سرشناسه : مشایخی، مصطفی، 1340-
عنوان و نام پديدآور : اربعین [کتاب]: اسرار شگفت آور عدد 40/ مولف مصطفی مشایخی.
مشخصات نشر : قم: میراث ماندگار، 1395.
مشخصات ظاهری : 336 ص..م س21×15 ؛
شابک : 180000 ریال:978-600-314-184-1
وضعیت فهرست نویسی : فاپا
یادداشت : کتابنامه: ص. 328-336؛ همچنین به صورت زیرنویس.
عنوان دیگر : اسرار شگفت آور عدد 40.
موضوع : چهل (عدد) -- جنبه های مذهبی -- اسلام
موضوع : Forty (The number) -- Religious aspects -- Islam
موضوع : چهل (عدد) در قرآن
موضوع : *Forty (The number) in the Qur'an
موضوع : چهل (عدد)
موضوع : Forty (The number)
رده بندی کنگره : BP71/4/م5الف4 1395
رده بندی دیویی : 297/159
شماره کتابشناسی ملی : 4507395
ص: 1
ص: 2
أربعین اسرار شگفت آور عدد چهل
مصطفی مشایخی
ص: 3
بسم الله الرحمن الرحیم
ص: 4
مقدمه. 7
بخش یکم: بررسی آیات أربعین
فصل یکم: أربعین حضرت موسی علیه السلام. 13
فصل دوم: چهل سال سرگردانی بنی اسرائیل.. 19
فصل سوم: دوره ی کمال انسان در چهل سالگی.. 25
بخش دوم: شرح احادیث أربعین
فضیلت حفظ چهل حدیث... 33
دعا کردن در حق چهل مؤمن.. 39
تأثیر دعا کردن چهل نفری.. 43
چهل تسبیحات اربعه برای استجابت دعا 47
دعای آمرزش چهل گناه کبیره 53
برای درمان بیماری این ذکر را چهل بار بخوانید. 57
فضیلت خواندن دعای عهد به مدت چهل روز 61
نماز حاجت و دستورالعمل اجابت دعا 67
چهل سال فاصله ی دعاي حضرت موسي (ع) و اجابت آن.. 69
فضیلت چهل روز نماز جماعت... 77
فضیلت یک نماز با مسواک، بیشتر از نماز چهل شبانه روز است... 87
زیارت اربعین.. 95
ملامتی که بهتر از چهل سال عبادت بود. 103
خرید يك درخت بهشتی به چهل درخت دنیوی.. 115
ضرر افراط و تفریط در مصرف گوشت به مدت چهل روز 119
شراب تا چهل شبانه روز مانع قبولی نماز می شود. 125
لقمۀ حرام تا چهل روز مانع قبولی نماز و روزه می شود. 133
«غيبت» تا چهل روز مانع قبولی نماز و روزه می شود. 139
خطر چهل روز نوازندگی.. 149
ملعون است بدنی که هر چهل روز به بلا مبتلا نگردد. 157
چهل شب مهلت قسم دروغ. 169
استثناء قسم بعد از چهل روز 177
تأخير وحي به مدت چهل روز 181
پاره شدن چهل پردۀ عصمت... 189
ایمنی مؤمن چهل ساله از سه بلا.. 207
هشدار به همجنسگرایان چهل ساله. 223
فرصت توبه و اصلاح نفس تا چهل سالگی است... 233
سختگیری در ثبت اعمال چهل سالگان.. 237
شهادت دادن چهل مؤمن به نفع میت... 243
آمرزش چهل گناه کبیره پاداش تشییع جنازه 249
آسمان چهل روز بر حضرت یحیی و امام حسین گریه کرد. 253
حضرت داود به خاطر استفاده از بیت المال چهل روز گریه کرد. 259
لزوم زايل كردن موي عانه قبل از چهل روز 269
استبراء شتر نجاستخوار به مدت چهل روز 275
فایدۀ اجرای حد بیشتر از باران چهل شبانه روز است... 281
حد همسایگی چهل خانه است از چهار طرف.. 285
طلب علم با فضیلت تر از چهل سال عبادت است... 293
اگر چهل یاور داشتم قیام می کردم. 297
چهل صبح بر در خانه اهل بیت (ع) 303
آثار و برکات چهل روز اخلاص.... 311
فهرست منابع.. 331
ص: 5
مقدمه. 7
بخش یکم: بررسی آیات أربعین
فصل یکم: أربعین حضرت موسی علیه السلام. 13
فصل دوم: چهل سال سرگردانی بنی اسرائیل.. 19
فصل سوم: دوره ی کمال انسان در چهل سالگی.. 25
بخش دوم: شرح احادیث أربعین
فضیلت حفظ چهل حدیث... 33
دعا کردن در حق چهل مؤمن.. 39
تأثیر دعا کردن چهل نفری.. 43
چهل تسبیحات اربعه برای استجابت دعا 47
دعای آمرزش چهل گناه کبیره 53
برای درمان بیماری این ذکر را چهل بار بخوانید. 57
فضیلت خواندن دعای عهد به مدت چهل روز 61
نماز حاجت و دستورالعمل اجابت دعا 67
چهل سال فاصله ی دعاي حضرت موسي (ع) و اجابت آن.. 69
فضیلت چهل روز نماز جماعت... 77
فضیلت یک نماز با مسواک، بیشتر از نماز چهل شبانه روز است... 87
زیارت اربعین.. 95
ملامتی که بهتر از چهل سال عبادت بود. 103
خرید يك درخت بهشتی به چهل درخت دنیوی.. 115
ضرر افراط و تفریط در مصرف گوشت به مدت چهل روز 119
شراب تا چهل شبانه روز مانع قبولی نماز می شود. 125
لقمۀ حرام تا چهل روز مانع قبولی نماز و روزه می شود. 133
«غيبت» تا چهل روز مانع قبولی نماز و روزه می شود. 139
خطر چهل روز نوازندگی.. 149
ملعون است بدنی که هر چهل روز به بلا مبتلا نگردد. 157
چهل شب مهلت قسم دروغ. 169
استثناء قسم بعد از چهل روز 177
تأخير وحي به مدت چهل روز 181
پاره شدن چهل پردۀ عصمت... 189
ایمنی مؤمن چهل ساله از سه بلا.. 207
هشدار به همجنسگرایان چهل ساله. 223
فرصت توبه و اصلاح نفس تا چهل سالگی است... 233
سختگیری در ثبت اعمال چهل سالگان.. 237
شهادت دادن چهل مؤمن به نفع میت... 243
آمرزش چهل گناه کبیره پاداش تشییع جنازه 249
آسمان چهل روز بر حضرت یحیی و امام حسین گریه کرد. 253
حضرت داود به خاطر استفاده از بیت المال چهل روز گریه کرد. 259
لزوم زايل كردن موي عانه قبل از چهل روز 269
استبراء شتر نجاستخوار به مدت چهل روز 275
فایدۀ اجرای حد بیشتر از باران چهل شبانه روز است... 281
حد همسایگی چهل خانه است از چهار طرف.. 285
طلب علم با فضیلت تر از چهل سال عبادت است... 293
اگر چهل یاور داشتم قیام می کردم. 297
چهل صبح بر در خانه اهل بیت (ع) 303
آثار و برکات چهل روز اخلاص.... 311
فهرست منابع.. 331
ص: 6
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلوة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین ابی القاسم المصطفی محمد و علی اهل بیته الطاهرین المعصومین
کلمه ی «اربعین» به معنای «چهل» است این واژه، چهار بار در قرآن مجید و بیش از چهارصد بار در احادیث رسول خدا و ائمه ی هدی علیهم الصلوه و السلام استعمال شده است. به کارگیری این واژه در آیات و روایات، نه به معنای کثرت است نه جنبه اعتباری و نمادین دارد؛ بلکه حقیقتی است که تکوین جسم و جان انسان مبتنی بر آن است. بنا به فرموده ی امام صادق (ع) خداوند متعال وقتی اراده کرد حضرت آدم (ع) را خلق کند مشتی خاک برداشت و مقداری آب شیرین روی آن ریخت و تبدیل به گل کرد و آن را به مدت «چهل روز» به حال خود رها کرد؛ سپس مقداری آب تلخ و شور روی آن ریخت و «چهل روز» آن را به حال خود رها کرد...(1)
حسین بن خالد می گوید به امام رضا (ع) عرض کردم: برای ما از پیامبر (ص) روایت شده که فرموده «هر کس شراب بنوشد تا چهل روز نمازش به حساب نمی آید»؟ آن حضرت فرمود: راست گفته اند. گفتم: چرا تا چهل روز نمازش به
ص: 7
حساب نمی آید نه کمتر از این نه بیشتر؟ حضرت فرمود: همانا خداوند عزوجل مقدر کرد خلقت انسان را و او را تا چهل روز نطفه قرار داد؛ سپس آن را علقه کرد به مدت چهل روز؛ سپس آن را تبدیل به مضغه کرد به مدت چهل روز؛ درنتیجه وقتی او شراب نوشید تا چهل روز (اثر شراب) در غضروف های سر استخوان هایش باقی می ماند. (به همان مدتی که خلقت از حالی به حال دیگر تبدیل می شده). حضرت در ادامه فرمودند: تمام خوراکی ها و آشامیدنی ها تا چهل روز اثرش در غضروف های سر استخوان هایش باقی می ماند.(1)
نه تنها اصل خلقت انسان مبتنی بر عدد چهل است بلکه بنا به فرموده خداوند متعال، کمال جسم و جان او نیز در چهل سالگی محقق می شود.(2) بنا به گواهی تاریخ و احادیث اهل بیت (ع) پیامبر اسلام و بسیاری از پیامبران الهی نیز در چهل سالگی به پیامبری مبعوث گردیده اند.
هدف نگارنده از تدوین این کتاب، آشنا کردن مخاطبین با بخشی از تعالیم دین مبین اسلام است که مبتنی بر عدد چهل می باشد به همین خاطر از میان احادیثی که در آن، کلمه ی «اربعین» استعمال شده، «چهل حدیث کاربردی» را انتخاب نموده و با کمک گرفتن از سایر احادیث معصومین علیهم السلام آن را شرح خواهیم داد و در بعض موارد برای تکمیل بحث، از قرآن مجید و نظر علما و مفسرین نیز بهره مند خواهیم شد.
ص: 8
ناگفته نماند در طول تاریخ، کتاب های متعددی بنام «اربعین» یا «چهل حدیث» تألیف شده؛ ولی در این کتب ارزشمند، بنا نبوده احادیثی که دارای کلمه «اربعین» است را جمع آوری و تفسیر کنند؛ بلکه چهل حدیث در باره موضوع موردنظر مؤلف، جمع آوری و شرح داده شده؛ البته در عصر حاضر سه کتاب(1) در راستای این موضوع تألیف شده؛ ولی مؤلفان آن، صرفاً به نقل و ترجمه احادیث حاوی کلمه ی «اربعین» اکتفا کرده و از شرح و بسط آن خودداری کرده اند.
کتابی که در دست دارید از یک مقدمه و دو بخش تشکیل شده است:
در بخش یکم آیاتی از قرآن مجید که در آن کلمه «اربعین» استعمال شده را بررسی خواهیم کرد؛ در بخش دوم، تعداد «چهل حدیث» که در آن کلمه ی «اربعین» به کار رفته را انتخاب نموده شرح خواهیم داد. در این بخش ابتدا متن حدیثی که در آن کلمه «اربعین» استعمال شده را مطرح و ترجمه می کنیم آنگاه برای توضیح و شرح و بسط آن، از سایر احادیث معصومین (ع) استفاده خواهیم کرد. در نقل این احادیث با تبعیت از روش کتاب «مفاتیح الحیاه»،(2) ترجمه احادیث را در متن کتاب و متن عربی آن را برای استفاده محققین و علماء، در پاورقی نقل می کنیم و برای جلوگیری از قطور شدن کتاب (جز در موارد استثنائی)، اسناد احادیث را حذف نموده و محققین را برای تتبع بیشتر به منابع، ارجاع داده ایم.
ص: 9
در این کتاب (به جز چند مورد)، اعتبار سند احادیث و روایات، بررسی نشده و اظهارنظر در این مورد به علمای «علم رجال» واگذار شده است.
در پایان تقاضا می کنم تذکرات اصلاحی و تکمیلی خود را به شماره 09127534630 اطلاع بدهید تا در چاپهای بعدی مورد استفاده واقع شود.
و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب.
قم- مصطفی مشایخی
ربیع الاول 1438
آذر 1395
ص: 10
ص: 11
ص: 12
کلمه ی «أربعین» چهار بار در قرآن مجید استعمال شده؛ دو مورد آن مربوط به میقات حضرت موسی علیه السلام است؛ یک مورد دربارۀ سرگردانی بنی اسرائیل در بیابان و یک مورد هم در بارۀ دورۀ کمال انسان است.
داستان میقات حضرت موسی (ع) و حوادثی که در غیاب آن حضرت در میان بنی اسرائیل اتفاق افتاد و ماجرای توبه بنی اسرائیل، در آیات متعددی از قرآن مجید و روایات معصومین (ع) منعکس شده؛ و نقل همه ی آیات و روایات و جزئیات آن واقعه ی مهم تاریخی، باعث طولانی شدن بحث و خروج کتاب از موضوع اصلی خواهد شد؛ به ناچار به نقل دو آیه از قرآن مجید که در آن کلمه «اربعین» استعمال شده و بیان خلاصه ی این واقعه ی مهم تاریخی اکتفا می کنیم.
وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى أَرْبَعينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ.
و آن گاه كه با موسى چهل شب قرار گذاشتيم؛ آن گاه در غياب وى، گوساله را [به پرستش] گرفتيد، درحالی که ستمكار بوديد. (سوره بقره: 51).
وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى لِأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني في قَوْمي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدينَ. (سوره عراف: 142).
و با موسى [براى عبادتى ويژه و دريافت تورات] سى شب وعده گذاشتيم و آن را با [افزودن] ده شب كامل كرديم، پس ميقات پروردگارش به چهل شب پايان گرفت و موسى [هنگامى كه به ميعادگاه مى رفت] به برادرش هارون گفت: در
ص: 13
ميان قومم جانشين من باش و به اصلاح برخيز و از راه و روش مفسدان پيروى مكن.
توضیح: کلمه ی «ميقات»، به معنای وقت معين و محدودى است كه بنا است در آن، عملى انجام شود.
پس ازآن که بنی اسرائیل از رود نیل عبور کرده و از ظلم و ستم فرعون نجات یافتند، حضرت موسى (ع) مأمور شد براى مناجات با خداوند عزوجل و دریافت کتاب آسمانی «تورات»، به مدت «سى شب» به كوه طور برود، حضرت موسی (ع) قبل از حرکت، برادرش هارون (ع) را به جانشینی خود نصب کرد و راهی طور سینا شد و به عبادت خدا مشغول شد. پس از اتمام مدت تعیین شده، خداوند متعال (بنا به مصالحی)، مناجات او را برای ده شب دیگر تمدید کرد؛ آن حضرت در این مدت، روزها روزه بود و شب ها با خداوند متعال مناجات می کرد طبق روایتی در این چهل شبانه روز و در مسیر رفت وبرگشت نه غذایی خورد و نه آبی نوشید نه خواب رفت.(1)
پس از آن که حضرت موسی (ع) به مدت چهل شب با خدای خود مناجات کرد، خداوند با او سخن گفت و جبرئیل امین کتاب آسمانی تورات را بر او نازل کرد و آن حضرت را از گوساله پرستی بنی اسرائیل مطلع کرد. حضرت موسی (ع) غضبناک به سوی قوم خود بازگشت. ابتدا برادرش را مورد مؤاخذه قرار داد که چرا با این غائله برخورد نکرده و چون حضرت هارون پاسخ داد که من و طرفدارانم در اقلیت قرار گرفته و قدرت مقابله با سیل
ص: 14
جمعیت گوساله پرست را نداشتیم؛ از طرفی نگران بودم که اگر با همین جمعیت کم با آن ها وارد جنگ شوم مرا مؤاخذه کنی و بگویی: چرا میان بنی اسرائیل جنگ و خونریزی و برادرکشی بپا کردی؛ به ناچار صبر کردم تا بیایی و تکلیف ما را روشن کنی. حضرت موسی (ع) به سوی گوساله پرستان آمد و آن ها را مورد ملامت قرار داد و سامری را نفرین کرد و مجسمه گوساله را در هم شکست و آتش زد، در این حال بنی اسرائیل از خواب غفلت بیدار شده، متوجه عظمت گناه خود شده و در صدد توبه برآمدند، …
پس از نقل خلاصه داستان اربعین حضرت موسی (ع) برای تکمیل بحث، لازم است پاسخ چند سؤال را تقدیم کنم.
سؤال یکم: علت ارتداد بنی اسرائیل و انحراف آن ها از توحید به شرک و بت پرستی چه بود؟
پاسخ: وقتی وعدۀ سی شب مناجات با خداوند متعال به پایان رسید ولی حضرت موسی (ع) به میان قوم خود برنگشت، «سامرى» از اين فرصت سوءاستفاده كرده و به بنی اسرائیل گفت: علت تأخیر موسی این است که پس از سی شب عبادت و مناجات، کتابی بر او نازل نشده و برای خودش هم ثابت شده، نه خدایی در کار است و نه وحی و نبوت و رسالتی؛ و حالا که او متوجه این حقیقت شده، از خجالت، در بیابان ها متواری شده و دیگر به سوی بنی اسرائیل بر نخواهد گشت بنابراین انتظار بازگشت او بی نتیجه است، او با توجه به اینکه می دانست بنی اسرائیل چندین قرن بت پرست بوده و هنوز محبت بت در درون آن ها وجود دارد، از بنی اسرائیل مقداری طلا و جواهرات گرفت و با آن مجسمه ی گوساله اى ساخت و با هنرمندی خود این مجسمه را به گونه ای طراحی کرد كه صداى مخصوصى از آن به گوش مى رسید سامری پس از ساخت مجسمه ی گوساله، به بنی اسرائیل گفت: خدای واقعی شما، همین است که من ساختم آیا
ص: 15
نمی بینید چگونه صدا می دهد؟ اكثريت قاطع بنی اسرائیل، تحت تأثیر تبلیغات او واقع شده و آن همه آیات و معجزات و الطاف خدای حضرت موسی (ع) را فراموش کردند و مجسمه ی گوساله را پرستش کردند؛ و جمعیت کمی از بنی اسرائیل از حضرت هارون (ع) تبعیت کرده، بر آئين توحيد ثابت قدم ماندند. حضرت هارون (ع) و پیروانش تلاش زیادی کردند که بنی اسرائیل را از اين انحراف بزرگ باز دارند، اما موفق نشدند و چيزى نمانده بود كه به دست آن ها کشته شوند.
سؤال دوم: چرا خداوند با حضرت موسی (ع) سى شب وعده کرد، سپس ده شب بر آن افزود آیا بهتر نبود از همان اول، زمان واقعی میقات را مشخص می کرد تا این غائله به وجود نیاید؟
جواب: خداوند متعال می دانست هنوز در قلوب بنی اسرائیل رگ و ریشه بت پرستی خشکیده نشده و ممکن است بعدها این عقده سر باز کند و بنی اسرائیل را از مرز توحید خارج کرده و برای همیشه گمراه کند. به همین خاطر برای ریشه کنی این نقطه ی ضعف بزرگ، آن ها را بدین وسیله امتحان کرد تا پس از بروز ضعف درونی آن ها، مؤمنان واقعی و منافقان و بیماردلان مشخص شوند و پس جنگ خون باری که برای توبه انجام دادند، تنبیه شده و ریشه ی شرک و بت پرستی در عمق وجود آن ها سوزانده شود و خطر بت پرستی برای همیشه از میان آن ها برطرف شود.
سؤال سوم: این چهل روز میقات حضرت موسی (ع)، مطابق کدام یک از ماههاى قمری بوده؟
جواب: از بعضى روايات استفاده مى شود سی شب ماه ذيقعده و ده شب اول ماه ذيحجه بوده است. به همین خاطر بعضی از علما و عرفا، بهترین زمان را برای
ص: 16
اربعین گیری جهت تهذیب نفس، ماه ذیقعده و دهه ی اول ذیحجه می دانند.(1)
سؤال چهارم: علت و حکمت اربعین و چلّه نشینی حضرت موسی (ع) و فاصله گرفتن از مردم و رفتن به طور سینا چه بود؟
جواب: هدف این بود که حضرت موسی (ع) با فاصله گرفتن از قوم لجوج بنی اسرائیل، با فراغت به مناجات و شب زنده داری بپردازد تا روح او آمادۀ گفتگو با خداوند متعال و تحمل وحی الهی شود.
سؤال پنجم: آیا در دین اسلام چلّه نشینی جایز است؟
جواب: اگر چلّه نشینی باعث ضایع شدن حقوق همسر و فرزند و سایر ذوی الحقوقین شود یا باعث اختلال در نظام زندگی فردی یا اجتماعی شود، مورد نهی رسول خدا و ائمه ی هدی علیهم السلام واقع شده و جایز نیست اما اگر مستلزم چنین توابعی نباشد و آلوده به بدعت چلّه نشینی صوفی ها و دراویش نباشد و در چارچوب تعالیم دین مبین اسلام در گوشه ای خلوت گزیند و به عبادت خدای متعال مشغول شود، ایرادی ندارد.
سهروردي در باره حکمت چلّه نشینی می گوید: چون خداوند اراده كرد كه حضرت آدم را به خلافت خويش برگزیند، وي را تركيبي بخشيد و او را در چهل روز ترشيح و تخمیر كرد و هر روز از اين چهل روز صفتي در آدم به وجود آمد كه موجب تعلق وي به اين عالم گرديد و هر تعلقي حجابي شد كه او را از مشاهده جمال حضرت حق، محروم ساخت و هر حجابي سبب دوري او از عالم ملكوت شده و سبب نزديك شدنش به عالم شهادت گرديد آنگاه كه روز چهلم فرارسيد حجاب ها متراكم گرديد و آدم آفريده شد. سالك، به مدت چهل روز به
ص: 17
واسطه اخلاص عمل براي خدا، هر روز يك حجاب را برطرف می سازد تا آنكه روز چهلم، تمام حجاب ها از بین می رود و انوار حق در وي تجلي می کند؛ و به مشاهده جمال حق نائل می گردد پس حكم در اين چهل روز عكس ترتيب اول است. يعني در مرحلۀ تخمیر آدم، حجاب روي حجاب آمده و آدم از عالم غيب دور شده به عالم شهادت قدم نهاده؛ اما در مدت چلّه نشيني، سالك از عالم شهادت، حجاب ها را برداشته به عالم غيب و ملكوت قدم مي گذارد.(1)
ص: 18
هنگامی که بنی اسرائیل از ظلم و ستم فرعون نجات یافته و از مصر خارج شدند، حضرت موسی (ع) به آن ها فرمود: اى قوم من! نعمت خدا را بر خود ياد كنيد، آن گاه كه در ميان شما پيامبرانى قرار داد و شما را حاكم و فرمانروا [ی زمین] ساخت و به شما نعمت های ويژه اى داد كه به هیچ یک از جهانيان نداد. حضرت موسی (ع) در ادامه فرمود: اى قوم من! به سرزمين مقدسى(1) كه خدا برايتان مقرّر فرموده داخل شوید و [به سرپيچى از فرمان حق] بازنگرديد كه زيانكار مى شويد. بنی اسرائیل با توجه به این که می دانستند قوم قدرتمند و ستمگری در آن سرزمین زندگی می کنند و جز با جنگ و خونریزی ازآنجا خارج نخواهند شد، در جواب حضرت موسی (ع) گفتند: اى موسى! در آنجا مردمى زورگو و ستمگر(2)
هستند و ما هرگز وارد آنجا نمى شويم تا اینکه آن ها ازآنجا بيرون بروند، پس اگر از آنجا بيرون رفتند البته ما وارد خواهيم شد. دو مرد از كسانى كه [از خدا] مى ترسيدند و خدا به هر دو نعمتِ [معرفت، ايمان و شهامت] داده بود، گفتند: از اين دروازه به آنان يورش بريد، چون به آنجا درآييد
ص: 19
يقيناً پيروزيد و اگر مؤمن هستيد بر خدا توكل كنيد. بنی اسرائیل گفتند: اى موسى! تا آنان در آنجايند، ما هرگز وارد آنجا نخواهيم شد، پس تو و پروردگارت برويد [با آنان] بجنگيد كه ما [تا پايان كار] در همین جا نشسته ايم. حضرت موسی (ع) از پاسخ بنی اسرائیل به شدت ناراحت و دلگیر شد و به خداوند عرض کرد: پروردگارا! من جز بر خودم و برادرم تسلطى ندارم، پس ميان ما و اين گروه نافرمان و بدكار جدايى انداز. خداوند متعال در پاسخ او فرمود:
قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ(1)
آن سرزمين مقدس (به خاطر سستی و ذلت و زبونی بنی اسرائیل و به خاطر نافرمانى آن ها از حکم من ) به مدت چهل سال بر آنان حرام شد، پس بر اين گروه نافرمان و بدکار غمگين مباش.(2)
سرانجام زمان سرگردانی بنی اسرائیل شروع شد و این قوم لجوج و ذلیل، به
ص: 20
مدت چهل سال در بیابان سرگردان شدند.
توضیح: مراد از اين جمله كه فرمود: آن سرزمين برای این ها حرام شده، حرمت شرعى نيست، بلكه منظور حرمت تكوينى است، يعنى خداوند متعال به خاطر سرپیچی بی ادبانه ای که بنی اسرائیل از حکم خداوند عزوجل کردند، چنين مقدر کرد تا چهل سال نتوانند داخل سرزمین موعود شوند و در بیابان سرگردان بمانند.
تفسیر نمونه در ذیل آیه موردبحث، دربارۀ علت و حکمت چهل سال سرگردانی بنی اسرائیل می نویسد: بنی اسرائیل ساليان دراز زير ضربات استعمار فرعون به سر برده بودند و رسوبات اين دوران به صورت عقده هاى حقارت و خودکم بینی و احساس ذلت و كمبود در روح آن ها لانه كرده بود و حاضر نشدند در مدتى كوتاه زير نظر رهبرى بزرگ همانند موسى (ع) روح و جان خود را شستشو دهند و با يك جهش سريع براى زندگى نوينى كه توأم با افتخار و قدرت و سربلندى باشد آماده شوند و آنچه را به موسى (ع) در مورد عدم اقدام به يك جهاد آزادی بخش در سرزمین های مقدس گفتند، دليل روشن اين حقيقت بود لذا می بایست ساليان دراز در بیابان ها سرگردان بمانند و نسل موجود كه نسل ضعيف و ناتوان بود تدریجاً از ميان برود و نسلى نو در محيط صحرا، در محيط آزادى و حريت، در آغوش تعليمات الهى و درعین حال در ميان مشكلات و سختی ها كه به روح و جسم انسان توان و نيرو مى بخشد پرورش يابد تا بتواند دست به چنان جهادى بزند و حكومت حق را در سرزمین های مقدس برپا دارد.(1)
بنی اسرائیل به مدت چهل سال در بیابان سرگردان بودند و از صبح تا شام
ص: 21
برای نجات خود در آن سرزمين راهپيمايى می کردند ولى مانند اسب عصارى در آخر روز می دیدند كه در همان نقطه اى هستند كه صبح از آنجا به راه افتاده بودند، نه یک قدم به سرزمین خود نزديك شده بودند و نه به شهر ديگرى از شهرهاى روى زمين رسیدند و نه مانند قبائل بدوى از امکانات صحرانشینان بهره مند بودند.
تفسیر «المیزان» ذیل آیه موردبحث، روایتی را نقل کرده که امام صادق (ع) فرموده:
در آن مدت [چهل سال] همه روزه عصر، منادى شان ندا در مى داد كه «كوچ؛ كوچ»؛ [بنی اسرائیل] مركب ها را بار مى كردند و با زجر و شلاق مى راندند و شبانه، راه طى مى كردند تا هنگام سحر؛ [در این هنگام] خداى عزّوجلّ به زمين فرمان مى داد تا آنان را بچرخاند، همین که صبح مى شد مى ديدند درست در همان نقطه ديروز هستند، با خود مى گفتند حتماً راه را عوضى رفته ايم، دوباره نزديك غروب بار مى كردند و اين وضع چهل سال ادامه يافت و در اين مدت غذايشان «من» و «سلوى» بود، در اين چهل سال جز يوشع بن نون و كالب بن يوفنا، بقیه بنی اسرائیل به تدریج مردند و فرزندان آن جمعيت كه در بيابانى به طول چهار فرسخ سرگردان بودند به محض اينكه مى خواستند كوچ كنند کفش و لباس هایشان مانند تخته در بدنشان خشك مى شد. آن ها با خود سنگى داشتند كه وقتى پياده مى شدند موسى (ع) عصاى خود را به آن سنگ مى كوبيد و دوازده چشمه از آن روان مى شد تا هر «سبطى» از يكى از آن دوازده نهر آب بنوشند و چون مى خواستند كوچ كنند آب ها دوباره به درون سنگ بر مى گشت و سنگ را بر گرده مركبى سوار مى كردند.(1)
ص: 22
برای تکمیل بحث، پاسخ چند سؤال تقدیم می شود.
سؤال یکم: چرا خداوند متعال از یک طرف می فرماید: وارد سرزمین مقدسی شوید که خدا آن را برای شما قرار داده و بلافاصله می فرماید این سرزمین بر آن ها (بنی اسرائیل) حرام است؟
جواب: از ظاهر و سياق آیه بر مى آيد كه مسئله داخل شدن در سرزمين مقدس تقديرى الهى بوده براى كل بنی اسرائیل- چه پدران و چه فرزندان- چيزى كه هست پدران به خاطر نافرمانى از حکم خداوند متعال، چهل سال از آن محروم شدند، ولی پسران آن ها از اين تقدير الهى برخوردار گشتند، چون خطاب در آيه شريفه به حسب معنا به جامعه اسرائيلى است كه به طور مساوى هم شامل پدران مى شود كه برايشان مقدر شده بود و هم شامل پسران كه بالاخره آن ها از آن برخوردار شدند، چون همگى يك امت هستند و تقدير الهى به طور سربسته و اجمال براى اين امت مقدر شده بوده، يك نسل از اين امت به خاطر نافرمانى چند صباحى از آن محروم شدند و نسل ديگر از آن منتفع گشتند پس درواقع بدايى و محو و اثباتى رخ نداده، هرچند كه نسبت به خصوص اشخاص موجود در زمان خطاب، بداء به نظر مى رسد.(1)
سؤال دوم: آیا حضرت موسی و هارون هم در این چهل سال در میان آن ها بودند؟
جواب: دراین باره دو قول وجود دارد: طبق روایتی آن ها هم در این چهل سال در بین بنی اسرائیل بودند.
طبق روایت دیگر، آن ها در بین بنی اسرائیل نبودند؛ چون این سرگردانی عذابی بود که برای آن ها مقدر شده بود و شایسته نبود حضرت موسی و هارون
ص: 23
که مرتکب جنین گناهی نشده بودند به عذاب گناه دیگران مبتلا شوند.
مطلب بعد آن که حضرت موسی (ع) دعا کرد که خداوند میان او و قوم فاسقین جدایی بیاندازد بنا بر این نباید حضرت موسی و هارون در این چهل سال در بین آن ها گرفتار عذاب باشند.
سؤال سوم: بیابانی که بنی اسرائیل در آن سرگردان بودند کجا بود؟
جواب: تفسیر روح المعاني درباره ی موقعیت بیابانی که بنی اسرائیل در آن سرگردان بودند می نویسد: طبق آنچه روایت شده آن بیابان مابین مصر و شام واقع شده و طول آن هشت میل و عرض آن شش فرسخ بود و طبق روایت دیگر سی فرسخ در شش فرسخ بود و طبق آنچه روایت شده تمام کسانی که گفتند «داخل ارض مقدسه نمی شویم» در بیابان مردند مگر یوشع و کالوث؛ و طبق یک روایت هارون و موسی هم در «تیه» مردند و یوشع در حالی که به سن چهل سالگی رسیده بود جانشین حضرت موسی شد و با بنی اسرائیل به جنگ اشغالگران رفت و آن ها را از سرزمین موعود بیرون راند و وارد شهر شد طبق روایت دیگر حضرت موسی تا پایان این مدت زنده ماند و همراه نسل نوپای بنی اسرائیل قیام کرد و به جنگ جبارین رفت و شهر را فتح کرد.(1)
ص: 24
وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْني أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لي في ذُرِّيَّتي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمينَ(1)
و انسان را درباره پدر و مادرش به نيكى سفارش كرديم. مادرش با تحمل رنج و زحمت، به او باردار شد و با رنج و زحمت او را زاييد؛ و دوران باردارى و باز گرفتنش از شير، سى ماه است تا زمانى كه به رشد و نيرومندى خود و به چهل سالگی برسد، گويد: پروردگارا! به من الهام كن تا نعمتت را كه بر من و پدر و مادرم عطا كرده اى سپاس گزارم و كار شايسته اى كه آن را مى پسندى انجام دهم و ذرّيّه و نسل مرا براى من صالح و شايسته گردان كه من به سوى تو باز گشتم و به يقين از تسلیم شدگان [به فرمان ها و احكام] توأم.
«وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً» کلمه ی «وصیت» به معنای «سفارش» است؛ یعنی به انسان سفارش کردیم به پدر و مادرش احسان و نیکی کند. در
ص: 25
ادامه ی آیه، به بخشی از رنج و مشقتی که مادر، برای تولید و پرورش کودک تحمل می کند اشاره کرده و به طور ضمنی علت وجوب احسان به پدر و مادر را بیان می کند.
«حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً»
مادرش (در ایام حاملگی) با تحمل رنج و زحمت او را حمل کرد و با رنج و مشقت زایمان کرد؛ و دوران باردارى و [و شیرخوارگی تا هنگام] بازگرفتنش از شير، سى ماه است.
ممکن است در اینجا سؤالی پیش بیاید که: چرا در این آیه شریفه از خدمات و زحمات پدر، سخنی به میان نیامده؟
جواب این است که خداوند متعال در این آیه خواسته زحمات و مشقت هایی را که کودک شاهد آن نبوده و آن را به یاد ندارد را بیان کند اما سایر خدماتی که خود شاهد آن بوده (مانند زحمات و خدمات پدر که هرروز شاهد آن است) و به یاد دارد را یادآوری نکرده است. پاسخ دیگر آن که خداوند متعال در این آیه درصدد بیان نمونه ای از زحمات و خدمات بوده نه تمام آن؛ به همین خاطر است که از بیان بقیه ی زحمات و خدمات مادر (همچون تحمل بی خوابی و شستشو و نظافت و تغذیه و سایر مراقبت ها از دوسالگی تا دوران جوانی) سخنی به میان نیاورده است.
در کتاب شریف «اصول كافى» از امام صادق (ع) روایت شده که آن حضرت فرمود: مردی خدمت رسول خدا (ص) آمد و عرض کرد: یا رسول الله به چه کسی نیکی کنم؟ حضرت فرمود به مادرت. دوباره گفت به چه کسی نیکی کنم؟ حضرت فرمود به مادرت برای سومین بار گفت به چه کسی نیکی کنم؟ حضرت فرمود به مادرت. برای چهارمین بار عرض کرد: به چه کسی نیکی کنم رسول خدا فرمود: به پدرت. این حدیث در حقیقت نمایانگر تلاش مضاعف مادر و
ص: 26
حقوق مضاعف او نسبت به پدر است.(1)
سؤال دیگر این که: در آیه 233 سوره بقره، دوران شیرخوارگی را دو سال تمام (24 ماه) تعیین کرده؛ از طرفی مشاهده می کنیم دوران حمل 9 ماه است در نتیجه دوران حمل و شیرخوارگی روی هم 33 ماه می شود پس چرا در آیه 15 سوره احقاف دوران حمل و رضاع را 30 ماه تعیین کرده است؟
پاسخ این است که: دوران شير دادن به فرزند دو سال است و كمترين مدت حمل هم شش ماه است، كه مجموع آن سى ماه مى شود.(2)
تفسیر شریف «مجمع البیان» روایتی را در این باره از ابن عبّاس نقل کرده که می گوید: «هرگاه زنى نه ماه آبستن باشد بیست ویک ماه دوران شيرخوارگى كودك است و هرگاه شش ماه آبستن باشد، بیست وچهار ماه دوران شيرخوارگى كودك است». از اين تعبير مى توان استفاده كرد كه هرقدر از مقدار حمل كاسته شود بايد بر مقدار دوران شيرخوارى افزود، به گونه ای كه مجموعاً سی ماه تمام را شامل گردد.(3)
«حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْني أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لي في ذُرِّيَّتي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمينَ».
تفسیر نمونه در تبیین این بخش از آیه می نویسد: حيات انسان هم چنان
ص: 27
ادامه مى يابد تا زمانى كه به كمال قدرت و نيروى جسمانى رسد و به مرز چهل سالگى وارد مى گردد «حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعينَ سَنَةً»، ظاهر اين است كه «بلوغ اشد» اشاره به بلوغ جسمانى و رسيدن به اربعين سنة (چهل سالگى) اشاره به بلوغ فكرى و عقلانى است، چرا كه معروف است، انسان غالباً در چهل سالگی به مرحله كمال عقل مى رسد و گفته اند كه غالب انبيا در چهل سالگى مبعوث به نبوت شدند. به هرحال قرآن در دنباله اين سخن مى افزايد: اين انسان لايق و باایمان هنگامی که به چهل سالگى رسيد سه چيز را از خدا تقاضا مى كند نخست مى گويد: پروردگارا! به من الهام کن و توفيق بده تا شكر نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشتى بجا آورم. اين تعبير نشان مى دهد كه انسان باایمان، در چنين سن و سالى هم از عمق و وسعت نعمت های خدا آگاه مى گردد و هم از خدماتى كه پدر و مادر به او كرده است تا به اين حد رسيده، چراکه در اين سن و سال معمولاً خودش پدر يا مادر مى شود و زحمات طاقت فرسا و ايثارگرانه آن دو را با چشم خود مى بيند و بى اختيار به ياد آن ها مى افتد و بجاى آن ها در پيشگاه خدا شكرگزارى مى كند.
در دومين تقاضا عرضه مى دارد: خداوندا! به من توفيق ده تا عمل صالح بجا آورم، عملى كه تو از آن خشنود باشى و بالاخره در سومين تقاضايش عرض مى كند: خداوندا! صلاح و درستكارى را نصیب ذرّیّه من کن. در دعاى اول، پدر و مادر را شريك مى كند و در دعاى سوم، فرزندان را؛ ولى در دعاى دوم براى خود دعا مى كند و این گونه است انسان صالح كه اگر با يك چشم به خويشتن مى نگرد با چشم ديگر به افرادى كه بر او حق دارند نگاه مى كند و در صدد تشکر و جبران احسان آن هاست.
در پايان این آیه شریفه، [کسی که به چهل سالگی رسیده] دو مطلب دیگر را اعلام مى دارد كه هرکدام بيانگر يك برنامه عملى مؤثر است، مى گويد: پروردگارا!
ص: 28
من در اين سن و سال به سوى تو بازمى گردم و توبه مى كنم «إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ» ديگر اينكه مى گويد: من از مسلمين هستم (وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ) در حقيقت اين دو جمله پشتوانه اى است براى آن دعاهاى سه گانه و مفهومش اين است: چون من توبه كرده ام و تسليم مطلق در برابر فرمان توأم، تو نيز بزرگوارى كن و مرا مشمول آن نعمت ها بفرما.(1)
مرحوم شیخ صدوق (ره) روایتی را از امام صادق (ع) نقل می کند که آن حضرت فرمودند: وقتی انسان به سی وسه سالگی و كمال قدرت و نيروى جسمانى رسید به دوران «اشد» رسیده است و هنگامی که به چهل سالگی رسید به پایان دوران «اشد» رسیده و هنگامی که به چهل ویک سالگی رسید رو به نقصان می رود و شایسته است فرد پنجاه ساله مانند کسی باشد که در حال جان دادن است.(2)
ص: 29
ص: 30
ص: 31
ص: 32
با توفیق الهی در این بخش، چهل حدیث از احادیث رسول خدا و ائمه ی هدی -علیهم السلام- که در آن کلمه ی «أربعین» استعمال شده را مطرح می کنیم؛ سپس برای شرح و توضیح آن، از احادیث دیگر استفاده می کنیم؛ متن عربی این احادیث را برای استفاده محققین، در پاورقی و ترجمه ی آن را برای استفاده عموم مخاطبان، در متن، نقل می کنیم. ناگفته نماند در بعض موارد بنا به ملاحظاتی متن عربی حدیث را، (علاوه بر پاورقی) در متن کتاب هم نقل کرده ایم. همچنین در بعض موارد برای تکمیل بحث، از آیات قرآن مجید و تفسیر آن نیز استفاده کرده ایم؛ و (جز چند مورد استثنائی) اظهارنظر درباره اعتبار سند احادیث را به علمای علم رجال واگذار کرده ایم.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): مَنْ حَفِظَ عَلَى أُمَّتِي أَرْبَعِينَ حَدِيثاً- يَنْتَفِعُونَ بِهَا- بَعَثَهُ اللَّهُ تَعَالَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَقِيهاً عَالِماً.(1)
ترجمه: رسول خدا (ص) فرمود: هرکس برای امت من چهل حدیث -که از آن نفع ببرند - را حفظ کند خداوند روز قیامت او را فقیه عالم محشور می کند.
توضیح: این حدیث در اکثر منابع معتبر شیعه ازجمله «اصول کافی»،
ص: 33
«ثواب الاعمال» و «خصال» شیخ صدوق، «وسایل الشیعه» و... با اسناد و تعابیر مختلف نقل شده؛ ما متن حدیث فوق را از قدیمی ترین منبع آن نقل کردیم.
کتاب شریف «اصول کافی» این حدیث را از امام صادق (ع) این گونه نقل کرده: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: «مَنْ حَفِظَ مِنْ أَحَادِيثِنَا أَرْبَعِينَ حَدِيثاً، بَعَثَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَالِماً فَقِيهاً».(1)
از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند: هر کس از احادیث ما چهل حدیث حفظ کند خداوند روز قیامت او را «عالم فقیه» محشور می کند.
مرحوم ابن بابویه (ره) این روایت را این گونه نقل کرده:
قَالَ النَّبِيُّ (ص) مَنْ حَفِظَ مِنْ أُمَّتِي أَرْبَعِينَ حَدِيثاً مِمَّا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ مِنْ أَمْرِ دِينِهِمْ بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَقِيهاً عَالِما.(2)
پیامبر (ص) فرمود: هرکس از امت من چهل حدیث از آنچه در امر دینشان به آن نیاز دارند، حفظ کند خداوند روز قیامت او را فقیه و عالم محشور می کند.
این حدیث با چندین سند در کتاب خصال شیخ صدوق این گونه روایت شده:
15-رسول خدا (ص) فرمود: هر کس از امت من چهل حدیثی که در امر
ص: 34
دینشان به آن نیازمندند حفظ کند، خداوند در قیامت او را عالم فقیه محشور خواهد کرد.
16-در منابع روایی اهل سنت این حدیث را ابن عباس از رسول خدا (ص) روایت کرده که آن حضرت فرموده: هرکس از امت من چهل حدیث از سنت حفظ کند روز قیامت شفیع او خواهم بود.
17-و در حدیث دیگر فرموده: هر کس از امت من چهل حدیث در امور دین برای رضای خدا حفظ کند خداوند در قیامت او را عالم فقیه مبعوث می کند.
18-همچنین از امام صادق (ع) نقل شده: هرکس چهل حدیث از ما در باره حلال و حرام حفظ کند خداوند در قیامت او را فقیه عالم مبعوث می کند و عذابش نمی کند.
19-همچنین در وصایای رسول خدا (ص) به امام علی (ع) آمده است: یا علی هر کس از امت من چهل حدیث حفظ کند و هدفش از این کار جلب رضای خداوند متعال و ثواب آخرت باشد خداوند او را با پیامبران و صدیقین و شهداء و صالحین محشور می کند.(1)
ص: 35
علی بن حمزه می گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که می فرمود: قدر و منزلت مردم را از مقدار احادیث و روایاتی که از ما نقل می کنند بشناسید. (هر مقدار حدیث بیشتری از ما نقل کنند مقام و منزلت بیشتر و بالاتری خواهند داشت).
امام محمدباقر (ع) می فرماید: در طلب علم سرعت بگیرید قسم به آن خدایی که جانم در دست اوست هرآینه حدیثی که از [شخص] صادقی نشر دهد و در قلوب شيعيان جايگير سازد، از هزار عابد برتر و بالاتر است.
معاوية بن عمّار گويد به امام صادق (ع) گفتم: مردى است راوى احاديث شما كه آن ها را در ميان مردم نشر مى دهد و در قلوب شيعه شما جايگير مى سازد و مرد ديگرى است اهل عبادت كه اين خصوصيت (نقل و نشر احاديث) را ندارد، آيا كدام يك از آن دو برتر است؟ گفت: «راوى حديث ما كه آن را در ميان مردم نشر دهد و در
ص: 36
قلوب شيعيان جايگير سازد، از هزار عابد برتر و بالاتر است».(1)
هر مسلمانی برای رضای خدا و به امید ثواب آخرت، چهل حدیث مربوط به احکام و مسائل دینی و هر چه موردنیاز مؤمنین است، از رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (ع) حفظ کند خداوند منان در قیامت او را در ردیف علما و فقهاء محشور نموده و عذابش نمی کند همچنین رسول خدا (ص) او را شفاعت خواهد کرد و همنشین پیامبران و صدیقین و شهداء و صالحین خواهد بود. آنچه از ظاهر اکثر اخبار برمی آید مراد از حفظ چهل حدیث، احادیثی است که بیان کننده ی اصول عقائد و عبادات و مسائل اخلاقی و احکام حلال و حرام باشد.
هدف رسول خدا (ص) از این حدیث، کمک گرفتن از همه ی مسلمان ها برای تبلیغ و نشر تعالیم دین اسلام است. امید است ما هم توفیق حفظ چهل حدیث و درک معانی و مفاهیم آن را به دست آوریم و در نشر تعالیم دین مبین اسلام در حد توان خود بکوشیم و در صحرای محشر با سرفرازی در صف علما و فقها و شهدا و صدیقین بایستیم و در بهشت برین هم نشین آن ها باشیم.
ص: 37
همان گونه که از متن حدیث برمی آید هدف از حفظ چهل حدیث نفع رساندن به امت رسول خدا (ص) است و لازمه ی چنین هدفی این است که حافظ چهل حدیث، در فرصت های مختلف، این احادیث را برای هدایت مسلمان ها نقل کند و با ترجمه و توضیح آن، در تبلیغ رسالت رسول خدا و نشر تعالیم دین و هدایت بندگان خدا کوشش کند. برای مثال وقتی به عیادت بیماری می رود حدیثی درباره ی علت یا حکمت بیماری و فضیلت صبر کردن بر آن بخواند؛ و هنگامی که جوانی را می بیند که نسبت به پدر و مادرش بدرفتاری می کند حدیثی درباره ی خطر عاق والدین و حدیثی درباره ی آثار نیکی کردن به آن ها برایش بخواند و بدین وسیله او را به راه راست هدایت کند.
معنای فقیه: در زمان ما «فقیه» به مجتهدی گفته می شود که قادر به استنباط احکام و دستورات دین اسلام باشد؛ اما در بیان احادیث و اخبار، غالباً، تفقه در دین به معنای بصیرت در دین است و در نتیجه منظور از فقیه در حدیث مورد بحث، کسی است که در تعالیم دین، دارای آگاهی و بصیرت باشد. از این بیان معلوم می شود، منظور از «حفظ چهل حدیث»، آن است که حفظ حدیث، همراه درک معانی و مفاهیم آن باشد و بر بصیرت حافظ چهل حدیث بیافزاید؛ و با نقل این احادیث بر بینش و آگاهی دینی و بصیرت مسلمان ها بیافزاید. با توجه به این که علماء و فقهاء عمرشان را وقف فراگیری تعالیم دین و هدایت بندگان می کنند در قیامت نزد خدای رب العالمین از امتیاز ویژه ای برخوردارند همچنین کسانی که بخشی از عمرشان را وقف حفظ چهل حدیث کرده و برای تبلیغ و ترویج دین و هدایت بندگان، تلاش کرده اند، در حقیقت همان راه علما و فقهاء را پیموده و به قدر تلاشی که برای تبلیغ دین کرده اند، از عنایات ویژه ای که نصیب فقها می شود، بهره مند می گردند.
ص: 38
مرحوم شیخ صدوق در کتاب «امالی» به سند خود حدیثی را از امام صادق (ع) دربارۀ آثار دعا کردن به چهل مؤمن نقل کرده که ذیلاً تقدیم می شود:
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ ع يَقُولُ مَنْ قَدَّمَ أَرْبَعِينَ رَجُلًا مِنْ إِخْوَانِهِ قَبْلَ أَنْ يَدْعُوَ لِنَفْسِهِ اسْتُجِيبَ لَهُ فِيهِمْ وَ فِي نَفْسِه(1)
عمر بن یزید می گوید شنیدم امام صادق (ع) می فرمود: هرکس چهل نفر از برادران [دینی] خود را [در دعا کردن بر خود] مقدم بدارد قبل از آن که برای خود دعا کند، [دعایش هم] برای آن ها و [هم] برای خودش مستجاب می شود.
مرحوم علامۀ مجلسی این حدیث را با اندک تفاوتی از رسول خدا (ص) این گونه نقل کرده: وَ قَالَ النَّبِيُّ ص إِذَا دَعَا أَحَدٌ فَلْيَعُمَّ فَإِنَّهُ أَوْجَبُ لِلدُّعَاءِ وَ مَنْ قَدَّمَ أَرْبَعِينَ رَجُلًا مِنْ إِخْوَانِهِ قَبْلَ أَنْ يَدْعُوَ لِنَفْسِهِ اسْتُجِيبَ لَهُ فِيهِمْ وَ فِي نَفْسِه.(2) ِ
ص: 39
و پیامبر (ص) فرمود: هرگاه کسی از شما خواست دعا کند (دعایش را) عمومی کند چون به اجابت دعا نزدیک تر است؛ و هرکس قبل از آن که برای خودش دعا کند، چهل نفر از برادرانش را (بر خود) مقدم بدارد، دعایش درباره ی آن ها و درباره ی خودش مستجاب می شود.
برای تکمیل بحث، چند حدیث دیگر را دربارۀ آثار دعا کردن به مؤمنین در غیاب آن ها، تقدیم می کنیم.
از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: هر مسلمانی برای رضای خدای عزوجل به مسلمانی قرض بدهد و هدفش رضای خدا باشد خداوند اجر صدقه به او می دهد و هیچ مسلمانی در حق برادر مؤمن خود در غیاب او دعا نمی کند مگر این که خدای عزوجل فرشته ای را مأمور می کند که می گوید: مثل چنین چیزی (که برای برادر دینی ات درخواست کردی) برای خودت باشد.(1)
از امام صادق (ع) روایت شده که آن حضرت فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: هرگاه يكى از شماها دعا كند پس عموميت دهد (و همه را دعا كند) زيرا چنین دعایی به اجابت نزدیک تر است.(2)
ص: 40
امام محمدباقر (ع) فرمود: نزدیک ترین دعا به خدا و سریع ترین دعا به اجابت، دعای مرد [مسلمان] است به برادرش در غیاب او.(1)
در حدیث صحیح دیگری آمده: دعای (مسلمان) برای برادر (مسلمانش) در غیاب او روزی را زیاد می کند و مکروه و حوادث ناخوشایند را دفع می کند.(2)
امام زین العابدین (ع) دراین باره می فرماید: وقتی ملائکه می شنوند مسلمانی در غیاب برادر دینی خود به او دعا می کند یا در غیاب او خوبی اش را می گوید، می گویند: تو خوب برادری هستی برای برادرت درحالی که غایب است در حقش دعا می کنی خدا دو برابر آنچه برای او درخواست کردی به تو داد و دو برابر ستایشی که برای برادر دینی ات کردی، تو را ستایش کرد.(3)
امام جعفر صادق (ع) از رسول خدا (ص) روایت می کند که فرمود: هیچ دعایی سریع الأجابه تر از دعای غایب در حق غایب نیست.(4)
ص: 41
توضیح: دعا کردن به برادران دینی درهرحال عملی شایسته است اما این که امام فرمود «سریع ترین دعا به اجابت، دعای مسلمان است به برادر دینی اش در غیاب او» شاید به خاطر این است که شبهۀ ریا و خودنمایی و هواهای نفسانی در آن دخالتی ندارد و عملی خالصانه و مقبول خدای رب العالمین است.
علت این که دعای ما در حق دیگران، باعث اجابت دعای خودمان می شود این است که از رحمت خداوند به دور است که دعای ما را در حق دیگران مستجاب کند اما در حق خودمان نادیده بگیرد؛ به همین خاطر به برکت دعایی که در حق دیگران می کنیم دعای خودمان هم مستجاب می شود.
ص: 42
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْوَاسِطِيِّ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا مِنْ رَهْطٍ أَرْبَعِينَ رَجُلًا اجْتَمَعُوا فَدَعَوُا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أَمْرٍ إِلَّا اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونُوا أَرْبَعِينَ فَأَرْبَعَةٌ يَدْعُونَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَشْرَ مَرَّاتٍ إِلَّا اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونُوا أَرْبَعَةً فَوَاحِدٌ يَدْعُو اللَّهَ أَرْبَعِينَ مَرَّةً فَيَسْتَجِيبُ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ لَهُ.(1)
ابوخالد می گوید: امام صادق (ع) فرمودند: هیچ گروه چهل نفری درباره امری اجتماع نکرده و دعا نکردند مگر آن که خداوند دعایشان را مستجاب کرد و اگر چهل نفر نبودند چهار نفر ده بار دعا کنند، خدای عزوجل مستجاب می کند و اگر چهار نفر نبودند، یک نفر، چهل بار دعا کند خدای عزیز و جبار مستجاب می کند.(2)
در حدیث دیگری از امام جعفر صادق (ع) روایت شده که فرمودند: «هرگز چهار «رهط» براى يك كارى اجتماع نکردند و دعا نکردند، مگر آنكه با اجابت دعا، متفرق گرديدند».(3)
ص: 43
توضیح: بنا به گفته کتاب لسان العرب کلمه «رهط» به معنای قوم و قبیله است. همچنین به جمعیت سه تا ده نفری هم «رهط» گفته می شود. بنا براین، حدیث فوق با این روایت منافاتی ندارد و می توان گفت حدیث اول، مُبَیِّن و شارح تعداد نفرات «رهط» است.(1)
بنا بر این مراد از چهار رهط، چهارتا ده نفر است که جمعاً می شود چهل نفر.
از امام صادق (ع) روايت شده که فرموده: «هرگاه پدرم از چيزى محزون مى شد (و مشكلى برايش پيش مى آمد) زنان و كودكان(2) را جمع می کرد و دعا می کرد و آنان آمين مى گفتند».(3)
توضیح: از این حدیث به خوبی برمی آید که گروهی که برای دعا اجتماع می کنند مختص مردان نیست و شامل زنان و کودکان نیز می شود.
در داستان مباهلۀ پیامبر اسلام با مسیحیان نجران، حضرت محمد (ص) علاوه بر حضرت علی (ع)، حضرت فاطمه ی زهرا (س) و حسنین علیهماالسلام را هم برای شرکت در جلسه دعا و نفرین علیه ملحدین به همراه خود برد و این سیرۀ عملی رسول خدا نشانگر آن است که: اوٌلاً: حضور عده ای در مجلس دعا و
ص: 44
آمین گفتن آن ها در اجابت دعا مؤثر است.
ثانیاً: حضور در مجلس دعا اختصاص به مردان ندارد و زنان و کودکان نیز همانند مردان می توانند در مجلس دعا شرکت کنند و آمین گفتن آن ها در اجابت دعا مؤثر است.
تذکر: شایسته است کسی که حاجتی دارد و بنا دارد تعداد چهل نفر را برای دعا دعوت کند بهترین زمان اجابت دعا مثل غروب روز جمعه و هنگام اذان ظهر و اول وقت نمازهای واجب را برای دعا کردن انتخاب کند. همچنین بهترین مکان ها که در آن معصیت خدا نشده بلکه مرکز دعا و مناجات و تلاوت قرآن بوده (مانند مساجد) را برای اجتماع گروه چهل نفری و دعا انتخاب کند.
مطلب مهم تر آنکه در انتخاب اعضاء گروه چهل نفری، دقت کند که افراد جنب، حائض، فاسق، شراب خوار، و حرام خوار را برای دعا دعوت نکند که وجود چنین افرادی در میان دعاکنندگان نه تنها اثری برای اجابت دعا ندارد بلکه ممکن است حضور آن ها در جمع دعاکنندگان مانع اجابت دعا گردد. برای تأیید این ادعا و روشن شدن مطلب روایت ذیل را ملاحظه بفرمایید.
در روایت است که «در سرزمین بنی اسرائیل مدت زیادی باران نبارید و مردم از فشار خشک سالی و گرسنگی به حضرت موسی (ع) پناه آوردند و از او خواستند که همراه آنان نماز باران اقامه کند بلکه باران ببارد. حضرت موسی (ع) نماز باران را برپا کرد و دست هایش را به سوی آسمان بلند کرد و از خداوند خواست رحمتش را شامل حالشان گرداند و باران رحمتش را ناز کند؛ اما خداوند دعایش را اجابت نکرد، موسی (ع) تعجب کرد و گفت: خدایا تو همواره دعای مرا
ص: 45
مستجاب کرده ای چه شده این بار اجابت ننمودی؟ خداوند فرمود: در میان شما کسی است که چهل سال است معصیت و نافرمانی مرا می کند تا زمانی که او در میان شماست بر شما باران نازل نخواهم کرد.
موسی (ع) به قوم خود نداد داد که در میان شما گناهکاری است که فرمانبردار خدا نیست و تا زمانی که او از میان ما خارج نشود به خاطر او خدا دعای ما را مستجاب نمی کند و بر ما باران نمی باراند. آن مرد خود را خوب می شناخت اما منتظر ماند تا کس دیگری خارج شود و حرفی نزد اما کسی خارج نشد. در این هنگام به خود گفت: خدایا! اگر من از میان این جمع، خارج شوم، رسوا می شوم و اگر در میان آن ها بمانم، خشک سالی آنان را هلاک خواهد کرد، خدایا! مرا رسوا نفرما و توبه مرا بپذیر که اکنون من از تمامی گناهانم توبه کرده و به سوی تو باز می گردم. ناگهان بارش باران شروع شد و حضرت موسی (ع) با تعجب گفت: پروردگارا! کسی که از قوم من خارج نشد چه شد اجابت نمودی؟ پروردگار گفت: نزول باران به سبب توبه ی آن مرد گناهکار بود، موسی (ع) از خداوند خواست آن مرد را به او معرفی کند، اما خدای ستارالعیوب در پاسخ او فرمود: من او را هنگام انجام آن همه گناه و معصیت رسوا نکردم؛ حال چگونه پس از آنکه توبه کرده او را رسوایش کنم؟!».
ص: 46
حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ نَاتَانَةَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِيِّ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ النَّصْرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ ع يَقُولُ مَنْ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ أَرْبَعِينَ مَرَّةً فِي دُبُرِ كُلِّ صَلَاةٍ فَرِيضَةٍ قَبْلَ أَنْ يَثْنِيَ رِجْلَيْهِ ثُمَّ سَأَلَ اللَّهَ أُعْطِيَ مَا سَأَلَ.(1)
حارث بن مغیره می گوید شنیدم امام جعفر صادق (ع) می فرمود: هرکس بعد از نماز واجب (قبل از آن که از جا برخیزد) چهل مرتبه بگوید: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ» آنگاه حاجت خود را از خدا تقاضا کند خواسته اش به او داده می شود
رسول خدا (ص) فرمود: هنگامی که مرا به آسمان سیر دادند [و به معراج رفتم]، داخل بهشت شدم آن را [به صورت] دشتی هموار و سفید دیدم و در آن ملائکه ای را دیدم با خشتی از طلا و خشتی از نقره بنایی می کنند و گاهی [از بنایی] دست می کشیدند. به آن ها گفتم چرا گاهی بنایی می کنید و گاهی دست می کشید؟ گفتند [دست از بنایی می کشیم] تا مصالح ساختمانی برایمان برسد. به آن ها گفتم: مصالح ساختمانی شما چیست؟ گفتند: [مصالح ساختمانی ما] سخن مؤمن است وقتی در دنیا می گوید: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ» پس وقتی [این ذکر را] گفت بنایی می کنیم و هنگامی که مؤمن
ص: 47
دست از ذکر تسبیحات برداشت ما هم دست بر می داریم.(1)
رسول خدا: (ص) فرمود:
هرکس گفت «سبحان الله» خداوند در مقابل آن درختی برایش در بهشت می کارد.
و هرکس گفت «الْحَمْدُ لِلَّه» خداوند در مقابل آن درختی برایش در بهشت می کارد.
و هرکس گفت «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» خداوند در مقابل آن درختی برایش در بهشت می کارد.
و هرکس گفت «اللَّهُ أَكْبَرُ» خداوند در مقابل آن درختی برایش در بهشت می کارد.
پس مردی از قریش گفت: یا رسول الله درختان ما در بهشت زیاد است! حضرت فرمود بله و لکن بر حذر باشید از این که آتشی بر آن بفرسید و آن را آتش بزنید؛ دلیل این سخن گفته ی خداوند عزوجل است که می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول خدا را و اعمال خود را باطل نکنید.(2)
ص: 48
یعنی هر عمل صالحی انجام دادیم در معرض حبط و بطلان است و باید مراقب و مواظب آن باشیم.
امام محمد باقر (ع) فرمود: رسول خدا (ص) به مردی عبور کرد که در باغش مشغول کاشتن درختی بود پس نزد او ایستاد و فرمود: آيا درختى به تو معرفى كنم كه ريشه اش استوارتر باشد و محصولش زودتر به دست آید و ميوه هاى پاک تر و بادوام تر بدهد؟ عرض كرد: راهنمايى كن مرا اى رسول خدا! آن حضرت فرمود: هنگام صبح و هنگام شب بگو: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ» که اگر [این ذکر را] بگویی در برابر هر تسبیحی که می گویی ده درخت از انواع درختان میوه در بهشت به تو داده می شود و آن ها از باقیات الصالحات است. در این حال مرد گفت تو را شاهد می گیرم ای رسول خدا که این باغ و بستان من صدقه مقبوضه است بر فقرای مسلمانی که اهل صدقه هستند پس خداوند این آیات را نازل کرد «فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى»«(1)»«(2)».
ص: 49
رسول خدا (ص) به ام هانی فرمود: هر کس هر روز صدبار «سبحان الله» بگوید فضیلتش بیشتر از کسی است که صد شتر [برای قربانی] به سوی بیت الله سوق داده باشد و هر کس صدبار «الحمد لله» بگوید فضیلتش بیشتر است از کسی که صد برده در راه خدا آزاد کرده باشد هر کس صدبار «الله اکبر» بگوید فضیلتش بیشتر است از کسی که صد اسب با زین و لگام [برای جهاد] در راه خدا داده باشد؛ و هرکس صدبار «لا اله الا الله» بگوید روز قیامت از همه ی مردم فضیلت اعمالش بیشتر است مگر کسی که بیشتر از او این تسبیح را گفته باشد.(1)
امام صادق (ع) فرمود: یکی از سخت ترین چیزهایی که خداوند بر بندگانش واجب کرده ذکر کثیر خداوند است منظور از ذکر کثیر، گفتن «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ» نیست (اگرچه این هم ذکر است)، بلکه [منظور] یاد خدا نزد حلال و حرام است [به طوری که] اگر جای طاعت بود به آن عمل کند و اگر مورد معصیت بود آن را ترک کند...(2)
ص: 50
چون بحث ما درباره فضیلت تسبیحات اربعه است و با توجه به این که در نماز جعفر طیار سیصد مرتبه تسبیحات اربعه گفته می شود شایسته است این نماز را که شیعه و سنی در کتب معتبر خود روایت کرده اند را اینجا نقل کنیم.
رسول خدا (ص) به جعفر [طیار] فرمود: ای جعفر آیا عطیه ای به تو ندهم آیا به تو هدیه ای ندهم؟ گفت چرا یا رسول الله. مردم گمان کردند رسول خدا می خواهد به او طلا و نقره بدهد همه گردن کشیدند ببینند چه قدر طلا و نقره می دهد حضرت فرمود: چیزی به تو می دهم که اگر هرروز انجام دهی برای تو بهتر است از تمام دنیا و هرچه در آن است و اگر یک روز در میان انجام دهی خداوند گناهانی را که مابین این دو نماز انجام داده ای را می بخشد و اگر هر جمعه [یک بار] یا هر ماه [یک بار] یا هر سال [یک بار] بخوانی خداوند گناهانی را که مابین این دو نماز انجام داده ای را می بخشد. [آن هدیه این است که] چهار رکعت [دو تا دو رکعتی مثل نماز صبح] نماز می خوانی [در هر رکعت] اول حمد و سوره می خوانی، سپس پانزده مرتبه می گویی: «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الّا الله و الله اكبر» و همین تسبیح را ده مرتبه در ركوع و هم چنین ده مرتبه بعد از سر برداشتن از ركوع و هم چنین ده مرتبه در سجده اول و ده مرتبه بعد از سر برداشتن از آن و ده مرتبه در سجده دوم و ده مرتبه بعد از سر بلند کردن می گویی. پس در هر ركعتی هفتادوپنج مرتبه و مجموع چهار ركعت، سیصد مرتبه تسبیحات اربعه و هزار و دویست تسبیح و تهلیل و تکبیر و تحمید گفته می شود؛ و اگر خواستی این نماز را روز بخوان و اگر خواستی شب بخوان.(1)
ص: 51
از امام موسی بن جعفر (ع) روایت شده که فرمود: در رکعت اول [سوره] زلزال و در رکعت دوم عادیات و در رکعت سوم اذا جاء نصر الله و در رکعت چهارم قل هو الله می خوانی. راوی می پرسد: ثواب آن چقدر است؟ امام در پاسخ فرمودند: اگر گناهان کسی که این نماز را می خواند به تعداد ماسه های «عالج»(1) باشد خداوند همه را می بخشد.(2)
تذکر: این روایت بیان کنند مراتب افضل نماز جعفر طیار است چون در حدیث رسول خدا (ص) برای نماز جعفر طیار سوره خاصی تعیین نشده و برای سجده آخر این نماز هم دعای خاصی ذکر نشده؛ بنا بر این خواندن سوره زلزال و عادیات و نصر و دعای تعیین شده در سجده آخر نماز جعفر طیار، الزامی نیست و بدون این ها هم نماز جعفر طیار صحیح است.
ص: 52
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يُقَارِفُ فِي يَوْمِهِ وَ لَيْلَتِهِ أَرْبَعِينَ كَبِيرَةً فَيَقُولُ وَ هُوَ نَادِمٌ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ وَ أَسْأَلُهُ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ يَتُوبَ عَلَيَّ إِلَّا غَفَرَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ وَ لَا خَيْرَ فِيمَنْ يُقَارِفُ فِي يَوْمٍ أَكْثَرَ مِنْ أَرْبَعِينَ كَبِيرَة(1)
از امام جعفر صادق (ع) روایت شده که فرمودند: هیچ مؤمني نیست که در شب و روزش [در یک شبانه روز] چهل گناه كبيره انجام دهد آنگاه درحالی که پشيمان است بگويد: «اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ وَ أَسْأَلُهُ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ يَتُوبَ عَلَيَّ»، مگر اینکه خداوند عزوجل گناهانش را می آمرزد و هیچ خیری نیست در کسی که در یک روز بیش از چهل گناه کبیره انجام دهد.
ابی بصیر از امام صادق (ع) روایت می کند که آن حضرت فرمودند: هرکس مرتکب گناهی شد هفت ساعت به او مهلت داده می شود، پس اگر سه بار گفت: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَاإِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُ الْقَيُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ»(2) آن گناه [در نامه
ص: 53
عمل او] ثبت نمی شود.(1)
از امام جعفر صادق (ع) روایت شده که فرمودند: [گاهی می شود که] مؤمن گناهی می کند و پس از بیست سال یادش می آید در نتیجه، استغفار می کند و آمرزیده می شود [ولی] کافر گناه می کند و همان ساعت فراموش می کند.(2)
توضیح: منظور این است که خداوند متعال به خاطر لطفی که به بنده ی مؤمن دارد راه بازگشت و استغفار را به روی او باز نگه می دارد پس اگر قبل از گذشت هفت ساعت پشیمان شود استغفار کند آن گناه در نامه عملش نوشته نمی شود و اگر فراموش کرد، (و لو پس از بیست سال) آن گناه را به یادش می آورد تا استغفار کند و آمرزیده شود؛ اما کافر از چنین لطف و عنایتی محروم است و در همان ساعت گناهش را فراموش می کند تا بدون توبه و استغفار از دنیا برود و در قیامت گرفتار عذاب شود.
از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند: هر چیزی دوائی دارد و دواء گناهان، استغفار است.(3)
ص: 54
عمار بن مروان از امام صادق (ع) روایت می کند که فرمود: هر کس در هرروز صد بار «استغفر الله» بگوید خداوند عزوجل هفت صد گناه او را می آمرزد و هیچ خیری نیست در بنده ای که در هر روز هفت صد گناه کند.(1)
توضیح: این حدیث با حدیثی که می فرمود «خیری نیست در کسی که در یک روز چهل گناه کبیره انجام دهد»، منافاتی ندارد؛ چون در این حدیث از مطلق گناه سخن می گوید [اعم از کبیره و صغیره] اما در حدیث قبلی درباره خصوص گناه کبیره سخن می گفت در نتیجه چون درباره موضوع واحدی سخن نمی گویند با هم تعارضی ندارند.
امام محمد باقر (ع) از پدرش از رسول خدا (ص) روایت می کند که فرمود: خوشا به حال کسی که روز قیامت در نامه ی عملش زیر هر گناه، یک «استغفرالله» یافت شود.(2)
توضیح: از میان بندگان خوشا به حال کسی که در نامه ی عملش گناهی یافت نشود و از میان گنه کاران نیز خوشا به حال کسی که در نامه عملش زیر هر گناه یک «استغفرالله» یافت شود یعنی اگر بر اثر غفلت مرتکب گناهی شده با استغفار و اظهار ندامت به درگاه الهی، اشتباه خود را جبران کرده باشد.
ص: 55
رسول خدا (ص) فرمود: هر کس زیاد استغفار کند خداوند از هر «همٌی» برایش فرج حاصل کند و راه خروج از هر تنگنا را نشانش دهد و از جایی که گمان ندارد به او روزی عنایت کند.(1)
رسول خدا (ص) فرمود: کسی که به فردی ظلم کرده و دسترسی به او ندارد تا اشتباه خود را جبران کند، باید برای او استغفار کند و از خدا برایش طلب مغفرت کند که این کار کفاره ی گناه او خواهد بود(2)
و [رسول خدا (ص)] فرمود: کفاره غیبت این است که طلب مغفرت کنی برای کسی که غیبتش را کردی.(3)
و [رسول خدا (ص)] فرمود: آیا خبر ندهم شما را به دردتان و درمانتان؟ گفتیم چرا یا رسول الله. فرمود: درد شما گناهان است و دوای شما استغفار است.(4)
ص: 56
وَ عَنِ الصَّادِقِ ع مَنْ كَانَ بِهِ عِلَّةٌ فَلْيَقُلْ عَلَيْهَا فِي كُلِّ صَبَاحٍ أَرْبَعِينَ مَرَّةً مُدَّةَ أَرْبَعِينَ يَوْماً بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ تَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيم (1)
مرحوم کفعمی در «مصباح» از امام صادق (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمود: هر کس مبتلا به علتی بود به مدت چهل روز صبح این دعا را چهل بار بر آن (عضو بیمار) بخواند: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ تَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيم.
«مستدرک الوسائل» پس از نقل روایت فوق، در ذیل آن می نویسد: پس ازآن که چهل بار این ذکر را خواند دستش را بر عضوی که بیمار است بمالد؛ ان شاء الله خوب خواهد شد.(2)
مرحوم علامه مجلسی پس ازآنکه حدیث فوق را در بحارالانوار از کتاب بلد الأمین نقل می کند در ادامه از همین کتاب نقل می کند: در بعضی از کتب اصحاب دیدم مردی به مرضی دچار شد که اطباء از معالجه او عاجز شدند؛ چهل
ص: 57
روز به دستور این روایت عمل کرد و از آن بیماری شفا یافت.(1) ایشان در ادامه می فرماید: پدرم اعتقاد وافری به مضمون این روایت داشت و هر روز این ذکر را چهل بار بعد از نماز صبح می خواند و این به این خاطر بود که با زنی شریف ازدواج کرده بوده که در بدنش ورم شدیدی ایجاد شده بود به طوری که چند ماه او را خانه نشین کرده بود پدرم به همسرش امر می کند که این ذکر را طبق دستورالعمل روایت، بعد از نماز صبح بگوید. او هم به دستورالعمل این روایت عمل کرده و خوب شده بود.(2)
توضیح: در فصل 18 کتاب مصباح کفعمی، (الفصل الثامن عشر في أدعية الآلام و علل الأعضاء و حل المربوط و الحمى) ادعیه زیادی برای معالجه و مداوای عموم بیماری ها مطرح شده و در ادامه برای تعدادی از بیماری ها، دعا و دستورالعمل خاص ارائه شده است؛ چون نقل تمام ادعیه ای که برای شفای بیماری در کتاب مصباح کفعمی و سایر کتب ادعیه نقل شده، باعث خروج این کتاب از روال طبیعی و موضوع اصلی می شود، به همین خاطر به عنوان نمونه به نقل چند روایت اکتفا کرده و محققین محترم را برای اطلاع بیشتر به منابع مذکور ارجاع می دهم.
در کتاب دروس شهید (ره) نقل شده که هر کس دردش شدت گرفت بر ظرفی که در آن آب است چهل بار سوره حمد را بخواند سپس آن عضو بیمار را در آب بگذارد و باید نزد مریض کیلی از گندم باشد که پس از اجرای این
ص: 58
دستورالعمل با دستش گندم را به فقیر بدهد و امر کند که آن فقیر برایش دعا کند ان شاء الله خوب خواهد شد.(1)
محمد بن بکر ازدی از امام صادق (ع) نقل می کند که آن حضرت به اصحاب و دوستان خود وصیت کرد که هرکس مبتلا به بیماری بود کوزه جدید و نو را بردارد و آن پر از آب کند بعد خودش مقداری از آب آن را بنوشد سپس سی بار سوره «انا انزلناه» را با ترتیل بر آن بخواند سپس از آن آب بنوشد و با آن وضو بگیرد و با آن مسح کند؛ و هر وقت آب کوزه رو به اتمام است مجدداً آن ها پر از آب کند و این کار به سه روز نمی رسد مگر این که خداوند متعال او را از این بیماری شفا خواهد داد.(2)
مرحوم ثقة الاسلام کلینی در کتاب شریف «کافی» از امام صادق (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمودند: هر کس به دردی مبتلا شد بعد از نمازهای واجب هفت بار موضع سجود خود را مسح کند و بر عضو بیمار بمالد و بگوید «يَا مَنْ كَبَسَ الْأَرْضَ عَلَى الْمَاءِ وَ سَدَّ الْهَوَاءَ بِالسَّمَاءِ وَ اخْتَارَ لِنَفْسِهِ أَحْسَنَ الْأَسْمَاءِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» آنگاه حاجت خود را طلب نموده و برای شفای
ص: 59
بیماری خود دعا کند.(1)
مرحوم محدث نوری در مستدرک: هر کس چهل مرتبه سوره حمد را بر آب بخواند و به انسان تب دار بپاشد شفا پیدا می کند.(2)
ص: 60
رُوِيَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلَامُ أَنَّهُ قَالَ: مَنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِهَذَا الْعَهْدِ كَانَ مِنْ أَنْصَارِ قَائِمِنَا عَلَيْهِ السَّلَامُ، فَإِنْ مَاتَ قَبْلَهُ أَخْرَجَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ قَبْرِهِ، وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ كَلِمَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ، وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَيِّئَةٍ،...(1)
روایت شده از امام جعفر صادق (ع) که فرمود: هر کس چهل روز صبح با این عهد به درگاه خدا دعا کند از انصار قائم ما خواهد بود و اگر [قبل از ظهور آن حضرت] بمیرد خداوند متعال او را از قبرش خارج خواهد نمود؛ و در برابر هر کلمه ی [این دعا] هزار ثواب به او می دهد و هزار سیئه از او محو می کند و آن عهد این است:
اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْكُرْسِيِّ الرَّفِيعِ وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ وَ مُنْزِلَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ رَبَّ الظِّلِّ وَ الْحَرُورِ وَ مُنْزِلَ الْفُرْقَانِ الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَ رَبَّ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْكَرِيمِ وَ بِنُورِ وَجْهِكَ الْمُنِيرِ وَ مُلْكِكَ الْقَدِيمِ يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ يَا حَيّاً قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ يَا حَيّاً بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ يَا حَيّاً لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلَانَا الْإِمَامَ الْمَهْدِيَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا وَ عَنِّي وَ عَنْ
ص: 61
وَالِدَيَّ وَ وُلْدِي وَ إِخْوَانِي مِنَ الصَّلَوَاتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ وَ مَا أَحْصَاهُ كِتَابُهُ وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُهُ اللَّهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ هَذَا الْيَوْمِ وَ مَا عِشْتُ بِهِ فِي أَيَّامِي عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَةً لَهُ فِي عُنُقِي لَا أَحُولُ عَنْهَا وَ لَا أَزُولُ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِينَ فِي حَوَائِجِهِ وَ الْمُمْتَثِلِينَ لِأَوَامِرِهِ وَ الْمُحَامِينَ عَنْهُ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ اللَّهُمَّ فَإِنْ حَالَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَلْتَهُ عَلَى عِبَادِكَ حَتْماً فَأَخْرِجْنِي مِنْ قَبْرِي مُؤْتَزِراً كَفَنِي شَاهِراً سَيْفِي مُجَرِّداً قَنَاتِي مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدَّاعِي فِي الْحَاضِرِ وَ الْبَادِي اللَّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ وَ اكْحُلْ مَرَهِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُكْ بِي مَحَجَّتَهُ وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ وَ قَوِّ ظَهْرَهُ وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلَادَكَ وَ أَحْيِ بِهِ عِبَادَكَ فَإِنَّكَ قُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ فَأَظْهِرِ اللَّهُمَّ وَلِيَّكَ وَ ابْنَ وَلِيِّكَ وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمَّى بِاسْمِ رَسُولِكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ حَتَّى لَا يَظْفَرَ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْبَاطِلِ إِلَّا مَزَّقَهُ وَ يُحِقَّ اللَّهُ بِهِ الْحَقَّ وَ يُحَقِّقَهُ اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْهُ مَفْزَعاً لِلْمَظْلُومِ مِنْ عِبَادِكَ وَ نَاصِراً لِمَنْ لَا يَجِدُ نَاصِراً غَيْرَكَ وَ مُجَدِّداً لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْكَامِ كِتَابِكَ وَ مُشَيِّداً لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلَامِ دِينِكَ وَ سُنَنِ نَبِيِّكَ ص وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِينَ اللَّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّداً ص بِرُؤْيَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلَى دَعْوَتِهِ وَ ارْحَمِ اسْتِكَانَتَنَا مِنْ بَعْدِهِ اللَّهُمَّ اكْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ وَ عَجِّلِ اللَّهُمَّ ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَرَاهُ قَرِيباً بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
سپس سه بار با دست بر ران راست خود می زنی و می گویی: الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا مَوْلَايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ.(1)
خدایا اى پروردگار نور بزرگ و پروردگار كرسى بلند و پروردگار درياى جوشان و فرو فرستندۀ تورات و انجيل و زبور و پروردگار سايه و حرارت [آفتاب] و نازل كنندۀ قرآن
ص: 62
بزرگ و پروردگار فرشتگان مقرّب و پيامبران و رسولان. خدايا! از تو مى خواهم به روى كريمت و به نور وجه نوربخشت و فرمانروايى ديرينه ات، اى زنده و پا برجاى دائم، از تو مى خواهم به حق نامت، كه به آن آسمان ها و زمین ها روشن شد، اى زندۀ پيش از هر زنده، اى زندۀ پس از هر زنده، اى زندۀ در آن وقتی که زنده اى نبود، اى زنده كننده مردگان و ميرانندۀ زندگان، اى زنده، معبودى جز تو نيست خدايا برسان به مولاى ما امام راهنماى راه يافته، قیام کننده به فرمانت كه درودهاى خدا بر او و پدران پاكش، از جانب همه مردان و زنان مؤمن، در مشرق های زمين و مغرب هایش، همواری ها و کوه هایش، خشکی ها و درياهايش و از طرف من و پدر و مادرم، از درودها به گرانى عرش خدا و كشش كلماتش و آنچه دانشش برشمرده و كتابش به آن احاطه يافته، خدايا در صبح اين روز و تا زندگى كنم از روزهايم، براى آن حضرت بر عهده ام، عهد و پيمان و بيعت تجديد مى كنم، كه از آن رو نگردانم و هيچ گاه دست برندارم. خدايا مرا، از ياران و مددكاران و دفاع كنندگان از او قرار ده و از شتابندگان به سويش، در برآوردن خواسته هايش و اطاعت كنندگان اوامرش و مدافعان حضرتش و پيش گيرندگان به جانب خواسته اش و كشته شدگان در پيشگاهش. خدايا اگر بين من و او مرگى كه بر بندگانت حتم و قطعى ساختى حائل شد، كفن پوشيده از قبر مرا بيرون آور، با شمشير از نيام بركشيده و نيزه برهنه، پاسخگو به دعوت آن دعوت کننده، در ميان شهرنشين و باديه نشين. خدايا آن جمال با رشادت و پيشانى ستوده را به من بنمايان و با نگاهى از من به او ديده ام را سرمه بنه و در گشايش امرش شتاب كن و درآمدنش را آسان گردان و راهش را وسعت بخش و مرا به راهش درآور و فرمانش را نافذ كن و پشتش را محكم گردان، خداى به دست او كشورهايت را آباد كن و بندگانت را به وسيله او زنده فرما، به درستى كه تو فرمودى و گفته ات حق است كه: فساد در خشكى و دريا، در اثر اعمال مردم نمايان شد، خدايا ولىّ ات و فرزند دختر پيامبرت كه به نام رسولت ناميده شده، براى ما آشكار كن تا به چيزى از باطل دست نيابد، مگر آن را از هم بپاشد و حق را پابرجا و ثابت نمايد، خدايا او را قرار ده پناهگاهى براى ستمديدگان از بندگانت و ياور براى كسى كه يارى براى خود جز تو نمى يابد و تجديدكننده آنچه از احكام كتابت تعطيل شده
ص: 63
و محكم كننده آنچه از نشانه هاى دينت و روش های پيامبرت (درود خدا بر او و خاندانش) رسيده است و او را قرار ده، خدايا، از آنان كه از حمله متجاوزان، نگاهش دارى، خدايا پيامبرت محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) را به ديدار او و كسانى كه بر پايه دعوتش از او پيروى كردند شاد كن و پس از او به درماندگى ما رحم فرما، خدايا اين اندوه را از اين امت به حضور آن حضرت برطرف كن و در ظهورش براى ما شتاب فرما، كه ديگران ظهورش را دور مى بينند و ما نزديك مى بينيم، به مهربانى ات اى مهربان ترين مهربانان. آنگاه سه بار بر ران خود دست مى زنى و در هر مرتبه مى گويى: الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا مَوْلايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ.(1)
این دعا برای اولین بار در قرن هفتم هجری قمری در کتاب «المزار الکبیر» محمد بن الجعفر بن المشهدی متوفای 610 هجری قمری، بدون ذکر سند از امام جعفر صادق (ع) نقل شده است پس از او سید بن طاووس (ره) در کتاب مصباح الزائر نقل کرده و حدود سه قرن بعد مرحوم کفعمی متوفای 905 این دعا را در مصباح نقل کرده سپس مرحوم ملا محمد باقر مجلسی (متوفای 1110 ه.ق) این دعا را با دو سند متفاوت در جلد 83(2)
و 91(3)
بحارالانوار نقل کرده است.
ص: 64
البته در هر دو سند بحارالانوار، افراد مذموم و مجهول وجود دارد درنتیجه سند دعا فاقد اعتبار است. مرحوم علامه مجلسی در کتاب «زاد المعاد» تصریح به اعتبار سند این دعا می کند!(1) دو قرن بعد علی حائری یزدی متوفای 1323 قمری در «کتاب الزام الناصب» ادعا می کند این دعا از ناحیه مقدسه! صادر شده است!(2) ما نیز این روایت و دعا را به امید آن که از ناحیه امام معصوم صادر شده باشد در کتاب خود نقل کردیم.
1. کسانی که می خواهند به این روایت عمل کنند باید چهل روز متوالی هر روز صبح این دعا را بخوانند.
2. باید قبل از شروع، این دعا را نزد چند نفر با دقت بخوانند و اگر اشکالی در قرائت آن ها وجود دارد برطرف کنند.
3. لازم است قبل از شروع، ترجمه و تفسیر و توضیح دعا را، فراگیرند تا دعا خواندن آن ها از روی آگاهی و توجه به معانی و همراه قصد معنای آن باشد نه صرف خواندن کلمات و لقلقه زبان.
4. فردی که این دعا را چهل روز پس از نماز صبح می خواند باید بداند در بخشی از این دعا بدین گونه با «امام مهدی (عج)» عهد و پیمان خون می بندد: «خدايا در صبح اين روز و تا زنده هستم، براى آن حضرت بر عهده ام، عهد و پيمان و بيعت تجديد مى كنم، كه از آن [حضرت]رو برنگردانم و هيچ گاه
ص: 65
دست[از یاری او] برندارم. خدايا مرا، از ياران و مددكاران و دفاع كنندگان از او قرار ده و از شتابندگان به سويش، در برآوردن خواسته هايش و اطاعت كنندگان اوامرش و مدافعان حضرتش و پيش گيرندگان به جانب خواسته اش و كشته شدگان در پيشگاهش قرار ده. خدايا اگر بين من و او مرگى كه بر بندگانت حتم و قطعى ساختى حائل شد، مرا كفن پوشيده از قبرم بيرون آور، با شمشير از نيام بركشيده و نيزه برهنه، پاسخگو به دعوت آن دعوت کننده،...».
پس باید مواظب گفتار خود باشد و بر عهد و پیمان خود وفادار بماند.
ص: 66
مرحوم ثقة الاسلام کلینی در کتاب شریف کافی حدیثی را از علی بن ابراهیم از احمد بن محمد بن ابی عبدالله از زیاد قندی از عبدالرحیم قصیر روایت می کند که گفت: وارد شدم بر امام صادق (ع) و عرض کردم: فدایت شوم من دعایی اختراع کردم. امام فرمود: اختراعت را رها کن؛ وقتی امری (بلا و گرفتاری) بر تو نازل شد به رسول خدا (ص) پناه ببر؛ و دو رکعت نماز بخوان و آن را به رسول الله (ص) هدیه کن. گفتم: چگونه [این نماز را بخوانم]؟ فرمود: غسل می کنی و دو رکعت نماز مثل نماز واجب می خوانی و هنگامی که از تشهد و سلام نماز فارغ شدی بگو «اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلَامُ وَ مِنْكَ السَّلَامُ وَ إِلَيْكَ يَرْجِعُ السَّلَامُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَلِّغْ رُوحَ مُحَمَّدٍ سَلَامِي وَ ارْدُدْ عَلَيَّ مِنْهُمُ السَّلَامَ وَ السَّلَامُ عَلَيْهِمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ اللَّهُمَّ إِنَّ هَاتَيْنِ الرَّكْعَتَيْنِ هَدِيَّةٌ مِنِّي إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَأَثِبْنِي عَلَيْهِمَا مَا أَمَّلْتُ وَ رَجَوْتُ فِيكَ وَ فِي رَسُولِكَ يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ».(1)
ص: 67
سپس به سجده می روی و چهل بار می گویی «يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ يَا حَيُّ لَا يَمُوتُ يَا حَيُّ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ».
سپس طرف راست صورتت را بر زمین می گذاری و این ذکر را چهل بار می گویی.
سپس طرف چپ صورتت را بر زمین می گذاری و این ذکر را چهل بار می گویی
سپس سر از سجده برمی داری و دستت را دراز می کنی و این ذکر را چهل بار می گویی سپس دست ها را بر گردن خود می گذاری و التجا می بری با انگشت شهادت خود و چهل مرتبه این دعا را می خوانی. بعد از اتمام این مراحل، محاسن خود را با دست چپ در دست می گیری (بانوان دست بر چانه ی خود می گذارند) و گریه می کنی و یا اگر گریه ات نیامد خود را به حالت گریه قرار می دهی و می گویی: «يَا مُحَمَّدُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَشْكُو إِلَى اللَّهِ وَ إِلَيْكَ حَاجَتِي وَ إِلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الرَّاشِدِينَ حَاجَتِي وَ بِكُمْ أَتَوَجَّهُ إِلَى اللَّهِ فِي حَاجَتِي».(1) سپس به سجده برو و بگو: «یا الله یا الله» آن قدر بگو تا نفست به پایان برسد آنگاه بگو: «صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» در این حال از خدا حاجتت را طلب کن. آنگاه امام صادق (ع) فرمود: من از طرف خدا ضمانت می کنم که هرکس این دستورالعمل را انجام داد و دعا کرد خداوند دعایش را مستجاب می کند.(2)
ص: 68
مرحوم شیخ صدوق (ره) در کتاب شریف خصال به سند خود روایتی را از امام محمد باقر (ع) نقل کرده که آن حضرت می فرماید:
أَمْلَى ا للَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِفِرْعَوْنَ مَا بَيْنَ الْكَلِمَتَيْنِ قَوْلَهُ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى وَ قَوْلَهُ ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرِي أَرْبَعِينَ سَنَةً ثُمَّ أَخَذَهُ اللَّهُ نَكالَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولى وَ كَانَ بَيْنَ أَنْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمُوسَى وَ هَارُونَ ع قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُما وَ بَيْنَ أَنْ عَرَفَهُ اللَّهُ تَعَالَى الْإِجَابَةَ أَرْبَعِينَ سَنَةً ثُمَّ قَالَ قَالَ جَبْرَئِيلُ ع نَازَلْتُ رَبِّي فِي فِرْعَوْنَ مُنَازَلَةً شَدِيدَةً فَقُلْتُ يَا رَبِّ تَدَعُهُ وَ قَدْ قَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى فَقَالَ إِنَّمَا يَقُولُ مِثْلَ هَذَا عَبْدٌ مِثْلُكَ.(1)
خداوند عزوجل از وقتی که فرعون گفت «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى» تا وقتی که گفت «ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرِي»، چهل سال به او مهلت داد سپس او را به نکال آخرت و اولی مؤاخذه کرد و از وقتی که [حضرت] موسی و هارون (ع) دعا کردند و خداوند به آن ها فرمود «قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُما» تا زمانی که دعایشان مستجاب شد [و خواسته آن ها براورده شد] چهل سال طول کشید. سپس جبرئيل گفت: من با پروردگار خود در باره فرعون سخت در افتادم و عرض كردم: پروردگارا او را رها می کنی درحالی که گفت: «انا ربکم الاعلی»؟ خداوند در جواب جبرئیل فرمود: این سخن را بنده ای مثل تو می گوید.
ص: 69
توضیح: در روایت مورد بحث ملاحظه کردید که خدای قهار سرانجام فرعون را به «نکال آخرت و اولی» مبتلا کرد اینک این سؤال مطرح است که «نکال» یعنی چه؟ و منظور از «آخرت و اولی» چیست؟
كلمه «نكال» به معناى عذابی است كه هر كس آن را ببيند و يا بشنود از انجام چنین عملی خوددارى مى كند؛ و به عذاب آخرت از اين جهت «نكال» می گویند كه يكى از آثارش اين است كه هر كس آن را بشنود از هر عملى كه وى را بدان گرفتار سازد خوددارى مى كند.(1)
در باره «آخرت و اولی» مفسرین نظرات متعددی ارائه کرده اند:
1. در دنيا فرعون و لشكرش را غرق كرد و در آخرت (بعد از مردن) به آتش دوزخ گرفتارش ساخت، پس مراد از «اولى و آخرة» دنيا و آخرت است.
2. منظور از «الاولى» كلمه نخستين فرعون است كه در مسير طغيان ادعاى خدایی كرد و گفت: ما علمت لکم من اله غیری(2) و کلمه ی «الآخرة» اشاره به آخرين كلمه اى است كه گفت: أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى و آن ادعاى ربوبيت اعلى بود؛ خداوند مابین این دو کلمه چهل سال به او مهلت داد سپس به خاطر این دو کلمه عذابش کرد.(3)
برای توضیح بیشتر توجه شما را به پاسخ چند سؤال جلب می کنم.
ص: 70
پاسخ این سؤال در روایتی از ابن عباس نقل شده که می گوید: حضرت موسی (ع) به درگاه خدا عرضه داشت: پروردگارا! تو به فرعون صد سال مهلت دادی درحالی که او می گفت «انا ربکم الاعلی» و منکر رسولان تو بود و آیات تو را تکذیب می کرد؟ خداوند به او وحی کرد که او خوش اخلاق و «سهل الحجاب» بود یعنی رعیت و گرفتاران به راحتی می توانستند نزد او بروند و مشکلات خود را با او در میان بگذارند من به او مهلت دادم تا پاداش این کارش را در دنیا به او داده باشم.(1)
ناگفته نماند این فلسفه بافی ها سخن ابن عباس است نه امام معصوم؛ و سخن ابن عباس برای ما حجت نیست و معلوم نیست واقعاً فرعون واجد چنین خصوصیت اخلاقی و رفتاری بوده و به خاطر آن خدا به او مهلت داده باشد.
همچنین ابا بصیر از امام محمد باقر (ع) از رسول خدا (ص) روایت کرده که جبرئیل به درگاه خداوند عرضه داشت پروردگارا فرعون را رها می کنی درحالی که گفت: «انا ربکم الاعلی»؟ خداوند در جواب جبرئیل فرمود: این سخن را بنده ای مثل تو می گوید (که از فوت [عقوبت] می ترسد). مفهوم این سخن این است که من از فرار کردن فرعون نمی ترسم و اگر چهارصد هزار سال هم ادعای خدایی کند نمی تواند از دست من فرار کند و سرانجام او را مکافات خواهم کرد.(2)
ص: 71
مرحوم علامه طباطبایی در پاسخ این سؤال می فرماید: در دعاى موسى (ع)(1)
چيزى نبود كه دلالت بر فوريت و يا تأخیر در نازل كردن عذاب داشته باشد، آيه بعدى هم كه متضمن وعده اجابت و قبول دعاى موسى است و همچنين آيه اى كه از وقوع حتمى آن وعده، خبر مى دهد، چيزى در اين باب ندارد و روايات هم مطابق با آيات است.(2)
جواب دیگری که می توان به این پرسش داد این که: حکمت و عدالت خداوند ایجاب می کرد بلافاصله و بدون اتمام حجت، فرعونیان را هلاک نکند. به همین خاطر اجابت دعای حضرت موسی و هارون را به تأخیر انداخت.
مطلب دیگر آنکه هلاکت فرعون مساوی بود با نجات بنی اسرائیل؛ درحالی که بنی اسرائیل هنوز کافر و مشرک بودند و استحقاق دریافت امداد غیبی و عنایات ویژه ی الهی را نداشتند پس لازم بود مدت چهل سال بگذرد تا هدایت شده، ایمان بیاورند و توبه کنند درنتیجه با امداد غیبی دشمنان آن ها هلاک شوند و
ص: 72
بنی اسرائیل نجات یابند.
امام رضا (ع) دراین باره می فرماید: خداوند بر بنی اسرائیل غضب نکرد مگر این که آن ها را وارد مصر کرد و از آن ها راضی نشد مگر آن که آن ها را از مصر خارج کرد.(1)
منظور امام رضا (ع) این است که بنی اسرائیل به خاطر گناه و معصیت و لجاجت و ظلم و ستم، مورد غضب خداوند واقع شده و خداوند آن ها را وارد مصر کرد و به ظلم و ستم فرعونیان مبتلا کرد؛ و هنگامی که توبه کرده و ایمان آوردند خداوند از آن ها راضی شد و با بعثت حضرت موسی (ع) مقدمات نجات آن ها را فراهم کرد و دریا را برای آن ها شکافت و همه را از ظلم و ستم فرعون نجات داد.
برای پاسخ این سؤال چند حدیث از کتاب شریف اصول با ترجمۀ مرحوم مصطفوی تقدیم می کنیم.(2)
از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: همانا بنده اى دعا كند پس خداى عزوجل به دو فرشته می فرماید: من دعاى او را به اجابت رساندم ولى حاجتش را
ص: 73
نگهداريد، زيرا كه من دوست دارم صدای او را بشنوم و همانا بنده اى هم هست كه دعا می کند پس خداى تبارك و تعالى می فرماید: زود حاجتش را بدهيد كه صدایش را خوش ندارم.(1)
از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: همانا بنده اى كه دوست خدا است در پيش آمدى كه براى او رخ داده دعا كند و خدا به فرشته ای كه موكل به او است می فرماید: حاجت بنده مرا برآور ولى در (دادن) آن شتاب نكن زيرا كه من ميل دارم صدای او را بشنوم؛ و همانا بنده اى که دشمن خداست به درگاه خداى عزوجل در باره اتفاقى كه براى او پيش آمده دعا می کند پس به فرشته موكل بر او (يا بر آن دعا) گفته شود: حاجتش را برآور و در (دادن) آن شتاب كن زيرا من خوش ندارم صدايش را بشنوم. فرمود: پس مردم (كه خبر از اين جريان ندارند به آن که حاجتش زود برآورده شده) می گویند: حاجت این برآورده نشده مگر براى گرامى بودنش (نزد خدا و به آن كه در اجابتش تأخير شده گويند): [اجابت دعا] از او دريغ نشده مگر براى زبونى و خواريش.(2)
ص: 74
اسحاق بن عمار از امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود: همانا مؤمن خداى عزوجل را درباره حاجت خود می خواند و خداى عزوجل می فرماید: اجابت او را به تأخیر اندازيد به خاطر شوقى كه به صدا و دعاى او دارم، پس چون روز قيامت شود خداى عزوجل می فرماید: اى بنده من تو مرا خواندى (و دعا كردى) و من اجابت را به تأخیر انداختم اكنون ثواب و پاداش تو چنين و چنان است و باز در باره فلان چيز و فلان چيز مرا خواندى (و دعا كردى) و من اجابت تو را به تأخیر انداختم و پاداش تو چنين و چنان است، فرمود: پس مؤمن آرزو كند كه كاش هيچ دعائى از او در دنيا اجابت نمى شد براى آن همه ثواب و پاداش نيك كه مى بيند.(1)
در یک جمع بندی باید گفت علل عدم اجابت دعا از این قرار است:
1. دعا برخلاف حکمت و سنت الهی است.
2. دعا برخلاف شریعت و حکم الهی است.
3. دعا برخلاف مصلحت بنده است.
4. گناه، حق الناس، غذای حرام، شراب، غیبت، قطع رحم و...مانع اجابت دعاست.
5. چون خدا دوست دارد بنده اش بیشتر به درگاهش دعا کند و یا رب یا رب بگوید به همین خاطر دعای او را مستجاب می کند ولی قضای حاجت او را به
ص: 75
تأخیر می اندازد و ممکن است علت تأخیر اجابت دعای حضرت ابراهیم و یعقوب و زکریا و بسیاری از مؤمنین به همین دلیل باشد.
ص: 76
وَ قَالَ ع مَنْ أَدْرَكَ الصَّلَاةَ أَرْبَعِينَ يَوْماً فِي الْجَمَاعَةِ كُتِبَ لَهُ بَرَاءَةً مِنَ النِّفَاقِ وَ بَرَاءَةً مِنَ النَّار(1)
هر کس چهل روز نماز را به جماعت بخواند برای او برائت از نفاق و برائت از آتش [جهنم] نوشته می شود.
وَ مِنْهُ عَنِ النَّبِيِّ ص مَنْ صَلَّى أَرْبَعِينَ يَوْماً فِي جَمَاعَةٍ يُدْرِكُ التَّكْبِيرَةَ الْأُولَى كُتِبَ لَهُ بَرَاءَتَانِ بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَ بَرَاءَةٌ مِنَ النِّفَاقِ.(2)
از رسول خدا (ص) روایت شده که فرمود: هر کس چهل روز به جماعت نماز بخواند درحالی که هنگام گفتن تکبیرة الاحرام [امام جماعت] اقتداء کرده باشد برای او دو برائت نوشته می شود: برائتی از آتش؛ برائتی از نفاق.
كِتَابُ زَيْدٍ النَّرْسِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَنْ صَلَّى عَنْ يَمِينِ
ص: 77
الْإِمَامِ أَرْبَعِينَ يَوْماً دَخَلَ الْجَنَّةَ.(1)
هرکس چهل روز در نماز جماعت شرکت کند و در طرف راست امام جماعت بایستد داخل بهشت می شود.
از رسول خدا (ص) روایت شده که فرمود: هرکس نمازهای پنج گانه را به مدت چهل شبانه روز به جماعت بخواند و همیشه از ابتدای نماز حاضر باشد و تکبیره الاحرام پیش نماز را درک کند بهشت بر او واجب می شود.(2)
رسول خدا ص فرمود نماز شخص به جماعت بهتر از چهل سال نماز فرادا در خانه است. گفته شد یا رسول الله نماز جماعت یک روز بهتر از چهل سال نماز است؟ حضرت فرمود یک نماز جماعت.(3)
رسول خدا (ص) فرمود: ثواب یک رکعت نماز جماعت معادل ثواب 24 رکعت است
ص: 78
... در حالی که هر رکعت آن نزد خدای عزوجل از عبادت 40 سال بهتر است.(1)
عده ای یهودی نزد رسول خدا (ص) آمدند، آن حضرت مطالبی را با آن ها در میان گذاشت از جمله این که فرمود:... همانا صفوف [نماز جماعت] امت من مانند صفوف ملائکه در آسمان است و [یک] رکعت [نماز] جماعت [امت من معادل] بیست وچهار رکعت [نماز] است. [که] هر رکعت آن نزد خدای عزوجل محبوب تر از عبادت چهل سال است؛ و اما روز قیامت [وقتی] که خدا اولین و آخرین را جمع می کند برای حساب، هیچ مؤمنی نیست که به سوی [نماز] جماعت رفته مگر این که خداوند عزوجل هول و هراس روز قیامت را بر او تخفیف می دهد سپس امر می کند او را به بهشت ببرند.(2)
رسول خدا (ص) فرمود: خداوند حیا می کند از بنده ی مؤمنش (که به جماعت نماز خوانده سپس حاجتش را از او درخواست کرده) این که [حاجتش را برآورده نکند تا] برود؛ مگر این که حاجتش را برآورده کند.(3)
ص: 79
ابا بصیر از امام محمدباقر (ع) روایت کرده که فرمود: هر کس از همسایه های مسجد که صدای اذان را بشنود ولی دعوت مؤذن را اجابت نکند [و برای نماز جماعت به مسجد نرود]، نمازی برای او نیست. [نمازی که در خانه می خواند نماز نیست].(1)
امام محمدباقر (ع) فرمود: نمازی نیست برای همسایگان مسجد [اگر در] نماز [جماعت مسجد] شرکت نکنند مگر برای مریض و مشغول.(2)
توضیح: منظور از مشغول، کسی است که عذر شرعی یا امر مهمی او را از حضور در مسجد و نماز جماعت باز داشته به طوری که حضور در نماز جماعت باعث ضرر عظیم و یا فوت منفعت عظیم شود به گونه ای که عادة برای کسی قابل تحمل نیست.
سؤال: همسایه های مسجد چه کسانی هستند؟
برای این سؤال دو پاسخ داده شده؛
پاسخ اول: همسایه مسجد کسانی هستند که عرف جامعه، آن ها را همسایه مسجد بداند.
ص: 80
پاسخ دوم: مرحوم ابن بابویه قمی در کتاب شریف «الخصال» حدیثی را از امیرالمؤمنین علی (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمودند: «حَرِيمُ الْمَسْجِدِ أَرْبَعُونَ ذِرَاعاً وَ الْجِوَارِ أَرْبَعُونَ دَاراً مِنْ أَرْبَعَةِ جَوَانِبِهَا.» حریم مسجد چهل ذراع است و [حد] همسایه، چهل خانه است از چهار جهت.(1)
با این بیان هر جا مسجدی باشد از هر طرف تا چهل خانه، همسایه مسجد محسوب می شوند و ساکنان آن، حتی المقدور باید نماز خود را در مسجد بخوانند مگر آنکه عذر شرعی یا امر مهمی آن ها را به خود مشغول کند به طوری که حضور در مسجد باعث ضرر و خسارت عظیم و غیرقابل تحمل شود.
زرارة بن اعین از امام محمد باقر (ع) روایت کرده که فرمود: هرکس از روی بی اعتنائی، نماز جماعت و جماعت مسلمین را بدون علت [و عذر شرعی] ترک کند، نمازی برای او نیست. [نمازی که می خواند نماز نیست].(2)
رسول خدا (ص) فرمود: هر کس نماز مغرب و عشا و نماز صبح را به جماعت بخواند [ثوابش] مثل این است که تمام شب را احیا کرده.(3)
ص: 81
همچنین در احادیث متعدد وارد شده: اگر [برای امر ازدواج یا احراز صلاحیت یا امر دیگر] از حال کسی که در مسجد و نماز جماعت شرکت نمی کند از شما سؤال شد، در پاسخ بگویید: او را نمی شناسم [او را تأیید نکنید].(1)
وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ (سوره بقره آیه 43).
و نماز را بر پادارید و زکات بدهید و با رکوع کنندگان رکوع کنید.
دومین آیه درباره نماز جماعت آیه 43 سوره آل عمران است.
يا مَرْيَمُ اقْنُتي لِرَبِّكِ وَ اسْجُدي وَ ارْكَعي مَعَ الرَّاكِعينَ (43)
ای مریم برای پروردگارت تواضع و فروتنی کن و سجده کن و با رکوع کنندگان رکوع کن.
از این آیه، هم جواز شرکت زن در نماز جماعت برمی آید هم مطلوب بودن و استحباب آن.
و آخرین آیه (که به بهترین وجه ممکن)، اهمیت نماز جماعت را در دین اسلام می رساند آیه 203 سوره ی نساء است.
وَ إِذا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَ لْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذا سَجَدُوا فَلْيَكُونُوا مِنْ وَرائِكُمْ وَ لْتَأْتِ طائِفَةٌ أُخْرى لَمْ يُصَلُّوا فَلْيُصَلُّوا مَعَكَ
ص: 82
و هنگامی که در [عرصه نبرد و خطر] ميان آنان باشى و براى آنان [به جماعت] اقامه نماز كنى، پس بايد گروهى از رزمندگان درحالی که لازم است سلاحشان را برگيرند، همراهت به نماز ايستند و چون سجده كردند [ركعت دوم را خودشان فرادا به پايان بردند] بايد [براى حفاظت از شما] پشت سرتان قرار گيرند؛ و آن گروه ديگر كه [به خاطر مشغول بودن به حفاظت] نماز نخوانده اند بيايند و با تو نماز گذارند...(1)
مشاهده می کنید در این آیه شریفه، کیفیت برپایی نماز جماعت را در بحرانی ترین شرایط جنگی بیان می کند به این روش که رزمندگان اسلام به دو بخش تقسیم شوند. ابتدا نیمی از آن ها اسلحه به دست گیرند و در مقابل دشمن بایستند و نگهبانی دهند و نیم دیگر در نماز جماعت شرکت کنند و پس از خواندن یک رکعت نماز به جماعت، یک رکعت دیگر را فرادی بخوانند و برخیزند و اسلحه به دست گیرند و جلو دشمن بایستند تا بقیه رزمندگان اسلام برای درک فضیلت نماز جماعت به رکعت دوم رسول خدا اقتدا کنند و رکعت آخر را خود فرادی بخوانند. باید توجه داشت که در صدر اسلام و زمان ائمه ی معصومین (ع) نمازهای یومیه را در پنج وقت می خواندند بنابراین رسول خدا (ص) هنگام ظهر یا عصر در میدان نبرد، فقط یک نماز می خواند و با توجه به اینکه مسافر بود و نمازش شکسته بود پس یک نماز دورکعتی می خواند در این حال برای این که همه ی رزمندگان از فیض نماز جماعت بهره مند شوند خداوند چنین دستورالعملی را آموزش می دهد؛ و نمی گوید با توجه به این شرایط بحرانی، حالا امروز از خیر نماز جماعت بگذرید و نمازهایتان را پراکنده و فرادی بخوانید یا لااقل نیمی از شما نماز خود را به جماعت بخوانید ونیم دیگر فرادی و در نماز بعد آن نیمی که در نوبت قبل نماز جماعت نخواندند به جماعت اقتدا کنند و
ص: 83
نیم دیگر نگهبانی بدهند و بعد نماز خود را فرادی بخواند، نه هیچ یک از این پیشنهادها را خداوند در آن شرائط بحرانی جنگ مطرح نمی کند و الا و لابد مقید است همه نماز خود را به جماعت بخواند.
اما با تمام اهتمامی که خدای منان و رسول خدا (ص) و ائمه ی هدی (ع) برای اقامه ی نماز جماعت دارند، متأسفانه جامعه ی امروز ما کمترین اهمیتی برای نماز جمعه و جماعت قائل نبوده و نیست؛ به گونه ای که میلیون، میلیون مدعیان مسلمانی را مشاهده می کنیم که هفته ای یک بار هم در نماز جماعت شرکت نمی کنند حتی ماهی یک بار هم مسلمان ها آن ها را در مسجد مشاهده نمی کنند و بالاتر از این حتی سالی یک بار هم در صف نماز جمعه و جماعت مسلمین دیده نمی شوند و مسلمانی آن ها به این است که شب بیست و یکم ماه رمضان و شب تاسوعا و عاشورا به مسجد بیایند آن هم نه برای شرکت در نماز جماعت؛ بلکه برای شرکت در مراسم عزاداری و سینه زدن و نذری خوردن!
به نظر نگارنده، اگر مبلغین اسلام همان گونه که مقید هستند که در پایان هر سخنرانی و منبر، روضه و ذکر مصیبت بخوانند، اگر برای نماز که عمود دین است این مقدار اهمیت قائل بودند و مقید بودند در هر منبر و سخنرانی، یک آیه یا حدیث در بارۀ اهمیت نماز بخوانند و خودشان نیز عملاً به نماز اول وقت و حضور در نماز جمعه و جماعت اهتمام می ورزیدند، وضع نماز و نماز جماعت در جامعه ی ما این گونه اسف بار نبود. این کاهل نمازی و سهل انگاری مردم برای حضور در جمعه و جماعت، حاصل بی تدبیری و ضعف تبلیغات حوزه های علمیه در امر تبلیغ نماز است و نیاز به تجدیدنظر جدّی دارد.
طبق آمارهای موجود، در کشور ایران برای هر پانصد نفر سنی یک مسجد وجود دارد که در هر شبانه روز پنج نوبت برای اقامۀ نماز جماعت، پر از جمعیت
ص: 84
نمازگزار می شود؛ و در نقطه مقابل آن، برای هزار نفر شیعه، یک مسجد وجود دارد یعنی حدود هفتاد هزار مسجد در کشور ایران وجود دارد که سی هزار مسجد آن به طورکلی تعطیل است و در طول سال، هر گز در آن نماز جماعت برگزار نمی شود و آن مساجدی هم که در آن نماز جماعت اقامه می شود اکثراً نماز جماعت صبح آن تعطیل است و حداکثر پنج درصد مردم در نماز جماعت شرکت می کنند و نودوپنج درصد دیگر با مسجد و نماز جماعت کاری ندارند.
واقعاً جای سؤال است که چرا در کشور ایران در مقابل هفتاد هزار مسجد، بیش از نود هزار حسینیه و تکیه بنا شده! علت اعراض شیعیان از ساخت مسجدی که بنیان گزار آن رسول خدا و علی مرتضی-علیهما الصلوة و السلام- است؛ چیست؟ علت روی آوردن شیعیان به ساخت حسینیه، حیدیه، مهدیه، زینبیه، سجادیه و محسنیه ای که در صدر اسلام و در ده قرن اول تاریخ اسلام هرگز اثری و خبری از آن یافت نمی شود چیست؟ آیا مبلغان دین و مسؤولان فرهنگی و حوزه ای علمیه روی این مسئله فکر کرده اند؟ آیا اصلاً این سؤال در ذهن علما و مبلغان دین مطرح شده که: چرا جامعه ی ما بجای مسجد (که اساساً برای اقامۀ نماز بنا می شود)، اعراض کرده و به ساخت حسینیه (که اساساً برای عزاداری بنا می شود) روی آورده اند.
چرا وقتی شیعه را برای عزاداری و سینه زنی و زنجیرزنی و قمه زنی دعوت کنند، نودوپنج درصد مردم دعوت را اجابت می کنند و مسجد و حسینیه پر از جمعیت می شود اما وقتی آن ها را برای نماز جمعه و جماعت دعوت می کنند حتی پنج درصد جمعیت هم برای اقامه ی نماز حاضر نمی شوند؟! همه ی این ها بازگشت می کند به تبلیغ نامتناسب روحانیت و حوزه های علمیه از نماز و عزاداری.
ص: 85
ص: 86
فِي وَصِيَّةِ النَّبِيِّ ص لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع يَا عَلِيُّ عَلَيْكَ بِالسِّوَاكِ وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ لَا تُقِلَّ مِنْهُ فَافْعَلْ إِنَّ كُلَّ صَلَاةٍ تُصَلِّيهَا بِالسِّوَاكِ تَفْضُلُ عَلَى الَّتِي تُصَلِّيهَا بِغَيْرِ سِوَاكٍ أَرْبَعِينَ يَوْما.(1)
رسول خدا (ص) در وصیتش به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: یا علی! بر تو باد به مسواک و اگر بتوانی از مسواک کردن نکاهی، نکاه! پس به درستی که نمازی که با مسواک بخوانی بافضیلت تر از چهل شبانه روز نماز بدون مسواک است.
«مسواک» عبارت است از شستشوی دهان و دندان؛ و فرقی نمی کند که همانند گذشتگان، دهان و دندان را با چوب های تر درختان مسواک کنیم؛ یا با فرچه های عصر حاضر؛ یا با انگشت دست، دهان و دندان خود را بشوییم.
در حدیث دیگری از امام جعفر صادق (ع) روایت شده که فرمود: [دستور] مسواک و خلال و حجامت کردن را جبرئیل نازل کرد. [و همین حدیث کافی است برای اثبات جایگاه و اهمیت این سه دستور بهداشتی در دین مبین
ص: 87
اسلام].(1)
رسول خدا فرمود (ص) فرمود: خدا رحمت کند «متخللین» را. گفته شد یا رسول الله «متخللین» چه کسانی هستند؟ فرمود: کسانی هستند که خلال می کنند از طعام؛ [پس از صرف غذا دندان های خود را خلال می کنند و غذاهای باقی مانده لای دندان را بیرون می آورند] چون اگر غذا در دهان بماند فاسد می شود و بوی آن فرشته را اذیت می کند.(2)
امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود: طریق قرآن را نظافت کنید. گفته شد یا رسول الله طریق قرآن چیست؟ فرمود: دهانتان. گفته شد چگونه دهانمان را نظافت کنیم؟ فرمود با مسواک.(3)
امام صادق (ع) فرمود: من دوست دارم وقتی کسی برای نماز شب برمی خیزد مسواک کند؛ و از عطر استفاده کند چون وقتی کسی برای نماز شب قیام می کند، ملکی می آید و دهانش را بر دهان او می گذارد پس هر مقدار از قرآن که
ص: 88
از دهانش خارج می شود داخل آن فرشته می شود.(1)
امام صادق (ع) از پدرانش از رسول خدا (ص) نقل کرده که فرمود: آن قدر جبرئیل مرا به مسواک کردن سفارش می کرد که ترسيدم دندان هایم سائيده شود يا از بين برود. [این حدیث علاوه بر اینکه بیان کننده اهمیت مسواک است، به طور ضمنی بیان کننده ضرر افراط و زیاده روی در مسواک کردن است].(2)
امام باقر (ع) می فرماید: در وصیت رسول خدا (ص) به حضرت علی (ع) آمده که [فرمود] بر تو باد که برای هر نماز مسواک کنی.(3)
امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود: اگر باعث مشقت برای امتم نمی شد هرآینه برای هر نمازی مسواک کردن را واجب می کردم.(4)
ص: 89
از امام جعفر صادق (ع) روایت شده که فرمود: در مسواک کردن دوازده خصلت و فایده وجود دارد: از سنت [رسول خدا [است.] و عمل به سنت رسول خدا یک فضیلت و عمل مستحبی است که اجر و ثواب دارد] و تمیز کننده دهان است؛ و جلادهنده چشم است؛ و باعث خشنودی پروردگاراست و دندان ها را سفید می کند و بوی بد دهان را از بین می برد و لثه را محکم می کند و ایجاد اشتهای غذا خوردن می کند و بلغم را از بین می برد و قوه حافظه را زیاد می کند و [ثواب] حسنات [و اعمالی که با وضو انجام می شود] را زیاد می کند و ملائکه با وضو گرفتن خوشحال می شوند.(1)
امام صادق (ع) فرمود: وقتی برای نماز شب قیام کردی مسواک کن چون فرشته ای می آید و دهانش را بر دهانت می گذارد و هیچ حرفی [از قرآن مجید را در نماز شبت] تلاوت و قرائت نمی کنی مگر آنکه آن را به آسمان بالا می برد پس باید دهانت خوشبو باشد.(2)
امام جعفر صادق (ع) فرمود: مسواک آب ریزش چشم را از بین می برد و باعث زیادشدن نور آن می شود.(3)
ص: 90
رسول خدا (ص) فرمود: چه شده که دندان هایتان را زرد و کثیف می بینم چه شده که مسواک نمی کنید؟!(1)
امام محمدباقر (ع) حدیثی را از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود: دندان را از عرض مسواك بزنيد، نه از طول.(2)
از امام صادق (ع) روایت شده که رسول خدا (ص) وقتی از [خواب] شب بیدار می شد مسواک می کرد و هنگامی که به سفر می رفت شش چیز را با خود می برد:
1. قاروره(3) 2. مقراض 3. سورمه دان 4. آینه 5؛ و شانه 6؛ و مسواک.(4)
از رسول خدا (ص) روایت شده که: آن حضرت نهی کرد از مسواک کردن با [چوب]«نی» و «ریحان» و «انار» و فرمود: این کار باعث تحریک رگ جذام می شود.(5)
ص: 91
امام صادق (ع) به خاطر ضعف دندان هایش دو سال قبل از شهادتش مسواک کردن را ترک کرد.(1)
این مطلب مهمی است که بدانیم در بعضی از شرایط مسواک زدن مضر است و باید از آن اجتناب کرد.
روایت شده که اگر مردم می دانستند [چه فوائدی] در مسواک کردن است مسواک را با خود به بستر می بردند.(2)
در کتاب محاسن برقی روایتی را از امام جعفر صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که آن حضرت فرمود: دو رکعت نماز با مسواک بافضیلت تر از هفتاد رکعت نماز بدون مسواک است.(3)
توضیح: در یک نگاه سطحی به نظر می رسد میان این روایت و روایت قبل، تعارض وجود دارد (چون در روایت کتاب طب الائمه، ثواب یک نماز دو رکعتی با مسواک را بافضیلت تر از چهل شبانه روز نماز بدون مسواک دانسته؛ یعنی اگر در شبانه روزی فقط هفده رکعت نماز واجب بخوانیم در چهل شبانه روز
ص: 92
شش صد و هشتاد رکعت نماز می خوانیم که نتیجه این می شود که ثواب دو رکعت نماز با مسواک سیصد و چهل برابر نماز بدون مسواک است درحالی که در این روایت می فرماید: دو رکعت نماز با مسواک بافضیلت تر از هفتاد رکعت نماز بدون مسواک است و نتیجه این می شود که ثواب نماز با مسواک سی وپنج برابر نماز بدون مسواک است)؟ درحالی که هر گز میان این دو روایت تعارضی وجود ندارد. چون در روایت منقول از کتاب محاسن برقی نمی فرماید «ثواب نماز با مسواک هفتاد برابر نماز بدون مسواک است»؛ بلکه می فرماید: افضل و برتر از هفتاد رکعت است؛ و این بیان با حدیثی که می فرماید «هر نمازی که با مسواک بخوانی برتر و بافضیلت تر از چهل شبانه روز نمازی است که بدون مسواک خوانده شود»، تعارضی ندارد کما اینکه اگر به روایتی برخورد کنیم که ثوابی بیش از این هم نقل کند منافاتی ندارد چون در این روایت ثواب دو رکعت نماز با مسواک را معادل ثواب چهل شبانه روز نماز بدون مسواک نکرده بلکه فرموده دو رکعت نماز با مسواک بافضیلت تر و برتر از چهل شبانه روز نماز بدون مسواک است.
ص: 93
ص: 94
رُوِيَ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيِّ ع أَنَّهُ قَالَ عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِينَ وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ وَ التَّخَتُّمُ فِي الْيَمِينِ وَ تَعْفِيرُ الْجَبِينِ وَ الْجَهْرُ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ.(1)
از امام حسن عسکری (ع) روایت شده که فرموده: علامت های مؤمن [شیعه] پنج چیز است: پنجاه ویک رکعت نماز؛ زیارت اربعین؛ انگشتر به دست راست کردن؛ پیشانی بر خاک نهادن؛ و آشکار کردن بسم الله الرحمن الرحیم.
بررسی سند: این حدیث برای اولین بار در کتاب - «مناسك المزار» شیخ مفيد متوفای 413 ه.ق. بدون سند و با تعبیر «روی عن أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيِّ» نقل شده پس از او مرحوم شیخ طوسی در تهذیب نقل کرده. پس از شیخ طوسی، ابن المشهدی در کتاب «المزار الکبیر» خود با تعبیر «بالاسناد عن ابی هاشم الجعفری عن أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيِّ...» نقل کرده است.
ص: 95
کلمه ی «مؤمن» در آیات و روایات، به معنای «مسلمان» است یعنی کسی که به خدا و رسول خدا و قرآن و قیامت و... ایمان دارد؛ اما در این حدیث و بعضی از احادیث، منظور از مؤمن، «شیعه» است نه هر مسلمانی. پس منظور امام حسن عسکری در این حدیث این است که علائم شیعه، پنج چیز است.
مطلب دیگر این که امام حسن عسکری (ع) در این حدیث در صدد بیان ملاکهایی که «تشیع» بر آن متوقف است نیست یعنی امام نمی خواهد بگوید مسلمان با انگشتر به دست راست کردن شیعه می شود و با انگشتر به دست چپ کردن از تشیع خارج می شود بلکه می خواهد بفرماید شما از روی این پنج علامت می توانید شیعیان را در میان سایر مسلمان ها شناسایی کنید. برای روشن شدن این حقیقت، بندهای پنج گانه این حدیث را یکی یکی توضیح می دهیم.
امام حسن عسکری (ع) در بخش اول کلام خود می فرماید: «عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِينَ» علامت های مؤمن پنج چیز است: [اولین علامت، خواندن] پنجاه ویک رکعت نماز [در شبانه روز] است. منظور از پنجاه ویک رکعت، هفده رکعت نمازهای واجب یومیه و سی وچهار رکعت نمازهای نافله یومیه است. علت این که خواندن پنجاه ویک رکعت نماز در شبانه روز، علامت شیعه است، این است که تعداد رکعات نمازهای نافله ی سایر مسلمان ها کمتر از این رقم است در نتیجه مجموع رکعات نمازهای واجب و مستحبی یومیه اهل سنت به پنجاه ویک رکعت نمی رسد روی این حساب وقتی مشاهده کردیم فردی در طول یک شبانه روز پنجاه ویک رکعت نماز می خواند می فهمیم او از شیعیان اهل بیت (ع) است.
ص: 96
زیارت امام حسین (ع) در هر زمانی مستحب و مطلوب است اما نسبت به بعضی از زمان ها بالخصوص سفارش بیشتری شده؛ یکی از آن زمان ها روز اربعین یعنی چهل روز پس از عاشورا (بیستم ماه صفر) است. زیارت امام حسین (ع) در چنین روزی، از علائم شیعه به شمار آمده است.
البته منظور امام (ع) از زیارت اربعین این است که شیعیان روز اربعین یعنی بیستم ماه صفر خود را به حرم مطهر امام حسین (ع) برسانند و از نزدیک آن حضرت را زیارت کند نه این که در خانه ی خود بنشینند و زیارت نامه مخصوص روز اربعین را بخوانند (هرچند که این کار نیز مطلوب است).
ناگفته نماند طبق آنچه از احادیث و سنت رسول خدا (ص) به دست می آید برای فردی که فوت کرده تا سه روز عزا گرفته می شود و مردم در این مدت به صاحبان عزا تعزیت و تسلیت می گویند و پس از آن، هیچ مجلس و محفل و عزاداری برپا نمی شود. بنا بر این، مراسم سوم، هفتم، چهلم و سالگرد گرفتن برای اموات باید جزو آداب و رسوم اجتماعی محسوب شود نه دستورات دینی!
در عصر ائمه علیهم السلام شیعیان جهت امتثال احادیث معصومین (ع) و عمل به سنت آن بزرگواران(1)، مقید بوده اند طبق سنت رسول خدا (ص) انگشتر
ص: 97
را به دست راست خود کنند به طوری که انگشتر به دست راست کردن یک آرم و علامت برای شناسایی شیعیان به شمار می آمده؛ روی این مبنا، امام حسن عسکری (ع) انگشتر به دست راست کردن را یکی از علائم شناسایی شیعه به شمار آورده است.
در زمان ما عده ای از شیعیان براثر بی اطلاعی یا بی اعتنایی، انگشتر را به دست چپ کرده و اهل سنت نیز ممکن است به همین دلیل انگشتر را به دست راست کنند درنتیجه، در زمان ما از انگشتر به دست کردن نمی توان شیعه و سنی را شناسایی کرد.
شیعیان از صدر اسلام تاکنون طبق سنت رسول خدا (ص) و احادیث ائمه ی هدی (ع)، مقید بوده اند در سجدۀ نماز، پیشانی خود را بر خاک بگذارند یا خاک را به صورت مهر درآورده و روی آن سجده کنند و به هیچ وجه حاضر نبوده و نیستند که هنگام سجده، سر خود را روی قالی یا چیز دیگر بگذارند. درحالی که اهل سنت چنین تقیّدی نداشته و ندارند به همین خاطر همواره «تعفیر الجبین» یعنی پیشانی بر خاک نهادن در سجده نماز، از مختصات شیعیان دوازده امامی بوده و در بلادی که هم شیعه حضور داشته هم سنی، درصورتی که شرایط تقیه مهیا نبوده، یکی از مهم ترین علائم شناسایی شیعه از سنی، سجده کردن بر خاک بوده است.
اهل سنت در نماز، یا «بسم الله نمی گویند» یا اگر هم بگویند حتماً مقید
ص: 98
هستند آهسته بگویند؛ اما شیعیان بالاتفاق گفتن بسم الله را در نماز، واجب می دانند و بلند گفتن آن را در نمازهای مغرب و عشاء و صبح، برای مردان واجب می دانند و در نمازهای ظهر و عصر مستحب می دانند با این بیان وقتی عده ای شیعه و سنی در مسجدی نماز می خوانند هر کدام «بسم الله» نماز را بلند گفت می فهمیم او شیعه است.
تذکر: از منظر امام حسن عسکری (ع) علامت مؤمن پنج چیز است اولین آن ها خواندن 51 رکعت نماز در شبانه روز است. درحالی که در زمان ما کسانی را مشاهده می کنیم که خود را شیعه ی واقعی ائمه ی معصومین (ع) می دانند و تشیع خود را با پیاده رفتن به کربلا در روز اربعین و تسبیح به دست گرفتن و انگشترهای متعدد به دست کردن و سینه و زنجیر و قمه زدن و نذری دادن و...می خواهند ثابت کنند؛ اما نسبت به بخش اول این حدیث بی اعتنا هستند و نماز واجب یومیه را نمی خوانند؛ چه برسد به نمازهای نافله یومیه! این ها هر جا مجلس روضه و نوحه و سینه زنی و زنجیرزنی باشد زودتر از همه آنجا حاضر می شوند؛ اما کسی تاکنون آن ها را در مراسم نماز جماعت و در صف نماز جمعه مسلمین ندیده و نخواهد دید. این ها باید بدانند نماز یکی از ارکان دین اسلام است و به گفته امام جعفر صادق (ع) کسی که نماز را سبک بشمارد مورد شفاعت ائمه ی اطهار واقع نخواهد شد و خداوند متعال هیچ عمل مستحبی را به جای آن قبول نخواهد کرد و هیچ عذری را برای ترک آن نمی پذیرد و در صحرای محشر هیچ عملی را بدون نماز قبول نخواهد کرد؛ و هیچ امامی از چنین افرادی شفاعت نخواهد کرد.
ص: 99
مرحوم شیخ صدوق در کتاب خصال به سند خود حدیثی از طاووس یمانی نقل می کند که می گوید از علی بن الحسین [امام زین العابدین] (ع) شنیدم که می فرمود: علامت های مؤمن پنج چیز است. به آن حضرت عرض کردم آن پنج چیز چیست یابن رسول الله؟ فرمود: ورع در خلوت؛ صدقه در قِلَّت؛ صبر در مصیبت؛ حلم در حال غضب؛ صدق نزد خوف.(1)
منظور امام سجاد (ع) این است که مؤمن در خلوت از گناه و معصیت خودداری می کند. چون در جایی که مردم حضور دارند معمولاً کسی گناه و خطا نمی کند بنابراین اجتناب از گناه و معصیت در ملأعام کاری است که حتی افراد فاسق هم انجام می دهند اما در خلوتگاه ها و آنجایی که خود را دور از چشم مردم می بینند به راحتی حرمت خدای شاهد و ناظر را زیر پا می گذارند و مرتکب فجیع ترین گناهان می شوند؛ اما کسانی که دارای ایمان عمیق و استوار هستند در خلوت هم خدا را حاضر و ناظر اعمال خود می بینند و هرگز مرتکب گناه نمی شوند.
ص: 100
معمولاً عموم مردم از چیزهایی که فراوان است و ارزش خیلی زیادی ندارد صدقه می دهند اما اگر چیزی نایاب یا کمیاب شود و درنتیجه، ارزش فوق العاده پیدا کند اکثر مردم از مؤمن و غیر مؤمن از صدقه دادن و انفاق آن خودداری می کنند؛ مثلاً اگر در شرایط عادی کسی تقاضا کند ده کیلو گندم یا ده عدد نان به او بدهند اکثر مردم چنین تقاضایی را برآورده می کنند اما اگر قحطی گندم و نان بیاید همان کسانی که در شرایط فراوانی گندم، آن همه گندم و نان صدقه می دادند حالا حاضر نیستند حتی یک لقمه نان به کسی صدقه بدهند اما مؤمن واقعی همان گونه که در شرائط فراوانی نعمت، صدقه می دهد در زمان قِلَّت و نایابی نعمت نیز در حد توان خود کالای نایاب را صدقه می دهد.
در زمانی که مصیبتی نباشد همه ی مردم صبور و بردبار هستند در نتیجه امکان شناسایی مؤمن واقعی از مؤمن ظاهری نیست؛ اما زمان رسیدن مصیبت، بعضی از مردم، بیتابی می کنند و نعوذاً بالله ممکن است به خدای سبحان سخنان نامربوطی را نسبت می دهند و به مقدسات دین اهانت کنند و بدین وسیله تمام اعمال عمر خود را حبط می کنند و خسر الدنیا و الاخرة می شوند؛ اما مؤمن واقعی می داند خدای سبحان هرگز به کسی ظلم نمی کند و هر مصیبتی که بر او وارد شده، یا امتحان الهی است برای سنجش ایمان او؛ یا مکافات و وزر و وبال گناهانی است که خودش مرتکب شده؛ درنتیجه، بیتابی و ناشکری نمی کند و همانند حضرت یونس (ع) صادقانه می گوید «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین».
ص: 101
معمولاً افراد خشمگین، فرد مورد غضب را مورد هجوم بدترین و زشت ترین سخنان قرار می دهند و هر سخن و رفتار خلاف عقل و شرعی را برای سرکوب او اعمال کنند؛ اما مؤمنان واقعی که ایمان در تمام وجود او رسوخ کرده هنگام خشم و غضب، کنترل خود را از دست نداده و به راحتی بر اعصاب خود مسلط هستند. چنین کسانی همانند درخت میوه هستند که وقتی فردی به طرف آن ها سنگ پرتاب می کند بجای آن که سنگ به طرفش پرتاب کنند، میوه ی شیرین برایش فرو می ریزند مؤمن حقیقی نیز همیشه پاسخ سخن و رفتار ناشایست را به نیکی و مهر و محبت و ادب می دهد همانند رفتار امام موسی کاظم (ع) در مقابل فردی که او را به بدترین شکل مورد اهانت قرار داد.
راستگویی و اجتناب از دروغ، یکی از مهمترین دستورات دین مبین اسلام است اما مؤمنین در اطاعت این تکلیف الهی به دو دسته تقسیم می شوند: یک دسته از مسلمین تا زمانی که عمل به این حکم، باعث فوت منفعت و باعث ضرر و خطری نشود راستگو هستند اما آنجا که راستگویی و صداقت باعث فوت منفعت عظیم یا سبب خطر یا ضرر بزرگ شود، به راحتی پا روی حکم خدا می گذارند و دروغ می گویند؛ اما گروه اندکی از مؤمنین در هرحال راست می گویند و از دروغ اجتناب می کنند. از دیدگاه امام سجاد (ع) مؤمنان واقعی کسانی هستند که هنگام خطر و ضرر هم راست می گویند و از دروغ اجتناب می کنند.
ص: 102
عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع يَقُولُ إِنَّ رَجُلًا فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ عَبَدَ اللَّهَ أَرْبَعِينَ سَنَةً ثُمَّ قَرَّبَ قُرْبَاناً فَلَمْ يُقْبَلْ مِنْهُ فَقَالَ لِنَفْسِهِ مَا أُتِيتُ إِلَّا مِنْكِ وَ مَا الذَّنْبُ إِلَّا لَكِ قَالَ فَأَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَيْهِ ذَمُّكَ لِنَفْسِكَ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَتِكَ أَرْبَعِينَ سَنَة(1)
حسن بن جهم می گوید: از حضرت امام موسى كاظم علیه السلام شنیدم كه می فرمود:
در ميان بنی اسرائیل شخصى چهل سال خداوند را عبادت كرد سپس به درگاه او قربانی تقدیم کرد ولى قربانی اش قبول نشد. [عابد درحالی که خودش را مقصر می دانست] خطاب به خودش گفت: «مَا أُتِيتُ إِلَّا مِنْكِ وَ مَا الذَّنْبُ إِلَّا لَكِ» اين اعمال را تو انجام داده اى، پس تو گناهكار هستى. لذا خداوند به وى الهام كرد كه: اين شماتت تو بر نفست بهتر از چهل سال عبادتت می باشد.
توضیح: «قربانی» چیزی است که انسان برای تقرب به درگاه خداوند متعال تقدیم می کند و گفته شده علامت قبول شدن قربانی این بوده که آتشی خارج می شده و آن قربانی را می سوزانده؛ قرآن مجید داستان قربانی هابیل و قابیل و قبول شدن قربانی هابیل و رد شدن قربانی قابیل را مطرح کرده و اینکه قابیل
ص: 103
بجای آنکه خود را ملامت کند، آتش حسادتش شعله ور شد و برادرش هابیل را به قتل رساند.(1) در میان بنی اسرائیل نیز چنین رسمی وجود داشته به همین خاطر عابدی از آن ها برای اینکه بداند آیا پس از چهل سال عبادت، مقرب درگاه الهی شده یا نه، یک قربانی تقدیم خدای متعال کرد ولی قربانی او قبول نشد درنتیجه خودش را ملامت کرد. سخن این عابد درست مثل سخن حضرت یونس است که وقتی گرفتار بلا شد، خدای منان را تسبیح و تقدیس کرد و خود را ملامت کرد و گفت «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین».
و اما این عبارت که عابد به خودش گفت «ما اتيت الا منك و ما الذنب الا لك» یعنی این عدم قبولی قربانی نتیجه ی اعمال خود توست؛ نه از بی اعتنایی خدا به قربانی تو. این اعتراف از توابع علم و حکمت است. چون عالم حکیم می داند که فیض خدای متعال عمومیت دارد و شامل هر قابلی می شود و قطعاً عمل صالح به درگاه خداوند متعال مقبول است پس وقتی عالم، عمل خود را غیر مقبول دید، می فهمد که این عدم قبولی بازگشت می کند به تقصیر و کوتاهی در عملش یا نقصی که در نفسش بوده؛ و این که چهل سال عبادت، قلبش را صفا نداده و هنوز آن را اصلاح نکرده، یا به خاطر فساد عمل است [اعمالش مطابق احکام و دستورات دین نبوده]، یا به خاطر فساد قلب است [مثل ریا و حسد و فخرفروشی و عجب و...] عمل بدون تصفیه قلب کردن از شرک و ریا و عجب و حسد، قبول نیست. همان طور که خداوند متعال فرمود «انما یتقبل الله من المتقین» همانا خدا از متقین قبول می کند. پس عابد اگر بخواهد به درجه ی کمال برسد باید ظاهر و باطن خود را از عجب و حسد و تکبر
ص: 104
و ریا و علاقه و وابستگی و دلبستگی به دنیا پاک کند.(1)
این داستان هشداری است به همه ی بندگان؛ که اگر پس از مدتی عبادت و بندگی، دعا کردند و نتیجه ای نگرفتند به خدای عزوجل اعتراض نکنند؛ بلکه به اعمال خود مشکوک شوند و خود را مقصر بدانند.
چون در اینجا سخن از عبادت به میان آمد شایسته است به طور اجمال، آفات عبادت را از منظر قرآن مجید و احادیث اهل بیت علیهم السلام بررسی کنیم.
آفات عبادت به دو دسته تقسیم می شود:
آفات هنگام انجام عبادت.
آفات بعد از انجام عبادت.
الف. آفاتی که هنگام عبادت، باعث بطلان آن می شود عبارت است از:
1. کفر و شرک
2. عدم تطابق عبادت، با احکام دین و شریعت اسلام.
3. ریا
ب. عواملی که پس از انجام عمل، باعث بطلان یا حبط آن می شود عبارت است از:
1. ارتداد (کافر شدن مسلمان)؛ در این صورت تمام اعمال صالحی که در زمان مسلمان بودن انجام داده، حبط و بی اثر شده و در قیامت اجر و ثوابی نخواهد داشت.
2. عجب (از خود راضی شدن و از خدا طلبکار شدن)
3. کبر: (خودبزرگ بینی)؛ همانند شیطان که شش هزار سال عبادت، باعث عجب، تکبر و غرور او شد و در برابر خدای رب العالمین طغیان کرد و تا ابد
ص: 105
ملعون شد.
4. حسد.
5. منت گذاشتن و اذیت کردن.
در باره آفات عبادت آیات زیادی وجود دارد که به نقل یک آیه اکتفا می کنیم.
خداوند متعال در سوره بقره آیه 264 می فرماید:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بالمن و الاذی كَالَّذِي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ، وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ.
ای کسانی که ایمان آورده اید! همانند کسی که ایمان به خدا و قیامت ندارد و اموال خود را برای ریا و خودنمای انفاق می کند، صدقات خود را با منت گذاشتن و اذیت کردن باطل نکنید.
توضیح: در این آیه شریفه، به چهار آفت عبادت اشاره شده؛ این آفات بر دو دسته تقسیم می شود:
الف. آفات همراه عمل که عبارت است از کفر و ریا.
ب. آفات پس از انجام عمل که عبارت است از اذیت و آزار و منت گذاشتن بر سر کسی که به او کمک مالی شده.
عابد آگاه باید همیشه با نگرانی، مواظب باشد، کثرت عبادت، باعث عجب، کبر و غرور او نشود؛ که هر یک از این آفات به تنهایی قادر است کوه ها عبادت را در یک لحظه به تپه ای از خاکستر تبدیل کند.
امام موسی بن جعفر (ع) به یکی از فرزندان خود فرمود: پسرم بر تو باد به جدیت [در عبادت]، خودت را از حد تقصیر در عبادت و اطاعت خدای عزوجل
ص: 106
خارج نکن خداوند آن گونه که حق عبادت دارد عبادت نمی شود.(1)
همچنین امام موسی بن جعفر (ع) به ابن فضّال فرمود: زیاد بگو «اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْنِي مِنَ الْمُعَارِينَ وَ لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ» خدایا مرا از معارین قرار نده و مرا از تقصیر خارج نکن. [یونس می گوید] گفتم می دانم «معارون» چه کسانی هستند(2)؛ اما معنای «لا تخرجنی من التقصیر» را نمی دانم. امام (ع) فرمود: [یعنی] هر عملی که برای خدا انجام می دهی، خودت را در آن عمل مقصر بدانی چون همه ی مردم در تمام اعمالشان مقصر هستند مگر کسی که خدا او را [از تقصیر] نگه داشته باشد.(3)
مرحوم علامه مجلسی ضمن این که حدیث موردبحث را موثق می داند در شرح این حدیث گران بها می نویسد: عبادت و عمل، هیچ وقت از عزّ و کبر و جلب قلوب مردم خالی نیست؛ زاهدان و عابدان، کبر در دین و دنیا از آن ها ترشح می کند آن ها همیشه انتظار دارند دیگران به زیارت آن ها بیایند و انتظار دارند مردم به آن ها خدمت کنند و برای رفع نیاز آن ها اقدام کنند و آن ها را
ص: 107
احترام کنند و در مجالس به احترام آن ها قیام کنند و برایشان جا باز کنند و از ورع و تقوای آن ها سخن بگویند و در منافع دنیوی آن ها را بر دیگران ترجیح دهند گویا این ها برای مردم عبادت کرده اند و مردم، از عبادت آن ها بهره برده اند چنین افرادی همه مردم را گمراه و هلاک شده و جهنمی می دانند و فقط خود را اهل نجات می دانند درحالی که این ها بدون شک، خود اهل هلاکت هستند. رسول خدا (ص) فرمود: وقتی شنیدید کسی گفت «مردم هلاک شدند»، پس [بدانید] او از همه هلاک شده تر است.
روایت شده که در بنی اسرائیل فردی بود از بس فساد می کرد به او می گفتند «خلیع بنی اسرائیل» او به مردی عبور کرد که به او می گفتند عابد بنی اسرائیل، درحالی که بر سر عابد ابری سایه انداخته بود «خلیع» به خود گفت «من خلیع بنی اسرائیل هستم و او عابد بنی اسرائیل است بروم در محضر او شاید خدا به من ترحم کند» رفت و نزد او نشست. عابد پیش خود گفت «من عابد بنی اسرائیل هستم او چگونه به خود اجازه داده نزد من بنشیند»؟ از روی تکبر از او رو برگرداند و [به خلیع] گفت «بلند شو از پیش من برو». خداوند متعال به پیغمبر آن زمان وحی کرد به این دو نفر امر کن تا عمل را از سر بگیرند من [گناهان] خلیع را بخشیدم [به خاطر این که تصمیم گرفت با عابد نشست وبرخاست کند شاید هدایت شود] و عمل عابد را [به خاطر این عجب و غرور و تکبر] حبط کردم.(1)
مرحوم علامه مجلسی دراین باره می فرماید: «عابد» از روی فخر به بندگان می گوید: این کیه؟ کو عملش؟ کو نمازش؟ کو زهدش؟ و زبانش به تنقیص بندگان دراز می شود؛ و به ثناگویی از خود می گوید: من از پنجاه سال پیش
ص: 108
تاکنون هرروز روزه بوده ام و در این مدت حتی یک شب هم نخوابیده ام اما فلانی این جور است و اون جور است. گاهی می گوید فلانی به من قصد سوء کرد و به فلان بلا مبتلا شد. پسرش مُرد. مالش تباه شد. به فلان درد لاعلاج مبتلا شد و بدین وسیله به طور ضمنی ادعای کرامت می کند.(1)
رسول خدا (ص) فرمود: کسی که به اندازه مثقال حبه ای کبر در او باشد داخل بهشت نمی شود.
«متکبر» دوست دارد وقتی راه می رود عده ای به دنبال او و پشت سرش حرکت کنند. رسول خدا (ص) به هیچ وجه اجازه نمی داد کسی پشت سرش حرکت کند. متکبر به زیارت و دیدار دیگران نمی رود. نمی گذارد کسی نزدیک او بنشیند مگر اینکه مقابلش بنشیند. حاضر نیست در خانه کاری را انجام دهد. در کوچه و خیابان چیزی را برای بردن منزل حمل نمی کند. سبک لباس پوشیدنش متکبرانه است. دوست دارد نشسته باشد و مردم در برابرش بایستند. رسول خدا (ص) اکراه داشت وقتی بر فردی یا افرادی وارد می شود به احترامش قیام کنند.(2)
امام صادق (ع) می فرماید: آفت دین حسد و عجب و فخرفروشی است.(3)
امام صادق (ع) می فرماید: حسد ایمان را می خورد همان گونه که آتش هیزم
ص: 109
را می خورد [می سوزاند و از بین می برد].(1)
عابد باید مواظب باشد که مبادا به بیماری حسد مبتلا شود که ممکن است حسادت به بنده ای از بندگان، او را وادار به انجام کاری کند که در یک لحظه تمام عبادات و اعمال خیرش خاکستر شود و همانند قابیل که به خاطر حسادت، برادر بی گناه خود را کشت و با این جنایت به خسران مبین دچار شد.
عجب آن است که کسی عبادت و عمل صالح خود را بزرگ بداند و به آن خرسند و مسرور شود به گونه ای که هیچ ترس و نگرانی از تقصیر در عمل نداشته باشد؛ و خود را از حد تقصیر خارج بداند؛ و این حالت، حجاب بزرگی است که مانع رؤیت حضرت حق و نعمت ها و توفیق او می شود.
مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی روایتی را نقل می کند که علی بن سوید می گوید از امام رضا (ع) درباره عجبی که باعث فساد عمل می شود سؤال کردم آن حضرت فرمود: عجب درجاتی دارد یکی از درجات، آن این است که عمل زشت را برای عابد زیبا نشان می دهد درنتیجه از آن خوشش می آید و مرتکب آن می شود و فکر می کند کار خوب و شایسته ای انجام داده. مرتبه ی دیگر از عجب این است که به خدا ایمان می آورد و بدین وسیله بر خدا منت می گذارد درحالی که خدا بر او منت دارد.(2)
ص: 110
امام صادق (ع) فرمود: همانا [گاهی] مرد گناهی می کند و از آن پشیمان می شود و [گاهی] عمل [صالحی] انجام می دهد درنتیجه، از آن خوشش می آید [و آن را بزرگ می شمارد و خود را از حد تقصیر خارج می کند] در چنین حالتی، حالش بدتر از وقتی است که از گناه پشیمان و به درگاه خدا شرمنده بوده است. پس اگر به همان [حال شرمندگی] باشد بهتر است از این سروری که بر او وارد شده است.(1)
امام صادق (ع) فرمود: عالمی نزد عابدی آمد و گفت: نمازت چطور است؟[نماز می خوانی] عابد گفت: از آدمی مثل من در باره نمازش سؤال می کنند در حالی از فلان وقت تا فلان وقت نماز می خوانم؟! عالم گفت: پس گریه ات چطور است؟ عابد گفت: آن قدر گریه می کنم تا اشک هایم جاری می شود. عالم گفت خنده ی تو درحالی که از خدا خائف باشی بهتر است از گریه ای که به درگاه خدا خودت را لوس کنی و ناز کنی همانا عبادت «مدل» بالا نمی رود.(2)
عبدالرحمن بن حجاج می گوید به امام صادق (ع) عرض کردم: گاهی اتفاق می افتد که فردی مرتکب معصیتی می شود درحالی که خائف و نگران است.
ص: 111
سپس کار نیکی انجام می دهد درنتیجه، حالتی شبیه عجب [مقدار کمی از عجب] به او دست می دهد؟ سپس امام فرمود: او در حالت اول که خائف بود بهتر بود از حالی که از عجب برایش حاصل شد.(1)
مرحوم شیخ صدوق در کتاب «فقه الرضا» می نویسد: از رسول خدا (ص) روایت شده که خداوند متعال فرموده: من آگاه تر [از دیگران] هستم به مصلحت بندگان مؤمنم [و می دانم که] در عبادتم تلاش و کوشش می کند و از خواب و لذت بسترش برمی خیزد برای عبادت من؛ [اما من] (به خاطر نظر لطفی که به او دارم) یکی دو شب خواب را بر او مسلط می کنم و تا صبح خوابش می برد و چون برمی خیزد خودش را ملامت می کند [که کارم به جایی رسیده که نمازم قضاء شد] اگر من او را رها کنم تا مثل هر شب عبادت کند دچار عجب می شود و درنتیجه، عجب او را به فتنه گرفتار می کند درنتیجه مرتکب کارهایی می شود که باعث هلاکتش می شود. آگاه باشید: عاملان و عابدان نباید به اعمال خود دلخوش باشند چون اگر آن ها در تمام عمر خود در عبادت من تلاش کنند باز مقصر هستند و به کنه عبادت من و آنچه نزد من است و در طلب آن هستند نمی رسند. پس باید به رحمت من اعتماد داشته باشند و به فضل من خشنود باشند و به حسن ظن به من مطمئن باشند که در این صورت رحمت من شامل حال آن ها خواهد شد من خدای رحمان و رحیم هستم و به همین نام نامیده شده ام(2).
ص: 112
امام صادق (ع) فرمود: به راستى بنده اى كه گناهى را مرتكب مى شود و نسبت به آن پشيمان مى گردد، سپس كارى مى كند كه سبب شادى او مى گردد و در نتيجه نسبت به آن حالت قبل سُست مى شود؛ كه چنانچه بر همان حالت پشيمانى و افسردگى باقى مى بود، برايش بهتر بود از حالت (شادمانى) كه در آن وارد شده است.(1)
علائم ریا کار: مرحوم کلینی روایتی را از امیرالمؤمنین (ع) نقل می کند که آن حضرت فرمودند: آدم ریاکار سه علامت دارد: در حضور مردم حال و نشاط عبادت پیدا می کند و هنگامی که تنهاست و کسی او را نمی بیند در عبادت کردن کسل و سست و بی حال است؛ و دوست دارد در همه کارها از او تعریف و تمجید کنند.(2)
ص: 113
ص: 114
کلمه ی «اربعین» در روایتی که مطرح خواهد شد، مربوط می شود به معامله ای که به موجب آن یکی از اصحاب رسول خدا (ص) چهل درخت خرما می دهد و یک درخت خرما می خرد و به رسول خدا (ص) هدیه می کند تا در مقابل آن یک نخل خرما در بهشت به او داده شود و همین واقعه سبب نزول «سوره لیل» شده است. ما این شأن نزول را مطابق آنچه مرحوم «طبرسى» در «مجمع البيان» آورده نقل می کنیم.
مردى در ميان مسلمانان بود كه شاخه يكى از درختان خرماى او بالاى خانه مرد فقير عيالمندى قرار گرفته بود، صاحب نخل هنگامی که بالاى درخت مى رفت تا خرماها را بچيند، گاهى چند دانه خرما در خانه مرد فقير مى افتاد و كودكانش آن را برمى داشتند، آن مرد از نخل فرود مى آمد و خرما را از دستشان مى گرفت (و آن قدر بخيل و سنگدل بود كه) اگر خرما را در دهان يكى از آن ها مى ديد انگشتش را در داخل دهان او مى كرد و خرما را از دهانش بيرون می آورد!
مرد فقير به پيامبر (ص) شكايت آورد پيغمبر (ص) فرمود: برو تا به كارت رسيدگى كنم. سپس صاحب نخل را ملاقات كرد و فرمود: اين درختى كه شاخه هايش بالاى خانه فلان كس آمده است به من مى دهى تا در مقابل آن نخلى در بهشت از آن تو باشد، مرد گفت: من درختان نخل بسيارى دارم و خرماى هیچ کدام به خوبی اين درخت نيست (و حاضر به چنين معامله اى نيستم). فردی از ياران پيامبر (ص) اين سخن را شنيد، عرض كرد: اى رسول
ص: 115
خدا! اگر من بروم و اين درخت را از اين مرد خريدارى و واگذار كنم، شما همان چيزى را كه به او مى داديد به من عطا خواهى كرد؟ فرمود: آرى.
آن مرد رفت و صاحب نخل را ديد و با او گفتگو كرد، صاحب نخل گفت:1 آيا مى دانى كه محمد حاضر شد درخت نخلى در بهشت در مقابل اين به من بدهد (و من نپذيرفتم) و گفتم من از خرماى اين نخل بسيار لذت مى برم و نخل فراوان دارم و هیچ کدام خرمايش به اين خوبى نيست. خريدار گفت: آيا مى خواهى آن را بفروشى يا نه؟ گفت: نمى فروشم مگر آنكه مبلغى را كه گمان نمى كنم كسى بدهد به من بدهى گفت چه مبلغ؟ گفت چهل نخل.
خريدار تعجب كرد و گفت عجب بهاى سنگينى براى نخلى كه كج شده مطالبه می کنی، چهل نخل! سپس بعد از كمى سكوت گفت: بسيار خوب، چهل نخل به تو مى دهم. فروشنده (طمع کار) گفت اگر راست مى گويى چند نفر را به عنوان شهود بطلب! اتفاقاً گروهى ازآنجا مى گذشتند آن ها را صدا زد و بر اين معامله شاهد گرفت. سپس خدمت پيامبر (ص) آمد و عرض كرد اى رسول خدا! نخل به ملك من در آمد و تقديم (محضر مباركتان) مى كنم. رسول خدا (ص) به سراغ خانواده فقير رفت و به صاحب خانه فرمود: اين نخل از آن تو و فرزندان تو است. در این حال سوره «ليل» نازل شد (و گفتنيها را درباره بخيلان و سخاوتمندان گفت). در بعضى از روايات آمده كه مرد خريدار، شخصى بنام «ابو دحداح» بود.(1)
توضیح: طبق روایت فوق، ابودحداح چهل درخت داد و یک درخت را خرید
ص: 116
و به رسول خدا (ص) هدیه کرد؛ تا آنچه را به صاحب درخت خرما وعده داده بود (یک درخت بهشتی) به دست آورد و رسول خدا (ص) نیز این معامله را تأیید کرد؛ اما از باب اینکه گفته شده «اثبات شیء، نفی ما عدا نمی کند»، این گونه نیست که در مقابل چهل درختی که ابو دحداح در راه خداوند منان داده فقط یک درخت در بهشت به او بدهند؛ چون رسول خدا (ص) در مقابل یک درخت دنیوی، وعده یک درخت بهشتی داده بود، نه یک درخت بهشتی در مقابل چهل درخت؟! بنابراین، طبق مقیاس اولیه که قرار بود در مقابل یک درخت دنیوی، یک درخت بهشتی پرداخت شود، پس در مقابل چهل درختی که در راه خدا داده، باید چهل درخت به او داده شود نه یک درخت. ولی ما می خواهیم عرض کنیم به استناد آیه 160 سوره انعام، (که می فرماید: هرکس حسنه ای را به درگاه خداوند بیاورد ده برابر به او [اجر و ثواب] داده می شود)،(1)
حداقل ده برابر درخت هایی که ابو دحداح در راه خدا داده اجر و ثواب خواهد داشت. در نتیجه در مقابل چهل نخلی که در راه خدا داده حداقل چهارصد نخل خرما در بهشت به او خواهند داد.
آخرین مطلب آنکه:
بدون شک در طول زندگی چنین امتحانی برای ما نیز پیش میاید که فرد محتاجی، به امکانات مالی ما نیاز پیدا می کند و سر دوراهی دنیا و آخرت قرار گیریم؛ ازیک طرف خدا و رسول خدا (ص) از ما می خواهند، از مال موردعلاقه ی خود دل بکنیم و آن را در راه خدا به نیازمندان بدهیم؛ و از طرف دیگر حب مال
ص: 117
و حب دنیا به ما اجازه دل کندن از آن مال مرغوب و پرزرق و برق را نمی دهد؛ در این امتحان الهی اگر برای رضای خدا پا روی حب مال و خواسته دل گذاشته و برای رضای خدا و خشنودی رسول خدا انفاق کردیم، از مصادیق «فاما اعطی واتقی» هستیم و در قیامت با همان کسی محشور می شویم که یک درخت را به چهل درخت خرید و نیاز آن بنده فقیر را برطرف کرد؛ و اما اگر حب مال باعث شد سفارش خدا و رسول او را در انفاق به بندگان محتاج، نادیده بگیریم، همانند کسی هستیم که حاضر نشد از درخت خرمای خود دل بکند و آن را برای خشنودی رسول خدا و ثواب آخرت انفاق کند.
ص: 118
وَ قَالَ (ص) مَنْ أَكَلَ اللَّحْمَ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً قَسَا قَلْبُهُ.(1)
کتاب طب النبی روایتی را از رسول خدا (ص) نقل کرده که آن حضرت فرموده: هرکس چهل روز [پشت سر هم] گوشت بخورد «قسی القلب» (سخت دل) می شود.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: اللَّحْمُ يُنْبِتُ اللَّحْمَ، وَ مَنْ تَرَكَ اللَّحْمَ أَرْبَعِينَ يَوْماً سَاءَ خُلُقُهُ، وَ مَنْ سَاءَ خُلُقُهُ فَأَذِّنُوا فِي أُذُنِهِ.(2)
امام صادق (ع) فرمود: هرکس چهل روز [پشت سر هم] گوشت نخورد بداخلاق می شود و هر کس بداخلاق شد در گوشش اذان بگویید.
حسین بن خالد می گوید به امام رضا (ع) عرض کردم: مردم می گویند هر
ص: 119
کس سه روز گوشت نخورد بداخلاق می شود حضرت فرمود: دروغ گفته اند؛ بلکه هر کس چهل روز گوشت نخورد اخلاق و بدنش تغییر می کند و این به خاطر انتقال نطفه است (به علقه) در مدت چهل روز.(1)
رسول خدا (ص) فرمود: هر کس چهل روز بگذرد و هنوز گوشت نخورده، پس با توکل بر خدا قرض کند و [گوشت تهیه کند و] بخورد.(2)
رسول خدا (ص) فرمود: بر شما باد به گوشت؛ همانا گوشت، گوشت می رویاند و هر کس چهل روز بگذرد و گوشت نخورد اخلاقش بد می شود و هر کس اخلاقش بد شود به او گوشت بخورانید و هرکس پیه بخورد به همان اندازه از بدنش درد خارج می شود.(3)
زراره از امام صادق (ع) پرسید: آن پیی که هر کس مصرف کند به همان اندازه درد از بدنش خارج می شود چه نوع پیی است؟ حضرت فرمود: پی گاو است و حضرت در ادامه فرمود: هیچ کس قبل از تو این سؤال را از من نپرسیده است.(4)
ص: 120
از رسول خدا (ص) روایت شده که فرموده: سید غذاهای دنیا و آخرت گوشت است و سید نوشیدنی های دنیا و آخرت آب است و بر شما باد به مصرف گوشت که هر کس چهل روز گوشت نخورد بداخلاق می شود.(1)
از رسول خدا (ص) روایت شده که فرموده: گوشت گاو درد است و شیر آن دوا و گوشت گوسفند دوا است و شیر آن درد است.(2)
از امام باقر (ع) روایت شده که فرموده: بنی اسرائیل از لکه های سفیدی که بر بدنشان ظاهر شده بود به حضرت موسی (ع) شکایت کردند حضرت موسی (ع) مشکل آن ها را به درگاه خداوند عرض کرد به او وحی شد به آن ها امر کن گوشت گاو را با چغندر بخورند.(3)
یکی از پیامبران از ضعف به خداوند شکایت کرد خداوند متعال به او وحی کرد: گوشت را با شیر بپز [و بخور] که من شفا و برکت را در آن قرار دادم.(4)
ص: 121
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: وقتی مسلمان ضعیف شد (برای تقویت خود) گوشت و شیر بخورد چون خداوند قوت را در این دو قرار داده است؛ و فرمود: گوشت گاو درد است و شیر آن دوا و روغن آن شفا.(1)
فردی به امام صادق (ع) گفت: برای ما روایت شده که خداوند خانه گوشتی را دوست ندارد و از آن خشمگین است؟(چرا شما برخلاف این روایت گوشت می خورید و مردم را به گوشت خوردن سفارش می کنی). امام در پاسخ فرمود: آن هایی که این روایت را نقل کرده اند راست گفته اند ولکن برداشت آن ها از روایت صحیح نیست چون منظور حدیث این است که: خداوند از خانه ای خشمگین است که در آن گوشت مردم خورده می شود(2)
یعنی غیبت می کنند.
موسی بن بکر می گوید امام موسی بن جعفر (ع) به من فرمود: چرا رنگت زرد شده است؟ گفتم به خاطر تب و بیماری این گونه شده ام. آن حضرت به من فرمود گوشت بخور [تا خوب شوی]. من هم گوشت خوردم و پس از یک هفته آن حضرت مرا دید؛ در حالی که هنوز رنگم زرد بود فرمود: آیا به تو نگفتم گوشت بخور [تا خوب شوی]؟ گفتم از روزی که امر کردی تا حالا دارم گوشت
ص: 122
می خورم. فرمود: چگونه می خوری؟ گفتم می پزم. فرمود: نه [این جوری نخور بلکه] کباب کن و بخور. من هم کباب کردم و خوردم و پس از یک هفته حضرت مرا احضار کرد درحالی که خون به رگهایم عود کرده بود پس به من فرمود: حالا درست شد.(1)
ص: 123
ص: 124
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ شَرِبَ مِنْكُمْ مُسْكِراً لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ صَلَاتُهُ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً.(1)
امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود: هرکس از شما مست کننده ای بنوشد نماز او تا چهل شب قبول نخواهد شد.
محمد بن مسلم از یکی از دو امام [صادق یا امام باقر] (ع) نقل کرده که فرمود: هر کس شربتی از شراب بنوشد تا چهل روز خداوند نمازی از او قبول نخواهد کرد.(2)
امام صادق (ع) فرمودند: هر کس مست کننده ای بنوشد تا چهل روز نمازش حبس می شود و اگر در این چهل روز بمیرد به مرگ جاهلیت (بی دین) از دنیا می رود و اگر توبه کند خدا نیز توبه اش را می پذیرد.(3)
ص: 125
امام باقر (ع) فرمودند: هر کس مست کننده ای بنوشد نمازش تا چهل روز قبول نخواهد شد و اگر باز هم شراب بنوشد خداوند (در قیامت) از طینت خبال به او می نوشاند راوی پرسید: طینت خبال چیست؟ فرمود: آبی که از فرج زناکاران خارج می شود.(1)
امام محمدباقر (ع) فرمود: روز قیامت شرابخوار را می آورند درحالی که صورتش سیاه است و زبانش از دهانش بیرون آمده و لعاب دهانش بر سینه اش جاری است و بر خداوند عزوجل حق است که او را از طینت خبال بنوشاند یا فرمود از «چاه» خبال به او می خوراند. راوی می گوید از آن حضرت پرسیدم چشمه خبال چیست؟ فرمود: چاهی است که در آن صدید (چرک و خون) زناکاران می جوشد.(2)
سؤال: چرا نماز شراب خوار تا چهل روز قبول نمی شود نه کمتر نه بیشتر؟
حسین بن خالد می گوید به امام رضا (ع) عرض کردم برای ما از پیامبر (ص) روایت شده که فرموده «هر کس شراب بخورد تا چهل روز نمازش به حساب
ص: 126
نمی آید»(قبول نمی شود). آن حضرت فرمود راست گفته اند. گفتم چرا تا چهل روز نمازش به حساب نمی آید نه کمتر از این نه بیشتر؟ حضرت فرمود: همانا خداوند عزوجل مقدر کرد خلقت انسان را و او را تا چهل روز نطفه قرار داد. سپس آن را علقه کرد به مدت چهل روز. سپس آن را تا چهل روز مضغه گردانید در نتیجه وقتی او شراب خورد تا چهل روز (اثر شراب) در «مشاش» (غضروف های سر استخوانهایش) باقی می ماند (به همان مدتی که خلقت او از حالی به حال دیگر تبدیل می شده) حضرت در ادامه فرمودند: تمام خوراکی ها و آشامیدنی ها تا چهل روز اثرش در مشاش او باقی می ماند.(1)
این حدیث در کتاب «علل الشرایع» روایت شده و بجای کلمۀ «مشاش»، کلمۀ «مثانه» مطرح شده؛ در این نقل، معنای حدیث این گونه می شود که وقتی کسی شراب خورد تا چهل روز اثر آن در مثانه [محل جمع آوری بول] او باقی می ماند.(2) و الله العالم بالصواب.
سؤال: چرا شرابخواری بدتر از دزدی و زنا است؟
به امیرالمؤمنین (ع) گفته شد: شما فکر می کنید خوردن شراب بدتر از زنا و سرقت است؟
ص: 127
حضرت فرمود: آری؛ چون کسی که زنا می کند شاید غیر این کار را انجام ندهد ولی کسی که شراب خورد هم زنا می کند هم دزدی می کند هم مرتکب قتل نفسی می شود که خدای عزوجل حرام کرده، هم نماز را ترک می کند.(1)
مجازات شراب خوار در قیامت: از امام صادق (ع) از شراب سؤال شد حضرت فرمود رسول خدا (ص) فرمودند: خداوند عزوجل مرا رحمة للعالمین مبعوث کرد و برای این که «معازف» و «مزامیر»(2) و امور جاهلیت و بت ها را از بین ببرم و همچنین فرمود: پروردگارم قسم خورد که هیچ بنده ای از بندگان من در دنیا شراب نمی خورد مگر این که به همان مقدار در قیامت به او حمیم(3)
می نوشانم؛ آنگاه یا او را همچنان عذاب می کنم یا می آمرزم و همچنین کسی به کودک یا مملوک خود شراب نمی خوراند مگر آن که به همان مقدار در قیامت به او حمیم می نوشانم و ازآن پس یا او را عذاب می کنم یا می آمرزم.(4)
ص: 128
سؤال: چگونه با شراب خوار معاشرت کنیم؟
امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که آن حضرت فرمودند: هر کس شراب بنوشد (بعدازآن که خداوند عزوجل به زبان من شراب را حرام کرد)، شایستگی ندارد هنگام خواستگاری به او همسر بدهند و همچنین شایسته نیست شفاعت او را بپذیرند و سخنش را تصدیق کنند یا بر امانتی او را امین قرار دهند و هر کس بعدازآن که می داند فردی شراب می خورد ولی او را امین خود قرار دهد و اموالش را به امانت در اختیار او قرار دهد و اموالش را حیف ومیل کند امانتگزار در تلف شدن مالش نه اجری دارد نه کسی ضامن برگرداندن مالش هست نه خدا مال از دست رفته اش را جبران می کند.(1)
امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود: وقتی شراب خوار مریض شد نباید کسی به عیادت او برود و اگر مرد کسی به تشییع جنازه اش نرود و شهادت و گواهی او را قبول نکنید و اگر به خواستگاری آمد همسر به او ندهید و او را بر هیچ امانتی امین خود قرار ندهید.(2)
ص: 129
رسول خدا (ص) لعنت کرد شراب را و کسی که آب انگور را برای شراب می گیرد و فروشنده و مشتری و ساقی و خورنده ثمن [پول و درامد فروش شراب] و کسی که شراب را می نوشد و کسی که آن را حمل ونقل می کند و کسی که شراب برای او حمل شده.(1)
مردی از امام صادق (ع) نقل می کند که فرمودند: کسانی که در دنیا از مست کننده سیراب شدند، عطشان [تشنه] می میرند و عطشان محشور می شوند و عطشان داخل آتش جهنم می شوند.(2)
امام جعفر صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمودند: به خدا قسم شفاعت من به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی رسد و بر حوض (کوثر) وارد نمی شود؛ به خدا قسم شفاعت من نمی رسد به کسی که مست کننده ای خورده و بر حوض کوثر وارد نخواهد شد.(3)
ابا بصیر از امام موسی کاظم (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمود: وقتی
ص: 130
پدرم به حال احتضار در آمد به من فرمود پسرم! شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی رسد؛ و سر حوض (کوثر) بر ما وارد نمی شود کسی که مداومت می کند بر این نوشیدنی. عرض کردم کدام نوشیدنی؟ فرمود: هر مست کننده ای.(1)
امام صادق (ع) فرمود: مدمن خمر کسی نیست که هر روز شراب می خورد بلکه کسی است که آماده است که هر وقت شراب پیدا کند بخورد.(2)
فردی از امام صادق (ع) پرسید: خوردن شراب بدتر است یا ترک کردن نماز؟ حضرت فرمود: شراب خوردن [بدتر است] سپس ادامه داد آیا می دانی برای چی؟ مرد گفت نه. حضرت فرمود: چون شراب خوار به حالی می رسد که در آن حال خدای خود را نمی شناسد.(3)
امام صادق (ع) فرمود: شراب کلید هر شر است و دائم الخمر مانند عبادت کننده بت است؛ و همانا شراب رأس هر گناه است و خورنده شراب
ص: 131
تکذیب کننده کتاب خداوند متعال است. چون اگر کتاب خدا را تصدیق می کرد حرام خدا را حرام می دانست.(1)
ابراهیم بن ابی البلاد از پدرش از امام باقر یا امام صادق (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمود: خداوند عزوجل به چیزی بدتر از میگساری معصیت نشده که شراب خوار نماز واجب را رها خواهد کرد و بر مادر و خواهر و دختر خود تجاوز می کند درحالی که نمی فهمد چه کار می کند.(2)
امام صادق (ع) فرمود: کسی که عمرش را در شراب خواری فنا کند مثل کسی است که بت پرستیده باشد و هر کس از خوف خدا شراب را رها کند خداوند او را وارد بهشت خواهد کرد و از رحیق مختوم به او خواهد نوشانید.(3)
ص: 132
دعا کردن و اجابت آن، دارای شرائط و موانعی است که در این مجال به تشریح یکی از موانع اجابت دعا یعنی حرام خواری و حبس حقوق بندگان می پردازیم.
عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ: مَنْ أَكَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً وَ كُلُّ لَحْمٍ يُنْبِتُهُ الْحَرَامُ فَالنَّارُ أَوْلَى بِهِ وَ إِنَّ اللُّقْمَةَ الْوَاحِدَةَ تُنْبِتُ اللَّحْمَ.(1)
از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمودند: هرکس یک لقمه حرام بخورد تا چهل شب نمازش قبول نمی شود و تا چهل روز دعایش مستجاب نمی شود و هر گوشتی که [مال] حرام [آن را در بدن انسان] برویاند شایسته ترین چیز به آن، آتش است؛ و [حتی] یک لقمه، [هم در بدن انسان] گوشت می رویاند.
رسول خدا (ص) فرمود: شغلت را پاکیزه کن؛ دعایت مستجاب می شود پس همانا مرد، لقمه ای را به سوی دهانش بالا می برد درنتیجه تا چهل روز دعایش مستجاب نمی شود.(2)
ص: 133
علی بن اسباط از امام صادق (ع) نقل کرده که فرمود: هر کس دوست دارد دعایش مستجاب شود پس باید کسب خود را پاکیزه کند.(1)
از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمودند: هر کس دوست دارد دعایش مستجاب شود محل طعام [شکم] و کسب خود را پاکیزه کند.(2)
رسول خدا (ص) به فردی که عرض کرد «دوست دارم دعایم مستجاب شود» فرمود: محل خوراکی ات را پاک کن و در شکمت حرام وارد نکن.(3)
توضیح:
کسی که دوست دارد دعایش مستجاب شود باید سه کار انجام دهد:
الف. اموال و حقوق غصب شده را به صاحبش برگرداند یا او را راضی کند.
ب. به مدت چهل روز از مال حرام و شبه ناک پرهیز کند و فقط از خوراکی های پاک و حلال استفاده کند.
ج. با روزه گرفتن، جسم و جان خود را از خوراکی های حرام تطهیر کند.
ص: 134
در حدیث قدسی وارد شده که [خداوند متعال فرموده] از تو دعا کردن و از من اجابت کردن. پس دعایی از من محجوب [رد] نمی شود مگر دعای حرام خوار.(1)
و رسول خدا (ص) فرمود: وقتی لقمه حرام در شکم بنده ای قرار گرفت فرشته ای در آسمان و زمین او را لعنت می کند و تا زمانی که آن لقمه در شکم اوست خداوند به او نظر [لطف و رحمت] نمی کند.(2)
از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده که فرمودند: خداوند به حضرت عیسی (ع) وحی کرد که به بنی اسرائیل بگو: وارد هیچ یک از خانه های من نشوند مگر با چشمان خاشع و قلوب طاهر و دست های پرهیزکار؛ و به آن ها خبر بده من مستجاب نمی کنم دعای هیچ یک از بنی اسرائیل و بندگانم را که نزد او مظلمه ای باشد.(3)
ص: 135
توضیح: «مظلمه»، عبارت است از مال یا حق ضایع شده ی بندگان خدا؛ یعنی کسی که مال یا حقی از بندگان خدا ضایع کرده (چه از روی علم و عمد و چه از روی غفلت و بی اطلاعی) دعایش مستجاب نخواهد شد مگر آنکه مال و حقوق ضایع شده را به صاحبش برگرداند.
ناگفته نماند بسیاری از مردم کسب وکار و درامدشان حلال و بدون شبهه است به همین خاطر با اطمینان و یقین می گویند: ما در تمام عمرمان یک ریال حق کسی را نخورده ایم و حق الناسی به گردنمان نیست؛ درحالی که در زندگی خود برنامه حسابرسی سالیانه برای پرداخت خمس و زکات نداشته و ندارند درنتیجه به طور ناخواسته حق امام زمان و سادات و فقرا را می خورند و دلشان پر است از حق الناس ولی هرگز خود را حرام خوار نمی دانند.
عده ای از مردم شغل و منبع درامدشان حلال است و خمس و زکات اموال خود را هم می پردازند اما باز هم مرتکب حرام خواری می شوند؛ چون دعوت هرکس را برای مهمانی قبول می کنند و برای تبریک عید، خانه هر کس و ناکس می روند و شیرینی و شربت آن ها را می خورند و از غذای مجالس ترحیم و عروسی ها و نذری و خیرات افراد ناشناس یا معلوم الحال استفاده می کنند درنتیجه دل نورانی خود را تیره وتار می کنند. هرچند ممکن است تصرف در چنین اموالی به علت بی اطلاعی، مجوز شرعی داشته باشد و در قیامت مکافاتی در پی نداشته باشد اما اثر وضعی مال حرام و نجس و آلوده، در وجود انسان کار
ص: 136
خود را می کند و کاری ندارد به این که مصرف کننده، مال شبهه ناک را با مجوز شرعی خورده یا بدون مجوز شرعی. همانند کسی که در مهمانی بجای شربت، شراب به او داده اند چنین فردی چون از روی بی اطلاعی شراب خورده گناهکار نیست و در دنیا و آخرت مجازات نمی شود اما شراب کاری ندارد که این مهمان آگاهانه شراب خورده یا از روی بی اطلاعی. با مجوز شرعی خورده یا بدون مجوز، در نتیجه مست می شود و عربده می کشد و زمین و زمان را به هم می ریزد!
اگر کسی بخواهد دعایش مستجاب شود باید ردّ مظالم کند.
ردّ مظالم بندگان، انواعی دارد که رایج ترین آن حقوق مالی است.
مال غصب شده یا ضایع شده چهار حالت دارد:
حالت اوّل این است که مقدار مال غصب شده معلوم است و صاحب آن هم مشخص است؛ در این صورت، ردّ مظالم این است که همان مال معلوم را به صاحب معلوم بدهد.
حالت دوّم آن است که مقدار مال ضایع شده یا غصب شده معلوم است ولی صاحب مال نامعلوم است و امیدی به پیدا کردن او یا ورثه او نیست در این فرض، آن مال معلوم را باید از طرف صاحبش به فقرا صدقه بدهد و ثوابش را به او هدیه کند.
حالت سوّم آن است که صاحب مال غصب شده یا تلف شده معلوم است اما مقدار مال نامعلوم است. در این فرض باید با صاحب مال مصالحه کند و یه جوری با هم توافق کنند و رضایت هم را حاصل کنند البته اگر توافقی حاصل نشد فقط
ص: 137
نسبت به مقدار کمتری که یقینی است موظف به پرداخت است و نسبت به مقداری که یقینی نیست و مشکوک است وظیفه ای ندارد.
حالت چهارم این است که مال حلال و حرام مخلوط شده و معلوم نیست چه مقدار آن حلال و چه مقدار آن حرام است در این صورت باید خمس مال مخلوط به حرام را به مرجع تقلید خود بپردازد یا با اجازه او به فقرا بدهد و نسبت به بقیه آن حق تصرف دارد البته این مبحث جزئیاتی دارد که برای اطلاع بیشتر می توانید به رساله های توضیح المسائل مراجع تقلید مراجعه کنید.
جمع بندی مطالب
اگر کسی بخواهد دلی پاک و نورانی داشته باشد و دعایش مستجاب و اعمالش مقبول باشد باید:
1. مال خود را از حرام و شبهه پاک کند.
2. هر سال خمس و زکات اموالش را بپردازد.
3. نان همه کس را نخورد (مگر کسی که بداند صد در صد درامدش حلال است و اهل پرداخت خمس و زکات است).
کسانی که موارد فوق را رعایت می کنند دعایشان مستجاب می شود و فرزندان آن ها، اکثراً پاک طینت و نورانی و اهل نماز و حق طلب خواهند بود.
ص: 138
وَ قَالَ ص مَنِ اغْتَابَ مُسْلِماً أَوْ مُسْلِمَةً لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ تَعَالَى صَلَاتَهُ وَ لَا صِيَامَهُ أَرْبَعِينَ يَوْماً إِلَّا أَنْ يَغْفِرَ لَهُ صَاحِبُه(1)
رسول خدا (ص) فرمود: هر كس غيبت مرد يا زن مسلماني را بكند نماز و روزه اش تا چهل روز قبول نمی شود مگر اينكه فردي كه غيبت او را كرده او را ببخشد.
معنای غیبت
در حدیث مشهوری وارد شده که رسول خدا (ص) فرمود: آیا می دانید غیبت چیست؟ گفتند: خدا و رسولش بهتر می دانند. حضرت در پاسخ فرمود «ذکرک اخاک بما یکرهه» [یعنی] در باره برادر دینی ات مطلبی بگویی که ناخوشایند اوست. به آن حضرت گفته شد اگر در برادر دینی واقعاً چنین عیوبی که بیان می کنیم وجود داشته باشد [باز هم غیبت است؟] حضرت فرمود: اگر عیوبی که نقل می کنی در او باشد غیبت او را کرده ای و اگر در او نباشد به او تهمت زده ای.(2)
ص: 139
انواع غیبت
غیبت این است که پشت سر برادر دینی ات سخنی بگویی که ناخوشایند او است چه در باره عیب بدنش باشد یا در نسبش یا در اخلاقش یا رفتارش یا دینش یا دنیایش و هر چه متعلق به اوست.
دلیل حرمت غیبت
حرمت غیبت مورد اتفاق همه مسلمان هاست و دراین باره مخالفی وجود ندارد؛ قرآن مجید و احادیث متواتر نیز دلالت بر حرمت آن دارد. خداوند متعال در آیه 12 سوره حجرات می فرماید: ...ولا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحيمٌ.
...هیچ یک از شما غیبت دیگری را نکند آیا کسی از شما دوست دارد گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس کراهت دارید [از خوردن آن. پس باید از غیبت برادر دینی خود نیز این گونه متنفر باشید] و تقوای الهی پیشه خود کنید همانا خدا توّاب رحیم است.
با توجه به این که بعضی از غیبت ها عامل انتشار فحشاء است، درنتیجه مشمول وعده عذاب در آیه 19 سوره نور می شود.
إِنَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ
همانا کسانی که دوست دارند فحشاء درباره مؤمنین شیوع پیدا کند برای آن ها در دنیا و آخرت عذاب الیم خواهد بود و خدا می داند و شما نمی دانید.
در روایتی، امام صادق (ع) آیه 19 سوره نور را این گونه تفسیر می کند: هر کس درباره مسلمانی چیزی را بگوید که چشمش دیده و گوشش شنیده او از کسانی است که خدای عزوجل [درباره آن ها] فرموده: همانا کسانی که دوست دارند فحشاء درباره مؤمنین شیوع پیدا کند برای آن ها در دنیا و آخرت عذاب
ص: 140
الیم خواهد بود و خدا می داند و شما نمی دانید.(1)
گناه غیبت و انتشار فحشاء
رسول خدا (ص) فرمود: هر کس عمل فحشائی را در بین مردم شایع کند مانند کسی است که آن را انجام داده و هر کس مسلمانی را به خاطر انجام گناهی ملامت و سرزنش کند نمی میرد مگر آن که خودش مرتکب آن عمل خواهد شد.(2)
توضیح: منظور از شایع کردن فحشا این است که فردی غیبت مسلمانی را بکند و عمل فحشایی را که او مرتکب شده و مردم از آن بی خبر هستند را با غیبت کردن میان مردم منتشر و شایع کند؛ گناه این کار مانند گناه همان کسی است که این عمل را انجام داده است مثلاً اگر به مردم گفت: فلانی زنا کرده؛ در پرونده خودش هم می نویسند که زنا کرده است. با این بیان ممکن است کسی در تمام عمرش زنا نکرده باشد اما در پرونده اش گناه صدها زنا ثبت شده باشد.
رسول خدا (ص) فرمود: سرعت نفوذ غیبت در دین مسلمان بیشتر از سرعت خوره در درون اوست...(3)
ص: 141
کفاره غیبت
از رسول خدا (ص) سؤال شد کفاره غیبت چیست؟ فرمود: [کفاره غیبت این است که] هر وقت یادت آمد استغفار کنی برای کسی که غیبتش را کرده ای.(1)
در کتاب مصباح الشریعه از امام صادق (ع) روایت شده که فرموده: اگر غیبت کسی را کرده ای و غیبت شده باخبر شده که غیبتش را کرده ای چاره ای جز حلالیت طلبیدن نداری و اگر باخبر نشده؛ از خدا برایش طلب مغفرت کن [و حلالیت طلبی لازم نیست].(2)
و در روایت دیگر از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند: هر کس علیه مسلمانی خبری را نقل کند و بخواهد او را خوار کند و آبرویش را از بین ببرد تا او را از جلو چشم مردم بیاندازد خداوند او را از ولایت خود خارج می کند و تحت ولایت شیطان در می آورد پس شیطان هم او را قبول نمی کند و نمی پذیرد.(3)
ممکن است منظور از این که می فرماید: «شیطان او را نمی پذیرد» این باشد که هدف شیطان گمراه کردن بندگان است تا مستحق عذاب شوند پس وقتی کسی مستحق عذاب شده، مقصود شیطان حاصل شده و دیگر کاری با او ندارد که او را تحت ولایت خود بگیرد بنابراین او را به حال خود رها می کند.
ص: 142
ابی برزه می گوید رسول خدا (ص) نماز صبح را با ما خواند سپس به سرعت حرکت کرد و دستش را بر در مسجد گذاشت و با صدای بلند فریاد زد: ای کسانی که با زبان ایمان آورده اید ولی هنوز ایمان خالص وارد قلب شما نشده در پی کارهای قبیح و ناشایست مردم نروید همانا هرکس در پی عیوب و اسرار دیگران برود [تا سِرّی از آن ها را به دست آورد و فاش کند] خدا در پی عیوب و اسرار او خواهد بود و هرکس خدا دنبال اعمال زشت و ناپسند او باشد رسوایش می کند و لو در عمق خانه اش باشد.(1)
از امام محمدباقر (ع) روایت شده که فرمود: هر کس نزد او غیبت برادر مؤمنش بشود و او را یاری و کمک کند خدا در دنیا و آخرت او را یاری می کند و کسی که [هنگام غیبت] او را یاری و کمک نکند و از او دفاع نکند درحالی که قادر به یاری او است، خداوند در دنیا و آخرت او را فرود می آورد [کوچک می کند].(2)
رسول خدا (ص) فرمود: برحذر باشید از غیبت (بدگویی کردن پشت سر دیگران) پس همانا غیبت از زنا بدتر است [چون] مرد زنا می کند و توبه می کند و خدا توبه اش را قبول می کند [اما] غیبت کننده آمرزیده نمی شود تا اینکه
ص: 143
فردی که پشت سرش غیبت شده او را ببخشد.(1)
توضیح: منظور اینکه اختیار پذیرش توبه ی «زنا» دست خداوند «سریع الرضا و ارحم الراحمین» است؛ اما پذیرش توبه ی «غیبت» به دست بنده ی خدا است که اولاً: به راحتی رضایت نمی دهد. ثانیاً: تعداد کسانی که باید رضایتشان حاصل شود نیز یکی و دوتا نیست.
رسول خدا (ص) می فرماید: شبی که به معراج رفتم عبور کردم به کسانی که صورت خود را با ناخن خود می خراشیدند گفتم ای جبرئیل این ها چه کسانی هستند؟ گفت این ها کسانی هستند که غیبت مردم را می کنند و در آبروی مردم خدشه وارد می کنند.(2)
خداوند متعال به حضرت موسی (ع) وحی کرد که هرکس از غیبت توبه کند آخرین کسی است که به بهشت می رود و هرکس بمیرد درحالی که اصرار بر غیبت کردن داشته باشد پس او اولین کسی است که به جهنم می رود.(3)
فایده جلوگیری از غیبت
رسول خدا (ص) فرمود: هر کس جلو کسی را که با غیبت کردن درصدد ریختن آبروی برادر دینی اش است را بگیرد بر خدا حق است که در روز قیامت
ص: 144
جلو ریختن آبرویش را بگیرد. همچنین آن حضرت فرمود: هر کس جلو ریختن آبروی برادرش را با غیبت بگیرد بر خدا حق است که او را از آتش نجات دهد.(1)
رسول خدا (ص) فرمود: خوشا به حال کسی که عیوبش او را از عیوب مردم بازدارد.(2)
روایت شده حضرت عیسی (ع) با حواریین از کنار لاشه گندیده سگی عبور کردند حواریین گفتند: چه بوی بدی می دهد و حضرت عیسی (ع) فرمود: چه دندان سفیدی دارد؛ گویا حضرت با این کلام خود خواست آن ها را از بدگویی [ولو در باره لاشه گندیده سگ] نهی کند تا درباره مخلوقات خدا جز به خیر و خوبی سخن نگویند.(3)
انواع غیبت های خفی و ناشناخته
بعضی مقدس نماها از غیبت هراسان هستند و سعی می کنند زبان خود را به بدگویی بندگان خدا آلوده نکنند اما عملاً نمی توانند جلو هوای نفس خود را بگیرند و با گوشه و کنایه غیبت می کند مثل آن که میگویند: الحمد لله که خدا مرا شهوتران خلق نکرد! و منظورش این است که بفهماند فردی که داریم درباره اش حرف می زنیم شهوتران است. یا می گوید: به خدا پناه می برم از
ص: 145
بی حیائی و مکافات حرام خواری و دزدی؛ و بدین وسیله می خواهد بفهماند که فرد مورد بحث، بی حیا است و یا این گرفتاری که برایش پیش آمده نتیجه دزدی و حرام خواری اوست یا به عنوان دلسوزی و ترحم شروع می کند به بیان گرفتاری های کسی و دعا و طلب ترحم و مغفرت برای او می کند، اما درواقع داره عیوب و اسراری را که فرد مبتلا، راضی به انتشار آن نیست را منتشر می کند مثلاً فردی، پسرش با عروسش دعوا و نزاع دارند و عروس رفته خانه پدرش و شکایت کرده حالا این آدم (مثلاً مقدس) در قالب ترحم و دلسوزی در جمع دوستان می گوید: آقایان خیلی دعا کنید برای فلان همسایه. نمی دانید بنده خدا به چه بلایی دچار شده؛ و شروع می کند به بیان گرفتاری ها و مسائل خصوصی و اختلافات خانوادگی او.
نوع دیگر غیبت این است که غیبت را می شنود و با اظهار تعجب و شگفتی، غیبت کنند را به ادامه غیبت تشویق می کند مثلاً می گوید: عجب! نمی دانستم این آدم این قدر بی حیا و فاسق است. واقعاً مغزم سوت کشید وقتی این مطلب را شنیدم! و... درحالی که نمی داند گوش دادن غیبت دیگران خود، غیبت به شمار می آید چه رسد به این که با اظهار شگفتی به طور غیرمستقیم بخواهیم او را تشویق به ادامه غیبت هم بکنیم.
امیر مؤمنان علی (ع) می فرماید: شنونده غیبت یکی از دو غیبت کننده بشمار می رود.(1)
همچنین از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند: هر کس نزد او مؤمنی ذلیل شود و قادر بر یاری او باشد و یاری اش نکند خداوند در قیامت او
ص: 146
را جلو چشم خلایق ذلیل می کند.(1)
همچنین از امام محمدباقر (ع) روایت شده که فرمود: هرکس نزد او غیبت برادر مؤمنش بشود و یاری اش کند خداوند در دنیا و آخرت یاری اش می کند و کسی که یاری اش نکند و از او دفاع نکند درحالی که قادر بر نصرت و یاری اوست خداوند در دنیا و آخرت او را فرو می آورد [و کوچک می کند].(2)
از رسول خدا (ص) روایت شده که فرموده غیبت شدیدتر از زنا است عرض شد چرا؟ فرمود: چون زناکار توبه می کند و خدا توبه اش را قبول می کند اما غیبت کننده توبه می کند ولی خدا قبول نمی کند تا اینکه فردی که غیبتش شده حلال کند [و رضایت بدهد].(3)
کفاره غیبت
بعضی از بزرگان گفته اند: کفاره غیبت این است که استغفارکنی و طلب حلالیت از غیبت شده لازم نیست و مستند آن ها حدیث نبوی است که فرمود:
ص: 147
کفاره کسی که غیبتش را کرده ای این است که برایش استغفار کنی.(1)
مجاهد گفته: کفاره خوردن گوشت برادر دینی ات این است که خوبی اش را بگویی و برایش دعای خیر کنی.(2)
مرحوم علامه در شرح تجرید می فرماید: اگر فردی که از او غیبت شد، از غیبت مطلع شده، واجب است از او عذرخواهی کنی؛ چون با غیبت خود او را محزون کرده ای؛ پس باید از او عذرخواهی و اظهار ندامت کنی. امام اگر باخبر نشده، عذرخواهی و طلب حلالیت لازم نیست؛ و در هردو فرض باید به درگاه الهی توبه و استغفار و اظهار ندامت کنی چون حکم خدا را زیر پا گذاشته ای.(3)
مرحوم شهید فرموده: درباره ی کفاره غیبت دو حدیث وارد شده: یکی حدیث نبوی که می فرماید: کفاره کسی که غیبتش را کرده ای این است که برایش طلب مغفرت کنی.
و دیگری قول رسول خدا (ص) که می فرماید: هرکس نزد او مظلمه ای است در عرض یا مال، باید از او حلالیت بطلبد قبل از رسیدن روزی که دینار و درهمی نیست و در نتیجه حسنات او را می گیرند و اگر حسنه ای ندارد از سیئات [ذی حق] می گیرند و به سیئات او می افزایند.(4)
ص: 148
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ جَرِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ شَيْطَاناً يُقَالُ لَهُ الْقَفَنْدَرُ إِذَا ضُرِبَ فِي مَنْزِلِ رَجُلٍ أَرْبَعِينَ يَوْماً بِالْبَرْبَطِ وَ دَخَلَ عَلَيْهِ الرِّجَالُ وَضَعَ ذَلِكَ الشَّيْطَانُ كُلَّ عُضْوٍ مِنْهُ عَلَى مِثْلِهِ مِنْ صَاحِبِ الْبَيْتِ ثُمَّ نَفَخَ فِيهِ نَفْخَةً فَلَا يَغَارُ بَعْدَهَا حَتَّى تُؤْتَى نِسَاؤُهُ فَلَا يَغَارُ(1)
اسحاق بن جریر می گوید شنیدم امام صادق (ع) فرمودند: وقتی در خانه مردی به مدت چهل روز «بربط» نواخته شود و مردان بر او وارد شوند، شیطانی به نام «قفندر» هر یک از اعضاء خود را بر عضو مشابه صاحب آن خانه می گذارد سپس در آن می دمد درنتیجه غیرت از وجود او می رود تا جایی که [مردان برای انجام فحشاء] بر ناموس او وارد می شوند ولی غیرت به خرج نمی دهد.
از امام صادق (ع) در باره معنای «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا
ص: 149
قَوْلَ الزُّور(1)»، سؤال شد حضرت فرمودند: مراد از «رجس من الاوثان» شطرنج است و مراد از «قول زور» غناء [موسیقی لهوی] است. تا آنجا که فرمود: هر کس در خانه اش چهل روز طنبور(2) نگه دارد به سوی غضب خدا بازگشت کرده است.(3)
اصبغ بن نباته از امام علی (ع) روایت می کند که فرمود: شش گروه هستند که نباید به آن ها سلام کرد: یهود و نصاری - و اصحاب نرد و شطرنج (قماربازها)- و اصحاب خمر (شراب خوارها)- و کسانی که اهل بربط و طنبور [و وسائل نوازندگی هستند]- و کسانی که با فحش دادن و توهین به مادرانشان تفریح و شوخی می کنند و می خندند؛ و شاعرانی که عمرشان را صرف اشعار هزل و باطل می کنند.(4)
ابی اسامه از امام صادق (ع) نقل می کند که فرمودند: «غناء» آشیانه نفاق است.(5)
ص: 150
محمد بن مسلم می گوید از امام محمدباقر (ع) شنیدم که می فرمود: «غناء» از چیزهایی است که خداوند برای آن وعده ی عذاب داده است و برای اثبات ادعای خود این آیه را خواند: «و من الناس من يشتري لهو الحديث ليضل عن سبيل الله بغير علم و يتخذها هزوا أولئك لهم عذاب مهين(1)» و از مردم كسانى هستند كه كلام بيهوده را مى خرند و به دنبال او رفته و افكار خود و دگران را به آن مشغول مى سازند.(2)
اكثر مفسرين بر آن اند كه مقصود از لهو الحديث در آیه 6 سوره لقمان، غنا يعنى موسيقى لهوی و آوازه خوانی می باشد.(3)
«لهو الحديث» مفهوم وسيع و گسترده اى دارد كه هرگونه سخنان يا آهنگ های سرگرم کننده و غفلت زا كه انسان را به بيهودگى يا گمراهى مى كشاند در برمی گیرد، خواه از قبيل «غنا» و الحان و آهنگ های شهوت انگيز و هوس آلود باشد و خواه سخنانى كه نه از طريق آهنگ، بلكه از طريق محتوا انسان را به بيهودگى و فساد، سوق مى دهد.
از مجموع كلمات فقهاى اسلام استفاده مى شود كه: «غنا» آهنگى است كه متناسب مجالس فسق و فجور و لهو و لعب باشد و قواى شهوانى را در انسان
ص: 151
تحريك نمايد.(1)
از امام صادق (ع) روایت شده که در تفسیر این بخش از سخن خداوند که می فرماید «و الذين لا يشهدون الزور» فرمود [منظور از زور]«غناء» است.(2)
ابوایوب خزاز می گوید: در مدینه ساکن شدیم سپس آمدیم خدمت امام صادق (ع)، آن حضرت فرمود: کجا منزل گرفتید؟ گفتیم: منزل همان فردی که کنیزان آوازه خوان دارد. حضرت فرمود «کونوا کراما» (آدم کریم و بزرگوار باشید) ما منظور امام را متوجه نشدیم و فکر کردیم می خواهد بگوید به صاحب خانه ی خود تفضل کنید. سرانجام برگشتم و از خود حضرت پرسیدیم و عرض کردیم ما منظور شما را متوجه نشدیم؟ حضرت فرمود: آیا نشنیدید قول خداوند را که در کتاب خود می فرماید: «و إذا مروا باللغو مروا كراما(3)» (وقتی به لغو عبور می کنند، کریمانه عبور می کنند).(4)
یعنی این آیه از شما خواسته کریمانه و بزرگوارانه از لغو اجتناب کنید و با توجه به دستور این آیه شریفه و با توجه به این که صاحب خانه شما در منزلش
ص: 152
صدای آواز کنیزکان آوازه خوان شنیده می شود، نمی بایست در چنین خانه ای ساکن شوید.
مسعده بن زیاد می گوید نزد امام صادق (ع) بودم که مردی به آن حضرت عرض کرد: پدر و مادرم فدایت شود من مستراحی دارم که کنار آن همسایگانی است که جاریه های آوازه خوان دارند و «عود» می نوازند؛ گاهی می شود که جلوس خود را در مستراح طولانی می کنم تا صدایشان را بشنوم حضرت فرمود: این کار را نکن. مرد در جواب گفت من که مخصوصاً نمی روم آنجا موسیقی گوش کنم بلکه به گوشم می خورد و می شنوم حضرت فرمود: «لله انت» آیا قول خدای عزوجل را نشنیده ای که می فرماید «إن السمع و البصر و الفؤاد كل أولئك كان عنه مسؤولا(1)» مرد گفت: چرا به خدا گویا تا کنون این آیه را نشنیده بودم دیگر این کار را تکرار نمی کنم و استغفار می کنم. حضرت فرمود: برخیز و غسل کن و آنچه به نظرت رسیده را سؤال کن که تو بر امر عظیمی مبتلا بودی و چقدر حالت بد بود اگر به این حال می مردی! خدا را حمد کن و از او تقاضای توبه کن از هر چه باعث اکراه اوست.(2)
ص: 153
زید شحام می گوید امام صادق (ع) فرمود: خانۀ غناء از مصیبت ایمن نیست و دعا در آن مستجاب نمی شود و فرشته داخل آن نمی گردد.(1)
راوی می گوید از امام صادق (ع) از غناء سؤال شد و من حاضر بودم فرمود: وارد خانه ای نشوید که خدا از اهل آن اعراض کرده است(2).
[یعنی خانه هایی که در آن موسیقی و غنا پخش می شود خدا از ساکنان آن خانه اعراض کرده و رو برگردانده و آن ها را به خود واگذار کرده است].
کلیب صیداوی می گوید شنیده امام صادق (ع) فرمود: زدن «عود» باعث روییدن نفاق در قلب می شود، همان گونه که آب عامل روییدن سبزه است.(3)
رسول خدا (ص) فرمود: صاحب «طنبور» در قیامت با چهره ی سیاه محشور می شود درحالی که در دستش طنبوری از آتش است و بالای سرش هفتاد هزار فرشته که در دست هریک گرزی است که بر سر و صورتش می کوبند و صاحب «غناء» در قبرش کر و کور و لال محشور می شود و صاحب «مزمار» و «دف» و «زناکار»[نام سه وسیله ی نوازندگی] هم همین گونه محشور می شوند.(4)
ص: 154
از امام صادق (ع) از «سفله»[افراد پست] سؤال شد فرمود: کسی است که شراب می خورد و طنبور می نوازد.(1)
امام صادق (ع) از جدش رسول خدا (ص) روایت کرده که فرمودند: یا علی سه چیز باعث قساوت قلب می شود: «لهو» و «طلب صید» و «رفتن در خانه پادشاه»...(2)
همچنین فرمودند: «لهو»، خدای رحمن را به خشم می آورد و شیطان را خوشنود می کند و قرآن را به فراموشی می سپارد بر شما باد به صدق که خدا با صادقین است...(3)
ص: 155
ص: 156
در این بخش ابتدا، شش حدیث که تصریح می کند، «مؤمن هر چهل روز یک بار به بلا دچار می شود» را مطرح می کنیم؛ در ادامه، برای تکمیل بحث، چند حدیث دیگر از کتاب شریف کافی و سایر کتب معتبره تقدیم می کنیم.
عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ مَلْعُونٌ كُلُّ بَدَنٍ لَا يُصَابُ فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ يَوْماً قُلْتُ مَلْعُونٌ؟ قَالَ مَلْعُونٌ. قُلْتُ مَلْعُونٌ؟ قَالَ مَلْعُونٌ. فَلَمَّا رَآنِي قَدْ عَظُمَ ذَلِكَ عَلَيَّ قَالَ: يَا يُونُسُ! إِنَّ مِنَ الْبَلِيَّةِ الْخَدْشَةَ وَ اللَّطْمَةَ وَ الْعَثْرَةَ وَ النَّكْبَةَ وَ الْهَفْوَةَ وَ انْقِطَاعَ الشِّسْعِ وَ اخْتِلَاجَ الْعَيْنِ وَ أَشْبَاهَ ذَلِكَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَكْرَمُ عَلَى اللَّهِ مِنْ أَنْ يَمُرَّ عَلَيْهِ أَرْبَعُونَ يَوْماً لَا يُمَحِّصُهُ فِيهَا مِنْ ذُنُوبِهِ وَ لَوْ بِغَمٍّ يُصِيبُهُ لَا يَدْرِي مَا وَجْهُهُ وَ اللَّهِ إِنَّ أَحَدَكُمْ لَيَضَعُ الدَّرَاهِمَ بَيْنَ يَدَيْهِ فَيَزِنُهَا فَيَجِدُهَا نَاقِصَةً فَيَغْتَمُّ بِذَلِكَ ثُمَّ يُعِيدُ وَزْنَهَا فَيَجِدُهَا سَوَاءً فَيَكُونُ ذَلِكَ حَطّاً لِبَعْضِ ذُنُوبِهِ.(1)
یونس بن یعقوب می گوید شنیدم امام صادق (ع) می فرمود: ملعون است هر بدنی که هر چهل روز یک بار مصیبت (و حادثه ای) به آن اصابت نکند. [یونس بن یعقوب تعجب کرده می گوید] گفتم: ملعون است؟ امام فرمود: ملعون است. وقتی امام دید باور کردن چنین مطلبی برایم سخت و مشکل است فرمود: ای یونس بعضی از بلاها [و مصیبت هایی که به مؤمن می رسد] خراش و ضربه و لغزیدن و سقوط کردن و سُرخوردن
ص: 157
و پاره شدن بند کفش و پرش چشم و امثال آن است. همانا مؤمن نزد خداوند عزيزتر از آن است كه چهل روز بگذرد و او را از گناهانش پاك نكند ولو به اينكه او را به غمي دچار كند كه خودش هم علت آن نمی داند به خدا قسم [گاهی می شود که] فردی از شما «درهم های» خود را جلو خود می گذارد و وزن می کند می بیند كم است به همين خاطر ناراحت و غمناك می گردد درنتیجه دو باره آن را وزن می کند می بیند درست است همين مقدار غم و اندوه، كفاره بخشي از گناهان او می شود.
در چند حدیث دیگر، به پاک شدن مؤمن از گناه، قبل از چهل روز، اشاره شده است که ذیلاً تقدیم می کنیم.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ الْمُؤْمِنُ لَا يَمْضِي عَلَيْهِ أَرْبَعُونَ لَيْلَةً إِلَّا عَرَضَ لَهُ أَمْرٌ يَحْزُنُهُ يُذَكَّرُ بِهِ.(1)
امام صادق (ع) می فرمود: بر مؤمن چهل شب نمی گذرد، مگر آنكه پيش آمدى برايش اتفاق می افتد كه او را غمگين می کند تا به وسیله ی آن متذکر [و متنبه] گردد.
رسول خدا (ص) روزى به اصحابش فرمود: ملعون است هر مالى كه زكاتش داده نشود ملعون است هر بدنى كه زكاتش داده نشود، اگر چه چهل روز يك بار باشد. اصحاب عرض کردند: يا رسول اللَّه! زكات مال را ميدانيم، زكات بدن چیست؟ آن حضرت فرمود: این است كه آفت و آسيبى ببيند. در اينجا رنگ رخسار شنوندگان دگرگون شد، چون پيغمبر (ص) رنگ آن ها را دگرگون ديد فرمود: دانستيد مقصودم چه بود؟ گفتند: نه يا رسول الله، فرمود: آرى، گاهى ممكن است به تن انسان خراشى رسد و پايش به سنگی برخورد کند، یا بلغزد، یا
ص: 158
سُر بخورد، یا بيمار شود، یا خارى به تنش فرو رود و مانند این ها تا آنجا كه در حديث خويش، پريدن چشم را هم يادآور شد.(1)
یونس بن یعقوب می گوید شنیدم امام جعفر صادق (ع) می فرمود: مؤمن نزد خداوند عزیزتر از آن است که چهل روز آلوده به گناه باشد و او را پاک نکند؛ همانا خراش و لغزیدن و سُرخوردن و پاره شدن بند کفش و پرش چشم و امثال آن، برای این است که شیعه ی ما از گناه پاک شود؛ و این که غمناک شود و نداند علت آن چیست. همانا پدرم از پدرانش از رسول خدا (ص) روایت کرد که آن حضرت فرمود: تب یک شب، کفاره یک سال گناه است.(2)
ص: 159
امام صادق (ع) فرمود: هیچ مؤمنی نیست مگر آنکه در هر چهل روز یک بار متذکر و متنبه می شود به وسیله ی بلایی در مالش یا فرزندش یا خودش یا به وسیله غمی که دلیل آن را نمی داند در نتیجه، مأجور [و متنبه] خواهد شد.(1)
ابو بصیر از امام صادق (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمود: چهل روز بر مؤمن نمی گذرد که پروردگار او را اصلاح نکند به وسیله دردی در بدنش یا از بین رفتن مالش یا به وسیله مصیبتی که به وسیله آن مأجور شود.(2)
از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: وقتی خداوند بنده ای را دوست بدارد فرشته ای را به سوی او می فرستد و می فرماید: بیمارش کن و بلا را بر او سخت بگیر. وقتی از بلا یا بیماری فارغ شد به بیماری و بلای بدتر و سخت تر از آن مبتلایش کن تا متذکر من شود و مرا یاد کند همانا من دوست دارم دعا و ندایش را بشنوم و هنگامی که خداوند از دست کسی خشمگین باشد فرشته ای به سوی او می فرستد و می فرماید: بدنش را سالم کن و [هرچه می خواهد] به او بده تا به یاد من نیافتد چون من دوست ندارم صدایش را بشنوم.(3)
ص: 160
امام محمدباقر (ع) فرمود: خداوند تبارک وتعالی فرمود: به عزت و جلالم قسم هیچ بنده ای که قصد ترحم به او داشته باشم را از دنیا خارج نمی کنم مگر این که هر گناهی را مرتکب شده باشد استیفا می کنم [استیفا به این گونه است که] یا روزی را بر او تنگ می گیرم یا بدنش را به بلایی دچار می کنم یا او را به ترس و وحشتی دچار می کنم پس اگر [در اواخر عمر گناهی کرده و] چیزی از گناهش باقی مانده باشد مرگ را بر او سخت می گیرم. همچنین خداوند متعال فرمود: به عزتم سوگند هیچ بنده ای را که قصد عذابش را داشته باشم از دنیا خارج نمی کنم مگر این که هر حسنه و کار خیری را انجام داده برایش استیفا می کنم [استیفا به این شکل است که] یا وسعت رزق به او می دهم یا به او صحت و سلامتی در بدن می دهم یا او را از نعمت امنیت برخوردار می کنم و اگر چیزی از حسنه باقی مانده باشد مرگ را بر او آسان می گیرم.(1)
پیغمبری از بنی اسرائیل به فردی برخورد کرد که [مرده بود درحالی که] قسمتی از بدنش زیر دیوار مانده بود و قسمتی از آن بیرون دیوار. آن بخش از بدن که بیرون دیوار بود را پرندگان و درندگان تکه تکه کرده و خورده بودند؛ سپس وارد شهری شد دید یکی از بزرگان آن شهر فوت کرده و او را با عزت و احترام تشییع جنازه می کردند. گفت: خدایا تو حاکم عادل هستی و ستم نمی کنی؛ آن یکی بنده ی مؤمن تو بود که یک چشم به هم زدن برای تو شریکی قائل نشده بود اما به آن شکل او را میراندی و این بنده ات یک چشم به هم زدن به تو ایمان نیاورد
ص: 161
و تو با این شکل او را میراندی؟! خداوند فرمود: بنده ی من! درست گفتی من حاکم عادل هستم و به کسی ظلم نمی کنم آن بنده ی مؤمن نزد من گناهی داشت و او را به این کیفیت میراندم تا [از گناه پاک شود و] هنگامی که مرا ملاقات می کند چیزی از آثار گناه بر او نمانده باشد؛ و این بنده ی من نزد من حسنه و کار نیکی داشت خواستم او را به این کیفیت بمیرانم تا وقتی مرا ملاقات می کند چیزی [از اجر و پاداش] نزد من نداشته باشد.(1)
رسول خدا (ص) فرمود: «تب»، آثار خطاها [و گناه و معصیت] آدمیزاد را برطرف می کند همان گونه که «قلع» زنگار آهن را برطرف می کند.(2)
امام صادق (ع) فرمود: ساعت های بیماری، ساعت های خطایا را از بین می برد.(3)
توضیح: منظور امام صادق (ع) این است که: درد و رنجی که مؤمن در زمان بیماری تحمل می کند، آثار منفی گناه و معصیت را از قلبش برطرف می کند.
ص: 162
امام صادق (ع) فرمود: سخت ترین مردم از لحاظ بلا و گرفتارى پيغمبرانند، سپس كسانى كه پیرو آنانند، سپس كسى كه از ديگران بهتر است به ترتیب.(1)
عبدالرحمن بن حجاج گويد: خدمت امام صادق (ع) سخن از بلا و آنچه خداى عز و جل مؤمن را به آن مخصوص می دارد به ميان آمد، حضرت فرمود: از رسول خدا (ص) پرسيدند: در دنيا بلاى كدام كس سخت تر است؟ فرمود: پيغمبران، سپس هر كس به آن ها شبيه تر است به ترتیب و بعد از آن، مؤمن به اندازه ايمان و نيكى كردارش گرفتار شود، پس هر كه ايمانش درست و كردارش نيكو باشد گرفتاريش سخت است و هر كه ايمانش سست و عملش ضعيف باشد گرفتاريش کمتر است.(2)
امام صادق عليه السّلام فرمود: اجر بزرگ با بلاى بزرگست و خدا هيچ قومى را دوست نداشته جز آنكه گرفتارشان ساخته.(3)
امام محمد باقر (ع) فرمود: در ميان مردم بلاى پيغمبران از همه سخت تر
ص: 163
است، سپس اوصياء و بعد از آن ها نيكوتران از مردم به ترتیب.(1)
امام صادق (ع) به سدیر فرمود: چون خدا، بنده ای را دوست دارد، او را در بلا غوطه ور سازد، اى سدیر! ما و شما، صبح و شام با آن دمسازيم.(2)
امام باقر (ع) فرمود: هرگاه خداى تبارک وتعالی بنده ای را دوست دارد، او را در بلا غوطه ور سازد و باران بلا را بر سر او ريزد و چون به درگاه خدا دعا كند، فرمايد، لبيك بنده من، اگر خواسته ترا به زودی دهم، توانايم، ولى اگر برايت ذخيره كنم، براى تو بهتر است.(3)
رسول خدا (ص) فرمود: بلاى بزرگ به اجر بزرگ پاداش داده شود و هرگاه خدا بنده ای را دوست دارد، به بلای بزرگ گرفتارش سازد، پس هر كه راضى شود، نزد خدا براى او رضا باشد و هر كه ناراضى باشد، نزد خدا برايش رضايت نيست.(4)
امام صادق (ع) فرمود: مؤمن مانند كفه ترازو است، كه هر چه بر ايمانش
ص: 164
بيفزايد، بر بلايش افزوده شود.(1)
ناجيه گويد: به امام باقر (ع) عرض کردم مغيره می گوید: مؤمن به مرض جذام و پيسى و امثال آن مبتلا نمی شود؟ فرمود: او از صاحب ياسين [حبيب نجار كه داستانش در سوره يس مذكور است] غافل است كه دستش چلاق بود- سپس امام انگشتان خود را بر گردانيد- (به شکل انگشتان چلاق) آنگاه فرمود: گويا اكنون او را مى بينم كه با دست چلاقش نزد آن ها آمده و اندرزشان می دهد، سپس فردا نزد آن ها آمد و ايشان او را كشتند، آنگاه امام فرمود: مؤمن به هر بلائى مبتلا مى شود و به هر مرگى می میرد ولى خودكشى نمی کند.(2)
امام صادق (ع) سه بار می فرمود: مؤمن نزد خداى عز و جل بهترين مقام را دارد، همانا خدا مؤمن را به بلا مبتلا كند و سپس او را قطعه قطعه كند تا جانش را بگيرد و او خدا را بر آن حالت شكر كند.(3)
امام صادق (ع) فرمود: خداى عز و جل مؤمن را به هر بلائى مبتلا كند و به هر مرگى بميراند. ولى به زائل شدن عقل مبتلا نكند، مگر ايوب را نمى بينى كه خدا چگونه شيطان را بر مال و فرزند و همسر او و هر چه داشت مسلط كرد،
ص: 165
ولى بر عقلش مسلط نكرد تا با آن خدا را به يگانگى بپرستد.(1)
امام صادق (ع) فرمود: براى بنده نزد خدا مقامى است كه به آن نرسد، جز به وسیله يكى از دو امر: يا رفتن مالش و يا رسيدن بلائى به تنش.(2)
ابن بكير گويد: از امام (ع) پرسيدم: آيا مؤمن به جذام و پيسى و امثال آن مبتلا مى شود؟ فرمود: مگر بلا جز براى مؤمن نوشته و ثابت شده است؟!(3)
امام صادق (ع) فرمود: مؤمن نزد خدا ارجمند است تا آنجا كه اگر بهشت را با هر چه در آن است از خدا بخواهد، به او عطا كند، بدون آنكه از ملك او چيزى كم شود و كافر نزد خدا خوار و پست است تا آنجا كه اگر دنيا را با هر چه در آن است از خدا خواهد به او دهد، بى آنكه از ملكش چيزى كم شود و خدا به وسیله بلا از بنده مؤمنش دلجوئى كند، چنان که مسافر با سوغاتی های نوظهور از خانواده اش دلجوئى كند، خدا مؤمن را از دنيا پرهيز دهد، چنان که پزشك بيمار را پرهيز دهد.(4)
ص: 166
امام صادق (ع) فرمود: در كتاب على (ع) است كه: سخت ترین مردم از لحاظ بلا كشيدن، پيغمبرانند، سپس اوصياء و جانشینان آن ها و سپس هر كه از مردم نمونه آن هاست به ترتیب و مؤمن فقط به اندازه اعمال نيكش مبتلا شود، پس هر كه دينش درست و عملش نيكو باشد بلايش سخت است و اين براى آن است كه خداى عز و جل دنيا را پاداش مؤمن و كيفر كافر قرار نداده است و هر كه دينش نادرست و عملش ضعيف باشد، بلايش اندک است، بلا به مؤمن پرهيزگار از باران به زمين زودتر می رسد «(1)»(2).
ص: 167
ص: 168
ابو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَمَّادٍ، عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: «الْيَمِينُ الْغَمُوسُ يُنْتَظَرُ بِهَا أَرْبَعِينَ لَيْلَةً».(1)
امام جعفر صادق (ع) فرمود: برای «سوگند غموس» چهل شب مهلت داده می شود.
به این قسم، از این جهت «یمین غموس» گفته شده که قسم خورنده را در گناه و آتش فرو می برد.(2)
قسم بر دو نوع است:
قسم به خدا
قسم به غیر خدا
قسم به غیر خدا مشروعیت ندارد و لازم الاجرا نیست و عقوبت و کفاره ندارد.
ص: 169
اما قسم به خدا بر دو نوع است:
قسم انشائی: قسمی که به موجب آن قسم خورنده متعهد می شود در آینده، کار خوبی را انجام دهد یا کار بدی را ترک کند. در این صورت قسم خورنده حتماً باید به سوگند خود عمل کند و اگر بدون عذر شرعی طبق قسم خود عمل نکند باید کفاره بدهد و کفاره آن اطعام ده مسکین یا پوشیدن لباس بر تن آن ها یا آزاد کردن یک برده است و اگر قادر به این کفاره ها نبود باید سه روز، روزه بگیرد.(1)
قسم اخباری: قسمی است که قسم خورنده به وسیله آن خبر می دهد که در گذشته خودش یا فرد دیگری فلان کار را انجام داده یا انجام نداده؛ کسی که چنین قسمی خورده اگر قسمش دروغ باشد مرتکب گناه کبیره شده و فوراً باید توبه کند و اگر به موجب این قسم مال یا حقی از کسی ضایع شده فوراً به صاحبش برگرداند و اگر قبل از گذشتن چهل روز توبه نکند و اشتباه خود را جبران ننماید (طبق حدیث مورد بحث) باید منتظر عذاب الهی و نزول بلا باشد.
رسول خدا (ص) فرمود: هرکس قسم ناحقی بخورد و به وسیله آن مال مسلمانی را قطع کند همانا قطعه ای از آتش را [برای خود] قطع کرده است.(2)
ص: 170
امام صادق (ع) فرمود: ... آن قسمی که مکافاتش ورود به آتش [جهنم] است، آن است که کسی از روی ظلم و ستم بر مال یا حق مسلمانی قسم بخورد این، «یمین غموس» است که باعث [دخول در] آتش می شود و کفاره ندارد.(1)
عواقب قسم دروغ
امام صادق (ع) فرمودند: هرکس قسم دروغ بخورد درحالی که می داند دروغ می گوید با خدای عزوجل جنگیده است.(2)
امام صادق (ع) فرمودند: هر کس (ادعای ناحقی بکند یا خبر دروغی بدهد بعد) بگوید: خدا می داند (خدا شاهد است که من راست می گویم)، درحالی که خداوند به چنین ادعا و خبری علم ندارد (چون چنین چیزی وجود ندارد تا به آن علم داشته باشد)، در این حال به خاطر بزرگی (این گناه) عرش خدا به لرزه در می آید.(3)
ص: 171
با این بیان کسی که با قسم دروغ عرش الهی را به لرزه در آورده و خدا را به خشم آورده و با او اعلان جنگ کرده، باید قبل از آن که مهلت چهل روزه تمام شود فوری توبه کند و با استغفار به درگاه الهی به تقصیر خود اعتراف کند و حقی که با این قسم ضایع کرده را به صاحبش برگرداند و رضایت او را حاصل کند و الا گرفتار بلا و حادثه خواهد شد.
مکافات قسم دروغ
امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود: قسم دروغ و ناحق خانه ها را بدون اهل و خالی از سکنه می کند.(1)
امام صادق (ع) فرمودند: قسم ناحق و دروغ، باعث فقر نسل آینده می شود.(2)
امام صادق (ع) فرمودند: قسم دروغ دیار را بدون اهل و سکنه خواهد کرد.(3)
امام محمدباقر (ع) از رسول خدا (ص) روایت کرده که فرمود: بر حذر باشید
ص: 172
از قسم فاجر و ناحق که دیار را بدون اهل خواهد کرد.(1)
امام محمد باقر (ع) می فرماید: در کتاب حضرت علی (ع) نوشته: سه خصلت است که صاحب آن هرگز نمی میرد مگر آن که وزر و وبال آن را در همین دنیا می بیند: ظلم، قطع رحم و قسم دروغ؛ که با آن قسم ناحق، با خدا می جنگد؛ و همانا عملی که سریع تر از هر عملی ثواب و پاداش آن به انسان می رسد صله رحم است و گاهی می شود که اقوام و ملل فاجر و لا ابالی و فاسق، صله رحم می کنند و به همین خاطر اموال آن ها رشد می کند و ثروتمند می شوند و همانا قسم دروغ و قطع رحم دیار را از اهل خالی و بدون سکنه می کند.(2)
امام محمد باقر (ع) می فرماید: در کتاب حضرت علی (ع) نوشته: همانا قسم دروغ و قطع رحم، دیار را از اهل خالی و بدون سکنه می کند و باعث فاسد شدن رحم و انقطاع نسل می شود.(3)
ص: 173
امام صادق (ع) فرمودند: قسم فاجره باعث فساد رحم می شود راوی پرسید: معنای «تنغل فی الرحم» چیست؟ فرمود: عقیم و نازا می کند.(1) پاداش قسم نخوردن
امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که آن حضرت فرمود: هر کس به احترام خدا (برای گرفتن حقش) قسم نخورد خداوند بهتر از آن (چه می خواست با این قسم به دست آورد) به او می دهد.(2)
رسول خدا (ص) فرمود: هر کس به احترام خدا قسم دروغ نخورد خداوند بهتر از آنچه می خواست با این قسم به دست آورد به او می دهد.(3)
امام زین العابدین (ع) فرمود: رسول الله (ص) فرمود: قسم نخورید مگر به خدا و هر کس به خدا قسم می خورد باید راست بگوید و هر کس (قسم) راست نخورد با خداوند و آئين او بيگانه است؛ و هر کس برایش قسم خورد باید راضی باشد و هر کس برایش به خدا قسم خورده شد و راضی نباشد و نپذيرد نيز با خداوند و
ص: 174
آئينش بيگانه خواهد بود.(1)
اجتناب از «قسم دادن» برای تعظیم خداوند متعال
رسول خدا (ص) فرمود: هرکس بدهکاری را به نزد سلطان (قاضی) ببرد تا او را قسم بدهد درحالی که می داند قسم (دروغ) خواهد خورد ولی به خاطر تعظیم خدای عزوجل او را قسم ندهد در نتیجه خداوند در قیامت برای او به مقامی کمتر از مقام حضرت ابراهیم خلیل الرحمن (ع) راضی نخواهد شد.(2)
حضرت عیسی (ع) به حواریین فرمود: حضرت موسی (ع) شما را امر کرد که قسم دروغ نخورید و من به شما امر می کنم که قسم نخورید چه راست چه دروغ.(3)
ابا بصیر می گوید امام محمدباقر (ع) به من فرمود: پدرش [امام زین العابدین (ع)] زنی داشت که از خوارج بود گویا از بنی حنیفه بوده روزی یکی از غلام های آن حضرت گفت: همسرت از جدّت (حضرت علی (ع)) اعلان برائت و بیزاری
ص: 175
می کند! امام سجاد او را طلاق داد او پیش والی مدینه رفت و شکایت کرد که من از او [امام سجاد (ع)] چهارصد دینار مهریه بستانکار هستم. والی گفت شاهد داری؟ گفت: نه ولی قسمش بده [یعنی امام سجاد را قسم بده که به من بدهکار نیست] والی مدینه رو به پدرم کرد و گفت یا قسم بخور [که به او بدهکار نیستی] یا مهریه اش را بده. پدرم گفت: پسر بلند شو چهارصد دینار به او بده. گفتم ای پدر آیا برحق نیستی؟ فرمود: بله [برحقم] ای پسرم و لکن خدا را تعظیم نمودم از اینکه قسم صبر بخورم.(1)
توضیح: «یمین صبر» قسمی است که به موجب آن قاضی حکم صادر می کند و طرف مقابل را محکوم می کند.
ص: 176
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسى، عَنْ حُسَيْنٍ الْقَلَانِسِيِّ، أَوْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: «لِلْعَبْدِ أَنْ يَسْتَثْنِيَ فِي الْيَمِينِ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَرْبَعِينَ يَوْماً إِذَا نَسِيَ».(1)
از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: بنده ای که قسم خورد و فراموش کرد، از هنگام قسم تا چهل روز می تواند استثناء کند.
توضیح: منظور امام صادق (ع) این است که: اگر کسی قسم خورد کاری را انجام دهد یا ترک کند ولی فراموش کرد «ان شاء الله» بگوید، از هنگام قسم تا چهل روز فرصت دارد هر وقت یادش آمد، «ان شاء الله» بگوید؛ به طور کلی اگر مسلمان قول داد یا قسم خورد در آینده کاری را برای کسی انجام دهد؛ نباید مطمئن باشد و با عزم و جزم متعهد شود و قسم بخورد و اگر قولی داد و برای عمل به قولش قسم هم خورد لازم است «ان شاء الله» بگوید؛ و اگر فراموش کرد و بعداً یادش آمد باز شایسته است «ان شاء الله» بگوید.
عبدالله بن میمون می گوید شنیدم امام صادق (ع) می فرمود: اگر انسان
ص: 177
فراموش کرد «ان شاء الله» بگوید تا چهل روز می تواند «ان شاء الله» بگوید.(1)
توضیح: روایت قبلی مختص قسم بود ولی این روایت اطلاق دارد و شامل و نذر و عهد و قسم و قول و قرار با مردم هم می شود.
محمد حلبی و زراره و محمد بن مسلم از امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) روایت کرده اند که آن بزرگواران در باره معنای «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ(2)»
فرموده اند، وقتی کسی قسم خورد و فراموش کرد «ان شاء الله» بگوید، هر وقت یادش آمد، «استثناء» کند؛ یعنی «ان شاء الله» بگوید.(3)
سکونی از امام صادق (ع) از امیرالمؤمنین (ع) روایت کرده که فرمود: هر کس قسم خود را استثاء کرد [و هنگام قسم خوردن «ان شاء الله» گفت؛ درصورتی که به قسم خود عمل نکرد] حنث قسم نکرده و گناهی مرتکب نشده و وزر و وبالی دامنگیرش نخواهد شد چون از همان ابتداء با «ان شاء الله» گفتن قسم خود را از حالت تنجیز خارج کرده و معلق کرده به مشیت الهی.(4)
ص: 178
امام جعفر صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که آن حضرت فرمود: هر کس مخفیانه قسم خورده، مخفیانه استثناء کند [و ان شاء الله بگوید] و هر کس علنی قسم خورده، علنی و در حضور جمع [ان شاء الله] بگوید.(1)
مزارم می گوید: روزی امام صادق (ع) وارد منزل معتب شد درحالی که تصمیم سفر عمره داشت و لوحی را در دست داشت که در آن جیره و مواجب عیال او نوشته شده بود که سهم هر کدام چقدر باشد و این که به فلانی و فلانی و فلانی چقدر داده شود ولی در آن «ان شاء الله» نوشته نشده بود. امام فرمود: کی این ها را نوشته و ان شاء الله ننوشته؟ چطور گمان کرده می تواند به این وعده ها عمل کند (بدون مشیت الهی) سپس فرمود دوات بیاورید و فرمود: در پایان آن بنویس «ان شاء الله». پس او به دنبال هر اسمی یک «ان شاء الله» اضافه کرد.(2)
ابن قداح از امام صادق (ع) نقل می کند: که امیرالمؤمنین (ع) فرمود: استثناء در قسم در وقتی است که یادت آمد و لو بعد از چهل روز باشد سپس آن حضرت این آیه را تلاوت کرد «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ».(3)
ص: 179
توضیح: همان طور که شأن نزول آیه شریفه در باره قسم انشائی نیست، مورد این روایت هم قسم انشائی نیست بلکه درباره تعهد در برابر بندگان خدا یا سوگند برای انجام کاری در آینده است؛ و ربطی به قسم انشائی و تعهد با خداوند عز وجل ندارد.
به طورکلی یکی از آموزه های دین مبین اسلام این است که وقتی مؤمن قسم می خورد یا قول می دهد یا تصمیم می گیرد کاری را انجام دهد، به توانایی خود و آماده بودن شرایط مغرور نشود و احتمال بدهد اراده و مشیت خدای عزوجل شرایط را برخلاف تصمیم او تغییر داده و مانع انجام قول و قرار او شود به همین خاطر هر تصمیمی گرفت و هر تعهدی برای بندگان خدا کرد و هر قولی داد و هر سوگندی یاد کرد، همان لحظه بگوید «ان شاء الله» یعنی اگر اراده و مشیت خدا مانع اراده و تصمیم من نشد و اگر اراده و مشیت او با این تعهد و تصمیم من هماهنگ بود، این کار را انجام خواهم داد.
در اینجا ممکن است سؤالی مطرح شود و آن اینکه اگر انسان هنگامی که قسم خورد یا با عزم و جزم، قول حتمی داد که فلان کار را انجام دهد ولی فراموش کرد ان شاء الله بگوید چه کند؟
احادیث مورد بحث جواب این سؤال را می دهد که اگر تا چهل روز بعد هم یادش آمد که ان شاء الله نگفته، همان لحظه با گفتن «ان شاء الله»، اراده و تصمیم خود را منوط به اراده و مشیت الهی کند.
سؤال: آیا «ان شاء الله» گفتن، قسم انشائی و تعهد نسبت به خداوند را هم از حالت تنجیز و لازم الوفاء بودن خارج می کند؟
جواب: هیچ یک از احادیث مورد بحث، مربوط به قسمی که به موجب آن با خدای خود عهد می کنیم، نمی شود؛ بلکه مختص قسم های انشائی و تعهد در مقابل بندگان است.
ص: 180
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ أَنَّ قُرَيْشاً سَأَلُوا رَسُولَ اللَّهِ ص عَنْ مَسَائِلَ مِنْهَا قِصَّةُ أَصْحَابِ الْكَهْفِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص غَداً أُخْبِرُكُمْ وَ لَمْ يَسْتَثْنِ فَاحْتَبَسَ الْوَحْيُ عَنْهُ أَرْبَعِينَ يَوْماً حَتَّى اغْتَمَّ وَ شَكَّ أَصْحَابُهُ فَلَمَّا كَانَ بَعْدَ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً نَزَلَ عَلَيْهِ سُورَةُ الْكَهْفِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْ ءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً. إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ فَأَخْبَرَهُ أَنَّهُ احْتَبَسَ الْوَحْيُ عَنْهُ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً لِأَنَّهُ قَالَ لِقُرَيْشٍ غَداً أُخْبِرُكُمْ بِجَوَابِ مَسَائِلِكُمْ وَ لَمْ يَسْتَثْنِ.(1)
ابابصیر از امام صادق (ع) روایت می کند که آن حضرت فرمود: عده ای از قریش نزد رسول الله (ص) آمدند و چند سؤال (ازجمله در باره داستان اصحاب کهف) پرسیدند حضرت فرمود: فردا بیایید تا جواب سؤالتان را بدهم؛ ولی «ان شاء الله نگفت». در نتیجه تا چهل روز وحی از او ممنوع شد تا جایی که آن حضرت محزون و مغموم شد و اصحابش به شک افتادند و پس از چهل روز سوره «کهف» بر او نازل شد تا جایی که فرمود: «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْ ءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً. إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ»(2) [و بدین وسیله]
ص: 181
به او خبر داد [علت این که] چهل روز وحی از او قطع شد این بود که به قریش فرمود: فردا جواب سؤال هایتان را می دهم ولی ان شاء الله نگفت.
متن کامل روایت
این روایت را تفسیر قمی در شأن نزول سوره کهف این گونه نقل کرده:
امام صادق (ع) فرمود: سبب نزول سوره «کهف» این بود که مشرکین قریش سه نفر را به نجران فرستادند تا از یهود و نصاری در باره رسول خدا تحقیق کنند و از آن ها سؤال هایی را یاد بگیرند تا از رسول خدا بپرسند چون به نجران رسیدند نزد علمای یهود رفتند و خواسته ی خود را مطرح کردند علمای یهود گفتند: از او (حضرت محمد ص) سه سؤال را بپرسید اگر آن گونه جواب داد که ما می گوییم راست می گوید و پیغمبر است سپس یک سؤال دیگر بپرسید اگر ادعا کرد پاسخ آن را می داند دروغ می گوید. نمایندگان قریش گفتند آن مسائل چیست؟ علمای یهود گفتند از او بپرسید از جوانمردانی که در زمان های گذشته از شهر خود خارج شده و ناپدید گردیدند و خوابیدند این ها چه مدت خوابیدند سپس بیدار شدند و چند نفر بودند و چه چیز همراه آن ها بود و داستان آن ها چگونه بود و اما سؤال دوم این که از او درباره قصه موسی (ع) بپرسید هنگامی که خداوند به او امر کرد دنبال عالمی برود و از او علم فرا بگیرد و چگونه او را همراهی کرد و داستان او چه بود و از او درباره فردی که شرق و غرب عالم را گشت و به سد یأجوج و مأجوج رسید بپرسید سپس علمای یهود جواب این سؤال ها را املا کردند و آن ها نوشتند و گفتند اگر جواب او مثل همین جوابی است که برایتان املا کردیم پس او راست می گوید و پیغمبر است و اگر این گونه نبود دروغ می گوید و پیغمبر نیست. آنگاه
ص: 182
قریش گفتند مسئله چهارم چیست؟
گفتند: از او بپرسید قیامت کی برپا می شود؟ اگر ادعا کرد به تاریخ برپایی قیامت علم دارد دروغ می گوید چون جز خدا کسی از زمان برپایی قیامت اطلاع ندارد آنگاه نمایندگان قریش به مکه برگشتند و سه سؤال را از آن حضرت پرسیدند رسول خدا فرمود فردا بیایید تا جواب سؤالهایتان را بدهم ولی «ان شاء الله» نگفت. در نتیجه تا چهل روز وحی از او قطع شد (و پاسخ سؤال ها به او وحی نشد) و این امر باعث غم و اندوه رسول خدا شد و اصحاب، درباره نبوت او به شک افتادند در نقطه مقابل، قریش و مشرکین خوشحال شدند و (رسول خدا را) مسخره کردند و اذیت کردند سرانجام پس از گذشت چهل روز سوره «کهف» بر او نازل شد. رسول خدا به جبرئیل فرمود: چرا دیر کردی و زودتر پاسخ سؤال ها را نیاوردی؟ او در جواب گفت: ما قادر نیستیم نازل شویم مگر به اذن خدا...(1)
تعهد حضرت آدم و حوا بدون استثناء
امام محمد باقر (ع) در تفسیر آیه «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً»(2) فرمودند: وقتی خدای عزوجل به آدم فرمود: داخل بهشت شو؛ به او فرمود ای آدم به این درخت نزدیک نشو و آن درخت را به او نشان داد. حضرت آدم عرض کرد چگونه ممکن است من و همسرم به این درخت نزدیک شویم درحالی که تو ما را از آن نهی کردی؟ خداوند فرمود وقتی می گویم نزدیک نشوید یعنی از آن نخورید. آدم و همسرش گفتند «چشم از آن نمی خوریم» و استثناء نکردند یعنی ان شاء الله نگفتند. درنتیجه خداوند آن ها را به خودشان
ص: 183
واگذار کرد سپس حضرت در ادامه فرمود: خداوند در قرآن به پیغمبرش فرمود: «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْ ءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ» و نگو من فردا فلان کار را می کنم مگر این که خدا بخواهد [آن کار را انجام ندهم و درنتیجه مشیت او سبقت بگیرد و انجام ندهم که در آن صورت قادر به انجام آن نخواهم بود] و به همین خاطر است که فرمود «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسيت» یعنی هر وقت یادت آمد، مشیت خدا را از فعل خود استثناء کن و بگو «ان شاء الله».(1)
ماجراى باغى كه نابود گشت
خلاصه این داستان قرآنی را از تفسیر نمونه وترجمه تفسیر المیزان تقدیم می کنیم.
آبی الجارود از امام محمد باقر (ع) روايت كرده كه در ذيل آيه إِنَّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ(2) فرمود: آن باغ در ناحيه يمن در نه ميلى صنعا قرار داشت و به آن رضوان مى گفتند. جريان چنين بوده كه پير مردى باغى داشت و هيچ ميوه اى از آن باغ به خانه اش نمی برد، مگر آنكه حق هر صاحب حقى را از آن مى داد بعدازآنکه از دنيا رفت، فرزندانش آن باغ را به ارث بردند و آنان پنج پسر بودند، در همان سالى كه پدرشان از دنيا رفت آن باغ آن قدر حاصل آورد كه سابقه نداشت؛ جوانان بعد از نماز عصر به طرف باغ روانه شدند، میوه های بسيار
ص: 184
زياد ديدند كه تا آن روز و در حيات پدرشان چنان حاصلى به آن باغ نديده بودند. وقتى حاصل بسيار را ديدند طاغى و ياغى شده به يكديگر گفتند: پدر ما پير و خرفت شده و عقلش را از دست داده بود، بياييد با هم قرار بگذاريم امسال به احدى از فقرا چيزى از اين ميوه ها ندهيم، چهار نفر از برادران قبول كردند و پنجمى ايشان در خشم شد و به سايرين گفت از خدا بترسيد و طريقه پدر را پيش بگيريد تا سالم باشيد و سود ببريد، برادران بر او خشم كردند و او را به كتك گرفته سخت كوبيدند، وقتى آن برادر يقين كرد كه برادران قصد كشتن او را دارند، تسليم گفتارشان شد و به اكراه و بدون رضايت درونى رأى آنان را تصويب كرد از آنجا به خانه هاى خود برگشته، هم قسم شدند كه میوه ها را صبح خيلى زود بچينند و در اين سوگند، «ان شاء اللَّه» نگفتند(1)،
خداى تعالى به خاطر اين جرمشان به هنگام شب، در آن موقع كه همه آنها در خواب بودند عذاب و بلائى فراگير بر تمام باغ فرود آورد.(2) آتشى سوزان و صاعقه اى مرگبار چنان بر آن باغ مسلط شد که جز مشتى خاكستر از آن باقى نماند. صاحبان باغ به گمان اينكه درخت های پربارشان آماده براى چيدن ميوه است گفتند: به سوی كشتزار و باغستان خود حركت كنيد، اگر مى خواهيد ميوه هاى خود را بچينيد به این ترتیب آن ها به سوی باغشان حركت كردند درحالی که آهسته با هم سخن مى گفتند كه مواظب باشيد امروز حتى يك فقير وارد بر شما نشود و چنان آهسته سخن مى گفتند كه صداى آن ها به گوش كسى نرسد، مبادا مسكينى خبردار شود و براى خوشه چينى، يا گرفتن مختصرى ميوه براى سير كردن شكم
ص: 185
خود، به سراغ آن ها برود! چنين به نظر مى رسد كه به خاطر سابقه اعمال نيك پدر، جمعى از فقرا همه سال در انتظار چنين ايامى بودند كه ميوه چينى باغ شروع شود و بهره اى عائد آن ها گردد و لذا اين فرزندان بخيل و ناخلف چنان مخفيانه حركت كردند كه هیچ کس احتمال ندهد چنان روزى فرا رسيده است. آنها صبحگاهان به راه افتادند اما بى خبر از اينكه صاعقه اى مرگبار شب هنگام درست در موقعى كه آن ها در خواب بوده اند باغ را تبديل به يك مشت خاكستر كرده است. هنگامی که آن ها باغ خود را ديدند چنان اوضاع به هم ریخته بود كه گفتند: اين باغ ما نيست، ما راه را گم کرده ایم سپس افزودند: بلكه ما محرومان واقعى هستيم مى خواستيم مستمندان و نيازمندان را محروم كنيم اما خودمان از همه بيشتر محروم شديم، در اين ميان يكى از آن ها كه از همه عاقل تر بود گفت: آيا به شما نگفتم چرا تسبيح خدا نمى گوئيد نگفتم خدا را به عظمت ياد كنيد و از مخالفت او بپرهيزيد، شكر نعمت او را بجا آوريد و نيازمندان را از اموال خود بهره مند سازيد؟ ولى شما گوش نكرديد و به روزگار سياه افتاديد آن ها نيز لحظه اى [از خواب غفلت] بيدار شدند و به گناه خود اعتراف كردند و گفتند منزه است پروردگار ما، مسلماً ما ظالم و ستمگر بوديم هم بر خويشتن ستم كرديم و هم بر ديگران؛ ولى مطلب به اينجا خاتمه نيافت آن ها رو به هم كردند و شروع به ملامت و سرزنش يكديگر نمودند.(1)
توضیح: اشاعره، معتقدند، اعمال انسان به طور جبری توسط خداوند متعال انجام می شود؛ و معتزله، معتقدند بشر در اصل پیدایش، نیاز به خدا دارد ولی خدا در
ص: 186
اعمال او هیچ قدرت دخل و تصرفی ندارد و او مختار مطلق العنان است؛ ما شیعیان این عقیده را مساوی شرک می دانیم؛ و عقیده صحیح ازنظر ما این است که: انسان در اعمال و رفتار خود نه مجبور و مسلوب الاختیار است و نه مختار مطلق العنان؛ بلکه در حد وسط این دو قرار دارد؛ یعنی در اعمال و رفتار خود مختار است و با قدرت و اراده ای که خدا به او داده عمل می کند ولی هرگاه خدای متعال اراده کند می تواند جلو اراده و تصمیم او را بگیرد؛ و به همین خاطر است که در نماز، هنگام برخاستن می گوییم: «به حول الله و قوته اقوم و اقعد»؛ یعنی با حول و قوه ی الهی بر می خیزم و می نشینم. این ذکر، مبیّن توحید افعالی مسلمان است؛ و بر این مبنا مسلمان به هیچ وجه در تصمیم گیری برای آینده، نباید به علم و تجربه و قدرت خود و مهیا بودن شرایط و اسباب، مغرور شود و با عزم و جزم برای فردای خود تصمیم بگیرد و به دیگران قول انجام کاری را بدهد بلکه باید همیشه بعد از هر تصمیم و قول و قراری، «ان شاء الله» بگوید؛ یعنی تحقق چنین وعده و قول و قراری علاوه بر تصمیم و اراده من، به اراده و مشیت خدای قادر متعال هم نیاز دارد که اگر او نخواهد، من موفق به انجام چنین کاری نخواهم شد. مولا امیرالمؤمنین علی (ع) می فرماید: عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ.(1)
خداوند سبحان را به وسیله به هم خوردن اراده ها و گشوده شدن گره ها و درهم شكسته شدن تصميم ها، شناختم.
ص: 187
ص: 188
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ ع إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ أَرْبَعِينَ جُنَّةً فَمَتَى أَذْنَبَ ذَنْباً كَبِيراً رَفَعَ عَنْهُ جُنَّةً فَإِذَا عَابَ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ بِشَيْ ءٍ يَعْلَمُهُ مِنْهُ انْكَشَفَتْ تِلْكَ الْجُنَنُ عَنْهُ وَ يَبْقَى مَهْتُوكَ السِّتْرِ فَيَفْتَضِحُ فِي السَّمَاءِ عَلَى أَلْسِنَةِ الْمَلَائِكَةِ وَ فِي الْأَرْضِ عَلَى أَلْسِنَةِ النَّاسِ وَ لَا يَرْتَكِبُ ذَنْباً إِلَّا ذَكَرُوهُ وَ يَقُولُ الْمَلَائِكَةُ الْمُوَكَّلُونَ بِهِ يَا رَبَّنَا قَدْ بَقِيَ عَبْدُكَ مَهْتُوكَ السِّتْرِ وَ قَدْ أَمَرْتَنَا بِحِفْظِهِ فَيَقُولُ عَزَّ وَ جَلَّ مَلَائِكَتِي لَوْ أَرَدْتُ بِهَذَا الْعَبْدِ خَيْراً مَا فَضَحْتُهُ فَارْفَعُوا أَجْنِحَتَكُمْ عَنْهُ فَوَ عِزَّتِي لَا يَئُولُ بَعْدَهَا إِلَى خَيْرٍ أَبَدا(1) ً
از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند: همانا برای خداوند تبارک وتعالی بر بنده ی مؤمنش چهل پرده است پس با هر گناه کبیره ای که انجام می دهد پرده ای برطرف می شود پس هنگامی که برادر مؤمنش را به خاطر چیزی که از او می داند ملامت کرد و سرکوفت زد، [همه ی] آن پرده ها از او برداشته می شود درنتیجه در آسمان بر زبان ملائکه رسوا و مفتضح می شود و در زمین [حرف وحدیث او بر سر زبان ها می افتد و] با زبان مردم، رسوا و مفتضح می شود و هیچ گناهی را مرتکب نمی شود مگر این که [برای این وآن] نقل می کنند و ملائکه ی موکل او می گویند: پروردگارا! بنده ی تو مهتوک الستر [رسوا و مفتضح و بی پرده] باقی مانده است! درحالی که ما را امر به حفظ او کرده ای؟
ص: 189
خداوند عزوجل می فرماید: [ای] ملائکه ی من! اگر برای این بنده ام خیری اراده کرده بودم او را [رسوا و] مفتضح نمی کردم؛ بالهای خود را از او بردارید پس به عزتم قسم دیگر به [هیچ] کار خیری باز گشت نخواهد کرد.
مرحوم کلینی در «باب کبائر» کتاب شریف اصول کافی، درباره ی پاره شدن چهل پرده ای که بندگان خدا را پوشانده، حدیثی را به این مضمون نقل کرده:
عبدالله بن مسکان از امام صادق (ع) روایت کرده که آن حضرت از امیرالمؤمنین (ع) روایت کرده که فرمود: هیچ بنده ئی نیست مگر آن که بر او چهل پرده است تا وقتى چهل [گناه] كبيره مرتكب شود؛ پس وقتی مرتكب چهل [گناه] كبيره شد، پرده ها از او برداشته شود، آنگاه خدا به فرشته ها وحى فرمايد: كه بنده ام را با بالهاى خود بپوشانيد، فرشتگان او را با بالهاى خود می پوشانند. سپس آن بنده، هیچ كار زشتى را باقی نمی گذارد مگر آنكه انجام دهد تا آنجا كه با ارتكاب کارهای قبیح ميان مردم ستایش می شود آنگاه فرشتگان می گویند: پروردگارا اين بنده تو هر عملى را مرتكب مى شود و ما از اعمال او خجالت می کشیم، خداى عز و جل به آن ها وحى می کند: بالهاى خود را از او برداريد و چون كارش به اينجا رسید شروع می کند به دشمنى با ما اهل بیت؛ و در این حال است که پرده او در آسمان و پرده او در زمين دريده شود، سپس فرشتگان گويند: «پروردگارا اين بنده تو بی پرده مانده است»، خداى عز و جل به آن ها وحى فرمايد: اگر خدا به او نياز [و توجهى] داشت [او را به حال خود رها نمی کرد و] به شما دستور نمی داد بالهاى خود را از او برداريد.(1)
ص: 190
منظور از پرده های چهل گانه چیست؟
مرحوم علامه ی مجلسى در توضیح پرده هاى چهل گانه، شش قول را نقل می کند كه متقن ترین اقوال این است:
منظور از چهل پرده ای که بندگان خدا را پوشانده، الطاف خداوند سبحان نسبت به بنده است كه سبب ترك معصيت مى شود و ارتكاب هر گناه كبيره ئى، معصیتکار را مستحق منع يكى از آن الطاف می نماید، ولى بازهم او را رسوا نكند و به فرشتگان دستور پرده پوشی و آبروداری او دهد.(1)
همچنین محتمل است مراد حدیث این باشد که انسان به فطرت خدادادی اش از گناه متنفر و منزجر است و اگر احیاناً مرتکب گناهی شود از معصیت خود شرمسار و نادم می شود این صفت روحانی پرده ی عصمت او است یعنی همانند پرده که از ورود سرما و گرما و گردوغبار به داخل خانه جلوگیری می کند این پرده ی حیا و شرمساری هم باعث نگهداری و عصمت و مصونیت
ص: 191
انسان از گناه است. یا همانند سپر و زره (که مانع نفوذ تیر و شمشیر و نیزه در بدن است)، از نفوذ گناه و معصیت به روح انسان جلوگیری می کند، هنگامی که انسان مرتکب گناه کبیره ای شد مقداری از تنفر و انزجار او از گناه کاسته می شود و پرده یا زره عصمت او نازک می شود و هنگامی که گناه کبیره دوم را انجام داد و توبه نکرد باز، شرم و حیا و نفرتی که عامل عصمت و مصونیت او از گناه بود کمتر شده و خجالت و شرمساری او پس از ارتکاب این معصیت، کمتر می شود و پرده ی عصمت او نازک تر می شود تا وقتی که چهل گناه کبیره انجام داد در این هنگام دیگر تمام لایه ها و پرده های حجب و حیا و انزجار و شرمساری از گناه، در فطرت و ذات او از بین رفته و هیچ پرده عصمت و زره و سپر و مانع و حجاب فطری و طبیعی و درونی میان او و گناه باقی نمی ماند درنتیجه، گناهان کبیره را بدون کمترین حیا و خجالت به راحتی انجام می دهد و پس از ارتکاب معصیت هم ذره ای از احساس شرمساری و ندامت اولیه را در وجود خود احساس نمی کند پس او در این حال است که چهل پرده ی فطری عصمت و مصونیت از گناه را که مانند سپری میان او و گناه حائل بود را از بین برده و دیگر میان او و گناه هیچ حاجز و مانع درونی و فطری باقی نمانده تا او را از گناه و معصیت مصون دارد ولی خدای منان باز هم بر این بنده ی روسیاه تفضل می کند و به ملائکه امر می کند تا با الهامات خود، در مقابل وساوس شیطان و هوای نفس، این بنده ضعیف را کمک کنند شاید توبه کند و برگردد ولی وقتی بنده همچنان به راه خود ادامه می دهد و از هیچ معصیتی فروگذار نیست و از ارتکاب هیچ عمل قبیحی شرم نمی کند بلکه به گناهان خود افتخار می کند و از دیگران تقاضا دارد که او را به خاطر اعمال قبیحش ستایش کنند، در این حال استحقاق کمک ملائکه را هم از دست می دهد و خداوند از ملائکه می خواهد که کنار بروند و او را به حال خود رها کنند.
ص: 192
در این حال ملائکه می گویند: خدایا این بنده تو مهتوک الستر باقی ماند؟! (میان او و گناه و معصیت هیچ مانع و ساتری باقی نمانده و بی باکانه مرتکب زشت ترین و عظیم ترین گناهان می شود) و خداوند در جواب می فرماید: اگر خدا به او نياز و توجهى می داشت به شما دستور نمی داد بالهاى خود را از او برداريد.
با این بیان معنای این حدیث این نیست که ارتکاب چهل گناه کبیره باعث پاره شدن پرده اسرار و رسوایی می شود چراکه به تصریح روایت موردبحث، قبل از آنکه ملائکه بالهای خود را از او بردارند او در گناه و معصیت شهره ی آفاق شده و نزد مردم به گناه خود افتخار می کند و از مردم توقع دارد او را به خاطر ارتکاب گناهان کبیره ستایش کنند با این وضع، رسوا کردن او، کاری بی معنا و تحصیل حاصل است؛ بنابراین، معنای سخن ملائکه که می گویند «خدایا بنده تو مهتوک الستر ماند» این نیست که پرده اسرارش پاره شد و هیچ پرده ای نیست که اسرار و عیوب او را از ناظرین بپوشاند، بلکه منظور این است که دیگر هیچ مانع و حاجز (فطری و غیر فطری) میان این بنده و گناه، باقی نمانده؛ درنتیجه او بی باکانه مرتکب بدترین گناهان می شود؛ خداوند هم در پاسخ می فرماید: اگر خیری در این بنده بود او را به حال خود رها نمی کردم یعنی دیگر قابل هدایت و نجات نیست و او کارش تمام شده و اهل هلاکت و دوزخ است.
با تمام این توضیحات باید اذعان کنم سؤال ها و ابهام هایی در این روایت وجود دارد که درک و فهم آن را مشکل کرده و امکان اظهارنظر قطعی درباره منظور امام وجود ندارد.
نکته مهمی که در ذیل حدیث باقی مانده و شارحین به آن اشاره ای نکرده اند این است که امام علی (ع) می فرماید: وقتی ملائکه او را به حال خود رها کردند این بنده معصیت کار بغض و عداوت و دشمنی اهل بیت پیامبر (ص) را به دل
ص: 193
می گیرد و شروع می کند به دشمنی کردن با آن ها؛ و این هشداری است به شیعیان و محبان اهل بیت (ع) که اگر دست از گناه و معصیت بر ندارند و توبه نکنند و همچنان به ارتکاب گناه و معصیت ادامه دهند این گناهان سرانجام فطرت آن ها را مسخ و دل آن ها را تاریک و ظلمانی می کند تا جایی که دیگر ذره ای از محبت محمد و آل محمد (ص) در دل آن ها باقی نخواهد ماند و بجای آن، بغض اهل بیت را در وجود آن ها ایجاد می کند و آن ها را از صف شیعیان و محبان و حامیان اهل بیت جدا نموده و در صف دشمنان آن ها قرار خواهد داد؛ و بدیهی است، چنین کسانی که با ائمه ی معصومین (ع) دشمنی و عداوت می کنند خیلی راحت تر، با مراجع تقلید و علما و روحانیون و اقشار متدین جامعه دشمنی خواهند کرد و بحث و گفتگوی علمی برای چنین افرادی بی فایده است. چون این ها ازنظر علمی مشکلی ندارند و بهتر از ما واقعیت را می دانند؛ مشکل این ها مشکل دل و قلب فاسد شده است که دیگر قابل درمان نیست و بقول خداوند متعال که در سوره بقره می فرماید:
إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (6) خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ (7) ... في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ (10)
بى ترديد كسانى كه [به خدا و آياتش] كافر شدند براى آنان يكسان است چه [از عذاب] بيمشان دهى يا بيمشان ندهى، ايمان نمى آورند. (6) خدا [به كيفر كفرشان] بر دل ها و گوش هايشان مُهرِ [تيره بختى] نهاده و بر چشم هايشان پرده اى [از تاريكى است كه فروغ هدايت را نمى بينند] و براى آنان عذابى بزرگ است. (7)...در دلِ آنان بيمارىِ [سختى از
ص: 194
نفاق] است، پس خدا [به كيفرِ نفاقشان] بر بیماری شان افزود و براى آنان در برابر آنچه همواره دروغ مى گفتند، عذابى دردناك است. (10)(1)
همچنین در آیه 10 سوره روم می فرماید:
ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ
سپس پايان كار آنان كه [عمل] بد انجام دادند اين است كه آيات خدا را تكذيب كرده و آن را استهزا و مسخره می کنند.
آیات و روایاتی که مطرح شد آینده ی گنه کاران را پیش بینی می کند که سرانجام، کافر شده و آیات خدا را مسخره می کنند. علاوه بر آیات و احادیث، همه ی ما به چشم خود چنین افراد عیاش و خوشگذران و هوس باز را دیده ایم که با کمال افتخار، آیات خدا و احکام دین و علماء و مبلغان دین را با بهانه های واهی مورد توهین و ناسزا قرار داده و مسخره می کنند.
گناه کبیره چیست؟
با توجه به اینکه میرالمؤمنین (ع) فرمود «هر بنده ای که چهل گناه کبیره انجام دهد چهل پرده ای که روی او افتاده از بین می رود»، این سؤال مطرح می شود که گناه کبیره چیست؟
نظر بعضی از علما این است که همه ی گناهان، بزرگ و عظیم و كبيره است و کوچک و بزرگ ندارد.
ص: 195
قول دیگر آن که: درست است که «فی نفسه» گناه و نافرمانی خدای متعال به هر نوع باشد، عظیم و بزرگ است ولی این را هم نمی توان انکار کرد که بعضی از گناهان نسبت به بعض دیگر بزرگ تر است به طوری که از هر انسان عالم یا جاهلی بپرسی: آیا گناه نگاه کردن به نامحرم با گناه تجاوز به او مثل هم است؟ فوراً پاسخ منفی می دهد و می گوید: هرگز مثل هم نیست. یا اگر سؤال شود گناه زدن یک سیلی به صورت یک انسان بی گناه با ریختن خون و کشتن او مثل هم است؟ پاسخ منفی می دهد. کسانی که قائل به صغیره و کبیره بودن گناهان هستند برای گناه کبیره تعریف هایی کرده اند که ذیلاً به دو قول اشاره می کنیم:
1- هر گناهى كه خدا در قرآن برایش وعده آتش و عقاب داده است کبیره است.
2- هر گناهى كه شارع مقدس براي مجازات آن حدى معين یا در قرآن مرتکب آن را تهديد به عذاب نموده، کبیره است.
راجع به تعداد گناهان كبيره، نیز اقوالی وجود دارد که به نقل دو قول اکتفا می کنیم:
قول اول گناهان کبیره را هفت عدد می داند:
1- شرك به خدا. 2- آدم كشى. 3- زنا. 4- تهمت زنا. 5- خوردن مال يتيم 6- فرار از جنگ. 7- عقوق والدين.
قول دوم گناهان کبیره را بیست عدد می داند:
ص: 196
1-شرك به خدا. 2- آدم كشى. 3- زنا. 4- تهمت زنا. 5- خوردن مال يتيم 6- فرار از جنگ 7- عقوق والدين. 8- لواط. 9- جادوگرى. 10- رباخوارى. 11- غيبت. 12- سوگند دروغ. 13- شهادت ناحق. 14- می خواری. 15- بى احترامى به خانه كعبه. 16- دزدى. 17- پيمان شكنى. 18- تعرب بعد از هجرت. 19- نوميدى از رحمت خدا 20- ايمنى از مكر خدا.(1)
کسانی که همه ی گناهان را کبیره می دانند به روایات ذیل استدلال کرده اند:
رسول خدا (ص) فرمود: هیچ شری را حقیر و کم اهمیت نشمارید و لو در چشم شما کوچک به نظر برسد؛ و هیچ خیری را زیاد نشمارید و لو اینکه در نظر شما زیاد باشد چون با استغفار، هیچ کبیره ای باقی نمی ماند؛ و با اصرار و تکرار
ص: 197
(صغیره)، هیچ صغیره ای باقی نمی ماند (اصرار و تکرار، گناه صغیره را تبدیل به کبیره می کند).(1)
امام صادق (ع) می فرماید: با اصرار و تکرار، هیچ صغیره ای باقی نمی ماند و با استغفار، هیچ کبیره ای باقی نمی ماند.(2)
امام علی (ع) فرمود: شدیدترین و عظیم ترین گناه آن است که گناهکار آن ها سبک و کم اهمیت بشمارد.(3)
زيد شحّام گويد: امام صادق (ع) فرمود: از گناهان محقر بپرهيزيد كه آمرزيده نشوند، عرض کردم: گناهان محقر چيست؟ فرمود: این است كه مردى گناه كند و بگويد، خوشا به حال من اگر غیرازاین گناه نداشته باشم.(4)
توضیح: گناه هرچند كوچك باشد، نافرمانى پروردگار بزرگ است و از اين نظر نبايد آن را كوچك دانست، حتى اگر كسى خيال كند مرتكب هيچ گناهى
ص: 198
نشده و تنها يك نگاه به نامحرم كرده است، نبايد بگويد: «خوش به حال من اگر غیرازاین، گناه نداشته باشم».
سماعة گويد: از امام موسی بن جعفر (ع) شنيدم كه می فرمود: خير بسيار (مانند طاعت و بخشش زياد) را بسيار نشماريد و گناه اندك را كم نشماريد، زيرا گناه اندك انباشته مى شود و زياد می گردد و در نهان از خدا بترسيد تا از خود انصاف دهيد (به حق قضاوت كنيد اگرچه بزيانتان باشد و چنين نكند جز كسى كه در نهان از خدا بترسد).(1)
امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا (ص) در زمين بی گیاهی فرود آمد و به اصحابش فرمود: قدرى هيزم بياوريد: گفتند: يا رسول اللَّه در زمين بى گياه فرودآمده ايم، در اينجا هيزم نيست. حضرت فرمود: هر كس هر چه پيدا كرد بياورد، سپس آن ها کم کم هيزم آوردند و در برابر آن حضرت انباشته كردند، رسول خدا (ص) فرمود، گناهان این گونه جمع مى شود. سپس فرمود: از گناهان محقر بپرهيزيد، زيرا هر چيزى بازخواست كننده ئى دارد، بدانيد كه بازخواست كننده گناهان «مى نويسد آنچه را مردم پيش فرستاده و آثار آن ها را و همه چیز را در امام مبين (لوح محفوظ يا نامه اعمال) شماره كنيم»،(2)
ص: 199
در تأیید نظر کسانی که قائل به کبیره بودن بعضی گناهان نسبت به بعض دیگر هستند، سه حدیث تقدیم می کنیم.
عبيد بن زراره گويد: از امام صادق (ع) راجع به كبائر پرسيدم، فرمود: آن ها در كتاب على (ع) هفت است: 1- كفر به خدا. 2- آدم كشى. 3- نافرمانى پدر و مادر. 4- خوردن ربا. 5- خوردن مال يتيم به ناحق. 6- فرار از جهاد. 7- تعرب بعد از هجرت، عرض کردم: این ها بزرگ ترین گناهانند؟ فرمود: آرى، عرض کردم: گناه خوردن یک درهم از مال يتيم به ناحق بزرگ تر است يا ترك نماز؟ فرمود: ترك نماز، عرض کردم: شما كه ترك نماز را از كبائر نشمردى؟ فرمود: نخستين چيزى كه به تو گفتم چه بود؟ عرض کردم: كفر، فرمود: تارك نماز كافر است، يعنى بدون علت و عذر.(1)
ابو بصیر گويد: شنيدم امام صادق (ع) می فرمود: گناهان كبيره هفت تاست، یکی از آن ها کشتن عمدی انسان یی گناه است و شرك به خدای بزرگ و متهم ساختن زن پاكدامن و خوردن ربا بعد از دانستن و فرار از جهاد و تعرّب بعد از هجرت و عقوق والدين و خوردن مال يتيم به ناحق. [امام] فرمود: و تعرب و
ص: 200
شرك يك چيز است.(1)
توضيح: «تعرب بعد از هجرت» یعنی این که: مسلمان با اینکه رفتن به سرزمین های اسلامی برايش ممكن است، اما راضى باشد كه در بلاد كفر و جايى كه دسترسى به احکام اسلام ندارد ساکن شود، پس چنين شخصى با مشرك فرق ندارد و در این حدیث شریف، شرك و تعرب، يكى حساب مى شود تا شماره گناهان کبیره هفت عدد شود.
و طبق حدیث دیگر، امام جعفر صادق (ع) با استدلال به آیات قرآن مجید بزرگ ترین گناهان كبيره را به این ترتیب بیان می کند:
1. شرك به خدا؛ 2. نوميدى از رحمت خدا؛ 3. ايمنى از مكر خدا؛ 4. عقوق والدين، 5. کشتن انسان بی گناه؛ 6. متهم ساختن زن پاک دامن به زنا، 7. خوردن مال يتيم، 8. فرار از جهاد؛ 9. رباخواری؛ 10. سحر و جادو؛ 11. زناكارى، 12. سوگند دروغ؛ 13. خيانت در غنيمت جنگى، 14. خودداری از پرداخت زکات واجب، 15. شهادت دروغ و مخفی كردن شهادت؛ 16. شرابخوارى، 17. ترك كردن عمدی نماز يا تکلیف واجب ديگر، 18. پيمان شكنى؛ 19. قطع رحم.(2)
ص: 201
عوامل رسوایی و پاره شدن پرده ی اسرار
پاره شدن پرده عصمت منحصر به ارتکاب چهل گناه کبیره نیست بلکه طبق بعضی از احادیث معصومین (ع)، تجسس در به دست آوردن عیوب مسلمان و غیبت و افشاء اسرار او نیز باعث پاره شدن پرده اسرار و رسوایی و بی آبروئی خواهد شد.
ابن عباس از رسول خدا (ص) نقل کرده که آن حضرت فرمود: هرکس راه افتاد برای به دست آوردن عیب برادر (دینی) و کشف کارهای زشت او، اولین
ص: 202
قدمی که برداشته آن را داخل جهنم گذاشته و خداوند اسرار و عیوب و کارهای زشت او را در منظر عموم مردم آشکار خواهد کرد...(1)
عیب گیری از مؤمن امام صادق (ع) فرمود: خداوند تبارک وتعالی برای بنده مؤمن خود چهل پرده دارد پس هر وقت او گناهی کرد پرده ای از بین می رود پس هرگاه از برادر دینی خود به خاطر چیزی که از او می داند عیب جویی کرد این پرده ها از او برطرف می شود و به کناری می رود و مهتوک الستر [و رسوا و بی آبرو] می شود درنتیجه در آسمان بر زبان ملائکه مفتضح می شود و در زمین با زبان مردم؛ و هیچ گناهی را مرتکب نمی شود مگر این که مطرح می کنند و ملائکه ی موکل می گویند خدایا بنده ی تو مهتوک الستر [و رسوا و مفتضح] باقی ماند درحالی که ما را به حفظ او امر کردی! خداوند متعال می فرماید: ملائکه ی من اگر برای [این] بنده خیری اراده کرده بودم او را مفتضح نمی کردم؛ بالهای خود را از او بردارید پس به عزتم قسم دیگر او به کار خیر باز نخواهد گشت.(2)
ابی برده می گوید رسول خدا (ص) به ما نماز خواند (نماز جماعت ما را
ص: 203
امامت کرد) سپس به سرعت حرکت کرد تا دستش را به در مسجد گرفت و با صدای بلند فریاد زد: ای مردمی که به زبان ایمان آورده اید ولی قلبتان خالص نشده برای ایمان! دنبال عیوب مؤمنین راه نیافتید چون هر کس عیوب مردم را دنبال کند خدا در پی عیوب او خواهد بود و هر کس خدا در پی عیوب او باشد او را رسوا و مفتضح می کند ولو در عمق خانه خود (مخفی) باشد.(1)
براء می گوید روزی رسول خدا (با صدای بلند) برای ما سخنرانی کرد به طوری که دختران نوجوان (داخل خانه های اطراف مسجد) صدای آن حضرت را می شنیدند پس آن حضرت فرمود: ای کسانی که به زبان ایمان آورده ولی هنوز به قلب خود ایمان نیاورده است! غیبت مسلمان ها را نکنید و دنبال اسرار آن ها نباشید چون هرکس به دنبال عیب دیگران باشد خداوند به دنبال عیوب اوست و هر کس خدا در پی عیوب او باشد رسوا و مفتضحش می کند ولو در داخل خانه اش (پنهان) باشد. خداوند به موسی (ع) وحی کرد: هر کس از غیبت توبه کند آخرین کسی است که به بهشت می رود و هر کس بمیرد درحالی که از غیبت کردن توبه نکرده، اولین کسی است که به جهنم می رود.(2)
ص: 204
یکی دیگر از گناهانی که عامل رسوایی است، شراب خواری است.
امام صادق (ع) فرمود: گناهی که نعمت ها را تغییر می دهد تجاوز [به حقوق دیگران] است؛ گناهی که باعث پشیمانی می شود قتل است؛ و گناهی که باعث نزول مجازات و مکافات می شود ظلم است و گناهی که باعث پاره شدن پرده ی عصمت می شود شراب خواری است و گناهی که باعث حبس رزق می شود زنا است و گناهی که در نابودی (انسان) تعجیل می کند قطع رحم است؛ و گناهی که هوا را ظلمانی و مانع استجابت دعا می شود عقوق والدین است.(1)
امام صادق (ع) کمترین چیزی که انسان به وسیله آن از ایمان خارج می شود این است که با کسی بر اساس دین برادری کند و لغزش های او را جمع آوری کند تا یک روزی [با این اسرار] او را تحت فشار قرار دهد.(2)
رسول خدا (ص) فرمود: نزدیک ترین حالت انسان به کفر این است که کسی از برادر دینی اش سخنی را بشنود و آن را به خاطر بسپارد تا روزی او را مفتضح
ص: 205
کند این ها کسانی هستند که در قیامت بهره ای از رحمت خداوند ندارند.(1)
وصیت امام صادق (ع) ... ای فرزندم هر کس حجاب دیگری را بردارد (اسرار او را فاش کند و آبروی او را ببرد) اسرار و عیوب خودش فاش خواهد شد و هرکس شمشیر ستم برکشد به همان کشته خواهد شد و هر کس برای برادر خود چاهی حفر کند در آن سقوط خواهد کرد.(2)
وصیت امام علی (ع): ای پسرم تو را به تقوا سفارش می کنم در فقر و غنا...هر کس شمشیر ستم بیرون کشد با آن کشته خواهد شد و هر کس چاهی برای برادر خود بکند در آن سقوط می کند و هر کس پرده ی اسرار و عیوب دیگران را پاره کند عیوب و اسرارش فاش خواهد شد و هر کس خطای خود را فراموش کند خطای دیگران را بزرگ بشمارد...(3)
ص: 206
بیماری «جذام و جنون و برص» سه بیماری لاعلاج است که نسل بشر همواره در همه ی زمان ها و مکان ها گرفتار آن بوده و هست؛ در این بخش از کتاب، عوامل پیدایش و پیشگیری از این سه بلا، از منظر احادیث معصومین علیهم السلام بررسی خواهد شد.
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِذَا بَلَغَ الْمُؤْمِنُ أَرْبَعِينَ سَنَةً آمَنَهُ اللَّهُ مِنَ الْأَدْوَاءِ الثَّلَاثَةِ الْبَرَصِ وَ الْجُذَامِ وَ الْجُنُونِ فَإِذَا بَلَغَ الْخَمْسِينَ خَفَّفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حِسَابَهُ فَإِذَا بَلَغَ سِتِّينَ سَنَةً رَزَقَهُ اللَّهُ الْإِنَابَةَ فَإِذَا بَلَغَ السَّبْعِينَ أَحَبَّهُ أَهْلُ السَّمَاءِ فَإِذَا بَلَغَ الثَّمَانِينَ أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِإِثْبَاتِ حَسَنَاتِهِ وَ إِلْقَاءِ سَيِّئَاتِهِ فَإِذَا بَلَغَ التِّسْعِينَ غَفَرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ كُتِبَ أَسِيرَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى فَإِذَا بَلَغَ الْمِائَةَ فَذَلِكَ اَرْذَلُ الْعُمُرِ.(1)
ص: 207
ترجمه: علی بن مغیره می گوید از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود: وقتی مؤمن به چهل سالگی رسید خداوند او را از دردهای سه گانه «برص و جذام و جنون» ایمن می کند و هنگامی که به پنجاه سالگی رسید خداوند عزوجل حسابش را تخفیف می دهد پس وقتی به شصت سالگی رسید خداوند «توبه و انابه» را روزی او می کند و هنگامی که به هفتادسالگی رسید اهل آسمان او را دوست می دارند و چون به هشتادسالگی رسید خداوند عزوجل امر می کند که حسناتش را بنویسند و سیئاتش را دور بریزند و هنگامی که به نودسالگی رسید خداوند تبارک وتعالی گناهان گذشته و اخیر او را می آمرزد و [نامش] به عنوان اسیرخدا در زمین نوشته می شود و در روایت دیگر است که چون به صدسالگی رسید به «پست ترین مرحله ی عمر» رسیده است.
توضیح:
«جذام» بیماری عفونی است که در بعضی از اعضاء بدن ظاهر می شود و باعث گندیدگی و عفونت و از بین رفتن تدریجی آن عضو می شود و بیشتر، بینی و لبها را مورد هجوم قرار می دهد در فارسی به این بیماری «خوره» می گویند.
ص: 208
«برص» یک نوع بیماری است که به موجب آن لکه های سفیدی روی دست و صورت و سایر قسمت های بدن ظاهر می شود و در فارسی به این بیماری پیسی می گویند.
«جنون» یک نوع بیماری است که به موجب آن قوای عقلانی انسان مختل می شود در فارسی به افراد مبتلا به این بیماری «دیوانه» می گویند.
محدثین در باره منظور امام صادق (ع) احتمالاتی داده اند: یکی از احتمالات این است که: «مؤمن کامل»، پس از چهل سالگی به جذام و جنون و برص مبتلا نمی شود؛ و این منافات ندارد که سایر مؤمنان به این سه بیماری مبتلا شوند.
احتمال دیگر آنکه: منظور این است که: غالباً مؤمنان بالای چهل سال به این سه بلا مبتلا نمی شوند و این منافات ندارد که استثناء بعضی از افراد بالای چهل سال به این سه بلا مبتلا شوند.
بررسی روایات معارض
روایت اول: مرحوم ابن شعبه در تحف العقول از ابی الحسن الثالث نقل می کند که یک روز فرمود: همانا خوردن «بطیخ» باعث جذام می شود. به آن حضرت گفته شد: آیا این طور نیست که هر وقت مؤمن به چهل سالگی رسید از جنون و جذام و برص در امان است؟ آن حضرت فرمود بلی؛ ولی وقتی مخالفت کرد با امری که او را ایمن می کند، از مصیبت مخالفت در امان نخواهد بود.(1)
ص: 209
توضیح:
1. اکثر کتب لغت، کلمه «بطیخ» را به «خربوزه و هندوانه» معنا کرده اند.
2. منبع اصلی و اولیه این حدیث کتاب تحف العقول است که سند و منبع آن مشکل دارد. سایر کتب و مجامیع روایی، این حدیث را از این منبع نقل کرده اند.
3. در فرض صحت سند، این حدیث منافاتی با روایات فوق ندارد بلکه مفسر آن است؛ بدین گونه که گفته ی رسول خدا (ص) و امام جعفر صادق (ع) که فرموده اند: کسی که چهل سال اول عمرش را در ایمان و اسلام گذراند پس از چهل سالگی به جذام و جنون و پیسی مبتلا نمی شود، مشروط است به این که عالماً، عامداً خود را در ورطه ی عواملی که سبب پیدایش این بیماری هاست، نیاندازد که در این صورت تضمینی برای صحت او نیست.
مرحوم علامه مجلسی در تفسیر این حدیث می فرماید: شاید منظور امام که فرموده خوردن «بطیخ» باعث جذام خواهد شد، کسی است که در خوردن آن افراط و زیاده روی کند یا آن را بعد از مصرف آبگوشت بخورد.
ممکن است در نقد سخنان علامه مجلسی گفته شود: هر روز هزاران انسان در مصرف خربوزه و هندوانه افراط کرده یا قبل و بعد از آبگوشت، هندوانه و خربزه خورده اند ولی به این سه بلا مبتلا نشده اند و این واقعیت ملموس، نشانگر آن است که ابتلا به این بیماری ها در این فرض هم حتمی نیست و نمی شود روایت را بر آن حمل کرد.
روایت دوم: سدیر می گوید به امام باقر (ع) عرض کردم آیا مؤمن به بلا مبتلا می شود؟ امام فرمود: آیا غیر مؤمن به بلا مبتلا می شود؟! تا [جایی که] «صاحب یس» که گفت «یا لیت قومی یعلمون» «مکتع» بوده. گفتم «مکتع»
ص: 210
چیست؟ فرمود: مبتلا به جذام بود.(1)
روایت سوم: ناجيه می گوید به امام باقر (ع) عرض كردم كه مغيره مى گويد: مؤمن به مرض جذام و پيسى و امثال آن مبتلا نمى شود، امام فرمود: مغيره از «صاحب یس» غافل است كه دستش چلاق بود سپس امام انگشتان خود را برگردانید (و به شكل انگشتان چلاق در آورد) آنگاه فرمود: گويا اكنون او را مى بينم كه با دست چلاق نزد آن ها آمده و اندرزشان مى دهد، سپس فردا نزد آن ها آمده و ايشان او را كشتند، امام فرمود: مؤمن به هر بلايى مبتلا مى شود و به هر مرگى مى ميرد به جز خودكشى.(2)
توضیح: روایت سدیر می گوید: مؤمن آل یاسین «مکتع» بوده یعنی به بیماری جذام مبتلا بوده و روایت ناجیه می گوید: مؤمن آل یاسین «مکنع» بوده یعنی دستش چلاق بوده و انگشتانش به طرف کف دست، کج شده بود. در نتیجه، این دو روایت با هم تعارض دارند. علاوه بر این، روایت سدیر با روایاتی که قبلاً نقل کردیم و با صراحت می گفت «مؤمن بعد از چهل سالگی به جذام مبتلا
ص: 211
نمی شود»، نیز تعارض دارد. روایت «سدیر» علاوه بر تعارضی که با روایت ناجیه و سایر روایات دارد از نظر سند هم مشکل دارد.
نتیجه: فقط دو روایت تصریح می کند که ممکن است مؤمن پس از چهل سالگی هم به جذام مبتلا می شود و هر دو روایت ازنظر سند ضعیف است و قابل رقابت با سایر روایات نیست.
عوامل پیدایش جذام و جنون و برص
رسول خدا (ص) فرمود: هیچ کس از اولاد آدم نیست مگر آنکه در او دو رگ وجود دارد: یک رگ در سرش که باعث تحریک جذام می شود و یک رگ در بدنش که باعث تحریک برص می شود پس وقتی رگی که در سر است (رگ جذام) تهییج و تحریک شد خداوند زکام را بر آن مسلط می کند تا آنچه در سر است جاری شود؛ و هنگامی که رگی که در بدن است (رگ برص و پیسی) تهییج و تحریک شود خداوند دمل را بر آن مسلط می کند تا آنچه در بدن است (از بیماری و عفونت) از آن خارج شود پس هرگاه یکی از شما به زکام و دمل مبتلا شد خدای عزوجل را حمد گوید بر عافیتی که به او عنایت کرده است(1).
در حدیث دیگر است که رسول خدا (ص) بیماری زکام را معالجه و مداوا نمی کرد و می فرمود: هیچ کسی نیست مگر آنکه رگی از جذام در او وجود دارد پس هنگامی که به زکام مبتلا شد جذام، قلع و قمع می شود.(2) همچنین از رسول
ص: 212
خدا (ص) روایت شده که فرموده: زکام سربازی از سربازان خداوند عزوجل است که آن ها را می فرستد تا بیماری را زایل کند.(1)
در حدیث دیگری امام محمد باقر (ع) از آباء خود از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود: از چهار چیز اکراه نداشته باشید به خاطر اینکه (این چهار چیز) برای چهار چیزاست:
زکام که امان است از جذام و اکراه نداشته باشید از دمل ها چون امان است از برص و پیسی؛ و از چشم درد اکراه نداشته باشید که امان است از کوری و از سرفه اکراه نداشته باشید که امان است از فلج شدن.(2)
در وصیت رسول خدا (ص) به حضرت علی (ع) آمده: یا علی با همسرت در اول و وسط و آخر ماه هم بستر نشو که این کار باعث تسریع جنون و جذام و فساد به سوی او و فرزند او خواهد شد.(3)
و در حدیث دیگر است که: آمیزش با همسر حائض، باعث جذام در فرزند
ص: 213
می شود و جماع بدون انزال باعث تولید سنگ (کلیه) می شود.(1)
در کتاب طب الرضا روایت شده که: جماع پس از جماع (بدون آن که میان آن ها غسل فاصله شود) باعث جنون فرزند خواهد شد.(2)
امام باقر (ع) از پدرش از جدش از علی بن ابی طالب (ع) در حدیث طولانی که وصیت رسول خدا را نقل می کند می فرماید: همانا رسول خدا (ص) اکراه داشت مرد با همسرش آمیزش کند درحالی که حائض است که اگر چنین کرد و فرزندی نصیبش شد و به جذام یا برص مبتلا شد غیر از خودش کس دیگر را ملامت نکند و همچنین رسول خدا (ص) اکراه داشت که مرد پس از احتلام، با همسر خود آمیزش کند که اگر چنین کرد و فرزندی نصیبش شد و مجنون بود غیر از خودش کسی را ملامت نکند.(3)
شعیب عقرقوقی می گوید بر امام موسی بن جعفر (ع) وارد شدم درحالی که روز چهارشنبه در زندان حجامت می کرد به آن حضرت عرض کردم این روزی است که مردم می گویند هر کس در آن حجامت کند به بیماری برص مبتلا خواهد شد؟ حضرت فرمود: کسی باید از ابتلا به بیماری برص بترسد که مادرش در حال حیض به او حامله شده است.(4)
ص: 214
و در حدیث دیگر است که حجامت در سر، شفای هفت چیز است: جنون و جذام و برص و نعاس و درد دندان و تاریکی چشم و صداع.(1)
در روایت دیگر از رسول خدا (ص) روایت شده که فرموده: هرکس چهل روز صبح (هرروز یک مثقال) کندر بنوشد حکمت در قلبش جاری می شود و از هفتاد و دو بیماری (که آسان ترین آن جذام است) شفا یابد.(2)
توضیح: منظور از آشامیدن کندر آن است که آن را پودر کند و در آب یا شیر مخلوط کند و بنوشد.
امام صادق (ع) فرمود: هیچ کس نیست مگر آنکه رگی از جذام در او وجود دارد پس با خوردن شلغم آن را ذوب کنید.(3)
از امام صادق (ع) روایت شده که فرموده: وسعت گریبان و روییدن مو در بینی امان است از جذام.(4)
ص: 215
رسول خدا (ص) به شیبه ی هذلی فرمود: وقتی نماز صبح را خواندی ده بار بگو: «سبحان الله العظیم و بحمده وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ» که اگر چنین کنی خداوند تو را از کوری و جنون و جذام و فقر و... حفظ کند.(1)
امام صادق (ع) فرمود: وقتی نماز صبح و مغرب را خواندی هفت بار بگو: «بسم الله الرحمن الرحيم لاحول و لا قوة إلا بالله العلي العظيم» که هر کس چنین کند به جنون و جذام و برص و هفتاد نوع مبتلا نمی شود.(2)
امام صادق (ع) فرمود: وقتی نماز مغرب را خواندی قبل از آنکه پایت را دراز کنی و با کسی حرف بزنی صد بار بگو «بسم الله الرحمن الرحيم لاحول و لا قوة إلا بالله العلي العظيم» و پس از نماز صبح هم به همین شکل صد بار بگو؛ که هر کس چنین کند خداوند صد نوع از انواع بلا را از او دور می کند که کمترین آن برص و جذام و شیطان و سلطان است.(3)
جمیل از امام صادق (ع) نقل می کند که فرمود: هر کس هفتاد بار بگوید
ص: 216
«ما شاء الله لاحول و لا قوة إلا بالله» خداوند هفتاد نوع بلا را از او دور می کند که آسان ترین آن خنق و خفه شدن است عرض کردم فدایت شوم خنق چیست؟ فرمود به جنون مبتلا نمی شود تا خفه گردد.(1)
روزی رسول خدا (ص) وارد منزل شد دید عایشه قمقمه اش را پر از آب کرده و در معرض تابش آفتاب قرار داده تا گرم شود حضرت فرمود: ای حمیراء برای چه این کار را کردی؟ گفت می خواهم سرم و بدنم را بشویم. حضرت فرمود: دیگر این کار را نکن که باعث ابتلا به بیماری برص و پیسی می شود.(2)
امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود: آبی که خورشید آن را گرم کرده وضو نگیرید و غسل نکنید و با آن خمیر درست نکنید چون باعث برص می شود.(3)
امام صادق (ع) فرمود: کوتاه کردن سبیل و ناخن از جمعه تا جمعه امان است از جذام.(4)
ص: 217
امام صادق (ع) فرمود: سبیل و ناخن هایت را در هر جمعه کوتاه کن و اگر کوتاه بود آن را حک کن تا به جنون و جذام و برص مبتلا نشوی.(1)
امام صادق (ع) فرمود: شستن سر با خطمی در هر جمعه امان است از برص و جذام.(2)
امام صادق (ع) فرمود: هرگاه کسی از شما گوشت خرید، غده ها را از آن بیرون آورد؛ چون باعث تحریک جذام می شود.(3)
رسول خدا (ص) فرمود: از خوردن غدد بپرهیزید چون باعث تحریک جذام می شود همچنین فرمود یهودی ها از بیماری جذام در امانند چون از خوردن غدّه ها اجتناب کردند.(4)
یک کافر به امام صادق (ع) گفت: چرا خدا خوردن خون را حرام کرده؟ امام فرمود: چون باعث قساوت قلب می شود و رحمت را از دل می برد و بدن را عفونی می کند و رنگ را تغییر می دهد و بیشترین عامل مبتلا شدن مردم به جذام از
ص: 218
خوردن خون است. همچنین حضرت فرمود خوردن غده ها باعث جذام می شود.(1)
رسول خدا (ص) به حضرت علی (ع) فرمود: یا علی غذایت را با نمک شروع کن و با نمک خاتمه بده و هرکس چنین کند از هفتادودو نوع بلا (از جمله جذام و جنون و برص) سالم بماند.(2)
ابن بکیر می گوید از امام صادق (ع) شنیدم که می فرمود: سنجد گوشتش باعث روییدن گوشت و استخوانش (هسته اش) باعث رشد استخوان و پوستش باعث رشد پوست است و کلیه را خنک می کند و معده را شستشو می دهد و باعث سالم ماندن از بواسیر و قطره قطره آمدن بول است؛ و ساق [پاها] را قوی می کند و رگ جذام را از بین می برد.(3)
ص: 219
از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: خداوند عزوجل از یهود جذام را رفع کرد چون چغندر مصرف می کردند و رگ ها (ی گوشت) را قطع (و جدا) می کردند و مصرف نمی کردند.(1)
از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: آبگوشت گاو و چغندر (لکه های) سفید را (از بدن) زایل می کند.(2)
عبد الحمید از امام موسی کاظم (ع) روایت کرده که فرمود: با چوب ریحان و انار خلال نکنید چون این دو، رگ جذام را تحریک می کنند.(3)
حضرت علی (ع) فرمود: استفاده از حنا بعد از نوره، امان است از جذام و برص.(4)
امام موسی بن جعفر (ع) فرمود: از سه چیز به خاطر احتمال ابتلا به جنون باید ترسید: میان قبرها مدفوع کردن؛ با یک لنگه کفش راه رفتن؛ و تنها خوابیدن مرد.(5)
ص: 220
امیرالمؤمنین (ع) می فرمود: هیچ کس از شما در حمام به پشت نخوابد چون که باعث ذوب شدن «پی» کلیه ها می شود و به کف پایش خزف و سفال نکشد که باعث جذام می شود.(1)
ص: 221
ص: 222
قال الصادق (ع)...وَ الْعَامِلُ عَلى هذَا مِنَ الرِّجَالِ- إِذَا بَلَغَ أَرْبعین سَنَةً- لَمْ يَتْرُكْهُ...(1)
امام صادق (ع) در ضمن حدیثی فرمود: ...و هر مردی که از این کارها [لواط] بکند وقتی به چهل سالگی برسد آن را ترک نخواهد کرد...
بنا به گفته ی حضرت لوط (ع) عمل قبیح هم جنس گرایی در زمان او ابداع شده و کسانی که قبل از امت او بودند مرتکب لواط نشده بود.(2)
و به گفته ی روایات معصومین (ع) شیطان به شکل نوجوانی زیبا برای قوم لوط آشکار شد و با بعضی از مردان آن ها ملاعبه کرد و از آن ها خواست با او لواط کنند و عملاً انجام این کار قبیح را به آن ها آموزش داد و از میان آن ها رفت؛ ازآن پس این عمل شنیع در میان قوم لوط رواج پیدا کرد و آن ها علاوه بر این که با همدیگر لواط می کردند، راه را بر مسافران، سدّ کرده و با قهر و غلبه، به مردان آن ها تجاوز می کردند و بدین وسیله این عمل ناپسند در میان سایر اقوام و ملل نیز رواج پیدا کرد. گرایش مردان به همجنسگرایی باعث شد، زنان، معطل و بلاتکلیف بمانند در این حال شیطان به صورت زنی جوان و زیبا برای زنان آشکار
ص: 223
شد و به آن ها گفت مردان که با همجنسگرایی نیاز خود را برطرف می کنند و شما را به حال خود رها کرده اند بهتر است شما نیز با همجنسگرایی نیاز جنسی خود را تأمین کنید و عملاً همجنسگرایی را به زنان نیز آموزش داد و بدین وسیله عمل شنیع «مساحقه» نیز در میان زنان قوم لوط رواج پیدا کرد.(1)
حضرت لوط (ع)، برای هدایت و منصرف کردن آن ها از این عمل زشت، تلاش زیادی کرد اما به نتیجه ای نرسید و مردم همچنان به راه خود ادامه می دادند تا این که خداوند متعال ملائکه را برای هلاکت آن ها فرستاد و چهار شهر آن ها به نام سدوم و صریم و لدماء و عمیراء(2)
را زیرورو و سنگ باران کردند تا عبرتی باشد برای کسانی که از عذاب الیم می ترسند.
متأسفانه در جامعه ی (به اصطلاح متمدن) امروز (و عمدتاً در دنیای غرب)، همجنس گرایی گسترش یافته و فراگیر شده تا جایی که در بعضی از کشورها، علناً مراکزی برای انجام عمل قوم لوط اختصاص داده شده و همجنسگرایی و ازدواج مرد با مرد و زن با زن، قانونی و رسمی شده و مخالفت با این قانون ننگین، به منزله مخالفت با دمکراسی و آزادی بوده و کاری شرم آور بشمار می آید! رواج عمل قوم لوط در میان غربی ها از یکسو باعث کاهش جمعیت؛ و از سوی دیگر سبب پیدایش انواع و اقسام بیماری ها شده و از همه مهم تر باعث انحطاط اخلاقی و فساد روح و روان آن ها شده است. با این مقدمه، اکنون نظر دین مبین اسلام را درباره این عمل قبیح بیان می کنیم.
ص: 224
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ، عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ، عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ، عَنْ عَطِيَّةَ أَخِي أَبِي الْعُرَامِ، قَالَ: ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام الْمَنْكُوحَ مِنَ الرِّجَالِ، فَقَالَ: «لَيْسَ يُبْلِي اللَّهُ بِهذَا الْبَلَاءِ أَحَداً وَ لَهُ فِيهِ حَاجَةٌ؛ إِنَّ فِي أَدْبَارِهِمْ أَرْحَاماً مَنْكُوسَةً، وَ حَيَاءُ أَدْبَارِهِمْ كَحَيَاءِ الْمَرْأَةِ، قَدْ شَرِكَ فِيهِمُ ابْنٌ لِإِبْلِيسَ يُقَالُ لَهُ: زَوَالٌ، فَمَنْ شَرِكَ فِيهِ مِنَ الرِّجَالِ كَانَ مَنْكُوحاً، وَ مَنْ شَرِكَ فِيهِ مِنَ النِّسَاءِ كَانَتْ مِنَ الْمَوَارِدِ، وَ الْعَامِلُ عَلى هذَا مِنَ الرِّجَالِ- إِذَا بَلَغَ أَرْبعین سَنَةً- لَمْ يَتْرُكْهُ، وَ هُمْ بَقِيَّةُ سَدُومَ، أَمَا إِنِّي لَسْتُ أَعْنِي بِهِمْ بَقِيَّتَهُمْ أَنَّهُ وَلَدُهُمْ، وَ لكِنَّهُمْ مِنْ طِينَتِهِمْ». قَالَ: قُلْتُ: سَدُومُ الَّتِي قُلِبَتْ؟ قَالَ: «هِيَ أَرْبَعُ مَدَائِنَ: سَدُومُ، وَ صَرِيمُ، وَ لَدْمَاءُ، وَ عُمَيْرَاءُ» قَالَ: «فَأَتَاهُنَ جَبْرَئِيلُ عليه السلام وَ هُنَّ مَقْلُوعَاتٌ إِلى تُخُومِ الْأَرَضِينَ السَّابِعَةِ، فَوَضَعَ جَنَاحَهُ تَحْتَ السُّفْلى مِنْهُنَّ، وَ رَفَعَهُنَّ جَمِيعاً حَتّى سَمِعَ أَهْلُ سَمَاءِ الدُّنْيَا نُبَاحَ كِلَابِهِمْ، ثُمَّ قَلَبَهَا».(1)
عطیه می گوید: نزد امام صادق (ع) یادی کردم از مردانی که مورد تجاوز واقع شده اند. امام (ع) فرمود: خدا کسی را که به او احتیاج داشته باشد به این بلا مبتلا نمی کند همانا در پشت آن ها رحم هایی است منکوس؛ و حیاء پشت آن ها مانند حیاء زن است؛ به تحقیق پسری از ابلیس که به او «زوال» گفته می شود در [انعقاد نطفه] آن ها شرکت کرده پس هر مردی که «زوال» در [انعقاد نطفه] او شرکت کند منکوح می شود و هر یک از زنانی که در [انعقاد نطفه] او شرکت کند از «موارد»[بدکاره] خواهد شد؛ و هر مردی که از این کارها [لواط] بکند وقتی به چهل سالگی برسد آن را ترک نخواهد کرد آن ها باقی مانده ی [قوم] سدوم هستند منظور من این نیست که فرزند آن ها است بلکه منظورم این است که از طینت آن ها است. (راوی می گوید) گفتم (منظورتان همان) سدومی است که واژگون شد؟ امام فرمود: آن [سرزمینی که به عذاب آسمانی مبتلا
ص: 225
گردید] چهار شهر بود (بنام) سدوم، صریم، لدما و عمیراء. جبرئیل آمد سراغ آن ها درحالی که تا عمق زمین کنده شده بودند پس بال خود را زیر پایین ترین آن ها گذاشت و همه ی آن ها را بلند کرد تا جایی که اهل آسمان دنیا صدای سگ های آن ها را شنیدند سپس آن ها را واژگون کرد.
امام صادق (ع) می فرماید: هر کس با میل و رغبت تمکین کرد و اجازه داد [مردان] با او ملاعبه [و لواط] کنند، خداوند شهوت زنان را در او قرار می دهد [در نتیجه همانند زنان دوست دارد مفعول واقع شود].(1)
امام صادق (ع) از امیرالمؤمنین (ع) روایت کرده که آن حضرت که فرمود: برای خدا بندگانی است که برای آن ها در صلب هاشان ارحامی است مانند ارحام زنان. از آن حضرت سؤال شد پس چرا حامله نمی شوند؟ فرمود: چون آن (رحم) وارونه است و برای آن ها در پشتهاشان غدّه ای است مانند غُدّه شتر نر یا بعیر [مطلق شتر] پس وقتی [شتر] به هیجان بیاید [آن ها هم] به هیجان می آیند و هنگامی که آرام شد [آن ها هم] آرام می شوند.(2)
امام صادق (ع) می فرماید: رسول خدا (ص) لعنت کرد مردانی را که خود را شبیه زنان می کنند و زنانی را که خود را شبیه مردان می کنند؛ و فرمود آن ها [کسانی
ص: 226
که چنین می کنند] مخنث ها هستند [کسانی که نه زن هستند نه مرد] و [رسول خدا (ص) لعنت کرد] زنانی که بعضی آن ها با بعض دیگر نکاح می کند.(1)
امام صادق (ع) می فرماید: مردی نزد پدرم آمد و گفت یا بن رسول الله من به بلایی مبتلا شدم برایم دعا کن به او [امام باقر (ع)] گفته شد [منظورش این است که] از عقب به او تجاوز می کنند. حضرت فرمود: خداوند مبتلا نکرد به این بلا کسی را که به او احتیاج دارد سپس پدرم فرمود: خدای عزوجل می فرماید: به عزت و جلالم قسم بر استبرق و حریر بهشت نمی نشیند کسی که بر پشت او می آیند [و از عقب، با او آمیزش می کنند].(2)
عمر بن یزید می گوید نزد امام صادق (ع) بودم که نزد او مردی بود آن مرد به امام صادق (ع) گفت: من صبیان [پسربچه ها] را دوست دارم [امام فرمود: دوست داری] که چه کنی؟ گفت: که آن ها را بر پشت خود سوار کنم [تا با من لواط کنند]! حضرت دستش را بر پیشانی اش گذاشت و صورتش را برگرداند؛ پس مرد گریه کرد؛ گویا حضرت بر او ترحم کرد و به او نگاه کرد و فرمود: وقتی
ص: 227
به منزل خودت بازگشتی یک شتر چاق بخر و محکم دست و پایش را ببند و شمشیر را بردار و بزن به کوهان آن به طوری که پوست شکافته شود و [آنگاه] بنشین بر آن به حرارتش [تا خون آن گرم است و هنوز سرد نشده روی آن بنشین تا درمان شوی]. آن مرد می گوید وقتی به شهرم برگشتم شتر چاقی خریدم و محکم بستم و با ضربتی به کوهان او زدم و پوست آن شکافته شد و بر او نشستم به حرارتش پس [از مدتی] از من، (درحالی که بر پشت شتر نشسته بودم) چیزی شبیه وزغی سقوط کرد [ولی] از وزغ کوچکتر بود و [پس از این واقعه] ساکن شد آنچه در من بود [تمایل به مفعول شدن در من فروکش کرد و خوب شدم].(1)
مردی به امام صادق (ع) از تمایل به مفعول شدن شکایت کرد؛ حضرت پشتش را مسح کرد پس سقوط کرد از او کرمی سرخ رنگ پس خوب شد.(2)
امام باقر (ع) فرمود: خداوند به خودش قسم خورده که ننشیند بر فرش های
ص: 228
نمارق بهشت کسی که بر «دبر» او وارد می شوند [از عقب با او آمیزش می کنند]. پس به امام صادق (ع) عرض کردم فلانی عاقل است ولی مردم را به سوی خود می خواند [تا با او لواط کنند] خدا او را مبتلا کرده! حضرت فرمود: این کار را در مسجد جامع انجام می دهد؟ گفتم: نه. فرمود: پس جلو در منزلش انجام می دهد؟ گفتم: نه. فرمود: پس کجا انجام می دهد؟ عرض کردم: وقتی خلوت می کند. امام فرمود: خدا او را مبتلا نکرده (عمل او را به خدا نسبت نده) این متلذّذ است که [به خاطر این کارش] بر فرش های نماق بهشت نمی نشیند.(1)
اسحق بن عمار می گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: این خنثاها به این بلا مبتلا هستند پس مؤمن مبتلا می شود و مردم فکر می کنند کسی که خدا به او حاجتی دارد به این بلا مبتلا نمی شود. فرمود بله گاهی به آن مبتلا می شود پس با آن ها سخن نگویید چون آن ها برای کلام شما راحتی می یابند. گفتم فدایت شوم آن ها صبر نمی کنند؟ فرمود: صبر می کنند ولکن با این کار طلب لذت می کنند.(2)
ص: 229
امام صادق (ع) فرمودند: حرمت پشت، بزرگ تر از حرمت فرج است خداوند امتی [قوم لوط] را به خاطر حرمت پشت [به خاطر حرمت گناه آمیزش از پشت] هلاک کرد اما احدی را به خاطر حرمت فرج [گناه زنا] هلاک نکرده است.(1)
هر کس با غلامی [با پسری آمیزش] جماع کند روز قیامت جنب وارد صحرای محشر می شود؛ آب دنیا او را پاک نخواهد کرد و خداوند بر او غضب می کند و لعنتش می کند و برایش جهنم را آماده کرده و بد مسیری است. سپس امام ادامه داد همانا وقتی مرد [برای آمیزش] سوار بر مرد [دیگر] می شود عرش [خدا] به خاطر این کار به لرزه در می آید ...(2)
امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل کرده که فرمود: بر حذر باشید از اولاد «امرد» [پسران نوجوان] ثروتمندان و پادشاهان؛ همانا فتنه آن ها شدیدتر از فتنه دختران باکره در پس پرده است.(3)
ص: 230
میمون البان می گوید نزد امام صادق (ع) بودم که نزد آن حضرت آیاتی از سوره هود خوانده شد پس چون رسید به «وَ مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ»(1) فرمود: هر کس بمیرد درحالی که اصرار بر لواط داشته باشد نمی میرد مگر این که خداوند با همین سنگ ها او را هدف قرار می دهد که به آن هلاک می شود درحالی که کسی او را نمی بیند.(2)
امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود: هر کس پسری را به شهوت ببوسد خداوند در قیامت او را با لجامی از آتش لجام می کند.(3)
برده ای را نزد عمر آوردند که مولای خود را کشته بود عمر دستور قتل او را صادر کرد حضرت علی (ع) از او پرسید: آیا تو مولای خود را کشته ای؟ گفت: آری. فرمود: چرا او را کشتی؟ گفت: بر من غالب شد و به من تجاوز کرد...
ص: 231
حضرت به اولیاء مقتول فرمود: آیا او را دفن کردید؟ گفتند: آری. فرمود: کی او را دفن کردید؟ گفتند: همین ساعت. حضرت علی (ع) به عمر فرمود: این غلام [پسر] را حبس کن وقتی سه روز گذشت ما را احضار کن. پس از سه روز حاضر شدند حضرت علی (ع) همراه عمر رفتند سر قبر مقتول. حضرت علی (ع) به بازماندگان مقتول فرمود: این است قبر صاحب شما؟ گفتند: آری. حضرت فرمود: مرده ی خود را از قبر خارج کنید (وقتی قبر را شکافتند) کفن او را دیدند ولی میّت را در قبر ندیدند حضرت علی (ع) فرمود «اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ» و الله دروغ نگفنم و به من هم دروغ نگفته اند؛ شنیدم از رسول خدا (ص) که فرمود: هرکس از امت [من] عمل قوم لوط را انجام دهد و بمیرد بر آن، به او مهلت داده می شود تا او را در قبر بگذارند وقتی در قبر گذاشته شد بیش از سه روز به او مهلت داده نمی شود تا این که زمین او را بیاندازد در میان قوم لوط ی که هلاک شدند [و] با آن ها محشور خواهد شد.(1)
ص: 232
قال رسول الله صل الله علیه و آله: إِذَا بَلَغَ الرَّجُلُ أَرْبَعِينَ سَنَةً وَ لَمْ يَغْلِبْ خَيْرُهُ شَرَّهُ قَبَّلَ الشَّيْطَانُ بَيْنَ عَيْنَيْهِ- وَ قَالَ هَذَا وَجْهٌ لَا يُفْلِحُ.(1)
رسول خدا (ص) فرمود «هركسي به چهل سالگی برسد و خيرش بر شرش افزايش نداشته باشد، [معصيتش بيش از كار خير او باشد]، شيطان ميان دو چشمش را می بوسد و می گوید: اين چهره ای است كه رستگار نخواهد شد».
وَ قَالَ النَّبِيُّ (ص) مَنْ جَاوَزَ الْأَرْبَعِينَ وَ لَمْ يَغْلِبْ خَيْرُهُ شَرَّهُ فَلْيَتَجَهَّزْ إِلَى النَّارِ.(2)
رسول خدا (ص) فرمود: هركس از چهل سالگی بگذرد و خيرش بر شرش غالب نشده باشد، (كارهاي خيرش كمتر از معصیتش باشد) پس بايد خود را براي آتش [جهنم] آماده كند.
این حدیث در کتاب احیاء العلوم و محجه البیضاء این گونه روایت شده: اذا بلغ الرجل
ص: 233
اربعین سنه و لم یتب مسح الشیطان وجهه بیده و قال بابی وجهُ من لایفلح.(1)
چنانچه کسی به چهل سالگی برسد و هنوز توبه نکرده باشد شیطان دست به صورت او می کشد و می گوید: پدرم فدای چهره ای که دیگر رستگار نخواهد شد.
بررسی سند: منبع اصلی و اولیه این دو حدیث، کتاب «مشكاة الأنوار في غرر الأخبار» تألیف على بن حسن طبرسى متوفای سال 600 هجری قمری است. قبل از مرحوم طبرسی کسی چنین روایتی را در کتاب خود نقل نکرده و در هیچ منبع روایی قبل از او چنین روایتی وجود ندارد.
خارج از این واقعیت، این حدیث، «مرسله» و بدون سند و مدرک است و اگر در کتب معتبر هم نقل شده بود مورد پذیرش علما واقع نمی شد.
توضيح: منظور اين دو حدیث این است كه انسان تا چهل ساله نشده بايد نفس خود را اصلاح كند و الا اگر به مرز چهل سالگی برسد ديگر تلاش و کوشش او براي خودسازي و اصلاح نفس، بی فایده خواهد بود و به نتيجه نمی رسد.
نتیجه ی این دو روایت این می شود که: انسان های بالای چهل سال دیگر قابل هدایت و اصلاح نیستند و [العیاذ بالله] باید از رحمت خدا مأیوس شوند و خود را برای آتش جهنم آماده کنند! این مطلب با اساس تعالیم دین مبین اسلام که همیشه در توبه و بازگشت به سوی خدای ارحم الراحمین را باز گذاشته و مأیوس شدن از رحمت خدا را گناه کبیره می داند، منافات دارد. با وجود آن همه آیات و روایات که با صراحت اعلام می کند هرقدر گناهانت زیاد باشد ولی رحمت خدا از آن زیادتر است و تمام گناهان را می آمرزد، چگونه می توانیم چنین روایتی
ص: 234
را بپذیریم؟ در هر صورت دین مبین اسلام همه ی انسان ها را با هر سن و سالی به سوی توبه و انابه و بازگشت به صراط مستقیم دعوت می کند و برای بازگشت به سوی خدا، سقف سنّی تعیین نکرده است.
از طرفی واقعیت تاریخی هم خلاف این روایت را ثابت می کند چون بسیاری از کسانی که به حضرت محمد مصطفی (ص) و سایر پیامبران الهی ایمان آورده اند افراد بالای چهل سال بوده اند که قبل از ایمان آوردن، کافر و مشرک بوده و در اخلاق و رفتار و افکار آن ها جز شرّ، چیز دیگری وجود نداشته است. همچنین حضرت حُرّ را می توان مثال زد که سنّ او بالای چهل سال بود و مانع حرکت امام حسین (ع) به سوی کوفه و باز گشت او به مدینه شد و سرانجام در کربلا او را متوقف کرد و ... ولی توبه کرد و از راه جهنم برگشت و به اردوگاه امام حسین (ع) پیوست و در رکاب او جانفشانی کرد تا شهید شد.
و از معاصرین مرحوم جهانگیرخان قشقایی را می توان مثال زد که نوازنده ی آلات موسیقی و غنا و لهو و لعب بود اما در چهل سالگی توبه کرد و وارد حوزه علمیه اصفهان شد و مشغول فراگیری علوم دینی گردید و سرانجام، فقیهی عالی مقام و فیلسوف و عارفی وارسته گردید و در مکتب علمی خود علما و فقهای بزرگی چون آیت الله العظمی بروجردی را تربیت کرد. بنا بر این شایسته نیست علما و مبلغین، با مطرح کردن چنین روایاتی، بندگان خدا را از رحمت خدا مأیوس کنند و درِ توبه و بازگشت به سوی خدا و صراط مستقیم را به سوی آن ها مسدود کنند.
ص: 235
ص: 236
ابتدا سه حدیث را در باره سخت گیری در ثبت اعمال چهل ساله ها تقدیم می کنیم؛ سپس پاسخ این سؤال داده می شود که چرا در ثبت اعمال و مؤاخذه چهل ساله ها سخت گیری می شود؛ و در پایان، روایات معارض را بررسی خواهیم کرد.
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ دَاوُدَ عَنْ سَيْفٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ الْعَبْدَ لَفِي فُسْحَةٍ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَرْبَعِينَ سَنَةً فَإِذَا بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مَلَكَيْهِ قَدْ عَمَّرْتُ عَبْدِي هَذَا عُمُراً فَغَلِّظَا وَ شَدِّدَا وَ تَحَفَّظَا وَ اكْتُبَا عَلَيْهِ قَلِيلَ عَمَلِهِ وَ كَثِيرَهُ وَ صَغِيرَهُ وَ كَبِيرَهُ.(1)
ابا بصیر از امام صادق (ع) نقل می کند که فرمود: بنده تا رسيدن به چهل سالگی در وسعت و گشایش است [از عفو و غفران]. پس وقتی به چهل سالگی رسید خداوند عزّوجلّ به دو فرشته گماشته بر او وحى كند كه «من به این بنده خود عمر بخشيدم، پس بر او سخت گیرید و خوب مواظب او باشید و هر كار كم و زیاد و خرد و كلان او را بنويسيد».
ص: 237
وَ عَنْهُ رَفَعَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ: إِذَا أَتَتْ عَلَى الرَّجُلِ أَرْبَعُونَ سَنَةً قِيلَ لَهُ خُذْ حِذْرَكَ فَإِنَّكَ غَيْرُ مَعْذُورٍ وَ لَيْسَ ابْنُ الْأَرْبَعِينَ بِأَحَقَّ بِالْحِذْرِ مِنِ ابْنِ الْعِشْرِينَ فَإِنَّ الَّذِي يَطْلُبُهُمَا وَاحِدٌ وَ لَيْسَ بِرَاقِدٍ فَاعْمَلْ لِمَا أَمَامَكَ مِنَ الْهَوْلِ وَ دَعْ عَنْكَ فُضُولَ الْقَوْلِ.(1)
امام محمدباقر (ع) فرمود: وقتی بر بنده ای چهل سال گذشت به او گفته می شود آماده رفتن باش که تو معذور نیستی و انسان چهل ساله سزاوارتر به حذر [آماده شدن برای سفر آخرت] از بیست ساله نیست. پس همانا کسی که این دو را طلب می کند یکی است و خواب نیست. پس برای «هولی» که در جلو توست عمل کن و سخنان اضافی را رها کن.
توضیح: منظور حدیث شریف این است که: ای انسان چهل ساله، شروع کن به توبه و اصلاح نفس و جمع آوری زاد و توشه برای سفر آخرت؛ و معنای این سخن این نیست که افراد کمتر از چهل سال خیالشان راحت باشد که مرگ سراغ آن ها نمی آید و فرصت کافی برای گناه کردن و توبه دارند؛ چون ممکن است مرگ سراغ افراد کمتر از چهل سال هم بیاید همان طور که بسیاری افراد در جوانی و نوجوانی اجل به سراغشان می آید و به چهل سالگی نمی رسند. پس همه باید آماده رفتن باشند مخصوصاً افراد چهل سال به بالا که در سراشیبی مرگ قرار دارند.
عُبَادَةُ بْنُ الصَّامِتِ قَالَ قَالَ جَبْرَئِيلُ ع لِرَسُولِ اللَّهِ ص يُؤْمَرُ الْحَافِظَانِ أَنِ ارْفُقَا
ص: 238
بِعَبْدِي فِي حَدَاثَةِ سِنِّهِ فَإِذَا بَلَغَ الْأَرْبَعِينَ احْفَظَا وَ حِقِّقَاهُ.(1)
عباده بن ثابت می گوید: جبرئیل به رسول خدا (ص) گفت: به [فرشتگان] حافظ [اعمال] امر می شود که [در ثبت و ضبط] اعمال بنده ام به خاطر کمی سن و سالش ارفاق کنید پس وقتی به چهل سالگی رسید مواظبت و محافظت کنید و [بدون ارفاق، هر ریز و درشتی را] ثبت کنید.
اکنون به نقل روایاتی می پردازیم که مضمون آن با روایات فوق منافات دارد؛ و در پایان، نظر خود را برای حل مشکل مطرح خواهیم کرد.
على بن مغيره به نقل از امام صادق (ع) مى فرمايد كه شنيدم آن حضرت مى فرمود: هرگاه مؤمنى به چهل سالگی رسد خداوند او را از سه درد ايمن سازد: پيسى، خوره و ديوانگى؛ و هرگاه پنجاه ساله شد خداوند حسابش را سبك گرداند؛ و هرگاه به شصت سالگی رسيد خداوند توبه را نصيب او گرداند؛ و هرگاه به هفتادسالگی رسيد آسمانيان او را دوست بدارند؛ و هرگاه هشتادساله شد خداوند فرمان دهد حسناتش را بنويسند و گناهانش را بزدايند؛ و هرگاه به نودسالگی رسيد خداوند گناهان پيشين و پسين او را بيامرزد و چنين نويسد: اسير خدا در زمين؛ و در روايت ديگرى آمده است: و هرگاه به صدسالگی رسيد پس همان است پست ترين بخش عمر او.(2)
ص: 239
امام صادق (ع) از پدرانش از امیرالمؤمنین (ع) از رسول خدا (ص) روایت کرده که آن حضرت فرمودند: هر کس به چهل سالگی رسد از سه درد سالم بماند: ديوانگى، خوره و پيسى و هرگاه پنجاه ساله شد خداوند توبه را نصيب او گرداند و هرگاه به شصت سالگی رسيد خداوند حسابش را روز قیامت سبك گرداند و هرگاه به هفتادسالگی رسيد حسناتش نوشته می شود و گناهانش نوشته نمی شود و هرگاه هشتادساله شد خداوند گناهان پيشين و پسين او را بيامرزد و در زمین آمرزیده حرکت می کند و شفاعتش [دعایش] درباره اهل بیتش پذیرفته است.(1)
رسول خدا (ص) فرمودند: هیچ کس چهل سال عمر نمی کند مگر اینکه خداوند سه بلا را از او دور سازد: ديوانگى، خوره و پيسى؛ و هرگاه پنجاه ساله شد خداوند حسابش را آسان گرداند؛ و هرگاه به شصت سالگی رسيد خداوند توبه را آن گونه که دوست دارد و راضی است نصيب او گرداند؛ و هرگاه به هفتادسالگی رسيد خدا و اهل آسمان او را دوست بدارند؛ و هرگاه هشتادساله شد خداوند حسناتش را قبول کند و از گناهانش صرف نظر کند؛ و هرگاه به نودسالگی رسيد خداوند گناهان پيشين و پسين او را بيامرزد و اسير خدا در زمين نامیده
ص: 240
می شود؛ و شفاعتش [دعایش] در باره اهل بیتش پذیرفته است.(1)
نتیجه ی بخشی از این سه حدیث (که با بحث ما ارتباط دارد) این است که: در ثبت اعمال پنجاه (طبق روایت دیگر شصت) ساله ها تخفیف داده می شود و بالاتر از آن، سئیات و اعمال زشت هفتاد [طبق روایت دیگر هشتاد] ساله ها را نمی نویسند و به حساب نمی آورند! درنتیجه با روایاتی که می فرمود: در ثبت و ضبط اعمال چهل ساله ها سختگیری می شود، تعارض دارد.
نقد و بررسی:
در سه روایت اخیر، سه اشکال به نظر می رسد:
1. سند هر سه روایت ایراد دارد و قابل قبول هیچ یک از علمای علم رجال و حدیث نیست.
2. متن آن ها متشتت است که بر بی اعتباری آن می افزاید.
3. با اطلاق و نص صریح آیات قرآن و احادیث معتبر (ازجمله احادیث موردبحث) منافات دارد. در نتیجه فاقد اعتبار است؛ و روایاتی که تصریح می کند در ثبت اعمال چهل ساله ها سختگیری می شود بر استحکام خود باقی و بلامعارض است. (و الله العالم).
ص: 241
ص: 242
وَ رَوَى عُمَرُ بْنُ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ فَحَضَرَ جَنَازَتَهُ أَرْبَعُونَ رَجُلًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَالُوا- اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَيْراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنَّا- قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ أَجَزْتُ شَهَادَاتِكُمْ وَ غَفَرْتُ لَهُ مَا عَلِمْتُ مِمَّا لَا تَعْلَمُونَ.(1)
عمربن یزید از امام صادق (ع) روایت کرده که آن حضرت فرموده: هنگامی که مسلماني بميرد و چهل مرد مسلمان در (تشييع) جنازه او حاضر شوند و بگويند «اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَيْراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنَّا» خدايا ما جز خير از او چيزي نمی دانیم و تو از ما به او آگاه تری، خداوند متعال می فرماید «شهادت شما را تأیید نمودم و بخشيدم براي او آنچه را می دانم از آنچه نمی دانید».
بر مسلمانان واجب کفایی است کسی که در حال جان دادن است را به پشت (رو به قبله) بخوابانند به گونه ای که کف پایش به سمت قبله باشد.
پس ازآن که محتضر روح از بدنش جدا شد و فوت کرد واجب است او را غسل دهند؛ سپس حنوط کنند و کفن کنند. آنگاه بر بدنش نماز بخوانند و دفن کنند.
ص: 243
نمازخواندن بر میت مسلمان، واجب کفایی است یعنی همین که یک نفر بر میت نماز خواند، تکلیف از عهده دیگران ساقط می شود؛ ولی مستحب است برای تشیع جنازه و اقامه ی نماز میت، مؤمنین را خبر کنند چون هرقدر جمعیت بیشتری بر بدن میت نماز بخوانند و به نفع او گواهی دهند، میت سهم بیشتری از رحمت و غفران خدای منان نصیبش خواهد شد همان طور که امام صادق (ع) می فرماید: هنگامی که مسلماني بميرد و چهل مرد مسلمان در (تشييع) جنازه او حاضر شوند و بگويند «اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَيْراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنَّا» (خدايا ما جز خير از او چيزي نمی دانیم و تو از ما به او آگاه تری)، خداوند متعال می فرماید «شهادت شما را تأييد نمودم و بخشيدم براي او آنچه را می دانم از آنچه نمی دانید»؛ بنابراین بهتر است مؤمنین بجای این که وصیت کنند پس از مرگ، برای آن ها مراسم سوم و هفتم و چهلم و سالگرد بگیرند، از اقوام و خویشان و دوستان و همسایگان و مؤمنین، تقاضا کنند در تشییع جنازه آن ها شرکت کنند و در نماز میت و هنگام تلقین میت به نفع آن ها شهادت بدهند تا خداوند غفار آن ها را مورد رحمت خود قرار دهد.
سؤال: ممکن است سؤالی به ذهن مخاطبین برسد که چگونه امکان دارد ما درباره میت شهادت بدهیم که جز خوبی از او سراغ نداریم درحالی که می دانیم او مرتکب گناه و معصیت می شد، بدون شک این شهادت، شهادت دروغ است و چگونه امکان دارد دین مبین اسلام از ما بخواهد شهادت دروغ بدهیم و چگونه امکان دارد خداوند شهادت دروغ ما را درباره میت بپذیرد؟
جواب: ما در تکبیر چهارم نماز میت به نفع میت شهادت می دهیم و به خداوند عرض می کنیم «اللهم انا لا نعلم منه الا خیراَ ...» یعنی «خدایا! ما جز «خیر» از این میت سراغ نداریم». کلمه «خیر» در این شهادت، به معنای اعمال و رفتار پسندیده و عمل صالح نیست؛ بلکه به معنای «ایمان» است؛ یعنی
ص: 244
خداوندا! ما شهادت می دهیم این میت مانند ما، مسلمان بود و به تو و رسول تو و قرآن و دین اسلام و معاد، ایمان داشت. بدون شک چنین شهادتی مطابق واقع است و او واقعاً مسلمان بوده و به خدا و قیامت و دین اسلام ایمان داشته است و خدای ارحم الراحمین با همین شهادت و گواهی دادن به نفع میت، بنده ی خود را مورد رحمت قرار داده و می آمرزد.
مرحوم ابن فهد حلی در کتاب «عدة الداعی» روایتی را از امام صادق (ع) نقل کرده که آن حضرت فرموده: در میان بنی اسرائیل عابدی بود؛ خداوند متعال به حضرت داود (ع) وحی کرد این عابد ریاکار است. پس از مدتی آن عابد فوت کرد و حضرت داود (ع) در تشییع جنازه او شرکت نکرد ولی بنی اسراییل در تشییع جنازه او شرکت کرده و چهل نفر از آن ها به درگاه خداوند به نفع او گواهی دادند و گفتند: اللهم إنا لا نعلم منه إلا خيرا و أنت أعلم به منا فاغفر له. (خداوندا ما از او جز خیر سراغ نداریم و تو از ما به او آگاه تری؛ پس او را ببخش و بیامرز)؛ و هنگامی که او را غسل دادند چهل نفر غیر از چهل نفر اولی آمدند و همانند گروه اول به نفع میت شهادت دادند و برایش طلب مغفرت کردند و هنگامی که او را در قبر گذاشتند باز چهل نفر دیگر غیر از افراد سابق، برای میت شهادت دادند و برایش طلب مغفرت کردند پس ازآن خداوند به حضرت داود (ع) وحی کرد که چرا در تشییع جنازه ی عابد شرکت نکردی و بر بدن او نماز نخواندی؟ او در جواب عرض کرد: به خاطر این که به من خبر دادی او ریاکار است. خداوند متعال در جواب فرمود: عده ای به نفع او شهادت دادند و من شهادت آن ها را در حق او پذیرفتم و او را آمرزیدم و گناهانی را که آن ها
ص: 245
نمی دانستند و خود از آن با خبر بودم را بخشیدم.(1)
نمازمیت پنج تکبیر دارد: نمازگزاران بعد از تکبیر اول به وحدانیت خدا و رسالت حضرت محمد (ص) گواهی می دهند بعد از تکبیر دوم بر حضرت محمد (ص) و آل او صلوات می فرستند و بعد از تکبیر سوم برای همه ی مؤمنین و مؤمنات طلب مغفرت و آمرزش می کنند و بعد از تکبیر چهارم برای میتی که جنازه اش در مقابل آن هاست شهادت می دهند و برایش طلب مغفرت و آمرزش می کنند و بعد از تکبیر پنجم، ذکر خاصی واجب نیست.
در حدیثی از امام رضا (ع) روایت شده که آن حضرت فرموده نماز میت را برای این واجب کرده اند که (مؤمنین در نماز میت) به درگاه خداوند برای مرده شفاعت کنند و برایش طلب مغفرت کنند چون مرده در هیچ زمانی مانند این ساعت این قدر به شفاعت و طلب مغفرت نیازمند نیست؛ و علت اینکه نماز میت پنج تکبیر دارد برای این است که نمازهای واجب یومیه پنج تا است و هرکدام یک تکبیر واجب دارد درنتیجه به تعداد نمازهای یومیه و تکبیرهای واجب آن نماز میت هم پنج تکبیر دارد.(2)
ص: 246
و طبق روایت دیگر، چون ارکان دین (نماز و روزه و زکات و حج و ولایت) پنج تا است درنتیجه تعداد تکبیرهای نماز میت هم پنج عدد است و چون اهل سنت، معتقد به ولایت نیستند و فقط چهار رکن از ارکان دین را پذیرفته اند، نماز میت آن ها چهار تکبیر دارد درنتیجه ما شیعیان نیز وقتی بر جنازه اهل سنت نماز می خوانیم چهار تکبیر می گوییم و به همان روشی که برای میت شیعه نماز می خوانیم، بر جنازه آن ها نیز همین گونه نماز می خوانیم فقط تکبیر چهارم نماز میت را با اذکار آن حذف می کنیم!
تذکر
نماز میت، مانند نماز جماعت یومیه نیست (که قرائت را امام جماعت بخواند و دیگران سکوت کنند) بلکه باید تمام تکبیرها و اذکار پس از تکبیر را همراه پیش نماز بخوانند در غیر این صورت اگر فقط تکبیرها را بگویند ولی اذکار و دعاهای بعد از تکبیرها را نگویند در واقع نماز میت نخوانده و نماز میت آن ها قبول نیست و ایراد اساسی نمازهای میتی که در عصر ما خوانده می شود همین است که اکثر قریب به اتفاق شرکت کنندگان در نماز میت، (به علت بی اطلاعی و ندانستن مسئله) فقط تکبیرهای نماز را می گویند و دعا و اذکار آن را نمی گویند و نتیجه این می شود که از آن جمعیت انبوهی که در تشییع جنازه و مراسم نماز میت شرکت کرده اند فقط یک نفر (پیش نماز) بر بدن میت نماز خوانده و بقیه تماشاچی بوده اند درنتیجه، هم خودشان از فیض نماز بر میت محروم شده اند، هم میت از فیض شهادت و دعای آن ها محروم شده است. به همین خاطر لازم است قبل از شروع نماز میت، تذکر داده شود که هدف از اقامه نماز میت، دعا کردن و شهادت دادن به نفع اوست پس لازم است ادعیه و اذکار بعد از تکبیرها را حتماً بگویند.
ص: 247
طبق بعضی از روایات، وقتی میت را در قبر گذاشتند علاوه بر تلقین میت، مستحب است مجدداً به نفع او شهادت بدهند(1) همچنین کسانی که به نماز میت نرسیده اند دیگر لازم نیست بر بدن میت نماز بخوانند فقط با قرائت اذکاری که بعد از تکبیر چهارم نماز میت گفته می شود، به نفع میت شهادت داده و برایش دعا و طلب مغفرت کنند.
ص: 248
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ، عَنْ جَابِرٍ: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام، قَالَ: «مَنْ حَمَلَ جَنَازَةً مِنْ أَرْبَعِ جَوَانِبِهَا، غَفَرَ اللَّهُ لَهُ أَرْبَعِينَ كَبِيرَةً».(1)
علی بن ابراهیم از پدرش از ابن ابی عمیر از سیف بن عمیره از جابر از امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود «هر كس جنازه ای را از چهارگوشه تابوت تشييع كند خداوند چهل گناه كبيره از او می بخشد».
در حدیثی از رسول خدا (ص) نقل شده که آن حضرت فرمود: وقتی مرگ مؤمن فرا رسد به او بشارت می دهند که خداوند تو و کسانی که تو را تا قبرت تشییع [جنازه] کنند را بخشید و آمرزید.(2)
و در حدیث دیگر از آن حضرت نقل شده که فرمود: اولین تحفه ای که (پس
ص: 249
از مرگ مؤمن به او می دهند این است که به او بشارت می دهند) خداوند متعال گناه تو و هرکس در تشیع جنازه ات شرکت کرد را می بخشد.(1)
درباره چگونگی تشییع جنازه، حدیثی از امام موسی بن جعفر علیه السلام نقل شده که فرمود: سنت در حمل جنازه این است که ابتداء با سمت راست خودت به تابوت رو کنی و سمت چپ تابوت را با دست راستت حمل کنی و سپس مرور کنی به سمت دیگر و دور بزنی از پشت آن به سمت سوم تابوت و سمت چهارم (در جهتی که سمت چپ خودت است) برسی.(2)
توضیح: ابتداء سمت چپ بالای تابوت را که شانه راست میت در آن قسمت واقع شده را با کف دست و شانه ی راست خودش حمل کند پس از آن سمت پایین چپ تابوت که پای راست میت در آن قرار دارد را با کف دست و شانه ی راست حمل کند سپس سمت راست پایین تابوت که پای چپ میت قرار دارد را با دست و شانه ی چپ خود حمل کند آنگاه سمت راست بالای تابوت را که شانه ی چپ میت در آن قرار دارد را با دست و شانه ی چپ خود حمل کند و بدین وسیله تابوت را دور بزند در این صورت میت را از چهارگوشه تابوت تشییع کرده و چهل گناه کبیره از او بخشیده می شود.
ص: 250
در باره ثواب تشییع جنازه در یک روایت از امام علی (ع) نقل شده که فرمودند: خداوند به خاطر تشییع جنازه، چهار قیراط به تشییع [کننده] می دهد یک قیراط به خاطر این که دنبال جنازه رفته یک قیراط برای این که نماز بر او خوانده یک قیراط برای آن که انتظار کشیده تا او را دفن کرده اند و یک قیراط برای این که به صاحبان عزا تسلیت گفته است.(1)
توضیح: کتب لغت، «قیراط» را به پوست گاو پر از طلا، معنا کرده اند و در حدیثی «قیراط» را به اندازه کوه احد معنا کرده؛ با این بیان معنای حدیث فوق این است که خدای منان به کسی که تشییع جنازه شرکت کرده ثواب انفاق چهار کوه طلا به بزرگی کوه احد (انفاق چهار پوست گاو پر از طلا) عطا می کند؛ ثواب انفاق یک قیراط برای تشییع جنازه میت؛ ثواب انفاق یک قیراط برای نمازخواندن بر بدن میت؛ ثواب انفاق یک قیراط برای این که انتظار کشیده تا میت را دفن کرده اند و ثواب انفاق یک قیراط برای این که پس از دفن میت، صاحبان عزا را تسلا داده است.(2)
در فضیلت تشییع جنازه حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده که فرموده: هر کس جنازه مؤمنی را تا هنگام دفن شدن تشییع کند، [روز قیامت] هنگامی که از قبرش بیرون می آید خداوند هفتاد ملک از فرشتگانی که در تشییع جنازه شرکت
ص: 251
کرده اند را وکیل می کند تا او را همراهی کنند و برایش استغفار کنند تا به موقف برسد.(1)
ص: 252
وَ حَدَّثَنِي أَبِي وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ رَحِمَهُمَا اللَّهُ جَمِيعاً عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ هِلَالٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ السَّمَاءَ بَكَتْ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا وَ لَمْ تَبْكِ عَلَى أَحَدٍ غَيْرِهِمَا قُلْتُ وَ مَا بُكَاؤُهَا قَالَ مَكَثُوا أَرْبَعِينَ يَوْماً تَطْلُعُ الشَّمْسُ بِحُمْرَةٍ وَ تَغْرُبُ بِحُمْرَةٍ قُلْتُ فَذَاكَ بُكَاؤُهَا قَالَ نَعَمْ.(1)
عبد اللَّه بن هلال، از امام صادق عليه السّلام نقل كرده كه آن جناب مى فرمودند: آسمان بر حسين بن على و يحيى بن زكريا عليهم السّلام گريسته و بر احدى غير اين دو گريه نكرده است. عرض كردم: چگونه آسمان گريسته است؟ حضرت فرمودند: تا چهل روز خورشید طلوع و غروبش در سرخى بود. عرض كردم: گريه آسمان این گونه بوده است؟ حضرت فرمودند: بلى.(2)
سفيان بن عيينة از امام زين العابدين (ع) روایت کرده كه فرمود: با پدرم امام حسين (ع) [از شهر مکه] خارج شدیم، آن حضرت در هيچ منزلى فرود نيامد و از هیچ منزلی كوچ نكرد مگر اينكه [حضرت] يحيى بن زكريا (ع) و كشته شدن
ص: 253
او را به یاد مى آورد، آن حضرت در یکی از روزها فرمود: از پستى دنيا نزد خدا همین بس كه سر يحيى بن زكريا (ع) را براى سركشى از سركشان بنی اسرائیل هديه بردند.(1)
علت اینکه امام حسین (ع) از میان آن همه پیغمبر، از حضرت یحیی (ع) یاد می کرد برای این بود که آن حضرت می دانست سرنوشتی شبیه حضرت یحیی (ع) خواهد داشت. شهادت امام حسین (ع) و حضرت یحیی (ع) از چهار جهت باهم شباهت دارد:
1. هردو را سر بریدند.
2. سر هردو را در تشت طلا گذاشته برای حاکم ظالم و نابکار بردند.
3. قاتل هر دو زنازاده بود.(2)
4. آسمان برای هردوی آن ها گریه کرد.
گریه ی زمین و آسمان بر حضرت یحیی و امام حسین علیهماالسلام
راوی می گوید: در سرزمين «رحبه» از امیرالمؤمنین عليه السّلام شنيدم كه اين آيه شريفه را تلاوت فرمودند: «فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا
ص: 254
مُنْظَرِينَ»(1) در اين هنگام امام حسين (ع) از يكى از درب هاى مسجد داخل شد، حضرت فرمودند: بدانيد اين (يعنى امام حسين (ع)) به زودی كشته خواهد شد و آسمان و زمين بر او گریه خواهند کرد.(2)
گریه ی جن و انس و پرنده و وحوش بر امام حسین (ع)
أَبِي جَعْفَرٍ عليه السّلام نقل كرده: انس و جن، پرنده و وحوش بر حسين بن على عليهما السّلام گريستند تا حدی که اشک هايشان جارى گشت.(3)
گریه ملائکه: از حضرت ابى عبد اللَّه (ع) نقل كرده اند كه آن حضرت فرمودند: شما را چه مى شود كه به آنجا نمى رويد (يعنى به زیارت قبر حضرت حسين عليه السّلام) چه آنكه چهار هزار فرشته تا روز قيامت بر سر قبر آن جناب حاضر بوده و بر آن حضرت مى گريند.(4)
امام جعفر صادق عليه السّلام فرمودند: چهار هزار فرشته به زمين فرود آمدند و خواستند همراه حضرت امام حسين عليه السّلام جهاد کنند ولى آن جناب به
ص: 255
ايشان اذن ندادند، پس بار ديگر به زمين فرود آمدند براى اذن گرفتن [درحالی که] آن حضرت شهيد شده بودند لذا ايشان بر سر قبر آن حضرت به حالتى ژوليده و گرفته باقی مانده و تا روز قيامت مى گريند، رئيس ايشان فرشته اى است كه به او منصور مى گويند.(1)
از امام جعفر صادق (ع) نقل كرده اند كه آن جناب فرمودند: از روزى كه حضرت حسين بن على (ع) شهيد شده اند تا زمانى كه خدا بخواهد يعنى تا قيام قائم (ع) خداوند هفتاد هزار فرشته را مبعوث فرموده كه با حالى ژوليده و گرفته هر روز بر حضرتش صلوات فرستاده و طلب رحمت مى كنند.(2)
أبى بصير از حضرت ابوجعفر عليه السّلام نقل كرد كه آن حضرت فرمودند: چهار هزار فرشته كه جملگى ژوليده و غمگين و گرفته هستند براى حضرت امام حسين عليه السّلام تا روز قيامت مى گريند. پس کسی از مردم به زيارت آن حضرت نمى آيد مگر آنكه اين فرشتگان به استقبالش آمده و احدى از مردم مريض و بيمار نشده مگر كه ايشان به عيادتش رفته و كسى از مردم نيست كه بميرد مگر آنكه اين فرشتگان بالاى سرش حاضر مى شوند.(3)
ص: 256
ثواب گريه بر امام حسين (ع)
امام صادق عليه السّلام در ضمن حديث طولانى فرمودند: كسى كه يادى از حضرت حسين بن على عليهما السّلام نزدش بشود و از چشمش به مقدار بال مگس اشك خارج شود اجر او بر خداست و حقتعالى به كمتر از بهشت براى او راضى نيست.(1)
ثواب شعر خواندن و گریاندن مردم
ابو العبّاس از محمّد بن الحسين، از حسن بن على بن ابى عثمان، از حسن بن على بن ابى المغيره، از ابى عماره المنشد، روایت کرده که گفت امام صادق (ع) به من فرمود: اى ابوعماره شعرى در مرثيه حسين عليه السّلام برايم بخوان. ابو عماره مى گويد: براى آن حضرت شعر خواندم پس آن حضرت گريست سپس خواندم باز آن جناب گريه كرده و بعد از آن باز خواندم و آن حضرت گريستند. ابو عماره مى گويد: به خدا قسم پيوسته شعر مى خواندم و آن جناب گريه مى كردند تا جايى كه صداى گريه از منزل و خانه به گوشم رسيد، پس حضرت به من فرمودند: اى ابو عماره كسى كه در مصيبت حسين عليه السّلام شعرى بخواند سپس پنجاه نفر را بگرياند بهشت براى او است؛ و كسى كه در مرثيه حسين عليه السّلام شعرى خوانده و چهل نفر را بگرياند بهشت براى اوست؛ و كسى كه در مصيبت حسين عليه السّلام شعرى خوانده و سى نفر را بگرياند بهشت براى او است؛ و كسى كه در مرثيه حسين عليه السّلام شعرى خوانده و بيست نفر را بگرياند بهشت براى او است؛ و كسى كه در مصيبت حسين عليه
ص: 257
السّلام شعرى خوانده و ده نفر را بگرياند بهشت براى او است؛ و كسى كه در مصيبت حسين (ع) شعرى خوانده و خودش بگريد بهشت براى او است؛ و كسى كه در مرثيه حسين عليه السّلام شعرى خوانده و يك نفر را بگرياند بهشت براى او است؛ و كسى كه در مرثيه حسين عليه السّلام شعرى خوانده و به هيئت گريه كن در آورد بهشت براى او است.(1)
أبى داود مسترق، از برخى اصحاب، از امام صادق (ع) نقل كرده اند كه آن حضرت فرمودند: حضرت على بن الحسين (ع) مدت بيست يا چهل سال بر پدرشان گريستند و طعام و غذائى نبود كه در مقابل حضرت بگذارند مگر آنكه حضرتش به یاد امام حسين عليه السّلام گريه مى كردند تا جايى كه غلام آن حضرت عرض کرد: فدايت شوم اى پسر رسول خدا (ص) مى ترسم كه شما هلاك شويد. حضرت فرمودند: «إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ(2)».
تنها درد دل و غم خود را با خدا می گویم و از لطف و كرم بى اندازه او چيزى می دانم كه شما نمى دانيد. سپس فرمودند: هیچ گاه محل كشته شدن فرزندان فاطمه (س) را به یاد نمى آورم مگر آنكه حزن و غصه حلقوم من را مى فشارد.(3)
ص: 258
أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ شَرِيفِ بْنِ سَابِقٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِي قُرَّةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ: أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى دَاوُدَ ع أَنَّكَ نِعْمَ الْعَبْدُ لَوْ لَا أَنَّكَ تَأْكُلُ مِنْ بَيْتِ الْمَالِ وَ لَا تَعْمَلُ بِيَدِكَ شَيْئاً قَالَ فَبَكَى دَاوُدُ ع أَرْبَعِينَ صَبَاحاً فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى الْحَدِيدِ أَنْ لِنْ لِعَبْدِي دَاوُدَ فَأَلَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ الْحَدِيدَ فَكَانَ يَعْمَلُ كُلَّ يَوْمٍ دِرْعاً فَيَبِيعُهَا بِأَلْفِ دِرْهَمٍ فَعَمِلَ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ سِتِّينَ دِرْعاً فَبَاعَهَا بِثَلَاثِمِائَةٍ وَ سِتِّينَ أَلْفاً وَ اسْتَغْنَى عَنْ بَيْتِ الْمَال.(1)
ِ
مرحوم کلینی از احمد بن ابی عبدالله از شریف بن سابق از فضل بن ابی قره از امام صادق (ع) از امیرالمؤمنین (ع) روایت کرده که فرمود: خداوند به حضرت داود (ع) وحی کرد «تو، بنده خوبی هستی، امّا از بیت المال ارتزاق می کنی و با دستت کار نمی کنی!» [بر اثر این وحی] حضرت داود (ع) چهل روز گریه کرد درنتیجه خداوند عزوجل به آهن وحی کرد که برای بنده ام داود (ع) نرم شو؛ پس خداوند عزوجل آهن را برای او نرم کرد [و آن حضرت] هر روز یک زره درست می کرد و به هزار درهم می فروخت درنتیجه، سیصد و شصت زره درست کرد و به سیصد و شصت هزار [درهم] فروخت و از بیت المال
ص: 259
بی نیاز شد.
توضیح: حضرت داود (ع) با توجه به این که حاکم بنی اسراییل بود و به آن ها خدمت می کرد شرعاً مجاز بود برای این خدمت، حقوقی برای خود در نظر بگیرد و با آن حقوق زندگی خود را تأمین کند و او بر همین مبنا از بیت المال حقوق خود را برداشت می کرد و این کار مشروع بود؛ و خداوند متعال در این وحی، به او تفهیم کرد: اگرچه تو بنده خوبی هستی و برداشت حقوقت از بیت المال ایرادی ندارد ولی کار شایسته تر برای شخصیتی مثل تو این است که از این روزی مباح صرف نظر کنی و با کسب وکار، روزی خود را به دست آوری و از بیت المال چیزی برداشت نکنی (ولو اینکه برداشتت حلال و مشروع باشد)؛ و ائمه ی اطهار علیهم السلام بر اساس همین دیدگاه، مقید بودند حتی المقدور روزی خود را با کار و فعالیت به دست آورند.
دین مبین اسلام نه دنیا را فدای آخرت می کند و نه آخرت را فدای دنیا؛ یعنی نه از پیروانش می خواهد که کسب وکار و فعالیت اقتصادی را رها کنند و در کنج خانه و مسجد دائماً به عبادت مشغول شوند و نه اجازه می دهد عبادت و بندگی خدا را رها کنند و شب و روز مشغول کسب وکار شوند؛ بلکه مؤمنان را موظف کرده هنگام نماز، کسب وکار را رها کرده و مشغول عبادت شوند و پس ادای فریضه، دنبال کسب وکار و روزی حلال بروند و اهل وعیال خود را از تصدّق دیگران بی نیاز کنند؛ اما با وجود این تعالیم شفاف و روشن، گاهی مشاهده می شود، افرادی جاهل و نادان کسب وکار و طلب روزی حلال را رها کرده و به کنجی خزیده و مشغول عبادت، (و در بعض موارد مشغول چلّه نشینی و انجام دستورات و عبادات و اذکار و اوراد اختراعی دراویش) شده درحالی که خبر ندارند با این اعمال، در حال خشنود کردن شیطان و خشمگین کردن پروردگار هستند. در این بخش چندین حدیث از کتاب معتبر فروع کافی تقدیم می کنیم تا بیشتر
ص: 260
موضع دین مبین اسلام دراین باره مشخص شود.
شخصی به نام محمّد بن منکدر می گوید: روزی از روزها در هوای گرم، امام باقر (ع) را دیدم که برای کار کردن از مدینه بیرون آمده بود. با خود گفتم: «سبحان اللّه»! بزرگی از بزرگان قریش در چنین هوای گرمی و با چنین حالی در طلب دنیاست، باید نزد وی بروم و او را موعظه کنم. پس به او نزدیک شدم و سلام کردم. وی درحالی که عرق می ریخت پاسخ سلامم را داد. پس به او گفتم: آیا بزرگی از بزرگان قریش در چنین هوا و شرایط دشواری به دنبال دنیاست؟! اگر در چنین حالی اجل تو فرا برسد چه خواهی کرد؟ او در پاسخ گفت: «اگر در چنین حالتی مرگم فرا برسد، در شرایطی فرا رسیده است که من در حال اطاعت از خداوند هستم؛ چراکه بر اثر این کار و کوشش، خود و خانواده خود را از تو و مردم بی نیاز می سازم. من از آن زمانی باید بترسم که مرگم فرا برسد درحالی که به نافرمانی خدا مشغول باشم. محمّد بن منکدر با شنیدن چنین پاسخی، عرض کرد: «خدا تو را از رحمت خویش برخوردار سازد؛ راست گفتی؛ من خواستم تو را موعظه کنم؛ اما شما مرا موعظه کردی».(1)
ص: 261
امام صادق جعفر (ع) فرمود: همانا امیرمؤمنان (ع) در زمین بیل می زد و مواهب زمین را (با کشاورزی) خارج می کرد ... و هزار برده را از ثروت شخصی و از محصول دسترنج خود خرید و آزاد کرد.(1)
شخصی به نام «عبد الاعلی مولی آل سام» می گوید: روزی از روزهای بسیار گرم مدینه، امام صادق (ع) را در یکی از جاده های مدینه زیارت کردم. عرض کردم فدایت شوم. [بااین حال و مقام و منزلتی که] نزد خدای عزوجل و رسول خدا (ص) [دارید]، در چنین روزی در این گرما برای خودتان این همه زحمت درست می کنید؟ [چه لزومی دارد شما سر کار بروید؟ چرا خودتان را در این گرما به زحمت انداخته اید؟] حضرت فرمود: ای عبد الاعلی! من در این گرما برای رزق بیرون آمده ام تا از آدمی مثل تو بی نیاز باشم.(2)
امام باقر (ع) می فرماید: مردی امیرمؤمنان علی (ع) را ملاقات کرد [درحالی که] سوار بر شتری بود که باری از هسته خرما داشت. پرسید: ای ابوالحسن! این بار چیست؟ حضرت فرمود: اگر خدا بخواهد صد هزار درخت خرما است. آن حضرت هسته های خرما را در زمین کاشت و همه به صورت درخت در
ص: 262
آمد که حتی یک دانه از هسته آن ها تباه نشد.(1)
بن سالم می گوید: خدمت امام صادق (ع) مشرف شدم آن حضرت از حال شخصی به نام عمر بن مسلم پرسید که چه کرد و در جواب به او گفتم: [حالش] خوب است ولی تجارت را کنار گذاشته است. امام صادق (ع) سه بار فرمود: کار شیطانی [انجام داده]؛ آیا او (عمر بن مسلم) ندانسته است که پیامبر (ص) شتری را که از شام آورده بودند را خریداری کرد و آن را به مقداری که بدهکاری خود را ادا کند و بین نزدیکانش تقسیم کند، [فروخت و] سود گرفت. خداوند عزوجل می فرماید: مردانی که تجارت و خرید و فروش، آن ها را از یاد خدا غافل نمی کند.(2) قصه گوها [کسانی که قرآن ر ا تفسیر به رأی می کنند] می گویند [مراد از این آیه کسانی بودند که] تجارت نمی کردند [و فقط به ذکر خدا مشغول بودند] درحالی که دروغ می گویند بلکه [رجالی که آیه شریفه از آن ها یاد می کند کسانی بودند که] نماز را در وقتش رها نمی کردند و چنین فردی برتر است از کسی که در نماز شرکت می کند ولی تجارت نمی کند.(3)
ص: 263
علی بن ابی حمزه از پدرش نقل می کند که می گوید امام موسی بن جعفر (ع) [...] را دیدم در زمینش کار می کرد درحالی که هر دو پایش خیس عرق شده بود. عرض کردم فدایت شوم مردان [قبیله و عشیره ات] کجا هستند؟[که شما دارید کار می کنید]، حضرت فرمود: ای علی! کسانی با دست روی زمین خود کارکرده اند که از من و پدرم بهتر بودند. عرض کردم آن ها چه کسانی بودند؟ فرمود: رسول خدا و امیرالمؤمنین و پدرانم تمامشان با دستانشان کار می کردند [کار کردن روی زمین] از عمل پیامبران و مرسلین و اوصیا و صالحین است.(1)
محمد بن عذافر از پدرش نقل می کند که گفت: امام جعفر صادق (ع) به پدرم هزار و هفت صد دینار داد و فرمود: با آن تجارت کن. سپس فرمود: من رغبتی در سود این تجارت ندارم (اگرچه سود چیز خوب و مطلوبی است) ولی این تجارت را می کنم چون دوست دارم خداوند عزوجل مرا در حال کسب فایده ببیند.(2)
ابی عمرو شیبانی می گوید: امام صادق (ع) را دیدم در باغی که داشت درحالی که در دستش بیلی بود و عرق از پشتش می ریخت؛ گفتم فدایت شوم [بیل را] بدهید تا بجای شما کارکنم [و شما را از این مشقت فارغ کنم] حضرت در پاسخ من فرمود: من دوست دارم مرد در گرمای خورشید در راه به دست
ص: 264
آوردن روزی، رنج ببرد.(1)
در روایتی آمده است: شخصی به حضور امام صادق (ع) آمد و گفت: من نمی توانم به خوبی با دستم کار کنم و تجارت را نیز به خوبی نمی توانم انجام دهم و اکنون محروم و محتاجم. امام صادق (ع) به او فرمود: کار کن و با سرخود بار حمل کن و از مردم بی نیاز شو، همانا رسول خدا (ص) بر دوش خود سنگ حمل می کرد و در دیوار یکی از باغ های خود می نهاد...(2)
ابی بصیر می گوید شنیدم که امام صادق (ع) می فرمود: من با این که افرادی را دارم که معاش مرا تأمین نمایند، [با این حال] در مزارع خود کار می کنم تا حدی که عرق می نمایم؛ تا خداوند متعال بداند که من در جستجوی روزی حلال هستم [و سربار زندگی دیگران نیستم].(3)
عمر بن یزید می گوید به امام صادق (ع) عرض کردم مردی می گوید من در خانه ام می نشینم و نماز می خوانم و روزه می گیرم و عبادت پروردگارم را می کنم اما رزقم [خودش] به سویم می آید. امام صادق (ع) در جواب فرمود: این یکی از سه نفری است که دعایشان مستجاب نمی شود یعنی چنین افرادی نه تنها
ص: 265
برایشان روزی نخواهد آمد بلکه اگر دعا هم بکنند که برایشان روزی بیاید هر گز دعایشان مستجاب نمی شود.(1)
چهار گروه دعایشان مستجاب نمی شود:
جعفر بن ابراهیم از امام صادق ع روایت می کند که آن حضرت فرمودند: چهار نفر هستند که دعایشان مستجاب نمی شود [یکی] فردی است که توی خانه نشسته [و دنبال کار نمی رود] و می گوید خدایا به من روزی بده. به او گفته می شود «آیا به تو نگفتم در طلب روزی [بیرون] برو [و کارکن]». دیگری مردی است که همسری دارد و او را نفرین می کند که به او گفته می شود: آیا اختیار [طلاق] ش را در دستت نگذاشتم و مردی که مالی داشته و آن را تلف کرده و می گوید خدایا به من روزی بده که به او گفته می شود: آیا به تو امر به اقتصاد [و میانه روی] نکردم. آیا تو را امر به اصلاح نکردم؟ سپس فرمود وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً و مردی که مالش را بدون بینه و شاهد قرض داده [و قرض گیرنده مالش را پس نمی دهد] که به او گفته می شود آیا به تو امر نکردم به شاهد گرفتن.(2)
راوی می گوید نزد امام صادق (ع) نشسته بودیم که علاء بن کامل آمد و جلو امام صادق (ع) نشست و گفت برایم دعا کن که خداوند در این زمان فقر و
ص: 266
تهی دستی به من روزی عنایت فرماید. امام (ع) فرمود: برایت دعا نمی کنم [برو] همان طور که خدا به تو امر کرده در طلب کسب روزی باش.(1)
معلی بن خنیس از پدرش نقل می کند که گفت نزد امام صادق (ع) بودیم که امام جعفر صادق (ع) از حال مردی سؤال کرد. به آن حضرت جواب داده شد که به فقر و فاقه مبتلا شده؛ حضرت فرمود: امروز چه کار می کند؟ عرض کردند توی خانه نشسته عبادت می کند. امام فرمود: پس خرجی [او و زن و فرزندانش را] چه کسی می دهد؟ گفتند: بعضی از برادران [دینی می دهد] امام فرمود: و الله آن کسی که خرجی او را می دهد عبادتش بالاتر و با فضیلت تر از اوست.(2)
از این کلام نورانی فهمیده می شود: عبادت و کسب ثواب، منحصر به رکوع و سجود نیست؛ بلکه کار کردن و صدقه دادن و تأمین مایحتاج بندگان خدا هم ثواب عبادت دارد بلکه ثوابش بیشتر است.
رسول خدا (ص) فرمود: عبادت، هفتاد جزء دارد که بهترین آن [کار کردن و] طلب [روزی] حلال است.(3)
ص: 267
ص: 268
يكي از دستورات بهداشتي اسلام، زايل كردن موهاي زائد بدن است. در اين بخش، احاديث و رواياتي را در باره اهميت زدودن موي زهار تقديم می کنیم سپس احاديثي در باره فوائد نوره و دستورالعمل استفاده از آن مطرح می شود.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ النَّوْفَلِيِّ، عَنِ السَّكُونِيِّ: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ، فَلَا يَتْرُكْ عَانَتَهُ فَوْقَ أَرْبَعِينَ يَوْماً، وَ لَا يَحِلُّ لِامْرَأَةٍ تُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أَنْ تَدَعَ ذلِكَ مِنْهَا فَوْقَ عِشْرِينَ يَوْماً.(1)
رسول خدا (ص) فرمود: هرکس به خدا و قیامت ایمان دارد عانه ی [زهار] خود را بیش از چهل روز رها نکند و حلال نیست بر زنی که ایمان به خدا و قیامت دارد، عانه ی خود را بیش از بیست روز رها کند.
اين حديث را مرحوم شيخ صدوق در كتاب خصال این گونه نقل كرده: امام علی (ع) از رسول خدا (ص) روایت کرده که آن حضرت فرموده: هر کس به خدا و قیامت ایمان دارد عانه ی خود را بیش از چهل روز رها نکند و اگر (برای خريدن نوره چیزی) ندارد بعد از چهل روز، قرض کند (و داروی نظافت تهیه کند و موهای عانه را زایل کند و این کار را) به تأخیر نیاندازد.(2)
ص: 269
توضيح: کلمه ی «عانه» به معنای موضعی است که موهای اطراف عورتین روییده؛ همچنین به موهای عورتین و اطراف آن نیز «عانه» گفته شده.(1)
و منظور از ترك نكردن و رها نکردن عانه، اين است كه نگذارد موهاي عورت و اطراف آن تا چهل روز باقي بماند بلكه لازم است قبل از رسیدن چهل روز آن را به هر نحو ممكن است زايل كند.
منظور از اينكه می فرماید «هر كس به خدا و قيامت ايمان دارد...» اين نيست كه هركس به مدت چهل روز يا بيشتر موهاي عانه را زايل نكرد ايمان ندارد و كافر است بلكه امام، با اين تعبير می خواهد اهميت اصلاح موهاي زائد بدن را تفهیم کند.
مرحوم شيخ صدوق در كتاب شريف خصال در این باره حدیث دیگری را نقل کرده که به نظر می رسد با حدیث مورد بحث تعارض دارد:
از امام صادق (ع) روایت شده که فرموده: سنت در نوره پانزده روز است پس کسی که بر او بیست ویک روز گذشت باید با توکل بر خدای عزوجل قرض کند و نوره بکشد و هر کس که چهل روز بر او بگذرد و نوره نکشد نه مؤمن است؛ نه مسلمان است و نه از کرامتی برخوردار است.(2)
مرحوم كليني نيز در كتاب شريف «كافي» از امیرالمؤمنین (ع) حديثي را نقل كرده كه آن حضرت فرمودند: دوست دارم برای مؤمن که در هر پانزده روز
ص: 270
از نوره استفاده کند.(1)
توضیح: برای رفع تعارض این دو حدیث باید بگوییم: مستحب بودن استعمال نوره در هر پانزده روز، منافاتی با جواز تأخیر آن تا چهل روز ندارد؛ اما راه جمع روایتی که می فرماید: اگر تا چهل روز پول پیدا نکرد باید قرض کند، با روایتی که می فرماید: اگر بیست ویک روز بگذرد و پولی برای خرید نوره ندارد، باید با توکل بر خدا قرض کند این است که بگوییم در روایتی که می فرماید اگر چهل روز بگذرد قرض کند و نوره بکشد، وظیفه مردان را تعیین می کند؛ و در روایتی که می گوید: اگر بیست ویک روز بگذرد، قرض کند و نوره بکشد، وظیفه ی زنان را تعیین می کند.
فوائد نوره
در حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده که به آن حضرت گفته شد: بعضي از مردم فكر می کنند نوره كشيدن در روز جمعه مكروه است حضرت فرمودند: این طور نيست كه فكر می کنند چه طهوري در روز جمعه بهتر از نوره است؟(2)
امام باقر (ع) فرمودند: دوا چهار نوع است: حجامت کردن، طلي (نوره كشيدن)، قي کردن و تنقیه.(3)
ص: 271
امام صادق (ع) فرمود: از دواي انبيا حجامت و نوره و سعوط(1) است.(2)
فردي نزد امام صادق (ع) از «بهق و وضح» [لکه های سفید روی صورت و بدن] شكايت كرد حضرت فرمود: وارد حمام شو و حنا و نوره را با هم مخلوط كن و آن را بمال كه بعد از آن «بهق و وضح» نخواهي ديد آن مرد گفت به خدا فقط يك بار ماليدم و خدا مرا به وسيله آن خوب كرد و بعد از اين ديگر، بيماري عود نكرد.(3)
امام صادق (ع) فرمود: اگر بخواهي از نوره استفاده كني و زخم و ترك و شكاف و اثر سياهي (در بدنت) باقي نماند قبل از نوره كشيدن موضع نوره را با آب سرد بشوي. هركس می خواهد براي نوره كشيدن به حمام برود، دوازده ساعت قبل از آن از جماع كردن خودداری كند (یک روز کامل)...(4)
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: استفاده از حنا بعد از نوره امان است از جذام و برص.(5)
رسول خدا (ص) فرمود: هركس نوره بكشد و بعد از آن با حنا خضاب كند تا
ص: 272
نوره كشيدن بعدي خداوند او را از سه چيز حفظ می کند: جذام، برص و خوره(1)
امام موسای کاظم (ع) فرمود: وقتي موي بدن طولاني و دراز شد آب پشت را قطع می کند و مفاصل را نرم می کند و باعث ضعف و كسالت می شود و همانا نوره باعث افزايش آب پشت می شود و بدن را قوي می کند و پيه کلیه ها و روغن بدن را زياد می کند.(2)
تذکر: در میان عوام الناس مشهور است، اگر کسی موهای زائد اطراف عورت را اصلاح نکند تا به اندازه یک دانه «جو» بلند شود نمازش باطل است؛ احتمالاً مستند این افراد روایت مرسله ی کتاب مکارم الاخلاق است که از نظر سند فاقد اعتبار و نزد فقها مردود است و هیچ یک از فقها به آن فتوا نداده اند.(3)
طبق روایتی امام جعفر صادق (ع) فرموده، ختنه کردن و گرفتن ناخن و زدن شارب و زایل کردن موهای زیر بغل و تراشیدن موهای عورت، بخشی از تعالیم دین ابراهیم (ع) بوده است.(4)
حسن بن جهم از امام كاظم (ع) نقل مى كند كه فرمود: پنج چيز در سر و پنج چيز در بدن از سنّت است، آن ها كه مربوط به سر است عبارتند از: مسواك
ص: 273
كردن و گرفتن شارب و جدا كردن موى سر و مضمضه (آب در دهان گردانيدن) و استنشاق (آب به دماغ كشيدن) و اما آن ها كه مربوط به بدن است عبارتند از: ختنه كردن و تراشيدن موى عانه (زهار) و گرفتن موى دو بغل و گرفتن ناخن ها و استنجاء (شستن محل بول و غائط).(1)
ص: 274
اگر شتر، به خوردن نجاست انسان عادت کرد به گونه ای که عرفاً به آن شتر نجاستخوار بگویند، گوشت و شیر و عرق و بول و مدفوع آن نجس است و خوردن شیر و گوشتش حرام می شود؛ تا اینکه استبراء بشود. گاو و گوسفند و مرغ و ماهی و مرغابی نیز همین حکم را دارند فقط مدت استبراء آن ها فرق می کند ناگفته نماند روایات این باب، متعدد و متعارض است و همین امر موجب اختلاف فتاوای فقهاء شده ولی همه ی روایات و فتاوا در باره استبراء شتر متفق هستند؛ در اینجا، دو روایت را مطرح نموده و پس ازآن، فتوای امام خمینی (رض) را دراین باره نقل خواهیم کرد.
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع الدَّجَاجَةُ الْجَلَّالَةُ لَا يُؤْكَلُ لَحْمُهَا حَتَّى تُقَيَّدَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَ الْبَطَّةُ الْجَلَّالَةُ بِخَمْسَةِ أَيَّامٍ وَ الشَّاةُ الْجَلَّالَةُ عَشَرَةَ أَيَّامٍ وَ الْبَقَرَةُ الْجَلَّالَةُ عِشْرِينَ يَوْماً وَ النَّاقَةُ الْجَلَّالَةُ أَرْبَعِينَ يَوْماً.(1)
محمدبن یعقوب کلینی از علی بن ابراهیم از پدرش از نوفلی از سکونی از امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود: امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: مرغ نجاستخوار گوشتش خورده نمی شود تا اینکه سه روز [از خوردن نجاست] بازداشته شود و مرغابی نجاستخوار را پنج
ص: 275
روز و گوسفند نجاستخوار ده روز و گاو نجاستخوار بیست روز و شتر نجاستخوار چهل روز.
توضیح: منظور این است که حیوانات مذکور اگر عادت کردند به نجاست خوردن بطوریکه عرفاً به آن ها نجاستخوار گفته شود، خوردن گوشت آن ها حرام است و برای استبراء و تطهیر آن ها باید در مدت تعیین شده، آن ها را از خوردن نجاست باز دارند و فقط تغذیه پاک بدهند و پس از مدت تعیین شده، آثار نجاست از وجود آن ها بر طرف شده درنتیجه خوردن گوشت آن ها حلال و جایز خواهد بود.
عَنْ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ قَالَ النَّاقَةُ الْجَلَّالَةُ تُحْبَسُ عَلَى الْعَلَفِ أَرْبَعِينَ يَوْماً وَ الْبَقَرَةُ عِشْرِينَ يَوْماً وَ الشَّاةُ سَبْعَةَ أَيَّامٍ وَ الْبَطَّةُ خَمْسَةَ أَيَّامٍ وَ الدَّجَاجَةُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ثُمَّ تُؤْكَلُ بَعْدَ ذَلِكَ لُحُومُهَا وَ تُشْرَبُ أَلْبَانُ ذَوَاتِ الْأَلْبَانِ مِنْهَا وَ يُؤْكَلُ بَيْضُ مَا يَبِيضُ مِنْهَا.(1)
از حضرت علی (ع) روایت شده، شتر نجاستخوار را به مدت چهل روز حبس می کنند [تا نجاست نخورد و] علف [پاک] به او داده می شود؛ و گاو را بیست روز و گوسفند را هفت روز و مرغابی را پنج روز و مرغ را سه روز؛ آنگاه گوشت آن ها [پاک و حلال و] مصرف می شود و شیر آن ها که شیر می دهند نیز [پاک و حلال و] مصرف می شود و تخم آن ها که تخم گزارند نیز [پاک و حلال است و] خورده می شود.
توضیح: از این روایت بر می آید که حیوانات مذکور، وقتی نجاستخوار شدند، علاوه بر گوشت، شیر و تخم آن ها نیز نجس و خوردن آن حرام می شود و پس از مدت تعیین شده، پاک و حلال می شود.
فتوای امام خمینی (رض) و مشهور فقها در باره استبراء حیوانات:
ص: 276
استبراء، حيوان نجاستخوار این است که او را از خوردن نجاست بازدارند تا زمانی که عرفاً به آن نجاستخوار نگويند در این صورت، بول و مدفوع او پاك مى شود و استفاده از گوشت و شیر آن جایز است. استبراء شتر چهل روز، گاو بيست روز، گوسفند ده روز، مرغابى پنج روز و مرغ سه روز طول می کشد. ولى در غير حيوانات نامبرده، فقط به قدرى كه به آن ها جلّال [نجاستخوار] گفته نشود كفايت مى كند (و لازم نيست تا مدت معينى باشد).(1)
در بعضی از روایات آمده که با شتر نجاستخوار «حج» انجام نشود و یا از سوارشدن روی آن نهی شده تا آنکه مدت چهل روز استبراء را سپری کند و شاید حکمت این حکم این است که این حیوان نجس است و ممکن است عرق کند و باعث نجس شدن بدن و لباس راکب شود. البته فقها از این نهی، کراهت فهمیده اند؛ درنتیجه، فتوا بر کراهت رکوب شتر نجاستخوار داده اند نه حرمت آن.(2)
برای مردان، دستورالعملی برای استبراء بول و منی، وجود دارد که برای اطلاع، به رساله توضیح المسائل مراجعه کنید. در این جا لازم می دانم با مروری بر چند حدیث، یک استبراء جدید را استنباط کنم و در اختیار شما قرار دهم.
استبراء انسان
در حدیثی از اما م صادق (ع) از رسول (ص) می خوانیم: هرکس از شما مست کننده ای بنوشد نماز او تا چهل شب قبول نخواهد شد.(3)
ص: 277
در حدیث دیگر از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمودند: هرکس یک لقمه حرام بخورد تا چهل شب نمازش قبول نمی شود و تا چهل روز دعایش مستجاب نمی شود و هر گوشتی که [مال] حرام [آن ها در بدن انسان] برویاند شایسته ترین چیز به آن، آتش است؛ و [حتی] یک لقمه، [در بدن انسان] گوشت می رویاند.(1)
و در حدیث دیگری رسول خدا (ص) فرمود: «هر كس غيبت مرد يا زن مسلماني را بكند نماز و روزه اش تا چهل روز قبول نمی شود مگر اينكه فردي كه غيبت او را كرده او را ببخشد».(2)
و هرکس چهل روز صبح گوشت بخورد قلبش قسیّ خواهد شد. (سخت دل می شود).(3)
و هرکس تا چهل روز گوشت نخورد بداخلاق می شود.(4)
و در حدیث دیگر است که هر نوع خوراکی تا چهل روز اثرش در بدن باقی می ماند.(5)
ص: 278
نتیجه: از روایات فوق، به دست می آید که اثر خوردنی و نوشیدنی و اعمال نیک و بد تا چهل روز در بدن انسان باقی می ماند؛ پس اگر انسان بخواهد استبراء کند یعنی بنا دارد جسم و جان خود را از پلیدی مال حرام و نجس و آلوده پاک کند، قبل از هر کاری باید صاحب مال غصب شده را راضی کند؛ سپس به درگاه خداوند توبه و استغفار کند؛ اثر انجام این دو عمل، نجات از عقوبت و عذاب الهی در دنیا و آخرت است اما هنوز تیرگی خوراکی حرام از وجودش برطرف نشده تا آن که به مدت چهل روز مراقبت کند که فقط از مال حلال و پاک استفاده کند و از مصرف خوراکی های نجس و حرام و شبهه ناک خودداری کند تا به تدریج آثار لقمه ی حرام یا نجس از جسم و جانش پاک شود و صفای باطن اولیه خود را به دست آورد.
مرحوم ابن فهد حلی روایتی را از رسول خدا (ص) نقل می کند که آن حضرت فرمودند: مَنْ أَكَلَ الْحَلَالَ أَرْبَعِينَ يَوْماً نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَه.(1)
هرکس به مدت چهل روز [متوالی] حلال بخورد قلبش نورانی می شود.
علت این که گاهی دل انسان به نماز و عبادت و مناجات و تلاوت قرآن و نماز شب و حضور در مسجد و نماز جمعه و جماعت، بی میل و بی رغبت است، همین خوراکی های حرام و نجس و شبهه ناک و خمس و زکات نداده است که دل را تیره وتار و سنگین کرده است و راه استبراء و تطهیر جسم و جان از این تیرگی و پلیدی، چهل روز حلال خواری و اجتناب از حرام است.
ص: 279
ص: 280
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) حَدٌّ يُقَامُ فِي الْأَرْضِ أَزْكَى فِيهَا مِنْ مَطَرِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ أَيَّامَهَا.(1)
«حنان بن سدیر از پدرش از امام باقر (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمود: «حدی» که در روی زمین اجرا می شود پاک کننده تر از باران چهل شبانه روز است».
عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ يُحْيِ الْأَر