آموزش استخاره های صحیح

مشخصات کتاب

سرشناسه : مشایخی مصطفی

عنوان و نام پدید اوردنده : آموزش استخاره های صحیح (بررسی اعتبار روایات استخارع ، بررسی نظر مخالفان استخاره) / مولف : مصطفی مشایخی

مشخصات نشر : قم میراث ماندگار 1397

مشخصات ظاهری : 380 ص

وضعیت فهرست نویسی » فیپا

موضوع : استخاره - آیات و روایات

موضوع : اشتخاره - آراء مخالفین

رده بندی کنگره : 1397 BP442/47/93 م 28

رده بندی دیویی : 297/413

شماره کتابشناسی ملی : 5354896

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

ص: 3

آموزش استخاره های صحیح

بررسی اعتبار روایات استخاره

بررسی نظر مخالفان استخاره

مصطفی مشایخی

ص: 4

فهرست مطالب

مقدمه...13

معنای لغوی استخاره...14

معنای استخاره از منظر احادیث و روایات...16

ضرورت تحقیق...17

پیشینۀتحقیق...18

بخش اول

آموزش استخاره های صحیح و معتبر

فصل اوّل: اطلاعات کلی و دانستنی های قبل از استخاره...25

مطلب اول: سفارش به استخاره و بیان فوائد آن...25

مطلب دوم: عواقب ترک استخاره و راضی نبودن به نتیجۀ آن...32

مطلب سوم: خیر و شرّ از منظر قرآن مجید...34

مطلب چهارم: عواقب مخالفت با استخاره...37

مطلب پنجم: موارد استخاره...39

مطلب ششم: آداب استخاره...43

فصل دوم: آموزش استخارۀ مطلق...49

تعریفاستخارۀ مطلق...49

استخارۀرسول خداصلی الله علیه واله...50

استخارۀامیرالمؤمنین علی علیه السلام...51

ص: 5

استخاره امام سجادعلیه السلام...52

استخاره امام محمد باقرعلیه السلام...56

استخارۀامام صادق علیه السلام قبل از سفر به سوی شام...59

استخارۀاسماء منسوب به امام زمان عجل الله تعالی فرجه...66

ادعیه استخاره...68

استخاره ازدواج...74

استخاره حجامت...74

فصل سوم: آموزش استخارۀ قلبی...75

دوایراد به استخارۀ قلبی...83

فصل چهارم: آموزش استخارۀ مشورتی...85

فصل پنجم: آداب مشورت...91

مخالفت سید بن طاووس با تعقل و مشورت...92

باچه کسی مشورت كنيم؟...97

وظيفۀمشاور...97

بخش دوم

معرفی استخاره های بی اعتبار

فصل اول: بررسی روایات استخاره با تسبیح ، ریگ و گندم...101

استخارۀ محمد بن محمد آوی حسینی...102

استخاره با تسبیح و ریگ و گندم...104

استخارۀ صاحب جواهر...107

استخارۀ محمد بن مکی...107

استخارۀ شیخ بهایی...109

استخارۀ آیت الله نجفی مرعشی...110

ص: 6

فصل دوم: بررسی روایات استخاره با کاغذ...113

مطلب اول: استخاره با دو قطعه کاغذ...113

مشورت با پروردگار...115

مطلب دوم: استخاره با سه قطعه کاغذ...118

الف.ایراد به سند روایت...120

ب.ایراد به متن روایت...120

مطلب سوم: استخاره با شش قطعه کاغذ...127

مطلب چهارم: وجه مشترک استخارۀ رقاع با استخاره مشرکین...132

فصل سوم: استخاره با قرآن مجید...137

مطلب اول: بررسی روایات استخاره با قرآن...140

مطلب دوم: ایراد کلی روایات استخاره با قرآن...146

مطلب سوم: تحلیل محتواى روایات استخاره با قرآن...147

مطلب چهارم: نقد روایت مفضل بن عمر...148

مطلب پنجم: بررسی ایرادهای مهم ترین سند استخاره با قرآن...153

1. مناقشة علامه ابوالمعالی کلباسی دربارۀ روایت یسع بن عبدالله...155

ب.مناقشه در دلالت روایت یسع بن عبدالله قمی...157

3. نظر آیت الله سیفی مازندرانی در بارة روایت یسع بن عبدالله...160

4. نظر مرحوم صاحب جواهر دربارۀ روایت یسع بن عبدالله...162

5. نظر آیت الله میبدی دربارۀ روایت یسع بن عبدالله قمی...162

مطلب ششم: نقد سایر ادلۀ مشروعيت استخاره با قرآن...163

فصل چهارم: بررسی روایات استخاره در منابع روایی اهل سنت...169

استخارۀ مطلق نزد اهل سنت...169

استخارۀ قلبی نزد اهل سنت...171

استخارۀ مشورتی نزد اهل سنت...172

ص: 7

استخاره با قرآن نزد اهل سنت...173

نظراهل سنت دربارۀ استخاره با تسبیح...174

دستورالعمل استخاره در خواب در منابع اهل سنت...174

دستورالعمل استخاره در خواب در منابع شیعه...175

فصل پنجم: بررسی ادلّۀ قائلین جواز تفأل به قرآن مجید...179

تفأل منسوب به امام سجادعلیه السلام هنگام ولادت زید...179

بررسی ایرادهای روایت تفأل امام سجادعلیه السلام به قرآن مجید...182

نهی از تفأل به قرآن...184

آشنایی با یک حدیث جعلی...189

بخش سوم

بررسی ادلة موافقان ومخالفان استخاره

فصل اول: بررسی نظر شیخ مفید دربارۀ استخارۀ رقاع...193

مطلب اول: مروری بردیدگاههای مختلف در باره استخاره...193

مطلب دوم: بررسی نظر شیخ مفید در مخالفت با استخاره...198

فصل دوم: بررسی نظر ابن ادریس و محقق حلی...203

الف.بررسی نظر ابن ادریس حلی...203

ب.بررسی نظر محقق حلی در مخالفت با استخارۀ رقاع...204

ج.دفاع از ابن ادریس و ردّ اظهارات علامۀ حلی...207

فصل سوم: بررسی نظر مقدس اردبیلی دربارۀ استخاره...213

مقدمه...213

بررسی نظر مقدس اردبیلی...216

فصل چهارم: بررسی شبهۀ کتاب «اسرار هزارساله»...221

فصل پنجم: بررسی ادلۀ علمای اهل سنت در مخالفت با استخاره...225

ص: 8

مطلب اول: بررسی نظر شيخ محمود شلتوت...225

کلام آیت الله صافی گلپایگانی در ردّ اظهارات علامه شلتوت...226

نقد کلام حضرت آیت الله صافی گلپایگانی...226

مطلب دوم: نظر علامۀ مراغی دربارۀ استخاره با قرآن و تسبیح...229

مطلب سوم: نظر شیخ محمد عبده دربارۀ استخاره...230

فصل ششم: نقد ادلّۀ موافقان استخارۀ با قرآن و تسبیح و کاغذ...233

دلیل اول: استدلال به آیات دعا و توکل و تفویض امر به خداوند...233

دلیل دوم: سنت...235

دلیل سوم: قاعدۀ تسامح در ادلۀ سنن...235

دلیل چهارم: استدلال به ادلۀ قرعه...236

دلیل پنجم: سیرۀ متشرعه...241

دلیل ششم: شهرت و اجماع...242

دلیل هفتم: برهان عقلی...245

دلیل هشتم: تجربۀ شخصی...247

بخش چهارم

انحراف از صراط مستقیم...253

فصل اول: افراط در استخاره و تعطیل کردن عقل و مشورت...255

استدلال سیدبن طاووس بر بطلان عقل و مشورت...255

استخاره های بی مورد...257

1. استخاره برای خوردن روغن چراغ و... ...257

2. استخاره برای شرکت در مهمانی...258

3. استخاره برای جماع و دفع مدفوع...259

4. استخاره آیت الله احمدی میانجی برای عصبانی شدن!...260

ص: 9

5. استخارۀ نواب صفوی برای توهین به آیت الله کاشانی!...260

6. حکایات عجیب از استخاره های سید بن طاووس...261

الف.بیست ودو روز استخاره برای ملاقات بایک صاحب منصب...261

ب.پنجاه استخاره برای ملاقات با یکی از حکام...261

ج.استخاره برای جماع کردن...262

د.استخاره برای رفع تعارض احادیث...262

ناکامی سید بن طاووس در امر ازدواج بخاطر استخاره...263

اعتراف سید بن طاووس به اشتباه خود در باره استخاره...263

فصل دوم: وکیل گرفتن برای استخاره...265

1. استدلال مرحوم صاحب حدائق...265

ردّاستدلال صاحب حدائق...266

2. استدلال سیدبن طاووس برای مشروعیت وکالت در استخاره...268

ایرادبه استدلال سید بن طاووس...269

3. نظر علامۀ مجلسی دربارۀ نایب گرفتن برای استخاره...270

4. نظر صاحب جواهر الکلام، دربارۀ نیابت در استخاره...271

5. نظرعلامۀ کلباسی دربارۀ نیابت در استخاره...271

6. نظر علامة کرمانیدر بارة استخارة نیابتی...272

آشنایی با یک حدیث جعلی دربارۀ استخاره نیابتی...274

فصل سوم: تبدیل استخاره به فالگیری و کهانت...277

مطلب اول: مدعیان طریقیت استخاره...277

مطلب دوم: چند نمونه از استخاره های غیب نما...283

1. استخاره علامۀ مجلسی...283

2. استخاره علامۀ طباطبايي برای هجرت به قم...285

ص: 10

3. استخاره سید محسن حکیم...286

4. استخاره ای كه دو بار نام امام خمینی در آن تکرار شده!...287

5. استخارۀ ملا محسن فیض کاشانی...288

مطلب سوم: ابطال توهم غیب گویی استخارۀ قرآنی...289

1. سرانجام استخارۀ بسیار عالی!...291

2. استخاره برای روابط نامشروع!...292

فصل چهارم: نقد و بررسی ادلۀ قائلین طریقیت استخاره...295

دلیل اول: استدلال به قرآن مجید...296

دلیل دوم: استدلال به احادیث و ادعیۀ استخاره...301

دلیل سوم: استدلال به وعدۀ اجابت دعا...307

دلیل چهارم: استدلال عقلی بر کاشفیت استخاره...313

دلیل پنجم: استدلال به تجربۀ شخصی...315

فصل پنجم: رمزگشایی از استخاره های عجیب وغریب...321

اعتباراستخارۀ عوام...321

اعتباراستخارۀ خواص...322

1. سیر و سلوک آیت الله كشميري برای اخذ اجازۀ باطنی...323

2. استخارۀ مرحوم قاضی...325

3. استخاره آیت الله محسنی ملایری...326

4. استخاره آیت الله کوهستانی...328

5. استخاره عجیب زن خوانساری...328

6. استخاره زن نجفی...329

7. استخارۀ يكى از بزرگان...332

8. استخاره شیخ هدایت الله...332

فصل ششم: کلام بزرگان در نفی استخاره با قرآن...337

ص: 11

1. نظرصاحب کتاب مصباح الفقیه در باره استخاره...338

2. نظرآیت الله خویی در باره استخاره...339

3. نظرحضرت آیت الله سید احمد خوانساری در باره استخاره...339

4. نظرعلامۀ طباطبایی در باره استخاره...340

5. نظر شهید آیت الله دستغیب در باره استخاره...342

6. نظرحضرت آیت الله معرفت در باره استخاره...343

7. نظرعلامه سید محمدحسین فضل الله...344

8. نظر علامه تهرانی درباره استخاره در باره استخاره...345

9. نظر امام خمینی دربارۀ استخاره...346

امتناع امام خمینی از استخاره برای انجام عملیات نظامی...347

10. نظر بنیان گذار حوزۀ علمیۀ قم دربارۀ استخاره با قرآن...348

11.نظر فاضل ارجمند آقای احمدی جلفایی در باره استخاره...349

12. نظر آیت الله گرامی دربارۀ استخاره...350

خاتمه

جمع بندی و خلاصۀ مطالب کتاب...353

استخاره بی نتیجه آیت الله مجاهد حاج آقا حسین قمی... ...356

استخاره مرگبار...358

استخاره براى طلاق...358

استخارۀ آیت الله بهجت...359

استخارۀ آیت الله زنجانی جهت به توپ بستن مجلس شورا...360

فهرست منابع و مآخذ...363

ص: 12

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و الصلوة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین ابی القاسم المصطفی محمد و علی آله الطاهرین المعصومین.

از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده که فرموده:

رسول خداصلی الله علیه واله استخاره کردن در امور را به ما یاد می داد همان گونه که سورۀ قرآن را آموزش می داد... .(1)

ائمۀ اطهارعلیهم السلام، نیز روش استخاره کردن را به پیروان خود آموزش می دادند تا خودشان استخاره کنند و هرگز حدیثی از آن ها روایت نشده که روش نیابت در استخاره را به کسی آموزش داده باشند و در سیرۀ عملی آن بزرگواران حتی یک روایت نقل نشده که یکی از معصومین علیه السلام یا اصحاب آن بزرگواران برای دیگران استخاره کرده باشند.

طبق روایتی حسن بن جهم با امام رضاعلیه السلام مشورت کرد که «ابن اسباط از راه دریا به مصر برود یا از راه خشکی» آن حضرت بجای استخاره کردن. روش استخاره را به او آموزش داد تا خودش استخاره کند.(2)

ص: 13


1- مكارم الأخلاق، ص 323.
2- . الكافي (ط - الإسلامية)، ج 3، ص 471.

به همین دلیل، علامۀ مجلسی فرموده: اولی و احوط این است که هر کس برای خودش استخاره کند [و امر استخاره اش را به دیگران واگذار نکند]. چون ما حدیثی را ندیده ایم که در آن، توکیل در استخاره باشد. اگر توکیل در استخاره جایز یا راجح بود اصحاب، از ائمه تقاضا می کردند که برایشان استخاره کنند و اگر چنین بود حداقل یک روایت دراین باره برای ما نقل می شد.(1)

با توجه به آنچه گفته شد، بر علما و مبلغین اسلام لازم است، به تبعیت از سیره و سنت رسول خداصلی علیه والله واله و ائمۀ هدی علیهم السلام، بجای استخاره کردن برای دیگران، روش استخاره کردن را به آن ها یاد بدهند تا خودشان استخاره کنند.

این جانب در راستای انجام وظیفه تبلیغ دین مبین اسلام، این تحقیق را در اختیار علما و فضلای حوزه های علمیه قرار می دهم تا استخاره های صحیح و معتبر را از استخاره های بی اعتبار شناسایی کرده و به مؤمنان آموزش دهند؛ و از استخاره های بی اعتبار بازدارند.

معنای لغوی استخاره

ابن منظور دربارۀ استخاره می نویسد: «خیر» ضد «شرّ» است و استخاره از باب استفعال به معنای طلب خیر کردن است؛ و به همین معناست حدیثی که می فرماید: رسول خداصلی الله علیه واله استخاره کردن در هر چیزی را به ما می آموخت «خارالله لک» یعنی خداوند چیزی که خیر تو

ص: 14


1- . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 88، ص 285.

در آن است را به تو بدهد...؛ و از این قبیل است دعای استخاره که می گوید: «اللهم خر لی» یعنی از این دو کاری که مدنظر من است اصلح آن را برایم انتخاب کن و خیر مرا در آن قرار بده؛ «استخار الله» یعنی از خدا طلب خیر کرد.(1)

فخرالدین طریحی در مجمع البحرین دربارۀ معنای استخاره می نویسد: «استخاره» به معنای طلب خیر است « استخیرک بعلمک » یعنی از تو طلب خیر می کنم درحالی که عالم هستی به خیر و شرّ من... و در حدیث است که می فرماید: «مَنِ اسْتَخَارَ اللَّه رَاضِياً بِمَا صَنَعَ اللَّه خَارَ اللَّه لَه حَتْماً» یعنی هر کس از خدا طلب خیر کند درحالی که راضی است به آنچه خدا برایش مقدر کند، خدا حتماً برایش خیر را انتخاب می کند.(2)

ابن اثیر می نویسد: استخاره از باب استفعال به معنای طلب خیر است در چیزی. وقتی گفته می شود «اسْتَخِرِ اللّه يَخِرْ لك» یعنی از خدا طلب خیر کن تا به تو خیر بدهد. «خارالله لک» یعنی خدا آنچه خیر است را به تو عنایت کند.(3)

خلاصه و نتیجۀ کلام اهل لغت این است که کلمۀ «استخاره»، به معنای طلب کردن چیزی است که در آن خیر است؛ یا طلب انجام دادن کاری که اصلح به حال استخاره کننده است.

دین مبین اسلام، واژۀ خاصی را برای مفهوم استخاره وضع نكرده؛ و این

ص: 15


1- . لسان العرب، ج 4، ص 264-267.
2- . مجمع البحرين، ج 3، ص 296 - 297.
3- . النهاية في غريب الحديث و الأثر، ج 2، ص 91.

کلمه را در همان معنای لغوی، یعنی دعا و طلب خیر، به کار برده است.

معنای استخاره از منظر احادیث و روایات

مرحوم صاحب حدائق دراین باره می نویسد: فقها و محدثین با توجه به احادیث و روایات، برای استخاره چهار معنا ذکر کرده اند:

1. طلب خیر از خداوند متعال.

2. طلب شناخت آنچه در آن خیر است.

3. طلب عزم و اراده و توفیق بر انجام آنچه در آن خیر است.

4. طلب سهولت در انجام آنچه در آن خیر است.(1)

مرحوم علامۀ مجلسی می فرماید: حقیقت استخاره این است که انسان در امور دنیا و آخرت بر عقل ناقص خود اعتماد نکند و در تمام کارها بر خدای متعال توکل نموده و اعتراف کند که بندۀ جاهل و ناتوان است و خدای مهربانی دارد که از خودش و همۀ مخلوقات به نفع و ضرر و مصلحت امور زندگی اش آگاه تر است. پس به لطف و رحمت خدای متعال توکل کند و با غسل و نماز و دعا از او طلب خیر کند و امور خود را به او واگذار کند و خیر خود را از او طلب کند و به آنچه پیش می آید راضی باشد.(2)

کلمۀ« استخاره» در اصطلاح عوام، عبارت است از انجام دستورالعملی که برای فهمیدن خوب و بد یا خیر و شرّ کارى انجام می شود. این

ص: 16


1- . ر. ک. الحدائق الناضره، ج 10، ص 524-525؛ موسوعة الفقه الإسلامي، ج 11، ص 260-261.
2- . نقل به مضمون از مفتاح الغیب، ص 98

دستورالعمل گاهی با شش قطعه کاغذ انجام می شود که به آن «استخارۀ ذات الرقاع »می گویند؛ گاهی با تسبیح و در زمان ما در بیشتر موارد، با قرآن انجام می شود.

ضرورت تحقیق

با توجه به این که بسیاری از مؤمنان معتقدند: استخاره، مشورت باخداست و اگر خوب آمد از غیب و آینده کار خبر می دهد و معنا و مفهوم آن این است که انجام کار موردنظر، با خیروخوشی و موفقیت و رضایت استخاره کننده به پایان خواهد رسید؛ و اگر بد آمد معنایش این است که خداوند متعال، انجام کار موردنظر را، به صلاح استخاره کننده ندانسته و او را از انجام این کار نهی کرده؛ درنتیجه، مخالفت با استخاره را به منزلۀ مخالفت با خداوند متعال می دانند؛ که عواقب و حوادث ناگواری را در پی خواهد داشت؛ درنتیجۀ این دیدگاه، برای هر کار بااهمیت یا بی اهمیتی استخاره می کنند و سرنوشت خود را به دست چنین استخاره هایی می سپارند؛ چنین دیدگاهی اگر مورد تأیید شرع و عقل باشد آثار و برکات عظیمی برای استخاره کننده در پی خواهد داشت و اگر مورد تأیید عقل و شرع نباشد ممکن است خسارت های عظیم و جبران ناپذیری درپی داشته باشد؛ به همین خاطر بررسی مبانی این تفکر، بسیار ضروری به نظر می رسد؛ تا مؤمنان با دلیل قانع کننده، دربارۀ استخاره تصمیم بگیرند.

ص: 17

پیشینۀ تحقیق

صحیفه سجادیه امام علی بن الحسین زین العابدین و سید الساجدین علیه السلام، قدیمی ترین اثری است که موضوع استخاره در آن مطرح شده؛ پس ازآن، مرحوم عبدالله بن جعفر حمیری، در قرن سوم، در کتاب «قرب الاسناد» دو حدیث دربارۀ استخاره روایت کرده؛ مرحوم احمد بن محمد بن خالد برقی متوفای 280، در کتاب «محاسن» سیزده حدیث دربارۀ استخاره روایت کرده؛ در ابتدای قرن چهارم، ثقة الاسلام کلینی متوفای 329 در کتاب شریف «کافی»، کتاب الصلوة، باب صلوة الاستخاره، هشت حدیث دربارۀ استخاره روایت کرده؛ پس از او شیخ صدوق متوفای 381 در باب صلاة الاستخارۀ کتاب «من لایحضره الفقیه»، شش حدیث دربارۀ استخاره نقل کرده و در قرن پنجم مرحوم شیخ طوسی متوفای 460 هجری قمری در کتاب تهذیب» هشت حدیث و در «مصباح المتهجد» نیز تحت عنوان «صلوات الاستخاره» هشت حدیث نقل کرده است؛ حسن بن فضل طبرسی در قرن ششم، در کتاب «مکارم الاخلاق» سیزده حدیث دربارۀ استخاره روایت کرده. در اواخر قرن یازدهم مرحوم فیض کاشانی در کتاب «وافی» و شیخ حر عاملی در «وسائل الشیعه» و مرحوم ملا محمدباقر مجلسی در بحارالانوار، احادیث و روایات بسیاری را دربارۀ استخاره جمع آوری و نقل کرده اند.

اولین کتاب مستقلی که در موضوع استخاره، نوشته شده، کتاب «الاستخاره» تألیف محمد بن مسعود عیاشی است؛ پس ازآن کتاب «الاستخاره» محمد بن یعقوب کلینی است که اثری از این دو کتاب باقی

ص: 18

نمانده است. علاوه بر این، کتاب های زیادی دربارۀ استخاره نوشته شده که به مرور زمان از بین رفته؛ و فایده ای برای بیان نام آن ها نمی بینم. معروف ترین اثر باقی مانده در موضوع استخاره، کتاب «فتح الابواب» سید بن طاووس متوفای 664 قمری است. این کتاب حاوی تعداد زیادی از احادیث و روایات ضعیف و مطالب و ادعاهای بی اعتبار است. کتاب «مفتاح الغیب» علامۀ محمدباقر مجلسی متوفای 1110. ق؛ کتاب «مفتاح الفرج» علامۀ محمدحسین بن محمد صالح خاتون آبادی متوفای 1151. ق؛ «ارشاد المستبصر فی الاستخارات» تألیف سید عبدالله شُبّر (1242. ق)؛ «عرفان الصواب فی الاستخارات» تألیف حاج محمد کریم بن ابراهیم خان کرمانی، ازجمله کتب معتبر باقی مانده از علمای سلف است. علاوه بر این، در نیمۀ اول قرن پانزدهم هجری قمری، کتب متعددی در بارۀ استخاره، به زبان فارسی تألیف شده و در آشنا کردن فارسی زبانان با این بخش از تعالیم دین مبین اسلام، نقش به سزایی ایفا کرده؛ لکن هر یک از کتب تألیف شده در موضوع استخاره – چه به زبان فارسی چه عربی- علاوه بر امتیازات خاص خود، دارای نواقصی است که ذیلاً بیان می کنیم:

1. جامع تمام احادیث و روایات استخاره نیست.

2. فقط ترجمۀ احادیث را مطرح کرده و متن روایت را نقل نکرده اند.

3. دربارۀ اعتبار اسناد احادیث استخاره، تحقیق کافی و جامع نکرده اند.

4. نظر موافقان و مخالفان استخاره را بررسی نکرده اند.

5. استخاره های معتبر را از استخاره های بی اعتبار مشخص نکرده اند.

ص: 19

6. شبهه ها و ابهام هایی که دربارۀ استخاره وجود دارد را پاسخ نداده اند.

7. بیش از آنکه به ترویج استخاره های صحیح و معتبر بپردازند، استخاره های بی اعتبار را ترویج کرده اند.

نگارنده در این تحقیق با کمک گرفتن از نرم افزارهای جامع الاحادیث، جامع فقه، جامع الاصول، جامع التفاسیر، درایة النور و با دسترسی به کتابخانه های معتبر شهر مقدس قم و مشهد مقدس و فضای مجازی، کتب حدیثی، فقهی، اصولی، تفسیری، رجالی و کتب تألیف شده در موضوع استخاره را مطالعه و بررسی کرده و با این پشتوانه علمی، در این تحقیق علاوه بر رفع نواقص کتب تألیف شده در موضوع استخاره، به سؤال های ذیل نیز پاسخ داده است:

1. آیا همۀ استخاره ها دلیل معتبر دارد؟

2. آیا وکالت و نیابت در استخاره مشروعیت دارد؟

3. آیا استخاره، از غیب و عاقبت کار استخاره کننده خبر می دهد؟

4.آیا استخاره مشورت با خداوند است؟

5.آیا مخالفت با استخاره، حوادث ناگوار در پی دارد؟

در راستای پاسخ به سؤال های فوق، تحقیقات ذیل انجام شده:

الف. در بخش اول و دوم:

1. متن تمام احادیث و روایات استخاره جمع آوری و دسته بندی شده.

2. احادیث و روایات استخاره، ترجمه و شرح و تفسیر شده.

3. صحت وسقم اسناد احادیث مشخص شده.

ص: 20

4. استخاره های معتبر و بی اعتبار، مشخص شده است.

ب. در بخش سوم، نظر موافقان و مخالفان استخاره بررسی شده است.

ج. در بخش چهارم، موارد انحراف مسلمین از تعالیم دین مبین اسلام در بارۀ استخاره مطرح شده.

د. درخاتمه، نتیجۀ نهایی تحقیقات، مبنی بر اعتبار استخارۀ مطلق، قلبی و مشورتی؛ و عدم اعتبار استخاره با قرآن، تسبیح و کاغذ، ثابت گردیده، و مطالب مهمی در بارۀ استخاره های بی اعتبار بیان شده است.

مخاطب اصلی این تحقیق، علما و طلاب علوم دینی هستند؛ ولی با توجه به این که این کتاب به زبان فارسی تألیف شده و ممکن است عدۀ زیادی از غیر حوزویان نیز اقدام به تهیه و مطالعۀ آن کنند، ناگزیر شدم، آیات و احادیث و ادعیه را ترجمه کرده و توضیح بدهم. همچنین سعی کرده ام مباحث علمی و تخصصی را تا جایی که ممکن بود با بیان ساده و روان مطرح کنم و کلمات و لغاتی که علما و فضلا، بی نیاز از ترجمه و توضیح آن هستند را، مکرراً ترجمه کرده و توضیح دهم تا -إن شاء الله- برای عموم مخاطبان نیز قابل استفاده باشد. با تمام تلاشی که برای تبیین و تسهیل فهم مطالب شده به نظر نگارنده فقط مباحث ذیل برای کسانی که تحصیلات علوم دینی ندارند، قابل فهم و استفاده است:

الف. از ابتدای کتاب تا پایان بخش اول.

ب. تمام مطالب بخش چهارم -به استثنای فصل دوم و فصل چهارم آن-

ج. تمام مطالب خاتمه کتاب.

در پایان این مقدمه، از تمام مخاطبان تقاضا می کنم تذکرات خود را برای

ص: 21

رفع نواقص و تکمیل مطالب کتاب به شمارۀ 09127534630 اطلاع دهند تا- إن شاء الله- در چاپ های بعد مورد استفاده واقع شود.

و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب.

مصطفی مشایخی

شهر مقدس قم

جمادی الاولی 1440

مطابق بهمن 1397

ص: 22

بخش اول : آموزش استخاره های صحیح و معتبر

اشاره

ص: 23

ص: 24

فصل اوّل : اطلاعات کلی و دانستنی های قبل از استخاره

مطلب اول: سفارش به استخاره و بیان فوائد آن

قبل از ورود به بحث، تذکر این مطلب را ضروری می دانم که: کلمۀ «استخاره» در تمام احادیث این فصل به معنای دعا کردن و طلب خیر از خداوند علیم و حکیم است و هیچ ربطی به استخاره با قرآن و تسبیح و کاغذ و تعیین خیر و شرّ امور، ندارد.

«عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّه قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّه| يُعَلِّمُنَا الِاسْتِخَارَةَ كَمَا يُعَلِّمُنَا السُّورَةَ مِنَ الْقُرْآنِ... »(1)

از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده که فرموده: رسول خدا |استخاره کردن را به ما آموزش می داد همان گونه که سورۀ قرآن را به ما یاد می داد...

« عَنْ كِتَابِ بَعْضِ الْمُخَالِفِينَ فِي وَصَايَا النَّبِيِّ صلی الله علیه واله لِعَلِيٍّ علیه السلام يَا عَلِيُّ إِذَاأَرَدْتَ

ص: 25


1- . مكارم الأخلاق، ص 323.

فَاسْتَخِرْ رَبَّكَ ثُمَ ارْضَ مَا يُخَيِّرُ لَكَ تَسْعَدْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة».(1)

از کتاب بعضی از مخالفین [اهل سنت] دربارۀ وصیت های پیامبر صلی الله علیه واله به علی علیه السلام آمده که فرمود: یا علی! وقتی تصمیم به انجام کاری داشتی استخاره کن -دعا کن و از پروردگارت طلب خیر کن- سپس راضی باش به آنچه برایت اختیار می کند تا سعادتمند دنیا و آخرت شوی.

« ...أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ’قَالَ: بَعَثَنِي رَسُولُ اللَّه |عَلَى الْيَمَنِ فَقَالَ وَ هوَ يُوصِينِي: يَا عَلِيُّ، مَا حَارَ مَنِ اسْتَخَارَ، وَ لَا نَدِمَ مَنِ اسْتَشَارَ... .»(2)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: وقتی رسول خدا صلی الله علیه واله مرا به سوی یمن اعزام کرد -درحالی که به من وصیت می کرد، فرمود: یا علی! حیران نشد کسی که استخاره کرد و پشیمان نشد کسی که مشورت کرد.

« عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام بِالْكُوفَةِ عِنْدَكُمْ يَغْتَدِي كُلَّ يَوْمٍ بُكْرَةً مِنَ الْقَصْرِ فَيَطُوفُ فِي أَسْوَاقِ الْكُوفَةِ سُوقاً سُوقاً ... فَيَقِفُ عَلَى أَهلِ كُلِّ سُوقٍ فَيُنَادِي يَا مَعْشَرَ التُّجَّارِ اتَّقُوا اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا سَمِعُوا صَوْتَه علیه السلام اَلْقَوْا مَا بِأَيْدِيهمْ وَ أَرْعَوْا إِلَيْه بِقُلُوبِهمْ وَ سَمِعُوا بِآذَانِهمْ فَيَقُولُ علیه السلام قَدِّمُوا الِاسْتِخَارَة... .»(3)

جابر بن عبدالله انصاری از امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام هرروز صبح در بازارهای کوفه قدم می زد و ندا می کرد: ای گروه تجار! تقوای خدا را پیشه کنید. تا [بازاری های کوفه] صدای آن حضرت

ص: 26


1- . فتح الأبواب، ص 156.
2- . الأمالي (للطوسي)، النص، ص 136؛ تحف العقول، النص، ص 207.
3- . الكافي (ط - الإسلامية)، ج 5، ص 151.

را می شنیدند هرچه در دست داشتند می انداختند و با توجه، سخنان آن حضرت را گوش می دادند در این حال آن حضرت می فرمود: «قدّموا الاستخاره» یعنی قبل از شروع به کار، استخاره کنید [دعا کنید و از خداوند برای کسب وکار خود طلب خیروبرکت کنید]...

امام علی علیه السلام در بخشی از نامة خود به امام حسن مجتبی علیه السلام می فرماید:«وَأَخْلِصْ فِي الْمَسْأَلَةِ لِرَبِّكَ فَإِنَّ بِيَدِه الْعَطَاءَ وَ الْحِرْمَانَ وَ أَكْثِرِ الِاسْتِخَارَة....»(1)

در مقام دعا و درخواست حاجت، از برای پروردگار خود، اخلاص پیشه کن؛ چون عطاء و حرمان در دست اوست و زیاد استخاره کن.

توضیح: منظور امیرالمؤمنین علیه السلام این است که برای دعا و تقاضای حاجت به درگاه خداوند متعال، حاجت خود را فقط از او تقاضا کن و از غیر او چیزی طلب نکن. به بیان دیگر در تقاضا و عرض حاجت، فقط از او درخواست حاجت کن و کسی یا چیز دیگری را هنگام استخاره و طلب خیر، شریک یا واسطه میان خود و خداوند قرار نده؛ چون برآوردن حاجت و محروم کردن از حاجت –هردو- در دست اوست.

اشتباه بزرگ!

بعضی از بزرگان تصور کرده اند معنای «وَ أَكْثِرِ الاستخارَةَ»؛ در کلام امیرالمؤمنین علیه السلام این است که برای هر کار بااهمیت یا بی اهمیتی قرآن یا تسبیح را بردار و استخاره کن؛ اگر خوب آمد آن کار را انجام بده و اگر

ص: 27


1- . نهج البلاغه، نامه شماره 31.

بدآمد انجام نده؛ و همین برداشت نادرست باعث شده، سید بن طاووس برای دیدار یکی از حکام، پنجاه بار استخارۀ ذات الرقاع کند! درحالی که توجه نکرده، منظور از استخاره، دعا کردن و طلب خیر کردن است نه شش قطعه کاغذ به دست گرفتن و افعل و لاتفعل نوشتن و... .

«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه علیه السلام قَالَ: مَا أُبَالِي إِذَا اسْتَخَرْتُ اللَّه عَلَى أَيِّ طَرَفِي وَقَعْتُ وَ كَانَ أَبِي يُعَلِّمُنِي الِاسْتِخَارَةَ كَمَا يُعَلِّمُنِي السُّوَرَ مِنَ الْقُرْآنِ... .»(1)

از امام صادق علیه السلام روایت شده که آن حضرت فرمود: باکی ندارم وقتی استخاره کردم به چه طرفی واقع شود؛ و پدرم -امام محمد باقرعلیه السلام - استخاره کردن را به من آموزش می داد همان گونه که سوره ای از قرآن را آموزش می داد.

توضیح: بعضی از بزرگان تصور کرده اند منظور امام صادق علیه السلام این است که وقتی آنحضرت با قرآن یا تسبیح یا کاغذ استخاره می کند برایش فرقی نمی کند که استخاره خوب بیاید یا بد -هرچه باشد- نتیجه را می پذیرد و از آن تبعیت می کند؛ درحالی که قطعاً منظور امام علیه السلام این نیست. بلکه مراد این است که: آن حضرت قبل از هرکاری، دعا می کند و از خداوند متعال طلب خیر می کند و برایش فرقی نمی کند خیری که خداوند منان برایش مقدر می کند مطابق میل او باشد یا نباشد.

«عَنْ هارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه علیه السلام قَالَ: مَنِ اسْتَخَارَ اللَّه رَاضِياً بِمَا صَنَعَ اللَّه لَه خَارَ اللَّه لَه حَتْماً.»(2)

ص: 28


1- . فتح الأبواب، ص 148.
2- . الكافي (ط - الإسلامية)، ج 8، ص 241.

هارون بن خارجه از امام صادق علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: هر کس استخاره کند و راضی باشد به آنچه خدا برایش مقدر کند، حتماً برایش خیر را اختیار می کند.

«وَ قَالَ علیه السلام : مَا اسْتَخَارَ اللَّه عز و جل عَبْدٌ مُؤْمِنٌ إِلَّا خَارَ لَه وَ إِنْ وَقَعَ مَا يُكْرَه.»(1)

امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ بنده مؤمنی استخاره نمی کند مگر آنکه خداوند به او خیر می دهد اگرچه آنچه اتفاق افتاده مورد اکراهش باشد.

توضیح: این حدیث صراحت دارد که ممکن است خیری که به انسان می رسد خوشایند او نباشد.

« أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّه الْبَرْقِيُّ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ هارُونَ بْنِ خَارِجَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّه علیه السلام مَنِ اسْتَخَارَ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ مَرَّةً وَاحِدَةً وَ هوَ رَاضٍ بِمَا صَنَعَ اللَّه لَه خَارَ اللَّه لَه حَتْماً.»(2)

محاسن برقی به سند خود از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: هرکس از خدای عزّوجلّ یک بار طلب خیر کند، درحالی که راضی باشد به آنچه خدا دربارۀ او مقدر می کند، حتماً خدا خیر را برایش اختیار می کند.

«إذا عزمت فاستشر.(3) إذا أمضيت فاستخر».(4)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: وقتی تصمیم به انجام کاری داری مشورت

ص: 29


1- . فتح الأبواب، ص 149.
2- . المحاسن، ج 2، ص 598.
3- . غرر الحكم و درر الكلم، ص 281 (الفصل السّابع عشر) حدیث 3015.
4- . همان، حدیث 3016.

کن؛ و هنگامی که تصمیم به انجام کاری گرفتی [قبل از آن] طلب خیر کن.

«اسْتَخِرْ وَ لَا تَتَخَيَّرْ فَكَمْ مَنْ تَخَيَّرَ أَمْراً كَانَ هلَاكُه فِيه.»(1)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: استخاره کن و بدون آن امری را اختیار مکن چه بسیار کسانی که امری را برگزیدند درحالی که هلاک و نابودی شان در آن بود.

«إيَّاكَ أَنْ تَتَخَيَّرَ لِنَفْسِكَ وَ اسْتَخِرْ فَإِنَّ أَكْثَرَ النُّجْحِ فِيمَا لَا تَحْتَسِبُ».(2)

برحذر باش از این که [بدون استخاره] برای خود تصمیمی بگیری [بلکه قبل از هرکاری] استخاره کن [دعا و طلب خیر کن] همانا بیشترین موارد موفقیت، درجایی است که گمان نمی رود.

علامۀ مجلسی می فرماید: اصل در استخاره این است که انسان «مستبدبه رأی» و معتمد بر نظر و عقل خود نباشد بلکه در تمام امور، به پروردگار متعال توسل و به او توکل کند و نزد او به جهل خود به مصالحش اقرار کند و تمام امورش را به او تفویض کند و از خدا بخواهد آنچه خیر است برای دنیا و آخرتش، به او بدهد.(3)

ص: 30


1- . عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص 83. حدیث 2017.
2- .[4] همان ص 98. حدیث 2255.
3- .[5]بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 88، ص 287.

جمع بندی مطالب

1. استخاره کردن قبل از هر کاری، مورد سفارش اکید اسلام است.

2. کلمۀ «استخاره» در تمام احادیثی که نقل کردیم، به معنای دعا و طلب خیر کردن از درگاه خداوند متعال است و هیچ ربطی به استخاره با تسبیح و کاغذ و قرآن ندارد.

3. یکی از عوامل سعادت انسان، استخاره، یعنی دعا و طلب خیر کردن قبل از هر کاری است -چه در انجام آن حیران باشد یا نباشد.

4. استخاره، انسان را از حیرت و دودلی نجات می دهد یعنی به برکت دعا و طلب خیر، خداوند متعال او را به کاری که خیر او در آن است موفق می کند.

5. اگر کسی قبل از انجام کارها استخاره و طلب خیر کند درحالی که راضی باشد به آنچه خدا برایش مقدر می کند، حتماً خیر را برایش اختیار می کند -چه آن خیر مورد رضایت و خشنودی او باشد یا نباشد.

6. مطلب مهمی که استخاره کننده و طالب خیر باید بداند این است که: همیشه خیر انسان در چیزی نیست که مطابق میل او است؛ بلکه برعکس، ممکن است خیر و سعادتش در چیزی باشد که مورد اکراه او باشد؛ بنابراین، اگر پس از استخاره و طلب خیر، با اموری مواجه شد که مخالف خواستۀ دل اوست، نباید خشمگین شود.

مطلب دوم: عواقب ترک استخاره و راضی نبودن به نتیجۀ آن

«عَنْه عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ عَبْدِ اللَّه بْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ

ص: 31

مُضَارِبٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّه علیه السلام مَنْ دَخَلَ فِي أَمْرٍ بِغَيْرِ اسْتِخَارَةٍ ثُمَّ ابْتُلِيَ لَمْ يُؤْجَرْ.»(1)

امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس بدون استخاره وارد امری شد سپس مبتلا و گرفتار شد اجری نخواهد داشت.

«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّه بْنِ زُرَارَةَ عَنْ عِيسَى بْنِ عَبْدِ اللَّه عَنْ أَبِيه عَنْ جَدِّه عَنْ عَلِيٍّ علیه السلام قَالَ: قَالَ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ عَبْدِي يَسْتَخِيرُنِي فَأَخِيرُ لَه فَيَغْضَبُ.»(2)

امام علی علیه السلام فرمود: خداوند عزوجل می فرماید: همانا بنده ام از من طلب خیر می کند پس خیر به او می دهم ولی غضبناک می شود.

«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه علیه السلام قَالَ: قَالَ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ شَقَاءِ عَبْدِي أَنْ يَعْمَلَ الْأَعْمَالَ فَلَا يَسْتَخِيرَنِي».(3)

از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: خداوند عزوجل فرمود: از شقاوت بندۀ من است که اعمالی را انجام می دهد بدون این که استخاره کند [بدون آنکه از من طلب خیر کند].

«عَنْه عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى الْيَقْطِينِيِّ وَ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَمَّنْ ذَكَرَه عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّه علیه السلام مَنْ أَكْرَمُ الْخَلْقِ عَلَى اللَّه قَالَ أَكْثَرُهمْ ذِكْراً لِلَّه وَ أَعْمَلُهمْ بِطَاعَتِه قُلْتُ فَمَنْ أَبْغَضُ الْخَلْقِ إِلَى اللَّه قَالَ مَنْ يَتَّهمُ اللَّه قُلْتُ وَ أَحَدٌ

ص: 32


1- . المحاسن، ج 2، ص 598.
2- . تهذيب الأحكام، ج 3، ص 309.
3- . المحاسن، ج 2، ص 598.

يَتَّهمُ اللَّه قَالَ نَعَمْ مَنِ اسْتَخَارَ اللَّه فَجَاءَتْه الْخِيَرَةُ بِمَا يَكْرَه فَسَخِطَ فَذَلِكَ يَتَّهمُ اللَّه».(1)

احمد بن محمد بن خالد برقی از بعضی از اصحاب روایت کرده که گفت به امام صادق علیه السلام عرض کردم: گرامی ترین مخلوقات نزد خدا کیست؟ آن حضرت فرمود: هرکس بیشتر به یاد خدا باشد و بیشتر عمل به طاعت خدا کند. گفتم مبغوض ترین بندگان نزد خدا کیست؟ فرمود: هرکس خدا را متهم می کند. گفتم آیا [ممکن است] کسی خدا را متهم کند؟ فرمود: بلی؛ هرکس به درگاه خدا استخاره کند -از خدا طلب خیر کند- و خیرش در آنچه اکراه دارد به سویش بیاید سپس خشمگین شود؛ چنین کسی است که خدا را متهم می کند.

«في مناجاة موسى علیه السلام : أي ربّ، أي خلقك أحبّ إليك؟ قال: من إذا أخذت حبيبه سالمني، قال: فأيّ خلق أنت عليه ساخط؟ قال: من يستخيرني في الأمر فإذا قضيت له سخط قضائي.»(2)

در مناجات حضرت موسی علیه السلام آمده که عرض کرد: پروردگارا بهترین بندگان به درگاه تو کیست؟

[خداوند متعال] فرمود: کسی است که وقتی یکی از عزیزانش را از او گرفتم همچنان با من با مسالمت رفتار می کند. حضرت موسی علیه السلام عرض کرد: پس از چه کسی خشمگین هستی؟ فرمود: کسی که در امری از من طلب خیر می کند؛ وقتی برایش خیر مقدر کردم از تصمیم من خشمگین می شود.

ص: 33


1- . همان.
2- . مسكن الفؤاد عند فقد الأحبة و الأولاد، ص 85.

مطلب سوم: خیر و شرّ از منظر قرآن مجید

خداوند متعال می فرماید {عَسي أنْ تَكْرَهوا شَيْئاً وَ هوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسي أنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هوَ شَرٌّ لَكُمْ...}(1)

چه بسا از چيزي متنفر باشید، ولی خير شما در آن باشد و چه بسا چيزي را دوست داشته باشید، ولی شرّ شما در آن باشد...؛ همچنین در آیه 19 سوره نساء می فرماید {فَعَسي أنْ تَكْرَهوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ الله فيه خَيْراً كَثيراً...}

چه بسا از چيزي اکراه داشته و متنفر باشید، ولي خداوند، برای شما در آن، خير فراوان قرار داده باشد.

حضرت علی علیه السلام دربارۀ خیر و شرّ می فرماید: «مَا خَيْرٌ بِخَيْرٍ بَعْدَه النَّارُ وَ مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَه الْجَنَّةُ وَ كُلُّ نَعِيمٍ دُونَ الْجَنَّةِ فَهوَ مَحْقُورٌ وَ كُلُّ بَلَاءٍ دُونَ النَّارِ عَافِي».(2)

خیری که بعد از آن آتش [جهنم] باشد خیر نیست و شرّی که بعد از آن بهشت باشد شرّ نیست و هر نعمتی کمتر از بهشت باشد حقیر و ناچیز است و هر بلایی کمتر از آتش [جهنم] باشد عافیت است.

توضیح: قبل از وقوع جنگ بدر، اصحاب رسول خدا |خیر خود را در دسترسی به کاروان تجارتی قریش دانسته؛ و مواجهه با لشکر قریش را شرّ می دانستند؛ اما خداوند متعال خیر مسلمین را در «احقاق حق و ابطال باطل» می دانست و تحقق این خیر عظیم را در وقوع جنگ بدر

ص: 34


1- . سورۀ بقره. آیۀ 216
2- . نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص 544 [394] 387.

می دانست، به همین خاطر، شرائط را به گونه ای مقدر کرد که مسلمین به کاروان تجارتی قریشی دسترسی پیدا نکرده و ناگزیر به نبرد با لشکر مشرکین شدند؛ در این جنگ نابرابر، عزت و صولت مشرکین درهم شکسته شد و عزت و قدرت اسلام در تمام جزیرة العرب منتشر گردید و بدون شک این خیر معنوی بالاتر از خیر مادی و مال التجارة قریش بود؛ بنابراین استخاره کننده باید بداند، فرق است میان خیر و خواهش نفس؛ ممکن است انسان چیزی را دوست داشته باشد ولی شرّ او در آن باشد و ممکن است از چیزی متنفر باشد ولی خیرش در آن باشد؛ بنابراین، وقتی بنده ای به درگاه خدا استخاره می کند، خدای حکیم به خواستۀ دل و هوای نفس و تمنا و آرزوی او نگاه نمی کند؛ بلکه بر اساس علم و حکمت خود، خیر را برایش مقدر می کند، چه مطابق خواهش نفس او باشد چه مخالف آن؛ با توجه به این حقیقت، استخاره کننده نباید انتظار داشته باشد همیشه نتیجۀ استخاره مطابق میل او باشد؛ و اگر برخلاف میل او بود، به خدای متعال بدگمان نشود و او را متهم به خلف وعده نکند؛ و این بدگمانی به خدای متعال، خطری عظیم است که ممکن است استخارۀ کننده را به کفر و ناسزاگویی وادار کند. احادیث مورد بحث نسبت به این خطر بزرگ هشدار می دهد.

طبق آنچه از آیات و روایات برمی آید ممکن است در بلایا و حوادث، خیرات عظیم باشد بر همین اساس وقتی استخاره کننده از خداوند متعال طلب خیر می کند طرفی را که در آن بلا و گرفتاری وجود دارد برایش مقدر می کند نه طرفی که خواهان آن است. مثلاً اگر برای انتخاب یک

ص: 35

شغل یا انجام یک معامله استخاره می کند و هدف او این است که اگر این کسب و معامله برایش نفع مادی و درامد و ثروت بسیار دارد موفق به انجام آن شود و اگر نفع مادی ندارد موفق به انجام آن نشود؛ درحالی که خداوند منان می داند در این شغل نفع مادی بسیار است و این مال و ثروت انبوه، باعث گمراهی و طغیان او شده و سرانجام به عذاب آخر گرفتار می شود؛ به همین خاطر او را از این شغل منصرف می کند تا از طغیان و سرکشی و آفت ثروت محفوظ بماند.(1)

جمع بندی مطالب

در یک جمع بندی می توان عامل نارضایتی از نتیجۀ استخاره و متهم کردن خداوند متعال را، در ناتوانی انسان در تشخیص خیر و شرّ جستجو کرد؛ اما کسی که به جهل خود اعتراف می کند و خداوند متعال را عالم و قادر و عادل و رحمان و رحیم می داند، هرگز به ساحت اقدس او بدگمان نمی شود و امر خود را به او واگذار کرده و تسلیم رضای او می شود و نتیجۀ استخاره و طلب خیر را به جان و دل می پذیرد چه مطابق میل و خواستۀ دل او باشد یا نباشد.

ص: 36


1- . جشن نامه استاد سید علی خراسانی، ص 153.

مطلب چهارم: عواقب مخالفت با استخاره

دربارۀ لزوم موافقت و حرمت مخالفت استخاره سه ديدگاه وجود دارد:

1. اوامر و نواهى در باب استخاره، اقتضاى وجوب موافقت و حرمت مخالفت دارد.

2.اوامر و نواهى در اين باب، حداكثر بر استحباب موافقت و كراهت مخالفت دلالت دارد.

3.اين گونه اوامر و نواهى براى ارشاد به مصالح و مفاسد است و بر الزام، دلالت ندارد.

دلیل کسانی که عمل به استخاره را واجب و مخالفت آن را حرام می دانند، روایتی است که کیفیت استخاره با کاغذ را بیان کرده و در ادامه می فرماید:... وَ إِنْ كَانَ عَلَى ظَهْرِهَا لَا تَفْعَلْ فَإِيَّاكَ أَنْ تَفْعَلَهُ أَوْ تُخَالِفَ فإِنَّكَ إِنْ خَالَفْتَ لَقِيتَ عَنَتاً وَ إِنْ تَمَّ لَمْ يَكُنْ لَكَ فِيهِ الْخِيَرَة... .(1)

...و اگر[هنگام استخارة ذات الرقاع] در روی برگة[استخاره] «لاتفعل» نوشته شده بود بر حذر باش از انجام ندادن آن [کار] یا مخالفت [با استخاره]؛ همانا اگر [با استخاره] مخالفت کنی به زحمت می افتی و اگر موفق به انجام آن [کاری که مخالف استخاره است] شوی، خیری برای تو در آن نخواهد بود.

ایراد به استدلال

الف. این حدیث ازنظر سند فاقد اعتبار است درنتیجه، نمی توان به استناد آن چیزی را نفی، یا اثبات کرد.

ص: 37


1- . فتح الأبواب، ص 163.

ب. نهی از مخالفت استخاره در این حدیث، نهی ارشادی است و دلالت بر حرمت نمی کند.

علامۀ تستری در تفسیر این حدیث می فرماید: منظور امام علیه السلام که می فرماید «ان خالفت لقیت عنتا» نهی غیری و ارشادی از تحذّر است به خاطر وجود «عنت» که همان مشقت و صعوبت است. و این نهی، دلالت بر حرمت مخالفت استخاره نمی کند. آنچه مطلوب این حدیث است استحباب موافقت و کراهت مخالفت استخاره است حتی اگر فرض کنیم از تجربه و امثال آن علم و ظن حاصل شده که مخالفت استخاره منجر به وقوع در ضرر می شود، باز دلالت نمی کند که مطلقاً مخالفت استخاره حرام است.(1)

جمعی از پژوهشگران فرموده اند: عمل کردن به استخاره واجب نیست و مخالفت آن هم حرام نیست؛ دلیل آن هم این است که اگر ما قائل به حرمت مخالفت استخاره شویم لازمه اش این است که حکم خوردن و آشامیدن و سفر کردن که مباح است به خاطر استخاره که بد آمده حرام شود و این چیزی است که کسی به آن ملتزم نیست و روایاتی که ما را از مخالفت استخاره برحذر می دارد، از سنخ اوامر و نواهی مفید وجوب و حرمت نیست.(2)

مؤلف: این استدلال که می گوید: اگر ما قائل به وجوب موافقت و حرمت مخالفت با استخاره شویم لازمه اش این است که حکم خوردن و

ص: 38


1- . الاستخارة من القرآن المجید، ص 27.
2- . موسوعة الفقه الإسلامي، ج 11، ص 285.

آشامیدن و سفر کردن که مباح است به خاطر استخاره که بد آمده حرام شود و...، ایراد دارد؛ چون لزوم عمل به استخاره منافاتی با احکام خمسه ندارد؛ همان گونه که لزوم وفای به نذر، منافاتی با احکام اولیه ندارد. بنابراین اگر ما ادلّۀ استخاره با قرآن و کاغذ و تسبیح را تمام دانسته و لزوم عمل و وفای به آن را ثابت کردیم، تبعیت از آن را همانند عمل به نذر، لازم دانسته و مخالفت آن را جایز نمی دانیم؛ و به این راحتی نمی توانیم آن را نادیده بگیریم؛ اما اگر ادلّۀ استخاره با قرآن و تسبیح و کاغذ را مورد خدشه قرار داده و نپذیرفتیم (کما اینکه در نهایت نمی پذیریم)، در نتیجه برای مخالفت آن هیچ محظوری و خوفی نخواهیم داشت.

مطلب پنجم: موارد استخاره

استخاره بر دو نوع کلی تقسیم می شود:

نوع اول: استخارۀ مطلق

نوع دوم: استخارۀ استطلاعی و استخباری

استخارۀ مطلق: همان دعا و طلب خیر کردن است؛ و این عمل، در همه امور -واجب، مستحب و مباح- جایز، بلکه مستحب است و تکرار آن مانعی ندارد؛ در این نوع استخاره، شک و حیرت و تردید و دودلی شرط نیست؛ و این که گفته شده «در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست» ربطی به استخارۀ مطلق ندارد.

استخارۀ استطلاعی و استخباری: دستور العملی است که برای رفع حیرت و مطلع شدن از خیر و شرّ امور، انجام می شود؛ -این نوع استخاره

ص: 39

در زمان ما با قرآن و تسبیح و کاغذ انجام می شود- در بارۀ این نوع استخاره گفته شده: در امور واجب یا مستحبی که شارع مقدس اسلام، به آن امر کرده؛ همچنین در اموری که به عنوان عمل حرام یا مکروه، از انجام آن نهی کرده، جای استخاره نیست؛ چون دربارۀ انجام دادن یا ندادن آن تکلیف ما روشن است و در آن شک و حیرت و تردید وجود ندارد؛ درنتیجه، تنها موردی که برای استخارۀ استطلاعی باقی می ماند امور مباح است؛ چون شارع مقدس، دست مکلف را در انجام دادن یا ندادن آن باز گذاشته است؛ بنابراین در موارد ذیل، استخاره جایز نیست.

1. مواردى که حکم آن توسط شرع مشخص شده؛ مانند واجبات و مستحبات و محرمات و مکروهات.

2. امور مباحی که عقل، خیر و شرّ آن را تشخیص می دهد.

3. اموری که با مشورت، تشخیص خیر و شرّ آن امکان پذیر است.

4. مواردى که قصد استخاره کننده، فال گرفتن و اطلاع از حوادث آینده باشد. نه انجام یا ترک کاری.

بعضی از علما استخاره در مستحبات را هم جایز می دانند و برای اثبات ادعای خود استدلال کرده اند به روایتی که جابر از امام باقر ×روایت کرده که آن حضرت فرمود: وقتی [پدرم] علی بن حسین [زین العابدین ×] تصمیم به [انجام] حج یا عمره یا خریدوفروش، یا آزادکردن [برده ای] داشت، وضو می گرفت و می گفت: خدایا اگر فلان کار در زمان حال و آینده، خیر است در دین و دنیا و آخرتم، آن را برایم آسان کن. پروردگار اراده کن بر

ص: 40

رشد من و لو این که از آن اکراه داشته باشم و دلم از آن متنفر باشد.(1)

ایراد به استدلال

اولاً: سند این روایت به خاطر «عمرو بن شمر» ضعیف و غیرقابل اعتماد است.

ثانیاً: این حدیث، اطلاق دارد و شامل حج و عمرۀ واجب و مستحب می شود و ظهور و انصرافی در حج و عمرۀ مستحبی ندارد؛ بنابراین طبق این حدیث، باید استخاره در واجبات را هم جایز بدانید.

ثالثاً: این روایت ظهور دارد در استخارۀ مطلق، یعنی دعا کردن و از خدا طلب خیر و توفیق کردن؛ و هر گز دلالتی بر استخاره های اصطلاحی برای رفع حیرت و کشف عاقبت امور ندارد. چون در این روایت، کوچک ترین اشاره ای نشده به این که امام سجاد علیه السلام پس از دعا، قبضه ای از تسبیح را گرفته و شمرده؛ یا از زیر سجادۀ خود رقعه ای بیرون آورده؛ یا قرآن را بازکرده و نتیجه گرفته که انجام کار موردنظر، خوب است یا بد؛ درنتیجه، این روایت هیچ ربطی به استخاره با قرآن و تسبیح و کاغذ ندارد.

شیخ مفید (رض) استخاره را در مباحات جایز می داند همچنین برای ترک مستحبی به سوی مستحب دیگر که امکان جمع آن دو نیست؛ مثل حج و جهاد مستحبی یا سفر به زیارت مشهدی بجای مشهد دیگر یا صلۀ

ص: 41


1- . عَنْه عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍعلیه السلام قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیه السلام إِذَا همَّ بِأَمْرِ حَجٍّ أَوْ عُمْرَةٍ أَوْ بَيْعٍ أَوْ شِرَاءٍ أَوْ عِتْقٍ تَطَهرَ ثُمَّ قَالَ اللَّهمَّ إِنْ كَانَ كَذَا وَ كَذَا خَيْراً لِي فِي دِينِي وَ خَيْراً لِي فِي دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي وَ عَاجِلِ أَمْرِي وَ آجِلِه فَيَسِّرْه لِي رَبِّ اعْزِمْ عَلَى رُشْدِي وَ إِنْ كَرِهتُ ذَلِكَ وَ أَبَتْه نَفْسِي. المحاسن، ج 2، ص 600.

مؤمنی بجای مؤمن دیگر و امثال آن.(1)

علامۀ مجلسی دراین بارۀ می فرماید: استخارۀ مطلق در همۀ امور خوب است مگر در حرام که مطلقاً استخاره مطلوب نیست و در غیر استخارۀ مطلق، استخاره در موردی جایز است که مباح باشد و در آن حیرت و تردیدی باشد و در صورت عدم تردید، استخاره موضوعیتی ندارد. البته استخاره برای انجام مستحبات جایز نیست مگر در مواردی که تردید در انتخاب انواع آن باشد.(2)

دسته بندی اقوال علما دربارۀ استخارۀ استطلاعی

الف. جواز استخاره در مباحات مورد اتفاق است.

ب. عدم جواز استخاره در واجبات و محرمات مورد اتفاق است.

ج. دربارۀ استخاره برای انجام یا ترک مستحبات و مکروهات دو قول وجود دارد:

الف. استخاره برای انجام یا ترک مستحبات و مکروهات جایز است. -چون در انجام یا ترک آن الزامی وجود ندارد و بدون استخاره هم در انجام و ترک آن مخیر هستیم.

ب.استخاره در انجام یا ترک مستحبات و مکروهات جایز نیست؛ چون شارع مقدس خوب و بد آن را مشخص کرده است.

خلاصه: استخاره هایی که برای مطلع شدن از خیر و شرّ امور انجام می شود فقط در مباحات قابل تصور است و دربارۀ واجبات و مستحبات و

ص: 42


1- . فتح الأبواب، ص 176-177.
2- . مفتاح الغیب، ص 99.

محرمات و مکروهات بی مورد است؛ چون خیر و شرّ و باید و نباید آن توسط شرع انور اسلام مشخص شده و تکلیف مکلف در انجام دادن یا ندادن آن معلوم است و حیرت و تردید و دودلی در آن معنا ندارد -مگر در موردی که دو عمل مستحب باهم تزاحم کنند و امکان انجام هر دو نباشد که در این فرض برای انتخاب یکی از آن دو عمل مستحب، استخاره مانعی ندارد؛ اما در امور مباح که انجام دادن و ندادن آن در اختیار مکلف است و خیر و شرّ و حیرت و تردید در آن قابل تصور است، درصورتی که با تعقل و مشورت، خیر و شرّ آن معلوم نشود و حیرت و تردید همچنان باقی بماند استخاره جایز است.

مطلب ششم: آداب استخاره

استخاره دارای آداب و شرایطی است که ذیلاً تقدیم می شود:

1. زمان استخاره

آنچه از احادیث و اخبار برمی آید این است که استخاره کننده شریف ترین زمان ها را برای استخاره انتخاب کند؛ مانند سحرگاهان و زمانی که خورشید وسط آسمان است -هنگام اذان ظهر- همچنین پس از اقامۀ نمازهای واجب.

مرحوم مولا محسن کاشانی در کتاب «تقویم المحسنین» جدول زمانی خاصی را برای استخاره کردن در ایام هفته، معرفی کرده؛ که مبتنی بر حدیث و روایت نبوده و علما به آن اعتنا نکرده اند.(1)

فقیه وارسته حضرت آیت الله سید عبدالحسین لاری دراین بارۀ

ص: 43


1- . مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج 6، ص 267.

می نویسد: برخورد نکردیم به اثر صحیح و خبر صریحی در تقیید استخاره به زمان خاصی؛ غیر از آنچه نسبت داده شده به عمل بعض متورّعین که از دو روایت متعارضی که در اختیار محمد باقر بن محمدتقی -مشتبه به مجلسی- بوده اخذشده؛ و این دو روایت علاوه بر این که با همدیگر تعارض دارند، در غیر این کتاب در جای دیگر از کتب معروفه روایت نشده است؛ و شاید از استنباطات بعض منجمین باشد.(1)

2. مکان استخاره

شایسته است استخاره کننده، شریف ترین مکان را برای استخاره انتخاب کند در بعضی روايات به استخاره در حرم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و مسجدالنبی صلی الله علیه و اله توصيه شده است. البته برای کسانی که به این دو مکان شریف دسترسی ندارند، سایر مساجد، برای استخاره، مناسب ترین مکان است.(2)

3. تحصیل طهارت

با توجه به این که حقیقت استخاره، دعا و طلب خیر از خداوند منان است و نماز، یکی از آداب و شرائط اصلی آن محسوب می شود، درنتیجه، لزوم پاک بودن بدن و لباس و طهارت از حدث اصغر و اکبر، جزو آداب ضروری استخاره به شمار می رود.

4. اقامۀ نماز قبل از استخاره

یکی از مهم ترین آداب استخاره، نماز است.

ص: 44


1- . رسائل سید لاری (تشریع الخیرة و التکلان)، 273.
2- . احادیث آداب استخاره را در فصل های بعد، ضمن آموزش انواع استخاره، به تفصیل مشاهده خواهید کرد.

در یک حدیث گفته شده: بعد از نماز واجب استخاره کن؛ در حدیث دیگر گفته شده: بعد از نماز صبح استخاره کن؛ در حدیث دیگر امام می فرماید: در هر یک از رکعات نماز ظهر استخاره کن؛ در چند حدیث دیگر می فرماید: باید استخاره ات بعد از دو رکعت نماز باشد؛ در حدیث دیگر می فرماید: در آخرین سجدۀ نافلۀ صبح استخاره کن؛

در روایت دیگر می فرماید: در آخرین رکعت نماز شب استخاره کن.(1) در بعضی احادیث تصریح شده: « شیطان در نماز از هر زمان دیگر از انسان دورتر است». نماز باعث صفای باطن و نورانیت دل می شود و قلب را مستعد دریافت الهامات ربانی می کند.

جایگاه نماز و نقش آن در استخاره تا حدی است که علما و فقها در کتب روایی و فقهی و ادعیه، احادیث و روایات استخاره را تحت عنوان «باب صلاة الاستخاره» مطرح کرده اند؛ اما علی رغم این که نماز، مهم ترین رکن اساسی استخاره است، مشاهده می کنیم؛ در استخاره های زمان ما، نماز هیچ جایگاهی ندارد و استخاره کننده ها، برای نماز استخاره، کمترین اهمیتی قائل نیستند؛ درنتیجه، توی کوچه و خیابان و بیابان، هرکسی از آن ها تقاضای استخاره کند، فوری تسبیح یا قرآن را از جیب خود بیرون می آوردند و به رعم خود استخاره می کنند!

5. رعایت تعداد اذکار استخاره

در یک حدیث امام صادق علیه السلام می فرماید: اگر کار مهمی بود صدبار و اگر مهم نبود ده بار استخاره کن؛ و در حدیث دیگر امام باقر

ص: 45


1- .احادیث نماز استخاره را در فصل های آینده با سند و مدرک تقدیم خواهیم کرد. إن شاء الله.

علیه السلام می فرماید: در کار بزرگ صدبار استخاره می کنم و هنگامی که تصمیم خرید و امثال آن دارم سه بار استخاره می کنم. در حدیث دیگر است که برای کارهای غیر مهم هفت بار و برای کارهای مهم صدبار استخاره کنید.

6. فرد بودن اذکار استخاره

در احادیث و روایات، برای استخاره کردن، اذکاری توصیه شده که شایسته است عدد این اذکار، وتر [تک] باشد. مثل این که سه بار یا پنج بار یا هفت بار یا صد و یک بار بگوید «أستخير الله برحمته خيرة في عافية».(1)

7. توجه به معنای اذکار استخاره

مطلب مهمی که لازم است هر استخاره کننده ای بداند این که: هدف از تکرار اذکار استخاره، صرف تلفظ کلمات و لقلقۀ زبان نیست؛ بلکه باید معنا و منظور ادعیه و اذکار، مدنظر باشد؛ و با توجه و حضور قلب، از درگاه خداوند متعال درخواست حاجت کند؛ به همین خاطر بسیار ضروری به نظر می رسد که استخاره کننده، قبل از استخاره، ترجمه و معنای ادعیه و اذکار استخاره را با دقت مطالعه کند تا هنگام استخاره، با توجه به معنا و مضمون ادعیه و اذکار، باخدای خود سخن بگوید و از او طلب خیر کند.

8. اخلاص و حضور قلب

لازم است استخاره کننده، در اثتاء نماز و قرائت ادعیه و اذکار استخاره، فکر و ذهن خود را از اوهام و توجه به غیر خدا خالی کند و در

ص: 46


1- . المحاسن، ج 2، ص 599.

حال گفتن اذکار استخاره، باکسی سخن نگوید و اگر کسی از او سؤالی کرد جواب او را ندهد.(1)

9. طلب عافیت کردن همراه استخاره

امام صادق علیه السلام فرمود: باید استخاره تو همراه طلب عافیت و سلامتی باشد چه بسا خیر کسی در قطع دست یا مرگ فرزند یا تلف شدن مالش باشد.(2)

10. راضی بودن به نتیجۀ استخاره

استخاره کننده باید بداند همیشه خیر او در «خواستۀ دل» نیست و چه بسا چیزی را دوست داشته باشد ولی شرّ او در آن باشد و ممکن است از چیزی بدش بیاید ولی خیرش در آن باشد. به همین خاطر نباید انتظار داشته باشد همیشه نتیجۀ استخاره، مطابق میل و خواستۀ دل او باشد پس باید خود را آماده پذیرش نتیجۀ استخاره کند -چه مطابق میل او

باشد یا نباشد- و اگر نتیجۀ استخاره خلاف انتظار او بود، خدا را متهم به خلف وعده نکند و از تقدیر حکیمانۀ او خشمگین نشود.(3)

ص: 47


1- . وسائل الشيعة، ج 8، ص 66- 76.
2- . المحاسن، ج 2، ص 599.
3- . وسائل الشيعة، ج 8، ص 79.

ص: 48

فصل دوم : آموزش استخارۀ مطلق

تعریف استخارۀ مطلق

«استخاره» به معنای طلب خیر کردن است و در اصطلاح شرع انور اسلام، «استخاره» دعا کردن و طلب خیر از خدای منان است. اکثر احادیث و روایات استخاره، به همین نوع استخاره، اشاره می کند؛ عده ای از علما ادعا کرده اند: احادیث و روایات استخاره، صحیح و متواتر است. ادعای این بزرگان قابل تأیید است با این قید که ادعای صحت و تواتر روایات استخاره، منحصر به استخاره های مطلق و قلبی و مشورتی است؛ اما ادعای صحت و تواتر نسبت به روایات استخاره با قرآن و تسبیح و رقعه، ادعای بی مورد است و هرگز قابل قبول نیست؛ إن شاء الله در مباحث آینده؛ بحث تواتر و صحت وسقم احادیث و روایات استخاره را مفصلاً مطرح خواهیم کرد.

قبل از مطرح کردن احادیث و روایات استخاره تذکر این مطلب را

ص: 49

ضروری می دانم که: ادعیه و احادیث استخارۀ مطلق، زیاد است و نقل تمام آن ها، کتاب را از موضوع اصلی خارج می کند؛ به ناچار آنچه بیشتر با موضوع کتاب مرتبط است را نقل نموده؛ و محققین را برای اطلاع بیشتر، به کتب ادعیه و روایات، ارجاع می دهیم.

استخارۀ رسول خداصلی الله علیه واله

«عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّه قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّه صلی الله علیه واله يُعَلِّمُنَا الِاسْتِخَارَةَ كَمَا يُعَلِّمُنَا السُّورَةَ مِنَ الْقُرْآنِ يَقُولُ إِذَا همَّ أَحَدُكُمْ بِأَمْرٍ فَلْيَرْكَعْ رَكْعَتَيْنِ مِنْ غَيْرِ الْفَرِيضَةِ ثُمَّ لْيَقُلِ اللَّهمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ بِعِلْمِكَ وَ أَسْتَقْدِرُكَ بِقُدْرَتِكَ وَ أَسْأَلُكَ مِنْ فَضْلِكَ الْعَظِيمِ فَإِنَّكَ تَقْدِرُ وَ لَا أَقْدِرُ وَ تَعْلَمُ وَ لَا أَعْلَمُ وَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ اللَّهمَّ إِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هذَا الْأَمْرَ وَ تُسَمِّيه خَيْرٌ لِي فِي دِينِي وَ مَعَاشِي وَ عَاقِبَةِ أَمْرِي فَاقْدِرْه لِي وَ يَسِّرْه وَ بَارِكْ لِي فِيه وَ إِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّه شَرٌّ لِي فِي دِينِي وَ مَعَاشِي وَ عَاقِبَةِ أَمْرِي فَاصْرِفْه عَنِّي وَ اصْرِفْنِي عَنْه وَ اقْدِرْ لِيَ الْخَيْرَ حَيْثُ مَا كَانَ ثُمَّ رَضِّنِي بِه».(1)

جابر بن عبدالله انصاری می گوید: رسول خدا صلی الله علیه واله استخاره کردن را به ما آموزش می داد همان گونه که سورۀ قرآن را آموزش می داد [آن حضرت] می فرمود: وقتی یکی از شما تصمیم به انجام کاری داشت دو رکعت نماز غیر واجب بخواند سپس بگوید: «اللَّهمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ بِعِلْمِكَ وَ أَسْتَقْدِرُكَ بِقُدْرَتِكَ وَ أَسْأَلُكَ مِنْ فَضْلِكَ الْعَظِيمِ فَإِنَّكَ تَقْدِرُ وَ لَا أَقْدِرُ وَ تَعْلَمُ وَ لَا أَعْلَمُ وَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ.» خداوندا اگر می دانی که این کار، خیر است برای دین و معاش وعاقبت امر من، آن را مقدور من کن و آسان نما و برایم برکت بده؛ و اگر می دانی

ص: 50


1- . مكارم الأخلاق، ص 323.

شرّ است برای دین و معاش و عاقبت امرم، مرا از آن و آن را از من منصرف [و دور] کن و خیر را برایم مقدر کن هر چه که باشد و سپس به قدرتی که داری، مرا به آن خیر راضی کن.

این حدیث متواتر است و تمام فرق اسلامی در منابع روایی و حدیثی خود آن را نقل کرده اند.

استخارۀ امیرالمؤمنین علی علیه السلام

«كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام يُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ وَ يَقُولُ فِي دُبُرِهمَا أَسْتَخِيرُ اللَّه مِائَةَ مَرَّةٍ ثُمَّ يَقُولُ اللَّهمَّ إِنِّي قَدْ همَمْتُ بِأَمْرٍ قَدْ عَلِمْتَه فَإِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّه خَيْرٌ لِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي فَيَسِّرْه لِي وَ إِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّه شَرٌّ لِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي فَاصْرِفْه عَنِّي كَرِهتْ نَفْسِي ذَلِكَ أَمْ أَحَبَّتْ فَإِنَّكَ تَعْلَمُ وَ لَا أَعْلَمُ وَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ ثُمَّ يَعْزِمُ».(1)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام[هنگامی که می خواست استخاره کند] دو رکعت نماز می خواند و بعدازآن صدبار می گفت: «استخیرالله». سپس می گفت: «خداوندا من تصمیم به کاری گرفته ام که می دانی؛ اگر می دانی [این کار] خیر است برای دین و دنیا و آخرتم، پس انجام آن را برایم آسان کن و اگر می دانی شرّ است برای دین و دنیا و آخرتم مرا از آن منصرف کن -چه دلم بدش بیاید یا خوشش بیاید- پس تو می دانی و من نمی دانم و تو علام الغیوبی». سپس عزم آن کار می نمود.

ص: 51


1- . مكارم الأخلاق، ص 320.

استخاره امام سجادعلیه السلام

«(1) اللَّهُمَّ إِنِيِّ أَسْتَخِيرُكَ بِعِلْمِكَ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اقْضِ لِي بِالْخِيَرَةِ (2) وَ أَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ الِاخْتِيَارِ، وَ اجْعَلْ ذَلِكَ ذَرِيعَةً إِلَى الرِّضَا بِمَا قَضَيْتَ لَنَا وَ التَّسْلِيمِ لِمَا حَكَمْتَ فَأَزِحْ عَنَّا رَيْبَ الِارْتِيَابِ، وَ أَيِّدْنَا بِيَقِينِ الْمُخْلِصِينَ. (3) وَ لَا تَسُمْنَا عَجْزَ الْمَعْرِفَةِ عَمَّا تَخَيَّرْتَ فَنَغْمِطَ قَدْرَكَ، وَ نَكْرَهَ مَوْضِعَ رِضَاكَ، وَ نَجْنَحَ إِلَى الَّتِي هِيَ أَبْعَدُ مِنْ حُسْنِ الْعَاقِبَةِ، وَ أَقْرَبُ إِلَى ضِدِّ الْعَافِيَةِ (4) حَبِّبْ إِلَيْنَا مَا نَكْرَهُ مِنْ قَضَائِكَ، وَ سَهِّلْ عَلَيْنَا مَا نَسْتَصْعِبُ مِنْ حُكْمِكَ (5) وَ أَلْهِمْنَا الِانْقِيَادَ لِمَا أَوْرَدْتَ عَلَيْنَا مِنْ مَشِيَّتِكَ حَتَّى لَا نُحِبَّ تَأْخِيرَ مَا عَجَّلْتَ، وَ لَا تَعْجِيلَ مَا أَخَّرْتَ، وَ لَا نَكْرَهَ مَا أَحْبَبْتَ، وَ لَا نَتَخَيَّرَ مَا كَرِهْتَ. (6) وَ اخْتِمْ لَنَا بِالَّتِي هِيَ أَحْمَدُ عَاقِبَةً، وَ أَكْرَمُ مَصِيراً، إِنَّكَ تُفِيدُ الْكَرِيمَةَ، وَ تُعْطِي الْجَسِيمَةَ، وَ تَفْعَلُ مَا تُرِيدُ، وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ.»(1)

خداوندا من از تو به وسيلۀ علمت طلب خير می کنم. پس بر محمد و آل محمد درود بفرست و هر چه خير است برايم مقدر فرما؛ و به ما شناخت انتخاب را الهام كن؛ و آن را وسيله اى ساز كه به آنچه براى ما مقدر كرده اى راضى باشيم و در برابر حكم تو تسليم شويم. پس غبار ترديد را از دل ما برطرف كن و ما را به يقينى چون يقين مخلصان مؤيد فرما. و ما را در شناخت آنچه براى ما اختيار کرده ای عاجز نكن تا [مبادا از روي ناداني] تقدير تو را حقير شماريم و آنچه را خشنودى تو در آن است مكروه داريم و به راهى رويم كه از حسن عاقبت دورتر

ص: 52


1- . صحيفه سجاديه دعاي 33.

و به غير عافيت نزدیک تر است.

[خداوندا] ناخشنودى ما را از قضاى خود به خشنودى بدل فرما و هر يك از احكامت را كه دشوار مى شماريم بر ما آسان گردان. [خداوندا] انقياد از مشيت خود را به ما الهام فرما تا تأخير آنچه را در آن تعجيل کرده ای و تأخير آنچه را در آن تعجيل كرده اي را دوست نداشته باشيم؛ و اكراه نداشته باشيم از آنچه تو دوست داري و اختيار نكنيم آنچه مكروه و ناخوشايند توست. بار خدايا، كار ما را به گونه ای خاتمه ده كه پايانش پسنديده تر؛ و سرانجامش بهتر باشد، همانا تو رساننده ی فایده گران بها و بخشش عظيم هستي و هر چه خواهى انجام می دهی و تو به هركاری قادر و توانايي.

توضیح: امام زین العابدین علیه السلام در قالب دعا، کیفیت استخاره را این گونه آموزش می دهد:

1. هنگام استخاره ابتدا صلوات بفرستیم و از خدا بخواهیم آنچه خیر است را به ما عنایت کند.

2. از او بخواهیم شناخت و معرفتی به ما عنایت کند که خشنود باشیم به آنچه خدا برایمان اختیار کرده و تسلیم حکم او باشیم.

3. یقینی عنایت کند که مقدرات الهی را سبک نشماریم و از آنچه مورد رضای خداست ناراضی نباشیم.

4. به چيزى كه از حسن عاقبت دورتر و به خلاف عافيت نزدیک تر است ميل پيدا نكنيم.

5. از او بخواهیم آنچه را از قضاى خود -كه ما از آن اكراه داريم- محبوب قلبمان كند و آنچه را از حكمش سخت می پنداریم بر ما آسان سازد،

6. تأخير آنچه را خدا تعجیل کرده و تعجيل آنچه را به تأخير انداخته

ص: 53

دوست نداشته باشیم.

7. ناپسند ندانيم آنچه محبوب خداست و نپسندیم آنچه را خدا نمی پسندد.

و در یک کلام استخاره امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه، تماماً دعا کردن و از خدای منان خیر خواستن است؛ و هرگز در آن دستورالعمل تسبیح به دست گرفتن و دو تا دو تا شمردن و پیشگویی خیر و شرّ امور، وجود ندارد. امام سجاد علیه السلام در اين دعا هرگز نفرموده: اگر خواستی استخاره کنی قرآن را بازکن و هفت ورق جلو برو و نگاه کن به سطر یازدهم که خوب و بد کار تو در آن بیان شده است. استخاره از دیدگاه امام سجاد علیه السلام همین است که می بینید - دعا کردن و از خدای قادر متعال طلب خیر کردن؛ و راضی بودن به تقدير و مشیت او.

«عَنْه عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍعلیه السلام قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیه السلام إِذَا همَّ بِأَمْرِ حَجٍّ أَوْ عُمْرَةٍ أَوْ بَيْعٍ أَوْ شِرَاءٍ أَوْ عِتْقٍ تَطَهرَ ثُمَّ قَالَ اللَّهمَّ إِنْ كَانَ كَذَا وَ كَذَا خَيْراً لِي فِي دِينِي وَ خَيْراً لِي فِي دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي وَ عَاجِلِ أَمْرِي وَ آجِلِه فَيَسِّرْه لِي رَبِّ اعْزِمْ عَلَى رُشْدِي وَ إِنْ كَرِهتُ ذَلِكَ وَ أَبَتْه نَفْسِي».(1)

امام باقرعلیه السلام می فرماید: وقتی پدرم علی بن حسین [امام زین العابدین (ع)] تصمیم به حج یا عمره یا خریدوفروش یا آزاد کردن برده ای داشت، وضو می گرفت و می گفت: خدایا! اگر فلان کار و فلان کار خیر است در دین و دنیا و آخرت و زمان حال و آیندۀ من، پس آن را برایم آسان کن. پروردگار اراده کن بر رشد من و لو این که از آن اکراه داشته باشم و دلم از آن متنفر باشد.

ص: 54


1- . المحاسن، ج 2، ص 600.

این روایت را سيد بن طاووس به طور مرسل این گونه روایت کرده:

«وَ رُوِيَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ علیه السلام قَالَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیه السلام إِذَا همَّ بِحَجٍّ أَوْ عُمْرَةٍ أَوْ شِرًى أَوْ بَيْعٍ تَطَهرَ وَ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ لِلِاسْتِخَارَةِ يَقْرَأُ فِيهمَا بِسُورَةِ الرَّحْمَنِ وَ سُورَةِ الْحَشْرِ فَإِذَا فَرَغَ مِنَ الرَّكْعَتَيْنِ اسْتَخَارَ مِائَتَيْ مَرَّةٍ ثُمَّ قَالَ اللَّهمَّ إِنِّي قَدْ همَمْتُ بِأَمْرٍ قَدْ عَلِمْتَه فَإِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّه شَرٌّ لِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي فَاصْرِفْه عَنِّي رَبِّ اعْزِمْ لِي عَلَى رُشْدٍ وَ إِنْ كَرِهتْ أَوْ أَحَبَّتْ ذَلِكَ نَفْسِي- بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ مَا شَاءَ اللَّه لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه حَسْبِيَ اللَّه وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ ثُمَّ يَمْضِي وَ يَعْزِمُ.»(1)

روایت شده از ابي جعفر محمد بن علي علیه السلام كه وقتی علی بن حسین علیه السلام تصمیم به انجام حج یا عمره یا خریدوفروش داشت وضو می گرفت و دو رکعت نماز براي استخاره می خواند و در آن سورۀ «الرحمن» و «حشر» می خواند و پس از نماز دویست بار استخاره می کرد سپس می فرمود: خدایا من تصمیم به انجام کاری دارم که می دانی؛ اگر می دانی که شرّ است برای دین و دنیا و آخرتم آن را از من دور کن؛ خدایا بر رشد من عزم نما چه آن را دوست داشته باشم یا نداشته باشم: «بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ مَا شَاءَ اللَّه لاحول وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه حَسْبِيَ اللَّه وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ ثُمَّ يَمْضِي وَ يَعْزِمُ».

توضیح: مطلب مهمّی که از این حدیث به دست می آید این که: ممکن است رشد انسان در چیزی باشد که از آن متنفر است؛ پس نباید از خدای حکیم انتظار داشته باشد عاقبت امور را طبق دلخواه او قرار دهد بلکه باید خیر و صلاح خود را از او بخواهد و راضی باشد به رضای خدا و

ص: 55


1- . فتح الأبواب، ص 157.

مقدرات او؛ چه مطابق میل او باشد یا مخالف آن.

سؤال: چرا امام سجاد ×برای حج و عمره که رجحان و خیر بودن آن مسلّم است استخاره می کرد؟

جواب: استخارۀ امام سجاد علیه السلام، استخارۀ اصطلاحی با قرآن و تسبیح و کاغذ، برای کسب اطلاع از خیر و شرّ حج و عمره نبوده؛ بلکه استخارۀ مطلق به معنای دعا کردن و طلب خیر و توفیق بوده؛ و چنین دعایی، قبل از انجام هر عمل واجب و مستحب و مباحی، مطلوب است؛ و تردید و حیرت نیز در آن شرط نیست.

استخاره امام محمد باقرعلیه السلام

«... حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍعلیه السلام إِذَا أَرَدْتُ أَمْراً وَ أَرَدْتُ الِاسْتِخَارَةَ كَيْفَ أَقُولُ: فَقَالَ إِذَا أَرَدْتَ ذَلِكَ فَصُمِ الثَّلَاثَاءَ وَ الْأَرْبِعَاءَ وَ الْخَمِيسَ- ثُمَّ صَلِّ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فِي مَكَانٍ نَظِيفٍ رَكْعَتَيْنِ فَتَشَهدْ ثُمَّ قُلْ وَ أَنْتَ تَنْظُرُ إِلَى السَّمَاءِ- اللَّهمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِأَنَّكَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ أَنْتَ عَالِمُ الْغَيْبِ إِنْ كَانَ هذَا الْأَمْرُ خَيْراً (لِي) فِيمَا أَحَاطَ بِه عِلْمُكَ فَيَسِّرْه لِي وَ بَارِكْ لِي فِيه وَ افْتَحْ لِي بِه وَ إِنْ كَانَ ذَلِكَ لِي شَرّاً فِيمَا أَحَاطَ بِه عِلْمُكَ فَاصْرِفْه عَنِّي بِمَا تَعْلَمُ فَإِنَّكَ تَعْلَمُ وَ لَا أَعْلَمُ وَ تَقْدِرُ وَ لَا أَقْدِرُ وَ تَقْضِي وَ لَا أَقْضِي وَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ تَقُولُها مِائَةَ مَرَّةٍ».(1)

زراره می گوید: به امام باقرعلیه السلام گفتم [وقتی] قصد کاری دارم [و] می خواهم

ص: 56


1- . فتح الابواب، ص 236.

استخاره کنم چه بگویم؟ امام فرمود: وقتی خواستی استخاره کنی روز سه شنبه و چهارشنبه و پنج شنبه روزه بگیر؛ سپس روز جمعه در مکانی تمیز دو رکعت نماز بخوان. پس از تشهد [و سلام] درحالی که به آسمان نگاه می کنی بگو خدایا از تو که عالم غیب و شهادت و رحمان و رحیم هستی از تو می خواهم؛ اگر این کار، در آنچه علمت به آن احاطه دارد، خیر است، آن را برایم سهل و آسان و میسر کن و در آن به من برکت بده و به وسیلۀ آن برایم گشایشی قرار ده؛ و اگر این کار شرّ است در آنچه علمت به آن احاطه دارد هر طور [صلاح] می دانی آن را از من دور کن؛ و صدبار می گویی «فَإِنَّكَ تَعْلَمُ وَ لَا أَعْلَمُ وَ تَقْدِرُ وَ لَا أَقْدِرُ وَ تَقْضِي وَ لَا أَقْضِي وَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوب» همانا تو می دانی و [من] نمی دانم و تو توانایی و [من] ناتوانم و تو قضاوت می کنی و [من] قادر به قضاوت نیستم و تو علام الغیوب هستی.

تذکر مهم:

در هیچ روایتی، برای استخاره کردن، به روزه گرفتن سفارش نشده؛ مگر در این روایت که برای اولین بار در اواخر قرن هفتم با سندی مخدوش و بی اعتبار توسط سیدبن طاووس روایت شده؛ درنتیجه، این حدیث، فاقد اعتبار است؛ و به استناد چنین روایتی نمی توان روزه گرفتن را جزو آداب استخاره بشمار آورد.

« عَنْه عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ قَالَ: حَدَّثَنِي مَنْ قَالَ لَه أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام إِنِّي إِذَا أَرَدْتُ الِاسْتِخَارَةَ فِي الْأَمْرِ الْعَظِيمِ اسْتَخَرْتُ اللَّه فِي مَقْعَدٍ مِائَةَ مَرَّةٍ وَ إِنْ كَانَ شِرَاءَ رَأْسٍ أَوْ شِبْهه اسْتَخَرْتُه ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فِي مَقْعَدٍ أَقُولُ اللَّهمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِأَنَّكَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ إِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ كَذَا وَ كَذَا خَيْرٌ لِي فَخِرْه لِي وَ يَسِّرْه وَ إِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّه شَرٌّ لِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي فَاصْرِفْه عَنِّي إِلَى مَا هوَ خَيْرٌ لِي

ص: 57

وَ رَضِّنِي فِي ذَلِكَ بِقَضَائِكَ فَإِنَّكَ تَعْلَمُ وَ لَا أَعْلَمُ وَ تَقْدِرُ وَ لَا أَقْدِرُ وَ تَقْضِي وَ لَا أَقْضِي إِنَّكَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ».(1)

علی بن اسباط می گوید: حدیث کرد مرا کسی که [امام] ابوجعفر -محمد باقرعلیه السلام- به او فرموده: وقتی تصمیم به امر عظیمی دارم در یکجا [بی وقفه] صدبار استخاره می کنم [از خدا طلب خیر می کنم]؛ و اگر می خواهم حیوانی خریداری کنم یا کارهایی از این قبیل انجام دهم سه بار در یک مجلس استخاره می کنم و می گویم: من از تو که عالم نهان و آشکار هستی می خواهم که اگر می دانی فلان کار ، خیر است برای من، پس آن را برایم اختیار و [انجام آن را] میسر و آسان کن و اگر می دانی شرّ است برای دین و دنیا و آخرتم آن را از من دور کن و بجایش آنچه خیر من است قرار بده و مرا در آن به قضاء خود راضی کن که تو می دانی و من نمی دانم و تو قادری و من قادر نیستم و تو قاضی هستی و من نیستم همانا تو علام الغیوب هستی.

«عَنْ هارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ علیه السلام يَقُولُ لِيَجْعَلْ أَحَدُكُمْ مَكَانَ قَوْلِه اللَّهمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ بِعِلْمِكَ وَ أَسْتَقْدِرُكَ بِقُدْرَتِكَ اللَّهمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ بِرَحْمَتِكَ وَ أَسْتَقْدِرُكَ الْخَيْرَ بِقُدْرَتِكَ عَلَيْه وَ ذَلِكَ لِأَنَّ فِي قَوْلِكَ اللَّهمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ بِعِلْمِكَ وَ أَسْتَقْدِرُكَ بِقُدْرَتِكَ الْخَيْرَ وَ الشَّرَّ فَإِذَا اشْتَرَطْتَ فِي قَوْلِكَ كَانَ لَكَ شَرْطُكَ إِنِ اسْتُجِيبَ لَكَ وَ لَكِنْ قُلِ اللَّهمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ بِرَحْمَتِكَ وَ أَسْتَقْدِرُكَ الْخَيْرَ بِقُدْرَتِكَ عَلَيْه لِأَنَّكَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ فَأَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ وَ آلِه كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهيمَ وَ آلِ إِبْرَاهيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ اللَّهمَّ إِنْ كَانَ هذَا الْأَمْرُالَّذِي أُرِيدُه خَيْراً لِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي فَيَسِّرْه لِي وَ

ص: 58


1- . المحاسن، ج 2، ص 600.

إِنْ كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ فَاصْرِفْه عَنِّي وَ اصْرِفْنِي عَنْه».(1)

مسعدة بن صدقه می گوید: از جعفر بن محمد علیه السلام شنیدم که می فرمود: باید هر یک از شما بجای [این که هنگام استخاره بگوید] «اللَّهمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ بِعِلْمِكَ وَ أَسْتَقْدِرُكَ بِقُدْرَتِكَ، بگوید اللَّهمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ بِرَحْمَتِكَ وَ أَسْتَقْدِرُكَ الْخَيْرَ بِقُدْرَتِكَ عَلَيْه.» دلیل آن، این است که وقتی می گویی «اللهم إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ بِعِلْمِكَ وَ أَسْتَقْدِرُكَ بِقُدْرَتِكَ الْخَيْرَ وَ الشَّرَّ». پس اگر شرط کردی در سخنت طبق شرطت عمل خواهد شد -اگر برایت مستجاب شود- ولکن بگو: خداوندا من به وسیلۀ رحمتت طلب خیر می کنم و به وسیلۀ قدرتت طلب قدرت بر انجام خیر می کنم؛ چون تو عالِمِ نهان و آشکار؛ و رحمان و رحیم هستی. پس از تو می خواهم که صلوات بفرستی بر محمد و آلش همان گونه که صلوات فرستادی بر ابراهیم و آل ابراهیم؛ همانا تو حمید و مجیدی. خدایا اگر این امری که تصمیم انجام آن را دارم خیر است برای من در دین و دنیا و آخرتم آن را برایم آسان کن و اگر غیر این است آن را از من منصرف کن و مرا از آن منصرف گردان.

استخارۀ امام صادق علیه السلام قبل از سفر به سوی شام

سید بن طاووس در کتاب فتح الابواب استخاره ذیل را با سند مخدوش و ضعیف و عبارتی مبهم و غامض این گونه روایت کرده است: محمد بن مسلم از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود: مأمور شدیم به خروج به سوی شام پس من [دراین باره استخاره کردم و] گفتم:

«اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا الْوَجْهُ الَّذِي هَمَمتُ بِهِ خَيْراً لِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ

ص: 59


1- . المحاسن، ج 2، ص 599.

عَاقِبَةِ أَمْرِي وَ لِجَمِيعِ الْمُسْلِمِينَ فَيَسِّرْهُ لِي وَ بَارِكْ لِي فِيهِ وَ إِنْ كَانَ ذَلِكَ شَرّاً لِي فَاصْرِفْهُ عَنِّي إِلَى مَا هُوَ خَيْرٌ لِي مِنْهُ فَإِنَّكَ تَعْلَمُ وَ لَا أَعْلَمُ وَ تَقْدِرُ وَ لَا أَقْدِرُ وَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ. أَسْتَخِيرُ اللَّهَ»(1) -صدبار این ذکر را می گوید- سپس امام فرمود: ریگ هایی را برداشتم و آن را روی نعلم-دمپایی عربی- گذاشتم. تا آن را تمام کردم [راوی گفت به امام عرض کردم آیا این گونه] نیست که این دعا را یک بار می گوید و[پس از آن] صدبار می گوید «استخیرالله»؟ [امام] فرمود: [من هم] همین کار را کردم [صدبار استخیرالله گفتم و یک بار این دعا را خواندم. امام] فرمود: [بعد از این استخاره]، این سفر از ما برگردانده شد [این سفر تحمیلی به سوی شام از طرف حکومت لغو شد و به جای سفر به شام] با همان اسباب و لوازم و ره توشه سفر، به سوی مکه حرکت کردیم؛ و آن حضرت در ادامه فرمود [استخیر الله] را در امر عظیم و مهم، صد و یک بار و در امر کم اهمیت ده بار می گوید.(2)

توضیح: از طرف حکومت به امام صادق علیه السلام دستور داده شده به سوی شام حرکت کند آن حضرت می فرماید دعای «اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا الْوَجْهُ الَّذِي هممت بِهِ...» را خواندم و بعد استخیر الله را صدبار تکرار کردم. راوی که محمد بن مسلم است به امام عرض می کند آیا این گونه نیست که دعا

ص: 60


1- . ترجمه: «خدایا اگر این سفری که عزم آن دارم، خیر است در دین و دنیا و عاقبت امرم و برای تمام مسلمین، پس آن را برایم میسّر کن و آن را بر من مبارک گردان و اگر شرّ است آن را از من دور کن و بجایش آنچه خیر است، به من عنایت کن همانا تو می دانی و من نمی دانم و قادر و توانایی و من قادر نیستم و تو علام الغیوب هستی. طلب خیر می کنم از خدا».
2- . فتح الابواب، ص 252.

را یک بار و استخیرالله را صد بار باید تکرار کنیم؟ [امام] فرمود: [من هم] همین کار را کردم -صد بار استخیرالله گفتم و یک بار این دعا را خواندم.

مطلب دیگر این که امام صادق علیه السلام با هر ذکر، یک ریگ بر می داشته و روی نعلین خود می گذاشته تا با ریگ های دیگر مخلوط نشود و با شمارش آن ها، معلوم شود تعداد اذکار را کامل گفته است.

«رُوِيَ أَنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّه علیه السلام فَقَالَ لَه جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي رُبَّمَا رَكِبْتُ الْحَاجَةَ ثُمَّ أَنْدَمُ عَلَيْها فَقَالَ لَه أَيْنَ أَنْتَ مِنَ الِاسْتِخَارَةِ فَقَالَ الرَّجُلُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَكَيْفَ الِاسْتِخَارَةُ فَقَالَ إِذَا صَلَّيْتَ صَلَاةَ الْفَجْرِ فَقُلْ بَعْدَ أَنْ تَرْفَعَ يَدَيْكَ حِذَاءَ وَجْهكَ اللَّهمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ وَ لَا أَعْلَمُ وَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ خِرْ لِي فِي جَمِيعِ مَا عَزَمْتُ بِه مِنْ أُمُورِي خِيَارَ بَرَكَةٍ وَ عَافِيَةٍ ثُمَّ يَسْجُدُ سَجْدَةً يَقُولُ فِيها مِائَةَ مَرَّةٍ أَسْتَخِيرُ اللَّه بِرَحْمَتِه أَسْتَقْدِرُ اللَّه فِي عَافِيَةٍ بِقُدْرَتِه ثُمَّ ائْتِ حَاجَتَكَ فَإِنَّها خَيْرٌ لَكَ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ لَا تَتَّهمْ رَبَّكَ فِيمَا تَتَصَرَّفُ فِيه.»(1)

روایت شده، مردی پیش امام صادق علیه السلام آمد و عرض کرد فدایت شوم گاهی می شود کاری را انجام می دهم سپس از انجام دادنش پشیمان می شوم؟ حضرت فرمود: پس چرا استخاره نمی کنی؟ آن مرد گفت فدایت شوم چگونه استخاره کنم؟ آن حضرت فرمود: وقتی نماز صبح را خواندی بعدازآنکه دستانت را تا مقابل صورتت بالا آوردی بگو: خدایا تو می دانی و من نمی دانم و تو علام الغیوب هستی پس صلوات بفرست بر محمد و آل محمد و انتخاب کن در تمام کارهایی که عازم آن شدم؛ انتخاب برکت و عافیت. سپس سجده می کنی و صدبار

ص: 61


1- . مكارم الأخلاق، ص 320.

می گویی: «أَسْتَخِيرُ اللَّه بِرَحْمَتِه أَسْتَقْدِرُ اللَّه فِي عَافِيَةٍ بِقُدْرَتِه». ترجمه: به وسیلۀ رحمت خدا طلب خیر می کنم همراه عافیت؛ و به وسیلۀ قدرت خداوند طلب قدرت و توانایی می کنم. سپس برو سراغ کارت که درهرحال برایت خیر است و هر تصمیمی که پروردگارت برایت بگیرد او را متهم نکن.

«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِه عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه علیه السلام أَنَّه قَالَ: فِي الِاسْتِخَارَةِ أَنْ يَسْتَخِيرَ اللَّه الرَّجُلُ فِي آخِرِ سَجْدَةٍ مِنْ رَكْعَتَيِ الْفَجْرِ مِائَةَ مَرَّةٍ وَ مَرَّةً تَحْمَدُ اللَّه وَ تُصَلِّي عَلَى النَّبِيِّ وَ آلِه ثُمَّ تَسْتَخِيرُ اللَّه خَمْسِينَ مَرَّةً ثُمَّ تَحْمَدُ اللَّه وَ تُصَلِّي عَلَى النَّبِيِّ صلی الله علیه واله- وَ تَمِّمِ الْمِائَةَ وَ الْوَاحِدَةَ».(1)

امام صادق علیه السلام به حماد بن عثمان دربارۀ استخاره فرمود: استخاره این است که انسان در آخرین سجده از نماز فجر صد و یک بار استخاره کند [بگوید: استخیر الله برحمته فی عافیه. نحوۀ استخاره در آخرین سجدۀ نماز صبح این است که ابتدا] حمد خدا بگوید و صلوات بفرستد بر پیامبر و آلش. سپس پنجاه مرتبه استخاره می کنی [از خدا طلب خیر می کنی] سپس حمد خدا می گویی و صلوات بر پیامبر و آلش می فرستی و تمام کن صد و یک بار را [یعنی پنجاه ویک بار دیگر بگو: استخیرالله برحمته فی عافیة].

توضیح: در معنای این حدیث دو احتمال وجود دارد: احتمال اول این که در سجدۀ آخر نماز فجر دویست و دو بار باید ذکر «استخیر الله» تکرار شود؛ به این صورت که ابتدا صد و یک مرتبه -بی وقفه و بدون صلوات و حمد و ثنا، «استخیرالله» بگوید؛ و صد و یک بار دیگر به همان روشی که آموزش می دهد بگوید؛ و احتمال دیگر آنکه امام درصدد بیان کیفیت گفتن اذکاری است که قبلاً به آن

ص: 62


1- . وسائل الشيعة، ج 8، ص 73.

اشاره کرده؛ درنتیجه، باید ذکر استخاره را صد و یک بار تکرار کند نه دویست و دومرتبه. به نظر این حقیر، با توجه به سایر روایات، اطمینان حاصل می شود که آن حضرت درصدد تشریح صد و یک باری است که قبلاً فرموده؛ درنتیجه، گفتن صد و یک بار ذکر «استخیر الله برحمته» کافی است.

مطلب دیگر آنکه دربارۀ عبارت «رَكْعَتَيِ الْفَجْر» دو احتمال وجود دارد: یکی این که منظور نماز صبح است و احتمال دیگر آنکه مراد، نماز نافلۀ صبح است. در احادیث و روایات، این کلمه هم دربارۀ نماز صبح استعمال شده، هم دربارۀ نماز نافلۀ صبح.

« وَ بِإِسْنَادِه عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْقَسْرِيِ أَنَّه سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّه علیه السلام عَنِ الِاسْتِخَارَةِ فَقَالَ اسْتَخِرِ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ فِي آخِرِ رَكْعَةٍ مِنْ صَلَاةِ اللَّيْلِ وَ أَنْتَ سَاجِدٌ مِائَةَ مَرَّةٍ وَ مَرَّةً قَالَ قُلْتُ: كَيْفَ أَقُولُ: قَالَ تَقُولُ أَسْتَخِيرُ اللَّه بِرَحْمَتِه؛ أَسْتَخِيرُ اللَّه بِرَحْمَتِه.(1)

محمد بن خالد قسری از امام صادق علیه السلام در بارۀ استخاره سؤال کرد؛ آن حضرت فرمود: در آخرین رکعت از نماز شب درحالی که سجده کرده ای صد و یک بار استخاره کن. گفت چه بگویم؟ امام فرمود: می گویی: أَسْتَخِيرُ اللَّه بِرَحْمَتِه.

«وَ بِإِسْنَادِه عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ الصَّلَاةِ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهبٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه علیه السلام فِي الْأَمْرِ يَطْلُبُه الطَّالِبُ مِنْ رَبِّه قَالَ يَتَصَدَّقُ فِي يَوْمِه عَلَى سِتِّينَ مِسْكِيناً كُلِّ مِسْكِينٍ صَاعاً بِصَاعِ النَّبِيِّ صلی الله علیه واله فَإِذَا كَانَ اللَّيْلُ اغْتَسَلَ فِي ثُلُثِ اللَّيْلِ الْبَاقِي وَ يَلْبَسُ أَدْنَى مَا يَلْبَسُ مَنْ يَعُولُ مِنَ الثِّيَابِ إِلَّا أَنَّ عَلَيْه فِي تِلْكَ

ص: 63


1- . وسائل الشيعة، ج 8، ص 73.

الثِّيَابِ إِزَاراً ثُمَّ يُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ فَإِذَا وَضَعَ جَبْهتَه فِي الرَّكْعَةِ الْأَخِيرَةِ لِلسُّجُودِ هلَّلَ اللَّه وَ عَظَّمَه وَ مَجَّدَه وَ ذَكَرَ ذُنُوبَه فَأَقَرَّ بِمَا يَعْرِفُ مِنْها مُسَمًّى ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَه فَإِذَا وَضَعَ فِي السَّجْدَةِ الثَّانِيَةِ اسْتَخَارَ اللَّه مِائَةَ مَرَّةٍ يَقُولُ اللَّهمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ- ثُمَّ يَدْعُو اللَّه بِمَا يَشَاءُ وَ يَسْأَلُه إِيَّاه كُلَّمَا سَجَدَ فَلْيُفْضِ بِرُكْبَتَيْه إِلَى الْأَرْضِ يَرْفَعُ الْإِزَارَ حَتَّى يَكْشِفَها وَ يَجْعَلُ الْإِزَارَ مِنْ خَلْفِه بَيْنَ أَلْيَيْه وَ بَاطِنِ سَاقَيْه».(1)

زراره از امام صادق علیه السلام دربارۀ کسی که به درگاه پروردگارش حاجتی دارد سؤال كرد [چگونه خواستۀ خود را از خداوند منان طلب كند]. آن حضرت در پاسخ فرمود: هنگام روز به شصت فقیر صدقه بدهد -به هر مسکین یک صاع به صاع رسول خدا - و در ثلث آخر شب غسل کند و لباس فقیرانه ای بپوشد و لازم است [بجای زیرجامه] یک لنگ بپوشد سپس دو رکعت نماز بخواند و هنگامی که پیشانی اش را در رکعت آخر برای سجده بر زمین گذاشت لا اله الا الله بگوید و خدا را به مجد و عظمت یاد کند و هر مقدار از گناهی که به یاد دارد را نام ببرد و به آن اعتراف کند سپس سر بر دارد و به سجدۀ دوم برود و صدبار استخاره کند [از خدا حاجت خود را طلب نمايد].

تذکر: در هیچ یک از احادیث و روایات، برای استخارۀ، به غسل کردن در ثلث آخر شب و پوشیدن لباس فقیرانه و صدقه دادن سفارش نشده؛ مگر در این روایت؛ که این هم دربارۀ دعا کردن برای رفع گرفتاری های

عظیم است و ربطی به استخاره های اصطلاحی ندارد. بنا بر این فتوا دادن به استحباب صدقه دادن و غسل کردن و روزه گرفتن برای استخاره، فتوای بدون مستند صحیح خواهد بود.

ص: 64


1- . همان، ص 67.

«عَنْ مُرَازِمٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّه علیه واله إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ شَيْئاً فَلْيُصَلِّ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ لْيَحْمَدِ اللَّه وَ لْيُثْنِ عَلَيْه وَ يُصَلِّي عَلَى النَّبِيِّ وَ أَهلِ بَيْتِه وَ يَقُولُ اللَّهمَّ إِنْ كَانَ هذَا الْأَمْرُ خَيْراً لِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ فَيَسِّرْه لِي وَ اقْدِرْه وَ إِنَّ كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ فَاصْرِفْه عَنِّي- قَالَ مُرَازِمٌ فَسَأَلْتُه أَيَّ شَيْ ءٍ أَقْرَأُ فِيهمَا فَقَالَ اقْرَأْ فِيهمَا مَا شِئْتَ وَ إِنْ شِئْتَ فَاقْرَأْ فِيهمَا بِقُلْ هوَ اللَّه أَحَدٌ- وَ قُلْ يَا أَيُّها الْكَافِرُونَ».(1)

مزارم می گوید امام صادق علیه السلام به من فرمود: وقتی یکی از شما اراده انجام کاری داشت پس باید دو رکعت نماز بخواند و حمد و ثنای الهی بگوید سپس بر پیامبر و اهل بیتش صلوات بفرستد و بگوید «اللَّهمَّ إِنْ كَانَ هذَا الْأَمْرُ خَيْراً لِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ فَيَسِّرْه لِي وَ اقْدِرْه وَ إِن كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ فَاصْرِفْه عَنِّي». ترجمه: خدایا اگر این کار خیر است برای دین و دنیای من آن را برایم آسان کن و مرا به انجام آن نیرومند گردان و اگر این طور نیست آن را از من دور کن.

مزارم می گوید: پرسیدم چه سوره ای در این نماز بخوانم؟ حضرت فرمود هر سوره ای که دلت می خواهد بخوان و اگر خواستی «قل هو الله احد و قل یا ایها الکافرون» بخوان.

«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّه علیه السلام صَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَ اسْتَخِرِ اللَّه فَوَ اللَّه مَا اسْتَخَارَ اللَّه مُسْلِمٌ إِلَّا خَارَ لَه الْبَتَّةَ».(2)

مرحوم کلینی با سند خود حدیثی را از امام صادق علیه السلام روایت کرده که آن

ص: 65


1- . الكافي (ط - الإسلامية)، ج 3، ص 472.
2- . الكافي (ط - الإسلامية)، ج 3، ص 470.

حضرت فرمود: دو رکعت نماز بخوان و استخاره کن [طلب خیر کن] پس به خدا قسم هیچ مسلمانی از خدا طلب خیر نکرد مگر این که قطعاً به او خیر عنایت می فرماید.

وَ مِنْه عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ رَفَعَه إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّه علیه السلام قَالَ: تَقُولُ فِي الِاسْتِخَارَةِ أَسْتَخِيرُ اللَّه وَ أَسْتَقْدِرُ اللَّه وَ أَتَوَكَّلُ عَلَى اللَّه وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه أَرَدْتُ أَمْراً فَأَسْأَلُ إِلَهي إِنْ كَانَ ذَلِكَ لَه رِضًا أَنْ يَقْضِيَ لِي حَاجَتِي وَ إِنْ كَانَ لَه سَخَطاً أَنْ يَصْرِفَنِي عَنْه وَ أَنْ يُوَفِّقَنِي لِرِضَاه.(1)

امام صادق علیه السلام می فرماید: هنگام استخاره می گویی «أَسْتَخِيرُ اللَّه وَ أَسْتَقْدِرُ اللَّه وَ أَتَوَكَّلُ عَلَى اللَّه وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه »- از خدا خیر می خواهم و از خدا طلب قدرت و توانایی می کنم و بر خدا توکل می کنم و هیچ حول و قوه ای نیست مگر به [کمک] خدا. اراده انجام کاری کرده ام پس ای پروردگارم تقاضا می کنم اگر رضایتت در این کار است حاجتم برآورده کن و اگر خشم و غضبت [در این کار] است مرا از آن منصرف نموده؛ و به رضایتت موفق کن.

استخارۀ اسماء منسوب به امام زمان عجله الله تعالی فرجه الشریف

سید بن طاووس در کتاب فتح الابواب دعایی منسوب به امام عصرعجله الله تعالی فرجه الشریف را با سند ضعیف این گونه نقل کرده: روایت کرد محمد بن علی بن محمد در

کتاب جامعش [دعایی را] که این لفظ آن است: استخارۀ اسمایی که به آن عمل می شود و در نماز حاجت و غیر آن خوانده می شود؛ ابو دلف محمد بن مظفررحمه الله یادآور شد که این دعا آخرین چیزی است که

ص: 66


1- . المحاسن، ج 2؛ ص 600.

خارج شده [از ناحیۀ مقدسه].

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي عَزَمْتَ بِهِ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ فَقُلْتَ لَهَا ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي عَزَمْتَ بِهِ عَلَى عَصَا مُوسَى- فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي صَرَفْتَ بِهِ قُلُوبَ السَّحَرَةِ إِلَيْكَ حَتَّى قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِينَ وَ أَسْأَلُكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتِي تُبْلِي بِهَا كُلَّ جَدِيدٍ وَ تُجَدِّدُ بِهَا كُلَّ بَالٍ وَ أَسْأَلُكَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَكَ وَ بِكُلِّ حَقٍّ جَعَلْتَهُ عَلَيْكَ إِنْ كَانَ هَذَا الْأَمْرُ خَيْراً لِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تُسَلِّمَ عَلَيْهِمْ تَسْلِيماً وَ تُهَيِّئَهُ لِي وَ تُسَهِّلَهُ عَلَيَّ وَ تَلْطُفَ لِي فِيهِ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ وَ إِنْ كَانَ شَرّاً لِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تُسَلِّمَ عَلَيْهِمْ تَسْلِيماً وَ أَنْ تَصْرِفَهُ عَنِّي بِمَ شِئْتَ وَ كَيْفَ شِئْتَ وَ تُرْضِيَنِي بِقَضَائِكَ وَ تُبَارِكَ لِي فِي قَدَرِكَ حَتَّى لَا أُحِبَّ تَعْجِيلَ شَيْ ءٍ أَخَّرْتَهُ وَ لَا تَأْخِيرَ شَيْ ءٍ عَجَّلْتَهُ فَإِنَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِكَ يَا عَلِيُّ يَا عَظِيمُ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ».(1)

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ خداوندا من از تو می خواهم به آن اسمی که به وسیلۀ آن عزم کردی بر آسمان ها و زمین و به آن ها گفتی بیایید -چه با اختیار چه بی اختیار- گفتند آمدیم در حال اختیار؛ و به آن اسمی که عزم کردی با آن بر عصای موسی پس ناگهان جادوی ساحران را بلعید؛ و از تو می خواهم به اسمی که به وسیلۀ آن قلب ساحران را منصرف کردی به سوی خودت تا این که گفتند ایمان آوردیم به پروردگار جهانیان، پروردگار موسی و هارون، تو خدای رب العالمین هستی و از تو می خواهم

ص: 67


1- . فتح الأبواب، ص 205.

به قدرتی که هر نویی را کهنه و فرسوده می کنی و هر کهنه و پوسیده ای را، نو می کنی و از تو می خواهم به حق هر حقی که برای توست و به هر حقی که برای خودت قرار دادی اگر این امر خیر است برای دین و دنیا و آخرتم، صلوات بفرستی برمحمد و آل محمد و بر آنان سلام برسانی سلام دادنی و [این کار را] برایم آماده و مهیا و آسان گردانی. و لطف کن به من در آن به رحمتت یا ارحم الراحمین؛ و اگر شرّ است برای دین و دنیا و آخرتم صلوات بفرستی بر محمد و آل محمد و سلام برسانی بر آن ها سلام دادنی و این که منصرف کنی آن را از من به آنچه خواستی و هرجور خواستی. و راضی ام کنی به قضایت و در تقدیرت برایم مبارک کنی تا این که دوست نداشته باشم تعجیل چیزی را که تأخیر انداخته ای و نه تأخیر چیزی را که تقدیم داشته ای پس همانا هیچ حول و قوّه ای نیست مگر به وسیلۀ تو؛ ای بلندمرتبه و ای بزرگ و ای ذوالجلال والاکرام.

ادعیه استخاره

امام صادق علیه السلام می فرماید: بعضی از آباء [و اجداد من وقتی می خواستند استخاره کنند] می گفتند:

« اللَّهمَّ لَكَ الْحَمْدُ وَ بِيَدِكَ الْخَيْرُ كُلُّه اللَّهمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ بِرَحْمَتِكَ-وَ أَسْتَقْدِرُكَ الْخَيْرَ بِقُدْرَتِكَ عَلَيْه لِأَنَّكَ تَقْدِرُ وَ لَا أَقْدِرُ وَ تَعْلَمُ وَ لَا أَعْلَمُ وَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ اللَّهمَّ فَمَا كَانَ مِنْ أَمْرٍ هوَ أَقْرَبُ مِنْ طَاعَتِكَ وَ أَبْعَدُ مِنْ مَعْصِيَتِكَ وَ أَرْضَى لِنَفْسِكَ وَ أَقْضَى لِحَقِّكَ فَيَسِّرْه لِي وَ يَسِّرْنِي لَه وَ مَا كَانَ مِنْ غَيْرِ ذَلِكَ فَاصْرِفْه عَنِّي وَ اصْرِفْنِي

ص: 68

عَنْه فَإِنَّكَ لَطِيفٌ لِذَلِكَ وَ الْقَادِرُ عَلَيْه».(1)

خداوندا حمد و ستایش مخصوص توست و تمام خیر در دست توست. خدایا من به وسیلۀ رحمتت طلب خیر می کنم و به وسیلۀ قدرتی که بر خیر داری برای آنچه خیر است طلب قدرت و توانایی می کنم. چون تو توانایی و من ناتوانم و تو می دانی و من نمی دانم و تو علام الغیوب هستی. خداوندا هر کاری که به طاعت و رضایت تو نزدیک تر و از معصیتت دورتر و در ادای حق تو بهتر است را برایم میسر و آسان کن و هر کاری غیر این است را از من منصرف و مرا از آن منصرف فرما همانا تو لطیف هستی به این امور و توانایی بر آن.

«عَنْه عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ رَفَعَه إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّه علیه السلام قَالَ: تَقُولُ فِي الِاسْتِخَارَةِ- أَسْتَخِيرُ اللَّه وَ أَسْتَقْدِرُ اللَّه وَ أَتَوَكَّلُ عَلَى اللَّه وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه أَرَدْتُ أَمْراً فَأَسْالُ إِلَهي إِنْ كَانَ ذَلِكَ لَه رِضًى أَنْ يَقْضِيَ لِي حَاجَتِي وَ إِنْ كَانَ لَه سَخَطاً أَنْ يَصْرِفَنِي عَنْه وَ أَنْ يُوَفِّقَنِي لِرِضَاه».(2)

امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی می خواهی استخاره کنی بگو: «أَسْتَخِيرُ اللَّه وَ أَسْتَقْدِرُ اللَّه وَ أَتَوَكَّلُ عَلَى اللَّه وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه »از خدا طلب خیر می کنم و از خدا طلب قدرت و توانایی [برای انجامش] می کنم و بر خدا توکل می کنم و هیچ حول و قوه ای نیست مگر به کمک خدا. [آنگاه می گویی] می خواهم کاری را انجام دهم؛ از خدایم می خواهم اگر رضایتش در این کار است حاجتم را براورده کند و اگر، خشم و غضبش در آن است مرا از آن منصرف کند و موفقم کند به آنچه رضایتش در آن است.

ص: 69


1- . المحاسن، ج 2، ص 599.
2- . المحاسن، ج 2، ص 600.

«... قَالَ: وَ سَمِعْتُه يَقُولُ فِي الِاسْتِخَارَةِ: «اللَّهمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِعِلْمِكَ، وَ أَسْتَخِيرُكَ بِعِزَّتِكَ، وَ أَسْأَلُكَ مِنْ فَضْلِكَ الْعَظِيمِ، وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِعَوَاقِبِ الْأُمُورِ. إِنْ كَانَ هذَا الْأَمْرُ خَيْراً لِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي، فَيَسِّرْه لِي وَ بَارِكْ لِي فِيه، وَ إِنْ كَانَ شَرّاً فَاصْرِفْه عَنِّي، وَ اقْضِ لِيَ الْخَيْرَ حَيْثُ كَانَ، وَ رَضِّنِي بِه، حَتَّى لَا أُحِبَّ تَعْجِيلَ مَا أَخَّرْتَ وَ لَا تَأْخِيرَ مَا عَجَّلْتَ».(1)

صفوان جمال می گوید از امام صادق علیه السلام شنیدم که هنگام استخاره می گفت: پروردگارا من به علمت از تو می خواهم و به عزتت از تو طلب خیر می کنم و از فضل عظیمت از تو تقاضا می کنم؛ درحالی که تو از همه به عاقبت کارها داناتری [و در ادامه می فرمود خداوندا] اگر این کار، خیر است در دین و دنیا و آخرتم آن را برایم آسان کن و در آن برایم برکت بده و اگر شرّ است آن را از من منصرف کن؛ و برایم خیر را مقدر کن هرچه که باشد و به آن راضی ام کن تا دوست نداشته باشم تعجیل چیزی را که تأخیر انداختی و تأخیر چیزی را که تعجیل داشتی.

مرحوم کفعمی در کتاب «مصباح» برای استخاره چند دعا نقل کرده؛ یکی از آن ادعیه، «دعای سِرّ» نام دارد که در اینجا نقل می کنیم:

[در حدیث قدسی است که خداوند متعال به حضرت محمد صلی الله علیه واله فرمود] ای محمد! هر کس قصد انجام[یکی از] دو کار را داشته و دوست دارد آن کاری که بیشتر مورد رضایتم است را برایش انتخاب نموده و او را ملزم به انجام آن کنم، پس هنگامی که قصد انجام آن کار را دارد بگوید:

«اللَّهمَّ اخْتَرْ لِي بِعِلْمِكَ وَ وَفِّقْنِي لِرِضَاكَ وَ مَحَبَّتِكَ اللَّهمَّ اخْتَرْ لِي بِقُدْرَتِكَ وَ

ص: 70


1- . قرب الإسناد (ط - الحديثة)، متن، ص 62.

جَنِّبْنِي بِعِزَّتِكَ مَقْتَكَ وَ سَخَطَكَ اللَّهمَّ فَاخْتَرْ لِي فِيمَا أُرِيدُ مِنْ هذَيْنِ الْأَمْرَيْنِ [و تسميهما] أَحَبَّهمَا إِلَيْكَ وَ أَرْضَاهمَا لَكَ وَ أَقْرَبَهمَا مِنْكَ اللَّهمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتِي زَوَيْتَ بِها عِلْمَ الْأَشْيَاءِ عَنْ جَمِيعِ خَلْقِكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْلِبْ بَالِي وَ هوَايَ وَ سَرِيرَتِي وَ عَلَانِيَتِي بِأَخْذِكَ وَ اسْفَعْ بِنَاصِيَتِي إِلَى مَا تَرَاه لَكَ رِضًى وَ لِي صَلَاحاً فِيمَا أَسْتَخِيرُكَ حَتَّى تُلْزِمَنِي مِنْ ذَلِكَ أَمْراً أَرْضَى فِيه بِحُكْمِكَ وَ أَتَّكِلُ فِيه عَلَى فَضْلِكَ [قَضَائِكَ] وَ أَكْتَفِي [وَ اكْفِنِي] فِيه بِقُدْرَتِكَ وَ لَا تَقْلِبْنِي وَ هوَايَ لِهوَاكَ مُخَالِفٌ وَ لَا مَا أُرِيدُ لِمَا تُرِيدُ لِي مُجَانِبٌ اغْلِبْ بِقُدْرَتِكَ الَّتِي تَقْضِي بِها مَا أَحْبَبْتَ بِهوَاكَ هوَايَ وَ يَسِّرْنِي لِلْيُسْرَى الَّتِي تَرْضَى بِها عَنْ صَاحِبِها وَ لَا تَخْذُلْنِي بَعْدَ تَفْوِيضِي إِلَيْكَ أَمْرِي بِرَحْمَتِكَ الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ اللَّهمَّ أَوْقِعْ خِيَرَتَكَ فِي قَلْبِي وَ افْتَحْ قَلْبِي لِلُزُومِها يَا كَرِيمُ آمِينَ».(1)

ص: 71


1- . ترجمه: خدایا به علمت برایم اختیار کن و به رضایت و محبتت موفقم کن. خدایا اختیار کن برایم به قدرتت؛ و به عزتت از مقت و سخطت دورم کن. خدایا از این دو کاری که اراده کردم -نام آن دو کار را ببرد- محبوبترین و مرضی ترین و مقربترینش را برایم اختیار کن. خدایا! من از تو می خواهم به آن قدرتی که به وسیلۀ آن باز داشته ای، علم اشیاء را از جمیع مخلوقاتت؛ این که صلوات بفرستی بر محمد و آل محمد و غالب شو به فکر و هوا و باطن و ظاهرم به گرفتنت؛ و در آنچه استخاره [و طلب خیر] می کنم ناصیه ام را بگیر و به [سوی] آنچه رضای تو و صلاح من در آن است ببر. تا این که همراه کنی مرا به امری که در آن راضی باشم بر حکمت و اتکال کنم در آن، بر قضایت؛ و به قدرتت اکتفا کنم و مرا بر نگردان درحالی که خواستۀ من مخالف خواستۀ توست و آنچه اراده کرده ام جدا [و دور] است ازآنچه تو اراده کرده ای. با قدرتی که بر هرچیز غالب می شوی هرچه را دوست داری بر آنچه من دوست دارم و هر چه را می خواهی بر هرچه می خواهم غالب کن و در نقطه مقابل کاری که نمی پسندی به آسانی موفقم کن به کاری که راضی هستی و بعدازآنکه امر را به تو واگذار کردم -به رحمتت که بر هر چیز وسعت دارد- خوارم مکن. خداوندا آنچه را اختیار نمودی در قلبم قرار بده و دلم را برای ملازمت آن گشاده گردان. ای کریم! مستجاب کن

اگر این دعا را بخواند دیر یا زود به آنچه نفعش در آن است می رسد.(1)

مصباح ابن باقی از امیرالمؤمنین علیه السلام برای استخاره این دعا را نقل کرده است: «ما شَاءَ اللَّهُ كَانَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ خِيَارَ مَنْ فَوَّضَ إِلَيْكَ أَمْرَهُ وَ أَسْلَمَ إِلَيْكَ نَفْسَهُ وَ اسْتَسْلَمَ إِلَيْكَ فِي أَمْرِهِ وَ خَلَا لَكَ وَجْهُهُ وَ تَوَكَّلَ عَلَيْكَ فِيمَا نَزَلَ بِهِ اللَّهُمَّ خِرْ لِي وَ لَا تَخِرْ عَلَيَّ وَ كُنْ لِي وَ لَا تَكُنْ عَلَيَّ وَ انْصُرْنِي وَ لَا تَنْصُرْ عَلَيَّ وَ أَعِنِّي وَ لَا تُعِنْ عَلَيَّ وَ أَمْكِنِّي وَ لَا تُمْكِنْ [عَلَيَ] مِنِّي وَ اهْدِنِي إِلَى الْخَيْرِ وَ لَا تُضِلَّنِي وَ أَرْضِنِي بِقَضَائِكَ وَ بَارِكْ لِي فِي قَدَرِكَ إِنَّكَ تَفْعَلُ مَا تَشَاءُ وَ تَحْكُمُ مَا تُرِيدُ وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ لِيَ الْخِيَرَةُ فِي أَمْرِي هَذَا فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ عَاقِبَةِ أَمْرِي فَسَهِّلْ لِي وَ إِنْ كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ فَاصْرِفْهُ عَنِّي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيل».(2)

مرحوم سید بن طاووس در کتاب فتح الابواب به سند خود از امام صادق علیه السلام روایت کرده که آن حضرت [هنگام استخاره] می فرمود:

ص: 72


1- . المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقية)، ص 394 - 395.
2- . ترجمه: هرچه خدا خواست، شد [هرچه خدا بخواهد می شود] خداوندا من از تو طلب خیر می کنم؛ مانند کسی که امرش را به تو تفویض کرده و خودش را تسلیم تو نموده است و در امورش تسلیم توست و برای درخواست حاجت به غیر تو رو نمی کند و در آنچه بر او نازل شده بر تو توکل کرده؛ خدایا به نفع من اختیار کن نه به ضرر من و با من باش و علیه من نباش و یاریم کن و یاری نکن بر ضد من؛ و یاریم کن و علیه من یاری نکن و به سوی خیر هدایتم کن و گمراهم نکن و به قضایت راضی ام کن؛ و برکت بده برایم در تقدیرت. همانا تو هرچه بخواهی انجام می دهی و حکم می کنی به هر چه بخواهی و تو به هر چیزی قادری. خدایا اگر در این کار، خیر دین و دنیا و عاقبت امرم هست آن را برایم سهل و آسان کن و اگر این طور نیست آن را از من دور کن یا ارحم الراحمین همانا تو بر هر کاری قادری؛ و خدا برای ما بس است و خوب وکیلی است. المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقية)، ص 395.

«اللَّهُمَّ إِنَّ خِيَرَتَكَ تُنِيلُ الرَّغَائِبَ وَ تُجْزِلُ الْمَوَاهِبَ وَ تُطَيِّبُ الْمَكَاسِبَ وَ تُغَنِّمُ الْمَطَالِبَ وَ تَهْدِي إِلَى أَحْمَدِ الْعَوَاقِبِ وَ تَقِي مِنْ مَحْذُورِ النَّوَائِبِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ فِيمَا عَقَدَ عَلَيْهِ رَأْيِي وَ قَادَنِي إِلَيْهِ هَوَايَ فَأَسْأَلُكَ يَا رَبِّ أَنْ تُسَهِّلَ لِي مِنْ ذَلِكَ مَا تَعَسَّرَ وَ أَنْ تُعَجِّلَ مِنْ ذَلِكَ مَا تَيَسَّرَ وَ أَنْ تُعْطِيَنِي يَا رَبِّ الظَّفَرَ فِيمَا اسْتَخَرْتُكَ فِيهِ وَ عَوْناً بِالْإِنْعَامِ فِيمَا دَعَوْتُكَ وَ أَنْ تَجْعَلَ يَا رَبِّ بُعْدَهُ قُرْباً وَخَوْفَهُ أَمْناً وَ مَحْذُورَهُ سِلْماً فَإِنَّكَ تَعْلَمُ وَ لَا أَعْلَمُ وَ تَقْدِرُ وَ لَا أَقْدِرُ وَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ اللَّهُمَّ إِنْ يَكُنْ هَذَا الْأَمْرُ خَيْراً لِي فِي عَاجِلِ الدُّنْيَا وَ آجِلِ الْآخِرَةِ فَسَهِّلْهُ لِي وَ يَسِّرْهُ عَلَيَّ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ فَاصْرِفْهُ عَنِّي وَ اقْدِرْ لِي فِيهِ الْخِيَرَةَ- إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين».(1)

خدایا انتخاب تو [مرا به] آرزوها و آمال و مواهب شایان می رساند و کسب ها و خواسته ها را پرفایده و به سوی نیکوترین عواقب راهنمایی می کند و از ناگواری های بیمناک بازمی دارد. خدایا من از تو طلب خیر می کنم در آنچه به نظرم رسیده؛ و خواسته ام مرا به آن راهنمایی کرده، پس پروردگارا از تو می خواهم مشکلات این کار را آسان کنی و در آسانش تعجیل فرمایی و ظفر را در آنچه از تو طلب نمودم به من عطا کنی و در دعایی که کردم یاری ام کنی و این که دورش را نزدیک و خوفش را امن کنی. پس همانا تو می دانی و من نمی دانم و می توانی و من نمی توانم و تو علام الغیوب هستی خدایا اگر این امر، خیر است در عاجل دنیا و آجل آخرت، پس آن را برایم سهل و آسان کن و اگر [این چنین نیست] آن را از من منصرف کن و خیر را برایم در آن مقدر کن؛ همانا تو بر هر کاری قادر و توانایی ای ارحم الراحمین.

ص: 73


1- . فتح الابواب، ص 204-205

استخاره ازدواج

«... وَ إِذَا أَرَدْتَ التَّزْوِيجَ فَاسْتَخِرْ وَ امْضِ ثُمَّ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَ ارْفَعْ يَدَيْكَ وَ قُلْ اللَّهمَّ إِنِّي أُرِيدُ التَّزْوِيجَ فَسَهلْ لِي مِنَ النِّسَاءِ أَحْسَنَهنَّ خُلُقاً وَ خَلْقاً وَ أَعَفَّهنَّ فَرْجاً وَ أَحْفَظَهنَّ نَفْساً فِيَّ وَ فِي مَالِي وَ أَكْمَلَهنَّ جَمَالًا وَ أَكْثَرَهنَّ أَوْلَاداً».(1)

چون خواستی ازدواج کنی استخاره کن و برو [برای تزویج] سپس دو رکعت نماز بخوان و دستانت را بلند کن و بگو: خداوندا من می خواهم ازدواج کنم پس برایم آسان کن تا با بهترین زنان ازنظر چهره و اخلاق و عفت دامن؛ و نگهدارنده تر از همه از من و مالم؛ و کامل تر از همه ازنظر جمال؛ و پراولادتر از همه، ازدواج کنم.

استخاره حجامت

«وَ بِإِسْنَادِه عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيه عَنْ جَدِّه عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيه عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّه صلی الله علیه واله لَا تُعَادُوا الْأَيَّامَ فَتُعَادِيَكُمْ إِذَا تبغِي [تَبَيَّغَ] الدَّمُ بِأَحَدِكُمْ فَلْيَحْتَجِمْ فِي أَيِّ الْأَيَّامِ كَانَ وَ لْيَقْرَأْ آيَةَ الْكُرْسِيِّ وَ يَسْتَخِيرُ اللَّه تَعَالَى ثَلَاثاً وَ يُصَلِّي عَلَى النَّبِيِّ ص».(2)

رسول خدا صلی الله علیه واله فرمود: با ایام دشمنی نکنید که با شما دشمنی می کند؛ وقتی خون به یکی از شما غلبه کرد پس باید حجامت کند در هرروزی از روزها که بخواهد؛ پس باید [قبل از حجامت] آیة الکرسی را بخواند و سه بار استخاره کند [دعا کند و طلب خیر نماید] و سه بار بر رسول خدا صلوات بفرستد.

ص: 74


1- . باب صلاة الاستخارة من کتاب الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا علیه السلام، ص 234.
2- . الجعفريات (الأشعثيات)، ص 162.

فصل سوم : آموزش استخارۀ قلبی

اشاره

در این فصل ده حدیث از کتب معتبر، دربارۀ استخارۀ قلبی، تقدیم می شود. خلاصۀ این احادیث ازاین قرار است: کسی که قصد انجام استخارۀ قلبی دارد بعد از نماز واجب یا بعد از اقامۀ دو رکعت نماز استخاره، اذکار مخصوص را با حضور قلب و با توجه به معنای آن، قرائت می کند و در پایان به آن طرفی که قلبش بیشتر مایل است عمل می کند. برای اطلاع از جزئیات این استخاره، احادیث ذیل را با دقت ملاحظه بفرمایید.

«عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَمْرِو بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ رُبَّمَا أَرَدْتُ الْأَمْرَ يَفْرُقُ مِنِّي فَرِيقَانِ أَحَدُهُمَا يَأْمُرُنِي وَ الْآخَرُ يَنْهَانِي قَالَ فَقَالَ إِذَا كُنْتَ كَذَلِكَ فَصَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَ اسْتَخِرِ اللَّهَ مِائَةَ مَرَّةٍ وَ مَرَّةً ثُمَّ انْظُرْ أَحْزَمَ الْأَمْرَيْنِ لَكَ فَافْعَلْهُ فَإِنَّ الْخِيَرَةَ فِيهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ لْتَكُنِ اسْتِخَارَتُكَ فِي عَافِيَةٍ فَإِنَّهُ رُبَّمَا خِيرَ لِلرَّجُلِ فِي

ص: 75

قَطْعِ يَدِهِ وَ مَوْتِ وَلَدِهِ وَ ذَهَابِ مَالِهِ».(1)

اسحاق بن عمار می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم: چه بسا تصمیم به [انجام] کاری دارم مردم دربارۀ کارم به دودسته تقسیم می شوند؛ یک گروه مرا به انجام آن امر می کنند و گروه دیگر نهی می کنند [در چنین وضعی چه کنم؟] امام فرمود: وقتی در چنین موقعیتی قرار گرفتی دو رکعت نماز بخوان و صد و یک بار استخاره کن سپس نگاه کن به قلبت؛ َآن کاری را که بیشتر به آن مایل هستی انجام بده که خیر در آن است -إن شاء الله- و باید استخاره ات همراه طلب عافیت باشد؛ چون ممکن است خیر کسی در قطع شدن دست یا مرگ فرزند یا تلف شدن مالش باشد.

«وَ عَنْهُ، عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: «مَا اسْتَخَارَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَبْدٌ فِي أَمْرٍ قَطُّ مِائَةَ مَرَّةٍ، يَقِفُ عِنْدَ رَأْسِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَيَحْمَدَ اللَّهَ وَ يُهَلِّلَهُ وَ يُسَبِّحَهُ وَ يُمَجِّدَهُ وَ يُثْنِيَ عَلَيْهِ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ، إِلَّا رَمَاهُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِأَخْيَرِ الْأَمْرَيْنِ».(2)

صفوان جمال از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: هیچ بنده ای نزد قبر امام حسین علیه السلام صدبار استخاره [طلب خیر] نکرد و حمد و ثنا و تسبیح و تمجید و تهلیل خدا را آن گونه که شایسته آن است نگفت مگر آنکه خدای تبارک و تعالی [از دو امری که میان آن مردد است] بهترین آن را به دلش می اندازد.

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ قَالَ: سَأَلَ الْحَسَنُ بْنُ الْجَهْمِ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام لِابْنِ أَسْبَاطٍ فَقَالَ مَا تَرَى لَهُ وَ ابْنُ أَسْبَاطٍ حَاضِرٌ وَ نَحْنُ جَمِيعاً

ص: 76


1- .[1] الكافي (ط - الإسلامية)، ج 3، ص 472.
2- . قرب الإسناد (ط - الحديثة)، متن، ص 59.

يَرْكَبُ الْبَرَّ أَوِ الْبَحْرَ إِلَى مِصْرَ فَأَخْبَرَهُ بِخَيْرِ طَرِيقِ الْبَرِّ فَقَالَ الْبَرُّ وَ ائْتِ الْمَسْجِدَ فِي غَيْرِ وَقْتِ صَلَاةِ الْفَرِيضَةِ فَصَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَ اسْتَخِرِ اللَّهَ مِائَةَ مَرَّةٍ ثُمَّ انْظُرْ أَيُّ شَيْ ءٍ يَقَعُ فِي قَلْبِكَ فَاعْمَلْ بِهِ وَ قَالَ لَهُ الْحَسَنُ الْبَرُّ أَحَبُّ إِلَيَّ لَهُ قَالَ وَ إِلَيَّ».(1)

مرحوم کلینی به سند خود از ابن فضال روایت کرده که گفت: حسن بن جهم از ابا الحسن [امام رضا] علیه السلام برای ابن اسباط سؤال کرد -درحالی که ما و ابن اسباط حاضر بودیم- [به امام رضا] گفت: نظرت چیست [ابن اسباط] از راه دریا به مصر برود یا از راه خشکی؟ و خبر داد که راه خشکی [خطرناک و ناامن است]. آن حضرت در پاسخ فرمود: در غیر وقت نماز واجب به مسجد بیا و دو رکعت نماز بخوان و صد بار استخاره کن [از خدا طلب خیر کن] سپس نگاه کن ببین چی در قلبت واقع می شود به آن عمل کن. در این حال حسن گفت راه خشکی به نظر من برایش بهتر است و امام فرمود: به نظر من هم بهتر است.

«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَسْبَاطٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ الْبَجَلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا تَرَى آخُذُ بَرّاً أَوْ بَحْراً فَإِنَّ طَرِيقَنَا مَخُوفٌ شَدِيدُ الْخَطَرِ فَقَالَ اخْرُجْ بَرّاً وَ لَا عَلَيْكَ أَنْ تَأْتِيَ مَسْجِدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه واله وَ تُصَلِّيَ رَكْعَتَيْنِ فِي غَيْرِ وَقْتِ فَرِيضَةٍ ثُمَّ لَتَسْتَخِيرُ اللَّهَ مِائَةَ مَرَّةٍ وَ مَرَّةً ... »(2)

حدیث فوق به سند دیگر این گونه روایت شده که علی بن اسباط می گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم نظر شما چیست [در سفری که در پیش دارم راه] خشکی را در پیش گیرم یا راه دریا را؟ چون راه ما ترسناک و پرخطر

ص: 77


1- . الكافي (ط - الإسلامية)، ج 3، ص 471.
2- . همان، ص 471.

است؟ حضرت فرمود: از راه خشکی برو [بعد در ادامه فرمود] چرا در غیر وقت نماز واجب به مسجد رسول خدا صلی الله علیه واله نمی آیی دو رکعت نماز بخوانی سپس صد و یک بار طلب خیر کنی ...

توضیح: آن گونه که از روایت برمی آید، حسن بن جهم [در مسجدالنبی] با امام رضا علیه السلام مشورت کرده و خطر مسیر خشکی به سوی مصر را برای آن حضرت گزارش داده و از امام نظرخواهی کرده که ابن اسباط از طریق دریا راهی مصر شود یا راه خشکی را باوجوداین خطرات در پیش گیرد. امام رضا علیه السلام نه برای ابن اسباط از غیب خبر داد که کدام یک از دو طریق امن است و کدام ناامن؛ نه دست به سوی قرآن برد تا برایش استخاره کند. بلکه به او آموزش داد تا در غیر وقت نماز به مسجد برود و استخارۀ قلبی کند. با توجه به این حدیث، شایسته است وقتی کسی برای استخاره کردن به علما و ائمه جمعه و جماعت مراجعه کرد، از سیره و سنت رسول خدا صلی الله علیه واله و ائمه هدی علیه السلام تخلف نکنند و بجای دراز کردن دست به سوی تسبیح و قرآن، طبق سیرۀ امام رضا علیه السلام روش استخاره کردن را به آن ها آموزش بدهند تا خودشان استخاره کنند.

«الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطُّوسِيُّ فِي الْأَمَالِي عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْفَحَّامِ عَنِ الْمَنْصُورِيِّ عَنْ عَمِّ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام إِذَا عَرَضَتْ لِأَحَدِكُمْ حَاجَةٌ فَلْيَسْتَشِرِ اللَّهَ رَبَّهُ فَإِنْ أَشَارَ عَلَيْهِ اتَّبَعَ وَ إِنْ لَمْ يُشِرْ عَلَيْهِ تَوَقَّفَ قَالَ قُلْتُ: يَا سَيِّدِي وَ كَيْفَ أَعْلَمُ ذَلِكَ قَالَ تَسْجُدُ عَقِيبَ الْمَكْتُوبَةِ وَ تَقُولُ اللَّهُمَّ خِرْ لِي مِائَةَ مَرَّةٍ ثُمَّ تَتَوَسَّلُ بِنَا وَ تُصَلِّي عَلَيْنَا وَ تَسْتَشْفِعُ بِنَا ثُمَّ تَنْظُرُ مَا يُلْهِمُكَ تَفْعَلُهُ فَهُوَ الَّذِي أَشَارَ

ص: 78

عَلَيْكَ بِهِ».(1)

امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی برای یکی از شما حاجتی پیش آمد کرد پس باید با پروردگارش مشورت کند پس اگر خدا رأی داد به َآن عمل کند و اگر به آن نظر موافق نداد توقف کند. راوی می گوید به امام عرض کردم: ای آقای من از کجا بفهمم خدا به آن، رأی موافق می دهد یا نظر مخالف؟ امام فرمود: بعد از نماز واجب سجده می کنی و صدبار می گویی: «اللَّهُمَّ خِرْ لِي» سپس به ما توسل می کنی و بر ما صلوات می فرستی و به وسیلۀ ما طلب شفاعت می کنی سپس نگاه می کنی می بینی چه چیزی به قلبت الهام می کند آن را انجام می دهی پس آن [چیزی که در دلت الهام شده] همانی است که خدا به تو نظر داده است.

«عنِ الشَّيْخِ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيِّ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ فِيمَا صَنَّفَهُ مِنْ كِتَابِ رَسَائِلِ الْأَئِمَّةِ صلی الله علیه واله فِيمَا يَخْتَصُّ بِمَوْلَانَا الْجَوَادِصلی الله علیه واله فَقَالَ وَ مِنْ كِتَابٍ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ فَهِمْتُ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ بَنَاتِكَ وَ أَنَّكَ لَا تَجِدُ أَحَداً مِثْلَكَ فَلَا تَفَكَّرْ فِي ذَلِكَ يَرْحَمُكَ اللَّهُ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه واله قَالَ إِذَا جَاءَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِينَهُ فَزَوِّجُوهُ وَ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ فَسادٌ كَبِيرٌ وَ فَهِمْتُ مَا اسْتَأْمَرْتَ فِيهِ مِنْ أَمْرِ ضَيْعَتَيْكَ اللَّتَيْنِ تَعَرَّضَ لَكَ السُّلْطَانُ فِيهِمَا فَاسْتَخِرِ اللَّهَ مِائَةَ مَرَّةٍ خِيَرَةً فِي عَافِيَةٍ فَإِنِ احْلَوْلَى فِي قَلْبِكَ بَعْدَ الِاسْتِخَارَةِ فَبِعْهُمَا وَ اسْتَبْدِلْ غَيْرَهُمَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ لْتَكُنِ الِاسْتِخَارَةُ بَعْدَ صَلَاتِكَ رَكْعَتَيْنِ وَ لَا تُكَلِّمْ أَحَداً بَيْنَ أَضْعَافِ الِاسْتِخَارَةِ حَتَّى تُتِمَّ مِائَةَ مَرَّةٍ».(2)

سید بن طاووس روایتی را از مرحوم کلینی در کتاب «رسائل الائمه»در

ص: 79


1- . وسائل الشيعة، ج 8، ص 74.
2- . فتح الابواب، ص 143-144.

قسمتی که مربوط به امام جواد علیه السلام است نقل می کند که: یکی از نامه های آن حضرت به علی بن اسباط این است:

«بسم الله الرحمن الرحیم فهمیدم آنچه را دربارۀ دخترانت ذکر کرده بودی و این که کسی را مثل خودت نمی یابی [که دخترانت را به آن ها شوهر بدهی] خدا رحمتت کند دراین باره فکر نکن همانا رسول خدا صلی الله علیه واله فرمود: وقتی کسی به سوی شما آمد که از دین و اخلاقش راضی هستید به او همسر بدهید و اگر این کار را نکنید باعث فتنه در زمین و فساد بزرگ خواهد شد؛ و فهمیدم آنچه را دربارۀ دو زمینی که سلطان متعرض آن شده درخواست نموده بودی. پس صدبار استخاره کن [از خدا طلب خیر کن]. اگر بعد از استخاره، قلبت به فروش آن مایل بود پس آن دو [زمین] را بفروش و بجای آن چیز دیگری بخر- إن شاء الله- و باید استخاره [دعا کردن و طلب خیرت] پس از دو رکعت نماز باشد و در بین استخاره با کسی حرف نزن تا صد مرتبه استخاره و طلب خیر از خدا به پایان برسد».

«وَ فِي فِرْدَوْسِ الْأَخْبَارِ أَنَّ النَّبِيَّ صلی الله علیه واله قَالَ يَا أَنَسُ إِذَا هَمَمْتَ بِأَمْرٍ فَاسْتَخِرْ رَبَّكَ فِيهِ سَبْعَ مَرَّاتٍ ثُمَّ انْظُرْ إِلَى الَّذِي يَسْبِقُ إِلَى قَلْبِكَ فَإِنَّ الْخِيَرَةَ فِيهِ يَعْنِي افْعَلْ ذَلِكَ».(1)

سید بن طاووس از کتاب فردوس الاخبار از رسول خدا صلی الله علیه واله روایت کرده که آن حضرت فرموده: ای انس وقتی تصمیم به انجام کاری داشتی -دربارۀ َآن کار- از پروردگارت هفت بار استخاره [طلب خیر] کن سپس نگاه کن ببین چه چیزی در قلبت خطور می کند پس «خیرت» در آن است یعنی به َآنچه قلبت مایل است عمل کن.

«قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عُمَيْرٍ وَ الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي

ص: 80


1- . فتح الأبواب، ص 156.

عَبْدِ اللَّهِ صلی الله علیه واله قَالَ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام يَقُولُ مَا اسْتَخَارَ اللَّهَ عَبْدٌ قَطُّ مِائَةَ مَرَّةٍ إِلَّا رُمِيَ بِخَيْرِ الْأَمْرَيْنِ يَقُولُ اللَّهُمَّ عَالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ إِنْ كَانَ أَمْرُ كَذَا وَ كَذَا خَيْراً لِأَمْرِ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي وَ عَاجِلِ أَمْرِي وَ آجِلِهِ فَيَسِّرْهُ لِي وَ افْتَحْ لِي بَابَهُ وَ رَضِّنِي فِيهِ بِقَضَائِكَ».(1)

امام جعفرصادق علیه السلام از پدرش امام محمد باقر علیه السلام روایت می کند که فرمود: هیچ بنده ای صدبار استخاره نکرد مگر این که خدا یکی از دو امر موردنظرش را به [دل] او می اندازد. [درحالی که پس از صدبار استخاره] بگوید: اللَّهُمَّ عَالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ إِنْ كَانَ أَمْرُ كَذَا وَ كَذَا خَيْراً لِأَمْرِ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي وَ عَاجِلِ أَمْرِي وَ آجِلِهِ فَيَسِّرْهُ لِي وَ افْتَحْ لِي بَابَهُ وَ رَضِّنِي فِيهِ بِقَضَائِكَ. ای خدای عالم غیب و شهادت اگر فلان کار، خیر است برای دنیا و آخرت و الآن و آینده من پس آن را برایم آسان و میسر گردان و درِ آن را به رویم بگشا و مرا در آن، به قضای خود راضی گردان.

عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ فِيمَا رَوَاهُ فِي كِتَابِ الدَّلَائِلِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَهْلِ بْنِ الْيَسَعِ قَالَ كُنْتُ مُجَاوِراً بِمَكَّةَ فَصِرْتُ إِلَى الْمَدِينَةِ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام وَ أَرَدْتُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنْ كِسْوَةٍ يَكْسُونِيهَا فَلَمْ يَتَّفِقْ لِي أَنْ أَسْأَلَهُ حَتَّى وَدَّعْتُهُ وَ أَرَدْتُ الْخُرُوجَ فَقُلْتُ أَكْتُبُ إِلَيْهِ وَ أَسْأَلُهُ قَالَ وَكَتَبْتُ الْكِتَابَ وَ صِرْتُ إِلَى مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه واله عَلَى أَنْ أُصَلِّيَ رَكْعَتَيْنِ وَ أَسْتَخِيرَ اللَّهَ مِائَةَ مَرَّةٍ فَإِنْ وَقَعَ فِي قَلْبِي أَنْ أَبْعَثَ إِلَيْهِ بِالْكِتَابِ وَ إِلَّا خَرَقْتُهُ قَالَ فَوَقَّعَ فِي قَلْبِي أَنْ لَا أَبْعَثَ إِلَيْهِ فَخَرَقْتُ الْكِتَابَ وَ خَرَجْتُ مِنَ الْمَدِينَةِ فَبَيْنَا أَنَا كَذَلِكَ إِذَا رَأَيْتُ رَسُولًا مَعَهُ ثِيَابٌ فِي مِنْدِيلٍ يَتَخَلَّلُ الطُّرُقَاتِ وَ يَسْأَلُ عَنْ

ص: 81


1- . فتح الأبواب، ص 236.

مُحَمَّدِ بْنِ سَهْلٍ الْقُمِّيِّ حَتَّى انْتَهَى إِلَيَّ فَقَالَ مَوْلَاكَ بَعَثَ إِلَيْكَ بِهَذَا وَ إِذَا مُلَاءَتَانِ قَالَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى فَقَضَى أَنِّي غَسَّلْتُهُ حِينَ مَاتَ وَ كَفَّنْتُهُ بِهِمَا.(1)

عبدالله جعفر حمیری از احمد بن محمد بن عیسی از محمد بن سهل بن یسع روایت کرده که گفت مجاور مکه بودم سپس رفتم به مدینه و بر امام محمد تقی علیه السلام وارد شدم و تصمیم گرفتم از او تقاضا کنم با یک لباسی مرا بپوشاند؛ ولی فرصتی پیش نیامد؛ تا این که خداحافظی کردم و تصمیم به خروج گرفتم و گفتم برایش نامه ای می نویسم و در آن، تقاضای خود را مطرح می کنم؛ نامه را نوشتم و به مسجد رسول خدا صلی الله علیه واله رفتم تا دو رکعت نماز بخوانم و صدبار از خدا طلب خیر کنم و اگر در قلبم [موافقت] حاصل شد نامه را ارسال کنم و الّا آن را پاره کنم؛ پس از دو رکعت نماز و صدبار استخاره، به دلم الهام شد که نامه را نفرستم پس نامه را از بین بردم و از مدینه خارج شدم در بین راه بودم که ناگهان خادم و فرستاده آن حضرت را دیدم از محمد بن سهل قمی جویا می شود. تا به من رسید، دستمالی که حاوی دو قطعه پارچه بود را به من داد و گفت مولایت این را برای تو فرستاده. احمد بن محمد بن عیسی می گوید [وقتی محمد بن سهل بن یسع فوت کرد] من او را غسل دادم و به آن دو قطعه پارچه ارسالی [امام محمدتقی علیه السلام]، کفنش کردم.

«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ عَنِ الْيَسَعِ الْقُمِّيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أُرِيدُ الشَّيْ ءَ فَأَسْتَخِيرُ اللَّهَ فِيهِ فَلَا يُوفَقُ فِيهِ الرَّأْيُ أَفْعَلُهُ أَوْ أَدَعُهُ فَقَالَ انْظُرْ إِذَا قُمْتَ إِلَى الصَّلَاةِ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ أَبْعَدُ مَا يَكُونُ مِنَ الْإِنْسَانِ إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلَاةِ فَانْظُرْ إِلَى شَيْ ءٍ يَقَعُ فِي قَلْبِكَ فَخُذْ بِهِ وَ افْتَحِ الْمُصْحَفَ فَانْظُرْ إِلَى أَوَّلِ مَا تَرَى فِيهِ فَخُذْ بِهِ

ص: 82


1- . فتح الأبواب، ص 243.

إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى».(1)

یسع بن عبدالله قمی می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم من تصمیم به کاری دارم پس دربارۀ آن استخاره می کنم [دعا می کنم و از خدا طلب خیر می کنم] ولی نظرم به انجام یا ترک آن متمایل نمی شود؟ امام فرمود: انسان وقتی به نماز می ایستد شیطان از هر زمان دیگر از او دورتر است در این حالت ببین [دربارۀ انجام یا ترک آن عمل] چه در قلبت خطور می کند همان را انجام بده و قرآن را بازکن و نگاه کن به اولین چیزی که به چشمت می خورد انجام بده.

تذکر

این روایت از نظر سند و متن ایرادهای زیادی دارد که در فصل « استخاره با قرآن» مفصلاً ایرادهای سند و متن آن بررسی خواهد شد –ان شاء الله-

دو ایراد به استخارۀ قلبی

1. همان گونه که از بعضی از روایات برمی آید و تجربه هم ثابت کرده، در مواردی استخارۀ قلبی به نتیجه نمی رسد و قلب انسان به طرف خاصی، مایل نمی شود و همچنان در حیرت و تردید باقی می ماند؟

2. انسان عادی همیشه آنچه در دلش می افتد انصراف به الهام الهی ندارد بلکه شیطان و هوای نفس و عوامل دیگری هم وجود دارد که در تمایلات اوتأثیرگذار است و معلوم نیست آنچه در دلش می افتد از الهامات الهی است یا از خواسته های نفسانی و وسواس شیطانی؛ بنابراین تا اطمینان حاصل نشود که الهام الهی است نسبت دادن آن به خداوند متعال مشکل است.

ص: 83


1- . تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج 3، ص 31.

علامۀ کرمانی دربارۀ استخارۀ قلبی می فرماید: این نوع استخاره برای کسانی که شهوات بر آن ها غلبه کرده و قادر بر تخلیه قلب از تمایلات نیستند، جداً مشکل است. ایشان در ادامه می نویسد:

یکی از شرایط این استخاره این است که انسان قلبش را خالی کند از تمایل به یکی از دو طرف؛ و طالب خیر باشد در دین و دنیا و ... و در پایان می فرماید: اگر [پس از انجام اعمال استخارۀ قلبی] چیزی به قلبش الهام نشد بداند خیرش در ندانستن خیر و شرّ آن است در آن زمان؛ پس دعا و عمل استخارۀ قلبی را در وقت دیگری که در آن احتمال تغییر حال است تکرار کند؛ اگر در قلبش الهام شد چه بهتر؛ وگرنه، در وقت دیگر تکرار کند تا سرانجام کشف حال شود.(1)

علامۀ بحرانی می فرماید: بدان که عمده در اصابت استخاره به خیر و رسیدن استخاره کننده به هدف موردنظر، همانا جارو کردن حجرۀ خیال از هواهای نفسانی و تطهیر چراغ قلب از خواطر شیطانی و رسیدن به مرتبه رضای ربانی است. امام صادق علیه السلام به این حقیقت اشاره کرده و فرموده «من استخار الله مرة واحدة و هو راض به خارالله له حتماً»(2) در این روایت، رسیدن به خیر مشروط شده به تحقق رضا [به قضای خداوند].(3)

ص: 84


1- . عرفان الصواب، ص 35.
2- . هر کس [دعا کند و] یک بار از خدا طلب خیر کند خداوند حتما به او خیر می دهد.
3- . المنارات الظاهره، نوشته علامۀ بحرانی، کتاب خطی بدون شماره صفحه.

فصل چهارم : آموزش استخارۀ مشورتی

مشورت یعنی طلب راهنمایی از دیگران برای شناخت مصلحت و مفسده یا خیر و شرّ امور.

آنچه در میان مردم شایع است این است که «استخاره بعد از استشاره است» یعنی تا زمانی که مشورت نکرده ای نوبت به استخاره نمی رسد. اگر مشورت کردی و خیر و شرّ کارت معلوم شد، دیگر حیران نیستی و موردی برای استخاره باقی نمی ماند؛ و درصورتی که بعد از استشاره همچنان حیران بودی، نوبت به استخاره می رسد؛ اما در روایاتی که در این فصل مشاهده می کنید -برعکس آنچه گفته شد- می فرماید: تا استخاره نکرده ای نباید با کسی مشورت کنی! با این بیان به نظر می رسد میان قول معروف و احادیث این باب تعارض وجود دارد.

در پاسخ می گوییم: احادیثی که در این فصل مطرح می شود نمی خواهد باب مشورت را مسدود کند؛ بلکه می خواهد بگوید هر وقت خواستی با کسی مشورت کنی قبل از آن، استخاره کن؛ یعنی به درگاه

ص: 85

خدای متعال دعا کن و از او بخواه خیر و صلاح تو را به زبان کسی که می خواهی با او مشورت کنی جاری کند؛ این احادیث در واقع یکی از آداب مشورت با دیگران را بیان می کند و آن این است که قبل از مشورت با بندگان خدا، استخاره کن یعنی دعا کن و از خداوند متعال درخواست کن، خیر و صلاح تو را بر زبان فردی که می خواهی با او مشورت کنی قرار دهد؛ آنگاه اقدام به مشورت کن. در این صورت خداوند منّان خیر و صلاح تو را بر زبان کسی که با او مشورت می کنی قرار خواهد داد. در این صورت می توانی بگویی «باخدا مشورت کردم».(1)

ناگفته نماند مشورت کردن با بندگان خدا آدابی دارد که حتماً باید رعایت شود و الاّ ممکن است ضررش بیشتر از نفعش باشد. به همین خاطر در فصل بعد، آداب و شرایط مشورت را مطرح خواهیم کرد. پس از بیان این مقدمه، نظر شمارا به احادیث استخارۀ مشورتی جلب می کنم.

«رَوَى هَارُونُ بْنُ خَارِجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَمْراً فَلَا يُشَاوِرْ فِيهِ أَحَداً مِنَ النَّاسِ حَتَّى يَبْدَأَ فَيُشَاوِرَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَالَ قُلْتُ وَ مَا مُشَاوَرَةُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ يَبْدَأُ فَيَسْتَخِيرُ اللَّهَ فِيهِ أَوَّلًا ثُمَّ يُشَاوِرُ فِيهِ فَإِنَّهُ إِذَا بَدَأَ بِاللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَجْرَى لَهُ الْخِيَرَةَ عَلَى لِسَانِ مَنْ يَشَاءُ مِنَ الْخَلْقِ».(2)

هارون بن خارجه از امام صادق علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: هر یک از شما تصمیم به انجام کاری داشته باشد با احدی از مردم مشورت نکند تا

ص: 86


1- . روایات استخارۀ مشورتی با مشکل سند مواجه است؛ و مطالب مذکور مبتنی برفرض صحت این روایات است.
2- . من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 562.

اینکه ابتدا باخدای تبارک و تعالی مشورت کند. راوی می گوید گفتم فدایت شوم مشورت باخدای تبارک و تعالی چگونه است؟ آن حضرت فرمود: ابتدا [دربارۀ آن کار] از خدا طلب خیر می کند سپس دربارۀ َآن، مشورت می کند؛ چون اگر [مشورت را با طلب خیر از] خدای تبارک و تعالی شروع کند خداوند خیر او را بر زبان هریک از بندگانش که بخواهد جاری می کند.

«قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام إِذَا أَرَدْتَ أَمْراً فَلَا تُشَاوِرْ فِيهِ أَحَداً حَتَّى تُشَاوِرَ رَبَّكَ قَالَ قُلْتُ وَ كَيْفَ أُشَاوِرُ رَبِّي قَالَ تَقُولُ أَسْتَخِيرُ اللَّهَ مِائَةَ مَرَّةٍ ثُمَّ تُشَاوِرُ النَّاسَ فَإِنَّ اللَّهَ يُجْرِي لَكَ الْخِيَرَةَ عَلَى لِسَانِ مَنْ أَحَبَ».(1)

امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی اراده کردی کاری را انجام دهی با احدی مشورت نکن تا با پروردگارت مشورت کنی. راوی می گوید به آن حضرت عرض کردم: چگونه با پروردگارم مشورت کنم؟ آن حضرت فرمود: صدبار می گویی «استخیرالله» سپس با مردم مشورت می کنی پس خداوند خیر تو را در زبان هرکس که دوست داشته باشد جاری می کند.

«أَقُولُ وَ قَدْ رَوَى سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِ الدُّعَاءِ كَيْفِيَّةَ مُشَاوَرَةِ النَّاسِ فَقَالَ مَا هَذَا لَفْظُهُ حُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَنْ يَشْتَرِيَ أَوْ يَبِيعَ أَوْ يَدْخُلَ فِي أَمْرٍ فَلْيَبْدَأْ بِاللَّهِ وَ يَسْأَلْهُ قَالَ قُلْتُ فَمَا يَقُولُ قَالَ يَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّي أُرِيدُ كَذَا وَ كَذَا فَإِنْ كَانَ خَيْراً لِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي وَ عَاجِلِ أَمْرِي وَ آجِلِهِ فَيَسِّرْهُ وَ إِنْ كَانَ شَرّاً لِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ فَاصْرِفْهُ عَنِّي رَبِّ اعْزِمْ لِي عَلَى رُشْدِي وَ إِنْ كَرِهَتْهُ وَ

ص: 87


1- . مكارم الأخلاق، ص 318.

أَبَتْهُ نَفْسِي ثُمَّ يَسْتَشِيرُ عَشَرَةً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَإِنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى عَشَرَةٍ وَ لَمْ يُصِبْ إِلَّا خَمْسَةً فَلْيَسْتَشِرْ خَمْسَةً مَرَّتَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْ إِلَّا رَجُلَيْنِ فَلْيَسْتَشِرْهُمَا خَمْسَ مَرَّاتٍ فَإِنْ لَمْ يُصِبْ إِلَّا رَجُلًا فَلْيَسْتَشِرْهُ عَشْرَ مَرَّاتٍ.»(1)

امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی یکی از شما تصمیم بگیرد چیزی را بخرد یا بفروشد یا داخل در امری بشود از خدا باید شروع کند و از او [راهنمایی] بخواهد. راوی می گوید به امام گفتم چه بگوید؟ امام فرمود می گوید «اللّهمّ إِنِّي أُرِيدُ كَذَا وَ كَذَا فَإِنْ كَانَ خَيْراً لِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي وَ عَاجِلِ أَمْرِي وَ آجِلِهِ فَيَسِّرْهُ وَ إِنْ كَانَ شَرّاً لِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ فَاصْرِفْهُ عَنِّي رَبِّ اعْزِمْ لِي عَلَى رُشْدِي وَ إِنْ كَرِهَتْهُ وَ أَبَتْهُ نَفْسِي» «خدایا من می خواهم فلان کار را انجام دهم پس اگر خیر است برای دین و دنیا و آخرت و حال و آینده ام آن را برایم میسر کن؛ و اگر شرّ است برای دین و دنیایم آن را از من دور کن. خدایا بر رشد من عزم و اراده کن و لو این که اکراه داشته باشم و نفسم حاضر به قبول آن نباشد». سپس با ده نفر از مؤمنان مشورت می کند پس اگر ده نفر نبود و به پنج نفر دسترسی داشت با آن پنج نفر دو بار مشورت کند و اگر جز دو نفر نیافت با آن ها پنج بار مشورت کند و اگر جز یک نفر نبود با او ده بار مشورت کند.

«عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ رَفَعَهُ عَنْهُمْ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ وَ قَدْ سَأَلَهُ عَنِ الْأَمْرِ يَمْضِي فِيهِ وَ لَا يَجِدُ أَحَداً يُشَاوِرُهُ فَكَيْفَ يَصْنَعُ قَالَ شَاوِرْ رَبَّكَ قَالَ فَقَالَ لَهُ كَيْفَ قَالَ لَهُ انْوِ الْحَاجَةَ فِي نَفْسِكَ ثُمَّ اكْتُبْ رُقْعَتَيْنِ فِي وَاحِدَةٍ لَا وَ فِي وَاحِدَةٍ نَعَمْ وَ اجْعَلْهُمَا فِي بُنْدُقَتَيْنِ مِنْ طِينٍ ثُمَّ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَ اجْعَلْهُمَا تَحْتَ ذَيْلِكَ وَ قُلْ يَا اللَّهُ إِنِّي أُشَاوِرُكَ فِي أَمْرِي هَذَا وَ أَنْتَ خَيْرُ مُسْتَشَارٍ وَ مُشِيرٍ فَأَشِرْ عَلَيَّ بِمَا فِيهِ صَلَاحٌ وَ حُسْنُ

ص: 88


1- . فتح الأبواب، ص 139.

عَاقِبَةٍ ثُمَّ أَدْخِلْ يَدَكَ فَإِنْ كَانَ فِيهَا نَعَمْ فَافْعَلْ وَ إِنْ كَانَ فِيهَا لَا لَا تَفْعَلْ هَكَذَا شَاوِرْ رَبَّكَ».(1)

ثقة الاسلام کلینی رحمه الله به سند خود روایتی را از یکی از امام ها نقل کرده که به یکی از اصحاب خود -که از او پرسیده در کاری که می خواهد انجام دهد و کسی را نمی یابد که با او مشورت کند تکلیفش چیست- فرموده: با پروردگارت مشورت کن. او به امام عرض می کند چگونه با پروردگارم مشورت کنم؟ امام در پاسخ می فرماید: حاجتت را در دلت در نظر بگیر؛ سپس دو قطعه کاغذ بردار و روی یک قطعه بنویس «لا» و روی کاغذ دیگری بنویس «نعم» سپس آن دو را در دو بندقه از گل(2) بگذار سپس دو رکعت نماز بخوان و آندورا زیر سجاده بگذار و بگو: خدایا من در این کارم با تو مشورت می کنم و تو بهترین مستشار و مشیر هستی پس اشاره کن به من به آنچه در آن صلاح و حسن عاقبت است سپس دستت را داخل کن [و یک برگ را بیرون بیاور] اگر در آن «نعم» [نوشته] بود انجام بده و اگر «لا»[نوشته] بود انجام نده؛ این گونه با پروردگارت مشورت کن.

توضیح:

1. سند این روایت در نهایت ضعف است.

2. طبق گفته این روایت، چنین استخاره ای، منحصر است به موردی که هیچ کس برای مشورت پیدا نمی شود. بنا براین، منافاتی با سایر روایات استخارۀ مشورتی ندارد.

3. چون در این نوع استخارۀ مشورتی، از کاغذ استفاده می شود، به همین

ص: 89


1- . (الكافي ط - الإسلامية)، ج 3، ص 473.
2- . میان مقداری گل بگذار و آن را مانند گردو، گرد کن.

مناسبت، این حدیث در «فصل استخارۀ رقاع» مجدداً تکرار و بحث های لازم دربارۀ آن مطرح خواهد شد.

جمع بندی روایات

روایات این فصل نشانگر این حقیقت است که ازنظر دین مبین اسلام، استخاره رقیب عقل و مشورت نیست و تشریع استخاره به معنای تعطیل کردن قوای عقلانی نیست؛ همان گونه که توکل و دعا برای رزق و روزی، به مفهوم نفی تلاش و تدبیر و فعالیت اقتصادی نیست؛ بلکه انسان، هم به تفکر و خردورزی نیاز دارد و هم به امدادهای معنوی؛ استخاره نیز انسان را از مشورت بی نیاز نمی کند کما این که مشورت هم انسان را از استخاره و طلب خیر از خداوند متعال، بی نیاز نمی کند؛ بلکه این دو باید همراه هم باشد. با این بیان کسانی که فقط به استخاره اکتفا کرده و بدون مشورت اقدام به کارهای مهم می کنند، راه صواب نپیموده و کسانی که فقط به مشورت اعتماد می کنند و خود را از استخاره و دعا بی نیاز می دانند نیز به بیراهه می روند.

ص: 90

فصل پنجم : آداب مشورت

اشاره

خداوند متعال در سه آیه از قرآن مجید، رسول خدا صلی الله علیه واله و مؤمنان را امر به مشورت کرده؛(1) درحالی که دربارۀ استخاره با قرآن و تسبیح و کاغذ، هیچ آیه ای در قرآن وجود ندارد و همین واقعیت، مشخص کنندۀ جایگاه مشورت و استخاره های اصطلاحی، در قرآن مجید است. بااین حال، جای بسی شگفتی است که تودۀ عوام و پرچمداران تبلیغ دین مبین اسلام، در هر کار بااهمیت یا بی اهمیتی -بدون توجه به آموزه های قرآن مجید و بدون تحقیق و مشورت و گاهی برخلاف تشخیص عقل و نظر مشاورین- سرنوشت خود را در اختیار استخاره هایی قرار می دهند که در قرآن و سنت معصومین علیهم السلام و سیرۀ مسلمین صدر اسلام جایگاهی ندارد!

ص: 91


1- . سوره بقره آیه 233؛ سوره آل عمران آیه 159؛ سوره شوری آیه 38.

مخالفت سید بن طاووس با تعقل و مشورت

سید بن طاووس عقل را مشاور و راهنمای خوبی برای شناخت مصلحت امور نمی داند؛ ایشان معتقد است اگر عقل می توانست برای بشر راهنما و مشاور شایسته ای باشد، این همه فرقه های باطل در دنیا به وجود نمی آمد. از طرفی مشاوره با دیگران را راهگشا نمی داند چون بیشتر انسان ها صفات لازم را برای رایزنی ندارند و چه بسا مشاوری که به جای راهنمایی، بیش ازپیش انسان را به دام گمراهی بی افکند. ابن طاووس معتقد است تمام صفات مشاور خوب فقط در خداوند جمع است. ازنظر او لازمۀ مشاوره جویی، تلاش برای به دست آوردن دل هاست و مشاوره، عامل ایجاد رابطۀ عاطفی میان دو فرد است و چنین کاری در برابر غیر خدا جایز نیست. پس بهترین راه، همانا مشورت با خداوند است؛ و استخاره یگانه راه مشورت باخداست.(1)

مؤلف: آیاتی که رسول خدا صلی الله علیه واله و مؤمنان را امر به مشورت می کند؛ و احادیثی که در این فصل مطرح خواهد شد، خط بطلان روی تفکر ابن طاووس و همفکران او می کشد. برای بیان اهمیت مشورت در دین مبین اسلام، نظر شمارا به احادیث ذیل جلب می کنم.

«عَنْهُ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام فَذَكَرْنَا أَبَاهُ علیه السلام فَقَالَ كَانَ عَقْلُهُ لَا يُوَازِنُ بِهِ الْعُقُولُ وَ رُبَّمَا شَاوَرَ الْأَسْوَدَ مِنْ سُودَانِهِ فَقِيلَ لَهُ تُشَاوِرُ مِثْلَ هَذَا قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رُبَّمَا

ص: 92


1- . مجله تاریخ و فرهنگ، ص 60 و 61.

فَتَحَ لِسَانَهُ قَالَ فَكَانُوا رُبَّمَا أَشَارُوا عَلَيْهِ بِالشَّيْ ءِ فَيَعْمَلُ بِهِ مِنَ الضَّيْعَةِ وَ الْبُسْتَان».(1)

حسن بن جهم می گوید: نزد امام رضا علیه السلام بودیم درحالی که از پدرش امام موسی بن جعفر علیه السلام سخن به میان آمد آن حضرت فرمود: عقل هیچ کس به پای عقل او [امام کاظم] نمی رسید درحالی که [با این عقل سرشارش] گاهی پیش می آمد که با یکی از [غلام های] سیاه پوست سودانی خودش مشورت می کرد و به آن حضرت گفته می شد آیا با چنین آدمی مشورت می کنی؟ و او در جواب می فرمود: چه بسا خداوند بر زبان او مشکلی را حل کرد؛ و چه بسا دربارۀ باغ و بستان به آن حضرت [مشورت و] نظری می دادند و حضرت به آن عمل می کرد.

«وَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: قِيلَ لِرَسُولِ اللَّهِ | مَا الْحَزْمُ قَالَ مُشَاوَرَةُ ذَوِي الرَّأْيِ وَ اتِّبَاعُهُمْ».(2)

از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند به رسول خدا صلی الله علیه واله گفته شد: حزم و دوراندیشی چیست؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: مشورت کردن با آدم های صاحب رأی و تبعیت از آن ها.

«وَ عَنْهُ علیه السلام وَ فِيمَا أَوْصَى صلی الله علیه واله بِهِ عَلِيّاً علیه السلام قَال - لَا مُظَاهَرَةَ أَوْثَقُ مِنَ الْمُشَاوَرَةِ وَ لَا عَقْلَ كَالتَّدْبِيرِ... »(3)

یکی از وصیت های رسول خدا صلی الله علیه واله به علی علیه السلام این بود که فرمود: هیچ پشتیبانی مورد اعتمادتر از مشاوره نیست و هیچ عقلی مانند تدبیر و دوراندیشی نیست.

ص: 93


1- . المحاسن، ج 2، ص 602.
2- . همان، ص 600.
3- . همان، ص 601.

«وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه واله مَا مِنْ قَوْمٍ كَانَتْ لَهُمْ مَشُورَةٌ- فَحَضَرَ مَعَهُمْ مَنِ اسْمُهُ مُحَمَّدٌ أَوْ أَحْمَدُ- فَأَدْخَلُوهُ فِي مَشُورَتِهِمْ إِلَّا خِيرَ لَهُمْ».(1)

مرحوم شیخ صدوق در کتاب صحیفة الامام الرضا به اسنادش از رسول خدا صلی الله علیه واله نقل کرده که آن حضرت فرمودند: هیچ قومی درحال مشورت نیستند درحالی که با آن ها کسی هست که نامش محمد یا احمد باشد و او را جزو مشورت کنندگان قرار دهند مگر این که خیر به آن ها داده می شود.

« و كان يقال من أعطي الاستشارة لم يمنع الصواب و من أعطي الاستخارة لم يمنع الخيرة و من أعطي التوبة لم يمنع القبول و من أعطي الشكر لم يمنع المزيد».(2)

ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه از امام علی علیه السلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند: به هر کس [روحیه] مشورت کردن داده شد از [هدایت به سوی صواب و تصمیم مطابق مصلحت]، محروم نشد و به هر کس استخاره [دعا و طلب خیر کردن] داده شد از خیر ممنوع نشد و به هرکس توبه داده شد از قبول آن محروم نشد و به هرکس حالت شکر داده شد از زیادشدن نعمت محروم نشد.

«عَنْهُ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ جَدِّهِ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: اسْتَشِيرُوا فِي أَمْرِكُمُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ».(3)

امام صادق علیه السلام فرمود: در کارهایتان با کسانی که خداترس هستند مشورت کنید.

«عَنْهُ عَنِ الْجَامُورَانِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنِ

ص: 94


1- . صحيفة الإمام الرضا عليه السلام، ص 44.
2- . شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج 11، ص 106.
3- . المحاسن، ج 2، ص 601.

الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مَا يَمْنَعُ أَحَدَكُمْ إِذَا وَرَدَ عَلَيْهِ مَا لَا قِبَلَ لَهُ بِهِ أَنْ يَسْتَشِيرَ رَجُلًا عَاقِلًا لَهُ دِينٌ وَ وَرَعٌ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَمَا إِنَّهُ إِذَا فَعَلَ ذَلِكَ لَمْ يَخْذُلْهُ اللَّهُ بَلْ يَرْفَعُهُ اللَّهُ وَ رَمَاهُ بِخَيْرِ الْأُمُورِ وَ أَقْرَبِهَا إِلَى اللَّهِ».(1)

امام صادق علیه السلام فرمود: چه چیز مانع می شود که وقتی یکی از شما با چیزی مواجه است که از عاقبت و سرانجام آن بی اطلاع است، با مردی عاقل و دین دار و با ورع مشورت کند؟ سپس امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی با چنین فردی مشورت کند خداوند متعال نمی گذارد خوار شود بلکه او را بالا می برد و بهترین و نزدیک ترین امور نزد خدا را به او ارائه می کند.

«عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ نُوحٍ عَنْ شُعَيْبٍ النَّيْسَابُورِيِّ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ الْمَشُورَةَ لَا تَكُونُ إِلَّا بِحُدُودِهَا فَمَنْ عَرَفَهَا بِحُدُودِهَا وَ إِلَّا كَانَتْ مَضَرَّتُهَا عَلَى الْمُسْتَشِيرِ أَكْثَرَ مِنْ مَنْفَعَتِهَا لَهُ فَأَوَّلُهَا أَنْ يَكُونَ الَّذِي يُشَاوِرُهُ عَاقِلًا وَ الثَّانِيَةُ أَنْ يَكُونَ حُرّاً مُتَدَيِّناً وَ الثَّالِثَةُ أَنْ يَكُونَ صَدِيقاً مُؤَاخِياً وَ الرَّابِعَةُ أَنْ تُطْلِعَهُ عَلَى سِرِّكَ فَيَكُونَ عِلْمُهُ بِهِ كَعِلْمِكَ بِنَفْسِكَ ثُمَّ يَسْتُرَ ذَلِكَ وَ يَكْتُمَهُ فَإِنَّهُ إِذَا كَانَ عَاقِلًا انْتَفَعْتَ بِمَشُورَتِهِ وَ إِذَا كَانَ حُرّاً مُتَدَيِّناً جَهَدَ نَفْسَهُ فِي النَّصِيحَةِ لَكَ وَ إِذَا كَانَ صَدِيقاً مُؤَاخِياً كَتَمَ سِرَّكَ إِذَا أَطْلَعْتَهُ عَلَى سِرِّكَ وَ إِذَا أَطْلَعْتَهُ عَلَى سِرِّكَ فَكَانَ عِلْمُهُ بِهِ كَعِلْمِكَ تَمَّتِ الْمَشُورَةُ وَ كَمَلَتِ النَّصِيحَةُ».(2)

امام صادق علیه السلام فرمودند: مشورت کردن حد و حدودی دارد هر کس حدود آن

ص: 95


1- . المحاسن، ج 2، ص: 602.
2- . همان، ص 603.

را شناخت [که شناخت] و الّا ضررش بر مستشیر بیش از نفعش خواهد بود.

اولین حدّ مشورت این است که فردی که با او مشورت می کند عاقل باشد.

دومین حدّ این است که «حُرّ»[آزاد] و متدین باشد [بردۀ دیگران یا بی دین و بی تقوا نباشد].

سومین حدّ این که دوستی باشد که باصداقت برای شما برادری کند و در بیان آنچه خیر و صلاح است کوتاهی نکند.

چهارمین حدّ آنکه وقتی طرف مشورت را با «سِرّ» خود آشنا کردی علم او و علم تو به این سرّ، یکنواخت خواهد بود [پس باید رازنگهدار باشد و] سرّ تو را بپوشاند. و هنگامی که [مشاور] دوستی چون برادر باشد، درصورتی که او را بر اسرار زندگی ات آگاه کردی، اسرارت را می پوشاند. [دلیل این که گفتیم عاقل باشد این است که] وقتی طرف مشورت عاقل بود از مشورت با او نفع می بری و هنگامی که متدین و آزاد باشد تلاش خودش را برای خیرخواهی و راهنمایی تو، به کار خواهد برد...

تفسیر نمونه ذیل آیه 159 سوره آل عمران مطالب مفیدی را دربارۀ اهمیت مشورت بیان کرده که بخشی از آن را تقدیم می کنم:

در حديثى از پيامبر اكرم صلی الله علیه واله نقل شده كه فرمود: «ما شقى عبد قط بمشورة و لا سعد باستغناء رأى».

هیچ کس با مشورت بدبخت و با استبداد رأى، خوشبخت نشده است.

در سخنان على علیه السلام مى خوانيم: «من استبد برأیه هلک و من شاور الرجال شارکها فی عقولها».(1)

كسى كه استبداد رأى داشته باشد هلاك مى شود و كسى كه با افراد بزرگ

ص: 96


1- . نهج البلاغه، حکمت 161.

مشورت كند در عقل آن ها شريك شده است.

و نيز از پيامبر صلی الله علیه واله نقل شده كه فرمود: «اذا كان امرائكم خياركم و اغنيائكم سمحائكم و امركم شورى بينكم فظهر الارض خير لكم من بطنها و اذا كان امرائكم شراركم و اغنيائكم بخلائكم و لم يكن امركم شورى بينكم فبطن الارض خير لكم من ظهرها».

هنگامی که زمامداران شما، نيكان شما باشند و توانگران شما سخاوتمندان و كارهايتان به مشورت انجام گيرد، در اين موقع روى زمين از زير زمين براى شما بهتر است -يعنى شايسته حيات و زندگى هستيد- ولى اگر زمامدارانتان، بدان و ثروتمندان، افراد بخيل باشند و در كارها مشورت نكنيد در اين صورت، زير زمين از روى آن براى شما بهتر است.

با چه کسی مشورت كنيم

مسلّم است كه هر كس نمى تواند طرف مشورت قرار گيرد، زيرا گاه آن ها نقاط ضعفى دارند كه مشورت با آن ها مايه بدبختى و عقب افتادگی است چنانکه على علیه السلام مى فرمايد: با انسان بخيل مشورت نكن زيرا تو را از فقر می ترساند و از بخشش و كمك به ديگران بازمى دارند؛ همچنين با انسان ترسو مشورت نكن؛ زيرا تو را در انجام كارهاى مهم سست می کند؛ و با انسان حريص مشورت نكن كه حرص و ستمگری را براى جمع آوری ثروت در نظرت می آراید.(1)

وظيفۀ مشاور

همان طور كه در دین مبین اسلام به مشورت كردن سفارش شده؛ به افرادى كه مورد مشورت قرار مى گيرند نيز سفارش شده كه از هیچ گونه

ص: 97


1- . نهج البلاغه، نامه 53.

خيرخواهى فروگذار نكنند و خيانت در مشورت، يكى از گناهان بزرگ محسوب مى شود، حتى اين حكم دربارۀ غیرمسلمانان نيز ثابت است، يعنى اگر انسان، پيشنهاد مشورت را از غیرمسلمانی بپذيرد، حق ندارد در مشورت، نسبت به او خيانت كند و غير ازآنچه تشخيص مى دهد به او اظهار نمايد در «رسالة الحقوق» از امام سجاد على بن الحسين علیه السلام نقل شده كه مى فرمايد:

«و حق المستشير إن علمت له رأيا اشرت عليه و ان لم تعلم ارشدته الى من يعلم و حق المشير عليك ان لا تتهمه فيما لا يوافقك من رأيه».

حق كسى كه از تو مشورت مى خواهد اين است كه اگر عقيده و نظرى دارى در اختيار او بگذارى و اگر دربارۀ آن كار، چيزى نمى دانى، او را به کسی راهنمايى كنى كه می داند؛ و اما حق كسى كه مشاور تو است اين است كه در آنچه با تو موافق نيست او را متهم نسازى.(1)

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «إذا عزمت فاستشر».(2)

وقتی تصمیم به انجام کاری داری مشورت کن.

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: إذا أمضيت فاستخر

و هنگامی که تصمیم گرفتی کاری را انجام دهی استخاره و طلب خیر کن.(3)

ص: 98


1- . تفسير نمونه، ج 3، ص 145 تا 147.
2- . غرر الحكم و درر الكلم، ص 281 (الفصل السّابع عشر) حدیث 15.
3- . همان، حدیث 16.

بخش دوم : معرفی استخاره های بی اعتبار

اشاره

ص: 99

ص: 100

فصل اول : بررسی روایات استخاره با تسبیح و ریگ و گندم

اشاره

مقدمه: قبل از مطرح کردن احادیث استخاره با تسبیح، تذکر چند مطلب را ضروری می دانم:

1. شهید اول رحمه الله درباره تاریخ پیدایش استخاره با تسبیح می فرماید: استخاره با تسبیح و ریگ میان قدما مشهور نبوده بلکه در بین متأخرین رایج شده است.(1)

2. سند تمام احادیث و روایات استخاره با تسبیح، ضعیف و بی اعتبار است و در مواردی، متن آن ها نیز به هم ریخته و مبهم و نارسا است.

3. روایات استخاره با تسبیح را برای اولین بار سید بن طاووس در قرن هفتم هجری قمری روایت کرده؛ و قبل از او در هیچ یک از مجامیع روایی و فقهی مطرح نبوده است؛ پس از او، شهید اول و علامۀ مجلسی و شیخ بهایی و صاحب جواهر و آیت الله نجفی مرعشی روایات دیگری را به آن

ص: 101


1- . ذكرى الشيعة في أحكام الشريعة، ج 4، ص 269.

افزوده اند که ذیلاً ملاحظه می فرمایید.

استخارۀ محمد بن محمد آوی حسینی

مرحوم شیخ حر عاملی در کتاب وسائل الشیعه از مُحَمَّدُ بْنُ مَكِّيٍّ در کتاب « ذکری» از عده ای از مَشَايِخِ خود از علامه از پدرش از سَّيِّدِ بْنِ طاووس از مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْآوِيِّ الْحُسَيْنِيِّ از صاحب الامر علیه السلام روایت می کند که فرمود:

« تَقْرَأُ الْفَاتِحَةَ عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ أَقَلُّهُ ثَلَاثَةٌ وَ دُونَهُ مَرَّةٌ ثُمَّ تَقْرَأُ الْقَدْرَ عَشْراً ثُمَّ تَقُولُ هَذَا الدُّعَاءَ ثَلَاثاً اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ لِعِلْمِكَ بِعَاقِبَةِ الْأُمُورِ وَ أَسْتَشِيرُكَ لِحُسْنِ ظَنِّي بِكَ فِي الْمَأْمُولِ وَ الْمَحْذُورِ اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ الْأَمْرُ الْفُلَانِيُّ مِمَّا قَدْ نِيطَتْ بِالْبَرَكَةِ أَعْجَازُهُ وَ بَوَادِيهِ وَ حُفَّتْ بِالْكَرَامَةِ أَيَّامُهُ وَ لَيَالِيهِ فَخِرْ لِيَ اللَّهُمَّ فِيهِ خِيَرَةً تَرُدُّ شَمُوسَهُ ذَلُولًا وَ تَقْعَضُ أَيَّامَهُ سُرُوراً اللَّهُمَّ إِمَّا أَمْرٌ فَآتَمِرُ وَ إِمَّا نَهْيٌ فَأَنْتَهِي اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ بِرَحْمَتِكَ خِيَرَةً فِي عَافِيَةٍ- ثُمَّ تَقْبِضُ عَلَى قِطْعَةٍ مِنَ السُّبْحَةِ تُضْمِرُ حَاجَةً إِنْ كَانَ عَدَدُ الْقِطْعَةِ زَوْجاً فَهُوَ افْعَلْ وَ إِنْ كَانَ فَرْداً لَا تَفْعَلْ وَ بِالْعَكْسِ».(1)

[استخارۀ کننده] حمد را ده بار می خواند یا اقلش سه بار و کمتر از آن یک بار بخواند. سپس سورۀ قدر را ده بار می خواند. سپس سه بار [این دعا را] می خواند: اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ لِعِلْمِكَ بِعَاقِبَةِ الْأُمُورِ وَ أَسْتَشِيرُكَ لِحُسْنِ ظَنِّي بِكَ فِي الْمَأْمُولِ وَ الْمَحْذُور(2) سپس می گوید: خدایا اگر فلان کار[کار مورد نظرش را نام ببرد] از چیزهایی است که اول و آخرش دارای برکت و شب و روزش محفوف به

ص: 102


1- . وسائل الشيعة، ج 8، ص 82.
2- . خدایا من طلب خیر می کنم از تو به خاطر علمی که به عاقبت امور داری و به خاطر حسن ظنی که به تودارم در هرچه مورد آرزو یا نگرانی من است.

کرامت است، پس آن را برای من اختیار کن؛ خداوندا در آن خیری [قرار بده] که سختی هایش را به آسانی تبدیل کرده باشی و ایامش را به سرور مبدل کرده باشی خدایا یا امر کن تا اطاعت کنم یا نهی کن تا منصرف شوم. «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ بِرَحْمَتِكَ خِيَرَةً فِي عَافِيَةٍ» خدایا من به وسیلۀ رحمتت طلب خیر می کنم در حال عافیت و سلامتی. سپس قسمتی از تسبیح را می گیرد و حاجت را در نظر می گیرد اگر عدد این بخش از تسبیح زوج بود این عمل را انجام بدهد و اگر فرد بود آن را ترک کند یا برعکس [اگر فرد بود انجام بدهد و اگر زوج بود انجام ندهد].

حضرت آیت الله سیفی مازندرانى دربارۀ اشکال سندی این روایت می فرماید: این روایت مرسله است چون محمد بن محمد الآوي الحسيني از طبقۀ شانزدهم و معاصر محمد بن جعفر بن نما و سيد فخّار است در حالی که پایان غیبت صغری عصر طبقۀ نهم است و آن، عصر محدث کلینی است و علي بن محمد سمري چهارمین نایب از نواب اربعه، از همین طبقه است و از این به بعد، از زمان غیبت کبری محسوب می شود[بنا بر این ایشان نمی تواند بدون واسطه، از راویان طبقه نهم حدیث نقل کند] و ادعای این که ایشان[در عصر غیبت کبری] به محضر امام زمان عجله الله تعالی فرجه الشریف مشرف شده و از خود صاحب الزمان عجاه الله تعالی فرجه الشریف مستقیماً روایت می کند موردتکذیب در نصوص اهل بیت علیه السلام واقع شده و خلاف ضرورت مذهب است. پس چاره ای نیست جزاین که ملتزم شویم این روایت در عصر غیبت صغرا از صاحب الامر صادرشده باشد و چاره ای نیست جز حکم به ارسال آن به خاطر فاصله شدن شش طبقه میان

ص: 103

«آوی حسینی» تا زمان صدور روایت.(1)

استخاره با تسبیح و ریگ و گندم

مرحوم سید بن طاووس رحمه الله حدیثی را به روایت مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدٍ حُسَيْنِيِ این گونه نقل کرده که: امام صادق علیه السلام فرمود:

«مَنْ أَرَادَ أَنْ يَسْتَخِيرَ اللَّهَ تَعَالَى فَلْيَقْرَأِ الْحَمْدَ عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ عَشْرَ مَرَّاتٍ ثُمَّ يَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ لِعِلْمِكَ بِعَاقِبَةِ الْأُمُورِ وَ أَسْتَشِيرُكَ لِحُسْنِ ظَنِّي بِكَ فِي الْمَأْمُولِ وَ الْمَحْذُورِ اللَّهُمَإِنْ كَانَ أَمْرِي هَذَا مِمَّا قَدْ نِيطَتْ بِالْبَرَكَةِ أَعْجَازُهُ وَ بَوَادِيهِ وَ حُفَّتْ بِالْكَرَامَةِ أَيَّامُهُ وَ لَيَالِيهِ فَخِرْ لِي بِخِيَرَةٍ تَرُدُّ شَمُوسَهُ ذَلُولًا وَ تَقْعَصُ أَيَّامَهُ سُرُوراً يَا اللَّهُ إِمَّا أَمْرٌ فَآتَمِرَ وَ إِمَّا نَهْيٌ فَأَنْتَهِيَ اللَّهُمَّ خِرْ لِي بِرَحْمَتِكَ خِيَرَةً فِي عَافِيَةٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ يَأْخُذُ كَفّاً مِنَ الْحَصَى أَوْ سُبْحَةً».(2)

هرکس بخواهد استخاره کند، باید سورۀ حمد را ده بار و «انا انزلناه» را ده بار بخواند و سپس می گوید: « اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ لِعِلْمِكَ بِعَاقِبَةِ الْأُمُورِ وَ أَسْتَشِيرُكَ لِحُسْنِ ظَنِّي بِكَ فِي الْمَأْمُولِ وَ الْمَحْذُور ِ» سپس می گوید: خدایا اگر فلان کار -کار خود را نام ببرد- از چیزهایی است که اول و آخرش دارای برکت و شب و روزش محفوف به کرامت است پس آن را برای من اختیار کن. خداوندا در آن خیری [قرار بده] که سختی هایش را به آسانی تبدیل کرده و ایامش را به سرور مبدل کرده باشی. خدایا! یا امر کن تا اطاعت کنم یا نهی کن تا منصرف

ص: 104


1- . مباني الفقه الفعال، ج 3، ص 375 -76.
2- . فتح الأبواب، ص 273- 274؛ وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى يَقْرَأُ الْحَمْدَ مَرَّةً وَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ إِحْدَى عَشْرَةَ مَرَّةً ثُمَّ يَدْعُو. وسائل الشيعة؛ ج 27؛ ص 263.

شوم. آنگاه سه بار می گوید: «اللَّهُمَّ خِرْ لِي بِرَحْمَتِكَ خِيَرَةً فِي عَافِيَةٍ». سپس مشتی از ریگ یا تسبیح را می گیرد؛ و در روایت دیگر است که یک بار حمد می خواند و یازده بار انا انزلناه می خواند؛ سپس دعا می کند.

حضرت آیت الله سیفی مازندرانى می فرماید: این روایت هم مثل روایت قبل به خاطر ارسال، ضعیف است بلکه از آن ضعیف تر است چون با توجه به ارسالش از امام صادق علیه السلام، افراد بیشتری از رجال سندش حذف شده است.(1)

این روایت شبیه روایت فوق است و به نظر می رسد یک روایت است با این تفاوت که در قرائت حمد، تخفیف نداده و در پایان می فرماید: سپس یک مشت ریگ یا تسبیح را می گیرد.

علامة مجلسی می فرماید: این روایت، در نهایت اغلاق و اجمال است؛ و شاید منظورش قرعه ای باشد که هنگام مخاصمه انجام می شود.(2) ظاهر روایت این است که بخشی از تسبیح منظوم یا منثور را مشت کند و در دست بگیرد نه این که جزئی از تسبیح را بگیرد. اگرچه امکان حمل بر آن نیز وجود دارد؛ و احتمال دارد مراد از آن، قرعۀ معروفی باشد که هنگام نزاع انجام می شود.(3)

علامه مجلسی می فرماید: در مؤلفات اصحابمان دیدم که به نقل از «کتاب سعادات» روایتی را از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود:

ص: 105


1- . مباني الفقه الفعال، ج 3، ص 376.
2- . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 88، ص 250.
3- . همان، ص 247.

«يَقْرَأُ الْحَمْدَ مَرَّةً وَ الْإِخْلَاصَ ثَلَاثاً وَ يُصَلِّي عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ خَمْسَ عَشْرَةَ مَرَّةً ثُمَّ يَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ الْحُسَيْنِ وَ جَدِّهِ وَ أَبِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَخِيهِ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ لِيَ الْخِيَرَةَ فِي هَذِهِ السُّبْحَةِ وَ أَنْ تُرِيَنِي مَا هُوَ الْأَصْلَحُ لِي فِي الدِّينِ وَ الدُّنْيَا اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ الْأَصْلَحُ فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ عَاجِلِ أَمْرِي وَ آجِلِهِ فِعْلَ مَا أَنَا عَازِمٌ عَلَيْهِ فَأْمُرْنِي وَ إِلَّا فَانْهَنِي إِنَّكَ عَلَى كُلِ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ- ثُمَّ يُقْبَضُ قَبْضَةً مِنَ السُّبْحَةِ وَ يَعُدُّهَا وَ يَقُولُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ- إِلَى آخِرِ الْقَبْضَةِ فَإِنْ كَانَتِ الْأَخِيرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ فَهُوَ مُخَيَّرٌ بَيْنَ الْفِعْلِ وَ التَّرْكِ وَ إِنْ كَانَ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَهُوَ أَمْرٌ وَ إِنْ كَانَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَهُوَ نَهْيٌ».(1)

یک بار حمد و سه بار اخلاص را می خوانی و پانزده بار بر محمد و آل محمد صلوات می فرستی سپس می گویی: خدایا من به حق حسین و جدش و پدرش و مادرش و ائمه از ذریّه اش از تو می خواهم بر محمد و آل محمد صلوات بفرستی و در این تسبیح، خیر مرا قرار بدهی و به من نشان بدهی آنچه بهتر است در دین و دنیایم؛ خدایا اگر انجام کاری که عازم آن هستم بهتر است در دین و دنیا و حال و آینده ام، [انجام آن را] به من امرکن؛ و الّا نهی کن؛ که تو بر هر کاری قادر و توانایی. سپس قبضۀ تسبیح را می گیرد و می شمارد و می گوید: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» تا به آخر برسد پس اگر آخرین دانه «سبحان الله» بود مخیر است در انجام و ترک آن؛ و اگر «الحمد لله» است پس آن امر است [و انجام بدهد] و اگر «لا اله الا الله» است نهی است.

این روایت، هم مانند روایات قبل، ازنظر سند مشکل دارد و فاقد اعتبار است.

ص: 106


1- . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 88، ص 250.

استخارۀ صاحب جواهر

مرحوم صاحب جواهر می فرماید: استخاره ای وجود دارد که در زمان ما رواج دارد و چه بسا بعضی ها این استخاره را به امام رمان عجله الله تعالی فرجه الشریف نسبت می دهند. کیفیت استخاره این گونه است: پس از خواندن آيۀ قرآن و دعاء، قبضه ای از تسبیح را بگيرد و « هشت تاهشت تا » ردّ كند اگر [در پایان] يكى باقى بماند فی الجمله خوب است و اگر دوتا بماند فی الجمله بد است و اگر سه تا بماند ميانه است و اگر چهار بماند دو نهى دارد و اگر پنج يا هفت بماند مشقت دارد يا ملامت و اگر شش بماند بسيار خوب است در اقدامش عجله كند و اگر هشت بماند چهار مرتبه نهى دارد و بسيار بد است. مرحوم صاحب جواهر پس از نقل این روایت، می نویسد: اين استخاره مورد عمل اصحاب زمان من است و مدرك آن را در كتب اصحاب نيافتم ولى بسيار «معمول به» مشايخ ماست.(1)

با بیان صادقانۀ مرحوم صاحب جواهرالکلام و با دقت در متن روایت، برای هر محققی قطع حاصل می شود که این استخاره از ناحیه امام معصوم علیه السلام صادر نشده و از ابداعات بعضی از عرفا یا دراویش است.

چند روایت دیگر را دربارۀ استخاره با تسبیح از کتاب بحارالانوار نقل می کنیم که تمام آن ها به خاطر ارسال یا اضمار، ضعیف و فاقد اعتبار است.

استخارۀ محمد بن مکی

1. «وَ رُوِيَ أَيْضاً عَنِ الشَّيْخِ يُوسُفَ بْنِ الْحُسَيْنِ أَنَّهُ وَجَدَ بِخَطِّ الشَّهِيدِ السَّعِيدِ

ص: 107


1- . جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج 12، ص 172 - 173.

مُحَمَّدِ بْنِ مَكِّيٍّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ قَالَ: تَقْرَأُ إِنَّا أَنْزَلْناهُ عَشْرَ مَرَّاتٍ ثُمَّ تَدْعُو بِهَذَا الدُّعَاءِ- اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ لِعِلْمِكَ بِعَاقِبَةِ الْأُمُورِ وَ أَسْتَشِيرُكَ لِحُسْنِ ظَنِّي بِكَ فِي الْمَأْمُولِ وَ الْمَحْذُورِ اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ الْأَمْرُ الَّذِي عَزَمْتُ عَلَيْهِ مِمَّا قَدْ نِيطَتِ الْبَرَكَةُ بِأَعْجَازِهِ وَ بَوَادِيهِ وَ حُفَّتْ بِالْكَرَامَةِ أَيَّامُهُ وَ لَيَالِيهِ فَأَسْأَلُكَ بِمُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيٍّ وَ مُحَمَّدٍ وَ جَعْفَرٍ وَ مُوسَى وَ عَلِيٍّ وَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُجَّةِ الْقَائِمِ علیه السلام أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ وَ أَنْ تَخِيرَ لِي خِيَرَةً تَرُدُّ شَمُوسَهُ ذَلُولًا وَ تُقَيِّضَ أَيَّامَهُ سُرُوراً اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ أَمْراً فَاجْعَلْهُ فِي قَبْضَةِ الْفَرْدِ وَ إِنْ كَانَ نَهْياً فَاجْعَلْهُ فِي قَبْضَةِ الزَّوْجِ- ثُمَّ تَقْبِضُ عَلَى السُّبْحَةِ وَ تَعْمَلُ عَلَى مَا يَخْرُجُ».(1)

روایت شده از شیخ یوسف بن حسین که او به خط شهید سعید محمد بن مکی مشاهده کرده که گفت: ده بار «انا انزلناه» می خوانی بعد این دعا را می خوانی: خداوندا من به خاطر علمی که به عاقبت امور داری از تو طلب خیر می کنم؛ و به خاطر حسن ظنی که دربارۀ مأمول و محذورم به تو دارم با تو مشورت می کنم خدایا اگر کاری که قصد انجام آن را دارم ابتدا و انتهای آن دارای برکت است و شب و روزش با کرامت همراه است، پس از تو می خواهم به محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین و علی و محمد و جعفر و موسی و علی و محمد و علی و حسن و حجت قائم که صلوات بفرستی بر محمد و تمام آن ها [یی که نام بردم] و این که برایم خیری را انتخاب کنی که به دوراز سختی و مشکلات باشد و ایامش را به

ص: 108


1- . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 88، ص 251.

سرور مبدل کنی. خدایا اگر [به کاری که در نظر دارم] امر می کنی [دانه های تسبیحی که در دست می گیرم را] فرد قرار بده و اگر از این کار نهی می کنی دانه های تسبیح را زوج قرار بده. سپس تسبیح را بگیر و طبق آنچه بیرون آمد عمل کن.

2. «أَقُولُ وَ وَجَدْتُ بِخَطِّ الشَّيْخِ الْجَلِيلِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْجُبَاعِيِّ جَدِّ شَيْخِنَا الْبَهَائِيِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُمَا أَنَّهُ نَقَلَ مِنْ خَطِّ السَّعِيدِ الشَّهِيدِ مُحَمَّدِ بْنِ مَكِّيٍّ نَوَّرَ اللَّهُ ضَرِيحَهُ هَكَذَا طَرِيقُ الِاسْتِخَارَةِ الصَّلَاةُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ سَبْعَ مَرَّاتٍ وَ بَعْدَهُ يَا أَسْمَعَ السَّامِعِينَ وَ يَا أَبْصَرَ النَّاظِرِينَ وَ يَا أَسْرَعَ الْحَاسِبِينَ وَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ وَ يَا أَحْكَمَ الْحَاكِمِينَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الزَّوْجُ وَ الْفَرْدُ».(1)

علامۀ مجلسی می فرماید: یافتم به خط شیخ جلیل محمد بن علی جباعی، جد شیخ بهایی، -قدس الله روحهما- که او از دستخط شهید محمد بن مکی طریق استخاره را این طور نقل کرده: هفت بار صلوات بر محمد و آلش [بفرست] سپس بگو: «يَا أَسْمَعَ السَّامِعِينَ وَ يَا أَبْصَرَ النَّاظِرِينَ وَ يَا أَسْرَعَ الْحَاسِبِينَ وَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ وَ يَا أَحْكَمَ الْحَاكِمِينَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» [سپس قبضه ای از تسبیح را بگیرد و ببیند] زوج [می آید یا] فرد [به آن عمل کند].

استخارۀ شیخ بهایی

«أَقُولُ سَمِعْتُ وَالِدِي ره يَرْوِي عَنْ شَيْخِهِ الْبَهَائِيِّ نَوَّرَ اللَّهُ ضَرِيحَهُ أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ سَمِعْنَا مُذَاكَرَةً عَنْ مَشَايِخِنَا عَنِ الْقَائِمِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فِي الِاسْتِخَارَةِ بِالسُّبْحَةِ أَنَّهُ يَأْخُذُهَا وَ يُصَلِّي عَلَى النَّبِيِّ وَ آلِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ يَقْبِضُ

ص: 109


1- . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 88، ص 251.

عَلَى السُّبْحَةِ وَ يَعُدُّ اثْنَتَيْنِ اثْنَتَيْنِ فَإِنْ بَقِيَتْ وَاحِدَةٌ فَهُوَ افْعَلْ وَ إِنْ بَقِيَتْ اثْنَتَانِ فَهُوَ لَا تَفْعَلْ».(1)

علامۀ مجلسی می فرماید از پدرم شنیدم که از استادش شیخ بهایی شنیده که فرموده: به صورت شفاهی از مشایخ خود شنیدم که استخاره با تسبیح از قائم علیه السلام را این گونه نقل کردند: سه بار بر پیامبر و آلش صلوات می فرستد و تسبیح را می گیرد و دوتا- دوتا می شمارد پس اگر یکی ماند انجام بدهد و اگر دوتا ماند انجام ندهد.

همان گونه که ملاحظه می کنید این روایت هم مانند روایات سابق، از نظر سند هیچ ارزش و اعتباری ندارد و در حدّی نیست که حتی نام حدیث ضعیف روی آن گذاشته شود.

استخارۀ آیت الله نجفی مرعشی

آیت الله نجفی مرعشی رحمه الله ادعا می کند در مسجد سهله امام زمان علیه السلام را ملاقات کرده ... و آن حضرت به او فرموده: ای سید با تسبیح چگونه استخاره می کنی؟ آیت الله نجفی می گوید: در پاسخ عرض کردم: «سه مرتبه صلوات می فرستم و سه مرتبه می گویم: استخیرالله برحمته خیرة فی عافیه. سپس قبضه ای از تسبیح را می گیرم و می شمارم اگر دو تا بماند بد است و اگر یکی ماند خوب است». ایشان ادعا می کند امام زمان به من فرمود: «برای این استخاره،باقی مانده ای است که به شما نرسیده است و آن این است که: هرگاه یکی ماند، فوری حکم به خوبی استخاره

ص: 110


1- . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 88، ص: 250

نکنید و توقف کنید و دوباره بر ترک آن عمل، استخاره کنید اگر زوج آمد کشف می کند استخاره اول خوب است و اگر یکی آمد کشف می کند استخاره اول میانه است».(1)

با توجه به آخرین توقیع حضرت حجت عجله الله تعالی فرجه الشریف ، در عصر غیبت کبری نباید از کسی ادعای تشرف پذیرفته شود. و در صورتی که صداقت مدعی تشرف ثابت شود، باید اسم ادعای او را مکاشفه گذاشت نه تشرف. مکاشفه هم مانند خواب است که اکثر موارد آن تخیلات نفسانی است نه الهام ربانی، در مکاشفه هم صدق و کذب قابل تصور است؛ در نتیجه نباید چنین تخیلاتی منبع و منشأ تشریع دین و استنباط احکام شرع قرار گیرد.

حضرت آیت الله سیفی مازندرانى در یکی از اشکال های خود به روایت محمد بن محمد آوي حسيني-روایت اول این فصل- می فرماید: «ادعای این که ایشان به محضر امام زمان عجله الله تعالی فرجه الشریف مشرف شده و از خود صاحب الزمان عجله الله تعالی فرجه الشریف مستقیماً روایت می کند موردتکذیب در نصوص اهل بیت علیهم السلام واقع شده؛ و خلاف ضرورت مذهب است».(2)

این بیان حکیمانه می تواند تکلیف روایت موردادعای آیت الله نجفی مرعشی را هم روشن کند! لطفاً با دقت ملاحظه بفرمایید.

مرحوم فاضل حكيم رحمه الله استاد بزرگ فلسفه و عرفان دربارۀ استخاره با تسبیح فرموده: يكى از ادلۀ قوى بر وجود صانع، مسئلۀ استخاره است، اين

ص: 111


1- . کلید مشکل گشا، ص 37.
2- . مباني الفقه الفعال، ج 3، ص 375 -76.

چه خصوصيتى است كه تسبيح مى اندازيم [بخشی از تسبیح را در دست خود می گیریم و دوتا-دوتا ردّ می کنیم] اگر دو تا در آمد مى گوييم خوب و اگر يكى در آمد مى گوييم بد است.(1)

با کمال ادب محضر این استاد فرزانه عرض می کنیم: استدلال شما مصادره به مطلوب است چون شما بدون تحقیق در سند روایات استخاره با تسبیح، صحت آن را امری مفروغ عنه و مُسَلّم گرفته و خبر دادن از خیر و شرّ و عاقبت امور بندگان به وسیلۀ چنین استخاره ای را نیز؛ امری مسلّم گرفته اید؛ درنتیجه، آن را پایه و اساس استدلال اثبات وجود خدایی گرفته اید که به وسیلۀ تسبیح؛ شمارا از پشت پردۀ غیب و خیر و شرّ و عاقبت امور مطلع می کند! درحالی که استخاره با تسبیح، نه مبتنی بر روایت صحیح است؛ نه خبر دادن آن از آینده و خیر و شرّ امور، قابل تأیید است؛ چنین استخاره ای فقط برای رفع حیرت و سرگردانی و دودلی مفید است و بس.

ص: 112


1- . قواعد فقهيه، ج 1، ص: 248.

فصل دوم : بررسی روایات استخاره با کاغذ

اشاره

استخاره با کاغذ که به «استخارۀ ذات الرقاع» معروف است، سه نوع است:

1. استخاره با دو قطعه کاغذ.

2. استخاره با سه قطعه کاغذ.

3. استخاره با شش قطعه کاغذ.

در این فصل ابتدا روایات استخاره با دو قطعه کاغذ را مطرح می کنیم. سپس استخاره با سه رقعه را؛ و در پایان، استخاره با شش رقعه را تقدیم خواهیم کرد.

مطلب اول: استخاره با دو قطعه کاغذ

اشاره

روایات استخاره با دو قطعه کاغذ، عمدتاً همراه بندقۀ گل است و فقط یک روایت دربارۀ استخاره با دو کاغذ از «حمیری» نقل شده که در آن از بندقۀ گل سخنی به میان نیامده است که آن هم چون درصدد بیان کیفیت استخاره نیست ظهوری در استخاره بدون بندقۀ گل ندارد.

ص: 113

مطلب دیگر آنکه روایات استخاره با دو قطعه کاغذ چه با بندقۀ گل و چه بدون آن، تماماً ازنظر سند، ضعیف و فاقد اعتبار است. پس از این مقدمه، نظر شما را به روایات استخاره با کاغذ جلب می کنم.

مرحوم سید بن طاووس می فرماید: در کتابی قدیمی! که در آن دعاها و روایاتی از طرق اصحاب ما بود یافتم مطلبی را که این لفظ آن است:

در دو رقعه [کاغذ] روی هر یک می نویسی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ خيرة من الله العزيز الحكيم برای بنده اش فلانی پسر فلانی [نام خودت و پدرت را بنویس] و حاجتت را می نویسی و در آخرش می گویی! «افعل یا مولای!» و در دیگری [می نویسی] « متوقف می شوم ای مولای من»؛ و هر یک از این دو قطعه [کاغذ] را در بندقه ای از گل می گذاری و هر یک از سوره های حمد و قل اعوذ برب الفلق و [سورۀ] ضحی را هفت بار بر آن می خوانی. سپس بندقه ها را در ظرفی که در آن آب است می اندازی هرکدام زودتر باز شد و ایستاد[روی آب] را بگیر و به آن عمل کن؛ إن شاء الله.(1)

مرحوم سید بن طاووس در کتاب فتح الابواب استخارۀ منسوب به امیرالمؤمنین علیه السلام را این گونه روایت کرده:

به خط شیخ علی بن یحیی حافظ یافتم و برای ما از او اجازه است به آنچه روایت کرده آنچه این لفظ اوست: استخارۀ مولانا امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام و آن این است:

ص: 114


1- . وجدت في كتاب عتيق فيه دعوات و روايات من طريق أصحابنا تغمدهم الله جل جلاله بالرحمات ما هذا لفظه: تكتب في رقعتين... فتح الأبواب، ص 263.

هرچه را خواستی نیت کن و این استخاره را بنویس و آن را در دو رقعه بگذار و آن ها را مثل بندقه قرار بده و باید به اندازه هم باشد و آن دو را در ظرفی که آب دارد بگذار و باید بر پشت یکی از آن دو «افعل» و دیگری «لاتفعل» باشد و این نوشته آن است:

«مَا شَاءَ اللَّهُ كَانَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ خِيَارَ مَنْ فَوَّضَ إِلَيْكَ أَمْرَهُ وَ أَسْلَمَ إِلَيْكَ نَفْسَهُ وَ اسْتَسْلَمَ إِلَيْكَ فِي أَمْرِهِ وَ خَلَا لَكَ وَجْهُهُ وَ تَوَكَّلَ عَلَيْكَ فِيمَا نَزَلَ بِهِ اللَّهُمَّ خِرْ لِي وَ لَا تَخِرْ عَلَيَّ وَ كُنْ لِي وَ لَا تَكُنْ عَلَيَّ وَ انْصُرْنِي وَ لَا تَنْصُرْ عَلَيَّ وَ أَعِنِّي وَ لَا تُعِنْ عَلَيَّ وَ أَمْكِنِّي وَ لَا تُمَكِّنْ مِنِّي وَ اهْدِنِي إِلَى الْخَيْرِ وَ لَا تُضِلَّنِي وَ أَرْضِنِي بِقَضَائِكَ وَ بَارِكْ لِي فِي قَدَرِكَ إِنَّكَ تَفْعَلُ مَا تَشَاءُ وَ تَحْكُمُ مَا تُرِيدُ وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ-اللَّهُمَّ إِنْ كَانَتْ لِيَ الْخِيَرَةُ فِي أَمْرِي هَذَا فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ عَاقِبَةِ أَمْرِي فَسَهِّلْهُ لِي وَ إِنْ كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ فَاصْرِفْهُ عَنِّي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ- إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ». پس هر یک از آن دو زودتر بالا آمد[روی آب] آن را بگیر [و عمل کن] و با آن مخالفت نکن. «إن شاء الله تعالی وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ.(1)

مشورت با پروردگار

« عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ رَفَعَهُ عَنْهُمْ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ وَ قَدْ سَأَلَهُ عَنِ الْأَمْرِ يَمْضِي فِيهِ وَ لَا يَجِدُ أَحَداً يُشَاوِرُهُ فَكَيْفَ يَصْنَعُ قَالَ شَاوِرْ رَبَّكَ قَالَ فَقَالَ لَهُ كَيْفَ قَالَ لَهُ انْوِ الْحَاجَةَ فِي نَفْسِكَ ثُمَّ اكْتُبْ رُقْعَتَيْنِ فِي وَاحِدَةٍ لَا وَ فِي وَاحِدَةٍ نَعَمْ وَ اجْعَلْهُمَا

ص: 115


1- . بِخَطِّ الشَّيْخِ عَلِيِّ بْنِ يَحْيَى الْحَافِظِ وَ لَنَا مِنْهُ إِجَازَةٌ بِكُلِّ مَا يَرْوِيهِ مَا هَذَا لَفْظُهُ اسْتِخَارَةُ مَوْلَانَا أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام وَ هِيَ أَنْ تُضْمِرَ مَا شِئْتَ وَ تَكْتُبَ هَذِهِ الِاسْتِخَارَةَ... فتح الأبواب، ص 264.

فِي بُنْدُقَتَيْنِ مِنْ طِينٍ ثُمَّ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَ اجْعَلْهُمَا تَحْتَ ذَيْلِكَ وَ قُلْ يَا اللَّهُ إِنِّي أُشَاوِرُكَ فِي أَمْرِي هَذَا وَ أَنْتَ خَيْرُ مُسْتَشَارٍ وَ مُشِيرٍ فَأَشِرْ عَلَيَّ بِمَا فِيهِ صَلَاحٌ وَ حُسْنُ عَاقِبَةٍ ثُمَّ أَدْخِلْ يَدَكَ فَإِنْ كَانَ فِيهَا نَعَمْ فَافْعَلْ وَ إِنْ كَانَ فِيهَا لَا لَا تَفْعَلْ هَكَذَا شَاوِرْ رَبَّكَ».(1)

علی بن محمد مرفوعاً از یکی از امام ها نقل کرده که به یکی از اصحاب خود که از او پرسیده از کاری که می خواهد انجام دهد و کسی را نمی یابد که با او مشورت کند تکلیفش چیست؟ فرمود: با پروردگارت مشورت کن. او به امام عرض کرد چگونه با پروردگارم مشورت کنم؟ امام فرمود: حاجتت را در دلت نیت کن سپس در دو قطعه کاغذ روی یکی بنویس «لا» و روی دیگری بنویس «نعم» سپس آندورا در دو بندقه ای از گل بگذار سپس دو رکعت نماز بخوان و آن دو را زیر سجاده بگذار و بگو: خدایا من در این کارم با تو مشورت می کنم و تو بهترین مستشار و مشیر هستی پس اشاره کن به من به آنچه در آن صلاح و حسن عاقبت است. سپس دستت را داخل کن اگر در آن «نعم» بود انجام بده و اگر «لا» بود انجام نده این گونه با پروردگارت مشورت کن.

تذکر: سند هر دو روایت به خاطر تعلیق و ارسال و مرفوعه بودن، ضعیف و فاقد اعتبار است.

استخارۀ مصریه

سید بن طاووس در کتاب فتح الابواب می نویسد: دیدم به خطم بر مصباح و یادم نمی آید چه کسی آن را برایم روایت کرده! و از کجا نقل کرده ام! که لفظ آن این است:

ص: 116


1- . الكافي (ط - الإسلامية)، ج 3، ص 473.

دو رقعه می نویسی: «خِيَرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ برای فلانی پسر فلانه»[نام خودت و مادرت را بنویس] و روی یکی از آن دو می نویسی «افعل» و روی دیگری «لاتفعل» و آن را در دو بندقۀ گل(1)می گذاری و می اندازی در ظرفی که آب دارد سپس تطهیر می کنی -وضو می گیری- و نماز می خوانی و پس از نماز این گونه دعا می کنی:

«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ خِيَارَ مَنْ فَوَّضَ إِلَيْكَ أَمْرَهُ وَ أَسْلَمَ إِلَيْكَ نَفْسَهُ وَ تَوَكَّلَ عَلَيْكَ فِي أَمْرِهِ وَ اسْتَسْلَمَ بِكَ فِيمَا نَزَلَ بِهِ مِنْ أَمْرِهِ اللَّهُمَّ خِرْ لِي وَ لَا تَخِرْ عَلَيَّ وَ أَعِنِّي وَ لَا تُعِنْ عَلَيَّ وَ مَكِّنِّي وَ لَا تُمَكِّنْ مِنِّي وَ اهْدِنِي لِلْخَيْرِ وَ لَا تُضِلَّنِي وَ أَرْضِنِي بِقَضَائِكَ وَ بَارِكْ لِي فِي قَدَرِكَ إِنَّكَ تَفْعَلُ مَا تَشَاءُ وَ تُعْطِي مَا تُرِيدُ اللَّهُمَّ إِنْ كَانَتِ الْخِيَرَةُ لِي فِي أَمْرِي هَذَا وَ هُوَ كَذَا وَ كَذَا فَمَكِّنِّي مِنْهُ وَ أَقْدِرْنِي عَلَيْهِ وَ أْمُرْنِي بِفِعْلِهِ وَ أَوْضِحْ لِي طَرِيقَ الْهِدَايَةِ إِلَيْهِ وَ إِنْ كَانَ اللَّهُمَّ غَيْرَ ذَلِكَ فَاصْرِفْهُ عَنِّي إِلَى الَّذِي هُوَ خَيْرٌ لِي مِنْهُ فَإِنَّكَ تَقْدِرُ وَ لَا أَقْدِرُ وَ تَعْلَمُ وَ لَا أَعْلَمُ وَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ».

سپس سجده می کنی و صدبار می گویی «أَسْتَخِيرُ اللَّهَ خِيَرَةً فِي عَافِيَةٍ» سپس سرت را از سجده برمی داری وَ بنادق را مشاهده می کنی پس هر رقعه ای از آب خارج شد به آن عمل کن إن شاء الله تعالی.(2)

سید ابن طاووس می گوید: تا زمان تألیف این کتاب، دربارۀ استخاره با دو رقعه، غیر از این، حدیث و روایتی ندیدم؛ و همان طور که روایت کردیم

ص: 117


1- . بندقه گل این گونه است که مقداری گل برمی داری و کاغذ استخاره را وسط آن می گذاری و گل را مانند گردو، گرد و کروی می کنی.
2- ...رَأَيْتُ بِخَطِّي عَلَى الْمِصْبَاحِ وَ مَا أَذْكُرُ الْآنَ مَنْ رَوَاهُ لِي وَ لَا مِنْ أَيْنَ نَقَلْتُهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ الِاسْتِخَارَةُ الْمِصْرِيَّةُ عَنْ مَوْلَانَا الْحُجَّةِ صَاحِبِ الزَّمَانِ ع تَكْتُبُ فِي رُقْعَتَيْنِ. فتح الأبواب، ص 265.

[این روایت] مرسله است. همین طور روایت کرده جدم ابوجعفر طوسی در « تهذیب الاحکام» و در « مصباح کبیر» و برای این روایت سند متصلی نیافتم...(1)

مرحوم علامۀ مجلسی دربارۀ این روایت می فرماید: شاید نوشتن روی دو قطعه کاغذ، در مواردی باشد که امر، مردّد میان دو چیز باشد یا مردّد میان فعل و ترک باشد اما اگر موارد استخاره بیش از دو شِقّ بود به تعداد شقوق، رقعه، اضافه می کند و اگر رقعة « غفل» خارج شد آن را کنار می گذارد و رقعۀ دیگر را برمی دارد.(2)

مطلب دوم: استخاره با سه قطعه کاغذ

اشاره

در مجامیع روایی دربارۀ استخاره با سه قطعه کاغذ، سه روایت وجود دارد که هر سه به لحاظ سند ایراد دارد.

روایت یکم: عبدالرحمن بن سیابه می گوید: به سوی مکه خارج شدم درحالی که با من کالای بسیاری بود [و بازار کاسبی] کساد شد بعضی از دوستان گفتند [مال التجاره را] به سوی یمن بفرست؛ این مطلب را با امام صادق علیه السلام در میان گذاشتم امام فرمود: بین مصر و یمن قرعه بی انداز سپس امرت را به خدا واگذار کن پس هر یک از دو شهر، نامش در قرعه بیرون آمد، کالایت را به آنجا بفرست. به امام عرض کردم چگونه قرعه بی

ص: 118


1- . فتح الأبواب، ص 228 – 229.
2- . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 88، ص 234.

اندازم؟ فرمود: در یک قطعه کاغذ بنویس «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اللَّهُمَّ إِنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ أَنْتَ الْعَالِمُ وَ أَنَا الْمُتَعَلِّمُ فَانْظُرْ فِي أَيِّ الْأَمْرَيْنِ خَيْراً لِي حَتَّى أَتَوَكَّلَ عَلَيْكَ فِيهِ وَ أَعْمَلَ بِهِ» سپس روی آن بنویس «مصر إن شاء الله» و در رقعه دیگر همین را بنویس و در پایان بنویس «یمن إن شاء الله تعالی» سپس در کاغذ دیگر همین را بنویس و در پایان بنویس «حبس شود [کالا] إن شاء الله تعالی» و به هیچ یک از این دو شهر ارسال نشود. سپس جمع کن رقعه ها را و بده به کسی که آن را از تو مخفی کند سپس دستت را داخل کن [در کیسه قرعه] و یکی از سه قطعه کاغذ را بگیر [و بیرون بیاور] هرکدام [از این سه رقعه] در دستت واقع شد توکل به خدا کن و عمل کن به آنچه در آن است إن شاء الله تعالی.(1)

ص: 119


1- . اخْبَرَنِي شَيْخِيَ الْفَقِيهُ مُحَمَّدُ بْنُ نَمَا وَ الشَّيْخُ أَسْعَدُ بْنُ عَبْدِ الْقَاهِرِ الْأَصْفَهَانِيُّ بِإِسْنَادِهِمَا عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَيَابَةَ قَالَ خَرَجْتُ إِلَى مَكَّةَ وَ مَعِي مَتَاعٌ كَثِيرٌ فَكَسَدَ عَلَيْنَا فَقَالَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا ابْعَثْ بِهِ إِلَى الْيَمَنِ فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لِي سَاهِمْ بَيْنَ مِصْرَ وَ الْيَمَنِ ثُمَّ فَوِّضْ أَمْرَكَ إِلَى اللَّهِ فَأَيُّ الْبَلَدَيْنِ خَرَجَ اسْمُهُ فِي السَّهْمِ فَابْعَثْ إِلَيْهِ مَتَاعَكَ فَقُلْتُ كَيْفَ أُسَاهِمُ فَقَالَ اكْتُبْ فِي رُقْعَةٍ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اللَّهُمَّ إِنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ أَنْتَ الْعَالِمُ وَ أَنَا الْمُتَعَلِّمُ فَانْظُرْ فِي أَيِّ الْأَمْرَيْنِ خَيْراً لِي حَتَّى أَتَوَكَّلَ عَلَيْكَ فِيهِ وَ أَعْمَلَ بِهِ ثُمَّ اكْتُبْ مِصْرَ ا إِنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ اكْتُبْ فِي رُقْعَةٍ أُخْرَى مِثْلَ ذَلِكَ ثُمَّ اكْتُبِ الْيَمَنَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى ثُمَّ اكْتُبْ فِي رُقْعَةٍ أُخْرَى مِثْلَ ذَلِكَ ثُمَّ اكْتُبْ يُحْبَسُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى وَ لَا يُبْعَثُ بِهِ إِلَى بَلْدَةٍ مِنْهُمَا ثُمَّ اجْمَعِ الرِّقَاعَ فَادْفَعْهَا إِلَى مَنْ يَسْتُرُهَا عَنْكَ ثُمَّ أَدْخِلْ يَدَكَ فَخُذْ رُقْعَةً مِنَ الثَّلَاثِ رِقَاعٍ فَأَيُّهُمَا وَقَعَتْ فِي يَدِكَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَاعْمَلْ بِمَا فِيهَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى. فتح الأبواب، ص 267.
الف. ایراد به سند روایت

ایراد اول: این روایت به خاطر «عبدالرحمن بن سیابه» ایراد دارد؛چون دربارۀ وثاقت او میان علما اختلاف است.

ایراد دوم: ابن طاووس رجال اسناد ابن نما و اسعد بن عبد القاهر به حسن بن محبوب را بیان نکرده تا وضع آن ها معلوم شود.

علامۀ مجلسی می فرماید: جایز است اعتماد کردن بر سند این روایت؛ نه به خاطر اثبات وثاقت رجال اسناد ابن نما و اسعد؛ بلکه به خاطر حصول وثاقت به روایاتشان به خاطر جلالتشان و به خاطر اعتماد ابن طاووس به آن ها.

ایرادی که به علامۀ مجلسی وارد است این که صِرف روایت کردن یک حدیث، دلیل بر پذیرش آن نیست. علاوه بر این، وقتی مشاهده می کنیم مرحوم ابن طاووس روایات استخارۀ «رقاع ست» را بر تمام روایات استخارۀ رقاع و بنادق ترجیح داده، به طور ضمنی اعراض خود را از این روایت و سایر روایات استخارۀ رقاع اعلام کرده است.

ب. ایراد به متن روایت

بعضی از بزرگان اشکال کرده اند که این روایت مربوط به قرعه است و ربطی به استخاره ندارد؛ و در پاسخ گفته شده: اگرچه در این روایت به لفظ استخاره یا ماده آن اشاره ای نشده، اما در آن، امر به مساهمه کرده است و کیفیت مساهمه ای که امام بیان کرده، مطابقت دارد با استخارۀ رقاعی که در خبر هارون بن خارجه واردشده پس اشکالی در دلالتش بر

ص: 120

مطلوب، نیست[ولی اشکال سندی همچنان پابرجاست].(1)

روایت دوم: عمربن ابی مقدام از یکی از دو امام دربارۀ مساهمه آورده که: نوشته می شود «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ- اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ- أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبادِكَ فِي ما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ أَسْأَلُكَ به حق مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَ لِي خَيْرَ السَّهْمَيْنِ فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ عَاقِبَةِ أَمْرِي وَ عَاجِلِهِ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ»

سپس آنچه را که می خواهی در دو رقعه بنویس و رقعه سوم غفل باشد [چیزی روی آن نوشته نشود]. سپس سهام [رقاع] را مخلوط و قاطی می کنی و هرکدام بیرون آمد به آن عمل می کنی؛ و مخالفت نکن پس هر کس مخالفت کند، آنچه خیر اوست برایش مقدر نمی شود و اگر غفل آمد کنار می اندازی -حکم خاصی ندارد- و رقعۀ دیگری را بیرون می آوری.(2)

این روایت هم مربوط به مساهمه و قرعه است و ربطی به استخاره ندارد.

ص: 121


1- . مباني الفقه الفعال، ج 3، ص 345 تا 347.
2- . قَالَ عَمْرُو بْنُ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ أَحَدِهِمَا فِي الْمُسَاهَمَةِ يُكْتَبُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ- اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ- أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبادِكَ فِي ما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَ لِي خَيْرَ السَّهْمَيْنِ فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ عَاقِبَةِ أَمْرِي وَ عَاجِلِهِ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ثُمَّ تَكْتُبُ مَا تُرِيدُ فِي رُقْعَتَيْنِ وَ تَكُونُ الثَّالِثَةُ غُفْلًا ثُمَّ تُجِيلُ السِّهَامَ فَأَيُّهَا خَرَجَ عَمِلْتَ عَلَيْهِ وَ لَا تُخَالِفْ فَمَنْ خَالَفَ لَمْ يُصْنَعْ وَ إِنْ خَرَجَ الْغُفْلُ رَمَيْتَ بِهِ. فتح الأبواب، ص 269.

روایت سوم: احمد بن محمد بن یحیی می گوید: یکی از دوستان ما می خواست برای تجارت به سفر برود پس گفت: به سفر نمی روم تا این که نزد جعفربن محمد بروم و به او سلام کنم و دربارۀ کارم با او مشورت کنم و از او تقاضا کنم برایم دعا کند پس نزد آن حضرت رفت و گفت یابن رسول الله من تصمیم گرفته ام برای تجارت خارج شوم و با خود عهد کردم خارج نشوم تا شمارا ملاقات کنم و با شما مشورت کنم و تقاضای دعا نمایم. گفت حضرت به من دعا کرد و فرمود: بر تو باد به راست گویی؛ هیچ عیبی را که در مال التجاره ات هست کتمان نکن و کسی را که به احسان خود امیدوار کرده باشی مغبون نکن که غبن او [مانند] ربا است و برای مردم راضی نشو مگر آنچه را برای خود راضی می شوی و حق را بده و بگیر و نترس [از کمی روزی] و خیانت نکن پس همانا تاجر صدوق در روز قیامت با ملائکه نیکوکار و گرامی محشور می شود و از قسم پرهیز کن پس همانا «قسم دروغ» باعث گرفتار شدن صاحبش در آتش جهنم خواهد شد و هر تاجری، فاجر و بدکار است مگر آنکه حق را بدهد و بگیرد [حق کسی را نخورد و نگذارد کسی حقش را بخورد] پس وقتی قصد سفر یا حاجت مهمی کردی زیاد دعا و استخاره کن همانا پدرم از پدرش از جدش حدیثی نقل کرد که رسول خدا صلی الله علیه واله به اصحابش استخاره کردن را آموزش می داد همان گونه که سوره ای از قرآن را تعلیم می داد؛ و ما به آن عمل می کنیم؛ هنگامی که تصمیم به امری داشتیم رقعه هایی را برای استخاره برمی گیریم و هرچه خارج شد به آن عمل می کنیم چه آن را دوست داشته باشیم یا نداشته باشیم. راوی عرض کرد: ای مولای من!

ص: 122

به من یاد بده چگونه استخاره کنم؟ امام فرمود: هرگاه تصمیم به استخاره داشتی وضوی تمیزی می گیری و دو رکعت نماز می خوانی و در هر رکعت [سورۀ] حمد و صد مرتبه [سورۀ] «قل هو الله احد» می خوانی؛ وقتی سلام نماز را دادی دستانت را به دعا بلند کن؛ و در دعایت بگو: «يَا كَاشِفَ الْكَرْبِ وَ مُفَرِّجَ الْهَمِّ وَ مُذْهِبَ الْغَمِّ وَ مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقَاقِهَا يَا مَنْ يَفْزَعُ الْخَلْقُ إِلَيْهِ فِي حَوَائِجِهِمْ وَ مُهِمَّاتِهِمْ وَ أُمُورِهِمْ وَ يَتَوَكَّلُونَ عَلَيْهِ أَمَرْتَ بِالدُّعَاءِ وَ ضَمِنْتَ الْإِجَابَةَ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ابْدَأْ بِهِمْ فِي كُلِّ أَمْرِي وَ افْرِجْ هَمِّي وَ نَفِّسْ كَرْبِي وَ أَذْهِبْ غَمِّي وَ اكْشِفْ لِي عَنِ الْأَمْرِ الَّذِي قَدِ الْتَبَسَ عَلَيَّ وَ خِرْ لِي فِي جَمِيعِ أُمُورِي خِيَرَةً فِي عَافِيَةٍ فَإِنِّي أَسْتَخِيرُكَ اللَّهُمَّ بِعِلْمِكَ وَ أَسْتَقْدِرُكَ بِقُدْرَتِكَ وَ أَسْأَلُكَ مِنْ فَضْلِكَ وَ أَلْجَأُ إِلَيْكَ فِي كُلِّ أُمُورِي وَ أَبْرَأُ مِنَ الْحَوْلِ وَ الْقُوَّةِ إِلَّا بِكَ وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْكَ وَ أَنْتَ حَسْبِي وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ اللَّهُمَّ فَافْتَحْ لِي أَبْوَابَ رِزْقِكَ وَ سَهِّلْهَا لِي وَ يَسِّرْ لِي جَمِيعَ أُمُورِي فَإِنَّكَ تَقْدِرُ وَ لَا أَقْدِرُ وَ تَعْلَمُ وَ لَا أَعْلَمُ وَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ اللَّهُمَّ إِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ وَ تُسَمِّي مَا عَزَمْتَ عَلَيْهِ وَ أَرَدْتَهُ هُوَ خَيْرٌ لِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ مَعَاشِي وَ مَعَادِي وَ عَاقِبَةِ أُمُورِي فَقَدِّرْهُ لِي وَ عَجِّلْهُ عَلَيَّ وَ سَهِّلْهُ وَ يَسِّرْهُ وَ بَارِكْ لِي فِيهِ وَ إِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ غَيْرُ نَافِعٍ لِي فِي الْعَاجِلِ وَ الْآجِلِ بَلْ هُوَ شَرٌّ عَلَيَّ فَاصْرِفْهُ عَنِّي وَ اصْرِفْنِي عَنْهُ كَيْفَ شِئْتَ وَ أَنَّى شِئْتَ وَ قَدِّرْ لِيَ الْخَيْرَ حَيْثُ كَانَ وَ أَيْنَ كَانَ وَ رَضِّنِي يَا رَبِّ بِقَضَائِكَ وَ بَارِكْ لِي فِي قَدَرِكَ حَتَّى لَا أُحِبَّ تَعْجِيلَ مَا أَخَّرْتَ وَ لَا تَأْخِيرَ مَا عَجَّلْتَ- إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ وَ هُوَ عَلَيْكَ يَسِيرٌ» سپس زیاد صلوات بفرست بر محمد و آل محمد و پشت یکی از ورقه ها می نویسی «افعل» و پشت ورقه دیگر بنویس «لاتفعل»و در ورق سوم می نویسی «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ اسْتَعَنْتُ بِاللَّهِ وَ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ حَسْبِي وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ تَوَكَّلْتُ فِي جَمِيعِ أُمُورِي عَلَى اللَّهِ الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ اعْتَصَمْتُ بِذِي الْعِزَّةِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ تَحَصَّنْتُ بِذِي الْحَوْلِ وَ الطَّوْلِ وَ الْمَلَكُوتِ- وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ».سپس پشت این ورقه را

ص: 123

سفید می گذاری و چیزی روی آن نمی نویسی سپس هر سه برگه را محکم می پیچی و به یک شکل و اندازه قرار می دهی و در سه بندقه [گلوله گل مانند گردو] از شمع یا گل قرار می دهی به یک اندازه و یک شکل و وزن واحد. سپس آن را به فرد موثقی می دهی و امر می کنی ذکر خدای عزوجل بگوید و صلوات بفرستد و آن را در آستین خود بگذارد و با دست راستش آن را زیر و رو می کند و یکی از آن ها را -بدون این که به آن نگاه کند و تعمّدی به فرد خاصی داشته باشد هر یک دستش بر آن واقع شود را- می گیرد و بیرون می آورد پس وقتی بیرون آورد از او می گیری درحالی که ذکر خدای عزوجل می گویی و از او طلب خیر می کنی در آنچه برایت بیرون می آید سپس آن را بازکن و بخوان و عمل کن به آنچه در پشت آن نوشته شده و اگر فرد موثقی نیافتی، رقاع را در آستین خود بگذار و آن را به هم بزن و طبق همان دستوری که داده شد عمل کن پس اگر بر پشت ورقه «افعل» بود انجام بده و برو دنبال تصمیمی که داری که اگر آن را انجام دهی خیر است برای تو -إن شاء الله تعالی- و اگر بر پشت ورقه «لاتفعل» بود بر حذر باش از این که آن را انجام دهی و مخالفت کنی که اگر مخالفت کنی به زحمت می افتی و اگر موفق به انجام آن کار هم شدی خیری در آن نخواهد بود و اگر ورقه ای که پشت آن چیزی نوشته نشده بیرون آمد تا رسیدن وقت نماز واجب صبر کن؛ سپس دو رکعت نماز به همان شکلی که توضیح دادم بخوان سپس نماز واجبت را بخوان یا این دو رکعت را بعد از نماز واجب بخوان -البته درصورتی که نماز صبح یا عصر نباشد- اما [اگر] نماز صبح بود بعدش

ص: 124

دعا بخوان تا زمان بالا آمدن خورشید سپس آن دو رکعت نماز [استخاره] را بخوان اما [اگر وقت نماز] عصر [بود]، قبلش این دو رکعت را بخوان سپس به درگاه خدا دعای خیر کن همان طوری که گفتم و رقعه ها را مجدداً اعاده کن و عمل کن به آنچه برایت بیرون می آید و هر وقت رقعه ای بیرون بیاید اگر چیزی پشت آن نوشته نبود تا رسیدن وقت نماز واجب صبر کن همان گونه که امر کردم تا این که بیرون بیاید برایت چیزی که عمل کنی به آن إن شاء الله.(1)

ص: 125


1- . أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى قَالَ أَرَادَ بَعْضُ أَوْلِيَائِنَا الْخُرُوجَ لِلتِّجَارَةِ فَقَالَ لَا أَخْرُجُ حَتَّى آتِيَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع فَأُسَلِّمَ عَلَيْهِ وَ أَسْتَشِيرَهُ فِي أَمْرِي هَذَا وَ أَسْأَلَهُ الدُّعَاءَ لِي قَالَ فَأَتَاهُ فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي عَزَمْتُ عَلَى الْخُرُوجِ لِلتِّجَارَةِ وَ إِنِّي آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي أَلَّا أَخْرُجَ حَتَّى أَلْقَاكَ وَ أَسْتَشِيرَكَ وَ أَسْأَلَكَ الدُّعَاءَ لِي قَالَ فَدَعَا لِي وَ قَالَ ع عَلَيْكَ بِصِدْقِ اللِّسَانِ فِي حَدِيثِكَ وَ لَا تَكْتُمْ عَيْباً يَكُونُ فِي تِجَارَتِكَ وَ لَا تَغْبِنِ الْمُسْتَرْسِلَ فَإِنَّ غَبْنَهُ رِبًا وَ لَا تَرْضَ لِلنَّاسِ إِلَّا مَا تَرْضَاهُ لِنَفْسِكَ وَ أَعْطِ الْحَقَّ وَ خُذْهُ وَ لَا تَخَفْ وَ لَا تَخُنْ فَإِنَّ التَّاجِرَ الصَّدُوقَ مَعَ السَّفَرَةِ الْكِرَامِ الْبَرَرَةِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ اجْتَنِبِ الْحَلْفَ فَإِنَّ الْيَمِينَ الْفَاجِرَةَ تُورِثُ صَاحِبَهَا النَّارَ وَ التَّاجِرُ فَاجِرٌ إِلَّا مَنْ أَعْطَى الْحَقَّ وَ أَخَذَهُ وَ إِذَا عَزَمْتَ عَلَى السَّفَرِ أَوْ حَاجَةٍ مُهِمَّةٍ فَأَكْثِرِ الدُّعَاءَ وَ الِاسْتِخَارَةَ فَإِنَّ أَبِي حَدَّثَنِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يُعَلِّمُ أَصْحَابَهُ الِاسْتِخَارَةَ كَمَا يُعَلِّمُهُمُ السُّورَةَ مِنَ الْقُرْآنِ وَ إِنَّا لَنَعْمَلُ ذَلِكَ مَتَى هَمَمْنَا بِأَمْرٍ وَ نَتَّخِذُ رِقَاعاً لِلِاسْتِخَارَةِ فَمَا خَرَجَ لَنَا عَمِلْنَا عَلَيْهِ أَحْبَبْنَا ذَلِكَ أَمْ كَرِهْنَا فَقَالَ الرَّجُلُ يَا مَوْلَايَ فَعَلِّمْنِي كَيْفَ أَعْمَلُ فَقَالَ إِذَا أَرَدْتَ ذَلِكَ فَأَسْبِغِ الْوُضُوءَ وَ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ تَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ الْحَمْدَ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ مِائَةَ مَرَّةٍ فَإِذَا سَلَّمْتَ فَارْفَعْ يَدَيْكَ بِالدُّعَاءِ وَ قُلْ فِي دُعَائِكَ ... ثُمَّ أَكْثِرِ الصَّلَاةَ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ وَ آلِهِ صَلَوَاتُ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ وَ يَكُونُ مَعَكَ ثَلَاثُ رِقَاعٍ قَدِ اتَّخَذْتَهَا فِي قَدْرٍ وَاحِدٍ وَ هَيْئَةٍ وَاحِدَةٍ وَ اكْتُبْ فِي رُقْعَتَيْنِ مِنْهَا- اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبادِكَ فِي ما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ وَ لَا أَعْلَمُ وَ تَقْدِرُ وَ لَا أَقْدِرُ وَ تَقْضِي وَ لَا أَقْضِي وَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَخْرِجْ لِي أَحَبَّ السَّهْمَيْنِ إِلَيْكَ وَ خَيْرَهُمَا لِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ عَاقِبَةِ أَمْرِي- إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ وَ هُوَ عَلَيْكَ يَسِيرٌ وَ تَكْتُبُ فِي ظَهْرِ إِحْدَى الرُّقْعَتَيْنِ افْعَلْ وَ عَلَى ظَهْرِ الْأُخْرَى لَا تَفْعَلْ وَ تَكْتُبُ عَلَى الرُّقْعَةِ الثَّالِثَةِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ اسْتَعَنْتُ بِاللَّهِ وَ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ حَسْبِي وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ تَوَكَّلْتُ فِي جَمِيعِ أُمُورِي عَلَى اللَّهِ الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ اعْتَصَمْتُ بِذِي الْعِزَّةِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ تَحَصَّنْتُ بِذِي الْحَوْلِ وَ الطَّوْلِ وَ الْمَلَكُوتِ- وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ ثُمَّ تَتْرُكُ ظَهْرَ هَذِهِ الرُّقْعَةِ أَبْيَضَ وَ لَا تَكْتُبُ عَلَيْهِ شَيْئاً ثُمَّ تَطْوِي الثَّلَاثَ رِقَاعٍ طَيّاً شَدِيداً عَلَى صُورَةٍ وَاحِدَةٍ وَ تَجْعَلُ فِي ثَلَاثِ بَنَادِقِ شَمْعٍ أَوْ طِينٍ عَلَى هَيْئَةٍ وَاحِدَةٍ وَ وَزْنٍ وَاحِدٍ وَ ادْفَعْهَا إِلَى مَنْ تَثِقُ بِهِ وَ تَأْمُرُهُ أَنْ يَذْكُرَ اللَّهَ وَ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ يَطْرَحَهَا إِلَى كُمِّهِ وَ يُدْخِلَ يَدَهُ الْيُمْنَى فَيُجِيلَهَا فِي كُمِّهِ وَ يَأْخُذَ مِنْهَا وَاحِدَةً مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى شَيْ ءٍ مِنَ الْبَنَادِقِ وَ لَا يَتَعَمَّدَ وَاحِدَةً بِعَيْنِهَا وَ لَكِنْ أَيُّ وَاحِدَةٍ وَقَعَتْ عَلَيْهَا يَدُهُ مِنَ الثَّلَاثِ أَخْرَجَهَا. فَإِذَا أَخْرَجَهَا أَخَذْتَهَا مِنْهُ وَ أَنْتَ تَذْكُرُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَسْأَلُهُ الْخِيَرَةَ فِيمَا خَرَجَ لَكَ ثُمَّ فُضَّهَا وَ اقْرَأْهَا وَ اعْمَلْ بِمَا يَخْرُجُ عَلَى ظَهْرِهَا وَ إِنْ لَمْ يَحْضُرْكَ مَنْ تَثِقُ بِهِ طَرَحْتَهَا أَنْتَ إِلَى كُمِّكَ وَ أَجَلْتَهَا بِيَدِكَ وَ فَعَلْتَ كَمَا وَصَفْتُ لَكَ فَإِنْ كَانَ عَلَى ظَهْرِهَا افْعَلْ فَافْعَلْ وَ امْضِ لِمَا أَرَدْتَ فَإِنَّهُ يَكُونُ لَكَ فِيهِ إِذَا فَعَلْتَهُ الْخِيَرَةُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى وَ إِنْ كَانَ عَلَى ظَهْرِهَا لَا تَفْعَلْ فَإِيَّاكَ أَنْ تَفْعَلَهُ أَوْ تُخَالِفَ فَإِنَّكَ إِنْ خَالَفْتَ لَقِيتَ عَنَتاً وَ إِنْ تَمَّ لَمْ يَكُنْ لَكَ فِيهِ الْخِيَرَةُ وَ إِنْ خَرَجَتِ الرُّقْعَةُ الَّتِي لَمْ تَكْتُبْ عَلَى ظَهْرِهَا شَيْئاً فَتَوَقَّفْ إِلَى أَنْ تَحْضُرَ صَلَاةٌ مَفْرُوضَةٌ ثُمَّ قُمْ فَصَلِّ رَكْعَتَيْنِ كَمَا وَصَفْتُ لَكَ ثُمَّ صَلِّ الصَّلَاةَ الْمَفْرُوضَةَ أَوْ صَلِّهِمَا بَعْدَ الْفَرْضِ مَا لَمْ تَكُنِ الْفَجْرَ أَوِ الْعَصْرَ فَأَمَّا الْفَجْرُ فَعَلَيْكَ بَعْدَهَا بِالدُّعَاءِ إِلَى أَنْ تَنْبَسِطَ الشَّمْسُ ثُمَّ صَلِّهِمَا وَ أَمَّا الْعَصْرُ فَصَلِّهِمَا قَبْلَهَا ثُمَّ ادْعُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْخِيَرَةِ كَمَا ذَكَرْتُ لَكَ وَ أَعِدِ الرِّقَاعَ وَ اعْمَلْ بِحَسَبِ مَا يَخْرُجُ لَكَ وَ كُلَّمَا خَرَجَتِ الرُّقْعَةُ الَّتِي لَيْسَ فِيهَا شَيْ ءٌ مَكْتُوبٌ عَلَى ظَهْرِهَا فَتَوَقَّفْ إِلَى صَلَاةٍ مَكْتُوبَةٍ كَمَا أَمَرْتُكَ إِلَى أَنْ يَخْرُجَ لَكَ مَا تَعْمَلُ عَلَيْهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. فتح الأبواب، ص 160 تا 164؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 88، ص 235 تا 237.

حضرت آیت الله سید علی میبدی، استخاره با سه رقعه را به تبع علامۀ مجلسی ازنظر سند تمام می داند و می فرماید: به فرض که سند آن را نپذیریم لکن به خاطر این که استخاره مساهمه، نوعی قرعه است می توان برای تتمیم مشکل سند آن، از روایات قرعه مؤید گرفت؛ ولی مورد قرعه با مساهمه فرق می کند چون قرعه فقط در احکام، جاری می شود و استخاره در موضوعات.(1)

ص: 126


1- . الاستخارة، فقیه متتبع سید علی الحسینی المیبدی، ص 132.

آیت الله سیفی مازندرانی می فرماید: این روایت به خاطر تعلیق سند، ضعیف است چون در ابتدای سندش یک یا چند راوی حذف شده یعنی میان سید بن طاووس و محمد بن یحیی واسطه حذف شده است؛ و از طرفی مرسل است چون واسطه میان احمد بن محمد بن یحیی عطار قمی و امام صادق علیه السلام حذف شده است.(1)

مطلب سوم: استخاره با شش قطعه کاغذ

دربارۀ استخاره با شش قطعه کاغذ که به آن «استخارۀ رقاع ست» می گویند بیش از دو روایت وجود ندارد. یکی از این دو روایت را مرحوم ثقة الاسلام کلینی در کتاب «کافی» به روایت هارون بن خارجه از امام صادق علیه السلام نقل کرده و روایت دیگر را سید بن طاووس در کتاب فتح الابواب به روایت هارون بن حمّاد از امام صادق علیه السلام روایت کرده است. این دو حدیث، ازنظر سند ضعیف است و همین امر باعث شده شیخ مفید و ابن ادریس حلی و محقق حلی این دو روایت را ضعیف و شاذّ و فاقد اعتبار اعلام کنند. تفصیل این مباحث را در «بخش سوم» هنگام بررسی نظر شیخ مفید و ابن ادریس و محقق حلی مطرح خواهیم کرد. إن شاء الله.

«غَيْرُ وَاحِدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِيِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْهَاشِمِيِّ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا أَرَدْتَ أَمْراً

ص: 127


1- . مباني الفقه الفعال، ج 3، ص 349.

فَخُذْ سِتَّ رِقَاعٍ فَاكْتُبْ فِي ثَلَاثٍ مِنْهَا بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* خِيَرَةً مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ* لِفُلَانِ بْنِ فُلَانَةَ افْعَلْهُ وَ فِي ثَلَاثٍ مِنْهَا بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* خِيَرَةً مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ* لِفُلَانِ بْنِ فُلَانَةَ لَا تَفْعَلْ ثُمَّ ضَعْهَا تَحْتَ مُصَلَّاكَ ثُمَّ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ فَإِذَا فَرَغْتَ فَاسْجُدْ سَجْدَةً وَ قُلْ فِيهَا مِائَةَ مَرَّةٍ- أَسْتَخِيرُ اللَّهَ بِرَحْمَتِهِ خِيَرَةً فِي عَافِيَةٍ ثُمَّ اسْتَوِ جَالِساً وَ قُلِ اللَّهُمَّ خِرْ لِي وَ اخْتَرْ لِي فِي جَمِيعِ أُمُورِي فِي يُسْرٍ مِنْكَ وَ عَافِيَةٍ ثُمَّ اضْرِبْ بِيَدِكَ إِلَى الرِّقَاعِ فَشَوِّشْهَا وَ أَخْرِجْ وَاحِدَةً فَإِنْ خَرَجَ ثَلَاثٌ مُتَوَالِيَاتٌ افْعَلْ فَافْعَلِ الْأَمْرَ الَّذِي تُرِيدُهُ وَ إِنْ خَرَجَ ثَلَاثٌ مُتَوَالِيَاتٌ لَا تَفْعَلْ فَلَا تَفْعَلْهُ وَ إِنْ خَرَجَتْ وَاحِدَةٌ افْعَلْ وَ الْأُخْرَى لَا تَفْعَلْ فَأَخْرِجْ مِنَ الرِّقَاعِ إِلَى خَمْسٍ فَانْظُرْ أَكْثَرَهَا فَاعْمَلْ بِهِ وَ دَعِ السَّادِسَةَ لَا تَحْتَاجُ إِلَيْهَا».(1)

هارون بن خارجه از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: وقتی تصمیم به کاری گرفتی شش قطعه کاغذ بردار و روی سه تای آن بنویس: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ خِيَرَةٌ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ لِفُلَانِ بْنِ فُلَانَةَ افْعَلْهُ و روی سه تای دیگر بنویس: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ خِيَرَةٌ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ لِفُلَانِ بْنِ فُلَانَةَ لَا تَفْعَلْ سپس آن را زیر سجاده ات بگذار و دو رکعت نماز بخوان و هنگامی که فارغ شدی سجده کن و صدبار بگو: أَسْتَخِيرُ اللَّهَ بِرَحْمَتِهِ خِيَرَةً فِي عَافِيَةٍ سپس بنشین و بگو: اللَّهُمَّ خِرْ لِي فِي جَمِيعِ أُمُورِي فِي يُسْرٍ مِنْكَ وَ عَافِيَةٍ سپس با دستت رقعه ها را مخلوط کن و یکی از آن ها را بیرون بیاور پس اگر سه تا پشت سر هم افعل بود آن کار را انجام بده و اگر سه تا پشت سر هم لاتفعل آمد انجام نده و اگر یکی افعل آمد و دیگر لاتفعل آمد کاغذها را تا پنج تا بیرون بیاور پس نگاه کن ببین کدام بیشتر است به آن عمل کن و ششم را رها

ص: 128


1- . الكافي (ط - الإسلامية)، ج 3، ص 470.

کن که به آن نیازی نداری.

مرحوم علامۀ مجلسی در توضیح این حدیث می فرماید: ظاهر این که در این روایت گفته شده «اگر یکی افعل آمد و دیگر لاتفعل آمد کاغذها را تا پنج تا بیرون بیاور پس نگاه کن ببین کدام بیشتر است به آن عمل کن...»، خواسته حداکثر احتمالات را بیان کند درحالی که این احتمال هم هست که ورق پنجم را تعبداً بیرون بیاورد اگرچه این احتمال بعید است(1)

سید بن طاووس این روایت را در کتاب فتح الابواب از هَارُونُ بْنُ حَمَّادٍ این گونه روایت کرده: امام صادق علیه السلام فرمود وقتی قصد انجام کاری داشتی شش قطعه کاغذ بردار و روی سه قطعة آن بنویس بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ خِيَرَةٌ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ (2) برای فلانی پسر فلانی افعل کذا إن شاء الله. -نامت را و کاری که قصد انجام آن را داری بنویس؛ و در سه قطعه کاغذ دیگر بنویس« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ خِيَرَةٌ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ» برای فلانی پسر فلانی لا افعل کذا إن شاء الله. -نامت را و کاری که قصد انجام آن را داری بنویس-سپس چهار رکعت نماز می خوانی در هر رکعت پنجاه قل هو الله احد و سه مرتبه انا انزلناه فی لیلة القدر می خوانی و شش قطعه کاغذ را زیر سجاده ات می گذاری و پس از آن می گویی:

«اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ وَ لَا أَعْلَمُ وَ تَقْدِرُ وَ لَا أَقْدِرُ وَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ اللَّهُمَّ آمَنْتُ بِكَ فَلَا شَيْ ءَ أَعْظَمُ مِنْكَ صَلِّ عَلَى آدَمَ صَفْوَتِكَ وَ مُحَمَّدٍ خِيَرَتِكَ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرِينَ وَ مَنْ بَيْنَهُمْ مِنْ نَبِيٍّ وَ صِدِّيقٍ وَ شَهِيدٍ وَ عَبْدٍ صَالِحٍ وَ وَلِيٍّ

ص: 129


1- . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 88، ص 231.
2- . طبق روایتی بجای عبارت «العزیز الحکیم»، «الْعَلِيِّ الْكَرِيمِ» وجود دارد.

مُخْلِصٍ وَ مَلَائِكَتِكَ أَجْمَعِينَ إِنْ كَانَ مَا عَزَمْتُ عَلَيْهِ مِنَ الدُّخُولِ فِي سَفَرِي إِلَى بَلَدِ كَذَا وَ كَذَا خِيَرَةً لِي فِي الْبَدْوِ وَ الْعَاقِبَةِ وَ رِزْقٍ تُيَسِّرُ لِي مِنْهُ فَسَهِّلْهُ وَ لَا تُعَسِّرْهُ وَ خِرْ لِي فِيهِ وَ إِنْ كَانَ غَيْرَهُ فَاصْرِفْهُ عَنِّي وَ بَدِّلْنِي مِنْهُ مَا هُوَ خَيْرٌ مِنْهُ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ» سپس هفتاد بار می گویی خِيَرَةٌ مِنَ اللَّهِ الْعَلِيِّ الْكَرِيمِ پس وقتی فارغ شدی صورت بر خاک بگذار و دعا کن و هر چه می خواهی از خدا بخواه.(1)

سید بن طاووس دربارۀ سند این روایت می فرماید: من در رجال مولایمان امام صادق علیه السلام فردی بنام هارون بن حمّاد ندیده ام و شاید او هارون بن زیاد است چون گاهی در نوشتن اشتباهاً زیاد را، حماد می نویسند.(2)

شیخ مفید در کتاب مقنعه بعد از نقل روایت استخاره با شش رقعه فرموده: این روایت شاذّ است و مثل روایت قبلی نیست لکن آن را برای

ص: 130


1- . هَارُونُ بْنُ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ إِذَا أَرَدْتَ أَمْراً فَخُذْ سِتَّ رِقَاعٍ فَاكْتُبْ فِي ثَلَاثٍ مِنْهُنَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ خِيَرَةٌ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ وَ يُرْوَى الْعَلِيِّ الْكَرِيمِ لِفُلَانِ بْنِ فُلَانٍ افْعَلْ كَذَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ اذْكُرِ اسْمَكَ وَ مَا تُرِيدُ فِعْلَهُ وَ فِي ثَلَاثٍ مِنْهُنَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ خِيَرَةٌ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ لِفُلَانِ بْنِ فُلَانٍ لَا تَفْعَلْ كَذَا وَ تُصَلِّي أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ تَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ خَمْسِينَ مَرَّةً قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ تَدَعِ الرِّقَاعَ تَحْتَ سَجَّادَتِكَ وَ تَقُولُ بَعْدَ ذَلِكَ اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ وَ لَا أَعْلَمُ وَ تَقْدِرُ وَ لَا أَقْدِرُ وَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ اللَّهُمَّ آمَنْتُ بِكَ فَلَا شَيْ ءَ أَعْظَمُ مِنْكَ صَلِّ عَلَى آدَمَ صَفْوَتِكَ وَ مُحَمَّدٍ خِيَرَتِكَ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرِينَ وَ مَنْ بَيْنَهُمْ مِنْ نَبِيٍّ وَ صِدِّيقٍ وَ شَهِيدٍ وَ عَبْدٍ صَالِحٍ وَ وَلِيٍّ مُخْلِصٍ وَ مَلَائِكَتِكَ أَجْمَعِينَ إِنْ كَانَ مَا عَزَمْتُ عَلَيْهِ مِنَ الدُّخُولِ فِي سَفَرِي إِلَى بَلَدِ كَذَا وَ كَذَا خِيَرَةً لِي فِي الْبَدْوِ وَ الْعَاقِبَةِ وَ رِزْقٍ تُيَسِّرُ لِي مِنْهُ فَسَهِّلْهُ وَ لَا تُعَسِّرْهُ وَ خِرْ لِي فِيهِ وَ إِنْ كَانَ غَيْرَهُ فَاصْرِفْهُ عَنِّي وَ بَدِّلْنِي مِنْهُ مَا هُوَ خَيْرٌ مِنْهُ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ ثُمَّ تَقُولُ سَبْعِينَ مَرَّةً خِيَرَةٌ مِنَ اللَّهِ الْعَلِيِّ الْكَرِيمِ فَإِذَا فَرَغْتَ مِنْ ذَلِكَ عَفَّرْتَ خَدَّكَ وَ دَعَوْتَ اللَّهَ وَ سَأَلْتَهُ مَا تُرِيدُ. فتح الأبواب، ص 189.
2- . همان، ص 191.

رخصت آوردیم نه برای تحقیق عمل به آن.(1)

یکی از رجال این حدیث سهل بن زیاد است؛ علامه در خلاصه فرموده: قول شیخ دربارۀ او مختلف است؛ در یک جا سهل بن زیاد را توثیق کرده و در چند جای دیگر فرموده ضعیف است. نجاشی هم گفته سهل بن زیاد در حدیث، ضعیف است و قابل اعتماد نیست و احمدبن محمد بن عیسی گواهی می دهد که او غالی و دروغ گو بوده است و او را به همین خاطر از قم بیرون کرد؛ و ابن غضائری هم دربارۀ او گفته ضعیف و فاسد المذهب است.

سید بن طاووس برای ترجیح روایات استخاره «رقاع ست» بر سایراستخاره ها و جمع بین روایات استخارۀ رقاع و درجات کاشفیت آن مطالبی گفته که همه آن ها، صرف احتمال و ادعا است و مستند به دلیل نقلی و عقلی نیست درنتیجه، موردتوجه علما و فقها واقع نشده است. محققین می توانند این اظهارات را در کتاب فتح الأبواب، ص 154 و 215 تا 220 مطالعه کنند.

آیت الله سیفی مازندرانی دربارۀ روایات استخاره با رقعه می فرماید: این روایات اگرچه آحاد و ضعیف است ولی می شود به مجموع آن اعتماد کرد به خاطر کثرت و استفاضه؛ بلکه به خاطر تظافرش می شود به آن ادعای شهرت روایی کرد و می شود ادعای انجبار ضعف نمود به عمل مشهور قدما همان گونه که علامۀ مجلسی تصریح به این شهرت کرده چون مخالفی غیر از ابن ادریس شنیده نشده و عمده در اعتبار این روایات،

ص: 131


1- . المقنعة، ص 219.

عمل مشهور فقها به این نصوص است.(1)

مؤلف: با توجه به این که روایت استخاره با رقاع ستّ را مرحوم ثقة الاسلام کلینی در کتاب شریف کافی روایت کرده و سند آن، نسبت به روایات استخاره با قرآن و تسبیح، از ضعف کمتری برخوردار است، در نتیجه، مورد عمل مشهور فقها واقع شده است و در نقطه مقابل، به روایات استخاره با قرآن و تسبیح ، کمترین اعتنایی نکرده و متعرض آن نشده و به آن عمل نکرده اند در نتیجه، ادعای عمل مشهور فقها به روایات استخاره با قرآن و تسبیح، ادعایی خلاف واقع است.

مطلب چهارم: وجه مشترک استخارۀ رقاع با استخاره مشرکین

در پایان این فصل -با توجه به تشابه استخارۀ مشرکین با استخارۀ رقاع - چند سطری را در بارۀ «نقطه اشتراک و افتراق» استخارۀ مشرکین

و مسلمین تقدیم می کنیم.

بت پرستان جزیرة العرب -در صدر اسلام- به سه روش استخاره می کرده اند:

روش اول: استخاره با سه تیر چوبی

استخارۀ مشرکین این گونه بود که وقتی مى خواستند ازدواج کنند یا به سفر بروند يا كار مهمى را آغاز كنند. به وسیلۀ سه قطعه چوب استخاره

ص: 132


1- . مباني الفقه الفعال، ج 3، ص 349-350.

می کردند. این چوب ها شبیه تیر بود اما تیر جنگی نبود. روی یکی از این تیرهای چوبی نوشته شده بود «افعل» و روی دیگری نوشته بود «لا تفعل» و تیر سوم غفل بود یعنی روی آن چیزی نوشته نشده بود؛ و طبق روایت دیگر روی یکی از تیرهای چوبی نوشته بود «امرنی ربی» یعنی پروردگارم به من امر کرد و روی دومی نوشته بود «نهانی ربی» یعنی پروردگارم مرا نهی کرد و تیر سوم غفل بود یعنی روی آن چیزی نوشته نشده بود. هنگام استخاره، این سه تیر را [توی کیسه یا چیزی شبیه آن] می انداختند آنگاه یکی از آن ها را بیرون می آوردند اگر تیر «افعل» یا «امرنی ربی» بیرون می آمد، کار موردنظر را انجام می دادند و اگر تیر «لاتفعل یا نهانی ربی» بیرون می آمد از انجام آن خودداری می کردند و اگر تیری بیرون می آمد که غفل بود مجدداً استخاره را تکرار می کردند. این استخاره دقیقاً مطابق استخارۀ رقاعی است که ما با سه قطعه کاغذ انجام می دهیم. با این فرق که آن ها معتقد بودند بت ها به وسیلۀ این سه قطعه چوب خیر و شرّ امور را برای آن ها تعیین می کنند و ما معتقدیم خداوند خیر و شرّ امور را به وسیلۀ این کاغذ ها برای ما مشخص می کند. اگر چنین ادعایی، با حدیث صحیح و دلیل قاطع ثابت شود، فبها و نعم المطلوب؛ در غیر این صورت، از مصادیق بارز افترا به خداوند متعال خواهد بود؛ که گناه آن، از عمل مشرکین بیشتر است چون مشرکین نتیجۀ استخارة خود را به بت نسبت می دادند و ما نتیجه این استخاره ها را به خدای رب العالمین نسبت می دهیم؛ اینک خودتان قضاوت کنید، گناه افترا به بت، بزرگتر است یا گناه افترا به خدای عزوجلّ؟

ص: 133

روش دوم: استخاره با هفت تیر چوبی

بت هبل، بزرگ ترین بت قریش در مکه بر لب یک چاهی که داخل خانه کعبه قرار داشت، نصب شده بود. نزد بت هبل، هفت قطعه چوب به شکل تیر بود که به آن «ازلام» یا «سهام» یا «اقداح» می گفتند. مشرکین وقتی قصد دفن مرده ای را داشتند یا در نسب کسی شک داشتند یا قصد ازدواج داشتند یا مشکل دیگری داشتند با یک شتر و صد درهم پول نزد بت هبل می رفتند و آن را به فردی که کنار بت هبل حضور داشت و مسؤول استخاره کردن بود می دادند تا برای آن ها استخاره کند. صاحب «قداح» تیر ها را زیرورو می کرد و یکی را بیرون می آورد؛ و طبق نوشته آن تیر چوبی، تکلیف آن ها را مشخص می کرد.

روش سوم: استخاره با ده تیر چوبی

به این ده تیر «ازلام» یا «قداح میسر» می گفتند که برای قمار و تقسیم گوشت شتر از آن استفاده می کردند. هفت عدد [از] آن ها [به نام هر کس اصابت می کرد] [از گوشت حیوان] سهم داشت و سه تای دیگر «غفل» یعنی پوچ بودند؛ و به نام هرکس اصابت می کرد نه تنها سهمی از گوشت نداشت بلکه می بایست قیمت حیوان ذبح شده را هم بپردازد؛ هفت قطعه چوبی که سهمی از گوشت داشت، -به ترتیب- هرکدام يك سهم بيشتر از سهم قبلى داشت بدين ترتيب: «فذّ» داراى يك [سهم]؛ «توأم» دو سهم؛ «مسبل» سه سهم؛ «نفس» چهار سهم؛ «حلس» پنج سهم؛ «رقیب» شش سهم؛ و «معلّى» داراى هفت سهم بود.

در زمان جاهلیت، رسم بر این بود که وقتی خشکسالی و قحطی

ص: 134

می شد اغنیاء و سران قبائل، شتری را می خریدند و آن را به بیست وهشت بخش تقسیم می کردند. آنگاه «ازلام» یعنی ده تیر قمار را در کیسه ای ریخته و به دست يك نفر می دادند تا بنام افراد بيرون بياورد؛ در نتیجه هر كس مطابق تیری که به نامش بیرون می آمد سهم خود را از گوشت شتر دریافت می کرد و پرداخت قيمت شتر بر [عهده] كسانى بود كه تيرهاى غفل و پوچ بنامشان بيرون مى آمد.(1)

عده ای از مفسرین «استقسام بالازلام» که در آیۀ 3 سورۀ مائده و «ازلام» که درآیۀ 90 همین سوره مورد نهی واقع شده را، تقسیم گوشت شتر به وسیلۀ ده تیر چوبی دانسته اند؛ که در حقیقت نوعی قمار محسوب می شود. مشرکین با این نوع قمار می خواستند بدانند پروردگارشان برای هریک از ده نفری که برای برداشت گوشت شتر آمده بودند، چه مقدار از گوشت شتر را قسمت و مقدر کرده است و هر کس هر مقدار از گوشت نصیبش می شد معتقد بود پروردگار، این مقدار گوشت را قسمت و روزی او کرده؛ و آن سه نفری که «ازلام غفل» و پوچ به نامشان اصابت می کرد کشف می شد که خدا نصیبی از گوشت برایشان مقدر نکرده است؛ و خداوند متعال در سورۀ مائده از این عمل نهی کرده و خوردن چنین گوشتی را که با قمار به دست آمده حرام اعلام کرده است.

در نتیجه می توان گفت استخاره مشرکین به دو روش انجام می شده؛ روش اول به وسیلة سه تیر چوبی و روش دوم با هفت تیر چوبی. اما

ص: 135


1- . ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 6، ص: 201؛ جامع البيان في تفسير القرآن ج 6، ص 50؛ محاسن التأويل، ج 4، ص: 26؛ التفسير الواضح، ج 1، ص 479 - 480.

تقسیم گوشت شتر با ده تیر چوبی در واقع نوعی قمار بود نه استخاره.

ص: 136

فصل سوم : استخاره با قرآن مجید

اشاره

مقدمه

قبل از ورود به بحث بیان این مطلب را ضروری می دانم که اخیراً مشاهده می شود بعضی از آقایان، در اطاق های دربسته عبا را بر سر کشیده و در عالم خیال به نیابت از تمام انسان های روی کرۀ زمین، استخاره گرفته و نتیجۀ استخارۀ قرآنی آن ها را تا قیام قیامت! پیش گویی کرده و در کتاب های مستقل چاپ و منتشر کرده اند. بدون شک کار این آقایان، ابداعی و سلیقه ای است و هیچ ربطی به سیره و سنت رسول خدا و ائمۀ هدی ندارد؛ علاوه بر این، مشاهده می شود در اکثر موارد، نتیجۀ استخاره و پیشگویی آن ها ربطی به مورد استخاره، نداشته؛ و موارد انطباق آن با نیت استخاره کننده، در حدّ موارد انطباق فال حافظ با نیت فال گیرنده نیست! باید مواظب باشیم سرنوشت خود را دست این استخاره های سلیقه ای و فاقد پشتوانه دینی ندهیم.

معتبرترین حدیث دربارۀ استخاره با قرآن، روایت «یسع بن عبدالله

ص: 137

قمى» است که مرحوم شیخ آن را در کتاب «تهذیب» نقل کرده. این روایت، مهم ترین مستند روایى براى استخاره با قرآن است. با این وصف، از ابتدای تاریخ اسلام تا قرن یازدهم هجری -غیر از کتاب «مکارم الاخلاق» و «فتح الابواب» در قرن هفتم هجری قمری- هیچ کتاب حدیثی، این روایت را نقل نکرده است.

غیر از روایت یسع بن عبدالله قمى؛ هیچ یک از روایات استخاره با قرآن، در کتب اربعه روایت نشده؛ سایر منابع روایی و حدیثی معتبر، مانند «قرب الاسناد» و «محاسن»، در قرن سوم و «کافى» و «من لایحضر»، در قرن چهارم، نیز از نقل روایات استخاره با قرآن امتناع کرده اند. ظهور روایات استخاره با قرآن در کتاب فتح الابواب، در قرن هفتم و قرن ها پس ازآن، نشانگر بی اعتباری استخاره با قرآن است.

علاوه بر مشکل سند، ابهام و تضاد متعددی در متن روایات استخاره با قرآن مشاهده می شود که باعث تنزل اعتبار آن شده است. نمونه هایی از تضادها و تشتت متن روایات استخاره با قرآن را ذیلاً ملاحظه بفرمایید:

1. در بعضی از این احادیث می گوید: قرآن را بازکن به اولین چیزی که به چشمت خورد همان را بگیر.

2. در روایت دیگر می گوید: قرآن را بازکن و اولین سطر سمت راست را بگیر.

3. در روایت دیگر می گوید: هفت ورق بشمار پشت ورق هفتم سطر یازدهم را ملاحظه کن.

4.در روایت دیگر می گوید: هفت ورق بشمار پشت ورق هفتم سطر

ص: 138

هفتم را مشاهده کن.

5. در روایتی دیگر می گوید شش ورق بشمار و از ورق هفتم سطر ششم را نگاه کن.

6. در روایت دیگر می گوید اسم های جلالۀ سمت راست را بشمار و به تعداد آن ورق بزن و به تعداد آن سطر بشمار و آخرین سطر، منظور تو را مثل وحی مُنزَل بیان می کند.

7. در روایت دیگر می گوید هفت ورق بشمار و اسم های جلالۀ پشت ورق هفتم و روی اول ورق هشتم را بشمار و پشت آخرین ورق بعد از اولین اسم جلاله، سطرها را به تعداد اسم جلاله بشمار.

8. در روایت دیگر بدون شمارش ورق می گوید: اسم های جلالۀ سمت راست را بشمار و به تعداد آن ورق بزن و به تعداد آن سطرها را بشمار و آخرین سطر را ملاک قرار بده.

این تشتت و به هم ریختگی متن، یکی از مهم ترین عوامل ضعف و بی اعتباری روایات استخاره با قرآن است.

علامۀ مجلسی می فرماید: برای استخاره با قرآن دو طریق نقل شده.

طریق اول می گوید: قرآن را بازکن و به آنچه در اول صفحه است یا به آنچه چشمت افتاد عمل کن.

طریق دوم روایاتی است که به غیر صفحه اول ارجاع می دهد.

هیچ یک از روایات استخاره های طریق دوم [که به غیر صفحه اول ارجاع می دهد] مسند معقول [و قابل قبولی] ندارد.(1)

ص: 139


1- . مفتاح الغیب، ص 68.

از میان فقها، شهید اول، متوفای قرن هشتم هجری، برای اولین بار در کتاب «ذکرى» به استناد روایت یسع بن عبدالله قمی، استخاره با قرآن را در ردیف استخاره هاى دیگر قرار داده و بدین وسیله استخاره با قرآن به کتاب های فقهی راه پیدا کرد. با این وصف، می توان ادعا کرد که: اعراض علما و فقهای متقدمین از نقل و عمل به روایات استخاره با قرآن، یکی دیگر از عوامل مهم بی اعتباری استخاره با قرآن به شمار می رود.

تمام احادیث استخاره با قرآن، هم ازنظر سند، هم ازنظر متن، ایراد و مشکلات زیادی دارد. از میان این احادیث، فقط حدیث «یسع بن عبدالله قمی» و حدیث «مفضل بن عمر»، نسبت به سایر روایات از اعتبار نسبی برخوردار است که قابل طرح و نقد و بررسی است. ما ابتدا متن روایات استخاره با قرآن را همراه ترجمۀ آن تقدیم می کنیم و در ادامه، روایت مفضل بن عمر و روایت یسع قمی را مطرح و ایرادهای سند و متن آن را مفصلاً بررسی خواهیم کرد. لازم به ذکر است چون این مباحث، تخصصی و سنگین است درک آن برای کسانی که تحصیلات حوزوی ندارند مشکل است؛ چنین افرادی می توانند مطالعه ایرادها و مشکلات سند و متن روایات استخاره قرآنی را رها کنند و بخشهای بعدی را مطالعه کنند.

مطلب اول: بررسی روایات استخاره با قرآن

1. سیدبن طاووس در کتاب فتح الابواب از شیخ خطیب مستغفری(1) نقل می کند که در کتاب دعوات خود نوشته: وقتی می خواهی به قرَآن

ص: 140


1- . از علمای اهل سنت.

فال بزنی سه بار سورۀ اخلاص را بخوان سپس سه بار صلوات بفرست و بگو: اللَّهُمَّ إِنِّي تَفَأَّلْتُ بِكِتَابِكَ وَ تَوَكَّلْتُ عَلَيْكَ فَأَرِنِي مِنْ كِتَابِكَ مَا هُوَ الْمَكْتُومُ مِنْ سِرِّكَ الْمَكْنُونِ فِي غَيْبِكَ(1) سپس قرآن را بازکن و اولین سطر سمت راست خود را بگیر [و به آن عمل کن] بدون این که ورق ها و خطوط را بشماری؛ این طوری روایت مسند وارد شده از رسول خدا صلی الله علیه واله .(2)

روایات بدربن يعقوب مقری

2. سید بن طاووس می فرماید: بدر بن يعقوب مقری اعجمي(3) در مشهدکاظم دربارۀ فال قرآنی بدون نماز، سه روایت را برای من این گونه نقل کرد: قرآن را برمی داری و دعا می کنی و می گویی: «اللهم إن كان من قضائك و قدرك أن تمن على أمة نبيك بظهور وليك و ابن بنت نبيك فعجل ذلك و سهله و يسره و كمله و أخرج لي آية أستدل بها على أمر فآتمر أو نهي فأنتهي»(4) سپس [قرآن را باز می کنی و] هفت ورق می شماری؛ سپس در صفحه دوم ورق هفتم، شش سطر می شماری و تفأل می زنی به آنچه در سطر هفتم است.(5)

ص: 141


1- . خدایا من به کتابت تفأل زدم و بر تو توکل کردم پس آنچه از کتابت را که مکتوم است از سر مکنون، به من نشان بده.
2- . فتح الأبواب، ص 156.
3- . در هیچ یک از کتب تراجم و رجال نامی از بدربن یعقوب برده نشده است.
4- . خدایا اگر در قضا و قدرت این است که منت بگذاری بر امت پیامبرت به ظهور ولیت و پسر دختر پیامبرت پس در آن تعجیل کن و آن را سهل و آسان و کامل نما و بیرون بیاور برای من آیه ای که استدلال کنم به آن بر امر، دی نتیجه انجام دهم یا استدلال کنم بر نهی پس دست بردارم یا بجای این عبارت هر چیزی را که می خواهی درباره اش فال بگیری را [همراه] عافیت [از خدا بخواه]
5- . فتح الأبواب، ص 278.

3. در روایت دیگرش گفت: دعا می کند سپس مصحف شریف را باز می کند و هفت ورق می شمارد و از پشت ورق هفتم و روی اول ورق هشتم اسم های جلاله [کلمۀ الله] را می شمارد سپس به تعداد کلمۀ «الله» ورق می زند و از پشت آخرین ورق، بعد از اولین اسم جلاله، سطرها را به عدد اسم های جلاله می شمارد و به آخرین سطر، فال می زند.(1)

4. در روایت سوم می گوید: پس از دعا، هشت ورق می شمارد سپس از طرف اول ورق هشتم، یازده سطر می شمارد و به سطر یازدهم فال می زند.(2)

لازم به ذکر است: هیچ کدام از این سه روایت که در کتاب فتح الابواب نقل شده، سند ندارند و تنها به نقل از «بدر بن یعقوب اعجمى» اكتفا شده که آن ها را به عنوان روایت براى سید بن طاووس نقل کرده است؛ و مشخص نیست این دستورالعمل ها را معصومین علیهم السلام صادر کرده اند، یا از ابداعات خود او یا بعضی از عرفا و دراویش است.

5. سید بن طاووس در روایت دیگر می گوید: در بعضى از کتب اصحاب ما مطالبى دربارۀ چگونگى تفأل به قرآن یافته ایم و این عین آن عبارت است: چگونگى تفأل به قرآن: نماز جعفر [طیار] و دعایش را مى خوانى؛ سپس قرآن را برمى دارى و فرج آل محمد را در ابتدا و رجعت، در نظر می گیری؛ سپس مى گویى: خدایا اگر در قضا و قدرت این است که فرج ولىّ و حجتت را در این سال و در این ماه برسانى، ابتداى آیه اى براى ما

ص: 142


1- . همان، ص 278.
2- همان، ص 279.

از کتابت نشان بده تا این را به ما نشان دهد. سپس هفت ورق مى شمارد و از پشت ورق هفتم، ده خط مى شمارد و نگاه مى کند آنچه در خط یازدهم است سپس همین کار را براى خودش انجام مى دهد. إن شاء الله حاجتش بیان مى شود.(1)

6. «رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: إِذَا أَرَدْتَ الِاسْتِخَارَةَ مِنَ الْكِتَابِ الْعَزِيزِ فَقُلْ بَعْدَ الْبَسْمَلَةِ إِنْ كَانَ فِي قَضَائِكَ وَ قَدَرِكَ أَنْ تَمُنَّ عَلَى شِيعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ بِفَرَجِ وَلِيِّكَ وَ حُجَّتِكَ عَلَى خَلْقِكَ فَأَخْرِجْ إِلَيْنَا آيَةً مِنْ كِتَابِكَ نَسْتَدِلُّ بِهَا عَلَى ذَلِكَ ثُمَّ تَفْتَحُ الْمُصْحَفَ وَ تَعُدُّ سِتَّ وَرَقَاتٍ وَ مِنَ السَّابِعَةِ سِتَّةَ أَسْطُرٍ وَ تَنْظُرُ مَا فِيهِ».(2)

از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: هر وقت اراده استخاره به قرآن کردى، بعد از «بسم الله» بگو «اگر در قضا و قَدَرَت این است که بر شیعه آل محمد با فرج ولىّ و حجتت بر خلق، منت نهى، بر ما آیه اى از کتابت خارج کن که به آن بر این مطلب استدلال کنیم»؛ سپس قرآن را بازکن و شش ورق بشمار و در سطر ششم از ورق هفتم نگاه کن.

7. علامۀ مجلسی از بعضی از معتمدین، از شیخ جعفر بحرینی که او در بعض از مؤلفات اصحاب امامیه دیده که حدیث مرسلی از امام صادق علیه السلام روایت شده که آن حضرت فرموده اند: چه چیز باعث شده که وقتی یکی از شما تحت فشار امور زندگی و مشکلات قرار می گیرد، با دستش قرآن را برنمی دارد -درحالی که نیتش این باشد که عمل کند به آنچه ظاهر شود بر او از جانب خداوند- سپس هر یک از سوره های «حمد»،

ص: 143


1- . فتح الأبواب، ص 277.
2- . بحارالانوار، ج 88، ص 246.

«قل هو الله»، «آیة الکرسی»، «و عنده مفاتح الغیب»، «سورۀ قدر»، «کافرون»، «قل اعوذ برب الفلق» و «قل اعوذ برب الناس» را سه بار قرائت کند سپس متوجه قرآن شود و بگوید: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِالْقُرْآنِ الْعَظِيمِ مِنْ فَاتِحَتِهِ إِلَى خَاتِمَتِهِ وَ فِيهِ اسْمُكَ الْأَكْبَرُ وَ كَلِمَاتُكَ التَّامَّاتُ يَا سَامِعَ كُلِّ صَوْتٍ وَ يَا جَامِعَ كُلِّ فَوْتٍ وَ يَا بَارِئَ النُّفُوسِ بَعْدَ الْمَوْتِ يَا مَنْ لَا تَغْشَاهُ الظُّلُمَاتُ وَ لَا تَشْتَبِهُ عَلَيْهِ الْأَصْوَاتُ أَسْأَلُكَ أَنْ تَخِيرَ لِي بِمَا أَشْكَلَ عَلَيَّ بِهِ فَإِنَّكَ عَالِمٌ بِكُلِّ مَعْلُومٍ غَيْرُ مُعَلَّمٍ به حق مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ- وَ عَلِي بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدٍ الْبَاقِرِ وَ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ- وَ مُوسَى الْكَاظِمِ وَ عَلِيٍّ الرِّضَا وَ مُحَمَّدٍ الْجَوَادِ وَ عَلِيٍّ الْهَادِي وَ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيِّ- وَ الْخَلَفِ الْحُجَّةِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ وَ عَلَیهِمُ السَّلام». سپس قرآن را بگشاید و اسم های جلاله [کلمۀ «الله»] سمت راست را بشمارد سپس به تعداد اسم های جلاله، ورق بشمارد؛ سپس به تعداد آن، سطرها را از سمت چپ بشمارد سپس به آخرین سطری که شمرده نظر کند که مانند و حی است در آنچه می خواهد إن شاء الله.(1)

ص: 144


1- . رَوَى لِي بَعْضُ الثِّقَاتِ عَنِ الشَّيْخِ الْفَاضِلِ الشَّيْخِ جَعْفَرٍ الْبَحْرَيْنِيِّ رَحِمَهُ اللَّهُ أَنَّهُ رَأَى فِي بَعْضِ مُؤَلَّفَاتِ أَصْحَابِنَا الْإِمَامِيَّةِ أَنَّهُ رَوَى مُرْسَلًا عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: مَا لِأَحَدِكُمْ إِذَا ضَاقَ بِالْأَمْرِ ذَرْعاً أَنْ لَا يَتَنَاوَلَ الْمُصْحَفَ بِيَدِهِ عَازِماً عَلَى أَمْرٍ يَقْتَضِيهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ثُمَّ يَقْرَأَ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ ثَلَاثاً وَ الْإِخْلَاصَ ثَلَاثاً وَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ ثَلَاثاً وَ عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ ثَلَاثاً وَ الْقَدْرَ ثَلَاثاً وَ الْجَحْدَ ثَلَاثاً وَ الْمُعَوِّذَتَيْنِ ثَلَاثاً ثَلَاثاً وَ يَتَوَجَّهَ بِالْقُرْآنِ قَائِلًا- اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِالْقُرْآنِ الْعَظِيمِ مِنْ فَاتِحَتِهِ إِلَى خَاتِمَتِهِ وَ فِيهِ اسْمُكَ الْأَكْبَرُ وَ كَلِمَاتُكَ التَّامَّاتُ يَا سَامِعَ كُلِّ صَوْتٍ وَ يَا جَامِعَ كُلِّ فَوْتٍ وَ يَا بَارِئَ النُّفُوسِ بَعْدَ الْمَوْتِ يَا مَنْ لَا تَغْشَاهُ الظُّلُمَاتُ وَ لَا تَشْتَبِهُ عَلَيْهِ الْأَصْوَاتُ أَسْأَلُكَ أَنْ تَخِيرَ لِي بِمَا أَشْكَلَ عَلَيَّ بِهِ فَإِنَّكَ عَالِمٌ بِكُلِّ مَعْلُومٍ غَيْرُ مُعَلَّمٍ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ- وَ عَلِي بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدٍ الْبَاقِرِ وَ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ- وَ مُوسَى الْكَاظِمِ وَ عَلِيٍّ الرِّضَا وَ مُحَمَّدٍ الْجَوَادِ وَ عَلِيٍّ الْهَادِي وَ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيِّ- وَ الْخَلَفِ الْحُجَّةِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ ثُمَّ تَفْتَحُ الْمُصْحَفَ وَ تَعُدُّ الْجَلَالاتِ الَّتِي فِي الصَّفْحَةِ الْيُمْنَى ثُمَّ تَعُدُّ بِقَدْرِهَا أَوْرَاقاً ثُمَّ تَعُدُّ بِعَدَدِهَا أَسْطُراً مِنَ الصَّفْحَةِ الْيُسْرَى ثُمَّ تَنْظُرُ آخِرَ سَطْرٍ تَجِدُهُ كَالْوَحْيِ فِيمَا تُرِيدُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 88، ص 244 - 245

8. محدث نوری در کتاب مستدرک الوسائل از رسالۀ مفاتیح الغیب نقل می کند که فرموده دیدم این استخاره را به خط بعضی فضلا [که هنگام استخاره] آیة الکرسی را تا هم فیها خالدون و [آیه] «و عنده مفاتح الغیب» را تا «کتاب مبین» می خوانی سپس ده بار بر محمد و آل محمد صلوات می فرستی سپس می گویی: «اللَّهُمَّ إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَيْكَ وَ تَفَأَّلْتُ بِكِتَابِكَ فَأَرِنِي مَا هُوَ الْمَكْنُونُ فِي سِرِّكَ الْمَخْزُونُ فِي عِلْمِ غَيْبِكَ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ اللَّهُمَّ أَرِنِي الْحَقَّ حَقّاً حَتَّى أَتَّبِعَهُ وَ أَرِنِي الْبَاطِلَ بَاطِلًا حَتَّى أَجْتَنِبَهُ».

سپس قرآن را باز می کند و طبق آنچه [در روایت قبل] گذشت عمل می کند [منظور، روایت شیخ جعفر بحرینی که می گوید: قرآن را باز می کنی و اسم های جلاله صفحه سمت راست را می شماری و به تعداد آن ورق ها را می شماری سپس به تعداد آن سطرهای صفحۀ سمت چپ را می شماری سپس به آخرین سطری که می یابی نظر می کنی که مانند وحی است دربارۀ آنچه اراده کرده ای إِنْ شَاءَ اللَّهُ].(1)

ص: 145


1- . وَ قَالَ فِي رِسَالَةِ مَفَاتِيحِ الْغَيْبِ، وَ رَأَيْتُ هَذِهِ الِاسْتِخَارَةَ بِخَطِّ بَعْضِ الْفُضَلَاءِ هَكَذَا يَقْرَأُ آيَةَ الْكُرْسِيِّ إِلَى هُمْ فِيها خالِدُونَ وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ إِلَى كِتابٍ مُبِينٍ ثُمَّ يُصَلِّي عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ عَشْرَ مَرَّاتٍ ثُمَّ يَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَيْكَ وَ تَفَأَّلْتُ بِكِتَابِكَ فَأَرِنِي مَا هُوَ الْمَكْنُونُ فِي سِرِّكَ الْمَخْزُونُ فِي عِلْمِ غَيْبِكَ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ اللَّهُمَّ أَرِنِي الْحَقَّ حَقّاً حَتَّى أَتَّبِعَهُ وَ أَرِنِي الْبَاطِلَ بَاطِلًا حَتَّى أَجْتَنِبَهُ ثُمَّ يَفْتَحُ الْمُصْحَفَ وَ يَصْنَعُ كَمَا مَرَّ [ما مر اشاره دارد به روایت قبل که همان روایت شیخ جعفر بحرینی است که می گوید: ثُمَّ تَفْتَحُ الْمُصْحَفَ وَ تَعُدُّ الْجَلَالاتِ الَّتِي فِي الصَّفْحَةِ الْيُمْنَى ثُمَّ تَعُدُّ بِعَدَدِهَا أَوْرَاقاً ثُمَّ تَعُدُّ بِعَدَدِهَا أَسْطُراً مِنَ الصَّفْحَةِ الْيُسْرَى ثُمَّ تَنْظُرُ آخِرَ سَطْرٍ تَجِدُهُ كَالْوَحْيِ فِيمَا تُرِيدُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ]. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج 6، ص 261.

مطلب دوم: ایراد کلی روایات استخاره با قرآن

دانشمند معظم و محقق گران مایه حضرت حجةالاسلام دانیالی دربارۀ ایرادهای کلی روایات استخاره با قرآن مطالب متینی مطرح کرده که با توضیحات جزئی تقدیم می کنیم:

ارسال طویل، ضعف مشترک تمام روایات استخاره است. افزون بر این که در بسیارى از آن ها حتى شکل روایت به صورت نقل از معصوم نیست؛ براى نمونه در روایتى که سید بن طاووس از شیخ خطیب مستغفرى نقل کرده است، در متن منقول، نام هیچ یک از روات ذکر نشده است؛ حتى به نام معصوم یا ضمیرى که به او اشاره داشته باشد نیز مستند نشده است، بلکه تنها به صورت دستورالعملى براى استخاره با قرآن بیان شده است. روایات بدر بن یعقوب نیز به همین صورت است و جزو ضعیف ترین روایات به شمار مى روند.

در تبیین شدت ضعف روایات مؤید استخاره، توجه به این نکته نیز اهمیت دارد که سید بن طاووس از علماى قرن هفتم است و روایاتى که او دربارۀ استخاره نقل کرده است، [اگر كلام امام معصوم باشد] بايد در قرن دوم صادرشده [و در کتب معتبر شیعه موجود باشد درحالی که این روایات را] از اشخاصى مانند شیخ خطیب مستغفرى [که به گفتۀ علامۀ مجلسی، از علمای اهل سنت است]، نقل کرده است و در هیچ کتاب دیگرى دیده نمى شود.

ص: 146

مطلب سوم: تحلیل محتواى روایات استخاره با قرآن

در روایت تهذیب [روایت یسع بن عبدالله قمی]، این عبارت راوى که مى گوید: «فاَستَخیرُ اللهَ فیه فلا یفى...»؛ از خدا استخاره مى کنم اما نتیجه نمى دهد، قابل توجه است. مرحوم مجلسى در توضیح این عبارت مى گوید: «ظاهراً مقصود راوى این است که پس از طلب خیر از خدا، ترجیح فعل یا ترک برایم مشخص نشد تا به همان عمل کنم». اشاره راوى به استخاره دعایى، نشان دهندۀ شیوع این نوع استخاره در میان اصحاب ائمه است؛ به طوری که مراجعه راوى به امام، در پی نتیجه نگرفتن از این استخاره صورت گرفته است.

متفاوت بودن راه هاى ذکرشده براى تفأل به قرآن در روایات متعدد، اعتبار روشى را که هریک بیان کرده اند، کمتر مى کند. این تفاوت به حدّى است که هیچ کدام از روایات، در ارائۀ راهى براى تفأل به قرآن متحد نیستند؛ حتى روایت ابى على نیز با هیچ کدام از روایات دیگر، مورد تأیید واقع نشده است. روش هرکدام از روایات، به آیه اى ختم مى شود غیر از آیه اى که از روش دیگر حاصل مى شود و عمل به هرکدام، امکان عمل نشدن به حقیقت را همراه دارد؛ بنابراین احتمال خطا، بسیار جدى است و انسان را از تصمیم طبق آن، بازمی دارد.

روایات مؤیّد استخاره با قرآن، -غیر از روایت تهذیب- اشاره اى به روش هاى معتبر و توصیه شده در روایات صحیح و فراوان مانند عمل به آنچه بعد از نماز استخاره و ذکر، در ذهن انسان راسخ تر است، یا عمل به مشورتى که بعد از نماز و دعا انجام مى شود ندارند و در انتخاب ها و قبل

ص: 147

از انجام کارها، تنها به بیان روشى براى استخاره از قرآن پرداخته اند؛ به بیان دیگر، وقتى کتب اصلى و معتبر روایى شیعه، ازجمله کتب اربعه که آینه اصول و جوامع روایى شیعه و مورد اعتماد قدماى روات هستند، حاوى روایات بسیارى اند که در تردیدها، به نماز و ذکر و دعا توصیه مى کنند و به جز یک روایت ضعیف یسع قمى، تأییدى بر استخاره قرآنى نیاورده اند، باعث مى شود که اعتماد به روایات مؤیّد این استخاره [استخارۀ قرآنى]، کم رنگ تر شود.(1)

مطلب چهارم: نقد روایت مفضل بن عمر

علامۀ مجلسی رحمه الله روایت مفضل بن عمر را در کتاب شریف بحارالانوار این گونه روایت کرده است.

«وَ وَجَدْتُ بِخَطِّ جَدِّ شَيْخِنَا الْبَهَائِيِّ الشَّيْخِ شَمْسِ الدِّينِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ الْجُبَاعِيِّ قَدَّسَ اللَّهُ أَرْوَاحَهُمْ نَقْلًا مِنْ خَطِّ الشَّهِيدِ نَوَّرَ اللَّهُ ضَرِيحَهُ نَقْلًا مِنْ خَطِّ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ زِيَادٍ قَالَ أَخْبَرَنَا الشَّيْخُ الْأَوْحَدُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الطُّوسِيُّ إِجَازَةً عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَى التَّلَّعُكْبَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامِ بْنِ سُهَيْلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْمُؤَدِّبِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَيْفٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: بَيْنَمَا نَحْنُ عِنْدَ أَبِي عبدالله علیه السلام إِذْ تَذَاكَرْنَا أُمَّ الْكِتَابِ فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ إِنَّا رُبَّمَا هَمَمْنَا بِالْحَاجَةِ فَنَتَنَاوَلُ الْمُصْحَفَ فَنَتَفَكَّرُ فِي الْحَاجَةِ

ص: 148


1- . مجله پژوهش دفتر تبلیغات، مقاله «اعتبارسنجی استخاره با قرآن»، تابستان 1390، صفحه 64-95

الَّتِي نُرِيدُهَا ثُمَّ نَفْتَحُ فِي أَوَّلِ الْوَقْتِ فَنَسْتَدِلُّ بِذَلِكَ عَلَى حَاجَتِنَا فَقَالَ أَبُو عبدالله علیه السلام وَ تُحْسِنُونَ وَ اللَّهِ مَا تُحْسِنُونَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ كَيْفَ نَصْنَعُ قَالَ إِذَا كَانَ لِأَحَدِكُمْ حَاجَةٌ وَ هَمَّ بِهَا فَلْيُصَلِّ صَلَاةَ جَعْفَرٍ وَ لْيَدْعُ بِدُعَائِهَا فَإِذَا فَرَغَ مِنْ ذَلِكَ فَلْيَأْخُذِ الْمُصْحَفَ ثُمَّ يَنْوِ فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ بَدْءاً وَ عَوْداً ثُمَّ يَقُولُ اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ فِي قَضَائِكَ وَ قَدَرِكَ أَنْ تُفَرِّجَ عَنْ وَلِيِّكَ وَ حُجَّتِكَ فِي خَلْقِكَ فِي عَامِنَا هَذَا أَوْ فِي شَهْرِنَا هَذَا فَأَخْرِجْ لَنَا آيَةً مِنْ كِتَابِكَ نَسْتَدِلُّ بِهَا عَلَى ذَلِكَ ثُمَّ يَعُدُّ سَبْعَ وَرَقَاتٍ وَ يَعُدُّ عَشَرَةَ أَسْطُرٍ مِنْ خَلْفِ الْوَرَقَةِ السَّابِعَةِ وَ يَنْظُرُ مَا يَأْتِيهِ فِي الْأَحَدَ عَشَرَ مِنَ السُّطُورِ فَإِنَّهُ يُبَيِّنُ لَكَ حَاجَتَكَ ثُمَّ تُعِيدُ الْفِعْلَ ثَانِيَةً لِنَفْسِك».(1)

علامۀ مجلسی روایتی را با سند طولانی از مفضل بن عمر نقل می کند که گفت: با عده ای از اصحاب نزد امام جعفر صادق علیه السلام نشسته بودیم و دربارۀ سورۀ حمد گفتگو می کردیم در این حال فردی از ما به آن حضرت عرض کرد: خدا مرا فدایت کند ما بعضی وقت ها تصمیم به انجام کارى مى گیریم پس قرآن را برمى داریم و تفکر مى کنیم در کارمان [حاجت خود را در نظر می گیریم]، سپس قرآن را باز مى کنیم و از همان جا براى تصمیم مان استفاده مى کنیم. حضرت فرمود: می دانید چگونه باید انجام دهید والله که نمی دانید. گفتم: فدایتان شوم چطور این کار را انجام دهیم؟ فرمودند: وقتى براى کسى از شما حاجتى پیش آمد، نماز جعفر طیار و دعایش را بخواند؛ سپس قرآن را بردارد و فرج آل محمد را در ابتدا و نهایت نیت کند سپس بگوید« اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ فِي قَضَائِكَ وَ قَدَرِكَ أَنْ تُفَرِّجَ

ص: 149


1- . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 88، ص 245، مفتاح الغیب، ص 65.

عَنْ وَلِيِّكَ وَ حُجَّتِكَ فِي خَلْقِكَ فِي عَامِنَا هَذَا أَوْ فِي شَهْرِنَا هَذَا فَأَخْرِجْ لَنَا آيَةً مِنْ كِتَابِكَ نَسْتَدِلُّ بِهَا عَلَى ذَلِكَ»(1) سپس هفت ورق می شمارد و سپس ده سطر از پشت ورق هفتم می شمارد و نگاه می کند به آنچه در سطر یازدهم می آید پس آن، بیان می کند برایت حاجتت را سپس این کار را برای خودت انجام مى دهى.

ابهام های متن روایت مفضل بن عمر

1. منظور از «بدءً و عوداً» چیست؟

2. منظور از «ثمّ تعيد الفعل ثانية لنفسك» چیست؟

مرحوم علامۀ مجلسی در توضیح روایت مفضل بن عمر می فرماید: شاید معنای « بدءً و عوداً » این باشد که مکرراً آن را نیت کند و شاید مراد این است که در زمان حال و در زمان رجعت [قصد فرج آل محمد کند]؛ یا این که نیت کند آن را مکرراً؛ و گفته شده مراد از « بدءً و عوداً » یعنی هم در مرتبه اول که استخاره می کند نیت فرج آل محمد کند و هم در مرتبه دوم که استخاره می کند و این بعید است.(2)

حضرت آیت الله سیفی مازندرانی در توضیح این روایت می فرماید: دربارۀ این که منظور از «ثمّ تعيد الفعل ثانية لنفسك» چیست، شاید منظور دعایی است که در ابتدای روایت مطرح شد و ظاهر «بدءاً و عوداً»

ص: 150


1- . بگوید خدایا اگر در قضا و قدرت این است که فرج ولىّ و حجتت را در این سال و در این ماه برسانى، آیه اى براى ما از کتابت نشان بده تا این را به ما نشان بدهد.
2- . بدءا و عودا لعل المعنى في الحال و في الرجعة أو ينوي ذلك مكررا و قيل أي أول مرة و فيما يفعل ثانيا و هو بعيد و فيه دلالة ما على جواز التفؤل بالمصحف لاستعلام الأحوال. بحارالانوار (ط - بيروت)، ج 88، ص 241- 422.

امر به اعاده دعاست بعد از استخاره؛ همانند وقتی که شروع کرد.(1)

ملاحظه می کنید این دو استوانۀ علم و تقوا نظر مبارک خود را در توضیح این روایت، همراه «شاید» و «اما» و «اگر» بیان می کنند و سرانجام معنای قطعی و صریحی از این روایت در اختیار مخاطب قرار نمی دهند.

ایرادهای سند روایت مفضل بن عمر

محقق ارجمند دانیالی دربارۀ سند روایت مفضل بن عمر می فرماید:

1. وثاقت مفضل بن عمر، اولین راوى این حدیث، موردتردید علما است؛ نجاشى او را با عبارات، «فاسد المذهب»، «مضطرب الروایه» و «لایعبأ به» معرفى مى کند؛ و در رجال ابن غضائرى، «ضعیف»، «متهافت»، «مرتفع القول» و «خطابى» معرفی شده است. علاوه بر این، روایاتى در مذمت او نقل شده است؛ اما در مقابل این مذمت ها، مرحوم خویى در معجم رجال، توثیقات بزرگانى ازجمله شیخ مفید و ابن شهرآشوب را دربارۀ او نقل مى کند که وى را از یاران خاصّ و مورد اعتماد امام صادق علیه السلام و از فقهاى صالحین معرفى کرده اند. ایشان روایات بسیارى را به نقل از «کَشّى» در مدح مفضل بیان مى کند و معتقد است تعداد بسیار این روایات که حاوى روایات صحیح نیز هستند، صدور آن ها را از ائمه قطعى مى کند؛ بنابراین، معجم رجال با ترجیح توثیقات، به نوعی تضعیفات نجاشى و ابن غضائرى را توجیه و روایات تضعیف کننده را نیز مانند روایاتى معرفى مى کند که از روى تقیه در مذمت امثال زراره، وارد شده اند.

ص: 151


1- . مباني الفقه الفعال، ج 3، ص 361.

2. راوى دیگر این روایت، «سیف» است که نامى مشترک در میان موثقان و مجهولان کتب رجالى است. از طرف دیگر، چون براى روایت او از مفضل بن عمر و روایت عثمان بن عیسى از او سابقه اى یافت نشد، نمى توان قرینه اى بر تطبیق او با یکى از موثقان پیدا کرد. ازاین رو وجود سیف در این سند، باعث غیرمعتبر شدن این روایت مى شود.

3. راوى دیگر این روایت، محمد بن جعفر بن بطه مؤدب است که ... نجاشى او را داراى منزلت، ادب، فضل و علم بسیار دانسته، اما در ادامه مى گوید در حدیث، تساهل داشته و سندها را به اجازات، معلق مى کرده و در فهرست آنچه روایت کرده، غلط بسیارى وجود دارد. او از قول ابن ولید نیز نقل کرده که دربارۀ او گفته است: در آنچه اسناد مى دهد ضعیف و مخلط است. ازاین رو مرحوم خویى نیز او را غیرمعتبر دانسته است...

بنابر آنچه دربارۀ راویان این روایت بیان شد، با وجود این که بسیارى از آن ها از بزرگان روات هستند، اما به دلیل اشکال در اعتبار بعضى از راویان و طولانى بودن سند و عدم اتصال عصر راوى قبلى با راوى بعدى در چند مورد که باعث شده نقل از طریق رؤیت خط راوى قبلى با تفاوت زمان یک قرن صورت گیرد، همگى بر این دلالت دارد که هرچند این روایت در مقایسه با روایات دیگر، هم مضمونش روشن تر است و هم سندش ضعف کمترى دارد، اما درنهایت غیرقابل اعتماد است.(1)

ص: 152


1- .مجله پژوهش دفتر تبلیغات اسلامی، مقاله «اعتبارسنجی استخاره با قرآن» شماره 68، صفحه 64-95.

مطلب پنجم: بررسی ایرادهای مهم ترین سند استخاره با قرآن

اشاره

میان روایات استخاره با قرآن، معتبرترین حدیث، روایت یسع بن عبدالله قمی است که در تهذیب نقل شده اگر اعتبار این روایت ثابت شود برای اثبات مشروعیت استخاره با قرآن کافی است و دیگر نیازی به حدیث و روایت دیگر نیست اما اگر درنهایت، اعتبار این حدیث ردّ شود، سایر روایات استخاره با قرآن که به مراتب ضعیف تر و بی اعتبارتر از روایت یسع بن عبدالله قمی است مشکلی را حل نخواهد کرد و بودونبود آن یکی خواهد بود. برای بررسی ایرادهای این روایت، ابتدا متن آن را تقدیم، سپس نظر علما را دربارۀ دلالت و صحت وسقم سند آن مطرح می کنیم.

«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ عَنِ الْيَسَعِ الْقُمِّيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عبدالله علیه السلام أُرِيدُ الشَّيْ ءَ فَأَسْتَخِيرُ اللَّهَ فِيهِ فَلَا يُوفَقُ فِيهِ الرَّأْيُ أَفْعَلُهُ أَوْ أَدَعُهُ فَقَالَ انْظُرْ إِذَا قُمْتَ إِلَى الصَّلَاةِ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ أَبْعَدُ مَا يَكُونُ مِنَ الْإِنْسَانِ إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلَاةِ فَانْظُرْ إِلَى شَيْ ءٍ يَقَعُ فِي قَلْبِكَ فَخُذْ بِهِ وَ افْتَحِ الْمُصْحَفَ فَانْظُرْ إِلَى أَوَّلِ مَا تَرَى فِيهِ فَخُذْ بِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى».(1)

یسع بن عبدالله قمی می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم من تصمیم به کاری دارم پس دربارۀ آن استخاره می کنم [دعا می کنم و از خدا طلب خیر می کنم] ولی نظرم به انجام یا ترک آن متمایل نمی شود؟ امام فرمود: انسان وقتی به نماز می ایستد شیطان از هر زمان دیگر از او دورتر است در این حالت

ص: 153


1- . تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج 3، ص 310.

ببین [دربارۀ انجام یا ترک آن عمل] چه چیز در قلبت خطور می کند همان را انجام بده و قرآن را بازکن و نگاه کن به اولین چیزی که به چشمت می خورد انجام بده إن شاء الله.

مرحوم شیخ طوسی روایت یسع بن عبدالله قمی در استخاره با قرآن را فقط در کتاب تهذیب نقل کرده اما در کتب فقهی خود یعنی «نهایه» و «مبسوط» و «اقتصاد» از نقل آن امتناع کرده است ابن براج و اکثر فقها نیز از نقل روایت یسع بن عبدالله و سایر روایات استخاره با قرآن، در کتب فقهی و روایی، خودداری کرده اند و این اعراض، باعث وهن روایت یسع بن عبدالله قمی و سایر روایات استخاره با قرآن است.

ابهام های متن روایت یسع بن عبدالله قمی

ابهام اول: منظور از «لایوفق فیه الرأی» چیست؟

ابهام دوم: مراد از «أول ما ترى فيه» چیست؟

ابهام سوم: حرف «و» در عبارت «وَ افْتَحِ الْمُصْحَفَ» به چه معناست؟

ابهام چهارم: با توجه به این که امام می فرماید: انسان وقتی به نماز می ایستد شیطان از هر زمان دیگر از او دورتر است در این حالت ببین [دربارۀ انجام یا ترک آن عمل] چه چیز در قلبت خطور می کند همان را انجام بده؛ بنابراین، استخاره کننده نباید پس از نماز، همچنان در حیرت و تردید باقی بماند تا ناگزیر شود برای رفع حیرت، قرآن را باز کند؟

بعضی از محققین دربارۀ ایرادهای متن روایت یسع قمی فرموده اند: در روایت یسع، برای حل مشکل تحیر، دو راه پیشنهاد داده شده است:

1. مراجعه به الهام و خطورات قلبی

ص: 154

2. مراجعه به قرآن

در این فرض، باید «واو» به معنای او باشد و کلمه «فخذ به» به معنای «عمل کن» باشد و عبارت «اول ما تری» به معنای اولین آیه از صفحۀ مفتوحه باشد با این بیان روایت یسع، برای شخص متحیر دو راه پیشنهاد داده است که هرکسی در انتخاب آن مخیر است: یا مراجعه به خطورات قلبی؛ یا مراجعه به قرآن. درحالی که از ظاهر روایت برمی آید که: «واو» در معنای حقیقی خودش به کار رفته و عبارت «فخذ به» به معنای به حافظه سپردن است و مراد از «اول ما تری» هم اعم است از اول صفحه.

درنتیجه از این روایت، مشروعیت استخاره با قرآن به طور مستقل استفاده نمی شود... بلکه اگر خطورات قلبی، با مفاد آیه اول از صفحۀ مفتوحه منطبق بود می توانند به آن عمل نماید و الّا، صرف مفاد آیه -بدون تطبیق با خطورات قلبی- مشروعیت نداشته و راهگشا نمی باشد.

نتیجه این که ما نمی توانیم به واسطۀ این روایت، مشروعیت استخاره با قرآن را ثابت کنیم چون سند آن مخدوش [و دلالت آن هم با ابهام های زیادی مواجه] است... .(1)

نظر فقها در بارة روایت یسع بن عبدالله قمی

1. مناقشه علامۀ شیخ ابوالمعالی کلباسی دربارۀ روایت یسع

الف. ایراد سند

ص: 155


1- . استخاره در آیینه شریعت، ص 54- 55.

علامۀ کلباسی دربارۀ سند روایت یسع بن عبدالله قمی می فرماید:

سند این روایت ضعیف است؛

1. به خاطر اشتراک «ابی علی» بین ثقه و غیر ثقه.

2. به خاطر مجهول بودن [یسع] قمی.

3. به خاطر ضعف طریق شیخ طوسی به محمد بن علی بن محبوب.

چون طریق او حسین بن عبیدالله از احمد بن محمد بن یحیی عطار از پدرش از محمد بن یحیی است و حسین بن عبیدالله، مشترک است میان جماعتی که بعضی از آن ها ثقه هستند [و بعضی از آن ها ثقه نیستند]. علامۀ کلباسی در ادامه می فرماید: اگر بگویی عمل اصحاب باعث جبران ضعف سند می شود. می گویم: شهرت در اینجا شهرت مطابقی است نه شهرت عملی؛ چون ثابت نشده که عمل اصحاب مستند به این روایت بوده است؛ و حق این است که بنا بر اظهر شهرت مطابقی موجب جبران ضعف سند یا ضعف دلالت نمی شود.(1)

مطلبی که در ادامۀ سخنان متین علامۀ کلباسی اصفهانی لازم به ذکر است این که: آن شهرتی که جابر ضعف سند است شهرت متقدمین است نه متأخرین و معاصرین؛ و در خصوص استخاره با قرآن به طورقطع و یقین چنین شهرتی در میان علمای متقدمین وجود نداشته تا بخواهیم دربارۀ جزئیات آن بحث و گفتگو کنیم.

ص: 156


1- . الاستخارة من القرآن المجید، ص 41.
ب.مناقشۀ در دلالت روایت یسع بن عبدالله قمی

علامۀ کلباسی دربارۀ دلالت روایت یسع قمی می فرماید: اعتبار استخاره با قرآن مجید -طبق آنچه معروف است- مبنی بر این است که حرف «و» [در عبارت «وَ افْتَحِ الْمُصْحَفَ»] به معنی «او» باشد و منظور از «اخذ» در ذیل حدیث، عمل کردن باشد و منظور از «اول ما تری» اول صفحه باشد و اثبات هر یک از این موارد [به صرف ادعا و احتمال و بدون دلیل قاطع] امکان پذیر نیست. بعد ازآنچه گذشت می گویم: استدلال به خبر یسع بن عبدالله قمی برای اثبات اعتبار استخاره با قرآن مجید -به طریق معروف و متعارف- ناتمام است؛ چون هم سندش اختلال دارد و هم دلالت آن ناتمام است و مستند استخاره به قرآن مجید منحصر است به این خبر بلکه بعضی از اصحاب نفی کردند وقوف بر غیر این خبر را. لکن مانعی ندارد که بنا را بر آن بگذاریم [و استخارۀ قرآن به طرق معروف را بپذیریم] به خاطر وقایع عجیبه و غریبه ای که از استخاره یا تفأل به قرآن مجید ظاهرشده ... .(1)

مؤلف: ملاحظه می فرمایید این فقیه متتبع و رجالی متبحر و علامۀ روزگار و استاد فقهایی چون آیت الله العظمی بروجردی، تنها مستند استخاره با قرآن را، روایت یسع بن عبدالله قمی می داند و این روایت را، هم ازنظر سند و هم ازنظر دلالت، مخدوش دانسته و حاضر نمی شود به استناد آن، فتوا به مشروعیت استخاره با قرآن بدهد؛ و به سایر روایاتی که ابن طاووس و دیگران از قرن هفتم به بعد روایت کرده اند نیز وقعی ننهاده؛

ص: 157


1- . الاستخارة من القرآن المجید، ص 45.

چون در حدی نبوده که ارزش مطرح کردن و نقد کردن داشته باشد بنا براین، وقتی معتبرترین روایت دربارۀ استخاره با قرآن -روایت یسع قمی- وضع سند و دلالتش این گونه است، تکلیف سایر روایات، مطرح شده در قرن هفتم به بعد، به طریق اولی روشن است و نیازی به بحث و گفتگو ندارد؛ اما آنچه مایه شگفتی است این که این استوانۀ علم و تقوا تنها دلیلی که برای مشروعیت استخاره با قرآن ارائه می کند «تجربۀ شخصی و وقایع عجیب وغریبی است که در استخاره با قرآن مشاهده شده». ما آنچه تاکنون شنیده بودیم، منبع استنباط احکام، کتاب و سنت و عقل و اجماع است و کسی تاکنون «تجربۀ شخصی و وقایع عجیب وغریب» را یکی از منابع یا ادلۀ استنباط احکام شرع ذکر نکرده است. این ادعا مورد قبول هیچ یک از فقها نبوده و با هیچ برهانی قابل تأیید نیست. در بخش سوم این کتاب دربارۀ ادعای طریقیت و کاشفیت استخاره و تجربۀ شخصی و داستان های عجیب وغریبی که دربارۀ استخاره با قرآن نقل می کنند به طور مفصل بحث خواهیم کرد.

یکی از محققین با اذعان به ضعف سند روایت یسع قمی، درصدد حل مشکل آن برآمده و فرموده: با توجه به این که یسع بن عبدالله از اشاعره بوده و اشاعره آدم های خوبی بوده اند و چون یسع بن عبدالله قمی هم از این قبیله بوده، علی القاعده آدم خوبی بوده؛ و چون فرزند و نوۀ او مورد توثیق کتب رجال واقع شده اند، پس علی القاعده باید یسع قمی هم آدم خوبی باشد و چون در بعض روایات از یسع قمی با کنیه نام برده اند، دلیل بر جلالت شأن اوست و چون شخصیتی همچون حسن بن جهم از او

ص: 158

روایت کرده و راوی کتاب حسن بن جهم نیز حسن بن علی بن فضال است -که بنا به قولی از اصحاب اجماع است- و... پس روایت او باید مقبول واقع شود.(1)

در پاسخ عرض می کنیم: این شواهد و قرائنی که شما مطرح کرده اید تماماً مخدوش و فاقد اعتبار است و با آن، وثاقت کسی ثابت نشده و نمی شود و بزرگانی چون علامه ی کلباسی با علم به این شواهد و قرائنی که شما برشمردید، تصریح به ضعف این روایت کرده و به آن اعتنایی نکرده و تا قرن یازدهم هجری -به جز شهید اول. هیچ یک از فقها، حاضر

نشده اند به چنین روایتی عمل کرده و به استناد آن فتوا به استحباب یا مشروعیت استخاره با قرآن بدهند درحالی که اعراض متقدمین از عمل به روایت صحیح، باعث وهن آن می شود چه رسد به اعراض از روایت ضعیف!

2.مناقشه محقق ارجمند حضرت حجة الاسلام دانیالی

این محقق خبیر در نقد روایت مورد بحث می فرماید: در نگاه سندى به روایت تهذیب [روایت یسع بن عبدالله قمی] -که معتبرترین کتاب در میان کتبى است که روایات مؤید استخاره با قرآن را نقل کرده اند- چنین دیده مى شود که دربارۀ دو راوى این روایت، یعنى ابى على و یسع قمى، هیچ توثیقى در کتب رجالى وارد نشده است؛ و مرحوم مجلسى این روایت را در «ملاذ الاخیار» مجهول دانسته است.

جنبۀ دیگر در سند این روایت، وجود حسن بن على بن فضال است.

ص: 159


1- . کتاب استخاره و تفأل جلوه ای از اعجاز قرآن ص، 79 تا 81.

شیخ انصارى در موارد متعددى ابراز داشته است که به دلیل روایتى از امام عسکرى علیه السلام که دربارۀ کتب بنى فضال فرموده است: «روایات آن ها را بگیرید و آراء آن ها را رها کنید»، تمام روایات بنى فضال معتبر است. طبق نظر شیخ انصارى، این روایت نیز به دلیل وجود یکى از بنى فضال در سند آن، معتبر است؛ اما آن گونه که اکثر علما نظر شیخ را مورد نقد قرار داده اند، هم سند روایت منقول از امام عسکرى علیه السلام درتأیید روایات بنی فضال ضعیف است و هم مضمون روایت بر اعتبار تمام روایات موجود در کتب بنى فضال دلالت نمى کند؛ بنابراین، روایت یسع بن عبدالله دربارۀ استخاره با قرآن از لحاظ سندى معتبر نیست.(1)

3. نظر حضرت آیت الله سیفی مازندرانی در بارة روایت یسع

سند روایت یسع بن عبدالله به خاطر مجهول بودن یسع قمی، ضعیف است. چون کسی یسع قمی را توثیق نکرده و از معاریف و مشاهیر روات هم نیست تا از عدم ورود قدح دربارۀ او، وثاقتش را کشف کنیم.

همچنین ابوعلی که در سند واقع شده و از یسع روایت می کند نیز مجهول است و مرحوم خویی گفته به نظر می رسد ابوعلی همان ابوعلی خزاز است و مجهول است و دربارۀ او هیچ مدح و قدحی وارد نشده و قلیل الروایه هم هست و احتمال داده می شود ابوعلی بن راشد باشد و او مردد است میان طفاوی که ضعیف است و از اصحاب امام رضا علیه السلام است و

ص: 160


1- .[1] مجله پژوهش دفتر تبلیغات. مقاله «اعتبارسنجی استخاره با قرآن»، شماره 68، تابستان 1390، صفحه 64-95.

میان بغدادی ثقه ای که از اصحاب امام جواد علیه السلام است. درهرصورت امکان اثبات وثاقت «ابی علی» واقع در این سند، وجود ندارد.

شبهۀ دیگری مطرح می شود که: چگونه امکان دارد بعد از استخاره، همچنان حیرت و تردید باقی بماند درحالی که استخاره وضع شده برای رفع حیرت؟ احتمال دارد «واو»[در عبارت «و افتح المصحف»] برای تخییر باشد و در این صورت مراد، ارائه ی دو طریق برای رفع تحیر است؛ پس اگر حیرت با طریق اول برطرف شد دیگر نیازی به عمل بعدی نیست. طریق اول همان است که امام فرمود: در حال نماز شیطان از هرزمان دیگر از انسان دورتر است و هنگام نماز ببین چه چیز در قلبت خطور می کند به همان

عمل کن. سپس امام علیه السلام راه مستقلی را برای رفع حیرت و طلب خیر ارائه کرد و آن باز کردن قرآن و اخذ به اولین آیه است. علامۀ مجلسی نیز همین مطلب را از روایت استظهار کرده است.

سومین مطلب این که مراد از «اول ما تری» چیست؟

محتمل است مراد همانی باشد که سیره بر آن مستقر است یعنی نگاه کند به بالای صفحه دست راست.

احتمال دوم آنکه: مهم در ظاهر روایت، وقوع نظر بر آیه است هنگام باز کردن قرآن و این گاهی حاصل می شود بر آیه اول از صفحه سمت راست و گاهی در غیر آن حاصل می شود، روایت امر می کند به وجه دوم، درحالی که سیرۀ علما غالباً مطابق وجه اوّل است.(1)

ص: 161


1- . ماوراء الفقه، ج 3، ص 214 تا 217.
4. نظر مرحوم صاحب جواهر دربارۀ روایت یسع بن عبدالله

با توجه به این که مراد از «اول» در حدیث معلوم نیست که اولین آیه مراد است یا اولین کلمه؛ و اگر مراد اولین آیه باشد آیا مراد اول آیه است در صفحه ای که مورد مشاهده است یا اول آیه است از صفحه سابق -درصورتی که بخشی از آیه در صفحه قبل واقع شده باشد- و از جهتی دیگر معلوم نیست مراد ظاهر لفظ است یا مقام و سیاق مراد است؛ و غیرازاین خبر هم خبر دیگری نداریم. در این صورت سخن وجیه این است که گفته شود در خوب بودن یا بد بودن استخاره اکتفا کنیم به موردی که جامع همه این ها باشد یعنی موردی که نگاه ما رفت روی اول صفحه و اولین آیه و تمام آیه هم در یک صفحه بود و ظاهر لفظ و مقام هم هماهنگ بود. در غیر این صورت چون با این استخاره رشد او مشخص نشده است مجدداً بعد از توسل و دعا، استخاره را تجدید می کند تا خداوند صریحاً رشد را به او نشان دهد.(1)

5. نظر آیت الله میبدی دربارۀ روایت یسع بن عبدالله قمی

آیت الله سید علی میبدی دراین باره می فرماید: اعتماد به این حدیث [یسع بن عبدالله] بدون اشکال است. چون در تهذیب نقل شده؛ و اصحاب به آن عمل کرده اند. از طرفی چون از سنن است می توان با تمسک به قاعدۀ تسامح، به آن عمل کرد.(2)

ص: 162


1- . جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج 12، ص 170.
2- . الاستخارة، فقیه متتبع سید علی الحسینی المیبدی، ص 87.

نقد کلام آیت الله میبدی

اولاً: هیچ کس ادعا نکرده هر حدیثی در کتاب تهذیب نقل شده، صحیح است؛ حتی مصنف آن هم، چنین ادعایی نکرده است.

ثانیاً: فقهایی که از ابتدای ظهور اسلام تا قرن یازدهم هجری این روایت را در کتب خود نقل کرده یا به آن عمل کرده اند به طورقطع و یقین یک درصد کسانی که با بی اعتنایی از کنار آن عبور کرده و متعرض آن نشده اند نیستند.

ثالثاً: عمل کردن به حدیث ضعیف به امید ثواب، حدیث ضعیف و بی اعتبار را، صحیح و معتبر نمی کند.

رابعاً: موضوع «اخبار من بلغ و قاعدۀ تسامح»، حدیثی است که برای عملی ثواب نقل کرده؛ درحالی که هیچ حدیثی برای استخاره با تسبیح و کاغذ و قرآن، ثواب نقل نکرده تا با تمسک به «قاعدۀ تسامح» و به امید رسیدن به ثواب، با تسبیح و کاغذ و قرآن استخاره کنیم!

مطلب ششم: نقد سایر ادلۀ مشروعيت استخاره با قرآن

محقق متبحر حضرت حجةالاسلام دانیالی در دفع «ادلۀ مشروعیت استخاره با قرآن» می فرماید: علاوه بر ادلّۀ روایى، دلیل هاى دیگرى براى اثبات مشروعیت استخاره با قرآن ذکرشده است:

[دلیل اول: عمل علما و بزرگان و عدم ردع علماى دیگر]

عمل علما و بزرگان و عدم ردع علماى دیگر، یکى از این دلایل به شمار مى رود. این دلیل را با بیان چند نکته بررسى مى کنیم:

1. [هیچ] دلیلى وجود ندارد که تمام علما بر اعتبار این گونه از

ص: 163

استخاره [استخاره با قرآن] متفق بوده اند. چنانکه ابن ادریس، شیخ نجم الدین و محقق حلى، [و شیخ مفید] استخاره با رقعه را که اعتبارش از استخاره قرآنى کمتر نیست، ردّ کرده اند و روایات آن را غیرقابل اعتماد دانسته اند [و از نقل روایات استخاره با قرآن در کتب خود امتناع کرده اند]؛ همچنین کلینى در «کافى» و صدوق در «من لایحضر» -که مى توان این دو کتاب را بیان گر نظرات آنان دانست- هیچ روایتى در تأیید استخاره با قرآن نیاورده اند و این واقعیت، نشان از عدم موافقت ایشان یا دست کم عدم اهمیت ایشان به چنین استخاره ای است؛ افزون بر این، روایت نهى [از تفأل به قرآن در کتاب] کافى، مؤَیّدى است بر مخالفت کلینى با استخاره هاى کنونى؛ بنابراین نمى توانیم از عدم ردع متقدمین، نتیجه بگیریم که همۀ متقدمین و بزرگان، موافق استخاره با قرآن بوده اند.

2. عدم ردع علما و حتى عمل آن ها به این نوع استخاره، تنها نشان دهندۀ جواز این عمل است نه اعتبار شرعى آن. چون عمل آن ها ممکن است بر مبنای «تسامح در ادلۀ سنن» بوده و عملی که ناشی از چنین مبنایی باشد هرگز دلیل بر صحت احادیث ضعیف و اعتبار مؤدای آن نمی باشد؛ بنابراین ممکن است بسیارى از علما اعتبارى براى این نوع از استخاره قائل نباشند، اما ازآنجاکه تحت هیچ عنوان حرامى قرار نمى گیرد و هرکس مى تواند در دوراهى ها هر عمل مباحى را به هر نحوى انتخاب کند، ردعى از آن نشده است.

[دلیل دوم: سیرۀ متشرعه]

بعضى از بزرگان مانند سید محمد صدر در کتاب ماوراء الفقه این

ص: 164

استدلال را بر اساس سیرۀ متشرعه بیان کرده اند. وى دلیل اول بر استخارۀ قرآنى را این گونه بیان مى کند: اولاً: سیرۀ متشرعه بر استخاره با قرآن که از زمان معصوم تابه حال استمرار دارد.

لازمۀ استدلال به سیرۀ متشرعه، این است که اتصال آن به زمان معصوم ثابت شود، [در حالى هیچ دلیلی وجود ندارد که در زمان معصومین علیه السلام کسی از ائمه اطهار یا اصحاب آنان با قرآن استخاره کرده باشند علامۀ مجلسی می فرماید: اگر چنین سیره ای بود در روایات برای ما نقل می شد درحالی که حتی یک روایت هم دراین باره وجود ندارد].

[دلیل سوم: تجربه شخصی و حکایات عجیب وغریب]

بعضى معتقدند که صحت و اعتبار چنین روشى براى تشخیص خیر و شرّ عواقب امور، باتجربه اثبات شده است.

روشن است که عجایب و غرایبى که دربارۀ این نوع استخاره نقل مى شود، به هیچ وجه نمى تواند دلیل بر اعتبار آن باشد؛ زیرا:

1. این نوع عجایب براى بسیارى از امور غیر معتبر، مثل فال حافظ و شانس ها نیز نقل مى شود که قطعاً اعتبارى ندارند؛

2. بسیارى از این غرایب قابل توجیه است و با دقت مشخص مى شود که نشان دهندۀ اعتبار غیبى این نوع از استخاره نیست. از میان هزاران هزار استخاره اى که انجام مى شود، طبیعى است که تعدادی از آن ها [برحسب اتفاق] مطابقت با مقصود طالب استخاره خواهد داشت.

3. برفرض صدق تعداد محدودى از این وقایع، اعتبار تمام افراد این نوع استخاره ثابت نمى شود؛ بلکه تنها نشان از اعتبار همان موردى دارد

ص: 165

که با شواهد اطمینان آور قرین شده است. به عبارت دیگر، از انطباق یک مورد خاص با حقیقت-که از برخى شواهد فهمیده مى شود- اعتبار کلى استخاره، در همه موارد، قابل استنباط نیست؛ بنابراین لازم است تنها به همان موردى اکتفا کرد که اطمینان به حقیقت آن وجود دارد و نمى توان با استفاده از آن، دلالتى بر موارد دیگر یافت.

نتیجه گیرى: با بررسى ادلۀ استخارۀ قرآنى، روشن شد که براى این نوع استخاره نمى توان دلیل معتبر شرعى اقامه کرد؛ به این معنا که منسوب کردن نتیجة استخاره به خداوند، توجیه شرعى ندارد و کارى که مستند به این نوع استخاره باشد، حجیت و قابلیت دفاع را دارا نیست.

براى رهایى از شک و تردید، توصیه هاى فراوانى در روایات معتبر واردشده است. در بعضى از روایات به نماز استخاره و ذکر و دعا -مخصوصاً در مکان مقدسى مثل مسجد- توصیه شده و سپس عمل به موردى موجه شمرده شده که در ذهن محبوب تر و تمایل بیشترى نسبت به آن است. در بعضى روایات دیگر -مثل صحیحۀ هارون بن خارجه- امام توصیه مى کند که از خدا طلب خیر کند و سپس مشورت کند که خدا خیر او را به زبان هرکس از بندگانش که بخواهد جارى مى کند.

قطعاً انسان پس از تفکر، مشورت و طلب خیر از خدا، به یکى از دو طرف شک تمایل اندکى خواهد یافت و قطعاً عقل او یک طرف را برتر از طرف دیگر احتمال خواهد داد. از عقل و روایات برمى آید که عمل به همین احتمال، بهترین راهى است که مى توان در دوراهى ها انتخاب کرد؛ اما اگر انسان با راه هایى که گفته شد به هیچ طرف متمایل نشد، به این

ص: 166

معنا که نزد او هیچ طرف ازنظر عقلى و شرعى برترى نیافت، ازآنجاکه مجبور به انتخاب یکى از دو راه است، به هر طریقى مثل قرعه مى تواند یکى از این دو راه را انتخاب کند. با توجه به روایت یسع قمى و روایات بحار، یکى از راه هایى که ممکن است در چنین حالتى مورد تأیید معصومان باشد، استفاده از قرآن است. در چنین موارد نادرى، به این دلیل که انتخاب هیچ طرف تفاوتى ندارد، مى توان به نیت رجاء از این راه استفاده نمود. با این بیان، مشخص مى شود که تعیین یک راه به وسیلۀ قرآن، به هیچ وجه نشان دهندۀ اعلام الهى نیست، بلکه راهى پیشنهادى براى خروج شخص از تردید و شک است.

امام در مقام بیان راه حل در موارد تردید، به نماز، ذکر و مشورت توصیه مى کند، درحالی که اگر استخاره با قرآن اعتبار مى داشت، راهى بسیار واضح تر و سهل الوصول تر به مقصود بود. وقتى با گشودن قرآن، شک و تردیدها برطرف مى شود و دشوارىِ بلاتکلیفى خاتمه مى یابد، چرا در روایات صحیح به آن اشاره اى و در کتب روایى اصلى به آن توصیه واضح نشده است تا شیعیان به راحتی از شک هاى فکرى رهایى یابند؛ درحالی که کتب معتبر، مملو است از توصیه به طلب خیر از خدا و رفع دودلى از یکى از راه هاى ذکرشده است. به عبارت دیگر، بر اساس عقل و روایات، ترجیح ناشى از عقل یا شرع، هرقدر اندک باشد، بر استخاره مقدم است و استخاره تنها درجایی مى تواند کمک کند که هیچ یک از دو طرف تردید، کوچک ترین ترجیحى برطرف دیگر نداشته باشد.(1)

ص: 167


1- . مجله پژوهش دفتر تبلیغات، شماره 68، تابستان 1390، صفحه 64-95.

ص: 168

فصل چهارم : بررسی روایات استخاره در منابع روایی اهل سنت

اشاره

در منابع روایی اهل سنت، احادیث استخارۀ مطلق، قلبی و مشورتی، روایت شده؛ و موردقبول واقع شده؛ اما دربارۀ «استخارۀ رقاع» فقط یک روایت در کتاب فتح الابواب سید بن طاووس از آن ها نقل شده؛ ولی در کتب روایی آن ها چنین روایتی وجود ندارد. مضافاً بر این که در اقوال علما و سیرۀ عملی آن ها چنین استخاره ای وجود ندارد. دربارۀ استخاره با تسبیح و قرآن نیز روایتی ندارند و این دو استخاره به شدت مورد نکوهش علمای آن ها واقع شده است.

استخارۀ مطلق نزد اهل سنت

استخارۀ مطلق مورد اتفاق شیعه و سنی است. کتاب های حدیثی معتبر اهل سنت همچون «بخاری»، «سنن ترمذی»، «سنن نسائی»، «سنن ابی داوود» و «سنن بیهقی» روایاتی را در این زمینه نقل کرده اند که؛ عمده ترین آن ها حدیث جابر است.

بخاری از جابر بن عبدالله انصاری روایت کرده که می گوید: رسول خدا

ص: 169

صلی الله علیه واله استخاره کردن را به ما آموزش می داد همان گونه که سورۀ قرآن را یاد می داد می فرمود: وقتی یکی از شما تصمیم به انجام کاری داشت دو رکعت نماز غیر واجب بخواند سپس بگوید: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ بِعِلْمِكَ وَ أَسْتَقْدِرُكَ بِقُدْرَتِكَ وَ أَسْأَلُكَ مِنْ فَضْلِكَ الْعَظِيمِ فَإِنَّكَ تَقْدِرُ وَ لَا أَقْدِرُ وَ تَعْلَمُ وَ لَا أَعْلَمُ وَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ». [سپس می گویی] خداوندا اگر می دانی این کار [ی که مدّ نظر دارم] خیر است برای دین و معاش و عاقبت امرم، پس آن را آسان و مقدور من کن و در آن به من برکت بده؛ و اگر می دانی این کار شرّ است در دین و دنیا و معاش و عاقبت امرم، آن را از من دور و مرا از آن منصرف گردان؛ و خیر را مقدور من کن هر چه که باشد سپس مرا به آن راضی گردان.(1)

طهطاوی دربارۀ کیفیت نماز استخاره می نویسد: در هر رکعت حمد و سورۀ کوچکی خوانده شود ولی بهتر است در رکعت اول بعد از حمد کافرون و در رکعت دوم بعد از حمد توحید خوانده شود.(2)

استخاره برای خواستگاری

رسول خدا صلی الله علیه واله به ابو ایوب انصاری فرمود: «اِكْتُمِ الْخِطْبَةَ ثُمَّ تَوَضَّأْ فَأَحْسِنِ وُضُوءَكَ، ثُمَّ صَلِّ مَا كَتَبَ اللَّهُ تَعَالَى لَكَ، ثُمَّ احْمَدْ رَبَّكَ وَمَجِّدْهُ، ثُمَّ قُلِ: اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَقْدِرُ وَلَا أَقْدِرُ، وَتَعْلَمُ وَلَا أَعْلَمُ، وَأَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ، فَإِنْ رَأَيْتَ لِيَ فِي فُلَانَةٍ، يُسَمِّيهَا بِاسْمِهَا - خَيْرًا لِي فِي دِينِي وَدُنْيَايَ وَآخِرَتِي فَاقْدُرْهَا لِي، فَإِنْ كَانَ غَيْرُهَا خَيْرًا لِي فِي

ص: 170


1- . روي الحديث في: صحيح البخاريّ 2: 70، سنن الترمذي 2: 345/ 480، سنن ابن ماجة 1: 440/ 1383، مسند أحمد 3: 344، سنن البيهقيّ 5: 249، كنز العمّال 7: 813/ 21530.
2- . چه باید کرد، ص 85. به نقل از «الاستخارة و الدعاء المستجابة»، ص 20.

دِينِي وَدُنْيَايَ وَآخِرَتِي فَاقْدُرْهَا لِي».(1)

امر خواستگاری را در قلبت پنهان کن، سپس وضوی کامل بگیر، آنگاه هرقدر که خداوند برایت میسر کرده است نماز بگزار، سپس حمد و ستایش الهی بجای آور و بگو: خدایا تو قادری و من قادر نیستم و تو می دانی و من نمی دانم و تو علاّم الغیوب هستی پس اگر می بینی که در فلانی -نام فردی که می خواهد از او خواستگاری کند را بگوید- خیر است برای من در دین و دنیا و آخرتم آن را برایم مقدر کن و اگر [فرد دیگری] غیر از او خیر است برای دین و دنیا و آخرتم او را برایم مقدر فرما.

استخارۀ قلبی نزد اهل سنت

«عن انس قال قال رسول الله صلی الله علیه واله یا انس اذا هممت بامر فاستخر ربک فیه سبع مرات ثم انظر الی الذی سبق الی قلبک فان الخیرة فیه».(2)

از انس روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه واله فرمود: ای انس وقتی تصمیم به کاری گرفتی دربارۀ آن کار هفت بار از درگاه پروردگارت استخاره و طلب خیر کن سپس نگاه کن ببین چه در قلبت خطور می کند که خیرت در همان است.

حنفی ها و مالکی ها و شافعی ها گفته اند سزاوار است استخاره کننده، استخاره به نماز و دعا را هفت بار تکرار کند؛ و لزوم تکرار استخاره در صورتی است که در همان مرحله اول در قلبش چیزی خطور نکند والا

ص: 171


1- .چه باید کرد، ص 85. به نقل از تقریب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، صفحه، 4871.
2- . کنز العمال، متقی هندی، ج 7، ص 816، حدیث 21539؛ الاستخارة، تالیف علامه سید علی میبدی یزدی به نقل از کتاب. فتح الباری، ج 11، ص 159، باب الدعاء اذا اراد سفرا؛

موردی برای تکرار استخاره باقی نمی ماند.(1)

استخارۀ مشورتی نزد اهل سنت

علامۀ مجلسی از بعض کتب مخالفین نقل کرده که گفت از بعض علما به من رسیده که گفت هر کس تصمیم به انجام کاری داشت باکسی مشورت نکند تا باخدا دربارۀ آن مشورت کند به این که اول استخاره نموده سپس درباره اش مشورت کند. پس اگر به خدا ابتدا کند خداوند جاری می کند برایش خیر را در زبان هریک از مخلوقاتش. سپس باید دو رکعت نماز بخواند به «قل یا ایها الکافرون» و «قل هو الله احد» سپس باید حمد و ثنای الهی گوید و بر پیامبر و آلش صلوات بفرستد و می گوید: «اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا الْأَمْرُ خَيْراً لِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ فَيَسِّرْهُ لِي وَ قَدِّرْهُ لِي وَ إِنْ كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ فَاصْرِفْهُ عَنِّي»(2). پس اگر این استخاره را انجام دهد خدا دعایش را مستجاب می کند.(3)

شیخ علی عبدالعال الطهطاوی دربارۀ جمع بین استخاره و استشاره می فرماید: جمع بین استخاره و استشاره از کمال امتنان هدایت پیغمبر است و شایسته است مکلف به یکی از آن ها اکتفا نکند و اگر ناچار است، استخاره را -ولو مختصر- انجام دهد و بدون استخاره مشورت نکند.(4)

ص: 172


1- . فتح الأبواب؛ ص 156 به نقل از فردوس الأخبار 5: 365/ 8451، كنز العمّال 7: 816/ 21539 عن كتاب عمل اليوم و الليلة لابن السني.
2- . ترجمه: خدایا اگر این امر خیر است برایم در دین و دنیایم پس آن را برایم آسان و مقدر فرما و اگر این طور نیست اجرا از من منصرف و دور گردان.
3- . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 88، ص 266.
4- . الاستخارة و الدعاء المستجاب، ص 19.

استخاره با قرآن نزد اهل سنت

بعضی از اهل سنت فقط استخارۀ مطلق را پذیرفته اند و بقیه استخاره ها را نوعی قمار و استقسام به ازلام می دانند و گروهی دیگر از آن ها استخاره و تفأل به قرآن را مجاز دانسته اند.

ابن بطه از حنابله و زندویسی و ازنیقی و حقی بروسوی از حنابله تفأل به قرآن را جایز می دانند. امام مالک و برخی از شافعیان مانند دمیری آن را مجاز ولی مکروه دانسته اند.(1)

علامۀ آلوسی در تفسیر روح المعانی ذیل آیه سوم سورۀ مائده دربارۀ استخاره و تفأل به قرآن مطالبی را مطرح کرده که گزیده آن را تقدیم

می کنیم: هر کس بخواهد تفأل بزند به کتاب خدای تعالی پس باید بخواند قل هوالله احد را هفت بار و سه بار بگوید اللهم بكتابك تفألت و عليك توكلت، اللهم أرني في كتابك ما هو المكتوم من سرّك المكنون في غيبك سپس تفأل بزند به اول صحیفه [پس از نقل این تفأل می گوید] ففی النفس منه شیء... یعنی دربارۀ صحت این فال و انتسابش به شارع مقدس شک و تردید وجود دارد و در ادامه می فرماید: دربارۀ استخاره با قرآن از صدر اول چیزی وارد نشده که بتوان به آن اعتماد کرد و ترک آن نزد من محبوب تر است.(2)

ص: 173


1- . استخاره و تفأل جلوه ای از اعجاز قرآن، ص 22.
2- . روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج 3، ص 232.

نظر اهل سنت دربارۀ استخاره با تسبیح

شیخ علی عبدالعال الطهطاوی استخاره با تسبیح را در ردیف استخاره های غیرشرعی معرفی می کند و می گوید، من نمی دانم چه فرقی میان این کار و آنچه در زمان جاهلیت انجام می دادند وجود دارد؛ که پرنده را در هوا رها می کردند همان چیزی که شرع آن را طیره نامیده است و از آن نهی کرده است.(1)

دستور العمل استخاره در خواب در منابع اهل سنت

شیخ علی عبدالعال الطهطاوی دربارۀ استخاره در خواب، چند دستورالعمل نقل کرده و در پایان همه آن ها را رد می کند:

دستورالعمل اول: بخشی از قرآن را می خواند و از خدا می خواهد که اگر آنچه را نیت کرده خیر است، در خواب به او سبز نشان دهد و اگر شرّ است به او سرخ یا سیاه نشان دهد.

دستورالعمل دوم: قبل از خواب با وضو ده بار سورۀ حمد بخواند و اگر وضو نداشته باشد یازده بار حمد بخواند و ثواب آن را به پیامبر هدیه کند سپس بگوید: خدایا اگر این کار -حاجت خود را نام ببرد- خیر است سفید یا سبز یا آب جاری به من نشان بده و اگر شرّ است، سیاه یا سرخ به من نشان بده. سپس ذهنش را مشغول می کند به این امر و صلوات می فرستد تا خوابش ببرد.

دستورالعمل سوم: وضو می گیرد و یازده بار قل هوالله؛ یا سورۀ حمد

ص: 174


1- . الاستخارة و الدعاء المستجاب، ص 24.

را ده بار بخواند و هرقدر بخواهد صلوات بفرستد سپس بگوید: خدایا اگر این کار -حاجتش را نام ببرد- خیر است چیزی به من نشان بده که به آن دلالت کند و اگر خیر نیست چیزی به من نشان بده که مرا از انجام آن منصرف کند؛ و همچنان به ذکر مشغول باشد تا خوابش ببرد.

دستورالعمل چهارم: قبل از خواب آیۀ «الا یعلم من خلق و هو اللطیف الخبیر» را هفت بار می خواند.

نویسنده بعد از نقل استخاره های منامیه می نویسد: این استخاره ها مشروع نیست و عدول از تعلیم رسول خدا صلی الله علیه واله است و این کار با کمال ایمان و حسن یقین منافات دارد.(1)

پس از بررسی جایگاه «استخاره در خواب» نزد اهل سنت، شایسته است برای تکمیل بحث، چند روایت هم از منابع شیعه در این باره تقدیم کنم.

دستور العمل استخاره در خواب در منابع شیعه

قبل از مطرح کردن روایات استخاره در خواب، تذکر این مطلب را ضروری می دانم که هیچ یک از روایاتی که کیفیت استخاره در خواب را بیان می کند، گفته امام معصوم نبوده و از نظر سند نیز فاقد اعتبار است؛ و احراز صحت وسقم آن منوط به تجربه شخصی افراد است.

1. علامۀ مجلسی رحمه الله برای خروج از مشکلات، روایتی را از مرحوم طبرسی در کتاب «مکارم الاخلاق» این گونه روایت کرده: هر کس با امر

ص: 175


1- . الاستخارة و الدعاء المستجاب، ص 24-25.

مهمی مواجه شود و بخواهد راه چاره را بداند باید قبل از خواب هنگامی که به بستر می رود هریک از سوره های «شمس» و «لیل» را هفت بار بخواند تا این که در خواب فردی را ببیند که راه چاره و خروج از مشکل را به او یاد بدهد.(1)

2. حارث بن روح از پدرش از جدش نقل می کند که به پسرانش گفته: ای پسرانم! اگر یکی از شما امر مهمی داشت با طهارت بر فرش و لحاف پاک بخوابد و با شما زن نباشد؛ سپس هریک از سوره های شمس و لیل را هفت بار بخواند و بگوید «اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي مِنْ أَمْرِي هَذَا فَرَجاً وَ مَخْرَجا» همانا فردی در اولین شب یا شب سوم یا شب پنجم یا گمان می کنم گفت یا شب هفتم می آید و راه خروج از مشکل را برایت می گوید.(2)

3. مرحوم کفعمی می گوید: به خط شهیدرحمه الله دیدم که هر کس بخواهد هر چه دلش می خواهد در خواب ببیند [با وضو و لباس و بدن پاک در بستر پاک] رو به قبله بخوابد و سوره های شمس و لیل و کافرون و قل هوالله و فلق و ناس را بخواند سپس بگوید: خدایا فلان چیز را به من نشان بده و راه خروج از این مشکل را به من نشان بده. در همان شب یا شب سوم و حداکثر در شب هفتم به نتیجه می رسد. إن شاء الله.(3)

4. مؤلف کتاب «رموز استخاره» دستورالعملی را برای اطلاع از آیندۀ

ص: 176


1- . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 88، ص 379.
2- . المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقية)، ص 48.
3- . همان، ص.47.

امور، از کتاب گوهر شبچراغ نقل کرده که فرموده: برای اطلاع از آینده در نیمۀ شب وضو بگیر و دو رکعت نماز بخوان و بعد از نماز سه بار صلوات بفرست و روبه قبله بنشین و هر یک از این چهار اسم «یا هادی اهدنی» «یا علیم علمنی» «یا خبیر اخبرنی» «یا مبین بین لی» را صدبار بخواند و در همان مکانی که نماز خوانده بخوابد. ان شاء الله آنچه خیر و حقیقت مطلب باشد در خواب ببیند.(1)

5. مرحوم محمد کلکتی گفته: هنگام خواب دو رکعت نماز بخوان پس ازآن دعای زیر را بخوان و تنها بخواب؛ در عالم خواب کسی را خواهی دید که حقیقت امر را به تو خواهد گفت؛ دعا این است: «بسم اله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ بِعِلْمِكَ وَ أَسْتَقْدِرُكَ بِقُدْرَتِكَ وَ أَسْأَلُكَ مِنْ فَضْلِكَ الْعَظِيمِ فَإِنَّكَ تَقْدِرُ وَ لَا أَقْدِرُ وَ تَعْلَمُ وَ لَا أَعْلَمُ فَأَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ اللَّهُمَّ إِنْ كُنْتَ

تَعْلَمُ أَنَ هَذَا الْأَمْرَ خَيْرٌ لِي فِي دِينِي وَ مَعَاشِي وَ عَاقِبَةِ أَمْرِي فَاقْدِرْهُ لِي وَ يَسِّرْهُ لِي ثُمَّ بَارِكْ لِي فِيهِ وَ إِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ شَرٌّ لِي فِي دِينِي وَ مَعَاشِي وَ عَاقِبَةِ أَمْرِي فَاصْرِفْهُ عَنِّي وَ اصْرِفْنِي عَنْهُ وَ اقْدِرْ لِيَ الْخَيْرَ حَيْثُ كَانَ ثُمَّ رَضِّنِي بِه»(2)

6. مرحوم کفعمی در کتاب مصباح نقل می کند که هرکس[بخواهد از خیر و شر کار موردنظرش مطلع شود] هنگام خواب آیه أَ فَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا(3) را تا آخر سورۀکهف بخواند و سپس بگوید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ [خدایا] اگر خیر من در این کار است [کار موردنظر خود را نام

ص: 177


1- . رموز استخاره، ص 52، نقل از کتاب گوهر شب چراغ.
2- . همان، ص 52-53.
3- . آیه 102 تا آخرسوره کهف.

ببرد]، به من سفید و قرمز نشان بده و اگر شرّ من در این کار است به من سیاه و قرمز نشان بده. سپس بخوابد.(1)

ص: 178


1- . المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقية)، ص 49.

فصل پنجم : بررسی ادلّۀ قائلین جواز تفأل به قرآن مجید

اشاره

در این فصل ابتدا روایتی را دربارۀ تفأل امام سجاد علیه السلام به قرآن، تقدیم می کنیم آنگاه حدیثی را از کتاب شریف کافی در نهی از تفأل به قرآن نقل می کنیم و در ادامه، نظر علما را در رفع تعارض این دو روایت بررسی خواهیم کرد.

تفأل منسوب به امام سجاد علیه السلام هنگام ولادت زید

مرحوم علامۀ مجلسی در بحارالانوار روایتی را دربارۀ تفأل امام سجاد علیه السلام به قرآن مجید این گونه نقل می کند:

«وجدت بخط الشيخ محمد بن علي الجباعي ره أنه وجد بخط الشيخ قدس سره رواية حسنة في التفؤل بالمصحف ذَكَرَ الرِّوَايَةَ الثَّالِثَةَ مِنْ كِتَابِ أَبِي الْقَاسِمِ بْنِ قُولَوَيْهِ قَالَ رَوَى بَعْضُ أَصْحَابِنَا قَال كُنْتُ عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ علیه السلام فَكَانَ إِذَا صَلَّى الْفَجْرَ لَمْ يَتَكَلَّمْ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ فَجَاءُوهُ يَوْمَ وُلِدَ فِيهِ زَيْدٌ فَبَشَّرُوهُ بِهِ بَعْدَ صَلَاةِ الْفَجْرِ-قَالَ فَالْتَفَتَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَيَّ شَيْ ءٍ تَرَوْنَ أَنْ أُسَمِّيَ هَذَا الْمَوْلُودَ قَالَ فَقَالَ

ص: 179

كُلُّ رَجُلٍ سَمِّهِ كَذَا سَمِّهِ كَذَا قَالَ فَقَالَ يَا غُلَامُ عَلَيَّ بِالْمُصْحَفِ قَالَ فَجَاءُوا بِالْمُصْحَفِ فَوَضَعَهُ عَلَى حَجْرِهِ قَالَ ثُمَّ فَتَحَهُ فَنَظَرَ إِلَى أَوَّلِ حَرْفٍ مِنَ الْوَرَقَةِ وَ إِذَا فِيهِ وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ عَلَى الْقاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً قَالَ ثُمَّ طَبَّقَهُ ثُمَّ فَتَحَهُ ثَلَاثاً فَنَظَرَ فَإِذَا فِي أَوَّلِ الْوَرَقَةِ- إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ثُمَّ قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ زَيْدٌ هُوَ وَ اللَّهِ زَيْدٌ فَسُمِّيَ زَيْداً».(1)

[نوشته ای را] به خط شیخ محمد بن علی جباعی رحمه الله یافتم که او روایت حسنه ای را دربارۀ تفأل به قرآن به خط شیخ -قدس سره- به دست آورده [و] یادآور شده [که این] روایت سوم از کتاب ابی القاسم بن قولویه است که مى گوید: یکى از اصحاب ما برای من روایت کرد که: نزد امام سجاد بودم، وقتى حضرت نماز صبح مى خواندند، صحبت نمى کردند تا آفتاب طلوع مى کرد. در همان روزى که فرزند امام –زید- متولد شد، عده اى بعد از نماز صبح نزد حضرت آمدند و بشارت ولادت فرزند را آوردند. حضرت رو به اصحاب کردند و فرمودند به نظر شما چه اسمى براى این مولود بگذارم؟ هرکسى نامى پیشنهاد کرد؛ سپس حضرت به غلامی فرمودند که قرآن را برایم بیاور. قرآن را آوردند. حضرت آن را بر دامنش نهاد و باز کرد و به اولین حرف صفحه نگاه کرد که چنین نوشته بود: وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ عَلَى الْقاعِدِينَ أَجْراً عَظِيما در این حال قرآن را بست سپس باز کرد سه بار پس نگاه کرد دید در اول ورقه نوشته: إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ

ص: 180


1- . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 88، ص 242.

حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}؛ سپس فرمود: به خدا او زید است، به خدا او زید است و او را زید نامید.

علامۀ مجلسى درتوضیح این روایت فرموده: شاید امام زین العابدین علیه السلام می دانست یکی از اولادش شهید می شود و اسمش زید است و این دو آیه هم دلالت می کند براین که او می جنگد و شهید می شود به همین خاطر نامش را زید گذاشت این روایت اشاره دارد بر جواز تفأل به قرآن برای مطلع شدن از احوال [خود و دیگران؛ البته اگر صحت سند آن ثابت شود. در غیر این صورت نه نسبت دادن این تفأل به امام سجاد علیه السلام جایز است نه استنباط مشروعیت تفأل به قرآن].(1)

آنچه احتمال مطلع بودن امام سجاد علیه السلام از شهادت یکی از فرزندانش را تأیید می کند این حدیث است:

«وَ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ الْيَمَانِ قَالَ نَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه واله إِلَى زَيْدِ بْنِ حَارِثَةَ فَقَالَ الْمَقْتُولُ فِي اللَّهِ وَ الْمَصْلُوبُ فِي أُمَّتِي وَ الْمَظْلُومُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي سَمِيُّ هَذَا وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى زَيْدِ بْنِ حَارِثَةَ فَقَالَ ادْنُ مِنِّي يَا زَيْدُ زَادَكَ اسْمُكَ عِنْدِي حُبّاً فَأَنْتَ سَمِيُّ الْحَبِيبِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي».(2)

از حذیفة بن یمان روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه واله به زید بن حارثه نگاه کرد و فرمود: مقتول در راه خدا و مصلوب در امتم و مظلوم از اهل بیتم «سمی

ص: 181


1- . همان، ص 243.
2- . السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي (و المستطرفات)، ج 3، ص 638.

هذا» [همنام این] درحالی که اشاره کرد به زید بن حارثه، فرمود: به من نزدیک شو ای زید خدا محبت اسمت را نزد من زیاد کند تو همنام حبیب من از اهل بیتم هستی.

بررسی ایرادهای روایت تفأل امام سجاد علیه السلام

ایراد اول: مجهول بودن شیخ محمد

علامۀ مجلسی می فرماید «[نوشته ای را] به خط شیخ محمد بن علی جباعی رحمت الله علیه یافتم» سؤال این است که «شیخ محمد» -کاتب این روایت- ناشناخته است؛ و در کتب رجال نامی از او برده نشده است.

ایراد دوم: مجهول بودن شیخ

شیخ محمد، این روایت را به خط شیخ به دست آورده؛ درحالی که معلوم نیست این شیخ، کیست؟ اگر گفته شود منظور او «شیخ طوسی» است، سؤال این است که چرا شیخ طوسی حاضر نشده این روایت را در کتاب تهذیب و سایر کتب خود در ردیف سایر روایات استخاره نقل کند و این می رساند که -شیخ طوسی که شاگرد ابن قولویه بوده- یا از چنین روایتی خبر نداشته یا این روایت نزد او آن قدر بی اعتبار بوده که حاضر نشده آن را در کتب خود نقل کند.

ایراد سوم: فقدان این روایت در کتاب ابن قولویه

این که آن شیخ یادآور شده «این، روایت سوم از کتاب ابی القاسم بن قولویه است» چرا نام کتاب ابن قولویه را بیان نکرده است؛ و چرا در کتاب کامل الزیارات ابن قولویه چنین روایتی وجود ندارد؟ چرا هیچ یک از اساتید و شاگردان ابن قولویه چنین روایتی را در کتاب های خود از او

ص: 182

روایت نکرده اند؟

ایراد چهارم: عدم اتصال سند ابن ادریس به ابن قولویه

علامۀ مجلسی در بحارالانوار(1) و در «مفتاح الغیب» نقل کرده که: ابن ادریس در سرائر این روایت را از ابن قولویه روایت کرده(2) درحالی که ابن ادریس در سرائر هنگام نقل این روایت نامی از ابن قولویه نبرده و فرموده: «بعض اصحابنا قال»؛ و اگر منظور او از «بعض اصحاب»، ابن قولویه باشد، میان ابن ادریس و ابن قولویه 230 سال فاصله است و او هر گز نمی تواند حدیثی را مباشرة از ابن قولویه روایت کند.

ایراد پنجم: فقدان سند ابن قولویه تا امام سجاد علیه السلام

اولاً: در کتاب ابن قولویه چنین روایتی وجود ندارد.

ثانیاً: ابن قولویه در قرن چهارم زندگی می کرده و میان او و امام سجاد علیه السلام 300 سال فاصله بوده؛ درحالی که رجال سند ابن قولویه تا امام سجاد در این روایت مذکور نیست در نتیجه این روایت مرسله و فاقد اعتبار است.

ایراد ششم: نقل بدون واسطه از امام سجاد علیه السلام

ابن قولویه می گوید: از بعض اصحاب شنیدم که گفت: روزی که زید متولد شد نزد امام زین العابدین علیه السلام بودم...

سؤالی که مطرح می شود که: چگونه ممکن است در زمان ابن قولویه کسی پیدا شود که خود شاهد تفأل امام سجاد علیه السلام بوده و بدون واسطه

ص: 183


1- . بحار الانوار، ج 46، ص 191.
2- . مفتاح الغیب، ص 63.

داستان تفأل امام سجاد را -که 300 سال قبل زندگی می کرده- را بدون واسطه روایت کند؟

درهرصورت این روایت که برای اولین بار در پایان قرن ششم بدون هیچ گونه سندی در کتاب سرائر ابن ادریس روایت شده، ازنظر علما و فقها هیچ ارزش و اعتباری ندارد؛ و حجت شرعی برای اثبات جواز تفأل به قرآن محسوب نمی شود.

نهی از تفأل به قرآن

مرحوم کلینی در کتاب شریف «کافی» حدیثی را از امام صادق علیه السلام در نهی از تفأل به قرآن روایت کرده؛ که به نظر می رسد با روایت تفأل امام سجاد علیه السلام و روایات استخاره با قرآن تعارض دارد. بعضی از فقها برای رفع این تعارض اظهاراتی کرده اند که قابل نقد است. برای روشن شدن حقیقت، متن روایت را تقدیم می کنیم و در ادامه، بخشی از مقالۀ محقق متبحر حضرت حجة الاسلام دانیالی را در توضیح روایت و تبیین نظر فقها تقدیم می کنیم.

«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِي عبدالله علیه السلام قَالَ: لَا تَتَفَأَّلْ بِالْقُرْآنِ».(1)

از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: به قرآن فال نزن.

حجة الاسلام دانیالی دراین باره می فرماید: در بررسى موارد استعمال عبارت «تفأل» در روایات استخاره با قرآن، به مواردى برمى خوریم که

ص: 184


1- . الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص 629.

«تفأل» در معناى امروزى استخاره با قرآن به کاررفته است و به جای اصطلاح استخاره که امروزه شایع شده است، عنوان تفأل آمده است.

براى نمونه، روایت شیخ خطیب مستغفرى با عبارت «وقتى خواستى به قرآن تفأل بزنى...» آغاز مى شود؛ علاوه بر این، در دعایى که به پیامبر صلی الله علیه واله منسوب شده است، عبارت «انى تفألت بکتابک» آمده است؛ و درنهایت، استخاره با قرآن را با عبارت «خذ الفأل من الخط الاول» به پایان رسانده است. در روایت دیگر، بدر بن یعقوب در توضیح روایت، عبارت «فى صفة الفأل» را آورده است و در دعایى که ظاهراً به «معصوم»، منسوب است، عبارت «أو ما ترید الفأل فیه» بیان شده است که نشان از استعمال کلمۀ «تفأل» در معناى استخاره هاى امروزى دارد.

علاوه بر این ها، در روایت یسع قمى که مهم ترین مستند روایى براى استخاره هاى قرآنى به شمار مى رود، راوى پس ازاین که مى گوید: از خدا استخاره کردم و براى انجام یا ترک، به نتیجه اى نرسیدم، از حضرت صادق علیه السلام مى خواهد که او را راهنمایى کند و امام نیز او را به باز کردن مصحف توصیه مى کند. این نشان مى دهد که مقصود از استخاره، طلب خیر با دعا و ذکر است و رجوع به مصحف، کار دیگرى است که هرچند در این روایت نام تفأل براى آن برده نشده است، اما از استخاره متفاوت است... مرحوم فیض کاشانى در وافى براى جمع بین روایات مى گوید: اگر روایات صحیح باشند، با تفاوت گذارى بین تفأل و استخاره مى توان بین آن ها جمع کرد؛ تفأل در چیزى است که واقع خواهد شد و نتیجه اش روشن خواهد شد، مانند شفاء یا مرگ مریض، یا پیدا شدن گمشده یا

ص: 185

عدم آن؛ و بازگشت تفأل به تعجیل در به دست آوردن علم غیب است. این عمل و حکم دادن دربارۀ چنین امورى به طورقطع براى غیر اهلش مورد نهى قرارگرفته است و تطیّر نیز در امثال آن مورد کراهت است؛ اما استخاره این گونه نیست؛ چراکه آن، درخواست شناخت مسیر درست در کارى است که قصد انجام یا ترک آن را دارد و واگذارى کار به خداوند سبحان و مشورت با او است. همان گونه که امام علیه السلام در مرفوعۀ على بن محمد مى فرماید «این گونه با پروردگارت مشورت کن». بین این دو، تفاوت واضحى وجود دارد. منع از تفأل به قرآن باوجود جواز تفأل به امور دیگر، در صورت عدم حکم قطعى، به این دلیل است که اگر به غیر قرآن تفأل زده شود و خلافش آشکار شود، مشکلى پیش نمى آید، اما اگر به قرآن تفأل زده شود و خلافش آشکار شود، موجب سوءظن به قرآن مى شود؛ این در حالى است که استخاره به قرآن چنین نتیجه اى را دربر نخواهد داشت؛ چون حتى اگر درنهایت، نتیجه بدى حاصل شود، ابهام همچنان باقى مى ماند؛ چراکه بنده نمى داند خیرش در چه چیز است.

علامۀ مجلسى در بحار مى گوید: ممکن است مراد، نهى از [تفأل به قرآن]، خبر دادن از کارهاى آینده و نتیجه گرفتن امور مخفى و غیبى باشد نه استخاره؛ اما در ادامه مى گوید احتمالاً معناى خاصى از تفأل در روایت «نهى»، اراده شده باشد؛ ممکن است معناى تفألى که در روایت از آن نهى شده است، تفأل هنگام قرائت یا هم زمان با شنیدن آیه قرآن باشد، آن چنان که عادت و دأب عرب چنین بوده است. صاحب جواهر پس ازآنکه نظر مرحوم فیض را نقل مى کند، تفاوتى را که او در معناى

ص: 186

تفأل و استخاره بیان کرده است، مورد نقد قرار داده و می فرماید: بنا بر این که خبر مزبور را صحیح بدانیم، حمل آن بر این معنا اشکال دارد؛ چون عبارت تفأل اگر به معناى استخاره از جهت فهمیدن علم غیب نزدیک تر نباشد، لااقل نسبتش به هر دو معنا یکسان است؛ چون بر هر دو معنا صدق مى کند. صاحب جواهر سپس مى گوید: عدم صحت روایت، مشکل را آسان مى نماید. این عبارت صاحب جواهر، نشان مى دهد که با جمع دلالی نمی توان مشکل تعارض را برطرف کرد به همین خاطر با تمسک به ضعف سند روایت، مشکل جواز استخاره را حل مى کند؛ بنابراین، دلالت روایت «لاتتفأل بالقرآن» را بر منع استخاره مى پذیرد. درمجموع به نظر مى رسد تفاوتى که مرحوم شیخ حر عاملى و به نوعی مرحوم فیض کاشانى میان تفأل و استخاره بیان کرده اند، تفاوت روشن و قابل قبولى نیست؛ چراکه گشودن مصحف با هدف استخاره -یعنى فهمیدن خیر یا شرّ بودن کارى در مشورت باخدا- در مقایسه با گشودن مصحف با هدف فهمیدن عاقبت امر، تمایز روشنى ندارد و هدف هردو دست یابى به علوم غیبى است؛ در این میان، با وجود این که نظر مرحوم مجلسى در بیان تفاوت استخاره و تفأل قابل قبول تر است، اما به دلیل عدم ظهور در آن معنا، نمى توان آن را به عنوان مبناى جمع دلالى پذیرفت.

فارغ از صحت توجیه هاى صورت گرفته دربارۀ روایت نهى- همان گونه که مرحوم فیض و صاحب جواهر اشاره کرده اند- توجیهات صورت گرفته درجایی است که هر دو روایت از اعتبار کافى برخوردار باشند، درحالی که

ص: 187

تمام روایات موجود در این باب دچار ضعف سند هستند...

همان گونه که گذشت، تفاوت واضحى ازنظر معنا بین تفأل و استخاره هاى مرسوم نمى توان گذاشت؛ بنابراین به نظر مى رسد روایت یسع قمى در موضوع استخاره هاى مرسوم قرآنى، با روایت نهى از تفأل به قرآن در کتاب شریف کافى قابل جمع عرفى نیست. افزون بر این که در تعدادى از روایات مؤید استخاره با قرآن، براى این عمل، از عبارت «تفأل» استفاده شده است نه استخاره؛ ازاین رو در صورت قبول روایات مؤید استخاره، مانند روایات فتح الابواب و بحار، پذیرش تعارض آن ها با روایت نهى [از تفأل به قرآن]، اجتناب ناپذیر است؛ چون یک عنوان، در تعدادى مورد سفارش و دریکی، مورد نهى قرارگرفته است.

در روایت «تهذیب» نیز که امام براى رفع تحیر راوى، امر به گشودن مصحف مى کند، عبارت استخاره توسط راوى براى کارى که قبل از مراجعه به امام انجام داده و نتیجه نگرفته است، به کاربرده شده، نه براى عمل باز کردن مصحف که امام به آن توصیه مى کند. مرحوم مجلسى نیز به نحوى به این اشکال اشاره کرده است... .(1)

صاحب کتاب «القرعة و الاستخاره» می فرماید: از دو جهت به کلام صاحب جواهر اشکال وارد است:

اشکال اول: فرقی در حصول سوءظن به خدا، میان تفأل و استخاره نیست بنابراین اگر شخصی [برای انجام کاری] استخاره کرد [و استخاره خوب آمد و درنهایت معلوم شد در این کار هیچ فایده و خیر و مصلحتی

ص: 188


1- . ر.ک.مجله پژوهش دفتر تبلیغات، شماره 68، تابستان 1390، ص 64-95.

نبوده است] و نتیجۀ استخاره این بود که خدا او را با این استخاره راهنمایی کرده به آنچه مصلحتی در آن نیست در این صورت سوءظن به استخاره باعث سوءظن به خدا می شود!

اشکال دوم: فرقی میان کسب اطلاع از آینده به وسیلۀ تفأل و کسب اطلاع و کشف مصلحت امور به وسیلۀ استخاره نیست؛ چون کشف اطلاع از مصلحت فعل، نوعی کشف اطلاع از آینده است؛ بنابراین کسی که می خواهد مسافرت کند و در سفر کردن مردد است و به نیت استخاره، قرآن را باز می کند و نگاهش می افتد به «هو الذی جعل لکم الارض ذلولا فامشوا فی مناکبها ...».(1) کشف می کند که در این سفر مصلحت است و نتیجۀ آن خیر خواهد بود این استخاره نوعی آینده نگری و کشف حال آینده بشمار می رود ... [درنتیجه معلوم می شود که] استخاره و تفأل در وادی واحدی قدم برمی دارند و تأویل مرحوم صاحب جواهر نه قرینه ای برای تأیید آن وجود دارد نه دلیلی بر آن دلالت می کند؛ فقط صرفاً جمع تبرعی است که مخالف ظهور است؛ و جمع تبرعی ارزش شرعی ندارد.(2)

آشنایی با یک حدیث جعلی

یکی از وعاظ اصفهان کتابی بنام «نفائس الاخبار» تألیف کرده و برای اولین بار، در تاریخ اسلام، روایت بدون سند و مدرکی را در کتاب خود به امام حسین علیه السلام نسبت داده. روایت او ازاین قرار است:

ص: 189


1- . سوره ملک، آیه 15.
2- . القرعة والاستخاره، محمدحسین فضل الله، ص 116.

وقتی امام حسین علیه السلام تصمیم به خروج از مکه و حرکت به سوی کوفه گرفت، ابن عباس اصرار می کرد که امام حسین علیه السلام را از سفر به کوفه منصرف کند؛ امام حسین علیه السلام برای کسب تکلیف با قرآن استخاره کرد و این آیه آمد «کل نفس ذائقة الموت و انما توفون اجورکم یوم القیامة». درنتیجه، پیشنهاد ابن عباس را نپذیرفت و عازم کوفه شد... .(1)

تذکر مهم: این روایت بدون سند و مدرک، در هیچ یک از متون حدیثی و روایی و تاریخی شیعه وجود نداشته و ندارد و شایسته است محققین، از نقل آن امتناع کنند. یا اگر بنا به ملاحظاتی نقل کردند برای این که نسبت دروغ به امام نداده و گرفتار عذاب آخرت نشوند، حتماً جعلی بودن آن را نیز تذکر دهند.

ص: 190


1- . نفائس الاخبار، ص 93، تألیف میرزا ابوالقاسم واعظ سدهی

بخش سوم : بررسی ادلة موافقان ومخالفان استخاره

اشاره

· فصل اول: بررسی نظر شیخ مفید

· فصل دوم: بررسی نظر ابن ادریس و محقق حلی

· فصل سوم: بررسی نظر مقدس اردبیلی

· فصل چهارم: بررسی شبهۀ کتاب اسرار هزارساله

· فصل پنجم: بررسی ادلۀ علمای اهل سنت در مخالفت با استخاره

· فصل ششم: بررسی ادلّۀ موافقان استخارۀ استطلاعی

ص: 191

ص: 192

فصل اول : بررسی نظر شیخ مفید دربارۀ استخارۀ رقاع

مطلب اول: مروری بردیدگاههای مختلف در باره استخاره

قبل از ورود به بحث لازم می دانم بخشی از کتاب «استخاره و تفأل» را به عنوان مقدمه تقدیم کنم:

در باب استخاره و تفأل، سه دیدگاه وجود داشته و دارد: افراطی، تفریطی و معتدل.

دیدگاه نخست، از آن کسانی است که باعقل از سر خصومت درآمده و در هر کار جزئی، پیش از سنجش و استشاره، به تفأل و استخاره، رو آورده اند. دلیل آنها این است که: عقل محدود، قادر نیست خیر ما را نشان دهد و مشورت نیز درواقع، رایزنی با عقل های محدود دیگران است، پس چه بهتر که در همان ابتدای کار، با گشودن مصحف و یا چنگ زدن به تسبیح، از آگاه مطلق و خداوندگار هستی، راه درست و خیر واقعی خود را بخواهیم.

معتقدان این روش، از اشارت های صریح و روشن خداوندگار هستی و آگاه مطلق، در جهت ایمان به پیامبر باطنی –عقل- که یاور نیرومند

ص: 193

پیامبر بیرونی –شریعت- است، غافل شده و از توان های عظیم آن، چشم پوشیده اند، ازاین رو به کم تدبیری، گرفتار آمده و در پیچ وتاب های زندگی روزمره، زمین گیر شده اند که این خود، جزای نادیده گرفتن عقل است و خداوند، پشت به عقل کنندگان را دوست ندارد.

متأسفانه آنچه استخاره و تفأل را در چشم برخی، ضعف عقل و نیاز غیب دانی، جلوه داده، کردارهای نسنجیده همین متشرع مآبانی است که به پیامبر باطنی - که همان عقل است - ایمان محکمی نداشته و رسالت آن را در هدایت و رهبری بشر، نادیده انگاشته اند.

دیدگاه دوم به کلی منکر استخاره و تفأل است و این دو را دریچه هایی می داند که دست پندار آدمی به روی دنیای غیب گشوده است. این دیدگاه معتقد است: «تا وقتی انسان ظلوم جهول، دیوان طالع خود را در دست منشیان قضا و قدر می داند و از تو ان های خویش، بی اطلاع است و تا هنگامی که انسان، سرنوشت خود را فرآورده «کارگاه غیب» و به هم بافته «تقدیر و گناه» می شناسد و از تأثیر وجود خود، غافل است، در هر جا که دریچه ای به دنیای غیب سراغ گیرد چاره ای ندارد جز آنکه گردن دراز کند و ازآنجا با بیم و امید، نقش سرنوشت ناپیدای خویش را در آفاق دوردست دنیای دیگر، جست وجو کند».

این دیدگاه، نسبت به استخاره و تفأل، تصوری به مراتب پراشتباه تر از دیدگاه اول، دارد، زیرا

اولاً: انسانی که پس از تعقل و مشورت و در حالت تردید و دودلی، استخاره می کند، دست پندار به سوی دنیای غیب نگشوده است و سر

ص: 194

غیب دانی و رازدانی ندارد بلکه برای انجام و یا ترک کار خود، گواهی خاطر و اطمینان قلب و قوت اراده می طلبد.

ثانیاً: گذشته از استخاره، هر انسان باایمانی، دیوان طالع خود را به دست منشیان قضا و قدر و فرآوردۀ کارگاه غیب می داند و این از اصول اولیۀ ایمان به خداست.

دیدگاه سوم، با وقوف بر منزلت عقل و شناخت از جایگاه مشورت، به گونه ای استخاره و تفأل را تبیین و سپس تأیید می کند که عین خردورزی و در راستای اندیشه گری است. یکی از طرفداران دانشمند و خرافه ستیز این دیدگاه، علامه طباطبایی، فیلسوف و مفسر بزرگ اسلامی است که نظریه خود را این گونه تبیین می کند: «حقیقت امر این است که انسان وقتی بخواهد، دست به کاری بزند ناچار است زیروروی آن را بررسی نماید و تا آنجا که می تواند فکر خود را - که موهبتی خدادادی است - به کار اندازد و چنانچه از این راه نتوانست صلاح خود را در آن کار، تشخیص دهد ناگزیر باید از دیگران، کمک فکری بگیرد و تصمیم خود را با کسانی که صلاحیت مشورت و قوۀ تشخیص صلاح و فساد دارند در میان بگذارد تا به کمک فکر آن ها خیر خود را در انجام و یا ترک آن کار، تشخیص دهد؛ و اگر از این راه هم چیزی دستگیرش نشد، چاره ای ندارد جزاین که به خدای خود متوسل شده، خیر خود را از او مسئلت نماید که این همان «استخاره» است؛ و نباید این کار را «دعوی علم غیب» دانست و نیز نباید آن را «تعریض به شؤون الوهیت پروردگار» نام نهاد، هم چنانکه که مشورت را هم نباید، به خیال این که تشریک غیر خدای متعال در امور

ص: 195

خود است، شرک نامید...»(1)

موافقان استخاره به چند دسته تقسیم می شوند:

1. کسانی که مثل ابن ادریس و محقق حلی، فقط شرعیت استخاره را در خصوص استخاره [مطلق] و نماز آن، قبول دارند و استخارۀ رقاع و قرعه و تسبیح و ریگ و قرآن و... را قبول ندارند.

2. کسانی که تمام اقسام استخاره را در حد اصول عملیه برای رفع حیرت قبول دارند و به نظر آن ها [استخاره] طریقیت ندارد بلکه دستور العمل تعبدی محض است برای رفع حیرت.

3. کسانی که قائلند استخاره مثل «بیّنه» و «ید» و «سوق» طریقیت دارد.

4. کسانی که معتقدند استخاره دائماً مطابق واقع است و محال است که نتیجۀ آن خلاف واقع باشد.

5. کسانی که معتقدند عمل به مؤدای استخاره واجب است.(2)

ج. فهرست ادلۀ موافقان استخاره

1. آیات و روایاتی که دربارۀ دعا واردشده، شامل استخاره هم می شود. چون استخاره در حقیقت نوعی دعاست.

2. روایاتی که دربارۀ خصوص استخاره واردشده و تشویق به استخاره کرده و کیفیت استخاره را آموزش داده است.

ص: 196


1- . استخاره و تفأل، ص 15 تا 19، به نقل از تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، ج 6، ص 176-177.
2- . الاستخارة من القرآن المجید، مقدمه تستری، ص 1-2.

3. سیرۀ مسلمین که در همه ادوار تاریخ، استخاره می کرده اند.

4. عمل فقها که فتوا به استحباب استخاره داده اند و خودشان هم استخاره می کرده اند.

5. تجربۀ دیگران از تطابق استخاره با واقع.

6. برهان عقلی به این که خداوند منان همه چیز را می داند و بر هر کاری قادر است و قول داده دعای مضطر را اجابت کند و خلف وعده نمی کند و حقیقت استخاره، دعا و التماس بندۀ مضطر و وامانده به خداست و مگر می شود خدا بندۀ محتاجش را دعوت به دعا کند و وعدۀ اجابت بدهد اما خلف وعده کند و دعای او را نادیده بگیرد و اجابت نکند؟

د. فهرست ادلۀ مخالفان استخاره

1. استخاره به معنای دعا کردن و طلب خیر از خدای رب العالمین است و این استخاره های ما، تعیین خیر و شرّ اعمال و کهانت و غیب گویی است و هر گز از مصادیق استخاره نیست.

2. این استخاره ها از نوع استخاره مشرکین و از مصادیق «ان تستقسموا بالازلام» است؛ و آیه سوم سورۀ مائده آن را نفی می کند.

3. روایات استخاره با قرآن و تسبیح و رقاع و بنادق همه ضعیف السند و فاقد اعتبار است.

4. همین که علما، روایات استخاره را در کتب فقهی نقل نکرده بلکه در کتب ادعیه -که مبتنی بر تسامح در ادلۀ سنن است، نقل کرده اند بهترین دلیل بر بی اعتباری روایات استخاره نزد آن ها است.

5. این استخاره ها از مصادیق فال گرفتن است که حدیث امام صادق

ص: 197

علیه السلام با صراحت از آن نهی کرده است.

6. باتجربه در زندگی شخصی خودمان و دیگران دیده ایم که در بسیاری از موارد استخاره مطابق واقع نبوده و باعث گرفتاری و خسارت و مشکلات شده است.

7. اعتقاد به استخاره باعث تعطیل کردن عقل و مشورت؛ و سپردن سرنوشت به دست استخاره است.

پس از بیان این مقدمه به بررسی نظر شیخ مفید و سایر مخالفان استخاره می پردازیم.

مطلب دوم: بررسی نظر شیخ مفید در مخالفت با استخاره

شیخ مفید (رض) در کتاب «مقنعه» پس ازآنکه روایات استخاره را نقل می کند می فرماید: و همچنین روایت شده که وقتی خواستی استخاره کنی شش قطعه کاغذ بردار و روی سه تای آن بنویس «بِسْمِ الله الرحمن الرَّحِيمِ خيرة من الله العزيز الحكيم» برای فلانی پسر فلانی «افعل» و روی سه تای دیگر می نویسی «بِسْمِ الله الرَّحْمن الرَّحِيمِ خيرة من الله العزيز الحكيم» برای فلانی پسر فلانی «لاتفعل» سپس آن ها را زیر سجادۀ خود بگذار و دو رکعت نماز بخوان وقتی از نماز فارغ شدی سجده کن و در سجده ات صدبار بگو أستخير الله برحمته خيرة في عافية سپس بنشین و بگو «اللهم خر لي و اختر لي في جميع أموري في يسر منك و عافية» سپس دست ببر زیر سجاده و اوراق را زیر و رو و مخلوط کن و یکی [یکی] بیرون بیاور اگر سه تا پشت سرهم «لاتفعل» آمد پس آن کار را

ص: 198

انجام نده و اگر هرسه «افعل» بود انجام بده؛ و اگر یکی «افعل» بود و دیگری «لاتفعل» بود پنج رقعه را بیرون بیاور و نگاه کن ببین اکثر آن چیست به همان عمل کن و باقی را رها کن. شیخ گفت و این روایت شاذّ است و مثل روایت قبلی نیست لکن ما آن را برای رخصت نقل کردیم نه تحقیق عمل به آن.(1)

توضیح: آنچه مورد بحث ماست همین بخش از اظهارات شیخ مفید است که می فرماید: «این روایت شاذّ است و مثل روایت قبلی نیست لکن ما آن را برای رخصت نقل کردیم نه تحقیق عمل به آن».

بعضی از بزرگان فرموده اند: این مطلب در مقنعه ای که شیخ مفید با خط خودش نوشته وجود نداشته و شاید دیگران چنین توضیحی را در حاشیه مقنعه نوشته اند و بعدها نسخه برداران احتمال داده اند این مطلب متعلق به خود شیخ مفید است و آن را وارد متن کرده اند.

عده ای دیگر فرموده اند: ممکن است شیخ مفید بعد از تألیف کتاب مقنعه، متوجه ضعف این روایت شده و در حاشیه مقنعه نوشته «قال الشیخ...» تا در نسخه های بعدی این تذکر او درج شود و نسخه برداران با توجه به این حقیقت، نظر شیخ مفید را از حاشیه، وارد متن کرده اند.

احتمال صحیح تر آنکه مرحوم شیخ مفید بعد از تألیف کتاب مقنعه، ضعف این روایت را به شاگردان خود گوشزد کرده؛ و شاگردان، پس از فوت مرحوم شیخ مفید، مطلبی را که از او شنیده اند را در حاشیۀ کتاب مقنعه نوشته اند.

ص: 199


1- . المقنعة (للشيخ المفيد)، ص 219.

علامۀ مجلسی رحمه الله دربارۀ عبارت «مقنعه» که می گوید «این روایت شاذّ است و مثل روایت قبلی نیست لکن ما آن را برای رخصت نقل کردیم نه تحقیق عمل به آن»، فرموده است: شاید این کلامی است که [خود] شیخ مفید، بعد از تألیف کتاب [مقنعه] به حاشیه کتابش ملحق کرده؛ و نسخه بردارها آن را وارد متن کتاب کرده اند.(1)

سید بن طاووس در ردّ مطلب منسوب به شیخ مفید می فرماید: جد ما شیخ طوسی به وسیلۀ [کتاب] تهذیب، [کتاب] مقنعه را شرح داده ولی هرگز از قول شیخ مفید نقل نکرده که گفته باشد این روایت شاذّ است و خود شیخ طوسی هم متعرض نقد این روایت نشده است بلکه روایات استخارۀ رقاع ستّ و غیر آن را در وجه واحدی از ثقات، روایت کرده درحالی که او از همه آگاه تر بوده به اسرار [شیخ] مفید؛ اگر از او انکاری نسبت به «استخارۀ رقاع» سراغ داشت آن را نقل می کرد یا به آن اشاره می کرد درحالی که کتاب استبصار او برای نقل روایات اختلافی تألیف شده و اگر در روایات استخارۀ رقاع ستّ اختلافی بود آن را نقل می کرد.(2)

ابن طاووس در بخش دیگری از کتاب خود فرموده: یک نسخه مقنعة عتیقه نزد من است که در زمان حیات شیخ مفید با دستخط خود شیخ مفید نوشته شده و این زیاده در آن موجود نیست و شاید از کلام غیر [شیخ] مفید بوده که در حاشیه مقنعه نوشته شده و بعض ناسخین آن را وارد متن کرده اند...[درصورتی که انتساب این مطلب را به شیخ مفید

ص: 200


1- . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 88، ص 288.
2- . فتح الأبواب، ص 289.

بپذیریم] در کلام ایشان که فرموده «هذه الروایه شاذة» چند وجه وجود دارد:

وجه اول: شاید مراد شیخ مفید این بوده که راوی این روایت فردی مجهول است.

وجه دوم: شاید مراد از شاذّ، این بوده که روایت «رقاع ستّ» بجای فلان بن فلانه، گفته است فلان بن فلان؛ و چنین تعبیری معروف نیست.

وجه سوم: شاید به این خاطر بوده که عبارت این روایت این گونه است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ خيرة من الله العزيز الحكيم لفلان بن فلان افعل»؛ و نگفته «افعله» درحالی که آنچه مألوف است «افعله» است.

وجه چهارم: شاید مراد شیخ مفید از شاذّ بودن روایت این بوده که در ابتدا، بجای این که بگوید اگر سه تا افعل آمد، گفته: اگر سه تا لاتفعل متوالی بیرون آمد آن کار را انجام نده.(1)درحالی که روایات در این گونه موارد با «افعل» شروع شده است.(2)

توجه: مرحوم سید بن طاووس با توجیهات فوق درصدد دفاع از روایت استخارۀ رقاع برآمده درحالی که بجای دفع و رفع شبهه، چند ایراد دیگر به این روایت افزوده است!

ص: 201


1- . «فإن خرجت لا تفعل فأخرج ثلاثا متواليات فإن خرجن على صفة واحدة لا تفعل فلا تفعل».
2- . ر.ک. فتح الأبواب، ص 287 تا 289.

ص: 202

فصل دوم : بررسی نظر ابن ادریس و محقق حلی

الف: بررسی نظر ابن ادریس حلی

مرحوم ابن ادریس حلی در کتاب سرائر می فرماید: وقتی انسان تصمیم گرفت کاری از امور دنیا یا آخرت را انجام دهد مستحب است دو رکعت نماز بخواند و هر سوره ای را که خواست در آن قرائت کند و در رکعت دوم قنوت بگیرد و هنگامی که سلام داد دربارۀ هر چه مایل است دعا کند سپس سجده کند و صدبار استخاره کند -بگوید: أستخير اللَّه في جميع أموري خيرة في عافية- سپس هر چه به دلش افتاد به آن عمل کند و روایات در این باب زیاد است و امر در آن واسع است و اولی آن است که ذکر کردیم. و اما [استخاره] رقاع و بنادق و قرعه از ضعیف ترین اخبار آحاد و از شواذّ اخبار است چون راویان آن مثل زرعه و رفاعه و غیر این دو، فطحی و ملعون هستند؛ و به روایاتی که فقط آن ها روایت کرده اند اعتنایی نمی شود و اصحاب ما در کتب فقه اختیار نکردند مگر آنچه را ما اختیار کردیم [از اخبار استخاره] و [روایات] بنادق و رقاع و قرعه؛ و این روایات را فقط در کتب عبادات نقل کرده و در کتب فقه

ص: 203

متعرض آن نشده اند. پس شیخ ما ابوجعفر طوسی رحمت الله علیه در کتاب های نهایه و مبسوط و اقتصادش [اخبار استخاره را] نقل نکرده مگر همان را که ما نقل کرده ایم و متعرض روایات استخاره بنادق نشده است. همین طور شیخ مفید در نامه ای که به فرزندش نوشته متعرض استخارۀ رقاع و بنادق نشده بلکه روایات بسیاری را نقل کرده که در آن ها نماز و دعا است و هیچ روایتی دربارۀ استخارۀ رقاع نیاورده است؛ و فقیه، عبدالعزیز بن براج رحمت الله علیه همین مقدار از روایاتی را که ما آوردیم را نقل کرده و فرموده: دربارۀ استخاره وجوه متعددی واردشده و بهترین آن همانی است که ما نقل کردیم... .(1)

ب. بررسی نظر محقق حلی در مخالفت با استخارۀ رقاع

مرحوم محقق حلی در کتاب «معتبر» پس از اذعان به مشروعیت استخاره و تأکید بر استحباب نماز استخاره و ذکر روایات آن و تصریح به اشتهار عمل به مضمون آن میان اصحاب، فرموده: اما رقاع و آنچه

ص: 204


1- . فأمّا الرقاع و البنادق و القرعة، فمن أضعف أخبار الآحاد و شواذ الأخبار، لأنّ رواتها فطحية ملعونون مثل زرعة و رفاعة و غيرهما فلا يلتفت إلى ما اختصا بروايته و لا يعرج عليه و المحصّلون من أصحابنا ما يختارون في كتب الفقه، إلا ما اخترناه و لا يذكرون البنادق و الرقاع و القرعة، إلا في كتب العبادات، دون كتب الفقه فشيخنا أبو جعفر الطوسي رحمه اللَّه لم يذكر في نهايته و مبسوطه و اقتصاده، إلا ما ذكرناه و اخترناه و لم يتعرّض للبنادق و كذا شيخنا المفيد في رسالته إلى ولده لم يتعرض للرقاع و لا للبنادق، بل أورد روايات كثيرة فيها صلوات و أدعية و لم يتعرض لشي ء من الرقاع و الفقيه عبد العزيز بن البراج رحمه اللَّه أورد ما اخترناه. السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي (و المستطرفات)، ج 1، ص 313 – 314.

متضمن افعل و لاتفعل است در نهایت شذوذ است و ارزشی ندارد.(1)

شهید اول در «ذکری» درصدد ردّ ایراد ابن ادریس حلی در «سرائر» و محقق حلی در «معتبر» برآمده و فرموده: چگونه ادعا می کنید روایات استخاره با رقاع، شاذّ است درحالی که محدثین آن را در کتب [روایی] خود نقل کرده و مصنفین در تصنیفات خود مطرح کرده اند و سید بن طاووس کتاب ضخیمی دربارۀ استخاره نوشته است و در آن کتاب به روایت رقاع اعتماد کرده است و عجایب و غرائبی که خدا دربارۀ استخارۀ رقاع به او یاد داده را متذکر شده است.(2)

صاحب کتاب قاعدة القرعه می فرماید: این که ابن ادریس فرموده: همچنین شیخ مفید در رساله ای که دربارۀ استخاره به فرزندش نوشته، استخارۀ رقاع را مطرح نکرده، اشتباه است، چون هرگز در مؤلفات شیخ مفید رساله ای برای فرزندش نام برده نشده است و در ردیف شاگردانش هم نامی از فرزندش برده نشده است. شاید [منظور ابن ادریس] نامۀ علی بن بابویه به فرزندش صدوق بوده است.(3)

ابن طاووس در پاسخ به مرحوم ابن ادریس می فرماید:

1. ما ابداً از زرعه چیزی روایت نکرده ایم ما استخارۀ رقاع را روایت نکرده ایم مگر از ثقاتی که به آن ها اعتماد داریم و این طور نیست که تمام

ص: 205


1- . «أما الرقاع، فيتضمّن افعل و لا تفعل و في خبره الشذوذ، فلا عبرة بها». المعتبر، ج 2، ص 376.
2- .ذكرى الشيعة في أحكام الشريعة، ج 4، ص 266.
3- . قاعدة القرعة، ص 121.

اخبار فطحی ها و فِرَق شیعه باطل باشد و بزرگان ما به روایات جماعتی از آن ها اعتماد کرده اند.

2. دربارۀ این که فرموده: چرا اصحاب ما استخارۀ رقاع را و بنادق و قرعه را در کتب فقهی خود نقل نکرده اند و در کتب عبادات نقل کرده اند. می گوییم: استخارۀ رقاع در کتاب مرحوم ثقة الاسلام کلینی و تهذیب الاحکام -شیخ طوسی- مطرح شده؛ و این دو [کتاب] از اعظم کتب فقه است.

3. دربارۀ این که فرمود: چرا روایات، استخاره را در کتب عبادات نقل کرده اند نه کتب فقهی! باید گفت فقه ازجمله عبادات است؛ وقتی پذیرفتی عبادات بخشی از فقه را تشکیل می دهد نتیجه این می شود که مطرح کردن روایات استخاره در کتب عبادات [ادعیه]، طرح آن در کتب فقهی محسوب می شود.(1)

علامۀ حلی در کتاب «مختلف» در ردّ ابن ادریس می نویسد: این کلام [ابن ادریس] درنهایت سستی است و چه فرق است میان این که روایت [استخارۀ رقاع] در کتب فقهی مطرح شود یا در کتب عبادات [ادعیه]؟ بااین حال شیخ مفید روایات استخاره را در کتاب مقنعه نقل کرده درحالی که کتاب فقه و فتوا است همچنین شیخ [طوسی] در تهذیب نقل کرده و این کتاب اصل فقه است و آیا در فقه جز از این دو کتاب استفاده شده؟ و این که استخاره به معنای طلب خیر است به وسیلۀ دعا، منافاتی با آنچه گفتیم ندارد چون [استخاره با رقاع و امثال آن نیز] مشتمل بر دعا

ص: 206


1- . فتح الأبواب، ص 291-292.

است؛ و اما نسبت دادن این روایت به زرعه و رفاعه اشتباه است آنچه دربارۀ رقاع نقل شده دو روایت است یکی از آن ها را هارون بن خارجه نقل کرده از امام صادق علیه السلام و روایت دوم را کلینی از علی بن محمد مرفوعاً از آن ها نقل کرده و در طریق روایت، زرعه و رفاعه وجود ندارد ؛ و نسبت دادن زرعه و رفاعه به فطحیه نیز اشتباه است اما زرعه که واقفی است و ثقه هست و اما رفاعه ثقه و صحیح المذهب است و این مطالب نمایانگر قلّت شناخت او از روایات و رجال است و چگونه کسی که حال او این گونه است به خودش جرأت می دهد روایات و فتاوا را ردّ کند و بعید می داند چیزی را که نص أئمه است؟ آیا او قرعه را مستبعد ندانسته درحالی که قرعه دربارۀ احکام شرعی و قضاوت در میان مردم است و همیشه دربارۀ حق جمیع مردم مشروع بوده درحالی که امر استخاره آسان تر است به خاطر این که انسان از آن استخراج می کند معرفت آنچه در آن خیر است در بعضی افعال مباحی که مضارّ و منافع دنیوی آن بر او مشتبه شده است و ارسال این روایات ضرری وارد نمی کند؛ چون کلینی آن را در کتابش نقل کرده است و شیخ در تهذیب و غیر این دو.(1)

ج. دفاع از ابن ادریس و ردّ اظهارات علامۀ حلی

صاحب کتاب «النجعه» در ردّ کلام علامۀ حلی، صاحب کتاب مختلف، [که کلام ابن ادریس حلی را نقد کرده] می نویسد:

1. دربارۀ این که صاحب «مختلف» گفته «فأيّ فارق بين ذكره في كتب

ص: 207


1- . مختلف الشيعة في أحكام الشريعة، ج 2، ص 355 - 356.

الفقه و كتب العبادات»(1) می گوییم: فرق زیادی بین این دو وجود دارد چون مبنای کتب فقه بر ذکر احکام قطعی مستند به اخبار متواتر است نه احکام مظنونی که مستند است به اخبار آحاد؛ درحالی که کتب [ادعیه و] عبادات وضع شده برای بیان مستحبات؛ و مبنای آن بر تسامح در ادلۀ سنن است درحالی که شیخ [طوسی] نماز نوروز و نماز هدیه به ائمه اطهار علیه السلام و نماز ایام هفته و شبهای هفته و... را در کتاب مصباح خود نقل کرده اما این ها را در کتاب نهایه و تهذیب مطرح نکرده. آنچه گواه این ادعاست این که کتب فقهی قدما نماز استخاره را مطرح کرده اند ولی استخارۀ ذات الرقاع و قرعه [و استخاره با قرآن و تسبیح] را مطرح نکرده اند.

2. دربارۀ این که فرموده اند «شیخ مفید روایت استخارۀ ذات الرقاع را در کتاب مقنعه ذکر کرده»، اگرچه مفید در کتاب «مقنعه» استخاره «ذات الرقاع ستّ» که در خبر هارون بن خارجه است را مطرح کرده الا این که بعدش فرموده: «و هذه الرّواية شاذّة ليست كالّذي تقدّم لكنّا أوردناها للرّخصة دون تحقّق العمل بها...»

3. ممکن است گفته شود: اصل این است که طعن مفید صحت دارد درحالی که محقق نیز در -کتاب معتبر- بعد از نقل اقسام استخاره های مشهور فرموده: و اما رقاع و آنچه متضمن «افعل» و «لاتفعل» است در خبر شاذّ مطرح شده و ارزشی ندارد ... [صاحب کتاب النجعة در ادامه

ص: 208


1- . فرقی میان کتب فقه و کتب عبادات نیست.

می گوید] ...اگر شیخ مفید روایت استخارۀ رقاع را نقل کرده بود ولی طعنی به آن وارد نکرده بود سید مرتضی و شیخ و دیلمی و حلبیون و قاضی و... در نقل آن از او تبعیت می کردند کما این که غالباً [در سایر موارد دأب آنان] چنین بوده است.

4. دربارۀ این که فرمودند «و ذكره الشيخ في التّهذيب- إلخ» اگر بجای این عبارت می فرمودند «فی الکافی» بهتر بود چون [ثقة الاسلام کلینی] در «ابتدای کتاب کافی» می گوید: از من تقاضا شد اخبار صحیح را در کتابی جمع آوری کنم درحالی که اخبار صحیح کم است اما من تصمیم گرفتم اصح آن ها را جمع آوری کنم اما صاحب کتاب تهذیب هر روایتی را نقل می کند؛ -چه مجمع علیه باشد چه شاذّ- [بنابراین، نقل روایت در تهذیب، دلیل بر این نیست که شیخ آن را به عنوان روایت صحیح نقل کرده].(1)

لازم به ذکر است بعضی از ایرادهای روایات استخارۀ رقاع را در «بخش دوم» پس از نقل روایات استخارۀ رقاع، مطرح کردیم.

شهید محمد صدر ادعا کرده، مشهور متشرعه به روایت ذات الرقاع عمل کرده اند. ولی ایرادی هم به متن روایت استخارۀ رقاع گرفته که: در این خبر تعبیر به فلان بن فلانه کرده و استخاره کننده را به مادرش نسبت می دهد و این مخالف قرآن کریم است که می فرماید «ادعوهم لآبائهم»-آن ها را به نام پدرانشان بخوانید- و هر خبری که مخالف قرآن باشد مردود است. وقتی فردی را به مادرش نسبت می دهند، به وضوح

ص: 209


1- . النجعة في شرح اللمعة، ج 3، ص 82- 83.

نشان می دهد پدر او نامعلوم است! پس بهتر آن است که در سند این روایت تشکیک کنیم یا علمش را به اهلش واگذاریم.(1)

عده ای از محققین دربارۀ احادیث استخارۀ رقاع فرموده اند: روایات استخارۀ رقاع تماماً ازنظر سند ضعیف است. چون در سند روایت «رقاع ست»،

1. قاسم بن عبدالرحمن واقع شده و کتب رجال او را تأیید نکرده اند.

2. احمد بن محمد بصری ضعیف است.

3. سهل بن زیاد نیز وثاقتش تأیید نشده است.

این سه نفر در تمام طرق روایت استخارۀ رقاع واقع شده اند حتی در طرق ابن طاووس.

ولکن بعضی از فقها به استناد «قاعدۀ تسامح در ادلۀ سنن» به این روایات اعتماد کرده اند؛ بنابراین ممکن است اثبات استحباب استخارۀ ذات الرقاع و بنادق به وسیلۀ اخبار من بلغ. ولکن بعضی از محققین این قاعده را انکار کرده اند و گفته اند: اخبار «من بلغ» صرفاً ارشاد است به حکم عقل که همان حسن انقیاد باشد و هرگز دلالتی بر جعل حجیت بر مطلق بلوغ ندارد و نیز دلالت بر جعل استحباب فعلی که برایش ثواب نقل شده نمی کند و بر این مبنا با اخباری که دربارۀ استخارۀ رقاع مطرح شد نمی شود استحباب این نوع استخاره را اثبات کرد؛ و محقق همدانی هم جزم ندارد که اخبار «من بلغ» شامل ما نحن فیه شود و فرموده: شمول این عمومات [اخبار من بلغ] در ما نحن فیه [روایات استخارۀ ذات

ص: 210


1- . ماوراء الفقه، ج 3، ص 218.

الرقاع] جای تأمل دارد؛ و وجه آن هم این است که اخبار من بلغ آثار وضعی این نوع از استخاره و اطلاع از غیب و کاشفیت و موصلیت ی که غرض اصلی استخاره کننده از این نوع استخاره ها است را نمی رساند. درحالی که صاحب جواهر جزم دارد که دلیل «تسامح» شامل ما نحن فیه هم می شود به دلیل این که انسان در انجام کار مباح مخیر است و هیچ مانعی ندارد که انجام و ترک آن را منوط کند به استخاره و قرعه!

عده ای از قدما روایات استخاره را در کتب خود نقل کرده اند اما روایات استخارۀ رقاع را نقل نکرده اند مثل «من لایحضره الفقیه» و «مقنع» و «غنیه» و «رساله صدوق به فرزندش» همچنین ابن براج متعرض استخاره ذات الصلات و دعا شده و گفته دربارۀ استخاره، وجوه متعددی واردشده که ما بهترین آن را ذکر کردیم. [و استخارۀ رقاع را نقل نکرده است]؛ و اما نعمانی و دیلمی و ابن حمزه اصلاً هیچ نوع استخاره ای را در کتب خود نقل نکرده اند. با این بیان ادعای شهید اول که گفته این استخاره [رقاع] مشهور بوده بین اصحاب، [ادعایی بیش نیست و] صحت ندارد؛ همچنین ادعای جبران ضعف سند روایات رقاع به عمل اصحاب نیز صحت ندارد چون اگر به فرض، کبرای انجبار را هم بپذیریم در صغرا و تحقق چنین شهرتی مناقشه داریم.(1)

آیت الله سیفی مازندرانی دربارۀ ادعای شهرت روایی این حدیث فرموده: توهم این که چون مفید آن را در مقنعه و کلینی و ابن طاووس در کتابشان آن را روایت کرده اند پس اشتهار روایی دارد، توهم فاسدی است و اساسی

ص: 211


1- . موسوعة الفقه الإسلامي، ج 11، ص 272 تا 276.

ندارد. چون روایت، وقتی مشهور به شهرت روایی است که نقل آن میان معاصرین ائمه علیهم السلام باشد کما این که مراد از «خذ بما اشتهر بين أصحابك» همین را می خواهد بگوید و معیار شهرت روایی، این است که در زمان ائمه علیهم السلام شهرت روایی داشته باشد؛ بنابراین، این روایت ضعیف است.(1)

تذکر: ممکن است بعضی از محققین تصور کنند مرحوم شیخ مفید و ابن ادریس و محقق حلی تمام اقسام استخاره را پذیرفته و فقط نسبت به استخاره رقاع ایراد داشته اند؛ درحالی که این تصور، صحیح نیست و وضع استخاره با قرآن و تسبیح نزد آن ها به مراتب بدتر از استخاره رقاع بوده است. چون این بزرگواران همانند مرحوم کلینی و شیخ صدوق و سید مرتضی و ابن براج و... برای روایات استخاره با قرآن و تسبیح ارزش طرح کردن و رد کردن هم قائل نبوده اند.

ص: 212


1- . مباني الفقه الفعال، ج 3، ص 344.

فصل سوم : بررسی نظر مقدس اردبیلی دربارۀ استخاره

مقدمه

مشهور است که مرحوم مقدس اردبیلی در تفسیر شریف «زبدة البیان» ذیل آیه سوم سورۀ مائده، استخاره را از مصادیق «استقسام بالازلام» دانسته و فتوا به حرمت آن داده است. برای آشنا شدن با کیفیت استدلال ایشان بر حرمت استخاره، ابتدا بخش اول آیۀ سوم سوره مائده را توضیح مختصری می دهیم و در ادامه، کیفیت استدلال مرحوم مقدس اردبیلی را مطرح می کنیم. در آیۀ مورد بحث(1)، خداوند متعال چند چیز را که مشرکین صدر اسلام حلال می دانسته اند را حرام کرده است.

در ابتدای آیه می فرماید: «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ» یعنی: خوردن گوشت

ص: 213


1- . حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّيَةُ وَ النَّطيحَةُ وَ ما أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ ما ذَكَّيْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ ذلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً فَمَنِ اضْطُرَّ في مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ. سوره مائده آیه 3.

مردار بر شما حرام شده است؛ سپس می فرماید: «وَ الدَّمُ» و [خوردن] خون [هم بر شما حرام شده است]. «وَ لَحْمُ الْخِنْزير» و [خوردن] گوشت خوک [هم بر شما حرام شده]؛ «وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ» و [همچنین حرام شده است خوردن] گوشتی که هنگام ذبح [بجای نام خدا] نام غیر خدا [و بت ها] بر آن برده شده؛ «و الْمُنْخَنِقَةُ» و [حرام شده است خوردن گوشت حیوان] خفه شده. «و الْمَوْقُوذَةُ» و [حرام شده است خوردن گوشت حیوانی که] براثر زدن، [يا بيمارى] مرده. است. «وَ الْمُتَرَدِّيَةُ» و [حرام شده است خوردن گوشت حیوانی که] از بلندی سقوط کرده و مرده است؛ «وَ النَّطيحَةُ» و [حرام شده است خوردن گوشت حیوانی که] براثر اصابت شاخ حیوان دیگر، مرده. است. «وَ ما أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ ما ذَكَّيْتُمْ» و [حرام شده است خوردن گوشت حیوانی که] حیوان درنده [آن را صید کرده و از آن] خورده. -مگر آنکه [قبل از جان دادن، آن را] ذبح کنید و تذکیه نمایید؛ «وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ» و [حرام شده است خوردن گوشت حیوانی که] بر –آستان- بت هاى سنگى سر بریده شده است؛(1) «وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ» و –نيز- تقسيم كردن -گوشت حيوان- به وسیلۀ چوب هاى شرط بندی [حرام شده است]. ذلِكُمْ فِسْقٌ: همه این ها فسق و گناه بزرگ و خروج از طاعت خداوند و معصيت است. بعضی از مفسرین گفته اند: «ذلِكُمْ» اشاره به مورد اخير،

ص: 214


1- . ابن جريج گويد: نصب، سنگ هایی بود كه اطراف كعبه نصب شده و تعداد آن ها 360 تا بود كه 300 عدد آن متعلق به قبیله خزاعه بود. آن ها هرگاه حيوانى را سر مى بريدند خون آن را به آنچه اطراف كعبه بود مى پاشيدند و گوشت آن را ورق، ورق كرده، بر سنگ ها مى زدند.…. ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 6، ص 200.

يعنى قسمت كردن گوشت شتر به وسیلۀ قمار و تيرهای ازلام فسق است.

صاحب تفسیر مجمع البیان چگونگی این قمار را این گونه روایت می کند: على بن ابراهيم در تفسير خود از امامان باقر و صادق علیهما السلام روايت كرده است كه [فرمودند]: تعداد تيرها [ی قمار] ده عدد بود. هفت عدد [از] آن ها [به نام هر کس اصابت می کرد از گوشت حیوان] سهم داشتند و بقيه، پوچ بودند. [و به هرکس اصابت می کرد نه تنها سهمی از گوشت نداشت بلکه می بایست قیمت حیوان ذبح شده را هم بپردازد] هر یک از این تیرها نامی مخصوص خود داشت] آن هفت عدد تیر چوبی بدين نام ها خوانده مى شد: «فذّ» داراى يك سهم؛ «توأم» دوسهم؛ «مسبل» سه سهم؛ «نفس» چهار سهم؛ «حلس» پنج سهم؛ «رقیب» شش سهم؛ و «معلى» داراى هفت سهم بود. یکی از عادات بت پرستان صدر اسلام این بود که حيوانى را مى كشتند و گوشت آن را به چند [بیست وهشت] قسمت تقسيم مى كردند. آنگاه تيرها [ی قمار] را به دست يك نفر می دادند تا بنام افراد بيرون بياورد. قيمت حيوان بر [عهده] كسانى بود كه تيرهاى پوچ به نامشان بيرون مى آمد و تيرهاى ديگر به نام هر كس بيرون مى آمد بر طبق آن [از گوشت حیوان] سهم مى گرفت.(1)

دربارۀ این که منظور خداوند متعال از: «وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ» در آیۀ سوم سورۀ مائده چیست، مفسرین سه نظر داده اند:

1. خداوند خوردن گوشتی که با قمار به دست می آید را حرام کرده.

2. قماربازی و تقسیم گوشت حیوان به وسیلۀ قمار را حرام کرده.

ص: 215


1- . ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 6، ص 201.

3. با توجه به این که مشرکین جزیرة العرب پس از تقسیم گوشت شتر به وسیلۀ ازلام، می گفتند «خدا این مقدار از گوشت را قسمت و روزی آن ها کرده است» و اگر کسی سهمی از گوشت نصیبش نمی شد می گفتند «پروردگار سهمی از این گوشت را قسمت و روزی او نکرده». خداوند متعال ازاین جهت که مشرکان می خواستند به علم غیب خدا ورود پیدا کنند و به خدا افترا می بستند و نتیجۀ قمار را به خدا نسبت می دادند، به همین خاطر، «استقسام به ازلام» را حرام کرده است. پس از این مقدمه، نظر مرحوم مقدس اردبیلی را دراین باره بررسی می کنیم.

بررسی نظر مقدس اردبیلی

مرحوم مقدس اردبیلی رحمه الله در تفسیر زبدة البیان می فرماید: «وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ» یعنی حرام شده بر شما تقسیم [گوشت حیوان] با تیرها؛ و آن این بود که وقتی قصد کار مهمی مثل سفر داشتند سه تیر که روی یکی از آن ها نوشته شده بود «امرنی ربی» و روی دیگری نوشته بود «نهانی ربی» و سومی «غفل» بود یعنی روی آن چیزی نوشته نشده بود [را در کیسه ای] می انداختند و یکی از آن ها را بیرون می آوردند اگر «امرنی ربی» بیرون می آمد دنبال آن کار می رفتند و اگر «نهانی ربی» بیرون می آمد، دست نگه می داشت و [دنبال آن کار] نمی رفتند و اگر «غفل» بیرون می آمد استخاره را دوباره انجام می دادند بنابراین «استقسام بالازلام» یعنی طلب معرفت و شناخت آنچه قسمت شده و آنچه قسمت نشده، به وسیلۀ ازلام و تیرهای قمار. مرحوم

ص: 216

مقدس اردبیلی پس از نقل چند قول دربارۀ تفسیر «و ان تستقسموا بالازلام» می فرماید: بنا بر اولین تفسیر، سبب تحریم این کار، همان دخول در علم غیب و دخول در ضلالت و گمراهی و اعتقاد به این که این کار وسیله ای به سوی علم غیب است و اعتقاد به این که «استقسام به ازلام»، راهی است به سوی علم غیب خداوند، افترا بر خداست. [با توجه به این معنا که مراد از «استقسام به الازلام»، «طلب معرفة ما قسم لهم» باشد]، و حرمت استخاره ای که میان اکثر [مردم] مشهور شده و اکثر [علما] قائل به جواز بلکه قائل به استحباب آن هستند و روایات بر آن دلالت می کند نیز فهمیده می شود.(1)

ممکن است در تأیید کلام مرحوم مقدس اردبیلی گفته شود: مشرکین در طلب معرفت علم غیب بودند و به وسیلۀ «ازلام» می خواستند به علم غیب خداوند متعال راه پیدا کنند ما هم در استخاره های خود می خواهیم به خیر و شرّ و حسن عاقبت یا سوء عاقبت امور واقف شویم و این نوعی کهانت و همانند استخاره مشرکین است.

بعضی از بزرگان در ردّ کلام منسوب به مرحوم مقدس اردبیلی فرموده اند: مشرکین هنگام استخاره، نزد بت هبل می رفتند و از او طلب شناخت خیر و شرّ می کردند و توسط کسی که نزد بت هبل مستقر بود تیری را بیرون می آوردند و طبق آن عمل می کردند و معتقد بودند که بت هبل خیر و شرّ آن ها را مشخص کرده و آن ها را به کاری امر، یا از آن نهی کرده است؛ و این، ربطی ندارد به استخاره مسلمان موحدی که به

ص: 217


1- . زبدة البيان في أحكام القرآن، ص 625 – 626.

خدای یکتا معتقد است و از درگاه او طلب شناخت خیر و شرّ می کند و این عمل نه شرک است نه از سنخ عمل مشرکین است پس آیۀ سوم سورۀ مائده شامل استخارۀ ما مسلمان ها نمی شود.(1)

مؤلف: در این که مسلمان ها هنگام استخاره، از خداوند متعال طلب راهنمایی و خیر می کنند نه از بت، با شما موافقیم؛ ولی در این که به این راحتی بتوانیم با این استخاره ها به خزانۀ علم غیب خداوند دسترسی پیدا کنیم با شما مخالفیم. چون ازنظر قرآن مجید، اصل اولی این است که کسی از غیب خبر ندارد مگر موارد استثنایی که خداوند متعال برای بعضی از خاصان درگاهش اراده کرده باشد.(2) بنا براین، دلیل شما بر این که هرکسی در هر زمان و در هر مکان با بازکردن قرآن یا گرفتن تسبیح یا چند قطعه کاغذ، به راحتی بتواند از خیر و شرّ امور و عاقبت کارها مطلع شود با شما موافق نیستیم.

ممکن است گفته شود: حقیقت استخاره، مراجعه به خداوند در زمان حیرت است و با تعقل و مشورت منافاتی ندارد و چه مانعی دارد که خداوند اجابت کند دعای بندگانش را و آن ها را از حیرت نجات دهد.

در جواب گفته می شود: مانعی ندارد که انسان حیران برای رفع حیرت به خداوند متعال پناه ببرد و مانعی ندارد که خدای منّان دعای آنها را اجابت کند و از حیرت بیرون آورد؛ اما آیا دلیلی دارید که هر کس در هر زمان و هر مکان دعا کند حتماً و بدون استثناء خداوند فوری

ص: 218


1- . موسوعة الفقه الإسلامي، ج 11، ص 265-266.
2- . «ولایحیطون بشیء من علمه الا بما شاء...»؛

دعایش را مستجاب می کند و راه صلاح و سداد را به او نشان می دهد؟ اگر شما بتوانید ثابت کنید تمام دعاهایی که بندگان خدا تاکنون کرده اند بدون استثناء فوری مستجاب شده و هیچ دعایی از درگاه خدا ردّ نشده، آن وقت ما از شما این ادعا را می پذیریم که خداوند دعای هر استخاره کننده ای را فوری مستجاب کند و او را از علم غیب و خیر و شرّ و صلاح و فساد امور، آگاه کند.

اگرچه استدلال مرحوم مقدس اردبیلی به آیۀ سوم سورۀ مائده برای نفی استخاره، استدلالی تام نبوده و اصل برداشت مخالفت با استخاره از عبارت او نیز قابل مناقشه است، اما اشکال از زاویه دیگر پابرجاست؛ و آن این که: مشرکین با سه قطعه چوب، سرنوشت آینده و نیک و بد و خیر و شرّ امور خود و دیگران را تعیین می کردند و نتیجۀ استخاره خود را به بت ها نسبت می دادند؛ ما هم با قرآن و تسبیح و ریگ و چند قطعه کاغذ، همین کار را انجام می دهیم و نتیجۀ آن را به خداوند متعال نسبت می دهیم. بت پرستان خیر و شرّ و پیشگویی خود را به بت نسبت می دادند و ما هم پیشگویی از خیر و شرّ امور و نتیجۀ این استخاره ها را بدون دلیل متقن به خداوند متعال نسبت می دهیم؛ اینک خودتان قضاوت کنید آیا گناه افتراء به بت بیشتر است یا گناه افتراء به خدای رب العالمین؟

ص: 219

ص: 220

فصل چهارم : بررسی شبهۀ کتاب «اسرار هزارساله»

مؤلف کتاب «اسرار هزارساله» در ردّ استخاره های رایج زمان خود می نویسد: آیا ما می توانیم به وسیلۀ استخاره یا غیر آن به[علم غیب] خدا راه پیدا کنیم و از نیک و بد آینده باخبر شویم؟ اگر می توانیم پس باید از این راه، سودهای خیلی بزرگ مالی و سیاسی و جنگی ببریم و از همۀ دنیا جلوتر باشیم [اگر واقعیت این گونه است] پس چرا مطلب برعکس شده. «ولو کنت اعلم الغیب لاستکثرت من الخیر و ما مسنی السوء»(1) و اگر نمی توانیم [به[علم] خدا راه پیدا کنیم و به وسیلۀ استخاره از نیک و بد امور آینده باخبر شویم] پس چرا با نام خدا، با جان و مال مردم بازی می کنید؟(2)

توضیح: منظور نویسنده این است که به استناد آیۀ 188 سورۀ اعراف

ص: 221


1- . سورۀ اعراف، آیۀ 188.
2- . نگارنده این شبهه را درکتاب کشف الاسرار امام خمینی و سایر کتبی که در صدد پاسخ این شبهه برآمده اند، مطالعه کرده؛ ولی شخصا موفق به مطالعه کتاب اسرار هزار ساله نشده.

و آیۀ 31 سورۀ هود، کسی جز خداوند متعال از غیب خبر ندارد؛ بنابراین کسانی که با استخاره، می خواهند از خیر و شرّ و عواقب امور باخبر شوند راه باطل می پیمایند.

پاسخ امام خمینی

امام خمینی رحمه الله در کتاب «کشف الاسرار» پس از معنا کردن استخاره، در پاسخ این شبهه می فرماید: اگر کسی سر دوراهی گیرکرده و به هیچ وجه نتواند صلاح خود را در انتخاب یکی از دو مسیر پیدا کند در این حال اگر کسی از راه برسد و او را از بلاتکلیفی بیرون آورد، خدمت بزرگی به او کرده است. مؤمن در این شرایط به خدا پناه می برد و با تضرع از او تقاضای راهنمایی می کند در این حال خداوند یا قلبش را به سمتی که مصلحت اوست مایل می کند یا دستش را به یک طرف تسبیح می اندازد؛ یا به وسیلۀ قرآن دل او را گرم می کند. آیا ممکن است خدای مهربان این بندۀ بیچاره را راهنمایی نکند؟ خداوند متعال در قرآن می فرماید: «امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء...» 16 مگر می شود یک آدم مضطر به او التماس کند و جوابش را ندهد؟ دانشمندان و روان شناسان قدیم و جدید معتقدند انسان با قوّۀ اراده، کارهایی از پیش می برد که بدون آن، ده یک آن را هم نمی تواند انجام دهد. یکی از آثار استخاره این است که انسان را از حیرت و تردید و دودلی بیرون آورده و با ارادۀ قوی به یک سو روانه می کند و همین عزم و اراده، عامل موفقیت او خواهد شد اگر برای استخاره همین یک نتیجه، بیش تر نباشد که مردم دو دل را «قوی الاراده» می کند و سردی ها و سستی ها را مبدل به گرمی و

ص: 222

پشت کار می کند، برای خوبی آن، بس بود.(1)

نقد کلام امام خمینی

با عرض ادب به ساحت اقدس آن روح خدا عرض می کنم:

1. کسانی که با استخاره مخالفت می کنند با آن بخش از استخاره که دعا است و متکی به آیات و روایات صحیح است مخالفتی ندارند؛ ایراد آن ها این است که بازکردن قرآن و گرفتن یک قبضه تسبیح و بیرون آوردن سه قطعه کاغذ از زیر سجاده، از مصادیق دعا نیست تا با تمسک به عمومات دعا بخواهید مشروعیت آن را ثابت کنید.

2. ما قبول داریم که خداوند متعال به مضطرّین وعدۀ اجابت داده؛ ولی اکثر کسانی که برای استخاره به ائمۀ جمعه و جماعات مراجعه می کنند مضطرّ نبوده و از مصادیق این آیه نیستند.

3. مطلب مهمتر آنکه: شما با کدام دلیل عقلی و نقلی می توانید ثابت کنید، به وسیلۀ تسبیح و کاغذ و باز کردن قرآن، می توان به علم غیب الهی نفوذ کرد و به راحتی از خیر و شرّ و عاقبت امور بندگان خبر داد؟

4. کسانی که استخاره می کنند -علاوه بر رفع حیرت- می خواهند از خیر و شر و عاقبت کار مورد نظر خود مطلع شوند. در حالی که آیۀ 188 سورۀ اعراف و آیۀ 31 سورۀ هود روی این طرز تفکر، خط بطلان می کشد؛ و شما در اظهارات خود پاسخ این آیات را ندادید.

5. شما فقط از جنبه های مثبت استخاره که انسان را از تردید و دودلی بیرون می آورد سخن گفتید؛ اما به این واقعیت تلخ اشاره نکردید که این

ص: 223


1- .کشف الاسرار، انتشارات پیام اسلام، قم، ص 89 تا 96.

استخاره ها هرروز مانع هزاران خواستگاری و وصلت معقول و مشروع شده و منجر به هزاران هزار طلاق و جدایی گردیده و در باب معاملات و معالجات و سایر امور نیز، باعث محروم شدن بندگان خدا از خیرات عظیم و ابتلا به خسارتهای سنگین شده و می شود.

ص: 224

فصل پنجم : بررسی ادلۀ علمای اهل سنت در مخالفت با استخاره

مطلب اول: بررسی نظر شيخ محمود شلتوت

اشاره

رئیس اسبق جامعۀ الازهر مصر، استاد شهیر -شيخ محمود شلتوت رحمة الله علیه- در مقاله ای که در شماره اول مجلۀ «رسالة الاسلام» -چاپ دارالتقریب قاهره- منتشر شده است، پس از تفسیر آیۀ سوم سورۀ مائده، استخاره با تسبیح و ریگ و قرآن را از مصادیق «استقسام به ازلام» بشمار آورده و فرموده: از زشت ترین نوع استخاره که عادت بعضی از مسلمین بر آن جاری شده و مقام معروفی نزد اهل علم و دین شده، استخاره با قرآن کریم است؛ و خدا راضی نیست که کتاب ارشاد و هدایتش، وسیلۀ شعبده و بازیچۀ دست بازيگر يا گمراه كننده يا حيله گر باشد.(1)

ص: 225


1- ؛ و يلحق بهذا النوع الذي حرمه الله على الإنسان احتفاظاً بعقله، ما يشبه من وسائل الاستقسام التي يعتادها الناس اليوم كالطرق بالحصى و ضرب الفؤل و الرمل و الاستخارة بحبات السبحة و من أقبح أنواع الاستخارة، الاستخارة بالقرآن الكريم الذي جرت به عادة بعض المسلمين و صار شأناً معروفاً حتى عند أهل العلم و الدين و ما كان الله ليرضى أن يكون كتاب هدايته و إرشاده بالتي هي أقوم في الحياة العقلية و الروحية و العملية، أداة الشعوذة أو لعبة يد عابث أو مضلل أو محتال. مجله «رسالة الاسلام» چاپ قاهر العدد الأول من السنة الخامسة. شيخ الأزهر الأسبق، توفى سنة 1383 ه.ق.
کلام آیت الله صافی گلپایگانی در ردّ اظهارات علامه شلتوت

حضرت آیت الله شیخ لطف الله صافی گلپایگانی-دام ظله- پس از تفسیر آیۀ سوم سورۀ مائده می فرماید: معنای آیۀ [سوم سورۀ مائده] هیچ ربطی به استخاره ندارد؛ و در ادامه می فرماید: در استخاره، درخواست شناخت آنچه واقع می شود، از قبیل مرگ و بیماری و پیدا شدن گمشده و طلب معرفت غیب و غیر آن نیست؛ بلکه [استخاره کننده] به وسیلۀ استخاره می خواهد بداند آیا در آنچه واقع می شود خیری هست؛ آیا [کاری که می خواهد انجام دهد]«اصلح الامرین یا اصلح الامور» است؟ و چنین چیزی فقط تأثیر در اقدام «فعل و ترک» دارد؛ به همین خاطر از تفأّل به قرآن کریم، نهی شده؛ ولی از استخاره نهی نشده است؛ چون تفأل دربارۀ چیزی است که در آینده واقع می شود، از شفاء مریض و آمدن مسافر و غیرهما، به خلاف استخاره که عبارت است از طلب معرفت آنچه در آن خیر است.(1)

نقد کلام حضرت آیت الله صافی گلپایگانی

با عرض ادب محضر معظم له عرض می کنیم: در کلام حضرت عالی تصریح شده به این که: استخاره کننده به وسیلۀ استخاره می خواهد بداند آیا خیری هست در آنچه واقع می شود، آیا اصلح الامرین یا اصلح الامور است»؛ حضرت عالی دقت نکرده اید میان استخاره و فال گرفتن، وجه مشترکی وجود دارد و آن، مطلع شدن از غیب است؛ منتها در

ص: 226


1- . بحث حول الاستسقام (مشروعية الاستخارة)، ص: 6 حرره لطف الله الصافي الگلپايگاني.

«فال» می خواهند بدانند آیا گمشده پیدا می شود یا نه و در استخاره می خواهند بدانند ازدواج با فرد موردنظر، با خیروخوشی و رضایت و موفقیت همراه خواهد شد که اقدام کنند یا عاقبت و سرانجام خوشی ندارد تا اقدام نکنند. یا اگر برای معامله استخاره می کنند می خواهند بدانند آیا در معامله ای که قصد انجام آن را دارند خیر و منفعت وجود دارد تا به آن اقدام کنند یا منتهی به خسارت می شود تا اقدام نکنند و همۀ این ها تلاش برای دستیابی به غیب است و وجه مشترک میان استخاره و فال همین است. به بیان دیگر و به تعبیر شما « استخاره کننده در طلب کشف خیر و شرّ است» وقتی استخاره خوب آمد میگویید استخاره خوب است یعنی من با این استخاره توانستم به عالم غیب و سرّ مکنون خدا دسترسی پیدا کنم و ازآنجا برای شما خبر آورده ام که عاقبت این کاری که در پیش دارید خیر خواهد بود و اگر بدآمد از عالم غیب الهی و آینده کار او خبر می دهید که انجام آن «منهیّ عنه» است و منتهی به شرّ خواهد شد. آیا این کار چیزی غیر از کهانت است؟

همۀ این مطالب در صورتی است که استخاره کننده یک کلام بگوید خوب است یا بگوید بد است؛ درحالی که استخاره کننده های زمان ما به جواب مثبت یا منفی اکتفا نمی کنند و پس از باز کردن قرآن می گویند: این کار را قبلاً انجام دیده اید و به نتیجه نرسیده اید ولی این دفعه به نتیجه می رسید یا می گویند: مقدمات این کار فراهم است فوری اقدام کنید که در آن منفعت عظیم است؛ یا می گویید: اقدام نکنید که منجر به نزاع و اختلاف و شکست و پشیمانی خواهد شد و... آیا این ها چیزی جز

ص: 227

کهانت و غیب گویی است؟

آیا شما به کسانی که در زمان ما بساط مرجعیت پهن کرده و ادعا می کنند حضرت علی علیه السلام در عالم خواب و بار دیگر در بیداری، به آن ها مأموریت داده و از آن ها خواسته برای رفع گرفتاری مردم استخاره کنند، یک کلمه گفتید «حضرت علی علیه السلام در زمان حیات خود هرگز برای کسی استخاره نکرد و به هیچ یک از اصحاب و شیعیان مأموریت استخاره کردن برای دیگران را نداد؛ اینک چه اتفاقی افتاده که در عالم برزخ تغییر رویه داده و جنابعالی را مأمور استخاره و حل مشکل شیعیان کرده است؟»

آیا به مردم گفتید «امیرالمؤمنین علی علیه السلام [هنگامی که می خواست استخاره کند] دو رکعت نماز می خواند و بعدازآن صدبار می گفت: استخیرالله. سپس می گفت: خداوندا من تصمیم به کاری گرفته ام که می دانی؛ اگر می دانی [این کار] خیر است برای دین و دنیا و آخرتم، پس آن را برایم آسان کن و اگر می دانی شرّ است برای دین و دنیا و آخرتم مرا از آن منصرف کن -چه دلم بدش بیاید یا خوشش بیاید- پس تو می دانی و من نمی دانم و تو علام الغیوبی سپس عزم آن کار می نمود».(1) و هر گز در استخاره های آن حضرت سخن از باز کردن قرآن و گرفتن تسبیح نبوده و نیست.

آیا به شاگردان و مقلدان خود گفتید: در دعای استخارۀ سی و سوم

ص: 228


1- . َ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام يُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ وَ يَقُولُ فِي دُبُرِهِمَا أَسْتَخِيرُ اللَّهَ مِائَةَ مَرَّةٍ ثُمَّ يَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّي قَدْ هَمَمْتُ بِأَمْرٍ قَدْ عَلِمْتَهُ فَإِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ خَيْرٌ لِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي فَيَسِّرْهُ لِي وَ إِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ شَرٌّ لِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي فَاصْرِفْهُ عَنِّي كَرِهَتْ نَفْسِي ذَلِكَ أَمْ أَحَبَّتْ فَإِنَّكَ تَعْلَمُ وَ لَا أَعْلَمُ وَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ ثُمَّ يَعْزِمُ. مكارم الأخلاق، ص 320.

صحیفۀ سجادیه و استخاره ای که جابر از رسول خدا صلی الله علیه واله نقل کرده و مورد اتفاق فریقین است، فقط سخن از نماز و دعا و طلب خیر است و هرگز در آن سخن از باز کردن قرآن و تسبیح و کاغذ و کشف خیر و شر و عاقبت امور به میان نیامده است.

حضرت استاد! بنده هم با حضرت عالی هم عقیده ام که این استخاره های ما از مصادیق استقسام به ازلام نیست؛ اما هرگز استخاره با تسبیح و قرآن را، متکی به احادیث و روایات صحیح السند ندانسته؛ و انتساب آن را به شریعت مقدس اسلام، ناشی از بی مبالاتی؛ یا بی احتیاطی می دانم.

مطلب دوم: نظر علامۀ مراغی دربارۀ استخاره با قرآن و تسبیح

علامۀ مراغی دربارۀ استخاره می فرماید: بعضی از جهّال مسلمین از سنت مشرکین دوران جاهلیت یا به آنچه مشابه آن است تبعیت می کنند. می بینی که با تسبیح و غیر آن استقسام می کنند و اسم آن را گذاشته اند استخاره یا فال؛ درنتیجه، قسمتی از دانه های تسبیح را جدا می کنند و یکی یکی می شمارند و به یکی می گویند «افعل» و به دو تا می گویند «لاتفعل» و حرف آخر را دانه آخر می زند و این، استخاره ای نیست که [در احادیث] به ما اجازه انجام آن داده شده بلکه [احادیثی] واردشده که دلالت بر حرمت چنین عملی می کند؛ و بعضی از این جهّال هستند که با فال قرآنی «استقسام» می کنند و به این عمل خود، رنگ دین داده اند و باطل را لباس حق پوشانده اند درحالی که نصی وارد نشده که این عمل را تجویز کند ولکن عادت، این بدعت را نیکو جلوه داده و اسم این کار را گذاشته اند «فال حسن»؛ و دراین باره حدیثی را از ابی هریره از عایشه

ص: 229

روایت می کنند که رسول خدا صلی الله علیه واله فال حسن را دوست داشت. درحالی که این کار آن ها فال حسن نیست. عجیب است از بعض مسلمین که اهتدا به قرآن را ترک کرده و آن را بر خود حرام کردند و از ایمان و تعظیم قرآن، اکتفا کردند به «استقسام» به آن؛ همان گونه که مشرکان جاهلیت، استقسام به ازلام می کردند؛ یا استقسام می کنند به جوهری که به وسیلۀ آن نوشته می شود بر کاغذ یا فنجانی و همه این ها از ضلالت ها و خرافاتی است که هیچ یک از آن ها از رسول الله صلی الله علیه واله و یا از سلف صالح نقل نشده است. تعجب آورتر این که بعضی از این دجالها «استقسام» را یک نوع استخاره می دانند و بعضی از آن ها آن را از مصادیق قرعه ای می دانند که مشروع است و تمام این ها ضلالت است چون بدون دلیل و برهان است.(1)

مطلب سوم: نظر شیخ محمد عبده دربارۀ استخاره

تفسیر عاملی از تفسیر عبده نقل می کند که فرموده: مردم بی خرد در اين زمان، همان عمل مردم جاهليّت را به- صورت ديگر تقليد می کنند و آن را استخاره می نامند و با دانه هاى تسبيح يا ورقهاى بازى، سرنوشت خود را معيّن می کنند، اين عمل همان استقسام به ازلام است كه در آيۀ [قرآن] ممنوع شده است و آن استخاره كه مشروع است غیر از این کاری است كه مردم آن را وسيلۀ تعيين سرنوشت خود قرار داده و با آن فال می گیرند؛ و آن [استخاره صحیح و مشروع] حديثى است كه جماعتى، از جابر بن عبدالله نقل كرده اند که فرمود: پيغمبر استخاره را مانند قرآن بما

ص: 230


1- تفسير المراغي، ج 6، ص 52 -53.

می آموخت و می فرمود: چون كسى همّت به كارى گماشت دو ركعت نماز مستحبّى به جای آورد، سپس بگويد «اللّهم انّي استخيرك بعلمك تا آخر» و در اين دستور جز دعا و عبادت هنگام شروع كار، چيز ديگری نيست و نشانه اى از تفأّل و تعيين سرنوشت كه مردم با دانه ى تسبيح دست به آن می زنند در اين حديث نیست.(1)

ص: 231


1- . تفسير عاملي، ج 3، ص 217.

ص: 232

فصل ششم : نقد ادلّۀ موافقان استخارۀ با قرآن و تسبیح و کاغذ

اشاره

قائلین مشروعیت استخارۀ اصطلاحی و استخباری، برای اثبات مشروعیت استخاره با قرآن و تسبیح و کاغذ، ادله ای ارائه کرده اند که در این فصل بررسی می شود.

دلیل اول: استدلال به آیات دعا و توکل و تفویض امر به خداوند

با توجه به این که خداوند متعال در آیۀ 60 سورۀ غافر می فرماید: دعا کنید تا اجابت کنم...(1)همچنین در آیۀ 77 از سورۀ فرقان می فرماید: بگو اگر دعای شما نباشد پروردگارم به شما اعتنایی نمی کند...(2) همچنین در آیۀ 12 سورۀ ابراهیم می فرماید: توکل کنندگان باید بر خدا توکل کنند؛(3) و

ص: 233


1- . {وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ} (غافر، آیه 60).
2- .{ قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزاماً }(فرقان، آیه 77).
3- . {وَ ما لَنا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى ما آذَيْتُمُونا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ} (ابراهیم، آیه 12).

در آیۀ 44 سورۀ غافر می فرماید: ... و امرم را به سوی خدا واگذار می کنم همانا خدا به بندگان بصیر است.(1)این آیات دلیل بر مشروعیت استخاره است چون حقیقت استخاره چیزی جز دعا و توکل و تفویض امر به خدای رب العالمین نیست.

ایراد: این آیات، برای اثبات مشروعیت استخارۀ مطلق که فقط دعا و طلب خیر است، دلیل کافی و قابل قبول است؛ اما دلالتی بر اثبات مشروعیت استخاره با قرآن، تسبیح و کاغذ -که هدف آن تعیین خیر و شرّ امور است-ندارد.

ممکن است گفته شود در استخاره با قرآن و تسبیح و رقاع نیز، نماز و دعا و ذکر وجود دارد بنابراین تحت عموم آیات دعا واقع می شود؟

در جواب می گوییم: عموم آیات دعا، شامل بخش اول این استخاره ها -که نماز و دعا و ذکر است- می شود؛ اما هرگز دلالتی بر مشروعیت بخش دوم آن -که دستورالعمل تعیین خیر و شرّ است- ندارد چون تعیین خیر و شرّ، یک اقدام عملی است نه دعا.

علاوه بر این می توان ادعا نمود: طبق آیۀ 59 سورۀ انعام که می فرماید: کلیدهای غیب نزد اوست و جز او کسی از آن اطلاعی ندارد...(2) و آیۀ 26 و 27 سورۀ جن که می فرماید: [خداوند] عالم غیب است و علم

ص: 234


1- .{ فَسَتَذْكُرُونَ ما أَقُولُ لَكُمْ وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ} (غافر، آیه 44).
2- . {وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ في ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ} (انعام؛ 59).

غیبش را بر کسی ظاهر نمی کند مگر رسولی که از او راضی باشد.(1) و طبق آیۀ 188 سورۀ اعراف و آیۀ 31 سورۀ هود...، آگاهی از غیب مخصوص خداوند متعال است و کسی را از آن باخبر نمی کند مگر عده ای از پیامبرانی که از آن ها راضی باشد. بنا براین، تصور مطلع شدن از خیر و شرّ و عاقبت امور به وسیلۀ دعا و استخاره با قرآن و تسبیح و کاغذ ، خلاف تعالیم قرآن بوده و تصوری باطل است.

دلیل دوم: سنت

بعضی از بزرگان برای اثبات مشروعیت استخاره با قرآن و تسبیح و رقعه، ادعا کرده اند: احادیث و روایات استخاره، صحیح السند و متواتر و قوی ترین دلیل بر مشروعیت استخاره است.(2)

در پاسخ این ادعا عرض می کنیم: احادیث صحیح السند عمدتاً، روایاتی است که درصدد تشریع اصل استخاره و آموزش استخارۀ مطلق است؛ اما احادیث استخاره با قرآن و تسبیح و کاغذ؛ هرگز متواتر نبوده و سند و دلالت تمام آن ها مورد مناقشۀ فقها و مفسرین بوده و هست.

دلیل سوم: قاعدۀ تسامح در ادلۀ سنن

اکثر فقها اعتراف می کنند که احادیث و روایات استخاره با قرآن و تسبیح و کاغذ ازنظر سند و دلالت، ایراد دارد لکن برای حل مشکل

ص: 235


1- . {عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً (26) إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ }...(سوره جن آیات 26-27).
2- . در بخش اول، احادیث و روایات استخاره را به تفصیل، مطرح کردیم.

می فرمایند: با تمسک به «قاعدۀ تسامح در ادلۀ سنن»، می توانیم فتوا به جواز و استحباب استخاره با قرآن و تسبیح و کاغذ بدهیم.

ایراد: قاعدۀ تسامح در ادلۀ سنن، در استخاره، جاری نمی شود؛ چون این قاعد، مختص روایاتی است که برای عملی ثواب نقل کرده؛ و برای غیر مورد ثواب، از قبیل آثار وضعی و کاشفیت و موصلیت که غرض اصلی استخاره کننده است، ثابت نیست.

علامه سید محمدحسین فضل الله دراین باره می فرماید: قاعدۀ تسامح [در ادلۀ سنن] باعث می شود ما دربارۀ آنچه که دربارۀ مستحبات و مکروهات واردشده، از باب انقیاد، اعتماد کنیم نه از باب اعطاء حجیت.(1)

دلیل چهارم: استدلال به ادلۀ قرعه

حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پاسخ این سؤال که «آیا استخاره از انواع قرعه است» می فرماید: ظاهر این است که استخارۀ رقاع و حصی و بندقه و سبحه و امثال آن -که در روایات مختلفه وارد شده- نوعی قرعه به حساب می آید و این که وقتی کار بر انسان مشکل شد آن را به خداوند متعال تفویض می کند؛ سپس دعاهای مأثوره را می خواند سپس «سهم» یا «رقعه» یا «بندقه» یا غیر آن را که روی آن، انجام یا ترک کاری نوشته شده یا علامت گذاری شده را بیرون می آورد و بر طبق آن عمل می کند؛ الا این که این کار با قرعۀ معروفه فرق دارد چون قرعه در مواردی است که به خاطر اشتباه موضوع، حکم شرعی جزئی آن معلوم نیست و

ص: 236


1- . القرعة والاستخارة، علامه سید محمدحسین فضل الله، ص 108.

در غالب موارد درجایی از قرعه استفاده می شود که حقوق، در آن تزاحم کرده است؛ درحالی که موارد استخاره جایی است که علم به جواز فعل آن داریم ولی شک داریم که کار موردنظر، مصلحت دارد یا مفسده؛ درنتیجه، متوسل می شویم به استخاره برای رفع تحیر و کشف آنچه صلاح است.

از مواردی که دلالت می کند استخاره، نوعی قرعه محسوب می شود روایت عبدالرحمن بن سیابه است که می گوید خارج شدم به سوی مکه و با من کالای بسیاری بود [و بازار کاسبی] کساد شد بعضی از دوستان گفتند [مال التجاره را] بفرست به سوی یمن؛ این مطلب را با امام صادق علیه السلام در میان گذاشتم امام به من فرمود بین مصر و یمن قرعه بی انداز سپس کارت را به خدا تفویض کن پس هر یک از دو شهر در قرعه نامش بیرون آمد کالا و مال التجاره را به سوی آن بفرست. به امام عرض کردم چگونه قرعه بی اندازم؟ فرمود: در یک قطعه کاغذ بنویس «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اللَّهُمَّ إِنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ أَنْتَ الْعَالِمُ وَ أَنَا الْمُتَعَلِّمُ فَانْظُرْ فِي أَيِّ الْأَمْرَيْنِ خَيْراً لِي حَتَّى أَتَوَكَّلَ عَلَيْكَ فِيهِ وَ أَعْمَلَ بِهِ» سپس روی آن بنویس «مصر إن شاء الله» سپس در رقعه دیگر همین را بنویس و در پایان بنویس «یمن إن شاء الله تعالی» سپس روی کاغذ دیگر همین را بنویس و در پایان بنویس «[کالا] حبس شود إن شاء الله تعالی» و به هیچ یک از این دو شهر ارسال نشود. سپس رقعه ها را جمع کن و بده به کسی که آن را از تو مخفی کند سپس دستت را داخل کن [در کیسه قرعه] و یکی از سه [رقعۀ] قرعه را بگیر [و بیرون بیاور] هرکدام [از این سه رقعه] در دستت واقع شد توکل به خدا کن و عمل کن به آنچه

ص: 237

در آن است... .(1)

دلیل دیگر بر این که استخاره نوعی قرعه است اتحاد دعا و کیفیت عمل در استخاره و قرعه است؛ مثل روایتی که ابن طاووس در کتاب استخارات دربارۀ مساهمه روایت کرده که فرمودند: عمربن ابی مقدام از یکی از دو امام دربارۀ مساهمه آورده که: نوشته می شود: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ- اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ- أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبادِكَ فِي ما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ أَسْأَلُكَ به حق مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَ لِي خَيْرَ السَّهْمَيْنِ فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ عَاقِبَةِ أَمْرِي وَ عَاجِلِهِ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ» سپس آنچه را که می خواهی در دو رقعه بنویس و رقعه سوم غفل باشد [بدون علامت باشد و چیزی روی آن نوشته نشود]. سپس سهام را مخلوط و قاطی می کنی و هرکدام بیرون آمد به آن عمل می کنی؛ و مخالفت نکن پس هر کس مخالفت کند آنچه خیر اوست برایش مقدر نمی شود و اگر غفل آمد کنار می اندازی -حکم خاصی ندارد- [و رقعۀ دیگری را بیرون می آوری].(2)

ص: 238


1- . فتح الأبواب، ص 267.
2- . قَالَ عَمْرُو بْنُ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ أَحَدِهِمَا فِي الْمُسَاهَمَةِ يُكْتَبُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ- اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ- أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبادِكَ فِي ما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَ لِي خَيْرَ السَّهْمَيْنِ فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ عَاقِبَةِ أَمْرِي وَ عَاجِلِهِ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ثُمَّ تَكْتُبُ مَا تُرِيدُ فِي رُقْعَتَيْنِ وَ تَكُونُ الثَّالِثَةُ غُفْلًا ثُمَّ تُجِيلُ السِّهَامَ فَأَيُّهَا خَرَجَ عَمِلْتَ عَلَيْهِ وَ لَا تُخَالِفْ فَمَنْ خَالَفَ لَمْ يُصْنَعْ وَ إِنْ خَرَجَ الْغُفْلُ رَمَيْتَ بِهِ. فتح الأبواب، ص 269.

این روایت اطلاقش شامل موارد قرعه نیز می شود و [موضوع قرعه] جایی است که در حکم شرعی جزئی شک داریم و راهی برای اثبات آن نیست؛ و موارد استخاره جایی است که علم به جواز فعل آن داریم ولی شک داریم که انجام دادن آن مصلحت دارد یا مفسده. همان طور که علامۀ مجلسی نیز از آن تعبیر به «القرعة بالسبحة» کرده است و این روایت نیز با اطلاقش دلالت بر این دارد که استخاره نوعی قرعه است؛ و به نظر می رسد که او [مجلسی] برای اثبات مشروعیت استخارۀ رقاع و شبه آن، تمسک به اطلاقات قرعه کرده است و این که قرعه برای هر امر مشکل است. البته این ایراد به استدلال علامۀ مجلسی هست که مورد اجرای قرعه، جایی است که شک در حکم شرعی جزئی چیزی داریم از جهت اشتباه موضوع و حداقل این است که بگوییم به چنین مواردی انصراف دارد. درهرصورت دربارۀ این که استخاره نوعی از قرعه است جای شکی نیست.(1)

حضرت آیت الله سیفی مازندرانی به دلیل «اتحاد كيفيت انجام استخاره و قرعه در بعض موارد» مدعی شده استخاره هم نوعی قرعه است ایشان پا را از این فراتر گذاشته و می فرماید: چون استخاره متضمن اثبات حکم شرعی تکلیفی یا وضعی یا اثبات حقی نیست به طریق اولی باید مشروع باشد؛ وقتی در قصه حضرت یونس علیه السلام می بینیم قرعه، مجوز انداختن شخصیتی مثل حضرت یونس علیه السلام در دریا باشد با وجود این که خوف

ص: 239


1- . القواعد الفقهية، مکارم، ج 1، ص 375 تا 379.

هلاکت وجود داشت، به فحوای قطعی شامل مورد استخاره هم می شود و مضمون این آیۀ شریفه -فی الجمله- مورد امضای شارع قرارگرفته و از اینجاست که صاحب جواهر استناد کرده به [ادلۀ جواز قرعه و] مساهمه برای [اثبات] مشروعیت استخاره.(1)

ایراد به استدلال

بعضی از بزرگان در ردّ این استدلال فرموده اند: قرعه در مواردی است که به خاطر اشتباه موضوع، حکم شرعی معلوم نباشد -مثل تعیین ارثیه و وظائف خنثای مشکل- و غالباً در موارد تزاحم حقوق، کاربرد دارد مثل اختلاف چند نفر سر یک مال؛ اجرای قرعه در این گونه موارد مشروط است به این که احتیاط در آن امکان نداشته باشد و مجالی هم برای اجرای برائت نباشد و طریق و مرجح عقلی و شرعی هم وجود نداشته باشد؛ اما در مورد استخاره، حکم شرعی و موضوع آن معلوم است و در آن شک و تردیدی وجود ندارد فقط در صلاح یا فساد و خیر و شرّ آن، شک و تردید وجود دارد و معلوم نیست نتیجۀ عمل در آینده چه خواهد شد در نتیجه، موارد استخاره تحت عمومات قرعه واقع نمی شود.

مطلب دیگر آنکه در اکثر موارد عمل به نتیجۀ قرعه، الزامی است. درحالی که عمل به نتیجۀ استخاره واجب و الزامی نیست.

ایراد دیگر آنکه روایات استخاره از نظر سند مشکل دارد و تا ایراد سند آن دفع نشود قابل استدلال نیست.

از جهت دیگر با توجه به این که اقرار می کنید موضوع و مورد استخاره و

ص: 240


1- . مباني الفقه الفعال، ج 3، ص 385 تا 393.

قرعه متفاوت و متباین است پس باید بپذیرید قرعه و استخاره دو دستورالعمل متفاوت و متباین است و دلیل هیچ یک نمی تواند مشروعیت چیزی غیر از مؤدّای خود را در پی داشته باشد.

دلیل پنجم: سیرۀ متشرعه

بعضی از بزرگان فرموده اند: سیره و روش تمام مسلمین از زمان معصومین علیهم السلام تاکنون بر این بوده که در امور خود استخاره می کرده اند و در جای حود ثابت شده که سیرۀ مسلمین حجت است پس استخاره کردن با قرآن و تسبیح و کاغذ، مشروع و حجت شرعی است؛ و اگر شک داشته باشیم چنین سیره ای در زمان معصومین علیهم السلام وجود داشته، با استصحاب قهقرایی! وجود چنین سیره ای را در زمان معصومین علیهم السلام ثابت می کنیم!(1)

ایراد: اگر منظور شما از سیرۀ مسلمین، استخارۀ مطلق و دعا کردن و طلب خیر باشد، چنین سیره ای را به راحتی و بدون استصحاب قهقرائی! می توان ثابت کرد و ما هم، چنین سیره ای را قبول داریم؛ اما اگر منظور شما این باشد که سیرۀ مسلمین از زمان معصومین علیهم السلام تاکنون بر استخاره با قرآن و تسبیح و کاغذ بوده است، باید به عرض برسانیم هیچ حدیث و روایتی چنین سیره ای را در عصر معصومین علیهم السلام گزارش نکرده؛ بلکه دلیل قطعی بر عدم چنین سیره ای در عصر معصومین علیهم السلام وجود

ص: 241


1- . ماوراء الفقه، ج 3، ص 194 تا 196.

دارد؛ و دلائل بطلان استصحاب قهقرایی شما نیز در کتب اصول فقه مذکور است.

دلیل ششم: شهرت و اجماع

بعضی از بزرگان ادعا کرده اند مشهور فقها قائل به مشروعیت استخاره بوده و پا را از این هم فراتر گذاشته و ادعای اجماع فقها کرده و این اجماع ادعایی را دلیل قطعی برای کشف نظر معصومین علیهم السلام بر مشروعیت استخاره دانسته اند.(1)

ما در پاسخ این بزرگان عرض می کنیم: ادعای شما فی الجمله قابل قبول است نه بالجمله. برای روشن شدن حقیقت، لازم است انواع استخاره و روایات آن را از هم تفکیک کنید و نظر فقها را دربارۀ تک تک انواع آن جداجدا بررسی کنید آن وقت متوجه خواهید شد این اجماع، درخصوص استخارۀ مطلق یعنی دعا و طلب خیر کردن از درگاه خداوند منان، قابل قبول است. اما دربارۀ استخاره با قرآن و تسبیح و رقعه، به طور قطع و یقین کسانی که روایات استخاره با قرآن و تسبیح را در کتب خود نقل کرده و به آن فتوا داده اند، ده درصد کسانی که با آن مخالفت کرده یا بی اعتنا از کنار چنین روایاتی گذشته اند، نمی شوند آیا شما نمی دانید دربارۀ استخاره با قرآن فقط دو روایت است که می توان اسم حدیث روی آن نهاد و از اعتبار نسبی برخوردار است؛ معتبرترین این دو، روایت یسع بن عبدالله قمی است که هم سند آن مشکل دارد، هم متن آن؛ و از

ص: 242


1- . رسائل سید لاری، ص 252.

ابتدای تاریخ اسلام تا قرن یازدهم فقط سه نفر آن را روایت کرده اند؛ برای اولین بار شیخ طوسی در قرن پنجم روایت یسع قمی را در کتاب تهذیب روایت کرد پس از او مرحوم طبرسی در قرن ششم در کتاب مکارم الاخلاق روایت کرده و در قرن هفتم ابن طاووس در فتح الابواب این روایت را نقل کرده است.

روایت دیگر، روایت مفضل بن عمراست که برای اولین بار علامۀ مجلسی اواخر قرن یازدهم آن را روایت کرده و قبل از او هیچ کتاب حدیثی به آن اشاره ای نکرده است؟

مطلب مهمتر آنکه از ابتدای تاریخ اسلام تا قرن یازدهم هجری قمری، فقط دو فقیه، در کتاب فقهی خود متعرض روایت استخاره با قرآن شده و بقیۀ فقهای عظام، بر این روایات وقعی ننهاده و در کتب خود کوچک ترین اشاره ای به آن نکرده اند. شهید اول برای اولین بار در قرن هشتم مسئلۀ استخاره با قرآن را در کتاب «ذکری» مطرح کرده و پس از او جمال الدین احمد بن محمد اسدی حلبی در قرن نهم در کتاب «رسائل العشر» دربارۀ استخاره با قرآن فقط در نیم سطر نوشته: «یفتح المصحف و ینظر اول ما فیه و یأخذ به». اینک از شما می پرسیم: با توجه به این که این دو نفر، دو درصد علمای یازده قرن اول تاریخ اسلام نیستند، شما چگونه ادعای شهرت و اجماع می کنید؟

ما اگر بخواهیم منصفانه اظهار نظر کنیم باید ادعای اجماع فقها بر اعراض از استخاره با قرآن را مطرح کنیم و این سیره ای که در زمان ما بر استخاره با قرآن مستقر شده بدون شک از قرن یازدهم به بعد به وجود

ص: 243

آمده و قبل از آن هرگز چنین سیره و شهرت و اجماعی وجود نداشته است.

علاوه بر آنچه گفته شد اگر از فقهایی که حاضر نشدند روایات استخاره با قرآن را در کتب فقهی و حدیثی خود نقل کنند و حاضر نشدند فتوا به استحباب استخاره با قرآن بدهند، نام نبریم و فرض را بر صحت ادعای شما بگذاریم ولی جای بیان این نکته باقی است که در مستحبات، فتوا دادن طبق یک روایت، دلیل بر پذیرش صحت آن نیست چون بسیاری از بزرگان فقها با استناد به قاعدۀ «تسامح در ادلۀ سنن»، به روایات موهون تر از روایات استخاره، عمل کرده و فتوا داده اند بنابراین در مستحبات، صرف فتوا یا عمل طبق یک حدیث، دلیل بر قبول صحت سند آن نیست؛ چون ممکن است کسانی که از قرن یازده به بعد طبق این روایت، با قرآن استخاره کرده اند، بر اساس قاعدۀ «تسامح در ادلۀ سنن» اقدام به چنین کاری کرده باشند؛ نه به خاطر اعتقاد به صحت سند آن؛ آیا شما چنین مطلب بدیهی را نمی دانید یا عمداً آن را کتمان می کنید؟ مطلب دیگر آنکه به فرض که وجود چنین اجماعی را ثابت کنید، اجماع مدرکی است که نزد فقها هیچ ارزش و اعتباری ندارد.

صاحب کتاب «القرعة و الاستخاره» دراین باره می نویسد:

استخاره، نزد متأخرین مشهور شده و در میان متقدمین وجود نداشته است.

این شهرت از میان جوّی که احادیث در اطراف خود ایجاد کرده، به وجود آمده.

ص: 244

هم چنین از ناحیه سید بن طاووس که متخصص در ادعیه و استخاره و مورد وثوق علما بود و مردم در وجود او قداست خاصی را مشاهده می کردند؛ و همین قداست باعث شد که در اموری که مربوط به واجب و حرام بود تسلیم او شدند همین چیزی که ما در زمان خود مشاهده می کنیم وقتی نزد علمای متأخرین، از شیخ عباس قمی -صاحب مفاتیح الجنان- یا از شیخ میرزا حسین نوری سخن به میان می آید به گونه ای تحت تأثر قداست آن ها قرار دارند که از روش علمی در پذیرش و ردّ نظرات آن ها خارج می شوند.(1)

دلیل هفتم: برهان عقلی

حضرت آیت الله سیفی مازندرانی دراین باره می نویسد: ازنظر دانشمندان روانشناس، مهم ترین وسیله برای موفقیت در کار و رسیدن به هدف، داشتن ارادۀ قوی و عزم و جزم راسخ است. با توجه به این که استخاره، به بهترین وجه، شک و تردید و دودلی استخاره کنند را برطرف می کند و به او اطمینان خاطر و آرامش نفس و اراده و امید به موفقیت می دهد، درنتیجه، عامل بزرگی در موفقیت استخاره کننده خواهد بود؛ و اگر استخاره هیچ فایده ای غیرازاین نداشته باشد، برای اثبات حسن و مطلوبیت آن کافی است.(2)

سید بن طاووس برای اثبات ضرورت و حجیت استخاره می فرماید:

ص: 245


1- . القرعة والاستخاره، علامه سید محمدحسین فضل الله، ص 106.
2- . مباني الفقه الفعال، ج 3، ص 305.

انسان باعقل محدود خود قادر به تشخیص خير و شرّ واقعی تمام امور نيست درنتیجه، ممکن است در مواردی چیزی را به اشتباه خير بداند درحالی که شرّ او در آن است و یا چیزی را شرّ بداند درحالی که خیرش در آن باشد؛ به همین خاطر انسان های زیادی را دیده ایم که از تصمیمات خود پشیمان شده اند و این بهترین دلیل است که عقل برای درک مصالح و مفاسد کافی نیست از طرفی عقل به ما می گوید آنکه بهتر از خود ما صلاح و فساد و خیر و شرّ امور ما را می داند خداوند خالق یکتا است پس نیاز به مشورت با او داریم و استخاره، دری است برای مشورت با خداوند متعال.(1)

ایراد: سخن مرحوم سیدبن طاووس ازاین جهت که انسان نباید به عقل و علم و قدرت خود متکی باشد بلکه باید قبل از هرکاری دعا کند و برای تشخیص خیر و شرّ امور از درگاه خدای متعال طلب ارشاد و توفیق کند قابل قبول است؛ اما از این جهت که: استخاره هایی که اعتبارش مورد خدشه بسیاری از بزرگان است را مشورت باخدا دانسته و راه تشخیص خیر و شرّ امور را به آن موکول می کند، مردود است.

علامۀ مجلسی می فرماید: اصل در استخاره این است که انسان، مستبد به رأی نباشد و بر نظر و عقل خود اعتماد نکند بلکه به پروردگار متعال توسل و در تمام امورش به او توکل کند و نزد او به جهل خود به مصالحش اقرار کند و تمام امورش را به او تفویض کند و از او بخواهد

ص: 246


1- . فتح الابواب، ص 122.

آنچه خیر است برای دنیا و آخرتش، به او بدهد.(1) این سخن علامۀ مجلسی شامل استخارۀ مطلق می شود؛ چون حقیقت استخارۀ مطلق، دعا کردن و موکول کردن امر، به خداوند متعال است. درنتیجه، تمام آیات و روایاتی که مؤمنان را دعوت به دعا و طلب حاجت از خدا می کند شامل این نوع استخاره می شود و مشروعیت بلکه مطلوبیت و استحباب استخارة مطلق، از بدیهیات است و نیاز به استدلال و برهان خاصی ندارد؛ اما سایر اقسام استخاره ازاین جهت که حاوی دعا و نماز است منعی ندارد بلکه مستحب و مطلوب است؛ اما دستورالعمل هایی که در استخاره با قرآن و تسبیح و کاغذ برای آینده نگری و درک خیر و شرّ امور، ارائه می شود با این ادلّه و آیات، قابل اثبات نیست و جای بحث و گفتگوی جدّی دارد که در خلال مباحث آینده جزئیات آن مطرح خواهد شد إن شاء الله.

دلیل هشتم: تجربۀ شخصی

یکی از دلائل مهم مدعیان مشروعیت استخاره با قرآن این است که می گویند: بارها مشاهده کرده ایم محتوای آیه استخاره، با نیت و کار مورد نظر استخاره کننده، مطابقت دارد و همین واقعیت عینی، دلیل بر این است که استخاره، هم مشروع است؛ هم معقول.(2)

در پاسخ به این استدلال عرض می کنیم

در اکثر موارد، مشاهده می شود محتوای آیۀ استخاره، هیچ ربطی به نیت

ص: 247


1- . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 88، ص 287.
2- . ماوراء الفقه، ج 3، ص 194 تا 196.

استخاره کننده ندارد و این واقعیت، خط بطلان روی این برهان می کشد.

پاسخ دیگر آنکه کسانی که با دیوان حافظ و مولوی فال می گیرند نیز در موارد متعددی مشاهده می کنند شعری در صفحه فال آن ها خودنمایی می کند که دقیقاً گویای همان مطلبی است که اراده کرده اند. همچنین در مواردی مشاهده کرده ایم فالگیرهای دوره گرد دربارۀ زندگی شخصی افراد، مطالبی را می گویند که برحسب اتفاق، منطبق با واقع است. درحالی که هیچ فقیهی این موارد اتفاقی را دلیل و حجت شرعی بر مشروعیت تفأل به دیوان شعرا و سخن فالگیرهای دوره گرد نمی داند. همین نظر دربارۀ مطابقت اتفاقی بعضی از استخاره ها با نیت استخاره کننده نیز جاری است.

استدلال مؤلف کتاب قاعدة القرعه

مؤلف محترم کتاب قاعدة القرعه دربارۀ استخاره با قرآن می فرماید: اما استخاره با قرآن، دلیل مشروعیتش -بعد از عمومات دعا- روایات خاصه، سیرۀ بزرگان و بناء فحول فقهاست؛ بدون انکار آن ها؛ و آنچه مؤید این ادعاست حکایات عجیبه و امور غریبه ای است که دلالت بر اعجاز قرآن بر هدایت حیران می کند؛ با این تذکر که فردی که می خواهد چنین استخاره ای را انجام دهد باید عارف به قرآن باشد و معصیت و حب دنیا را ترک کند تا در ذهنش آن چیزی که لایق به شأن اوست آشکار شود؛ و بالجمله هدایت قرآن در مورد استخاره، واقعیتی است که طبق حکایات واصل شده و تجارب، در حدی است که شفا می دهد صدور را و هدایت

ص: 248

می کند عقول را.(1)

ایراد به استدلال مؤلف کتاب قاعدة القرعه

ایراد اول: استخاره با قرآن، دو بخش دارد بخش اول نماز و دعا است. بخش دوم اقدام برای کشف خیر و شرّ امور. ایرادی که به مدافعین استخاره وارد است این است که با تمسک به ادله ای که دربارۀ دعاست و مربوط به بخش اول استخاره است استدلال می کنند بر حجیت بخش دوم استخاره که مربوط به اقدامات عملی برای کهانت و غیب گویی از عاقبت کارها و خبر دادن از خیر و شرّ امور است و این استدلال، چیزی جز مغالطه نیست.

ایراد دوم: روایات خاصه هم به دو بخش تقسیم می شود بخش اول روایاتی که مربوط به استخارۀ مطلق و قلبی و مشورتی است که سند و دلالت این نوع از روایات تامّ است و هیچ یک از مخالفین استخاره، به آن ایرادی نگرفته اند. ولی این روایات ربطی به استخاره با قرآن و کاغذ و تسبیح ندارد؛ و آن دسته از روایاتی که مربوط به استخاره با تسبیح و کاغذ و قرآن است تماماً سند یا دلالتش مخدوش بوده و قابل استناد و افتاء نیست.

ایراد سوم: دربارۀ دلیل سوم هم باید بگوییم: شما هرگز نمی توانید چنین سیره ای را در زمان معصومین علیهم السلام ثابت کنید و سیرۀ غیر مستمرۀ زمان ما هم قابل استناد نیست.

ص: 249


1- . قاعدة القرعة، ص 81.

علامۀ مجلسی در بحارالانوار تصریح می کند چنین سیره ای در زمان معصومین علیهم السلام وجود نداشته و اگر وجود داشت حداقل یک روایت دراین باره برای ما نقل می شد.

ایراد چهارم: و اما دربارۀ ادعای شما مبنی بر «بناء فحول فقها به عمل به روایات استخاره با قرآن و تسبیح و کاغذ»، باید بگویم: پس از تتبع در کتب فقهی، قطع و یقین حاصل می شود: کسانی که روایات استخاره با قرآن و تسبیح را در کتب خود نقل کرده و به آن فتوا داده اند، دو درصد کسانی که با آن مخالفت کرده یا بی اعتنا از کنار چنین روایاتی گذشته اند، نمی شوند. با این وصف، چگونه شما ادعای اجماع می کنید؟

ایراد پنجم: اگر از فقهایی که حاضر نشدند روایات استخاره با قرآن را در کتب فقهی و حدیثی خود نقل کنند و حاضر نشدند فتوا به استحباب استخاره با قرآن بدهند، نام نبریم و فرض را بر صحت ادعای شما بگذاریم ولی جای بیان این نکته باقی است که در مستحبات، فتوا دادن طبق یک روایت، دلیل بر پذیرش صحت آن نیست چون بسیاری از بزرگان فقها با استناد به قاعدۀ «تسامح در ادلۀ سنن»، به روایات موهون تر از روایات استخاره، عمل کرده و فتوا داده اند بنابراین در مستحبات، صرف فتوا یا عمل طبق یک حدیث، دلیل بر قبول صحت سند آن نیست؛ و ممکن است کسانی که از قرن یازده به بعد طبق این روایت، فتوا به جواز استخاره با قرآن داده اند، بر اساس قاعدۀ «تسامح در ادلۀ سنن» فتوا داده باشند نه به خاطر اعتقاد به صحت سند آن؛ آیا شما چنین مطلب بدیهی را نمی دانید یا عمداً آن را کتمان می کنید؟

ص: 250

ایراد ششم: دربارۀ تجربۀ شخصی موردادعای شما باید بگویم: چرا از هشتاد درصد استخاره هایی که ناموفق بوده و صد درصد استخاره کننده را با شکست و بن بست مواجه کرده سخنی به میان نمی آورید. آیا واقعاً ازچنین استخاره هایی بی اطلاع هستید یا نمی خواهید به حق اعتراف کنید؟

ایراد هفتم: دربارۀ این که خداوند متعال همه را دعوت به دعا کرده و وعدۀ اجابت داده باید بگویم اگر تمام دعاهایی که شما در طول عمرتان کرده اید، مستجاب شده و اگر دعای تمام دعاکنندگان بدون استثناء و فوری اجابت شده، ما هم می پذیریم تمام این استخاره های فاقد پشتوانه دلیل نقلی هم قرین اجابت شود و کاشف خیر و شرّ امور گردد و اگر نود درصد دعاها به خاطر مانعیت گناه یا فقدان مصلحت یا به هر دلیلی مستجاب نشده و نمی شود پس طبیعی است که نود درصد از این استخاره ها هم با واقع منطبق نشود و صرفاً وسیلۀ رفع حیرت باشد؛ نه کاشف خیر و شرّ امور.

لازم به ذکر است دربارۀ ادعای حکایات عجیبه و امور غریبه از غیب گویی استخاره، در بخش چهارم این کتاب مفصلاً بحث خواهیم کرد.

إن شاء الله.

ص: 251

ص: 252

بخش چهارم : انحراف از صراط مستقیم

اشاره

· فصل اول: افراط در استخاره و تعطیل کردن عقل و مشورت

· فصل دوم: وکیل گرفتن برای استخاره

· فصل سوم: تبدیل استخاره به فالگیری و کهانت

· فصل چهارم: بررسی ادلۀ قائلین طریقیت استخاره

· فصل پنجم: رمزگشایی از استخاره های عجیب وغریب

· فصل ششم: کلام بزرگان در نفی استخاره با قرآن

ص: 253

ص: 254

فصل اول : افراط در استخاره و تعطیل کردن عقل و مشورت

استدلال سیدبن طاووس بر بطلان عقل و مشورت

سید بن طاووس عقل را مشاور و راهنمای خوبی برای شناخت مصلحت امور نمی داند ایشان معتقد است اگر عقل می توانست برای بشر راهنما و مشاور شایسته باشد این همه فرقه های باطل در دنیا به وجود نمی آمد. از طرفی مشاوره با دیگران هم راهگشا نیست چون اولاً بیشتر انسان ها صفات لازم را برای رایزنی ندارند و چه بسا مشاوره ای که بجای راهنمایی، بیش ازپیش انسان را دام گمراهی بی افکند؛ ابن طاووس معتقد است تمام صفات مشاور خوب فقط در خداوند جمع است ازنظر او لازمۀ مشاوره جویی، تلاش برای به دست آوردن دل هاست و مشاوره، عامل ایجاد رابطۀ عاطفی میان دو فرد است و چنین کاری در برابر غیر خدا جایز نیست پس بهترین راه، مشورت با خداوند است. درنتیجه، استخاره

ص: 255

یگانه راه مشورت با خداوند است.(1)

نقد نظر ابن طاووس

خداوند منان در نهاد بشر، چراغی بنام «عقل» قرار داده تا در پرتو آن، خوب و بد و خیر و شرّ و صلاح و فساد امور را تشخیص دهد؛ و برای بهره مندی از این چراغ هدایت، در آیات متعددی از قرآن مجید، انسان را دعوت به تعقل و تدبر کرده تا در پرتو عقل، خیر و شرّ و صلاح و فساد کار خود را تشخیص دهد؛ و اگر در موردی نتوانست صلاح کار خود را تشخیص دهد، امر به مشورت کرده تا با افراد امین و خبره و کاردان مشورت کند و با کمک گرفتن از عقل و علم و تجربۀ آن ها، صلاح و فساد کار خود را تشخیص دهد. بنا براین در مواردی که با تعقل و تدبر، خیر و شرّ برنامه ها و اهداف مورد نظر برای انسان مشخص شود، یا با مشورت و استفاده از عقل و علم دیگران بتواند خیر و شرّ و صلاح و فساد کار خود را تشخیص دهد، دیگر حیران نیست و موضوعی برای استخاره اصطلاحی باقی نمی ماند؛ درنتیجه، تنها موردی که برای استخاره های استطلاعی و استخباری باقی می ماند موردی است که با خرد خدادادی یا مشورت با دیگران، خیر و شرّ و صلاح و فساد هدف موردنظر، مشخص نشود و همچنان در حیرت و بلاتکلیفی باقی بماند.

مطلب دیگر آنکه: پنج درصد خطای عقل و مشورت، نباید باعث شود از نودوپنج درصد تشخیص صحیح و درست آن، خود و جامعه را محروم کنیم. مطلب آخر این که: همین استخارۀ رقاع شش گانه ای که شما

ص: 256


1- . مجله تاریخ و فرهنگ، ص 60 – 61.

سرنوشت خود را دربست در اختیار آن قرار دادید دور از خطا نبوده و باعث هم نشینی شما با حاکمان ظالم و جبار شده؛ کما این که خود به آن اعتراف کرده و چنین استخاره هایی را مبارزه با رب الارباب دانسته اید.(1)

استخاره های بی مورد

اشاره

اینک چند نمونه از سیرۀ عملی بعضی از بزرگان را تقدیم می کنم؛ تا ملاحظه کنید، کنار گذاشتن تعالیم دین مبین اسلام مبنی بر لزوم تعقل و مشورت، کار آن ها را به جایی رسانده که برای تمام امور زندگی حتی برای غذا خوردن و دفع مدفوع و جماع کردن با همسر و... استخاره می کرده اند!

1. استخاره برای خوردن روغن چراغ و...

علامۀ کرمانی دربارۀ استخاره های بی مورد می نویسد: وقتی دیدم استخاره با تسبیح و قرآن و رقاع در میان مردم رواج پیداکرده به طوری که در تمام جزئیات زندگی از خوردنی و نوشیدنی و حرکت و سکون و معالجه و مداوا [استخاره می کنند] بلکه کار بجایی رسیده که برای [کشف] مجهولات علمی و عملی هم استخاره می کنند؛ و چه بسا استخاره می کنند برای این که [بدانند] مخلوط کردن زیبق و کبریت تبدیل به اکسیر می شود یا نه! و چه بسا برایشان سفره پهن می کنند که در آن انواع

ص: 257


1- . چيزى كه در آغاز زندگانى ديدار پادشاهان را بر من تحميل مى كرد اعتماد من به استخاره بود امّا اكنون به موهبت انوارى كه خداى جل جلاله به من عنايت فرموده است بر نهانى ها آگاهم و در چنين موارد استخاره كردن دور از صواب و مبارزه با رب الارباب است. كشف المحجة يا فانوس (ترجمه كشف المحجة لثمرة المهجة)، ص 164

غذا وجود دارد [در این حال] برای هر ظرفی جداجدا استخاره کرده و استخاره بد آمده تا این که برای همه ظرف های غذا استخاره بد آمده درنتیجه عصبانی شده و استخاره کرده برای خوردن نان و روغن چراغ؛ اینجا استخاره خوب آمده است!

گاهی استخاره می کنند که به فلان پیش نماز ناشناس اقتدا بکنند یا نه؛ یا ولایت فردی که مردم درباره اش اختلاف کرده اند را بپذیرند یا نه؛ یا [استخاره می کنند] از این آقایی که ادعای فقاهت می کند تقلید بکنند یا نه! بلکه برای بعضی از این ها، کار بجایی رسیده که استخاره کرده، فلانی را کتک بزند یا نه! یا او را بکشد یا نه! و کار بعضی از این ها به وسواس رسیده و مکرراً برای امر واحدی به خاطر تغییر کردن بعضی از جهات آن استخاره می کنند تا بلکه استخاره خوب بیاید؛ و چه بسا برای نوشیدن دوغ استخاره کرده استخاره بد آمده؛ بعد استخاره کرده دوغ را با کاسه بخورم یا با قاشق بخورم یا با لیوان؛ و همین طور استخاره را ادامه می دهد تا خوب بیاید.(1)

2. استخاره برای شرکت در مهمانی

مؤلف محترم کتاب «راهی به روشنا» نقل می کند: شخصی را با برادرش به صرف ناهار دعوت کردند آن ها دعوت میزبان را پذیرفتند. در زمان تعیین شده مهمان ها راهی منزل میزبان شدند موقع استقبال میزبان از آن ها، یکی از مهمان ها دست به سوی تسبیح می برد و مشغول استخاره

ص: 258


1- . عرفان الصواب، ص 1 تا 4.

شود و می گوید: استخاره بدآمده و از ورود به منزل میزبان خودداری می کند و به برادرش هم اصرار می کند که نباید به مهمانی برویم برادرش هم به او می گوید: این استخاره را می بایست قبل از اجابت دعوت میزبان می کردی نه حالا که متحمل زحمات و مخارج زیادی شده و منتظر ورود ما به منزل است. درهرصورت استخاره کننده قبول نکرده و به منزلش برگشت.(1)

3. استخاره برای جماع و دفع مدفوع

فقیه وارسته حضرت آیت الله العظمی ابوالمعالی کلباسی اصفهانی می نویسد: به طریق معتبر شنیده ام که پدر بزرگوار من برای جماع، استخاره می کرده؛ دریکی از روزها پدرم نزد بعضی از سلاطین به بعض اولاد خود اشاره کرده و گفته بود «إن هؤلاء اولاد الاستخاره»! این ها اولاد استخاره هستند! [یعنی قبل از جماع با مادر این ها، اول استخاره کردم و هنگامی که جواب استخاره مثبت بوده آمیزش کردم و نتیجۀ آن استخاره ها این اولادی است که مشاهده می کنید]. او در تمام امور، عادتش بر استخاره بوده. حتی یک بار برای تخلیه، [دفع بول و غائط] استخاره کرده بود و استخاره مانع از تخلیه بود [استخاره بد آمده بود] و استخاره را تکرار می کرده [بلکه خوب بیاید] باز بد آمده؛ درحالی که به شدّت تحت فشار بوده و نیاز به دفع مدفوع داشته!(2)

ص: 259


1- . راهی به روشنا، ص 110.
2- . الاستخارة من القرآن المجید، ص 91.
4. استخاره آیت الله احمدی میانجی برای عصبانی شدن!

حجت الاسلام مهدی میانه جی می گوید: پدرم کم عصبانی می شد یک بار استخاره گرفت که عصبانی شود استخاره خوب آمد؛ به شدت اظهار عصبانیت کرد به گونه ای که طرف که یک بازاری بود گفت: حاج آقا غلط کردم.(1)

5.استخارۀ نواب صفوی برای توهین به آیت الله کاشانی!

اعلامیه ای با امضای مرحوم نواب صفوی چاپ و پخش شده بود؛ که او در این اعلامیه شدیداً به آیت الله کاشانی و مصدق حمله کرده بود. ازجمله نوشته بود «کاشانی و مصدق از فاحشه های پاریس بدترند این ها به مظاهر فساد توجهی ندارند این ها درد اسلام ندارند و...». من خودم در مدرسه علمیه ملاصادق اعلامیه را از طلبه ها گرفته و احتمال این که افراد مغرض این اعلامیه ها را به نام او منتشر کرده باشند وجود نداشت چون افراد زیادی به ما می گفتند: ما خودمان از نواب دربارۀ این اعلامیه سؤال کردیم که نواب گفت «کار ما بوده است». آن ها به نواب گفته بودند: آیا این کیفیت حمله و فحاشی کردن به آیت الله کاشانی کار غلطی نیست؟ مگر همین آقای کاشانی زیر بغل شمارا نگرفت؟ مگر ایشان به شما کمک نکرد؟ شما اصلاً مطرح نبودی حالا چرا نمک نشناسی می کنی؟ شایع شده بود که نواب گفته است: پس از سه بار استخاره که خوب

ص: 260


1- .جشن نامه استاد سید علی خراسانی، ص 178.

آمده دست به این کار زده ام!(1)

6. حکایات عجیب از استخاره های سید بن طاووس
الف. بیست ودو روز استخاره برای ملاقات بایک صاحب منصب

سید بن طاووس یکی از خاطرات خود را این گونه بیان می کند: هنگامی که در جانب غربی بغداد ساکن بودم بعضی از ارباب مناصب دنیوی مرا طلبید و 22 روز در آنجا ماندم و هرروز استخاره کردم که او را ملاقات کنم و همه استخاره ها یا سه «لاتفعل» متوالی آمد یا در چهار رقعه، سه «لا تفعل» آمد؛ و ظاهر شد که خیر من در ندیدن او بوده است.(2)

ب.پنجاه استخاره برای ملاقات با یکی از حکام

سید بن طاووس در یکی دیگر از خاطرات خود می نویسد: وارد شهر حله شدم یکی از اقوام به من پیشنهاد داد که به دیدن یکی از حُکّام شهر حله بروم. برای پذیرفتن پیشنهاد او، هرروز که ارادۀ ملاقات او می کردم در اول و آخر آن روز استخاره می کردم؛ و در همۀ استخاره ها سه «لا تفعل» می آمد تا آنکه پنجاه استخاره در عرض آن مدت کردم و در همه، سه «لاتفعل» بیرون آمد.(3)

ص: 261


1- . همان، ص 181؛ به نقل از شوکران اندیشه، خاطرات آقای صالحی نجف آبادی، ص 194-195.
2- . فتح الابواب، ص 223.
3- . فتح الابواب، ص 223.
ج.استخاره برای جماع کردن

ابن طاووس در کتاب کشف المحجه به شدت منع کرده از این که انسان به خاطر تمایلات نفسانی با همسر خود جماع کند و حکم کرده که مناسب این است که هدف از جماع عمل به سنت باشد؛ و در ادامه می گوید: اگر ترس آن داشتی که شهوت بر تو غلبه کند و تو را از این نیت مرضیّه بازدارد از استخاره کمک بگیر![یعنی استخاره کن اگر استخاره خوب بود با همسرت جماع کن و اگر بدآمد نباید با او نزدیکی کنی!](1)

د.استخاره برای رفع تعارض احادیث

یکی از روش های منحصربه فرد ابن طاووس [که همه علما و فقها مخالف آن بوده و هستند] این بوده که برای انتخاب احادیث و روایات از یک اثر حدیثی و نقل آن در اثر خود،

استخاره می کرد!(2) او برای رفع تعارض روایات سعد و نحس ایام هفته و ماه، بهترین کار را استخاره دانسته و فرموده: اگر برای استخاره وقت کافی نبود با قرعه، تعارض روایات را برطرف کن.(3)

ابن طاووس در بحث رؤیت هلال کتاب «اقبال» می نویسد: مقتضای استخاره در اینجا آن است که برخی از روایات را ذکر کنیم.

ابن طاووس در آخر کتاب کشف المحجه می نویسد: این پایان مطلبی

ص: 262


1- . كشف المحجة، ص 155.
2- . التحصین، ص 532.
3- . الامان، ص 31.

است که استخاره اقتضا نموده است تا محتوای کتاب را بدان به انجام رسانم... .(1) یعنی به خاطر استخاره این مطلب را آخرین مطلب کتاب خود قراردادم و به خاطر استخاره اینجا کتاب خود را خاتمه دادم.

ناکامی سید بن طاووس در امر ازدواج بخاطر استخاره

سید بن طاووس می نویسد: پدر و مادرم درصدد برآمدند كه من ازدواج كنم اين وصلت خوشايند من نبود و بيم آن داشتم كه مرا از كار صواب بازدارد. تا وقتی که به اقتضای استخاره با «زهرا خاتون» دختر وزير «ناصربن مهدى» زناشويى كردم و اين امر موجب آن شد كه روزگارى دراز بغداد را كه دامگاه شيطان است وطن گيرم.(2)

اعتراف سید بن طاووس به اشتباه خود در باره استخاره

سید بن طاووس در کتاب «كشف المحجة» به اشتباه خود دربارۀ استخاره های بی مورد و اعتماد به «استخارۀ رقاع»، اقرار می کند و می نویسد: چيزى كه در آغاز زندگانى ديدار پادشاهان را بر من تحميل مى كرد اعتماد من به استخاره بود؛ امّا اكنون به موهبت انوارى كه خداى جلّ جلاله به من عنايت فرموده است [فهمیدم] در چنين موارد استخاره كردن دور از صواب و مبارزه با رب الارباب است.(3)

ص: 263


1- . کشف المحجة، ص 277.
2- . همان، ص 170.
3- . همان، ص 164 – 165.

بعد از ابن طاووس، بزرگانی مثل شهید اول و شهید ثانی و علامۀ بحرانی و علامۀ مجلسی، به خاطر شخصیت معنوی ابن طاووس از او متأثر شده و به تبعیت از او به استخارۀ رقاع به دیده خوش بینانه نگریسته و در مقابل ابن ادریس حلی موضع گیری کردند. اگرچه در زمان ما تب افراط گرایی در استخاره در حد قابل توجهی فروکش کرده اما هنوز هم در میان ما کسانی هستند که استخاره های بی مورد و خارج از حکم عقل و شرع را نشانه تدین و تقدس دانسته و به ترویج افکار سخیف و سفیهانه خود در میان طلاب و مؤمنان مشغولند.

ص: 264

فصل دوم: وکیل گرفتن برای استخاره

اشاره

در این فصل، ادلۀ قائلین به جواز توکیل در استخاره را، نقد می کنیم.

1. استدلال مرحوم صاحب حدائق

اشاره

مرحوم صاحب حدائق برای اثبات مشروعیت نیابت در استخاره می فرمایند: شکی نیست که استخاره بازگشتش به طلب خیر از خدای سبحان است و شکی نیست که کسی که در طلب حاجتی از سلطان عظیم الشأن است آنچه بیشتر در رسیدن به مقصودش مؤثر است این است که بعضی از مقربان سلطان را واسطه قرار دهد تا به نیابت از صاحب حاجت، از سلطان تقاضا کند و نیابت در استخاره هم از همین قبیل است.(1)

به بیان دیگر، همان گونه که با توسل به مقربان سلطان، بهتر و راحت تر و سریع تر می توانیم به خواسته خود برسیم همین طور در استخاره و کشف خیر و شرّ امور هم بهتر است به اولیاءالله و بندگان مقرب خداوند متعال

ص: 265


1- . الحدائق الناضرة، ج 10، ص 533.

مراجعه کنیم و از آن ها بخواهیم برای ما استخاره کنند تا بهتر و سریع تر به هدف برسیم.

ردّ استدلال صاحب حدائق

اولاً: نحوۀ حکومت سلطان عالمین مانند سلطان جباری که در کاخ نشسته و دور خود حصار کشیده و ارتباط خلق را با خود قطع کرده، نیست. بلکه او همه جا حضور دارد و از رگ گردن بندگان به آن ها نزدیک تر است و خودش فرموده: {اذا سألک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان...}(1) همو فرموده {ام من یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء ...}(2) او همگان را به دعا دعوت کرده و فرموده {ادعونی استجب لکم...}(3) این آیات با صدای بلند فریاد می زند: درِ رحمت سلطان عالمین به سوی همۀ بندگان باز است و هرکس می تواند مستقیم و بدون واسطه باخدای خود مناجات کند و حاجت خود را از او طلب نماید.

حضرت امام علی بن الحسین، زین العابدین و سید الساجدین –علیه آلاف التحیة و السلام- در بخشی از دعای سحر ماه مبارک رمضان – معروف به دعای ابوحمرۀ ثمالی- روش استخاره و دعا کردن را این گونه بیان می کند:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَدْعُوهُ فِيُجِيبُنِي وَ إِنْ كُنْتُ بَطِيئاً حِينَ يَدْعُونِي وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي

ص: 266


1- . سورۀ بقره، آیۀ 186.
2- . سورۀ نمل، آیۀ 62.
3- . سورۀ غافر، آیۀ 60.

أَسْأَلُهُ فَيُعْطِينِي وَ إِنْ كُنْتُ بَخِيلًا حِينَ يَسْتَقْرِضُنِي وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أُنَادِيهِ كُلَّمَا شِئْتُ لِحَاجَتِي وَ أَخْلُو بِهِ حَيْثُ شِئْتُ لِسِرِّي بِغَيْرِ شَفِيعٍ فَيَقْضِي لِي حَاجَتِي الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا أَدْعُو غَيْرَهُ وَ لَوْ دَعَوْتُ غَيْرَهُ لَمْ يَسْتَجِبْ لِي دُعَائِي وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا أَرْجُو غَيْرَهُ وَ لَوْ رَجَوْتُ غَيْرَهُ لَأَخْلَفَ رَجَائِي وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَكَلَنِي إِلَيْهِ فَأَكْرَمَنِي وَ لَمْ يَكِلْنِي إِلَى النَّاسِ فَيُهِينُونِي».(1)

حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که او را می خوانم پس جوابم را می دهد -اگرچه وقتی مرا خوانده، در اجابت او کندی کرده باشم- و حمد مخصوص خداوندی است که از او تقاضا می کنم؛ و به من می دهد -و اگرچه هر وقت از من تقاضای قرض کرده [در اطاعت او] سستی کرده ام- و حمد مخصوص خداوندی است که هر وقت اراده کنم، برای براورده شدن حاجتم، بدون شفیع [و واسطه] او را ندا می کنم و در نهان با او خلوت می کنم پس حاجتم را براورده می کند. حمد مخصوص خدایی است که غیر او را نمی خوانم و اگر غیر او را بخوانم دعایم را مستجاب نمی کند؛ و حمد مخصوص خداوندی است که به غیر او امید ندارم و اگر به غیر او امید داشتم امیدم به نتیجه نمی رسید و حمد مخصوص خداوندی است که مرا به خودش واگذار کرد پس اکرامم نمود و [مرا] به مردم واگذار نکرد تا خوارم کنند.

ثانیاً: در تمام مجامیع روایی حتی یک حدیث وجود ندارد که گفته باشد شما صلاحیت استخاره ندارید و بهتر است به اولیا و مقربان سلطان عالمین بگویید برای شما استخاره بگیرند.

ثالثاً: در مواردی مشاهده می کنیم افرادی برای مشورت و رفع حیرت

ص: 267


1- .مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 2، ص 582.

به مقربان خداوند متعال یعنی ائمۀ اطهارعلیهم السلام مراجعه کرده اند اما آن بزرگواران نه به وسیلۀ علم غیب، خیر و شرّ کارشان را مشخص کرده اند و نه برایشان استخاره کرده اند؛ بلکه به خود آن ها آموزش داده اند که خودشان استخاره کنند.

رابعاً: در میان آن همه احادیث و روایات استخاره، حتی یک حدیث وجود ندارد که دستورالعملی را برای وکالت و استخاره کردن برای دیگران، ارائه کرده باشد.

2. استدلال سیدبن طاووس برای مشروعیت وکالت در استخاره

اشاره

سیدبن طاووس دربارۀ استنابه در استخاره می فرماید: من ندیدم حدیث صریحی که انسان برای غیر خودش استخاره کند ولکن احادیث بسیاری را دیده ام که متضمن تشویق و دعوت مؤمنان به براورده کردن حاجت برادران دینی است حتی در بعضی اخبار، فوائدی برای دعا در حق برادران دینی مطرح کرده که نیازی به نقل آن نیست چون واضح و از مسلمات است؛ و استخاره نیز یکی از همین حاجات است و استخاره کردن برای دیگران نیز داخل در عموم همین اخبار است؛ چون وقتی انسان، یکی از برادران دینی خود را مکلف به استخاره می کند، استخاره کننده، هم برای خودش استخاره می کند هم برای کسی که او را مکلف به استخاره کرده. برای خودش استخاره می کند که آیا مصلحت است برای کسی که او را مکلف به استخاره کرده، استخاره کند؛ و استخاره دیگر برای این که آیا برای کسی که او را مکلف به استخاره کرده مصلحت است انجام کاری که مدنظر دارد، یا مصلحت نیست؛ و این استخاره تحت

ص: 268

عمومات استخاره و عمومات قضاء حاجت مؤمن قرار می گیرد.(1)

ایراد به استدلال سید بن طاووس

اولاً: این که شما می فرمایید: وکیل وقتی می خواهد برای دیگران استخاره کند ابتدا باید یک استخاره بکند برای این که ببیند آیا جایز است برای کسی که به او مراجعه کرده استخاره کند، بهترین دلیل است که خود شما استدلال خود را برای اثبات جواز وکالت در استخاره کافی و قانع کننده نمی دانید که می خواهید ابتدا با استخاره، مشروعیت و جواز استخاره برای غیر را احراز کنید؛ آنگاه برای او استخاره کنید!

ثانیاً: استخارۀ اول، مصادره به مطلوب است و با کاری که هنوز مشروعیت آن به اثبات نرسیده می خواهید مشروعیت همان کار را برای دیگری ثابت کنید. به بیان دیگر اگر شما واقعاً توانستید با عمومات قضاء حاجت مؤمن، مشروعیت استخاره برای دیگران را ثابت کنید، دیگر نیازی نیست که وکیل، دو تا استخاره کند یک استخاره برای این که آیا برای مراجعه کننده استخاره بکند یا نکند؛ و استخاره دوم را برای نیت استخاره کننده انجام دهد؛ بلکه از همان ابتدا می تواند برای مراجعه کننده، استخاره کند.

ثالثاً: اصل اولی این است که مخاطب تکلیف، خودش ملزم به ادای تکلیف است و نمی تواند به دیگری وکالت بدهد تا آن عمل را برایش انجام بدهد، مگر آنکه با دلیل خاصّ جواز نیابت دادن آن عمل، ثابت شده باشد.

ص: 269


1- . فتح الأبواب، ص 281-282.

دربارۀ استخاره نیز وضع به همین منوال است و جواز نیابت آن، نیازمند دلیل خاص است؛ که چنین دلیلی از معصومین علیهم السلام وارد نشده است بلکه خلاف آن در گفتار و رفتار آن بزرگواران ثابت است.

3. نظر علامۀ مجلسی دربارۀ نایب گرفتن برای استخاره

علامۀ مجلسی بعد از نقل کلام سید بن طاووس دربارۀ استنابه در استخاره، می فرماید: ... اولی و احوط این است که هر کس برای خودش استخاره کند [و امر استخاره اش را به دیگران واگذار نکند]. چون ما حدیثی را ندیده ایم که در آن توکیل در استخاره باشد. اگر توکیل در استخاره جایز یا راجح بود اصحاب ائمه، از ائمه تقاضا می کردند که برایشان استخاره کنند و اگر چنین بود حداقل یک روایت دراین باره برای ما نقل می شد. علاوه بر این، دعای مضطر، به خلوص نزدیک تر و به اجابت، اولی و شایسته تر است از دعای دیگران.(1)

علامۀ ملامحمد باقر مجلسی رحمه الله در کتاب شریف «مفتاح الغیب» می نویسد: احوط آن است که صاحب [حاجت] خود متوجه استخاره شود زیرا هرکه اضطرارش بیشتر است توسل او به جناب مقدس الهی بیشتر است [بعضی گفته اند وقتی وکالت داد تا دیگری برای او استخاره کند فعل غیر هم در این باب قائم مقام فعل او خواهد بود] در پاسخ می گوییم: اگر فعل غیر قائم مقام فعل او بود می بایست بااین همه احادیث که در این باب واردشده در یک حدیث، اشعاری به این بفرمایند؛ و با همه محبتی که ائمه علیهم السلام به شیعیان

ص: 270


1- .بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 88، ص 286.

خود داشتند، یک مرتبه برای یکی از آن ها استخاره بگیرند و با آن گستاخی که موالیان به آن ها داشتند می بایست در یک حدیث مشاهده شود که یکی از ایشان، از ائمه علیه السلام استدعای استخاره کرده باشد [درحالی که حتی یک مورد هم گزارش نشده که از ائمۀ اطهار علیه السلام چنین تقاضایی شده باشد].(1)

4. نظر صاحب جواهر الکلام، دربارۀ نیابت در استخاره

محقق نجفی رحمه الله دربارۀ نیابت در استخاره می فرماید: شکی نیست که استخاره کردن برای خود، بهتر از نایب گرفتن است چون نصوص استخاره به آن اشاره ای نکرده است بلکه شاید اشاره، به عدم جواز داشته باشد خصوصاً که امام جلو آن ها بوده و حتی مردم برای مشورت نزد آنها می رفتند و با آن حضرت مشورت می کردند ولی امام علیه السلام آن ها را امر به استخاره می کرد همان گونه که در روایت علی بن اسباط نقل شده بلکه شاید بتوان گفت اصل، عدم مشروعیت نیابت در استخاره است. چون استخاره از مستحباتی است که مشتمل بر تضرع و توسل و دعا است که استتنابه در آن جاری نمی شود.(2)

5. نظرعلامۀ کلباسی دربارۀ نیابت در استخاره

علامۀ کلباسی دربارۀ نیابت در استخاره می فرماید: دو قول دراین باره وجود دارد: یکی این که عمومات و اطلاقات نیابت و وکالت عمومیت دارد

ص: 271


1- . مفتاح الغیب، ص 100 - 101.
2- . جواهر الکلام، ج 12، ص 175.

و اینجا را هم شامل می شود و درنتیجه وکالت و نیابت در استخاره جایز است. از طرفی می توان گفت شاید توکیل و استنابه در استخاره ارجح باشد چون تقاضای دعا از غیر است و دعای غیر ارجح است از دعای مباشر و دعای غیر در حق غیر، اقرب و اسرع است در اجابت و تنجیز...

ایشان در ادامه می فرماید: جداً این سخن تضعیف می شود چون «اصل» ، درجایی دلیل است که دلیلی نباشد و این که ما از دیگری می خواهیم برای ما با قرآن یا تسبیح یا کاغذ استخاره کند، نه دعا است نه استنابه در دعا. ماهم قبول داریم دعای غیر، در حق غیر، اسرع اجابةً است اما این حرف دربارۀ استخارۀ مطلق به معنای طلب خیر یا توفیق در انجام خیر صحیح است و بس و استخاره های استعلامی و استطلاعی و تعیین خیر و شرّ امور، اصلاً از مصادیق دعا نیست تا مشمول این استدلال گردد.

مطلب دیگر آنکه در توقیفیات، باید به قدر متیقن اکتفا کرد بنابراین در استخارۀ اصطلاحی، وکیل گرفتن، جایز نیست.

از طرفی در زمان ائمه علیهم السلام چنین سیره ای معمول نبوده و اگر استخاره نیابتی اولویت داشت خود ائمه برای مردم استخاره می کردند؛ یا مردم از آن ها طلب استخاره می کردند یا بعضی از علما و صالحین را مأمور می کردند تا برای رفع تحیر مؤمنین و قضاء حوایج آن ها برایشان استخاره کنند.(1)

6. نظر علامة کرمانی رحمه الله در بارة استخارة نیابتی

اشاره

علامه محمد کریم خان کرمانی رحمه الله می فرماید: در زمان ما شایع شده

ص: 272


1- . الاستخارة من القرآن المجید، ص 26 تا 29.

که عوام و خواص از علما و صلحا می خواهند که برای آن ها با تسبیح و قرآن و... استخاره کنند. درحالی که از چنین عملی اثری در زمان پیامبر و ائمه نیست؛ و در اخبار، حتی یک مورد هم به آن اشاره نشده است و چه بسا مردم با آن ها [ائمه] مشورت می کردند و [ائمه] به خود آن ها امر می کردند استخاره کنند و احدی به آن ها نگفته شما برای ما استخاره کنید -چون شما اقرب الی الله هستید! - ولی در زمان ما وضع به گونه ای شده که [اگر بگویی] این کار جایز نیست کسی تو را تصدیق نمی کند و استخاره نکردن برای آن ها را حمل بر بی اعتنایی می کنند؛ و چاره ای نداری [جز] آنکه برای آن ها استخاره کنی -چه این کار را صحیح می دانی یا نمی دانی- از عجایب این است که مردی از اعاظم از من خواست برایش استخاره کنم و چون از بزرگان بود نمی توانستم ردّ کنم پس از استخاره گفتم امر [خوب] آمد. بعداً معلوم شد او زن مریضی دارد و می خواهد [ببیند اگر استخاره خوب آمد برای مداوا] به او شراب بنوشاند.(1)

علامه محمد کریم خان کرمانی می فرماید: معنا ندارد توکیل در استخاره؛ چون استخاره عبادت مستحبی است که با توکیل غیر، ساقط نمی شود؛ چون استخاره دعا است برای طلب خیر. تعجب می کنم از کسانی [مثل علامة مجلسی و سیدبن طاووس] که اعتراف می کنند که هیچ نصّی دربارۀ توکیل در استخاره وجود ندارد اما بازمی گویند مجرب و بهتر است. آن ها برای اثبات ادعای خود به خواب صالحین و وجوه استحسانیه استدلال می کنند درحالی که عبادات توقیفی

ص: 273


1- . عرفان الصواب، ص 63.

است [و نیابت بردار نیست].(1)

مؤلف: با توجه به آنچه گفته شد، به مراجع معظم تقلید و بزرگوارانی که برای استخاره نیابی دفتر و دستک بازکرده اند تذکر می دهیم: با سنت رسول خدا صلی الله علی واله و ائمه هدی علیهم السلام و سیرۀ اصحاب آن بزرگواران مخالفت نکنند و بجای استخاره برای دیگران، احادیث و روایات استخاره را به عموم مؤمنان آموزش بدهند تا هرکسی برای خودش استخاره کند.

آشنایی با یک حدیث جعلی دربارۀ استخاره نیابتی

گاهی مشاهده می شود بعضی از وعاظ برای بیان اهمیت نماز، روایتی را به این مضمون نقل می کنند:

فردی خدمت امام صادق علیه السلام رسید و برای رفتن به سفر تجارتی درخواست استخاره کرد. آن حضرت [برای او] استخاره ای گرفت که نتیجه اش خوب نبود و بد آمد. آن مرد استخاره را ندیده گرفت و به [سفر] تجارتی رفت. اتفاقاً سود فراوانی برد. پس از بازگشت از سفر، خدمت امام صادق علیه السلام رسید و گفت: یابن رسول الله یادتان هست چند وقت قبل خدمت شما رسیدم برایم استخاره کردید و بدآمد؛ درحالی که من به سفر تجارتی رفتم و سود فراوانی داشت و خوش گذشت. امام تبسمی کرد و فرمود: یادت هست در فلان منزل خسته بودی نماز مغرب و عشایت را خواندی و شام خورده و خوابیدی و خوابت برد یک وقت بیدار

ص: 274


1- . عرفان الصواب، ص 66.

شدی که آفتاب زده بود و نماز صبح تو قضا شده بود؟ گفت بله یا بن رسول الله. امام فرمودند اگر خدا دنیا و آنچه در آن هست را به تو داده بود، جبران آن خسارت را نمی کرد؛ خیلی چیز از دستت رفت و نمی دانی چه خبر هست.(1)

مؤلف: با صراحت اعلام می کنم این روایت در هیچ منبع حدیثی معتبر یا بی اعتبار روایت نشده؛ و اولین کتابی که این حدیث جعلی و ساختگی را مطرح کرده کتاب «پندها و حکایت های اخلاقی» برگرفته از آثار آیت الله مظاهری است؛ و قبل از آن هیچ یک از مجامیع حدیثی و روایی چنین حدیثی را روایت نکرده؛ و همین امر باعث شگفتی بعضی از محققین شده و از بیت آیت الله مظاهری سؤال کردند که شما این روایت را از چه منبعی نقل کردید؟ آیت الله مظاهری که راوی اصلی این روایت است در پاسخ فرمودند: من هم خودم این حدیث را در هیچ کتابی ندیده ام فقط از یک واعظی! شنیدم که این روایت را نقل کرد!

مؤلف: با توجه به این که این روایت، بدون سند و مدرک است و از طرفی با احادیث و سیره و سنت معصومین علیهم السلام تعارض دارد، شایسته است خطبا و علما و مؤلفین از نقل آن خودداری کنند و کسانی را که از روی بی اطلاعی آن را نقل می کنند، راهنمایی کرده و از نسبت دروغ دادن به امام صادق علیه السلام نهی کنند.

ص: 275


1- . استخاره در آیینه شریعت، ص 66 به نقل از کتاب پندها و حکایت های اخلاقی (برگرفته از آثار آیت الله مظاهری ص 118)؛

ص: 276

فصل سوم : تبدیل استخاره به فالگیری و کهانت

مطلب اول: مدعیان طریقیت استخاره

در بحث های گذشته گفتیم استخاره به معنای دعا کردن و طلب خیر از خداوند قادر متعال است و اکثر احادیثی که مؤمنان را تشویق به استخاره نموده و از عمل بدون استخاره نهی کرده، به این حقیقت اشاره می کند که مؤمن در هیچ عملی به علم و دانش و تجربه و تخصص و قدرت و توانایی خود متکی و مغرور نباشد بلکه درهرحال خود را محتاج و نیازمند کمک و حمایت خداوند قادر متعال بداند و قبل از هرکاری استخاره کند یعنی دست نیاز به درگاه رحمت و فیض پروردگار بلند کرده و از او طلب هدایت به سوی خیر و عافیت کند و برای رسیدن به هر خیری و نجات از هر شرّی از او درخواست کمک کند. در فصل استخارۀ مطلق و استخارۀ قلبی و استخارۀ مشورتی، احادیث زیادی را دراین باره تقدیم کردیم و در ادامه، روایات استخاره با تسبیح و قرآن و رقاع را بررسی کرده و ضعف روایات این سه نوع استخاره را نیز بیان کردیم. در این فصل بنا داریم انحراف عده ای از بزرگان را به تصویر بکشیم که -قولاً و عملاً- از

ص: 277

استخاره هایی که مبتنی بر احادیث صحیح است، اعراض کرده و به استخاره های بی اعتبار روی آورده و امت اسلام را به دنبال خود به گمراهی سوق داده اند. این بزرگان با این استخاره های بی اعتبار درصدد تحصیل علم غیب هستند و با صراحت ادعا می کنند استخاره با قرآن و تسبیح و کاغذ، مانند وحی منزل، خیر و شرّ کار موردنظر استخاره کننده را بیان نموده و او را از عالم غیب باخبر می کند. برای اطلاع بیشتر، چند نفر از این مدعیان علم غیب را معرفی می کنم:

1. مرحوم بلاغی -صاحب تفسیر «حجة التفاسیر»- می فرماید: بايد دانست كه علت اختلاف طرق استخاره -اعم از استخاره قرآن و يا تسبیح- آن است. كه اطلاع بر مغيبات و كشف مصالح جزئيه برحسب تفاوت قواى معنوى مستخير است و ازاین رو اولياء بر باطن اشخاص اطلاع يافته هرکدام را به طريقى خاص هدايت می کنند كه از آن راه می تواند پاره ای از مصالح جزئيۀ مخفيه را استكشاف نمايد و لذا بعضى «اجازه» را در استخاره شرط دانسته و فرموده اند: اگر قواى معنوى، دخيل در استخاره نباشد، هر کافری مى تواند تسبیح به دست بگيرد؛ زيرا يا جفت خواهد آورد و يا طاق و يا هر منافقى و يا كافرى مى تواند قرآن را [برای استخاره] باز كند، زيرا يا خوب خواهد آورد و يا بد و يا متوسط؛ ولیکن در این صورت، مطابقت تسبیح و يا قرآن با غيب، تأمين نخواهد شد و لسان الغيب گويد:

گر انگشت سليمانى نباشد***چه خاصيت دهد نقش نگينى

بالجمله: دست سليمانى لازم است تا از دانه هاى ريگ و يا از اوراق قرآن

ص: 278

و يا از مهره هاى تسبیح و يا ازآيۀ قرآن كه داخل سؤال جفر می شود، جواب شافى و كافى مطابق نيت سائل و واقع امر، به دست بيايد و اگر دست سليمانى در كار نباشد، جواب صواب حاصل نخواهد شد.(1)

2. آیت الله کریمی قمی دراین باره می فرماید: مباشر چنین استخاره ای [استخاره با قرآن] باید عارف به کتاب و تارک معصیت و حب دنیا باشد تا در ذهنش آن چیزی که لایق به شأن اوست منقدح شود و بالجمله هدایت قرآن در مورد استخاره، امری ثابت است در آنچه واصل شده به سوی ما از حکایات و تجاربی که شفا می دهد صدور را و هدایت می کند عقول را.(2)

ایراد به ادعای لزوم اجازه خاص برای استخاره

در پاسخ به کسانی که استخاره را نیازمند اجازه خاص و منحصر به افراد انگشت شمار می کنند می گوییم: پیامبر صلی الله علیه واله و ائمه علیهم السلام به عموم مردم اجازه استخاره داده، بلکه همگان را تشویق کرده اند که برای خودشان استخاره کنند و هر گز استخاره کردن را منحصر به افراد خاصی نکرده و هیچ یک از این شرایطی را که شما برای استخاره کننده بیان کردید، در احادیث معصومین علیهم السلام وجود نداشته و ندارد. اشکال کار شما این است که استخاره کردن را با فال گیری و رمالی و کهانت اشتباه گرفته اید؛ درنتیجه، این آداب و شرایط ابداعی را برای استخاره کننده شرط کرده اید. البته اگر شما برای خودتان استخاره های خاصی را (غیر از

ص: 279


1- . حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، جلد اول، مقدمه، ص 403.
2- . قاعدة القرعة، ص: 81

آنچه شرع انور اسلام بیان کرده،) ابداع کرده اید، آداب و شروط آن نیز در اختیار شماست ولی برای اینکه به عذاب آخرت مبتلا نشوید این استخاره های جعلی را به دین مبین اسلام نسبت ندهید.

3. سید محمدعلی السید هاشم العلی در صفحه 21 کتاب «الاستخاره» می نویسد: مورد استخاره جایی است که می خواهد واقع امر را در علم خدا بداند که آیا آن عمل دارای مصلحت است تا خدا او را به انجام آن امر کند یا دارای فساد و ضرر است تا او را از آن نهی کند پس مورد استخاره سؤال از امر غیبی در علم خداست. در استشاره می خواهیم از علم دیگران مطلع شویم و در استخاره می خواهیم ازآنچه در علم خداست باخبر شویم... در صفحه 24 همین کتاب تصریح می کند هدف از استخاره دسترسی به علم[غیب] خداست؛ در صفحه 26 می گوید: عقل نمی تواند آنچه را در عالم غیب است درک کند و طریق دسترسی به علم غیب، وحی است که مخصوص انبیا و ائمه است؛ وقتی آن ها ما را به استخاره راهنمایی می کنند و به آن امر می کنند تضمین می کنند که به وسیلۀ استخاره در مورد حیرت، می شود دسترسی پیدا کرد به مخزن علم خدا؛ و در صفحه 27 می گوید: خلاصه کلام آنکه آنچه از استخاره اراده می شود امر غیبی است.

4. کاشف الغطا -از نوادگان کاشف الغطای کبیر، غیب گویی استخاره را امری مُسَلّم گرفته و می فرماید: بارها تجربه کرده ایم و افراد مورد اعتماد هم تجربه کرده اند استخاره به وحی نزدیک تر است و بزرگ ترین دلیل بر وجود خداوند و وحدانیت اوست.؛ استخاره در اصطلاح متشرعه طلب معرفت خیر و صلاح در عمل است از خداوند متعال؛ و ما

ص: 280

تجربه کرده ایم و ثقات هم تجربه کرده اند اشبه به وحی است و استخاره بزرگ ترین دلیل بر وجود خداوند متعال و وحدانیت اوست.(1)

5. شهید سید محمد صدر دراین باره می نویسد: این مطلب [غیب گویی استخارة قرآنی از خیر و شرّ امور] می تواند از مختصات قرآن باشد و این، امکان شناخت آینده، به وسیلۀ الهام گرفتن از آیۀ کریمه است؛ وقتی می فرماید: ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ ءٍ (انعام 38). [یعنی] این چیزی که [به وسیلۀ استخاره] می خواهیم بدانیم، در قرآن موجود است!(2)

6. فاضل حکیم استاد فلسفه و عرفان در مشهد، گفته است: یکی از ادلۀ قوی بر وجود صانع مسئلۀ استخاره است این چه خصوصیتی است که تسبیح می اندازیم اگر دوتا آمد می گوییم خوب و اگر یکی آمد می گوییم بد.(3)

ایراد به مدعیان کاشفیت استخاره

در پاسخ بزرگانی که استخاره را کاشف غیب و بزرگ ترین دلیل اثبات وجود خدا دانسته اند، می گوییم: این استدلال شما مصادره به مطلوب است یعنی شما اول، خبر دادن استخاره از خیر و شرّ و عاقبت کار موردنظر استخاره کننده را، یک امر مسلّم گرفته اید آنگاه بر اساس این توهم، نتیجه گرفته اید که باید خدایی باشد که انگشتان استخاره کننده را بدون اراده و اختیار در موضعی از تسبیح یا قرآن قرار بدهد تا نتیجۀ آن

ص: 281


1- . الهادی فیما یحتاجه التفسیر من المبادی، ص 230 - 231.
2- . ماوراء الفقه، ج 3، ص 221 - 222.
3- . قواعد فقهيه، ج 1، ص: 248.

مطابق واقع دربیاید درحالی که واقعیت چیزی غیر از ادعای شما را نشان می دهد و اعتقاد شما از نظر صغرا و کبرا مورد مناقشه است. ما طبق ضرب المثل معروف به شما عرض می کنیم «ثبت العرش ثم انقش» اول سقف را بساز بعداً آن را نقاشی کن! شما اول کاشفیت استخاره از عالم غیب و عاقبت امور را ثابت کنید، آنگاه برای اثبات وجود خدا به آن استدلال کنید.

7. سید ابن طاووس استخاره را مشاوره باخدا می داند و روش دریافت پیام از جانب خدا و ارتباط مستمر با عالم غیب الهی. او معتقد است استخاره منتی است که خدا بر امت اسلام ارزانی داشته است و [معتقد است] حکمت آموزش استخاره به شیعیان در زمان غیبت [برای این است که] درمانده و متحیر نشوند و راهی برای ارتباط با عالم غیب الهی و کسب تکلیف باشد.(1)ایشان در جای دیگر از کتاب خود می نویسد: استخاره با رقاع شش گانه نزد من از ابواب علم به غائبات است و این مطلب را به طور تحقیق و بدون اشکال به دست آورده ام.(2)

سید بن طاووس دربارۀ درجات کاشفیت استخارۀ رقاع ستّ می فرماید: بعض مشایخ -رحمهم الله- فرموده اند: اگر سه تا «افعل» پشت سر هم آمد با طیب نفس به آن کار اقدام کند و اگر دوتا رقعه «افعل» بود و یکی [سومی] «لاتفعل» بود مانعی ندارد اقدام کردن بر این امر ولی پایین تر از اول است و اگر در هر سه رقعه «لاتفعل» بود برحذر باشد از اقدام به

ص: 282


1- . مجله تاریخ و فرهنگ، سال 44، بهار و تابستان 1391، شماره 88، از ص 60.
2- فتح الأبواب، ص 220.

انجام چنین کاری و اگر در دو تا «لاتفعل» [و در سومی «افعل» بود] حذر کردن بهتر است و اکثر، حکم کل را دارد.(1)

سید بن طاووس در «كشف المحجة» به اشتباه خود دربارۀ اعتقاد به کاشفیت استخاره و استخاره های بی مورد، اقرار می کند و می نویسد: یکى از پادشاهان بزرگ دنیا بارها به من نوشت در سرایى از او دیدار کنم که بسیارى از مردم غافل آرزوى رفتن به آنجا را داشتند... به او نوشتم: چیزى که در آغاز زندگانى، دیدار پادشاهان را بر من تحمیل مى کرد اعتماد من به استخاره بود امّا اکنون به موهبت انوارى که خداى -جل جلاله- به من عنایت فرموده است متوجه شدم که استخاره کردن در این موارد، دور از صواب و به خطر افکندن خویش در پیشگاه رب الارباب است.(2)

مطلب دوم: چند نمونه از استخاره های غیب نما

اشاره

مدعیان غیب گویی استخاره، برای اثبات ادعای خود، تجربۀ شخصی را مطرح کرده و می گویند: هنگام استخاره پس از باز کردن قرآن، آیه ای را مطابق نیت استخاره کننده مشاهده کرده اند؛ برای توضیح بیشتر چند نمونه از این استخاره های موردادعا را تقدیم می کنم.

1. استخاره علامۀ مجلسی

مردی از علامۀ مجلسی تقاضا کرد تا برای نیتی که دارد با قرآن استخاره بگیرد. علامه برای او استخاره کرد و گفت «خیر است»آن مرد

ص: 283


1- . فتح الأبواب، ص 155.
2- . كشف المحجة؛ ص 164 و 165.

رفت و پس از چند روز برگشت و گفت: جنابعالی فرمودی خیر است ولی معلوم شد شرّ است! علامه به او فرمود: روی چه حساب می گویی شرّ است؟ مرد گفت: من برای خریدن یک کنیز خواستم برایم استخاره بگیرید و شما گفتید خیر است من هم رفتم و آن کنیز را خریداری کردم حالا که او را به منزل آورده ام می بینم [شب ها در عالم خواب] در بسترش بول می کند! در این حال علامۀ مجلسی به او گفت: اگر زودتر منظورت را به من گفته بودی تو را از خریدن کنیز نهی می کردم. چون در آیۀ مورد استخاره به همین مطلب [بول کردن کنیز در بستر!] اشاره شده بود و آن آیه این بود {جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً}(1) باغهایی که از زیر آن نهرها جاری است و تا ابد در آن جاویدان خواهند بود

مؤلف: ملاحظه می فرمایید: در دیدگاه کسانی که با دیدۀ اعجاب به استخاره های قرآنی نظر می کنند و می گویند یکی از معجزه های قرآن این است که برای هر استخاره ای پاسخ مناسب با نیت او ارائه می کند، معنای {جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ} این است که خداوند به شما، کنیزی می دهد که هنگام خواب در بستر خود بول می کند! و اگر این معنا را برای

تنزیل آیه نکنند حداقل این است که می گویند: تأویل این آیه، بول کردن کنیز در بستر است؛ یا این که می گویند: قرآن هفتاد بطن دارد یکی از بطون آن بول کردن کنیز این مرد است. یا این که می گویند این کنیز بول کننده، یکی از مصادیق این آیه است!

ص: 284


1- . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 102، ص 104.

پناه می بریم به خدای علی عظیم از ملعبه قرار دادن قرآن کریم؛ این یک نمونه از همان مواردی است که مرحوم شیخ محمود شلتوت فرموده «خدا راضی نیست کتاب هدایتش ملعبۀ هوای نفس این وآن شود».

2. استخاره علامۀ طباطبايي برای هجرت به قم

سال 1314 شمسي، هنگام رجعت علامه طباطبايي از نجف به تبريز بود و سالهاي اقامت آن دانشمند گران مایه در تبريز، گرچه با تدريس و تحقيق همراه بود، اما سالهاي خسارت ايشان محسوب مي شد. تا آنکه قصد حرکت به شهر قم گرفت و براي چنين تصميمي به قرآن پناه برد و با قرآن استخاره کرد. اين آيه در آغاز صفحۀ قرآن آمد: {هنالک الولاية للّه الحق هو خيرٌ ثوابا و خيرُ عقبا}.(1) در آنجا یاری کردن از خداست، اوست بهترين پاداش و بهترين فرجام.

مؤلف: چند سال پیش یکی از فضلا و اساتید مبرز حوزۀ علمیۀ قم در خطبۀ نماز جمعۀ شهر قم با اشاره به این استخاره، با شگفتی وصف ناپذیری گفت: طلبه ها! علما! ببینید خداوند در این استخاره، شهر قم را چگونه وصف می کند! هنالک الولایة لله... ایشان به گونه ای سخن می گفت که گویا این آیه، برای بیان عظمت و فضیلت شهر قم نازل شده است؛ درنتیجه بسیار شگفت زده و ذوق زده بود از اعجاز و پیشگویی قرآن مجید دربارۀ شهر مقدس قم! باید پناه برد به خدا از تعصب کور و کر و

ص: 285


1- . کندوکاوی درباره استخاره و تفأل، ص 35 و 36.

تفسیر کردن قرآن با رأی و تخیلات و بافته های ذهن و خیال.

3. استخاره سید محسن حکیم

وقتی آیت الله سید محسن حکیم کتاب حاشیه بر عروة الوثقی را تألیف کرد راجع به این که نام کتاب را چه بگذارد در تردید بود درنتیجه به قرآن تفأل زد این آیه آمد.{ وَ مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَ إِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُور}(1) ازاین رو نام کتاب خود را مستمسک گذاشت. چه قدر آیه استخاره عجیب بوده است به طوری که نام مؤلف –محسن- و نام کتابی که بر آن حاشیه نوشته -عروة الوثقی- و نام کتاب جدید –مستمسک- در آن موجود بوده است!(2)

این آقایان با نقل این داستان می خواهند این مطلب را به مخاطب القا کنند که: خداوند از هزار و چهارصد سال قبل، نام سید محسن حکیم را در قرآن مطرح کرده؛ و از آن مهم تر این که پیشگویی کرده که این شخصیت بزرگوار حاشیه ای بر کتاب عروة الوثقی خواهد نوشت به همین خاطر نام آن کتاب و نام شرحی که بر آن نوشته را هم بیان کرده! این یک نمونه از عجایب و شگفتی های استخاره با قرآن است که این آقایان به عنوان اعجاز قرآن به دنیای متمدن امروز عرضه می کنند!

ما به این آقایان عرض می کنیم: اگر این قصه واقعیت داشته؛ و ساخته ذهن افسانه سرایان نباشد و قرآن برای هدایت همۀ بندگان نازل شده باشد

ص: 286


1- . سوره لقمان، آیه 22.
2- . چه باید کرد، ص 32؛ راهی به روشنا، ص 184- 185

-نه برای شخص سید محسن حکیم- نتیجه اش این می شود هرکس تا قیام قیامت، کتابی تألیف کند می تواند برای نام گذاری آن، با قرآن استخاره کند. در این صورت است که نام خود و نام کتابش را در اولین آیه ای که به چشمش می خورد مشاهده خواهد کرد! اگر این پیشنهاد در خارج محقق شد، ما ادعای شمارا مبنی بر غیب گویی استخارۀ قرآنی می پذیریم؛ در غیر این صورت، باید بدانید این داستانها و امثال آن، یا ساخت قصه سرایان حیله گر است که به بزرگان نسبت داده اند، یا همانند تیری است که در تاریکی پرتاب شود و برحسب اتفاق به هدف اصابت کند؛ بنابراین، بهتر است حیثیت و آبروی خودتان و قرآن مجید را با نقل این توهمات، ضایع نکرده؛ و دین مبین اسلام را مضحکۀ دشمنان نکنید.

4. استخاره ای كه دو بار نام امام خمینی در آن تکرار شده!

یکی از علما پس از واقعۀ 15 خرداد 1342.شمسی و تبعید امام [خمینی] برای الهام گرفتن از آیات قرآن و دستیابی به نویدی آسمانی دربارۀ امام [خمینی] و نهضت او، به قرآن رو کرده و این کتاب معرفت را گشود؛ ناگاه این آیۀ امیدآفرین را مشاهده کرد {يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخيهِ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ} (یوسف آیه 87).(1)

مدعیان غیب گویی استخاره با قرآن کلمه «رَوْحِ اللَّهِ» را در این آیه، «رُوح الله» دیده؛ درنتیجه شگفت زده شده اند که چگونه خداوند منان هزار و

ص: 287


1- . استخاره و نقش آن در زندگی، ص 76؛ استخاره های شگفت، ص 75.

چهارصد سال پیش نام امام خمینی را در یک آیة قرآن دو بار تکرار کرده و فرموده از «روح الله» یعنی از امام خمینی ناامید نشوید! بلکه به پیروزی قیام او امیدوار باشید! شمارا به خدا این توهمات و تخیلات را در عصر انفجار علم و دانش به چه کسی بگوییم که به شعور و اعتقادات ما نخندد.

5. استخارۀ ملا محسن فیض کاشانی

عالم بزرگ سید ماجد بحرانی از بحرین مهاجرت کرد و در شهر شیراز اقامت گزید و به تدریس مشغول شد ملأ محسن فیض کاشانی وقتی جریان را شنید تصمیم گرفت برای تحصیل علم نزد او، عازم شیراز شود. پدر ملأ محسن با این سفر مخالفت نموده و به او اجازه سفر به شیراز نمی داد. تا این که سرانجام به استخاره کردن رضایت داد وقتی استخاره کردند این آیه آمد: {وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ}(1)... او پس از استخاره با قرآن، به دیوان منسوب به امام علی علیه السلام نیز تفأل گرفت این اشعار آمد:

تغرب عن الاوطان فی طلب العلی***و سافر ففی الاسفار خمس فوائد

تفرج هم و اکتساب معیشة ***و علم و آداب و صحبة ماجد

این ابیات هم به مقصود ملامحسن کاملا سازگار بود خصوصاً باوجود لفظ

ص: 288


1- . سوره توبه، آیه 122.

«ماجد» در آخر بیت دوم [که دقیقا! نام سید ماجد بود!] پس ازآن بود که ملامحسن عازم شیراز شد و به تحصیل علوم، همت گماشت.(1)

مطلب سوم: ابطال توهم غیب گویی استخارۀ قرآنی

اشاره

هنگام حركت [امام علی علیه السلام] براى نبرد با خوارج، در ماه صفر سال 38 هجرى قمری، شخصى [به آن حضرت] گفت: اگر در اين ساعت حركت كنيد، پيروز نمى شويد و من از راه علم ستاره شناسی اين محاسبه را كرده [و به این نتیجه رسیده ام]. امام فرمود: گمان مى كنى تو از آن ساعتى آگاهى كه اگر كسى [در آن] حركت كند زيان نخواهد ديد؟و مى ترسانى از ساعتى كه اگر كسى در آن حركت كند ضررى دامن گیر او خواهد شد؟ كسى كه گفتار تو را تصديق كند، قرآن را تكذيب كرده است و از يارى طلبيدن خدا در رسیدن به هدف هاى دوست داشتنی و محفوظ ماندن از ناگواری ها، بى نياز شده است! گويا مى خواهى [مردم] به جای خداوند، تو را ستايش كنند! چون به گمان خود، مردم را به ساعتى آشنا كردى كه منافعشان را به دست مى آورند و از ضرر و زيان در امان مى مانند. اى مردم! جز آن مقدار از علم نجوم كه در دریانوردی و صحرا نوردى به آن نياز داريد، از فراگرفتن علم ستاره شناسی براى پيشگويى هاى دروغين، بپرهيزيد. چه اينكه ستاره شناسی شما را به غیب گویی و غیب گویی به جادوگرى مى كشاند؛ و ستاره شناس، چون غیب گو؛ و غیب گو، چون جادوگر؛ و جادوگر، چون كافر؛ و كافر در آتش

ص: 289


1- . استخاره های شگفت، ص 44.

جهنم است. با نام خدا حركت كنيد.(1)

بدون شک کسانی که با استخاره های رایج امروزی برای مردم غیب گویی و تعیین خیر و شرّ می کنند راه همان منجم لشگر امام علی علیه السلام را طی می کنند؛ درنتیجه، باید از خدا بترسند و قرآن خدا را بازیجه و ملعبۀ هوای نفس خود و دیگران نکنند.

ممکن است بعضی از این آقایان در دفاع از اعتقاد به غیب گویی استخاره با قرآن بگویند: منجم لشگر امام علی علیه السلام ازاین جهت موردتکذیب واقع شد که با ستاره شناسی می خواست از غیب خبر بدهد و این کار نوعی کهانت است و چون کهانت در اسلام حرام است، مورد اعتراض امیرالمؤمنین واقع شد و این ربطی به استخاره با قرآن ندارد؟

در پاسخ می گوییم: اگرچه کهانت در دین اسلام حرام است اما در این خطبه، حضرت علی علیه السلام ستاره شناس را در اصل ادعای داشتن علم غیب تکذیب و به خاطر دروغ گویی و ادعای واهی مورد نکوهش قرار داد؛ بنا براین کسانی که ادعای واهی می کنند که با استخاره با قرآن یا کاغذ می توانند از خیر و شرّ و صلاح و فساد و عواقب امور بندگان خبر دهند، در حقیقت راه همان منجم پرمدعا را طی می کنند و با این کار خود باعث گمراهی و ضلالت بندگان خدا شده و در بسیاری از موارد با این استخاره ها باعث محرومیت بندگان خدا از خیر عظیم و سقوط آنها در شرّ و فتنه و فساد می شوند. برای نمونه دو مورد از این استخاره ها را نقل می کنم:

ص: 290


1- . نهج البلاغة، خطبه، 79، ترجمه دشتى، ص 127.
1. سرانجام استخارۀ بسیار عالی!

برای دختر یکی از نزدیکان من خواستگار آمد. والدین دختر، پس از گفتگو با خواستگار و تأیید واسطۀ امر خیر -که مورد اعتماد بود- مطمئن شدند خواستگار، فردی متدین و باکمال و ادب است؛ با این وصف، برای موافقت این وصلت، کمی نگران بودند؛ به همین خاطر به روحانی «قریب الاجتهاد» محل خود، مراجعه و تقاضای استخاره کردند. آن عالم فاضل استخاره کرده و فرموده بود: بسیار عالی و بسیار خوب است. آنگاه پرسیده بود برای چه کاری این استخاره را می خواهید؟ پاسخ می دهند: برای موافقت و جواب مثبت دادن به خواستگار. آن عالم فرموده بود: موافقت کنید که استخاره بسیار خوب است. آن ها هم با خوشحالی و اطمینان و امیدواری کامل، موافقت خود را اعلام کردند. چند روز بعد بنده موفق به دیدن یکی از دوستانم که در روستای خواستگار زندگی می کرد، شدم و دربارۀ آن خواستگار از او تحقیق کردم. ایشان فرمودند: در روستای ما کسی شرورتر و نانجیب تر از این آدم و پدر و برادرانش وجود ندارد! این ها همه شون در ناسازگاری با همسر، شهرۀ آفاق هستند! پدر این خواستگار، هفت بار ازدواج کرد و طلاق داد و درنهایت امر، بدون همسر از دنیا رفت! ایشان چند برادر دارد که هرکدام در حال طلاق سوم یا چهارم هستند. این ها اگر اهل زندگی بودند مردم روستای خودمان به آنها زن می دادند؛ به همین خاطر آمده اند هفت روستا آن طرف تر خواستگاری کرده اند که کسی آن ها را نشناسد. ایشان در پایان گفت: اگر برای تحقیق

ص: 291

به روستای ما بیایید و تحقیق کنید، بدون شک تمام اهل آبادی، این وصلت را باعث بدبختی می دانند و عاقبت طلاق و جدایی را برای آن پیش بینی می کنند.

بنده بلافاصله والدین فرد مذکور را در جریان تحقیقات خود قرار دادم اما آن ها گفتند: ما استخاره کرده ایم؛ و استخاره در واقع مشورت با خداوند است و کسی که با خدا مشورت کرد نباید برخلاف نظر خدا و استخاره عمل کند که به عواقب سختی مبتلا خواهد شد.

سرانجام، آن خواستگاری به عقد و عروسی منتهی شد؛ و آن داماد مدعی نجابت و دیانت، قبل از عروسی و شب عروسی چندین دعوا و نزاع به راه انداخت و روز بعد از عروسی و روزهای بعد از آن، دعواها و نزاع های مکرر و دادگاه و شکایت و قهر و آشتی برپا بود و سرانجام، آن عروس متدین و نجیب، براثر ضربات همسر و برادر همسرش، سقط جنین کرد و آخرالامر، کار آن ها به طلاق منجر شد و آن عروس مظلوم و نجیب و متدین، با یک دنیا غم و اندوه و آه و ناله و حسرت آمد [و میان حرف وحدیث های مردم] کنج خانه ی پدر خانه نشین شد و این بود حاصل آن استخارۀ بسیار خوب و عالی!

2. استخاره برای روابط نامشروع!

مورد دوم استخاره ای است که برای خودم گرفته ام. داستان استخاره ازاین قرار است: بنا به درخواست یک مؤسسۀ تحقیقاتی، مدتی دربارۀ صفت رذیلۀ «سوءظن» تحقیق کرده و نتیجۀ تحقیقاتم را بردم که به مؤسسه تقدیم کنم تا چاپ کنند؛ اما به من گفتند: این مؤسسه منحل شده و کسی پاسخگوی شما نیست؛ می توانی خودت اقدام به چاپ این

ص: 292

تحقیقات کنی. به ناچار مکتوبات و حاصل چندین ماه تلاش و زحمت را برداشتم و راهی انتشارات و چاپخانه های شهر قم شدم؛ پاسخ همه آن ها این بود که ما بودجه ای برای چاپ کتاب نداریم باید خودت هزینۀ آن را بدهی تا برایت چاپ کنیم. فقط یک انتشاراتی گفت: اگر این تحقیقات را ویرایش کنی با هزینۀ خودمان برایت چاپ می کنیم. بنده به خاطر نداشتن تمکن مالی قادر به پرداخت هزینه ویراستاری نبودم و بنا به ملاحظات دیگر بلاتکلیف بودم درنتیجه برای رفع حیرت و تعیین تکلیف، راهی منزل یکی از استخاره چی های معروف شهر قم شدم. این عالم وارسته و فقیه والامقام! بعد از اقامۀ نماز ظهر، برکرسی استخاره جلوس کرد و مشغول استخاره شد. عده ای از مؤمنین آنجا نشسته بودند و یکی یکی تقاضای استخاره می کردند و این ایشان بجای اینکه با انگشتش قرآن را باز کند، یک کارد میوه خوری در دست گرفته و مرتب لای قرآن فرو کرده و شکم قرآن را با آن باز می کرد و متقاضیان استخاره را از علم غیب و سرّ مکنون الهی باخبر می کرد! سرانجام نوبت به من رسید و برای چاپ کتابم تقاضای یک استخاره کردم. ایشان بلافاصله کارد میوه خوری را لای قرآن فروکرد و قرآن را باز کرد و گفت: این کار ارتباط نامشروع است بد است انجام ندهید ارتباط نامشروع است! جمعیت چپ چپ به من نگاه کردند که من با این عبا و عمامه آن قدر بی تقوا هستم که می خواهم کار نامشروع انجام دهم و آن قدر بی اطلاع هستم که نمی دانم کار نامشروع با استخاره، مشروع نمی شود! درنتیجه، با شرمندگی، از منزل آن فقیه والامقام خارج شده و از انجام آن کار نامشروع! صرف نظر کردم و

ص: 293

همچنان حاصل آن همه زحمت و تلاش در کنج خانه محبوس است.

ما این دو حکایت تلخ را به عنوان نمونه تقدیم کردیم در حالی موارد تخلف استخاره های رایج بازار، منحصر به این دو مورد نیست و هرروز در سرتاسر بلاد اسلامی هزاران نفر به خاطر این طرز تفکر سخیف و استخاره های وحی گونه و غیب نمای این حضرات از ازدواجهای منطقی و معقول منصرف شده یا منافع کثیری را از دست داده یا همسر خود را طلاق داده و به بلا و گرفتاری ها و خسارات عظیم مبتلا شده و می شوند.

هدف اصلی ما از نگارش این کتاب، بیدار کردن علما و این نسل خفته، ازخواب غفلت و جهل و خرافات؛ و هدایت آن ها به صراط مستقیم قرآن و احادیث معصومین علیهم السلام است تا بدانند استخاره به معنای دعا و طلب خیر کردن از خدای رب العالمین است نه به معنای کهانت و رمالی و خبر دادن از خیر و شر امور.

ص: 294

فصل چهارم : نقد و بررسی ادلۀ قائلین طریقیت استخاره

اشاره

آیا استخاره اصل است یا اماره؟

آیا استخاره صرفاً دستورالعمل تعبدی است برای رفع حیرت و تردید؛ یا اماره است برای کشف واقع؟

آیا استخاره از غیب و عاقبت امور خبر می دهد یا اصل عملی است برای برطرف کردن حیرت؟

در پاسخ این سؤال، علما به دودسته تقسیم شده اند: مرحوم علامۀ طباطبایی صاحب تفسیر المیزان و عده ای از علما قائل به کاشفیت استخاره نبوده و آن را وسیلۀ رفع حیرت می دانند.

عدۀ دیگر معتقد به آینده نگری استخاره بوده و غیب گویی و پیشگویی استخاره را الهام الهی، بلکه، مانند وحی مُنزل دانسته و این غیب گویی را جزئی از نبوت و معجزه قرآن می دانند برای روشن شدن حقیقت، ادلۀ قائلین کاشفیت استخاره را به تفصیل بررسی کنیم.

ص: 295

دلیل اول: استدلال به قرآن مجید

قائلین به طریقیت و کاشفیت استخاره برای اثبات ادعای خود می گویند: خداوند متعال درآیۀ 38 سورۀ انعام فرموده {ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ ءٍ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ}. در کتاب از بیان هیچ چیزی کوتاهی نکرده ایم. همچنین در آیۀ 59 همین سوره فرموده: {وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ}. هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتاب مبین است. همچنین در آیۀ 89 سورۀ نحل فرموده {نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمينَ}. کتابی بر تو نازل کردیم که بیان کننده هر چیز و هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمین است.(1)

کیفیت استدلال کسانی که معتقدند جواب استخارۀ هر کس باید در قرآن موجود باشد این است که: وقتی خداوند متعال در آیۀ 38 انعام فرموده: ما در کتاب، از بیان چیزی کوتاهی نکردیم منظور از «کتاب» در این آیه، «قرآن» است یعنی همه چیز -ازجمله پاسخ استخاره - در قرآن

ص: 296


1- . {وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ يَطيرُ بِجَناحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ ءٍ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ} (سوره انعام آیه 38). {وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ في ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ} (سوره انعام آيه 59). {وَ يَوْمَ نَبْعَثُ في كُلِّ أُمَّةٍ شَهيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهيداً عَلى هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمينَ} (سوره نحل آیه 89).

بیان شده است. همچنین در آیۀ 59 سورۀ انعام که می فرماید: هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتاب مبین است، کلمۀ «کتاب مبین» به معنای قرآن مجید است یعنی همه چیز از -جمله پاسخ استخاره های همۀ بندگان- در قرآن بیان شده است.

پاسخی که در ردّ این توهم! داده می شود این است که طبق گفتۀ مفسرین، مراد از «کتاب» در این دو آیه، کتاب مکنون و لوح محفوظ علم الهی است نه قرآن مجید.

دربارۀ آیۀ 89 سورۀ نحل که می فرماید «و نازل کردیم بر تو کتاب را که بیان کننده هر چیز و هدایت و رحمت و بشارت است برای مسلمین»؛ اگرچه در این آیۀ شریفۀ مراد از «کتاب»، قرآن مجید است ولی به گواهی تمام مفسرین، منظور این است که قرآن بیان کننده هر چیزی است که برای هدایت انسان به سوی کمال و صراط مستقیم لازم است؛ و هر گز معنای آیات موردبحث، این نیست که تمام علوم -ازجمله بیان خیر و شرّ کار موردنظر استخاره کننده- در قرآن بیان شده است.

ما از کسانی که بدون مراجعه به تفاسیر، آیات فوق را بر بافته های ذهن خود حمل می کنند و می گویند هر رطب و یابسی در قرآن بیان شده و تمام علوم اولین و آخرین در قرآن موجود است، می پرسیم:

1. کیفیت تعمیر موتور هواپیما در کجای قرآن بیان شده است؟ لطفاً استخاره ای بگیرید و جواب آن را از قرآن بیرون بیاورید!

2. کیفیت ساخت بمب و موشک و بمب افکن در کدام سوره بیان شده لطفاً بدون استخاره یا با استخاره پاسخ این سؤال را از قرآن استخراج کنید؟

ص: 297

3. در کدام آیه گفته شده نمازهای شبانه روز هفده رکعت است؟

4. در کدام آیه گفته شده نماز صبح دو رکعت و نماز مغرب سه رکعت و نماز عشا چهار رکعت است؟

5. در کدام آیه گفته شده تعداد اشواط طواف هفت دور است؟

6. در کدام آیه گفته شده وقوف به عرفات باید بعد از ظهر نهم ذی حجه انجام شود نه زمانی دیگر؟

7. در کدام آیه نصاب زکات بیان شده است؟

شما هر گز نمی توانید اطلاع لازم دربارۀ چگونگی انجام واجبات و ارکان دین را در قرآن پیدا کنید و ناگزیر هستید با توجه به آیه {اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم}، جزئیات احکام دین را از رسول خدا و ائمه هدی-صلوات الله علیهم اجمعین- بپرسید؛ بااین حال چطور ادعا می کنید همه چیز از -جمله نیت هر استخاره کننده و خیر و شرّ و عاقبت کار او- در قرآن بیان شده است؟

آیا واقعاً شما معتقدید: کسی که نمی داند ازدواج با فرد موردنظرش به صلاح است یا نه در قرآن مجید خیر و شرّ این وصلت بیان شده و تا استخاره گرفت فوری آیه ای می آید که از عاقبت این وصلت خبر می دهد و خیر و شرّ آن را برایش بیان می کند؟ اگر چنین اطلاعاتی در قرآن وجود دارد چرا هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه واله می خواست از دخترعمه اش «زینب» برای پسرخوانده اش «زید» خواستگاری کند با قرآن استخاره نکرد تا به عاقبت شوم این وصلت واقف شود و از خواستگاری منصرف شود؟

ص: 298

اگر شما واقعاً درصدد کشف حقیقت هستید باید بدانید خداوند حکیم در قرآن کریم فرموده «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ...» (انفال آیه 61) و براى -آمادگى مقابله با- دشمنان، هر چه مى توانيد نيرو فراهم کنید... اما کیفیت ساخت توپ و تانک و بمب و موشک را در قرآن بیان نکرده و به خود مردم واگذار کرده است.

همچنین دربارۀ ازدواج فرموده:{الزَّاني لا يَنْكِحُ إِلاَّ زانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَ الزَّانِيَةُ لا يَنْكِحُها إِلاَّ زانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَ حُرِّمَ ذلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ} (نور 3) مرد زناكار، جز با زن زناكار يا مشرك ازدواج نكند؛ و زن زناكار جز مرد زناكار يا مشرك را به همسرى نگيرد؛ و اين زناشويى بر مؤمنان حرام است؛ و در آیه 26 همین سوره فرموده: {الْخَبيثاتُ لِلْخَبيثينَ وَ الْخَبيثُونَ لِلْخَبيثاتِ وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّباتِ ...} (26 نور) زنان ناپاك و خبیث از آن مردان ناپاك و خبیث اند و مردان ناپاك و خبیث نيز به زنان ناپاك و خبیث تعلّق دارند و زنان پاك از آن مردان پاك و مردان پاك از آن زنان پاک اند؛ و همچنین در آیه 221 سوره بقره فرموده {وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَ يُبَيِّنُ آياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ} و با زنان مشرك و بت پرست تا ايمان نياورده اند، ازدواج نكنيد! -اگرچه جز به ازدواج با كنيزان، دسترسى نداشته باشيد زيرا- كنيز باایمان، از زن آزاد بت پرست، بهتر است هرچند -زيبايى، يا ثروت، يا موقعيت او- شمارا به شگفتى آورد؛ و زنان خود را به ازدواج

ص: 299

مردان بت پرست -تا ايمان نياورده اند- در نياوريد! -اگرچه ناچار شويد آن ها را به همسرى غلامان باايمان درآوريد زيرا- يك غلام باایمان، از يك مرد آزاد بت پرست، بهتر است هرچند -مال و موقعيت و زيبايى مرد بت پرست، شمارا به شگفتى آورد. آن ها دعوت به سوی آتش مى كنند و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود مى نمايد و آيات خويش را براى مردم روشن مى سازد شايد متذكر شوند!

خداوند منان با بیان این حقایق، ملاک و معیار ازدواج عاقلانه و منطقی و موفق را بیان کرده اما مشخص نکرده فردی که شما، قصد ازدواج با او را دارید، زناکار است یا پاکدامن؛ مؤمن است یا کافر؛ از طیبین است یا از خبیثین؛ باعفت است یا بی عفت؛ نمازخوان است یا بی نماز؛ این معلومات را باید با تحقیق و تفحص و پرس وجو و مشورت به دست آورد؛ نه با کارهایی که شما اسم آن را استخاره گذاشته اید!

علاوه بر این، آیاتی که علم غیب را از غیر خدا نفی می کند با ادعای شما منافات دارد قرآن مجید می فرماید: {و عنده مفاتح الغیب لایعلمها الا هو...} کلیدهای غیب نزد اوست و کسی جز او از آن اطلاعی ندارد اما شما ادعا می کنید کلید علم غیب تسبیحی است که در دست ماست که با آن، یکی دوتا می کنیم و از خیر و شرّ و عاقبت امور خبر می دهیم؛ همچنین سیدبن طاووس شش قطعه کاغذ را کلید علم غیب خدا می داند که بدون استثنا با آن به عالم غیب و سرّ مکنون خدا راه می یابد.

گویا این بزرگان آن قدر غرق در استخاره با تسبیح و کاغذ بوده اند که در تمام عمر، حتی برای یک بار هم موفق به تلاوت قرآن نشده و آیات

ص: 300

ذیل را ندیده اند تا بدانند این استخاره های «کاهنانه» و افکار بی اساس، با روح قرآن و تعالیم دین مبین اسلام سازگاری ندارد. برای نمونه چند آیه را برای ابطال این عقیدۀ موهون و سست ذیل این صفحه تقدیم حضورتان می کنم.(1)

دلیل دوم: استدلال به احادیث و ادعیۀ استخاره

معتقدان طریقیت و کاشفیت استخاره، با تمسک به بعضی از احادیث و ادعیۀ استخاره، ادعا می کنند استخاره، بدون شک و بدون استثناء از خیر و شرّ و عاقبت امور خبر می دهد. ادلۀ مورد ادعای قائلین به طریقیت استخاره ازاین قرار است:

1. از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرموده «دو رکعت نماز بخوان و

ص: 301


1- . {عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً} (جن آیه 26). {قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ ...} (انعام آیه 50). {قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسي نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذيرٌ وَ بَشيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ} (اعراف آیه 188). {وَ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ ...} (هود آیه 31). {أَطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً}(مریم آیه 78). {قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ} (نمل آیه 65). {فَلَمَّا قَضَيْنا عَلَيْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلى مَوْتِهِ إِلاَّ دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ ما لَبِثُوا فِي الْعَذابِ الْمُهينِ} (سبأ آیه 14).

استخاره کن؛ به خدا قسم هیچ مسلمانی استخاره نکرد مگر این که البته خداوند به او خیر می دهد».(1)

2. امام باقر علیه السلام می فرماید: هیچ بنده ای صدبار استخاره نکرد مگر این که هرکدام از دو امری که خیر است نصیبش می شود.(2)

ایراد به استدلال: این دو حدیث می فرماید: هر کس از خدا طلب خیر کند خداوند به او خیر می دهد و هرگز نگفته هر کس استخاره کند خدا او را از خیر و شرّ و عاقبت امور باخبر می کند.

3. روایتی که سید بن طاووس در کتاب فتح الابواب از شیخ خطیب مستغفری نقل کرده که در کتاب دعوات خود نوشته: هر وقت خواستی به کتاب خدای عزوجل تفأل بزنی سه بار سورۀ قل هوالله را بخوان و سه صلوات بفرست و بگو «اللَّهُمَّ إِنِّي تَفَأَّلْتُ بِكِتَابِكَ وَ تَوَكَّلْتُ عَلَيْكَ فَأَرِنِي مِنْ كِتَابِكَ مَا هُوَ الْمَكْتُومُ مِنْ سِرِّكَ الْمَكْنُونِ فِي غَيْبِكَ» سپس قرآن را باز کن و فال خودت را از آن بگیر... .(3)

آنچه مورد استناد است این بخش از دعاست که می گوید: خداوندا من

ص: 302


1- . عن ابی عبدالله علیه السلام : صَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَ اسْتَخِرِ اللَّهَ فَوَ اللَّهِ مَا اسْتَخَارَ اللَّهَ مُسْلِمٌ إِلَّا خَارَ لَهُ الْبَتَّةَ. الكافي (ط - الإسلامية)، ج 3، ص 470.
2- . كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَقُولُ مَا اسْتَخَارَ اللَّهَ عَبْدٌ قَطُّ مِائَةَ مَرَّةٍ إِلَّا رُمِيَ بِخَيْرِ الْأَمْرَيْنِ ... فتح الأبواب، ص 236.
3- . وَ ذَكَرَ الْإِمَامُ الشَّيْخُ الْخَطِيبُ الْمُسْتَغْفِرِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ بِسَمَرْقَنْدَ فِي دَعَوَاتِهِ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَتَفَأَّلَ بِكِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاقْرَأْ سُورَةَ الْإِخْلَاصِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ صَلِّ عَلَى النَّبِيِّ | ثَلَاثاً ثُمَّ قُلْ اللَّهُمَّ إِنِّي تَفَأَّلْتُ بِكِتَابِكَ وَ تَوَكَّلْتُ عَلَيْكَ فَأَرِنِي مِنْ كِتَابِكَ مَا هُوَ الْمَكْتُومُ مِنْ سِرِّكَ الْمَكْنُونِ فِي غَيْبِكَ ثُمَّ افْتَحِ الْجَامِعَ وَ خُذِ الْفَالَ مِنَ الْخَطِّ الْأَوَّلِ فِي الْجَانِبِ الْأَوَّلِ مِنْ غَيْرِ أَنْ تَعُدَّ الْأَوْرَاقَ وَ الْخُطُوطَ كَذَا أَوْرَدَ مُسْنَداً إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص. فتح الأبواب، ص 156.

به کتاب تو تفأل زدم و بر تو توکل کردم پس آنچه از کتابت مکتوم است از سرّ مکنون در غیبت را به من نشان بده. در این دعا از خدای سمیع و علیم می خواهیم از کتابش آنچه را مکتوم است از سرّ مکنون غیب، به ما نشان بدهد؛ و اگر بنا نباشد استخاره از غیب و آینده و عاقبت امور ما خبر بدهد، خواندن این دعا بی مورد و لغو خواهد بود.

ایراد به استدلال: این روایت را خطیب مستغفری که از علمای اهل سنت است بدون سند نقل کرده؛ درنتیجه، نزد هیچ یک از علمای شیعه و سنی اعتباری ندارد تا مورد استناد واقع شود.

4. روایت دیگری که مورد استناد مدعیان کاشفیت استخاره واقع شده این بخش از روایت مفضل بن عمر است که می فرماید: فَأَخْرِجْ لَنَا آيَةً مِنْ كِتَابِكَ نَسْتَدِلُّ بِهَا عَلَى ذَلِكَ همچنین پایان روایت که می گوید آنچه در سطر یازدهم می آید بیان می کند حاجتت را.(1)

تذکر: این روایت برای اولین بار در قرن یازدهم هجری ظهور کرده و قبل از آن در هیچ یک از مجامیع روایی نقل نشده است. علاوه بر این، به

ص: 303


1- . ...عن الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: بَيْنَمَا نَحْنُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ تَذَاكَرْنَا أُمَّ الْكِتَابِ فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ إِنَّا رُبَّمَا هَمَمْنَا بِالْحَاجَةِ فَنَتَنَاوَلُ الْمُصْحَفَ فَنَتَفَكَّرُ فِي الْحَاجَةِ الَّتِي نُرِيدُهَا ثُمَّ نَفْتَحُ فِي أَوَّلِ الْوَقْتِ فَنَسْتَدِلُّ بِذَلِكَ عَلَى حَاجَتِنَا فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ × وَ تُحْسِنُونَ وَ اللَّهِ مَا تُحْسِنُونَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ كَيْفَ نَصْنَعُ قَالَ إِذَا كَانَ لِأَحَدِكُمْ حَاجَةٌ وَ هَمَّ بِهَا فَلْيُصَلِّ صَلَاةَ جَعْفَرٍ وَ لْيَدْعُ بِدُعَائِهَا فَإِذَا فَرَغَ مِنْ ذَلِكَ فَلْيَأْخُذِ الْمُصْحَفَ ثُمَّ يَنْوِ فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ بَدْءاً وَ عَوْداً ثُمَّ يَقُولُ اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ فِي قَضَائِكَ وَ قَدَرِكَ أَنْ تُفَرِّجَ عَنْ وَلِيِّكَ وَ حُجَّتِكَ فِي خَلْقِكَ فِي عَامِنَا هَذَا أَوْ فِي شَهْرِنَا هَذَا فَأَخْرِجْ لَنَا آيَةً مِنْ كِتَابِكَ نَسْتَدِلُّ بِهَا عَلَى ذَلِكَ ثُمَّ يَعُدُّ سَبْعَ وَرَقَاتٍ وَ يَعُدُّ عَشَرَةَ أَسْطُرٍ مِنْ خَلْفِ الْوَرَقَةِ السَّابِعَةِ وَ يَنْظُرُ مَا يَأْتِيهِ فِي الْأَحَدَ عَشَرَ مِنَ السُّطُورِ فَإِنَّهُ يُبَيِّنُ لَكَ حَاجَتَكَ ثُمَّ تُعِيدُ الْفِعْلَ ثَانِيَةً لِنَفْسِك. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 88، ص 245.

فرض که در قرن چهارم هجری هم روایت شده بود با این سند مخدوش هرگز موردقبول هیچ یک از فقها واقع نمی شد.

5. دستورالعملی که شیخ جعفر بحرینی ادعا کرده در بعضی از مؤلفات اصحاب امامیه دیده که به طور مرسل از امام صادق علیه السلام روایت شده که دستورالعملی را برای استخاره نقل کرده و در پایان آن می گوید سپس به آخرین سطر نگاه می کنی که آن را مانند وحی می بینی در آنچه می خواهی.(1)

ایراد: ضعف این روایت به مراتب بیشتر از روایت مفضل بن عمر است و قابل اعتنا نیست.

و اگر گفته شود با تمسک به «اخبار من بلغ» مشکل سند این روایات را حل می کنیم و مدعای خود را ثابت می کنیم، در پاسخ عرض می کنیم:

ص: 304


1- . ...عن الشَّيْخِ الْفَاضِلِ الشَّيْخِ جَعْفَرٍ الْبَحْرَيْنِيِّ رَحِمَهُ اللَّهُ أَنَّهُ رَأَى فِي بَعْضِ مُؤَلَّفَاتِ أَصْحَابِنَا الْإِمَامِيَّةِ أَنَّهُ رَوَى مُرْسَلًا عَنِ الصَّادِقِ × قَالَ: مَا لِأَحَدِكُمْ إِذَا ضَاقَ بِالْأَمْرِ ذَرْعاً أَنْ لَا يَتَنَاوَلَ الْمُصْحَفَ بِيَدِهِ عَازِماً عَلَى أَمْرٍ يَقْتَضِيهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ثُمَّ يَقْرَأَ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ ثَلَاثاً وَ الْإِخْلَاصَ ثَلَاثاً وَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ ثَلَاثاً وَ عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ ثَلَاثاً وَ الْقَدْرَ ثَلَاثاً وَ الْجَحْدَ ثَلَاثاً وَ الْمُعَوِّذَتَيْنِ ثَلَاثاً ثَلَاثاً وَ يَتَوَجَّهَ بِالْقُرْآنِ قَائِلًا- اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِالْقُرْآنِ الْعَظِيمِ مِنْ فَاتِحَتِهِ إِلَى خَاتِمَتِهِ وَ فِيهِ اسْمُكَ الْأَكْبَرُ وَ كَلِمَاتُكَ التَّامَّاتُ يَا سَامِعَ كُلِّ صَوْتٍ وَ يَا جَامِعَ كُلِّ فَوْتٍ وَ يَا بَارِئَ النُّفُوسِ بَعْدَ الْمَوْتِ يَا مَنْ لَا تَغْشَاهُ الظُّلُمَاتُ وَ لَا تَشْتَبِهُ عَلَيْهِ الْأَصْوَاتُ أَسْأَلُكَ أَنْ تَخِيرَ لِي بِمَا أَشْكَلَ عَلَيَّ بِهِ فَإِنَّكَ عَالِمٌ بِكُلِّ مَعْلُومٍ غَيْرُ مُعَلَّمٍ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ- وَ عَلِي بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدٍ الْبَاقِرِ وَ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ- وَ مُوسَى الْكَاظِمِ وَ عَلِيٍّ الرِّضَا وَ مُحَمَّدٍ الْجَوَادِ وَ عَلِيٍّ الْهَادِي وَ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيِّ- وَ الْخَلَفِ الْحُجَّةِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ ثُمَّ تَفْتَحُ الْمُصْحَفَ وَ تَعُدُّ الْجَلَالاتِ الَّتِي فِي الصَّفْحَةِ الْيُمْنَى ثُمَّ تَعُدُّ بِقَدْرِهَا أَوْرَاقاً ثُمَّ تَعُدُّ بِعَدَدِهَا أَسْطُراً مِنَ الصَّفْحَةِ الْيُسْرَى ثُمَّ تَنْظُرُ آخِرَ سَطْرٍ تَجِدُهُ كَالْوَحْيِ فِيمَا تُرِيدُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 88، ص 244 – 245.

موضوع «اخبار من بلغ» احادیثی است که برای انجام عملی اجر و ثواب نقل می کند؛ درحالی که استخاره با تسبیح و رقعه و قرآن، بیانگر دستورالعمل برای رفع حیرت است نه برای کسب اجر و ثواب اخروی. بنا براین استخاره های استطلاعی، تخصصاً از موضوع عمومات اخبار من بلغ، خارج است.

ایراد کلی به ادلۀ روایی

1. در این عبارات یا کلمۀ فال به کار رفته یا بازگشت آن به فال است و حدیث «لاتتفأل بالقرآن» آن را رد می کند و اگر گفته شود روایت «لا تتفأل بالقرآن» ضعیف است؛ در پاسخ می گوییم: روایات مورد استناد شما ضعیف تر است و درنهایت امر، پس از تعارض و تساقط، بازگشت می کنیم به عموم {وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُو }که تصریح می کند کلیدهای غیب نزد خداوند است و جز او کسی به آن دسترسی ندارد.

2. علاوه بر این، در بسیاری از روایات صحیح السند و ادعیۀ معتبری که در بارۀ استخاره نقل شده -ازجمله دعای 33 صحیفۀ سجادیه، درخواست دسترسی به علم غیب و سرّ مکنون خداوند نیست و بجای آنکه بگوید: از کتاب مکتوم و از سرّ مکنون مرا آگاه کن، می گوید: خدایا اگر این کاری که در پیش دارم خیر است برای دین و دنیا و آخرتم، پس آن را برایم آسان گردان و اگر شرّ است آن را از من دور گردان... .(1)

ص: 305


1- . «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِعِلْمِكَ، وَ أَسْتَخِيرُكَ بِعِزَّتِكَ، وَ أَسْأَلُكَ مِنْ فَضْلِكَ الْعَظِيمِ، وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِعَوَاقِبِ الْأُمُورِ. إِنْ كَانَ هَذَا الْأَمْرُ خَيْراً لِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي، فَيَسِّرْهُ لِي وَ بَارِكْ لِي فِيهِ، وَ إِنْ كَانَ شَرّاً فَاصْرِفْهُ عَنِّي، وَ اقْضِ لِيَ الْخَيْرَ حَيْثُ كَانَ، وَ رَضِّنِي بِهِ، حَتَّى لَا أُحِبَّ تَعْجِيلَ مَا أَخَّرْتَ وَ لَا تَأْخِيرَ مَا عَجَّلْتَ». قرب الإسناد (ط - الحديثة)، متن، ص 62.

درنتیجه، با عرضه کردن استخاره های استطلاعی و ضعیف السند، بر استخاره های مبتی بر روایات صحیح السند، راه صواب را به دست خواهیم آورد که هدف از استخاره، دسترسی به علم غیب و کسب اطلاع از خیر و شرّ و عواقب امور نیست.

مرحوم آیت الله العظمی سید عبدالحسین لاری دراین باره می فرماید: مفاد و سیاق ادعیۀ مأثورۀ استخاره و قرعه، همانند مفاد و سیاق وعده هایی است که برای اجابت دعا داده شده است؛ که ممکن است مستجاب بشود و ممکن است مستجاب نشود؛ و در فرض اجابت ممکن است محو شود و ممکن است اثبات شود و اگر اثبات شود ممکن است عوض آن داده شود ممکن است تعویض نشود و در صورت عدم تعویض ممکن است تعجیل شود ممکن است تأجیل شود. با این بیان، چگونه ممکن است انسان قطع به استحالۀ تخلف اجابت پیدا کند و مطلقا کشف تنجز کند؟ و این عقیده [کاشفیت استخاره از خیر و شر و عواقب امور] آیا چیزی جز جمود بر عمومات و اغماض از مخصصات است؟ و یا [چیزی جز جمود بر] متشابهات و اغماض از محکمات است؛ همانند جمود اخباری ها بر مثل «اسماعیل یشهد ان لا اله الا الله؟...».(1)

ص: 306


1- . رسائل سید لاری (تشریع الخیرة و التکلان)، ص 260.

دلیل سوم: استدلال به وعدۀ اجابت دعا

مدعیان کاشفیت استخاره با تمسک به قرآن می گویند: خداوند منان در قرآن مجید وعده داده دعای بندگان را اجابت کند؛ و حقیقت استخاره چیزی جز دعا کردن و درخواست تشخیص خیر و شرّ و صلاح و فساد کار موردنظر نیست؛ پس خداوند حتماً این دعا را اجابت نموده و استخاره کننده را از خیر و شرّ و صلاح و فساد کار موردنظرش مطلع می کند؛ بنابراین، استخاره طریق علم غیب و کاشف خیر و شرّ امور است.

در پاسخ این استدلال می گوییم: عموم آیۀ 60 سوره غافر تخصیص خورده به آیه 40 سوره مبارکة بقره. یعنی اگر خداوند متعال در آیۀ 60 سورۀ مبارکۀ غافر وعده داده دعای بندگان را اجابت کند، در آیۀ 40 سورۀ مبارکۀ بقره هم وفای به عهدش را مشروط کرده به این که بندگان به عهد خود وفا کنند بنا براین کسانی که با گناه و معصیت و نافرمانی از احکام قرآن، عهدنامه الهی را زیر پا گذاشته و به عهد خود وفا نکرده اند، نباید انتظار داشته باشند، تا گفتند «یا الله» فوری ندای لبیک بشنوند. مطلب دیگر آنکه اجابت دعا آداب و شرایط و موانعی دارد که بدون تحقق شرایط و دفع موانع، اجابت دعا غیرممکن است برای نمونه چند حدیث را در این باره تقدیم می کنیم.

عبدالله بن سنان گويد: حضرت صادق عليه السّلام فرمود: هر كه براى ستم کاری در ستمى كه كرده است عذر بتراشد -و درصدد دفع سرزنش و ملامت مردمان از او برآيد- خداوند بر او كسي را مسلط كند كه به او ستم كند و اگر دعا كند -كه آن ستم را از او دور كند دعایش را- مستجاب

ص: 307

نكند و در برابر ستمى كه به او شده پاداشى به او ندهد.(1)

همچنین در حدیث دیگر می فرماید: اگر مالش را نزد شراب خوار به امانت گذاشته و او در امانت خیانت کرد و مالش را پس نداد در نتیجه برای بازگرداندن امانتش به درگاه خداوند متعال دعا کند هرگز دعایش مستجاب نمی شود.(2)همچنین کلام امام صادق علیه السلام که فرمود: هرکس قبل از رسیدن بلا دعا نکند بعد از نازل شدن بلا دعایش مستجاب نمی شود.(3)

علی بن عبدالعزیز می گوید اما صادق علیه السلام از من پرسید عمر بن مسلم چه کار کرد؟ گفتم فدایت شوم به عبادت رو آورده است و تجارت را رها کرده است امام فرمود: وای بر او آیا نمی داند کسی که دنبال کسب روزی نرود دعایش مستجاب نمی شود؟(4)

ص: 308


1- . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي نَهْشَلٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام «2» قَالَ قَالَ: مَنْ عَذَرَ ظَالِماً بِظُلْمِهِ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِ مَنْ يَظْلِمُهُ فَإِنْ دَعَا لَمْ يَسْتَجِبْ لَهُ وَ لَمْ يَأْجُرْهُ اللَّهُ عَلَى ظُلَامَتِهِ. الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص 334؛ أصول الكافي، ترجمه مصطفوى، ج 4، ص 29.
2- .قَالَ أَبِي جَعْفَرٌ علیه السلام : يَا بُنَيَّ! إِنَّ مَنِ ائْتَمَنَ شَارِبَ الْخَمْرِ عَلَى أَمَانَةٍ فَلَمْ يُؤَدِّهَا إِلَيْهِ، لَمْ يَكُنْ لَهُ عَلَى اللَّهِ ضَمَانٌ، وَ لَا أَجْرٌ، وَ لَا خَلَفٌ، ثُمَّ إِنْ ذَهَبَ لِيَدْعُوَ اللَّهَ عَلَيْهِ لَمْ يَسْتَجِبِ اللَّهُ دُعَاءَه. الأصول الستة عشر (ط - دار الشبستري)، المتن، ص 50.
3- . مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ تَقَدَّمَ فِي الدُّعَاءِ اسْتُجِيبَ لَهُ إِذَا نَزَلَ بِهِ الْبَلَاءُ وَ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ صَوْتٌ مَعْرُوفٌ وَ لَمْ يُحْجَبْ عَنِ السَّمَاءِ وَ مَنْ لَمْ يَتَقَدَّمْ فِي الدُّعَاءِ لَمْ يُسْتَجَبْ لَهُ إِذَا نَزَلَ بِهِ الْبَلَاءُ وَ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ إِنَّ ذَا الصَّوْتَ لَا نَعْرِفُهُ. الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص 4721.
4- . عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ هَارُونَ بْنِ حَمْزَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مَا فَعَلَ عُمَرُ بْنُ مُسْلِمٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَقْبَلَ عَلَى الْعِبَادَةِ وَ تَرَكَ التِّجَارَةَ فَقَالَ وَيْحَهُ أَ مَا عَلِمَ أَنَّ تَارِكَ الطَّلَبِ لَا يُسْتَجَابُ لَهُ- إِنَّ قَوْماً مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه واله لَمَّا نَزَلَتْ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ أَغْلَقُوا الْأَبْوَابَ وَ أَقْبَلُوا عَلَى الْعِبَادَةِ وَ قَالُوا قَدْ كُفِينَا فَبَلَغَ ذَلِكَ النَّبِيَّ ص فَأَرْسَلَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ مَا حَمَلَكُمْ عَلَى مَا صَنَعْتُمْ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ تُكُفِّلَ لَنَا بِأَرْزَاقِنَا فَأَقْبَلْنَا عَلَى الْعِبَادَةِ فَقَالَ إِنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ لَمْ يُسْتَجَبْ لَهُ عَلَيْكُمْ بِالطَّلَب. الكافي (ط - الإسلامية)، ص 84.

و این که امام سجاد علیه السلام در دعای سحر ماه رمضان به درگاه خداوند متعال عرضه می دارد: حمد مخصوص خدایی است که غیر او را نمی خوانم و اگر غیر او را بخوانم دعایم را مستجاب نمی کند.(1) و امام علی علیه السلام در دعای کمیل می فرماید: خداوندا ببخش آن گناهان مرا که دعا را حبس می کند.(2)

مطلب دیگر آنکه دعا باید هماهنگ با حکمت و مشیت الهی باشد و با مصالح دعاکننده یا مصالح سایر بندگان منافات نداشته باشد. تاریخ، پیامبرانی را به ما نشان می دهد که باوجودی که معصوم بوده و به عهد خدا وفا کرده و آداب دعا را هم رعایت کردند اما دعایشان مستجاب نشده؛ مثل دعای رسول خدا محمد مصطفی صلی الله علیه واله که دعا کرد میان امتش اختلاف نیافتد ولی دعایش مستجاب نشد؛ و حضرت موسی علیه السلام که به درگاه خداوند متعال عرضه داشت: پروردگارا از تو تقاضا می کنم کاری کنی که مردم چیزهایی که در من نیست را به من نسبت ندهند. ندا آمد من چنین کاری را برای خودم انجام نداده ام تا برسد به تو؛ و حضرت نوح

ص: 309


1- . الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا أَدْعُو غَيْرَهُ وَ لَوْ دَعَوْتُ غَيْرَهُ لَمْ يَسْتَجِبْ لِي دُعَائِي. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 2، ص 582.
2- . دعای کمیل... اللهم اغفر لی الذنوب اللتی تحبس الدعاء... مصباح المتهجد، ج 2، ص 845.

علیه السلام که خواستار نجات پسرش از هلاکت بود ولی مستجاب نشد. مسئله عدم استجابت دعا آن قدر واضح و بدیهی است که مرحوم ثقة الاسلام کلینی در «کتاب الدعاء» کافی بابی را تحت عنوان باب «من لم تستجاب دعوته» اختصاص داده است. علاوه بر این، آیۀ شریفۀ «ادعونی استجب لکم» دلالت ندارد که خواسته دعاکننده در همین دنیا داده می شود و نیز معلوم نیست دعاکننده به همان صورت که دعا کرده دعایش اجابت شود. چون گاهی بجای آنچه خواسته، چیز دیگری که اصلح است به او داده می شود و گاهی اجابت دعایش به آخرت موکول می شود.

در حدیثی آمده که: همانا مؤمن دعا می کند و اجابت دعایش تا جمعه به تأخیر می افتد.(1) و در حدیث دیگر از امام صادق علیه السلام پرسیدند: آیا ممکن است دعای کسی مستجاب شود و به تأخیر بیافتد؟ امام در پاسخ فرمود: بله [حتی ممکن است] تا بیست سال [به تأخیر بیافتد].(2)

هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: میان قول خداوند عزوجل که به حضرت موسی و هارون علیهماالسلام فرمود «دعایتان مستجاب شد» و هلاکت فرعون، چهل سال فاصله شد.(3)

ص: 310


1- . قوله علیه السلام ان المومن لیدعوالله فیوخرالله اجابته الی یوم الجمعه. الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص 490.
2- . ... قلت لابی عبدالله علیه السلام ایستجاب للرجل الدعا ثم یوخر؟ قال نعم الی عشرین سنه. الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص 489.
3- . ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: كَانَ بَيْنَ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُما وَ بَيْنَ أَخْذِ فِرْعَوْنَ أَرْبَعِينَ عَاماً. الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص 489.

و در حدیث دیگر ابوسعید خدری از رسول خدا صلی الله علیه واله روایت کرده که فرمود: هیچ مؤمنی که قطع رحم و گناه نکرده باشد نیست که به درگاه خداوند دعا کند مگر این که خدا یکی از سه چیز را به و می دهد: یا این که خواسته اش را در این دنیا به او می دهد یا این که ذخیره می کند برای آخرتش و یا از او دفع سوء و بدی می کند.(1)

این حدیث صراحت دارد که عاق والدین و قطع رحم و گناه و معصیت، مانع استجابت دعاست؛ و از جهت دیگر بیانگر این حقیقت است که معنای «ادعونی استجب لکم» این نیست که هرکس دعا کند حتماً همان چیزی را که درخواست کرده در دنیا به او می دهند.

با این بیان، مدعیان کاشفیت استخاره، چگونه ادعا می کنند تا استخاره کننده از خدا طلب خیر کند، فوری دعایش مستجاب می شود و آیه ای می آید که او را از خیر و شرّ و عاقبت کارش با خبر می کند؟

نظر سیدبن طاووس درباره علت عدم مطابقت استخاره با واقع

سید بن طاووس ضمن اینکه پذیرفته استخاره همیشه به نتیجه نمی رسد و استخاره کننده را به طریق صلاح و سداد هدایت نمی کند در صدد پاسخ به این ایراد که «چرا در بسیاری از موارد نتیجۀ استخاره

ص: 311


1- . رَوَى أَبُو سَعِيدٍ الْخُدْرِيُّ قَالَ النَّبِيُّ | مَا مِنْ مُؤْمِنٍ دَعَا اللَّهَ تَعَالَى بِدَعْوَةٍ لَيْسَ فِيهَا قَطِيعَةُ رَحِمٍ وَ لَا إِثْمٌ إِلَّا أَعْطَاهُ اللَّهُ بِهَا إِحْدَى ثَلَاثِ خِصَالٍ إِمَّا أَنْ يُعَجِّلَ دَعْوَتَهُ وَ إِمَّا أَنْ يَدَّخِرَ لَهُ فِي الْآخِرَةِ وَ إِمَّا أَنْ يَدْفَعَ عَنْهُ السُّوءَ مِثْلَهَا. جامع الاخبار للشعیری، ص 133.

برخلاف انتظار استخاره کننده است»، برآمده و می فرماید:

1. علت این است که آن ها یقین به استخاره نداشته و برای تجربه، استخاره کرده اند. کسانی که برای تجربه استخاره می کنند و امر خود را به خدای عزوجل تفویض نمی کنند سوءظن به خدای رب العالمین دارند؛ و کسی که این گونه استخاره می کند به هلاک نزدیک تر است تا نجات.(1)

2. شاید علتش این باشد که شروط اجابت دعای استخاره را انجام نداده؛ و موانع آن را ترک نکرده اند.

3. این ها کسانی هستند که بعد از استخاره گناه می کنند و این باعث می شود استخاره آن ها باطل شود و قضای خداوند، واقع را برعکس آنچه در استخاره آمده قرار می دهد.

4. علت مخالفت استخاره با واقع، بازگشت می کند به بی اطلاعی آن ها از شروط استخاره. یکی از آداب مستخیر آن است که نماز استخاره او نماز مضطر باشد.

5؛ و یکی دیگر از آداب استخاره این است که هنگام سجده و گفتن «أستخير الله برحمته خيرة في عافية» با حضور قلب و با نیت صاف رو به سوی خدا آورد و اذکار را بگوید [و ناموفق بودن استخاره ممکن است به خاطر رعایت نکردن این شرط باشد.](2)

پاسخ مؤلف به اظهارات سید بن طاووس

نتیجۀ اظهارات مرحوم سید بن طاووس این است که: استخاره

ص: 312


1- . فتح الأبواب، ص 283 – 284.
2- .ر.ک. فتح الأبواب، ص 295 تا.299.

هیچ کس، به واقع اصابت نخواهد کرد؛ چون هیچ کس نمی تواند دو رکعت نماز با حضور قلب بخواند؛ و هرکسی خواهی نخواهی قبل یا بعد از استخاره مبتلابه معصیت شده یا می شود؛ بنابراین باوجود این همه موانع و مشکلات برای اجابت دعا، ادعای طریقیّت و کاشفیّت استخاره، ادعایی موهون و بی مورد بوده و عملاً مصداق خارجی نخواهد داشت مگر در خصوص چهارده معصوم علیهم السلام!

دلیل چهارم: استدلال عقلی بر کاشفیت استخاره

الف: وجوب ارشاد مسترشد و نصح مستشیر

استخاره درواقع، استشاره و در خواست ارشاد است از خدای متعال به سوی خیر؛ و همان طور که خیرخواهی برای مستشیر و ارشاد مسترشد بر مردم واجب است به طریق اولی بر خداوند متعال هم واجب است هنگام استخاره، بندۀ خود را به طریق صواب راهنمایی کند.

پاسخ: هیچ دلیل عقلی و نقلی بر وجوب نصح مستشیر نداریم مگر درجایی که به هلاکت نفس محترمه منجر شود؛ بله آنچه واجب است بر مردم، عدم اغراء جاهل است؛ اما سکوت آن ها هنگام استشاره -مثل گوش ندادن به سؤال آن ها و عدم اجابت آن ها «بما هو هو»- نه حرام است نه قبیح؛ و به فرض، کبری را بپذیریم؛ ولی قیاس شمارا باطل می دانیم چون این گونه نیست که هرچه بر بندگان واجب بود به طریق اولی بر خدا هم واجب باشد، مگر چیزی که وجوبش عقلی باشد مثل حسن عدالت و قبح ظلم.

ب. قاعده لطف

ص: 313

همان گونه که طبق قاعدۀ لطف، «بعث رسل و انزال کتب» واجب است، به همین دلیل ارشاد و راهنمایی مردم به سوی مصالح و دور کردن آن ها از مفاسد نیز، بر خداوند متعال واجب است؛ و همان طور که ارشاد و راهنمایی مردم به مصالح اخروی واجب است، ارشاد آن ها به مصالح و مفاسد دنیوی نیز واجب است؛ بنابراین بعدازاین که خداوند امر به استخاره کرده، تخلف استخاره از مصلحت واقع، مستلزم اغراء به جهل و باعث تفویت مصلحت است.(1)

آیت الله العظمی سید عبدالحسین لاری در پاسخ این استدلال فرموده: مقایسه ارشاد مسترشد به «نصب رسل و انزال کتب»، قیاس مع الفارق است؛ ازاین جهت که لطف واجب در اصطلاح خاص، تعلق می گیرد به آنچه مقرِّب عبد است به طاعت و مُبَعِّد اوست از معصیت، نه مطلق آنچه مقرّب اوست به سوی منافع و مصالح و مبعد اوست از مضار و مفاسد. بلکه چه بسا تقریب او به منافع و مصالح دنیوی خلاف لطف مصطلح باشد... مطلب دیگر آنکه لطف به معنای مصطلح خاص، بر خداوند واجب نیست. بلکه آنچه واجب است آن مقداری است که قاطع عذر بندگان باشد؛ به طوری که مردم بر خدا حجتی نداشته باشند مانند «انزال کتب و ارسال رسل»؛ و اگر غیر این بود لازم بود برای هر عصری و هر شهری بلکه برای هر فردی، پیغمبر و کتاب جداگانه بفرستد درحالی که چنین چیزی واجب نیست و عملاً هم، چنین اتفاقی نیافتاده است.(2)

ص: 314


1- . رسائل سید لاری (تشریع الخیرة و التکلان)، ص 255.
2- . همان، ص 261.

ج. اغراء به جهل

لازمۀ وعدۀ اجابت دعا و عدم هدایت مستخیر به سوی خیر، اغراء به جهل است و چنین کاری از ساحت اقدس الهی به دور است پس حتماً استخاره، به واقع اصابت خواهد کرد.

مرحوم آیت الله العظمی سید عبدالحسین لاری در پاسخ این شبهه می فرماید: اما توهم اغراء به جهل مدفوع است به دلیل منع ملازمه؛ چون در ادلۀ تشریع استخاره و قرعه تصریح نشده بلکه تلویحاً هم گفته نشده شارع مقدس تضمین کرده که دائماً مؤدّای قرعه و استخاره، ما را به واقع می رساند تا از تخلفش اغراء و کذب لازم بیاید بلکه نهایت چیزی که در ادلّۀ تشریع آن است «وعده به ایصال الی المطلوب است فی الجمله نه بالجمله» به گونه ای که از تخلفش محال لازم بیاید.(1)

دلیل پنجم: استدلال به تجربۀ شخصی

قائلین طریقیت استخاره می فرمایند: در مواردی اتفاق افتاده که بعضی از بزرگان استخاره کرده اند و آیه بالای صفحه، مطابق با نیت آن ها بوده و این بهترین دلیل است براین که استخاره از نیت و عاقبت امر استخاره کننده خبر می دهد. در پاسخ این استدلال عرض می کنیم:

اولاً: در بسیاری از موارد مشاهده کرده ایم آیات استخاره هیچ ربطی به نیت استخاره کننده ندارد.

ثانیاً: موارد بسیاری را در زندگی خود و دیگران دیده ایم که نتیجۀ

ص: 315


1- . همان، ص 260.

استخاره صد در صد برعکس جواب استخاره بوده و این واقعیتی ملموس است که کسی قادر به انکار آن نیست.

ثالثاً: هر روز مشاهده می کنیم: بسیاری از مردم، بدون استخاره و مشورت، با محاسبات عقل خود در امور زندگی تصمیم گرفته و در اکثر موارد، نتیجۀ اقدامات آن ها، مطابق پیش بینی عقل آن ها بوده؛ آیا شما ملتزم می شوید که به آن ها وحی می شود و آن ها داری معجزه هستند؟

رابعا: در بسیاری از موارد دیده ایم افرادی پس از مشورت، اقدام به عمل کرده و در پایان، نتیجه کار آن ها دقیقاً مطابق نظر مشاور بوده؛ آیا شما در چنین مواردی ملتزم می شوید چون نظر مشاور مطابق واقع از کار درآمده، پس او، علم غیب داشته و از آینده و سرانجام کار، خبر داشته و اظهاراتش وحی الهی و جزئی از نبوت بوده است؟

خامساً: در موارد زیادی مشاهده کرده ایم پیشگویی فالگیرها و رمال ها هم مطابق واقع درآمده؛ آیا شما ملتزم می شوید که آنچه رمال ها و فالگیرها گفته اند و می گویند، الهام الهی و وحی مُنزل و جزئی از نبوت است. موارد زیادی دربارۀ مطابقت فال، با نیت فال گیرنده نقل شده؛ در اینجا به سه مورد، اشاره می کنیم.

مطابقت فال حافظ با واقع

1. دکتر اسماعیل حاکمی می گوید: من بارها به دیوان خواجه [حافظ] تفأل زده و جواب مناسب دریافت کرده ام؛ در اینجا تنها به یک مورد اشاره می کنم. سالها پیش درصدد انتخاب نام مناسبی برای فرزندم بودم به پیشنهاد دوستان از دیوان خواجه مدد خواستم و دو بار تفأل کردم که

ص: 316

هر دو بار کلمۀ «مژده» جلب نظر می کرد و چون برای بار سوم تفأل زدیم در ضمن غزلی آمد:

لطف الهی بکند کارخویش *** مژده رحمت برساند سروش

[نتیجه آنکه متوجه شدیم نظر خواجه حافظ این است که نام فرزندمان را «مژده» بگذاریم].(1)

2. دکتر سید جعفر شهیدی می گوید: در سخن مولا امیر مؤمنان علیه السلام فال، حق خوانده شده است اما مسلّم است که مقصود حضرت از فال، کتاب شعر نیست آنچه خود با آن مواجه شدم این است که چون استاد مجتبی مینوی دار فانی را وداع گفت و به رحمت ایزدی پیوست روزی بود که هوا و زمین پر برف بود و من مردّد بودم که آیا برای تشییع بروم یا نه؛ دیوان حافظ را گشودم و این بیت را دیدم

قدم دریغ مدار از جنازۀ حافظ *** که گرچه غرق گناه است می رود به بهشت.(2)

3. شیخ علی مدرس خیابانی صاحب کتاب «ریحانة الادب» نقل می کند که: روزی در این اندیشه بودم آیا حافظ مردی باایمان و عابد و متشرّع بوده است یا نه؟ فکر کردم که از خود او فال بگیرم شاید خود پاسخ مرا بدهد وقتی دیوان را باز کردم این غزل آمد:

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت

ص: 317


1- . کندوکاوی درباره استخاره و تفال، ص 124.
2- . کندوکاوی درباره استخاره و تفال، ص 125.

که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش *** هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت.(1)

مؤلف: با توجه به موارد فوق، از شما می پرسم: آیا مطابقت شعر حافظ با نیت فالگیر، دلالت می کند که دیوان حافظ شیرازی وحی منزل الهی و جزئی از نبوت است و از غیب و نیت فالگیر خبر داده؟ هر جوابی که شما دربارۀ غیب گویی موارد فوق بدهید همان را در توجیه غیب گویی استخاره ها تقدیم خودتان می کنیم.

دکتر حسین رزمجو دراین باره می گوید: از لحاظ دانش روانشناسی می توان تفأل را به عنوان تلقینی قوی که قادر است امیدواری و اعتمادبه نفس را تا مدتی نسبت به امری در اشخاص ایجاد کند مؤثر و نافذ دانست و نه بیش تر؛ و داستان هایی که تاکنون دربارۀ تفأل به دیوان حافظ نقل شده چیزی جز حاصل تخیل یا خوش خیالی اشخاص نیست.(2)

فصل الخطاب و حسن ختام این بحث سخن مفسر کبیر قرآن مجید حضرت علامۀ طباطبایی صاحب تفسیر المیزان است که دربارۀ استخاره می فرماید: حقیقت استخاره این است که وقتی انسان می خواهد اقدام به کاری کند می خواهد وجه مصلحت آن را با فکر خود یا با مشورت کردن بداند و اگر با عقل خود یا با مشورت با دیگران، نتواست صلاح و مصلحت خود را بداند و همچنان متحیر ماند، می خواهد با توجه به پروردگارش

ص: 318


1- . همان، ص 128.
2- . همان، ص 127.

بداند چه باید بکند و مصلحتش در چیست؛ و در چنین استخاره ای ادعای علم غیب یا تعرض به آنچه از شؤون خداوند است نیست و نمی خواهد غیر خدا را در تدبیر امور خود شریک کند چون این عمل صرفاً کارش تعیین فعل یا ترک است بدون وجوب یا تحریم و بدون هیچ حکم تکلیفی دیگر و نه کشف ماورای حجاب غیب است از خیر و شرّ؛ الا این که خیر استخاره کننده در عمل است یا ترک؛ درنتیجه از حیرت و سرگردانی بیرون می آید؛ اما این که فعل یا ترک، در آینده خیر باشد یا شرّ باشد؟ در همان حدی است که این کار را با فکر و استشاره انجام می داد. استخاره مثل تفکر و مشورت است در قطع حیرت و تردید.(1)

دانشمند محترم حضرت حجةالاسلام ضمیری دراین باره می فرماید: استخاره انسان را از تحیر و سرگردانی بیرون می آورد و نتیجۀ آن فقط انجام دادن و یا ترک عمل است اما این که در آینده این کار چه تأثیری برجای خواهد گذاشت و یا با چه موانعی روبه رو خواهد شد و عواقب آن چگونه است این گونه پرسش ها ربطی به استخاره ندارد و نباید با دخالت دادن آن ها در استخاره آن را با امور خرافی شبیه کرد... درواقع کاربرد استخاره مانند اصول عملیه، رفع حیرت در مقام عمل است نه پرده برداری و کشف واقعیت ها.(2)

ص: 319


1- . الميزان في تفسير القرآن، ج 6، ص 119.
2- . چه باید کرد، ص 67.

ص: 320

فصل پنجم : رمزگشایی از استخاره های عجیب وغریب

اشاره

انواع استخاره

برای آشنا شدن با علت مطابقت بعضی از استخاره ها با واقع، لازم است استخاره کنندگان را به دو دسته تقسیم کنیم؛ دستۀ اول استخاره کنندگان عوام هستند. این گروه، کسانی هستند که برای استخاره کردن اجازۀ باطنی دریافت نکرده اند. دستۀ دوم استخاره کنندگان خاص هستند. این گروه کسانی هستند که در سیر و سلوک و تهذیب نفس گام های مؤثری برداشته و در روز امتحان -با توفیق الهی- به خوبی از عهدۀ ادای تکلیف برآمده اند؛ درنتیجه، مورد عنایت و الطاف خاص الهی واقع گردیده و از اشراقات ربانی بهره مند شده اند.

اعتبار استخارۀ عوام

اعتبار استخارۀ «عوام» مانند کارهایی است که با تعقل و تدبر و مشورت انجام می دهند؛ که نه صد در صد مطابق با واقع است؛ نه صد در

ص: 321

صد مخالف واقع؛ بلکه در اکثر موارد، کارهایی که باعقل و مشورت انجام می دهند مطابق با تشخیص عقل و مشورت است و در مواردی هم پایان و نتیجۀ آن برخلاف تشخیص عقل و مشورت است. استخاره هایی که عموم مردم (اعم از علما و غیر علما) انجام می دهند نیز این گونه است؛ یعنی در مواردي نتیجۀ کار، مطابق با استخاره بوده و در مواردی هم خلاف جهت استخاره است و این واقعیت، حاکی از این است که استخاره آن ها، از غیب و عاقبت امور، خبر نمی دهد.

اعتبار استخارۀ خواص

اشاره

استخاره خواص، استخاره ای است که بعضی از اولیاء خدا انجام می دهند. این استخاره ها دراکثر موارد، مطابق واقع؛ و در بعضي موارد مطابق با واقع نیست. البته دانستن این مطلب ضروری است که: حقایقی که بر زبان چنین اولیایی جاری می شود از بطن قرآن و تسبیح و کاغذ، استنباط نمی شود، بلکه نفس پاک و ضمیر مهذّب و نورانی آن بزرگواران سبب کشف چنین حقایقی می شود.

حضرت آیت الله گرامی دراین باره می فرمایند: ما دو نوع استخاره داریم:

یک استخاره همان استخاره ای است که در کتاب های فقهی پیرامون آن بحث شده و روایت هم دارد و انواع مختلفی هم برشمرده اند، این نوع استخاره ممکن است مطابق با زندگی شما باشد و ممکن است مطابق با واقع نباشد، در اینجا نوعی استنباط و فهم از قرآن وجود دارد. دراستخاره نوع دوم به بعضی از افراد نوعی اجازه باطنی داده می شود که دیگر استدلال ندارد و به فهم و استنباط، مربوط نمی شود و در اکثر اوقات

ص: 322

جواب ها کاملاً مطابق با واقع درمی آید. لذا می شود که از یک آیه دو جور مطلب به ذهن استخاره کننده بیاید که هر دو مطلب نیز مطابق با واقع باشد.(1) برای توضیح بیشتر چند نفر از کسانی را که با نور باطنی از نیت متقاضی استخاره خبر می دادند را معرفی می کنیم:

1. سیر و سلوک آیت الله كشميري برای اخذ اجازۀ باطنی

مرحوم کشمیری می فرمودند: استخاره با تسبیح یادگاری از مرحوم شیخ مرتضی طالقانی است و اصل استخاره با قرآن از دستورالعمل شیخ علی اکبر اراکی بود. ایشان فرمودند: چهل روز روزه بگیر و هرروز سه بار سورۀ نور را بخوان؛ یکی صبح؛ یکی ظهر؛ یکی شب. مرحوم کشمیری می فرماید این دستورالعمل را بیستم ماه شعبان شروع کردم و آخر ماه رمضان به پایان رساندم تا این که سه خواب دیدم:

اول: در عالم خواب دیدم در ایوان طلای نجف، حضرت امیر علیه السلام ایستاده اند و نوح پیامبر با عمامه ای بزرگ در عقب سر ایشان ایستاده است و حضرت در آنجا به من تسبیحی دادند.

دوم: روز بعد در عالم خواب دیدم که آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در صحن امیرالمؤمنین تشریف دارند و به من تسبیحی دادند.

سوم: در خواب دیدم که در کف دستم چیزی مانند ماه است و کم کم نور آن زیاد می شود. پس ازآن، این حالت استخاره در من پیدا شد به طوری که وقتی تسبیحی به دست می گرفتم آیه ای به دلم الهام می شد

ص: 323


1- . رموز استخاره، ص 100-101.

که درواقع جواب استخاره بود.(1)

در شرح حال آیت الله کشمیری نقل شده که با تسبیح استخاره می گرفت و با آیه جواب می داد! به ایشان گفته شد آیا شما حافظ قرآن هستید؟ فرمودند خیر.

سؤال شد پس چطور با آیات جواب می دهید؟ فرمودند به دلم الهام می شود.

ایشان در جای دیگر فرمودند: در مشهد کسی بنام سید جعفر شهرستانی بود که با یک استخاره جواب چهارصد استخاره را می داد(2)

روزي [از آیت الله كشميري] سؤال شد [آيا] استخاره هاى شما صددرصد [مطابق واقع] است؟

فرمود: وقتى حال استخاره باشد صد درصد است. همان طور كه شاعر هر وقت بخواهد نمی تواند شعر بگويد و وقتى ذوق گفتن شعرش بيايد شروع به شعر گفتن می کند.

گاهى دست روى جلد قرآن می گذاشتند و [بدون آنکه قرآن را باز کند] جواب استخاره را می دادند.

از ايشان سؤال شد چطور می شود شما دست روى جلد قرآن می گذارید [و بدون آنکه قرآن را بازکنید] جواب استخاره را می دهید؟

ص: 324


1- .[1] همان، ص 89؛ داستان های شگفت انگیزی از استخاره، ص 55 و 56.
2- . رموز استخاره، ص 89.

فرمود: وقتى حالش آمد همه چیز در جواب به ذهن و قلب می آید.(1)

ملاحظه می فرمایید در چنین استخاره ای اصلاً لای قرآن باز نشده و هیچ آیه ای از آیات قرآن مجید مشاهده نشده و خود استخاره کنند هم ادعا نمی کند من این حقایق را از میان کلمات قرآن استنباط کرده ام؛ بلکه می گوید به دلم الهام می شود و در جای دیگر می فرماید: وقتی حالش آمد همه چیز در جواب به ذهن و قلب می آید.

پس نتیجه می گیریم حقایقی که هنگام استخاره بر زبان بعضی از اولیاء جاری می شود ربطی به قرآن و تسبیح و رقعه ندارد بلکه از ضمیر پاک و قلب نورانی آن بزرگواران تراوش می کند. این است رمز غیب گویی استخارۀ بعضی از بزرگان؛ که هیچ ربطی به قرآن و تسبیح و کاغذ ندارد ولی بعضی از بزرگان، ذوق زده شده و این مطالب را وحی منزل و اعجاز قرآن و تسبیح به حساب آورده و آن را دلیل وجود خدا دانسته و از معجزات شیعه در عصر غیبت برشمرده اند!

2. استخارۀ مرحوم قاضی

حضرت آیت الله حاج سید محمدمهدی لنگرودی نقل می فرمودند: در محضر آیت الله قاضی بودیم عده ای می آمدند و استخاره می کردند و ایشان درست جواب همان مطلب را می داد و ما تعجب می کردیم و با خود می گفتیم این اشارات که در قرآن نیست و ایشان این مطالب را از کجا درک می کنند این سؤال را از خود ایشان پرسیدیم در جواب فرمودند:

ص: 325


1- . همان، ص 88-89.

ما وقتی طرف -متقاضی استخاره- از درمی آید می دانیم چه می خواهد؛ فقط قرآن را باز می کنیم تا باور کند.(1)

بزرگانی که غیب گویی بعضی از استخاره کننده ها را اعجاز قرآن و دلیل اثبات صانع! دانسته اند، با دقت سخن مرحوم قاضی را آویزه گوش خود کنند که با صراحت می فرماید: «ما وقتی متقاضی استخاره از درمی آید می دانیم چه می خواهد؛ فقط قرآن را باز می کنیم تا باور کند»؛ یعنی این مطالب از میان کلمات قرآن استنباط نشده و ربطی به قرآن ندارد.

3. استخاره آیت الله محسنی ملایری

آیت الله سید عباس حسینی کاشانی می فرماید: روزی آیت الله محسنی ملایری منزل ما تشریف آوردند حاج افشار آمده بود منزل ما استخاره می خواستند آیت الله محسنی ملایری برایشان استخاره کردند و فرمودند: گویا می خواهید برای پسرتان دختری را عقد کنید؟ گفت: بله همین طور است. ...ظهری بود پس از صرف غذا خوابیدیم وقتی آقای محسنی بیدار شدند شخصی در زد و گفت استخاره می خواهم آیت الله محسنی استخاره کردند من دیدم همان آیه ای آمد که در استخاره آقای افشار آمده بود اما ایشان رو کرد به آن شخص و گفت اگر این کار را انجام دهید در چاهی می افتید که خلاصی برای شما امکان ندارد و ممکن است به مرگ شما بیانجامد. آن آقا خیلی تعجب کرد و بسیار تشکر کرد و رفت. بعداً

ص: 326


1- . همان، ص 71. به نقل از کرامات اولیاء، ص 83.

فهمیدیم این آقا طلافروش بود و قصد داشت چند کیلو طلا را به طور قاچاق از کشور خارج کند من تعجب کردم و خدمت ایشان عرض کردم آقا می خواهم سؤالی بپرسم.

گفتند: خودم می دانم؛ می خواهی چه بپرسی و بعد فرمودند: من یک مطلبی را می خواهم به شما بگویم اگر قول می دهید که تا رسیدن مرگ من به کسی نگویید، می گویم. من نیز عرض کردم قول می دهم ایشان پس از اطمینان خاطر فرمودند: حقیقت مطلب این است که من وقتی قرآن را باز می کنم از قرآن چیزی نمی فهمم اما یکی در گوشم می گوید که این طور بگو. یک صدایی در گوشم هست که می گوید چه چیز بگویم؛ من هم همان چیز را به استخاره کننده می گویم.(1)

بازهم از كساني كه قائل به طريقيت و كاشفيت استخاره هستند تقاضا می کنم كلام آیت الله محسنی را با دقت مطالعه كنند كه قبل از آنكه آیت الله سید عباس حسینی کاشانی سؤال خود را مطرح كند می گوید می دانم می خواهید چه بپرسيد؛ و جواب سؤالش را هم می دهد و می گوید: حقیقت مطلب این است که من وقتی قرآن را باز می کنم از قرآن چیزی نمی فهمم؛ اما یکی در گوشم می گوید که این طور بگو. یک صدایی در گوشم هست که می گوید چه چیز بگویم؛ من هم همان را به استخاره کننده می گویم.

ص: 327


1- . همان، ص 73؛ به نقل از ناگفته های عرفان، ص 194.
4. استخاره آیت الله کوهستانی

از کرامات آیت الله کوهستانی این بود که با استخاره، از ضمایر اشخاص آگاهی داشت یعنی با دیدن آیۀ شریفه، از نیت شخص خبر می داد البته گاهی پیش می آمد که قبل از استخاره جواب او را می داد.(1)

5. استخاره عجیب زن خوانساری

مؤلف کتاب رموز استخاره می نویسد: چند سال پیش در یکی از ولایات اطراف خوانسار صحبت از پیر زنی به میان آمد که به طور [عجیب و] غریبی استخاره می گرفت و به نیت افراد اشاره می کرد. این پیره زن را از نزدیک زیارت کردم ایشان لباس راه راهی به تن داشت و برای استخاره -بجای تسبیح یا رقعه [یا قرآن]- ابتدا سه صلوات فرستاد و قسمتی از لباس خود را با دو دست خود گرفت و خط های تیره آن را شمرد و درنهایت خیر و شرّ مسئله را به همراه نیت من بیان کرد و گفت برای فلان کار هنوز زود است باید صبر کنید تا فلان مسئله واقع شود. وقتی در خصوص نحوۀ استخاره و اجازه ایشان سؤال کردم فرمود: من نمی دانم شما دقیقاً چه می گویید ولی همین را می دانم که وقتی من سه تا صلوات به روح رسول الله و فرزندانش نثار می کنم و خط های لباسم را می شمارم انگار یک شخصی در گوشم زمزمه می کند که فلان چیز را بگو من هم وقتی همان حرف ها را می زنم [استخاره کننده] خیلی خوشحال می شود و دعایم می کند اما من می دانم

ص: 328


1- . همان، ص 77.

همه این ها از برکت صلوات است.(1)

ملاحظه می کنید این خانم خوانساری نه تسبیحی به دست گرفته نه رقعه ای را از زیر سجاده خود بیرون آورده و نه قرآنی را باز کرده؛ بلکه قسمتی از لباس راه-راه خود را گرفته و خطوط آن را شمرده، آنگاه از نیت و عاقبت امر استخاره کننده خبر داده است.

سؤال: به نظر شما این حقایق میان خطوط لباس زن خوانساری مخفی بوده و این خانم آن را از باطن لباسش استنباط و استخراج کرده یا از ضمیر پاک او تراوش کرده است؟

هر مطلبی را در پاسخ این سؤال بگویید، همان پاسخ را ما دربارۀ غیب گویی استخاره با قرآن و تسبیح و رقعه، تقدیم شما می کنیم.

6. استخاره زن نجفی

آیت الله كشميري نقل كردند كه: [در نجف اشرف] مدّتي بود می دیدم زني با عباي سياه و حالت زنان دهاتي [در حرم امیرالمؤمنین] زير ناودان طلا می نشیند و زن ها به او مراجعه می کنند و او نيز با تسبيحي كه به دست داشت بر ايشان استخاره می گرفت. از او سؤال كردم: تو چه می کنی؟ گفت: براي زن ها استخاره می گیرم. گفتم: استخاره را از كه آموختي؟ چه ذكري می خوانی و چگونه مسائل را به مردم می گویی؟

گفت: من زني بودم كه با شوهر و فرزندانم زندگي معمولی را می گذراندم. شوهرم در اثر حادثه ای از دنيا رفت و من ماندم و چهار فرزند

ص: 329


1- . همان، ص 65-66.

يتيم، خانوادۀ شوهرم به اين عنوان كه من بدشگون هستم و قدم من باعث مرگ پسرشان شده است، مرا از خود طرد كردند؛ و خانوادۀ خودم هم اعتنايی به مشكلات مادي من نداشتند، لذا زندگي را با زحمات زياد و رنج فراوان می گذراندم. ضمناً ازآنجاکه زني جوان بودم، طبعاً دام هایی نيز براي انحرافم گسترده می شد و چندين مرتبه براثر تنگناهاي اقتصادي و احتياجات مادي نزديك بود به دام افتاده و به فساد كشيده شوم و تن به فحشا بدهم ولي خداوند كمك نمود و خودداری كردم تا روزي براثر شدت احتياج و گرفتاري، تصميم گرفتم كه چون زندگي برايم طاقت فرسا شده و دیگر چاره ای نداشتم تن به فحشا بدهم. من تصميم خود را گرفته بودم؛ اما اين بار نيز خدا به فريادم رسيد و مرا نجات داد. در بين ما رسم است كه اگر حاجتي داريم به حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام می آییم و سه روز اعتصاب غذا می کنیم تا حاجتمان را بگيريم و اکثراً هم حاجت خود را می گیرند من نيز تصميم گرفتم به ساحت مقدّس حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام متوسل شده و اعتصاب غذا كنم. رفتم و دست توسل به دامنش زدم و كنار ضريح آن حضرت اعتصاب غذا را شروع كردم. روز سوّم بود كه كنار ضريح خوابم برد و حضرت ابوالفضل علیه السلام به خوابم آمد و فرمود: تو براي مردم استخاره بگير. عرض كردم من كه استخاره بلد نيستم فرمود: تو تسبيح را به دست بگير، ما حاضريم و به تو می گوییم كه چه بگويي. از خواب بيدار شدم و با خود گفتم: اين چه خوابي است كه دیده ام؟ آيا به راستی حاجت من روا شده است و ديگر مشكلي نخواهم داشت؟ مردد بودم چه كنم؟ بالاخره تصميم گرفتم

ص: 330

اعتصابم را شكسته و از حرم خارج شوم ببينم چه می شود. از حرم خارج شدم و داخل صحن گرديدم. از يكي از راهروهاي خروجي كه می گذشتم زني به من برخورد كرد و گفت: خانم استخاره می گیری؟ تعجب كردم، اين، چه می گوید! معمول نيست كه زن استخاره بگيرد، آن هم زني چادرنشین و بياباني! ارتباط اين خانم با خوابي كه ديدم و دستوري كه حضرت به من داده چيست؟ آيا اين خانم از خواب من مطّلع است؟ آيا از طرف حضرت، مأمور است؟ بالاخره به او گفتم: من كه تسبيح ندارم. فوراً تسبيحي به من داد و گفت: اين تسبيح را بگير و استخاره كن: دست بردم و -با توجهّي كه به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام داشتم- مشتي از دانه های تسبيح را گرفتم، ديدم حضرت، در مقابلم ظاهر شد و فرمود «چه بگويم». مطالب را گفتم؛ و او رفت. از آن تاريخ، من هفته ای يك روز به اين محل زير ناودان طلا می آیم و زناني كه وضع مرا می دانند، نزد من می آیند و من بر ايشان استخاره می گیرم و بابت هر استخاره، پولي به من می دهند ظهر كه می شود، با پول حاصله، وسايل معيشت خودم و فرزندانم را تهيه می کنم و به منزل برمی گردم.

طبق روایت دیگر مرحوم سید عبدالکریم کشمیری فرمودند: من کنجکاو شدم و از ایشان خواستم برای من استخاره ای بگیرد و نیت من را بگوید. ایشان استخاره ای گرفت و گفت: چون شما با خود حرزی داری من نمی توانم نیت شمارا بگویم. او درست می گفت من حرز امام جواد علیه السلام را با خود داشتم؛ لذا آن را کنار گذاشتم و ایشان برای من استخاره

ص: 331

گرفت و به درستی نیت من را گفت.(1)

7. استخارۀ يكى از بزرگان

علامه آیت الله حسینی طهرانی می فرمودند: زمانى كه در قم مشغول تحصيل بودم يكى از بزرگان، استخاره هاى بسيار دقيقى می گرفت و همین که قرآن را باز مى كرد جواب صحيح و جزئيّات مطلب را بيان مى فرمود؛ يكى از آقايان مى گفت: من روزى پشت سر ايشان ايستادم تا ببينم هنگام استخاره چگونه این قدر دقيق و صحيح مطلب را از آيه بيرون مى كشد، وقتى قرآن را باز كردند ديدم جوابى كه مى دهند هيچ ربطى به آن آيه ندارد، با تعجّب از ايشان سؤال كردم: آيه اى كه آمده بود با جواب شما هيچ تناسبى نداشت، سرّ اين مسأله چيست؟

ايشان خنده اى كرده و فرمود: من همین که قرآن را باز مى كنم جواب صحيح و مسائل مربوط به آن به قلبم القاء مى شود!(2)

8. استخاره شیخ هدایت الله

شیخ هدایت الله جوانی برازنده و متقی بود. وی هرروز برای حضور در کلاس درس از مسیر خاصی عبور می کرد و ازآنجاکه جوانی سربه زیر و باوقار بود با محیط اطراف خویش کاری نداشت؛ غافل از این که هرروز، زنی زیبا او را زیر نظر دارد. شیطان، زن را تحریک کرد تا خود را به این جوان پاک دامن عرضه كند یک روز که زن طبق عادت همیشگی منتظر

ص: 332


1- . همان، ص 65-66.
2- . نور مجرد، جلد دوم، ص 83.

شیخ هدایت الله بود، موقعیت را مناسب و مسیر را خلوت می بیند و باحالتی غیرقابل انتظار، به صورت عریان و برهنه، خود را به شیخ هدایت الله نشان می دهد. هنگامی که شیخ هدایت الله متوجه قصد شیطانی زن می شود و می خواهد فرار کند، زن می گوید: «اگر فرار کنی، با جیغ وداد

آبروی تو را خواهم برد.» شیخ با دیدن این صحنه، با دلی شکسته و مضطرب، متوجه خداوند می شود و می گوید: «خدایا چه کنم؟ تو خود می دانی که اگر عنایت تو نباشد، شیطان بر من مسلط خواهد شد! تو خودت گفتی: وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأی بُرْهانَ رَبِّهِ. یوسف چون برهان تو را دید دامن خویش را پاک نگه داشت، من که یوسف نیستم چه کنم؟» در این هنگام، جرقة امید در دل جوان زد و به یک باره فریاد زد: چرا تو جیغ وداد بکشی؟ من خودم فریاد می زنم و مردم را خبر می کنم تا بیایند و ببینند که شیطان چگونه می خواهد ما را به فساد و تباهی بکشد؟ زن که این وضعیت را پیش بینی نمی کرد پا به فرار می گذارد و از معرکه می گریزد و شیخ هدایت الله با رویی گشاده و دلی شاد و زبانی لبریز از شکر خداوند به خانه بازمی گردد. ولی این، پایان داستان نبود؛ چراکه پس ازاین ماجرا، خداوند چشمه های جوشان فضل و دانش خود را بر دل او جاری می سازد که یکی از این فیوضات الهی، استخاره های عجیب وی بود. او هرگاه به سراغ قرآن می رفت و یا برای کسی استخاره می گرفت، در حاشیة قرآن جملاتی ظاهر می شد که نه تنها خوبی و بدی آن کار را مشخص می کرد؛ بلکه آینده و جزئیات مطلب را هم پیش بینی می کرد. پس

ص: 333

از مدت کوتاهی، آن قدر شیخ هدایت الله و استخاره هایش معروف شدند که مردم برای گرفتن استخاره، درِ خانة او صف می کشیدند.(1)

جمع بندی مطالب

خداوند متعال در آیۀ 28 سورۀ حدید می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید تقوای خدا پیشه کنید و به رسولش ایمان بیاورید تا دو سهم از رحمتش را به شما عطا کند و نوری برای شما قرار دهد تا به وسیلۀ آن در زمین حرکت کنید.... .(2)

همچنین در آیۀ 29 سورۀ انفال می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید تقوای خدا را پیشه کنید [و حلال و حرام او را رعایت کنید] تا برای شما فرقان [و نور بصیرت] قرار دهد و .... .(3)

آنچه از آیات فوق به دست می آید این است که: تقوای الهی در انسان پرهیزگار، نوری ایجاد می کند که باعث فرقان و بصیرت می شود و متقی با آن نور، حقائقی را می بیند که دیگران از درک آن عاجزند. حضرت یوسف علیه السلام هنگامی که خواب دید ماه و خورشید و یازده ستاره او را سجده می کنند، قادر به تعبیر خواب خود نبود؛ اما پس از تقوای الهی و اجتناب از فحشا و منکرات، نور تقوا دلش را روشن کرد و توانست خواب زندانیان و پادشاه مصر و دیگران را تعبیر کند. در میان استخاره کنندگان

ص: 334


1- . استخاره و نقش آن در زندگی نوشه، احمد لقمانی، به نقل از سایت راسخون.
2- . {يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ}.
3- . {يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيمِ}

نیز کسانی مانند شیخ هدایت الله و آن زن نجفی و خوانساری؛ و سید بن طاووس و آیت الله کشمیری و آیت الله قاضی و...، اولیایی بوده اند که قلب آن ها به برکت تقوا و تهذیب نفس، نورانی گردیده؛ و موردعنایت ویژۀ خدای منان واقع شده اند؛ درنتیجه، استخارۀ آن ها، از سنخ استخاره های انسان های عادی نبوده؛ بلکه استخاره های استثنایی بوده و حقایقی که در گوش آن ها گفته شده و بر زبان آن ها جاری می شده؛ و آنچه در پاسخ استخاره گفته اند، الهام الهی بوده که از قلب خود آن ها جاری می شده نه از بطن قرآن و تسبیح و کاغذ؛ و به طورقطع هیچ کس دیگر -حتی مفسران قرآن و فقها و مراجع تقلید هم- قادر به چنین استخاره هایی نبوده و نيستند. ما به کسانی که نتیجۀ استخاره با تسبیح و قرآن و کاغذ را، وحی الهی و از معجزات شیعه می دانند عرض می کنیم: با توجه به این که اولیایی که چنین استخاره هایی می گرفته اند تصریح کرده اند: حقایقی که بر زبان آن ها جاری می شود از میان آیات قرآن و تسبیح، استنباط نشده؛ بلکه از الهامات الهی و اشراقات ربانی است که مختص خود آن ها بوده، پس لازم است در دیدگاه خود تجدید نظر کنید و از غلو و افراط گرایی دست بردارید و بدانید برای انجام چنین استخاره هایی نیاز به فهم معنای کلمات و درک ظواهر و علم تفسیر و تأویل قرآن نیست؛ بلکه نیاز به سیر و سلوک و تهذیب نفس و نور تقوا دارد.

ص: 335

ص: 336

فصل ششم : کلام بزرگان در نفی استخاره با قرآن

اشاره

حضرت آیت الله ملکوتی دربارۀ استخاره با قرآن و تسبیح و رقاع می فرماید: در نصوص اسلام، دلیل معتبر برای استخاره های متعارف امروز نداریم.(1)

حضرت آیت الله دوزدوزانی: استخاره با قرآن روایت زیادی ندارد و وضع آن خیلی روشن نیست.(2)

حضرت آیت الله دوزدوزانی: قرآن کریم اساساً برای نماز نازل شده نه برای استخاره و باز و بسته کردن و امثال آن؛ لذا انسان باید تنها در حال حیرت برای رفع تحیر استخاره کند و ما سفارش می کنیم که حتی الامکان استخاره نکنند.(3)

حضرت آیت الله حکیم: آن طوری که بین مردم شایع شده و در مطالب

ص: 337


1- . احکام استخاره، ص 123.
2- . همان، ص 110.
3- . همان، ص 28.

و کارهای مهم بخصوص در ازدواج و مسافرت و همانند آن استخاره با قرآن و یا تسبیح می کنند این اساس شرعی ندارد... .(1)

سؤال: استخاره برای ازدواج چه مقدار حجت شرعی دارد؟

حضرت آیت الله مدرسی: استخاره برای هیچ امری حجت شرعی نیست...

حضرت آیت الله اعتمادی: استخاره در هیچ مورد حجیت شرعی ندارد.(2)

حضرت آیت الله حکیم: استخاره حجت شرعی ندارد.

حضرت آیت الله دوزدوزانی: استخاره برای رفع حیرت است و حجت شرعی ندارد.(3)

1. صاحب کتاب مصباح الفقیه

آیت الله العظمی حاج آقا رضا همدانی در باره مشروع بودن استخاره می فرماید: حکم کردن به شرعیت استخاره با قرآن و تسبیح و... با تمسک به اخبار تسامح و اخباری که اغلب آن ها از غیر کتب اربعه روایت شده خالی از اشکال نیست و شمول اخبار من بلغ برای عمومات استخاره، خالی از تأمل نیست پس احوط عدم قصد توظیف است در هر یک از این [استخاره ها] و این قاعده [تسامح] مستحب بودن آن عمل را به معنای ورود شرعی قطعاً ثابت نمی کند.(4)

ص: 338


1- . همان، ص 16.
2- . همان، ص 81.
3- . همان، ص 86.
4- . همان، ص 107. به نقل از مصباح الفقیه، ج 2، ص 519؛

2. آیت الله خویی

طی یک استفتاء از آیت الله خویی (ره) سؤال شده: آیا در باب استخاره با تسبیح روایت معتبری واردشده و کدام یک از استخاره ها مورد اعتماد است و شما به آن اعتماد دارید؟ ایشان در جواب فرموده اند:

باسمه تعالی دراین باره به روایت معتبر برخورد نکردیم پس عمل به آن مبنی است بر رجاء و ما نیز بر همین مبنا به آن عمل می کنیم.

همچنین از ایشان سؤال شده آیا استخاره با قرآن صحیح است و آیا دراین باره استخاره صحیح واردشده است؟ ایشان در پاسخ فرمودند: بله [استخاره با قرآن] صحیح است [البته به قصد] رجاء؛ و دراین باره احادیث معتبری وجود ندارد.(1)

3. حضرت آیت الله سید احمد خوانساری

خدا رحمت کند مرحوم سید احمد خوانساری را که از قدیسان این عصر بود ایشان باآنکه صاحب فقه و درایت بودند و منصب حکمت و معقول داشتند و با همه صفای باطن و تعبدی که داشت می فرمود: من با قرآن کریم استخاره نمی کنم من استخاره آیه را نمی دانم و بر انشای آن چیره نیستم و علم این کار را ندارم وی تنها با تسبیح استخاره می کرد.(2)

ص: 339


1- . همان، ذیل ص 111.
2- . دانش استخاره، محمدرضا نکونام، ج1، ص 232.

4. علامۀ طباطبایی

هیچ مانع و محذور دینی در استخاره و مشورت نیست، چون استخاره، کاری جز تعیین یکی از دو طرف تردید را انجام نمی دهد، نه غیر واجبی را واجب؛ نه حلالی را حرام؛ و نه حکمی از احکام خدا را تغییر می دهد و نه آدمی را ازآنچه در پس پرده غیب است، باخبر می کند، تنها و تنها می گوید: خیر صاحب استخاره در فعل است یا در ترک و بدین وسیلۀ او را از حیرت و تردید نجات می دهد، ولی این که اثر فعل و ترک در آینده چه خواهد بود و چه حوادثی را به بار خواهد آورد از عهدۀ استخاره بیرون است و استخاره از تعیین این جهت، ساکت است و آینده صاحب استخاره از خیر و شرّ، عیناً مانند آینده کسی است که استخاره نکرده و کار خود را با فکر و مشورت، انجام داده است...

ممکن است کسی در استخاره با قرآن توهم کند که استخاره با قرآن، به دست آوردن علم غیب است، چه نفس صاحب استخاره از استخاره با قرآن و تفأل به آن و امثال آن، نحوست و میمنتی احساس می کند و اگر استخاره اش خوب بود انتظار خیر و نفعی را می کشد و اگر بد بود، مترصد شرّ و ضرری می شود.

این اشکال نیز، توهمی بیش نیست، زیرا به طریق صحیح - هم از شیعه و هم از اهل سنت - روایاتی داریم که پیغمبر صلی الله علیه واله خودش تفأل به خیر می زد و مردم را هم به این عمل، توصیه می فرمود و از فال بد زدن، نهی می نمود و می فرمود: «هر جا که فال بد زده شد، توکل به خدا کنید و در پی کار خود روید»؛ بنابراین، هیچ مانعی از تفأل زدن با قرآن کریم و

ص: 340

امثال آن به نظر نمی رسد، چه استخاره خوب بود، صاحب استخاره، عمل را با طیب نفس و دل پاک، انجام می دهد و اگر بد بود، توکل به خدا کرده و در پی کار خود می رود. پس استخاره با قرآن، جز همان طیب نفس و رفع تردید و سرگردانی و امید به نفع و سعادت، اثر دیگری ندارد.(1)

نقد کلام علامۀ طباطبایی

این که پیامبر تفأل به خیر می زد و مردم را به آن امر می کرد امری مقبول است اما آیا شما یک مورد سراغ دارید که رسول خدا صلی الله علیه واله با قرآن استخاره یا به آن تفأل زده باشد؟ آیا یک مورد سراغ دارید که حضرت علی علیه السلام برای خود یا دیگران با قرآن استخاره گرفته باشد؟ آیا می توانید فقط یک حدیث صحیح السند ارائه کنید که از زمان بعثت رسول خدا صلی الله علیه واله تا شروع غیبت صغرا یک نفر از معصومین علیهم السلام برای خودشان یا برای کسی با قرآن یا با تسبیح استخاره کرده یا به آن تفأل زده باشند؟

ایراد دیگر اینکه فرمودید: «استخاره انسان را از عالم غیب باخبر نمی کند تنها می گوید: خیر صاحب استخاره در فعل است یا در ترک»؛ در این سخن شما مطلب قابل تأملی وجود دارد و آن این که: خبر دادن از خیر و شرّ امور بندگان، نوعی غیب گویی است که با بخش اول کلام شما تعارض دارد.

ص: 341


1- . تفسیر المیزان، ج 6، ص 119؛ ذیل آیه 90 سوره مائده.

5. شهید آیت الله دستغیب

استخاره یعنی طلب خیر از خدا کردن. استخاره در حقیقت، دعاست. مردم استخاره را بد فهمیده اند: چقدر مسلمانان عادت زشتی پیداکرده اند، می خواهد فلان معامله را بکند، استخاره می کند که اگر منفعت فراوانی می برد، خوب بیاید. این که استخاره نشد و بهتر آن است که به مولای خود، زین العابدین و سید الساجدین اقتدا کنی، دعای استخاره آقا را در صحیفه[سجادیه] بخوان که عرض می کند «پروردگارا، هرگاه دو خاطره در دلم خطور می کند و یا دو کار به نظرم می آید: کاری که رضای تو در آن است و کاری که سخط تو در آن می باشد -و رضای شیطان در آن است- خدایا اراده مرا بر طبق رضای خودت بگردان».

قرآن مجید هدایت به سوی قله های کمال و رستگاری و سعادت است؛ نه برای فال گرفتن و استخاره کردن برای کشف سود و زیان معامله و عوض کردن آب حوض خانه و قبول یا ردّ خواستگار و طلاق همسر.

آتیه بینی[پیش بینی عاقبت کار] از قرآن غلط است: بعضی از استخاره ها و فال گرفتن ها به قرآن، غلط است، چون آتیه بینی [آینده بینی] است؛ مثلاً مادری می خواهد دخترش را شوهر بدهد، استخاره می کند که ببیند پیش آمدش چه می شود. یا کس دیگری [برای استخاره] در خانه فلان آقا می رود می گوید: بد است؛ دلش آرام نمی گیرد، جای دیگر می رود، می گوید خوب است؛ آن وقت می گوید این چه جور می شود، یکی می گوید خوب، دیگری می گوید بد. اصلاً کدام روایت به تو دستور داده که این کار را بکنی؟ دستور شرع را بفهم که چه

ص: 342

می فرماید.

یا هنگام امتحان مدارس که می شود مکرر جوان هایی می آیند که آقا یک استخاره بگیرید تا ببینم قبول می شوم یا نه [این ها آتیه بینی و آینده خوانی است که غلط است] این راه غلط را ترک کنید و دین را با خرافات آلوده نکنید. این استخاره که این قدر دربارۀ آن سفارش شده معنایش این نیست که با تسبیح، یک و دو کن یا قرآن را بازکن؛ بلکه طلب خیر از خدا کردن است، یعنی هر کاری که می خواهی بکنی از خدا بخواه هر چه خیر و رضای توست برای من پیش آور. در قرآن مجید آمده است: «و شاورهم فی الامر» ای پیامبر، در کارها مشورت کن. البته با هر کس نباید مشورت کرد بلکه باکسی که عاقل، زیرک، دین دار، امین، دلسوز و رازدار باشد. درصورتی که مشورت، میسر نشد یا نظرهای افراد مختلفی که با آن ها مشورت کردی، معارض یکدیگر بود؛ یعنی از یکی پرسیدی گفت: آری و دیگری گفت: نه. بهترین راه برای رفع حیرت که در روایات رسیده استخاره است آن هم استخاره «ذات الرقاع» یعنی استخاره با کاغذ؛ که مشهور فقها هم به آن عمل کرده اند.(1)

6. حضرت آیت الله معرفت

مفسر کبیر قرآن حضرت آیت الله محمدهادی معرفت استخاره را فاقد مستند و مبنای معتبر شرعی می دانست.(2)

ص: 343


1- . کندوکاوی درباره استخاره و تفال، ص 93 تا 96؛ به نقل از کتاب استعاذه، تألیف شهید دستغیب، ص 96 تا 106.
2- . تقریرات حوزوی، دوماهنامه فرهنگی سال اول شماره دوم و سوم شماره مسلسل 4 و 5/اردیبهشت و تیر 1395 ص 19.

7. علامه سید محمدحسین فضل الله

نمی شود به روایاتی که دربارۀ استخاره با قرآن و تسبیح و رقاع واردشده اعتماد کرد؛ به خاطر ضعف سند و اختلاف و تعارض طرق؛ بنابراین باید هرگونه استخاره ای را به هر شکل، به قصد رجاء مشروعیت و مطلوبیت انجام داد چون دلیل شرعی وجود ندارد که ثابت کند این طرق و اسالیب شرعیت دارد.(1)

ایشان در جای دیگر از کتاب خود می نویسد:

1. به هیچ وجهی از وجوه، روایت و دلیل معتبر شرعی برای اثبات مشروعیت استخاره قائم نشده؛ -مخصوصاً استخارۀ ذات الرقاع و تسبیح و قرآن- و منشأ عمل کردن علما به این استخاره ها همان «قاعد تسامح در ادلۀ سنن» است.

2. بیشتر این استخاره ها نزد فقهای متقدمین، معلوم و مشهور نبوده بلکه این استخاره ها نزد متأخرین مشهور شده است (مخصوصاً بعد از ابن طاووس).

3. استخاره از انواع دعا است پس می شود شروط اجابت دعا را در آن شرط دانست.

4. استخاره از غیب خبر نمی دهد و صرفاً کارش خارج کردن انسان از حیرت است و کارش متصل کردن انسان به دایره توکل و استعانت بالله تعالی است.

ص: 344


1- . القرعة والاستخاره، محمدحسین فضل الله، ص 104.

5. استخاره کاری در نقطه مقابل عقل نیست به گونه ای که بخواهد عقل را تعطیل کند بلکه کارش اتصال انسان به خداست با رعایت تمام امور عقلی و عقلایی.

6. جایز است استخاره را به رجاء مشروعیت و مطلوبیت انجام داد نه بر اساس ورود شرعی قطعی.(1)

ما نیز طبق نظر صاحب «مصباح الفقیه» و سیدنا الاستاذ خویی، شرط می دانیم که مکلف، استخاره را به رجاء مطلوبیت انجام دهد نه بر اساس این که طریقی است که خدا آن را تشریع کرده است.(2)

8. نظر علامه تهرانی درباره استخاره

علامه آیت الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی، امر استخاره را بسيار خطير می دانستند و می فرمودند: كشف حقيقت از اين طريق بسيار سخت است؛ و لذا شاگردان خود را به اين امر ترغيب نمى نمودند و مى فرمودند: خوب است كه سالكين براى حلّ مسائل مبهم و مواضع شكّ، دستور «غسل و نماز استخاره» را به جای آورند. بدین صورت كه: به نيّت طلب خير از خداوند، ابتدا غسل نموده و سپس دو ركعت نماز بخوانند و مانند سجده شكر به سجده رفته و درحالی که از حول و قوّه و اراده خود بيرون آمده و به فقر و عجز خود از ادراك مصلحت معترفند و امر خود را تماماً تسليم حضرت پروردگار نموده اند و به رضاى او راضی اند، صدبار بگويند: أستَخيرُ اللهَ بِرَحمَتِه؛ و در مرتبه صد و يكم بگويند: أستَخيرُ اللهَ

ص: 345


1- . همان، ص 139.
2- . همان، ص 135.

بِرحمَتِه خِيَرَةً فى عافِيَةٍ؛ و پس ازآن قلبشان به هر طرف متمايل شد به همان عمل كنند و اگر در ترديد باقى ماندند هرچه را گمان به خير بودن آن دارند انجام دهند كه اگر خير نباشد خداوند مانع از انجام آن شده و مسير امور را به شكل ديگرى رقم مى زند. این دستور بسیار مجرب بوده و آثار بسیار عجیبی از آن مشاهده شده است. در خصوص استخاره با قرآن كريم نيز فهم معانى آيات و تناسب آن با جواب، بسيار لطيف و ظريف است و مكرّر ديده شده كه بزرگان و اهل سلوك نيز در فهم آن به خطا رفته اند.(1)

9. نظر امام خمینی رحمه الله دربارۀ استخاره

اشاره

الف. اخباری که دربارۀ استخاره است وعده نکرده اند که همیشه شما را بی کم وکاست به مقصود برسانند بلکه آنچه وعده شده این است که خدای عالم، به کسی که از او خیر بخواهد، خیر می دهد، اگر در این جهان، صلاح باشد اینجا می دهد وگرنه برای او ذخیره می کند [و در جهان دیگر می دهد].(2)

دربارۀ اعتقاد امام خمینی به استخاره، نظرات مختلفی بیان شده است حاج سید حسن خمینی [نوۀ امام خمینی] چندی پیش گفته بود: امام خمینی در عملیات جنگ و حتی شب 12 بهمن سال 57 از

ص: 346


1- . نور مجرد، جلد دوم، ص 83.
2- . کندوکاوی درباره استخاره و تفال، ص 77 تا 87؛ به نقل از کشف الاسرار (قم انتشارات پیام اسلام) ص 89 تا 96.

استخاره استفاده نکرد. تمام رفتارهای امام تابع یک نظام عقلایی بود! ... امام حتی در شب های عملیات نیز استخاره را ردّ می کرد ... امام برای پرواز از پاریس به تهران هم استخاره نکرد.(1)

امتناع امام خمینی از استخاره برای انجام عملیات نظامی

آقای محسن رضایی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همراه عده ای از فرماندهان نظامی به دیدار امام خمینی می رود و اوضاع نابسامان جبهه و جنگ را توضیح می دهد و از او می خواهد که برای انجام عملیات نظامی استخاره کند.

امام خمینی می فرماید: [انجام عملیات نظامی] مورد استخاره نیست؛ با توکل به خدا با معیارهای عقلایی عمل کنید.(2) از این مطلب تلویحاً فهمیده می شود که استخاره در کارهای خطیر، عقلایی نیست.

ج. سپهبد شهید علی صیاد شیرازی در خاطرات خود می گوید: عده ای از فرماندهان نظامی خدمت امام خمینی شرفیاب شده و از وضع بد مهمات و سلاح سخن گفته و از امام خمینی تقاضا کردند برایشان استخاره کند که آیا با این وضع، عملیات نظامی موردنظر را انجام دهند یا نه؟ امام خمینی با صراحت به آن ها فرمودند: من استخاره نمی کنم.(3)

ص: 347


1- . تقریرات حوزوی دوماهنامه فرهنگی سال اول شماره دوم و سوم شماره مسلسل 4 و 5/اردیبهشت و تیر 1395 ص 20.
2- . جشن نامه استاد سید علی خراسانی، ص 153؛ به نقل از عبور از بحران (کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی 1360 ص 512).
3- . کلید مشکل گشا، ص 47. به نقل از «ناگفته های جنگ» (خاطرات سپهبد شهید علی صیاد شیرازی ص 266).

ای کاش سایر علما و ائمۀ جمعه و جماعات ما استخاره کردن را به مردم یاد می دادند تا خودشان استخاره کنند؛ و مانند امام خمینی، از استخارۀ نیابتی که مبنای فقهی ندارد خودداری می کردند.

10. نظر بنیان گذار حوزۀ علمیۀ قم دربارۀ استخاره با قرآن

حضرت آیت الله شیخ مرتضی حائری [فرزند حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی] می فرمود: تا جایی که به یاد دارم مرحوم پدرم با قرآن استخاره نمی کرد و می فرمود: من درست نمی فهمم مثلاً آیۀ { يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ...}(1)نسبت به موضوع استخاره، خوب است یا بد ولی دربارۀ هجرت به قم پس از اصرار عده ای از علما و اهالی شهر قم و تهران، بالای سر حضرت معصومه(س) استخاره کرده بودند و آیه 93 سورة یوسف آمده بود.(2) آیت الله کریمی جهرمی دراین باره می فرماید: درجایی که فقیه بزرگ شیعی، آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی بنیان گذار حوزۀ علمیۀ قم از استخاره با قرآن پرهیز می کرد و می فرمود: «من درست نمی فهمم مثلاً { يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ...}(3) نسبت به موضوع استخاره، خوب است یا بد»، دیگران باید صدچندان بترسند و تا می توانند از این

ص: 348


1- . سوره جمعه آیه 1 .
2- . داستان های شگفت، ص 15.
3- . سوره جمعه آیه 1 .

کار دوری جویند.(1)

11. فاضل ارجمند آقای احمدی جلفایی

از عموم روایات استخاره چنین استفاده می شود که استخاره کننده نمی تواند نفع یا ضرر مادی خود را در استخاره کشف کند بلکه آنچه از استخاره کشف می شود این است که خیر و مصلحت دنیوی و اخروی او را بیان می کند. بنا براین ممکن است کسی برای کاری استخاره کند و خوب بیاید ولی پس از انجام آن، از لحاظ مادی ضرر هم بکند ولی خیر و صلاح او در همان ضرر باشد به همین خاطر است که امام صادق علیه السلام به اسحاق بن عمار می فرماید: باید استخاره و طلب خیر کردنت همراه عافیت باشد برای این که ممکن است. خیر انسان در قطع دست و مرگ فرزند و ضایع شدن اموالش باشد.(2)به عبارتی دیگر همان گونه که سایر بلاها و مصیبت های واردشده بر مؤمن در دنیا، حکمت و فلسفه متعالی دارد و باطن آن به خیر و صلاح مؤمن است چه بسا خداوند متعال به لحاظ همین حکمت ها برای استخاره کننده نیز بلاهایی را لحاظ کند و مؤمن را به سمت آن سوق دهد تا از برکات خاص آن بلا و مصیبت بهره مند گردد؛ بنابراین از این روایت و مفهوم عموم روایت های دیگر چنین برداشت می شود که: مفهوم خوب آمدن در استخاره این نیست که استخاره کننده در انجام آن کار حتماً به نتیجۀ مطلوب خودش می رسد؛ و یا

ص: 349


1- . آیت الله مؤسس، چاپ اول، دار الحکمه، قم، 1372، ص 55.
2- . الكافي (ط - الإسلامية)، ج 3، ص 472.

هیچ ضرری نخواهد کرد و یا به هیچ مصیبتی مبتلا نخواهد شد. بلکه مراد از خوب بودن آن است که آن تصمیم یا آن کار درمجموع به خیر و صلاح و سعادت دنیوی یا اخروی مؤمن ختم می شود اگرچه ممکن است به بلاها و ضررهای مادی خاصی نیز پیچیده شده باشد. بنا بر آنچه گفته شد شایسته است استخاره کننده از کلماتی مثل خوب و بد و میانه استفاده نکند بلکه از عباراتی مثل اقدام کردن و اقدام نکردن؛ انجام یا ترک؛ یا خیر و عدم خیر؛ مصلحت است یا مصلحت نیست و مانند آن استفاده کند.(1)

12. نظر آیت الله گرامی دربارۀ استخاره

بخشی از مصاحبه با آیت الله گرامی دربارۀ استخاره:

ما دو نوع استخاره داریم: یک استخاره همان استخاره ای است که در کتاب های فقهی پیرامون آن بحث شده و روایت هم دارد و انواع مختلفی هم برشمرده اند، این نوع استخاره ممکن است مطابق با زندگی شما باشد و یا نباشد، در اینجا نوعی استنباط و فهم از قرآن وجود دارد.

نوع دوم: در این نوع استخاره به بعضی از افراد نوعی اجازه باطنی داده می شود که دیگر استدلال ندارد و به فهم و استنباط، مربوط نمی شود و در اکثر اوقات جواب ها کاملا مطابق با واقع درمی آید. لذا می شود که از یک آیه دو جور مطلب به ذهن استخاره کننده بیاید که هر دو مطلب نیز مطابق با واقع باشد.

ص: 350


1- . مفتاح الفرج، ص 24 تا 26.

-آیا به خود شما این اجازه نوع دوم داده شده است؟

-بلی؛ یک قضیه ای اتفاق افتاد که خیلی قابل توضیح نیست. حتی با یک حالت تندی بعد از مدتی از آن واقعه به من گفته شد: پس دنبال فلان مقام هستی؟ که استخاره نمی کنی؟ معنایش این بود که فکر می کنی استخاره کردن برایت عیب است. به هرحال برقی زده شد و چون تطابق زیاد بود و تجربه های شیرین فراوان، تاکنون ادامه داده ام.

-پس در استخاره برهان نیست، هم در اصل آن و هم در فهم از آیه؟

-بلی همین طور است. در روایات آمده است: آن مطلبی که در قلبت واقع می شود، به همان عمل کن. پس مهم همانی است که در ابتدا در قلب واقع می شود چه بسا با تأمل و دقت مطلبی به ذهن خطور کند که با آنچه در ابتدا به ذهن آمده مخالف باشد. مهم همان است که ابتدا در قلب واقع می شود.

-این که استخاره راهگشاست تردیدی در آن نیست، ولی آیا به نظر شما به صلاح است که فرهنگ حاکم و رایج جامعه این باشد که افراد در همان ابتدا برای هر کاری استخاره کنند؟

-خیر؛ این کار درست نیست. مورد استخاره تحیر و سرگردانی است. تحیری که باعقل و شرع و مشورت و رایزنی حل نشود. مثل قرعه، ما در مواردی به قرعه پناه می بریم. ولی کجا و در چه مواردی باید از آن استفاده کرد؟ برای بعضی از مشکلات حل نشدنی قرعه جایز است. استخاره هم همین طور، وقتی مشکل حل نشد باید به آن پناه برد. زمانی که عقل خود من یا دیگران مشکل را حل می کند، جای استخاره

ص: 351

نیست.

-پس شما می خواهید بفرمایید: زمانی می توان به استخاره توسل جست که راه های دیگر طی شده باشد و درواقع استخاره مشروط به زمانی است که فکر و مشورت بشود، ولی نتیجه حاصل نشود؟

-موضوع استخاره همان تحیر است. در بعضی از روایات آمده است که در چیزی که نمی دانی و متحیر هستی استخاره کن. یک وقت است که راه حلّی نیست، خوب، تحیر پیدا می شود و می توان به استخاره پناه برد.

استخاره بر دو معناست: یکی: طلب خیر از خداست. دوم: استخاره با قرآن که روایتش سند قوی ندارد. برای تفأل به قرآن نه تنها دلیلی نداریم بلکه دلیل برخلاف داریم. تجربه نشان داده استخاره کسانی با واقع تطبیق می کند که این ها اجازه باطنی داشته باشند و این اجازه با تصرف ولایی و معنوی باشد اگر کسی در این حد است مسلم است که استخاره چنین شخصی مقدم است ولو این که قبلاً همان موضوع را استخاره کرده باشد. استخاره نوعی اشراق است که این هم امکان اشتباه دارد حتی کسانی که مکاشفه دارند هم اشتباه می کنند. برخی می گویند استخاره دلیلی ندارد و این حرف معنایش این نیست که روایت نداریم روایات واردشده اما سند صحیحی ندارد خیلی از آداب سنن در فقه است که روایت صحیح السند ندارد اما چون آداب است می پذیریم.(1)

ص: 352


1- . رموز استخاره، ص 100 تا 112؛ معبری به آسمان ص 52 تا ص 72.

خاتمه

جمع بندی و خلاصۀ مطالب کتاب

در مقدمۀ کتاب عرض کردیم: استخاره به معنای طلب خیر است و احادیث و روایاتی که امر به استخاره می کند انصراف دارد به استخارۀ مطلق یعنی دعا و طلب خیر کردن از خدای رب العالمین.

در بخش اول کتاب، علاوه بر طرح مباحث مقدماتی و کلی، احادیث و روایات استخاره را، همراه شرح و تفسیر آن تقدیم؛ و اسناد آن را به تفصیل بررسی کرده و عرض کردیم احادیث و روایات استخارۀ مطلق و قلبی و مشورتی درمجموع، صحیح السند و متواتر است و کسانی که ادعا می کنند روایات استخاره، صحیح و متواتر است اگر منظورشان استخارۀ مطلق و قلبی و مشورتی باشد ادعای آن ها قابل قبول است؛ اما اگر دربارۀ احادیث و روایات استخاره با کاغذ و تسبیح و قرآن، ادعای صحت یا تواترکنند بدون شک ادعای بی دلیل کرده اند. کسانی که بدون تعصب و پیش داوری مباحث گذشته را با دقت مطالعه کنند به این حقیقت واقف خواهند شد.

در بخش دوم احادیث و روایات استخاره با قرآن و تسبیح و کاغذ را

ص: 353

مطرح کرده و بی اعتباری تمام آن ها را ثابت کردیم.

در بخش سوم نظر شیخ مفید و ابن ادریس و محقق حلی و محقق اردبیلی و عده ای از علمای اهل سنت را در مخالفت با استخاره با تسبیح و کاغذ و قرآن بیان کردیم.

در بخش چهارم موارد انحراف مسلمین را از تعالیم دین مبین اسلام دربارۀ استخاره بیان نموده و ثابت کردیم احادیث و روایات استخاره با قرآن و تسبیح و کاغذ ازنظر سند و دلالت ایرادهای متعددی دارد که قابل دفاع نیست؛ درنتیجه، انتساب چنین استخاره هایی به معصومین علیهم السلام در نهایت بی احتیاطی است؛ و اگر اشکال ها و ایرادهای وارده بر استخاره با قرآن و تسبیح را نادیده بگیریم و فرض را بر صحت آن بگذاریم، چنین روایاتی هرگز دلالت بر کاشفیت این استخاره ها، از خیر و شرّ و عواقب امور ندارد؛ بلکه اصل تعبدی است برای رفع حیرت و خروج از سردرگمی و بلاتکلیفی؛ در این بخش، ادلۀ قائلین به طریقیت استخاره را به تفصیل مطرح کرده و با استدلال متین ردّ کردیم. همچنین ادلۀ قائلین به جواز استخاره نیابتی را برشمرده و ایرادهای آن را نیز بیان کردیم و کلام متین علامۀ مجلسی رحمه الله را نقل کردیم که فرموده اند: اولی و احوط این است که هر کس برای خودش استخاره کند [و امر استخاره اش را به دیگران واگذار نکند]. چون ما حدیثی را ندیده ایم که در آن توکیل در استخاره باشد. اگر توکیل در استخاره جایز یا راجح بود اصحاب ائمه، از آن ها تقاضا می کردند برایشان استخاره کنند و اگر چنین بود حداقل یک روایت دراین باره برای ما نقل می شد. علاوه بر این، دعای مضطر، به خلوص

ص: 354

نزدیک تر و به اجابت، اولی و شایسته تر است از دعای دیگران.(1) و درنهایت ثابت کردیم استخاره کردن به وکالت از دیگران هیچ جایگاهی در احادیث و اخبار و سیرۀ معصومین علیه السلام و مسلمین صدر اسلام نداشته؛ و می توان ادعا کرد: استخاره کردن به نیابت از دیگران، در زمان سید بن طاووس پایه گذاری و در میان مردم ترویج شده است.

همچنین از غیب گویی و مطابقت بعضی از استخاره ها با نیت استخاره کننده بحث کردیم و گفتیم مدعیان غیب گویی و کاشفیت استخاره، برای اثبات ادعای خود استدلال می کنند به تجربۀ شخصی؛ و برای اثبات ادعای خود چند استخاره معدود را نشان می دهند و از نود و نه درصد استخاره هایی که هیچ اشاره ای به نیت استخاره کننده نداشته و عاقبت آن صد در صد مخالف نیت و هدف او بوده، سخنی به میان نمی آورند و این روشی که این آقایان برای اثبات ادعای خود در پیش گرفته اند، از روش علمی و عقلی و عقلایی دور است.

همه ما در مواردی مشاهده کرده ایم پیشگویی های فالگیرهای دوره گرد از زندگی شخصی افراد، مطابق با واقع از کار درآمده؛ همچنین افراد زیادی به کتاب حافظ تفأل زده و اتفاقاً اشعاری را مشاهده کرده اند که دقیقاً منطبق با نیت آن ها بوده؛ اما هرگز ادعا نکرده اند: «فالگیرهای دوره گرد علم غیب دارند و دیوان شعر حافظ شیرازی از عالم غیب و سرّ مکنون الهی خبرمی دهد».

برای اثبات این حقیقت که استخاره با قرآن و تسبیح و رقعه، طریق

ص: 355


1- . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 88، ص 286.

معقولی برای شاخت خیر و شرّ و اطلاع از عواقب امور نیست، استخاره عالم مجاهد حاج آقا حسین قمی رحمه الله را تقدیم می کنم.

استخاره بی نتیجه آیت الله مجاهد حاج آقا حسین قمی

حضرت آیت الله حاج سید احمد مددی (دام ظله) از مرحوم شیخ مرتضی حائری یزدی نقل می کند که فرمود: در مجلسی که بعد از تبعید طولانی آیت الله مجاهد حاج آقا حسین قمی توسط رضاخان و بازگشت ایشان به قم برای تجلیل از شجاعت و مجاهدت و بزرگداشت شخصیت وی برقرار شد حضور داشتم و نزدیک معظم له نشسته بودم علمای بزرگ حوزه اطراف حاج آقا سید حسین قمی حضور داشتند مردم از اطراف می آمدند و بر دستان او بوسه می زدند. در همین اثنا مردی کاغذی به ایشان داد و در آن از وی طلب استخاره کرده بود. وقتی آیت الله مجاهد

حاج آقا حسین قمی استخاره کرد و قرآن را گشود شروع به دقت در آیه شریفه نمود ولی هرچه کرد نتوانست نظر مطمئن و قاطعی برای جواب استخاره پیدا کند. لذا به یکی از علما که طرف راست او نشسته بود آیه را نشان داد آن بزرگوار فرمود: استخاره خوب است. مرحوم سید بار دیگر به عالمی که سمت چپ ایشان نشسته بود آیه را نشان داد آن عالم پس از دقت در آیه گفت: استخاره بد است. مرحوم حاج آقا حسین قمی قلم به دست گرفت و چیزی نوشت که حاکی از صفای نفس و لطافت روح و اخلاص وی به قرآن و دوستداران قرآن و فروتنی ایشان بود. ایشان نوشت: از بزرگانی که در اطراف چپ و راست من بودند پرسیدم: یکی گفت خوب است؛ دیگری فرمود بد است؛ ولی من نفهمیدم و

ص: 356

نمی دانم که آیا استخاره خوب است یا بد است.(1)

وقتی آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری رحمه الله -بنیان گذار حوزه علمیه قم- از استخاره با قرآن خودداری می کند و می فرماید: من از استخاره با قرآن چیزی نمی فهمم؛ وقتی آیت الله مجاهد حاج آقا حسین قمی -حتی پس از مشورت با علما- اعلام می کند «من از آیۀ استخاره برای خیر و شرّ کار مورد نظر شما چیزی نفهمیدم»، وقتی آیت الله سید احمد خوانساری به شدت از استخاره با قرآن اجتناب می کرد، شایسته است سایر علما و فضلا -که به مراتب ازنظر علم و تقوا پایین تر از آن بزرگواران هستند- از استخاره با قرآن اجتناب کنند و مسؤولیت چنین

استخاره هایی را به عهده نگیرند و با سرنوشت مردم بازی نکنند؛ و بجای استخاره کردن نیابتی، روش استخارۀ مطلق و قلبی و مشورتی را به عموم مردم آموزش دهند تا خودشان استخاره کنند. چون استخاره با قرآن و تسبیح و کاغذ، مستند فقهی محکم و قابل قبولی ندارد و انتساب آن به دین مبین اسلام، حاکی از بی احتیاطی یا بی تقوایی بوده و گرفتاری اخروی را در پی دارد؛ علاوه بر این ممکن است باعث محرومیت دیگران از خیرات و برکات بزرگ؛ یا سبب ابتلا به خسارت و بلاهای عظیم شود و قطعاً کسانی که اقدام به چنین استخاره های بی اعتبار می کنند و بدین وسیله باعث فوت منفعت یا ایجاد ضرر و خسارت به دیگران می شوند، شرعا مسئول عواقب آن خواهند بود.

برای اطلاع بیشتر چند نمونه از استخاره های زیان بار را تقدیم می کنم:

ص: 357


1- . قصص و خواطر، نوشته عبدالعظیم مهتدی، داستان 462 ص 492.

استخاره مرگبار

شهید دستغیب در کتاب استعاذه می نویسد: سی وچند سال پیش در سامرا عقرب باران شد یعنی از درودیوار خانه ها عقرب پیدا شد طلبه های مدرسه سامرا فرار کردند؛ یک نفر از طلاب بنا را بر استخاره می گذارد و اتفاقاً خوب می آید که همان جا بماند و بالاخره می ماند و می خوابد. عقرب هم او را می زند و جنازه اش را از مدرسه بیرون می برند. این مسخره است که با توکل، خود را به چنگال دشمن بیاندازد.(1)

آیا همین واقعه، نمونه بارزی از تعطیل کردن عقل و تبعیت کورکورانه از سیره جاهلان درویش مسلک نیست؟ آیا جاهلان درویش مسلکی که این استخاره ها و این طرز تفکر سفیهانه را به نام دین و وحی الهی در میان مردم رواج داده اند، مسئول جان این طلبه و امثال او نیستند؟

استخاره براى طلاق

استخاره هاى مرحوم آیت الله كشميرى بسيار دقيق بود و خودشان مى فرمودند: اگر آن حال لازم موجود باشد خطا ندارد. يك نفر براى استخاره در امر طلاق به ايشان مراجعه نموده بود و ايشان استخاره كردند و فرمودند: خوب است. بعداً كسى خدمت ايشان عرض كرده بود كه اين استخاره براى طلاق بوده است. ايشان خيلى ناراحت شدند و خودشان به آن شخص زنگ زدند و فرمودند كه استخاره صحيح نيست و طلاق

ص: 358


1- . استعاذه، ص 210، حضرت آیت الله شهید عبدالحسین دستغیب، انتشارات فقیه و کانون خدمات فرهنگی الست.

ندهيد، ولى آن شخص نپذيرفت و همسرش را طلاق داد.(1)

ما با عرض ادب، خدمت آیت الله کشمیری و اتباع اوعرض می کنیم: اگر استخاره در این گونه موارد درست نیست و با مبانی شرعی یا عقلی منافات دارد، چرا شما، برخلاف سیره و سنت رسول خدا و ائمۀ هدی علیهم السلام بساط استخاره نیابتی پهن می کنید و این گونه با جان و مال و ناموس و سرنوشت مردم بازی می کنید. چرا به جای این کارها، استخاره های صحیح را به خود مردم آموزش نمی دهید تا خودشان استخاره کنند؛ و مسؤولیت طلاق دادن همسر و متلاشی شدن کانون زندگی و آواره شدن کودکان معصوم روی دوش شما نیافتد؟

استخارۀ آیت الله بهجت

سید حسن نصرالله در گفتگو با شبکه المنار می گوید: در سال 1989. م علی رغم اصرار برخی نیروهای حزب الله برای پذیرش دبیر کلی این تشکل مهم [جنبش حزب الله] لبنان، استخاره کرده و [به خاطر بد آمدن استخاره] این پیشنهاد را رد کرده است. سید حسن نصرالله دراین باره می گوید: یکی از دوستانم را نزد آیت الله بهجت فرستادم تا از ایشان تقاضا کند برایم استخاره بگیرد. فردی که واسطۀ استخاره بوده به سید حسن اطلاع می دهد که آیت الله بهجت سلام رساندند و فرمودند: آنچه را به شما پیشنهاد می کنند نپذیرید برخی از کسانی که وعده می دهند ما کنار تو هستیم و به تو یاری می رسانیم به قول خود

ص: 359


1- . نور مجرد، جلد دوم، ص 83.

عمل نخواهند کرد ... سید حسن نصرالله پس از نقل این استخاره می گوید: من هم [به خاطر بد آمدن استخاره] دیگر سراغ آن کار نرفتم.(1)

ملاحظه می کنید سید حسن نصرالله علی رغم این استخاره، سرانجام پس از مدتی مسؤولیت جنبش حزب الله لبنان را پذیرفت و برخلاف پیشگویی های استخاره آیت الله بهجت، شیعیان لبنان و امت اسلام در عالی ترین سطح ممکن از ایشان حمایت کرده و دستوراتش را اطاعت کردند و ایشان نیز در عمل نشان داد لایق ترین فرد برای ریاست جنبش حزب الله لبنان بوده و هست. اگر سید حسن نصرالله تا آخر، کورکورانه از این استخاره و غیبگویی های آیت الله بهجت تبعیت کرده و مسؤولیت جنبش حزب الله لبنان را نپذیرفته بود نتیجه اش محروم شدن امت اسلام از برکات این قائد عظیم الشأن بود.

استخارۀ آیت الله زنجانی جهت به توپ بستن مجلس شورا

[یک شب محمدعلی شاه به منزل آیت الله میرزا ابوطالب زنجانی می آید و پس از تقاضای استخاره برای به توپ بستن مجلس شورا و سرکوب مشروطه خواهان می گوید] بسم الله الرحمن الرحیم پروردگارا! اگر من امشب توپ به در مجلس بفرستم و با قوا و قوۀ جبریه مردم را اسکات نمایم خوب است و صلاح است استخاره خوب بیاید و الا فلا. یا دلیل المتحیرین یا الله.

[آیت الله] میرزا ابوطالب زنجانی با قرآن استخاره می کند [و پس از

ص: 360


1- . تقریرات حوزوی دوماهنامه فرهنگی سال اول شماره دوم و سوم شماره مسلسل 4 و 5/اردیبهشت و تیر 1395 ص 20.

مشاهدۀ آیۀ 47 سورۀ طه] جواب استخاره را این گونه برای محمدعلی شاه می نویسد: حکم خداوندی به حضرت موسی و حضرت هارون -علیهماالسلام [این است]: بروید نزد فرعون و بگویید ما فرستادۀ خدا هستیم به سوی تو؛ بنی اسراییل را همراه ما آزاد کن. آیۀ سابق هم می فرماید: نترسید ما با شما هستیم کارها را می بینیم؛ حرف ها را می شنویم.(1) [نتیجه ای که آیت الله سید ابوطالب زنجانی از آیۀ 46 و 47 سورۀ طه می گیرد این است] از آیۀ مورد استخاره برمی آید که این کارها [به توپ بستن مجلس شورا و قتل عام مردم بی گناه] باید اقدام بشود.غلبه [و پیروزی شما] قطعی است اگرچه در اول زحمت داشته باشد.(2)

ملاحظه می فرمایید آیت الله سید ابوطالب زنجانی حکم خداوند را، در مشروعیت -بلکه لزوم- به توپ بستن مجلس شورا و سرکوب مجاهدین و مشروطه خواهان و ریختن خون هزاران مسلمان بی گناه را از آیۀ مورد استخاره کشف می کند و از حمایت و پشتیبانی خداوند از استبداد و ظلم و ستم محمدعلی شاه نیز خبر می دهد! و تاریخ گواه است که با این استخاره حضرت آیت الله زنجانی! چه خون های ناحقی که بر زمین ریخته شد! و چه جنایت ها که به وقوع پیوست! و سرانجام، پرونده انقلاب

ص: 361


1- .{ قالَ لا تَخافا إِنَّني مَعَكُما أَسْمَعُ وَ أَرى (46) فَأْتِياهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنا بَني إِسْرائيلَ وَ لا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْناكَ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكَ وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى} (47)
2- . تقریرات حوزوی دوماهنامه فرهنگی سال اول شماره دوم و سوم شماره مسلسل 4 و 5/اردیبهشت و تیر 1395 ص 19؛ جشن نامه استاد سید علی خراسانی ص 153 به نقل از مجله یادگار سال پنجم شماره 8-9 ص 45-65؛ به سردبیری عباس اقبال آشتیانی شماره 7 و 8 فروردین و اردیبهشت سال 1328 شمسی مقاله احمد توکلی.

مشروطه بسته شد و زحمات آیات عظام، آخوند خراسانی،آیت الله بهبهانی، آیت الله طباطبایی و میلیون ها مسلمانی که برای تحقق مشروطه و آرمان علما و فقها مبارزه کرده بودند به باد فنا رفت.

محقق گران قدر و متفکر عالی مقام حضرت حجة الاسلام احمدی جلفایی در مقدمۀ کتاب «مفتاح الفرج» دربارۀ عوارض ادعای کاشفیت استخاره می فرماید: سعی در کشف واقع، از قبیل سود بردن یا ضرر کردن؛ به نتیجه مطلوب رسیدن یا نرسیدن؛ یا غیب گویی و خبر دادن از آینده و گذشته، در محدودۀ سنت استخاره نیست و سودی نیز به استخاره کنند نمی رساند بلکه توسعۀ این نوع استخاره ها در میان مردم، باعث سوءظن و بدبینی مردم به قرآن و سایر مقدسات دینی گردیده... و موجب هتک حرمت و متهم واقع شدن کتاب الهی در میان مؤمنان عوام-به ویژه دشمنان قرآن- خواهد شد و بسیاری از محققان اسلامی به این مسئله تصریح نموده اند.(1)

مؤلف: در پایان این تحقیق، از خدای منان مسئلت دارم این خدمت ناچیز را از این حقیر قبول کند و از لغزش هایم درگذرد.

و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین.

ص: 362


1- . مفتاح الفرج، ص 30.

فهرست منابع و مآخذ

* قرآن مجید

1. ابن ادريس، محمد بن احمد، السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي (و المستطرفات)، 3 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم - قم، چاپ: دوم، 1410 ق.

2. ابن اشعث، محمد بن محمد، الجعفريات (الأشعثيات)، 1 جلد، مكتبة النينوى الحديثة - تهران، چاپ: اول، بى تا.

3. ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، 4 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم - قم، چاپ: دوم، 1413 ق.

4. ابن طاووس، على بن موسى - مبشرى، اسد الله، كشف المحجة يا فانوس (ترجمه كشف المحجة لثمرة المهجة)، 1 جلد، دفتر نشر فرهنگ اسلامى - تهران، چاپ: دوم، 1374 ش

5. ابن طاووس، على بن موسى، الأمان من أخطار الأسفار و الأزمان، 1 جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - قم، چاپ: اول، 1409 ق.

6.ابن طاووس، على بن موسى، فتح الأبواب بين ذوي الألباب و بين ربّ الأرباب في الاستخارت، 1 جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - قم، چاپ: اول،

ص: 363

1409 ق.

7. ابن طاووس، على بن موسى، كشف المحجة لثمرة المهجة، 1 جلد، بوستان كتاب - قم، چاپ: دوم، 1375 ش.

8. ابن منظور، ابو الفضل، جمال الدين، محمد بن مكرم، لسان العرب، 15 جلد، دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع - دار صادر، بيروت - لبنان، سوم، 1414 ه ق

9. ارگانی بهبهانی حائری محمود، راهی به روشنا، نورمطاف، قم، چاپ اول 1425 ه.ق

10. اسلام جو حامد، معبری به آسمان، انتشارات نسیم ظهور، قم، چاپ اول، زمستان 1390. ش

11. الأصول الستة عشر (ط - دار الشبستري)، 1 جلد، دار الشبستري للمطبوعات - قم، چاپ: اول، 1363 ش.

12. امام خمینی موسوی، روح الله، کشف الاسرار، انتشارات پیام اسلام، قم،

13. آلوسى سيد محمود، روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، 16 جلد، دارالكتب العلميه، بيروت، چاپ: اول، 1415 ق.

14. بحرانى، آل عصفور، يوسف بن احمد بن ابراهيم، الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، 25 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، اول، 1405 ه ق

15. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، 2 جلد، دار الكتب الإسلامية - قم، چاپ: دوم، 1371 ق.

16.بلاغى سيد عبد الحجت، حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، 7 جلد، انتشارات

ص: 364

حكمت، قم، چاپ اول: 1386 ق،

17. تقریرات حوزوی -دوماهنامه فرهنگی- سال اول، شماره دوم و سوم، شماره مسلسل 4 و 5، اردیبهشت و تیر 1395 موجود در کتابخانۀ مسجد اعظم قم.

18. تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحكم و درر الكلم، 1 جلد، دار الكتاب الإسلامي - قم، چاپ: دوم، 1410 ق.

19. جزرى، ابن اثير، مبارك بن محمد، النهاية في غريب الحديث و الأثر، 5 جلد، مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان، قم - ايران، اول، ه ق

20. جمعى از پژوهشگران زير نظر شاهرودى، سيد محمود هاشمى، موسوعة الفقه الإسلامي طبقا لمذهب أهل البيت عليهم السلام، 11 جلد، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بیت عليهم السلام، قم - ايران، اول، 1423 ه ق

21. حبیبی مشکینی مجید، کلید مشکل گشا، موسسه فرهنگی انتشاراتی پازینه تهران چاپ اول 1382 ش

22. حجازى محمد محمود، التفسير الواضح، سه جلد، دار الجيل الجديد، بيروت، چاپ: دهم، 1413 ق

23. حسینی اصفهانی مرتضی، پژوهشی دربارۀ استخاره، انتشارات فرهنگ. قم، 1387

24. حسینی طهرانی محمدصادق، نور مجرد، 3 جلد انتشارات علامۀ طباطبایی مشهد مقدس چاپ اول 1433. ق

25.حلّى، سيد ابن طاووس، رضى الدين، على، الإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحديثة)، 3 جلد، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، قم -

ص: 365

ايران، اول، 1415 ه ق

26. حلّى، علامه، حسن بن يوسف بن مطهر اسدى، مختلف الشيعة في أحكام الشريعة، 9 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، دوم، 1413 ه ق

27. حميرى، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد (ط - الحديثة)، 1 جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - قم، چاپ: اول، 1413 ق.

28. درازی بحرانی احمد بن صالح، البشاره لطلاب (لطالب) الاستخاره، نسخه خطی موجود در کتابخانه مسجد اعظم قم، شماره 1418 رسالۀ سوم.

29. روحی، محمد، استخاره با قرآن، چاپخانه قدس، قم، چاپ دوم، سال 1384 ه.ش.

30. ساعی فرد محمدحسین، استخاره و تفأل جلوه ای از اعجاز قرآن، ندای رستگاری، چاپ اول، 1392 ه.ش

31. سدهی اصفهانی میرزا ابوالقاسم نفائس الاخبار، انتشارات بنی هاشم، تبریز، شعبان 1382 ق

32. سید علی الحسینی المیبدی، تصحیح محمد رضی اشکوری، الاستخاره، مجمع ذخائر اسلامی، قم، 1392 ق

33. شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح)، 1 جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.

34. شعيري، محمد بن محمد، جامع الأخبار (للشعيري)، 1 جلد، مطبعة حيدرية - نجف، چاپ: اول، بى تا.

35.شوشترى، محمدتقی، النجعة في شرح اللمعة، 11 جلد، كتابفروشى

ص: 366

صدوق، تهران - ايران، اول، 1406 ه ق

36. شهید دستغیب، عبد الحسین، استعاذه، مؤسسه مطبوعاتی دارالکتاب (جزائری) قم، چاپ مصحح هفتم،1390. ش

37. شیخ شلتوت محمود، مجلۀ رسالة الاسلام، شمارۀ أول از سال پنجم، چاپ قاهره 1383 ه.ق.

38. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، 30 جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - قم، چاپ: اول، 1409 ق.

39. صافي گلپايگاني لطف الله، بحث حول الاستسقام، بدون نام ناشر و مکان و تاریخ نشر. موجود در نرم افزار جامع فقه اهل البیت.

40. صدر، شهيد، سيد محمد، ما وراء الفقه، 10 جلد، دار الأضواء للطباعة و النشر و التوزيع، بيروت - لبنان، اول، 1420 ه ق

41. ضمیری محمدرضا، چه باید کرد، انتشارات حماسه قم چاپ اول 1381. ش

42. طباطبايى سيد محمدحسین، الميزان فى تفسير القرآن، 20 جلد، دفتر انتشارات اسلامى جامعه ى مدرسين حوزه علميه قم، قم، چاپ: پنجم، 1417 ق.

43. طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق، 1 جلد، شريف رضى - قم، چاپ: چهارم، 1412 ق / 1370 ش.

44. طریقه دار ابوالفضل، کندوکاوی دربارۀ استخاره و تفال، 1 جلد، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1379

45.طريحى، فخرالدین، مجمع البحرين، 6 جلد، كتابفروشى مرتضوى، تهران

ص: 367

- ايران، سوم، 1416 ه ق

46. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالي (للطوسي)، 1 جلد، دار الثقافة - قم، چاپ: اول، 1414 ق.

47. طوسى، محمد بن الحسن، تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، 10 جلد، دار الكتب الإسلامیة - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.

48. طوسى، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، 1 جلد، مؤسسة فقه الشيعة - بيروت، چاپ: اول، 1411 ق.

49. الطهطاوی علی عبدالعال، الاستخارة و الدعاء المستجاب، دار ابن زیدون للطبعة و النشر، القاهره، 1408 ق

50. عاملى ابراهيم، تفسير عاملى، 8 جلد، انتشارات صدوق، تهران، 1360 ش.

51. عاملى، شهيد اول، محمد بن مكى، ذكرى الشيعة في أحكام الشريعة، 4 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، 1419 ه ق

52. عباسی آرانی عبدالله، استخاره در آیینه شریعت، انتشارات مرسل، کاشان، چاپ اول، 1388 ش

53. علامه خاتون آبادی محمدحسین بن محمد صالح، تصحیح و مقدمه: احمدی جلفایی، حمید، مفتاح الفرج، انتشارات مسجد جمکران، قم، چاپ اول 1389. ق

54. علامه فضل الله، محمدحسین، القرعة و الاستخارة، دارالملاک، بیروت چاپ دوم، 1417. ق

55. علامۀ مجلسی محمدباقر، مفتاح الغیب، انتشارات همای غدیر، قم، چاپ سوم 1392 ش

ص: 368

56. علی مختاری، مجلۀ مبلغان، شماره 175، فروردین 1393 ص 91-98

57. على بن الحسين عليه السلام، امام چهارم، الصحيفة السجادية، 1 جلد، دفتر نشر الهادى - قم، چاپ: اول، 1376 ش.

58. على بن موسى، امام هشتم عليه السلام، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام، 1 جلد، كنگره جهانى امام رضا عليه السلام - مشهد، چاپ: اول، 1406 ق.

59. قمّى، حسين كريمى، قاعدة القرعة، در يك جلد، مركز فقهى ائمه اطهار عليهم السلام، قم - ايران، اول، 1420 ه ق

60. کاظمی خوانساری، ابراهیم، رموز استخاره، طوبای محبت، چاپ کوثر، چاپ دوم، قم، آذر 1389. ش

61. کرمانی محمد کریم ابن ابراهیم خان، عرفان الصواب فی الاستخارات، چاپخانه سعادت، کرمان، 1264. ق

62. کریمی جهرمی علی، آیت الله مؤسس، دار الحکمة، چاپ اول، قم، 1372 ش.

63. کلباسی اصفهانی میرزا ابی المعالی، الاستخارة من القرآن المجید و الفرقان الحمید، تحقیق و طبع مؤسسۀ امام مهدی، قم، چاپ اول، محرم 1411 ق.

64. كفعمى، ابراهيم بن على عاملى، المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقية و جنة الإيمان الباقية)، 1 جلد، دار الرضي (زاهدي) - قم، چاپ: دوم، 1405 ق.

65. كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، 8 جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.

66.لاری، سید عبدالحسین، تحقیق سید علی میر شفیعی، رسائل سید لاری

ص: 369

(تشریع الخیرة و التکلان) سه جلد سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. چاپ اول 1377ش.

67. لقمانی احمد، استخاره و نقش آن در زندگی، انتشارات عطر سعادت، قم، چاپ ششم، 1380 ش.

68. ليثى واسطى، على بن محمد، عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، 1 جلد، دار الحديث - قم، چاپ: اول، 1376ش.

69. ماحوزی بحرانی سلیمان بن عبدالله، المناراة الظاهرة، نسخه خطی موجود در کتابخانه مرکز احیاء میراث اسلامی قم شماره 194 رسالۀ ششم

70. مازندرانى، علی اکبر سيفى، مباني الفقه الفعال في القواعد الفقهية الأساسية، 3 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، اول، 1425 ه ق.

71. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111 جلد، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.

72. مجله تاریخ و فرهنگ، سال 44، بهار و تابستان 1391، شماره 88 ص 60 و 61

73. محمد جواد دانیالی، مقاله «اعتبارسنجی استخاره با قرآن» مقاله 3، دوره 18، شماره 68، تابستان 1390، صفحه 64-95 مجله پژوهش دفتر تبلیغات مجله فقه سال نوزدهم

74. محمدعلی بن سید هاشم العلی، الاستخارة، المؤسسة الاسلامیة للبحوث و المعلومات چاپ اول سال 1383 ه ش

ص: 370

75. محمدی محمدحسین، استخاره مشورت باخدا، انتشارات یار غائب، قم، چاپ اول 1381 ه.ش

76. مراغى احمد بن مصطفى، تفسير المراغى، 30 جلد، داراحياء التراث العربى، بيروت.

77. مفيد، محمد بن محمد، المقنعة، 1 جلد، كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد - رحمة الله عليه - قم، چاپ: اول، 1413 ق.

78. مقدس اردبيلى احمد بن محمد، زبدة البيان فى أحكام القرآن، 1 جلد، كتابفروشى مرتضوى، تهران چاپ اول

79. مقدم، کاظم، احکام استخاره، انتشارات برگزیده، قم، چاپ اول، 1387.

80. مكارم شيرازى ناصر، تفسير نمونه؛ 27 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ: اول، 1374 ش.

81. مكارم شيرازى، ناصر، القواعد الفقهية، دو جلد، قم، چاپ: سوم، 1370 ش.

82. مكارم شيرازى، ناصر، انوار الأصول، 3 جلد، قم، چاپ: دوم، 1428 ق.

83. منسوب به على بن موسى، امام هشتم عليه السلام، الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام، 1 جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - مشهد، چاپ: اول، 1406 ق.

84. موسوى بجنوردى، محمد، قواعد فقهيه، دو جلد، تهران، چاپ: سوم، 1401 ق.

85.موسوى همدانى سيد محمدباقر، ترجمۀ تفسير الميزان، 20 جلد، دفتر انتشارات اسلامى جامعه ى مدرسين حوزه علميه قم، قم، چاپ: پنجم،

ص: 371

1374 ش.

86. مهتدی عبدالعظیم، قصص و خواطر من اخلاقیات علماء الدین، مؤسسة البلاغ للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت لبنان، چاپ دوم 2009 م

87. مهریزی مهدی و درایتی محمدحسین، جشن نامه استاد سید علی خراسانی، نشر سهل، قم، 1395 ش

88. نجفى، صاحب الجواهر، محمدحسن، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، 43 جلد، دار إحياء التراث العربي، بيروت - لبنان، هفتم، 1404 ق

89. نکونام محمدرضا، دانش استخاره، صبح فردا، قم، چاپ اول، 1390 ش

90. نورى، حسين بن محمد تقى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، 28 جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - قم، چاپ: اول، 1408 ق.

91. هادی نجل کاشف الغطاء، الهادی فیما یحتاجه التفسیر من المبادی، مطبعة الآداب، نجف، چاپ اول، 1393 ق.

92. همدانى، آقا رضا بن محمدهادی، مصباح الفقيه، 14 جلد، مؤسسة الجعفرية لإحياء التراث و مؤسسة النشر الإسلامي، قم - ايران، اول، 1416 ه ق.

ص: 372

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9
آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109