اربعین : اسرار شگفت آور عدد چهل

مشخصات کتاب

سرشناسه : مشایخی، مصطفی، 1340-

عنوان و نام پديدآور : اربعین [کتاب]: اسرار شگفت آور عدد 40/ مولف مصطفی مشایخی.

مشخصات نشر : قم: میراث ماندگار، 1395.

مشخصات ظاهری : 336 ص..م س21×15 ؛

شابک : 180000 ریال:978-600-314-184-1

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : کتابنامه: ص. 328-336؛ همچنین به صورت زیرنویس.

عنوان دیگر : اسرار شگفت آور عدد 40.

موضوع : چهل (عدد) -- جنبه های مذهبی -- اسلام

موضوع : Forty (The number) -- Religious aspects -- Islam

موضوع : چهل (عدد) در قرآن

موضوع : *Forty (The number) in the Qur'an

موضوع : چهل (عدد)

موضوع : Forty (The number)

رده بندی کنگره : BP71/4/م5الف4 1395

رده بندی دیویی : 297/159

شماره کتابشناسی ملی : 4507395

ص: 1

اشاره

ص: 2

أربعین اسرار شگفت آور عدد چهل

مصطفی مشایخی

ص: 3

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 4

فهرست مطالب

مقدمه. 7

بخش یکم: بررسی آیات أربعین

فصل یکم: أربعین حضرت موسی علیه السلام. 13

فصل دوم: چهل سال سرگردانی بنی اسرائیل.. 19

فصل سوم: دوره ی کمال انسان در چهل سالگی.. 25

بخش دوم: شرح احادیث أربعین

فضیلت حفظ چهل حدیث... 33

دعا کردن در حق چهل مؤمن.. 39

تأثیر دعا کردن چهل نفری.. 43

چهل تسبیحات اربعه برای استجابت دعا 47

دعای آمرزش چهل گناه کبیره 53

برای درمان بیماری این ذکر را چهل بار بخوانید. 57

فضیلت خواندن دعای عهد به مدت چهل روز 61

نماز حاجت و دستورالعمل اجابت دعا 67

چهل سال فاصله ی دعاي حضرت موسي (ع) و اجابت آن.. 69

فضیلت چهل روز نماز جماعت... 77

فضیلت یک نماز با مسواک، بیشتر از نماز چهل شبانه روز است... 87

زیارت اربعین.. 95

ملامتی که بهتر از چهل سال عبادت بود. 103

خرید يك درخت بهشتی به چهل درخت دنیوی.. 115

ضرر افراط و تفریط در مصرف گوشت به مدت چهل روز 119

شراب تا چهل شبانه روز مانع قبولی نماز می شود. 125

لقمۀ حرام تا چهل روز مانع قبولی نماز و روزه می شود. 133

«غيبت» تا چهل روز مانع قبولی نماز و روزه می شود. 139

خطر چهل روز نوازندگی.. 149

ملعون است بدنی که هر چهل روز به بلا مبتلا نگردد. 157

چهل شب مهلت قسم دروغ. 169

استثناء قسم بعد از چهل روز 177

تأخير وحي به مدت چهل روز 181

پاره شدن چهل پردۀ عصمت... 189

ایمنی مؤمن چهل ساله از سه بلا.. 207

هشدار به همجنسگرایان چهل ساله. 223

فرصت توبه و اصلاح نفس تا چهل سالگی است... 233

سختگیری در ثبت اعمال چهل سالگان.. 237

شهادت دادن چهل مؤمن به نفع میت... 243

آمرزش چهل گناه کبیره پاداش تشییع جنازه 249

آسمان چهل روز بر حضرت یحیی و امام حسین گریه کرد. 253

حضرت داود به خاطر استفاده از بیت المال چهل روز گریه کرد. 259

لزوم زايل كردن موي عانه قبل از چهل روز 269

استبراء شتر نجاستخوار به مدت چهل روز 275

فایدۀ اجرای حد بیشتر از باران چهل شبانه روز است... 281

حد همسایگی چهل خانه است از چهار طرف.. 285

طلب علم با فضیلت تر از چهل سال عبادت است... 293

اگر چهل یاور داشتم قیام می کردم. 297

چهل صبح بر در خانه اهل بیت (ع) 303

آثار و برکات چهل روز اخلاص.... 311

فهرست منابع.. 331

ص: 5

مقدمه. 7

بخش یکم: بررسی آیات أربعین

فصل یکم: أربعین حضرت موسی علیه السلام. 13

فصل دوم: چهل سال سرگردانی بنی اسرائیل.. 19

فصل سوم: دوره ی کمال انسان در چهل سالگی.. 25

بخش دوم: شرح احادیث أربعین

فضیلت حفظ چهل حدیث... 33

دعا کردن در حق چهل مؤمن.. 39

تأثیر دعا کردن چهل نفری.. 43

چهل تسبیحات اربعه برای استجابت دعا 47

دعای آمرزش چهل گناه کبیره 53

برای درمان بیماری این ذکر را چهل بار بخوانید. 57

فضیلت خواندن دعای عهد به مدت چهل روز 61

نماز حاجت و دستورالعمل اجابت دعا 67

چهل سال فاصله ی دعاي حضرت موسي (ع) و اجابت آن.. 69

فضیلت چهل روز نماز جماعت... 77

فضیلت یک نماز با مسواک، بیشتر از نماز چهل شبانه روز است... 87

زیارت اربعین.. 95

ملامتی که بهتر از چهل سال عبادت بود. 103

خرید يك درخت بهشتی به چهل درخت دنیوی.. 115

ضرر افراط و تفریط در مصرف گوشت به مدت چهل روز 119

شراب تا چهل شبانه روز مانع قبولی نماز می شود. 125

لقمۀ حرام تا چهل روز مانع قبولی نماز و روزه می شود. 133

«غيبت» تا چهل روز مانع قبولی نماز و روزه می شود. 139

خطر چهل روز نوازندگی.. 149

ملعون است بدنی که هر چهل روز به بلا مبتلا نگردد. 157

چهل شب مهلت قسم دروغ. 169

استثناء قسم بعد از چهل روز 177

تأخير وحي به مدت چهل روز 181

پاره شدن چهل پردۀ عصمت... 189

ایمنی مؤمن چهل ساله از سه بلا.. 207

هشدار به همجنسگرایان چهل ساله. 223

فرصت توبه و اصلاح نفس تا چهل سالگی است... 233

سختگیری در ثبت اعمال چهل سالگان.. 237

شهادت دادن چهل مؤمن به نفع میت... 243

آمرزش چهل گناه کبیره پاداش تشییع جنازه 249

آسمان چهل روز بر حضرت یحیی و امام حسین گریه کرد. 253

حضرت داود به خاطر استفاده از بیت المال چهل روز گریه کرد. 259

لزوم زايل كردن موي عانه قبل از چهل روز 269

استبراء شتر نجاستخوار به مدت چهل روز 275

فایدۀ اجرای حد بیشتر از باران چهل شبانه روز است... 281

حد همسایگی چهل خانه است از چهار طرف.. 285

طلب علم با فضیلت تر از چهل سال عبادت است... 293

اگر چهل یاور داشتم قیام می کردم. 297

چهل صبح بر در خانه اهل بیت (ع) 303

آثار و برکات چهل روز اخلاص.... 311

فهرست منابع.. 331

ص: 6

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و الصلوة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین ابی القاسم المصطفی محمد و علی اهل بیته الطاهرین المعصومین

کلمه ی «اربعین» به معنای «چهل» است این واژه، چهار بار در قرآن مجید و بیش از چهارصد بار در احادیث رسول خدا و ائمه ی هدی علیهم الصلوه و السلام استعمال شده است. به کارگیری این واژه در آیات و روایات، نه به معنای کثرت است نه جنبه اعتباری و نمادین دارد؛ بلکه حقیقتی است که تکوین جسم و جان انسان مبتنی بر آن است. بنا به فرموده ی امام صادق (ع) خداوند متعال وقتی اراده کرد حضرت آدم (ع) را خلق کند مشتی خاک برداشت و مقداری آب شیرین روی آن ریخت و تبدیل به گل کرد و آن را به مدت «چهل روز» به حال خود رها کرد؛ سپس مقداری آب تلخ و شور روی آن ریخت و «چهل روز» آن را به حال خود رها کرد...(1)

حسین بن خالد می گوید به امام رضا (ع) عرض کردم: برای ما از پیامبر (ص) روایت شده که فرموده «هر کس شراب بنوشد تا چهل روز نمازش به حساب نمی آید»؟ آن حضرت فرمود: راست گفته اند. گفتم: چرا تا چهل روز نمازش به

ص: 7


1- . (تفسير العياشى ج 2 39).

حساب نمی آید نه کمتر از این نه بیشتر؟ حضرت فرمود: همانا خداوند عزوجل مقدر کرد خلقت انسان را و او را تا چهل روز نطفه قرار داد؛ سپس آن را علقه کرد به مدت چهل روز؛ سپس آن را تبدیل به مضغه کرد به مدت چهل روز؛ درنتیجه وقتی او شراب نوشید تا چهل روز (اثر شراب) در غضروف های سر استخوان هایش باقی می ماند. (به همان مدتی که خلقت از حالی به حال دیگر تبدیل می شده). حضرت در ادامه فرمودند: تمام خوراکی ها و آشامیدنی ها تا چهل روز اثرش در غضروف های سر استخوان هایش باقی می ماند.(1)

نه تنها اصل خلقت انسان مبتنی بر عدد چهل است بلکه بنا به فرموده خداوند متعال، کمال جسم و جان او نیز در چهل سالگی محقق می شود.(2) بنا به گواهی تاریخ و احادیث اهل بیت (ع) پیامبر اسلام و بسیاری از پیامبران الهی نیز در چهل سالگی به پیامبری مبعوث گردیده اند.

هدف نگارنده از تدوین این کتاب، آشنا کردن مخاطبین با بخشی از تعالیم دین مبین اسلام است که مبتنی بر عدد چهل می باشد به همین خاطر از میان احادیثی که در آن، کلمه ی «اربعین» استعمال شده، «چهل حدیث کاربردی» را انتخاب نموده و با کمک گرفتن از سایر احادیث معصومین علیهم السلام آن را شرح خواهیم داد و در بعض موارد برای تکمیل بحث، از قرآن مجید و نظر علما و مفسرین نیز بهره مند خواهیم شد.

ص: 8


1- . (كافي، ج 6 ص 402 باب شارب الخمر، حدیث 12). متن این حدیث و شرح و تفسیر آن را در خاتمه کتاب، تقدیم خواهیم کرد.
2- . (سوره احقاف آیه 15). متن این آیه و تفسیر آن را در بخش اول کتاب، تقدیم خواهیم کرد.

ناگفته نماند در طول تاریخ، کتاب های متعددی بنام «اربعین» یا «چهل حدیث» تألیف شده؛ ولی در این کتب ارزشمند، بنا نبوده احادیثی که دارای کلمه «اربعین» است را جمع آوری و تفسیر کنند؛ بلکه چهل حدیث در باره موضوع موردنظر مؤلف، جمع آوری و شرح داده شده؛ البته در عصر حاضر سه کتاب(1) در راستای این موضوع تألیف شده؛ ولی مؤلفان آن، صرفاً به نقل و ترجمه احادیث حاوی کلمه ی «اربعین» اکتفا کرده و از شرح و بسط آن خودداری کرده اند.

کتابی که در دست دارید از یک مقدمه و دو بخش تشکیل شده است:

در بخش یکم آیاتی از قرآن مجید که در آن کلمه «اربعین» استعمال شده را بررسی خواهیم کرد؛ در بخش دوم، تعداد «چهل حدیث» که در آن کلمه ی «اربعین» به کار رفته را انتخاب نموده شرح خواهیم داد. در این بخش ابتدا متن حدیثی که در آن کلمه «اربعین» استعمال شده را مطرح و ترجمه می کنیم آنگاه برای توضیح و شرح و بسط آن، از سایر احادیث معصومین (ع) استفاده خواهیم کرد. در نقل این احادیث با تبعیت از روش کتاب «مفاتیح الحیاه»،(2) ترجمه احادیث را در متن کتاب و متن عربی آن را برای استفاده محققین و علماء، در پاورقی نقل می کنیم و برای جلوگیری از قطور شدن کتاب (جز در موارد استثنائی)، اسناد احادیث را حذف نموده و محققین را برای تتبع بیشتر به منابع، ارجاع داده ایم.

ص: 9


1- . «رموز اسرار آمیز عدد چهل»: تألیف آقای محسن آشتیانی. «حکمت عدد چهل»: نوشته آقای روح الله درخشان؛ اربعینیات تألیف: آقای احمد مولایی مهاجرانی.
2- . تألیف آیت الله جوادی آملی.

در این کتاب (به جز چند مورد)، اعتبار سند احادیث و روایات، بررسی نشده و اظهارنظر در این مورد به علمای «علم رجال» واگذار شده است.

در پایان تقاضا می کنم تذکرات اصلاحی و تکمیلی خود را به شماره 09127534630 اطلاع بدهید تا در چاپهای بعدی مورد استفاده واقع شود.

و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب.

قم- مصطفی مشایخی

ربیع الاول 1438

آذر 1395

ص: 10

بخش یکم: بررسی آیات أربعین

اشاره

ص: 11

ص: 12

فصل یکم: أربعین حضرت موسی علیه السلام

اشاره

کلمه ی «أربعین» چهار بار در قرآن مجید استعمال شده؛ دو مورد آن مربوط به میقات حضرت موسی علیه السلام است؛ یک مورد دربارۀ سرگردانی بنی اسرائیل در بیابان و یک مورد هم در بارۀ دورۀ کمال انسان است.

داستان میقات حضرت موسی (ع) و حوادثی که در غیاب آن حضرت در میان بنی اسرائیل اتفاق افتاد و ماجرای توبه بنی اسرائیل، در آیات متعددی از قرآن مجید و روایات معصومین (ع) منعکس شده؛ و نقل همه ی آیات و روایات و جزئیات آن واقعه ی مهم تاریخی، باعث طولانی شدن بحث و خروج کتاب از موضوع اصلی خواهد شد؛ به ناچار به نقل دو آیه از قرآن مجید که در آن کلمه «اربعین» استعمال شده و بیان خلاصه ی این واقعه ی مهم تاریخی اکتفا می کنیم.

وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى أَرْبَعينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ.

و آن گاه كه با موسى چهل شب قرار گذاشتيم؛ آن گاه در غياب وى، گوساله را [به پرستش] گرفتيد، درحالی که ستمكار بوديد. (سوره بقره: 51).

وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى لِأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني في قَوْمي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدينَ. (سوره عراف: 142).

و با موسى [براى عبادتى ويژه و دريافت تورات] سى شب وعده گذاشتيم و آن را با [افزودن] ده شب كامل كرديم، پس ميقات پروردگارش به چهل شب پايان گرفت و موسى [هنگامى كه به ميعادگاه مى رفت] به برادرش هارون گفت: در

ص: 13

ميان قومم جانشين من باش و به اصلاح برخيز و از راه و روش مفسدان پيروى مكن.

توضیح: کلمه ی «ميقات»، به معنای وقت معين و محدودى است كه بنا است در آن، عملى انجام شود.

پس ازآن که بنی اسرائیل از رود نیل عبور کرده و از ظلم و ستم فرعون نجات یافتند، حضرت موسى (ع) مأمور شد براى مناجات با خداوند عزوجل و دریافت کتاب آسمانی «تورات»، به مدت «سى شب» به كوه طور برود، حضرت موسی (ع) قبل از حرکت، برادرش هارون (ع) را به جانشینی خود نصب کرد و راهی طور سینا شد و به عبادت خدا مشغول شد. پس از اتمام مدت تعیین شده، خداوند متعال (بنا به مصالحی)، مناجات او را برای ده شب دیگر تمدید کرد؛ آن حضرت در این مدت، روزها روزه بود و شب ها با خداوند متعال مناجات می کرد طبق روایتی در این چهل شبانه روز و در مسیر رفت وبرگشت نه غذایی خورد و نه آبی نوشید نه خواب رفت.(1)

پس از آن که حضرت موسی (ع) به مدت چهل شب با خدای خود مناجات کرد، خداوند با او سخن گفت و جبرئیل امین کتاب آسمانی تورات را بر او نازل کرد و آن حضرت را از گوساله پرستی بنی اسرائیل مطلع کرد. حضرت موسی (ع) غضبناک به سوی قوم خود بازگشت. ابتدا برادرش را مورد مؤاخذه قرار داد که چرا با این غائله برخورد نکرده و چون حضرت هارون پاسخ داد که من و طرفدارانم در اقلیت قرار گرفته و قدرت مقابله با سیل

ص: 14


1- . قَالَ الصَّادِقُ ع ... أَخْبَرَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْ مُوسَى ع فِي مِيعَادِ رَبِّهِ وَ عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضى وَ فَسَّرَ النَّبِيُّ ص عَنْ حَالِهِ أَنَّهُ مَا أَكَلَ وَ لَا شَرِبَ وَ لَا نَامَ وَ لَا اشْتَهَى شَيْئاً مِنْ ذَلِكَ فِي ذَهَابِهِ وَ مَجِيئِهِ أَرْبَعِينَ يَوْماً شَوْقاً إِلَى رَبِّهِ. (تفسير الصافي، ج 3 ص 316).

جمعیت گوساله پرست را نداشتیم؛ از طرفی نگران بودم که اگر با همین جمعیت کم با آن ها وارد جنگ شوم مرا مؤاخذه کنی و بگویی: چرا میان بنی اسرائیل جنگ و خونریزی و برادرکشی بپا کردی؛ به ناچار صبر کردم تا بیایی و تکلیف ما را روشن کنی. حضرت موسی (ع) به سوی گوساله پرستان آمد و آن ها را مورد ملامت قرار داد و سامری را نفرین کرد و مجسمه گوساله را در هم شکست و آتش زد، در این حال بنی اسرائیل از خواب غفلت بیدار شده، متوجه عظمت گناه خود شده و در صدد توبه برآمدند، …

پس از نقل خلاصه داستان اربعین حضرت موسی (ع) برای تکمیل بحث، لازم است پاسخ چند سؤال را تقدیم کنم.

سؤال یکم: علت ارتداد بنی اسرائیل و انحراف آن ها از توحید به شرک و بت پرستی چه بود؟

پاسخ: وقتی وعدۀ سی شب مناجات با خداوند متعال به پایان رسید ولی حضرت موسی (ع) به میان قوم خود برنگشت، «سامرى» از اين فرصت سوءاستفاده كرده و به بنی اسرائیل گفت: علت تأخیر موسی این است که پس از سی شب عبادت و مناجات، کتابی بر او نازل نشده و برای خودش هم ثابت شده، نه خدایی در کار است و نه وحی و نبوت و رسالتی؛ و حالا که او متوجه این حقیقت شده، از خجالت، در بیابان ها متواری شده و دیگر به سوی بنی اسرائیل بر نخواهد گشت بنابراین انتظار بازگشت او بی نتیجه است، او با توجه به اینکه می دانست بنی اسرائیل چندین قرن بت پرست بوده و هنوز محبت بت در درون آن ها وجود دارد، از بنی اسرائیل مقداری طلا و جواهرات گرفت و با آن مجسمه ی گوساله اى ساخت و با هنرمندی خود این مجسمه را به گونه ای طراحی کرد كه صداى مخصوصى از آن به گوش مى رسید سامری پس از ساخت مجسمه ی گوساله، به بنی اسرائیل گفت: خدای واقعی شما، همین است که من ساختم آیا

ص: 15

نمی بینید چگونه صدا می دهد؟ اكثريت قاطع بنی اسرائیل، تحت تأثیر تبلیغات او واقع شده و آن همه آیات و معجزات و الطاف خدای حضرت موسی (ع) را فراموش کردند و مجسمه ی گوساله را پرستش کردند؛ و جمعیت کمی از بنی اسرائیل از حضرت هارون (ع) تبعیت کرده، بر آئين توحيد ثابت قدم ماندند. حضرت هارون (ع) و پیروانش تلاش زیادی کردند که بنی اسرائیل را از اين انحراف بزرگ باز دارند، اما موفق نشدند و چيزى نمانده بود كه به دست آن ها کشته شوند.

سؤال دوم: چرا خداوند با حضرت موسی (ع) سى شب وعده کرد، سپس ده شب بر آن افزود آیا بهتر نبود از همان اول، زمان واقعی میقات را مشخص می کرد تا این غائله به وجود نیاید؟

جواب: خداوند متعال می دانست هنوز در قلوب بنی اسرائیل رگ و ریشه بت پرستی خشکیده نشده و ممکن است بعدها این عقده سر باز کند و بنی اسرائیل را از مرز توحید خارج کرده و برای همیشه گمراه کند. به همین خاطر برای ریشه کنی این نقطه ی ضعف بزرگ، آن ها را بدین وسیله امتحان کرد تا پس از بروز ضعف درونی آن ها، مؤمنان واقعی و منافقان و بیماردلان مشخص شوند و پس جنگ خون باری که برای توبه انجام دادند، تنبیه شده و ریشه ی شرک و بت پرستی در عمق وجود آن ها سوزانده شود و خطر بت پرستی برای همیشه از میان آن ها برطرف شود.

سؤال سوم: این چهل روز میقات حضرت موسی (ع)، مطابق کدام یک از ماههاى قمری بوده؟

جواب: از بعضى روايات استفاده مى شود سی شب ماه ذيقعده و ده شب اول ماه ذيحجه بوده است. به همین خاطر بعضی از علما و عرفا، بهترین زمان را برای

ص: 16

اربعین گیری جهت تهذیب نفس، ماه ذیقعده و دهه ی اول ذیحجه می دانند.(1)

سؤال چهارم: علت و حکمت اربعین و چلّه نشینی حضرت موسی (ع) و فاصله گرفتن از مردم و رفتن به طور سینا چه بود؟

جواب: هدف این بود که حضرت موسی (ع) با فاصله گرفتن از قوم لجوج بنی اسرائیل، با فراغت به مناجات و شب زنده داری بپردازد تا روح او آمادۀ گفتگو با خداوند متعال و تحمل وحی الهی شود.

سؤال پنجم: آیا در دین اسلام چلّه نشینی جایز است؟

جواب: اگر چلّه نشینی باعث ضایع شدن حقوق همسر و فرزند و سایر ذوی الحقوقین شود یا باعث اختلال در نظام زندگی فردی یا اجتماعی شود، مورد نهی رسول خدا و ائمه ی هدی علیهم السلام واقع شده و جایز نیست اما اگر مستلزم چنین توابعی نباشد و آلوده به بدعت چلّه نشینی صوفی ها و دراویش نباشد و در چارچوب تعالیم دین مبین اسلام در گوشه ای خلوت گزیند و به عبادت خدای متعال مشغول شود، ایرادی ندارد.

حکمت چلّه نشینی

سهروردي در باره حکمت چلّه نشینی می گوید: چون خداوند اراده كرد كه حضرت آدم را به خلافت خويش برگزیند، وي را تركيبي بخشيد و او را در چهل روز ترشيح و تخمیر كرد و هر روز از اين چهل روز صفتي در آدم به وجود آمد كه موجب تعلق وي به اين عالم گرديد و هر تعلقي حجابي شد كه او را از مشاهده جمال حضرت حق، محروم ساخت و هر حجابي سبب دوري او از عالم ملكوت شده و سبب نزديك شدنش به عالم شهادت گرديد آنگاه كه روز چهلم فرارسيد حجاب ها متراكم گرديد و آدم آفريده شد. سالك، به مدت چهل روز به

ص: 17


1- . نفحات الرحمن فى تفسير القرآن، ج 2، ص 650

واسطه اخلاص عمل براي خدا، هر روز يك حجاب را برطرف می سازد تا آنكه روز چهلم، تمام حجاب ها از بین می رود و انوار حق در وي تجلي می کند؛ و به مشاهده جمال حق نائل می گردد پس حكم در اين چهل روز عكس ترتيب اول است. يعني در مرحلۀ تخمیر آدم، حجاب روي حجاب آمده و آدم از عالم غيب دور شده به عالم شهادت قدم نهاده؛ اما در مدت چلّه نشيني، سالك از عالم شهادت، حجاب ها را برداشته به عالم غيب و ملكوت قدم مي گذارد.(1)

ص: 18


1- . مصباح الهدايه ص 162 به نقل ازكتاب اسرار عدد چهل تاليف محس آشتياني ص 11

فصل دوم: چهل سال سرگردانی بنی اسرائیل

هنگامی که بنی اسرائیل از ظلم و ستم فرعون نجات یافته و از مصر خارج شدند، حضرت موسی (ع) به آن ها فرمود: اى قوم من! نعمت خدا را بر خود ياد كنيد، آن گاه كه در ميان شما پيامبرانى قرار داد و شما را حاكم و فرمانروا [ی زمین] ساخت و به شما نعمت های ويژه اى داد كه به هیچ یک از جهانيان نداد. حضرت موسی (ع) در ادامه فرمود: اى قوم من! به سرزمين مقدسى(1) كه خدا برايتان مقرّر فرموده داخل شوید و [به سرپيچى از فرمان حق] بازنگرديد كه زيانكار مى شويد. بنی اسرائیل با توجه به این که می دانستند قوم قدرتمند و ستمگری در آن سرزمین زندگی می کنند و جز با جنگ و خونریزی ازآنجا خارج نخواهند شد، در جواب حضرت موسی (ع) گفتند: اى موسى! در آنجا مردمى زورگو و ستمگر(2)

هستند و ما هرگز وارد آنجا نمى شويم تا اینکه آن ها ازآنجا بيرون بروند، پس اگر از آنجا بيرون رفتند البته ما وارد خواهيم شد. دو مرد از كسانى كه [از خدا] مى ترسيدند و خدا به هر دو نعمتِ [معرفت، ايمان و شهامت] داده بود، گفتند: از اين دروازه به آنان يورش بريد، چون به آنجا درآييد

ص: 19


1- . بعضى از مفسران «ارض مقدسة» را سرزمين بيت المقدس و بعضى شام و بعضى ديگر اردن يا فلسطين يا سرزمين طور، مى دانند، اما بعيد نيست كه منظور از سرزمين مقدس، تمام منطقه شامات باشد. (تفسير نمونه، ج 4، ص 338).
2- . آنگونه كه از تواريخ استفاده ميشود در آن زمان، اشغالگران سر زمین مقدس، «عمالقه» بودند.

يقيناً پيروزيد و اگر مؤمن هستيد بر خدا توكل كنيد. بنی اسرائیل گفتند: اى موسى! تا آنان در آنجايند، ما هرگز وارد آنجا نخواهيم شد، پس تو و پروردگارت برويد [با آنان] بجنگيد كه ما [تا پايان كار] در همین جا نشسته ايم. حضرت موسی (ع) از پاسخ بنی اسرائیل به شدت ناراحت و دلگیر شد و به خداوند عرض کرد: پروردگارا! من جز بر خودم و برادرم تسلطى ندارم، پس ميان ما و اين گروه نافرمان و بدكار جدايى انداز. خداوند متعال در پاسخ او فرمود:

قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ(1)

آن سرزمين مقدس (به خاطر سستی و ذلت و زبونی بنی اسرائیل و به خاطر نافرمانى آن ها از حکم من ) به مدت چهل سال بر آنان حرام شد، پس بر اين گروه نافرمان و بدکار غمگين مباش.(2)

سرانجام زمان سرگردانی بنی اسرائیل شروع شد و این قوم لجوج و ذلیل، به

ص: 20


1- . سورۀ مائده، آیه 26
2- . وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً وَ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ (20) يا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى أَدْبارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِينَ (21) قالُوا يا مُوسى إِنَّ فِيها قَوْماً جَبَّارِينَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنَّا داخِلُونَ (22) قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذِينَ يَخافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبابَ فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غالِبُونَ وَ عَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (23) قالُوا يا مُوسى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فِيها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ (24) قالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلاَّ نَفْسِي وَ أَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ (25) قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ (26) (سوره مائدة: آيات 20 الى 26).

مدت چهل سال در بیابان سرگردان شدند.

توضیح: مراد از اين جمله كه فرمود: آن سرزمين برای این ها حرام شده، حرمت شرعى نيست، بلكه منظور حرمت تكوينى است، يعنى خداوند متعال به خاطر سرپیچی بی ادبانه ای که بنی اسرائیل از حکم خداوند عزوجل کردند، چنين مقدر کرد تا چهل سال نتوانند داخل سرزمین موعود شوند و در بیابان سرگردان بمانند.

تفسیر نمونه در ذیل آیه موردبحث، دربارۀ علت و حکمت چهل سال سرگردانی بنی اسرائیل می نویسد: بنی اسرائیل ساليان دراز زير ضربات استعمار فرعون به سر برده بودند و رسوبات اين دوران به صورت عقده هاى حقارت و خودکم بینی و احساس ذلت و كمبود در روح آن ها لانه كرده بود و حاضر نشدند در مدتى كوتاه زير نظر رهبرى بزرگ همانند موسى (ع) روح و جان خود را شستشو دهند و با يك جهش سريع براى زندگى نوينى كه توأم با افتخار و قدرت و سربلندى باشد آماده شوند و آنچه را به موسى (ع) در مورد عدم اقدام به يك جهاد آزادی بخش در سرزمین های مقدس گفتند، دليل روشن اين حقيقت بود لذا می بایست ساليان دراز در بیابان ها سرگردان بمانند و نسل موجود كه نسل ضعيف و ناتوان بود تدریجاً از ميان برود و نسلى نو در محيط صحرا، در محيط آزادى و حريت، در آغوش تعليمات الهى و درعین حال در ميان مشكلات و سختی ها كه به روح و جسم انسان توان و نيرو مى بخشد پرورش يابد تا بتواند دست به چنان جهادى بزند و حكومت حق را در سرزمین های مقدس برپا دارد.(1)

بنی اسرائیل به مدت چهل سال در بیابان سرگردان بودند و از صبح تا شام

ص: 21


1- . تفسير نمونه، ج 4، ص: 344 و 345

برای نجات خود در آن سرزمين راهپيمايى می کردند ولى مانند اسب عصارى در آخر روز می دیدند كه در همان نقطه اى هستند كه صبح از آنجا به راه افتاده بودند، نه یک قدم به سرزمین خود نزديك شده بودند و نه به شهر ديگرى از شهرهاى روى زمين رسیدند و نه مانند قبائل بدوى از امکانات صحرانشینان بهره مند بودند.

تفسیر «المیزان» ذیل آیه موردبحث، روایتی را نقل کرده که امام صادق (ع) فرموده:

در آن مدت [چهل سال] همه روزه عصر، منادى شان ندا در مى داد كه «كوچ؛ كوچ»؛ [بنی اسرائیل] مركب ها را بار مى كردند و با زجر و شلاق مى راندند و شبانه، راه طى مى كردند تا هنگام سحر؛ [در این هنگام] خداى عزّوجلّ به زمين فرمان مى داد تا آنان را بچرخاند، همین که صبح مى شد مى ديدند درست در همان نقطه ديروز هستند، با خود مى گفتند حتماً راه را عوضى رفته ايم، دوباره نزديك غروب بار مى كردند و اين وضع چهل سال ادامه يافت و در اين مدت غذايشان «من» و «سلوى» بود، در اين چهل سال جز يوشع بن نون و كالب بن يوفنا، بقیه بنی اسرائیل به تدریج مردند و فرزندان آن جمعيت كه در بيابانى به طول چهار فرسخ سرگردان بودند به محض اينكه مى خواستند كوچ كنند کفش و لباس هایشان مانند تخته در بدنشان خشك مى شد. آن ها با خود سنگى داشتند كه وقتى پياده مى شدند موسى (ع) عصاى خود را به آن سنگ مى كوبيد و دوازده چشمه از آن روان مى شد تا هر «سبطى» از يكى از آن دوازده نهر آب بنوشند و چون مى خواستند كوچ كنند آب ها دوباره به درون سنگ بر مى گشت و سنگ را بر گرده مركبى سوار مى كردند.(1)

ص: 22


1- . ترجمه الميزان، ج 5، ص: 482

برای تکمیل بحث، پاسخ چند سؤال تقدیم می شود.

سؤال یکم: چرا خداوند متعال از یک طرف می فرماید: وارد سرزمین مقدسی شوید که خدا آن را برای شما قرار داده و بلافاصله می فرماید این سرزمین بر آن ها (بنی اسرائیل) حرام است؟

جواب: از ظاهر و سياق آیه بر مى آيد كه مسئله داخل شدن در سرزمين مقدس تقديرى الهى بوده براى كل بنی اسرائیل- چه پدران و چه فرزندان- چيزى كه هست پدران به خاطر نافرمانى از حکم خداوند متعال، چهل سال از آن محروم شدند، ولی پسران آن ها از اين تقدير الهى برخوردار گشتند، چون خطاب در آيه شريفه به حسب معنا به جامعه اسرائيلى است كه به طور مساوى هم شامل پدران مى شود كه برايشان مقدر شده بود و هم شامل پسران كه بالاخره آن ها از آن برخوردار شدند، چون همگى يك امت هستند و تقدير الهى به طور سربسته و اجمال براى اين امت مقدر شده بوده، يك نسل از اين امت به خاطر نافرمانى چند صباحى از آن محروم شدند و نسل ديگر از آن منتفع گشتند پس درواقع بدايى و محو و اثباتى رخ نداده، هرچند كه نسبت به خصوص اشخاص موجود در زمان خطاب، بداء به نظر مى رسد.(1)

سؤال دوم: آیا حضرت موسی و هارون هم در این چهل سال در میان آن ها بودند؟

جواب: دراین باره دو قول وجود دارد: طبق روایتی آن ها هم در این چهل سال در بین بنی اسرائیل بودند.

طبق روایت دیگر، آن ها در بین بنی اسرائیل نبودند؛ چون این سرگردانی عذابی بود که برای آن ها مقدر شده بود و شایسته نبود حضرت موسی و هارون

ص: 23


1- . ترجمه الميزان، ج 5، ص: 483

که مرتکب جنین گناهی نشده بودند به عذاب گناه دیگران مبتلا شوند.

مطلب بعد آن که حضرت موسی (ع) دعا کرد که خداوند میان او و قوم فاسقین جدایی بیاندازد بنا بر این نباید حضرت موسی و هارون در این چهل سال در بین آن ها گرفتار عذاب باشند.

سؤال سوم: بیابانی که بنی اسرائیل در آن سرگردان بودند کجا بود؟

جواب: تفسیر روح المعاني درباره ی موقعیت بیابانی که بنی اسرائیل در آن سرگردان بودند می نویسد: طبق آنچه روایت شده آن بیابان مابین مصر و شام واقع شده و طول آن هشت میل و عرض آن شش فرسخ بود و طبق روایت دیگر سی فرسخ در شش فرسخ بود و طبق آنچه روایت شده تمام کسانی که گفتند «داخل ارض مقدسه نمی شویم» در بیابان مردند مگر یوشع و کالوث؛ و طبق یک روایت هارون و موسی هم در «تیه» مردند و یوشع در حالی که به سن چهل سالگی رسیده بود جانشین حضرت موسی شد و با بنی اسرائیل به جنگ اشغالگران رفت و آن ها را از سرزمین موعود بیرون راند و وارد شهر شد طبق روایت دیگر حضرت موسی تا پایان این مدت زنده ماند و همراه نسل نوپای بنی اسرائیل قیام کرد و به جنگ جبارین رفت و شهر را فتح کرد.(1)

ص: 24


1- . روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج 3، ص: 279

فصل سوم: دوره ی کمال انسان در چهل سالگی

اشاره

وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْني أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لي في ذُرِّيَّتي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمينَ(1)

و انسان را درباره پدر و مادرش به نيكى سفارش كرديم. مادرش با تحمل رنج و زحمت، به او باردار شد و با رنج و زحمت او را زاييد؛ و دوران باردارى و باز گرفتنش از شير، سى ماه است تا زمانى كه به رشد و نيرومندى خود و به چهل سالگی برسد، گويد: پروردگارا! به من الهام كن تا نعمتت را كه بر من و پدر و مادرم عطا كرده اى سپاس گزارم و كار شايسته اى كه آن را مى پسندى انجام دهم و ذرّيّه و نسل مرا براى من صالح و شايسته گردان كه من به سوى تو باز گشتم و به يقين از تسلیم شدگان [به فرمان ها و احكام] توأم.

تفسیر

«وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً» کلمه ی «وصیت» به معنای «سفارش» است؛ یعنی به انسان سفارش کردیم به پدر و مادرش احسان و نیکی کند. در

ص: 25


1- . سوره احقاف، آیه 15.

ادامه ی آیه، به بخشی از رنج و مشقتی که مادر، برای تولید و پرورش کودک تحمل می کند اشاره کرده و به طور ضمنی علت وجوب احسان به پدر و مادر را بیان می کند.

«حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً»

مادرش (در ایام حاملگی) با تحمل رنج و زحمت او را حمل کرد و با رنج و مشقت زایمان کرد؛ و دوران باردارى و [و شیرخوارگی تا هنگام] بازگرفتنش از شير، سى ماه است.

ممکن است در اینجا سؤالی پیش بیاید که: چرا در این آیه شریفه از خدمات و زحمات پدر، سخنی به میان نیامده؟

جواب این است که خداوند متعال در این آیه خواسته زحمات و مشقت هایی را که کودک شاهد آن نبوده و آن را به یاد ندارد را بیان کند اما سایر خدماتی که خود شاهد آن بوده (مانند زحمات و خدمات پدر که هرروز شاهد آن است) و به یاد دارد را یادآوری نکرده است. پاسخ دیگر آن که خداوند متعال در این آیه درصدد بیان نمونه ای از زحمات و خدمات بوده نه تمام آن؛ به همین خاطر است که از بیان بقیه ی زحمات و خدمات مادر (همچون تحمل بی خوابی و شستشو و نظافت و تغذیه و سایر مراقبت ها از دوسالگی تا دوران جوانی) سخنی به میان نیاورده است.

در کتاب شریف «اصول كافى» از امام صادق (ع) روایت شده که آن حضرت فرمود: مردی خدمت رسول خدا (ص) آمد و عرض کرد: یا رسول الله به چه کسی نیکی کنم؟ حضرت فرمود به مادرت. دوباره گفت به چه کسی نیکی کنم؟ حضرت فرمود به مادرت برای سومین بار گفت به چه کسی نیکی کنم؟ حضرت فرمود به مادرت. برای چهارمین بار عرض کرد: به چه کسی نیکی کنم رسول خدا فرمود: به پدرت. این حدیث در حقیقت نمایانگر تلاش مضاعف مادر و

ص: 26

حقوق مضاعف او نسبت به پدر است.(1)

سؤال دیگر این که: در آیه 233 سوره بقره، دوران شیرخوارگی را دو سال تمام (24 ماه) تعیین کرده؛ از طرفی مشاهده می کنیم دوران حمل 9 ماه است در نتیجه دوران حمل و شیرخوارگی روی هم 33 ماه می شود پس چرا در آیه 15 سوره احقاف دوران حمل و رضاع را 30 ماه تعیین کرده است؟

پاسخ این است که: دوران شير دادن به فرزند دو سال است و كمترين مدت حمل هم شش ماه است، كه مجموع آن سى ماه مى شود.(2)

تفسیر شریف «مجمع البیان» روایتی را در این باره از ابن عبّاس نقل کرده که می گوید: «هرگاه زنى نه ماه آبستن باشد بیست ویک ماه دوران شيرخوارگى كودك است و هرگاه شش ماه آبستن باشد، بیست وچهار ماه دوران شيرخوارگى كودك است». از اين تعبير مى توان استفاده كرد كه هرقدر از مقدار حمل كاسته شود بايد بر مقدار دوران شيرخوارى افزود، به گونه ای كه مجموعاً سی ماه تمام را شامل گردد.(3)

«حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْني أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لي في ذُرِّيَّتي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمينَ».

تفسیر نمونه در تبیین این بخش از آیه می نویسد: حيات انسان هم چنان

ص: 27


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ أَبَرُّ قَالَ أُمَّكَ قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ أُمَّكَ قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ أُمَّكَ قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ أَبَاكَ. (الكافي / ج 2 / 159 / باب البر بالوالدين حدیث 9).
2- . ترجمه المیزان، ج 18 ص 307.
3- . ترجمه تفسیرمجمع البیان، ج 22 ص 395.

ادامه مى يابد تا زمانى كه به كمال قدرت و نيروى جسمانى رسد و به مرز چهل سالگى وارد مى گردد «حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعينَ سَنَةً»، ظاهر اين است كه «بلوغ اشد» اشاره به بلوغ جسمانى و رسيدن به اربعين سنة (چهل سالگى) اشاره به بلوغ فكرى و عقلانى است، چرا كه معروف است، انسان غالباً در چهل سالگی به مرحله كمال عقل مى رسد و گفته اند كه غالب انبيا در چهل سالگى مبعوث به نبوت شدند. به هرحال قرآن در دنباله اين سخن مى افزايد: اين انسان لايق و باایمان هنگامی که به چهل سالگى رسيد سه چيز را از خدا تقاضا مى كند نخست مى گويد: پروردگارا! به من الهام کن و توفيق بده تا شكر نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشتى بجا آورم. اين تعبير نشان مى دهد كه انسان باایمان، در چنين سن و سالى هم از عمق و وسعت نعمت های خدا آگاه مى گردد و هم از خدماتى كه پدر و مادر به او كرده است تا به اين حد رسيده، چراکه در اين سن و سال معمولاً خودش پدر يا مادر مى شود و زحمات طاقت فرسا و ايثارگرانه آن دو را با چشم خود مى بيند و بى اختيار به ياد آن ها مى افتد و بجاى آن ها در پيشگاه خدا شكرگزارى مى كند.

در دومين تقاضا عرضه مى دارد: خداوندا! به من توفيق ده تا عمل صالح بجا آورم، عملى كه تو از آن خشنود باشى و بالاخره در سومين تقاضايش عرض مى كند: خداوندا! صلاح و درستكارى را نصیب ذرّیّه من کن. در دعاى اول، پدر و مادر را شريك مى كند و در دعاى سوم، فرزندان را؛ ولى در دعاى دوم براى خود دعا مى كند و این گونه است انسان صالح كه اگر با يك چشم به خويشتن مى نگرد با چشم ديگر به افرادى كه بر او حق دارند نگاه مى كند و در صدد تشکر و جبران احسان آن هاست.

در پايان این آیه شریفه، [کسی که به چهل سالگی رسیده] دو مطلب دیگر را اعلام مى دارد كه هرکدام بيانگر يك برنامه عملى مؤثر است، مى گويد: پروردگارا!

ص: 28

من در اين سن و سال به سوى تو بازمى گردم و توبه مى كنم «إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ» ديگر اينكه مى گويد: من از مسلمين هستم (وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ) در حقيقت اين دو جمله پشتوانه اى است براى آن دعاهاى سه گانه و مفهومش اين است: چون من توبه كرده ام و تسليم مطلق در برابر فرمان توأم، تو نيز بزرگوارى كن و مرا مشمول آن نعمت ها بفرما.(1)

مرحوم شیخ صدوق (ره) روایتی را از امام صادق (ع) نقل می کند که آن حضرت فرمودند: وقتی انسان به سی وسه سالگی و كمال قدرت و نيروى جسمانى رسید به دوران «اشد» رسیده است و هنگامی که به چهل سالگی رسید به پایان دوران «اشد» رسیده و هنگامی که به چهل ویک سالگی رسید رو به نقصان می رود و شایسته است فرد پنجاه ساله مانند کسی باشد که در حال جان دادن است.(2)

ص: 29


1- . تفسير نمونه، ج 21، ص:328 تا 330
2- . عن أبي بصير قال قال أبو عبد الله ع إذا بلغ العبد ثلاثا و ثلاثين سنة فقد بلغ أشده و إذا بلغ أربعين سنة فقد بلغ منتهاه فإذا ظعن في إحدى و أربعين فهو في النقصان و ينبغي لصاحب الخمسين أن يكون كمن كان في النزع. (الخصال، ج 2 ص 545 فيمن عمر أربعين سنة فما فوقها)

ص: 30

بخش دوم: شرح احادیث أربعین

اشاره

ص: 31

ص: 32

فضیلت حفظ چهل حدیث

با توفیق الهی در این بخش، چهل حدیث از احادیث رسول خدا و ائمه ی هدی -علیهم السلام- که در آن کلمه ی «أربعین» استعمال شده را مطرح می کنیم؛ سپس برای شرح و توضیح آن، از احادیث دیگر استفاده می کنیم؛ متن عربی این احادیث را برای استفاده محققین، در پاورقی و ترجمه ی آن را برای استفاده عموم مخاطبان، در متن، نقل می کنیم. ناگفته نماند در بعض موارد بنا به ملاحظاتی متن عربی حدیث را، (علاوه بر پاورقی) در متن کتاب هم نقل کرده ایم. همچنین در بعض موارد برای تکمیل بحث، از آیات قرآن مجید و تفسیر آن نیز استفاده کرده ایم؛ و (جز چند مورد استثنائی) اظهارنظر درباره اعتبار سند احادیث را به علمای علم رجال واگذار کرده ایم.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): مَنْ حَفِظَ عَلَى أُمَّتِي أَرْبَعِينَ حَدِيثاً- يَنْتَفِعُونَ بِهَا- بَعَثَهُ اللَّهُ تَعَالَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَقِيهاً عَالِماً.(1)

ترجمه: رسول خدا (ص) فرمود: هرکس برای امت من چهل حدیث -که از آن نفع ببرند - را حفظ کند خداوند روز قیامت او را فقیه عالم محشور می کند.

توضیح: این حدیث در اکثر منابع معتبر شیعه ازجمله «اصول کافی»،

ص: 33


1- . صحيفة الإمام الرضا عليه السلام، ص 65، ح 114.

«ثواب الاعمال» و «خصال» شیخ صدوق، «وسایل الشیعه» و... با اسناد و تعابیر مختلف نقل شده؛ ما متن حدیث فوق را از قدیمی ترین منبع آن نقل کردیم.

کتاب شریف «اصول کافی» این حدیث را از امام صادق (ع) این گونه نقل کرده: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: «مَنْ حَفِظَ مِنْ أَحَادِيثِنَا أَرْبَعِينَ حَدِيثاً، بَعَثَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَالِماً فَقِيهاً».(1)

از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند: هر کس از احادیث ما چهل حدیث حفظ کند خداوند روز قیامت او را «عالم فقیه» محشور می کند.

مرحوم ابن بابویه (ره) این روایت را این گونه نقل کرده:

قَالَ النَّبِيُّ (ص) مَنْ حَفِظَ مِنْ أُمَّتِي أَرْبَعِينَ حَدِيثاً مِمَّا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ مِنْ أَمْرِ دِينِهِمْ بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَقِيهاً عَالِما.(2)

پیامبر (ص) فرمود: هرکس از امت من چهل حدیث از آنچه در امر دینشان به آن نیاز دارند، حفظ کند خداوند روز قیامت او را فقیه و عالم محشور می کند.

این حدیث با چندین سند در کتاب خصال شیخ صدوق این گونه روایت شده:

15-رسول خدا (ص) فرمود: هر کس از امت من چهل حدیثی که در امر

ص: 34


1- . الكافي؛ ج 1 ص 122 باب النوادر، حدیث 7
2- . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال؛ النص؛ ص 134

دینشان به آن نیازمندند حفظ کند، خداوند در قیامت او را عالم فقیه محشور خواهد کرد.

16-در منابع روایی اهل سنت این حدیث را ابن عباس از رسول خدا (ص) روایت کرده که آن حضرت فرموده: هرکس از امت من چهل حدیث از سنت حفظ کند روز قیامت شفیع او خواهم بود.

17-و در حدیث دیگر فرموده: هر کس از امت من چهل حدیث در امور دین برای رضای خدا حفظ کند خداوند در قیامت او را عالم فقیه مبعوث می کند.

18-همچنین از امام صادق (ع) نقل شده: هرکس چهل حدیث از ما در باره حلال و حرام حفظ کند خداوند در قیامت او را فقیه عالم مبعوث می کند و عذابش نمی کند.

19-همچنین در وصایای رسول خدا (ص) به امام علی (ع) آمده است: یا علی هر کس از امت من چهل حدیث حفظ کند و هدفش از این کار جلب رضای خداوند متعال و ثواب آخرت باشد خداوند او را با پیامبران و صدیقین و شهداء و صالحین محشور می کند.(1)

ص: 35


1- . 15-عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ حَفِظَ مِنْ أُمَّتِي أَرْبَعِينَ حَدِيثاً مِمَّا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ مِنْ أَمْرِ دِينِهِمْ بَعَثَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَقِيهاً عَالِماً. 16-عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ: مَنْ حَفِظَ مِنْ أُمَّتِي أَرْبَعِينَ حَدِيثاً مِنَ السُّنَّةِ كُنْتُ لَهُ شَفِيعاً يَوْمَ الْقِيَامَةِ. 17-عَنْ أَنَسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ حَفِظَ عَنِّي مِنْ أُمَّتِي أَرْبَعِينَ حَدِيثاً فِي أَمْرِ دِينِهِ يُرِيدُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ بَعَثَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَقِيهاً عَالِماً. 18-عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ مَنْ حَفِظَ عَنَّا أَرْبَعِينَ حَدِيثاً مِنْ أَحَادِيثِنَا فِي الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ بَعَثَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَقِيهاً عَالِماً وَ لَمْ يُعَذِّبْهُ. 19- إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَوْصَى إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع وَ كَانَ فِيمَا أَوْصَى بِهِ أَنْ قَالَ لَهُ يَا عَلِيُّ مَنْ حَفِظَ مِنْ أُمَّتِي أَرْبَعِينَ حَدِيثاً يَطْلُبُ بِذَلِكَ وَجْهَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ حَشَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً ... (الخصال، ج 2، ص: 541 تا 543)

علی بن حمزه می گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که می فرمود: قدر و منزلت مردم را از مقدار احادیث و روایاتی که از ما نقل می کنند بشناسید. (هر مقدار حدیث بیشتری از ما نقل کنند مقام و منزلت بیشتر و بالاتری خواهند داشت).

امام محمدباقر (ع) می فرماید: در طلب علم سرعت بگیرید قسم به آن خدایی که جانم در دست اوست هرآینه حدیثی که از [شخص] صادقی نشر دهد و در قلوب شيعيان جايگير سازد، از هزار عابد برتر و بالاتر است.

معاوية بن عمّار گويد به امام صادق (ع) گفتم: مردى است راوى احاديث شما كه آن ها را در ميان مردم نشر مى دهد و در قلوب شيعه شما جايگير مى سازد و مرد ديگرى است اهل عبادت كه اين خصوصيت (نقل و نشر احاديث) را ندارد، آيا كدام يك از آن دو برتر است؟ گفت: «راوى حديث ما كه آن را در ميان مردم نشر دهد و در

ص: 36

قلوب شيعيان جايگير سازد، از هزار عابد برتر و بالاتر است».(1)

جمع بندی روایات

هر مسلمانی برای رضای خدا و به امید ثواب آخرت، چهل حدیث مربوط به احکام و مسائل دینی و هر چه موردنیاز مؤمنین است، از رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (ع) حفظ کند خداوند منان در قیامت او را در ردیف علما و فقهاء محشور نموده و عذابش نمی کند همچنین رسول خدا (ص) او را شفاعت خواهد کرد و همنشین پیامبران و صدیقین و شهداء و صالحین خواهد بود. آنچه از ظاهر اکثر اخبار برمی آید مراد از حفظ چهل حدیث، احادیثی است که بیان کننده ی اصول عقائد و عبادات و مسائل اخلاقی و احکام حلال و حرام باشد.

هدف رسول خدا (ص) از این حدیث، کمک گرفتن از همه ی مسلمان ها برای تبلیغ و نشر تعالیم دین اسلام است. امید است ما هم توفیق حفظ چهل حدیث و درک معانی و مفاهیم آن را به دست آوریم و در نشر تعالیم دین مبین اسلام در حد توان خود بکوشیم و در صحرای محشر با سرفرازی در صف علما و فقها و شهدا و صدیقین بایستیم و در بهشت برین هم نشین آن ها باشیم.

ص: 37


1- . عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ رَاوِيَةٌ لِحَدِيثِكُمْ يَبُثُّ ذَلِكَ فِي النَّاسِ وَ يُشَدِّدُهُ فِي قُلُوبِهِمْ وَ قُلُوبِ شِيعَتِكُمْ وَ لَعَلَّ عَابِداً مِنْ شِيعَتِكُمْ لَيْسَتْ لَهُ هَذِهِ الرِّوَايَةُ أَيُّهُمَا أَفْضَلُ قَالَ الرَّاوِيَةُ لِحَدِيثِنَا يَشُدُّ بِهِ قُلُوبَ شِيعَتِنَا أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ. (الكافي، ج 1 ص 33، باب صفة العلم و فضله و فضل العلماء حدیث 9).

همان گونه که از متن حدیث برمی آید هدف از حفظ چهل حدیث نفع رساندن به امت رسول خدا (ص) است و لازمه ی چنین هدفی این است که حافظ چهل حدیث، در فرصت های مختلف، این احادیث را برای هدایت مسلمان ها نقل کند و با ترجمه و توضیح آن، در تبلیغ رسالت رسول خدا و نشر تعالیم دین و هدایت بندگان خدا کوشش کند. برای مثال وقتی به عیادت بیماری می رود حدیثی درباره ی علت یا حکمت بیماری و فضیلت صبر کردن بر آن بخواند؛ و هنگامی که جوانی را می بیند که نسبت به پدر و مادرش بدرفتاری می کند حدیثی درباره ی خطر عاق والدین و حدیثی درباره ی آثار نیکی کردن به آن ها برایش بخواند و بدین وسیله او را به راه راست هدایت کند.

معنای فقیه: در زمان ما «فقیه» به مجتهدی گفته می شود که قادر به استنباط احکام و دستورات دین اسلام باشد؛ اما در بیان احادیث و اخبار، غالباً، تفقه در دین به معنای بصیرت در دین است و در نتیجه منظور از فقیه در حدیث مورد بحث، کسی است که در تعالیم دین، دارای آگاهی و بصیرت باشد. از این بیان معلوم می شود، منظور از «حفظ چهل حدیث»، آن است که حفظ حدیث، همراه درک معانی و مفاهیم آن باشد و بر بصیرت حافظ چهل حدیث بیافزاید؛ و با نقل این احادیث بر بینش و آگاهی دینی و بصیرت مسلمان ها بیافزاید. با توجه به این که علماء و فقهاء عمرشان را وقف فراگیری تعالیم دین و هدایت بندگان می کنند در قیامت نزد خدای رب العالمین از امتیاز ویژه ای برخوردارند همچنین کسانی که بخشی از عمرشان را وقف حفظ چهل حدیث کرده و برای تبلیغ و ترویج دین و هدایت بندگان، تلاش کرده اند، در حقیقت همان راه علما و فقهاء را پیموده و به قدر تلاشی که برای تبلیغ دین کرده اند، از عنایات ویژه ای که نصیب فقها می شود، بهره مند می گردند.

ص: 38

دعا کردن در حق چهل مؤمن

مرحوم شیخ صدوق در کتاب «امالی» به سند خود حدیثی را از امام صادق (ع) دربارۀ آثار دعا کردن به چهل مؤمن نقل کرده که ذیلاً تقدیم می شود:

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ ع يَقُولُ مَنْ قَدَّمَ أَرْبَعِينَ رَجُلًا مِنْ إِخْوَانِهِ قَبْلَ أَنْ يَدْعُوَ لِنَفْسِهِ اسْتُجِيبَ لَهُ فِيهِمْ وَ فِي نَفْسِه(1)

عمر بن یزید می گوید شنیدم امام صادق (ع) می فرمود: هرکس چهل نفر از برادران [دینی] خود را [در دعا کردن بر خود] مقدم بدارد قبل از آن که برای خود دعا کند، [دعایش هم] برای آن ها و [هم] برای خودش مستجاب می شود.

مرحوم علامۀ مجلسی این حدیث را با اندک تفاوتی از رسول خدا (ص) این گونه نقل کرده: وَ قَالَ النَّبِيُّ ص إِذَا دَعَا أَحَدٌ فَلْيَعُمَّ فَإِنَّهُ أَوْجَبُ لِلدُّعَاءِ وَ مَنْ قَدَّمَ أَرْبَعِينَ رَجُلًا مِنْ إِخْوَانِهِ قَبْلَ أَنْ يَدْعُوَ لِنَفْسِهِ اسْتُجِيبَ لَهُ فِيهِمْ وَ فِي نَفْسِه.(2) ِ

ص: 39


1- . الأمالي للصدوق، ص 379، حدیث 8 مجلس 60
2- . بحار الأنوار، ج 90؛ ص 313 باب 17 از ابواب آداب الدعاء

و پیامبر (ص) فرمود: هرگاه کسی از شما خواست دعا کند (دعایش را) عمومی کند چون به اجابت دعا نزدیک تر است؛ و هرکس قبل از آن که برای خودش دعا کند، چهل نفر از برادرانش را (بر خود) مقدم بدارد، دعایش درباره ی آن ها و درباره ی خودش مستجاب می شود.

برای تکمیل بحث، چند حدیث دیگر را دربارۀ آثار دعا کردن به مؤمنین در غیاب آن ها، تقدیم می کنیم.

از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: هر مسلمانی برای رضای خدای عزوجل به مسلمانی قرض بدهد و هدفش رضای خدا باشد خداوند اجر صدقه به او می دهد و هیچ مسلمانی در حق برادر مؤمن خود در غیاب او دعا نمی کند مگر این که خدای عزوجل فرشته ای را مأمور می کند که می گوید: مثل چنین چیزی (که برای برادر دینی ات درخواست کردی) برای خودت باشد.(1)

از امام صادق (ع) روایت شده که آن حضرت فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: هرگاه يكى از شماها دعا كند پس عموميت دهد (و همه را دعا كند) زيرا چنین دعایی به اجابت نزدیک تر است.(2)

ص: 40


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَيُّمَا مُؤْمِنٍ يُقْرِضُ مُؤْمِناً قَرْضاً يَلْتَمِسُ وَجْهَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَجْرَهُ بِحِسَابِ الصَّدَقَةِ وَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَدْعُو لِأَخِيهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ إِلَّا وَكَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مَلَكاً يَقُولُ وَ لَكَ مِثْلُه[1](المؤمن / / 54 / 5 باب ثواب قضاء حاجة المؤمن، حدیث،140).
2- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا دَعَا أَحَدُكُمْ فَلْيَعُمَّ فَإِنَّهُ أَوْجَبُ لِلدُّعَاءِ. (الكافي، ج 2 ص 487 بَابُ الْعُمُومِ فِي الدُّعَاءِ، حدیث 1).

امام محمدباقر (ع) فرمود: نزدیک ترین دعا به خدا و سریع ترین دعا به اجابت، دعای مرد [مسلمان] است به برادرش در غیاب او.(1)

در حدیث صحیح دیگری آمده: دعای (مسلمان) برای برادر (مسلمانش) در غیاب او روزی را زیاد می کند و مکروه و حوادث ناخوشایند را دفع می کند.(2)

امام زین العابدین (ع) دراین باره می فرماید: وقتی ملائکه می شنوند مسلمانی در غیاب برادر دینی خود به او دعا می کند یا در غیاب او خوبی اش را می گوید، می گویند: تو خوب برادری هستی برای برادرت درحالی که غایب است در حقش دعا می کنی خدا دو برابر آنچه برای او درخواست کردی به تو داد و دو برابر ستایشی که برای برادر دینی ات کردی، تو را ستایش کرد.(3)

امام جعفر صادق (ع) از رسول خدا (ص) روایت می کند که فرمود: هیچ دعایی سریع الأجابه تر از دعای غایب در حق غایب نیست.(4)

ص: 41


1- . عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: أَوْشَكُ دَعْوَةٍ وَ أَسْرَعُ إِجَابَةٍ دُعَاءُ الْمَرْءِ لِأَخِيهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ. (کافی، ج 2، ص 507 بَابُ الدُّعَاءِ لِلْإِخْوَانِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ ح 1).
2- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ دُعَاءُ الْمَرْءِ لِأَخِيهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ يُدِرُّ الرِّزْقَ وَ يَدْفَعُ الْمَكْرُوهَ(همان، ح 2)
3- . عَنْ ثُوَيْرٍ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع يَقُولُ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ إِذَا سَمِعُوا الْمُؤْمِنَ يَدْعُو لِأَخِيهِ الْمُؤْمِنِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ أَوْ يَذْكُرُهُ بِخَيْرٍ قَالُوا نِعْمَ الْأَخُ أَنْتَ لِأَخِيكَ تَدْعُو لَهُ بِالْخَيْرِ وَ هُوَ غَائِبٌ عَنْكَ وَ تَذْكُرُهُ بِخَيْرٍ قَدْ أَعْطَاكَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِثْلَيْ مَا سَأَلْتَ لَهُ وَ أَثْنَى عَلَيْكَ مِثْلَيْ مَا أَثْنَيْتَ عَلَيْهِ ...(همان،7)
4- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ النَّبِيُّ ص لَيْسَ شَيْ ءٌ أَسْرَعَ إِجَابَةً مِنْ دَعْوَةِ غَائِبٍ لِغَائِبٍ. (کافی، ج 2، ص 507 بَابُ من تستجاب دعوته ح 7)

توضیح: دعا کردن به برادران دینی درهرحال عملی شایسته است اما این که امام فرمود «سریع ترین دعا به اجابت، دعای مسلمان است به برادر دینی اش در غیاب او» شاید به خاطر این است که شبهۀ ریا و خودنمایی و هواهای نفسانی در آن دخالتی ندارد و عملی خالصانه و مقبول خدای رب العالمین است.

علت این که دعای ما در حق دیگران، باعث اجابت دعای خودمان می شود این است که از رحمت خداوند به دور است که دعای ما را در حق دیگران مستجاب کند اما در حق خودمان نادیده بگیرد؛ به همین خاطر به برکت دعایی که در حق دیگران می کنیم دعای خودمان هم مستجاب می شود.

ص: 42

تأثیر دعا کردن چهل نفری

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْوَاسِطِيِّ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا مِنْ رَهْطٍ أَرْبَعِينَ رَجُلًا اجْتَمَعُوا فَدَعَوُا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أَمْرٍ إِلَّا اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونُوا أَرْبَعِينَ فَأَرْبَعَةٌ يَدْعُونَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَشْرَ مَرَّاتٍ إِلَّا اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونُوا أَرْبَعَةً فَوَاحِدٌ يَدْعُو اللَّهَ أَرْبَعِينَ مَرَّةً فَيَسْتَجِيبُ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ لَهُ.(1)

ابوخالد می گوید: امام صادق (ع) فرمودند: هیچ گروه چهل نفری درباره امری اجتماع نکرده و دعا نکردند مگر آن که خداوند دعایشان را مستجاب کرد و اگر چهل نفر نبودند چهار نفر ده بار دعا کنند، خدای عزوجل مستجاب می کند و اگر چهار نفر نبودند، یک نفر، چهل بار دعا کند خدای عزیز و جبار مستجاب می کند.(2)

در حدیث دیگری از امام جعفر صادق (ع) روایت شده که فرمودند: «هرگز چهار «رهط» براى يك كارى اجتماع نکردند و دعا نکردند، مگر آنكه با اجابت دعا، متفرق گرديدند».(3)

ص: 43


1- . الكافي، ج 2، ص: 487 بَابُ الِاجْتِمَاعِ فِي الدُّعَاءِ، حدیث 1.
2- . به گروه کمتر از ده نفر مرد، «رهط» می گویند و گفته شده به گروه تا چهل نفر مرد (که زن در بین آن ها نباشد) هم رهط می گویند النهاية، ج 2، ص 283 (رهط).
3- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا اجْتَمَعَ أَرْبَعَةُ رَهْطٍ قَطُّ عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ فَدَعَوُا اللَّهَ إِلَّا تَفَرَّقُوا عَنْ إِجَابَةٍ. (همان، حدیث 2)

توضیح: بنا به گفته کتاب لسان العرب کلمه «رهط» به معنای قوم و قبیله است. همچنین به جمعیت سه تا ده نفری هم «رهط» گفته می شود. بنا براین، حدیث فوق با این روایت منافاتی ندارد و می توان گفت حدیث اول، مُبَیِّن و شارح تعداد نفرات «رهط» است.(1)

بنا بر این مراد از چهار رهط، چهارتا ده نفر است که جمعاً می شود چهل نفر.

از امام صادق (ع) روايت شده که فرموده: «هرگاه پدرم از چيزى محزون مى شد (و مشكلى برايش پيش مى آمد) زنان و كودكان(2) را جمع می کرد و دعا می کرد و آنان آمين مى گفتند».(3)

توضیح: از این حدیث به خوبی برمی آید که گروهی که برای دعا اجتماع می کنند مختص مردان نیست و شامل زنان و کودکان نیز می شود.

در داستان مباهلۀ پیامبر اسلام با مسیحیان نجران، حضرت محمد (ص) علاوه بر حضرت علی (ع)، حضرت فاطمه ی زهرا (س) و حسنین علیهماالسلام را هم برای شرکت در جلسه دعا و نفرین علیه ملحدین به همراه خود برد و این سیرۀ عملی رسول خدا نشانگر آن است که: اوٌلاً: حضور عده ای در مجلس دعا و

ص: 44


1- . لسان العرب ج 7 305
2- . منظور زنان و کودکان، اهل و عیال خودش هست.
3- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ أَبِي ع إِذَا حَزَنَهُ أَمْرٌ جَمَعَ النِّسَاءَ وَ الصِّبْيَانَ ثُمَّ دَعَا وَ أَمَّنُوا. (همان، حدیث 3)

آمین گفتن آن ها در اجابت دعا مؤثر است.

ثانیاً: حضور در مجلس دعا اختصاص به مردان ندارد و زنان و کودکان نیز همانند مردان می توانند در مجلس دعا شرکت کنند و آمین گفتن آن ها در اجابت دعا مؤثر است.

تذکر: شایسته است کسی که حاجتی دارد و بنا دارد تعداد چهل نفر را برای دعا دعوت کند بهترین زمان اجابت دعا مثل غروب روز جمعه و هنگام اذان ظهر و اول وقت نمازهای واجب را برای دعا کردن انتخاب کند. همچنین بهترین مکان ها که در آن معصیت خدا نشده بلکه مرکز دعا و مناجات و تلاوت قرآن بوده (مانند مساجد) را برای اجتماع گروه چهل نفری و دعا انتخاب کند.

مطلب مهم تر آنکه در انتخاب اعضاء گروه چهل نفری، دقت کند که افراد جنب، حائض، فاسق، شراب خوار، و حرام خوار را برای دعا دعوت نکند که وجود چنین افرادی در میان دعاکنندگان نه تنها اثری برای اجابت دعا ندارد بلکه ممکن است حضور آن ها در جمع دعاکنندگان مانع اجابت دعا گردد. برای تأیید این ادعا و روشن شدن مطلب روایت ذیل را ملاحظه بفرمایید.

در روایت است که «در سرزمین بنی اسرائیل مدت زیادی باران نبارید و مردم از فشار خشک سالی و گرسنگی به حضرت موسی (ع) پناه آوردند و از او خواستند که همراه آنان نماز باران اقامه کند بلکه باران ببارد. حضرت موسی (ع) نماز باران را برپا کرد و دست هایش را به سوی آسمان بلند کرد و از خداوند خواست رحمتش را شامل حالشان گرداند و باران رحمتش را ناز کند؛ اما خداوند دعایش را اجابت نکرد، موسی (ع) تعجب کرد و گفت: خدایا تو همواره دعای مرا

ص: 45

مستجاب کرده ای چه شده این بار اجابت ننمودی؟ خداوند فرمود: در میان شما کسی است که چهل سال است معصیت و نافرمانی مرا می کند تا زمانی که او در میان شماست بر شما باران نازل نخواهم کرد.

موسی (ع) به قوم خود نداد داد که در میان شما گناهکاری است که فرمانبردار خدا نیست و تا زمانی که او از میان ما خارج نشود به خاطر او خدا دعای ما را مستجاب نمی کند و بر ما باران نمی باراند. آن مرد خود را خوب می شناخت اما منتظر ماند تا کس دیگری خارج شود و حرفی نزد اما کسی خارج نشد. در این هنگام به خود گفت: خدایا! اگر من از میان این جمع، خارج شوم، رسوا می شوم و اگر در میان آن ها بمانم، خشک سالی آنان را هلاک خواهد کرد، خدایا! مرا رسوا نفرما و توبه مرا بپذیر که اکنون من از تمامی گناهانم توبه کرده و به سوی تو باز می گردم. ناگهان بارش باران شروع شد و حضرت موسی (ع) با تعجب گفت: پروردگارا! کسی که از قوم من خارج نشد چه شد اجابت نمودی؟ پروردگار گفت: نزول باران به سبب توبه ی آن مرد گناهکار بود، موسی (ع) از خداوند خواست آن مرد را به او معرفی کند، اما خدای ستارالعیوب در پاسخ او فرمود: من او را هنگام انجام آن همه گناه و معصیت رسوا نکردم؛ حال چگونه پس از آنکه توبه کرده او را رسوایش کنم؟!».

ص: 46

چهل تسبیحات اربعه برای استجابت دعا

حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ نَاتَانَةَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِيِّ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ النَّصْرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ ع يَقُولُ مَنْ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ أَرْبَعِينَ مَرَّةً فِي دُبُرِ كُلِّ صَلَاةٍ فَرِيضَةٍ قَبْلَ أَنْ يَثْنِيَ رِجْلَيْهِ ثُمَّ سَأَلَ اللَّهَ أُعْطِيَ مَا سَأَلَ.(1)

حارث بن مغیره می گوید شنیدم امام جعفر صادق (ع) می فرمود: هرکس بعد از نماز واجب (قبل از آن که از جا برخیزد) چهل مرتبه بگوید: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ» آنگاه حاجت خود را از خدا تقاضا کند خواسته اش به او داده می شود

فضیلت تسبیحات اربعه

رسول خدا (ص) فرمود: هنگامی که مرا به آسمان سیر دادند [و به معراج رفتم]، داخل بهشت شدم آن را [به صورت] دشتی هموار و سفید دیدم و در آن ملائکه ای را دیدم با خشتی از طلا و خشتی از نقره بنایی می کنند و گاهی [از بنایی] دست می کشیدند. به آن ها گفتم چرا گاهی بنایی می کنید و گاهی دست می کشید؟ گفتند [دست از بنایی می کشیم] تا مصالح ساختمانی برایمان برسد. به آن ها گفتم: مصالح ساختمانی شما چیست؟ گفتند: [مصالح ساختمانی ما] سخن مؤمن است وقتی در دنیا می گوید: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ» پس وقتی [این ذکر را] گفت بنایی می کنیم و هنگامی که مؤمن

ص: 47


1- . الأمالي (للصدوق)، ص: 183، مجلس 34.

دست از ذکر تسبیحات برداشت ما هم دست بر می داریم.(1)

رسول خدا: (ص) فرمود:

هرکس گفت «سبحان الله» خداوند در مقابل آن درختی برایش در بهشت می کارد.

و هرکس گفت «الْحَمْدُ لِلَّه» خداوند در مقابل آن درختی برایش در بهشت می کارد.

و هرکس گفت «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» خداوند در مقابل آن درختی برایش در بهشت می کارد.

و هرکس گفت «اللَّهُ أَكْبَرُ» خداوند در مقابل آن درختی برایش در بهشت می کارد.

پس مردی از قریش گفت: یا رسول الله درختان ما در بهشت زیاد است! حضرت فرمود بله و لکن بر حذر باشید از این که آتشی بر آن بفرسید و آن را آتش بزنید؛ دلیل این سخن گفته ی خداوند عزوجل است که می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول خدا را و اعمال خود را باطل نکنید.(2)

ص: 48


1- . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَرَأَيْتُهَا قيعان [قِيعَاناً] يقق [يَقَقاً] وَ رَأَيْتُ فِيهَا مَلَائِكَةً يَبْنُونَ لَبِنَةً مِنْ ذَهَبٍ- وَ لَبِنَةً مِنْ فِضَّةٍ- وَ رُبَّمَا أَمْسَكُوا- فَقُلْتُ لَهُمْ مَا لَكُمْ رُبَّمَا بَنَيْتُمْ وَ رُبَّمَا أَمْسَكْتُمْ فَقَالُوا: حَتَّى تَجِيئَنَا النَّفَقَةُ- قُلْتُ لَهُمْ وَ مَا نَفَقَتُكُمْ فَقَالُوا قَوْلُ الْمُؤْمِنِ فِي الدُّنْيَا: (سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ- وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ) فَإِذَا قَالَ بَنَيْنَا وَ إِذَا أَمْسَكَ أَمْسَكْنَا. (تفسير القمي، ج 2، 53 / [سورة مريم (19): الآيات 66 الى 98]).
2- . عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فِي الْجَنَّةِ وَ مَنْ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فِي الْجَنَّةِ وَ مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فِي الْجَنَّةِ وَ مَنْ قَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فِي الْجَنَّةِ فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ قُرَيْشٍ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ شَجَرَنَا فِي الْجَنَّةِ لَكَثِيرٌ قَالَ نَعَمْ وَ لَكِنْ إِيَّاكُمْ أَنْ تُرْسِلُوا عَلَيْهَا نِيرَاناً فَتُحْرِقُوهَا وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ. (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 11).

یعنی هر عمل صالحی انجام دادیم در معرض حبط و بطلان است و باید مراقب و مواظب آن باشیم.

امام محمد باقر (ع) فرمود: رسول خدا (ص) به مردی عبور کرد که در باغش مشغول کاشتن درختی بود پس نزد او ایستاد و فرمود: آيا درختى به تو معرفى كنم كه ريشه اش استوارتر باشد و محصولش زودتر به دست آید و ميوه هاى پاک تر و بادوام تر بدهد؟ عرض كرد: راهنمايى كن مرا اى رسول خدا! آن حضرت فرمود: هنگام صبح و هنگام شب بگو: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ» که اگر [این ذکر را] بگویی در برابر هر تسبیحی که می گویی ده درخت از انواع درختان میوه در بهشت به تو داده می شود و آن ها از باقیات الصالحات است. در این حال مرد گفت تو را شاهد می گیرم ای رسول خدا که این باغ و بستان من صدقه مقبوضه است بر فقرای مسلمانی که اهل صدقه هستند پس خداوند این آیات را نازل کرد «فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى»«(1)»«(2)».

ص: 49


1- ؛ اما كسى كه [ثروتش را در راه خدا] انفاق كرد و پرهيزكارى پيشه ساخت (5) و وعده نيكوتر را [كه وعده خدا نسبت به پاداش انفاق و پرهيزكارى است] باور كرد؛ (6) پس به زودى او را براى راه آسانى [كه انجام همه اعمال نيك به توفيق خداست] آماده مى كنيم (7). (ترجمه انصاریان، ص 595).
2- . عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ ص بِرَجُلٍ يَغْرِسُ غَرْساً فِي حَائِطٍ لَهُ فَوَقَفَ لَهُ وَ قَالَ أَ لَا أَدُلُّكَ عَلَى غَرْسٍ أَثْبَتَ أَصْلًا وَ أَسْرَعَ إِينَاعاً وَ أَطْيَبَ ثَمَراً وَ أَبْقَى قَالَ بَلَى فَدُلَّنِي يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ. إِذَا أَصْبَحْتَ وَ أَمْسَيْتَ فَقُلْ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ فَإِنَّ لَكَ إِنْ قُلْتَهُ بِكُلِّ تَسْبِيحَةٍ عَشْرَ شَجَرَاتٍ فِي الْجَنَّةِ مِنْ أَنْوَاعِ الْفَاكِهَةِ وَ هُنَّ مِنَ الْبَاقِيَاتِ الصَّالِحَاتِ قَالَ فَقَالَ الرَّجُلُ فَإِنِّي أُشْهِدُكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَّ حَائِطِي هَذَا صَدَقَةٌ مَقْبُوضَةٌ عَلَى فُقَرَاءِ الْمُسْلِمِينَ أَهْلِ الصَّدَقَةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آيَاتٍ مِنَ الْقُرْآنِ- فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى. (الكافي، ج 2 ص 506، باب التسبيح و التهليل و التكبير، حدیث 4).

رسول خدا (ص) به ام هانی فرمود: هر کس هر روز صدبار «سبحان الله» بگوید فضیلتش بیشتر از کسی است که صد شتر [برای قربانی] به سوی بیت الله سوق داده باشد و هر کس صدبار «الحمد لله» بگوید فضیلتش بیشتر است از کسی که صد برده در راه خدا آزاد کرده باشد هر کس صدبار «الله اکبر» بگوید فضیلتش بیشتر است از کسی که صد اسب با زین و لگام [برای جهاد] در راه خدا داده باشد؛ و هرکس صدبار «لا اله الا الله» بگوید روز قیامت از همه ی مردم فضیلت اعمالش بیشتر است مگر کسی که بیشتر از او این تسبیح را گفته باشد.(1)

امام صادق (ع) فرمود: یکی از سخت ترین چیزهایی که خداوند بر بندگانش واجب کرده ذکر کثیر خداوند است منظور از ذکر کثیر، گفتن «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ» نیست (اگرچه این هم ذکر است)، بلکه [منظور] یاد خدا نزد حلال و حرام است [به طوری که] اگر جای طاعت بود به آن عمل کند و اگر مورد معصیت بود آن را ترک کند...(2)

ص: 50


1- . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص كُلَّ يَوْمٍ كَانَ أَفْضَلَ مِمَّنْ سَاقَ مِائَةَ بَدَنَةٍ إِلَى بَيْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ وَ مَنْ حَمِدَ اللَّهَ مِائَةَ تَحْمِيدَةٍ كَانَ أَفْضَلَ مِمَّنْ أَعْتَقَ مِائَةَ رَقَبَةٍ وَ مَنْ كَبَّرَ اللَّهَ مِائَةَ تَكْبِيرَةٍ كَانَ أَفْضَلَ مِمَّنْ حَمَلَ عَلَى مِائَةِ فَرَسٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِسُرُوجِهَا وَ لُجُمِهَا وَ مَنْ هَلَّلَ اللَّهَ مِائَةَ تَهْلِيلَةٍ كَانَ أَفْضَلَ النَّاسِ عَمَلًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا مَنْ قَالَ أَفْضَلَ مِنْ هَذَا. (المحاسن؛ ج 1؛ ص 43 ثواب قول سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله أكبر).
2- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مِنْ أَشَدِّ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى خَلْقِهِ ذِكْرُ اللَّهِ كَثِيراً ثُمَّ قَالَ لَا أَعْنِي سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ إِنْ كَانَ مِنْهُ وَ لَكِنْ ذِكْرَ اللَّهِ عِنْدَ مَا أَحَلَّ وَ حَرَّمَ فَإِنْ كَانَ طَاعَةً عَمِلَ بِهَا وَ إِنْ كَانَ مَعْصِيَةً تَرَكَهَا... (الكافي، ج 2 ص 80، باب اجتناب المحارم).

چون بحث ما درباره فضیلت تسبیحات اربعه است و با توجه به این که در نماز جعفر طیار سیصد مرتبه تسبیحات اربعه گفته می شود شایسته است این نماز را که شیعه و سنی در کتب معتبر خود روایت کرده اند را اینجا نقل کنیم.

نماز جعفر طیار

رسول خدا (ص) به جعفر [طیار] فرمود: ای جعفر آیا عطیه ای به تو ندهم آیا به تو هدیه ای ندهم؟ گفت چرا یا رسول الله. مردم گمان کردند رسول خدا می خواهد به او طلا و نقره بدهد همه گردن کشیدند ببینند چه قدر طلا و نقره می دهد حضرت فرمود: چیزی به تو می دهم که اگر هرروز انجام دهی برای تو بهتر است از تمام دنیا و هرچه در آن است و اگر یک روز در میان انجام دهی خداوند گناهانی را که مابین این دو نماز انجام داده ای را می بخشد و اگر هر جمعه [یک بار] یا هر ماه [یک بار] یا هر سال [یک بار] بخوانی خداوند گناهانی را که مابین این دو نماز انجام داده ای را می بخشد. [آن هدیه این است که] چهار رکعت [دو تا دو رکعتی مثل نماز صبح] نماز می خوانی [در هر رکعت] اول حمد و سوره می خوانی، سپس پانزده مرتبه می گویی: «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الّا الله و الله اكبر» و همین تسبیح را ده مرتبه در ركوع و هم چنین ده مرتبه بعد از سر برداشتن از ركوع و هم چنین ده مرتبه در سجده اول و ده مرتبه بعد از سر برداشتن از آن و ده مرتبه در سجده دوم و ده مرتبه بعد از سر بلند کردن می گویی. پس در هر ركعتی هفتادوپنج مرتبه و مجموع چهار ركعت، سیصد مرتبه تسبیحات اربعه و هزار و دویست تسبیح و تهلیل و تکبیر و تحمید گفته می شود؛ و اگر خواستی این نماز را روز بخوان و اگر خواستی شب بخوان.(1)

ص: 51


1- . (الكافي، ج 3، باب صلاة التسبيح، ص، 465 ص: 466).

از امام موسی بن جعفر (ع) روایت شده که فرمود: در رکعت اول [سوره] زلزال و در رکعت دوم عادیات و در رکعت سوم اذا جاء نصر الله و در رکعت چهارم قل هو الله می خوانی. راوی می پرسد: ثواب آن چقدر است؟ امام در پاسخ فرمودند: اگر گناهان کسی که این نماز را می خواند به تعداد ماسه های «عالج»(1) باشد خداوند همه را می بخشد.(2)

تذکر: این روایت بیان کنند مراتب افضل نماز جعفر طیار است چون در حدیث رسول خدا (ص) برای نماز جعفر طیار سوره خاصی تعیین نشده و برای سجده آخر این نماز هم دعای خاصی ذکر نشده؛ بنا بر این خواندن سوره زلزال و عادیات و نصر و دعای تعیین شده در سجده آخر نماز جعفر طیار، الزامی نیست و بدون این ها هم نماز جعفر طیار صحیح است.

ص: 52


1- . کلمه عالج به معنای ماسه های مترکم و انبوه است و بعضی از لغویین «عالج» را نام سلسله کوه های مابین نجد و یمامه می دانند... (مجمع البحرين ج 2 318).
2- . عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع تَقْرَأُ فِي الْأُولَى إِذَا زُلْزِلَتْ وَ فِي الثَّانِيَةِ وَ الْعَادِيَاتِ وَ فِي الثَّالِثَةِ إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ فِي الرَّابِعَةِ بِقُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ قُلْتُ فَمَا ثَوَابُهَا قَالَ لَوْ كَانَ عَلَيْهِ مِثْلُ رَمْلِ عَالِجٍ ذُنُوباً غَفَرَ اللَّهُ لَهُ. (الكافي، ج 3، باب صلاة التسبيح، ص 466، حدیث 19).

دعای آمرزش چهل گناه کبیره

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يُقَارِفُ فِي يَوْمِهِ وَ لَيْلَتِهِ أَرْبَعِينَ كَبِيرَةً فَيَقُولُ وَ هُوَ نَادِمٌ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ وَ أَسْأَلُهُ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ يَتُوبَ عَلَيَّ إِلَّا غَفَرَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ وَ لَا خَيْرَ فِيمَنْ يُقَارِفُ فِي يَوْمٍ أَكْثَرَ مِنْ أَرْبَعِينَ كَبِيرَة(1)

از امام جعفر صادق (ع) روایت شده که فرمودند: هیچ مؤمني نیست که در شب و روزش [در یک شبانه روز] چهل گناه كبيره انجام دهد آنگاه درحالی که پشيمان است بگويد: «اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ وَ أَسْأَلُهُ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ يَتُوبَ عَلَيَّ»، مگر اینکه خداوند عزوجل گناهانش را می آمرزد و هیچ خیری نیست در کسی که در یک روز بیش از چهل گناه کبیره انجام دهد.

ابی بصیر از امام صادق (ع) روایت می کند که آن حضرت فرمودند: هرکس مرتکب گناهی شد هفت ساعت به او مهلت داده می شود، پس اگر سه بار گفت: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَاإِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُ الْقَيُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ»(2) آن گناه [در نامه

ص: 53


1- . الكافي / ج 2 / 439 / باب الاستغفار من الذنب، حدیث 7.
2- . طلب مغفرت می کنم از خدایی که خدای جز او نیست و حی و قیوم است.

عمل او] ثبت نمی شود.(1)

از امام جعفر صادق (ع) روایت شده که فرمودند: [گاهی می شود که] مؤمن گناهی می کند و پس از بیست سال یادش می آید در نتیجه، استغفار می کند و آمرزیده می شود [ولی] کافر گناه می کند و همان ساعت فراموش می کند.(2)

توضیح: منظور این است که خداوند متعال به خاطر لطفی که به بنده ی مؤمن دارد راه بازگشت و استغفار را به روی او باز نگه می دارد پس اگر قبل از گذشت هفت ساعت پشیمان شود استغفار کند آن گناه در نامه عملش نوشته نمی شود و اگر فراموش کرد، (و لو پس از بیست سال) آن گناه را به یادش می آورد تا استغفار کند و آمرزیده شود؛ اما کافر از چنین لطف و عنایتی محروم است و در همان ساعت گناهش را فراموش می کند تا بدون توبه و استغفار از دنیا برود و در قیامت گرفتار عذاب شود.

از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند: هر چیزی دوائی دارد و دواء گناهان، استغفار است.(3)

ص: 54


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)، قَالَ: مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً أُجِّلَ فِيهَا سَبْعَ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ، فَإِنْ قَالَ: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَاإِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُ الْقَيُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ- ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- لَمْ تُكْتَبْ عَلَيْهِ. (الكافي، ج 2؛ ص 437 بابُ الِاسْتِغْفَارِ مِنَ الذَّنْب ح 2).
2- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)، قَالَ: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيُذْنِبُ الذَّنْبَ، فَيَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْهُ، فَيَغْفِرُ لَهُ، وَ إِنَّمَا يُذَكِّرُهُ لِيَغْفِرَ لَهُ، وَ إِنَّ الْكَافِرَ لَيُذْنِبُ الذَّنْبَ، فَيَنْسَاهُ مِنْ سَاعَتِهِ». (الكافي؛ ج 2؛ ص 438 باب الِاسْتِغْفَارِ مِنَ الذَّنْب حدیث 6).
3- . قَالَ: لِكُلِّ شَيْ ءٍ دَوَاءٌ، وَ دَوَاءُ الذُّنُوبِ الِاسْتِغْفَارُ. (همان، ح 8).

عمار بن مروان از امام صادق (ع) روایت می کند که فرمود: هر کس در هرروز صد بار «استغفر الله» بگوید خداوند عزوجل هفت صد گناه او را می آمرزد و هیچ خیری نیست در بنده ای که در هر روز هفت صد گناه کند.(1)

توضیح: این حدیث با حدیثی که می فرمود «خیری نیست در کسی که در یک روز چهل گناه کبیره انجام دهد»، منافاتی ندارد؛ چون در این حدیث از مطلق گناه سخن می گوید [اعم از کبیره و صغیره] اما در حدیث قبلی درباره خصوص گناه کبیره سخن می گفت در نتیجه چون درباره موضوع واحدی سخن نمی گویند با هم تعارضی ندارند.

امام محمد باقر (ع) از پدرش از رسول خدا (ص) روایت می کند که فرمود: خوشا به حال کسی که روز قیامت در نامه ی عملش زیر هر گناه، یک «استغفرالله» یافت شود.(2)

توضیح: از میان بندگان خوشا به حال کسی که در نامه ی عملش گناهی یافت نشود و از میان گنه کاران نیز خوشا به حال کسی که در نامه عملش زیر هر گناه یک «استغفرالله» یافت شود یعنی اگر بر اثر غفلت مرتکب گناهی شده با استغفار و اظهار ندامت به درگاه الهی، اشتباه خود را جبران کرده باشد.

ص: 55


1- . قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام: «مَنْ قَالَ: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ» مِائَةَ مَرَّةٍ فِي كُلِ يَوْمٍ، غَفَرَ اللَّهُ- عَزَّ وَ جَلَّ- لَهُ سَبْعَمِائَةِ ذَنْبٍ، وَ لَاخَيْرَ فِي عَبْدٍ يُذْنِبُ فِي كُلِ يَوْمٍ سَبْعَمِائَةِ ذَنْبٍ». (همان، ح 10).
2- . عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص طُوبَى لِمَنْ وُجِدَ فِي صَحِيفَةِ عَمَلِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَحْتَ كُلِّ ذَنْبٍ أَسْتَغْفِرُ اللَّه. (جامع الأخبار (للشعيري)، ص 56).

رسول خدا (ص) فرمود: هر کس زیاد استغفار کند خداوند از هر «همٌی» برایش فرج حاصل کند و راه خروج از هر تنگنا را نشانش دهد و از جایی که گمان ندارد به او روزی عنایت کند.(1)

رسول خدا (ص) فرمود: کسی که به فردی ظلم کرده و دسترسی به او ندارد تا اشتباه خود را جبران کند، باید برای او استغفار کند و از خدا برایش طلب مغفرت کند که این کار کفاره ی گناه او خواهد بود(2)

و [رسول خدا (ص)] فرمود: کفاره غیبت این است که طلب مغفرت کنی برای کسی که غیبتش را کردی.(3)

و [رسول خدا (ص)] فرمود: آیا خبر ندهم شما را به دردتان و درمانتان؟ گفتیم چرا یا رسول الله. فرمود: درد شما گناهان است و دوای شما استغفار است.(4)

ص: 56


1- . وَ قَالَ ع مَنْ أَكْثَرَ الِاسْتِغْفَارَ جَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْ كُلِّ هَمٍّ فَرَجاً وَ مِنْ كُلِّ ضِيقٍ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ. (همان، ص 57).
2- . وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ ظَلَمَ أَحَداً فَفَاتَهُ فَلْيَسْتَغْفِرِ اللَّهَ لَهُ فَإِنَّهُ كَفَّارَتُهُ (همان).
3- . وَ قَالَ ع كَفَّارَةُ الِاغْتِيَابِ أَنْ تَسْتَغْفِرَ لِمَنِ اغْتَبْتَه (همان).
4- . وَ قَالَ ع أَ لَا أخبرك أُخْبِرُكُمْ بِدَائِكُمْ مِنْ دَوَائِكُمْ قُلْنَا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ دَاؤُكُمُ الذُّنُوبُ وَ دَوَاؤُكُمُ الِاسْتِغْفَارُ (همان).

برای درمان بیماری این ذکر را چهل بار بخوانید

وَ عَنِ الصَّادِقِ ع مَنْ كَانَ بِهِ عِلَّةٌ فَلْيَقُلْ عَلَيْهَا فِي كُلِّ صَبَاحٍ أَرْبَعِينَ مَرَّةً مُدَّةَ أَرْبَعِينَ يَوْماً بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ تَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيم (1)

مرحوم کفعمی در «مصباح» از امام صادق (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمود: هر کس مبتلا به علتی بود به مدت چهل روز صبح این دعا را چهل بار بر آن (عضو بیمار) بخواند: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ تَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيم.

«مستدرک الوسائل» پس از نقل روایت فوق، در ذیل آن می نویسد: پس ازآن که چهل بار این ذکر را خواند دستش را بر عضوی که بیمار است بمالد؛ ان شاء الله خوب خواهد شد.(2)

مرحوم علامه مجلسی پس ازآنکه حدیث فوق را در بحارالانوار از کتاب بلد الأمین نقل می کند در ادامه از همین کتاب نقل می کند: در بعضی از کتب اصحاب دیدم مردی به مرضی دچار شد که اطباء از معالجه او عاجز شدند؛ چهل

ص: 57


1- . المصباح للكفعمي ص: 148 الفصل الثامن عشر
2- . (مستدرک ج 5 ص 92).

روز به دستور این روایت عمل کرد و از آن بیماری شفا یافت.(1) ایشان در ادامه می فرماید: پدرم اعتقاد وافری به مضمون این روایت داشت و هر روز این ذکر را چهل بار بعد از نماز صبح می خواند و این به این خاطر بود که با زنی شریف ازدواج کرده بوده که در بدنش ورم شدیدی ایجاد شده بود به طوری که چند ماه او را خانه نشین کرده بود پدرم به همسرش امر می کند که این ذکر را طبق دستورالعمل روایت، بعد از نماز صبح بگوید. او هم به دستورالعمل این روایت عمل کرده و خوب شده بود.(2)

توضیح: در فصل 18 کتاب مصباح کفعمی، (الفصل الثامن عشر في أدعية الآلام و علل الأعضاء و حل المربوط و الحمى) ادعیه زیادی برای معالجه و مداوای عموم بیماری ها مطرح شده و در ادامه برای تعدادی از بیماری ها، دعا و دستورالعمل خاص ارائه شده است؛ چون نقل تمام ادعیه ای که برای شفای بیماری در کتاب مصباح کفعمی و سایر کتب ادعیه نقل شده، باعث خروج این کتاب از روال طبیعی و موضوع اصلی می شود، به همین خاطر به عنوان نمونه به نقل چند روایت اکتفا کرده و محققین محترم را برای اطلاع بیشتر به منابع مذکور ارجاع می دهم.

در کتاب دروس شهید (ره) نقل شده که هر کس دردش شدت گرفت بر ظرفی که در آن آب است چهل بار سوره حمد را بخواند سپس آن عضو بیمار را در آب بگذارد و باید نزد مریض کیلی از گندم باشد که پس از اجرای این

ص: 58


1- . بحار الأنوار، ج 83، باب 43 ذیل حدیث 37؛ ص 153
2- . همان ص: 154

دستورالعمل با دستش گندم را به فقیر بدهد و امر کند که آن فقیر برایش دعا کند ان شاء الله خوب خواهد شد.(1)

محمد بن بکر ازدی از امام صادق (ع) نقل می کند که آن حضرت به اصحاب و دوستان خود وصیت کرد که هرکس مبتلا به بیماری بود کوزه جدید و نو را بردارد و آن پر از آب کند بعد خودش مقداری از آب آن را بنوشد سپس سی بار سوره «انا انزلناه» را با ترتیل بر آن بخواند سپس از آن آب بنوشد و با آن وضو بگیرد و با آن مسح کند؛ و هر وقت آب کوزه رو به اتمام است مجدداً آن ها پر از آب کند و این کار به سه روز نمی رسد مگر این که خداوند متعال او را از این بیماری شفا خواهد داد.(2)

مرحوم ثقة الاسلام کلینی در کتاب شریف «کافی» از امام صادق (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمودند: هر کس به دردی مبتلا شد بعد از نمازهای واجب هفت بار موضع سجود خود را مسح کند و بر عضو بیمار بمالد و بگوید «يَا مَنْ كَبَسَ الْأَرْضَ عَلَى الْمَاءِ وَ سَدَّ الْهَوَاءَ بِالسَّمَاءِ وَ اخْتَارَ لِنَفْسِهِ أَحْسَنَ الْأَسْمَاءِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» آنگاه حاجت خود را طلب نموده و برای شفای

ص: 59


1- . وَ فِي كِتَابِ الدُّرُوسِ لِلشَّهِيدِ طَابَ ثَرَاهُ أَنَّهُ مَنِ اشْتَدَّ وَجَعُهُ فَلْيَقْرَأْ عَلَى قَدَحٍ فِيهِ مَاءٌ الْحَمْدَ أَرْبَعِينَ مَرَّةً ثُمَّ يَضَعُهُ عَلَيْهِ وَ لِيَجْعَلِ الْمَرِيضُ عِنْدَهُ مَكِيلًا فِيهِ بُرٌّ وَ يُنَاوِلِ السَّائِلَ بِيَدٍ وَ يَأْمُرُ أَنْ يَدْعُوَ لَهُ فَيُعَافَى إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى. (المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقية)؛ فصل 18، ص 151).
2- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: وَ أَوْصَى أَصْحَابَهُ وَ أَوْلِيَاءَهُ مَنْ كَانَ بِهِ عِلَّةٌ فَلْيَأْخُذْ قُلَّةً جَدِيدَةً وَ لْيَجْعَلْ فِيهَا الْمَاءَ وَ لْيَسْتَقِي الْمَاءَ بِنَفْسِهِ وَ لْيَقْرَأْ عَلَى الْمَاءِ سُورَةَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ عَلَى التَّرْتِيلِ ثَلَاثِينَ مَرَّةً ثُمَّ لْيَشْرَبْ مِنْ ذَلِكَ الْمَاءِ وَ لْيَتَوَضَّأْ وَ لْيَمْسَحْ بِهِ وَ كُلَّمَا نَقَصَ زَادَ فِيهِ فَإِنَّهُ لَا يَظْهَرُ ذَلِكَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ إِلَّا وَ يُعَافِيهِ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ ذَلِكَ الدَّاءِ. (طب الأئمة عليهم السلام؛ ص 123).

بیماری خود دعا کند.(1)

مرحوم محدث نوری در مستدرک: هر کس چهل مرتبه سوره حمد را بر آب بخواند و به انسان تب دار بپاشد شفا پیدا می کند.(2)

ص: 60


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع دُعَاءً يُدْعَى بِهِ فِي دُبُرِ كُلِّ صَلَاةٍ تُصَلِّيهَا فَإِنْ كَانَ بِكَ دَاءٌ مِنْ سَقَمٍ وَ وَجَعٍ فَإِذَا قَضَيْتَ صَلَاتَكَ فَامْسَحْ بِيَدِكَ عَلَى مَوْضِعِ سُجُودِكَ مِنَ الْأَرْضِ وَ ادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ وَ أَمِرَّ بِيَدِكَ عَلَى مَوْضِعِ وَجَعِكَ سَبْعَ مَرَّاتٍ تَقُولُ يَا مَنْ كَبَسَ الْأَرْضَ عَلَى الْمَاءِ وَ سَدَّ الْهَوَاءَ بِالسَّمَاءِ وَ اخْتَارَ لِنَفْسِهِ أَحْسَنَ الْأَسْمَاءِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِي كَذَا وَ كَذَا وَ ارْزُقْنِي كَذَا وَ كَذَا وَ عَافِنِي مِنْ كَذَا وَ كَذَا. (الكافي، ج 3، ص 344، حدیث 23).
2- . من قرء الحمد اربعین مره فی الماء ثم یصب علی المحموم یشفیه ... . سفینه البحار جلد ص 283

فضیلت خواندن دعای عهد به مدت چهل روز

رُوِيَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلَامُ أَنَّهُ قَالَ: مَنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِهَذَا الْعَهْدِ كَانَ مِنْ أَنْصَارِ قَائِمِنَا عَلَيْهِ السَّلَامُ، فَإِنْ مَاتَ قَبْلَهُ أَخْرَجَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ قَبْرِهِ، وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ كَلِمَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ، وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَيِّئَةٍ،...(1)

روایت شده از امام جعفر صادق (ع) که فرمود: هر کس چهل روز صبح با این عهد به درگاه خدا دعا کند از انصار قائم ما خواهد بود و اگر [قبل از ظهور آن حضرت] بمیرد خداوند متعال او را از قبرش خارج خواهد نمود؛ و در برابر هر کلمه ی [این دعا] هزار ثواب به او می دهد و هزار سیئه از او محو می کند و آن عهد این است:

متن دعا طبق نقل بحارالانوار

اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْكُرْسِيِّ الرَّفِيعِ وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ وَ مُنْزِلَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ رَبَّ الظِّلِّ وَ الْحَرُورِ وَ مُنْزِلَ الْفُرْقَانِ الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَ رَبَّ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْكَرِيمِ وَ بِنُورِ وَجْهِكَ الْمُنِيرِ وَ مُلْكِكَ الْقَدِيمِ يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ يَا حَيّاً قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ يَا حَيّاً بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ يَا حَيّاً لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلَانَا الْإِمَامَ الْمَهْدِيَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا وَ عَنِّي وَ عَنْ

ص: 61


1- . المزار الكبير (لابن المشهدي)؛ ص 663 الباب (5) ذكر العهد المأمور به في زمان الغيبة.

وَالِدَيَّ وَ وُلْدِي وَ إِخْوَانِي مِنَ الصَّلَوَاتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ وَ مَا أَحْصَاهُ كِتَابُهُ وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُهُ اللَّهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ هَذَا الْيَوْمِ وَ مَا عِشْتُ بِهِ فِي أَيَّامِي عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَةً لَهُ فِي عُنُقِي لَا أَحُولُ عَنْهَا وَ لَا أَزُولُ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِينَ فِي حَوَائِجِهِ وَ الْمُمْتَثِلِينَ لِأَوَامِرِهِ وَ الْمُحَامِينَ عَنْهُ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ اللَّهُمَّ فَإِنْ حَالَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَلْتَهُ عَلَى عِبَادِكَ حَتْماً فَأَخْرِجْنِي مِنْ قَبْرِي مُؤْتَزِراً كَفَنِي شَاهِراً سَيْفِي مُجَرِّداً قَنَاتِي مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدَّاعِي فِي الْحَاضِرِ وَ الْبَادِي اللَّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ وَ اكْحُلْ مَرَهِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُكْ بِي مَحَجَّتَهُ وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ وَ قَوِّ ظَهْرَهُ وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلَادَكَ وَ أَحْيِ بِهِ عِبَادَكَ فَإِنَّكَ قُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ فَأَظْهِرِ اللَّهُمَّ وَلِيَّكَ وَ ابْنَ وَلِيِّكَ وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمَّى بِاسْمِ رَسُولِكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ حَتَّى لَا يَظْفَرَ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْبَاطِلِ إِلَّا مَزَّقَهُ وَ يُحِقَّ اللَّهُ بِهِ الْحَقَّ وَ يُحَقِّقَهُ اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْهُ مَفْزَعاً لِلْمَظْلُومِ مِنْ عِبَادِكَ وَ نَاصِراً لِمَنْ لَا يَجِدُ نَاصِراً غَيْرَكَ وَ مُجَدِّداً لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْكَامِ كِتَابِكَ وَ مُشَيِّداً لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلَامِ دِينِكَ وَ سُنَنِ نَبِيِّكَ ص وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِينَ اللَّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّداً ص بِرُؤْيَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلَى دَعْوَتِهِ وَ ارْحَمِ اسْتِكَانَتَنَا مِنْ بَعْدِهِ اللَّهُمَّ اكْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ وَ عَجِّلِ اللَّهُمَّ ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَرَاهُ قَرِيباً بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.

سپس سه بار با دست بر ران راست خود می زنی و می گویی: الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا مَوْلَايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ.(1)

ترجمۀ دعای عهد

خدایا اى پروردگار نور بزرگ و پروردگار كرسى بلند و پروردگار درياى جوشان و فرو فرستندۀ تورات و انجيل و زبور و پروردگار سايه و حرارت [آفتاب] و نازل كنندۀ قرآن

ص: 62


1- . بحارالأنوار جلد 83 صفحه 284 باب 45- الأدعية و الأذكار عند الصبا

بزرگ و پروردگار فرشتگان مقرّب و پيامبران و رسولان. خدايا! از تو مى خواهم به روى كريمت و به نور وجه نوربخشت و فرمانروايى ديرينه ات، اى زنده و پا برجاى دائم، از تو مى خواهم به حق نامت، كه به آن آسمان ها و زمین ها روشن شد، اى زندۀ پيش از هر زنده، اى زندۀ پس از هر زنده، اى زندۀ در آن وقتی که زنده اى نبود، اى زنده كننده مردگان و ميرانندۀ زندگان، اى زنده، معبودى جز تو نيست خدايا برسان به مولاى ما امام راهنماى راه يافته، قیام کننده به فرمانت كه درودهاى خدا بر او و پدران پاكش، از جانب همه مردان و زنان مؤمن، در مشرق های زمين و مغرب هایش، همواری ها و کوه هایش، خشکی ها و درياهايش و از طرف من و پدر و مادرم، از درودها به گرانى عرش خدا و كشش كلماتش و آنچه دانشش برشمرده و كتابش به آن احاطه يافته، خدايا در صبح اين روز و تا زندگى كنم از روزهايم، براى آن حضرت بر عهده ام، عهد و پيمان و بيعت تجديد مى كنم، كه از آن رو نگردانم و هيچ گاه دست برندارم. خدايا مرا، از ياران و مددكاران و دفاع كنندگان از او قرار ده و از شتابندگان به سويش، در برآوردن خواسته هايش و اطاعت كنندگان اوامرش و مدافعان حضرتش و پيش گيرندگان به جانب خواسته اش و كشته شدگان در پيشگاهش. خدايا اگر بين من و او مرگى كه بر بندگانت حتم و قطعى ساختى حائل شد، كفن پوشيده از قبر مرا بيرون آور، با شمشير از نيام بركشيده و نيزه برهنه، پاسخگو به دعوت آن دعوت کننده، در ميان شهرنشين و باديه نشين. خدايا آن جمال با رشادت و پيشانى ستوده را به من بنمايان و با نگاهى از من به او ديده ام را سرمه بنه و در گشايش امرش شتاب كن و درآمدنش را آسان گردان و راهش را وسعت بخش و مرا به راهش درآور و فرمانش را نافذ كن و پشتش را محكم گردان، خداى به دست او كشورهايت را آباد كن و بندگانت را به وسيله او زنده فرما، به درستى كه تو فرمودى و گفته ات حق است كه: فساد در خشكى و دريا، در اثر اعمال مردم نمايان شد، خدايا ولىّ ات و فرزند دختر پيامبرت كه به نام رسولت ناميده شده، براى ما آشكار كن تا به چيزى از باطل دست نيابد، مگر آن را از هم بپاشد و حق را پابرجا و ثابت نمايد، خدايا او را قرار ده پناهگاهى براى ستمديدگان از بندگانت و ياور براى كسى كه يارى براى خود جز تو نمى يابد و تجديدكننده آنچه از احكام كتابت تعطيل شده

ص: 63

و محكم كننده آنچه از نشانه هاى دينت و روش های پيامبرت (درود خدا بر او و خاندانش) رسيده است و او را قرار ده، خدايا، از آنان كه از حمله متجاوزان، نگاهش دارى، خدايا پيامبرت محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) را به ديدار او و كسانى كه بر پايه دعوتش از او پيروى كردند شاد كن و پس از او به درماندگى ما رحم فرما، خدايا اين اندوه را از اين امت به حضور آن حضرت برطرف كن و در ظهورش براى ما شتاب فرما، كه ديگران ظهورش را دور مى بينند و ما نزديك مى بينيم، به مهربانى ات اى مهربان ترين مهربانان. آنگاه سه بار بر ران خود دست مى زنى و در هر مرتبه مى گويى: الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا مَوْلايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ.(1)

بررسی سند دعای عهد

این دعا برای اولین بار در قرن هفتم هجری قمری در کتاب «المزار الکبیر» محمد بن الجعفر بن المشهدی متوفای 610 هجری قمری، بدون ذکر سند از امام جعفر صادق (ع) نقل شده است پس از او سید بن طاووس (ره) در کتاب مصباح الزائر نقل کرده و حدود سه قرن بعد مرحوم کفعمی متوفای 905 این دعا را در مصباح نقل کرده سپس مرحوم ملا محمد باقر مجلسی (متوفای 1110 ه.ق) این دعا را با دو سند متفاوت در جلد 83(2)

و 91(3)

بحارالانوار نقل کرده است.

ص: 64


1- . (ترجمه شیخ حسین انصاریان) پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت استاد حسین انصاریان، موسسه فرهنگی دارالعرفان.
2- . بحارالأنوار 83 284 باب 45- الأدعية و الأذكار عند الصباح.
3- . بحار الأنوار؛ ج 91؛ ص 41

البته در هر دو سند بحارالانوار، افراد مذموم و مجهول وجود دارد درنتیجه سند دعا فاقد اعتبار است. مرحوم علامه مجلسی در کتاب «زاد المعاد» تصریح به اعتبار سند این دعا می کند!(1) دو قرن بعد علی حائری یزدی متوفای 1323 قمری در «کتاب الزام الناصب» ادعا می کند این دعا از ناحیه مقدسه! صادر شده است!(2) ما نیز این روایت و دعا را به امید آن که از ناحیه امام معصوم صادر شده باشد در کتاب خود نقل کردیم.

توضیح

1. کسانی که می خواهند به این روایت عمل کنند باید چهل روز متوالی هر روز صبح این دعا را بخوانند.

2. باید قبل از شروع، این دعا را نزد چند نفر با دقت بخوانند و اگر اشکالی در قرائت آن ها وجود دارد برطرف کنند.

3. لازم است قبل از شروع، ترجمه و تفسیر و توضیح دعا را، فراگیرند تا دعا خواندن آن ها از روی آگاهی و توجه به معانی و همراه قصد معنای آن باشد نه صرف خواندن کلمات و لقلقه زبان.

4. فردی که این دعا را چهل روز پس از نماز صبح می خواند باید بداند در بخشی از این دعا بدین گونه با «امام مهدی (عج)» عهد و پیمان خون می بندد: «خدايا در صبح اين روز و تا زنده هستم، براى آن حضرت بر عهده ام، عهد و پيمان و بيعت تجديد مى كنم، كه از آن [حضرت]رو برنگردانم و هيچ گاه

ص: 65


1- . هذا دعاء العهد لمولانا صاحب الأمر عجل اللّه فرجه: رُوِيَ بِسَنَدٍ مُعْتَبَرٍ عَنِ الْإِمَامِ الصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلَامُ أَنَّ مَنْ قَرَأَ هَذَا الْعَهْدَ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً كَانَ مِنْ أَنْصَارِ الْإِمَامِ (عج) وَ إِذَا مَاتَ قَبْلَ ظُهُورِهِ يُخْرِجُهُ اللَّهُ مِنْ قَبْرِهِ لِيُجَاهِدَ بَيْنَ يَدَيِ الْإِمَامِ،... (زاد المعاد - مفتاح الجنان؛ ص 542).
2- . إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب عجل الله تعالى فرجه الشريف، ج 2، ص: 81

دست[از یاری او] برندارم. خدايا مرا، از ياران و مددكاران و دفاع كنندگان از او قرار ده و از شتابندگان به سويش، در برآوردن خواسته هايش و اطاعت كنندگان اوامرش و مدافعان حضرتش و پيش گيرندگان به جانب خواسته اش و كشته شدگان در پيشگاهش قرار ده. خدايا اگر بين من و او مرگى كه بر بندگانت حتم و قطعى ساختى حائل شد، مرا كفن پوشيده از قبرم بيرون آور، با شمشير از نيام بركشيده و نيزه برهنه، پاسخگو به دعوت آن دعوت کننده،...».

پس باید مواظب گفتار خود باشد و بر عهد و پیمان خود وفادار بماند.

ص: 66

نماز حاجت و دستورالعمل اجابت دعا

مرحوم ثقة الاسلام کلینی در کتاب شریف کافی حدیثی را از علی بن ابراهیم از احمد بن محمد بن ابی عبدالله از زیاد قندی از عبدالرحیم قصیر روایت می کند که گفت: وارد شدم بر امام صادق (ع) و عرض کردم: فدایت شوم من دعایی اختراع کردم. امام فرمود: اختراعت را رها کن؛ وقتی امری (بلا و گرفتاری) بر تو نازل شد به رسول خدا (ص) پناه ببر؛ و دو رکعت نماز بخوان و آن را به رسول الله (ص) هدیه کن. گفتم: چگونه [این نماز را بخوانم]؟ فرمود: غسل می کنی و دو رکعت نماز مثل نماز واجب می خوانی و هنگامی که از تشهد و سلام نماز فارغ شدی بگو «اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلَامُ وَ مِنْكَ السَّلَامُ وَ إِلَيْكَ يَرْجِعُ السَّلَامُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَلِّغْ رُوحَ مُحَمَّدٍ سَلَامِي وَ ارْدُدْ عَلَيَّ مِنْهُمُ السَّلَامَ وَ السَّلَامُ عَلَيْهِمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ اللَّهُمَّ إِنَّ هَاتَيْنِ الرَّكْعَتَيْنِ هَدِيَّةٌ مِنِّي إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَأَثِبْنِي عَلَيْهِمَا مَا أَمَّلْتُ وَ رَجَوْتُ فِيكَ وَ فِي رَسُولِكَ يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ».(1)

ص: 67


1- . خدايا تو سلام هستي و سلام از توست و سلام به سوي تو بر مي گردد (اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ) خدايا درود بفرست بر محمد و آل محمد و سلام مرا به روح محمد برسان و سلام مرا به ارواح ائمه ي صادقين برسان و سلام آن ها را به من برسان؛ و سلام و رحمت و بركات خدا بر آن ها. خدايا اين دو ركعت نماز هديه من به رسول خداست پس ثواب اين دو ركعت را به من آنچه اميد و آرزو در باره تو و رسولت دارم عنايت كن اي ولي مؤمنين.

سپس به سجده می روی و چهل بار می گویی «يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ يَا حَيُّ لَا يَمُوتُ يَا حَيُّ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ».

سپس طرف راست صورتت را بر زمین می گذاری و این ذکر را چهل بار می گویی.

سپس طرف چپ صورتت را بر زمین می گذاری و این ذکر را چهل بار می گویی

سپس سر از سجده برمی داری و دستت را دراز می کنی و این ذکر را چهل بار می گویی سپس دست ها را بر گردن خود می گذاری و التجا می بری با انگشت شهادت خود و چهل مرتبه این دعا را می خوانی. بعد از اتمام این مراحل، محاسن خود را با دست چپ در دست می گیری (بانوان دست بر چانه ی خود می گذارند) و گریه می کنی و یا اگر گریه ات نیامد خود را به حالت گریه قرار می دهی و می گویی: «يَا مُحَمَّدُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَشْكُو إِلَى اللَّهِ وَ إِلَيْكَ حَاجَتِي وَ إِلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الرَّاشِدِينَ حَاجَتِي وَ بِكُمْ أَتَوَجَّهُ إِلَى اللَّهِ فِي حَاجَتِي».(1) سپس به سجده برو و بگو: «یا الله یا الله» آن قدر بگو تا نفست به پایان برسد آنگاه بگو: «صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» در این حال از خدا حاجتت را طلب کن. آنگاه امام صادق (ع) فرمود: من از طرف خدا ضمانت می کنم که هرکس این دستورالعمل را انجام داد و دعا کرد خداوند دعایش را مستجاب می کند.(2)

ص: 68


1- . ترجمه: یا محمد یا رسول الله شکایتم را به خدا و حاجتم را به سوی تو و اهل بیت راشدینت آورده ام و به وسیله شما در [باره] حاجتم متوجه خدا می شوم.
2- . الكافي، ج 3، بَابُ صَلَاةِ الْحَوَائِجِ ص: 476 ح 1.

چهل سال فاصله ی دعاي حضرت موسي (ع) و اجابت آن

مرحوم شیخ صدوق (ره) در کتاب شریف خصال به سند خود روایتی را از امام محمد باقر (ع) نقل کرده که آن حضرت می فرماید:

أَمْلَى ا للَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِفِرْعَوْنَ مَا بَيْنَ الْكَلِمَتَيْنِ قَوْلَهُ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى وَ قَوْلَهُ ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرِي أَرْبَعِينَ سَنَةً ثُمَّ أَخَذَهُ اللَّهُ نَكالَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولى وَ كَانَ بَيْنَ أَنْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمُوسَى وَ هَارُونَ ع قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُما وَ بَيْنَ أَنْ عَرَفَهُ اللَّهُ تَعَالَى الْإِجَابَةَ أَرْبَعِينَ سَنَةً ثُمَّ قَالَ قَالَ جَبْرَئِيلُ ع نَازَلْتُ رَبِّي فِي فِرْعَوْنَ مُنَازَلَةً شَدِيدَةً فَقُلْتُ يَا رَبِّ تَدَعُهُ وَ قَدْ قَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى فَقَالَ إِنَّمَا يَقُولُ مِثْلَ هَذَا عَبْدٌ مِثْلُكَ.(1)

خداوند عزوجل از وقتی که فرعون گفت «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى» تا وقتی که گفت «ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرِي»، چهل سال به او مهلت داد سپس او را به نکال آخرت و اولی مؤاخذه کرد و از وقتی که [حضرت] موسی و هارون (ع) دعا کردند و خداوند به آن ها فرمود «قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُما» تا زمانی که دعایشان مستجاب شد [و خواسته آن ها براورده شد] چهل سال طول کشید. سپس جبرئيل گفت: من با پروردگار خود در باره فرعون سخت در افتادم و عرض كردم: پروردگارا او را رها می کنی درحالی که گفت: «انا ربکم الاعلی»؟ خداوند در جواب جبرئیل فرمود: این سخن را بنده ای مثل تو می گوید.

ص: 69


1- .[1] الخصال؛ ج 2؛ ص،539 ابواب الاربعین حدیث.11

توضیح: در روایت مورد بحث ملاحظه کردید که خدای قهار سرانجام فرعون را به «نکال آخرت و اولی» مبتلا کرد اینک این سؤال مطرح است که «نکال» یعنی چه؟ و منظور از «آخرت و اولی» چیست؟

كلمه «نكال» به معناى عذابی است كه هر كس آن را ببيند و يا بشنود از انجام چنین عملی خوددارى مى كند؛ و به عذاب آخرت از اين جهت «نكال» می گویند كه يكى از آثارش اين است كه هر كس آن را بشنود از هر عملى كه وى را بدان گرفتار سازد خوددارى مى كند.(1)

در باره «آخرت و اولی» مفسرین نظرات متعددی ارائه کرده اند:

1. در دنيا فرعون و لشكرش را غرق كرد و در آخرت (بعد از مردن) به آتش دوزخ گرفتارش ساخت، پس مراد از «اولى و آخرة» دنيا و آخرت است.

2. منظور از «الاولى» كلمه نخستين فرعون است كه در مسير طغيان ادعاى خدایی كرد و گفت: ما علمت لکم من اله غیری(2) و کلمه ی «الآخرة» اشاره به آخرين كلمه اى است كه گفت: أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى و آن ادعاى ربوبيت اعلى بود؛ خداوند مابین این دو کلمه چهل سال به او مهلت داد سپس به خاطر این دو کلمه عذابش کرد.(3)

برای توضیح بیشتر توجه شما را به پاسخ چند سؤال جلب می کنم.

ص: 70


1- ترجمه تفسير الميزان ج 20 306.
2- . من خدایی غیر از خودم برای شما سراغ ندارم. (سوره قصص آيه 38).
3- . ترجمه الميزان، ج 20، ص: 307.

1. چرا خداوند چهل سال به فرعون مهلت داد و بلافاصله او را مجازات نکرد؟

پاسخ این سؤال در روایتی از ابن عباس نقل شده که می گوید: حضرت موسی (ع) به درگاه خدا عرضه داشت: پروردگارا! تو به فرعون صد سال مهلت دادی درحالی که او می گفت «انا ربکم الاعلی» و منکر رسولان تو بود و آیات تو را تکذیب می کرد؟ خداوند به او وحی کرد که او خوش اخلاق و «سهل الحجاب» بود یعنی رعیت و گرفتاران به راحتی می توانستند نزد او بروند و مشکلات خود را با او در میان بگذارند من به او مهلت دادم تا پاداش این کارش را در دنیا به او داده باشم.(1)

ناگفته نماند این فلسفه بافی ها سخن ابن عباس است نه امام معصوم؛ و سخن ابن عباس برای ما حجت نیست و معلوم نیست واقعاً فرعون واجد چنین خصوصیت اخلاقی و رفتاری بوده و به خاطر آن خدا به او مهلت داده باشد.

همچنین ابا بصیر از امام محمد باقر (ع) از رسول خدا (ص) روایت کرده که جبرئیل به درگاه خداوند عرضه داشت پروردگارا فرعون را رها می کنی درحالی که گفت: «انا ربکم الاعلی»؟ خداوند در جواب جبرئیل فرمود: این سخن را بنده ای مثل تو می گوید (که از فوت [عقوبت] می ترسد). مفهوم این سخن این است که من از فرار کردن فرعون نمی ترسم و اگر چهارصد هزار سال هم ادعای خدایی کند نمی تواند از دست من فرار کند و سرانجام او را مکافات خواهم کرد.(2)

ص: 71


1- . منهج الصادقين فى إلزام المخالفين ج 10 144
2- . مجمع البيان في تفسير القرآن ج 10 656 المعنى ... ص: 655

2. چرا میان دعای حضرت موسی و اجابت آن چهل سال فاصله شد؟

مرحوم علامه طباطبایی در پاسخ این سؤال می فرماید: در دعاى موسى (ع)(1)

چيزى نبود كه دلالت بر فوريت و يا تأخیر در نازل كردن عذاب داشته باشد، آيه بعدى هم كه متضمن وعده اجابت و قبول دعاى موسى است و همچنين آيه اى كه از وقوع حتمى آن وعده، خبر مى دهد، چيزى در اين باب ندارد و روايات هم مطابق با آيات است.(2)

جواب دیگری که می توان به این پرسش داد این که: حکمت و عدالت خداوند ایجاب می کرد بلافاصله و بدون اتمام حجت، فرعونیان را هلاک نکند. به همین خاطر اجابت دعای حضرت موسی و هارون را به تأخیر انداخت.

مطلب دیگر آنکه هلاکت فرعون مساوی بود با نجات بنی اسرائیل؛ درحالی که بنی اسرائیل هنوز کافر و مشرک بودند و استحقاق دریافت امداد غیبی و عنایات ویژه ی الهی را نداشتند پس لازم بود مدت چهل سال بگذرد تا هدایت شده، ایمان بیاورند و توبه کنند درنتیجه با امداد غیبی دشمنان آن ها هلاک شوند و

ص: 72


1- . وَ قَالَ مُوسىَ رَبَّنَا إِنَّكَ ءَاتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زِينَةً وَ أَمْوَالًا فىِ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِكَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلىَ أَمْوَالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلىَ قُلُوبِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُواْ حَتىَ يَرَوُاْ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ سوره یونس 88 قَالَ قَدْ أُجِيبَت دَّعْوَتُكُمَا فَاسْتَقِيمَا وَ لَا تَتَّبِعَانّ ِ سَبِيلَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ (سوره یونس 89) ترجمه: و موسى گفت: پروردگارا! فرعون و اشراف و سرانش را در زندگى دنيا زيور و زينت [بسيار] و اموال [فراوان] داده اى كه [نهايتاً مردم را] از راه تو گمراه كنند، پروردگارا! اموالشان را نابود كن و دل هايشان را سخت گردان كه ايمان نياورند تا آنكه عذاب دردناك را ببينند. (88) [خدا] فرمود: دعاى شما دو نفر پذيرفته شد بنابراين [در ابلاغ پيام خدا] پابرجا واستوار باشيد واز روش كسانى كه جاهل و نادانند، پيروى نكنيد. (89)
2- . ترجمه الميزان، ج 10، ص: 170 تا 173

بنی اسرائیل نجات یابند.

3. چرا بنی اسرائیل به ظلم و ستم فرعونیان مبتلا شدند و علت نجات آن ها چه بود؟

امام رضا (ع) دراین باره می فرماید: خداوند بر بنی اسرائیل غضب نکرد مگر این که آن ها را وارد مصر کرد و از آن ها راضی نشد مگر آن که آن ها را از مصر خارج کرد.(1)

منظور امام رضا (ع) این است که بنی اسرائیل به خاطر گناه و معصیت و لجاجت و ظلم و ستم، مورد غضب خداوند واقع شده و خداوند آن ها را وارد مصر کرد و به ظلم و ستم فرعونیان مبتلا کرد؛ و هنگامی که توبه کرده و ایمان آوردند خداوند از آن ها راضی شد و با بعثت حضرت موسی (ع) مقدمات نجات آن ها را فراهم کرد و دریا را برای آن ها شکافت و همه را از ظلم و ستم فرعون نجات داد.

4. چرا اجابت دعای مؤمنان به تأخیر می افتد؟

برای پاسخ این سؤال چند حدیث از کتاب شریف اصول با ترجمۀ مرحوم مصطفوی تقدیم می کنیم.(2)

از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: همانا بنده اى دعا كند پس خداى عزوجل به دو فرشته می فرماید: من دعاى او را به اجابت رساندم ولى حاجتش را

ص: 73


1- . بحار الأنوار (ط - بيروت)؛ ج 13؛ ص 129
2- . أصول الكافي / ترجمه مصطفوى / ج 4 / 245 و 246

نگهداريد، زيرا كه من دوست دارم صدای او را بشنوم و همانا بنده اى هم هست كه دعا می کند پس خداى تبارك و تعالى می فرماید: زود حاجتش را بدهيد كه صدایش را خوش ندارم.(1)

از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: همانا بنده اى كه دوست خدا است در پيش آمدى كه براى او رخ داده دعا كند و خدا به فرشته ای كه موكل به او است می فرماید: حاجت بنده مرا برآور ولى در (دادن) آن شتاب نكن زيرا كه من ميل دارم صدای او را بشنوم؛ و همانا بنده اى که دشمن خداست به درگاه خداى عزوجل در باره اتفاقى كه براى او پيش آمده دعا می کند پس به فرشته موكل بر او (يا بر آن دعا) گفته شود: حاجتش را برآور و در (دادن) آن شتاب كن زيرا من خوش ندارم صدايش را بشنوم. فرمود: پس مردم (كه خبر از اين جريان ندارند به آن که حاجتش زود برآورده شده) می گویند: حاجت این برآورده نشده مگر براى گرامى بودنش (نزد خدا و به آن كه در اجابتش تأخير شده گويند): [اجابت دعا] از او دريغ نشده مگر براى زبونى و خواريش.(2)

ص: 74


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الْعَبْدَ لَيَدْعُو فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْمَلَكَيْنِ قَدِ اسْتَجَبْتُ لَهُ وَ لَكِنِ احْبِسُوهُ بِحَاجَتِهِ فَإِنِّي أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَ صَوْتَهُ وَ إِنَّ الْعَبْدَ لَيَدْعُو فَيَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَجِّلُوا لَهُ حَاجَتَهُ فَإِنِّي أُبْغِضُ صَوْتَهُ. (الكافي ج: 2 ص: 489 َبابُ مَنْ أَبْطَأَتْ عَلَيْهِ الْإِجَابَةُ حدیث 3).
2- . قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ الْعَبْدَ الْوَلِيَّ لِلَّهِ يَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْأَمْرِ يَنُوبُهُ فَيَقُولُ لِلْمَلَكِ الْمُوَكَّلِ بِهِ اقْضِ لِعَبْدِي حَاجَتَهُ وَ لَا تُعَجِّلْهَا فَإِنِّي أَشْتَهِي أَنْ أَسْمَعَ نِدَاءَهُ وَ صَوْتَهُ وَ إِنَّ الْعَبْدَ الْعَدُوَّ لِلَّهِ لَيَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْأَمْرِ يَنُوبُهُ فَيُقَالُ لِلْمَلَكِ الْمُوَكَّلِ بِهِ اقْضِ لِعَبْدِي حَاجَتَهُ وَ عَجِّلْهَا فَإِنِّي أَكْرَهُ أَنْ أَسْمَعَ نِدَاءَهُ وَ صَوْتَهُ قَالَ فَيَقُولُ النَّاسُ مَا أُعْطِيَ هَذَا إِلَّا لِكَرَامَتِهِ وَ لَا مُنِعَ هَذَا إِلَّا لِهَوَانِهِ.(همان، ص 490، ح 7)

اسحاق بن عمار از امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود: همانا مؤمن خداى عزوجل را درباره حاجت خود می خواند و خداى عزوجل می فرماید: اجابت او را به تأخیر اندازيد به خاطر شوقى كه به صدا و دعاى او دارم، پس چون روز قيامت شود خداى عزوجل می فرماید: اى بنده من تو مرا خواندى (و دعا كردى) و من اجابت را به تأخیر انداختم اكنون ثواب و پاداش تو چنين و چنان است و باز در باره فلان چيز و فلان چيز مرا خواندى (و دعا كردى) و من اجابت تو را به تأخیر انداختم و پاداش تو چنين و چنان است، فرمود: پس مؤمن آرزو كند كه كاش هيچ دعائى از او در دنيا اجابت نمى شد براى آن همه ثواب و پاداش نيك كه مى بيند.(1)

در یک جمع بندی باید گفت علل عدم اجابت دعا از این قرار است:

1. دعا برخلاف حکمت و سنت الهی است.

2. دعا برخلاف شریعت و حکم الهی است.

3. دعا برخلاف مصلحت بنده است.

4. گناه، حق الناس، غذای حرام، شراب، غیبت، قطع رحم و...مانع اجابت دعاست.

5. چون خدا دوست دارد بنده اش بیشتر به درگاهش دعا کند و یا رب یا رب بگوید به همین خاطر دعای او را مستجاب می کند ولی قضای حاجت او را به

ص: 75


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي حَاجَتِهِ فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَخِّرُوا إِجَابَتَهُ شَوْقاً إِلَى صَوْتِهِ وَ دُعَائِهِ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَبْدِي دَعَوْتَنِي فَأَخَّرْتُ إِجَابَتَكَ وَ ثَوَابُكَ كَذَا وَ كَذَا وَ دَعَوْتَنِي فِي كَذَا وَ كَذَا فَأَخَّرْتُ إِجَابَتَكَ وَ ثَوَابُكَ كَذَا وَ كَذَا قَالَ فَيَتَمَنَّى الْمُؤْمِنُ أَنَّهُ لَمْ يُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ فِي الدُّنْيَا مِمَّا يَرَى مِنْ حُسْنِ الثَّوَابِ (همان، ص 490، ح 9)

تأخیر می اندازد و ممکن است علت تأخیر اجابت دعای حضرت ابراهیم و یعقوب و زکریا و بسیاری از مؤمنین به همین دلیل باشد.

ص: 76

فضیلت چهل روز نماز جماعت

وَ قَالَ ع مَنْ أَدْرَكَ الصَّلَاةَ أَرْبَعِينَ يَوْماً فِي الْجَمَاعَةِ كُتِبَ لَهُ بَرَاءَةً مِنَ النِّفَاقِ وَ بَرَاءَةً مِنَ النَّار(1)

هر کس چهل روز نماز را به جماعت بخواند برای او برائت از نفاق و برائت از آتش [جهنم] نوشته می شود.

وَ مِنْهُ عَنِ النَّبِيِّ ص مَنْ صَلَّى أَرْبَعِينَ يَوْماً فِي جَمَاعَةٍ يُدْرِكُ التَّكْبِيرَةَ الْأُولَى كُتِبَ لَهُ بَرَاءَتَانِ بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَ بَرَاءَةٌ مِنَ النِّفَاقِ.(2)

از رسول خدا (ص) روایت شده که فرمود: هر کس چهل روز به جماعت نماز بخواند درحالی که هنگام گفتن تکبیرة الاحرام [امام جماعت] اقتداء کرده باشد برای او دو برائت نوشته می شود: برائتی از آتش؛ برائتی از نفاق.

كِتَابُ زَيْدٍ النَّرْسِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَنْ صَلَّى عَنْ يَمِينِ

ص: 77


1- . إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)؛ ج 1؛ ص 184. (مجموعة ورام؛ ج 1؛ ص 7)
2- . بحار الأنوار (ط - بيروت)؛ ج 85؛ ص 4

الْإِمَامِ أَرْبَعِينَ يَوْماً دَخَلَ الْجَنَّةَ.(1)

هرکس چهل روز در نماز جماعت شرکت کند و در طرف راست امام جماعت بایستد داخل بهشت می شود.

از رسول خدا (ص) روایت شده که فرمود: هرکس نمازهای پنج گانه را به مدت چهل شبانه روز به جماعت بخواند و همیشه از ابتدای نماز حاضر باشد و تکبیره الاحرام پیش نماز را درک کند بهشت بر او واجب می شود.(2)

رسول خدا ص فرمود نماز شخص به جماعت بهتر از چهل سال نماز فرادا در خانه است. گفته شد یا رسول الله نماز جماعت یک روز بهتر از چهل سال نماز است؟ حضرت فرمود یک نماز جماعت.(3)

رسول خدا (ص) فرمود: ثواب یک رکعت نماز جماعت معادل ثواب 24 رکعت است

ص: 78


1- . بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج 85 ؛ ص98
2- . روی عن النبی (ص) من شهد الصلوات الخمس اربعین لیله فی جماعه یدرک التکبره الاولی وجبت له الجنه. (بحار ج 85 صفحه 98 به نقل از کتاباربعینیات ص 108).
3- . عن انس بن بن مالک عن رسول الله ص صلاه الرجل فی جماعه خیر من صلاته فی بیته اربعین سنه قیل یا رسول الله صلاه یوم فقال صلاه واحده. مدرک جامع الخبار ص 77 مستدرک الوسائل ج 6 ص 446

... در حالی که هر رکعت آن نزد خدای عزوجل از عبادت 40 سال بهتر است.(1)

عده ای یهودی نزد رسول خدا (ص) آمدند، آن حضرت مطالبی را با آن ها در میان گذاشت از جمله این که فرمود:... همانا صفوف [نماز جماعت] امت من مانند صفوف ملائکه در آسمان است و [یک] رکعت [نماز] جماعت [امت من معادل] بیست وچهار رکعت [نماز] است. [که] هر رکعت آن نزد خدای عزوجل محبوب تر از عبادت چهل سال است؛ و اما روز قیامت [وقتی] که خدا اولین و آخرین را جمع می کند برای حساب، هیچ مؤمنی نیست که به سوی [نماز] جماعت رفته مگر این که خداوند عزوجل هول و هراس روز قیامت را بر او تخفیف می دهد سپس امر می کند او را به بهشت ببرند.(2)

رسول خدا (ص) فرمود: خداوند حیا می کند از بنده ی مؤمنش (که به جماعت نماز خوانده سپس حاجتش را از او درخواست کرده) این که [حاجتش را برآورده نکند تا] برود؛ مگر این که حاجتش را برآورده کند.(3)

ص: 79


1- . قال رسول الله (ص) ... الرکعه فی الجماعه اربع و عشرون رکعه کل رکعه احب الی الله عزوجل من عباده اربعین سنه. امالی صدوق ص 195 به نقل از... ص 110
2- . 8- الْخِصَالُ، وَ الْمَجَالِسُ، بِالْإِسْنَادِ الْمُتَقَدِّمِ فِي خَبَرٍ نَفَرٌ مِنَ الْيَهُودِ جَاءُوا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ النَّبِيُّ ص وَ أَمَّا الْجَمَاعَةُ فَإِنَّ صُفُوفَ أُمَّتِي فِي الْأَرْضِ كَصُفُوفِ الْمَلَائِكَةِ فِي السَّمَاءِ وَ الرَّكْعَةُ فِي جَمَاعَةٍ أَرْبَعٌ وَ عِشْرُونَ رَكْعَةً كُلُّ رَكْعَةٍ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عِبَادَةِ أَرْبَعِينَ سَنَةً وَ أَمَّا يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَجْمَعُ اللَّهُ فِيهِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ لِلْحِسَابِ فَمَا مِنْ مُؤْمِنٍ مَشَى إِلَى الْجَمَاعَةِ إِلَّا خَفَّفَ اللَّهُ عَلَيْهِ عَزَّ وَ جَلَ أَهْوَالَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ يَأْمُرُ بِهِ إِلَى الْجَنَّةِ (بحار الأنوار (ط - بيروت)؛ ج 85؛ 6).
3- . تَنْبِيهُ الْخَاطِرِ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ يَسْتَحْيِي مِنْ عَبْدِهِ إِذَا صَلَّى فِي جَمَاعَةٍ ثُمَّ سَأَلَهُ حَاجَةً أَنْ يَنْصَرِفَ حَتَّى يَقْضِيَهَا (بحار الأنوار (ط - بيروت)؛ ج 85؛ ص 4).

ابا بصیر از امام محمدباقر (ع) روایت کرده که فرمود: هر کس از همسایه های مسجد که صدای اذان را بشنود ولی دعوت مؤذن را اجابت نکند [و برای نماز جماعت به مسجد نرود]، نمازی برای او نیست. [نمازی که در خانه می خواند نماز نیست].(1)

امام محمدباقر (ع) فرمود: نمازی نیست برای همسایگان مسجد [اگر در] نماز [جماعت مسجد] شرکت نکنند مگر برای مریض و مشغول.(2)

توضیح: منظور از مشغول، کسی است که عذر شرعی یا امر مهمی او را از حضور در مسجد و نماز جماعت باز داشته به طوری که حضور در نماز جماعت باعث ضرر عظیم و یا فوت منفعت عظیم شود به گونه ای که عادة برای کسی قابل تحمل نیست.

سؤال: همسایه های مسجد چه کسانی هستند؟

برای این سؤال دو پاسخ داده شده؛

پاسخ اول: همسایه مسجد کسانی هستند که عرف جامعه، آن ها را همسایه مسجد بداند.

ص: 80


1- . عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ سَمِعَ النِّدَاءَ مِنْ جِيرَانِ الْمَسْجِدِ فَلَمْ يُجِبْ فَلَا صَلَاةَ لَهُ.(وسائل الشيعة، ج 8، ص: 294).
2- . عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: لَا صَلَاةَ لِمَنْ لَا يَشْهَدُ الصَّلَاةَ مِنْ جِيرَانِ الْمَسْجِدِ إِلَّا مَرِيضٍ أَوْ مَشْغُولٍ. (وسائل الشيعة، ج 8، ص: 292).

پاسخ دوم: مرحوم ابن بابویه قمی در کتاب شریف «الخصال» حدیثی را از امیرالمؤمنین علی (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمودند: «حَرِيمُ الْمَسْجِدِ أَرْبَعُونَ ذِرَاعاً وَ الْجِوَارِ أَرْبَعُونَ دَاراً مِنْ أَرْبَعَةِ جَوَانِبِهَا.» حریم مسجد چهل ذراع است و [حد] همسایه، چهل خانه است از چهار جهت.(1)

با این بیان هر جا مسجدی باشد از هر طرف تا چهل خانه، همسایه مسجد محسوب می شوند و ساکنان آن، حتی المقدور باید نماز خود را در مسجد بخوانند مگر آنکه عذر شرعی یا امر مهمی آن ها را به خود مشغول کند به طوری که حضور در مسجد باعث ضرر و خسارت عظیم و غیرقابل تحمل شود.

زرارة بن اعین از امام محمد باقر (ع) روایت کرده که فرمود: هرکس از روی بی اعتنائی، نماز جماعت و جماعت مسلمین را بدون علت [و عذر شرعی] ترک کند، نمازی برای او نیست. [نمازی که می خواند نماز نیست].(2)

رسول خدا (ص) فرمود: هر کس نماز مغرب و عشا و نماز صبح را به جماعت بخواند [ثوابش] مثل این است که تمام شب را احیا کرده.(3)

ص: 81


1- . الخصال؛ ج 2؛ ص 544
2- . عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: مَنْ تَرَكَ الْجَمَاعَةَ رَغْبَةً عَنْهَا وَ عَنْ جَمَاعَةِ الْمُسْلِمِينَ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ فَلَا صَلَاةَ لَهُ. (وسائل الشيعة، ج 8، ص: 291).
3- . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ صَلَّى الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ وَ صَلَاةَ الْغَدَاةِ فِي الْمَسْجِدِ فِي جَمَاعَةٍ فَكَأَنَّمَا أَحْيَا اللَّيْلَ كُلَّهُ.

همچنین در احادیث متعدد وارد شده: اگر [برای امر ازدواج یا احراز صلاحیت یا امر دیگر] از حال کسی که در مسجد و نماز جماعت شرکت نمی کند از شما سؤال شد، در پاسخ بگویید: او را نمی شناسم [او را تأیید نکنید].(1)

جایگاه نماز جماعت در قرآن مجید

وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ (سوره بقره آیه 43).

و نماز را بر پادارید و زکات بدهید و با رکوع کنندگان رکوع کنید.

دومین آیه درباره نماز جماعت آیه 43 سوره آل عمران است.

يا مَرْيَمُ اقْنُتي لِرَبِّكِ وَ اسْجُدي وَ ارْكَعي مَعَ الرَّاكِعينَ (43)

ای مریم برای پروردگارت تواضع و فروتنی کن و سجده کن و با رکوع کنندگان رکوع کن.

از این آیه، هم جواز شرکت زن در نماز جماعت برمی آید هم مطلوب بودن و استحباب آن.

و آخرین آیه (که به بهترین وجه ممکن)، اهمیت نماز جماعت را در دین اسلام می رساند آیه 203 سوره ی نساء است.

وَ إِذا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَ لْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذا سَجَدُوا فَلْيَكُونُوا مِنْ وَرائِكُمْ وَ لْتَأْتِ طائِفَةٌ أُخْرى لَمْ يُصَلُّوا فَلْيُصَلُّوا مَعَكَ

ص: 82


1- . رجوع کنید به ابواب صلاه الجماعه وسائل الشیعه و بحار الانوار.

و هنگامی که در [عرصه نبرد و خطر] ميان آنان باشى و براى آنان [به جماعت] اقامه نماز كنى، پس بايد گروهى از رزمندگان درحالی که لازم است سلاحشان را برگيرند، همراهت به نماز ايستند و چون سجده كردند [ركعت دوم را خودشان فرادا به پايان بردند] بايد [براى حفاظت از شما] پشت سرتان قرار گيرند؛ و آن گروه ديگر كه [به خاطر مشغول بودن به حفاظت] نماز نخوانده اند بيايند و با تو نماز گذارند...(1)

مشاهده می کنید در این آیه شریفه، کیفیت برپایی نماز جماعت را در بحرانی ترین شرایط جنگی بیان می کند به این روش که رزمندگان اسلام به دو بخش تقسیم شوند. ابتدا نیمی از آن ها اسلحه به دست گیرند و در مقابل دشمن بایستند و نگهبانی دهند و نیم دیگر در نماز جماعت شرکت کنند و پس از خواندن یک رکعت نماز به جماعت، یک رکعت دیگر را فرادی بخوانند و برخیزند و اسلحه به دست گیرند و جلو دشمن بایستند تا بقیه رزمندگان اسلام برای درک فضیلت نماز جماعت به رکعت دوم رسول خدا اقتدا کنند و رکعت آخر را خود فرادی بخوانند. باید توجه داشت که در صدر اسلام و زمان ائمه ی معصومین (ع) نمازهای یومیه را در پنج وقت می خواندند بنابراین رسول خدا (ص) هنگام ظهر یا عصر در میدان نبرد، فقط یک نماز می خواند و با توجه به اینکه مسافر بود و نمازش شکسته بود پس یک نماز دورکعتی می خواند در این حال برای این که همه ی رزمندگان از فیض نماز جماعت بهره مند شوند خداوند چنین دستورالعملی را آموزش می دهد؛ و نمی گوید با توجه به این شرایط بحرانی، حالا امروز از خیر نماز جماعت بگذرید و نمازهایتان را پراکنده و فرادی بخوانید یا لااقل نیمی از شما نماز خود را به جماعت بخوانید ونیم دیگر فرادی و در نماز بعد آن نیمی که در نوبت قبل نماز جماعت نخواندند به جماعت اقتدا کنند و

ص: 83


1- انصاريان، حسين، ترجمه قرآن (انصاريان)، 1 جلد، اسوه - ايران - قم، چاپ: 1، 1383 ه.ش.

نیم دیگر نگهبانی بدهند و بعد نماز خود را فرادی بخواند، نه هیچ یک از این پیشنهادها را خداوند در آن شرائط بحرانی جنگ مطرح نمی کند و الا و لابد مقید است همه نماز خود را به جماعت بخواند.

اما با تمام اهتمامی که خدای منان و رسول خدا (ص) و ائمه ی هدی (ع) برای اقامه ی نماز جماعت دارند، متأسفانه جامعه ی امروز ما کمترین اهمیتی برای نماز جمعه و جماعت قائل نبوده و نیست؛ به گونه ای که میلیون، میلیون مدعیان مسلمانی را مشاهده می کنیم که هفته ای یک بار هم در نماز جماعت شرکت نمی کنند حتی ماهی یک بار هم مسلمان ها آن ها را در مسجد مشاهده نمی کنند و بالاتر از این حتی سالی یک بار هم در صف نماز جمعه و جماعت مسلمین دیده نمی شوند و مسلمانی آن ها به این است که شب بیست و یکم ماه رمضان و شب تاسوعا و عاشورا به مسجد بیایند آن هم نه برای شرکت در نماز جماعت؛ بلکه برای شرکت در مراسم عزاداری و سینه زدن و نذری خوردن!

به نظر نگارنده، اگر مبلغین اسلام همان گونه که مقید هستند که در پایان هر سخنرانی و منبر، روضه و ذکر مصیبت بخوانند، اگر برای نماز که عمود دین است این مقدار اهمیت قائل بودند و مقید بودند در هر منبر و سخنرانی، یک آیه یا حدیث در بارۀ اهمیت نماز بخوانند و خودشان نیز عملاً به نماز اول وقت و حضور در نماز جمعه و جماعت اهتمام می ورزیدند، وضع نماز و نماز جماعت در جامعه ی ما این گونه اسف بار نبود. این کاهل نمازی و سهل انگاری مردم برای حضور در جمعه و جماعت، حاصل بی تدبیری و ضعف تبلیغات حوزه های علمیه در امر تبلیغ نماز است و نیاز به تجدیدنظر جدّی دارد.

طبق آمارهای موجود، در کشور ایران برای هر پانصد نفر سنی یک مسجد وجود دارد که در هر شبانه روز پنج نوبت برای اقامۀ نماز جماعت، پر از جمعیت

ص: 84

نمازگزار می شود؛ و در نقطه مقابل آن، برای هزار نفر شیعه، یک مسجد وجود دارد یعنی حدود هفتاد هزار مسجد در کشور ایران وجود دارد که سی هزار مسجد آن به طورکلی تعطیل است و در طول سال، هر گز در آن نماز جماعت برگزار نمی شود و آن مساجدی هم که در آن نماز جماعت اقامه می شود اکثراً نماز جماعت صبح آن تعطیل است و حداکثر پنج درصد مردم در نماز جماعت شرکت می کنند و نودوپنج درصد دیگر با مسجد و نماز جماعت کاری ندارند.

واقعاً جای سؤال است که چرا در کشور ایران در مقابل هفتاد هزار مسجد، بیش از نود هزار حسینیه و تکیه بنا شده! علت اعراض شیعیان از ساخت مسجدی که بنیان گزار آن رسول خدا و علی مرتضی-علیهما الصلوة و السلام- است؛ چیست؟ علت روی آوردن شیعیان به ساخت حسینیه، حیدیه، مهدیه، زینبیه، سجادیه و محسنیه ای که در صدر اسلام و در ده قرن اول تاریخ اسلام هرگز اثری و خبری از آن یافت نمی شود چیست؟ آیا مبلغان دین و مسؤولان فرهنگی و حوزه ای علمیه روی این مسئله فکر کرده اند؟ آیا اصلاً این سؤال در ذهن علما و مبلغان دین مطرح شده که: چرا جامعه ی ما بجای مسجد (که اساساً برای اقامۀ نماز بنا می شود)، اعراض کرده و به ساخت حسینیه (که اساساً برای عزاداری بنا می شود) روی آورده اند.

چرا وقتی شیعه را برای عزاداری و سینه زنی و زنجیرزنی و قمه زنی دعوت کنند، نودوپنج درصد مردم دعوت را اجابت می کنند و مسجد و حسینیه پر از جمعیت می شود اما وقتی آن ها را برای نماز جمعه و جماعت دعوت می کنند حتی پنج درصد جمعیت هم برای اقامه ی نماز حاضر نمی شوند؟! همه ی این ها بازگشت می کند به تبلیغ نامتناسب روحانیت و حوزه های علمیه از نماز و عزاداری.

ص: 85

ص: 86

فضیلت یک نماز با مسواک، بیشتر از نماز چهل شبانه روز است

فِي وَصِيَّةِ النَّبِيِّ ص لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع يَا عَلِيُّ عَلَيْكَ بِالسِّوَاكِ وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ لَا تُقِلَّ مِنْهُ فَافْعَلْ إِنَّ كُلَّ صَلَاةٍ تُصَلِّيهَا بِالسِّوَاكِ تَفْضُلُ عَلَى الَّتِي تُصَلِّيهَا بِغَيْرِ سِوَاكٍ أَرْبَعِينَ يَوْما.(1)

رسول خدا (ص) در وصیتش به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: یا علی! بر تو باد به مسواک و اگر بتوانی از مسواک کردن نکاهی، نکاه! پس به درستی که نمازی که با مسواک بخوانی بافضیلت تر از چهل شبانه روز نماز بدون مسواک است.

«مسواک» عبارت است از شستشوی دهان و دندان؛ و فرقی نمی کند که همانند گذشتگان، دهان و دندان را با چوب های تر درختان مسواک کنیم؛ یا با فرچه های عصر حاضر؛ یا با انگشت دست، دهان و دندان خود را بشوییم.

در حدیث دیگری از امام جعفر صادق (ع) روایت شده که فرمود: [دستور] مسواک و خلال و حجامت کردن را جبرئیل نازل کرد. [و همین حدیث کافی است برای اثبات جایگاه و اهمیت این سه دستور بهداشتی در دین مبین

ص: 87


1- . مكارم الأخلاق / / 51 / الفصل الثالث في السواك.

اسلام].(1)

رسول خدا فرمود (ص) فرمود: خدا رحمت کند «متخللین» را. گفته شد یا رسول الله «متخللین» چه کسانی هستند؟ فرمود: کسانی هستند که خلال می کنند از طعام؛ [پس از صرف غذا دندان های خود را خلال می کنند و غذاهای باقی مانده لای دندان را بیرون می آورند] چون اگر غذا در دهان بماند فاسد می شود و بوی آن فرشته را اذیت می کند.(2)

امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود: طریق قرآن را نظافت کنید. گفته شد یا رسول الله طریق قرآن چیست؟ فرمود: دهانتان. گفته شد چگونه دهانمان را نظافت کنیم؟ فرمود با مسواک.(3)

امام صادق (ع) فرمود: من دوست دارم وقتی کسی برای نماز شب برمی خیزد مسواک کند؛ و از عطر استفاده کند چون وقتی کسی برای نماز شب قیام می کند، ملکی می آید و دهانش را بر دهان او می گذارد پس هر مقدار از قرآن که

ص: 88


1- . عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع نَزَلَ جَبْرَئِيلُ بِالسِّوَاكِ وَ الْخِلَالِ وَ الْحِجَامَةِ. (المحاسن / ج 2 / 558 / 123 باب الخلال و السواك حدیث 925).
2- . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص رَحِمَ اللَّهُ الْمُتَخَلِّلِينَ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْمُتَخَلِّلُونَ قَالَ يَتَخَلَّلُونَ مِنَ الطَّعَامِ فَإِنَّهُ إِذَا بَقِيَ فِي الْفَمِ تَغَيَّرَ فَأذَّى الْمَلَكَ رِيحُهُ (المحاسن / ج 2 / 558 / 123 باب الخلال و السواك حدیث 927).
3- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص نَظِّفُوا طَرِيقَ الْقُرْآنِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا طَرِيقُ الْقُرْآنِ قَالَ أَفْوَاهُكُمْ قِيلَ بِمَا ذَا قَالَ بِالسِّوَاكِ.(همان، حدیث،928).

از دهانش خارج می شود داخل آن فرشته می شود.(1)

امام صادق (ع) از پدرانش از رسول خدا (ص) نقل کرده که فرمود: آن قدر جبرئیل مرا به مسواک کردن سفارش می کرد که ترسيدم دندان هایم سائيده شود يا از بين برود. [این حدیث علاوه بر اینکه بیان کننده اهمیت مسواک است، به طور ضمنی بیان کننده ضرر افراط و زیاده روی در مسواک کردن است].(2)

امام باقر (ع) می فرماید: در وصیت رسول خدا (ص) به حضرت علی (ع) آمده که [فرمود] بر تو باد که برای هر نماز مسواک کنی.(3)

امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود: اگر باعث مشقت برای امتم نمی شد هرآینه برای هر نمازی مسواک کردن را واجب می کردم.(4)

ص: 89


1- . قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي لَأُحِبُّ لِلرَّجُلِ إِذَا قَامَ بِاللَّيْلِ أَنْ يَسْتَاكَ وَ أَنْ يَشَمَّ الطِّيبَ فَإِنَّ الْمَلَكَ يَأْتِي الرَّجُلَ إِذَا قَامَ بِاللَّيْلِ حَتَّى يَضَعَ فَاهُ عَلَى فِيهِ فَمَا خَرَجَ مِنَ الْقُرْآنِ مِنْ شَيْ ءٍ دَخَلَ جَوْفَ ذَلِكَ الْمَلَكِ. (المحاسن / ج 2 / 559 / 123 باب الخلال و السواك،930).
2- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَوْصَانِي جَبْرَئِيلُ بِالسِّوَاكِ حَتَّى خِفْتُ عَلَى أَسْنَانِي. المحاسن / ج 2 / 560 / 123 باب الخلال و السواك حدیث 942.
3- . عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي وَصِيَّةِ النَّبِيِّ ص لِعَلِيٍّ ع عَلَيْكَ بِالسِّوَاكِ لِكُلِّ صَلَاةٍ. المحاسن / ج 2 / 561 / 123 باب الخلال و السواك حدیث 945.
4- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَوْ لَا أَنْ أَشُقَّ عَلَى أُمَّتِي لَأَمَرْتُهُمْ بِالسِّوَاكِ عِنْدَ كُلِّ صَلَاةٍ.(همان 946).

از امام جعفر صادق (ع) روایت شده که فرمود: در مسواک کردن دوازده خصلت و فایده وجود دارد: از سنت [رسول خدا [است.] و عمل به سنت رسول خدا یک فضیلت و عمل مستحبی است که اجر و ثواب دارد] و تمیز کننده دهان است؛ و جلادهنده چشم است؛ و باعث خشنودی پروردگاراست و دندان ها را سفید می کند و بوی بد دهان را از بین می برد و لثه را محکم می کند و ایجاد اشتهای غذا خوردن می کند و بلغم را از بین می برد و قوه حافظه را زیاد می کند و [ثواب] حسنات [و اعمالی که با وضو انجام می شود] را زیاد می کند و ملائکه با وضو گرفتن خوشحال می شوند.(1)

امام صادق (ع) فرمود: وقتی برای نماز شب قیام کردی مسواک کن چون فرشته ای می آید و دهانش را بر دهانت می گذارد و هیچ حرفی [از قرآن مجید را در نماز شبت] تلاوت و قرائت نمی کنی مگر آنکه آن را به آسمان بالا می برد پس باید دهانت خوشبو باشد.(2)

امام جعفر صادق (ع) فرمود: مسواک آب ریزش چشم را از بین می برد و باعث زیادشدن نور آن می شود.(3)

ص: 90


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: فِي السِّوَاكِ اثْنَتَا عَشْرَةَ خَصْلَةً هُوَ مِنَ السُّنَّةِ وَ مَطْهَرَةٌ لِلْفَمِ وَ مَجْلَاةٌ لِلْبَصَرِ وَ يَرْضَى الرَّبَّ وَ يُبَيِّضُ الْأَسْنَانَ وَ يَذْهَبُ بِالْحَفَرِ وَ يَشُدُّ اللِّثَةَ وَ يُشَهِّي الطَّعَامَ وَ يَذْهَبُ بِالْبَلْغَمِ وَ يَزِيدُ فِي الْحِفْظِ وَ يُضَاعِفُ الْحَسَنَاتِ وَ تَفْرَحُ بِهِ الْمَلَائِكَةُ.(همان 562، ح 953).
2- . قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا قُمْتَ بِاللَّيْلِ فَاسْتَكْ فَإِنَّ الْمَلَكَ يَأْتِيكَ فَيَضَعُ فَاهُ عَلَى فِيكَ وَ لَيْسَ مِنْ حَرْفٍ تَتْلُوهُ وَ تَنْطِقُ بِهِ إِلَّا صَعِدَ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ فَلْيَكُنْ فُوكَ طَيِّبَ الرِّيحِ. (الكافي؛ ج 3؛ ص 23 بَابُ السِّوَاكِ حدیث 70).
3- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: السِّوَاكُ يَذْهَبُ بِالدَّمْعَةِ وَ يَجْلُو الْبَصَرَ. ( الكافي ج 6، ص: 496 بَابُ السِّوَاك حدیث 7).

رسول خدا (ص) فرمود: چه شده که دندان هایتان را زرد و کثیف می بینم چه شده که مسواک نمی کنید؟!(1)

امام محمدباقر (ع) حدیثی را از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود: دندان را از عرض مسواك بزنيد، نه از طول.(2)

از امام صادق (ع) روایت شده که رسول خدا (ص) وقتی از [خواب] شب بیدار می شد مسواک می کرد و هنگامی که به سفر می رفت شش چیز را با خود می برد:

1. قاروره(3) 2. مقراض 3. سورمه دان 4. آینه 5؛ و شانه 6؛ و مسواک.(4)

از رسول خدا (ص) روایت شده که: آن حضرت نهی کرد از مسواک کردن با [چوب]«نی» و «ریحان» و «انار» و فرمود: این کار باعث تحریک رگ جذام می شود.(5)

ص: 91


1- . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا لِي أَرَاكُمْ قُلْحاً مَا لَكُمْ لَا تَسْتَاكُونَ. (همان، حدیث 9).
2- . أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِي مُوسَى حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اسْتَاكُوا عَرْضاً وَ لَا تَسْتَاكُوا طُولًا. (النوادر (للراوندي) / / 44 / السواك و الوضوء).
3- . ظرف شیشه ای که احتمالا محل نگهداری عطر بوده.
4- . رُوِّينَا عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ إِذَا قَامَ مِنَ اللَّيْلِ يَسْتَاكُ وَ إِذَا سَافَرَ سَافَرَ مَعَهُ بِسِتَّةِ أَشْيَاءَ الْقَارُورَةِ وَ الْمِقَصِّ وَ الْمُكْحُلَةِ وَ الْمِرْآةِ وَ الْمُشْطِ وَ السِّوَاكِ. (دعائم الإسلام؛ ج 1؛ ص 118 ذكر السواك).
5- . وَ عَنْهُ ص أَنَّهُ نَهَى عَنِ السِّوَاكِ بِالْقَصَبِ وَ الرَّيْحَانِ وَ الرُّمَّانِ وَ قَالَ إِنَّ ذَلِكَ يُحَرِّكُ عِرْقَ الْجُذَامِ. (همان ص 119).

امام صادق (ع) به خاطر ضعف دندان هایش دو سال قبل از شهادتش مسواک کردن را ترک کرد.(1)

این مطلب مهمی است که بدانیم در بعضی از شرایط مسواک زدن مضر است و باید از آن اجتناب کرد.

روایت شده که اگر مردم می دانستند [چه فوائدی] در مسواک کردن است مسواک را با خود به بستر می بردند.(2)

در کتاب محاسن برقی روایتی را از امام جعفر صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که آن حضرت فرمود: دو رکعت نماز با مسواک بافضیلت تر از هفتاد رکعت نماز بدون مسواک است.(3)

توضیح: در یک نگاه سطحی به نظر می رسد میان این روایت و روایت قبل، تعارض وجود دارد (چون در روایت کتاب طب الائمه، ثواب یک نماز دو رکعتی با مسواک را بافضیلت تر از چهل شبانه روز نماز بدون مسواک دانسته؛ یعنی اگر در شبانه روزی فقط هفده رکعت نماز واجب بخوانیم در چهل شبانه روز

ص: 92


1- . وَ تَرَكَ الصَّادِقُ ع السِّوَاكَ قَبْلَ أَنْ يُقْبَضَ بِسَنَتَيْنِ وَ ذَلِكَ أَنَّ أَسْنَانَهُ ضَعُفَتْ. (من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص: 54، ح 121).
2- . وَ رُوِيَ لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَا فِي السِّوَاكِ لَأَبَاتُوهُ مَعَهُمْ فِي لِحَافٍ. (من لا يحضره الفقيه؛ ج 1؛ ص 55 حدیث 124).
3- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص رَكْعَتَانِ بِسِوَاكٍ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِينَ رَكْعَةً بِغَيْرِ سِوَاكٍ. (المحاسن / ج 2 / 561 / 123 باب الخلال و السواك حدیث 949).

شش صد و هشتاد رکعت نماز می خوانیم که نتیجه این می شود که ثواب دو رکعت نماز با مسواک سیصد و چهل برابر نماز بدون مسواک است درحالی که در این روایت می فرماید: دو رکعت نماز با مسواک بافضیلت تر از هفتاد رکعت نماز بدون مسواک است و نتیجه این می شود که ثواب نماز با مسواک سی وپنج برابر نماز بدون مسواک است)؟ درحالی که هر گز میان این دو روایت تعارضی وجود ندارد. چون در روایت منقول از کتاب محاسن برقی نمی فرماید «ثواب نماز با مسواک هفتاد برابر نماز بدون مسواک است»؛ بلکه می فرماید: افضل و برتر از هفتاد رکعت است؛ و این بیان با حدیثی که می فرماید «هر نمازی که با مسواک بخوانی برتر و بافضیلت تر از چهل شبانه روز نمازی است که بدون مسواک خوانده شود»، تعارضی ندارد کما اینکه اگر به روایتی برخورد کنیم که ثوابی بیش از این هم نقل کند منافاتی ندارد چون در این روایت ثواب دو رکعت نماز با مسواک را معادل ثواب چهل شبانه روز نماز بدون مسواک نکرده بلکه فرموده دو رکعت نماز با مسواک بافضیلت تر و برتر از چهل شبانه روز نماز بدون مسواک است.

ص: 93

ص: 94

زیارت اربعین

رُوِيَ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيِّ ع أَنَّهُ قَالَ عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِينَ وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ وَ التَّخَتُّمُ فِي الْيَمِينِ وَ تَعْفِيرُ الْجَبِينِ وَ الْجَهْرُ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ.(1)

از امام حسن عسکری (ع) روایت شده که فرموده: علامت های مؤمن [شیعه] پنج چیز است: پنجاه ویک رکعت نماز؛ زیارت اربعین؛ انگشتر به دست راست کردن؛ پیشانی بر خاک نهادن؛ و آشکار کردن بسم الله الرحمن الرحیم.

بررسی سند: این حدیث برای اولین بار در کتاب - «مناسك المزار» شیخ مفيد متوفای 413 ه.ق. بدون سند و با تعبیر «روی عن أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيِّ» نقل شده پس از او مرحوم شیخ طوسی در تهذیب نقل کرده. پس از شیخ طوسی، ابن المشهدی در کتاب «المزار الکبیر» خود با تعبیر «بالاسناد عن ابی هاشم الجعفری عن أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيِّ...» نقل کرده است.

ص: 95


1- . كتاب المزار- مناسك المزار (للمفيد) / النص ص 53 / 23 باب فضل زيارة الأربعين.

توضیح متن حدیث

کلمه ی «مؤمن» در آیات و روایات، به معنای «مسلمان» است یعنی کسی که به خدا و رسول خدا و قرآن و قیامت و... ایمان دارد؛ اما در این حدیث و بعضی از احادیث، منظور از مؤمن، «شیعه» است نه هر مسلمانی. پس منظور امام حسن عسکری در این حدیث این است که علائم شیعه، پنج چیز است.

مطلب دیگر این که امام حسن عسکری (ع) در این حدیث در صدد بیان ملاکهایی که «تشیع» بر آن متوقف است نیست یعنی امام نمی خواهد بگوید مسلمان با انگشتر به دست راست کردن شیعه می شود و با انگشتر به دست چپ کردن از تشیع خارج می شود بلکه می خواهد بفرماید شما از روی این پنج علامت می توانید شیعیان را در میان سایر مسلمان ها شناسایی کنید. برای روشن شدن این حقیقت، بندهای پنج گانه این حدیث را یکی یکی توضیح می دهیم.

امام حسن عسکری (ع) در بخش اول کلام خود می فرماید: «عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِينَ» علامت های مؤمن پنج چیز است: [اولین علامت، خواندن] پنجاه ویک رکعت نماز [در شبانه روز] است. منظور از پنجاه ویک رکعت، هفده رکعت نمازهای واجب یومیه و سی وچهار رکعت نمازهای نافله یومیه است. علت این که خواندن پنجاه ویک رکعت نماز در شبانه روز، علامت شیعه است، این است که تعداد رکعات نمازهای نافله ی سایر مسلمان ها کمتر از این رقم است در نتیجه مجموع رکعات نمازهای واجب و مستحبی یومیه اهل سنت به پنجاه ویک رکعت نمی رسد روی این حساب وقتی مشاهده کردیم فردی در طول یک شبانه روز پنجاه ویک رکعت نماز می خواند می فهمیم او از شیعیان اهل بیت (ع) است.

ص: 96

دومین علامت مؤمن «زیارت اربعین» است.

زیارت امام حسین (ع) در هر زمانی مستحب و مطلوب است اما نسبت به بعضی از زمان ها بالخصوص سفارش بیشتری شده؛ یکی از آن زمان ها روز اربعین یعنی چهل روز پس از عاشورا (بیستم ماه صفر) است. زیارت امام حسین (ع) در چنین روزی، از علائم شیعه به شمار آمده است.

البته منظور امام (ع) از زیارت اربعین این است که شیعیان روز اربعین یعنی بیستم ماه صفر خود را به حرم مطهر امام حسین (ع) برسانند و از نزدیک آن حضرت را زیارت کند نه این که در خانه ی خود بنشینند و زیارت نامه مخصوص روز اربعین را بخوانند (هرچند که این کار نیز مطلوب است).

ناگفته نماند طبق آنچه از احادیث و سنت رسول خدا (ص) به دست می آید برای فردی که فوت کرده تا سه روز عزا گرفته می شود و مردم در این مدت به صاحبان عزا تعزیت و تسلیت می گویند و پس از آن، هیچ مجلس و محفل و عزاداری برپا نمی شود. بنا بر این، مراسم سوم، هفتم، چهلم و سالگرد گرفتن برای اموات باید جزو آداب و رسوم اجتماعی محسوب شود نه دستورات دینی!

سومین علامت شیعه «انگشتر به دست راست کردن»

در عصر ائمه علیهم السلام شیعیان جهت امتثال احادیث معصومین (ع) و عمل به سنت آن بزرگواران(1)، مقید بوده اند طبق سنت رسول خدا (ص) انگشتر

ص: 97


1- . ن.گ وسائل الشيعة؛ ج 5، ص: 81 49 بَابُ اسْتِحْبَابِ التَّخَتُّمِ فِي الْيَمِينِ

را به دست راست خود کنند به طوری که انگشتر به دست راست کردن یک آرم و علامت برای شناسایی شیعیان به شمار می آمده؛ روی این مبنا، امام حسن عسکری (ع) انگشتر به دست راست کردن را یکی از علائم شناسایی شیعه به شمار آورده است.

در زمان ما عده ای از شیعیان براثر بی اطلاعی یا بی اعتنایی، انگشتر را به دست چپ کرده و اهل سنت نیز ممکن است به همین دلیل انگشتر را به دست راست کنند درنتیجه، در زمان ما از انگشتر به دست کردن نمی توان شیعه و سنی را شناسایی کرد.

چهارمین علامت شیعه «بر خاک نهادن پیشانی»

شیعیان از صدر اسلام تاکنون طبق سنت رسول خدا (ص) و احادیث ائمه ی هدی (ع)، مقید بوده اند در سجدۀ نماز، پیشانی خود را بر خاک بگذارند یا خاک را به صورت مهر درآورده و روی آن سجده کنند و به هیچ وجه حاضر نبوده و نیستند که هنگام سجده، سر خود را روی قالی یا چیز دیگر بگذارند. درحالی که اهل سنت چنین تقیّدی نداشته و ندارند به همین خاطر همواره «تعفیر الجبین» یعنی پیشانی بر خاک نهادن در سجده نماز، از مختصات شیعیان دوازده امامی بوده و در بلادی که هم شیعه حضور داشته هم سنی، درصورتی که شرایط تقیه مهیا نبوده، یکی از مهم ترین علائم شناسایی شیعه از سنی، سجده کردن بر خاک بوده است.

پنجمین علامت شیعه «بلند گفتن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»

اهل سنت در نماز، یا «بسم الله نمی گویند» یا اگر هم بگویند حتماً مقید

ص: 98

هستند آهسته بگویند؛ اما شیعیان بالاتفاق گفتن بسم الله را در نماز، واجب می دانند و بلند گفتن آن را در نمازهای مغرب و عشاء و صبح، برای مردان واجب می دانند و در نمازهای ظهر و عصر مستحب می دانند با این بیان وقتی عده ای شیعه و سنی در مسجدی نماز می خوانند هر کدام «بسم الله» نماز را بلند گفت می فهمیم او شیعه است.

تذکر: از منظر امام حسن عسکری (ع) علامت مؤمن پنج چیز است اولین آن ها خواندن 51 رکعت نماز در شبانه روز است. درحالی که در زمان ما کسانی را مشاهده می کنیم که خود را شیعه ی واقعی ائمه ی معصومین (ع) می دانند و تشیع خود را با پیاده رفتن به کربلا در روز اربعین و تسبیح به دست گرفتن و انگشترهای متعدد به دست کردن و سینه و زنجیر و قمه زدن و نذری دادن و...می خواهند ثابت کنند؛ اما نسبت به بخش اول این حدیث بی اعتنا هستند و نماز واجب یومیه را نمی خوانند؛ چه برسد به نمازهای نافله یومیه! این ها هر جا مجلس روضه و نوحه و سینه زنی و زنجیرزنی باشد زودتر از همه آنجا حاضر می شوند؛ اما کسی تاکنون آن ها را در مراسم نماز جماعت و در صف نماز جمعه مسلمین ندیده و نخواهد دید. این ها باید بدانند نماز یکی از ارکان دین اسلام است و به گفته امام جعفر صادق (ع) کسی که نماز را سبک بشمارد مورد شفاعت ائمه ی اطهار واقع نخواهد شد و خداوند متعال هیچ عمل مستحبی را به جای آن قبول نخواهد کرد و هیچ عذری را برای ترک آن نمی پذیرد و در صحرای محشر هیچ عملی را بدون نماز قبول نخواهد کرد؛ و هیچ امامی از چنین افرادی شفاعت نخواهد کرد.

ص: 99

علائم مؤمن از منظر امام زین العابدین علیه السلام

مرحوم شیخ صدوق در کتاب خصال به سند خود حدیثی از طاووس یمانی نقل می کند که می گوید از علی بن الحسین [امام زین العابدین] (ع) شنیدم که می فرمود: علامت های مؤمن پنج چیز است. به آن حضرت عرض کردم آن پنج چیز چیست یابن رسول الله؟ فرمود: ورع در خلوت؛ صدقه در قِلَّت؛ صبر در مصیبت؛ حلم در حال غضب؛ صدق نزد خوف.(1)

توضیح: اولین علامت مؤمن «ورع در خلوت»

منظور امام سجاد (ع) این است که مؤمن در خلوت از گناه و معصیت خودداری می کند. چون در جایی که مردم حضور دارند معمولاً کسی گناه و خطا نمی کند بنابراین اجتناب از گناه و معصیت در ملأعام کاری است که حتی افراد فاسق هم انجام می دهند اما در خلوتگاه ها و آنجایی که خود را دور از چشم مردم می بینند به راحتی حرمت خدای شاهد و ناظر را زیر پا می گذارند و مرتکب فجیع ترین گناهان می شوند؛ اما کسانی که دارای ایمان عمیق و استوار هستند در خلوت هم خدا را حاضر و ناظر اعمال خود می بینند و هرگز مرتکب گناه نمی شوند.

ص: 100


1- . عَنْ طَاوُسِ بْنِ الْيَمَانِ قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع يَقُولُ عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ قُلْتُ وَ مَا هُنَّ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ الْوَرَعُ فِي الْخَلْوَةِ وَ الصَّدَقَةُ فِي الْقِلَّةِ وَ الصَّبْرُ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ وَ الْحِلْمُ عِنْدَ الْغَضَبِ وَ الصِّدْقُ عِنْدَ الْخَوْفِ. (الخصال / ج 1 / 269 / علامات المؤمن خمس حدیث 4).

دومین علامت مؤمن «صدقه دادن در قِلَّت»

معمولاً عموم مردم از چیزهایی که فراوان است و ارزش خیلی زیادی ندارد صدقه می دهند اما اگر چیزی نایاب یا کمیاب شود و درنتیجه، ارزش فوق العاده پیدا کند اکثر مردم از مؤمن و غیر مؤمن از صدقه دادن و انفاق آن خودداری می کنند؛ مثلاً اگر در شرایط عادی کسی تقاضا کند ده کیلو گندم یا ده عدد نان به او بدهند اکثر مردم چنین تقاضایی را برآورده می کنند اما اگر قحطی گندم و نان بیاید همان کسانی که در شرایط فراوانی گندم، آن همه گندم و نان صدقه می دادند حالا حاضر نیستند حتی یک لقمه نان به کسی صدقه بدهند اما مؤمن واقعی همان گونه که در شرائط فراوانی نعمت، صدقه می دهد در زمان قِلَّت و نایابی نعمت نیز در حد توان خود کالای نایاب را صدقه می دهد.

سومین علامت مؤمن «صبر در مصیبت»

در زمانی که مصیبتی نباشد همه ی مردم صبور و بردبار هستند در نتیجه امکان شناسایی مؤمن واقعی از مؤمن ظاهری نیست؛ اما زمان رسیدن مصیبت، بعضی از مردم، بیتابی می کنند و نعوذاً بالله ممکن است به خدای سبحان سخنان نامربوطی را نسبت می دهند و به مقدسات دین اهانت کنند و بدین وسیله تمام اعمال عمر خود را حبط می کنند و خسر الدنیا و الاخرة می شوند؛ اما مؤمن واقعی می داند خدای سبحان هرگز به کسی ظلم نمی کند و هر مصیبتی که بر او وارد شده، یا امتحان الهی است برای سنجش ایمان او؛ یا مکافات و وزر و وبال گناهانی است که خودش مرتکب شده؛ درنتیجه، بیتابی و ناشکری نمی کند و همانند حضرت یونس (ع) صادقانه می گوید «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین».

ص: 101

چهارمین علامت مؤمن حلم در حال غضب است.

معمولاً افراد خشمگین، فرد مورد غضب را مورد هجوم بدترین و زشت ترین سخنان قرار می دهند و هر سخن و رفتار خلاف عقل و شرعی را برای سرکوب او اعمال کنند؛ اما مؤمنان واقعی که ایمان در تمام وجود او رسوخ کرده هنگام خشم و غضب، کنترل خود را از دست نداده و به راحتی بر اعصاب خود مسلط هستند. چنین کسانی همانند درخت میوه هستند که وقتی فردی به طرف آن ها سنگ پرتاب می کند بجای آن که سنگ به طرفش پرتاب کنند، میوه ی شیرین برایش فرو می ریزند مؤمن حقیقی نیز همیشه پاسخ سخن و رفتار ناشایست را به نیکی و مهر و محبت و ادب می دهد همانند رفتار امام موسی کاظم (ع) در مقابل فردی که او را به بدترین شکل مورد اهانت قرار داد.

پنجمین علامت مؤمن «صدق نزد خوف» است.

راستگویی و اجتناب از دروغ، یکی از مهمترین دستورات دین مبین اسلام است اما مؤمنین در اطاعت این تکلیف الهی به دو دسته تقسیم می شوند: یک دسته از مسلمین تا زمانی که عمل به این حکم، باعث فوت منفعت و باعث ضرر و خطری نشود راستگو هستند اما آنجا که راستگویی و صداقت باعث فوت منفعت عظیم یا سبب خطر یا ضرر بزرگ شود، به راحتی پا روی حکم خدا می گذارند و دروغ می گویند؛ اما گروه اندکی از مؤمنین در هرحال راست می گویند و از دروغ اجتناب می کنند. از دیدگاه امام سجاد (ع) مؤمنان واقعی کسانی هستند که هنگام خطر و ضرر هم راست می گویند و از دروغ اجتناب می کنند.

ص: 102

ملامتی که بهتر از چهل سال عبادت بود

عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع يَقُولُ إِنَّ رَجُلًا فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ عَبَدَ اللَّهَ أَرْبَعِينَ سَنَةً ثُمَّ قَرَّبَ قُرْبَاناً فَلَمْ يُقْبَلْ مِنْهُ فَقَالَ لِنَفْسِهِ مَا أُتِيتُ إِلَّا مِنْكِ وَ مَا الذَّنْبُ إِلَّا لَكِ قَالَ فَأَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَيْهِ ذَمُّكَ لِنَفْسِكَ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَتِكَ أَرْبَعِينَ سَنَة(1)

حسن بن جهم می گوید: از حضرت امام موسى كاظم علیه السلام شنیدم كه می فرمود:

در ميان بنی اسرائیل شخصى چهل سال خداوند را عبادت كرد سپس به درگاه او قربانی تقدیم کرد ولى قربانی اش قبول نشد. [عابد درحالی که خودش را مقصر می دانست] خطاب به خودش گفت: «مَا أُتِيتُ إِلَّا مِنْكِ وَ مَا الذَّنْبُ إِلَّا لَكِ» اين اعمال را تو انجام داده اى، پس تو گناهكار هستى. لذا خداوند به وى الهام كرد كه: اين شماتت تو بر نفست بهتر از چهل سال عبادتت می باشد.

توضیح: «قربانی» چیزی است که انسان برای تقرب به درگاه خداوند متعال تقدیم می کند و گفته شده علامت قبول شدن قربانی این بوده که آتشی خارج می شده و آن قربانی را می سوزانده؛ قرآن مجید داستان قربانی هابیل و قابیل و قبول شدن قربانی هابیل و رد شدن قربانی قابیل را مطرح کرده و اینکه قابیل

ص: 103


1- . الكافي 2 73 باب الاعتراف بالتقصير ... ص: 73، حدیث 3

بجای آنکه خود را ملامت کند، آتش حسادتش شعله ور شد و برادرش هابیل را به قتل رساند.(1) در میان بنی اسرائیل نیز چنین رسمی وجود داشته به همین خاطر عابدی از آن ها برای اینکه بداند آیا پس از چهل سال عبادت، مقرب درگاه الهی شده یا نه، یک قربانی تقدیم خدای متعال کرد ولی قربانی او قبول نشد درنتیجه خودش را ملامت کرد. سخن این عابد درست مثل سخن حضرت یونس است که وقتی گرفتار بلا شد، خدای منان را تسبیح و تقدیس کرد و خود را ملامت کرد و گفت «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین».

و اما این عبارت که عابد به خودش گفت «ما اتيت الا منك و ما الذنب الا لك» یعنی این عدم قبولی قربانی نتیجه ی اعمال خود توست؛ نه از بی اعتنایی خدا به قربانی تو. این اعتراف از توابع علم و حکمت است. چون عالم حکیم می داند که فیض خدای متعال عمومیت دارد و شامل هر قابلی می شود و قطعاً عمل صالح به درگاه خداوند متعال مقبول است پس وقتی عالم، عمل خود را غیر مقبول دید، می فهمد که این عدم قبولی بازگشت می کند به تقصیر و کوتاهی در عملش یا نقصی که در نفسش بوده؛ و این که چهل سال عبادت، قلبش را صفا نداده و هنوز آن را اصلاح نکرده، یا به خاطر فساد عمل است [اعمالش مطابق احکام و دستورات دین نبوده]، یا به خاطر فساد قلب است [مثل ریا و حسد و فخرفروشی و عجب و...] عمل بدون تصفیه قلب کردن از شرک و ریا و عجب و حسد، قبول نیست. همان طور که خداوند متعال فرمود «انما یتقبل الله من المتقین» همانا خدا از متقین قبول می کند. پس عابد اگر بخواهد به درجه ی کمال برسد باید ظاهر و باطن خود را از عجب و حسد و تکبر

ص: 104


1- . سوره مائده آیات 27 تا 31

و ریا و علاقه و وابستگی و دلبستگی به دنیا پاک کند.(1)

این داستان هشداری است به همه ی بندگان؛ که اگر پس از مدتی عبادت و بندگی، دعا کردند و نتیجه ای نگرفتند به خدای عزوجل اعتراض نکنند؛ بلکه به اعمال خود مشکوک شوند و خود را مقصر بدانند.

چون در اینجا سخن از عبادت به میان آمد شایسته است به طور اجمال، آفات عبادت را از منظر قرآن مجید و احادیث اهل بیت علیهم السلام بررسی کنیم.

آفات عبادت به دو دسته تقسیم می شود:

آفات هنگام انجام عبادت.

آفات بعد از انجام عبادت.

الف. آفاتی که هنگام عبادت، باعث بطلان آن می شود عبارت است از:

1. کفر و شرک

2. عدم تطابق عبادت، با احکام دین و شریعت اسلام.

3. ریا

ب. عواملی که پس از انجام عمل، باعث بطلان یا حبط آن می شود عبارت است از:

1. ارتداد (کافر شدن مسلمان)؛ در این صورت تمام اعمال صالحی که در زمان مسلمان بودن انجام داده، حبط و بی اثر شده و در قیامت اجر و ثوابی نخواهد داشت.

2. عجب (از خود راضی شدن و از خدا طلبکار شدن)

3. کبر: (خودبزرگ بینی)؛ همانند شیطان که شش هزار سال عبادت، باعث عجب، تکبر و غرور او شد و در برابر خدای رب العالمین طغیان کرد و تا ابد

ص: 105


1- . شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني)، ج 8، ص: 223-222

ملعون شد.

4. حسد.

5. منت گذاشتن و اذیت کردن.

در باره آفات عبادت آیات زیادی وجود دارد که به نقل یک آیه اکتفا می کنیم.

خداوند متعال در سوره بقره آیه 264 می فرماید:

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بالمن و الاذی كَالَّذِي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ، وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ.

ای کسانی که ایمان آورده اید! همانند کسی که ایمان به خدا و قیامت ندارد و اموال خود را برای ریا و خودنمای انفاق می کند، صدقات خود را با منت گذاشتن و اذیت کردن باطل نکنید.

توضیح: در این آیه شریفه، به چهار آفت عبادت اشاره شده؛ این آفات بر دو دسته تقسیم می شود:

الف. آفات همراه عمل که عبارت است از کفر و ریا.

ب. آفات پس از انجام عمل که عبارت است از اذیت و آزار و منت گذاشتن بر سر کسی که به او کمک مالی شده.

عابد آگاه باید همیشه با نگرانی، مواظب باشد، کثرت عبادت، باعث عجب، کبر و غرور او نشود؛ که هر یک از این آفات به تنهایی قادر است کوه ها عبادت را در یک لحظه به تپه ای از خاکستر تبدیل کند.

امام موسی بن جعفر (ع) به یکی از فرزندان خود فرمود: پسرم بر تو باد به جدیت [در عبادت]، خودت را از حد تقصیر در عبادت و اطاعت خدای عزوجل

ص: 106

خارج نکن خداوند آن گونه که حق عبادت دارد عبادت نمی شود.(1)

همچنین امام موسی بن جعفر (ع) به ابن فضّال فرمود: زیاد بگو «اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْنِي مِنَ الْمُعَارِينَ وَ لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ» خدایا مرا از معارین قرار نده و مرا از تقصیر خارج نکن. [یونس می گوید] گفتم می دانم «معارون» چه کسانی هستند(2)؛ اما معنای «لا تخرجنی من التقصیر» را نمی دانم. امام (ع) فرمود: [یعنی] هر عملی که برای خدا انجام می دهی، خودت را در آن عمل مقصر بدانی چون همه ی مردم در تمام اعمالشان مقصر هستند مگر کسی که خدا او را [از تقصیر] نگه داشته باشد.(3)

مرحوم علامه مجلسی ضمن این که حدیث موردبحث را موثق می داند در شرح این حدیث گران بها می نویسد: عبادت و عمل، هیچ وقت از عزّ و کبر و جلب قلوب مردم خالی نیست؛ زاهدان و عابدان، کبر در دین و دنیا از آن ها ترشح می کند آن ها همیشه انتظار دارند دیگران به زیارت آن ها بیایند و انتظار دارند مردم به آن ها خدمت کنند و برای رفع نیاز آن ها اقدام کنند و آن ها را

ص: 107


1- . عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ قَالَ لِبَعْضِ وُلْدِهِ يَا بُنَيَّ عَلَيْكَ بِالْجِدِّ لَا تُخْرِجَنَّ نَفْسَكَ مِنَ حَدِّ التَّقْصِيرِ فِي عِبَادَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ طَاعَتِهِ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُعْبَدُ حَقَّ عِبَادَتِهِ. (همان ص 72 ح 1)
2- . «معار»(عاریه کننده) کسی است که چیزی را از کسی بطور موقت می گیرد و پس از استفاده، مجددا آن را به صاحبش بر می گرداند منظور امام (ع) در این حدیث این است که از خدا بخواه که دین داری تو موقتی نباشد که پس از مدتی مسلمانی، مرتد شوی و از دین خارج گردی.
3- . عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ قَالَ أَكْثِرْ مِنْ أَنْ تَقُولَ اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْنِي مِنَ الْمُعَارِينَ وَ لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ قَالَ قُلْتُ أَمَّا الْمُعَارُونَ فَقَدْ عَرَفْتُ أَنَّ الرَّجُلَ يُعَارُ الدِّينَ ثُمَّ يَخْرُجُ مِنْهُ فَمَا مَعْنَى لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ فَقَالَ كُلُّ عَمَلٍ تُرِيدُ بِهِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَكُنْ فِيهِ مُقَصِّراً عِنْدَ نَفْسِكَ فَإِنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ فِي أَعْمَالِهِمْ فِيمَا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ مُقَصِّرُونَ إِلَّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ (الكافي 2 73 باب الاعتراف بالتق... . ص: حدیثحدیث 4)

احترام کنند و در مجالس به احترام آن ها قیام کنند و برایشان جا باز کنند و از ورع و تقوای آن ها سخن بگویند و در منافع دنیوی آن ها را بر دیگران ترجیح دهند گویا این ها برای مردم عبادت کرده اند و مردم، از عبادت آن ها بهره برده اند چنین افرادی همه مردم را گمراه و هلاک شده و جهنمی می دانند و فقط خود را اهل نجات می دانند درحالی که این ها بدون شک، خود اهل هلاکت هستند. رسول خدا (ص) فرمود: وقتی شنیدید کسی گفت «مردم هلاک شدند»، پس [بدانید] او از همه هلاک شده تر است.

روایت شده که در بنی اسرائیل فردی بود از بس فساد می کرد به او می گفتند «خلیع بنی اسرائیل» او به مردی عبور کرد که به او می گفتند عابد بنی اسرائیل، درحالی که بر سر عابد ابری سایه انداخته بود «خلیع» به خود گفت «من خلیع بنی اسرائیل هستم و او عابد بنی اسرائیل است بروم در محضر او شاید خدا به من ترحم کند» رفت و نزد او نشست. عابد پیش خود گفت «من عابد بنی اسرائیل هستم او چگونه به خود اجازه داده نزد من بنشیند»؟ از روی تکبر از او رو برگرداند و [به خلیع] گفت «بلند شو از پیش من برو». خداوند متعال به پیغمبر آن زمان وحی کرد به این دو نفر امر کن تا عمل را از سر بگیرند من [گناهان] خلیع را بخشیدم [به خاطر این که تصمیم گرفت با عابد نشست وبرخاست کند شاید هدایت شود] و عمل عابد را [به خاطر این عجب و غرور و تکبر] حبط کردم.(1)

مرحوم علامه مجلسی دراین باره می فرماید: «عابد» از روی فخر به بندگان می گوید: این کیه؟ کو عملش؟ کو نمازش؟ کو زهدش؟ و زبانش به تنقیص بندگان دراز می شود؛ و به ثناگویی از خود می گوید: من از پنجاه سال پیش

ص: 108


1- . مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج 10، ص: 190

تاکنون هرروز روزه بوده ام و در این مدت حتی یک شب هم نخوابیده ام اما فلانی این جور است و اون جور است. گاهی می گوید فلانی به من قصد سوء کرد و به فلان بلا مبتلا شد. پسرش مُرد. مالش تباه شد. به فلان درد لاعلاج مبتلا شد و بدین وسیله به طور ضمنی ادعای کرامت می کند.(1)

رسول خدا (ص) فرمود: کسی که به اندازه مثقال حبه ای کبر در او باشد داخل بهشت نمی شود.

علائم کبر:

«متکبر» دوست دارد وقتی راه می رود عده ای به دنبال او و پشت سرش حرکت کنند. رسول خدا (ص) به هیچ وجه اجازه نمی داد کسی پشت سرش حرکت کند. متکبر به زیارت و دیدار دیگران نمی رود. نمی گذارد کسی نزدیک او بنشیند مگر اینکه مقابلش بنشیند. حاضر نیست در خانه کاری را انجام دهد. در کوچه و خیابان چیزی را برای بردن منزل حمل نمی کند. سبک لباس پوشیدنش متکبرانه است. دوست دارد نشسته باشد و مردم در برابرش بایستند. رسول خدا (ص) اکراه داشت وقتی بر فردی یا افرادی وارد می شود به احترامش قیام کنند.(2)

امام صادق (ع) می فرماید: آفت دین حسد و عجب و فخرفروشی است.(3)

حسد:

امام صادق (ع) می فرماید: حسد ایمان را می خورد همان گونه که آتش هیزم

ص: 109


1- . همان 191
2- . مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج 10، ص: 191
3- . قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع آفَةُ الدِّينِ الْحَسَدُ وَ الْعُجْبُ وَ الْفَخْرُ. (الكافي، ج 2، ص: 307، ح 5)

را می خورد [می سوزاند و از بین می برد].(1)

عابد باید مواظب باشد که مبادا به بیماری حسد مبتلا شود که ممکن است حسادت به بنده ای از بندگان، او را وادار به انجام کاری کند که در یک لحظه تمام عبادات و اعمال خیرش خاکستر شود و همانند قابیل که به خاطر حسادت، برادر بی گناه خود را کشت و با این جنایت به خسران مبین دچار شد.

عُجب

عجب آن است که کسی عبادت و عمل صالح خود را بزرگ بداند و به آن خرسند و مسرور شود به گونه ای که هیچ ترس و نگرانی از تقصیر در عمل نداشته باشد؛ و خود را از حد تقصیر خارج بداند؛ و این حالت، حجاب بزرگی است که مانع رؤیت حضرت حق و نعمت ها و توفیق او می شود.

مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی روایتی را نقل می کند که علی بن سوید می گوید از امام رضا (ع) درباره عجبی که باعث فساد عمل می شود سؤال کردم آن حضرت فرمود: عجب درجاتی دارد یکی از درجات، آن این است که عمل زشت را برای عابد زیبا نشان می دهد درنتیجه از آن خوشش می آید و مرتکب آن می شود و فکر می کند کار خوب و شایسته ای انجام داده. مرتبه ی دیگر از عجب این است که به خدا ایمان می آورد و بدین وسیله بر خدا منت می گذارد درحالی که خدا بر او منت دارد.(2)

ص: 110


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْحَسَدَ يَأْكُلُ الْإِيمَانَ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ. (الكافي، ج 2، ص،306 باب الحسد ح 1).
2- . عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْعُجْبِ الَّذِي يُفْسِدُ الْعَمَلَ فَقَالَ الْعُجْبُ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ يُزَيَّنَ لِلْعَبْدِ سُوءُ عَمَلِهِ فَيَرَاهُ حَسَناً فَيُعْجِبَهُ وَ يَحْسَبَ أَنَّهُ يُحْسِنُ صُنْعاً وَ مِنْهَا أَنْ يُؤْمِنَ الْعَبْدُ بِرَبِّهِ فَيَمُنَّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِلَّهِ عَلَيْهِ فِيهِ الْمَنُ. (الكافي، ج 2، ص: 313 بَابُ الْعُجْبِ حدیث 2).

امام صادق (ع) فرمود: همانا [گاهی] مرد گناهی می کند و از آن پشیمان می شود و [گاهی] عمل [صالحی] انجام می دهد درنتیجه، از آن خوشش می آید [و آن را بزرگ می شمارد و خود را از حد تقصیر خارج می کند] در چنین حالتی، حالش بدتر از وقتی است که از گناه پشیمان و به درگاه خدا شرمنده بوده است. پس اگر به همان [حال شرمندگی] باشد بهتر است از این سروری که بر او وارد شده است.(1)

امام صادق (ع) فرمود: عالمی نزد عابدی آمد و گفت: نمازت چطور است؟[نماز می خوانی] عابد گفت: از آدمی مثل من در باره نمازش سؤال می کنند در حالی از فلان وقت تا فلان وقت نماز می خوانم؟! عالم گفت: پس گریه ات چطور است؟ عابد گفت: آن قدر گریه می کنم تا اشک هایم جاری می شود. عالم گفت خنده ی تو درحالی که از خدا خائف باشی بهتر است از گریه ای که به درگاه خدا خودت را لوس کنی و ناز کنی همانا عبادت «مدل» بالا نمی رود.(2)

عبدالرحمن بن حجاج می گوید به امام صادق (ع) عرض کردم: گاهی اتفاق می افتد که فردی مرتکب معصیتی می شود درحالی که خائف و نگران است.

ص: 111


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الرَّجُلَ لَيُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيَنْدَمُ عَلَيْهِ وَ يَعْمَلُ الْعَمَلَ فَيَسُرُّهُ ذَلِكَ فَيَتَرَاخَى عَنْ حَالِهِ تِلْكَ فَلَأَنْ يَكُونَ عَلَى حَالِهِ تِلْكَ خَيْرٌ لَهُ مِمَّا دَخَلَ فِيهِ. (همان، ح 4).
2- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَتَى عَالِمٌ عَابِداً فَقَالَ لَهُ كَيْفَ صَلَاتُكَ فَقَالَ مِثْلِي يُسْأَلُ عَنْ صَلَاتِهِ وَ أَنَا أَعْبُدُ اللَّهَ مُنْذُ كَذَا وَ كَذَا قَالَ فَكَيْفَ بُكَاؤُكَ قَالَ أَبْكِي حَتَّى تَجْرِيَ دُمُوعِي فَقَالَ لَهُ الْعَالِمُ فَإِنَّ ضَحِكَكَ وَ أَنْتَ خَائِفٌ أَفْضَلُ مِنْ بُكَائِكَ وَ أَنْتَ مُدِلٌّ إِنَّ الْمُدِلَّ لَا يَصْعَدُ مِنْ عَمَلِهِ شَيْ ءٌ. (همان، ح 5).

سپس کار نیکی انجام می دهد درنتیجه، حالتی شبیه عجب [مقدار کمی از عجب] به او دست می دهد؟ سپس امام فرمود: او در حالت اول که خائف بود بهتر بود از حالی که از عجب برایش حاصل شد.(1)

مرحوم شیخ صدوق در کتاب «فقه الرضا» می نویسد: از رسول خدا (ص) روایت شده که خداوند متعال فرموده: من آگاه تر [از دیگران] هستم به مصلحت بندگان مؤمنم [و می دانم که] در عبادتم تلاش و کوشش می کند و از خواب و لذت بسترش برمی خیزد برای عبادت من؛ [اما من] (به خاطر نظر لطفی که به او دارم) یکی دو شب خواب را بر او مسلط می کنم و تا صبح خوابش می برد و چون برمی خیزد خودش را ملامت می کند [که کارم به جایی رسیده که نمازم قضاء شد] اگر من او را رها کنم تا مثل هر شب عبادت کند دچار عجب می شود و درنتیجه، عجب او را به فتنه گرفتار می کند درنتیجه مرتکب کارهایی می شود که باعث هلاکتش می شود. آگاه باشید: عاملان و عابدان نباید به اعمال خود دلخوش باشند چون اگر آن ها در تمام عمر خود در عبادت من تلاش کنند باز مقصر هستند و به کنه عبادت من و آنچه نزد من است و در طلب آن هستند نمی رسند. پس باید به رحمت من اعتماد داشته باشند و به فضل من خشنود باشند و به حسن ظن به من مطمئن باشند که در این صورت رحمت من شامل حال آن ها خواهد شد من خدای رحمان و رحیم هستم و به همین نام نامیده شده ام(2).

ص: 112


1- . عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الرَّجُلُ يَعْمَلُ الْعَمَلَ وَ هُوَ خَائِفٌ مُشْفِقٌ ثُمَّ يَعْمَلُ شَيْئاً مِنَ الْبِرِّ فَيَدْخُلُهُ شِبْهُ الْعُجْبِ بِهِ فَقَالَ هُوَ فِي حَالِهِ الْأُولَى وَ هُوَ خَائِفٌ أَحْسَنُ حَالًا مِنْهُ فِي حَالِ عُجْبِهِ. (همان، ص: 314، ح 7).
2- . نَرْوِي عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنَا أَعْلَمُ بِمَا يَصْلُحُ عَلَيْهِ دِينُ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْ يَجْتَهِدَ فِي عِبَادَتِي فَيَقُومُ مِنْ نَوْمِهِ وَ لَذَّةِ وَسَادَتِهِ فَيَجْتَهِدُ لِي فَأَضْرِبُهُ بِالنُّعَاسِ اللَّيْلَةَ وَ اللَّيْلَتَيْنِ نَظَراً مِنِّي لَهُ وَ إِبْقَاءً عَلَيْهِ فَيَنَامُ حَتَّى يُصْبِحَ فَيَقُومُ وَ هُوَ مَاقِتٌ نَفْسَهُ وَ لَوْ خَلَّيْتُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مَا يُرِيدُ مِنْ عِبَادَتِي لَدَخَلَهُ مِنْ ذَلِكَ الْعُجْبُ فَيُصَيِّرُهُ الْعُجْبُ إِلَى الْفِتْنَةِ فَيَأْتِيهِ مِنْ ذَلِكَ مَا فِيهِ هَلَاكُهُ أَلَا فَلَا يَتَّكِلِ الْعَامِلُونَ عَلَى أَعْمَالِهِمْ فَإِنَّهُمْ لَوِ اجْتَهَدُوا أَنْفُسَهُمْ أَعْمَارَهُمْ فِي عِبَادَتِي كَانُوا مُقَصِّرِينَ غَيْرَ بَالِغِينَ كُنْهَ عِبَادَتِي فِيمَا يَطْلُبُونَهُ عِنْدِي وَ لَكِنْ بِرَحْمَتِي فَلْيَثِقُوا وَ بِفَضْلِي فَلْيَفْرَحُوا وَ إِلَى حُسْنِ الظَّنِّ بِي فَلْيَطْمَئِنُّوا فَإِنَّ رَحْمَتِي عِنْدَ ذَلِكَ تُدْرِكُهُمْ فَإِنِّي أَنَا اللَّهُ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ وَ بِذَلِكَ تَسَمَّيْتُ. (الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام، ص: 387 109 باب الرياء و النفاق و العجب).

امام صادق (ع) فرمود: به راستى بنده اى كه گناهى را مرتكب مى شود و نسبت به آن پشيمان مى گردد، سپس كارى مى كند كه سبب شادى او مى گردد و در نتيجه نسبت به آن حالت قبل سُست مى شود؛ كه چنانچه بر همان حالت پشيمانى و افسردگى باقى مى بود، برايش بهتر بود از حالت (شادمانى) كه در آن وارد شده است.(1)

علائم ریا کار: مرحوم کلینی روایتی را از امیرالمؤمنین (ع) نقل می کند که آن حضرت فرمودند: آدم ریاکار سه علامت دارد: در حضور مردم حال و نشاط عبادت پیدا می کند و هنگامی که تنهاست و کسی او را نمی بیند در عبادت کردن کسل و سست و بی حال است؛ و دوست دارد در همه کارها از او تعریف و تمجید کنند.(2)

ص: 113


1- . أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: إِنَّ الْعَبْدَ لَيُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيَنْدَمُ عَلَيْهِ، ثُمَّ يَعْمَلُ الْعَمَلَ فَيَسُرُّهُ ذَلِكَ، فَيَتَرَاخَى عَنْ حَالِهِ تِلْكَ، وَ لِأَنْ يَكُونَ عَلَى حَالِهِ تِلْكَ خَيْرٌ لَهُ مِمَّا دَخَلَ فِيه. (وسائل الشيعة: ج 1 ص 99 ح 237)
2- . قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ لِلْمُرَائِي يَنْشَطُ إِذَا رَأَى النَّاسَ وَ يَكْسَلُ إِذَا كَانَ وَحْدَهُ وَ يُحِبُّ أَنْ يُحْمَدَ فِي جَمِيعِ أُمُورِهِ. (الكافي؛ ج 2؛ ص 295، ح 8).

ص: 114

خرید يك درخت بهشتی به چهل درخت دنیوی

کلمه ی «اربعین» در روایتی که مطرح خواهد شد، مربوط می شود به معامله ای که به موجب آن یکی از اصحاب رسول خدا (ص) چهل درخت خرما می دهد و یک درخت خرما می خرد و به رسول خدا (ص) هدیه می کند تا در مقابل آن یک نخل خرما در بهشت به او داده شود و همین واقعه سبب نزول «سوره لیل» شده است. ما این شأن نزول را مطابق آنچه مرحوم «طبرسى» در «مجمع البيان» آورده نقل می کنیم.

مردى در ميان مسلمانان بود كه شاخه يكى از درختان خرماى او بالاى خانه مرد فقير عيالمندى قرار گرفته بود، صاحب نخل هنگامی که بالاى درخت مى رفت تا خرماها را بچيند، گاهى چند دانه خرما در خانه مرد فقير مى افتاد و كودكانش آن را برمى داشتند، آن مرد از نخل فرود مى آمد و خرما را از دستشان مى گرفت (و آن قدر بخيل و سنگدل بود كه) اگر خرما را در دهان يكى از آن ها مى ديد انگشتش را در داخل دهان او مى كرد و خرما را از دهانش بيرون می آورد!

مرد فقير به پيامبر (ص) شكايت آورد پيغمبر (ص) فرمود: برو تا به كارت رسيدگى كنم. سپس صاحب نخل را ملاقات كرد و فرمود: اين درختى كه شاخه هايش بالاى خانه فلان كس آمده است به من مى دهى تا در مقابل آن نخلى در بهشت از آن تو باشد، مرد گفت: من درختان نخل بسيارى دارم و خرماى هیچ کدام به خوبی اين درخت نيست (و حاضر به چنين معامله اى نيستم). فردی از ياران پيامبر (ص) اين سخن را شنيد، عرض كرد: اى رسول

ص: 115

خدا! اگر من بروم و اين درخت را از اين مرد خريدارى و واگذار كنم، شما همان چيزى را كه به او مى داديد به من عطا خواهى كرد؟ فرمود: آرى.

آن مرد رفت و صاحب نخل را ديد و با او گفتگو كرد، صاحب نخل گفت:1 آيا مى دانى كه محمد حاضر شد درخت نخلى در بهشت در مقابل اين به من بدهد (و من نپذيرفتم) و گفتم من از خرماى اين نخل بسيار لذت مى برم و نخل فراوان دارم و هیچ کدام خرمايش به اين خوبى نيست. خريدار گفت: آيا مى خواهى آن را بفروشى يا نه؟ گفت: نمى فروشم مگر آنكه مبلغى را كه گمان نمى كنم كسى بدهد به من بدهى گفت چه مبلغ؟ گفت چهل نخل.

خريدار تعجب كرد و گفت عجب بهاى سنگينى براى نخلى كه كج شده مطالبه می کنی، چهل نخل! سپس بعد از كمى سكوت گفت: بسيار خوب، چهل نخل به تو مى دهم. فروشنده (طمع کار) گفت اگر راست مى گويى چند نفر را به عنوان شهود بطلب! اتفاقاً گروهى ازآنجا مى گذشتند آن ها را صدا زد و بر اين معامله شاهد گرفت. سپس خدمت پيامبر (ص) آمد و عرض كرد اى رسول خدا! نخل به ملك من در آمد و تقديم (محضر مباركتان) مى كنم. رسول خدا (ص) به سراغ خانواده فقير رفت و به صاحب خانه فرمود: اين نخل از آن تو و فرزندان تو است. در این حال سوره «ليل» نازل شد (و گفتنيها را درباره بخيلان و سخاوتمندان گفت). در بعضى از روايات آمده كه مرد خريدار، شخصى بنام «ابو دحداح» بود.(1)

توضیح: طبق روایت فوق، ابودحداح چهل درخت داد و یک درخت را خرید

ص: 116


1- . تفسير نمونه، ج 27، ص: 69-70؛ مجمع البيان جلد 10 صفحه 501.

و به رسول خدا (ص) هدیه کرد؛ تا آنچه را به صاحب درخت خرما وعده داده بود (یک درخت بهشتی) به دست آورد و رسول خدا (ص) نیز این معامله را تأیید کرد؛ اما از باب اینکه گفته شده «اثبات شیء، نفی ما عدا نمی کند»، این گونه نیست که در مقابل چهل درختی که ابو دحداح در راه خداوند منان داده فقط یک درخت در بهشت به او بدهند؛ چون رسول خدا (ص) در مقابل یک درخت دنیوی، وعده یک درخت بهشتی داده بود، نه یک درخت بهشتی در مقابل چهل درخت؟! بنابراین، طبق مقیاس اولیه که قرار بود در مقابل یک درخت دنیوی، یک درخت بهشتی پرداخت شود، پس در مقابل چهل درختی که در راه خدا داده، باید چهل درخت به او داده شود نه یک درخت. ولی ما می خواهیم عرض کنیم به استناد آیه 160 سوره انعام، (که می فرماید: هرکس حسنه ای را به درگاه خداوند بیاورد ده برابر به او [اجر و ثواب] داده می شود)،(1)

حداقل ده برابر درخت هایی که ابو دحداح در راه خدا داده اجر و ثواب خواهد داشت. در نتیجه در مقابل چهل نخلی که در راه خدا داده حداقل چهارصد نخل خرما در بهشت به او خواهند داد.

آخرین مطلب آنکه:

بدون شک در طول زندگی چنین امتحانی برای ما نیز پیش میاید که فرد محتاجی، به امکانات مالی ما نیاز پیدا می کند و سر دوراهی دنیا و آخرت قرار گیریم؛ ازیک طرف خدا و رسول خدا (ص) از ما می خواهند، از مال موردعلاقه ی خود دل بکنیم و آن را در راه خدا به نیازمندان بدهیم؛ و از طرف دیگر حب مال

ص: 117


1- . مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى إِلاَّ مِثْلَها وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ.

و حب دنیا به ما اجازه دل کندن از آن مال مرغوب و پرزرق و برق را نمی دهد؛ در این امتحان الهی اگر برای رضای خدا پا روی حب مال و خواسته دل گذاشته و برای رضای خدا و خشنودی رسول خدا انفاق کردیم، از مصادیق «فاما اعطی واتقی» هستیم و در قیامت با همان کسی محشور می شویم که یک درخت را به چهل درخت خرید و نیاز آن بنده فقیر را برطرف کرد؛ و اما اگر حب مال باعث شد سفارش خدا و رسول او را در انفاق به بندگان محتاج، نادیده بگیریم، همانند کسی هستیم که حاضر نشد از درخت خرمای خود دل بکند و آن را برای خشنودی رسول خدا و ثواب آخرت انفاق کند.

ص: 118

ضرر افراط و تفریط در مصرف گوشت به مدت چهل روز

وَ قَالَ (ص) مَنْ أَكَلَ اللَّحْمَ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً قَسَا قَلْبُهُ.(1)

کتاب طب النبی روایتی را از رسول خدا (ص) نقل کرده که آن حضرت فرموده: هرکس چهل روز [پشت سر هم] گوشت بخورد «قسی القلب» (سخت دل) می شود.

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: اللَّحْمُ يُنْبِتُ اللَّحْمَ، وَ مَنْ تَرَكَ اللَّحْمَ أَرْبَعِينَ يَوْماً سَاءَ خُلُقُهُ، وَ مَنْ سَاءَ خُلُقُهُ فَأَذِّنُوا فِي أُذُنِهِ.(2)

امام صادق (ع) فرمود: هرکس چهل روز [پشت سر هم] گوشت نخورد بداخلاق می شود و هر کس بداخلاق شد در گوشش اذان بگویید.

حسین بن خالد می گوید به امام رضا (ع) عرض کردم: مردم می گویند هر

ص: 119


1- . بحار الأنوار؛ ج 59؛ ص 294 به نقل ازطب النبي صلى الله عليه و آله و سلم؛ ص 24
2- . (الكافي (ط - الإسلامية) / ج 6 / 309 / باب أن من لم يأكل اللحم حدیث 1)

کس سه روز گوشت نخورد بداخلاق می شود حضرت فرمود: دروغ گفته اند؛ بلکه هر کس چهل روز گوشت نخورد اخلاق و بدنش تغییر می کند و این به خاطر انتقال نطفه است (به علقه) در مدت چهل روز.(1)

رسول خدا (ص) فرمود: هر کس چهل روز بگذرد و هنوز گوشت نخورده، پس با توکل بر خدا قرض کند و [گوشت تهیه کند و] بخورد.(2)

رسول خدا (ص) فرمود: بر شما باد به گوشت؛ همانا گوشت، گوشت می رویاند و هر کس چهل روز بگذرد و گوشت نخورد اخلاقش بد می شود و هر کس اخلاقش بد شود به او گوشت بخورانید و هرکس پیه بخورد به همان اندازه از بدنش درد خارج می شود.(3)

زراره از امام صادق (ع) پرسید: آن پیی که هر کس مصرف کند به همان اندازه درد از بدنش خارج می شود چه نوع پیی است؟ حضرت فرمود: پی گاو است و حضرت در ادامه فرمود: هیچ کس قبل از تو این سؤال را از من نپرسیده است.(4)

ص: 120


1- . عن الحسين بن خالد قال: قلت لأبي الحسن الرضا ع إن الناس يقولون إن من لم يأكل اللحم ثلاثة أيام ساء خلقه فقال كذبوا و لكن من لم يأكل اللحم أربعين يوما تغير خلقه و بدنه و ذلك لانتقال النطفة في مقدار أربعين يوم (همان ح 2).
2- . عن أبي عبد الله ع قال قال رسول الله ص من أتى عليه أربعون يوما و لم يأكل اللحم فليستقرض على الله عز و جل و ليأكله (همان ح 3)
3- . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَيْكُمْ بِاللَّحْمِ فَإِنَّ اللَّحْمَ يُنْمِي اللَّحْمَ وَ مَنْ مَضَى بِهِ أَرْبَعُونَ صَبَاحاً لَمْ يَأْكُلِ اللَّحْمَ سَاءَ خُلُقُهُ وَ مَنْ سَاءَ خُلُقُهُ فَأَطْعِمُوهُ اللَّحْمَ وَ مَنْ أَكَلَ شَحْمَةً أَنْزَلَتْ مِثْلَهَا مِنَ الدَّاءِ (بحار الأنوار، ج 63، ص: 67 باب 14 فضل اللحم و الشحم حدیث 43)
4- . عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ بَلَغَ بِهِ زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الشَّحْمَةُ الَّتِي تُخْرِجُ مِثْلَهَا مِنَ الدَّاءِ أَيُّ شَحْمَةٍ هِيَ قَالَ هِيَ شَحْمَةُ الْبَقَرِ وَ مَا سَأَلَنِي عَنْهَا يَا زُرَارَةُ أَحَدٌ قَبْلَكَ (وسائل الشيعة / ج 25 / 45 / 15 باب لبن البقر و شحمها حدیث 3).

از رسول خدا (ص) روایت شده که فرموده: سید غذاهای دنیا و آخرت گوشت است و سید نوشیدنی های دنیا و آخرت آب است و بر شما باد به مصرف گوشت که هر کس چهل روز گوشت نخورد بداخلاق می شود.(1)

از رسول خدا (ص) روایت شده که فرموده: گوشت گاو درد است و شیر آن دوا و گوشت گوسفند دوا است و شیر آن درد است.(2)

از امام باقر (ع) روایت شده که فرموده: بنی اسرائیل از لکه های سفیدی که بر بدنشان ظاهر شده بود به حضرت موسی (ع) شکایت کردند حضرت موسی (ع) مشکل آن ها را به درگاه خداوند عرض کرد به او وحی شد به آن ها امر کن گوشت گاو را با چغندر بخورند.(3)

یکی از پیامبران از ضعف به خداوند شکایت کرد خداوند متعال به او وحی کرد: گوشت را با شیر بپز [و بخور] که من شفا و برکت را در آن قرار دادم.(4)

ص: 121


1- . عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ سَيِّدُ الطَّعَامِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ اللَّحْمُ وَ سَيِّدُ الشَّرَابِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ الْمَاءُ وَ عَلَيْكُمْ بِاللَّحْمِ فَإِنَّهُ يُنْبِتُ اللَّحْمَ وَ مَنْ تَرَكَ اللَّحْمَ أَرْبَعِينَ يَوْماً سَاءَ خُلُقُه (عيون أخبار الرضا عليه السلام / ج 2 / 41 / 31 باب فيما جاء عن الرضا ع ح 129).
2- . وَ قَالَ ص لَحْمُ الْبَقَرِ دَاءٌ وَ لَبَنُهَا دَوَاءٌ وَ لَحْمُ الْغَنَمِ دَوَاءٌ وَ لَبَنُهَا دَاءٌ (طب النبي (ص) 27)
3- . عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ شَكَوْا إِلَى مُوسَى ع مَا يَلْقَوْنَ مِنَ الْبَيَاضِ فَشَكَا ذَلِكَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ مُرْهُمْ يَأْكُلُونَ لَحْمَ الْبَقَرِ بِالسِّلْقِ. (وسائل الشيعة ج: 25 ص: 44- بَابُ لَحْمِ الْبَقَر حدیث 1 ِ)
4- . - وَ قَالَ ص أَوْحَى اللَّهُ إِلَى نَبِيٍّ مِنْ أَنْبِيَائِهِ حِينَ شَكَا إِلَيْهِ ضَعْفَهُ أَنِ اطْبُخِ اللَّحْمَ مَعَ اللَّبَنِ فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُ شِفَاءً وَ بَرَكَةً فِيهِمَا. (بحار الأنوار / ج 59 / 294 / باب 89 نادر)

امیرالمؤمنین (ع) فرمود: وقتی مسلمان ضعیف شد (برای تقویت خود) گوشت و شیر بخورد چون خداوند قوت را در این دو قرار داده است؛ و فرمود: گوشت گاو درد است و شیر آن دوا و روغن آن شفا.(1)

فردی به امام صادق (ع) گفت: برای ما روایت شده که خداوند خانه گوشتی را دوست ندارد و از آن خشمگین است؟(چرا شما برخلاف این روایت گوشت می خورید و مردم را به گوشت خوردن سفارش می کنی). امام در پاسخ فرمود: آن هایی که این روایت را نقل کرده اند راست گفته اند ولکن برداشت آن ها از روایت صحیح نیست چون منظور حدیث این است که: خداوند از خانه ای خشمگین است که در آن گوشت مردم خورده می شود(2)

یعنی غیبت می کنند.

موسی بن بکر می گوید امام موسی بن جعفر (ع) به من فرمود: چرا رنگت زرد شده است؟ گفتم به خاطر تب و بیماری این گونه شده ام. آن حضرت به من فرمود گوشت بخور [تا خوب شوی]. من هم گوشت خوردم و پس از یک هفته آن حضرت مرا دید؛ در حالی که هنوز رنگم زرد بود فرمود: آیا به تو نگفتم گوشت بخور [تا خوب شوی]؟ گفتم از روزی که امر کردی تا حالا دارم گوشت

ص: 122


1- . قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِذَا ضَعُفَ الْمُسْلِمُ فَلْيَأْكُلِ اللَّحْمَ وَ اللَّبَنَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الْقُوَّةَ فِيهِمَا وَ قَالَ ع لُحُومُ الْبَقَرِ دَاءٌ وَ أَلْبَانُهَا دَوَاءٌ وَ أَسْمَانُهَا شِفَاءٌ. (طب الأئمة عليهم السلام (للشبر) ص 121 / باب التداوي باللحم)
2- . عن أبي عبد الله ع أن رجلا قال له إن من قبلنا يروون أن الله عز و جل يبغض بيت اللحم فقال صدقوا و ليس حيث ذهبوا إن الله عز و جل يبغض البيت الذي تؤكل فيه لحوم الناس (الكافي / ج 6 / 309 / باب فضل اللحم حدیث 6).

می خورم. فرمود: چگونه می خوری؟ گفتم می پزم. فرمود: نه [این جوری نخور بلکه] کباب کن و بخور. من هم کباب کردم و خوردم و پس از یک هفته حضرت مرا احضار کرد درحالی که خون به رگهایم عود کرده بود پس به من فرمود: حالا درست شد.(1)

ص: 123


1- . عن موسى بن بكر قال: قال لي أبو الحسن يعني الأول ع ما لي أراك مصفرا فقلت له وعك أصابني فقال لي كل اللحم فأكلته ثم رآني بعد جمعة و أنا على حالي مصفرا فقال لي أ لم آمرك بأكل اللحم قلت ما أكلت غيره منذ أمرتني فقال و كيف تأكله قلت طبيخا فقال لا كله كبابا فأكلته ثم أرسل إلي فدعاني بعد جمعة و إذا الدم قد عاد في وجهي فقال لي الآن نعم. (الكافي / ج 6 / 319 / باب الشواء و الكباب و الرءوس حدیث 3).

ص: 124

شراب تا چهل شبانه روز مانع قبولی نماز می شود

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ شَرِبَ مِنْكُمْ مُسْكِراً لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ صَلَاتُهُ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً.(1)

امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود: هرکس از شما مست کننده ای بنوشد نماز او تا چهل شب قبول نخواهد شد.

محمد بن مسلم از یکی از دو امام [صادق یا امام باقر] (ع) نقل کرده که فرمود: هر کس شربتی از شراب بنوشد تا چهل روز خداوند نمازی از او قبول نخواهد کرد.(2)

امام صادق (ع) فرمودند: هر کس مست کننده ای بنوشد تا چهل روز نمازش حبس می شود و اگر در این چهل روز بمیرد به مرگ جاهلیت (بی دین) از دنیا می رود و اگر توبه کند خدا نیز توبه اش را می پذیرد.(3)

ص: 125


1- . (الكافي؛ ج 6؛ ص 401، باب آخر منه 8)
2- . عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ مَنْ شَرِبَ مِنَ الْخَمْرِ شَرْبَةً لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ صَلَاةً أَرْبَعِينَ يَوْماً (فوق، ح 5)
3- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ شَرِبَ مُسْكِراً انْحَبَسَتْ صَلَاتُهُ أَرْبَعِينَ يَوْماً وَ إِنْ مَاتَ فِي الْأَرْبَعِينَ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً فَإِنْ تَابَ تَابَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ. (الكافي، ج 6، ص: 400، ح 1)

امام باقر (ع) فرمودند: هر کس مست کننده ای بنوشد نمازش تا چهل روز قبول نخواهد شد و اگر باز هم شراب بنوشد خداوند (در قیامت) از طینت خبال به او می نوشاند راوی پرسید: طینت خبال چیست؟ فرمود: آبی که از فرج زناکاران خارج می شود.(1)

امام محمدباقر (ع) فرمود: روز قیامت شرابخوار را می آورند درحالی که صورتش سیاه است و زبانش از دهانش بیرون آمده و لعاب دهانش بر سینه اش جاری است و بر خداوند عزوجل حق است که او را از طینت خبال بنوشاند یا فرمود از «چاه» خبال به او می خوراند. راوی می گوید از آن حضرت پرسیدم چشمه خبال چیست؟ فرمود: چاهی است که در آن صدید (چرک و خون) زناکاران می جوشد.(2)

سؤال: چرا نماز شراب خوار تا چهل روز قبول نمی شود نه کمتر نه بیشتر؟

حسین بن خالد می گوید به امام رضا (ع) عرض کردم برای ما از پیامبر (ص) روایت شده که فرموده «هر کس شراب بخورد تا چهل روز نمازش به حساب

ص: 126


1- . عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ شَرِبَ مُسْكِراً لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ صَلَاتُهُ أَرْبَعِينَ يَوْماً وَ إِنْ عَادَ سَقَاهُ اللَّهُ مِنْ طِينَةِ خَبَالٍ قَالَ قُلْتُ وَ مَا طِينَةُ خَبَالٍ فَقَالَ مَاءٌ يَخْرُجُ مِنْ فُرُوجِ الزُّنَاةِ. (الكافي، ج 6، ص: 400، باب آخر منه حدیث 3)
2- . عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: يُؤْتَى شَارِبُ الْخَمْرِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مُدْلِعاً لِسَانَهُ «1» يَسِيلُ لُعَابُهُ عَلَى صَدْرِهِ وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَسْقِيَهُ مِنْ طِينَةِ خَبَالٍ أَوْ قَالَ مِنْ بِئْرِ خَبَالٍ قَالَ قُلْتُ وَ مَا بِئْرُ خَبَالٍ قَالَ بِئْرٌ يَسِيلُ فِيهَا صَدِيدُ الزُّنَاةِ (الكافي، ج 6، بَابُ شَارِبِ الْخَمْرِ ص، 396 حدیث 3)

نمی آید»(قبول نمی شود). آن حضرت فرمود راست گفته اند. گفتم چرا تا چهل روز نمازش به حساب نمی آید نه کمتر از این نه بیشتر؟ حضرت فرمود: همانا خداوند عزوجل مقدر کرد خلقت انسان را و او را تا چهل روز نطفه قرار داد. سپس آن را علقه کرد به مدت چهل روز. سپس آن را تا چهل روز مضغه گردانید در نتیجه وقتی او شراب خورد تا چهل روز (اثر شراب) در «مشاش» (غضروف های سر استخوانهایش) باقی می ماند (به همان مدتی که خلقت او از حالی به حال دیگر تبدیل می شده) حضرت در ادامه فرمودند: تمام خوراکی ها و آشامیدنی ها تا چهل روز اثرش در مشاش او باقی می ماند.(1)

این حدیث در کتاب «علل الشرایع» روایت شده و بجای کلمۀ «مشاش»، کلمۀ «مثانه» مطرح شده؛ در این نقل، معنای حدیث این گونه می شود که وقتی کسی شراب خورد تا چهل روز اثر آن در مثانه [محل جمع آوری بول] او باقی می ماند.(2) و الله العالم بالصواب.

سؤال: چرا شرابخواری بدتر از دزدی و زنا است؟

به امیرالمؤمنین (ع) گفته شد: شما فکر می کنید خوردن شراب بدتر از زنا و سرقت است؟

ص: 127


1- . عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع إِنَّا رُوِّينَا عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ مَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ لَمْ تُحْتَسَبْ لَهُ صَلَاتُهُ أَرْبَعِينَ يَوْماً قَالَ فَقَالَ صَدَقُوا قُلْتُ وَ كَيْفَ لَا تُحْتَسَبُ صَلَاتُهُ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً لَا أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ وَ لَا أَكْثَرَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدَّرَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ فَصَيَّرَهُ نُطْفَةً أَرْبَعِينَ يَوْماً ثُمَّ نَقَلَهَا فَصَيَّرَهَا عَلَقَةً أَرْبَعِينَ يَوْماً ثُمَّ نَقَلَهَا فَصَيَّرَهَا مُضْغَةً أَرْبَعِينَ يَوْماً فَهُوَ إِذَا شَرِبَ الْخَمْرَ بَقِيَتْ فِي مُشَاشِهِ أَرْبَعِينَ يَوْماً عَلَى قَدْرِ انْتِقَالِ خِلْقَتِهِ قَالَ ثُمَّ قَالَ ع وَ كَذَلِكَ جَمِيعُ غِذَائِهِ أَكْلِهِ وَ شُرْبِهِ يَبْقَى فِي مُشَاشِهِ أَرْبَعِينَ يَوْما. (كافي ج 6 ص 402 باب شارب الخمر حديث 12)
2- . علل الشرائع؛ ج 2؛ ص 345

حضرت فرمود: آری؛ چون کسی که زنا می کند شاید غیر این کار را انجام ندهد ولی کسی که شراب خورد هم زنا می کند هم دزدی می کند هم مرتکب قتل نفسی می شود که خدای عزوجل حرام کرده، هم نماز را ترک می کند.(1)

مجازات شراب خوار در قیامت: از امام صادق (ع) از شراب سؤال شد حضرت فرمود رسول خدا (ص) فرمودند: خداوند عزوجل مرا رحمة للعالمین مبعوث کرد و برای این که «معازف» و «مزامیر»(2) و امور جاهلیت و بت ها را از بین ببرم و همچنین فرمود: پروردگارم قسم خورد که هیچ بنده ای از بندگان من در دنیا شراب نمی خورد مگر این که به همان مقدار در قیامت به او حمیم(3)

می نوشانم؛ آنگاه یا او را همچنان عذاب می کنم یا می آمرزم و همچنین کسی به کودک یا مملوک خود شراب نمی خوراند مگر آن که به همان مقدار در قیامت به او حمیم می نوشانم و ازآن پس یا او را عذاب می کنم یا می آمرزم.(4)

ص: 128


1- . قِيلَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع إِنَّكَ تَزْعُمُ أَنَّ شُرْبَ الْخَمْرِ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا وَ السَّرِقَةِ فَقَالَ ع نَعَمْ إِنَّ صَاحِبَ الزِّنَا لَعَلَّهُ لَا يَعْدُوهُ إِلَى غَيْرِهِ وَ إِنَّ شَارِبَ الْخَمْرِ إِذَا شَرِبَ الْخَمْرَ زَنَى وَ سَرَقَ وَ قَتَلَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَرَكَ الصَّلَاةَ. (الكافي؛ ج 6؛ ص 403، بَابُ أَنَّ الْخَمْرَ رَأْسُ كُلِّ إِثْمٍ وَ شَر حدیث 8).
2- . نام دو نوع وسیله ی نوازندگی و لهو و لعب
3- . مایعی داغ و جوشان
4- . سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْخَمْرِ فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَنِي رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ وَ لِأَمْحَقَ الْمَعَازِفَ وَ الْمَزَامِيرَ وَ أُمُورَ الْجَاهِلِيَّةِ وَ الْأَوْثَانَ وَ قَالَ أَقْسَمَ رَبِّي أَنْ لَا يَشْرَبَ عَبْدٌ لِي فِي الدُّنْيَا خَمْراً إِلَّا سَقَيْتُهُ مِثْلَ مَا شَرِبَ مِنْهَا مِنَ الْحَمِيمِ- يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُعَذَّباً أَوْ مَغْفُوراً لَهُ وَ لَا يَسْقِيهَا عَبْدٌ لِي صَبِيّاً صَغِيراً أَوْ مَمْلُوكاً إِلَّا سَقَيْتُهُ مِثْلَ مَا سَقَاهُ مِنَ الْحَمِيمِ- يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُعَذَّباً بَعْدُ أَوْ مَغْفُوراً لَهُ. (الكافي، ج 6، ص: 396 بَابُ شَارِبِ الْخَمْرِ، حدیث 1)

سؤال: چگونه با شراب خوار معاشرت کنیم؟

امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که آن حضرت فرمودند: هر کس شراب بنوشد (بعدازآن که خداوند عزوجل به زبان من شراب را حرام کرد)، شایستگی ندارد هنگام خواستگاری به او همسر بدهند و همچنین شایسته نیست شفاعت او را بپذیرند و سخنش را تصدیق کنند یا بر امانتی او را امین قرار دهند و هر کس بعدازآن که می داند فردی شراب می خورد ولی او را امین خود قرار دهد و اموالش را به امانت در اختیار او قرار دهد و اموالش را حیف ومیل کند امانتگزار در تلف شدن مالش نه اجری دارد نه کسی ضامن برگرداندن مالش هست نه خدا مال از دست رفته اش را جبران می کند.(1)

امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود: وقتی شراب خوار مریض شد نباید کسی به عیادت او برود و اگر مرد کسی به تشییع جنازه اش نرود و شهادت و گواهی او را قبول نکنید و اگر به خواستگاری آمد همسر به او ندهید و او را بر هیچ امانتی امین خود قرار ندهید.(2)

ص: 129


1- . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ بَعْدَ مَا حَرَّمَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى لِسَانِي فَلَيْسَ بِأَهْلٍ أَنْ يُزَوَّجَ إِذَا خَطَبَ وَ لَا يُشَفَّعَ إِذَا شَفَعَ وَ لَا يُصَدَّقَ إِذَا حَدَّثَ وَ لَا يُؤْتَمَنَ عَلَى أَمَانَةٍ فَمَنِ ائْتَمَنَهُ بَعْدَ عِلْمِهِ فِيهِ فَلَيْسَ لِلَّذِي ائْتَمَنَهُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ضَمَانٌ وَ لَا لَهُ أَجْرٌ وَ لَا خَلَفٌ. (الكافي، ج 6، ص: 397 بَابُ شَارِبِ الْخَمْرِ حدیث 9).
2- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص شَارِبُ الْخَمْرِ لَا يُعَادُ إِذَا مَرِضَ وَ لَا يُشْهَدُ لَهُ جَنَازَةٌ وَ لَا تُزَكُّوهُ إِذَا شَهِدَ وَ لَا تُزَوِّجُوهُ إِذَا خَطَبَ وَ لَا تَأْتَمِنُوهُ عَلَى أَمَانَةٍ. بَابُ شَارِبِ الْخَمْرِ. الكافي، ج 6، ص: 396.

رسول خدا (ص) لعنت کرد شراب را و کسی که آب انگور را برای شراب می گیرد و فروشنده و مشتری و ساقی و خورنده ثمن [پول و درامد فروش شراب] و کسی که شراب را می نوشد و کسی که آن را حمل ونقل می کند و کسی که شراب برای او حمل شده.(1)

مردی از امام صادق (ع) نقل می کند که فرمودند: کسانی که در دنیا از مست کننده سیراب شدند، عطشان [تشنه] می میرند و عطشان محشور می شوند و عطشان داخل آتش جهنم می شوند.(2)

امام جعفر صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمودند: به خدا قسم شفاعت من به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی رسد و بر حوض (کوثر) وارد نمی شود؛ به خدا قسم شفاعت من نمی رسد به کسی که مست کننده ای خورده و بر حوض کوثر وارد نخواهد شد.(3)

ابا بصیر از امام موسی کاظم (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمود: وقتی

ص: 130


1- . زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ: لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْخَمْرَ وَ عَاصِرَهَا وَ مُعْتَصِرَهَا وَ بَائِعَهَا وَ مُشْتَرِيَهَا وَ سَاقِيَهَا وَ آكِلَ ثَمَنِهَا وَ شَارِبَهَا وَ حَامِلَهَا وَ الْمَحْمُولَةَ إِلَيْهِ. (الكافي، ج 6، ص: 398 بَابُ شَارِبِ الْخَمْرِ حدیث 10).
2- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ أَهْلَ الرِّيِ فِي الدُّنْيَا مِنَ الْمُسْكِرِ يَمُوتُونَ عِطَاشاً وَ يُحْشَرُونَ عِطَاشاً وَ يَدْخُلُونَ النَّارَ عِطَاشاً. (الكافي، ج 6، ص: 400 بَابُ شَارِبِ الْخَمْرِ حدیث 17).
3- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا يَنَالُ شَفَاعَتِي مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلَاتِهِ وَ لَا يَرِدُ عَلَيَّ الْحَوْضَ لَا وَ اللَّهِ لَا يَنَالُ شَفَاعَتِي مَنْ شَرِبَ الْمُسْكِرَ وَ لَا يَرِدُ عَلَيَّ الْحَوْضَ لَا وَ اللَّهِ. (الكافي، ج 6، ص: 400 بَابُ شَارِبِ الْخَمْرِ حدیث 19).

پدرم به حال احتضار در آمد به من فرمود پسرم! شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی رسد؛ و سر حوض (کوثر) بر ما وارد نمی شود کسی که مداومت می کند بر این نوشیدنی. عرض کردم کدام نوشیدنی؟ فرمود: هر مست کننده ای.(1)

امام صادق (ع) فرمود: مدمن خمر کسی نیست که هر روز شراب می خورد بلکه کسی است که آماده است که هر وقت شراب پیدا کند بخورد.(2)

فردی از امام صادق (ع) پرسید: خوردن شراب بدتر است یا ترک کردن نماز؟ حضرت فرمود: شراب خوردن [بدتر است] سپس ادامه داد آیا می دانی برای چی؟ مرد گفت نه. حضرت فرمود: چون شراب خوار به حالی می رسد که در آن حال خدای خود را نمی شناسد.(3)

امام صادق (ع) فرمود: شراب کلید هر شر است و دائم الخمر مانند عبادت کننده بت است؛ و همانا شراب رأس هر گناه است و خورنده شراب

ص: 131


1- . عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ إِنَّهُ لَمَّا احْتُضِرَ أَبِي ع قَالَ لِي يَا بُنَيَّ إِنَّهُ لَا يَنَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاةِ وَ لَا يَرِدُ عَلَيْنَا الْحَوْضَ مَنْ أَدْمَنَ هَذِهِ الْأَشْرِبَةَ فَقُلْتُ يَا أَبَهْ وَ أَيَّ الْأَشْرِبَةِ فَقَالَ كُلَّ مُسْكِرٍ (الكافي، ج 6، ص:401 باب آخر ح،7).
2- . أَبُو بَصِيرٍ وَ ابْنُ أَبِي يَعْفُورٍ قَالا سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَيْسَ مُدْمِنُ الْخَمْرِ الَّذِي يَشْرَبُهَا كُلَّ يَوْمٍ وَ لَكِنِ الَّذِي يُوَطِّنُ نَفْسَهُ أَنَّهُ إِذَا وَجَدَهَا شَرِبَهَا. (الكافي، ج 6، ص: 405، حدیث 2 از باب آخر).
3- . عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَشَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلَهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ شُرْبُ الْخَمْرِ شَرٌّ أَمْ تَرْكُ الصَّلَاةِ فَقَالَ شُرْبُ الْخَمْرِ ثُمَّ قَالَ أَوَ تَدْرِي لِمَ ذَاكَ قَالَ لَا قَالَ لِأَنَّهُ يَصِيرُ فِي حَالٍ لَا يَعْرِفُ مَعَهَا رَبَّهُ... (الكافي، ج 6، ص: 402 بَابُ أَنَّ الْخَمْرَ رَأْسُ كُلِّ إِثْمٍ وَ شَرٍّ، حدیث 1).

تکذیب کننده کتاب خداوند متعال است. چون اگر کتاب خدا را تصدیق می کرد حرام خدا را حرام می دانست.(1)

ابراهیم بن ابی البلاد از پدرش از امام باقر یا امام صادق (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمود: خداوند عزوجل به چیزی بدتر از میگساری معصیت نشده که شراب خوار نماز واجب را رها خواهد کرد و بر مادر و خواهر و دختر خود تجاوز می کند درحالی که نمی فهمد چه کار می کند.(2)

امام صادق (ع) فرمود: کسی که عمرش را در شراب خواری فنا کند مثل کسی است که بت پرستیده باشد و هر کس از خوف خدا شراب را رها کند خداوند او را وارد بهشت خواهد کرد و از رحیق مختوم به او خواهد نوشانید.(3)

ص: 132


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الشُّرْبُ مِفْتَاحُ كُلِّ شَرٍّ وَ مُدْمِنُ الْخَمْرِ كَعَابِدِ وَثَنٍ وَ إِنَّ الْخَمْرَ رَأْسُ كُلِّ إِثْمٍ وَ شَارِبَهَا مُكَذِّبٌ بِكِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى لَوْ صَدَّقَ كِتَابَ اللَّهِ حَرَّمَ حَرَامَهُ. (الكافي، ج 6، ص: 403 حدیث 4 بابُ أَنَّ الْخَمْرَ رَأْسُ كُلِّ إِثْمٍ وَ شَر)
2- . عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي الْبِلَادِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: مَا عُصِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِشَيْ ءٍ أَشَدَّ مِنْ شُرْبِ الْخَمْرِ إِنَّ أَحَدَهُمْ لَيَدَعُ الصَّلَاةَ الْفَرِيضَةَ وَ يَثِبُ عَلَى أُمِّهِ وَ أُخْتِهِ وَ ابْنَتِهِ وَ هُوَ لَا يَعْقِلُ. (همان حدیث 7)
3- . قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ شَرِبَ الْمُسْكِرَ حَتَّى يَفْنَى عُمُرُهُ كَانَ كَمَنْ عَبَدَ الْأَوْثَانَ وَ مَنْ تَرَكَ مُسْكِراً مَخَافَةً مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ وَ سَقَاهُ مِنَ الرَّحِيقِ الْمَخْتُوم. ِ (همان باب مدمن الخمر، ص 404 حدیث 1)

لقمۀ حرام تا چهل روز مانع قبولی نماز و روزه می شود

دعا کردن و اجابت آن، دارای شرائط و موانعی است که در این مجال به تشریح یکی از موانع اجابت دعا یعنی حرام خواری و حبس حقوق بندگان می پردازیم.

عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ: مَنْ أَكَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً وَ كُلُّ لَحْمٍ يُنْبِتُهُ الْحَرَامُ فَالنَّارُ أَوْلَى بِهِ وَ إِنَّ اللُّقْمَةَ الْوَاحِدَةَ تُنْبِتُ اللَّحْمَ.(1)

از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمودند: هرکس یک لقمه حرام بخورد تا چهل شب نمازش قبول نمی شود و تا چهل روز دعایش مستجاب نمی شود و هر گوشتی که [مال] حرام [آن را در بدن انسان] برویاند شایسته ترین چیز به آن، آتش است؛ و [حتی] یک لقمه، [هم در بدن انسان] گوشت می رویاند.

رسول خدا (ص) فرمود: شغلت را پاکیزه کن؛ دعایت مستجاب می شود پس همانا مرد، لقمه ای را به سوی دهانش بالا می برد درنتیجه تا چهل روز دعایش مستجاب نمی شود.(2)

ص: 133


1- . بحار الأنوار (ط - بيروت) / ج 63 / 314 / باب 2 مدح الطعام الحلال و ذم الحرام حدیث 7
2- . وَ قَالَ ص أَطِبِ كَسْبَكَ تُسْتَجَبْ دَعْوَتُكَ فَإِنَّ الرَّجُلَ يَرْفَعُ اللُّقْمَةَ إِلَى فِيهِ فَمَا تُسْتَجَابُ لَهُ دَعْوَةٌ أَرْبَعِينَ يَوْما. (مكارم الأخلاق / / 275 / فيمن يستجاب دعاؤه ... ص: 275)

علی بن اسباط از امام صادق (ع) نقل کرده که فرمود: هر کس دوست دارد دعایش مستجاب شود پس باید کسب خود را پاکیزه کند.(1)

از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمودند: هر کس دوست دارد دعایش مستجاب شود محل طعام [شکم] و کسب خود را پاکیزه کند.(2)

رسول خدا (ص) به فردی که عرض کرد «دوست دارم دعایم مستجاب شود» فرمود: محل خوراکی ات را پاک کن و در شکمت حرام وارد نکن.(3)

توضیح:

کسی که دوست دارد دعایش مستجاب شود باید سه کار انجام دهد:

الف. اموال و حقوق غصب شده را به صاحبش برگرداند یا او را راضی کند.

ب. به مدت چهل روز از مال حرام و شبه ناک پرهیز کند و فقط از خوراکی های پاک و حلال استفاده کند.

ج. با روزه گرفتن، جسم و جان خود را از خوراکی های حرام تطهیر کند.

ص: 134


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ سَرَّهُ أَنْ يُسْتَجَابَ دُعَاؤُهُ فَلْيُطَيِّبْ كَسْبَهُ. (همان)
2- . وَ عَنِ النَّبِيِّ ص مَنْ أَحَبَّ أَنْ يُسْتَجَابَ دُعَاؤُهُ فَلْيُطَيِّبْ مَطْعَمَهُ وَ مَكْسَبَهُ (عدة الداعي و نجاح الساعي؛ ص 139).
3- . وَ قَالَ ص لِمَنْ قَالَ لَهُ أُحِبُّ أَنْ يُسْتَجَابَ دُعَائِي طَهِّرْ مَأْكَلَكَ وَ لَا تُدْخِلْ بَطْنَكَ الْحَرَامَ. (بحار الأنوار؛ ج 90؛ ص 373 حدیث 14)

در حدیث قدسی وارد شده که [خداوند متعال فرموده] از تو دعا کردن و از من اجابت کردن. پس دعایی از من محجوب [رد] نمی شود مگر دعای حرام خوار.(1)

و رسول خدا (ص) فرمود: وقتی لقمه حرام در شکم بنده ای قرار گرفت فرشته ای در آسمان و زمین او را لعنت می کند و تا زمانی که آن لقمه در شکم اوست خداوند به او نظر [لطف و رحمت] نمی کند.(2)

از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده که فرمودند: خداوند به حضرت عیسی (ع) وحی کرد که به بنی اسرائیل بگو: وارد هیچ یک از خانه های من نشوند مگر با چشمان خاشع و قلوب طاهر و دست های پرهیزکار؛ و به آن ها خبر بده من مستجاب نمی کنم دعای هیچ یک از بنی اسرائیل و بندگانم را که نزد او مظلمه ای باشد.(3)

ص: 135


1- . وَ فِي الْحَدِيثِ الْقُدْسِيِ فَمِنْكَ الدُّعَاءُ وَ عَلَيَّ الْإِجَابَةُ فَلَا تُحْجَبُ عَنِّي دَعْوَةٌ إِلَّا دَعْوَةُ آكِلِ الْحَرَام (ِ بحار الأنوار؛ ج 90؛ ص 367 باب 24 علة الإبطاء في الإجابة حدیث 13)
2- . وَ قَالَ إِذَا وَقَعَتِ اللُّقْمَةُ مِنْ حَرَامٍ فِي جَوْفِ الْعَبْدِ لَعَنَهُ كُلُّ مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا دَامَتْ تِلْكَ اللُّقْمَةُ فِي جَوْفِهِ لَا يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ مَنْ أَكَلَ اللُّقْمَةَ مِنَ الْحَرَامِ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ فَإِنْ تَابَ تَابَ اللَّهُ عَلَيْهِ فَإِنْ مَاتَ فَالنَّارُ أَوْلَى بِه. (روضة الواعظين و بصيرة المتعظين / ج 2 / 457 / مجلس في ذكر فضل الفقر).
3- . وَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أَوْحَى اللَّهُ إِلَى عِيسَى قُلْ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ لَا يَدْخُلُوا بَيْتاً مِنْ بُيُوتِي إِلَّا بِأَبْصَارٍ خَاشِعَةٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَةٍ وَ أَيْدٍ تَقِيَّةٍ- وَ أَخْبِرْهُمْ أَنِّي لَا أَسْتَجِيبُ لِأَحَدٍ مِنْهُمْ دَعْوَةً وَ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِي لَدَيْهِ مَظْلِمَةٌ. (عدة الداعي و نجاح الساعي ص 141).

توضیح: «مظلمه»، عبارت است از مال یا حق ضایع شده ی بندگان خدا؛ یعنی کسی که مال یا حقی از بندگان خدا ضایع کرده (چه از روی علم و عمد و چه از روی غفلت و بی اطلاعی) دعایش مستجاب نخواهد شد مگر آنکه مال و حقوق ضایع شده را به صاحبش برگرداند.

ناگفته نماند بسیاری از مردم کسب وکار و درامدشان حلال و بدون شبهه است به همین خاطر با اطمینان و یقین می گویند: ما در تمام عمرمان یک ریال حق کسی را نخورده ایم و حق الناسی به گردنمان نیست؛ درحالی که در زندگی خود برنامه حسابرسی سالیانه برای پرداخت خمس و زکات نداشته و ندارند درنتیجه به طور ناخواسته حق امام زمان و سادات و فقرا را می خورند و دلشان پر است از حق الناس ولی هرگز خود را حرام خوار نمی دانند.

عده ای از مردم شغل و منبع درامدشان حلال است و خمس و زکات اموال خود را هم می پردازند اما باز هم مرتکب حرام خواری می شوند؛ چون دعوت هرکس را برای مهمانی قبول می کنند و برای تبریک عید، خانه هر کس و ناکس می روند و شیرینی و شربت آن ها را می خورند و از غذای مجالس ترحیم و عروسی ها و نذری و خیرات افراد ناشناس یا معلوم الحال استفاده می کنند درنتیجه دل نورانی خود را تیره وتار می کنند. هرچند ممکن است تصرف در چنین اموالی به علت بی اطلاعی، مجوز شرعی داشته باشد و در قیامت مکافاتی در پی نداشته باشد اما اثر وضعی مال حرام و نجس و آلوده، در وجود انسان کار

ص: 136

خود را می کند و کاری ندارد به این که مصرف کننده، مال شبهه ناک را با مجوز شرعی خورده یا بدون مجوز شرعی. همانند کسی که در مهمانی بجای شربت، شراب به او داده اند چنین فردی چون از روی بی اطلاعی شراب خورده گناهکار نیست و در دنیا و آخرت مجازات نمی شود اما شراب کاری ندارد که این مهمان آگاهانه شراب خورده یا از روی بی اطلاعی. با مجوز شرعی خورده یا بدون مجوز، در نتیجه مست می شود و عربده می کشد و زمین و زمان را به هم می ریزد!

اگر کسی بخواهد دعایش مستجاب شود باید ردّ مظالم کند.

ردّ مظالم بندگان، انواعی دارد که رایج ترین آن حقوق مالی است.

مال غصب شده یا ضایع شده چهار حالت دارد:

حالت اوّل این است که مقدار مال غصب شده معلوم است و صاحب آن هم مشخص است؛ در این صورت، ردّ مظالم این است که همان مال معلوم را به صاحب معلوم بدهد.

حالت دوّم آن است که مقدار مال ضایع شده یا غصب شده معلوم است ولی صاحب مال نامعلوم است و امیدی به پیدا کردن او یا ورثه او نیست در این فرض، آن مال معلوم را باید از طرف صاحبش به فقرا صدقه بدهد و ثوابش را به او هدیه کند.

حالت سوّم آن است که صاحب مال غصب شده یا تلف شده معلوم است اما مقدار مال نامعلوم است. در این فرض باید با صاحب مال مصالحه کند و یه جوری با هم توافق کنند و رضایت هم را حاصل کنند البته اگر توافقی حاصل نشد فقط

ص: 137

نسبت به مقدار کمتری که یقینی است موظف به پرداخت است و نسبت به مقداری که یقینی نیست و مشکوک است وظیفه ای ندارد.

حالت چهارم این است که مال حلال و حرام مخلوط شده و معلوم نیست چه مقدار آن حلال و چه مقدار آن حرام است در این صورت باید خمس مال مخلوط به حرام را به مرجع تقلید خود بپردازد یا با اجازه او به فقرا بدهد و نسبت به بقیه آن حق تصرف دارد البته این مبحث جزئیاتی دارد که برای اطلاع بیشتر می توانید به رساله های توضیح المسائل مراجع تقلید مراجعه کنید.

جمع بندی مطالب

اگر کسی بخواهد دلی پاک و نورانی داشته باشد و دعایش مستجاب و اعمالش مقبول باشد باید:

1. مال خود را از حرام و شبهه پاک کند.

2. هر سال خمس و زکات اموالش را بپردازد.

3. نان همه کس را نخورد (مگر کسی که بداند صد در صد درامدش حلال است و اهل پرداخت خمس و زکات است).

کسانی که موارد فوق را رعایت می کنند دعایشان مستجاب می شود و فرزندان آن ها، اکثراً پاک طینت و نورانی و اهل نماز و حق طلب خواهند بود.

ص: 138

«غيبت» تا چهل روز مانع قبولی نماز و روزه می شود

وَ قَالَ ص مَنِ اغْتَابَ مُسْلِماً أَوْ مُسْلِمَةً لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ تَعَالَى صَلَاتَهُ وَ لَا صِيَامَهُ أَرْبَعِينَ يَوْماً إِلَّا أَنْ يَغْفِرَ لَهُ صَاحِبُه(1)

رسول خدا (ص) فرمود: هر كس غيبت مرد يا زن مسلماني را بكند نماز و روزه اش تا چهل روز قبول نمی شود مگر اينكه فردي كه غيبت او را كرده او را ببخشد.

معنای غیبت

در حدیث مشهوری وارد شده که رسول خدا (ص) فرمود: آیا می دانید غیبت چیست؟ گفتند: خدا و رسولش بهتر می دانند. حضرت در پاسخ فرمود «ذکرک اخاک بما یکرهه» [یعنی] در باره برادر دینی ات مطلبی بگویی که ناخوشایند اوست. به آن حضرت گفته شد اگر در برادر دینی واقعاً چنین عیوبی که بیان می کنیم وجود داشته باشد [باز هم غیبت است؟] حضرت فرمود: اگر عیوبی که نقل می کنی در او باشد غیبت او را کرده ای و اگر در او نباشد به او تهمت زده ای.(2)

ص: 139


1- . جامع الأخبار (للشعيري)؛ ص 146
2- . جاء على المشهور قول النبي صلى الله عليه و آله و سلم: هل تدرون ما الغيبة؟ فقالوا: الله و رسوله أعلم، قال: ذكرك أخاك بما يكره، قيل: أ رأيت إن كان في أخي ما أقول؟ قال: إن كان فيه ما تقول فقد اغتبته و إن لم يكن فيه فقد بهته. (مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج 10، ص: 408)

انواع غیبت

غیبت این است که پشت سر برادر دینی ات سخنی بگویی که ناخوشایند او است چه در باره عیب بدنش باشد یا در نسبش یا در اخلاقش یا رفتارش یا دینش یا دنیایش و هر چه متعلق به اوست.

دلیل حرمت غیبت

حرمت غیبت مورد اتفاق همه مسلمان هاست و دراین باره مخالفی وجود ندارد؛ قرآن مجید و احادیث متواتر نیز دلالت بر حرمت آن دارد. خداوند متعال در آیه 12 سوره حجرات می فرماید: ...ولا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحيمٌ.

...هیچ یک از شما غیبت دیگری را نکند آیا کسی از شما دوست دارد گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس کراهت دارید [از خوردن آن. پس باید از غیبت برادر دینی خود نیز این گونه متنفر باشید] و تقوای الهی پیشه خود کنید همانا خدا توّاب رحیم است.

با توجه به این که بعضی از غیبت ها عامل انتشار فحشاء است، درنتیجه مشمول وعده عذاب در آیه 19 سوره نور می شود.

إِنَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ

همانا کسانی که دوست دارند فحشاء درباره مؤمنین شیوع پیدا کند برای آن ها در دنیا و آخرت عذاب الیم خواهد بود و خدا می داند و شما نمی دانید.

در روایتی، امام صادق (ع) آیه 19 سوره نور را این گونه تفسیر می کند: هر کس درباره مسلمانی چیزی را بگوید که چشمش دیده و گوشش شنیده او از کسانی است که خدای عزوجل [درباره آن ها] فرموده: همانا کسانی که دوست دارند فحشاء درباره مؤمنین شیوع پیدا کند برای آن ها در دنیا و آخرت عذاب

ص: 140

الیم خواهد بود و خدا می داند و شما نمی دانید.(1)

گناه غیبت و انتشار فحشاء

رسول خدا (ص) فرمود: هر کس عمل فحشائی را در بین مردم شایع کند مانند کسی است که آن را انجام داده و هر کس مسلمانی را به خاطر انجام گناهی ملامت و سرزنش کند نمی میرد مگر آن که خودش مرتکب آن عمل خواهد شد.(2)

توضیح: منظور از شایع کردن فحشا این است که فردی غیبت مسلمانی را بکند و عمل فحشایی را که او مرتکب شده و مردم از آن بی خبر هستند را با غیبت کردن میان مردم منتشر و شایع کند؛ گناه این کار مانند گناه همان کسی است که این عمل را انجام داده است مثلاً اگر به مردم گفت: فلانی زنا کرده؛ در پرونده خودش هم می نویسند که زنا کرده است. با این بیان ممکن است کسی در تمام عمرش زنا نکرده باشد اما در پرونده اش گناه صدها زنا ثبت شده باشد.

رسول خدا (ص) فرمود: سرعت نفوذ غیبت در دین مسلمان بیشتر از سرعت خوره در درون اوست...(3)

ص: 141


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ قَالَ فِي مُؤْمِنٍ مَا رَأَتْهُ عَيْنَاهُ وَ سَمِعَتْهُ أُذُنَاهُ فَهُوَ مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (الكافي ج 2 ص 357).
2- . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَذَاعَ فَاحِشَةً كَانَ كَمُبْتَدِئِهَا وَ مَنْ عَيَّرَ مُسْلِماً بِذَنْبٍ لَمْ يَمُتْ حَتَّى يَرْكَبَهُ. (المحاسن / ج 1 ص 104 / 42 عقاب من أذاع فاحشة و من عير مسلما بذنب).
3- . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْغِيبَةُ أَسْرَعُ فِي دِينِ الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ مِنَ الْأَكِلَةِ فِي جَوْفِهِ... (الكافي؛ ج 2؛ ص 357 باب الغيبة و البهت، حدیث 1).

کفاره غیبت

از رسول خدا (ص) سؤال شد کفاره غیبت چیست؟ فرمود: [کفاره غیبت این است که] هر وقت یادت آمد استغفار کنی برای کسی که غیبتش را کرده ای.(1)

در کتاب مصباح الشریعه از امام صادق (ع) روایت شده که فرموده: اگر غیبت کسی را کرده ای و غیبت شده باخبر شده که غیبتش را کرده ای چاره ای جز حلالیت طلبیدن نداری و اگر باخبر نشده؛ از خدا برایش طلب مغفرت کن [و حلالیت طلبی لازم نیست].(2)

و در روایت دیگر از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند: هر کس علیه مسلمانی خبری را نقل کند و بخواهد او را خوار کند و آبرویش را از بین ببرد تا او را از جلو چشم مردم بیاندازد خداوند او را از ولایت خود خارج می کند و تحت ولایت شیطان در می آورد پس شیطان هم او را قبول نمی کند و نمی پذیرد.(3)

ممکن است منظور از این که می فرماید: «شیطان او را نمی پذیرد» این باشد که هدف شیطان گمراه کردن بندگان است تا مستحق عذاب شوند پس وقتی کسی مستحق عذاب شده، مقصود شیطان حاصل شده و دیگر کاری با او ندارد که او را تحت ولایت خود بگیرد بنابراین او را به حال خود رها می کند.

ص: 142


1- . سُئِلَ النَّبِيُّ ص مَا كَفَّارَةُ الِاغْتِيَابِ قَالَ تَسْتَغْفِرُ اللَّهَ (همان، حدیث،4).
2- . روي في مصباح الشريعة عن الصادق عليه السلام أنه قال: فإن اغتيب فبلغ المغتاب فلم يبق إلا أن تستحل منه و إن لم يبلغه و لم (شرح مصباح الشريعة / ترجمه عبد الرزاق گيلانى / / 309 / باب چهل و نهم در حرمت غيبت).
3- . عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ رَوَى عَلَى مُؤْمِنٍ رِوَايَةً يُرِيدُ بِهَا شَيْنَهُ وَ هَدْمَ مُرُوءَتِهِ لِيَسْقُطَ مِنْ أَعْيُنِ النَّاسِ أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ وَلَايَتِهِ إِلَى وَلَايَةِ (الكافي / ج 2 / 358 / باب الرواية على المؤمن حدیث 1).

ابی برزه می گوید رسول خدا (ص) نماز صبح را با ما خواند سپس به سرعت حرکت کرد و دستش را بر در مسجد گذاشت و با صدای بلند فریاد زد: ای کسانی که با زبان ایمان آورده اید ولی هنوز ایمان خالص وارد قلب شما نشده در پی کارهای قبیح و ناشایست مردم نروید همانا هرکس در پی عیوب و اسرار دیگران برود [تا سِرّی از آن ها را به دست آورد و فاش کند] خدا در پی عیوب و اسرار او خواهد بود و هرکس خدا دنبال اعمال زشت و ناپسند او باشد رسوایش می کند و لو در عمق خانه اش باشد.(1)

از امام محمدباقر (ع) روایت شده که فرمود: هر کس نزد او غیبت برادر مؤمنش بشود و او را یاری و کمک کند خدا در دنیا و آخرت او را یاری می کند و کسی که [هنگام غیبت] او را یاری و کمک نکند و از او دفاع نکند درحالی که قادر به یاری او است، خداوند در دنیا و آخرت او را فرود می آورد [کوچک می کند].(2)

رسول خدا (ص) فرمود: برحذر باشید از غیبت (بدگویی کردن پشت سر دیگران) پس همانا غیبت از زنا بدتر است [چون] مرد زنا می کند و توبه می کند و خدا توبه اش را قبول می کند [اما] غیبت کننده آمرزیده نمی شود تا اینکه

ص: 143


1- . عَنْ أَبِي بَرْزَةَ قَالَ: صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ انْصَرَفَ مُسْرِعاً حَتَّى وَضَعَ يَدَهُ عَلَى بَابِ الْمَسْجِدِ ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ يَا مَعْشَرَ مَنْ آمَنَ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ يُخْلِصِ الْإِيمَانَ إِلَى قَلْبِهِ لَا تَتَّبِعُوا عَوْرَاتِ الْمُؤْمِنِينَ فَإِنَّهُ مَنْ تَتَبَّعَ عَوْرَاتِ الْمُؤْمِنِينَ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ فَضَحَهُ وَ لَوْ فِي جَوْفِ بَيْتِهِ. (المحاسن / ج 1 / 104 / 43 عقاب من تتبع عثرة المؤمن حدیث 83).
2- . عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنِ اغْتِيبَ عِنْدَهُ أَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فَنَصَرَهُ وَ أَعَانَهُ نَصَرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ مَنْ لَمْ يَنْصُرْهُ وَ لَمْ يَدْفَعْ عَنْهُ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى نُصْرَتِهِ وَ عَوْنِهِ خَفَضَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ (همان ح 81).

فردی که پشت سرش غیبت شده او را ببخشد.(1)

توضیح: منظور اینکه اختیار پذیرش توبه ی «زنا» دست خداوند «سریع الرضا و ارحم الراحمین» است؛ اما پذیرش توبه ی «غیبت» به دست بنده ی خدا است که اولاً: به راحتی رضایت نمی دهد. ثانیاً: تعداد کسانی که باید رضایتشان حاصل شود نیز یکی و دوتا نیست.

رسول خدا (ص) می فرماید: شبی که به معراج رفتم عبور کردم به کسانی که صورت خود را با ناخن خود می خراشیدند گفتم ای جبرئیل این ها چه کسانی هستند؟ گفت این ها کسانی هستند که غیبت مردم را می کنند و در آبروی مردم خدشه وارد می کنند.(2)

خداوند متعال به حضرت موسی (ع) وحی کرد که هرکس از غیبت توبه کند آخرین کسی است که به بهشت می رود و هرکس بمیرد درحالی که اصرار بر غیبت کردن داشته باشد پس او اولین کسی است که به جهنم می رود.(3)

فایده جلوگیری از غیبت

رسول خدا (ص) فرمود: هر کس جلو کسی را که با غیبت کردن درصدد ریختن آبروی برادر دینی اش است را بگیرد بر خدا حق است که در روز قیامت

ص: 144


1- . وَ عَنْ جَابِرٍ وَ أَبِي سَعِيدٍ قَالا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِيَّاكُمْ وَ الْغِيبَةَ فَإِنَّ الْغِيبَةَ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَاءِ إِنَّ الرَّجُلَ يَزْنِي وَ يَتُوبُ فَيَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ إِنَّ صَاحِبَ الْغِيبَةِ لَا يُغْفَرُ لَهُ حَتَّى يَغْفِرَ لَهُ صَاحِبُهُ. (مجموعة ورام، ج 1، ص: 115 باب الغيبة).
2- . قَالَ أَنَسٌ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَرَرْتُ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي. عَلَى قَوْمٍ يَخْمِشُونَ وُجُوهَهُمْ بِأَظْفَارِهِمْ فَقُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ مَنْ هَؤُلَاءِ فَقَالَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ يَغْتَابُونَ النَّاسَ وَ يَقَعُونَ فِي أَعْرَاضِهِمْ (همان).
3- . وَ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى مُوسَى ع مَنْ مَاتَ تَائِباً مِنَ الْغِيبَةِ فَهُوَ آخِرُ مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ وَ مَنْ مَاتَ مُصِرّاً عَلَيْهَا فَهُوَ أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ النَّارَ. (مجموعة ورام، ج 1، ص: 116)

جلو ریختن آبرویش را بگیرد. همچنین آن حضرت فرمود: هر کس جلو ریختن آبروی برادرش را با غیبت بگیرد بر خدا حق است که او را از آتش نجات دهد.(1)

رسول خدا (ص) فرمود: خوشا به حال کسی که عیوبش او را از عیوب مردم بازدارد.(2)

روایت شده حضرت عیسی (ع) با حواریین از کنار لاشه گندیده سگی عبور کردند حواریین گفتند: چه بوی بدی می دهد و حضرت عیسی (ع) فرمود: چه دندان سفیدی دارد؛ گویا حضرت با این کلام خود خواست آن ها را از بدگویی [ولو در باره لاشه گندیده سگ] نهی کند تا درباره مخلوقات خدا جز به خیر و خوبی سخن نگویند.(3)

انواع غیبت های خفی و ناشناخته

بعضی مقدس نماها از غیبت هراسان هستند و سعی می کنند زبان خود را به بدگویی بندگان خدا آلوده نکنند اما عملاً نمی توانند جلو هوای نفس خود را بگیرند و با گوشه و کنایه غیبت می کند مثل آن که میگویند: الحمد لله که خدا مرا شهوتران خلق نکرد! و منظورش این است که بفهماند فردی که داریم درباره اش حرف می زنیم شهوتران است. یا می گوید: به خدا پناه می برم از

ص: 145


1- . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِيهِ بِالْغِيبَةِ كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَرُدَّ عَنْ عِرْضِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ قَالَ ص أَيْضاً مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِيهِ بِالْغِيبَةِ كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُعْتِقَهُ مِنَ النَّارِ. (همان، ص 119)
2- . لِمَا وَرَدَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النَّاسِ. (مجموعة ورام، ج 1، ص: 120)
3- ؛ و روي أن عيسى عليه السلام مر و الحواريون على جيفة كلب، فقال الحواريون: ما أنتن ريح هذا؟ فقال عيسى عليه السلام: ما أشد بياض أسنانه، كأنه ينهاهم عليه السلام عن غيبة الكلب و ينبههم على أنه لا يذكر من خلق الله إلا أحسنه. (بحار الأنوار / ج 72 / 222 / باب 66 الغيبة)

بی حیائی و مکافات حرام خواری و دزدی؛ و بدین وسیله می خواهد بفهماند که فرد مورد بحث، بی حیا است و یا این گرفتاری که برایش پیش آمده نتیجه دزدی و حرام خواری اوست یا به عنوان دلسوزی و ترحم شروع می کند به بیان گرفتاری های کسی و دعا و طلب ترحم و مغفرت برای او می کند، اما درواقع داره عیوب و اسراری را که فرد مبتلا، راضی به انتشار آن نیست را منتشر می کند مثلاً فردی، پسرش با عروسش دعوا و نزاع دارند و عروس رفته خانه پدرش و شکایت کرده حالا این آدم (مثلاً مقدس) در قالب ترحم و دلسوزی در جمع دوستان می گوید: آقایان خیلی دعا کنید برای فلان همسایه. نمی دانید بنده خدا به چه بلایی دچار شده؛ و شروع می کند به بیان گرفتاری ها و مسائل خصوصی و اختلافات خانوادگی او.

نوع دیگر غیبت این است که غیبت را می شنود و با اظهار تعجب و شگفتی، غیبت کنند را به ادامه غیبت تشویق می کند مثلاً می گوید: عجب! نمی دانستم این آدم این قدر بی حیا و فاسق است. واقعاً مغزم سوت کشید وقتی این مطلب را شنیدم! و... درحالی که نمی داند گوش دادن غیبت دیگران خود، غیبت به شمار می آید چه رسد به این که با اظهار شگفتی به طور غیرمستقیم بخواهیم او را تشویق به ادامه غیبت هم بکنیم.

امیر مؤمنان علی (ع) می فرماید: شنونده غیبت یکی از دو غیبت کننده بشمار می رود.(1)

همچنین از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند: هر کس نزد او مؤمنی ذلیل شود و قادر بر یاری او باشد و یاری اش نکند خداوند در قیامت او

ص: 146


1- . سَامِعُ الْغِيبَةِ أَحَدُ الْمُغْتَابَيْنِ (134/ 4). (غرر الحكم ص 221 / سامع الغيبة حدیث 4445).

را جلو چشم خلایق ذلیل می کند.(1)

همچنین از امام محمدباقر (ع) روایت شده که فرمود: هرکس نزد او غیبت برادر مؤمنش بشود و یاری اش کند خداوند در دنیا و آخرت یاری اش می کند و کسی که یاری اش نکند و از او دفاع نکند درحالی که قادر بر نصرت و یاری اوست خداوند در دنیا و آخرت او را فرو می آورد [و کوچک می کند].(2)

از رسول خدا (ص) روایت شده که فرموده غیبت شدیدتر از زنا است عرض شد چرا؟ فرمود: چون زناکار توبه می کند و خدا توبه اش را قبول می کند اما غیبت کننده توبه می کند ولی خدا قبول نمی کند تا اینکه فردی که غیبتش شده حلال کند [و رضایت بدهد].(3)

کفاره غیبت

بعضی از بزرگان گفته اند: کفاره غیبت این است که استغفارکنی و طلب حلالیت از غیبت شده لازم نیست و مستند آن ها حدیث نبوی است که فرمود:

ص: 147


1- . وَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: مَنِ اغْتِيبَ عِنْدَهُ أَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فَلَمْ يَنْصُرْهُ وَ لَمْ يَدْفَعْ عَنْهُ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى نُصْرَتِهِ وَ عَوْنِهِ فَضَحَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ. (المؤمن ص 72 / 8 حدیث 197).
2- ؛ و بإسناده إلى الباقر عليه السلام أنه قال: من اغتيب عنده أخوه المؤمن فنصره و أعانه نصره الله في الدنيا و الآخرة و من لم ينصره و لم يدفع عنه و هو يقدر على نصرته و عونه خفضه الله في الدنيا و الآخرة... (المحاسن / ج 1 / 103 / 41 عقاب من اغتيب عنده المؤمن فلم ينصره حدیث 81).
3- ؛ و روى الصدوق (ره) في الخصال و العلل بإسناده عن أسباط بن محمد رفعه إلى النبي صلى الله عليه و آله و سلم أنه قال: الغيبة أشد من الزنا، فقيل: يا رسول الله و لم ذاك؟ قال: صاحب الزنا يتوب فيتوب الله عليه و صاحب الغيبة يتوب فلا يتوب الله عليه، حتى يكون صاحبه الذي يحله. (مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج 10، ص: 410).

کفاره کسی که غیبتش را کرده ای این است که برایش استغفار کنی.(1)

مجاهد گفته: کفاره خوردن گوشت برادر دینی ات این است که خوبی اش را بگویی و برایش دعای خیر کنی.(2)

مرحوم علامه در شرح تجرید می فرماید: اگر فردی که از او غیبت شد، از غیبت مطلع شده، واجب است از او عذرخواهی کنی؛ چون با غیبت خود او را محزون کرده ای؛ پس باید از او عذرخواهی و اظهار ندامت کنی. امام اگر باخبر نشده، عذرخواهی و طلب حلالیت لازم نیست؛ و در هردو فرض باید به درگاه الهی توبه و استغفار و اظهار ندامت کنی چون حکم خدا را زیر پا گذاشته ای.(3)

مرحوم شهید فرموده: درباره ی کفاره غیبت دو حدیث وارد شده: یکی حدیث نبوی که می فرماید: کفاره کسی که غیبتش را کرده ای این است که برایش طلب مغفرت کنی.

و دیگری قول رسول خدا (ص) که می فرماید: هرکس نزد او مظلمه ای است در عرض یا مال، باید از او حلالیت بطلبد قبل از رسیدن روزی که دینار و درهمی نیست و در نتیجه حسنات او را می گیرند و اگر حسنه ای ندارد از سیئات [ذی حق] می گیرند و به سیئات او می افزایند.(4)

ص: 148


1- . قال: كفارة من اغتبته أن تستغفر له، (مرآة العقول / ج 10 ص 432 / الحديث 4).
2- ؛ و قال مجاهد: كفارة أكلك لحم أخيك أن تثني عليه و تدعو له بخير (همان).
3- . مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج 10، ص: 432
4- .: «کفاره من اغتبته ان تستغفر له»؛ و الثاني قوله صلى الله عليه و آله و سلم: من كانت عنده في قبله مظلمة في عرض أو مال فليتحللها منه من قبل أن يأتي يوم ليس هناك دينار و لا درهم، يؤخذ من حسناته فإن لم تكن له حسنات أخذ من سيئات صاحبه فزيدت على سيئاته. (مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج 10، ص: 433).

خطر چهل روز نوازندگی

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ جَرِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ شَيْطَاناً يُقَالُ لَهُ الْقَفَنْدَرُ إِذَا ضُرِبَ فِي مَنْزِلِ رَجُلٍ أَرْبَعِينَ يَوْماً بِالْبَرْبَطِ وَ دَخَلَ عَلَيْهِ الرِّجَالُ وَضَعَ ذَلِكَ الشَّيْطَانُ كُلَّ عُضْوٍ مِنْهُ عَلَى مِثْلِهِ مِنْ صَاحِبِ الْبَيْتِ ثُمَّ نَفَخَ فِيهِ نَفْخَةً فَلَا يَغَارُ بَعْدَهَا حَتَّى تُؤْتَى نِسَاؤُهُ فَلَا يَغَارُ(1)

اسحاق بن جریر می گوید شنیدم امام صادق (ع) فرمودند: وقتی در خانه مردی به مدت چهل روز «بربط» نواخته شود و مردان بر او وارد شوند، شیطانی به نام «قفندر» هر یک از اعضاء خود را بر عضو مشابه صاحب آن خانه می گذارد سپس در آن می دمد درنتیجه غیرت از وجود او می رود تا جایی که [مردان برای انجام فحشاء] بر ناموس او وارد می شوند ولی غیرت به خرج نمی دهد.

از امام صادق (ع) در باره معنای «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا

ص: 149


1- . الكافي 6 433 باب الغناء ح 14

قَوْلَ الزُّور(1)»، سؤال شد حضرت فرمودند: مراد از «رجس من الاوثان» شطرنج است و مراد از «قول زور» غناء [موسیقی لهوی] است. تا آنجا که فرمود: هر کس در خانه اش چهل روز طنبور(2) نگه دارد به سوی غضب خدا بازگشت کرده است.(3)

اصبغ بن نباته از امام علی (ع) روایت می کند که فرمود: شش گروه هستند که نباید به آن ها سلام کرد: یهود و نصاری - و اصحاب نرد و شطرنج (قماربازها)- و اصحاب خمر (شراب خوارها)- و کسانی که اهل بربط و طنبور [و وسائل نوازندگی هستند]- و کسانی که با فحش دادن و توهین به مادرانشان تفریح و شوخی می کنند و می خندند؛ و شاعرانی که عمرشان را صرف اشعار هزل و باطل می کنند.(4)

ابی اسامه از امام صادق (ع) نقل می کند که فرمودند: «غناء» آشیانه نفاق است.(5)

ص: 150


1- . سوره حج آیه 30 ترجمه: از پليدى بت ها و از قول زور اجتناب کنید.
2- .«طنبور» در این حدیث به عنوان ذکر نمونه و مصداق است برای وسائل نوازندگی؛ و منظور کلی این حدیث بیان خطر نگهداری هرنوع وسیله لهو و لعب و نوازندگی در منزل است.
3- . سئل عن الصادق (ص) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّور قَالَ الرِّجْسُ مِنَ الْأَوْثَانِ الشطرنج وَ قَوْلُ الزُّورِ الْغِنَاءُ ... وَ مَنْ بَقِيَ فِي بَيْتِهِ طُنْبُورٌ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ. (من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 59، حدیث 5093).
4- . عن الأصبغ بن نباتة عن علي ع في حديث قال: ستة لا ينبغي أن يسلم عليهم اليهود و النصارى- و أصحاب النرد و الشطرنج و أصحاب الخمر و البربط و الطنبور و المتفكهون بسب الأمهات و الشعراء. الخصال / ج 1 ص 331 / ستة لا ينبغي أن يسلم عليهم حدیث 29.
5- . عن أبي عبد الله ع قال: الغناء عش النفاق. (الكافي / ج 6 / 431 / باب الغناء حدیث 2).

محمد بن مسلم می گوید از امام محمدباقر (ع) شنیدم که می فرمود: «غناء» از چیزهایی است که خداوند برای آن وعده ی عذاب داده است و برای اثبات ادعای خود این آیه را خواند: «و من الناس من يشتري لهو الحديث ليضل عن سبيل الله بغير علم و يتخذها هزوا أولئك لهم عذاب مهين(1)» و از مردم كسانى هستند كه كلام بيهوده را مى خرند و به دنبال او رفته و افكار خود و دگران را به آن مشغول مى سازند.(2)

اكثر مفسرين بر آن اند كه مقصود از لهو الحديث در آیه 6 سوره لقمان، غنا يعنى موسيقى لهوی و آوازه خوانی می باشد.(3)

«لهو الحديث» مفهوم وسيع و گسترده اى دارد كه هرگونه سخنان يا آهنگ های سرگرم کننده و غفلت زا كه انسان را به بيهودگى يا گمراهى مى كشاند در برمی گیرد، خواه از قبيل «غنا» و الحان و آهنگ های شهوت انگيز و هوس آلود باشد و خواه سخنانى كه نه از طريق آهنگ، بلكه از طريق محتوا انسان را به بيهودگى و فساد، سوق مى دهد.

از مجموع كلمات فقهاى اسلام استفاده مى شود كه: «غنا» آهنگى است كه متناسب مجالس فسق و فجور و لهو و لعب باشد و قواى شهوانى را در انسان

ص: 151


1- . وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِين (سوره لقمان آیه:6).
2- . مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ الْغِنَاءُ مِمَّا وَعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ النَّارَ وَ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ- وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِين (الكافي / ج 6 / 431 / باب الغناء حدیث 4).
3- . ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 19، ص: 163

تحريك نمايد.(1)

از امام صادق (ع) روایت شده که در تفسیر این بخش از سخن خداوند که می فرماید «و الذين لا يشهدون الزور» فرمود [منظور از زور]«غناء» است.(2)

ابوایوب خزاز می گوید: در مدینه ساکن شدیم سپس آمدیم خدمت امام صادق (ع)، آن حضرت فرمود: کجا منزل گرفتید؟ گفتیم: منزل همان فردی که کنیزان آوازه خوان دارد. حضرت فرمود «کونوا کراما» (آدم کریم و بزرگوار باشید) ما منظور امام را متوجه نشدیم و فکر کردیم می خواهد بگوید به صاحب خانه ی خود تفضل کنید. سرانجام برگشتم و از خود حضرت پرسیدیم و عرض کردیم ما منظور شما را متوجه نشدیم؟ حضرت فرمود: آیا نشنیدید قول خداوند را که در کتاب خود می فرماید: «و إذا مروا باللغو مروا كراما(3)» (وقتی به لغو عبور می کنند، کریمانه عبور می کنند).(4)

یعنی این آیه از شما خواسته کریمانه و بزرگوارانه از لغو اجتناب کنید و با توجه به دستور این آیه شریفه و با توجه به این که صاحب خانه شما در منزلش

ص: 152


1- . برگزيده تفسير نمونه، ج 3 ص 552
2- . عن أبي عبد الله ع قال: في قوله عز و جل- و الذين لا يشهدون الزور قال الغناء. (همان ح 6).
3- . سوره فرقان آیه: 72
4- . عن أبي أيوب الخزاز قال: نزلنا المدينة فأتينا أبا عبد الله ع فقال لنا أين نزلتم فقلنا على فلان صاحب القيان «2» فقال كونوا كراما فو الله ما علمنا ما أراد به و ظننا أنه يقول تفضلوا عليه فعدنا إليه فقلنا إنا لا ندري ما أردت بقولك كونوا كراما فقال أ ما سمعتم قول الله عز و جل في كتابه- و إذا مروا باللغو مروا كراما. (الكافي/ ج 6 / 432 / باب الغناء ح 9).

صدای آواز کنیزکان آوازه خوان شنیده می شود، نمی بایست در چنین خانه ای ساکن شوید.

مسعده بن زیاد می گوید نزد امام صادق (ع) بودم که مردی به آن حضرت عرض کرد: پدر و مادرم فدایت شود من مستراحی دارم که کنار آن همسایگانی است که جاریه های آوازه خوان دارند و «عود» می نوازند؛ گاهی می شود که جلوس خود را در مستراح طولانی می کنم تا صدایشان را بشنوم حضرت فرمود: این کار را نکن. مرد در جواب گفت من که مخصوصاً نمی روم آنجا موسیقی گوش کنم بلکه به گوشم می خورد و می شنوم حضرت فرمود: «لله انت» آیا قول خدای عزوجل را نشنیده ای که می فرماید «إن السمع و البصر و الفؤاد كل أولئك كان عنه مسؤولا(1)» مرد گفت: چرا به خدا گویا تا کنون این آیه را نشنیده بودم دیگر این کار را تکرار نمی کنم و استغفار می کنم. حضرت فرمود: برخیز و غسل کن و آنچه به نظرت رسیده را سؤال کن که تو بر امر عظیمی مبتلا بودی و چقدر حالت بد بود اگر به این حال می مردی! خدا را حمد کن و از او تقاضای توبه کن از هر چه باعث اکراه اوست.(2)

ص: 153


1- ؛ و از چيزى كه به آن علم ندارى پيروى مكن؛ زيرا گوش و چشم و دل موردِ بازخواست اند. (سوره اسراء آیه 36).
2- . عن مسعدة بن زياد قال: كنت عند أبي عبد الله ع فقال له رجل بأبي أنت و أمي إنني أدخل كنيفا لي و لي جيران عندهم جوار يتغنين و يضربن بالعود فربما أطلت الجلوس استماعا مني لهن فقال لا تفعل فقال الرجل و الله ما آتيهن إنما هو سماع أسمعه بأذني فقال لله أنت أ ما سمعت الله عز و جل يقول- إن السمع و البصر و الفؤاد كل أولئك كان عنه مسؤلا فقال بلى و الله لكأني لم أسمع بهذه الآية من كتاب الله من أعجمي و لا عربي لا جرم أنني لا أعود إن شاء الله و أني أستغفر الله فقال له قم فاغتسل و سل ما بدا لك فإنك كنت مقيما على أمر عظيم ما كان أسوأ حالك لو مت على ذلك احمد الله و سله التوبة من كل ما يكره فإنه لا يكره إلا كل قبيح و القبيح دعه لأهله فإن لكل أهلا. (تفسير العياشي / ج 2 ص 293).

زید شحام می گوید امام صادق (ع) فرمود: خانۀ غناء از مصیبت ایمن نیست و دعا در آن مستجاب نمی شود و فرشته داخل آن نمی گردد.(1)

راوی می گوید از امام صادق (ع) از غناء سؤال شد و من حاضر بودم فرمود: وارد خانه ای نشوید که خدا از اهل آن اعراض کرده است(2).

[یعنی خانه هایی که در آن موسیقی و غنا پخش می شود خدا از ساکنان آن خانه اعراض کرده و رو برگردانده و آن ها را به خود واگذار کرده است].

کلیب صیداوی می گوید شنیده امام صادق (ع) فرمود: زدن «عود» باعث روییدن نفاق در قلب می شود، همان گونه که آب عامل روییدن سبزه است.(3)

رسول خدا (ص) فرمود: صاحب «طنبور» در قیامت با چهره ی سیاه محشور می شود درحالی که در دستش طنبوری از آتش است و بالای سرش هفتاد هزار فرشته که در دست هریک گرزی است که بر سر و صورتش می کوبند و صاحب «غناء» در قبرش کر و کور و لال محشور می شود و صاحب «مزمار» و «دف» و «زناکار»[نام سه وسیله ی نوازندگی] هم همین گونه محشور می شوند.(4)

ص: 154


1- . قال أبو عبد الله ع بيت الغناء لا تؤمن فيه الفجيعة و لا تجاب فيه الدعوة و لا يدخله الملك. (الكافي/ ج 6 / 433 / باب الغناء حدیث 15).
2- . عن أبي عبد الله ع قال: سئل عن الغناء و أنا حاضر فقال لا تدخلوا بيوتا الله معرض عن أهلها. الكافي / ج 6 / 434 / باب الغناء حدیث 18.
3- . عن كليب الصيداوي قال سمعت أبا عبد الله ع يقول ضرب العيدان ينبت النفاق في القلب كما ينبت الماء الخضرة. (الكافي ج 6 / 434 / باب الغناء حدیث 20).
4- . قال رسول الله ص يحشر صاحب الطنبور يوم القيامة و هو أسود الوجه و بيده طنبور من النار و فوق رأسه سبعون ألف ملك بيد كل ملك مقمعة يضربون رأسه و وجهه و يحشر صاحب الغناء من قبره أعمى و أخرس و أبكم و يحشر الزاني مثل ذلك و صاحب المزمار مثل ذلك و صاحب الدف مثل ذلك. (جامع الأخبار (للشعيري) / / 154 / الفصل الخامس عشر و المائة في الغناء و سماعها).

از امام صادق (ع) از «سفله»[افراد پست] سؤال شد فرمود: کسی است که شراب می خورد و طنبور می نوازد.(1)

امام صادق (ع) از جدش رسول خدا (ص) روایت کرده که فرمودند: یا علی سه چیز باعث قساوت قلب می شود: «لهو» و «طلب صید» و «رفتن در خانه پادشاه»...(2)

همچنین فرمودند: «لهو»، خدای رحمن را به خشم می آورد و شیطان را خوشنود می کند و قرآن را به فراموشی می سپارد بر شما باد به صدق که خدا با صادقین است...(3)

ص: 155


1- . عن السياري رفعه إلى أبي عبد الله ع أنه سئل عن السفلة فقال من يشرب الخمر و يضرب بالطنبور (الخصال / ج 1 / ص: 62 خصلتان من فعلهما فهو سفلة حدیث 89).
2- . قال رسول الله ص يا علي ثلاث يقسين القلب استماع اللهو و طلب الصيد و إتيان باب السلطان الخبر. (الخصال / ج 1 / 126 / ما جاء على ثلاثة في وصية النبي ص لأمير المؤمنين ع ح 122).
3- ؛ و قال ع اللهو يسخط الرحمن و يرضي الشيطان و ينسي القرآن عليكم بالصدق فإن الله مع الصادقين … بحار الأنوار / ج 75 / 9 / تتمة باب 15 مواعظ أمير المؤمنين ع و خطبه أيضا و حكمه. حدیث 66.

ص: 156

ملعون است بدنی که هر چهل روز به بلا مبتلا نگردد

در این بخش ابتدا، شش حدیث که تصریح می کند، «مؤمن هر چهل روز یک بار به بلا دچار می شود» را مطرح می کنیم؛ در ادامه، برای تکمیل بحث، چند حدیث دیگر از کتاب شریف کافی و سایر کتب معتبره تقدیم می کنیم.

عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ مَلْعُونٌ كُلُّ بَدَنٍ لَا يُصَابُ فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ يَوْماً قُلْتُ مَلْعُونٌ؟ قَالَ مَلْعُونٌ. قُلْتُ مَلْعُونٌ؟ قَالَ مَلْعُونٌ. فَلَمَّا رَآنِي قَدْ عَظُمَ ذَلِكَ عَلَيَّ قَالَ: يَا يُونُسُ! إِنَّ مِنَ الْبَلِيَّةِ الْخَدْشَةَ وَ اللَّطْمَةَ وَ الْعَثْرَةَ وَ النَّكْبَةَ وَ الْهَفْوَةَ وَ انْقِطَاعَ الشِّسْعِ وَ اخْتِلَاجَ الْعَيْنِ وَ أَشْبَاهَ ذَلِكَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَكْرَمُ عَلَى اللَّهِ مِنْ أَنْ يَمُرَّ عَلَيْهِ أَرْبَعُونَ يَوْماً لَا يُمَحِّصُهُ فِيهَا مِنْ ذُنُوبِهِ وَ لَوْ بِغَمٍّ يُصِيبُهُ لَا يَدْرِي مَا وَجْهُهُ وَ اللَّهِ إِنَّ أَحَدَكُمْ لَيَضَعُ الدَّرَاهِمَ بَيْنَ يَدَيْهِ فَيَزِنُهَا فَيَجِدُهَا نَاقِصَةً فَيَغْتَمُّ بِذَلِكَ ثُمَّ يُعِيدُ وَزْنَهَا فَيَجِدُهَا سَوَاءً فَيَكُونُ ذَلِكَ حَطّاً لِبَعْضِ ذُنُوبِهِ.(1)

یونس بن یعقوب می گوید شنیدم امام صادق (ع) می فرمود: ملعون است هر بدنی که هر چهل روز یک بار مصیبت (و حادثه ای) به آن اصابت نکند. [یونس بن یعقوب تعجب کرده می گوید] گفتم: ملعون است؟ امام فرمود: ملعون است. وقتی امام دید باور کردن چنین مطلبی برایم سخت و مشکل است فرمود: ای یونس بعضی از بلاها [و مصیبت هایی که به مؤمن می رسد] خراش و ضربه و لغزیدن و سقوط کردن و سُرخوردن

ص: 157


1- . كتاب التمحيص محمدبن همام اسكافي (متوفای 336 ه.ق) باب سرعة البلاء إلى المؤمن ص 31 حديث 7.

و پاره شدن بند کفش و پرش چشم و امثال آن است. همانا مؤمن نزد خداوند عزيزتر از آن است كه چهل روز بگذرد و او را از گناهانش پاك نكند ولو به اينكه او را به غمي دچار كند كه خودش هم علت آن نمی داند به خدا قسم [گاهی می شود که] فردی از شما «درهم های» خود را جلو خود می گذارد و وزن می کند می بیند كم است به همين خاطر ناراحت و غمناك می گردد درنتیجه دو باره آن را وزن می کند می بیند درست است همين مقدار غم و اندوه، كفاره بخشي از گناهان او می شود.

در چند حدیث دیگر، به پاک شدن مؤمن از گناه، قبل از چهل روز، اشاره شده است که ذیلاً تقدیم می کنیم.

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ الْمُؤْمِنُ لَا يَمْضِي عَلَيْهِ أَرْبَعُونَ لَيْلَةً إِلَّا عَرَضَ لَهُ أَمْرٌ يَحْزُنُهُ يُذَكَّرُ بِهِ.(1)

امام صادق (ع) می فرمود: بر مؤمن چهل شب نمی گذرد، مگر آنكه پيش آمدى برايش اتفاق می افتد كه او را غمگين می کند تا به وسیله ی آن متذکر [و متنبه] گردد.

رسول خدا (ص) روزى به اصحابش فرمود: ملعون است هر مالى كه زكاتش داده نشود ملعون است هر بدنى كه زكاتش داده نشود، اگر چه چهل روز يك بار باشد. اصحاب عرض کردند: يا رسول اللَّه! زكات مال را ميدانيم، زكات بدن چیست؟ آن حضرت فرمود: این است كه آفت و آسيبى ببيند. در اينجا رنگ رخسار شنوندگان دگرگون شد، چون پيغمبر (ص) رنگ آن ها را دگرگون ديد فرمود: دانستيد مقصودم چه بود؟ گفتند: نه يا رسول الله، فرمود: آرى، گاهى ممكن است به تن انسان خراشى رسد و پايش به سنگی برخورد کند، یا بلغزد، یا

ص: 158


1- . الكافي؛ ج 2؛ ص 252 بَابُ شِدَّةِ ابْتِلَاءِ الْمُؤْمِنِ ح 11.

سُر بخورد، یا بيمار شود، یا خارى به تنش فرو رود و مانند این ها تا آنجا كه در حديث خويش، پريدن چشم را هم يادآور شد.(1)

یونس بن یعقوب می گوید شنیدم امام جعفر صادق (ع) می فرمود: مؤمن نزد خداوند عزیزتر از آن است که چهل روز آلوده به گناه باشد و او را پاک نکند؛ همانا خراش و لغزیدن و سُرخوردن و پاره شدن بند کفش و پرش چشم و امثال آن، برای این است که شیعه ی ما از گناه پاک شود؛ و این که غمناک شود و نداند علت آن چیست. همانا پدرم از پدرانش از رسول خدا (ص) روایت کرد که آن حضرت فرمود: تب یک شب، کفاره یک سال گناه است.(2)

ص: 159


1- . قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَوْماً لِأَصْحَابِهِ مَلْعُونٌ كُلُّ مَالٍ لَا يُزَكَّى مَلْعُونٌ كُلُّ جَسَدٍ لَا يُزَكَّى وَ لَوْ فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ يَوْماً مَرَّةً فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَّا زَكَاةُ الْمَالِ فَقَدْ عَرَفْنَاهَا فَمَا زَكَاةُ الْأَجْسَادِ فَقَالَ لَهُمْ أَنْ تُصَابَ بِآفَةٍ قَالَ فَتَغَيَّرَتْ وُجُوهُ الَّذِينَ سَمِعُوا ذَلِكَ مِنْهُ فَلَمَّا رَآهُمْ قَدْ تَغَيَّرَتْ أَلْوَانُهُمْ قَالَ لَهُمْ أَ تَدْرُونَ مَا عَنَيْتُ بِقَوْلِي قَالُوا لَا يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ بَلَى الرَّجُلُ يُخْدَشُ الْخَدْشَةَ وَ يُنْكَبُ النَّكْبَةَ وَ يَعْثُرُ الْعَثْرَةَ وَ يُمْرَضُ الْمَرْضَةَ وَ يُشَاكُ الشَّوْكَةَوَ مَا أَشْبَهَ هَذَا حَتَّى ذَكَرَ فِي حَدِيثِهِ اخْتِلَاجَ الْعَيْنِ. (الكافي / ج 2 / 258 / باب شدة ابتلاء المؤمن حدیث 26).
2- . عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ) يَقُولُ: الْمُؤْمِنُ أَكْرَمُ عَلَى اللَّهِ أَنْ يَمُرَّ بِهِ أَرْبَعُونَ يَوْماً لَا يُمَحِّصُهُ اللَّهُ (تَعَالَى) فِيهَا مِنْ ذُنُوبِهِ، وَ إِنَّ الْخَدْشَ وَ الْعَثْرَةَ وَ انْقِطَاعَ الشِّسْعِ وَ اخْتِلَاجَ الْعَيْنِ وَ أَشْبَاهَ ذَلِكَ لَيُمَحَّصُ بِهِ وَلِيُّنَا مِنْ ذُنُوبِهِ، وَ أَنْ يَغْتَمَّ لَا يَدْرِي مَا وَجْهُهُ، وَ أَمَّا الْحُمَّى فَإِنَّ أَبِي حَدَّثَنِي، عَنْ آبَائِهِ، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، قَالَ: حُمَّى لَيْلَةٍ كَفَّارَةُ سَنَةٍ. (الأمالي (للطوسي)؛ النص؛ ص 630).

امام صادق (ع) فرمود: هیچ مؤمنی نیست مگر آنکه در هر چهل روز یک بار متذکر و متنبه می شود به وسیله ی بلایی در مالش یا فرزندش یا خودش یا به وسیله غمی که دلیل آن را نمی داند در نتیجه، مأجور [و متنبه] خواهد شد.(1)

ابو بصیر از امام صادق (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمود: چهل روز بر مؤمن نمی گذرد که پروردگار او را اصلاح نکند به وسیله دردی در بدنش یا از بین رفتن مالش یا به وسیله مصیبتی که به وسیله آن مأجور شود.(2)

از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: وقتی خداوند بنده ای را دوست بدارد فرشته ای را به سوی او می فرستد و می فرماید: بیمارش کن و بلا را بر او سخت بگیر. وقتی از بلا یا بیماری فارغ شد به بیماری و بلای بدتر و سخت تر از آن مبتلایش کن تا متذکر من شود و مرا یاد کند همانا من دوست دارم دعا و ندایش را بشنوم و هنگامی که خداوند از دست کسی خشمگین باشد فرشته ای به سوی او می فرستد و می فرماید: بدنش را سالم کن و [هرچه می خواهد] به او بده تا به یاد من نیافتد چون من دوست ندارم صدایش را بشنوم.(3)

ص: 160


1- . وَ قَالَ ع مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ هُوَ يُذَكَّرُ فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ يَوْماً بِبَلَاءٍ إِمَّا فِي مَالِهِ أَوْ فِي وَلَدِهِ أَوْ فِي نَفْسِهِ فَيُؤْجَرُ عَلَيْهِ أَوْ هَمٍّ لَا يَدْرِي مِنْ أَيْنَ هُوَ (بحارالأنوار 64 237 باب 12- شدة ابتلاء المؤمن و علته).
2- . قال أبو عبد الله ع لا يبقى المؤمن أربعين صباحا لا يتعهده الرب بوجع في جسده أو ذهاب مال أو مصيبة يأجره الله عليها (التمحيص 32 1- باب سرعة البلاء إلى المؤمن حدیث 11).
3- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً بَعَثَ إِلَيْهِ مَلَكاً فَيَقُولُ أَسْقِمْهُ وَ شَدِّدِ الْبَلَاءَ عَلَيْهِ فَإِذَا بَرِأَ مِنْ شَيْ ءٍ فَابْتَلِهِ لِمَا هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ وَ قَوِيَ عَلَيْهِ حَتَّى يَذْكُرَنِي فَإِنِّي أَشْتَهِي أَنْ أَسْمَعَ دُعَاءَهُ [نِدَاءَهُ] وَ إِذَا أَبْغَضَ عَبْداً وَكَّلَ بِهِ مَلَكاً فَقَالَ صَحِّحْهُ وَ أَعْطِهِ كَيْ لَا يَذْكُرَنِي فَإِنِّي لَا أَشْتَهِي أَنْ أَسْمَعَ صَوْتَه (المؤمن / / 26 / 1 باب شدة ابتلاء المؤمن حدیث 44).

امام محمدباقر (ع) فرمود: خداوند تبارک وتعالی فرمود: به عزت و جلالم قسم هیچ بنده ای که قصد ترحم به او داشته باشم را از دنیا خارج نمی کنم مگر این که هر گناهی را مرتکب شده باشد استیفا می کنم [استیفا به این گونه است که] یا روزی را بر او تنگ می گیرم یا بدنش را به بلایی دچار می کنم یا او را به ترس و وحشتی دچار می کنم پس اگر [در اواخر عمر گناهی کرده و] چیزی از گناهش باقی مانده باشد مرگ را بر او سخت می گیرم. همچنین خداوند متعال فرمود: به عزتم سوگند هیچ بنده ای را که قصد عذابش را داشته باشم از دنیا خارج نمی کنم مگر این که هر حسنه و کار خیری را انجام داده برایش استیفا می کنم [استیفا به این شکل است که] یا وسعت رزق به او می دهم یا به او صحت و سلامتی در بدن می دهم یا او را از نعمت امنیت برخوردار می کنم و اگر چیزی از حسنه باقی مانده باشد مرگ را بر او آسان می گیرم.(1)

پیغمبری از بنی اسرائیل به فردی برخورد کرد که [مرده بود درحالی که] قسمتی از بدنش زیر دیوار مانده بود و قسمتی از آن بیرون دیوار. آن بخش از بدن که بیرون دیوار بود را پرندگان و درندگان تکه تکه کرده و خورده بودند؛ سپس وارد شهری شد دید یکی از بزرگان آن شهر فوت کرده و او را با عزت و احترام تشییع جنازه می کردند. گفت: خدایا تو حاکم عادل هستی و ستم نمی کنی؛ آن یکی بنده ی مؤمن تو بود که یک چشم به هم زدن برای تو شریکی قائل نشده بود اما به آن شکل او را میراندی و این بنده ات یک چشم به هم زدن به تو ایمان نیاورد

ص: 161


1- . وَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ عِزَّتِي لَا أُخْرِجُ لِي عَبْداً مِنَ الدُّنْيَا أُرِيدُ رَحْمَتَهُ إِلَّا اسْتَوْفَيْتُ كُلَّ سَيِّئَةٍ هِيَ لَهُ إِمَّا بِالضِّيقِ فِي رِزْقِهِ أَوْ بِبَلَاءٍ فِي جَسَدِهِ وَ إِمَّا خَوْفٍ أُدْخِلُهُ عَلَيْهِ فَإِنْ بَقِيَ عَلَيْهِ شَيْ ءٌ شَدَّدْتُ عَلَيْهِ الْمَوْتَ وَ قَالَ ع وَ قَالَ اللَّهُ وَ عِزَّتِي لَا أُخْرِجُ لِي عَبْداً مِنَ الدُّنْيَا وَ أُرِيدُ عَذَابَهُ إِلَّا اسْتَوْفَيْتُهُ كُلَّ حَسَنَةٍ لَهُ إِمَّا بِالسَّعَةِ فِي رِزْقِهِ أَوْ بِالصِّحَّةِ فِي جَسَدِهِ وَ إِمَّا بِأَمْنٍ أُدْخِلُهُ عَلَيْهِ فَإِنْ بَقِيَ عَلَيْهِ شَيْ ءٌ هَوَّنْتُ عَلَيْهِ الْمَوْتَ. (المؤمن، ص: 18، ح 12).

و تو با این شکل او را میراندی؟! خداوند فرمود: بنده ی من! درست گفتی من حاکم عادل هستم و به کسی ظلم نمی کنم آن بنده ی مؤمن نزد من گناهی داشت و او را به این کیفیت میراندم تا [از گناه پاک شود و] هنگامی که مرا ملاقات می کند چیزی از آثار گناه بر او نمانده باشد؛ و این بنده ی من نزد من حسنه و کار نیکی داشت خواستم او را به این کیفیت بمیرانم تا وقتی مرا ملاقات می کند چیزی [از اجر و پاداش] نزد من نداشته باشد.(1)

رسول خدا (ص) فرمود: «تب»، آثار خطاها [و گناه و معصیت] آدمیزاد را برطرف می کند همان گونه که «قلع» زنگار آهن را برطرف می کند.(2)

امام صادق (ع) فرمود: ساعت های بیماری، ساعت های خطایا را از بین می برد.(3)

توضیح: منظور امام صادق (ع) این است که: درد و رنجی که مؤمن در زمان بیماری تحمل می کند، آثار منفی گناه و معصیت را از قلبش برطرف می کند.

ص: 162


1- . وَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَرَّ نَبِيٌّ مِنْ أَنْبِيَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ بِرَجُلٍ بَعْضُهُ تَحْتَ حَائِطٍ وَ بَعْضُهُ خَارِجٌ مِنْهُ فَمَا كَانَ خَارِجاً مِنْهُ قَدْ نَقَبَتْهُ الطَّيْرُ وَ مَزَّقَتْهُ الْكِلَابُ ثُمَّ مَضَى وَ وقعت [رُفِعَتْ] لَهُ مَدِينَةٌ فَدَخَلَهَا فَإِذَا هُوَ بِعَظِيمٍ مِنْ عُظَمَائِهَا مَيِّتٍ عَلَى سَرِيرٍ مُسَجًّى بِالدِّيبَاجِ حَوْلَهُ الْمَجَامِرُ فَقَالَ يَا رَبِّ إِنَّكَ حَكَمٌ عَدْلٌ لَا تَجُور [ذَاكَ] عَبْدُكَ لَمْ يُشْرِكْ بِكَ طَرْفَةَ عَيْنٍ أَمَتَّهُ بِتِلْكَ الْمِيتَةِ وَ هَذَا عَبْدُكَ لَمْ يُؤْمِنْ بِكَ طَرْفَةَ عَيْنٍ أَمَتَّهُ بِهَذِهِ الْمِيتَةِ فَقَالَ [اللَّهُ] عَزَّ وَ جَلَّ عَبْدِي أَنَا كَمَا قُلْتَ حَكَمٌ عَدْلٌ لَا أَجُورُ ذَاكَ عَبْدِي كَانَتْ لَهُ عِنْدِي سَيِّئَةٌ وَ ذَنْبٌ فَأَمَتُّهُ بِتِلْكَ الْمِيتَةِ لِكَيْ يَلْقَانِي وَ لَمْ يَبْقَ عَلَيْهِ شَيْ ءٌ وَ هَذَا عَبْدِي كَانَتْ لَهُ عِنْدِي حَسَنَةٌ فَأَمَتُّهُ بِهَذِهِ الْمِيتَةِ لِكَيْ يَلْقَانِي وَ لَيْسَ لَهُ عِنْدِي شَيْ ءٌ. (المؤمن، ص: 18، ح 13).
2- . وَ مِنْهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْحُمَّى تُذْهِبُ خَطَايَا بَنِي آدَمَ كَمَا يُذْهِبُ الْكِيرُ خَبَثَ الْحَدِيدِ. (كنز الفوائد / ج 1 ص 378 / فصل من ذكر المرضى و العيادة).
3- . وَ قَالَ الصَّادِقُ ع سَاعَاتُ الْأَوْجَاعِ يَذْهَبْنَ بِسَاعَاتِ الْخَطَايَا. (بحار الأنوار / ج 78 / 191 / باب 1 فضل العافية و المرض).

امام صادق (ع) فرمود: سخت ترین مردم از لحاظ بلا و گرفتارى پيغمبرانند، سپس كسانى كه پیرو آنانند، سپس كسى كه از ديگران بهتر است به ترتیب.(1)

عبدالرحمن بن حجاج گويد: خدمت امام صادق (ع) سخن از بلا و آنچه خداى عز و جل مؤمن را به آن مخصوص می دارد به ميان آمد، حضرت فرمود: از رسول خدا (ص) پرسيدند: در دنيا بلاى كدام كس سخت تر است؟ فرمود: پيغمبران، سپس هر كس به آن ها شبيه تر است به ترتیب و بعد از آن، مؤمن به اندازه ايمان و نيكى كردارش گرفتار شود، پس هر كه ايمانش درست و كردارش نيكو باشد گرفتاريش سخت است و هر كه ايمانش سست و عملش ضعيف باشد گرفتاريش کمتر است.(2)

امام صادق عليه السّلام فرمود: اجر بزرگ با بلاى بزرگست و خدا هيچ قومى را دوست نداشته جز آنكه گرفتارشان ساخته.(3)

امام محمد باقر (ع) فرمود: در ميان مردم بلاى پيغمبران از همه سخت تر

ص: 163


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِيَاءُ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ. (الكافي؛ ج 2؛ ص 252 بَابُ شِدَّةِ ابْتِلَاءِ الْمُؤْمِنِ حدیث 1).
2- . ذُكِرَ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْبَلَاءُ وَ مَا يَخُصُّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْمُؤْمِنَ فَقَالَ سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَشَدُّ النَّاسِ بَلَاءً فِي الدُّنْيَا فَقَالَ النَّبِيُّونَ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ وَ يُبْتَلَى الْمُؤْمِنُ بَعْدُ عَلَى قَدْرِ إِيمَانِهِ وَ حُسْنِ أَعْمَالِهِ فَمَنْ صَحَّ إِيمَانُهُ وَ حَسُنَ عَمَلُهُ اشْتَدَّ بَلَاؤُهُ وَ مَنْ سَخُفَ إِيمَانُهُ وَ ضَعُفَ عَمَلُهُ قَلَّ بَلَاؤُهُ... (همان ح 2).
3- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ عَظِيمَ الْأَجْرِ لَمَعَ عَظِيمِ الْبَلَاءِ وَ مَا أَحَبَّ اللَّهُ قَوْماً إِلَّا ابْتَلَاهُمْ. (همان ح 3).

است، سپس اوصياء و بعد از آن ها نيكوتران از مردم به ترتیب.(1)

امام صادق (ع) به سدیر فرمود: چون خدا، بنده ای را دوست دارد، او را در بلا غوطه ور سازد، اى سدیر! ما و شما، صبح و شام با آن دمسازيم.(2)

امام باقر (ع) فرمود: هرگاه خداى تبارک وتعالی بنده ای را دوست دارد، او را در بلا غوطه ور سازد و باران بلا را بر سر او ريزد و چون به درگاه خدا دعا كند، فرمايد، لبيك بنده من، اگر خواسته ترا به زودی دهم، توانايم، ولى اگر برايت ذخيره كنم، براى تو بهتر است.(3)

رسول خدا (ص) فرمود: بلاى بزرگ به اجر بزرگ پاداش داده شود و هرگاه خدا بنده ای را دوست دارد، به بلای بزرگ گرفتارش سازد، پس هر كه راضى شود، نزد خدا براى او رضا باشد و هر كه ناراضى باشد، نزد خدا برايش رضايت نيست.(4)

امام صادق (ع) فرمود: مؤمن مانند كفه ترازو است، كه هر چه بر ايمانش

ص: 164


1- . عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: أَشَدُّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِيَاءُ ثُمَّ الْأَوْصِيَاءُ ثُمَّ الْأَمَاثِلُ فَالْأَمَاثِلُ. (همان ح 4 ).
2- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ وَ عِنْدَهُ سَدِيرٌ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً غَتَّهُ بِالْبَلَاءِ غَتّاً وَ إِنَّا وَ إِيَّاكُمْ يَا سَدِيرُ لَنُصْبِحُ بِهِ وَ نُمْسِي. (همان ح 6).
3- . عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِذَا أَحَبَّ عَبْداً غَتَّهُ بِالْبَلَاءِ غَتّاً وَ ثَجَّهُ بِالْبَلَاءِ ثَجّاً فَإِذَا دَعَاهُ قَالَ لَبَّيْكَ عَبْدِي لَئِنْ عَجَّلْتُ لَكَ مَا سَأَلْتَ إِنِّي عَلَى ذَلِكَ لَقَادِرٌ وَ لَئِنِ ادَّخَرْتُ لَكَ فَمَا ادَّخَرْتُ لَكَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكَ. (همان ح 7).
4- . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ عَظِيمَ الْبَلَاءِ يُكَافَأُ بِهِ عَظِيمُ الْجَزَاءِ فَإِذَا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْداً ابْتَلَاهُ بِعَظِيمِ الْبَلَاءِ فَمَنْ رَضِيَ فَلَهُ عِنْدَ اللَّهِ الرِّضَا وَ مَنْ سَخِطَ الْبَلَاءَ فَلَهُ عِنْدَ اللَّهِ السَّخَطُ. (همان ح 8).

بيفزايد، بر بلايش افزوده شود.(1)

ناجيه گويد: به امام باقر (ع) عرض کردم مغيره می گوید: مؤمن به مرض جذام و پيسى و امثال آن مبتلا نمی شود؟ فرمود: او از صاحب ياسين [حبيب نجار كه داستانش در سوره يس مذكور است] غافل است كه دستش چلاق بود- سپس امام انگشتان خود را بر گردانيد- (به شکل انگشتان چلاق) آنگاه فرمود: گويا اكنون او را مى بينم كه با دست چلاقش نزد آن ها آمده و اندرزشان می دهد، سپس فردا نزد آن ها آمد و ايشان او را كشتند، آنگاه امام فرمود: مؤمن به هر بلائى مبتلا مى شود و به هر مرگى می میرد ولى خودكشى نمی کند.(2)

امام صادق (ع) سه بار می فرمود: مؤمن نزد خداى عز و جل بهترين مقام را دارد، همانا خدا مؤمن را به بلا مبتلا كند و سپس او را قطعه قطعه كند تا جانش را بگيرد و او خدا را بر آن حالت شكر كند.(3)

امام صادق (ع) فرمود: خداى عز و جل مؤمن را به هر بلائى مبتلا كند و به هر مرگى بميراند. ولى به زائل شدن عقل مبتلا نكند، مگر ايوب را نمى بينى كه خدا چگونه شيطان را بر مال و فرزند و همسر او و هر چه داشت مسلط كرد،

ص: 165


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُ بِمَنْزِلَةِ كِفَّةِ الْمِيزَانِ كُلَّمَا زِيدَ فِي إِيمَانِهِ زِيدَ فِي بَلَائِهِ. (همان ح 10).
2- . نَاجِيَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع إِنَّ الْمُغِيرَةَ يَقُولُ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يُبْتَلَى بِالْجُذَامِ وَ لَا بِالْبَرَصِ وَ لَا بِكَذَا وَ لَا بِكَذَا فَقَالَ إِنْ كَانَ لَغَافِلًا عَنْ صَاحِبِ يَاسِينَ إِنَّهُ كَانَ مُكَنَّعاً «3» ثُمَّ رُدَّ أَصَابِعُهُ «4» فَقَالَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى تَكْنِيعِهِ أَتَاهُمْ فَأَنْذَرَهُمْ ثُمَّ عَادَ إِلَيْهِمْ مِنَ الْغَدِ فَقَتَلُوهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ يُبْتَلَى بِكُلِّ بَلِيَّةٍ وَ يَمُوتُ بِكُلِّ مِيتَةٍ إِلَّا أَنَّهُ لَا يَقْتُلُ نَفْسَهُ. (همان ح 12).
3- . عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ الْمُؤْمِنَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَبِأَفْضَلِ مَكَانٍ ثَلَاثاً إِنَّهُ لَيَبْتَلِيهِ بِالْبَلَاءِ ثُمَّ يَنْزِعُ نَفْسَهُ عُضْواً عُضْواً مِنْ جَسَدِهِ وَ هُوَ يَحْمَدُ اللَّهَ عَلَى ذَلِكَ. (همان ح 13).

ولى بر عقلش مسلط نكرد تا با آن خدا را به يگانگى بپرستد.(1)

امام صادق (ع) فرمود: براى بنده نزد خدا مقامى است كه به آن نرسد، جز به وسیله يكى از دو امر: يا رفتن مالش و يا رسيدن بلائى به تنش.(2)

ابن بكير گويد: از امام (ع) پرسيدم: آيا مؤمن به جذام و پيسى و امثال آن مبتلا مى شود؟ فرمود: مگر بلا جز براى مؤمن نوشته و ثابت شده است؟!(3)

امام صادق (ع) فرمود: مؤمن نزد خدا ارجمند است تا آنجا كه اگر بهشت را با هر چه در آن است از خدا بخواهد، به او عطا كند، بدون آنكه از ملك او چيزى كم شود و كافر نزد خدا خوار و پست است تا آنجا كه اگر دنيا را با هر چه در آن است از خدا خواهد به او دهد، بى آنكه از ملكش چيزى كم شود و خدا به وسیله بلا از بنده مؤمنش دلجوئى كند، چنان که مسافر با سوغاتی های نوظهور از خانواده اش دلجوئى كند، خدا مؤمن را از دنيا پرهيز دهد، چنان که پزشك بيمار را پرهيز دهد.(4)

ص: 166


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَبْتَلِي الْمُؤْمِنَ بِكُلِّ بَلِيَّةٍ وَ يُمِيتُهُ بِكُلِّ مِيتَةٍ وَ لَا يَبْتَلِيهِ بِذَهَابِ عَقْلِهِ أَ مَا تَرَى أَيُّوبَ كَيْفَ سُلِّطَ إِبْلِيسُ عَلَى مَالِهِ وَ عَلَى وُلْدِهِ وَ عَلَى أَهْلِهِ وَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ مِنْهُ وَ لَمْ يُسَلَّطْ عَلَى عَقْلِهِ تُرِكَ لَهُ لِيُوَحِّدَ اللَّهَ بِهِ. (همان ح 22).
2- . أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّهُ لَيَكُونُ لِلْعَبْدِ مَنْزِلَةٌ عِنْدَ اللَّهِ فَمَا يَنَالُهَا إِلَّا بِإِحْدَى خَصْلَتَيْنِ إِمَّا بِذَهَابِ مَالِهِ أَوْ بِبَلِيَّةٍ فِي جَسَدِهِ. (همان ح 23).
3- . عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع أَ يُبْتَلَى الْمُؤْمِنُ بِالْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ وَ أَشْبَاهِ هَذَا قَالَ فَقَالَ وَ هَلْ كُتِبَ الْبَلَاءُ إِلَّا عَلَى الْمُؤْمِنِ. (همان ح 27).
4- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَكْرُمُ عَلَى اللَّهِ حَتَّى لَوْ سَأَلَهُ الْجَنَّةَ بِمَا فِيهَا َعْطَاهُ ذَلِكَ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْتَقِصَ مِنْ مُلْكِهِ شَيْئاً وَ إِنَّ الْكَافِرَ لَيَهُونُ عَلَى اللَّهِ حَتَّى لَوْ سَأَلَهُ الدُّنْيَا بِمَا فِيهَا أَعْطَاهُ ذَلِكَ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْتَقِصَ مِنْ مُلْكِهِ شَيْئاً وَ إِنَّ اللَّهَ لَيَتَعَاهَدُ عَبْدَهُ الْمُؤْمِنَ بِالْبَلَاءِ كَمَا يَتَعَاهَدُ الْغَائِبُ أَهْلَهُ بِالطُّرَفِ وَ إِنَّهُ لَيَحْمِيهِ الدُّنْيَا كَمَا يَحْمِي الطَّبِيبُ الْمَرِيضَ. (همان ح 28).

امام صادق (ع) فرمود: در كتاب على (ع) است كه: سخت ترین مردم از لحاظ بلا كشيدن، پيغمبرانند، سپس اوصياء و جانشینان آن ها و سپس هر كه از مردم نمونه آن هاست به ترتیب و مؤمن فقط به اندازه اعمال نيكش مبتلا شود، پس هر كه دينش درست و عملش نيكو باشد بلايش سخت است و اين براى آن است كه خداى عز و جل دنيا را پاداش مؤمن و كيفر كافر قرار نداده است و هر كه دينش نادرست و عملش ضعيف باشد، بلايش اندک است، بلا به مؤمن پرهيزگار از باران به زمين زودتر می رسد «(1)»(2).

ص: 167


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع أَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً النَّبِيُّونَ ثُمَّ الْوَصِيُّونَ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ وَ إِنَّمَا يُبْتَلَى الْمُؤْمِنُ عَلَى قَدْرِ أَعْمَالِهِ الْحَسَنَةِ فَمَنْ صَحَّ دِينُهُ وَ حَسُنَ عَمَلُهُ اشْتَدَّ بَلَاؤُهُ وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَجْعَلِ الدُّنْيَا ثَوَاباً لِمُؤْمِنٍ وَ لَا عُقُوبَةً لِكَافِرٍ وَ مَنْ سَخُفَ دِينُهُ وَ ضَعُفَ عَمَلُهُ قَلَّ بَلَاؤُهُ وَ أَنَّ الْبَلَاءَ أَسْرَعُ إِلَى الْمُؤْمِنِ التَّقِيِّ مِنَ الْمَطَرِ إِلَى قَرَارِ الْأَرْضِ.(همان ص 259 ح 29)
2- . ترجمۀ احادیث اصول کافی در این بخش، برگرفته از «أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج 3، ص 351 تاص: 359».

ص: 168

چهل شب مهلت قسم دروغ

ابو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَمَّادٍ، عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: «الْيَمِينُ الْغَمُوسُ يُنْتَظَرُ بِهَا أَرْبَعِينَ لَيْلَةً».(1)

امام جعفر صادق (ع) فرمود: برای «سوگند غموس» چهل شب مهلت داده می شود.

به این قسم، از این جهت «یمین غموس» گفته شده که قسم خورنده را در گناه و آتش فرو می برد.(2)

قسم بر دو نوع است:

قسم به خدا

قسم به غیر خدا

قسم به غیر خدا مشروعیت ندارد و لازم الاجرا نیست و عقوبت و کفاره ندارد.

ص: 169


1- . الكافي / ج 7 ص 436 / باب اليمين الكاذبة، حدیث 7
2- . مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول / ج 24 / 310

اما قسم به خدا بر دو نوع است:

قسم انشائی: قسمی که به موجب آن قسم خورنده متعهد می شود در آینده، کار خوبی را انجام دهد یا کار بدی را ترک کند. در این صورت قسم خورنده حتماً باید به سوگند خود عمل کند و اگر بدون عذر شرعی طبق قسم خود عمل نکند باید کفاره بدهد و کفاره آن اطعام ده مسکین یا پوشیدن لباس بر تن آن ها یا آزاد کردن یک برده است و اگر قادر به این کفاره ها نبود باید سه روز، روزه بگیرد.(1)

قسم اخباری: قسمی است که قسم خورنده به وسیله آن خبر می دهد که در گذشته خودش یا فرد دیگری فلان کار را انجام داده یا انجام نداده؛ کسی که چنین قسمی خورده اگر قسمش دروغ باشد مرتکب گناه کبیره شده و فوراً باید توبه کند و اگر به موجب این قسم مال یا حقی از کسی ضایع شده فوراً به صاحبش برگرداند و اگر قبل از گذشتن چهل روز توبه نکند و اشتباه خود را جبران ننماید (طبق حدیث مورد بحث) باید منتظر عذاب الهی و نزول بلا باشد.

رسول خدا (ص) فرمود: هرکس قسم ناحقی بخورد و به وسیله آن مال مسلمانی را قطع کند همانا قطعه ای از آتش را [برای خود] قطع کرده است.(2)

ص: 170


1- . لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ في أَيْمانِكُمْ وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما عَقَّدْتُمُ الْأَيْمانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساكينَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْليكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْريرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ ذلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمانِكُمْ إِذا حَلَفْتُمْ وَ احْفَظُوا أَيْمانَكُمْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (سوره مائده: آیه 89).
2- . عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ حَلَفَ عَلَى يَمِينِ صَبْرٍ فَقَطَعَ بِهَا مَالَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ فَإِنَّمَا قَطَعَ جَذْوَةً مِنَ النَّارِ. (بحارالانوار، ج 101، ص 282).

امام صادق (ع) فرمود: ... آن قسمی که مکافاتش ورود به آتش [جهنم] است، آن است که کسی از روی ظلم و ستم بر مال یا حق مسلمانی قسم بخورد این، «یمین غموس» است که باعث [دخول در] آتش می شود و کفاره ندارد.(1)

عواقب قسم دروغ

امام صادق (ع) فرمودند: هرکس قسم دروغ بخورد درحالی که می داند دروغ می گوید با خدای عزوجل جنگیده است.(2)

امام صادق (ع) فرمودند: هر کس (ادعای ناحقی بکند یا خبر دروغی بدهد بعد) بگوید: خدا می داند (خدا شاهد است که من راست می گویم)، درحالی که خداوند به چنین ادعا و خبری علم ندارد (چون چنین چیزی وجود ندارد تا به آن علم داشته باشد)، در این حال به خاطر بزرگی (این گناه) عرش خدا به لرزه در می آید.(3)

ص: 171


1- . قَالَ الصَّادِقُ ع الْيَمِينُ عَلَى وَجْهَيْنِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ أَمَّا الَّتِي عُقُوبَتُهَا دُخُولُ النَّارِ فَهُوَ أَنْ يَحْلِفَ الرَّجُلُ عَلَى مَالِ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَوْ عَلَى حَقِّهِ ظُلْماً فَهَذِهِ يَمِينٌ غَمُوسٌ. (وسائل الشيعة / ج 23 / 215 / 9 باب تحريم الحلف على الماضي مع تعمد الكذب...ح 3)
2- . قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ حَلَفَ عَلَى يَمِينٍ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُ كَاذِبٌ فَقَدْ بَارَزَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ... (الكافي / ج 5 / 108 / باب عمل السلطان و جوائزهم، حدیث 11)
3- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ قَالَ اللَّهُ يَعْلَمُ مَا لَمْ يَعْلَمِ اهْتَزَّ لِذَلِكَ عَرْشُهُ إِعْظَاماً لَهُ. (الكافي / ج 7 / 437 / باب آخر منه حدیث 1)

با این بیان کسی که با قسم دروغ عرش الهی را به لرزه در آورده و خدا را به خشم آورده و با او اعلان جنگ کرده، باید قبل از آن که مهلت چهل روزه تمام شود فوری توبه کند و با استغفار به درگاه الهی به تقصیر خود اعتراف کند و حقی که با این قسم ضایع کرده را به صاحبش برگرداند و رضایت او را حاصل کند و الا گرفتار بلا و حادثه خواهد شد.

مکافات قسم دروغ

امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود: قسم دروغ و ناحق خانه ها را بدون اهل و خالی از سکنه می کند.(1)

امام صادق (ع) فرمودند: قسم ناحق و دروغ، باعث فقر نسل آینده می شود.(2)

امام صادق (ع) فرمودند: قسم دروغ دیار را بدون اهل و سکنه خواهد کرد.(3)

امام محمدباقر (ع) از رسول خدا (ص) روایت کرده که فرمود: بر حذر باشید

ص: 172


1- . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْيَمِينُ الصَّبْرُ الْفَاجِرَةُ تَدَعُ الدِّيَارَ بَلَاقِعَ. (الكافي؛ ج 7؛ ص 435 بَابُ الْيَمِينِ الْكَاذِبَة حدیث 2) ِ
2- . قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع الْيَمِينُ الصَّبْرُ الْكَاذِبَةُ تُورِثُ الْعَقِبَ الْفَقْرَ. (همان ح 4).
3- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ يَمِينَ الصَّبْرِ الْكَاذِبَةَ تَتْرُكُ الدِّيَارَ بَلَاقِعَ..(همان ح 6)

از قسم فاجر و ناحق که دیار را بدون اهل خواهد کرد.(1)

امام محمد باقر (ع) می فرماید: در کتاب حضرت علی (ع) نوشته: سه خصلت است که صاحب آن هرگز نمی میرد مگر آن که وزر و وبال آن را در همین دنیا می بیند: ظلم، قطع رحم و قسم دروغ؛ که با آن قسم ناحق، با خدا می جنگد؛ و همانا عملی که سریع تر از هر عملی ثواب و پاداش آن به انسان می رسد صله رحم است و گاهی می شود که اقوام و ملل فاجر و لا ابالی و فاسق، صله رحم می کنند و به همین خاطر اموال آن ها رشد می کند و ثروتمند می شوند و همانا قسم دروغ و قطع رحم دیار را از اهل خالی و بدون سکنه می کند.(2)

امام محمد باقر (ع) می فرماید: در کتاب حضرت علی (ع) نوشته: همانا قسم دروغ و قطع رحم، دیار را از اهل خالی و بدون سکنه می کند و باعث فاسد شدن رحم و انقطاع نسل می شود.(3)

ص: 173


1- . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِيَّاكُمْ وَ الْيَمِينَ الْفَاجِرَةَ فَإِنَّهَا تَدَعُ الدِّيَارَ مِنْ أَهْلِهَا بَلَاقِعَ. الكافي/ ج 7 / 436 / باب اليمين الكاذبة حدیث 6.
2- . عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع ثَلَاثُ خِصَالٍ لَا يَمُوتُ صَاحِبُهُنَّ أَبَداً حَتَّى يَرَى وَبَالَهُنَّ الْبَغْيُ وَ قَطِيعَةُ الرَّحِمِ وَ الْيَمِينُ الْكَاذِبَةُ يُبَارِزُ اللَّهَ بِهَا وَ إِنَّ أَعْجَلَ الطَّاعَةِ ثَوَاباً لَصِلَةُ الرَّحِمِ وَ إِنَّ الْقَوْمَ لَيَكُونُونَ فُجَّاراً فَيَتَوَاصَلُونَ فَتَنْمِي أَمْوَالُهُمْ وَ يُثْرُونَ وَ إِنَّ الْيَمِينَ الْكَاذِبَةَ وَ قَطِيعَةَ الرَّحِمِ لَتَذَرَانِ الدِّيَارَ بَلَاقِعَ مِنْ أَهْلِهَا وَ تَنْقُلُ الرَّحِمَ وَ إِنَّ نَقْلَ الرَّحِمِ انْقِطَاعُ النَّسْلِ (الكافي / ج 2 / 347 / باب قطيعة الرحم حدیث 4)
3- . عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع أَنَّ الْيَمِينَ الْكَاذِبَةَ وَ قَطِيعَةَ الرَّحِمِ تَذَرَانِ الدِّيَارَ بَلَاقِعَ مِنْ أَهْلِهَا وَ تُنْغِلُ الرَّحِمَ يَعْنِي انْقِطَاعَ النَّسْلِ. (الكافي/ ج 7 / 436 / باب اليمين الكاذبة حدیث 9).

امام صادق (ع) فرمودند: قسم فاجره باعث فساد رحم می شود راوی پرسید: معنای «تنغل فی الرحم» چیست؟ فرمود: عقیم و نازا می کند.(1) پاداش قسم نخوردن

امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که آن حضرت فرمود: هر کس به احترام خدا (برای گرفتن حقش) قسم نخورد خداوند بهتر از آن (چه می خواست با این قسم به دست آورد) به او می دهد.(2)

رسول خدا (ص) فرمود: هر کس به احترام خدا قسم دروغ نخورد خداوند بهتر از آنچه می خواست با این قسم به دست آورد به او می دهد.(3)

امام زین العابدین (ع) فرمود: رسول الله (ص) فرمود: قسم نخورید مگر به خدا و هر کس به خدا قسم می خورد باید راست بگوید و هر کس (قسم) راست نخورد با خداوند و آئين او بيگانه است؛ و هر کس برایش قسم خورد باید راضی باشد و هر کس برایش به خدا قسم خورده شد و راضی نباشد و نپذيرد نيز با خداوند و

ص: 174


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْيَمِينَ الْفَاجِرَةَ تُنْغِلُ فِي الرَّحِمِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا مَعْنَى تُنْغِلُ فِي الرَّحِمِ قَالَ تُعْقِرُ. (الكافي، ج 7، ص: 437 باب الیمین الکاذبه حدیث 10).
2- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَجَلَّ اللَّهَ أَنْ يَحْلِفَ بِهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ خَيْراً مِمَّا ذَهَبَ مِنْهُ. (الكافي / ج 7 / 434 / باب كراهية اليمين حدیث 2)
3- . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَجَلَ اللَّهَ أَنْ يَحْلِفَ بِهِ كَاذِباً أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَيْراً مِمَّا ذَهَبَ مِنْهُ. وسائل الشيعة / ج 23 / 207 / 4 باب تحريم اليمين الكاذبة لغير ضرورة، حدیث 13.

آئينش بيگانه خواهد بود.(1)

اجتناب از «قسم دادن» برای تعظیم خداوند متعال

رسول خدا (ص) فرمود: هرکس بدهکاری را به نزد سلطان (قاضی) ببرد تا او را قسم بدهد درحالی که می داند قسم (دروغ) خواهد خورد ولی به خاطر تعظیم خدای عزوجل او را قسم ندهد در نتیجه خداوند در قیامت برای او به مقامی کمتر از مقام حضرت ابراهیم خلیل الرحمن (ع) راضی نخواهد شد.(2)

حضرت عیسی (ع) به حواریین فرمود: حضرت موسی (ع) شما را امر کرد که قسم دروغ نخورید و من به شما امر می کنم که قسم نخورید چه راست چه دروغ.(3)

ابا بصیر می گوید امام محمدباقر (ع) به من فرمود: پدرش [امام زین العابدین (ع)] زنی داشت که از خوارج بود گویا از بنی حنیفه بوده روزی یکی از غلام های آن حضرت گفت: همسرت از جدّت (حضرت علی (ع)) اعلان برائت و بیزاری

ص: 175


1- . عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تَحْلِفُوا إِلَّا بِاللَّهِ وَ مَنْ حَلَفَ بِاللَّهِ فَلْيَصْدُقْ وَ مَنْ لَمْ يَصْدُقْ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ وَ مَنْ حُلِفَ لَهُ بِاللَّهِ فَلْيَرْضَ وَ مَنْ حُلِفَ لَهُ بِاللَّهِ فَلَمْ يَرْضَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. (النوادر (للأشعري) / / 50 / 6 باب من كره الحلف بالله حدیث 90)
2- . قَالَ النَّبِيُّ ص مَنْ قَدَّمَ غَرِيماً إِلَى السُّلْطَانِ يَسْتَحْلِفُهُ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُ يَحْلِفُ ثُمَّ تَرَكَهُ تَعْظِيماً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَرْضَ اللَّهُ لَهُ بِمَنْزِلَةٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا مَنْزِلَةَ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ الرَّحْمَنِ ع (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال / النص / 130 / ثواب من قدم غريما إلى السلطان فعلم أنه يحلف فتركه تعظيما لله)
3- . عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ عِيسَى لِلْحَوَارِيِّينَ إِنَّ مُوسَى ع أَمَرَكُمْ أَنْ لَا تَحْلِفُوا بِاللَّهِ كَاذِبِينَ وَ أَنَا آمُرُكُمْ أَنْ لَا تَحْلِفُوا بِاللَّهِ لَا كَاذِبِينَ وَ لَا صَادِقِينَ (بحارالانوار، ج 101، ص 281، حدیث 14)

می کند! امام سجاد او را طلاق داد او پیش والی مدینه رفت و شکایت کرد که من از او [امام سجاد (ع)] چهارصد دینار مهریه بستانکار هستم. والی گفت شاهد داری؟ گفت: نه ولی قسمش بده [یعنی امام سجاد را قسم بده که به من بدهکار نیست] والی مدینه رو به پدرم کرد و گفت یا قسم بخور [که به او بدهکار نیستی] یا مهریه اش را بده. پدرم گفت: پسر بلند شو چهارصد دینار به او بده. گفتم ای پدر آیا برحق نیستی؟ فرمود: بله [برحقم] ای پسرم و لکن خدا را تعظیم نمودم از اینکه قسم صبر بخورم.(1)

توضیح: «یمین صبر» قسمی است که به موجب آن قاضی حکم صادر می کند و طرف مقابل را محکوم می کند.

ص: 176


1- . عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو جَعْفَرٍ إِنَّ أَبَاهُ كَانَ تَحْتَهُ امْرَأَةٌ مِنَ الْخَوَارِجِ أَظُنُّهَا كَانَتْ مِنْ بَنِي حَنِيفَةَ فَقَالَ لَهُ مَوْلًى لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ عِنْدَكَ امْرَأَةً تَتَبَرَّأُ مِنْ جَدِّكَ قَالَ فَعَقِرَ فَعَلِمْتُ أَنَّهُ طَالَقَهَا فَادَّعَتْ عَلَيْهِ صَدَاقَهَا فَجَاءَتْ بِهِ إِلَى أَمِيرِ الْمَدِينَةِ تَسْتَعْدِيهِ عَلَيْهِ فَقَالَتْ لِي عَلَيْهِ صَدَاقِي أَرْبَعُمِائَةِ دِينَارٍ فَقَالَ الْوَالِي أَ لَكِ بَيِّنَةٌ فَقَالَتْ لَا وَ لَكِنْ خُذْ يَمِينَهُ فَقَالَ وَالِي الْمَدِينَةِ يَا عَلِيُّ إِمَّا أَنْ تَحْلِفَ وَ إِمَّا أَنْ تُعْطِيَهَا فَقَالَ لِي يَا بُنَيَّ قُمْ فَأَعْطِهَا أَرْبَعَمِائَةِ دِينَارٍ فَقُلْتُ يَا أَبَتِ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ لَسْتَ مُحِقّاً فَقَالَ بَلَى يَا بُنَيَّ وَ لَكِنِّي أَجْلَلْتُ اللَّهَ أَنْ أَحْلِفَ بِهِ يَمِينَ صَبْرٍ. نوادر (للأشعري) / / 49 / 6 باب من كره الحلف بالله حدیث 88.

استثناء قسم بعد از چهل روز

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسى، عَنْ حُسَيْنٍ الْقَلَانِسِيِّ، أَوْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: «لِلْعَبْدِ أَنْ يَسْتَثْنِيَ فِي الْيَمِينِ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَرْبَعِينَ يَوْماً إِذَا نَسِيَ».(1)

از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: بنده ای که قسم خورد و فراموش کرد، از هنگام قسم تا چهل روز می تواند استثناء کند.

توضیح: منظور امام صادق (ع) این است که: اگر کسی قسم خورد کاری را انجام دهد یا ترک کند ولی فراموش کرد «ان شاء الله» بگوید، از هنگام قسم تا چهل روز فرصت دارد هر وقت یادش آمد، «ان شاء الله» بگوید؛ به طور کلی اگر مسلمان قول داد یا قسم خورد در آینده کاری را برای کسی انجام دهد؛ نباید مطمئن باشد و با عزم و جزم متعهد شود و قسم بخورد و اگر قولی داد و برای عمل به قولش قسم هم خورد لازم است «ان شاء الله» بگوید؛ و اگر فراموش کرد و بعداً یادش آمد باز شایسته است «ان شاء الله» بگوید.

عبدالله بن میمون می گوید شنیدم امام صادق (ع) می فرمود: اگر انسان

ص: 177


1- . الكافي / ج 7 / 448 / باب الاستثناء في اليمين حدیث 4

فراموش کرد «ان شاء الله» بگوید تا چهل روز می تواند «ان شاء الله» بگوید.(1)

توضیح: روایت قبلی مختص قسم بود ولی این روایت اطلاق دارد و شامل و نذر و عهد و قسم و قول و قرار با مردم هم می شود.

محمد حلبی و زراره و محمد بن مسلم از امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) روایت کرده اند که آن بزرگواران در باره معنای «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ(2)»

فرموده اند، وقتی کسی قسم خورد و فراموش کرد «ان شاء الله» بگوید، هر وقت یادش آمد، «استثناء» کند؛ یعنی «ان شاء الله» بگوید.(3)

سکونی از امام صادق (ع) از امیرالمؤمنین (ع) روایت کرده که فرمود: هر کس قسم خود را استثاء کرد [و هنگام قسم خوردن «ان شاء الله» گفت؛ درصورتی که به قسم خود عمل نکرد] حنث قسم نکرده و گناهی مرتکب نشده و وزر و وبالی دامنگیرش نخواهد شد چون از همان ابتداء با «ان شاء الله» گفتن قسم خود را از حالت تنجیز خارج کرده و معلق کرده به مشیت الهی.(4)

ص: 178


1- . عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لِلْعَبْدِ أَنْ يَسْتَثْنِيَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَرْبَعِينَ يَوْماً إِذَا نَسِيَ (النوادر (للأشعري) / / 55 / 8 باب الاستثناء في اليمين حدیث 105)
2- . سوره کهف آیه 24
3- . عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليهما السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ» قَالَ: «إِذَا حَلَفَ الرَّجُلُ فَنَسِيَ أَنْ يَسْتَثْنِيَ، فَلْيَسْتَثْنِ إِذَا ذَكَرَ». الكافي / ج 7 / 447 / حدیث 1.
4- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع مَنِ اسْتَثْنَى فِي الْيَمِينِ فَلَا حِنْثَ وَ لَا كَفَّارَةَ. (وسائل الشيعة / ج 23 / 256 / 28 باب أن من استثنى مشية الله في اليمين، حدیث 1).

امام جعفر صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که آن حضرت فرمود: هر کس مخفیانه قسم خورده، مخفیانه استثناء کند [و ان شاء الله بگوید] و هر کس علنی قسم خورده، علنی و در حضور جمع [ان شاء الله] بگوید.(1)

مزارم می گوید: روزی امام صادق (ع) وارد منزل معتب شد درحالی که تصمیم سفر عمره داشت و لوحی را در دست داشت که در آن جیره و مواجب عیال او نوشته شده بود که سهم هر کدام چقدر باشد و این که به فلانی و فلانی و فلانی چقدر داده شود ولی در آن «ان شاء الله» نوشته نشده بود. امام فرمود: کی این ها را نوشته و ان شاء الله ننوشته؟ چطور گمان کرده می تواند به این وعده ها عمل کند (بدون مشیت الهی) سپس فرمود دوات بیاورید و فرمود: در پایان آن بنویس «ان شاء الله». پس او به دنبال هر اسمی یک «ان شاء الله» اضافه کرد.(2)

ابن قداح از امام صادق (ع) نقل می کند: که امیرالمؤمنین (ع) فرمود: استثناء در قسم در وقتی است که یادت آمد و لو بعد از چهل روز باشد سپس آن حضرت این آیه را تلاوت کرد «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ».(3)

ص: 179


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ حَلَفَ سِرّاً فَلْيَسْتَثْنِ سِرّاً وَ مَنْ حَلَفَ عَلَانِيَةً فَلْيَسْتَثْنِ عَلَانِيَةً... (الكافي، ج 7، / ص: 449، باب الاستثناء في اليمين حدیث 7)
2- . عَنْ مُرَازِمٍ قَالَ: دَخَلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَوْماً إِلَى مَنْزِلِ مُعَتِّبٍ وَ هُوَ يُرِيدُ الْعُمْرَةَ فَتَنَاوَلَ لَوْحاً فِيهِ كِتَابٌ فِيهِ تَسْمِيَةُ أَرْزَاقِ الْعِيَالِ وَ مَا يُخْرَجُ لَهُمْ فَإِذَا فِيهِ لِفُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ لَيْسَ فِيهِ اسْتِثْنَاءٌ فَقَالَ مَنْ كَتَبَ هَذَا الْكِتَابَ وَ لَمْ يَسْتَثْنِ فِيهِ كَيْفَ ظَنَّ أَنَّهُ يَتِمُّ ثُمَّ دَعَا بِالدَّوَاةِ فَقَالَ أَلْحِقْ فِيهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَأَلْحَقَ فِيهِ فِي كُلِّ اسْمٍ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. البرهان في تفسير القرآن / ج 3 / 627 / [الكهف: الآيات 23 الى 24].
3- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع الِاسْتِثْنَاءُ فِي الْيَمِينِ مَتَى مَا ذَكَرَ وَ إِنْ كَانَ بَعْدَ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ. (الكافي / ج 7 / 448 / حدیث 6).

توضیح: همان طور که شأن نزول آیه شریفه در باره قسم انشائی نیست، مورد این روایت هم قسم انشائی نیست بلکه درباره تعهد در برابر بندگان خدا یا سوگند برای انجام کاری در آینده است؛ و ربطی به قسم انشائی و تعهد با خداوند عز وجل ندارد.

به طورکلی یکی از آموزه های دین مبین اسلام این است که وقتی مؤمن قسم می خورد یا قول می دهد یا تصمیم می گیرد کاری را انجام دهد، به توانایی خود و آماده بودن شرایط مغرور نشود و احتمال بدهد اراده و مشیت خدای عزوجل شرایط را برخلاف تصمیم او تغییر داده و مانع انجام قول و قرار او شود به همین خاطر هر تصمیمی گرفت و هر تعهدی برای بندگان خدا کرد و هر قولی داد و هر سوگندی یاد کرد، همان لحظه بگوید «ان شاء الله» یعنی اگر اراده و مشیت خدا مانع اراده و تصمیم من نشد و اگر اراده و مشیت او با این تعهد و تصمیم من هماهنگ بود، این کار را انجام خواهم داد.

در اینجا ممکن است سؤالی مطرح شود و آن اینکه اگر انسان هنگامی که قسم خورد یا با عزم و جزم، قول حتمی داد که فلان کار را انجام دهد ولی فراموش کرد ان شاء الله بگوید چه کند؟

احادیث مورد بحث جواب این سؤال را می دهد که اگر تا چهل روز بعد هم یادش آمد که ان شاء الله نگفته، همان لحظه با گفتن «ان شاء الله»، اراده و تصمیم خود را منوط به اراده و مشیت الهی کند.

سؤال: آیا «ان شاء الله» گفتن، قسم انشائی و تعهد نسبت به خداوند را هم از حالت تنجیز و لازم الوفاء بودن خارج می کند؟

جواب: هیچ یک از احادیث مورد بحث، مربوط به قسمی که به موجب آن با خدای خود عهد می کنیم، نمی شود؛ بلکه مختص قسم های انشائی و تعهد در مقابل بندگان است.

ص: 180

تأخير وحي به مدت چهل روز

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ أَنَّ قُرَيْشاً سَأَلُوا رَسُولَ اللَّهِ ص عَنْ مَسَائِلَ مِنْهَا قِصَّةُ أَصْحَابِ الْكَهْفِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص غَداً أُخْبِرُكُمْ وَ لَمْ يَسْتَثْنِ فَاحْتَبَسَ الْوَحْيُ عَنْهُ أَرْبَعِينَ يَوْماً حَتَّى اغْتَمَّ وَ شَكَّ أَصْحَابُهُ فَلَمَّا كَانَ بَعْدَ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً نَزَلَ عَلَيْهِ سُورَةُ الْكَهْفِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْ ءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً. إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ فَأَخْبَرَهُ أَنَّهُ احْتَبَسَ الْوَحْيُ عَنْهُ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً لِأَنَّهُ قَالَ لِقُرَيْشٍ غَداً أُخْبِرُكُمْ بِجَوَابِ مَسَائِلِكُمْ وَ لَمْ يَسْتَثْنِ.(1)

ابابصیر از امام صادق (ع) روایت می کند که آن حضرت فرمود: عده ای از قریش نزد رسول الله (ص) آمدند و چند سؤال (ازجمله در باره داستان اصحاب کهف) پرسیدند حضرت فرمود: فردا بیایید تا جواب سؤالتان را بدهم؛ ولی «ان شاء الله نگفت». در نتیجه تا چهل روز وحی از او ممنوع شد تا جایی که آن حضرت محزون و مغموم شد و اصحابش به شک افتادند و پس از چهل روز سوره «کهف» بر او نازل شد تا جایی که فرمود: «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْ ءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً. إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ»(2) [و بدین وسیله]

ص: 181


1- . وسائل الشيعة؛ ج 23؛ ص 255 27 بَابُ اسْتِحْبَابِ اسْتِثْنَاءِ مَشِيَّةِ اللَّهِ وَ اشْتِرَاطِهَا. حدیث 1
2- . وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْ ءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً (23) إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسيتَ وَ قُلْ عَسى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً (24) سوره کهف. ترجمه: و هرگز درباره چيزى مگو كه: من فردا آن را انجام مى دهم، (23) مگر اينكه [بگويى: اگر] خدا بخواهد؛ و هرگاه [گفتن ان شاءاللَّه را] از ياد بردى، پروردگات را ياد كن و بگو: اميد است پروردگارم مرا به چيزى كه از اين به صواب و مصلحت نزديك تر باشد، راهنمايى كند. (24)

به او خبر داد [علت این که] چهل روز وحی از او قطع شد این بود که به قریش فرمود: فردا جواب سؤال هایتان را می دهم ولی ان شاء الله نگفت.

متن کامل روایت

این روایت را تفسیر قمی در شأن نزول سوره کهف این گونه نقل کرده:

امام صادق (ع) فرمود: سبب نزول سوره «کهف» این بود که مشرکین قریش سه نفر را به نجران فرستادند تا از یهود و نصاری در باره رسول خدا تحقیق کنند و از آن ها سؤال هایی را یاد بگیرند تا از رسول خدا بپرسند چون به نجران رسیدند نزد علمای یهود رفتند و خواسته ی خود را مطرح کردند علمای یهود گفتند: از او (حضرت محمد ص) سه سؤال را بپرسید اگر آن گونه جواب داد که ما می گوییم راست می گوید و پیغمبر است سپس یک سؤال دیگر بپرسید اگر ادعا کرد پاسخ آن را می داند دروغ می گوید. نمایندگان قریش گفتند آن مسائل چیست؟ علمای یهود گفتند از او بپرسید از جوانمردانی که در زمان های گذشته از شهر خود خارج شده و ناپدید گردیدند و خوابیدند این ها چه مدت خوابیدند سپس بیدار شدند و چند نفر بودند و چه چیز همراه آن ها بود و داستان آن ها چگونه بود و اما سؤال دوم این که از او درباره قصه موسی (ع) بپرسید هنگامی که خداوند به او امر کرد دنبال عالمی برود و از او علم فرا بگیرد و چگونه او را همراهی کرد و داستان او چه بود و از او درباره فردی که شرق و غرب عالم را گشت و به سد یأجوج و مأجوج رسید بپرسید سپس علمای یهود جواب این سؤال ها را املا کردند و آن ها نوشتند و گفتند اگر جواب او مثل همین جوابی است که برایتان املا کردیم پس او راست می گوید و پیغمبر است و اگر این گونه نبود دروغ می گوید و پیغمبر نیست. آنگاه

ص: 182

قریش گفتند مسئله چهارم چیست؟

گفتند: از او بپرسید قیامت کی برپا می شود؟ اگر ادعا کرد به تاریخ برپایی قیامت علم دارد دروغ می گوید چون جز خدا کسی از زمان برپایی قیامت اطلاع ندارد آنگاه نمایندگان قریش به مکه برگشتند و سه سؤال را از آن حضرت پرسیدند رسول خدا فرمود فردا بیایید تا جواب سؤالهایتان را بدهم ولی «ان شاء الله» نگفت. در نتیجه تا چهل روز وحی از او قطع شد (و پاسخ سؤال ها به او وحی نشد) و این امر باعث غم و اندوه رسول خدا شد و اصحاب، درباره نبوت او به شک افتادند در نقطه مقابل، قریش و مشرکین خوشحال شدند و (رسول خدا را) مسخره کردند و اذیت کردند سرانجام پس از گذشت چهل روز سوره «کهف» بر او نازل شد. رسول خدا به جبرئیل فرمود: چرا دیر کردی و زودتر پاسخ سؤال ها را نیاوردی؟ او در جواب گفت: ما قادر نیستیم نازل شویم مگر به اذن خدا...(1)

تعهد حضرت آدم و حوا بدون استثناء

امام محمد باقر (ع) در تفسیر آیه «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً»(2) فرمودند: وقتی خدای عزوجل به آدم فرمود: داخل بهشت شو؛ به او فرمود ای آدم به این درخت نزدیک نشو و آن درخت را به او نشان داد. حضرت آدم عرض کرد چگونه ممکن است من و همسرم به این درخت نزدیک شویم درحالی که تو ما را از آن نهی کردی؟ خداوند فرمود وقتی می گویم نزدیک نشوید یعنی از آن نخورید. آدم و همسرش گفتند «چشم از آن نمی خوریم» و استثناء نکردند یعنی ان شاء الله نگفتند. درنتیجه خداوند آن ها را به خودشان

ص: 183


1- . (سوره طه؛ آیه: 115). تفسير القمي؛ ج 2؛ ص 31
2-

واگذار کرد سپس حضرت در ادامه فرمود: خداوند در قرآن به پیغمبرش فرمود: «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْ ءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ» و نگو من فردا فلان کار را می کنم مگر این که خدا بخواهد [آن کار را انجام ندهم و درنتیجه مشیت او سبقت بگیرد و انجام ندهم که در آن صورت قادر به انجام آن نخواهم بود] و به همین خاطر است که فرمود «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسيت» یعنی هر وقت یادت آمد، مشیت خدا را از فعل خود استثناء کن و بگو «ان شاء الله».(1)

ماجراى باغى كه نابود گشت

خلاصه این داستان قرآنی را از تفسیر نمونه وترجمه تفسیر المیزان تقدیم می کنیم.

آبی الجارود از امام محمد باقر (ع) روايت كرده كه در ذيل آيه إِنَّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ(2) فرمود: آن باغ در ناحيه يمن در نه ميلى صنعا قرار داشت و به آن رضوان مى گفتند. جريان چنين بوده كه پير مردى باغى داشت و هيچ ميوه اى از آن باغ به خانه اش نمی برد، مگر آنكه حق هر صاحب حقى را از آن مى داد بعدازآنکه از دنيا رفت، فرزندانش آن باغ را به ارث بردند و آنان پنج پسر بودند، در همان سالى كه پدرشان از دنيا رفت آن باغ آن قدر حاصل آورد كه سابقه نداشت؛ جوانان بعد از نماز عصر به طرف باغ روانه شدند، میوه های بسيار

ص: 184


1- . النوادر (للأشعري)، ص: 56 این روایت را مرحوم کلینی از محمد حلبی و زراره و محمد بن مسلم از امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) نقل کرده است.
2- سوره قلم آیات 17 تا 32

زياد ديدند كه تا آن روز و در حيات پدرشان چنان حاصلى به آن باغ نديده بودند. وقتى حاصل بسيار را ديدند طاغى و ياغى شده به يكديگر گفتند: پدر ما پير و خرفت شده و عقلش را از دست داده بود، بياييد با هم قرار بگذاريم امسال به احدى از فقرا چيزى از اين ميوه ها ندهيم، چهار نفر از برادران قبول كردند و پنجمى ايشان در خشم شد و به سايرين گفت از خدا بترسيد و طريقه پدر را پيش بگيريد تا سالم باشيد و سود ببريد، برادران بر او خشم كردند و او را به كتك گرفته سخت كوبيدند، وقتى آن برادر يقين كرد كه برادران قصد كشتن او را دارند، تسليم گفتارشان شد و به اكراه و بدون رضايت درونى رأى آنان را تصويب كرد از آنجا به خانه هاى خود برگشته، هم قسم شدند كه میوه ها را صبح خيلى زود بچينند و در اين سوگند، «ان شاء اللَّه» نگفتند(1)،

خداى تعالى به خاطر اين جرمشان به هنگام شب، در آن موقع كه همه آنها در خواب بودند عذاب و بلائى فراگير بر تمام باغ فرود آورد.(2) آتشى سوزان و صاعقه اى مرگبار چنان بر آن باغ مسلط شد که جز مشتى خاكستر از آن باقى نماند. صاحبان باغ به گمان اينكه درخت های پربارشان آماده براى چيدن ميوه است گفتند: به سوی كشتزار و باغستان خود حركت كنيد، اگر مى خواهيد ميوه هاى خود را بچينيد به این ترتیب آن ها به سوی باغشان حركت كردند درحالی که آهسته با هم سخن مى گفتند كه مواظب باشيد امروز حتى يك فقير وارد بر شما نشود و چنان آهسته سخن مى گفتند كه صداى آن ها به گوش كسى نرسد، مبادا مسكينى خبردار شود و براى خوشه چينى، يا گرفتن مختصرى ميوه براى سير كردن شكم

ص: 185


1- . لایستثنون را دوجور معنا کرده اند یکی این که قسم خوردند همه ی میوه ها را برای خود بچینند و چیزی را برای فقراء اسثناء و جدا نکنند و قول دیگر آن که مراداز لایستثنون این است که در قسم خود ان شاء الله نگفتند.
2- . ترجمه الميزان، ج 19، ص: 633

خود، به سراغ آن ها برود! چنين به نظر مى رسد كه به خاطر سابقه اعمال نيك پدر، جمعى از فقرا همه سال در انتظار چنين ايامى بودند كه ميوه چينى باغ شروع شود و بهره اى عائد آن ها گردد و لذا اين فرزندان بخيل و ناخلف چنان مخفيانه حركت كردند كه هیچ کس احتمال ندهد چنان روزى فرا رسيده است. آنها صبحگاهان به راه افتادند اما بى خبر از اينكه صاعقه اى مرگبار شب هنگام درست در موقعى كه آن ها در خواب بوده اند باغ را تبديل به يك مشت خاكستر كرده است. هنگامی که آن ها باغ خود را ديدند چنان اوضاع به هم ریخته بود كه گفتند: اين باغ ما نيست، ما راه را گم کرده ایم سپس افزودند: بلكه ما محرومان واقعى هستيم مى خواستيم مستمندان و نيازمندان را محروم كنيم اما خودمان از همه بيشتر محروم شديم، در اين ميان يكى از آن ها كه از همه عاقل تر بود گفت: آيا به شما نگفتم چرا تسبيح خدا نمى گوئيد نگفتم خدا را به عظمت ياد كنيد و از مخالفت او بپرهيزيد، شكر نعمت او را بجا آوريد و نيازمندان را از اموال خود بهره مند سازيد؟ ولى شما گوش نكرديد و به روزگار سياه افتاديد آن ها نيز لحظه اى [از خواب غفلت] بيدار شدند و به گناه خود اعتراف كردند و گفتند منزه است پروردگار ما، مسلماً ما ظالم و ستمگر بوديم هم بر خويشتن ستم كرديم و هم بر ديگران؛ ولى مطلب به اينجا خاتمه نيافت آن ها رو به هم كردند و شروع به ملامت و سرزنش يكديگر نمودند.(1)

توضیح: اشاعره، معتقدند، اعمال انسان به طور جبری توسط خداوند متعال انجام می شود؛ و معتزله، معتقدند بشر در اصل پیدایش، نیاز به خدا دارد ولی خدا در

ص: 186


1- . تفسير نمونه، ج 24، ص: 398

اعمال او هیچ قدرت دخل و تصرفی ندارد و او مختار مطلق العنان است؛ ما شیعیان این عقیده را مساوی شرک می دانیم؛ و عقیده صحیح ازنظر ما این است که: انسان در اعمال و رفتار خود نه مجبور و مسلوب الاختیار است و نه مختار مطلق العنان؛ بلکه در حد وسط این دو قرار دارد؛ یعنی در اعمال و رفتار خود مختار است و با قدرت و اراده ای که خدا به او داده عمل می کند ولی هرگاه خدای متعال اراده کند می تواند جلو اراده و تصمیم او را بگیرد؛ و به همین خاطر است که در نماز، هنگام برخاستن می گوییم: «به حول الله و قوته اقوم و اقعد»؛ یعنی با حول و قوه ی الهی بر می خیزم و می نشینم. این ذکر، مبیّن توحید افعالی مسلمان است؛ و بر این مبنا مسلمان به هیچ وجه در تصمیم گیری برای آینده، نباید به علم و تجربه و قدرت خود و مهیا بودن شرایط و اسباب، مغرور شود و با عزم و جزم برای فردای خود تصمیم بگیرد و به دیگران قول انجام کاری را بدهد بلکه باید همیشه بعد از هر تصمیم و قول و قراری، «ان شاء الله» بگوید؛ یعنی تحقق چنین وعده و قول و قراری علاوه بر تصمیم و اراده من، به اراده و مشیت خدای قادر متعال هم نیاز دارد که اگر او نخواهد، من موفق به انجام چنین کاری نخواهم شد. مولا امیرالمؤمنین علی (ع) می فرماید: عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ.(1)

خداوند سبحان را به وسیله به هم خوردن اراده ها و گشوده شدن گره ها و درهم شكسته شدن تصميم ها، شناختم.

ص: 187


1- . نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 512 حکمت 250

ص: 188

پاره شدن چهل پردۀ عصمت

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ ع إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ أَرْبَعِينَ جُنَّةً فَمَتَى أَذْنَبَ ذَنْباً كَبِيراً رَفَعَ عَنْهُ جُنَّةً فَإِذَا عَابَ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ بِشَيْ ءٍ يَعْلَمُهُ مِنْهُ انْكَشَفَتْ تِلْكَ الْجُنَنُ عَنْهُ وَ يَبْقَى مَهْتُوكَ السِّتْرِ فَيَفْتَضِحُ فِي السَّمَاءِ عَلَى أَلْسِنَةِ الْمَلَائِكَةِ وَ فِي الْأَرْضِ عَلَى أَلْسِنَةِ النَّاسِ وَ لَا يَرْتَكِبُ ذَنْباً إِلَّا ذَكَرُوهُ وَ يَقُولُ الْمَلَائِكَةُ الْمُوَكَّلُونَ بِهِ يَا رَبَّنَا قَدْ بَقِيَ عَبْدُكَ مَهْتُوكَ السِّتْرِ وَ قَدْ أَمَرْتَنَا بِحِفْظِهِ فَيَقُولُ عَزَّ وَ جَلَّ مَلَائِكَتِي لَوْ أَرَدْتُ بِهَذَا الْعَبْدِ خَيْراً مَا فَضَحْتُهُ فَارْفَعُوا أَجْنِحَتَكُمْ عَنْهُ فَوَ عِزَّتِي لَا يَئُولُ بَعْدَهَا إِلَى خَيْرٍ أَبَدا(1) ً

از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند: همانا برای خداوند تبارک وتعالی بر بنده ی مؤمنش چهل پرده است پس با هر گناه کبیره ای که انجام می دهد پرده ای برطرف می شود پس هنگامی که برادر مؤمنش را به خاطر چیزی که از او می داند ملامت کرد و سرکوفت زد، [همه ی] آن پرده ها از او برداشته می شود درنتیجه در آسمان بر زبان ملائکه رسوا و مفتضح می شود و در زمین [حرف وحدیث او بر سر زبان ها می افتد و] با زبان مردم، رسوا و مفتضح می شود و هیچ گناهی را مرتکب نمی شود مگر این که [برای این وآن] نقل می کنند و ملائکه ی موکل او می گویند: پروردگارا! بنده ی تو مهتوک الستر [رسوا و مفتضح و بی پرده] باقی مانده است! درحالی که ما را امر به حفظ او کرده ای؟

ص: 189


1- . الإختصاص؛ النص؛ ص 220

خداوند عزوجل می فرماید: [ای] ملائکه ی من! اگر برای این بنده ام خیری اراده کرده بودم او را [رسوا و] مفتضح نمی کردم؛ بالهای خود را از او بردارید پس به عزتم قسم دیگر به [هیچ] کار خیری باز گشت نخواهد کرد.

مرحوم کلینی در «باب کبائر» کتاب شریف اصول کافی، درباره ی پاره شدن چهل پرده ای که بندگان خدا را پوشانده، حدیثی را به این مضمون نقل کرده:

عبدالله بن مسکان از امام صادق (ع) روایت کرده که آن حضرت از امیرالمؤمنین (ع) روایت کرده که فرمود: هیچ بنده ئی نیست مگر آن که بر او چهل پرده است تا وقتى چهل [گناه] كبيره مرتكب شود؛ پس وقتی مرتكب چهل [گناه] كبيره شد، پرده ها از او برداشته شود، آنگاه خدا به فرشته ها وحى فرمايد: كه بنده ام را با بالهاى خود بپوشانيد، فرشتگان او را با بالهاى خود می پوشانند. سپس آن بنده، هیچ كار زشتى را باقی نمی گذارد مگر آنكه انجام دهد تا آنجا كه با ارتكاب کارهای قبیح ميان مردم ستایش می شود آنگاه فرشتگان می گویند: پروردگارا اين بنده تو هر عملى را مرتكب مى شود و ما از اعمال او خجالت می کشیم، خداى عز و جل به آن ها وحى می کند: بالهاى خود را از او برداريد و چون كارش به اينجا رسید شروع می کند به دشمنى با ما اهل بیت؛ و در این حال است که پرده او در آسمان و پرده او در زمين دريده شود، سپس فرشتگان گويند: «پروردگارا اين بنده تو بی پرده مانده است»، خداى عز و جل به آن ها وحى فرمايد: اگر خدا به او نياز [و توجهى] داشت [او را به حال خود رها نمی کرد و] به شما دستور نمی داد بالهاى خود را از او برداريد.(1)

ص: 190


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ص مَا مِنْ عَبْدٍ إِلَّا وَ عَلَيْهِ أَرْبَعُونَ جُنَّةً حَتَّى يَعْمَلَ أَرْبَعِينَ كَبِيرَةً فَإِذَا عَمِلَ أَرْبَعِينَ كَبِيرَةً انْكَشَفَتْ عَنْهُ الْجُنَنُ فَيُوحِي اللَّهُ إِلَيْهِمْ أَنِ اسْتُرُوا عَبْدِي بِأَجْنِحَتِكُمْ فَتَسْتُرُهُ الْمَلَائِكَةُ بِأَجْنِحَتِهَا قَالَ فَمَا يَدَعُ شَيْئاً مِنَ الْقَبِيحِ إِلَّا قَارَفَهُ حَتَّى 1 يَمْتَدِحَ إِلَى النَّاسِ بِفِعْلِهِ الْقَبِيحِ فَيَقُولُ الْمَلَائِكَةُ يَا رَبِّ هَذَا عَبْدُكَ مَا يَدَعُ شَيْئاً إِلَّا رَكِبَهُ وَ إِنَّا لَنَسْتَحْيِي مِمَّا يَصْنَعُ فَيُوحِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِمْ أَنِ ارْفَعُوا أَجْنِحَتَكُمْ عَنْهُ فَإِذَا فُعِلَ ذَلِكَ أَخَذَ فِي بُغْضِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَنْهَتِكُ سِتْرُهُ فِي السَّمَاءِ وَ سِتْرُهُ فِي الْأَرْضِ فَيَقُولُ الْمَلَائِكَةُ يَا رَبِّ هَذَا عَبْدُكَ قَدْ بَقِيَ مَهْتُوكَ السِّتْرِ فَيُوحِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِمْ لَوْ كَانَتْ لِلَّهِ فِيهِ حَاجَةٌ مَا أَمَرَكُمْ أَنْ تَرْفَعُوا أَجْنِحَتَكُمْ عَنْهُ (الكافي / ج 2 / 280 / باب الكبائر حدیث 9).

منظور از پرده های چهل گانه چیست؟

مرحوم علامه ی مجلسى در توضیح پرده هاى چهل گانه، شش قول را نقل می کند كه متقن ترین اقوال این است:

منظور از چهل پرده ای که بندگان خدا را پوشانده، الطاف خداوند سبحان نسبت به بنده است كه سبب ترك معصيت مى شود و ارتكاب هر گناه كبيره ئى، معصیتکار را مستحق منع يكى از آن الطاف می نماید، ولى بازهم او را رسوا نكند و به فرشتگان دستور پرده پوشی و آبروداری او دهد.(1)

همچنین محتمل است مراد حدیث این باشد که انسان به فطرت خدادادی اش از گناه متنفر و منزجر است و اگر احیاناً مرتکب گناهی شود از معصیت خود شرمسار و نادم می شود این صفت روحانی پرده ی عصمت او است یعنی همانند پرده که از ورود سرما و گرما و گردوغبار به داخل خانه جلوگیری می کند این پرده ی حیا و شرمساری هم باعث نگهداری و عصمت و مصونیت

ص: 191


1- . (الإختصاص؛ النص؛ ص 220).

انسان از گناه است. یا همانند سپر و زره (که مانع نفوذ تیر و شمشیر و نیزه در بدن است)، از نفوذ گناه و معصیت به روح انسان جلوگیری می کند، هنگامی که انسان مرتکب گناه کبیره ای شد مقداری از تنفر و انزجار او از گناه کاسته می شود و پرده یا زره عصمت او نازک می شود و هنگامی که گناه کبیره دوم را انجام داد و توبه نکرد باز، شرم و حیا و نفرتی که عامل عصمت و مصونیت او از گناه بود کمتر شده و خجالت و شرمساری او پس از ارتکاب این معصیت، کمتر می شود و پرده ی عصمت او نازک تر می شود تا وقتی که چهل گناه کبیره انجام داد در این هنگام دیگر تمام لایه ها و پرده های حجب و حیا و انزجار و شرمساری از گناه، در فطرت و ذات او از بین رفته و هیچ پرده عصمت و زره و سپر و مانع و حجاب فطری و طبیعی و درونی میان او و گناه باقی نمی ماند درنتیجه، گناهان کبیره را بدون کمترین حیا و خجالت به راحتی انجام می دهد و پس از ارتکاب معصیت هم ذره ای از احساس شرمساری و ندامت اولیه را در وجود خود احساس نمی کند پس او در این حال است که چهل پرده ی فطری عصمت و مصونیت از گناه را که مانند سپری میان او و گناه حائل بود را از بین برده و دیگر میان او و گناه هیچ حاجز و مانع درونی و فطری باقی نمانده تا او را از گناه و معصیت مصون دارد ولی خدای منان باز هم بر این بنده ی روسیاه تفضل می کند و به ملائکه امر می کند تا با الهامات خود، در مقابل وساوس شیطان و هوای نفس، این بنده ضعیف را کمک کنند شاید توبه کند و برگردد ولی وقتی بنده همچنان به راه خود ادامه می دهد و از هیچ معصیتی فروگذار نیست و از ارتکاب هیچ عمل قبیحی شرم نمی کند بلکه به گناهان خود افتخار می کند و از دیگران تقاضا دارد که او را به خاطر اعمال قبیحش ستایش کنند، در این حال استحقاق کمک ملائکه را هم از دست می دهد و خداوند از ملائکه می خواهد که کنار بروند و او را به حال خود رها کنند.

ص: 192

در این حال ملائکه می گویند: خدایا این بنده تو مهتوک الستر باقی ماند؟! (میان او و گناه و معصیت هیچ مانع و ساتری باقی نمانده و بی باکانه مرتکب زشت ترین و عظیم ترین گناهان می شود) و خداوند در جواب می فرماید: اگر خدا به او نياز و توجهى می داشت به شما دستور نمی داد بالهاى خود را از او برداريد.

با این بیان معنای این حدیث این نیست که ارتکاب چهل گناه کبیره باعث پاره شدن پرده اسرار و رسوایی می شود چراکه به تصریح روایت موردبحث، قبل از آنکه ملائکه بالهای خود را از او بردارند او در گناه و معصیت شهره ی آفاق شده و نزد مردم به گناه خود افتخار می کند و از مردم توقع دارد او را به خاطر ارتکاب گناهان کبیره ستایش کنند با این وضع، رسوا کردن او، کاری بی معنا و تحصیل حاصل است؛ بنابراین، معنای سخن ملائکه که می گویند «خدایا بنده تو مهتوک الستر ماند» این نیست که پرده اسرارش پاره شد و هیچ پرده ای نیست که اسرار و عیوب او را از ناظرین بپوشاند، بلکه منظور این است که دیگر هیچ مانع و حاجز (فطری و غیر فطری) میان این بنده و گناه، باقی نمانده؛ درنتیجه او بی باکانه مرتکب بدترین گناهان می شود؛ خداوند هم در پاسخ می فرماید: اگر خیری در این بنده بود او را به حال خود رها نمی کردم یعنی دیگر قابل هدایت و نجات نیست و او کارش تمام شده و اهل هلاکت و دوزخ است.

با تمام این توضیحات باید اذعان کنم سؤال ها و ابهام هایی در این روایت وجود دارد که درک و فهم آن را مشکل کرده و امکان اظهارنظر قطعی درباره منظور امام وجود ندارد.

نکته مهمی که در ذیل حدیث باقی مانده و شارحین به آن اشاره ای نکرده اند این است که امام علی (ع) می فرماید: وقتی ملائکه او را به حال خود رها کردند این بنده معصیت کار بغض و عداوت و دشمنی اهل بیت پیامبر (ص) را به دل

ص: 193

می گیرد و شروع می کند به دشمنی کردن با آن ها؛ و این هشداری است به شیعیان و محبان اهل بیت (ع) که اگر دست از گناه و معصیت بر ندارند و توبه نکنند و همچنان به ارتکاب گناه و معصیت ادامه دهند این گناهان سرانجام فطرت آن ها را مسخ و دل آن ها را تاریک و ظلمانی می کند تا جایی که دیگر ذره ای از محبت محمد و آل محمد (ص) در دل آن ها باقی نخواهد ماند و بجای آن، بغض اهل بیت را در وجود آن ها ایجاد می کند و آن ها را از صف شیعیان و محبان و حامیان اهل بیت جدا نموده و در صف دشمنان آن ها قرار خواهد داد؛ و بدیهی است، چنین کسانی که با ائمه ی معصومین (ع) دشمنی و عداوت می کنند خیلی راحت تر، با مراجع تقلید و علما و روحانیون و اقشار متدین جامعه دشمنی خواهند کرد و بحث و گفتگوی علمی برای چنین افرادی بی فایده است. چون این ها ازنظر علمی مشکلی ندارند و بهتر از ما واقعیت را می دانند؛ مشکل این ها مشکل دل و قلب فاسد شده است که دیگر قابل درمان نیست و بقول خداوند متعال که در سوره بقره می فرماید:

إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (6) خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ (7) ... في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ (10)

بى ترديد كسانى كه [به خدا و آياتش] كافر شدند براى آنان يكسان است چه [از عذاب] بيمشان دهى يا بيمشان ندهى، ايمان نمى آورند. (6) خدا [به كيفر كفرشان] بر دل ها و گوش هايشان مُهرِ [تيره بختى] نهاده و بر چشم هايشان پرده اى [از تاريكى است كه فروغ هدايت را نمى بينند] و براى آنان عذابى بزرگ است. (7)...در دلِ آنان بيمارىِ [سختى از

ص: 194

نفاق] است، پس خدا [به كيفرِ نفاقشان] بر بیماری شان افزود و براى آنان در برابر آنچه همواره دروغ مى گفتند، عذابى دردناك است. (10)(1)

همچنین در آیه 10 سوره روم می فرماید:

ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ

سپس پايان كار آنان كه [عمل] بد انجام دادند اين است كه آيات خدا را تكذيب كرده و آن را استهزا و مسخره می کنند.

آیات و روایاتی که مطرح شد آینده ی گنه کاران را پیش بینی می کند که سرانجام، کافر شده و آیات خدا را مسخره می کنند. علاوه بر آیات و احادیث، همه ی ما به چشم خود چنین افراد عیاش و خوشگذران و هوس باز را دیده ایم که با کمال افتخار، آیات خدا و احکام دین و علماء و مبلغان دین را با بهانه های واهی مورد توهین و ناسزا قرار داده و مسخره می کنند.

گناه کبیره چیست؟

با توجه به اینکه میرالمؤمنین (ع) فرمود «هر بنده ای که چهل گناه کبیره انجام دهد چهل پرده ای که روی او افتاده از بین می رود»، این سؤال مطرح می شود که گناه کبیره چیست؟

نظر بعضی از علما این است که همه ی گناهان، بزرگ و عظیم و كبيره است و کوچک و بزرگ ندارد.

ص: 195


1- انصاريان، حسين، ترجمه قرآن (انصاريان)، 1 جلد، اسوه - ايران - قم، چاپ: 1، 1383 ه.ش.

قول دیگر آن که: درست است که «فی نفسه» گناه و نافرمانی خدای متعال به هر نوع باشد، عظیم و بزرگ است ولی این را هم نمی توان انکار کرد که بعضی از گناهان نسبت به بعض دیگر بزرگ تر است به طوری که از هر انسان عالم یا جاهلی بپرسی: آیا گناه نگاه کردن به نامحرم با گناه تجاوز به او مثل هم است؟ فوراً پاسخ منفی می دهد و می گوید: هرگز مثل هم نیست. یا اگر سؤال شود گناه زدن یک سیلی به صورت یک انسان بی گناه با ریختن خون و کشتن او مثل هم است؟ پاسخ منفی می دهد. کسانی که قائل به صغیره و کبیره بودن گناهان هستند برای گناه کبیره تعریف هایی کرده اند که ذیلاً به دو قول اشاره می کنیم:

1- هر گناهى كه خدا در قرآن برایش وعده آتش و عقاب داده است کبیره است.

2- هر گناهى كه شارع مقدس براي مجازات آن حدى معين یا در قرآن مرتکب آن را تهديد به عذاب نموده، کبیره است.

راجع به تعداد گناهان كبيره، نیز اقوالی وجود دارد که به نقل دو قول اکتفا می کنیم:

قول اول گناهان کبیره را هفت عدد می داند:

1- شرك به خدا. 2- آدم كشى. 3- زنا. 4- تهمت زنا. 5- خوردن مال يتيم 6- فرار از جنگ. 7- عقوق والدين.

قول دوم گناهان کبیره را بیست عدد می داند:

ص: 196

1-شرك به خدا. 2- آدم كشى. 3- زنا. 4- تهمت زنا. 5- خوردن مال يتيم 6- فرار از جنگ 7- عقوق والدين. 8- لواط. 9- جادوگرى. 10- رباخوارى. 11- غيبت. 12- سوگند دروغ. 13- شهادت ناحق. 14- می خواری. 15- بى احترامى به خانه كعبه. 16- دزدى. 17- پيمان شكنى. 18- تعرب بعد از هجرت. 19- نوميدى از رحمت خدا 20- ايمنى از مكر خدا.(1)

کسانی که همه ی گناهان را کبیره می دانند به روایات ذیل استدلال کرده اند:

رسول خدا (ص) فرمود: هیچ شری را حقیر و کم اهمیت نشمارید و لو در چشم شما کوچک به نظر برسد؛ و هیچ خیری را زیاد نشمارید و لو اینکه در نظر شما زیاد باشد چون با استغفار، هیچ کبیره ای باقی نمی ماند؛ و با اصرار و تکرار

ص: 197


1- . در تعريف گناهان كبيره علماء اختلاف دارند، مرحوم مجلسى از قول شيخ بهائى اين اقوال را ذكر ميكند: مرحوم مجلسى گويد: گويا نظر كسى كه همه گناهان را كبيره دانسته اينست كه گناه را نبايد كوچك و ناچيز دانست چنانچه در اخبار وارد شده است، زيرا نافرمانى شخص بزرگ، بزرگست و مخالفت پروردگار جليل، سنگين، ولى اين موضوع منافات ندارد كه برخى از گناهان نسبت بخود بزرگتر از برخى ديگر باشد و بصغائر و كبائر تقسيم شود، كه اگر از كبائر كناره گيرى شود، صغائر آنها آمرزيده شود و ارتكاب كبيره و اصرار بر صغيره منافى عدالت باشد. مرحوم مجلسى گويد: هيچ يك از اين اقوال نسبت به تعريف و شماره گناهان كبيره، دليلى كه دل بآن اطمينان پيدا كند وجود ندارد و شايد در نامعلوم گذاشتن آن مصلحتى باشد چنانچه در نهان كردن شب قدر و صلاة وسطى ميباشد. پايان سخن مجلسى (ره). أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج 3، ص: 393

(صغیره)، هیچ صغیره ای باقی نمی ماند (اصرار و تکرار، گناه صغیره را تبدیل به کبیره می کند).(1)

امام صادق (ع) می فرماید: با اصرار و تکرار، هیچ صغیره ای باقی نمی ماند و با استغفار، هیچ کبیره ای باقی نمی ماند.(2)

امام علی (ع) فرمود: شدیدترین و عظیم ترین گناه آن است که گناهکار آن ها سبک و کم اهمیت بشمارد.(3)

زيد شحّام گويد: امام صادق (ع) فرمود: از گناهان محقر بپرهيزيد كه آمرزيده نشوند، عرض کردم: گناهان محقر چيست؟ فرمود: این است كه مردى گناه كند و بگويد، خوشا به حال من اگر غیرازاین گناه نداشته باشم.(4)

توضیح: گناه هرچند كوچك باشد، نافرمانى پروردگار بزرگ است و از اين نظر نبايد آن را كوچك دانست، حتى اگر كسى خيال كند مرتكب هيچ گناهى

ص: 198


1- . فِي مَنَاهِي النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ لَا تُحَقِّرُوا شَيْئاً مِنَ الشَّرِّ وَ إِنْ صَغُرَ فِي أَعْيُنِكُمْ وَ لَا تَسْتَكْثِرُوا الْخَيْرَ وَ إِنْ كَثُرَ فِي أَعْيُنِكُمْ فَإِنَّهُ لَا كَبِيرَ مَعَ الِاسْتِغْفَارِ وَ لَا صَغِيرَ مَعَ الْإِصْرَارِ. الأمالي (للصدوق) ص 433 / المجلس 66 حدیث 1).
2- . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّهِيكِيِّ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ الْقَنْدِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا صَغِيرَةَ مَعَ الْإِصْرَارِ وَ لَا كَبِيرَةَ مَعَ الِاسْتِغْفَارِ. (الكافي؛ ج 2؛ ص 288، ح 1)
3- . اشد الذنوب ما استهان به صاحبه (نهج البلاغه حکمت 334)
4- . قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اتَّقُوا الْمُحَقَّرَاتِ مِنَ الذُّنُوبِ فَإِنَّهَا لَا تُغْفَرُ قُلْتُ وَ مَا الْمُحَقَّرَاتُ قَالَ الرَّجُلُ يُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيَقُولُ طُوبَى لِي لَوْ لَمْ يَكُنْ لِي غَيْرُ ذَلِكَ. (الكافي / ج 2 / 287 / باب استصغار الذنب حدیث 1)

نشده و تنها يك نگاه به نامحرم كرده است، نبايد بگويد: «خوش به حال من اگر غیرازاین، گناه نداشته باشم».

سماعة گويد: از امام موسی بن جعفر (ع) شنيدم كه می فرمود: خير بسيار (مانند طاعت و بخشش زياد) را بسيار نشماريد و گناه اندك را كم نشماريد، زيرا گناه اندك انباشته مى شود و زياد می گردد و در نهان از خدا بترسيد تا از خود انصاف دهيد (به حق قضاوت كنيد اگرچه بزيانتان باشد و چنين نكند جز كسى كه در نهان از خدا بترسد).(1)

امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا (ص) در زمين بی گیاهی فرود آمد و به اصحابش فرمود: قدرى هيزم بياوريد: گفتند: يا رسول اللَّه در زمين بى گياه فرودآمده ايم، در اينجا هيزم نيست. حضرت فرمود: هر كس هر چه پيدا كرد بياورد، سپس آن ها کم کم هيزم آوردند و در برابر آن حضرت انباشته كردند، رسول خدا (ص) فرمود، گناهان این گونه جمع مى شود. سپس فرمود: از گناهان محقر بپرهيزيد، زيرا هر چيزى بازخواست كننده ئى دارد، بدانيد كه بازخواست كننده گناهان «مى نويسد آنچه را مردم پيش فرستاده و آثار آن ها را و همه چیز را در امام مبين (لوح محفوظ يا نامه اعمال) شماره كنيم»،(2)

ص: 199


1- . عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع يَقُولُ لَا تَسْتَكْثِرُوا كَثِيرَ الْخَيْرِ وَ لَا تَسْتَقِلُّوا قَلِيلَ الذُّنُوبِ فَإِنَّ قَلِيلَ الذُّنُوبِ يَجْتَمِعُ حَتَّى يَكُونَ كَثِيراً وَ خَافُوا اللَّهَ فِي السِّرِّ حَتَّى تُعْطُوا مِنْ أَنْفُسِكُمُ النَّصَفَ. (الكافي، ج 2 ص 457 / باب محاسبة العمل، ح 17).
2- . قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَزَلَ بِأَرْضٍ قَرْعَاءَ فَقَالَ لِأَصْحَابِهِ ائْتُوا بِحَطَبٍ فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ نَحْنُ بِأَرْضٍ قَرْعَاءَ مَا بِهَا مِنْ حَطَبٍ قَالَ فَلْيَأْتِ كُلُّ إِنْسَانٍ بِمَا قَدَرَ عَلَيْهِ فَجَاءُوا بِهِ حَتَّى رَمَوْا بَيْنَ يَدَيْهِ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص هَكَذَا تَجْتَمِعُ الذُّنُوبُ ثُمَّ قَالَ إِيَّاكُمْ وَ الْمُحَقَّرَاتِ مِنَ الذُّنُوبِ فَإِنَّ لِكُلِّ شَيْ ءٍ طَالِباً أَلَا وَ إِنَّ طَالِبَهَا يَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ. (الكافي / ج 2 / 288 / باب استصغار الذنب حدیث 3)

در تأیید نظر کسانی که قائل به کبیره بودن بعضی گناهان نسبت به بعض دیگر هستند، سه حدیث تقدیم می کنیم.

عبيد بن زراره گويد: از امام صادق (ع) راجع به كبائر پرسيدم، فرمود: آن ها در كتاب على (ع) هفت است: 1- كفر به خدا. 2- آدم كشى. 3- نافرمانى پدر و مادر. 4- خوردن ربا. 5- خوردن مال يتيم به ناحق. 6- فرار از جهاد. 7- تعرب بعد از هجرت، عرض کردم: این ها بزرگ ترین گناهانند؟ فرمود: آرى، عرض کردم: گناه خوردن یک درهم از مال يتيم به ناحق بزرگ تر است يا ترك نماز؟ فرمود: ترك نماز، عرض کردم: شما كه ترك نماز را از كبائر نشمردى؟ فرمود: نخستين چيزى كه به تو گفتم چه بود؟ عرض کردم: كفر، فرمود: تارك نماز كافر است، يعنى بدون علت و عذر.(1)

ابو بصیر گويد: شنيدم امام صادق (ع) می فرمود: گناهان كبيره هفت تاست، یکی از آن ها کشتن عمدی انسان یی گناه است و شرك به خدای بزرگ و متهم ساختن زن پاكدامن و خوردن ربا بعد از دانستن و فرار از جهاد و تعرّب بعد از هجرت و عقوق والدين و خوردن مال يتيم به ناحق. [امام] فرمود: و تعرب و

ص: 200


1- . عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْكَبَائِرِ فَقَالَ هُنَّ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع سَبْعٌ الْكُفْرُ بِاللَّهِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ وَ أَكْلُ الرِّبَا بَعْدَ الْبَيِّنَةِ وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ ظُلْماً وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ قَالَ فَقُلْتُ فَهَذَا أَكْبَرُ الْمَعَاصِي قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَأَكْلُ دِرْهَمٍ مِنْ مَالِ الْيَتِيمِ ظُلْماً أَكْبَرُ أَمْ تَرْكُ الصَّلَاةِ قَالَ تَرْكُ الصَّلَاةِ قُلْتُ فَمَا عَدَدْتَ تَرْكَ الصَّلَاةِ فِي الْكَبَائِرِ فَقَالَ أَيُّ شَيْ ءٍ أَوَّلُ مَا قُلْتُ لَكَ قَالَ قُلْتُ الْكُفْرُ قَالَ فَإِنَّ تَارِكَ الصَّلَاةِ كَافِرٌ. (الكافي؛ ج 2؛ ص 276).

شرك يك چيز است.(1)

توضيح: «تعرب بعد از هجرت» یعنی این که: مسلمان با اینکه رفتن به سرزمین های اسلامی برايش ممكن است، اما راضى باشد كه در بلاد كفر و جايى كه دسترسى به احکام اسلام ندارد ساکن شود، پس چنين شخصى با مشرك فرق ندارد و در این حدیث شریف، شرك و تعرب، يكى حساب مى شود تا شماره گناهان کبیره هفت عدد شود.

و طبق حدیث دیگر، امام جعفر صادق (ع) با استدلال به آیات قرآن مجید بزرگ ترین گناهان كبيره را به این ترتیب بیان می کند:

1. شرك به خدا؛ 2. نوميدى از رحمت خدا؛ 3. ايمنى از مكر خدا؛ 4. عقوق والدين، 5. کشتن انسان بی گناه؛ 6. متهم ساختن زن پاک دامن به زنا، 7. خوردن مال يتيم، 8. فرار از جهاد؛ 9. رباخواری؛ 10. سحر و جادو؛ 11. زناكارى، 12. سوگند دروغ؛ 13. خيانت در غنيمت جنگى، 14. خودداری از پرداخت زکات واجب، 15. شهادت دروغ و مخفی كردن شهادت؛ 16. شرابخوارى، 17. ترك كردن عمدی نماز يا تکلیف واجب ديگر، 18. پيمان شكنى؛ 19. قطع رحم.(2)

ص: 201


1- . عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ الْكَبَائِرُ سَبْعَةٌ مِنْهَا قَتْلُ النَّفْسِ مُتَعَمِّداً وَ الشِّرْكُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَةِ وَ أَكْلُ الرِّبَا بَعْدَ الْبَيِّنَةِ وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ ظُلْماً قَالَ وَ التَّعَرُّبُ وَ الشِّرْكُ وَاحِدٌ...(الكافي، ج 2، ص 288 / باب استصغار الذنب حدیث 3).
2- . دَخَلَ عَمْرُو بْنُ عُبَيْدٍ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَلَمَّا سَلَّمَ وَ جَلَسَ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ- الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ ثُمَّ أَمْسَكَ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا أَسْكَتَكَ قَالَ أُحِبُّ أَنْ أَعْرِفَ الْكَبَائِرَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ نَعَمْ يَا عَمْرُو أَكْبَرُ الْكَبَائِرِ الْإِشْرَاكُ بِاللَّهِ يَقُولُ اللَّهُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ بَعْدَهُ الْإِيَاسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ ثُمَّ الْأَمْنُ لِمَكْرِ اللَّهِ- لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ وَ مِنْهَا عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ لِأَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ الْعَاقَ جَبَّاراً شَقِيًّا وَ قَتْلُ النَّفْسِ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ* لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِيها إِلَى آخِرِ الْآيَةِ وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَةِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- لُعِنُوا فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ وَ أَكْلُ الرِّبَا لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلَّا كَما يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِ وَ السِّحْرُ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ الزِّنَا لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فِيهِ مُهاناً وَ الْيَمِينُ الْغَمُوسُ الْفَاجِرَةُ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلًا أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَ الْغُلُولُ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مَنْعُ الزَّكَاةِ الْمَفْرُوضَةِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ وَ شَهَادَةُ الزُّورِ وَ كِتْمَانُ الشَّهَادَةِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- وَ مَنْ يَكْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَ شُرْبُ الْخَمْرِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَهَى عَنْهَا كَمَا نَهَى عَنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ وَ تَرْكُ الصَّلَاةِ مُتَعَمِّداً أَوْ شَيْئاً مِمَّا فَرَضَ اللَّهُ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ مَنْ تَرَكَ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ بَرِئَ مِنْ ذِمَّةِ اللَّهِ وَ ذِمَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ نَقْضُ الْعَهْدِ وَ قَطِيعَةُ الرَّحِمِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ قَالَ فَخَرَجَ عَمْرٌو وَ لَهُ صُرَاخٌ مِنْ بُكَائِهِ وَ هُوَ يَقُولُ هَلَكَ مَنْ قَالَ بِرَأْيِهِ وَ نَازَعَكُمْ فِي الْفَضْلِ وَ الْعِلْمِ. (الكافي، ج 2، ص: 287 ص: 286، حدیث 24).

عوامل رسوایی و پاره شدن پرده ی اسرار

پاره شدن پرده عصمت منحصر به ارتکاب چهل گناه کبیره نیست بلکه طبق بعضی از احادیث معصومین (ع)، تجسس در به دست آوردن عیوب مسلمان و غیبت و افشاء اسرار او نیز باعث پاره شدن پرده اسرار و رسوایی و بی آبروئی خواهد شد.

ابن عباس از رسول خدا (ص) نقل کرده که آن حضرت فرمود: هرکس راه افتاد برای به دست آوردن عیب برادر (دینی) و کشف کارهای زشت او، اولین

ص: 202

قدمی که برداشته آن را داخل جهنم گذاشته و خداوند اسرار و عیوب و کارهای زشت او را در منظر عموم مردم آشکار خواهد کرد...(1)

عیب گیری از مؤمن امام صادق (ع) فرمود: خداوند تبارک وتعالی برای بنده مؤمن خود چهل پرده دارد پس هر وقت او گناهی کرد پرده ای از بین می رود پس هرگاه از برادر دینی خود به خاطر چیزی که از او می داند عیب جویی کرد این پرده ها از او برطرف می شود و به کناری می رود و مهتوک الستر [و رسوا و بی آبرو] می شود درنتیجه در آسمان بر زبان ملائکه مفتضح می شود و در زمین با زبان مردم؛ و هیچ گناهی را مرتکب نمی شود مگر این که مطرح می کنند و ملائکه ی موکل می گویند خدایا بنده ی تو مهتوک الستر [و رسوا و مفتضح] باقی ماند درحالی که ما را به حفظ او امر کردی! خداوند متعال می فرماید: ملائکه ی من اگر برای [این] بنده خیری اراده کرده بودم او را مفتضح نمی کردم؛ بالهای خود را از او بردارید پس به عزتم قسم دیگر او به کار خیر باز نخواهد گشت.(2)

ابی برده می گوید رسول خدا (ص) به ما نماز خواند (نماز جماعت ما را

ص: 203


1- . عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ... . وَ مَنْ مَشَى فِي عَيْبِ أَخِيهِ وَ كَشْفِ عَوْرَتِهِ كَانَتْ أَوَّلُ خُطْوَةٍ خَطَاهَا وَ وَضَعَهَا فِي جَهَنَّمَ وَ كَشَفَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ عَلَى رُءُوسِ الْخَلَائِقِ ...(ثواب الأعمال / ص 288 / عقاب مجمع عقوبات الأعمال).
2- . قَالَ الصَّادِقُ ع إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ أَرْبَعِينَ جُنَّةً فَمَتَى أَذْنَبَ ذَنْباً كَبِيراً رَفَعَ عَنْهُ جُنَّةً فَإِذَا عَابَ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ بِشَيْ ءٍ يَعْلَمُهُ مِنْهُ انْكَشَفَتْ تِلْكَ الْجُنَنُ عَنْهُ وَ يَبْقَى مَهْتُوكَ السِّتْرِ فَيَفْتَضِحُ فِي السَّمَاءِ عَلَى أَلْسِنَةِ الْمَلَائِكَةِ وَ فِي الْأَرْضِ عَلَى أَلْسِنَةِ النَّاسِ وَ لَا يَرْتَكِبُ ذَنْباً إِلَّا ذَكَرُوهُ وَ يَقُولُ الْمَلَائِكَةُ الْمُوَكَّلُونَ بِهِ يَا رَبَّنَا قَدْ بَقِيَ عَبْدُكَ مَهْتُوكَ السِّتْرِ وَ قَدْ أَمَرْتَنَا بِحِفْظِهِ فَيَقُولُ عَزَّ وَ جَلَّ مَلَائِكَتِي لَوْ أَرَدْتُ بِهَذَا الْعَبْدِ خَيْراً مَا فَضَحْتُهُ فَارْفَعُوا أَجْنِحَتَكُمْ عَنْهُ فَوَ عِزَّتِي لَا يَئُولُ بَعْدَهَا إِلَى خَيْرٍ أَبَداً. (بحار الأنوار / ج 70 / 361 / باب 137 حدیث 87).

امامت کرد) سپس به سرعت حرکت کرد تا دستش را به در مسجد گرفت و با صدای بلند فریاد زد: ای مردمی که به زبان ایمان آورده اید ولی قلبتان خالص نشده برای ایمان! دنبال عیوب مؤمنین راه نیافتید چون هر کس عیوب مردم را دنبال کند خدا در پی عیوب او خواهد بود و هر کس خدا در پی عیوب او باشد او را رسوا و مفتضح می کند ولو در عمق خانه خود (مخفی) باشد.(1)

براء می گوید روزی رسول خدا (با صدای بلند) برای ما سخنرانی کرد به طوری که دختران نوجوان (داخل خانه های اطراف مسجد) صدای آن حضرت را می شنیدند پس آن حضرت فرمود: ای کسانی که به زبان ایمان آورده ولی هنوز به قلب خود ایمان نیاورده است! غیبت مسلمان ها را نکنید و دنبال اسرار آن ها نباشید چون هرکس به دنبال عیب دیگران باشد خداوند به دنبال عیوب اوست و هر کس خدا در پی عیوب او باشد رسوا و مفتضحش می کند ولو در داخل خانه اش (پنهان) باشد. خداوند به موسی (ع) وحی کرد: هر کس از غیبت توبه کند آخرین کسی است که به بهشت می رود و هر کس بمیرد درحالی که از غیبت کردن توبه نکرده، اولین کسی است که به جهنم می رود.(2)

ص: 204


1- . عَنْ أَبِي بُرْدَةَ قَالَ: صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ انْصَرَفَ مُسْرِعاً حَتَّى وَضَعَ يَدَهُ عَلَى بَابِ الْمَسْجِدِ ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ يَا مَعْشَرَ النَّاسِ مَنْ آمَنَ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ يُخْلِصْ إِلَى قَلْبِهِ لَا تَتَبَّعُوا عَوْرَاتِ الْمُؤْمِنِينَ فَإِنَّهُ مَنْ تَتَبَّعَ عَوْرَاتِ الْمُؤْمِنِينَ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ فَضَحَهُ وَ لَوْ فِي جَوْفِ بَيْتِه. (ثواب الأعمال؛ ص 241)
2- . قَالَ الْبَرَاءُ خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ ص حَتَّى أَسْمَعَ الْعَوَاتِقَ العواتق: جمع العاتقة و هي الشابّة أول ما تدرك. فِي بُيُوتِهَا فَقَالَ ص يَا مَعَاشِرَ مَنْ آمَنَ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِقَلْبِهِ لَا تَغْتَابُوا الْمُسْلِمِينَ وَ لَا تَتَبَّعُوا عَوْرَاتِهِمْ فَإِنَّهُ مَنْ تَتَبَّعَ عَوْرَةَ أَخِيهِ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ يَفْضَحُهُ فِي جَوْفِ بَيْتِه وَ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى مُوسَى ع مَنْ مَاتَ تَائِباً مِنَ الْغِيبَةِ فَهُوَ آخِرُ مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ وَ مَنْ مَاتَ مُصِرّاً عَلَيْهَا فَهُوَ أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ النَّار (مجموعة ورام، ج 1، ص: 116)

یکی دیگر از گناهانی که عامل رسوایی است، شراب خواری است.

امام صادق (ع) فرمود: گناهی که نعمت ها را تغییر می دهد تجاوز [به حقوق دیگران] است؛ گناهی که باعث پشیمانی می شود قتل است؛ و گناهی که باعث نزول مجازات و مکافات می شود ظلم است و گناهی که باعث پاره شدن پرده ی عصمت می شود شراب خواری است و گناهی که باعث حبس رزق می شود زنا است و گناهی که در نابودی (انسان) تعجیل می کند قطع رحم است؛ و گناهی که هوا را ظلمانی و مانع استجابت دعا می شود عقوق والدین است.(1)

امام صادق (ع) کمترین چیزی که انسان به وسیله آن از ایمان خارج می شود این است که با کسی بر اساس دین برادری کند و لغزش های او را جمع آوری کند تا یک روزی [با این اسرار] او را تحت فشار قرار دهد.(2)

رسول خدا (ص) فرمود: نزدیک ترین حالت انسان به کفر این است که کسی از برادر دینی اش سخنی را بشنود و آن را به خاطر بسپارد تا روزی او را مفتضح

ص: 205


1- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الذُّنُوبُ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ الْبَغْيُ «2» وَ الذُّنُوبُ الَّتِي تُورِثُ النَّدَمَ الْقَتْلُ وَ الذُّنُوبُ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَمَ الظُّلْمُ وَ الذُّنُوبُ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَمَ وَ هِيَ السُّتُورُ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ الَّتِي تَحْبِسُ الرِّزْقَ الزِّنَا وَ الَّتِي تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ قَطِيعَةُ الرَّحِمِ وَ الَّتِي تَرُدُّ الدُّعَاءَ وَ تُظْلِمُ الْهَوَاءَ عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ. (معاني الأخبار؛ النص؛ ص 269، حدیث 1)
2- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ أَدْنَى مَا يَخْرُجُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْإِيمَانِ أَنْ يُوَاخِيَ الرَّجُلَ عَلَى دِينِهِ فَيُحْصِيَ عَلَيْهِ عَثَرَاتِهِ وَ زَلَّاتِهِ لِيُعَنِّفَهُ بِهَا يَوْماً. (معاني الأخبار / النص / 394 / باب نوادر المعاني حدیث 48)

کند این ها کسانی هستند که در قیامت بهره ای از رحمت خداوند ندارند.(1)

وصیت امام صادق (ع) ... ای فرزندم هر کس حجاب دیگری را بردارد (اسرار او را فاش کند و آبروی او را ببرد) اسرار و عیوب خودش فاش خواهد شد و هرکس شمشیر ستم برکشد به همان کشته خواهد شد و هر کس برای برادر خود چاهی حفر کند در آن سقوط خواهد کرد.(2)

وصیت امام علی (ع): ای پسرم تو را به تقوا سفارش می کنم در فقر و غنا...هر کس شمشیر ستم بیرون کشد با آن کشته خواهد شد و هر کس چاهی برای برادر خود بکند در آن سقوط می کند و هر کس پرده ی اسرار و عیوب دیگران را پاره کند عیوب و اسرارش فاش خواهد شد و هر کس خطای خود را فراموش کند خطای دیگران را بزرگ بشمارد...(3)

ص: 206


1- . عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ أَدْنَى الْكُفْرِ أَنْ يَسْمَعَ الرَّجُلُ عَنْ أَخِيهِ الْكَلِمَةَ فَيَحْفَظَهَا عَلَيْهِ يُرِيدُ أَنْ يَفْضَحَهُ بِهَا أُولَئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُم…. (بحارالانوار، ج 72، ص 365، ح 77)
2- . وَ ذَكَرَ بَعْضُ أَصْحَابِهِ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى جَعْفَرٍ ع وَ مُوسَى وَلَدُهُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُوَ يُوصِيهِ بِهَذِهِ الْوَصِيَّةِ فَكَانَ مِمَّا حَفِظْتُ مِنْهُ أَنْ قَالَ يَا بُنَيَّ اقْبَلْ وَصِيَّتِي وَ احْفَظْ مَقَالَتِي فَإِنَّكَ إِنْ,…… يَا بُنَيَّ مَنْ كَشَفَ حِجَابَ غَيْرِهِ انْكَشَفَتْ عَوْرَاتُ نَفْسِهِ وَ مَنْ سَلَّ سَيْفَ الْبَغْيِ قُتِلَ بِهِ وَ مَنْ حَفَرَ لِأَخِيهِ بِئْراً سَقَطَ فِيهَا. (بحارالانوار، ج 75، ص 202، ح 33)
3- . يَا بُنَيَّ أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ فِي الْغِنَى وَ الْفَقْرِ ...وَ مَنْ سَلَّ سَيْفَ الْبَغْيِ قُتِلَ بِهِ وَ مَنْ حَفَرَ بِئْراً لِأَخِيهِ وَقَعَ فِيهَا وَ مَنْ هَتَكَ حِجَابَ غَيْرِهِ انْكَشَفَتْ عَوْرَاتُ بَيْتِهِ وَ مَنْ نَسِيَ خَطِيئَتَهُ اسْتَعْظَمَ خَطِيئَةَ غَيْرِهِ. (تحف العقول / النص / 88 / وصيته لابنه الحسين ع.

ایمنی مؤمن چهل ساله از سه بلا

بیماری «جذام و جنون و برص» سه بیماری لاعلاج است که نسل بشر همواره در همه ی زمان ها و مکان ها گرفتار آن بوده و هست؛ در این بخش از کتاب، عوامل پیدایش و پیشگیری از این سه بلا، از منظر احادیث معصومین علیهم السلام بررسی خواهد شد.

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِذَا بَلَغَ الْمُؤْمِنُ أَرْبَعِينَ سَنَةً آمَنَهُ اللَّهُ مِنَ الْأَدْوَاءِ الثَّلَاثَةِ الْبَرَصِ وَ الْجُذَامِ وَ الْجُنُونِ فَإِذَا بَلَغَ الْخَمْسِينَ خَفَّفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حِسَابَهُ فَإِذَا بَلَغَ سِتِّينَ سَنَةً رَزَقَهُ اللَّهُ الْإِنَابَةَ فَإِذَا بَلَغَ السَّبْعِينَ أَحَبَّهُ أَهْلُ السَّمَاءِ فَإِذَا بَلَغَ الثَّمَانِينَ أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِإِثْبَاتِ حَسَنَاتِهِ وَ إِلْقَاءِ سَيِّئَاتِهِ فَإِذَا بَلَغَ التِّسْعِينَ غَفَرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ كُتِبَ أَسِيرَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى فَإِذَا بَلَغَ الْمِائَةَ فَذَلِكَ اَرْذَلُ الْعُمُرِ.(1)

ص: 207


1- . سند این حدیث به خاطر علی بن مغیره ضعیف است. (الكافي 8 107 حدیث 83). در کتاب خصال شیخ صدوق این حدیث با مختصر تفاوتی اینگونه نقل شده: اسحاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْد اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ عُمِّرَ أَرْبَعِينَ سَنَةً سَلِمَ مِنَ الْأَنْوَاعِ الثَّلَاثَةِ مِنَ الْجُنُونِ وَ الْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ وَ مَنْ عُمِّرَ خَمْسِينَ سَنَةً رَزَقَهُ اللَّهُ الْإِنَابَةَ إِلَيْهِ وَ مَنْ عُمِّرَ سِتِّينَ سَنَةً هَوَّنَ اللَّهُ حِسَابَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ عُمِّرَ سَبْعِينَ سَنَةً كُتِبَتْ حَسَنَاتُهُ وَ لَمْ تُكْتَبْ سَيِّئَاتُهُ وَ مَنْ عُمِّرَ ثَمَانِينَ سَنَةً غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ مَشَى عَلَى الْأَرْضِ مَغْفُوراً لَهُ وَ شُفِّعَ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ. همچنین حدیث شماره 28 اینگونه روایت شده: ...قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا مِنْ عَبْدٍ يُعَمَّرُ فِي الْإِسْلَامِ أَرْبَعِينَ سَنَةً إِلَّا صَرَفَ اللَّهُ عَنْهُ ثَلَاثَةَ أَنْوَاعٍ مِنَ الْبَلَاءِ الْجُنُونَ وَ الْجُذَامَ وَ الْبَرَصَ فَإِذَا بَلَغَ الْخَمْسِينَ لَيَّنَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْحِسَابَ فَإِذَا بَلَغَ السِّتِّينَ رَزَقَهُ اللَّهُ الْإِنَابَة إِلَيْهِ بِمَا يُحِبُّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا بَلَغَ السَّبْعِينَ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ أَحَبَّهُ أَهْلُ السَّمَاءِ فَإِذَا بَلَغَ الثَّمَانِينَ قَبِلَ اللَّهُ حَسَنَاتِهِ وَ تَجَاوَزَ عَنْ سَيِّئَاتِهِ فَإِذَا بَلَغَ التِّسْعِينَ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ سُمِّيَ أَسِيرَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ شُفِّعَ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ. (الخصال / ج 2 / 546 / فيمن عمر أربعين سنة فما فوقها حدیث 25).

ترجمه: علی بن مغیره می گوید از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود: وقتی مؤمن به چهل سالگی رسید خداوند او را از دردهای سه گانه «برص و جذام و جنون» ایمن می کند و هنگامی که به پنجاه سالگی رسید خداوند عزوجل حسابش را تخفیف می دهد پس وقتی به شصت سالگی رسید خداوند «توبه و انابه» را روزی او می کند و هنگامی که به هفتادسالگی رسید اهل آسمان او را دوست می دارند و چون به هشتادسالگی رسید خداوند عزوجل امر می کند که حسناتش را بنویسند و سیئاتش را دور بریزند و هنگامی که به نودسالگی رسید خداوند تبارک وتعالی گناهان گذشته و اخیر او را می آمرزد و [نامش] به عنوان اسیرخدا در زمین نوشته می شود و در روایت دیگر است که چون به صدسالگی رسید به «پست ترین مرحله ی عمر» رسیده است.

توضیح:

«جذام» بیماری عفونی است که در بعضی از اعضاء بدن ظاهر می شود و باعث گندیدگی و عفونت و از بین رفتن تدریجی آن عضو می شود و بیشتر، بینی و لبها را مورد هجوم قرار می دهد در فارسی به این بیماری «خوره» می گویند.

ص: 208

«برص» یک نوع بیماری است که به موجب آن لکه های سفیدی روی دست و صورت و سایر قسمت های بدن ظاهر می شود و در فارسی به این بیماری پیسی می گویند.

«جنون» یک نوع بیماری است که به موجب آن قوای عقلانی انسان مختل می شود در فارسی به افراد مبتلا به این بیماری «دیوانه» می گویند.

محدثین در باره منظور امام صادق (ع) احتمالاتی داده اند: یکی از احتمالات این است که: «مؤمن کامل»، پس از چهل سالگی به جذام و جنون و برص مبتلا نمی شود؛ و این منافات ندارد که سایر مؤمنان به این سه بیماری مبتلا شوند.

احتمال دیگر آنکه: منظور این است که: غالباً مؤمنان بالای چهل سال به این سه بلا مبتلا نمی شوند و این منافات ندارد که استثناء بعضی از افراد بالای چهل سال به این سه بلا مبتلا شوند.

بررسی روایات معارض

روایت اول: مرحوم ابن شعبه در تحف العقول از ابی الحسن الثالث نقل می کند که یک روز فرمود: همانا خوردن «بطیخ» باعث جذام می شود. به آن حضرت گفته شد: آیا این طور نیست که هر وقت مؤمن به چهل سالگی رسید از جنون و جذام و برص در امان است؟ آن حضرت فرمود بلی؛ ولی وقتی مخالفت کرد با امری که او را ایمن می کند، از مصیبت مخالفت در امان نخواهد بود.(1)

ص: 209


1- . وَ قَالَ ع يَوْماً إِنَّ أَكْلَ الْبِطِّيخِ يُورِثُ الْجُذَامَ فَقِيلَ لَهُ أَ لَيْسَ قَدْ أَمِنَ الْمُؤْمِنُ إِذَا أَتَى عَلَيْهِ أَرْبَعُونَ سَنَةً مِنَ الْجُنُونِ وَ الْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ قَالَ ع نَعَمْ وَ لَكِنْ إِذَا خَالَفَ الْمُؤْمِنُ مَا أُمِرَ بِهِ مِمَّنْ آمَنَهُ لَمْ يَأْمَنْ أَنْ تُصِيبَهُ عُقُوبَةُ الْخِلَافِ. (تحف العقول / النص / 483 /).

توضیح:

1. اکثر کتب لغت، کلمه «بطیخ» را به «خربوزه و هندوانه» معنا کرده اند.

2. منبع اصلی و اولیه این حدیث کتاب تحف العقول است که سند و منبع آن مشکل دارد. سایر کتب و مجامیع روایی، این حدیث را از این منبع نقل کرده اند.

3. در فرض صحت سند، این حدیث منافاتی با روایات فوق ندارد بلکه مفسر آن است؛ بدین گونه که گفته ی رسول خدا (ص) و امام جعفر صادق (ع) که فرموده اند: کسی که چهل سال اول عمرش را در ایمان و اسلام گذراند پس از چهل سالگی به جذام و جنون و پیسی مبتلا نمی شود، مشروط است به این که عالماً، عامداً خود را در ورطه ی عواملی که سبب پیدایش این بیماری هاست، نیاندازد که در این صورت تضمینی برای صحت او نیست.

مرحوم علامه مجلسی در تفسیر این حدیث می فرماید: شاید منظور امام که فرموده خوردن «بطیخ» باعث جذام خواهد شد، کسی است که در خوردن آن افراط و زیاده روی کند یا آن را بعد از مصرف آبگوشت بخورد.

ممکن است در نقد سخنان علامه مجلسی گفته شود: هر روز هزاران انسان در مصرف خربوزه و هندوانه افراط کرده یا قبل و بعد از آبگوشت، هندوانه و خربزه خورده اند ولی به این سه بلا مبتلا نشده اند و این واقعیت ملموس، نشانگر آن است که ابتلا به این بیماری ها در این فرض هم حتمی نیست و نمی شود روایت را بر آن حمل کرد.

روایت دوم: سدیر می گوید به امام باقر (ع) عرض کردم آیا مؤمن به بلا مبتلا می شود؟ امام فرمود: آیا غیر مؤمن به بلا مبتلا می شود؟! تا [جایی که] «صاحب یس» که گفت «یا لیت قومی یعلمون» «مکتع» بوده. گفتم «مکتع»

ص: 210

چیست؟ فرمود: مبتلا به جذام بود.(1)

روایت سوم: ناجيه می گوید به امام باقر (ع) عرض كردم كه مغيره مى گويد: مؤمن به مرض جذام و پيسى و امثال آن مبتلا نمى شود، امام فرمود: مغيره از «صاحب یس» غافل است كه دستش چلاق بود سپس امام انگشتان خود را برگردانید (و به شكل انگشتان چلاق در آورد) آنگاه فرمود: گويا اكنون او را مى بينم كه با دست چلاق نزد آن ها آمده و اندرزشان مى دهد، سپس فردا نزد آن ها آمده و ايشان او را كشتند، امام فرمود: مؤمن به هر بلايى مبتلا مى شود و به هر مرگى مى ميرد به جز خودكشى.(2)

توضیح: روایت سدیر می گوید: مؤمن آل یاسین «مکتع» بوده یعنی به بیماری جذام مبتلا بوده و روایت ناجیه می گوید: مؤمن آل یاسین «مکنع» بوده یعنی دستش چلاق بوده و انگشتانش به طرف کف دست، کج شده بود. در نتیجه، این دو روایت با هم تعارض دارند. علاوه بر این، روایت سدیر با روایاتی که قبلاً نقل کردیم و با صراحت می گفت «مؤمن بعد از چهل سالگی به جذام مبتلا

ص: 211


1- . عَنْ سَدِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع هَلْ يَبْتَلِي اللَّهُ الْمُؤْمِنَ فَقَالَ وَ هَلْ يَبْتَلِي إِلَّا الْمُؤْمِنَ حَتَّى إِنَّ صَاحِبَ يس الَّذِي قَالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ كَانَ مُكَتَّعاً قُلْتُ وَ مَا الْمُكَتَّعُ قَالَ كَانَ بِهِ جُذَامٌ. (التمحيص؛ ص 42)
2- . عَنْ نَاجِيَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع إِنَّ الْمُغِيرَةَ يَقُولُ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يُبْتَلَى بِالْجُذَامِ وَ لَا بِالْبَرَصِ وَ لَا بِكَذَا وَ لَا بِكَذَا فَقَالَ إِنْ كَانَ لَغَافِلًا عَنْ صَاحِبِ يَاسِينَ إِنَّهُ كَانَ مُكَنَّعاً ثُمَّ رُدَّ أَصَابِعُهُ فَقَالَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى تَكْنِيعِهِ أَتَاهُمْ فَأَنْذَرَهُمْ ثُمَّ عَادَ إِلَيْهِمْ مِنَ الْغَدِ فَقَتَلُوهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ يُبْتَلَى بِكُلِّ بَلِيَّةٍ وَ يَمُوتُ بِكُلِّ مِيتَةٍ إِلَّا أَنَّهُ لَا يَقْتُلُ نَفْسَهُ. (الكافي؛ ج 2؛ ص 254، حدیث 12).

نمی شود»، نیز تعارض دارد. روایت «سدیر» علاوه بر تعارضی که با روایت ناجیه و سایر روایات دارد از نظر سند هم مشکل دارد.

نتیجه: فقط دو روایت تصریح می کند که ممکن است مؤمن پس از چهل سالگی هم به جذام مبتلا می شود و هر دو روایت ازنظر سند ضعیف است و قابل رقابت با سایر روایات نیست.

عوامل پیدایش جذام و جنون و برص

رسول خدا (ص) فرمود: هیچ کس از اولاد آدم نیست مگر آنکه در او دو رگ وجود دارد: یک رگ در سرش که باعث تحریک جذام می شود و یک رگ در بدنش که باعث تحریک برص می شود پس وقتی رگی که در سر است (رگ جذام) تهییج و تحریک شد خداوند زکام را بر آن مسلط می کند تا آنچه در سر است جاری شود؛ و هنگامی که رگی که در بدن است (رگ برص و پیسی) تهییج و تحریک شود خداوند دمل را بر آن مسلط می کند تا آنچه در بدن است (از بیماری و عفونت) از آن خارج شود پس هرگاه یکی از شما به زکام و دمل مبتلا شد خدای عزوجل را حمد گوید بر عافیتی که به او عنایت کرده است(1).

در حدیث دیگر است که رسول خدا (ص) بیماری زکام را معالجه و مداوا نمی کرد و می فرمود: هیچ کسی نیست مگر آنکه رگی از جذام در او وجود دارد پس هنگامی که به زکام مبتلا شد جذام، قلع و قمع می شود.(2) همچنین از رسول

ص: 212


1- . قال رسول الله ص ما من أحد من ولد آدم إلا و فيه عرقان عرق في رأسه يهيج الجذام و عرق في بدنه يهيج البرص فإذا هاج العرق الذي في الرأس سلط الله عز و جل عليه الزكام حتى يسيل ما فيه من الداء و إذا هاج العرق الذي في الجسد سلط الله عليه الدماميل حتى يسيل ما فيه من الداء فإذا رأى أحدكم به زكاما و دماميل فليحمد الله عز و جل على العافية (الكافي؛ ج 8؛ ص 382، حدیث 57).
2- . عدة من أصحابنا عن سهل بن زياد عن بكر بن صالح و النوفلي و غيرهما يرفعونه إلى أبي عبد الله ع قال: كان رسول الله ص لا يتداوى من الزكام و يقول ما من أحد إلا و به عرق من الجذام فإذا أصابه الزكام قمعه. (همان ص 577)

خدا (ص) روایت شده که فرموده: زکام سربازی از سربازان خداوند عزوجل است که آن ها را می فرستد تا بیماری را زایل کند.(1)

در حدیث دیگری امام محمد باقر (ع) از آباء خود از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود: از چهار چیز اکراه نداشته باشید به خاطر اینکه (این چهار چیز) برای چهار چیزاست:

زکام که امان است از جذام و اکراه نداشته باشید از دمل ها چون امان است از برص و پیسی؛ و از چشم درد اکراه نداشته باشید که امان است از کوری و از سرفه اکراه نداشته باشید که امان است از فلج شدن.(2)

در وصیت رسول خدا (ص) به حضرت علی (ع) آمده: یا علی با همسرت در اول و وسط و آخر ماه هم بستر نشو که این کار باعث تسریع جنون و جذام و فساد به سوی او و فرزند او خواهد شد.(3)

و در حدیث دیگر است که: آمیزش با همسر حائض، باعث جذام در فرزند

ص: 213


1- . عن أبي عبد الله ع قال قال رسول الله ص الزكام جند من جنود الله عز و جل يبعثه الله عز و جل على الداء فيزيله. (همان 360)
2- . عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ لَا تَكْرَهُوا أَرْبَعَةً فَإِنَّهَا لِأَرْبَعَةٍ الزُّكَامَ فَإِنَّهُ أَمَانٌ مِنَ الْجُذَامِ وَ لَا تَكْرَهُوا الدَّمَامِيلَ فَإِنَّهَا أَمَانٌ مِنَ الْبَرَصِ وَ لَا تَكْرَهُوا الرَّمَدَ فَإِنَّهُ أَمَانٌ مِنَ الْعَمَى وَ لَا تَكْرَهُوا السُّعَالَ فَإِنَّهُ أَمَانٌ مِنَ الْفَالِجِ. الخصال / ج 1 / 210 / قول النبي ص لا تكرهوا أربعة فإنها لأربعة ح 32
3- . وَصِيَّةِ النَّبِيِّ ص لِعَلِيٍّ ع أَنَّهُ قَالَ: يَا عَلِيُّ لَا تُجَامِعِ امْرَأَتَكَ فِي أَوَّلِ الشَّهْرِ وَ وَسَطِهِ وَ آخِرِهِ فَإِنَّ الْجُنُونَ وَ الْجُذَامَ وَ الْخَبَلَ يُسْرِعُ إِلَيْهَا وَ إِلَى وَلَدِهَا. (من لا يحضره الفقيه / ج 3 / 552 / باب النوادر ح 4899).

می شود و جماع بدون انزال باعث تولید سنگ (کلیه) می شود.(1)

در کتاب طب الرضا روایت شده که: جماع پس از جماع (بدون آن که میان آن ها غسل فاصله شود) باعث جنون فرزند خواهد شد.(2)

امام باقر (ع) از پدرش از جدش از علی بن ابی طالب (ع) در حدیث طولانی که وصیت رسول خدا را نقل می کند می فرماید: همانا رسول خدا (ص) اکراه داشت مرد با همسرش آمیزش کند درحالی که حائض است که اگر چنین کرد و فرزندی نصیبش شد و به جذام یا برص مبتلا شد غیر از خودش کس دیگر را ملامت نکند و همچنین رسول خدا (ص) اکراه داشت که مرد پس از احتلام، با همسر خود آمیزش کند که اگر چنین کرد و فرزندی نصیبش شد و مجنون بود غیر از خودش کسی را ملامت نکند.(3)

شعیب عقرقوقی می گوید بر امام موسی بن جعفر (ع) وارد شدم درحالی که روز چهارشنبه در زندان حجامت می کرد به آن حضرت عرض کردم این روزی است که مردم می گویند هر کس در آن حجامت کند به بیماری برص مبتلا خواهد شد؟ حضرت فرمود: کسی باید از ابتلا به بیماری برص بترسد که مادرش در حال حیض به او حامله شده است.(4)

ص: 214


1- . إِتْيَانُ المَرْأَةِ الْحَائِضِ يُورِثُ الْجُذَامَ فِي الْوَلَدِ وَ الْجِمَاعُ مِنْ غَيْرِ إِهْرَاقِ الْمَاءِ عَلَى أَثَرِهِ يُوجِبُ الْحَصَاةَ. (طب الرضا عليه السلام / ترجمه امير صادقى / / 34 / ذكر فصول السنة).
2- . وَ الْجِمَاعُ بَعْدَ الْجِمَاعِ مِنْ غَيْرِ فَصْلٍ بَيْنَهُمَا بِغُسْلٍ يُورِثُ لِلْوَلَدِ الْجُنُون (طب الإمام الرضا عليه السلام (الرسالة الذهبية) / النص / 28 / المتن).
3- . إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَرِهَ أَنْ يَغْشَى الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ وَ هِيَ حَائِضٌ فَإِنْ فَعَلَ وَ خَرَجَ الْوَلَدُ مَجْذُوماً أَوْ بِهِ بَرَصٌ فَلَا يَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ وَ كَرِهَ أَنْ يَأْتِيَ الرَّجُلُ أَهْلَهُ وَ قَدِ احْتَلَمَ حَتَّى يَغْتَسِلَ مِنَ الِاحْتِلَامِ فَإِنْ فَعَلَ ذَلِكَ وَ خَرَجَ الْوَلَدُ مَجْنُوناً فَلَا يَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ. (بحارالانوار، ج 100، ص 287، 18).
4- . (مكارم الأخلاق / / 75 / الفصل الرابع في الحجامة).

و در حدیث دیگر است که حجامت در سر، شفای هفت چیز است: جنون و جذام و برص و نعاس و درد دندان و تاریکی چشم و صداع.(1)

در روایت دیگر از رسول خدا (ص) روایت شده که فرموده: هرکس چهل روز صبح (هرروز یک مثقال) کندر بنوشد حکمت در قلبش جاری می شود و از هفتاد و دو بیماری (که آسان ترین آن جذام است) شفا یابد.(2)

توضیح: منظور از آشامیدن کندر آن است که آن را پودر کند و در آب یا شیر مخلوط کند و بنوشد.

امام صادق (ع) فرمود: هیچ کس نیست مگر آنکه رگی از جذام در او وجود دارد پس با خوردن شلغم آن را ذوب کنید.(3)

از امام صادق (ع) روایت شده که فرموده: وسعت گریبان و روییدن مو در بینی امان است از جذام.(4)

ص: 215


1- . وَ قَالَ ع الْحِجَامَةُ فِي الرَّأْسِ شِفَاءٌ مِنْ سَبْعٍ مِنَ الْجُنُونِ وَ الْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ وَ النُّعَاسِ وَ وَجَعِ الضِّرْسِ وَ ظُلْمَةِ الْعَيْنِ وَ الصُّدَاعِ (مكارم الأخلاق / / 76 / الفصل الرابع في الحجامة).
2- . عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ مَنْ شَرِبَ الْحَرْمَلَ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً كُلَّ يَوْمٍ مِثْقَالًا لَاسْتَنَارَ الْحِكْمَةُ فِي قَلْبِهِ وَ عُوفِيَ مِنِ اثْنَيْنِ وَ سَبْعِينَ دَاءً أَهْوَنُهُ الْجُذَامُ. (بحارالانوار، ج 59، ص 235، حدیث 5).
3- . عن أبي عبد الله ع قال: ما من أحد إلا و به عرق من الجذام فأذيبوه بأكل السلجم. الكافي / ج 6 / 372 / باب السلجم ح 3)
4- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَعَةُ الْجُرُبَّانِ وَ نَبَاتُ الشَّعْرِ فِي الْأَنْفِ أَمَانٌ مِنَ الْجُذَام. (الكافي (ط - الإسلامية) / ج 6 / 479 / باب النوادر ح 8)

رسول خدا (ص) به شیبه ی هذلی فرمود: وقتی نماز صبح را خواندی ده بار بگو: «سبحان الله العظیم و بحمده وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ» که اگر چنین کنی خداوند تو را از کوری و جنون و جذام و فقر و... حفظ کند.(1)

امام صادق (ع) فرمود: وقتی نماز صبح و مغرب را خواندی هفت بار بگو: «بسم الله الرحمن الرحيم لاحول و لا قوة إلا بالله العلي العظيم» که هر کس چنین کند به جنون و جذام و برص و هفتاد نوع مبتلا نمی شود.(2)

امام صادق (ع) فرمود: وقتی نماز مغرب را خواندی قبل از آنکه پایت را دراز کنی و با کسی حرف بزنی صد بار بگو «بسم الله الرحمن الرحيم لاحول و لا قوة إلا بالله العلي العظيم» و پس از نماز صبح هم به همین شکل صد بار بگو؛ که هر کس چنین کند خداوند صد نوع از انواع بلا را از او دور می کند که کمترین آن برص و جذام و شیطان و سلطان است.(3)

جمیل از امام صادق (ع) نقل می کند که فرمود: هر کس هفتاد بار بگوید

ص: 216


1- . عَنِ الْبَاقِرِ ع قَالَ قَالَ النَّبِيُّ ص لِشَيْبَةَ الْهُذَلِيِّ... إِذَا صَلَّيْتَ الصُّبْحَ فَقُلْ عَشْرَ مَرَّاتٍ سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُعَافِيكَ بِذَلِكَ مِنَ الْعَمَى وَ الْجُنُونِ وَ الْجُذَامِ وَ الْفَقْرِ وَ. ِ... (الوافي / ج 8 / 796 / 13).
2- . سماعة عن أبي عبد الله ع قال: إذا صليت الغداة و المغرب فقل بسم الله الرحمن الرحيم* لا حول و لا قوة إلا بالله العلي العظيم سبع مرات فإنه من قالها لم يصبه جنون و لا جذام و لا برص و لا سبعون نوعا من أنواع البلاء. (الكافي / ج 2 / 528 / باب القول عند الإصباح و الإمساء ح 20).
3- . قال أبو الحسن ع إذا صليت المغرب فلا تبسط رجلك و لا تكلم أحدا حتى تقول مائة مرة- بسم الله الرحمن الرحيم* لا حول و لا قوة إلا بالله العلي العظيم و مائة مرة في الغداة-فمن قالها دفع الله عنه مائة نوع من أنواع البلاء أدنى نوع منها البرص و الجذام و الشيطان و السلطان. (الكافي/ ج 2 / 532 / باب القول عند الإصباح و الإمساء ح 29).

«ما شاء الله لاحول و لا قوة إلا بالله» خداوند هفتاد نوع بلا را از او دور می کند که آسان ترین آن خنق و خفه شدن است عرض کردم فدایت شوم خنق چیست؟ فرمود به جنون مبتلا نمی شود تا خفه گردد.(1)

روزی رسول خدا (ص) وارد منزل شد دید عایشه قمقمه اش را پر از آب کرده و در معرض تابش آفتاب قرار داده تا گرم شود حضرت فرمود: ای حمیراء برای چه این کار را کردی؟ گفت می خواهم سرم و بدنم را بشویم. حضرت فرمود: دیگر این کار را نکن که باعث ابتلا به بیماری برص و پیسی می شود.(2)

امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود: آبی که خورشید آن را گرم کرده وضو نگیرید و غسل نکنید و با آن خمیر درست نکنید چون باعث برص می شود.(3)

امام صادق (ع) فرمود: کوتاه کردن سبیل و ناخن از جمعه تا جمعه امان است از جذام.(4)

ص: 217


1- . عن جميل عن أبي عبد الله ع قال سمعته يقول من قال ما شاء الله لا حول و لا قوة إلا بالله سبعين مرة صرف عنه سبعين نوعا من أنواع البلاء أيسر ذلك الخنق قلت جعلت فداك و ما الخنق قال لا يعتل بالجنون فيخنق... الكافي / ج 2 / 521 / باب من قال ما شاء الله لا حول و لا قوة إلا بالله ح 2).
2- . عن أبي الحسن ع قال: دخل رسول الله ص على عائشة و قد وضعت قمقمتها في الشمس فقال يا حميراء ما هذا قالت أغسل رأسي و جسدي فقال لا تعودي فإنه يورث البرص. (عيون أخبار الرضا عليه السلام / ج 2 / 82 / 32 باب في ذكر ما جاء عن الرضا ع من العلل ح 18).
3- . عن أبي عبد الله ع قال قال رسول الله ص الماء الذي تسخنه الشمس لا توضئوا به و لا تغتسلوا به و لا تعجنوا به فإنه يورث البرص. (الكافي؛ ج 3؛ ص 15) الكافي / ج 3 / 15 / باب ماء الحمام و الماء الذي تسخنه الشمس ح 5).
4- . عن أبي عبد الله ع قال: أخذ الشارب و الأظفار من الجمعة إلى الجمعة أمان من الجذام. (الكافي / ج 3 / 418 / باب التزين يوم الجمعة ح 7).

امام صادق (ع) فرمود: سبیل و ناخن هایت را در هر جمعه کوتاه کن و اگر کوتاه بود آن را حک کن تا به جنون و جذام و برص مبتلا نشوی.(1)

امام صادق (ع) فرمود: شستن سر با خطمی در هر جمعه امان است از برص و جذام.(2)

امام صادق (ع) فرمود: هرگاه کسی از شما گوشت خرید، غده ها را از آن بیرون آورد؛ چون باعث تحریک جذام می شود.(3)

رسول خدا (ص) فرمود: از خوردن غدد بپرهیزید چون باعث تحریک جذام می شود همچنین فرمود یهودی ها از بیماری جذام در امانند چون از خوردن غدّه ها اجتناب کردند.(4)

یک کافر به امام صادق (ع) گفت: چرا خدا خوردن خون را حرام کرده؟ امام فرمود: چون باعث قساوت قلب می شود و رحمت را از دل می برد و بدن را عفونی می کند و رنگ را تغییر می دهد و بیشترین عامل مبتلا شدن مردم به جذام از

ص: 218


1- . عبد الله بن هلال قال قال لي أبو عبد الله ع خذ من شاربك و أظفارك في كل جمعة فإن لم يكن فيها شي ء فحكها لا يصيبك جنون و لا جذام و لا برص. (الكافي/ ج 6 / 490 / ح 3).
2- . عن أبي عبد الله ع قال: غسل الرأس بالخطمي في كل جمعة أمان من البرص و الجنون. (الكافي / ج 3 / 418 / باب التزين يوم الجمعة ح 10).
3- . عن أبي عبد الله ع قال أمير المؤمنين ع إذا اشترى أحدكم لحما فليخرج منه الغدد فإنه يحرك الكافي (ط - الإسلامية)؛ ج 6؛ ص 254 حدیث 5).
4- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِيَّاكُمْ وَ أَكْلَ الْغُدَدِ فَإِنَّهُ يُحَرِّكُ الْجُذَامَ وَ قَالَ عُوفِيَتِ الْيَهُودُ لِتَرْكِهِمْ أَكْلَ الْغُدَدِ. (طب الأئمة عليهم السلام / / 105 / في الغدد)

خوردن خون است. همچنین حضرت فرمود خوردن غده ها باعث جذام می شود.(1)

رسول خدا (ص) به حضرت علی (ع) فرمود: یا علی غذایت را با نمک شروع کن و با نمک خاتمه بده و هرکس چنین کند از هفتادودو نوع بلا (از جمله جذام و جنون و برص) سالم بماند.(2)

ابن بکیر می گوید از امام صادق (ع) شنیدم که می فرمود: سنجد گوشتش باعث روییدن گوشت و استخوانش (هسته اش) باعث رشد استخوان و پوستش باعث رشد پوست است و کلیه را خنک می کند و معده را شستشو می دهد و باعث سالم ماندن از بواسیر و قطره قطره آمدن بول است؛ و ساق [پاها] را قوی می کند و رگ جذام را از بین می برد.(3)

ص: 219


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ زِنْدِيقاً قَالَ لَهُ لِمَ حَرَّمَ اللَّهُ الدَّمَ الْمَسْفُوحَ قَالَ لِأَنَّهُ يُورِثُ الْقَسَاوَةَ وَ يَسْلُبُ الْفُؤَادَ الرَّحْمَةَ وَ يَعْفِنُ الْبَدَنَ وَ يُغَيِّرُ اللَّوْنَ وَ أَكْثَرُ مَا يُصِيبُ الْإِنْسَانَ الْجُذَامُ يَكُونُ مِنْ أَكْلِ الدَّمِ قَالَ فَأَكْلُ الْغُدَدِ قَالَ يُورِثُ الْجُذَامَ... (الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) / ج 2 / 347).
2- . قال رسول الله ص لعلي ع يا علي افتتح طعامك بالملح و اختم بالملح فإن من افتتح طعامه بالملح و ختم بالملح عوفي من اثنين و سبعين نوعا من أنواع البلاء منه الجذام و الجنون و البرص. (الكافي / ج 6 / 326 / باب فضل الملح ح 2).
3- . عن ابن بكير أنه سمع أبا عبد الله ع يقول الغبيراء لحمه ينبت اللحم و عظمه ينبت العظم و جلده ينبت الجلد و مع ذلك [فإنه] يسخن الكليتين و يدبغ المعدة و هو أمان من البواسير و التقتير و يقوي الساقين و يقمع عرق الجذام.

از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: خداوند عزوجل از یهود جذام را رفع کرد چون چغندر مصرف می کردند و رگ ها (ی گوشت) را قطع (و جدا) می کردند و مصرف نمی کردند.(1)

از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: آبگوشت گاو و چغندر (لکه های) سفید را (از بدن) زایل می کند.(2)

عبد الحمید از امام موسی کاظم (ع) روایت کرده که فرمود: با چوب ریحان و انار خلال نکنید چون این دو، رگ جذام را تحریک می کنند.(3)

حضرت علی (ع) فرمود: استفاده از حنا بعد از نوره، امان است از جذام و برص.(4)

امام موسی بن جعفر (ع) فرمود: از سه چیز به خاطر احتمال ابتلا به جنون باید ترسید: میان قبرها مدفوع کردن؛ با یک لنگه کفش راه رفتن؛ و تنها خوابیدن مرد.(5)

ص: 220


1- . عن أبي عثمان رفعه إلى أبي عبد الله ع قال: إن الله عز و جل رفع عن اليهود الجذام بأكلهم السلق و قلعهم العروق. (المحاسن / ج 2 / 519 / 99 باب السلق ح 721).
2- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَرَقُ السِّلْقِ بِلَحْمِ الْبَقَرِ يُذْهِبُ الْبَيَاضَ. بحار الأنوار / ج 59 / 211 / باب 76 ح 3.
3- . عن أبي الحسن ع قال: لا تخللوا بعود الريحان و لا بقضيب الرمان فإنهما يهيجان عرق الجذام. (الكافي / ج 6 / 377 / باب الخلال ح 7).
4- . قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع الْحِنَّاءُ بَعْدَ النُّورَةِ أَمَانٌ مِنَ الْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ. (صحيفة الإمام الرضا عليه السلام / / 76، ح 155).
5- . عن أبي الحسن موسى ع قال: ثلاثة يتخوف منها الجنون التغوط بين القبور و المشي في خف واحد و الرجل ينام وحده. (الكافي / ج 6 / 534 / باب كراهية أن يبيت الإنسان وحده ح 10).

امیرالمؤمنین (ع) می فرمود: هیچ کس از شما در حمام به پشت نخوابد چون که باعث ذوب شدن «پی» کلیه ها می شود و به کف پایش خزف و سفال نکشد که باعث جذام می شود.(1)

ص: 221


1- . عن أبي عبد الله ع قال كان أمير المؤمنين ص يقول ألا لا يستلقين أحدكم في الحمام فإنه يذيب شحم الكليتين و لا يدلكن رجليه بالخزف فإنه يورث الجذام. (الكافي؛ ج 6؛ ص 500، ح 19).

ص: 222

هشدار به همجنسگرایان چهل ساله

قال الصادق (ع)...وَ الْعَامِلُ عَلى هذَا مِنَ الرِّجَالِ- إِذَا بَلَغَ أَرْبعین سَنَةً- لَمْ يَتْرُكْهُ...(1)

امام صادق (ع) در ضمن حدیثی فرمود: ...و هر مردی که از این کارها [لواط] بکند وقتی به چهل سالگی برسد آن را ترک نخواهد کرد...

بنا به گفته ی حضرت لوط (ع) عمل قبیح هم جنس گرایی در زمان او ابداع شده و کسانی که قبل از امت او بودند مرتکب لواط نشده بود.(2)

و به گفته ی روایات معصومین (ع) شیطان به شکل نوجوانی زیبا برای قوم لوط آشکار شد و با بعضی از مردان آن ها ملاعبه کرد و از آن ها خواست با او لواط کنند و عملاً انجام این کار قبیح را به آن ها آموزش داد و از میان آن ها رفت؛ ازآن پس این عمل شنیع در میان قوم لوط رواج پیدا کرد و آن ها علاوه بر این که با همدیگر لواط می کردند، راه را بر مسافران، سدّ کرده و با قهر و غلبه، به مردان آن ها تجاوز می کردند و بدین وسیله این عمل ناپسند در میان سایر اقوام و ملل نیز رواج پیدا کرد. گرایش مردان به همجنسگرایی باعث شد، زنان، معطل و بلاتکلیف بمانند در این حال شیطان به صورت زنی جوان و زیبا برای زنان آشکار

ص: 223


1- . الكافي؛ ج 5؛ بَابُ مَنْ أَمْكَنَ مِنْ نَفْسِهِ ص 549، حدیث 2.
2- . وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمينَ (الأعراف: آیه 80).

شد و به آن ها گفت مردان که با همجنسگرایی نیاز خود را برطرف می کنند و شما را به حال خود رها کرده اند بهتر است شما نیز با همجنسگرایی نیاز جنسی خود را تأمین کنید و عملاً همجنسگرایی را به زنان نیز آموزش داد و بدین وسیله عمل شنیع «مساحقه» نیز در میان زنان قوم لوط رواج پیدا کرد.(1)

حضرت لوط (ع)، برای هدایت و منصرف کردن آن ها از این عمل زشت، تلاش زیادی کرد اما به نتیجه ای نرسید و مردم همچنان به راه خود ادامه می دادند تا این که خداوند متعال ملائکه را برای هلاکت آن ها فرستاد و چهار شهر آن ها به نام سدوم و صریم و لدماء و عمیراء(2)

را زیرورو و سنگ باران کردند تا عبرتی باشد برای کسانی که از عذاب الیم می ترسند.

متأسفانه در جامعه ی (به اصطلاح متمدن) امروز (و عمدتاً در دنیای غرب)، همجنس گرایی گسترش یافته و فراگیر شده تا جایی که در بعضی از کشورها، علناً مراکزی برای انجام عمل قوم لوط اختصاص داده شده و همجنسگرایی و ازدواج مرد با مرد و زن با زن، قانونی و رسمی شده و مخالفت با این قانون ننگین، به منزله مخالفت با دمکراسی و آزادی بوده و کاری شرم آور بشمار می آید! رواج عمل قوم لوط در میان غربی ها از یکسو باعث کاهش جمعیت؛ و از سوی دیگر سبب پیدایش انواع و اقسام بیماری ها شده و از همه مهم تر باعث انحطاط اخلاقی و فساد روح و روان آن ها شده است. با این مقدمه، اکنون نظر دین مبین اسلام را درباره این عمل قبیح بیان می کنیم.

ص: 224


1- . الكافي، ج 5؛ ص 544 بَابُ اللِّوَاط حدیث 4 و 5.
2- . همان.

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ، عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ، عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ، عَنْ عَطِيَّةَ أَخِي أَبِي الْعُرَامِ، قَالَ: ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام الْمَنْكُوحَ مِنَ الرِّجَالِ، فَقَالَ: «لَيْسَ يُبْلِي اللَّهُ بِهذَا الْبَلَاءِ أَحَداً وَ لَهُ فِيهِ حَاجَةٌ؛ إِنَّ فِي أَدْبَارِهِمْ أَرْحَاماً مَنْكُوسَةً، وَ حَيَاءُ أَدْبَارِهِمْ كَحَيَاءِ الْمَرْأَةِ، قَدْ شَرِكَ فِيهِمُ ابْنٌ لِإِبْلِيسَ يُقَالُ لَهُ: زَوَالٌ، فَمَنْ شَرِكَ فِيهِ مِنَ الرِّجَالِ كَانَ مَنْكُوحاً، وَ مَنْ شَرِكَ فِيهِ مِنَ النِّسَاءِ كَانَتْ مِنَ الْمَوَارِدِ، وَ الْعَامِلُ عَلى هذَا مِنَ الرِّجَالِ- إِذَا بَلَغَ أَرْبعین سَنَةً- لَمْ يَتْرُكْهُ، وَ هُمْ بَقِيَّةُ سَدُومَ، أَمَا إِنِّي لَسْتُ أَعْنِي بِهِمْ بَقِيَّتَهُمْ أَنَّهُ وَلَدُهُمْ، وَ لكِنَّهُمْ مِنْ طِينَتِهِمْ». قَالَ: قُلْتُ: سَدُومُ الَّتِي قُلِبَتْ؟ قَالَ: «هِيَ أَرْبَعُ مَدَائِنَ: سَدُومُ، وَ صَرِيمُ، وَ لَدْمَاءُ، وَ عُمَيْرَاءُ» قَالَ: «فَأَتَاهُنَ جَبْرَئِيلُ عليه السلام وَ هُنَّ مَقْلُوعَاتٌ إِلى تُخُومِ الْأَرَضِينَ السَّابِعَةِ، فَوَضَعَ جَنَاحَهُ تَحْتَ السُّفْلى مِنْهُنَّ، وَ رَفَعَهُنَّ جَمِيعاً حَتّى سَمِعَ أَهْلُ سَمَاءِ الدُّنْيَا نُبَاحَ كِلَابِهِمْ، ثُمَّ قَلَبَهَا».(1)

عطیه می گوید: نزد امام صادق (ع) یادی کردم از مردانی که مورد تجاوز واقع شده اند. امام (ع) فرمود: خدا کسی را که به او احتیاج داشته باشد به این بلا مبتلا نمی کند همانا در پشت آن ها رحم هایی است منکوس؛ و حیاء پشت آن ها مانند حیاء زن است؛ به تحقیق پسری از ابلیس که به او «زوال» گفته می شود در [انعقاد نطفه] آن ها شرکت کرده پس هر مردی که «زوال» در [انعقاد نطفه] او شرکت کند منکوح می شود و هر یک از زنانی که در [انعقاد نطفه] او شرکت کند از «موارد»[بدکاره] خواهد شد؛ و هر مردی که از این کارها [لواط] بکند وقتی به چهل سالگی برسد آن را ترک نخواهد کرد آن ها باقی مانده ی [قوم] سدوم هستند منظور من این نیست که فرزند آن ها است بلکه منظورم این است که از طینت آن ها است. (راوی می گوید) گفتم (منظورتان همان) سدومی است که واژگون شد؟ امام فرمود: آن [سرزمینی که به عذاب آسمانی مبتلا

ص: 225


1- . الكافي؛ ج 5؛ بَابُ مَنْ أَمْكَنَ مِنْ نَفْسِهِ ص 549، حدیث 2.

گردید] چهار شهر بود (بنام) سدوم، صریم، لدما و عمیراء. جبرئیل آمد سراغ آن ها درحالی که تا عمق زمین کنده شده بودند پس بال خود را زیر پایین ترین آن ها گذاشت و همه ی آن ها را بلند کرد تا جایی که اهل آسمان دنیا صدای سگ های آن ها را شنیدند سپس آن ها را واژگون کرد.

امام صادق (ع) می فرماید: هر کس با میل و رغبت تمکین کرد و اجازه داد [مردان] با او ملاعبه [و لواط] کنند، خداوند شهوت زنان را در او قرار می دهد [در نتیجه همانند زنان دوست دارد مفعول واقع شود].(1)

امام صادق (ع) از امیرالمؤمنین (ع) روایت کرده که آن حضرت که فرمود: برای خدا بندگانی است که برای آن ها در صلب هاشان ارحامی است مانند ارحام زنان. از آن حضرت سؤال شد پس چرا حامله نمی شوند؟ فرمود: چون آن (رحم) وارونه است و برای آن ها در پشتهاشان غدّه ای است مانند غُدّه شتر نر یا بعیر [مطلق شتر] پس وقتی [شتر] به هیجان بیاید [آن ها هم] به هیجان می آیند و هنگامی که آرام شد [آن ها هم] آرام می شوند.(2)

امام صادق (ع) می فرماید: رسول خدا (ص) لعنت کرد مردانی را که خود را شبیه زنان می کنند و زنانی را که خود را شبیه مردان می کنند؛ و فرمود آن ها [کسانی

ص: 226


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: مَنْ أَمْكَنَ مِنْ نَفْسِهِ طَائِعاً يُلْعَبُ بِهِ، أَلْقَى اللَّهُ عَلَيْهِ شَهْوَةَ النِّسَاءِ». (الكافي، ج 5، ص: 549 بَابُ مَنْ أَمْكَنَ مِنْ نَفْسِهِ باب ح 1)
2- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً لَهُمْ فِي أَصْلَابِهِمْ أَرْحَامٌ كَأَرْحَامِ النِّسَاءِ قَالَ فَسُئِلَ فَمَا لَهُمْ لَا يَحْمِلُونَ فَقَالَ إِنَّهَا مَنْكُوسَةٌ وَ لَهُمْ فِي أَدْبَارِهِمْ غُدَّةٌ كَغُدَّةِ الْجَمَلِ أَوِ الْبَعِيرِ فَإِذَا هَاجَتْ هَاجُوا وَ إِذَا سَكَنَتْ سَكَنُوا. (الكافي / ج 5 / 549 / باب من أمكن من نفسه حدیث 3).

که چنین می کنند] مخنث ها هستند [کسانی که نه زن هستند نه مرد] و [رسول خدا (ص) لعنت کرد] زنانی که بعضی آن ها با بعض دیگر نکاح می کند.(1)

امام صادق (ع) می فرماید: مردی نزد پدرم آمد و گفت یا بن رسول الله من به بلایی مبتلا شدم برایم دعا کن به او [امام باقر (ع)] گفته شد [منظورش این است که] از عقب به او تجاوز می کنند. حضرت فرمود: خداوند مبتلا نکرد به این بلا کسی را که به او احتیاج دارد سپس پدرم فرمود: خدای عزوجل می فرماید: به عزت و جلالم قسم بر استبرق و حریر بهشت نمی نشیند کسی که بر پشت او می آیند [و از عقب، با او آمیزش می کنند].(2)

عمر بن یزید می گوید نزد امام صادق (ع) بودم که نزد او مردی بود آن مرد به امام صادق (ع) گفت: من صبیان [پسربچه ها] را دوست دارم [امام فرمود: دوست داری] که چه کنی؟ گفت: که آن ها را بر پشت خود سوار کنم [تا با من لواط کنند]! حضرت دستش را بر پیشانی اش گذاشت و صورتش را برگرداند؛ پس مرد گریه کرد؛ گویا حضرت بر او ترحم کرد و به او نگاه کرد و فرمود: وقتی

ص: 227


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمُتَشَبِّهِينَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ وَ الْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ قَالَ وَ هُمُ الْمُخَنَّثُونَ وَ اللَّاتِي يَنْكِحْنَ بَعْضُهُنَّ بَعْضاً. الكافي / ج 5 / 550 / باب من أمكن من نفسه ح 4.
2- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَبِي فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي ابْتُلِيتُ بِبَلَاءٍ فَادْعُ اللَّهَ لِي فَقِيلَ لَهُ إِنَّهُ يُؤْتَى فِي دُبُرِهِ فَقَالَ مَا أَبْلَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَذَا الْبَلَاءِ أَحَداً لَهُ فِيهِ حَاجَةٌ ثُمَّ قَالَ أَبِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَا يَقْعُدُ عَلَى إِسْتَبْرَقِهَا وَ حَرِيرِهَا مَنْ يُؤْتَى فِي دُبُرِهِ (همان ح 5)

به منزل خودت بازگشتی یک شتر چاق بخر و محکم دست و پایش را ببند و شمشیر را بردار و بزن به کوهان آن به طوری که پوست شکافته شود و [آنگاه] بنشین بر آن به حرارتش [تا خون آن گرم است و هنوز سرد نشده روی آن بنشین تا درمان شوی]. آن مرد می گوید وقتی به شهرم برگشتم شتر چاقی خریدم و محکم بستم و با ضربتی به کوهان او زدم و پوست آن شکافته شد و بر او نشستم به حرارتش پس [از مدتی] از من، (درحالی که بر پشت شتر نشسته بودم) چیزی شبیه وزغی سقوط کرد [ولی] از وزغ کوچکتر بود و [پس از این واقعه] ساکن شد آنچه در من بود [تمایل به مفعول شدن در من فروکش کرد و خوب شدم].(1)

مردی به امام صادق (ع) از تمایل به مفعول شدن شکایت کرد؛ حضرت پشتش را مسح کرد پس سقوط کرد از او کرمی سرخ رنگ پس خوب شد.(2)

امام باقر (ع) فرمود: خداوند به خودش قسم خورده که ننشیند بر فرش های

ص: 228


1- . عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ عِنْدَهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أُحِبُّ الصِّبْيَانَ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَتَصْنَعُ مَا ذَا قَالَ أَحْمِلُهُمْ عَلَى ظَهْرِي فَوَضَعَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَدَهُ عَلَى جَبْهَتِهِ وَ وَلَّى وَجْهَهُ عَنْهُ فَبَكَى الرَّجُلُ فَنَظَرَ إِلَيْهِ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع كَأَنَّهُ رَحِمَهُ فَقَالَ إِذَا أَتَيْتَ بَلَدَكَ فَاشْتَرِ جَزُوراً سَمِيناً وَ اعْقِلْهُ عِقَالًا شَدِيداً وَ خُذِ السَّيْفَ فَاضْرِبِ السَّنَامَ ضَرْبَةً تَقْشِرُ عَنْهُ الْجِلْدَةَ وَ اجْلِسْ عَلَيْهِ بِحَرَارَتِهِ فَقَالَ عُمَرُ فَقَالَ الرَّجُلُ فَأَتَيْتُ بَلَدِي فَاشْتَرَيْتُ جَزُوراً فَعَقَلْتُهُ عِقَالًا شَدِيداً وَ أَخَذْتُ السَّيْفَ فَضَرَبْتُ بِهِ السَّنَامَ ضَرْبَةً وَ قَشَرْتُ عَنْهُ الْجِلْدَ وَ جَلَسْتُ عَلَيْهِ بِحَرَارَتِهِ فَسَقَطَ مِنِّي عَلَى ظَهْرِ الْبَعِيرِ شِبْهُ الْوَزَغِ أَصْغَرُ مِنَ الْوَزَغِ وَ سَكَنَ مَا بِي (همان 6)
2- . شَكَا رَجُلٌ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْأُبْنَةَ فَمَسَحَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَلَى ظَهْرِهِ فَسَقَطَتْ مِنْهُ دُودَةٌ حَمْرَاءُ فَبَرَأَ (همان 7).

نمارق بهشت کسی که بر «دبر» او وارد می شوند [از عقب با او آمیزش می کنند]. پس به امام صادق (ع) عرض کردم فلانی عاقل است ولی مردم را به سوی خود می خواند [تا با او لواط کنند] خدا او را مبتلا کرده! حضرت فرمود: این کار را در مسجد جامع انجام می دهد؟ گفتم: نه. فرمود: پس جلو در منزلش انجام می دهد؟ گفتم: نه. فرمود: پس کجا انجام می دهد؟ عرض کردم: وقتی خلوت می کند. امام فرمود: خدا او را مبتلا نکرده (عمل او را به خدا نسبت نده) این متلذّذ است که [به خاطر این کارش] بر فرش های نماق بهشت نمی نشیند.(1)

اسحق بن عمار می گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: این خنثاها به این بلا مبتلا هستند پس مؤمن مبتلا می شود و مردم فکر می کنند کسی که خدا به او حاجتی دارد به این بلا مبتلا نمی شود. فرمود بله گاهی به آن مبتلا می شود پس با آن ها سخن نگویید چون آن ها برای کلام شما راحتی می یابند. گفتم فدایت شوم آن ها صبر نمی کنند؟ فرمود: صبر می کنند ولکن با این کار طلب لذت می کنند.(2)

ص: 229


1- . عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ أَقْسَمَ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ أَنْ لَا يَقْعُدَ عَلَى نَمَارِقِ الْجَنَّةِ مَنْ يُؤْتَى فِي دُبُرِهِ فَقُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فُلَانٌ عَاقِلٌ لَبِيبٌ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى نَفْسِهِ قَدِ ابْتَلَاهُ اللَّهُ قَالَ فَقَالَ فَيَفْعَلُ ذَلِكَ فِي مَسْجِدِ الْجَامِعِ قُلْتُ لَا قَالَ فَيَفْعَلُهُ عَلَى بَابِ دَارِهِ قُلْتُ لَا قَالَ فَأَيْنَ يَفْعَلُهُ قُلْتُ إِذَا خَلَا قَالَ فَإِنَّ اللَّهَ لَمْ يَبْتَلِهِ هَذَا مُتَلَذِّذٌ لَا يَقْعُدُ عَلَى نَمَارِقِ الْجَنَّةِ (همان 8)
2- . عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع هَؤُلَاءِ الْمُخَنَّثُونَ مُبْتَلَوْنَ بِهَذَا الْبَلَاءِ فَيَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُبْتَلًى وَ النَّاسُ يَزْعُمُونَ أَنَّهُ لَا يُبْتَلَى بِهِ أَحَدٌ لِلَّهِ فِيهِ حَاجَةٌ قَالَ نَعَمْ قَدْ يَكُونُ مُبْتَلًى بِهِ فَلَا تُكَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ يَجِدُونَ لِكَلَامِكُمْ رَاحَةً قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَإِنَّهُمْ لَيْسُوا يَصْبِرُونَ قَالَ هُمْ يَصْبِرُونَ وَ لَكِنْ يَطْلُبُونَ بِذَلِكَ اللَّذَّةَ. (همان 10).

امام صادق (ع) فرمودند: حرمت پشت، بزرگ تر از حرمت فرج است خداوند امتی [قوم لوط] را به خاطر حرمت پشت [به خاطر حرمت گناه آمیزش از پشت] هلاک کرد اما احدی را به خاطر حرمت فرج [گناه زنا] هلاک نکرده است.(1)

هر کس با غلامی [با پسری آمیزش] جماع کند روز قیامت جنب وارد صحرای محشر می شود؛ آب دنیا او را پاک نخواهد کرد و خداوند بر او غضب می کند و لعنتش می کند و برایش جهنم را آماده کرده و بد مسیری است. سپس امام ادامه داد همانا وقتی مرد [برای آمیزش] سوار بر مرد [دیگر] می شود عرش [خدا] به خاطر این کار به لرزه در می آید ...(2)

امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل کرده که فرمود: بر حذر باشید از اولاد «امرد» [پسران نوجوان] ثروتمندان و پادشاهان؛ همانا فتنه آن ها شدیدتر از فتنه دختران باکره در پس پرده است.(3)

ص: 230


1- . يُونُسَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ حُرْمَةُ الدُّبُرِ أَعْظَمُ مِنْ حُرْمَةِ الْفَرْجِ إِنَّ اللَّهَ أَهْلَكَ أُمَّةً بِحُرْمَةِ الدُّبُرِ وَ لَمْ يُهْلِكْ أَحَداً بِحُرْمَةِ الْفَرْجِ. بَابُ اللِّوَاط (الكافي؛ ج 5؛ ص 543 ف ح 1).
2- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ جَامَعَ غُلَاماً جَاءَ جُنُباً يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنَقِّيهِ مَاءُ الدُّنْيَا وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِيراً ثُمَّ قَالَ إِنَّ الذَّكَرَ لَيَرْكَبُ الذَّكَرَ فَيَهْتَزُّ الْعَرْشُ لِذَلِكَ وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيُؤْتَى فِي حَقَبِهِ فَيَحْبِسُهُ اللَّهُ عَلَى جِسْرِ جَهَنَّمَ حَتَّى يَفْرُغَ مِنْ حِسَابِ الْخَلَائِقِ ثُمَّ يُؤْمَرُ بِهِ إِلَى جَهَنَّمَ فَيُعَذَّبُ بِطَبَقَاتِهَا طَبَقَةً طَبَقَةً حَتَّى يُرَدَّ إِلَى أَسْفَلِهَا وَ لَا يَخْرُجُ مِنْهَا. (الكافي ج 5، ص: 544، ح 2).
3- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِيَّاكُمْ وَ أَوْلَادَ الْأَغْنِيَاءِ وَ الْمُلُوكِ الْمُرْدَ فَإِنَّ فِتْنَتَهُمْ أَشَدُّ مِنْ فِتْنَةِ الْعَذَارَى فِي خُدُورِهِنَّ. (الكافي؛ ج 5؛ ص 548 باب اللواط ح 8).

میمون البان می گوید نزد امام صادق (ع) بودم که نزد آن حضرت آیاتی از سوره هود خوانده شد پس چون رسید به «وَ مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ»(1) فرمود: هر کس بمیرد درحالی که اصرار بر لواط داشته باشد نمی میرد مگر این که خداوند با همین سنگ ها او را هدف قرار می دهد که به آن هلاک می شود درحالی که کسی او را نمی بیند.(2)

امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود: هر کس پسری را به شهوت ببوسد خداوند در قیامت او را با لجامی از آتش لجام می کند.(3)

برده ای را نزد عمر آوردند که مولای خود را کشته بود عمر دستور قتل او را صادر کرد حضرت علی (ع) از او پرسید: آیا تو مولای خود را کشته ای؟ گفت: آری. فرمود: چرا او را کشتی؟ گفت: بر من غالب شد و به من تجاوز کرد...

ص: 231


1- . سوره هود آیات 82 و 83 پس هنگامى كه عذاب ما فرا رسيد، بالاترين آن [سرزمين آلوده] را فروترينش نموديم و بر آن سنگ هايى از نوع سنگِ گلِ لايه لايه فرو ريختيم. (82)[1] [سنگ هايى] كه نزد پروردگارت نشانه دار بود و آن سنگ ها از ستمكاران دور نيست. (83) ترجمه انصاریان
2- . عَنْ مَيْمُونٍ الْبَانِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُرِئَ عِنْدَهُ آيَاتٌ مِنْ هُودٍ فَلَمَّا بَلَغَ وَ أَمْطَرْنا عَلَيْها حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ قَالَ فَقَالَ مَنْ مَاتَ مُصِرّاً عَلَى اللِّوَاطِ لَمْ يَمُتْ حَتَّى يَرْمِيَهُ اللَّهُ بِحَجَرٍ مِنْ تِلْكَ الْحِجَارَةِ تَكُونُ فِيهِ مَنِيَّتُهُ وَ لَا يَرَاهُ أَحَدٌ... (تفسير العياشي / ج 2 / 158 / [سورة هود (11): الآيات 78 الى 83] حدیث 59)
3- . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ قَبَّلَ غُلَاماً مِنْ شَهْوَةٍ أَلْجَمَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِلِجَامٍ مِنْ نَارٍ. (الكافي / ج 5 / 548 / باب اللواط ح 10).

حضرت به اولیاء مقتول فرمود: آیا او را دفن کردید؟ گفتند: آری. فرمود: کی او را دفن کردید؟ گفتند: همین ساعت. حضرت علی (ع) به عمر فرمود: این غلام [پسر] را حبس کن وقتی سه روز گذشت ما را احضار کن. پس از سه روز حاضر شدند حضرت علی (ع) همراه عمر رفتند سر قبر مقتول. حضرت علی (ع) به بازماندگان مقتول فرمود: این است قبر صاحب شما؟ گفتند: آری. حضرت فرمود: مرده ی خود را از قبر خارج کنید (وقتی قبر را شکافتند) کفن او را دیدند ولی میّت را در قبر ندیدند حضرت علی (ع) فرمود «اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ» و الله دروغ نگفنم و به من هم دروغ نگفته اند؛ شنیدم از رسول خدا (ص) که فرمود: هرکس از امت [من] عمل قوم لوط را انجام دهد و بمیرد بر آن، به او مهلت داده می شود تا او را در قبر بگذارند وقتی در قبر گذاشته شد بیش از سه روز به او مهلت داده نمی شود تا این که زمین او را بیاندازد در میان قوم لوط ی که هلاک شدند [و] با آن ها محشور خواهد شد.(1)

ص: 232


1- . مناقب آل أبي طالب (لابن شهرآشوب) / ج 2 / 364 / فصل في ذكر قضاياه ع في عهد عمر.

فرصت توبه و اصلاح نفس تا چهل سالگی است

قال رسول الله صل الله علیه و آله: إِذَا بَلَغَ الرَّجُلُ أَرْبَعِينَ سَنَةً وَ لَمْ يَغْلِبْ خَيْرُهُ شَرَّهُ قَبَّلَ الشَّيْطَانُ بَيْنَ عَيْنَيْهِ- وَ قَالَ هَذَا وَجْهٌ لَا يُفْلِحُ.(1)

رسول خدا (ص) فرمود «هركسي به چهل سالگی برسد و خيرش بر شرش افزايش نداشته باشد، [معصيتش بيش از كار خير او باشد]، شيطان ميان دو چشمش را می بوسد و می گوید: اين چهره ای است كه رستگار نخواهد شد».

وَ قَالَ النَّبِيُّ (ص) مَنْ جَاوَزَ الْأَرْبَعِينَ وَ لَمْ يَغْلِبْ خَيْرُهُ شَرَّهُ فَلْيَتَجَهَّزْ إِلَى النَّارِ.(2)

رسول خدا (ص) فرمود: هركس از چهل سالگی بگذرد و خيرش بر شرش غالب نشده باشد، (كارهاي خيرش كمتر از معصیتش باشد) پس بايد خود را براي آتش [جهنم] آماده كند.

این حدیث در کتاب احیاء العلوم و محجه البیضاء این گونه روایت شده: اذا بلغ الرجل

ص: 233


1- . مشكاة الأنوار في غرر الأخبار؛ النص؛ ص 169
2- . (همان)

اربعین سنه و لم یتب مسح الشیطان وجهه بیده و قال بابی وجهُ من لایفلح.(1)

چنانچه کسی به چهل سالگی برسد و هنوز توبه نکرده باشد شیطان دست به صورت او می کشد و می گوید: پدرم فدای چهره ای که دیگر رستگار نخواهد شد.

بررسی سند: منبع اصلی و اولیه این دو حدیث، کتاب «مشكاة الأنوار في غرر الأخبار» تألیف على بن حسن طبرسى متوفای سال 600 هجری قمری است. قبل از مرحوم طبرسی کسی چنین روایتی را در کتاب خود نقل نکرده و در هیچ منبع روایی قبل از او چنین روایتی وجود ندارد.

خارج از این واقعیت، این حدیث، «مرسله» و بدون سند و مدرک است و اگر در کتب معتبر هم نقل شده بود مورد پذیرش علما واقع نمی شد.

توضيح: منظور اين دو حدیث این است كه انسان تا چهل ساله نشده بايد نفس خود را اصلاح كند و الا اگر به مرز چهل سالگی برسد ديگر تلاش و کوشش او براي خودسازي و اصلاح نفس، بی فایده خواهد بود و به نتيجه نمی رسد.

نتیجه ی این دو روایت این می شود که: انسان های بالای چهل سال دیگر قابل هدایت و اصلاح نیستند و [العیاذ بالله] باید از رحمت خدا مأیوس شوند و خود را برای آتش جهنم آماده کنند! این مطلب با اساس تعالیم دین مبین اسلام که همیشه در توبه و بازگشت به سوی خدای ارحم الراحمین را باز گذاشته و مأیوس شدن از رحمت خدا را گناه کبیره می داند، منافات دارد. با وجود آن همه آیات و روایات که با صراحت اعلام می کند هرقدر گناهانت زیاد باشد ولی رحمت خدا از آن زیادتر است و تمام گناهان را می آمرزد، چگونه می توانیم چنین روایتی

ص: 234


1- . احیاء علوم الدین جلد 8 صفحه 50 و کتاب محجه البیضاء جلد 5 صفح 51

را بپذیریم؟ در هر صورت دین مبین اسلام همه ی انسان ها را با هر سن و سالی به سوی توبه و انابه و بازگشت به صراط مستقیم دعوت می کند و برای بازگشت به سوی خدا، سقف سنّی تعیین نکرده است.

از طرفی واقعیت تاریخی هم خلاف این روایت را ثابت می کند چون بسیاری از کسانی که به حضرت محمد مصطفی (ص) و سایر پیامبران الهی ایمان آورده اند افراد بالای چهل سال بوده اند که قبل از ایمان آوردن، کافر و مشرک بوده و در اخلاق و رفتار و افکار آن ها جز شرّ، چیز دیگری وجود نداشته است. همچنین حضرت حُرّ را می توان مثال زد که سنّ او بالای چهل سال بود و مانع حرکت امام حسین (ع) به سوی کوفه و باز گشت او به مدینه شد و سرانجام در کربلا او را متوقف کرد و ... ولی توبه کرد و از راه جهنم برگشت و به اردوگاه امام حسین (ع) پیوست و در رکاب او جانفشانی کرد تا شهید شد.

و از معاصرین مرحوم جهانگیرخان قشقایی را می توان مثال زد که نوازنده ی آلات موسیقی و غنا و لهو و لعب بود اما در چهل سالگی توبه کرد و وارد حوزه علمیه اصفهان شد و مشغول فراگیری علوم دینی گردید و سرانجام، فقیهی عالی مقام و فیلسوف و عارفی وارسته گردید و در مکتب علمی خود علما و فقهای بزرگی چون آیت الله العظمی بروجردی را تربیت کرد. بنا بر این شایسته نیست علما و مبلغین، با مطرح کردن چنین روایاتی، بندگان خدا را از رحمت خدا مأیوس کنند و درِ توبه و بازگشت به سوی خدا و صراط مستقیم را به سوی آن ها مسدود کنند.

ص: 235

ص: 236

سختگیری در ثبت اعمال چهل سالگان

ابتدا سه حدیث را در باره سخت گیری در ثبت اعمال چهل ساله ها تقدیم می کنیم؛ سپس پاسخ این سؤال داده می شود که چرا در ثبت اعمال و مؤاخذه چهل ساله ها سخت گیری می شود؛ و در پایان، روایات معارض را بررسی خواهیم کرد.

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ دَاوُدَ عَنْ سَيْفٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ الْعَبْدَ لَفِي فُسْحَةٍ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَرْبَعِينَ سَنَةً فَإِذَا بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مَلَكَيْهِ قَدْ عَمَّرْتُ عَبْدِي هَذَا عُمُراً فَغَلِّظَا وَ شَدِّدَا وَ تَحَفَّظَا وَ اكْتُبَا عَلَيْهِ قَلِيلَ عَمَلِهِ وَ كَثِيرَهُ وَ صَغِيرَهُ وَ كَبِيرَهُ.(1)

ابا بصیر از امام صادق (ع) نقل می کند که فرمود: بنده تا رسيدن به چهل سالگی در وسعت و گشایش است [از عفو و غفران]. پس وقتی به چهل سالگی رسید خداوند عزّوجلّ به دو فرشته گماشته بر او وحى كند كه «من به این بنده خود عمر بخشيدم، پس بر او سخت گیرید و خوب مواظب او باشید و هر كار كم و زیاد و خرد و كلان او را بنويسيد».

ص: 237


1- . (الكافي / ج 8 / 108 / حدیث 84).

وَ عَنْهُ رَفَعَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ: إِذَا أَتَتْ عَلَى الرَّجُلِ أَرْبَعُونَ سَنَةً قِيلَ لَهُ خُذْ حِذْرَكَ فَإِنَّكَ غَيْرُ مَعْذُورٍ وَ لَيْسَ ابْنُ الْأَرْبَعِينَ بِأَحَقَّ بِالْحِذْرِ مِنِ ابْنِ الْعِشْرِينَ فَإِنَّ الَّذِي يَطْلُبُهُمَا وَاحِدٌ وَ لَيْسَ بِرَاقِدٍ فَاعْمَلْ لِمَا أَمَامَكَ مِنَ الْهَوْلِ وَ دَعْ عَنْكَ فُضُولَ الْقَوْلِ.(1)

امام محمدباقر (ع) فرمود: وقتی بر بنده ای چهل سال گذشت به او گفته می شود آماده رفتن باش که تو معذور نیستی و انسان چهل ساله سزاوارتر به حذر [آماده شدن برای سفر آخرت] از بیست ساله نیست. پس همانا کسی که این دو را طلب می کند یکی است و خواب نیست. پس برای «هولی» که در جلو توست عمل کن و سخنان اضافی را رها کن.

توضیح: منظور حدیث شریف این است که: ای انسان چهل ساله، شروع کن به توبه و اصلاح نفس و جمع آوری زاد و توشه برای سفر آخرت؛ و معنای این سخن این نیست که افراد کمتر از چهل سال خیالشان راحت باشد که مرگ سراغ آن ها نمی آید و فرصت کافی برای گناه کردن و توبه دارند؛ چون ممکن است مرگ سراغ افراد کمتر از چهل سال هم بیاید همان طور که بسیاری افراد در جوانی و نوجوانی اجل به سراغشان می آید و به چهل سالگی نمی رسند. پس همه باید آماده رفتن باشند مخصوصاً افراد چهل سال به بالا که در سراشیبی مرگ قرار دارند.

عُبَادَةُ بْنُ الصَّامِتِ قَالَ قَالَ جَبْرَئِيلُ ع لِرَسُولِ اللَّهِ ص يُؤْمَرُ الْحَافِظَانِ أَنِ ارْفُقَا

ص: 238


1- . الكافي ج: 2 ص: 455- بَابُ مُحَاسَبَةِ الْعَمَلِ، ح،10.

بِعَبْدِي فِي حَدَاثَةِ سِنِّهِ فَإِذَا بَلَغَ الْأَرْبَعِينَ احْفَظَا وَ حِقِّقَاهُ.(1)

عباده بن ثابت می گوید: جبرئیل به رسول خدا (ص) گفت: به [فرشتگان] حافظ [اعمال] امر می شود که [در ثبت و ضبط] اعمال بنده ام به خاطر کمی سن و سالش ارفاق کنید پس وقتی به چهل سالگی رسید مواظبت و محافظت کنید و [بدون ارفاق، هر ریز و درشتی را] ثبت کنید.

اکنون به نقل روایاتی می پردازیم که مضمون آن با روایات فوق منافات دارد؛ و در پایان، نظر خود را برای حل مشکل مطرح خواهیم کرد.

على بن مغيره به نقل از امام صادق (ع) مى فرمايد كه شنيدم آن حضرت مى فرمود: هرگاه مؤمنى به چهل سالگی رسد خداوند او را از سه درد ايمن سازد: پيسى، خوره و ديوانگى؛ و هرگاه پنجاه ساله شد خداوند حسابش را سبك گرداند؛ و هرگاه به شصت سالگی رسيد خداوند توبه را نصيب او گرداند؛ و هرگاه به هفتادسالگی رسيد آسمانيان او را دوست بدارند؛ و هرگاه هشتادساله شد خداوند فرمان دهد حسناتش را بنويسند و گناهانش را بزدايند؛ و هرگاه به نودسالگی رسيد خداوند گناهان پيشين و پسين او را بيامرزد و چنين نويسد: اسير خدا در زمين؛ و در روايت ديگرى آمده است: و هرگاه به صدسالگی رسيد پس همان است پست ترين بخش عمر او.(2)

ص: 239


1- . مجموعة ورام، ج 1، ص: 35
2- . عَلِيِّ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِذَا بَلَغَ الْمُؤْمِنُ أَرْبَعِينَ سَنَةً آمَنَهُ اللَّهُ مِنَ الْأَدْوَاءِ الثَّلَاثَةِ الْبَرَصِ وَ الْجُذَامِ وَ الْجُنُونِ فَإِذَا بَلَغَ الْخَمْسِينَ خَفَّفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حِسَابَهُ فَإِذَا بَلَغَ سِتِّينَ سَنَةً رَزَقَهُ اللَّهُ الْإِنَابَةَ فَإِذَا بَلَغَ السَّبْعِينَ أَحَبَّهُ أَهْلُ السَّمَاءِ فَإِذَا بَلَغَ الثَّمَانِينَ أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِإِثْبَاتِ حَسَنَاتِهِ وَ إِلْقَاءِ سَيِّئَاتِهِ فَإِذَا بَلَغَ التِّسْعِينَ غَفَرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ كُتِبَ أَسِيرَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى فَإِذَا بَلَغَ الْمِائَةَ فَذَلِكَ أَرْذَلُ الْعُمُرِ. (الكافي؛ ج 8؛ ص 107، ح 83).

امام صادق (ع) از پدرانش از امیرالمؤمنین (ع) از رسول خدا (ص) روایت کرده که آن حضرت فرمودند: هر کس به چهل سالگی رسد از سه درد سالم بماند: ديوانگى، خوره و پيسى و هرگاه پنجاه ساله شد خداوند توبه را نصيب او گرداند و هرگاه به شصت سالگی رسيد خداوند حسابش را روز قیامت سبك گرداند و هرگاه به هفتادسالگی رسيد حسناتش نوشته می شود و گناهانش نوشته نمی شود و هرگاه هشتادساله شد خداوند گناهان پيشين و پسين او را بيامرزد و در زمین آمرزیده حرکت می کند و شفاعتش [دعایش] درباره اهل بیتش پذیرفته است.(1)

رسول خدا (ص) فرمودند: هیچ کس چهل سال عمر نمی کند مگر اینکه خداوند سه بلا را از او دور سازد: ديوانگى، خوره و پيسى؛ و هرگاه پنجاه ساله شد خداوند حسابش را آسان گرداند؛ و هرگاه به شصت سالگی رسيد خداوند توبه را آن گونه که دوست دارد و راضی است نصيب او گرداند؛ و هرگاه به هفتادسالگی رسيد خدا و اهل آسمان او را دوست بدارند؛ و هرگاه هشتادساله شد خداوند حسناتش را قبول کند و از گناهانش صرف نظر کند؛ و هرگاه به نودسالگی رسيد خداوند گناهان پيشين و پسين او را بيامرزد و اسير خدا در زمين نامیده

ص: 240


1- . عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْد اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ عُمِّرَ أَرْبَعِينَ سَنَةً سَلِمَ مِنَ الْأَنْوَاعِ الثَّلَاثَةِ مِنَ الْجُنُونِ وَ الْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ وَ مَنْ عُمِّرَ خَمْسِينَ سَنَةً رَزَقَهُ اللَّهُ الْإِنَابَةَ إِلَيْهِ وَ مَنْ عُمِّرَ سِتِّينَ سَنَةً هَوَّنَ اللَّهُ حِسَابَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ عُمِّرَ سَبْعِينَ سَنَةً كُتِبَتْ حَسَنَاتُهُ وَ لَمْ تُكْتَبْ سَيِّئَاتُهُ وَ مَنْ عُمِّرَ ثَمَانِينَ سَنَةً غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ مَشَى عَلَى الْأَرْضِ مَغْفُوراً لَهُ وَ شُفِّعَ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ. (الخصال، ج 2، ص: 545، ح 21).

می شود؛ و شفاعتش [دعایش] در باره اهل بیتش پذیرفته است.(1)

نتیجه ی بخشی از این سه حدیث (که با بحث ما ارتباط دارد) این است که: در ثبت اعمال پنجاه (طبق روایت دیگر شصت) ساله ها تخفیف داده می شود و بالاتر از آن، سئیات و اعمال زشت هفتاد [طبق روایت دیگر هشتاد] ساله ها را نمی نویسند و به حساب نمی آورند! درنتیجه با روایاتی که می فرمود: در ثبت و ضبط اعمال چهل ساله ها سختگیری می شود، تعارض دارد.

نقد و بررسی:

در سه روایت اخیر، سه اشکال به نظر می رسد:

1. سند هر سه روایت ایراد دارد و قابل قبول هیچ یک از علمای علم رجال و حدیث نیست.

2. متن آن ها متشتت است که بر بی اعتباری آن می افزاید.

3. با اطلاق و نص صریح آیات قرآن و احادیث معتبر (ازجمله احادیث موردبحث) منافات دارد. در نتیجه فاقد اعتبار است؛ و روایاتی که تصریح می کند در ثبت اعمال چهل ساله ها سختگیری می شود بر استحکام خود باقی و بلامعارض است. (و الله العالم).

ص: 241


1- . عَنْ أَنَسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا مِنْ مُعَمَّرٍ يُعَمَّرُ أَرْبَعِينَ سَنَةً إِلَّا صَرَفَ اللَّهُ عَنْهُ ثَلَاثَةَ أَنْوَاعٍ مِنَ الْبَلَاءِ الْجُنُونِ وَ الْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ فَإِذَا بَلَغَ الْخَمْسِينَ لَيَّنَ اللَّهُ عَلَيْهِ حِسَابَهُ فَإِذَا بَلَغَ السِّتِّينَ رَزَقَهُ اللَّهُ الْإِنَابَةَ إِلَيْهِ بِمَا يُحِبُّ وَ يَرْضَى فَإِذَا بَلَغَ السَّبْعِينَ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ أَحَبَّهُ أَهْلُ السَّمَاءِ فَإِذَا بَلَغَ الثَّمَانِينَ قَبِلَ اللَّهُ حَسَنَاتِهِ وَ تَجَاوَزَ عَنْ سَيِّئَاتِهِ فَإِذَا بَلَغَ التِّسْعِينَ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ سُمِّيَ أَسِيرَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ شُفِّعَ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ (الخصال، ج 2، ص: 545، ح 27).

ص: 242

شهادت دادن چهل مؤمن به نفع میت

وَ رَوَى عُمَرُ بْنُ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ فَحَضَرَ جَنَازَتَهُ أَرْبَعُونَ رَجُلًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَالُوا- اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَيْراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنَّا- قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ أَجَزْتُ شَهَادَاتِكُمْ وَ غَفَرْتُ لَهُ مَا عَلِمْتُ مِمَّا لَا تَعْلَمُونَ.(1)

عمربن یزید از امام صادق (ع) روایت کرده که آن حضرت فرموده: هنگامی که مسلماني بميرد و چهل مرد مسلمان در (تشييع) جنازه او حاضر شوند و بگويند «اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَيْراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنَّا» خدايا ما جز خير از او چيزي نمی دانیم و تو از ما به او آگاه تری، خداوند متعال می فرماید «شهادت شما را تأیید نمودم و بخشيدم براي او آنچه را می دانم از آنچه نمی دانید».

بر مسلمانان واجب کفایی است کسی که در حال جان دادن است را به پشت (رو به قبله) بخوابانند به گونه ای که کف پایش به سمت قبله باشد.

پس ازآن که محتضر روح از بدنش جدا شد و فوت کرد واجب است او را غسل دهند؛ سپس حنوط کنند و کفن کنند. آنگاه بر بدنش نماز بخوانند و دفن کنند.

ص: 243


1- . من لا يحضره الفقيه / ج 1 / 165 / باب الصلاة على الميت، حدیث 472.

نمازخواندن بر میت مسلمان، واجب کفایی است یعنی همین که یک نفر بر میت نماز خواند، تکلیف از عهده دیگران ساقط می شود؛ ولی مستحب است برای تشیع جنازه و اقامه ی نماز میت، مؤمنین را خبر کنند چون هرقدر جمعیت بیشتری بر بدن میت نماز بخوانند و به نفع او گواهی دهند، میت سهم بیشتری از رحمت و غفران خدای منان نصیبش خواهد شد همان طور که امام صادق (ع) می فرماید: هنگامی که مسلماني بميرد و چهل مرد مسلمان در (تشييع) جنازه او حاضر شوند و بگويند «اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَيْراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنَّا» (خدايا ما جز خير از او چيزي نمی دانیم و تو از ما به او آگاه تری)، خداوند متعال می فرماید «شهادت شما را تأييد نمودم و بخشيدم براي او آنچه را می دانم از آنچه نمی دانید»؛ بنابراین بهتر است مؤمنین بجای این که وصیت کنند پس از مرگ، برای آن ها مراسم سوم و هفتم و چهلم و سالگرد بگیرند، از اقوام و خویشان و دوستان و همسایگان و مؤمنین، تقاضا کنند در تشییع جنازه آن ها شرکت کنند و در نماز میت و هنگام تلقین میت به نفع آن ها شهادت بدهند تا خداوند غفار آن ها را مورد رحمت خود قرار دهد.

سؤال: ممکن است سؤالی به ذهن مخاطبین برسد که چگونه امکان دارد ما درباره میت شهادت بدهیم که جز خوبی از او سراغ نداریم درحالی که می دانیم او مرتکب گناه و معصیت می شد، بدون شک این شهادت، شهادت دروغ است و چگونه امکان دارد دین مبین اسلام از ما بخواهد شهادت دروغ بدهیم و چگونه امکان دارد خداوند شهادت دروغ ما را درباره میت بپذیرد؟

جواب: ما در تکبیر چهارم نماز میت به نفع میت شهادت می دهیم و به خداوند عرض می کنیم «اللهم انا لا نعلم منه الا خیراَ ...» یعنی «خدایا! ما جز «خیر» از این میت سراغ نداریم». کلمه «خیر» در این شهادت، به معنای اعمال و رفتار پسندیده و عمل صالح نیست؛ بلکه به معنای «ایمان» است؛ یعنی

ص: 244

خداوندا! ما شهادت می دهیم این میت مانند ما، مسلمان بود و به تو و رسول تو و قرآن و دین اسلام و معاد، ایمان داشت. بدون شک چنین شهادتی مطابق واقع است و او واقعاً مسلمان بوده و به خدا و قیامت و دین اسلام ایمان داشته است و خدای ارحم الراحمین با همین شهادت و گواهی دادن به نفع میت، بنده ی خود را مورد رحمت قرار داده و می آمرزد.

مرحوم ابن فهد حلی در کتاب «عدة الداعی» روایتی را از امام صادق (ع) نقل کرده که آن حضرت فرموده: در میان بنی اسرائیل عابدی بود؛ خداوند متعال به حضرت داود (ع) وحی کرد این عابد ریاکار است. پس از مدتی آن عابد فوت کرد و حضرت داود (ع) در تشییع جنازه او شرکت نکرد ولی بنی اسراییل در تشییع جنازه او شرکت کرده و چهل نفر از آن ها به درگاه خداوند به نفع او گواهی دادند و گفتند: اللهم إنا لا نعلم منه إلا خيرا و أنت أعلم به منا فاغفر له. (خداوندا ما از او جز خیر سراغ نداریم و تو از ما به او آگاه تری؛ پس او را ببخش و بیامرز)؛ و هنگامی که او را غسل دادند چهل نفر غیر از چهل نفر اولی آمدند و همانند گروه اول به نفع میت شهادت دادند و برایش طلب مغفرت کردند و هنگامی که او را در قبر گذاشتند باز چهل نفر دیگر غیر از افراد سابق، برای میت شهادت دادند و برایش طلب مغفرت کردند پس ازآن خداوند به حضرت داود (ع) وحی کرد که چرا در تشییع جنازه ی عابد شرکت نکردی و بر بدن او نماز نخواندی؟ او در جواب عرض کرد: به خاطر این که به من خبر دادی او ریاکار است. خداوند متعال در جواب فرمود: عده ای به نفع او شهادت دادند و من شهادت آن ها را در حق او پذیرفتم و او را آمرزیدم و گناهانی را که آن ها

ص: 245

نمی دانستند و خود از آن با خبر بودم را بخشیدم.(1)

نمازمیت پنج تکبیر دارد: نمازگزاران بعد از تکبیر اول به وحدانیت خدا و رسالت حضرت محمد (ص) گواهی می دهند بعد از تکبیر دوم بر حضرت محمد (ص) و آل او صلوات می فرستند و بعد از تکبیر سوم برای همه ی مؤمنین و مؤمنات طلب مغفرت و آمرزش می کنند و بعد از تکبیر چهارم برای میتی که جنازه اش در مقابل آن هاست شهادت می دهند و برایش طلب مغفرت و آمرزش می کنند و بعد از تکبیر پنجم، ذکر خاصی واجب نیست.

در حدیثی از امام رضا (ع) روایت شده که آن حضرت فرموده نماز میت را برای این واجب کرده اند که (مؤمنین در نماز میت) به درگاه خداوند برای مرده شفاعت کنند و برایش طلب مغفرت کنند چون مرده در هیچ زمانی مانند این ساعت این قدر به شفاعت و طلب مغفرت نیازمند نیست؛ و علت اینکه نماز میت پنج تکبیر دارد برای این است که نمازهای واجب یومیه پنج تا است و هرکدام یک تکبیر واجب دارد درنتیجه به تعداد نمازهای یومیه و تکبیرهای واجب آن نماز میت هم پنج تکبیر دارد.(2)

ص: 246


1- . (عدة الداعي و نجاح الساعي؛ ص 149).
2- . عَنِ الرِّضَا ع قَالَ إِنَّمَا أُمِرُوا بِالصَّلَاةِ عَلَى الْمَيِّتِ لِيَشْفَعُوا لَهُ وَ يَدْعُوا لَهُ بِالْمَغْفِرَةِ لِأَنَّهُ لَمْ يَكُنْ فِي وَقْتٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ أَحْوَجَ إِلَى الشَّفَاعَةِ فِيهِ وَ الطَّلِبَةِ وَ الِاسْتِغْفَارِ مِنْ تِلْكَ السَّاعَةِ وَ إِنَّمَا جُعِلَتْ خَمْسَ تَكْبِيرَاتٍ دُونَ أَنْ تَصِيرَ أَرْبَعاً أَوْ سِتّاً لِأَنَّ الْخَمْسَ تَكْبِيرَاتٍ إِنَّمَا أُخِذَتْ مِنَ الْخَمْسِ صَلَوَاتٍ فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ لَيْسَ فِي الصَّلَاةِ تَكْبِيرَةٌ مَفْرُوضَةٌ إِلَّا تَكْبِيرَةُ الِافْتِتَاحِ فَجُمِعَتِ التَّكْبِيرَاتُ الْمَفْرُوضَاتُ فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ فَجُعِلَتْ صَلَاةً عَلَى الْمَيِّت. (علل الشرائع / ج 1 / 267 / باب 182).

و طبق روایت دیگر، چون ارکان دین (نماز و روزه و زکات و حج و ولایت) پنج تا است درنتیجه تعداد تکبیرهای نماز میت هم پنج عدد است و چون اهل سنت، معتقد به ولایت نیستند و فقط چهار رکن از ارکان دین را پذیرفته اند، نماز میت آن ها چهار تکبیر دارد درنتیجه ما شیعیان نیز وقتی بر جنازه اهل سنت نماز می خوانیم چهار تکبیر می گوییم و به همان روشی که برای میت شیعه نماز می خوانیم، بر جنازه آن ها نیز همین گونه نماز می خوانیم فقط تکبیر چهارم نماز میت را با اذکار آن حذف می کنیم!

تذکر

نماز میت، مانند نماز جماعت یومیه نیست (که قرائت را امام جماعت بخواند و دیگران سکوت کنند) بلکه باید تمام تکبیرها و اذکار پس از تکبیر را همراه پیش نماز بخوانند در غیر این صورت اگر فقط تکبیرها را بگویند ولی اذکار و دعاهای بعد از تکبیرها را نگویند در واقع نماز میت نخوانده و نماز میت آن ها قبول نیست و ایراد اساسی نمازهای میتی که در عصر ما خوانده می شود همین است که اکثر قریب به اتفاق شرکت کنندگان در نماز میت، (به علت بی اطلاعی و ندانستن مسئله) فقط تکبیرهای نماز را می گویند و دعا و اذکار آن را نمی گویند و نتیجه این می شود که از آن جمعیت انبوهی که در تشییع جنازه و مراسم نماز میت شرکت کرده اند فقط یک نفر (پیش نماز) بر بدن میت نماز خوانده و بقیه تماشاچی بوده اند درنتیجه، هم خودشان از فیض نماز بر میت محروم شده اند، هم میت از فیض شهادت و دعای آن ها محروم شده است. به همین خاطر لازم است قبل از شروع نماز میت، تذکر داده شود که هدف از اقامه نماز میت، دعا کردن و شهادت دادن به نفع اوست پس لازم است ادعیه و اذکار بعد از تکبیرها را حتماً بگویند.

ص: 247

طبق بعضی از روایات، وقتی میت را در قبر گذاشتند علاوه بر تلقین میت، مستحب است مجدداً به نفع او شهادت بدهند(1) همچنین کسانی که به نماز میت نرسیده اند دیگر لازم نیست بر بدن میت نماز بخوانند فقط با قرائت اذکاری که بعد از تکبیر چهارم نماز میت گفته می شود، به نفع میت شهادت داده و برایش دعا و طلب مغفرت کنند.

ص: 248


1- . الكافي / ج 3 / 196 / باب سل الميت و ... . ح 6.

آمرزش چهل گناه کبیره پاداش تشییع جنازه

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ، عَنْ جَابِرٍ: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام، قَالَ: «مَنْ حَمَلَ جَنَازَةً مِنْ أَرْبَعِ جَوَانِبِهَا، غَفَرَ اللَّهُ لَهُ أَرْبَعِينَ كَبِيرَةً».(1)

علی بن ابراهیم از پدرش از ابن ابی عمیر از سیف بن عمیره از جابر از امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود «هر كس جنازه ای را از چهارگوشه تابوت تشييع كند خداوند چهل گناه كبيره از او می بخشد».

در حدیثی از رسول خدا (ص) نقل شده که آن حضرت فرمود: وقتی مرگ مؤمن فرا رسد به او بشارت می دهند که خداوند تو و کسانی که تو را تا قبرت تشییع [جنازه] کنند را بخشید و آمرزید.(2)

و در حدیث دیگر از آن حضرت نقل شده که فرمود: اولین تحفه ای که (پس

ص: 249


1- . الكافي / ج 3 / 174 / باب ثواب من حمل جنازة حدیث 1.
2- . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي حَدِيثٍ إِنَّ الْمُؤْمِنَ يُبَشَّرُ عِنْدَ مَوْتِهِ أَنَّ اللَّهَ قَدْ غَفَرَ لَكَ وَ لِمَنْ يَحْمِلُكَ إِلَى قَبْرِكَ. (وسائل الشيعة / ج 3 / 154 / 7 باب استحباب حمل الجنازة عينا و تربيعها حدیث 5).

از مرگ مؤمن به او می دهند این است که به او بشارت می دهند) خداوند متعال گناه تو و هرکس در تشیع جنازه ات شرکت کرد را می بخشد.(1)

درباره چگونگی تشییع جنازه، حدیثی از امام موسی بن جعفر علیه السلام نقل شده که فرمود: سنت در حمل جنازه این است که ابتداء با سمت راست خودت به تابوت رو کنی و سمت چپ تابوت را با دست راستت حمل کنی و سپس مرور کنی به سمت دیگر و دور بزنی از پشت آن به سمت سوم تابوت و سمت چهارم (در جهتی که سمت چپ خودت است) برسی.(2)

توضیح: ابتداء سمت چپ بالای تابوت را که شانه راست میت در آن قسمت واقع شده را با کف دست و شانه ی راست خودش حمل کند پس از آن سمت پایین چپ تابوت که پای راست میت در آن قرار دارد را با کف دست و شانه ی راست حمل کند سپس سمت راست پایین تابوت که پای چپ میت قرار دارد را با دست و شانه ی چپ خود حمل کند آنگاه سمت راست بالای تابوت را که شانه ی چپ میت در آن قرار دارد را با دست و شانه ی چپ خود حمل کند و بدین وسیله تابوت را دور بزند در این صورت میت را از چهارگوشه تابوت تشییع کرده و چهل گناه کبیره از او بخشیده می شود.

ص: 250


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَوَّلُ تُحْفَةِ الْمُؤْمِنِ أَنْ يُغْفَرَ لَهُ وَ لِمَنْ تَبِعَ جَنَازَتَهُ. وسائل الشيعة / ج 3 / 144 / 2 باب استحباب تشييع الجنازة حدیث 7.
2- . عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ السُّنَّةُ فِي حَمْلِ الْجَنَازَةِ أَنْ تَسْتَقْبِلَ جَانِبَ السَّرِيرِ بِشِقِّكَ الْأَيْمَنِ فَتَلْزَمَ الْأَيْسَرَ بِكَفِّكَ الْأَيْمَنِ ثُمَّ تَمُرَّ عَلَيْهِ إِلَى الْجَانِبِ الْآخَرِ وَ تَدُورَ مِنْ خَلْفِهِ إِلَى الْجَانِبِ الثَّالِثِ مِنَ السَّرِيرِ ثُمَّ تَمُرَّ عَلَيْهِ إِلَى الْجَانِبِ الرَّابِعِ مِمَّا يَلِي يَسَارَكَ. (الكافي / ج 5 / 438 / 39 - باب السنة في حمل الجنازة حدیث 1).

در باره ثواب تشییع جنازه در یک روایت از امام علی (ع) نقل شده که فرمودند: خداوند به خاطر تشییع جنازه، چهار قیراط به تشییع [کننده] می دهد یک قیراط به خاطر این که دنبال جنازه رفته یک قیراط برای این که نماز بر او خوانده یک قیراط برای آن که انتظار کشیده تا او را دفن کرده اند و یک قیراط برای این که به صاحبان عزا تسلیت گفته است.(1)

توضیح: کتب لغت، «قیراط» را به پوست گاو پر از طلا، معنا کرده اند و در حدیثی «قیراط» را به اندازه کوه احد معنا کرده؛ با این بیان معنای حدیث فوق این است که خدای منان به کسی که تشییع جنازه شرکت کرده ثواب انفاق چهار کوه طلا به بزرگی کوه احد (انفاق چهار پوست گاو پر از طلا) عطا می کند؛ ثواب انفاق یک قیراط برای تشییع جنازه میت؛ ثواب انفاق یک قیراط برای نمازخواندن بر بدن میت؛ ثواب انفاق یک قیراط برای این که انتظار کشیده تا میت را دفن کرده اند و ثواب انفاق یک قیراط برای این که پس از دفن میت، صاحبان عزا را تسلا داده است.(2)

در فضیلت تشییع جنازه حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده که فرموده: هر کس جنازه مؤمنی را تا هنگام دفن شدن تشییع کند، [روز قیامت] هنگامی که از قبرش بیرون می آید خداوند هفتاد ملک از فرشتگانی که در تشییع جنازه شرکت

ص: 251


1- . قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع مَنْ تَبِعَ جَنَازَةً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ (مِنَ الْأَجْرِ) أَرْبَعَ قَرَارِيطَ قِيرَاطٌ بِاتِّبَاعِهِ وَ قِيرَاطٌ لِلصَّلَاةِ عَلَيْهَا وَ قِيرَاطٌ بِالانْتِظَارِ حَتَّى يَفْرُغَ مِنْ دَفْنِهَا وَ قِيرَاطٌ لِلتَّعْزِيَةِ... الكافي / ج 3 / 173 / باب ثواب من مشى مع جنازة حدیث 7.
2- . عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ شَيَّعَ مَيِّتاً حَتَّى يُصَلِّيَ عَلَيْهِ كَانَ لَهُ قِيرَاطٌ مِنَ الْأَجْرِ وَ مَنْ بَلَغَ مَعَهُ إِلَى قَبْرِهِ حَتَّى يُدْفَنَ كَانَ لَهُ قِيرَاطَانِ مِنَ الْأَجْرِ وَ الْقِيرَاطُ مِثْلُ جَبَلِ أُحُدٍ. (همان ح 5).

کرده اند را وکیل می کند تا او را همراهی کنند و برایش استغفار کنند تا به موقف برسد.(1)

ص: 252


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ شَيَّعَ جَنَازَةَ مُؤْمِنٍ حَتَّى يُدْفَنَ فِي قَبْرِهِ وَكَّلَ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ سَبْعِينَ مَلَكاً مِنَ الْمُشَيِّعِينَ يُشَيِّعُونَهُ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لَهُ إِذَا خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ إِلَى الْمَوْقِفِ. (همان 2).

آسمان چهل روز بر حضرت یحیی و امام حسین گریه کرد

وَ حَدَّثَنِي أَبِي وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ رَحِمَهُمَا اللَّهُ جَمِيعاً عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ هِلَالٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ السَّمَاءَ بَكَتْ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا وَ لَمْ تَبْكِ عَلَى أَحَدٍ غَيْرِهِمَا قُلْتُ وَ مَا بُكَاؤُهَا قَالَ مَكَثُوا أَرْبَعِينَ يَوْماً تَطْلُعُ الشَّمْسُ بِحُمْرَةٍ وَ تَغْرُبُ بِحُمْرَةٍ قُلْتُ فَذَاكَ بُكَاؤُهَا قَالَ نَعَمْ.(1)

عبد اللَّه بن هلال، از امام صادق عليه السّلام نقل كرده كه آن جناب مى فرمودند: آسمان بر حسين بن على و يحيى بن زكريا عليهم السّلام گريسته و بر احدى غير اين دو گريه نكرده است. عرض كردم: چگونه آسمان گريسته است؟ حضرت فرمودند: تا چهل روز خورشید طلوع و غروبش در سرخى بود. عرض كردم: گريه آسمان این گونه بوده است؟ حضرت فرمودند: بلى.(2)

سفيان بن عيينة از امام زين العابدين (ع) روایت کرده كه فرمود: با پدرم امام حسين (ع) [از شهر مکه] خارج شدیم، آن حضرت در هيچ منزلى فرود نيامد و از هیچ منزلی كوچ نكرد مگر اينكه [حضرت] يحيى بن زكريا (ع) و كشته شدن

ص: 253


1- . كامل الزيارات ص 181 جعفربن محمد بن قولويه حديث 246
2- . كامل الزيارات / ترجمه ذهنى تهرانى، ص: 295. ترجمه تمام احادیث کتاب کامل الزیارات از این کتاب اخذ شده است.

او را به یاد مى آورد، آن حضرت در یکی از روزها فرمود: از پستى دنيا نزد خدا همین بس كه سر يحيى بن زكريا (ع) را براى سركشى از سركشان بنی اسرائیل هديه بردند.(1)

علت اینکه امام حسین (ع) از میان آن همه پیغمبر، از حضرت یحیی (ع) یاد می کرد برای این بود که آن حضرت می دانست سرنوشتی شبیه حضرت یحیی (ع) خواهد داشت. شهادت امام حسین (ع) و حضرت یحیی (ع) از چهار جهت باهم شباهت دارد:

1. هردو را سر بریدند.

2. سر هردو را در تشت طلا گذاشته برای حاکم ظالم و نابکار بردند.

3. قاتل هر دو زنازاده بود.(2)

4. آسمان برای هردوی آن ها گریه کرد.

گریه ی زمین و آسمان بر حضرت یحیی و امام حسین علیهماالسلام

راوی می گوید: در سرزمين «رحبه» از امیرالمؤمنین عليه السّلام شنيدم كه اين آيه شريفه را تلاوت فرمودند: «فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا

ص: 254


1- . عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ خَرَجْنَا مَعَ الْحُسَيْنِ ع فَمَا نَزَلَ مَنْزِلًا وَ لَا ارْتَحَلَ مِنْهُ إِلَّا ذَكَرَ يَحْيَى بْنَ زَكَرِيَّا وَ قَتْلَهُ وَ قَالَ يَوْماً وَ مِنْ هَوَانِ الدُّنْيَا عَلَى اللَّهِ أَنَّ رَأْسَ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا ع أُهْدِيَ إِلَى بَغِيٍّ مِنْ بَغَايَا بَنِي إِسْرَائِيلَ. (مجمع البيان 3: 502).
2- .[2] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ قَاتِلُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا وَلَدَ زِنًا وَ قَاتِلُ الْحُسَيْنِ ع وَلَدَ زِناً وَ لَمْ تَبْكِ السَّمَاءُ عَلَى أَحَدٍ إِلَّا عَلَيْهِمَا قَالَ قُلْتُ وَ كَيْفَ تَبْكِي قَالَ تَطْلُعُ الشَّمْسُ فِي حُمْرَةٍ وَ تَغِيبُ فِي حُمْرَة (كامل الزيارات؛ النص؛ ص 91).

مُنْظَرِينَ»(1) در اين هنگام امام حسين (ع) از يكى از درب هاى مسجد داخل شد، حضرت فرمودند: بدانيد اين (يعنى امام حسين (ع)) به زودی كشته خواهد شد و آسمان و زمين بر او گریه خواهند کرد.(2)

گریه ی جن و انس و پرنده و وحوش بر امام حسین (ع)

أَبِي جَعْفَرٍ عليه السّلام نقل كرده: انس و جن، پرنده و وحوش بر حسين بن على عليهما السّلام گريستند تا حدی که اشک هايشان جارى گشت.(3)

گریه ملائکه: از حضرت ابى عبد اللَّه (ع) نقل كرده اند كه آن حضرت فرمودند: شما را چه مى شود كه به آنجا نمى رويد (يعنى به زیارت قبر حضرت حسين عليه السّلام) چه آنكه چهار هزار فرشته تا روز قيامت بر سر قبر آن جناب حاضر بوده و بر آن حضرت مى گريند.(4)

امام جعفر صادق عليه السّلام فرمودند: چهار هزار فرشته به زمين فرود آمدند و خواستند همراه حضرت امام حسين عليه السّلام جهاد کنند ولى آن جناب به

ص: 255


1- . پس آسمان زمين برآنان گري نکرد؛ و [هنگام نزول عذاب هم] مهلت نيافتند. سوره دخان آیه 29.
2- . (كامل الزيارات / النص / 88 / الباب الثامن و العشرون).
3- . عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: بَكَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ وَ الطَّيْرُ وَ الْوَحْشُ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع حَتَّى ذَرَفَتْ دُمُوعُهَا (الزيارات / النص / 79 / الباب السادس و العشرون).
4- . (همان ص 83 باب 27).

ايشان اذن ندادند، پس بار ديگر به زمين فرود آمدند براى اذن گرفتن [درحالی که] آن حضرت شهيد شده بودند لذا ايشان بر سر قبر آن حضرت به حالتى ژوليده و گرفته باقی مانده و تا روز قيامت مى گريند، رئيس ايشان فرشته اى است كه به او منصور مى گويند.(1)

از امام جعفر صادق (ع) نقل كرده اند كه آن جناب فرمودند: از روزى كه حضرت حسين بن على (ع) شهيد شده اند تا زمانى كه خدا بخواهد يعنى تا قيام قائم (ع) خداوند هفتاد هزار فرشته را مبعوث فرموده كه با حالى ژوليده و گرفته هر روز بر حضرتش صلوات فرستاده و طلب رحمت مى كنند.(2)

أبى بصير از حضرت ابوجعفر عليه السّلام نقل كرد كه آن حضرت فرمودند: چهار هزار فرشته كه جملگى ژوليده و غمگين و گرفته هستند براى حضرت امام حسين عليه السّلام تا روز قيامت مى گريند. پس کسی از مردم به زيارت آن حضرت نمى آيد مگر آنكه اين فرشتگان به استقبالش آمده و احدى از مردم مريض و بيمار نشده مگر كه ايشان به عيادتش رفته و كسى از مردم نيست كه بميرد مگر آنكه اين فرشتگان بالاى سرش حاضر مى شوند.(3)

ص: 256


1- . (الكافي / ج 4 / 581 / باب فضل زيارة أبي عبد الله الحسين ع حدیث 7).
2- . (كامل الزيارات، ص 84 / الباب السابع و العشرون ح 5).
3- . عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: أَرْبَعَةُ آلَافِ مَلَكٍ شُعْثٌ غُبْرٌ يَبْكُونَ الْحُسَيْنَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا يَأْتِيهِ أَحَدٌ إِلَّا اسْتَقْبَلُوهُ وَ لَا يَمْرَضُ أَحَدٌ إِلَّا عَادُوهُ وَ لَا يَمُوتُ أَحَدٌ إِلَّا شَهِدُوهُ. (كامل الزيارات / ص 85 / الباب السابع و العشرون حدیث 10).

ثواب گريه بر امام حسين (ع)

امام صادق عليه السّلام در ضمن حديث طولانى فرمودند: كسى كه يادى از حضرت حسين بن على عليهما السّلام نزدش بشود و از چشمش به مقدار بال مگس اشك خارج شود اجر او بر خداست و حقتعالى به كمتر از بهشت براى او راضى نيست.(1)

ثواب شعر خواندن و گریاندن مردم

ابو العبّاس از محمّد بن الحسين، از حسن بن على بن ابى عثمان، از حسن بن على بن ابى المغيره، از ابى عماره المنشد، روایت کرده که گفت امام صادق (ع) به من فرمود: اى ابوعماره شعرى در مرثيه حسين عليه السّلام برايم بخوان. ابو عماره مى گويد: براى آن حضرت شعر خواندم پس آن حضرت گريست سپس خواندم باز آن جناب گريه كرده و بعد از آن باز خواندم و آن حضرت گريستند. ابو عماره مى گويد: به خدا قسم پيوسته شعر مى خواندم و آن جناب گريه مى كردند تا جايى كه صداى گريه از منزل و خانه به گوشم رسيد، پس حضرت به من فرمودند: اى ابو عماره كسى كه در مصيبت حسين عليه السّلام شعرى بخواند سپس پنجاه نفر را بگرياند بهشت براى او است؛ و كسى كه در مرثيه حسين عليه السّلام شعرى خوانده و چهل نفر را بگرياند بهشت براى اوست؛ و كسى كه در مصيبت حسين عليه السّلام شعرى خوانده و سى نفر را بگرياند بهشت براى او است؛ و كسى كه در مرثيه حسين عليه السّلام شعرى خوانده و بيست نفر را بگرياند بهشت براى او است؛ و كسى كه در مصيبت حسين عليه

ص: 257


1- . (همان ح 3).

السّلام شعرى خوانده و ده نفر را بگرياند بهشت براى او است؛ و كسى كه در مصيبت حسين (ع) شعرى خوانده و خودش بگريد بهشت براى او است؛ و كسى كه در مرثيه حسين عليه السّلام شعرى خوانده و يك نفر را بگرياند بهشت براى او است؛ و كسى كه در مرثيه حسين عليه السّلام شعرى خوانده و به هيئت گريه كن در آورد بهشت براى او است.(1)

أبى داود مسترق، از برخى اصحاب، از امام صادق (ع) نقل كرده اند كه آن حضرت فرمودند: حضرت على بن الحسين (ع) مدت بيست يا چهل سال بر پدرشان گريستند و طعام و غذائى نبود كه در مقابل حضرت بگذارند مگر آنكه حضرتش به یاد امام حسين عليه السّلام گريه مى كردند تا جايى كه غلام آن حضرت عرض کرد: فدايت شوم اى پسر رسول خدا (ص) مى ترسم كه شما هلاك شويد. حضرت فرمودند: «إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ(2)».

تنها درد دل و غم خود را با خدا می گویم و از لطف و كرم بى اندازه او چيزى می دانم كه شما نمى دانيد. سپس فرمودند: هیچ گاه محل كشته شدن فرزندان فاطمه (س) را به یاد نمى آورم مگر آنكه حزن و غصه حلقوم من را مى فشارد.(3)

ص: 258


1- . (كامل الزيارات / النص / 105 / الباب الثالث و الثلاثون ح 1).
2- . یوسف 86
3- . كامل الزيارات / النص / 107 / الباب الخامس و الثلاثون بكاء حدیث 1.

حضرت داود به خاطر استفاده از بیت المال چهل روز گریه کرد

أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ شَرِيفِ بْنِ سَابِقٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِي قُرَّةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ: أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى دَاوُدَ ع أَنَّكَ نِعْمَ الْعَبْدُ لَوْ لَا أَنَّكَ تَأْكُلُ مِنْ بَيْتِ الْمَالِ وَ لَا تَعْمَلُ بِيَدِكَ شَيْئاً قَالَ فَبَكَى دَاوُدُ ع أَرْبَعِينَ صَبَاحاً فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى الْحَدِيدِ أَنْ لِنْ لِعَبْدِي دَاوُدَ فَأَلَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ الْحَدِيدَ فَكَانَ يَعْمَلُ كُلَّ يَوْمٍ دِرْعاً فَيَبِيعُهَا بِأَلْفِ دِرْهَمٍ فَعَمِلَ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ سِتِّينَ دِرْعاً فَبَاعَهَا بِثَلَاثِمِائَةٍ وَ سِتِّينَ أَلْفاً وَ اسْتَغْنَى عَنْ بَيْتِ الْمَال.(1)

ِ

مرحوم کلینی از احمد بن ابی عبدالله از شریف بن سابق از فضل بن ابی قره از امام صادق (ع) از امیرالمؤمنین (ع) روایت کرده که فرمود: خداوند به حضرت داود (ع) وحی کرد «تو، بنده خوبی هستی، امّا از بیت المال ارتزاق می کنی و با دستت کار نمی کنی!» [بر اثر این وحی] حضرت داود (ع) چهل روز گریه کرد درنتیجه خداوند عزوجل به آهن وحی کرد که برای بنده ام داود (ع) نرم شو؛ پس خداوند عزوجل آهن را برای او نرم کرد [و آن حضرت] هر روز یک زره درست می کرد و به هزار درهم می فروخت درنتیجه، سیصد و شصت زره درست کرد و به سیصد و شصت هزار [درهم] فروخت و از بیت المال

ص: 259


1- . الكافي / ج 5 / 74 / باب ما يجب من الاقتداء بالأئمة ع في التعرض للرزق ح 5.

بی نیاز شد.

توضیح: حضرت داود (ع) با توجه به این که حاکم بنی اسراییل بود و به آن ها خدمت می کرد شرعاً مجاز بود برای این خدمت، حقوقی برای خود در نظر بگیرد و با آن حقوق زندگی خود را تأمین کند و او بر همین مبنا از بیت المال حقوق خود را برداشت می کرد و این کار مشروع بود؛ و خداوند متعال در این وحی، به او تفهیم کرد: اگرچه تو بنده خوبی هستی و برداشت حقوقت از بیت المال ایرادی ندارد ولی کار شایسته تر برای شخصیتی مثل تو این است که از این روزی مباح صرف نظر کنی و با کسب وکار، روزی خود را به دست آوری و از بیت المال چیزی برداشت نکنی (ولو اینکه برداشتت حلال و مشروع باشد)؛ و ائمه ی اطهار علیهم السلام بر اساس همین دیدگاه، مقید بودند حتی المقدور روزی خود را با کار و فعالیت به دست آورند.

دین مبین اسلام نه دنیا را فدای آخرت می کند و نه آخرت را فدای دنیا؛ یعنی نه از پیروانش می خواهد که کسب وکار و فعالیت اقتصادی را رها کنند و در کنج خانه و مسجد دائماً به عبادت مشغول شوند و نه اجازه می دهد عبادت و بندگی خدا را رها کنند و شب و روز مشغول کسب وکار شوند؛ بلکه مؤمنان را موظف کرده هنگام نماز، کسب وکار را رها کرده و مشغول عبادت شوند و پس ادای فریضه، دنبال کسب وکار و روزی حلال بروند و اهل وعیال خود را از تصدّق دیگران بی نیاز کنند؛ اما با وجود این تعالیم شفاف و روشن، گاهی مشاهده می شود، افرادی جاهل و نادان کسب وکار و طلب روزی حلال را رها کرده و به کنجی خزیده و مشغول عبادت، (و در بعض موارد مشغول چلّه نشینی و انجام دستورات و عبادات و اذکار و اوراد اختراعی دراویش) شده درحالی که خبر ندارند با این اعمال، در حال خشنود کردن شیطان و خشمگین کردن پروردگار هستند. در این بخش چندین حدیث از کتاب معتبر فروع کافی تقدیم می کنیم تا بیشتر

ص: 260

موضع دین مبین اسلام دراین باره مشخص شود.

شخصی به نام محمّد بن منکدر می گوید: روزی از روزها در هوای گرم، امام باقر (ع) را دیدم که برای کار کردن از مدینه بیرون آمده بود. با خود گفتم: «سبحان اللّه»! بزرگی از بزرگان قریش در چنین هوای گرمی و با چنین حالی در طلب دنیاست، باید نزد وی بروم و او را موعظه کنم. پس به او نزدیک شدم و سلام کردم. وی درحالی که عرق می ریخت پاسخ سلامم را داد. پس به او گفتم: آیا بزرگی از بزرگان قریش در چنین هوا و شرایط دشواری به دنبال دنیاست؟! اگر در چنین حالی اجل تو فرا برسد چه خواهی کرد؟ او در پاسخ گفت: «اگر در چنین حالتی مرگم فرا برسد، در شرایطی فرا رسیده است که من در حال اطاعت از خداوند هستم؛ چراکه بر اثر این کار و کوشش، خود و خانواده خود را از تو و مردم بی نیاز می سازم. من از آن زمانی باید بترسم که مرگم فرا برسد درحالی که به نافرمانی خدا مشغول باشم. محمّد بن منکدر با شنیدن چنین پاسخی، عرض کرد: «خدا تو را از رحمت خویش برخوردار سازد؛ راست گفتی؛ من خواستم تو را موعظه کنم؛ اما شما مرا موعظه کردی».(1)

ص: 261


1- . عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ مُحَمَّدَ بْنَ الْمُنْكَدِرِ كَانَ يَقُولُ مَا كُنْتُ أَرَى أَنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع يَدَعُ خَلَفاً أَفْضَلَ مِنْهُ حَتَّى رَأَيْتُ ابْنَهُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ ع فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِظَهُ فَوَعَظَنِي فَقَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ بِأَيِّ شَيْ ءٍ وَعَظَكَ قَالَ خَرَجْتُ إِلَى بَعْضِ نَوَاحِي الْمَدِينَةِ فِي سَاعَةٍ حَارَّةٍ فَلَقِيَنِي أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ كَانَ رَجُلًا بَادِناً ثَقِيلًا وَ هُوَ مُتَّكِئٌ عَلَى غُلَامَيْنِ أَسْوَدَيْنِ أَوْ مَوْلَيَيْنِ فَقُلْتُ فِي نَفْسِي سُبْحَانَ اللَّهِ شَيْخٌ مِنْ أَشْيَاخِ قُرَيْشٍ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ فِي طَلَبِ الدُّنْيَا أَمَا لَأَعِظَنَّهُ فَدَنَوْتُ مِنْهُ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَرَدَّ عَلَيَّ السَّلَامَ بِنَهْرٍ وَ هُوَ يَتَصَابُّ عَرَقاً فَقُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ شَيْخٌ مِنْ أَشْيَاخِ قُرَيْشٍ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ فِي طَلَبِ الدُّنْيَا أَ رَأَيْتَ لَوْ جَاءَ أَجَلُكَ وَ أَنْتَ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ مَا كُنْتَ تَصْنَعُ- فَقَالَ لَوْ جَاءَنِي الْمَوْتُ وَ أَنَا عَلَى هَذِهِ الْحَالِ جَاءَنِي وَ أَنَا فِي [طَاعَةٍ مِنْ] طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَكُفُّ بِهَا نَفْسِي وَ عِيَالِي عَنْكَ وَ عَنِ النَّاسِ وَ إِنَّمَا كُنْتُ أَخَافُ أَنْ لَوْ جَاءَنِي الْمَوْتُ وَ أَنَا عَلَى مَعْصِيَةٍ مِنْ مَعَاصِي اللَّهِ فَقُلْتُ صَدَقْتَ يَرْحَمُكَ اللَّهُ أَرَدْتُ أَنْ أَعِظَكَ فَوَعَظْتَنِي. (الكافي؛ ج 5؛ ص 73 باب مَا يَجِبُ مِنَ الِاقْتِدَاءِ بِالْأَئِمَّةِ ع فِي التَّعَرُّضِ لِلرِّزْقِ؛ حدیث 1).

امام صادق جعفر (ع) فرمود: همانا امیرمؤمنان (ع) در زمین بیل می زد و مواهب زمین را (با کشاورزی) خارج می کرد ... و هزار برده را از ثروت شخصی و از محصول دسترنج خود خرید و آزاد کرد.(1)

شخصی به نام «عبد الاعلی مولی آل سام» می گوید: روزی از روزهای بسیار گرم مدینه، امام صادق (ع) را در یکی از جاده های مدینه زیارت کردم. عرض کردم فدایت شوم. [بااین حال و مقام و منزلتی که] نزد خدای عزوجل و رسول خدا (ص) [دارید]، در چنین روزی در این گرما برای خودتان این همه زحمت درست می کنید؟ [چه لزومی دارد شما سر کار بروید؟ چرا خودتان را در این گرما به زحمت انداخته اید؟] حضرت فرمود: ای عبد الاعلی! من در این گرما برای رزق بیرون آمده ام تا از آدمی مثل تو بی نیاز باشم.(2)

امام باقر (ع) می فرماید: مردی امیرمؤمنان علی (ع) را ملاقات کرد [درحالی که] سوار بر شتری بود که باری از هسته خرما داشت. پرسید: ای ابوالحسن! این بار چیست؟ حضرت فرمود: اگر خدا بخواهد صد هزار درخت خرما است. آن حضرت هسته های خرما را در زمین کاشت و همه به صورت درخت در

ص: 262


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَضْرِبُ بِالْمَرِّ وَ يَسْتَخْرِجُ الْأَرَضِينَ وَ ...أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوكٍ مِنْ مَالِهِ وَ كَدِّ يَدِهِ. (الكافي / ج 5 / 74 / باب ما يجب من الاقتداء بالأئمة ع في التعرض للرزق حدیث 2).
2- . عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى مَوْلَى آلِ سَامٍ قَالَ: اسْتَقْبَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فِي بَعْضِ طُرُقِ الْمَدِينَةِ فِي يَوْمٍ صَائِفٍ «2» شَدِيدِ الْحَرِّ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ حَالُكَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَرَابَتُكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَنْتَ تُجْهِدُ لِنَفْسِكَ فِي مِثْلِ هَذَا الْيَوْمِ فَقَالَ يَا عَبْدَ الْأَعْلَى خَرَجْتُ فِي طَلَبِ الرِّزْقِ لِأَسْتَغْنِيَ عَنْ مِثْلِكَ. (.همان 3)

آمد که حتی یک دانه از هسته آن ها تباه نشد.(1)

بن سالم می گوید: خدمت امام صادق (ع) مشرف شدم آن حضرت از حال شخصی به نام عمر بن مسلم پرسید که چه کرد و در جواب به او گفتم: [حالش] خوب است ولی تجارت را کنار گذاشته است. امام صادق (ع) سه بار فرمود: کار شیطانی [انجام داده]؛ آیا او (عمر بن مسلم) ندانسته است که پیامبر (ص) شتری را که از شام آورده بودند را خریداری کرد و آن را به مقداری که بدهکاری خود را ادا کند و بین نزدیکانش تقسیم کند، [فروخت و] سود گرفت. خداوند عزوجل می فرماید: مردانی که تجارت و خرید و فروش، آن ها را از یاد خدا غافل نمی کند.(2) قصه گوها [کسانی که قرآن ر ا تفسیر به رأی می کنند] می گویند [مراد از این آیه کسانی بودند که] تجارت نمی کردند [و فقط به ذکر خدا مشغول بودند] درحالی که دروغ می گویند بلکه [رجالی که آیه شریفه از آن ها یاد می کند کسانی بودند که] نماز را در وقتش رها نمی کردند و چنین فردی برتر است از کسی که در نماز شرکت می کند ولی تجارت نمی کند.(3)

ص: 263


1- . عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَقِيَ رَجُلٌ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ تَحْتَهُ وَسْقٌ مِنْ نَوًى فَقَالَ لَهُ مَا هَذَا يَا أَبَا الْحَسَنِ تَحْتَكَ فَقَالَ مِائَةُ أَلْفِ عَذْقٍ إِنْ شَاءَ اللَّهُ قَالَ فَغَرَسَهُ فَلَمْ يُغَادَرْ مِنْهُ نَوَاةٌ وَاحِدَةٌ... (همان ص 75، ح 6).
2- . رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ (سوره نور آیه 37).
3- . عَنْ أَسْبَاطِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَسَأَلَنَا عَنْ عُمَرَ بْنِ مُسْلِمٍ مَا فَعَلَ فَقُلْتُ صَالِحٌ وَ لَكِنَّهُ قَدْ تَرَكَ التِّجَارَةَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَمَلُ الشَّيْطَانِ ثَلَاثاً- أَ مَا عَلِمَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص اشْتَرَى عِيراً أَتَتْ مِنَ الشَّامِ فَاسْتَفْضَلَ فِيهَا مَا قَضَى دَيْنَهُ وَ قَسَمَ فِي قَرَابَتِهِ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ إِلَى آخِرِ الْآيَةِ يَقُولُ الْقُصَّاصُ إِنَّ الْقَوْمَ لَمْ يَكُونُوا يَتَّجِرُونَ كَذَبُوا وَ لَكِنَّهُمْ لَمْ يَكُونُوا يَدَعُونَ الصَّلَاةَ فِي مِيقَاتِهَا وَ هُوَ أَفْضَلُ مِمَّنْ حَضَرَ الصَّلَاةَ وَ لَمْ يَتَّجِرْ. (الكافي / ج 5 / 74 / باب ما يجب من الاقتداء بالأئمة ع في التعرض للرزق حدیث 8).

علی بن ابی حمزه از پدرش نقل می کند که می گوید امام موسی بن جعفر (ع) [...] را دیدم در زمینش کار می کرد درحالی که هر دو پایش خیس عرق شده بود. عرض کردم فدایت شوم مردان [قبیله و عشیره ات] کجا هستند؟[که شما دارید کار می کنید]، حضرت فرمود: ای علی! کسانی با دست روی زمین خود کارکرده اند که از من و پدرم بهتر بودند. عرض کردم آن ها چه کسانی بودند؟ فرمود: رسول خدا و امیرالمؤمنین و پدرانم تمامشان با دستانشان کار می کردند [کار کردن روی زمین] از عمل پیامبران و مرسلین و اوصیا و صالحین است.(1)

محمد بن عذافر از پدرش نقل می کند که گفت: امام جعفر صادق (ع) به پدرم هزار و هفت صد دینار داد و فرمود: با آن تجارت کن. سپس فرمود: من رغبتی در سود این تجارت ندارم (اگرچه سود چیز خوب و مطلوبی است) ولی این تجارت را می کنم چون دوست دارم خداوند عزوجل مرا در حال کسب فایده ببیند.(2)

ابی عمرو شیبانی می گوید: امام صادق (ع) را دیدم در باغی که داشت درحالی که در دستش بیلی بود و عرق از پشتش می ریخت؛ گفتم فدایت شوم [بیل را] بدهید تا بجای شما کارکنم [و شما را از این مشقت فارغ کنم] حضرت در پاسخ من فرمود: من دوست دارم مرد در گرمای خورشید در راه به دست

ص: 264


1- . سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْجَامُورَانِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع يَعْمَلُ فِي أَرْضٍ لَهُ قَدِ اسْتَنْقَعَتْ قَدَمَاهُ فِي الْعَرَقِ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاك ايْنَ الرِّجَالُ فَقَالَ يَا عَلِيُّ قَدْ عَمِلَ بِالْيَدِ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي فِي أَرْضِهِ وَ مِنْ أَبِي فَقُلْتُ لَهُ وَ مَنْ هُوَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ آبَائِي ع كُلُّهُمْ كَانُوا قَدْ عَمِلُوا بِأَيْدِيهِمْ وَ هُوَ مِنْ عَمَلِ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ الْأَوْصِيَاءِ وَ الصَّالِحِينَ. (الكافي / ج 5 / 74 / باب ما يجب من الاقتداء بالأئمة ع في التعرض للرزق حدیث 10).
2- . عُذَافِرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: أَعْطَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَبِي أَلْفاً وَ سَبْعَمِائَةِ دِينَارٍ فَقَالَ لَهُ اتَّجِرْ بِهَا ثُمَّ قَالَ أَمَا إِنَّهُ لَيْسَ لِي رَغْبَةٌ فِي رِبْحِهَا وَ إِنْ كَانَ الرِّبْحُ مَرْغُوباً فِيهِ وَ لَكِنِّي أَحْبَبْتُ أَنْ يَرَانِيَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ مُتَعَرِّضاً لِفَوَائِدِهِ ... (الكافي / ج 5 / 74 / باب ما يجب من الاقتداء بالأئمة ع في التعرض للرزق حدیث 12).

آوردن روزی، رنج ببرد.(1)

در روایتی آمده است: شخصی به حضور امام صادق (ع) آمد و گفت: من نمی توانم به خوبی با دستم کار کنم و تجارت را نیز به خوبی نمی توانم انجام دهم و اکنون محروم و محتاجم. امام صادق (ع) به او فرمود: کار کن و با سرخود بار حمل کن و از مردم بی نیاز شو، همانا رسول خدا (ص) بر دوش خود سنگ حمل می کرد و در دیوار یکی از باغ های خود می نهاد...(2)

ابی بصیر می گوید شنیدم که امام صادق (ع) می فرمود: من با این که افرادی را دارم که معاش مرا تأمین نمایند، [با این حال] در مزارع خود کار می کنم تا حدی که عرق می نمایم؛ تا خداوند متعال بداند که من در جستجوی روزی حلال هستم [و سربار زندگی دیگران نیستم].(3)

عمر بن یزید می گوید به امام صادق (ع) عرض کردم مردی می گوید من در خانه ام می نشینم و نماز می خوانم و روزه می گیرم و عبادت پروردگارم را می کنم اما رزقم [خودش] به سویم می آید. امام صادق (ع) در جواب فرمود: این یکی از سه نفری است که دعایشان مستجاب نمی شود یعنی چنین افرادی نه تنها

ص: 265


1- . عَنْ أَبِي عَمْرٍو الشَّيْبَانِيِّ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ بِيَدِهِ مِسْحَاةٌ وَ عَلَيْهِ إِزَارٌ غَلِيظٌ يَعْمَلُ فِي حَائِطٍ لَهُ وَ الْعَرَقُ يَتَصَابُّ عَنْ ظَهْرِهِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَعْطِنِي أَكْفِكَ فَقَالَ لِي إِنِّي أُحِبُّ أَنْ يَتَأَذَّى الرَّجُلُ بِحَرِّ الشَّمْسِ فِي طَلَبِ الْمَعِيشَةِ. (الكافي / ج 5 / 76 / باب ما يجب من الاقتداء بالأئمة ع في التعرض للرزق حدیث 13).
2- . عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: إِنَّ رَجُلًا أَتَى أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ إِنِّي لَا أُحْسِنُ أَنْ أَعْمَلَ عَمَلًا بِيَدِي وَ لَا أُحْسِنُ أَنْ أَتَّجِرَ وَ أَنَا مُحَارَفٌ مُحْتَاجٌ «1» فَقَالَ اعْمَلْ فَاحْمِلْ عَلَى رَأْسِكَ وَ اسْتَغْنِ عَنِ النَّاسِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَدْ حَمَلَ حَجَراً عَلَى عَاتِقِهِ فَوَضَعَهُ فِي حَائِطٍ لَهُ مِنْ حِيطَانِهِ وَ إِنَّ الْحَجَرَ لَفِي مَكَانِهِ وَ لَا يُدْرَى كَمْ عُمْقُهُ إِلَّا أَنَّهُ ثَمَّ [بِمُعْجِزَتِهِ]. (همان ح 14).
3- . عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنِّي لَأَعْمَلُ فِي بَعْضِ ضِيَاعِي حَتَّى أَعْرَقَ وَ إِنَّ لِي مَنْ يَكْفِينِي لِيَعْلَمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنِّي أَطْلُبُ الرِّزْقَ الْحَلَالَ. (همان، ص 77، ح 14).

برایشان روزی نخواهد آمد بلکه اگر دعا هم بکنند که برایشان روزی بیاید هر گز دعایشان مستجاب نمی شود.(1)

چهار گروه دعایشان مستجاب نمی شود:

جعفر بن ابراهیم از امام صادق ع روایت می کند که آن حضرت فرمودند: چهار نفر هستند که دعایشان مستجاب نمی شود [یکی] فردی است که توی خانه نشسته [و دنبال کار نمی رود] و می گوید خدایا به من روزی بده. به او گفته می شود «آیا به تو نگفتم در طلب روزی [بیرون] برو [و کارکن]». دیگری مردی است که همسری دارد و او را نفرین می کند که به او گفته می شود: آیا اختیار [طلاق] ش را در دستت نگذاشتم و مردی که مالی داشته و آن را تلف کرده و می گوید خدایا به من روزی بده که به او گفته می شود: آیا به تو امر به اقتصاد [و میانه روی] نکردم. آیا تو را امر به اصلاح نکردم؟ سپس فرمود وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً و مردی که مالش را بدون بینه و شاهد قرض داده [و قرض گیرنده مالش را پس نمی دهد] که به او گفته می شود آیا به تو امر نکردم به شاهد گرفتن.(2)

راوی می گوید نزد امام صادق (ع) نشسته بودیم که علاء بن کامل آمد و جلو امام صادق (ع) نشست و گفت برایم دعا کن که خداوند در این زمان فقر و

ص: 266


1- . عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَ جُلٌ قَالَ لَأَقْعُدَنَّ فِي بَيْتِي وَ لَأُصَلِّيَنَّ وَ لَأَصُومَنَّ وَ لَأَعْبُدَنَّ رَبِّي فَأَمَّا رِزْقِي فَسَيَأْتِينِي فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هَذَا أَحَدُ الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ لَا يُسْتَجَابُ لَهُمْ. الكافي / ج 5 / 77 / باب الحث على الطلب و التعرض للرزق، ح 1.
2- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَرْبَعَةٌ لَا تُسْتَجَابُ لَهُمْ دَعْوَةٌ رَجُلٌ جَالِسٌ فِي بَيْتِهِ يَقُولُ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي فَيُقَالُ لَهُ أَ لَمْ آمُرْكَ بِالطَّلَبِ وَ رَجُلٌ كَانَتْ لَهُ امْرَأَةٌ فَدَعَا عَلَيْهَا فَيُقَالُ لَهُ أَ لَمْ أَجْعَلْ أَمْرَهَا إِلَيْكَ وَ رَجُلٌ كَانَ لَهُ مَالٌ فَأَفْسَدَهُ فَيَقُولُ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي فَيُقَالُ لَهُ أَ لَمْ آمُرْكَ بِالاقْتِصَادِ أَ لَمْ آمُرْكَ بِالْإِصْلَاحِ ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً وَ رَجُلٌ كَانَ لَهُ مَالٌ فَأَدَانَهُ بِغَيْرِ بَيِّنَةٍ فَيُقَالُ لَهُ أَ لَمْ آمُرْكَ بِالشَّهَادَة. (الكافي / ج 2 / 511 / باب من لا تستجاب دعوته حدیث 2).

تهی دستی به من روزی عنایت فرماید. امام (ع) فرمود: برایت دعا نمی کنم [برو] همان طور که خدا به تو امر کرده در طلب کسب روزی باش.(1)

معلی بن خنیس از پدرش نقل می کند که گفت نزد امام صادق (ع) بودیم که امام جعفر صادق (ع) از حال مردی سؤال کرد. به آن حضرت جواب داده شد که به فقر و فاقه مبتلا شده؛ حضرت فرمود: امروز چه کار می کند؟ عرض کردند توی خانه نشسته عبادت می کند. امام فرمود: پس خرجی [او و زن و فرزندانش را] چه کسی می دهد؟ گفتند: بعضی از برادران [دینی می دهد] امام فرمود: و الله آن کسی که خرجی او را می دهد عبادتش بالاتر و با فضیلت تر از اوست.(2)

از این کلام نورانی فهمیده می شود: عبادت و کسب ثواب، منحصر به رکوع و سجود نیست؛ بلکه کار کردن و صدقه دادن و تأمین مایحتاج بندگان خدا هم ثواب عبادت دارد بلکه ثوابش بیشتر است.

رسول خدا (ص) فرمود: عبادت، هفتاد جزء دارد که بهترین آن [کار کردن و] طلب [روزی] حلال است.(3)

ص: 267


1- . عَنْ أَيُّوبَ أَخِي أُدَيْمٍ بَيَّاعِ الْهَرَوِيِّ قَالَ: كُنَّا جُلُوساً عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ أَقْبَلَ الْعَلَاءُ بْنُ كَامِلٍ فَجَلَسَ قُدَّامَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ ادْعُ اللَّهَ أَنْ يَرْزُقَنِي فِي دَعَةٍ فَقَالَ لَا أَدْعُو لَكَ اطْلُبْ كَمَا أَمَرَكَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ. (الكافي / ج 5 / 78 / باب الحث على الطلب و التعرض للرزق حدیث 3).
2- . عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سَأَلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ وَ أَنَا عِنْدَهُ فَقِيلَ لَهُ أَصَابَتْهُ الْحَاجَةُ قَالَ فَمَا يَصْنَعُ الْيَوْمَ قِيلَ فِي الْبَيْتِ يَعْبُدُ رَبَّهُ قَالَ فَمِنْ أَيْنَ قُوتُهُ قِيلَ مِنْ عِنْدِ بَعْضِ إِخْوَانِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ اللَّهِ لَلَّذِي يَقُوتُهُ أَشَدُّ عِبَادَةً مِنْه. (همان ح 4).
3- . عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكُوفِيِّ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْعِبَادَةُ سَبْعُونَ جُزْءاً أَفْضَلُهَا طَلَبُ الْحَلَالِ. (همان ح 6).

ص: 268

لزوم زايل كردن موي عانه قبل از چهل روز

يكي از دستورات بهداشتي اسلام، زايل كردن موهاي زائد بدن است. در اين بخش، احاديث و رواياتي را در باره اهميت زدودن موي زهار تقديم می کنیم سپس احاديثي در باره فوائد نوره و دستورالعمل استفاده از آن مطرح می شود.

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ النَّوْفَلِيِّ، عَنِ السَّكُونِيِّ: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ، فَلَا يَتْرُكْ عَانَتَهُ فَوْقَ أَرْبَعِينَ يَوْماً، وَ لَا يَحِلُّ لِامْرَأَةٍ تُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أَنْ تَدَعَ ذلِكَ مِنْهَا فَوْقَ عِشْرِينَ يَوْماً.(1)

رسول خدا (ص) فرمود: هرکس به خدا و قیامت ایمان دارد عانه ی [زهار] خود را بیش از چهل روز رها نکند و حلال نیست بر زنی که ایمان به خدا و قیامت دارد، عانه ی خود را بیش از بیست روز رها کند.

اين حديث را مرحوم شيخ صدوق در كتاب خصال این گونه نقل كرده: امام علی (ع) از رسول خدا (ص) روایت کرده که آن حضرت فرموده: هر کس به خدا و قیامت ایمان دارد عانه ی خود را بیش از چهل روز رها نکند و اگر (برای خريدن نوره چیزی) ندارد بعد از چهل روز، قرض کند (و داروی نظافت تهیه کند و موهای عانه را زایل کند و این کار را) به تأخیر نیاندازد.(2)

ص: 269


1- . الكافي / ج 6 / 506 / باب النورة حدیث 11.
2- [2].5- عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يَتْرُكْ حَلْقَ عَانَتِهِ فَوْقَ الْأَرْبَعِينَ فَإِنْ لَمْ يَجِدْ فَلْيَسْتَقْرِضْ بَعْدَ الْأَرْبَعِينَ وَ لَا يُؤَخِّرْ... (الخصال؛ ج 2؛ ص 538، حدیث 5).

توضيح: کلمه ی «عانه» به معنای موضعی است که موهای اطراف عورتین روییده؛ همچنین به موهای عورتین و اطراف آن نیز «عانه» گفته شده.(1)

و منظور از ترك نكردن و رها نکردن عانه، اين است كه نگذارد موهاي عورت و اطراف آن تا چهل روز باقي بماند بلكه لازم است قبل از رسیدن چهل روز آن را به هر نحو ممكن است زايل كند.

منظور از اينكه می فرماید «هر كس به خدا و قيامت ايمان دارد...» اين نيست كه هركس به مدت چهل روز يا بيشتر موهاي عانه را زايل نكرد ايمان ندارد و كافر است بلكه امام، با اين تعبير می خواهد اهميت اصلاح موهاي زائد بدن را تفهیم کند.

مرحوم شيخ صدوق در كتاب شريف خصال در این باره حدیث دیگری را نقل کرده که به نظر می رسد با حدیث مورد بحث تعارض دارد:

از امام صادق (ع) روایت شده که فرموده: سنت در نوره پانزده روز است پس کسی که بر او بیست ویک روز گذشت باید با توکل بر خدای عزوجل قرض کند و نوره بکشد و هر کس که چهل روز بر او بگذرد و نوره نکشد نه مؤمن است؛ نه مسلمان است و نه از کرامتی برخوردار است.(2)

مرحوم كليني نيز در كتاب شريف «كافي» از امیرالمؤمنین (ع) حديثي را نقل كرده كه آن حضرت فرمودند: دوست دارم برای مؤمن که در هر پانزده روز

ص: 270


1- ؛ و (الْعَانَةُ) فِي تَقْدِيرِ فَعَلَةٍ بِفَتْحِ الْعَيْنِ وَ فِيهَا اخْتِلَافُ قَوْلٍ فَقَالَ الْأَزْهَرِيُّ و جَمَاعَةٌ هِيَ مَنْبِتُ الشَّعْرِ فَوْقَ قُبُلِ الْمَرْأَةِ و ذَكَرِ الرَّجُلِ و الشَّعْرُ النَّابِتُ عَلَيْه (المصباح المنير في غريب الشرح الكبير؛ ج 2؛ ص 439).
2- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: السُّنَّةُ فِي النُّورَةِ فِي كُلِّ خَمْسَةَ عَشَرَ يَوْماً فَمَنْ أَتَتْ عَلَيْهِ إِحْدَى وَ عِشْرُونَ يَوْماً فليستدين [فَلْيَسْتَدِنْ] عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لْيَتَنَوَّرْ وَ مَنْ أَتَتْ عَلَيْهِ أَرْبَعُونَ يَوْماً وَ لَمْ يَتَنَوَّرْ فَلَيْسَ بِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُسْلِمٍ وَ لَا كَرَامَةَ. (الخصال / ج 2 / 503 / السنة في النورة في كل خمسة عشر يوما حدیث 7).

از نوره استفاده کند.(1)

توضیح: برای رفع تعارض این دو حدیث باید بگوییم: مستحب بودن استعمال نوره در هر پانزده روز، منافاتی با جواز تأخیر آن تا چهل روز ندارد؛ اما راه جمع روایتی که می فرماید: اگر تا چهل روز پول پیدا نکرد باید قرض کند، با روایتی که می فرماید: اگر بیست ویک روز بگذرد و پولی برای خرید نوره ندارد، باید با توکل بر خدا قرض کند این است که بگوییم در روایتی که می فرماید اگر چهل روز بگذرد قرض کند و نوره بکشد، وظیفه مردان را تعیین می کند؛ و در روایتی که می گوید: اگر بیست ویک روز بگذرد، قرض کند و نوره بکشد، وظیفه ی زنان را تعیین می کند.

فوائد نوره

در حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده که به آن حضرت گفته شد: بعضي از مردم فكر می کنند نوره كشيدن در روز جمعه مكروه است حضرت فرمودند: این طور نيست كه فكر می کنند چه طهوري در روز جمعه بهتر از نوره است؟(2)

امام باقر (ع) فرمودند: دوا چهار نوع است: حجامت کردن، طلي (نوره كشيدن)، قي کردن و تنقیه.(3)

ص: 271


1- .: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام: أُحِبُّ لِلْمُؤْمِنِ أَنْ يَطَّلِيَ فِي كُلِّ خَمْسَةَ عَشَرَ يَوْماً. (الكافي / ج 6 / 506 / باب النورة حدیث 8).
2- [2]. عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ: رَفَعَهُ إِلى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: قِيلَ لَهُ: يَزْعُمُ بَعْضُ النَّاسِ أَنَّ النُّورَةَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ مَكْرُوهَةٌ. فَقَالَ: «لَيْسَ حَيْثُ ذَهَبْتَ، أَيُّ طَهُورٍ أَطْهَرُ مِنَ النُّورَةِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ؟». (الكافي / ج 3 / 430 / باب نوادر الجمعة حدیث 10).
3- . عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ الدَّوَاءُ أَرْبَعَةٌ الْحِجَامَةُ وَ الطَّلْيُ وَ الْقَيْ ءُ وَ الْحُقْنَةُ (طب الأئمة عليهم السلام ص 55).

امام صادق (ع) فرمود: از دواي انبيا حجامت و نوره و سعوط(1) است.(2)

فردي نزد امام صادق (ع) از «بهق و وضح» [لکه های سفید روی صورت و بدن] شكايت كرد حضرت فرمود: وارد حمام شو و حنا و نوره را با هم مخلوط كن و آن را بمال كه بعد از آن «بهق و وضح» نخواهي ديد آن مرد گفت به خدا فقط يك بار ماليدم و خدا مرا به وسيله آن خوب كرد و بعد از اين ديگر، بيماري عود نكرد.(3)

امام صادق (ع) فرمود: اگر بخواهي از نوره استفاده كني و زخم و ترك و شكاف و اثر سياهي (در بدنت) باقي نماند قبل از نوره كشيدن موضع نوره را با آب سرد بشوي. هركس می خواهد براي نوره كشيدن به حمام برود، دوازده ساعت قبل از آن از جماع كردن خودداری كند (یک روز کامل)...(4)

امیرالمؤمنین (ع) فرمود: استفاده از حنا بعد از نوره امان است از جذام و برص.(5)

رسول خدا (ص) فرمود: هركس نوره بكشد و بعد از آن با حنا خضاب كند تا

ص: 272


1- . به انفیه و دارویی که مانند پودر یا روغن بنفشه در بینی می چکانند سعوط می گویند.
2- . قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مِنْ دَوَاءِ الْأَنْبِيَاءِ الْحِجَامَةُ وَ النُّورَةُ وَ السُّعُوطُ. (طب الأئمة / / 57 /).
3- . عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ شَكَا رَجُلٌ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْوَضَحَ وَ الْبَهَقَ فَقَالَ ادْخُلِ الْحَمَّامَ وَ اخْلِطِ الْحِنَّاءَ بِالنُّورَةِ وَ اطَّلِ بِهِمَا فَإِنَّكَ لَا تُعَايِنُ بَعْدَ ذَلِكَ شَيْئاً قَالَ الرَّجُلُ فَوَ اللَّهِ مَا فَعَلْتُهُ إِلَّا مَرَّةً وَاحِدَةً فَعَافَانِيَ اللَّهُ مِنْهُ وَ مَا عَادَ بَعْدَ ذَلِكَ (طب الأئمة عليهم السلام / / 71)
4- . عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ شَكَوْتُ إِلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ ع بَعْضَ الْوَجَعِ وَ قُلْتُ لَهُ إِنَّ الطَّبِيبَ وَصَفَ لِي شَرَاباً وَ ذَكَرَ أَنَّ هَذَا الشَّرَابَ مُوَافِقٌ لِهَذَا الدَّاءِ فَقَالَ لَهُ الصَّادِقُ عوَ إِذَا أَرَدْتَ اسْتِعْمَالَ النُّورَةِ وَ لَا يُصِيبَكَ قُرُوحٌ وَ لَا شُقَاقٌ وَ لَا سُوَادٌ فَاغْتَسِلْ بِالْمَاءِ الْبَارِدِ قَبْلَ أَنْ تَتَنَوَّرَ. وَ مَنْ أَرَادَ دُخُولَ الْحَمَّامِ لِلنُّورَةِ فَلْيَجْتَنِبِ الْجِمَاعَ قَبْلَ ذَلِكَ بِاثْنَتَيْ عَشْرَةَ سَاعَةً وَ هُوَ تَمَامُ يَوْمٍ ... (بحار الأنوار (ط - بيروت) / ج 59 / 322 / باب 90 آخر في الرسالة المذهبة المعروفة بالذهبية).
5- .[5]. عيون أخبار الرضا عليه السلام بِالْأَسَانِيدِ الثَّلَاثَةِ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع الْحِنَّاءُ بَعْدَ النُّورَةِ أَمَانٌ مِنَ الْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ (صحيفة الإمام الرضا عليه السلام / / 76).

نوره كشيدن بعدي خداوند او را از سه چيز حفظ می کند: جذام، برص و خوره(1)

امام موسای کاظم (ع) فرمود: وقتي موي بدن طولاني و دراز شد آب پشت را قطع می کند و مفاصل را نرم می کند و باعث ضعف و كسالت می شود و همانا نوره باعث افزايش آب پشت می شود و بدن را قوي می کند و پيه کلیه ها و روغن بدن را زياد می کند.(2)

تذکر: در میان عوام الناس مشهور است، اگر کسی موهای زائد اطراف عورت را اصلاح نکند تا به اندازه یک دانه «جو» بلند شود نمازش باطل است؛ احتمالاً مستند این افراد روایت مرسله ی کتاب مکارم الاخلاق است که از نظر سند فاقد اعتبار و نزد فقها مردود است و هیچ یک از فقها به آن فتوا نداده اند.(3)

طبق روایتی امام جعفر صادق (ع) فرموده، ختنه کردن و گرفتن ناخن و زدن شارب و زایل کردن موهای زیر بغل و تراشیدن موهای عورت، بخشی از تعالیم دین ابراهیم (ع) بوده است.(4)

حسن بن جهم از امام كاظم (ع) نقل مى كند كه فرمود: پنج چيز در سر و پنج چيز در بدن از سنّت است، آن ها كه مربوط به سر است عبارتند از: مسواك

ص: 273


1- . عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنِ اطَّلَى وَ اخْتَضَبَ بِالْحِنَّاءِ آمَنَهُ اللَّهُ مِنْ ثَلَاثِ خِصَالٍ الْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ وَ الْآكِلَةِ إِلَى طَلْيَةٍ مِثْلِهَا. (من لا يحضره الفقيه / ج 1 / 121 / باب غسل يوم الجمعة).
2- . عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ شَعْرُ الْجَسَدِ إِذَا طَالَ قَطَعَ مَاءَ الصُّلْبِ وَ أَرْخَى الْمَفَاصِلَ وَ أَوْرَثَ الضَّعْفَ وَ الْكَسَلَ وَ إِنَّ النُّورَةَ تَزِيدُ مَاءَ الصُّلْبِ وَ تُقَوِّي الْبَدَنَ وَ تَزِيدُ فِي شَحْمِ الْكُلْيَتَيْنِ وَ سَمْنِ الْبَدَنِ (السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي (و المستطرفات) / ج 3 / 575 /).
3- ؛ و حضرت صادق (ع) فرمود: هر كه بخدا و آخرت ايمان دارد، موى ظهار را بيش از يك هفته باقى نگذارد و نوره را بيش از يكماه ترك ننمايد و اگر بيشتر ترك نمايد نمازش كامل نخواهد بود. (مكارم الأخلاق / ترجمه ميرباقرى؛ ج 1؛ ص 111 فصل چهارم)
4- مكارم الأخلاق / ترجمه ميرباقرى، ج 1، ص: 115

كردن و گرفتن شارب و جدا كردن موى سر و مضمضه (آب در دهان گردانيدن) و استنشاق (آب به دماغ كشيدن) و اما آن ها كه مربوط به بدن است عبارتند از: ختنه كردن و تراشيدن موى عانه (زهار) و گرفتن موى دو بغل و گرفتن ناخن ها و استنجاء (شستن محل بول و غائط).(1)

ص: 274


1- . قَالَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع خَمْسٌ مِنَ السُّنَنِ فِي الرَّأْسِ وَ خَمْسٌ فِي الْجَسَدِ فَأَمَّا الَّتِي فِي الرَّأْسِ فَالسِّوَاكُ وَ أَخْذُ الشَّارِبِ وَ فَرْقُ الشَّعْرِ وَ الْمَضْمَضَةُ وَ الِاسْتِنْشَاقُ وَ أَمَّا الَّتِي فِي الْجَسَدِ فَالْخِتَانُ وَ حَلْقُ الْعَانَةِ وَ نَتْفُ الْإِبْطَيْنِ وَ تَقْلِيمُ الْأَظْفَارِ وَ الِاسْتِنْجَاءُ. (الخصال؛ ج 1؛ ص 271، ح 11).

استبراء شتر نجاستخوار به مدت چهل روز

اگر شتر، به خوردن نجاست انسان عادت کرد به گونه ای که عرفاً به آن شتر نجاستخوار بگویند، گوشت و شیر و عرق و بول و مدفوع آن نجس است و خوردن شیر و گوشتش حرام می شود؛ تا اینکه استبراء بشود. گاو و گوسفند و مرغ و ماهی و مرغابی نیز همین حکم را دارند فقط مدت استبراء آن ها فرق می کند ناگفته نماند روایات این باب، متعدد و متعارض است و همین امر موجب اختلاف فتاوای فقهاء شده ولی همه ی روایات و فتاوا در باره استبراء شتر متفق هستند؛ در اینجا، دو روایت را مطرح نموده و پس ازآن، فتوای امام خمینی (رض) را دراین باره نقل خواهیم کرد.

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع الدَّجَاجَةُ الْجَلَّالَةُ لَا يُؤْكَلُ لَحْمُهَا حَتَّى تُقَيَّدَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَ الْبَطَّةُ الْجَلَّالَةُ بِخَمْسَةِ أَيَّامٍ وَ الشَّاةُ الْجَلَّالَةُ عَشَرَةَ أَيَّامٍ وَ الْبَقَرَةُ الْجَلَّالَةُ عِشْرِينَ يَوْماً وَ النَّاقَةُ الْجَلَّالَةُ أَرْبَعِينَ يَوْماً.(1)

محمدبن یعقوب کلینی از علی بن ابراهیم از پدرش از نوفلی از سکونی از امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود: امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: مرغ نجاستخوار گوشتش خورده نمی شود تا اینکه سه روز [از خوردن نجاست] بازداشته شود و مرغابی نجاستخوار را پنج

ص: 275


1- . الكافي ج 6، ص: 251 بَابُ لُحُومِ الْجَلَّالاتِ حدیث،3.

روز و گوسفند نجاستخوار ده روز و گاو نجاستخوار بیست روز و شتر نجاستخوار چهل روز.

توضیح: منظور این است که حیوانات مذکور اگر عادت کردند به نجاست خوردن بطوریکه عرفاً به آن ها نجاستخوار گفته شود، خوردن گوشت آن ها حرام است و برای استبراء و تطهیر آن ها باید در مدت تعیین شده، آن ها را از خوردن نجاست باز دارند و فقط تغذیه پاک بدهند و پس از مدت تعیین شده، آثار نجاست از وجود آن ها بر طرف شده درنتیجه خوردن گوشت آن ها حلال و جایز خواهد بود.

عَنْ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ قَالَ النَّاقَةُ الْجَلَّالَةُ تُحْبَسُ عَلَى الْعَلَفِ أَرْبَعِينَ يَوْماً وَ الْبَقَرَةُ عِشْرِينَ يَوْماً وَ الشَّاةُ سَبْعَةَ أَيَّامٍ وَ الْبَطَّةُ خَمْسَةَ أَيَّامٍ وَ الدَّجَاجَةُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ثُمَّ تُؤْكَلُ بَعْدَ ذَلِكَ لُحُومُهَا وَ تُشْرَبُ أَلْبَانُ ذَوَاتِ الْأَلْبَانِ مِنْهَا وَ يُؤْكَلُ بَيْضُ مَا يَبِيضُ مِنْهَا.(1)

از حضرت علی (ع) روایت شده، شتر نجاستخوار را به مدت چهل روز حبس می کنند [تا نجاست نخورد و] علف [پاک] به او داده می شود؛ و گاو را بیست روز و گوسفند را هفت روز و مرغابی را پنج روز و مرغ را سه روز؛ آنگاه گوشت آن ها [پاک و حلال و] مصرف می شود و شیر آن ها که شیر می دهند نیز [پاک و حلال و] مصرف می شود و تخم آن ها که تخم گزارند نیز [پاک و حلال است و] خورده می شود.

توضیح: از این روایت بر می آید که حیوانات مذکور، وقتی نجاستخوار شدند، علاوه بر گوشت، شیر و تخم آن ها نیز نجس و خوردن آن حرام می شود و پس از مدت تعیین شده، پاک و حلال می شود.

فتوای امام خمینی (رض) و مشهور فقها در باره استبراء حیوانات:

ص: 276


1- . دعائم الإسلام / ج 2 / 124 / 4 فصل ذكر ما يحل أكله و ما يحرم أن يؤكل من الطعام، حدیث 430.[1]

استبراء، حيوان نجاستخوار این است که او را از خوردن نجاست بازدارند تا زمانی که عرفاً به آن نجاستخوار نگويند در این صورت، بول و مدفوع او پاك مى شود و استفاده از گوشت و شیر آن جایز است. استبراء شتر چهل روز، گاو بيست روز، گوسفند ده روز، مرغابى پنج روز و مرغ سه روز طول می کشد. ولى در غير حيوانات نامبرده، فقط به قدرى كه به آن ها جلّال [نجاستخوار] گفته نشود كفايت مى كند (و لازم نيست تا مدت معينى باشد).(1)

در بعضی از روایات آمده که با شتر نجاستخوار «حج» انجام نشود و یا از سوارشدن روی آن نهی شده تا آنکه مدت چهل روز استبراء را سپری کند و شاید حکمت این حکم این است که این حیوان نجس است و ممکن است عرق کند و باعث نجس شدن بدن و لباس راکب شود. البته فقها از این نهی، کراهت فهمیده اند؛ درنتیجه، فتوا بر کراهت رکوب شتر نجاستخوار داده اند نه حرمت آن.(2)

برای مردان، دستورالعملی برای استبراء بول و منی، وجود دارد که برای اطلاع، به رساله توضیح المسائل مراجعه کنید. در این جا لازم می دانم با مروری بر چند حدیث، یک استبراء جدید را استنباط کنم و در اختیار شما قرار دهم.

استبراء انسان

در حدیثی از اما م صادق (ع) از رسول (ص) می خوانیم: هرکس از شما مست کننده ای بنوشد نماز او تا چهل شب قبول نخواهد شد.(3)

ص: 277


1- . تحرير الوسيلة - ترجمه؛ ج 1، ص: 213
2- و ما رواه بسّام الصيرفي، عن أبي عبد اللّه (عليه السّلام) في الإبل الجلّالة قال لا يؤكل لحمها و لا تركب أربعين يوماً. (الكافي / ج 6 / 253 / باب لحوم الجلالات و بيضهن و الشاة تشرب الخمر حدیث 11).
3- . 8 عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ شَرِبَ مِنْكُمْ مُسْكِراً لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ صَلَاتُهُ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً. (الكافي / ج 6 / 401 / باب آخر منه حدیث 8).

در حدیث دیگر از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمودند: هرکس یک لقمه حرام بخورد تا چهل شب نمازش قبول نمی شود و تا چهل روز دعایش مستجاب نمی شود و هر گوشتی که [مال] حرام [آن ها در بدن انسان] برویاند شایسته ترین چیز به آن، آتش است؛ و [حتی] یک لقمه، [در بدن انسان] گوشت می رویاند.(1)

و در حدیث دیگری رسول خدا (ص) فرمود: «هر كس غيبت مرد يا زن مسلماني را بكند نماز و روزه اش تا چهل روز قبول نمی شود مگر اينكه فردي كه غيبت او را كرده او را ببخشد».(2)

و هرکس چهل روز صبح گوشت بخورد قلبش قسیّ خواهد شد. (سخت دل می شود).(3)

و هرکس تا چهل روز گوشت نخورد بداخلاق می شود.(4)

و در حدیث دیگر است که هر نوع خوراکی تا چهل روز اثرش در بدن باقی می ماند.(5)

ص: 278


1- . عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ: مَنْ أَكَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً وَ كُلُّ لَحْمٍ يُنْبِتُهُ الْحَرَامُ فَالنَّارُ أَوْلَى بِهِ وَ إِنَّ اللُّقْمَةَ الْوَاحِدَةَ تُنْبِتُ اللَّحْمَ. (عدة الداعي و نجاح الساعي / / 141 / المتحمل لمظالم العباد و تبعات المخلوقين).
2- . وَ قَالَ ص مَنِ اغْتَابَ مُسْلِماً أَوْ مُسْلِمَةً لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ تَعَالَى صَلَاتَهُ وَ لَا صِيَامَهُ أَرْبَعِينَ يَوْماً إِلَّا أَنْ يَغْفِرَ لَهُ صَاحِبُه (جامع الأخبار (للشعيري)؛ ص 146).
3- . وَ قَالَ ص مَنْ أَكَلَ اللَّحْمَ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً قَسَا قَلْبُهُ. (بحار الأنوار (ط - بيروت) / ج 59 / 294 / باب 89 نادر).
4- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: اللَّحْمُ يُنْبِتُ اللَّحْمَ، وَ مَنْ تَرَكَ اللَّحْمَ أَرْبَعِينَ يَوْماً سَاءَ خُلُقُهُ، وَ مَنْ سَاءَ خُلُقُهُ فَأَذِّنُوا فِي أُذُنِهِ. (المحاسن / ج 2 / 465 / 55 باب حدیث 433).
5- . عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع إِنَّا رُوِّينَا عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ مَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ لَمْ تُحْتَسَبْ لَهُ صَلَاتُهُ أَرْبَعِينَ يَوْماً قَالَ فَقَالَ صَدَقُوا قُلْتُ وَ كَيْفَ لَا تُحْتَسَبُ صَلَاتُهُ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً لَا أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ وَ لَا أَكْثَرَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدَّرَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ فَصَيَّرَهُ نُطْفَةً أَرْبَعِينَ يَوْماً ثُمَّ نَقَلَهَا فَصَيَّرَهَا عَلَقَةً أَرْبَعِينَ يَوْماً ثُمَّ نَقَلَهَا فَصَيَّرَهَا مُضْغَةً أَرْبَعِينَ يَوْماً فَهُوَ إِذَا شَرِبَ الْخَمْرَ بَقِيَتْ فِي مُشَاشِهِ أَرْبَعِينَ يَوْماً عَلَى قَدْرِ انْتِقَالِ خِلْقَتِهِ قَالَ ثُمَّ قَالَ ع وَ كَذَلِكَ جَمِيعُ غِذَائِهِ أَكْلِهِ وَ شُرْبِهِ يَبْقَى فِي مُشَاشِهِ أَرْبَعِينَ يَوْما. (الكافي / ج 6 / 402 / باب آخر منه حدیث 12).

نتیجه: از روایات فوق، به دست می آید که اثر خوردنی و نوشیدنی و اعمال نیک و بد تا چهل روز در بدن انسان باقی می ماند؛ پس اگر انسان بخواهد استبراء کند یعنی بنا دارد جسم و جان خود را از پلیدی مال حرام و نجس و آلوده پاک کند، قبل از هر کاری باید صاحب مال غصب شده را راضی کند؛ سپس به درگاه خداوند توبه و استغفار کند؛ اثر انجام این دو عمل، نجات از عقوبت و عذاب الهی در دنیا و آخرت است اما هنوز تیرگی خوراکی حرام از وجودش برطرف نشده تا آن که به مدت چهل روز مراقبت کند که فقط از مال حلال و پاک استفاده کند و از مصرف خوراکی های نجس و حرام و شبهه ناک خودداری کند تا به تدریج آثار لقمه ی حرام یا نجس از جسم و جانش پاک شود و صفای باطن اولیه خود را به دست آورد.

مرحوم ابن فهد حلی روایتی را از رسول خدا (ص) نقل می کند که آن حضرت فرمودند: مَنْ أَكَلَ الْحَلَالَ أَرْبَعِينَ يَوْماً نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَه.(1)

هرکس به مدت چهل روز [متوالی] حلال بخورد قلبش نورانی می شود.

علت این که گاهی دل انسان به نماز و عبادت و مناجات و تلاوت قرآن و نماز شب و حضور در مسجد و نماز جمعه و جماعت، بی میل و بی رغبت است، همین خوراکی های حرام و نجس و شبهه ناک و خمس و زکات نداده است که دل را تیره وتار و سنگین کرده است و راه استبراء و تطهیر جسم و جان از این تیرگی و پلیدی، چهل روز حلال خواری و اجتناب از حرام است.

ص: 279


1- . عدة الداعي و نجاح الساعي؛؛ ص 153

ص: 280

فایدۀ اجرای حد بیشتر از باران چهل شبانه روز است

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) حَدٌّ يُقَامُ فِي الْأَرْضِ أَزْكَى فِيهَا مِنْ مَطَرِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ أَيَّامَهَا.(1)

«حنان بن سدیر از پدرش از امام باقر (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمود: «حدی» که در روی زمین اجرا می شود پاک کننده تر از باران چهل شبانه روز است».

عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَالَ لَيْسَ يُحْيِيهَا بِالْقَطْرِ وَ لَكِنْ يَبْعَثُ اللَّهُ رِجَالًا فَيُحْيُونَ الْعَدْلَ فَتُحْيَا الْأَرْضُ لِإِحْيَاءِ الْعَدْلِ وَ لَإِقَامَةُ الْحَدِّ لِلَّهِ أَنْفَعُ فِي الْأَرْضِ مِنَ الْقَطْرِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً

از امام موسی بن جعفر (ع) روایت شده که در تفسیر آیه شريفه «يحيي الارض بعد موتها»(2) فرمودند: مراد [از احیاء زمین بعد از مرگش فقط] اين نيست كه به وسیله باران، زمين را زنده می کند بلكه خداوند مرداني را برمی انگیزد كه عدل را احياء می کنند و هرآينه اقامه حدّ، نفعش بيشتر از باران چهل روز است.(3)

ص: 281


1- . الكافي / ج 7 / 174 / باب التحديد حدیث 1.
2- . بدانید همانا خداوند زمین مرده را بعد از مرگش زنده می کند سوره حدید آیه 17.
3- . (همان ح 2).

تعریف حد: «حد» در اصطلاح شرع انور اسلام عبارت از مجازاتی است که از ناحیه شارع مقدس برای بعضی از گناهان تعیین شده است. مثل حد شراب خواری که هشتاد تازیانه است؛ و حد «زنا» صد ضربه شلاق و حد زنای محصنه، سنگسار است.

مفسرین برای کلمه ی «زکات» دو معنا مطرح کرده اند؛ یکی به معنای تطهیر و دیگری، رشد و نمو است.

باران برای زمین هر دو کار را انجام می دهد یعنی از یک سو، آلودگی ها و نجاسات را می شوید و زمین را از لوث پلیدی ها و نجاسات پاک می کند؛ کار دیگر باران، احیاء زمین مرده و رویاندن گیاهان است.

زمین دو مرگ دارد: یکی مرگ طبیعت که با فرارسیدن فصل زمستان و سرما اتفاق می افتد و با فرارسیدن فصل بهار و بارش باران مجدداً زنده می شود. مرگ دیگر زمین، مرگ معنوی است؛ و این مرگ زمانی اتفاق می افتد که ایمان و تقوا و معنویت رو به زوال رفته و کفر و فسق و فجور و ظلم فراگیر می شود. در این حالت، عامل حیات زمین، امام عادلی است که قیام کند و بساط حکومت کفر و ظلم و فسق و فجور و فساد را جمع کند و توحید و عدل و تقوا را در سرتاسر زمین منتشر کند. قبل از ظهور حضرت مهدی (عج) زمین به مرگ معنوی دچار می شود و با ظهور آن حضرت، حدود الهی اجرا شده و تقوا و عدالت، سرتاسر زمین را فرا خواهد گرفت.

حکمت اجرای حدود

در همه ی حکومت ها جهت برقراری امنیت و حفظ حقوق مردم، برای کسانی که با زبان خوش حاضر نیستند تسلیم قانون شوند، مجازات هایی وضع شده است دین مبین اسلام نیز بر همین مبنای عقلی و عقلایی برای کسانی که با زبان خوش حاضر نیستند به حکم الهی گردن نهند، مجازات هایی وضع کرده که

ص: 282

هدف از آن اذیت و آزار قانون شکنان نیست بلکه هدف بازگرداندن گنه کار از ظلم کردن به خود و دیگران است؛ و این اقدام، فایده و خیر و برکتش بیشتر از باران چهل شبانه روز است چون اجرای حدود و مجازات شرعی، همانند باران که زمین مرده را احیاء می کند، دل های سیاه متخلفان قانون شکن را از زنگار معصیت پاک و قلب های مرده آن ها را زنده می کند. ناگفته نماند فوائد اجتماعی اجرای «حدود» به مراتب بیشتر و بالاتر از فواید فردی آن است و آن این است که وقتی مردم متوجه می شوند که فردی به خاطر ارتکاب فلان معصیت دستگیر و محاکمه شده و در ملأ عام او را شلاق زده یا رجم کردند و آبروی خودش و زن و فرزند و خانواده و طایفه اش ریخته شده این امر باعث می شود درس عبرت بگیرند و مواظب رفتار خود باشند تا به چنین سرنوشت خفت باری مبتلا نشوند. همین امر جامعه را از گناه و معصیت، بازمی دارد.

آخرین مطلب آن که: فرد گناهکار، واجب نیست خود را به محکمه و مراجع قضایی معرفی کند و آبروی خود و خانواده اش را بریزد. بلکه بهتر است توبه کند و دست از گناه بردارد و اگر حقی از کسی ضایع کرده به او برگرداند.

بیان چند حد از حدود الهی:

حد شراب خواری هشتاد ضربه شلاق است.

حد قذف و تهمت ناموسی هشتاد شلاق است.

حد سرقت قطع دست است.

حد زنای غیر محصنه صد ضربه شلاق است.

حد زنای به عنف یا با محارم، قتل است.

حد زنای محصنه سنگسار است.

حد ارتداد، قتل است.

حد محارب، قتل یا قطع یک دست و یک پا برخلاف هم یا تبعید است.

ص: 283

حد لواط نیز قتل است.

برای اطلاع بیشتر از جزئیات قانون مجازات اسلامی و اجرای حدود الهی به کتب فقهی مراجعه کنید.

ص: 284

حد همسایگی چهل خانه است از چهار طرف

علِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عِكْرِمَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص كُلُّ أَرْبَعِينَ دَاراً جِيرَانٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ.(1)

على بن ابراهيم، از پدرش، از ابن ابی عمير، از معاوية بن عمّار، از عمرو بن عكرمه، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: «رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: از سمت مقابل و از پشت سر و از سمت راست و از [سمت] چپ تا چهل خانه همسايه هستند».(2)

یکی از دستورات مهم دین مبین اسلام، رعایت حق همسایه است اهمیت این حکم تا جایی است که امیرمؤمنان علی (ع) در آخرین وصیت خود فرمود: اللَّهَ اللَّهَ فِي جِيرَانِكُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِيَّةُ نَبِيِّكُمْ مَا زَالَ يُوصِي بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُم «خدا را خدا را در باره همسایگانتان [مدنظر داشته باشید] که آن ها [مورد] سفارش پیامبرتان بودند؛ آن قدر پيامبر (ص) در باره آن ها سفارش می كرد، كه ما فكر كرديم شايد دستور دهد همسايگان از يكديگر ارث ببرند»(3)

برای تبیین حق همسایه و حد همسایگی، چند حدیث از کتاب شریف اصول کافی و سایر منابع نقل می کنیم.

ص: 285


1- . الكافي؛ ج 2؛ ص 669 بَابُ حَدِّ الْجِوَارِ خدیث 1
2- . در ترجمۀ روایات « حق همسایه»، از کتاب تحفة الاولیاء استفاده شده (با مختصر تغییرات).
3- . نامه 47 نهج البلاغه

جميل بن درّاج، از امام محمدباقر علیه السلام روایت کرده كه فرمود: «حدّ همسايگى چهل خانه است از هر جانبى، از پيش رو و از پشت سر و از جانب راست و چپ آن».(1)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: حریم مسجد چهل ذراع و [حریم] همسایگی چهل خانه است از چهار طرف.(2)

حق همسایه

عمرو بن عكرمه روایت مفصلی را از امام صادق (ع) نقل می کند که در بخشی از آن آمده: «... رسول خدا صلی الله عليه و آله، على علیه السلام و سلمان و ابوذر را فرمان داد، ...، كه با صدای بلند در مسجد ندا در دهند به اين كه، ایمان ندارد کسی که همسایه اش از شر او در امان نیست. پس آن ها، سه مرتبه این پیام را اعلام کردند. بعد از آن [رسول خدا]، با دست خود اشاره فرمود به سوى هر چهل خانه در پيش رو و از پشت سر و از طرف راست و از جانب چپش» [و بدین وسیله محدوده همسایگی را مشخص کرد].(3)

ص: 286


1- . عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: حَدُّ الْجِوَارِ أَرْبَعُونَ دَاراً مِنْ كُلِّ جَانِبٍ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ. (الكافي؛ ج 2؛ ص 669 بَابُ حَدِّ الْجِوَار حدیث 2).
2- . 20- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع حَرِيمُ الْمَسْجِدِ أَرْبَعُونَ ذِرَاعاً وَ الْجِوَارِ أَرْبَعُونَ دَاراً مِنْ أَرْبَعَةِ جَوَانِبِهَا. (الخصال / ج 2 / 544 / حريم المسجد؛ حدیث 20).
3- . عَنْ عَمْرِو بْنِ عِكْرِمَةَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ لَهُ لِي جَارٌ يُؤْذِينِي فَقَالَ ارْحَمْهُ فَقُلْتُ لَا رَحِمَهُ اللَّهُ فَصَرَفَ وَجْهَهُ عَنِّي قَالَ فَكَرِهْتُ أَنْ أَدَعَهُ فَقُلْتُ يَفْعَلُ بِي كَذَا وَ كَذَا وَ يَفْعَلُ بِي وَ يُؤْذِينِي فَقَالَ أَ رَأَيْتَ إِنْ كَاشَفْتَهُ انْتَصَفْتَ مِنْهُ فَقُلْتُ بَلَى أُرْبِي عَلَيْهِ فَقَالَ إِنَّ ذَا مِمَّنْ يَحْسُدُ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِذَا رَأَى نِعْمَةً عَلَى أَحَدٍ فَكَانَ لَهُ أَهْلٌ جَعَلَ بَلَاءَهُ عَلَيْهِمْ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ أَهْلٌ جَعَلَهُ عَلَى خَادِمِهِ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ خَادِمٌ أَسْهَرَ لَيْلَهُ وَ أَغَاظَ نَهَارَهُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَتَاهُ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ فَقَالَ إِنِّي اشْتَرَيْتُ دَاراً فِي بَنِي فُلَانٍ وَ إِنَّ أَقْرَبَ جِيرَانِي مِنِّي جِوَاراً مَنْ لَا أَرْجُو خَيْرَهُ وَ لَا آمَنُ شَرَّهُ قَالَ فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص- عَلِيّاً ع وَ سَلْمَانَ وَ أَبَا ذَرٍّ وَ نَسِيتُ آخَرَ وَ أَظُنُّهُ الْمِقْدَادَ أَنْ يُنَادُوا فِي الْمَسْجِدِ بِأَعْلَى أَصْوَاتِهِمْ بِأَنَّهُ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَمْ يَأْمَنْ جَارُهُ بَوَائِقَهُ فَنَادَوْا بِهَا ثَلَاثاً ثُمَّ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى كُلِّ أَرْبَعِينَ دَاراً مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ. (الكافي ج 2، ص: 666 بَابُ حَقِّ الْجِوَارِ).

ابراهيم بن ابى رجاء، از امام جعفر صادق (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمود: «خوش رفتاری با همسایه باعث افزایش روزی می شود».(1)

زراره، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: «حضرت فاطمه عليها السلام نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و در باره بعضی امور نزد آن حضرت شكايت كرد؛ پس رسول خدا صلى الله عليه و آله جزوه ای به او عطا نمود و فرمود: آنچه را در اين است، بياموز و ياد گير؛ پس ديد كه در آن نوشته: هر كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد، همسايه اش را نرنجاند و هر كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد، بايد كه مهمانش را اکرام کند و هر كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد، بايد كه [سخن] خیر بگويد يا ساکت باشد»(2).

حكم خيّاط روايت کرده كه: امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: «خوش رفتاری با همسایه، باعث آبادانى خانه ها و طولانی شدن عمرها می شود»(3).

ص: 287


1- . عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي رَجَاءٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: حُسْنُ الْجِوَارِ يَزِيدُ فِي الرِّزْقِ. (همان ح 3).
2- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: جَاءَتْ فَاطِمَةُ ع تَشْكُو إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص بَعْضَ أَمْرِهَا فَأَعْطَاهَا- رَسُولُ اللَّهِ ص كُرَيْسَةً وَ قَالَ تَعَلَّمِي مَا فِيهَا فَإِذَا فِيهَا مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يُؤْذِي جَارَهُ وَ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيُكْرِمْ ضَيْفَهُ وَ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيَقُلْ خَيْراً أَوْ لِيَسْكُتْ. الكافي/ ج 2 / 667 / باب حق الجوار حدیث 6.
3- . عَنْهُ عَنِ النَّهِيكِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنِ الْحَكَمِ الْخَيَّاطِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع حُسْنُ الْجِوَارِ يَعْمُرُ الدِّيَارَ وَ يَزِيدُ فِي الْأَعْمَارِ. (همان ح 8).

حسن بن عبدالله، از امام موسى كاظم عليه السلام روايت کرده که آن حضرت فرمود: «خوش رفتاری با همسایه [فقط] به این نیست که به او اذیت و آزار نرسانی، بلکه، صبر کردن [و تحمل] اذیت و آزار او [هم جزو وظیفه ی همسایه داری] ست».(1)

ابو الرّبيع شامى، از امام جعفر صادق عليه السلام روایت کرده كه [آن حضرت] درحالی که خانه اش پر از جمعیت بود فرمود: «بدانيد از ما نيست كسى كه با همسایه خود خوش رفتاری نکند».(2)

محمد بن فضيل، از ابوحمزه روايت شده كه گفت: شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام كه مى فرمود: «مؤمن، كسى است كه همسايه را از «بوائق» خود ايمن گردانيده باشد». عرض كردم: بوائق چيست؟ فرمود: «ظلم، ستم و غضب».(3)

حنان بن سدير، از پدرش، از امام محمدباقر علیه السلام روايت كرده است كه فرمود: «مردى [نزد] پيغمبر صلی الله عليه و آله آمد و در نزد آن حضرت از همسايه اش شكايت و گله كرد. رسول خدا صلى الله عليه و آله به او فرمود: صبر كن بعد از آن، دوباره به خدمت آن حضرت آمد و پيغمبر صلى الله عليه و آله به

ص: 288


1- . عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدٍ صَالِحٍ ع قَالَ قَالَ: لَيْسَ حُسْنُ الْجِوَارِ كَفَّ الْأَذَى وَ لَكِنَّ حُسْنَ الْجِوَارِ صَبْرُكَ عَلَى الْأَذَى. (اهمان 9).
2- . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ الشَّامِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ وَ الْبَيْتُ غَاصٌّ بِأَهْلِهِ «1» اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُحْسِنْ مُجَاوَرَةَ مَنْ جَاوَرَهُ. الكافي/ ج 2 / 668 / باب حق الجوار حدیث 11.
3- . عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ الْمُؤْمِنُ مَنْ آمَنَ جَارُهُ بَوَائِقَهُ قُلْتُ وَ مَا بَوَائِقُهُ قَالَ ظُلْمُهُ وَ غَشْمُهُ. (اهمان 12).

او فرمود كه: صبر كن. بعد از آن، برای بار سوم به سوى آن حضرت آمد و از آن همسايه شكايت كرد. پيغمبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: هنگام رفتن مردم به سوی نماز جمعه، رَخْت و اسباب و اساسیه خانه ات را بيرون آور و سر راه [کسانی که به نماز جمعه می روند] بگذار تا آنكه هر كس به سوی نماز جمعه مى رود، آن را ببيند و چون از [علت این کار] تو بپرسند، ايشان را خبرده». حضرت باقر عليه السلام فرمود: «آن مرد چنين كرد؛ پس همسايه اش كه او را اذيّت مى كرد، به نزد او آمد و به او گفت كه: اسباب و اساسیه خود را برگردان؛ با خدا عهد کردم كه دیگر رفتار گذشته را با تو انجام ندهم».(1)

عبیدالله وصّافى، از امام محمد باقر (ع) روايت کرده اند كه فرمود: «رسول خدا (ص) فرمود كه: ايمان به من نياورده كسى كه شب را به روز آورد، درحالی که سير باشد و همسايه اش گرسنه باشد»؛ و فرمود كه: «مردم هيچ سرزمینی نيست كه گرسنه اى در ميان ايشان شب را به روز آورد و خدا در روز قيامت به آن ها نظر [رحمت] كند».(2)

سعد بن طريف، از امام محمدباقر علیه السلام روایت کرده كه فرمود: «یکی از چیزهایی که سخت، پشت [انسان] را مى شكند و از هم جدا کند، همسايه بد

ص: 289


1- . عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ ص فَشَكَا إِلَيْهِ أَذًى مِنْ جَارِهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص اصْبِرْ ثُمَّ أَتَاهُ ثَانِيَةً فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ ص اصْبِرْ ثُمَّ عَادَ إِلَيْهِ فَشَكَاهُ ثَالِثَةً فَقَالَ النَّبِيُّ ص لِلرَّجُلِ الَّذِي شَكَا إِذَا كَانَ عِنْدَ رَوَاحِ النَّاسِ إِلَى الْجُمُعَةِ فَأَخْرِجْ مَتَاعَكَ إِلَى الطَّرِيقِ حَتَّى يَرَاهُ مَنْ يَرُوحُ إِلَى الْجُمُعَةِ فَإِذَا سَأَلُوكَ فَأَخْبِرْهُمْ قَالَ فَفَعَلَ فَأَتَاهُ جَارُهُ الْمُؤْذِي لَهُ فَقَالَ لَهُ رُدَّ مَتَاعَكَ فَلَكَ اللَّهُ عَلَيَّ أَنْ لَا أَعُودَ. (اهمان 13).
2- . عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا آمَنَ بِي مَنْ بَاتَ شَبْعَانَ وَ جَارُهُ جَائِعٌ قَالَ وَ مَا مِنْ أَهْلِ قَرْيَةٍ يَبِيتُ وَ فِيهِمْ جَائِعٌ يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ. (اهمان 14).

است. [که] اگر چيز خوبى را ببيند، آن را پنهان كند و اگر [چیز] بدى را ببيند، آن را فاش و اظهار نمايد».(1)

از اسحاق بن عمّار، از امام جعفر صادق علیه السلام روايت است كه فرمود: «رسول خدا صلی الله عليه و آله فرمود: پناه مى برم به خدا از همسايه بد، در خانه اى كه هميشه بايد [در آن] ماند. [درحالی که همسایه] با چشم و دل تو را زیر نظر دارد، اگر خیری به تو برسد ناراحت می شود و اگر شری به تو برسد خوشحال می شود.(2)

علاوه بر احادیث معصومین علیهم السلام، در قرآن مجید نیز به احسان و نیکی به همسایگان سفارش شده خداوند متعال در آیه 36 سوره نساء می فرماید:

وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبيلِ وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُوراً

و خدا را بپرستيد و چيزى را با او شريك مگردانيد و به پدر و مادر احسان كنيد و در باره خويشاوندان و يتيمان و مستمندان و همسايه خويش و همسايه بيگانه و هم نشین و در راه مانده و بردگانِ خود [نيكى كنيد]، كه خدا كسى را كه متكبّر و فخرفروش است دوست نمى دارد.

ص: 290


1- . عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مِنَ الْقَوَاصِمِ الْفَوَاقِرِ الَّتِي تَقْصِمُ الظَّهْرَ جَارُ السَّوْءِ إِنْ رَأَى حَسَنَةً أَخْفَاهَا وَ إِنْ رَأَى سَيِّئَةً أَفْشَاهَا. (اهمان 15).
2- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ جَارِ السَّوْءِ فِي دَارِ إِقَامَةٍ تَرَاكَ عَيْنَاهُ وَ يَرْعَاكَ قَلْبُهُ إِنْ رَآكَ بِخَيْرٍ سَاءَهُ وَ إِنْ رَآكَ بِشَرٍّ سَرَّهُ. (اهمان، ص 669، حدیث 16).

خداوند متعال در این آیه شریفه ده دستور و وظیفه شرعی مهم را برای مسلمانان بیان می کند:

خدا را عبادت کنید و چیزی را شریک او قرار ندهید.

به پدر و مادر خود احسان و نیکی کنید.

به اقوام و خویشان خود نیکی کنید.

به یتیمان احسان و نیکی کنید.

به فقرا و مساکین احسان و نیکی کنید.

به همسایه ای که با او نسبت خویشاوندی دارید نیکی کنید.

به همسایه ای که با او نسبت خویشاوندی ندارید نیکی کنید.

به هم سفر خود احسان و نیکی کنید.

به راه مانده احسان کنید.

10. به ملک یمین خود احسان و نیکی کنید.

شایسته است مؤمنان از کنار این همه سفارشات اکید قرآن و عترت در باره رعایت حقوق همسایه بی تفاوت عبور نکنند و این وظیفه مهم دینی را جدی بگیرند و با دقت رعایت کنند.

جمع بندی مطالب:

با همسایه بدرفتاری نکنیم و مواظب باشیم هر گز ظلم و ستمی از ما به آن ها نرسد.

اگر همسایه در حق ما بدی کرد تا جایی که امکان دارد اذیت و آزار او را تحمل کنیم و در صدد انتقام و مقابله به مثل برنیاییم.

به آن ها احسان و نیکی و محبت کنیم و از هرگونه کمک مادی و معنوی و پشتیبانی و حمایت نسبت به آن ها دریغ نکنیم.

ص: 291

ص: 292

طلب علم با فضیلت تر از چهل سال عبادت است

...عَنْ عَلِيٍّ ع وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ مَنْ خَرَجَ يَطْلُبُ بَاباً مِنْ عِلْمٍ لِيَرُدَّ بِهِ بَاطِلًا إِلَى حَقٍّ أَوْ ضَلَالَةً إِلَى هُدًى كَانَ عَمَلُهُ ذَلِكَ كَعِبَادَةِ مُتَعَبِّدٍ أَرْبَعِينَ عَاماً.(1)

...حضرت علی (ع) و ابن مسعود از رسول خدا (ص) روایت کرده اند که آن حضرت فرمود: هرکسی [از منزل خود] خارج شد تا بابی از علم را فرا گیرد تا با آن باطلی را به حق برگرداند یا گمراهیی را به هدایت مبدل کند [ثواب و فضیلت] این عمل او مانند چهل سال عبادت عابد است.

در باره فضیلت و اهمیت علم و عالم، در منابع معتبر روایی، کتب و ابوابی تدوین شده و در این مختصر، امکان نقل تمام آن نیست به ناچار به نقل چند روایت اکتفا می کنیم و محققین را برای اطلاع بیشتر به آن منابع ارجاع می دهیم.

ابی حمزه از امام محمد باقر (ع) روایت کرده که فرمود: عالمی که از علم او نفع برده شود بهتر از هفتاد هزار عابد است.(2)

ص: 293


1- . الأمالي (للطوسي) / النص / 619 / [29] مجلس الحادي و العشرين حدیث 11.
2- . عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: عَالِمٌ يُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِينَ أَلْفَ عَابِدٍ. (الكافي / ج 1 / 33 / باب صفة العلم و فضله و فضل العلماء حدیث 8).

رسول خدا (ص) فرمود: هرکس راهی را بپیماید تا در آن طلب علم کند خداوند او را به راه بهشت ببرد و ملائکه بالهای خود را برای طالب علم پهن می کنند (چون به آنچه طلب می کند راضی هستند) و همانا برای طالب علم طلب مغفرت می کند هرکس که در آسمان است و هر کس در زمین است (حتی ماهی دریا) و فضل و برتری عالم بر عابد مانند فضل ماه بدر بر سایر ستارگان است و همانا علما وارثان پیامبران هستند و همانا پیامبران درهم و دیناری به ارث نگذاشتند بلکه علم را به ارث گذاشتند هرکس از آن [علم بهره] گرفت همانا حظ و بهره ی بسیاری را به دست آورده است.(1)

از امام جعفر صادق (ع) روایت شده که فرمود حضرت علی علیه السلام می فرمود: ...اجر و پاداش عالم بیشتر از روزه دار شب زنده داری است که در راه خدا جهاد می کند.(2)

علی بن ابی حمزه از امام موسای کاظم (ع) نقل می کند که آن حضرت فرمودند: وقتی مؤمن فوت کند ملائکه و بخش هایی از زمین که روی آن خدا را

ص: 294


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: من سَلَكَ طَرِيقاً يَطْلُبُ فِيهِ عِلْماً سَلَكَ اللَّهُ بِهِ طَرِيقاً إِلَى الْجَنَّةِ وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْمِ رِضًا بِهِ[1] وَ إِنَّهُ يَسْتَغْفِرُ لِطَالِبِ الْعِلْمِ مَنْ فِي السَّمَاءِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ حَتَّى الْحُوتِ فِي الْبَحْرِ وَ فَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ كَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلَى سَائِرِ النُّجُومِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ وَ إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ إِنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَمْ يُوَرِّثُوا دِينَاراً وَ لَا دِرْهَماً وَ لَكِنْ وَرَّثُوا الْعِلْمَ فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ. (الكافي / ج 1 / 34 / باب ثواب العالم و المتعلم حدیث 1).
2- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ ... الْعَالِمُ أَعْظَمُ أَجْراً مِنَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْغَازِي فِي سَبِيلِ اللَّهِ. (المحاسن / ج 1 / 233 / 19 باب حق العالم ح 185).

عبادت کرده گریه می کنند همچنین درهایی از آسمان که اعمالش از آن صعود می کرده [نیز گریه می کنند] و [با مرگ او] شکافی در اسلام پدیدار می شود که هیچ چیزی آن شکاف را مسدود نخواهد کرد؛ چون مؤمنان فقیه، حصن اسلام هستند، مانند حصن و حصار دیوار شهر.(1)

محمد بن عیسی از فردی روایت کرده که او از امام صادق (ع) روایت کرده که فرموده: وقتی روز قیامت شد خداوند عالم و عابد را زنده می کند؛ وقتی در برابر خداوند ایستادند به عابد می گوید برو به سوی بهشت و به عالم گفته می شود برای مردم شفاعت کن به خاطر اینکه آن ها را خوب تربیت کردی.(2)

مسعدة بن زیاد از امام صادق (ع) از پدرش از رسول خدا ص نقل می کند که فرمودند: همانا فضل عالم بر عابد همانند فضل خورشید بر ستارگان است و فضل عابد بر غیر عابد مانند فضل ماه بر ستارگان است.(3)

ص: 295


1- . عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع يَقُولُ: إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ بَكَتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ وَ بِقَاعُ الْأَرْضِ[1] الَّتِي كَانَ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَيْهَا وَ أَبْوَابُ السَّمَاءِ الَّتِي كَانَ يُصْعَدُ فِيهَا بِأَعْمَالِهِ وَ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْ ءٌ لِأَنَّ الْمُؤْمِنِينَ الْفُقَهَاءَ حُصُونُ الْإِسْلَامِ كَحِصْنِ سُورِ الْمَدِينَةِ لَهَا. (الكافي / ج 1 / 38 / باب فقد العلماء حدیث 3).
2- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْعَالِمَ وَ الْعَابِدَ فَإِذَا وَقَفَا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ قَالَ «4» لِلْعَابِدِ انْطَلِقْ إِلَى الْجَنَّةِ وَ قِيلَ لِلْعَالِمِ فَاشْفَعْ لِلنَّاسِ بِحُسْنِ تَأْدِيبِكَ لَهُمْ. (بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم / ج 1 / 7 / 4 باب فضل العالم على العابد).
3- . عَنْ جَعْفَرٍ ع عَنْ أَبِيهِ أَنَّ النَّبِيَّ ص قَالَ: إِنَّ فَضْلَ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ كَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَى الْكَوَاكِبِ وَ فَضْلَ الْعَابِدِ عَلَى غَيْرِ. (بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم / ج 1 / 8 / 4 باب فضل العالم على العابد).

ص: 296

اگر چهل یاور داشتم قیام می کردم

قال علی (ع): لو وجدت أربعين رجلا ذوي عزم منهم لناهضت القوم(1)

اگر چهل مرد بااراده داشتم علیه این قوم قیام می کردم.

نضر بن مزاحم در کتاب «وقعة الصفین» و سلیم بن قیس هلالی و بسیاری از سیره نویسان، عمق تنهایی امام علی (ع) را در قالب جمله ای از زبان خود آن حضرت بیان کرده اند که آن حضرت پس از وفات رسول خدا (ص) مکرراً می فرمود: «لو وجدت أربعين رجلا ذوي عزم منهم لناهضت القوم»(2)؛(3) اگر چهل مرد با اراده داشتم علیه این قوم قیام می کردم. برای تبیین و توضیح بیشتر این واقعیت تلخ تاریخ، گزیده ای از کتاب سلیم بن قیس هلالی را تقدیم می کنیم:

...اشعث بن قيس گفت: اى پسر ابوطالب! چرا هنگامی که افرادى از «تيم بن مرّة» و «بنى عدى بن كعب» و «بنو اميه» با ابوبکر بيعت كردند، نجنگيدى و

ص: 297


1- . منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى) / ج 2 / 420 ذكر ذلك نضر بن مزاحم في كتاب صفّين و ذكره كثير من أرباب السّيرة
2- 2. همان
3- 3. ...عمرو عاص در نبرد صفین هنگام حصر شط فرات خطاب به معاویه: قَدْ سَمِعْتُهُ أَنَا وَ أَنْتَ وَ هُوَ يَقُولُ: «لَوْ اسْتَمْكَنْتُ مِنْ أَرْبَعِينَ رَجُلًا» فَذَكَرَ أَمْراً يَعْنِي لَوْ أَنَّ مَعِي أَرْبَعِينَ رَجُلًا يَوْمَ فُتِّشَ الْبَيْتُ يَعْنِي بَيْتَ فَاطِمَة. (وقعة صفين، ص: 163).

شمشير نزدى؟

على (ع) فرمود: اى پسر قيس! رسول خدا (ص) مرا خبر داد كه به زودى این امّت، مرا رها خواهند كرد و با فردى جز من بيعت خواهند نمود رسول خدا (ص) مرا خبر داد كه من نسبت به او مانند هارونم نسبت به موسى و پس از او سرنوشت امّت، همانند هارون و پيروانش و گوساله و گوساله پرستان خواهد شد. آنچه مرا از شمشير كشيدن باز داشت وصيت و پيمان رسول خدا با من بود. رسول خدا (ص) فرمود: «اگر يارانى يافتى با آنان جهاد كن و اگر نيافتى دست نگهدار و خون خويش را حفظ كن تا زمانی كه براى برپايى دين و كتاب خدا و سنت من يارانى بيابى»؛ و من ترسيدم كه برادرم رسول خدا -صلى اللَّه عليه و آله و سلّم- به من چنين گويد كه: چرا ميان امت تفرقه و جدایی افكندى و وصيتم را به كار نبستى، به تو گفتم كه اگر يارانى نيافتى دست نگهدار و خون خود و اهل بیت و پيروانت را حفظ كن؟

اى پسر قيس! به آن [خدایی] كه دانه را شكافت و انسان را آفريد سوگند! اگر در آن روز كه دار و دسته تيم بن مرّة با ابوبکر بيعت كردند چهل نفر مى يافتم كه همه شان مانند آن چهار نفر آگاه مى بودند، دست نمى دادم و با آنان مى جنگيدم، (در حالی که) نفر پنجمى نيافتم لذا خوددارى كردم.

اشعث گفت: اين چهار نفر چه كسانى بودند؟ فرمود: سلمان، ابوذر، مقداد و زبير بن صفيّه (پيش از آنكه بيعتم را بشكند)؛ او دو بار با من بيعت كرد؛ در بيعت نخست به آن وفا كرد؛ وقتى مردم با ابوبکر بيعت كردند چهل مرد از مهاجران و انصار نزد من آمدند و با من بيعت كردند، زبير در ميان شان بود. به آنان دستور دادم كه سحرگاهان سر تراشيده و سلاح برگرفته در خانه ام آماده باشند. از آن ها كسى به من وفا نكرد جز چهار نفر «سلمان، ابوذر، مقداد و زبير» در بيعت دوّمش با من؛ او و رفيقش «طلحة» پس از اینکه عثمان كشته شد، نزد

ص: 298

من آمدند و با رضا و رغبت با من بيعت كردند، سپس پيمان شكستند و حيله كردند و دشمنى ورزيدند و زيانكار شدند ...و اما آن سه نفر ديگر «سلمان و ابوذر و مقداد» بر دين محمّد -صلى اللَّه عليه و آله و سلّم- و ملت ابراهيم پايدار ماندند تا وقتی که به ديدار خدا شتافتند، خداى رحمت شان كند.

اى پسر قيس! به آن [خدایی] كه دانه را شكافت و انسان را آفريد سوگند! اگر آن چهل نفرى كه با من بيعت كردند به من وفادار مى ماندند و سحرگاهان در خانه ام آماده مى بودند، پيش از آن که بيعت ابوبکر بر گردنم باشد، با او به جهاد مى پرداختم و بر اساس حكم خدا با او رفتار مى كردم.(1)

علامه خویی در شرح خطبه 26 نهج البلاغه در باره علت عدم قیام آن حضرت مطلبی را از زبان آن بزرگوار نقل کرده که فرموده: ...نبود مرا یاری دهنده ای مگر اهل بیت خودم، پس بخل ورزيدم از مرگ آن ها [يعني از مرگ ایشان مضایقه کردم] و چشم خود بستم بر آنچه در دیده ام بود؛ و آشاميدم زهر جام ستم مخالفان را درحالی که غصّه و غم گلوگيرم بود و صبر كردم بر چيزى كه تلخ تر بود از درخت «علقم» با وجود آنكه درختى است در نهایت تلخي.(2)

معاویه علیه الهاویه در یکی از نامه های خود به امیرالمؤمنین علی علیه السلام مطالبی را مطرح کرده که حاکی از عمق مظلومیت و تنهایی او و حضرت فاطمه علیهماالسلام و بی وفایی مردم مدینه است. آن ملعون در نامه خود به

ص: 299


1- [1]. تاريخ سياسى صدر اسلام / ترجمه كتاب سليم؛ ص 178 تا 183
2- . فنظرت فإذا ليس لي معين إلّا أهل بيتي، فضننت بهم عن الموت و أغضيت على القذى و شربت على الشّجى و صبرت على أخذ الكظم و على أمّر من طعم العلقم. (منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 3، ص: 369).

امیرالمؤمنین نوشت:

... تو را ديدم هنگامی که با ابوبکر بيعت شد همسرت فاطمه را بر الاغی سوار كردى و دست دو پسرت حسن و حسين را گرفتى و احدى [کسی] از اهل بدر و سابقه داران [در اسلام] را باقى نگذاشتى مگر اينكه آنان را فراخواندی و برعلیه ابوبكر به كمك خود دعوت كردى، ولى احدى از آنان را نيافتى مگر چهار نفر: سلمان و ابوذر و مقداد و زبير. به جان خودم قسم اگر بر حق بودى تو را يارى مى نمودند، ولى مطلبى باطل و چيزى را كه به آن اقرار نداشتند ادّعا مى نمودى. با دو گوش خود شنيدم كه ابوسفیان به تو گفت:

«اى پسر ابوطالب در سلطنت پسرعمویت مغلوب شدى و كسى كه بر تو غالب شد ذليل ترين طوائف قريش يعنى تيم و عدى بودند» و ابوسفیان از تو خواست تا ياريت كند ولى تو در جواب او گفتى: «اگر چهل ياور از مردان با اراده داشتم برعلیه اين مرد بپا مى خاستم»، پس چون جز چهار نفر نيافتى به اجبار بيعت كردى.(1)

نامۀ امیرالمؤمنین عليه السّلام در جواب معاويه

سليم بن قیس نامه مفصلی را از امام علی (ع) در پاسخ معاویه نقل کرده که گزیده ای از آن را تقدیم می کنیم:

بسم اللَّه الرحمن الرحيم امّا بعد، نامه تو را خواندم و [بر] تعجّبم افزون گشت ... پيامبر -صلى اللَّه عليه و آله- فرمود: برادرم! تو مثل من نيستى از اين جهت كه خداوند به من دستور داده حقّ را آشكارا بيان كنم و به من خبر داده كه مرا از شر مردم حفظ مى كند و به من دستور داده كه جهاد كنم اگرچه فقط خودم باشم، آنجا كه مى فرمايد: فَقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، لا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ، «در راه خدا

ص: 300


1- . أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 436

جهاد كن كه جز خودت مكلّف نيستى» و فرموده: حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتالِ، «مؤمنين را بر جنگ ترغيب كن». من و تو (اى على) دو مجاهد بوديم. آن مدت كه در مكه ماندم مأمور به جنگ نشدم و سپس خداوند مرا به جنگ مأمور نمود، چرا كه دين و شرايع و سنّتها و احكام و حدود و حلال و حرام جز با من شناخته نمى شوند. مردم بعد از من رها مى كنند آنچه خداوند به آنان دستور داده و آنچه من در باره تو به ولايتت دستور داده ام و حجت تو را ظاهر ساخته ام و اين كار را عمداً و بدون آنكه جاهل باشند انجام مى دهند، بخصوص به خاطر آن رفتارهايى كه از قبل به عنوان مخالفت با خداوند انجام داده اند. پس اگر يارانى برعلیه آنان يافتى با آنان جهاد كن و اگر يارانى نيافتى دست نگه دار و خون خود را حفظ نما، چرا كه اگر با دشمنى با آنان مقابله كنى و از آنان جدا شوى تو را مى كشند؛ و اگر تابع تو شدند و اطاعت تو را كردند آنان را به حق وادار كن وگرنه رها كن؛ و اگر ترا اجابت كردند و دشمنانت با تو اعلان جنگ دادند، تو نيز با آنان اعلام جنگ نما و با آنان جهاد كن و اگر يارانى نيافتى دست نگهدار و خون خود را حفظ كن.

و بدان كه اگر آنان را دعوت كنى تو را اجابت نمى كنند، ولى اين را ترك مكن كه حجّت را بر آنان تمام كنى...

من دوست دارم آنان را دعوت كنى اگرچه تو را اجابت نكنند و از تو نپذيرند. ظالمين قريش برعلیه تو متّحد مى شوند و اگر با آنان رودررو شوى و اعلام جنگ كنى و جهاد نمايى بدون آنكه گروهى كمك همراهت باشند كه باعث قوت تو شوند، مى ترسم تو را بكشند و درنتیجه نور خدا خاموش شود و خداوند در زمين عبادت نشود. تقيّه از دين خدا است و هر كس تقيّه ندارد دين ندارد...(1)

ص: 301


1- . أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم؛ ص 436

ص: 302

چهل صبح بر در خانه اهل بیت (ع)

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا عُثْمَانُ [عَلِيُ] بْنُ مُحَمَّدٍ قِرَاءَةً عَلَيْهِ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع [قَالَ] [لَمَّا] ابْتَنَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ بِفَاطِمَةَ [ع] فَاخْتَلَفَ رَسُولُ اللَّهِ [ص] إِلَى بَابِهَا أَرْبَعِينَ صَبَاحاً كُلَّ غَدَاةٍ يَدُقُّ الْبَابَ ثُمَّ يَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ الصَّلَاةَ رَحِمَكُمُ اللَّهُ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً قَالَ ثُمَّ يَدُقُّ دَقّاً أَشَدَّ مِنْ ذَلِكَ وَ يَقُولُ أَنَا [إِنِّي] سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمْتُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتُم.(1)

فرات کوفی روایتی را با چند واسطه از امام جعفر صادق (ع) نقل می کند که آن حضرت فرمود: هنگامی که امیرالمؤمنین با حضرت فاطمه (س) ازدواج کرد تا چهل روز هر روز صبح رسول خدا (ص) به درب خانه اش می رفت [اول] در می زد سپس می فرمود: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ الصَّلَاةَ رَحِمَكُمُ اللَّهُ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً (سلام بر شما ای اهل بیت نبوت و معدن رسالت و مختلف ملائکه؛ [برخیزید برای] نماز؛ همانا خدا اراده کرده از شما اهل بیت رجس و پلیدی را از بین ببرد و شما را تطهیر کند تطهیر کردنی. سپس [مجدداً] شدیدتر در می زد و می فرمود: أَنَا [إِنِّي] سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمْتُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتُمْ. من در سازشم با کسی که در سازش هستید و

ص: 303


1- . تفسير فرات الكوفي، ص: 339

در جنگم با کسی که در جنگ هستید.

همین حدیث را فرات کوفی با مختصر تفاوتی با چند واسطه از ابی سعید خدری نقل کرده که می گوید: هنگامی که حضرت علی (ع) با حضرت فاطمه (س) ازدواج کرد تا چهل روز رسول خدا (ص) به درب خانه اش می رفت و می فرمود: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ أَهْلَ الْبَيْتِ إنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتُمْ وَ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمْتُمْ». سلام و رحمت خدا بر شما [ای] اهل بیت. همانا خدا اراده کرده رجس و پلیدی را از شما از بین ببرد و شما را تطهیر کند تطهیر کردنی. من در جنگم با کسی که در جنگ هستید و در سازشم با کسی که در سازش هستید.(1)

در «المنثور» از ابن مردويه، از ابى سعيد خدرى روايت كرده كه گفت: چون على (ع) با فاطمه ازدواج كرد، چهل روز صبح رسول خدا (ص) به در خانه او می آمد و می گفت، سلام بر شما اهل بیت و رحمت خدا و بركات او، وقت نماز است، خدا رحمتتان كند، إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرا(2) من در جنگم، با كسى كه با شما بجنگد و آشتى و دوستم با

ص: 304


1- . فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ [النَّبِيُ] ص يَأْتِي بَابَ عَلِيٍّ [ع] أَرْبَعِينَ صَبَاحاً حَيْثُ بَنَى بِفَاطِمَةَ [ع] فَيَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتُمْ وَ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمْتُمْ (تفسير فرات الكوفي؛ ص 338).
2- . سوره احزاب آیه 33

كسى كه با شما آشتى و دوست باشد.(1)

شواهد التنزیل نیز این روایت را از قول ابی الحمراء این گونه نقل کرده که می گوید: چهل روز صبح دیدم که رسول خدا (ص) می آمد به در خانه [حضرت] علی و فاطمه و حسن و حسین [علیهم السلام] و هر دو لنگه ی در را می گرفت و می فرمود: إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً. همانا خدا اراده کرده رجس و پلیدی را از شما اهل بیت از بین ببرد و شما را تطهیر کند تطهیر کردنی.(2)

تفسیر مجمع البیان تصریح کرده: پس ازآنکه آیه «انما یرید الله...» نازل شد رسول خدا به مدت نه ماه هنگام نماز می آمد [جلو] درب منزل حضرت علی و فاطمه و می گفت: «الصلاة» رحمکم الله إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً.(3)

ابن مردویه و ابن عساکر و ابن نجار از ابی سعید روایت کرده اند که: وقتی آیه

ص: 305


1- . أخرج ابن مردويه عن أبي سعيد الخدري قال: لما دخل علي بفاطمة جاء النبي ص أربعين صباحا إلى بابها- يقول: السلام عليكم أهل البيت و رحمة الله و بركاته- الصلاة رحمكم الله- إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ- وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً أنا حرب لمن حاربتم أنا سلم لمن سالمتم. (الدر المنثور، ج 5، ص 199).
2- . (شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج 2، ص: 81).
3- . (مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 7، ص: 60).

«وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ» (1)نازل شد پیامبر به مدت هشت ماه در خانه [حضرت] علی (ع) می آمد و می فرمود: الصلاة رحمكم الله إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس -أهل البيت- و يطهركم تطهيرا.(2)

تفسیر تأویل الآیات با سند خود از زراره از امام باقر (ع) از امام زین العابدین نقل کرده که آیه «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها»(3) در باره امام علی و فاطمه و حسن و حسین نازل شده؛ رسول خدا هر سحر می آمد [جلو] درب منزل فاطمه (س) و می فرمود: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ الصَّلَاةَ يَرْحَمُكُمُ اللَّهُ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم».(4)

امام باقر (ع) می فرماید: خدا پيامبر را مأمور كرد كه تنها اهل بیتش را امر كند به نماز تا مردم بدانند كه برای اهل بیت پيش خدا منزلتى است كه براى

ص: 306


1- . و اهل خود را به نماز فرمان بده و بر آن شكيبا باش.
2- ؛ و فيه، أخرج ابن مردويه و ابن عساكر و ابن النجار عن أبي سعيد الخدري قال: لما نزلت «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ»- كان النبي ص يجي ء إلى باب علي ثمانية أشهر يقول: الصلاة رحمكم الله- إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت- و يطهركم تطهيرا.
3- . و اهل خود را به نماز فرمان بده و بر آن شكيبا باش.
4- . عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها قَالَ نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَأْتِي بَابَ فَاطِمَةَ كُلَّ سَحَرَةٍ فَيَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ الصَّلَاةَ يَرْحَمُكُمُ اللَّهُ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم. (تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة؛ ص 316).

ديگران نيست. پيامبر نخست آن ها را با همه مردم مأمور به نماز كرد. سپس به تنهایی.(1)

جمع بندی و نتیجه گیری

1. در تمام احادیث مذکور در این باب گفته شده «بعد از آنکه حضرت علی و حضرت فاطمه علیهماالسلام با هم ازدواج کردند، حضرت محمد -صلی الله علیه و آله- جلو در منزل آن ها می آمد و ندا می کرد».

2. در تمام این احادیث گفته شده «رسول خدا (ص) هنگام نماز صبح جلو در خانه حضرت علی می آمد و در می زد و آن ها را از خواب بیدار می کرد» و هرگز گفته نشده سر اذان ظهر یا هنگام نماز مغرب و عشاء می آمد.

3. طبق روایت ابی سعید خدری وقتی آیه «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ» نازل شد پیامبر می آمد و ندا می کرد.

4. در تمام این احادیث گفته شده «رسول خدا (ص) پس از آنکه در می زد و سلام می کرد، می فرمود: الصَّلَاةَ رَحِمَكُمُ اللَّهُ (نماز [بخوانید] خدا شما را رحمت کند) و بدین وسیله آن ها را از خواب بیدار می کرد و به نماز سفارش می کرد و اگر هدف رسول خدا (ص) تبلیغ و ترویج مقام والای اهل بیت بود هنگام ظهر که همه مردم بیدار هستند و توی کوچه رفت وآمد می کنند این کار را می کرد تا همه ببینند و بشنوند؛ نه هنگام سحر و سر اذان صبح که مردم هنوز از خانه خود خارج نشده اند.

ص: 307


1- . وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ [عَلَيْهِ السَّلَامُ]: أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يَخُصَّ أَهْلَهُ دُونَ النَّاسِ لِيَعْلَمَ النَّاسُ أَنَّ لِأَهْلِهِ عِنْدَ اللَّهِ مَنْزِلَةً لَيْسَتْ لِلنَّاسِ، فَأَمَرَهُمْ مَعَ النَّاسِ عَامَّةً ثُمَّ أَمَرَهُمْ خَاصَّةً. (شواهد التنزيل ج 1 497).

نتیجه ای که از این نکات به دست می آید این است که وقتی جوانان ازدواج کردند و از خانه پدر و مادر رفتند و برای خودشان زندگی مستقل تشکیل دادند، پدر و مادر عروس و داماد نباید رسالت خود را درباره نماز آن ها تمام شده فرض کنند و آن ها را به حال خود رها کنند؛ بلکه باید همچنان مواظب و مراقب نماز آن ها باشند. والدین جوانان تازه ازدواج کرده ولو مطمئن باشند که فرزندشان اهل نماز است و عمداً نماز خود را ترک نمی کند ولی باید متوجه این مطلب باشند که شاید جوان تازه داماد یا تازه عروس آن ها شب، تا دیروقت بیدار بوده و دیر خوابیده درنتیجه به احتمال قوی، صبح برای نماز بیدار نشود و نمازش قضا شود و تکرار این وضعیت ممکن است باعث شود به تدریج اهمیت نماز نزد او کاسته شود و نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را هم عمداً ترک کند و «تارک الصلاه» شدن، ضایعه و خسارت سنگینی است که به سادگی نمی شود آن را جبران کرد؛ به همین خاطر سزاوار است والدین آن ها از همان روز اول ازدواج، به طور مرتب و مستمرّ مواظب و مراقب نماز آن ها باشند و درباره مراقبت از روزه ماه مبارک رمضان نیز این حساسیت باید وجود داشته باشد و برای بیدار کردن آن ها برای سحری خوردن، برنامه ریزی کنند و البته در زمان ما با وجود تلفن، بیدار کردن کسانی که خارج از منزل هستند راحت تر است. در نتیجه، پدران و مادران اگر بتوانند فرزندانی را که خارج از خانه آن ها زندگی می کنند را با تماس تلفنی برای نماز صبح و سحر ماه رمضان بیدار کنند و اگر در این باره سهل انگاری کنند قطعاً در قیامت مسؤول خواهند بود و باید نسبت به فرمان «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها»(1) پاسخگو باشند.

ص: 308


1- . و اهل خود را به نماز فرمان بده و بر آن شكيبا باش.

مطلب دیگر آنکه در اکثر روایات این باب گفته شده «رسول خدا (ص) تا چهل روز، صبح ها حضرت علی و حضرت فاطمه زهرا علیهماالسلام را برای نماز بیدار می کرد» ولی در روایت ابن مردویه و ابن عساکر و ابن نجار از ابی سعید گفته شده «تا هشت ماه» و در روایت مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان تصریح شده: رسول خدا (ص) به مدت نه ماه هنگام نماز صبح می آمد و حضرت علی و حضرت فاطمه علیهماالسلام را برای نماز صبح بیدار می کرد. و از باب اینکه سیره و سنت رسول خدا باید برای ما الگو و اسوه باشد، پس پدران و مادران، پس از ازدواج فرزندانشان باید مانند رسول خدا (ص) نسبت به آن ها احساس مسؤولیت کنند و همچنان مراقب نماز آن ها باشند.

ص: 309

ص: 310

آثار و برکات چهل روز اخلاص

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ(1)

رسول خدا (ص) فرمود: هیچ بنده ای برای خدای عزوجل [ایمان] خود را به مدت چهل روز خالص نکرد مگر این که چشمه های حکمت از قلبش بر زبانش جاری شد.

ثقة الاسلام کلینی در کتاب شریف کافی این حدیث را با تفصیل بیشتری از زبان امام محمدباقر (ع) این گونه نقل کرده:

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام، قَالَ: «مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ الْإِيمَانَ بِاللَّهِ أَرْبَعِينَ يَوْماً- أَوْ قَالَ: مَا أَجْمَلَ عَبْدٌ ذِكْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِينَ يَوْماً- إِلَّا زَهَّدَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الدُّنْيَا، وَ بَصَّرَهُ دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا، وَ أَثْبَتَ الْحِكْمَةَ فِي قَلْبِهِ، وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ». الحدیث.(2)

سفیان بن عیینه از سدی از امام محمدباقر (ع) روایت می کند که آن حضرت فرمود: هیچ بنده ای چهل روز ايمان خود به خدا را خالص و پاك نکرد (فرمود هیچ بنده ای چهل روز به خوبی ذکر خدای عزوجل بجا نیاورد) مگر آن که خداوند عزوجل او را زاهد و بی رغبت در دنيا و بصیر و بینا به دردها و درمان های آن نمود و حكمت را در دلش قرار

ص: 311


1- . عيون أخبار الرضا عليه السلام؛ ج 2؛ ص 68، حدیث 321.
2- . الكافي؛ ج 2؛ ص 16 باب الاخلاص حدیث 6.

داده و زبانش را به آن گويا کرد...

توضیح: همان طور که در متن حدیث مشاهده کردید، راوی حدیث تردید دارد که امام محمدباقر (ع) فرموده «هرکس چهل روز ایمان خود را برای خدا خالص کند»(1) یا فرموده: «هرکس چهل روز به خوبی ذکر خدای عزوجل بگوید»(2) ممکن است این سؤال پیش بیاید که کدام یک از این دو احتمال صحیح است؟

جواب این است که: ذکر بر سه نوع است:

1. ذکر زبانی

2. ذکر قلبی

3. ذکر قلبی و زبانی با هم.

ذکر زبانی آن است که فقط زبان، ذکر خدا می گوید اما دل، با زبان همراه نیست و از یاد خدا غافل است چنین ذکری، در حقیقت ذکر نیست بلکه لقلقه ی زبان است.

ذکر قلبی آن که قلب انسان ذاکر باشد و همیشه خدا را حاضر و ناظر بداند؛ این ذکر، ذکر واقعی و ممدوح است.

اما ذکر قلبی و زبانی آن است که ذاکر، هم قلبش به یاد خداست، هم زبانش ذکر می گوید. این ذکر همان ذکر جمیل است. با توجه به این حقیقت، در پاسخ سؤال می گوییم: امکان ندارد فردی به مدت چهل روز بنده ی خالص و مخلص خدا باشد اما از ذکر و یاد خدا غافل باشد. از طرف دیگر امکان ندارد فردی زبان و قلبش ذاکر خدا باشد ولی رفتار و گفتارش برای خدا نباشد پس ذکر خدا و

ص: 312


1- . مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ الْإِيمَانَ بِاللَّهِ أَرْبَعِينَ يَوْماً
2- . أَوْ قَالَ: مَا أَجْمَلَ عَبْدٌ ذِكْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِينَ يَوْماً

اخلاص عمل، لازم ملزوم همدیگر هستند در نتیجه یا هردو با هم هستند یا هر دو با هم نیستند و امکان ندارد یکی از این دو باشد و دیگری نباشد.

کیفیت اخلاص در چهل روز

سالک، در راه پيمودن مسير اخلاص، باید از تمام علائق و خواسته هاى خود صرف نظر نموده و همه چيز را در اين راه فدا نمايد و اين سیر و سلوک باید توأم با علم و بينش باشد تا هر قدمى كه برمی دارد سنجيده و با تشخيص كامل و مطابق احکام و تعالیم دین مبین اسلام باشد. تا در سیر و سلوک چهل روزه، کوچک ترین عمل خلاف شرعی از او سر نزند و هیچ کاری را برای خواسته دل یا منافع دنیوی حتی برای منافع معنوی و رسیدن به مقامات روحانی انجام ندهد و خواب و بیداری و سخن گفتن و سکوت و حب و بغض و قهر و آشتی و مرگ و زندگی و تمام حرکات و سکناتش فقط و فقط برای خدای رب العالمین باشد و بس.

مرحوم علامه ی مجلسی دراین باره می فرماید: كمترين حدّ اخلاص اين است كه بنده، تمام امكانات خود را در راه اطاعت حق به کار گیرد و درعین حال براى اعمال خود ارزشى قائل نشود و در مقابل آن توقع مزد و پاداشى از خدا نداشته باشد و خدا را مكلف و ملزم به پاداش اعمال خود نداند. چون می داند اگر بنا شود كه خدا حق عبوديت و بندگى را از او مطالبه نمايد قطعاً عاجز و ناتوان خواهد بود؛ و كمترين اثر و نتيجه اخلاص در دنيا، سالم بودن از جميع معاصى و آلوده نشدن به گناه است و اثر اخروى آن، نجات يافتن از آتش جهنم و كاميابى از بهشت است.(1)

امام صادق عليه السّلام فرمود: كسى كه دوستى و دشمنى و بخشیدن و

ص: 313


1- . بحار الأنوار- ترجمه جلد 67 و 68 / ترجمه موسوى همدانى، ج 1، ص: 253.

نبخشيدن او براى خدا باشد و در تمام كارها انگيزه و محركش خدا باشد چنين شخصى از ايمان كامل برخوردار است و نيز فرمود: از محكم ترين رشته ارتباط به حق اين است كه «دوست بدارى براى خدا و دشمنى كنى براى خدا و عطاء و بخشش نمائى براى خدا و خودداری كنى از بخشش، براى خدا».(1)

مرحوم علامه مجلسی درباره ی اجر کسانی که عملشان برای غیر خداست روایتی را از رسول خدا (ص) نقل کرده که ترجمه ی آن را تقدیم می کنیم.

پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: سزاوارترين مردم كه روز قيامت در حق او قضاوت مى شود كسى است كه در صحنه جهاد شركت نموده و كشته شده؛ در آن روز كه محشور می گردد نعمتهاى الهى كه در دنيا به او داده شده بود بر مى شمرند. خداوند می فرماید: در مقابل اين نعمت ها چه عملى انجام داده اى؟ می گوید خداوندا در راه تو جهاد نمودم تا شهيد شدم. خدا می فرماید: دروغ می گوئی (تو در راه رضاى من و براى من جهاد نكردى) جهاد تو به این منظور بود كه مردم بگويند فلانى شجاع و پردل است و اين حرف را هم در باره تو گفتند (پس به هدف خود رسيدى و اكنون پاداشى ندارى) و سپس او را به «صورت» به طرف آتش می کشند و در آن افكنده مى شود.

و دیگر کسی كه علم و دانش فرا گرفته و قرآن قرائت نموده كه در آن روز پس از معرفى نعمت های خدا و شناختن و اعتراف به آن نعمت ها، خداوند می فرماید در مقابل این همه نعمت چه كردى؟ عرض می کند علم و دانش آموختم و كلام تو را فرا گرفته و خواندم در راه رضاى تو. می فرماید دروغ می گوئی اين علم و دانش به این منظور بود كه مردم در حق تو بگويند فلانى عالم و

ص: 314


1- . بحار الأنوار- ترجمه جلد 67 و 68 / ترجمه موسوى همدانى، ج 1، ص: 257.

دانشمند است و قرآن را هم به این منظور خواندى كه بگويند فلانى قارى قرآن است و این چنین هم گفتند (پس عملى براى ما ندارى) سپس دستور می فرماید به صورت كشيده شده و در آتش افكنده مى شود و فرمود ارزش اعمال مردم به نيت قلبى آن ها است ...آن کس كه حركت و هجرتش به سوی خدا و به منظور او و به سوی رسول خدا باشد البته اين هجرت، با ارزش است و به خدا و رسولش خواهد رسيد و آن كس كه منظورش از هجرت، دنياى مادى باشد كه چيزى به دست آورد و يا زنى كه با او ازدواج نمايد همان مقدار ارزش دارد؛ و به خدا و دين ربطى نخواهد داشت و نيز حضرت فرمود نيت مؤمن از عملش بهتر است.(1)

امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند به بنده اش نعمتى بالاتر از اين نداده كه در دل او جز خدا هيچ چيز ديگرى نباشد كه اين حالت از تمام نعمت ها برتر است.(2)

از حضرت فاطمه ی زهرا عليها السّلام نقل شده كه فرمود: هر كس بتواند عمل خالص و عبادت بى شائبه خود را به سوی خدا صعود دهد خداوند هم بهترين مصالح و خير او را به سوی آن بنده فرود مى آورد.(3)

آثار و برکات اخلاص از منظر قرآن مجيد

کسانی که اخلاص بورزند خداوند متعال بینش و برهان ویژه ای را به آن ها عطا می کند که دیگران از آن محرومند.(4)

یکی دیگر از برکات اخلاص این است که مخلصین را از شر شیطان رجیم و

ص: 315


1- . بحار الأنوار- ترجمه جلد 67 و 68 / ترجمه موسوى همدانى، ج 1، ص: 258
2- . بحار الأنوار- ترجمه جلد 67 و 68 / ترجمه موسوى همدانى، ج 1، ص: 259
3- . بحار الأنوار- ترجمه جلد 67 و 68 / ترجمه موسوى همدانى، ج 1، ص: 259
4- . وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصينَ (يوسف: 24).

از سقوط در نار جحیم حفظ می کند. وقتی شیطان از درگاه حق رانده شد قسم یاد کرد که همه ی انسان ها را گمراه کند جز مخلصین که هر گز بر آن ها سلطه ای نخواهد داشت و قادر به گمراه کردن آن ها نخواهد بود.(1)

مراتب ایمان

1. ایمان قلبی

2. اقرار ایمان با زبان.

3. عمل به احکام.

مراتب اخلاص

1. پاک کردن دل و قلب از کفر و شرک.

2. پاک کردن اعضا و جوارح از گناه و معصیت.

3. پاک کردن نیت از ریا و خودنمایی و انگیزه های نفسانی و شیطانی.

مراتب اخلاص

1. خالص کردن عمل از شرک جلی است یعنی هیچ عملی را برای غیر خدا انجام ندهد.

2. خالص کردن عمل از شرک خفی است، یعنی هیچ عملی را برای ریا و خودنمایی و هواهای نفسانی انجام ندهد.

3. عمل را برای رسیدن به بهشت یا از ترس جهنم انجام ندهد بلکه فقط و فقط برای خدا باشد چون او را لایق پرستش می داند.

حضرت علی (ع) در این باره می فرماید:

إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ

ص: 316


1- . إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ ص: 83

الْعَبِيدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِيَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ.(1)

عده ای از مردم خدا را به امید ثواب عبادت می کنند این، عبادت تجار است؛ عده ای از مردم هم خدا را از روی ترس عبادت می کنند و این عبادت بردگان است و عدّه ای خدا را عبادت کردند برای شکرگزاری از نعمت های او و این، عبادت احرار و آزادگان است.

زهد

در قسمتی از حدیثی که ابتداءً نقل کردیم، امام محمدباقر (ع) فرمودند: هر کس به مدت چهل روز ایمان خود را برای خدا خالص کند خداوند او را زاهد در دنیا می کند(2)

بدین مناسبت لازم است مطالبی را درباره زهد تقدیم کنیم.

زهد به معنای بی میلی و بی رغبتی به چیزی است و زهد در دنیا به معنای بی میلی و بی رغبتی و بی علاقگی به دنیا و متاع آن است.(3)

بعضی گمان کرده اند زهد به معنای رها کردن دنیا و کناره گیری از نعمت های الهی است و این دیدگاه، اشتباه است معنای واقعی زهد، دل نبستن به دنیا و متاع آن است نه دوری از کار و تلاش و فعالیت و همسر و فرزند و خانه و زندگی و امکانات زندگی.

ص: 317


1- . تحف العقول / النص / 246 / و عنه ع في قصار هذه المعاني ... ص: 245.
2- . زَهَّدَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الدُّنْيَا.
3- . (مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول / ج 7 / 87 / الحديث 6 ... ص: 87). . (مجمع البحرين / ج 3 / 59 / (زهد) ... ص: 59).

یکی از بزرگان در باره درجات زهد و زاهدین گفته: زهد بر سه وجه است:

1 ترک حرام (این زهد عوام است).

2. ترک زیادی حلال (این زهد خواص است).

3. ترک هر چه تو را به خود مشغول می کند و از خدا غافل می کند (این زهد عارفین است).(1)

همچنین فرموده: زهد، بی رغبتی در دنیا و بی رغبتی در ستایش مردم و ریاست دنیا است نه بی رغبتی در خوردن و آشامیدن؛ و زهد نزد عارفین ترک هر چیزی است که تو را از خدا باز دارد.(2)

محمد بن منکدر فردی عابد و زاهد و صوفی مسلک بود. او ساکن مدینه و در زمان حضرت امام محمدباقر علیه السلام زندگی می کرد. روزی به امام باقر علیه السلام برخورد کرد، دید آن حضرت در هوای گرم تابستان به دوش دو نفر از غلامان خود تکیه کرده و با بدن فربه برای کار و تلاش و فعالیت، به سوی نخلستان می رود. با خودش گفت: آیا این معنای زهد است؟ الآن می روم و او را نصیحت می کنم. نزدیک حضرت شد و گفت: در این هوای گرم، با این کیفیت

ص: 318


1- ؛ و قال أحمد بن حنبل الزهد على ثلاثة أوجه: ترك الحرام و هو زهد العوام و ترك الفضول من الحلال و هو زهد الخواص و ترك كل ما يشغلك عن الله و هو زهد العارفين.
2- ؛ و كان يقال الزهد في الدنيا هو الزهد في المحمدة و الرئاسة لا في المطعم و المشرب و عند العارفين الزهد ترك كل شي ء يشغلك عن الله. (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد / ج 18 / 91 / 4 - ص: 90).

برای وصول و رسیدن به دنیا سزاوار نیست! اگر در این حال مرگت فرا رسد در پیشگاه خدا چه خواهی گفت؟ حضرت ایستاد و رو کرد به او و فرمود: اگر مرگم در این حال برسد در بهترین حال رسیده است؛ درحالی که در راه انجام وظیفه و کسب مال حلال برای خود و خانواده ام و حفظ آبرو و کفاف زندگی بوده ام، رسیده است و الحمد لله در پیشگاه خدا مأجور و روسفید خواهم بود. من [زمانی باید] از مرگ بیم داشته باشم که در حال [انجام] معصیت برسد. محمد گفت: عجبا! من خواستم تو را نصیحت کنم ولی تو مرا نصیحت کردی و اندرز دادی.(1)

امام صادق (ع) فرمود: زهد در دنیا به معنای ضایع کردن مال و تحریم حلال نیست بلکه این است که اعتمادت به آنچه نزد دیگران است بیشتر از آنچه نزد خداست نباشد.(2)

فواید و برکات زهد

از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند: هر کس زاهد در دنیا شد خداوند حکمت را در قلبش قرار داده و زبانش را به آن گویا می کند و او را به عیوب دنیا و درد و درمان آن بصیر و بینا می کند و او را از دنیا با سلامت به سوی دارالسلام

ص: 319


1- . طبقات ابن سعد ج 5 ص 152.
2- 2. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَيْسَ الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا بِإِضَاعَةِ الْمَالِ وَ لَا تَحْرِيمِ الْحَلَالِ بل الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا أَنْ لَا تَكُونَ بِمَا فِي يَدِكَ أَوْثَقَ مِنْكَ بِمَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. (الزهد / المقدمة / 4 / التنشطات الواردة في الزهد من الكتاب و السنة حدیث 7).

خارج می کند.(1)

امام علی (ع) فرمود: تمام زهد میان دو کلمه از قرآن قرار داده شده است آنجا که خداوند فرمود: «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» تأسف نخورید بر آنچه از دست داده اید و به آنچه به دست آورده شاد نشوید؛ و هر کس به آنچه به دست آورده خوشحال نشود و به آنچه از دست داده ناراحت و محزون نشود، به هر دو طرف زهد دسترسی پیدا کرده است.(2)

ابی طفیل می گوید شنیدم امیرالمؤمنین می فرمود: زهد در دنیا، کوتاه کردن آرزو و شکر نعمت و پرهیز از محرمات است.(3)

حسین بن سعید اهوازی در کتاب «زهد» از رسول خدا (ص) روایت کرده که فرمودند: زهد در دنیا، پوشیدن لباس خشن و خوردن غذای بدون خورشت

ص: 320


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا أَثْبَتَ اللَّهُ الْحِكْمَةَ فِي قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ وَ بَصَّرَهُ عُيُوبَ الدُّنْيَا دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا وَ أَخْرَجَهُ مِنَ الدُّنْيَا سَالِماً إِلَى دَارِ السَّلَامِ (الكافي / ج 2 / 128 / باب ذم الدنيا و الزهد فيها حدیث 1).
2- . وَ قَالَ ع الزُّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ مَنْ لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِي وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالْآتِي فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ. (نهج البلاغة، ص 553 حکمت، 439)،
3- . عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا قَصْرُ الْأَمَلِ وَ شُكْرُ كُلِّ نِعْمَةٍ وَ الْوَرَعُ عَنْ كُلِّ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل. (الكافي، 5 ص 71 باب معنى الزهد حدیث 3).

نیست بلکه زهد در دنیا، کوتاه کردن آرزوست.(1)

امام صادق (ع) فرمود: تمام خیر در خانه ای قرار داده شده و کلید آن زهد است سپس فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: کسی حلاوت ایمان را در قلبش نمی چشد مگر اینکه برایش اهمیتی نداشته باشد که دنیا را چه کسی می خورد [ناراحت نشود که متاع دنیا در دست دیگران است و خودش از آن محروم است] سپس امام صادق فرمود: حرام است بر قلوب شما که حلاوت ایمان را بچشد تا این که زاهد در دنیا شود.(2)

امام صادق (ع) از امیرالمؤمنین (ع) نقل می کند که فرمود: علامت انسانی که راغب و مایل و شیفته ی ثواب آخرت است این است که نسبت به ثواب فوری و آنی دنیا بی میل و بی رغبت استَ آگاه باشید زهد، زاهد را ازآنچه خدا برایش مقدر کرده محروم نمی کند و حرص، چیز بر روزی مقدر خدا برای حریص نمی افزاید فریب خورده کسی است که از حظ و بهره آخرت محروم شده باشد.(3)

ص: 321


1- . من كتاب الزهد للنبي ص قال ليس الزهد في الدنيا لبس الخشن و أ كل الجشب و لكن الزهد في الدنيا قصر الأمل. (مشكاة الأنوار في غرر الأخبار / النص / 114 / الفصل الثالث في الزهد).
2- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ جُعِلَ الْخَيْرُ كُلُّهُ فِي بَيْتٍ وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهُ الزُّهْدَ فِي الدُّنْيَا ثُمَّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا يَجِدُ الرَّجُلُ حَلَاوَةَ الْإِيمَانِ فِي قَلْبِهِ حَتَّى لَا يُبَالِيَ مِنْ أَكْلِ الدُّنْيَا ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع حَرَامٌ عَلَى قُلُوبِكُمْ أَنْ تَعْرِفَ حَلَاوَةَ الْإِيمَانِ حَتَّى تَزْهَدَ فِي الدُّنْيَا. (الكافي / ج 2 / 128 / باب ذم الدنيا و الزهد فيها حدیث 2).
3- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينبی ع إِنَّ عَلَامَةَ الرَّاغِبِ فِي ثَوَابِ الْآخِرَةِ زُهْدُهُ فِي عَاجِلِ زَهْرَةِ الدُّنْيَا أَمَا إِنَّ زُهْدَ الزَّاهِدِ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَا يَنْقُصُهُ مِمَّا قَسَمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ فِيهَا وَ إِنْ زَهِدَ وَ إِنَّ حِرْصَ الْحَرِيصِ عَلَى عَاجِلِ زَهْرَةِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لَا يَزِيدُهُ فِيهَا وَ إِنْ حَرَصَ فَالْمَغْبُونُ مَنْ حُرِمَ حَظَّهُ مِنَ الْآخِرَةِ (الكافي / ج 2 / 129 / باب ذم الدنيا و الزهد فيها حدیث 6).

امام صادق (ع) فرمود: وقتی خداوند خیر بنده ای را بخواهد او را زاهد و بی رغبت به دنیا و فقیه در دین می کند و به عیوب دنیا بصیر و بینا می نماید و به هر کس چنین چیزی داده شود به او خیر کثیری داده شده... تا آنجا که فرمود: حرام است بر شما که طعم ایمان را بچشید مگر این که زاهد در دنیا شوید.(1)

ابی عبیده حذاء می گوید به امام باقر (ع) عرض کردم حدیثی بگو تا از آن نفعی ببرم. امام فرمود: ای ابا عبیده زیاد به فکر مرگ باش [چون] انسان زیاد به یاد مرگ نمی افتد مگر آن که زاهد در دنیا می شود.(2)

امام باقر (ع) فرمود: فرشته ای هر روز ندا می کند: ای آدمی زاد! زایمان کن برای مردن و جمع کن برای فانی شدن و بساز برای خراب شدن.(3)

ص: 322


1- . الْقَاسِمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً زَهَّدَهُ فِي الدُّنْيَا وَ فَقَّهَهُ فِي الدِّينِ وَ بَصَّرَهُ عُيُوبَهَا وَ مَنْ أُوتِيَهُنَّ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ قَالَ لَمْ يَطْلُبْ أَحَدٌ الْحَقَّ بِبَابٍ أَفْضَلَ مِنَ الزُّهْدِ فِي الدُّنْيَا وَ هُوَ ضِدٌّ لِمَا طَلَبَ أَعْدَاءُ الْحَقِّ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مِمَّا ذَا قَالَ مِنَ الرَّغْبَةِ فِيهَا وَ قَالَ أَ لَا مِنْ صَبَّارٍ كَرِيمٍ فَإِنَّمَا هِيَ أَيَّامٌ قَلَائِلُ أَلَا إِنَّهُ حَرَامٌ عَلَيْكُمْ أَنْ تَجِدُوا طَعْمَ الْإِيمَانِ حَتَّى تَزْهَدُوا فِي الدُّنْيَا (الكافي / ج 2 / 130 / باب ذم الدنيا و الزهد فيها حدیث 10).
2- . عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع حَدِّثْنِي بِمَا أَنْتَفِعُ بِهِ فَقَالَ يَا أَبَا عُبَيْدَةَ أَكْثِرْ ذِكْرَ الْمَوْتِ فَإِنَّهُ لَمْ يُكْثِرْ إِنْسَانٌ ذِكْرَ الْمَوْتِ إِلَّا زَهِدَ فِي الدُّنْيَا. الكافي / ج 2 / 131 / باب ذم الدنيا و الزهد فيها حدیث 13.
3- . قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع مَلَكٌ يُنَادِي كُلَّ يَوْمٍ ابْنَ آدَمَ لِدْ لِلْمَوْتِ وَ اجْمَعْ لِلْفَنَاءِ وَ ابْنِ لِلْخَرَابِ. الكافي / ج 2 / 131 / باب ذم الدنيا و الزهد فيها حدیث 14.

امام صادق (ع) می فرماید: در کتاب علی (ع) نوشته شده: مثل دنیا، مثل مار است که لمس کردن آن نرم و لطیف است ولیکن در شکم آن سم کشنده است؛ انسان عاقل از آن حذر می کند و کودک نادان به سوی آن رو می کند.(1)

امام صادق (ع) فرمود: مثال دنیا مثال آب دریا است که هر قدر انسان تشنه از آن بنوشد، تشنه تر می شود تا این که هلاک شود.(2)

امام علی (ع) فرمود: هر کس زاهد و بی رغبت به دنیا شد مصیبت های دنیا را کوچک شمارد و هر کس مراقب مرگ باشد به خیر سرعت گیرد.(3)

امام محمدباقر (ع) فرمود: هیچ ورعی همچون توقف نزد شبهه نیست و هیچ زهدی مانند زهد در حرام نیست.(4)

ص: 323


1- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ص إِنَّمَا مَثَلُ الدُّنْيَا كَمَثَلِ الْحَيَّةِ مَا أَلْيَنَ مَسَّهَا وَ فِي جَوْفِهَا السَّمُّ النَّاقِعُ يَحْذَرُهَا الرَّجُلُ الْعَاقِلُ وَ يَهْوِي إِلَيْهَا الصَّبِيُّ الْجَاهِلُ. الكافي / ج 2 / 136 / باب ذم الدنيا و الزهد فيها حدیث 22.
2- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَثَلُ الدُّنْيَا كَمَثَلِ مَاءِ الْبَحْرِ كُلَّمَا شَرِبَ مِنْهُ الْعَطْشَانُ ازْدَادَ عَطَشاً حَتَّى يَقْتُلَهُ. الكافي / ج 2 / 136 / باب ذم الدنيا و الزهد فيها حدیث 24.
3- . وَ مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا اسْتَهَانَ بِالْمُصِيبَاتِ وَ مَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ إِلَى الْخَيْرَات. (نهج البلاغة، ص 473، حکمت 31)
4- . ...وَ لَا وَرَعَ كَالْوُقُوفِ عِنْدَ الشُّبْهَةِ وَ لَا زُهْدَ كَالزُّهْدِ فِي الْحَرَام... (نهج البلاغة، ص: 488، حکمت 113).

امام علی (ع) فرمود: بافضیلت ترین زهد، مخفی کردن زهد است.(1)

فواید و آثار و برکات زهد

از امام صادق (ع) روایت شده که فرموده: هر کس زاهد و بی رغبت به دنیا شود خداوند حکمت را در قلبش ایجاد می کند و زبانش را به آن گویا می کند و او را به عیوب دنیا و درد و درمان آن بینا می کند و او را از دنیا سالم به دارالسلام خارج می کند.(2)

مرحوم طبرسی در کتاب مکارم الاخلاق روایتی را از رسول خدا (ص) روایت کرده که آن حضرت فرمودند: ای اباذر! وقتی خداوند عزوجل اراده کند به بنده ای خیر برساند او را فقیه در دین و زاهد در دنیا می کند و او را به عیوب خودش بصیر و بینا می کند ای اباذر هیچ بنده ای در دنیا زاهد نشد مگر این که خداوند حکمت را در قلبش می رویاند و زبانش را به آن گویا می کند و او را به عیوب دنیا و درد و دوایش بصیر و بینا می کند و از دنیا سالم به دارالسلام خارج می کند. ای اباذر! وقتی برادرت را دیدی در دنیا زاهد شد سخنش را گوش کن که او حکمت را به تو تلقین می کند پس گفتم یا رسول الله زاهدترین بندگان کیست؟ فرمود: کسی که قبرها و پوسیدن در آن را فراموش نکند و زیادی زینت

ص: 324


1- . وَ قَالَ ع أَفْضَلُ الزُّهْدِ إِخْفَاءُ الزُّهْدِ. (نهج البلاغة ص: 472، حکمت 28).
2- . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا أَثْبَتَ اللَّهُ الْحِكْمَةَ فِي قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ وَ بَصَّرَهُ عُيُوبَ الدُّنْيَا دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا وَ أَخْرَجَهُ مِنَ الدُّنْيَا سَالِماً إِلَى دَارِ السَّلَامِ. (الكافي / ج 2 / 128 / باب ذم الدنيا، حدیث 1).

دنیا را ترک کند و آنچه را باقی می ماند بر آنچه فانی می شود ترجیح دهد.(1)

درد و درمان دنیا چیست؟

در حدیثی که ابتدای بحث مطرح کردیم، امام محمدباقر (ع) فرمود «هرکس چهل روز ایمان خود را برای خدا خالص کند خداوند او را زاهد در دنیا می کند و به درد و درمان دنیا بصیر و بینا می کند...»(2) اینک این سؤال پیش می آید که درد و درمان دنیا چیست؟

جواب: مقصود از درد و مرض دنیا، بيمارى هاى دل است كه درنتیجه علاقه و دلبستگی به دنيا پيدا مى شود و درمان آن هم مراقبت كامل است به آنچه دل را از این گونه علائق و دل بستگی ها رها نمايد.

در حدیثی آمده که هر چیزی دوائی دارد و دوای گناهان استغفار است.(3)

ص: 325


1- . يَا أَبَا ذَرٍّ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَبْدٍ خَيْراً فَقَّهَهُ فِي الدِّينِ وَ زَهَّدَهُ فِی الدُّنْيَا وَ بَصَّرَهُ بِعُيُوبِ نَفْسِهِ يَا أَبَا ذَرٍّ مَا زَهِدَ عَبْدٌ فِي الدُّنْيَا إِلَّا أَنْبَتَ اللَّهُ الْحِكْمَةَ فِي قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ وَ بَصَّرَهُ بِعُيُوبِ الدُّنْيَا وَ دَائِهَا وَ دَوَائِهَا وَ أَخْرَجَهُ مِنْهَا سَالِماً إِلَى دَارِ السَّلَامِ يَا أَبَا ذَرٍّ إِذَا رَأَيْتَ أَخَاكَ قَدْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا فَاسْتَمِعْ مِنْهُ فَإِنَّهُ يُلَقِّنُ الْحِكْمَةَ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ أَزْهَدُ النَّاسِ فَقَالَ مَنْ لَمْ يَنْسَ الْمَقَابِرَ وَ الْبِلَى وَ تَرَكَ فَضْلَ زِينَةِ الدُّنْيَا وَ آثَرَ مَا يَبْقَى عَلَى مَا يَفْنَى. (مكارم الأخلاق / / 463 /... ص: 458)
2- . عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام، قَالَ: «مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ الْإِيمَانَ بِاللَّهِ أَرْبَعِينَ يَوْماً... إِلَّا زَهَّدَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الدُّنْيَا، وَ بَصَّرَهُ دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا، وَ أَثْبَتَ الْحِكْمَةَ فِي قَلْبِهِ، وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ». (الكافي؛ ج 2؛ ص 16 باب الاخلاص حدیث 6).
3- . 11 عَنْهُ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا رَفَعُوهُ قَالُوا قَالَ لِكُلِّ شَيْ ءٍ دَوَاءٌ وَ دَوَاءُ الذُّنُوبِ الِاسْتِغْفَارُ. (الكافي،/ ج 2 / 439 / باب الاستغفار من الذنب حدیث 8).

و در روایت دیگر است که رسول خدا (ص) به اصحاب خود فرمود: آیا شما را خبر ندهم به دردتان و دوایتان؟ گفتند: بله یا رسول الله. فرمود: درد شما گناه است و دوای شما استغفار.(1)

معنای حکمت

رسول خدا (ص) فرمود: هیچ بنده ای برای خدای عزوجل [ایمان] خود را به مدت چهل روز خالص نکرد مگر آن که چشمه های حکمت از قلبش بر زبانش جاری شد.(2)

امام علی (ع) می فرماید: بهترین حکمت آن است که انسان خودش را بشناسد و در قدر خود توقف کند.(3)

رسول خدا (ص) در شب معراج از خداوند متعال سؤال کرد: اول عبادت چیست؟ فرمود: سکوت و روزه. پرسید: نتیجه روزه چیست فرمود: روزه ایجاد حکمت می کند و حکمت معرفت را به وجود می آورد و معرفت، یقین را در پی دارد؛ پس وقتی انسان به یقین رسید برایش مهم نیست که زندگی اش به

ص: 326


1- . قَالَ ص أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِدَائِكُمْ مِنْ دَوَائِكُمْ قُلْنَا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ دَاؤُكُمُ الذُّنُوبُ وَ دَوَاؤُكُمُ الِاسْتِغْفَارُ. (بحارالأنوار، ج 90 ص 282 باب 15- الاستغفار و فضله و أنواعه 11).
2- . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ. (عيون أخبار الرضا عليه السلام / ج 2 / 69 / 31 ، حدیث 321).
3- . أَفْضَلُ الْحِكْمَةِ مَعْرِفَةُ الْإِنْسَانِ نَفْسَهُ وَ وُقُوفُهُ عِنْدَ قَدْرِهِ. (غرر الحكم / / 199 حدیث 284).

آسایش و خوشی می گذرد یا با مشقت و ناخوشی.(1)

امام رضا (ع) می فرماید: از علامت های فقه، حلم و علم و سکوت است. همانا سکوت بابی از ابواب حکمت است همانا سکوت باعث جلب محبت است و دلیل خیراست.(2)

رسول خدا (ص) فرمود: رأس حکمت خوف خدای عزوجل است(3).

امام علی (ع) می فرماید: رأس حکمت مدارا با مردم است.(4)

حضرت عیسی (ع) فرمود: ای حواریین من حاجتی دارم آن را براورده کنید. گفتند: حاجتت برآورده است ای روح الله. حضرت عیسی (ع) ایستاد و

ص: 327


1- . يا أحمد إن العبادة عشرة أجزاء تسعة منها طلب الحلال ... قال يا رب ما أول العبادة قال أول العبادة الصمت و الصوم قال يا رب و ما ميراث الصوم قال الصوم يورث الحكمة و الحكمة تورث المعرفة و المعرفة تورث اليقين فإذا استيقن العبد لا يبالي كيف أصبح بعسر أم بيسر. (إرشادالقلوب 1 ص 203 الباب الرابع و الخمسون).
2- . وَ قَالَ: مِنْ عَلَامَاتِ الْفِقْهِ: الْحِلْمُ وَ الْعِلْمُ وَ الصَّمْتُ، إِنَّ الصَّمْتَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْحِكْمَةِ، إِنَّ الصَّمْتَ يُكْسِبُ الْمَحَبَّةَ وَ هُوَ دَلِيلٌ عَلَى الْخَيْرِ. (قرب الإسناد (ط - الحديثة) / ص / 369 / احاديث متفرقة، 1321).
3- . مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ مِنْ أَلْفَاظِ رَسُولِ اللَّهِ ص رَأْسُ الْحِكْمَةِ مَخَافَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. (وسائل الشيعة 15 221 14- باب وجوب الخوف من الله حدیث 20327 ).
4- . رأس الحكمة مداراة الناس. (غررالحكم ص 445 مدح المداراة حدیث، 10168).

قدم های آن ها را شست. حواریین گفتند: شایسته بود ما این کار را برای شما می کردیم. حضرت فرمود: شایسته ترین افراد به خدمت کردن، عالم است من این گونه با شما تواضع کردم تا شما نیز این گونه با مردم رفتار کنید. سپس فرمود: به وسیله تواضع، حکمت، آباد می شود نه با تکبر؛ زرع در دشت می روید نه در کوه.(1)

از امام رضا علیه السلام روایت شده که فرمودند: از علامت های فقه، حلم است و علم و سکوت. همانا سکوت بابی از ابواب حکمت است همانا سکوت باعث جلب محبت است. همانا سکوت دلیل هر خیری است.(2)

سؤال: چرا چشمه های حکمت زودتر از چهل روز در قلب انسان مخلص ظاهر نمی شود و بر زبان او جای نمی گردد؟

جواب: حسین بن خالد می گوید به امام رضا (ع) عرض کردم: برای ما از پیامبر (ص) روایت شده که فرموده «هر کس شراب بنوشد تا چهل روز نمازش به حساب نمی آید»؟ آن حضرت فرمود: راست گفته اند. گفتم: چرا تا چهل روز نمازش به حساب نمی آید نه کمتر از این نه بیشتر؟ حضرت فرمود: همانا خداوند

ص: 328


1- . قَالَ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ ع يَا مَعْشَرَ الْحَوَارِيِّينَ لِي إِلَيْكُمْ حَاجَةٌ اقْضُوهَا لِي قَالُوا قُضِيَتْ حَاجَتُكَ يَا رُوحَ اللَّهِ فَقَامَ فَغَسَلَ أَقْدَامَهُمْ فَقَالُوا كُنَّا نَحْنُ أَحَقَّ بِهَذَا يَا رُوحَ اللَّهِ فَقَالَ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِالْخِدْمَةِ الْعَالِمُ إِنَّمَا تَوَاضَعْتُ هَكَذَا لِكَيْمَا تَتَوَاضَعُوا بَعْدِي فِي النَّاسِ كَتَوَاضُعِي لَكُمْ ثُمَّ قَالَ عِيسَى ع بِالتَّوَاضُعِ تُعْمَرُ الْحِكْمَةُ لَا بِالتَّكَبُّرِ وَ كَذَلِكَ فِي السَّهْلِ يَنْبُتُ الزَّرْعُ لَا فِي الْجَبَلِ. (الكافي / ج 1 / 37 / باب صفة العلماء حدیث 6).
2- . َقالَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا عليه السلام: «مِنْ عَلَامَاتِ الْفِقْهِ: الْحِلْمُ، وَ الْعِلْمُ، وَ الصَّمْتُ؛ إِنَّ الصَّمْتَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْحِكْمَةِ؛ إِنَ الصَّمْتَ يَكْسِبُ الْمَحَبَّةَ؛ إِنَّهُ دَلِيلٌ عَلى كُلِّ خَيْرٍ». (الكافي / ج 2 / 113 / باب الصمت و حفظ اللسان حدیث 1).

عزوجل مقدر کرد خلقت انسان را و او را تا چهل روز نطفه قرار داد؛ سپس آن را علقه کرد به مدت چهل روز؛ سپس آن را تبدیل به مضغه کرد به مدت چهل روز؛ درنتیجه وقتی او شراب نوشید تا چهل روز (اثر شراب) در غضروف های سر استخوان هایش باقی می ماند. (به همان مدتی که خلقت از حالی به حال دیگر تبدیل می شده). حضرت در ادامه فرمودند: تمام خوراکی ها و آشامیدنی ها تا چهل روز اثرش در غضروف های سر استخوان هایش باقی می ماند.(1)

بنابراین اگر کسی بخواهد جسم و جان خود را از عوارض منفی گناه و معصیت و خوراکی های نجس و حرام، پاک کند باید به مدت چهل روز از مصرف چنین خوراکی هایی خودداری کند و فقط از مال حلال و پاک و طیّب و طاهر تغذیه کند؛ و به مدت چهل روز خالصاً لله زندگی کند و اعضاء و جوارح و دل و قلب و ایمان خود را از گناه و معصیت و هوای نفس و افکار شیطانی پاک کند تا دلش نورانی و منبع حکمت الهی شود و زبانش به آن گویا گردد. ناگفته نماند معنای اخلاص این نیست که انسان دست از کسب وکار و اهل وعیال بکشد و راهی کوه و بیابان شود و کنج عزلت بنشیند و با ذکر و ورد و دستورالعمل های اختراعی صوفی ها و دراویش چلّه نشینی کند؛ بلکه منظور این است که در هر زمان و مکان و در هر شغل و پست و مقامی که هست، رفتار، گفتار و افکار و تمام

ص: 329


1- . انِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع إِنَّا رُوِّينَا عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ مَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ لَمْ تُحْتَسَبْ لَهُ صَلَاتُهُ أَرْبَعِينَ يَوْماً قَالَ فَقَالَ صَدَقُوا قُلْتُ وَ كَيْفَ لَا تُحْتَسَبُ صَلَاتُهُ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً لَا أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ وَ لَا أَكْثَرَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدَّرَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ فَصَيَّرَهُ نُطْفَةً أَرْبَعِينَ يَوْماً ثُمَّ نَقَلَهَا فَصَيَّرَهَا عَلَقَةً أَرْبَعِينَ يَوْماً ثُمَّ نَقَلَهَا فَصَيَّرَهَا مُضْغَةً أَرْبَعِينَ يَوْماً فَهُوَ إِذَا شَرِبَ الْخَمْرَ بَقِيَتْ فِي مُشَاشِهِ أَرْبَعِينَ يَوْماً عَلَى قَدْرِ انْتِقَالِ خِلْقَتِهِ قَالَ ثُمَّ قَالَ ع وَ كَذَلِكَ جَمِيعُ غِذَائِهِ أَكْلِهِ وَ شُرْبِهِ يَبْقَى فِي مُشَاشِهِ أَرْبَعِينَ يَوْما. (كافي، ج 6 ص 402 باب شارب الخمر، حدیث 12).

حَرَکات و سَکَنات او مطابق دستورات دین مبین اسلام و برای خدا باشد. برای تأیید مطلب، خلاصه روایتی را که مرحوم کلینی در کتاب کافی نقل کرده را تقدیم می کنم:

ربیع بن زیاد به امیرالمؤمنین علی علیه السلام عرض کرد برادرم عاصم بن زیاد لباس معمولی خود را از تن در آورده و لباس خشن پوشیده و عبایی به دوش انداخته و همسر و فرزندانش را محزون و غمگین رها کرده و برای عبادت و مناجات، راهی کوه و بیابان شده است. حضرت علی (ع) فرمود: عاصم را نزد من بیاوريد، هنگامی که او را آوردند، آن حضرت چهره اش را درهم كشيد و فرمود: از همسرت خجالت نكشيدى؟ به فرزندانت رحم نكردى؟ گمان می کنی كه خدا چيزهاى خوب و پاكيزه را براى تو حلال كرده ولی نمی خواهد از آن ها استفاده كنى؟ ... به خدا قسم استفاده کردن از نعمت هاى خدا با شكر عملى، بهتر از شكر زبانی و ذکر و ورد است.

عاصم گفت: يا امیرالمؤمنین! پس چرا خود شما به خوراك سخت و پوشاك خشن، اكتفا نموده ای؟

آن حضرت در پاسخ فرمود: واى بر تو! [شرایط من با شما فرق می کند] همانا خداى عز و جل بر پيشوايان عادل واجب کرده كه خود را در رديف مردم ضعيف و ناتوان قرار دهند تا فقر و تنگدستى، آن ها را از جا بدر نبرد. در این حال عاصم بن زياد عبا و خرقه درویشی را كنار گذاشت و لباس عادی خود را پوشید و زندگی عادی خود را شروع کرد.(1)

ص: 330


1- . الكافي (ط - الإسلامية)؛ ج 1؛ ص 410

فهرست منابع

1. قرآن مجید

2. كوفى، فرات بن ابراهيم، تفسير فرات الكوفي، 1 جلد، مؤسسة الطبع و النشر في وزارة الإرشاد الإسلامي - تهران، چاپ: اول، 1410 ق.

3. حسكاني، عبيد الله بن عبد الله - روحانى، احمد، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل - ترجمه روحانى، 1 جلد، دار الهدى - قم، چاپ: اول، 1380 ش.

4. عياشى، محمد بن مسعود، التفسير (تفسير العياشي)، 2 جلد، مكتبة العلمية الاسلامية - ايران - تهران، چاپ: 1، 1380 ه.ق.

5. طباطبايى، محمدحسين، ترجمه تفسير الميزان، 20 جلد، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دفتر انتشارات اسلامى - ايران - قم، چاپ: 5، 1374 ه.ش.

6. بحرانى، سيد هاشم بن سليمان، البرهان في تفسير القرآن، 5 جلد، مؤسسه بعثه - قم، چاپ: اول، 1374 ش.

7. سيوطى، عبدالرحمن بن ابى بكر، الدر المنثور فى التفسير بالماثور، 6 جلد، كتابخانه عمومى حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى (ره) - ايران - قم، چاپ: 1، 1404 ه.ق.

8. آلوسى، محمود بن عبدالله، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني، 16 جلد، دار الكتب العلمية، منشورات محمدعلی بيضون - لبنان - بيروت، چاپ: 1، 1415 ه.ق.

9. كاشانى، فتح الله بن شكرالله، منهج الصادقين في إلزام المخالفين، 10 جلد، كتابفروشى اسلاميه - ايران - تهران، چاپ: 1، 13 ه.ش.

ص: 331

10. فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى، تفسير الصافي، 5 جلد، مكتبة الصدر - ايران - تهران، چاپ: 2، 1415 ه.ق.

11. نهاوندى، محمد، نفحات الرحمن فى تفسير القرآن، 6 جلد، موسسة البعثة، مركز الطباعة و النشر - ايران - قم، چاپ: 1، 1386 ه.ش.

12. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، 10 جلد، ناصر خسرو - ايران - تهران، چاپ: 3، 1372 ه.ش.

13. طبرسى، فضل بن حسن، ترجمه تفسير مجمع البيان، 27 جلد، فراهانى - ايران - تهران، چاپ: 1.

14. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، 28 جلد، دار الكتب الإسلامية - ايران - تهران، چاپ: 10، 1371 ه.ش.

15. مكارم شيرازى، ناصر، برگزيده تفسير نمونه، 5 جلد، دار الكتب الإسلامية - ايران - تهران، چاپ: 13، 1382 ه.ش.

16. قمى، على بن ابراهيم، تفسير القمي، 2 جلد، دار الكتاب - قم، چاپ: سوم، 1404 ق.

17. استرآبادى، على، تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، 1 جلد، جماعة المدرسين في الحوزة العلمية بقم، مؤسسة النشر الإسلامي - ايران - قم، چاپ: 1، 1409 ه.ق.

18. شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح)، 1 جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.

19. ابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبه الله، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، 10 جلد، مكتبة آية الله المرعشي النجفي - قم، چاپ: اول، 1404 ق.

20. هاشمى خويى، ميرزا حبيب الله/ حسن زاده آملىٍ، حسن و كمره اى، محمد باقر،

ص: 332

منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة و تكملة منهاج البراعة (خوئى)، 21 جلد، مكتبة الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1400 ق.

21. تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحكم و درر الكلم (مجموموعة من كلمات و حكم الإمام علي عليه السلام)، 1 جلد، دار الكتاب الإسلامي - قم، چاپ: دوم، 1410 ق. 22. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111 جلد، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.

32. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، زاد المعاد - مفتاح الجنان، 1 جلد، موسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت، چاپ: اول، 1423 ق.

24. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، 26 جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: دوم، 1404 ق. 25. كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، 8 جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق. 26. كلينى، محمد بن يعقوب - مصطفوى، سيد جواد، أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، 4 جلد، كتاب فروشى علميه اسلاميه - تهران، چاپ: اول، 1369 ش.

27. مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني)، 12 جلد، المكتبة الإسلامية - تهران، چاپ: اول، 1382 ق.

28. يزدى حايرى، على، إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب عجّل الله تعالى فرجه الشريف، 2 جلد، مؤسسة الأعلمى - بيروت، چاپ: اول، 1422 ق.

29. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، 30 جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - قم، چاپ: اول، 1409 ق.

ص: 333

30. ابن بابويه، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، 1 جلد، دار الشريف الرضي للنشر - قم، چاپ: دوم، 1406 ق.

31. نصر بن مزاحم، وقعة صفين، 1 جلد، مكتبة آية الله المرعشي النجفي - قم، چاپ: دوم، 1404 ق.

32. على بن موسى، امام هشتم عليه السلام، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام، 1 جلد، كنگره جهانى امام رضا عليه السلام - مشهد، چاپ: اول، 1406 ق.

33. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، 2 جلد، دار الكتب الإسلامية - قم، چاپ: دوم، 1371 ق.

34. ابنا بسطام، عبد الله و حسين، طبّ الأئمة عليهم السلام، 1 جلد، دار الشريف الرضي - قم، چاپ: دوم، 1411 ق.

35. آشتیانی، محسن، رموز اسرار آمیز عدد چهل، انتشارات زهیر، قم، چاپ: چهارم، 1384 ه. 36. ابن بابويه، محمد بن على، معاني الأخبار، 1 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم - قم، چاپ: اول، 1403 ق.

37. ورام بن أبي فراس، مسعود بن عيسى، تنبيه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، 2 جلد، مكتبه فقيه - قم، چاپ: اول، 1410 ق.

38. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليه و آله، 1 جلد، جامعه مدرسين - قم، چاپ: دوم، 1404 / 1363 ق.

39. ابن همام اسكافى، محمد بن همام بن سهيل، التمحيص، 1 جلد، مدرسة الإمام المهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف - ايران؛ قم، چاپ: اول، 1404 ق.

ص: 334

40. على بن موسى، امام هشتم عليه السلام، طبّ الإمام الرضا عليه السلام (الرسالة الذهبية)، 1 جلد، دار الخيام - ايران؛ قم، چاپ: اول، 1402 ق. 41. مستغفرى، جعفر بن محمد، طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله و سلّم، 1 جلد، مكتبة الحيدرية - نجف، چاپ: اول، 1385 ق. 42. فيض كاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى، الوافي، 26 جلد، كتابخانه امام أمير المؤمنين على عليه السلام - اصفهان، چاپ: اول، 1406 ق. 43. ابن بابويه، محمد بن على، عيون أخبار الرضا عليه السلام، 2 جلد، نشر جهان - تهران، چاپ: اول، 1378 ق.

44. ابن بابويه، محمد بن على، الخصال، 2 جلد، جامعه مدرسين - قم، چاپ: اول، 1362 ش. 45. طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، 2 جلد، نشر مرتضى - مشهد، چاپ: اول، 1403 ق.

46. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، 4 جلد، علامه - قم، چاپ: اول، 1379 ق. 47. طبرسى، على بن حسن، مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، 1 جلد، المكتبة الحيدرية - نجف، چاپ: دوم، 1385 ق / 1965 م / 1344 ش. 48. ابن بابويه، محمد بن على، علل الشرائع، 2 جلد، كتاب فروشى داورى - قم، چاپ: اول، 1385 ش / 1966 م. 49. طوسى، محمد بن الحسن، تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، 10 جلد، دار الكتب الإسلاميه - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق. 50. ابن قولويه، جعفر بن محمد، كامل الزيارات، 1 جلد، دار المرتضوية - نجف اشرف، چاپ: اول، 1356 ش.

51. ابن حيون، نعمان بن محمد مغربى، دعائم الإسلام و ذكر الحلال و الحرام و القضايا و الأحكام، 2 جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - قم، چاپ: دوم، 1385 ق.

ص: 335

52. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، الفصول المهمة في أصول الأئمة (تكملة الوسائل)، 3 جلد، موسسه معارف اسلامى امام رضا علية السلام - قم، چاپ: اول، 1418 ق / 1376 ش. 53. فيومى، أحمد بن محمد، المصباح المنير في غريب الشرح الكبير للرافعي، 2 جلد، موسسه دار الهجرة - قم، چاپ: دوم، 1414 ق.

54. ابن ادريس، محمد بن احمد، السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي (و المستطرفات)، 3 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم - قم، چاپ: دوم، 1410 ق. 55. شعيري، محمد بن محمد، جامع الأخبار (للشعيري)، 1 جلد، مطبعة حيدرية - نجف، چاپ: اول، بى تا. 56. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم، 1 جلد، مكتبة آية الله المرعشي النجفي - ايران؛ قم، چاپ: دوم، 1404 ق. 57. هلالى، سليم بن قيس - انصارى زنجانى خوئينى، اسماعيل، أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم بن قيس هلالي، 1 جلد، نشر الهادي - ايران؛ قم، چاپ: اول، 1416 ق. 58. كوفى اهوازى، حسين بن سعيد، الزهد، 1 جلد، المطبعة العلمية - قم، چاپ: دوم، 1402 ق. 59. ديلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، 2 جلد، الشريف الرضي - قم، چاپ: اول، 1412 ق. 60. ابن بابويه، محمد بن على، الأمالي (للصدوق)، 1 جلد، كتابچى - تهران، چاپ: ششم، 1376 ش.

61. ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، 4 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم - قم، چاپ: دوم، 1413 ق.

62. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالي (للطوسي)، 1 جلد، دار الثقافة - قم، چاپ: اول،

ص: 336

1414 ق.

63. كوفى اهوازى، حسين بن سعيد، المؤمن، 1 جلد، مؤسسة الإمام المهدي عليه السلام - قم، ق 1404. 64. كفعمى، ابراهيم بن على عاملى، المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقية و جنة الإيمان الباقية)، 1 جلد، دار الرضي (زاهدي) - قم، چاپ: دوم، 1405 ق.

65. ابن مشهدى، محمد بن جعفر، المزار الكبير (لابن المشهدي)، 1 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم - قم، چاپ: اول، 1419 ق.

66. مفيد، محمد بن محمد، كتاب المزار- مناسك المزار (للمفيد)، 1 جلد، كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد - رحمة الله عليه - قم، چاپ: اول، 1413 ق.

67. منسوب به على بن موسى، امام هشتم عليه السلام، الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام، 1 جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - مشهد، چاپ: اول، 1406 ق. 68. ابن فهد حلى، احمد بن محمد، عدة الداعي و نجاح الساعي، 1 جلد، دار الكتب الإسلامي، چاپ: اول، 1407 ق.

69. فتال نيشابورى، محمد بن احمد، روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة)، 2 جلد، انتشارات رضى - ايران؛ قم، چاپ: اول، 1375 ش.

70. شهيد ثانى، زين الدين بن على - گيلانى، عبد الرزاق بن محمد هاشم، شرح مصباح الشريعة / ترجمه عبد الرزاق گيلانى، 1 جلد، پيام حق - تهران، چاپ: اول، 1377 ش. 71. ورام بن أبي فراس، مسعود بن عيسى - عطايى، محمد رضا، مجموعه ورّام، آداب و اخلاق در اسلام / ترجمه تنبيه الخواطر، 1 جلد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى - مشهد، چاپ: اول، 1369 ش.

ص: 337

72. كراجكى، محمد بن على، كنز الفوائد، 2 جلد، دارالذخائر - ايران؛ قم، چاپ: اول، 1410 ق.

73. راوندى كاشانى، فضل الله بن على، النوادر (للراوندي)، 1 جلد، دار الكتاب - ايران؛ قم، چاپ: اول، بى تا.

74. اشعرى قمى، احمد بن محمد بن عيسى، النوادر (للأشعري)، 1 جلد، مدرسة الإمام المهدي عجل الله تعالى فرجه الشريف - قم، چاپ: اول، 1408 ق.

75. ابن اثير جزري، مبارك بن محمد، النهاية في غريب الحديث و الأثر، 5 جلد، موسسه مطبوعاتي اسماعيليان - قم، چاپ: چهارم، 1367 ش. 76. طريحي، فخر الدين بن محمد، مجمع البحرين، 6 جلد، مرتضوى - تهران، چاپ: سوم، 1375 ش.

77. ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، 15 جلد، دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع - دار صادر - بيروت، چاپ: سوم، 1414 ق.

78. محمد بن حسين، شريف الرضي / انصاريان، حسين، نهج البلاغه / ترجمه انصاريان، 1 جلد، پيام آزادى - تهران، چاپ: دوم، 1386 ش.

79. طبرى آملى، عماد الدين أبي جعفر محمد بن أبي القاسم، بشارة المصطفى لشيعة المرتضى (ط - القديمة)، 1 جلد، المكتبة الحيدرية - نجف، چاپ: دوم، 1383 ق.

ص: 338

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9
آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109