ولايت فقيه در زلال فقه اهل بیت (علیهم السلام)

مشخصات کتاب

سرشناسه : طاهري، محمدرضا، - 1340

عنوان و نام پديدآور : ولایت فقیه/ محمدرضا طاهري - مجيد تقي زاده رحمت آبادي؛ تهیه کننده مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه ی علمیه قم

مشخصات نشر : قم: حوزه علمیه قم، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی، 1389.

مشخصات ظاهری : ص 121

شابک : -54-2638-964-978

يادداشت : پشت جلد لاتینی شده:Velayat -e faghih.

یادداشت : کتابنامه: ص. 121 - 116؛ همچنین به صورت زیرنویس

موضوع : ولایت فقیه

موضوع :اسلام و دولت

موضوع :رهبری (اسلام)

موضوع :اهل بيت (عليهم السلام)

موضوع : فقه

شناسه افزوده : حوزه علمیه قم. مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی

رده بندی کنگره : BP223/8/ج 7و8 1381

رده بندی دیویی : 297/45

ص: 1

اشاره

--------------------------------------------------------------------------------

نام کتاب: ولايت فقيه، در زلال فقه اهل بيت(عليهم السلام) و دو دهه کارآمدي

مؤلفان: محمدرضا طاهري - مجيد تقي زاده رحمت آبادي

تهيه کننده: مرکز مطالعات و پاسخ گويي به شبهات

(ويژه پنجمين همايش روحانيت استان همدان)

ناشر: انتشارات مرکز مديريت حوزه ي علميه ي قم

چاپ: اول / تابستان 1389 - دوم / پاييز 1389

شمارگان: 2000 نسخه

قيمت: 1800 تومان

قم: صندوق پستي 6644/37185 تلفن: 7737217

شابک: 3-54-2638-964-978

-------------------------------------------------------------------------------

مراکز پخش:

قم: خ شهدا (صفائيه) کوچه ي شماره ي 19، پلاک 45، مرکز مطالعات و پاسخ گويي به شبهات حوزه هاي علميه

تلفن: 7737217، تلفکس: 7737213

قم: مدرسه ي عالي دارالشفاء، انتشارات مرکز مديريت حوزه ي علميه قم، تلفن: 7748383

کليه ي حقوق براي تهيه کننده محفوظ است.

------------------------------------------------------

با قدرداني از تمامي کساني که در توليد اين اثر نقش داشته اند از جمله پژوهشگران بزرگوار: حجج اسلام سید علی اصغر اسدی، حمید عسگرلو، حمدالله علیرضالو، رمضانعلی رحمتی، محمدرضا رهامی و غلامرضا شاهلو و آقايان: محمد جواد شريفي: معاون اجرايي مرکز — ابراهيم حنيف نژاد: طراح جلد — مجيد تقي زاده رحمت آبادي: صفحه آرا —

رئيس مرکز: محمدرضا باقرزاده

ص: 2

فهرست مطالب

مقدمه ...7

فصل اول: مباحث مقدماتی 9

ضرورت حکومت در قرآن.. 11

عدم انفکاک حکومت از نظام جامع تربیت دینی... 13

فصل دوم: مبانی دینی ولایت فقیه 15

شیوة اعمال حاکميت الهي... 15

ولايت و جانشيني معصومین؛ در «ابلاغ احکام » و «مديريت جامعه». 17

لزوم اعمال حاکمیت الهی در زمان غيبت.... 20

تعريف «ولايت فقيه» به زبان ساده. 21

ضرورت فقیه بودن حاکم اسلامی... 23

دلائل روایی لزوم رجوع به فقها در زمان غيبت.... 24

1. توقيع شريف: 24

2. مقبوله «عمر بن حنظله» 28

3. روايت «اللّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفائى» 30

دلايل عقلي اثبات ولايت فقيه.. 33

دليل عقلى اوّل: 33

دليل عقلى دوم: 35

دليل عقلى سوم: 41

ولایت فقیه در اندیشه فقهای سلف.... 44

ص: 3

اختیارات ولایت فقیه در اندیشه فقیهان شیعه.. 53

نسبت اختيارات ولي فقيه، با اختيارات معصومين... 60

ولایت مطلقه و قانون.. 63

مطلقه بودن ولايت فقيه و شائبة استبداد. 65

شرایط ولایت فقیه.. 67

1. علم و اجتهاد. 69

2. عدالت و تقوي. 71

3. درايت، تدبير و کارآمدي. 73

فصل سوم: ولایت فقیه در عرصة تطبیق 76

1. علم و فقاهت.... 76

2. عدالت و تقوي... 88

3. درايت، تدبير و کارآمدي... 98

فصل چهارم: ولایت فقیه و 21 سال کارآمدی 110

1. مدیریت کلان کشور. 111

1-1. آرمان آفرینی و گفتمان سازی. 112

1-2. سیاستگزاری کلان برای نظام. 114

1-3. فرمان تدوین چشم انداز 20 ساله و پیگیری اجرای آن. 115

2. مدیریت راهبردی علم و فنّاوری... 119

2-1. طرح بحث «جنبش نرم افزاری و تولید علم» 120

2-2. حمایت عملی و قاطعانه از فعالیت های شاخص علمی. 124

2-2-1. سلولهای بنیادی و پژوهشکدة رویان. 124

2-2-2. فناوری هسته ای. 127

3. مدیریت بحران.. 134

3-1. تشخیص به موقع رویدادها و پیش بینی تهدیدها 135

3-1-1. تهاجم فرهنگی. 136

3-2. تصمیم گیریِ به موقع و مهار بحران. 140

ص: 4

3-2-1. جنگ خلیج فارس.. 141

3-2-2. ماجرای میکونوس و ایستادگی در برابر تمام اروپا! 144

3-2-3. مهار فتنه 88. 147

مقطع اول - قبل از انتخابات 22 خرداد. 149

الف) گفتمان سازي... 149

ب) دعوت به مشاركت همگانی... 150

1. تأكيد مستمر بر مشاركت گسترده مردم به عنوان مسئله اول انتخابات (تقريباً در همة سخنراني های پیش از انتخابات) 150

2. تأكيد بر اهميت اصل انتخابات در تعيين سرنوشت كشور. 151

3. افشاي برنامه و خواست دشمن براي كاهش مشاركت مردم. 151

4. ترسيم فضاي اميد و چشم انداز مثبت و رو به جلو براي كشور. 152

5. ابراز اعتماد به تشخيص و انتخاب مردم. 153

6. تقويت فضاي رقابتي و آزاد در انتخابات. 153

ج) هشدار و ايجاد حساسيت نسبت به ترديد افكني درباره سلامت انتخابات... 154

د) مديريت فضاي ملتهب بعد از مناظره ها و تذکّر جدی به «همة نامزدها». 155

مقطع دوم - از 22 خرداد تا 22 بهمن. 155

الف) تحلیل عادلانه و غیرجانبدارانه از حوادث قبل و بعد از انتخابات... 155

ب) تحليل حوادث بعد از انتخابات به عنوان «فتنة عميق». 157

1. تبیین شرایط فتنه. 157

2. تبیین روش امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مقابله با فتنه ها 159

3. طرح «بصيرت» به صورت يك گفتمان و انتخاب راهبرد «روشنگري و شفاف سازي» در برابر فتنه 160

4. تذکر جدّی به دلسوزان انقلاب مبنی بر بازی نکردن در زمین دشمن.. 161

ج) تاكيد بر فصل الخطاب بودن قانون.. 162

ص: 5

د) بوجود آوردن فضاي فعال در جريان انقلاب با تحليل «جنگ نرم» و افشاي محورهاي اصلي آن.. 162

ه-) ناكام گذاشتن استراتژي فشار از پايين و چانه زني در بالا.. 164

ص: 6

مقدمه:

اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمة تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران، جهان بشرى با تجربة جدیدی در عرصة نظام های سیاسی مواجه شد و آن ادارة نظام سیاسی بر اساس نظریة ولايت فقيه بود. اين تجربه - که تحقق آن، يادگار ارزندة حضرت امام خمينى(قدس سره) است، براى بشر امروز كه انواع نظام هاى بشرى را آزموده و در هيچ يك، درمان دردهاى اساسى خود را نيافته، آزمايشى مهم و تعيين كننده است. الگویی جدید كه با توان مندی در حل مشکلات انسان معاصر در حیات فردی و اجتماعی می تواند جامعه را به آرامش و آسايش برساند، فقر و جهل و بى ايمانى و تبعيض و بى عدالتى را ريشه كن كند و در صحنة جهانى، با دردهاى مزمن بشر به مبارزه برخيزد.

موضوع ولايت فقيه مسئله ای است که از ابعاد مختلف می بایست مورد توجه قرار گیرد؛ از میان رویکردهای گوناگون، این اثر سه زاویه را - هر چند گذرا و گزارش گون - مورد توجه قرار داده است؛ اول جایگاه حكومت و ادارة امور جامعه در اسلام، از منظر منابع دینی، یعنی آیات قرآن،

ص: 7

روایات معتبر و اقوال فقهی و کلامی علمای شیعه در تاریخ تشیع است.

منظر دوم، تطبیق شاخصه های ذکر شده در آیات، روایات و متون علمی فقها برای ولایت فقیه، بر ویژگی هایی است که علمای اعلام و بزرگان حوزة علمیه برای حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(مدظله العالی) برشمرده اند.

و بالاخره بررسی کارآمدی نظریه ولایت فقیه در مدیریت جامعه با رویکرد ارزیابی دوران رهبری معظم له، بخش سوم از این مجموعه را به خود اختصاص می دهد.

هر چند آثار گونه گونی در تشریح منظر نخست به رشتة تحریر در آمده، اما دو رویکرد دیگر - خصوصا کارآمدی مدیریتی - کمتر مورد توجه مؤلفین و محققین این حوزه قرار گرفته است. لذا این مرکز بر آن شد که با تولید این اثر - که دیباچه ای بر این حوزة پژوهشی محسوب می شود - باب این بحث را گشوده و فرصتی برای تأمل بیشتر بر این موضوع بگشاید.

امید كه «جامعة اسلامى ما بتواند با حركت به سمت اهداف عالية اسلام، فقه اسلامى را به طور كامل در همة شئون و همة كيفيات زندگى خود به اجرا برساند و ان شاءالله حضور ولى فقيه و نظام ولايت فقيه، ما را به سمت حاكميت روزافزون اسلام در امور اجتماعى و فردى ما سوق بدهد.»(1)

مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات

ص: 8


1- . از بيانات رهبر معظم انقلاب در خطبه هاي نماز جمعه 30/2/1362

فصل اول: مباحث مقدماتی

مباحث مقدماتی

هدف تمام پيامبران، كشاندن مردم به صراط مستقيم است و صراط مستقيم هم يعنى عبوديت؛ «وَ أَنِ اعْبُدُوني هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ». البته اين عبوديت، در زمينة اخلاق، در زمينة عمل فردى و در زمينة عمل اجتماعى كاربرد دارد.

اشتباه كسانى كه در گذشته مسائل سياسى را كنار مى گذاشتند، در اين بود كه عبوديت را به منطقة فردى منحصر مى كردند. این درست است که هدف، كشاندن مردم به عبوديت است؛ اما عبوديت منطقة وسيعى در زندگى انسان دارد و به عمل شخصى منحصر نيست. وقتى كه عمل جامعه، عمل يك مجموعة عظيم انسانى و مردم يك كشور، عمل اقتصادى، عمل سياسى و موضع گيري هاى سياسى مشمول بحث عبوديت شد، آن وقت دعوت پيامبران شامل همة اين مسائل مي گردد.

ص: 9

یکی از اندیشمندان اسلامی در اين باره مي فرمايند:

«آية «يَعْبُدُونَنِي، لايُشْرِكُونَ بِي شَيْئا»(1) مفهومش اين است: هدف نهائي از فراهم آمدن حکومت عدل، ريشه دار شدن آئين حق، گسترش امن و آرامش، همان استحکام پايه هاي عبوديت و توحيد است، که در آيه ديگر قرآن، به عنوان هدف آفرينش ذکر شده است: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»؛(2) من جن و انس را نيافريدم مگر براى اينكه عبادتم كنند.

ممكن است با استفاده از تعليم و تربيت و تبليغ مستمر، گروهى را متوجه حق نمود، ولى تعميم اين مسئله در جامعة انسانى، جز از طريق تأسيس حكومت صالحانِ باايمان امكان پذير نيست؛ به همين دليل، انبياء بزرگ همتشان تشكيل چنين حكومتى بوده؛ مخصوصاً پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) در نخستين فرصت ممكن - يعنى به هنگام هجرت به مدينه - اقدام به تشكيل نمونه اى از اين حكومت كرد.

از اينجا نيز مى توان نتيجه گرفت كه چنين حكومتى تمام تلاش ها و كوشش هايش از جنگ و صلح گرفته تا برنامه هاى آموزشى و فرهنگى و اقتصادى و نظامى، همه در مسير بندگى خدا، بندگى خالى از هر گونه شرك است.»(3)

پس مي توان گفت: توحيد عبارت است از حاكميت الله بر زندگى انسان ها؛ نه فقط اينكه انسان معتقد باشد كه يك خدايى هم هست. وگرنه خود كفار قريش هم معتقد به خدا بودند؛ البته آنها شريك قائل

ص: 10


1- . نور: 59
2- . الذاريات: 56
3- . آيت الله العظمي مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج14، ص532

بودند براى خدا، آن شركا را هم شفعاى خودشان مى دانستند پيش پروردگار. توحيد به آن حاقّ معناى توحيد، عبارت از اين است كه در جامعه حاكميت خدا باشد.

ضرورت حکومت در قرآن

در قرآن، يك هدف بزرگ نبوت ها و رسالت ها، اقامة عدل معرفى شده است: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ».(1) اصلا انزال كتاب هاى الهى و ارسال رسل براى اين بوده است كه قسط و عدل در ميان جوامع حاكم شود؛ يعنى نمادهاى ظلم و زورگويى و فساد از ميان برخيزد.

مهمترين كار انبياى عظام الهى، مقابله با طواغيت و كسانى است كه نعمت هاى خدا را ضايع كردند و سعى كردند تا فساد را جهانگير كنند: «وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْل».(2)

رهبر معظم انقلاب در تبيين وظيفة پيامبران مي فرمايند:

«انبياء كارشان مسئله گويى فقط نبود. اگر انبياء فقط به اين اكتفا مي كردند كه حلال و حرامى را براى مردم بيان كنند، اين كه مشكلى وجود نداشت؛ كسى با اينها در نمى افتاد. در اين آيات شريفه... «الَّذينَ

ص: 11


1- . ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حقّ از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند. (حديد: 25)
2- . (به شهادت اينكه) وقتى بر مى گردند (و يا وقتى به ولايت و رياستى مى رسند) با تمام نيرو در گستردن فساد در زمين مى كوشند و به مال و جانها دست مى اندازند. (بقره: 205)

يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ»،(1) اين چه تبليغى است كه خشيت از مردم در او مندرج است كه انسان بايد از مردم نترسد در حال اين تبليغ؟! اگر فقط بيان چند حكم شرعى بود كه ترس موردى نداشت كه خداى متعال تمجيد كند كه از مردم نمي ترسند؛ از غير خدا نمي ترسند. اين تجربه هاى دشوارى كه انبياء الهى در طول عمر مبارك خودشان متحمّل شدند، براى چى بود؟ چه كار مي كردند؟ «وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا».(2) چه بود اين رسالتى كه بايد برايش جنگيد؟ بايد جنود الله را براى او بسيج كرد، پيش برد؛ فقط گفتن چند جملة حلال و حرام و گفتن چند مسئله است؟! انبياء براى اقامة حق، براى اقامة عدل، براى مبارزة با ظلم، براى مبارزة با فساد قيام كردند، براى شكستن طاغوت ها قيام كردند. طاغوت آن بتى نيست كه به فلان ديوار يا در آن زمان به كعبه آويزان مي كردند؛ او كه چيزى نيست كه طغيان بخواهد بكند. طاغوت آن انسان طغيان گرى است كه به پشتوانة آن بت، بت وجود خود را بر مردم تحميل مي كند. طاغوت، فرعون است؛ «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلَ

ص: 12


1- . (پيامبران) پيشين كسانى بودند كه تبليغ رسالتهاى الهى مى كردند و (تنها) از او مى ترسيدند، و از هيچ كس جز خدا بيم نداشتند. (احزاب: 39)
2- . چه بسيار پيامبرانى كه مردان الهى فراوانى به همراه آنان جنگ كردند! آنها هيچ گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان مى رسيد، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسليم ندادند). (آل عمران: 146)

أَهْلَها شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ».(1) اين، طاغوت است. با اينها جنگيدند، با اينها مبارزه كردند، جان خودشان را كف دست گذاشتند، در مقابل ظلم ساكت ننشستند، در مقابل زورگويى ساكت ننشستند، در مقابل اضلال مردم سكوت نكردند. انبياء، اينند.»(2)

عدم انفکاک حکومت از نظام جامع تربیت دینی

«مى گويند مملكت همين قدر كه دين داشته باشد، دين، مردم را بى نياز مى كند از اينكه حكومت داشته باشند. اتفاقاً اين همان حرفى است كه خوارج مى گفتند. آنها مى گفتند: «لا حُكْمَ الّا لِلَّه».(3)

در نهج البلاغه، حضرت على (عليه السلام) در مورد اين سخن مى فرمايد: «كَلِمَةُ حَقّ يُرادُ بِهَا الْباطِلُ»؛(4) اين حرف درستى است، اما اين جور كه اينها قصد مى كنند غلط است. «لا حُكْمَ الّا لِلَّه»، حكم از ناحيه خدا بايد باشد، حرف درستى است اما اينها اين حرف درست را در مورد غلط به كار مى برند. «وَ لكِنْ هؤُلاءِ يَقولونَ: لا امْرَةَ الّا لِلَّه»؛(5) يعنى اميرىِ مردم بايد با خدا باشد، اين كه نمى شود. «وَ لابُدَّ لِلنّاسِ مِنْ اميرٍ بَرّ اوْ فاجِرٍ»؛(6) مردم

ص: 13


1- . فرعون در زمين برترى جويى كرد، و اهل آن را به گروه هاى مختلفى تقسيم نمود گروهى را به ضعف و ناتوانى مى كشاند. (قصص: 4)
2- . بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار روحانيون و طلاب تشيع و تسنن كردستان 23/2/1388
3- . إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 2، ص 357
4- . نهج البلاغه، خطبه 40
5- . همان
6- . همان

احتياج به امير و حاكم دارند، حالا يا خوب باشد يا بد؛ يعنى در درجه اول بايد خوب باشد و در درجه دوم بد بودنش از نبودنش بهتر است؛ يعنى وجود قانون- ولو قانون غيردينى- مُقنِع و كفايت كننده از اينكه مردم حكومت داشته باشند، نيست. و لهذا مسئلة خلافت را، هم ما شيعه ها و هم سني ها هر دو قبول داريم. حتى خوارج هم ابتدا گفتند كه احتياج به خليفه ندارند، ولى بعد خودشان آمدند با يك خليفه بيعت كردند. پس شيعه و سنى در اين جهت اتفاق دارند كه دين داشتن، معنايش اين نيست كه حالا كه دين داريم، پس ديگر حكومت لازم نيست. هر دو مى گويند حكومت مى خواهيم؛ منتهي در حكومتِ بعد از پيغمبر، سني ها از يك راه رفتند و شيعه ها گفتند كسى لايق است كه پيغمبر او را تعيين كرده باشد.»(1)

ص: 14


1- . شهيد علامه مرتضي مطهرى، مجموعه آثار، ج 21، ص 114

فصل دوم: مبانی دینی ولایت فقیه

شیوه اعمال حاکميت الهی

نویسندة دانشمند کتاب «مباني حکومت اسلامي» در تشريح شيوة اعمال ولايت الهي مي نویسند:

«وقتي که حاکميت از آن خدا باشد، تعيين بزرگ ترين حاکم (فرمانده کل) نيز تنها حق او است، منتهي اگر مصلحت اقتضاء کند، شخص حاکم را با نام تعيين مي کند و يا اينکه اگر صلاح بداند، فقط به ذکر صفات کلي حاکم اکتفاء مي نمايد چنان که تمام مسلمانان در اين باره اتفاق نظر دارند، که پيامبر اکرم(صلّى الله عليه و آله و سلّم) از طرف خداوند به عنوان حاکم منصوب شده بود.

مسلّم است اگر کسي به اين سمت از طرف خداوند منصوب شود، مردم حق ندارند او را کنار بگذارند و براي خود حاکم ديگري انتخاب نمايند، چنان که مي فرمايد:

«وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى الله وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ

ص: 15

أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ الله وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبيناً»؛ هيچ مرد و زن با ايمان را نرسد که چون خدا و فرستاده اش فرماني دهد، آنها در پذيرفتن آن اختيار داشته باشند (بتوانند نپذيرند) و هرکس خدا و رسولش را نافرماني کند، گمراه شده است؛ گمراهي آشکار!(1)

خدا به حاکميت پيامبر و صاحبان امري که بعد از پيامبر هستند، در آية شريفه تصريح کرده است:

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا الله وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم»؛(2) کساني که ايمان آورده ايد، خدا و پيامبر و صاحبان امر را فرمان بريد.

واضح است وجوب اطاعت از فرمان پيامبر و صاحبان امر در آنچه امر و نهي مي کنند، دليل حاکميت و صاحب اختيار بودن آنان است، که از طرف خداوند به اين سمت منصوب شده اند. قرآن مجيد بر ولايت پيامبر و حاکميت او بر جان مردم، علاوه بر اموال آنان تصريح دارد، آنجا که مي فرمايد:

«النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم»(3)

اين آيه به طور وضوح دلالت دارد که خداوند پيامبر را به عنوان حاکم نصب کرده و او را بر جان و مال مردم مسلّط گردانيده است، تا در اجراي حق و عدالت و اصلاح جامعه از آن استفاده نمايد.

به خصوص اينکه در تفسير آيه، از امام باقر (عليه السلام) نقل شده است که فرموده: «اين آيه دربارة حکومت نازل شده است.(4)

ص: 16


1- . سوره احزاب، آيه 36
2- . سوره نساء، آيه 59
3- . سوره احزاب، آيه 6
4- . مجمع البحرين، ص 457

علاوه بر اين، دربارة اينکه پيامبر از طرف خداوند به عنوان حاکم تعيين شده، دليل بيش از اين است؛ ولي چون کسي از مسلمانان در اين باره اختلاف نکرده است، لذا نيازي به ذکر آنها نيست.»(1)

علامه طباطبايي نيز در «تفسير الميزان» به ادلة قرآني اين بحث اشاره مي نمايند:

«ولايت خداى سبحان يعنى سرپرست او نسبت به امور بندگان و تربيت آنان به وسيله دين تمام نمى شود، مگر به ولايت رسولش؛ و ولايت رسولش نيز تمام نمى شود، مگر به ولايت اولى الامر كه بعد از در گذشت آن جناب و به اذن خداى سبحان زمام اين تربيت و تدبير را به دست بگيرند؛ هم چنان كه خداى تعالى به اين مطلب تصريح كرده مى فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا الله وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(2)، و نيز مى فرمايد: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ الله وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ، وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ(3)».(4)

ولايت و جانشيني معصومین؛ در «ابلاغ احکام » و «مديريت جامعه»

معنى اوّلى امامت، همين رياست عامّه است؛(5)

يعنى پيغمبر كه از دنيا

ص: 17


1- . آيه الله العظمي سبحاني، مباني حکومت اسلامي، ص 106
2- . نساء: 59
3- . مائده: 55
4- . علامه طباطبايي (ره)، ترجمه الميزان، ج 5، ص 291
5- . امامت عبارت است از تحقق بخشيدن برنامه هاى دينى اعم از حكومت به معنى وسيع كلمه، و اجراى حدود و احكام خدا و اجراى عدالت اجتماعى و همچنين تربيت و پرورش نفوس در ظاهر و باطن (آیت الله العظمی مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ج 1، ص 438)

مى رود، يكى از شؤون او كه بلاتكليف مى ماند، رهبرى اجتماع است. اجتماع، زعيم مى خواهد و هيچ كس در اين جهت ترديد ندارد. زعيم اجتماع بعد از پيغمبر كيست؟ اين است مسئله اى كه اصل آن را، هم شيعه قبول دارد و هم سنّى؛ هم شيعه قبول دارد كه اجتماع نيازمند به يك زعيم و رهبر عالى و فرمانده است و هم سنّى، و در همين جاست كه مسئلة خلافت به آن شكل مطرح است.

شيعه مى گويد پيغمبر (صلى الله عليه و آله) رهبر و زعيم بعد از خودش را تعيين كرد و گفت: بعد از من زمام امور مسلمين بايد به دست على (عليه السلام) باشد. و اهل تسنن با اختلاف منطقى كه دارند، اين مطلب را لااقل به شكلى كه شيعه قبول دارد، قبول ندارند و مى گويند در اين جهت پيغمبر شخص معينى را تعيين نكرد و وظيفة خود مسلمين بوده است كه رهبر را بعد از پيغمبر انتخاب كنند. پس آنها هم اصل امامت و پيشوايى را- كه مسلمين بايد پيشوا داشته باشند- قبول دارند؛ منتها آنها مى گويند پيشوا به آن شكل تعيين مى شود و شيعه مى گويد خير، به آن شكل تعيين شد؛ پيشوا را خود پيغمبر اكرم به وحى الهى تعيين كرد.(1)

پس در اصل لزوم رهبر و مدير براي ادارة جامعه، اختلافي نيست؛ اما انتصاب اين مديريت به خدا چگونه اثبات می شود؟

ص: 18


1- . شهيد علامه مرتضي مطهرى، مجموعه آثار، ج 4 ، ص717

یکی از کارشناسان برجستة شیعه در این باره مي نويسند:(1)

«مى دانيم در امر خلافت و جانشينى پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) در ميان مسلمين اختلاف نظر است. پيروان اهل بيت (عليهم السلام)، معتقد به «نصّ» مى باشند و مى گويند: يكى از كارهاى مهم پيامبر (صلى الله عليه و آله) تعيين خليفه و رهبر سياسى اجتماعى براى مردم پس از خود مى باشد. پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) در فكر رهبرى سياسى- اجتماعى پس از خود نيز بود و بر اين اساس، به منظور آنكه امّت، بعد از او احساس خلأ رهبرى نكند به امر خدا در صحراى غدير خم، على (عليه السلام) را به رهبرى و پيشوايى مردم، معرفى كرد و آنچه از جانب خدا در ضمن دو آيه شريفه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ»(2) و «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ»(3) بر آن حضرت نازل گشت را بر مردم ابلاغ كرد و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاه».(4)

يزيد كناسى از امام باقر (عليه السلام) سؤال مى كند: ... آيا حضرت على (عليه السلام)، از جانب خدا و رسولش حجّت بر مردم در زمان حيات رسول مكرم بود؟ آن حضرت پاسخ داد:

«... نَعَمْ، يَوْمَ أَقَامَهُ لِلنَّاسِ وَ نَصَبَهُ عَلَماً وَ دَعَاهُمْ إِلَى وَلَايَتِهِ وَ أَمَرَهُمْ بِطَاعَتِه»؛(5) آرى! از روزى كه او را به عنوان رهبر برگزيد و مردم را به پذيرش رهبرى آن حضرت دعوت كرد و آنان را به اطاعتش مأمور فرمود.»

ص: 19


1- . آيت الله مکارم شيرازي، دائرة المعارف فقه مقارن، ص 531
2- . مائده: 67
3- . مائده: 3
4- . الإحتجاج على أهل اللجاج، ج 1، ص 60
5- . الكافي، ج 1، ص 383

لزوم اعمال حاکمیت الهی در زمان غيبت

تسرّي ولايت امام زمان(عج) در عصر غيبت در کلام بسیاری از علما و فقهای شیعه مورد توجه قرار گرفته؛ یکی از اندیشمندان بزرگ حوزوی در این باب می نویسند:

«در عصر غيبت ولىّ زمان(عجل الله تعالى فرجه الشريف) كه مسلمانان و جامعه اسلامى از ادراك بركات خاص ظهور ايشان محرومند، جاودانگى اسلام اقتضا دارد كه همان دو شأن تعليم دين و اجراى احكام اسلام، تداوم يابد؛ كه اين دو وظيفه، بر عهده نائبان ولى عصر(عج) مى باشد و فقيهان عادل و اسلام شناس، از سويى با سعى بليغ و اجتهاد مستمر، احكام كلى شريعت را نسبت به همة موضوعات و از جمله مسائل جديد و بى سابقه تبيين مى نمايند و از سويى ديگر، با اجراى همان احكام استنباط شده، ولايت اجتماعى و ادارة جامعه مسلمين را تداوم مى بخشند.»(1)

یکی دیگر از متفکران اسلامی نیز در اين خصوص مي فرمايند:

«در پاسخ به اين سؤال که «با عدم وجود پيامبر و غيبت جانشين او، مسئلة رهبرى متوقف مى شود، و با توجّه به اصل خاتميّت، انتظار ظهور پيامبر ديگرى را نيز نمى توان داشت، آيا اين امر ضايعه اى براى جامعه اسلامى نيست؟» مى گوييم: براى اين دوران نيز پيش بينى لازم در اسلام شده است و از طريق «ولايت فقيه» است كه رهبرى را براى فقيهى كه جامع الشرايط و داراى علم و تقوى و بينش سياسى در سطح عالى باشد تثبيت كرده است و طريق شناخت چنين رهبرى نيز به روشنى در قوانين اسلام ذكر شده،

ص: 20


1- . آيه الله جوادي آملي، ولايت فقيه؛ ولايت فقاهت وعدالت، ص 237

بنابراين از اين ناحيه، نگرانى وجود نخواهد داشت.

بنابراين ولايت فقيه همان تداوم خط انبيا و اوصياى آنها است. رهبرى فقيه جامع الشرايط، دليل بر اين است كه جوامع اسلامى بدون سرپرست رها نشده اند.»(1)

حضرت امام خميني (قدس سره) از زاويه اي ديگر اين بحث را مورد توجه قرار داده، مي نويسند:

«از غيبت صغرا تا كنون كه بيش از هزار سال مى گذرد و ممكن است صد هزار سال ديگر بگذرد و مصلحت اقتضا نكند كه حضرت تشريف بياورد، در طول اين مدت مديد احكام اسلام بايد زمين بماند و اجرا نشود، و هر كه هر كارى خواست بكند؟ هرج و مرج است؟ قوانينى كه پيغمبر اسلام در راه بيان و تبليغ و نشر و اجراى آن 23 سال زحمت طاقت فرسا كشيد فقط براى مدت محدودى بود؟! آيا خدا اجراى احكامش را محدود كرد به دويست سال؟! و پس از غيبت صغرا، اسلام ديگر همه چيزش را رها كرده است؟!»(2)

تعريف «ولايت فقيه» به زبان ساده

ابتدا بايد معناي «ولايت» را دريافت. «ولايت، يعنى حكومت و اداره كشور و اجراى قوانين شرع مقدس... به عبارت ديگر، «ولايت» مورد بحث، يعنى حكومت و اجرا و اداره جامعه»(3)

اگرچه ولايت يك امر سياسى است، اما همة مضمون ولايت در سياست خلاصه نمى شود. اين

ص: 21


1- . آيت الله العظمي مکارم شيرازي، 50 درس اصول عقائد براى جوانان، ص 215
2- . امام خميني، کتاب ولايت فقيه، ص 27
3- . امام خمینی، کتاب ولایت فقیه، ص 51

ولايت، پرتوى از ولايت ذات مقدّس پروردگار است. اين ولايت، ناشى از حضور ولايت الهى در وجود اميرالمؤمنين است، همچنان كه در وجود پيامبر مكرّم اسلام بود... ولايت در حقيقت به معناى پيوند، ارتباط و اتصال است. آن كسى كه منصوب به اين مقام است، برخلاف حكام و فرمانروايان عالم، فقط يك فرمانروا يا يك سلطان و يك حاكم نيست؛ بلكه يك «ولى» است؛ به مردم نزديك است؛ به آنها پيوسته است و مورد اتكاى دل و جان مردم است. اين معنا در اميرالمؤمنين و در ائمة معصومين (عليهم السّلام) وجود دارد. بعد از دوران حضور ائمه هم اگر پرتوهایى از اين حقيقت در جايى پيدا شود، ولايت در آن جا شكل مى گيرد. حقيقت و معناى واقعىِ امر، اين است.

حالا برويم سراغ مفهوم «فقيه»؛ فقيه يعنى چه؟ «فقيه» يعنى كسى كه دين را مى شناسد؛ راهى را كه دين براى مردم ترسيم كرده است تا بتوانند سعادت و خوشبختى و آزادى و خوشى دنيا و آخرت را به دست بياورند، او را مى شناسد و در مقابل مردم مى گذارد.

حاكميت يك چنين انسانى، يك منطق عقلانى پشت سرش هست؛ كه حاكميت يك نظامى يا حاكميت يك سرمايه دار يا حاكميت يك سياستمدار حزبىِ حرفه اى، چنين استدلالى را با خودش ندارد.(1)

ص: 22


1- . بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در روز نيمه شعبان 18/11/1371

ضرورت فقیه بودن حاکم اسلامی

حكومت اسلام، حكومت قانون است. پس قانون شناسان، و از آن بالاتر دين شناسان، (يعنى فقها) بايد متصدى آن باشند.

آن كسى كه مى خواهد احكام الهى را جارى بكند در جامعه، يعنى مجرى احكام الهى باشد و والى بر جامعه باشد و حاكم بر امور اجتماع باشد، اين علم به چى داشته باشد خوب است؟ علم به هندسه؟ علم به طب؟ علم به ميكروب شناسى يا علم به كتاب و سنت؟ خواهید گفت: خب پيداست؛ علم به كتاب و سنت. حالا اگر دو نفر عالم به كتاب و سنت داشتيم، يكى کسی است که می داند اما به دانش خود عمل نمی کند- مثل آن تلاوت کنندة قرآن، که قرآن او را لعنت می کند(1) - و دیگری کسی است که عامل به علم خود است. كدام اولى هستند؟ خواهيد گفت: عالمی که به علم خود عمل می کند؛ يعنى همان ولى فقيه! مى بينيد که ولايت فقيه يك اصل بدیهی و مورد قبول همه است.

بله؛ اگر جامعه اى به ارزش هاى الهى و به ارزش هاى دينى اعتنايى نداشته باشد، مى پذيرد كه در رأس آن جامعه يك انسانى كه از هيچ اخلاق انسانى هم برخوردار نيست، حاكم باشد؛ مى پذيرد كه مثلاً يك هنرپيشه در رأس يك جامعه قرار بگيرد؛ يا يك سرمايه دار بزرگ، ادارة امور جامعه را به عهده داشته باشد. اما آن جامعه اى كه پايبند به

ص: 23


1- . «رُبَّ تَالِي الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ يَلْعَنُه» (جامع الأخبار، ص 48)

ارزش هاى الهى است، آن جامعه اى كه توحيد را قبول كرده است، نبوت را قبول كرده است، شريعت الهى را قبول كرده است، هيچ چاره اى ندارد جز اينكه در رأس جامعه، كسى را بپذيرد كه او شريعت اسلامى و الهى را مى داند؛ از اخلاق فاضلة الهى برخوردار است؛ گناه نمى كند؛ اشتباه مرتكب نمى شود؛ ظلم نمى كند؛ براى خود چيزى نمى خواهد؛ براى انسان ها دل مى سوزاند؛ ارزش هاى الهى را بر مسائل و جهات شخصى و گروهى ترجيح مى دهد.(1)

دلائل روایی لزوم رجوع به فقها در زمان غيبت

در کتب علماي شيعه روایات فراوانی در اثبات ولايت براي فقها در زمان عدم دسترسي به امام معصوم (عليهم السلام) مورد استناد قرار گرفته است. اما در اينجا به ذکر چند روايت اکتفا مي کنيم و علاقمندان را به کتب مفصل تر ارجاع مي دهيم.

1. توقيع شريف:

اسحاق بن يعقوب نامه اى براى حضرت ولى عصر (عج) مى نويسد، و از مشكلاتى كه برايش رخ داده سؤال مى كند. محمد بن عثمان عمرى، نمايندة آن حضرت، نامه را مى رساند. جواب نامه به خط مبارك صادر مى شود كه «... در حوادث و پيشامدها به راويان حديث ما رجوع كنيد،

ص: 24


1- . بيانات مقام معظم رهبرى در خطبه ى نماز جمعه 30/2/1362

زيرا آنان حجت من بر شمايند، و من حجّت خدايم...».(1)

بسيار بعيد است كه مراد اسحاق بن يعقوب از «حوادث واقعه» كه در متن توقيع شريف آمده، احكام شرعى و همين مسائلى كه امروزه معمولاً در رساله هاى عمليه نوشته مى شود بوده باشد؛ زيرا اوّلاً براى شيعيان معلوم بوده كه در اين گونه مسائل بايد به علماى دين و كسانى كه با اخبار و روايات ائمه و پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) آشنايى دارند مراجعه كنند و نيازى به سؤال نداشته است. همان گونه كه در زمان حضور خود ائمه(عليهم السلام) به علّت مشكلاتى نظير دورى مسافت و امثال آنها كه وجود داشته، امامان شيعه مردم را در مورد مسائل شرعى به افرادى نظير يونس بن عبدالرحمن، زكريا بن آدم و امثال آنان ارجاع مى دادند. همچنين نوّاب اربعه در زمان غيبت صغراى امام زمان(عليه السلام) - كه هر چهار نفر آنان از فقها و علماى دين بوده اند - گواه روشنى بر اين مطلب است؛ و خلاصه اين مسئله براى شيعه چيز تازه اى نبوده است.

و ثانياً اگر منظور اسحاق بن يعقوب از حوادث واقعه، احكام شرعى بود، قاعدتاً بايد تعبيراتى نظير اين كه «وظيفه ما در مورد حلال و حرام چيست؟» و يا «در مورد احكام الله چه تكليفى داريم؟» و مانند آنها را بكار مى برد كه تعابير شايع و رايجى بوده و در ساير روايات هم بسيار

ص: 25


1- . وَ أَمّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ، فَارْجِعُوا فيها الى رُواةِ حَديثِنا. فَإِنَّهُم حُجّتي عَلَيْكُم، و أَنا حُجَةُ اللَّه. و أَمّا مْحَمَّدُ بنُ عُثمان العُمَري، فَرَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ عَنْ أَبيهِ، فَإِنَّهُ ثِقَتي وَ كِتابُهُ كِتابي. (شيخ صدوق، اكمال الدين و اتمام النعمه، ج 2، ص 483»

بكار رفته است و تعبير «حوادث واقعه» در مورد احكام شرعى به هيچ وجه معمول و متداول نبوده است.

و ثالثاً اصولاً دلالت الفاظ، تابع وضع آنهاست و كلمة «حوادث واقعه» به هيچ وجه از نظر لغت و دلالت وضعى، به معناى احكام شرعى نيست؛ بلكه معناى بسيار وسيع ترى دارد كه حتماً شامل مسائل و مشكلات و رخدادهاى اجتماعى نيز مى شود. بنابراين، سؤال اسحاق بن يعقوب از محضر حضرت ولى عصر(عليه السلام) در واقع اين است كه در مورد مسائل و مشكلات اجتماعى جامعه اسلامى كه در زمان غيبت شما پيش مى آيد وظيفه ما چيست و به چه مرجعى بايد مراجعه كنيم؟ و آن حضرت در جواب مرقوم فرموده اند كه در اين مورد به «راويان حديث ما»(1) مراجعه كنيد.(2)

تفسير شيخ انصاري (قدس سره) از توقيع شريف:

«مقصود از حوادث در اين حديث، اموري است که به شخص زعيم و رئيس جامعه مربوط مي شود. پس گمان نکنيد که واقعه مربوط به

ص: 26


1- . اگر کسي بگويد حديث ارتباطي با بحث ولايت فقيه ندارد، زيرا مي گويد: «به راويان حديث ما مراجعه کنيد.» در پاسخ مي توان گفت اين توهمي ناصواب است، زيرا امام در مقام بيان فلسفه رجوع به راویان فرمود: آنها حجت من بر شمايند. امام «حجّت بودن» را به «روات» نسبت داد نه به «روايت». پس مقصود از راوي، صرف حافظ بودن حديث نيست؛ بلکه مراد دانشمندي است که علمش از ناحيه احاديث اهل بیت (علیهم السلام) تغذيه نمايد. زيرا در حوادث جديد، روايتي وجود ندارد تا راوي آن روايت مربوط به حادثه جديد را نقل کند؛ پس بايد راوي، حکم حادثه جديد را از روايات استنباط نمايد و حکمي را بگويد که اگر امام زنده بود، همان را مي گفت. و هيچ کس توقع ندارد حافظ حديث بتواند روايت مربوط به حوادث جديد را نقل کند! (آيت الله صالحي مازندراني، مباني ولايت فقيه، ص289 -287)
2- . آيت الله مصباح يزدي، نگاهي گذرا به نظريه ولايت فقيه، فصل چهارم، ص 96

حوادث شرعي از قبيل واجب و حرام و مکروه فردي است.»

سپس شيخ انصاري براي اثبات نظر خويش، به سه نکتة زير اشاره مي فرمايد:

«1. امام فرمود: «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا...»؛(1) هنگام وقوع حادثه، به راوي مراجعه کنيد - نه در حکم شرعي آن حوادث - تا او حادثه را تصدي و به طور مستقيم يا غير مستقيم آن را حل و فصل کند.

حوادث، واقعة عمومي و اجتماعي است. پس فرمود «فَارْجِعُوا فِيهَا»، و نفرموده است «فَارْجِعُوا فِي بَيانِ حُکْمِهَا إلَيه».

2. امام در مقام بيان علت رجوع به روايت فرمود: آنها حجت من بر شما هستند؛ حجت بودن راوي در اموري تناسب دارد که رأي و نظر او در آن امور ملاک باشد.

اين مطلب نشان دهنده منصب ولايت آنها از جانب امام معصوم(عليه السلام) است نه اينکه از جانب خدا بر فقيه واجب باشد که در عصر غيبت، امور عام البلوي(2) را تصدي کند؛ والاّ مي فرمود: «آنها حجّت هاي خداوند بر شما هستند»، بلکه فرمود: «آنها حجّت من بر شما هستند.»

3. وجوب رجوع در امور شرعية شخصي و فردي، از بديهيات بوده و هست و از چيزهايي نيست که بر شخصي مانند «اسحاق بن يعقوب» مخفي باشد تا به امام بنويسد که در اين مسئله دچار مشکل شده ام؛ بر خلاف وجوب رجوع به رأي يک فرد در مسائل عام البلوي و مصالح

ص: 27


1- . الإحتجاج على أهل اللجاج، ج 2، ص 469
2- . مورد ابتلاي عمومي

عمومي. و اين احتمال وجود داشت که امام، فردي را به عنوان نايب و وکيل خود بر شخص يا اشخاصي قرار داده باشد، بنابراين او سؤال کرد.(1)»(2)

2. مقبوله «عمر بن حنظله»

عمر بن حنظله مى گويد: از امام صادق (عليه السلام) دربارة دو نفر از دوستانمان (يعنى شيعه) كه نزاعى بينشان بود در مورد قرض يا ميراث و به قضات براى رسيدگى مراجعه كرده بودند، سؤال كردم كه آيا اين روا است؟ فرمود: هر كه در مورد دعاوى حق يا دعاوى ناحق به ايشان مراجعه كند، در حقيقت به «طاغوت» يعنى قدرت حاكمة ناروا مراجعه كرده باشد و هر چه را كه به حكم آنها بگيرد، در حقيقت به طور حرام مى گيرد؛ گر چه آن را كه دريافت مى كند، حق ثابت با او باشد؛ زيرا كه آن را به حكم و با راى طاغوت و آن قدرتى گرفته كه خدا دستور داده به آن كافر شود. خداى تعالى مى فرمايد: «يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ» پرسيدم: چه بايد بكنند؟ فرمود: «بايد نگاه كنند، ببينند از شما چه كسى است كه حديث ما را روايت كرده و در حلال و حرام ما مطالعه نموده و صاحب نظر شده و احكام و قوانين ما را شناخته است، بايستى او را به عنوان قاضى و داور بپذيرند، زيرا كه من او را

ص: 28


1- . مکاسب محرمه، ص154 (چاپ قديم)
2- . آيت الله صالحي مازندراني، مباني ولايت فقيه، ص289 -287

حاكم بر شما قرار داده ام.»(1)

«اين روايت در عصر امام صادق(عليه السلام) و از آن حضرت صادر شده است... بنابراين حکومت موجود در زمان سائل و پرسش کننده، يکي از مصاديق طاغوت بود و کساني که به عنوان قاضي در شهرهاي اسلامي مشغول دادرسي و قضاوت بودند، از جانب سلطان جور (طاغوت) منصوب شده بودند. در چنين وضعي عمر بن حنظله مي پرسد آيا شيعياني که با هم در مورد بدهکاري يا ارث اختلاف دارند، مي توانند به نزد سلطان يا قاضي منصوب از طرف او بروند يا نه؟

حضرت اعلام مي فرمایند: تحاکم (شکايت بردن) به قاضي يا سلطان ستم کار، از مصاديق تحاکم به طاغوت، و تحاکم به طاغوت، نازل منزلة کفر است؛ در نتيجه، گناه و معصيت به شمار مي آيد.

پس هنگامي که حکومت اسلامي برقرار نيست و شيعيان حق مراجعه به سلطان جائر و قاضي طاغوت را ندارند، تکليف آنها در اين شرايط چيست؟ راوي از حضرت پرسيد: شيعيان چه کنند؟

حضرت فرمود: در ميان شما کساني هستند که احاديث ما را روايت مي کنند و صاحب نظر در حلال و حرام ما بوده و به احکام ما عارف

ص: 29


1- . عن عمر بن حنظلة: قالت سألت أبا عبْد اللَّهِ (عليه السلام) عنْ رجلين من أصحابنا بينهما منازعة في دَين او ميراث فتحاكما إلى السلطان وَ إلى القضاة أ يحلّ ذلِكَ؟ قال: مَنْ تَحاكَمَ إلَيْهِمْ، في حَقٍّ أَوْ باطِلٍ، فَإنَّما تَحاكَمَ إلَى الطّاغُوتِ وَ ما يُحْكَمُ لَهُ، فَإنّما يَأْخُذُهُ سُحْتاً و إنْ كانَ حَقّاً ثابِتاً لَهُ؛ لَأَنّه اخَذَهُ بِحُكْمِ الطّاغُوتِ وَ ما أَمَرَ اللَّه انْ يُكْفَرَ بِهِ. قالَ اللَّهُ تَعالى: «يُريدوُنَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إلَى الطّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِروُا انْ يَكْفُرُوا بِهِ». قلت: فَكيف يصنعان؟ قال: يَنْظُرانِ مَنْ كانَ مِنْكُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوى حَديثَنا وَ نَظَرَ فِي حَلالِنا وَ حَرامِنا وَ عَرَف أَحكامَنا... فَلْيَرْضَوْا بِهِ حَكَماً. فإنّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حاكِماً (الكافي، ج 1، ص 67)

هستند، به او تن بدهند و او را به عنوان حکم بپذيرند. من چنين شخصي را به عنوان حاکم بر شما منصوب کردم.

شاهد مورد نظر، اين قسمت از کلام امام صادق(عليه السلام) است که فرمود:

«فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِما»؛(1) فردي از ميان شيعيان را با اين ويژگي ها به عنوان حاکم بر شما جعل (منصوب) نموده ام.

و اين جمله دلالت مي کند بر نصب عام فقها در عصر غيبت يا در عصري که امام معصوم حضور ندارد.

امام بعد از بيان اين قانون فرمود: چنين فردي اگر بر اساس حکم ما حکم نمود، ولي از او پذيرفته نشود، به درستي که حکم خدا را سبک شمرده و ما را مردود دانسته است و آنکه ما را رد کند، خداوند را رد کرده است و اين عمل نوعي شرک به خداوند است.

اين همان قانون حاکميت الهي است که از طريق ولي او جريان پيدا مي کند و بروز مي نمايد.»(2)

3. روايت «اللّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفائى»

اميرالمؤمنين (عليه السلام) مى فرمايد كه رسول اللَّه (صلي الله عليه و آله) فرمود: «خدايا! جانشينان مرا رحمت كن» و اين سخن را سه بار

ص: 30


1- . همان
2- . آيت الله صالحي مازندراني، مباني ولايت فقيه، ص 247

تكرار فرمود. پرسيده شد كه اى پيغمبر خدا! جانشينانت چه كسانى هستند؟ فرمود: «كسانى كه بعد از من مى آيند، حديث و سنت مرا نقل مى كنند، و آن را پس از من به مردم مى آموزند.» (1)

«شيخ صدوق (عليه الرحمة) اين روايت را در كتاب هاى معانى الاخبار، عيون اخبار الرضا(عليه السلام)، و مجالس، از پنج طريق نقل كرده است.

... حديث، قطعاً كسانى را كه شغل آنان نقل حديث باشد و از خود، رأى و فتوايى ندارند، شامل نمى شود؛ و نمى توان گفت بعضى از محدثين كه اصلاً حديث را نمى فهمند و مصداق «رُبَّ حاملِ فقهٍ لَيْسَ بفقيهٍ»(2) هستند و مانند «دستگاه ضبط» اخبار و روايات را مى گيرند و مى نويسند و در دسترس مردم قرار مى دهند، خليفه اند و علوم اسلامى را تعليم مى دهند. البته زحمات آنان براى اسلام و مسلمين ارزنده است... [اما] روايت راويان حديثى را كه «فقيه» نباشند، شامل نمى شود. زيرا سنن الهى كه عبارت از تمام احكام است، از باب اين كه به پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وارد شده، سنن رسول اللَّه (صلي الله عليه و آله و سلم) ناميده مى شود. پس، كسى كه مى خواهد سنن رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را نشر دهد، بايد تمام احكام الهى را

ص: 31


1- . قال اميرالمؤمنين (عليه السلام) قال رَسول اللَّه (صلي الله عليه و آله): اللّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفايى (ثلاثَ مرّاتٍ) قيل: يا رسول اللَّهِ، و مَن خلفاؤك؟ قالَ: الّذينَ يَأتُونَ مِنْ بَعْدى، يَروُونَ حَدِيثى وَ سُنّتي فَيُعلِّمُونَها الْنّاسَ مِنْ بَعْدي. (عيون أخبار الرضا (عليه السلام)، ج 2، ص 37)
2- . چه بسيار عالمان به علم فقه، که فقيه نيستند و توان استنباط ندارند.

بداند، صحيح را از سقيم تشخيص دهد، اطلاق و تقييد، عام و خاص، و جمع هاى عقلايى، را ملتفت باشد، رواياتى را كه در هنگام «تقيه» وارد شده از غير آن تميز بدهد، و موازينى را كه براى آن تعيين كرده اند بداند. محدثينى كه به مرتبه اجتهاد نرسيده اند و فقط نقل حديث مى كنند، اين امور را نمى دانند، و سنّت واقعى رسول اللَّه (صلي الله عليه و آله و سلم) را نمى توانند تشخيص دهند. و اين از نظر رسول اللَّه (صلي الله عليه و آله و سلم) بى ارزش است. مسلّم است كه آن حضرت نمى خواسته اند فقط «قال رسول اللَّه (صلي الله عليه و آله و سلم)» و «عن رسول اللَّه (صلي الله عليه و آله و سلم)» - گر چه دروغ باشد و از آن حضرت نباشد- در بين مردم رواج پيدا كند؛ بلكه منظورشان اين بوده كه سنّت واقعى نشر شود، و احكام حقيقى اسلام بين مردم گسترش يابد.

اينان خليفه رسول اللَّه (صلي الله عليه و آله و سلم) هستند كه احكام الهى را گسترش مى دهند و علوم اسلامى را به مردم تعليم مى كنند، و حضرت در حق آنان دعا كرده است: «اللَّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفائي».

و اما دلالت حديث شريف بر «ولايت فقيه» جاى ترديد نیست، زيرا «خلافت» همان جانشينى در تمام شئون نبوت است... و معنى خلافت در صدر اسلام امر مجهولى نبود كه محتاج بيان باشد؛ و سائل نيز معنى خلافت را نپرسيد، بلكه اشخاص را خواست معرفى فرمايد و ايشان با

ص: 32

اين وصف معرفى فرمودند.»(1)

دلايل عقلي اثبات ولايت فقيه

در کتب علماي شيعه، چندين دليل عقلي براي اثبات ولايت فقيه اقامه شده است، که بنا به اختصار، به ارائة سه نمونه اکتفا مي کنيم؛

دليل عقلى اوّل:

حضرت آيت الله العظمي مکارم شيرازي در تبيين برهان ولایت فقیه مي نويسند:

«شکي در اين نيست که در امر حکومت جامعه اسلامي، اهمال ممکن نيست و اينکه مردم بايد وليّ امري داشته باشند تا امور آنها را اداره کند و حق ضعيف را از قوي بگيرد و در موقع هجوم دشمنان، از ضعفا حمايت کند و انصاف را در مورد مردم و در ميان آنها رعايت کند و حدود الهي را اجرا کند و هر چه را که در دين و دنيا احتياج دارند، سياست گذاري کنند.

همان طور که سزاوار نيست، شک کنيم که خود پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) اين امور را بر عهده داشتند و بعد از ايشان ائمه هدي (عليهم السلام)، اين منصب را عهده دار بودند. و اما بعد از غيبت حضرت صاحب الامر (عليه السلام) يا مرجع اين امور فقيه جامع الشرايط است يا صحيح است که هر کسي اين امور را انجام دهد و قدر متقين، اين است که «فقيه جامع الشرايط»، کسي است که مي تواند اين مسئوليت را عهده دار شود؛ چون دليل بر مورد دوم (که هر کس بتواند اين امور را انجام دهد)، نداريم و اصل اين

ص: 33


1- . امام خميني، ولايت فقيه، ص 67

است که هيچ کس بر ديگري ولايت ندارد. و ولي فقيه از اين اصل خارج شد، چون ولايتِ شخص فقيه، در همه حال ثابت است و بحث در مورد اين است که آيا غير ولي فقيه هم مي تواند ولايت داشته باشد يا نه.

دراين باره مي توان گفت: حکومت اسلامي، حکومت الهي است که سياستش از ديانتش و تدبيرش از تشريعش جدا نيست؛ پس کسي که مي خواهد حکومت اسلامي را بر پا کند، بايد شناخت کامل به احکام آن داشته باشد؛ همان طور که ناچار است که شناخت کامل به امور سياست و کشورداري داشته باشد. و چگونه سزاوار است غير فقيهي - که احکام شرع را به طور کامل نمي داند - عهده دار اين حکومت الهي شود.» (1)

«به عبارت سوم:

حکومت در دو قسم است: حکومت هايي که بر اساس «عقيده» بر پا شده، و حکومت هايي که اين گونه نيست. لذا قسم اول، الهي و قسم دوم، غيرالهي است؛ حکومت الهي، مثل حکومت اسلامي، و غيرالهي مثل حکومت مارکسيستي.

بنابراين در هر کدام از اين دو قسم، رئيس حکومت، بايد شناخت کامل و اجتهادي به آن عقيده و آن مذهب داشته باشد. همان طور که مخفي نيست بر کسي، که در حکومت هاي غيراسلامي نيز حاکم بايد آگاه از عقيده و حال جامعة خود باشد.

و خلاصه در رأس حکومت الهي اسلامي، بايد حاکمي که آگاه و آشنا به مذهب و دين اسلام است، قرار گيرد.»(2)

ص: 34


1- . آيت الله مکارم شيرازي؛ انوار الفقاهة، ج 1، 454
2- . همان

دليل عقلى دوم:

اين دليل به طور خلاصه از مقدمات ذيل تشكيل مى شود:

الف) براى تأمين مصالح فردى و اجتماعى بشر و جلوگيرى از هرج و مرج و فساد و اختلال نظام، وجود حكومت در جامعه ضرورى و لازم است.

ب) حكومت ايده آل و عالى ترين و مطلوب ترين شكل آن، حكومتى است كه امام معصوم(عليه السلام) در رأس آن باشد و جامعه را اداره كند.

ج) بر اين اساس كه «هنگامى كه تأمين و تحصيل يك مصلحت لازم و ضرورى در حدّ مطلوب و ايده آل آن ميسّر نباشد، بايد نزديك ترين مرتبه به حدّ مطلوب را تأمين كرد»، لذا در بحث ما، هم هنگامى كه مردم از مصالح حكومت معصوم(عليه السلام) محروم بودند، بايد به دنبال نزديك ترين مرتبه به حكومت معصوم باشيم.

د) اقربيّت و نزديكى يك حكومت به حكومت معصوم(عليه السلام) در سه امر اصلى متبلور مى شود: يكى علم به احكام كلّى اسلام (فقاهت)، دوّم شايستگى روحى و اخلاقى به گونه اى كه تحت تأثير هواهاى نفسانى و تهديد و تطميع ها قرار نگيرد (تقوى)، و سوّم كارآيى در مقام مديريت جامعه كه خود به خصلت ها و صفاتى از قبيل درك سياسى و اجتماعى، آگاهى از مسائل بين المللى، شجاعت در برخورد با دشمنان و تبهكاران، حدس صائب در تشخيص اولويت ها و... قابل تحليل است.

ص: 35

بر اساس اين مقدمات، نتيجه مى گيريم: پس در زمان غيبت امام معصوم(عليه السلام)كسى كه بيش از ساير مردم واجد اين شرايط باشد، بايد زعامت و پيشوايى جامعه را عهده دار شود و با قرار گرفتن در رأس حكومت، اركان آن را هماهنگ نموده و به سوى كمال مطلوب سوق دهد. و چنين كسى جز فقيه جامع الشرايط شخص ديگرى نخواهد بود.

اكنون به توضيح اين دليل و هر يك از مقدّمات آن مى پردازيم:

مقدّمة اوّل اين دليل، همان بحث معروف ضرورت وجود حكومت است... يكى از پيش فرض هاي نظرية ولايت فقيه، پذيرش اصل «ضرورت حكومت براى جامعه» است و پيش از اين گفتيم كه اكثريت قاطع انديشمندان علوم سياسى و غير آنها، اين اصل را قبول دارند و كسى در مورد آن ترديدى ندارد و تنها آنارشيست ها و ماركسيست ها در اين مسئله مناقشه كرده اند. به هر حال، دلايل محكم متعدّدى در مورد ضرورت وجود حكومت در جامعه وجود دارد كه اين مسئله را قطعى و يقينى مى سازد. اميرالمؤمنين على(عليه السلام) در اين رابطه مى فرمايند:

«لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِر»؛(1) وجود حاكمى براى مردم، چه نيكوكار و عادل يا ستم گر و زشت كار، لازم است.

كه اين عبارت به روشنى گوياى ضرورت وجود حكومت در جامعه است.

ص: 36


1- . نهج البلاغة، خطبه 40

مقدّمة دوّم اين دليل هم بديهى است و نياز به توضيح چندانى ندارد؛ مراد از معصوم در اين جا، همان پيامبر و دوازده امام(عليهم السلام) هستند كه به اعتقاد ما شيعيان از ويژگى عصمت برخوردارند؛ يعنى نه عمداً و نه سهواً گناه و يا اشتباه نمى كنند و هيچ گونه نقص و اشكالى در رفتار و اعمال و گفتار و كردار و تصميم هاى آنان وجود ندارد. اين ويژگى باعث مى شود كه آنان واجد بالاترين صلاحيت براى به عهده گرفتن امر حكومت باشند. زيرا حاكمان و فرمان روايان يا به خاطر منافع شخصى و شهوانى خود ممكن است از مسير حقّ و عدالت منحرف شوند و حكومتشان به فساد جامعه بينجامد و يا اين كه در اثر عملكرد سوء و اشتباه و تصميمات نادرست و غيرواقع بينانه، موجبات فساد و تفويت مصالح جامعه را فراهم كنند. اما فردى كه معصوم است، همان طور كه گفتيم، به علّت برخوردارى از ويژگى عصمت، نه مرتكب گناه مى گردد و نه دچار اشتباه در فكر و عمل مى شود. از طرف ديگر در جاى خود و در علم كلام بحث مى شود كه ويژگى عصمت نيز ريشه در علم و بصيرت كامل و وافرى دارد كه معصوم(عليه السلام) از آن برخوردار است. بنابراين به تعبيرى مى توان معصوم را انسان كاملى دانست كه با برخوردارى از عقل و علمى كه در سر حدّ كمال است؛ عمداً و سهواً در دام هيچ گناه و اشتباهى گرفتار نمى شود. با چنين وضعى، عقل هر عاقلى تصديق خواهد كرد كه حكومت چنين فردى، داراى تمامى مزاياى يك حكومت ايده آل و مطلوب خواهد بود و بالاترين مصلحت ممكن را براى جامعه تأمين و تحصيل مى نمايد.

ص: 37

مقدّمة سوّم اين استدلال، شايد به تعبيرى، مهم ترين مقدمة آن باشد. براى توضيح اين مقدّمه، بهتر است از يكى، دو مثال استفاده كنيم:

فرض كنيد ده نفر انسان - آن هم انسان هاى ممتاز و برجسته كه وجود هر يك براى جامعه بسيار مفيد و مؤثّر است - در حال غرق شدن هستند و ما اگر با همة امكانات و تجهيزات و افراد نجات غريقى كه در اختيار داريم، وارد عمل شويم، فقط مى توانيم جان هفت نفر از آنها را نجات دهيم و سه نفر ديگر غرق خواهند شد. در چنين وضعيتى، عقل سليم چه حكمى مى كند؟ آيا مى گويد چون نجات جان همة اين ده نفر ممكن نيست و سه نفر آنان قطعاً غرق خواهند شد، ديگر لزومى ندارد شما دست به هيچ اقدامى بزنيد! ... و يا اين كه قضاوت و حكم قطعىِ عقل، اين است كه اگر نجات جان همة ده نفر (مصلحت تامّ و كامل) ممكن نيست، بايد براى نجات جان همة هفت نفر باقى مانده (نزديك ترين مرتبه به مصلحت تامّ و كامل) اقدام كنيم و مجاز نيستيم، حتّى يك نفر را كنار بگذاريم... مسلّم است كه قضاوت و حكم قطعى عقل همين گزينه خواهد بود و هيچ گزينة ديگرى از نظر عقل قابل قبول نيست.

و يا فرض كنيد انسانى در دريا مورد حملة كوسه واقع شده و ما اگر براى نجات جان او هم اقدام كنيم، قطعاً كوسه يك يا دو پاى او را قطع خواهد كرد و خلاصه اگر هم موّفق شويم او را نجات دهيم، حتماً دچار نقص عضو خواهد شد.

ص: 38

سؤال اين است كه در اين صحنه، عقل ما چه حكمى مى كند؟ آيا مى گويد چون بالاخره نمى توانيم او را كاملاً صحيح و سالم بيرون بياوريم، بنابراين ديگر لازم نيست كارى انجام دهيم؛ بلكه كافى است بنشينيم و تماشا كنيم چه پيش مى آيد؟! يا عقل هر انسان عاقل و باوجدانى قطعاً حكم مى كند كه گر چه يقيناً يك يا دو پاى او قطع مى شود و دچار نقص عضو خواهد شد، امّا به هر حال بايد براى نجات جانش اقدام كرد و عدم امكان نجات او به طور كاملاً صحيح و سالم (مصلحت صد در صد)، مجوّز عدم اقدام براى نجات يك انسانِ يك پا (مصلحت ناقص) و تماشاى خورده شدن او توسّط كوسه نخواهد بود؟ به نظر مى رسد پاسخ روشن است.

قضاوت و حكم عقل در اين دو مثال در واقع بر مبناى يك قاعدة كلّى است كه مورد قبول و اذعان عقل است؛ همان قاعده اى كه مقدّمة سوّم استدلال ما را تشكيل مى دهد:

«هنگامى كه تأمين و تحصيل يك مصلحت لازم و ضرورى، در حدّ مطلوب و ايده آل آن ميسّر نباشد، بايد نزديك ترين مرتبه به حدّ مطلوب را تأمين كرد.»

و بحث فعلى ما هم در واقع يكى از مصاديق و نمونه هاى همين قاعدة كلّى است؛ مصلحت وجود حكومت، يك مصلحت ضرورى و غيرقابل چشم پوشى است. حدّ مطلوب و ايده آل اين مصلحت، در حكومت معصوم(عليه السلام) تأمين مى شود. امّا در زمانى كه عملاً دسترسى به معصوم و حكومت او نداريم و تأمين اين مصلحت در حدّ مطلوب اوّلى و

ص: 39

ايده آل ميّسر نيست، آيا بايد دست روى دست گذاشت و هيچ اقدامى نكرد؟ و يا اين كه على رغم امكان تحصيل مصلحت نزديك تر به مصلحت ايده آل، مجازيم كه از آن چشم پوشى كرده و به مصالحِ مراتب پايين تر رضايت دهيم؟ حكم عقل اين است كه «به بهانة عدم دسترسى به مصلحت ايده آل و مطلوب حكومت، نه مى توان از اصل مصلحت وجود حكومت به طور كلّى صرف نظر كرد، و نه مى توان همة حكومت ها را على رغم مراتب مختلف آنها يكسان دانست و رأى به جواز حاكميت هر يك از آنها به طور مساوى داد؛ بلكه حتماً بايد به دنبال نزديك ترين حكومت به حكومت معصوم و نزديك ترين مصلحت به مصلحت ايده آل باشيم.»

و امّا در توضيح مقدّمة چهارم و در واقع آخرين مقدّمة اين استدلال، بايد بگوييم: آن چه كه موجب تأمين بالاترين مرتبة مصلحت حكومت، در حكومت معصوم مى شود، همة ويژگى هاى وى اعمّ از رفتارى، اخلاقى، علمى، جسمى و ظاهرى، روحى و روانى، خانوادگى و... نيست، بلكه آن چه در اين زمينه دخالت اساسى دارد، يكى آگاهى كامل و همه جانبة او به اسلام و احكام اسلامى است - كه بر اساس آن مى تواند جامعه را در مسير صحيح اسلام و ارزش هاى اسلامى هدايت كند - و دوّم، مصونيت صد در صد او از هرگونه فساد و لغزش و گناه و منفعت طلبى و... است و بالاخره بصيرت و درك جامع و كامل، و مهارتى است كه در مورد شرايط اجتماعى و تدبير امور مربوط به جامعه دارد. بنابراين، وقتى در مقدّمة سوّم مى گوييم بايد به دنبال نزديك ترين

ص: 40

حكومت به حكومت معصوم(عليه السلام) باشيم، اين حكومت، حكومتى است كه در رأس آن شخصى قرار داشته باشد كه از نظر اين سه ويژگى، در مجموع بهترين و بالاترين فرد در جامعه باشد. و چون در ميان اين سه ويژگى، يكى از آنها «آگاهى و شناخت نسبت به احكام اسلامى» است، قطعاً اين فرد بايد «فقيه» باشد؛ زيرا كسى كه بتواند از روى تحقيق بگويد احكام اسلام چيست و كدام است، همان فقيه است. البتّه فقاهت به تنهايى كافى نيست و برخوردارى از دو ويژگى ديگر، يعنى تقوا و كارآيى در مقام مديريت جامعه نيز لازم است.

بنابراين، بر اساس اين مقدّمات - كه صحّت هر يك از آنها را جداگانه بررسى كرديم - نتيجة منطقى و قطعى، اين است كه در زمانى كه دسترسى به معصوم(عليه السلام) و حكومت او نداريم، حتماً بايد به سراغ فقيهِ جامع الشرايط برويم و اوست كه حقّ حاكميت دارد و با وجود چنين كسى در ميان جامعه، حكومت و حاكميت ديگران مجاز و مشروع نيست.(1)

دليل عقلى سوم:

گفته شد كه حيات اجتماعى انسان و نيز كمال فردى و معنوى او، از سويى نيازمند «قانون الهى» در ابعاد فردى و اجتماعى است كه مصون و محفوظ از ضعف و نقص و خطا و نسيان باشد و از سوى ديگر، نيازمند

ص: 41


1- . آيت الله مصباح يزدي، نگاهي گذرا به نظريه ولايت فقيه، ص 90

«حكومتى دينى» و حاكمى عالم و عادل است؛ براى تحقّق و اجراى آن قانون كامل. حيات انسانى در بُعد فردى و اجتماعى اش، بدون اين دو و يا با يكى از اين دو، متحقّق نمى شود و فقدان آن دو، در بُعد اجتماعى، سبب هرج و مرج و فساد و تباهى جامعه مى شود كه هيچ انسان خردمندى به آن رضا نمى دهد.

اين برهان كه دليلى عقلى است و مختص به زمين يا زمان خاصى نيست، هم شامل زمان انبياء (علي نبينا و آله و عليهم السلام) مى شود كه نتيجه اش ضرورت نبوت است، و هم شامل زمان پس از نبوت رسول خاتم (صلى الله عليه و آله و سلم) است كه ضرورت امامت را نتيجه مى دهد، و هم ناظر به عصر غيبت امام معصوم است كه حاصلش، ضرورت ولايت فقيه مى باشد.

تفاوت نتيجة اين برهان در اين سه عصر، آن است كه پس از رسالت ختميّة رسول اكرم، حضرت محمد مصطفى(صلى الله عليه و آله و سلم)، آمدن قانونى جديد از سوى خداوند، ناممكن است؛ زيرا هر آنچه كه در سعادت انسان تا هنگام قيامت - از عقايد و اخلاق و احكام - نقش دارد، به دست اعجاز، در كتاب بى پايان قرآن نگاشته شده است و از اين رو، يك نياز بشر كه همان نياز به قانون الهى است، براى هميشه برآورده گشته است و آنچه مهم مى باشد، تحقّق بخشيدن به اين قانون در حيات فردى و اجتماعى و اجراى احكام دينى است.

در عصر امامت، علاوه بر تبيين قرآن كريم و سنّت و تعليل معارف و مدّعيات آن و دفاع از حريم مكتب، اجراى احكام اسلامى نيز به قدر

ص: 42

ممكن و ميسور و تحمّل و خواست جامعه، توسط امامان معصوم(عليهم السلام) صورت مى گرفت. اكنون سخن در اين است كه در عصر غيبتِ ولى عصر(عجل الله تعالى فرجه الشريف) نيز انسان و جامعة انسانى، نيازمند اجراى آن قانون جاويد است؛ زيرا بدون اجراى قانون الهى، همان مشكل و محذورِ بى نظمى و هرج و مرج، و برده گيرى و ظلم و ستم و فساد و تباهى انسان ها پيش خواهد آمد و بى شك، خداى سبحان در عصر غيبت امام زمان(عجل الله تعالى فرجه الشريف)، انسان و جامعه را به حال خود رها نساخته و براى هدايت انسان ها، ولايت جامعه بشرى را به دست كسانى سپرده است.

كسى كه در عصر غيبت، ولايت را از سوى خداوند بر عهده دارد، بايد داراى سه ويژگىِ ضرورى باشد كه اين سه خصوصيت، از ويژگى هاى پيامبران و امامان سرچشمه مى گيرد و پرتويى از صفات متعالى آنان است و ما در گذشته از آنها سخن گفتيم؛ ويژگى اول، شناخت قانون الهى بود؛ زيرا تا قانونى شناخته نشود، اجرايش ناممكن است. ويژگى دوم، استعداد و توانايى تشكيل حكومت براى تحقّق دادن به قوانين فردى و اجتماعى اسلام بود و ويژگى سوم، امانت دارى و عدالت در اجراى دستورهاى اسلام و رعايت حقوق انسانى و دينى افراد جامعه.

به دليل همين سه ويژگى ضرورى است كه گفته مى شود نيابت امام عصر(عج) و ولايت جامعه در عصر غيبت از سوى خداوند، بر عهدة

ص: 43

فقيهان جامع شرايط(سه شرط مذكور) مى باشد.(1)

ولایت فقیه در اندیشة فقهای سلف

اشاره

ولايت فقيه مبناى بسيار مستحكمى دارد. موضوع ولايت فقيه - ولو در توسعه و تضييقش تفاوتى بين علما وجود داشته باشد - جزو واضحات فقه اسلام است. از قديم الايام تا كنون، اگر كسانى اين قضيه را مطرح نكردند يا با سردى با آن برخورد كردند، به خاطر اين بوده است كه فكر كردند چيزى را كه شدنى نيست، چرا مطرح كنند؛ والا وقتى انسان به كتاب ها و حرف هاى فقها نگاه مى كند، مى بيند هيچ كس از آنها نيست كه اصلاً حاكميت غيرِ حكم اسلامى را قبول داشته باشد. انسان اين را در ابواب مختلف فقهى مشاهده مى كند. اين جزو مسلمات است.

در کتبي که به جمع آوري اقوال علما در بحث ولايت فقيه اختصاص يافته، بيش از 4000 سند از کتب فقهي علماي شيعه در طول تاريخ با اين موضوع، انعکاس يافته است.(2)

به چند نمونه از اقوال علما در موضوع ولايت فقيه توجه فرمایید:

ص: 44


1- . آيت الله جوادي آملی، ولايت فقيه؛ ولايت فقاهت وعدالت، ص 151
2- . برای ملاحظه متن اقوال علما، رجوع کنید به کتاب های: - «فقیهان امامی و عرصه های ولایت فقیه» تالیف محمدعلی قاسمی و همکاران، انتشارات دانشگاه علوم اسلامی رضوی - «تحول نظریة دولت در اسلام»، تالیف احمد جهان بزرگی، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی - «اندیشه های سیاسی شیعه در عصر غیبت» تالیف علی اکبر پازوکی، نشر معارف - «حکمت حکومت فقیه» نوشتة آیت الله ممدوحی، انتشارات بوستان کتاب

شيخ مفيد (محمد بن محمد نعمان)؛ 413 ه- . ق

هنگامي که سلطان عادل(1) براي ولايت در آنچه ذکر کردم - در ابواب فقه - وجود نداشت، بر فقيهان اهل حقِ عادلِ صاحب رأي و عقل و فضل است که ولايتِ آنچه را بر عهدة سلطان عادل است را بر عهده گيرند.(2)

شيخ طوسي (محمد بن حسن بن علي طوسي)؛ 460 ه- . ق

شيخ طوسي در کتاب هاي خود به ويژه نهايه، مهم ترين ارکان جامعه يعني فتوا، جهاد، قضاوت، اقامه حدود و... را حقّ فقيهان دانسته است؛ به عنوان نمونه:

«صدور حکم ميان مردم، اقامه حدود و قضاوت ميان کساني که با يکديگر اختلاف پيدا کرد ند، جايز نيست؛ مگر از سوي کسي که از طرف سلطان حق(3)، اجازه داشته باشد. چنين کارهايي، در زماني که خودشان (ائمة معصومين) امکان انجام آن را ندارند، بدون ترديد به فقيهان شيعه واگذار شده است.»(4)

ص: 45


1- . سلطان عادل در لسان شیخ مفید امام معصوم است.
2- . المقنعه، ص 675
3- . امامان معصوم (علیهم السلام)
4- . النهایه و نکتها، ج 2، ص 17

ابن ادريس حلّي؛ 598 ه- . ق

مقصود از احکام تعبّدي، اجراي آن ها است؛ يعني احکامي که خداوند متعال مقرّر فرموده است، چنان چه اجرا نشود، لغو است؛ بنابر اين مسئولي بايد اجراي احکام را بر عهده بگيرد.

البته هر کسي صلاحيت اجراي دستورها را ندارد؛ مگر امام معصوم (عليه السلام) که در صورت غيبت يا عدم قدرت، به جز شيعه اي که از جانب آن حضرت منصوب شده، فرد ديگري، حقّ تصدّي اين مقام را ندارد؛ شيعه اي که جامع شرايط هفت گانة علم، عقل، رأي، جزم، تحصيل، بردباري وسيع، بصيرت، امکان قيام به احکام و عدالت باشد.(1)

علامه حلّي (حسن بن يوسف)؛ 726 ه- . ق

مقبولة عمر بن حنظله و ديگر روايات در اين زمينه، بر اطلاق و عموم ولايت فقيهان دلالت داشته، به ولايت در قضاوت و اقامه حدود محدود نمي شود.(2) وي همچنين در باب زکات مي نويسد : «زکات در عصر غيبت، به فقيه پرداخت مي شود؛ چرا که نايب امام (عليه السلام) است و هر آن چه از شئون امام بوده، به عهده مي گيرد».(3)

فخر المحقّقين (محمد بن حسن بن يوسف)؛ 771 ه . ق

از نظر شرع مقدّس، قضاوت و ولايت بر حکم، براي کسي است که

ص: 46


1- . السرائر الحاوی للتحریر الفتاوای ج 3 ص 537
2- . مختلف الشیعه، الجزء الرابع، ص 464.
3- . نهایه الاحکام، ج2، ص 417

صلاحيت فتوا دادن در مورد قوانين فرعي شرعي بر اشخاص معيني از انسان ها را داشته باشد که حکم او يا براي اثبات حقّ و حقوقي و يا استيفاي حقوق مستحقّي است. شروع اعمال اين ولايت، همزمان با تحقّق رياست در امور دين و دنيا است.(1)

شهيد اوّل (محمد بن مکي)؛ 786 ه- .ق

در صورت حضور حاکم شرع، لازم است اجازۀ ايشان کسب شود؛ چرا که بر همۀ مناصب شرعي، ولايت دارد.(2)

محقق ثاني (علي بن الحسين بن عبدالعالي کرکي)؛ 940 ه- ، ق

فقيهان و دانشمندان اماميه، اتفاق کرده اند بر اينکه فقيه عادل شيعه که جامع شرايط فتوا باشد، فقيهي که از او در احکام شرعي به مجتهد تعبير مي شود، نايب امامان هدايت (عليهم السلام) است در حال غيبت، در تمام آنچه که قابليت نيابت را داشته باشد.(3) و همچنين به دليلي که در شرح شرايع آمده که فقيه ، نايب امام (عليه السلام ) و منصوب او است ، ولايت از طرف امام را در باقي اصناف بر عهدۀ مي گيرد.(4)

مقدس اردبيلي (احمد بن محمد اردبيلي)؛ 993 ه- . ق

«صدور حکم» در روايت عمر بن حنظله و ابي خديجه به فقيهان

ص: 47


1- . ایضاح الفوائد، ج 4، ص 294
2- . الذکری، ص 57
3- . رسائل المحقق الکرکی ج 1 ص 142
4- . مجمع الفائده و البرهان ، ج 4 ، ص 358

تفويض شده است و آنها «حاکم» قرار داده شده اند؛ مانند اين است که اقامۀ حدود هم به آن ها واگذار شده است.(1)

علاوه بر اجماع و اقتضاي ضرورت، مي توان به نيابت حاکم از امام(عليه السلام) استناد کرد و دليل بر نيابت، اجماع و اخباري همانند مقبولۀ عمر بن حنظله است و لذا هر آن چه براي امام، جايز است و مي تواند به عهده بگيرد، براي حاکم نيز جايز است.(2)

سيد محمد جواد عاملي (صاحب مفتاح الکرامه)؛ 1226 ه- . ق

فقيه، نايب مسلمين و سرپرست آنهاست، و بدرستي که او بر آن چه مصالح عمومي جامعه است، ولايت دارد. (3)

ملّا احمد نراقي (احمد بن مهدي بن ابي ذر)؛ 1244 ه- . ق

هرآنچه که پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) وامام (عليه السلام)–که حاکمان و حافظان اسلام مي باشند- برآن ولايت و اختيار دارند، فقيه نيز همان ولايت و اختيار را دارد مگر جايي که دليلي برخلاف آن وجود داشته شود(4)

راستي از بديهياتي که هر عامّي و عالمي مي فهمد و بر آن صحّه مي گذارد، اين است که وقتي پيامبري به کسي موقع مسافرت يا وفات خود بگويد، فلاني وارث من، مثل من، به منزلۀ من، خليفۀ من، امين و

ص: 48


1- . مجمع الفائده و البرهان ، ج 7 ، ص 546
2- . مجمع الفائده و البرهان،ج8، ص 160
3- . مفتاح الکرامه، ج 18، ص 50؛ ... لانّه نائب المسلمین و هو ولیّهم، و لانّه هو الولیّ للمصالح العامّه
4- . عوائد، عائده تحدید ولایةالحاکم، ص 187و188

حجّت من، و حاکم از جانب من براي شما مردم، و مرجع شما در جميع حوادث شما است، مجراي امور شما است، احکام شما به دست اوست و او متکفّل رعيت من است، چنين مي فهميم که هر آنچه از آن نبي مربوط به امور رعيت و امّت بوده، از براي چنين شخصي نيز بدون شک ثابت خواهد بود. چرا چنين نباشد، در حالي که بيشتر نصوص وارد شده در حقّ اوصياي معصوم (عليه السلام) که بر اساس آن به ولايت و امامت آنان استدلال مي شود و متضمّن اثبات جميع اختيارات پيامبر (عليه السلام ) براي امامان (عليه السلام) است، چيزي بيش از تفاسير مربوط به فقيهان غيبت در نصوص نيست؛ براي توضيح بيشتر بنگريد به اين مثال که حاکم يا سلطان يک ناحيه اگر بخواهد مسافرتي به جايي داشته باشد و بعد از ذکر بسياري از فضايل به شخصي بگويد، فلان شخص خليفۀ من، به منزلۀ من، مثل من، امين من و متکفّل رعاياي من و حاکم و حجّت از جانب من، مرجع جميع حوادث و مجراي امور و احکام شما است، آيا شکّي باقي مي ماند که قائم مقام او، تمام اختيارات سلطان در ادارۀ امور رعيت آن نواحي، به جز موارد استثنا شده، را دارد؟(1)

صاحب جواهر (محمد حسن نجفي)؛ 1266 ه . ق

نصب عام فقها در همة امور جاري است؛ به طوري که هر آنچه براي امام (عليه السلام) است، براي فقيه نيز هست؛ چنان که مقتضي قول امام (عليه السلام ) «فانّي قد جعلته حاکما» اين است که فقيه، ولي متصرّف

ص: 49


1- . عوائد الایام ، ص 188

در قضاوت و غير آن از قبيل ولايات و مانند آن است؛ همان گونه که مقتضي قول صاحب الزمان (روحي فداه) نيز آن را مي رساند؛ «در حوادث واقعه، به راويان احاديث ما رجوع کنيد. آنان حجّت ما بر شما و ما حجّت خدا بر آنان هستيم»؛ مراد اين است که فقيهان در جميع آنچه من حجت هستم، حجّت من بر شما هستند؛ مگر آن چيزهايي که با دليل خارج شود.(1)

صاحب رياض (علي بن محمد ابي المعالي)؛ 1231 ه- . ق

هيچ اختلافي در اين نيست که مراد از حاکم در عصر غيبت امام (عليه السلام) فقيه جامع شرايط فتواست.(2)

شيخ انصاري (مرتضي بن محمد امين)؛ 1281 ه- . ق

از روايات گذشته ظاهر مي شود که حکم فقيه، در تمام خصوصيت هاي احکام شرعي و در تمام موضوعات خاص آنها، براي ترتيب دادن احکام بر آنها نافذ مي باشد؛ زيرا متبادر از لفظ «حاکم» در مقبولۀ عمر بن حنظله، همان «متسلّط مطلق» است؛ يعني اينکه امام (عليه السلام) فرمودند: «فانّي قد جعلته عليکم حاکما»،(3) نظير گفتار سلطان و حاکم است که به اهل شهري بگويد: «من فلان شخص را حاکم بر شما قرار دادم» که از اين تعبير، بر مي آيد که سلطان، فلان شخص را در همۀ امو

ص: 50


1- . جواهر الکلام، ج21، ص 396و 397.
2- . ریاض المسائل ، ج 9، ص 509
3- . بحار؛ ج 2 ، ص 221

کلّي و جزئي شهروندان که به حکومت بر مي گردد، مسلّط نموده است.(1)

شيخ فضل الله نوري؛ 1327 ه- . ق

او «ولايت در تصرف» را از آنِ مجتهدان عادل مي دانست و مي گفت: «قوانين جاريه در مملکت نسبت به نواميس الهيه از جان و مال و عرض مردم، بايد مطابق فتواي مجتهدين عدول هر عصري که مرجع تقليد مردمند، باشد.»(2) «مگر نمي داني که اگر غير از اهل، در اين مسند نشست، واجب است منع او از اين شغل، و حرام است

حمايت او؟ مگر نمي داني که اين کار از غير نوّاب عام، غصب حقّ محمد و آل محمد (صلي الله عليه و آله ) است؟»(3)

آية الله بروجردي؛ 1329 ه- . ق

امامان معصوم (عليهم السلام) مي دانسته اند که اغلب شيعيان در زمان حضور، و جميع آن ها در زمان غيبت، امکان دسترسي به آن ها را ندارند؛ پس آيا امکان دارد که آن ها را از رجوع به طاغوت ها و قاضيان جور منع کنند و با وجود اين، خود نيز کسي را براي رجوع در اين امور معيي نکنند؟! ماقطع و يقين مي يابيم که اصحاب امامان معصوم (عليه السلام)از آنان دربارۀ کسي که مرجع شيعه در اين مسائل باشد پرسيده و امامان نيز در جواب آن ها کساني را براي شيعيان، تعيين کرده اند که

ص: 51


1- . شیخ انصاری ، قضاو شهادات طبع کنگره شماره 22 ص 8 و 9
2- . لوایح آقا شیخ فضل الله نوری، ص 69
3- . رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات و روزنامه شیخ فضل الله نوری ، ج 1 ، ص 67

در صورت عدم تمکّن از دسترسي به امامان به هنگام نياز به آنان مراجعه کنند.نهايت اينکه اين پرسش و پاسخ ها از کتاب هاي روايي موجود ساقط شده و به جز روايت عمر بن حنظله و ابو خديجه به دستمان نرسيده است... پس مراد از «حاکما» در «قد جعلته عليکم حاکما» در مورد کليۀ امور اجتماعي است که از وظايف اشخاص خاصّي نيست و شارع مقدّس نيز به سستي در آنها رضايت نمي دهد و لو اينکه در عصر غيبت يا عدم امکان دسترسي به امامان باشد؛ البتّه تصدّي اين امور اختصاص به قاضي هم ندارد؛ اگر چه شغل قضاوت، معمولاً و عرفاً با تصدّي ساير امور مبتلا به جامعه ملازم بوده است.(1)

در مجموع (از نظر عقلي و نقلي بر مي آيد که) فقيه عادل در کارهاي مهمّ عمومي که مورد ابتلاي مردم است، از طرف ائمۀ اطهار منصوب است و همانطور که ما روشن کرديم و اجمالا اشکالي هم به آن وارد نيست، در اثبات آن احتياجي به مقبولۀ عمر بن حنظله نمي باشد و در نهايت اينکه مقبوله نيز از شواهد اين مطلب است.(2)

ص: 52


1- . البدرالزاهر، ص 79؛ همچنین آیت الله العظمی فاضل لنکرانی، از شاگردان ایشان می فرمودند: «آیت الله بروجردی گرچه در قم بحث ولایت مطلقه را مستقلاً مطرح نکردند، ولی ایشان همانند امام قائل به ولایت مطلقه برای فقیه بود. (ویژه نامة چشم و چراغ مرجعیت حوزه، ص163)
2- . البدرالزاهر، ص 74

اختیارات ولایت فقیه در اندیشه فقیهان شیعه

محقق کَرَکي(رحمه الله علیه):

کسي نمي تواند بگويد که فقيه، فقط در زمينۀ فتاوا براي عبادات منصوب است، زيرا اين توهّم در نهايت سستي است؛ بلکه فقيه از ناحيۀ معصومين (عليهم السلام) به عنوان نيابت در همۀ مجاري امور مسلمين نصب شده و بسياري از ادلّه بر آن دلالت دارد.(1)

شهيد ثاني(رحمه الله علیه):

مراد از فقيه هنگامي که به عنوان ولايت اطلاق مي گردد، همان شخص جامع شرايط فتواست؛ زيرا او از سوي ائمه (ع) براي مصالح عمومي مردم منصوب شده است و کسي که قائل به وجوب اداي آن به امام معصوم است، در عصر غيبت، اداي آن را به فقيه مورد اطمينان، واجب دانسته است.(2)

فيض کاشاني(رحمه الله علیه):

وجوب جهاد و امر به معروف و نهي از منکر و ياري کردن در نيکي و تقوا و فتوا دادن، و بر اساس حق بين مردم حکم نمودن و اقامۀ حدود و تعزيرات و ساير تدابير ديني از ضروريات دين مي باشد و اين امر، محور بزرگ دين و مسئله مهمي است که خداوند انبيا را براي آن برانگيخته است. اگر اين امور ترک شود، نبوت بي نتيجه بوده و دين نابود مي گردد

ص: 53


1- . جامع المقاصد ، ج 2 ، ص 374
2- . مسالک الافهام ج1،ص427؛ و نیز بنگرید به: همان، ج 3 ، ص 9

و جوانمردي از بين رفته و گمراهي آشکار مي شود. جهالت گسترش يافته و شهرها خراب و بندگان هلاک مي شوند... همانا بر عهدۀ فقها مي باشد که به خاطر حق نيابتي که دارند، آن را اقامه نمايند،هم چنان که شيخين و علّامه و عدّه اي از علما چنين نظر داده اند؛ زيرا فقها از طرف ائمه اجازه اقدام دارند.(1)

مولي احمد نراقي(رحمه الله علیه):

مواردي که فقيه عادل در دو امر ولايت دارد:

يک: هر آنچه پيامبر و امام - که فرمانروايان مردم و دژهاي استوار اسلام هستند - در آن ولايت دارند، فقيه نيز در آن ولايت دارد، مگر اينکه در موردي دليل خاصي بر استثنا وجود داشته باشد؛

مانند اجماع يا دليل خاص يا غير اين دو؛

دو: همه مواردي که نظام زندگي مردم به آن وابسته است و دخالت در آن به حکم و عقل و يا عادت لازم مي باشد، ... بر عهدة ولي فقيه است.

دليل امر اول ، بعد از اجماعي که بسياري از اصحاب به آن تصريح نموده اند - و چنين مي نمايد که نزد آنان از مسلمات مي باشد - رواياتي است که به اين مسئله تصريح کرده است؛

دليل امر دوم، بعد از اجماع، دو امر است:

ص: 54


1- . مفاتیح الشرائع، ج 2 ص 50

الف. در امور اجتماعي نا چار بايد شارع رئوف حکيم براي مردم ولي و حاکمي قرار دهد؛

ب. چون فقيهان بهترين خلق خدا بعد از نبيين و افضل و امين به دست آنها مجاري امور است، آنها به ولايت سزاوارتر هستند.(1)

محمد حسن نجفي(صاحب جواهر) (رحمه الله علیه):

نصب فقيه، عام بوده و شامل کليه مواردي است که در حيطه اختيارات امام مي باشد؛ زيرا امام (عليه السلام) مي فرمايد: «من فقيه را حاکم قرار داده ام» که ظهور در ولايت عام دارد... اين کلام امام (عليه السلام) که فرمود: «در حوادث واقعه به راويان ما مراجعه کنيد»، داراي شمول و گستردگي است؛ چرا که حجت بودن فقيه بر مردم، برابر حجت بودن امام بر مردم قرار گرفته و اين بدان معناست که در هر موردي که من بر کسي حجت خدايم، فقيهان نيز بر شما حجت اند، مگر در موردي که دليل بر استثنا وجود داشته باشد. (2)

شيخ مرتضي انصاري(رحمه الله علیه):

حکم فقيه جامع الشرايط در تمام فروع احکام شرعي و موضوعات حجت و نافذ است؛ زيرا مقصود از لفظ[حاکم] که در مقبوله آمده، نفوذ حکم او در تمام شئون و زمينه هاست و مخصوص امور قضايي نيست؛ همانند آنکه سلطان وقت کسي را به عنوان حاکم معين کند که مستفاد از آن

ص: 55


1- . عوائد الأيام في بيان قواعد الأحكام، ص: 536
2- . جواهر الکلام ج 4،ص 18و نیز بنگرید به : همان، ج16، ص 178

تسلط او بر تمام شئون مربوط به حکومت اعم از جزئي و کلي است . از اين رو، امام (عليه السلام) لفظ «حَکَم» را که مخصوص باب قضاوت است، [در مقبوله] به کار نبرده، بلکه به جاي آن لفظ حاکم را برده تا عموميت نفوذ سلطه او را برساند؛ با اينکه مناسب سياق اين بود که امام (عليه السلام) بفرمايد: «فاني قد جعلته عليکم حَکَما». نيز در ادامه مي گويد: و از آن، مرجعيت فقيه جامع الشرايط در تمامي شئون عامه مرتبط با امت روشن مي شود.(1)

آيه الله شيخ عبدالله مامقاني(رحمه الله علیه):

به طور خلاصه، آنچه پس از بررسي و تأمل در ادله چهارگانه (کتاب، سنت، اجماع و عقل) استفاده مي شود، اين است که امام معصوم (عليه السلام) بر مردم سلطنت مطلق و نافذ دارد و اينکه اين مرتبه از ولايت، براي فقيه عادل هم ثابت باشد، امکان دارد؛ زيرا او نايب امام (عليه السلام) و قائم مقام و حجت اوست؛ همان گونه که امام (عليه السلام) حجت از طرف خداوند است. اينکه امام (عليه السلام) فرمان داده تا مردم در تمام رويدادها به ولي فقيه جامع الشرايط مراجعه کنند، اين قوي ترين دليل است بر اينکه فقيه در تمام اموري که نظم اجتماعي به آن بستگي دارد و نيز در اجراي حکم الهي، نايب مطلق امام (عليه السلام) است... جستجو و دقت در احاديث ائمه (عليه السلام) و باب هاي مختلف فقه دلالت دارد بر اينکه فقيه جامع الشرايط در هر امري که

ص: 56


1- . القضاء و الشهادات ،ص 48

امام (عليه السلام) ولايت دارد، از جانب او ولايت دارد؛ مگر مواردي که «دليل» آن را از اختصاصات امام (عليه السلام) بيان کند.(1)

ملا حبيب الله شريف کاشاني(رحمه الله علیه):

در هر موردي که پيامبر وامام (عليه السلام) در آن ولايت دارند، ولي جامع الشرايط نيز ولايت دارد؛ مگر مواردي که دليل خارج کند و از اختصاصات نبي و امام بداند.(2)

علامه محمد رضا مظفر(رحمه الله علیه):

ما معتقديم مجتهد جامع شرايط، نايب امام (عليه السلام) در زمان غيبت و حاکم و رئيس مطلق است. همان اختياراتي که براي امام (عليه السلام) است، براي اوست در زمينة قضاوت بين مردم، و در حديث از امام صادق (عليه السلام) آمده است کسي که حکم او را نپذيرد ، حکم امام و در واقع حکم خدا را نپذيرفته است . مجتهد جامع شرايط فقط مرجع در فتوا نيست، بلکه براي او ولايت عموم است... اقامه حدود و تعزيرات جايز نيست، مگر به فرمان او. رسيدگي و دخالت در اموال امام (عليه السلام) نيز از خصوصيات فقيه جامع شرايط است و اين موقعيت و اين رياست عامه اي که او از آن برخوردار است، از جانب امام به او اعطا شده است.(3)

ص: 57


1- . هدایه الانام فی حکم اموال الامام ، ص 143-196
2- . مستقصی مدارک القواعد، ص 274
3- . عقاید الامامیه ، ص244

حضرت آيت الله العظمي بروجردي(رحمه الله علیه):

يکي از امور مقرّره در اسلام، حکومت است؛ به اجماع علماء الاسلام؛ بل الضرورة من الدين. و حاکم را وظايفي است معينه؛ از اجراي حدود و حفظ ثغور و نظم امور و اقامه عدل و اخذ حقوق مستحقين از ممتنعين از اداء و حجر بر اشخاصي که بسط يد آنها بر مالشان موجب تلف مال خود آنها يا تضييع حقوق ديگران است، و حفظ اموال کساني که صالح براي حفظ آنها نيستند و فصل خصومات و غير اين ها از اموري که تصدي آنها در جميع ملل شأن رئيس است و ثبوت اين وظايف هم براي حاکمِ مسلمين و منصوب از قِبَل سلطانِ اسلام ، محل اتفاق فريقين (شيعه و سني) است.(1)

آيت الله شيخ مرتضي حائري(رحمه الله علیه):

تقريب استدلال به روايت «اما الحوادث الواقعه...» چنين است: فقيه از سوي امام (عليه السلام) حجت است و معناي حجت بودن او از طرف امام در عرف ، اين است که در همه مواردي که بايد به امام مراجعه شود، فقيه نيز مرجعيت و حجيت دارد.(2)

آيت الله گلپايگاني(رحمه الله علیه):

محدوده اختيارات فقها، محدوده اي عام است که از اطلاقات ادله اي

ص: 58


1- . استفتائات حضرت آیت الله العظمی بروجردی، جلد دوم، ص 476، سؤال 19؛ در پاسخ به این سؤال که «در باب ولایت فقیه و مجتهد أولاً: نظر و رأی مبارک چیست؟ آیا ولایت عامه التوسط بین الولایة المطلقه المعبر عنها بولایة أولی بأنفس و الدرجة النازلة که ولایت در امور حسبیة باشد قائل هستید یا همان ولایت در امور مخصوصة حسبیه را که بعضی فرموده اند: «قدر متقین از ادله است» عقیده دارید؟» این مطلب بیان شده است.
2- . صلوة الجمعه، ص 154-155

چون «العلماء ورثه الانبياء و خلفاء الرسول» دريافت مي شود، به جز مواردي که دليل آن از اختصاصات ائمه (عليهم السلام) شمرده شده. محدوده ولايت فقيه جامع شرايط در امور مربوط به سياست و اداره اجتماع، مانند محدوده اختيارات ائمه (عليهم السلام) است؛ مگر موردي را که دليل خارج کند.(1)

حضرت آيت الله سيستاني(رحمه الله علیه):

ولايت در آن چه - به اصطلاح فقها - امور حسبيه خوانده مي شود براي هر فقيهي که جامع شرايط تقليد باشد، ثابت است. و اما ولايت فقيه در امور عامه که نظم جامعه اسلامي بر آنها متوقف است، براي فقيه ثابت است، مشروط به تأمين شرايطي - هم در شخص فقيه و هم در شرايط به کار بستن ولايت - از جمله مقبول بودن نزد مؤمنين.(2)

نسبت اختيارات ولي فقيه، با اختيارات معصومين علیهم السلام

پاسخ اين سوال را از زبان امام راحل (قدس سره) بشنويم: «وقتى مى گوييم ولايتى را كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه(عليهم السلام) داشتند، بعد از غيبت، فقيه عادل دارد، براى هيچ كس اين توهم نبايد پيدا شود كه مقام فقها همان مقام ائمه(عليهم السلام) و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) است. زيرا اينجا صحبت از مقام

ص: 59


1- . الهدایة الی من له الولایه ص 79
2- . پایگاه اطلاع رسانی دفتر معظم له به نشانی http://sistani.org/local.php?modules=navnid=5cid=1104

نيست؛ بلكه صحبت از وظيفه است. «ولايت» - يعنى حكومت و اداره كشور و اجراى قوانين شرع مقدس - يك وظيفه سنگين و مهم است؛ نه اينكه براى كسى شأن و مقام غير عادى به وجود بياورد و او را از حد انسان عادى بالاتر ببرد. به عبارت ديگر، «ولايت» مورد بحث، يعنى حكومت و اجرا و اداره - بر خلاف تصورى كه خيلى از افراد دارند - امتياز نيست بلكه وظيفه اى خطير است. از امور اعتبارى عقلايى است و واقعيتى جز جعل(1) ندارد؛ مانند جعل قيّم براى صغار. قيّم ملت با قيّم صغار از لحاظ وظيفه و موقعيت هيچ فرقى ندارد. مثل اين است كه امام (عليه السلام) كسى را براى حضانت، حكومت، يا منصبى از مناصب، تعيين كند. در اين موارد معقول نيست كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و امام با فقيه فرق داشته باشد. مثلاً يكى از امورى كه فقيه متصدى ولايت آن است اجراى «حدود» (يعنى قانون جزاى اسلام) است. آيا در اجراى حدود بين رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و امام و فقيه امتيازى است؟ يا چون رتبه فقيه پايين تر است بايد كمتر بزند؟ حد زانى كه صد تازيانه است اگر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) جارى كند، 150 تازيانه مى زند، و حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) صد تازيانه، و فقيه پنجاه تازيانه؟ يا اينكه حاكمْ متصدى قوة اجراييه است و بايد حد خدا را جارى كند؛ چه رسول اللّه (صلي الله عليه و آله) باشد، و چه حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام)، يا نماينده و قاضى آن حضرت در

ص: 60


1- . قرار دادن و تعيين

بصره و كوفه، يا فقيه عصر. ديگر از شئون رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و حضرت امير (عليه السلام) اخذ ماليات، خمس، زكات، جزيه، و خراج اراضى خراجيه است. آيا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) اگر زكات بگيرد، چقدر مى گيرد؟ از يك جا ده يك و از يك جا بيست يك؟ حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) خليفه شدند چه مى كنند؟ جنابعالى فقيه عصر و نافذ الكلمه شُديد چطور؟ آيا در اين امور ولايت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) با حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) و فقيه فرق دارد؟ خداوند متعال رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) را «ولىّ» همه مسلمانان قرار داده؛ و تا وقتى آن حضرت باشند، حتى بر حضرت امير (عليه السلام) ولايت دارند. پس از آن حضرت، امام بر همه مسلمانان، حتى بر امامِ بعد از خود، ولايت دارد؛ يعنى، اوامر حكومتى او درباره همه نافذ و جارى است و مى تواند قاضى و والى نصب و عزل كند. همين ولايتى كه براى رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و امام در تشكيل حكومت و اجرا و تصدى اداره هست، براى فقيه هم هست... در اين معنا مراتب و درجات نيست كه يكى در مرتبه بالاتر و ديگرى در مرتبه پايين تر باشد؛ يكى والى و ديگرى والي تر باشد.»(1)

روشن شد که اشکال، از نوع نگاه به ولايت فقيه ناشي شده است وگرنه «اساساً حكومت كردن و زمامداري در اسلام يك تكليف و وظيفه الهي است كه يك فرد در مقام حكومت و زمامداري، گذشته از وظايفي

ص: 61


1- . امام خمینی، کتاب ولایت فقیه، ص 50

كه بر همه مسلمين واجب است، يك سلسله تكاليف سنگين ديگري نيز بر عهده اوست كه بايد انجام دهد.»(1)

ولایت مطلقه و قانون

بعضي ها خيال مى كنند كه اين «ولايت مطلقة فقيه» كه در قانون اساسى آمده، معنايش اين است كه رهبرى مطلق العنان است و هر كار كه دلش بخواهد، مى تواند بكند! معناى ولايت مطلقه اين نيست. رهبرى بايستى موبه مو قوانين را اجرا كند و به آنها احترام بگذارد. منتها در مواردى اگر مسئولان و دست اندركاران امور بخواهند قانونى را كه معتبر است موبه مو عمل كنند، دچار مشكل مى شوند؛ قانون بشرى همين طور است. قانون اساسى راه چاره اى را باز كرده و گفته آن جايى كه مسئولان امور در اجراى فلان قانون... دچار مضيقه مى شوند و هيچ كار نمى توانند بكنند، رهبرى مرجع است... اين معناى ولايت مطلقه است، والا رهبر، رئيس جمهور، وزرا و نمايندگان، همه در مقابل قانون تسليمند و بايد تسليم باشند.(2)

آن كسى كه ولىّ و حاكم مردم است، يك سلطان نيست؛ يعنى عنوان حكومت، از بُعد اقتدار و قدرت او بر تصرف ملاحظه نمى شود؛ از بُعد اين كه او هر كارى كه مى خواهد، مى تواند بكند، مورد توجه نيست؛

ص: 62


1- . صحيفه نور، ج 4، ص 190
2- . بيانات در ديدار استادان و دانشجويان قزوين 26/09/1382

بلكه از باب ولايت و سرپرستى او، و اين كه ولىّ مؤمنين يا ولىّ امور مسلمين است، اين حق يا اين شغل يا اين سمت مورد توجه قرار مى گيرد. قضيه ى حكومت در اسلام، از اين جهت مورد توجه است.

اگر اين مفهوم ولايت و آنچه را كه اسلام براى ولىّ و والى به عنوان شرط و وظيفه قرار داده است، بشكافيم - كه در كلمات ائمه ى معصومين در اين باب، خيلى حرف هاى آموختنى وجود دارد، و در همين نامه ى اميرالمؤمنين به مالك اشتر و آن توصيه هاى بزرگ، مفاهيم ارزنده ى زيادى هست - خواهيم ديد كه مردمي ترين نوع حكومت اين است. در فرهنگ بشرى - يعنى فرهنگ آزادي خواهان عالم در طول تاريخ - هيچ چيزى كه از حكومت زشت باشد، در مفهوم ولايت وجود ندارد. مفهوم استبداد يا خودسرى، به ميل خود يا به ضرر مردم تصميم گرفتن، مطلقاً در معناى ولايت اسلامى نيست. نه اين كه يك شخصى نمى تواند به نام ولايت از اين كارها بكند؛ خير، شياطينى هستند كه با همه ى نام هاى خوب، همه ى كارهاى بد را در دنيا كرده اند. مقصود، آموزش و درس و راه اسلامى است. البته كسانى كه بيگانه ى از اسلام هستند، ممكن است تصوراتى بكنند؛ ليكن اينها بر اثر نشناختن مفهوم ولايت است.(1)

پس مي توان اينطور جمع بندي کرد که معناى ولايت در اسلام، اين

ص: 63


1- . سخنرانى رهبر معظم انقلاب در ديدار با مسئولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ايران، به مناسبت عيد سعيد غدير 10/4/1370

است؛ حكومتى كه در آن، اقتدارِ حاكميت هست، ولى خودخواهىِ سلطنت نيست، جزم و عزم قاطع هست(1) اما استبداد به رأى نيست. ولايت، يعنى حكومتى كه در آن در عين وجود اقتدار، در عين وجود عزّت يك حاكم و جزم و عزم و تصميم قاطع يك حاكم، هيچ نشانه اى از استبداد و خودخواهى و خود رأيى و زياده طلبى و «براى ِِ خود خواستن» نيست.(2)

مطلقه بودن ولايت فقيه و شائبة استبداد

ولايت در اسلام، ناشى از ارزش هاست؛ ارزش هايى كه وجود آنها، هم آن سِمَت (ولي فقيه) و هم مردم را مصونيت مى بخشد. مثلاً عدالت به معناى خاص - يعنى آن ملكة نفسانى - از جملة شرايط ولايت است. اگر اين شرط تأمين شد، ولايت يك چيز آسيب ناپذير است؛ زيرا به مجرد اين كه كمترين عمل خلافى كه خارج از محدوده و خارج از اوامر و نواهى اسلامى است، از طرف آن ولى يا والى تحقق پيدا كرد، شرط عدالت سلب مى شود. كوچك ترين ظلم و كوچك ترين كج رفتارى كه خلاف شرع باشد، عدالت را سلب مى كند. هر تبعيضى، هر عمل خلاف و گناه و ترك وظيفه يى، عدالت را از والى سلب مى كند. وقتى هم كه عدالت سلب شد، او از آن منصب منعزل مى شود. (3)

ص: 64


1- . فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّه؛ و چون قصد كارى كنى بر خداى توكل كن. (آل عمران: 159)
2- . بيانات رهبر معظم انقلاب به مناسبت عيد سعيد غدير 16/1/1378
3- . بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار مسئولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ايران 19/4/1379

امام خميني (قدس سره) دراين باره مي فرمايند: «اگر يك فقيهي، يك مورد ديكتاتوري بكند، از ولايت مي افتد، پيش اسلام. اسلام هر فقيهي را كه وليّ نمي كند؛ آن كه علم دارد، عمل دارد، مشي اش مشيِ اسلام است، سياستش سياست اسلام است، آن را [به ولايت منصوب مي کند.] براي اين كه يك آدمي كه تمام عمرش را در اسلام گذرانده و در مسائل اسلامي گذرانده و آدم مُعوّجي نيست و صحيح است، اين نظارت داشته باشد به اين امرها؛ نگذارد كه هر كس هر كاري دلش مي خواهد بكند.»(1)

در اين رابطه يک نکتة بسيار برجسته نيز در نظام حاکميت ديني وجود دارد که توجه به آن لازم است؛

نكته اي که بايد توجه به آن و افتخار كرد اين است كه بر خلاف همة مقررات عالم در باب حكومت - كه در قوانين آنها حاكميت ها يك حالت غيرقابل خدشه دارند - در نظام اسلامى، آن كسى كه به عنوان ولى فقيه مشخص مى شود، چون اساساً مسئوليت او مبتنى بر معيارهاست، چنانچه اين معيارها را از دست داد، به خودى خود ساقط مى شود. وظيفة مجلس خبرگان، تشخيص اين قضيه است. اگر تشخيص دادند، مى فهمند كه بله؛ ولى فقيه ندارند. تا فهميدند كه اين معيارها در اين آقا نيست، مى فهمند كه ولى فقيه ندارند؛ بايد بروند دنبال يك ولى فقيه ديگر. احتجاج نيست عزلش كنند؛ خودش منعزل مى شود. اين نكتة

ص: 65


1- . صحيفه نور، ج 9، ص 183

خيلى مهمى است.(1)

شرایط ولایت فقیه

اشاره

قبل از پاسخ دادن به اين سوال بايد ديد اصولا در قرآن، چه شاخصه هايي براي مدير و ولي جامعة ديني در نظر گرفته شده است.

در خطاب خداوند متعال به ابراهيم، اين نكتة بسيار مهم آمده است كه خداوند بعد از امتحان هاى فراوانى كه از ابراهيم كرد و ايشان از كورة آزمايش هاى گوناگون بيرون آمد و خالص و خالص تر شد، گفت: «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً»؛(2) من تو را پيشواى مردم قرار دادم.

مي دانيم که امام فقط به معناى پيشواى دينى و مسألة طهارت و غسل و وضو و نماز نيست؛ امام يعنى پيشواى دين و دنيا؛ راهبر مردم به سوى صلاح. اين معناى امام در منطق شرايع دينى از اول تا امروز است.

ابراهيم عرض كرد: «وَ مِنْ ذُرِّيَّتي»؛ اولاد و ذرية من هم در اين امامت نصيبى دارند؟ خداوند نفرمود دارند يا ندارند؛ بحث ذريه نيست؛ ضابطه داد. «قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ»؛(3) فرمان و دستور و حكم امامت از سوى من به ستمگران و ظالمان نمى رسد؛ بايد عادل باشد.(4) پس اولين

ص: 66


1- . بيانات رهبر معظم انقلاب در جلسه ى پرسش و پاسخ با مديران مسئول و سردبيران نشريات دانشجويى 4/12/1377
2- . بقره: 124
3- . همان
4- . بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار استادان و دانشجويان قزوين 26/9/1382

ويژگي، عدالت است.

دومين ويژگي علم و دانايي است. اميرالمومنين عليه السلام در تعليل اين شاخص در آيات قرآن مي فرمايند: «آيا سزاوار است كه خليفه جز داناترين افراد به قرآن و سنّت باشد؟ همچنان كه خداوند فرموده: أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ، و نيز فرموده: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ، و نيز: ائْتُونِي بِكِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ، و رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) فرموده است: «هيچ امّتى اختيار امور خود را با وجود فرد عالم و دانا به كسى واگذار نكند، جز آنكه پيوسته كارشان به انحطاط و تزلزل گذاشته تا هنگامى كه خطايشان را جبران كنند؛ پس آيا ولايت جز همان امارت و حکومت است؟!»(1)

مي بينيم که علاوه بر «علم و عدالت»، حاکم الهي احتياج به «توانايى» هم دارد؛ بايستى قدرت اداره داشته باشد و اين يك شرط عقلى است. علاوه بر اين كه در قرآن هم اشاره شده در داستان طالوت: «إِنَّ الله قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً»،(2) بعد كه آنها اعتراض مى كنند كه: «أَنَّى

ص: 67


1- . أَفَيَنْبَغِي أَنْ لَا يَكُونَ الْخَلِيفَةُ عَلَى الْأُمَّةِ إِلَّا أَعْلَمَهُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ وَ قَالَ تَعَالَى- إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ قَالَ ائْتُونِي بِكِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مَا وَلَّتْ أُمَّةٌ قَطُّ أَمْرَهَا رَجُلًا وَ فِيهِمْ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا لَمْ يَزَلْ يَذْهَبُ أَمْرُهُمْ سَفَالًا حَتَّى يَرْجِعُوا إِلَى مَا تَرَكُوا فَمَا الْوَلَايَةُ غَيْرُ الْإِمَارَةِ (الإحتجاج ، ج 1، ص 150))
2- . خداوند (طالوت) را براى زمامدارى شما مبعوث (و انتخاب) كرده است. (بقره: 247)

يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ»،(1) آنجا جوابى كه پيغمبر به آنها مى دهد اين است: «إِنَّ الله اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ»؛(2) يعنى توانايى جسمى هم در كنار توانايى علمى هست؛ يعنى بايد توانايى داشته باشد. البته طبيعى است كه توانايى جسمى، فقط به معناى اين نيست كه جسم سالمى داشته باشد؛ بلکه بايد فكر سالم، ذهن سالم، و قدرت كار و قدرت اداره داشته باشد.(3)

حال بايد ديد چه ويژگي هاي در گزينش ولي فقيه معتبر است؛ و اساساً آيا بين ويژگي هاي تصريح شده در روايات و بيانات فقهاي شيعه درمورد ولي فقيه و شاخصه هاي حکمرانان الهي معرفي شده در قرآن تفاوتي وجود دارد يا خير؟

1. علم و اجتهاد

چون حکومت اسلام، حکومت قانون است، براي زمامدار، علم به قوانين لازم مي باشد. چنان که در روايت آمده است؛ نه فقط براي زمامدار، بلکه براي همة افراد - هر شغل يا وظيفه يا مقامي داشته باشند - چنين علمي ضرورت دارد؛ منتهي حاکم به خاطر عظمت مسئوليت، لازم است آگاهي علمي بيشتري داشته باشد.

اين ويژگي در کلام نوراني اميرالمومنين علي (عليه السلام) مورد

ص: 68


1- . چگونه او بر ما حكومت كند، با اينكه ما از او شايسته تريم، و او ثروت زيادى ندارد؟! (بقره: 247)
2- . خدا او را بر شما برگزيده، و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشيده است. (بقره: 247)
3- . سخنرانى رهبر معظم انقلاب در چهارمين كنفرانس انديشه ى اسلامى پيرامون حكومت اسلامى 10/11/1364

توجه قرار گرفته است. آن حضرت در خطبه 173 نهج البلاغه دربارة كسى كه سزاوار مديريت جامعة اسلامي است، مي فرمايند: «أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ، وَ أَعْلَمُهُمْ بِامْرِ الله فِيهِ»؛ اى مردم، سزاوارترين كس براى ادارة امور مسلمين، تواناترين افراد بر اين امر و داناترين شان به فرمان خداست.

در حقيقت، امام (عليه السلام) به دو ركن اساسى كه يكى جنبه علمى دارد و ديگر جنبه عملى اشاره كرده است؛ از نظر علمى بايد از همه آگاه تر باشد و از نظر عملى در امر مديريت از همه قوى تر. بسيارند كسانى كه عالمند، ولى مدير نيستند و يا مديرند و عالم نيستند و تا اين دو دست به دست هم ندهد، اداره صحيح جامعه امكان پذير نيست.

حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) نيز در ضمن خطابه آتشين خود در «مِنا» مي فرمايند:

«مَجَارِيَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْكَامِ عَلَى أَيْدِي الْعُلَمَاءِ بِالله الْأُمَنَاءِ عَلَى حَلَالِهِ وَ حَرَامِه...»؛(1) اجراي امور و اجراي احکام را خداوند به دست عالمان دين و امينان حلال و حرام خود داده است.

و همچنين خطاب به اهل کوفه فرمودند: «فَلَعَمْرِي مَا الْإِمَامُ إِلَّا الْحَاكِمُ بِالْكِتَابِ الْقَائِمُ بِالْقِسْطِ الدَّائِنُ بِدِينِ الْحَقِّ الْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَلِكَ لِلَّهِ وَ السَّلَامُ»؛(2) سوگند به جانم! رهبر جامعة اسلامي کسي است که مطابق کتاب خدا

ص: 69


1- . تحف العقول، ص 172
2- . الإرشاد، ج 2، ص 39

حکم نمايد و به عدالت رفتار کند و پاي بند دين باشد و نفس خود را در مقابل خدا مسؤول شمارد.

و معلوم است، قيام به قسط و حکم به کتاب خدا، بدون اطلاع از قانون اسلام - يا اجتهاد - امکان پذير نيست.

2. عدالت و تقوي

عدالت به معناى خاص - يعنى آن ملكة نفسانى - از جملة شرايط ولايت است. اگر اين شرط تأمين شد، ولايت يك چيز آسيب ناپذير است؛ زيرا به مجرد اينكه كمترين عمل خلافى كه خارج از محدوده و خارج از اوامر و نواهى اسلامى است، از طرف آن ولى يا والى تحقق پيدا كرد، شرط عدالت سلب مى شود. كوچك ترين ظلم و كوچك ترين كج رفتارى كه خلاف شرع باشد، عدالت را سلب مى كند. هر تبعيضى، هر عمل خلاف و گناه و ترك وظيفه اى، عدالت را از والى سلب مى كند. وقتى هم كه عدالت سلب شد، او از آن منصب منعزل مى شود.(1)

امام و پيشوا كه تعبير دقيق و كاملى از حاكم اسلامى است، بايد حتماً عادل باشد و تابع هواى نفس نباشد. زيرا اگر پيروى از هوس ها و هواها بشود، گمراهى و انحراف از راه خدا حتمى است و اين ماية اصلى انحراف جوامع بشرى است. پس بايستى حاكم اسلامى تحت تأثير هواى نفس قرار نگيرد؛ و اين نمى شود مگر اينکه با عدالت، نفسش از اينكه به

ص: 70


1- . سخنرانى رهبر معظم انقلاب در ديدار با مسئولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ايران، به مناسبت عيد سعيدغدير 10/4/1370

دنيا رو كند و تحت تأثير مطامع دنيوى قرار بگيرد، مصون باشد. اين شرايط در مدارك اسلامى و كتاب و سنّت به صورت تفصيلى بيان شده.

در اينجا به يکي دو نمونه اشاره مي کنيم:

شايد روشن ترين دليل، بر لزوم اين صفت در حاکم، آيه اي است که مردم را بر مراعات و ملاحظه اين صفت در حاکم، به هنگام انتخاب او، فرامي خواند:

«وَلاتَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ الله مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ»؛(1) به آنان که ستم کردند، تمايل نکنيد، که آتش دامن گير شما مي شود و جز خداوند براي شما دوستاني نيست، آنگاه ياري نمي شويد.

کدام تمايل به ستمگر، بزرگ تر از مسلّط کردن حاکم فاسق و پذيرش ولايت او و سپردن مقدرات مردم به دست اوست.(2)

مرحوم طبرسي در کتاب احتجاج در ذيل آيه مبارکه: «فَوَيْلٌ لِلَّذينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْديهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ...»(3) از امام صادق (عليه السلام) چنين نقل مي کند که امام فرمود: «فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّيعَة...»؛(4) فقهايي که (از گناه) خودداري و دينشان را حفظ مي نمايند و با هواي نفس مخالفت و امر مولايشان را اطاعت

ص: 71


1- . سوره هود، آیه 113.
2- . آیت الله سبحانی، مبانی حکومت اسلامی، ص 232
3- . البقرة : 79 (پس واى بر آنها كه نوشته اى با دست خود مى نويسند، سپس مى گويند: «اين، از طرف خداست)
4- . کتاب الحتجاج، ج2، ص 458؛ وسائل الشيعة، ج 27، ص 131

مي کنند، عموم مردم مي توانند از ايشان پيروي نمايند و اينان بعضي از فقهاي شيعه هستند؛ نه همة آنان.

از اين حديث به خوبي استفاده مي شود که مقام رهبري مخصوص آن فقيهي است که خود را ساخته باشد؛ به گونه اي که تسلّط بر نفس داشته و از گناه به طور کلي دوري نموده، تحت فرمان خدا و نگهبان دين باشد. (1)

3. درايت، تدبير و کارآمدي

هر انسان، با ذهن عرفي خود در مي يابد... که اگر فقيهي از کارداني لازم براي اجراي اين رسالت سنگين و گسترده بي بهره است، نمي تواند عهده دار چنين مسؤوليتي شود. بنابراين ضرورت دارد که در ثبوت ولايت براي فقيه، به کارداني او توجه کنيم و عناصر مؤثر در اين زمينه؛ از قبيل آگاهي، نکته سنجي، تيزهوشي، زيرکي، قاطعيت در تصميم گيري و امثال آنرا در وي باز شناسيم.(2)

در رواياتي که از معصومين (عليهم السلام) به ما رسيده نيز به اين شاخصة اساسي توجه شده است؛ پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) در تشريح صفات محوري در حاکم و رهبر اسلامي مي فرمايد:

« لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَةُ إِلَّا لِرَجُلٍ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِي الله وَ حِلْمٌ يَمْلِكُ

ص: 72


1- . آیت الله موسوی خلخالی، حاکمیت در اسلام یا ولایت فقیه، ص224 الی 226
2- . بنیان حکومت در اسلام صص 181و182

بِهِ غَضَبَهُ وَ حُسْنُ الْوِلَايَةِ عَلَى مَنْ يَلِي حَتَّى يَكُونَ لَهُمْ كَالْوَالِدِ الرَّحِيمِ»؛(1) فردي، لياقت و شايستگي امامت را دارد که داراي سه خصلت باشد:

1. تقوي و پرهيزگاري که او را از نافرماني خدا باز دارد.

2. بردباري که خشمش را با آن کنترل کند.

3. نيکو حکومت کردن بر افراد زير فرمانش...

حضرت آيت الله جوادي آملي در تبيين لزوم توجه به اين خصلت در گزينش رهبراسلامي مي فرمايند: «علاوه بر اجتهاد مطلق و صلاحيت علمى لازم براى افتاء در ابواب مختلف فقه و همچنين عدالت و تقواى لازم براى رهبرى امت اسلام، استعداد و توانائى رهبرى و كشوردارى، شرط ضرورى سوم براى فقيه است.

فقيه جامع الشرايط بايد علاوه بر اجتهاد و عدالت مطلق، اولاً بينش درست و صحيحى نسبت به امور سياسى و اجتماعى داخل و خارج كشور داشته باشد و ترفندهاى دشمنان خارج را خوب بشناسد و ثانياً از هنر مديريت و لوازم آن برخوردار باشد؛ زيرا مديريت، گذشته از تئورى، نيازمند ذوق اداره و هنر تدبير است؛ بسيارى از ما اوزان شعر را مى دانيم كه مثلا فلان شعر بايد بر وزن «مستفعلن، مستفعلن، مستفعلن» باشد؛ اما دانستن عروض، هيچ گاه كسى را شاعر نمى كند. شعرشناسى، غير از شاعر بودن است؛ چراكه انشاء شعر، گذشته از آشنائى به قواعد شعر، نيازمند استعدادهاى خاصى است. همة ما مى دانيم كه بايد كشور را بر اساس قسط و عدل اداره كرد، اما مدير و مدبر بودن، غير از دانش و بينش سياسى است؛

ص: 73


1- . کافی، ج 1، ص 407

هنرى است كه هر كس آن را ندارد... بنابراين، نمى توان گفت هر فقيه عادلى صلاحيت رهبرى جامعه را دارد، بلكه بايد گذشته از شرائط علمى، داراى استعداد و توانايى لازم براى اداره امت اسلامى باشد.»(1)

ص: 74


1- . ولایت فقیه؛ ولایت فقاهت و عدالت، ص140- 139

فصل سوم: ولایت فقیه در عرصة تطبیق

1. علم و فقاهت

اشاره

هر چند شهادت حضرت امام خميني(قدس سره) به جايگاه علمي و فقاهتي حضرت آيت الله خامنه اي در موارد مختلف(1)

از ادامه اين بحث کفايت مي کند - نظير آنجا که فرمودند: «اينجانب که از سالها قبل از انقلاب با جناب عالي ارتباط نزديک داشته ام و همان ارتباط... بحمد الله تاکنون باقي است، جناب عالي را يکي از بازوهاي تواناي جمهوري اسلامي مي دانم و شما را چون برادري که آشناي به مسائل فقهي و

ص: 75


1- . حجه الاسلام والمسلمین حاج سيد احمد خميني (ره) نقل کرده اند که: «حضرت امام بارها از جناب عالي (حضرت آیت الله خامنه ای) به عنوان مجتهدي مسلم و بهترين فرد براي رهبري نام بردند. انتخاب شايسته و بسيار خداپسندانه حضرتعالي، باعث شادي تمام دوستداران اسلام و انقلاب اسلامي در جهان گرديد. حضرتعالي از چهره هاي درخشان انقلاب اسلامي بوده و هميشه مورد تاييد و تکريم امام عزيزمان بوده ايد. (روزنامه رسالت 16 / 3 / 68)

متعهد به آن هستيد و از مباني فقهي مربوط به ولايت مطلقه فقيه جداً جانبداري مي کنيد مي دانم.» (1) - اما به ارائة ديدگاه چند تن ديگر از فقها و علماي عظام در اين رابطه مي پردازيم.

حضرت آيت الله العظمي فاضل لنکراني (ره)

حضرت آيت الله العظمي فاضل لنکراني (ره) در خصوص سابقة علمي ايشان مي نويسند: «بنده بعنوان کسي که هم عضو مجلس خبرگان هستم و هم اينکه آشنايي با آيت الله خامنه اي دارم عرض مي کنم که ايشان اهل نظر و اهل اجتهاد هستند. بيست سال پيش وقتي در مشهد در مسجد گوهر شاد با ايشان بر خورد کردم آن موقع ايشان از مدرسين محترم مشهد بودند پرسيدم چه چيز تدريس مي کنيد فرمودند: مکاسب. مکاسب از مهم ترين و مشکل ترين کتب علمي ماست. به نظر من ايشان يک فقيه و يک مجتهد است.»(2)

ايشان طي نامه اي، دربارة جايگاه فقهي معظم له مي نويسند: «در مورد مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي دامت بركاته اشعار

ص: 76


1- . صحيفه نور ج20ص173
2- . حجة الاسلام و المسلمين عبدالقائم شوشتري مي فرمودند: در زماني که امام جمعه شاهين شهر اصفهان بودم ، وجوهات مقلدين مقام معظم رهبري ايت الله خامنه اي مد ظله العالي را همراه يک مورد وجوهات يکي از مقلدين حضرت ايت الله فاضل لنکراني رحمه الله به قم بردم وهمگي آنها را تحويل دفتر مقام معظم رهبري دادم .بعد به دليل آنکه يک مورد از وجوهات ايت الله فاضل لنکراني رحمه الله را به دفتر ايشان تحويل نداده و به دفتز رهبري داده بودم مردد بودم که حکم شرعي آن چگونه است؟به همين علت خدمت ايشان رفتم و جريان را گفتم . آيت الله فاضل لنکراني رحمه الله با تواضع فرمودند: کار خوبي کرديد. ايشان (آيت الله خامنه اي) ستون خيمه مرجعيت هستند اگر ايشان نبودند ما هم نبوديم.(کتاب امام حاضر مدير ناظر، ص 125 به نقل از روزنامه کيهان ، خرداد 1386، به مناسبت رحلت آيت الله فاضل لنکراني)

مي دارد كه مقام مشامخ علمي و اجتهاد و فقاهت معظم له جاي هيچ گونه ترديد نيست، اينجانب با توجه به سابقه آشنايي ديرين با ايشان و اطلاع از مراتب تحصيلي، اذعان به اجتهادِ به نحو اطلاق وي دارم، علاوه اشاره و بلكه تصريح امام عظيم الشان (قدس سره) در موارد متعدد به صلاحيت و شايستگي رهبري ايشان دليل عمده بر مقام اجتهاد معظم له مي باشد.»(1)

شهيد آيت الله صدوقي (ره):

حجت الاسلام والمسلمين راشد يزدي طي خاطره اي از سالهاي پيش از پيروزي انقلاب مي فرمايند: «در سال 56 به اتفاق آيت الله صدوقي و تعدادي از آقايان ديگر، تصميم گرفتيم برويم به افرادي كه در تبعيد هستند، سري بزنيم. چون مقام معظم رهبري به ايرانشهر تبعيد شده بودند، خدمت ايشان هم رسيديم.

به امامت آقاي صدوقي نماز مغرب و عشا را خوانديم... من براي کاري به بيرون منزل رفتم. وقتي برگشتم ديدم اين دو بزرگوار هنوز مشغول بحث هستند. وارد كه شدم، آقاي صدوقي به من گفت: «ماشاالله! ماشاالله! اين آقاي سيد علي آقا خيلي مُشت شان پر است.»

صبح روز بعد رفتيم چابهار براي زيارت آیت الله مكارم؛ در اين فاصله، اسم آقاي خامنه اي از دهان آقاي صدوقي نيفتاد؛ از بس مجذوب ايشان شده بود.

ص: 77


1- . مرجعيت از ديدگاه فقها و بزرگان، دفتر تبليغات اسلامي، ص 72

بعد از زيارت آقاي مكارم، گفتم كنار دريا برويم تا مدتي استراحت كنيم. ايشان گفت من مي خواهم برگردم پيش آقاي خامنه اي و بعد حدود دو ساعتي با هم بحث كردند.

از لحاظ علمي آقاي خامنه اي، مورد تائيد صد در صدِ آقاي صدوقي بود.

در زمان انقلاب، بين حزب جمهوري اسلامي و امام جمعه بندر عباس اختلافي در گرفت. آقاي صدوقي به من گفتند تا درباره اختلاف آنها، گزارشي بياورم. بعد از تهيه و دادن گزارش آن به آقاي صدوقي، ايشان پرسيدند: كي به تهران مي روي؟ گفتم فردا. ايشان پاكتي را به من دادند. پشت پاكت نوشته بود: «تقديم به محضر مبارك آيت الله العظمي آقاي خامنه اي».

پسر آقاي صدوقي اعتراض كردند كه آيا ايشان به مقام آيت اللهي رسيده اند؟

آقاي صدوقي از بالاي عينك به پسرش نگاه كرد و گفت: بله كه آيت الله هستند.(1)

آيت الله مشكيني (ره):

به تصديق وتائيد عده زيادي از فقهاي خبرگان، علما، مجتهدين كه من

ص: 78


1- . همايش «در سايه سار آفتاب»، هشتمين دوره اردوي آموزشي تشكيلاتي اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان مستقل در مشهد مقدس با موضوع تبيين شخصيت مقام معظم رهبري (به نقل از کتاب ولايت فقيه؛ کانون عزّت و اقتدار، ج 4 ، ص 295)

از آن اطلاع دار و خاصّه تصديق حضرت امام (ره) كه بارها فرموده بودند ايشان [مقام معظم رهبري] شايسته رهبري جامعه هستند، در اجتهاد و فقاهت معظم له هيچ ترديدي وجود ندارد و ايشان استعداد فهم و قدرت استنباط حكم را از كتاب و سنت داشته و دارند و ايشان استعداد فهم و قدرت استنباط حكم را از كتاب و سنت داشته و دارند و خدشه در اين مسئله غير از غرض ورزي چيز ديگري نيست.(1)

بر همه مسلمين جهان واجب مؤکد شرعي و عقلي است که حضرت مستطاب آيت الله خامنه اي را به فقاهت و ولايت امر مسلمين بشناسند که واجد مقام فقاهت، اجتهاد و حائز ساير شرايط ولايت است (2)

آيت الله جوادي آملي:

اجتهاد و عدالت آيت الله جناب آقاي حاج سيدعلي خامنه اي (دامت بركاته) مورد تاييد مي باشد لازم است امت اسلامي ايدهم الله در تقويت رهبري معظم له در بذل نفس و نفيس در هيچ گونه نثار و ايثار دريغ نفرمايند، «لتكون كلمه الله هي العليا والسلام علي من اتبع الهدي».(3)

آيت الله مصباح يزدي:

هوش و فراستِ فوق العاده مقام معظم رهبري، از دوران کودکي زبانزد خاص و عام بود. ايشان از همان روزهاي نخست زندگي، در مقاطع مختلف تحصيلي، امتيازاتي داشتند که آثار آن را امروز در تصميم ها و

ص: 79


1- . نماز جمعه قم ، 30/08/1376
2- . مرجعيت از ديدگاه فقها و بزرگان، دفتر تبليغات اسلامي
3- . همان،ص 74

تدبيرهاي معظم له، به نهان مي بينيم.

ايشان از همان روزها، علاقه شديدي به تحصيل داشتند؛ به طوري که با گذشت زماني کوتاه، بين استادان خود موقعيت خاصي پيدا کردند و مورد توجه و حمايت آنان قرار گرفتند.

يکي از استادهاي ايشان در حوزه علميه قم آيه الله حائري يزدي(رضوان الله تعالي عليه) بود که مهر و لطف وي به مقام معظم رهبري در آن روزها براي همگان روشن بود.

بعضي وقت ها، آيه الله حائري، ساعت ها وقت خود را صرف پاسخ دادن به سؤالاتِ مقام معظم رهبري و بحث و گفت و گوي با ايشان مي نمودند. گاه قبل از درس عمومي استاد، بحث علمي- در جلسه اي خصوصي- به درازا مي کشيد که از ساعت شروع کلاس مي گذشت و آيه الله حائري يزدي، هوش و استعداد فوق العادة ايشان را عذري براي تأخير قرار مي دادند.

همه اينها، عواملي بودند که نبوغ فکري و علمي مقام معظم رهبري را نهان کردند و ايشان قبل از اينکه به بيست سالگي برسند، به مقام بالايي از علم و فقاهت رسيدند و در آغاز جواني، درجه اجتهاد را دريافت نمودند.(1)

آيت الله العظمي ميرزا هاشم آملي (ره):

انتخاب شايسته حضرتعالي که فردي دانشمند و اسلام شناس و صاحب

ص: 80


1- . پرتوی از خورشید، علی شیرازی، ص 20

درايت هستيد از جانب مجلس خبرگان، مايه اميدواري و تسکين است.(1)

آيت الله العظمي مظاهري:

بعد از رحلت حضرت امام(قدّس سره) علي رغم تصوّر دشمنان اسلام، انقلاب به واسطه ي خلوص آن مرد و نظارت آن بزرگوار روي انقلابش، صادر شد. به خصوص بعد از آنكه شاگرد لايقي از آن استاد بزرگوار، رهبري را به دست گرفتند و نشان دادند كه بعد از امام مي توانند به جاي ايشان انقلاب را رهبري كنند و نشان دادند كه شاگرد لايق او هستند هم در فقه، هم در سياست، هم در فصاحت و بلاغت. يعني مقام معظّم رهبري حضرت آية الله خامنه اي ادام الله ظلّه موجب افتخار شد براي اين انقلاب و نعمت بزرگي بود براي ما.(2)

آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي:

آية الله خامنه اي، اضافه بر تسلط بر مباني اجتهادي که هر فقيه و مجتهدي بايد بر آن ها مسلط باشد، داراي ويژگي هاي علمي و فقهي خاص خودشان هم هستند، که من به يکي -- دوتا از آن ها اشاره مي کنم. ايشان در مسايل رجالي داراي معلومات بسيار خوبي هستند و در رجال، واقعا کار کرده اند و جزء مجتهداني هستند که به مسايل رجالي اهميت مي دهند، ايشان مسائلي را در رجال قبول کرده اند ، اشکالات

ص: 81


1- . به نقل از: کتاب ولايت فقيه؛ کانون عزّت و اقتدار، ج 4 ، ص 305
2- . به نقل از پایگاه اطلاع رسانی معظم له به نشانی: http://www.almazaheri.ir/farsi/Index.aspx?TabID=0604SectionNum=605ChapterNum=256ChapterName=

وارد را رفع کرده اند و تفوق چشمگيري در مسائل رجالي دارند که اين ، خود يکي از موجبات اعلميت يک فقيه است و اطلاع رجالي ايشان خيلي گسترده و وسيع است.

امتياز ديگر ايشان ، فهم سالم و ذوق مستقيمي است که در فهم آيات و روايات دارند. مسئله استظهار و استفاده از ادله لفظي در استنباط ، بسيار مهم است ، بلکه اساس فقاهت است،

(و معمولا يکي از اموري که به بعضي از فقها اشکال گرفته اند ، مخصوصا فقهايي که کم تر باحوزه هاي عربي سرو کار داشتند، اين است که بعضي ازاستظهارات آن ها دقيق و درست نيست). من در اين مدت ديده ام که ايشان بسيار جالب استظهار مي کنند.

ويژگي ديگر ايشان، نظم منطقي و دقيق ذهني ايشان است که معمولا در تدوين و تنقيح بحث هاي پيچيده علمي بسيار مهم و کارساز است.(1)

حجت الاسلام و المسلمين راشد يزدي نقل می کنند که چهارشنبه شب ها، آقا جلسه اي دارند كه ده تن از علما جمع مي شوند. آقايان احمدي گيلاني، خزعلي، بهجتي، امامي كاشاني، مومن، شيخ محمد يزدي، سيد جعفر كريمي، آقاي شاهرودي و آملي لاريجاني حضور دارند.

گاهي هم ما آنجا مي رويم. يكبار خيلي غوغا و سر و صدا شد. بحث پيرامون يك مسئله فقهي پيچيده بود. بعد از اتمام جلسه، آقاي

ص: 82


1- . آب، آيينه ، آفتاب، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، ص : 97

شاهرودي به من گفت، امشب من «العلم نور يقذفه الله في قلب من يشاء»(1) را درك كردم. يعني «آقا» مچ همه را پيچانده بود!(2)

آيت الله سيد عباس خاتم يزدي: (عضو شوراي استفتاء حضرت امام خميني (ره) و آيه الله العظمي اراکي)

با توجه به اهميت مقام نيابت از صاحب امر، امام الحجه (صلوات الله عليه و علي آبائه الطاهرين) مخصوصاً در اين دورانِ آميخته با سختي و بلا، و با توجه به شرايط اساسي و مهمي که شرعاً در رسيدن به اين منصب الهي خطير، معتبر است و با توجه به فراواني تأييدات شرعي موجود براي مرجعيت و تقليد در شخصِ زعيم امت، رهبر انقلاب اسلامي، علامة مجاهد، فقيه خبره و صاحب نظر، آيت الله سيد علي حسيني خامنه اي (که خداوند برکات پي در پي ايشان را دوام بخشد) مي بينيم که تقليد از معظم له، بلااشکال و مجزي و باعث بريء الذمه شدن است.(3)

آيت الله شیخ هادي روحاني:

اگر بنا باشد ما به دنبال اعلم باشيم و مرجعيت را با تمام جوانب، هم فقاهت و هم سياست و هم اجتماع و هم مديريت بخواهيم در نظر بگيريم؛ آن گونه که حضرت امام فرمود : «مرجع بايد کسي باشد که به مکان و زمان مسلط باشد.» حضرت آيت الله خامنه اي مد ظله العالي

ص: 83


1- . علم، نوری است که خدا در قلب هر که بخواهد مي گذارد (مصباح الشريعه، ص 16)
2- . همان
3- . مرجعیت از دیدگاه فقها و بزرگان، ص 81

جامع است. ديگري را ما نمي يابيم که به اين جامعيت باشد و حضرت آيت الله خامنه اي مد ظله العالي قدرت مديريت خودش را بر همه مسلمين ثابت کرده و نشان داده است.(1)

آيت الله محمد يزدي:

آيت الله خامنه اي، فقيهي والامقام و مجتهدي عالي رتبه هستند که بر علوم مؤثر در استنباط، تسلّطي در حد بسيار بالا دارند.

ايشان علاوه بر لغت، ادبيات، اصول، حديث و تفسير، در رجال ودرايه که در استحکام فتوا نقشي به سزا دارد، استاد هستند و در استنباط و ردّ فروع بر اصول و فتوا، مباني محکمي دارند و در مسائل مستحدثه مورد نياز جامه اسلامي با اطلاعات وسيع و نظرات دقيق، فتاواي جالبي صادر کرده اند.

همين مزايا و ديگر فضائل علمي و اخلاقي ايشان، ملاک انتخاب فقهاي محترم ومجتهد شناسان اعضاي محترم مجلس خبرگان بوده است.(2)

آيت الله مومن (نماينده مجلس خبرگان رهبري):

هنگام رأي گيري در مجلس خبرگان براي رهبري حضرت آيت الله العظمي خامنه اي (دامه بركاته) اجتهاد معظم له با قيام بينه شرعيه نزد اين جانب ثابت بود ولي بعداً به واسطه حضور در جلسات مباحثه فقهي

ص: 84


1- . مرجعيت از ديدگاه فقها و بزرگان، دفتر تبليغات اسلامي، ص 99
2- . علي شيرازي، پرتوي از خورشيد، ص 21 و همچنين (مرجعيت از ديدگاه فقها و بزرگان، دفتر تبليغات اسلامي، ص 98)

شخصاً به اجتهاد ايشان پي بردم و اكنون شهادت مي دهم كه معظم له مجتهدي عادل و جامع الشرايط مي باشد. (1)

آيت الله حاج سيد جعفر کريمي: (عضو جامعه مدرسين، شوراي استفتاء حضرت امام خميني (ره) و آيه الله العظمي اراکي)

بدين وسيله اعلام مي دارد با توجه به شرايط اهليت نيابت از وجود مقدس حضرت بقيه الله(ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) امور فقهي و ديني و اجتماعي و سياسي امت اسلامي در زمان غيبت صاحب الامر(سلام الله عليه و علي آبائه المعصومين)، اينجانب تقليد فقيه الامه الاسلاميه رهبر معظم انقلاب اسلامي حضرت مستطاب آيه الله خامنه اي (دامت برکاته) را بي اشکال و بلامانع و مجزي و مبرئٌ ذمّه مي دانم.(2)

آيت الله قديري(ره):

به كوري چشم كساني كه راضي به تقدير الهي نيستند امروز بزرگترين مرجع شيعه ايشان هستند. و اميدواريم خداوند روز به روز بر عزت ايشان كه عزت اسلام و تشيع است بيفزايد مرجعيت شانيه ايشان هم با حجت شرعيه اثبات شده است.(3)

آيت الله امامي كاشاني:

رهبر معظم انقلاب از نظر درك فقهي و اهتمام به احاديث در سطح بالايي قرار دارند و با برخورداري از ذوق سرشار در رجال و اهتمام به سند احاديث حقيقتاً در مقام فتوا يك مفتي به تمام معنا مقتدر و در

ص: 85


1- . مرجعيت از ديدگاه فقها و بزرگان، دفتر تبليغات اسلامي، ص 74
2- . مرجعیت از دیدگاه فقها و بزرگان، ص 77
3- . روزنامه جمهوري اسلامي، 01/09/1376

عين حال محتاط هستند.(1)

آيت الله اميني:

حضرت آيت الله خامنه اي دامت برکاته در فقاهت و اجتهاد، به مرتبه اي است که براي تصدي مقام ولايت و رهبري، صلاحيت کامل دارد.(2)

آيت الله موسوي همداني (ره):

فقاهت و اجتهاد معظم له با تصريح امام راحل (ره) به لياقت و شايستگي ايشان براي مقام ولايت امر و انتخاب حضرات خبرگان پس از رحلت حضرت امام (رضوان الله تعالي عليه)، و شهادت و گواهي جامعه محترم مدرسين حوزه علميه و جامعه روحانيت مبارز تهران ايدهم الله، خصائص و امتيازات و مرجحاتي که در وجود آن شخصيت بزرگ متبلور است، امري است مسلم . (3)

آيت الله غروي:

حضرت آيت الله آقاي حاج سيد علي خامنه اي رهبر معظم انقلاب (دام ظله) يگانه تحفه و ذخيره جامعه روحانيت در اين زمان مي باشند و اينجانب با کمال افتخار به مرجعيت ديني ايشان در تمشيت امور مسلمانان جهان معتقد هستم. «ذرية بعضها من بعض».(4)

ص: 86


1- . روزنامه جمهوري،01/09/1376
2- . درر الفوائد في اجوبه القائد، ص 19
3- . مرجعيت از ديدگاه فقها و بزرگان، دفتر تبليغات اسلامي، ص 98
4- . مرجعيت از ديدگاه فقها و بزرگان، دفتر تبليغات اسلامي، ص 103

2. عدالت و تقوي

اشاره

اين بحث را نيز با ذکر جملاتي از حضرت امام راحل آغاز مي کنيم؛

«من آقاي خامنه اي را بزرگش کردم.»(1)

«ايشان... به حکم قرآن کريم، «اشداء علي الکفار» و «رحماء بينهم» بوده اند.»(2)

«خداوند متعال بر ما منت نهاد که افکار عمومي را براي انتخاب رئيس جمهوري متعهد و مبارز در خط مستقيم اسلام و عالم به دين و سياست هدايت فرمود.»(3)

«در بين دوستان و متعهدان به اسلام و مباني اسلامي از جمله افراد نادري هستيد که چون خورشيد روشني مي دهيد».(4)

«من به شما خامنه اي عزيز تبريک مي گويم که در جبهه هاي نبرد، با لباس سربازي و در پشت جبهه با لباس روحاني به ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالي، سلامت شما را براي ادامه خدمت به اسلام و مسلمين خواستارم.»(5)

«اينان [منافقين] آنقدر از بينش سياسي بي نصيب اند که بي درنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پيشگاه ملت، به اين جنايت دست زدند و به کسي سوء قصد کردند که آواي دعوت او به صلاح و سداد، در گوش

ص: 87


1- . صحيفه نور، ج 15، ص 139
2- . صحيفه نور ج15ص41
3- . صحيفه نور ج5، ص179
4- . صحيفه نور، ج 20، ص 173
5- . صحيفه نور ج15 ص41

مسلمين جهان طنين انداز است.»(1)

آيت الله شهيد دستغيب(ره) دربارة حضرت آيت الله خامنه اي مي فرمايند:

«چيزي كه بنده نسبت به اين شخص بزرگ فهميده ام اين است كه فردي است خدايي، هوي پرست نيست، مقام نمي خواهد، قدرت نمي خواهد بدست بگيرد، امتحان خودش را پيش از پيروزي و بعد از پيروزي داده است، در هر پُستي كه بوده امتحان خودش را داده است، كسي كه امام جمعه تهران باشد، آن وقت در جبهه ها برود، در سنگرها از اسلام دفاع كند. اين مرد بزرگ مقامي براي خودش قائل نيست، به عين مثل رهبر عظيم الشأن. امام فرموده به من خدمتگزار بگوييد بهتر است از اينكه رهبر بگوييد. آقاي خامنه اي هم اين جوري است، مقام نمي خواهد، مقام بر روي او اثر نمي گذارد.»(2)

آيت الله بهاءالديني (رحمه الله عليه) دربارة رهبر معظم انقلاب جملات بسياري دارند که در کتب مختلف منتشر شده است؛ جملات زير گزيده اي از اين بيانات است:

«ايشان شخص بزرگواري است... از همان زمان رهبري را در آقاي خامنه اي مي ديدم، چرا که ايشان ذخيره الهي بعد از امام بوده است.

بعد از امام خميني اگر بشود به کسي اعتماد کرد به اين سيد است .. البته هيچ كس حاج آقا روح الله نمي شود، ولي آقاسيدعلي خامنه اي حقيقتِ ولايت فقيه هستند.»(3)

ص: 88


1- . صحيفه نور ج15 ص41
2- . کتاب ولايت فقيه؛ کانون عزّت و اقتدار، ج 4 ، ص 299، نشر معاونت تربيت و آموزش بسيج، به نقل از سيد علي اصغر دستغيب
3- . کتاب آيت بصيرت، ص 131

«کسي که ما دلخوش به او هستيم آقاي خامنه اي است.»(1)

«آقاي خامنه اي از همه به امام نزديكتر است. كسي كه ما به او اميدوار هستيم آقاي خامنه اي است. شما از ما قبول نمي كنيد و تعجب مي كنيد ولي اين ديد ماست نزد ما محرز است سيدعلي خامنه اي.»(2)

آيت الله العظمي فاضل لنکراني(ره):

هنگامي که دفتر آيت الله فاضل لنکراني رحمه الله قصد برپايي نمايشگاهي از آثار ايشان را در يکي از کشورهاي عربي داشتند فرمودند: رساله هاي توضيح المسائل اينجانب را نبريد. وقتي مسئولين دفتر اصرار کردند که خارج از کشور هم شما مقلديني داريد و رساله توضيح المسائل شما لازم است فرمودند:آيت الله خامنه اي به احترام مراجع داخلي از دادن رساله خود در داخل کشور خودداري کردند ما هم به احترام ايشان در خارج از کشور رساله نمي دهيم.(3)

علامه حسن زاده آملي:

رهبر عظيم الشأن تان را دوست بداريد. عالمي، عادلي، رهبري، مؤمني، موحدي، سياسي، دلداري، رهبري، انسان رباني، پاك، منزه، كه دنيا شكارش نكرده من جايي [سراغ] ندارم که عرض کنم.

... قدر اين نعمت عظمي را كه خدا به شما عطا فرمود، قدر اين رهبرِ ولي وهمان عبارات كه سرور عزيزم جناب استاد حدادعادل، ارائه دادند؛

ص: 89


1- . خاطرات سبز، ص73 به نقل از حجت الاسلام حسين حيدري کاشاني
2- . مجله پاسدار اسلام شماره 186، مقالة امام خميني (ره)، از چشم بصيرت.
3- . کتاب امام حاضر مدير ناظر، ص 126 به نقل از روزنامه کيهان ، خرداد 1386، ايام رحلت آيت الله فاضل لنکراني.

رهبري، ولي، الهي.

الآن اين انسجام ما، تكليف شرعي ماست. مبادا عزيزان! آقايان مبادا! (اين «مبادا» را توجه داشته باشيد) مبادا آقايان! اول انقلاب يادتان هست چند فرقه برخاستند كه مي خواستند كشور را تجزيه كنند؟ حواستان جمع باشد، مبادا اين وحدت ما را! مبادا اين جمعيت ما را! مبادا اين كشور علوي را! مبادا اين نعمت ولايت را! از دست شما بگيرند.

خدايا به حق پيغمبر و آل پيغمبر سايه اين بزرگ مرد، اين رهبر اصيل اسلامي، حضرت آيت الله معظم خامنه اي عزيز را مستدام بدار. و الهي آمين، الهي آمين، الهي آمين. بعدد كلماتک آمين.(1)

همچنين حضرت علامه حسن زاده آملي در پي سفر رهبر معظم انقلاب به شهرستان آمل در سال 1377 کتاب «انسان و عرفان» خود را به ايشان تقديم کرده اند، اين متن ادبي و محبت آميز به اين شرح است:

بسم الله الرحمن الرحيم

الم تلک آيات الکتاب الحکيم هدي و رحمه للمحسنين

با سلام و دعاي خالصانه، و ارائه ارادات بي پيرايه جاودانه به حضور باهرالنور رهبرعظيم الشان کشور بزرگ جمهوري اسلامي ايران حضرت آيت الله معظم،جناب خامنه اي کبير- متع الله الاسلام و المسلمين بطول بقائه الشريف- ، اين اثر نمونه دوران را اعني،رساله انسان در عرف عرفان را به

ص: 90


1- . کتاب ولايت فقيه؛ کانون عزّت و اقتدار، ج 4 ، ص 300، نشر معاونت تربيت و آموزش بسيج

پاس تجليل و تکريم و ابراز شادمانگي از نزول اجلال آن يگانه دوران در دارالاسلام و الايمان شهر هزار سنگر آمل مازندران ، از جانب خودم و از جانب همه شهروندان بزرگوار اين بلدطيب و خطه شهرستان آمل بلکه از جانب همه فرزانگان گرامي و گرانقدر استان مازندران ، به پيشگاه مبارک آن ولي به حق که مصداق بارز رساله است با کمال ابتهاج و انبساط تقديم مي دارم، و عزت و شوکت روز افزون آن قائد اسوه زمان را همواره از حقيقه الحقائق خداوند سبحان مسئلت دارم.

يارب دعاي خسته دلان مستجاب کن.

حسن حسن زاده آملي

20/3/1377

آيت الله جوادي آملي:

يک روز مهمان مقام معظم رهبري بودم. فرزند ايشان آقا مصطفي نيز نشسته بود که سفره گسترده شد، آيت الله خامنه اي به وي نگاهي کرد و فرمود: شما به منزل برويد. من خدمت ايشان عرض کردم: اجازه بفرماييد آقازاده هم باشند، من از وي درخواست کرده ام که باهم باشيم. آقا فرمودند:

اين غذا از بيت المال است، شما هم مهمان بيت المال هستيد. براي بچه ها جايز نيست که بر سر اين سفره بنشينند. ايشان به منزل بروند و از غذاي خانه ميل کنند.

من در آن لحظه فهميدم که خداوند چرا اين همه عزت به حضرت آقا عطا فرموده است.(1)

ص: 91


1- . کتاب ولايت فقيه؛ کانون عزّت و اقتدار، ج 4 ، ص 302

آيت الله مصباح يزدي:

در زمان غيبت امام معصوم، رهبري حكومت بر عهده شبيه ترين افراد از نظر علم، تقوي و مديريت به معصوم است، ... مقام معظم رهبري نمونه و سايه اي از شخصيت ائمه(ع) در همه ابعاد است.(1)

بنده صادقانه عرض ميكنم. اگر امثال بنده شبانه روز تسبيح دست بگيريم و فقط خدا را شكر كنيم كه خدا چنين رهبري به ما داده والله معتقدم كه از عهده شكر اين نعمت بر نمي آييم. نمي توانيم درك كنيم كه خدا چه نعمت بزرگي به ما داده است. كه اين خصوصيت ها را در يك شخص جمع كرده است. امروز پرچم دار حمايت از دين، رواج اسلام و تشيَع، تقوا و بصيرت، اراده ي الهي تعلق گرفته كه اين شخصيت عظيم باشد. از عمق دلمان دعا مي كنيم كه خداي متعال بر طول عمر و عزت و تأييدات ايشان بيافزايد... واقعا رهبر عزيز ما تالي تلو معصوم است... از هر زماني هم اگر اشاره اي فرمودند ما به همان سمت حرکت مي کنيم. گفتند به پيش، حرکت مي کنيم، گفتند ايست، مي ايستيم. معناي ولايت فقيه همين است و الّا فتوا مربوط به مراجع علماست. هميشه بوده و هست. ولايت اين است که حاکميت داشته باشد. به پيش، واجب است حرکت کنيم. اين جا جايي نيست که ديگر بنشينيم و تأمّل کنيم وبحث کنيم با آقا که حالا شما درست فهميديد

ص: 92


1- . سخنرانی در ديدار با جمعي از فرهنگيان مشهد مقدس روز چهارشنبه، 09/10/88 به نقل از کتاب ولايت فقيه؛ کانون عزّت و اقتدار، ج 4 ، ص 303

يا نه. فرمانده است، مثل جبهه. وقتي فرمانده ي لشکر مي گويد به پيش، بايد رفت.(1)

حجت الاسلام والمسلمين کاظم صديقي:

همه حركات و اعمال رهبرمعظم انقلاب در مسير حسيني و الهي است و بايد قدردان اين آفتاب عالمتاب در جامعه باشيم. اگر شبانه روز شكر نعمت بهره مندي از اين وجود عزيز را به درگاه الهي داشته باشيم، نتوانسته ايم حق مطلب را آن گونه كه بايد و شايد ادا كنيم و خدارا شاهد مي گيرم كه ايشان ذره اي هواي نفس در وجود خود ندارد که اين بركت است...

همه رهبران دنيا اسير قدرت و ثروت هستند و رؤساي جمهور بسياري از كشورها به اين بلايا مبتلا هستند ... اما ويژگي انقلاب ما كه الهام گرفته از عاشوراست اين است كه رهبران ما اسير اين دو نيستند، امام خميني(ره) كه رهبر مستضعفان و آزادگان عالم بودند در حسينيه جماران زندگي كردند و حاضر به تغيير آن نشدند و هيچ مال و زرق و برق دنيا را نخواستند و رهبري معظم و كنوني انقلاب نيز همين رويه را درپيش دارند و شما ذره اي هواي نفس در ايشان پيدا نمي كنيد زيرا آنان با خدا معامله كرده اند...

يكي از مناطق ممنوعه براي رهبري جامعه اسلامي اين است كه

ص: 93


1- . سخنرانی در جشن بزرگ عمامه گذاري طلاب مدرسه معصوميه قم، چهارشنبه، 18 آذر1388 به نقل از کتاب ولايت فقيه؛ کانون عزّت و اقتدار، ج 4 ، ص 303

عطش قدرت و ثروت نداشته باشد و بتواند نفس خود را تحت كنترل داشته باشد و شما هيچ گاه سراغ نداريد كه رهبري معظم ما راضي به پذيرش مسووليتي بوده باشند. در قضيه رياست جمهوري و حتي رهبري ايشان كه خبرگان ملت تكليف كردند، ايشان نپذيرفتند و فرمودند آمادگي ندارم و يك روز داوطلب هيچ پست و مقامي نبودند. در دو بحث مهم قائله 18 تير و فتنه اخير هم ديديد چگونه حسيني عمل كردند و در هر دو خطاب به امام زمان(عج) فرمودند؛ كه من جان ناقابل خود را كف دست گرفته ام و باكي هم نداشتند، اين حركت حسيني و تبليغ عملي قيام عاشوراست...

دشمنان بدانند كه رهبر ما رهبر همه دل ها و همه مردم است و ولايت تنها چيزي است كه مي تواند محور وحدت قرار گيرد و همين الان هم پر رحمت ولايت همه را در برگرفته است. يقين داشته باشيد هيچگاه سلطنت نمي تواند جاي ولايت را بگيرد و اين كه عده اي قليل بخواهند ايجاد فتنه كنند و بين ملت فاصله بياندازند، عملي نيست و موفق نخواهند شد (1)

خبرگان رهبري انسان هاي اصيلي هستندكه با تصميم انقلابيشان در زمان رحلت حضرت امام خميني(ره) ، دشمنان نظام اسلامي را مايوس كردند...

ص: 94


1- . سخنرانی مراسم چهلمين روز درگذشت عالم رباني آيت الله نجومي(ره) در مسجد بروجردي کرمانشاه، به نقل از کتاب ولايت فقيه؛ کانون عزّت و اقتدار، ج 4 ، ص303

با عنايت خدا بود كه بعضي از خبرگان در هنگام راي دادن به مقام معظم رهبري حالتي را احساس كردند كه موجب انتخاب معظم له براي رهبري نظام گرديددر حالي كه خود ايشان هيچ تمايل و دلي به رياست نداشت. چشم تيزبين خبرگان، علماي موفق و ره يافته ما بود كه در آن روز با كشف گنجي از ميان علماي اسلام به حكيمي عادل ، با كفايت و انقلابي راي دادند و با اين تصميم اسلامي ، انقلابي و تاريخي خود دشمنان را كه در آن روز كمر همت براي سرنگوني نظام بسته بودند، مايوس كردند...

دشمن در اين توفان ها قصد داشت كه به خيمه نظام يعني ولايت فقيه لطمه وارد كند كه با هوشياري و تيزبيني مقام معظم رهبري و ملت شريف ايران اين قصد شوم به نتيجه نرسيد...

خبرگان رهبري مكرر و مكرر و براي بار آخر اعلام و تاكيد كردند كه ولايت فقيه ركن ركين نظام ماست و اين لباس به قامت رساي آيت الله خامنه اي برازنده و دوخته شده است.(1)

حجت الاسلام والمسلمين حاج سيداحمد خميني(ره):

بر خود واجب مي دانم که شهادت دهم زندگي داخلي آيت الله خامنه اي نه از باب اين که رهبر عزيز انقلاب ما به اين حرف ها نياز داشته باشند، بلکه وظيفه خود مي دانم تا اين مهم را به مردم مسلمان وانقلابي ايران بگويم. من از داخل منزل ايشان مطلع هستم. مقام معظم رهبري در

ص: 95


1- . نماز جمعه تهران 10/07/1388، روزنامه رسالت، شماره 6817 ، 11/07/1388 صفحه 3

خانه، بيش از يک نوع غذا بر سفره ندارند. خانواده ي معظم لَه روي موکت زندگي مي کنند. روزي به منزل ايشان رفتم، يک فرش مندرس آن جا بود. من از زبري آن فرش به موکت پناه بردم.(1)

سردار سرتيپ پاسدار شهيد شوشتري:

مقداري زيلو در خانه مقام معظم رهبري بود. آن ها را جمع کرديم و فروختيم و يک مقدار هم پول از مال شخصي خودم روي آن ها گذاشتم. تا به جاي آن زيلوها، براي منزل آقا فرشي تهيه کنيم. وقتي زيلوها را عوض کرديم و فرش ها را پهن نموديم، آقا تشريف آوردند و فرمودند: اين ها ديگر چيست؟ گفتم:زيلوها را عوض کرديم. فرمودند: اشتباه کرديد که عوض نموديد. برويد همان زيلوها را بياوريد. اصرار را بي فايده ديدم و با هزار مکافات رفتم و زيلوها را پيدا کردم و توي خانه انداختم. زيلوهايي که واقعاً به آن ها نگاه مي کردي، مي ديدي که نخشان در آمده و ساييده شده اند.(2)

سردار سرلشکر سيدرحيم صفوي:

روزي که در منزل مقام رهبري، در خدمت ايشان بودم، بحث قدري به طول انجاميد و نزديک مغرب شد. پس از نماز، معظم له با مهرباني به من فرمودند:آقا رحيم! شام را مهمان ما باشيد. بنده در عين حال که اين را توفيقي مي دانستم، خدمتشان عرض کردم:اسباب زحمت مي شود. مقام معظم رهبري فرمودند:نه، بمانيد؛ هرچه هست با هم

ص: 96


1- . کتاب ولايت فقيه؛ کانون عزّت و اقتدار، ج 4 ، ص 304
2- . کتاب ولايت فقيه؛ کانون عزّت و اقتدار، ج 4 ، ص 305

مي خوريم. وقتي که سفره را گشودند و شام را آوردند، ديدم شام چيزي جز املت ساده نيست.(1)

3. درايت، تدبير و کارآمدي

آيت الله العظمي فاضل لنکراني(ره):

بنده بعنوان کسي که هم عضو مجلس خبر گان هستم و هم اينکه آشنايي با آيت الله خامنه اي دارم عرض مي کنم ... کسي که در جهان سياست استادي چون امام امت داشته است و خودش نيز داراي استعداد سرشار است چنين فردي داراي مقامات بلند از درک سياسي است. دوران هشت ساله رياست جمهوري ايشان يک شاهد قوي بر اين مطلب است. سفرهايي که ايشان به کشورهاي خارج داشته اند به عنوان يک سياستمدار در صحنه هاي سياسي جهان درخشيده است.(2)

آيت الله العظمي اراکي(ره):

ملت ايران قدر اين نعمت الهي [مقام معظم رهبري] را مي دانند و اکنون از وارث امام خميني تبعيت مي کنند. انتصاب شايسته حضرتعالي به مقام رهبري، مايه دلگرمي است.(3)

آيت الله العظمي نوري همداني:

در حكومت اسلامي هسته مركزي ولايت فقيه است و ولايت و مرجعيت موضوع بسيار مهمي است كه در اين ميان ولايت شرايط بسيار سخت و

ص: 97


1- . کتاب ولايت فقيه؛ کانون عزّت و اقتدار، ج 4 ، ص 305
2- . کتاب ولايت فقيه؛ کانون عزّت و اقتدار، ج 4 ، ص 305
3- . مرجعيت از ديدگاه فقها و بزرگان، دفتر تبليغات اسلامي؛ نیز: روزنامه جمهوري اسلامي 22/3/68

سنگين تري نسبت به مرجعيت دارد و آن مديريت ، شجاعت بصيرت و آگاهي به اوضاع جهان و مسلمانان ، وقت شناسي و ديگر صفاتي است كه مقام معظم رهبري همه آنها را در حد اعلا دارد هستند.(1)

بعد از امام دشمنان چنگ و دندان تيز كرده بودند و در راس همه استكبار جهاني به سركردگي آمريكا مي خواستند انقلاب را تضعيف كنند و با جنگ هاي سخت و نرم آن را براندازند، اما كسي كه توانست 20 سال با قدرت اين انقلاب را نگه دارد، آيت الله خامنه اي بود.(2)

رهبر كسي است كه داراي ويژگي هايي چون اسلام شناسي، عدالت، مديريت و تدبير، مهرباني و شجاعت باشد كه تمام اين صفات در آيت الله خامنه اي وجود دارد.

كساني كه فكر كرده اند با اين حركت ها مي توانند ريشه ولايت فقيه را سست كنند سخت در اشتباهند؛ امروز كه بيش از 20سال از ارتحال امام خميني(ره) مي گذرد آيت الله خامنه اي توانسته اند اين نظام را به خوبي اداره كنند و باعث شده اند اين نظام رشد و پيشرفت بسياري داشته باشد. (3)

ص: 98


1- . به نقل از روزنامه همشهري،05/09/1376
2- . سخنرانی در ديدار جمعي از كاركنان و فرماندهان نيروي انتظامي به نقل از کتاب ولايت فقيه؛ کانون عزّت و اقتدار، ج 4 ، ص 306
3- . سخنرانی در اجتماع عظيم مردم قم(در جمع معترضين به هتك حرمت مقدسات) به نقل از کتاب ولايت فقيه؛ کانون عزّت و اقتدار، ج 4 ، ص 306

آيت الله جوادي آملي:

ترديدي نيست كه همان طور كه امام خميني(رحمه الله) جريان ولايت و امامت را در عصر غيبت به بهترين وجهي در كسوت ولايت فقيه نماياند، مقام معظم رهبري حضرت آيه الله خامنه اي (مد ظله العالي) نيز در زمان غيبت امام راحل (رضوان الله عليه)، جلوه ها و شئونات زنده و كارآمد نظام ولايت فقيه را به زيبايي ارائه كرده اند؛ به گونه اي كه اين حركت، خود بهترين شيوه در نماياندن جريان ولايت فقيه است.(1)

از حضرت ولي عصر(عليه السلام) براي مقام معظّم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي(دام ظله العالي) كه ساختار حكومت مقدس اسلام و نظام جمهوري اسلامي را با رهبري حكيمانه و خردمندانه خود، مستقيم و استوار داشته اند عنايت ويژه را طلب نماييم.(2)

علامه محمد حسين حسيني طهراني:

بعد از رحلت آية الله خميني كه عنوان رهبري را به جناب آقاي حاج سيّد علي خامنه اي سپرده اند ؛ در اينجا هم بايستي ما وظيفة خودمان را بدانيم... از نقطه نظر اينكه عنوان بيعت با ايشان هم بر اساس رهبري بعد از آية الله خميني بوده است ؛ اطاعت از ايشان هم در امور اجتماعي و سياسي كه لازمة رهبري است واجب مي باشد ؛ و ايشان هم بحمدالله فردي است مجاهد و عامل و مدبّر و متديّن و بنده گرچه تا بحال ايشان را ملاقات نكرده ام ؛ ولي يك روز كه مرحوم شهيد مطهّري آمده بودند

ص: 99


1- . ولايت فقيه (ولايت و فقاهت و عدالت صفحه: 21)
2- . آیت الله جوادی آملی، فطرت در قرآن، تفسير موضوعي، ج 12، ص 18)

به منزل ما ، از ايشان سؤال كردم : چه افرادي در شوراي انقلاب شركت دارند ؟ ايشان چند نفر را اسم بردند كه يكي از آنها آقاي خامنه اي بودند كه در آن هنگام چندان هم بين مردم معروف نبودند بعد هم از ايشان پرسيدم : آقاي خامنه اي چطور آدمي است ؟ گفتند آدم خوب و وزين و عاقل و مدبّر و آدم مجاهدي است و خلاصه آقاي مطهّري از ايشان تعريف كرد . و در اين هفت هشت ساله كه زمام امور بدست ايشان بوده است آنچه به گوش ما خورده خدمات خوبي بوده است چه از نظر خطبه هايي كه در نماز جمعه ايراد كرده اند ؛ و چه مسافرتهايي كه به براي اعلاء اسلام و مسلمين انجام داده اند خلاصه من حيث المجموع يك آدم جا افتاده و عاقل و دلسوزيست براي دين ؛ و در اين كوران انقلاب امتحانات زيادي داده اند كه نتايج خوبي داشته است ؛ و شايد هم بر همين اساس نمايندگان خبرگان ايشان را انتخاب كرده اند.(1)

آيت الله مصباح يزدي:

من درباره ويژگي هايي که خداوند متعال به ايشان فرموده اند نمي توانم صحبت کنم، ولي در چند جمله کوتاه فقاهت توام با تقوا، تيزهوشي با سعه صدر، مديريت توام با تعبد، احتياط توام با شجاعت و شهامت، روح عبادت، اخلاق و اعتماد به نفس توام با توسل به حضرت

ص: 100


1- . حضرت آية الله سيّد محمّد حسين حسينيّ طهراني(علامه طهراني)،کتاب وظيفه فرد مسلمان در احياي حکومت اسلام، درس ششم : عدم جواز تقليد بر مجتهد و لزوم اجراي حكم حاكم شرعِ مطاع در تمام زمينه هاي اجتماع عالم اسلام

ولي عصر(عج) در ايشان جمع شده است.(1)

ولايت فقيه عامل پيروزي انقلاب اسلامي، ملاک مشروعيت نظام اسلامي و مايه تداوم و بقاء آن است...

هر عاقل منصفي مي پذيرد که در طول سه دهه ي گذشته امام راحل(ره) و حضرت آيت الله خامنه اي چه در امور داخلي و چه در مسايل خارجي، از هر جهت بهترين نوع مديريت را داشته اند و بارها اين نظام را از بحران نجات داده اند(2).

اگر قاطعيت و صلابت رهبري نبود، خيلي از سياست مداران ما دست تسليم در برابر امريكا بالا برده بودند. آن چه باعث شد ايران بين افغانستان و عراق به عنوان يك قدرت مستقل باقي بماند، صلابت رهبري و كساني است كه هم سو با رهبري بودند. وي در ادامه افزود: چيزي كه به ما عزت بخشيده، اسلام است، به همين دليل بايد اسلام راتقويت كنيم.(3)

بعد از رحلت حضرت اما خميني(رحمة الله عليه) مستکبران جهاني براي لغو حکم اعدام سلمان رشدي که توسط بينانگذار جمهوري اسلامي ايران صادر شده بود فعاليت گسترده اي را عليه ايران آغاز کردند و برخي از کشورها، سفيران خود را از ايران فرا خواندند.

ص: 101


1- . کيهان، ش 19390، 1388/3/30
2- . در ديدار با جمعي از مسؤولين و فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، به نقل از پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مصباح یزدی
3- . به نقل از پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مصباح یزدی

در پاسخ به اين حرکت هاي قلدرانه، مقام معظم رهبري نه تنها تسليم فشارها نشدند ؛ بلکه با قاطعيت فرمودند : سفيران فرا خواند شده راهي جز بازگشت ندارند!

گرچه در آن روز اين قاطعيت براي عده اي غير قابل هضم بود ؛ اما مرور زمان، آينده نگري و حسن تدبير را روشن کرد وجهان بر تصميم قاطع و پيش بيني آيت الله خامنه اي آفرين گفت.

با گذشت زمان ، همه سفيران به کشورمان بازگشتند و نه تنها حکم اعدام سلمان رشدي لغو نگرديد ، بلکه عزّتي ديگر به عزتهاي ملت مسلمان ايران افزوده شد. (1)

بايد چشم و گوش ما هميشه متوجه سخنان مقام معظم رهبري باشد، زيرا خداوند نور و بصيرتي به ايشان عنايت کرده که به ديگران نداده لذا کفران نعمت است که بعد از تجربه 40 ساله ايشان در مبارزات سياسي و رهبري، به خود اجازه دهيم در حسن تدبير ايشان ترديد کنيم.(2)

آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي:

پس از گذشت چند سال وتجربه اي كه اين مرد بزرگوار يعني حضرت الله خامنه اي مدظله العالي از خود نشان داد و عملكردي را كه در انجام

ص: 102


1- . علی شيرازي، پرتوي از خورشيد ص181
2- . سخنرانی در ديدار جمعي از نيروهاي وزارت دفاع، به نقل از کتاب ولايت فقيه؛ کانون عزّت و اقتدار، ج 4 ، ص 310

اين وظيفه سنگين ارائه داده اند ديگر جاي هيچ سؤال و استفهامي براي دشمنان تا چه رسد به دوستان نيست از هرجهت ايشان ثابت كردند كه شايسته ترين فرد و صالح ترين رهبر براي اين جامعه هستند . خصلتهائي در رهبري شرط است ، رهبري يك جامعه مخصوصاً در دنياي امروز كه كل دنيا در مقابل انقلاب بسيج شده و بلكه حتي جهان اسلام را هم درمقابل جمهوري اسلامي تحريك كرده اند ، شروط بسيار دقيق و ويژه اي را لازم دارد كه بحمدالله بخوبي در ايشان جمع ، است از نظر درك و فهم امور اجتماعي و فهم فرهنگ دنيا و از آن طرف فهم روح اسلام و فهم درست و صحيح آرمانها و اهداف اصلي اسلام و مديريت در اين بخش و سابقه خدمت در اين هدف بزرگ كه برپائي يك نظام اسلاميست و سالها زحمت كشيدن و فكر كردن و طرح دادن و مبارزه كردن ، اينها خيلي دخيل است دراين كه يك شخصي داراي چه بينشي شود ... اينها شرايطي است كه در كسان ديگر به اين درجه از كمال ديده نمي شود.(1)

آيت الله علوي گرگاني:

حدود ده سال است كه حضرت آيت الله خامنه اي با حسن تدبير و درايت اين مملكت را اداره كرده است ...(2)

آيت الله خزعلي:

انتخاب آيت الله خامنه اي به رهبري جمهوري اسلامي، که فردي پخته و

ص: 103


1- . درس خارج فقه، انتشارات روابط عمومي موسسه دائرة المعارف فقه اسلامي، 28/08/1376
2- . روزنامه كيهان، 08/09/1376

عالم و با سياست و مدبر مي باشد، در خارج دشمنان را در سکوت و ابهام فرو برد و در داخل، آرامش فراهم ساخت.(1)

آيت الله امامي کاشاني:

آيت الله خامنه اي به تمام رموز سياست و حکومت آگاه بوده و شخصي با ورع، با تقوا، محبوب، مخلص، عالم و داراي بنيه فقهي هستند.(2)

آيت الله واعظ زاده خراساني:

ولايت فقيه ادامه حكومت پيامبر (صلي الله عليه و آله) و ائمه معصوم (عليهم السلام) است كه در عصر حاضر بر عهده ولي عالم ، شجاع ، مدير و مدبر مي باشد و اين ويژگي ها در مقام عظماي ولايت حضرت آيت الله خامنه اي به كمال وجود دارد.(3)

آيت الله مهدوي کني:

اين الهامي بود از الهامات الهي و هدايتي بود از هدايت معنوي روح حضرت امام (رضوان الله عليه) که هنوز اين ملت را رها نکرده و اين رحمتي بود از طرف خداوند که در کوران اين مصيبت جانکاه ، با تعيين آيت الله خامنه اي که از ياران صديق امام و از ياران خوشنام و خوش سابقه بوده و مجتهد و عادل است، به عنوان رهبري نظام جمهوري اسلامي ايران، آرامشي توام با اعتماد و اطمينان بر کشور و امت فداکار

ص: 104


1- . روزنامه رسالت، 23/3/68
2- . نسل کوثر، ص 88، پژوهشکده تحقیقات اسلامی ولی فقیه در سپاه،
3- . نشريه سياسي ، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي گزيده ها، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، سال هفتم، شماره9، 22/09/1376

حاکم گرديد.(1)

آيت الله مجتهد شبستري (امام جمعه تبريز):

تمام امتيازات امام خميني (ره) در حضرت آيت الله خامنه اي مقام معظم رهبري مشهود است...

خوشبختانه پس از ارتحال امام راحل به لطف الهي شخصيتي براي رهبري انتخاب شد که صلابت امام، دشمن شناسي، مديريت و تمام امتيازات امام خميني (ره) در ايشان مشهود است و قاطعيت و تدبير مقام معظم رهبري در حوادث و بحران هاي اخير کشور نمونه اي از امتيازات شخصيتي ايشان بود.(2)

سردار باقرزاده (رئيس بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس):

در يكي از سفرهاي مقام معظم رهبري به استان مازندران، آقا وارد منطقه محرومي به نام ارس مالخوست شدند. معظم له وقتي براي بازديد به مدرسه اي وارد مي شوند، مشاهده مي كنند كه تمام ميز و صند لي ها نو است آقا احتمال مي دهند اين كارها تشريفاتي است و براي ورود معظم له اين كارها انجام گرفته است. مقام معظم رهبري با تيزبيني و ذكاوتي كه دارند از بچه ها سؤال كردند كه به من بگوييد اين ميز و صندلي ها را چه زماني براي شما آورده اند. يكي از بچه هاي كلاس جواب داد: آقا همين ديروز اين ها را آورده اند. آقا نگاه عتاب آلودي به آن

ص: 105


1- . روزنامه رسالت، 23/3/68
2- . آیت الله مجتهد شبستری، به نقل از کتاب ولايت فقيه؛ کانون عزّت و اقتدار، ج 4 ، ص 312

مسؤول انداختند و فرمودند: ضرورت ندارد به خاطر مسؤوليني كه خودشان نسبت به مشكلات واقفند، بخواهيد صحنه سازي كنيد.(1)

سردار سرتيپ پاسدار علي فضلي:

در بحران جنگ خليج فارس مقام معظم رهبري ابلاغ فرمودند : واحدهاي نظامي در منطقه جنوب و غرب گسترش پيدا کنند.

ما جزء واحدهايي بوديم که در منطقه جنوب ، حوالي پادگان حميد، اردو زده بوديم. اين حرکت در پي همان فرمان بود، فرماني که در آن آورده بودند، عبارت بود از اين که:

به هيچ وجه ، نبايد پذيرفت که کسي حتي به اندازه يک وجب به خاک ما تجاوز کند.

اين دستور قاطع فرماندهي کل قوا، همه ما را مصمم کرده بود که کوچک ترين رخنه و نفوذ را نپذيريم. ما هر چه درتوان داشتيم ، به ميدان آورديم و آماده مقابله احتمالي با دشمن شديم.

آمريکايي ها تصميم داشتند با تصويب مصوبه اي در کنگره خود ، از خاک جمهوري اسلامي ايران براي حمله به عراق استفاده کنند.

تدبير فرمانده معظم کل قوا و در پي آن، حضور گسترده نيروها در مناطق غرب و جنوب، آمريکايي ها را از تصميمشان باز داشت.(2)

ص: 106


1- . سردار باقرزاده، به نقل از کتاب ولايت فقيه؛ کانون عزّت و اقتدار، ج 4 ، ص315
2- . آب، آيينه، آفتاب، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، ص 91

آيت الله سيد هاشم حسيني بوشهري (عضو خبرگان رهبري ، امام جمعه قم و رئيس سابق حوزه علميه قم):

كميسيون تحقيق اين مجلس [خبرگان رهبري] درجمع بندي نهايي خود، مديريت خردمندانه و مدبرانه رهبر معظم انقلاب را درطول دوران زعامت ايشان بويژه درحوادث پس ازانتخابات را تحسين كرد ...

وظيفه اصلي خبرگان ملت پس از تعيين رهبري، نظارت برباقي ماندن صفات و ويژگيهاي ايشان است و اين كاربرعهده كميسيون تحقيق قراردارد.(1)

آيت الله عبدالنبي نمازي (عضو مجلس خبرگان رهبري):

حسن مديريت حضرت آيت الله خامنه اي در دوران 20ساله تصدي ولايت فقيه ملموس و كاملا پررنگ است و ايشان در هوشياري، بيداري و آگاهي دادن جامعه و عبور كشور از بحران هاي مختلف ايفاگر نقش بي بديلي بوده اند.

نقش مقام معظم رهبري در عرصه هاي نظامي، علمي، هسته اي، فناوري و همچنين توسعه فرهنگ اهل بيت كم نظير و مثال زدني است(2).

ص: 107


1- . آیت الله حسینی بوشهری، به نقل از: http://www.irna.ir/fa/news/view/menu-273/8812065083151928.htm
2- . آیت الله نمازی، به نقل از: کتاب ولايت فقيه؛ کانون عزّت و اقتدار، ج 4 ، ص 313

فصل چهارم: ولایت فقیه و 21 سال کارآمدی

اشاره

21 سال از آغاز زعامت حضرت آيت الله خامنه اي مي گذرد و به جرأت مي توان گفت، تقريباً همة آنچه امروز از توانمندي ها و شايستگي هاي ايشان در ذهن ها نقش بسته است، محصول برداشت طبيعي از كارآمدي الگوی مدیریتی ولایت فقیه، طي حدود دو دهه گذشته است.

روشن است که هدف این مقال، معرفي و تبليغ «شخص» نيست - که بی نیاز از تعریف است - بلكه هدف اصلي معرفي و تبیین ویژگی های « شاخصه های مدیریت کلان رهبر معظم انقلاب(مدظله العالی)» و در لايه هاي عميق تر، تشریح کارآمدی این مدل جديد براي اداره جامعه است؛ مدلي مبتني بر نظريه «ولايت فقيه».

ابعاد گوناگون توفیقات نظام جمهوری اسلامی در سالهای پس از امام راحل(ره)، می طلبد که از زوایای مختلفی می توان به بررسی عملکرد مدیریتی این دوره پرداخت؛ اما در این مختصر، بر آنیم تا در حدّ توان،

ص: 108

به گوشه هایی از کارآمدی رهبری های داهیانة مقام معظم رهبری در 3 بخش «مدیریت کلان کشور»، «مدیریت راهبردی علم و فناوری» و همچنین «مدیریت بحران» اشاره ای بسیار گذرا داشته باشیم:

1. مدیریت کلان کشور

اشاره

یکی از وظایف رهبری - در هر جامعه ای - مدیریت کلان آن جامعه و سوق دادن جامعه به سمت اهداف بلندمدت آن جامعه است. توجه به این «دیدِ کلان» در مدیریت، همواره مورد نظر رهبر معظم انقلاب بوده است؛ به طوری که همواره دیگر مسؤولان را نیز به این مسأله توجه داده اند:

«شما به عنوان مسؤولان كشور و نظام موظفيد مهندسى كلى كشور را دايماً در نظر داشته باشيد. چون بدون يك مهندسىِ كلان نمى شود جزئيات را ترتيب داد؛ شما بايد اول طرح را در نظر داشته باشيد، نقشه را بدانيد و مهندسىِ صحيح كرده باشيد تا بتوانيد اين ديوار را اين جا بالا ببريد، آن خشت را آن جا بگذاريد، آن گودال را آن جا بكنيد.»(1)

«كارهائى كه نظام در سطح كلان با جنبه ى شمولى كه بعضى از مسائل دارد، انجام ميدهد، بايستى با ملاحظه ى همه ى جوانب باشد؛ يك بُعدى نميشود به مسائل نگاه كرد. فكر ميكنم اگر شما با اين ملاحظات نگاه كنيد، آنچه كه تاكنون انجام گرفته و آنچه در آينده انجام خواهد گرفت، هر ذهن

ص: 109


1- . بيانات در ديدار نمايندگان مجلس شوراى اسلامى 8/3/1384

باانصافى را قانع خواهد كرد.»(1)

در این بخش، گوشه هایی از تحقّق عینی توجه به «مدیریت کلان کشور» توسط رهبر انقلاب را به اختصار در سه بخش ذیل بررسی می کنیم:

1-1. آرمان آفرینی و گفتمان سازی

«در نظام اسلامی كه از جهان بینی مشخص و مستدلّ و همچنین آرمان های متعالی برخوردار است، توجه دادن به آرمان ها و خَلق مفاهیم نو به نو از میان آن ها می تواند به آفرینش افق های روشن در گیرودار روزمرگی ها بیانجامد. به همین سبب، هنر خلق اندیشه و آرمان متعالی را می توان از اساسی ترین مؤلفه های تمایز رهبری در نظام اسلامی با سایر نظام ها دانست.

اگر جامعه، آرمان متعالی نداشته باشد، در پیچ و خم روزمرگی متوقف خواهد شد و هیچ گاه به قله ی تعالی نخواهد رسید. بنابراین به نظر می رسد مهم ترین ویژگی رهبری در این راستا، زدودن این رخوت از جامعه و حركت دادن مردم به سوی آرمان ها است.»(2)

از سوی دیگر: یكی از ویژگی های رهبران مقتدر در هر جامعه ای، خلق گفتمان های مسلّط اجتماعی است كه تعیین كننده ی فضای كلّی

ص: 110


1- . بيانات در ديدار دانشجويان و نخبگان علمي 4/6/1388
2- . دکتر علی عسکری، «الگوی رهبری فرهنگی»، پایگاه اینترنتی راسخون: http://www.rasekhoon.net/weblog/olgoyemasraf88/40249.aspx

تعامل های فرهنگی و اجتماعی هستند. در حقیقت، هر كس بتواند آفریننده و جهت دهنده به این گفتمان باشد، جامعه را رهبری می کند.

مطرح کردن مفاهیمی چون: «وجدان کاری و انضباط اجتماعی»، «نهضت خدمت رسانی به مردم»، «عزت و افتخار حسینی»، «اتحاد ملی و انسجام اسلامی»، «اصلاح الگوی مصرف» و... در نامگذاری سالها؛ و یا در خارج از این قالب، در نهادینه سازی گفتمان ها مانند «جنبش نرم افزاری و تولید علم»، «جنبش عدالتخواهی»، «نهضت آزاد اندیشی» و... چون برخاسته از زمینه ها، انتظارات و نیازهای جامعه بوده، به سرعت جای خود را باز کرده و مورد استقبال فرهیختگان و نخبگان جامعه قرار گرفته است:

«اين كه ما هر سالى را به نامى و با شعارى موسوم مى كنيم و سال را با اين نام و با اين شعار آغاز مى كنيم، صرفا يك عمل تشريفاتى نيست. البته اسم ها مهم نيست؛ مهم مسمّاست؛ ليكن اين نامگذارى ها به ما و ملت و مسؤولان نشان مى دهد كه چه مى خواهيم و دنبال چه هستيم يا بايد به دنبال چه باشيم.

سال رفتار علوى، هدف والاى ملت ايران و تكليف بزرگ مسؤولان و دولتمردان را مشخص مى كند. سال خدمت رسانى يا سال پاسخگويى، همه ى خطوطى را كه مسؤولان كشور و همه ى ما بايد دنبال كنيم، به ما نشان مى دهد. اين شعارها در واقع مطالبات ملت از ما مسؤولان است.

اگر نهضت عدالتخواهى مطرح مى شود، يا اگر نهضت نرم افزارى و توليد علم به عنوان يك جنبش عمومى مطرح مى شود، يا اگر نهضت آزادانديشى مطرح مى شود، براى اين است كه همه ى مسؤولان و همه ى آحاد ملت احساس

ص: 111

كنند كه در اين جهت مسؤوليت دارند. كشور به اين شعارها نياز دارد. البته مى دانيم كه بسيارى از اين شعارها در سالهاى خود به طور كامل تحقق پيدا نكرده است؛ ليكن كارهاى زيادى هم صورت گرفته است. هر سال بايد با تجربه هاى سالهاى پيش، هم ملت و هم دولت راه خود را به سمت هدفهاى والاى اين ملت و اين كشور طى كنند و گامها را محكم تر و استوارتر بردارند.»(1)

1-2. سیاستگزاری کلان برای نظام

در اصل 110 قانون اساسی، به عنوان اولین وظیفة رهبری، به «تعیین سیاستهای کلی نظام» اشاره شده است.

رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام خمینی و پس از ایشان نیز رهبر معظم انقلاب، همواره در بیانات و پیامهای خود خطاب به سران قوا و مسؤولان کشور، این امر را مدّ نظر داشته و حدود و ثغور سیاستهای کلی نظام را مشخص می کردند.

اما در سال 1379، رهبر معظم انقلاب برای اولین بار، سیاستهای کلی و بلندمدت نظام را به صورت جمع بندی شده و مدوّن، ابلاغ فرمودند. در این ابلاغ - که به سران سه قوه نوشته شده است - آمده است:

« قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، ترجمان خواسته ها و آرمانهاى ملت ايران و نشان دهنده ى جهت و مسير حركت مردم و چارچوب كلى براى

ص: 112


1- . بيانات در صحن جامع رضوى 1/1/1384

تدوين قوانين و سياستهاى كلى نظام است.

يكى از ويژگيهاى ممتاز قانون اساسى، قدرت انعطاف و انطباق با شرايط و تحولات است و براى خروج از معضلات و تنگناها و استفاده ى بيشتر از نظرات افراد خبره و صاحبنظران راه حلهاى عملى ارائه نموده است.

اينك در مرحله ى جديد از تعيين سياستهاى كلى نظام و در پى دريافت مشورتهاى مجمع تشخيص مصلحت نظام، مطابق بند يكم اصل 110 قانون اساسى اولين مجموعه از سياستهاى كلى و بلندمدت جمهورى اسلامى در موضوعاتى كه در نظر آن مجمع از اولويت بيشترى برخوردار بوده است (امنيت اقتصادى - انرژى - منابع آب - بخش معدن - منابع طبيعى - بخش حمل و نقل) تعيين و به قواى سه گانه ى كشور ابلاغ مى گردد.»(1)

همچنین در مقاطع مختلف، ایشان سیاستهای کلی برنامه های پنج ساله و یا سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی را ابلاغ کرده اند که استفاده از این روش مدوّن در ابلاغ سیاستهای کلی، نقش مهمّی در هدایت دستگاههای مختلف و همچنین هماهنگی آنها در راستای مدیریت کلان کشور و در مسیر پیشرفت و دستیابی به اهداف استراتژیک نظام جمهوری اسلامی ایران ایفا می کند.

1-3. فرمان تدوین چشم انداز 20 ساله و پیگیری اجرای آن

تغييرات اساسي و سريع روندها و رويه هاي اقتصادي، سیاسی و تكنولوژيك در عصر فراصنعتي، تاثيرات شديدي بر عملكرد و رفتار

ص: 113


1- . نامه به سران قواى سه گانه و ابلاغ سياستهاى كلى نظام 20/12/1379

سازمانها داشته است. تحقيقات نشان مي دهد كه تنها معدودي از رهبران - بويژه در كشورهاي جهان سوم - موفق به شناخت و سپس واكنش صحيح و بموقع در برابر اينگونه تغييرات شده اند و بسياري از آنها هنگامي اقدام به عمل كرده يا مي كنند كه «تغيير» به صلابت و صراحت كامل رسيده است و چاره اي جز تن دادن به نتايج آن و واكنش انفعالي وجود ندارد.

در مقابل، «رهبران چشم اندازگرا»(1) با نگرشي كاملاً متفاوت به تغييرات مي نگرند و نه تنها در پي حذف و كنترل آنها نيستند، بلكه در جستجوي آثار و نشانه های بالقوه آن هستند و از تغيير استقبال مي كنند. این رهبران، نيك مي دانند كه موفقيتشان تا حدود زيادي به توان پاسخگويي به تغييرات محيطي بستگي دارد و بنابراين مهمترين نگرانيهاي آنان، ايجاد ساختار سازماني منعطف، تشكيل و هدايت گروه هاي ايده پردازي، تعيين و تحقق دگرگوني استراتژيك و انتخاب افرادي است كه براي تغيير استراتژيك، انگيزه و توانايي داشته باشند و اين نگرانيها جز در پرتو داشتن تفكر استراتژيك به اطمينان خاطر و بقاي سازمان منجر نخواهد شد.(2)

حال، با در نظر گرفتن مقدمة فوق، برای تبیین نقش رهبر معظم

ص: 114


1- . Visionary
2- . حسن بیک محمدلو، «رهبري چشم اندازگرا»، پایگاه اینترنتی باشگاه اندیشه: http://www.bashgah.net/pages-41049.html

انقلاب در استفاده از چشم انداز(1) در مدیریت کلان کشور، کافیست به «فرمان» و «اهتمام خاصّ» ایشان در تدوین چشم انداز 20 ساله و همچنین تأکید به «مواظبت» و خارج نشدن از مسیر آن نگاهی بیندازیم:

تدوین سند چشم انداز - که در ابتدا قرار بود 10 ساله باشد - با فرمان مستقیم رهبر معظم انقلاب آغاز شد:

«سياستها و برنامه بايد به چشم اندازى متوجه باشد، كه ... اين نكته ى مهمى است. ما در اواخر سال هشتادويك به مجمع تشخيص مصلحت گفتيم كه چشم انداز ده ساله را - كه شامل دو برنامه ى پنجساله خواهد شد - پيشنهاد كنند تا بر اساس چشم اندازى كه تصوير خواهد شد، سياستهاى كلى را تنظيم كنيم. اين چشم انداز، نگاه و توقع ما را از كشور در ده سال آينده مشخص خواهد كرد.»(2)

ایشان سپس پس از تدوین و ابلاغ سند چشم انداز 20 ساله، در سخنرانی های مختلفی به تبیین ضرورت تدوین چشم انداز، ترسیم آیندة روشن در مقابل کشور و همچنین امیدبخشی و اطمینان دادن

ص: 115


1- . لازم است در اینجا واژة «چشم انداز» نیز تعریف شود. «چشم انداز، جهت گيري هاي آتي سازمان را تداعي مي كند. چشم انداز، توضيح دهندة هر چيز اعم از فرهنگ كسب و كار، تكنولوژي و يا هر نوع فعاليت سازمان در آينده است. برخي نيز عنوان كرده اند: چشم انداز، شامل استراتژي است، يعني چشم انداز، چگونگي دستيابي به استراتژي سازمان را روشن مي سازد. مفهوم چشم انداز بايد علاوه بر مغز افراد در قلب افراد سازمان نفوذ كند. افراد داراي آرمان های خاص و نيز برداشتهايي خاص از آن آرمان هستند. هرگاه آرمانی با مشاركت ذهني و عملي همراه باشد، چشم انداز ناميده مي شود.
2- . بيانات در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ايران 15/05/1382

نسبت به قابل دستیابی بودن موارد موجود در سند چشم انداز پرداختند:

«چشم انداز بيست ساله اى تصويب و به دستگاهها ابلاغ شده است كه حقيقتاً جاده ى بسيار مستحكمى به سمت يك آينده ى روشن، زير پاى ملت و مسؤولان باز مى كند.»(1)

«برنامه هاى پنج ساله بر اساس چشم انداز بيست ساله تنظيم خواهد شد؛ بودجه ها بر آن اساس نوشته خواهد شد و تلاش مسؤولان در اين رويكرد قرار خواهد گرفت.»(2)

«چشم انداز بيست ساله ى ابلاغ شده به مسؤولان سياستگذارى و برنامه ريزى، يك امر عملى و منطقى و قابل تحقق است. نبايد تصور شود كلماتى كه در چشم انداز بيست ساله پشت سر هم نوشته مى شود، صرفا يك آرزوست و بدون محاسبه ى عملى است. به فضل پروردگار، ملت ايران و كشور عزيز ما مى تواند در طول بيست سال به اين آينده برسد. اين يك آينده ى مطلوب و يك گام بلند در راه رسيدن به آرمانهاى والاى اسلامى است كه در آن، پيشرفت مادى، پيشرفت اقتصادى، پيشرفت فرهنگى، تعالى معنوى و اخلاقى و هويت اسلامى وجود دارد. امروز نظام جمهورى اسلامى در سايه ى كار و تلاشى كه در سالهاى گذشته شده است، به عنوان يك چشم انداز روشن براى آينده، مى تواند اين را مشخص و ترسيم كند.»(3)

و در نهایت، در بیانات مکرّر، مطالبة جدی خویش را مبنی بر لزوم حرکت گام به گام در مسیر چشم انداز، هم از مسؤولان و هم از مردم

ص: 116


1- . بيانات در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران 24/11/1382
2- . بيانات در آغاز سال جديد 1/1/1384
3- . بيانات در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران 23/08/1382

اعلام کردند:

«چشم انداز بيست ساله يك سند بسيار معتبر و مهم است كه مسئولان كشور - چه در قوه ى مجريه، چه در قوه ى مقننه - و در بخشهاى مختلف موظف شده اند گام به گام اين سند چشم انداز را تعقيب كنند و به آن اهداف نزديك شوند. مردم هوشمند و جوانان بااستعداد در هر نقطه ى كشور مسئوليت بزرگى در اين زمينه بر دوش دارند. من به شما مردم عزيز و بخصوص به جوانان عرض ميكنم كه ساختن كشور، پيش بردن كشور يك وظيفه ى مشترك است؛ مشترك بين مسئولان و مردم؛ مردم هم داراى مسئوليتند.»(1)

«نقشه ى راه، سند چشم انداز است. سند چشم انداز را هيچ نبايستى مورد غفلت قرار داد. اين حقيقتا يك سند واقعى و يك نقشه ى راه حقيقى است. بايد دستگاههاى نظارتى خودتان را محاسبه كنيد. حالا ديگران ممكن است نظارت بكنند، ممكن است نكنند؛ ممكن است نظارتشان درست باشد، ممكن است ناقص باشد؛ اما در درون خود مجموعه ى قوه ى مجريه - كه نقشش در رسيدن به اهداف چشم انداز، بسيار حساس است - دستگاههاى نظارتى را فعال كنيد، بعد ساز و كارهاى نظارتى را بكار بيندازيد تا ببينيم برنامه ها و سياستها چقدر جلو رفته.»(2)

2. مدیریت راهبردی علم و فنّاوری

اشاره

«معناي مدرن علم، گرچه مدت مديدي كوشيد خود را گسسته از هنجارها، ارزش ها و عقايد بنماياند، ولكن در خدمت ايدئولوژي هايي است كه به

ص: 117


1- . بيانات در ديدار مردم مريوان 26/2/1388
2- . ديدار رئيس جمهوري و اعضاى هيئت دولت 2/6/1387

صورت كاربست هاي دروني يا اهداف بروني قائد و سائق آن هستند.

جمهوري اسلامي ايران اگر بتواند در توليد اين معنا از علم كارآمد و توانمند باشد، به يكي از مهمترين كالاهاي راهبردي جهاني امروز دست يافته است و البته دستيابي به چنين كالايي، نيازمند سياست هاي راهبردي متناسب با فرداست.

راهی كه تامين كننده اهداف انقلاب اسلامي و تضمين كننده اسلاميت جمهوري است با عبور از مرزهاي علم مدرن و گام گذاردن در مسير توسعه ديني، سياست هاي اصلي خود را متوجه تعامل فعال دو نهاد علمي حوزه و دانشگاه كند.

رهبر معظم انقلاب نيز در دو دهه رهبري با تاكيد بر تعامل حوزه و دانشگاه و تاييد و تقويت جايگاه شوراي انقلاب فرهنگي و تصريح بر ضرورت گشودن مرزهاي دانش و علم و تعقيب و پيگيري نسبت به نهضت نرم افزاري و توليد علم، كارنامه درخشاني را در تداوم حركت امام به جاي گذارده اند.»(1)

در ادامه، به تبیین نمونه هایی از ایفای این نقش رهبری در مدیریت راهبردی علم در کشور می پردازیم:

2-1. طرح بحث «جنبش نرم افزاری و تولید علم»

هرچند رهبر انقلاب از ابتدای پذیرش این مسؤولیت، به کرّات بر مسألة پیشرفت علم و فناوری تأکید داشتند، اما به طور خاص، از اواخر دهة

ص: 118


1- 2. حجت الاسلام والمسلمین پارسانیا http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100945188136

70، با ابداع اصطلاح «جنبش نرم افزاری و تولید علم»، مطالبات خود را در این موضوع و در راه پیشرفت کشور به طور مشخّص تبیین کردند:

«امروز انتظار كشور ما از دانشگاه اين است. دانشگاه بايد بتواند يك جنبش نرم افزارى همه جانبه و عميق در اختيار اين كشور و اين ملت بگذارد.»(1)

«مسائل اصلى كشور، مسأله ى اقتصاد و مسأله ى علم و ارتقاى پايه ى علمى دانشگاهها و همان جنبش نرم افزارى است كه ما بارها در دانشگاهها و در ديدار با دانشجويان و اساتيد در ميان گذاشته ايم.»(2)

این گفتمان، با سرعت شگفت انگیزی جای خود را در محافل علمی باز کرد:

«بنده وقتى جنبش نرم افزارى يا توليد علم را - كه معنايش خارج شدن علم از حالت تقليدى و ترجمه اى است - مطرح كردم، مسأله به اين صورت زنده نبود. الآن هرجا كه به محيطهاى دانشجويى و دانشگاهى مى روم، مى بينم استاد، دانشجو، محقق و پژوهشگر از جنبش نرم افزارى حرف مى زند.»(3)

«چند سال پيش، اول بار در دانشگاه اميركبير مسأله ى جنبش نرم افزارى را مطرح كردم. جنبش نرم افزارى، يعنى در زمينه ى علم، توليد علم و شكستن مرزهاى علم، يك جنبش و يك حركت عظيم به وجود بيايد. از اين پيشنهاد استقبال شد و من امروز مى بينم كه در سخنان اساتيد و مسؤولان دانشگاه ها روى اين نكته تكيه مى شود. البته تا مدتى بعضى ها مى گفتند ما نمى دانيم

ص: 119


1- . بيانات و پرسش و پاسخ در جمع دانشجويان و اساتيد دانشگاه صنعتى امير كبير 09/12/1379
2- . بيانات در ديدار دانشجويان و دانش آموزان به مناسبت گراميداشت سالروز 13 آبان 13/08/1381
3- . بيانات در ديدار جمعى از اعضاى تشكلها، كانونها، نشريات، هيأتهاى مذهبى و شمارى از نخبگان دانشجويى 15/08/1382

اصلاً معناى اين حرف چيست! عده يى هم شبهه مى كردند كه علم مگر توليدكردنى است! البته بحث لغوى مى كردند و مى گفتند چرا گفته ايد توليد علم! شما هرچه مى خواهيد اسمش را بگذاريد؛ مقصود كه معلوم است.»(1)

ایشان سپس به تبیین نقش خود در حرکت کشور در این مسیر پرداختند:

«من سه چهار سال قبل در يكى از دانشگاههاى تهران گفتم اگر بنا بود بودجه ى كارهاى تحقيقاتى و دانشگاههاى كشور را من تنظيم كنم و در اختيار بگيرم، آن گونه كه مصلحت است عمل مى كردم؛ اما آن شرايط فراهم نيست و مسؤولان بخشها طبق قانون اختياراتى دارند كه بايد انجام دهند. گفتم موضوعِ بسيار مهم ّ توليد علم و جنبش نرم افزارى و خط شكنى در جبهه ى علم آفرينى را مطرح مى كنم، تا بشود فرهنگ محيط دانشگاهى. وقتى اين شد، آن وقت ديگر نگرانى نيست؛ زيرا دهها و صدها هزار دل معتقد و مشتاق و جسم و ذهن جوان و خسته نشو در اين راه مى افتند و آن را دنبال مى كنند. من امروز نشانه هاى اين پيشاهنگان اميد و بشارت كشور را مى بينم.»(2)

«من نقشم اين است كه بيايم بگويم اين كار را خوب است بكنيم. نهضت نرم افزارى و جنبش نرم افزارى و نهضت توليد علم را ما مطرح كرديم؛ الان حدود ده سال مى گذرد و امروز يك غوغايى راه افتاده است. چه كسى اين را راه انداخته؟ من كه يك كلمه بيشتر نگفتم. اين كار را شما كرديد.»(3)

ص: 120


1- . بيانات در ديدار وزير علوم و رؤساى دانشگاه ها 17/10/1383
2- . بيانات در ديدار استادان و دانشجويان قزوين 26/09/1382
3- . ديدار با دانشجويان 18/08/1385

و در نهایت انگیزة خود در طرح این بحث را در جای دیگری

تبیین فرمودند:

«اينى كه من توى اين چند سال به دانشگاه ها مرتب راجع به مسائل علم و تحقيق و پژوهش و نوآورى و جنبش نرم افزارى و ارتباط صنعت و دانشگاه و اينها اين همه تأكيد كردم، براى خاطر اين است كه يك ركن امنيت بلندمدت كشور و ملّتتان، علم است.»(1)

و البته روشن است که خاستگاه مطالبة ایشان برای رسیدن به این پیشرفت علمی را بایستی بسیار والاتر از یک حسّ ناسیونالیستیِ صرف، یعنی پیشرفتِ ایران دانست:

«ما اگر در صنعت و در دانش پيشرفت كنيم، به سود دنيا و ملتهاى عقب افتاده و در درجه اول به سود دنياى اسلام است. بنابراين، اين كه ما بايد پيشرفت كنيم و مرزهاى علم را بشكنيم و باز كنيم، يك نگاه نژادپرستانه ى خودخواهانه نيست، كه ما چون ايرانى هستيم، بايد اين كار را بكنيم. بله، ما غرور ملى هم داريم؛ اين را انكار نمى كنيم. ما به گذشته ى خودمان نگاه مى كنيم و احساس عزت و سرافرازى مى كنيم... اما فقط اين نيست - همان طور كه گفتم - نگاه انسانى و اسلامى است.»(2)

2-2. حمایت عملی و قاطعانه از فعالیت های شاخص علمی

یکی از اصلی ترین اجزاء بحث جنبش نرم افزاری و تولید علم، همانطور که بارها در کلمات رهبر انقلاب تکرار شد، «شکستن مرزهای علم»

ص: 121


1- . بيانات در ديدار دانشجويان و نخبگان علمي 04/06/1388
2- . بيانات در ديدار جمعى از مهندسان و محققان فنى و صنعتى كشور 05/12/1383

است. در این رابطه خالی از لطف نیست به دو نمونة شاخص از نزدیک شدن به مرزهای علم که در سالهای اخیر در کشور ما اتفاق افتاد - یعنی دستیابی به «سلولهای بنیادی» و همچنین «فناوری هسته ای» - و نقش رهبری در پیشبرد آن دو اشاره کنیم:

2-2-1. سلولهای بنیادی و پژوهشکدة رویان

نقش حمایتی و اعتماد رهبر معظم انقلاب در دستیابی به سلولهای بنیادی، هرگز قابل انکار نیست. در ادامه به طور مختصر به توضیح این ادعا می پردازیم.

ابتدا دربارة پژوهشکدة رویان:

«پژوهشكده رويان در سال 1380 با تلاش هاي دكتر سعيد كاظمي آشتياني و همكارانش به عرصه تحقيقات سلول هاي بنيادي وارد شد كه اين تحقيقات در سال 1382 به نتيجه رسيد و پژوهشكده رويان با توليد رده سول هاي بنيادي جنيني نام ايران را در بين 10 كشور برتر دنيا كه به اين فناوري دست يافته اند قرار داد.

توليد اولين ردة سلول هاي بنيادي جنيني در ايران در سال 1382، تولد اولين گوسفند شبيه سازي شده در ايران در سال 1385، بهره گيري از سلول هاي بنيادي در درمان بيماران با ضايعات قلبي و بيماران با سوختگی های قرنيه چشم در سال 1383 و براي نخستين بار در كشور، و بسياري توفيقات ديگر بخشي از موفقيت هاي پژوهشكده رويان در طي دوران فعاليتش بوده است. اكنون با گذشت نزديك به دو دهه، پژوهشكده رويان توانسته است به يكي از معتبرترين مراكز ارائه خدمات تخصصي و فوق تخصصي در خاورميانه تبديل شود. به طوري كه با يقين مي توان گفت روشي براي درمان ناباروري

ص: 122

در دنيا شناخته و به كار گرفته نشده است كه در پژوهشكده رويان، آن روش به زوج هاي نابارور ارائه نشود.»(1)

دکتر کاظمی آشتیانی و همکارانش در زمانی ایدة دستیابی به سلولهای بنیادی را مطرح کردند که در آن زمان، از سوی مجامع علمی و حتی برخی دستگاههای دولتی، نه تنها حمایت نشدند، بلکه گاهی به دروغگویی هم متهم شدند:

«بسم الله الرحمن الرحیم. من از پژوهشكده رویان در خدمت شما هستم. موضوع مقاله من...» یكی از استادان حاضر در سالن كنفرانس همین كه اسم پژوهشكده رویان را می شنود، بلند می شود:

«این اراجیف چیست كه به خورد مردم می دهید؟ شما دروغ می گویید كه به «سلولهای بنیادی» دست پیدا كرده اید! چرا سر مردم را كلاه می گذارید؟ چرا با این دروغها ذهن مردم را آشفته می كنید؟... این كاری كه شما می گویید انجامش داده ایم سلول بنیادی نیست، من ده سال پیش خودم توی یك مؤسسه دانشگاهی چنین كاری را انجام داده ام... شما تازه الان به اینجا رسیده اید؟ زحمت كشیدید...!»(2)

در این زمان، دکتر کاظمی آشتیانی مسأله را به رهبر انقلاب اطلاع دادند و از ایشان درخواست کمک کردند:

«بعد از اینكه آقای دكتر كاظمی به مقام معظم رهبری اطلاع دادند كه كار

ص: 123


1- . (به نقل از پایگاه رسمی پژوهشکده رویان به نشانی: http://www.royaninstitute.org)
2- . «ما می توانیم ابر قدرت علمی دنیا باشیم»، ماهنامه سوره، شماره 21، آبان و آذر 1384

موفقیت آمیز بوده، بچه های همین هیئت علمی، آقای دكتر بهاروند، دكتر اسلامی، دكتر سامانی، دكتر علیزاده، دكتر زهرایی و... همه در یك جلسه خصوصی رفتند پیش رهبر... آنجا بود كه وقتی برگشتند، همه روحیه شان عوض شده بود. انرژی گرفته بودند... حرفهایی كه این طرف و آن طرف پشت سر مجموعه زده می شد، دیگر در روحیه ما تأثیر منفی نداشت...»(1)

این دیدار، در همان ایام نیز در بیانات رهبر معظم انقلاب انعکاس یافت:

«چند روز قبل گزارشى راجع به توليد و تكثير و انجماد سلولهاى بنيادى به من دادند. اين يك كار بسيار عظيم و پيچيده ى علمى است كه در معدودى از كشورهاى دنيا انجام گرفته است. در كشور ما اين كار بى سروصدا اتفاق افتاده و هنوز اعلان هم نشده است. به نظر من اهميت اين كار كمتر از كار هسته اى كه ما كرديم، نخواهد بود. اين كار در آينده ى پزشكى دنيا ارزش زيادى دارد و دنيا از آن به عنوان يك انقلاب پزشكى نام مى برد. يك گروه جوان مؤمن انقلابى و واقعا جهادى كه از همين بچه هاى جهاد دانشگاهى هستند، راجع به اين مسأله چند سال كار كرده اند و به نتايج خوبى رسيده اند - البته بايد كار ادامه پيدا كند تا به آن نتايج نهايى اش برسد - كه ان شاءالله خودشان اعلان خواهند كرد.»(2)

از آن زمان، شخص رهبر معظم انقلاب، به عنوان یکی از مهمترین حامیان این طرح، نقش بسیار مهمی در ثمربخشی آن ایفا کردند؛ به طوری که در سایت رسمی پژوهشکده رویان، از آن به عنوان یکی از دو

ص: 124


1- . «ما می توانیم ابر قدرت علمی دنیا باشیم»، ماهنامه سوره، شماره 21، آبان و آذر 1384
2- . بيانات در ديدار اعضاى هيأت دولت 5/6/1382

عامل موفقیت این طرح نام برده شده است:

«پژوهشکده رویان یک مرکز عمومی غیردولتی است که با مشارکت افراد خیّر تأسیس شده است. طی سال های 1368 تا 1370 تلاش های زنده یاد دکتر سعید کاظمی برای تأسیس مؤسسه ای برای درمان ناباروری هنگامی به بار نشست که دو عامل مهم دست به دست هم داد و با تاسیس این مرکز مقدمات رشد و بالندگی علمی کشور رقم خورد.

این دو عامل، یکی اعتماد رهبر معظم انقلاب به گروهی از جوانان پرشور و جهادگر دانشگاهی بود؛ و دیگری، ورود جمعی از افراد خیّر به عرصه ای تازه بود. کمک به تأسیس مرکزی برای پیشبرد علم و دانش به جای ساخت مسجد و درمانگاه و غیره.» (1)

2-2-2. فناوری هسته ای

هرچند پرداختن به نقش راهبردی، حمایتی و مدیریتی رهبر انقلاب در دستیابی به فناوری هسته ای، خود فرصتی جداگانه می طلبد، اما در این مقال، تنها مختصراً به گوشه هایی از این بحث می پردازیم.

هرچند اولین تلاشهای ایران برای دستیابی به فناوری هسته ای به سال 1335، یعنی بیش از 50 سال پیش بر می گردد،(2) اما توجه به این فناوری، هیچگاه در زمرة سیاستهای کلی نظام وجود نداشت. رهبر معظم انقلاب در ابلاغ سیاستهای کلی نظام در سال 1379، در بخش

ص: 125


1- . به نقل از پایگاه رسمی پژوهشکده رویان به نشانی: http://www.royaninstitute.org
2- . به نقل از کتاب «تاريخ انرژي هسته اي در ايران و جهان»، مركز اسناد و تاريخ ديپلماسي وزارت امور خارجه

«سیاستهای کلی انرژی» آوردند:

«... 2- تلاش براى كسب فن آورى و دانش هسته اى و ايجاد نيروگاههاى هسته يى به منظور تأمين سهمى از انرژى كشور و تربيت نيروهاى متخصص.

3- گسترش فعاليتهاى پژوهشى و تحقيقاتى در امور انرژيهاى گداخت هسته يى و مشاركت و همكارى علمى و تخصصى در اين زمينه.» (1)

به فاصلة سه سال از این ابلاغ، علیرغم کارشکنیهای آژانس بین المللی انرژی اتمی و همچنین عدم همکاری کشورهای دارای این فناوری، تلاش متخصصین هسته ای کشور نتیجه داد:

«ما خود، فنآورى اتمى را به كورى چشم دشمنان به دست آورديم. ما عضو آژانس اتمى بوديم و قرارداد آژانس بين المللى اتمى را امضا كرده بوديم و قرار بود طبق مقررات، كمكهايى به ما بشود. متنفّذين صهيونيست و امريكا به همه ى دنيا اعلام كردند كه به ايران كمك نكنيد. جوانان، متفكرين و استعدادهاى جوشان و درخشان ما خود توانستند بدون كمك در طول چند سال، آرام آرام اين فنآورى را به دست آورند.»(2)

البته بلافاصله پس از انتشار این خبر، جنجال رسانه ای غرب علیه ایران آغاز شد و ایران را به تلاش برای ساخت بمب اتمی متهم کردند:

«در فناورى برتر كه در دنيا با افتخار از آن ياد مى شود، مجبور شدند على رغم همه ى دشمنيها بگويند ايران جزو ده كشورى است كه توانسته چرخه ى سوخت هسته اى توليد كند. اين چيز كمى نيست. البته وقتى چنين موفقيتى

ص: 126


1- . نامه به سران قواى سه گانه و ابلاغ سياستهاى كلى نظام 20/12/1379
2- . بيانات در اجتماع مردم مشهد در حرم مقدس 01/01/1382

پيش مى آيد، اين جنجال را هم دنبالش راه مى اندازند كه بله، اينها مى خواهند چنين كنند، چنان كنند؛ بمب بسازند.» (1)

البته رهبر معظم انقلاب با بیان مبنای شرعیِ حرمتِ استفاده از سلاح اتمی:

«وقتى از بمب هسته يى استفاده مى كنند، فقط آنهايى كه دشمن هستند كشته نمى شوند، بلكه كسانى هم كه دشمن نيستند، كشته مى شوند و اين بر خلاف عقيده ى ماست؛ بر خلاف ممشى و روش ماست. بمب هسته يى كه بر و فاجر را مى برد؛ خوب و بد را از بين مى برد؛ تر و خشك را با هم مى سوزاند، كار نظام اسلامى نيست.»(2)

و همچنین استفاده از مفهوم «وحدت ملی» به عنوان جایگزین «بمب اتم» در نظام جمهوری اسلامی:

«سلاح هسته يى بر غناى بالاى نود درصد اورانيوم و با تكنولوژى پيچيده متوقف است و كسى دنبالش خواهد رفت كه انگيزه اش را داشته باشد. ما انگيزه اش را نداريم، دنبالش هم نرفته ايم و نمى خواهيم برويم؛ ما احتياجى به بمب هسته يى نداريم. ما تا امروز اگر بر دشمنان خودمان غلبه كرده ايم، با بمب هسته يى غلبه نكرديم. ملت ايران بيست وپنج سال است امريكا را شكست داده؛ مگر غير از اين است؟ امريكا كه بيست وپنج سال از ملت ايران شكست خورده، با چه شكست خورده؟ ما با بمب هسته يى امريكا را شكست

ص: 127


1- . بيانات در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ايران 15/05/1382
2- . بيانات در ديدار هيأت علمى و كارشناسان جهاد دانشگاهى 01/04/1383

داديم، يا با عزم، اراده، ايمان، آگاهى و با اتحاد خودمان؟»(1)

بر این ادّعاها خط بطلان کشیدند. امّا در نهایت، فشارهای بین المللی - که از سوی لابی مشخصی رهبری می شد - دولت وقت را ابتدا به پذیرش داوطلبانه پروتکل الحاقی در آبان 1382، و سپس به ترتیب، تعلیق ساخت و مونتاژ سانتریفیوژها، تعلیق فعالیت UCF اصفهان در آذر 1383 و بالاخره تعلیق کارخانه غنی سازی نطنز مجبور کرد که در همة مراحل، به «داوطلبانه» بودن این تعلیق ها برای «اعتمادسازی» از سوی ایران تأکید می شود:

«در ماه های پایانی سال 2003 میلادی وزرای خارجه 3 کشور اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) به تهران آمدند و در سعدآباد مقرر شد که ایران فعالیت های هسته ای اش را معلق و پروتکل الحاقی NPT را امضا نماید.

با امضاء تفاهم نامه هسته ای سعدآباد میان ایران و سه کشور اروپایی، فعالیت های هسته ای ایران به صورت داوطلبانه از سوی ایران، در جهت رفع سوء تفاهمات ایجاد شده میان ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی، به حال تعلیق درآمد.» (2)

در این مقطع، رهبر معظم انقلاب هرچند این پیشنهاد «تعلیق» را کاملاً غیرمنطقی خواندند:

«زورگويىِ طرفهاى مقابل، نشان دهنده ى بى منطقىِ آنهاست؛ منطق ندارند.

ص: 128


1- . بيانات در ديدار هيأت علمى و كارشناسان جهاد دانشگاهى 01/04/1383
2- . مقاله «انرژی هسته ای ایران»، به نقل از پایگاه باشگاه اندیشه: http://www.bashgah.net/topics-347.html

«شما بايد غنى سازى را تعليق بلندمدت كنيد»؛ چرا و به چه دليل؟ چه ربطى بين شفاف سازى و تعليق يا توقف غنى سازى است؟ با هم هيچ ارتباطى ندارد. با اين ياوه گويى ها و حرفهاى دوران استعمار، مگر مى شود ملتى را از حقوق و خواسته ها و نظرات خودش محروم كرد؛ آن هم ملت ايران؛ اين ملت زنده؟ طرفهاى مذاكره بدانند ملت ايران زنده است. موجود زنده، هم اهل منطق است، هم اهل حركت است، هم اهل تعامل است، هم اهل دفاع است، هم اهل مشت زدن است؛ آن جايى كه لازم باشد.» (1)

«هى فشار آوردند كه بايد اين را تعطيل كنيد، بايد آن را تعطيل كنيد، بايد آن را تعطيل كنيد. رسيدند به كارخانه يو.سى.اف اصفهان، گفتند: اين را هم بايد تعطيل كنيد. آن مقدمات اوّلى است. بنده آن وقت به مسئولين گفتم كه اگر اين حرف را گوش كرديد، فردا خواهند گفت بايد معادن اورانيوم را هم كه توى اين كشور هست، كلاً يك جا جمع كنيد بدهيد به ما، تا خاطرجمع شويم كه شما نميخواهيد بمب اتم بسازيد!»(2)

اما با این حال، با حمایت همه جانبه از تیم مذاکره کننده از طرف دولت وقت، به طرف اروپایی، اولتیماتوم قاطعی داده و حدّ و مرز این عقب نشینی تاکتیکی را نیز مشخص کردند:

«ما به كسانى كه از طرف ايران مشغول مذاكره هستند، اعتماد داريم و از كار آنها حمايت مى كنيم؛ منتها طرف مقابل بايد بداند كه با ترفندهاى سياسى و با تضييع وقت نمى تواند ملت ايران را از عزم راسخ خود براى پيمودن راه فناورى انرژى هسته يى باز بدارد. مسؤولان ما محاسبه كردند، محاسبه شان

ص: 129


1- . بيانات در ديدار مسؤولان نظام 06/08/1383
2- . بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار دانشجويان دانشگاه هاى استان يزد 13/10/1386

هم درست است. پيگيرى اين كار براى پيشرفت كشور - هم پيشرفت مادى، هم پيشرفت سياسى، هم پيشرفت علمى - مفيد و لازم است؛ اين جزو مصالح ملى است؛ اين را مسؤولان درست فهميده اند و پايش هم ايستاده اند. اروپايى ها اگر مى خواهند در اين زمينه با ايران اسلامى به يك تفاهم واقعى برسند، بايد تأثير فشار امريكا و صهيونيست ها را روى خودشان كم كنند؛ نبايد تحت تأثير قرار بگيرند...

... طرفهاى اروپايى مذاكره كننده ى انرژى هسته يى بدانند با چه كشورى صحبت مى كنند. اگر مسؤولان كشور احساس كنند كه در اين مذاكرات جديت وجود ندارد، روند عوض خواهد شد؛ طور ديگرى خواهد شد؛ اين را همه بدانند.» (1)

اما در عمل، با هر گام عقب نشینی ایران، شورای حکام آژانس یک قطعنامه علیه ایران صادر می کند؛ به طوری که تنها در طول سالهای 82 تا 84، 9 قطعنامه و چند بیانیه علیه ایران صادر می شود! و بدین ترتیب انگیزه طرفهای اروپایی از مذاکره مشخص شد. رهبر معظم انقلاب در تحلیل وقایع رویداده فرمودند:

«اين فرايند عقب نشينى البته براى ما يك فايده اى داشت - بى فايده نبود اين عقب نشينى ها - فايده اش اين بود كه هم خودمان وعده ها و حرفهاى رقباى اروپائى و غربى را تجربه كرديم، هم افكار عمومى دنيا تجربه كرد. امروز هر كس به ما ميگويد آقا تعليق موقت بكنيد، ما ميگوئيم تعليق موقت را كه يك بار كرديم؛ دو سال! دو سال تعليق موقت كرديم. فايده اش چه

ص: 130


1- . بيانات در ديدار مردم پاكدشت، در سالروز عيد سعيد غدير 10/11/1383

شد؟ اول گفتند موقت تعليق كنيد، گفتند تعليق داوطلبانه بكنيد؛ ما هم به خيال موقت و به خيال داوطلبانه، تعليق كرديم. بعد هر وقت اسم از برداشتن تعليق آمد، يك قرشمال بازى اى در سطح دنيا درست كردند - در سطح مطبوعات و رسانه ها و محافل سياسى - واى، داد، داد، ايران ميخواهد تعليق را بشكند! تعليق شد يك امر مقدس كه ايران اصلاً حق ندارد نزديكش برود! ما اين را تجربه كرده ايم؛ ديگر، تجربه ى جديدى نيست. آخرش هم گفتند: اين تعليق موقت كافى نيست؛ اصلاً بايد بكلى بساط اتمى را جمع كنيد. همين اروپائى ها كه ميگفتند شش ماه تعليق كنيد، وقتى اين كار را كرديم، گفتند بايستى جمع كنيد! اين فرايند عقب نشينى، اين فايده را براى ما داشت؛ هم براى خود ما تجربه شد، هم براى افكار عمومى دنيا تجربه شد. ليكن عقب نشينى بود ديگر؛ عقب نشينى كردند.»(1)

در نهایت، در آخرین روزهای دولت وقت، قاطعانه دستور دادند که این تعلیق، در همان دولتی که تعلیق را پذیرفته، باید شکسته شود:

«من همان وقت هم در جلسه ى مسئولين - كه از تلويزيون پخش شد - گفتم اگر چنانچه بخواهند به اين روند مطالبه ى پى در پى ادامه بدهند، بنده خودم وارد ميدان مي شوم؛ همين كار را هم كردم. بنده گفتم كه بايستى اين روند عقب نشينى متوقف شود و تبديل بشود به روند پيشروى، و اولين قدمش هم بايد در همان دولتى انجام بگيرد كه اين عقب نشينى در آن دولت انجام گرفته بود؛ و همين كار هم شد. در زمان دولت قبل، اولين قدم به سمت پيشرفت برداشته شد؛ تصميم گرفته شد كه كارخانه ى يو.سى.اف اصفهان

ص: 131


1- . بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار دانشجويان دانشگاه هاى استان يزد 13/10/1386

راه اندازى شود، و راه اندازى هم شد، و دنبالش هم بحمداللَّه اين پيشرفت هاى بعدى است تا امروز.»(1)

با این فرمان صریح رهبر انقلاب، در مرداد 84 پلمپ کارخانه یو.سی.اف اصفهان و چهار ماه بعد، پلمپ کارخانه غنی سازی نطنز شکسته شد و در نهایت در فروردین 85 اولین جشن هسته ای در پی دستیابی متخصصان کشورمان به چرخه کامل تولید سوخت هسته ای در مقیاس آزمایشگاهی برگزار شد. از آن زمان، و در نتیجة درایت و مدیریت مقتدرانه و قاطعانة رهبر معظم انقلاب، موفقیّت های بسیاری در زمینه فناوری هسته ای، یکی پس از دیگری نصیب میهن اسلامی مان شد.

3. مدیریت بحران

اشاره

نظام جمهوری اسلامی ایران، به دلیل ماهیت ضدسلطه و ضد استکباری خود - که از مبانی نظری حاکم بر آن نشأت می گیرد - طبیعتاً همواره در معرض تهدید جبهة سلطه گر جهانی قرار داشته است. این جبهه وقتی در سالهای اولیة پس از پیروزی انقلاب، به وسیلة سازماندهی شورشها و ترورهای متعدد، به شهادت رساندن بالاترین لایه های سران نظام و در نهایت، تحمیل جنگ 8 ساله به ایران نتوانست به هدف «براندازی مستقیم» نظام دست یابد، سعی کرد با اتخاذ سیاست «بحران سازی» از قدرت نظام کاسته و حتی به خیال خود، تا مرز براندازی

ص: 132


1- . بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار دانشجويان دانشگاه هاى استان يزد 13/10/1386

پیش آید.

مدیریت رهبر معظم انقلاب در رویارویی به این بحران ها را می توان در دو بخش تقسیم بندی کرد:

3-1. تشخیص به موقع رویدادها و پیش بینی تهدیدها

«نگرش سنتی به مدیریت بحران، براین باور بود که مدیریت بحران یعنی فرو نشاندن آتش؛ به این معنی که مدیران بحران در انتظار خراب شدن امور می نشینند و پس از بروز ویرانی، سعی می کنند تا ضرر ناشی از خرابی ها را محدود سازند.

ولی به تازگی نگرش به این واژه عوض شده است. براساس معنای اخیر، همواره باید مجموعه ای از طرحها و برنامه های عملی برای مواجهه با تحولات احتمالی آینده در داخل سازمانها تنظیم شود و مدیران باید دربارة اتفاقات احتمالی آینده بیندیشند و آمادگی رویارویی با وقایع پیش بینی نشده را کسب کنند.

بنابراین، مدیریت بحران بر ضرورت پیش بینی منظم و کسب آمادگی برای رویارویی با آن دسته از مسائل داخلی و خارجی تأکید دارد که به طور جدی سازمان را تهدید می کنند.»(1)

در تمام طول دوران رهبری آیت الله العظمی خامنه ای، بارها اتفاق افتاده است که ایشان تهدیدها را به موقع و حتی قبل از وقوع آنها پیش

ص: 133


1- . حمیدرضا رضوانی، «مدیریت بحران سازمانی»، ماهنامه تدبیر، سال هجدهم، شماره 170

بینی کرده اند. اتفاقاً تذکر ایشان به این تهدیدها، در اکثر موارد با بی توجهی مسؤولان اجرایی مواجه شده؛ تا آنجا که حتی در مقطعی پیش بینی ها و بیان واقعیت ها را به «توهم توطئه» تعبیر کردند!

هشدار رهبری در مقاطع مختلف نسبت به بحران های پیش روی انقلاب، فصل جدی ای از مدیریت معظم له را به خود اختصاص می دهد اما از موارد متعدد قابل ذکر در اینجا، تنها به عنوان نمونه، یک مورد را بررسی می کنیم:

3-1-1. تهاجم فرهنگی

امروزه با نمایان شدن انحرافات فرهنگی متأثر از فرهنگ غرب در فضای کشور، شکی برای کسی باقی نمی ماند که این کشور در طول چندین سال، در معرض یک «تهاجم فرهنگی» گسترده و همه جانبة چندین ساله نسبت به فرهنگ کشور قرار داشته است. اما فرهیختگان جامعه در چه زمانی به این واقعیت رسیدند؟!

بسیار جالب است بدانیم، رهبر انقلاب در همان سال 1368 و تنها چند ماه پس انتخاب در این مسؤولیت، نسبت به وجود تهاجم فرهنگی گستردة غرب علیه انقلاب و اسلام تذکر دادند:

وقتى استكبار جهانى به بركت انقلاب اسلامى، با رشد معنوى اسلام مواجه شد و در جبهه ى نظامى و سياسى نتوانستند انقلاب و جمهورى اسلامى را - كه امروز مظهر و نمودار اسلام عملى است - بكوبند و شكست بدهند...

ص: 134

خواستند به تهاجم فرهنگى دست بزنند.(1)

عناصر فرهنگى جامعه - هركه هستند، هرچه هستند، چه وابستگان به دانشگاهها، چه وابستگان به حوزه هاى علميه و چه ديگران - بايد بدانند كه امروز دشمن، بيشترين همت خود را روى تهاجم فرهنگى گذاشته است. من به عنوان يك آدم فرهنگى، اين را عرض مى كنم، نه به عنوان يك آدم سياسى.(2)

در آن سالها، این تعبیر ایشان با انکار بسیاری از مسؤولان و فعالین عرصة فرهنگ مواجه شد. ایشان چند سال بعد، در این باره فرمودند:

بنده يك وقت، شش، هفت سال قبل از اين، بحث «تهاجم فرهنگى» را مطرح كردم كه بحث برانگيز شد و بعضيها درباره اش حرف زدند؛ شايد بعضى از شما يادتان باشد. همان وقت در تلويزيون جمهورى اسلامى ميز گردى دراين باره تشكيل دادند كه سه، چهار نفر آن جا بودند. يك نفر با آن نظرى كه بنده ابراز كرده بودم، موافق بود و حمايت مى كرد؛ چند نفر ديگر هم به كلى آن را رد مى كردند كه «نه آقا! اينها خيالات است، اينها باطل است!»(3)

اما ایشان همچنان سپس نسبت به شکلها و مراحل بعدی این تهاجم، هشدار دادند:

دشمن از راه اشاعه ى فرهنگ غلط - فرهنگ فساد و فحشا - سعى مى كند

ص: 135


1- . سخنرانى در ديدار با ميهمانان كنفرانس وحدت اسلامى، روحانيون و مسؤولان و ائمه ى جمعه و جمعى از اقشار مختلف مردم 24/07/1368
2- . سخنرانى در ديدار با گروه كثيرى از معلمان و مسؤولان امور فرهنگى كشور و جمعى از كارگران، به مناسبت روز معلم و روز جهانى كارگر 12/02/1369
3- . بيانات در مراسم فارغ التحصيلى گروهى از دانشجويان دانشگاه تربيت مدرس 12/06/1377

جوانهاى ما را از ما بگيرد. كارى كه دشمن از لحاظ فرهنگى مى كند، يك "تهاجم فرهنگى" بلكه بايد گفت يك «شبيخون فرهنگى» يك «غارت فرهنگى» و يك «قتل عام فرهنگى» است. امروز دشمن اين كار را با ما مى كند. چه كسى مى تواند از اين فضيلتها دفاع كند؟(1)

همچنین در چند سخنرانی، به طور مفصل منظور از تهاجم فرهنگی را تبیین کرده، نسبت به برداشت های سطحی از آن تذکر جدی دادند:

عده اى خيال كرده اند كه وقتى ما به تهاجم فرهنگى غرب حمله مى كنيم، فقط مسأله مان اين است كه يك نفر در خيابان حجابش را درست رعايت نكرده است. مردم بحمدالله حجابشان را رعايت مى كنند؛ الا افرادى قليل. مسأله ى اينها نيست. اين، فرعى است. اصل قضيه آن است كه داخل خانه هاست و از مجامع جوانان سرچشمه مى گيرد و دشمنان آن جا كار مى كنند. آن كه آشكار نيست، آن كه پنهان است، خطر آن جاست.(2)

هرچند بیش از 10 سال طول کشید تا فضای عمومی جامعه، به تدریج تهاجم فرهنگی را باور کند!

سالها پيش، من يك روز راجع به تهاجم فرهنگى صحبت كردم و گفتم دشمن از روزنه هاى فرهنگى به ما حمله مى كند؛ اما متأسفانه عده اى اين را نفهميدند. بعضى صريح و بعضى هم در پرده گفتند فلانى به چه چيزى حمله مى كند؟! كدام تهاجم، چه تهاجمى؟! امروز بعد از گذشت چند سال، آدمهاى ديرفهم كم كم مى فهمند كه تهاجم فرهنگى يعنى چه! موج حملات فرهنگى

ص: 136


1- . بيانات در ديدار فرماندهان گردانها، گروهانها و دسته هاى عاشوراى نيروهاى مقاومت بسيج سراسر كشور، در سالروز شهادت امام سجاد(ع) 22/04/1371
2- . بيانات در ديدار كارگران و فرهنگيان كشور، به مناسبت «روز كارگر» و «روز معلم» 15/02/1372

دشمن كه ايمان جوانان را هدف قرار داده، حالا به چشمشان مى آيد و ابراز نگرانى مى كنند! مى بينند در همه ى محيطهايى كه جوانان حضور دارند، دشمن مى خواهد جاپايى از خود به جا بگذارد و عقيده ى آنها را به انقلاب و دين و امام برگرداند؛ حتى عده اى در اين كه اين ملت استقلال مى خواهد، خدشه مى كنند! يعنى درست همان خواست دشمن؛ يعنى تهاجم فرهنگى.(1)

اما رهبری حکیمانة فقیه در جامعة ما، با وجود گذشت بیش از دو دهه، با استفاده از تعابیر گوناگون «شبیخون فرهنگی»، «قتل عام فرهنگی»، «ناتوی فرهنگی»، «امپراطوری فرهنگی» و اخیرا نیز با تعبیر جدید «جنگ نرم»، مسئولین و فعالان فرهنگی را نسبت به ماهیت این شیوه از ستیز، آگاه کرده اند:

در تهاجم نظامى شما طرفتان را ميشناسيد، دشمنتان را مى بينيد؛ اما در تهاجم معنوى، تهاجم فرهنگى، تهاجم نرم، شما دشمن را در مقابل چشمتان نمى بينيد. هوشيارى لازم است. من از همه ى ملت ايران بخصوص از خانواده هاى شهيدان و از همه ى شما عزيزان، بخصوص از جوانها خواهش ميكنم با هوشيارى كامل مرزهاى فكرى و روحى را حراست كنيد. نگذاريد دشمن مثل موريانه اى به جان پايه هاى فكرى و اعتقادى و ايمانى مردم بيفتد و آنها را دچار رخنه كند؛ اين مهم است. همه وظيفه داريم مرزهاى ايمانى و مرزهاى روحى خودمان را حفظ كنيم.(2)

ص: 137


1- . بيانات در ديدار اقشار مختلف مردم، به مناسبت 19 دى ماه، سالروز قيام مردم قم 19/10/1380
2- . بيانات در ديدار خانواده هاى شهدا و ايثارگران كردستان 22/02/1388

3-2. تصمیم گیریِ به موقع و مهار بحران

«باید توجه داشت که تصمیم گیریهای مهم و جدی، همواره از ضروریات مدیریت بحران در لحظات ابتدایی وقوع است. تصمیماتی که نه تنها در سازماندهی جبهة خودی مهمترین تاثیر را دارد، بلکه در شکل دهی آینده و نتیجة بحران، نقشی محوری دارد.

در مواجهه با بحران، اتخاذ تصمیم های صحیح منوط به دسته بندی حقایق و واقعیتها باشد. حیاتی ترین اقدام در آغاز، این است که باید به سرعت فهمید چه چیزی رخ داده است و چه اقدامی در مقابل آن باید انجام داد و پس از آن شرایط چگونه خواهد بود. بیش از 90% تصمیمات حساس در ساعات اولیه بحران صورت می گیرد و عوامل متعددی باید در مورد افراد و مسائل مرتبط در آنِ واحد در نظر گرفته شود.

بحران به طور اجتناب ناپذیر در سه بعد تصمیم گیری را تحت تاثیر قرار می دهد:

1. هدفهای عالی و حیاتی واحد تصمیم گیرنده را تهدید می کند؛

2. زمان واکنش را برای اتخاذ تصمیم محدود می سازد؛

3. عناصر و عوامل، تصمیم گیرنده را با بروز ناگهانی خود غافلگیر می کند.

بنابراین سه عامل مهم که در تعریف و تشخیص بحران از دیدگاه روش تصمیم گیری نقش عمده دارند، عبارتند از: «تهدید»، «زمان» و «غافلگیری».(1)

ص: 138


1- . «برنامه ریزی و تصمیم گیری در مدیریت بحران»، پایگاه مقالات علمی مدیریت

عبور کشور از بحرانهای متعدد و عمدتاً پیچیده در طول دو دهه رهبری آیت الله العظمی خامنه ای، و اقتدار روزافزون نظام جمهوری اسلامی بعد از پشت سر گذاشتن این بحرانها، خود کافی است تا قدرت تصمیم گیری و کنترل بحران رهبری نظام را اثبات کند؛ اما به عنوان نمونه، به بررسی مختصر 3 بحران در این سالها و نحوة مدیریت ایشان در مقابله با این بحرانها می پردازیم:

3-2-1. جنگ خلیج فارس

در جریان حملة صدام به کویت و اعمال فشارهای بین المللی بر عراق و شروع حمله نظامی به این کشور عکس العمل بعضی از گروه ها و دستجات سیاسی کشور ما در قبال حمله آمریکا، تلاش کزدند نظام را به سمت دخالت در جنگ به نفع صدام سوق دهند.آنها معتقد بودند از فرصت به دست آمده باید استفاده کرد و با رژیم صدام هم پیمان شد و با آمریکا جنگید!

یه عنوان مثال، یکی از نمایندگان سومین دوره مجلس شورای اسلامی در بیاناتی اظهار داشت:

«ما همه اش می گوییم مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، حالا باید این مساله را عملا نشان دهیم … و الله و بالله فردا اگر آمریکا پیروز شود و در بغل ایران بیایید، به این آسانی منطقه را ترک نمی کند. نباید این فرصت را از دست داد، حالا که خودش آمده ما جنگ می کنیم، نبرد می کنیم و در این نبرد قهرمانانه نمی توانیم ملت عراق را تنها بگذاریم. گذشته ها یک مساله دیگر است. جنگ با عراق یک مساله دیگر است. تجاوز عراق به ایران یک

ص: 139

مساله دیگر است. اما اینجا سرنوشت اسلام مطرح است … این برای ما ننگ است، برای ما عار است، اسلحه داریم، قدرت داریم، جوان داریم، بسیجی داریم، بسیجی داریم، ولی بخواهیم تساهل و تسامح کنیم، هیچ وقت تسامح در این جور مسایل جایز نیست. باید به طرف جنگ و جبهه برویم، نباید بگذاریم عراق یعنی ملت سی میلیونی عراق پایمال شود و این پایمال شدن در واقع پایمال شدن اسلام است.»(1)

و یکی دیگر از نمایندگان در اظهار نظری جالب توجه صدام را با «خالد ابن ولید» مقایسه کرد و گفت:

«حوادث و بحران اخیر یادآور رویارویی و صف ارایی «خالد ابن ولید» در برابر قدرت های صدر اسلام است. او عمری در صف کفر، شمشیر به روی پیامبر و مسلمین کشید ولی در نهایت فاتح بزرگی برای مسلمانان شد. امروز دنیای کفر در مقابل ملت عراق و فلسطین به عنوان خاکریز اول قرار گرفته است و به یقین خاکریز بعدی، انقلاب و مسمانان ایران هستند»(2)

موضع گیری ها و فضاسازی های موافقان حضور در جنگ به حمایت از صدام به اظهار نظرهای رسانه ای در و یا نطق های پیش از دستور محدود نماند. آنها برای اینکه نظام را وادار به پذیرش سخنان شان کنند، راه پیمایی هایی هم در اطراف مجلس ترتیب دادند!

اما درایت رهبر حکیم انقلاب اسلامی، موضع نظام را به گونه ای دیگر رقم زد.

ص: 140


1- . صادق خلخالی نماینده مردم قم در سومین دوره مجلس شورای اسلامی – روزنامه جمهوری اسلامی، 30 دی 1369
2- . علی اکبر محتشمی پور نماینده مردم تهران - روزنامه جمهوری اسلامی، 1 بهمن 1369

ایشان در یکی از این بیانات فرمودند:

«تحلیل قضایاى جارى، کار پیچیده یى نیست. هر کسى به این صحنه و منظره نگاه کند، مى تواند قضایا را تحلیل کند. ... صدام که ادعا مى کند مى خواهد از ملت خود یا ملتهاى عرب دفاع کند، حرفش چرند و دروغ و مسخره است؛ از قدرت خودش دفاع مى کند. او کسى است که اگر هزاران نفر، بلکه صدها هزار نفر از ملت خودش در مقابلش بایستند و لازم بداند آنها را از بین ببرد، یک ثانیه تأمل نمى کند و آنها را از بین مى برد! ... آن طرف قضیه هم که به عنوان دفاع از منافع دنیاى آزاد و مقابله ى با دیکتاتورى صدام وارد میدان جنگ شده – یعنى امریکا – او هم از دروغگو، دروغگوتر است؛ او هم متجاوز است و براى منافع خود، کار و تلاش مى کند. کارى که صدام حسین در کویت کرد، عیناً همان کارى است که امریکا در حدود یک سال قبل از این در پاناما کرد و چند سال قبل از این در گرانادا انجام داد؛ کار صدام نوع عربى آن است! آن، نوع امریکاییش بود که یک مقدار با زرق و برق بیشترى همراه بود و جنایتى در زرورق پیچیده و بسته بندى شده، بر مردم آن کشورها فرود آمد؛ ولى کار این شخص، نوع عربى و نوع عراقى و نوع صدامیش است! یعنى حقیقت قضیه همان است؛ هیچ فرقى ندارد. قدرتها مثل کرکسهایى که به جیفه چشم دوخته اند و به هم نوک و چنگال مى زنند، به جان هم افتاده اند. این، تفسیر و تحلیل قضیه است.(1)

در نتیجه، جمهوری اسلامی در جریان حمله عراق به کویت ضمن محکوم کردن این حمله، مرزهای خود را برای پذیرفتن آوارگان کویتی

ص: 141


1- . بیانات رهبر انقلاب، 24 مرداد 1369

باز کرد و از آنان در خاک ایران پذیرایی نمود.

3-2-2. ماجرای میکونوس و ایستادگی در برابر تمام اروپا!

پنج شنبه 26 شهریورماه 1371، حادثه ای در یک رستوران یونانی به نام میکونوس در اطراف برلین رخ داد که تاثیر زیادی بر روابط ایران و اتحادیه اروپا بر جای گذاشت.

بر اثر حمله افراد مسلح به این رستوران، 4 تن کشته شدند که از معارضین و معاندین نظام جمهوری اسلامی در منطقه کردستان بودند. بعد از این حادثه رسانه های غربی با انتشار اخبار و تحلیل های جهت دار در پی آن برآمدند تا جمهوری اسلامی را به عنوان مسئول این ترورها معرفی کنند.

در جریان دادگاه که با صحنه گردانی آمریکا و صهیونیست ها همراه بود، کاظم دارابی از اتباع ایرانی مقیم آلمان و 3 تبعه لبنانی به اتهام همکاری با وی به حبس ابد و یا زندان محکوم شدند. علاوه بر این، در رای صادره توسط دادگاه آلمان تعدادی از مقامات رسمی دولت جمهوری اسلامی بدون ارائه هیچ مدرکی به همکاری در این عملیات تروریستی متهم شدند.

با صدور این رای جمهوری اسلامی سفیر خود را از آلمان فراخواند و متعاقب آن آلمان نیز سفیر خود را از جمهوری اسلامی فراخواند. اتحادیه اروپا هم با انتشار بیانیه ای در 9 اردیبهشت 1376 ضمن جانبداری کامل از حکم دادگاه آلمان، اعلام کرد اولا: کلیه ملاقات های

ص: 142

رسمی دوجانبه در سطح وزرا را لغو می کند و ثانیا: کلیه سفرای خود را از ایران فرا می خواند.(1)

بحران میکونوس نزدیک به هفت ماه طول کشید. رهبر انقلاب در این دوران با انجام سخنرانی های متعدد و روشنگر، مسیر حرکت دستگاه سیاست خارجی کشور را روشن کردند تا از انحراف مسیر آن به سبب تغییر و تحولات مسئولین مصون بماند.

رهبر معظم انقلاب اولا تاکید کردند دستگاه سیاست خارجی کشور باید بر سه پایه عزت، حکمت و مصلحت سیاست هایش را اعمال کند و ثانیا اعلام کردند به دستگاه سیاست خارجی دستور داده اند تا رفتار دولت ها اروپایی را با دقت زیر نظر گرفته و ثبت و ضبط کند تا ملت ایران در آینده با مراجعه به حافظه تاریخی خود، نوع رابطه با آنها را تنظیم کند(2).

ایشان در سخنرانی که یک روز بعد از انتشار بیانیه دولت های اروپایی ایراد کردند، در مورد این تصمیم اروپا فرمودند:

«همین جلسه اى را که دیروز وزراى خارجه ى اروپا داشتند، ملاحظه کنید! حرف هاى بیهوده و بى ادبانه اى زدند؛ مواضع غیر صحیحى اتّخاذ کردند؛ … من هر چه با خودم فکر کردم که روى موضعگیرى اینها چه اسمى مى شود گذاشت و معناى کارشان چیست، دیدم غیر از کلمه ى «وقاحت»، هیچ چیز

ص: 143


1- . بررسی روابط ایران و آلمان، حسین موسویان، ص 258
2- . بیانات مقام معظم رهبری، 27 فروردین 1376

دیگرى نمى توانم نسبت به کار آنها بگویم.»(1)

رهبر انقلاب در این سخنرانی تاکید کردند:

«مگر کسى اهمیت مى دهد که اینها چه گفته اند؟ البته دستگاه دولتى ما که بحمداللَّه مواضع بسیار خوبى در مقابل حرکت هاى زشت اینها داشته است، از حالا به بعد هم بایستى با کمال قدرت عمل کند و در مرحله ى اوّل، سفیر آلمان را فعلاً تا مدّتى نباید راه بدهد که به ایران بیاید. بقیه هم اگر مى خواهند به عنوان یک حرکت به اصطلاح آشتى جویانه برگردند، مانعى ندارد. خودشان رفته اند، خودشان هم برمى گردند. دیدند که رفتنشان هیچ اهمیتى ندارد. اینها مى خواهند برگردند، مانعى ندارد؛ اما در رفتن سفراى ایران به کشورهاى آنها، هیچ عجله اى نباید بشود. باید سرِ صبر و فرصت ببینند چه چیزى مصلحت است؛ هر چه که عزّت اسلامى اقتضا مى کند – همان طور که همیشه گفته ایم – همان گونه عمل کنند.»(2)

اتحادیه اروپا در نشست 9 اردیبهشت 76 که در سطح وزرای خارجه در کشور لوگزامبورگ برگزار شده بود، مقرر کرده بود که سفرایش بعد از بیست روز به ایران برگردند! دولت های اروپایی به دنبال آن بودند تا همه سفرایشان و از جمله سفیر آلمان به اتفاق هم و به صورت دسته جمعی وارد تهران شوند. اما با دستور رهبر انقلاب از این کار جلوگیری به عمل آمد. غیبت سفرای اروپایی در تهران تا آبان ماه به طول انجامید؛ در این مدت آنها تاکید می کردند حضور آنها در تهران بدون

ص: 144


1- . بیانات رهبر معظم انقلاب، 10 اردیبهشت 1376
2- . بیانات رهبر معظم انقلاب، 10 اردیبهشت 1376

سفیر آلمان به «همبستگی اروپایی» ضربه می زند. اما سرانجام این ائتلاف به شکست انجامید و آنها مجبور شدند در 21 آبان 1376 سرافکنده و بدون سفیر آلمان به تهران بازگردند و سفیر آلمان هم چندی بعد جداگانه به تهران بازگشت.

3-2-3. مهار فتنه 88

«انتخابات دهم رياست جمهوري و حوادث بعد از آن را بايد يكي از پيچيده ترين شرايط سه دهه گذشته انقلاب اسلامي دانست كه به واسطه آن خيلي از ظرفيت ها و واقعيت هاي جمهوري اسلامي محك خورد و مورد آزمون قرار گرفت.

دراين بين نوع مواجهه و مديريت رهبر انقلاب با مسئله انتخابات و حوادث بعد از آن، بيش از ساير متغيرها و مولفه ها، کمتر مورد بررسي و واكاوي قرار گرفته است. و البته این بازخوانی ضرورتی است جدی؛ چرا كه:

1. انتخابات و حوادث بعد از آن، بستر شناخت بي پرده و شفاف از ويژگي ها و ظرفيت هاي علمي، راهبردي و مديريتي ايشان را خصوصا براي نسل جوان كه در اثر كم كاري هاي علاقه مندان و حجاب هاي معاصرت و لوازم موقعيت رسمي رهبري، مكتوم مانده بود، آشكار ساخت.

2. ظرفيت، كارآمدي و قدرت روزآمدي انديشه ولايت فقيه در مواجهه با چالش هاي پيچيده و چند وجهي را در يك تجربه عملي و

ص: 145

عيني نشان داد كه خود بهترين پاسخ به پرسش ها و چالش هاي نظري در اين باره محسوب مي شود.

3. از رهگذرِ قرار داشتن رهبر انقلاب در عالي ترين موقعيت رسمي جمهوري اسلامي، قوت پاسخگويي نظام مردم سالاري ديني به نيازها و مسايل مبتلا به فهميده مي گردد و واقعيت پديدة مستحكم و ضد ضربة جمهوري اسلامي پس از سه دهه از ظهور و بروزش، درك و تحليل مي گردد.

4. به دليل برخي نصاب شكني ها در انتخابات و پيچيدگي و تازگي داشتن برخي حوادث بعد از انتخابات و مشابهت هاي محتوايي بين چالش هاي پديد آمده در اين حوادث با چالش هاي آينده (جنگ نرم)، نوع مديريت رهبري حالت الگو دارد كه مي تواند به صورت يك مانيفست مديريتي سطوح گوناگون نظام را از آن بهره مند كرد.»(1)

در يك نگاه کلی، موارد برجستة مديريت ایشان را در دو مقطع «تا 22 خرداد 88 (روز انتخابات)» و «از 22 خرداد تا 22 بهمن 88» بررسی می کنیم:

ص: 146


1- . برگرفته از مقالة «مديريت رهبر انقلاب در مهار فتنه 88»، روزنامة جوان، ویژه نامه نوروز 1389 با کمی ویرایش

مقطع اول - قبل از انتخابات 22 خرداد

الف) گفتمان سازي

اصرار رهبر انقلاب بر ارائة شاخص هایی مبتنی بر اصول انقلاب اسلامی و تکرار این شاخص ها در جمع اقشار مختلف مردم و هدایت مردم به مطالبة این شاخص ها از کاندیداها، عامل مهمی بود تا تقریباً همة نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری دهم، اجمالاً این شاخص ها را - البته با قوت و ضعف متفاوت و حداقل در گفتار - پذیرفته و آنها را به عنوان شعارهای انتخاباتی خود انتخاب کنند؛ به دو نمونه از کلمات معظم له در راستای سیاست گفتمان سازی توجه نمایید:

«نظام اسلامى، نظام اسلامى است در ظاهر و باطن؛ نه فقط نظام اسلامى در ظاهر. صرف اينكه حالا يك شرائطى در قانون اساسى براى رئيس جمهور و براى رهبر و براى رئيس قوه ى قضائيه و براى شوراى نگهبان و براى كه و كه معين شده؛ و چه و چه، اينها كافى نيست؛ اگرچه اينها لازم است... شاخصهاى هويت اسلامى بايستى معلوم باشد: شاخص عدالت طلبى، شاخص ساده زيستى مسئولان، شاخص كار و تلاش مخلصانه، شاخص طلب و پويائى علمى بى وقفه، شاخص ايستادگى قاطع در مقابل طمع ورزى و سلطه ى بيگانگان، شاخص دفاع از حقوق ملى. از حقوق ملت، دفاعِ شجاعانه كردن يك شاخص است؛ مثل همين حق هسته اى...»(1)

«اعلام كرده ايم كه اين دهه، دهه ى پيشرفت و عدالت باشد. البته با گفتن و با اعلام كردن، نه پيشرفت حاصل ميشود و نه عدالت؛ اما با تبيين كردن،

ص: 147


1- . ديدار اساتيد و دانشجويان در دانشگاه علم و صنعت 24/9/1387 (شش ماه قبل از انتخابات)

تكرار كردن و همت ها و عزم ها را راسخ كردن، هم پيشرفت حاصل ميشود و هم عدالت. ما ميخواهيم مسئله ى پيشرفت و عدالت، در دهه ى چهارم به يك گفتمان ملى تبديل بشود. همه بايد آن را بخواهيم؛ تا نخواهيم، طراحى و برنامه ريزى و عمليات تحقق پيدا نخواهد كرد و به هدف هم نخواهيم رسيد؛ بايد تبيين بشود.»(1)

ب) دعوت به مشاركت همگانی

زمینه سازی و هدایت هوشمندانه رهبر انقلاب برای مشارکت همگانی مردم در انتخابات را می توان در محورهای ذیل بررسی کرد:

1. تأكيد مستمر بر مشاركت گسترده مردم به عنوان مسئله اول انتخابات (تقريباً در همة سخنراني های پیش از انتخابات)

«همه بايد اصرار داشته باشيد كه در انتخابات شركت كنيد. به نظر من مسئله ى اول در انتخابات، مسئله ى انتخاب اين شخص يا آن شخص نيست؛ مسئله ى اول، مسئله ى حضور شماست. حضور شماست كه نظام را تحكيم ميكند، پايه هاى نظام را مستحكم ميكند، آبروى ملت ايران را زياد ميكند، استقامت كشور را در مقابل دشمنى ها زياد ميكند و دشمن را از طمع ورزيدن به كشور و از فكر ضربه زدن و توسعه و فساد و فتنه منصرف ميكند. اين يك مسئله ى بسيار مهم است؛ پس مسئله ى اول، شركت در انتخابات است.» (2)

ص: 148


1- . بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار استادان و دانشجويان كردستان 27/2/1388 (کمتر از یک ماه قبل از انتخابات)
2- . بيانات دراجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت علي بن موسي الرضا(ع) 01/01/1388 (نزدیک سه ماه به انتخابات)

2. تأكيد بر اهميت اصل انتخابات در تعيين سرنوشت كشور.

«ملت عزيز ايران! من به شما عرض ميكنم، درست در نقطه ى مقابل خواست دشمنان، همه ى ما بايد در انتخابات حضور فعالى داشته باشيم. انتخابات آبروى ملى ماست؛ انتخابات يكى از شاخصهاى رشد ملى ماست؛ انتخابات وسيله اى براى عزت ملى است. وقتى ببينند كه ملت ايران با شور و با شعور و با درك كامل و آگاهى پاى صندوقهاى رأى ميروند، معنايش چيست؟ معنايش اين است ملت براى خود حق و توان تصميم گيرى قائل است؛ ميخواهد در آينده ى كشور اثر بگذارد و مسئولان كشور و مديران اصلى كشور را انتخاب كند.» (1)

3. افشاي برنامه و خواست دشمن براي كاهش مشاركت مردم.

«عزيزان من! انتخابات نزديك است؛ امروز يك ماه به روز انتخابات باقى است. انتخابات يكى از آزمونهاى بزرگ ملت ايران در مقابل چشم دشمنان است؛ به همين جهت روى انتخابات ما حساسند. از حدود يك سال پيش، دستگاههاى تبليغاتى دشمنان ملت ايران، با يك شيب ملايمى شروع كردند عليه اين انتخابات حرف زدن و اقدام كردن و مطلب ساختن؛ دستگاههاى امنيتى شان هم مشغول شدند به خبرگيرى و گمانه زنى و پيشنهاد دادن. روى اين انتخابات حساسند. امروز هم شما وقتى به خبرهاى رسانه هاى گوناگون خارجى - كه بسيارى از اينها دل پركينه و پردشمنى اى نسبت به ملت ايران دارند - نگاه كنيد، خواهيد ديد نسبت به انتخابات ما بى تفاوت نيستند و سعى ميكنند اغراض خودشان را عمل كنند. اين اغراض چيست؟ در درجه ى اول،

ص: 149


1- . بيانات دراجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت علي بن موسي الرضا(ع) 01/01/1388 (نزدیک سه ماه به انتخابات)

هدفشان تعطيل شدن انتخابات است كه انتخابات نباشد. در يك دوره اى سعى كردند انتخابات مجلس شوراى اسلامى را به انواع و اقسام حيله ها متوقف كنند. خداى متعال نخواست و اراده ى مردان مؤمن نگذاشت؛ نتوانستند. از اين مأيوسند كه انتخابات را بكلى تعطيل كنند. در درجه ى بعد، هدفشان اين است كه انتخابات سبك و سرد برگزار بشود. ميخواهند ملت ايران حضور فعالى در انتخابات نداشته باشد.»(1)

4. ترسيم فضاي اميد و چشم انداز مثبت و رو به جلو براي كشور.

«اين دهه را ده سال پيشرفت و عدالت كشور و نظام جمهورى اسلامى ناميديم؛ در حالى كه از آغاز انقلاب، ملت ايران با حركت عظيم خود و با ايجاد و استقرار نظام جمهورى اسلامى، به سمت پيشرفت و عدالت حركت كرده است. ده سال آينده چه خصوصيتى دارد كه آن را به عنوان دهه ى پيشرفت و عدالت نامگذارى كرده ايم؟ به نظر ما تمايز ده سال آينده با سه دهه ى گذشته، در آمادگى هاى بسيار وسيع و عظيمى است كه در كشور عزيزمان براى پيشرفت و عدالت به وجود آمده است، كه اين آمادگى ها به ملت بزرگ و مصمم ما اجازه ميدهد كه در اين زمينه يك جهش و يك گام بلند نشان بدهد. ملت، آماده ى يك حركت پرشتاب و بزرگى به سمت پيشرفت و عدالت است؛ چيزى كه در دهه هاى قبل، اين امكان با اين گستردگى براى ملت فراهم نبود.» (2)

ص: 150


1- . بيانات در جمع مردم استان كردستان در ميدان آزادى سنندج 22/2/1388 (یک ماه قبل از انتخابات)
2- . بيانات دراجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت علي بن موسي الرضا(ع) 01/01/1388 (نزدیک سه ماه به انتخابات)

5. ابراز اعتماد به تشخيص و انتخاب مردم

«ميدان براى همه باز است؛ بيايند در ميدان انتخابات خود را بر مردم عرضه كنند. اختيار با مردم است؛ مردم هر جورى كه فهميدند، تشخيص دادند، هشيارى آنها به آنها كمك كرد، ان شاءالله همان جور عمل خواهند كرد.»(1)

6. تقويت فضاي رقابتي و آزاد در انتخابات.

«من به مسئولين انتخابات سفارش و تأكيد ميكنم؛ به طور حتم بايستى انتخابات را جورى برگزار كنند كه پرشور باشد؛ دست همه ى نامزدها باز باشد؛ مردم آزادانه بتوانند انتخاب كنند و انتخابات، سالم و با امانت كامل ان شاءاللَّه انجام بگيرد و انجام خواهد گرفت.» (2)

در نهایت، با مشارکت حدود 40 میلیونی مردم در انتخابات 22 خرداد، مهر تأییدی بر موفقیت این بخش از مدیریت ایشان زده شد:

«انتخابات 22 خرداد يك نمايش عظيمى بود از احساس مسئوليت ملت ما براى سرنوشت كشور؛ نمايش عظيمى بود از روح مشاركت جوى مردم در اداره ى كشورشان؛ نمايش عظيمى بود از دلبستگى مردم به نظامشان. حقيقتاً مشابه اين حركتى كه در كشور انجام گرفت، من امروز در دنيا و در اين دموكراسى هاى گوناگون - چه دموكراسى هاى ظاهرى و دروغين و چه دموكراسى هائى كه واقعاً به آراء مردم مراجعه ميكنند - نظيرش را سراغ ندارم.

در جمهورى اسلامى هم جز در همه پرسى سال 58 - فروردين 58 - هيچ نظيرى ديگر براى اين انتخاباتى كه در جمعه ى گذشته شما انجام داديد، وجود ندارد؛ مشاركت حدود 85 درصد؛ چهل ميليون تقريباً جمعيت. انسان

ص: 151


1- . همان
2- . همان

دست مبارك ولى عصر را پشت سر حوادثى با اين عظمت مى بيند. اين نشانه ى توجه خداست. لازم ميدانم از اعماق دل نسبت به شما مردم عزيز در سراسر كشور ابراز ادب و ابراز تواضع كنم كه واقعاً جا دارد.» (1)

ج) هشدار و ايجاد حساسيت نسبت به ترديد افكني درباره سلامت انتخابات

«من مى بينم بعضى ها در انتخاباتى كه دو سه ماه ديگر انجام خواهد گرفت، از حالا شروع كرده اند به خدشه كردن. اين چه منطقى است؟ اين چه فكرى است؟ اين چه انصافى است؟ اين همه انتخابات در طول اين سى سال انجام گرفته است - در حدود سى انتخابات - مسئولان وقت در هر دوره اى رسماً متعهد شده اند و صحت انتخابات را تضمين كرده اند، و انتخابات صحيح بوده است؛ چرا بيخود خدشه ميكنند، مردم را متزلزل ميكنند، ترديد ايجاد ميكنند؟ كه البته در ذهن مردم عزيز ما با اين حرفها ترديد ايجاد نخواهد شد.(2)

از دو سه ماه قبل از اين، راديوهاى بيگانه شروع كردند به بدنام كردن و مخدوش كردن چهره ى انتخابات در كشورمان، براى بدبين كردن مردم. گاهى گفتند: اين انتخابات نيست، انتصابات است. گاهى گفتند: اين يك بازى كنترل شده ى درون حكومت است؛ گفتند: اين كانديداها خودشان دارند بازى ميكنند؛ نامزدهاى مختلف كه مى بينيد با هم اختلاف نظر دارند، اينها همه ظاهرسازى است، بازى است. گاهى گفتند: در انتخابات قطعاً تقلب انجام خواهد گرفت؛ هر وقتى يك چيزى گفتند. مقصود از همه ى اين تخريبها يك چيز است و او اينكه ميخواهند ملت در انتخابات، مشاركت قوى و نمايانى

ص: 152


1- . خطبه هاي نماز جمعه ي تهران به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامي 29/3/1388 (یک هفته بعد از انتخابات)
2- . بيانات دراجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت علي بن موسي الرضا(ع) 01/01/1388 (نزدیک سه ماه به انتخابات)

نكند.» (1)

د) مديريت فضاي ملتهب بعد از مناظره ها و تذکّر جدی به «همة نامزدها»

«من با مناظره و معارضه و گفتگو و انتقاد مخالفتى ندارم؛ اما سعى كنيد اين در چهارچوبهاى درست شرعى و دينى انجام بگيرد. مردم، مردم بيدارى هستند، ميفهمند، ميدانند. اين چهار نفر نامزدى كه از شوراى نگهبان تأييد شده اند و در اجتماعات گوناگون سخنرانى ميكنند، خودِ آن نامزدهاى محترم توجه كنند، مراقبت كنند كه در اين سخنرانى ها، در اين اظهارات، جورى نباشد كه منتهى بشود به ايجاد دشمنى و ايجاد نقار؛ با برادرى و با مهربانى پيش بروند. البته اختلاف نظر، اختلاف رأى، اختلاف سليقه، در مسائل گوناگون، در مسائل شخصى، در مسائل عمومى، يك امر طبيعى است؛ اشكالى هم ندارد. نگذاريد اين به اغتشاش منتهى بشود. اين را خود نامزدهاى محترم هم توجه كنند.»(2)

مقطع دوم - از 22 خرداد تا 22 بهمن

الف) تحلیل عادلانه و غیرجانبدارانه از حوادث قبل و بعد از انتخابات

«بنده هم مثل بقيه ى آحاد ملت نشستم پاى تلويزيون و اين مناظره ها را تماشا كردم و از آزادى بيان لذت بردم؛ از اينكه نظام جمهورى اسلامى توانسته است به كمك مردم بيايد تا بتوانند قدرت انتخاب خود را بالا ببرند، لذت بردم؛ اما اين بخش معيوب قضيه، بنده را ناخرسند كرد؛ متأثر شدم. براى طرفداران نامزدها هم آن بخشهاى معيوب، آن تعريضها، آن تصريحها، التهاب آور و نگران كننده بود، كه البته از هر دو طرف هم بود.

ص: 153


1- . بيانات در بيستمين سالگرد رحلت امام خميني (ره) 14/3/1388 (حدود یک هفته قبل از انتخابات)
2- . بيانات در بيستمين سالگرد رحلت امام خميني (ره) 14/3/1388 (حدود یک هفته قبل از انتخابات)

بنده اينجا در منبر نماز جمعه، در خطبه اى كه در حكم نماز است، حقايق را بايد بيان بكنم. هر دو طرف در اين عيب متأسفانه مشترك بودند. از يك طرف صريحترين اهانتها به رئيس جمهورِ قانونى كشور شد. حتى از دو سه ماه قبل از مناظرات هم اين سخنرانى ها را براى من مى آوردند و من ميديدم يا گاهى مى شنيدم؛ تهمتهائى زدند، حرفهائى گفتند؛ به كى؟ به كسى كه رئيس جمهور قانونى كشور است، متكى به آراء مردم است. نسبتهاى خلاف دادند، رئيس جمهور مملكت را كه مورد اعتماد مردم است، به دروغ گوئى متهم كردند! اينها خوب است؟ كارنامه هاى جعلى براى دولت درست كردند، اينجا آنجا پخش كردند، كه ما كه در جريان امور هستيم، مى بينيم ميدانيم كه اينها خلاف واقع است؛ فحاشى كردند؛ رئيس جمهور را خرافاتى، رمال، از اين نسبت هاى خجالت آور دادند؛ اخلاق و قانون و انصاف را زير پا گذاشتند.

اين از آن طرف. از اين طرف هم همين جور؛ از اين طرف هم شبيه همين كارها به نحو ديگرى انجام گرفت. كارنامه ى درخشان سى ساله ى انقلاب كمرنگ جلوه داده شد؛ اسم بعضى از اشخاص برده شد كه اينها شخصيتهاى اين نظامند؛ اينهاكسانى هستند كه عمرشان را در راه اين نظام صرف كردند.»(1)

«گمان بر اين است كه دشمنان بخواهند با گونه هائی از تحريكات بدخواهانه، شيرينی اين رويداد را از كام ملت بزدايند. به همه آحاد مردم و بويژه جوانان عزيز كه سرزنده ترين نقش آفرينان اين حادثه ی شورانگيز بودند، توصيه ميكنم كه كاملاً هشيار باشند. همواره بايد شنبه ی پس از انتخابات، روز مهربانی و بردباری باشد. چه طرفداران نامزد منتخب و چه هواداران ديگر

ص: 154


1- . خطبه هاي نماز جمعه ي تهران به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامي 29/3/1388 (یک هفته بعد از انتخابات)

نامزدهای محترم، از هرگونه رفتار و گفتار تحريك آميز و بدگمانانه پرهيزكنند.»(1)

ب) تحليل حوادث بعد از انتخابات به عنوان «فتنة عميق»

اشاره

در شرايطي كه حوادث بعد از انتخابات كمتر قابل پيش بيني بود و در مجموعه نظام و بدنه وفادار به آن نيز آمادگي هاي تحليلي و عملي براي برخورد با آن وجود نداشت، تحليل حوادث بعد از انتخابات و تبيين فتنه عميق، نقش مهمي در مواجهه و نيز نوع مواجهه با مسايل بعد از انتخابات داشت.

در این باره به موارد زیر اشاره می کنیم:

1. تبیین شرایط فتنه

«... خب، اينها ايجاد فتنه ميكند؛ يعنى فضا را فضاى غبارآلود ميكند. شعار طرفدارى از قانون ميدهند، عمل صريحاً بر خلاف قانون انجام ميدهند. شعار طرفدارى از امام ميدهند، بعد كارى ميكنند كه در عرصه ى طرفداران آنها، يك چنين گناه بزرگى انجام بگيرد؛ به امام اهانت بشود، به عكس امام اهانت بشود. اين، كار كمى نيست؛ كار كوچكى نيست. دشمنان از اين كار خيلى خوشحال شدند. فقط خوشحالى نيست، تحليل هم ميكنند. بر اساس آن تحليل، تصميم ميگيرند؛ بر اساس آن تصميم، عمل ميكنند؛ تشويق ميشوند عليه مصالح ملى، عليه ملت ايران. اينجا آن چيزى كه مشكل را ايجاد ميكند، همان فريب، همان غبارآلودگى فضاست... يك كلمه ى حق را با يك كلمه ى باطل مخلوط ميكنند، حق بر اولياء حق مشتبه ميشود.

ص: 155


1- . پيام رهبر معظم انقلاب اسلامی به مردم در مورد دهمين دوره ی انتخابات رياست جمهوری 23/3/1388

اينجاست كه روشنگرى، شاخص معيّن كردن، مايز معيّن كردن، معنا پيدا ميكند.»(1)

«در حوادثِ فتنه گون، شناخت عرصه دشوار است، شناخت اطراف قصه دشوار است، شناخت مهاجم و مدافع دشوار است، شناخت ظالم و مظلوم دشوار است، شناخت دشمن و دوست دشوار است.»(2)

«اهل فتنه مايلند كه خشيت خودشان را، خوف از خودشان را در دل نخبگان و خواص، به جاى خشيت از خدا بنشانند؛ يعنى مايلند كه از آنها ترسيده بشود؛ «الّذين قال لهم النّاس إنّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايمانا و قالوا حسبنا اللَّه و نعم الوكيل». يعنى اينكه دائماً دارند به ما ميگويند: آقا ! «إنّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم؛ مردم (لشكر دشمن) برای (حمله به) شما اجتماع كرده اند؛ از آنها بترسيد!»، جوابش همين است: «فقالوا حسبنا اللَّه و نعم الوكيل؛ خدا ما را كافی است و بهترين حامی ما است». نتيجه اش هم اين است: «فانقلبوا بنعمة من اللَّه و فضل لم يمسسهم سوء، به همين جهت، آنها از اين ميدان، با نعمت و فضل پروردگار بازگشتند، در حالی كه هيچ ناراحتی به آنها نرسيد». نتيجه ى اين احساس، اين درك، اين حقيقت روحى و معنوى همين است. بنابراين، بايستى اين شجاعت را داشت.» (3)

«ديديد شما در اوائل همين حوادث بعد از انتخابات - اين فتنه ى بعد از انتخابات - اولين كارى كه شد، ترديدافكنى در كار مسئولين رسمى كشور بود؛ در كار شوراى نگهبان، در كار وزارت كشور. اين ترديدافكنى ها خيلى

ص: 156


1- . بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون 22/9/1388 (شش ماه بعد از انتخابات)
2- . بيانات در ديدار جمعى از شعرا 14/6/1388 (حدود سه ماه بعد از انخابات)
3- . بيانات در ديدار اعضاي مجلس خبرگان رهبري 02/07/1388 (بیش از سه ماه بعد از انتخابات)

مضر است؛ دشمن اين را ميخواهد. جوانان بسيجى بايد ايمان را، بصيرت را، انگيزه را، رعايت موازين و معيارها را، اينها همه را با هم ملاحظه كنند.»(1)

2. تبیین روش امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مقابله با فتنه ها

«فرمود: من صبر خواهم كرد.اما تا كى؟ «ما لم اخف على جماعتكم»؛ آن وقتى كه ببينم حركت اينها دارد بين شما مسلمانها شكاف ايجاد ميكند، اختلاف ايجاد ميكند، برادران را در مقابل هم قرار ميدهد، آن وقت وارد عمل خواهم شد و فتنه را علاج خواهم كرد؛ تا آن وقتى كه ممكن است، صبر ميكنم و با نصيحت رفتار ميكنم.

... اما آن وقتى كه اين مدارا اثر نكند، آن وقت جاى قاطعيت علوى است؛ آن جائى است كه اميرالمؤمنين نشان ميدهد كه با كسانى مثل خوارج، آنجور رفتار ميكند كه خودش فرمود: «انا فقأت عين الفتنة»؛ چشم فتنه را من در آوردم. و كسى ديگر غير از على نمي توانست - به گفته ى خود آن بزرگوار در نهج البلاغه - اين كار را بكند.»(2)

3. طرح «بصيرت» به صورت يك گفتمان و انتخاب راهبرد «روشنگري و شفاف سازي» در برابر فتنه

«در دنيائى كه اساس كار دشمنان حقيقت بر فتنه سازى است، اساس كار طرفداران حقيقت بايست بر اين باشد كه بصيرت را، راهنمائى را، هرچه ميتوانند، برجسته تر كنند و اين شاخصها را، اين مايزها را، اين معالم الطريق را بيشتر، واضح تر، روشن تر در مقابل چشم مردم قرار بدهند، كه مردم بفهمند،

ص: 157


1- . بيانات در ديدار جمع كثيرى از بسيجيان كشور 4/9/1388 (بیش از پنج ماه بعد از انتخابات)
2- . خطبه هاي نماز جمعه ي تهران 20/06/1388 (سه ماه بعد از انتخابات)

تشخيص بدهند و گمراه نشوند.» (1)

«اينى كه من در طول چند سال گذشته هميشه بر روى بصيرت تأكيد كرده ام، به خاطر اين است كه يك ملتى كه بصيرت دارد، مجموعه ى جوانان يك كشور وقتى بصيرت دارند، آگاهانه حركت ميكنند و قدم برميدارند، همه ى تيغهاى دشمن در مقابل آنها كند ميشود. بصيرت اين است. بصيرت وقتى بود، غبارآلودگى فتنه نميتواند آنها را گمراه كند، آنها را به اشتباه بيندازد. اگر بصيرت نبود، انسان ولو با نيت خوب، گاهى در راه بد قدم ميگذارد. شما در جبهه ى جنگ اگر راه را بلد نباشيد، اگر نقشه خوانى بلد نباشيد، اگر قطب نما در اختيار نداشته باشيد، يك وقت نگاه ميكنيد مى بينيد در محاصره ى دشمن قرار گرفته ايد؛ راه را عوضى آمده ايد، دشمن بر شما مسلط ميشود. اين قطب نما همان بصيرت است.»(2)

«بعضى ها در فضاى فتنه، اين جمله ى «كُنْ فِي الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ لا ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ وَ لا ضَرْعٌ فَيُحْلَب»(3) را بد مي فهمند و خيال ميكنند معنايش اين است كه وقتى فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بكش كنار! اصلاً در اين جمله اين نيست كه: «بكش كنار». اين معنايش اين است كه به هيچ وجه فتنه گر نتواند از تو استفاده كند؛ از هيچ راه. «لا ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ وَ لا ضَرْعٌ فَيُحْلَب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب بايد بود.

... گاهى سكوت كردن، كنار كشيدن، حرف نزدن، خودش كمك به فتنه است. در فتنه همه بايستى روشنگرى كنند؛ همه بايستى بصيرت داشته

ص: 158


1- . بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون 22/9/1388 (شش ماه بعد از انتخابات)
2- . بيانات در ديدار عمومى مردم چالوس و نوشهر 15/07/1388 (حدود چهار ماه بعد از انتخابات)
3- . هنگام فتنه چون شتر دو ساله باش نه پشتى تا سوارش شوند و نه پستانى تا شيرش دوشند- چنان زى كه در تو طمع نبندند. (نهج البلاغه، کلمه قصار 1)

باشند.»(1)

4. تذکر جدّی به دلسوزان انقلاب مبنی بر بازی نکردن در زمین دشمن

«جوانهاى عزيز مراقب باشند، مواظب باشند كه هرگونه كار بى رويه اى، كمك به دشمن است. مى یينم همين طور جوانها گله مند، ناراحت و عصبانى؛ گاهى هم از بنده گله ميكنند كه چرا فلانى صبر ميكند؟ چرا فلانى ملاحظه ميكند؟ من عرض ميكنم؛ در شرائطى كه دشمن با همه ى وجود، با همه ى امكاناتِ خود درصدد طراحى يك فتنه است و ميخواهد يك بازى خطرناكى را شروع كند، بايد مراقبت كرد او را در آن بازى كمك نكرد. خيلى بايد با احتياط و تدبير و در وقت خودش با قاطعيت وارد شد. دستگاه هاى مسئولى وجود دارند، قانون وجود دارد؛ بر طبق قانون، بدون هيچگونه تخطى از قانون، بايستى مُرّ قانون به صورت قاطع انجام بگيرد؛ اما ورود افرادى كه شأن قانونى و سمت قانونى و وظيفه ى قانونى و مسئوليت قانونى ندارند، قضايا را خراب ميكند.»(2)

ج) تاكيد بر فصل الخطاب بودن قانون

«بالاخره در هر انتخاباتى بعضى برنده اند، بعضى برنده نيستند؛ هيچ انتخاباتى ديگر مورد اعتماد قرار نخواهد گرفت و مصونيت پيدا نخواهد كرد. بنابراين همه چيز دنبال بشود، انجام بگيرد، كارهاى درست، بر طبق قانون. اگر واقعاً شبهه اى هست، از راه هاى قانونى پيگيرى بشود. قانون در اين زمينه كامل است و هيچ اشكالى در قانون نيست. همانطور كه حق دادند كه نامزدها نظارت كنند، حق دادند كه شكايت كنند، حق دادند كه بررسى بشود. بنده از شوراى محترم نگهبان خواستم كه اگر

ص: 159


1- . بيانات در ديدار اعضاي مجلس خبرگان رهبري 02/07/1388 (بیش از سه ماه بعد از انتخابات)
2- . بيانات در ديدار مردم قم در سالگرد قيام 19 دى 19/10/1388 (هفت ماه بعد از انتخابات)

مواردى خواستند صندوقها را بازشمارى بكنند، با حضور نمايندگان خود نامزدها اين كار را بكنند. خودشان باشند، آنجا بشمرند، ثبت كنند، امضاء كنند. بنابراين، هيچ مشكلى در اين جهت وجود ندارد.»(1)

د) بوجود آوردن فضاي فعال در جريان انقلاب با تحليل «جنگ نرم» و افشاي محورهاي اصلي آن

هرچند همانطور که قبلاً اشاره شد، رهبر انقلاب از سال 1368 با استفاده از تعابیر مختلف نسبت به «تهاجم فرهنگی» دشمن هشدار دادند، اما استفاده از تعبیر «توطئه های نرم» و «تهدیدهای نرم» از اواخر سال 1387، و همچنین تعبیر «جنگ نرم» درست در مقطع فتنه های بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری، و نیز تبیین این مفهوم در جمع اقشار مختلف نخبگان، سعی کردند با ابداع تعابیر «افسران و فرماندهان جنگ نرم»، جبهة جدیدی را در مقابله با این تهاجم سازماندهی کنند:

« ... در چند روز پيش كه جوانهاى دانشجو اينجا بودند ... به آنها گفتم كه ما با «جنگ نرم»، با مبارزه ى نرم از سوى دشمن مواجهيم، كه البته خود جوانها هم همين را هى گفتند؛ مكرر قبل از اينكه بنده بگويم، آنها هم هى گفتند و همه اين را ميدانستند.

آنى كه من اضافه كردم اين بود كه گفتم: در اين جنگ نرم، شما جوانهاى دانشجو، «افسران جوان» اين جبهه ايد... اگر در زمينه هاى مسائل اجتماعى، مسائل سياسى، مسائل كشور، آن چيزهائى كه به چشم باز، به بصيرت كافى

ص: 160


1- . خطبه هاي نماز جمعه ي تهران به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامي 29/3/1388 (یک هفته بعد از انتخابات)

احتياج دارد، جوان دانشجوى ما، افسر جوان است، شما كه استاد او هستيد، رتبه ى بالاتر افسر جوانيد؛ شما «فرمانده»اى هستيد كه بايد مسائل كلان را ببينيد؛ دشمن را درست شناسائى بكنيد؛ هدفهاى دشمن را كشف بكنيد؛ احيانا به قرارگاه هاى دشمن، آنچنانى كه خود او نداند، سر بكشيد و بر اساس او، طراحى كلان بكنيد و در اين طراحى كلان، حركت كنيد.»(1)

«جنگ نرم؛ راست است، اين يك واقعيت است؛ يعنى الان جنگ است. البته اين حرف را من امروز نميزنم، من از بعد از جنگ - از سال 67 - هميشه اين را گفته ام؛ بارها و بارها. علت اين است كه من صحنه را مى بينم؛ چه بكنم اگر كسى نمى بيند؟! چه كار كند انسان؟! من دارم مى بينم صحنه را، مى بينم تجهيز را، مى بينم صف آرائى ها را، مى بينم دهانهاى با حقد و غضب گشوده شده و دندانهاى با غيظ به هم فشرده شده عليه انقلاب و عليه امام و عليه همه ى اين آرمانها و عليه همه ى آن كسانى كه به اين حركت دل بسته اند را؛ اينها را انسان دارد مى بيند، خب چه كار كند؟ اين تمام نشده. چون تمام نشده، همه وظيفه داريم.»(2)

ه-) ناكام گذاشتن استراتژي فشار از پايين و چانه زني در بالا

محور اصلي حركت جريان فتنه بعد از انتخابات به عقب راندن نظام در مواضع اصولي آن بود و رهبر انقلاب هدف مركزي اين راهبرد محسوب مي شد. ايستادگي رهبري و قاطعيت ايشان علي رغم فشارها، جريان فتنه را در مقاطع گوناگون كاملاً مأيوس كرد.

در روزهاي ابتدايي بعد از انتخابات يكي از محورهاي اصلي جريان

ص: 161


1- . بيانات در ديدار اساتيد دانشگاه ها 8/6/1388 (بیش از دو ماه بعد از انتخابات)
2- . بيانات در ديدار جمعى از شعرا 14/6/1388 (حدود سه ماه بعد از انتخابات)

فتنه، فشار از پايين و چانه زني از بالا بود كه طي روزهاي ديگر نيزبه صورت محدودتر ادامه پيدا كرد ولي خطبه هاي نماز جمعه 29 خرداد نقطه يأس آنها شد:

«اين تصور هم غلط است كه بعضى خيال كنند با حركات خيابانى، يك اهرم فشارى عليه نظام درست ميكنند و مسئولين نظام را مجبور ميكنند، وادار ميكنند تا به عنوان مصلحت، زير بار تحميلات آنها بروند. نه، اين هم غلط است. اولاً تن دادن به مطالبات غير قانونى، زير فشار، خود اين، شروع ديكتاتورى است. اين اشتباه محاسبه است؛ اين محاسبه ى غلطى است. عواقبى هم اگر پيدا كند، عواقبش مستقيماً متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد شد. اگر لازم باشد، مردم آنها را هم در نوبت خود و وقت خود خواهند شناخت.»(1)

در حوادث روزهاي بعد از خطبه هاي نماز جمعه، روز قدس، 13 آبان، 16 آذر و عاشورا و تاسوعا تا 22 بهمن، همين خواسته محور اصلي بود. بعد از حادثه تلخ روز عاشورا و راهپيمايي 9 دي، برخي چانه زني ها از سوي جريان فتنه به شكل هاي گوناگون مكتوب و شفاهي به منظور تنازل نظام و رهبري از مواضع اصولي صورت پذيرفت اما همه اين تلاشها در برابر قاطعيت رهبري، ناكام ماند. نهايتاً روز 22 بهمن يك نقطه پايان در استراتژي فشار از پايين و چانه زني از بالا در جريان فتنه بود.

«شما ديديد فتنه اى به وجود آمد، كارهائى شد، تلاشهائى شد، آمريكا از

ص: 162


1- . خطبه هاي نماز جمعه ي تهران به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامي 29/3/1388 (یک هفته بعد از انتخابات)

فتنه گران دفاع كرد، انگليس دفاع كرد، قدرتهاى غربى دفاع كردند، منافقين دفاع كردند، سلطنت طلبها دفاع كردند؛ نتيجه چه شد؟ نتيجه اين شد كه در مقابل همه ى اين اتحاد و اتفاق ناميمون، مردم عزيز ما، ملت بزرگ ما در روز نهم دى، در روز بيست و دوى بهمن، آنچنان عظمتى از خودشان نشان دادند كه دنيا را خيره كرد. ايران امروز، جوان امروز، تحصيلكرده ى امروز، ايرانيان امروز، آنچنان وضعيتى دارند كه هر توطئه اى را دشمن عليه نظام جمهورى اسلامى زمينه چينى كند، به توفيق الهى توطئه را خنثى ميكنند. منتها توجه داشته باشيد؛ بايد تقوا پيشه كنيم. آنچه ما را قوى ميكند، تقواست؛ آنچه ما را آسيب ناپذير ميكند، تقواست؛ آنچه ما را به ادامه ى اين راه تا رسيدن به اهداف عاليه اميدوار ميكند، تقواست.»(1)

در نهایت، حادثة عظيم 9 دي و راهپيمايي 22 بهمن پس از ماهها مظلوميت انقلاب و رهبري و جنگ رواني سنگين تبليغاتي و رسانه اي همراه با دروغ و تهمت، توانست سيماي مقتدر نظام اسلامي و پايگاه عظيم مردمي و اعتماد ملت به انقلاب و مقام معظم رهبري را به نمايش بگذارد و مهر تایید دیگری بر قدرت مدیریت و کارآمدی رهبر مقتدر نظام اسلامی مان باشد.

ص: 163


1- . خطبه هاى نماز جمعه ى تهران در حرم امام خمينى (ره) 14/3/1389 (یک سال بعد از انتخابات)

ضمیمه آشنایی به مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات مرکز مدیریت حوزه های علمیه

«مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات» با هدف پاسخگویی به پرسش های بنیادین و رفع و دفع آسیب ها و شبهات مطرح در حوزه دین تأسیس شده است.

مطابق اساسنامه، این مرکز با هدف پاسخگویی به پرسش های بنیادین و رفع و دفع آسیب ها و شبهات مطرح در حوزه دین تأسیس شده است.

توسعه و تقویت نوآوری ها در عرصه مواجهه فعال و عالمانه با شبهه افکنی بر اساس مناظرات و جدال احسن از دیگر وظایف این مرکز است.

ارتقای توانمندی حوزویان در رویارو یی علمی با شبهات و پرسش های نوپدید و تقویت دانش و مهارت های مناظره و گفت و گوی علمی از دیگر

ص: 164

وظایف این مرکز پاسخگویی است.

ساماندهی شبهات، ایجاد سامانه شبهه شناسی و آسیب شناسی، طبقه بندی شبهات و اولویت گذاری و ترسیم نقشه راه برای حوزه های علمیه جهت پاسخ دهی به شبهات از دیگر برنامه هایی است که برای رسیدن به اهداف مرکز پیگیری می شود.

مرکز مطالعات به دنبال آن است که نبض شبهاتی را که در جامعه وجود دارد در دست داشته باشد و همچون چراغی فراروی اندیشمندان اسلامی، بتوانند به موقع و به جا آفندهای دشمن را پدافند کنند و با حمله به مراکز استراتژیک فکری دشمن، عقبه فکری و ایدئولوژیک شبهه افکنی و شبهه پراکنی علیه اسلام را از کار بیندازند.

آرشیو این مرکز با بیش از سی هزار پرسش و پاسخ امکان مناسبی برای این کار فراهم آورده است و روز به روز بر غنای آن فزوده می شود.

تهیه خروجی از این آرشیو از برنامه هایی است که در دستور کار مرکز قرار دارد؛ از جمله نرم افزار پاسخ، که در برگیرنده هشت هزار پرسش و پاسخ است و به زودی برای استفاده در کامپیوترهای شخصی و تلفن همراه عرضه می شود.

این نرم افزار حاصل بخشی از ده سال کار علمی این مرکز است و در مدت یک سال با تشکیل کارگروه های مختلف و انجام کارشناسی دقیق از میان ده ها هزار پرسش و پاسخ انتخاب و پس از بازبینی و اصلاح برای استفاده در نرم افزار آماده شده است.

شناسایی مراکز، نهادها و اشخاص شبهه افکن، مناطق جغرافیایی که

ص: 165

در آن ها شبهه ایجاد می شود و ادیان و مذاهب ساختگی، از وظایف این مرکز است که پس از شناسایی اهداف، ساختارها، عقبه فکری و برنامه های آن ها مورد مطالعه و بازبینی قرار می گیرد و بازتعریف می شود تا کسانی که به فکر مقابله با این جریان های منحط و منحرف هستند آشنایی بیشتری نسبت به آن ها پیداکنند و با مطالعه و آگاهی بیشتر آن ها را مورد هجوم قرار دهند.

انتشار کتاب و نشریه بخشی دیگری از برنامه های این مرکز در راستای پاسخگویی به پرسش ها و شبهات است و نزدیک به شصت کتاب تا کنون چاپ شده و تعداد دیگر در دست چاپ است.

این مرکز در صدد است این کتب را در قالب های مختلف بر اساس نوع مخاطب، زبان، سن و میزان تحصیلات منتشر کند.

برگزاری نشست ها و کرسی های نقد و نظر از دیگر برنامه های مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات است و تاکنون بیش از صد نشست با عنوان کانون گفتمان در حوزه علمیه قم برگزار شده است.

همچنین طراحی پایگاه های اینترنتی از دیگر برنامه های این مرکز است، پایگاه اینترنتی اندیشه قم، پایگاه رسمی مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات است.

بر روی این پایگاه پرسش ها و پاسخ هایی در دوازده موضوع قرآن، کلام و اعتقادات، دین پژوهی، فقه و احکام، ادیان و مذاهب، تاریخ اسلام، تاریخ معاصر، مهدویت، حدیث، تربیت و مشاوره و سیاست

ص: 166

حقوق، قرار داده شده است.

گلچین احادیث معصومین، اخلاق اسلامی، آثار مرکز، نقد و بررسی مطبوعات، کانون گفتمان دینی، نقد شبهات اینترنتی، حلقه های نقد، توصیه های تربیتی، داستان ها و حکایات از دیگر مطالب این پایگاه اینترنتی است.

پایگاه اینترنتی اندیشه قم، از نشانی www.andisheqom.com قابل مشاهده و دستیابی است.

ص: 167

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9
آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109