آفتاب شيراز : زندگینامه احمد بن موسی (علیهما السلام) و برادران مدفون در شيراز

مشخصات کتاب

عنوان و نام پديدآور : آفتاب شیراز : زندگی نامه احمد بن موسی علیهما السلام و برادران مدفون در شیراز/ تالیف محمد جواد مهری

مشخصات نشر : قم - انتشارات مشرقین

مشخصات ظاهری : 102 ص

عنوان عطف : آفتاب شیراز.

موضوع : احمدبن موسی (ع)، - 203؟ق.

موضوع : آستان حضرت شاهچراغ (ع)

موضوع : زیارتگاههای اسلامی -- ایران -- شیراز

خیر اندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

ص: 3

آفتاب شيراز

مؤلّف ...محمد جواد مهری

ناشر: انتشارات مشرقین، 7-6616126

چاپخانه ... دانش قم، 7-72297667

نوبت چاپ ... اوّل، پاییز 1382

شمارگان ... 3000 نسخه

شابک ... 1-67-5781-964

قیمت ... 1000 تومان

مرکز پخش:

قم- خیابان خاکفرج کوچه 75، انتشارات آیین دانش

تلفن: 1-6706370 همراه: 09121531495

ص: 4

فهرست مطالب

آداب زیارت ... 11

زندگي نامه احمد بن موسی (علیهما السلام) ... 13

1. حسب و نسب ... 13

2. احمد بن موسی (علیهما السلام) از منظر ديگران ... 14

3. احمد بن موسی (علیهما السلام) و بيعت مردم با وي ... 19

4. قیام احمد بن موسی (علیهما السلام) ... 22

5. پیدا شدن جسد احمد بن موسي (علیهما السلام) ... 26

داستان اول : ... 28

داستان دوم: ... 42

6. تاريخ بناي حرم احمدبن موسي (علیهما السلام) ... 47

7. تولیّت آستان مقدس احمد بن موسي (علیهما السلام) ... 52

8. فرزندان احمد بن موسی (علیهما السلام) ... 54

زندگی نامه سیّد امیر محمّد عابد (علیه السلام) ... 57

ص: 5

زندگی نامه سیّد علاءالدّین حسین (علیه السلام) ... 59

کیفیت زیارت احمد بن موسی (علیهما السلام) ... 63

زیارت اول ... 63

زیارت دوم ... 65

زیارت مختصر امام رضا (علیه السلام) ... 69

زیارت آل یاسین ... 75

زیارت وارث ... 83

زیارت امین الله ... 91

كتابنامه ... 97

ص: 6

آغاز سخن

بسم الله الرحمن الرحيم

در جای جای کشور پهناور جمهوری اسلامی ایران و در اکثر نواحی آن، بارگاه­ها و بقاع متبرکه بسیاری از امام زادگان عالی مقام، از فرزندان و نوادگان ائمّۀ معصومین (علیهم السلام) دیده می شود، بویژه در نواحی قم، کاشان، تهران، فارس و... که بسیار بر قداست و معنویّت آن دیار افزوده اند و شایسته است دوستان و ارادتمندان به خاندان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) برای اجرگذاشتن به مزد رسالت آن نبیّ اعظم و به تبعيّت از فرمایش آن بزرگوار،(1) به زیارتقبور پربرکت این اختران فروزان و

ص: 7


1- . پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرموده: ... کسی که امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) را زیارت کند مثل این است که امام علی (علیه السلام) را زیارت کرده باشد و کسی که فرزندان امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) را زیارت کند مثل این است که امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) را زیارت کرده باشد (بحارالانوار، ج 10، ص 18). از این حدیث این طور استنباط می شود که زیارت کلیه فرزندان امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) مستحب است و فرزندان موسی بن جعفر (علیهم السلام) هم ، از فرزندان امام حسین (علیهم السلام) به شمار می روند.

انوار پراکنده، رفته و عرض ادب نمایند.

از این رو مرحوم شیخ عباس قمی (رحمه الله علیه) در کتاب مفاتیح الجنان،(1) می فرماید: در زیارت امام زادگان عظام و شاهزادگان عالی مقام که قبورشان محلّ فیوضات و برکات و موضع نزول رحمت و عنایت الهیّه است و علمای اعلام تصریح فرموده­اند به استحباب زیارت قبور ایشان، و بحمدالله تعالی در غالب بلاد شیعه، قبورشان موجود، بلکه در قری و بریّه و اطراف کوه ها و درّه ها پیوسته ملاذ درماندگان و ملجأ واماندگان و پناه مظلومین و موجب تسلّی دل های پژمردگان بوده و خواهند بود تا یوم قیامت و از بسیاری از ایشان کرامات و خوارق عادات مشاهده شده.

ص: 8


1- . مفاتیح الجنان، ص 1105.

در پایان سپاسگزار ذات ربوبی هستیم که توفیق نشراین دفتر را که در حقیقت عرض ادبی، به ساحت مقدّس حضرت احمد بن موسی و اخوان معظّم آن بزرگوار (علیهم السلام) می باشد به ما عنایت فرمود، امید است مورد لطف و محبّت و شفاعت آن امام زادگان عالی مقام قرار گرفته باشیم.

محمد جواد مهری – قم ­المقدسه 9/6/1382

ص: 9

ص: 10

آداب زیارت

زائران مشاهد مشرّفه و اماکن متبرکه، پیش از آنکه سر بر آستان ملک پاسبان خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) بسایند، شایسته است به نکات زیر توجه نمایند:

1. غسل زيارت.

2. با طهارت و وضو بودن.

3. پوشيدن لباس هاى پاك و تميز؛ و بهتر است سفيد باشد.

4. عطر زدن و خوشبو كردن خود؛ بجز براى زيارت حضرت امام حسين (علیه السلام) كه اين عمل مستحب نيست.

5. مشغول بودن به ذكر، به خصوص ذكر «الله اكبر» و «الحمد لله» در حال رفتن به زيارت.

6. خواندن اذن دخول و اجازه گرفتن براى ورود به حرم.

ص: 11

7. خواندن زيارت هايى كه از معصومين (علیهم السلام) رسيده است.

8. آهسته زيارت خواندن و پرهيز از صداى بلند.

9. خواندن دو ركعت نماز زيارت، پس از زيارت و هديه آن به صاحب مزار.

10. در قنوت نماز زیارت، حوائج خود و دیگر مؤمنان را از خدا بخواهد که یکی از مظّان استجابت دعا می­باشد.

11. خواندن دعا و قرآن و هديه ي ثواب آن به صاحب مزار.

12. توبه از گناهان؛ زيرا آن اماكن محل پذيرش توبه است.

ص: 12

زندگي نامه احمد بن موسی (علیهما السلام)

1. حسب و نسب

احمد از فرزندان امام کاظم (علیه السلام) است که تاریخ ولادت و وفات او مشخص نیست.

قابل توجه اينكه احمد بن موسی (علیهما السلام) یکی از پنج نفری است که امام کاظم (علیه السلام) او را در اجرای وصیتش با امام رضا (علیه السلام) شریک دانسته اند.(1)

مادر احمد به «اُمّ احمد» شهرت داشت، او از زنان فاضله دوران خود بود و امام کاظم (علیه السلام) به وی توجه داشتند و در وصیت نامه خود از او نام می­برند.(2)

موقعی که امام کاظم (علیه السلام) را به دستور هارون به سوی بغداد می بردند، امام (علیه السلام) ودایع امامت را به «اُمّ احمد» سپرد و فرمود: هرکس در هر زمانی آمد و این امانت ما

ص: 13


1- اصول کافی، ج 2، ص 97.
2- همان.

را ازتو خواست، بدان که من در همان وقت به شهادت رسیده ام و آن شخص جانشین من و امام واجب الاطاعه برای تو ودیگران است.

هنگامی که امام رضا (علیه السلام) نزد اُمّ احمد آمد و امانت های پدر را طلب کرد. اُمّ احمد از خواسته آن حضرت دریافت که امام موسي كاظم (علیه السلام) رحلت كرده است. آن گاه وصایا را به امام رضا (علیه السلام) سپرد و با ایشان بیعت نمود. (1)

2. احمد بن موسی (علیهما السلام) از منظر ديگران

وي دارای مقام و منزلتي بس عظیم بود و امام کاظم (علیه السلام) توجه و عنایت خاصی به او داشتند.

قدیمی ترین گزارش از زندگانی وي را شیخ مفید (رحمه الله علیه) در كتاب ارشاد نوشته است، وی می­گوید:

ص: 14


1- همان، ص 219.

احمد بن موسی مردی کریم و بزرگوار و پارسا بود، و حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) او را دوست می­داشت و بردیگر فرزندان خود مقدّم می­شمرد، و مزرعه ی خود را که به يسيريه معروف بود، به او بخشیده بود.

حسن بن محمد بن یحیی از قول جدّش برای من حدیث کردکه؛ شنیدم از اسماعیل فرزند حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) (1) که می گفت: پدرم با فرزندان خود از مدینه به سوی یکی از املاک خود بیرون رفت و اسماعیل نام آن مِلک را بُرد، ولی یحیی گفت: جدّ من حسن بن محمد که راوی حدیث است، نام آن را فراموش کرد، اسماعیل گوید: ما در آنجا اتراق کردیم و

ص: 15


1- اسماعيل بن موسي الكاظم (علیه السلام) از جمله علماي عصر خود بود ، وي در ماجراي قيام ابوالسرايا ، از طرف وي به فرمانروايي خطه فارس منصوب شد و بعد از شكست ابوالسرايا به مصر رفت ودر همان جا ساكن شد، وي تاليفات فراواني دارد كه مهمترين آنها جعفريان است. (رك: تحليلي از زندگاني امام موسي الكاظم، باقر شريف قرشي، ج 2، ص 475 ).

با احمد بن موسی بیست تن از خدم و حشم پدرم بودند و هرگاه احمد بر می خاست آنان با او برمی خاستند و هرگاه احمدمی نشست آنان نیز با او می نشستند، و از آن گذشته، پدرم نیز پیوسته نظرش به او بود، و از وی غفلت نمی کرد، و ما از آن جا بازنگشتیم تا هنگامی که احمد از میان ما کوچ کرد و برفت، آنگاه ما نیز از آنجا برفتیم.(1)

شیخ عباس قمی (رحمه الله علیه) می فرماید: احمد بن موسی (علیهما السلام) معروف به شاهچراغ است که در داخل شهر شیراز مدفون است و در ظاهر نیز از جهت قبّه و صحن و ضریح و خدّام و غیره، تعظیم و احترام دارد و این احقر در سال 1319 در مراجعت از بیت الله الحرام از شیراز برگشتم و در آن بلده، تربت پاک او را زیارت کردم و از باطن آن بزرگوار استمداد نمودم، و در نزدیکی قبر آنجناب

ص: 16


1- ارشاد، ج 2، ص 237.

مزاری دیگر است معروف است به میر سید محمّد برادر آن حضرت.

صاحب روضات الجنات گفته: در بعض کتب رجالیّه است که احمد مدفون به شیراز است و مسمّی است به سیّدالسادات، و در این زمان مشهور شده به شاهچراغ، و به تحقیق به تواتر رسیده کرامات باهره از مرقد طاهرش، پس نقل کرده کلمات اشخاصی که تصریح کرده به آنکه احمد بن موسی در شیراز مدفون است.(1)

جزایری می گوید: احمد بن موسی (علیه السلام) کریم بود،امام کاظم (علیه السلام) او را دوست می داشت و محمد بن موسی وارسته و پرهیزگار بود.(2)

ص: 17


1- . رک: منتهی الآمال،ج 2، ص 232؛ روضات الجنّات فی احوال العلماء و السادات، ج 1، ص 42.
2- انوار نعمانیه، ج 1، ص 380.

مقدسی اردبیلی (رحمه الله علیه) می فرماید: احمد بن موسی بزرگواری جلیل القدر بود که در نزد پدرش بر همه فرزندان مقدم بود و پدر بزرگوارش او را در وصیّت ظاهری به عنوان وصیّ پس از خود تعیین کرده ولیکن در نسخه وصیّت مختومه که خاص امامت من عندالله است از وی نامی نبرده است، در ذیل ترجمه محمّد شهرستانی برخی از شیعیان پس از حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) او را امام می دانند و به امامت حضرت رضا (علیه السلام) معتقد نیستند.

همچنین می فرماید: محدّث نیشابوری مرقد احمد بن موسی (علیهما السلام) را در شیراز تأیید کرده و احمد، محمّد و حمزه را از یک مادر می دانند.(1)

ص: 18


1- . منتهی الآمال، ج 2، ص 232؛ روضات الجنّات فی احوال العلماء والسادات، ج 1، ص 42 . احمد بن موسي و محمد عابد در شيراز مدفونند و برادر ديگرشان­ حضرت حمزه (علیه السلام) در شهر ري تهران، و اين سه از يك مادرهستند.

3. احمد بن موسی (علیهما السلام) و بيعت مردم با وي

علامه مجلسی نوشته اند: چون خبر شهادت حضرت موسی کاظم (علیه السلام) امام هفتم شیعیان در مدینه شایع شد،مردم به درِ خانه ی اُمّ احمد، مادر حضرت شاه چراغ احمد بن موسی (علیهما السلام) گرد آمده و حضرت ايشان را با خود به مسجد بردند، زیرا از جلالت و قدر و شخصیت بارز و اطلاّع بر عبادات و طاعات و نشر شرایع و احکام و ظهور کرامات و بروز خوارق عادات که در آن جناب سراغ داشتند، گمان کردند که پس از وفات پدرش امام موسی بن جعفر (علیه السلام) ؛ امام بحق و خلیفه ی آن حضرت فرزندش احمد است.

به همین جهت در امر امامت با حضرتش بیعت کردند و او نیز از مردم مدینه بیعت بگرفت، سپس بر منبر بالا رفت، خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت انشاء و قرائت فرمود، آنگاه تمامی حاضرین را مخاطب ساخته و

ص: 19

خواست غائبین را نیز آگاه سازند و فرمود: همچنان که اکنون تمامی شما در بیعت من هستید، من خود در بیعت برادرم علی بن موسی (علیه السلام) می باشم، بدانيد بعد از پدرم،برادرم «علی» امام و خلیفه ی بحق و ولیّ خداست. و از جانب خدا و رسول او بر من و شما فرض و واجب است که امر آن بزرگوار را اطاعت کنیم و به هرچه امر فرماید، گردن نهیم، پس از آن شمّه ای از فضایل و جلالت قدرِ برادرش علی (علیه السلام) را بیان فرمود، تا آن جا که همه­ی حاضران فرموده ی آن بزرگوار را مطیع و منقاد گردیدند، ابتدا او بیعت را از مردم برداشت، سپس گروه حاضران در خدمت احمد به در دولت سرای حضرت امام علی بن موسی (علیه السلام) آمده ، همگی با آن جناب بر امامت و وصایت و جانشینی امام موسی بن جعفر (علیهما السلام) بیعت نمودند.(1) وحضرت امام رضا (علیه السلام)

ص: 20


1- بحارالانوار، ج 19، ص 667.

درباره ی برادرش احمد دعا کرد و فرمود: همچنان که حق را پنهان و ضایع نگذاشتی، خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد. (1) لذا شهرستاني (متوفای427ق) درذیل مذهب اثنا عشریه؛ از اعتقاد گروهی از شیعیان به امامت احمد بن موسی (علیه السلام) نام می برد، وی معتقد است:

عده ای از شیعیان بعد از امامت امام کاظم (علیه السلام) به امامت احمد بن موسی قائل شدند و امامت برادرش علی بن موسی (علیه السلام) را نپذیرفتند.

او می نویسد: بدان گروهی از شیعیان به امامت احمد بن موسی بن جعفر (علیه السلام) قائل شدند و امامت برادرش علی بن موسی را نپذیرفتند و آن عده که به امامت علی بن موسی معتقد شدند، در امامت محمد بن علی (علیه السلام) بعد از وفات پدرش شک کردند و گفتند که او به سبب

ص: 21


1- الملل و النحل شهرستانی، ص 169.

کمی سن، شایسته امامت نیست وباراه امامت،آشنایی ندارند.(1)اشعری نیز از امامت احمد بن موسی (علیه السلام) سخن می گوید که گروهی از شیعیان، به امامت او معتقد شدند و گفتند که موسی بن جعفر (علیه السلام) بعد از خود، امامت را به احمد واگذار نموده و در مورد او از جانب امام کاظم (علیه السلام) نصّی وجود دارد.(2)

4. قیام احمد بن موسی (علیهما السلام)

قدیمی ترین گزارش در مورد قیام احمد را، کشی ذکر می کند، وی شرکت احمد را در قیام محمد بن ابراهیم طباطبا تأیيد می کند، ولی به جزئیات و چگونگی شرکت احمد در این قیام اشاره ای ندارد.

ص: 22


1- همان، ص 199.
2- . مقالات الاسلامیین، ص 30.

از گزارش او فقط این نکته به دست می آید که احمد در این قیام شرکت نموده است.

شاید از این که دیگر منابع معتبر تاریخی از قیام احمد یاد نکرده اند، این باشد که احمد در قیام محمد بنابراهیم، برخلاف دیگر فرزندان امام کاظم (علیه السلام) مسئولیت خاصی نداشته است.

همچنين سلطان الواعظین شيرازي مي گويد:

وقتی مأمون امام رضا (علیه السلام) را به طوس آورد، بین او و برادرهایش و سایر نزدیکان جدایی افتاد. شوق زیارت آنحضرت، برادرانش را تحریک نمود که نامه ای به امام رضا (علیه السلام) و مأمون بنویسند و از آنها کسب اجازه کنند تا برای دیدار امام رضا (علیه السلام) عازم طوس شوند.

وقتی نامه به دست مأمون رسید، از این کار استقبال نمود و اجازه داد. در پی اجازه مأمون، احمد بن موسی (علیه السلام) و دیگر برادران مثل محمد عابد و سیّد علاء

ص: 23

الدین حسین و جمع زیادی از برادرزادگان و سایر علویان، از حجاز به سمت طوس حرکت کردند.

مسیر طوس غالباً در آن زمان از راه کویت، بصره، اهواز، بوشهر و شیراز بود؛ لذا در بین راه، تعداد زیادیاز شیعیان به آنها ملحق شدند و کاروان بزرگی را تشکیل دادند.

عاملان مأمون، حرکت این کاروان بزرگ را به او گزارش دادند، که جمعیتی در حدود پانزده هزار نفر،(1) از بستگان امام رضا (علیه السلام) و سایر علویان و شیعیان، به سمت طوس در حرکت هستند، مأمون از حرکت این

ص: 24


1- . علی اکبر تشید، تعداد همراهان احمدبن موسی را دوازده هزار نفر ذکر می­کند.( قیام سادات علوی، ص 169). جعفر مرتضی کاروان احمد بن موسی را متشکّل از سه تا شش هزار میداند.(زندگانی سیاسی هشتمین امام، ص 214). و ملک الکتاب شیرازی می­گوید: احمد بن موسی با هفتصد تن، از مدینه عازم ایران گشت و در شیراز، با قُتلُغ خان حاکم شیراز درگیر شد. (ریاض الانساب، ص 145).

جمعیت انبوه، خوف ناک شد و فوراً دستور داد تا آنها را متوقف کنند و به هر کجا که رسیده اند به آنها بگویند به طرف مدینه برگردند. قتلغ خان که عامل مأمون بود،در شیراز مانع حرکت کاروان احمد بن موسی (علیه السلام) شد و بین آنهاجنگ روی داد و احمد بن موسی (علیه السلام) و تعداد زیادی از یارانش در آن جا به شهادت رسیدند.(1)

بحرالعلوم نیز می گوید:

زمانی که قتلغ خان عامل مأمون، از حرکت کاروان احمد بن موسی (علیه السلام) خبر یافت، برای جلوگیری از حرکت آنها به سوی مرکز خلافت مأمون (مرو)، به طرف آنها حرکت نمود و در خارج شیراز، در مکانی به نام خان زینان که هشت فرسخ از شیراز فاصله داشت، با هم ملاقات نمودند و جنگ میان آنها رخ داد.

ص: 25


1- شب ­های پیشاور، ص 117.

مردی از سپاه قتلغ خان فریاد کشید که اگر منظور شما دیدار با علی بن موسی الرضا (علیه السلام) است، او وفات یافته، لذا همراهان احمدبن موسی (علیه السلام) از شنیدن این خبر متفرق شدند و کسی جز برادران و اقاریب نزدیک او باقی نماند.

احمدبن موسی (علیه السلام) که راه برگشت نمی دید، به طرف شیراز حرکت نمود، مخالفان به تعقیب وی پرداختند تا او را در شیراز به شهادت رسانیدند.(1)

5. پیدا شدن جسد احمد بن موسي (علیهما السلام)

درباره پیدایش قبر احمد بن موسی (علیهما السلام) در شیراز، دو داستان نقل شده :

یکی به قرن چهارم، زمان عضدالدوله دیلمی( 372- 338 ق) مربوط می شود. و دیگری به قرن هفتم،

ص: 26


1- تحفه العالم، ص 28.

زمان امیر مقرّب الدین مسعود بن بدر(623 - 658 ق) وزیر اتابک ابوبکر زنگی باز می گردد.

فاصله داستان اول در قرن چهارم با داستان دوم، حدود سیصد سال است و در منابع معتبر قدیمی مثل شدالازار جنید شیرازی و حتی در منابع معتبر متأخر نیز این داستان دیده نمی شود.(1)

اما داستان دوم که پیدایش مزار احمد بن موسی (علیه السلام) را در زمان امیر مقرّب الدین بیان می کند؛ در منابع معتبر هم عصر خودش مثل شدالازار ذکر شده و همین طور در منابع متأخر مثل تحفه العالم و بحارالانوار دیده می شود.

ص: 27


1- اين داستان را فقط علی اکبر تشید در کتاب قیام سادات علوی، محمد حسین رستگار در کتاب جلوه گاه نور و مجدالاشرف درکتاب آثارالاحمدیه ذکر نموده اند. (جلوه گاه نور، ص24؛ آثار الاحمدیه، ص 2؛ قیام سادات علوی، ص 169). آن ها اصل داستان را از ریاض الانساب گرفته اند که غیر از این کتاب، در هیچ منبع معتبر ديگري نیامده است.

داستان اول:

* داستان اول:(1)

تا زمان عضدالدوله، کسی از مدفن احمد بن موسي (علیهما السلام) اطلاع نداشت و مکان حاضر، تلّ گلی بیشتر نبود که در اطراف آن خانه های متعدد وجود داشت.

از جمله پیرزنی در پایین آن تل، خانه­ای گلی داشت و در هر شب جمعه، ثلث آخر شب می دید، چراغی در نهایت روشنایی در بالای تل خاک می درخشد و تا طلوع صبح نورش به نظر می رسد.

چند شب جمعه مراقب بود و روشنایی چراغ به همین کیفیت ادامه داشت، با خود اندیشید، شاید این مکان قبر یکی از امام زادگان یا اولیای خدا باشد و بهتر است که امیر عضدالدوله را بر این وضع آگاه نماید.

هنگام روز به همین قصد به سرای عضدالدوله دیلمی رفت و کیفیت آن چه را دیده بود، به عرض رسانید،

ص: 28


1- آثارالاحمدیه، ص 2؛ ریاض الانساب، ص 148؛ بارگاه نور، ص 24.

امیر و حاضران از بیانش در تعجب شدند، درباریان که چنین موضوعی را خلاف می دانستند، هرکدام با سلیقه خود چیزی بیان کردند ...

عضدالدوله گفت: نباید چنین باشد که شما میگویید. سخنان این زن در دل من اثری نیکو باقی گذاشت؛ زیرامی­گوید که این چراغ، فقط در شب های جمعه، آن هم در ثلث آخر شب دیده می شود، نه همه شب ها و نه تمام شب جمعه.

با توجه به این موضوع، بایستی دقت بیشتری داشت؛ باشد که سرّی از اسرار مکشوف گردد.

به هرحال قرار شد که اولین شب جمعه آینده، شخصاً درون خانه پیرزن به مهمانی رود و خود چراغ را مشاهده کند. چون شب جمعه فرا رسید، شاه به خانه پیرزن آمد. چون ثلث آخر شب شد، چشمش را متوجه سمتی نمود که چراغ را به او نشان می داد، وی آشکارا

ص: 29

نور چراغ را دید و در شگفتی عجیب بماند. حیران و متفکر به سرای خویش بازگشت و با خود گفت: این آثار و علائم چگونه و از کجا می تواند باشد و آیا آنچه را دیده ام، خواب بوده است یا بیداری؟در همین تحیّر و تفکر، به خواب رفت. در عالم رؤیا سیّدی بزرگوار و جلیل القدر را زیارت کرد که به او فرمود: ای امیر از چه در خیالی؟

در این محل، مدفن من است و من احمد بن موسی الکاظم هستم و برای اطمینان خاطر خود، کسی را در همین محل نزد ما بفرست تا انگشتری به جهت تو بفرستم.

و چون عضدالدوله چنین بدید و بشنید، شادمان از خواب بیدار گردید.

هنگام صبح کسی را فرستاد تا علما و معبّران را حاضر کنند و آن چه را در بیداری درباره چراغ و در خواب به

ص: 30

نشانی های امام زاده دیده بود، به آنها اظهار داشت و نظر علما را پرسید. آنها متفقاً گفتند: به فرض این که این موضوع مدفن امام زاده باشد، نبش قبر نتوانیم کرد که فعلی حرام است.

متحیّر ماندند چه بکنند و تکلیف چیست؟

کسی به امیر گفت: در نزدیک کوه قبله شیراز، پیر بزرگواری است که او را عفیف الدین خوانند. سال هاست از خلق کناره جُسته و در این کوه به عبادت اشتغال دارد و کسی را به حضور نمی پذیرد؛ چنانچه این موضوع غریب پیش آمده، به وی عرضه بدارند، شاید که پذیرفته و پرده از این سرّ بردارد. حاضران در مجلس، این پیشنهاد را پذیرفتند و گفتند: هرکه را امیر صلاح بداند به سراغ عفیف الدین بفرستیم.

اما از آن جا که امیرعضدالدوله فطرتی پاک داشت گفت: چنین کسی را صلاح نیست به مجلس احضار

ص: 31

کنیم. از آن جا که ما با او کار داریم، شایسته چنین است که به خدمتش رفته، مشکل خویش را به او عرضه داریم و راه چاره بجوییم.

سپس با بعضی از خواص علما به حضور آن پیر روشن ضمیر باریافتند و داستان تل گل و چراغ خانه و خانه پیرزن و آنچه را که امیر شخصاً در بیداری و خواب دیده بود، به عرض رسانیدند.

او در پاسخ گفت: این خواب از رؤیاهای صادقه است و خود من نیز شب گذشته همین خواب را دیده بودم و چون خود آن حضرت اشاره و اجازه فرموده اند، از نظر هتک احترام وحرمت، نبش قبر بدون اشکال به نظر می رسد.

امیر به کاخ خود مراجعت نمود، در حالی که بسیار خوشحال بود و از آن موفقیت مسرّتی تام داشت.

ص: 32

روز بعد بر سر آن تلِ گلی حاضر شد و امر کرد آن جا را شکافته، خاک برداری کردند تا به لوح مزاری که از سنگ یشم بود رسیدند، امیر و علما و روحانیون لوح رادیدند که دو سطر به خط کوفی روی آن نوشته شده بود: السیّد میراحمد بن موسی الکاظم.

و چون نقش لوح با آن چه امیردر خواب دیده بود موافق می آمد، مسرّت بیشتر دست داد و یقین حاصل شد که مدفن امام زاده همان جاست و این توفیق نصیب دولت عضدالدوله گردیده است.

چون سنگ را حرکت دادند، سردابی عمیق و چاه مانند، نمودار گردید. در این هنگام امیر کسی را به دنبال پیر عفیف الدین فرستاده، پیغام داد: حال وقت آمدن شماست که به حضور مبارک حضرت مشرّف گردید.

ص: 33

عفیف الدین غسل کردو جامه های پاک پوشیده و خود را معطر ساخت، سپس به سرداب وارد گردید. چون چند قدمی برداشت، چنان نوری عظیم ظاهر گردید که سراسر آن سرداب بزرگ را روشن ساخت.

او تختی را دید که در میان سرداب گذاشته و آن حضرت بر بالای تخت بر پشت خوابیده و بر روی مبارکش قطیفه سفید کشیده شده است.

همین که عفیف الدین به نزدیک تخت رسید، حضرت دست راست خود را که انگشتری در آن دیده می شد، از قطیفه خارج ساخت و به طرف او دراز کرد.

پیر نزدیک تخت آمده، دست و پای حضرت را بوسه داد و انگشتر از انگشت مبارک آن حضرت خارج ساخت و از همان راه که آمده بود، مراجعت نمود.

چون ازسرداب بیرون آمد، عضدالدوله به استقبال شتافت وعفیف الدین را بسیار گرامی داشت و از

ص: 34

کیفیت پرسش نمود. وی نیز تمام آن چه را که دیده بود به اطلاع امیر رسانید و چون نقش انگشتر را خواندند منقوش بود: میراحمد بن موسی الکاظم.

چون این موهبت در دولت عضدالدوله مسلّم گردید، به شکرانه چنین موهبتی عظیم، مقرر داشت چندین شبانه روز اطعام فقرا و مساکین به عمل آید؛ زندانیان را نیز آزاد ساختند و با کوبیدن نقاره سلطنتی و آزین بندی و چراغانی شهر، دستور سرور و نشاط عمومی دادند و چون خواست انگشتر را در دست نماید، شیخ عفیف الدین او را منع نموده، نسبت به مقام امام زاده سوء ادب دانست و گفت: بهتر آن است که انگشتر در خزانه، جزء ذخایر سلطنتی نگاه داشته،ودر روزها و مواقع مخصوص بدان تبرک نمایی که موجب دوام دولت تو خواهد بود.

ص: 35

عضدالدوله این پیشنهاد را پذیرفت و مقرر داشت انگشتر را در حقه ای مرصّع نهاده، محفوظ بدارند.

مدت ها به همین منوال از انگشتر مبارک محافظت به عمل می آمد و در مراسم اعیاد و ایام مبارک، برای میمنت به آن تبرک می جستند و غزوات و جنگ ها به واسطه همین انگشتر، پیروزی را نصیب او و لشکریان می کرد.

روزی به سببی که ضرورت داشت، به طلب انگشتر فرستاد، هر قدر جستند نیافتند و ندانستند چه شده که پیدا نیست.

عضدالدوله از فرط دل تنگی و پریشانی که بر او مستولی شده بود، به خاطرش رسید که پایان دولتش فرا رسیده و یا این که خازن، انگشتر را پنهان داشته است.

از شدت خشم و دل تنگی نمی دانست چه کند. لذا امر به قتل خزانه دار و متصدیان مسئول امر کرد. خزانه دار

ص: 36

که خود را بی تقصیر می دید، ناچار به روضه مطهره صاحب اصلی انگشتر یعنی حضرت احمد بن موسی (علیه السلام) پناه برد و با حالت راز و نیاز، چاره مشکل خود را که به قیمت جانش می بود، استدعا نمود.

از طرف دیگر، چون امیر از کیفیت اوضاع و احوال خازن و دیگر متصدیان آگاه گردید، خود نیز به گوشه ای رفته و چاره این مهم را می جست و چون هنگام خواب فرا رسید، برای مرتبه ای دیگر، سیمای جان بخش حضرت را در خواب دید که به وی فرمود: ای امیر انگشتر نزد ماست، خازن خود را عتاب نکن که بی تقصیر است.

انقراض دولت تو تا این زمان بسیار باقی است و از این جهت غم بر خود راه مده. به جای این انگشتر، شیخ عفیف الدین را بفرست تاجی که سبب مفاخرت تو باشد، خواهیم فرستاد. و چون ملاقات حاصل گردید،

ص: 37

آن چه از گم شدن انگشتر و عتاب به خازن و خواب خویش پیش آمده بود، همه را با تفصیل به استحضار شیخ رسانید.

آوردن تاج را بر حسب امر شریف مستدعی گشت و چون امیر و شیخ و چند تن از خواص بر سر تربت مطهر حاضر آمدند و موضع را حفر نموده، در سرداب را گشودند، چنان بوی عطر و مشک آشکار گردید که مشام همه حاضران را معطر ساخت.

سپس شیخ عفیف الدین که قبلاً غسل نموده و جامه عوض کرده و مهیای شرف یابی بود، به روضه مطهر داخل گردید؛ باغی دید که از هر طرف، اشجار و انهار جاری بر قرار است. همه جا سیرکنان می رفت تا به میان آن روضه رسید؛ صفه ای مشاهده کرد که از چهار طرف آن نهرهای آب، جاری و روان بود و تختی بر بالای آن صفه با صفا زده شده و شخصی با لباس های بسیار فاخر

ص: 38

در بالای تخت برپا نشسته و سر بر زانو نهاده و تاجی مکلل به جواهر گوناگون به سر داشت و تاج دیگر از پشم در مقابل گذارده بود، پیر چون به پای تخت رسید به طور الهام به باطن وی وارد شد که تاج یشمی را گرفته، مراجعت نماید. شیخ عفیف الدین با کمال خضوع و تواضع بر بالای تخت رفته، بنده وار خود را به قدوم مبارک انداخت و پس از بوسیدن پاهای مبارک، تاج را برداشته، بیرون آمد. و چون چشم عضدالدوله بر تاج مرحمتی افتاد، از فرط مسرت و نشاطی که بر وی دست داده بود، اشک شوق و شعف می ریخت و تاج را با احترام تمام گرفت خواست که بر سر بگذارد، شیخ عفیف مانع گردید و فرمود: دستور دهید دو تاج به همین ترکیب بسازند و قدری از پشم های این تاج را در پشم های آن تاج ها جای دهند، یکی را پادشاه اسلام پناه بر سر گذارند و یکی را فقیر، و اصل تاج را به میمنت و

ص: 39

مبارکی نگاه دارند تا در دودمان با افتخار باقی بماند و سبب بقای این دولت در ذریّت تو و بقای نام نیک تو باد.

امیر قبول نموده، چنان کرد که شیخ فرمود، افتخار شروع بنای روضه مطهره حضرت امام زاده احمد بن موسی الکاظم (علیه السلام) نصیب عضدالدوله فرزند حسن ملقّب به رکن الدوله آمد و چون بقعه متبرکه به اتمام رسید، دستور داد همین تفصیل و جریان پیدایش مقبره مطهره را با آثار و علایم مذکور، بر لوحه سنگی منقوش کنند و بر درب روضه مطهره آن حضرت نصب نمایند و تا مدت زمانی آن سنگ باقی و برقرار بود و چون به واسطه گذشت ایام، بعضی از خطوط و نقوش آن ریخته و زایل می گشت، در زمان یکی از متولیان، تمام علمای شیراز جمع شدند و سوادی از آن سنگ برداشتند و

ص: 40

همگی علمای آن عصر، صحت و مطابقت آن را با اصل تأیید و تصدیق نمودند و مهر و امضا کردند.(1)

ص: 41


1- لازم به ذکر است که در اين داستان که مي گويد: پیدایش مرقد احمد بن موسی در دوران حکومت شیعه آل بویه روی داده و عضدالدوله در سال 338 قمری بر آن مقبره و بارگاه ساخته، در منابع قدیم، دراين باره سخنی به میان نیامده است. حتي در كتاب تجارب الامم ابن مسکویه، كه از منابع اصلی دوران آل بویه به شمار می­رود و در سال 421 قمری نگاشته شده و خود مسکویه وزیر خاندان آل بویه بوده است. و وقایع سال های 369 - 395 ق را گزارش نموده، هیچ گونه اشاره ای به شاه چراغ نکرده است. هم چنین اصطخری نویسنده مسالک و ممالک (تألیف 340 قمری) که خود در دوران آل بویه در فارس زندگی می کرد، در کتاب خود علاوه بر نکات جغرافیایی، به برخی از حوادث تاریخی نیزاشاره دارد، ولی در این مورد، هیچ سخنی نگفته است. ابن بلخی در فارس نامه (تألیف 450 قمری)، ابوالقاسم جنید شیرازی در شدالازار (تألیف744ق ) و ابن بطوطه در سفرنامه (725 قمری) که در توصیف حرم احمد بن موسی (علیه السلام) و یا شرح حال او مطلب نگاشته اند، هیچ نامی از شاه چراغ نمی برند و یا از اقدام عضدالدوله در عمارت مرقد احمد بن موسی (علیه السلام) سخن نمی گویند. (زندگاني و قيام احمد بن موسي، ص 77 ) .

داستان دوم:

اين داستان را بسیاری از منابع نقل نموده اند.(1) از جمله ابن بطوطه دراين باره می نویسد:

از جمله مزارات شیراز، مقبره احمد بن موسی است. این بقعه در نظر شیرازیان احترام تمام دارد و مردم برای تبرّک و توسل، به زیارت آن می روند. تاشی خاتون مادر سلطان ابواسحاق، مدرسه بزرگی و زاویه ای برای این مزار ساخته که در آن برای مسافرین طعام داده میشود و دسته ای از قاریان، همواره بر سر تربت قرآن می خوانند. خاتون شبهای دوشنبه را به زیارت آن بقعه می آید و در آن شب،

ص: 42


1- رك: حمدالله مستوفی (نزهه القلوب، ص 172)؛ سیّد مهدی قزوینی (فلک النجاه، ص 337 )؛ مامقانی (تنقیح المقال فی علم الرجال، ج 1، ص 97)؛ فرصه الدوله شیرازی (آثار عجم، ص 445)؛ زرکوب شیرازی (شیرازنامه، ص 59)؛ جنید شیرازی از علمای قرن هفتم هجری (شدالازار، ص 289)؛ بحرالعلوم­ (تحفه العالم، ج 2، ص 28).

قضات و فقها و سادات شیراز نیز در آن جا فراهم می آیند.(1)

و سلطان الواعظین شیرازی، آشکار شدن مدفن احمد بن موسی را چنین شرح می دهد:

تا اوایل قرن هفتم هجری که سلطنت فارس به وجود ذی جود اتابک ابوبکربن مسعود و مظفرالدین قرار گرفت که پادشاهی بود بسیار صالح و درست و شش دوره سلطنت خود، به زهاد و عباد و علما و فضلا، تعظیم بسیار می نمود و در ترویج شریعت مطهره اسلامیه سعی بلیغ داشت، رجال مملکت فارس همگی مردمانی پاک و متظاهر به شعائر اسلام بودند؛ از جمله وزرا و مقربان درباراتابک مظفرالدین امیر مقرب الدین مسعود بن بدرالدین بوده که میل بسیار به عمران و آبادی داشت.

ص: 43


1- سفرنامه، ج 1، ص 229.

فلذا امر کرد که آن تل را که وسط شهر شیراز را به صورت تپه­ای در آورده بود، بردارند و در آن محل، عمارت بزرگی برپا کنند. عمله جات بسیاری به کار افتادند، خاک ها و زباله ها را به خارج شهر می بردند. روزی در اثنای کار، دیدند جسدِ تر و تازه ي مقتولی بدون تغییر و تبدیل، با فرق شکافته زیبا و وجیه روی زمین زیر آوار قرار گرفته.

خبر به وزارت خانه رسید. حسب الامر وزیر اعظم، جمعي به تفتیش قضیه آمدند. پس از تفتیشات بسیار، فقط اثری که در بدن آن مقتول جوان دیدند که معرّف او شد، حلقه انگشتری بود که بر خاتمش نقش بود:

العزة لله احمد بن موسی.

با سابقه تاریخی و شهرت کامل جنگ هاشمی درآن مکان و شهادت احمد بن موسی، فهمیدند آن جسد شریف جناب سیّد امیر احمد بن موسی الکاظم (علیه السلام) امام

ص: 44

زاده واجب التعظیم شهید است که تقریباً بعد از چهارصد سال با این طریق صحیح و سالم، ظاهر و اسباب هدایت بینندگان و باعث استبصار جمعی از مخالفین گردید.

حسب الامر اتابک و وزیراعظم، در همان محل که جسد ظاهر گردید، بقعه عالی برپا کردند و قبری حفر نمودند،با احترام بسیار در حضور علما و بزرگان، جسد شریف را به خاک سپردند و بر احترام بقعه افزودند و پیوسته مورد احترام عموم بود.(1)

و رحمت الله مهراز، داستان را این گونه نقل می کند: احمد بن موسی و سیّد علاء الدین حسین، مخفیانه به شیراز آمدند و هریک در خانه ای پنهان شدند. پس از چندی جاسوسان حکومت، از محل اختفای احمد بن موسی آگاهی یافتند و برای دستگیری اش به محاصره خانه برخاستند. حضرت در حالی که زره پوشیده بود،

ص: 45


1- شب های پیشاور، ص 119.

می جنگید. عُمال حکومت دیوار خانه همسایه را سوراخ کرده، از پشت ضربتی بر سرش وارد آوردند و خانه را بر سرش خراب نمودند. از آن هنگام از روی عناد، آن خرابه را به جای گاه زباله تبدیل نمودند. در زمان اتابک ابوبکر سعد زنگی، دستور داده شد زباله ها را از وسط شهر به خارج منتقل نمایند و در آن محل عمارتی بسازند. در این حال به جسد احمد بن موسی برخوردند و از روی کتیبه انگشتر او که نوشته بود: العزة لله احمد بن موسی، پس از چهارصدسال جسدش را یافتند و جریان را به عرض اتابک رساندند و او دستور داد بر مدفنش بارگاهی بسازند. انجام این کار بر عهده امیرمقرب الدین مسعود بن بدر وزیر اتابک قرار گرفت.(1)

ص: 46


1- بزرگان شیراز، ص 478.

6. تاريخ بناي حرم احمدبن موسي (علیهما السلام)

براساس فهرست نامه ی آثار تاریخی ایران، اسکلت بنای امامزاده احمدبن موسی (شاه چراغ شیراز) به زمان اتابک ابوبکر سعد بن زنگی (628 - 658ه-.) تعلّق دارد.(1)

مشهور است که در زمان امیر مقرب الدین مسعود، بدرالدین وزیر اتابک ابوبکر، چهارطاق وگنبدی بر فراز بقعه­ آن حضرت ساخته است.

پس از آن اتابک ابوبکر خود رواقی بر آن آستانه افزود.

درزمان ملکه ی معظمه تاشی خاتون مادر شاه ابواسحاق اینجو (745-746ق)، گنبد بقعه تعمیرات اساسی شد و در جنوب آن و متّصل به بقعه، مدرسه ای عالی به دستور او بنا گردید که بعدها این بانو مدفن خود را همسایه ی بقعه بنا کرد.(2)

ص: 47


1- معماری اسلامی ایران در دوره ایلخانان، ص 115.
2- راهنمای آثار تاریخی شیراز، ص 81.

بقعه ی شریف امامزاده، بار دیگر در سال 912ق، توسط مرحوم حبیب الله شریفی متولی آستانه ی شاه چراغ به موجب وقف نامه ی موجود، در آن سال، تعمیر اساسی و مفصّلی گردید.

ولی در سال 997ق بر اثر زلزله ی شدیدی نیمی از گنبد و بنای بقعه خراب شد، امّا از محل درآمد موقوفات، خرابی ها تعمیر و بقعه مجدداً تجدید بنا گردید.(1)

گویند: نادر شاه قبل از فتح شیراز و شکست دادن افغان ها نذر کرده بود که در صورت موفقیت، تعمیراتی در شاه چراغ انجام دهد. پس از دفع شرّ افغان ها و شکست فاحشی که در حوالی زرقان شیراز بر آنها وارد شد، نادر یک هزار و پانصد تومان پول رایج آن زمان را برای تعمیر بقعه و مقدار 720 مثقال زر ناب برای ساختن قندیلی در بالای سر امام زاده هدیه کرد، که این قندیل

ص: 48


1- شیراز، ص 337.

تا سال 1139ق در بقعه باقی بود، ولی در آن سال زلزله ی شدیدی در شیراز رخ داد و قسمتی از بقعه ویران گردید، قندیل مذكور فروخته و صرف تعمیرات ضروری بقعه گردید، تا اینکه نادر برای بار دوم در سال 1146ق بهشیراز آمد و پس از زیارت بقعه ی متبرک احمد بن موسی (علیه السلام) و صرف ناهار در شاه چراغ که از طرف مرحوم میرزا محمد حسین شریفی متولی آستانه ترتیب داده شده بود، مبلغ دویست تومان پول رایج روز جهت تعمیرات بقعه حواله کرد.(1)

در قرن سیزدهم هجری نیز چند بار بقعه­ی مبارکه خراب و مجدداً تعمیر و مرمت شد، و فتحعلی شاه قاجار در 1243ق ضریحی نقره ای وقف آن کرد.(2)

ص: 49


1- همان، ص 338.
2- . اقلیم پارس، ص 64.

بنای کنونی بقعه مشتمل بر ایوان اصلی در مشرق و حرم وسیع و شاه نشین هایی از چهار جانب و مسجدی در جانب غربی حرم و اطاق ها و مقبره های متعددِ متّصل به بقعه است.(1)

درون بنای بقعه با قطعات آیينه ای ریز و نگین در قرون گذشته به وسیله ی استادان متبحّر آیینه کاری شده که این آیینه کاری ظریف و زیبا، خود یکی از شاهکارهای هنری قرن گذشته ی هنرمندان شیراز است.(2)

بقعه احمد بن موسی دارای دو درب می باشد؛ درب نقره پوش ورودی از سمت ایوان اصلی که به درب ظلّ السلطان معروف بود که توسط سلطان مسعود میرزا به بقعه اهدا شده بود.(3) بر این درب اشعاری که مشتمل بر

ص: 50


1- . همان.
2- . شیراز، ص 332.
3- . همان، ص 341.

ماده تاریخ اهدای درب بقعه توسط مرحوم وقار بن وصال سروده شده بود، نقش گردیده است.(1)

این درب بعدها در زمستان 1345ش، به درب نقره پوش و طلاکاری ومیناکاری شده ی فعلی که کارهنرمندان اصفهان می باشد، تبدیل گردید، و درب نقره پوش ظل السلطانی به موزه ی آستانه منتقل و در آنجا به وضع مطلوبی نگاهداری می شود.(2)

درب دیگر بقعه را مرحوم حاجی نصیرالملک میرزا حسنعلی خان به بقعه اهدا کرد.

همچنین دو مناره ی کوتاه در دو انتهای ایوان زینت بخش بقعه امامزاده می باشد.(3)

ص: 51


1- . آثار عجم، ص 446.
2- . شیراز، ص 341.
3- . همان.

دیوارهای خارجی بقعه نیز با کاشی­های جلادار قرن نوزدهم میلادی سیزدهم هجری، پوشیده شده است.(1)

میرزا فرصت شیرازی می نویسد: در سمت جنوبی صحن امامزاده، مقابل درب بزرگ، یک ساعت بسیار ممتاز که زنگ آن فزون تر از چهل من است بر فراز عمارتی برپاست که آن را شاهزاده سابق الذکر سلطان مسعود میرزا وقف کرده و بدان مکان نصب شده، در زیر صفحه ی ساعت چند شعر، مرحوم وقار به تاریخ بنای آن ساعت سروده که بر سنگی نقش شده و زیر ساعت نصب گردیده است.(2)

7. تولیّت آستان مقدس احمد بن موسي (علیهما السلام)

نوشته اند : تولیت این امام زاده والاتبار در دوره ی قاجار به عهده عارف کامل و مرشد فاضل فخرالسالکین

ص: 52


1- . معماری اسلامی ایران، ص 115.
2- . آثار عجم، ص 447.

جناب میرزا جلال الدین محمد حسینی ملقّب به مجدالاشراف بود و اداره و تنظیم کارهای بقعه ی شریف به کف با کفایت برادر کهتر والاگهرش جناب میرزا محمدرضا نایب التولیه ی ... آستانه بوده است ... و خدام آستانه ی متبرکه جماعتی از معمّرین بودند که داعی حق را لبیک گفته و رخ در این خاکدان نهفتند.

اکنون بازماندگان ایشان به خدمت خود مشغولند، خصوصاً جناب میرزا هدایت بن میرزا احمد که به حُسن کفایت میمند(فارس) را نیابت دارد و اخذ مالیات می نماید و تا وجه آن صرف مرمت و مخارج آستانه آن حضرت (علیه السلام) شود.(1)

پس از انقلاب با تأیید و موافقت اداره ی کل اوقاف زیر نظر هیأت امنا؛ برنامه ی وسیعی از لحاظ تهیه کتابخانه و موزه و مرمرکاری، سنگ فرش کف حرم و ایوان،

ص: 53


1- همان، ص 448.

تعویض ضریح و در نقره پوش ورودی، معرق کاری ایوان، تعمیر مسجد زنانه و ساختمان گلدسته ها و سردرب ورودی، احداث یک سالن بزرگ جهت برگزاری مراسم سوگواری و جشن ها و مجالس وعظ و خطابه و همچنین توسعه ی صحن تا مسجد جامع عتیق و یکی شدن دو صحن مطهر شاه چراغ و سیّد میرمحمد، خرید خانه های حریم صحن و غیره طرح شده که بعضی از آنها تا کنون جامه عمل پوشیده و بقیه دردست اقدام است.(1)

8. فرزندان احمد بن موسی (علیهما السلام)

بعضي ها گويند جناب سيّد مير احمد اولاد ذكور نداشته، فقط داراي يك دختر عفيفه صالحه بوده،چنانچه

ص: 54


1- شیراز، ص 341.

در عمده الطالب ثبت شده است و برخي گويند اولاد ذكور داشته است.(1)

ص: 55


1- . شب هاي پيشاور، ج 1، ص 128.

ص: 56

زندگی نامه سیّد امیر محمّد عابد (علیه السلام)

حضرت سیّد امیر محمّد عابد (علیه السلام) فرزند بلافصل امام هفتم حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) و برادر اعیانی (پدر و مادری) احمد بن موسی (علیهما السلام) بوده است که بسیار با فضل و تقوی، و از کثرت عبادت معروف به عابد گردیده، در تمام عمر قائم اللّیل و صائم النهار بوده و به ندرت ایّامی را افطار می نموده و عشق بسیاری به کتابت کلام الله مجید داشته و از حق الکتابه کلام الله، بندگان بسیار خریداری و آزاد نمودند.

شیخ مفید (رحمه الله علیه) ازکنیز رقیّه دختر حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) نقل می کنند که گفت: محمّد بن موسی (علیهما السلام) همیشه با وضو بود، اکثر اوقات را به نماز می گذارنید، ساعت های شب او به تجدید وضو و خواندن نماز به پایان می رسید، زیرا دائماً صدای آن آب وضوئی که به صورت خود می ریخت شنیده می شد.

ص: 57

یک مقدار از شب را به نماز مشغول می گردید، آنگاه لحظه ای می خوابید و تمدد اعصاب می نمود (دراز می کشید) دوباره برمی خواست وضو می گرفت، صدای آب وضو او شنیده می شد مشغول نماز می­گردید، دائماً کار او همین بود تا صبح می شد، هیچ موقعی نبود که من محمّد بن موسی (علیه السلام) را ببینم و به یاد این آیه شریفه نیایم «کانُوا قَلیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ».(1)

قبر شریف سیدمحمّد در شیراز زیارتگاه با برکتی است که بزرگان و خوبان و مردمان نیکوکار در آنجا می روند و برای روا شدن حوائج نذر و نیازهائی می کنند.(2)

ص: 58


1- . سوره ذاریات، آیه 17.
2- این امام زاده بزرگوار را با همان زیارت نامه ای که برای برادرش شاهچراغ از علّامه مجلسی (رحمه الله علیه) نقل شده، می توان زیارت نمود.

زندگی نامه سیّد علاءالدّین حسین (علیه السلام)

سیّد علاء الدین حسین (علیه السلام) فرزند دیگر حضرت امام موسی الکاظم (علیه السلام) که با برادر بزرگوارش به شیراز آمدند در گوشه ای پنهان و شب و روز به عبادت مشغول، در آن نزدیکی قتلغ خان باغی وسیع داشت روزی حضرت در گوشۀ آن باغ تفرّج می نموده که آن حضرت را شناختند همان جا شهیدش نمودند در حالتی که قرآن در دست مبارکش بوده زیر خاک پنهان گردید.

سال ها گذشت قتلغ مُرد و آن باغ خراب شد اثری از آن سیّد بزرگوار ظاهر نبود، تا در زمان صفویّه در این باغ خرابه ساختمان می ساختند، جسد خون آلود جوان مقتولی، تر و تازه از زیر خاک نمایان شد، گوئی او را تازه کشته اند، در حالتی که یک دست قرآن مجید و دست دیگرش شمشیر، صحیح و سالم با علامت و قرائنی که در دست داشتند، فهمیدند بدن مبارک جناب

ص: 59

سیّد علاءالدین حسین فرزند شهید موسی بن جعفر (علیهم السلام) است در آن باغ، او را دفن نمودند و قتلغ خان،(1) بر قبر او بقعه ای ساخت.

بعد از مدّت ها میرزا علی مدنی از مدینه به زیارت امام زادگان معظّم آمد، چون صاحب ثروت بسیار بود، بنائی عالی بر قبر آن بزرگوار گذارد، املاک و باغات بسیاری خرید و بر آن بقعۀ مبارکه وقف نمود و بعد از فوت، خودش را هم در همان آستانه مقدّسه دفن نمودند و در زمان شاه اسماعیل مرمّت زیبائی بر آن قبر شد که تا الآن مزار عموم اهالی فارس و مورد توجه آنها

ص: 60


1- . قتلغ در ترکی بمعنی بزرگ است در زمان های گذشته به بعض حُکّام بزرگان از جناب سلاطین لقب قتلغ داده می شد، چنانچه بعد از غلبه چنگیزیان در ایران (اوکتای) لقب قتلغ خان را به اتابک اعظم مظفرالدین ابوبکر بن سعد زنگی که با آنها مخالفت ننموده بود، داده. پس این قتلغ خان که بقعه ای بر قبر جناب سیّدعلاءالدین ساخت، غیر از آن قتلغ است که از جانب مأمون والی فارس و با امام زادگان جنگید.

می باشد.

بعضی ها گویند این سیّد بزرگوار عقیم و بلانسل بوده است و بعضی گویند صاحب نسل بوده، ولی بعداً منقرض گردیده.(1)

ص: 61


1- . شب های پیشاور، ج 1، ص 133. این امام زاده بزرگوار را با همان زیارت نامه­ای که برای برادرش شاه چراغ از علّامه مجلسی (رحمه الله علیه) نقل شد، می­توان زیارت نمود.

ص: 62

کیفیت زیارت احمد بن موسی (علیهما السلام)

اشاره

چون قصد کردی زیارت کنی، یکی از فرزندان ائمّه (علیهم السلام) را، پس بایست و بگو:(1)

زیارت اول

بسم الله الرحمن الرحیم السَّلامُ عَلی جَدِّکَ المُصطَفی اَلسَّلامُ عَلی اَبیکَ المُرتَضی الِّرضا اَلسَّلامُ عَلی السَّیِّدَ ینِ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ اَلسَّلامُ عَلی خَدیجَةَ اُمِّ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ. اَلسَّلامُ عَلی فاطِمَةَ اُمِّ الاَئِمَّةِ الطّاهِرینَ. اَلسَّلامُ عَلَی النُّفُوسِ الفاخِرَةِ وَ بُحُورِ العُلُومِ الزّاخِرَةِ وَ شُفَعائی فِی الآخِرَةِ وَ اَولِیائی عِندَ عَودِ الرُّوحِ اِلَی العِظامِ النّاَخِرَةِ

اَئِمَّةِ الخَلقِ وَ وُلاةِ الحَقِّ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَيُّهَا الشَّخصُ الشَّریفِ اَلطّاهِرُ

ص: 63


1- علّامه مجلسی (رحمه الله علیه) در بحارالانوار، ج 102، ص 272. به نقل از مصباح الزّائر ابن طاووس، ص 502 . (باید توجّه داشت که ابن طاووس (رحمه الله علیه) در کتاب مذکور جهت زیارت امامزادگان دو نوع زیارت نامه نقل کرده که هر دو را در این جا ذکر می نمائیم).

الکَریمِ اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رسُو لُهُ وَ مُصطَفاهُ وَ اَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّهُ وَ مُجتَباهُ وَ اَنَّ الاِمامَةَ فی وُلدِهِ اِلی یَومِ الدّینِ نَعلَمُ ذلِکَ عِلمَ الیَقینِ وَ نَحنُ لِذالِکَ مُعتَقِدُونَ وَ فی نَصرِهِم مُجتَهِدُونَ.

به نام خداوند بخشنده مهربان، سلام و تحیّت بر جدّ بزرگوارت محمّد مصطفی (صلی الله علیه و آله وسلم) ،سلام بر پدر بزرگوارت علی مرتضی (علیه السلام) که صاحب مقام کامل رضا است. سلام بر دو سیّد (جوانان بهشت) حضرت حسن و حسین (علیهما السلام) سلام بر حضرت خدیجه کبری مادر گرامی فاطمه زهرا سیده زنان عالم، سلام بر حضرت فاطمه مادر ائمّة طاهرین (علیهم السلام) ، سلام بر نفوس با فخر و شرافت که دریای معراج علوم الهی اند و شفیعان من در عالم آخرتند و یاران ودوستان من.بازگشت روح به استخوانهای پوسیدۀ مردگان و پیشوایان خالق و صاحب امر خلافت از جانب

ص: 64

حق. سلام بر تو ای شخص با شرافت پاک گوهر بزرگوار کریم، گواهی می دهم که خدائی جز خدای یکتانیست وبدرستی محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) بنده و رسول و برگزیدۀ اوست از تمام عالم، و گواهی دهم که علی مرتضی (علیه السلام) ولیّ خدا و برگزیدۀ اوست و گواهی دهم که مقام امامت (در امّت پیامبر) منحصر در فرزندان اوست تا روز قیامت، این علم یقینی من است و ما بر این عقیده هستیم و در یاری آنها کمال جهد و کوشش داریم.

زیارت دوم

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا السَّیِدُ الزَّکِیُّ الطّاهِرُ الوَلِیُّ وَ اَلدّاعِی الحَفِیُّ اَشهَدُ اَنَّکَ قُلتَ حَقّاً وَ نَطَقتَ صِدقاً وَ دَعَوتَ اِلی مَولایَ وَ مَولاکَ عَلانِیَةً وَ سِرًّا فازَ مُتَّبِعُکَ وَ نَجَی مُصَدِّقُکَ وَ خابَ وَ خَسِرَمُکَذِّبُکَ وَ المُتَخَلِّفُ عَنکَ اِشهَد لی بِهذِهِ الشَّهادَةِ لِاَ کُونَ مِنَ الفائِزینَ بِمَعرِفَتِکَ

ص: 65

وَطاعَتِکَ وَ تَصدیقِکَ وَ اتّبِاعِکَ وَالسَّلامُ عَلَیکَ یا سَیّدِی وَ ابنَ سَیّدی اَنتَ بابُ اللهِ المُؤتیَ مِنهُ وَ اَلمأخوُذُ عَنهُ اَتَیتُکَ زائِراً وَ حاجاتی لَکَ مُستَودِعاًوَها اَنَا ذااَستَودِعُکَ دینی وَ اَمانَتی وَ خَواتیمَ عَمَلی وَ جَوامِعَ اَمَلی اِلی مُنتَهی اَجَلی وَ اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا سَیِّدَ اَلسّاداتِ الاَعاظِمِ اَحمَدُ بنُ مُوسَی الکاظِمِ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُه.

سلام بر تو ای سید پاک و مطهر، ولیّ و دعوت کننده گواهی می دهم که حق را گفته ای و راستگو بوده ای و به سوی مولایم و مولایت آشکارا و نهان دعوت کرده ای. پیروز گشت هر کس تو را پیروی کرد و نجات یافت هر کس تو را تایید کرد، نا امید شد و زیان دید آن که تو را دروغگو دانست و آنکه از تو روی گرداند. شاهد گواهی من باش تا از برندگان معرفت و طاعت، و پیروان و تصدیق کنندگان تو باشم. سلام بر تو ای سرور

ص: 66

و فرزند سرور من، تو دری هستی که خداوند از آن می دهد و می ستاید. به زیارت تو آمدم تا نیازها، دین و امانت، امنیت و عاقبت کارهایم تا انتهای اجلم را از تو طلب واستدعا کنم. سلام برتوای سرور سروران بزرگوار احمد بن موسی کاظم رحمت و برکت خداوند برتو باد.

ص: 67

ص: 68

زیارت مختصر امام رضا (علیه السلام)

امام کاظم (علیه السلام) فرمودند:

کسی که فرزندم امام رضا (علیه السلام) را زیارت کند، در حالی که تسلیم امر او و معترف به حقّ او باشد، در نزد خدای عزّوجلّ مانند شهداء بدر می باشد.

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَلِىَّ اللَّهِ وَابْنَ وَلِيِّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللَّهِ وَابْنَ حُجَّتِهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اِمامَ الْهُدى وَالْعُرْوَةَ الْوُثْقى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ اَشْهَدُ اَنَّكَ مَضَيْتَ عَلى ما مَضى عَلَيْهِ آبآؤُكَ الطّاهِرُونَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ لَمْ تُؤْثِرْ عَمىً عَلى هُدىً وَلَمْ تَمِلْ مِنْ حَقٍّ اِلى باطِلٍ وَاَنَّكَ نَصَحْتَ لِلَّهِ وَلِرَسُولِهِ وَاَدَّيْتَ الاَمانَةَ فَجَزاكَ اللَّهُ عَنِ الاِسْلامِ وَاَهْلِهِ خَيْرَ الْجَزآءِ اَتَيْتُكَ بِاَبى وَ اُمّى زآئراً عارِفاً بِحَقِّكَ مُوالِياً لاَوْلِيآئِكَ مُعادِياً لاَعْدآئِكَ فَاشْفَعْ لى عِنْدَ رَبِّكَ .

سپس ضریح را ببوس و در بالا سر بگو:

ص: 69

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ يَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ اَشْهَدُ اَنَّكَ الاِمامُ الْهادى وَالْوَلِىُّ الْمُرْشِدُ اَبْرَءُ اِلَى اللَّهِ مِنْ اَعْدآئِكَ وَاَتَقَرَّبُ اِلَى اللَّهِ بِوِلايَتِكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ .

و به نزد پای آنحضرت مي روي و میگوئی :

صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ صَلَّى اللَّهُ عَلَى رُوحِكَ وَ بَدَنِكَ صَبَرْتَ وَ أَنْتَ الصَّادِقُ الْمُصَدَّقُ قَتَلَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَكَ بِالْأَيْدِي وَ الْأَلْسُنِ.

سلام بر تو اى ولىّ (و نماينده) خدا و فرزند ولىّ خدا سلام بر تو اى حجت خدا و فرزند حجت او سلام برتو اى پيشواى هدايت و رشته محكم حق، و رحمت خدا و بركاتش نيز بر تو باد، گواهى دهم كه تو به همان راهى رفتى كه پدران پاكت بدان راه رفتند، درودهاى خدا بر ايشان باد، اختيار نكردى (گمراهى) را بر هدايت و

ص: 70

متمايل نگشتى ازحق بسوى باطل وتو براستى خيرخواهى كردى براى خدا و پيامبرش و پرداختى امانت را، پس خداوند پاداشت دهد از دين اسلام و مسلمانان به بهترين پاداش، آمده ام پدرم و مادرم به فدايت به درگاه تو براى زيارت با معرفت به حق تو و دوست دارم دوستانت را و دشمنم با دشمنانت، پس شفاعت كن از من در نزد پروردگارت.

سلام بر تو اى مولا و سرور من اى فرزند رسول خدا و رحمت خدا و بركاتش بر تو باد، گواهى دهم كه توئى امام راهنما و سرپرست با رشد و هدايت، بيزارى جويم بدرگاه خداوند از دشمنانت و تقرب جويم بدرگاه خدا بوسيله دوستى تو، درود خدا و رحمت خدا و بركاتش بر تو باد.

درود و رحمت خدا بر تو ای اباالحسن، رحمت خدا بر روح و جسم تو، صبر و مقاومت نمودی در حالی که تو

ص: 71

راستگو تصدیق شده ای، خدا بکشد کسانی که تو را با دست و زبان کشتند.

درود خدا بر تواى اباالحسن،درود خدا بر روح و پيكرت شكيبايى نمودى، تويى راستگوى تصديق شده،خدا بكشد كسانى را كه تو را با دست ها و زبان هايشان كشتند.

سپس دو رکعت نماز بخوان که در رکعت اوّل بعد از حمد، سورۀ یس؛ و در رکعت دوّم بعد از حمد،سوره الرّحمن و پس از نماز با خشوع بر پدر و مادر و برادران و اقربا و ملتمسین دعا کن و نزد قبر این صلوات را بگو:

اللهّمَ صَلّ عَلی عَلیِّ بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی و حُجَّتكَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةً كثیرَةً تامَةً زاكیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلَّیتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِكَ؛ خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا، امام با تقوا و

ص: 72

پاک و حجت تو بر هر که روی زمین است و هر که زیر خاک، رحمت بسیار و تمام با برکت و پیوسته و پیاپی و دنبال هم، مانند بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی.

ص: 73

ص: 74

زیارت آل یاسین

زیارت آل یس، از زیارات بسیار مهم و پر ارجی است، که از ناحیۀ مقدّسۀ حضرت بقیّه الله فی الارضین سلام الله علیه وعجّل الله تعالی فرجه الشریف صادر شده است. حِمْیری می گوید:(1)

خرج توقیع مِنَ النّاحیةِ المقدَّسة – حرسها الله تعالی – بعد المسائل: بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم، لا لِأَمْرِ اللهِ تَعْقِلُونَ، وَلا مِنْ اَوْلِیائِهِ تَقْبَلُونَ «حِکْمَةٌ بالِغَةٌ، فَما تُغْنِ النُّذُرِ.(2) عَنْ قَوْمٍ لایُؤْمِنُونَ.(3)

اَلسَّلامُ عَلَیْنا وَعَلی عِبادِ اللهِ الصَّالِحینَ، اِذا اَرَدْتُمْ التَّوَجُّهَ بِنا اِلَی اللهِ وَاِلَیْنا فَقُولُوا کَما قالَ اللهُ تَعالی: سَلامٌ عَلی آلِ یسٍ ...(4) توقیعی از ناحیه مقدّسه صادر شد،

ص: 75


1- . بحارالانوار، ج 53، ص 171، ح 5 و ج 102، ص 81، ح 1.
2- . سوره قمر، آیه 5.
3- . سوره یونس، آیه 101.
4- . سوره صافات، آیه 130.

بعد از جواب مسائل، این گونه بود: به نام خداوند بخشندۀ مهربان، نه امر خداوندرا می فهمید و نه از اولیاء او می­پذیريد، (حکمتی است رسا، پس بی نیاز نکنند ترسانندگان انبیاء واوصیاء قومی را، که ایمان نمی آورند).

سلام برماوبربندگان شایستۀخداوند،هنگامی که خواستید به وسیلۀ ما بسوی خداوند متعال و ما روی آورید.

پس بگویید همانگونه كه خداوند متعال فرمود:

سَلامٌ عَلى آلِ یسَ اَلسَّلا مُ عَلَیْکَ یا د اعِىَ اللَّهِ وَرَبّانِىَّ آیاتِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بابَ اللَّهِ وَدَیّانَ دینِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ اللَّهِ وَناصِرَ حَقِّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللَّهِ وَدَلیلَ اِرادَتِهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا تالیَ کتاب الله و ترجُمانِه، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ فى آناءِلَیْلِکَ وَاَطْرافِ نَهارِکَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّةَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا میثاقَ اللَّهِ الَّذى اَخَذَهُ

ص: 76

وَوَکَّدَهُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وَعْدَ اللَّهِ الَّذى ضَمِنَهُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصوُبُ وَالْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَالْغَوْثُ وَالرَّحْمَةُ الْواسِعَةُ،وَعْداً غَیْرَ مَکْذوُبٍ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تَقوُمُ،اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تَقْعُدُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تَقْرَءُوَتُبَیِّنُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تُصَلّى وَتَقْنُتُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تَرْکَعُ وَتَسْجُدُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تُهَلِّلُ وَتُکَبِّرُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تَحْمَدُ وَتَسْتَغْفِرُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تُصْبِحُ وَتُمْسى اَلسَّلامُ عَلَیْکَ فِى اللَّیْلِ اِذا یَغْشى وَالنَّهارِ اِذا تَجَلّى اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الاِمامُ الْمَاْموُنُ لسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَاْموُلُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ بِجَوامِعِ السَّلامِ اُشْهِدُکَ یا مَوْلاىَ اَ نّى اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلااللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ لا حَبیبَ اِلاّ هُوَوَاَهْلُهُ وَاُشْهِدُکَ یا مَوْلاىَ اَنَّ عَلِیّاً اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ حُجَّتُهُ وَالْحَسَنَ حُجَّتُهُ وَالْحُسَیْنَ

ص: 77

حُجَّتُهُ وَعَلِىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ حُجَّتُهُ وَمُحَمَّدَبْنَ عَلِی حُجَّتُهُ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍّ حُجَّتُهُ وَموُسَى بْنَ جَعْفَرٍ حُجَّتُهُ وَعَلِىَّ بْنَ موُسى حُجَّتُهُ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِّی حُجَّتُهُ وَعَلِىَّ بْنَ مُحَمَّدٍحُجَّتُهُ وَالْحَسَنَ بْنَ عَلِی حُجَّتُهُ وَاَشْهَدُ اَ نَّکَ حُجَّةُ اللَّهِ اَنْتُمُ الاَوَّلُ وَالاْ خِرُ وَاَنَّ رَجْعَتَکُمْ حَقُّ لا رَیْبَ فیها یَوْمَ لا یَنْفَعُ نَفْساً ایمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ اَوْ کَسَبَتْ فى ایمانِها خَیْراً وَاَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَاَنَّ ناکِراًوَنَکیراً حَقٌّ وَاَشْهَدُ اَنَّ النَّشْرَ حَقٌّ وَالْبَعْثَ حَقٌّ وَاَنَّ الصِّراطَ حَقٌّ وَالْمِرْصادَ حَقٌّ وَالْمیزانَ حَقٌّ وَالْحَشْرَ حَقٌّ وَالْحِسابَ حَقٌّ اَوْ کَسَبَتْ فى ایمانِها خَیْراً وَاَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَاَنَّ ناکِراًوَنَکیراً حَقٌّ وَاَشْهَدُ اَنَّ النَّشْرَحَقٌّ وَالْبَعْثَ حَقٌّ وَاَنَّ الصِّراطَ حَقٌّ وَالْمِرْصادَحَقٌّ وَالْمیزانَ حَقٌّ وَالْحَشْرَ حَقُّ وَالْحِسابَ حَقُّ وَالْمَعْروُفُ ما اَمَرْتُمْ بِهِ وَالْمُنْکَرُ ما نَهَیْتُمْ عَنْهُ فَنَفْسى مُؤْمِنَةٌ بِاللَّهِ وَحْدَهُ لاشَریکَ لَهُ وَبِرَسوُلِهِ وَبِاَمیرِ

ص: 78

الْمُؤْمِنینَ وَبِکُمْ یا مَوْلاىَ اَوَّلِکُمْ وَآخِرِکُمْ وَنُصْرَتى مُعَدَّةٌ لَکُمْ وَمَوَدَّتى خالِصَةٌ لَکُمْ آمینَ آمینَ. سلام بر آل یاسین سلام بر تو اى دعوت کننده به خدا و تربيت شده آیات الهي سلام بر تو اى واسطه خدا و سرپرست دین او سلام بر تو اى خلیفه خدا و یاور حق او سلام بر تو اى حجت خدا و راهنماى اراده اش سلام برتو اى تلاوت کننده کتاب خدا و تفسیر کننده آیات اوسلام بر تو در تمام آنات ودقایق شب و سرتاسر روزسلام بر تو اى بجاى مانده از طرف خدا در روى زمین سلام بر تو اى پیمان محکم خدا که از مردم گرفت و سخت محکمش کرد سلام بر تو اى وعده خدا که تضمینش کرده سلام بر تو اى پرچم برافراشته و دانش ریزان و فریادرس خلق، و رحمت وسیع حق، و آن وعده اى که دروغ نشود سلام بر تو هنگامى که بپا مى ایستى سلام بر تو هنگامى که مى نشینى سلام بر توهنگامى که (فرامین حق را) مى

ص: 79

خوانى و تفسیر مى کنى سلام بر تو هنگامى که نماز مى خوانى و قنوت کنى سلام بر تو هنگامى که رکوع و سجده بجاى آورى سلام بر تو هنگامى که ((لا اله الا اللّه)) و ((اللّه اکبر)) گوئى سلام برتو هنگامى که خدا را ستایش کنى و از او آمرزش خواهى سلام بر تو هنگامى که بامداد کنى و شام کنى سلام بر تودر شب هنگامى که تاریکیش فرا گیرد و در روز هنگامى که پرده برگیردسلام بر تواى امام امین سلام بر تو اى مقدم بر همه خلق و مورد آرزوى آنان سلام بر تو به همه سلام ها گواه گیرم تو را اى مولا و سرور من که من گواهى دهم به اینکه معبودى نیست جز خداى یگانه که شریک ندارد و نیز گواهى دهم که محمد بنده و رسول او است و محبوبى نیست جز او و خاندانش و گواه گیرم تو را اى مولاى من که على امیر مؤ منان حجت خدا ست و حسن حجت اوست و حسین حجت اوست و على بن الحسین

ص: 80

حجت اوست و محمد بن على حجت اوست و جعفر بن محمد حجت اوست و موسى بن جعفر حجت اوست و على بن موسى حجت اوست و محمد بن على حجت اوست و على بن محمد حجت اوست و حسن بن على حجت اوست و گواهى دهم که تو حجت خدائى، شمائید اول و آخر و مسلماً بازگشت شما حق است که شکى در آن نیست،درروزى که سود ندهد کسى را ایمانش که پیش از آن روز ایمان نیاورده یا در مدت ایمان خویش کار خیرى انجام نداده و همانا مرگ حق است و ناکر و نکیر (دوفرشته سؤ ال قبر) حق است و گواهى دهم که زنده شدن پس از مرگ حق است و برانگیخته شده حق است و صراط حق است و مرصاد (کمینگاه) حق است و میزان حق است و حشر (در قیامت) حق است و حساب حق است و بهشت و دوزخ حق است و وعده و تهدید درباره آن دو حق است اى

ص: 81

مولاى من بدبخت است کسى که مخالفت شما را کرد و سعادتمند است کسى که پیرویتان کرد پس گواهى ده بر آنچه تو را بر آن گواه گرفتم و من دوست توام وبیزارم از دشمنت حق آنست که شما پسند کردید و باطل همانست که شما بدان خشم کردید ومعروف و کار نیک همان بودکه شما بدان دستور دادید و منکر و کار زشت همان بود که شما از آن جلوگیرى و نهى کردید من ایمان دارم به خداى یگانه اى که شریک ندارد و به رسول او و به امیر مؤ منان و به شمااى مولاى من از اول تاآخرتان و یاریم براى شما آماده است و دوستیم خالص و پاک براى شما است.مستجاب فرما،مستجاب فرما.

ص: 82

زیارت وارث

هرگاه قصد زیارت امام حسین و حضرت علی اکبر و سایر شهدای کربلا (علیهم السلام) را نمودي، این چنین بگو:

اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا وارِثَ آدَمَ صِفْوَةِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا وارِثَ نُوحٍ نَبِىِّ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا وارِثَ اِبْراهیمَ خَلیلِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا وارِثَ مُوسى كَلیمِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا وارِثَ عیسى رُوحِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا وارِثَ مُحَمَّدٍ حَبیبِ اللَّهِ اَلسَّلام عَلَیْكَ یا وارِثَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلَیْهِ السَّلامُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا بْنَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفى اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا بْنَ عَلِی الْمُرْتَضى اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْرآءِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا بْنَ خَدیجَةَ الْكُبْرى اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا ثارَ اللَّهِ وَابْنَ ثارِهِ وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورُ اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوةَ وَآتَیْتَ الزَّكوةَ وَاَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَیْتَ عَنْ الْمُنْكَرِ

ص: 83

وَاَطَعْتَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ حَتّى اَتیكَ الْیَقینُ فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْكَ وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً ظَلَمَتْكَ وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضِیَتْ بِهِ یا مَوْلاىَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ اَشْهَدُ اَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِى الاْصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجاهِلِیَّةُ بِاَنْجاسِها وَلَمْ تُلْبِسْكَ مِنْ مُدْلَهِمّاتِ ثِیابِها وَاَشْهَدُ اَنَّكَ مِنْ دَعآئِمِ الدّینِ وَاَرْكانِ الْمُؤْمِنینَ وَاَشْهَدُ اَنَّكَ الاِمامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ الرَّضِىُّ الزَّكِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ وَاَشْهَدُ اَنَّ الاْئِّمَةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوى وَاَعْلامُ الْهُدى وَالْعُروَةُ الْوُثْقى وَالْحُجَّةُ عَلَّى اَهْلِ الدُّنْیا وَاُشْهِدُ اللَّهَ وَمَلائِكَتَهُ وَاَنْبِیآئَهُ وَرُسُلَهُ اَ نّى بِكُمْ مُؤْمِنٌ وَبِاِیابِكُمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینى وَخَواتیمِ عَمَلى وَقَلْبى لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ وَاَمْرى لِاَمْرِكُمْ مُتَّبِعٌ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْكُمْ وَعَلى اَرْواحِكُمْ وَعَلى اَجْسادِكُمْ وَعَلى اَجْسامِكُمْ وَ عَلى شاهِدِكُمْ وَعَلى غائِبِكُمْ وَعَلى ظاهِرِكُمْ وَعَلى باطِنِكُمْ ؛ سلام بر

ص: 84

تو اى وارث آدم برگزیده خدا سلام بر تو اى وارث نوح پیغمبر خدا سلام بر تو اى وارث ابراهیم خلیل خدا سلام بر تو اى وارث موسى هم سخن با خدا سلام بر تو اى وارث عیسى روح خدا سلام بر تو اى وارث محمد حبیب خدا سلام بر تو اى وارث امیرمؤ منان علیه السلام سلام بر تو اى فرزند محمد مصطفى سلام بر تو اى فرزند على مرتضى سلام بر تو اى فرزند فاطمه زهرا سلام برتو اى فرزند خدیجه كبرى سلام بر تو اى كسى كه خونخواهی تو به دست خداست و فرزندكسى كه خونخواهی او به دست خداست و اى تك و تنها مانده اى كه انتقام خونت گرفته نشده گواهى دهم كه تو بپاداشتى نماز را و بدادى زكات را و امر كردى به معروف (كار نیك) و نهى كردى از منكر (كار زشت) و پیروى كردى از خدا و رسولش تا به شهادت رسیدى پس خدا لعنت كند مردمى كه تو را كشتند و خدا لعنت

ص: 85

كند مردمى كه به تو ستم كردند و خدا لعنت كند مردمى كه این جریان را شنیدند و بدان راضى شدند اى مولاى من اى ابا عبداللّه گواهى دهم كه تو براستى نورى بودى در صُلب هاى شامخ (و بلند) و رَحِمْهاى پاك، آلوده ات نكرد زمان جاهلیت به پلیدیهایش و نپوشاندت از جامه هاى آلوده و چركش و گواهى دهم كه براستى تو از جمله ستونهاى دین و پایه هاى محكم مردان با ایمانى و گواهى دهم كه براستى تو پیشوائى هستى نیكوكار و با تقوى و پسندیده و پاكیزه و راهنماى راه یافته و گواهى دهم كه امامان از فرزندان توكه اساس (و حقیقت) تقوى و نشانه هاى هدایت و دستاویز محكم (حق ) و حجت هائى بر مردم دنیا هستند و گواه گیرم خدا و فرشتگانش و پیمبرانش و رسولانش را كه من براستى به شما ایمان دارم و به بازگشتتان یقین دارم طبق مقررات دین و مذهبم و پایان كردارم و دلم تسلیم دل

ص: 86

شما است و كارم پیرو كار شما است درودهاى خدا بر شما و بر روانهایتان و بر جسدهاتان و بر پیكرتان و بر حاضرتان و بر غائبتان و بر آشكارتان و بر نهانتان.

سپس دو رکعت نماز زيارت بخوان و قصد زیارت حضرت علی اکبر (علیه السلام) کرده و بگو:

اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا بْنَ نَبِىِّ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا بْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا بْنَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا الشَّهیدُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا الْمَظْلُومُ [وَ] ابْنُ الْمَظْلُومِ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْكَ وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً ظَلَمَتْكَ وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضِیَتْ بِهِ؛سلام بر تو اى فرزند رسول خدا سلام بر تو اى فرزند پیامبر خدا سلام بر تو اى فرزند امیرمؤ منان سلام بر تو اى فرزند حسین شهید سلام بر تو اى شهید سلام بر تو اى ستم رسیده و فرزند (آن امام) ستمدیده خدا لعنت كند

ص: 87

مردمى كه تو راكشتند وخدا لعنت كند مردمى كه به تو ستم كردند وخدا لعنت كند مردمى را كه از این جریان اطلاع پیدا كرده و بدان راضى شدند. سپس ساير شُهدا (علیهم السلام) را زيارت كن : السَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَوْلِیاَّءَ اللَّهِ وَاَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَصْفِیاَّءَ اللَّهِ وَاَوِدّاَّئَهُ اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ دینِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الْوَلِىِّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَبى عَبْدِاللَّهِ بِاَبى اَنْتُمْ وَاُمّى طِبْتُمْ وَطابَتِ الاْرْضُ [اَنْتُم ] الَّتى فیها دُفِنْتُمْ وَفُزْتُمْ فَوْزاً عَظیماً فَیا لَیْتَنى كُنْتُ مَعَكُمْ فَاَفُوزَ مَعَكُمْ. سلام بر شما اى اولیاء خدا و دوستانش سلام برشما اى برگزیدگان خدا و دوستدارانش سلام بر شما اى یاوران دین خدا سلام بر شما اى یاران رسول خدا سلام بر شما

ص: 88

اى یاران امیرمؤ منان سلام بر شما اى یاران فاطمه بانوى زنان جهانیان سلام بر شما اى یاران حضرت ابا محمد حسن بن على آن دوست خیرخواه سلام بر شما اى یاران حضرت اباعبدالله پدر و مادرم به فداى شما براستى پاكیزه شدید و پاكیزه گشت آن زمینى كه شما در آن مدفون شدید و به رستگارى بزرگى رسیدید، پس اى كاش من هم با شما بودم كه با شما رستگارمي شدم.

ص: 89

ص: 90

زیارت امین الله

علامه مجلسی (رحمه الله علیه) می فرماید: این زیارت از بهترین زیارات است از جهت متن و سند، و باید که در جمیع روضات مقدّسه برآن مواظبت نمایند.(1)

وکیفیّت آن چنان است که روایت شده از جابر از امام باقر (علیه السلام) که امام سجّاد (علیه السلام) به زیارت امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمد و نزد قبر آنحضرت ایستاد و گریست و گفت :

السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ (السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ)، أَشْهَدُ أَنَّكَ جَاهَدْتَ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَ عَمِلْتَ بِكِتَابِهِ وَ اتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَتَّى دَعَاكَ اللَّهُ إِلَى جِوَارِهِ فَقَبَضَكَ إِلَيْهِ بِاخْتِيَارِهِ وَ أَلْزَمَ أَعْدَاءَكَ الْحُجَّةَ مَعَ مَا لَكَ مِنَ الْحُجَجِ الْبَالِغَةِ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً

ص: 91


1- بحارالانوار، ج 100، ص 264؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 306.

بِقَضَائِكَ مُولَعَةً بِذِكْرِكَ وَ دُعَائِكَ مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أَوْلِيَائِكَ مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِكَ صَابِرَةً عَلَى نُزُولِ بَلائِكَ [شَاكِرَةً لِفَوَاضِلِ نَعْمَائِكَ ذَاكِرَةً لِسَوَابِغِ آلائِكَ] مُشْتَاقَةً إِلَى فَرْحَةِ لِقَائِكَ مُتَزَوِّدَةً التَّقْوَى لِيَوْمِ جَزَائِكَ مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ أَوْلِيَائِكَ مُفَارِقَةً لِأَخْلاقِ أَعْدَائِكَ مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْيَا بِحَمْدِكَ وَ ثَنَائِكَ .

و با پهلوبه قبرگذاشتن، بگو: اللَّهُمَّ إِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتِينَ إِلَيْكَ وَالِهَةٌ وَ سُبُلَ الرَّاغِبِينَ إِلَيْكَ شَارِعَةٌ وَ أَعْلامَ الْقَاصِدِينَ إِلَيْكَ وَاضِحَةٌ وَ أَفْئِدَةَ الْعَارِفِينَ مِنْكَ فَازِعَةٌ وَ أَصْوَاتَ الدَّاعِينَ إِلَيْكَ صَاعِدَةٌ وَ أَبْوَابَ الْإِجَابَةِ لَهُمْ مُفَتَّحَةٌ وَ دَعْوَةَ مَنْ نَاجَاكَ مُسْتَجَابَةٌ وَ تَوْبَةَ مَنْ أَنَابَ إِلَيْكَ مَقْبُولَةٌ وَ عَبْرَةَ مَنْ بَكَى مِنْ خَوْفِكَ مَرْحُومَةٌ وَ الْإِغَاثَةَ لِمَنِ اسْتَغَاثَ بِكَ مَوْجُودَةٌ [مَبْذُولَةٌ] وَ الْإِعَانَةَ لِمَنِ اسْتَعَانَ بِكَ مَبْذُولَةٌ

ص: 92

[مَوْجُودَةٌ] وَ عِدَاتِكَ لِعِبَادِكَ مُنْجَزَةٌ وَ زَلَلَ مَنِ اسْتَقَالَكَ مُقَالَةٌ وَ أَعْمَالَ الْعَامِلِينَ لَدَيْكَ مَحْفُوظَةٌ وَ أَرْزَاقَكَ إِلَى الْخَلائِقِ مِنْ لَدُنْكَ نَازِلَةٌ وَ عَوَائِدَ الْمَزِيدِ إِلَيْهِمْ وَاصِلَةٌ وَ ذُنُوبَ الْمُسْتَغْفِرِينَ مَغْفُورَةٌ وَ حَوَائِجَ خَلْقِكَ عِنْدَكَ مَقْضِيَّةٌ وَ جَوَائِزَ السَّائِلِينَ عِنْدَكَ مُوَفَّرَةٌ وَ عَوَائِدَ الْمَزِيدِ مُتَوَاتِرَةٌ وَ مَوَائِدَ الْمُسْتَطْعِمِينَ مُعَدَّةٌ وَ مَنَاهِلَ الظِّمَاءِ [لَدَيْكَ] مُتْرَعَةٌ اللَّهُمَّ فَاسْتَجِبْ دُعَائِي وَ اقْبَلْ ثَنَائِي وَ اجْمَعْ بَيْنِي وَ بَيْنَ أَوْلِيَائِي بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ إِنَّكَ وَلِيُّ نَعْمَائِي وَ مُنْتَهَى مُنَايَ وَ غَايَةُ رَجَائِي فِي مُنْقَلَبِي وَ مَثْوَايَ. ودرادامه بگو: أَنْتَ إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلايَ اغْفِرْ لِأَوْلِيَائِنَا وَ كُفَّ عَنَّا أَعْدَاءَنَا وَ اشْغَلْهُمْ عَنْ أَذَانَا وَ أَظْهِرْ كَلِمَةَ الْحَقِّ وَ اجْعَلْهَا الْعُلْيَا وَ أَدْحِضْ كَلِمَةَ الْبَاطِلِ وَ اجْعَلْهَا السُّفْلَى إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ. سلام بر تو اى امين خدا بر روى

ص: 93

زمينش،وحجّت او بر بندگانش،سلام بر تو اى امير مؤمنان{اگراين زيارت براى امام ديگر خوانده شود السلام عليك يا امير المؤمنين گفته نمى شود} شهادت مى دهم كه تو در راه خدا آن چنان كه بايد جهاد كردى،وبه كتابش عمل نمودى،و روشهاى پيامبرش (درود خدا بر او خاندانش) را پيروى كردى،تا خدا تو را به جوارش خواند،و با اختياراتش تو را به جانب خود قبض روح نمود،و دشمنانت را ملزم به حجت كرد،با آنچه توراست از حجتهاى رسا بر همه مخلوقاتش.خدايا قرار ده نفسم را آرام در برابر تقديرت،خشنود به قضاوتت، حريص به ذكر و دعايت، عاشق به برگزيده دوستانت، محبوب در زمين و آسمانت، شكيبا بر نزول بلايت،سپاسگذاربرفزونى نعمتهايت،يادكننده كامل عطاهايت، مشتاق به شادى ديدارت، توشه برگيرنده تقوا براى روز پاداشت،پيرو روشهاى اوليايت،جداكننده از

ص: 94

اخلاق دشمنانت،غافل از دنيا به سپاس و ثنايت. خدايا دلهاى فروتنان،سرگردان به سوى توست،و راه هاى مشتاقان به درگاهت نمايان است،و نشانه هاى قاصدان كويت پيداست،و دلهاى عارفان از تو هراسان است،و صداى خوانندگان به جانب تو بلند است،و درهاى اجابت به رويشان گشوده،و دعاى آنكه با تو مناجات كرد مستجاب است،و توبه كسى كه به سوى تو بازگشت پذيرفته است، و اشك كسى كه از ترس تو گريه كرد مورد رحم است،و فريادرسى براى كسى كه از تو فرياد خواست آماده است، وكمك براى كسى كه از تو كمك خواست رايگان است، و وعده هايت براى بندگانت وفا شده،و لغزش آن كه از تو پوزش خواست ناديده گرفته شده،و اعمال عمل كنندگان نزد تو محفوظ است،و روزي هايت از جانب تو به سوى مخلوقات فرود آيند و بهره هاى فزون به سويشان پيوسته است،و گناهان

ص: 95

آمرزش جويان آمرزيده است،و حاجات خلق نزد تو برآورده است،و جايزه هاى خواستاران،پيش تو كامل گشته است،و عايدات افزون پياپى است،و سفره هاى خواهندگان طعام آماده،و حوض هاى تشنگان لبريز است.خدايا دعايم را مستجاب كن،و ستايشم را بپذير،و بين من و اوليايم جمع كن،به حق محمّد و على و فاطمه و حسن و حسين،تو ولى نعمت و نهايت آرزو و هدف اميد منى در بازگشتگاه و محلّ اقامتم. تو معبود و آقاو مولاى منى،دوستانمان را بيامرز،دشمنانمان را از ما بازدار،و از آزار ما غافلشان گردان،و كلمه حق را نمايان و آن را برتر كن،و كلمه باطل را بلغزان و آن را پست ترقرارده،توبرهرچيزتوانايى.

ص: 96

كتابنامه

1. ابن بطوطه، سفرنامه، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، بی تا.

2. اشعری، ابی الحسن علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، تحقیق، عبدالحمید، قاهره، مکتبه النهضه المصریه، طبع اول، 1369ق.

3. اقلیم پارس، سید محمد تقی مصطفوی، تهران، انتشارات انجمن آثار ملی، 1343ش.

4. جامع الانساب، سید محمد علی روضاتی، اصفهان، چاپخانه ی جاوید، 1376ق/1335ش.

5. جزایری، سید نعمت الله، الانوار النعمانیه، تبریز، شرکت چاپ، بی تا.

ص: 97

6. حسینی القزوینی، محمد بن حسن، المدعوبمهدی، فلک النجاه، بی نا، چاپ 1297ش.

7. حسینی، جعفرمرتضی، زندگانی سیاسی هشتمین امام حضرت علی بن موسی الرضا ، ترجمه سید خلیل خلیلیان، تهران، دفتر نشر فرهنگ، چاپ هفتم، 1373.

8. راهنمای آثار تاریخی شیراز، بهمن کریمی، تهران، کتابخانه ی اقبال، 1344ش.

9. رستگار، محمدحسین، بارگاه نور(شرح احوال و شخصیت احمد بن موسی شاه چراغ و حضرت سید میرمحمدبن موسی)، شیراز، انتشارات آستان مقدس احمدی، 1377ش.

10. زرکوب ­شیرازی، ابوالعباس معین الدین، احمدبن شهاب الدین ابی الخیر، شیرازنامه.

ص: 98

11. ستارگان فروزان در شرح حال عده­ای از امامزادگان، علی تشکّری، کاشان، چاپخانه ی ربّانی، 1348ش.

12. شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، طبع هشتم، 1421ق.

13. شوشتری، محمد تقی، قاموس الرجال، قم، موسسه نشر اسلامی، طبع دوم، 1410ق.

14. شوشتری، میرعبداللطیف خان، تحفه العالم و ذیل التحفه، به­اهتمام­ صمد موحد، تهران، ناشرکتابخانه طهوری، چاپ گلشن، طبع اول، 1363ش.

15. شيخ مفيد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم، مؤسسه آل البیت، چاپ اول، 1413.

16. شیراز، علی ­سامی، شیراز، چاپخانه موسوی، 1347.

ص: 99

17. شیرازی، عیسی بن جنید، تذکره هزار مزار، شیراز، کتابخانه احمدی، 1364 ش.

18. شیرازی، فرصت الدوله، آثارعجم، انتشارات بامداد، بی جا، 1362ش.

19. شیرازی، معین الدین ابوالقاسم جنید، شدالازار فی خط الاوزار عن زار و المزار، تصحیح محمد قزوینی، تهران، چاپخانه مجلس، تهران، 1328ش.

20. عرفان منش، جلیل، زندگانی و قیام احمد بن موسی، شیراز، دانش نامه فارسی، 1377ش.

21. فارسنامه ی ناصری، میرزا حسن شیرازی مشهور به فسایی، تهران، چاپ دارالخلافه، چاپ سنگی، گفتار دوم، بی تا.

22. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، انتشارات مسجد.

ص: 100

23. کنزالانساب معروف به بحرالانساب، سید مرتضی ملقب به علم الهدی، به سعی و اهتمام میرزا محمد ملک الکتاب، تحریر و چاپ به وسیله سید علی ­شیرازی، بیستم شهر ربیع الثانی، 1316ه-.

24. مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، بی تا، بی جا.

25. مجدالاشرف،جلال الدین محمد، آثار الاحمدیه، شیراز، کتابخانه احمدی، 1326ق.

26. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار لدرر اخبار الائمه الاطهار، بیروت، دارالتعارف، 1423ق.

27. مستوفی، حمدلله، نزهه القلوب، تصحیح محمد دبیر سیاقی قزوین، حدیث امروز، چاپ اول، 1381ش.

ص: 101

28. معماری اسلامی ایران، در «دوره­ی­ایلخانان»، رونالد، ن. ویلبر، ترجمه ی عبدالله فریار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1349ش.

29. مهراز، رحمت الله، بزرگان شیراز (تحقیقی درباره زاهدان، عرفا، دانشمندان، مؤلفان، شعرا، پادشاهان و وزرا) سلسله انتشارات انجمن آثار ملی، تهران، 1348ش.

30. موسوی، فخرالدین، تاریخ علوی در عصر آل بویه و صفویه، قم، نشر محدث، 1386ش.

31. میرخواند بلخی، محمد، روضه الصفا، تلخیص زریاب، تهران، اعلمی، چاپ دوم، 1375ش.

32. نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ترجمه محمد جواد مشکور، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.

ص: 102

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9
آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109