيجه و فايدۀ آن،حاصل نشود،كه در اين صورت با ترك آن،تفاوتى ندارد و مى توان آن را هلاك شده و از ميان رفته دانست.
بنا به گفتۀ امين الإسلام طَبْرِسى، (1)بسيارى از مفسّران كهن،آيۀ سورۀ مريم را ناظر به تأخير نماز و به جا آوردن آن در غير وقت و گروه اندكى نيز آيه را مربوط به ترك نماز دانسته اند.طَبْرِسى،بدون ذكر مستند خود،معناى نخست را منقول از امام صادق عليه السلام مى داند،كه به نظر مى رسد سخن وى اشاره به اين حديث از امام صادق عليه السلام باشد:
إنَّ العَبدَ إذا صَلَّى الصَّلاةَ فى وَقتِها و حافَظَ عَلَيهَا ارتَفَعَت بَيضاءَ نَقِيَّةً،تَقولُ:
حَفِظتَنى حَفَظَكَ اللّهُ،و إذا لَم يُصَلِّها لِوقَتِها و لَم يُحافِظ عَلَيهَا ارتَفَعَت سَوداءَ مُظلِمَةً،تَقولُ:ضَيَّعتَنى ضَيَّعَكَ اللّهُ. (2)
هنگامى كه بنده نماز را در وقتش و با حدودش بخواند،سپيد و نورانى بالا مى رود و مى گويد:«مرا حفظ كردى.خدا تو را حفظ كند!»و هنگامى كه در غير وقتش و بدون حدودش بخواند،سياه و تاريك بالا مى رود و مى گويد:«مرا تباه كردى،خدا تو را تباه كند!».
بيشتر تفسيرهاى ديگر نيز به همين دو معنا اشاره كرده اند،هر چند به حلّ اين اختلاف ظاهرى نپرداخته اند.شايد بتوان اين گونه گفت كه مفسّران،هر دو قول را با هم سازگار و آنها را دو فرد از يك معناى كلّى دانسته اند،بدين معنا كه نمايان ترين فرد «تضييع»،همان ترك كلّى نماز است و فرد ديگرش،عدم رعايت حدود و شرايط و اجزاى اصلى آن (مانند وقت) است.
به سخن ديگر،كسى كه نماز را آن اندازه به تأخير مى اندازد كه وقت اداى آن به پايان مى رسد و بايد در خارج از وقت،قضا كند،مقصودِ حقيقى نماز را-كه همان ذكر
ص: 726
مستمر و مداوم خداوند است-،تحصيل نكرده و آن را تباه نموده است،بويژه اگر اين كار به صورت عادت در آيد و مكرّر صورت بگيرد.با اين بيان مى توان روايت امام صادق عليه السلام را ناظر به مصداق اخير تضييع،يعنى در غير وقت خواندن دانست،بى آن كه مصداق اوّل را نفى كرده باشد؛زيرا مصداق اوّل،يعنى ترك كلّى نماز،به روشنى، مصداق تضييع شمرده مى شود و بى ترديد،زيان هاى آن مانند دچار شدن به غَى و فرجام بد را در پى دارد.به جهت اين آشكارى،امام عليه السلام نيز از ذكر آن،صرف نظر كرده و به بيان مصداق هاى ديگر،پرداخته است.
سخن پايانى،اين كه:چه بسا بتوان دو تفسير ياد شده را نه ناظر به مصاديق انحصارى،بلكه در صدد بيان دو مصداق بارزترِ تضييع (تباه كردن) نماز دانست.بر اين اساس،تضييع مى تواند مصداق هاى نازل ترى از قبيل عدم اهتمام غير موجّه به امورى چون اوّل وقت،جماعت خواندن و...داشته باشد،همچنان كه در مقابل،از اهتمام به اين امور به عنوان نشانه هاى محافظت از نماز،ياد شده است.
ص: 727
3/13 الاِستِخفافُ بِالصَّلاةِ
الكتاب:
«وَ إِذا نادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ». (1)
الحديث:
1011.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا يَنالُ شَفاعَتي مَنِ استَخَفَّ بِصَلاتِهِ،ولا يَرِدُ عَلَيَّ الحَوضَ لا وَاللّهِ. (2)
1012.عنه صلى الله عليه و آله: عِشرونَ خَصلَةً تورِثُ الفَقرَ:...وَالاِستِخفافُ بِالصَّلاةِ. (3)
1013.عنه صلى الله عليه و آله: خَمسُ صَلَواتٍ كَتَبَهُنَّ اللّهُ عَلَى العِبادِ،فَمَن أتى بِهِنَّ لَم يَنقُص مِنهُنَّ شَيئاً استِحقاراً بِحَقِّهِنَّ،كانَ حَقّاً عَلَى اللّهِ أن يُدخِلَهُ الجَنَّةَ،ومَن لَم يَأتِ بِهِنَّ لَيسَ لَهُ عِندَ اللّهِ عَهدٌ؛إن شاءَ غَفَرَ لَهُ،وإن شاءَ عَذَّبَهُ. (4)
1014.عنه صلى الله عليه و آله: ما مِن عَبدٍ إلّابَينَهُ وبَينَ اللّهِ تَعالى عَهدٌ ما أقامَ الصَّلاةَ لِوَقتِها أو آثَرَها عَلى غَيرِها مَعرِفَةً بِحَقِّها،فَإِن هُوَ تَرَكَهَا استِخفافًا بِحَقِّها وآثَرَ عَلَيها غَيرَها بَرِئَ اللّهُ إلَيهِ مِن عَهدِهِ ذلِكَ،ثُمَّ مَشيئَتُهُ إلَى اللّهِ عز و جل،إمّا أن يُعَذِّبَهُ وإمّا أن يَغفِرَ لَهُ. (5)0.
ص: 728
قرآن
«و هنگامى كه مردم را به نماز مى خوانيد،آن را به مسخره و بازى مى گيرند؛زيرا آنان مردمى نابخردند».
حديث
1011.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به خدا سوگند،شفاعت من به كسى كه نماز را سبك بشمارد،نمى رسد و در كنار حوض [كوثر]،نزد من نمى آيد.
1012.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بيست خصلت فقر مى آورد:...و سبك شمردن نماز.
1013.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: پنج نماز است كه خدا بر بندگانش واجب كرده است.هر كس آنها را بياورد،بى آن كه از سر كوچك شمردن آنها،از آنها كم گذاشته باشد،بر عهدۀ خداوند است كه او را به بهشت وارد كند و هر كس آنها را نياورد،خدا نسبت به او تعهّدى ندارد.اگر خواست،او را مى آمرزد و اگر خواست،عذابش مى كند.
1014.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ بنده اى نيست،جز آن كه ميان او و خداى متعال،پيمانى است تا آن گاه كه نماز را در وقتش بخواند و يا آن را از سرِ شناخت حقّش بر غير آن،مقدّم بدارد.اما اگر آن را از سرِ سبك شمردن حقّش ترك كند و يا غير آن را بر آن مقدّم بدارد،خداوند،نسبت به آن پيمان،تعهّدى ندارد و اگر بخواهد،عذابش مى كند و يا او را مى آمرزد.
ص: 729
1015.عنه صلى الله عليه و آله -لِابنَتِهِ فاطِمَةَ عليها السلام لَمّا قالَت لَهُ:يا أبَتاه،ما لِمَن تهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ والنِّساءِ؟-:يا فاطِمَةُ،مَن تَهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ والنِّساءِ ابتَلاهُ اللّهُ بِخَمسَ عَشَرَةَ خَصلَةً:سِتٌّ مِنها في دارِ الدُّنيا،وثَلاثٌ عِندَ مَوتِهِ،وثَلاثٌ في قَبرِهِ، وثَلاثٌ فِي القيامَةِ إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ.
فَأمَّا اللَّواتي تُصيبُهُ في دارِ الدُّنيا:فَالاُولى يَرفَعُ اللّهُ البَرَكَةَ مِن عُمُرِهِ،ويَرفَعُ اللّهُ البَرَكَةَ مِن رِزقِهِ،ويَمحُو اللّهُ عز و جل سيماءَ الصّالِحينَ مِن وَجهِهِ،وكُلُّ عَمَلٍ يَعمَلُهُ لا يُؤجَرُ عَلَيهِ،ولا يَرتَفِعُ دُعاؤُهُ إلَى السَّماءِ،والسّادِسَةُ لَيسَ لَهُ حَظٌّ في دُعاءِ الصّالِحينَ.
وأمَّا اللَّواتي تُصيبُهُ عِندَ مَوتِهِ:فَأَوَّلُهُنَّ أنَّهُ يَموتُ ذَليلًا،والثّانيَةُ يَموتُ جائِعًا، والثّالِثَةُ يَموتُ عَطشانًا؛فَلَو سُقيَ مِن أنهارِ الدُّنيا لم يَروَ عَطَشُهُ.
وأمَّا اللَّواتي تُصيبُهُ في قَبرِهِ:فَأَوَّلُهُنَّ يُوَكِّلُ اللّهُ بِهِ مَلَكًا يُزعِجُهُ في قَبرِهِ،والثّانيَةُ يُضَيَّقُ عَلَيهِ قَبرُهُ،والثّالِثَةُ تَكونُ الظُّلمَةُ في قَبرِهِ.
وأمَّا اللَّواتي تُصيبُهُ يَومَ القيامَةِ إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ:فَأَوَّلُهُنَّ أن يُوَكِّلَ اللّهُ بِهِ مَلَكًا يَسحَبُهُ عَلى وَجهِهِ والخَلائِقُ يَنظُرونَ إلَيهِ،والثّانيَةُ يُحاسَبُ حِسابًا شَديدًا،والثّالِثَةُ لا يَنظُرُ اللّهُ إلَيهِ ولا يُزَكّيهِ ولَهُ عَذابٌ أليمٌ. (1)
1016.الإمام الباقر عليه السلام: لا تَتَهاوَن بِصَلاتِكَ،فَإِنّ النَّبيَّ صلى الله عليه و آله قالَ عِندَ مَوتِهِ:«لَيسَ مِنّي مَنِ استَخَفَّ بِصَلاتِهِ». (2)
1017.الإمام الصادق عليه السلام: واللّهِ ! إنَّهُ لَيَأتي عَلَى الرَّجُلِ خَمسونَ سَنَةً وما قَبِلَ اللّهُ مِنهُ صَلاةً2.
ص: 730
1015.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -در پاسخ دخترش فاطمه كه پرسيده بود:اى پدر ! مردان و زنانى كه نمازشان را سبك مى شمرند،چه [جزايى] دارند؟-:اى فاطمه ! هر كس از مردان يا زنان،نمازش را سبك بشمرد،خداوند،او را به پانزده خصلت مبتلا مى كند:شش خصلت در دنيا،سه خصلت هنگام مرگش،سه خصلت در گورش و سه خصلت در قيامت،هنگامى كه از گورش بيرون مى آيد.
امّا آنچه در دنيا به او مى رسد:خداوند،بركت را از عمر و روزى اش بر مى دارد، نشان صالحان را از چهره اش مى زدايد،به هر عملى كه انجام مى دهد،پاداشى داده نمى شود،دعايش به آسمان نمى رود و ششم اين كه براى او در دعاى صالحان نصيبى نيست.
امّا آنچه هنگام مرگش به او مى رسد:نخست،خوار،دوم گرسنه و سوم،تشنه مى ميرد.و اگر از نهرهاى دنيا به او بنوشانند،سيراب نمى شود.
امّا آنچه در گورش به او مى رسد:نخست،آن كه خداوند،فرشته اى مى گمارد تا او را در گورش بيازارد،دوم اين كه گورش را بر او تنگ مى كند و سوم اين كه گورش تاريك است.
امّا آنچه روز قيامت هنگام بيرون آمدن از گورش به او مى رسد:نخست،آن كه خداوند،فرشته اى مى گمارد تا او را با صورت [روى زمين] بكشد،در حالى كه مردم به او مى نگرند،دوم اين كه بازخواست سختى مى شود و سوم اين كه خداوند به او نمى نگرد،وپاكش نمى سازد و عذابى دردناك دارد.
1016.امام باقر عليه السلام: نمازت را سبُك مشمار،كه همانا پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام رحلتش فرمود:«هر كس نماز را سبك بشمارد،از من نيست».
1017.امام صادق عليه السلام: به خدا سوگند بر شخص،پنجاه سال مى گذرد،حال آن كه خداوند،
ص: 731
واحِدَةً،فَأَيُّ شَيءٍ أشَدُّ مِن هذا؟! واللّهِ ! إنَّكُم لَتَعرِفونَ مِن جيرانِكُم وأصحابِكُم مَن لَو كانَ يُصَلّي لِبَعضِكُم ما قَبِلَها مِنهُ لِاستِخفافِهِ بِها،إنَّ اللّهَ عز و جل لا يَقبَلُ إلَّا الحَسَنَ، فَكَيفَ يَقبَلُ ما يُستَخَفُّ بِهِ؟! (1)
1018.ثواب الأعمال عن أبي بصير: دَخَلتُ عَلى امِّ حَميدَةَ اعَزّيها بِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام،فَبَكَت وبَكَيتُ لِبُكائِها،ثُمَّ قالَت:يا أبا مُحَمَّدٍ،لَو رَأَيتَ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عِندَ المَوتِ لَرَأَيتَ عَجَباً! فَتَحَ عَينَيهِ ثُمَّ قالَ:اِجمَعوا لي كُلَّ مَن بَيني وبَينَهُ قَرابَةٌ،قالَت:فَلَم نَترُك أحَداً إلّا جَمَعناهُ،قالَت:فَنَظَرَ إلَيهِم ثُمَّ قالَ:إنَّ شَفاعَتَنا لا تَنالُ مُستَخِفّاً بِالصَّلاةِ. (2)
4/13 السَّرِقَةُ مِنَ الصَّلاةِ
1019.دعائم الإسلام عن الإمام عليّ عليه السلام عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أسرَقُ السُّرّاقِ مَن سَرَقَ مِن صَلاتَهُ-يَعني لا يُتِمُّ فَرائِضَها-. (3)
1020.سُنن الدّارميّ عن أبي قَتادة: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:أسوَأُ النّاسِ سَرِقَةً الَّذي يَسرِقُ صَلاتَهُ (4).قالوا:يا رَسولَ اللّهِ،وكَيفَ يَسرِقُ صَلاتَهُ؟قالَ:لا يُتِمُّ رُكوعَهان.
ص: 732
يك نماز از او نپذيرفته است.چه چيزى از اين سخت تر است؟به خدا سوگند،شما كسانى را از همسايگان و همراهانتان مى شناسيد كه اگر براى برخى از شما نماز گزارده بود،آن را به خاطر سبك شمردنش نمى پذيرفت.همانا خداى عز و جل جز نيكو نمى پذيرد.پس چگونه آنچه را كه سبك شمرده شده است،بپذيرد؟!
1018.ثواب الأعمال -به نقل از ابو بصير-:بر امّ حميده (همسر امام صادق عليه السلام ) وارد شدم تا او را در رحلت ابو عبد اللّه (امام صادق عليه السلام ) تسليت دهم.پس او گريست و من نيز از گريۀ او گريستم.سپس گفت:اى ابو محمّد ! (1)اگر ابو عبد اللّه را هنگام مرگ مى ديدى،به شگفت مى آمدى.چشمانش را باز كرد و سپس فرمود:«هر كس را ميان من و او پيوند خويشاوندى است،گرد آوريد».
[امّ حميده] گفت:هيچ كس را رها نكرديم،مگر اين كه او را گرد آورديم.امام عليه السلام به آنها نگريست و سپس فرمود:«همانا شفاعت ما به سبك شمارندۀ نماز نمى رسد».
1019.دعائم الإسلام -به نقل از امام على عليه السلام-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«دزدترينِ دزدها،كسى است كه از نمازش بدزدد»،يعنى واجبات آن را كامل به جاى نياورد.
1020.سنن الدارمى -به نقل از ابو قَتاده-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«بدترين دزد،آن است كه از نمازش مى دزدد».
گفتند:اى پيامبر خدا ! چگونه از نمازش مى دزدد؟
ص: 733
ولا سُجودَها. (1)
1021.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا صَلاةَ لِمَن لا يُتِمُّ رُكوعَها وسُجودَها. (2)
1022.عنه صلى الله عليه و آله: مَن لَم يُتِمَّ وُضوءَهُ ورُكوعَهُ وسُجودَهُ وخُشوعَهُ،فَصَلاتُهُ خِداجٌ (3). (4)
1023.عنه صلى الله عليه و آله: إذا صَلّى [أحَدُكُم] (5)المَكتوبَةَ فَلَم يُتِمَّ رُكوعَها وسُجودَها وتَكبيرَها وَالتَّضَرُّعَ فيها،كانَ كَمِثلِ التّاجِرِ لا شِفَّ (6)لَهُ حَتّى يَفِيَ رَأسَ المالِ. (7)
1024.عنه صلى الله عليه و آله: ما مِن مُصَلٍّ إلّاومَلَكٌ عَن يَمينِهِ ومَلَكٌ عَن يَساره،فَإِن أتَمَّها عَرَجا بِها،وإن لَم يُتِمَّها ضَرَبا بِها وَجهَهُ. (8)
1025.عنه صلى الله عليه و آله: مَثَلُ الَّذي لا يُتِمُّ صَلاتَهُ كَمَثَلِ الحُبلى حَمَلَت حَتّى إذا دَنا نِفاسُها أسقَطَت،ر.
ص: 734
فرمود:«ركوع و سجودش را كامل به جا نمى آورد».
1021.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه ركوع و سجودش را كامل به جا نمى آورد،نمازى درست ندارد.
1022.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس وضو و ركوع و سجود و خشوعش را كامل به جا نياورد، نمازش ناقص است.
1023.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه يكى از شما نماز واجبش را بخواند،ولى ركوع و سجود و تكبير و دعاى آن را كامل به جا نياورد،همچون بازرگانى است كه سود نمى برد تا اين كه تنها سرمايه اش باقى مى ماند.
1024.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ نمازگزارى نيست،جز اين كه فرشته اى بر سمت راست او و فرشته اى بر سمت چپش قرار دارد.پس اگر نماز را تمام بياورد،آن دو،آن را بالا مى برند و اگر تمام نياورده باشد،آن را به صورتش مى زنند.
1025.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه نمازش را تمام به جا نمى آورد،همچون زن باردارى است كه
ص: 735
فَلا حَملَ ولا هِيَ ذاتُ وَلَدٍ. (1)
1026.عنه صلى الله عليه و آله: ألا أدُلُّكُم عَلى أكسَلِ النّاسِ وأسرَقِ النّاسِ وأبخَلِ النّاسِ،...وأمّا أسرَقُ النّاسِ فَالَّذي يَسرِقُ مِن صَلاتِهِ،تُلَفُّ كَما يُلَفُّ الثَّوبُ الخَلَقُ فَيُضرَبُ بِها وَجهُهُ. (2)
1027.الإمام الباقر عليه السلام: بَينا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله جالِسٌ فِي المَسجِدِ إذا دَخَلَ رَجُلٌ فَقامَ يُصَلّي،فَلَم يُتِمَّ رُكوعَهُ ولا سُجودَهُ،فَقالَ صلى الله عليه و آله:نَقرٌ كَنَقرِ الغُرابِ،لَئِن ماتَ هذا وهكَذا صَلاتُهُ لَيَموتَنَّ عَلى غَيرِ ديني. (3)
1028.الإمام الصادق عليه السلام: أبصَرَ عَليُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام رَجُلًا يَنقُرُ بِصَلاتِهِ،فَقالَ:مُنذُ كَم صَلَّيتَ بِهذِهِ الصَّلاةِ؟فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ:مُنذُ كَذا وكَذا،فَقالَ:مَثَلُكَ عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ الغُرابِ إذا ما نَقَرَ،لو مُتَّ مُتَّ عَلى غَيرِ مِلَّةِ أبِي القاسِمِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله.ثُمَّ قالَ عَلِيٌّ عليه السلام:إنَّ أسرَقَ النّاسِ مَن سَرَقَ صَلاتَهُ. (4)
5/13 تَركُ الصَّلاةِ
1029.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن تَرَكَ الصَّلاةَ مُتَعَمِّداً فَقَد كَفَرَ جِهاراً. (5)3.
ص: 736
در نزديكى زاييدن،بچّه اش مى افتد.پس نه بچّه اى مانده و نه وى مادر شده است.
1026.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آيا شما را از بخيل ترين،كسل ترين و دزدترينِ مردم،آگاه نكنم؟...
دزدترينِ مردم،كسى است كه از نمازش مى دزدد.نمازش را مانند پارچۀ كهنه در هم مى پيچند و به صورتش مى زنند.
1027.امام باقر عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در مسجد نشسته بود كه مردى داخل شد و به نماز ايستاد؛ ولى ركوع و سجودش را تمام به جا نياورد.فرمود:«همچون نوك زدن كلاغ،[تند و شتابان] نوك زد.اگر اين مرد بميرد و نمازش اين گونه باشد،بر غير آيين من مرده است».
1028.امام صادق عليه السلام: على بن ابى طالب عليه السلام مردى را ديد كه در نمازش نوك مى زند [يعنى تند و شتابان خم مى شود و بر مى خيزد].پس فرمود:«چه مدّت است كه اين گونه نماز مى خوانى؟».
مرد گفت:از فلان زمان.
فرمود:«مثال تو نزد خداوند،مثال نوك زدن كلاغ است.اگر تو مرده بودى،بر غير دين ابو القاسم محمّد صلى الله عليه و آله مى مردى».
على عليه السلام سپس فرمود:«دزدترينِ مردم،كسى است كه از نمازش مى دزدد».
1029.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس نماز را عمداً ترك كند،آشكارا كفر ورزيده است. (1)
ص: 737
1030.عنه صلى الله عليه و آله: العَهدُ الَّذي بَينَنا وبَينَهُمُ الصَّلاةُ،فَمَن تَرَكَها فَقَد كَفَرَ. (1)
1031.عنه صلى الله عليه و آله: لا دينَ لِمَن لا صَلاةَ لَهُ. (2)
1032.عنه صلى الله عليه و آله: لا سَهمَ فِي الإِسلامِ لِمَن لا صَلاةَ لَهُ. (3)
1033.عنه صلى الله عليه و آله: ما بَينَ الكُفرِ وَالإِيمانِ إلّاتَركُ الصَّلاةِ. (4)
1034.عنه صلى الله عليه و آله: بَينَ العَبدِ وبَينِ الكُفرِ تَركُ الصَّلاةِ. (5)
1035.عنه صلى الله عليه و آله: مَن تَرَكَ الصَّلاةَ لا يَرجو ثَوابَها ولا يَخافُ عِقابَها،فَلا ابالي أن يَموتَ يَهودِيّاً أو نَصرانِيّاً أو مَجوسِيّاً. (6)
1036.عنه صلى الله عليه و آله: ما بَينَ المُسلِمِ وبَينَ الكافِرِ إلّاأن يَترُكَ الصَّلاةَ الفَريضَةَ مُتَعَمِّداً أو يَتَهاوَنَ بِها فَلا يُصَلِّيَها. (7)2.
ص: 738
1030.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: پيمان ميان ما و آنان،نماز است.پس هر كس آن را ترك كند،كافر شده است.
1031.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه نماز نمى گزارد،دين ندارد.
1032.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه نماز نمى گزارد،بهره اى از دين ندارد.
1033.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: [مرز] ميان كفر و ايمان،جز ترك نماز نيست.
1034.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: [مرز] ميان بنده و كفر،ترك نماز است.
1035.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس نماز را ترك كند و به پاداش آن اميد نورزد و از عذابش نهراسد، اهمّيت نمى دهم كه يهودى،مسيحى و يا مجوس بميرد.
1036.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ميان مسلمان و كفر،جز اين نيست كه نماز واجب را به عمد ترك كند و يا آن را از سر سبك شمردن نخواند.
ص: 739
1037.الإمام الصادق عليه السلام: جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ:يا رَسولَ اللّهِ،أوصِني.فَقالَ:لا تَدَعِ الصَّلاةَ مُتَعَمِّداً،فَإِنَّ مَن تَرَكَها مُتَعَمِّداً فَقَد بَرِئَت مِنهُ مِلَّةُ الإِسلامِ. (1)
1038.الأمالي للطوسي عن جابِرُ بنُ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِيُّ: لَمّا أوقَعَ-ورُبَّما قالَ:فَرَغَ-رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله مِن هَوازِنَ،سارَ حَتّى نَزَلَ بالطّائِفِ فَحَصَرَ أهلَ وَجٍّ أيّاماً،فَسَأَلَهُ القَومُ أن يَنتَزِحَ عَنهُم لِيَقدَمَ عَلَيهِ وَفَدُهُم فَيَشتَرِطَ لَهُ ويَشتَرِطونَ لِأَنفُسِهِم،فَسارَ عليه السلام حَتّى نَزَلَ مَكَّةَ فَقَدِمَ عَلَيهِ نَفَرٌ مِنهُم بِإِسلامِ قَومِهِم ولَم يَبخَعِ القَومُ لَهُ بِالصَّلاةِ ولَا الزَّكاةِ، فَقالَ صلى الله عليه و آله:إنَّهُ لا خَيرَ في دينٍ لا رُكوعَ فيهِ ولا سُجودَ. (2)
1039.الكامل في التاريخ -في ذِكرِ قُدومِ وَفدِ ثَقيفٍ-:وكانَ فيما سَأَلوا رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله أن يَدَعَ الطّاغِيَةَ-وهِيَ اللّاتُ-لا يَهدِمُها ثَلاثَ سِنينَ،فَأَبى عَلَيهِم...وسَأَلوهُ أن يُعفِيَهُم مِنَ الصَّلاةِ،فقال صلى الله عليه و آله:لا خَيرَ في دينٍ لا صَلاةَ فيه. (3)
1040.رسول اللّه صلى الله عليه و آله -في وَصِيَّتِهِ لِمُعاذٍ-:لا تَترُكَنَّ صَلاةً مَكتوبَةً مُتَعَمِّداً؛فَإِنَّ مَن تَرَكَ صَلاةً مَكتوبَةً مُتَعَمِّداً فَقَد بَرِئَت مِنهُ ذِمَّةُ اللّهِ. (4)6.
ص: 740
1037.امام صادق عليه السلام: مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت:اى پيامبر خدا! مرا سفارش كن.
فرمود:«نماز را عمداً وا مگذار،كه هر كس آن را به عمد ترك كند،دين اسلام از او كنار كشيده است (مسلمان نيست)». (1)
1038.الأمالى ،طوسى-به نقل از جابر بن عبد اللّه انصارى-:هنگامى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در جنگ با قبيلۀ هوازن به پيروزى رسيد-و يا از آن فراغت يافت-حركت كرد تا در طائف فرود آمد و اهل وَج را چند روزى محاصره كرد و سپس آن جماعت از او خواستند از آنان دور شود تا نمايندگانشان بر او وارد شوند و با هم شرطهايشان را در ميان بگذارند [و به توافقى برسند].پيامبر صلى الله عليه و آله پذيرفت و حركت كرد تا در مكّه فرود آمد و برخى از آنان،خبر پذيرش اسلام آنان را براى پيامبر صلى الله عليه و آله آوردند،در عين حال كه آن جماعت به نماز و زكات،گردن ننهاده اند.پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:«در دينى كه ركوع و سجود ندارد،خيرى نيست».
1039.الكامل فى التاريخ -در يادكرد از آمدن نمايندگان قبيلۀ ثقيف-:و از جملۀ آنچه از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله خواسته بودند،اين بود كه طاغوت آنان-يعنى بت لات-را وا نهد و تا سه سال منهدمش نكند؛امّا ايشان نپذيرفت...و نيز از ايشان خواستند كه آنان را از نماز،معاف بدارد؛امّا پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:«در دينى كه نماز ندارد،خيرى نيست».
1040.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -در سفارش به معاذ-:هرگز نماز واجب را به عمد ترك مكن،كه هر كس نماز واجب را عمداً ترك كند،خداوند،تعهّدى در برابر او ندارد. (2)».
ص: 741
1041.الإمام الصادق عليه السلام: -لِمَن سَأَلَهُ عَنِ الكَبائِرِ-:تَركُ الصَّلاةِ مُتَعَمِّداً أو شَيئاً مِمّا فَرَضَ اللّهُ؛لِأَنَّ رسول اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ:«مَن تَرَكَ الصَّلاةَ مُتَعَمِّداً فَقَد بَرِئَ مِن ذِمَّةِ اللّهِ وذِمَّةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله». (1)
1042.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن تَرَكَ صَلاةً لَقِيَ اللّهَ وهُوَ عَلَيهِ غَضبانُ. (2)
1043.عنه صلى الله عليه و آله: مَن تَرَكَ الصَّلاةَ مُتَعَمِّداً أحبَطَ اللّهُ عَمَلَهُ. (3)
1044.عنه صلى الله عليه و آله: مَن تَرَكَ صَلاتَهُ حَتّى تَفوتَهُ مِن غَيرِ عُذرٍ،فَقَد حَبِطَ عَمَلُهُ. (4)
1045.مسند ابن حنبل عن عبد اللّه بن عمرو عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن تَرَكَ الصَّلاةَ سَكَراً مَرَّةً واحِدَةً،فَكَأَنَّما كانَت لَهُ الدُّنيا وما عَلَيها فَسُلِبَها.ومَن تَرَكَ الصَّلاةَ سَكَراً أربَعَ مَرّاتٍ،كانَ حَقّاً عَلَى اللّهِ عز و جل أن يَسقِيَهُ مِن طينَةِ الخَبالِ.
قيلَ:وما طينَةُ الخَبالِ يا رَسولَ اللّهِ؟
قال:عُصارَةُ أهلِ جَهَنَّمَ. (5)6.
ص: 742
1041.امام صادق عليه السلام -به كسى كه از گناهان بزرگ پرسيده بود-:ترك كردن عمدى نماز يا چيز ديگرى كه خداى عز و جل واجب كرده است؛زيرا پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«هر كس نماز را به عمد ترك كند،از پيمان خداوند و پيمان پيامبرش،بيرون رفته است».
1042.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس نمازى را نخواند،خداوند را خواهد ديد در حالى كه بر او خشمناك است.
1043.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس نماز را عمداً ترك كند،خداوند،عملش را تباه مى كند.
1044.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس نمازش را بدون عذر رها كند تا فوت شود،عملش را نابود كرده است.
1045.مسند ابن حنبل -به نقل از عبد اللّه بن عمرو-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«هر كس نماز را در حالت مستى،يك بار ترك كند،گويى همۀ دنيا و آنچه در آن است،براى او بوده و از دستش گرفته اند و هر كس نماز را در حالت مستى،چهار مرتبه ترك كند،حقّ خداوند است كه از "طينة الخَبال" به او بنوشاند».
گفته شد:اى پيامبر خدا!«طينة الخَبال»چيست؟
فرمود:«شيرۀ (چركابۀ زخم) دوزخيان».
ص: 743
1046.الكافي عن عقيل الخُزاعيّ: إنَّ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام كانَ إذا حَضَرَ الحَربَ يوصي لِلمُسلِمينَ بِكَلِماتٍ فَيَقولُ:تَعاهَدُوا الصَّلاةَ وحافِظوا عَلَيها،واستَكثِروا مِنها وتَقَرَّبوا بِها،فَإِنَّها كانَت عَلَى المُؤمِنينَ كِتابًا مَوقوتًا،وقَد عَلِمَ ذلِكَ الكُفّارُ حينَ سُئِلوا: «ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ» (1) ؟ «قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ» (2). (3)
1047.الإمام عليّ عليه السلام -فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ-:الفَرقُ بَينَ المُؤمِنِ وَالكافِرِ الصَّلاةُ،فَمَن تَرَكَها وَادَّعَى الإِيمانَ كَذَّبَهُ فِعلُهُ،وكانَ عَلَيهِ شاهِدٌ مِن نَفسِهِ. (4)
1048.الإمام الصادق عليه السلام -وقَد سُئِلَ:ما بالُ الزّاني لا تُسَمّيهِ كافِرًا،وتارِكُ الصَّلاةِ قَد سَمَّيتَهُ كافِرًا،ومَا الحُجَّةُ في ذلِكَ؟-:لأَِنَّ الزّانيَ وما أشبَهَهُ إنَّما يَفعَلُ ذلِكَ لِمَكانِ الشَّهوَةِ لِأَنَّها تَغلِبُهُ،وتارِكَ الصَّلاةِ لا يَترُكُها إلَّااستِخفافًا بِها،و ذلك لِأَنّكَ لا تَجِدُ الزّانِيَّ يَأتِي المَرأَةَ إلّاوهُوَ مُستَلِذٌّ لِإِتيانِهِ إيّاها قاصِداً إلَيها،وكُلُّ مَن تَرَكَ الصَّلاةَ قاصِداً لِتَركِها فَلَيسَ يَكونُ قَصدُهُ لِتَركِهَا اللَّذَّةَ،فَإِذا نُفِيَتِ اللَّذَّةُ وَقَعَ الاِستِخفافُ،وإذا وَقَعَ الاِستِخفافُ وَقَعَ الكُفرُ. (5)
1049.الكافي عن عُبَيد بن زرارة: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَنِ الكَبائِرِ،فَقالَ:هُنَّ في كِتابِ عَلِيٍّ عليه السلام سَبعٌ:الكُفرُ بِاللّهِ،وقَتلُ النَّفسِ،وعُقوقُ الوالِدَينِ،وأكلُ الرِّبا بَعدَ البَيِّنَةِ، وأكلُ مالِ اليَتيمِ ظُلماً،وَالفِرارُ مِنَ الزَّحفِ،وَالتَّعَرُّبُ بَعدَ الهِجرَةِ.
قالَ:فَقُلتُ:فَهذا أكبَرُ المَعاصي؟قالَ:نَعَم،قُلتُ:فَأَكلُ دِرهَمٍ مِن مالِ اليَتيمِ7.
ص: 744
1046.الكافى -به نقل از عقيل خُزاعى-:امير مؤمنان،هر گاه براى جنگ آماده مى شد،چند كلمه اى به مسلمانان سفارش مى نمود و مى فرمود:«به نماز پايبند باشيد و بر آن مواظبت كنيد.آن را زياد به جا آوريد و بِدان تقرّب جوييد،كه آن بر مؤمنان، نوشته اى زماندار است.اين را كافران هم مى دانند،آن گاه كه پرسيده مى شوند:«چه چيزى شما را به دوزخ وارد كرد؟مى گويند:ما از نمازگزاران نبوديم»».
1047.امام على عليه السلام -در حكمت هاى منسوب به ايشان-:تفاوت ميان مؤمن و كافر،نماز است.
پس هر كس آن را ترك كند و ادّعاى ايمان كند،عملش او را تكذيب مى كند و گواهى از خودش بر ضدّ اوست.
1048.امام صادق عليه السلام -در پاسخ اين پرسش:چگونه زناكار را كافر نمى ناميد و ترك كنندۀ نماز را كافر مى ناميد؟دليل آن چيست؟-:چون زناكار و مانند آن،به جهت غلبۀ شهوت، آن كار را انجام مى دهد و ترك كنندۀ نماز،آن را فقط از روى سُبك شمردنش ترك مى كند.دليلش آن است كه تو زناكارى را نمى يابى كه سراغ زنى برود،جز به قصد آن كه از آميزش با او لذّت ببرد؛ولى هر كس كه نماز را عامدانه ترك كند،قصدش از ترك آن،لذّت بردن نيست،و چون لذّت بردن نفى شود،سبك شمردن واقع مى شود،و چون سبك شمردن واقع شود،كفر واقع مى شود.
1049.الكافى -به نقل از عبيد بن زراره-:از امام صادق عليه السلام در بارۀ گناهان كبيره پرسيدم.
فرمود:«آنها در كتاب على عليه السلام هفت گناه اند:كفر به خداوند،كشتن انسان،نافرمانى پدر و مادر،رباخوارى بعد از روشن شدن حكم آن،خوردن مال يتيم به ستم،گريز از جنگ،از ياد بردن احكام [و فرهنگ دينى] پس از يادگيرى آنها».
گفتم:اينها بزرگ ترين گناهان اند؟
فرمود:«آرى».
ص: 745
ظُلماً أكبَرُ أم تَركُ الصَّلاةِ؟قالَ:تَركُ الصَّلاةِ،قُلتُ:فَما عَدَدتَ تَركَ الصَّلاةِ فِي الكَبائِرِ؟
فَقالَ:أيُّ شَيءٍ أوَّلُ ما قُلتُ لَكَ؟قالَ:قُلتُ:الكُفرُ،قالَ:فَإِنَّ تارِكَ الصَّلاةِ كافِرٌ -يَعني مِن غَيرِ عِلَّةٍ-. (1)
1050.الكافي عن زرارة: سَأَلتُ أبا عَبدِاللّهِ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ» (2) ،قالَ:تَركُ العَمَلِ الَّذي أقَرَّ بِهِ،مِن ذلِكَ أن يَترُكَ الصَّلاةَ مِن غَيرِ سُقمٍ ولا شُغُلٍ. (3)
6/13 عِقابُ تارِكِ الصَّلاةِ
الكتاب:
«فِي جَنّاتٍ يَتَساءَلُونَ* عَنِ الْمُجْرِمِينَ* ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ* قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ». (4)
«فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلّى* وَ لكِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلّى* ثُمَّ ذَهَبَ إِلى أَهْلِهِ يَتَمَطّى* أَوْلى لَكَ فَأَوْلى* ثُمَّ أَوْلى لَكَ فَأَوْلى». (5)
«وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ* وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لا يَرْكَعُونَ». (6)
الحديث:
1051.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: امَّتي عَلى أربَعَةِ أصنافٍ:...صِنفٌ لا يُصَلّونَ أبَداً،فَكانَ لَهُم سَقَرُ،8.
ص: 746
گفتم:خوردن درهمى از مال يتيم به ستم،بزرگ تر است يا ترك نماز؟
فرمود:«ترك نماز».
گفتم:پس چرا ترك نماز را در شمار گناهان كبيره نياورديد؟
فرمود:«نخستين گناه كبيره اى كه برايت شمردم،چه بود؟».
گفتم:كفر.
فرمود:«بى گمان،ترك كنندۀ نماز-بدون عذر شرعى-،كافر است».
1050.الكافى -به نقل از زراره-:از امام صادق عليه السلام در بارۀ اين سخن خداى عز و جل پرسيدم:«هر كس به [اركان] ايمان كفر ورزد،بى گمان،عملش تباه است».فرمود:«ترك كردن كارى كه بِدان اقرار دارد و از آن جمله است ترك نماز بى هيچ بيمارى و گرفتارى اى».
قرآن
«در ميان باغ ها از يكديگر مى پرسند،در بارۀ مجرمان:چه چيزى شما را به آتش وارد كرد؟ مى گويند:از نمازگزاران نبوديم».
«او هرگز ايمان نياورد و نماز نخواند؛بلكه تكذيب كرد و روى گردان شد.سپس به سوى خانوادۀ خود باز گشت در حالى كه متكبّرانه قدم بر مى داشت.[با اين اعمال،عذاب الهى] براى تو شايسته تر است،شايسته تر! سپس [عذاب الهى] براى تو شايسته تر است، شايسته تر!»
«ويل براى تكذيب كنندگان است در آن روز،و چون به آنان گفته شود:ركوع كنيد،به ركوع نمى روند».
حديث
1051.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: امّت من،چهار دسته اند:...دسته اى هيچ گاه نماز نمى خوانند.پس
ص: 747
وسَقَرُ اسمُ دَرَكَةٍ مِن دَرَكاتِ جَهَنَّمَ،قالَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى: «ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ* قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ». (1)
1052.عنه صلى الله عليه و آله: مَن تَرَكَ صَلاةً (2)مُتَعَمِّداً كُتِبَ اسمُهُ عَلى بابِ النّارِ فيمَن يَدخُلُها. (3)
1053.عنه صلى الله عليه و آله: يَقولُ اللّهُ تَعالى في بَعضِ كُتُبِهِ:إنّي أنَا اللّهُ لا إلهَ إلّاأنَا ذو بَكَّةَ (4)،مُفقِرُ الزّناةِ، وتارِكُ تارِكِي الصَّلاةِ عُراةً. (5)
1054.عنه صلى الله عليه و آله: يَقولُ الخِنزيرُ:الحَمدُ للّهِ ِ الَّذي خَلَقَني خِنزيراً ولَم يَخلُقني كافِراً،ويَقولُ الكافِرُ:الحَمدُ للّهِ ِ الَّذي خَلَقَني كافِراً ولَم يَجعَلني مُنافقاً،وَالمُنافِقُ يَقولُ:الحَمدُ للّهِ ِ الَّذي خَلَقَني مُنافِقاً ولَم يَخلُقني تارِكَ الصَّلاةِ. (6)
1055.عنه صلى الله عليه و آله: مَن أعانَ تارِكَ الصَّلاةِ بِلُقمَةٍ أو كِسوَةٍ،فَكَأَنَّما قَتَلَ سَبعينَ نَبِيّاً؛أوَّلُهُم آدَمُ وآخِرُهُم مُحَمَّدٌ. (7)
1056.عنه صلى الله عليه و آله: لَمّا اسرِيَ بي إلَى السَّماءِ مَضَيتُ فَإِذا أنَا بِأَقوامٍ تُرضَخُ رُؤوسُهُم بِالصَّخرِ،فَقُلتُ:مَن هؤُلاءِ يا جَبرَئيلُ؟فَقالَ:هؤُلاءِ الَّذين يَنامونَ عَن صَلاةِ العِشاءِ. (8)1.
ص: 748
براى اينان،«سَقَر»است و سَقَر،نام طبقه اى از طبقات دوزخ است.خداوند-تبارك و تعالى-فرموده است:«چه چيزى شما را به سَقَر وارد كرد؟گفتند:از نمازگزاران نبوديم».
1052.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس نمازى را عمداً ترك كند،نامش را بر سر در دوزخ جزو وارد شوندگان به آن،مى نويسند.
1053.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداى متعال در برخى از كتاب هايش فرموده است:«من بى گمان، خداوندم و جز من معبودى نيست.من صاحب بَكّه (1)(خُردكنندۀ جبّاران)،بيچاره كنندۀ زناكاران و لخت گذارندۀ ترك كنندگان نماز هستم».
1054.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خوك مى گويد:سپاس،خدا را كه مرا خوك آفريد و كافر نيافريد و كافر مى گويد:سپاس،خدا را كه مرا كافر آفريد و منافق نيافريد و منافق مى گويد:سپاس، خدا را كه مرا منافق آفريد و تارك نماز نيافريد.
1055.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس ترك كنندۀ نماز را با لقمه اى يا پوشاكى [در ترك نمازش] يارى رساند،گويى هفتاد پيامبر را كشته است كه اوّلين آنها آدم و آخرين آنها محمّد است.
1056.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: شبى كه مرا به آسمان بردند،رفتم تا به گروه هايى رسيدم كه سرهايشان را به صخره مى كوبيدند.گفتم:اى جبرئيل ! اينها كيان اند؟گفت:اينها كسانى اند كه براى نماز عشا خواب مى ماندند.ت.
ص: 749
1057.دعائم الإسلام: عن أبي جعفر صلوات اللّه عليه أنَّ رَجُلاً ذَكَرَ لَهُ رَجُلاً قال:اِنهَتَكَ سِترُهُ،وَارتَكَبَ المَحارِمَ،وَاستَخَفَّ بِالفَرائِضِ حَتّى إنَّهُ تَرَكَ الصَّلاةَ المَكتوبَةَ ! وكانَ مُتَّكِئاً فَاستَوى جالِساً وقالَ:سُبحانَ اللّهِ! تَرَكَ الصَّلاةَ المَكتوبَةَ؟! إنَّ تَركَ الصَّلاةِ المَكتوبَةِ عِندَ اللّهِ عَظيمٌ. (1)
1058.الإمام الصادق عليه السلام: مَن تَرَكَ صَلاةَ العَصرِ غَيرَ ناسٍ لَها حَتّى تَفوتَهُ،وَتَرَهُ (2)اللّهُ أهلَهُ ومالَهُ يَومَ القِيامَةِ. (3)
1059.عنه عليه السلام: إنَّ اللّهَ لَيَدفَعُ بِمَن يُصَلّي مِن شيعَتِنا عَمَّن لا يُصَلّي مِن شيعَتِنا،ولَو أجمَعوا عَلى تَركِ الصَّلاةِ لَهَلَكوا.وإنَّ اللّهَ لَيَدفَعُ بِمَن يُزَكّي مِن شيعَتِنا عَمَّن لا يُزَكّي،ولَو أجمَعوا عَلى تَركِ الزَّكاةِ لَهَلَكوا. (4)6.
ص: 750
1057.دعائم الإسلام: نزد ايشان (امام باقر عليه السلام ) سخن از مردى به ميان آمد و گفته شد:پرده درى كرده،مرتكب محرّمات گشته،واجبات را سبك شمرده و حتّى نماز واجب را ترك كرده است.
امام عليه السلام كه تكيه داده بود،راست نشست و فرمود:«سبحان اللّه ! نماز واجب را ترك كرده است؟همانا ترك نماز واجب،نزد خداوند،بزرگ و گران است».
1058.امام صادق عليه السلام: هر كس نماز عصر را،نه از سر فراموشى،رها كند تا فوت شود، خداوند،خانواده و دارايى اش را روز قيامت از او مى گيرد.
1059.امام صادق عليه السلام: خداوند به سبب شيعيان نمازگزار ما،[عذاب را] از شيعيان نمازنخوان ما دور مى كند و اگر همه نماز نمى خواندند،هلاك مى شدند،و خداوند به سبب شيعيان زكات دهندۀ ما،[عذاب را] از كسانى كه زكات نمى دهند،دور مى كند و اگر همه زكات نمى دادند،هلاك مى شدند.
ص: 751
الفصل الرابع عشر:نَوافِلُ اليَومِ وَاللَّيلَةِ
1/14 الحَثُّ عَلَى النَّوافِلِ
الكتاب:
«اَلَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ». (1)
«وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ». (2)
الحديث:
1060.الكافي عن الفضيل: سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «وَ الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ يُحافِظُونَ» (3) ،قالَ:هِيَ الفَريضَةُ،قُلتُ: «اَلَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ» ؟قالَ:هِيَ النّافِلَةُ. (4)
1061.الكافي عن زُرارة: دَخَلتُ عَلى أبي جَعفَرٍ عليه السلام وأنَا شابٌّ فَوَصَفَ لِيَ التَّطَوُّعَ وَالصَّومَ،9.
ص: 752
قرآن
«كسانى كه بر نمازشان مداومت مى ورزند».
«و هر كس افزون بر فريضه،كار نيكى كند،خدا قدردان و داناست».
حديث
1060.الكافى -به نقل از فضيل-:از امام باقر عليه السلام در بارۀ سخن خداى عز و جل:«و كسانى كه بر نمازهايشان مواظبت مى ورزند»پرسيدم.
فرمود:«مقصود،نمازهاى فريضه است».
گفتم:«كسانى كه بر نمازشان مداومت مى ورزند»؟
فرمود:«مقصود،نافله (نماز مستحبّى) است».
1061.الكافى -به نقل از زراره-:خدمت امام باقر عليه السلام رسيدم و من جوان بودم.پس برايم از فضيلت مستحب و روزه فرمود.سنگينى حرف هايش را كه در چهره ام ديد،به من
ص: 753
فَرَأى ثِقَلَ ذلِكَ في وَجهي،فَقالَ لي:إنَّ هذا لَيسَ كَالفَريضَةِ مَن تَرَكَها هَلَكَ،إنَّما هُوَ التَّطَوُّعُ؛إن شُغِلتَ عَنهُ أو تَرَكتَهُ قَضَيتَهُ،إنَّهُم كانوا يَكرَهونَ أن تُرفَعَ أعمالُهُم يَوماً تامّاً ويَوماً ناقِصاً،إنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ: «اَلَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ». (1)
1062.الإمام الصادق عليه السلام: صَلاةُ التَّطَوُّعِ بِمَنزِلَةِ الهَدِيَّةِ،مَتى ما اتِيَ بِها قُبِلَت،فَقَدِّم مِنها ما شِئتَ وأخِّر مِنها ما شِئتَ. (2)
1063.الإمام الكاظم عليه السلام: صَلاةُ النَّوافِلِ قُربانُ (3)كُلِّ مُؤمِنٍ. (4)
2/14 حِكمَةُ النَّوافِلِ
1064.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أوَّلُ ما يُحاسَبُ بِهِ العَبدُ يَومَ القِيامَةِ صَلاتُهُ،فَإِن أكمَلَها كُتِبَت لَهُ نافِلَةً، فَإِن لَم يَكُن أكمَلَها قالَ اللّهُ سُبحانَهُ لِمَلائِكَتِهِ:اُنظُرو،هَل تَجِدونَ لِعَبدي مِن تَطَوُّعٍ، فَأَكمِلوا بِها ما ضَيَّعَ مِن فَريضَتِهِ.ثُمَّ تُؤخَذُ الأَعمالُ عَلى حَسَبِ ذلِكَ. (5)
1065.عنه صلى الله عليه و آله: أوَّلُ مَا افتَرَضَ اللّهُ عَلى امَّتِيَ الصَّلواتُ الخَمسُ،وأوَّلُ ما يُرفَعُ مِن أعمالِهِمُ الصَّلَواتُ الخَمسُ،وأوَّلُ ما يُسأَلونَ عَنهُ الصَّلَواتُ الخَمسُ،فَمَن كانَ ضَيَّعَ شَيئاً5.
ص: 754
فرمود:«اينها مثل واجب نيستند كه هر كه تركش كند،هلاك شود؛بلكه مستحب (نافله) است.اگر به كارى مشغول شدى و آن را رها كردى،يا اصلاً تركش نمودى، از آن گذشته اى.مؤمنان خوش ندارند كه كارهايشان روزى كامل و روزى ناقص بالا برده شود.خداوند عز و جل مى فرمايد:«كسانى كه بر نمازشان مداومت مى ورزند»».
1062.امام صادق عليه السلام: نماز مستحبّى به منزلۀ هديه است.هر گاه آورده شود،قبول مى شود.هر كدام را خواستى،پيش بينداز و هر كدام را كه خواستى،به تأخير بينداز.
1063.امام كاظم عليه السلام: نمازهاى نافله،وسيلۀ تقرّب هر مؤمن اند.
1064.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نخستين چيزى كه بنده را روز قيامت با آن محاسبه مى كنند،نماز اوست.
اگر آن را كامل گزارده باشد،برايش كامل (1)نوشته مى شود و اگر آن را كامل به جا نياورده باشد،خداوند سبحان به فرشتگانش مى فرمايد:«ببينيد آيا براى بنده ام،نماز مستحبّى اى (نافله اى) مى يابيد تا با آن،آنچه را كه از نماز واجبش تباه كرده است، جبران و كامل كنيد»و سپس بقيّۀ اعمال به همين گونه محاسبه مى شود.
1065.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نخستين واجب الهى بر امّتم،نمازهاى پنجگانه است و نخستين چيزى كه از اعمالشان بالا مى رود،نمازهاى پنجگانه است و نخستين چيزى كه از آن سؤال مى شوند،نمازهاى پنجگانه است.پس هر كس چيزى از آن را تباه كرده باشد،
ص: 755
مِنها يَقولُ اللّهُ تَعالى:اُنظُروا هَل تَجِدونَ لِعَبدي نافِلَةً من صَلاةٍ تُتِمّونَ بِها ما نَقَصَ مِنَ الفَريضَةِ؟...
فَإِن وُجِدَ فَضلاً وُضِعَ في ميزانِهِ،وقيلَ لَهُ:اُدخُلِ الجَنَّةَ مَسروراً،فَإِن لَم يوجَد لَهُ شَيءٌ مِن ذلِكَ امِرَت بِهِ الزَّبانِيَةُ فَأَخَذوا بِيَدَيهِ ورِجلَيهِ،ثُمَّ قُذِفَ بِهِ فِي النّارِ. (1)
1066.تهذيب الأحكام عن أبي حمزة الثّماليّ: رَأَيتُ عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام يُصَلّي فَسَقَطَ رِداهُ عَن مَنكِبَيهِ،قالَ:فَلَم يُسَوِّهِ حَتّى فَرَغَ مِن صَلاتِهِ،قالَ:فَسَأَلتُهُ عَن ذلِكَ فَقالَ:
وَيحَكَ! أتَدري بَينَ يَدَي مَن كُنتُ؟إنَّ العَبدَ لا تُقبَلُ مِنهُ صَلاةٌ إلّاما أقبَلَ مِنها.
فَقُلتُ:جُعِلتُ فِداكَ! هَلَكنا.فَقالَ:كَلّا،إنَّ اللّهَ تَعالى يُتَمِّمُ ذلِكَ بِالنَّوافِلِ. (2)
1067.الإمام الباقر عليه السلام: إذا ما أدَّى الرَّجُلُ صَلاةً واحِدَةً تامَّةً قُبِلَت جَميعُ صَلاتِهِ وإن كُنَّ غَيرَ تامّاتٍ،وإن أفسَدَها كُلَّها لَم يُقبَل مِنهُ شَيءٌ مِنها،ولَم يُحسَب لَهُ نافِلَةٌ ولا فَريضَةٌ، وإنَّما تُقبَلُ النّافِلَةُ بَعدَ قَبولِ الفَريضَةِ،وإذا لَم يُؤَدِّ الرَّجُلُ الفَريضَةَ لَم يُقبَل مِنهُ النافِلَةُ، وإنَّما جُعِلَتِ النّافِلَةُ لِيَتِمَّ بِها ما افسِدَ مِنَ الفَريضَةِ. (3)
1068.الإمام الصادق عليه السلام: مَن صَلّى فَأَقبَلَ عَلى صَلاتِهِ لَم يُحَدِّث نَفسَهُ فيها أو لَم يَسهُ فيها، أقبَلَ اللّهُ عَلَيهِ ما أقبَلَ عَلَيها،فَرُبَّما رُفِعَ نِصفُها أو رُبُعُها أو ثُلُثُها أو خُمُسُها.وإنَّما أمَرَنا بِالسُّنَّةِ (4)لِيَكمُلَ بِها ما ذَهَبَ مِنَ المَكتوبَةِ. (5)6.
ص: 756
خداوند متعال مى فرمايد:«ببينيد آيا نماز نافله اى براى بنده ام مى يابيد تا كاستى نمازهاى واجبش را با آن كامل كنيد؟»....اگر نافله اى پيدا شد،در ترازويش مى گذارند و به او گفته مى شود:با شادمانى به بهشت وارد شو.و اگر چيزى از اينها برايش يافت نشود،به گماردگان بر دوزخ،فرمان داده مى شود كه دستان و پاهايش را بگيرند و به آتش دوزخش بيندازند.
1066.تهذيب الأحكام -به نقل از ابو حمزۀ ثُمالى-:على بن الحسين (زين العابدين عليه السلام ) را ديدم كه نماز مى خوانْد و ردايش از شانه هايش افتاد؛ولى آن را صاف نكرد تا از نمازش فارغ شد.علّت را از ايشان جويا شدم.فرمود:«واى بر تو! آيا مى دانى جلوى چه كسى بودم؟از نماز بنده،جز آنچه را به آن توجّه داشته،نمى پذيرند».
گفتم:فدايت شوم! هلاك شديم!
فرمود:«هرگز! خداى متعال،آن نمازها را با نافله ها كامل مى كند».
1067.امام باقر عليه السلام: اگر انسان يك نماز كامل بخواند،همۀ نمازهايش قبول مى شود،حتى اگر آنها كامل نباشند و اگر همۀ نماز را تباه كند،هيچ چيزى از آن قبول نمى شود و نافله و فريضۀ او محسوب نمى گردد.نافله (نماز مستحبّى) تنها در صورت قبولى فريضه، قبول مى شود و هنگامى كه انسان،نماز واجبش را ادا نكند،نافلۀ او قبول نمى شود و نافله تنها براى اين قرار داده شده كه آنچه از فريضه تباه شده است،با آن تكميل شود.
1068.امام صادق عليه السلام: هر كس نماز بگزارد و به نمازش توجّه داشته باشد و در آن با خود سخن نگويد و از آن غافل نشود،خداوند تا هنگامى كه او توجّه دارد،به او توجّه مى كند.
پس گاه،نيم يا يك چهارم و يك سوم و يك پنجم نماز بالا مى رود و از اين رو به نماز نافله فرمان يافته ايم تا آنچه از نماز واجب رفته است،كامل شود.
ص: 757
1069.الإمام الباقر عليه السلام: كُلُّ سَهوٍ فِي الصَّلاةِ،يُطرَحُ مِنها،غَيرَ أنَّ اللّهَ تَعالى يُتِمُّ بِالنَّوافِلِ. (1)
1070.عنه عليه السلام: إنَّ العَبدَ لَيُرفَعُ لَهُ مِن صَلاتِهِ نِصفُها أو ثُلُثُها أو رُبُعُها أو خُمُسُها،فَما يُرفَعُ له إلّاما أقبَلَ عَلَيهِ بِقَلبِهِ،وإنَّما امِرنا بِالنّافِلَةِ لِيُتَمَّ لَهُم بِها ما نَقَصوا مِنَ الفَريضَةِ. (2)
1071.علل الشرائع عن عبد اللّه بن سِنان عن الإمام الصادق عليه السلام،قالَ: قُلتُ:لِأَيِّ عِلَّةٍ أوجَبَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله صَلاةَ الزَّوالِ ثَمانٍ قَبلَ الظُّهرِ وثَمانٍ قَبلَ العَصرِ؟ولِأَيِّ عِلَّةٍ رَغَّبَ في وُضوءِ المَغرِبِ كُلَّ الرَّغبَةِ؟ولِأَيِّ عِلَّةٍ أوجَبَ الأَربَعَ رَكعَاتٍ مِن بَعدِ المَغرِبِ؟ولِأَيِّ عِلَّةٍ كانَ يُصَلّي صَلاةَ اللَّيلِ في آخِرِ اللَّيلِ ولا يُصَلّي في أوَّلِ اللَّيلِ؟
قالَ:لِتَأكيدِ الفَرائِضِ؛لِأَنَّ النّاسَ لَو لَم تَكُن صَلاتُهُم إلّاأربَعُ رَكَعاتِ الظُّهرِ،لَكانوا مُستَخِفّينَ بِها حَتّى كادَ يَفوتُهُمُ الوَقتُ،فَلَمّا كانَ شَيئاً غَيرَ الفَريضَةِ أسرَعوا إلى ذلِكَ لِكَثرَتِهِ،وكَذلِكَ الَّتي مِن قَبلِ العَصرِ لِيُسرِعوا إلى ذلِكَ لِكَثرَتِهِ،وذلِكَ لِأَنَّهُم يَقولونَ:إن سَوَّفنا ونُريدُ أن نُصَلِّيَ الزَّوالَ يَفوتُنَا الوَقتُ،وكَذلِكَ الوُضوءُ فِي المَغرِبِ،يَقولونُ:
حَتّى نَتَوَضَّأَ يَفوتُنَا الوَقتُ فَيُسرِعوا إلَى القِيامِ،وكَذلِكَ الأَربَعُ رَكَعاتٍ الَّتي مِن بَعدِ المَغرِبِ،وكَذلِكَ صَلاةُ اللَّيلِ في آخِرِ اللَّيلِ،لِيُسرِعُوا القِيامَ إلى صَلاةِ الفَجرِ،فَلِتِلكَ العِلَّةِ وَجَبَ هذا هكَذا. (3)
1072.الإمام الكاظم عليه السلام: إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى أتَمَّ صَلاةَ الفَريضَةِ بِصَلاةِ النّافِلَةِ. (4)
راجع:ص 582 (من يقبل بعض صلاته) و ج 1/ح 20.4.
ص: 758
1069.امام باقر عليه السلام: هر بى توجّهى در نماز،چيزى از آن را به دور مى اندازد؛اما خداى متعال،آن را با نافله ها تكميل مى كند.
1070.امام باقر عليه السلام: از نماز انسان،نيم يا يك سوم و يك چهارم و يك پنجم بالا مى رود و جز آنچه را با دل و جان به آن توجّه دارد،بالا نمى رود و به نافله ها فرمان داده شده تا همين كاستى هاى نماز واجب را جبران و كامل كنند.
1071.علل الشرائع -به نقل از عبد اللّه بن سنان-:گفتم:چرا پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نماز نيم روز را هشت ركعت پيش از ظهر و هشت ركعت پيش از عصر قرار داد؟و به چه علّت،به وضوى نماز مغرب زياد ترغيب كرد؟و به چه علّت،چهار ركعت نماز پس از مغرب را لازم كرد؟و به چه علّت،نماز شب در پايان شب خوانده مى شود و نه در آغاز آن؟
امام [صادق عليه السلام ] فرمود:«براى استوار كردن نمازهاى فريضه؛زيرا مردم اگر تنها چهار ركعت نماز ظهر به گردنشان بود،آن را سبك مى گرفتند،تا آن جا كه وقت [فضيلت] نماز را از دست مى دادند؛امّا چون افزون بر فريضۀ ظهر هم وظيفه اى دارند،به دليل همين فراوانى،به آن شتاب مى ورزند.
همين دليل براى نافله هاى پيش از عصر نيز جارى است؛زيرا مردم مى گويند:اگر سستى كنيم و به تأخير اندازيم و سپس بخواهيم نماز نيم روز را بخوانيم،وقت [فضيلت] را از دست مى دهيم.همين گونه در بارۀ وضوى نماز مغرب مى گويند:اگر دير وضو بگيريم،وقت [فضيلت] نماز از دست مى رود.پس با شتاب بر مى خيزند،و نيز چهار ركعت نماز پس از مغرب و همين گونه،[چند ركعت] نماز در پايان شب براى شتاب كردن به نماز صبح است.به اين علّت ها،اين نافله ها بدين گونه واجب شده اند».
1072.امام كاظم عليه السلام: خداوند-تبارك و تعالى-نماز فريضه را با نماز نافله كامل كرده است.
ر.ك:ص 583 (كسانى كه بخشى از نمازشان قبول مى شود) و ج 1/ح 20.
ص: 759
3/14 عَدَدُ النَّوافِلِ
1073.الإمام الصادق عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُصَلّي مِنَ التَّطَوُّعِ مِثلَيِ الفَريضَةِ،ويَصومُ مِنَ التَّطَوُّعِ مِثلَيِ الفَريضَةِ. (1)
1074.عنه عليه السلام: سَنَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله النَّوافِلَ أربَعاً وثَلاثينَ رَكعَةً مِثلَيِ الفَريضَةِ،فَأَجازَ اللّهُ عز و جل لَهُ ذلِكَ،وَالفَريضَةُ وَالنّافِلَةُ إحدى وخَمسونَ رَكعَةً. (2)
1075.الكافي عن حنان: سَأَلَ عَمرُو بنُ حُرَيثٍ أبَا عَبدِ اللّهِ عليه السلام وأنَا جالِسٌ،فَقالَ لَهُ:جُعِلتُ فِداكَ،أخبِرني عَن صَلاةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله،فَقالَ:
كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يُصَلّي ثَمانِيَ رَكَعاتِ الزَّوالِ وأربَعاً الاُولى،وثمانِيَ بَعدَها،وأربَعاً العَصرَ،وثَلاثَاً المَغرِبَ وأربَعاً بَعدَ المَغرِبِ،وَالعِشاءَ الآخِرَةَ أربَعاً،وثَمانِيَ صَلاةَ اللَّيلِ،وثَلاثاً الوَترَ،ورَكعَتَيِ الفَجرِ،وصَلاةَ الغَداةِ رَكعَتَينِ.
قُلتُ:جُعِلتُ فِداكَ،وإن كُنتُ أقوى عَلى أكثَرَ مِن هذا يُعَذِّبُنِي اللّهُ عَلى كَثرَةِ الصَّلاةِ؟
فَقالَ:لا،ولكِن يُعَذِّبُ عَلى تَركِ السُّنَّةِ. (3)
1076.تهذيب الأحكام عن محمّد بن أبي عُمَير عن حَمّاد بن عثمان: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام9.
ص: 760
1073.امام صادق عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله دو برابر نمازهاى واجب،نماز نافله مى خواند و دو برابر روزۀ واجب،روزۀ مستحبّى مى گرفت.
1074.امام صادق عليه السلام: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نافله ها را بر سى و چهار ركعت،دو برابر نمازهاى فريضه،بنيان نهاد و خداوند نيز آن را تأييد كرد و مجموع فريضه و نافله،پنجاه و يك ركعت شد.
1075.الكافى -به نقل از حنّان-:من نشسته بودم كه عمرو بن حريث از امام صادق عليه السلام پرسيد:
فدايت شوم ! مرا از نماز پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آگاه كن.
فرمود:«پيامبر صلى الله عليه و آله هشت ركعت نافله هاى ظهر و چهار ركعت فريضۀ اوّل ظهر و هشت ركعت نافله بعد از آن و چهار ركعت فريضۀ عصر و سه ركعت نماز مغرب و چهار ركعت نافله بعد از مغرب و چهار ركعت نماز عشا و هشت ركعت نافلۀ شب و سه ركعت وتر و دو ركعت نافلۀ صبح و دو ركعت نماز صبح مى خواند».
گفتم:فدايت گردم ! اگر من توان داشته باشم كه بيش از اينها بخوانم،و بخوانم، خداوند به خاطر زياد نماز خواندن عذابم مى كند؟
فرمود:«نه؛ولى خداوند بر ترك سنّت،عذاب مى كند».
1076.تهذيب الأحكام -به نقل از محمّد بن ابى عمير،از حمّاد بن عثمان-:از امام صادق عليه السلام در بارۀ نماز پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در روز پرسيدم.
ص: 761
عَن صَلاةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِالنَّهارِ،فَقالَ:ومَن يُطيقُ ذلِكَ؟ثُمَّ قالَ:ولكِن ألا اخبِرُكَ كَيفَ أصنَعُ أنَا؟فَقُلتُ:بَلى.
فَقالَ:ثَمانِي رَكَعاتٍ قَبلَ الظُّهرِ وثَمانٍ بَعدَها.قُلتُ:فَالمَغرِبُ؟قالَ:أربَعٌ بَعدَها.
قُلتُ:فَالعَتَمَةُ؟قالَ:كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُصَلِّي العَتَمَةَ ثُمَّ يَنامُ-وقالَ بِيَدِهِ هكَذا فَحَرَّكَها-قالَ ابنُ أبي عُمَيرٍ:ثُمَّ وَصَفَ عليه السلام كَما ذَكَرَ أصحابُنا. (1)
1077.الكافي عن الحارث بن المُغيرَة النّصريّ: سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَقولُ:صَلاةُ النَّهارِ سَتَّ عَشرَةَ رَكعَةً؛ثَمانٌ إذا زالَتِ الشَّمسُ،وثَمانٌ بَعدَ الظُّهرِ،وأربَعُ رَكَعاتٍ بَعدَ المَغرِبِ،يا حارِثُ ! لا تَدَعهُنَّ في سَفَرٍ ولا حَضَرٍ،ورَكعَتانِ بَعدَ العِشاءِ الآخِرَةِ،كانَ أبي يُصَلّيهِما وهُوَ قاعِدٌ،وأنَا اصَلّيهِما وأنَا قائِمٌ،وكانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُصَلّي ثَلاثَ عَشرَةَ رَكعَةً مِنَ اللَّيلِ. (2)
1078.الإمام الصادق عليه السلام: صَلاةُ النّافِلَةِ ثَمانُ رَكَعاتٍ حينَ تَزولُ الشَّمسُ قَبلَ الظُّهرِ،وسِتُّ رَكَعاتٍ بَعدَ الظُّهرِ،ورَكعَتانِ قَبلَ العَصرِ،وأربَعُ رَكَعاتٍ بَعدَ المَغرِبِ،ورَكعَتانِ بَعدَ العِشاءِ الآخِرَةِ،تَقرَأُ فيهِما مِئَةَ آيَةٍ قائِماً أو قاعِداً وَالقِيامُ أفضَلُ،ولا تَعُدُّهُما مِنَ الخَمسينَ،وثَمانُ رَكَعاتٍ مِن آخِرِ اللَّيلِ،تَقرَأُ في صَلاةِ اللَّيلِ:بِ«قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ» و«قُل يا أيُّهَا الكافِرونَ»فِي الرَّكعَتَينِ الأَوَّلَتَينِ،وتَقرَأُ في سائِرِها ما أحبَبتَ مِنَ القُرآنِ،ثُمَّ الوَترُ ثَلاثُ رَكَعاتٍ تَقرَأُ فيها جَميعاً:«قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ»وتَفصِلُ بَينَهُنَّ بِتَسليمٍ،ثُمَّ الرَّكعَتانِ اللَّتانِ قَبلَ الفَجرِ تَقرَأُ فِي الاُولى مِنهُما:«قُل يا أيُّهَا الكافِرونَ» وفِي الثّانِيَةِ:«قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ». (3)6.
ص: 762
فرمود:«چه كسى طاقت آن را دارد؟»و سپس فرمود:«امّا تو را از كار خود آگاه نكنم؟».
گفتم:چرا.فرمود:«هشت ركعت پيش از [نماز] ظهر و هشت ركعت پس از آن».
گفتم:مغرب چه؟فرمود:«چهار ركعت پس از آن».
گفتم:عشا چه؟فرمود:«پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نماز عشا را مى خواند و سپس مى خوابيد»و با دستش اشاره كرد و آن را حركت داد.
ابن ابى عمير گفت:سپس امام عليه السلام بقيّۀ نمازها را بيان كرد،همان گونه كه اصحاب ما روايت كرده اند.
1077.الكافى -به نقل از حارث بن مغيرۀ نصرى-:شنيدم كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد:«نماز روز، شانزده ركعت است:هشت ركعت هنگام زوال خورشيد و هشت ركعت پس از [نماز] ظهر،و چهار ركعت هم پس از مغرب است.اى حارث ! اين چهار ركعت را در سفر و حضر وا مگذار و دو ركعت بعد از عشا كه پدرم آن را نشسته مى خواند و من ايستاده مى خوانم، (1)و پيامبر خدا سيزده ركعت نماز شب مى خواند (2)».
1078.امام صادق عليه السلام: نماز نافله،هشت ركعت هنگام زوال خورشيد و قبل از ظهر است و شش ركعت بعد از ظهر و دو ركعت قبل از عصر است و چهار ركعت پس از مغرب و دو ركعت پس از عشا كه صد آيه در آن دو ركعت مى خوانى،ايستاده يا نشسته و ايستاده بهتر است و آن را جزو پنجاه ركعت [مجموع نافله و فريضه هاى هر شبانه روز] به شمار نياور،و هشت ركعت در آخر شب كه«توحيد»و«كافرون»را در دو ركعت اوّل آن مى خوانى و در ركعات ديگر،هر چه را از قرآن دوست داشتى،و سپس نماز وَتر را-كه سه ركعت است- و در هر سه ركعت سورۀ«توحيد»را مى خوانى و ميان دو ركعت اوّل و ركعت سوم با يك سلام،فاصله مى دهى.سپس دو ركعت را قبل از سپيده دم مى گزارى و در ركعت اوّلش سورۀ«كافرون»و در ركعت دوم،«توحيد»مى خوانى.ت.
ص: 763
1079.الكافي عن الفضل بن أبي قُرّة رفعه عن الإمام الصادق عليه السلام،قالَ: سُئِلَ عَنِ الخَمسينَ وَالواحِدِ رَكعَةً؟فَقالَ:إنَّ ساعاتِ النَّهارِ اثنَتا عَشرَةَ ساعَةً،وساعاتِ اللَّيلِ اثنَتا عَشرَةَ ساعَةً،ومِن طُلوعِ الفَجرِ إلى طُلوعِ الشَّمسِ ساعَةٌ،ومِن غُروبِ الشَّمسِ إلى غُروبِ الشَّفَقِ غَسَقٌ (1)،ولِكُلِّ ساعَةٍ رَكعَتانِ ولِلغَسَقِ رَكعَةٌ. (2)
1080.علل الشرائع عن أبي هاشم: قُلتُ لِأَبِي الحَسَنِ الماضي عليه السلام:لِمَ جُعِلَتِ الصَّلاةُ الفَريضَةُ وَالسُّنَّةُ خَمسينَ رَكعَةً لا يُزادُ فيها ولا يُنقَصُ مِنها؟
قال:لِأَنَّ ساعاتِ اللَّيلِ اثنَتا عَشرَةَ ساعَةً،فَجَعَلَ لِكُلِّ ساعَةٍ رَكعَتَينِ،وما بَينَ طُلوعِ الفَجرِ إلى طُلوعِ الشَّمسِ ساعَةٌ،وساعاتُ النَّهارِ اثنَتا عَشَرَةَ ساعَةً فَجَعَلَ اللّهُ لِكُلِّ ساعَةٍ رَكعَتَينِ،وما بَينَ غُروبِ الشَّمسِ إلى سُقوطِ الشَّفَقِ غَسَقٌ فَجَعَلَ لِلغَسَقِ رَكعَةً. (3)
1081.الكافي عن أحمد بن محمّد بن أبي نصر: قُلتُ لِأَبِي الحَسَنِ عليه السلام:إنَّ أصحابَنا يَختَلِفونَ في صَلاةِ التَّطَوُّعِ:بَعضُهُم يُصَلّي أربَعاً وأربَعينَ،وبَعضُهُم يُصَلّي خَمسينَ،فَأَخبِرني بِالَّذي تَعمَلُ بِهِ أنتَ كَيفَ هُوَ حَتّى أعمَلَ بِمِثلِهِ؟
فَقالَ:اُصَلّي واحِدَةً وخَمسينَ.ثُمَّ قالَ:أمسِك-وعَقَدَ بِيَدِهِ-:الزَّوالَ ثَمانِيَةً، وأربَعاً بَعدَ الظُّهرَ،وأربَعاً قَبلَ العَصرِ،ورَكعَتَينِ بَعدَ المَغرِبِ،ورَكعَتَينِ قَبلَ عِشاءِ الآخِرَةِ،ورَكعَتَينِ بَعدَ العِشاءِ مِن قُعودٍ تُعَدّانِ بِرَكعَةٍ مِن قِيامٍ،وثَمانيَ صَلاةَ اللَّيلِ، وَالوَترَ ثَلاثاً،ورَكعَتَيِ الفَجرِ،وَالفَرائِضَ سَبعَ عَشرَةَ،فَذلِكَ إحدى وخَمسونَ. (4)7.
ص: 764
1079.الكافى -به نقل از فضل بن ابى قُرّه كه حديث را به امام صادق عليه السلام مى رساند-:از امام عليه السلام در بارۀ پنجاه و يك ركعت سؤال شد؟
فرمود:«ساعت هاى روز،دوازده ساعت و ساعت هاى شب،دوازده ساعت،و از سپيده دم تا طلوع آفتاب،يك ساعت و از غروب خورشيد تا ناپديد شدن سرخى غروب،غَسَق (آغاز سياهى شب) است و براى هر ساعت،دو ركعت و براى غَسَق هم يك ركعت است».
1080.علل الشرائع -به نقل از ابو هاشم-:به امام كاظم عليه السلام گفتم:چرا نماز واجب و مستحب، پنجاه ركعت است و كم و زياد نمى شود؟
امام عليه السلام فرمود:ساعت هاى شب،دوازده ساعت و ميان سپيده دم تا طلوع خورشيد،يك ساعت و ساعت هاى روز دوازده ساعت است،پس خداوند براى هر ساعت،دو ركعت قرار داد و ميان غروب خورشيد تا ناپيدا شدن قرص آن،غَسَق (آغاز سياهى شب) است و يك ركعت هم براى غَسَق قرار داد.
1081.الكافى -به نقل از احمد بن محمّد بن ابى نصر-:به امام رضا عليه السلام گفتم:ياران ما در بارۀ نماز نافله اختلاف دارند.برخى از آنها چهل و چهار ركعت و برخى پنجاه ركعت مى خوانند.به من بگوييد كه خود چه مى كنيد تا من هم مانند آن عمل كنم.
فرمود:«من پنجاه و يك ركعت نماز مى خوانم»و سپس فرمود:«شماره را نگاه دار»و با دستش شمرد:«ظهر،هشت ركعت و چهار ركعت پس از ظهر و چهار ركعت پيش از عصر و دو ركعت پس از مغرب و دو ركعت پيش از عشا و دو ركعت پس از عشا به حالت نشسته كه برابر يك ركعت ايستاده به شمار مى آيد و هشت ركعت نماز شب و سه ركعت وتر و دو ركعت هنگام سپيده دم و هفده ركعت هم نمازهاى فريضه كه در مجموع،پنجاه و يك ركعت مى شود».
ص: 765
1082.الإمام الصادق عليه السلام: شيعَتُنا أهلُ الوَرَعِ وَالاِجتِهادِ،وأهلُ الوَفاءِ وَالأَمانَةِ،وأهلُ الزُّهدِ وَالعِبادَةِ،أصحابُ إحدى وخَمسينَ رَكعَةً فِي اليَومِ وَاللَّيلَةِ،القائِمونَ بِاللَّيلِ. (1)
1083.عنه عليه السلام: الفَريضَةُ وَالنّافِلَةُ إحدى وخَمسونَ رَكعَةً،مِنها رَكعَتانِ بَعدَ العَتَمَةِ جالِساً تُعَدّانِ بِرَكعَةٍ وهُوَ قائِمٌ،الفَريضَةُ مِنها سَبعَ عَشرَةَ رَكعَةً،وَالنّافِلَةُ أربَعٌ وثَلاثونَ رَكعَةً. (2)
1084.الكافي عن محمّد بن أبي عُمَير: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام،عَن أفضَلِ ما جَرَت بِه السُّنَّةُ مِنَ الصَّلاةِ؟فَقالَ:تَمامُ الخَمسينَ. (3)
1085.الكافي عن إسماعيل بن سعدٍ الأحوَص: قُلتُ لِلرِّضا عليه السلام:كَمِ الصَّلاةُ مِن رَكعَةٍ؟فَقالَ:
إحدى وخَمسونَ رَكعَةً. (4)
1086.الإمام العسكري عليه السلام: عَلاماتُ المُؤمِنِ خَمسٌ:صَلاةُ الإِحدى وَالخَمسينَ،وزِيارَةُ الأَربَعينَ،وَالتَّخَتُّمُ فِي اليَمينِ،وتَعفيرُ الجَبينِ،وَالجَهرُ بِبِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ. (5)
4/14 ما يُؤَكَّدُ استِحبابُهُ مِنَ النَّوافِلِ
1087.رسول اللّه صلى الله عليه و آله -فِي الرَّكعَتَينِ قَبلَ صَلاةِ الفَجرِ-:هُما أحَبُّ إلَيَّ مِنَ الدُّنيا7.
ص: 766
1082.امام صادق عليه السلام: شيعيان ما،اهل پارسايى و تلاش فراوان،اهل وفادارى و امانتدارى،اهل زهد و عبادت،اهل پنجاه و يك ركعت نماز در شبانه روز و شب زنده دارند.
1083.امام صادق عليه السلام: فريضه و نافله در مجموع،پنجاه و يك ركعت است.دو ركعت پس از نماز عشا-كه نشسته خوانده مى شود-،برابر يك ركعت ايستاده حساب مى شود، هفده ركعت از اين پنجاه و يك ركعت،نمازهاى فريضه و سى و چهار ركعت نافله اند.
1084.الكافى -به نقل از محمّد بن ابى عمير-:از امام صادق عليه السلام،بهترين شيوه و سنّت در نماز را پرسيدم.فرمود:«خواندن كامل پنجاه ركعت».
1085.الكافى -به نقل از اسماعيل بن سعد احوص-:به امام رضا عليه السلام گفتم:چند ركعت نماز [در شبانه روز] داريم؟فرمود:«پنجاه و يك ركعت».
1086.امام عسكرى عليه السلام: نشانه هاى مؤمن،پنج چيز است:پنجاه و يك ركعت نماز [در هر شبانه روز]،زيارت [امام حسين عليه السلام ] در اربعين،انگشتر به دست راست كردن، پيشانى بر خاك نهادن،و آشكارا«بسم اللّه الرحمن الرحيم»گفتن.
1087.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -در بارۀ دو ركعت نافلۀ صبح-:آن دو ركعت برايم از همۀ دنيا محبوب تر است.
ص: 767
1088.عنه صلى الله عليه و آله: اوصيكَ بِرَكعَتَيِ الفَجرِ لا تَدَعهُما وإن صَلَّيتَ اللَّيلَ كُلَّهُ،فَإِنَّ فيهِما الرَّغائِبَ،قالَها ثَلاثاً. (3)
1089.عنه صلى الله عليه و آله: لا تَدَعوا رَكعَتَيِ الفَجرِ وإن طَرَدَتكُمُ الخَيلُ. (4)
1090.عنه صلى الله عليه و آله: إنّ اللّهَ عز و جل زادَكُم صَلاةً إلى صَلاتِكُم،هِيَ خَيرٌ لَكُم مِن حُمرِ النَّعَمِ (5)؛ألا وهِيَ الرَّكعَتانِ قَبلَ صَلاةِ الفَجرِ. (6)
1091.صحيح مسلم عن عائشة: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله لَم يَكُن عَلى شَيءٍ مِنَ النَّوافِلِ أشَدَّ مُعاهَدَةً مِنهُ عَلى رَكعَتَينِ (7)قَبلَ الصُّبحِ. (8)5.
ص: 768
1088.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دو ركعت نافلۀ صبح را وا مگذار،كه [برآورده شدن] آرزوها و خواسته ها در آن دو ركعت است.حضرت آن را سه بار فرمود.
1089.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دو ركعت نافلۀ صبح را وا مگذاريد،حتى اگر يكّه سوارانى در تعقيبتان باشند.
1090.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند،نمازى به نمازهايتان افزود كه برايتان از شتران سرخ مو (1)ارزنده تر است-هان-و آن،همان دو ركعت نافلۀ پيش از نماز صبح است.
1091.صحيح مسلم -به نقل از عايشه-:پيامبر صلى الله عليه و آله به هيچ يك از نافله ها بيشتر از دو ركعت نافلۀ صبح پايبند نبود.ت.
ص: 769
1092.تاريخ بغداد عن عائشة: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لا يَدَعُ رَكعَتَيِ الفَجرِ فِي السَّفَرِ ولا فِي الحَضَرِ،ولا فِي الصِّحَّةِ ولا فِي السُّقمِ. (1)
1093.رسول اللّه صلى الله عليه و آله -في وَصِيَّتِهِ لِعَلّيٍّ عليه السلام-:عَلَيكَ بِصَلاةِ (2)الزَّوالِ،وعَلَيكَ بِصَلاةِ الزَّوالِ، وعَلَيكَ بِصَلاةِ الزَّوالِ. (3)
1094.تهذيب الأحكام عن زرارة: قُلتُ لِأَبي جَعفَرٍ عليه السلام:إنّي رَجُلٌ تاجِرٌ أختَلِفُ وأتَّجِرُ، فَكَيفَ لي بِالزَّوالِ وَالمُحافَظَةِ عَلى صَلاةِ الزَّوالِ وكَم تُصَلّى؟
قالَ:تُصَلّي ثَمانِيَ رَكَعاتٍ إذا زالَتِ الشَّمسُ،ورَكعَتَينِ بَعدَ الظُّهرِ ورَكعَتَينِ قَبلَ العَصرِ،فَهذِهِ اثنَتا عَشرَةَ رَكعَةً،وتُصَلّي بَعدَ المَغرِبِ رَكعَتَينِ وبَعدَما يَنتَصِفُ اللَّيلُ ثَلاثَ عَشرَةَ رَكعَةً؛مِنهَا الوَترُ ومِنها رَكعَتَا الفَجرِ،فَتِلكَ سَبعٌ وعِشرونَ رَكعَةً سِوَى الفَريضَةِ،وإنَّما هذا كُلُّهُ تَطَوُّعٌ ولَيسَ بِمَفروضٍ،إنَّ تارِكَ الفَريضَةِ كافِرٌ وإنَّ تارِكَ هذا لَيسَ بِكافِرٍ ولكِنَّها مَعصِيَةٌ،لِأَنَّهُ يُستَحَبُّ إذا عَمِلَ الرَّجُلُ عَمَلاً مِنَ الخَيرِ أن يَدومَ عَلَيهِ. (4)
1095.تهذيب الأحكام عن أبي بصير: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَنِ التَّطَوُّعِ بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ،0.
ص: 770
1092.تاريخ بغداد -به نقل از عايشه-:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله دو ركعت نافلۀ صبح را در سفر و حضر و در سلامت و بيمارى وا نمى نهاد.
1093.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -در وصيّت به امام على عليه السلام-:همواره نماز نيم روز را بخوان.همواره نماز نيم روز را بخوان.همواره نماز نيم روز را بخوان. (1)
1094.تهذيب الأحكام -به نقل از زراره-:به امام باقر عليه السلام گفتم:من مردى تاجرم و رفت و آمد و داد و ستد مى كنم.چگونه در نيم روز بر نماز آن مواظبت كنم و چند ركعت نماز بخوانم؟
فرمود:«هنگامى كه خورشيد زوالش آغاز شد،هشت ركعت نماز مى خوانى و دو ركعت پس از ظهر و دو ركعت پيش از عصر كه اين دوازده ركعت مى شود و پس از مغرب دو ركعت و پس از نيمه شب،سيزده ركعت كه نماز وَتر و دو ركعت نافلۀ صبح،جزو آن است و اين بيست و هفت ركعت بجز فريضه مى شود و همۀ اينها نماز مستحبّى است،نه واجب.همانا ترك كنندۀ فريضه كافر است و تارك اين نمازها،كافر نيست؛اما نافرمانى است؛زيرا مستحب است هنگامى كه كسى عملى از [اعمال] خير انجام مى دهد،بر آن مداومت ورزد».
1095.تهذيب الأحكام -به نقل از ابو بصير-:از امام صادق عليه السلام نماز مستحبى شب و روز را پرسيدم.فرمود:«آنچه مستحب است كه از آن كمتر نمى شود،هشت ركعت هنگام).
ص: 771
فَقالَ:الَّذي يُستَحَبُّ أن لا يُقصَرَ عَنهُ ثَمانُ رَكَعاتٍ عِندَ زَوالِ الشَّمسِ،وبَعدَ الظُّهرِ رَكعَتانِ،وقَبلَ العَصرِ رَكعَتانِ،وبَعدَ المَغرِبِ رَكعَتانِ،وقَبلَ العَتَمَةِ رَكعَتانِ،ومِنَ السَّحَرِ ثَمانُ رَكَعاتٍ،ثُمَّ يوتَرُ؛وَالوَترُ ثَلاثُ رَكَعاتٍ مَفصولَةً،ثُمَّ رَكعَتانِ قَبلَ صَلاةِ الفَجرِ،وأحَبُّ صَلاةِ اللَّيلِ إلَيهِم آخِرُ اللَّيلِ. (1)
1096.الإمام الصادق عليه السلام: أربَعُ رَكَعاتٍ بَعدَ المَغرِبِ،لا تَدَعهُنَّ في حَضَرٍ ولا سَفَرٍ. (2)
1097.الإمام الرضا عليه السلام: «أَدْبارَ السُّجُودِ» (3) أربَعُ رَكَعاتٍ بَعدَ المَغرِبِ، «وَ إِدْبارَ النُّجُومِ» (4) رَكعَتانِ قَبلَ صَلاةِ الصُّبحِ. (5)
1098.الكافي عن الحلبيّ: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام:هَل قَبلَ العِشاءِ الآخِرَةِ وبَعدَها شَيءٌ؟قالَ:
لا،غَيرَ أني اصَلّي بَعدَها رَكعَتَينِ ولَستُ أحسُبُهُما مِن صَلاةِ اللَّيلِ. (6)
1099.علل الشرائع عن أبي بصيرٍ: قالَ [أبو عَبدِاللّهِ] عليه السلام:مَن كانَ يُؤمِنُ بِاللّه وَاليَومِ الآخِرِ فَلا يَبيتَنَّ إلاّ بِوَترٍ.قالَ:قُلتُ:تَعنِي الرَّكعَتَينِ بَعدَ العِشاءِ الآخِرَةِ؟قالَ:نَعَم،إِنَّهُما بِرَكعَةٍ؛فَمَن صَلّاهُما ثُمَّ حَدَثَ بِهِ حَدَثٌ ماتَ عَلى وَترٍ،فَإِن لَم يَحدُث بِهِ حَدَثُ6.
ص: 772
زوال خورشيد است و پس از ظهر،دو ركعت و پيش از عصر دو ركعت و پس از مغرب دو ركعت و پيش از عشا دو ركعت و سحر،هشت ركعت و سپس نماز وتر را بخواند-كه نماز وتر سه ركعت جدا از هم [دو ركعت و يك ركعت] است-، سپس دو ركعت قبل از نماز صبح،و بهترين وقت نماز شب نزد ايشان،پايان شب است».
1096.امام صادق عليه السلام: چهار ركعت پس از مغرب را در حضر و سفر وا مگذار.
1097.امام رضا عليه السلام: [مقصود از]«پس از سجده ها»،چهار ركعت پس از مغرب و [مقصود از] «پشت كردن و ناپديد شدن ستارگان»،دو ركعت پيش از نماز صبح است. (1)
1098.الكافى -به نقل از حلبى-:از امام صادق عليه السلام پرسيدم:آيا پيش از عشا و پس از آن، نمازى هست؟
فرمود:«نه،جز آن كه من دو ركعت پس از آن مى خوانم؛ولى جزو نماز شب حسابش نمى كنم».
1099.علل الشرائع -به نقل از ابو بصير-:[امام صادق عليه السلام ] فرمود:«هر كس به خدا و روز آخرت ايمان دارد،جز با [خواندن نماز] وَتر نخوابد».
گفتم:مقصودتان دو ركعت پس از نماز عشاست؟
فرمود:«آرى،آن دو،يك ركعت حساب مى شوند.هر كس آن دو ركعت را بخواند و سپس برايش پيشامدى مرگبار رخ دهد.نمازِ وتر خوانده مى ميرد و اگرم)
ص: 773
المَوتِ يُصَلِّي الوَترَ في آخِرِ اللَّيل. (1)
1100.تهذيب الأحكام عن يعقوب البزّاز: قُلتُ لَهُ [للإمام الصادق عليه السلام ]:أقومُ قَبلَ الفَجرِ بِقَليلٍ،فَاُصلّي أربَعَ رَكَعاتٍ ثُمَّ أتَخَوَّفُ أن يَنفَجِرَ الفَجرُ،أبدَأ بِالوَترِ أو اتِمُّ الرَّكَعاتِ؟
قال:لا،بَل أوتِر وأخِّرِ الَّركَعاتِ حَتَّى تَقضِيَها في صَدرِ النَّهارِ. (2)
5/14 استِحبابُ إقامَةِ النَّوافِلِ فِي البَيتِ
1101.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: صَلّوا-أيُّهَا النّاسُ-في بُيوتِكُم،ولا تَترُكُوا النَّوافِلَ فيها. (3)
1102.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ أفضَلَ الصَّلاةِ صَلاةُ المَرءِ في بَيتِهِ إلَّاالمَكتوبَةَ. (4)
1103.عنه صلى الله عليه و آله: فَضلُ صَلاةِ الرَّجُلِ في بَيتِهِ عَلى صَلاتِهِ حَيثُ يَراهُ النّاسُ،كَفَضلِ المَكتوبَةِ عَلَى النّافِلَةِ. (5)
1104.عنه صلى الله عليه و آله: صَلاةُ الرَّجُلِ تَطَوُّعاً حَيثُ لا يَراهُ النّاسُ،تَعدِلُ صَلاتَهُ عَلى أعيُنِ النّاسِ خَمساً وعِشرينَ. (6)6.
ص: 774
پيشامد مرگبارى برايش رخ نداد،نماز وتر را در آخر شب بخواند».
1100.تهذيب الأحكام: يعقوب بزّاز مى گويد:به امام صادق عليه السلام گفتم:اندكى پيش از دميدن سپيده بر مى خيزم و چهار ركعت نماز [شب] مى خوانم و سپس مى ترسم كه سپيده بدمد.آيا نماز وَتْر را آغاز كنم يا همان ركعات نماز شب را كامل كنم؟
امام عليه السلام فرمود:«نه! نماز وَتْر را بخوان و آن ركعت ها[ى باقى مانده] را به تأخير بينداز تا در ميانۀ روز،قضايشان را به جا آورى».
1101.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى مردم ! در خانه هايتان نماز بخوانيد و نافله ها را در آنها ترك نكنيد.
1102.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: برترين نماز،نماز انسان در خانه اش است جز نماز واجب.
1103.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: برترى نماز انسان در خانه اش بر نماز در جايى كه مردم او را مى بينند، مانند برترى نماز واجب بر نافله است.
1104.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نماز مستحبّى انسان در جايى كه مردم او را نمى بينند،بيست و پنج برابر نماز وى جلوى چشم مردم مى ارزد.
ص: 775
1105.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ صَلاةَ النّافِلَةِ فِي السِّرِّ تَفضُلُ عَلَى العَلانِيَةِ،كَفَضلِ الفَريضَةِ عَلَى النّافِلَةِ. (1)
1106.عنه صلى الله عليه و آله: ما يَتَقَرَّبُ العَبدُ إلَى اللّهِ بِشَيءٍ أفضَلَ مِنَ السُّجودِ الخَفِيِّ. (2)
6/14 أدَبُ التَّنَفُّلِ
1107.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ لِلقُلوبِ إقبالاً وإدباراً،فَإِذا أقبَلَت فَتَنَفَّلوا،وإذا أدبَرَت فَعَلَيكُم بِالفَريضَةِ. (3)
1108.الكافي عن عليّ بن أسباطٍ عن عِدّة مِن أصحابنا: إنَّ أبَا الحَسَنِ الأَوَّلَ عليه السلام كانَ إذَا اهتَمَّ تَرَكَ النّافِلَةَ. (4)
1109.الإمام الصادق عليه السلام -لِبَعضِ أصحابِهِ-:إذا لَقيتَ اللّهَ بِالصَّلَواتِ الخَمسِ المَفروضاتِ،لَم يَسأَلكَ عَمّا سِوى ذلِكَ. (5)
1110.دعائم الإسلام: قالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام:إنَّ أعرابِيّاً أتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَقالَ:يا رَسولَ اللّهِ،إنّي احِبُّ المُصَلّينَ ولا اصَلّي،واُحِبُّ الصّائِمينَ ولا أصومُ!-قالَ أبو جَعفَرٍ:يَعني9.
ص: 776
1105.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: برترى نماز نافله در نهان بر نماز آشكار،مانند برترى نماز واجب بر نافله است.
1106.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بنده به چيزى برتر از سجدۀ پنهان،به خدا نزديكى نجسته است.
1107.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دل ها اقبال و ادبار دارند.هنگامى كه اقبال دارند،به نافله بپردازيد و هنگامى كه ادبار دارند،فقط به فريضه بپردازيد.
1108.الكافى -به نقل از على بن اسباط،از چند تن از اصحاب ما-:امام كاظم عليه السلام هنگامى كه اندوهگين مى شد،نافله را ترك مى كرد.
1109.امام صادق عليه السلام -به برخى از يارانش-:اگر به هنگام ديدار خدا،نمازهاى پنجگانۀ واجبت را ادا كرده باشى،خدا نماز ديگرى را از شما جويا نمى شود.
1110.دعائم الإسلام -به نقل از امام باقر عليه السلام-:عربى باديه نشين نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت:اى پيامبر خدا ! من نمازگزاران را دوست دارم؛ولى نماز نمى خوانم،و روزه داران را
ص: 777
لا اصَلّي ولا أصومُ التَّطَوُّعَ لَيسَ الفَريضَةَ-.
فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:أنتَ مَعَ مَن أحبَبتَ. (1)
1111.الإمام الباقر عليه السلام: لا يَسأَلُ اللّهُ عَبداً عَن صَلاةٍ بَعدَ الخَمسِ،ولا عَن صَومٍ بَعدَ رَمَضانَ. (2)ي.
ص: 778
دوست دارم؛ولى روزه نمى گيرم! منظور او،نخواندن و نگرفتن نماز و روزۀ مستحبّى و نه فريضه بود.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به او فرمود:«تو با كسى كه دوست دارى،[محشور] خواهى بود».
1111.امام باقر عليه السلام: خداوند،پس از اداى پنج نماز فريضه و روزۀ رمضان،نماز و روزۀ ديگرى را از بنده اش جويا نمى شود.
ص: 779
الفصل الخامس عشر:نَبذَةٌ مِنَ الصَّلَواتِ المُستَحَبَّةِ
1/15 صَلاةُ النَّبِيِّ(ص)
1112.جمال الاُسبوع عن هشام عن الإمام الرضا عليه السلام،قال: سَأَلتُهُ عَن صَلاةِ جَعفَرٍ،فَقالَ:
أينَ أنتَ عَن صَلاةِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله؟فَعَسى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لَم يُصَلِّ صَلاةَ جَعفَرٍ قَطُّ،ولَعَلَّ جَعفَراً لَم يُصَلِّ صَلاةَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله قَطُّ.فَقُلتُ:عَلِّمنيها،قالَ:
تُصَلّي رَكعَتَينِ،تَقرَأُ في كُلِّ رَكعَةٍ فاتِحَةَ الكِتابِ و«إنّا أنزَلناهُ في لَيلَةِ القَدرِ» خَمسَ عَشرَةَ مَرَّةً،ثُمَّ تَركَعُ فَتَقرَأُها خَمسَ عَشرَةَ مَرَّةً،وخَمسَ عَشرَةَ مَرَّةً إذَا استَوَيتَ قائِماً،وخَمسَ عَشرَةَ مَرَّةً إذا سَجَدتَ،وخَمسَ عَشرَةَ مَرَّةً إذا رَفَعتَ رَأسَكَ مِنَ السُّجودِ،وخَمسَ عَشرَةَ مَرَّةً فِي السَّجدَةِ الثّانِيَةِ،وخَمسَ عَشرَةَ مَرَّةً قَبلَ أن تَنهَضَ إلَى الرَّكعَةِ الاُخرى.
ثُمَّ تَقومُ إلَى الثّانِيَةِ فَتَفعَلُ كَما فَعَلتَ فِي الرَّكعَةِ الاُولى،ثُمَّ تَنصَرِفُ ولَيسَ بَينَكَ وبَينَ اللّهِ تَعالى ذَنبٌ إلّاوقَد غَفَرَ لَكَ،وتُعطى جَميعَ ما سَأَلتَ.
وَالدُّعاءُ بَعدَها:
لا إلهَ إلَّااللّهُ رَبُّنا ورَبُّ آبائِنَا الأَوَّلينَ،لا إلهَ إلَّااللّهُ إلهاً واحِداً ونَحنُ لَهُ مُسلِمونَ،
ص: 780
1112.جمال الاُسبوع -به نقل از هشام-:از ايشان (امام رضا عليه السلام ) در بارۀ نماز جعفر [طيّار] پرسيدم.فرمود:«چرا از نماز پيامبر صلى الله عليه و آله نمى پرسى؟شايد كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هيچ گاه نماز جعفر و جعفر نيز نماز پيامبر صلى الله عليه و آله را نخوانده باشد».
گفتم:آن را به من بياموز.
فرمود:«دو ركعت نماز مى خوانى و در هر ركعت،سورۀ حمد و پانزده مرتبه سورۀ قدر را مى خوانى.سپس ركوع مى كنى و آن را پانزده بار مى خوانى و پانزده بار نيز هنگامى كه از ركوع بر مى خيزى و مى ايستى.پانزده بار در سجده و پانزده بار نيز هنگامى كه سرت را از سجده بر مى دارى و پانزده بار در سجدۀ دوم و پانزده بار پيش از برخاستن براى ركعت ديگر.
آن گاه براى ركعت دوم بر مى خيزى و همان گونه مى كنى كه در ركعت اوّل كردى و سپس از نماز فارغ مى شوى،در حالى كه هيچ گناهى ميان تو و خداى متعال نيست، مگر آن كه آن را برايت آمرزيده است و همۀ خواسته هايت داده شده است.
دعاى پس از آن،چنين است:"معبودى نيست جز خدايى كه پروردگار ما و
ص: 781
لا إلهَ إلَّااللّهُ لا نَعبُدُ إلّاإيّاهُ مُخلِصينَ لَهُ الدّينَ ولَو كَرِهَ المُشرِكونَ،لا إلهَ إلَّااللّهُ وَحدَهُ وَحدَهُ وَحدَهُ،أنجَزَ وَعدَهُ،ونَصَرَ عَبدَهُ،وأَعَزَّ جُندَهُ،وهَزَمَ الأَحزابَ وَحدَهُ،فَلَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ،اللّهُمَّ أنتَ نورُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ومَن فيهِنَّ فَلَكَ الحَمدُ،وأَنتَ قَيّامُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ومَن فيهِنَّ فَلَكَ الحَمدُ،وأَنتَ الحَقُّ ووَعدُكُ الحَقُّ وقَولُكُ حَقٌّ،وإنجازُكَ حَقٌّ وَالجَنَّةُ حَقٌّ وَالنّارُ حَقٌّ،اللّهُمَّ لَكَ أسلَمتُ،وبِكَ آمَنتُ،وعَلَيكَ تَوَكَّلتُ،وبِكَ خاصَمتُ،وإلَيكَ حاكَمتُ،يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ،اغفِر لي ما قَدَّمتُ وما أخَّرتُ،وما أسرَرتُ وما أعلَنتُ،أنتَ إلهي لا إلهَ إلّاأنتَ،صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،وَاغفِر لي وَارحَمني وتُب عَلَيَّ،إنَّكَ أنتَ التَّوّابُ الرَّحيمُ. (1)
2/15 صَلاةُ أميرِ المُؤمِنينَ(ع)
1113.الإمام الصّادق عليه السلام: مَن صَلّى مِنكُم أربَعَ رَكَعاتٍ صَلاةَ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام،خَرَجَ مِن ذُنوبِهِ كَيَومَ وَلَدَتهُ امُّهُ،وقُضِيَت حَوائِجُهُ،يَقرَأُ في كُلِّ رَكعَةٍ«الحَمدَ»مَرَّةً،وخَمسينَ مَرَّةً«قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ»،فَإِذا فَرَغَ مِنها دَعا بِهذَا الدُّعاءِ وهُوَ تَسبيحُهُ عليه السلام:
«سُبحانَ مَن لا تَبيدُ مَعالِمُهُ،سُبحانَ مَن لا تَنقُصُ خَزائِنُهُ،سُبحانَ مَن لَا اضمِحلالَ لِفَخرِهِ،سُبحانَ مَن لا يَنفَدُ ما عِندَهُ،سُبحانَ مَن لَاانقِطاعَ لِمُدَّتِهِ،سُبحانَ1.
ص: 782
پروردگار نياكان ماست.معبودى نيست جز خدايى كه معبود است و يگانه،و ما تسليم اوييم.معبودى نيست جز خدا.تنها او را بندگى مى كنيم و دين را يكسره از او مى دانيم،هر چند مشركان خوش نداشته باشند.معبودى نيست جز خدا كه يگانه است،يگانه است،يگانه.وعده اش را تحقّق بخشيد،بنده اش را يارى داد،سپاهش را نيرومند ساخت و يك تنه،گروه ها[ى مشرك] را در هم شكست.پس او راست پادشاهى و او راست ستايش،و او بر هر چيزى تواناست.
بار خدايا! تو نور آسمان ها و زمين و همۀ آسمانيان و زمينيانى.پس تو راست ستايش.تو برپا دارندۀ آسمان ها و زمين و همۀ آسمانيان و زمينيانى.پس تو راست ستايش.تو حق هستى و وعده ات حق و سخنت نيز حق است و وفا به وعده ات هم حق است و بهشت و دوزخ نيز حق است.خدايا ! براى تو اسلام آوردم و به تو ايمان آوردم و بر تو توكّل كردم و به پشت گرمى تو دادخواهى نمودم و دعوا نزد تو آوردم، اى پروردگار من،اى پروردگار من،اى پروردگار من ! آنچه را پيش فرستاده و آنچه خواهم فرستاد،و آنچه را پنهان داشته و آنچه را آشكار كرده ام،بر من بيامرز و تويى معبود من معبودى جز تو نيست.بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بيامرز و به من رحم آور و توبه ام را بپذير،كه تو توبه پذير و مهربانى"».
1113.امام صادق عليه السلام: هر يك از شما كه چهار ركعت نماز امير مؤمنان عليه السلام را بخواند،از گناهانش بيرون مى رود،مانند روزى كه مادرش او را زاده است،و حاجت هايش برآورده مى شود.در هر ركعت،حمد را يك مرتبه و سورۀ توحيد را پنجاه مرتبه مى خواند و چون از آن فارغ شد،اين دعا را مى خواند كه تسبيح على عليه السلام است:«پاكا خدايى كه نشانه هايش نابود نمى شوند! پاكا خدايى كه گنجينه هايش كاستى نمى گيرند! پاكا خدايى كه سربلندى اش از ميان نمى رود! پاكا خدايى كه آنچه نزد اوست،پايان نمى پذيرد! پاكا خدايى كه عمرش به سر نمى آيد! پاكا خدايى كه هيچ
ص: 783
مَن لا يُشارِكُ أحَداً في أمرِهِ،سُبحانَ مَن لا إلهَ غَيرُهُ».... (1)
3/15 صَلاةُ فاطِمَةَ(عليها السلام)
1114.الإمام الصادق عليه السلام: مَن صَلّى أربَعَ رَكَعاتٍ،فَقَرَأَ في كُلِّ رَكعَةٍ بِخَمسينَ مَرَّةً«قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ»،كانَت صَلاةَ فاطِمَةَ عليها السلام،وهِيَ صَلاةُ الأَوّابينَ (2). (3)
1115.عنه عليه السلام: كانَت لِاُمّي فاطِمَةَ عليها السلام رَكعَتانِ تُصَلّيهِما،عَلَّمَها جَبرَئيلُ عليه السلام،فَإِذا سَلَّمَت سَبَّحَتِ التَّسبيحَ،وهُوَ:
سُبحانَ ذِي العِزِّ الشّامِخِ المُنيفِ،سُبحانَ ذِي الجَلالِ الباذخِ (4)العَظيمِ،سُبحانَ ذِي المُلكِ الفاخِرِ القَديمِ،سُبحانَ مَن لَبِسَ البَهجَةَ وَالجَمالَ،سُبحانَ مَن تَرَدّى بِالنّورِ وَالوَقارِ،سُبحانَ مَن يَرى أثَرَ النَّملِ فِي الصَّفا،سُبحانَ مَن يَرى وَقعَ الطَّيرِ فِي الهَواءِ، سُبحانَ مَن هُوَ هكَذا ولا هكَذا غَيرُهُ (5). (6)
1116.مصباح المتهجّد: صَلاةُ الطّاهِرَةِ فاطِمَةَ عليها السلام:هُما رَكعَتانِ،تَقرَأُ فِي الاُولَى«الحَمدَ» ومِئَةَ مَرَّةٍ«إنّا أنزَلناهُ في لَيلَةِ القَدرِ»،وفِي الثّانِيَةَ«الحَمدَ»ومِئَةَ مَرَّةٍ«قُل هُوَ اللّهُة.
ص: 784
كس را در كار خود،انباز نمى سازد! پاكا خدايى كه جز او معبودى نيست!».
1114.امام صادق عليه السلام: هر كس چهار ركعت نماز بخواند و در هر ركعت،پنجاه مرتبه سورۀ توحيد را بخواند،نماز فاطمه عليها السلام را خوانده كه همان نماز اوّابان (بسيار بازگشت كنندگان به خدا) است.
1115.امام صادق عليه السلام: مادرم فاطمه عليها السلام دو ركعت نماز مى خواند كه جبرئيل عليه السلام آن را به او ياد داده بود و چون سلام مى داد،تسبيح را اين گونه مى گفت:«پاكا خداوندگارِ شُكوه و بلندمرتبه و باعظمت! پاكا خداوندگار عزّت و والامقام و بارَفعت! پاكا پادشاه سرفراز ديرين! پاكا خداوندگار بهجت و زيبايى! پاكا آن كه رداى روشنايى و وقار پوشيده است! پاكا آن كه ردّ پاى موران بر تخته سنگ و جايگاه فرود آمدن پرندگان هوا را مى بيند! پاكا آن كه اين گونه است و جز او اين گونه نيست!».
1116.مصباح المتهجّد: نماز فاطمۀ طاهره عليها السلام دو ركعت است كه در ركعت اوّل،حمد و صد مرتبه سورۀ قدر را مى خوانى و در ركعت دوم،حمد و صد مرتبه سورۀ توحيد را مى خوانى و چون سلام دادى،تسبيح زهرا عليها السلام را مى گويى و سپس مى گويى:«پاكا
ص: 785
أحَدٌ»،فَإِذا سَلَّمتَ سَبَّحتَ تَسبيحَ الزَّهراءِ عليها السلام،ثُمَّ تَقولُ:
«سُبحانَ ذِي العِزِّ الشّامِخِ المُنيفِ،سُبحانَ ذِي الجَلالِ الباذِخِ العَظيمِ،سُبحانَ ذِي المُلكِ الفاخِرِ القَديمِ،سُبحانَ مَن لَبِسَ البَهجَةَ وَالجَمالَ،سُبحانَ مَن تَرَدّى بِالنّورِ وَالوَقارِ،سُبحانَ مَن يَرى أثَرَ النَّملِ فِي الصَّفا،سُبحانَ مَن يَرى وَقعَ الطَّيرِ فِي الهَواءِ،سُبحانَ مَن هُوَ هكَذا (و)لا هكَذا غَيرُهُ».
ويَنبَغي لِمَن صَلّى هذِهِ الصَّلاةَ وفَرَغَ مِنَ التَّسبيحِ،أن يَكشِفَ رُكبَتَيهِ وذِراعَيهِ ويُباشِرَ بِجَميعِ مَساجِدِهِ الأَرضَ بِغَيرِ حاجِزٍ يَحجُزُ بَينَهُ وبَينَها،ويَدعُوَ ويَسأَلَ حاجَتَهُ وما شاءَ مِنَ الدُّعاءِ،ويَقولَ وهُوَ ساجِدٌ:
يا مَن لَيسَ غَيرَهُ رَبٌّ يُدعى،يا مَن لَيسَ فَوقَهُ إلهٌ يُخشى،يا مَن لَيسَ دونَهُ مَلَكٌ يُتَّقى،يا مَن لَيسَ لَهُ وَزيرٌ يُؤتى،يا مَن لَيسَ لَهُ حاجِبٌ يُرشى،يا مَن لَيسَ لَهُ بَوّابٌ يُغشى،يا مَن لا يَزدادُ عَلى كَثرَةِ السُّؤالِ إلّاكَرَماً وجوداً،وعَلى كَثرَةِ الذُّنوبِ إلّاعَفواً وصَفحاً،صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وَافعَل بي كَذا وكَذا. (1)
1117.الإمام الصادق عليه السلام: لِلأَمرِ المَخوفِ العَظيمِ،تُصَلّي رَكعَتَينِ وهِيَ الَّتي كانَتِ الزَّهراءُ عليها السلام تُصَلّيها،تَقرَأُ فِي الاُولَى«الحَمدَ»و«قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ»خَمسينَ مَرَّةً،وفِي الثّانِيَةِ مِثلَ ذلِكَ، فَإِذا سَلَّمتَ صَلَّيتَ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله (2)،ثُمَّ تَرفَعُ يَدَيكَ وتَقولُ:).
ص: 786
خداوندگارِ شُكوه و بلندمرتبه و باعظمت! پاكا خداوندگار عزّت و والامقام و بارَفعت! پاكا پادشاه سرفراز ديرين! پاكا خداوندگار بهجت و زيبايى! پاكا آن كه رداى روشنايى و وقار پوشيده است! پاكا آن كه ردّ پاى موران بر تخته سنگ و جايگاه فرود آمدن پرندگان هوا را مى بيند! پاكا آن كه اين گونه است و جز او اين گونه نيست!».
و رواست كسى كه اين نماز را خوانْد و از تسبيح آن فارغ شد،لباس از زانوان و ساعدان خود كنار زند و همۀ هفت عضوش را بدون حائل و حاجبى بر زمين نهد و دعا كند و درخواستش را بطلبد و هر دعايى خواست،بكند و در حال سجده بگويد:
«اى كه با او پروردگارى نيست كه او را بخوانند ! اى كه فراتر از او آفريدگارى نيست كه از او بترسند! اى كه فروتر از او معبودى نيست كه از او پروا كنند! اى كه وزيرى ندارد تا به سراغش بروند! اى كه واسطه اى ندارد تا رشوه اش دهند! اى كه دربانى ندارد كه صدايش كنند! اى كه عطاى بسيار،جز بر كَرَم و جودش نمى افزايد و بر گناهان پيوسته،جز آمرزش و گذشتش،افزون نمى گردد! بر محمّد و خاندانش درود فرست و براى من،چنين و چنان كن».
1117.امام صادق عليه السلام: براى كار بزرگ و ترسناك،دو ركعت نمازى را مى خوانى كه زهرا عليها السلام مى خواند.در ركعت اوّل،حمد و پنجاه بار سورۀ توحيد،و در ركعت دوم،مانند آن را مى خوانى و چون سلام دادى،بر پيامبر صلى الله عليه و آله درود مى فرستى و سپس دستانت را بالا مى برى و مى گويى:خدايا ! با [يارى] ايشان به تو روى مى آورم،و با حقّ بزرگ
ص: 787
اللّهُمَّ إنّي أتَوَجَّهُ بِهِم إلَيكَ،وأَتَوَسَّلُ إلَيكَ بِحَقِّهِمُ العَظيمِ الَّذي لا يَعلَمُ كُنهَهُ سِواكَ، وبِحَقِّ مَن حَقُّهُ عِندَكَ عَظيمٌ،وبِأَسمائِكَ الحُسنى وكَلِماتِكَ التّامّاتِ الَّتي أمَرتَني أن أدعُوَكَ بِها،وأَسأَ لُكَ بِاسمِكَ العَظيمِ الَّذي أمَرتَ إبراهيمَ عليه السلام أن يَدعُوَ بِهِ الطَّيرَ فَأَجابَتهُ،وبِاسمِكَ العَظيمِ الَّذي قُلتَ لِلنّارِ كوني بَرداً وسَلاماً عَلى إبراهيمَ فَكانَت، وبِأَحَبِّ أسمائِكَ إلَيكَ،وأَشرَفِها عِندَكَ،وأَعظَمِها لَدَيكَ،وأَسرَعِها إجابَةً،وأَنجَحِها طَلِبَةً،وبِما أنتَ أهلُهُ ومُستَحِقُّهُ ومُستَوجِبُهُ،وأَتَوَسَّلُ إلَيكَ وأَرغَبُ إلَيكَ،وأَتَصَدَّقُ مِنكَ،وأَستَغفِرُكَ وأَستَمنِحُكَ وأَتَضَرَّعُ إلَيكَ،وأَخضَعُ بَينَ يَدَيكَ وأَخشَعُ لَكَ،واُقِرُّ لَكَ بِسوءِ صَنيعَتي،وأَتَمَلَّقُكَ واُلِحُّ عَلَيكَ.
وأَسأَ لُكَ بِكُتُبِكَ الَّتي أنزَلتَها عَلى أنبِيائِكَ،ورُسُلِكَ صَلَواتُكَ عَلَيهِم أجمَعينَ،مِنَ التَّوراةِ وَالإِنجيلِ وَالقُرآنِ العَظيمِ،مِن أوَّلِها إلى آخِرِها،فَإِنَّ فيهَا اسمَكَ الأَعظَمَ، وبِما فيها مِن أسمائِكَ العُظمى أتَقَرَّبُ إلَيكَ.
وأَسأَ لُكَ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ،وأَن تُفَرِّجَ عَن مُحَمَّدٍ وآلِهِ،وتَجعَلَ فَرَجي مَقروناً بِفَرَجِهِم،وتَبدَأَ بِهِم فيهِ وتَفتَحَ أبوابَ السَّماءِ لِدُعائي في هذَا اليَومِ،وتَأذَنَ في هذَا اليَومِ وهذِهِ اللَّيلَةِ بِفَرَجي وإعطاءِ سُؤلي وأَمَلي فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ،فَقَد مَسَّنِيَ الفَقرُ،ونالَنِيَ الضُّرُّ،وسَلَّمَتنِي الخَصاصَةُ (1)،وأَلجَأَتنِي الحاجَةُ،وتَوَسَّمتُ بِالذِّلَّةِ،وغَلَبَتنِي المَسكَنَةُ،وحَقَّت عَلَيَّ الكَلِمَةُ،وأَحاطَت بِيَ الخَطيئَةُ.
وهذَا الوَقتُ الَّذي وَعَدتَ أولِياءَكَ فيهِ الإِجابَةَ،فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ وَامسَح ما بي بِيَمينِكَ الشّافِيَةِ،وَانظُر إلَيَّ بِعَينِكَ الرّاحِمَةِ،وأَدخِلني في رَحمَتِكَ الواسِعَةِ،).
ص: 788
ايشان-كه حقيقتِ آن را جز تو نمى داند-،به تو توسّل مى جويم و نيز به حقّ كسى كه حقّش نزد تو بزرگ است،و به نام هاى زيبا و كلمه هاى كاملت كه مرا فرمان داده اى تو را با آنها بخوانم،و تو را با آن نام بزرگت مى خوانم كه ابراهيم عليه السلام را فرمان دادى پرنده را با آن بخواند و [او خواند و] پرنده اجابت كرد،و به آن نام بزرگت كه به آتش گفتى:
"بر ابراهيم،سرد و سلامت باش" و آن،چنان شد،و به محبوب ترين و شريف ترين نام هايت نزد خودت و بزرگ ترين آنها پيش خودت و نامى كه سريع ترين پاسخ را در پى دارد و براى درخواست،كارآمدترين است و به آنچه تو شايسته و سزاوار و مستحقّ آنى،و به تو توسّل مى جويم و رغبت مى ورزم و از تو صدقه مى جويم و از تو آمرزش مى طلبم و از تو بخشش مى خواهم و به سوى تو زارى و خوارى مى كنم و پيش روى تو خضوع و براى تو خشوع مى كنم و زشتى رفتارم را برايت اقرار مى كنم و تو را مى ستايم و به تو اصرار مى كنم،و به [حقّ] كتاب هايى كه بر پيامبرانت و فرستادگانت-كه درودهايت بر همۀ ايشان باد-فرو فرستادى،از تورات و انجيل تا قرآن بزرگ،از آغاز تا پايان آن،كه در آن،اسم اعظم توست و نيز به نام هاى بزرگت كه در آن است،به تو تقرّب مى جويم.
از تو مى خواهم كه بر محمّد و خاندانش،درود فرستى و گره از كار محمّد و خاندانش بگشايى و گشايش كارم را قرين گشايش آنان گردانى و فَرَج آنان را مقدّم بدارى و درهاى آسمان را به خاطر دعايم در اين روز بگشايى و در اين روز و در اين شب،اجازۀ گشايش كار من و دادن خواسته و آرزويم را در دنيا و آخرت بدهى،كه فقر و آسيب به من رسيده و نادارى،مرا تسليم كرده و نياز،مرا به پناه آوردن [به تو] كشانده و مُهر خوارى خورده ام و بينوايى بر من چيره گشته و كارم تمام شده و خطا گرداگرد مرا فرا گرفته است،و اين،وقتى است كه به اوليايت در آن،وعده اجابت داده اى.پس بر محمّد و خاندانش درود فرست و با دست راست شفا دهنده ات،آنچه را در من است،مسح كن و با ديدۀ رحمتت به من بنگر،و مرا در رحمت گسترده ات
ص: 789
وأَقبِل إلَيَّ بِوَجهِكَ الَّذي إذا أقبَلتَ بِهِ عَلى أسيرٍ فَكَكتَهُ،وعَلى ضالٍّ هَدَيتَهُ،وعَلى جائِزٍ أدَّيتَهُ،وعَلى فَقيرٍ أغنَيتَهُ،وعَلى ضَعيفٍ قَوَّيتَهُ،وعَلى خائِفٍ آمَنتَهُ،ولا تُخلِني لِقاءً لِعَدُوِّكَ وعَدُوّي يا ذَا الجَلالِ وَالإِكرامِ.
يا مَن لا يَعلَمُ كَيفَ هُوَ وحَيثُ هُوَ وقُدرَتَهُ إلّاهُوَ،يا مَن سَدَّ الهَواءَ بِالسَّماءِ، وكَبَسَ الأَرضَ عَلَى الماءِ،وَاختارَ لِنَفسِهِ أحسَنَ الأَسماءِ،يا مَن سَمّى نَفسَهُ بِالاِسمِ الَّذي بِهِ تُقضى حاجَةُ كُلِّ طالِبٍ يَدعوهُ بِهِ،وأَسأَ لُكَ بِذلِكَ الاِسمِ فَلا شَفيعَ أقوى لي مِنهُ،وبِحَقِّ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،وأَن تَقضِيَ لي حَوائِجي،وتُسمِعَ مُحَمَّداً وعَلِيّاً وفاطِمَةَ وَالحَسَنَ وَالحُسَينَ وعَلِيّاً ومُحَمَّداً وجَعفَراً وموسى وعَلِيّاً ومُحَمَّداً وعَلِيّاً وَالحَسَنَ وَالحُجَّةَ-صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِم وبَرَكاتُهُ ورَحمَتُهُ-صَوتي؛لِيَشفَعوا لي إلَيكَ،وتُشَفِّعَهُم فِيَّ،ولا تَرُدَّني خائِباً بِحَقِّ لا إلهَ إلّا أنتَ،وبِحَقِّ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،وَافعَل بي كَذا وكَذا يا كَريمُ. (1)
4/15 صَلاةُ الإِمامِ الحَسَنِ(ع)
1118.جمال الاُسبوع: ذِكرُ صَلاةٍ لِمَولانَا الحَسَنِ ابنِ مَولانا عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليهما السلام في يَومِ الجُمُعَةِ،وهِيَ أربَعُ رَكَعاتٍ مِثلُ صَلاةِ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام.
صَلاةٌ اخرى لِلحَسَنِ عليه السلام يَومَ الجُمُعَةِ:وهِيَ أربَعُ رَكَعاتٍ،كُلُّ رَكعَةٍ بِالحَمدِ مَرَّةً
ص: 790
در آور و با آن رويَت به من روى آور كه چون با آن به اسير رو كنى،رهايش مى نمايى و چون به گم راه رو كنى،هدايتش مى كنى و چون به سرگشته رو كنى، مأوايش مى دهى،و چون به فقير رو كنى،توانگرش مى كنى و چون به ناتوان رو كنى،پرتوانش مى كنى و چون به ترسان رو كنى،ايمنش مى كنى،و مرا در رويارويى دشمنت و دشمنم (شيطان) تنها مگذار،اى صاحب شُكوه و اكرام !
اى كه جز او،نمى داند او چگونه است و كجاست و توانايى اش چيست ! اى كه هوا را با آسمان،جلو گرفت و زمين را درون آب نمود و نيكوترين نام ها را براى خود برگزيد ! اى كه خود را به آن نامى ناميد كه هر خواهانى او را با آن بخواند، حاجتش روا مى شود ! تو را به آن نام مى خوانم،كه من شفيعى قوى تر از آن ندارم،و به حقّ محمّد و خاندان محمّد،بر محمّد و خاندانش درود فرست و حاجت هاى مرا روا كن و صدايم را به محمّد،على،فاطمه،حسن،حسين،على،محمّد،جعفر، موسى،على،محمّد،على،حسن و حجّت-كه درودهاى خدا و بركات و رحمتش بر ايشان باد-برسان،تا شفاعت مرا نزد تو بكنند و تو نيز ايشان را شفيع من بگردانى و مرا ناكام باز نگردانى،و به حقّ يگانگى خودت و به حقّ محمّد و خاندان محمّد، بر محمّد و خاندانش درود فرست و برايم فلان و فلان كن،اى كريم!».
4/15 نماز امام حسن(ع)(1)
1118.جمال الاُسبوع: ذكر نماز مولايمان حسن عليه السلام،فرزند مولايمان على بن ابى طالب عليه السلام،در روز جمعه،و آن،چهار ركعت است مانند نماز امير مؤمنان عليه السلام.
نماز ديگرى براى امام حسن عليه السلام در روز جمعه است و آن نيز چهار ركعت است و هر ركعتى،يك بار حمد و بيست و پنج بار سورۀ اخلاص دارد.
ص: 791
وَالإِخلاصِ خَمسٌ وعِشرونَ مَرَّةً.
دُعاءُ الحَسَنِ عليه السلام:
اللّهُمَّ إنّي أتَقَرَّبُ إلَيكَ بِجودِكَ وكَرَمِكَ،وأَتَقَرَّبُ إلَيكَ بِمُحَمَّدٍ عَبدِكَ ورَسولِكَ، وأَتَقَرَّبُ إلَيكَ بِمَلائِكَتِكَ المُقَرَّبينَ وأَنبِيائِكَ ورُسُلِكَ،أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ عَبدِكَ ورَسولِكَ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ،وأَن تُقيلَني عَثرَتي،وتَستُرَ عَلَيَّ ذُنوبي وتَغفِرَها لي، وتَقضِيَ لي حَوائِجي،ولا تُعَذِّبَني بِقَبيحٍ كانَ مِنّي،فَإِنَّ عَفوَكَ وجودَكَ يَسَعُني،إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ. (1)
5/15 صَلاةُ الإِمامِ الحُسَينِ(ع)
1119.جمال الاُسبوع: صَلاةُ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام:أربَعُ رَكَعاتٍ،تَقرَأُ في كُلِّ رَكعَةٍ الفاتِحَةَ خَمسينَ مَرَّةً وَالإِخلاصَ خَمسينَ مَرَّةً،وإذا رَكَعتَ في كُلِّ رَكعَةٍ تَقرَأُ الفاتِحَةَ عَشراً وَالإِخلاصَ عَشراً،وكَذلِكَ إذا رَفَعتَ رَأسَكَ مِنَ الرُّكوعِ،وكَذلِكَ في كُلِّ سَجدَةٍ وبَينَ كُلِّ سَجدَتَينِ،فَإِذا سَلَّمتَ فَادعُ بِهذَا الدُّعاءِ:
اللّهُمَّ أنتَ الَّذِي استَجَبتَ لِآدَمَ وحَوّاءَ إذ«قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَسِرِينَ» (2)،وناداكَ نوحٌ فَاستَجَبتَ لَهُ ونَجَّيتَهُ وأَهلَهُ مِنَ الكَربِ العَظيمِ،وأَطفَأتَ نارَ نُمرودَ عَن خَليلِكَ إبراهيمَ فَجَعَلتَها بَرداً وسَلاماً،وأَنتَ الَّذِي استَجَبتَ لِأَيّوبَ إذ نادى رَبِّ«مَسَّنِىَ الضُّرُّ وَ أَنتَ أَرْحَمُ الرَّ حِمِينَ» (3)،3.
ص: 792
دعاى امام حسن عليه السلام:«خدايا ! با جود و كرمت به تو تقرّب مى جويم،و با محمّد، بنده و فرستاده ات،به تو تقرّب مى جويم،و با فرشتگان مقرّبت و پيامبران و فرستادگانت به تو تقرّب مى جويم.بر محمّد،بنده و فرستاده ات،و خاندان محمّد، درود فرست،و خطايم را ناديده بگير و گناهانم را بر من بپوشان و آنها را برايم بيامرز و حاجت هايم را روا كن و به زشتى هاى سرزده از من،عذابم مكن،كه گذشت و بخشش تو،مرا فرا مى گيرد و تو بر هر كارى توانايى».
1119.جمال الاُسبوع: نماز حسين بن على عليه السلام،چهار ركعت [در دو نماز] است كه در هر ركعت،پنجاه مرتبه«حمد»و پنجاه مرتبه «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» مى خوانى و اين دو سوره را در ركوع،ده مرتبه مى خوانى و نيز هنگامى كه از ركوع برخاستى،همين گونه،و در هر دو سجده و ميان آنها نيز همين كار را مى كنى،مانند آنچه در نماز تسبيح (نماز جعفر طيّار) انجام مى دهى و پس از آن دو [نماز دوركعتى]،دعا مى خوانى و مى گويى:«تو،خدايى هستى كه دعاى آدم و حوّا را مستجاب كردى،هنگامى كه «گفتند:پروردگارا! ما به خود،ظلم كرديم و اگر تو ما را نيامرزى و بر ما رحم نكنى،ما از زيانكاران خواهيم بود»،و نوح،تو را ندا داد و تو،پاسخش را دادى و او و خاندانش را از گرفتارى بزرگ،نجات دادى و آتش نمرود را بر خليلت،ابراهيم،خاموش كردى و آن را بر او سرد و سلامت كردى.
تو كسى هستى كه به نداى ايّوب،پاسخ دادى،هنگامى كه ندايت داد:«بى ترديد، من،گرفتار شده ام و تو مهربان ترينِ مهربانان هستى».پس گرفتارىِ او را برطرف كردى و از
ص: 793
فَكَشَفتَ ما بِهِ مِن ضُرٍّ وآتَيتَهُ أهلَهُ ومِثلَهُم مَعَهُم رَحمَةً مِن عِندِكَ وذِكرى لِاُولِي الأَلبابِ.
وأَنتَ الَّذِي استَجَبتَ لِذِي النّونِ حينَ ناداكَ مِنَ الظُّلماتِ«أَن لَّاإِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَنَكَ إِنِّى كُنتُ مِنَ الظَّلِمِينَ» (1)،فَنَجَّيتَهُ مِنَ الغَمِّ،وأَنتَ الَّذِي استَجَبتَ لِموسى وهارونَ دَعوَتَهُما حينَ قُلتَ:«قَدْ أُجِيبَت دَّعْوَتُكُمَا فَاسْتَقِيمَا» (2)،وغَرَّقتَ فِرعَونَ وقَومَهُ،وغَفَرتَ لِداوودَ ذَنبَهُ وتُبتَ عَلَيهِ رَحمَةً مِنكَ وذِكرى،وفَدَيتَ إسماعيلَ بِذِبحٍ عَظيمٍ بَعدَما أسلَمَ وتَلَّهُ (3)لِلجَبينِ،فَنادَيتَهُ بِالفَرَجِ وَالرَّوحِ.
وأَنتَ الَّذي ناداكَ زَكَرِيّا نِداءً خَفيّاً فَقالَ:«رَبِ ّ إِنِّى وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّى وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَ لَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَبِ ّ شَقِيًّا» (4)،وقُلتَ:«يَدْعُونَنَا رَغَبًا وَ رَهَبًا وَ كَانُواْ لَنَا خَشِعِينَ» (5)،وأَنتَ الَّذِي استَجَبتَ لِلَّذينَ آمَنوا وعَمِلُوا الصّالِحاتِ لِتَزيدَهُم مِن فَضلِكَ،فَلا تَجعَلني مِن أهَونِ الدّاعينَ لَكَ وَالرّاغِبينَ إلَيكَ،وَاستَجِب لي كَمَا استَجَبتَ لَهُم بِحَقِّهِم عَلَيكَ،فَطَهِّرني بِتَطهيرِكَ وتَقَبَّل صَلاتي ودُعائي بِقَبولٍ حَسَنٍ، وطَيِّب بَقِيَّةَ حَياتي وطَيِّب وَفاتي،وَاخلُفني فيمَن اخَلِّفُ،وَاحفَظني يا رَبِّ بِدُعائي، وَاجعَل ذُرِّيَّتي ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً تَحوطُها بِحِياطَتِكَ،بِكُلِّ ما حُطتَ بِهِ ذُرِّيَّةَ أحَدٍ مِن أولِيائِكَ وأَهلِ طاعَتِكَ،بِرَحمَتِكَ يا أرحَمَ الرّاحِمينَ.
يا مَن هُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ رَقيبٌ،ولِكُلِّ داعٍ مِن خَلقِكَ مُجيبٌ،ومِن كُلِّ سائِلٍ0.
ص: 794
سرِ رحمت و يادآورى براى خِردمندان،خانواده اش را و مانند آنچه را كه با خود داشتند،به آنان باز گرداندى.
تو كسى هستى كه به ذو النون (يونس) پاسخ دادى،هنگامى كه در دل تاريكى ها ندايت داد:«جز تو،خدايى نيست.تو منزّهى! من،از ستمكاران بودم»،و او را از غم،نجات دادى.
تو همويى كه دعاى موسى و هارون را مستجاب كردى،هنگامى كه فرمودى:
«دعاى شما دو نفر،مستجاب شد»،و فرعون و گروهش را غرق كردى و از سرِ رحمت و تذكّر،گناه داوود را آمرزيدى و توبه اش را پذيرفتى.
تو كسى هستى كه ذبحى بزرگ را جانْ فداى اسماعيل كردى،هنگامى كه هر دو (ابراهيم و اسماعيل) تسليمِ فرمان تو شدند و ابراهيم،پيشانى اسماعيل را بر خاك نهاد و تو،به او نداى گشايش و آسودگى دادى.
تو كسى هستى كه زكريّا آهسته ندايت كرد و چون گفت:«پروردگارا! استخوان هايم سست شده و برف پيرى بر سرم نشسته و تا كنون-پروردگارا-در دعاهايم از تو بى بهره نمانده ام»،تو فرمودى:«به بيم و اميد،ما را مى خوانند و در برابر ما،خاشع هستند».
تو كسى هستى كه مؤمنانِ درستكار را اجابت كردى تا از فضلت بر آنها بيفزايى.
پروردگارا! مرا از فروترين مشتاقانت،قرار مده و همان گونه كه آنها را اجابت كردى، به حقّشان بر تو،مرا نيز اجابت كن و مرا پاك كن و نماز و نيكى هايم را بپذير و باقى ماندۀ زندگى ام را پاكيزه بگردان و مُردنم را نيز پاكيزه قرار ده و جانشين من در ميان كسانى باش كه بر جاى مى گذارم،و به دعايم-پروردگارا-آنان را محافظت كن و نسلِ مرا نسلى پاكيزه قرار ده و از همۀ آنچه نسل اوليا و مطيعانت را از آنها مراقبت كردى، نسل مرا نيز از آنها مراقبت كن،به رحمتت،اى مهربان ترينِ مهربانان!
اى كه بر همه چيز،مراقبى،و اجابتگرِ هر خواننده از خلقش،و نزديك به هر
ص: 795
قَريبٌ،أسأَ لُكَ يا لا إلهَ إلّاأنتَ الحَيُّ القَيّومُ،الأَحَدُ الصَّمَدُ الَّذي لَم يَلِد ولَم يولَد ولَم يَكُن لَهُ كُفُواً أحَدٌ،وبِكُلِّ اسمٍ رَفَعتَ بِهِ سَماءَكَ،وفَرَشتَ بِهِ أرضَكَ،وأَرسَيتَ بِهِ الجِبالَ،وأَجرَيتَ بِهِ الماءَ،وسَخَّرتَ بِهِ السَّحابَ وَالشَّمسَ وَالقَمَرَ وَالنُّجومَ وَاللَّيلَ وَالنَّهارَ،وخَلَقتَ الخَلائِقَ كُلَّها.
أسأَ لُكَ بِعَظَمَةِ وَجهِكَ العَظيمِ الَّذي أشرَقَت لَهُ السَّماواتُ وَالأَرضُ،فَأَضاءَت بِهِ الظُّلُماتُ،إلّاصَلَّيتَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،وكَفَيتَني أمرَ مَعاشي ومَعادي، وأَصلَحتَ لي شَأني كُلَّهُ،ولَم تَكِلني إلى نَفسي طَرفَةَ عَينٍ،وأَصلَحتَ أمري وأَمرَ عِيالي وكَفَيتَني هَمَّهُم،وأَغنَيتَني وإيّاهُم مِن كَنزِكَ وخَزائِنِكَ وسَعَةِ فَضلِكَ الَّذي لا يَنفَدُ أبَداً،وأَثبَتَّ في قَلبي يَنابيعَ الحِكمَةِ الَّتي تَنفَعُني بِها وتَنفَعُ بِها مَنِ ارتَضَيتَ مِن عِبادِكَ،وَاجعَل لي مِنَ المُتَّقينَ في آخِرِ الزَّمانِ إماماً كَما جَعَلتَ إبراهيمَ الخَليلَ إماماً،فَإِنَّ بِتَوفيقِكَ يَفوزُ الفائِزونَ ويَتوبُ التّائِبونَ ويَعبُدُكَ العابِدونَ،وبِتَسديدِكَ يَصلُحُ الصّالِحونَ المُحسِنونَ المُخبِتونَ العابِدونَ لَكَ الخائِفونَ مِنكَ،وبِإِرشادِكَ نَجَا النّاجونَ مِن نارِكَ وأَشفَقَ مِنهَا المُشفِقونَ مِن خَلقِكَ،وبِخِذلانِكَ خَسِرَ المُبطِلونَ وهَلَكَ الظّالِمونَ وغَفَلَ الغافِلونَ.
اللّهُمَّ آتِ نَفسي تَقواها،فَأَنتَ وَلِيُّها ومَولاها،وأَنتَ خَيرُ مَن زَكّاها،اللّهُمَّ بَيِّن لَها هُداها،وأَلهِمها تَقواها،وبَشِّرها بِرَحمَتِكَ حينَ تَتَوَفّاها،ونَزِّلها مِنَ الجِنانِ عُلياها،وطَيِّب وَفاتَها ومَحياها،وأَكرِم مُنقَلَبَها ومَثواها،ومُستَقَرَّها ومَأواها،فَأَنتَ وَلِيُّها ومَولاها. (1)1.
ص: 796
خواهنده اى ! از تو درخواست مى كنم-اى معبودى كه جز تو،خدايى نيست و زنده و بر پا دارنده اى و يكتا و بى نيازى؛همو كه نه زاده و نه زاييده شده و نه مانندى دارد-، به آن نامت كه آسمانت را به آن بر افراشته اى و زمينت را گسترانده اى و كوه هايت را استوار داشته اى و آب را روان كرده اى و ابر و خورشيد و ماه و ستارگان و شب و روز را تسخير نموده اى و همۀ خلايق را آفريده اى.
به عظمت سيماى بزرگوارت كه با آن،آسمان ها و زمين نور مى گيرند و تاريكى ها روشن مى شوند،از تو مى خواهم كه بر محمّد و خاندان محمّد،درود فرستى،و كار معاد و معاشم را خودت به عهده بگيرى و كارم را به سامان كنى و لحظه اى مرا به خودم وا مگذارى و كار خود و عيالم را به سامان آورى و خودت همّ و غمشان را برايم به فرجام برسانى،و مرا و ايشان را از گنج خزانه هايت و روزىِ گسترده و فضل تمام ناشدنى ات،بى نياز گردانى و چشمه هاى حكمت را-كه براى من و هر كسى از بندگانت كه خود مى پسندى،سودى دارد-،در دلم استوار سازى،و مرا پيشواىِ پرهيزگاران آخر الزمان قرار دهى،همان گونه كه ابراهيم خليل را قرار دادى؛چرا كه به توفيق تو،پرهيزگاران،رستگار مى شوند و توبه كنندگان،توبه مى كنند و عابدان، عبادت مى كنند و با استوار كردن و راه نمايى تو،صالحان،نجات مى يابند و با نظر موافق تو،شايستگان نيكوكار خاضع عابد ترسا از تو،شايسته مى شوند و با هدايت تو،نجات يافتگان از آتشت،نجات يافتند،و بندگانت از آن دور گرديدند،و با بى پناه گذاردن تو،باطل گرايان،زيان ديدند و ستمگران نابود شدند و غفلت پيشگان در غفلت ماندند.
خدايا! به نَفْس من،پرهيزگارى بده،كه تو،ولىّ آن و مولاى آن و بهترين تزكيه كنندۀ آن هستى.خدايا! رشد و پروايش را برايش آشكار كن و تقوايش را به آن الهام نما و هنگامى كه آن را مى گيرى،به رحمت خودت بشارتش بده و در بالاترين جاى بهشت،جايش بده و مرگ و زندگى اش را پاكيزه ساز و بازگشتگاه و جايگاه و سراى اقامت و خانه اش را گرامى بدار،كه تو ولى و مولاى آنى».
ص: 797
6/15 صَلاةُ الإِمامِ زَينِ العابِدينَ(ع)
1120.جمال الاُسبوع: صَلاةُ زَينِ العابِدينَ عليه السلام:أربَعُ رَكَعاتٍ،كُلُّ رَكعَةٍ بِالفاتِحَةِ مَرَّةً وَالإِخلاصِ مِئَةَ مَرَّةٍ.
دُعاءُ سَيِّدِنا زَينِ العابِدينَ عليه السلام:
يا مَن أظهَرَ الجَميلَ وسَتَرَ القَبيحَ،يا مَن لَم يُؤاخِذ بِالجَريرَةِ ولَم يَهتِكِ السِّترَ،يا عَظيمَ العَفوِ يا حَسَنَ التَّجاوُزِ،يا واسِعَ المَغفِرَةِ،يا باسِطَ اليَدَينِ بِالرَّحمَةِ،يا صاحِبَ كُلِّ نَجوى،يا مُنتَهى كُلِّ شَكوى،يا كَريمَ الصَّفحِ يا عَظيمَ الرَّجاءِ،يا مُبتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبلَ استِحقاقِها،يا رَبَّنا وسَيِّدَنا ومَولانا،يا غايَةَ رَغبَتِنا،أسأَ لُكَ اللّهُمَّ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ. (1)
7/15 صَلاةُ الإِمامِ الباقِرِ(ع)
1121.جمال الاُسبوع: صَلاةُ الباقِرِ عليه السلام:رَكعَتانِ،كُلُّ رَكعَةٍ بِالحَمدِ مَرَّةً و«سُبحانَ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِ ِ ولا إلهَ إلَّااللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ»مِئَةَ مَرَّةٍ.
دُعاءُ الباقِرِ عليه السلام:
اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ يا حَليمُ،ذو أناةٍ غَفورٌ وَدودٌ،أن تَتَجاوَزَ عَن سَيِّئاتي وما عِندي بِحُسنِ ما عِندَكَ،وأَن تُعطِيَني مِن عَطائِكَ ما يَسَعُني،وتُلهِمَني فيما أعطَيتَنِي العَمَلَ فيهِ بِطاعَتِكَ وطاعَةِ رَسولِكَ،وأَن تُعطِيَني مِن عَفوِكَ ما أستَوجِبُ بِهِ كَرامَتَكَ.0.
ص: 798
1120.جمال الاُسبوع: نماز امام زين العابدين عليه السلام چهار ركعت است و هر ركعت،يك حمد و صد مرتبه سورۀ توحيد دارد.
دعاى سَرورمان،امام زين العابدين عليه السلام:«اى آن كه زيبايى را آشكار كرد و زشتى را پوشاند! اى آن كه بندگان را به گناه نگرفت و پرده را ندريد! اى بزرگْ بخشايش! اى نيكوگذشت! اى گسترده آمرزش! اى كه دستت به رحمت گشوده! اى همراه هر راز نهان! اى نهايت هر شِكوه! اى كه گذشتت بزرگوارانه است! اى كه اميد فراوان به تو دارند! اى آغازگر نعمت،بى آن كه استحقاقى پيش از آن باشد! اى پروردگار ما و سَرور و مولاى ما! اى نهايت آرزوى ما! از تو مى خواهم كه بر محمّد و خاندانش درود فرستى».
1121.جمال الاُسبوع: نماز امام باقر عليه السلام دو ركعت است كه در هر ركعت،يك بار حمد و صد بار تسبيحات اربعه (سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلّااللّه و اللّه أكبر) است.
دعاى امام باقر عليه السلام:«خدايا ! من از تو مى خواهم-اى بردبار،داراى شكيب و درنگ،آمرزنده و مهرورز-كه از بدى هاى من و آنچه نزد من است،با خوبىِ آنچه نزد خودت است،در گذرى،و از عطايت آن به من بدهى كه مرا فرا گيرد و در آنچه به من عطا مى كنى،الهام عمل به فرمان بردارى از تو و فرستاده ات باشد،و از عفوت، آن به من عطا كنى كه سزامند كرامتت شوم.
ص: 799
اللّهُمَّ أعطِني ما أنتَ أهلُهُ ولا تَفعَل بي ما أنَا أهلُهُ،فَإِنَّما أنَا بِكَ ولَم اصِب خَيراً قَطُّ إلّامِنكَ،يا أبصَرَ الأَبصَرينَ،ويا أسمَعَ السّامِعينَ،ويا أحكَمَ الحاكِمينَ،ويا جارَ المُستَجيرينَ،ويا مُجيبَ دَعوَةِ المُضطَرّينَ،صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ. (1)
8/15 صَلاةُ الإِمامِ الصّادِقِ(ع)
1122.جمال الاُسبوع: صَلاةُ الصّادِقِ عليه السلام:رَكعَتَينِ،كُلُّ رَكعَةٍ بِالفاتِحَةِ مَرَّةً و«شَهِدَ اللّهُ»مِئَةَ مَرَّةٍ.
دُعاءُ الصّادِقِ عليه السلام:
يا صانِعَ كُلِّ مَصنوعٍ،ويا جابِرَ كُلِّ كَسيرٍ،ويا حاضِرَ كُلِّ مَلَأٍ،ويا شاهِدَ كُلِّ نَجوى،ويا عالِمَ كُلِّ خَفِيَّةٍ،ويا شاهِدُ غَيرُ غائِبٍ،وغالِبُ غَيرُ مَغلوبٍ،ويا قَريبُ غَيرُ بَعيدٍ،ويا مُؤنِسَ كُلِّ وَحيدٍ،ويا حَيُّ مُحيِي المَوتى ومُميتُ الأَحياءِ،القائِمُ عَلى كُلِّ نَفسٍ بِما كَسَبَت،ويا حَيُّ حينَ لا حَيَّ لا إلهَ إلّاأنتَ،صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ. (2)
9/15 صَلاةُ الإِمامِ الكاظِمِ(ع)
1123.جمال الاُسبوع: صَلاةُ الكاظِمِ عليه السلام:رَكعَتَينِ،كُلُّ رَكعَةٍ بِالفاتِحَةِ مَرَّةً وَالإِخلاصِ اثنَتَي1.
ص: 800
خدايا ! آنچه خود شايستۀ آنى،به من عطا كن و آنچه را من سزامندم،با من نكن، كه من تنها به تو [قيام دارم] (1)و به هيچ خيرى دست نيافته ام،جز از تو،اى بيناترينِ بينندگان و اى شنواترينِ شنوندگان و اى حكيم ترينِ حاكمان و اى پناه پناهجويان و اى پاسخگوى دعوت گرفتاران! بر محمّد و خاندان محمّد،درود فرست».
1122.جمال الاُسبوع: نماز امام صادق عليه السلام دو ركعت است كه در هر ركعت آن،يك حمد و صد مرتبه«شَهِدَ اللّه» (2)است.
دعاى امام صادق عليه السلام:«اى آفرينندۀ هر آفريده! اى به هم آورندۀ هر شكسته! اى حاضر در هر گروه! اى گواه هر نجوا! اى آگاه به هر نهان! اى حاضر غير غايب! اى چيرۀ غير مغلوب! اى نزديكى كه دور نيست! اى مونس هر تنها! اى زنده،زنده كنندۀ مردگان و ميرانندۀ زندگان،ايستاده بر هر شخص و دستاوردش! اى زنده،آن گاه كه زنده اى جز تو خداى يگانه نيست ! بر محمّد و خاندان محمّد،درود فرست».
1123.جمال الاُسبوع: نماز امام كاظم عليه السلام،دو ركعت است كه در هر ركعت،يك سورۀ حمد و دوازده مرتبه سورۀ اخلاص است.
ص: 801
عَشرَةَ مَرَّةً.
دُعاءُ موسَى بنِ جَعفَرٍ عليه السلام:
إلهي ! خَشَعَتِ الأَصواتُ لَكَ،وضَلَّتِ الأَحلامُ فيكَ،ووَجِلَ كُلُّ شَيءٍ مِنكَ، وهَرَبَ كُلُّ شَيءٍ إلَيكَ،وضاقَتِ الأَشياءُ دونَكَ،ومَلَأَ كُلَّ شَيءٍ نورُكَ،فَأَنتَ الرَّفيعُ في جَلالِكَ،وأَنتَ البَهِيُّ في جَمالِكَ،وأَنتَ العَظيمُ في قُدرَتِكَ،وأَنتَ الَّذي لا يَؤودُكَ شَيءٌ،يا مُنزِلَ نِعمَتي،يا مُفَرِّجَ كُربَتي،ويا قاضِيَ حاجَتي،أعطِني مَسأَلَتي بِلا إلهَ إلّاأنتَ،آمَنتُ بِكَ مُخلِصاً لَكَ ديني،أصبَحتُ عَلى عَهدِكَ ووَعدِكَ مَا استَطَعتُ وأَبوءُ لَكَ بِالنِّعمَةِ،وأَستَغفِرُكَ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي لا يَغفِرُها غَيرُكَ،يا مَن هُوَ في عُلُوِّهِ دانٍ،وفي دُنُوِّهِ عالٍ،وفي إشراقِهِ مُنيرٌ،وفي سُلطانِهِ قَوِيٌّ،صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ. (1)
10/15 صَلاةُ الإِمامِ الرِّضا(ع)
1124.جمال الاُسبوع: صَلاةُ الرِّضا عليه السلام:سِتُّ رَكَعاتٍ،كُلُّ رَكعَةٍ بِالفاتِحَةِ مَرَّةً و«هَل أتى عَلَى الإِنسانِ»عَشرَ مَرّاتٍ.
دُعاءُ عَلِيِّ بنِ موسَى الرِّضا عليه السلام:
يا صاحِبي في شِدَّتي،ويا وَلِيّي في نِعمَتي،ويا إلهي وإلهَ إبراهيمَ وإسماعيلَ وإسحاقَ ويَعقوبَ،يا رَبَّ كهيعص ويس وَالقُرآنِ الحَكيمِ،أسأَ لُكَ يا أحسَنَ مَن سُئِلَ،ويا خَيرَ مَن دُعِيَ،ويا أجوَدَ مَن أعطى،ويا خَيرَ مُرتَجىً،أسأَ لُكَ أن تُصَلِّيَ1.
ص: 802
دعاى موسى بن جعفر عليه السلام:«خداى من ! صداها براى تو خاضع اند و عقل ها در تو سرگشته شده اند،و همه چيز از تو ترسان شده و هر چيز به سوى تو شتاب گرفته و همه چيز در برابر تو،تنگ شده و نورت همه چيز را پر كرده است.تو،بلندبالا در شُكوهت هستى،و تو،ظريف در زيبايى ات هستى،و تو،بزرگ در قدرتت هستى و تو كسى هستى كه چيزى تو را خسته نمى كند.
اى فرودآور نعمت من ! اى گشايندۀ گرفتارى من،و اى برآورندۀ نياز من! درخواستم را به حقّ يكتايى ات به من ببخش.به تو ايمان آوردم و اطاعتم را تنها براى تو قرار دادم.تا آن جا كه توان دارم،بر پيمان و وعده ات برخاستم و به نعمتت اقرار دارم و آمرزش گناهانى را از تو مى خواهم كه جز تو،آنها را نمى آمرزد،اى كسى كه در والايى اش،نزديك و در نزديكى اش،والا،و در طلوعش،نورانى و در چيرگى اش،پرتوان است،بر محمّد و خاندان محمّد،درود فرست».
1124.جمال الاُسبوع: نماز امام رضا عليه السلام شش ركعت است و هر ركعتى يك حمد و ده بار سورۀ انسان (دَهر) دارد.
دعاى امام على بن موسى الرضا عليه السلام:«اى همراه من در سختى ام و اى ولىّ نعمتم، و اى خداى من و خداى ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب! اى پروردگار«كاف.
ها.يا.عين.صاد»و«يا.سين * سوگند به قرآن حكيم»!،از تو مى خواهم،اى بهترينِ درخواست شدگان،و اى بهترينِ خوانده شدگان و اى بخشنده ترينِ عطا كنندگان،و
ص: 803
عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ. (1)
11/15 صَلاةُ الإِمامِ الجَوادِ(ع)
1125.جمال الاُسبوع: صَلاةُ الجَوادِ عليه السلام:رَكعَتَينِ،كُلُّ رَكعَةٍ بِالفاتِحَةِ مَرَّةً وَالإِخلاصِ سَبعينَ مَرَّةً.
دُعاءُ مُحَمَّدِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام:
اللّهُمَّ رَبَّ الأَرواحِ الفانِيَةِ وَالأَجسادِ البالِيَةِ،أسأَ لُكَ بِطاعَةِ الأَرواحِ الرّاجِعَةِ إلى أجسادِها،وبِطاعَةِ الأَجسادِ المُلتَئِمَةِ بِعُروقِها،وبِكَلِمَتِكَ النّافِذَةِ بَينَهُم،وأَخذِكَ الحَقَّ مِنهُم،وَالخَلائِقُ بَينَ يَدَيكَ يَنتَظِرونَ فَصلَ قَضائِكَ،ويَرجونَ رَحمَتَكَ ويَخافونَ عِقابَكَ،صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،وَاجعَلِ النّورَ في بَصَري،وَاليَقينَ في قَلبي،وذِكرَكَ بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ عَلى لِساني،وعَمَلاً صالِحاً فَارزُقني. (2)
12/15 صَلاةُ الإِمامِ الهادي(ع)
1126.جمال الاُسبوع: صَلاةُ عَلِيِّ بنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام:رَكعَتَينِ،تَقرَأُ فِي الاُولَى الفاتِحَةَ ويس، وفِي الثّانِيَةِ الحَمدَ وَالرَّحمنَ.
دُعاءُ عَلِيِّ بنِ مُحَمَّدٍ الهادي عليه السلام:
يا بارُّ يا وَصولُ،يا شاهِدَ كُلِّ غائِبٍ،ويا قَريبُ غَيرُ بَعيدٍ،ويا غالِبُ غَيرُ1.
ص: 804
اى بهترينِ اميد بسته شدگان ! از تو مى خواهم كه بر محمّد و خاندان محمّد،درود فرستى».
1125.جمال الاُسبوع: نماز امام جواد عليه السلام دو ركعت است كه هر ركعت،يك بار سورۀ حمد و هفتاد بار سورۀ اخلاص دارد.
دعاى امام جواد عليه السلام:«بار خدايا! اى پروردگار روح هاى فانى و جسدهاى متلاشى! از تو درخواست مى كنم به فرمانبرى روح هاى بازگشته به بدن ها،و نيز فرمانبرى بدن هاى به هم آمده با رگ هايشان،و به كلمۀ نافذ تو در بين آنان،و گرفتن حق از آنان،هنگامى كه آفريدگان نزد تو منتظر داورى تو هستند و به رحمتت اميد دارند و از كيفرت مى هراسند.بر محمّد و خاندانش درود فرست و نور را در ديده ام و يقين را در قلبم و يادت را در شب و روز،بر زبانم قرار ده،و كار شايسته را روزىِ من كن».
1126.جمال الاُسبوع: نماز امام هادى عليه السلام،دو ركعت است كه در ركعت اوّل،سورۀ حمد و يس و در ركعت دوم،حمد و الرحمان را مى خوانى.
دعاى امام على بن محمّد هادى عليه السلام:«اى نيكى كننده! اى بسيار پيوند دهنده! اى گواه هر نهان و اى نزديكِ نادور دست و اى چيرۀ شكست ناپذير،و اى كه جز او نمى داند كه او چگونه است! اى كه كسى به قدرت او نمى رسد! به نام نهفتۀ اندوختۀ
ص: 805
مَغلوبٍ،ويا مَن لا يَعلَمُ كَيفَ هُوَ إلّاهُوَ،يا مَن لا تُبلَغُ قُدرَتُهُ،أسأَ لُكَ اللّهُمَّ بِاسمِكَ المَكنونِ المَخزونِ المَكتومِ عَمَّن شِئتَ،الطّاهِرِ المُطَهَّرِ المُقَدَّسِ،النّورِ التّامِّ الحَيِّ القَيّومِ العَظيمِ،نورِ السَّماواتِ ونورِ الأَرَضينَ،عالِمِ الغَيبِ وَالشَّهادَةِ الكَبيرِ المُتَعالِ العَظيمِ،صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ. (1)
13/15 صَلاةُ الإِمامِ العَسكَرِيِّ(ع)
1127.جمال الاُسبوع: صَلاةُ الحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام:أربَعُ ركعات،الرَّكعَتَينِ الاُولَيَينِ بِالحَمدِ مَرَّةً و«إذا زُلزِلَتِ»خَمسَ عَشرَةَ مَرَّةً،وفِي الأَخيرَتَينِ كُلَّ رَكعَةٍ بِالحَمدِ مَرَّةً وَالإِخلاصِ خَمسَ عَشرَةَ مَرَّةً.
دُعاءُ الحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام:
اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ بِأَنَّ لَكَ الحَمدَ،لا إلهَ إلّاأنتَ،البَديءُ قَبلَ كُلِّ شَيءٍ،وأَنتَ الحَيُّ القَيّومُ ولا إلهَ إلّاأنتَ،الَّذي لا يُذِلُّكَ شَيءٌ وأَنتَ كُلَّ يَومٍ في شَأنٍ،لا إلهَ إلّا أنتَ خالِقُ ما يُرى وما لا يُرى،العالِمُ بِكُلِّ شَيءٍ بِغَيرِ تَعليمٍ،أسأَ لُكَ بِآلائِكَ ونَعمائِكَ،بِأَنَّكَ اللّهُ الرَّبُّ الواحِدُ،لا إلهَ إلّاأنتَ الرَّحمنُ الرَّحيمُ،وأَسأَ لُكَ بِأَنَّكَ أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّاأنتَ،الوَترُ الفَردُ الأَحَدُ الصَّمَدُ الَّذي لَم يَلِد ولَم يولَد ولَم يَكُن لَهُ كُفُواً أحَدٌ.
وأَسأَ لُكَ بِأَنَّكَ اللّهُ لا إلهَ إلّاأنتَ اللَّطيفُ الخَبيرُ،القائِمُ عَلى كُلِّ نَفسٍ بِما كَسَبَت،1.
ص: 806
پوشيده ات از هر كه بخواهى،و نام پاك پاكيزۀ مقدّس،و نور كامل زندۀ برپا و بزرگ، و نور آسمان ها و نور زمين ها،و داناى آشكار و نهان،و بزرگِ متعالى و سترگ،از تو مى خواهم كه بر محمّد و خاندانش درود فرستى».
1127.جمال الاُسبوع: نماز امام عسكرى عليه السلام چهار ركعت است و دو ركعت اوّل،يك بار حمد و پانزده بار سورۀ زلزال،و ركعت هاى سوم و چهارم،هر كدام يك حمد و پانزده بار سورۀ توحيد دارد.
دعاى امام عسكرى عليه السلام:«بار خدايا! از تو درخواست مى كنم،كه ستايش،تو راست و معبودى نيست جز تويى كه آغازين و پيش از هر چيزى،و تو زندۀ پايدارى،و معبودى نيست جز تويى كه هيچ چيزى خوارت نمى سازد و تو هر روزى در كارى هستى،و معبودى نيست جز تويى كه آفرينندۀ ديدنى ها و ناديدنى هايى و به هر چيز،دانايى،بى آن كه تعليم گرفته باشى.
از تو درخواست مى كنم به حقّ نواخت ها و نعمت هايت،كه تو خدايى، پروردگار يكتايى،و معبودى نيست جز تويى كه مهرگستر و مهربانى.از تو درخواست مى كنم،كه تو،خدايى و معبودى نيست جز تو تكِ تنهاى يكتاى بى نياز كه نه زاده اى دارد و نه زادۀ كسى است و نه هيچ كس همتاى اوست.
از تو درخواست مى كنم،كه تو خدايى و معبودى نيست جز تو ريزبين آگاه كه مراقب هر شخص و كردارهاى او هستى و ناظر و نگهبانى.از تو درخواست مى كنم، كه تو خدايى،پيش از هر چيز بوده اى و پس از هر چيز خواهى بود،و از هر چيزى [پوشيده و] نهانى،و زيان زننده و سودرسان،و حكيم و دانايى.
ص: 807
الرَّقيبُ الحَفيظُ،وأَسأَ لُكَ بِأَنَّكَ اللّهُ الأَوَّلُ قَبلَ كُلِّ شَيءٍ،وَالآخِرُ بَعدَ كُلِّ شَيءٍ، وَالباطِنُ دونَ كُلِّ شَيءٍ،الضّارُّ النّافِعُ،الحَكيمُ العَليمُ،وأَسأَ لُكَ بِأَنَّكَ أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ الحَيُّ القَيّومُ،الباعِثُ الوارِثُ،الحَنّانُ المَنّانُ،بَديعُ السَّماواتِ وَالأَرضِ،ذُو الجَلالِ وَالإِكرامِ،وذُو الطَّولِ وذُو العِزَّةِ وذُو السُّلطانِ،لا إلهَ إلّاأنتَ أحَطتَ بِكُلِّ شَيءٍ عِلماً،وأَحصَيتَ كُلَّ شَيءٍ عَدَداً،صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ. (1)
14/15 صَلاةُ الإِمامِ المَهدِيِّ(ع)
1128.جمال الاُسبوع: صَلاةُ الحُجَّةِ القائِمِ عليه السلام:رَكعَتَينِ،تَقرَأُ في كُلِّ رَكعَةٍ الفاتِحَةَ إلى «إِيّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّاكَ نَسْتَعِينُ» ،ثُمَّ تَقولُ مِئَةَ مَرَّةٍ: «إِيّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّاكَ نَسْتَعِينُ» ،ثُمَّ تُتِمُّ قِراءَةَ الفاتِحَةِ،وتَقرَأُ بَعدَهَا الإِخلاصَ مَرَّةً واحِدَةً،وتَدعو عَقيبَها فَتَقولُ:
اللّهُمَّ عَظُمَ البَلاءُ،وبَرِحَ الخَفاءُ،وَانكَشَفَ الغِطاءُ،وضاقَتِ الأَرضُ بِما وَسِعَتِ السَّماءُ،وإلَيكَ يا رَبِّ المُشتَكى وعَلَيكَ المُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ،اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،الَّذينَ أمَرتَنا بِطاعَتِهِم،وعَجِّلِ اللّهُمَّ فَرَجَهُم بِقائِمِهِم،وأَظهِر إعزازَهُ،يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ،يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ،اِكفِياني فَإِنَّكُما كافِيايَ،يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ،يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ،اُنصُراني فَإِنَّكُما ناصِرايَ،يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ،يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ،اِحفَظاني فَإِنَّكُما حافِظايَ،يا مَولايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ-ثَلاثَ مَرّاتٍ-، الغَوثَ الغَوثَ الغَوثَ،أدرِكني أدرِكني أدرِكني،الأَمانَ الأَمانَ الأَمانَ. (2)1.
ص: 808
از تو درخواست مى كنم،كه تو،خدايى و معبودى نيست جز تو زندۀ پايندۀ بر انگيزاننده[ى مردگان] و تويى ارث بر،مهرورز بنده پرور،پديد آورندۀ آسمان ها و زمين،پروردگار شُكوه و ارج،و خداوندِ دهش و خداوندِ عزّت و خداوندِ سلطه.
معبودى نيست جز تو كه به هر چيزى علم دارى و شمار هر چيز را مى دانى.بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست».
1128.جمال الاُسبوع: نماز حجّت قائم عليه السلام،دو ركعت است كه در هر ركعت،سورۀ حمد را مى خوانى تا به «إِيّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّاكَ نَسْتَعِينُ» برسى.سپس آن را صد مرتبه مى گويى و سپس سورۀ حمد را تا پايان قرائت مى كنى و پس از آن،سورۀ توحيد را يك مرتبه مى خوانى و پس از نماز مى گويى:«خدايا ! بلا،بزرگ شده و نهان،آشكار شده و پرده،كنار رفته و زمين با همۀ گستردگى و فراگيرى اش،تنگ شده است و اى خداى من،شِكوه ها و دردها را نزد تو مى آورند و تكيه گاه در سختى و راحتى،تويى.
خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست؛كسانى كه ما را به اطاعتشان فرمان دادى.خدايا ! در گشايش امرشان به دست قائم ايشان،تعجيل فرما و عزّتش را آشكار بفرما.اى محمّد،اى على! اى على،اى محمّد ! مرا كفايت كنيد،كه شما كفايت كنندۀ من هستيد.اى محمّد،اى على! اى على،اى محمّد! مرا يارى كنيد،كه شما ياوران من هستيد.اى محمّد،اى على ! اى على،اى محمّد ! مرا حفظ كنيد،كه شما حافظان من هستيد.
اى مولاى من،اى صاحب الزمان ! به فرياد برس،به فرياد برس،به فرياد برس.
مرا درياب،مرا درياب،مرا درياب.امان،امان،امان».
ص: 809
1129.مهج الدعوات عن الحسين بن محمّد البزوفري: خَرَجَ عَنِ النّاحِيَةِ المُقَدَّسَةِ:مَن كانَ لَهُ إلَى اللّهِ حاجَةٌ،فَليَغتَسِل لَيلَةَ الجُمُعَةِ بَعدَ نِصفِ اللَّيلِ،ويَأتي مُصَلّاهُ،ويُصَلّي رَكعَتَينِ،يَقرَأُ فِي الرَّكعَةِ الاُولَى الحَمدَ،فَإِذا بَلَغَ «إِيّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّاكَ نَسْتَعِينُ» يُكَرِّرُها مِئَةَ مَرَّةٍ،ويُتَمِّمُ فِي المِئَةِ إلى آخِرِها،ويَقرَأُ سورَةَ التَّوحيدِ مَرَّةً واحِدَةً،ثُمَّ يَركَعُ ويَسجُدُ ويُسَبِّحُ فيها سَبعَةً سَبعَةً،ويُصَلّي الرَّكعَةَ الثّانِيَةَ عَلى هَيئَتِهِ،ويَدعو بِهذَا الدُّعاءِ؛فَإِنَّ اللّهَ تَعالى يَقضي حاجَتَهُ البَتَّةَ كائِناً ما كانَ،إلّاأن يَكونَ في قَطيعَةِ الرَّحِمِ.وَالدُّعاءُ:
«اللّهُمَّ إن أطَعتُكَ فَالمَحمِدَةُ لَكَ،وإن عَصَيتُكَ فَالحُجَّةُ لَكَ،مِنكَ الرَّوحُ ومِنكَ الفَرَجُ،سُبحانَ مَن أنعَمَ وشَكَرَ،سُبحانَ مَن قَدَرَ وغَفَرَ.
اللّهُمَّ إن كُنتُ قَد عَصَيتُكَ فَإِنّي قَد أطَعتُكَ في أحَبِّ الأَشياءِ إلَيكَ؛وهُوَ الإِيمانُ بِكَ،لَم أتَّخِذ لَكَ وَلَداً،ولَم أدعُ لَكَ شَريكاً؛مَنّاً مِنكَ بِهِ عَلَيَّ لا مَنّاً مِنّي بِهِ عَلَيكَ.
وقَد عَصَيتُكَ يا إلهي عَلى غَيرِ وَجهِ المُكابَرَةِ،ولَا الخُروجِ عَن عُبودِيَّتِكَ،ولَا الجُحودِ لِرُبوبِيَّتِكَ،ولكِن أطَعتُ هَوايَ وأَزَلَّنِي الشَّيطانُ،فَلَكَ الحُجَّةُ عَلَيَّ وَالبَيانُ، فَإِن تُعَذِّبني فَبِذُنوبي غَيرَ ظالِمٍ،وإن تَغفِر لي وتَرحَمني فَإِنَّكَ جَوادٌ كَريمٌ،يا كَريمُ يا كَريمُ-حَتّى يَنقَطِعَ النَّفَسُ».
ثُمَّ يَقولُ:«يا آمِناً مِن كُلِّ شَيءٍ،وكُلُّ شَيءٍ مِنكَ خائِفٌ حَذِرٌ،أسأَ لُكَ بِأَمنِكَ مِن كُلِّ شَيءٍ وخَوفِ كُلِّ شَيءٍ مِنكَ،أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،وأَن تُعطِيَني أماناً لِنَفسي وأَهلي ووُلدي وسائِرِ ما أنعَمتَ بِهِ عَلَيَّ،حَتّى لا أخافَ أحَداً ولا أحذَرَ مِن شَيءٍ أبَداً،إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ،وحَسبُنَا اللّهُ ونِعمَ الوَكيلُ.
ص: 810
1129.مهج الدعوات -به نقل از حسين بن محمّد بزوفرى-:از سوى ناحيۀ مقدّسه آمده كه:هر كس درخواستى از خدا دارد،شب جمعه،پس از نيمۀ شب غسل كند و به نمازگاهش بيايد و دو ركعت نماز بخواند و در ركعت اوّل،سورۀ حمد را بخواند و چون به «إِيّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّاكَ نَسْتَعِينُ» رسيد،صد مرتبه آن را تكرار كند و سپس بقيّۀ سوره را تا پايان بخواند و سورۀ توحيد را نيز يك مرتبه بخواند و به ركوع و سجود برود و ذكر تسبيح هر يك [از ركوع و سجود] را هفت مرتبه بگويد و ركعت دوم را نيز به همين گونه بخواند و اين دعا را بخواند،كه خداى متعال،حاجت او را،هر چه باشد،بى ترديد روا مى كند،مگر آن كه درخواست قطع رحم داشته باشد.
دعا اين است:«خدايا ! اگر اطاعتت كردم،ستايش و سپاس،از آنِ توست و اگر تو را نافرمانى كردم،دليل و حجّت،از آنِ توست.آسودگى،از تو و گشايش،از توست.
تسبيح مى گويم آن كس را كه نعمت داد و خود قدر نهاد.تسبيح مى گويم آن كه قدرت يافت و بخشيد.
خدايا ! اگر تو را نافرمانى كرده ام،در محبوب ترينِ چيزها نزد تو،يعنى ايمان به تو، فرمانت را برده ام،بى آن كه فرزندى برايت بگيرم و يا شريكى برايت قرار دهم و اين هم منّت تو بر من است،نه منّت من بر تو.
اى خداى من ! تو را نافرمانى كردم،نه از سرِ انكار و مخالفت و يا بيرون رفتن از بندگى و عبوديت و يا نپذيرفتن ربوبيّت تو؛بلكه هوسم را پيروى كردم و شيطان مرا لغزاند؛ولى حجّت تو بر من تمام است و آن را به من بيان نموده اى.اگر عذابم كنى،به خاطر گناهانم است و ستمكار نيستى و اگر مرا بيامرزى و بر من رحم كنى،تو بخشنده و كريمى،اى كريم ! اى كريم !...»بگويد تا نفسش بريده شود.
سپس بگويد:«اى كه از هر چيز،ايمنى و هر چيزى از تو در هراس و بر حذر است ! به ايمنى ات از هر چيز و هراس هر چيز،از تو مى خواهم كه بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى و براى خودم،خانواده ام،فرزندانم و ديگر نعمت هايى كه به من داده اى،امانم دهى تا آن جا كه هرگز از كسى نترسم و از هيچ چيزى نهراسم،كه تو بر هر كارى توانايى،و خداوند،ما را كافى است و او بهترين وكيل است.
ص: 811
يا كافِيَ إبراهيمَ نُمرودَ،يا كافِيَ موسى فِرعَونَ،أسأَ لُكَ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،وَأَن تَكفِيَني شَرَّ فُلانِ بنِ فُلانٍ»،فَيَستَكفي شَرَّ مَن يَخافُ شَرَّهُ إن شاءَ اللّهُ تَعالى.
ثُمَّ يَسجُدُ ويَسأَلُ حاجَتَهُ ويَتَضَرَّعُ إلَى اللّهِ تَعالى،فَإِنَّهُ ما مِن مُؤمِنٍ ولا مُؤمِنَةٍ صَلّى هذِهِ الصَّلاةَ ودَعا بِهذَا الدُّعاءِ خالِصاً إلّافُتِحَت لَهُ أبوابُ السَّماءِ لِلإِجابَةِ، ويُجابُ في وَقتِهِ ولَيلَتِهِ كائِناً ما كانَ،وذلِكَ مِن فَضلِ اللّهِ عَلَينا وعَلَى النَّاسِ. (1)
15/15 صَلاةُ جَعفَرِ بنِ أبي طالِبٍ (الطّيار)
1130.الكافي عَن الإمام الصادق عليه السلام: قالَ رَسولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله لِجَعفَرٍ:يا جَعفَرُ،ألَاأَمنَحُكَ؟ألَا أُعطيكَ؟ألَاأَحبوكَ؟فَقالَ لَهُ جَعفَرٌ:بَلى يَا رَسولَ اللَّهِ.قالَ:فَظَنَّ النَّاسُ أَنَّهُ يُعطيهِ ذَهَباً أَو فِضَّةً؛فَتَشَرَّفَ النَّاسُ لِذلِكَ.فَقَالَ لَهُ:إنِّي أُعطِيكَ شَيئاً إن أَنتَ صَنَعتَهُ فِي كُلِّ يَومٍ كَانَ خَيراً لَكَ مِنَ الدُّنيَا وَمَا فيها،وَإن صَنَعتَهُ بَينَ يَومَينِ غُفِرَ لَكَ ما بَينَهُمَا،أَو كُلَّ جُمعَةٍ أَو كُلَّ شَهرٍ أَو كُلَّ سَنَةٍ غُفِرَ لَكَ مَا بَينَهُما:
تُصَلِّي أَربَعَ رَكَعَاتٍ؛تَبتَدِئُ فَتَقرَأُ،وتَقُولُ إذَا فَرَغتَ:«سُبحَانَ اللَّهِ وَالحَمدُللّهِ ِ وَلا إلهَ إلَّااللّهُ وَاللّهُ أَكبَرُ»تَقولُ ذلِكَ خَمسَ عَشرَةَ مَرَّةً بَعدَ القِراءَةِ،فَإِذَا رَكَعتَ قُلتَهُ عَشرَ مَرّاتٍ،فَإِذا رَفَعتَ رَأسَكَ مِنَ الرُّكُوعِ قُلتَهُ عَشرَ مَرّاتٍ،فَإِذَا سَجَدتَ قُلتَهُ عَشرَ مَرَّاتٍ،فَإِذا رَفَعتَ رَأسَكَ مِنَ السُّجُودِ فَقُل بَينَ السَّجدَتَينِ عَشرَ مَرَّاتٍ،فَإِذا سَجَدتَ0.
ص: 812
اى كفايت كنندۀ ابراهيم از نمرود ! اى كفايت كنندۀ موسى از فرعون ! از تو مى خواهم كه بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى و مرا از شرّ فلانى پسر فلانى آسوده كنى»كه اگر خداى متعال بخواهد،او را از شرّ كسى كه از او بيم دارد،آسوده مى كند.
سپس به سجده رود و حاجتش را بخواهد و به پيشگاه خداى متعال،گريه و زارى كند،كه هيچ مرد و زنِ باايمانى اين نماز را نخواند،و خالصانه اين دعا را نكرد جز آن كه درهاى اجابت آسمان به رويش گشوده شد و در همان وقت و شب، جواب گرفت؛هر حاجتى كه بود و اين از فضل خدا بر ما و بر مردم است.
1130.الكافى -به نقل از امام صادق عليه السلام-:«پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به جعفر [بن ابى طالب] فرمود:«اى جعفر ! آيا به تو چيزى نبخشم؟آيا به تو چيزى ندهم؟آيا به تو هديه اى ندهم؟»
جعفر به ايشان گفت:چرا،اى پيامبر خدا!
مردم گمان بردند كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به جعفر،زر و يا سيمى مى بخشد.از اين رو سر بر كشيدند.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به جعفر فرمود:«من به تو چيزى مى دهم كه اگر آن را هر روز انجام دهى،برايت از دنيا و همۀ آنچه در آن است،بهتر است و اگر يك روز در ميان انجام دهى،گناهانِ ميان آن دو روز برايت بخشيده مى شوند،يا اگر هر هفته و يا هر ماه و يا هر سال يك بار انجام دهى،گناهان فاصلۀ ميان روزهاى آن مدّت برايت بخشيده مى شوند،چهار ركعت نماز مى گزارى و پس از پايان يافتن قرائت،پانزده بار«
سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلّااللّه و اللّه أكبر »مى گويى.زمانى كه به ركوع
ص: 813
الثّانِيَةَ فَقُل عَشرَ مَرّاتٍ،فَإِذَا رَفَعتَ رَأسَكَ مِنَ السَّجدَةِ الثَّانِيَةِ قُلتَ عَشرَ مَرّاتٍ وأَنتَ قَاعِدٌ قَبلَ أَن تَقومَ؛فَذلِكَ خَمسٌ وَسَبعونَ تَسبِيحَةً،فِي كُلِّ رَكعَةٍ ثَلاثُمِئَةِ تَسبِيحَةٍ، فِي أَربَعِ رَكَعَاتٍ أَلفٌ وَمِئَتا تَسبِيحَةٍ وَتَهلِيلَةٍ وَتَكبِيرَةٍ وَتَحمِيدَةٍ،إِن شِئتَ صَلَّيتَهَا بِالنَّهَارِ وإن شِئتَ صَلَّيتَها بِاللَّيلِ. (1)
1131.الكافي عن أبي سعيد المدائني: قالَ لي أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام:ألا اعَلِّمُكَ شَيئاً تَقولُهُ في صَلاةِ جَعفَرٍ؟فَقُلتُ:بَلى،فَقالَ:إذا كُنتَ في آخِرِ سَجدَةٍ مِنَ الأَربَعِ رَكَعاتٍ فَقُل إذا فَرَغتَ مِن تَسبيحِكَ:
سُبحانَ مَن لَبِسَ العِزَّ وَالوَقارَ،سُبحانَ مَن تَعَطَّفَ بِالمَجدِ وتَكَرَّمَ بِهِ،سُبحانَ مَن لا يَنبَغِي التَّسبيحُ إلّالَهُ،سُبحانَ مَن أحصى كُلَّ شَيءٍ عِلمُهُ،سُبحانَ ذِي المَنِّ وَالنِّعَمِ،سُبحانَ ذِي القُدرَةِ وَالكَرَمِ،اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ بِمَعاقِدِ العِزِّ مِن عَرشِكَ، ومُنتَهَى الرَّحمَةِ مِن كِتابِكَ،وَاسمِكَ الأَعظَمِ وكَلِماتِكَ التّامَّةِ الَّتي تَمَّت صِدقاً وعَدلاً، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وأَهلِ بَيتِهِ وَافعَل بي كَذا وكَذا. (2)
1132.الإمام الصادق عليه السلام: صُم يَومَ الأَربِعاءِ وَالخَميسِ وَالجُمُعَةِ،فَإِذا كانَ عَشِيَّةُ يَومِ الخَميسِ تَصَدَّقتَ عَلى عَشَرَةِ مَساكينَ مُدّاً مُدّاً مِن طَعامٍ،فَإِذا كانَ يَومُ الجُمُعَةِ9.
ص: 814
رفتى،ده بار و با سر برداشتن از ركوع،ده بار،و زمانى كه به سجده رفتى،ده بار،و با سر برداشتن از سجده و ميان دو سجده،ده بار،و در سجدۀ دوم،ده بار و پس از سجدۀ دوم و پيش از برخاستن هم ده بار،اين را مى گويى،كه جمعاً مى شود هفتاد و پنج تسبيح در هر ركعت و جمع همۀ تسبيح ها در چهار ركعت،سيصد بار مى شود،و [اين،روى هم]،هزار و دويست تسبيح و تهليل و تكبير و تحميد مى شود.اگر خواستى آن را در روز مى خوانى و اگر خواستى،در شب مى خوانى».
1131.الكافى -به نقل از ابو سعيد مدائنى-:امام صادق عليه السلام به من فرمود:«آيا تو را چيزى نياموزم كه آن را در نماز جعفر [طيّار] بگويى؟».
گفتم:چرا.
فرمود:«هر گاه در سجدۀ آخر ركعت چهارم قرار گرفتى،چون تسبيحت را تمام كردى،بگو:"پاكا خدايى كه جامۀ عزّت و وقار،پوشيده است! پاكا خدايى كه رداى شُكوه و بزرگى بر تن كرده و بِدان آراسته است! پاكا خدايى كه تسبيح،جز او را نسزد! پاكا خدايى كه دانش او،هر چيزى را شماره كرده است [و بر همه چيز،احاطۀ علمى دارد] ! پاكا خداوندگار نواخت و نعمت ها! پاكا خداوندگار توانايى و بزرگوارى!
بار خدايا! از تو درخواست مى كنم،به حقّ عرشت كه مظهر عزّت و قدرت توست،و به حقّ كتابت كه منتهاى رحمت توست،و به حقّ بزرگ ترين نامت و به حقّ كلمات تامّه ات كه به راستى و داد و برابرى كامل گشته اند.بر محمّد و خاندان او درود فرست و فلان و بهمان حاجت مرا برآورده ساز"».
1132.امام صادق عليه السلام: روز چهارشنبه،پنجشنبه و جمعه را روزه بگير،و چون شامگاه روز پنجشنبه رسيد،به ده بينوا،ده مُد،به هر كدام يك مُد گندم،صدقه بده و چون روز
ص: 815
اغتَسَلتَ وبَرَزتَ إلَى الصَّحراءِ،فَصَلِّ صَلاةَ جَعفَرِ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام،وَاكشِف رُكبَتَيكَ وأَلزِمهُمَا الأَرضَ وقُل:
يا مَن أظهَرَ الجَميلَ وسَتَرَ القَبيحَ،يا مَن لَم يُؤاخِذ بِالجَريرَةِ ولَم يَهتِكِ السِّترَ،يا عَظيمَ العَفوِ،يا حَسَنَ التَّجاوُزِ،يا واسِعَ المَغفِرَةِ،يا باسِطَ اليَدَينِ بِالرَّحمَةِ،يا صاحِبَ كُلِّ نَجوى،ومُنتَهى كُلِّ شَكوى،يا مُقيلَ العَثَراتِ،يا كَريمَ الصَّفحِ،يا عَظيمَ المَنِّ،يا مُبتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبلَ استِحقاقِها،يا رَبّاه يا رَبّاه-عَشراً-يا اللّهُ يا اللّهُ-عَشراً- يا سَيِّداه يا سَيِّداه-عَشراً-يا مَولاه يا مَولاه-عَشراً-يا رَجاياه-عَشراً-يا غِياثاه -عَشراً-يا غايَةَ رَغبَتاه-عَشراً-يا رَحمانُ-عَشراً-يا رَحيمُ-عَشراً-يا مُعطِيَ الخَيراتِ-عَشراً-صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ كَثيراً طَيِّباً كَأَفضَلِ ما صَلَّيتَ عَلى أحَدٍ مِن خَلقِكَ-عَشراً-وتَسأَلُ حاجَتَكَ. (1)
1133.مصباح المتهجّد عن المفضّل بن عمر: رَأَيتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام صَلّى صَلاةَ جَعفَرٍ،ورَفَعَ يَدَيهِ ودَعا بِهذَا الدُّعاءِ:«يا رَبِّ يا رَبِّ»حَتَّى انقَطَعَ النَّفَسُ،«يا رَبّاه يا رَبّاه»حَتَّى انقَطَعَ النَّفَسُ،«رَبِّ رَبِّ»حَتَّى انقَطَعَ النَّفَسُ،«يا اللّهُ يا اللّهُ»حَتَّى انقَطَعَ النَّفَسُ،«يا حَيُّ يا حَيُّ»حَتَّى انقَطَعَ النَّفَسُ،«يا رَحيمُ يا رَحيمُ»حَتَّى انقَطَعَ النَّفَسُ،«يا رَحمنُ يا رَحمنُ»حَتَّى انقَطَعَ النَّفَسُ،«يا أرحَمَ الرّاحِمينَ»سَبعَ مَرّاتٍ،ثُمَّ قالَ:
«اللّهُمَّ إنّي أفتَتِحُ القَولَ بِحَمدِكَ،وأَنطِقُ بِالثَّناءِ عَلَيكَ،واُمَجِّدُكَ (2)ولا غايَةَ لِمَدحِكَ،واُثني عَلَيكَ ومَن يَبلُغُ غايَةَ ثَنائِكَ،واُمَجِّدُكَ (3)وأَنّى لِخَليقَتِكَ كُنهُ مَعرِفَةِ».
ص: 816
جمعه شد،غسل كن و به صحرا برو و نماز جعفر بن ابى طالب را بخوان و زانوانت را برهنه كن و آنها را به زمين بچسبان و بگو:«اى آن كه زيبايى را آشكار كرد و زشتى را پوشاند! اى آن كه [بندگان را] به گناه نگرفت و پرده را ندريد! اى بزرگ بخشايش! اى نيكو درگذرنده! اى گسترده آمرزش! اى دستت به رحمت گشوده! اى همراه هر راز نهان،و نهايت هر شكايت! اى ناديده گيرندۀ لغزش ها! اى كه گذشتت بزرگوارانه است! اى كه نعمت بخشى ات سترگ است! اى آغازگر نعمت ها پيش از استحقاق آنها! اى پروردگار ! اى پروردگار ! (ده بار)،اى خداى يكتا ! اى خداى يكتا ! (ده بار)اى سَرور ! اى سَرور ! (ده بار) اى مولا ! اى مولا! (ده بار) اى اميد من ! اى اميد من ! (ده بار) اى فرياد رس ! اى فرياد رس ! (ده بار) اى نهايت آرزو ! اى نهايت آرزو ! (ده بار) اى گسترده مهر ! اى گسترده مهر ! (ده بار) اى مهربان ! اى مهربان ! (ده بار) اى عطا كنندۀ نيكى ها ! اى عطا كنندۀ نيكى ها (ده بار) بر محمّد و خاندان محمّد،درودى فراوان و پاكيزه بفرست،مانند بهترين درودى كه بر هر يك از آفريدگانت فرستاده اى (ده بار)»و حاجتت را مى طلبى.
1133.مصباح المتهجّد -به نقل از مُفَضّل بن عُمَر-:امام صادق عليه السلام را ديدم كه نماز جعفر [طيّار] خواند.سپس دستانش را بلند كرد و اين دعا را خواند:«اى پروردگارم! اى پروردگارم!»تا نفس قطع شد.«پروردگارا ! پروردگارا !»تا نفس قطع شد.
«پروردگارم! پروردگارم!»تا نفس قطع شد.«اى خداى يكتا ! اى خداى يكتا !»تا نفس قطع شد.«اى زنده ! اى زنده !»تا نفس قطع شد.«اى گسترده مهر! اى گسترده مهر!»تا نفس قطع شد.«اى مهربان! اى مهربان!»تا نفس قطع شد.«اى مهربان ترينِ مهربان ها !»هفت بار گفت.
سپس گفت:«سخن را با ستايش تو مى آغازم،ثناى تو را بر زبان مى آورم و تو را تمجيد مى كنم،در حالى كه ستايشِ تو را نهايتى نيست.تو را ثنا مى گويم،و كيست
ص: 817
مَجدِكَ،وأَيُّ زَمَنٍ لَم تَكُن مَمدوحاً بِفَضلِكَ،مَوصوفاً بِمَجدِكَ،عَوّاداً عَلَى المُذنِبينَ بِحِلمِكَ،تَخَلَّفَ سُكّانُ أرضِكَ عَن طاعَتِكَ،فَكُنتَ عَلَيهِم عَطوفاً بِجودِكَ، جَواداً بِفَضلِكَ،عَوّاداً بِكَرَمِكَ،يا لا إلهَ إلّاأنتَ المَنّانُ ذُو الجَلالِ وَالإِكرامِ».
وقالَ لي:يا مُفَضَّلُ،إذا كانَت لَكَ حاجَةٌ مُهِمَّةٌ،فَصَلِّ هذِهِ الصَّلاةَ،وَادعُ بِهذَا الدُّعاءِ،وسَل حاجَتَكَ،يَقضِ اللّهُ حاجَتَكَ إن شاءَ اللّهُ وبِهِ الثِّقَةُ. (1)
1134.الاحتجاج عن محمّد بن عبد اللّه بن جعفر الحميري -فيما كَتَبَهُ إلى صاحِبِ الزَّمانِ عليه السلام سَأَلَهُ فيهِ عَن مَسائِلَ-:وسَأَلَ عَن صَلاةِ جَعفَرِ بنِ أبي طالِبٍ عليهما السلام،في أيِّ أوقاتِها أفضَلُ أن تُصَلّى فيهِ؟وهَل فيها قُنوتٌ؟وإن كانَ فَفي أيِّ رَكعَةٍ مِنها؟فَأَجابَ عليه السلام:
أفضَلُ أوقاتِها صَدرُ النَّهارِ مِن يَومِ الجُمُعَةِ،ثُمَّ في أيِّ الأَيّامِ شِئتَ،وأَيَّ وَقتٍ صَلَّيتَها مِن لَيلٍ أو نَهارٍ فَهُوَ جائِزٌ،وَالقُنوتُ فيها مَرَّتانِ،فِي الثّانِيَةِ قَبلَ الرُّكوعِ وفِي الرّابِعَةِ. (2)
1135.الكافي عن إسحاق بن عمّار: قلت لأبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام:مَن صَلّى صَلاةَ جَعفَرٍ كَتَبَ اللّهُ عز و جل لَهُ مِنَ الأَجرِ مِثلَ ما قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لِجَعفَرٍ؟قالَ:إي واللّهِ. (3)
1136.الإمام الصادق عليه السلام: صَلِّ صَلاةَ جَعفَرٍ في أيِّ وَقتٍ شِئتَ مِن لَيلٍ أو نَهارٍ،وإِن شِئتَ حَسَبتَها مِن نَوافِلِ اللَّيلِ،وإِن شِئتَ حَسَبتَها مِن نَوافِلِ النَّهارِ؛تُحسَبُ لَكَ مِن2.
ص: 818
كه به منتهاى ثناى تو رسد؟! تو را تمجيد مى كنم،و كجا مخلوق تو مى تواند به عمق شناخت مجد و عظمت تو نايل آيد؟! كِى بوده است كه تو به فضلت ستوده نشده باشى،و به مجد و بزرگى موصوف نباشى،و از سر بردبارى ات،به جانب گنهكاران باز نگشته باشى؟! ساكنان زمينت از اطاعت تو سر باز زدند؛ولى تو به جود خود، آنان را نواختى و به فضلت بر ايشان سخاوت نمودى و به كرمت سودشان رساندى.
اى آن كه معبودى جز تو نيست و بنده پرور و شكوهمند و صاحب ارجمندى هستى!».
و به من فرمود:«اى مفضّل ! هنگامى كه حاجت مهمّى دارى،اين نماز را بخوان و اين دعا را بكن و حاجتت را بخواه،كه خداوند،حاجتت را روا مى كند-إن شاء اللّه-و اعتماد بر اوست».
1134.الاحتجاج -به نقل از محمّد بن عبد اللّه بن جعفر حِمْيَرى،در نامه اى كه به امام زمان عليه السلام نوشت و در آن،مسئله هايى را پرسيد-:و از نماز جعفر [طيّار] پرسيد[م] كه:چه وقتى بهتر است خوانده شود؟و آيا در آن،قنوت هست؟و اگر هست،در كدام ركعت آن هست؟
امام عليه السلام پاسخ داد:«بهترين وقت آن،اوّل روز جمعه است و سپس در هر روز و هر وقتى كه از شب و روز خواندى،جايز است و دو قنوت دارد:در ركعت دوم، قبل از ركوع و در ركعت چهارم».
1135.الكافى -به نقل از اسحاق بن عمّار-:به امام صادق عليه السلام گفتم:آيا هر كس نماز جعفر بخواند،خداوند عز و جل برايش به همان مقدار كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به جعفر فرمود،ثواب مى نويسد؟فرمود:«آرى،به خدا سوگند».
1136.امام صادق عليه السلام: نماز جعفر [طيّار] را در هر زمانى از اوقات شبانه روز كه خواستى، بخوان و اگر خواستى،آن را از نمازهاى نافله شب و اگر خواستى از نافله هاى روز
ص: 819
نَوافِلِكَ وتُحسَبُ لَكَ مِن صَلاةِ جَعفَرٍ عليه السلام. (1)
1137.عنه عليه السلام: مَن كانَ مُستَعجِلاً يُصَلّي صَلاةَ جَعفَرٍ مُجَرَّدَةً،ثُمَّ يَقضِي التَّسبيحَ وهُوَ ذاهِبٌ في حَوائِجِهِ. (2)
1138.كتاب من لا يحضره الفقيه عَن عَليِّ بنِ الرَّيّانِ: كَتَبتُ إلَى الماضي الأَخيرِ عليه السلام أسأَلُهُ عَن رَجُلٍ صَلّى مِن صَلاةِ جَعفَرٍ عليه السلام رَكعَتَينِ،ثُمَّ تُعَجِّلُهُ عَنِ الرَّكعَتَينِ الأَخيرَتَينِ حاجَةٌ أو يَقطَعُ ذَلِكَ لِحادِثٍ يَحدُثُ؛أيَجوزُ لَهُ أن يُتِمَّها إِذا فَرَغَ مِن حاجَتِهِ وإِن قامَ عَن مَجلِسِهِ،أم لا يَحتَسِبُ بِذَلِكَ إِلّا أن يَستَأنِفَ الصَّلاةَ ويُصَلّيَ الأَربَعَ رَكَعاتٍ كُلَّها في مَقامٍ واحِدٍ؟
فَكَتَبَ عليه السلام:بَلى؛إِن قَطَعَهُ عَن ذَلِكَ أمرٌ لابُدَّ لَهُ مِنهُ فَليَقطَع،ثُمَّ ليَرجِع فَليَبنِ عَلى ما بَقيَ مِنها إِن شاءَ اللّهُ. (3)
16/15 صَلاةُ الأَعرابيِّ
1139.مصباح المتهجّد عن زيد بن ثابت: أتى رَجُلٌ مِنَ الأَعرابِ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ:
بِأَبي أنتَ و أُمّي يا رَسولَ اللّهِ،إنّا نَكونُ في هذِهِ البادِيَةِ بَعيداً مِنَ المَدينَةِ و لا نَقدِرُ أن نَأتِيَكَ في كُلِّ جُمُعَةٍ،فَدُلَّني عَلى عَمَلٍ فيهِ فَضلُ صَلاةِ الجُمُعَةِ إذا مَضَيتُ إلى أهلي خَبَّرتُهُم بِهِ.4.
ص: 820
حساب كن كه برايت هم از نافله هايت حساب مى شود و هم نماز جعفر.
1137.امام صادق عليه السلام: هر كس عجله دارد،نماز جعفر [طيّار] را جدا بخواند و سپس تسبيحات آن را در همان حالى بگويد كه در پى كار خود مى رود.
1138.كتاب من لايحضره الفقيه -به نقل از على بن ريّان-:به امام هادى عليه السلام نامه نوشتم و از ايشان پرسيدم:مردى دو ركعت از نماز جعفر را خوانده و براى رفع حاجتى عجله داشته و يا به سبب پيشامدى،ادامۀ نماز [و خواندن دو ركعت ديگر] را گسسته است.آيا برايش جايز است كه چون از حاجتش فارغ شد،همان نماز را با آن كه از جايش برخاسته است [ادامه بدهد و] به اتمام برساند،يا آن كه دو ركعت اوّل را حساب نكند و نماز را از سربگيرد و چهار ركعت را يك جا [و پشت سر هم] بخواند؟
امام عليه السلام در پاسخ نگاشت:«آرى [مى تواند ادامه دهد].اگر كارى كه از انجامش ناگزير است،او را از نمازش جدا كرد،آن را قطع كند [و به كارش بپردازد] و سپس بازگردد و دو ركعت باقى مانده را به جا آورد،إن شاء اللّه.
1139.مصباح المتهجّد -به نقل از زيد بن ثابت-:عربى صحرانشين نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد و گفت:پدر و مادرم فدايت باد،اى پيامبر خدا! ما در اين صحرا از مدينه دور هستيم و نمى توانيم هر جمعه نزد شما بياييم.مرا به عملى راه نمايى كن كه در آن،فضيلت نماز جمعه باشد و چون به نزد خاندانم باز گشتم،آنها را از آن باخبر كنم.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«هنگامى كه روز بالا آمد،دو ركعت نماز مى گزارى كه در ركعت اوّل،يك بار حمد و هفت بار سورۀ فلق را مى خوانى و در ركعت دوم،يك
ص: 821
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:إذا كانَ ارتِفاعُ النَّهارِ فَصَلِّ رَكعَتَينِ،تَقرَأُ في أوَّلِ رَكعَةٍ الحَمدَ مَرَّةً و «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» سبع مرّات،و تَقرَأُ فِي الثّانِيَةِ الحَمدَ مَرَّةً و «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ» سَبعَ مَرّاتٍ،فَإِذا سَلَّمتَ فَاَقرَأ آيَةَ الكُرسِيِّ سَبعَ مَرّاتٍ،ثُمَّ قُم فَصَلِّ ثَمانَ رَكَعاتٍ بِتَسليمَتَينِ،وَ اقرَأ في كُلِّ رَكعَةٍ مِنهَا الحَمدَ مَرَّةً و «إِذا جاءَ نَصْرُ اللّهِ وَ الْفَتْحُ» مَرَّةً و «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» خَمساً و عِشرينَ مَرَّةً،فَإِذا فَرَغتَ مِن صَلاتِكَ فَقُل:«سُبحانَ اللّهِ رَبِّ العَرشِ الكَريمِ،و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلّابِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» سَبعينَ مَرَّةً. (1)
17/15 صَلاةُ الاِستِسقاءِ
1140.الكافي: قالَ مُرَّة مَولى مُحَمَّدِ بنِ خالِدٍ:صاحَ أهلُ المَدينَةِ إلى مُحَمَّدِ بنِ خالِدٍ فِي الاِستِسقاءِ،فَقالَ لي:انطَلِق إلى أبي عَبدِ اللّه عليه السلام فَسَلهُ ما رَأيُكَ فَإِنَّ هؤُلاءِ قَد صاحوا إلَيَّ.
فَأَتَيتُهُ فَقُلتُ لَهُ،فَقالَ لي:قُل لَهُ:فَليَخرُج.قُلتُ لَهُ:مَتى يَخرُجُ جُعِلتُ فِداكَ؟ قالَ:يَومَ الإثنَينِ.قُلتُ:كَيفَ يَصنَعُ؟قالَ:
يُخرِجُ المِنبَرَ،ثُمَّ يَخرُجُ يَمشي كَما يَمشي يَومَ العيدَينِ،وبَينَ يَدَيهِ المُؤَذِّنونَ في أيدِيهِم عَنَزُهُم (2)،حَتّى إذَا انتَهى إلَى المُصَلّى يُصَلّي بِالنّاسِ رَكعَتَينِ بِغَيرِ أذانٍ ولا إقامَةٍ،ثُمَّ يَصعَدُ المِنبَرَ فَيَقلِبُ رِداءَهُ فَيَجعَلُ الَّذي عَلى يَمينِهِ عَلى يَسارِهِ،وَالَّذِي عَلى يَسارِهِ عَلى يَمينِهِ،ثُمَّ يَستَقبِلُ القِبلَةَ فَيُكَبِّرُ اللّهَ مِئَةَ تَكبيرَةٍ رافِعاً بِه صَوتَهُ،ثُمَّ).
ص: 822
بار حمد و هفت بار سورۀ ناس را مى خوانى و چون سلام دادى،هفت بار آية الكرسى را مى خوانى.سپس برخيز و هشت ركعت نماز با دو سلام بخوان و در هر ركعت آن، يك بار حمد و يك بار سورۀ نصر و بيست و پنج بار سورۀ توحيد را مى خوانى و چون از نمازت فارغ شدى،هفتاد بار بگو:"پاك است خداوند يكتا،پروردگار عرش كريم ! و هيچ نيرو و قدرتى جز از سوى خداى والاى بزرگ نيست"».
1140.الكافى: مرّه،غلام آزاد شدۀ محمّد بن خالد،گفت:اهالى مدينه،محمّد بن خالد را براى خواندن نماز باران فرا خواندند.او به من گفت:نزد امام صادق عليه السلام برو و از او بپرس:
نظرتان چيست،كه اينان مرا فرا خوانده اند؟
من نزد امام عليه السلام رفتم و به ايشان گفتم.به من فرمود:«به او بگو:بيرون برود [و نماز را بخواند]»
به ايشان گفتم:فدايت شوم ! كِى بيرون رود؟
فرمود:«روز دوشنبه».
گفتم:چگونه؟
فرمود:«منبر را بيرون مى فرستد و سپس خود بيرون مى آيد و پياده مى رود،همان گونه كه در دو روز عيد [قربان و فطر براى نماز] پياده مى رود،و پيش رويش، اذان گويان مى روند،در حالى كه عصاهايشان را به دست دارند،تا آن كه به جايگاه نماز مى رسد و دو ركعت نماز بدون اذان و اقامه با مردم به جماعت مى خواند و آن گاه بر بالاى منبر مى رود و ردايش را پشت و رو مى كند و سمت راستش را بر [دوش] چپش و آن گوشه را كه بر سمت چپش است،روى [دوش] راستش مى اندازد.سپس رو به قبله مى كند و خداوند را بزرگ مى دارد و با صداى بلند،صد بار "اللّه اكبر" مى گويد.
سپس از سمت راست به مردم توجّه مى كند و خداوند را تسبيح مى كند و با صداى بلند،صد بار "سبحان اللّه" مى گويد.آن گاه از سمت چپش به مردم روى مى كند و
ص: 823
يَلتَفِتُ إلَى النّاسِ عَن يَمينِهِ فَيُسَبِّحُ اللّهَ مِئَةَ تَسبيحَةٍ رافِعاً بِه صَوتَهُ،ثُمَّ يَلتَفِتُ إلَى النّاسِ عَن يَسارِهِ فَيُهَلِّلُ اللّهَ مِئَةَ تَهليلَةٍ رافِعاً بِهِ صَوتَهُ،ثُمَّ يَستَقبِلُ النّاسَ فَيَحمَدُ اللّهَ مِئَةَ تَحميدَةٍ،ثُمَّ يَرفَعُ يَدَيهِ فَيَدعُو ثُمَّ يَدعُونَ؛فَإِنّي لَأَرجو أن لا يَخيبوا.
قالَ:فَفَعَلَ،فَلَمّا رَجَعنا جاءَ المَطَرُ،قالُوا:هَذا مِن تَعليمِ جَعفَرٍ.
وَ فِي رِوايَةِ يُونُسَ:فَما رَجَعنا حَتّى أهَمَّتنا أنفُسُنا. (1)
1141.الكافي عن هشام بن الحكم عن الإمام الصادق عليه السلام،قالَ: سَأَلتُهُ عَن صَلاةِ الاِستِسقاءِ، فَقالَ:مِثلُ صَلاةِ العيدَينِ؛يَقرَأُ فيها ويُكَبِّرُ فيها كَما يَقرَأُ وَ يُكَبِّرُ فيها،يَخرُجُ الإِمامُ وَ يَبرُزُ إِلَى مَكانٍ نَظِيفٍ فِي سَكينَةٍ ووَقارٍ وخُشوعٍ ومَسكَنَةٍ،ويَبرُزُ مَعَهُ النّاسُ،فَيَحمَدُ اللّهَ ويُمَجِّدُهُ ويُثني عَلَيهِ ويَجتَهِدُ فِي الدُّعاءِ،ويُكثِرُ مِنَ التَّسبيحِ وَالتَّهليلِ وَالتَّكبيرِ، ويُصَلّي مِثلَ صَلاةِ العيدَينِ رَكعَتَينِ فِي دُعاءٍ ومَسأَلَةٍ وَاجتِهادٍ،فَإِذا سَلَّمَ الإِمَامُ قَلَبَ ثَوبَهُ وَجَعَلَ الجَانِبَ الَّذي عَلَى المَنكِبِ الأَيمَنِ عَلَى الأَيسَرِ وَالَّذي عَلَى الأَيسَرِ عَلَى الأَيمَنِ؛فَإِنَّ النَّبيَّ صلى الله عليه و آله كَذلِكَ صَنَعَ. (2)
18/15 صَلاةُ الحاجَةِ
1142.الكافي عن أبي حمزة عن أبي جعفر عليه السلام: جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ:يا رَسولَ اللّهِ، إنّي ذو عِيالٍ،وعَلَيَّ دَينٌ،وقَدِ اشتَدَّت حالي،فَعَلِّمني دُعاءً أدعُو اللّهَ عز و جل بِهِ،لِيَرزُقَني ما أقضي بِهِ دَيني،وأستَعينُ بِهِ عَلى عِيالي.3.
ص: 824
خداوند را يگانه مى شمرد و با صداى بلند و صد بار "لا إله إلّااللّه" مى گويد و سپس رو به مردم مى كند و خدا را مى ستايد و صد بار "الحمد للّه" مى گويد و سپس دستانش را بالا مى برد و دعا مى كند و سپس مردم دعا مى كنند،و من اميد دارم كه ناكام نشوند».
محمّد بن خالد چنين كرد و هنگامى كه باز مى گشتيم،باران آمد.آنها گفتند:اين از آن آموزش جعفر [صادق عليه السلام ] بود.
در روايت يونس [راوى ديگر اين حديث] آمده است:و باز نگشتيم تا آن كه انديشناك [خيس شدن] خود شديم.
1141.الكافى -به نقل از هشام بن حكم-:از ايشان (امام صادق عليه السلام ) در بارۀ نماز باران پرسيدم.فرمود:«مانند نماز دو عيد [فطر و قربان] است.در آن،قرائت [قرآن] مى كند و تكبير مى گويد،همان گونه كه [در نماز عيد] قرائت مى كند و تكبير مى گويد.امام جماعت بيرون مى آيد و به جايگاهى تميز و همراه با آرامش و وقار و فروتنى و افتادگى مى رود و مردم نيز همراه او بيرون مى آيند،و او خدا را مى ستايد و بزرگ مى شمارد و ثنايش مى گويد و در دعا مى كوشد و تسبيح و تهليل و تكبير فراوان مى گويد و دو ركعت نماز،مانند نماز عيد فطر و قربان،با دعا و درخواست و كوشش مى خواند و چون امام سلام داد،لباسش را بر مى گرداند و آن سويش را كه بر دوش راستش است،روى دوش چپ و آن را كه روى دوش چپ است،روى دوش راست مى اندازد،كه پيامبر صلى الله عليه و آله اين گونه كرد».
1142.امام باقر عليه السلام: مردى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت:اى پيامبر خدا! من عيالوار و بدهكارم و وضعيتم سخت شده است.دعايى به من بياموز كه خداوند عز و جل را با آن بخوانم تا به من روزى دهد و با آن،بدهى ام را بپردازم و به خانواده ام يارى برسانم.
ص: 825
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:يا عَبدَ اللّهِ،تَوَضَّأْ وأسبِغ وُضوءَكَ،ثُمَّ صَلِّ رَكعَتَينِ تُتِمُّ الرُّكوعَ وَالسُّجودَ،ثُمَّ قُل:
يا ماجِدُ،يا واحِدُ،يا كَريمُ،يا دائِمُ،أتَوَجَّهُ إلَيكَ بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّكَ نَبِيِّ الرَّحمَةِ صلى الله عليه و آله، يا مُحَمَّدُ يا رَسولَ اللّهِ،إنّي أتَوَجَّهُ بِكَ إلَى اللّهِ رَبِّكَ ورَبّي ورَبِّ كُلِّ شَيءٍ،أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وأهلِ بَيتِهِ،وأسأَلُكَ نَفحَةً كَريمَةً مِن نَفَحاتِكَ،وفَتحاً يَسيراً،ورِزقاً واسِعاً،ألُمُّ بِهِ شَعَثي (1)،وأقضي بِهِ دَيني،وأستَعينُ بِهِ عَلى عِيالي. (2)
1143.المعجم الصغير عن عثمان بن حنيف عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله -لِقَضاءِ الحَوائِجِ-:إِيتِ الميضَأَةَ فَتَوَضَّأْ،ثُمَّ ائتِ المَسجِدَ فَصَلِّ فيهِ رَكعَتَينِ،ثُمَّ قُل:«اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ وأَتَوَجَّهُ إلَيكَ بِنَبِيِّنا مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله نَبِيِّ الرَّحمَةِ،يا مُحَمَّدُ،إنّي أتَوَجَّهُ بِكَ إلى رَبِّكَ جَلَّ وعَزَّ فَيَقضي لي حاجَتي»،وتَذكُرُ حاجَتَكَ. (3)
1144.الدعوات: رُوِيَ أنَّ زَينَ العابِدينَ عليه السلام مَرَّ بِرَجُلٍ وهُوَ قاعِدٌ عَلى بابِ رَجُلٍ،فَقالَ لَهُ:ما يُقعِدُكَ عَلى بابِ هذَا المُترَفِ الجَبّارِ؟فَقالَ:البَلاءُ.قالَ:قُم فَاُرشِدَكَ إلى بابٍ خَيرٍ مِن بابِهِ،وإلى رَبٍّ خَيرٍ لَكَ مِنهُ.
فَأَخَذَ بِيَدِهِ حَتَّى انتَهى بِهِ إلَى المَسجِدِ-مَسجِدِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله-ثُمَّ قالَ:اِستَقبِلِ القِبلَةَ وصَلِّ رَكعَتَينِ،ثُمَّ ارفَع يَدَيكَ إلَى اللّهِ عز و جل،فَأَثنِ عَلَى اللّهِ،وصَلِّ عَلى8.
ص: 826
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«اى بندۀ خدا! وضو بگير و كامل و شاداب هم وضو بگير.
سپس دو ركعت نماز بخوان كه در آن ركوع و سجود را كامل به جا مى آورى و آن گاه بگو:"اى بشكوه،اى يگانه،اى بزرگوار،اى جاويد! با محمّد،پيامبرت،پيامبر رحمت،به تو روى آورده ام.اى محمّد،اى فرستادۀ خدا! با همراهى تو،به خدايت روى آورده ام؛خداى تو و خداى من و خداى هر چيز،كه بر محمّد و خاندانش درود فرستى و نسيمى از نسيم هاى رحمتت را از تو مى خواهم و گشايشى آسان و روزىِ گسترده تا پريشانى ام را با آن سامان دهم و بدهى ام را با آن بپردازم و خانواده ام را با آن يارى دهم"».
1143.المعجم الصغير -به نقل از عثمان بن حنيف از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله براى برآورده شدن حاجت ها-:به وضوخانه برو و وضو بگير و سپس به مسجد برو و دو ركعت نماز در آن بخوان و آن گاه بگو:«خدايا ! من از تو مى خواهم و با همراهى پيامبرمان، پيامبر رحمت،به تو روى كرده ام.اى محمّد ! من به همراهى تو،به خداى عز و جل روى مى آورم تا حاجتم را برآورده كند»،و حاجتت را ذكر مى كنى.
1144.الدعوات: روايت شده كه امام زين العابدين عليه السلام بر مردى گذشت كه بر در خانۀ مردى نشسته بود.به او فرمود:«چه چيزى تو را بر در خانۀ اين ثروتمند خوش گذران متكبّر نشانده است؟».
مرد گفت:گرفتارى.
امام عليه السلام فرمود:«برخيز تا تو را به درگاهى بهتر از درگاه او و صاحبى كه برايت بهتر از اوست،راه نمايى كنم».
امام عليه السلام دست او را گرفت و به مسجد (مسجد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ) آورد و سپس فرمود:«رو به قبله،دو ركعت نماز بخوان و آن گاه دستانت را به سوى خداى عز و جل بالا ببر و خدا را بستاى و بر فرستاده اش صلى الله عليه و آله درود فرست و سپس آخر [سورۀ] حشر و
ص: 827
رَسولِهِ صلى الله عليه و آله،ثُمَّ ادعُ بِآخِرِ الحَشرِ،وسِتِّ آياتٍ مِن أوَّلِ الحَديدِ،وبِالآيَتَينِ اللَّتَينِ في آلِ عِمرانَ (1)،ثُمَّ سَلِ اللّهَ سُبحانَهُ؛فَإِنَّكَ لا تَسأَلُ شَيئاً إلّاأعطاكَ. (2)
1145.الإمام الباقر عليه السلام: إذا أرَدتَ أمراً تَسأَ لُهُ رَبَّكَ فَتَوَضَّأْ وأَحسِنِ الوُضوءَ،ثُمَّ صَلِّ رَكعَتَينِ، وعَظِّمِ اللّهَ،وصَلِّ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله وقُل بَعدَ التَّسليمِ:
«اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ بِأَنَّكَ مَلِكٌ،وأَنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ مُقتَدِرٌ،وبِأَنَّكَ ما تَشاءُ مِن أمرٍ يَكونُ،اللّهُمَّ إنّي أتَوَجَّهُ إلَيكَ بِنَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ نَبِيِّ الرَّحمَةِ صلى الله عليه و آله،يا مُحَمَّدُ يا رَسولَ اللّهِ، إنّي أتَوَجَّهُ بِكَ إلَى اللّهِ رَبِّكَ ورَبّي لِيُنجِحَ لي طَلِبَتي،اللّهُمَّ بِنَبِيِّكَ أنجِح لي طَلِبَتي بِمُحَمَّدٍ».
ثُمَّ سَل حاجَتَكَ. (3)
1146.الإمام الصادق عليه السلام -في صلاة الحاجة-:إذا مَضى ثُلُثُ اللَّيلِ فَقُم وصَلِّ رَكعَتَينِ بِسورَةِ المُلكِ وتَنزيلِ السَّجدَةِ،ثُمَّ ادعُهُ وقُل:«يا رَبِّ ! قَد نامَتِ العُيونُ،وغارَتِ النُّجومُ، وأَنتَ الحَيُّ القَيّومُ،لا تَأخُذُكَ سِنَةٌ ولا نَومٌ،لَن يُوارِيَ عَنكَ لَيلٌ داجٍ،ولا سَماءٌ ذاتُ أبراجٍ،ولا أرضٌ ذاتُ مِهادٍ،ولا بَحرٌ لُجِّيٌّ،ولا ظُلُماتٌ بَعضُها فَوقَ بَعضٍ،يا صَريخَ (4)الأَبرارِ وغِياثَ المُستَغيثينَ،بِرَحمَتِكَ أستغَيثُ،فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ وَاقضِ لي حاجَةَ كَذا وكَذا،ولا تَرُدَّني خائِباً ولا مَحروماً يا أرحَمَ الرّاحِمينَ»،فَإِنَّها في قَضاءِ الحاجاتِ كَالأَخذِ بِاليَدِ (5). (6)0.
ص: 828
شش آيۀ اوّل [سورۀ] حديد را بخوان و نيز دو آيه اى كه در سورۀ آل عمران است. (1)
آن گاه از خداى سبحان بخواه،كه تو چيزى نمى خواهى،جز آن كه به تو مى دهد».
1145.امام باقر عليه السلام: هنگامى كه خواستى،چيزى را از خدايت بخواهى،وضو بگير و خوب وضو بگير و سپس دو ركعت نماز بخوان و خدا را بزرگ بشمار و بر پيامبر صلى الله عليه و آله درود فرست و پس از سلام دادن،بگو:«خدايا ! از تو مى خواهم به خاطر اين كه تو فرمان روايى و بر همۀ كارها توانا و نيرومندى و هر چه بخواهى،مى شود.خدايا ! با همراهى پيامبرت،پيامبر رحمت،به تو روى آورده ام.اى محمّد،اى فرستادۀ خدا! من با تو،به خداوند،پروردگار تو و پروردگار من،روى آورده ام تا خواستم را بر آورد.خدايا ! به پيامبرت،به محمّد،خواستۀ مرا برآورده كن».سپس حاجتت را درخواست كن.
1146.امام صادق عليه السلام -در بيان نماز حاجت-:هنگامى كه يك سوم شب سپرى شد،برخيز و دو ركعت نماز با سوره هاى«مُلك»و«سجده»بگزار.سپس خدا را بخوان و بگو:
«اى پروردگار من ! چشم ها خوابيده و ستارگان،ناپيدا شده اند و تو زنده و برپايى.نه چُرت،تو را فرا مى گيرد و نه خواب،نه شب تار از تو پوشيده مى ماند و نه آسمان بُرجدار و نه زمين هموار و نه درياى ژرف و نه تاريكى هاى تو در تو.
اى فريادرس نيكان و يارى رسان يارى خواهان ! از رحمتت يارى مى خواهم.بر محمّد و خاندانش درود فرست و فلان حاجتم را برآورده كن و مرا ناكام و محروم، باز نگردان،اى مهربان ترينِ مهربانان !».
اين نماز و دعا براى برآورده شدن حاجت ها،مانند گرفتن با دست [،نقد و فورى] است.د.
ص: 829
19/15 صَلاةُ لَيلَةِ الدَّفنِ
1147.المصباح للكفعمي: صَلاةُ هَدِيَّةِ المَيِّتِ لَيلَةَ الدَّفنِ رَكعَتانِ؛فِي الأُولَى الحَمدُ وآيَةُ الكُرسِيِّ،وفِي الثَّانِيَةِ الحَمدُ وَالقَدرُ عَشراً،فَإِذَا سَلَّمَ قَالَ:اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ،وَابعَث ثَوَابَها إلى قَبرِ فُلانٍ.
وفي رواية اخرى:
بَعدَ الحَمدِ التَّوحيدُ مَرَّتَينِ في الاُولى وفي الثانِيَةِ بَعدَ الحَمدِ التَّكاثُرُ عَشراً. (1)
20/15 الصَّلَواتُ الَّتي تُهدى إلى النبيّ 9 وأهلِ البَيتِ:
1148.جمال الاُسبوع عن أحمد بن عبد اللّه البجلي بإسناد رفعه إليهم صلوات اللّه عليهم، قال: مَن جَعَلَ ثَوابَ صَلاتِهِ لِرَسولِ اللّهِ وأَميرِ المُؤمِنينَ وَالأَوصِياءِ مِن بَعدِهِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِم أجمَعينَ وسَلَّمَ،أضعَفَ اللّهُ لَهُ ثَوابَ صَلاتِهِ أضعافاً مُضاعَفَةً حَتّى يَنقَطِعَ النَّفَسُ،ويُقالُ لَهُ قَبلَ أن يَخرُجَ روحُهُ عَن جَسَدِهِ:يا فُلانُ،هَدِيَّتُكَ إلَينا وأَلطافُكَ لَنا،فَهذا يَومُ مُجازاتِكَ ومُكافاتِكَ،فَطِب نَفساً وقَرَّ عَيناً بِما أعَدَّ اللّهُ لَكَ،وهَنيئاً لَكَ بِما صِرتَ إلَيهِ.
قالَ:قُلتُ:كَيفَ يُهدي صَلاتَهُ ويَقولُ؟قالَ:يَنوي ثَوابَ صَلاتِهِ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله، ولَو (2)أمكَنَهُ أن يَزيدَ عَلى صَلاةِ الخَمسينَ شَيئاً ولَو رَكعَتَينِ في كُلِّ يَومٍ ويُهديها إلى».
ص: 830
1147.المصباح ،كفعمى:نماز هديه به مرده در شب خاك سپارى،دو ركعت است.در ركعت اوّل،حمد و آية الكرسى و در ركعت دوم،حمد و ده مرتبه [سورۀ] قدر را مى خواند، و چون سلام مى دهد،مى گويد:«خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و پاداش آن را به قبر فلانى روانه كن».
و در نقلى ديگر:پس از حمد،دو بار سورۀ توحيد را در ركعت اوّل [مى خوانى] و در ركعت دوم،پس از حمد،ده بار سورۀ تكاثر را.
1148.جمال الاُسبوع -به نقل از احمد بن عبد اللّه بجلى كه حديث را با سندش به امامان عليهم السلام مى رساند-:فرمود:«هر كس پاداش نمازش را براى فرستادۀ خدا و امير مؤمنان و اوصياى پس از او-كه درودها و سلام خداوند بر همۀ ايشان باد-قرار دهد، خداوند،پاداش نمازش را چندين و چند برابر و تا هنگامى كه جان دارد،به او مى دهد و پيش از آن كه جان از بدنش بيرون رود،به او گفته مى شود:"اى فلان ! هديه ات و لطف هايت به ما رسيده است،و امروز روز جبران و پاداش ما به توست.
آسوده خاطر باش و چشمت به آنچه خداوند برايت آماده كرده است،روشن باشد و آنچه را به سوى آن ره سپارى،گوارايت باشد"».
گفتم:نمازش را چگونه هديه بدهد و چه بگويد؟
فرمود:«نيّت مى كند پاداش نمازش براى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله باشد و اگر برايش ممكن بود،هر روز،چيزى حتّى دو ركعت بر پنجاه ركعت نمازش [كه اعم از واجب و نافلۀ هر شبانه روز مى خواند] بيفزايد و آن را به يكى از اهل بيت عليهم السلام هديه دهد.
ص: 831
واحِدٍ مِنهُم،يَفتَتِحُ الصَّلاةَ فِي الرَّكعَةِ الاُولى مِثلَ افتِتاحِ صَلاةِ الفَريضَةِ بِسَبعِ تَكبيراتٍ أو ثَلاثِ مَرّاتٍ أو مَرَّةً في كُلِّ رَكعَةٍ،ويَقولُ بَعدَ تَسبيحِ الرُّكوعِ وَالسُّجودِ ثَلاثَ مَرّاتٍ:«صَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ»في كُلِّ رَكعَةٍ،فَإِذا شَهِدَ وسَلَّمَ قالَ:
«اللّهُمَّ أنتَ السَّلامُ ومِنكَ السَّلامُ يا ذَا الجَلالِ وَالإِكرامِ،صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ الأَخيارِ،وأبلِغهُم مِنّي أفضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلامِ،اللّهُمَّ إنَّ هذِهِ الرَّكَعاتِ هَدِيَّةٌ مِنّي إلى عَبدِكَ ونَبِيِّكَ ورَسولِكَ مُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللّهِ خاتَمِ النَّبِيّينَ وسَيِّدِ المُرسَلينَ،اللّهُمَّ فَتَقَبَّلها مِنّي وأَبلِغهُ إيّاها عَنّي،وأَثِبني عَلَيها أفضَلَ أمَلي ورَجائي فيكَ وفي نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيهِ وآلِهِ ووَصِيِّ نَبِيِّكَ،وفاطِمَةَ الزَّهراءِ ابنَةِ نَبِيِّكَ، وَالحَسَنِ وَالحُسَينِ سِبطَي نَبِيِّكَ،وأَولِيائِكَ مِن وُلدِ الحُسَينِ عليهم السلام،يا وَلِيَّ المُؤمِنينَ،يا وَلِيَّ المُؤمِنينَ،يا وَلِيَّ المُؤمِنينَ».
ما يُهديهِ إلى أميرِ المُؤمِنينَ عَلِيٍّ عليه السلام يُدعى بِالدُّعاءِ إلى قَولِكَ:
«اللّهُمَّ إنَّ هاتَينِ الرَّكعَتَينِ هَدِيَّةٌ مِنّي إلى عَبدِكَ ووَلِيِّكَ وَابنِ عَمِّ نَبِيِّكَ ووَصِيِّهِ أميرِ المُؤمِنينَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام،اللّهُمَّ فَتَقَبَّلها مِنّي،وأَبلِغهُ إيّاهُما عَنّي،وأثِبني عَلَيهِما أفضَلَ أمَلي ورَجائي فيكَ،وفي نَبِيِّكَ ووَصِيِّ نَبِيِّكَ،وفاطِمَةَ الزَّهراءِ ابنَةِ نَبِيِّكَ،وَالحَسَنِ وَالحُسَينِ سِبطَي نَبِيِّكَ،وأَولِيائِكَ مِن وُلدِ الحُسَينِ عليهم السلام،يا وَلِيَّ المُؤمِنينَ،يا وَلِيَّ المُؤمِنينَ،يا وَلِيَّ المُؤمِنينَ».
ما يُهديهِ إلى فاطِمَةَ عليها السلام يَقولُ:
«اللّهُمَّ إنَّ هاتَينِ الرَّكعَتَينِ هَدِيَّةٌ مِنّي إلَى الطّاهِرَةِ المُطَهَّرَةِ الطَّيِّبَةِ الزَّكِيَّةِ فاطِمَةَ بِنتِ نَبِيِّكَ،اللّهُمَّ فَتَقَبَّلها مِنّي وأَبلِغها إيّاهُما عَنّي،وأَثِبني عَلَيهِما أفضَلَ أمَلي
ص: 832
نماز را در ركعت اوّل،مانند آغاز نمازهاى واجب با هفت يا سه يا يك تكبير در هر ركعت آغاز مى كند و در هر ركعت،پس از تسبيح ركوع و سجود،سه مرتبه مى گويد:"خداوند بر محمّد و خاندان پاك و پاكيزه اش درود فرستد".
و چون تشهّد گفت و سلام داد،بگويد:"خدايا ! تو سلامى و سلامت از توست.
اى باشكوه و گرامى! بر محمّد و خاندان پاك،پاكيزه و برگزيده اش درود فرست و بهترين درود و سلام را از سوى من به ايشان برسان.خدايا ! اين ركعات،هديه اى از من به بنده و پيامبر و فرستاده ات،محمّد بن عبد اللّه،است؛خاتم پيامبران و سَرور فرستادگان.خدايا ! آن را از من بپذير و از طرف من به او برسان و در برابرش،به من پاداش بده به برترين اميد و آرزويم به تو و به پيامبرت-كه درودهايت بر او و خاندانش باد-و [به] وصىّ پيامبرت،و فاطمۀ زهرا،دختر پيامبرت،و حسن و حسين،نوه هاى پيامبرت،و اوليايت از نسل حسين عليه السلام،اى ولىّ مؤمنان،اى ولىّ مؤمنان،اى ولىّ مؤمنان!".
آنچه را به امير مؤمنان عليه السلام هديه مى دهد،دعا خوانده مى شود تا اين كه مى گويى:
"خدايا ! اين دو ركعت هديۀ من به بنده ات و وليّت،و پسرعموى پيامبرت،و وصىّ او،امير مؤمنان،على بن ابى طالب عليه السلام است.خدايا ! آن را از من بپذير و از طرف من به او برسان و در برابرش به من پاداش بده به برترين اميد و آرزويم به تو و به پيامبرت-كه درودهايت بر او و خاندانش باد-و [به] وصىّ پيامبرت،و فاطمۀ زهرا، دختر پيامبرت،و حسن و حسين،نوه هاى پيامبرت،و اوليايت از نسل حسين عليه السلام، اى ولىّ مؤمنان،اى ولىّ مؤمنان،اى ولىّ مؤمنان!".
آنچه را به فاطمه عليها السلام هديه مى دهد،مى گويد:"خدايا ! اين دو ركعت،هديۀ من به طاهرۀ مطهّره،پاك پاكيزه،فاطمه،دختر پيامبرت،است.خدايا ! آن را از من بپذير و از طرف من به او برسان و در برابرش به من پاداش بده به برترين اميد و آرزويم به
ص: 833
ورَجائي فيكَ وفي نَبِيِّكَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ وآلِهِ،ووَصِيِّ نَبِيِّكَ،وَالطَّيِّبَةِ الطّاهِرَةِ فاطِمَةَ بِنتِ نَبِيِّكَ،وَالحَسَنِ وَالحُسَينِ سِبطَي نَبِيِّكَ،يا وَلِيِّ المُؤمِنينَ،يا وَلِيَّ المُؤمِنينَ،يا وَلِيِّ المُؤمِنينَ».
ما يُهديهِ إلَى الحَسَنِ عليه السلام:
«اللّهُمَّ إنَّ هاتَينِ الرَّكعَتَينِ هَدِيَّةٌ مِنّي إلى عَبدِكَ وَابنِ عَبدِكَ،ووَلِيِّكَ وَابنِ وَلِيِّكَ، الحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ الرَّضِيِّ عليه السلام،اللّهُمَّ فَتَقَبَّلها مِنّي وأَبلِغهُ إيّاهُما،وأَثِبني عَلَيهِما أفضَلَ أمَلي ورَجائي فيكَ وفي نَبِيِّكَ ووَلِيِّكَ وَابنِ وَلِيِّكَ،يا وَلِيَّ المُؤمِنينَ،يا وَلِيَّ المُؤمِنينَ،يا وَلِيَّ المُؤمِنينَ».
ما يُهديهِ إلَى الحُسَينِ عليه السلام:
«اللّهُمَّ إنَّ هاتَينِ الرَّكعَتَينِ هَدِيَّةٌ مِنّي إلى عَبدِكَ وَابنِ عَبدِكَ،ووَلِيِّكَ وَابنِ وَلِيِّكَ، سِبطِ نَبِيِّكَ،الطَّيِّبِ الطّاهِرِ،الزَّكِيِّ الرَّضِيِّ،الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ المُجتَبى»،ويَأتِي بِالدُّعاءِ إلى آخِرِهِ:«يا وَلِيَّ المُؤمِنينَ،يا وَلِيَّ المُؤمِنينَ،يا وَلِيَّ المُؤمِنينَ».
ما يُهديهِ إلى عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام:
«اللّهُمَّ إنَّ هاتَينِ الرَّكعَتَينِ هَدِيَّةٌ مِنّي إلى عَبدِكَ وَابنِ عَبدِكَ،ووَلِيِّكَ وَابنِ وَلِيِّكَ، سِبطِ نَبِيِّكَ زَينِ العابِدينَ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليهما السلام»،ويَأتي بِالدُّعاءِ إلى آخِرِهِ:«يا وَلِيَّ المُؤمِنينَ»ثَلاثاً.
ما يُهديهِ إلى مُحَمَّدِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام:
«اللّهُمَّ إنَّ هاتَينِ الرَّكعَتَينِ هَدِيَّةٌ مِنّي إلى عَبدِكَ وَابنِ عَبدِكَ،ووَلِيِّكَ وَابنِ وَلِيِّكَ، سِبطِ نَبِيِّكَ مُحَمَّدِ بنِ عَلِيٍّ الباقِرِ عِلمَكَ»،ويَأتي بِالدُّعاءِ إلى آخِرِهِ:«يا وَلِيَّ
ص: 834
تو و به پيامبرت-كه درودهايت بر او و خاندانش باد-و [به] وصىّ پيامبرت،و فاطمۀ زهرا،دختر پيامبرت،و حسن و حسين،نوه هاى پيامبرت،و اوليايت از نسل حسين عليه السلام،اى ولىّ مؤمنان،اى ولىّ مؤمنان،اى ولىّ مؤمنان!".
آنچه به [امام] حسن عليه السلام هديه مى دهد:"خدايا! اين دو ركعت،هديۀ من به بنده و فرزند بنده ات،و ولىّ و فرزند وليّت،حسن پسر على پسنديده است.خدايا ! آن را از من بپذير و از طرف من به آن دو برسان و در برابرشان به من پاداش بده به برترين اميد و آرزويم به تو و به پيامبرت و [به] وليّت و پسر وليّت،اى ولىّ مؤمنان،اى ولىّ مؤمنان،اى ولىّ مؤمنان!".
آنچه به حسين عليه السلام هديه مى دهد:"خدايا ! اين دو ركعت،هديۀ من به بنده و فرزند بنده ات،و ولىّ و فرزند وليّت،نوۀ پيامبرت،طيّب و طاهر،پاك و پسنديده، حسين بن على برگزيده است" و دعا را تا آخرش:"اى ولىّ مؤمنان،اى ولىّ مؤمنان، اى ولىّ مؤمنان !" مى خواند.
آنچه به زين العابدين هديه مى دهد:"خدايا ! اين دو ركعت،هديۀ من به بنده و فرزند بنده ات،ولىّ و فرزند وليّت،نوادۀ پيامبرت،زين العابدين على بن الحسين، است" و دعا را تا آخرش:"اى ولىّ مؤمنان،اى ولىّ مؤمنان،اى ولىّ مؤمنان!" مى خواند.
آنچه به امام باقر عليه السلام هديه مى دهد:"خدايا ! اين دو ركعت،هديۀ من به بنده و فرزند بنده ات،و وليّت و فرزند وليّت،نوادۀ پيامبرت،محمّد بن على،شكافندۀ علمت،است"،و دعا را تا آخرش:"اى ولىّ مؤمنان،اى ولىّ مؤمنان،اى ولىّ مؤمنان!" مى خواند.
ص: 835
المُؤمِنينَ»ثَلاثاً.
ما يُهديهِ إلى جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام:
«اللّهُمَّ إنَّ هاتَينِ الرَّكعَتَينِ هَدِيَّةٌ مِنّي إلى عَبدِكَ وَابنِ عَبدِكَ،ووَلِيِّكَ وَابنِ وَلِيِّكَ، سِبطِ نَبِيِّكَ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ الصّادِقِ عليهما السلام»،ويَقولُ الدُّعاءَ إلى آخِرِهِ:«يا وَلِيَّ المُؤمِنينَ»ثَلاثاً.
ما يُهديهِ إلى موسَى بنِ جَعفَرٍ عليه السلام:
«اللّهُمَّ إنَّ هاتَينِ الرَّكعَتَينِ هَدِيَّةٌ مِنّي إلى عَبدِكَ وَابنِ عَبدِكَ،ووَلِيِّكَ وَابنِ وَلِيِّكَ، سِبطِ نَبِيِّكَ موسَى بنِ جَعفَرٍ عليه السلام،وارِثِ عِلمِ النَّبِيّينَ»،وَالدُّعاءَ إلى آخِرِهِ:«يا وَلِيَّ المُؤمِنينَ»ثَلاثاً.
ما يُهديهِ إلَى الرِّضا عَلِيِّ بنِ موسى عليه السلام:
«اللّهُمَّ إنَّ هاتَينِ الرَّكعَتَينِ هَدِيَّةٌ مِنّي إلى عَبدِكَ وَابنِ عَبدِكَ،ووَلِيِّكَ وَابنِ وَلِيِّكَ، سِبطِ نَبِيِّكَ عَلِيِّ بنِ موسَى الرِّضَا ابنِ المَرضِيّينَ»،وَالدُّعاءَ إلى آخِرِهِ:«يا وَلِيَّ المُؤمِنينَ»ثَلاثاً.
ما يُهديهِ إلى مُحَمَّدِ بنِ عَلِيٍّ،وعَلِيِّ بنِ مُحَمَّدٍ،وَالحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ عليهم السلام،مِثلُ ذلِكَ حَتّى يَصِلَ إلى صاحِبِ الزَّمانِ عليه السلام فَادعُ بِالدُّعاءِ إلى قَولِكَ:
«اللّهُمَّ إنَّ هاتَينِ الرَّكعَتَينِ هَدِيَّةٌ مِنّي إلى عَبدِكَ وَابنِ عَبدِكَ،ووَلِيِّكَ وَابنِ وَلِيِّكَ، سِبطِ نَبِيِّكَ في أرضِكَ،وحُجَّتِكَ عَلى خَلقِكَ،يا وَلِيَّ المُؤمِنينَ-ثَلاثاً-». (1)
1149.مصباح المتهجّد: صَلاةُ الهَدِيَّةِ ثَمانُ رَكَعاتٍ؛رُوِيَ عَنهُم عليهم السلام أنَّهُ يُصَلِّي العَبدُ في يَومِ1.
ص: 836
آنچه به صادق عليه السلام هديه مى دهد:"خدايا ! اين دو ركعت،هديۀ من به بنده ات و فرزند بنده ات،و وليّت و پسر وليّت،نوۀ پيامبرت،جعفر بن محمّد صادق،است" و دعا را تا آخرش،سه بار:"اى ولىّ مؤمنان!" مى خواند.
آنچه به موسى بن جعفر عليه السلام هديه مى دهد:"خدايا! اين دو ركعت،هديۀ من به بنده و فرزند بنده ات،و وليّت و فرزند وليّت،نوادۀ پيامبرت،موسى بن جعفر، وارث علم پيامبران،است" و دعا را تا آخرش:سه بار "اى ولىّ مؤمنان!" مى خواند.
آنچه به على بن موسى الرضا عليه السلام هديه مى دهد:"خدايا ! اين دو ركعت،هديۀ من است به بنده و فرزند بنده ات،و وليّت و فرزند وليّت،نوادۀ پيامبرت،على بن موسى الرضا عليه السلام،فرزند انسان هاى پسنديده" و دعا را تا آخرش:سه بار "اى ولىّ مؤمنان!" مى خواند.
آنچه به محمّد بن على (امام جواد عليه السلام ) و على بن محمّد (امام هادى عليه السلام ) و حسن بن على (امام عسكرى عليه السلام ) هديه مى دهد،همين گونه است تا به صاحب الزمان عليه السلام مى رسد.پس همان دعا را تا اين جا مى خوانى:"خدايا! اين دو ركعت،هديۀ من به بنده و فرزند بنده ات،و وليّت و فرزند وليّت،نوادۀ پيامبرت در زمين و حجّت تو بر آفريدگانت است،"اى ولىّ مؤمنان!" (سه بار)».
1149.مصباح المتهجّد: نماز هديه،هشت ركعت است كه از ايشان (اهل بيت عليهم السلام ) روايت
ص: 837
الجُمُعَةِ ثَمانِيَ رَكَعاتٍ،أربَعاً تُهدى إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله،وأَربَعاً تُهدى إلى فاطِمَةَ عليها السلام،ويَومَ السَّبتِ أربَعَ رَكَعاتٍ تُهدى إلى أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام،ثُمَّ كَذلِكَ كُلَّ يَومٍ إلى واحِدٍ مِنَ الأَئِمَّةِ عليهم السلام إلى يَومِ الخَميسِ،أربَعَ رَكَعاتٍ تُهدى إلى جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام،ثُمَّ في يَومِ الجُمُعَةِ أيضاً ثَمانِيَ رَكَعاتٍ،أربَعاً تُهدى إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله أَربَعَ رَكَعاتٍ تُهدى إلى فاطِمَةَ عليها السلام،ثُمَّ يَومَ السَّبتِ أربَعَ رَكَعاتٍ تُهدى إلى موسَى بنِ جَعفَرٍ عليه السلام،ثُمَّ كَذلِكَ إلى يَومِ الخَميسِ أربَعَ رَكَعاتٍ تُهدى إلى صاحِبِ الزَّمانِ عليه السلام.
الدُّعاءُ بَينَ كُلِّ رَكعَتَينِ مِنها:
«اللّهُمَّ أنتَ السَّلامُ ومِنكَ السَّلامُ وإلَيكَ يَعودُ السَّلامُ،حَيِّنا رَبَّنا مِنكَ بِالسَّلامِ، اللّهُمَّ إنَّ هذِهِ الرَّكَعاتِ هَدِيَّةٌ مِنّي إلى وَلِيِّكَ فُلانٍ،فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ وبَلِّغهُ إيّاها، وأَعطِني أفضَلَ أمَلي ورَجائي فيكَ وفي رَسولِكَ صَلَواتُكَ عَلَيهِ وآلِهِ وفيهِ».
وتَدعو بِما أحبَبتَ إن شاءَ اللّهُ. (1)7.
ص: 838
شده است.بنده روز جمعه هشت ركعت نماز مى خواند.چهار ركعت به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هديه مى شود و چهار ركعت به فاطمه عليها السلام،و روز شنبه،چهار ركعت نماز به امير مؤمنان عليه السلام هديه مى شود و سپس همين گونه هر روز،[چهار ركعت] به هر يك از امامان عليهم السلام تا روز پنجشنبه،چهار ركعت به امام جعفر صادق عليه السلام هديه مى شود.
سپس روز جمعه،دوباره هشت ركعت نماز مى خواند.چهار ركعت به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و چهار ركعت به فاطمه عليها السلام هديه مى شود.سپس روز شنبه،چهار ركعت به موسى بن جعفر (امام كاظم) عليه السلام هديه مى شود و سپس همين گونه تا روز پنجشنبه،چهار ركعت به صاحب الزمان عليه السلام هديه مى شود.
دعا ميان هر دو ركعت از اين نمازها [اين گونه است]:خدايا ! تو [خود] سلامى و سلام از توست و سلام به تو باز مى گردد.تحيّتْ گويىِ خودت را به ما-پروردگارا- سلام قرار بده.خدايا ! اين ركعات،هديۀ من به فلان وليّت است.بر محمّد و خاندانش درود فرست و اينها را به او برسان و برترين اميد و آرزويم را در بارۀ خودت و پيامبرت-كه درودهايت بر او و خاندانش باد-و نيز صاحب الزمان،به من عطا كن».
و هر دعايى دوست دارى بكن،إن شاء اللّه.
ص: 839
ص: 840
فهرست آيات ....................843
فهرست اعلام ....................853
فهرست جمعيت ها و قبيله ها ....................859
فهرست شهرها و مكان ها ....................863
فهرست زمان ها ....................865
فهرست غريب الحديث ....................867
فهرست منابع و مآخذ ....................869
ص: 841
ص: 842
-- آيه -- شماره آيه -- صفحه
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ-- 1 --310،308،46،42،----316،314،312، ----336،320،318
الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ-- 2 --210،46،42،----336،310،308
الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ-- 3 --336،212،42
مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ -- 4 --336،212
إِيّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّاكَ نَسْتَعِينُ-- 5 --810،808،212
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ -- 6 --212
صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ -- 7 --212
غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضّالِّينَ-- 7 --652،212،42
هُدىً لِلْمُتَّقِينَ-- 2 --180
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ-- 3 --180،168
وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرّاكِعِينَ -- 43 --594،252،138
وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ-- 45 --216
ص: 843
وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ -- 83 --20
فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ-- 152 --178
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ-- 153 --214
فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما-- 158 --659
وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ-- 158 --752
وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدّاعِ-- 186 --546
حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى -- 238 --144،86،74
وَ قُومُوا لِلّهِ قانِتِينَ-- 238 --144
فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ-- 39 --22
الَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللّهَ-- 135 --198
اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ-- 200 --520
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ-- 43 --444
لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى-- 43 --596
إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ-- 48 --198
وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ-- 101 --659،655
فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ-- 101 --658،656
إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتاباً مَوْقُوتاً-- 103 --718،576،64
وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللّهَ-- 110 --192
إِنَّ الْمُنافِقِينَ يُخادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ -- 142 --446
وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى-- 142 --446
وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ-- 5 --746
ص: 844
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ-- 6 --633
وَ إِذا نادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً-- 58 --728
وَ أَنْ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ اتَّقُوهُ وَ هُوَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ-- 72 --138
وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ مُصَدِّقُ -- 92 --144
قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا-- 23 --792
يا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ-- 31 --232،230
وَ الَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ -- 170 --168
وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ -- 54 --446
وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى وَ أَخِيهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما-- 87 --20
قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُما فَاسْتَقِيما-- 89 --794
أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً-- 105 --690
وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ-- 114 --182،96،85،74، ----198،194،184
إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ -- 114 --182
وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ-- 76 --544
ص: 845
رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ-- 37 --164،20
رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي-- 40 --138
أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّيْلِ-- 78 --76،85،74
وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً-- 78 --244،80،50
وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها-- 110 --304،302
وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلاً-- 110 --304
وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ-- 28 --168
رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْباً-- 4 --794
وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ -- 31 --20
وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا-- 31 --92
وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ-- 54 --164
وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ وَ كانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا-- 55 --164
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ-- 59 --716،724
أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا-- 59 --718
طه -- 1 --620
ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى -- 2 --620
أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي-- 14 --122
ص: 846
وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلاّ هَمْساً-- 108 --284
وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها-- 132 --216،164،162
وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ-- 73 --20
مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرّاحِمِينَ -- 83 --792
أَنْ لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظّالِمِينَ-- 87 --794
يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعِينَ-- 90 --794
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ-- 1 --282،268،716
الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ-- 2 --282،268،716
وَ الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ يُحافِظُونَ -- 9 --752،708،144
أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ -- 10 --144
فَمَا اسْتَكانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما يَتَضَرَّعُونَ-- 76 --624
رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ -- 37 --168،146
وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ-- 56 --138
وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ-- 45 --126،124
وَ لَذِكْرُ اللّهِ أَكْبَرُ-- 45 --178
فَسُبْحانَ اللّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَ حِينَ تُصْبِحُونَ -- 17 --78
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً-- 30 --440
مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ-- 31 --140
ص: 847
يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ-- 17 --164
سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمّا يَصِفُونَ -- 180 --528
وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ -- 181 --528
وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ-- 182 --528
يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ-- 53 --546،198
لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً-- 53 --548
ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ-- 60 --546
إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ -- 29 --168
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الْكُفّارِ-- 29 --168
وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ-- 16 --696
إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ....-- 37 --672
وَ أَدْبارَ السُّجُودِ-- 40 --772
ص: 848
وَ إِدْبارَ النُّجُومِ -- 49 --772
أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللّهِ-- 16 --283
ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا-- 7 --62
إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ-- 4 --62
خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ -- 43 --284
الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ-- 23 --754،752
وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللّهِ أَحَداً-- 18 --410
الَّذِينَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ-- 41 --138
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا-- 77 --370،138
فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ-- 20 --368
فِي جَنّاتٍ يَتَساءَلُونَ-- 40 --746
عَنِ الْمُجْرِمِينَ-- 41 --746
ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ-- 42 --746،744،716،----748
ص: 849
قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ-- 43 --748،744،716،----746
فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلّى-- 31 --746
وَ لكِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلّى-- 32 --746
ثُمَّ ذَهَبَ إِلى أَهْلِهِ يَتَمَطّى-- 33 --746
أَوْلى لَكَ فَأَوْلى-- 34 --746
ثُمَّ أَوْلى لَكَ فَأَوْلى-- 35 --746
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ-- 47 --746
وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لا يَرْكَعُونَ-- 48 --746
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكّى-- 14 --398
وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلّى-- 15 --398
عامِلَةٌ ناصِبَةٌ-- 3 --592
تَصْلى ناراً حامِيَةً-- 4 --592
إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ-- 14 --142
فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ-- 7 --502،500
وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ-- 8 --502،500
ص: 850
إِنّا أَنْزَلْناهُ-- 1 --44
فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ-- 4 --724،716،706
الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ-- 5 --716،708،706،----724،718
يُراؤُنَ -- 6 --592
وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ-- 7 --592
إِنّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ-- 1 --622
فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ-- 2 --622
قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ-- 1 --46،44،42
اللّهُ الصَّمَدُ-- 2 --46،42
لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ-- 3 --46،42
وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ-- 4 --46،42
ص: 851
ص: 852
آدم عليه السلام 792،76،32،22
إبراهيم عليه السلام 316،66،56،48،33،24، 792،788،530،396،394،318، 812،796
إبراهيم بن عبد الحميد 512
إبراهيم (راوى) 641
إبليس 370،208،152،28،26
ابن أبي عمير 762
ابن اثير 725
ابن ادريس 495
ابن امّ عبد 710
ابن برّاج 495
ابن جريج 641
ابن جنيد 497
ابن حنبل 653
ابن شهاب 636
ابن شهرآشوب 59،58،57
ابن عامر 638
ابن عبّاس 663،660،657،639،424، 670،668،666،665،664
ابن عمر 661،660،657،641
ابن فارس 725،283
ابن قدامه 657
ابن كثير 638
ابن مسعود 710،254
ابن منذر 666
ابن منظور 725
أبو بصير 114
أبو بكر 660،648،638
أبو ثمامة عمرو بن عبد اللّه الصّائدي 678
أبو جعفر الباقر عليه السلام 242،158،74،70،68، 392،382،368،360،338،322، 750،690،688،464،659،633، 776،770،752
أبو حازم 647،646
أبو الحسن عليه السلام 642
أبو الحسن على بن محمد الهادي عليه السلام 466،324
أبو الحسن على بن موسى الرضا عليه السلام 600،396، 764
أبو الحسن موسى بن جعفر الكاظم عليه السلام 48،46، 776،764،694،586،518،506
ص: 853
أبو حميد السّاعدي 652،644،624
أبو حنيفة 653،642،641،292،204، 696
أبو داوود 499
أبو الدّرداء 256
أبو ذر الغفارى 208،180،172،142، 586،584،520،274
أبو سعيد خدرى 636
أبو سليمان مالك بن الحويرث 374
أبو طالب عليه السلام 38
أبو العالية 424
أبو عبد اللّه جعفر بن محمّد الصادق عليه السلام 62،60، 146،144،122،102،92،80،72، 292،244،238،234،204،158، 316،314،310،308،302،300، 350،338،332،330،328،324، 400،388،386،382،372،362، 490،476،454،444،430،408، 652،568،564،562،516،502، 732،720،696،692،690،682، 770،766،762،760،746،744، 822،818،816،814،772
أبو عبد اللّه الحسين عليه السلام 678
أبو عمرو 638
أبو القاسم محمّد صلى الله عليه و آله 736
أبو قتادة 624
أبو محمّد (راوي) 732
أبو هارون المكفوف 484
أبو هريرة 664،663،648،636،484، 665
ابيّ بن كعب 530
أحمد صلى الله عليه و آله 100
احمد محمّد شاكر 666
إدريس عليه السلام 280،32،22
إسحاق عليه السلام 530،33
إسرافيل عليه السلام 530
إسماعيل عليه السلام 794،56،33
إسماعيل صادق الوعد (ابن حزقيل) 35
اعمى،سيّد على اكبر 16
الإمام الباقر عليه السلام 635،633،285،33،10، 798،659،655،653،645،640
الإمام الجواد عليه السلام 804
الإمام الرّضا عليه السلام 702،698،466،246، 802،766،704
الإمام زين العابدين عليه السلام 684،586،59،58، 834،826،798
الإمام الصّادق عليه السلام 72،34،32،18،12، 432،292،287،284،278،111، 726،692،661،652،644،498، 800،774،727
الإمام العسكري عليه السلام 806،574
الإمام عليّ عليه السلام 248،228،114،110،57، 376،342،298،285،284،256، 744،661،660،645،392،378، 790،770
الإمام الكاظم عليه السلام 800
الإمام المهدي عليه السلام 808
الإمام الهادي عليه السلام 804
امّ أنس الإنصاريّة 140
امّ حميدة 732
امّ سلمة 336
أمير المؤمنين عليه السلام 266،264،40،17،13، 428،426،414،412،376،288،
ص: 854
648،548،546،544،516،430، 838،790،782،744،688،672
أنس بن مالك 648،272،262،260
اويس قرن 16
أيّوب عليه السلام 792
بحرانى 496
بخارى 499
براء بن عازب 653
بكير 633
بلال 640
بهجت،محمّدتقى 18،17،16،15،13، 290،289،288
بيهقى 650،649،648
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله 56،32،31،18،17،8،7، 110،110،86،85،59،58،57، 287،286،286،284،112،111، 633،632،494،385،356،345، 638،637،637،636،635،634، 646،644،643،642،640،640، 660،654،653،648،647،647، 667،666،665،664،663،661
جابر 178
جابر بن عبد اللّه 636
جبرئيل عليه السلام 75،62،60،59،57،38،22، 240،236،170،102،100،96، 560،530،480،396،312،254، 714،712،672،640،622،568، 784،748
جعفر بن أبي طالب (الطّيار) عليه السلام 812،700، 824،820،818،816
جعفر بن محمّد الصّادق عليهما السلام 468،450،316، 838،836،790،690
جميل 652
الحارث بن المغيرة النّصري 762
حبيب بن مظاهر 680
الحجّة القائم عليه السلام 808،790
الحسن بن عليّ بن أبي طالب عليهما السلام 230،154، 792،790،678،674،584،544، 834،832
الحسن بن عليّ العسكري عليهما السلام 806،790، 836
الحسين بن عليّ بن أبي طالب عليهما السلام 584،544، 834،832،792،790،680،678
الحصين بن تميم 680
حفص 638
حلبى،محمّد 652
حمّاد بن عيسى 652،644،410،408
حمران بن أعين 62،60
حمران مولى عثمان 636
حمزه 638
حوّاء 792
الحوراء الإنسيّة 676
الحور العين 566،482،480،212،120، 570،568
خديجۀ كبرا عليها السلام 57،38
الخضر النبي عليه السلام 544
خطّابى 666
خليل بن احمد 282
خليل تهرانى،ميرزا حسين 16
خمينى،احمد 14
خمينى،روح اللّه 290،14،12
خوش نصيب،مرتضى 19
دارقطْنى 649،641
ص: 855
داوود النّبيّ عليه السلام 794،606،35،26،24
دعبل 704
ذو النّون 794
رسول اللّه صلى الله عليه و آله 52،50،48،46،42،38، 102،98،96،90،74،66،62،60، 136،132،126،116،114،111، 170،164،162،152،148،146، 214،206،198،196،190،184، 254،252،242،240،236،234، 310،308،298،276،260،256، 328،326،322،318،314،312، 358،350،348،342،336،332، 386،380،372،370،366،360، 456،442،434،424،400،390، 520،516،502،490،484،462، 536،534،532،530،524،522، 584،580،562،544،542،538، 620،618،616،614،612،586، 633،630،628،626،624،622، 655،654،651،643،636،635، 712،710،670،668،663،658، 740،736،732،722،720،714، 778،770،762،760،758،742، 826،822،820،818،812،780، 838
روح القدس 62
زرارة 659،633،134،62،60
زكريّا عليه السلام 794،92،36،35
زهرى 650
زهير بن القين 680
زيد بن أرقم 584
زيد بن بن عليّ بن الحسين عليهما السلام 256
زيد بن ثابت 584
سالم بن عبد اللّه 484
سعد بن أبي وقّاص 532
سعد [مؤذّن] 641
سعيد بن جبير 424
سعيد بن عبد اللّه الحنفي 680
سفيان بن عيينه 661
سلّار 495
سلمان الفارسي 654،584،184
سليمان بن داوود عليهما السلام 34
سهل بن سعد 647،646
سيوطى 650،649
شافعى 653،649
شاه آبادى 290
شيبة الهذيل 528
شيخ بهايى 498،496
شيخ صدوق 645،497،113
شيخ طوسى 653،497،495
شيخ كلينى 653
شيخ مفيد 495
الشّيطان 146،120،78،14،13،8، 290،289،266،258،252،202، 442،440،438،316،308،306، 810،718،708،550،458
صاحب الزّمان عليه السلام 838،836،818،506
طبرسى 726
عائشة 648،620،618،614،488
عاصم 638
عبّاد بن تميم 635
عبد اللّه بن زبير 648
ص: 856
عبد اللّه بن شقيق 663
عبد اللّه بن عمر 648،636
عبد اللّه بن عمرو بن العاص 637،636،635
عبد اللّه بن مسعود 648،636
عبد الرزّاق 641
عثمان بن عفّان 648،638،636،635، 660
عثمان بن مظعون 522
عطاء بن يزيد 636
عكرمة 424
علّامه امينى 650
علّامۀ حلّى 497،495
عليّ بن أبي طالب عليه السلام 216،194،100، 544،538،522،414،412،314، 682،674،670،668،648،586، 832،736،688
عليّ بن الحسين زين العابدين عليهما السلام 554،234، 756،688،686،684،682،680، 790
عليّ بن محمّد الهادي عليهما السلام 836،804،790
عليّ بن موسى الرّضا عليهما السلام 802،790،316، 836
عليّ بن مهزيار 466
عمّار 648
عمّار السّاباطي 466
عمران بن حصين 668
عمر بن أذينة 633
عمر بن حفص 641
عمر بن الخطّاب 646،643،641،114، 660،658،648
عمر بن صالح بن نافع 660
عمر بن مسلم 146
عمرو بن حريث 760
عمرو بن سعيد بن العاص 650
عيسى بن مريم عليهما السلام 92،66،36،35،12، 250
فاطمة الزّهراء عليها السلام 490،488،486،484، 784،730،676،497،494،492، 838،834،832،790،786
فخر رازى 657،648،639
فرعون 812،794
الفضل بن الرّبيع 694
الفضل بن شاذان 400،396،52
فضيل 142
فهرى،سيّد احمد 16
فيض كاشانى 497
قارون 720
قاضى،سيدعلى 289،16،15
قثم بن عبد الرحمن الثّقفي 424
كعب الإحبار 114
كلينى 31
لقمان 94،35،28
مالك 641
المأمون 316
محدّث بحرانى 498
محمّد بن أبي بكر 118،74
محمّد بن خالد 822
محمّد بن عبد اللّه صلى الله عليه و آله 46،44،42،40،38، 98،68،66،64،62،60،50،48، 170،156،152،124،111،102، 316،266،264،254،236،172، 414،396،394،392،366،338،
ص: 857
510،488،426،424،422،418، 554،546،542،534،532،530، 576،574،568،566،564،562، 714،700،672،668،586،578، 796،792،790،788،786،748، 808،806،804،802،800،798، 832،830،828،826،816،812، 838
محمّد بن عبد اللّه الحميريّ 506،266
محمّد بن عذافر 498
محمّد بن عليّ الباقر عليهما السلام 688،686،166، 834،790
محمّد بن عليّ الجواد عليهما السلام 836،804،790
محمّد بن الفرج 324
محمّد بن مسلم 659
محمّدى رى شهرى،محمّد 19
مرّة مولى محمّد بن خالد 822
مريم بنت عمران عليها السلام 36
مسعودى،عبدالهادى 19
مسلم 660
مسلم نيشابورى 499
المسيح عليه السلام 594
معاذ 740
معاذ بن جبل 68
معاويه بن أبو سفيان 650،642
معاوية بن وهب 652
ملك الموت 202،152،120
منصور بن يونس 292
مورّق 657
موسى بن جعفر الكاظم عليه السلام 790،696،692، 838،836،802
موسى بن عمران عليه السلام 35،34،33،24،11، 590،510،508،292،156،66، 812،794
ميكائيل عليه السلام 530،396
نافع 638
النّبي صلى الله عليه و آله 90،76،50،48،44،42،38، 162،150،140،126،122،114، 252،248،214،184،182،170، 310،308،300،296،260،254، 346،342،338،336،322،314، 378،374،366،364،362،358، 452،450،448،402،398،390، 524،514،512،488،482،476، 608،600،584،540،536،528، 626،624،622،618،616،614، 712،706،698،672،637،630، 776،768،760،740،730،714، 828،824،786،780
نجفى،محمّدحسن 496
نمرود 812،792
نوح عليه السلام 792،558،66،32،24
واقدى 660
هارون 794
هامان 720
هشام بن الحكم 364،296
يحيى بن زكريّا عليه السلام 438،36،35،28،26
يعقوب النبي عليه السلام 530،33
يعلى بن اميّة 658،657
يوسف بن يعقوب عليه السلام 568،33
يونس (راوي) 824
ص: 858
آل إبراهيم عليه السلام 398،396،394،48
آل داوود عليه السلام 24
آل محمّد صلى الله عليه و آله 366،316،264،48،12، 546،542،530،510،394،392، 578،576،574،568،566،564، 796،792،790،786،700،680، 808،806،804،802،800،798، 832،830،816،812
الأئمّة عليهم السلام 838،564
اسيران عجم 646
أصحاب تجارة 146
أصحاب الحسين عليه السلام 678
أصحاب رسول اللّه صلى الله عليه و آله 624،586
أصحاب الشّمال 44
أصحاب اليمين 44
الأعراب 820،637
اعراب جاهلى 56
امامان اهل بيت عليهم السلام 654،653،652
امّة محمّد صلى الله عليه و آله 414،68،64
الأنبياء عليهم السلام 318،170،118،92،15،8، 396
الأنصار 650،649،126،90
الأوصياء 830
اولياى خاصّ الهى 286
اهل ايمان8
اهل بيت عليهم السلام 111،110،86،85،18،7، 388،287،284،282،178،112، 643،640،635،634،592،554، 686،662،659،653،651
اهل سنّت 634،632،495،494،87، 646،644،643،640،638،635، 654،653،652،651،650،647، 665،663،661،656،655
أهل الصّفّة 712
أهل العالية 602
أهل علّيّين 224
أهل الكتاب 645،472،388،104
أهل المدينة 822،649،558
بني آدم 14
بني إسرائيل 438،36،34
ص: 859
بني اميّة 649،642
بني تميم 664،663
بني سعد 486
بني هاشم 586
پارسى زبانان 19
پيامبران 33،31
پيروان آيين هاى الهى 37
پيروان اهل بيت عليهم السلام 643،638،634،632، 661،651
تابعيان 650
ثمود 680
جن9
الحافظون لاُوقات الصّلوات 150
حملة القرآن 150
خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله 638،345
خلفاى سه گانه 648
رعاة الشّمس 150
زوّار اللّه 526
الشّياطين 566
شيعة عليّ بن أبي طالب 318
شيعيان 663،640،86
صحابيان 650
عاد 680
عالمان اسلامى 667،656،32
عالمان شيعه 499
العرب 725،430
العلماء 258
عمّار المساجد 150
فرزندان ابراهيم عليه السلام 33
فرزندان اسماعيل عليه السلام 56
فرشتگان الهى 13
فقهاى شيعه 653،651،644،638،495، 659
فقهاى مذاهب اسلامى 632
فقيهان 645،498،497
فقيهان اماميّه 647
فقيهان اهل سنّت 661،657
كارگران 667
كارمندان 667
الكافرون 725،656،645،536،110
محدّثان اهل سنّت 644،499
محدّثان شيعه 650
مدرّسان 32
المرسلون 832،596،586،418،78،44
مساكين 814
المسلمون 134،86،59،58،50،35، 374،285،266،262،206،198، 645،643،635،588،522،420، 780،744
مسيحيان 36،31
المشركون 418،388،266،264،262، 782
المطفّفون 118
معاصران پيامبر صلى الله عليه و آله 636
معاويه 649
المفسرون 726،638،304
مكّيان 57
الملائكة 170،142،118،92،90،44، 238،236،226،208،206،172، 504،466،450،418،396،366،
ص: 860
754،720،522
ملائكة اللّيل 244،80،78،50
ملائكة النّهار 244،80،78،50
الملحدون 428
ملّة إبراهيم عليه السلام 266،264
ملّة محمّد صلى الله عليه و آله 150
المنافقون 720،446
المؤذّنون 822
مهاجران 650،649
المؤمنات 388
المؤمنون 338،278،224،200،60، 586،572،564،456،446،444، 836،744،608
النّبيّون عليهم السلام 832،418،236،44،24، 836
نسل ابراهيم عليه السلام 56
الوصيّون 586
ولد الحسين عليه السلام 832
يهوديان 35،34،33،31
ص: 861
ص: 862
بصره 316
بيت إدريس عليه السلام 22
بيت اللّه الحرام 412،156
البيت المعمور 640،236
پژوهشكدۀ علوم و معارف حديث 19
جزيرة العرب 56
حجاز 56
حرم الهى 33
ذى خشب 655
سرخس 702
الشّام 146
صفا 659،657،656
صفّين 668
الطّائف 740،424
عربستان 56
عرفات 661
غار حرا 57
الكعبة 312،210،17
كليسا 57
كنيسه 57
الكوفة 668،32،22
محراب داوود عليه السلام 35
المدينة 649،558،316،58،50،40، 822،820،655،650
مروه 659،657،656
مزدلفه 661
مسجد رسول اللّه صلى الله عليه و آله 826
مسجد السّهلة 32،22
مكّة 654،476،58،57،56،40،38، 740
منا 660
نجف 15
اليمن 104،68
ص: 863
ص: 864
آخر الزّمان 796
اوايل حكومت بنى اميّه 650
اوقات نماز 58
الثّانية من الهجرة في شعبان 40
جاهليّة 600
خلافت عمر 643،641
دوران حكومت ابو بكر 643
دوران حكومت معاويه 642
دورۀ خليفۀ سوم 635
روز عرفه 660،32
روز قيامت 111،7
روزگار ائمّه عليهم السلام 497
روزگار ابراهيم عليه السلام 33
روزگار ادريس عليه السلام 32
روزگار پيامبر صلى الله عليه و آله 640
روزگار پيامبران بنى اسرائيل 35
روزگار عيسى عليه السلام 36
روزگار فرزندان ابراهيم عليه السلام 33
روزگار موسى عليه السلام 33
روزگار نوح عليه السلام 32
زمان آدم ابو البشر عليه السلام 32
زمن عمر 114
شب جمعه 307
شهر رمضان 172،156،154،102،40، 778،220
صبح جمعه 307
عاشوراء 678
عصر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله 643
عصر خليفۀ دوم 642
عصر روز جمعه 307
عهد رسول اللّه صلى الله عليه و آله 712،664
عيد فطر 384
عيد قربان 384
ليلة اسري به 236
ليلة الجمعة 810،334،332،330
ليلة القدر 784،780،566
ليلة المعراج 40
ليلة بدر 618
مواقيت الصّلاة 216،158،156،152، 250،240
ص: 865
وقت الظّهر 87،82،80
وقت العشاء 226
وقت العصر 224،82،80،76
وقت المغرب 226،82
وقت نافلۀ صبح 87
وقت نماز عشا 87
وقت نماز عصر 87
وقت نماز عصر و عشا 86
وقت نماز مغرب 86
وقت نماز نافلۀ مغرب 87
يوم الإثنين 822،332،330
يوم الأربعاء 814
يوم الجمعة 330،314،186،82،66،40، 814،790،386،384،334،332، 838،820،818
يوم الخميس 838،814،332،330
يوم السّبت 838
يوم العيدين 822
يوم القيامة 116،113،106،78،76،44، 318،294،226،222،174،150، 480،430،428،424،330،320، 710،655،608،568،566،530، 754،750،730،720
ص: 866
آراب 346
أثافي 616،136
أدينك 562
أزيز 616
أسبغ الوضوء 100
الأطناب 132
الأعْبل 550
اعزب 160
أغلس 76
أكلؤه 590
الاستكانة 624
الأنداد 24
انفة 294
الأوّابين 784،628
الأيّم 710
الباذخ 784
البتّة 212
بخ 292
بكّة 748
بلّع 406
بلق 218
تبشبش 174
تثريب 686
تجاف 346
تجدع 148
تجنّح 406
تحاتّ 184
تحتفز 468
تذّرع 380
تربّد 616
تقع 468،372
تقنع يديك 380
تكفّر 468
تلثّم 468
تلّه 794
تنهج 676
جافى 620
الجبروت 558
جحد 200
الجدّ 538
الجزع 234
الجوادّ 464
جؤجؤه 506
حاقن 452
حبواً 256
حدّاثا 488
حرّ 488
حزبه 214
حسيسي 26
الحظر 678،40
حمر النّعم 768
الحمّة 198
الحنايا 588
خداج 734،320
خرص 232
الخصاصة 788
الخنا 610
الدّرن 196
دكنت 488
دلوك 76
ذروة سنامه 550،132
الرّباط 524
الرّبق 198
ص: 867
رشاء 686
رواح 174
الرّوح 218
زجّ 260
زخّ 150،106
زلفى 568
سابغ 72
السّاريتين 448
السّارية 148
سبحتك 80
سبحة 712
السّبرات 522،256
سلسبيل 566
السّليم 678
سنامه 88
سني 422
السّنين 216
شامة 22
شظيّة 176
شعب 176
شعثي 826
صاد 46
صريخ 828
الصّفا 26
صفوة 296
ضبعيك 346
الضّريع 566
الطّائف 424
الطّول 532
العتمة 190
العدم 562
عرّافا 610
العزائم 334
عشّار 24
عطلاً 232
عنزهم 822
غسق 764
غلول 590
فرائصه 670،364
فرّط 610
فرقعة 452
الفسطاط 132
فيء 236
القاصية 252
القانت 520
قربان 754
قطّ 560
القطران 566
قمن 364
قيّم 132
الكاهل 550
كركرة 688
كسحت 486
كنف 210
لاطئة 352
لجلجها 114
لحاء 248
ماقت 606
متصارمان 608
المجزرة 462
مجلت 486
مجنّح 348
مدر 152
المرجل 616
مسانّ 462
مشاشه 602
معاطن 462
معين 566
الملّة 92
الموتى 712
مهنة 614
نازع 72
نجائب 318
نزق 550
نكاله 422
وبر 152
وتره 750
وضح 348
وهنا 608
يتخوّى 350
يجنّح 350
يحدقن 214
يرفضّ عرقا 682
يرمقه 626
يصبّ 624
يعجن 378
يقنع 624
يندرس 124
ينفتل 508
ينقض 452
ص: 868
1.إثبات الوصيّة للإمام على بن أبى طالب عليه السلام ،المنسوب إلى على بن الحسين المسعودى (م 346 ق )، بيروت:دار الأضواء،1409 ق،دوم.
2.الآحاد و المثانى ،أحمد بن عمر ابن أبى عاصم (م 287 ق)،تحقيق:باسم فيصل الجوابرة،الرياض:دار الراية،1411 ق.
3.احكام القرآن للجصاص ،ابو بكر احمد بن على الرازى الجصاص (م 370ق)،تحقيق:عبد السلام محمّد بن شاهين،بيروت:دار الكتب العلمية،1415ق،اوّل.
4.إحياء علوم الدين ،محمّد بن محمّد الغزالى (م 505 ق )،بيروت:دار الهادى،1412 ق،اوّل.
5.أخبار مكّة فى قديم الدهر و حديثه ،محمّد بن إسحاق الفاكهى (م 3 ق )،تحقيق:عبد الملك بن عبد اللّه بن دهيش،بيروت:دار خضر،1414 ق،دوم.
6.الأدب المفرد ،أبو عبداللّه محمّد بن إسماعيل البخاري (م 256 ق)،تحقيق:محمّد بن عبدالقادر عطا، بيروت:دار الكتب العلميّة.
7.الأربعون حديثاً ،محمّد بن مكى (شهيد اوّل) 734-786ق)،قم:مكتبة مدينة العلم.
8.الإرشاد فى معرفة حجج اللّه على العباد ،محمّد بن محمّد بن النعمان العكبرى البغدادى (الشيخ المفيد)(م 413 ق )،تحقيق:مؤسّسة آل البيت عليهم السلام،قم:مؤسّسة آل البيت عليهم السلام،1413 ق،اوّل.
9.إرشاد القلوب ،الحسن بن أبى الحسن الديلمى (م 711 ق )،بيروت:مؤسسة الأعلمى،1398 ق، چهارم.
10.أسباب نزول القرآن ،على بن أحمد الواحدى النيسابورى (م 468 ق )،تحقيق:كمال بسيونى زغلول، بيروت:دار الكتب العلميّة.
11.اُسد الغابة فى معرفة الصحابة ،على بن أبى الكرم محمّد الشيبانى (ابن الأثير الجَزَرى) (م 630 ق )، تحقيق:على محمّد معوّض و عادل أحمد عبد الموجود،بيروت:دار الكتب العلميّة،1415ق،اوّل.
ص: 869
12.الإصابة فى تمييز الصحابة ،أحمد بن على العسقلانى (ابن حجر) (م 852 ق )،تحقيق:عادل أحمد عبد الموجود و على محمّد معوّض،بيروت:دار الكتب العلميّة،1415 ق،اوّل.
13.إصباح الشيعة بمصباح الشريعة ،قطب الدين البيهقى الكيدرى (م 776 ق)،تصحيح:ابراهيم البهادرى، قم:مؤسسة الإمام الصادق عليه السلام،1325 ق.
14.الاُصول الستّة عشر ،عدّة من الرواة،قم:دار الشبسترى،1405 ق،دوم.
15.الاُصول الستّة عشر ،عدّة من الرواة،تحقيق:أبوالفضل المحمودى،قم:دار الحديث:1425ق.
16.أعلام الدين فى صفات المؤمنين ،الحسن بن محمّد الديلمى (م 711 ق )،تحقيق:مؤسسة آل البيت عليهم السلام، قم:مؤسسة آل البيت:،1414 ق،دوم.
17.إعلام الورى بأعلام الهدى ،الفضل بن الحسن الطّبْرِسى (م 548 ق )،تحقيق:مؤسّسة آل البيت عليهم السلام،قم:
مؤسّسة آل البيت عليهم السلام،1417 ق،اوّل.
18.الإفصاح فى إمامة أمير المؤمنين عليه السلام ،محمّد بن محمّد بن النعمان العكبرى البغدادى (الشيخ المفيد)(م 413 ق )،قم:مؤسسة البعثة،1412 ق،اوّل.
19.الإقبال بالأعمال الحسنة فى ما يعمل مرّة فى السنة :على بن موسى الحلّى (السيّد ابن طاووس)(م 664 ق )،تحقيق:جواد القيّومى،قم:مكتب الإعلام الإسلامى،1414 ق،اوّل.
20.الاحتجاج على أهل اللجاج ،أحمد بن على الطَّبَرسى (م 620 ق )،تحقيق:إبراهيم البهادرى ومحمّد هادى به،تهران:دار الاُسوة،1413 ق،اوّل.
21.الاختبار لابن الباقى (اختيار مصباح المتهجّد) ،السيد على بن الحسين بن باقر القرشى (قرن 7ق)،تحقيق:
مكتبة العلّامة المجلسى،قم:مكتبة العلّامة المجلسى.
22.الاختصاص ،المنسوب إلى محمّد بن محمّد بن النعمان العكبرى البغدادى (الشيخ المفيد) (م 413 ق )، تحقيق:على أكبر الغفّارى،قم:مؤسسة النشر الإسلامى،1414 ق،چهارم.
23.الاستبصار فى ما اختلف من الأخبار ،محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى) (م 460 ق )،تحقيق:
حسن الموسوى الخرسان،تهران:دار الكتب الإسلاميّة،اوّل.
24.الاستذكار ،يوسف بن عبد البِرّ القُرطُبى المالكى (ابن عبد البِرّ) (م 363 ق )،تحقيق:محمّد على معوّض و سالم محمّد عطا،بيروت:دار الكتب العلميّة،2000م.
25.الاستيعاب فى معرفة الأصحاب ،يوسف بن عبد البِرّ القُرطُبى المالكى (ابن عبد البِرّ) (م 363 ق )،تحقيق:
على محمّد معوّض وعادل أحمد عبد الموجود،بيروت:دار الكتب العلميّة،1415 ق،اوّل.
ص: 870
26.الاشراف ،محمّد بن محمّد بن النعمان العكبرى البغدادى (الشيخ المفيد) (م 413ق)،قم:المؤتمر العالمى لألفيّة الشيخ المفيد،1413 ق.
27.الاعتقادات ،محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق )،تحقيق:عاصم عبد السيّد، قم:المؤتمر العالمى لألفيّة الشيخ المفيد،1413 ق،اوّل.
28.الاقتصاد ،ابو جعفر محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى) (م 460 ق)،تهران:مكتبة جامع چهلستون،1400ق.
29.الأمالى ،محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى) (م 460 ق )،تحقيق:مؤسّسة البعثة،قم:
دار الثقافة،1414 ق،اوّل.
30.الأمالى ،محمّد بن محمّد بن النعمان العكبرى البغدادى (الشيخ المفيد) (م 413 ق )،تحقيق:حسين استاد ولى وعلى أكبر الغفّارى،قم:مؤسسة النشر الإسلامى،1404 ق،دوم.
31.الأمالى ،محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق )،تحقيق:مؤسّسة البعثة،قم:
مؤسّسة البعثة،1407 ق،اوّل.
32.الأمالى (غرر الفرائد و درر القلائد) ،على بن الحسين الموسوى (السيّد المرتضى) (م 426 ق )،تحقيق:
محمّد أبوالفضل إبراهيم،بيروت:دار إحياء الكتب العربيّة.
33.امتاع الاسماع بما للنبى صلى الله عليه و آله من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع ،تقى الدين احمد بن على بن عبد القادر بن محمّد المقريزى (م 845ق)،تحقيق:محمّد عبد الحميد النمسيى،بيروت:دار الكتب العلميه (محمّد على بيضون)،1420ق،اوّل.
34.امثال الحديث المرويه عن النبى صلى الله عليه و آله ،الحسن بن عبد الرحمن الرامهرمزى (م 360ق)،بيروت،مؤسسة الكتب الثقافية،1409،اوّل.
35.إنجيل متى ،آر.تى.فرانس،مترجم:اديبه شكرى،قاهره:دار الثقافة،1990م
36.الأوائل للطبراني ،سليمان بن احمد الطبرانى (م 360 ق )،تحقيق:محمد شكور بن محمود الحاجى امرير،بيروت:مؤسسة الرسالة،1403 ق،اوّل.
37.بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار: ،محمّدباقر بن محمّدتقى المجلسى (العلّامة المجلسى)(م 1111 ق )،بيروت:مؤسّسة الوفاء،1403 ق،دوم.
38.بداية المجتهد ونهاية المقتصد ،ابن رشد محمد بن احمد (م 595 ق)،تحقيق:طه عبد الرؤوف سعد، بيروت:دارالجيل،1409 ق.
ص: 871
39.البداية و النهاية ،إسماعيل بن عمر الدمشقى (ابن كثير) (م 774 ق )،تحقيق:مكتبة المعارف،بيروت:
مكتبة المعارف،1410ق،سوم.
40.بشارة المصطفى لشيعة المرتضى ،محمّد بن محمّد الطبرى (م 525 ق )،نجف:المطبعة الحيدريّة، 1383 ق،دوم.
41.بغية الباحث عن زوائد مسند الحارث ،على بن ابى بكر الهيثمى (م 282ق)،تحقيق:مسعد عبد الحميد محمّد السعدنى،قاهرة:دار الطلائع للنشر و التوزيع و التصدير.
42.بُغية الطلب فى تاريخ حلب ،كمال الدين عمر بن أحمد الحلبى (ابن العديم) (م 660 ق)،تحقيق:سهيل زكّار،بيروت:دار الفكر.
43.بلاغات النساء ،أحمد بن أبى طاهر (ابن طيفور) (م 280 ق )،قم:الشريف الرضى.
44.البلد الأمين و الدِّرع الحصين ،إبراهيم بن على الحارثى العاملى (الكفعمى) (م 905 ق )،تحقيق:على أكبر الغفارى،تهران:مكتبة الصدوق.
45.تاج العروس من جواهر القاموس ،السيّد محمّد المرتضى بن محمّد الحسينى الزَّبيدى (م 1205 ق )، تحقيق:على شيرى،بيروت:دار الفكر،1414 ق،اوّل.
46.تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام ،محمّد بن أحمد الذهبى (م 748 ق )،تحقيق:عمر عبد السلام تَدمُرى،بيروت:دار الكتاب العربى،1409 ق،اوّل.
47.تاريخ أصبهان ،أحمد بن عبد اللّه الأصفهانى (أبو نعيم) (م 430 ق )،تحقيق:سيّد كسروى حسن، بيروت:دار الكتب العلميّة.
48.تاريخ بغداد أو مدينة السلام ،أحمد بن على الخطيب البغدادى (م 463 ق )،مدينه:المكتبة السلفيّة.
49.تاريخ جرجان ،ابو القاسم حمزة بن يوسف السهمىّ القرشىّ (م 428 ق)،بيروت:عالم الكتب،1407 ق، چهارم.
50.تاريخ دمشق (تاريخ مدينة دمشق) ،على بن الحسن بن هبة اللّه الدمشقى (ابن عساكر) (م 571 ق )، تحقيق:على شيرى،بيروت:دار الفكر،1415 ق،اوّل.
51.تاريخ الطبرى (تاريخ الاُمم و الملوك) ،محمّد بن جرير الطبرى (م 310 ق )،تحقيق:محمّد أبو الفضل إبراهيم،قاهره:دار المعارف،1972م،دوم.
52.التاريخ الكبير ،محمّد بن إسماعيل البخارى (م 256 ق )،بيروت:دار الفكر.
53.تاريخ المدينة المنوّرة ،عمر بن شبّه النميرى البصرى (م 262 ق )،تحقيق:فهيم محمّد شلتوت، بيروت:دار التراث،1410 ق،اوّل.
ص: 872
54.تاريخ واسط ،أسلم بن سهل الواسطى (م 293 ق )،تحقيق:كوركيس عوّاد،بيروت:عالم الكتب.
55.تاريخ اليعقوبى ،أحمد بن أبى يعقوب (ابن واضح اليعقوبى) (م 284 ق )،بيروت:دار صادر،1390 ق.
56.تأويل الآيات الظاهرة فى فضائل العترة الطاهرة (كنز جامع الفوائد) ،شرف الدين على الحسينى الإسترآبادى (م 940 ق )،تحقيق:مدرسة الإمام المهدى (عج)،قم:مدرسة الإمام المهدى(عج)،1407 ق،اوّل.
57.التبيان فى تفسير القرآن ،محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى) (م 460 ق)،نجف:مكتبة الأمين، 1381ق.
58.تحرير الوسيلة ،السيّد روح اللّه الموسوى الخمينى(الإمام الخمينى)،قم:جماعة المدّرسين،1405 ق.
59.التحصين ،على بن موسى الحلّى (السيّد ابن طاووس) (م 664 ق)،قم:مؤسسة دار الكتاب،1413ق.
60.تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليه و آله ،الحسن بن على الحَرّانى (ابن شُعبة) (م 381 ق )،تحقيق:على أكبر الغفّارى،قم:مؤسّسة النشر الإسلامى،1404 ق،دوم.
61.ترتيب كتاب العين ،خليل بن احمد الفراهيدى (م 175 ق )،تحقيق:محمّد حسن البكائى،قم:مؤسسة النشر الاسلامى،1414ق،اوّل.
62.الترغيب و الترهيب من الحديث الشريف، عبدالعظيم بن عبد القوى المنذرى الشامى (م 656.ق)،تحقيق:
مصطفى محمّد عمارة،بيروت:دار إحياء التراث،1388 ق،سوم.
.تفسير ابن ابي حاتم ( \تفسير القرآن العظيم مسندا عن الرسول) .
63.تفسير ابن كثير ،أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير البصرويّ الدمشقيّ (م 774 ق)،تحقيق:عبدالعظيم غنيم ومحمّد أحمد عاشور و محمّد إبراهيم البنّا،القاهرة:دار الشعب.
64.تفسير البغوى (معالم التنزيل فى تفسير القرآن) ،حسين بن مسعود بغوى (436-510ق)،تحقيق:خالد عبد الرحمن العك،بيروت:دار المعرفة،1413ق.
65.تفسير الثعالبى (الجواهر الحسان فى تفسير القرآن) ،عبد الرحمن بن محمّد الثعالبى (م 875 ق )،تحقيق:
محمّد معوّض،احمد عبد الموجود،عبد الفتاح ابو سنّة،بيروت:دار احياء التراث العربى،مؤسسة التاريخ العربى،1418 ق،اوّل.
66.تفسير الثعلبى (الكشف و البيان فى تفسير القرآن) ،أبو إسحاق الثعلبى (م 427 ق)،تحقيق:أبو محمّد بن عاشور و نظير الساعدى،بيروت:دار إحياء التراث العربى،1422 ق،اوّل.
67.تفسير الطبرى (جامع البيان عن تأويل آى القرآن) ،محمّد بن جرير الطبرى (م 310 ق )،بيروت:
دار الفكر،1408 ق،اوّل.
ص: 873
68.تفسير العيّاشى ،محمّد بن مسعود السلمى السمرقندى (العيّاشى) (م 320 ق )،تحقيق:السيّد هاشم الرسولى المحلّاتى،تهران:المكتبة العلميّة،1380 ق،اوّل.
69.تفسير الفخر الرازيّ (التفسير الكبير ومفاتيح الغيب)،أبو عبداللّه محمّد بن عمر المعروف بفخر الرازىّ (م 604 ق)،بيروت:دار الفكر،1410 ق.
70.تفسير فرات الكوفى ،فرات الكوفى (م ق 3 ق)،تحقيق:محمد الكاظم،تهران:وزرات ارشاد،1410 ق، اوّل.
71.تفسير القرآن العظيم مسنداً عن الرسول (تفسير ابن أبى حاتم) ،عبد الرحمان بن أبى حاتم الرازى (م 327 ق )،تحقيق:أحمد عبد اللّه عمّار زهرانى،مدينة:مكتبة الدار،1408 ق،اوّل.
72.تفسير القرطبى (الجامع لأحكام القرآن) ،محمّد بن أحمد الأنصارى القرطبى (م 671 ق )،تحقيق:محمّد عبد الرحمان المرعشلى،بيروت:دار إحياء التراث العربى،1405 ق،دوم.
73.تفسير القمّى ،على بن إبراهيم القمّى (م 307 ق )،به كوشش:السيّد الطيّب الموسوى الجزائرى،نجف:
مطبعة النجف الأشرف.
74.التفسير المنسوب إلى الإمام العسكرى عليه السلام ،تحقيق:مدرسة الإمام المهدى(عج)،قم:مدرسة الإمام المهدى(عج)،1409ق،اوّل.
75.التمهيد ابن عبد البر (التمهيد لما فى الموطّأ من المعانى و الأسانيد) ،يوسف بن عبد اللّه القُرطُبى (ابن عبد البرّ) (م 463 ق)،تحقيق:مصطفى العلوى و محمّد عبد الكبير البكرى،جدّه:مكتبة السوادى، 1387 ق.
76.تنبيه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورّام) ،ورّام بن أبى فراس الحمدان (م 605 ق )،بيروت:
دار التعارف و دار صعب.
77.تنبيه الغافلين ،نصر بن محمّد السمرقندى (م 372 ق )،تحقيق:يوسف على بديوى،بيروت:
دار ابن كثير،1413 ق،اوّل.
78.التوحيد ،محمّد بن على ابن بابويه القمى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق )،تحقيق:السيّد هاشم الحسينى الطهرانى،قم:مؤسسة النشر الإسلامى،1398 ق،اوّل.
79.تهذيب الآثار (مسند على بن أبى طالب) ،محمّد بن جرير الطبرى (م 310 ق )،تحقيق:محمود محمّد شاكر،قاهره:مطبعة المدنى،1375 ق.
80.تهذيب الأحكام فى شرح المقنعة ،محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى) (م 460 ق )،بيروت:
دار التعارف،1401 ق،اوّل.
ص: 874
81.تهذيب التهذيب ،أحمد بن على العسقلانى (ابن حجر) (م 852 ق )،تحقيق:خليل مأمون شيحا وعمر السلاحى وعلى بن مسعود،بيروت:دار المعرفة،1417 ق،اوّل.
82.تهذيب الكمال فى أسماء الرجال ،يونس بن عبد الرحمان المِزّى (م 742 ق )،تحقيق:بشّار عوّاد معروف،بيروت:مؤسّسة الرسالة،1409 ق،اوّل.
83.الثاقب فى المناقب ،محمّد بن على الطوسى (ابن حمزة) (م 560 ق )،تحقيق:نبيل رضا علوان،قم:
مؤسّسة أنصاريان،1412 ق،دوم.
84.الثقات ،محمّد بن حِبّان البُستى (م 354 ق )،بيروت:مؤسسة الكتب الثقافية،1408 ق،اوّل.
85.ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ،محمّد بن على ابن بابويه القمى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق )،تحقيق:
على أكبر الغفّارى،تهران:مكتبة الصدوق،1402 ق.
86.جامع الأحاديث ،جعفر بن أحمد القمّى (ابن الرازى) (ق 4 ق)،تحقيق:السيّد محمّد الحسينى النيسابورى،مشهد:مؤسّسة الطبع والنشر التابعة للحضرة الرضويّة المقدّسة،1413 ق،اوّل.
87.جامع الأخبار أو معارج اليقين فى اصول الدين ،محمّد بن محمّد الشعيرى السبزوارى (ق 7 ق)،تحقيق:
مؤسسة آل البيت عليهم السلام،قم:مؤسسة آل البيت عليهم السلام،1414 ق،اوّل.
88.الجامع الصغير فى احاديث البشير النذير ،جلال الدين عبد الرحمن بن ابى بكر السيوطى (م 911ق )، بيروت:دار الفكر،1401 ق،اوّل.
89.جامع المسانيد ،محمّد بن محمود الخوارزمى (م 665 ق )،بيروت:دار الكتب العلميّة،1403،اوّل.
90.الجعفريّات (الأشعثيّات) ،محمّد بن محمّد بن الأشعث الكوفى (ق 4 ق )،تهران:مكتبة نينوى (طبع شده به ضميمۀ: قرب الإسناد ).
91.جمال الاُسبوع بكمال العمل المشروع ،على بن موسى الحلّى (السيّد ابن طاووس) (م 664 ق )،تحقيق:
السيّد جواد القيّومى،قم:مؤسسة الآفاق،1371 ش،اوّل.
92.جوامع الجامع ،الفضل بن حسن الطَبْرِسى (م 548 ق)،تحقيق:ابوالقاسم گرجى،تهران:دانشگاه تهران،1412 ق،سوم.
93.جواهر الكلام فى شرح شرائع الإسلام ،محمّد حسن النجفى الإصفهانى (م 1266 ق)،تحقيق:عبّاس القوچانى و آخرون،تهران:دار الكتب الإسلامية،1392 ق.
94.الحدائق الناضرة فى احكام العترة الطاهرة ،شيخ يوسف بن احمد البحرانى (م 1186 ق )،تحقيق:محمّد تقى الايروانى،نجف:دار الكتب الاسلاميّة،1377 ق.
ص: 875
95.حلية الأولياء و طبقات الأصفياء ،أحمد بن عبد اللّه الإصفهانى (أبو نُعَيم) (م 430 ق )،بيروت:دار الكتاب العربى،1387 ق،دوم.
96.حياة الحيوان الكبرى ،محمّد بن موسى الدَّميرى (م 808 ق )،بيروت:دار إحياء التراث العربى.
97.الخرائج و الجرائح ،ابو الحسين سعيد بن هبة الله الراوندى المعروف بقطب الدين الراوندى (م 573 ق )، تحقيق:مؤسسة الامام المهدى (عج)،قم:مؤسسة الامام المهدى (عج)،1409 ق،اوّل.
98.الخصال ،محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق )،قم:مؤسّسة النشر الإسلامى، 1414 ق،چهارم.
99.دانش نامه قرآن و حديث ،محمّد محمّدى رى شهرى،به كوشش:جمعى از پژوهشگران،ترجمه:
حميد رضا شيخى،قم:سازمان چاپ و نشر دار الحديث،1390 ش،اوّل.
100.الدرّ المنثور فى التفسير المأثور ،عبد الرحمان بن أبى بكر السيوطى (م 911 ق )،بيروت:دار الفكر، 1414 ق،اوّل.
101.الدر النظيم فى مناقب الأئمّة اللَّهاميم ،جمال الدين يوسف بن حاتم الشامى (ق 7 ق)،تحقيق:مؤسّسة النشر الإسلامى،قم:مؤسّسة النشر الإسلامى،1420 ق،اوّل.
102.الدروس الشرعيّة فى فقه الإماميّة ،محمّد بن مكّى العاملى (الشهيد الأوّل) (م 786 ق )،تحقيق:مؤسسة النشر الإسلامى،قم:مؤسسة النشر الإسلامى.
103.دستور معالم الحكم و مأثور مكارم الشيم ،محمّد بن سلامة القُضاعى (القاضى القُضاعى) (م 454 ق )، بيروت:دار الكتاب العربى،1401 ق،اوّل.
104.دعائم الإسلام وذكر الحلال والحرام والقضايا والأحكام ،النعمان بن محمّد التميمى المغربى (القاضى أبو حنيفة) (م 363 ق )،تحقيق:آصف بن على أصغر فيضى،مصر:دار المعارف،1389 ق،سوم.
105.الدعاء ،سليمان بن أحمد الطبرانى (م 360 ق )،تحقيق:مصطفى عبد القادر عطا،بيروت:دار الكتب العلمية،1413 ق،اوّل.
106.الدعوات ،سعيد بن عبد اللّه الراوندى (قطب الدين الراوندى) (م 573 ق )،تحقيق:مؤسّسة الإمام المهدى عليه السلام،قم:مؤسّسة الإمام المهدى عليه السلام،1407 ق،اوّل.
107.دلائل الامامة ،ابو جعفر محمّد بن جرير الطبرى الامامى ( القرن الخامس الهجرى )،تحقيق:مؤسسة البعثة،قم:مؤسسة البعثة،1413 ق،اوّل.
108.دلائل النبوّة و معرفة أحوال صاحب الشريعة ،أحمد بن الحسين البيهقى (م 458 ق )،تحقيق:عبد المعطى أمين قلعجى،بيروت:دار الكتب العلميّة،1405 ق،اوّل.
ص: 876
109.ذيل تاريخ بغداد، الحافظ محبّ الدين ابى عبد اللّه محمّد بن محمود بن الحسن المعروف بابن النجّار البغدادى،تحقيق:مصطفى عبد القادر عطا،بيروت:دارالكتب العلميّة،1417 ق،اوّل.
110.ربيع الأبرار و نصوص الأخبار ،محمود بن عمر الزمخشرى (م 538 ق )،تحقيق:سليم النعيمى،قم:
منشورات الشريف الرضى،1410 ق،اوّل.
.رجال الكشّى \اختيار معرفة الرجال.
111.رجال الكشّى (اختيار معرفة الرجال) ،ابو جعفر محمّد بن الحسن الطوسى (م 460 ق)،تحقيق:السيّد مهدى الرجائى،قم:مؤسسة آل البيت عليهم السلام،1404 ق،اوّل.
112.رجال النجاشى (فهرس أسماء مصنّفى الشيعة) ،أحمد بن على النجاشى (م 450 ق )،بيروت:دار الأضواء، 1408 ق،اوّل.
113.رسالة الاثنا عشرية ،محمّد بن حسن الحر العاملى (1032-1104ق)،تحقيق:السيد مهد اللازوردى الحسينى،و محمّد درودى،قم:دار الكتب العلمية.
114.روح المعانى فى تفسير القرآن (تفسير الآلوسى) ،محمود بن عبد اللّه الآلوسى (م 1270 ق )،بيروت:
دار إحياء التراث العربى.
115.روض الجنان و روح الجنان (تفسير ابو الفتوح رازى) ،حسين بن على رازى (ابو الفتوح) (ق 6 ق )،مشهد:
آستان قدس رضوى،1371 ش،اوّل.
116.الروضة فى فضائل اميرالمؤمنين عليه السلام ،شاذان بن جبرئيل القمى (م 660ق)،تحقيق:على الشكرچى،قم:
مكتبة الامين،1423،اوّل.
117.روضة الواعظين ،محمّد بن الحسن الفتّال النيسابورى (م 508 ق )،تحقيق:حسين الأعلمى،بيروت:
مؤسسة الأعلمى،1406 ق،اوّل.
118.رياض الصالحين، ابو زكريا يحيى بن شرف النووى الدمشقى،تحقيق:مصطفى محمّد عماره،حلب:
دارالقلم العربى،1413 ق.
119.زمزم عرفان ،محمّد محمّدى رى شهرى،قم:سازمان چاپ و نشر دار الحديث،1389 ش،اوّل.
120.الزهد ،حسين بن سعيد الأهوازى (م 250 ق)،تحقيق:غلامرضا عرفانيان،قم:انتشارات حسينيان، 1402 ق،دوم.
121.الزهد ،عبد اللّه بن المبارك الحنظلى المروزى (ابن المبارك) (م 181 ق )،تحقيق:حبيب الرحمان الأعظمى،بيروت:دار الكتب العلميّة.
ص: 877
122.سبل الهدى و الرشاد ،محمّد بن يوسف الصالحى الشامى (م 942 ق )،تحقيق:احمد عبد الموجود، محمّد معوّض،بيروت:دار الكتب العلميّة،1414،اوّل.
123.السرائر الحاوى لتحرير الفتاوى ،محمّد بن منصور الحلّى (ابن إدريس) (م 598 ق )،تحقيق:مؤسسة النشر الإسلامى،قم:مؤسسة النشر الإسلامى،1410 ق،دوم.
124.سر الصلاة ،امام خمينى (ره)،تهران:مؤسسۀ تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)،1369 ش.
125.سنن ابن ماجة ،محمّد بن يزيد القزوينى (ابن ماجة) (م 275 ق )،تحقيق:محمّد فؤاد عبد الباقى، بيروت:دار إحياء التراث،1395 ق،اوّل.
126.سنن ابى داود ،ابو داود سليمان بن أشعث السجستانىّ الأزدىّ (م 275 ق )،تحقيق:محمّد محيى الدين عبدالحميد،بيروت:دار إحياء التراث العربى.
127.سنن الترمذى (الجامع الصحيح) ،محمّد بن عيسى الترمذى (م 297 ق )،تحقيق:أحمد محمّد شاكر، بيروت:دار إحياء التراث.
128.سنن الدارقطنى ،على بن عمر البغدادى (الدارقطنى) (م 285 ق )،تحقيق:أبو الطيّب محمّد آبادى، بيروت:عالم الكتب،1406 ق،چهارم.
129.سنن الدارِمى ،عبد اللّه بن عبد الرحمان الدارمى (م 255 ق )،تحقيق:مصطفى ديب البغا،بيروت:
دار القلم،1412 ق،اوّل.
130.السنن الكبرى ،ابوبكر احمد بن الحسين بن على البيهقى (م 458 ق )،تحقيق:محمّد عبد القادر عطا، بيروت:دار الكتب العلميّة،1414 ق،اوّل.
131.السنن الكبرى (سنن النَّسائى) ،أحمد بن شعيب النسائى (م 303 ق)،تحقيق:عبد الغفّار سليمان البُندارى، بيروت:دار الكتب العلميّة،1411 ق،اوّل.
132.سنن النسائي ،(بشرح الحافظ جلال الدين السيوطى و حاشية الامام السندى )،"ابو عبد الرحمن احمد بن شعيب النسائى (م 303 ق )،بيروت:دار الجيل،1407 ق،اوّل.
133.سير أعلام النبلاء ،محمّد بن أحمد الذهبى (م 748 ق )،تحقيق:شُعيب الأرنؤوط،بيروت:مؤسسة الرسالة،1414 ق،دهم.
134.السيرة النبويّة ،عبد الملك بن هشام الحميرى (ابن هشام) (م 218 ق )،تحقيق:مصطفى السقّا و إبراهيم الأبيارى،قم:مكتبة المصطفى،1355 ق،اوّل.
ص: 878
135.السيرة النبويّة ،إسماعيل بن عمر البُصروى الدمشقى (ابن كثير) (م 747 ق )،تحقيق:مصطفى عبد الواحد،بيروت:دار إحياء التراث العربى.
136.السيرة النبويّة ،ابو الفداء اسماعيل بن عمر بن كثير البصروى الدمشقى (م 747 ق )،تحقيق:مصطفى عبد الواحد،بيروت:دار احياء التراث العربى.
137.شرح الأخبار فى فضائل الأئمّة الأطهار ،النعمان بن محمّد المصرى (القاضى أبو حنيفة) (م 363 ق )، تحقيق:السيّد محمّد الحسينى الجلالى،قم:مؤسّسة النشر الإسلامى،1412 ق،اوّل.
138.شرح نهج البلاغة ،ميثم بن على البحرانى (ابن ميثم) (م 689ق)،بيروت:دار الآثار للنشر،1402ق.
139.شرح نهج البلاغة ،لعزّ الدين عبد الحميد بن محمّد بن أبى الحديد ا لمعتزلى المعروف بابن أبى الحديد (م 656ق)،تحقيق:محمّد ابو الفضل إبراهيم،بيروت:دار إحياء التراث،1387ق،دوم.
140.شُعب الإيمان ،أحمد بن الحسين البيهقى (م 458 ق )،تحقيق:محمّد السعيد بسيونى زغلول،بيروت:
دار الكتب العلميّة،1410 ق،اوّل.
141.الشكر ،عبد اللّه بن محمّد القرشى (ابن أبى الدنيا) (م 281 ق )،تحقيق:طارق الطنطاوى،قاهره:مكتبة القرآن.
142.شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ،عبيد اللّه بن عبد اللّه النيسابورى (الحاكم الحَسَكانى) ( ق 5 ق )،تحقيق:
محمّد باقر المحمودى،تهران:مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والإرشاد الإسلامى، 1411 ق،اوّل.
143.الصحاح (تاج اللغة وصحاح العربيّة) ،إسماعيل بن حمّاد الجوهرى (م 398 ق )،تحقيق:أحمد بن عبد الغفور عطّار،بيروت:دار العلم للملايين،1410 ق،چهارم.
144.صحيح ابن حبّان بترتيب ابن بلبان ،محمّد بن أحمد بن حِبّان (ابن حِبّان) (م 354 ق)،ترتيب:على بن بلبان الفارسى (م 739 ق )،تحقيق:شعيب الأرنؤوط،بيروت:مؤسّسة الرسالة،1414 ق،دوم.
145.صحيح ابن خزيمة ،محمّد بن إسحاق السلمى النيسابورى (ابن خزيمة) (م 311 ق )،تحقيق:محمّد مصطفى الأعظمى،بيروت:المكتب الإسلامى،1412 ق،سوم.
146.صحيح البخارى ،محمّد بن إسماعيل البخارى (م 256 ق )،تحقيق:مصطفى ديب البغا،بيروت:دار إبن كثير،1410 ق،چهارم.
147.صحيح مسلم ،مسلم بن الحجّاج القشيرى النيسابورى (م 261 ق )،تحقيق:محمّد فؤاد عبد الباقى، قاهره:دار الحديث،1412 ق،اوّل.
ص: 879
148.الصحيح من سيرة النبى الأعظم ،جعفر مرتضى العاملى (معاصر)،بيروت:دار السيرة،1415 ق،چهارم.
149.صحيفة الامام الخميني ،السيد روح اللّه الموسوى الخمينى (1368ش)،تهران:مؤسسة التنظيم و نشر آثار الامام الخمينى،1378ش.
150.صحيفة الإمام الرضا عليه السلام ،المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام،تحقيق:مؤسسة الإمام المهدى (عج)،قم:
مؤسسة الإمام المهدى(عج)،1408 ق،اوّل.
151.الصحيفة السجّاديّة ،الإمام زين العابدين عليه السلام،تحقيق:علىّ أنصاريان،دمشق:المستشاريّة الثقافيّة.
152.الصراط المستقيم إلى مستحقّى التقديم ،على بن يونس النباطى البياضى (م 877 ق )،به كوشش:محمّد باقر البهبودى،تهران:المكتبة المرتضويّة،1384 ق،اوّل.
153.صفات الشيعة ،محمّد بن على ابن بابويه القمى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق )،تحقيق:مؤسّسة الإمام المهدى(عج)،قم:مؤسّسة الإمام المهدى(عج)،1410 ق،اوّل.
154.طبّ الأئمّة عليهم السلام ،ابنا بسطام النيسابوريان،تحقيق:محسن عقيل،بيروت:دار المحجة البيضاء و دار الرسول الأكرم.
155.الطبقات الكبرى ،محمّد بن سعد (كاتب الواقدى) (م 230 ق )،بيروت:دار صادر.
156.طبقات المحدّثين بأصبهان و الواردين عليها ،عبد اللّه بن محمّد بن جعفر الأنصارى (أبو الشيخ)(م 369 ق)،بيروت:مؤسّسة الرسالة،1412 ق،اوّل.
157.الطرائف فى معرفة مذاهب الطوائف ،رضى الدين عبد الكريم على بن موسى الحلّى (السيّد ابن طاووس)(م 664 ق )،قم:مطبعة الخيّام،1400 ق،اوّل.
158.العُدد القويّة لدفع المخاوف اليوميّة ،الحسن بن يوسف الحلّى (العلّامة الحلّى) (م 726 ق )،تحقيق:
السيّد مهدى الرجائى،قم:مكتبة آية اللّه المرعشى،1408 ق،اوّل.
159.عدّة الداعى و نجاح الساعى ،أحمد بن محمّد الحلّى الأسدى (ابن فهد) (م 841 ق )،تحقيق:أحمد الموحّدى،تهران:مكتبة وجدانى.
160.العروة الوثقى ،السيّد محمّدكاظم الطباطبائى اليزدى (م 1337 ق)،بيروت:مكتب وكلاء الإمام الخمينى، 1410 ق،اوّل.
161.العقد الفريد ،أحمد بن محمّد الأندلسى (ابن عبد ربّه) (م 328 ق )،تحقيق:أحمد الزين و إبراهيم الأبيارى،بيروت:دار الأندلس،1408 ق،اوّل.
162.علل الشرائع ،محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق )،بيروت:دار إحياء التراث، 1408 ق،اوّل.
ص: 880
163.العمدة (عمدة عيون صحاح الأخبار فى مناقب إمام الأبرار) ،يحيى بن الحسن الأسدى الحلّى (ابن البِطْريق)(م 600 ق )،قم:مؤسسة النشر الإسلامى،1407 ق،اوّل.
164.عمدة القاري في شرح صحيح البخاري ،بدر الدين محمّد محمود بن احمد العينى (م 855ق)،بيروت:دار احياء التراث العربى،[بى تا].
165.عمل اليوم والليلة ،أحمد بن شعيب النسائى (م 303 ق )،تحقيق:فاروق حمادة،بيروت:مؤسّسة الرسالة،1407 ق،سوم.
166.عمل اليوم والليلة لابن السنى ،ابن السنى الدينورى 364 ق )،تحقيق:سالم بن احمد السلفى،بيروت:
مؤسسة الكتب الثقافيّة،1408 ق،اوّل.
167.عوالى اللّئالى العزيزيّة فى الأحاديث الدينيّة ،محمّد بن على الأحسائى (ابن أبى جمهور) (م 940 ق )، تحقيق:مجتبى العراقى،قم:مطبعة سيّد الشهداء عليه السلام،1403 ق،اوّل.
168.عيون أخبار الرضا عليه السلام ،محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق )،تحقيق:السيّد مهدى الحسينى اللاجوردى،تهران:جهان.
169.عيون الحكم والمواعظ ،على بن محمّد الليثى الواسطى (ق 6 ق )،تحقيق:حسين الحسنى البيرجندى، قم:دار الحديث،1376 ش،اوّل.
170.عيون المعجزات ،حسين بن عبد الوهّاب (ق 5 ق )،قم:الشريف الرضى،1414 ق،اوّل.
171.الغدير فى الكتاب والسنّة والأدب ،عبد الحسين بن أحمد الأمينى (م 1390 ق )،بيروت:دار الكتاب العربى،1387 ق،سوم.
172.غرر الحكم ودرر الكلم ،عبد الواحد الآمدى التميمى (م 550 ق )،تحقيق:مير جلال الدين محدّث ارمَوى،تهران:دانشگاه تهران،1360 ش،سوم.
173.الغيبة ،محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى) (م 460 ق )،تحقيق:عباد اللّه الطهرانى وعلى أحمد ناصح،قم:مؤسّسة المعارف الإسلاميّة،1411 ق،اوّل.
174.الفائق فى غريب الحديث ،محمود بن عمر الزمخشرى (م 583 ق )،تحقيق:على محمّد البجاوى، بيروت:دار الفكر،1414 ق.
175.فتاوى السبكى ،أبو الحسن على بن عبد الكافى السبكى (م 756 ق)،تحقيق:حسام الدين القدسى، بيروت:دارالجيل،1412 ق.
ص: 881
176.فتح الأبواب بين ذوى الألباب ،رضىّ الدين عبد الكريم على بن موسى الحلّى (السيّد ابن طاووس)(م 664 ق )،تحقيق:حامد الخفّاف،قم:مؤسّسة آل البيت عليهم السلام،1409 ق،اوّل.
177.فتح البارى شرح صحيح البخارى ،أحمد بن على العسقلانى (ابن حجر) (م 852 ق )،تحقيق:عبد العزيز بن عبد اللّه بن باز و محمّدفؤاد عبد الباقى،بيروت:دار الفكر،1379 ق،اوّل.
178.الفردوس بمأثور الخطاب ،شيرويَة بن شهردار الديلمى الهَمَدانى (م 509 ق )،تحقيق:محمّد السعيد بسيونى زغلول،بيروت:دار الكتب العلميّة،1406 ق،اوّل.
179.الفصول المهمّة فى اصول الأئمّة ،محمّد بن الحسن الحرّ العاملى (م 1104 ق)،تحقيق:محمّد بن محمّد الحسين القائينى،قم:مؤسسۀ معارف اسلامى.
180.الفضائل ،أبو الفضل سديد الدين شاذان بن جبرئيل بن إسماعيل بن أبى طالب القمّىّ (م 660 ق)،نجف:
المطبعة الحيدريّة،1338 ق.
181.فضائل الأشهر الثلاثة ،محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق )،تحقيق:غلامرضا عرفانيان،قم:مكتبة الداورى،1396 ق،اوّل.
182.فضائل الشيعة ،ابو جعفر محمّد بن على بن الحسين بن بابويه القمّى المعروف بالشيخ الصدوق (م 381 ق )،تحقيق:مؤسسة الامام المهدى (عج)،قم:مؤسسة الامام المهدى (عج)،1410 ق،اوّل.
183.فقه الرضا عليه السلام ،تحقيق:مؤسّسة آل البيت عليهم السلام،مشهد:المؤتمر العالمىّ للإمام الرضا عليه السلام،1406 ق.
.فقه الرضا عليه السلام \الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام.
184.الفقه على المذاهب الأربعة ،عبد الرحمن الجزيرى،بيروت:دار احياء التراث العربى،1406ق.
185.الفقه على المذاهب الخمسة ،محمد جواد مغنية (م 1979 م)،تحقيق،سامى الغريرى،قم:دار الكتاب الاسلامى،1386.
186.فقه القرآن ،سعيد بن هبة اللّه الراوندى (قطب الدين الراوندى) (م 573 ق )،تحقيق:أحمد الحسينى، قم:مكتبة آية اللّه المرعشى النجفى،1397 ق،اوّل.
187.فلاح السائل و نجاح المسائل فى عمل اليوم و الليلة ،على بن موسى الحلّى (السيّد ابن طاووس)(م 664 ق )،تحقيق:غلامحسين المجيدى،قم:مكتب الإعلام الإسلامى،1419 ق،اوّل.
188.قاموس الكتاب المقدّس ،تأليف:عدّة من الأساتيذ،قاهره:دار الثقافة،1991،هفتم.
189.القاموس المحيط ،محمّد بن يعقوب الفيروزآبادى (م 817 ق )،بيروت:دار الفكر،1403 ق،اوّل.
190.قرب الإسناد ،عبداللّه بن جعفر الحِمْيرى القمّى (م بعد از 304 ق )،تحقيق:مؤسسة آل البيت عليهم السلام،قم:
مؤسسة آل البيت عليهم السلام،1413 ق،اوّل.
ص: 882
191.قصص الأنبياء ،سعيد بن عبد اللّه (قطب الدين الراوندى) (م 573 ق ) تحقيق:غلامرضا عرفانيان، مشهد:مجمع البحوث الإسلاميّة التابع لمؤسّسة الآستانة الرضويّة،1409 ق،اوّل.
192.الكافى، محمّد بن يعقوب الكلينى الرازى (ت 329 ه.ق)،تحقيق:على أكبر الغفّارى،تهران:دار الكتب الإسلامية،1389 ق،دوم.
193.الكامل فى التاريخ ،على بن محمّد الشيبانى الموصلى (ابن الأثير) (م 630 ق )،تحقيق:على شيرى، بيروت:دار إحياء التراث العربى،1408 ق،اوّل.
194.كتاب سُلَيم بن قيس ،سليم بن قيس الهلالى العامرى (م ح 90 ق )،تحقيق:محمّد باقر الأنصارى،قم:
الهادى،1415 ق،اوّل.
195.الكتاب المقدس ( العهد القديم و العهد الجديد )،بيروت:دار المشرق،1991م،دوم.
196.كتاب من لا يحضره الفقيه ،محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق )،تحقيق:
على أكبر الغفّارى،قم:مؤسّسة النشر الإسلامى،1404 ق،دوم.
197.الكشّاف ،محمود بن عمر الزمخشرى (م 538 ق )،بيروت:دار المعرفة.
198.كشف الغمّة فى معرفة الأئمّة ،على بن عيسى الإربلى (م 687 ق )،تصحيح:السيّد هاشم الرسولى المحلّاتى،بيروت:دار الكتاب،1401 ق،اوّل.
199.كشف اليقين فى فضائل أمير المؤمنين عليه السلام ،الحسن بن يوسف الحلّى (العلّامه) (م 726 ق )،تحقيق:على آل كوثر،قم:مجمع إحياء الثقافة الإسلاميّة،1411 ق،اوّل.
200.كفاية الأثر فى النصّ على الأئمّة الاثنى عشر ،على بن محمّد الخزّاز القمّى (ق 4 ق)،تحقيق:السيّد عبد اللطيف الحسينى الكوه كمرى،قم:بيدار،1401 ق.
201.كمال الدين و تمام النعمة ،محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق )،تحقيق:على أكبر الغفّارى،قم:مؤسّسة النشر الإسلامى،1405 ق،اوّل.
202.كنز العمّال فى سنن الأقوال و الأفعال ،على المتّقى بن حسام الدين الهندى (م 975 ق )،تصحيح:صفوة السقّا،بيروت:مكتبة التراث الإسلامى،1397 ق،اوّل.
203.كنز الفوائد ،محمّد بن على الكراجكى الطرابلسى (م 449 ق )،به كوشش:عبد اللّه نعمة،قم:
دار الذخائر،1410 ق،اوّل.
204.لسان العرب ،محمّدبن مُكرَّم المصرى الأنصارى (ابن منظور) (م 711 ق )،بيروت:دار صادر، 1410 ق،اوّل.
ص: 883
205.مئة منقبة من مناقب أمير المؤمنين على بن أبى طالب و الأئمّة من ولده عليهم السلام ،محمّد بن أحمد القمّى (ابن شاذان) ( ق 5 ق )،تحقيق:نبيل رضا علوان،قم:أنصاريان،1413 ق،دوم.
206.المبسوط فى فقه الإماميّة ،محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى) (م 460 ق )،تحقيق:محمّد على الكشفى،تهران:المكتبة المرتضويّة،1387 ق،سوم.
207.المجازات النبوية ،السيّد الرضى (م 404 ق،تحقيق:مهدى هوشمند،قم:دار الحديث،1412 ق،اوّل.
208.المجتنى من الدعاء المجتبى ،على بن موسى الحلّى (السيّد ابن طاووس) (م 664 ق )،تحقيق:صفاء الدين البصرى،مشهد:مجمع البحوث الإسلاميّة،1413 ق.
209.مجمع البحرين ،فخر الدين الطريحى (م 1085 ق )،تحقيق:السيّد أحمد الحسينى،تهران:مكتبة نشر الثقافة الإسلاميّة،1408 ق،دوم.
210.مجمع البيان فى تفسير القرآن (تفسير مجمع البيان) ،الفضل بن الحسن الطبرسى (أمين الإسلام)(م 548 ق )،تحقيق:السيّد هاشم الرسولى المحلّاتى والسيّد فضل اللّه اليزدى الطباطبائى،بيروت:
دار المعرفة،1408 ق،دوم.
211.مجمع الزوائد ،على بن أبي بكر الهيثمى (م 807ق)،تحقيق:عبد اللّه محمّد الرويش،بيروت:دار الفكر، 1412 ق.
212.المجموع (شرح المهذّب) ،أبو زكريا محيى الدين شرف النووى (م 776 ق)،بيروت:دار الفكر.
213.المحاسن ،أحمد بن محمّد البرقى (م 280 ق )،تحقيق:السيّد مهدى الرجائى،قم:المجمع العالمى لأهل البيت عليهم السلام،1413 ق،اوّل.
214.المُحلّى ،على بن أحمد الأندلسى (ابن الحزم) (م 456 ق)،بيروت:دار الجيل.
215.مختلف الشيعة فى أحكام الشريعة ،حسن بن يوسف الحلّى (م 726 ق)،تهران:مكتبة نينوى الحديثة، 1323 ق.
216.مرآة العقول فى شرح أخبار آل الرسول ،محمّدباقر بن محمّدتقى المجلسى (العلّامة المجلسى)(م 1111 ق )،تحقيق:السيّد هاشم الرسولى المحلّاتى،تهران:دار الكتب الإسلاميّة،1370 ش، سوم.
217.المراسم العلوية في الاحكام النبوية ،الشيخ حمزة بن عبد العزيز الديلمى (م 448ق)،قم:امير 1414ق.
218.المزار ،محمّد بن محمّد بن النعمان العكبرى البغدادى (الشيخ المفيد) (م 413 ق )،تحقيق:محمّدباقر الأبطحى،قم:المؤتمر العالمى لألفيّة الشيخ المفيد،1413 ق،اوّل.
ص: 884
219.المزار ،محمّد بن مكّى العاملى (الشهيد الأوّل) (م 786 ق )،تحقيق:مدرسة الإمام المهدى(عج)،قم:
مدرسة الإمام المهدى(عج)،1410 ق،اوّل.
220.المزار الكبير ،محمّد بن جعفر المشهدى (ق 6 ق )،تحقيق:جواد القيّومى الإصفهانى،قم:قيّوم، 1419 ق،اوّل.
221.المسائل الصاغانيه ،محمّد بن محمّد بن النعمان العكبرى البغدادى (الشيخ المفيد) (م 413ق)،تحقيق:
احمد القاضى،بيروت:دار المعرفة،1414ق.
222.مسائل على بن جعفر و مستدركاتها ،على بن جعفر الحسينى العلوى الهاشمى العُريضى (م 210 ق )تحقيق:مؤسّسة آل البيت عليهم السلام،مشهد:المؤتمر العالمى للإمام الرضا عليه السلام،1409 ق،اوّل.
223.المستدرك على الصحيحين ،محمّد بن عبد اللّه الحاكم النيسابورى (م 405 ق )،تحقيق:مصطفى عبد القادر عطا،بيروت:دار الكتب العلميّة،1411 ق،اوّل.
224.مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ،ميرزا حسين النورى الطَّبَرسى (م 1320 ق )،قم:مؤسّسة آل البيت عليهم السلام،1407 ق،اوّل.
225.مستطرفات السرائر ،أبو جعفر محمد بن منصور الحلّي (م 598 ق).
226.مسكّن الفؤاد عند فقد الأحبّة و الأولاد ،زين الدين بن علىّ الجبعى العاملى (الشهيد الثانى) (م 965 ق)، تحقيق:مؤسّسة آل البيت عليهم السلام قم:مؤسّسة آل البيت عليهم السلام،1412 ق،دوم.
227.مسند ابن جعد ،على بن الجعد الجوهرى (م 230 ق)،بيروت:مؤسسة ناور،1410ق.
228.مسند أبى يعلى الموصلى ،أحمد بن على التميمى الموصلى (أبو يعلى) (م 307 ق )،تحقيق:إرشاد الحقّ الأثرى،جدّه:دار القبلة،1408 ق،اوّل.
229.مسند أحمد بن حنبل ،أحمد بن محمّد الشيبانى (ابن حنبل) (م 241 ق )،تحقيق:عبد اللّه محمّد الدرويش،بيروت:دار الفكر،1414 ق،دوم.
230.مسند إسحاق بن راهويه ،إسحاق بن إبراهيم الحنظلى المروزى (ابن راهويه) (م 238 ق)،تحقيق:عبد الغفور عبد الحق حسين البلوشى،مدينه:مكتبة الإيمان،1412 ق،اوّل.
231.مسند البزّار (البحر الزخّار) ،أحمد بن عمرو العتكى البزّار (م 292 ق )،تحقيق:محفوظ الرحمان زين اللّه،بيروت:مؤسسة علوم القرآن،1409 ق،اوّل.
232.مسند الحميدى ،عبد اللّه بن الزبير الحميدى (م 219 ق )،تحقيق:حبيب الرحمان الأعظمى،مدينه:
المكتبة السلفيّة.
ص: 885
233.مسند الرضا عليه السلام ،داود بن سليمان الغازى (م 203ق)،تحقيق:محمّد جواد الحسينى الجلالى،قم:مكتب الاعلام الاسلامى،1418 ق.
234.مسند الرويانى ،محمّد بن هارون الرويانى (م 307 ق )،تحقيق:أيمن على أبويمانى،مصر:مؤسسة قرطبة،1416 ق،اوّل.
235.مسند زيد (مسند الإمام زيد) ،المنسوب إلى زيد بن على بن الحسين عليهما السلام (م 122 ق )،بيروت:منشورات دار مكتبة الحياة،1966،اوّل.
236.مسند الشاميين ،سليمان بن احمد الطبرانى (م 360 ق )،تحقيق:حمدى عبد المجيد السلفى،بيروت:
مؤسسة الرسالة،1409 ق،اوّل.
237.مسند الشِّهاب ،محمّد بن سلامة القُضاعى (القاضى) (م 454 ق)،تحقيق:حمدى عبد المجيد السلفى، بيروت:مؤسسة الرسالة،1405 ق،اوّل.
238.مسند الطيالسى (مسند أبى داوود الطيالسى) ،سليمان بن داوود البصرى (أبو داوود الطيالسى)(م 204 ق )،بيروت:دار المعرفة.
239.مشارق أنوار اليقين فى أسرار أمير المؤمنين عليه السلام ،رجب البُرسى ( ق 8 ق )،قم:الشريف الرضى،1415 ق، اوّل.
240.مشكاة الأنوار فى غرر الأخبار ،على بن الحسن الطَّبْرِسى (ق 7 ق)،تحقيق:مهدى هوشمند،قم:
دار الحديث،1418 ق،اوّل.
241.مشكاة المصابيح ،محمّد بن عبد اللّه العمرى الخطيب التبريزى (ق 8 ق)،تحقيق:محمّد ناصر الدين الآلبانى،دمشق:المكتب الإسلامى.
242.مصادقة الاخوان ،الشيخ الصدوق (م 381 ق )،تحقيق:مؤسسة الامام المهدى(عج)،قم:مؤسسة الامام المهدى(عج)،1410ق،اوّل.
243.مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة ،المنسوب إلى الإمام الصادق عليه السلام،شرح:عبد الرزّاق گيلانى (م 1089 ق)،تصحيح:جلال الدّين محدّث ارمَوى،تهران:نشر صدوق،1407 ق،سوم.
244.المصباح فى الأدعية و الصلوات و الزيارات (المصباح للكفعمى) ،إبراهيم بن على الحارثى العاملى (الكفعمى) (م 900 ق)،قم:الشريف الرضى.
245.مصباح المتهجّد ،محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى) (م 460 ق )،تحقيق:على أصغر مرواريد، بيروت:مؤسّسة فقه الشيعة،1411 ق،اوّل.
ص: 886
246.المصباح المنير فى غريب الشرح الكبير للرافعى ،أحمد بن محمّد الفيّومى (م 770 ق )،قم:مؤسّسة دار الهجرة،1414 ق،دوم.
247.المصنَّف ،عبد الرزّاق بن همّام الصنعانى (م 211 ق )،تحقيق:حبيب الرحمان الأعظمى،بيروت:
منشورات المجلس العلمى.
248.المصنّف لابن أبى شيبة ،عبد اللّه بن محمّد العبسى الكوفى (ابن أبى شيبة) (م 235 ق)،تحقيق:سعيد محمّد اللحّام،بيروت:دار الفكر،1409 ق،اوّل.
249.المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية ،أحمد بن على العسقلانى (ابن حجر) (م 852 ق )،تحقيق:
حبيب الرحمان الأعظمى،بيروت:دار المعرفة،1414 ق،اوّل.
250.معالم السنن ،ابو سليمان محمّد بن محمّد الخطّابى (م 388ق)،تحقيق:عبد السلام عبد الشافى محمّد، بيروت:دار الكتب العلميّة،1411ق.
251.معانى الأخبار ،محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق )،تحقيق:على أكبر الغفّارى،قم:مؤسّسة النشر الإسلامى،1361 ش،اوّل.
252.المعجم الأوسط ،سليمان بن أحمد اللَّخمى الطَّبَرانى (م 360 ق )،تحقيق:طارق بن عوض اللّه و عبد الحسن بن إبراهيم الحسينى،قاهره:دار الحرمين،1415 ق.
253.معجم البلدان ،ياقوت بن عبد اللّه الحَمَوى الرومى(م 626 ق )،بيروت:دار إحياء التراث العربى، 1399 ق،اوّل.
254.المعجم الصغير ،سليمان بن أحمد اللخمى الطبرانى (م 360 ق )،تحقيق:محمّد عثمان،بيروت:
دار الفكر،1401 ق،دوم.
255.المعجم الكبير ،سليمان بن أحمد اللخمى الطَبَرانى (م 360 ق )،تحقيق:حمدى عبد المجيد السلفى، بيروت:دار إحياء التراث العربى،1404 ق،دوم.
256.معدن الجواهر و رياضة الخواطر ،محمّد بن على الكراجكى (م 449 ق)،تحقيق:السيد أحمد الحسينى، تهران:المكتبة المرتضوية،1394 ق،دوم.
257.معرفة السنن والآثار ،احمد بن حسين البيهقى (م 458 ق )،تحقيق:كسروى حسن،بيروت:دار الكتب العلميّة،1412،اوّل.
258.المغنى ،عبد اللّه بن أحمد الدمشقى (ابن قدامة) (م 620 ق)،بيروت:دار الكتاب العربى.
259.مفتاح الفلاح فى عمل اليوم واللّيلة ،محمّد بن حسين العاملى (الشيخ البهائى) (م 1030 ق)،تحقيق:السيّد مهدى الرجائى،قم:مؤسّسة النشر الإسلامى،1415 ق.
ص: 887
260.مفردات ألفاظ القرآن ،حسين بن محمّد الراغب الإصفهانى (م 425 ق )،تحقيق:صفوان عدنان داوودى،بيروت:دار القلم،1412 ق،اوّل.
261.المفصل فى تاريخ العرب قبل الاسلام ،جواد على،بغداد:جامعة بغداد،1413ق.
262.مقارنة اديان ،صديق عمر يعقوب،قاهره:المكتبة الأزهرية للترات،[بى تا].
263.مقتل الحسين للخوارزمي ،أبو المؤيّد الموفّق بن أحمد المكّى أخطب خوارزم (م 568 ق)،تحقيق:الشيخ محمّد السماوى،قم:مكتبة المفيد.
264.المقنع ،محمّد بن على ابن بابويه القمى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق )،تحقيق:مؤسسة الإمام الهادى عليه السلام،قم:مؤسسة الإمام الهادى عليه السلام،1415 ق.
265.المقنعة ،محمّد بن محمّد بن النعمان العُكْبرى البغدادى (الشيخ المفيد) (م 413 ق )،تحقيق:مؤسسة النشر الإسلامى،قم:مؤسسة النشر الإسلامى،1410 ق،دوم.
266.مكارم الأخلاق ،الفضل بن الحسن الطبرسى (م 548 ق )،تحقيق:علاء آل جعفر،قم:مؤسّسة النشر الإسلامى،1414 ق،اوّل.
267.الملهوف على قتلى الطفوف (اللُّهوف) ،على بن موسى الحلّى (السيّد ابن طاووس) (م 664 ق )،تحقيق:
فارس الحسّون (تبريزيان)،تهران:دار الاُسوة،1414 ق،اوّل.
268.مناقب آل أبى طالب (المناقب لابن شهرآشوب) ،محمّد بن على المازندرانى (ابن شهرآشوب)(م 588 ق )،قم:المطبعة العلميّة.
269.مناقب أبى حنيفة ،موفّق بن أحمد الخطيب الخوارزمى (م 568 ق )،بيروت:دار الكتاب العربى، 1401 ق،اوّل.
270.المنتخب من مسند عبد بن حُمَيد ،عبد بن حُمَيد (م 249 ق )،تحقيق:السيّد صبحى البدرى السامرائى ومحمود محمّد خليل الصعيدى،قاهره:مكتبة السنّة،1408 ق،اوّل.
271.منتقى الجمان ،حسن بن زين الدين العاملى،تصحيح على اكبر الغفارى،قم:مؤسسة النشر الإسلامى، 1362 ش،اوّل.
272.منتهى المطلب فى تحقيق المذهب ،الحسن بن يوسف الحلّى (م 726ق)،مشهد:مركز البحوث والدراسات الإسلامية التابع للحضرة الرضوية المقدّسة.
273.منهاج الصالحين ،سيد أبو القاسم الخوئى (م 1371 ش)،قم:[بى نا]،1395 ق.
274.موارد الظمآن إلى زوائد ابن حبّان ،نورالدين على بن أبى بكر الهيثمى (م 807ق)،تحقيق:عبدالرزّاق حمزة،بيروت:دارالكتب العلمية.
ص: 888
275.المواعظ العدديّة ،محمّد بن محمّد بن الحسن الحسينى العاملى (ابن القاسم) (ق 11 ق)،ترتيب و تصحيح:على المشكينى الأردبيلى،تحقيق:على الأحمدى الميانجى،قم:الهادى،1406 ق، چهارم.
276.الموطّأ ،مالك بن أنس (م 158 ق )،تحقيق:محمّد فؤاد عبد الباقى،بيروت:دار إحياء التراث العربى، 1406 ق،اوّل.
277.مهج الدعوات ومنهج العبادات ،على بن موسى الحلّى (السيّد ابن طاووس) (م 664 ق ) تحقيق:حسين الأعلمى،بيروت:مؤسسة الأعلمى،1414 ق،اوّل.
278.المهذّب ،عبد العزيز بن البرّاج الطرابلسى (ابن البرّاج) (م 481 ق)،قم:مؤسسة النشر الإسلامى التابعة لجماعة المدرسين،1406 ق.
279.ميزان الحكمة با ترجمۀ فارسى ،محمّد محمّدى رى شهرى،ترجمه:حميدرضا شيخى،قم:دار الحديث،1377 ش.
280.الميزان فى تفسير القرآن ،السيّد محمّد حسين الطباطبائى (م 1402 ق )،قم:إسماعيليان،1394 ق،سوم.
281.نزهة الناظر و تنبيه الخاطر ،حسين بن محمّد بن الحسن بن نصر الحلوانى (م ق 5 ق)،تحقيق:مدرسة الامام المهدي (عج)،قم:مدرسة الامام المهدى (عج)،1408 ق،اوّل.
282.نصب الراية ،عبد اللّه بن يوسف الحنفى الزيلعى (م 762 ق)،قاهره:دار الحديث،1415ق.
283.نوادر الاُصول فى معرفة أحاديث الرسول ،محمّد بن على التِّرمِذى (الحكيم الترمذى) (م 320 ق)،تحقيق:
مصطفى عبد القادر عطا،بيروت:دار الكتب العلميّة،1413 ق،اوّل.
284.نوادر الراوندىّ ،فضل اللّه بن علىّ الحسينىّ الراوندىّ (م 573 ق)،نجف:المطبعة الحيدريّة،1370 ق، اوّل.
285.النهاية فى غريب الحديث و الأثر ،مجدالدين مبارك بن محمّد الجَزَرى (ابن الأثير) (م 606 ق )،تحقيق:
طاهر أحمد الزاوى و محمود محمّد الطناحى،قم:مؤسّسة إسماعيليان،1367 ش،چهارم.
286.نهج البلاغة ،ما اختاره أبو الحسن الشريف الرضيّ محمّد بن الحسين بن موسى الموسويّ من كلام الإمام أميرالمؤمنين عليه السلام (م 406 ق)،تحقيق:السيّد محمّد كاظم المحمّدىّ ومحمّد الدشتى،قم:منشورات الإمام علىّ عليه السلام،1369 ش.
287.نهج الحقّ وكشف الصدق ،الحسن بن يوسف الحلّى (العلّامة) (م 726 ق )،تحقيق:عين اللّه الحسنى الاُرموى،قم:دار الهجرة،1407 ق،اوّل.
ص: 889
288.نهج الذكر ،محمّد محمّدى رى شهرى،به كوشش:رسول افقى،قم:دار الحديث،1428،اوّل.
289.وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة ،محمّد بن الحسن الحرّ العاملى (م 1104 ق )،تحقيق:مؤسسة آل البيت عليهم السلام،قم:مؤسسة آل البيت عليهم السلام،1409 ق،اوّل.
290.الهداية، ابو جعفر الصادق محمّد بن على بن الحسين بن بابويه القمى،تحقيق:مؤسسۀ امام هادى عليه السلام، قم:مؤسسۀ امام هادى عليه السلام،1418 ه،اوّل.
291.الهداية الكبرى ،حسين بن حمدان الحصيبى (م 334ق)،بيروت:مؤسسة البلاغ،1406ق.
ص: 890