یأتی علی الناس زمان من سأل عاش و من سکت مات

مشخصات کتاب

سرشناسه:موسوی دهسرخی اصفهانی، محمود، - 1926

عنوان و نام پديدآور: یأتی علی الناس زمان من سأل عاش و من سکت مات/ تالیف محمودبن مهدی الموسوی الدهسرخی الاصفهانی

مشخصات نشر:قم: محمود دهسرخی اصفهانی، 1415ق. = 1373.

مشخصات ظاهری:2 ج.جدول

شابک:6000ریال(هرجلد)

یادداشت:کتابنامه

موضوع:آخرالزمان

فتن و ملائم

مهدویت -- انتظار

محمدبن حسن(عج)، امام دوازدهم، 255ق. - .

رده بندی کنگره:BP222/3/م 8ی 2 1373

رده بندی دیویی:297/462

شماره کتابشناسی ملی:م 73-2640

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ص: 1

جلد اوّل

اشاره

کتابخانه عمومی حضرت آیت الله دهسرخی(رحمة الله عليه)

همراه: 09123519832

تلفن: 37745149-025

آدرس: قم - خیابان معلم - کوچه 12 - پلاک 46

ص: 2

«حقوق چاپ محفوظ است»

چاپ اوّل: 1366 - 1408

چاپ دوّم: 1373 - 1415

چاپ سوّم: 1381 - 1423

شناسنامه کتاب

نام کتاب: .... يأتي على الناس الزمان،

مؤلف: ............... سید محمود ده سرخی

ناشر .................... انتشارات محبين

چاپ: ........................... باقری

نوبت چاپ: ... اوّل برای ناشر - شهریور1381

شابک: ............1- 13- 7103- 964

تیراژ.........................1000

ص: 3

تصویر

ص: 1

ص: 2

«المقدمة»

الحمد لله ربّ العالمين، وصلّى الله على محمّد و آله الطّاهرين ولعنة الله على أعدائهم أجمعين

وبعد ؛ چنین گوید این حقیر بی بضاعت محمود بن سید مهدی موسوی دهسرخی اصفهانی غفر الله ذنوبهما که چون از پاکنویس کتاب (مفتاح الكتب الأربعة) که (38) جلد شده و (29) جزء آن تاکنون چاپ شده و باقی اجزاء بواسطه کم بود کاغذ بتأخیر افتاده فارغ و مشغول استدراکات آن شدم بسیار حالت خستگی به من روی داد که قادر بر نوشتن نبودم برای تنوع و رفع خستگی بخاطرِ فاتر رسید که کتابی درباره علامات آخر الزمان بنویسم.

و البته همه یا اکثر می دانند که در این موضوع کُتُب بسیاری نوشته شده بعضی عربی بعضی فارسی بعضی ترکی بعضی هندی بعضی مفصل بعضی مختصر ، ولی آنچه نوشته نشده یا بنظر قاصر نرسیده آن است که کتابی در این موضوع بترتیب حروف نوشته نشده ، لذا در نظر گرفتم اخبار و آثاری که از طرق شیعه و سنی رسیده جمع آوری و بترتیب حروف بنویسم شاید بی فایده نباشد، و بحمدالله بعد از دو سال زحمت بمقصود رسیدم و امیدوارم مورد پسند دوستان ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف گردد.

و اگر این ناچیز را قیمتی یا اهلیتی بود هدیه آن حضرت می نمودم ، ولی خدا می داند که این خدمت در مقابل حقوق آن جناب روحی فداه بسیار بسیار بی ارزش است ، لذا خجالت می کشم که عرض کنم « یا أیها الْعَزِيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا

ص: 3

الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مزجاۃ فَاوفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ » مگر آنکه از فضل و کرمش گدائی را در خانه خود ببیند و دست خالیش برنگرداند، و نامیدم آن را به (يأتي على الناس زمانَ من سأل الناس عاش ومَن سكت مات) یعنی بیاید بر مردم زمانی که هرکس سؤال کند زندگی نماید و هرکس ساکت باشد بمیرد. در (زمان) حدیث (52) با مصدرش ذکر کرده ام.

و ناچار باید اموری قبل از دخول در مطلب تذکر داده شود.

اول آنکه در هر موضوعی مثل پرچم، حسنی، خراسانی، دجال ، سفیانی ، قائم ، مهدی ، يأجوج و مأجوج، و غیره به بعض اخبار وارده اکتفا شده، چون ذکر تمام اخبار اولاً از عهده مثل حقير خارج بود و ثانیاً کتاب بسیار بزرگ می شد، و ثالثا خواننده را خسته می کرد.

دوم آنکه ما در ترجمه آزاد نبوده ایم مجبور بوده ایم حتی المقدور معنای تحت اللفظی را مراعات کنیم و از طرفی هم بعضی جاها بدون کم و زیاد کردن معنای تحت اللفظی درست نبوده لذا بعضی جاها کم و زیاد شده تقدیم و تأخیر شده ترجمه به معنا شده و اشکالی هم ندارد ، بدلیل حدیثی که در کافی ج 1 ص 51 محمد بن مسلم می گوید خدمت امام صادق علیه السلام عرض کردم من حديث را از شما می شنوم پس کم و زیاد می کنم ؟ حضرت فرمود اگر معنای آن را اراده کرده ای عیبی ندارد. ما هم غرضی از کم و زیاد کردن یا تقدیم و تأخیر نمودن جز وضوح معنا نداشته ایم.

سوم آنکه اهل فن می دانند ترجمه اخبار خصوص برای کسی که اهل لسان نیست و مایه علمی هم ندارد بسیار مشکل است پس اگر نقصی در ترجمه دیدید خورده گیری نکنید و با قلم عفوِ خود اصلاح کنید جزاكم الله خيرا.

چهارم آنکه در بعضی جاها ما ارجاع به ماقبل یا به مابعد داده ایم مثلا

ص: 4

گفته ایم (يأتي على الناس زمان الخ) در زمان حدیثِ 52 خواهد آمد یا گذشت . ممکن است در اثنای تأليف عدد ارقام کم و زیاد شده باشد شما دو یا سه حدیث ماقبل یا مابعد را ملاحظه فرمائید که به مطلوب خواهید رسید انشاء الله .

پنجم آنکه ما از بعضى تطبيقات صرفنظر کردیم چون واقع امر دست ما نیست شاید چیزی که امروز بنظر ما محال می اید فردا برای همه روشن شود مثلا در (کوه) خواهد آمد که در حدیث می فرماید ساعت ظهور نباشد مگر بعد از آنکه کوهها حرکت کنند بعض بزرگان در کتاب خود حرکت کوه را معنی کرده که بواسطه تونل و خط آهن جابجا می شود و حال آنکه در همین سال جاری که سنه 1607 هجری و سنه 1399 شمسی است در فاصله دو سه ماه در دو جاکوه حرکت کرد یکی در حوالی فارس و دیگر در حوالی قوچان و ما در (کوه) با شواهدی ذکر کردیم مراجعه شود یا بعضی (بنو قنطوراء) را معنی کرده اند به افرنج یعنی فرنگ و حال آنکه بنو قنطوراء همان ترکهائی بودند که همراه هلاکوخان به بغداد ریختند و حکومت بني العباس را منهدم ساختند.

یا (كاسياتٌ عارياتٌ)(1) را بعضی متناقض پنداشتند و تأویل به کاشفاتٌ عارياتٌ نموده اند و حال آنکه در این زمان مصداقش مثل روز روشن است.|یا بعضی حدیثی را که فرموده خداوند به اصحاب مهدی علیه السلام چنان قوت بینائی و شنوائی بدهد که هر کس در مشرق است ببیند و بشنود او را که در مغرب است تطبیق با تلویزیون کرده و غافل از اینکه این مخترعات از کفار است و شان امام زمان و اصحابش اجل از آن است که با آلت دشمن کاری انجام دهند.

یا در حدیث دارد که زراره از امام صادق علیه السلام سؤال کرد که آیا نداء حق است ؟ حضرت فرمود بلی والله حق است و آن نداء را هر گروهی به زبان خود بشنود (فارس به فارسی و عرب به عربی و ترک به ترکی) معنی کرده که بشر به

ص: 5


1- یعنی زنها در آخر زمان پوشیده و برهنه اند.

کره ماه می رود و حال آنکه مراد از نداء صدای آسمانیست که در بسیاری از اخبار دارد که صدای جبرئیل است نه بشر به کره ماه برود و ربطی بهم ندارد.

یا در حدیث دارد که در فرات کوهی از طلا و نقره نمایان شود مردم همدیگر را بواسطه آن بکشند و از هر صد نفر نود و نه نفر کشته شوند بعضی تطبیق با نفت کرده اند مثل اینکه امام عاجز بوده که بفرماید چیزی نمایان شود که آن را نفت گویند و هكذا تطبيقاتی که شده اکثراً غلط بوده.

یا بعضی در کتاب خود نوشته اند وقتی حضرت حجت علیه السلام به کوفه بیاید شانزده هزار از فقهاء را بین کربلا و نجف بکشد، و بعضی از منبریها روی منبراین قصه را نقل می کنند و کسانی که پای منبر نشسته با گوشه چشم به علماء نگاه غضب الود کرده حرف می زنند و حال آنکه در زمان حضرت حجت علیه السلام سفیانی کوفه و نجف را قتل عام کرده کسی از شیعیان باقی نمانده چه رسد به شانزده هزار فقیه و منشأ اشتباه را در قائم حدیثِ 99 نقل کردیم که ایشان شانزده هزار بتریه هستند از فرقه زیدیه اند که چهل هزار در لشکر حسنی هستند و ایمان نمی آورند و ایشان را به امر حضرت بکشند این شانزده هزار را امام می فرماید فقهاء در دین هستند آن وقت خیال شده اینها از فقهاء شیعه هستند و غافل از اینکه اینطور نیست.

لذا حقیر از این طور استنباطات احتراز کردم خداوند همه را به راه راست بدارد.

ششم آنکه این اخباری که در این کتاب ذکر می شود آنچه را از کتب اربعه نقل شده معتبر و حجت است و آنچه از غیر کتب اربعه ذکر شده اگر از اخبار غیبیه است و واقع شده مثل قضایای بني العباس و پرچمهای سیاه که از طرف خراسان آمده و نحو اینها پس کلامی در آن نیست که صحیح بوده و آنچه هنوز نشده مثل آمدن سفیانی و دجال و صیحه آسمانی و غیر از اینها از چیزهائی که

ص: 6

خبر داده اند می شود احتمال صدق و کذب در آن می رود اگر واقع شد فيها والا ما ضامن نیستیم بلکه ناقل هستیم.

اگرچه عقیده شخص حقیر آن است که ید جعل در اخبار غیبیه تصور ندارد فافهم.

هفتم آنکه علاماتی که در این کتاب ذکر شده بعضی از علائمِ حتمی است و بعضی از علائم غیر حتمی یعنی ممکن است واقع بشود و ممکن است واقع نشود.

و نیز بعض علامتها گذشته و بعضی هنوز نیامده آنچه گذشته بسیار است مثل حکومت بنی امیه و بني العباس و از بین رفتن ایشان، و مثل پوشیدن زن لباس مرد و پوشیدن مرد لباس زن، و اکتفا کردن مردها به مردها و زنها به زنها ، و شرکت کردن زنها در تجارت و گرفتن مجالس برای خود مثل مردها، و منبر رفتن زنها و بچه ها و احترام نکردن بچه ها از بزرگان و رحم نکردن بزرگان بر بچه ها ، و علنی شدن قمار و شرب خمر و غیر ذلک.

و آنچه که نشده و هنوز نیامده و حتمی است باید واقع شود مثل سفیانی که از شام باید خروج کند و هشت و یا نه و یا سیزده و یا هیجده ماه سلطنت کند ولی در اکثر روایات نه ماه ذکر شده ، و خسف بیداء یعنی فرو رفتن لشکر سفیانی به زمین در بین مکه و مدینه، و کشته شدن نفس زکیه بین رکن و مقام که در مسجد الحرام است ، و خروج یمنی ، و صیحه آسمانی اینها حتماً باید بشود و امیدواریم نزدیک باشد.

و آنچه که نیامده و حتمی هم نیست مثل دجال ، و نمایان شدن آتش از طرف مشرق ، و سنگباران شدن، و مسخ شدن ، و الى غير ذلک احتمال می رود واقع شود و احتمال هم می دهد واقع نشود.

هشتم آنکه در بسیاری از روایات سؤال از فرج شده و در جواب فرموده اند در سال فلان فَرَج شما می رسد یا نزدیک است و البته باید دانسته شود که فَرَج بر

ص: 7

چند قسم است یکی آنکه فَرَج ، فَرَجِ شخصی است ممکن است بمیرد و از گرفتاریهای دنیا راحت شود. دوم فَرَج یک طائفه مراد است مثلا در شهری یا مملکتی یک دسته گرفتار حکومتهای ظالم هستند به رفتن آن ظالم برای آن دسته فرجی است. سوم فرج مختص به شیعه هست، و آن انتظار فَرَج است ، چهارم فَرَج تمام بشر است که فرج کلی باشد و آن منحصر به آمدنِ قائم آل محمد صلی الله و علیه و آله می باشد که تمام جهانیان منتظر یک مصلح کلی هستند و امیدواریم بزودی به مقصود برسند.

نهم آنکه این کتاب برای شیعه اثنی عشریه است که آنها هم سیزده فرقه هستند و در فرقه خواهد آمد برای یک دسته ایشان است لذا از ذکر ادله اثبات بودن مهدی موعود و ذکر نسب و حسب و پدر و مادر و غیره صرفنظر شد چون شیعه اثنی عشریه بی غل و غش شکی در وجود شریف و حسب و نسبش ندارند و نیز از ذکر معمّرین و ذکر کسانی که در غیبت صغری یا کبری خدمتش رسیده اند خودداری شد و هرکس طالب است به کتاب شریف نجم الثاقب مرحوم حاجی نوری قدس سره مراجعه کند. چون حقیر بنا داشته ام روایات را نقل کنم نه قصص و حكايات.

دهم «وتِلكَ عَشَرَهٌ كَامِلَهٌ» به آنکه حقیر راضی نیستم کسی از این کتاب چیزی نقل کند مگر آنکه اسم کتاب را ببرد چنانچه خود حقیر از هر کتابی استفاده کرده ام اسم آن کتاب یا مؤلفش را ذکر کرده ام تا دزدی نشود والله على ما نقول وكيل.

ص: 8

«آب»

در غیبت نعمانی ص 319 روایت کند که چون حضرت حجت قیام کند به اطراف زمین مردی بفرستد - تا آنجا که فرمود - لشکری هم به قسطنطنیه بفرستد چون لشکر به خلیج برسند چیزی بر پاهای خود بنویسند و از روی آب عبور کنند چون رومیها این را ببینند بگویند اینها یاران او هستند روی آب راه می روند چه رسد به خود او پس دروازه ها را به روی ایشان باز کنند و ایشان داخل شوند و به آنچه بخواهند حکم کنند.

«آب دهن»

در غیبت نعمانی ص206 از حسین یا حسن بن علی علیها السلام روایت کند که فرمود نمی بوده باشد امری را که انتظارش می کشید مگر وقتی که شما از همدیگر برائت و بیزاری جوئید و آب دهن به روی هم بیندازید. الحديث.

و در حدیث دیگر از حضرت صادق علیه السلام روایت کند که فرمود نبوده باشد امری را که می خواهید (ظهور حضرت حجت) مگر وقتی که آب دهن به صورت یکدیگر بیندازید و همدیگر را لعن کنید و همدیگر را دروغگو نام گذارید.

«آبادان»

در کنز العمال ج 14 ص 613 در ذیل حدیث که امیرالمؤمنین علیه السلام علامات خروج دجال را ذکر می فرماید فرمود در آن هنگام بهترین جاها عبادان (یعنی آبادان) است که خواب در آن مثل جهاد در راه خدا است و آن اول بقعه ایست که

ص: 9

ایمان به عیسی علیه السلام آورده و بیاید البته بر مرم زمانی که هر کس بگوید ای کاش من کاهی بودم در خشتی از خانه های عبادان ، الخبر.

البته کسی نگوید در زمان ما که 1407 هجریست آبادانی نمانده چون این خبر از پیغمبر و هزار و چهارصد سال قبل تقریبا رسیده و از اخبار غیبی است و تا صد سال قبل هم آبادان چندان اسمی نداشت ولی در اواخر نفت که درآمد مرکز پول و عیش و نوش شد و همه آرزوی آنجا را داشتند)

«آبه»

و در مراصد گوید از دهات اصفهان است و بعضی گویند از ساوه است و شهری است در افريقيه .

مؤلف گوید از روایتی که بعداً ذکر می شود معلوم می شود آبه از توابع قم است.

و در بحار ج 60 ص228 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود چون مرا به آسمان بردند مرورم به زمین سفید مثل کافور افتاد از آن بوی خوشی به مشامم رسید به جبرئیل گفتم این چه بقعه ایست ؟ گفت به آن ( آبه) می گویند من رسالت تو و ولایت ذریه ات را به ایشان عرضه داشتم پس قبول کردند، و بدرستیكه خداوند از آنجا مردانی را خلق کند که شما و ذریه شما را دوست داشته باشند ، پس خدا بر آن و اهلش مبارک کند.

در کافی ج 1 ص 523 روایت کند که مردی از اهل آبه چیزی را حمل کرد که (به ناحیه مقدسه) برساند شمشیری را در آبه فراموش کرد پس آنچه با او بود فرستاد حضرت به او نوشت چیست خبر شمشیری که فراموش کردی.

و در بحار ج 60 ص 231 از عیون نقل کند که راوی گفت شنیدم علی بن محمد عسکری علیه السلام می فرمود اهل قم و اهل آبه آمرزیده شده اند برای زیارت کردن ایشان جدم علی ابن موسی الرضا علیه السلام را در طوس ، آگاه باشید هرکس

ص: 10

زیارت کند او را و در راه یک قطره باران به او برسد خداوند حرام می کند جسدش را بر آتش.

«آتش»

باقی نماید در زمین معبودی جز خدا مگر آنکه آتش در آنها افتد و بسوزند در قائم حدیث 28 خواهد آمد.

(1) در ملاحم سید بن طاووس ص 88 باب 199 از کعب ، روایت کند که آتشی در یمن خارج شود که مردم را سوق به شام دهد. صبح کند هر وقت ایشان صبح کنند و راحت کند هر وقت ایشان راحت کنند، و سیر کند هر وقت ایشان سیر کنند و از روشنی آن گردن شتران در بصری(1) روشنی دهد. پس این را هر وقت شنیدید بسوی شام بروید.

(2) در حدیث دیگر ص 89 فرمود آتشی از حجاز خارج شود که گردن شتران در بصری از روشنی آن دیده شود .

(3) و در حدیث دیگر از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود آتشی از عدن ایشان را جمع کند با بوزینه و خوک ، بخوابد هرجا ایشان بخوابند و استراحت کند هرجا ایشان استراحت کنند و برای آن باشد هرچه از ایشان ساقط می شود.

(4) در حدیث دیگر ص 89 فرمود آتش و دودی در مشرق چهل شب بوده باشد.

(5) در ملاحم سید ص 160 باب 9 در ضمن حدیثی دارد که هر وقت عمود آتشی در آسمان از طرف مشرق دیدی طلوع کرد، طعام يکسال رابرای اهل بیتت آماده کن.

ص: 11


1- بصری قصبه ایست در شام . (معجم البلدان)

(6) و در مستدرک حاکم ج 4 ص 442 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله و ملاحم ص 158 روایت کند که خارج شود آتشی از (حبس سیل)(1) که سیر کندی داشته باشد شب مخفی باشد و در روز سیر کند صبح و عصر می رود ، بعضی به مردم بگویند ای مردم آتش صبح حرکت کرد شما هم حرکت کنید ، و استراحت نمود شما هم استراحت کنید، و هرکه را آتش رسد ، او را خواهد خورد.

(7) و در مستدرک ص 443 در ذیل حدیثی دارد که حضرت رسول صلی الله و علیه و آله از مردی سؤال کرد که اهل کجا هستی ؟ عرض کرد (بحبس سیل) حضرت فرمود اهل بیت خود را از آنجا دور کن چون آتشی از آنجا خارج شود که از روشنی آن گردن شتران در بصری دیده شود.

(8) و در مستدرک ج 4 ص 443 و بخاری کتاب فتن ص 182 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که ساعت (ظهور) بر پا نشود تا اینکه آتشی از زمین حجاز خارج شود که در بصری گردن شتران روشنی دهد.

(9) و در ملاحم ص 89 دارد که آتشی از عدن خارج شود که مردم و چهارپایان و پرندگان و دارندگان را سوق دهد به بصری (که قریه ایست در شام) و چهل سال اقامت داشته باشد. الخبر .

(10) و در ملاحم ص 153 از رسول خدا وروایت کند که بر پا نشود ساعت تا اینکه آتشی در حجاز ظاهر گردد که از روشنی آن گردن شتران در بصری (قریه ایست در شام) دیده شود.

(11) و در ملاحم ص 159 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که بر پا نشود ساعت (ظهور) تا اینکه آتشی از رومان (2) برانگیخته شود بطوریکه گردن شتران در بصری روشنی دهد.

ص: 12


1- اسم مکانی است. و در معجم گوید حبس کوهی است برای بنی قره.
2- در منتهی الارب گوید رومان اسم موضعیست .

(12) و در غیبت نعمانی ص 194 و ص263 از حضرت صادق علیه السلام روایت کند که ناچار است برای آتش از آذربیجان که هیچ چیزی مقابله آن نتواند و چون آن زمان را دیدید بوده باشید پلاسی از پلاسهای خانه خود. الحديث.

(13) و در غیبت نعمانی ص253 و البرهان متقی ص 109 از حضرت باقر علیه السلام روایت کند که چون آتشی از طرف مشرق دیدید که سرخ یا زرد رنگ است سه و یا هفت روز طلوع کرد پس متوقع فرج آل محمد باشید. الحديث .

(16) و در مستدرک حاکم ج 4 ص 442 رسول خدا صلی الله و علیه و آله در ذیل حدیثی فرمود ای کاش می دانستم کی آتش از کوه وراق(1) خارج می شود که روشنائی دهد گردن شتران بختی در بصری را (2).الحديث.

(15) در کنز العمال ج 14 ص 345 روایت کند که قصد و اراده کند شما را آتشی که امروز خاموش است ، در بیابانی که آن را برهوت گویند فرو گیرد مردم را در آن عذابیست دردناک ، جان و مال مردم را بخورد. دنیا را در مدت هشت روز دور زند ، مثل ابر و باد پرواز کند، حرارتش (در شب) سخت تر است از حرارتش در روز و برای آن در بین آسمان و زمین غرش تندی است مثل رعد قاصف (تند غرنده) و آن به سر خلائق نزدیکتر است از عرش . گفته شد یا رسول الله صلی الله و علیه و آله آیا این برای مؤمنین و مؤمنات آن روز سالم است (یعنی ضرری برای ایشان ندارد) فرمود آن روز مؤمنین و مؤمنات کجایند ؟ ایشان شرورترند از خران ، در بین راه مثل حیوانات با هم جماع می کنند و کسی نیست که به ایشان بگوید بس است بس است . (بعضی ممکن است از این حدیث استفاده کنند که اشاره به طیاره و هواپیما است)

(19) در البرهان ص 109 حضرت امام حسین علیه السلام روایت کند که چون ببینید علامتی از آسمان که آن آتشی است بزرگ از طرف مشرق در شب طلوع می کند

ص: 13


1- (1 و 2) اسم موضعی است .
2- (1 و 2) اسم موضعی است .

پس آن وقت فرج مردم است و آن آمدن حضرت مهدی علیه السلام است.

آتش بدون دود حاجیان را فرا گیرد الخ در شهر رمضان حدیث 11 خواهدآمد.

(17) در غیبت نعمانی ص 267 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود چون علامتی در آسمان بینید و آن آتش بزرگی است از طرف مشرق چند شب طلوع می کند پس آن وقت است فرج مردم و این کمی پیش از قیام قائم علیه السلام است.

(18) در ارشاد مفید ص 361 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود زجر می شوند مردم قبل از قیام قائم علیه السلام از معاصی و کارهای زشت خود به آتشی که در آسمان ظاهر می شود و سرخی که همه آسمان را می پوشاند و خسف و فرورفتن در بغداد و خسفی در شهر بصره و خونهائی که در آن ریخته می شود و خرابی خانه های آن و فانی شدن اهل آن و شامل شدن اهل عراق را ترسی که هیچ قرار نداشته باشند.

در آن روز هرکس متمسک به دینش باشد مثل کسی است که آتش در دست داشته باشد. در زمان حدیث 40 خواهد آمد.

«أخر»

در کنز العمال ج 14 ص 224 دارد که آخر قریه ای که از قراء اسلام خراب می شود مدینه است.

«آخرالزمان»

در زمان خواهد آمد.

ص: 14

«آدم»

هرکس محاجه کند در آدم من اولی به آدم هستم الخ . در علامات ظهور حدیث 9 و در غیبت حدیث 17 و در المهدی بعنوان يخرج المهدي منها الخ خواهد آمد.

آدم را از آب و گل خلق فرموده . در زنها حديث 30 خواهد آمد.

«آذربيجان»

در ملاحم سید بن طاووس ص 93 از رسول خداصلی الله و علیه و آله روایت کند که ترکها دو خروج دارند در یکی آذربیجان را خراب می کنند و در دیگری سرعت به شط فرات می نمایند .

و در غیبت نعمانی ص 194 و ص263 از حضرت باقر و حضرت صادق علیها السلام روایت کند که ناچار است برای آتش از آذربیجان که هیچ چیزی مقابله با آن نتواند بکند. الحديث.

«آرزو»

هرگاه آرزوی قائم کنید . در قائم حدیث 1 خواهد آمد.

بطوریکه صبح و شب آرزوی مرگ کنند. در قائم حدیث 120 خواهد آمد.

آرزوها طولانی شود . در زمان حدیث 50 خواهد آمد.

اکثر مردم آرزو می کردند ای کاش آن حضرت را نمی دیدند . در سیره حديث 8 خواهد آمد.

آرزو کنند مردگان را . در اُمت حدیث 23 خواهد آمد

ص: 15

«آزاد»

آزادها فروخته شوند الخ. در علامات ظهور حدیث 22 خواهد آمد.

«آس»

در غیبت نعمانی ص216 از امام باقر یا امام صادق علیها السلام دارد که زیر شانه چپ حضرت برگی است مثل برگ آس.

«آسیا»

در غیبت نعمانی ص 256 در ذیل حدیث 13 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود ناچار باید آسیائی بگردش درآید و همینکه کاملا بگردش افتاد و پابرجا شد خداوند بنده ای سنگدل و بی اصل و نسب را برانگیزد که پیروزی به همراه او باشد ، یارانش با موهای دراز و سبیلهای کلفت و جامه های سیاه در بر ، و پرچمهای سیاه به دست داشته باشند وای بر کسی که با آنان مخالفت کند که بی ملاحظه آنان را بکشند ، بخدا قسم گوئی آنان را می بینم و کارهاشان و آنچه بدکاران و عربهای ستمگر ازدست آنان می بینند در پیش چشم من است خداوند آنان را که مهر در دلشان نیست بر ایشان مسلط می کند و در شهرهای خودشان که در کنار فرات است ، شهرهای ساحلی و بیابانی ، ایشان را بی محابا می کشند بجزای آنچه که کرده اند و پروردگار تو، بر بندگانش ستم روا ندارد . (صاحب كفاية الموحدین در ج 2 ص 849 این حدیث را حمل بر آسيای اصطلاحی کرده و جزو علامات شمرده ولی معلوم است که حديث کنایه است از ملک بني العباس)

در نوائب الدهور ج 2 ص 261 در ذیل خطبه ای امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود آگاه باشید ناچار آسیای ضلالت و گمراهی بگردش خواهد افتاد وقتی بر قلب خود

ص: 16

پایدار شد نرم می کند به حدّت و تیزی خود آگاه باشید که نرم شده آن شکست آورنده است و شکست آوردن آن برای حدت و تیزی ایست که دارد و رخنه انداختن و شکست آوردن آن برای دشمنی با خدا است .

(البته معلوم است که دو روایت فوق کنایه از سرکشی کردن بني العباس و از بین رفتن ایشان است بدست مردمان بدتر از خودشان)

وقتی دور زد آسیای بنی العباس و بستند صاحبان پرچمهای سیاه اسبهای خود را به درختهای زیتون شام الخ . در بنو العباس حدیث 17 خواهد آمد.

در غیبت طوسی ص 281 از امام باقر علیه السلام در ذیل حدیثی فرمود حضرت حجت بفرستد پشت قبر حسين علیه السلام نهری حفر کنند که ابش به کوفه و نجف جاری شود و در راه بين نجف و کربلا پلها و آسیاها درست شود الخ.

تمام حدیث در المهدی بعنوان (يدخل المهدي الخ) خواهد آمد.

«آسیای بنی العباس»

در بنو عباس حدیث 17 خواهد آمد.

«آفت»

در دین حدیث 7 خواهد آمد که هر دینی آفتی دارد و آفت این دین بنی امیه اند.

در دین حدیث 14 خواهد آمد که آفت دین حسد و عجب و فخر است الخ .

«آفتاب گرفتن»

در رکود و کسوف خواهد آمد.

ص: 17

«آكلة الأكباد»

در بنی عباس حدیث 17 خواهد آمد.

«آل محمد صلی الله و علیه و آله»

مردم را برای آل محمد دعوت کنند. در دولت حدیث 14خواهد آمد.

اگر از آل محمد بود هر آینه رحم می کرد. در سیره حدیث 8 خواهد آمد .

«آمادگی و زمینه سازی»

در کنز العمال ج 14 ص 263 و البرهان ص 147 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود مردمی از مشرق خروج کنند پس آمادگی و زمینه سازی کنند برای مهدی علیه السلام سلطنتش را.

در شعیب بن صالح خواهد آمد که او آماده می کند برای مهدی علیه السلام سلطنتش را و بین خروج او و تسلیم امر به مهدی هفتاد و دو ماه طول خواهد کشید.

در كفاية الخصام ص286 حدیث 49 و الامام المهدی ج 1 ص 42 از ج 4 ص 108 سنن ابی داود از ابی الحسن (1) بن هلال بن عمیر روایت کرده که از علی شنیدم که گفت رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود بیرون می آید مردی از ماوراء النهر که او را حرث(2) گویند و در مقدمه لشکر او مردی است که او را منصور گویند تمکین می کند از برای آل محمد چنانکه قریش از برای رسول خدا صلی الله و علیه و آله تمکین کردند ، بر هر مؤمنی واجب است که او را یاری کند یا فرمود دعوت او را اجابت نماید.

در كفاية الخصام ص 692 حدیث 123 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که

ص: 18


1- در سنن ابی داود عن هلال بن عمرو.
2- در سنن ابی داود (حرث بن حراث).

فرمود بیرون می آیند قومی از مشرق و مهیا می کنند سلطنت را برای مهدی .

«آمد»

آمد شهریست که دجله را مثل هلال احاطه کرده و یک نفر از (313) نفر از یاران حضرت حجت علیه السلام از آمد است.

و در ملاحم ص 90 دارد که ترک وارد بر آمد می شوند و از آب دجله و فرات می آشامند، و کوشش می کنند در جزیره، و اهل اسلام از شدت حیرت نمی توانند در مقابل آنها هیچگونه استقامتی بنمایند ، پس خداوند برف زیادی توأم با باد تند و یخ بر ایشان بفرستد و ایشان خشک و خاموش شوند، پس چون چند روزی اقامت کنند ، امیر اهل اسلام در مردم باشد پس بگوید آیا گروهی هستند که خود را فدای خدا کنند و ببینند آن جماعت چه کردند؟ پس ده نفر اسب سوار پیشقدم شوند و بروند بسوی ایشان ناگهان ببینند همه از بین رفته ، پس برگردند و بگویند بدرستی که خدا ایشان را هلاک نموده و شما را از شر ایشان خلاصی داده) همه مرده اند .

«آوازه خوان»

در اُمت حدیث 7 و در خسف حدیث 13 و در سنگباران حدیث 3 و 7 خواهد آمد.

«آهن»

در قم حدیث 12 خواهد آمد که مردی از اهل قم مردم را دعوت به حق کند گروهی با او جمع شوند مثل پاره های آهن الخ.

در (مو) خواهد آمد که گروهی از کوچکان و خردسالان ظهور خواهند کرد

ص: 19

که اعتنائی به ایشان نباشد دلهاشان مثل پاره های آهن باشد الخ.

«آیه»

در زیدیه خواهد آمد که هر کس یک آیه از قرآن را تکذیب کند بدرستی که اسلام را پشت سر انداخته و جميع قرآن را تکذیب کرده و جمیع انبیاء و مسلمین را دروغگو پنداشته .

مراد از آیه چیست. در رکود خورشید خواهد آمد.

«ائمه»

در ملاحم ص 163 دارد که امیر المؤمنين علیه السلام از حضرت رسول خدا صلی الله و علیه و آله سؤال نمود که یا رسول الله از ما است ائمه هدی یا از غیر ما؟ فرمود بلکه از ما است و به ما دین خاتمه پیدا می کند چنانچه پیدایش آن از ما بود.

در فقیه ج 4 ص 134 از امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود ائمه بعد از من دوازده نفرند ، اول ایشان علی بن ابیطالب علیه السلام است و آخر ایشان قائم علیه السلام است الخ.

در کافی ج 1 ص 181 از امام صادق علیه السلام سؤال از ائمه بعد از نبی اکرم صلی الله و علیه و آله شد، فرمود امير المؤمنین پس از او حسن ، پس از او حسین، پس از علی بن الحسین، پس از او محمد بن علی علیه السلام امامند، و هرکس این را انکار کند مثل کسی است که معرفت خدا را انکار کند الخ.

«ابان»

من و ابان داخل شديم الخ. در خروج کنندگان حدیث 17 خواهد آمد.

ص: 20

«ابدال»

(1) در مجمع البحرین گوید ابدال جماعت شایسته ای هستند که دنیا از ایشان خالی نخواهد ماند یکی بمیرد دیگری بجای او خواهد آمد، و بعضی گفته اند ایشان هفتاد نفرند، چهل نفر از اهل شامند و سی نفر از جای دیگر، یکی از ایشان نمیرد مگر آنکه دیگری بجای او آید.

(2) در کنز العمال ج 14 ص 53 دارد که مردی در صفین می گفت خدا لعنت کند اهل شام را .

حضرت علی کرم الله وجهه فرمود فحش ندهید همه اهل شام را چون در شام ابدال هستند ، ابدال هستند (دو مرتبه فرمود)

(3) و در ص53 حدیث دیگر رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود بهترین امت من پانصد نفرند، و ابدال چهل نفرند، نه پانصد نفر ناقص می شوند و نه چهل نفر، هر وقت یکی از ابدال بمیرد دیگری از پانصد نفر بجای او قرار می گیرد، پس نه پانصد نفر کم می شود و نه چهل نفر، عرض کردند اعمال ایشان چیست ؟ فرمود عفو می کنند هرکس را که به ایشان ظلم کرده، و نیکی می کنند هرکس را که با ایشان بدی کرده ، هرچه خدا به ایشان داده با دیگران مواسات می کنند (هرچه دارند با مؤمنين بالسویه تقسیم می کنند و تصدیق این از کتاب خدا« وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ ۗ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» يعنی خشم خود را می خورند و مردم را عفو می کنند خدا هم دوست دارد نیکوکاران را.

(4) در کنز العمال ج 14 ص 54 از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کند که فرمود فحش ندهید اهل شام را که در ایشان است ابدال .

(5) در کنز العمال ج 14 ص 598 ایضا از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود زود است فتنه ای برپا شود، که خالص گردند مردم چنانچه طلا از معدن

ص: 21

خالص و پاک می شود پس اهل شام را فحش ندهید بلکه ظالمانشان را فحش بدهید بجهت آنکه در اهل شام أبدالی هستند، الخ.

(6) در بحار ج 52 ص 224 فرمود : يوم الابدال روزیست که بعضی از لشکریان با حضرت حجت ملحق به سفیانی می شوند، و بعضی از لشکریان سفیانی ملحق به اصحاب حضرت حجت می شوند.

(7) در بحار ج13 ص 402 از ثعلبی روایت کند که مردی از عسقلان از جناب الیاس پرسید که ابدال چند نفر هستند ؟ فرمود شصت نفرند، پنجاه نفر از ایشان نزد عريش مصر(1) تا شط فرات هستند، و دو نفر در مصیصه (2) و یک نفر در عسقلان و هفت نفر در سائر بلاد هستند، و هر وقت یک نفر ایشان را خداوند ببرد دیگری را بجای او می گمارد، و بسبب ایشان خداوند بلاء را از مردم دفع می کند، و بواسطه ایشان باران می فرستد .

(8) در سفینه ج 2 ص 438 محدث قمی از کفعمی در حاشیه مصباحش نقل کند که گفته شده زمین خالی نشود از قطب و چهار اوتاد، و چهل ابدال ، و هفتاد نجيب ، و سیصد و شصت صالح ، پس (قطب) همان مهدیست صلوات الله عليه ، پس اوتاد کمتر از چهار نفر نباشد، چون دنیا مثل خیمه است و مهدی علیه السلام مثل عمود (ستون) است، و آن چهار نفر مثل طنابند، و گاهی اوتاد بیشتر از چهار نفرند، و ابدال بیش از چهل نفرند، و نجباء بیش از هفتاد نفرند ، و صالحین بیش از سیصد و شصت نفرند، و ظاهر آنست که خضر و الياس علیها السلام از اوتاد باشند ، که چسبیده به داره قطبند.

و اما صفت اوتاد پس ایشان جماعتی هستند که طرفه عینی از خدای خود غافل نیستند، و از دنیا جمع نمی کنند مگر به مقدار کفایت ، و از ایشان لغزشهای

ص: 22


1- اول شهر مصر است از طرف شام.(م)
2- شهریست در کنار جيحون از حدود شام است.(م)

بشری صادر نشود، و عصمت هم در ایشان شرط نیست ولی در قطب (که حضرت حجت باشد) شرط است.

و اما ابدال از اوتاد از جهت مرتبه کمترند، و گاهی غفلت از ایشان سر می زند ، ولی تدارک می کنند به یاد آوردن خدا، و عمدا گناه نمی کنند.

و اما نجباء پس ایشان هم از ابدال از حیث رتبه کمترند، و اما صالحين ایشانند پرهیزکاران و موصوف به عدالت و گاهی گناه از ایشان سر می زند ، ولی به استغفار تدارک می کنند و پشیمان می شوند از گناه خود، خداوند می فرماید«إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ»(سوره اعراف آیه 201) یعنی چون اهل تقوی را از شیطان وسوسه و خیال به دل رسد هماندم خدا را بیاد آرند و همان لحظه بینائی پیدا کنند. پس از آن فرمود وقتی یک نفر از آن چهار نفر اوتاد ناقص شود یک نفر از ابدال بجای او گذاشته می شود و چون یک نفر از ابدال ناقص شود یک نفر از صالحین بجای او گذاشته شود و چون یک نفر از صالحین ناقص شود یک نفر از سایر مردم بجای او گذاشته شود . والله العالم .

(9) و از قاموس نقل شده که ابدال گروهی هستند که خداوند بواسطه ایشان زمین را نگاه می دارد و ایشان هفتاد نفرند چهل نفر از ایشان در شام هستند و سی نفر ایشان در غیر شام می باشند ، یکی از ایشان نمیرد جز آنکه دیگری از سائر مردم بجای او بنشیند.

«ابر»

در كفاية الخصام ص 691 ذیل حدیث 113 از امام ششم علیه السلام روایت کند که فرمود ظاهر می شود در آخر الزمان و بر بالای سر او ابریست و بر او سایه می افکند و از حرارت آفتاب محافظت می نماید و با او می گردد و آن ابر به آواز

ص: 23

فصیح ندا می کند این است مهدی موعود.

در مستدرک حاکم ج 4 ص 539 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که قبل از ساعت ظهور ابر سیاهی از طرف مغرب مثل سپر بر شما طلوع کند و تمام آسمان را فرو خواهد گرفت پس منادی ندا کند ای مردم، پس مردم بعضی به بعضی بگویند آیا شنیدید ؟ پس بعضی بگویند بلی و بعضی شک کنند، باز هم ندا آید ای مردم، پس مردم بگویند آیا شنیدید بگویند بلی ، سه مرتبه ندا آید ای مردم آمد امر خدا پس عجله نکنید ، پس رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود قسم به کسی که جانم به دست او است دو مرد لباس پهن کرده (برای فروش) جمع نخواهند کرد، و مردی حوضش را اصلاح کرده برای آب دادن ولی آب نخواهد داد، یا مردی شترش را دوشیده که بیاشامد و نیاشامد، و همه مردم مشغول (بخود) شوند.

در مهدی (بعنوان يخرج المهدي وعلى الخ) خواهد آمد که خروج می کند وبالای سرش ابریست که در آن ندا کننده ایست الخ.

«ابراهیم خلیل »

که به مقدار عمر خلیل یکصد و بیست سال عمر کند الخ. در قائم حدیث 125 خواهد آمد.

«ابقع»

در اصهب خواهد آمد.

در الامام المهدی از لوایح الانوار سفارینی ج 2 ص 16 گفت ابقع از مصرخروج می کند .

ص: 24

«اَبلَه»

در زمان حديث 49 خواهد آمد که نجات نیابد صاحب دینی مگر کسی که گمان کنند او ابله است الخ.

بگذارید ابله بمانند. در زنها حديث 52 خواهد آمد.

«اُبُلّه»

در معجم البلدان گوید ابله شهریست در کنار دجله بصره ، و اقدم از بصره است.

و در بحار ج 60 ص 227 فرموده ابله امروز همان بصره است ولی قبلا از دهات بصره بوده.

و در بحار ج 60 ص 225 در ذیل حدیثی دارد که امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از مذمت بصره بطرف راستش التفاتی نموده سپس فرمود چه مقدار مسافت است بین شما و ابله ؟ منذر بن جارود عرض کرد پدر و مادرم بفدایت چهار فرسخ است. حضرت فرمود راست گفتی قسم به کسی که محمد صلی الله و علیه و آله را فرستاده و به نبوتش گرامی داشته و به رسالتش اختصاص داده و با عجله روحش را به بهشت نقل داده ، شنیدم از او مثل اینکه شما از من می شنوید که فرمود یا على آیا میدانی بین بصره و اُبله چهار فرسخ است ، و زود است که اُبله جای گمرک باشد و کشته شود در اینجا از امت من هفتاد هزار شهید ، ایشان در آن روز بمنزله شهداء بدر باشند منذر عرض کرد یا امیر المؤمنین کی ایشان را می کشد پدر و مادرم فدایت شود ؟ فرمود می کشد ایشان را دو برادر، و ایشان طائفه ای هستند مثل اینکه شیاطینند، روهای سیاه دارند وبوهای گنديده حمله ایشان سخت و بد باشد، و غارتی بردن ایشان کم باشد ، خوشا بحال کسی که او را کشته اند،

ص: 25

کوچ کند برای جهاد ایشان در آن زمان گروهی که ذلیل باشند در نزد متکبرین از اهل آن زمان، و در زمین نامعلوم باشند، و در آسمان معروف باشند ، آسمان و زمین با ساکنانش بر حال ایشان گریه کنند ، الخ.

در بنو قنطورا خواهد آمد آنچه مناسب مقام است.

«ابلیس»

در تفسیر برهان ج 2 ص 343 و دلائل الامامه طبری ص 240 از وهب بن جميع روایت کند که گفت از امام صادق علیه السلام از ابلیس سؤال کردم که گفت «قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلی یوْمِ یبْعَثُونَ * قالَ فَإِنَّک مِنَ الْمُنْظَرِینَ * إِلی یوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» وهب گفت فدایت شوم کدام روز است آن فرمود ای وهب آیا گمان می کنی روزیست که خدا مردم را مبعوث می کند نه ولیکن روزیست که خدا قائم ما را مبعوث می کند. پس زمانی که خدا مبعوث کند قائم ما را در مسجد کوفه باشد و ابلیس بیاید پیش روی او دو زانو بنشیند پس بگوید ای وای او را از مثل این روز پس بگیرد موهای پیشانی او را و گردنش را بزند، این است روز وقت معلوم.

«ابن لبون»

یعنی بچه شتر

در مستدرک حاکم ج 4 ص 429 از حذيفه نقل کند که آیا در فتنه مثل بچه شتر نمی باشی که نه سواری بدهی و نه شير ؟ (یعنی در فتنه مثل بچه شتر باش تابار از دوشت نکشند)

ایضا در مستدرک ج 4 ص 530 از حذيفه نقل کند که فرمود بوده باش مثل بچه شتر نه پشتی داشته باشی که سوارت شوند و نه شیری که بدوشند.

و در نهج البلاغه قصار الحكم از امیر المؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود بوده

ص: 26

باش در فتنه مثل بچه شتر که نه پشتی دارد تا سوارش شوند، و نه شیری دارد که دوشیده شود.

«ابوبکر»

در الزام الناصب ج 2 ص 232 در ذیل خطبه البيان از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود زود باشد که بگویند و از من نقل کنند که من با ابوبکر بیعت کرده ام در خلافت او ، پس بتحقيق که بهتان بزرگی را نسبت می دهند .

«ابوبکر و عمر»

در مدينه حديث 15 خواهد آمد.

«ابوذر»

در مستدرک حاکم ج 4 ص 480 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که رسول خداصلی الله و علیه و آله فرمود سایه نکرده آسمان و برنداشته زمین کسی را که راست گوتر باشد از ابی ذر .

«ابو شبخ»

شاید اسم مکانی باشد

ناظم الاسلام کرمانی در ص 143 از ناسخ جلد خلفا نقل کند که علی علیه السلام فرمود از ابو شیخ سی کس بر آید که به سیرت و صفت دجال باشند و اگر همه مردم را بکشند غم ندارند.

«ابولهب»

ابولهب را هم باقی گذاشتند برای سرزنش کردن پیغمبر صلی الله و علیه و آله چون ابولهب

ص: 27

عموی پیغمبر صلی الله و علیه و آله بود. در قرآن حدیث 22 خواهد آمد.

«ابو مروان»

در مستدرک حاکم ج 4 ص 481 از عائشه روایت شده که رسول خدا صلی الله و علیه و آله لعن فرمود ابا مروان را و مروان در صلبش بود.

«ابو مسلم خراسانی»

نامه ابو مسلم خراسانی برای او آمد. در (عجله کنندگان) حديث 6 خواهد آمد.

«ابو موسى الأشعری»

در ملاحم ص 112 در ذیل حدیثی دارد که سلمان از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که جماعتی از امت من بر ملت سامری هستند نمی گویند (لا مساس) ولكن می گویند لا جهاد و امام ایشان ابو موسی اشعریست . سید بن طاووس می فرماید یعنی ابو موسی و جماعتی که درمدینه از بیعت با امير المؤمنين علیه السلام تخلف کردند و با دشمن ایشان نجنگیدند.

«الاحلاس »

در پلاس خواهد آمد.

«احمقان»

ای عبدالله بن عطا گوش به حرف احمقان دادی الخ . در خروج کنندگان حدیث 6 خواهد آمد.

ص: 28

«اختلاف و دشمنی بین عرب و عجم»

در الزام الناصب ج 2 ص 160 از اربعین میرلوحی روایت کند که دشمنی و اختلافی بین آراء عرب و عجم واقع خواهد شد، پس پیوسته اختلاف می کنند تا کار به مردی از اولاد ابی سفیان می رسد ، که او از بیابان خشک دمشق خروج می کند (معلوم می شود جنگ عرب و عجم منتهی به خروج قائم علیه السلام می شود چون هر وقت سفیانی خروج کند حضرت حجت خروج کرده چون در این حدیث می گوید اختلاف پیوسته هست تا مردی از اولاد ابی سفیان از وادی یا بس دمشق خروج کند و او همان سفیانی است) الخ.

«اختلاف بین دو صنف از عجم»

در شیخ فضل الله خواهد آمد.

«اختلاف بین دو نیزه»

در شام حدیث 5 خواهد آمد.

«اختلاف بین شیعه»

در غیبت نعمانی ص 157 از عبدالکریم روایت کند که نزد حضرت صادق علیه السلام یادی از حضرت قائم علیه السلام شد فرمود کی این خواهد شد و حال آنکه فلک آنقدر دور نزده که بگویند مرد، هلاک شد، به کدام بیابانی رفت ، راوی عرض کرد دور زدن فلک چیست ؟ فرمود اختلاف شیعه است.

ص: 29

«الأخلاق»

در کنز العمال ج 14 ص 229 دارد که بفروشند مردم اخلاق خود را به مال کمی از دنیا .

در ص 230 دارد اخلاق و دینشان را بفروشند به مال دنیا .

«اِذن»

اِذن به ولی خدا داده می شود . در علامت ظهور حدیث 17 خواهد آمد.

«اذیت»

در قائم حدیث 104 خواهد آمد که هر اذیت کننده ای بصورت خود باید برگردد تا مؤمنین از ایشان حقشان را بگیرند.

«ارث در زمان حضرت»

به برادر دینی ارث می دهد الخ .در قائم حدیث110 و 111 خواهد آمد.

«ارمنیه»

در مستدرک حاکم ج 4 ص 462 از کعب روایت کند که جزیره ایمن از خرابی است تا اینکه ارمنیه خراب شود.

در ملاحم سید ص 92 روایت کند که راوی گفت نزد معاویه بودم که نامه رسان از ارمنیه آمد از طرف صاحبش پس نامه را خواند پس غضب نمود و كاتبش را صدا زد که بنویس در جوابش (در نامه شکایت از ترکها کرده بود که اطراف زمین تو را غارت کرده و بعضی را گرفته اند، پس مردی را در طلب

ص: 30

ایشان فرستاد و اسیرها را نجات داد) مادرت بعزایت بنشیند دیگر این کارها را نکن و ایشان را حرکت مده و از ایشان چیزی نگیر ، پس بدرستیکه من از رسول خدا شنیدم که ایشان زود باشد که به منابت شیح برسند(1).

در الزام الناصب ج 2 ص 208 در ذیل خطبة البيان فرمود پس حضرت مهدی می رود تا اینکه در ارمنیه کبری فرود می آید چون اهل ارمنیه آن حضرت را می بینند راهبی از رهبانان خود را که علم زیادی دارد نزد او می آورند پس اهل ارمنیه به او می گویند ببین این جماعت چه می خواهند، راهب نزد مهدی بر می آید و به او می گوید آیا تو مهدی هستی ؟ حضرت می فرماید بلی من هستم که در انجیل شما یاد شده ام و در آخر الزمان بیرون می آیم ، پس راهب از مسائل زیادی سوال می کند و حضرت جواب می دهد ،پس راهب مسلمان می شود و اهل ارمنیه امتناع می کنند از مسلمان شدن ، پس اصحاب مهدی علیه السلام داخل آن می شوند و پانصد مرد جنگی از نصاری را می کشند ، پس شهر ایشان به قدرت خداوند بین زمین و آسمان معلق می شود ، پس پادشاه و هرکس با او هست به آن نگاه می کنند و آن روز همه مردان جنگی خود را بیرون آورده برای جنگیدن با مهدی علیه السلام پس وقتی آن منظره را ببینند فرار می کنند و به یارانش می گوید برای خود گریزگاهی بگیرید ، پس اول و آخرشان همه فرار می کنند، پس شیری سر راه ایشان را گرفته صیحه ای به ایشان بزند که هرچه در دست دارند بیفتد از قبیل سلاح و مال و همه را اصحاب مهدی از ایشان بگیرند و بین خود تقسیم کنند، و قسمت هریک از آن لشکریان که هزار هزار بیشترند صد هزار دینار و صد کنیز و صد غلام می شود.

ص: 31


1- منابت الشيح : الشيح بالحاء المهمله موضعی است در دیار بنی یربوع و موضعی است در یمامه و موضعی است در جزیره . (معجم)

«ازرق و زريق لعنهما الله»

در قائم حدیث 99 خواهد آمد.

«اسب»

اسب وزن گران شوند . در ساعت ظهور حدیث 23 خواهد آمد.

«اسبهای سیاه و سفید»

در شام حدیث 5 خواهد آمد.

«استخدام»

کفار مسلمانها را استخدام کنند الخ . در علامات ظهور حدیث 23 خواهدآمد.

«استخوان»

زن مثل استخوان کج است . در زنها حديث 37 خواهد آمد .

«استعمال»

اطفال شما استعمال گردند. در فرج حدیث 18 خواهد آمد.

«استغفار»

در نوائب الدهور ج3 ص 354 از دلائل الامامه ص 297 نقل کند که حضرت حجت عليه السلام فرمود ای پسر مهزیار اگر نبود استغفار(طلب آمرزش)

ص: 32

بعض شما برای بعض دیگر هرآینه هلاک می شد هرکس روی زمین بود مگر شیعیان خاص که گفتارشان شبیه به کردارشان می باشد ، الخ.

«اسلام»

در بحار ج 52 ص 191 و در غیبت نعمانی ص 321 و 322 از حضرت صادق و حضرت رضا علیها السلام از جدشان نقل فرموده اند که اسلام اولش غریب بود و زود است که مثل اولش غريب گردد ، پس خوش بحال غرباء.

و در ملاحم ص 104 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که اسلام اولش غریب بود و زود است برگردد مثل اولش پس خوش بحال غرباء.

در ص 105 سؤال شد غرباء کیانند؟ فرمود کسانیکه اصلاح کنند وقتی که مردم فساد کنند.

و در ص 179 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که اسلام ناقص می شودبطوریکه گفته نشود (لا اله الا الله) الحديث.

و در ص 179 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که اسلام همیشه عزیز است تا دوازده خلیفه که همه از قریش باشند .

در کافی ج 2 ص 18 از امام ششم علیه السلام روایت کند که اسلام سه پایه دارد نماز، زكاة ، دوستی اهل بیت ، و هیچ یک بدون دیگری صحیح نخواهد بود.

و در تهذیب ج 2 ص 242 و کافی ج 2 ص 23 در ضمن حدیثی دارد که امام صادق علیه السلام فرمود اصل اسلام نماز است و فرعش زكاة ، و کوهان آن جهاد در راه خدا است.

در کافی ج 2 ص 46 از امام ششم روایت کند که اسلام برهنه است پس لباسش حیاء است ، و زینتش وقار است، و مروتش عمل صالح است، و عمودش (دیرک) ورع است، و برای هر چیزی پایه ایست و پایه اسلام دوست

ص: 33

داشتن ما اهل بیت است.

در کافی ج 2 ص 18 و ج 4 ص 62 و فقیه ج 2 ص 44 و تهذیب ج 4 ص 151 از امام پنجم روایت کند که پایه اسلام بر پنج چیز است بر نماز و زكاة و حج و روزه ، و دوستی و ولایت (ما اهل بیت)

و در حدیث دیگر فرمود ندا نشده به چیزی مانند آنچه ندا شده به ولایت ودوستی در روز غدیر (یعنی امر ولایت اهم از نماز و روزه و زکاة و حج است)

در مستدرک ج 4 ص 430 از مقداد روایت کند که گفت شنیدم رسول خدا می فرمود باقی نماند روی زمین از خانه گلی و چادرنشین جز آنکه خداوند داخل کند در آن کلمه اسلام را به عزت یا ذلت یا خداوند ایشان را عزیز می کند و از اهل آن قرار می دهد و یا ذلیل می کند که عمل به اسلام نکنند.

در مستدرک ج 4 ص 430 از تمیم داری از رسول خداصلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود کار اسلام بالا گیرد مثل شب و روز که همه جا را فرو می گیرد، و خداوند نگذارد خانه گلی و یا چادرنشین جز آنکه داخل کند این دین را در آن پا به عزت اگر مسلمان شوند و یا به ذلت اگر در كفر بمانند.

تمیم داری می گوید این معنی را من در اهل بیت خود شناختم هر کدام اسلام آوردند عزیز شدند و هر کدام در کفر باقی ماندند ذلیل شدند و جزیه دادند .

در نهج البلاغه خطبه 103 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود ای مردم بیاید بر شما زمانی که سرنگون شود در آن اسلام همچنانکه سرنگون شود ظرف و بریزد آنچه در آن هست. مردم را از نو به اسلام دعوت کند الخ. در قائم حدیث 9 خواهد آمد.

در مستدرک حاکم ج 4 ص 473 و ص 505 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که اسلام کهنه شود چنانکه رنگ لباس کهنه شود حتی اینکه نداند نماز و روزه چیست ؟ الخبر .

ص: 34

و در کنز العمال ج 14 ص 250 فرمود متولد نشود در اسلام بعد از ششصد سال مولودی که خدا در او حاجتی داشته باشد (کنایه از اینکه خیری در او نیست)

در کنز العمال ج 1 ص 66 فرمود الاسلام يجب ما قبله .

در حدیث دیگر فرمود : الاسلام يهدم ما قبله .

«اسم حضرت حجت»

(1) در ملاحم سید ص 74 باب 162 در چند حدیث دارد که رسول خداصلی الله و علیه و آله فرمود اسمش اسم من است.

(2) و در بعض احادیث دارد که اسمش اسم من است و اسم پدرش اسم پدر من است که عبدالله باشد ولی مسلم است که جمله دوم زیاده شده از طرف راوی و اسم پدر حضرت حجت علیه السلام امام حسن عسکری است بدون شک .)

(3) و در ص 139 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کرده که فرمود اسمش اسم من است و خلقش خلق من الخ.

(4) و در ص166 رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود اسمش اسم من است الخ.

(5) و در مستدرک حاکم ج 4 ص 442 از رسول خدا روایت کند که فرمود نگذرد روزها و شبها تا مالک شود مردی از اهل بیت من که مطابق باشد اسمش با اسم من و اسم پدرش با اسم پدر من پس پر کند زمین را به عدل چنانچه پر شده از ظلم و جور .

(6) و در کنز العمال ج 14 ص 263 دارد که نرود دنیا و منقضی نشود مگرآنکه مالک بشود مردی از اهل بیت من که مطابق باشد اسمش با اسم من.

(7) و در ص 64 فرمود حکومت کند مردی از اهل بیت من که اسمش مطابق اسم من است.

ص: 35

(8) و در ص 273 فرمود خارج شود مردی از اهل بیت من که اسمش اسم من و خلقش خلق من ، پس پر از عدل کند چنانچه پر شده بود از ظلم و جور .

(9) در المهدي الموعود المنتظر ج 1 ص 272 دارد که فرمود مهدی از اولاد من است اسمش اسم من است و کنیه اش کنیه من شبیه ترین مردم است به من از جهت خَلق و خُلق الخ.

(10) در ینابیع المودّه ص 493 از امام صادق علیه السلام از جدش رسول خدا و روایت کند که فرمود مهدی از اولاد من است اسمش اسم منست و کنیه اش کنیه من و او شبیه ترین مردم است به من از جهت خلقت و خلق الخ.

(11) در المهدی الموعود المنتظر ج 1 ص 285 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود خلف صالح از اولاد من است و اوست مهدی اسمش محمد و کنیه اش ابوالقاسم در آخر زمان خروج کند اسم مادرش صيقل است.

(12) در اكمال الدين ص 607 امام صادق علیه السلام فرمود صاحب این امر مردیست که نمی ماند او را به اسم او مگر مرد کافر.

(13) در حدیث دیگر امام هشتم فرمود جسمش دیده نمی شود و اسمش هم برده نمی شود.

(14) در حدیث دیگر دارد وقتی عُمَر از امیرالمؤمنین علیه السلام سؤال از اسم مهدی کرد حضرت فرمود اما اسمش را نمی گویم چون حبيب من عهد گرفته اسمش را نگویم.

در المهدی تحت عنوان (اخبرني عن المهدي ما اسمه) خواهد آمد.

(15) و در ص 608 امام عسکری علیه السلام فرمود حلال نیست برای شما یاد کردن اسمش ، راوی گفت پس چگونه یادش کنیم ؟ فرمود بگوئيد الحجة من آل محمد صلی الله و علیه و آله.

(16) در غیبت نعمانی ص 181 امام صادق علیه السلام فرمود اسمش اسم

ص: 36

پیغمبریست و اسم پدرش اسم وصیی است. در نام و کنیه و لقب خواهد آمد.

«الأشرار»

در ملاحم ص 100 از عبدالله بن عمر نقل کرده که برای اشرار بعد از اخيار یکصد و بیست سال حکومت و پادشاهی هست که اولش را احدی از مردم نمی داند.

در کنز العمال ج 14 ص 241 دارد که یکی از علامات آن است که اشرار زیاد باشند.

و در ص 242 دارد یکی از علامات آن است که اشرار بالا روند و اخیار زیردست باشند.

«الأشعري »

در قائم حدیث 158 خواهد آمد.

«اشک»

و آن اشک چشم ملائکه است. در علامات ظهور حدیث 1 خواهد آمد.

«اصحاب»

در کنز العمال ج 14 ص 249 فرمود برپا نشود ساعت (ظهور) تا اینکه طلب شود مردی از اصحاب من مثل طلب کردن گم شده و یافت نشود.

«اصحاب الرأي »

در ملاحم ص 158 از عمر بن الخطاب روایت کند که دوری کنید از اصحاب

ص: 37

رأی که ایشان دشمن سُنّت می باشند ، سُنّت ایشان را خسته می کند که حفظش کنند پس از ایشان سؤال می شود خجالت می کشند که بگویند نمی دانیم پس دوری کنید از ایشان .

«اصحاب القائم»

در اصحاب المهدی ذکر می شود.

«اصحاب کهف»

در کهف خواهد آمد.

«اصحاب مهدی علیه السلام»

در ملاحم ص 145 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که اصحاب مهدی جوانند کهول (1) در بین ایشان نیست.

در غیبت نعمانی ص319 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود چگونه خواهید بود هنگامیکه اصحاب و یاران قائم علیه السلام خيمه ها در مسجد کوفه برپا کنند، سپس مثال تازه ای برای آنان بیرون آورده شود امر تازه ای که بر عرب سخت خواهد بود.

در ملاحم ص 205 ابوبصیر می گوید از امام صادق علیه السلام سؤال کردم از اصحاب و یاران قائم علیه السلام پس خبر داد به من جاهای ایشان را و عددشان را، پس سال آینده خدمتشان رسیدم و عرض کردم قصه مرابط و سیاح چیست ؟ تا آخر حدیث که خواهد آمد انشاء الله .

در ملاحم ص 202 حدیثی راجع به اصحاب حضرت نقل می کند که

ص: 38


1- کھول سن بین سی تا پنجاه را گویند.

خلاصه اش این است. ابو بصیر خدمت امام صادق علیه السلام عرض می کند آیا امیرالمؤمنین علیه السلام علم دارد به منزلهای اصحاب قائم علیه السلام ؟ چنانچه علم بعدد ایشان دارد؟ حضرت فرمود بلی بخدا قسم می داند اسم ایشان و اسم پدران ایشان را مرد به مرد، و می داند منزلهای ایشان را. عرض کرد فدایت شوم آنچه را امیر المؤمنین می داند حسن هم می داند حسین هم می داند، و آنچه را آن بزرگواران می دانند علمش به شما رسیده پس شما هم به ما خبر بدهید ، حضرت فرمود روز جمعه بعد از نماز بیا نزد من ، من هم روز جمعه نزد حضرت وارد شدم ، حضرت به مردی فرمود بنویس برای او (بسم الله الرحمن الرحیم این چیزیست که املاء فرموده رسول خدا برای علی امیر المؤمنين علیه السلام و به او سپرده از نام اصحاب قائم علیه السلام و عده دیگری که به آن حضرت ملحق می شوند از مفقودین از رختخوابشان و سیر کننده به سوی مکه در یک شب و این وقتی است که صدا را بشنوند در سال ظهور امر خداوندی را و ایشان نجباء و فقهاء و حکام هستند بر مردم.

مرابط سیاح(1) (آن وقت عدد اصحاب را بیان می کند، ما برای آسان بدست آوردن هر شهری و اسماء آنچه ذکر شده بصورت جدولی در آوردیم ملاحظه فرمائید و معلوم باشد که در ملاحم سید در دو موضع اسم از اصحاب برده در ص 146 و ص 203 و در بعض موارد اسم افراد را ذکر فرموده و در بعضی موارد

ص: 39


1- در ملاحم ص206 در ذیل حديث ابو بصیر از امام صادق علیه السلام سؤال می کند قصه مرابط و سیاح چیست ؟ حضرت می فرماید آن مردی است از اهل اصفهان از ابناء دجالين است ، برای او عوده وچوب دستی می باشد که در آن هفت چیز موجود است و غیر خودش کسی نداند ، از بلد خود خارج می شود و در بلاد سیر می کند و حق را طلب می نماید ، پس ملحق نشود به مخالفی جز آنکه از او راحتی یابد ، پس برود تا به طرابوزون که فاصله بين اسلام و روم است برسد و به مردی از نصاری برخورد کند ، که دشمنی و بدگوئی می کند امير المؤمنين علیه السلام را پس آنجا اقامت کند تا غضب یا همّ او را برطرف سازد.

ذکر نکرده و در خطبه البيان بنقل الزام الناصب همه اصحاب را اسم برده و بعضی را در دلائل الامامه طبری مفصل تر اسم برده و على كل حال اختلاف شدیدی در عدد افراد و اسم افراد و بلاد و قبیله ایشان هست با ملاحظه جدول انشاء الله روشن خواهد شد برای اهلش).

اصحاب مهدی علیه السلام

آذربیجان-3 نفر-حدیقة الشیعة755

آمد-1 نفر-ملاحم سید ص 147

آمل-1 نفر-ملاحم سید ص 147

ابداح-1 نفر-ملاحم سید ص 146

اُبُلُه(بصره)-2 نفر-یحیی بن بدیل و حواشه بن الفضل-دلائلالامامة ص 318

ابهر-1 نفر-ملاحم ص 147

احساء-1 نفر-ملاحم ص 148

ادنه-1 نفر-ملاحم ص 147

اذرح(1) -1 نفر-ملاحم ص 148

اردبیل-1 نفر-ملاحم ص 147

ارمنیه -1 نفر-ملاحم ص 147

ارمنیه- 2 نفر-احمد و حسین -الزام الناصب ج 2 ص 203

اسکندریه-1 نفر-ملاحم ص 148

اسکندریه-4 نفر-حسن و محسن و شیبل و شیبان

ص: 40


1- اذرح بلدی است در اطراف شام. (مراصد)

اُسوان(1)-1 نفر-ملاحم ص203

أسوان (اسوار)-1 نفر-حماد بن جمهور-دلائل الامامه ص 318

اسوس -2 نفر-شیبان و عبدالوهاب-الزام الناصب ج 2 ص 302

أصحاب کهف-7 نفر -مکسلمینا و یارانش- دلائل الامامه ص319

اصطخر-2 نفر-ملاحم ص 203

اصطخر-2 نفر-متوکل بن عبدالله و هشام بن فاخر- دلائل الامامه ص319

اصفهان -4 نفر-موسی و علی و عبدالله و غلفان- ملاحم ص 146

اصفهان-1 نفر- يونس-الزام الناصب ج 2 ص 203

افرنج(2)-2نفر-علی و احمد-الزام الناصب ج 2 ص 203

افرنجه(3) -1 نفر-ملاحم ص 148

افنون-9نفر-ملاحم ص 202

الومه(4)-1 نفر- ملاحم ص 148

انبار-1نفر-ملاحم ص 147

انبار(5)-1 نفر-علوان-الزام الناصب ج 2 ص 202

انطاکیه-1 نفر- ملاحم ص 147

انطاکیه-1 نفر-عبدالرحمن-الزام الناصب ج 2 ص 203

أوال (بحرین)-5 نفر-عامر و جعفر و نصير و بکیر و ليث-الزام الناصب ج 2 ص 201

ص: 41


1- اسوان شهر بزرگیست در طرف شرقی نیل .(مراصد)
2- در نوائب الدهور ج 2 ص 125 فرموده یعنی (فرانسه).
3- در مراصد گوید یعنی فرنگ
4- در نوائب ج 2 ص 125 فرموده الومه شهریست از دیار هذيل كما في المراصد ايضا.
5- انبار شهریست نزدیک بلخ و شهریست در غربی بغداد. (مراصد)

اوس(1)-1نفر-محمد-الزام الناصب ج 2 ص 203

اهواز -1 نفر- ملاحم ص 146

اهواز -2 نفر-ملاحم ص203

اهواز-2 نفر- عیسی بن تمام و جعفر بن سعيد که کور بود بینا شد - دلائل الامامه ص319

ايله(2)-1 نفر-ملاحم ص203

باب الابواب (3)-1 نفر-جعفر بن عبدالرحمان-جعفر بن عبدالرحمان

باب-1 نفر- ملاحم ص203

باروذ(4)-9 نفر-زیاد بن عبد الرحمن بن جحدب، و عباس بن فضل بن قارب ، و سحيق بن سليمان الحناط ، و علی بن خالد و سلم بن سليم بن الفرات البزاز، و محموية بن عبدالرحمن ابن علی ، و جریر بن رستم بن سعد الكيسانی، و حرب بن صالح ، و عمارة بن معمر -دلائل الامامه ص 314

باستان-1 نفر-علی-ملاحم ص 146

باغه(5)-1 نفر -شرحبيل السعدی-دلائل الامامه ص 318

بافا-در (یافا )خواهد آمد

ص: 42


1- اسم قبیله ایست.
2- شهریست در بحر قلزم از طرف شام. (مراصد)
3- شهریست در کنار دریای خزر . (مراصد)
4- شهریست در فلسطین . (مراصد)
5- شهریست در اندلس . (مراصد)

بالس(1)-1 نفر- ملاحم ص 147

بالس -1 نفر-نصیر-الزام الناصب ج 2 ص 203

بالسين بالس(خ)-1 نفر-همام بن فرات-دلائل الامامه ص318

بیدامیل -1 نفر-ملاحم ص203

بتلیس (تلبیس)-1 نفر-على بن معاذ-دلائل الامامه ص 318

بتلیس-1 نفر- ملاحم ص203

بحرین-5 نفر- تقدم في أوال-

بَدر(2)-1 نفر- ملاحم ص203

بدلیس (3)-1 نفر- ملاحم ص 147

بدو اعقيل (4)-3 نفر- منبه و ضابط و غربان (عريان)(عزبان) نسخه - نوائب الدهور ج 2 ص 121

بدواغیر-1 نفر-عمر (عمرو) نسخه -الزام الناصب ج 2 ص 204

بدو شیبان-1 نفر-نهراش- الزام الناصب ج 2 ص 204

بدو قسين-1 نفر-جابر- الزام الناصب ج 2 ص 204

بدو کلاب -1 نفر-مطر-الزام الناصب ج 2 ص 204

بدو مصر -2 نفر-عجلان و دراج-الزام الناصب ج 2 ص 203

برجان من جموح(5)- 1 نفر-ملاحم ص 147

ص: 43


1- بلده ایست در شام بين حلب و رقه . (مراصد)
2- آبی است مشهور بین مکه و مدینه که جنگ بدر هم آنجا بوده . (مراصد)
3- بلده ایست از نواحی ارمنیه . (مراصد)
4- در نوائب به معنای بادیه نشینان معنی کرده . و در الزام الناصب ج 2 ص 204 (بدواعقل) ذکر کرده .
5- برجان بلدی است از نواحی جزر (خزر) . (مراصد)

برذغه(1)-1 نفر-ملاحم ص203

برعه (بروعه)(2)- 3 نفر-یوسف و داود و عبدالله -نوائب الدهور ج 2 ص 119

برقه-1 نفر-ملاحم ص 148

برقه(3)-2 نفر-ملاحم ص203

برقه(رقه)-3 نفر-احمد بن سليمان بن سليم ، و نوفل بن عمر ، واشعث بن مالک -دلائل الامامه ص317

برکری-1 نفر-ملاحم ص 147

بروجرد-1 نفر-قدیم-ملاحم ص 146

بروعه-تقدم في برعه-

بصره-3 نفر- ملاحم ص203

بصره-2 نفر-ملاحم 146

بصره-2 نفر-علی و محارب -الزام الناصب ج 2 ص 201

بصره-3 نفر- عبدالرحمن بن الاعطف بن سعد،و احمد بن مليح ، و حماد بن جابر-دلائل الامامه ص319

بعلبک-1 نفر-ملاحم ص203

بعلبک-1 نفر-منزل بن عمران-دلائل الامامه ص 317

بغداد-3 نفر-عبدالمطلب ، و احمد ، و عبدالله - نوائب الدهور ج 2 ص 122

بغداد-7 نفر-حديقة الشيعة

ص: 44


1- در مراصد (برذعه) دارد و آن بلدی است در انتهای آذربیجان و بعضی گفته اند خود آذربیجان است و نام چند جای دیگر است.
2- در نوائب فرموده (برعه) در نزدیکیهای طائف است.
3- بلوکیست دارای شهرها و قریه ها بین اسکندریه و آفریقا است . (مراصد)

بلخ-1 نفر- ملاحم ص 147 و 204

بلخ-1 نفر-حسن -الزام الناصب ج 2 ص 202

بلد(1)-1 نفر-بور بن زائدة بن ثوران (ثروان)-دلائل الامامه ص 317

بلسان-1 نفر-عبد الوارث-الزام الناصب ج 2 ص 203

بلست (2)-1 نفر-عبد الوارث-نوائب الدهور ج 2 ص 124

بلقاء(3)- 1 نفر- صادق -الزام الناصب ج 2 ص 202

بلیس-2 نفر- یونس بن الصقر و احمد بن مسلم بن مسلم -ادلائل الامامه ص318

بنواسد-2 نفر-حديقة الشيعة ص 755

بنو تمیم-4 نفر- حديقة الشيعة ص 755

بنو حیة-3 نفر-حديقة الشيعة ص 755

بنو عروة-3 نفر-حديقة الشيعة ص 755

بو سنج(4)-4 نفر-طاهر بن عمرو بن طاهر المعروف بالأصلع ، و طلحه السايح ، والحسن بن الحسن بن مسمار، و عمرو بن هشام -دلائل الامامه ص315

بوشبخ(5)-4 نفر- ملاحم 203

بیت المقدس-2 نفر -ملاحم ص 148

ص: 45


1- شهر کوچکی است بین بغداد و سامرا نزدیک حضرت سید محمد .
2- قریه ایست از قرای اسکندریه.(مراصد)
3- شهریست در اردن .
4- بوسنج از قراء ترمذ است. (مراصد)
5- بوشبخ شهرکی است در ده فرسخی هرات. (مراصد)

بیت المقدس -3 نفر-بشر ، و داود، و عمران -الزام الناصب ج 2 ص 203

بیت المقدس -3 نفر -حديقة الشيعة ص 755

بيضاء(1)-2 نفر-سعد ، و سعید-الزام الناصب ج 2 ص 203

تأليف -1 نفر-کردوس بن جابر الاكردوس الخ نسخه)- دلائل الامامه ص 317

تبوک (2)-1 نفر-ملاحم ص 147

تدمر-1 نفر- ملاحم ص 147

ترمذ(3) -2 نفر-ملاحم ص 202

تستر-1 نفر-ملاحم ص 146 و ص203

تستر -2 نفر-احمد و هلال-الامام المهدي للقزوینی

تفلیس -1 نفر-ملاحم ص 203

تفلیس -1 نفر-محمد-نوائب الدهور ج2 ص 120

تفلیس (4)-5 نفر-جحدر (حجدر) بن الزيت، و هانی العطاردی ، و جواد بن بدر ، و سلیم بن وحيد ، والفضل بن عمیر-دلائل الامامه ص 317

تلبيس (بتلیس)-1 نفر-على بن معاذ -دلائل الامامه ص 318

تل شیزر-1 نفر-ملاحم ص203

تل مورن (5)-2 نفر-ملاحم ص 203

ص: 46


1- بيضاء اسم چند شهر است در ایران و غیر ایران .
2- تبوک قریهایست بین وادي القرى و شام . (مراصد)
3- تِرمِذ و تَرمِذ و تَرمُد. شهریست مشهور مسلط بر جیحون است از طرف مشرقش .(مراصد)
4- تفلیس شهریست در ارمنیه . (مراصد)
5- در مراصد (تل موذن) داریم و آن شهریست بین رأس العين و سروج.

تمیم(1)-1 نفر-ریان-الزام الناصب ج 2 ص 204

تیس (بليس)-2 نفر-یونس بن الصقر، وأحمد بن مسلم بن مسلم-دلائل الامامه ص318

ثقب(2)-1 نفر-هارون-نوائب ج 2 ص 116

جابروان(3)-3 نفر-کرد بن حنیف ،و عاصم بن خليط الخياط ، و زیاد بن رزین- دلائل الامامه ص 316

جار(4)-1 نفر-حارث بن میمون-دلائل الامامه ص318

جامده(5)-1 نفر-ملاحم ص 147

جبال الغور-8 نفر-در غور خواهد آمد از غير ملاحم-ملاحم ص 202

جبل اللکلام(6)-5 نفر-عبدالله ، و عبيد الله ، و قادم،-الزام الناصب ج 2 ص 203

جدا-1 نفر-ابراهیم-الزام الناصب ج 2 ص 201

جده-1 نفر-ابراهیم-نوائب الدهور ج 2 ص 118

جرجان-1 نفر-ملاحم ص 147

جرجان-12 نفر-ملاحم ص203

جرجان (7)-12 نفر-احمد بن هارون بن عبدالله ، و زرارة- دلائل الامامه ص 316

ص: 47


1- تمیم قبیله ایست .
2- قریه ایست از قراء يمامه . (مراصد)
3- شهریست در آذربیجان نزدیک تبریز . (مراصد)
4- جار شهریست در کنار دریای قلزم تا مدینه یک شب و یک روز راه است. (مراصد)
5- جامده شهریست در واسط در راه بصره. (مراصد)
6- جبل اللكام ، کوهیست مشرف بر انطاکیه در لبنان . (م)
7- جرجان یعنی گرگان که بین طبرستان و خراسان است.

بن جعفر ، و الحسين بن علی بن مطر و حمید بن نافع ، و محمد بن خالد بن قره حوته ( حوبه نسخه) ، و علا ابن حميد بن جعفر بن حمید، و ابراهیم بن اسحاق ابن عمرو ، و على بن علقمة بن محمود ، و سلمان بن يعقوب ، و العريان بن الخفان الملقب بخال روت (بحال روت)، و شعبة بن علی ، و موسی بن کردویه .

جزیره اوال- در اوال گذشت

جعاره(1)-2 نفر-یحیی و احمد- نوائب الدهور ج 2 ص118

جيزه (خیبر خ)-1 نفر-سلیمان بن داود-دلائل الامامه ص318

حان-1 نفر- ملاحم ص203

حبش (2)-1 نفر-كثير- الزام الناصب ج 2 ص 203

حبشه-6 نفر-ابراهیم، و عیسی، و محمد،و حمدان ، و احمد، و سالم-الزام الناصب ج 2 ص 202

حجر(3)-2 نفر-موسی، و عباس-الزام الناصب ج2 ص203

حدیثه الموصل (4)-6 نفر-ملاحم ص 147

حران- 1 نفر-ملاحم ص 147 و 203

ص: 48


1- شهریست از توابع نجف اشرف.
2- حبش از توابع بصره یا تکریت یا مصر است . (مراصد)
3- حجر اسم دیار ثمود است در وادی القری بین مدینه و شام . (مراصد)
4- حديثه الموصل شهرکی است در کنار شرقی دجله و حد عراق است از طرف موصل . (مراصد)

حران(1)-1 نفر-زکریا السعدی-دلائل الامامه ص 317

حلب-3 نفر-ملاحم ص 147

حلب- 4 نفر-ملاحم ص 203

حلب-2 نفر-صبيح ، و محمد-الزام الناصب ج 2 ص 202

حلب-4 نفر-يونس بن یوسف ، وحميد بن قيس بن سحيم بن مدرک بن علی بن حرب بن صالح بن میمون ، و مهدی بن هند ابن عطارد، و مسلم بن هوامرد،(هوار مرد نسخه) -دلائل الامامه ص 317

حلوان(2)-2 نفر-ملاحم ص203

حلوان (هلوان)- 2 نفر-ماهان (ماهان) بن كثير وابراهيم بن محمد-دلائل الامامه ص319

حله-2 نفر- محمد و على -الزام الناصب ج 2 ص 204

حمص-2 نفر-ملاحم ص 147

حمص(3)-1 نفر-جعفر-الزام الناصب ج 2 ص 203

حمیر(4)-2 نفر- مالک و ناصر-الزام الناصب ج 2 ص

حمیم-3 نفر- ملاحم ص 148

حنانه(5)-ملاحم ص 147

ص: 49


1- حران اسم چند شهر و قریه است در حلب ، و غوطه دمشق ، و بحرین و دیار مضر . (مراصد)
2- حلوان شهریست در عراق و قریه ایست درمصر و شهرکی است در کوهستان نیشابور . (مراصد)
3- بلديست مشهور بين دمشق و حلب . (مراصد)
4- قبیله ایست ساکن در یمن . (م)
5- ناحیه ایست در غرب موصل . (مراصد)

حيره-1 نفر- ملاحم ص203

حیره(1)-1 نفر-بكر بن عبدالله بن عبدالواحد- دلائل الامامه ص319

خراسان-1 نفر-درید-ملاحم ص 146

خرسان-2 نفر-تکیه و مسنون-الزام الناصب ج 2 ص 202

خرشان (2)-2 نفر-تکیه و مسنون-نوائب الدهور ج 2 ص 120

خط(3)-2 نفر-عزیز و مبارک -الزام الناصب ج 2 ص 201

خلاط(4)-2 نفر-محمد و جعفر-الزام الناصب ج 2 ص 203

خلاط-1 نفر-وهب بن خربند بن سروین-دلائل الامامه ص 316

خمری(5)-1 نفر-ملاحم ص 147

خونج (خونخ)(6)-2 نفر-محروز و نوح -الزام الناصب ج 2 ص 201

خوی-1 نفر- ملاحم ص 147

خیبر-1 نفر-ملاحم ص203

خیبر (جیزه خ)-1 نفر-سیمان بن داود-دلائل الامامه ص 318

دامغان-1 نفر-ملاحم ص 147

دستر(7)-2 نفر-احمد و هلال-الزام الناصب ج 2 ص 202

دکار-1 نفر- ملاحم ص 148

ص: 50


1- حيره شهریست در سه میلی کوفه از طرف نجف . (مراصد)
2- خرشان موضعیست. (مراصد)
3- خط زمینی است که قطیف و عقیر و قطر در آن واقع است . (مراصد)
4- خلاط قصبه ایست در ارمنیه وسطی . (مراصد)
5- در مراصد در حرف با (باخمرا) ذکر یافته موضعی است بین کوفه و واسط و به کوفه نزدیکتر است .
6- خونج قریه ایست میانه مراغبه و زنجان . (نوائب الدهور ج 2 ص118)
7- دستر احتمال دارد همان تستر باشد که گذشت .

دمشق-4 نفر- ملاحم ص 147

دمشق- 3 نفر-ملاحم ص203

دمشق-2 نفر-داود و عبدالرحمن-الزام الناصب ج 2 ص 203

دمشق-3 نفر-نوح بن جریر (جریر) و شعیب بن موسی و حجر بن عبدالله الفزاری- -دلائل الامامه ص317

دمياط- 1 نفر-ملاحم ص 148 و ص 203

دمياط (1)-1 نفر-على بن زائده-دلائل الامامه ص 318

دنیا-1 نفر-شعیب-الزام الناصب ج 2 ص 203

دورق-1 نفر-ملاحم ص 146

دورق(2)-1 نفر-عبد الغفور-الزام الناصب ج 2 ص 202

دیار(3)-1 نفر-شعیب- نوائب الدهور ج2 ص 120

دیر-1 نفر-ملاحم ص 148

دینور(4)-2 نفر-عبدالله و عبدالصمد-ملاحم ص 146

ذهاب(5)-1 نفر-حسین-نوائب الدهور ج 2 ص 120

رابعه-2 نفر-عیاض بن عاصم بن سمره بن جحش و مليح بن سعد (اسعد نسخه)-دلائل الامامه ص 317

رافقه(6)-2 نفر-ملاحم ص203

ص: 51


1- دمياط شهرست قدیمی بین تنیس و مصر . (مراصد)
2- بلدی است در خوزستان . (مراصد)
3- دیار در چند موضع است دیار بکر ، دیار ربیعه ، دیار مضر . (مراصد)
4- دینور شهریست بین کرمانشاه و همدان و به کرمانشاه نزدیکتر است . (م)
5- ذهاب شهریست بین کرمانشاه و قصر شیرین . (م)
6- رافقه شهری بوده که متصل به رقه بوده در کنار فرات .(م)

راس العين-1 نفر- ملاحم ص 147

ربذه-1 نفر-ملاحم ص203

ربذه(1)-1 نفر-حماد بن محمد بن نصير-دلائل الامامه ص318

رقه(2)-1 نفر-ملاحم ص 147

رقه-3 نفر-ملاحم ص203

رقه(برقه)-3 نفر-احمد بن سليمان بن سليم ، و نوفل بن عمر ، و اشعث بن مالک-دلائل الامامه ص 317

رمله-1 نفر- ملاحم ص 147

رمله(3)-2 نفر-طليق و موسی-نوائب الدهور ج 2 ص 120

رملیه-2 نفر-طليق و موسی -الزام الناصب ج 2 ص 203

رها-1 نفر-ملاحم ص 203

رها(4)-1 نفر-کامل بن عفير -دلائل الامامه ص317

رهاط(5)-1 نفر-جعفر-نوائب الدهور ج 2 ص 116

ری-7 نفر- ملاحم ص203

ری-1 نفر-مجمع-الزام ج 2 ص 203

ری-7 نفر-اسرائيل القطان ، و على بن جعفر بن حرزاد ، و عثمان بن على بن درخت و مسکان بن جبله (جیل) بن مقاتل -دلائل ص 315

ص: 52


1- ربذه از دهات مدینه است که قبر ابوذر غفاری به آنجا است . (م)
2- رقه شهریست در عراق . (م)
3- رمله شهریست در فلسطین . (مراصد)
4- رها شهریست در جزیره با حران شش فرسخ فاصله دارد. (مراصد)
5- رهاط در سه منزلی مکه است . (م)

و کردین بن شيبان، و حمدان بن کر، و سلیمان بن الدیلمی-

ریدار(1)- 1 نفر-طلحه بن سعید (سعد) بن بهرام-دلائل الامامه ص318

زبید(2)-1 نفر -ملاحم ص 148

زبیده-1نفر-ملاحم ص203

زناط -1 نفر-جعفر- الزام ج 2 ص 201

زوراء-3 نفر-عبدالمطلب ، احمد و عبدالله -الزام الناصب ج 2 ص 202

زوراء(3)-10 نفر-ملاحم ص 147

زین (زید)(4)-3 نفر-محمد ، و حسن ، و فهد-الزام الناصب ج 2 ص 201

ساده(5)-3 نفر-صليب ، و سعدان و شبيب-الزام الناصب ج 2 ص 203

ساوه(6)-1 نفر-ملاحم ص 147

سبزوار-3 نفر-ملاحم ص203

سجار(7)-2 نفر-آبان و على -نوائب الدهور ج 2 ص 119

سجستان-3 نفر-ملاحم ص203

سجستان-3 نفر-خليل بن نصر من أهل زنج، و ترک بن شبه ، و ابراهیم بن على -دلائل الامامه ص 315

ص: 53


1- ریدار معلوم نیست کجا است ولی (ریدان) قلعه ایست در یمن . (مراصد)
2- زبید شهریست در یمن مشهور است. (م)
3- زوراء در اخبار هم بر بغداد اطلاق شده و هم بر طهران.
4- زین معلوم نیست ولی (زید) را گفته اسم جایی است در سوريا .
5- محلی است در یمامه . (مراصد)
6- ساوه شهریست بین ری و همدان .(مراصد)
7- دهی است از دهات نور ، ببیست فرسخی بخارا. (مراصد)

سحار(1)-2 نفر- آبان و على-الزام الناصب ج 2 ص 202

سرات-1 نفر-ملاحم ص 147

سراف-3 نفر- سلم الكوسج البزاز من سكنة باغ،و خالد بن سعید بن کریم الدهقان وكليب الشاهد من دانشاه- دلائل الامامه ص 314

سرخس-1 نفر-ملاحم ص 147

سرخس -2 نفر -ناجيه و حفص -نوائب الدهور ج 2 ص 120

سرخیس (2)-1 نفر-ملاحم ص 147

سر من رأى -2 نفر-مرائی و عامر- ملاحم ص 202

سعداوه(3)-3 نفر-احمد و يحيی و فلاح-الزام الناصب ج 2 ص 201

سلماس-1 نفر-ملاحم ص 147

سلماس(4)-1 نفر-هارون- الزام الناصب ج 2 ص 203

سلمیه(5)-5 نفر- ملاحم ص203

سمرقند-1 نفر-ملاحم ص 147

سمرقند-2 نفر-علی و مجاهد-الزام الناصب ج 2 ص 202

سمندر-4 نفر -ملاحم ص203

ص: 54


1- سحار ممکن است همان (سجار) باشد که گذشت .
2- بعید نیست (سرخیس) و (شرخيس) همان سرخس باشد که در معجم البلدان یکی از شهرهای نواحی خراسان شمرده و اشتباه از ناحيه نساخ باشد . والله العالم.
3- در نوائب ج 2 ص 117 گوید : (سعداوه) نام قریه و محلی است در زمین حجاز.
4- سلماس شهریست معروف در آذربیجان . (مراصد)
5- سلمیه نزدیک مؤنفکه در شام است. (مراصد)

سمیساط (سمياط )(1)-1 نفر- موسی بن زرقان -دلائل الامامه ص 117

سن(2)-2 نفر - مقداد و هود-نوائب الدهور ج 2 ص 116

سنجار(3)-2 نفر- محمد-الزام الناصب ج 2 ص 202

سنجار-4 نفر-عبدالله بن زريق ، و سميم (سحيم)بن مطر، و هية الله ابن زريق بن صدقه هبل بن کامل- دلائل الامامه ص 317

ملاحم ص 203

سنجار-2 نفر-آبان و علی-الامام المهدي للقزوینی

سند(4)-1 نفر-عبدالرحمن - الزام الناصب ج 2 ص 201

سند-2 نفر--سیاب بن عباس بن محمدو نضر بن منصور يعرف بناقشت-دلائل الامامه ص 316

سندرا-4 نفر-خور بن طرخان ، و سعید بن علی و شاه بن بزرج ، و حرب بن جمیل -دلائل الامامه ص 320

سوراء(5)-1 نفر-ملاحم ص 147

سوریه(6)-1 نفر-ملاحم ص 147

ص: 55


1- سمياط يا سمسیاط هیچ یک در مراصد ذکر نشده ، بلی (سمیساط) را گفته شهریست در کنار فرات از طرف روم. پس بعید نیست سمیاط و سمسیاط که نسخه بدل است هر دو اشتباه باشد و (سُمَیساط) درست باشد که شهریست در شاطىء الفرات. والله العالم.
2- سن شهریست کنار دجله بالای تکریت. (مراصد) و در الزام ج 2 ص 201 (سنن) ذکر شده .
3- سنجار شهریست معروف در نواحی جزیره سه روز راهست تا موصل . (مراصد)
4- سند بلادی است بین هند و کرمان . (مراصد)
5- سوراء بعضی گفته اند نزدیک بغداد است و بعضی گفته اند خود بغداد است . (مراصد)
6- سوریه محلی است در شام و از اخبار فتوحات استفاده می شود اسم همه شام است . (مراصد)

سوس (1)-2 نفر- شیبان و عبدالوهاب - نوائب الدهور ج2 ص 119

سوس الأقصی(2)-5 نفر-ملاحم ص 148

سهم (3)-2 نفر-جعفر- الزام الناصب ج 2 ص 202

سیار(4)-3 نفر-ملاحم ص 147

سیراف (5)-2 نفر-شداد و شدید-ملاحم ص 146

سیراف-4 نفر-خالد و مالک و حوقل و ابراهیم-الزام الناصب ج 2 ص 201

سیراف (شیراز)-1 نفر-حسین بن علوان-دلائل الامامه ص 320

سیلان(6) -3 نفر-نوح و حسن و جعفر -الزام الناصب ج 2 ص 202

شاخ-1 نفر-ملاحم ص 147

شام-2 نفر-ملاحم ص 202

شام-2 نفر-ابراهيم بن الصباح ، و يوسف بن صریا (حربا). پس يوسف عطار

است از اهل دمشق ، و ابراهیم قصاب است از قریه صديقان-دلائل ص 314

شام-1 نفر-علقمة بن ابراهيم -دلائل الامامه ص 219

ص: 56


1- سوس معرب شوش است که در خوزستان است . (م)
2- سوس الاقصى جائیست در مغرب . (مراصد)
3- در نوائب ج 2 ص 122 فرموده سهم از قراء اندلس است.
4- سیار محل ریگزاریست در نجد. (مراصد)
5- سیراف شهری بوده در کنار دریا که در ایام قدیم کشتیهای هند آنجا لنگر می کردند بعضی گفته اند تا شیراز شصت فسخ است و از مراصد معلوم می شود که خراب شده.
6- سیلان جزیره بزرگیست که بعضی گفته اند هشتصد فرسخ دور اوست و سراندیب آنجاست بین چین و هند است . (مراصد)

شام -12 نفر-حديقة الشيعة ص 755

شر خیس (1)-2 نفر-ناجيه و حفص - الزام ج 2 ص 202

شوبا-1 نفر - عسير -الزام الناصب ج 2 ص 203

شوبک(2) -1 نفر- عمیر-نوائب الدهور ج2 ص 120

شوری (شوی)-1 نفر- لقيط بن فرات -دلائل الامامه ج 2 ص316

شیراز-1 نفر- عبد الوهاب -الزام الناصب ج 2 ص 201

شیراز-3 نفر-حفص و يعقوب و على- ملاحم ص 147

شیراز (سیراف)-1 نفر- حسین بن علوان- دلائل الامامه ص 320

شیراز(3)-4 نفر-عبدالله و صالح و جعفر و ابراهیم -نوائب الدهور ج 2 ص 116

شیران-4 نفر-عبدالله و صالح و جعفر و ابراهیم-الزام الناصب ج 2 ص 201

شیروان-1 نفر-ملاحم ص 148

شیزر(4)-1 نفر-عبدالوهاب -نوائب الدهور ج 2 ص 116

صامغان(5)-2 نفر-ملاحم ص 202

صانعان(6)-2 نفر-احمد بن عمر الخياط من سكنة بزيع و علی بن عبدالصمد التاجر من سكنة النجارين-دلائل الامامه ص 314

ص: 57


1- شرخیس : ممکن است همان سرخس باشد که گذشت .
2- شوبک قلعه ایست در شام نزدیک کرک . (مراصد)
3- شیرازی که چهار نفر بنام عبدالله و صالح و جعفر و ابراهیم نام برده شده در دو نسخه الزام الناصب شیران است و ممکن است (شیران) در هر دو نسخه الزام غلط باشد و شیراز درست باشد .
4- شیزر شهریست در شام که نهر اردن از میان آن عبور می کند. (مراصد)
5- صامغان شهریست در حدود طبرستان . (مراصد)
6- در مراصد صانقان ذکر شده که از قراء مرو است ولی صانعان ذکرش نشده.

صریح-1 نفر-ملاحم ص 147

صنعاء(1)-2 نفر- ملاحم ص203

صنعاء-2 نفر- فیاض بن ضرار بن ثروان ، وميسرة ميسرة بن غندرين المبارک (المبارکی)-دلائل الامامه ص 318

سنعاء-4 نفر-جبرئیل و حمزة و يحيی و سمیع -الزام الناصب ج 2 ص 201

صور(2)-1 نفر-ملاحم ص 148

صيداء(3)-1 نفر-ملاحم ص 147

ضغار -2 نفر- یحیی و احمد-الزام الناصب ج 2 ص 201

ضیعه-3 نفر-زید و علی و موسی وكذا في نوائب ج2 ص 120-الزام الناصب ج2 ص203

ضیف(4)-2 نفر-عالم و سهیل-الزام الناصب ج 2 ص 202

طائف-1 نفر-ملاحم ص 148

طائف-3 نفر- اعلى و سبا و زکریا-الزام الناصب ج 2 ص 201

طائف الیمن-1 نفر-هلال -الزام الناصب ج 2 ص 202

طالقان-24 نفر-ملاحم ص 147 و ص 202

طالقان-24 نفر- صالح ، جعفر، یحیی ، هود، فالح، داود ، جميل ، فضیل ، عیسی،-الزام الناصب ج 2 ص 202

ص: 58


1- صنعاء یکی در یمن است و آن بزرگ است و دیگری قریه ایست در غوطه (دمشق) (مراصد)
2- صور یکی از شهرهای لبنان است.
3- صيداء شهری است در کنار دریای شام در مشرق صور واقع شده . (مراصد)
4- در نوائب ج 2 ص 119 فرموده : ورجلان من الضيف عالم وسهيل . و در صفحه 122 سطر 13 فرموده : و دو مرد از ضيق از دهات يمامه است عالم و سهیل پس متن عربی را ضیف نوشته وترجمه اش را ضيق نوشته لابد یکی اشتباه است . والله العالم.

جابر ، خالد، علوان، عبدالله ، ایوب، ملاعب ، عمر، عبد العزيز ، لقمان ، سعد ، قبضه ، مهاجر ، عبدون، عبد الرحمن ، على

طالقان-24 نفر-المعروف بابن الرازي الجبلى (1)عبد الله بن عمير ، و ابراهیم بن عمر ، وسهل بن رزق الله، و جبريل الحداد و على بن ابى على الرواف ، و عبادة بن ممهور ، و محمد بن جیهار، و زکریا بن حبه، و بهرام بن سرح، و جمیل بن عامر بن خالد ، و خالد(2) وكثير مولی جریر، و عبدالله بن قرط بن سلام، و فزارة بن بهرام، و معاذبن سالم بن جليد التمار ، و حمید بن ابراهیم بن جمعة الغزال ، و عقبة بن وفر ابن الربيع، وحمزة بن العباس بن جناده من دار الرزق ، و كائن بن حنيذ الصائغ ، و علقمة بن مدرک، و مروان بن جميل بن ورقا، و ظهور مولی زرارة بن ابراهيم ، و جمهور- و دلائل الامامه ص 314

ص: 59


1- كذا في المخطوط .
2- ظاهر (و خالد) از زیادی نساخ باشد و الا عدد نفرات (25) می شود. والله العالم .

بن الحسين الزجاج، و رياش بن سعيد بن نعيم

الطاهي-2 نفر-لجاب (الحباب) بن سعيد و صالح بن طيفور- دلائل الامامه ص319

طبرستان-4 نفر-ملاحم ص203

طبرستان-4 نفر-حرشام بن کردم ، و بهرام بن علی ، و عباس بن هاشم ، و عبدالله بن يحيی دلائل الامامه ص 315

طبریه(1)-1 نفر-فليح -الزام الناصب ج 2 ص 203

طبریه-1 نفر-معاذ بن معاذ -دلائل الامامه ص317

طبریه-1 نفر- ملاحم ص203

طرابلس -2 نفر-ملاحم ص203

طرطوس -3 نفر-ملاحم ص 147

طنجه -1 نفر-ملاحم ص 147

طواس الشرقي-1 نفر-ملاحم ص 202

طوس-5 نفر-ملاحم ص 202

طوس-4 نفر- شهمرد(سهمرد) بن حمران، و موسی بن مهدي ، وسليمان بن طليق ازواد، و واد جای قبر رضا است و علی بن سندی صیرفی - دلائل الامامة ص 314

طی-1 نفر-ملاحم ص203

ص: 60


1- طبریه شهریست در فلسطین .

عاره(1)-1 نفر-مالک-الزام الناصب ج 2 ص 201

عامر-1 نفر-ملاحم ص 148

عانه-1 نفر-ملاحم ص 147

عبادان-3 نفر-ملاحم ص 147

عبادان-10 نفر-حمزه ، و شیبان ، و قاسم ، و جعفر،و عمرو ، و عامر ، و عبد المهيمن ، و عبدالوارث ، و محمد ، و احمد-الزام الناصب ج 2 ص 203

عدن -1 نفر-ملاحم ص 147

عدن -2 نفر-عون و موسی -الزام الناصب ج 2 ص 201

عرار-1 نفر-ملاحم ص 147

عرفات-1 نفر-ملاحم ص 148

عرفه-1 نفر-فرخ-الزام الناصب ج 2 ص 203

عسقلان -1 نفر-ملاحم ص 148

عسقلان(2)-5 نفر- محمد یوسف ، عمر ، فهد ، هارون- الزام ج 2 ص 203

عسکر مکرم -1 نفر-ملاحم ص 146

عسکر مركرم(3)-2 نفر- طيب و میمون - الزام الناصب ج 2 ص 202

عقر(4)-1 نفر-الزام الناصب ج 2 ص 201

عكا (عکد)-2 نفر-ملاحم ص 148

ص: 61


1- عاره احتمال دارد غلط باشد و صحیح (عماره) است چنانچه خواهد آمد.
2- عسقلان شهریست در فلسطين .
3- عسکر مکرم شهریست در خوزستان . (مراصد)
4- عقر اسم چند مکان است قریه ایست نزدیک کربلا و قریه ایست بین واسط و بصره الخ . (مراصد)

عكبرا(1)-1 نفر- دلائل ص 319

عكبرا-1 نفر-زايدة بن هبه - زايدة بن هبه-دلائل الامامه ص319

عكه (عکا)(2)-2 نفر-مروان و سعد-نوائب ج 2 ص 120

علالی-1 نفر-ملاحم ص 148

عماره (3)-1 نفر-مالک-نوائب الدهور ج 2 ص 118

عمان-2 نفر-محمد و حسن -ملاحم ص 146

عمان-6 نفر-محمد، صالح، داود، هواشب، کوش ویونس- نوائب ج 2 ص 118 سطر 9

عنزه (عنيزه)-1 نفر-عمیر-الزام الناصب ج 2 ص 203

غرر (غور)(4)- 8 نفر-محج بن خربوذ ، و شاهد بن بندار،و داود بن جریر ، و خالد بن عیسی ،و زیاد بن صالح ، و موسی بن داود ،وعرف الطويل ، و پر کرد، (برکود)-دلائل الامامه ص 315

غزه-1 نفر-ملاحم ص 148

غور-8 نفر-در غرر گذشت

فاراب(5)-ملاحم ص 202

فارس-1 نفر-ملاحم ص 147 و ص203

ص: 62


1- عکبرا ده فرسخی بغداد است. (مراصد)
2- شهریست در فلسطین . (م)
3- شهریست در عراق . (م)
4- غر بین آن و بحرین دو روز راهست و غور اسم چند موضع است یکی بین بیت المقدس و دمشق است. (م)
5- فاراب ولایتی است در ماوراء سیحون . (مراصد)

فارقین-1 نفر-ملاحم ص 147

فاریاب (نعاريات)-2 نفر- شاهويه بن حمزه ، و علی بن کلثوم من سكنة تدعى باب الجبل- دلائل الامامه ص 314

فرغانه (1)-1 نفر-ملاحم ص 202

فسطاط (2)-4 نفر-ملاحم ص 148 و 203

فسطاط-4 نفر-احمد، عبدالله ، یونس، طاهر (ظاهر)-الزام ج 2 ص 203

فسطاط-4 نفر- نصر بن حواس ، و علی بن موسی الفزاری، وابراهيم بن صفير ، و یحیی بن نعیم-دلائل الامامه ص 318

فلسطین -1 نفر-ملاحم ص 203

فلسطین -1 نفر-سوید بن يحيی - دلائل الامامه ص317

قادسیه - 1 نفر-ملاحم ص 147

قادسیه-1 نفر-حصین - الزام الناصب ج 2 ص 202

قاشان (3)-2 نفر- عبدالله وعبيد الله -الزام الناصب ج 2 ص 201

قالی قلا(4)-1 نفر-ملاحم ص 203

قبج -1 نفر-ملاحم ص 147

قبرص-2 نفر-ملاحم ص 148 و 203

قراح(5)-1 نفر- ملاحم ص 147

ص: 63


1- فرغانه در پنجاه فرسخی سمرقند است و بعضی گفته اند قریه است در فارس . (مراصد)
2- فسطاط جای خیمه های عمرو بن عاص است در مصر و قصه مشهوره ای دارد جای ذکرش نیست .
3- قاشان عربی کاشان است.
4- قالی قلا ترکیبش مثل (معدی کرب) است موضعی است در ارمنيه عظمی . (م)
5- قراح یعنی بستان اسم چند موضع است در بغداد .

قرمیس (1)-1 نفر-ملاحم ص 148

قزوین-2 نفر-ملاحم ص 147

قزوین -8 نفر- هارون ، عبدالله ، جعفر، صالح، عمر ، لیث، علی و محمد-الزام الناصب ج 2 ص 202

قسوان -2 نفر- ملاحم ص 148

قصر-1 نفر-ملاحم ص 147

قصور-1نفر-ملاحم ص 147

قطیف-1 نفر-ملاحم ص 148

قلزم (2)-2 نفر-مرجئه (رحبه) بن عمرو وشبيب بن عبدالله-دلائل الامامه ص 319

قلقيلا(3)-1 نفر-ملاحم ص 147

قم-1 نفر-يعقوب -الزام الناصب ج 2 ص 202

قم-10 نفر-اسمهای ایشان طبق اسمهای اهل بیت رسول خدا است .-ملاحم ص 146

قم-18 نفر-ملاحم ص203

قم-18 نفر-غسان بن محمد عتبان (غسان)، و على بن احمد بن بقرة (برة) بن نعیم بن يعقوب بن بلا، و عمران بن خالد بن کلیب، و سهل بن علی-دلائل ص 316

ص: 64


1- قرمیس در اطراف کرمانشاه است.
2- قلزم شهریست کنار دریای یمن از طرف مصر. (مراصد)
3- ظاهرا همان (قالی قلا) است که گذشت .

بن صاعد،و عبدالعظيم بن عبد الله بن الشاه ، و حسکه بن هاشم بن الدايه ، والاخوص بن محمد بن اسماعيل بن نعيم بن طريف ، و بلبل بن مالک بن سعد بن طلحه بن جعفر بن أحمد بن جریر، و موسی بن عمران بن لاحق، و عباس بن بقر (زفر) بن سلیم ، و حويد بن بشیر ، و مروان بن علابة بن جرير المعروف بابن رأس الزق ، و صقر بن اسحاق بن ابراهيم ، و كامل بن هشام. مؤلف گوید این تعداد (14) نفر بیش نیست مگر گفته شود ممکن است در بعض جاها(واو) عطف (بن شده مثلا (بلبل بن مالک و سعد بن طلحه) بوده و او را (بن) خواندند و ممکن است گفته شود نسخه ناقصی داشته چنانچه نسخه مطبوع با خطی که در کتابخانه آية الله مرعشی موجود است نواقص زیادی دارد و حال آنکه خود نسخه خطی هم ناقص است . والله العالم.

ص: 65

قندیل (قند ایل)(1)-1نفر -عمرو بن فروه -دلائل الامامه ص319

قورص(2)-1 نفر-ملاحم ص 148

قوص(3)-1 نفر-ملاحم ص 148

قومس(4)-2 نفر-محمود بن محمد بن ابی الشعب، و على بن حمويه بن صدقه من قرية خرقان- دلائل الامامه ص 316

قومس-2 نفر-رباب بن الجلد (جلدود) و خلیل بن سید-دلائل الامامه ص318

قومیس(5)-2 نفر-ملاحم ص203

قیروان-1 نفر-ملاحم ص 148

قیروان-2 نفر-ملاحم ص 203

قیروان-2 نفر-علی بن موسی بن شیخ، و عنبره بن قرطه-دلائل الامامه ص318

قیموت(6)-1 نفر-ملاحم ص 148

کازرون -1 نفر- ملاحم ص 147

کازرون -3 نفر-عمر و معمر و يونس-الزام الناصب ج 2 ص 202

ص: 66


1- در مراصد (قندابیل) داریم که شهریست در سند ولی قندیل و قند ایل نداریم ، والله العالم .
2- قورس بین شهریست در حوالی حلب فعلا خراب است. (مراصد) و قورص بصاد معلوم نیست کجاست.
3- قوص شهر بزرگیست در مصر . (مراصد)
4- قومس عربی کو مس است بلوکیست در طبرستان . (مراصد)
5- قومیس شاید همان قومس باشد.
6- قیمون قلعه ایست نزدیک رمله فلسطین و اما قیموت معلوم نیست .

کاشان- در قاشان گذشت

كبش (1)-1 نفر- فهد (محمد نسخه)- الزام الناصب ج 2 ص 201

کراز-1 نفر- ملاحم ص 148

کربلا -3 نفر-حسین و حسین و حسن -الزام الناصب ج 2 ص 204

کرخ -1 نفر-عبد الله-ملاحم ص 146

کرخا بغداد-1 نفر-قاسم-الزام الناصب ج 2 ص 202

کرد-1 نفر-عون-الزام الناصب ج 2 ص 203

کرمان -1 نفر-عبدالله- الزام الناصب ج 2 ص 201

کوثی-1 نفر-ملاحم ص 203

کوثی ربا(2)-1 نفر-حفص بن مروان-دلائل الامامه ص319

کوره(3)-1 نفر-ابراهيم-الزام الناصب ج 2 ص 201

کوفه-4 نفر-ملاحم ص 147

کوفه-14 نفر-ملاحم ص 203

کوفه-14 نفر - ربيعه بن على بن صالح، و تمیم بن الياس بن اسد ، و العضرم بن عیسی و مطرف بن عمر الكندي ، و هارون ابن صالح بن میثم (عثيم) ، و وکایا بن سعد، و محمد بن روایه ، و حرب بن عبدالله بن ساسان، و قودة الأعلم

ص: 67


1- کبش مزرعه ایست در بغداد معروف به خطابیه . (مراصد)
2- کوثی ربا در کوفه جای تولد حضرت ابراهيم خليل علیه السلام است . (م)
3- دهی است در لبنان . (م)

و خالد بن عبد القدوس ، و ابراهیم بن مسعود بن عبد الحميد ، و بكر بن خالد ، و احمد بن ریحان ابن حارث و غوث (غرث) الأعرابی- دلائل الامامه ص 318

کیدر-2نفر- ملاحم ص203

گرگان - در جرجان گذشت

لنجویه(1)-1 نفر-کوثر- نوائب الدهور ج 2 ص 118

لونجه -1 نفر- کوثر-الزام الناصب ج 2 ص 201

لیان-1 نفر-ملاحم ص203

مازن-1 نفر-ملاحم ص203

مازن-1 نفر- عبدالکریم بن غند (غندر) -دلائل الامامه ص 318

مثقة-1 نفر- هارون -الزام الناصب ج 2 ص 201

محله-1 نفر-ملاحم ص 148

مدائن-8 نفر-محمد، احمد، پسران منذر ، و تیمور(میمون) بن حرث ، و معاذ بن على بن عامر بن عبدالرحمان بن معروف بن عبدالله ، و حرسی بن سعید، و زهير بن طلحه ، و نصر ، و منصور - دلائل الامامه ص319

مداغه (مراغه)- 1 نفر- صدقه-الزام الناصب ج 2 ص 202

مدينه -1 نفر- ملاحم ص203

مدینه-1 نفر-ملاحم ص 148

ص: 68


1- لنجويه جزیره ایست در افریقا . (م)

مدینه-10 نفر-علی، حمزه، جعفر، عباس ، طاهر، حسن، حسین، قاسم، ابراهیم، محمد -الزام الناصب ج 2 ص 201

مدینه-2 نفر-حمزه بن طاهر و شرحبیل بن جميل -دلائل الامامه ص318

مراد-1 نفر-ملاحم ص 147

مراغه-3 نفر- ملاحم ص 147

مراغه-1 نفر- صدقه-نوائب الدهور ج 2 ص 119

مرج (عرج)-1 نفر-داود- ملاحم ص 146

مرقون-2 نفر-بشر و شعیب -الزام الناصب ج2 ص202

مرقیه(1)-2 نفر-بشر و شعيب-نوائب الدهور ج 2 ص 119

مرو-10 نفر- ملاحم ص 148

مرو-12 نفر-ملاحم ص 202

مرو-1 نفر-حذيفه -الزام الناصب ج 2 ص 202

مرو- 12 نفر-(بندار بن خليل عطار ، و محمد بن عمر الصیدانی ، و عريب بن عبدالله بن کامل ، و مولی قحطب (قحطیه) و سعد الرومی ، و صالح بن رحال، و معاذ بن هانی ، و کردوس الازدی و دهیم بن جابر بن حميد ، و طاشف بن على قاجانی (فاجانی) و قرعان بنسوید، و جابر بن على الأحمر ،و خوشب بن جریر- دلائل الامامه ص314

ص: 69


1- قلعه ایست در ساحل حمص در سوریه . (م)

مروالروذ -2 نفر-ملاحم ص203

معاده(1) -14 نفر -اسويد، وأحمد، ومحمد، وحسن،ويعقوب ، و حسین، و عبد الله ، و عبد القديم ، و نعيم ، و علی ، و خیان حیان)، و ظاهر ، و تغلب ، و كثير -الزام الناصب ج 2 ص 203

مغلثایا-1 نفر-ملاحم ص 147

مکه-4 نفر-ملاحم ص 148

مکه-4 نفر-عمرو ، ابراهيم ، محمد ، عبدالله -الزام الناصب ج 2 ص 201

ملزن(مازن)(2)-1 نفر-عبد الكريم بن غند (غندر)- دلائل الامامه ص 318

ممد(همد)(3)-2 نفر-على ، صالح- الزام الناصب ج 2 ص 201

مملوکان -2 نفر-عبد و ناصح -الزام الناصب ج 2 ص 204

منارجرد(4)-1 نفر-ملاحم ص 147

منصوریه -2 نفر-عبدالرحمن و ملاعب-الزام الناصب ج 2 ص 204

موالي الانبياء -4 نفر -صباح و صياح و میمون و هود -الزام الناصب ج 2 ص 204

موالي اهل البيت- 3نفر -عبدالله و مخنف و براک -الزام الناصب ج 2 ص 204

موصل-1 نفر-ملاحم ص 147

موصل-1 نفر-سلیمان بن صبيح من القريه الحديثه -دلائل الامامه ص 317

موصل-2 نفر- هارون و فهد-الزام الناصب ج 2 ص 202

ص: 70


1- در بعض کتب (معاذه) است و آن محلی است نزدیک کوههای ادقیه بنی اقیشر یا قشير . (مراصد)
2- ظاهرا ملزن درست نباشد (مازن) صحیح باشد که آبیست معروف كما في المراصد
3- ظاهرا هر دو غلط باشد (همدان) درست باشد چنانچه خواهد آمد.
4- در مراصد (منازجرد) ضبط کرده و آن شهریست مشهور و آن بین خلاط و بلاذ و روم است از ارمنیه .

موطه -1 نفر- معشر-الزام الناصب ج 2 ص 203

موقان-1 نفر-عبید بن محمد بن ماجور-دلائل الامامه ص 316

مولیان (مولبار)-1 نفر- حيدر بن ابراهيم-دلائل الامامه ص319

مهجمه(1)-3 نفر-محمد و عمر و مالک-الزام الناصب ج 2 ص 201-

نجف -2 نفر- محمد و جعفر-الزام الناصب ج 2 ص 204

نسور-1 نفر- ملاحم ص 147

نصیبین-1 نفر-ملاحم ص 147

نصیبین -2 نفر-احمد و على-الزام الناصب ج 2 ص 202

نصیبین-2 نفر-داود بن محق ، و حامد صاحب البواری -دلائل الامامه ص317

نوبه-2 نفر-واصل و فاضل -الزام الناصب ج 2 ص 202

نهاوند-1 نفر-عبدالرزاق- ملاحم ص 146

نیزبان-4 نفر-ملاحم ص 202

نیسابور-2 نفر- على و مهاجر-نوائب الدهور ج2 ص 119

نیسابور-17 نفر-ملاحم ص 203

نیسابور-18 نفر- سمعان بن فاخر ، و ابو لبابه بن مدرک ، و ابراهیم بن يوسف القصير و مالک بن حرب بن سکین، و زرود بن سوکن ، و یحیی بن خالد، و معاذ بن جبرئيل ، و احمد بن عمر بن زفر و عیسی بن موسی السواق ، و یزید

ص: 71


1- در بعض کتب (مهجم) ضبط شده و آن ولایتنی است از اعمال زبید در یمن . (م)

بن درست، و محمد بن حماد بن شیت و جعفر بن طرفان ، و علان ماهويه ، وابو مریم، و عمر بن عمیر بن مطرف و بليل بن ... و هايد بن هومر دیار . مؤلف گوید این تعداد هم ناقصی دارد یا واو عطفی در بین افتاد یا نسخه ناقص است. والله العالم .-دلائل الامامه ص315

نیشابور-همان نیسابور است

نیل-1 نفر - ملاحم ص 147

نیل-1 نفر -شاکر بن عبده - دلائل الامامه ص319

وادی القری -1 نفر- ملاحم ص203

وادی القری1 نفر-حر بن زبرقان -دلائل الامامه ص 318

واسط-3 نفر-ملاحم ص 147

واسط-1 نفر- ملاحم ص203

واسط -1 نفر-عقیل-الزام الناصب ج 2 ص 202

وهان (1)-1 نفر-حسین-الزام الناصب ج 2 ص 203

هَجَر-1 نفر-ملاحم ص 148

هَجَر(2)-2 نفر-موسی و عباس - نوائب الدهور ج 2 ص 116

هِجر-1 نفر-عبد القدوس -الزام الناصب ج 2 ص 201

ص: 72


1- وهان زاد قلعه سمیرم است از نواحی اصفهان . (معجم البلدان) مؤلف گوید چند فرسخی قمشه (شهررضا) است.
2- هجر اسم است برای چند جا یکی قریه ایست در بحرین .

هرات-1 نفر -ملاحم ص 147

هرات-1 نفر-نهروش -نوائب الدهور ج2 ص 120

هرات-12 نفر- ملاحم ص203

هرات-12 نفر- سعيد بن عثمان الوراق، و ماسح (سحر) بن عبدالله ابن نبيل (نيل) و المعروف بغلام (بعلام) الکندی ، وسمعان القصاب، وهارون بن عمران، وصالح بن جریر، والمبارک بن معمر بن خالد ، و عبد الاعلى بن ابراهيم بن عبده ، و نزل بن حزم، و صالح بن نعيم، و ارم (آدم) بن علی، و خالد القوانس (القواس) - دلائل الامامه ص 315

هراش-1 نفر-نهروش-الزام الناصب ج 2 ص 203

هلوان-در حلوان گذشت

همد(همدان)-2 نفر -على و صالح -الزام الناصب ج 2 ص 201

همدان-3 نفر -جعفر ، اسحاق ، موسی -ملاحم ص 146

همدان-3 نفر-ملاحم ص203

همدان-4 نفر-هارون بن عمران بن خالد، و طیفور بن محمدبن طيفور، و أبان بن محمد بن ضحاک، و عتاب بن مالک بن جمهور-دلائل الامامه ص315

هونین-3 نفر-عبدالسلام و فارس و کلیب- نوائب الدهور ج 2 ص 116

ص: 73

هویقین(1)-3 نفر-عبدالسلام و فارس و كليب -الزام الناصب ج 2 ص 201

یافا(2)-1 نفر- صالح بن هارون-دلائل الامامه ص 318

يخشب-1 نفر-ملاحم ص 206

یلمورق-2 نفر-باد صبا (صنا) بن سعد بن السحير(سحر) و احمد بن حميد بن سوار-دلائل الامامه ص 317

یمامه-1 نفر-ملاحم ص 148

یمامه-2 نفر-ظافر و جمیل -الزام الناصب ج 2 ص 203

یمن-14 نفر- جبير ، و حویش ، و مالک ، و کعب،و أحمد، و شیبان، و عامر ، و عمار، و فهد، و عاصم، و حجرش، و كلثوم و جابر ، و محمد-الزام الناصب ج 2 ص 203

ذکر تتمه حدیث ابو بصیر که در ملاحم ص 24 بیان می کند که صدر حديث قبل از جدول ذکر شد و تتمه حدیث این است که فرمود و از اصحاب کهف هفت نفر، و التاجران الخارجان من عانه الى انطاکیه (3) و المستأمنه الى الروم احد

ص: 74


1- در بعض کتب (هونین) ضبط شده و آن شهریست در جبال عامله . (معجم)
2- يافا از شهرهای فلسطین است. (مراصد) و در بعض نسخ (بافا) آمده
3- در ذیل حدیث ابو بصیر ص 207 از ملاحم شرح می دهد (تاجران را) و می فرماید ایشان دو مرد هستند که یکی را سلیم و دیگری را سلم می نامند، و برای ایشان غلامی است عجمی که او را مسلم می گویند ، این با جماعتی از تجار قصد انطاکیه را دارند، وقتی که چندمیل به انطاکیه مانده صدائی را می شوند پس بسوی صدا می روند مثل اینکه طلب نکرده اند جز آن را پس بسوی او می روند و از تجارت خود غافل می شوند. پس صبح رفقاء قافله داخل انطاکیه می شوند و ایشان را گم می کنند واثری از ایشان بدست نمی آورند بعضی از بعض دیگر سؤال می کنند که منازل ایشان را می شناسید می گویند بلی پس مال التجاره را می فروشند وجهش را برای اهلش می برند، پس از شش ماه می بینند با مقدمه لشکر حضرت قائم علیه السلام هستند.

عشر رجلا(1) و النازلون بسراندیب (2) و المفقود من مركبه بسلاهط رجل (3) و من

ص: 75


1- مستأمنه را در ص207 ایضا شرح می دهند، می فرماید ایشان جماعتی هستند که از همسایه و اهل بیتشان و سلطان زمانشان اذیت دیده اند پس به روم پناهنده شده قصه خود را به پادشاه روم نقل می کنند پس ایشان را امان می دهند و زمینهائی از قسطنطنیه به ایشان می دهند و ایشان آنجا هستند تا شبی که ایشان را سیر می دهند پس صبح همسایه ها و اهل زمین مجاورشان ایشان را مفقود می بینند ، از اطراف و همسایه ها سؤال می کنند خبری از ایشان بدست نمی آید ، به پادشاه خبر می دهند که ایشان گم شده و اثری از ایشان نیست. پس جاسوسی می گذارد و راهها را می بندد و در طلب ایشان کوشش می کند خبری بدست نمی آورد پس همه غمگین می شوند و شاه می گوید شما به ایشان امان دادید و برایشان تعدی نمودید ، البته هرکس نزدیک ایشان بوده او را خواهم کشت تا وقتی یک خبر صحیحی از ایشان بیاورید پس اهل مملکت را بعضی محبوس و بعضی مقتول و بعضی معذب و بعضی مضروب داشت تا به پادشاه خبر راهبی را دادند که قرائت کتب نموده و گفته احدی در روی زمین نیست که از این کتب خبر و علمی داشته باشد جز مردی یهودی که در سرزمین بابل است ، پس شاه امر به احضارش نمود و گفت میدانی که من در چه ناراحتی هستم تو هم که ادعا داری من کتب را خوانده ام پس اگر ایشان آن جماعت را کشته اند من ایشان را خواهم کشت اگرچه وزراء و مخصوصين من باشند. راهب گفت ای پادشاه عجله مکن و ایشان را عذاب مده ایشان قاتل نیستند و ایشان هم نمرده اند و مکروهی هم به ایشان نرسیده بلکه ایشان از زمین پادشاه پریده اند به مکه برای ملاقات پادشاه اعظم که همه پیغمبران بشارت او را می دادند. پادشاه گفت وای بر تو از کجا می گوئی و از کجا بدانم تو راست می گوئی؟ راهب گفت ای پادشاه من نمی گویم مگر حق و من از پانصد سال قبل چیزی به ارث برده ام که عالمی به عالم دیگر ارث داده . پادشاه گفت اگر راست می گوئی بفرست کتاب را بیاورند پس موثقين را فرستاد کتاب را آوردند دیدند صفات حضرت حجت علیه السلام و اصحابش و اسم خودش و اسم رفیقش و محل خروجشان . پس راهب گفت ایشان بر بلاد تو غلبه پیدا کنند. شاه گفت وای بر تو احدی همچه خبری به من نداده راهب گفت منهم اگر از ترس کشته شدن یک دسته بی گناه نبود به تو خبر نمی دادم. شاه گفت من او را خواهم دید گفت بلی به سال نرسد که لشکرش در وسط مملکت تو به دلالت رفقاء گم شده وارد شوند، شاه گفت بفرستم کسی را که خبر بیاورد و کتابی بنویسم بسوی او . راهب گفت (انت الذي يسلم اليه طلبه ولابد أن تتبعه وتموت ويصلّى عليك رجل من اصحابه) یعنی تو آنچه او طلب می کند به او تسلیم دهی و ناچار متابعت او نمائی و بمیری و یکی از اصحاب او بر تونماز گزارد.
2- و در ملاحم ص 208 شرح می دهد نازلين بسر ندیب را که ایشان چهار مرد از اهل فارسند که تجارتشان را دور می گردانند تا از سرنديب و سمندار پنبه می گیرند ناگاه صدا را می شنوند پس دنبال صدا می روند.
3- واما المفقود الخ در ملاحم ص 209 می فرماید مردی است از یهودیه اصفهان که از سلاهط (اسم وادی است) خارج می شود و اراده دارد ایله (شهریست در ساحل پهلوی شام) برود همین طوریکه می رود در دریا در دل شب ندا داده می شود پس از مرکب خارج شده به زمین می رسد که سخت تر از آهن و نرم تر از حریر پس ندا می شود اهل مکه سوار شوید این صاحب شما است. پس این مرد صدا می زند بر من باکی نیست و جماعت همگی در مکه جمع هستند.

هرب من الشعب الى سندانیه رجلان (1) و المتخلى بسقلیه (2) والطواف لطلب

ص: 76


1- و اما الهاربان الخ در ملاحم ص206 می فرماید اینان دو نفر هستند که یکی کدر است و دیگری از اهل حبابا می روند بسوی مکه و همیشه در اینجا تجارت می کنند تا می بینند تجارتشان در قریهای که آن را شعب می گویند بهتر است آنجا را انتخاب می کنند و مدتی آنجا مشغول هستند تا وقتی که اهل شعب ایشان را می شناسند بناء بر اذیت می گذارند، پس یکی به دیگری می گوید ما از وطن خود بواسطه اذیت مفارقت کردیم آمدیم مکه و از آنجا آمدین شعب و خیال کردیم اذیت ایشان کمتر از اذیت اهل مکه است حالا می بینیم اینجا هم اذیت می کشیم پس چه خوب است فرار کنیم به اطراف بلاد تا خداوند عدل بانمکش را برساند یا مرگی که ما را راحت کند، پس تهیه سفر می کنند و می روندبه رقه و از آنجا به سندانیه و مدتی در اینجا هستند تا شبی که آنچه باید بشود می شود.
2- و اما المتخلى بقلبه (بسقلیه) در ملاحم ص206 می فرماید او مردیست از ابناء روم از قریه ای که آن را قونیه می گویند. (از بزرگترین شهرهای روم است) و تسلیم گفتارش می باشد تا وقتی خداوند منت می گذارد و معرفت به او می دهد داخل سقلیه می شود و آنجا اقامت می کند و عبادت می نماید تا صدارا بشنود و اجابت کند . (یعنی صدای آسمانی را)

الحق من يخشب رجل(1) و الهارب من عشيرته من بلخ رجل (2).

و المجتح بالكتاب من سرخس على النصاب (شرح این جملات در پاورقی از خود حدیث بیان می شود)

پس اینها 313 مردند که خداوند در یک شب ایشان را در مکه جمع خواهد کرد و آن شب جمعه خواهد بود پس صبح جمعه در مکه در مسجدالحرام جمع هستند و احدی از ایشان تخلف نخواهد کرد پس در کوچه های مکه برای جاو منزل گردش می کنند اهل مکه ایشان را نشناسند پس بعضی به بعض دیگر بگویند امروز یک جماعت غریب دیده می شوند و از اهل یک بلده هم نیستند و اهل و عیال هم ندارند حیوان سواری هم ندارند.

ایشان در این گفتگو هستند که مردی از بنی مخزوم پیش می آید و می گوید دیشت خوابی دیده ام که خیلی عجیب است و از آن ترسانم، می گویند بیا تا برویم پیش فلانی ثقفی قصه را به او بگو وقتی که نزد ثقفی جمع می شوند مرد مخزومی می گوید خواب دیدم ابری از آسمان پاره شد و روی کعبه پخش شد و در آن ملخهای پردار و سبز بود که به اطراف عالم منتشر شدند و به هر بلدی رسیدند آتش زدند و به قلعه ای رسیدند آن را کوبیدند. ثقفی تعبیر کرد که در این

ص: 77


1- و اما الطواف لطلب الحق . در ملاحم ص206 می فرماید پس او مردیست از اهل يخشب که احادیث را نوشته و اختلاف را شناخته و همیشه در طلب علم بوده تا صاحب الامر مطلب را شناخته و همیشه به این حال بوده تا وقتی صاحبش بیاید
2- والهارب من عشيرته در ملاحم ص206 می فرماید آنکه فرار کرده از عشیره اش می رود اهواز و در بعض قراء اهواز اقامت می کند تا امر خدا برسد، و هر مخالفی را که ملاقات کند با او از روی کتاب خدا محاجه می کند و امر ما را ثابت می کند.

شب لشکری از لشکرهای خدا به شما وارد شده که طاقت مقاومت با ایشان را ندارید. پس از نزد او برخاسته و بفکر حمله افتادند ولی خداوند قلب ایشان را پر از ترس نموده بعضی با بعضی دیگر مشورت کردند یکی گفت عجله نکنید و حمله بر ایشان ننمائید هنوز که منکری از ایشان صادر نشده اظهار مخالفت ننمودند اسلحه بیرون نکشیده اند شاید مردی از قبیله خودتان با ایشان باشد و اگر از ایشان چیز ناپسند دیدند آن وقت ایشان را بیرون کنید ولی ایشان مردمانی هستند عبادت كن و با هیئت نیکو و در حرم خدا هستند که نمی شود ایشان را ترسانید مگر وقتی که خلافی انجام داده شود.

شخص مخزومی که خواب را دیده بود گفت من ایمن از ایشان نیستم می ترسم پشت سر ایشان ماده و دسته ای باشد که اگر به ایشان ملحق شوند کار مشکل می شود خوب است الان که کم هستند کارشان را ساخت. و گمان نکنم تأویل خواب رفیقمان جز آنکه حق باشد. یکی گفت اگر دسته ایشان مثل ایشان بی سلاح باشند که کاری ندارد چون سلاح ندارند، و اگر لشکری آمداینها مثل یک آب خوردن کارشان ساخته است.

در همین گفتگوها بودند که شب فرا گرفت و ایشان را خواب ربود و دیگر جمع نشدند پس حضرت قیام فرمود و اصحابش را ملاقات فرمود مثل اینکه از یک پدر و مادر هستند صبح متفرق می شوند و شب جمع می گردند.

ابو بصیر گفت فدایت شوم غیر از ایشان مؤمنی نیست روی زمین فرمود چرا ولی ایشان عده ای هستند که حضرت در ایشان قیام می کند و ایشان نجباء و فقهاء و حکام و قضات هستند که پشت و روی ایشان را مسح فرموده هیچ امری مشکل بر شما نیاید.

در غیبت نعمانی ص316از حضرت صادق علیه السلام منقول است که اصحاب طالوت مبتلی شدند به نهر آب که خداوند می فرماید زود است شما را مبتلا کنم

ص: 78

به نهر ، و اصحاب قائم علیه السلام هم به مثل این مبتلا خواهند شد.

و ايضا در همان صفحه از امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید که اصحاب قائم جوانند کهول (یعنی 35 تا پنجاه سالگی) ندارند مگر مثل سرمه در چشم یا نمک در آش و خوردنی.

در غیبت نعمانی ص316 از امام صادق علیه السلام نقل کند که صاحب این امر اصحابش محفوظ است اگر تمام مردم بروند خداوند برای او اصحابش را می آورد الخ.

و در غیبت نعمانی ص 200 در حدیثی حضرت صادق علیه السلام فرمود هرکس دوست دارد از اصحاب قائم ما باشد پس باید انتظار و عمل به ورع و محاسن اخلاق داشته باشد پس اگر این عمل را انجام داد و مرگ او را رسید پیش از آمدن حضرت، بوده باشد برای او مزد کسی که او را درک کرده باشد الحديث

«اصفهان »

در ملاحم ص 146 می فرماید چهار نفر از اصفهان از یاران حضرت هستند بنام موسی و على و عبدالله و غلفان.

و در ص203 می فرماید یک نفر بنام يونس.

و ايضا در ملاحم ص206 مرابط و سیاح را می فرماید مردیست از اصفهان از ابناء دجالین برای او عوده و چوب دستی است در او هفت چیز موجود است که غیر از او نمی داند از بلد خود خارج می شود و سیر در بلاد می کند و حق را طلب می نماید ، پس ملحق نشود به مخالف جز آنکه از او راحتی يابد الخ.

و در ص209 المفقود من مركبه را تفسیر می کند که مردی است از یهودیه اصفهان از سلاهط (که اسم وادی است) خارج می شود و می خواهد ایله (که شهریست در حدود شام) برود همین طور که در دل شب در دریا سیر می کند ندا

ص: 79

کرده می شود از کشتی پیاده شده به زمینی می رسد که از آهن سخت تر باشد و از حریر نرم تر. پس ندا می شوند اهل مکه سوار شوید این صاحب شما است پس بر می گردد و آن مرد ندا می کند که بر من باکی نیست و جماعت همه مکه هستند و هیچ یک تخلف نمی کنند .

«اصل»

بنده سنگدل و بی اصل و نسب را . در آسیا حدیث 1 گذشت .

«اصهب»

اصهب یعنی سرخرو .

در بنی عباس حدیث 17 اسمی از اصهب خواهد آمد.

در بحار ج 52 ص 212 در ذیل حدیثی امام باقر علیه السلام فرمود اول زمینی که خراب می شود شام است آن وقت سه پرچم اختلاف کنند پرچم اصهب و پرچم ابقع و سفیانی.

در بحار ج 52 ص 269 حدیث 160 از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمودای برید بپرهیز جمع (در بعض کتب شر) اصهب را ، گفتم اصهب چیست ؟ فرمود ابقع ، گفتم ابقع کدام است ؟ فرمود ابرص، و بپرهیز سفیانی را، و بپرهیز دو فراری را از اولاد فلان که می آیند مکه و در آنجا اموال را تقسیم می کنند، و خود را شبیه قائم علیه السلام می سازند ، و بپرهيز شذاذ آل محمد را (مراد زیدیه باشد) الخ.

اختلاف سه پرچم در شام پرچم اصهب و ابقع و سفیانی (در شام خواهد آمد).

اول زمین مغرب شام است آنجا بین سه پرچم اختلاف شود یکی اصهب الخ. در شام خواهد آمد.

در الامام المهدي از لوایح الانوار سفارینی ج 2 ص 16 گفت اصهب از بلاد

ص: 80

جزیره خروج می کند. تا آنجا که گفت اول کسی که خروج می کند و بر بلاد غالب می شود اصهب است.

«اطمینان»

اطمینان به هر کس از عجز و ناتوانیست . در زمان حدیث 84 خواهد آمد .

«افریقی »

در البرهان ص 149 از ابی قبیل روایت کند که در افریقیه امیری دوازده سال پادشاهی کند، و بعدش فتنه باشد، پس از آن مردی سبز رنگ پادشاهی کند و پر از عدل کند پس بسوی مهدی برود و حکومت را به او واگذار کند و دشمن را از او دفع کند.

«افسر»

افسر گسیخته شود. در فرج حدیث 7 خواهد آمد.

«اقرار»

در مستدرک حاکم ج 4 ص 508 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که هرگز خداوند امتی را عذاب نکند مگر آنکه غدر کنند، سؤال شد غدرش کدام است ؟ فرمود اقرار و اعتراف به گناه می کنند ولی توبه نمی کنند. الحديث .

«اقلیم»

در کف دست خواهد آمد.

ص: 81

«الاغ»

در شام حديث 6 دجال حدیث 24 و 36 و 38 و 39 خواهد آمد.

«امانت»

در مستدرک حاکم ج 4 ص 504از ابن مسعود نقل می کند که اول چیزی که از دین شما گم می شود امانت است و آخر آن نماز . الحديث.

«اَمِت اَمِت»

يعنى بمیر بمیر

در ملاحم ص 65 و کنز العمال ج 14 ص 597 فرمود شعار اصحاب مهدی علیه السلام امت امت است.

در کنز العمال ج 14 ص 598 و ملاحم ص 65 فرمود علامتشان امت امت است .

«اُمَّت»

(1) در مستدرک حاکم ج 4 ص 430 از عوف بن مالک از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که امت من هفتاد و چند فرقه شوند، و بزرگترین فرقه ها کسانی باشند که امور را برای خود قیاس کنند پس حرام را حلال کنند و حلال را حرام . (مثل طائفه حنفیه که تابع ابو حنیفه هستند)

(2) در مستدرک حاکم ج 4 ص 449دارد که رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود همیشه امت من تظاهر برحق کنند تا وقتی که بر پا شود ساعت ظهور.

(3) ایضا در همان صفحه دارد که رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود من از خدای خود سؤال کردم که امت مرا به گرانی مبتلا نکند ، به من عطا فرمود، سؤال کردم که دشمن بر امت من مسلط نکند عطا فرمود، و سؤال کردم که خودشان را بهم

ص: 82

مبتلا نکند منعم کرد و قبول نفرمود ، تا آنجا که فرمود من بر امتم نمی ترسم مگر از پیشوایان گمراه کننده، و ساعت ظهور برپا نشود تا آنکه ملحق شود قبائلی از امت من به مشرکین و تا اینکه قبایلی از امن من بت پرست شوند، و هر وقت شمشیر گذارده شود در امت من برداشته نشود تا روز قیامت.

(4) در مستدرک حاکم ج 4 ص 449 در ذیل حدیثی است که فرمود از خداوند خود سؤال کردم برای امتم که به قحطی ایشان را هلاک نکند عطا فرمود، و درخواست نمودم که دشمن را بر ایشان مسلط نگرداند عطا فرمود، و درخواست نمودم که دشمن را بر ایشان مسلط نگرداند (و همدیگر را نکشند و اسیر نکنند) قبول نفرمود تا آنجا که فرمود زود است که سی نفر دروغگو خارج شوند و همه ایشان گمان کنند پیغمبرند و حال آنکه بعد از من پیغمبری نیست. ولكن همیشه در امت من طائفه هستند که برای حق تظاهر می کنند و می جنگند و خذلان کسی هم به ایشان ضرر نمی زند تا امر خدا برسد تا آخر خبر.

(5) و در کنز العمال ج 14 ص 50 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود از خدای خود سؤال کردم که امت من را به غرق شدن هلاک نکند به من عطا فرمود و سؤال کردم که به قحطی هلاک نکند عطا فرمود و سؤال کردم که سختی و عذاب بین ایشان نباشد و خودشان به خودشان ظلم و ستم نکنند قبول نفرمود.

(6) در کنز العمال ج 14 ص 226 فرمود وقتی این امت حلال دانستند خمر رابه نبيذ و ربا را به بیع و شراء ، و رشوه را به هدیه ، و با زکات تجارت کردند پس آن وقت وقت هلاکشان خواهد بود تا گناهشان زیاد شود.

(7) در کنز العمال ج 14 ص 226 فرمود هر وقت حلال دانست امت من پنج چیز را پس بر ایشان است هلاکت ، وقتی لعن بر همدیگر ظاهر شود، و حریر بپوشند ، و زنهای آوازه خوان بگیرند، و خمر یعنی شراب مست کننده بیاشامند، و مردها به مردها و زنها به زنها اکتفاء کنند.

ص: 83

(8) در مستدرک ج 4 ص 450 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله ر روایت کند که همیشه امت من در راه حق مقاتله کنند و بر دشمنان غلبه کنند تا اینکه مقاتله کند با آخر ایشان دجال.

(9) و در مستدرک حاکم ج 4 ص 448 و کنز العمال ج 14 ص 49 ازرسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کنند که امت من امت مرحومه و رحم شده اند و عذابی در آخرت برای ایشان نیست. بلکه خداوند ایشان را در دنیا بواسطه زلزله و کشتار و فتنه عذاب می کند.

(10) و در ص448 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود برپا نشود ساعت (ظهور) بر امت من مگر اینکه چند قبیله ایشان ملحق به مشرکین شوند، و چند قبیله بت پرست گردند.

(11) در ملاحم سید ص 70 باب 153 در چند حدیث دارد که رسول خدا فرمود امت من در زمان مهدی از چنان به نعمت برسند که هرگز همچو نعمتی ندیده باشند.

(12) در ملاحم ص 153 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود بتحقيق رستگار خواهد شد امتی که من در اولش باشم و عیسی در آخرش الحديث.

(13) و در ص 158 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که بیاید بر امت من آنچه بر بنی اسرائیل آمد بدون کم و زیاد و بنی اسرائیل هفتاد و دو فرقه شدند امت من هفتاد و سه فرقه می شوند یکی از آنها نجات دارد و مابقی هلاک خواهند شد . عرض شد آن ملت که نجات دارند کیانند فرمود آنهائیکه عملشان مثل عمل من و اصحاب من باشند.

(14) در مستدرک حاکم ج 4 ص 508 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که هرگز خداوند امتی را عذاب نکند مگر وقتی که غدر کنند عرض شد غدرش کدام است ؟ فرمود اقرار و اعتراف به گناه می کنند و توبه نکنند الحديث.

ص: 84

(15) و در ص 515 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که جماعتی از این امت شب مشغول خوردن و آشامیدن و لهب و لعب هستند صبح که شد مسخ شده اند به خنزیر(1) و یک جماعتی به زمین فرو می روند صبح که شد می گویند طائفه فلان دیشب به زمین فرو رفته اند و خانه فلان دیشب خسف شده اند و سنگباران می شوند چنانچه قوم لوط سنگباران شدند و باد عقیم می وزد و آنها را از بین می برد چنانچه قبل از ایشان را از بین برد، بواسطه شرب خمر و رباخواری و پوشیدن حریر و گرفتن زنان رقاصه و مغنیه و قطع رحم کردن.

(16) و در کنز العمال ج 14 ص 276 در چند حدیث دارد که فرمود در امت من فرو رفتن به زمین و مسخ شدن و سنگباران شدن خواهد بود.

(17) در حدیث دیگر فرمود بیتوته کنند جماتی از امت من بر اكل و لهو و العب پس صبح کنند در حالیکه بوزینه و خنزیر شده باشند.

(18) و در ص 277 دارد که فرمود در آخر این امت فرو رفتن به زمین و مسخ شدن و سنگباران شدن خواهد بود گفته شد یا رسول الله آیاماهلاک می شویم و حال آنکه در بین ماها اشخاص صالح موجودند ؟ فرمود بلی وقتی بدی زیاد شد.

(19) و در ص 278 فرمود در امت من لرزه ای افتد که هلاک شوند ده هزار ،

بیست هزار ، سی هزار (این بلاء را خداوند قرار داده برای متقین موعظه و برای مؤمنین رحمت و برای کافرین عذاب.

(20) و در ص 219 دارد که فرمود ای کاش می دانستم چگونه است امت من بعد از من وقتی که مردهاشان با تكبر قدم زنند و زنهاشان شادمان و روغن مالیده بیرون شوند. الخ.

(21) و در ص266 فرمود هلاک نشود امتی که من در اولش باشم وعیسی

ص: 85


1- تا اینجای حدیث در کنز العمال ج 14 ص 276 موجود است .

در آخرش و مهدی در وسطش.

(22) و در ص 269 فرمود چگونه هلاک می شود امتی که من در اولش وعیسی در آخرش و مهدی در آخرش باشد.

(23) و در مستدرک حاکم ج 4 ص 465 و در کنز العمال ص 247 رسول خدا و فرمود نازل بشود به امت من در آخرالزمان بلاء سختی از پادشاهانشان که نشنیده باشند بلائی سخت تر از آن حتی زمین با آن فراخی تنگ شود بر ایشان و حتی زمین پر از جور و ظلم شود، بطوریکه مؤمن پناهی که پناهنده آن شود پیدا نکند آن وقت خداوند بفرستد مردی از عترت من پس پر سازد زمین را از عدل چنانچه پر شده بود از ستم راضی شود از او ساکنین آسمان و زمین و ذخیره نکند زمین بذر خود را و نه آسمان باران رحمت را بلکه هرچه در جوف آنها است بریزند، زندگانی کند در ایشان هفت یا هشت یانه سال ، زندگان آرزو کنند مردگان را که ایشان ملاحظه کنند آنچه را خداوند برای اهل زمین فرو فرستاده از خیر و برکاتش.

(24) در کنز العمال ج 14 ص 335 از عروه روایت کند که بهترین این امت اول و آخرش می باشد ، در اول ایشان رسول خدا است و در آخر ایشان عیسی بن مریم و بین این دو راههائیست کج نه تو از ایشانی و نه ایشان از تو.

(25) در الزام الناصب ج 2 ص 183 و چهره درخشان ج 3 ص 161 در ذیل خطبه البيان امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود ای مردم شنیدم از برادرم رسول خدا صلی الله و علیه و آله که می فرمود جمع می شود در امت من صد خصلت ، که در غیر ایشان جمع نشود تا آنجا که فرمود من به شما خبر می دهم آنچه را که پس از مرگ من جاری می شود و آنچه را تا خروج حضرت صاحب زمان قائم به امر از نسل امام حسین علیه السلام واقع می گردد، و چیزهائی را که در آخر زمان واقع می شود، تا شما بر حقیقت بیان مطلع و آگاه شوید، پس عرض کردند چه وقت اینها خواهد

ص: 86

شد ای امیر مؤمنان ؟ حضرت فرمود زمانی که مرگ بر فقهاء واقع شود، و امت محمد مصطفی نماز را ضایع کنند، و متابعت شهوات کنند، و کم شود امانت داری ، و زیاد شود خیانت، و قهوه ها آشامیده شود (یعنی خمر) و فحش به پدران و مادران شعار شود، و نماز از مسجدها برداشته شود بواسطه خصومتها ، و مسجدها را محل طعام خوردن قرار دهند، و گناه زیاد شود، و حسنات کم شود، و آسمانها فشرده شود (یعنی بارانش را بریزد) (چند روز قبل یک نفر از بوشهر نقل می کرد که بارانی که باید یکسال باید در یک شب آمد لذا سیل خرابی بسیار نمود که کم نظیر بوده) پس در این زمان یکسال مانند یک ماه و یک ماه مانند یک هفته ، و یک هفته مانند یک روز، و یک روز مانند یکساعت می شود ، باران گرم ببارد، و بچه موجب نقص شود (1)(یا موجب خشم گردد) و بوده باشد برای مردمان آن زمان صورتهای نیکو و باطنهای پست هرکس ایشان را ببیند بعجب آید، و هرکس با ایشان معامله کند ظلم و ستمش نمایند ، صورت ایشان صورت آدمیان و دلهای ایشان دلهای شیاطین است، پس ایشان تلختر از صبر (شیره درختی است و گندیده تر از مردار باشند و نجستر از سگ و فریبتنده تر از روباه باشند و باطمع تر از اشعب (2) باشند، و از جرب (گری) چسبنده تر باشند، از منكراتی که عمل می کنند باز نمی ایستند ، اگر سخنی به ایشان بگوئی تکذیبت کند، و اگر امینشان دانی خیانت کنند، و اگر از ایشان روگردان شوی غیبت کنند، و اگر مالدار باشی حسد ورزند، و اگر از ایشان بخل کنی دشمنت شوند ، و اگر پستشان دانی فحش می دهند ، گوش دهند؛ به دروغ و بسیار خورنده حرامند، زنا و شرب خمر و گفتار باطل و طرب و غنا را حلال دانند ، شخص فقیر بین ایشان خوار و کوچک است، و مؤمن نزد ایشان

ص: 87


1- لفظ حديث ( يكون المطر قيظا والولد غيضا) ، و در نهایه ابن اثیر گوید (الولد غيظا).
2- گویند لقب مردی بوده پر طمع .

ضعیف و کوچک است ، عالم نزد ایشان پست است، فاسق نزد ایشان مکرم و محترم است و ستمکار نزد ایشان معظم و بزرگ است و ضعیف نزد ایشان بمنزله مرده است ، شخص قوی نزد ایشان مالک و اختیاردار است، (تا آخر که در (زمان) حدیث 55 خواهد آمد).

(26) در بحار ج 18 ص 145 از امام صادق علیه السلام از آباء گرامش از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود وقتی امت من با تبختر و دستهای کشیده راه رفت و فارس و روم خدمتگزار ایشان شد، آن وقت جنگ ایشان بین خودشان واقع خواهد شد.

(27) در بحار ج 18 ص 146 و کافی ج 2 ص 296 از امام صادق علیه السلام از پیغمبر خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود زود است بیاید بر امت من زمانیکه بد شود در آن باطنشان و نیکو شود ظاهرشان ، برای طمعی که به دنیا دارند و نخواسته باشند به ظاهر سازیشان آنچه را نزد خدا است، کارهاشان ریائی باشد و ترسی به ایشان راه نداشته باشد، آن وقت خداوند بلائی عمومی شامل حال ایشان کند پس مثل غرق شده دعا کنند و به اجابت نرسد.

زود است بیاید بر امت من زمانیکه باقی نماند از قرآن مگر رسمش الخ .در قرآن حدیث 24 خواهد آمد.

(28) در الامام المهدی ج 1 ص 93 از مصابیح السنه بغوی ص 193 نقل کند که پیغمبر صلی الله و علیه و آله فرمود وقتی امت من پانزده خصلت را انجام دادند بلا بر ایشان نازل شود و شمرد این خصلتها را و ذکر نکرد یاد بگیرد برای غیر دین و گفت نیکوئی کند به رفیقش و به پدرش جفا کند، و گفت و خمر خورده شود و حریر پوشیده شود.

چرا این امت شبیه به خنازیر انکار این امر می کنند الخ . در صاحب الامر حدیث 4 خواهد آمد.

ص: 88

چرا این امت ملعونه انکار می کنند الخ. در صاحب الامر حدیث 4 خواهد آمد.

(29) در مستدرک حاکم ج 4 ص 487 و ص 511 از رسول خدا صلى الله عليه وآله سلم روایت کند که فرمود زود است که مردمی از امت من از طرف مشرق خروج کنند و قرآن بخوانند ولی از حنجرشان تجاوز نکند (صرف خواندن باشد عمل به آن نکنند) هر رئیسی از ایشان خروج کند از بین برود تا وقتی که دجال در بقیه ایشان خروج کند.

«امتحان»

(1) در کافی ج 1 ص 369 و غیبت نعمانی ص 201 از حضرت صادق علیه السلام روایت کنند که چون با امیر المؤمنين علیه السلام بعد از کشته شدن عثمان بیعت شد حضرت بالای منبر رفته خطبه خواندند و در آن فرمودند آگاه باشید که اختبار و ابتلاء شما عود کرد مثل روزی که پیغمبر مبعوث شد، قسم به آن کسی که او را فرستاد بحق ، هرآینه شما را به هم و گرفتاری مبتلا کند و غربال نماید بطوری که بالای شما به زیر و پائین شما بالا رود (تا آنجا که فرمود) والله من كتمان نکردم علامت یا کلمه ای را و هیچ وقت دروغ نگفتم، و من خبر داده شده بودم به این مقام و به این روز .

(2) و در کافی ج 1 ص 370 و غیبت نعمانی ص 202 معمر بن خلاد از امام هشتم روایت کند که فرمود آیا مردم گمان می کنند واگذاشته می شوند بمجرد اینکه بگویند ما ایمان آوردیم و امتحان نمی شوند؟ (یعنی مسلما امتحان خواهند شد)پس حضرت به من فرمود مراد از فتنه و امتحان چیست ؟ عرض کردم آنکه پیش ما است یعنی امتحان در دین است. فرمود امتحان و آزمایش شوند

ص: 89

چنانچه طلا آزمایش شود و فرمود خالص گردند چنانچه طلا (را زرگر) خالص کند.

(3) و در کافی ج 1 ص 370 و غیبت نعمانی ص 202 از حضرت صادق و امام باقر علیها السلام روایت کند که فرمود این حدیث شما را قلوب مردم ناخوش دارند و نفرت جویند، پس هرکس پذیرفت و اقرار به آن نمود بیشتر به او بگوئید و اگر انکار نمود، او را واگذارید، بدرستی که ناچار باید امتحانی پیش آید که همه خاصان و دوستان سقوط کنند، بلکه سقوط کند کسی که (از زیرکی) یک مو را دوتا می کرد تا نماند مگر ما و شیعیان ما . (یعنی هرکس هرچه دانا و زیرک باشد وقتی که فتنه و امتحان سخت گشت از بین می رود و خود را نمی تواند نگاه دارد مگر شیعه خالص صد در صد آنهم جایش خالی است.)

(4) در غیبت نعمانی ص203 روایت کند که روزی بعض اصحاب داخل بر حضرت صادق علیه السلام شد و عرض کرد فدایت شوم من تو را دوست می دارم و دوست دارم هرکه شما را دوست دارد ، ای آقای من چقدر شیعیان شما زیادند .

حضرت فرمود: یادآور ایشان را عرض کرد زیاد هستند حضرت فرمود: بشمار ایشان را عرض کرد بیش از اینها است . پس حضرت فرمود هر وقت عده 313 نفر کامل شدند شما به مقصود می رسید، ولکن شیعه های ماکسی است که صدایش از گوشش تجاوز نکند، و حقد و حسدش از خودش تجاوز ننماید ، و ما را علنی مدح نکند، و با دشمن ما تزاع نکند، و با کسی که عیبجوئی ما می کند ننشیند، و با دشمن ما محادثه نکند و حديث نگوید، و دشمن ما را دوست نداشته باشد، و دوست ما را دشمن نداند.

راوی عرض کرد پس ما چه کنیم با این شیعه مختلف که می گویند ما شیعه هستیم ، پس حضرت فرمود در ایشان امتحان و آزمایش خواهد بود، و در ایشان تبدیل خواهد شد، سالهای گرانی بر ایشان وارد خواهد شد که ایشان را

ص: 90

فانی سازد و شمشیر ایشان را خواهد کشت و اختلاف ایشان را هلاک خواهد نمود. بدرستی که شیعیان ما کسی است که صدا نکند مثل صدای سگ ، و طمع نداشته باشد مثل طمع کلاغ، و از مردم سؤال بكف نکند اگرچه از گرسنگی بمیرد، عرض کردم فدایت شوم اینها را از کجا پیدا کنم ؟ فرمود در اطراف زمین پیدا کن، ایشانند که سهل المؤونه هستند و عیش با آرامش دارند، و خانه بدوش هستند، اگر حاضر باشند کسی ایشان را نشناسد و اگر غائب و مخفی باشند کسی از ایشان تفقد نکند و اگر مریض گردند کسی به عیادت ایشان نرود، و اگر از کسی دختر خواستگاری کنند به ایشان زن ندهند، و اگر بمیرند تشییع ایشان نکنند، ایشانند که در اموالشان مواسات می کنند و در قبرشان همدیگر را زیارت می کنند و هوای مختلف ندارند، اگرچه شهرهاشان مختلف باشد.

(5) در غیبت نعمانی ص 204و کافی ج 1 ص 370 حضرت صادق علیه السلام فرمود با قائم از عرب بسیار کم هستند، گفته شد کسانیکه ادعاء تشیع می کنند زیادند، فرمود باید مردم آزمایش بشوند و تمیز داده شوند، و غربال بشوند و از غربال هم بسیاری خارج شوند.

(6) و در غیبت نعمانی ص 205 از حضرت امام حسین یا امام حسن علیها السلام روایت کند که فرمود این امری که شما انتظارش دارید نخواهد شد تا اینکه بعضی شما از بعضی دیگر تبری جویند و در صورت هم تف و آب دهن اندازند، و بعض شماها در حق بعض دیگر شهادت به کفر بدهند و همدیگر را لعن کنند.

راوی عرض کرد خیری در آن زمان نیست حضرت امام حسین علیه السلام فرمود همه خبرها در همان زمان است قائم ما برخیزد و همه اختلافات را برطرف سازد.

(7) در کافی ج 1 ص 370 حضرت صادق علیه السلام فرمود ای منصور این امر نخواهد آمد شما را مگر بعد از یأس نه بخدا تا اینکه تمیز داده شوید ، نه بخدا تا

ص: 91

اینکه آزمایش شوید، نه بخدا تا وقتی هرکس بخواهد شقی و بدبخت شود و هرکس بخواهد سعید و خوشبخت گردد.

(8) در غیبت نعمانی ص206 از حضرت صادق علیه السلام روایت کند که این امر نخواهد آمد تا وقتی آب دهن بیندازد بعض شما در صورت بعض دیگر و تا اینکه لعن کند بعض شما بعض دیگر را، و تا وقتیکه نام گذارید بعض شما بعض دیگر را دروغگو.

(9) و در کافی ج 1 ص 370 حضرت صادق علیه السلام به اصحابش فرمود هیهات هیهات یعنی دور است دور است نه بخدا آنچه را چشم به او دوخته اید نخواهد شد مگر وقتی که غربال شوید ، نه بخدا مگر وقتی که امتحان شوید نه بخدا مگر وقتی که تمیز داده شوید، نه بخدا مگر وقتی که ناامید باشید ، نه بخدا مگر وقتی که شقی و بدبخت بشود کسی که بدبخت است و سعید و رستگار گردد کسی که خوش بخت است.

(10) در غیبت نعمانی ص 206 حضرت باقر علیه السلام فرمود باید امتحان شوید ای شیعه آل محمد مثل سرمه در چشم چون صاحب چشم می داند کسی سرمه به چشم کشیده ولی نمی داند کی سرمه از چشمش رفته و هچنین صبح می کند مردی بر شریعت و دین ما و شب می کند و حال آنکه از دین خارج شده و شب می شود بر شریعت ماست صبح می کند از دین خارج گشته .

(11) در غیبت نعمانی ص207 حضرت صادق علیه السلام فرمود البته البته باید شکسته شوید شکستن شیشه ولی شیشه شکسته ممکن است آبش کنند و به حالت خود برگردد ولی شما شکسته شوید مثل شکستن کوزه که به حالت خود برنمی گردد والله باید غربال شوید ، والله باید تمیز داده شوید والله باید امتحان شوید و خالص گردید ، حتی نماند از شما (در دین) مگر خیلی کم و حضرت

ص: 92

دستش را وارو نمود (کنایه از اینکه چیزی نمی ماند نعوذ بالله از امتحانات آخر الزمان)

(12) و در غیبت نعمانی ص 211 دارد که امام باقر علیه السلام فرمود مَثَل شیعیان ما مَثَل خرمن طعام است که حیوان خورنده ای در آن بیفتد پس پاک کنند دوباره بیفتد باز پاک کنند تا اینکه بماند در آن چیزی که دیگر حیوان خورنده ضرر به آن نرساند همچنین شیعیان ما باید تمیز داده شوند باید امتحان کرده شوند تا باقی نماند از ایشان مگر کسی که فتنه به او ضرر نرساند.

(13) ایضا در ص 211 امام صادق علیه السلام فرمود مؤمنین مبتلا خواهند شد پس خدا پیش خودش ایشان را تمیز خواهد داد. خداوند مؤمنین را ایمن نکرده از بلاء دنیا و تلخیش ، بلی ایمن کرده ایشان را از کوری و بدبختی آخرت الخ.

(14) در روضه کافی حدیث 21 روایت کند که امیر المؤمنين علیه السلام خطبه ای خواند پس حمد خدائی را نمود سپس صلوات بر پیغمبر صلی الله و علیه و آله فرستاد، سپس فرمود چیزی که بیشتر بر شما می ترسم دو خصلت است یکی متابعت هوا و دیگر آرزوی دراز ، اما متابعت کردن هوا پس از حق باز دارد، و اما آرزوی دراز آخرت را از یاد انسان می برد، آگاه باشید دنیا بار خود را بسته و پشت کرده می رود و اما آخرت دارد جلو می آید، و برای دنیا و آخرت هر کدامی اولادی هست پس شما از اولاد آخرت باشید، و از اولاد دنیا نباشید ، چون امروز روز عمل است و حسابی در کار نیست ولی فردای (قیامت) حساب است عمل در آن نیست.

و بدرستیکه ابتداء واقع شدن فتنه ها از پیروی هوای نفس و حكمهای مخالف شرع و خدا است، و در آن فتنه ها پیروی کنند مردانی ، مردانی را و آگاه باشید اگر حق خالص بود اختلافی نبود، و اگر باطل خالص بود ترسی برای

ص: 93

صاحب عقلی نبود، ولكن پاره ای از حق و پاره ای از باطل را گرفته باهم مخلوط می کنند، آن وقت شیطان بر دوستانش غلبه پیدا می کند ، (مردم را گمراه می کند ، دشمن نود و نه حرف حق می زند یک حرف باطل آن وقت امر بر اکثر مردم مشتبه می شود) و نجات مال کسانی می شود که رحمت خدا بر ایشان سبقت گرفته باشد.

بدرستیکه شنیدم از رسول خدا صلی الله و علیه و آله که می فرمود چه شود شما را وقتی که فتنه ای به شما برسد که کوچک در آن تربیت شود و بزرگ در آن پیر گردد، و مردم چنان در آن سیر کنند که آن را سنّت گیرند بطوریکه اگر چیزی از آن تغییر کند گفته شود سنّت تغییر کرد، و بدرستی که مردم منکر بجا آورند و بلاء سخت شود و ذریه اسیر گردد، و چنان فتنه مردم را بسوزاند که آتش هیزم را می سوزاند، و چنان نرمشان کند که اسیا (گندم یا جو را نرم می کند) آن وقت علم فقه بیاموزند برای غیر خدا و علم را یاد بگیرند برای غیر عمل، و دنیا را به اسباب اخرت طلب کنند، پس متوجه مردم شد در حالیکه مردان از اهل بیتش و خواصش و شیعیانش در اطراف او بودند. پس فرمود حکومتهای قبل از من عملی انجام دادند که مخالفت کردند رسول خدا را از روی عمد و عهدش را شکستند و سنّتش را تغییر دادند بطوریکه اگر وادار کنم مردم را بر ترک آن و کارها را روی موازین خود بدارم چنانچه در زمان رسول الله صلی الله و علیه و آله بود هرآینه لشکرم از دور من متفرق می شوند بطوریکه تنها می مانم ، یا اندکی از شیعیانم که فضل مرا شناخته و امامت مرا واجب می دانند، از روی کتاب خدا و سنّت رسول الله صلى الله عليه وآله سلم آیا اگر می دیدید که من امر می کردم مقام ابراهيم علیه السلام را به آنجایی برگردانند که رسول خدا صلی الله و علیه و آله گذاشته بود (و عمر جابجا کرده) و می دیدید که فدک را رد می کردم به ورثه فاطمه علیها السلام و صاع رسول خداصلی الله و علیه و آله را

ص: 94

رد می کردم به همان نحوی که بود(1).

و می دیدید زمینهائی را که رسول خداصلی الله و علیه و آله واگذار نموده برای اشخاصی و به آنها داده نشده من آن را اجرا می کردم.

و می دیدید که خانه جعفر را (که داخل مسجدش کرده اند) به ورثه اش رد می کردم و مسجد را خراب می کردم.

و می دیدید که رد می کردم احکامی را که به ستم و جور حکم کرده اند(2).

و می دیدید که زنهائی را که بناحق زیر پای مردانی بودند می گرفتم و به شوهرهای خود بر می گرداندم .

و می دیدید که اسیر می کردم بچه های بنی تغلب را(3).

و می دیدید که رد می کردم آنچه از زمین خیبر تقسیم شده (4) .

و می دیدید دفتر عطایا و بخششها را نابود می کردم و مثل رسول خدا بالسویه بین صاحبانش تقسیم می کردم ، و نمی گذاشتم بین اغنیاء دور زند.

و می دیدید که مساحت را (در گرفتن خراج) ملغی می کردم(5).

و می دیدید که در ازدواج مساوات را مراعات می کردم (هر مرد مسلمانی می توانست زن مسلمانی را ازدواج کند بخلاف عمر که گفت عرب نباید از غیر

ص: 95


1- صاع یک وزن خاصی بوده که تقریبا به وزن امروز سه کیلو می شود و پیغمبر صلى الله عليه وسلم فرموده غسل با یک صاع آب می شود و مردم آن را کم دانسته اند.
2- مثل حرام کردن متعه و صیغه.
3- چون عمر جزیه را از ایشان برداشت و حال آنکه اهل ذمنه نبودند و باید بود ذریه ایشان را اسیرمی گرفتند پس برخلاف حکم خدا نسبت به ایشان عمل کرده.
4- زمین خیبر را رسول خدا با شرایطی به اهل خیبر داده بود، عمر ایشان را از خیبر بیرون نمود و زمینها را تقسیم کرد بین اشخاصی که می خواست
5- در زمان رسول خدا خراج از روی در آمد بود عمر از روی مساحت زمین خراج گرفت کاری با درآمد نداشت.

عرب زن بگیرد) و خُمس رسول خدا صلی الله و علیه و آله را همانطوری که خدا واجب کرده مقرر می داشتم ، (چون عمر منع کرد خمس آل محمد را چنانچه پیروانش امروزه نمی دهند اللهم العن من ظلمنا حقنا)

و رد می کردم مسجد رسول خدا را به همان جای اولش، و درهائی را که به مسجد رسول خدا باز کرده اند می بستم و درهائی را که بسته اند باز می کردم، و حرام می کردم مسح بر خف و کفشها (چون عمر تجویز کرده مسح بر کفشها را)

و بر آشامیدن نبیذ (یک نوع خمریست) حد جاری می کردم، و متعه حج و متعه نکاح را امر به حلال بودنش می کردم ، و امر می کردم پنج تکبیر بر جنازه ها بگویند ، و مردم را ملزم می کردم که بسم الله الرحمن الرحیم را بلند بگویند چون سنی ها نمی گویند و یا آهسته می گویند)

و خارج می کردم کسی را که با رسول خدا صلی الله و علیه و آله داخل کرده اند در مسجد و حال آنکه رسول خدا ایشان را بیرون کرده، و داخل می کردم کسی را که بعد از رسول خدا خارجش کردند و حال آنکه رسول خدا داخلش کرده بود، و وادار می کردم مردم را به حکم قرآن، و بر طلاق دادن بر وجه سنّت (که خدا و پیغمبرش دستور داده اند نه آنطور که سنی ها می گویند) و صدقات و زکات را از اقسام نُه گانه می گرفتم با شرایط و حدودش (نه مانند سنیها که بر غیر از اقسام نُه گانه زکات بسته اند چنانچه امروزه بعض از پیروانشان که اسما شیعه هستند قائل شده اند)

ورد می کردم وضو و غسل و نماز را بر وقت و شرایط و جای خود. و رد می کردم اهل نجران را بجای خود (چون عمر ایشان را از نجران بیرون کرد) و رد می کردم اسیران فارس و سائر امم را به کتاب خدا و سنّت پیغمبرش صلی الله و علیه و آله (اگر این عملیات را انجام می دادم) هر آینه از دور من متفرق می شدند، بخدا قسم مردم را امر کردم که در شهر رمضان نافله را با جماعت نخوانند و آگاه کردم

ص: 96

ایشان را که نماز جماعت در نافله بدعت است پس بعض لشکریانم که در جلو من شمشیر می زد صدا کردی ای اهل اسلام سنّت عمر را تغییر دادند، نهی می کند نماز مستحبی را در شهر رمضان با جماعت نخوانیم ، و ترسیدم که از ناحیه لشکر من به من شورش کنند ، چه کشیدم از این امت از تفرق ایشان و پیروی نمودنشان از پیشوایان گمراه و دعوت کنندگان بسوی آتش (تا آنجا که فرمود) هیچ خانواده پیغمبری از امت پیغمبرش ندید آنچه را مابعد از پیغمبر دیدیم، و خدا کمک کار ما است بر ضرر هرکس به ما ظلم کرده و لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظيم.

(15) در غیبت نعمانی ص 189 در ذیل حدیثی روایت کند که از بزرگترین امتحانات آن است که حضرت حجت به شکل جوانی خروج کند و حال آنکه مردم خیال کنند او پیر مرد بزرگی است.

(16) در غیبت نعمانی ص 195 از حارث اعور همدانی روایت کند که امیرالمؤمنین علیه السلام روی منبر فرمود وقتی که خاطب هلاک شد و صاحب زمان پنهان شد و باقی ماند دلهائی که زیر و رو گردد ، بعض از دلها پر خیر و بعضی بی خبر باشند، آرزومندان هلاک شوند، متلاشی شوندگان متلاشی شوند، و مؤمنین باقی بمانند، و ایشان اندک باشند ، سیصد یا زیادتر خواهند بود، جهاد کنند به همراه ایشان جماعتی که همراه پیغمبر صلی الله و علیه و آله در روز در جهاد کردند ، که نه کشته شوند و نه بمیرند (یعنی ملائکه نه کشته شوند و نه می میرند)

«امر»

یعنی فَرَج

در فَرَج خواهد آمد.

در بحار ج 51 ص 42 حدیث 27 و 29 فرمود خدا رحمت کند کسی را که امر ما را زنده کند. در انتظار فرج حدیث 3 خواهد آمد.

ص: 97

امر ما از این روشنتر است. در پرچمها حديث16 خواهد آمد.

«امر به معروف»

در کافی ج 5 ص 59از امام رضا علیه السلام روایت کند که پیغمبر صلی الله و علیه و آله فرموده هر وقت امت من امر به معروف و نهی از منکر را بهم دیگر واگذاردند (و هیچ یک انجام ندهند) پس آماده باشند برای عذاب خدا.

ایضا در ص59 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود امر به معروف و نهی از منکر دو مخلوق خدا می باشند هر کس ایشان را یاری کند، خداوند او را عزیز گرداند، و هرکس یاری نکند خداوند او را ذلیل گرداند.

ایضا در کافی ج 5 ص 58 نقل کند که خداوند وحی نمود به حضرت داود علي که من گناه تو را بخشیدم ولی عار گناه تو را برای بنی اسرائیل قرار دادم ، داود عرض کرد چگونه می شود ای پروردگار من و حال آنکه تو ظلم نمی کنی ؟ خطاب رسید برای آنکه ایشان تو را زود جلوگیری نکردند از گناه کردن، و البته این از باب (ایاک اعني واسمعی یا جاره) است یعنی از باب کنایه است و الا پیغمبرها گناه نمی کنند.

در تهذیب ج 6 ص 181 از امام صادق علیه السلام روایت کند که آن حضرت فرمود سزاوار است که من مؤاخذه کنم از بی گناه شما بواسطه گناه کار شما چرا اینطور نباشد و حال آنکه خبر به شما می رسد که مردی از شماها کار زشتی انجام داده و شما او را نهی و منع نمی کنید ، و از او دوری نمی جوئيد ، و اذیتش نمی کنید تا خجالت کشد) از کار زشت خود دست بردارد.

در کافی ج 5 ص 56 و تهذیب ج 6 ص 181 از امام باقر علیه السلام روایت کند که خداوند وحی فرمود به شعیب پیغمبر که من صد هزار از قوم تو را عذاب خواهم کرد چهل هزار از بدان و شصت هزار از خوبان ، عرض کرد خدایا بدها بجای

ص: 98

خود خوبها چرا؟ خطاب رسید برای اینکه با بدکاران سهل انگاری و سستی کردند و بواسطه غضب من به ایشان غضب نکردند.

ولی در کافی ج 5 ص 59 از امام صادق علیه السلام روایت کند که امر به معروف و نهی از منکر بر همه مردم واجب نیست بلکه برای کسی واجب است که قوت داشته باشد و اطاعتش بکنند، و عالم به معروف باشد، و اما کسی که ضعیف است و علم ندارد که کدام حق است و کدام باطل بر او واجب نیست. تا آنجا که می فرماید سؤال شد معنای این حدیث چیست که پیغمبر و فرموده بهترین جهاد کلمه عدليست نزد سلطان ظالم ؟ جواب فرمود این در وقتی است که خودش دانا باشد و از او هم قبول کند، و الا اگر خود دانا نباشد یا ظالم از او قبول نکند بر او واجب نیست.

در تهذیب ج 6 ص 181 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود همیشه مردم به خیر و سلامت باشند مادامیکه امر به معروف و نهی از منکر بنمایند و کمک بر خوبی و تقوی داشته باشند، و اگر این کار را نکردند برکت از ایشان گرفته شود، و بعضی بر بعض دیگر مسلط شوند آن وقت نه یاوری در زمین داشته باشند و نه در آسمان.

ولی در چند حدیث در کافی ج 5 ص 63 و تهذیب ج 6 ص 180 از امام صادق علیه السلام رسیده که فرمود سزاوار نیست مؤمن خود را ذلیل کند، عرض کردند چگونه ذلیل کند ؟ فرمود داخل در کارهائی شود که از عهده اش بر نمی آید.

در کافی ج 5 ص 56 از امام رضا علیه السلام روایت کند که باید امر به معروف و نهی از منکر بنمائید و الا حکومت می کنند بر شماها بدان شما آن وقت خوبان دعا کنند و به اجابت نرسد.

در ملاحم ص 38 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود باید امر به معروف و نهی از منکر بکنید ، و الا می فرستم بر شما عجم را که گردن شما را بزنند، و

ص: 99

مال شما را بخورند، و شیری باشند که فرار نکنند.

در کنز العمال ج 14 ص 227 دارد که گفته شد یا رسول الله چه زمانی امر به معروف و نهی از منکر از ما ساقط است که واگذاریم ؟ فرمود ... زمانیکه سستی در خوبان شما ظاهر شد، و زنا در شرار شما، و پادشاهی به کوچکان شما محول شد، و فقاهت در پست ترین شما (آن وقت است که تکلیف ساقط است)

در کافی ج 2 ص 374 از امام باقر علیه السلام از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود چون امر به معروف و نهی از منکر نکنند و متابعت خوبان از اهل بیت من ننمایند خداوند هم بدها را بر ایشان مسلط گرداند پس خوبان دعا کنند و به اجابت نرسد.

در کافی ج 5 ص 55 و تهذیب ج 6 ص 180 از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود بیاید در آخر الزمان جماعتی که متابعت کنند جماعت ریا کار را ، خود را به خواندن قرآن و عبادات وا دارند ولی جاهل و سفیه باشند، امر به معروف و نهی از منکر را واجب ندانند مگر وقتی که ایمن از ضرر باشند، برای خود عذر تراشی کنند، و لغزش علماء و عمل فاسد ایشان را پیروی کنند، نماز و روزه را در وقتی که ضرر نداشته باشد استقبال کنند ، اگر آنهم بر مال و جانشان ضرر داشت ترک می کردند چنانچه مهمترین واجبات را ترک کردند.

در روضه کافی ج 8 ص 40 از امام صادق علیه السلام روایت کند (بیاید زمانیکه) که ببینی شخص سخن حق می گوید و امر به معروف و نهی از منکر می کند دیگری برپا خیزد و او را نصیحت کند که مزن این حرفها را این بر تو واجب نیست.

و در ص 41 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرود بیاید زمانی که ببینی مردم در ترک امر به معروف و نهی از منکر با هم مساوی باشند (و حال آنکه نباید چنین باشند هرکس قدرت دارد و شرایط برای او موجود است باید امر به معروف کند)

ص: 100

در کافی ج 5 ص 60 امام صادق علیه السلام به مفضل فرمود ای مفضل هرکس متعرض پادشاه ظالم شود و به بلائی گرفتار گردد، خداوند به او نه اجر و مزد خواهد داد و نه صبر.

پس از مجموع آنچه ذکر شد معلوم شد که امر به معروف و نهی از منکر به چند شرط واجب است :

اول : باید عالم باشد چون جاهل حق امر به معروف ندارد.

دوم : معصیت کار اصرار بر معصیت خود داشته باشد.

سوم : ضرری برای خود یا دیگران از جهت مالی یا بدنی یا عرضی نداشته باشد.

چهارم : احتمال تأثیر بدهد ، و الا اگر می داند صد در صد قبول نخواهند کردواجب نیست.

پنجم : قوت داشته باشد و مطاع باشد، و در غیر این صورت امر به معروف دلبخواهی می شود نه شرعی.

«امراء»

در غیبت نعمانی ص 248 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که بیاید بعد از صد و پنجاه سال امراء كفره ، تمام حدیث در علامات ظهور خواهد آمد.

«امم و ملتها»

در ملاحم ص 157 و ص 200 از ثوبان غلام حضرت رسول صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود زود است امم و ملتها با همدیگر دست بدست بدهند و دور شما جمع شوند و مثل کاسه خوراکی در میان گذارند و بخورند، کسی عرض کرد یا رسول الله از کمی ما است ؟ فرمود خیر شما زیاد هستید ولی مثل کف روی آب

ص: 101

و چیزهای سبک هستید و خدا ترس را از دل دشمنها بر می دارد و وهن و سستی در دل شما جای می دهد ، سائل عرض کرد وهن چیست ؟ فرمود حب دنیا و کراهت داشتن مرگ است.

«امنیت»

در لوایح الانوار سفارینی ج 2 ص 13 فرمود زمین امن شود بطوریکه پنج نفر زن حج کنند بدون اینکه مردی همراه داشته باشند نترسند جز از خدا.

«اموال»

و بعض اموال شما را بگیرند. در دشمن خواهد آمد.

«امه»

در کنز العمال ج 14 ص 202 فرمود وقتی دیدی امه (و کنیز) مولی و سید و صاحب خود را زائید پس آن از اشراط ساعت ظهور است.

در حدیث دیگر فرمود وقتی دیدی امه و کنیز صاحب خود را زائید ، و دیدی صاحبان بنیان و ساختمان بر یکدیگر بلند پروازی کردند، و دیدی پابرهنه ها و گرسنه ها و عيالها رئيس مردم شدند پس آن از علائم ساعت ظهور است.

«امیرالمؤمنین علیه السلام»

در کافی ج 1 ص 411 از امام صادق علیه السلام سؤال شد که به قائم علیه السلام امير المؤمنین گفته می شود؟ فرمود خير الحديث. در قائم حدیث 28 خواهدآمد.

ص: 102

«انار»

در ملاحم ص 83 از رسول خداصلی الله و علیه و آله روایت کند که در زمان حضرت حجت و چندین نفر سر اناری بنشینند (یعنی بطوری انار بزرگ و بابرکت باشد که جمعی را سیر کند)

«انتظار فرج»

**انتظار فرج(1)

(1) در صحیفه سجادیه دعای روز عرفه حضرت سجاد علیه السلام دعا می کند درباره کسانیکه منتظر فرج آل محمدند . می فرماید (اللهم وصلّ على أوليائهم المعترفين بمقامهم ، المتبعین منهجهم ، المقتفين آثارهم ، المستمسكين بعروتهم ، المتمسکین بولايتهم ، المؤتمنین امامتهم ، المسلمين لامرهم ، المجتهدين في طاعتهم ، المنتظرین ایامهم) تا آخر دعا.

(2) در اكمال الدین صدوق ص 603 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود هریک از شماها در حالت انتظار بمیرد مثل آن است که در خیمه حضرت قائم علیه السلام بوده.

(3) در حدیث دیگر عبد الحميد واسطی بخدمت امام باقر علیه السلام عرض می کند ما بازارها را ترک کرده ایم به انتظار این امر (ظهور) حضرت فرمود ای عبدالحمید خیال می کنی هرکس برای خدا زحمت کشید و خود را نگاه داشت خدای برای او راهی قرار نمی دهد ؟ بلی بخدا قسم خداوند راه گشایشی برای او قرار خواهد داد، خدا رحمت کند. بنده ای را که خود را برای ما نگاه دارد، (یعنی بواسطه اطاعت ما از لذتهای دنیا چشم پوشی کند و به معصیت نیفتد) خدا رحمت کند کسی را که امر ما را زنده کند، الحديث.

ص: 103


1- در فرج اخباری خواهد آمد رجوع کن.

(4) در بحار ج 52 ص 126 عبدالحميد واسطی می گوید:

خدمت امام باقر علیه السلام عرض کردم خدا شما را به اصلاح آورد ما بازارها را ترک نموده ایم به انتظار این امر (ظهور) بطوریکه نزدیک است از فقر سائل بكف شویم الحدیث و مثل حديث سابق را ذکر فرموده .

(5) در اكمال الدین ص 604 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود افضل اعمال امت من انتظار فرج است از طرف خدا.

(6) در حدیث دیگر از امام رضا علیه السلام نقل کند که از او سؤال از فرج شد، فرمود خداوند می فرماید منتظر باشید منهم با شما از انتظار کشیدگانم.

(7) در حدیث دیگر ابی نصر از امام رضا علیه السلام روایت کند که فرمود چه خوب است صبر و انتظار فرج الخ.

(8) در حدیث دیگر از امیر المؤمنين علیه السلام روایت کند که فرمود کسی که منتظرامر ما باشد مثل کسی که در راه خدا در خون خود بغلطد.

(9) در بحار ج 52 ص 122 از امیرالمؤمنین علیه السلام سؤال شد چه اعمالی نزد خدا محبوب تر است ؟ فرمود انتظار فرج.

(10) در حدیث دیگر علی بن الحسين علیه السلام به ابی خالد کابلی فرمود ای اباخالد بدرستی که اهل زمان غیبتش که قائل به امامتش باشند و منتظر ظهورش باشند افضلند از اهل تمام زمانها تا آنجا که فرمود انتظار فرج از بزرگترین فرجها است.

(11) در بحار ج 52 ص 123 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود منتظر فرج باشید ، و از رحمت خدا مأيوس نباشید ، بدرستی که بهترین اعمال نزد خدا انتظار فرج است.

(12) در بحار ج 52 ص 125 از امام باقر علیه السلام از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود افضل عبادت انتظار فرج است.

ص: 104

(13) در بحار ج 52 ص 125 از حضرت صادق علیه السلام سؤال شد که چه می فرمایید درباره کسی که بمیرد بر امر تشیع در حالیکه منتظر امام زمانش باشد ؟ فرمود بمنزله کسی است که در خیمه قائم علیه السلام باشد قدری ساکت شد سپس فرمود مثل کسی است که با رسول خدا صلی الله و علیه و آله باشد.

(14) در بحار ج 52 ص 126 فيض بن مختار می گوید شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود هریک از شماها بمیرید در حالیکه منتظر امام زمان باشید مثل این است که در خیمه حضرت باشید ، مقداری ساکت شد سپس فرمود بلکه مثل کسی هستید که با او شمشیر میزنید ، سپس فرمود نه والله بلکه مثل کسی هستید که با رسول خدا صلی الله و علیه و آله شهید شده.

(15) در بحار ج 52 ص 128 محمد بن فضیل از امام رضا علیه السلام چیزی از فرج سؤال کرد، فرمود آیا انتظار فرج از فرج نیست خداوند می فرماید منتظر باشید بدرستی که من هم از منتظرینم.

(16) در بحار ج 52، ص 130 حسن بن جهم از حضرت رضا علیه السلام سؤال از فرج می کند، پس حضرت فرمود آیا ندانستی که انتظار فرج از فرج است؟ عرض کرد خیر مگر آنکه یادم دهید ، فرمود بلی انتظار فرج از فرج است.

(17) در بحار ج 52 ص 131 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که افضل عبادت مؤمن انتظار فرج است. .

(18) در بحار ج 52 ص 132 در ذیل حدیثی فرمود چون عذاب بنی اسرائیل بطول انجامید چهل روز ضجه و گریه کردند و بسوی خدا زاری نمودند ، خداوند به موسی و هارون وحی فرمود که صد و هفتاد سال از عذاب ایشان کم شد و ایشان را از فرعون خلاص کن ، امام صادق علیه السلام فرمود اگر شما هم بسوی خدا ناله و گریه کنید خداوند فرج ما را نزدیک گرداند و اما اگر این کار نکنید خدا امر را به انتهاء می رساند.

ص: 105

(19) در غیبت نعمانی ص 200 امام صادق علیه السلام فرمود هرکس خوشحال است که از اصحاب قائم باشد پس باید انتظار بکشد و عمل به ورع کند، و اخلاق نیکو داشته باشد ، در حالی که منتظر هم باشد، پس اگر مرگ او رسید و حضرت بعد از او قیام کرد، مزدش مثل کسی است که او را درک نموده باشد ، پس جدیت داشته باشید و انتظار هم بکشید گوارا باد شما را ای جماعتی که رحمت خدا شامل حال شما شده .

(20) در غیبت نعمانی ص 201 از امیر المؤمنين علیه السلام سؤال از این آیه شد که خدا می فرماید « فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ الخ » حضرت فرمود از سه چیز انتظار فرج داشته باشید ، عرض شد آن سه چیز کدام است ؟ فرمود اختلاف اهل شام و پرچمهای سیاه از طرف خراسان و وحشتی در ماه رمضان ، عرض شد وحشت و ترس در ماه رمضان کدام است ؟ فرمودایا نشنیده ای قول خدا را که می فرماید اگر بخواهیم نازل کنیم از آسمان علامتی را که همه گردنها ذلیل و خاضع شوند، این علامتی است که دخترها را از منزل بیرون کند، و خوابیده را بیدار سازد، و بیدار را بترس اندازد.

(21) در بحار ج 52 ص 145 از رسول اکرم صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود انتظار فرج بواسطه صبر عبادت است

(22) در بحار ج 52 ص 150 در ذیل حدیثی امام صادق علیه السلام به ابی بصیر فرمود خوش بحال شیعه قائم ما که انتظار ظهورش را دارند، در غیبت او ، و اطاعت او را می کنند در وقت ظهورش ایشانند اولیاء خدا نه خوف و ترسی برای ایشان است و نه محزون می شوند.

(23) در اكمال الدين ص 360 در ذیل حدیث عبدالعظیم حسنی امام نهم فرمود افضل اعمال شیعیان ما انتظار فرج است.

(24) در اكمال الدين ص 313 در ذیل حدیث على بن الحسین علیه السلام است که

ص: 106

فرمود انتظار فرج از افضل اعمال است.

(25) در تحف العقول ص 27 از پیغمبر صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود افضل جهاد امت من انتظار فرج است.

(26) در كفاية الخصام ص 683 حدیث 31 از حموینی از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود بهترین عبادات انتظار فرج است.

(27) در كفاية الخصام ص 704 از ابن بابویه از ابن عباس از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کرده که فرمود افضل عبادات انتظار فرج است.

(28) در مسند امام رضا علیه السلام از رسول خدا و روایت کند که فرمود افضل اعمال امت من انتظار فرج خدا است.

«انتقام»

در كفاية الخصام ص 683 ذیل حدیث 26 حقتعالی فرمود یا محمد اینانند حجتهای من و مهدی خونخواه عترت تو است ، قسم بعزت و جلال خودم که مهدی حجت واجبه دوستان من است و انتقام کشنده از دشمنان من.

در كفاية الخصام ص 699 در ذیل حدیث دوم از ابن بابویه از ابن عباس از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که خداوند فرمود این قائم شما است که حلال می کند حلال مرا و حرام می کند حرام مرا، و انتقام می کشد از دشمنان من الخ.

بواسطه این انتقام خواهم کشید برای حسین علیه السلام در قائم حدیث 45 خواهد آمد.

در دلائل الامامه طبری ص 239 خداوند فرمود به این قائم انتقام می کشم از ایشان.

«الاندر فالاندر»

در غیبت نعمانی ص 206 در ذیل حدیث امتحان فرمود تا باقی نماند از شما

ص: 107

بر این امر الا الاندر فالاندر یعنی مگر بسیار کم

در غیبت نعمانی ص 208 از امام رضا علیه السلام روایت کند که فرمود والله نخواهد شد آنچه را شما چشم به آن دوخته اید مگر وقتی که امتحان و تمیز داده شوید و نماند از شما (در دین حق) الا الاندر فالاندر یعنی مگر بسیار کم .

«اندلس»

**اندلس(1)

در الامام المهدی ج 1 ص 203 از تذکره قرطبی از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود بعد از من زود است که فتح شود جزیره ای که آن را اندلس گویند غالب می شود در آن اهل کفر و اکثر اموال و اکثر بلادشان را بگیرند، و زنها و بچه ها را اسیر کنند، و هتک احترام کنند، و دیار را خراب کنند، و أكثر بلاد برگردد به بیابان خشک شده ، و اکثر مردم از دیار خود جلاء وطن کنند.

«انطاکیه»

در ملاحم سید ص 67 دارد که حضرت حجت علیه السلام تابوت را از غار انطاکیه خارج خواهد کرد.

و در همان صفحه دارد که حضرت حجت علیه السلام تورات و انجیل را از زمینی خارج کند که آن را انطاکیه گویند.

یک مرد هم از انطاکيه بنام عبدالرحمن از جمله سیصد و سیزده نفرند چنانچه در جدول ذکر شد.

و در ملاحم ص 142 تميم الداری خدمت حضرت رسول صلی الله و علیه و آله عرض می کند من مرورم افتاد به شهری از شهرهای اعاجم که آن را انطاکیه می گفتند ندیدم شهری بزرگتر از آن هر ابری از بالای آن رد می شود می بارد، حضرت

ص: 108


1- در مراصد گوید اندلس جزیره بزرگی است .

رسول صلی الله و علیه و آله فرمود بدرستی که در (غار ثور) (اسم غاری است در آنجا) در کوه انطاکیه ریزه هایی از الواح موسی و عصای شکسته او و ریزه هایی از تابوت سکینه می باشد پس مرور نکند بر آن ابری چه شرقی و چه غربی و چه کوفی و چه قبلى الا آنکه دوست دارد از برکاتش به آنجا ببارد و نگذرد روزگاری جز آنکه مردی از اهل بیت من به اینجا رسد که اسمش اسم من باشد (و اسم پدرش اسم پدر من) (و این از غلط نساخ است) خلقش خلق من می باشد پرکند آنجا را بعدل خود چنانچه پر شده باشد از ظلم و جور .

در الامام المهدی ج 1 ص 204 از تذکره قرطبی از حذيفه نقل کند که پیغمبر صلی الله و علیه و آله فرمود مهدی و هرکس با اوست بیایند به شهری که آن را انطاکیه گویند، و آن شهریست بزرگ کنار دریا پس سه تکبیر بر آن بگویند به قدرت خدا دیوار طرف دریا بیفتد پس مردها را بکشند و زنها و بچه ها را اسیر کنند و اموال را بگیرند پس حضرت مهدی مالک انطاکیه شود و در آن مساجدی بنا کند و تعمیر کند عمارتهای اهل اسلام را الخ.

تورات و سایر کتب خدا را از غار انطاکیه خارج کند الخ . در قائم حدیث 121 خواهد آمد.

«انگشتر»

با پرچم رسول خدا و انگشتر سلیمان الخ . در قائم حدیث 123 خواهد آمد .

کو عصای جدت رسول خدا و انگشتر الخ. در حسنی خواهد آمد.

«اوصاف حضرت حجت »

در شمائل می آید .

ص: 109

«اول»

در کنز العمال ج 14 ص 211 فرمود اول زمین از جهت خرابی دست چپش می باشد بعد دست راستش .

و در ص 211 ایضا و ص 253 فرمود اول مردم از جهت هلاکت قریش است و اول قریش از حيث هلاکت اهل بیت من هستند.

و در حدیث دیگر فرمود اول مردم از جهت فنا قریش هستند و اول قریش ازجهت فنا بنی هاشم هستند.

و در ص 223 فرمود اول این امت خوبهاشان هستند و آخر ایشان شرار ایشانند.

و در ص 252 فرمود اول مردم از جهت هلاکت عرب پس از ایشان اهل فارس هستند.

و در حدیث دیگر فرمود اول مردم از جهت هلاکت فارس و بعد از ایشان عرب هستند.

اول چیزی که از عدل حضرت ظاهر می سازد الخ . در قائم حدیث 18 خواهد آمد.

اول چیزی که به آن ابتدا می کند سقف مسجدها است الخ . در قائم حدیث 30 خواهد آمد.

اول چیزی که به آن نطق کند این آیه باشد و «بَقِيَّةُ اللهِ » الخ . در قائم حدیث 38 خواهد آمد.

اول چیزی که شروع کند دستهای بنی شیبه را قطع کند الخ . در قائم حدیث 64 خواهد آمد.

اول فتنه ها از سال دویست هجری است که حکومت نمودن بچه ها است الخ.

ص: 110

در فتنه حديث 44 خواهد آمد.

«اولاد»

در بچه خواهد آمد ايضا .

در ملاحم ص 156 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود بهترین اولاد شما بعد از 154 سال دخترانند. و بهترین زنهای شما بعد از 169 زنهای نازاینده اند و در سال 168 طلب خود را بطلب و در سال 169 قرض خود را بده، و سال (ظاهراً 190 باشد) 90 هرج است بعضی گفتند نجات و خلاصی کجا است فرمود هرج (قتل و غارت) است تا ظهور امام.

و در جامع الاخبار ص 106 دارد که رسول خدا صلی الله و علیه و آله نظر به بعض از بچه ها کرد و فرمود وای بر اولاد آخر الزمان از پدرانشان ، گفته شد یا رسول الله از پدران مشرکین ؟ فرمود نه از پدران مؤمنین (بجهت آنکه فرزندان خود را چیزی از واجبات یاد نمی دهند و اگر اولاد هم یاد بگیرند منعشان کنند و راضی باشند به چیز کمی از متاع دنيا ، و من از ایشان بری هستم و ایشان هم از من بری هستند.

در کنز العمال ج 14 ص 244 در ذیل حدیثی فرمود (در آخر الزمان) اولاد داران محزون باشند و بی اولادها خوشحال.

«اهل بیت »

در مستدرک حاکم ج 4 ص 487 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود اهل بیت من زود است بعد از من برسد به ایشان از امت من کشتن و پراکندگی و سخت ترین مردم به ما از جهت بغض و کینه بنو امیه و بنو المغیره و بنو مخزومند.

و در کنز العمال ج 14 ص 267 دارد که فرمود ما اهل بیتی هستیم که خدا

ص: 111

برای ما آخرت را اختیار کرده نه دنیا را و بدرستیکه اهل بیت من زود باشد که بعد از من ملاقات کنند بلاء و پراکندگی را و مطرود گردند تا آن وقتیکه گروهی از طرف مشرق بلند شوند که با ایشان پرچمهای سیاه باشد، پس حق را مطالبه کنند و به ایشان ندهند پس جنگ کنند پس یاری کرده شوند، پس داده شوند آنچه را که می خواستند پس قبول نکنند تا بدهند بدست مردی از اهل بیت من که اسمش مطابق اسم من است و اسم پدرش مطابق اسم پدر من (1) پس مالک زمین شود پس پر سازد از عدل و داد چنانچه پر کرده بودند از جور و ظلم ، پس هر کس درک کند از شما یا از اولاد شما آن زمان را پس برود بسوی ایشان ولو روی سینه از روی یخ باشد، بجهت آنکه پرچمهای هدایتند.

در کافی ج 2 ص 374 امام پنجم از پیغمبر صلی الله و علیه و آله روایت کند که هر وقت متابعت خوبان اهل بیت مرا نکردند خداوند شرارشان و بدهاشان را بر ایشان مسلط کند پس خوبها دعا کنند و مستجاب نشود.

«اهواز»

در ملاحم سید ص126 در ضمن حدیثی فرمود در اهواز زلزله شود بطوریکه خانهاشان قبرستان باشد پس راه ها بریده شود و احدی از شهری به شهری نرود.

در الزام الناصب ج 2 ص 250 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود غالب می شود عرب بر عجم و رو آور می شوند به اهواز بدون مردم (یعنی مردم با ایشان نیستند)

ص: 112


1- مکرر عرض شد که جمله (اسم پدرش اسم پدر من است) از زیادی نساخ است. یا از روی تقیه گفته شده چون راويها و مؤلفین در هر زمان مبتلا به حكومات جائر بوده اند و مجبور بوده اند که بدلخواه ایشان سخن گویند.

«ایران »

ناظم الاسلام کرمانی در ص 113 از علائم ظهور نقل کند که یکی از علامات خروج سید حسنی است از طالقان و ديلم و فرموده از اخبار مستفاد می شود که این سید دعوت بخود نکند اما مثل پادشاه رفتار کند و این در وقتی است که ایران پادشاهی نداشته باشد و جمهوری گردد و یا هرج و مرج گردد و یا ملوک الطوائفی شود.

و در ص 114 فرمود دیگر از علائم خارج شدن سلطان عجم است از ایران، (البته لفظ ایران در روایات دیده نشده ولی مرحوم ناظم الاسلام از کلمه عجم و شرق استفاده کرده)

«ایستادن خورشید»

در خورشید و رکود خواهد آمد.

«ایکه»

در زوراء حدیث 11 خواهد آمد.

«ایمان »

(ایمان را بر ناصبی عرضه دارد) . در قائم حديث 8 خواهد آمد.

«باب الفيل»

در ارشاد مفید ص 360 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود پادشاهی ایشان (بني العباس) نرود مگر وقتی که متعرض مردم شوند در کوفه در روز

ص: 113

جمعه مثل اینکه نظر می کنم به سرهایی که از بدنها جدا می شود در مابین باب الفيل و اصحاب صابون(1).

در حدیث دیگر فرمود برای پسر فلان نزد مسجد شما یعنی مسجد کوفه جنگی در روز جمعه واقع شود که چهار هزار در آن کشته شود از باب الفيل تا اصحاب صابون پس از این راه بپرهیزید (رفت و آمد نکنید) و بهترین ایشان کسی است که از راه انصار برود.

«باد»

در مستدرک حاکم ج 4 ص 455 و در کنز ص 229 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود بادی بیاید پیشاپیش ساعت (قیامت یا ظهور) که روح هر مؤمنی را بگیرد.

و ايضا در مستدرک ص 455 و کنز العمال ج 14 ص 210 روایت کندکه خداوند بادی را از یمن بفرستد که از حریر نرم تر باشد پس نگذارد احدی را که در قلب او حبه ای از ایمان باشد مگر آنکه برگیرد.

و در حدیث دیگر فرمود و ملحق سازد هر قومی را به آنچه پدرانشان در جاهلیت عبادت می کردند. و باقی بمانند احمقانی از مردم که امر به معروف نکنند و نهی از منکر ننمایند و در راهها نکاح کنند مثل حیوانات.

و در ص456 روایت شده که خداوند بادی را بفرستد که بویش بوی مشک باشد و نرمیش نرمی حریر و نگذارد کسی را که در قلب او مثقال حبه ایمان است مگر آنکه بگیرد پس باقی ماند شرار مردم که ساعت (ظهور یا قیامت) بر ایشان قیام کند.

ص: 114


1- باب الفيل اسم دری است در مسجد الكوفه و اصحاب صابون لابد اسم محلی بوده که در آن زمان معروف بوده.

در ملاحم ص 126 در ذیل حدیثی فرمود اول علامات صاعقه است پس از آن باد زرد است پس از آن باد دائمی است.

در زنها حديث 12 خواهد آمد که باد سرخی از طرف مشرق می آید که بعضی را مسخ و بعضی را به زمین فرو برد بواسطه گناهانی که مرتکب شده اند الخ.

در زوراء خواهد آمد که باد سرخی به هیجان آید که مردم بترسند الخ.

و باد عقیم می وزد و آنها را از بین می برد. در آمت حدیث 15 گذشت.

«باران»

در کنز العمال ج 14 ص 224 و ص 241 دارد که یکی از علامات ساعت (ظهور) آن است که باران گرم ببارد.

و در کنز العمال ج 14ص 243 دارد که بیاید بر مردم زمانی که آسمان باران ببارد ولی زمین گیاه نروید.

و در کنز ص245 دارد که باران زیاد باشد و ثمره کم.

و در کنز ص248 دارد که بر پا نشود ساعت (ظهور) تا ببارد بر مردم بارانی که نماند از آن خانه های گلی، و نماند مگر خانه موی(چادرنشین).

در بحار ج 52 ص 212 و غیبت طوسی ص 269 و کشف الغمه ج 2 ص 460 فرمود در آن سالی که حضرت مهدی قیام می کند بیست و چهار باران ببارد که اثر و برکتش نمایان باشد.

در ارشاد مفید ص363 در ذیل حدیث عبدالکریم امام صادق علیه السلام فرمود چون وقت قیام قائم برسد جمادی الثانی و ده روز از رجب (که چهل روز باشد) بارانی برای مردم ببارد که خلایق مثلش را ندیده باشند. پس خداوند بواسطه آن گوشتهای مؤمنین را در قبورشان برویاند مثل اینکه نگاه می کنم از طرف جهينه می آیند و خاک را از موهای خود می تکانند .

ص: 115

«بازار»

ما بازارها را ترک کرده ایم . در انتضار فَرَج حدیث 3 و4 گذشت .

«باطل»

که باطل اگر خالص بود ترسی برای صاحب عقلی نبود . در امتحان حديث 14 گذشت.

«بچه ها در آخرالزمان»

در الزام الناصب ص 195 چاپ قدیم از امیرالمؤمنین علیه السلام است که دولت بچه ها در همه جا ظاهر شود. و در ص 194 دارد که بچه موجب نقص و اذیت باشد.

در مستدرک حاکم ج 4 ص 460 بعد از ذکر بليه بنو قنطوراء برای اهل عراق سؤال می شود چه وقت خواهد شد فرمود وقتی که پادشاهی بچه ها در زمین عملی شود.

در ملاحم سيد ص 95 در ضمن حدیثی دارد که رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود یکی از شما اگر بچه سگی را تربیت کنید بهتر است از تربیت کردن بچه.

و آقای طاوه یی در ص 59 از ملاحم خود از تفسیر روح البیان ص 73 سطر 27 در ضمن تفسیر آیه شریفه «اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ » از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که تربیت بچه سگ بهتر از تربیت بچه است و اگر زن مار بزاید بهتر است از زاییدن بچه.

و ايضا از وسيلة العفايف و عقود الجواهر از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که زود است که بیاید بر امت من زمانی که حلال باشد برای ایشان عزوبت و

ص: 116

رهبانیت و اگر زن مار بزاید بهتر است تا بچه بزاید (یعنی غالبا اینطور است)

و در ملاحم ص 87 در ذیل حدیثی دارد که عراق طوری شود که نه یک قفيز ملکی داشته باشد و نه درهمی بدست آورد، و این وقتی است که بچه ها پادشاهی کنند بخدا قسم این خواهد شد تا سه مرتبه مکرر فرمود.

و در غیبت نعمانی ص 274 حضرت باقر علیه السلام فرمود چون ظاهر شود بیعت بچه برخیزد و ظاهر سازد هر صاحب قدرتی قدرت خود را.

و در کنز العمال ج 14 ص 224 و ص 241 و ص 245 دارد که یکی از علامات ساعت (ظهور) آن است که بچه ها موجب اذیت و آزار باشند.

و در کنز العمال ج 14 ص 244 دارد ساعت ظهور نباشد تا اینکه زنهای بچه دار محزون باشند و زنهای بی بچه خوشحال .

در جامع الاخبار ص 129 فرمود بچه هاشان نازنازی و اذیت رسان باشند .

و در کنز العمال ج 14 ص 249 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه بوده باشد بچه اذیت رسان الخ.

بیعت با بچه گان در کودک خواهد آمد.

در بحار ج 6 ص 306 در ذیل حدیثی دارد که پیغمبر صلی الله و علیه و آله فرمود یکی ازعلامات ساعت آن است که بچه ها منبر روند.

در زمان حدیث 63 خواهد آمد که بچه ها بر بزرگان پیشی گیرند و مقدم شوند الخ.

اول فتنه ها از سال دویست هجری است که حکومت نمودن بچه ها است الخ.

در فتنه حدیث 41 خواهد آمد.

بچه ها حکومت کنند. در زمان حدیث 34 و 50 خواهد آمد.

بچه بازيست . در فتنه حديث 14 و 15 خواهد آمد.

ص: 117

«بچه شتر»

در مستدرک حاکم ج 4 ص 429 فرمود آیا نمی خواهی (در زمان فتنه) مثل بچه شتر باشی که نه شیر داشته باشی که بدوشند و نه سواری بدهی . در ابن لبون چند حدیث گذشت مراجعه کن.

«بتها»

چند قبیله بت پرست شوند، در امت حدیث 10 گذشت .

در کنز العمال ج 14 ص 208 فرمود ساعت ظهور نباشد تا اینکه بتها پرستش شود.

و در کنز ج 14 ص 250 فرمود بر پا نشود ساعت ظهور تا اینکه بتها منصوب گردد الخ.

«بحرین»

در سفیانی حدیث 47 ذکری از آن خواهد آمد.

«بخارا»

ناظم الاسلام کرمانی در ص 142 از ناسخ جلد خلفا نقل کند که علی علیه السلام به عمر فرمود یکی از شهرهای خراسان بخارا است ، که در آنجا مردانی آیند که از کثرت عبادت ادیمی مانند که مالش داده باشند .

«بدر»

در ملاحم سید ص 67 روایت کند که زهری گفت خارج می شود مهدی علیه السلام

ص: 118

از مکه بعد از خسف (بیداء) با سیصد و چهارده نفر مثل عده اهل بدر الخ.

و در مستدرک حاکم ج 4 ص 503 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت است که فرمود با او بیعت کنند مثل عدد اهل بدر که راضی شود ساکن آسمان و ساکن زمین .

تا اینکه قیام کنند جماعتی که در بدر حاضر بودند الخ. در خروج کنندگان حدیث 8 و 9 خواهد آمد.

«بدعت»

پس زمانیکه شما بدعت در دین گذاشتيد الخ . در عمل خواهد آمد .

«بدن»

بدنی در چشم خورشید نمایان شود. در رجب خواهد آمد .

در اثبات الهداة ج 3 ص 735 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود علامتی در رجب است داود بن سرحان عرض کرد علامت چیست ؟ فرمود صورتی است در ماه طلوع می کند و بدنی است ظاهر و بارز.

در اثبات الهداة ص 727 فرمود بدنی است که دیده می شود در چشم خورشید و می گوید خداوند فلانی را مبعوث فرمود و فرستاد پس بشنوید از او و اطاعتش کنید الخ.

بدن هر دو تر و تازه باشد. الخ. در علامات ظهور حدیث 17 و در قائم حدیث 109 و در مدینه حدیث 15 و 16 خواهد آمد.

«براثا»

در ملاحم ص 130 دارد که رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود هر وقت مسجد براثا خراب شد حج باطل می شود (یعنی راهش بسته می شود) گفته شد مسجد براثا

ص: 119

کجا است فرمود در غربی زوراء (بغداد) از زمین عراق است که هفتاد پیغمبر و وصی آنجا نماز گزارده ، و آخر کسی که آنجا نماز گزارد این است و اشاره به امیر المؤمنین علیه السلام فرمود.

و از سلیلی نقل کرده که در سنه 312 حنبلیها آنجا را خراب کردند و حج هم در آن سال تعطیل شد.

و در فقیه ج 1 ص 151 و تهذیب ج 3 ص 264 دارد که راوی گفت نمازخواند برای ما حضرت علی بن ابیطالب أمير المؤمنین علیه السلام در مسجد (براثا) بعد از رجوعش از قتال خوارج و ما مقدار صد هزار لشکر بودیم ، پس نصرانی از صومعه خود بزیر آمد و سؤال کرد که رئیس این لشکر کیست ؟ گفتیم این است پس رفت و سلام داد و عرض کرد ای آقای من تو پیغمبری حضرت فرمود نه ، پیغمبر آقای من بود و فوت شد. پس عرض کرد تو وصی پیغمبری صلی الله و علیه و آله فرمود بلی، پس حضرت فرمود بنشین چرا از این امور سؤال کردی ؟ گفت من این صومعه را برای همین اینجا بنا کرده ام، و این (براثا) است و در کتب آسمانی خوانده ام که نماز نخواند با این لشکر در این مسجد مگر پیغمبری یا وصی پیغمبر ، و آمده ام که مسلمان بشوم پس اسلام را اختیار کرد و با ما آمد کوفه ، پس حضرت فرمود کی اینجا نماز خوانده عرض کرد عیسی و مادرش ، حضرت فرمود می خواهی تو را خبر دهم که چه کسی اینجا نماز خوانده عرض کرد بلی فرمود اینجا ابراهیم خلیل نماز خوانده .

قال الموسوی : وقد صلّيت في زمان اقامتي في النجف الاشرف في هذاالمسجد (براثا) في سنة 1370 و سنة 1375 هجری والحمد لله .

«برادر»

(1) در کنز العمال ج 14 ص 48 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود من

ص: 120

هرآینه مشتاق برادرانم هستم. عمر بن الخطاب گفت یا رسول الله آیا ما برادران شما نیستیم ؟ فرمود نه شما اصحاب و یاران من هستید، برادران من کسانی هستند که ایمان به من آورده اند و مرا ندیده اند . الحديث

(2) و در حدیث دیگر فرمود ای کاش می دیدم برادران خودم را وارد حوض من می شدند و منهم با ظرفهای آب استقبال ایشان می کردم و از حوضم ایشان را سیراب می کردم پیش از آنکه داخل بهشت گردند ، گفته شد یا رسول الله آیا ما نیستیم از برادران شما؟ فرمود شما اصحاب من هستید ، برادران من کسانی هستند که به من ایمان آورده اند و مرا ندیده اند.

(3) و در کنز ص46 دارد که به حضرت عرض کردند یا رسول الله آیا احدی هست که بهتر از ما باشد و حال آنکه ما اسلام آورده ایم و در خدمت شما جهاد کرده ایم ، حضرت فرمود بلی جماعتی می بوده باشند بعد از من ایمان می آورند به من و حال آنکه مرا ندیده اند. کتاب و نوشته ای را می بینند پس ایمان می آورند و مرا تصدیق می کنند ، پس ایشان بهتر از شما هستند.

(4) و در ص 51 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که حضرت می فرمود کی ملاقات می کنم یارانم را کی ملاقات می کنم دوستانم را ، بعض صحابه عرض کردند آیا نیستیم ما دوستان شما ؟ فرمود شما اصحاب من هستید ، دوستان من کسانی هستند که مرا ندیده اند و به من ایمان آورده اند . من به ایشان مشتاقم.

(5) در عبقری الحسان ج 2 ص 15 از النجم الزاهر از بصائر الدرجات از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود روزی رسول خدا صلی الله و علیه و آله در حالیکه جماعتی از اصحاب در خدمتش بودند به درگاه الهی عرض نمودند خدایا برادران مرا به من برسان دو بار این را عرض نمود ، اصحاب عرض کردند یا رسول الله آیاما برادران شما نیستیم فرمود نه شما اصحاب ما هستید برادران من جماعتی هستند که در آخرالزمان می باشند ایشانند که به من ایمان می آورند و حال آنکه

ص: 121

مرا ندیده اند، بدرستیکه خدای تعالی ایشان را به نامهای خودشان و نامهای پدرانشان پیش از آنکه ایشان را از پشت های پدران و رحمهای مادران بیرون آورد به من شناسانید هرآینه باقی بودن هریکی از ایشان در سر دین خود دشوارتر است از خرط قتاد در شب تار یا اینکه هر کس از ایشان در سر دین خود باشد مانند کسی است که آتش درخت غضا(1) را در دستش نگاه دارد ایشان مانند چراغهای شب تارند، خداوند ایشان را از فتنه های تیره و تار نجات می دهد .

(6) و در کنز العمال ج 14 ص 249 فرمود یکی از علامات آن است که برادران پدر و مادری در امر دین با هم اختلاف کنند.

و زود است که برادران ترک بیایند تا وارد جزیره شوند الخ. در علامات ظهور حدیث 9 خواهد آمد.

به برادری ارث می دهد که در اظله الخ. در قائم حدیث 29 خواهد آمد.

«بربر»

در ملاحم سید ص 37 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که زنهای بربر بهتر از مردانشان می باشند چون خداوند پیغمبری در ایشان مبعوث کرد او را کشتند آن وقت زنهای ایشان او را دفن کردند.

خروج کند بربر بسوی ناف شام. در بنو العباس حدیث 17 خواهد آمد.

و در کنز العمال ج 14 ص 174 از عبدالله بن عمر روایت کند که شر تقسیم شده بر هفتاد جزء و قرار داده اند شصت و نه جزء آن را در بربر و یک جزء آن را در باقی مردم.

ص: 122


1- درخت غضا درختی است که آتشش بغایت تیز است و از شدت گرمی تا چهار روز خاموش نمی شود الخ.

«برگه»

مثل شما امروز مثل برگیست . در زمان حدیث 43 خواهد آمد .

«بز»

در غیبت نعمانی ص 191 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود همیشه این شیعه (در گرفتاریست) تا جائی رسد که بمنزله بزی باشد که نداند قصاب یا ظالم به کجای او دست می خواهد بزند نه راه فرار داشته باشد و نه ملجأ و پناهگاهی که به آن تکیه کند ، در امورات خود.

و ايضا در ص 192 از سلمان فارسی رحمة الله روایت کند که فرمود همیشه مؤمنین (در گرفتاری هستند تا به جایی رسد که بمنزله بز مرده باشند که ستمگران ندانند به کجای ایشان دستشان را بزنند و در بین ایشان ملجأ و مأوائی نباشد که به آن پناهنده شوند و نه تکیه گاهی باشد که به آن در امورات خود تکیه زنند.

و ايضا در ص193 از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود همیشه منتظر خواهید بود تا به جائی رسد که مثل بز ترسیده باشید که قصاب باکی نداشته باشد که هرجای آن بخواهد دست بزند و شما هم پناهگاهی نداشته باشید که به آن پناهنده شوید و تکیه گاهی نداشته باشید که به آن تکیه کنید.

و در روضه کافی ص263 ح 379 و 380 از امام محمد باقر علیه السلام روایت کندکه فرمود نخواهید دید آنچه را انتظار دارید تا وقتی مثل بز مرده باشید (که همه اعضا مساوی باشد در حرکت نکردن) بطوریکه ظالم باکی نداشته باشد هرجا بخواهد دست بزند و برای شما هم جای بلندی نباشد که بالاروید و تکیه گاهی نداشته باشید که در امور خود به آن تکیه دهید.

و چند عدد بز لاغر در پیش دارد الخ . در مکه حدیث 1 خواهد آمد.

ص: 123

این همان صاحب بزها است . در بیعت حدیث 15 خواهد آمد.

«بشارت»

در ملاحم ص 163 باب 18 رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود بشارت بدهم شما را به مهدی علیه السلام مبعوث می شود در امت من وقتی که مردم اختلاف داشته باشند و زلزله باشد.

و در ص 165 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود بشارت بدهم شما را به مهدی علیه السلام مبعوث می شود در امت من در وقتی که مردم اختلاف داشته باشند و زلزله باشد، پس پر می کند زمین را از عدل و داد چنانچه پر شده باشد از جور و ستم بطوریکه راضی شوند ساکنین آسمان و مال را بالسویه تقسیم کند الحديث.

در کافی ج 3 ص 538 امام صادق علیه السلام فرمود بشارت باد پس بشارت باد پس بخدا قسم نیست حق مگر آنکه در دست شما است (یعنی مذهب حق مذهب شیعه است).

«بُصری»

در آتش گذشت.

«بصرہ»

در بنو قنطوراء و ترک بیاید آنچه با بصره مناسبت دارد.

در ملاحم ص 91 سطر آخر از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که اهل بصره( بعد از آمدن بنو قنطوراء) سه فرقه شوند یک فرقه مکث کنند، و یک فرقه ملحق به پدران خود شوند که منابت شیخ و قیصوم باشد و یک فرقه ملحق به شام گردند و اینها بهترین فرقه ها هستند.

ص: 124

و در ملاحم سید ص 125 باب 39 در ذیل حدیث از ابن عباس روایت کند که (فتنه) سوم در بصره است ، و هلاک بصره از مردی است که دعوت می کند و تحریک می کند مر آن فتنه را ، و اصل و فرعی هم ندارد. پس مردم دو فرقه می شوند یک فرقه با او و فرقه دیگر بر او خواهند بود. و تا چند سال مکث خواهد نمود ، پس از آن خليفه ای بر شما حکومت کند که فظ و غلیظ باشد . (یعنی بدخلق و خشن) که او را در آسمانها قتال (بسیار کشنده) و در زمین جبار نامند ، خونها بریزد پس خونها را با آب ممزوج کند که آشامیده نشود ، و اعراب را بر علیه ایشان به هیجان آورد و وقتی که اعراب هجوم آورند خلیفه کشته شود ، و ستم و گناه بین مردم فاش گردد، الخبر. تمام حدیث در فتنه حديث 44 خواهد آمد.

و در ص126 باب 40 روایت کند که فرمود راغب نباشید به سکونت بصره به جهت آنکه آنجا چشمهای ظاهر شود که بصره و اطرافش را غرق کند حتی اینکه دیده نشود از آن مگر مسجدش که مثل سینه کشتی نمایان باشد.

و در همان صفحه باب 41 فرمود واقع شد شمشیر واقع شد شمشیر، و چقدر زیاد است چشم گریان و چقدر زیاد است حرمتهای حلال شده ، و چقدر غم و اندوه که وارد گشته ، پس از آن فرمود هلاک شد ضعیف هلاک شد ضعیف ، فرمود بیاید شما را باد زرد از طرف قبله و تا سه روز و دو شب ادامه داشته باشد تا اینکه شب از شدت زردی مثل روز روشنائی دهد، و بعدش بصره غرق شود، پس از آن متوقع علامات پی در پی باشید از آسمان ، مثل مهره در رشته کشیده منظومات باشد، و اول علامات صاعقه ها است پس از آن باد زرد است ، پس از آن باد دائمی است و صوتی است از آسمان که مردم در آن بمیرند، و در واسط (شهریست) هلاک بیشمار باشد ، و در کوفه عجائب باشد، و در اهواز زلزله باشد ، پس خانه هاشان قبرستان باشد پس راهها بریده شود که احدی از شهری

ص: 125

به شهری نرود.

و در ص 127 باب 42 دارد که ربيعه بن جوشن در بیت المقدس عبدالله بن عمر را ملاقات نمود عبدالله پرسید از کجا هستید گفت از اهل عراق پرسید از کجای عراق گفت از اهل بصره پس گفت آماده باشید ای اهل بصره ، گفتیم از چه جهت آماده باشیم ؟ - تا آنجا که گفت زود است بنو قنطوراء بر شمانازل شوند و به دجله برسند و به هر درخت خرمائی اسبی ببندند، پس شما را خارج کنند و ملحق سازند به (ركبه(1) و ثنی (2)) گفت گفتم بنو قنطوراء چیست؟ گفت خدا می داند اما از جهت اسم اینطور در کتب یافتیم و اما جهت صفت صفت ترک است .

و در ملاحم ص 91 و ص 127 و ص 170 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که زمینی است آن را بصره گویند، در جنب آن نهری است که آن را دجله گویند و درخت خرمای بسیاری دارد که بنو قنطوراء بر آن نازل شوند پس مردم سه دسته گردند، یک دسته به اصل خود برگردند پس هلاک شوند، و یک دسته خود را نگاه دارند پس کافر شوند، و یک دسته ذریه خود را پشت سر گذارند و بجنگند ، کشته های ایشان شهدایند و خداوند به ایشان فیروزی دهد.

و در بنو قنطوراء نظیرش خواهد آمد.

و در الزام الناصب ج 1 ص207 از اربعین خوئی یکی از علامات ظهور را در حدیث معراج فرمود و بصره خراب شود بدست یکی از ذریه تو که متابعت او کنند زنوج (یعنی جماعتی از سودان)

و در الزام الناصب ج 2 ص 250 امیر المؤمنين علیه السلام فرمود در نواحی و اطراف بصره حرکتی است که من آن را نمی گویم و عرب بر عجم غالب می شود و به

ص: 126


1- ركبه اسم چند موضع است بین مکه و طائف است. وادی است از وادیهای طائف . و از زمینهای بنی عامر است بین مکه و عراق . و کوهی باشد در حجاز الخ.م
2- و ثنی . علم است برای چند جا در جزیره الخ. م

اهواز روی آور می شوند بدون مردم.

در بحار ج 60 ص 224 از شرح نهج البلاغه ابن میثم روایت کند که چون امیرالمؤمنین علیه السلام از جنگ جمل فارغ شد خطبه ای در بصره خواند پس از حمد خدا و درود بر محمد مصطفی صلى الله عليه وسلم فرمود ای اهل بصره ای شهری که زیر و رو می شود سه مرتبه با اهلش زیر و رو شده چهار میش را هم خدا تمام خواهد کرد، ای لشکر زن (یعنی عایشه) و یاران حیوان صدا کرد و شما اجابتش کردید ، پای شتر که زده شد همه فرار کردید، اخلاقتان ناچیز است، و دینتان نفاق است ، آبتان تلخ است که آشامیده نمی شود ، شهرتان از جهت خاک گندیده ترین بلاد خدا است ، و دورترین بلاد است از آسمان ، نه قسم از بدیها در اینجا است ، کسی که در اینجا مانده بواسطه گناهش می باشد ، و کسی که از اینجا خارج شده به عفو خدا بوده ، مثل اینکه نظر می کنم به قریه شما که آب او را گرفته بطوریکه دیده نشود از آن مگر بلندی که مثل سینه پرنده که در وسط دریا باشد ... وقتی دیدید بصره را که خانه های سعفی تبدیل به ساختمان شد و خانه های نیای تبدیل به قصرها شد، پس فرار کنید فرار کنید که آن روز بصرهای برای شما نخواهد ماند ، پس التفاتی بدست راست نموده فرمود چه مقدار مسافت بین شما و ابله است(1) منذر بن الجارود گفت پدر و مادرم فدایت باد چهار فرسخ است، فرمود راست گفتی قسم به کسی که محمد صلی الله و علیه و آله را مبعوث گردانیده و به نبوت گرامیش داشته و به رسالت اختصاصش داده و روحش را به بهشت با شتاب برده، شنیدم از او چنانچه شما از من می شنوید که فرمود یاعلی آیا میدانی که بین بصره و ابله چهار فرسخ است و زود است که ابله جای اصحاب گمرگ باشد که در آنجا از امت من هفتاد هزار کشته و شهید شوند وایشان در آن

ص: 127


1- ابله فعلا همان بصره و جای گمرک است که سابقا قریه ای بوده و چهار فرسخ فاصله داشته . در ابله ذکر نمودیم .

روز بمنزله شهداء بدر باشند، منذر عرض کرد یا امیرالمؤمنین چه کسی ایشان را می کشد پدر و مادرم قربانت شود؟ فرمود می کشد ایشان را دو برادر و ایشان طائفه ای هستند که مثل شیاطینند ، روهای سیاه و بوهای گندیده دارند، سخت است شرشان و کم است غارتشان، خوشا بحال کسی که او را کشته اند کوچ کند برای جهاد ایشان در آن زمان گروهیکه ذلیل باشند نزد متکبرین اهل آن زمان، و نامعلوم باشند در زمین و معروف باشند در آسمان ، گریه کند بر ایشان آسمان و سکانش و زمین و سکانش ، پس چشم حضرت گریان شد، سپس فرمود (ویحک یا بصره) رحمت باد ترا ای بصره از لشکری که نه غبار دارد و نه حس و حرکت ، منذر عرض کرد یا امیرالمؤمنین چه بر سر ایشان خواهد آمد قبل از غرق شدن و ویح چیست ؟

فرمود آن دو باب است (یعنی ویح و ویل) ويح باب رحمت است و ویل باب عذاب ، ای پسر جارود، بلی چند مرتبه فتنه های بزرگی یکی بعد از دیگری رخ خواهد داد در یکی از آن فتنه ها جماعتی همدیگر را بکشند و در یکی از آن فتنه ها خراب شدن منازل و دیار است و هتک اموال و اسیری زنان است ذبح کرده شوند یک نوع ذبحی ای وای کار ایشان تازه و عجیب است و یکی از آن فتنه ها منزل کردن دجال بزرگ یک چشمی است که چشم راستش ممسوح است و چشم دیگرش مثل اینکه ممزوج به خون است از سرخی خیال می شود یک پارچه خون است ، و مثل دانه انگور که روی آب سیر می کند برجسته است پس متابعتش کنند از اهل آن (بصره ) مثل عده ای که در ابله کشته شدند از شهداء (که عده ایشان هفتاد هزار بود).

انجیلهاشان در سینه ایشان آویزان است ، پس کشته می شوند آنچه کشته شدند و فرار می کنند آنچه فرار کردند، پس زلزله است، پس از آن سنگباران است، پس از آن فرو رفتن به زمین است پس از آن مسخ و شکل بوزینه

ص: 128

درآمدن است . پس از آن گرسنگی سخت است ، پس از آن مرگ سرخ است و آن غرق شدن است.(1)

ای منذر بدرستیکه برای بصره سه اسم دیگر است در کتابهای گذشته نداند آن را مگر علماء یکی (ضریبه) دیگری (تدمر) سومی (المؤتفکه) تا آنجا که فرمود ای اهل بصره بدرستیکه خدا قرار نداده برای احدی از شهرهای مسلمین قصه شرف و نه کرم را جز آنکه قرار داده در شما افضل و بهترش را و از فضل خود در شما چیزی را زیاد کرده که در ایشان نیست، شما محکمترین مردم هستید از جهت قبله، قبله شما مقابل جائیست که امام جماعت در مکه می ایستد و قاریان شما قاری ترین مردمند، و زاهد شما زاهدترین مردم است و عابد شما عابد ترین مردمند و تاجر شما تاجر ترین مردمند و راستگوترین مردم در تجارتشان، و صدقه دهنده شما گرامی ترین مردمند از جهت صدقه و غنی شما سخت ترین مردمند از جهت بذل و تواضع و شریفان شما بهترین مردمند از جهت خلق ، و شما بیشترین مردمید از جهت جوار و همسایه داری و کمترین مردمید از جهت تکلف نسبت به چیزهای بی فایده و حریص ترین مردمید در نماز جماعت ، ثمره و میوه های شما بیشترین میوه ها است ، و اموال شما بیش از همه است و کوچکان شما زیرک ترین بچه هایند، و زنان شما عزیز ترین زنانند و بهترین زنانند از جهت شوهرداری ، آب را برای شما مسخر کرده صبح و شب از کنار شما می گذرد برای اصلاح معاش شما، و دریا باعث کثرت اموال شماست پس اگر صبر کنید و مستقیم باشید (در راه دیانت) شجره طوبی مال شما و جای استراحتگاه شما است و در زیر سایه رحمت ابدی خواهید بود جز آنکه حکم خدا گذاشته و قضائش نافذ و حکمی بعد از حکم او نیست و اوست زود حساب

ص: 129


1- همه جا مرگ سرخ را کشته شدن با شمشیر معنا کرده اند الا در این حدث که به معنای غرق شدن گرفته .

کننده، خداوند می فرماید هیچ قریه و دهی نیست جز آنکه ما آن را هلاک کننده ایم پیش از روز قیامت یا عذاب کننده ایم آن را به یک عذاب سخت و این در علم خدا نوشته شده تا آنجا که فرمود روزی رسول خدا به من فرمود و غیر از من با او کسی نبود به اینکه جبرئيل مرا روی کتف راستش برداشت تا تمام روی زمین را با آنچه روی آن بود به من نشان داد و کلیدهای آن را به من عطا فرمود و یاد من داد آنچه در آن و پشت آن بود و آنچه را که تا روز قیامت خواهد بود و چیز بزرگ و مهمی هم نبود چنانچه آنچه به آدم یاد داده بودند و به ملائکه مقربین یاد نداده بودند و کنار شط فرات بقعه ای را دیدم که آن را بصره می گویند و آن دورترین زمینها است از اسمان و نزدیکترین زمینها است از آب و سریع ترین زمینها است از جهت خرابی و زبرترین زمینها است از حيث خاک و سخت ترین زمینها است از جهت عذاب ، و چند مرتبه در زمانهای گذشته فرو رفته به زمین ، و البته زمان دیگری هم خواهد دید و برای شما ای اهل بصره و دهات مجاور شما بلائی از آب خواهد بود و من جوشیدن آب را در این قریه شما می دانم کجا است و بلاهای بزرگی قبل از این آن را باید فرو گیرد که از شما مخفی است و ما آن را می دانیم . پس هرکس از آن خارج شود پیش از غرق شدن پس بواسطه رحمت خدا است و هرکس در آن باقی ماند و برای حفظ حدود نباشد بواسطه گناهش بوده و خدا به کسی ظلم نمی کند.

در بصره سه خسف و فرو رفتن به زمین واقع خواهد شد پس از آن آب طغیان کند و هر کس که از شمشیر نجات یافته بود به آب غرق شود الخ. درفتنه حدیث 44 خواهد آمد.

«بعلبک»

در الزام الناصب ج 2 ص 231 فرمود بواسطه امان دادن به بعلبک داخل

ص: 130

شوند و بلاها به اطراف لبنان وارد شود.

«بغداد»

**بغداد(1)

در ملاحم ص 132 روایت کند که فرمود در بغداد زمین فرو رود و سنگباران شود و زلزله آید و آن سریع ترین زمینها است به خراب شدن.

و در ملاحم ص 137 رسول خدا صلی الله و علیه و آله فتنه ها را نام برد پس فرمود فتنه داخل زوراء یعنی بغداد شود پس چه بسیار مرد کشته شده و زن کشته شده و اموال غارت شده و فرج هائی که حلال دانسته اند ، خدا رحمت کند کسی را که زنهای بنی هاشم را در آن روز جای دهد (و از فتنه حفظ کند) چون ایشان حرمت من هستند الحديث.

و در ملاحم ص 143 ابن عباس فرمود در زوراء (بغداد) باد سرخی به هیجان آید که مردم آن را منکر شمارند و با فزع و زاری به علماء خود پناهنده شوند پس ببینند علمائشان مسخ شده بصورت بوزینه و خوک گشته اند و صورتهاشان سیاه و چشمانشان کبود گشته .

در بحار ج 52 ص 226 در ذیل حدیثی فرمود یکی از علامات خراب شدن بغداد است.

در کشف الغمه ج 2 ص 457 فرموده یکی از علامات ساخته شدن پلی است در محله کرخ بغداد.

در بحار ج 53، ص 14 در ذیل حدیث مفضل از امام صادق علیه السلام سؤال می کند آقای من در آن وقت (یعنی اوائل زمان ظهور) خانه فاسقین (بغداد) یا (تهران)(2) چگونه است ؟ فرمود در لعنت خدا و سخط اوست ، فتنه ها آن را

ص: 131


1- در زوراء اخباری خواهد آمد ملاحظه شود.
2- آخر حدیث (زوراء) دارد و آن بر بغداد و تهران هر دو اطلاق شده .

خراب کنند و با زمین مساوی شود ، پس وای بر آن و بر اهل آن ، از پرچمهای زرد و پرچمهای مغرب و کسی که جزیره را بدوشد و از آن پرچمهائی که از نزدیک و دور به آن می رسد قسم بخدا هر آینه نازل شود بر آن عذابهائی که به مردم کافر از اول روزگار تا آخر آن نرسیده بود، و هر آینه نازل شود بر آن عذابی که مثلش را چشمش ندیده بوده و گوشی نشنیده بوده و طوفان اهل آن شهر نباشد مگر به شمشیر ، پس وای بر کسی که آن را مسکن خود قرار دهد، پس هرکس آنجا مقیم شود با شقاوت باقی بماند، و هر کس از آنجا خارج شود خداوند رحمتش کند، بخدا قسم هرآینه باقی بماند از اهلش در دنیا تا وقتی که بگوید همین است دنیا، و خانه ها و قصورش همان بهشت است و دخترانش همان حورالعین است، و پسرانش همان پسران بهشتی است، و گمان کنند خداوند رزق بندگان را تقسیم نکرده مگر در آنجا و هرآینه ظاهر سازند در آن از افتراء به خدا و رسولش و حکم کنند بغیر کتاب خدا، و شهادت دروغی بدهند و خمر بیاشامند، و زنا کنند، و حرام بخورند، و خونها بریزند که در دنیا مثلش نریخته باشند، پس خداوند به آن فتنه ها و آن پرچمها آنجا را خراب کند بطوریکه مرور کننده به آن مرور کند و بگوید اینجا زوراء بود (بغداد یا تهران).

این شهر قسم به خدای علی ای عمرو بن سعد بغداد است الخ. در علامات ظهور حدیث 1 خواهد آمد.

و فرو رفتن مزورة که بغداد باشد . در زوراء حديث 4 خواهد آمد.

«بقية الله»

بقية الله خير لكم الخ . در قائم حدیث 28 و 38 خواهد آمد.

السلام علیک یا بقية الله الخ . در قائم حدیث 28 و 38 خواهد آمد.

ص: 132

«بلاء»

در فقیه ج 4 ص 273 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که دفع کنید بلاء را به دعاء.

و این بلاء به مقدار حمل یک زنی باشد. در زنهای آخر الزمان حدیث 2 خواهد آمد.

در کافی ج 2 ص 252 از امام ششم روایت کند که سخت ترین مردم از جهت بلاء انبياء هستند پس از ایشان هرکس از حیث عقیده و عمل به ایشان نزدیک تر باشد. الخ.

ایضا در کافی ج 2 ص 252 از امام ششم روایت کند که مزد بزرگ بابلاء بزرگ است. و هرکس را خدا دوست دارد او را مبتلا می سازد.

در فقیه ج 4 ص 272 فرمود بلاء موكل به نطق است (یعنی هرکس ساکت باشد سالم باشد)

«بلاد»

اکثر بلاد برگردد به بیابان خشک شده و در اندلس گذشت .

«بلخ»

ناظم الاسلام کرمانی در ص 143 از ناسخ جلد خلفا نقل کند که علی علیه السلام به عمر فرمود یکی از شهرهای خراسان بلخ است که یکبار خراب و چون بار دیگر خراب شود هرگز آبادان نگردد ، کاش میان ما و بلخ کوه قاف و جبل صاد میانجی بودی .

ص: 133

«بناها»

بناها را بلند سازند. در زمان حدیث 43 خواهد آمد .

«بنو ابی العاص»

در مستدرک حاکم ج 4 ص 480 در دو حدیث از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود چون بنی ابی العاص به سی مرد برسند مال خدا را بین خود تقسیم کنند و بندگان خدا را عبد خود گردانند. و دین خدا را خیانت کنند.

«بنو اسرائیل»

در المهدی الموعود المنتظر ج 1 ص 267 دارد مثل اینکه از رجال بنی اسرائیل است (یعنی حضرت حجت علیه السلام)

در المهدی الموعود المنتظر ج 1 ص 274 عمران بن حصين عرض کردیا رسول الله اوصافش را برای ما بیان فرما تا بشناسیم او را، فرمود او مردیست از اولاد من مثل اینکه از مردان بنی اسرائیل است الخ.

«بنو الأصفر»

در هدنه خواهد آمد.

«بنو امیه»

(1) در مستدرک حاکم ج 4 ص 479 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که چون بنی امیه به چهل برسند بندگان خدا را عبد خود گردانند و مال خدا را نحله خود کنند، و کتاب خدا را خیانت کنند.

ص: 134

(2) و در ص 480 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود مبغوض ترین قبائل بسوی رسول خدا صلى الله عليه وسلم بنو امیه و بنو حنیفه و ثقیف می باشند.

(3) و در ملاحم سید بن طاووس ص 28 در ذیل حدیثی دارد که افتتاح بنی امیه به میم است و ختم ایشان هم به میم است (اولشان معاویه و آخرشان مروان بن محمد) و پادشاهی ایشان نرود تا اینکه خلع شود خليفه ای از ایشان بواسطه کشته شدن ، و کشته شود دو شتر نرشان، و کشته شود جمل اصهب (شتر سرخ سپیدی آمیخته ) که مروان باشد آن وقت پادشاهی ایشان منقطع شود و بدست او تاج خراب شود.

(4) و در ملاحم سید بن طاووس ص 30 باب 26 از رسول خدا علیه السلام روایت کند که فرمود اهل بیت من زود باشد برسند از امت من کشتار و پراکندگی را ، و سخت ترین جماعت از جهت دشمنی با ما بنو امیه و بنو المغیره و بنو مخزومند .

(5) و در ملاحم ص 31 باب 27 از ابن عباس روایت کند که امر خلافت همیشه در بنی امیه باشد مادامیکه اختلاف نکنند پس چون اختلاف کنند بین خود از ایشان خارج شود تا روز قیامت

(6) و در ص 34 باب 33 از رسول خدا روایت کند که فرمود وای بر امت من از دو دسته یک دسته بنو امیه و یک دسته بنو العباس که هر دو پرچم ضلالتند.

(7) و در ص 36 دارد که بعد از هلاک بنو امیه جالب الوحش (1) خواهد آمد می فرستد خداوند بسوی او اهل زمین را از چهار گوشه عذاب می کند خداوند بواسطه او امت را.

(8) و در ملاحم ص 95 باب 201 از کعب روایت کند که مالک می شود بنی امیه صد سال و شصت و چند سال شهرهائی بنا می کند مثل اینکه دیوار آهنی بر دور ایشان کشیده شده که هیچ مفارقتی نداشته باشد تا اینکه خودشان با دست

ص: 135


1- جالب الوحش شاید لقب کسی باشد .

خودشان از بین ببرند پس از آن هرچه بخواهند اصلاح کنند دیگر نشود هر طرف را درست کنند طرف دیگر از هم بپاشد ، تا خدا ایشان را هلاک سازد، افتتاح ملکشان به میم باشد و انقراض و ختم ایشان هم به میم باشد (اول ایشان معاویه و آخر ایشان مروان) و ملک ایشان ساقط نشود جز آنکه خلیفه ای از ایشان خلع شود و دو شترشان (کنایه از دو خليفه) کشته شود و ایضا خر جزیره کشته شود که مروان باشد با اوست شیطان و شرار مردم از ترس پس بدست او است منهدم شدن شهرها و بدست او است لرزه.

(9) و در ص 121 باب 33 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که شر قبائل عرب بنو امیه و بنو حنیفه اند الحديث.

(10) و در ص 162 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که اول کسی که تبدیل کند سُنّت مرا مردی است از بنی امیه .

(11) و در حدیث دیگر آمده که هر دینی آفتی دارد و آفت این دین بنو امیه اند.

(12) و در غیبت نعمانی ص 195 حضرت باقر علیه السلام فرمود بدانکه برای بنی امیه ملکی است که مردم قدرت نداشته باشند از رد کردن آن.

(13) و در غیبت شیخ طوسی ص 116 از عبيد الله بن شریک روایت کند که امام حسین علیه السلام مرور و عبور کرد بر حلقه ای از بنی امیه که در مسجدرسول خدا صلی الله و علیه و آله نشسته بودند، فرمود آگاه باشید بخدا قسم دنیا نرود تا وقتی که خداوند مردی از نسل من بفرستد که هزار نفر از شما را بکشد و با آن هزار هزار نفر دیگر را بکشد، و با آن هزار ، هزار نفر دیگر بکشد (که مجموع سه هزار نفر می شود) راوی عرض کرد فدایت شوم ایشان عددشان به این مقدار نمی رسد . فرمود وای بر تو در آن زمان از صلب هر مردی چنان و چنان است. و مولی و غلام ایشان از خودشان می باشد (یعنی از قریش)

ص: 136

«بنو حفصه»

در ملاحم سید ص 128 باب 45 روایت کند که زود است بنو حفصه یعنی ترکها بروند بسوی عراق و غلبه کنند بر هر سفید و سیاهی و پادشاهی ایشان ادامه داشته باشد مثل پادشاهی فرعون ، تا وقتیکه خود را استمساک و منع کنند و خود را عزیز دانند و ستم نمایند خداوند باران را از ایشان منع و بواسطه بعض ایشان از بعض دیگر انتقام بکشد برای بد رفتاریشان با رعیت و کشتن مسلمانها ، لباس ایشان لباس اهل کفر است ، آن وقت بین ایشان دشمنی و بغض و کینه واقع شود آن وقت متواری و نابود شوند، آن وقت پادشاهی در نسل پیغمبر گذاشته شود و ایشان اولی از مردم هستند و سزاوارتر از دیگرانند به گفتار عدل.

«بنوالحكم بن ابی العاص»

در مستدرک حاکم ج 4 ص 480 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود خواب دیدم که بنو الحكم بن ابی العاص از منبر بالا می روند مثل بوزینه بعد از آنهم پیغمبر را خنده روی ندیدند تا وفات نمود.

«بنو شیبه»

در غیبت نعمانی ص 308 ذیل حدیث دوم از حضرت صادق علیه السلام روایت کند که اول چیزی که حضرت حجت به آن ابتداء می کند آن است که دست بنی شیبه را قطع می کند و در کعبه آویزان می کند و منادی حضرت ندا می کند که ایشانند دزدان خانه خدا. الحديث.

در تهذیب ج 4 ص 333 امام صادق از پدرش علیه السلام روایت کند که حضرت

ص: 137

حجت دستهای بنی شیبه را قطع کند و در کعبه آویزان نماید .

و در وافی ج 2 ص 113 از امام صادق علیه السلام روایت کند که حضرت دستهای بنی شیبه را قطع کند و به کعبه آویزان نماید و بر آن بنویسد دزدان کعبه .

«بنو العباس»

(1) در ملاحم سید ص 32 روایت کند که چون خراسان فتح شد عمر بن الخطاب گریه کرد ، عبدالرحمن بن عوف گفت آیا گریه می کنی یا امیر المؤمنين و حال آنکه یک همچه فتحی برای شما شده ، گفت چرا گریه نکنم دوست می داشتم بین ما و ایشان یک دریای آتش فاصل بود. چون از رسول خدا صلی الله و علیه و آله شنیدم که فرمود چون پرچمهای اولاد عباس از گردنه خراسان رو آور شود خبر مرگ اسلام آورده شده و هرکس زیر پرچم ایشان در آید شفاعت من روز قیامت به ایشان نرسد.

(2) و در ص 34 ازرسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود مرا با بني العباس چکار ؟ امت من را دسته دسته کردند، و خونهایشان را ریختند و لباس سیاه بر ایشان پوشانیدند ، خدا لباس آتشین به ایشان بپوشاند .

(3) در حدیث دیگر فرمود وای بر امت من از دو دسته ، بنو امیه و بنو العباس که هر دو پرچم گمراهی هستند .

خارج می شود پرچم سیاه برای بني العباس الخ . در شعیب بن صالح خواهد آمد.

(4) و در ص 35 باب 34 روایت کند که برای بني العباس دو پرچم خواهد بود یکی اولش نصر و آخرش وزر است یاریش نکنید خدا یاریش نکند. دوم اولش وزر است و آخرش کفر یاریش نکنید خدا یاریش نکند.

(5) و در ص 36 باب 39 روایت کند که خارج می شود از طرف خراسان

ص: 138

پرچمی و همیشه برپا هستند تا اینکه ظاهر شود هلاکشان از همان طرفی که ظهور پیدا کرده بودند (چون بني العباس اول از طرف خراسان یاری شدند و آخر هم از طرف خراسان نابود شدند)

(6) و در ص 37 باب 40 از کعب روایت کند که چون پادشاهی برسد به مردی از بني العباس که او را عبدالله نامند و آن صاحب (عین) است و آخر ایشان است به عبدالله افتتاح می شود و به عبدالله ختم می گردد(1) پس کلید بلاءو شمشیر فناء است . الحديث.

(7) و در ص 39 باب 49 روایت کند که همیشه مردم در خیر و راحتند مادامیکه پادشاهی بني العباس منقضی نشده باشد، پس وقتی که پادشاهی ایشان منقضی شد همیشه مردم در فتنه باشند تا قيام مهدی علیه السلام.

(8) و در ص 39 باب 50 روایت کند که بني العباس به پادشاهی رسند بطوریکه مردم از خیر مأیوس باشند پس از آن امر ایشان پراکنده شود پس در آن وقت اگر نیافتید مگر سوراخ عقربی را پس داخل شوید در آن که مردم به شر طویلی مبتلا خواهند شد تا پادشاهی ایشان از بین برود و مهدی علیه السلام قیام کند.

(9) و در ص 39 باب 51 از ابن عباس روایت کند که رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود چون پنجمی از اهل بیت من بمیرد (که مراد هارون الرشید باشد) پس فتنه و کشتار باشد تا هفتمی بمیرد همین طور فتنه باقی است تا مهدی قیام کند.

(10) و در ص 43 باب 61 از کعب الاحبار روایت کند که علامت از بین رفتن سلطنت بني العباس سرخی ایست که در آسمان ظاهر می شود . و ستاره ای است که از مشرق طلوع می کند مثل ماه شب چهارده روشنائی می دهد پس گره

ص: 139


1- یعنی اول خلفاء بني العباس اسمش عبدالله است و آخرش نیز عبدالله است چون سفاح اسمش عبدالله بن محمد است که اول خلفاء ایشان است و مستعصم که اسمش عبدالله بن مستبصر است آخرایشان است.

می خورد (یا برطرف می شود) ولید می گوید از کعب رسیده که قحطی در مشرق و بلائی در مغرب و سرخی در جو آسمان و مرگی از طرف قبله انتشار پیدا می کند .

(11) و در ص 59 باب 114 روایت کند که مردی از بنی هاشم سلطنت کند و بنی امیه را بکشد و از ایشان نگذارد مگر اندکی و از غیر ایشان نکشد پس از او مردی از بنی امیه خروج کند (یعنی سفیانی) و عوض هر مردی دو نفر بکشد ، بطوریکه نماند مگر زنها پس از او مهدی علیه السلام خروج کند.

(12) و در غیبت نعمانی ص 199 ذیل حدیث 12 امام چهارم علیه السلام فرمود: بدرستی که در صلب او (یعنی ابن عباس) ودیعه ایست که خلق شده برای جهنم، زود است که جماعتی را از دین خدا فوج فوج خارج کند الخ.

(13) و ایضا در ص 249 حدیث چهارم از امیرالمؤمنین روایت کند که ملک و پادشاهی بني العباس آسان است سختی در آن نیست ، که اگر بر علیه ایشان ترک و دیلم و سند و هند و بربر و طیلسان قیام کنند نتوانند آن را زائل کنند و همیشه در فراخی عیش خواهند بود، تا اینکه اصحاب و دوستان ایشان کم شوند آن وقت خداوند مسلط می کند بر ایشان کافری را ، خروج بر ایشان از همان طرفی که ملک به ایشان رسید (که خراسان باشد) بر شهری نگذرد جز آنکه فتح کند آن را، و پرچمی بلند نشود برای او مگر آنکه بشکند آن را ونه نعمتی مگر آنکه زائل نماید آن را ، وای بر کسی که معارضه کند او را، و همیشه اینطور خواهد بود تا پیروز شود و پیروزیش را بدهد به مردی از عترت من که حق بگوید و بحق عمل کند.

(14) و در غیبت نعمانی ص 259 و بحار ج 52 ص 234 از امام محمد باقر علیه السلام روایت کند که باید بني العباس مالک شوند و چون به ملک برسند و اختلاف کنند و امرشان پراکنده شود، بر علیه ایشان خراسانی و سفیانی خروج کنند این از مشرق و آن از مغرب هر دو بسوی کوفه بشتابند مثل دو اسب گرو

ص: 140

بسته تا وقتی که بوده باشد هلاکشان بدست این دو طائفه آگاه باشید که یک نفر از ایشان را باقی نخواهند گذاشت.

(15) و ایضا در ص 287 حدیث 7 مفضل بن عمر می گوید در طواف نزد امام ششم بودم پس به من نگاه کرده فرمود چرا مهموم می بینم تو را و رنگ صورتت متغیر است ؟ عرض کردم فدایت شوم چشمم به بنی عباس است که چه سلطنتی دارند اگر این پادشاهی بدست شما بود ماهم با شما بودیم . حضرت فرمود ای مفضل (نه چنین است اگر ملک و پادشاهی در دست ما بود باید بود شبها در حراست مردم بکوشیم و روزها به امور و مهمات مردم بپردازیم و غذایی درشت بخوریم و لباس خشن بپوشیم مثل أمير المؤمنین (که نان جو می خوردند و لباس پشمی می پوشیدند و الا آتش است پس پادشاهی از ما گرفته شده پس ما (آزاد شدیم) می خوریم و می آشامیم و آیا دیده ای که ظلمی را خداوند نعمت قرار دهد مثل این ظلم که به ما شده (یعنی تکلیف مردم بر حکومت وقت است چون حکومت نداریم مأموریتی هم که مثل امیرالمؤمنین علیه السلام زندگی بکنیم نداریم).

(16) و در ص 302 حدیث 9 علی بن ابی حمزه روایت کند که من در بین مکه و مدینه با موسی بن جعفر علیه السلام بودم روزی به من فرمود ای علی اگر اهل آسمانها و زمین بر بني العباس خروج کنند زمین از خون ایشان سیراب شود(یعنی هرکس بر علیه بني العباس خروج کند روبرو می شود با شکست) تا وقتی سفیانی خروج کند عرض کردم امر سفیانی از علامت حتمیه است فرمود بلی، پس مقداری مکث فرمودند پس سر مبارک را بالا نموده فرمودند ملک بنی العباس مکر و خدعه است ، می رود بطوریکه نماند از آن چیزی پس از آن دو مرتبه تجدید می شود بطوریکه گفته شود چیزی از آن نگذشته.

(17) در ملاحم ص 56 از کعب روایت کند که وقتی دور زد آسیای بنی

ص: 141

العباس و بستند صاحبان پرچمهای سیاه اسبهای خود را به درختهای زیتون شام و هلاک کرد خدا اصهب را، و کشت او را با عموم خانواده او، بر دست ایشان تا اینکه باقی نماند از ایشان یک نفر بنی امیه جز فرار کننده و مخفی شده ، و ساقط می کند سفیانی بنو جعفر و بنو عباس را، و بنشیند ابن آكلة الأكباد (پسر هند جگر خوار) روی منبر دمشق ، و خروج کند بربر بسوی ناف شام (که دمشق است) پس آن علامت خروج مهدی است.

«بنو فاطمه»

در غیبت نعمانی ص 288 حدیث دوم از ابی خالد کابلی روایت کند که می گوید چون على بن الحسین علیه السلام از دنیا رفت داخل شدم بر امام محمد باقر علیه السلام و عرض کردم فدایت شوم میدانی که من از همه دست کشیده به پدرت پیوسته و به او مأنوس بودم ، و از مردم وحشت داشتم حضرت فرمود راست می گوئی ای ابا خالد حالا چه می خواهی ؟ عرض کردم فدایت شوم پدرت صاحب این امر را به من معرفی فرموده بود به صفتی که اگر در راه او را ببینم هر آینه دستش را خواهم گرفت. حضرت فرمود حالا چه می خواهی ای ابا خالد ؟ عرض کرد می خواهم نامش را ببری تا اسمش را بدانم (یعنی امام بعد از خود را به من معرفی کن) پس حضرت فرمود بخدا قسم ای ابا خالد از من سؤال کردی از چیزی که ناراحت کننده است و بدرستیکه سؤال کردی از من از امری که به احدی نگفته ام و اگر به کسی گفته بودم هر آینه بتو هم خبر می دادم ، و بتحقيق سؤال کردی از امری که اگر اولاد فاطمه بشناسند او را جلدش را بکنند و او را قطعه قطعه کنند (پس وقتی که اولاد فاطمه زیر بار حق نروند پس وای بر مردم بیگانه)

ص: 142

«بنو قنطوراء»

**بنی قنطوراء(1)

(1) در ملاحم ص 87 از عبدالله بن عمر روایت کند که به اهل عراق گفت قسم به خدائی که جز او نیست زود است که بنو قنطورا شما را از خراسان و سجستان سوق دهند و بیرون کنند بیرون کردن سختی تا شما را به ابله (شهریست نزدیک بصره) برسانند و اسبی را باقی نگذارند پس بفرستند بسوی اهل بصره که یا از بلاد ما خارج شوید و یا ما بر شما نازل خواهیم شد ، پس سه فرقه می شوند یک فرقه ملحق به کوفه می شوند و یک فرقه ملحق به حجاز می گردند و یک فرقه به زمین بادیه که زمین عرب باشد می روند، پس داخل بصره شده یکسال اقامت می کنند پس می فرستند بسوی اهل کوفه که یا از بلاد ما خارج شوید و یا ما بر شما نازل خواهیم شد ایشان هم سه فرقه می شوند یک فرقه به شام ملحق می شوند و یک فرقه به حجاز و یک فرقه به بادیه زمین عرب می روند و باقی می ماند عراق که احدی یک قفیز زمین و نه درهمی نداشته باشد و این وقتی است که حکومت با بچه ها باشد پس بخدا البته البته این خواهد شد سه مرتبه تکرار کرد.

(2) در ملاحم سید بن طاووس ص 90 باب 200 از عبدالله بن عمر روایت کرد که زود است بنو قنطورا ابن کنکر خارج بشوند و اهل خراسان را ترغیب کنند بر سیر کردن ترغیب کردن سختی ، تا اسبهاشان را وارد بر نهر آبله (2) پس

ص: 143


1- بنو قنطوراء في نهاية الأرب هم بطن من العمالقة من العرب العارية البائدة. وقال في القاموس : بنو قنطورا الترك او السودان ، او جارية لابراهیم علیه السلام من نسلها الترك.و در لسان العرب گوید بنو قنطوراء هم الترك يعنی ایشان ترکند . و در حدیث ابی بکره دارد که چون آخرالزمان شود بیاید بنوقنطورا و اقوال گذشته را هم تقل کرده انتهی.
2- در معجم البلدان گوید الابله شهریست در کنار دجله بصره و اقدم از بصره است.و در بصره و ترک گذشت و خواهد آمد آنچه مناسب این مقام است.

بفرستند بسوی اهل بصره که واگذارید برای ما زمینهای خود را با ما بر شما نازل می شویم پس (اهل بصره) سه فرقه شوند یک فرقه ملحق به عرب شوند و یک فرقه ملحق به شام گردند و یک فرقه به دشمنهاشان ملحق شوند، و علامت این آن است که حکومت بی خردان همه زمین را بگیرد.

(3) و ايضا از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که زمینی است آن را بصره یا بصيره گویند بیاید بسوی ایشان بنو قنطورا تا وارد شوند به نهری که آن را دجله گویند صاحب نخل خرما است. پس (اهل بصره) سه فرقه شوند، یک فرقه ملحق به اصل خود شوند پس هلاک گردند، و یک فرقه خودداری کنند پس کافر شوند، و یک فرقه عيالات خود را پشت سر نگاه دارند و با ایشان مقاتله نمایند خداوند هم فتح کند بر ایشان.

و در ص 127 باب 43 ایضا به این مضمون روایت شده .

(4) و در ص 92 راجع به بنو قنطوراء آمده است که چشمهایشان مثل وزغ است و رویهایشان مثل سپر است و برای ایشان جنگی است بین دجله و فرات، و جنگی است به مرج حمار و جنگی است در دجله که اول روز هرکس بخواهد عبور کند به شام صد دینار باید بدهد و در آخر روز زیادتر می شود.

(5) در حدیث دیگر از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که متفرق شوند به سه فرقه یک فرقه مکث کنند و یک فرقه به پدرانشان منابت الشيح (1) وقيصوم ملحق شوند، و یک فرقه به شام ملحق شوند و ایشان بهترین فرقه ها هستند.

(6) و در ص 92 از عبدالله بن عمر روایت کند که زود است بنو قنطوراء شما را از زمین عراق خارج کنند راوی گفت پس برمی گردیم ؟ گفت تو می خواهی برگردی گفت بلی گفت بلی بر می گردید و برای شما زندگی پاکیزهای خواهد بود.

ص: 144


1- الشيح در معجم البلدان گوید موضعی است در دیار بنو یربوع و موضعی است به يمامه و موضعی است در جزیره.

(7) در ص 127 باب 42 از عبدالله بن عمر نقل کرده که به اهل بصره گفت زود است بنو قنطوراء بر شما نازل شوند و به هر درخت خرمائی اسبی ببندند . پس شما را از آن خارج کنند تا ملحق به ركبه و سنی کنند(1) پرسیدند بنو قنطورا چیست گفت خدا می داند اما از جهت اسم پس ما در کتابها یافته ایم و اما از جهت صفت صفتِ تُرک است.

(8) و در ملاحم ص 170 روایت کند که زود است پادشاهی عرب برچیده شود گفته شد کی بر می چیند گفت بنوقنطورا و ایشان جماعتی هستند که صورتهای عریض و بینی های پهن و چشمهای کوچک دارند صورتهاشان مثل سپر چکش خورده است. می آیند و در دهی نزدیکی زمین عرب بلکه از زمین عرب است نازل می شوند که آن ده را جبانة اللون گویند عرب با ایشان قتال شدیدی کنند پس ترک (یعنی بنو قنطوراء) بگویند برادران ما را که از عجم هستند به ما بدهید ما جنگ نمی کنیم عرب به عجم می گویند ملحق شوید به برادران خود آنها بگویند وای بر شما بعد از اسلام برویم کافر شویم (بی برادر بمانیم چنین برادری نمی خواهیم) پس عجم با ایشان بجنگند و ایشان را بکشند بطوریکه خبرنگاری هم برای ایشان باقی نماند پس عجم اموال ایشان را به غنیمت بردارند عربها بگویند از این غنیمت به ما هم بدهید عجم بگویند هیچ به شما نخواهیم داد شما ما را ذلیل کردید و کمک نکردید.

(9) و در مستدرک حاکم ج 4 ص 502 از عبدالله بن عمر روایت کند که از اهل عراق پرسید چه مقدار مسافت است بین شما و بين اُبُلّه گفتند چهار فرسخ گفت زود است که بنو قنطوراء پسر کرکر شما را از خراسان و سجستان سوق دهند و برانند سوقی سختی پس خارج شوند و بروند تا اینکه اسبهای خود را به نهر دجله ببندند جماعتی هستند ایشان که چشمان کوچک و بینی پهن دارند

ص: 145


1- ركبه اسم موضعی است و هكذا سنی .

مثل اینکه صورتهایشان سپر چکش خورده است .

«بنو کاوان»

**بنو کاوان(1)

در غیبت نعمانی ص 275 از امیرالمؤمنین علیه السلام سؤال می شود کی خداوند زمین را از ظالمین پاک می کند تا آنجا که فرمود هر وقت برخیزد قیام کننده ای از خراسان و غلبه کند بر زمین کرمان و ملتان (شهریست در هند) و بگذرد بر جزیرۂ بنی کاوان تا آخر حديث.

«بنو کلاب»

در الزام الناصب ج 2 ص 207 از امیرالمؤمنین علیه السلام در ذیل خطبه البيان روایت کند که حضرت مهدی علیه السلام از طرف دریاچه بطرف قبیله بنی کلاب می رود تا آنکه به دمشق می رسد ، و لشکری بطرف قبیله های بنی کلاب می فرستد و زنان ایشان را اسیر می کند، و اغلب مردان ایشان را می کشد پس اسیران را می آورند و آنها به حضرت ایمان می آورند الخ.

«بنو مرداس»

**بنو مرداس(2)

در غیبت نعمانی ص 291 از محمد بن الحنفيه روایت کند که فرمود بلی والله برای بنی مرداس پادشاهی و سلطنتی است استوار و پابرجا، در پادشاهیشان خیری نباشد در پادشاهیشان سختی باشد و آسانی نباشد اشخاص دور را نزدیک و اشخاص نزدیک را دور سازند تا وقتی که از مكر خدا و عقابش ایمن شوند صیحه ای بر ایشان زده شود که احدی را باقی نگذار تا آخر حديث.

ص: 146


1- جزیره بنی کاوان جزیره لافت هم می گویند بين عمان و بحرین است.
2- مراد بني العباس است.

«بنو هاشم»

در ملاحم ص 9، و ص 59 از ابی قبیل روایت کند که مردی از بنی هاشم به حکومت رسد پس از بنی امیه آنقدر بکشد که نماند از ایشان مگر اندکی، و ازغیر ایشان کسی را نکشد . پس مردی از بنی امیه خروج کند پس به هریک مرد دو نفر بکشد، تا وقتی که نماند مگر زنها آن وقت مهدی خروج کند.

در اثبات الهداة ج 3 ص 726 از امام صادق علیه السلام روایت کند که خروج نکند قائم علیه السلام مگر بعد از آنکه دوازده نفر از بنی هاشم خروج کنند و همه دعوت بخود کنند (یعنی ادعای امامت داشته باشند)

خلیفه ای از بنی هاشم وارد بیت المقدس شود الخ . در بیت المقدس خواهد آمد .

«بواسیر»

در الزام الناصب ج 2 ص 125 از رسول خدا این روایت کند که یکی از علامات ظهور بواسیر و مرگ ناگهانی و مرض خوره است.

«بهائم»

در ملاحم سید ص 16 و ص 18 و ص 157 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که در فتنه پنجم مردم مثل بهائم می شوند (یعنی اختیاری از خود ندارند).

در مستدرک حاکم ج 4 ص 437 از امیرالمؤمنین علیه السلام در ذیل حدیثی روایت کند که فتنه ای خواهد آمد که کورکننده و کرکننده و شامل همه خواهد شد، در ان فتنه مردم مثل بهائم و چهارپایان می شوند.

و در ص 505 از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام روایت کند که در فتنه سیاه و تار مردم مثل بهائم می باشند.

ص: 147

«بهترین مردم در آخر زمان»

در مستدرک ج 4 ص 446 و ص 464 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که بهترین مردم در فتنه مردی باشد که افسار اسب خود را گرفته باشد و پشت دشمنان خدا باشد که او از ایشان بترسد و ایشان از او ، یا مردی که گوشه بیابانی باشد و حق خدا را ادا نماید.

و در ص 448 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فتنه ای خواهد شد که سالمترین مردم در آن فتنه با بهترین مردم در آن فتنه لشکر غربی هستند.

و در الزام الناصب چاپ قدیم ص 197 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود بهترین مردم در زمان فتنه آن است که در خانه خود مخفی باشد و با کسی رفت و آمد نداشته باشد و آن کسی که در نزدیکی بیت المقدس سکونت داشته باشد الخ.

در ملاحم سید ص 68 دارد که بهترین یاران مهدی علیه السلام کسانی هستند که یاریش و بیعتش کنند و آنها از اهل کوفه و یمن و ابدال شام هستند .

«بهلول»

در الزام الناصب ج 2 ص 249 و چاپ قدیم ص 213 از خطبه تطنجيه امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کند که فرمود سپس بیاید بهلول (الايدح الانددی الاريح المشوم يومه) بحسب ترجمه آیه الله زاده مرعشی نجفی دام ظله يعنی بهلول خوش طبع و همتا و خوش خلق می آید که روزش شوم و زشت است، و در مراصد گفته (ایذج) قریه ایست در سمرقند ايضا (انددی) قریه ایست در نسف که انهم شهریست بین جیحون و سمر قند والله العالم بمراده .

و بعضی با بهلول زنده بنام حاج شیخ محمد تقی معروف تطبيق کرده اند.

ص: 148

«بیت الحرام»

در مسجدالحرام خواهد آمد.

«بیت الحمد»

در صاحب الامر حدیث 16 خواهد آمد.

«بیت المقدس»

در مستدرک حاکم ج 4 ص 509 در ضمن حدیثی رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود که زودی باشد که بیت المقدس را بهتر از دنیا بدانند یا بهتر از دنیا و آنچه در دنیا است.

در الزام الناصب ص203 دارد که سه نفر از یاران حضرت حجت از بیت المقدس است اسم یکی بشر و دیگری دارد و سومی عمران.

در ملاحم ص 80 محمد بن حنفیه فرمود خليفه ای از بنی هاشم در بیت المقدس نازل شود که زمین را پر از عدل کند و بیت المقدس را بنائی کند که مثلش دیده نشده باشد و چهل سال مالک شود و هفت سال به خلافتش مانده صلح با روم بدست حضرتش واقع شود، پس به او مکر و حیله کنند و در عمق برای او اجتماع کنند پس بغم بمیرد بعد از او مردی از بنی هاشم سرکار آید، پس شکست رومیها و فتح قسطنطنیه بر دست او باشد. الخ.

در ص 81 از کعب روایت کند که پادشاهی در بیت المقدس لشکری به هند بفرستد و آن را فتح کند و گنجهایش را بگیرد و زیور بیت المقدس سازد الخ.

در الزام الناصب ج 2 ص 208 در ذیل خطبة البيان فرمود پس مهدی میرود به بیت المقدس و تابوت سکینه را با انگشتر سلیمان بن داود علیه السلام و الواحی که بر

ص: 149

موسی بن عمران نازل شده بیرون می آورد.

در شعیب بن صالح خواهد آمد که در بیت المقدس نازل شود و آماده کند برای مهدی سلطنتش را و فاصله بین خروج او و تسليم امر به مهدی هفتاد و دو ماه طول خواهد کشید.

«بیداء»

در ملاحم سید ص 76 باب 166 از معجم البلدان نقل کند که بیداء اسم زمینی است نرم بین مکه و مدینه و به مکه نزدیکتر است در عداد شرق و جلو ذوالحلیفه است.

در ملاحم ص 75 فرمود چون لشکر سفیانی به زمین بیداء برسند اینجا خسف شود و به زمین فرو روند.

و در غیبت نعمانی ص 280 از امام پنجم که چون امیر لشکر سفیانی به بیداء وارد شوند ندا کننده ای از آسمان ندا کند ای زمین هلاک گردان ایشان را پس همه فرو روند و نماند مگر سه نفر که خداوند صورت ایشان را به عقب برگرداند. الحديث.

و در ص 264 یکی از علائم حتمیه را خسف بیداء شمرده .

«بیست و چهار باران»

در باران گذشت .

«بیست و هفت حرف»

علم 27 حرفست . در علم حدیث 84 خواهد آمد .

ص: 150

«بیست و هفت نفره»

از پشت کوفه ظهور کند با بیست و هفت نفر الخ . در قائم حدیث 51 خواهد آمد.

وقتی قائم از پشت این خانه ظهور کند خداوند بیست و هفت نفر مرد را الخ.در قائم حدیث 103 خواهد آمد.

«بیعت »

(1) در ملاحم سید ص 68 باب 141 دارد که در پرچم مهدی علیه السلام نوشته است (البيعة لله) بیعت برای خدا است.

(2) و در ملاحم ص 68 ایضا دارد که بهترین مردمی که او را (مهدی) یاری و بیعت می کنند از اهل کوفه و یمن و ابدال شام اند الخ.

(3) و در ملاحم ص 149 در ذیل حدیثی دارد که حضرت به یارانش می فرماید بیعت کنید به چهل خصلت و شرط کنید ده چیز را ، احنف از امیرالمؤمنین سؤال کرد که آن خصلتها کدام است ؟ حضرت فرمود بیعت می کنند که دزدی نکنند ، زنا نکنند، مردم را نکشند، حرمت کسی را هتک نکنند ، مسلمانی را فحش ندهند، به منزل کسی هجوم نکنند، و کسی را نزنند بحق (شاید بغير حق باشد یعنی کسی را بناحق نزنند)، و اسبهای لاغر را سوار نشوند، و کمربند طلا نبندند، و لباس خز نپوشند ، و لباس حریر نپوشند، و کفشی که تا بحال پوشیده نشده نپوشند، و مسجدی را خراب نکنند، و راهی را قطع نکنند، و یتیمی را ظلم نکنند، و رهگذر را نترسانند ، و بخیال مكر نباشند ، و مال یتیم را نخورند، و با غلامی فسق نکنند، و خمر نیاشامند، و خیانت به امانت نکنند، و خلف عهد نکنند ، و طعامی را حبس نکنند چه گندم باشد یا جو،

ص: 151

وکسی را که امان داده اند نکشند، و کسی را که فرار کرده دنبال نکنند، و خونی را نریزند، و مجروح و زخمی را نکشند، و لباس درشت بپوشند ، و خاک را بالش خود کنند، و نان جو بخورند، و به کم راضی باشند، و در راه خدا جهاد کنند آنچه سزاوار اوست ، و عطر ببویند، و از نجاست دوری کنند. (مؤلف گوید این خصلتها 33 تا بیشتر نشد شاید مابقی خصلتها از راوی سقط شده باشد) و شرط می کند برای ایشان بر خود که رفیقی نگیرد، و برود هرجا ایشان رفتند، و بوده باشد هر طور ایشان میل دارند، و به کم راضی باشد، و زمین را به کمک خدا پر از عدل کند چنانچه پر از جور و ستم گشته بود، و خدا را آنطوریکه سزاوار است عبادت کند، خراسان برای او فتح شود و اهل یمن او را اطاعت کنند الحديث.

(4) و در ملاحم ص 164 از نوف روایت کند که نوشته شده بر پرچم مهدی علیه السلام البيعة لله یعنی بیعت برای خدا است.

(5) در مستدرک ج 4 ص 431 از ام سلمه از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود بیعت شود با مردی از امت من در بین رکن و مقام مثل عده اهل بدر پس جماعتی از عراق و ابدال شام بیایند نزد او ، و لشکری از طرف شام طرف ایشان خروج کنند چون به زمین بیداء رسند در زمین فرو روند. الخبر.

(6) در مستدرک حاکم ج 4 ص 503 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود با او بیعت کنند مثل عدد اهل بدر راضی شود از ایشان ساکن آسمان و ساکن زمین.

(7) و در غیبت نعمانی ص 191 ح 45 از حضرت صادق علیه السلام روایت کند که قیام کند قائم و حال آنکه در گردن او بیعت احدی نباشد.

(8) و در همان ص 191 ح 46 حضرت فرمود قیام کند قائم و حال آنکه درگردن او نه عقدی باشد و نه عهدی و نه بیعتی .

ص: 152

(9) و در ص263 حضرت صادق علیه السلام فرمود مثل اینکه نظر می کنم بسوی آن حضرت که بین رکن و مقام با مردم بیعت می کند بر کتاب جدید و بر عرب سخت است.

(10) و در همان صفحه از حضرت صادق علیه السلام روایت کند که ندا می شود به اسم آن حضرت پس می آیند نزد او در وقتی که در پشت مقام است پس به او گفته می شود به اسم شما ندا شد چه انتظاری داری پس دستش را گرفته و با او بیعت می کنند.

(11) و در ص 274 حضرت باقر علیه السلام فرمود چون ظاهر شود بیعت با بچه آن وقت اظهار کند هر صاحب قدرتی قدرت خود را.

(12) و در ص 314 از حضرت باقر علیه السلام روایت کند اول کسی که با حضرت بیعت می کند جبرئیل است. و بعد سیصد و سیزده نفر (از اصحاب خاص) الحديث.

(13) و در کنز العمال ج 14 ص 271 فرمود بیعت کنند با مردی از امت من بین رکن و مقام مثل عدد بدر پس بیایند جوانان عراقی و ابدال شام پس لشکری از طرف شام بیاید چون به بیدا (بیابانی بین مدینه و مکه) برسند زمین ایشان را فرو برد، الخ.

بیعت کند بر کتاب جديد الخ. در عرب حدیث 4 خواهد آمد.

(14) بیعت کند با مهدی هفت نفر عالم الخ . در مهدی علیه السلام بعنوان (اذا انقطعت التجارات الخ) و بعنوان (يبايع المهدى سبعة رجال علماء الخ) خواهد آمد.

(15) در الزام الناصب ج 2 ص 257 حضرت صادق علیه السلام به مفضل فرمود ای مفضل هر بیعتی پیش از ظهور قائم علیه السلام کفر و نفاق و خدعه است ، خدا بیعت کننده و بیعت گیرندگان او را لعنت کند، بلکه ای مفضل (مهدی علیه السلام) تکیه به خانه خدا می دهد و دستش را دراز می کند و نوری از او می جهد و می گوید این دست خدا و از جانب خدا، و با امر خدا است ، پس این آیه را می خواند«إِنَّ

ص: 153

الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ ۚ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۖ» یعنی کسانی که با تو بیعت می کنند جز این نیست که با خدا بیعت می کنند دست خدا بالای دست ایشان است و هرکس بیعت را بشکند بضرر خود کار کرده ، پس اول کسی که دست او را می بوسد پس از آن بیعت می کند جبرئیل است . پس از آن ملائکه و نجباء جن بیعت می کنند، پس از آن نقباء مردم صبح می کنند در مکه پس بهم می گویند این مرد کیست که درجانب کعبه است و این مردم کیانند با او و این چه علامتی بود شب گذشته مشاهده شد و مثلش را ندیده بودیم پس بعضی دیگر بگویند این مرد همان صاحب بزها است ، پس بعضی به بعضی می گویند نگاه کنید آیا کسی را می شناسید پس می گویند ما جز چهار نفر از اهل مکه و چهار نفر از اهل مدینه احدی را نمی شناسیم و اسم آن هشت نفر را می برند، و این اول طلوع آفتاب است و چون آفتاب بلند شد از چشمه خورشید صدا کننده ای صدا کند به زبان عربی فصیح بطوریکه هرکس در آسمان و زمین است بشنوند ای گروه مردمان این مهدی از آل محمد صلی الله و علیه و آله است و اسم او را به اسم جدش می خواند و کنیه اش را ذکر می کند و نسبش را از حسن عسکری علیه السلام تا امام حسين علیه السلام ذکر می فرماید بیعت کنید هدایت یابید و مخالفت نکنید که گمراه شوید پس اول کسی که دستش را می بوسد ملائکه است پس از آن جن پس از ایشان نقباء اند و می گویند شنیدیم و اطاعت کردیم، هیچ کس نماند جز آنکه آن صدا را بشنود الخ.

بیعت کردن با کودک . در کودک خواهد آمد.

و بیعت کردن با غلام . در فرج حدیث سوم خواهد آمد.

«بينه»

حکم کند به آنچه د اود و سلیمان حکم می کردند بینه نخواهد. در قائم

ص: 154

حديث 4 و 21 خواهد آمد.

«بیوح»

**بیوح(1)

در غیبت نعمانی ص 271 حديث (44) احمد بن محمد بن ابی نصر می گوید شنیدم از حضرت رضا علیه السلام می فرمود قبل از این امر (ظهور) بُیوحٌ پس ندانستم بیوح چیست تا حج رفتم پس از عربی شنیدم که می گفت هذا يوم بيوح گفتم بیوح چیست گفت گرمای سخت.

و در قرب الاسناد نقل شده که حضرت رضا علیه السلام فرمود جلو این امر (ظهور) قتل بيوح است سؤال شد بیوح چیست فرمود دائم که هیچ سستی نداشته باشد .

«پابرهنه»

در کنز العمال ج 14 ص 237 دارد که یکی از علامات ساعت (ظهور) آن است که پابرهنه ها و لختیها رئیس مردم باشند.

و در ص 240 دارد که ببینی پابرهنه ها و لختیها که گوسفند چران بودند به همدیگر مباهات کنند در ساختمان.

و در ص 202 فرمود هر وقت دیدی لختیها و پابرهنه ها رئيس مردم شدند پس آن از اشراط ساعت است.

در حدیث دیگر فرمود وقتی دیدی پابرهنه ها و گرسنه ها و عيالها رئیس مردم شدند پس همان از علائم ساعت ظهور است.

اهل آن فتنه پابرهنه ها و لختی ها هستند الخ . در فتنه حديث 9 خواهد آمد.

ص: 155


1- بيوح را در نوائب الدهور ج 3 ص 315 حدیث هشتم (يبوح) نقل کرده به تقدیم یا و در ص316 حدیث دهم (بيوح) نقل کرده .

«پادشاه»

از دین پادشاهی به آئین پادشاهی در آید. در زمان حديث 45 خواهد آمد .

تا وقتیکه نبینی در آن مگر پادشاه ستمگر . در زمان حدیث 3 خواهد آمد .

«پادشاهان»

**پادشاهان(1)

در غیبت نعمانی ص 248 ح 3 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که بیاید بعد از صد و پنجاه سال پادشاهان کافر تا آنجا که می فرماید عدل خداوندی همیشه بر این امت شامل است تا وقتی که میل نکند قراء ایشان بسوی پادشاهان الخ. در علامات ظهور تمام حدیث خواهد آمد ان شاء الله.

هلاک کننده پادشاهانند الخ . در علامات ظهور حدیث 1 خواهد آمد.

پادشاه پادشاهان در مصر قیام کند الخ در علامات ظهور حدیث 8 خواهد آمد.

نازل شود بر اُمت من در آخر الزمان بلاء سخت از پادشاهانشان که هرگز نشنیده شده باشد . در زمان حدیث 12 خواهد آمد .

«پادشاهی بچه ها»

در بچه ها گذشت .

«پادشاهی حضرت»

در حکومت خواهد آمد.

ص: 156


1- در سلاطین هم خواهد آمد.

«پادشاهی سالانه رفته»

در قائم حدیث 72 خواهد آمد.

«پانزده»

وقتی امت من پانزده خصلت را انجام دهد الخ. در امت حدیث 28گذشت.

و بکشد فلان از پسر فلان پانزده قوچ الخ . در فرج حدیث 12 خواهد آمد.

پانزده نفر ایشان از قوم موسی هستند الخ. در قائم حدیث 50 خواهد آمد.

«پانصد»

پانصد نفر از قریش را گردن خواهد زد الخ. در قائم حدیث 10 و 118خواهد آمد.

در حیره مسجدی بنا کند که پانصد در داشته باشد الخ . در کوفه حدیث 11 خواهد آمد.

«پدران»

وای بر اولاد آخر الزمان از پدرانشان. در اولاد حدیث 2گذشت .

«پرچمها»

(1) در ملاحم سید ص 34 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که هر وقت پرچمهای سیاه خروج کرد پس بدرستیکه اولش فتنه است و وسطش گمراهی است، و آخرش کفر است.

(2) و در ص 35 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که وقتی دیدید پرچمهای

ص: 157

سیاه را ملازم زمین باشید و دست و پا حرکت می دهيد الخ.

(3) ایضا در ص 36 از حذيفه روایت کند که مردی از طرف مشرق خروج کند و مردم را به آل محمد صلی الله و علیه و آله دعوت کند و حال آنکه خودش دورترین مردم است از آل محمد صلی الله و علیه و آله پرچمهای سیاه نصب کند که اولش نصر است و آخرش کفر ، الخ.

(4) و در ص 37 روایت کند که چون پرچمهای زرد به مصر برسد فرار کن در زمین، و چون خبردار شوی که به شام (دمشق) رسیده اند اگر بتوانی به آسمان بروی یا در زمین بجا آور.

(5) و در ص 31 باب 28 از زهری روایت کند که گفت به من رسیده که پرچمهای سیاه از خراسان خروج می کند پس چون از گردنه خراسان سرازیر شد پس خبر مرگ اسلام رسیده است و رد نکند آنها را جز پرچمهای عجمها از اهل مغرب.

(6) و ايضا از عمر روایت کند که چون پرچمهای سیاه از مشرق وپرچمهای زرد از مغرب رو آور شوند به دمشق و شام پس آنجا است بلا.

(7) و ایضا در ص 32 از رسول خدا روایت کند که چون پرچمهای اولاد عباس از گردنه های خراسان رو آور شود آن وقت خبر مرگ اسلام را آورده اند و هرکس زیر پرچم ایشان برود در روز قیامت شفاعت من به او نرسد.

(8) در ملاحم سید ص 68 دارد که عبدالله بن شریک گفت با مهدی علیه السلام پرچم رسول خدا است که علامت دارد ای کاش من آن را درک می کردم و حال آنکه من جوان بودم.

(9) و در همان صفحه دارد که در پرچم مهدی علیه السلام نوشته است (البيعة لله)بیعت برای خدا است.

(10) در ملاحم سید ص 72 باب 157 دارد که اول پرچمی که حضرت

ص: 158

مهدی علیه السلام می بندد می فرستد بسوی ترک و ایشان را منهزم می کند و هر چه اسیر و مال دارند از دست ایشان می گیرد پس از آن می رود بسوی شام و آنجا را فتح می کند الخ.

(11) و در ص73 باب 160 دارد که حضرت با پرچم رسول خدا خروج می کند که از پشم زده شده مخمل سیاه چهار گوشه است.

بین خروج پرچم سیاه از خراسان و سعید بن صالح الخ. در سعید بن صالح خواهد آمد.

خارج می شود پرچم سیاه برای بني العباس الخ . در شعیب بن صالح خواهدآمد.

(12) و در ملاحم ص 77 باب 169 از کعب روایت کند که علامت خروج مهدی پرچم هائیست که از طرف مغرب می آید و پرچم دار مردی است لنگ از طائفه کنده .

(13) و در ص 88 ملاحم دارد که چون پرچمهای زرد داخل مصر شدند و غالب شدند بر آن و روی منبرش نشستند پس باید اهل شام در زمین قبرهای خودشان را مهیا کنند چون زمان بلاء است.

(14) و در ملاحم ص 161 باب 14 از رسول خدا علیه السلام روایت کند که جماعتی از طرف مشرق خروج کنند که با ایشان است پرچمهای سیاه ، حق را مطالبه کنند به ایشان ندهند، باز مطالبه کنند و به ایشان ندهند پس جنگ کنند و صبر نمایند پس راضی شوند که ملک را به ایشان بدهند پس قبول نکنند تا اینکه بدهند به مردی از اهل بیت من که پر کند از قسط و عدل چنانچه پر شده باشد از ظلم و جور ، پس هرکس ایشان را درک کند برود بسوی ایشان ولو اینکه چهار دست و پا روی یخ باشد.

(15) در مستدرک حاکم ج 4 ص 502 دارد که چون پرچمهای سیاه را دیدید که از طرف خراسان خارج شد بروید بسوی ایشان ولو اینکه با چهار

ص: 159

دست و پا باشید چون خلیفه خدا حضرت مهدی در ایشان است.

(16) در غيبت نعمانی ص 152 دارد که حضرت صادق علیه السلام فرمود 12 پرچم مشتبه بلند خواهد شد که شناخته نشود کدام حق است کدام باطل . مفضل گوید پس گریان شدم، حضرت فرمود چه شد که گریه می کنی عرض کردم فدایت شوم چگونه گریه نکنم و حال آنکه شما می فرمائیددوازده پرچم مشتبه بلند خواهد شد که حق از باطل شناخته نشود. پس حضرت نگاه به سوراخ خانه نموده که خورشید افتاده مجلس را روشن نموده پس فرمود ایا این خورشید روشنائی میدهد ؟ عرض کردم بلی فرمود بخدا قسم أمر ما از این روشنتر است.

و نظیر این حدیث را در تنویه از کافی نقل خواهیم کرد ان شاء الله .

(17) و در غیبت نعمانی ص 356 از امام محمد باقر علیه السلام روایت کند که در پرچمها پرچمی از پرچم یمانی با هدایت تر نیست آن رایت هدایت است به علت آنکه شما را بسوی صاحبتان دعوت می کند .

(18) و در غیبت نعمانی ایضا ص 291 از محمد بن بشیر از محمد بن حنفیه روایت کند که قبل از پرچم ما یک پرچم مال آل جعفر است و یک پرچم مال آل مرداس (یعنی بنی العباس) اما پرچم آل جعفر چیزی نیست (محمد بن بشر) گوید من غضب کردم و نزدیکترین مردم بودم به او پس عرض کردم فدایت شوم پیش از پرچم ما پرچمهائیست ؟ فرمود بلی بخدا قسم برای بنی مرداس (یعنی بنی عباس) حکومت پابرجا نیست ، پس نشناسند در حکومتشان چیزی از خیر و خوبی را، سلطنت ایشان سخت است آسانی در آن نیست ، دورها را نزدیک سازند و نزدیکانشان را دور کنند تا وقتی از مكر خدا و عذابش ایمن شوند، آن وقت صیحه ای به ایشان زده شود که کسی را برای ایشان باقی نگذارد نه نگهبانی که جمعشان كند و نه اواز دهنده ای که بتواند به ایشان و نه گروهی که دورش جمع شوند، خداوند مثلی در کتاب خود برای ایشان زده (در سوره

ص: 160

یونس آیه 24)«حَتَّىٰ إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلًا أَوْ نَهَارًا » تا آنکه زمین زینت خود را گرفت و زینت داد و اهل زمین گمان کردند که ایشان مسلط بر آن هستند، ناگاه امر ما عذاب ما) در شب یا روز به ایشان رسید ، پس محمد بن حنفيه قسم یاد کرد به خدا که این آیه در شأن ایشان وارد شده پس عرض کردم فدایت شوم بدرستیکه حدیث کردی مرا درباره ایشان به امر بزرگی پس کی هلاک خواهند شد؟ فرمود وای بر تو ای محمد خدا علمش مخالفت می کند با وقت گذاران، موسی علیه السلام با گروهش سی روز وعده کرد و در علم خدا چهل روز بود و موسی را هم با خبر نکرده پس قومش كافر و گوساله پرست شدند بجهت آنکه ده روز از وعده گذشته بود، و يونس با قومش وعده عذاب کرد، و در علم خدا بود که عفوشان کند، و شد آنچه را که می دانی (پس وقت برای هلاکت ایشان نمی شود معین کرد) ولكن وقتی که دیدی حاجت ظاهر شد (یعنی مردم اظهار احتیاج می کنند) و شخصی بگوید دیشب بی شام خوابیدم ، و مردی تو را ملاقات کند به یک رو و روز دیگر ملاقات کند به روی دیگر، عرض کردم ظاهر شدن حاجت را فهمیدم و دیگری را نفهمیدم مراد چیست ؟ فرمود با روی باز با تو ملاقات می کند چون از او قرض خواسته باشی با روی گرفته با تو ملاقات می کند پس آن وقت است که صدای اسمانی نزدیک است واقع شود.

(19) و در غيبت نعمانی ص 299 دارد که حضرت صادق علیه السلام فرمود چون پرچم حق ظاهر شود اهل مشرق و مغرب آن را لعن کنند، آیا می دانی برای چیست عرض کردم نه ، فرمود برای آن چیزیست که مردم از اهل بیتش می بینند قبل از خروجش.

(20) و در همان صفحه حضرت صادق علیه السلام فرمود چون پرچم حق بلند شود اهل مشرق و مغرب آن را لعن کنند راوی گفت برای چه ؟ فرمود برای آنچه که از

ص: 161

بنی هاشم ملاقات می کنند.

مرحوم حاج شیخ جواد خراسانی می فرماید پس از این دو حدیث ظاهر می شود که قبل از حضرت بنی هاشم جور و تعدیاتی خواهند داشت که مردم از ایشان به تنگ آمده باشند که چون رایت حق را هم ببینند بر آن قیاس کنند.

(21) ایضا در غیبت نعمانی ص307 در دو حدیث دارد که پرچم رسول خدا را باز نکرد مگر امیر المؤمنين علیه السلام در روز بصره و حضرت قائم علیه السلام در روز خروجش و چون حضرت قائم علیه السلام آن را بحرکت آورد نماند احدی در مشرق و نه در مغرب جز آنکه آن را لعن کند (البته این مضمون بعض جملات حدیث است) علتش هم قبلا معلوم شد که چرا لعن می کنند و تمام حدیث در قائم حدیث 64 خواهد آمد.

(22) در غیبت نعمانی ص 308 از ابی حمزه ثمالی نقل شده که گفت حضرت باقر علیه السلام به من فرمود ای ثابت گویا قائم اهل بیتم را می بینم که روی به این نجف شما آورده - و با دست اشاره به جانب کوفه فرمود - و همین که روی به نجف شما آورد پرچم رسول خدا را باز کند و چون آن را باز کند ملائکه بدور او جمع شوند عرض کردم پرچم رسول خدا چیست ؟ فرمود عمودش از عمودهای عرش و رحمت خدا است ، و بقیه اش از نصرت خدا است ، و فرود نیاورد آن پرچم را به چیزی مگر آنکه آن را هلاک سازد، عرض کردم آن نزد شما پنهان است تا قائم قیام کند یا آورده می شود ؟ فرمود نه بلکه آورده می شود گفتم چه کسی آن را می آورد؟ فرمود جبرئیل (ما شکی نداریم که مواریث انبیاء نزد ائمه است و اینکه فرموده نه بلکه آورده می شود از باب تقیه یا مصالح دیگری بوده)

و از ابان بن تغلب هم این روایت با مختصر کم و زیادی نقل شده .

(23) و در غیبت نعمانی ص 310 أيضا از ابان بن تغلب روایت کند که

ص: 162

حضرت صادق علیه السلام فرمود گویا نظر می کنم به قائم که چون در پشت نجف قرار می گیرد زره سفید رسول خدا را می پوشد و خود را حرکتی می دهد پس بر بدنش راست و قالب آید پس لباس سبزی بر روی آن می پوشد ، و بر اسب سیاه و سفیدی که دارد و میان دو چشمش سفید است سوار می شود و حرکتی به آن می دهد بطوریکه همه خیال کنند حضرت با ایشان است ، و پرچم رسول خدا را باز کند که عمودش از عمودهای عرش خدا است ، و بقیه اش از نصر خدا است، و بهر چه با آن اشاره کند هلاکش سازد.

عرض کردم آیا آن پرچم نزد شما پنهان است یا آورده می شود ؟ فرمود بلکه جبرئیل می آورد آن را پس چون آن پرچم را باز کند نماند مؤمنی مگر آنکه قلبش قوی و از پاره آهن سخت تر باشد، و قوت چهل مرد به او داده شود، وهیچ میت مؤمنی نباشد جز آنکه فرحی در قبرش داخل شود و این در هنگامی است که در قبرشان به زیارت همدیگر می روند و بهم بشارت قیام قائم علیه السلام را می دهند و وارد شوند بر او سیزده هزار و سیصد و سیزده ملک ، راوی گفت همه اینها قبل از حجت با احدی از انبیاء بوده اند ؟ فرمود بلی ایشان با نوح در کشتی بوده و با ابراهیم در آتش بودند و با موسی در وقت شکافتن دریا بودند، و با عیسی در وقت بالا رفتن به آسمان بودند، و چهار هزار صف زده با پیغمبر صلی الله و علیه و آله بودند و سیصد و سیزده ملک در روز بدر بودند، و چهار هزار ملک آمدند که در رکاب امام حسين علیه السلام جنگ کنند و حضرت اذنشان نداد پس بازگشت کردند که دستور بگیرند ولی چون دوباره آمدند دیدند امام حسین علیه السلام کشته شده پس ایشان نزد قبر شریفش مو پریشان و غبار آلود گریه می کنند تا روز قیامت و رئیسی دارند که او را منصور می نامند پس زیارت نکند او را زائری مگر آنکه به استقبال او می روند، ووداع نکند او را وداع کننده ای مگر آنکه مشایعتش کنند ، و مریضی نباشد مگر آنکه عیادتش کنند و نمیرد کسی مگر آنکه نماز بر او

ص: 163

بخوانند و استغفار برایش کنند بعد از مرگش پس همه اینها منتظر قیام قائم هستند پس درود بر کسی که این منزلت و مرتبت و مقام را نزد خدا دارد و دور گرداند خدا کسی را که ادعای این مقام را برای غیر ایشان بنماید که مستحق این مقام نیستند، و اهلیت ندارند و مورد رضای خدا نیستند، و خداوند گرامی دارد ما را بواسطه موالات و دوستی او و قرار دهد ما را از یاران او و تابعین او برحمت و منت خودش.

(24) و در روضه کافی ج 8 ص 295ح 452 از امام صادق علیه السلام روایت کند که هر پرچمی بالا رود قبل از قیام قائم پس صاحب آن طاغوت است و عبادت کرده شود غیر از خدا.

(25) در کنز العمال ج 14 ص 261 فرمود وقتی دیدید پرچمهای سیاه از طرف خراسان آمد بروید رو به آن که در آنست خلیفه خدا مهدی.

(26) در ملاحم سید ص 72 و در البرهان ص 130 دارد که اول پرچمی که مهدی علیه السلام مهیا می کند می فرستد بسوی ترک الخ.

(27) در البرهان ص 148 از ثوبان از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که پرچمهای سیاه از طرف مشرق می آید مثل اینکه قلبشان (یعنی صاحبان پرچم) پاره آهن است هرکس شنید آمدنشان را برود بسوی او و بیعت کند با او گرچه با سینه اش از روی یخ برود.

(28) در البرهان ص 149 دارد که رسول خدا صلی الله و علیه و آله یاد آور شد ناراحتی و گرفتاریهائیکه به اهل بیتش رو آور می شود، تا اینکه خداوند می فرستد پرچمی از مشرق که سیاه باشد، هرکس آن را یاری کرد خدا هم او را یاری کند و هر کس آن را خوار کرد خدا هم او را خوار و ذلیل کند تا بیاید مردی که اسمش اسم من باشد ، پس کار خود را به او واگذار کنند پس خدا او را تایید و نصرت دهد.

شاید مراد از این حدیث و حدیث 26 - 28 آن باشد که از باب تقیه بروید و با

ص: 164

او بیعت ظاهری کنید که مال و جان شما محفوظ بماند تا صاحب شما هم بیاید و شاهد بر این جمع حدیث 24 باشد و الله العالم.

(29) در نوائب الدهور ج 3 ص 32 در ذیل حدیث سدير نقل کند که حضرت صادق علیه السلام اشاره به شام فرمود که سه پرچم بلند می شود پرچم حسینی و پرچم اموی و پرچم قیس ، در حالتیکه این سه پرچم بلند می شود سفیانی خروج می کند و آنها را مثل زراعت می چیند که هرگز مثلش دیده نشده باشد.

هر وقت پرچمهای قیس در مصر بحرکت آمد الخ . در فرج حديث 15 خواهد آمد.

با پرچم رسول خدا صلی الله و علیه و آله انگشتر سلیمان و سنگ موسی و عصای او ظاهر خواهد شد الخ . در قائم حديث 122 خواهد آمد.

داخل شدم من و ابان بر امام صادق علیه السلام و این در وقتی بود که پرچمهای سیاه در خراسان ظاهر شده بود الخ. در خروج کنندگان حدیث 17 خواهد آمد.

پرچمهای سیاه دوّمی چیست . در حمص خواهد آمد.

«پرنده»

در ملاحم ص 149 فرمود حضرت حجت اشاره کند به پرنده پس بیفتد روی کتف آقا الخ.

مؤمن از هوا پرنده را بخواهد و ذبح کند و کباب کند و بخورد و استخوانش را نشکند الخ . در قائم حدیث 102 خواهد آمد.

و پسر که پسر شما است فرمود خیر گفتم پسر پسر شما است الخ . در صاحب الامر ح 8 خواهد آمد.

ص: 165

«پشم»

در زمان حدیث 85 خواهد آمد.

«پله»

یکی از علامات ساخته شدن پلیست در پهلوی محله کرخ در بغداد .

چنانچه در کشف الغمه ج 2 ص 57 ذکر شده.

«پلاس خانه باش»

در مستدرک ج 4 ص 440 فرمود فتنه هائی در پیش دارید که مثل پاره شب تاریک است. راوی عرض کرد چه کنیم یا رسول الله حضرت فرمود پلاس خانه باشید.

در مستدرک ج 4 ص 448 فرمود فتنه ها مثل سیل خواهد آمد و چون دیدید آن را در خانه های خود جمع شوید و شمشیرهای خود را بشکنید و صورت خود را بپوشانید.

و در مستدرک ج 4 ص 525 در ذیل حدیثی دارد که رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود مالک زبانت باش و بنشین در خانه ات و آنچه را می شناسی بگیر و آنچه را نمی شناسی رها کن و بر تو باد به شخص خودت و امور عامه مردم را رها نما .(چون مردم به حرف خدا و پیغمبر عمل نکردند و به حرف تو بطریق اولی عمل نخواهند کرد مرد هستی خودت را نگاه دارد خداوند می فرماید : اگرراه حق را ببینند پیروی آن نکنند و اگر راه باطل را مشاهده کنند دنبال آن می دوند اگر قبول نداری امتحانش مجانیست)

در مستدرک ص 529 در ذیل حدیثی دارد که دجال از یهودیه اصفهان

ص: 166

خروج می کند. فرمود امرشان کن که پلاسی باشند از پلاسهای خانه خود.

در بحار ج 52 ص 126 از حضرت صادق علیه السلام روایت کند که چون سلمان داخل کوفه شد و نظر به آن کرد یاد آور بلاها و حکومت بنی امیه و بنی العباس شد پس از آن فرمود چون آن وقت رسد ملازم پلاس خانه خود باشید تا حجة بن الحسن ظهور فرماید.

لفظ حدیث (حتى يظهر الطاهر بن الطاهر المطهر ذو الغيبة الشريد الطريد) و به این مضامین حديث بسیار است.

و در غیبت نعمانی ص 194 و 23 از حضرت صادق علیه السلام روایت کند که ناچار است برای آتش از آذربایجان که هیچ چیز مقابله آن نتواند و چون آن زمان پیش آمد کرد بوده باشید پلاسی از پلاسهای خانه خود الحديث.

و در غیبت نعمانی ایضا ص 197 در ذیل حدیثی از حضرت صادق علیه السلام دارد که بوده باشید پلاس خانه خود چون غبار به چشم کسی می رود که آن را بر هوا کرده (یعنی ضررش به خودش بر می گردد).

و ايضا در ص197 از امام صادق علیه السلام روایت کند که نگاه دارید زبانهای خود را و ملازم خانه های خود باشید که هرگز بلاء خصوصی به شما نرسد.بلى بلاء عمومی می رسد و همیشه زیدیه سپر شمایند (چون زیدیه مرامشان آن است که هرکس با شمشیر بلند شد و جنگید آن امام است پس همیشه امام دارند و می جنگند)

و در روضه کافی ج 8 ص 264 حدیث 383 حضرت صادق علیه السلام به سدیر فرمود ای سدیر ملازم خانه ات باش و پلاسی باش از پلاسهای خانه و ساکن باش مادامیکه شب و روز ساکنند پس هر وقت خبردار شدی که سفیانی آمده بیا بسوی ما ولو پیاده باشی.

ص: 167

«پناه»

و در زمان حدیث 42 خواهد آمد که مؤمن پناهی نداشته باشد که به آن پناهنده شود از دست ظلم الخ.

«پنج چیز»

در کنز العمال ج 14 ص 226 فرمود هر وقت پنج چیز را امت من حلال دانستند هلاکت بر ایشان خواهد رسید. در امت ذکر یافت.

در کافی ج 2 ص 373 از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود پنج چیز است اگر درک نمودید پناه بخدا برید، کارهای بد در جماعتی ظاهر نشود و علنی نگردد مگر آنکه وبا و دردهائی که قبلا نبوده در ایشان ظاهر گردد، و کم فروشی نکنند مگر آنکه مبتلا به خشکسالی و زندگانی سخت و ستم سلطان شوند، و زكات را منع نکنند مگر آنکه آسمان از بارانش منع کند و اگر حیوانات نبودند اصلا باران نمی بارید ، و عهد خدا و رسول را نشکنند مگر آنکه خدا دشمن را بر ایشان مسلط کند و بعض از آنچه در دست دارند بگیرند، و حکم بغیر ما انزل الله نکنند مگر آنکه جنگ و سختی را خدا بین خودشان قرار دهد.

در فقیه ج 4 ص 41 امام ششم علیه السلام فرمود پنچ چیز از پنج کس محال است : حرمت از فاسق محال است ، مهربانی از دشمن محال است ، نصیحت کردن از حسود محال است ، وفا از زن محال است ، ترس و هیبت از فقیر محال است.

در روضه کافی حدیث 82 امام صادق علیه السلام فرمود برای خدا در بلادش پنج حرمت است : حرمت رسول الله ، حرمت آل پیغمبر ، حرمت کتاب خدا ، حرمت کعبه ، حرمت مؤمن (اینها پیش خدا محترمند)

در تهذیب ج 6 ص 52 وافی ج 3 ص 39 از امام یازدهم علیه السلام روایت کند که

ص: 168

علامت مؤمن پنج چیز است پنجاه رکعت نماز (1)، زیارت اربعین امام حسین علیه السلام ،انگشتر بدست راست نمودن ، پیشانی را بخاک مالیدن، و بسم الله الرحمن الرحيم را بلند گفتن.

در کافی ج 5 ص 150 از امام صادق علیه السلام از جوشن روایت کند که فرمود هرکس بخواهد خرید و فروش کند باید پنج چیز را مراعات کند و الا خرید و فروش نکند : یکی ربا ، دوم قسم یاد نمودن ، سوم عیبی را پوشانیدن ، چهارم مدح کردن در وقت فروختن ، پنجم مذمت کردن در وقت خریدن (یعنی باید ربا در معامله اش نباشد ، و قسم در معامله یاد نکند ، کتمان عيب نکند، مدح و ذم نکند)

«پنج روز»

پنج روز از ماه رمضان گذشته خورشید می گیرد. در خورشید و ماه خواهد آمد.

«پنج علامت»

پنج علامت قبل از قیام قائم الخ . در قائم حدیث 63 و 67 خواهد آمد.

«پنج نهر»

ظاهر نشود تا اینکه کفار پنج نهر را مالک شوند الخ . در قائم حدیث 88 خواهد آمد.

«پنج و دو»

پنج و دو چیست . در حکومت حضرت ح 31 خواهد آمد .

ص: 169


1- در تهذیب چاپ جدید و قدیم (خمسين أست) ولی در مصباح شیخ در بعض نسخ (احدی و خمسين است) یعنی پنجاه و یک رکعت.

«پنج هزار»

با پنج هزار ملائکه که جبرییل از طرف راست الخ . در قائم حدیث 41 خواهد آمد.

«پنجاه زن»

در مستدرک حاکم ج 4 ص 495 دارد که رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود برپا نشود ساعت تا اینکه برای پنجاه زن یک قیم باشد.

در مستدرک ج 4 ص 95 و کنز العمال ج 14 ص 243 فرمود برپا نشود ساعت تا یک مرد قیم پنجاه زن گردد .

و در کنز العمال ج 14 ص 248 دارد که بر پا نشود ساعت تا اینکه تدبیر پنجاه زن بدست یک مرد باشد.

و در کنز ص 210 فرمود مردها بروند و زنها بمانند حتی اینکه پنجاه زن را یک قیم باشد. در بحار ج 52 ص 225 رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود خداوند تمیز دهد و جدا کند دوستان خود را تا زمین از منافقین و گمراه کنندگان و اولاد ایشان پاک کند، و تا اینکه پنجاه زن مردی را ملاقات کنند یکی گوید ای بنده خدا مرا بخر ، و دیگری گوید ای بنده خدا مرا جای بده .

در بحار ج 2 ص 223 از امام باقر علیه السلام روایت کند که پنجاه زن همراه آن عده یعنی سیصد و سیزده تن خواهد بود.

و در ایشان پنجاه زن باشد. در مهدی علیه السلام حدیث 144 خواهد آمد.

در سیزده خواهد آمد که چرا و برای چه زن همراه دارند.

ص: 170

«پنجاه نفر»

در کنز ج 1 ص 211 فرمود پنجاه نفر نماز بخوانند و از هیچ کدام قبول نشود. در ساعت ظهور حدیث 19 خواهد آمد.

و پنهان که مردها پنهان شوند و بر زنها چیزی نیست . در سفیانی حدیث 28 خواهد آمد.

«پوشیده برهنه»

در صحیح بخاری ج 24 ص 153 حديث (6642) از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود چه بسا کسانیکه در دنیا پوشیده اند و در آخرت برهنه می باشند .

و در فقیه ج 3 ص 247 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود ظاهر می شود در آخرالزمان و نزدیکی ساعت (ظهور) که آن بدترین زمانها است زنهائی که مکشفه (1) و برهنه اند از دین خارجند و در هر فتنه ای داخلند و مائل به شهوترانی و به هر لذتی سرعت کننده اند و هر حرامی را حلال می دانند و در جهنم خالد می باشند. (یعنی همیشه در جهنم هستند)

و در مستدرک حاکم ج 4 ص 436 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که زنهای امت آخرالزمان پوشیده و برهنه هستند (در آن واحد هم پوشیده و هم برهنه اند مثل لباسهای بدن نما که امروزه متداول است) موهای سرشان مثل کوهان شتر

ص: 171


1- در روایات ما (کاشفات عاريات) نقل شده و در روایات عامه (كاسيات عاريات) نقل شده و این درست است و معجزه است که فرموده باشند پوشیده و برهنه اند و تا چند سال قبل معنای حدیث مفهوم نمیشد بلکه تناقض فهمیده می شد ولی فعلا بخوبی معنای حدیث (كاسيات عاريات معلوم می شود که زن در حالیکه پوشیده است برهنه است.

خراسانی است پس ایشان را لعن کنید که ایشان ملعونانند.

در کنز العمال ج 16 ص 383 فرمود دو صنف از اهل آتشند یک صنف گروهی هستند که با ایشان است تازیانه ها مثل دم گاو که به آن مردم را می زنند (و صنف دیگر) زنهائی که پوشیده اند برهنه اند (مميلات مائلات) خمان و چمان روند از ناز(1) و گردنکشی، و یا مایل اند از اطاعت خدا و آنچه ایشان را لازم است از حفظ فرج یا شانه میلا کنند که کراهت دارد یا مایلند بسوی بدی و فساد، سرهاشان مثل کوهان شتر بختی است ، داخل بهشت نشوند و بوی آن را هم نشنوند (با اینکه از پانصد سال راه بوی بهشت شنیده می شود)

در کنز العمال ج 1 ص 401 فرمود زود است بیاید در آخرالزمان زنهائی که سوار شوند بر زینها مثل مردها درب مسجد پیاده شوند، پوشیده اند برهنه اند سرهاشان مثل کوهان شتر بختی لاغر است (یک نوع شتر خراسانیست) پس ایشان را لعن کنید که ایشان لعن کرده شده گانند، حاضرند خدمت گزار کفار باشند چنانچه قبلا زنهای کفار خدمت گزار شما بودند .

مؤلف گوید حدیث دیگری مشابه این در دوچرخه خواهد آمد.

«پیر»

فتنه هائی روی دهد که پیر شود در آن اشراف مردم الخ. در فتنه حديث 40 خواهد آمد.

«پیراهن حضرت حجت علیه السلام»

در لباس خواهد آمد.

ص: 172


1- یعنی در وقت راه رفتن با ناز و غمزه راه روند .

«پیشوایان »

در امت حدیث 3 گذشت که رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود من نمی ترسم بر امتم مگر از پیشوایان گمراه کننده الخ.

بوده باشد برای شما پیشوایانی که مالک شوند ارزاق شما را در سلطان حدیث 9 خواهد آمد.

«تابوت»

در ملاحم سید ص 67 روایت کند که کعب گفت مهدی علیه السلام جماعتی بفرستد برای قتال روم و ده نفر بفرستد که تابوت سکینه را از غار انطاکیه خارج کنند.

در آن است تورات موسی و انجیل عیسی که خدا برای ایشان نازل کرده ( پس حضرت) حکم کند بین اهل تورات به توراتشان و بین اهل انجیل به انجیل شان .

و در ملاحم ص 71 باب 153 دارد که بر دست مهدی ظاهر شود تابوت سکینه از بحيرة طبريه الخ.

«تاجر»

در کنز العمال ج 14 ص 246 دارد که ساعت (ظهور) برپا نشود تا وقتیکه تاجر به مغرب و مشرق برود و ربحی بدست نیاورد.

«تاجرانی که به انطاکیه می روند»

در اصحاب مهدی علیه السلام گذشت .

ص: 173

«تاراج»

در غنیمت خواهد آمد .

«تازه»

بدن هر دو نفر تر و تازه باشد الخ. در علامات ظهور حدیث 17 و در قائم حدیث 109 و 128 و در مدینه حدیث 15 خواهد آمد.

ای خالد بعد از من چیزهای تازه رخ خواهد داد. در مقتول خواهد آمد.

«تازه جوانان»

در سنن ترمذی ج 4 ص 481 از رسول خدا علیه السلام روایت کند که فرمود در آخرالزمان گروهی خروج کنند که تازه جوانانند (سفهاء الاحلام) یعنی سبک سر و سفیه و بی بردبارند، قرآن را می خوانند ولی از گلویشان تجاوز . نمی کند از قول بهترین خلق نقل می کنند (ولی عمل نمی کنند) از دین بیرون می روند چنانچه تیر که از کمان بیرون می رود.

«تازیانه های آخرالزمان»

در مستدرک حاکم ج 4 ص 436 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که جماعتی را خواهی دید که صبح می کنند در سخط خدا و عصر می کنند در لعنت خدا، در دست دارند (تازیانه) مثل دم گاو.

و در ص436 ايضا دارد که خارج می شوند در آخرالزمان در این امت مردانی که با ایشان است تازیانه ای مثل اینکه دم گاو است.

و در ص 467 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که یکی از علامات سخن گفتن

ص: 174

تازیانه است با انسان.

و در کنز العمال ج 16 ص 383 فرمود دو صنف از اهل آتش هستند یکی گروهی که با ایشان است تازیانه هائی مثل دم گاو که به آن مردم را می زنند.

در کنز العمال ج 14 ص 235 دارد که پیشاپیش ساعت (ظهور) باشد که مردی از خانه خود خارج شود پس برنگردد مگر آنکه کفش و تازیانه اش او را خبر دهند به آنچه اهل بیتش انجام داده اند بعد از خودش.

به تازیانۀ بزرگ اعتنائی نکند ولی بچه را گرفته سر ببرد. در سفیانی حدیث 17 خواهد آمد.

«تبریز »

در الزام الناصب ج 2 ص 250 ذیل خطبه ای امیرالمؤمنین علیه السلام از خراسان مالک می شوند تبریز را.

«تجارت در آخرالزمان»

در مستدرک حاکم ج 4 ص 446 و در کنز العمال ج 14 ص 230 در ذیل حدیث است که رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود پیشاپیش ساعت (ظهور) (تسلیم الخاصة) (ینی سلام به آشناها بدهند) و فاش شدن تجارت است بطوریکه زنها در تجارت کمک شوهرشان می کنند و حتی اینکه مردم اموالشان را بردارند و اطراف زمین سیر کنند و باز گردند و بگویند هیچ ربحی نبردیم.

و در ص446 ايضا روایت کند که خارجه بن الصلت البرجمی گفت روزی با عبدالله داخل مسجد شدم و مردم به رکوع بودند پس مردی گذر کرد و سلام کرد به او پس گفت راست گفت رسول خدا راست گفت رسول خدا، پس از این مطلب سؤال کردم پس جواب داده که بر پا نشود ساعت (ظهور) تا اینکه

ص: 175

مسجدها را محل عبور و مرور قرار دهند و حتی اینکه مرد بر مرد سلام دهد بواسطه شناسائی که با هم دارند و حتی اینکه زن با مردش تجارت کنند و حتی اینکه اسب و زن گران شود. پس از آن ارزان شود و دیگر گران نگردد تا قیامت .

در کنز العمال ج 14 ص 230 در دو حدیث دارد که آشکارا شود تجارت تا اینکه زن کمک کند شوهر خود را در تجارت.

«تحسین»

مگر وقتی که کارهای زشتشتان را تحسین کنید . در سلطان حدیث 9 خواهد آمد.

«تحیت و سلام دادن مردم آخرالزمان »

در مستدرک حاکم ج 4 ص 444 وکنز العمال ج 14 ص 243 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که در آخرالزمان مردمانی باشند که وقتی همدیگر را ملاقات می کنند تحیت بین ایشان تلاعن باشد یعنی همدیگر را لعن کنند.

و در مستدرک ص 524 و کنز ص246 و ص 248 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که بر پا نشود ساعت (ظهور) تا اینکه مسجدها را محل رفت و آمد قرار بدهند و تا اینکه سلام ندهند مگر به کسی که آشنا باشند و تا اینکه زن با شوهر خود مشغول تجارت گردند الخبر .

در کنز العمال ج 14 ص 230 در دو حدیث دارد که سلام دادن برای خاصه است (یعنی به آشناها سلام می دهند به عموم مردم سلام نمی دهند)

و در ص113 فرمود سلام بین ایشان برای آشنائی باشد (یعنی هرکس را می شناسند سلام بدهند و به عموم مردم که دستور اسلامی است سلام ندهند)

ص: 176

«تر و تازه»

بیرون می آورم کسانی را که در آنجا دفن شده اند در حالتی که بدنهای هر دو تر و تازه اند الخ . در علامات ظهور حدیث 17 و در قائم حدیث 98 خواهد آمد.

گویا می بینم تو و صاحبت را از قبر خارج کرده اند تر و تازه الخ . در قائم حدیث 109 و 127 خواهد آمد.

به مردم می فرماید این دو را از قبرشان بیرون کشید مردم هم از قبر بیرون می آورند در حالی که تر و تازه باشند الخ . در مدینه حديث 15 خواهد آمد.

«ترس »

در كفاية الخصام ص 687 حدیث 63 از جابر از امام باقر علیه السلام روایت کند که خدا رعبی و ترسی در دلهای شیعیان ما می اندازد و چون قائم ما قیام کند و مهدی ما ظهور نماید هر مردی از آنها جری تر باشد از شیر ژیان و گذرنده تر از نیزه و سنان می شوند.

تا تایید کند به سه چیز به ملائکه و مؤمنین و ترس الخ. در (عجله کنندگان) خواهد آمد.

ترسی اهل عراق را بگیرد که هیچ راه فرار نداشته باشند . الخ در آتش حدیث18 گذشت.

یاری شود بترس و مؤید باشد به نصر الخ. در قائم حدیث 38 خواهد آمد.

نماند بین مغرب و مشرق چیزی مگر آنکه از او بترسد . در قائم حدیث 14 خواهد آمد.

می ترسد او را بشکند . در قائم حدیث 17 خواهد آمد.

ص: 177

«ترک »

در مستدرک حاکم ج 4 ص 474از رسول خداصلی الله و علیه و آله روایت کند بیاید جماعتی که چشمان کوچک و صورتهای پهن داشته باشند مثل اینکه صورتشان سپر است. پس اهل اسلام را به منابت شيح (اسم محلی است) ملحق سازند مثل اینکه می بینم ایشان را که اسبهای خود را به حلقه مسجد بسته اند گفته شد کیانند ایشان فرمود ترک هستند (شاید اشاره به لشکر هلاكو باشد)

در حدیث دیگر فرمود بر پا نشود ساعت (ظهور) تا اینکه با ترک جنگ کنید (که ایشان) صورتهای پهن و چشمان کوچک و بینی پهن دارند صورتهاشان مثل سپر چکش خورده است .

در حدیث دیگر فرمود قسم به کسی که جانم بدست او است برپا نشود ساعت (ظهور) تا اینکه با ترک جنگ کنید که چشمهای کوچک دارند و صورتها سرخ و بینی کوچک مثل اینکه صورتهاشان سپر چکش خورده است واحادیث به این مضامین زیاد است.

و در ملاحم ص 87 باب 198 از حذيفه روایت کند که به اهل کوفه فرمود البته شما را از کوفه خارج کنند جماعتی که چشمان کوچک و بینی پهن دارند و صورتهاشان مثل سپر چکش خورده است و تعالشان از مو است ، اسبان خود را به نخل جوخا(1) ببندند و بیاشامند یک قسمت از فرات را.

و در ملاحم ص 88 از رسول خدا علیه السلام روایت شده که بر پا نشود ساعت (ظهور) تا اینکه جنگ کنید با ترک که صورتهای سرخ و چشمان کوچک و بینی پهن دارند مثل اینکه صورت ایشان سپر چکش خورده است.

در ملاحم ص 90 از کعب روایت کند البته ترک وارد جزیره می شود و

ص: 178


1- اسم نهری و محلی است در حوالی بغداد.م

اسبهای خود را از فرات سیراب کنند پس خداوند و با بر ایشان بفرستد و همه ایشان را بکشد جز یک نفر.

و در همان صفحه ایضا از کعب روایت کند که خلاصه اش آن است ترک بر ( آمد)(1) وارد شوند و از آب دجله و فرات بیاشامند و در جزیره سیر کنند و اهل اسلام متحیر بمانند و هیچ کاری نتوانند انجام دهند پس خداوند یخ بدون کیل بفرستد و ایشان را از اول تا به اخرشان نابود سازد.

و در ص93 از رسول خدارایت کند که برای ترک دو خروج هست در یکی آذربایجان را خراب می کنند و در دیگری سرعت بسوی شط فرات کنند.

و در حدیث دیگر فرمود سرعت کند ترک بر نهر فرات پس مثل اینکه می بینم اسبهای زردشان صف کشیده بر نهر فرات.

در حدیث دیگر فرمود خداوند مرگ را بر اسبهای ایشان می فرستد پس پیاده می شوند پس می بوده باشد در ایشان ذبح الله الاعظم که دیگر ترکی بعدش نماند.

در ص 127 از بنو قنطوراء سؤال می شود پس جواب داد که اسم ایشان اینطور به ما رسیده و اما اوصافشان اوصاف ترک است.

و در ص 128 دارد که زود است بنو حفصه یعنی ترکها بروند بسوی عراق . تمام حدیث در بنی حفصه گذشت.

زود است که برادران ترک بیایند تا وارد جزیره شوند الخ. در علامات ظهور حدیث 9 خواهد آمد.

«ترمد»

ناظم الاسلام کرمانی در ص 143 از ناسخ جلد خلفا نقل کند که علی علیه السلام فرمود اما شهر ترمد را بلای طاعون فرو گیرد و مردمش را نابود کند.

ص: 179


1- آمد: در معجم البلدان گوید بلد قدیمی است دجله را مثل هلال احاطه نموده.

«ترنجبین»

در رومیه خواهد آمد.

«تسبیح سی و سه دانه»

در شیعه حديث 6 خواهد آمد.

«تصدیق»

و هر چه دروغ می گویند تصدیقشان کنید . در سلطان حدیث 9 خواهد آمد.

و هرکس داخل ایشان شود و دروغشان را تصدیق کند - از من نیست. در سلطان حدیث 17 خواهد آمد.

شما تصدیق ما می کنید و مردم تکذیب می کنند. در کوفه حدیث 12 خواهد آمد.

«تعجب»

در عجب خواهد آمد .

«تعیین وقت»

در وقت خواهد آمد.

«تف»

**تف(1)

در غیبت نعمانی ص206 از امام حسین علیه السلام روایت کند که فرمود این امری را که شما انتظارش را دارید (یعنی ظهور حضرت) نخواهد شد تا وقتی که بعض

ص: 180


1- یعنی آب دهن .

شماها از بعض دیگر بیزاری جوید و بعضی در صورت بعض دیگر تف اندازید الخبر.

و در ص206 ایضا از حضرت صادق روایت کند که فرمود نخواهد شوداین امر (ظهور) تا وقتی که تف بیندازد بعض شما بصورت بعض ، و حتی بعض شما بعض دیگر را لعن کنید و همدیگر را دروغگو نامید .

و در ص 210 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود قسم به آن کسی که جانم در دست اوست این امری که دوست می دارید نخواهد شد تا وقتی که تف بیندازد بعض شما در صورت بعض . الخبر.

(یعنی آنقدر اوضاع مردم درهم و برهم شود که کار شماها به اینجا برسد)

«تقسیم»

تقیسم کند بالسويه الخ . در قائم حدیث 121 خواهد آمد.

مال را بالسویه تقسیم می کند الخ . در مال خواهد آمد .

«تقوی»

عليكم بتقوى الله وحده لا شريك له الخ . در خروج کنندگان حديث12 خواهد آمد.

«تکریت»

در عوف سلمی خواهد آمد.

«تمنای مرگ»

در مرگ خواهد آمد.

ص: 181

«تمیم داری»

تمیم داری نصرانی بوده مسلمان شده و قصه مفصلی راجع به دجال دارد که در دجال حدیث 3 خواهد آمد. در اسلام هم قصه ای دارد که گذشت.

«تنويه»

**تنویه(1)

در کافی ج 1 ص 336 حضرت صادق علیه السلام فرمود بپرهیزید از تنويه و بلند کردن (آوازه حضرت حجت) پس بدرستیکه امام شما سالهائی را از نظرغائب شود و شما امتحان شوید حتی گفته شود مرد کشته شد هلاک شد در کدام بیابان رفته ، و باید چشمان مؤمنین برای او گریه کنند و باید مثل کشتی در امواج دریا وارو شوید و نجات نیابد مگر کسانیکه خداوند از ایشان میثاق گرفته و در قلبش ایمان را نوشته و به روح القدس او را تأیید فرموده ، و باید دوازده پرچم مشتبه (2) برپا شود که ندانی کدام حق است و کدام باطل . راوی گفت گریه کردم و عرض کردم پس چه کنیم ؟ حضرت نگاهی به خورشیدی که در صفه می درخشید نمود پس فرمود ای بنده خدا می بینی این آفتاب را عرض کردم بلی فرمود والله امر ما از این روشنتر است . (یعنی اگر کسی طالب حق باشد و مریض نباشد و حب دنیا و ریاست چشم و گوش او را کور و کر نکرده باشد حق برای او پوشیده نخواهد ماند)

و در غیبت نعمانی ص 151 و ص 152 امام صادق علیه السلام به مفضل بن عمر فرمود بپرهیزید از تنويه و بلند کردن ( اسم حضرت و خصوصیاتش) و مثل حديث سابق را ذکر فرمود.

ص: 182


1- تنویه یعنی بلند کردن و شایع ساختن اسم کسی .
2- در پرچمها نظیرش ذکر شد رجوع کنید .

«تنها می مانم»

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود اگر بعض حقایق را بگویم لشگرم از دور من متفرق می شوند و تنها می مانم الخ . در امتحان حديث (14) گذشت مراجعه کن.

«توبه»

توبه از دست شما رفته الخ . در خروج کنندگان حدیث 12 خواهد آمد.

و احدی را توبه ندهد الخ . در قائم حدیث 117 خواهد آمد.

هرکس توبه کند خدا هم توبه او را قبول کند الخ . در مرجئه خواهد آمد .

و از احدی توبه نخواهد . در سیره حدیث 5 خواهد آمد.

«توبیخ»

مردم مرا توبیخ می کنند. در ندا حديث 24 خواهد آمد.

«تورات و انجیل »

تورات و سایر کتابهای خدا را از غار انطاکیه خارج کند الخ . در قائم حدیث 121 خواهد آمد.

در آن است تورات موسی و انجيل عيسى الخ . در تابوت گذشت.

«توقيت»

در وقت خواهد آمد.

ص: 183

«توله سگ»

در ملاحم ص 95 دارد که اگر یکی از شما توله سگ را تربیت کنید بهتر است از تربیت بچه.

و در کنز العمال ج 14 ص 226 روایت کند که وقتی نزدیک شود زمان (ظهور) زیاد شود پوشیدن لباس کبود رنگ و زیاد شود تجارت، و زیاد شود مال وصاحب مال تعظيم شود، و عمل قبیح زیاد شود، و حکومت بابچگان گردد، و زنها زیاد شوند، و پادشاه ظلم کند و کم فروشی رواج شود، در آنوقت اگر مردی توله سگی را تربیت کند بهتر است از تربیت بچه پسر، بزرگان را احترام نکنند، به کوچکان رحم ننمایند ، اولاد زنا زیاد شود ، بطوریکه در وسط جاده با زنی زنا کنند، گرگان لباس میش بپوشند ، خوبان ایشان در آن زمان کسانی هستند که مداهنه و سستی کنند (یعنی امر به معروف و نهی از منکر نکنند)

«تیر»

در غیبت نعمانی از حضرت صادق علیه السلام روایت کند که فرمود البته باید هر کدامی از شماها آماده کند برای خروج قائم علیه السلام ولو اینکه یک تیری باشد بجهت آنکه اگر خدا بداند این آمادگی را از او امید می رود که عمرش را طولانی کند تا آن حضرت را درک کند ( پس بوده باشد از یاران و انصار او)

«ثار»

یا رب ثاری و النار الخ. در سفیانی حدیث 34 خواهد آمد.

ص: 184

«ثلث»

در بحار ج 52 ص 207 حضرت صادق علیه السلام فرمود این امر نخواهد شدتا اینکه دو ثلث مردم بروند گفته شد اگر دو ثلث بروند چه باقی خواهد ماند؟ فرمود شما نمی خواهید و راضی نیستید از ثلث باقی باشید .

در ملاحم ص 58 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود مهدی علیه السلام خروج نکند تا اینکه یک ثلث مردم کشته شوند و یک ثلث بمیرند و یک ثلث باقی باشند.

«جابيه»

در غیبت نعمانی ص 280 یکی از علامات را خسف و فرو رفتن قریه از قریه های شام که آن را جابیه گویند شمرده .

در کنز العمال ج 14 ص 236 دارد که مسلمانها وارد بر زمینی می شوند که آن را جابیه گویند اموال و چهارپایانشان زیاد شود پس فرستاده شود بر ایشان جرب مثل دمل پاکیزه شود اموالشان و شهید گردد بدنهاشان .

«جاده»

در (راه) خواهد آمد.

«جالب الوحش »

در ملاحم ص 36 نقل شد که بعد از هلاک بنی امیه جالب الوحش(1) خواهد آمد خداوند می فرستد بسوی او اهل زمین را از چهار طرف آن و بواسطه او خداوند امت را کیفر و عذاب می کند .

ص: 185


1- شاید کنایه از لقب شخصی باشد .

«جان»

اگر دو جان داشتید الخ . در خروج کنندگان حدیث 12 خواهد آمد.

فاصله نیست میان - جز آنکه جانش به اینجا رسد و اشاره به گلویش فرمود . در کوفه حديث 12 خواهد آمد.

«جاهل»

چون جاهل سخنی گوید یارانی پیدا کند و چون فقیهی سخن گوید مغلوب شود. در علم حدیث 32 خواهد آمد.

«جاهلیت»

روبرو شود با مردم پیش از آنچه رسول خدا با مردم جاهلیت روبرو شد الخ.

در صاحب الامر حدیث 13 خواهد آمد.

درک جاهلیت نکرده ولی الخ . در عرب حدیث 3 خواهد آمد .

«جایزه»

به یک سر شیعه هزار درهم جایزه . در سفیانی حدیث 16 خواهد آمد .

«جبرئیل»

یکی از آسمان و آن صوت جبرئیل است الخ . در صوت حديث 4 خواهد آمد.

صوت جبرئیل از آسمان است الخ . در صوت حدیث 11خواهد آمد.

آن صیحه جبرئیل است. در صيحه حدیث 5 خواهد آمد.

و صدای جبرئیل روح الامین است. در قائم حدیث 75 و در ندا حدیث 12

ص: 186

خواهد آمد.

صدای اول صدای جبرئیل است. در ندا حديث 27 خواهد آمد.

با پنج هزار ملائکه جبرئیل از طرف راست میکائیل از الخ. در قائم حديث 41 خواهد آمد.

و آن صدا صدای جبرئیل است. در قائم حدیث 63 خواهد آمد.

جبرئیل از طرف راست و میکائیل از طرف چپ الخ . در قائم حدیث 64 خواهد آمد.

جبرئیل را بصورت پرنده سفیدی می فرستد الخ. در قائم حدیث 106 خواهد آمد.

«جدال »

که در کنز العمال ج 1 ص 374 از عمر روایت کند که زود است بیایند مردمی که جدال کنند با شما به متشابهات قرآن پس با سنت (و اخبار نبوی) با ایشان بحث کنید که اصحاب سُنّت داناترند به کتاب خدا.

در کنز العمال ج 1 ص 378 از علی علیه السلام روایت کند که زود است گروهی با شما جدال کنند پس با سنت با ایشان بحث کنید پس بدرستیکه اصحاب سنت داناترند به کتاب خدا.

در مستدرک حاکم ج 4 ص 457 رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود بیاید زمانیکه شخص منافق کافر مشرک با مؤمن جدال کند به مثل آنچه مؤمن می گوید.

«جدید»

در غیبت نعمانی ص 255 از حضرت امام محمد باقر علیه السلام روایت کند که فرمود هر وقت امام زمان خروج کند قیام کند به امر جدید و کتاب جدید و سنت

ص: 187

جدیده و حكم جديد الحديث (یعنی امر دین چنان کهنه و از بین رفته باشد که هرچه بیاورد خیال کنند چیز تازه ای آورده)

در غیبت نعمانی ص263 حضرت صادق علیه السلام فرمود بخدا قسم مثل اینکه نگاه می کنم به او (حضرت حجت) بین رکن و مقام بیعت می کند با مردم بر کتاب جديد الحديث.

در غیبت نعمانی ص 321 امام باقر علیه السلام فرمود بدرستی که قائم ما هر وقت قیام کند مردم را به امر جدید دعوت فرماید چنانچه رسول خدا مردم را به امر جديد دعوت فرمود (مردم زمان رسول خدا از چوب و سنگ و گل و غیره بت می ساختند و عبادت می کردند حضرت فرمود اینها را که نه نفعی دارند و نه ضرری به کنار گذاشته خدای نادیده که همه چیزها مال اوست عبادت کنید)

و در وافی ج 2 ص 113 از امام صادق علیه السلام روایت کند که چون قائم قیام کند مردم را از نو دعوت کند به اسلام الحديث.

بیعت کند بر کتاب جديد الخ . در عرب حدیث 4 خواهد آمد.

بر کتاب جدید بیعت می کند الخ. در عرب حدیث 8 خواهد آمد

قیام می کند قائم به امر جدید و کتاب جديد الخ. در قائم حدیث 117 خواهد آمد.

«جرأت »

کوچکان به بزرگان جرأت جسارت داشته باشند. در ساعت حدیث 99 خواهد آمد.

«جرهمی »

در الامام المهدی از لوایح الانوار سفارینی ج 2 ص 16 گفت جرهمی از

ص: 188

شام خروج می کند و در ص 195 از تذکره قرطبی نقل کند که جرهمی می آید و با سفیانی بیعت می کند و اسم جرهمی عقیل بن عقال است.

«جزیره »

در مستدرک حاکم ج 4 ص 462 روایت کند از کعب که گفت جزیره ایمن است از خرابی تا ارمنیه خراب شود ، و مصر ایمن است ازخرابی تا جزیره خراب شود الخ.

در کنز العمال ج 14 ص 166 در چند حدیث فرمود جمع نشود دو دین در جزيرة العرب.

و در حدیث دیگر فرمود باقی نمی ماند در جزيرة العرب دو دین .

و در حدیث دیگر به على علیه السلام فرمود اگر امر خلافت بدست شما افتاد بعد از من اهل نجران را از جزيرة العرب برون کن.

با جزيرة العرب جنگ کنید خداوند فتح کند ایشان را الخ . در جنگ خواهد آمد.

جزیره را با دست و پا به شدت لگدکوب کند. در فتنه حديث 4 خواهد آمد.

«جزیره بنی کاوان»

در بنو کاوان گذشت.

«جزيرة العرب»

در جزیره گذشت .

«جسّاسه»

در دجال ذکر می شود ص 289 کنز.

ص: 189

«جسر»

در پل گذشت .

«جسم»

در البرهان ص 93 دارد که جسمش جسم اسرائیلی است یعنی قد طولانی دارد.

در المهدی الموعود المنتظر ج 1 ص 265 و ص 287 دارد که جسمش جسم اسرائیلی است (یعنی طویل القامه است)

«جشب»

درشت . و در بنو العباس ح 15 گذشت .

«جگر خوار»

خارج می شود پسر هند جگر خوار الخ . در سفیانی حدیث 6 و 35 خواهد آمد.

پسر هند جگر خوار از وادی یابس خروج خواهد کرد الخ. در شام حديث 5 خواهد آمد.

«جلاء وطن»

اکثر مردم از دیار خود جلاء وطن کنند. در اندلس گذشت.

«جماع»

در کنز العمال ج 14 ص 246 دارد که ساعت ظهور برپا نشود تا وقتی که مردم در راه مثل حیوانات جماع کنند.

ص: 190

«جماعت»

در مستدرک حاکم ج 4 ص 506 از ابن مسعود روایت کند که فرمود بر شما باد به تقوای خدا و ملازم باشید بر جماعت محمد و پس بدرستیکه خدای تعالی جمع نکند جماعت محمد صلی الله و علیه و آله را بر گمراهی و اینکه دین یکی است و دوری کنید از تلوّن و رنگ به رنگ شدن در دین و بر شما باد بتقوى الله و صبر کنید تا استراحت کند شخص نیکوکار یا راحت کرده شود از فاجر.

و در ص507 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود بر شما باد به پرهیزکاری خدا و جماعت پس بدرستی که خداوند تعالی جمع نکند این امت را بر گمراهی و بر شما باد به صبر نمودن تا اینکه استراحت کند شخص نیکوکار یا راحت کرده شود از فاجر.

و در کنز العمال ج 14 ص 48 از ابن مسعود روایت کند که فرمود بپرهیزید از خدا و صبر کنید تا وقتی که نیکوکار استراحت کند و یا راحت کرده شود از فاجری .

«جمعه»

قیام قائم در روز جمعه خواهد بود . در قائم حدیث 39 خواهد آمد.

«جمهوری در ایران»

در ایران گذشت رجوع شود.

«جميّل»

در الزام الناصب چاپ قدیم ص 211 و چاپ جدید ج 2 ص 240از امیر المؤمنين علیه السلام است که فرمود ويقتل مدرب الجميّل الاحمر بعد أن يسجن الأسمر عند وصول رسل المغاربة اليه ومثولهم بين يديه الخبر .

ص: 191

«جنازه»

در مرگ خواهد آمد.

«جنگ و جهاد»

که سیزده شهر و طائفه با حضرت جنگ کنند. در سیزده خواهد آمد.

در مستدرک ج 4 ص 426 از نافع بن عتبه از رسول اکرم صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود با جزيرة العرب جنگ کنید و خداوند ایشان را فتح کند سپس با روم جنگ کنید آنجا را هم فتح کند سپس با فارس جنگ کنید آنجا را هم فتح کند پس از آن با دجال جنگ کنید آن را هم فتح کند (یعنی با هرکس جنگ کنید خداوند برای شما فتح و پیروزی نصیب کند کما اینکه آنچه را خبر داده بود شد باقی مانده دجال)

در مستدرک حاکم ج 4 ص 450 در ذیل حدیثی رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود همیشه در امت من طائفه ای هستند که برای حق تظاهر می کنند و می جنگند و ضرر نزند به ایشان یاری نکردن کسی تا امر خدا بیاید.

و در حدیث دیگر فرمود همیشه از امت من طائفه ای هستند که برای حق جهاد کنند و مقاتله نمایند و غلبه کنند بر دشمنان تا اینکه مقاتله کند با آخر ایشان دجال.

و در کافی ج 5 ص 21 در ذیل حدیثی از امام هشتم علیه السلام روایت کند که اگر دشمن بیاید در حدودی که شخص آنجا نگهبان است چه کند فرمود مقاتله کند از بیضه اسلام نه از خلفاء جور چون از بین رفتن اسلام از بین رفتن دین محمد صلی الله و علیه و آله است.

در فقیه ج 4 ص 254 از امام ششم از جدش روایت کند که فرمود هرکس

ص: 192

صبح کرد و قصد ظلم احدی را نکرد آن بهترین جهاد است.

در کافی ج 5 ص 59 از امام صادق علیه السلام سؤال شد از این حدیث که رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود بهترین جهاد کلمه عدل است نزد امام جائر و ستمگر(1) معنی چیست حضرت فرمود معنایش این است که امر کننده معرفت داشته باشد آنوقت امر کند او هم قبول نماید و الا فلا (یعنی اگر امرکننده عالم نباشد به آنچه امر می کند یا آن ستمگر قبول نکند بر او واجب نیست)

در کافی ج 5 ص 23 و 27 راوی خدمت حضرت صادق علیه السلام عرض می کند من در خواب دیدم که به شما عرض می کنم جنگ با غیر امام که طاعتش واجب است حرام است مثل گوشت مردار و خون و خنزیر شما هم در خواب فرمودید همین طور است حضرت در بیداری فرمود بلی همین طور است همین طور است.

در تهذیب ج 6 ص 170 امام صادق از امام باقر علیه السلام روایت کند اول کسی که جنگ نموده حضرت ابراهيم علیه السلام است وقتی که روم حضرت لوط را اسیر کردند الحديث.

در تهذيب ج 1 ص 134 مردی به علی بن الحسين علیه السلام عرض کرد رو کرده ای بر حج و ترک کرده ای جهاد را دیده ای حج نرم و بی زحمت است و حال آنکه خداوند فرموده «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ»الآية. حضرت علی بن الحسين علیه السلام فرمود تتمه آیه را بخوان پس باقی آیه را خواند«التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ-الی قوله- وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللهِ» به حضرت فرمود هر وقت این جماعت پیدا شدند ما هم چیزی را بر جهاد مقدم نمی کنیم (یعنی جهاد شرایطی دارد هر وقت جمع شد ما هم جهاد می کنیم)

در کافی ج 5 ص 22 از امام صادق علیه السلام روایت کند که خلاصه اش این است عباد بصری علی بن الحسين علیه السلام را در راه مکه ملاقات نمود و عرض کرد از راه

ص: 193


1- در مستدرک حاکم ج 4 ص 506 این حدیث را نقل کرده .

اعتراض ای علی بن الحسین جهاد را ترک کرده ای برای سختی آن و حج را گرفته ای برای راحتی آن و حال آنکه خداوند فرموده «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ» و الخ تا آنجا که علی بن الحسين علیه السلام فرمود آیه را تمام بخوان پس خواند« التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ- الى قوله -وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ»حضرت فرمود هر وقت به این صفت اشخاص را دیدیم آن وقت جهاد افضل است از حج.

در البرهان ص 129 دارد که حذیفه سؤال می کند یا رسول الله چگونه جهاد و قتال ایشان حلال است و حال آنکه ایشان موحد هستند حضرت فرمود ایشان آن روز از دین برگشته اند گمان می کنند خمر حلال است و نماز نمی خوانند.

در امت حدیث 26 گذشت که هر وقت امت با تبختر و دستهای کشیده راه رفتند و فارس و روم خدمتگزار ایشان شد آن وقت جنگ ایشان بین خودشان باشد.

در حدیثی دارد که با مسلمانها بجنگند و با کفار صلح کنند.

«جوان»

در غیبت نعمانی ص 188 حدیث 43 و ص 211 حدیث 20 از امام صادق علیه السلام روایت کند که اگر قائم قیام کند مردم او را انکار کنند چون بسوی مردم بر می گردد جوانیست موفق (یعنی رشید) و ثابت بر او نماند مگر مؤمنی که در عالم ذر خداوند میثاق از او گرفته باشد.

و در ص316 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که اصحاب قائم همه جوانند، کھول (35 تا پنجاه ساله) در ایشان نباشد مگر مثل سرمه در چشم یا نمک در آش.

و در ص316 از امام صادق علیه السلام روایت کند که همین طور که جوانان شیعه روی پشت بام خود خوابیده اند در یک شب به صاحب خود متصل شوند بدون وعده قبلی پس صبح در مکه باشند.

ص: 194

در کنز العمال ج 14 ص 26 فرمود ساعت (ظهور) برپا نشود تا وقتی جوان پیر مردی را نامه رسان بین مشرق و مغرب گرداند.

در غیبت نعمانی ص 189 در ذیل حدیث 43 فرمود بزرگترین امتحانات آن است که حضرت به شکل جوانی بر مردم خروج کند و حال آنکه خیال می کردند پیر مرد بزرگی است.

بصورت جوانی رشید سی و دو ساله ظهور کند الخ . در قائم حدیث 125 خواهد آمد.

«جوجه»

در غیبت نعمانی ص 199 در ذیل حدیثی از امام چهارم روایت کند که زود است رنگین شود زمین از خون جوجه هائی از جوجه های آل محمد و آن جوجه ها پرواز می کنند در غیر وقتش و طلب می کنند چیزی را که درک نکنند . الحديث.

و در حدیث دیگر امام باقر علیه السلام می فرماید مثل کسی که خروج کند از ما اهلبیت قبل از قیام قائم مَثَل جوجه است که پرواز کند و از آشیانه خود بیفتد و بچه ها او را گرفته اسباب بازی قرار دهند.

«الجهجاه»

**الجهجاه(1)

در کنز العمال ج 14 ص 212 دارد که نرود روزها و شبها تا اینکه به پادشاهی رسد مردی که او را جهجاه گویند.

ص: 195


1- این لفظ را چند قسم خوانده اند (جهجاه و جهها و جهجا به ترکها در آخرش) در قاموس گفته همه در صحیح مسلم است. و در نهایه گوید گرگی به گوسفند مردی حمله کرد و گوسفندی را گرفت (فجهجاه الرجل ای زبره) یعنی چنگ زد و زجر کرد و نهی کرد.

و در ص213 دارد که نرود شب و روز تا اینکه به پادشاهی رسد از آزادشدگان که او را جهجاه گویند.

و در ص 248 دارد که ساعت (ظهور) برپا نشود مگر وقتی پادشاهی کند مردم را مردی از آزاد شدگان که او را جهجاه گویند .

«جهاد»

در جنگ گذشت.

«جهل و نادانی»

در صحیح بخاری ج 2 ص 51 حدیث (6638) از رسول خدا علیه السلام روایت کند که فرمود پیش از ساعت ظهور روزگاری خواهد آمد که علم برطرف شده جهل نازل شود و هرج زیاد شود و هرج یعنی قتل و کشتار.

و در ص 152 روایت کند که پیشاپیش ساعت (ظهور) روزگاری هرج باشد که علم زائل و جهل ظاهر شود ابو موسی گفت هرج به لسان اهل حبشه یعنی قتل و کشتار .

«جهنیه»

در سفیانی حدیث 59 خواهد آمد.

«چراغ»

چون پسر من على بمیرد چراغی بعد از او ظاهر شود الخ. در فتنه حديث 40 خواهد آمد.

در او چراغی است نور می دهد. الخ . در صاحب الامر حدیث 19 خواهد آمد.

ص: 196

«چشم»

کجا است خروج او و حال آنکه خروج نکرده شکننده چشم او از صنعاء. در سفیانی حدیث 22 خواهد آمد.

خداوند چشم او را روشن کند. در کوفه حدیث 12 خواهد آمد.

تا اینکه چشم دنیا از حدقه بیرون شود . در علامات ظهور حدیث 1 خواهد آمد.

«چشم دنیا»

فرمود برپا نشود قیام قائم تا اینکه چشم دنیا از حدقه بیرون شود الخ. در علامات ظهور حدیث اول خواهد آمد مراجعه کن.

«چشمه»

در وسطش چشمه ایست از روغن الخ. در کوفه حدیث 9 خواهد آمد.

«چوب»

مثل کسی است که بخواهد چوب خاردار را خراطی کند الخ . در صاحب الأمر حدیث 7 خواهد آمد.

«چوپان»

در کنز العمال ج 14 ص 237 دارد که یکی از علامات آن است که چوپانها وگوسفند چرانها در ساختمان بلند پروازی کنند.

و در ص240 دارد که یکی از علامات آن است که ببینی چوپانها رئیس مردم شده اند و ببینی که پابرهنه ها و لختیها و چوپانهای گوسفندان در ساختمان بهم مباهات می کنند.

ص: 197

«چهار چیز »

طلب نکنید از دنیا چهار چیز را در دنیا خواهد آمد.

«چهار صد هزار»

در قسطنطنیه حدیث 12 خواهد آمد.

«چهار هزار ملک»

چهار هزار ملک برای یاری امام حسین علیه السلام آمدند و ایشان از یاران حضرت قائم علیه السلام خواهند بود در پرچم حدیث 23 گذشت.

«چهل خصلت»

به چهل خصلت بیعت کند. در بیعت حدیث 3 گذشت .

«چهل سال»

در ملاحم ص 153 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود رستگار است اُمتی که اولش من باشم و آخرش عیسی که نماز بخواند پشت سر مردی از اولاد من پس چون نماز صبح بخواند عیسی برخیزد تا بنشیند در مقام و زیست او در دنیا چهل سال باشد.

و در مستدرک حاکم ج 4 ص 522 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود مؤمن اولاددار شود پس نمیرد تا چهل سال بعد از خروج دابة الأرض الحديث .

ص: 198

«چهل مرد»

قوت چهل مرد به او داده شود. در پرچمها حدیث 23 گذشت.

«چهل و چهار »

ای مفضل تو و چهل و چهار مرد با قائم جمع شويد الخ. در مفضل بن عمر خواهد آمد.

«چهل هزار زیدی »

در حسنی حدیث 3 خواهد آمد.

«چین»

بسیاری از اهل چین را بکشد - الخ. در (حق) حدیث 3 خواهد آمد .

بلاد چین را فتح کند. در قائم حدیث 84 خواهد آمد.

اول حرکت (پرچمهای سیاه) از طرف چین از ناحیه ای که آن را ختن گویند الخ . در شعيب بن صالح خواهد آمد.

هرگاه قیام کند قیام کننده ای به خراسان همان کس که از چین و ملتان آمده الخ .

در حق حدیث 4 خواهد آمد.

«حب دنيا»

در ملاحم ص 157 در ذیل حدیثی حضرت رسول صلی الله و علیه و آله وهن را تفسیر کرده اند به حب دنیا .

در کافی ج 5 ص 313 از امام پنجم روایت کند که فرمود حب دنیا و مال فتنه

ص: 199

است که انسان را از آخرت روگردان می کند .

و در کافی ج 2 ص 136 و 317 از امام ششم روایت کند که فرمود حب دنیا سر همه خطاها است.

و در کافی ج 2 ص 136 ایضا از امام ششم روایت کند که فرمود حب دنیا کور و کر و گنگ می کند و گردنها را ذلیل می نماید.

و در کافی ج 2 ص 315 از امام ششم روایت کند که فرمود سر همه خطاها حب دنیا است.

و در کافی ج 2 ص 135 امام ششم فرمود بدان که هر فتنه ابتدائش حب دنیا است.و در روضه کافی ج 8 ص 131 فرمود بدانکه سر هر خطائی و گناهی حب دنیا است.

«حبشه»

(1) در مستدرک حاکم ج 4 ص 453 و بحار ج 18 ص 145 از رسول خداصلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود واگذاریدحبشه را مادامی که با شما کاری ندارند، بجهت آنکه استخراج نکند گنج کعبه را مگر ذوالسويقتين (1) از حبشه .

(2) و در ص453 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود خراب می کند کعبه را ذوالسويقتين (2).

(3) و در کنز العمال ج 1 ص 221 دارد که خراب کند کعبه را ذوالسويقتين از اهل حبشه .

(4) و در کنز ص 251 فرمود خراب کند کعبه را ذوالسويقتين از حبشه و زیورهایش را غارت کند و پرده اش را ببرد.

ص: 200


1- ذوالسويقتين ، لقب سیاهی است که کعبه را خراب خواهد کرد. (منتهی الارب) ولی از خود روایات مفهوم می شود که مراد مردی است که دو ساق پاهایش باریک است از اهل حبشه است. ودر نهایه گويد السويقه تصغير ساق است. و در کعبه اخبار مناسب مقام ذکر خواهد شد انشاء الله .
2- ذوالسويقتين ، لقب سیاهی است که کعبه را خراب خواهد کرد. (منتهی الارب) ولی از خود روایات مفهوم می شود که مراد مردی است که دو ساق پاهایش باریک است از اهل حبشه است. ودر نهایه گويد السويقه تصغير ساق است. و در کعبه اخبار مناسب مقام ذکر خواهد شد انشاء الله .

و در حدیث دیگر فرمود ذوالسويقتين خراب کند بیت الله را.

(5) و در ملاحم سید ص 97 باب 205 از امیر المؤمنين علیه السلام روایت کند که فرمود زیاد طواف کنید دور این خانه (کعبه) مثل اینکه می بینم مردی را که ساقه های پایش باریک است و با او بیلی است کعبه را خراب می کند.

(6) و در حدیث دیگر از رسول خدا صلی الله و علیه و آله است که فرمود خراب می کند کعبه

را ذوالسويقتين از حبشه .

(7) و در حدیث دیگر از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که بیاید حبشی پس خانه خدا را خراب کند بطوریکه بعدا هرگز تعمیر نگردد و هم ایشانند که گنج کعبه را استخراج کنند.

(8) ایضا از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود مثل اینکه نظر می کنم به کسی که پیش سرش مو ندارد و کچل است و میان دندانهایش باز است نشسته روی کعبه و می زند باکردیه (کردیه شايد الت خاصی باشد). و در کنز ص 251 می زند با بیل و کلنگش.

(9) در کنز العمال ج 1 ص 237 و 338 دارد که از هرج سؤال شد حضرت رسول صلی الله و علیه و آله فرمود هرج به لسان حبشه یعنی قتل و کشتار .

(10) و در بحار ج 52 ص 215 دارد که حبشه تغییر دهند خانه خدا را و آن را بشکنند و سنگ را از اینجا برداشته و در مسجد کوفه نصب کنند.

«حبشی»

در ملاحم ص 160 از علی علیه السلام روایت کند که فرمود حج بجا آوریدقبل از آنیکه شما را منع کنند از حج پس مثل اینکه من نگاه می کنم بسوی حبشی ای که گوش کوچک دارد و گر می باشد بدستش تیشه است (کعبه را) سنگ به سنگ خراب می کند الحديث.

ص: 201

«حتمی»

در علائم حتمی خواهد آمد.

«حج»

در ملاحم ص 160 از علی علیه السلام روایت کند که فرمود حج کنید قبل از آنیکه حج نکنید (یعنی مانع شما می شوند) پس مثل اینکه من نگاه می کنم به حبشی ای که گوش کوچک دارد و سرش بی مو می باشد در دستش تیشه ای است (کعبه را) سنگ به سنگ خراب می کند .

پدر و مادر من مرده و حج بجا نیاورده الخ . در غیبت حدیث 13 خواهد آمد.( يحج الناس معا الخ) در مهدی ما خواهد آمد.

«حجاج»

حجاج بر سه قسمت باشند . در زمان حدیث 55 خواهد آمد .

«حجاز»

در ملاحم ص 159 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت شده بر پا نشود ساعت (ظهور) تا اینکه بیابانی از بیابانهای حجاز سیل آتش گردد . (الحمد لله که این حدیث در چند سال قبل در منی مصداق پیدا کرد و به این مضمون چند حدیث در آتش گذشت مراجعه کن.

در ملاحم ص 74 و البرهان ص 100 روایت شده که مهدی مردیست تبختر کننده، گشاده ابرو ، فراخ چشم ، از حجاز خروج می کند و بر منبر دمشق قرار گیرد و او به شکل پسر هیجده ساله باشد.

ص: 202

اعراب حجاز جمع شده اند برای شما . در صیحه حدیث 2 خواهد آمد.

«حجره»

و خراب می کنم حجره پیغمبر صلی الله و علیه و آله را و بیرون می آورم الخ . در علامات ظهور حدیث 17 و مدینه خواهد آمد.

«حرام و حلال»

در مستدرک حاکم ج 4 ص 467 از حذيفه روایت کند که اگر یکی از شماها بخواهد بداند که آیا فتنه به او رسیده یا نرسیده ، پس نگاه کند اگر چیزی را حلال می داند که سابقا حرام می دانسته پس بداند که فتنه به او رسیده، و اگر چیزی را حرام می داند که سابقا آن را حلال می دانسته بداند که فتنه به او رسیده یعنی میزان در شناختن رسیدن فتنه و نرسیدنش همین امتحان است که احوال خود را ملاحظه کند که سابقا چه عقیده صحیح داشته نسبت به احکام شرع حالا چه عقیده دارد مثلا سابقاگوشت میته را حرام می دانسته اگر حالا حلال بداند معلوم می شود فتنه به او رسیده یا بی حجابی را حرام می دانسته فعلا حلال می داند بداند فتنه به او رسیده ، هكذا وهكذا العاقل يكفيه الاشاره)

«حرث»

بیرون می آید مردی از ماوراء النهر که او را حرث می گویند الخ. در آمادگی گذشت.

«حرستا»

در معجم البلدان گوید قریه بزرگی است در بین بستانهای دمشق و در غیبت

ص: 203

نعمانی ص 306 دارد یکی از علامات فرو رفتن قریه ایست از دمشق که آن را حرستا گویند. در سفیانی حدیث 58 و در شام حديث 5 خواهد آمد.

«حره»

در ملاحم ص 58 از ابی هریره روایت کند که در مدينه جنگی واقع شود که سنگهای زیت غرق (خون) شود که قصه و جنگ حره نزد آن مثل زدن تازیانه ای باشد (حره محلی است نزدیک مدینه سال دوم سلطنت یزید علیه اللعنه در آنجا با اهل مدینه جنگید و لااقل هزار زن بی شوهر آبستن شدند و آن بچه ها را اولاد الحره نامیدند و قصه لشکر سفیانی و جنگیدن با اهل مدینه چنان بالا میگیرد که قصه حره نسبت به آن مثل زدن تازیانه ای باشد و به فاصله کمی از این واقعه در مکه با حضرت حجت علیه السلام بیعت شود (آن وقت فرجی برای مؤمنین باشد)

در ملاحم ص 75 از ابی رومان روایت کند که چون سفیانی به مصر برسد لشکری بسوی آنکه در مکه است (مهدی ) می فرستد پس مدینه را سخت تر از جنگ حره خراب می کند (و بعد از خرابی مدینه لشکر سفیانی بطرف مکه می روند) چون به بیداء (بیابانیست) برسند زمین همه را فرو برد.

«حساب»

در کنز العمال ج 14 ص 52 از رسول خدا علیه السلام روایت کند که فرمود شبی که مرا به آسمان بردند از خدای خود سؤال کردم که ای خدای من حساب امت مرا به من واگذار کن که احدی بر اعمال (زشت ایشان اطلاع پیدا نکند جز من، پس ناگاه از بالا ندا آمد ای احمد ایشان بندگان من هستند دوست نمی دارم تو هم بر عیبهای ایشان اطلاع پیدا کنی . پس عرض کردم الهی و سیدی و مولائی

ص: 204

گنهکاران از امت من ؟ پس ندا از بالا آمد که ای احمد وقتی که من خدائی باشم رحیم و تو هم باشی شفیع دیگر گنه کاری بین ما نخواهد ماند ، پس عرض کردم مرا کفایت است مرا کفایت است.

و در ص369 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود از خدا خواستم که حساب امت مرا به من واگذارد تا نزد مردمان مفتضح نشوند پس خدا وحی فرمود ای محمد من ایشان را حساب می کنم که اگر لغزشی دارند پیش تو هم مفتضح نشوند.

و در حدیث دیگر فرمود البته داخل بهشت می شوند از امت من هفتاد هزار که نه حساب بر ایشان باشد و نه عذاب و با هر هزاری هفتاد هزار داخل بهشت شوند (یعنی هر هزار نفر از آن هفتاد هزار هفتاد هزار شفاعت کنند)

«حسنی»

پس حسنی پیشی گیرد و خروج کند اهل مکه بر او شورش کنند الخ. در فرج حدیث 7 خواهد آمد.

در ملاحم ص 149 در ذیل حدیثی دارد که حسنی با دوازده هزار لشکر ملحق به حضرت گردد.

در بحار ج 53 ص 15 در ذیل حدیث مفضل فرمود پس حسنی خروج می کند و آن جوانیست خوشرو ، از طرف دیلم می آید ، و به صدای فصیح صدا می کند ای آل احمد اجابت کنید ملهوف را (یعنی ستمدیده مضطر، و دادخواه ، و حسرت خورنده، و سوخته دل) و ندا کننده ای از اطراف ضریح ندا کند. پس اجابتش کنند گنجهای خدا در طالقان ، گنجهائی و چه گنجهائی از نقره و طلا نیستند بلکه مردانی هستند مثل پاره های آهن، بر اسبهای سفید که سیاهی هم دارند سوارند وحربه ها بدست گرفته ستمکاران را می کشند تا به کوفه رسند و

ص: 205

اکثر زمین را صاف کرده و کوفه را برای او پناهگاه قرار دهند که ناگاه خبر مهدی علیه السلام به او و اصحابش برسد ، اصحابش به او بگویند ای پسر پیغمبر این کیست که به زمین ما آمده ؟ حسنی بگوید ما را ببرید بسوی او که بدانیم کیست ، و چه می خواهد، حضرت صادق علیه السلام فرمود بخدا قسم حسنی می داند که او مهدیست، و می شناسد او را فقط می خواهد او را به اصحابش معرفی کند پس حسنی برود بسوی او و بگوید اگر تو مهدی آل محمد هستی پس کو عصای جدت رسول خدا صلی الله و علیه و آله وانگشتر و لباس و زرهش که فاضل نام دارد، و عمامه سحابش و اسب یربوعش ، و شتر عضبائش، و قاطر دلدل ، و الاغ يعفور، و نجيب براقش ، و قرآن امیرالمؤمنین علیه السلام پس همه را به او نشان می دهد ، پس عصا را گرفته در سنگ سخت غرس کند و بکارد و آن سبز شده ورق آورد، و حسنی اراده ای نداشته باشد مگر آنکه به اصحابش بفهماند فضل مهدی علیه السلام را تا با او بیعت کنند.

پس حسنی بگوید الله اكبر ای پسر رسول خدا دستت را بده تا بیعت کنیم، پس حضرت دست مبارکش را دراز کند و حسنی با او بیعت کند و سائر لشکریانش نیز بیعت کنند، مگر چهل هزار زیدی که ایشان اصحاب مصاحفند (یعنی قرآنها را همیشه با خود دارند ایشان بیعت نکنند و بگویند اینها سحر بزرگیست ، پس دو لشکر مختلط شوند، پس مهدی علیه السلام رو کند به آن طائفه منحرفه و موعظه کند و ایشان را دعوت کند تا سه روز، و ایشان را جز کفر و طغیان چیزی نیفزاید، پس حضرت امر فرماید به کشتن ایشان پس همه را بکشند پس حضرت امر فرماید که قرآنها را از ایشان جدا نکنند تا در قیامت بیشتر باعث حسرتشان شود، همانطوریکه تبدیل و تغییر و تحریف کردند و عمل به آن نکردند.

در بحار ج 60 ص 215 از امیر المؤمنين علیه السلام روایت کند که فرمود خروج کند

ص: 206

حسنی صاحب طبرستان با جمع کثیری از لشکریانش از سواره و پیاده و بروند نیشابور را فتح کنند و دروازه های آن را تقسیم کنند پس بروند اصفهان ، سپس بروند قم و بین او و اهل قم جنگ بزرگی واقع شود، و مردم بسیاری در آن کشته شوند پس اهل قم شکست خورده فرار کنند، پس حسنی اموال ایشان را غارت کرده و زنان و فرزندانشان را اسیر کند، و خانه هاشان را خراب کند، پس اهل قم پناهنده شوند به کوهی که آن را وَراردهار می گویند سپس حسنی چهل روز در آن بلده اقامت کند و بیست نفر را بکشد و دو نفر را بدار آویزد سپس کوچ کند.

حدیث 2 و 3 در (حق) خواهد آمد که مناسب مقام است.

اول حرکت (پرچمهای سیاه) از طرف چین از ناحیه ختن باشد الخ . درشعیب بن صالح خواهد آمد.

«حسین بن علی علیها السلام»

چون حسین کشته شد خداوند غضبش بر اهل زمین سخت شد. در وقت ح 2 خواهد آمد.

و زمانیکه او شهید شد امام حسین علیه السلام به تجهیز او مباشرت می کند . در سبب مرگ حضرت خواهد آمد.

در قائم حدیث 45 خواهد آمد که بواسطه این انتقام خواهم کشید برای حسين علیه السلام.

و در قائم حدیث 52 و 53 خواهد آمد که خروج حضرت مصادف با روز عاشورا است که حسین بن علی علیه السلام در آن روز کشته شد.

ص: 207

«حق»

(1) در ملاحم ص 161 باب 24 در ذیل حدیثی حضرت رسول صلی الله و علیه و آله فرمود خارج شود جماعتی از این طرف و اشاره به مشرق فرمود با ایشان باشد پرچمهای سیاه حق را مطالبه کنند و داده نشوند باز مطالبه کنند و داده نشوند پس جنگ کنند و صبر نمایند پس به ایشان بدهند آنچه را می خواستند و ایشان قبول نکنند تا بدهند به مردی از اهل بیت من که پر سازد به عدل و داد چنانچه پر شده بود از ظلم و ستم پس هرکس ایشان را دوست دارد برود طرف ایشان ولو اینکه با سینه و روی یخ باشد .

(2) و در غیبت نعمانی ص 273 از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود گویا می بینم جماعتی را که از طرف مشرق خارج شده اند طلب می کنند حق را پس به ایشان داده نشود باز طلب کنند و به ایشان داده نشود چون این را ببینند شمشیرهای خود را روی شانه گذارند پس به ایشان بدهند آنچه را می خواستند و ایشان قبول نکنند تا اینکه قیام کنند و ندهند جز به صاحب شما کشته هاشان شهدایند ولی اگر من درک کنم آن زمان را خودم را برای صاحب این امر نگاه می دارم.

(3) و در الزام الناصب ج 2 ص 160 از اربعین میرلوحی از فضل بن شاذان از حضرت باقر علیه السلام روایت کند که فرمود گویا می بینم جماعتی را که خروج کرده اند از دورترین بلاد مشرق از شهری که آن را شیلا نامند طلبد کنند حقشان را از اهل چین پس به ایشان ندهند باز طلب کنند و به ایشان ندهند پس چون این را ببینند شمشیرهای خود را بر دوش گذارند پس (اهل چین) راضی شوند که بدهند به ایشان آنچه را طلب می کردند پس قبول نکنند و بسیاری از اهل چین را بکشند پس از آن همه بلاد ترک و هند را در تصرف خود درآورند و

ص: 208

متوجه خراسان شوند و از اهل آن مطالبه کنند پس به ایشان ندهند پس به قهر و غلبه از ایشان بگیرند و اراده دارند که ندهند پادشاهی را مگر به صاحب شما.

(4) و در همان صفحه نیز از اربعین میرلوحی از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود هرگاه قیام کند قیام کننده به خراسان همانکس که از چین و ملتان (1) آمده متوجه کند سفیانی لشکری را بسوی وی ولی بر او غلبه نکند سپس قیام کند از ما قیام کننده ای در گیلان ، و مشرقی به کمک او برمی خیزد برای دفع پیروان عثمان (که سفیانی باشد) و اجابت کنند او را (ابر) و دیلم (2) و می یابند از او اعطاها و بخششها و نعمتها ، و بلند شود بنفع فرزند من (قائم) صداها و پرچمها و متفرق می کند آن پرچمها را دراطراف جهان و حرمها، و می آید به جانب بصره و خراب می کند و کوفه را آباد می سازد، و محکمش می کند (3) تا آخر حديث.

(پس معلوم می شود کسی که از طرف خراسان می آید از خود خراسان نیست بلکه بعد از تسخیر چین و ملتان است و عبورش از خراسان است)

در غیبت نعمانی ص 299 از حضرت صادق علیه السلام روایت کند که چون پرچم حق ظاهر شود شرق و غرب او را لعن کنند الخ. در پرچم حدیث 19 و 20 گذشت ملاحظه شود.

قل جاء الحق وزهق الباطل الخ . در قائم حدیث 48 خواهد آمد.

اگر حق خالص بود اختلافی نبود. در امتحان حدیث 16 گذشت. ایشان بر حق نیستند و بسوی حق هم نمی روند. در خروج کنندگان حديث

ص: 209


1- در معجم البلدان گوید : ملتان شهریست از نواحی هند نزدیک غزنه اهلش همه مسلمانند از زمان قدیم .
2- ابر : شهر منطقه ایست از خراسان و دیلم در قسمت شمالی قزوین است.
3- لفظ عربی این طور است (ويعمر الكوفة ويوريها) از ماده ارب ای احکمه و در نوائب الدهور ج 2 ص 278 این طور ترجمه فرموده و معمور و آباد می کند بعد از خرابی کوفه را) شما هم در ترجمه مختارید.

8 خواهد آمد.

«حکم بن ابی العاص»

در مستدرک حاکم ج 4 ص 481 روایت کند که حکم بن ابی العاص اذن طلبید که بر پیغمبر صلى الله عليه وسلم داخل شود پس حضرت از صدا و کلامش او را شناخت پس فرمود اذن دهید او را ، بر او باد لعنت خدا و هرکس در صلب اوست ، مگر مؤمنین ایشان که بسیار کم هستند، در دنیا با شرافت و در آخرت پست هستند، صاحبان مکر و حیله اند ، دنیا به ایشان داده شده و در آخرت نصیبی ندارند.

و در همان صفحه از عبدالله بن زبیر روایت کند که رسول خدا صلی الله و علیه و آله لعن فرمود حکم و اولادش را .

«حکم»

حکم کند بین اهل تورات به توراتشان الخ . در تابوت گذشت.

حکم کند بین اهل تورات به تورات و بین اهل انجیل به انجيل الخ . در قائم حدیث 121 خواهد آمد.

حكمهای مخالف شرع . در امتحان حدیث 14 گذشت .

«حکومت حضرت»

**حکومت حضرت(1)

(1) در ملاحم ص 70 باب 149 دارد که حضرت هفت سال حکومت می کند.

(2) و در ص 78 باب 174 دارد که چهل سال است.

(3) و در حدیث دیگر دارد که سی سال است.

ص: 210


1- در عمر حضرت حجت الا بعد از ظهورش بنحو فهرست خواهد آمد که تا 31 قول روایت دارد.

(4) و در ص 78 باب 170 دارد که هفت سال یا هشت سال یا نه سال است.

(5) و در ص78 باب 176 دارد هفت سال است.

(6) و در ص 79 باب 177 دارد هفت سال یا نه سال است.

(7) و در ص 79 باب 178 دارد که اگر کوتاه باشد هفت سال است و الا هشت یا نه سال است.

(8) و در حدیث دیگر هفت سال و دو ماه .

(9) و در حدیث دیگر چهارده سال است.

(10) و در باب 179 دارد چهل سال است.

(11) و در ص 80 باب 182 دارد که چهل سال است و قسطنطنیه و رومیه را فتح خواهد کرد.

(12) و در ص 138 باب 62 دارد هفت سال است.

(13) و در ص 141 دارد که عمرش اگر کوتاه باشد هفت سال است و الا هشت و الا نه سال است.

(14) و در ص 153 دارد چهل سال است.

(15) و در ص166 باب 23 دارد هفت سال است یا هشت سال است یا نه سال است و بعد از آن خیری در زندگانی نیست.

(16) و در ص166 باب 24 دارد هفت سال است.

(17) و در حدیث دیگر دارد اگر طولانی باشد ده سال و اگر کوتاه باشد هفت یا هشت سال است.

(18) و در همان صفحه باب 24 دارد اگر عمرش کوتاه باشد هفت سال زندگی کند یا هشت سال و یا نه سال.

(19) در همان صفحه در حدیث دیگر دارد هفت سال است.

(20) و در غیبت نعمانی ص 331 از امام صادق علیه السلام روایت کند که قائم علیه السلام

ص: 211

نوزده سال و چند ماه مالک شود.

(21) در حدیث دیگر فرمود مالک شود قائم از ما نوزده سال و چند ماه .

(22) و در ص 332 از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود والله هرآینه مالک شود مردی از ما سیصد و سیزده سال و زیاد شود نه، راوی گوید چه وقت خواهد شد این ؟ فرمود بعد موت قائم علیه السلام راوی عرض می کند چه مقدار قائم علیه السلام قیام می کند تا بمیرد؟ فرمود نوزده سال از روز قیامش تا روز مرگش.

(23) و در حدیث دیگر از امام صادق علیه السلام روایت کند که قائم علیه السلام مالک شود نوزده سال و چند ماه.

(24) و در کنز العمال ج 14 ص 268 فرمود بیست سال مالک شود و گنجها را بیرون کند و بر شهرهای شرک پیروز آید.

(25) و در کنز ص299 دارد که هفت سال یا هشت سال پس اگر زیادتر باشد

نه سال است.

(26) در غیبت طوسی ص 283 حضرت باقر علیه السلام فرمود حکومت او سیصد و نه سال است چنانچه اصحاب کهف در غارشان مکث کردند الخبر .

(27) و در حدیث دیگر از حضرت صادق علیه السلام سؤال شد چه مقدار مالک شود فرمود هفت سال که با سالهای شما هفتاد سال می شود.

(28) و در المهدی الموعود المنتظر ج 1 ص 322 روایت کند نه سال مکث خواهد کرد.

(29) و در المهدی الموعود المنتظر ج 1 ص 330 از عقد الدرر از ابی سعید خدری از نبی اکرم صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود مالک می شود شش یا هفت یا نه سال.

(30) و در المهدی الموعود ج 1 ص 335از کتاب البیان از ابی سعید خدری

از پیغمبر ان روایت کند که فرمود زندگی کند هفت یا هشت سال.

ص: 212

(31) و در المهدی الموعود ج 1 ص 338 از مقدمه ابن خلدون از ابی هریره از رسول اكرم علیه السلام سؤال شد چقدر مالک می شود فرمود پنج و دو عرض کرد پنج و دو چیست فرمود نمی دانم.

(32) در المهدی الموعود ج 1 ص 341 از حذیفه یمانی از پیغمبر صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود مالک می شود ده سال.

(33) در المهدی الموعود ج 1 ص 356 فرمود در روایتی بیست و یک سال است. و بنحو فهرست در عمر حضرت بعد از ظهورش ذکر می شود رجوع کن.

«حکومت»

حکومتهایی قبل از من عملی انجام دادند. در امتحان حدیث 14 گذشت .

حکومت می کنند بر شما بدان شما در امر به معروف حدیث و گذشت.

حکومت کنند بچه ها . در زمان حدیث 50 خواهد آمد.

حکومت سفهاء کدام است. در سفهاء خواهد آمد.

«حلب»

در الزام الناصب ج 2 ص 321 از امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود وای بر اهالی حلب بعد از محاصره شدنشان، و وای بر خرابی آن بعد از ریشه کن شدنشان و زود باشد که آهوها چند روزی از خون ایشان سیراب شوند، و زود است که اسیران ایشان رانده شوند پس پناهگاهی نیابند، الخ.

«حلس»

در پلاس گذشت.

ص: 213

«حلقه»

تا اینکه حلقه کامل شود. در قائم ح 64 خواهد آمد.

«حلوان»

در الزام الناصب ج 2 ص 250 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود وقتی واقع شود بلائی بین همدان و حلوان، و مردمانی در حلوان کشته شوند تا نهروان ، وملک دیلم از بین برود و آن را عربی که لسانش عجمی است مالک شود و خوبان اهل آن زمان را بکشد، و این اول شاهد است.

«حله»

در بحار ج 6 ص 223 از امیر المؤمنين علیه السلام روایت کند که فرمود زود است شهری بنا شود که آن را حله سیفیه گویند (چون سیف الدوله بنا کرده) مردی از بنی اسد آنجا سکونت کند، گروهی از خوبان آنجا ظاهر شوند که اگر خدا را قسم بدهند خدا قسم ایشان را قبول فرماید.

»حماقت»

در ملاحم ص 56 ابن شوذب گوید نزد حسن بودم که یاد کردیم حمص را( یکی از شهرهای شام است) پس گفت ایشان یعنی اهل حمص خوشبخت ترین مردم هستند بواسطه پرچمهای سیاه اولی، و بدبخت ترین مردمند بسبب پرچمهای سیاه دومی ، گفتم پرچمهای سیاه دومی چیست ای اباسعید گفت اول ظهور خروج می کنند از مشرق هشتاد هزار که دلهای ایشان پر است از سرزنش کردن مانند پر بودن داخل انار از دانه ، و هلاكت صاحبان پرچمهای اولی بدست

ص: 214

ایشان است.

«حملِ زنی»

که در روایات متعددی دارد که مدت حکومت سفیانی به مقدار حمل زنیست یعنی نه ماه بیشتر نخواهد شد و در سفیانی خواهد آمد.

«حمیراء»

حمیراء را برگرداند الخ . در قائم حدیث 110 خواهد آمد .

«حوأب»

**حوإأب(1)

در ملاحم ص 26 دارد که رسول خدا صلی الله و علیه و آله به زنهای خود فرمود کدام یک از شما سگهای حواب بر وی پارس کند، پس چون عائشه مرورش به آنجا افتاد سگها به رویش پارس کردند پس از اسم آنجا سؤال کرد گفتند حوأب است عایشه گفت گمان ندارم خودم را جز آنکه برگردم مریدها گفتند ای ام المؤمنین تو برای اصلاح بین مردم آمدهای.

در ملاحم ص 107 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود کاش می دانستم کدام یک از شما زنها سگهای حواب بر او آواز کند که آن زن از راست و چپش صدها از مردم کشته شوند.

و در ص 169 منجمله از چیزهائی که رسول خداصلى الله عليه وسلم پیشگوئی فرموده نهی فرموده عائشه را که با مولای متقیان جنگ کند و خبر داده که سگهای حوأب بر وی آواز دهند (در رفتن به جنگ جمل این پیش آمد محقق شد)

و در فقیه ج 3 ص 44 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود اول شهادتی که در اسلام به زور شهادت دادند شهادت هفتاد نفر بود که وقتی به حوأب رسیدند

ص: 215


1- حوأب موضعی است در راه بصره. (مراصد)

و سگهای آنجا به روی عایشه آواز دادند خواست برگردد چون گفت شنیدم رسول خدا به زنهایش فرمود یکی از شما که متوجه قتال وصی من هستید سگهای حوأب بر او آواز زنند. پس هفتاد نفر دروغی شهادت دادند که اینجا ماء حوأب نیست (یعنی از هفتاد نفر خواستند که شهادت بدهید که اینجا آنجا نیست هرکس گفته اینجا حوأب است دروغ گفته آنها هم برای پول شهادت دروغ دادند).

«حوض»

در کنز العمال ج 14 ص 234 دارد که حوض من طولش مثل عرضش می باشد سفیدتر از شیر و شیرین تر از عسل است و ظرفهایش بعدد ستارگان است از طلا و نقره هرکس از آن بیاشامد دیگر تشنه نشود. و مردی حوضش را اصلاح کرده برای آب دادن . در اَبر گذشت.

«حیی بنی کلاب»

در بنو کلاب گذشت.

«حیران»

در کنز العمال ج 14 ص 214 دارد که خداوند بر مردم دین فروش فتنه و بلائی بفرستد که شخص حلیم در آن حیران بماند .

«حیرت»

در غیبت حدیث 15 خواهد آمد.

ص: 216

«حيره و کوفه »

در فرج حدیث 11 خواهد آمد.

در حیره مسجدی ساخته شود که پانصد در داشته باشد الخ. در کوفه حدیث 11 خواهد آمد.

«خار»

زمین درخت خار نرویاند . در قائم حدیث 102 خواهد آمد.

«خاصف النعل»

**خاصف النعل(1)

در ملاحم ص 169 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله است که فرمود بعضی از شماها جنگ کند بر تأویل قرآن چنانچه من جنگ کردم بر تنزیلش سؤال شد کیست او یا رسول الله فرمود خاصف النعل (آنکه کفش را اصلاح می کند حضرت هم کفشش را داده بود جناب علی علیه السلام اصلاح بکند).

«خاطب»

وقتی که خاطب هلاک شود الخ. در امتحان حدیث 16 گذشت .

«خالد»

ای خالد زود است که بعد از من چیزهای تازه ای رخ دهد الخ. در مقتول خواهد آمد.

ص: 217


1- در منتهی الارب گوید خصف النعل یعنی دوخت کفش را. خاصف یعنی دوزنده

«خالص»

اگر حق خالص بود . اگر باطل خالص بود. در امتحان حدیث 14 گذشت .

«خالهای حضرت»

در البرهان ص 93 و ص 129 در ذیل حدیثی است که در طرف راست صورتش خالی است سیاه.

در المهدی الموعود المنتظر ج 1 ص 293 دارد که بر گونه راستش خال سیاهی است.

درینابیع الموده ص 469 دارد که بر گونه راستش خالی است و بر دست راستش خالی است.

در ملاحم ص 73 و کنز العمال ج 14 ص 590 دارد که در صورتش خالی است.

در وافی ج 2 ص 112 دارد که در پشت حضرت دو خال هست یکی به رنگ پوست بدن و دیگر به رنگ خال پیغمبر صلی الله و علیه و آله.

در البرهان ص 94 دارد که بر رخسار راستش خالیست مثل ستاره درخشنده .

در غیبت نعمانی ص 216 امام باقر علیه السلام فرمود در سر و بین دو کتفش خالی است . در قائم حدیث 113 خواهد آمد.

«خانقین»

در کشف الغمه ج 2 ص 457 یکی از علامات را فرموده : وإحراق رجل عظیم القدر من شيعة بني العباس بين جلولا و خانقین یعنی یکی از علامات سوزاندن مرد بزرگی از شیعه بني العباس بين جلولا و خانقین است.

ص: 218

«خانه»

در کنز العمال ج 14 ص 213 فرمود فتنهای بین شما شود که هیچ خانه مسلمانی نباشد مگر آنکه داخلش شود.

و در ص 215 فتنه ای شود که از عرب خانه ای نماند جز آنکه داخلش شود .

در کنز العمال ج 14 ص 236 فرمود فتنه ای شود که نماند خانه مسلمانی جز آنکه داخلش شود.

در ص 236 ایضا فرمود فتنه ای شود که داخل خانه هریک از شماها بشود.

در کنز العمال ج 14 ص 269 فرمود خانه ای نماند مگر آنکه (از آن فتنه) داخلش شود و مسلمانی نماند مگر آنکه شکایتش کند.

در شمشیر حدیث 1 خواهد آمد که فرمود ملازم خانه ات باش عرض کرداگر به خانه ام آمدند چه کنم الخ.

در خانه خود جمع شوید و شمشیرهای خود را بشکنید الخ. در شمشیر خواهد آمد.

مثل خانه ایست که در آن طعامی باشد الخ. در شیعه حديث 8 خواهد آمد.

خانه ایشان پشت دوششان می باشد الخ. در شیعه حدیث 9 خواهد آمد.

برای صاحب این امر خانه ایست که آن را بیت الحمد گویند الخ. درصاحب الامر حدیث 16 خواهد آمد.

هیچ خانه روی زمین نباشد نه گلی و نه چادر نشین جز آنکه اسلام و دین داخل آن می شود. در اسلام گذشت.

مرا وصیت کن فرمود وصیت می کنم تو را بتقوى الله و اینکه ملازم خانه ات باشی الخ . در خروج کنندگان خواهد آمد.

بنشینید در خانه های خود الخ. در خروج کنندگان حدیث 17 خواهد آمد.

ص: 219

«خانه نشستن»

در پلاس گذشت و در ملازم خواهد آمد.

«خانه های کوفه»

خانه های کوفه متصل به نهر کربلا گردد. در قائم حدیث 3 خواهد آمد.

«خبرنگار »

بطوریکه خبرنگاری هم برای ایشان نماند. در بنو قنطورا حديث 9 گذشت.

«ختن»

از طرف چین از ناحیه ای که آن را ختن گویند الخ . در شعیب بن صالح خواهد آمد.

»خدمت»

تا زنده ام خدمتگذارش می باشم . در قائم حدیث 147 خواهد آمد. فارس و روم خدمت گذار ایشان شده . در اُمت حدیث 26گذشت.

حاضرند خدمت گذار کفّار باشند. در پوشیده و برهنه حديث 5 گذشت.

«خراسان و خراسانی»

**خراسان و خراسانی(1)

در غیبت نعمانی ص 273 معروف بن خربوذگفت ما هرگز داخل نشدیم بر حضرت باقر علیه السلام جز آنکه می فرمود خراسان خراسان ، سجستان سجستان مثل

ص: 220


1- اخباری در بنو العباس و پرچمها گذشت و در سفیانی خواهد آمد.

اینکه به ما بشارت می داد.

و در ص 275 از امير المؤمنین علیه السلام روایت کند که چون بپاخیزد قیام کننده به خراسان و غلبه کند بر زمین کوفان (کرمان) و ملتان و بگذرد از جزیره بنی کاوان تا آخر حدیث و تمامش در علائم خواهد آمد.

در بحار ج 52 ص 231 در ذیل حدیثی حضرت باقر علیه السلام فرمود ناچار باید بنی فلان (بني العباس) پادشاهی کند پس چون مالک شوند پس فیمابین ایشان اختلاف افتد پس متفرق شوند و امرشان پراکنده شود پس خراسانی و سفیانی خروج کنند این از مشرق و این از مغرب و با هم به کوفه رسند و احدی از ایشان را باقی نگذارد پس فرمود خروج سفیانی و یمانی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز خواهد بود.

و در بحار ج 52 ص 236 حضرت باقر علیه السلام فرمود ناچار از اینکه بنو العباس به پادشاهی برسند و چون به پادشاهی رسیدند اختلاف کنند و امرشان پراکندگی پیدا کند و خراسانی و سفیانی بر ایشان خروج کنند این از مشرق و این از مغرب هر دو مثل دو اسب مسابقه به کوفه رسند و هلاک ایشان (بنی العباس) بدست ایشان (خراسانی و سفیانی)باشد بطوریکه احدی از ایشان را باقی نگذارد.

چون خراسان فتح شد عمر گریه کرد الخ . در بنو العباس حدیث اول گذشت رجوع کن.

در بحار ج 60 ص 216 حضرت صادق علیه السلام فرمود اهل خراسان از بزرگان ما هستند و اهل قم از یاران ما هستند و اهل کوفه از او تاد ما هستند و اهل این سواد (یعنی عراق) از ماست و ما از ایشانیم.

هرگاه قیام کند قیام کننده ای به خراسان همان کس که از چین و ملتان آمده .در حق حدیث 4 گذشت.

ص: 221

«خراطی»

در صاحب الامر حدیث 7 خواهد آمد.

«خرما»

بدست اوست شاخه خرمائی که خرماهای او نور می دهد. در قائم حدیث 100 خواهد آمد.

«خرمن»

در امتحان حدیث 12 گذشت .

«خروج»

در خروج کنندگان خواهد آمد.

و خروجش مثل خروج رسول خدا است . در عجله کنندگان حدیث 3 خواهد آمد.

«خروج کنندگان»

(1) در مقدمه و سند صحیفه سجادیه حضرت صادق علیه السلام فرمود پس خارج نشده و نخواهد شد از ما اهل بیت تا قیام قائم احدی که غرضش هم دفع ظلم باشد یا یاری حق جز آنکه بلاء او را بیچاره سازد، و قیامش موجب زیادی ناراحتی ما و شیعیان ما بوده باشد.

(2) و در ملاحم سید بن طاووس ص 122 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که حضرت در کوفه خطبه ای خواند پس فرمود ای مردم بعد از من ملازم زمین

ص: 222

گردید و بپرهیزید از شذاذ آل محمدصلی الله و علیه و آله(1). پس بدرستیکه خروج میک ند شذاذ آل محمد پس نخواهند دید آنچه را دوست می دارند بواسطه آنکه امر مرا عصیان و مخالفت کردند و عهد مرا کنار انداختند.

و پرچمی از اولاد حسین خارج می شود و در کوفه ظاهر می گردد (بدعامه امیه(2)) و مردم را بلاء فراگیرد، و خداوند بهترین خلق خود را مبتلا سازد تا بد از خوب جدا شود، و مردم بعض از بعض دیگر بیزاری جویند، و این بلاء طولانی گردد تا وقتی که خداوند بواسطه حضرت حجت برطرف سازد و هرکس از اولاد من خروج کند و عمل بغیر عمل من نماید و کردارش بغير کردار من باشد پس من از او بیزارم و هرکس خروج کند از اولاد من قبل از حضرت مهدی علیه السلام پس بدرستیکه او جزور است (یعنی مثل چیزیست که مباح باشد برای کشتن مثل شتر و گوسفند) و بپرهیزید از دروغگویان اولاد فاطمه بجهت آنکه از اولاد فاطمه علیها السلام دروغ گویانی خواهند آمد که (ادعاء امامت کنند) و خروج کند دروغ گوئی از دجله بصره و از من نیست و او مقدمه همه دروغگویان است.

سید بن طاووس در ذیل حدیث می فرماید این حدیث صریح است در نهی مولای ما حضرت علی علی اولادش را از خروج کردن قبل از قیام حضرت مهدی علیه السلام.

(3) و ایضا در ملاحم سید ص 123 از امیر المؤمنين علیه السلام روایت کند که آن حضرت به اولادش فرمود طلب نکنید این امر را (خلافت را پس بدرستیکه طلب نکند آن را احدی از شماها جز آنکه کشته شود قبل از رسیدن به مقصود .

ص: 223


1- الشذاذ من الناس الذين يكونون في القوم وليسوا من قبائلهم . (المنجد) و در منتهی الارب گوید شذاذ یعنی اندک و كم عدد.
2- دعامة القوم سیدهم . و مراد این جمله معلوم نیست .

(4) و در همان صفحه از حضرت باقر علیه السلام روایت کند که فرمود به خلافت نخواهد رسید احدی از اولاد على علیه السلام (غير از معصومین) در وقت معين .

(5) و در همان صفحه از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود مالک نشودخلافت را) احدی از اولاد على علیه السلام.

(6) در غیبت نعمانی ص167 از عبدالله بن عطا مکی روایت کند که گفت به امام باقر علیه السلام عرض کردم بدرستیکه شیعه شما در عراق بسیارند و بخدا قسم مثل شما در اهل بیت شما نیست چرا خروج نمی کنی ؟ حضرت فرمود ای عبدالله بن عطا گوش به سخنان احمقان داده ای ؟ بلی بخدا قسم من صاحب شما نیستم ، پس عرض کردم کيست صاحب ما ؟ فرمود نظر کنید هرکس ولادتش از مردم (سنيها) نامعلوم است آن صاحب شما است ، برای آنکه هرکس از ماها به او اشاره شود بدست یا به زبان او خشمناک بمیرد یا به مرگ خدائی.

(7) در ص 168 ایضا از عبدالله بن عطا روایت کند که گفت به حج رفتم و داخل بر امام باقر علیه السلام شدم از احوال مردم و قیمت اشیاء سؤال کرد، عرض کردم مردم گردن بسوی شما کشیده اند اگر خروج کنی مردم متابعتت کنند فرمود ای پسر عطا شروع کرده ای به حرف احمقان گوش دهی، نه بخدا قسم من صاحب شما نیستم، چون هریک از ماها به انگشت یا ابر و به او اشاره شود کشته شود یا در فراش خود خشمناک بمیرد، تا وقتی که خدا بفرستند کسی را که به ولادتش التفاتی نباشد ، عرض کردم کیست که به ولادتش التفات نیست ؟ فرمود نگاه کن به کسی که سنها نمیدانند متولد شده یا نشده آن صاحب شما است.

(8) و در غيبت نعمانی ص 194 از ابی الجارود از امام باقر علیه السلام روایت کند که عرض کردم مرا وصیت کن فرمود وصیت می کنم تو را بتقوى الله و پرهیزکاری از خدا و اینکه ملازم خانه ات باشی و در فتنه مردم بنشینی و دوری کنی از کسانی که از ماها خروج می کنند (مثل زید و پسران امام حسن علیه السلام) پس

ص: 224

بدرستیکه ایشان بر حق نیستند و بسوی حق هم نمی روند ، و بدان که برای بنی امیه ملک و پادشاهی است که مردم نتوانند آن را بگیرند و برای اهل حق هم دولتی است وقتی آمد خداوند به اهلش می دهد و او از ما اهل بیت است . پس هرکس از شماها آن را درک کند با ما خواهد بود در مقام بلند و اگر خداوند او را قبض روح فرمود پیش از آمدن دولت حقه خدا خیر او را خواسته .

و بدانکه بر پا نخیزد هیچ جماعتی که بخواهد دفع ظلم کند یا دین را عزیز نمايد مگر آنکه بلا و مرگ ایشان را بر زمین افکند تا وقتی که جماعتی برپا خیزند که با رسول خدا بدر را مشاهده کرده اند و کشتگان ایشان دفن نشوند وزمین افتاده های ایشان را برندارند و مجروحین ایشان را مداوا نکنند عرض کردم کیانند ایشان فرمود ملائکه (چون همه سالبه به انتفاء موضوع است چون ملائکه نه کشته می شوند و نه زمین می افتند و نه مجروح می شوند یعنی باید همچه اشخاصی بیایند تا بتوانند حق را بگیرند و به اهلش بدهند)

(9) و ایضا در غیبت نعمانی ص 195 از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود نیست از ما اهل بیت احدی که بخواهد دفع ظلم کند یا بخواند کسی را بسوی حق جز آنکه بلاء او را از پا در آورد تا وقتی که بپاخیزد جماعتی که در (جنگ) بدر حاضر بوده اند و کشته هایشان دفن نشود و مجروحین ایشان مداوا نگردد، راوی گفت چه کسانی را امام باقر قصد کرده گفت ملائکه را (یعنی هر وقت ایشان قيام کنند آن وقت است که به مقصود خواهید رسید کارها دلبخواهی نیست دستور خدائیست)

(10) ایضا در غیبت نعمانی ص 199 از امام چهارم روایت کند که فرمود زود است رنگین شود زمین از خون جوجه هائی از جوجه های آل محمد صلی الله و علیه و آله چون آن جوجه ها پرواز می کنند در غير وقتش و طلب می کنند چیزی را که درک نکنند الخ.

ص: 225

(11) و در ص 199 حضرت باقر علیه السلام فرمود مثل خروج قائم از ما اهل بیت مثل خروج رسول خدا صلی الله و علیه و آله است ، و مثل کسی که خروج کند از ما اهلبیت پیش از قیام قائم علیه السلام مثل جوجه ای است که پرواز کند و از آشیانه خود خارج شود (یا در سوراخ پنجره ای بیفتد) آن وقت بدست بچه ها افتاده با او بازی کنند .

(12) در روضه کافی حدیث 381 روایت کند که حضرت صادق علیه السلام فرمود بر شما باد بتقوای خدا وحده لا شریک له و برای جان خود نظر کنید و با نظر باشید تا اینکه فرمود بخدا قسم اگر هریک از شما را دو جان می بود که با یکی مقاتله می کردید و تجربه می آموختید و با دیگری عمل می کردید باکی نبود و لیکن هریک از شما را یک جان بیشتر نیست هرگاه آن یک برود پس بخدا قسم که توبه از دست شما رفته پس شما سزاوار تر هستید به اینکه برای جان خود خیر بینی و خیر اندیشی کنید پس اگر قیام کننده و دعوت کننده ای بر شما بیاید نظر کنید که بر چه و برای چه خروج می کنید و نگوئید زید بن علی بن الحسين علیه السلام خروج کرد زیرا که زید مردی بود عالم و راستگو و با صداقت و هم شما را دعوت به نفس خود و پیشوائی خودنکرد بلکه او شما را دعوت به رضای آل محمد صلی الله و علیه و آله نموده و اگر او غالب می شد هرآینه وفا می کرد به آنچه دعوت کرده بود (تا اینجا تقیه بوده و شاهدش جملات بعد است) تا اینکه فرمود کسانی که از ما خروج می کنند به چه چیز دعوت می کنند جز به رضائی از آل محمد صلی الله و علیه و آله و ما اکنون شما را شاهد می گیریم که راضی به خروج ایشان نیستیم آن خروج کنندگان الان که هنوز هیچ کس با او نیست نافرمانی ما می کند وقتی که بیرقها و علمها با او باشد سزاوارتر خواهد بود که از ما نشوند و نپذیرد.

(13) در کافی ج 1 ص 174 باب اول از حجت حدیث پنج ابان گوید احول مرا خبر داد که زید بن علی بن الحسین علیه السلام فرستاد بسوی من و او مخفی بود پس من بنزد او رفتم پس فرمود ای ابا جعفر چه میگوئی اگر کسی از ما خروج

ص: 226

کند آیا با او خروج می کنی ؟ عرض کردم اگر پدرت یا برادرت باشد بلی خروج می کنم با او . پس فرمود من می خواهم خروج کنم و با بنی امیه جهاد کنم پس تو هم با من خروج كن عرض کردم من این کار نخواهم کرد فدایت شوم پس فرمود جانت را از ما دریغ می داری ؟ عرض کردم یک جان بیش ندارم اگر خدا روی زمین حجت و امام دارد هرکس از تو تخلف کند نجات خواهد یافت و هر کس با تو خروج کند هلاک خواهد شد و اگر خدا روی زمین حجت و امامی ندارد آنکه با تو خروج کند و آنکه خروج نکند مساویست . پس فرمود ای اباجعفر با پدرم سر سفره می نشستم لقمه های چرب بدهان من میگذاشت و لقمه گرم را برای من سرد می کرد از روی مهربانی که با من داشت آن وقت از آتش جهنم بر من نمی ترسید ، دین را (یعنی امام را به تو معرفی کرد و به من معرفی نکرد، عرض کردم فدایت شوم چون نسبت به شما مهربان بود و از آتش جهنم برای شما می ترسید خبر نداد ترسید شما قبول نکنید پس در نتیجه داخل آتش شوید، ولی به من خبر داد قبول کردم نجات می یابم قبول نکردم داخل آتش می شوم باکی هم نداشت پس از آن عرض کردم فدایت شوم شما افضلید یا پیامبران ؟ فرمود بلکه پیغمبران عرض کردم يعقوب به يوسف فرمود « يَا بُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَىٰ إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدًا» یعنی خوابی را که دیده بودی به برادرانت مگو که درباره تو کید و حیلهای انجام دهند، چرا يعقوب به پسرانش خبر نداد که حیله ای نسبت به یوسف انجام ندهند و کتمان کرد همینطور پدرت به تو خبر نداد و کتمان کرد چون می ترسید قبول نکنی پس زید فرمود حالا که اینطور است پس بدان صاحب تو امام صادق علیه السلام به من خبر داد که من کشته می شوم و در کناسه کوفه به دار آویخته می شوم و نزد او توماریست که قصه کشته شدن و دار آویختن من آنجا نوشته شده ، پس حج رفتم و به امام صادق علیه السلام قصه زید را نقل کردم و گفتم او چه گفت و من چه

ص: 227

جواب دادم حضرت فرمود از شش جهت او را احاطه کرده ای از پیش رو، و از پشت سر و از طرف راست و چپ و از بالا و از پائین و نگذاشته ای برای او راهی را که بتواند برود.

(14) در کافی ج 1 ص 356 باب 81 از حجت حديث 16 روایت کند که زید بن على بن الحسین داخل شد بر ابی جعفر محمد بن علی علیه السلام و با او بود نامه هائی از اهل کوفه که در آن نامه ها زید را بسوی خود دعوت کرده بودند و خبر داده بودند به اجتماعشان و امر به خروجش کرده بودند حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمود این نامه ها از طرف ایشان ابتدائیست یا جواب نامه شما است که به ایشان نوشته اید و ایشان را به خود دعوت کرده اید ؟ عرض کرد خیر ایشان ابتداء به نامه کرده اند برای معرفت ایشان به حق ما و نزدیکی ما به رسول خدا صلی الله و علیه و آله و برای آنکه در کتاب خدا یافته اند وجوب دوستی و وجوب اطاعت ما را ، و برای آنکه (می بینند) ما در چه گرفتاری و سختی و بلاء زندگی می کنیم ، حضرت باقر علیه السلام فرمود بدرستیکه اطاعت از طرف خدا واجب است و سنتی است که در اولین امضاء شده و در آخرین هم جاری خواهد بود ولی اطاعت یک نفر ماها واجب است (نه همه) بلی دوستی برای همه ماها است (یعنی باید مردم اولاد رسول خدا را دوست داشته باشند و واجب هم هست بخلاف اطاعت که آن مختص امام است اطاعت همه اولاد رسول خدا واجب نیست) و امر خداوند نسبت به اولیائش جاریست (به حکم موصول و قضاء مفصول و حتم مقضی و قدر مقدور و اجل مسمی لوقت معلوم) تو را سبک نکنند کسانی که یقین ندارند، ایشان چیزی را نتوانند از تو دفع کنند اگر از طرف خدا برسد یعنی اگر بلائی از طرف خدا به تو برسد ایشان کاری انجام نتوانند داد) پس عجله مکن خدا برای عجله کردن مردم عجله نخواهد کرد، از خدا پیشی مگیر که بلا تو را عاجز کند و زمینت زند.

ص: 228

پس زید به اینجا که رسید غضب نمود و گفت امام نیست از ما کسی که در خانه اش بنشیند و پرده اش را آویزان کند و از جهاد کوتاهی کند ، ولكن امام از ما کسی است که از مملکت خود منع کند (دشمن را) و در راه خدا جهاد کند و از رعیتش دفاع کند و (دشمن را) از حریم خود دور سازد.

پس حضرت باقر علیه السلام فرمود ای برادر اینهائی را که نسبت دادی هیچ یک را در خود مشاهده می کنی پس یک شاهدی از کتاب خدا و یا دلیلی از رسول خدا بیاوری و یا یک مثلی بزنی ؟ پس بدرستیكه خداوند حلال نموده حلالی را و حرام گردانیده حرامی را و واجب نموده واجباتی را و مثالهائی اورده و سنتهائی قرار داده و امامی را که قائم به امر اوست در شبهه قرار نداده نسبت به چیزهائی را که بر او واجب نموده تا جلو زند نسبت به چیزی که هنوز محلش نیامده و یا جهاد کند پیش از آمدن وقتش و حال آنکه خداوند درباره صید (و شکار نمودن) فرموده « لَا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ ۚ »یعنی در حال احرام شکار نکنید ، آیا شکار نمودن بزرگتر است یا قتل نفس که خدا حرام کرده آن را ؟ و قرار داده برای هر چیزی محل و جائی و فرموده « وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا» و هر وقتی که مُحلّ شدید و از احرام بیرون آمدید آن وقت صید و شکار کنید.

و نیز فرموده « لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ» حرمت شعائر خدا و ماه حرام را نگاه دارید پس شهور را عده معلومه قرار داده و چهار ماه آن را حرام گردانیده .

و نیز فرموده «فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ» یعنی سیر کنید در زمین چهارماه و بدانید که خدا را نمی توانید عاجز کنید سپس فرمود«فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ» یعنی پس هر وقت ماهای حرام تمام شد مشرکین را بکشید هرجا ایشان را یافتید .

ص: 229

پس برای این محلی قرار داده و نیز فرموده «وَلَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّىٰ يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ ۚ»یعنی عزم عقد و ازدواج مکنید تا زمان عده آنها منقضى گردد.

پس برای هر چیزی امدی قرار داده و برای هر امدی کتابی ، پس اگر تو دلیلی از طرف خدایت داری و نسبت به کار خود یقین داری پس خود دانی و الا قصد نکن چیزی را که تو در شک و شبهه هستی نسبت به آن و امید زوال حکومتی را نداشته باش که هنوز اجلش بسر نیامده بلی وقتی که اجل سر آمد .. خداوند ذلت و خواری را به ایشان می رساند چه در تابع و چه در متبوع، پناه می برم به خدا از امامی که وقتش را گم کند آن وقت تابع اعلم از متبوع باشد ، آیا می خواهی ای برادر زنده کنی ملت و روش گروهی را که کافر شدند به آیات خداوند (مثل اولی و دومی) و پیغمبر را مخالفت کردند و متابعت کردند هوای نفس خود را بدون هیچ دلیلی که از طرف خدا داشته باشند و ادعای خلافت کردند بدون دلیلی از خدا و نه عهدی از پیغمبر ان داشته باشند ، پناه می دهم تو را به خدا ای برادر از اینکه فردا در کناسه کوفه بدار آویخته شوی پس چشمان حضرت گریان و اشکش جاری شد سپس فرمود خدا (حاکم باشد) بین ما و بین کسانی که هتک حرمت ما کردند و حق ما را انکار نمودند و سر مارا فاش کردند و ما را نسبت بغیر جدمان دادند و گفتند درباره ما چیزی را که ما برای خود نگفته بودیم.

(15) و در بحار ج 52 ص 224 حضرت امام محمد باقر علیه السلام در ذیل حدیثی فرمود دوری کنید از عده قليلی از آل محمد صلی الله و علیه و آله پس بدرستی که برای آل محمد و علی پرچمی است و برای غیر ایشان پرچمهائی است پس ملازم زمین باشید و احدی از ایشان را متابعت نکنید تا مردی را از نسل حسین علیه السلام ببینی که با او عهد پیغمبر خدا و پرچمش و سلاحش می باشد ، پس بدرستیکه عهد

ص: 230

پیغمبر رسید به علی بن الحسین علیه السلام بعد از او رسید به محمد بن علی (یعنی خود حضرت) و بجا می آورد خدا آنچه را بخواهد الخ.

(16) و در کنز العمال ج 14 ص 591 از علی علیه السلام روایت کند که فرمود البته خروج خواهد کرد مردی از اولاد من در نزدیکی ساعت (ظهور) وقتی که دلهای مؤمنین مرده باشد چنانچه بدنها می میرد بواسطه آنچه به ایشان می رسد از بد حالی و شدت و گرسنگی و کشتار و فتنه های پی در پی و جنگهای بزرگ و میراندن سنتها و زنده کردن بدعتها ، و ترک نمودن امر به معروف و نهی از منکر، پس خداوند بواسطه مهدی علیه السلام... زنده کند سنتهای از بین رفته را و بواسطه عدل و برکتش دلهای مؤمنین مسرور شود. و جماعتی از عجم و قبائلی از عرب با هم الفت گیرند و جمع شوند پس به این حال سالهائی بماند و زیاد نباشد بلکه کمتر از ده سال باشد پس از آن حضرت بمیرد (در عمر حضرت خواهد آمد که چند قسم روایت داریم آنجا رجوع شود)

قصه خروج محمد بن عبدالله بن حسن (در ساکن باش) خواهد آمد که عبيد بن زراره از امام صادق علیه السلامپ سؤال می کند که محمد بن عبدالله بن حسن خروج کرده و مردم هم با او هستند چه می فرمائید خروج با او را ؟ حضرت فرمود ساکن باش مادامیکه آسمان و زمین ساکنند الخ مراجعه کن.

(17) در غیبت نعمانی ص197 ابی بکر حضرمی می گوید من و ابان داخل بر حضرت صادق علیه السلام شدیم و این در وقتی بود که پرچمهای سیاه خراسان ظاهر شده بود پس ما عرض کردیم چه صلاح میدانی ؟ فرمود بنشینید در خانه های خود، هر وقت دیدید که ما (اهل بیت) بر کسی اجتماع کرده ایم شما هم مثل شیر و جوانمردانه با سلاح خود بیائید بسوی ما (یعنی گول این حرکات را نخورید که جز کشته شدن و بیچارگی و خانمان سوزی و وزر دنیا و آخرت چیزی ندارد اگر قبول نداری امتحانش مجانیست)

ص: 231

(18) در غیبت نعمانی ص 200 جابر بن یزید از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود ساکن باشید مادامیکه آسمانها و زمین ساکن است(1) یعنی بر احدی خروج نکنید ، بدرستیکه در امر شما خفائی نیست اگاه باشید آن علامتی است از طرف خدا نه از طرف مردم، آگاه باشید آن علامت خدائی از خورشید روشنتر است ، بر بدان و خوبان مخفی نخواهد ماند، آیا صبح را می شناسید آن مثل صبح است که بر احدی مخفی نیست (یعنی خیال نکن هرکس قیام کرد آن امام زمان است امام زمان و ظهورش مثل روز روشن است هر وقت مشیت خدا قرار گرفت بر احدی پوشیده نخواهد ماند)

«خروس»

صدای خروس و سگها و اسبها از بالای سرشان شنیده شود. در سفیانی

حدیث 45 خواهد آمد.

«خسف»

(خسف یعنی فرو رفتن به زمین)

(1) در مستدرک حاکم ج 4 ص 428 در ذیل حدیثی روایت کند که رسول خداصلی الله و علیه و آله فرمود ساعت (ظهور) نباشد تا ده علامت ظاهر گردد یکی از آنها خسفی در مشرق و خسفی در مغرب و خسفی در جزيرة العرب باشد، الخ.

(2) و در ص 445 روایت کند که رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود ساعت (ظهور) برپا نشود تا اینکه قبائلی از عرب خسف شوند.

(3) و در ص 69 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود پناهنده شود به حرم پناهنده ای پس برانگیزد بسوی او لشکری پس چون به بیابانی از زمین

ص: 232


1- یعنی آسمان از ندا و زمین از خسف بیدا.

برسند زمین ایشان را فرو برد.

عرض شد یا رسول الله کسی که از روی اکراه با آن لشکر بوده فرمود فرو می رود با ایشان ولكن در روز قیامت با نیتش مبعوث می شود.

(4) و در ملاحم سید ص 125 در ذیل حدیثی روایت کند که فرمود در نزد هلال مصر (یعنی سقوط آن) خسفی در بصره خواهد شد یکی در علفزارش و دیگری در اطراف آن، و دیگری در بازارش، و دیگری در مسجدش، پس طوفانی شود هرکس از دست جنگ رهائی جسته از آب نجاتی نخواهد داشت مگر کسانیکه در حوالی و اطراف آن ساکن شوند.

(5) و در ملاحم ص 75 در چند حدیث دارد که چون جیش سفیانی به بیدا برسند زمین ایشان را فرو برد.

(6 و در ملاحم ص 77 باب 167 دارد که چون زمین جیش بیداء را فرو برد پس او علامت خروج مهدی عجل الله فرجه است.

(7) و در غیبت نعمانی ص305 از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده که چون لشکر سفیانی به بیداء برسند خداوند ایشان را فرو برد.

(8) و در کنز العمال ج 14 ص 276 در یازده حدیث دارد که فرمود در امت من خسف و مسخ و قذف خواهد بود (خسف یعنی فرو رفتن به زمین ، مسخ به شکل بوزینه و خوک شدن، و قذف سنگ باران شدن)

(9) در کنز العمال ج 14 ص 277 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا وقتی که چند قبیله به زمین فرو روند بطوریکه گفته شود چه کسی از طائفه فلان باقی مانده .

(10) در حدیث دیگر فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا وقتی که مردی که مال و اولاد زیاد دارد به زمین فرو رود.

(11) و در ص 280 فرمود زود است بوده باشد بعد از من خسفی در مشرق و خسفی در مغرب و خسفی در جزيرة العرب گفته شد فرو می روند و حال آنکه

ص: 233

در بین ایشان اشخاص شایسته هستند ؟ فرمود بلی وقتی که خبث ایشان زیاد شود .

(12) و در ص 280 ایضا دارد که فرمود در این امت خسف و مسخ و قذف خواهد بود عرض شد چه وقت ؟ فرمود وقتی زنهای رقاصه و تار و تنبک و شرب خمر ظاهر شد.

(13) در حدیث دیگر فرمود قسم به کسی که مرا بحق مبعوث نموده دنیا از بین نرود مگر وقتی که به ایشان برسد خسف و مسخ و قذف عرض کردند چه وقت خواهد شد یا نبي الله ؟ فرمود وقتی که دیدید زنها سوار زین شده اند (مثل ماشین و دوچرخه و موتور و غیره) و زنهای آوازه خوان زیاد شده و شهادت دروغ داده شود و علنا شرب خمر شود، و نماز خوانها در ظرف طلا و نقره چیزی بیاشامند (پنجاه سال است که مشاهده می کنم و مردها به مردها اکتفا کنند (یعنی لواط کنند) و زنها به زنها اکتفا نمایند (یعنی مساحقه کنند) پس در این هنگام سخت آمادگی پیدا کنید و بپرهیزید از سنگ باران شدن از آسمان (یعنی آماده یک همچه بلائی باشید)

(14) و در ص 280 و ص623 فرمود ناچارید از خسف و مسخ و لرزه ، گفته شد یا رسول الله در این امت ؟ فرمود بلی وقتی زنهای آوازه خوان بگیرند و زنا را حلال شمارند و رباخواری کنند و صید حرم را حلال دانند، و لباس حریر بپوشند، و مردها به مردها و زنها به زنها اکتفا کنند (همچه بلائی هم خواهند دید).

«خسوف»

در خورشید و ماه خواهد آمد.

«خشن»

در غیبت نعمانی ص 287 و ص 288 حضرت صادق علیه السلام فرمود اگر امر در

ص: 234

دست ما باشد باید مثل امیرالمؤمنین علیه السلام خوراک درشت و پست و پوشاک خشن و زبر داشته باشیم والا آتش است.

«خصلت»

در امت حدیث 25 و 28گذشت.

و بیعت کند به چهل خصلت. در بیعت حدیث 3 گذشت .

«خصومات»

نماز از مسجدها برداشته شود بواسطه خصومتها . در اُمت حديث 25 گذشت.

نخصيان»

در دولت حدیث 16 خواهد آمد.

«خضر»

در بحار ج 52 ص 152 از حضرت رضا علیه السلام روایت کند که فرمود خضر از اب زندگانی نوشید پس او زنده است و نمی میرد تا نفخ صور ، و او نزد ما می آید و به ما سلام می دهد و صدای او را می شنویم ولی شخص او را نمی بینیم و او را هرجا یاد کنید حاضر می شود پس هرکس از شماها او را یاد کند سلام به او عرض کند، و درموسم حج حاضر می شود و تمام اعمال حج را بجا می آورد و در عرفه وقوف را انجام می دهد و بر دعاء مؤمنین آمنین می گوید، و زود است که خداوند در غیبت قائم ما او را مأنوس قائم ما گرداند که وحشت و تنهائی از آن حضرت برطرف شود.

ص: 235

«خطباء»

در مستدرک حاکم ج 4 ص 482 ابن مسعود فرمود شما در زمانی هستید که علماء زیاد هستند و خطباء كم.

و در کنز العمال ج 14 ص 241 دارد که نزدیکی ساعت ظهور وقتی است که خطباء شما بر منبرهای شما زیاد باشند .

و در کنز ص 245 فرمود قيام ساعت نباشد مگر وقتی که قیام کنند خطباء به دروغ گفتن و حق مرا برای شرار امت من قرار دهند، پس کسی که تصدیق کند ایشان را و راضی باشد به او بوی بهشت را نشنود.

و در ص 254 فرمود شما صبح کرده اید در زمانی که زیاد است فقهاء اش و کم است خطباء اش قليل است سؤال کننده اش و کثیر است دهنده اش، عمل در آن بهتر است از علم، و زود است باید بر شما زمانیکه قليل باشد فقهاء اش و زیاد باشد خطباء اش زیاد باشد سؤال کننده و کم باشد دهنده ، علم در آن زمان بهتر است از عمل . (چون وسیله گمراهی زیاد است)

و در ص 255 فرمود شما در زمانی هستید که علماء اش زیاد است ، خطباءاش کم ، کسی که ترک کند ده یک آنچه می داند هلاک خواهد شد، و زود است بیاید زمانیکه کم باشند علماء و زیاد باشند خطباء کسی که چنگ زند به ده یک آنچه می داند نجات یابد.

«خلافت »

در ملاحم ص 130 باب 47 اسود می گوید به عایشه گفتم ای ام المؤمنین آیا تعجب نمی کنی از مردی که آزاد شده است با مردی که از اهل بدر است درباره خلافت نزاع می کند ؟ عائشه گفت تعجب مکن بدرستیکه فرعون چهارصد سال

ص: 236

حکومت بنی اسرائیل را می کرد، خداوند پادشاهی را به خوب و بد می دهد .

هر وقت دیدی خلافت در بیت المقدس نازل شده الخ . در شام حدیث 17خواهد آمد.

در کنز العمال ج 14 ص 265 و ص 274 فرمود زود است بوده باشد بعد از من خلفاء و بعد از خلفاء امراء و بعد از امراء ملوک و بعد از ملوک جبابره پس از آن خارج شود مردی از اهل بیت من که پر کند زمین را از عدل چنانچه پر شده بود از جور.و

در کنز ص266 دارد که فرمود بعضی از خلفاء شما خليفه ایست که مال را دون شماره تقسیم کند.

«خلیفه»

که در غیبت نعمانی ص267 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود در بین اینکه مردم در عرفات وقوف دارند ناگاه شخصی که سوار بر شتر ماده تیزرو است خبر مرگ خلیفه را می آورد که در مرگ او فرج آل محمد صلی الله و علیه و آله و فرج همه مردم است.

و در ص 268 از حذيفه روایت کند که فرمود کشته شود خلیفه که نه در آسمان عذرخواهی داشته باشد و نه در زمین یاوری و خلع شود خلیفه ای که چون روی زمین راه می رود هیچ نداشته باشد و جانشین می شود او را پسر اسیر شده که (مراد حضرت حجة بن الحسن علیه السلام است).

در کنز العمال ج 14 ص 263 فرمود بوده باشد در اخر امت من خليفه ای که مال را مشت مشت به مردم بدهد که شماره نداشته باشد.

خليفه ای از بنی هاشم وارد بیت المقدس شود الخ . در بیت المقدس گذشت.

و در ص 264 فرموده باشد در آخر الزمان خلیفه ای که مال را تقسیم کند

بدون شماره.

ص: 237

در کنز العمال ج 14 ص 595 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود خداوند خلیفه ای را انتخاب کند که ثابت بر هدایت باشد و در حکم خود رشوه نگیرد... دهن منافقین را بشکند ، غمهای مؤمنین را برطرف سازد، آگاه باشید این شدنیست و دماغ متکبرین را بخاک خواهد ماليد و الحمد لله رب العالمين و صلاته على سيدنا محمد خاتم النبيين وآله واصحابه اجمعين.

دوازده خلیفه که همه از قریش باشند . در دین حدیث 8 خواهد آمد.

«خليل»

به مقدار عمر خلیل یکصد و بیست سال عمر کند الخ . در قائم حدیث 125 خواهد آمد.

«خمر»

یعنی شراب مسكر

در کنز العمال ج 14 ص 226 فرمود هر وقت این امت خمر را به نبيذ حلال دانستند ... آن وقت وقت هلاکشان خواهد بود. تمام حدیث در امت گذشت.

در کنز العمال ج 14 ص 226 فرمود هر وقت امت من پنج چیز را حلال دانستند بر ایشانست هلاکت یکی خوردن خمر است.

«خنازیر»

چرا این امت شبیه به خنازیر و خوکھا انکار این امر را می کنند الخ. در صاحب الامر حدیث 4 خواهد آمد.

ص: 238

« خنزیر»

که خنزیر را بکشد. در ساعت ظهور حدیث 106 خواهد آمد.

«خواب»

در مستدرک حاکم ج 4 ص 427 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فتنه ای خواهد آمد که اگر شخصی خواب باشد بهتر از کسی است که به پهلو خوابیده باشد، و کسی که به پهلو خوابیده باشد بهتر است از کسی که نشسته باشد ، و کسی که نشسته باشد بهتر است از کسی که ایستاده باشد، و کسی که ایستاده باشد بهتر است از کسی که رونده باشد ، و کسی که رونده باشد بهتر است از کسی که سواره باشد، و کسی که سواره باشد بهتر است از کسی که در جریان باشد ، راوی عرض کرد این چه وقت خواهد شد فرمود در وقت هرج که مرد از همنشین خود ایمن نباشد، عرض کرد مرا به چه امر می فرمائید اگر آن زمان را درک کنم ؟ فرمود باز دار خود را و دست خود را و داخل خانه ات شو عرض کردم اگر داخل خانه آمد چه کنم ؟ فرمود داخل اطاقت شو؟ عرض کردم اگر داخل اطاقم شد چه کنم ؟ فرمود داخل مسجدت شو، و این کار کن (پس دو دست خود را مثل دست به سینه بست) یعنی دستها را روی هم بگذار و بگو ربی الله تا مرگ تو را فرا گیرد به این حال.

و به این مضامین اخبار در فتنه ذکر خواهد شد انشاء الله .

دیشب خوابی دیده ام . در اصحاب مهدی گذشت.

«خوارج»

دوری کن از خوارج از ما الخ. در خروج کنندگان حدیث 8 گذشت.

ص: 239

«خوارزم»

ناظم الاسلام کرمانی در علائم ظهور ص 142 از ناسخ جلد خلفا نقل کند که على علیه السلام به عمر فرمود یکی از شهرهای خراسان خوارزم است و آن از ثغور اسلام بشمار می رود آنکس که در آنجا اقامت جوید آن پاداش یابد که مردی شمشیر گرفته در راه خدا جهاد می کند طوبی کسی که در خوارزم بیاید و از نمازگزاران باشد.

«خوراک»

در طعام خواهد آمد آنچه مناسب مقام است.

در قائم حدیث 78 خواهد آمد که فرمود نیست خوراک او مگر درشت.

در قائم حدیث 95 فرمود نرم ترین خوراک او نان جو با نمک است.

«خورشید و ماه»

یکی از علامات طلوع خورشید از مغرب است . در علامات ظهور حديث 10 خواهد آمد.

در بحار ج 52 ص 213ح67 و غیبت طوسی ص 270 و غیبت نعمانی ص 271 و روضه کافی حدیث 258 امام باقر علیه السلام فرمود دو آیت و علامت است قبل از قیام قائم علیه السلام که از روزی که آدم به زمین آمده اتفاق نیفتاده یکی گرفتن خورشید است در نصف شهر رمضان و ماه در آخر آن، مردی گفت یابن رسول الله خورشید در آخر ماه و ماه در نصف شهر گرفته می شود (خیال کرد حضرت اشتباه نموده) پس حضرت جواب فرمود من می دانم تو چه می گوئی ولكن این دو علامت است و از زمان آدم تا کنون نبوده.

ص: 240

در غیبت نعمانی ص 272 حضرت صادق علیه السلام فرمود علامت خروج مهدی کسوف شمس است در ماه رمضان در سیزدهم و چهاردهم.

در حدیث دیگر امام باقر علیه السلام فرمود پیشاپیش این امر (ظهور) گرفتن ماه است در بیست و پنجم شهر رمضان و کسوف شمس است در پانزدهم آن، و اینجا است که حساب منجمین ساقط می شود و از بین می رود (چون بنا بر قاعده نجوم باید ماه گرفتن در نیمه ماه باشد و گرفتن خورشید در آخر ماه)

در البرهان متقی ص 107 از امام باقر علیه السلام روایت کند که خلاصه اش آن است که دو آیت و علامت با مهدی ما است یکی آنکه اول شهر مضان ماه می گیرد و دیگر آنکه در آخر ماه خورشید می گیرد.

در الزام الناصب ج 2 ص 148 از کشف الغمه روایت کند که یکی از علامات رکود یعنی ایستادن خورشید است از زوال روز تا وسط عصر و طلوع آن است از طرف مغرب.

در اثبات الهداة ج 3 ص 732 حدیث 82 و ارشاد مفید ص 359 امام باقر علیه السلام فرمود خداوند فرموده « إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً» الخ مراد بنی امیه و شیعیان ایشان است و آیت و علامت ایستادن خورشید است مابین زوال شمس تا وقت عصر و خروج سینه و صورت مردی در چشم خورشید و معرفی نمودن حسب و نسبش و این در زمان سفیانی است و آن وقت است هلاک او و گروهش.

در اكمال الدین ص 614 از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود پیشاپیش این امر (ظهور) دو اشاره و علامت است گرفتن ماه در پنجم(1) و گرفتن خورشید در پانزدهم که از هبوط آدم به زمین تا آن روز اتفاق نیفتاده آن وقت است که حساب منجمین ساقط می شود.

ص: 241


1- به قرینه بعض روایات گذشته (بیست و پنجم باشد)

در اكمال دین ص 615 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود قبل از قیام قائم علیه السلام پنج روز از ماه رمضان گذشته خورشید می گیرد.

امر ما روشن تر از این خورشید است . در غیبت حدیث 7 خواهد آمد.

«خون »

در بحار ج 52 ص 195 در ذیل حدیثی امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود یکی از علامات آن است که خونریزی را سبک شمارند .

در الزام الناصب ج 2 ص 184 در ذیل خطبة امير المؤمنین علیه السلام فرمود فيما بين مردم خونریزی زیاد باشد.

در روضه کافی ذیل حدیث هفت حضرت صادق علیه السلام فرمود یکی از علامات ظهور سبک شمردن خونریزی است.

در غیبت نعمانی ص 284 دارد که مرجئه میگویند اگر مهدی قیام کند به مقدار یک شیشه حجامت کننده خون نخواهد ریخت ، حضرت باقر علیه السلام فرمود هرگز اینطور نباشد قسم به آن کسی که جانم بدست اوست اگر کارها بدون زحمت و مشقت درست می شد هرآینه برای رسول خدا می شد و دندانهای پیشینش نمی شکست و صورتش مجروح نمی شد کلا (هرگز) این نخواهد شد تا وقتی که ما و شما عرق و خون بسته شده را از پیشانی خود پاک کنیم.

بطوریکه از جمره خون جاری شود الخ. در شهر رمضان خواهد آمد.

«خیر و خوبی»

در غیبت نعمانی ص 159 وکافی ج 1 ص 340 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود چه شود تو را وقتی حمله ای واقع شود بین دو مسجد (مکه و مدینه) علم خود را جمع کند چنانچه مار خود را در سوراخ جمع کند و شیعه اختلاف

ص: 242

کنند و بعضی بعضی را درغگو نامند و آب دهن بر یکدیگر بیندازند راوی عرض کرد فدایت شوم در آن زمان خبری نیست فرمود همه خیرها در آن زمان است سه مرتبه فرمود (یعنی فرج نزدیک است)

در غیبت نعمانی ص206 از حسین (حسن) بن علی علیه السلام روایت کند که فرمود (و بعض فتنه ها را بیان کرد) راوی عرض کرد خیری در آن زمان نیست حضرت فرمود همه خیرها در آن زمان است قائم ما قیام کند و تمام آن اختلافات را برطرف سازد.

همه خیرها در آن زمان است الخ. در شیعه حدیث 10 خواهد آمد.

«خیمه»

خیمه های مسلمانان آن روز در زمینی است که آن را غوطه گویند الخ. درشش چیز حدیث 2 خواهد آمد.

خیمه زده اند و قرآن یاد مردم می دهند الخ . در قرآن حدیث 21 و 22 خواهدآمد.

خيمه ها در مسجد کوفه برپا کنند. در اصحاب مهدی حدیث 2گذشت.

بمنزله کسی است که در خیمه قائم باشد. در انتظار فرج حدیث 13 و 14 گذشت.

«دابة الأرض »

**دابة الارض(1)

(1) دابة الأرض که در آیه 81 از سوره نمل در قرآن وارد شده و اخبار بیشماری از طرق سنی و شیعه رسیده بعضی آیات را متشابه دانسته اند و در اخبار بسیاری تفسیر به اميرالمؤمنين علیه السلام شده و بعضی از علامت ظهور حضرت حجت علیه السلام و

ص: 243


1- آقای میر جهانی دام ظله در نوائب الدهور ج 2 ص 103 فرموده خروج دابه الأرض بعد از خروج يأجوج و مأجوج است و آن از علامات قیامت کبری است.

بعضی از علامات رجعت شمرده اند. و شاید مرجع هر دو قول یکی باشدچون از ظهور حضرت حجت شروع به رجعت می شود. چون پیغمبر و ائمه علیها السلام و مؤمنین خالص در زمان حضرت باید بیایند و شکایت کنند و حضرت حجت علیه السلام انتقام ایشان را از ستمکاران بگیرند.

در ملاحم سید ص 101 از نبی اکرم صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود خروج دابه بعد از طلوع شمس است و چون خارج شود ابلیس را بکشد و او در سجده باشد، و مؤمنین در زمین چهل سال زندگی کنند، و هر چه تمنا کنند به ایشان داده شود، جور و ستمی نباشد و همه اشياء تسلیم خدا باشند طوعا و کرهای(راضی باشند یا نباشند)البته مؤمنین از روی رضا و کفار از روی اجبار تسلیم باشند. چنانچه درندگان و طیور از روی اجبار تسلیم می باشند ، حتی اینکه درنده حیوانات و پرنده را اذیت نکنند، و تا چهل سال مؤمنین هرچه اولاد دار شوند نمیرند، پس از چهل مرگ به ایشان رو آور شود، پس مکث کنند آن مقداریکه خدا خواهد پس از آن مرگ با سرعت به ایشان روآور شود، بطوریکه مؤمنی نماند پس کفار بگویند تا بحال ما از مؤمنین می ترسیدیم فعلا مؤمنی باقی نمانده پس چرا زنا نکنیم و بنا می کنند در راه مثل حیوانات روی هم روند، تا حدی که یکی از ایشان برخیزد و مادر و خواهر و دختر خود را در وسط راه نکاح کند یکی برخیزید و دیگری مشغول شود و کسی انکار نکند و به غیرت نیاید خوبانشان بگویند اگر کناره می گرفتید از راه بهتر بود، و همینطور ادامه داشته باشد تا وقتی که اولاد نکاح باقی نماند هرچه باشند اولاد زنا باشند، مدتی که خدا خواهد بمانند پس از آن رحم زنها عقیم شوند (و بچه نیاورند) تا سی سال بطوریکه روی زمین طفلی نباشد بلکه همه اولاد زنا باشند و شرورترین مردم باشند و بر ایشان ساعت (قیامت) قیام کند.

ص: 244

«دار ابجرد»

مخفف داراب ولایتی است در فارس

ناظم الاسلام کرمانی در ص143 از ناسخ جلد خلفا نقل کند که علی علیه السلام فرمود اما مردم داراب جرد در آخر زمان بدست دشمنی مقهور و مقتول شوند .

«دامغان »

ناظم الاسلام کرمانی در ص 143 از ناسخ جلد خلفا از علی علیه السلام نقل می کند که فرمود دامغان را چون سواره و پیاده فراوان باشند بسختی معاش کنند تا آنگاه که قائم آل محمد بیرون شود و آن جماعت را روز فرج برسد.

«داود علیه السلام»

وحی نمود به حضرت داود که من گناه تو را بخشیدم . در امر به معروف حدیث 3 گذشت .

مثل حکم داود. در قائم حدیث 21 خواهد آمد.

«دجال»

**دجال(1)

(1) در کنز العمال ج 14 ص 282 فرمود اما فتنه دجال پس بدرستی که نبوده پیغمبری جز آنکه امت خود را از او ترسانیده من هم شما را می ترسانم ترسانیدنی که هیچ پیغمبری امت خود را آنطور نترسانیده بدرستیکه او یک

ص: 245


1- دجال یعنی دروغگو . و آقای میرجهانی دام ظله در نوائب الدهور ج 2 ص 103 فرموده خروج دجال پس از هفت سال از ظهور حضرت خواهد بود و شاید دلیلش حدیثی باشد که در قسطنطنیه حدیث 11 ذکر می شود.

چشمی است، و خدا یک چشمی نیست ، در پیشانی او نوشته (کافر) هر مؤمنی می تواند بخواند الخ.

(2) در کنز العمال ص 285 فرمود اگر دجال خارج شد و من در بین شما هستم پس من با او خصومت کنم نه شما، و اگر آمد و من در بین شما نیستیم پس هرکس خودش با او خصومت کند و خدا خليفه من است بر هر مرد مسلمان ، او جوانی است موهای سرش کوتاه و یکی از چشمانش مثل دانه انگور طائفی می درخشد مثل اینکه من او را تشبیه می کنم به (عبد العزی پسر قطن) پس هرکس از شماها او را درک نمود بخواند بر او اول سوره کهف را (سوره 18) و او خارج می شود از راهی که بین شام و عراق است و پس فساد کند از طرف راست و چپ ، پس ای بندگان خدا ثابت باشید عرض کردیم ای رسول خدا چه مقدار در زمین می ماند ؟ فرمود چهل روز یک روز مثل یک سال است و یک روز مثل یک ماه است و یک روز جمعه است، و باقی روزهایش مثل روزهای شما است، عرض کردیم یا رسول الله آن روزی که مثل یک سال است نماز یک روز کفایت می کند ؟ فرمود نه باید اندازه گیری کنید گفتند چه اندازه سرعت دارد فرمود مثل بارانیکه پشت سرش باد باشد پس می آید پیش مردم و دعوت می کند ایشان را و ایشان هم اجابت می کنند پس امر می کند آسمان می بارد و زمین گیاه می روید پس برگ درختان طولانی تر از آنچه قبلا بوده و گوسفندانشان پر شیرتر و کمرشان چاق تر پس باز می آید و ایشان را دعوت می کند و ایشان قولش را رد می کنند پس برمی گردد و ایشان صبح می کنند ناگاه می بینند گول خورده و خشکسالی است و هیچ از اموالشان در دست ندارند، و مرور می کند به خرابه و می گوید خارج کن برای من گنج خود را پس گنج خدا به همراه او می شود مثل زنبور عسل که همراه شاه شان می روند، باز مرد جوانی را گرفته با شمشیر می زند دو قطعه می کند پس صدا می زند جوان پیش می آید

ص: 246

در حالیکه خوشحال و صورت نورانی داشت و می خندید ، در این هنگام خداوند عیسی بن مریم را می فرستد پس نزد مناره سفید در شرقی دمشق در بین دو حله نازل می شود در حالیکه کف دستش را روی شانه دو ملک گذاشته ، الخبر.

(3) و در کنز ص 289 فرمود ای مردم می دانید برای چه شما را جمع کردم ؟ بخدا قسم من شما را جمع نکردم برای رغبتی یا ترسی ولكن جمع کردم شما را برای اینکه تمیم داری مردی بود نصرانی پس آمد و بیعت کرد و مسلمان شد و قصه ای برای من نقل کرد که موافق بود با آنچه من شما راخبر داده بودم از مسیح دجال قصه تمیم داری آن است که سوار کشتی شده با سی نفر مرد از( طائفه) لخم وجذام پس باد با ایشان یک ماه بازی کرده تا در جزیره ای از دریا طرف مغرب کشانده و داخل جزیره شدند، پس ملاقات کردند با حیوانی که موی زیاد داشت و جلو از عقب تمیز داده نمی شد ، گفتند وای بر تو کیستی گفت من جساسه ام گفتند جساسه چیست ؟ گفت ای گروه مردم بروید پیش مردی که در دیر است ، که به خبر دادن مشتاق است، و چون مردی را برای ما نام برد ترسیدیم از او که مبادا شیطانی باشد پس بزودی روانه شدیم و به دیر داخل شدیم پس ناگاه در آن انسان بزرگی دیدیم که دست و پاها به گردنش با آهن بسته گفتیم وای بر تو کیستی گفت حالا که شما قدرت پیدا کردید از من پس بگوئید شما کیستید گفتیم ما مردمی هستیم از عرب در کشتی سوار شدیم دریا مضطرب شد موج با ما یک ماه بازی کرد پس ما را به نزدیک جزیره تو آورد پس داخل شدیم حیوان پر موئی را دیدیم که از کثرت مو جلو و عقبش دانسته نمی شد گفتیم تو کیستی گفت من جساسه ام گفتیم جساسه چیست ؟ گفت بروید نزد این مرد در دیر که بخبر دادن شما شوق دارد، پس بنزد شما آمدیم گفت خبر

ص: 247

دهید مرا از درخت خرمای بیسان (1) گفتیم از چه جهت گفت درخت خرما سؤال می کنم که آیا ثمر می دهد ؟ گفتیم بلی ، گفت اما من امیدوارم که ثمر ندهد گفت خبر دارم کنید از بحيره طبریه (2) گفتیم از چه جهت گفت آیا آب دارد گفتیم آب زیادی دارد گفت امید است که آبش برود، خبردارم کنید از چشمه زُعَر(3) آب دارد و مردم زراعت می کنند با آبش ؟ گفتیم بلی ، آبش زیاد است، و مردم از آبش زراعت می کنند ، گفت خبر دهید نبی امی چه کرد گفتند از مکه خارج شده و به يثرب نزول فرموده گفت عرب با او مقاتله کردند ؟ گفتیم بلی ، گفت چه کرد با ایشان ؟ خبرش دادیم که بر عرب غالب شد، و عرب او را اطاعت می کنند، گفت اینطور است ؟ گفتیم بلی ، گفت آگاه باشید که این (اطاعت) برای ایشان بهتر است و من از خودم خبر می دهم شما را که من مسیح دجالم و امیدوارم که بزودی به من اجازه خروج بدهند پس در زمین سیر کنم و قریه ای نگذارم مگر آنکه در آن هبوط كنم در چهل شب جز مکه و طیبه که این دو برای من حرامند، و هر وقت اراده کنم داخل آنها بشوم ملکی شمشیر کشیده مانع من می شود، (یغمبر فرمود) آیا خبر بدهم شما را که این (مدينة) طیبه است این طیبه است این طیبه است آیا حديث نکردم شما را از دجال و از مدینه و مکه پس بدرستیکه بعجب در آورد مرا حديث تمیم که موافق بود با آنچه از دجال و مدینه و مکه شما را خبر داده بودم جز آنکه او در دریای شام است یا دریای یمن نه بلکه از طرف مشرق است الخبر. (منافات ندارد که تمیم داری دجال را در دریای شام یا یمن ملاقات کرده باشد و در وقت ظهورش از مشرق باشد)

(4) و در ص 291 در ذیل حدیث مقدم دارد که خارج می شود از بلده ای که

ص: 248


1- شهریست در شام . م
2- یعنی دریاچه طبریه . م
3- چشمه ای است در شام . م

آن را اصفهان گویند از قریه ای که آن را رستقاباد گویند و خارج می شود وقتی که خارج می شود و در مقدمه لشکرش هفتاد هزار عمامه بسر می بوده باشد و دو نهر با اوست نهری از آب و نهری از آتش پس هرکس از شما او را درک کرد و گفته شد به او داخل آب بشو داخل نشود که آن آتش است و اگر گفته شد داخل آتش شو پس داخل شو که آب است.

(5) و در کنز ص 294 دارد هفتاد هزار یهودی متابعت دجال کنند که همه با شمشیرهای طلائی و رداهای گشاده و مدور باشند پس وقتی نظر دجال به حضرت عیسی افتاد آب می شود چنانچه نمک در آب ، آب می شود و فرار می کند عیسی می فرماید من باید یک ضربتی به تو بزنم که قبل از من کسی نکرده باشد، پس نزد درب لُدّ(1) شرقی او را بکشد پس یهود را خدا منهزم سازد، و هر چیزی که خداوند آفريده (جزء غرقده) که درخت یهود است همه به زبان آیند و بگویند ای مسلمان این یهودی در من مخفی شده بیا بکش او را الخبر .

(6) و در ص 295 فرمود قبل از خروج دجال سه سال سخت باشد، مردم گرسنگی سختی بکشند ، خدا به آسمان امر کند که سال اول ثلث باران را حبس کن ، سال دوم ثلث سال سوم همه را و همچنین زمین را امر کند که در سال اول یک ثلث نبات خود را حبس کن سال دوم دو ثلث سال سوم همه را پس نماند صاحب سمی جز آنکه هلاک شود، گفته شد پس مردم به چه چیز زندگی کنند فرمود به تهلیل و تکبیر و تسبیح و تحمید و این ذکرها بجای طعام ایشان می شود .

(7) و در ص296 فرمود خارج شود دجال پس مردی از مؤمنین متوجه بسوی او می شود پس با لشکریان دجال روبرو می شود می گویند کجا قصد داری بروی مؤمن می گوید بسوی این مردی که خروج کرده پس به او می گویند آیا تو ایمان به خدای ما نداری مؤمن می گوید در خدای ما چیزی پوشیده

ص: 249


1- لد. قریه ایست در نزدیک بیت المقدس . م

نیست پس لشکریان دجال می گویند بکشید او را پس بعضی به بعض دیگر می گویند مگر خدای ما (دجال) نگفت کسی را نکشید جز من پس مؤمن را می برند نزد دجال پس چون نظرش به دجال افتاد می گوید ای مردم این دجال است که رسول خدا صلی الله و علیه و آله یادآور می شد پس دجال امر می کند مثل پوست به چهار میخ می کشند و می گوید اذیتش کنند تا غصه دار گردد پس پشت و شکم او را با ضرب کتک پهن کنند ، دجال گوید آیا باز هم به من ایمان نیاوری ؟ مؤمن بگوید تو همان مسیح دروغگو هستی پس امر کند او را با اره دو نصف کنند و از بین آن دو قطعه عبور کند پس بگوید به او بایست او هم زنده شده بایستد پس به او بگوید آیا ایمان به من آوردی مؤمن بگوید تازه بیشتر تو را شناختم و به مردم بگوید ای مردم این کاری که به من کرد با احدی نخواهد کرد بعد از من پس دجال او را گرفته می خواهد سر ببرد پس آهنی به گردنش بگذارد و نتواند کاری انجام دهد پس از دست و پایش بگیرد و او را بیندازد مردم خیال کنند او را به جهنم انداخت و حال آنکه اورا به بهشت انداخته پس رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود این مؤمن از همه مردم شهادتش بزرگتر است نزد خدای عالميان.

(8) در ص 299 فرمود دجال چشمش کور است به پیشانیش نوشته (کافر) هر مسلمانی می تواند بخواند.

در حدیث دیگر فرمود برای دجال اولاد نمی شود و داخل مدینه و مکه نمی شود.

(9) و در ص 300 فرمود طعام مؤمنین در زمان دجال طعام ملائکه است تسبیح و تقدسی است پس هرکس منطقش یعنی گفتارش آن روز تسبیح و تقدیس باشد گرسنگی را خدا از او برطرف سازد.

(10) در حدیث دیگر فرمود مابین خلقت آدم تا قیامت امری بزرگتر ازدجال نیست.

ص: 250

(11) و در ص 302 و 303 در چند حدیث دارد که فرمود هر پیغمبری امت خود را از دجال ترسانیده منهم شما را می ترسانم او کور است یک چشم دارد در بازار چیز می خورد و راه می رود و شما او را می بینید و خدای شما کور نیست و او را نمی بینید پس شک به خود راه ندهید (البته این مضمون چند

حدیث است)

(12) در ص 304 فرمود دجال را متابعت کند از یهود اصفهان هفتادهزار که رداهای مدور پوشیده باشند.

(13) و در ص 306 فرمود دجال می آید و برای او حرام است داخل مدينه شود بلکه به شوره زاری وارد می شود. پس مردی بر او خروج می کند که او بهترین مردم یا از بهترین مردم است. پس به دجال می گوید من شهادت می دهم که تو همان دجالی که رسول خدا ای به ما خبر داده دجال می گوید اگر من بکشم و زنده کنم آیا شک می کنید در این امر ؟ پس میگویند نه پس او را می کشد و زنده می کند آن مرد مؤمن می گوید بعد از زنده شدن بخدا قسم امروز بصیرتم نسبت به تو بیشتر شد دجال می خواهد او را بکشد قدرت پیدا نمی کند .

(14) و در ص306 فرمود دجال پشت سرش راه راه است (یعنی موهای پشت سرش مثل راه است یا چین دار است) او می گوید (انا ربكم الأعلى) من خدای بزرگ شمایم هرکس تصدیق کرد به فتنه افتاده و هرکس گفت دروغ میگوئی خدای من الله است بر او توکل می کنم و بسوی او توبه و بازگشت می کنم ضرری به او نرساند .

(15) و در ص307 فرمود من شما را از دجال می ترسانم و همه پیغمبران امت خود را ترسانیده اند ولی دجال در شما خواهد بود من اوصافش را برای شما نقل می کنم که پیغمبران نقل نکرده بودند ، قبل از آمدن دجال چند سال خشک سالی و قحطی است که هر صاحب سمی (مثل گوسفندان اسب الاغ

ص: 251

شتر) بمیرند، گفته شد پس چگونه مؤمنین زندگی کنند فرمود مثل زندگی ملائکه ( که با تسبیح و تهلیل و تقدیس و تحمید زندگی می کنند) پس او خروج می کند و کور است و خدای شما کور نیست بین دو چشمش (نوشته) کافر ، که هر مؤمن باسواد و بی سواد بتواند بخواند و اکثر تابعینش یهود و زنان و اعراب هستند، بخیال می آورد که آسمان می بارد و حال آنکه نمی بارد، و زمین گیاه رویانیده و حال آنکه نرویانیده، آن وقت به اعراب (بادیه نشینان) می گوید چه می خواهید از من آیا برای شما بارانی پی در پی نیاوردم و گوسفندان شما را زنده نکردم آنها را چاق و شیر دار نکردم و شیاطین را بصورت پدران و برادران که قبلا مرده بودند می آورد و ایشان به زندگان می گویند آیا مرا نمی شناسی من فلانی هستم این خدای شما است ایمان بیاورید ، چهل سال عمر کند هر سالی مثل یک ماه باشد و هر ماهی مثل یک هفته باشد و هر هفته ای مثل یک روز باشد و هر روزی مثل یک ساعت باشد و هر ساعتی مثل سوختن هیزمی باشد ، و هر جائی برود جز مسجدالحرام و مسجدالنبی ، بشارت باد اگر خارج شد و من در بین شما هستم که کفایتش با خدا و رسولش می باشد و اگر نیستم و بعد از من خارج شد پس خدا خليفه من است برای هر مسلمانی .

(16) و در مستدرک حاکم ج 4 ص 492 فرمود دجال چهل روز مکت کند که یک روز آن مطابق یک سال باشد و یک روز آن مطابق یک ماه و یک روز آن مطابق یک هفته و باقی روزهایش مثل روزهای شما است.

(17) و در کنز ص 318 فرمود دجال خارج می شود و آن چشم چپش کور است و ناخنک غلیظی روی آن را گرفته و او کور مادر زاد را شفا میدهد و شخص بر صدار را خوب می کند و مرده را زنده می نماید و به مردم می گوید من خدای شمایم، پس هرکس گفت تو خدای منی در فتنه افتاده و هرکس گفت خدا رب من است تا وقت مردن پس او از فتنه دجال نجات یافته و بعد از

ص: 252

فتنه ای و عذاب قبری برای او نخواهد بود پس مکث کند در زمین انچه خدا خواهد پس از آن عیسی نزول فرماید و تصدیق محمد صلی الله و علیه و آله را بنماید و دجال را بکشد.

(18) در حدیث دیگر فرمود دجال همه جا رود مگر چهار مسجد، مسجد الحرام ومسجد مدینه و مسجد طور سینا و مسجد اقصی.

(19) و در چند حدیث دارد که دجال یک چشمش کور است و خدای شما کور نیست ( پس نباید گول او را بخورید اگرچه بحسب ظاهر معجزه نشان دهد از قبیل مرده زنده کردن و کور شفا دادن و بهشت و جهنم نشان دادن و غیر ذلک)

(20) و در ص 321 فرمود دجال خارج نشود مگر وقتی میراث را تقسیم نکنند و بغنیمت خوشحال نگردند.

(21) و در ص323 فرمود دجال خارج نشود مگر وقتی که بهترین چیزها نزد مؤمن بیرون آمدن جانش باشد (یعنی انقدر روزگار فشار دارد که مؤمن آرزوی مرگ می کند)

(22) و در حدیث دیگر دارد که خارج نشود دجال مگر وقتی که مردم غافل باشند و یادی از دجال نکنند و حتی خطباء در منبرها ذکرش نکنند.

(23) و در کنز ج 14 ص 326 فرمود خارج می شود دجال از یهودیه اصفهان تا می آید کوفه پس جماعتی از مدینه ملحق به او می شوند و جماعتی از طور و جماعتی از ذی یمن و جماعتی از قزوین الخ.

(24) و در چند حدیث دارد که دجال از اصفهان خارج می شود یا از یهودیه اصفهان و الاغی دارد که پهنی مابین دو گوش آن چهل ذرع است.

(25) و در ص326 فرمود دجال خارج می شود و با او هفتاد هزار جولا و بافنده است که در پیشاپیش لشکر دجالند و با شعور ترین ایشان آن است که میگوید بدو بدو .

ص: 253

(26) و در ص328 فرمود با دجال هفتاد هزارند که عمامه بسر دارند پس اکثر آن کسانیکه با او هستند یهود و زنانند.

(27) و در الزام الناصب چاپ قدیم ص 181 از رسول خدا روایت کند که متابعت می کند دجال را از امت من هفتاد هزار عمامه بسر.

(28) و در کنز ص 329 ج 14 فرمود: دجال نازل می شود به این شوره زار پس اکثر کسانیکه با او خروج می کنند زنانند، حتی اینکه مرد بر می گردد بسوی مادرش و دخترش و خواهرش و عمه اش و دست و پای ایشان را با ریسمان می بندد از ترس اینکه مبادا بسوی او بروند.

(29) و در کنز ج 14 ص 599 حذیفه از رسول خدا سؤال می کند که آیادجال قبل از عیسی است یا عیسی قبل از دجال است ؟ حضرت فرمود دجال قبل از عیسی است.

(30) و ایضا در ص 599 از ابوبکر نقل کند دجال از یهودیه مرو خروج کند.

(31) و در حدیث دیگر دارد که از طرف مشرق از زمینی که آن را خراسان گویند خروج می کند.

(32) در کنز ج 14 ص 599 حدیث دیگر دارد که ابوبکر سؤال کرد آیا در عراق زمینی هست که آن را خراسان گویند ؟ گفتند بلی گفت دجال از آنجا خروج کند.

(33) و در حدیث دیگر دارد که رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود خارج می شود دشمن خدا و با او لشکری است از یهود و اصناف مردم و با او بهشت و جهنم تا آنجا که می فرماید - سیزده هزار زن یهودیه با او خواهند بود و خدا رحمت کند مردی را که زن خود را منع کند از متابعت او الخ.

(34) و در مستدرک حاکم ج 4 ص 527 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که دجال از خراسان خروج می کند و تابعینش مردمانی هستند که صورتهای ایشان

ص: 254

مث سپر چکش خورده است.

(35) و در مستدرک ص 529 دارد که ابوالطفيل گفت کوفه بودم که گفته شد دجال خروج کرده پس رفتم نزد حذیفه بن اسید و او حدیث می گفت گفتم این دجال است خروج کرده ، گفت بنشین پس نشستم، پس دانائی آمد و گفت این دجال است خارج شده و اهل کوفه هم اطاعتش می کنند باز گفت بنشین پس نشست ، (تا آنجا که) حذيفه گفت اگر دجال در زمان شما خروج کند بچه ها او را سنگباران کنند ولكن دجال وقتی خروج می کند که مردم باهم بغض و کینه دار باشند و دینشان سست باشد و بین خودشان خوب نباشد الخ.

(36) و در بحار ج 52، ص 193 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود دجال صائد بن الصيد يا (صائد بن الصائد) است پس شقی کسیکه او را تصدیق کند و سعید کسی که او را تکذیب کند، خروج می کند از شهری که آن را اصفهان گویند از دهکده ای که آن معروف به یهودیه است ، چشم راستش کور است و چشم دیگرش در پیشانیش می باشد مثل ستاره صبح می درخشد، و در چشمش چیزی است مثل اینکه ممزوج به خون است ، در بین دو چشمش نوشته شده (کافر) هر با سواد یا بی سوادی می تواند بخواند ، به دریاها فرو می رود ، خورشید با او سیر می کند ، پیش روی او کوهی است از دود و پشست سر او کوهیست سفید ، مردم خیال می کنند آن طعام و خوردنی است. در قحطی سختی خروج می کند ، زیر پایش الاغی است سفید که هر گامش یک میل راه است ، زمین منزل به منزل زیر پای او پیچیده می شود، به آبی نگذرد مگر آنکه خشک شود تا روز قیامت ، با صدای بلند ندا کند بطوریکه همه از جن و انس و شیاطین بشنوند، می گوید بسوی من بیائید ای دوستان من ، من کسی هستم که ایجاد نمود و درست کرد، و مقدر کرد پس راهنمائی نمود، من خدای بزرگ شمایم، و دروغ می گوید دشمن خدا او یک چشمش کور است غذا می خورد و

ص: 255

راه می رود و خدای شما کور نیست و غذا نمی خورد و راه نمی رود و همیشه برجا است، و آگاه باشید که اکثر تابعینش اولاد زنا و صاحبان پوستین سبز هستند الخ.

(37) و در ملاحم سید بن طاووس ص 100 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود بپرهیزید از دجالين (یعنی دروغگویان) اولاد فاطمه پس بدرستیکه از اولاد فاطمه دروغ گویانند (مثل بعضی ها که ادعای امامت کردند)

(38) در کنز العمال ج 14 ص 612 دارد که امیر المؤمنین علیه السلام خطبه ای خواند و حمد و ثنای الهی را بجای آورد و صلوات بر پیغمبر فرستاد پس از آن فرمود ای مردم سؤال کنید از من پیش از آن که مرا نیابید سه مرتبه این فرمایش را فرمود صعصعة بن صوحان عبدی برخاسته عرض کرد یا امیرالمؤمنین کی دجال خروج می کند . پس حضرت فرمود ساکت باش ای صعصعه خدا به مقام تو دانا و کلام تو را شنید مسئول از سائل داناتر نیست(1) ولی برای خروج او علامات و اسبابی است پشت سر هم یکی بعد از دیگری خواهد آمد ، پس اگر بخواهی تو را آگاه سازم به علامات خروجش ؟ عرض کرد از همین سؤال کردم از شما یا امیرالمؤمنین ، فرمود پس با دستت بشمار و حفظ کن آنچه را به تو می گویم وقتی که مردم نماز را بکشند (یعنی نماز نخوانند) و امانت را ضایع کنند ، و حکم ضعیف شود، و ستم فخر باشد ، و فرماندهان فاجر باشند، و وزراء خائن باشند، و اعوان و یاران ایشان ظلمه باشند، و قراء ایشان فاسق باشند، و جور و ستم ظاهر گردد، و زنا فاش شود، و رباخوارگی ظاهر شود، و ارحام قطع شود، و زنان خواننده بگیرند، و شراب و خمر خورده شود، و عهدها را بشکنند، و نماز عشاء ضایع شود، و در نماز جماعت کوتاهی کنند، و مساجد را زینت کنند، و مناره ها را دراز سازند، و قرانها را به طلا زینت دهند، و رشوه

ص: 256


1- چون عقل مردم کشش نداشته این را فرموده و الا علم امام علیه السلام بی پایان است.

گرفته شود، و ربا خورده شود، و از سفها کار بکشند، و خونریزی را سبک شمارند، و دین را به دینا بفروشند ، و زنها با شوهرهاشان تجارت کنند برای حرصی که به دنیا دارند، و زنها منبر روند و خود را شبیه به مردان سازند، و مردها شبیه به زنان شوند، سلام به آشنانایان دهند (نه به عموم مردم که دستور اسلام است و شاهد شهادت دهد بدون اینکه از او شهادت خواسته باشند، و قسم خورد بدون اینکه او را قسم دهند، پوست میش بر دلهای گرگان پوشیده شود ، (یعنی گرگ به لباس میش درآید و گوسفندان مردم را طعمه خود سازد)، و دلهای ایشان تلختر از صبر (چادروا) باشد، و زبانشان شیرین تر از عسل باشد، و باطنشان گندیده تر از مردار باشد ، علم فقه برای غیر دین طلب شود، و معروف منکر شود، و منکر معروف باشد ، و النجاء النجاء (1)و الوحاء الوحا (2) چه خوب محل سکونت است عبادان ، خواب در آن مثل جهاد در راه خدا است (فعلا که محل فتنه و جنگ است تا بعداً خدا چه خواهد) و آن اول بقعه ایست که ایمان به حضرت عیسی عليه الصلاة والسلام آورده، و البته بیاید بر مردم زمانیکه هریک بگوید کاش من کاهی بودم در خشتی از خانه های عبادان . اصبغ بن نباته از جا برخاست و عرض کرد یا امیرالمؤمنین دجال کیست؟ فرمود صافی بن صائد(3) شقی کسی است که او را تصدیق کند. و سعید کسی است که او را تکذیب نماید آگاه باش دجال طعام می خورد و آب می آشامد و در بازار راه می رود ، و خدا از این اوصاف بزرگتر است. آگاه باش دجال طولش چهل ذراع به ذراع اول است ، زیر پایش خریست سفید طول هر گوشش سی ذراع است ، مابین سم خرش تا سم دیگرش یک روز و یک شب راه است، و

ص: 257


1- النجاء به معنای خلاص است.
2- الوحاء به معنای سرعت است.
3- در بعض روایات گذشته (صائد بن صائد) است.

زمین پیچیده می شود برای او به مقدار یک منزل ، و ابر را بدست راستش می گیرد، و از خورشید سبقت می گیرد ، فرو می رود تا قوزکش به دریا ، پیش رویش کوهی است از دود، پشت سرش کوه سبزیست ، ندا کند به صدائی که مشرق تا مغرب بشنوند، بسوی من بیائید دوستان من بسوی من بیائید دوستان من - پس من خلق کردم و درست کردم من مقدر کردم پس هدایت یافت و من پروردگار اعلای شما هستم و حال آنکه دروغ می گوید دشمن خدا پروردگار شما اینطور نیست، آگاه باشید که اکثر اتباع و اعوان دجال يهود و اولاد زنا هستند خدا او را در شام بر گردنه افيق خواهد کشت سه ساعت از روز برآمده بدست حضرت عیسی بن مریم پس آن وقت دابه الارض از صفا خارج شود با اوست انگشتر سلیمان بن داود و عصای موسی بن عمران ، پس با انگشتر پیشانی هر مؤمنی را بنویسد این مؤمن است حقاحقا و در پیشانی هر کافری را بنویسد این کافر است حقا حقا ، آگاه باشید که مؤمن در آن هنگام به کافر بگوید وای بر تو ای کافر حمد خدایی را که مرا مثل تو قرار نداد و کافر بگوید به مؤمن خوش بحال تو ای مؤمن کاش من مثل تو بودم تا به فيض بزرگ می رسیدم (تا اینجا که رسید حضرت فرمود) از بعد این از من سؤال نکنید که رسول خدا صلی الله و علیه و آله به من عهد فرمود که بپوشانم و کتمان کنم.

(39) در الزام الناصب ج 2 ص 209 در ذیل خطبه البيان فرمود بدرستیکه دجال اعور خروج می کند از بلده ای که آن را یهوداء گویند و آن قریه ای است از قراء اصفهان و آن شهریست از شهرهای کسری ها برای او یک چشم است در پیشانیش مثل ستاره می درخشد سوار بر الاغی است که هر گامش یک چشم انداز است و طولش هفتاد ذراع است و روی آب می رود مثل اینکه روی زمین می رود پس ندا کند به صدائی برسد به آنجائی که خدا می خواهد و بگوید بسوی من بیائید بسوی من بیائید ای دوستان من منم خدای بزرگ شما آن

ص: 258

خدائیکه عالم را خلق کرده و بحد کمال رسانیده آن خدایی که هر چیزی را قدر و اندازه ای داد و هدایتش نمود آن خدائی که چراگاه را رویانید پس آن روز اولاد زنا و پست ترین مردم از اولاد یهود و نصاری او را متابعت کنند و جمع کثیری که عددش را غیر از خدا کسی نداند دور او جمع شوند، پس می رود و پیش روی او دو کوه است یکی از گوشت و دیگری از نان خورد شده پس خروجش در زمان قحطی سخت باشد پس کوهها جلو روی او می روند و هیچ چیزی از آن کم نمی شود پس هرکس اقرار به خدائی او کند به او می دهد پس امام علیه السلام می فرماید آی جماعت مردمان آگاه باشید که او دروغگو و ملعون است چون خدای شما کور یک چشم نیست و چیزی نمی آشامد و نمی خورد و اوست زنده و نمی میرد بدست اوست هر خیر و خوبی و اوست بر هر چیزی قادر تا آنجا که فرمود لشکر مهدی در مدت چهل روز لشكر دجال را می کشند از طلوع آفتاب تا غروب آن.

(40) در الامام المهدی ج 1 ص 67 از کتاب بدء و التاریخ ابی زید ص 186 نقل کند که دجال صائف بن صائد يهوديست لعنت الله علیه در زمان پیغمبر صلی الله و علیه و آله متولد شده و گاهی در گهواره اش باد می کرد، و گاهی در خانه اش بطوری باد می کرد که خانه را پر می کرد پس به پیغمبر صلی الله و علیه و آله به این خبر دادند پس با بعض اصحابش نزد او تشریف بردند چون نظرش به او افتاد شناخت او را دعا فرمود خداوند او را به جزیره ای از جزایر دریا ببرد تا وقت خروجش.

(41) و در روایت دیگر دارد که مسیح دجال چیز می خورد و در بازار راه می رود و روایت شده که اسمش عبدالله است و او با بچه ها بازی می کند ، پس ابن صیاد گفت آیا شهادت می دهی من رسول الله هستم، پس پیغمبر صلی الله و علیه و آله فرمود شهادت می دهم من رسول الله هستم سپس ابن صیاد گفت آیا شهادت میدهی من رسول الله هستم ، پس پیغمبر صلى الله عليه وسلم فرمود من چیزی را برای تو

ص: 259

مخفی کردم گفت آن چه باشد ؟ فرمود (دخ) یعنی دود ، پس پیغمبر صلی الله و علیه و آله فرمود دور شو و از قدر خود تجاوز مکن، عمر گفت اجازه می فرمائید گردنش را بزنم ؟ پیغمبر صلی الله و علیه و آله فرمود واگذار او را اگر همان است (که خدا خبر داده) هرگز تو مسلط بر او نخواهی شد و الا اگر او نیست پس خیری در کشتنش نیست.

این خلاصه اخباری بود که راجع به دجال ترجمه شده و معلوم شد که دجال دو قسم است یک قسم دجال نوعی که شامل حال هر دروغگوئی می شود و این قسم دجالها از زمان خود ائمه بوده و خواهند بود و بسیارند، و یک قسم دجال شخصی که بدست حضرت عیسی یا حضرت حجت کشته خواهد شد و معلوم شد که اخبار نسبت به زمان خروج دجال و مکان خروجش و کیفیت آن و عمليات او بسیار مختلف بود هرچه را فهمیدید فبها و آنچه را نفهمیدید حق رد ندارید علمش را به اهلش بگذارید چون بسیاری از چیزها چند سال قبل فهمیده نمی شد و الان فهمیده شده و چه بسا چیزهائی را امروز نفهمیم فردا معلوم و آشکار شود.

و کسی نگوید این اخبار ضعیف است و از طرق عامه رسیده حجت نیست به جهت آنکه اینها از اخبار غیبیه هستند راه جعل در آن تصور نداد ، فافهم.

«دجله»

در ملاحم ص 90 در حدیث کعب دارد که ترک نازل شود بر آمد و از آب دجله و فرات بیاشامد الخبر.

و در ص 91 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که نهریست آن را دجله گویندالخ . در بنو قنطورا ذکر شد .

ص: 260

«دختر عمو»

در کنز العمال ج 14 ص 245 دارد که ساعت برپا نشود تا وقتیکه همه برگردید زراعتکار شوید و تا وقتی که مرد برود دختر نبطيه را (طائفه ای از عربها) بگیرد برای معیشت خود و دختر عموی خود را ترک کرده نگاه نکند.

«درخت غضاء»

در برادران حدیث 5 گذشت.

«درسهای باطل»

در زمان حدیث 55 خواهد آمد که چیزهای باطل را مابین خود درس بخوانند .

«درندگان»

در ملاحم ص 97 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود درندگان (در زمان حضرت حجت) بیایند درب خانه ها و طعام طلب کنند و احدى را اذیت نکنند.

و در مستدرک حاکم ج 4 ص 467 و در کنز العمال ج 14 ص 212 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود قسم به کسی که جانم بدست اوست برپا نشود (ساعت ظهور) تا اینکه درندگان با انسان سخن گویند و مرد با تازیانه و بند کفشش سخن گوید. و خبر دهد به او آنچه اهلش بعد از خودش عمل می کنند.

«دروغگویان»

در اثبات الهداة ج 3 ص 725 و بحار ج 52 ص 209 و غیبت طوسی ص 266

ص: 261

از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که بر پا نشود ساعت (ظهور) تا اینکه خروج کنند شصت نفر دروغگو و همه بگویند من پیغمبرم.

در صد و پنجاه سال خواهد آمد که اگر گفتند لا اله الا الله خداوند از بالای عرشش بفرماید دروغ می گوئید.

در کنز العمال ج 14 ص 196 روایت کند که فرمود در امت من (27) دروغگو و دجال هستند که چهار نفر ایشان زنند، و بدرستیکه من خاتم انبیاء هستم و پیغمبری بعد از من نخواهد آمد.

و در ص197 دارد که بر پا نشود ساعت (ظهور) تا اینکه هفتاد نفر دروغگو خروج کنند.

و در حدیث دیگر فرمود پیش از بپا شدن ساعت ، دروغ گویانی هستند ازدین ایشان در حذر باشید .

در حدیث دیگر دارد که فرمود من شهادت می دهم بعدد خاکهای دنیا که مسیلمه دروغگو است.

و در حدیث دیگر فرمود در (طائفه) ثقیف دروغگو و هلاک کننده است. و در ص 201 چند حدیث به این مضمون رسیده .

و در ص 198 دارد که بر پا نشود ساعت (ظهور) تا اینکه خارج شود سی نفر دروغگو همه گمان کنند که پیغمبرند.

و در حدیث دیگر دارد برپا نشود ساعت تا اینکه برانگیخته شوددروغگویان قریب به سی نفر همه گمان کنند که ایشان رسول خدایند.

و در ص 199 دارد که بر پا نشود ساعت تا سی نفر دروغگو خروج کنند که یکی از ایشان مسیلمه و دیگر عنسی و دیگر مختار است و شر قبائل عرب بنوامیه و بنو حنیفه و ثقیف هستند.

در حدیث دیگر دارد برپا نشود ساعت تا سی نفر دروغگو خروج کنند که

ص: 262

آخر ایشان دجال یک چشمی است دروغگو است که چشم چپ او مالیده است خیال می کنی چشم است.

در حدیث دیگر فرمود برپا نشود ساعت تا اینکه سه نفر دجال و دروغگو خروج کنند همه خیال کنند پیغمبرند پس هرکس این را بگوید او را بکشید و هرکس یک نفر از ایشان را بکشد پس برای اوست بهشت.

در ص 200 در حدیث دیگر فرمود پیش از ساعت (ظهور) دجال است و پیش از او سی نفر یا بیشتر دروغگویانند و نشانه اش این است که یک سنتی برای تو بیاورند که قبل نبوده و بواسطه آن سنت دین شما را تغییر دهند پس وقتی ایشان را ببینی دوری کن و دشمنی نما با ایشان.

و در ص 548 و ص 198 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که پیش از وفاتش به یک ماه فرمود پیشاپیش ساعت دروغگویانی هستند یکی از ایشان صاحب يمامه است و یکی از ایشان صاحب صنعا عنسی است و یکی از آنها صاحب حمیراست و یکی از ایشان دجال است که از جهت فتنه بزرگ تر (یاغليظ تر است).

در مستدرک حاکم ج 4 ص 503 از عبدالله روایت کند که چون کم فروشی شود باران حبس شود و چون زنا زیاد شود کشتار و طاعون (وباء) زیاد شود و چون دروغ زیاد شود هرج و مرج زیاد شود.

در فقیه ج 4 ص 272 از پیغمبر صلی الله و علیه و آله روایت کند که رباتر از ربا دروغ است .

در کافی ج 2 ص 339 از امام پنجم علیه السلام روایت کند که دروغ خرابی ایمان است .

در کافی ج 6 ص 403 از امام پنجم علیه السلام روایت کند که خداوند برای شر وکارهای بد قفلهائی قرار داده و کلیدهای آن را دروغ قرار داده .

در کافی ج 2 ص 341 از امام ششم روایت کند که عیسی علیه السلام فرمود هرکس دروغ زیاد بگوید آبرویش می ریزد.

ص: 263

در فقیه ج 3 ص 372 از امام ششم علیه السلام روایت کند که فرمود دروغ بر خدا و رسول از گناهان کبیره است.

در فقیه ج 4 ص 256 از پیغمبر صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود دروغ نگو که نور از تو می رود.

در روضه کافی ذیل حدیث 4 امیر المؤمنین علیه السلام فرمود هیچ بدی نیست که بدتر از دروغ باشد.

در کافی ج 2 ص 340 از امیر المؤمنين علیه السلام روایت کند که فرمودنچشد بنده ای طعم و مزه ایمان را مگر وقتی که دروغ گفتن را ترک کند چه از روی شوخی باشد یا جدی .

در کافی ج 2 ص 341 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود سزاوار است برای مرد مسلمان که دوری کند از برادری کردن با دروغگو الخبر.

در بحار ج 72 ص 259 از امام صادق علیه السلام از جدش از رسول خدا روایت کند که فرمود کمترین مردم از مروت کسی است که دروغگو باشد.

و در حدیث دیگر فرمود بدترین روایت روایت دروغ است.

و در ص 261 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود عادت به دروغ گفتن موجب فقر می شود.

و در ص263 از امام عسکری علیه السلام است که فرمود تمام بدیها در خانه ای قرار داده شده و کلیدش دروغ است.

در حدیث دیگر فرمود دوری کنید از دروغ که دروغ هدایت به فجور می کندو فجور راهنمائی به آتش می نماید .

«درهم»

هدر زمان حدیث 85 خواهد آمد.

ص: 264

«دستكره»

یعنی ده

در کنز العمال ج 14 ص 279 و ملاحم سید ص 159 دارد که بیاید زمانیکه یک شتر با جهاز بهتر باشد از دستکره و دهیکه در هر سال صدهزار غله و عایدی داشته باشد.

«دستی»

دستی در چشم خورشید نمایان شود. در رجب خواهد آمد.

«دشمن »

در مستدرک حاکم ج 4 ص 540 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که پنج چیز است اگر به آن مبتلا شدید و پناه می برم به خدا که شما آن را درک کنید ، یکی از آنها وقتی که عهد خدا و رسولش را نقض و شکستید مسلط می کند بر شما دشمن شما را از غیر خودتان و می گیرند بعض اموال شما را الخ.

با دشمن ما نزاع نکند با دشمن ما حديث نکند، دشمن ما را دوست ندارد . در امتحان حديث 1 گذشت.

هر وقت دشمن قصد سوءای به شما داشته باشد ایشان را مشغول خود سازد. در عجله کنندگان حدیث 1 خواهد آمد.

در کافی ج 2 ص 374 از امام باقر جدش علیه السلام روایت کند وقتی مردم عهدشکنی کنند خداوند مسلط می کند بر ایشان دشمن را.

در کافی ايضا از امام باقر علیه السلام روایت کند که پنج چیز است اگر درک کردید آنها را پناه به خدا برید . یکی آنکه نشکنند عهد خدا و رسول را مگر آنکه خدا مسلط کند بر ایشان دشمنان ایشان را بگیرند از ایشان بعض آنچه در دست دارند .

ص: 265

در روضه کافی حدیث 449 امام باقر علیه السلام به عبدالملک ابن اعین فرمود آیا راضی نیستید دشمنهای شما همدیگر را بکشند و شما در امن و امان باشید .

در وافی ج 8 ص 41 فرمود دشمنترین دشمنها نفس خودت می باشد .

«دعاء»

(1) در روضه کافی ج 8 ص 306 و بحار ج 52 ص 190 از امام صادق علیه السلام روایت کند که پیغمبر صلی الله و علیه و آله فرمود زود است بیاید بر امت من زمانیکه باطنا بد باشند و ظاهرا خوب باشند، برای طمعی که بدنیا دارند و نخواهند آنچه را نزد خدا است و دین ایشان ریائی باشد و هیچ ترسی هم نداشته باشند (در عوض) خداوند عقوبتش را شامل حال ایشان گرداند ، بطوریکه دعا کنند و خدا را بخوانند مانند کسی که غرق شده و دعای ایشان به اجابت نرسد.

(2) در مستدرک حاکم ج 4 ص 435 از حذيفه روایت کند که بیاید بر شما زمانیکه نجات نیابد مگر کسی که دعا کند مانند کسی که غرق شده (یا می خواهد غرق شود)

(3) و در کافی ج 2 ص 470 و ج 6 ص 413 و تهذیب ج 9 ص 113 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود بر تو باد به دعا کردن ، بدرستیکه آن شفا است از هر دردی.

(4) در کافی ج 2 ص 470 از امام موسی بن جعفر علیه السلام روایت کند که فرمود بر شما باد به دعاء کردن ، پس بدرستیکه خدا را خواندن و از او طلب کردن بلاء را رد می کند.

(5) در کافی ج 2 ص 467 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود بر شما باد به دعاء کردن پس بدرستی که شما تقرب پیدا نمی کنید به خدا به چیزی که مثل دعاء باشد.

ص: 266

(6) در کافی ج 2 ص 468 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود بر شما باد به سلاح انبیاء گفته شد سلاح انبیاء چیست ؟ فرمود دعاء کردن.

(7) در کافی ج 2 ص 468 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود آیا شما را راهنمائی نکنم بر سلاحی که شما را از دشمن نجات دهد ، و روزی شما را پی در پی برساند ؟ عرض کردند بلی فرمود خدای خود را شب و روز بخوانید پس بدرستی که سلاح مؤمن دعا کردن است.

(8) در کافی ج 2 ص 486 در ذیل حدیثی حضرت صادق علیه السلام فرمود کسی که خدا را اطاعت کند، و از راهش خدا را بخواند البته جواب می دهد ، راوی عرض کرد راهش کدام است ؟ فرمود اول حمد خدا بگو و نعمتهایش را بیاد آور و شکرش را بکن و درود بر پیغمبرش بفرست ، سپس گناهانت را یاد آور ، و پناه بخدا ببر اینست راه دعاء.

(9) در کافی ج 1 ص 337 از امام صادق علیه السلام روایت کند که زراره عرض کرد اگر آن زمان را درک کنم چه کنم؟ فرمود این دعا را بخوان (اللهم عرّفنی نفسك فإنّك إن لم تعرّفنی نفسك لم أعرف نبيّك ، اللهم عرّفنی رسولك فإنّك إن لم تعرّفنی رسولك لم أعرف حجّتك اللهم عرّفنی حجّتك فإنّك إن لم تعرّفنی حجّتك ضللت عن دینی) الحديث.

(10) در بحار ج 52 ص 149 از امام صادق علیه السلام فرمود زود است برسد به شما شبهه ای پس باقی بمانید بدون علمی و پرچمی و نه امام هدایت کننده ای پس در آن شبهه نجاتی نباشد مگر برای کسی که دعای غریق را بخواند ، راوی عرض کرد دعاء غریق کدام است ؟ فرمود بگو (يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلب القلوب ثبت قلبي على دينك) پس راوی گفت : یا مقلّب القلوب والابصار ثبّت قلبي على دينك حضرت فرمود خدا مقلّب القلوب والابصار هست ولی بگو آنطور که من گفتم (یا مقلّب القلوب ثبّت قلبي على دينك)

ص: 267

(11) در بحار ج 95 ص 330 از جمال الاسبوع از یونس بن عبدالرحمن روایت کند که حضرت رضا علیه السلام امر فرموده دعا کنند صاحب الامر علیه السلام را به این دعاء : ( اللهم ادفع عن وليّك وخليفتك وحجّتك على خلقك ، ولسانك المعبّر عنك بإذنك ، الناطق بحكمك ، وعينك الناظرة على بريّتك ، وشاهدك على عبادك الجحجاح المجاهد(1) العائذ بك عندك ، وأعذه من شر جميع ما خلقت وبرأت، وأنشأت و صوّرت، واحفظه من بين يديه ومن خلفه و عن يمينه وعن شماله ، ومن فوقه ومن تحته ، بحفظك الذي لا يضيع من حفظته به واحفظ فيه رسولك و آبائه أئمتك ، ودعائم دينك واجعله في وديعتك التي لا تضيع ، وفي جوارك الذي لا يخفر (2) وفي منعك وعزّك الذي لا يقهر ،وآمنه بأمانك الوثيق الذي لا يخذل من آمنته به ، واجعله في كنفك الذي لا يرام (3) من كان فيه ، وأيده بنصرك العزيز وأيده بجندك الغالب ، وقوّه بقوّتك واردفه بملائكتك ، و وال من والاه (4) وعاد من عاداه ، وألبسه درعك الحصينة (5) وحقه بالملائكة حفّاً(6).

اللهم وبلّغه أفضل ما بلّغت القائمين بقسطك من أتباع النبيين ، اللهم اشعب به الصدع(7) وارتفق به الفتق (8)وأمِت به الجور، وأظهر به العدل ، وزیّن بطول بقائه الأرض، وأيّده بالنصر وانصره بالرعب ، وقوّ ناصریه ، واخذل خاذليه ، ودمدم

ص: 268


1- الجحجاح اى السيد . (المجمع)
2- لا يخفر ای لا ينقض عهده . (المجمع)
3- لا يرام أي لا يطلب . (المجمع)
4- دوست دار کسی که او را دوست دارد .
5- زره.
6- حقه ای زینّه . (المجمع)
7- ی أصلح به ما تشعب (تفرّق ما) . (المجمع)
8- التيام بده پارگیها را.

على من نصب له(1) ودمر من غشّه(2) واقتل به جبابرة الكفر وعمده ودعائمه (3) واقصم به رؤوس الضلالة ، وشارعه البدع، ومميتة السنّة ، ومقوية الباطل، وذلّل به الجبّارين وأبر به الكافرين (4) وجميع الملحدين في مشارق الأرض ومغاربها وبرّها وبحرها، وسهلها وجبلها ، حتى لا تدع منهم دیارا ولا تبقى لهم آثارا ، اللهم طهّر منهم بلادك واشف منهم عبادك ، وأعزّ به المؤمنين وأحی به سنن المرسلین، ودارس حكمة النبيين ، وجدّد به ماامتحی من دينك (5) وبدّل من حكمك حتّى تعيد دينك به وعلى يديه جديدا غضّا(6) محضا صحيحا لا عوج (7) فيه ولا بدعة معه وحتّى تغيّر بعدله ظلم الجو، وتطفيء به نيران(8) الكفر، وتوضح به معاقد الحق ، ومجهول العدل ، فإنّه عبدك الذي استخلصته لنفسك ، واصطفيته من خلقك ، واصطنعته على عينك(9) وائتمنته على غيبك ، وعصمته من الذنوب ، وبرأته من العيوب (10) وطهرته من الرجس وسلّمته من الدنس.

اللهم فإنّا نشهد له يوم القيامة ، ويوم حلول الطامة (11) انّه لم يذنب ذنبا ولا أتی حوبا (12) ولم يرتكب معصية ، ولم يضيع لك طاعة ، ولم يهتك لك حرمة ، ولم يبدل

ص: 269


1- دمدم ای أهلك وأطبق عليهم العذاب .
2- دمر ای أهلك .
3- ستونهای کفر .
4- وأبرای أهلك . (المنجد)
5- امتحی یعنی محو شده بود.
6- یعنی تازه
7- کجی نداشته باشد.
8- آتش کفر.
9- تربیت کردی او را پیش چشمت .
10- پاک کردی او را از عيبها .
11- ای الداهية والبلاء.
12- ای ذنبا . (المجمع)

لك فريضة ، ولم يغيّر لك شريعة، وأنّه الهادي المهدي الطاهر التقى النقى الرضی الزکی.

اللهم اعطه في نفسه واهله وولده وذريّته وأمّته وجميع رعيته ما تقرّ به عينه ، وتسرّ به نفسه ، وتجمع له ملك المملكات كلها ، قريبها وبعيدها وعزيزها وذليلها، حتی یجری حكمه على كل حكم ، ويغلب بحقه كل باطل.

اللهم اسلك بنا على يديه منهاج الهدى ، والمحجّة العظمى(1) ، والطريقة الوسطى التي يرجع اليها القالی (2) ويلحق بها التالي (3) وقوّنا على طاعته ، وثبّتنا على مشايعته ، وامنن علينا بمتابعته ، واجعلنا في حزبه القوّامين بأمره، الصابرین معه ، الطالبین رضاك بمناصحته ، حتى تحشرنا يوم القيامة في انصاره وأعوانه ومقوية سلطانه .

اللهم واجعل ذلك لنا خالصا من كل شك وشبهة ، وریاء وسمعة ، حتى لا نعتمد به غيرك ، ولا نطلب به الا وجهك ، وحتی تحلنا محله ، وتجعلنا في الجنة معه ، واعذنا من السامة (4) والكسل والفترة ، واجعلنا ممن تنتصر به لدينك، وتعزّ به نصر وليك ، ولا تستبدل بنا غيرنا، فان استبدال بنا غيرنا عليك يسير ، وهو علينا عسير .

اللهم صل على ولاة عهده ، والائمّة من بعده ، وبلغهم آمالهم ، وزد في آجالهم، واعز نصرهم، وتمّم لهم ما اسندت اليهم من امرك لهم ، و ثبّت دعائهم واجعلنا لهم اعوانا ، وعلى دينك انصارا، فانّهم معادن کلماتك ، وارکان توحيدك ودعائم دينك وولاة أمرك و خالصتك بين عبادك وصفوتك من خلقك ، واوليائك وسلائل

ص: 270


1- المحجة جادة الطريق . (المجمع)
2- القالی اي المتكبر . (المجمع)
3- یعنی عقب افتاده .
4- ملول شدن .

اوليائك ، وصفوة اولاد رسلك والسلام عليهم ورحمة الله وبركاته .

(12) و در بحار ج 95 ص 337 از مهج الدعوات از جابر بن یزید جعفی روایت کند که امام باقر علیه السلام فرمود هرکس دعا کند به این دعاء در تمام عمرش یک مرتبه نوشته شود در زمره بندگان و بالا رود در دیوان قائم علیه السلام پس چون قائم ما قیام کند ندا شود به اسم خود و پدرش پس این کتاب را به او بدهند و گفته شود این عهدنامه ایست که در دنیا با ما عهد بستی و شاهد این قول خدای عزوجل است که فرمود« الَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً » و بخوان این دعا را در حالی که با طهارت باشی.

(اللهم يا اله الالهه یا واحد یا احد، یا آخر الاخرين ، یا قاهر القاهرين، یا على یا عظيم ، انت العلى الأعلى، علوت فوق كل علو ، هذا یا سیدی عهدی وانت منجز وعدی فصل یامولاي وعدي ، وانجز وعدی ، آمنت بك ، وأسألك بحجابك العربي ، وبحجابك العجمي، وبحجابك العبراني، وبحجابك السریانی ، وبحجابك الرومي، وبحجابك الهندي، واثبت معرفتك بالعناية الاولى فانك انت الله لا ترى وانت بالمنظر الاعلى ، واتقرب اليك برسولك المنذر صلی الله علیه واله ، وبعلی امیرالمؤمنین صلوات الله عليه الهادی، و بالحسن السيد وبالحسين الشهيد سبطی نبيك ، وبفاطمة البتول، وبعلی بن الحسین زین العابدین ذی الثفنات (1) ومحمد بن على الباقر عن علمك ، وبجعفر بن محمد الصادق الذي صدق بميثاقك وبميعادك ، وبموسی بن جعفر الحصور القائم بعهدك ، وبعلی بن موسى الرضا الراضي بحكمك ، وبمحمد بن على الحبر الفاضل المرتضی فی المؤمنين ، وبعلی بن محمد الامين المؤتمن هادي المسترشدين ، وبالحسن بن على الطاهر الزکی خزانة الوصيين ، واتقرب اليك بالامام القائم العدل المنتظر

ص: 271


1- ذي الثفنات یعنی سینه شتر و سر زانوی آن، پیشانی حضرت سجاد علیه السلام هم از کثرت سجود مثل سر زانوی شتر پینه بسته بود لذا تشبیه به آن شده چنانچه از مجمع استفاده می شود.

المهدی امامنا وابن امامنا صلوات الله علیهم اجمعین یا من جل وعظم و(هو) اهل ذلك فعفى ورحم، يا من قدر فلطف ، اشكو اليك ضعفي ، وما قصر عنه عملی من توحيدك وكنه معرفتك ، واتوجه اليك بالتسمية البيضاء، وبالوحدانية الكبرى التي قصر عنها من ادبر و تولی و آمنت بحجابك الأعظم وبكلماتك التامة العليا ، التي خلقت منها دار البلاء، واحللت من احببت جنة المأوى ، آمنت بالسابقين والصديقين أصحاب اليمين من المؤمنین (و) الذين خلطوا عملا صالحا واخر سیئا الا تولینی غیرهم، ولا تفرق بيني وبينهم غدا اذا قدمت الرضا بفصل القضاء آمنت بسرهم وعلانيتهم وخواتيم اعمالهم فانك تختم عليها اذا شئت ، يا من اتحفنی بالاقرار بالوحدانية ، وحبانی بمعرفة الربوبية وخلصني من الشك والعمی، رضيت بك ربا وبالاصفياء حججا وبالمحجوبين انبیاء وبالرسل ادلاء وبالمتقین امراء وسامعا لك مطيعا).

«دعاء الغريق »

مثل غرق شده دعا کنند و به اجابت نرسد. در امّت حدیث 27گذشت .

«دعوة نبيكم في آخر الزمان »

در (ملازم زمین باشید خواهد آمد.

«دلها»

در مستدرك ج 4 ص 510 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود ای خدای من درک نکنم زمانی را یا درک نکنم زمان جماعتی را که متابعت علم نمی کنند و از شخص حليم حیا نمی کنند دلهاشان دلهای عجم است و زبانهایشان زبان عرب.

ص: 272

در روضه کافی ذیل حدیث هفت حضرت صادق علیه السلام فرمود یکی از علامات ظهور قساوت دلهای مردم است.

در روضه کافی ذیل حدیث 39 حضرت صادق علیه السلام و در فقیه ج 1 ص 248 از امام محمد باقر علیه السلام روایت است که فرمودند کورترین کوریها کوری دل است.

و در فقیه ج 4 ص 288 از امام صادق علیه السلام روایت کند که بدترین کوریها کوری دل است.

در کافی ج 2 ص 130 از امام ششم روایت کند که دل چون صفا یابد زمین برای او تنگ آید تا برسد به مرتبه اعلا.

در کافی ج 2 ص 420 از امام صادق علیه السلام روایت کند که برای دل در شب و روز ساعتی باشد که نه کفر داشته باشد و نه ایمان مثل لباس کهنه.

در کافی ج 2 ص 267 از امام صادق علیه السلام روایت کند که برای دل دو گوش می باشد وقتی بنده ای اراده گناه کند روح ایمان می گوید نکن و شیطان میگوید بکن.

در کافی ج 2 ص 422 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود چه بسا مردی که خطیب و بلیغ است بطوریکه یک کلمه خطا ندارد ولی دلش مثل شب تاریک است و بعکس شخصی حرف عادی نمی تواند بزند و مقصودش را با زبان قدرت ندارد بیان کند ولی دلش نورانی است مثل چراغ می درخشد.

در کنز العمال ج 14 ص 230 دارد که فتنه ای بشود که دل مؤمن بمیرد چنانچه بدنش می میرد.

در کنز العمال ج 14 ص 239 فرمود برپا نشود ساعت (ظهور) تا اینکه دلها با هم دشمن باشند و گفتارها مختلف باشد الخ.

در کنز العمال ج 14 ص 613 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود دلهای مردم تلختر از صبر (چادروا) باشد و زبانهایشان از عسل شیرین تر باشد و باطنشان گندیده تر

ص: 273

از مردار باشد .

این امر طولانی شد بر ما بطوریکه دلهای ما بتنگ آمد الخ. در فرج حدیث 17 خواهد آمد.

«دمرو»

در کافی ج 1 ص 336 و ص 338 از امام صادق علیه السلام روایت کند باید مردم امتحان شوند و مثل کشتی در امواج دریا دمرو شوند.

«دمشق»

در غیبت نعمانی ص306 امام باقر علیه السلام در ذیل حدیثی دارد که یکی از علامات خسف و فرو رفتن قریه ای از دمشق است که آن را حرستا نامند.

در مستدرک حاکم ج 4 ص 486 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت شده که روز شورش و فتنه بزرگ خیمه های مسلمین در زمینی است که آن را (غوطه) نامند و در آنجا شهریست که آن را دمشق گویند بهترین منزلهای مسلمانان است.

در کنز العمال ج 14 ص 240 فرمود پناهگاه مسلمانان در روز جنگ و شورش دمشق است. و از شر دجال بیت المقدس است. و از شر یأجوج و مأجوج طور است (یعنی طور سينا)

و بنشیند ابن آكلة الأكباد روی منبر دمشق الخ. در بنی عباس حدیث 17 گذشت . دیوار مسجد دمشق خراب می شود . در ملازم حدیث 5 خواهد آمد.

سالم نماند مگر دمشق و نواحی آن الخ. در شام حدیث 11 خواهد آمد.

صوتی از طرف دمشق آید الخ . در صوت حدیث 8 و 9 خواهد آمد.

صيحه ای در دمشق شود که اعراب حجاز الخ . در صیحه حدیث 2 خواهدآمد.

ص: 274

در غیبت نعمانی ص 279 امام باقر علیه السلام فرمود متوقع صدائی باشید که ناگهان از طرف دمشق به شما می رسد در آن است برای شما گشایش بزرگی.

یکی از علامات خروج سفیانی ساقط شدن دیوار غربی مسجد دمشق است. در سفیان حدیث 58 خواهد آمد.

«دندان»

اگر زیر دندان کسی چیزی غصبی باشد. دارالمهدی حدیث 129 خواهدآمد.

«دنیا»

در جامع الاخبار ص 180 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمودطلب نکنید از دنیا چهار چیز را بدرستیکه تو آن را نخواهی یافت و حال آنکه به آنها احتیاج داری، یکی عالمی با عمل که به علمش عمل کند آن وقت بی عالم خواهی ماند ، دیگری عمل بدون ریاء آن وقت بی عمل خواهی ماند، سوم طعام و خوراکی بدون شبهه آن وقت بی طعام خواهی ماند ، چهارم رفیق بی عیب آن وقت بی رفیق خواهی ماند. (خلاصه آنکه اگر بخواهی این چهار چیز را بدون عیب پیدا کنی نمی توانی).

در ملاحم ص 104 از ابن عباس روایت کند که دنیا یک جمعه از جمعه های آخرت است که هفت هزار سال است ، شش هزار و صد سال گذشته و صد سال بیاید که موحد و خداپرست نباشد.

از کعب الاحبار روایت کند که دنیا شش هزار سال است.

در حدیث دیگر از رسول خدا صلی الله و علیه و آله منقول است که دنیا هفت هزار سال است و من در آخر آنم .

ص: 275

و در ص 160 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که اگر از دنیا نماند مگر یک روز آن را خدا طولانی کند تا فرزندی از اهل بیت من حکومت کند و مالک شود قسطنطنیه را.

در ص 178 از ابن عباس روایت کند که اگر باقی نماند از دنیا مگر یک شب یا یک روز هرآینه مهدی خروج خواهد کرد.

در مستدرک حاکم ج 4 ص 505 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرموددنیا شیرین و رنگش سبز است خدا شما را در دنیا جای داده که ببیند چگونه عمل می کنید پس بپرهیزید از دنیا و زنها ، آگاه باشید که بنی آدم بر طبقات مختلف خلق شده اند بعضی مؤمن متولد می شوند و مؤمن زندگی می کنند و مؤمن از دنیا می روند، و بعضی کافر متولد می شوند و کافر زندگی می کنند و کافر از دنیا می روند، و بعضی مؤمن متولد می شوند و مؤمن زندگی می کنند و کافر از دنیا می روند، و بعضی کافر متولد می شوند و کافر زندگی می کنند و مؤمن از دنیا می روند الخ.

در مستدرک حاکم ج 4 ص 437 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود قسم به خدائی که مرا بحق فرستاد مگذرد این دنیا تا اینکه واقع شود بر مردم خسف (فرو رفتن به زمین و مسخ (به شکل سگ و بوزینه و خوک شدن) و سنگباران شدن ، گفته شد چه وقت اینها خواهد شد؟ فرمود وقتی دیدی زنها بر زین سوار شوند، و زنهای آوازه خوان زیاد گردد، و به ظلم شهادت بدهند، و مسلمانها در ظروف اهل شرک طلا و نقره چیزی بیاشامند، و مردها به مردها" اکتفا کنند، و زنها به زنها ، در آن وقت مثل اینکه از جیفه گندیده فرار می کنید و دماغ خود را می گیرید صورت خود را بپوشانید و رد شوید.

در کنز العمال ج 14 ص 250 فرمود برپا نشود ساعت (ظهور) تا اینکه دنیای شما را شرار و بدان شما به ارث ببرند.

ص: 276

دنیا نرود تا وقتی که مالک شود عرب را مردی از اهل بیت من الخ . در عرب خواهد آمد.

«دو»

بدن هر دو تر و تازه باشد الخ. در علامات ظهور حدیث 17 و در قائم حدیث 109 و در مدینه حديث 15 و 16 خواهد آمد.

«دوازده پرچم»

در غیبت حدیث 7 خواهد آمد.

«دوازده امام عادل»

در آن دوازده امام عادل نماز بخواند الخ . در کوفه حدیث 11 خواهد آمد.

«دوازده خليفه»

در دین حدیث 8 خواهد آمد.

«دوازده میل»

برکت از دوازده میلی آن است الخ . در کوفه حديث 6 و 9 خواهد آمد .

«دوازده نفر از بنی هاشم ادعای امامت کنند»

در الزام الناصب ج 2 ص 149 از کشف الغمه روایت کند که یکی از علامات خروج کردن دوازده نفر از آل ابیطالب است که همه ادعای امامت کنند.

در اثبات الهداة ج 3 ص 726 و 731 و غیبت طوسی ص 267 و ارشاد مفید ص 358 از امام صادق علیه السلام روایت کند که خروج نکند قائم مگر بعد از اینکه

ص: 277

دوازده نفر از بنی هاشم خروج کنند و همه دعوت به خود کنند (یعنی ادعای امامت داشته باشند)، و در قائم حدیث 68 خواهد آمد.

«دوازده نفر قیام کنند و همه بگویند ما او را دیدیم»

در قائم حدیث 54 خواهد آمد.

»دوازده هزار زره»

دوازده هزار زره، دوازده هزار شمشیر ، دوازده هزار کلاه خود الخ. در قائم حدیث 127 خواهد آمد.

«دو ثلث»

در ثلث گذشت .

«دوچرخه و موتور»

به در مستدرک حاکم ج 4 ص 436 وکنز العمال ج 16 ص 401 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که زود است که بوده باشد در آخر این امت مردمانیکه سوار بر دوچرخه و موتور شوند (1) به درب مسجدهای خود وارد شوند، زنهاشان پوشیده و برهنه اند(یعنی در حالیکه پوشیده اندمثل برهنه اند لباسهای بدن نما دارند و روی سرهاشان مثل کوهان شترهای بختی لاغر است (یک نوع شتر خراسانی است) لعن کنید ایشان را که لعن کرده شده اند و اگر جلوی شما امتی باشند از اُمم (یعنی کفار) هرآینه خدمتگذار ایشان باشند چنانچه خدمتگزار شما بودند زنهای کفار قبل از این.

ص: 278


1- در لفظ حديث این طور دارد (يركبون على المياثر از ماده (وثر) و میاثر را در ذیل همین حديث تفسیر کرده به زینهای بزرگ که ما تطبیق به دوچرخه و موتور کرده ایم شما هم مختارید در فهم خود.

«دود»

یکی از علامات دود است الخ . در ساعت ظهور بعنوان (ان الساعة لا تقوم الخ) (ان من أشراط الساعة دخانا الخ) و در علامات ظهور حدیث 9 خواهد آمد.

آتشی بدون دود حاجیان را فرا گیرد الخ . در شهر رمضان حدیث 11 خواهد آمد.

دودی چهل روز بین مشرق و مغرب را پر کند الخ. در ساعت ظهور بعنوان (ان من اشراط الساعة دخانا الخ) خواهد آمد.

در نوائب الدهور ج 1 ص 211 از مختصر تذکره قرطبی روایت کند که رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود بدرستی که از شرطهای قیامت ظاهر شدن دودی است که پر کند میانه مشرق و مغرب را و تا چهل روز در زمین درنگ کند پس به مؤمن می رسد از آن عارضه ای مانند زکام و اما کافر بمنزله آدم مست میافتد و بیرون آید آن دود از بینی و سوراخهای بینی و دو چشم و دو گوش و سوراخ مقعد او .

«دو علامت»

دو علامت در شهر رمضان خواهد شد یكی گرفتن خورشید در نیمه ماه دیگری گرفتن ماه در آخر ماه . در خورشید و ماه گذشت.

دو علامت قبل از قیام قائم علیه السلام خواهد بود که از زمان هبوط آدم نشده بود الخ. در قائم حدیث 69 خواهد آمد.

«دو کتاب »

در غیبت نعمانی ص 308 از امام صادق علیه السلام در ذیل حدیثی دارد که حضرت خروج نکند مگر وقتی که در کتاب خوانده شود یکی در بصره و دیگری در

ص: 279

کوفه در برائت از علیه السلام . در قائم حديث 64 خواهد آمد.

«دولت»

(1) در غیبت نعمانی ص 319 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود آیا ندانسته ای برای حق دولتی است و برای باطل دولت، هر کدام در حکومت دیگری ذلیل اند هر کس در دولت باطل خوشی دیده در دولت حق از او قصاص خواهند کرد.

(2) و در ص 195 در ذیل حدیثی از امام باقر علیه السلام روایت کند که برای اهل حق دولتی است وقتی برسد خدا می دهد به آنکه می خواهد از ما اهل بیت.

(3) در روضه کافی حدیث 157 امام باقر علیه السلام فرمود هر وقت خدا بخواهد دولتی را سرنگون کند امر می فرماید فلک را که بسرعت بگردد آن مقداریکه می خواهد.

(4) در روضه کافی ص 258 در ذیل حدیث 372 دارد که برای شیطان هم دولتی است.

(5) در کافی ج 2 ص 372 از امام صادق علیه السلام روایت کند که خداوند دین را دو دولت قرار داده دولت آدم و دولت ابلیس هر وقت بخواهد علنا عبادت کرده شود آن وقت دولت آدم است و هر وقت بخواهد در خفا عبادت کرده شود آن وقت دولت ابلیس است و اگر کسی فاش کن آن را که خدا خواسته مخفی باشد از دین خارج است.

(6) و در روضه کافی ص 287 ذیل حدیث 432 امام باقر علیه السلام فرمود چون قائم قیام کند دولت باطل خواهد رفت .

(7) و در روضه کافی ص 341 حدیث 538 دارد که حضرت باقر علیه السلام مسجد الحرام بودند که اسم دولت بنی امیه پیش آمد بعض اصحاب عرض

ص: 280

کردند امیدواریم بدست شما دولت ایشان سرنگون گردد حضرت فرمود من طرف مقابل ایشان نیستم و دوست هم نمی دارم که باشم بلکه طرف مقابل ایشان اولاد زنا هستند (یعنی بنی العباس چون بني العباس بودند که دولت بنی امیه را از هم پاشیدند) الحديث.

(8) و در کافی ج 2 ص 447 نقل کند که شخصی نزد حضرت صادق علیه السلام شکایت از فرزندان و برادرانش کرد حضرت فرمود ای مرد بدرستی که برای حق دولتی است و برای باطل دولتی و هریک از ایشان در دولت دیگر ذلیل اند ، و کمتر چیزی که در دولت باطل به مؤمن می رسد عقوق فرزندان و جفای برادرانش می باشد، و هر مؤمنی در دولت باطل خوشی داشته باشد قبل از مرگش مبتلا خواهد شد یا در بدنش و یا در فرزندش و یا در مالش تاخدا خالص گرداند او را از آنچه در دولت باطل کسب نموده و زیاد گرداند نصیب او را در دولت حق پس صبر کن و بشارت باد تو را.

(9) و در روضه کافی حدیث 256 در ضمن حدیثی حضرت باقر علیه السلام به ابی الدوانیق (منصور) فرمود بلی ای ابا جعفر دولت شما قبل از دولت ما است و سلطنت شما قبل از سلطنت ما است سلطنت شما سخت است راحتی ندارد وبرای آن مدت طویلی است و الله مالک نشوند بنی امیه یک روز مگر شما دو روز مالک شوید و مالک نشوند یک سال مگر آنکه شما در مقابل ایشان مالک گردید و پادشاهی را بچه های شما چه رسد به مردهای شما مثل گو (توپ بازی) از دست یکدیگر بربایند ایا فهمیدی ؟ الخ.

(10) و در کافی ج 5 ص 33 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود روش على علیه السلام در اهل بصره برای شیعیانش بهتر بود از آنچه خورشید بر آن می تابد چون می دانست برای ایشان دولتی خواهد بود اگر آن روز از اهل بصره اسیر می گرفت ایشان هم از شیعیانش اسیر می گرفتند. راوی می گوید آیا حضرت

ص: 281

حجت هم به سیره و روش علی رفتار می کند فرمود نه على علیه السلام رفتار کرد با ایشان به منت چون می دانست ایشان را دولتی است و حضرت قائم علیه السلام بخلاف سیره و روش او رفتار خواهد کرد چون می داند دولتی برای ایشان دیگر نخواهد بود.

(11) و در کافی ج 2 ص 261 امام صادق علیه السلام فرمود برای شیعیان خالص ما در دولت باطل غير از قوت چیزی نیست می خواهند مشرق بروند یا مغرب روزی ایشان نشود جز قوت.

(12) و در الزام الناصب ج 2 ص 184 و ص 185 در ذیل خطبة البيان فرمود و ظاهر شود دولت بچه ها و دولت اشرار .

(13) در غیبت طوسی ص 282 دارد که حضرت باقر علیه السلام فرمود دولت ما آخر دولتها است و نماند اهل بیتی که برای ایشان دولتی باشد مگر آنکه قبل از ما به دولت می رسند، تا نگویند وقتی روش ما را دیدند اگر ما هم به پادشاهی می رسیدیم مثل روش ایشان سیر می کردیم لذا خداوند فرموده و والعاقبة للمتقين و (یعنی چون دولت ما در آخر دولتها است خدا فرمود: والعاقبة للمتقین).

(14) و در بحار ج 2 ص 207 و غیبت طوسی ص 278 عمار یاسر گفت بدرستیکه دولت پیغمبر شما در آخرالزمان است، و برای آن علاماتیست پس چون دیدید ملازم زمین شوید و باز دارید خود را تا نشانه هایش بیاید ، پس وقتی که هیجان کردند بر شما روم و ترک، و مجهز شدند لشکرها، و بمیرد خلیفه شما که جمع اموال می نمود، و طلب خلافت کند بعد از او مرد صحیح، پس خلع شود بعد از سالهائی از بیعتش ، و بیاید هلاک ملک و سلطنت ایشان از همان طرفی که شروع و ابتدا شده بود (بني العباس از طرف خراسان به خلافت رسیدند و از همان طرف از بین رفتند) و مخالفت کنند روم و ترک، و جنگها

ص: 282

روی زمین زیاد شود، و ندا کند ندا کننده ای از حصار دمشق : وای بر اهل زمین از شری که نزدیک شده ، و در غربی مسجدش زمین فرو رود و دیوارش بیفتد ، و سه نفر ظاهر شوند در شام و همه طلب سلطنت کنند ، یک نفر ایشان ابقع یعنی ابلق باشد، و یک نفر اصهب یعنی سرخ رو باشد، و یک نفر از اهل بیت ابی سفیان باشد با طائفه کلب(1) خروج کند ( که دائی زاده ها سفیانی هستند )و مردم در دمشق حاضر شوند، و اهل غرب خروج کنند بسوی مصر، پس چون داخل شوند همان علامت حکومت سفیانی است ، و قبل از آن خروج کند کسی که مردم را برای آل محمد صلی الله و علیه و آله دعوت می کند، و ترک وارد حيره (نزدیک کوفه) شوند، و روم در فلسطین نزول کنند و عبد الله سبقت بگیرد تا در قرقیسا دو لشكر با هم ملاقات کنند بر نهری، و کشتار بزرگی باشد، و صاحب مغرب سیر کند پس مردان را بکشد و زنان را اسیر سازد، پس بسوی قیس (قبیله ای است) برگردد تا در جزیره فرود آید که سفیانی هست، و پیشی گیرد یمانی را، و حیازت کند سفیانی آنچه را ایشان جمع کرده بودند ، سپس بسوی کوفه رود و یاران آل محمد صلی الله و علیه و آله را بکشد، و بکشد مردی را که همنام آل محمد است ، پس بیرون می آید و خروج می کند مهدی علیه السلام و پرچمدارش شعیب بن صالح است ، و چون ببینند اهل شام که مردم با پسر ابی سفیان اجتماع کرده اند پس ملحق به مکه شوند و در آن وقت نفس زکیه و برادرش در مکه بیگناه کشته شوند، پس منادی از آسمان ندا کند ای مردم امیر شما فلان است، و او مهدی است که زمین را پر از عدل و داد کند همانطوریکه پر از ظلم و جور شده بود.

(15) در ارشاد مفید ص 365 در ذیل حدیث على بن عقبه از پدرش دارد که

ص: 283


1- بعضی کُلُب به معنای قحطی یا کَلَب به معنای غضب آلود گرفته اند و نزد حقیر همان کشلب درست است شما در فهم خود مختارید.در سفیانی اخباری ذکر شده رجوع کن تا روشن شود حق .

فرمود دولت ما آخر دولتها است ، و باقی نماند اهل بیتی که برای ایشان دولتی باشد جز آنکه قبل از ما به دولت می رسند تا نگویند وقتی روش ما را دیدند اگر ما هم حکومت می کردیم مثل ایشان رفتار می کردیم و این است فرمایش خدا که فرموده « وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ » و عاقبت مال پرهیزکاران است.

(16) در الزام الناصب ج 2 ص 125 دارد که پرسیده شده از امام صادق علیه السلام از ظهور آن حضرت ؟ فرمود زمانیکه حکومت کنند در دولت خصيان و کسانیکه مردی ندارند و زنها، و بگیرند فرمانروائی را جوانان و کودکان ، و مسجد کوفه خراب شود از آبادانی ، و بهم بستگی پیدا کردند همسایگان، پس آن وقت است وقت زایل شدن حکومت پسر عمویم عباس و ظهور قائم ما اهل بیت، چون قائم ما قیام کند دولت باطل از بین می رود. در قائم حدیث 48 خواهد آمد.

(17) در غیبت نعمانی ص 200 در ذیل روایت ابی بصیر از امام باقر علیه السلام فرمود بدرستیکه برای ما دولتی است هر وقت خداوند بخواهد می آورد آن را.

«دو نفر»

بدنهای هر دو نفر تر و تازه باشد الخ. در علامات ظهور حدیث 17 و در قائم حدیث 99 و در مدينه حدیث 15 خواهد آمد.

«ده خصلت»

یا علی ده خصلت پیش از قیام است الخ . در علامات ظهور حدیث 21 خواهد آمد.

«ده علامت»

در ساعت ظهور حدیث 9 و علامات ظهور حدیث 16 خواهد آمد.

ص: 284

«ده نشینی»

در کنز العمال ج 14 ص 175 و ج15 ص 408 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرموده ده محوطه ای است از جهنم که نه در آن حدی جاری می شود و نه جمعه و نه جماعتی برپا می شود بچه هایشان سخت و پلید هستند جوانهایشان شیاطین هستند پیرانشان جاهل می باشند ، مؤمن نزد ایشان گندیده تر است از مردار .

«ده هزار»

کامل شدن حلقه چیست ؟ فرمود ده هزار که جبرئیل از طرف راست الخ. در قائم حدیث 63 خواهد آمد.

هر وقت ده هزار مرد با او جمع شدند خروج کند. در قائم ح 38 خواهد آمد.

«ده یک»

هرکس عمل کند به ده یک آنچه را می داند نجات یابد . درزمان حدیث 25 و 26 خواهد آمد.

«دیدی»

هر وقت دیدی - در فَرَج خواهد آمد.

«دیلم»

در الزام الناصب ج 2 ص 250 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود وقتی بلائی واقع شود بین همدان و حلوان(1) تا نهروان و زایل می شود ملک دیلم و عربی که زبانش

ص: 285


1- همدان از یمن و حلوان از عراق است

عجمی است مالكش می شود و خوبان آن زمان را می کشد و این اول شاهد است الخ.

حسنی جوانیست خوش رو از طرف دیلم می آید الخ. در حسنی گذشت مراجعه کن.

در زمین دیلم که آن را قزوین می گویند. در قزوین حدیث 6 و 10 خواهد آمد.

«دیوار مسجد کوفه»

در ارشاد مفید ص 360 از امام صادق علیه السلام روایت کندکه چون دیوار مسجد کوفه از طرف خانه عبدالله بن مسعود خراب شد آن وقت است که پادشاهی بنی العباس از بین خواهد رفت و آن وقت است که خروج قائم علیه السلام خواهد بود.

«دیوانه»

دیوانه شده ریا میکند. در قائم حدیث 6 خواهد آمد.

«دیوانگی»

و دیوانگی زیاد شود . در زمان حدیث 55 خواهد آمد.

«دین»

(1) در غیبت نعمانی ص 169 از امام صادق علیه السلام روایت کند که برای صاحب این امر (حضرت حجت) غیبتی است (یعنی از نظرها پنهان شود) کسی که بخواهد در آن زمان دین خود را حفظ کند مثل کسیکه بخواهد شاخه خاردار را از پائین به بالا دست بکشد (یعنی بسیار مشکل است دینداری) الخبر.

ص: 286

(2) و در کافی ج 1 ص 335 از امام صادق علیه السلام ايضا روایت کند مثل این حدیث را پس فرمود کدام یک از شما شاخه خار دار را در دستش نگاه می دارد پس کمی سر مبارک را به زیر انداخته پس فرمود برای صاحب این امر غیبتی خواهد بود پس باید بنده از خدا بپرهیزد و دین خود را محکم نگاه دارد.

(3) و در غیبت نعمانی ص 317 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود وقتی قائم علیه السلام خروج کند خارج شود از این دین کسیکه خود را از اهل دین می دانست وداخل در زمره بت پرستان شود (که خورشید و ماه را خدای خود می دانستند).

(4) در مستدرک حاکم ج 4 ص 449 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که همیشه دین (اسمش) برپا است و برای آن مسلمانها جنگ کنند تا ساعت (ظهور).

(5) و در ص496 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که مردم از دین فوج فوج خارج شوند چنانچه در اول فوج فوج داخل می شدند.

(6) و در ملاحم ص 175 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که مردم داخل دین خدا می شوند فوج فوج و زود است که خارج شوند فوج فوج .

(7) و در ملاحم ص 162 روایت کرده که برای هر دینی افتی است و افت این دین بنی امیه اند.

(8) در ص 178 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که این دین همیشه عزیز و قوی است کسی نتواند آن را ببرد تا دوازده خلیفه که همه از قریش باشند.

(9) در مستدرک حاکم ج 4 ص 437 در ذیل حدیثی نقل کند که مرد از خانه اش بیرون شود با دین و برگردد بی دین الخبر.

(10) و در مستدرک حاکم ج 4 ص 504 از ابن مسعود روایت کند که اول چیزی که از دین شما گم می شود امانت است و اخر چیزی که باقی می ماند نماز است الخبر.

ص: 287

(11) و در ص 507 از ابن مسعود روایت کند که دین خدا یکی است و دوری کنید از تلوّن و رنگ به رنگ شدن در دین خدا، و بر شما باد به تقوای خدا و صبر کنید تا راحت شود نیکوکاری و یا راحت کرده شود از فاجری.

(12) در مستدرک ج 4 ص 515 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که گریه نکنید برای دین وقتی که اهلش متولی آن باشند بلکه گریه کنید برای آن وقتی که غیر اهل متولی آن گردد.

(13) و در ص 522 احنف بن قیس گوید دیدم از مردی مردم فرار می کنند گفتم کیستی که از تو فرار می کنند فرمود من ابوذرم از صحابه رسول خدا صلی الله و علیه و آله گفتم چرا فرار می کنند فرمود نهی می کنم ایشان را از گنجها همانطوریکه رسول خدا ا نهی می فرمود گفتم( به این مضمون) امروز پول زیاد است آیا می ترسی برای ما از چیزی فرمود امروز نه ولی امید می رود که پول دینتان باشد هر وقت دیدید که پول دینتان شد واگذارید و دوری کنید از آن (و متأسفانه امروزه مردم دین را زیر پا گذاشته برای پول و الا چرا مردم بچه های خود را به بلاد کفر می فرستند یعنی احتمال می دهی برای یاد گرفتن مسائل شرعی باشد حاشا و کلا بلکه می فرستد که دکتر یا مهندس یا دزد برگردد که پول بیشتری بجیب بزنند امید است که انشاء الله مسلمانها از خواب غفلت بیدار شده و به دین خدارو آور شوند که شاید پاره از بلاها کم شود ولی هیهات (الناس نيام اذا ماتوا فانتبهوا) مردم خواب هستند وقتی مردند از خواب بیدار می شوند).

(14) و در ص 522 ايضا از رسول خداصلی الله و علیه و آله روایت کند که در هر صد سالی خدا می فرستد کسی را که دین را تازه کند.

(15) در کافی ج 2 ص 307 از امام صادق علیه السلام روایت کند که آفت دین حسد و عجب و فخر نمودن است.

(16) و در کافی ج 2 ص 218 از امام صادق علیه السلام روایت کند که بپرهیزید بر

ص: 288

دین خود و پنهان کنید بواسطه تقیه و الا ایمان ندارد کسی که تقیه نکند.

(17) و در کافی ج 2 ص 224 از امام صادق علیه السلام روایت کند که تقیه نمودن از دین منست و دین پدران من، و دین نیست کسی را که تقیه نکند.

(18) و در کافی ج 5 ص 105 و تهذیب ج 6 ص 330 از امام صادق علیه السلام روایت کند که بپرهیزید از خدا و نگاه دارید دین خود را بواسطه ورع و پرهیزگاری ، الخبر.

(19) و در روضه کافی ص 248 ذیل حدیث 237 از امام صادق علیه السلام روایت کند که محکم کنید امر دین خود را چنانچه اهل دنیا محکم می کنند امردنیایشان را . الخبر.

(20) در کافی ج 2 ص 22 از امام صادق علیه السلام روایت کند که حضرت در جواب سائل که گفت خبر بده به دینی که خدا واجب کرده برای بندگانش فرمود شهادت به اینکه نیست خدائی جز خدا و محمد رسول خدا است و بپاداشتن نماز و دادن زكاة و رفتن به حج برای توانا و روزه ماه رمضان ، پس کمی ساکت شد پس از آن دو مرتبه فرمود ولایت (یعنی دوست و فرمان بردای از ائمه علیها السلام) الخبر.

(21) در کافی ج 5 ص 19 و تهذیب ج 6 ص 134 از امام ششم روایت کند که خداوند این دین را یاری می کند بواسطه جماعتی که هیچ نصیبی نداشته باشند .

(22) در کافی ج 2 ص 86 از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود این دین متین است پس با رفق و مدارا داخل شوید و اکراه نکنید بندگان خدا را به عبادت خدا پس بوده باشد مثل شما مثل کسی که در راه باز مانده باشد و به مقصد نرسیده باشد نه مسافتی را قطع کرده باشد و نه کمری و پشتی داشته باشد.

(23) و در کافی ج 2 ص 405 از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود دین واسع است ولكن خوارج از روی جهلشان بر خود تنگ گرفتند الخبر.

ص: 289

(24) و در فقیه ج 3 ص 370 از امام هشتم روایت کند که فرمود اگر مردی دین را کاملا بشناسد جایز نیست با جهال سکونت کند.

(25) در کنز العمال ج 14 ص 221 و مکارم الاخلاق ص 527 دارد که بیاید بر مردم زمانیکه صبر کننده در آن بر دین مثل کسی باشد که آتش در دست داشته باشد.

(26) در کنز ص 230 دارد که در آخر زمان) گروهی دین خود را به مال دنیا بفروشند.

در حدیث دیگر دارد اخلاق و دینشان را بفروشند به مال دنیا .

(27) در اربعین شیخ بهائی فرمود سالم نماند برای صاحب دینی مگر کسی که فرار کند از سر کوهی به سر کوهی و از سوراخی به سوراخی مثل روباه وبچه هایش الخبر. تمام حدیث در (زمان) حدیث (65) خواهد آمد.

(28) در وسائل ج18 ص 95 از امیرالمؤمنین و امام صادق علیها السلام روایت کند که فرمودند هرکس دینش را از دهن مردمان بگیرد همانها زائلش کنند، و هرکس دینش را از کتاب خدا و سنت پیغمبر گرفت کوهها جابجا می شوند و او جابجا نمی شود.

(29) در اكمال الدين ص 315 امام چهارم فرمود دین خدا به عقلهای ناقص و رأی های باطل و قیاسهای فاسد درک نشود و درک نشود مگر به تسلیم پس هرکس تسلیم ما شد سالم می ماند و هرکس اقتداء به ما کرد هدایت یابد ، و هرکس به قیاس و رای عمل کند هلاک می شود، و هر کس در پیش خود از آنچه ما گفته ایم و حكم نموده ایم اعتراضی داشته باشد او کافر شده به آن کسی که سبع مثانی و قرآن عظیم را نازل فرموده و حال آنکه نداند .

(30) هرکس بخواهد دینش را نگاه دارد مثل کسی است که آتش درخت فضا را در دست داشته باشد الخ. در برادران حدیث و گذشت رجوع کن.

ص: 290

«ذریه»

در غیبت نعمانی ص 248 روایت کند که رسول خدا صلی الله و علیه و آله به عباس فرمود وای بر ذریه من از بچه های تو، و وای به بچه های تو از بچه های من. پس عرض کرد یا رسول الله دوری کنم از زنها یا خودم را اخته کنم (که نسلم قطع شود) حضرت فرمود علم خدا گذشته و کارها بدست اوست الخبر.

در ص248 ايضا دارد که حضرت رسول صلی الله و علیه و آله به عباس فرمود ای عموی پیغمبر آیا خبر بدهم به آنچه جبرئیل به من خبر داد ؟ عرض کرد بلی یا رسول الله حضرت فرمود جبرئیل به من گفت وای بر ذریه تو از اولاد عباس. عباس عرض کرد یا رسول الله آیا دوری کنم از زنها (که اولا د دار نشوم) حضرت فرمود خداوند فارغ است از آنچه که باید بشود (یعنی در علم خدا گذشته).

ذریه کشندگان امام حسین علیه السلام را بکشد . در قائم حدیث 130 خواهد آمد.

«ذعلبه»

**ذعلبه(1)

در غیبت نعمانی ص 267 دارد که حضرت صادق علیه السلام فرمود همین طوریکه مردم در عرفات وقوف کرده اند ناگاه بیاید ایشان را شخصی که سوار بر شتر (ذعلبه) است (یعنی شتر ماده تیزرو) و خبر دهد ایشان را به مردن خلیفه که در مردن او فرج آل محمد و مردم است.

و در ص268 از امیرالمؤمنين علیه السلام روایت کند که این کواء از ایشان سؤال کرد از غضب حضرت فرمود هیهات دور است غضب دور ، مرگهائی است بین ایشان مرگهائی (وراكب الذعلبة وما راكب الذعلبة) مختلط شد جوفش با چیزی که زیر شکمش مثل کمربند بسته اند (کنایه باشد از شدت سیر) پس مردم

ص: 291


1- ذغلبه . در منتهی الارب گوید یعنی شتر ماده تیزرو .

را خبردار می کند به خبری (مرگ خليفه) مردم هم او را می کشند پس غضب آن وقت است.

«ذلیل»

که دین و اهل آن در قم ذلیلند. در قم حديث 6 خواهد آمد.

«ذوالحجه»

در ملاحم ص 160 و ص 159 و در کنز العمال ج 14 ص 279 دارد که در ذی الحجه حجاج را غارت کنند.

در ص 42 و 143 دارد که خونها ریخته شود در ذي الحجه.

و در کنز ص 274 دارد که آتشی بی دود در ذی الحجه حاجیان را فراگيرد چندی قبل در منی آتش سوزی شد).

«ذوالسويقتين»

**ذوالسويقتين(1)

در حبشه ذکر شد.

«ذو طوی»

اشاره به طرف ذی طوی نمود الخ. در غیبت حدیث 17 خواهد آمد.

«ذوالقعده»

در مستدرک حاکم ج 4 ص 503 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که در ذی القعده قبائل بکش مکش بیفتند و بیوفائی کنند پس حجاج غارت شوند پس

ص: 292


1- لقب مرد سیاهی است که کعبه را خراب می کند.

شورشی در منی برپا شود که کشتار زیاد باشد که خونها جاری گردد و حتی به گردنه جمره هم برسد، و حتی صاحبشان فرار کند و بیاید بین رکن و مقام پس بیعت کند از روی کراهت و گفته شود اگر ابا کی گردنت را می زنیم بیعت کنند با او مثل عدد بدر راضی شود از ایشان ساکنین آسمان و زمین.

و در ملاحم ص 140 وکنز ص 274 دارد که در ذي القعده قبائل با هم بجنگند.

و در ص 42 و ص143 دارد از رسول خدا صلی الله و علیه و آله که در ذي القعده تباهی افتد بين قبائل.

و در کنز العمال ج 14 ص 269 فرمود در ذي القعده قبائل بکش مکش بیفتند و در آن سال حجاج غارت کرده شوند. پس شورشی در منی برپا شود پس صاحبشان فرار کند و در بین رکن و مقام با کراهت بیعت شود و عده ایشان مثل عدد اهل بدر باشد ، ساکنین آسمان و زمین از او راضی باشند .

«راضی»

راضی نشوند از شما مگر وقتیکه الخ . در سلطان حدیث 9 خواهد آمد.

«رافضه می گویند»

در شیعه حديث 7 خواهد آمد.

«راه»

مادر و خواهر و دختر خود را در وسط راه نکاح کند. در دابة الأرض حديث 2گذشت.

ای گروه اسب سواران از وسط راه برويد الخ . در قائم حدیث 5 خواهد آمد.

هر مسجدی که در راه واقع شده خراب خواهد کرد. در قائم حدیث 84 خواهد آمد.

ص: 293

«راهب »

راهب نزد مهدی علیه السلام بیاید و از مسائل زیادی سوال می کند. در ارمنیه حدیث گذشت.

«رأي و قياس »

در ملاحم ص 158 از عمر بن الخطاب روایت کند که گفت ای مردم دوری کنید از اصحاب رأي بدرستیکه اصحاب رأی دشمن سنت اند سنت ایشان را خسته کرده نمی توانند حفظ کنند و وقتی از ایشان سؤال می کنند حیاء می کنند که بگویند نمی دانیم پس بپرهیزید از ایشان.

در کنز العمال ج 1 ص 373 عمر بن الخطاب از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود خداوند نازل کرد کتاب را و فرض فرمود فرائضی را پس ناقصش نکنید و حدودی را معین فرمود پس تغییرش ندهید و حرام گردانید محارمی را پس نزدیکش نروید و از اشیائی ساکت شده نه از روی فراموشی بلکه رحمت است برای شما پس قبولش کنید بدرستیکه اصحاب رأی دشمن سنتند تکبر کردند نگاهداریش کنند و خسته شدند از اینکه حفظش نمایند و حیاء کردند بگویند نمی دانیم پس با رأی خود با سنت پیغمبر معارضه کردند پس دور شوید از ایشان الخبر .

در کنز العمال ج 10 ص268 از عمر نقل کند که گفت اصحاب رأی دشمن سنت هستند احادیث ایشان را خسته کرده که حفظ کنند و از حفظش خود را رها کرده اند، و حیا می کنند وقتی از ایشان سؤال می کنند بگویند نمی دانیم پس با سنت به رأی خود معارضه می کنند.

در حدیث دیگر گفت دوری کنید از اصحاب رأی که ایشان دشمن سنت پیغمبر صلی الله و علیه و آله هستند ، احادیث ایشان را خسته کرده که حفظش نمایند پس به

ص: 294

رأی خود سخن می گویند پس گمراه می شوند و هم گمراه می کنند .

در کنز العمال ج 10 ص298 عمر گفت بترسید از رأی در دین بجهت آنکه رأی رسول خدا مصیب بود چون خدا حق را به او نشان میداد ، ولی از ما تكلف و ظن است و ظن و گمان هم جای حق را نمی گیرد.

در کافی ج 1 ص 56 از امام هفتم روایت کند که یونس عرض کرد به چه وسیله خدا را به یگانگی بپرستم ؟ فرمود ای یونس بدعت گزار مباش کسی که به رأی خود نظر کند و عمل نماید هلاک شود، و هرکس رها کند خانواده پیغمبرش را گمراه شود، و هرکس قران و گفتار پیغمبرش را ترک کند کافر گردد.

و در ص56 دارد که ابوبصیر از امام صادق علیه السلام سؤال می کند که برای ما مسائلی پیش آمد می کند که حکمش را از کتاب خدا نمی فهمیم و سنت و حدیثی هم نداریم پس ما نظر و رأی بدهیم یا خیر، فرمود نه زیرا که اگر درست رفته باشی ثواب و اجر نداری و اگر خطا کرده باشی به خدا دروغ بسته ای .

و در ص 57 امام صادق از پدرانش از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند حضرت امیر به مسعده فرمود هرکس خود را بر کرسی قیاس نشاند همیشه روزگار در اشتباه است و کسی که به رأی خود خدا پرستی کند همیشه عمر در باطل فرو رفته .

و امام باقر فرمود هرکس فتوائی دهد مردم را به رأی خود ندانسته خدا پرستی کرده و کسی که ندانسته خداپرستی کند مخالفت خدا نموده چون حرام و حلال کرده در چیزیکه علم نداشته .

و در ص58 دارد که مردی از امام صادق علیه السلام مسأله ای پرسید حضرت هم جوابش دادند پس آن مرد گفت به رأی شما اگر چنین و چنان باشد جوابش چیست فرمود خاموش باش هر جوابی که من به تو می دهم از قول رسول خدا است ، ما از خود رأی نداریم. یا امیرالمؤمنین رأی شما چیست ؟ در کتاب

ص: 295

حدیث 6 خواهد آمد.

«رئيس»

در کنز العمال ج 14 ص 237 دارد که یکی از علامات ساعت (ظهور) آن است که پابرهنه ها و لختیها رئيس مردم باشند.

هر رئیسی از ایشان خروج کند از بین برود. در اُمت حدیث 29گذشت.

«رباء»

هر وقت این امت حلال دانستند خمر را به نبیذ و ربا را به بیع و شراء . در امت حدیث 6 و 15 گذشت.

«ربیع»

در کنز العمال ج 14 ص 279 و ملاحم ص 159 دارد که قبائل در شهر ربيع نزاع کنند.

«رجب»

در غیبت نعمانی ص 181 در ذیل حدیثی حضرت رضا علیه السلام فرمود سه ندا در رجب است اولش (الا لعنة الله على الظالمين) دوم (ازفت الآزفة يامعشر المؤمنين) سوم دستی یا بدنی آشکارا با چشمه خورشید ببینند که ندا می کند (الا انّ الله قد بعث فلانا على هلاك الظالمين) پس در آن وقت فرج مؤمنین خواهد آمد که شفابخش سینه ایشان است و برنده خشم دلهاشان می باشد .

در ملاحم ص 159 دارد العجب كل العجب بين جمادي ورجب.

در بحار ج 52، ص 182 از حضرت رضا علیه السلام روایت کند که حضرت باقر فرمود چهار حادثه قبل از قیام قائم علیه السلام خواهد بود که دلالت بر خروجش کند بعض آنها گذشته و یکی باقی مانده ، گفتم فدایت شویم چه گذشته از آنها ؟

ص: 296

فرمود یک رجب گذشته که صاحب خراسان در آن خلع شد. و رجب دیگر که حمله بر ابن زبیده (امین پسر هارون الرشید) شد. و رجب دیگر که محمد بن ابراهیم در کوفه خروج کرد. پس گفتیم رجب چهارم متصل به اوست فرمود اینطور فرموده است ابو جعفر (که حضرت باقر باشد).

در غیبت نعمانی ص 300 در چند حدیث وارد شده که خروج سفیانی دررجب است.

در کنز العمال فرمود عجب تمام عجب بعد از جمادی و رجب است در(العجب كل العجب خواهد آمد)

هر وقت ماه در شب چهاردهم رجب گرفت الخ. در علامات ظهور حديث 22 خواهد آمد.

«رجفه»

**رجفه(1)

در کنز العمال ج 14 ص 278 نقل می کند که (فرمود) می بوده باشد در امت من رجفه ای (لرزه) که هلاک شود در آن ده هزار ، بیست هزار ، سی هزار ، خدای تعالی آن را موعظه برای متقین قرار داده و رحمت برای مؤمنین و عذاب برای کافرین.

و در غیبت نعمانی ص305 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود رجفه ای بوده باشد در شام که هلاک شود در آن بیش از صد هزار ، خدا آن را برای مؤمنین رحمت قرار می دهد و برای کافرین عذاب.

«رحبۀ كوفه»

شهریست در سه فرسخی کوفه

در سفیانی حدیث 16 و قائم حدیث 127 خواهد آمد.

ص: 297


1- رجفه یعنی لرزه . در زلزله خواهد آمد.

«رحم»

در صاحب الامر حدیث 12 خواهد آمد که خدا رحم به دلش اندازد.

«رستاق»

در ده گذشت.

«رستقاباد »

در کنز العمال ج 1 ص 291 و ص608 در وصف دجال گوید که خارج می شود وقتی که خروج می کند از شهریکه آن را اصبهان گویند از قریۀ از قراء آن که آن را رستقاباد گویند وقتی خارج می شود هفتاد هزار عمامه بسر در مقدمه لشکر او هستند الخ.

«رشوه خواری »

در اُمت حدیث 6 گذشت.

«رضوی»

**رضوی(1)

در بحار ج 52 ص 153 عبدالاعلی گوید با حضرت صادق علیه السلام خارج شدم چون به روحاء رسیدیم نگاه به کوه آنجا کرد ... پس به من فرمود می بینی این کوه را ؟ این کوه را رضوی می گویند از کوههای فارس بود ما را دوست می داشت پس خداوند منتقلش کرد بسوی ما آگاه باش در آن هر میوه خوش طعمی هست ، و خوب جای امان است برای خائف و ترسناک(یعنی امام زمان)

ص: 298


1- رضوی کوهیست بین مکه و مدینه نزدیک ینبع . (المراصد).

آگاه باش برای صاحب این امر در این کوه دو غیبت است یکی کوتاه و دیگری طولانی.

«رعب »

در ترس گذشت.

«رعیت»

و عدالت کند در رعیت الخ . در قائم حديث 120 خواهد آمد.

«رفتار حضرت »

در سیره خواهد آمد.

«رقاصه»

و گرفتن زنان رقاصه - در اُمت حدیث 15 گذشت .

«رکود خورشید»

در کشف الغمه ج 2 ص 457 روایت کند که یکی از علامات رکود یعنی ایستادن خورشید است از زوال روز تا وسط عصر و طلوع آن است از مغرب.

و در ص46 ابو بصیر از امام صادق علیه السلام سؤال کرد که مراد از (آیه) که در قرآن فرموده «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ»چیست ؟ فرمود رکود خورشید است مابین زوال شمس تا وقت عصر الخ.

در ارشاد مفید ص 359 و اثبات الهداة ج 3 ص 732ح 82 از ابی بصیر از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود قول خدای تعالی که فرمود«إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ»و فرمود زود است که این را انجام دهد خدا برای ایشان ، عرض کردم ایشان کیانند؟ فرمود بنو امیه و شیعیانشان عرض

ص: 299

کردم آیه چه باشد ؟ فرمود رکود و ایستادن خورشید از اول ظهر تا وقت عصر و خروج سینۀ مردی و صورتش در چشمه خورشید معرفی می کند حسب و نسب خود را و این در زمان سفیانی است که هلاک خودش و گروهش آن وقت خواهد بود.

«رمضان»

در شهر رمضان خواهد آمد.

«رمله»

**رمله(1)

در غیبت نعمانی ص 280 ذیل حدیثی از امام باقر علیه السلام روایت کند که زود است کسی که از دین خارج شده و رومی است وارد بر رمله شود، پس در آن سال اختلاف شدیدی در مغرب زمین باشد، الخبر.

«رنگ»

در شمائل خواهد آمد.

به هر رنگی خواسته باشد به همان رنگ گردد .

«رود نیل »

در مصر گذشت.

«روز قیام حضرت و در قائم حدیث 39 خواهد آمد که روز جمعه است.

و در حدیث 52 خواهد آمد که روز شنبه است .

ص: 300


1- در معجم البلدان گوید (رمله) شهر بزرگیست در فلسطین .

«روزنامه ها »

در شیخ فضل الله خواهد آمد.

«روستا»

در ده ذکر شد .

«روش حضرت»

در سیره خواهد آمد.

امت من بگیرند روش كفّار را. در ساعت ظهور حديث 32 خواهد آمد.

«روم»

**روم(1)

در ملاحم ص 67 از کعب روایت کند که حضرت مهدی علیه السلام لشکری برای قتال با روم بفرستد و ده نفر هم بفرستد که تابوت سکینه را از غار انطاکیه خارج کنند که در آن است تورات و انجیلی که برای موسی و عیسی نازل شده آن وقت برای اهل تورات از توراتشان و برای اهل انجیل از انجیلشان حکم فرماید.

و در ص 150 در ذیل حدیث سفیانی دارد که پادشاه روم خروج کند با صد هزار صلیب (2) که در زیر هر صلیبی ده هزار لشکر باشد پس طرسوسا(3) را با سر نیزه فتح کند، و اموال و مردم را بغارت ببرد، خداوند جبرئیل را بفرستد

ص: 301


1- روم : در معجم البلدان و منتهی الارب گوید گروهیست از اولاد روم بن عيصو (ابن اسحاق بن ابراهیم خلیل علیه السلام).
2- صلیب در المتجد گوید یعنی علم (و پرچم).
3- طرسوس شهریست در حدود شام بين انطاکیه و حلب . م

بسوی مصیصه(1) ومنازلش و هر چه در آن موجود است ، پس از جا برکند و بین زمین و آسمان (نگاه دارد) پادشاه روم با لشکرش بیایند زیر مصيصه و بگوید کو آن شهريکه روم و نصرانیها از آن ترسان بودند پس صدای خروسها و سگها و اسبان را از بالای سرشان بشنوند (دیگر ندارد که آن لشکر چه خواهد شد)در غیبت نعمانی ص 280 دارد که زود است خوارج از دین از روم به رمله وارد شوند.

در مستدرک حاکم ج 2 ص 421 دارد که رسول خداصلی الله و علیه و آله من جمله از اخبار آینده را بیان می فرماید که خلاصه اش آن است که شما با روم صلح خواهید کرد و بعد از صلح جنگ خواهید کرد.

و در ص428 دارد که از مصیبات دنیا روم است.

و در ملاحم ص 80 دارد که خلیفه بنی هاشم چهل سال حکومت کند و صلح روم هفت سال مانده بخلافتش بدست او باشد پس ایشان غدر کنند و در عمق بر علیه او جمع شوند پس بغم بمیرد الخ.

و در کنز العمال ج 14 ص 217 دارد که بر پا شود ساعت (ظهور) و حال آنکه روم بیشتر مردم باشند.

در الزام الناصب ج 2 ص 207 در ذیل خطبة البیان فرمود پس مهدی با کسانیکه با او هستند از مؤمنین بعد از کشتن سفیانی می روند و در شهری از شهرهای روم فرود می آیند پس می گویند لا اله الا الله محمد رسول الله صلی الله و علیه و آله پس دیوارهای آن می افتد.

«رومیه»

در ملاحم ص 80 دارد که حضرت به رومیه می رود پس آنجا را فتح کند و

ص: 302


1- مصیصه شهریست در کنار جيحان در حدود شام نزدیک طرسوس است. م

گنجهایش را در آورد ، الخبر . و در مستدرک حاکم ج 4 ص 508 دارد که از حضرت رسول صلی الله و علیه و آله سؤال شد کدام یک از دو شهر زودتر فتح می شود؟ قسطنطنیه یا رومیه ؟ حضرت فرمود شهر هرقل که قسطنطنیه است.

در البرهان ص 154 از حذيفه از رسول خدا روایت کند که چهار تکبیر بگویند پس دیوارهای رومیه سقوط کند، و رومیه را رومیه گویند، چون مثل انار است از کثرت مردم پس ششصد هزار نفر را بکشند ، و زیورهای بیت المقدس را خارج می کنند و تابوتی که در آن سکینه است ، و مائده بنی اسرائیل ، و پاره های لوحهای موسی، و عصای موسی ، و مهر سلیمان، و دو قفیز از منّ (ترنجبین) که خدا برای بنی اسرائیل نازل کرده بود ؛ از شیر سفیدتر ، پس همه را برداشته برگردانند به بیت المقدس الخ.

پس بروند بطرف رومیه و قسطنطنيه الخ. در قسطنطنیه خواهد آمد.

«رويبضه»

**روبیضه(1)

در مستدرک حاکم ج 4 ص 465 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که بیاید بر مردم سالهائی که سخت باشد و گیاه نروید و مردم ذلیل باشند آن وقت دروغگو تصدیق شود و راستگو تکذیب گردد و خائن و خیانتکار امین گردد و امین خائن شود، و رویبضه در ایشان نطق کند. سؤال شد رویبضه کدام است یا رسول الله ؟ فرمود مردم فرومایه و معیوب در امور عامه مردم سخن گوید.

و در ص 512 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که زود است بر مردم سالهائی بیاید که دروغگو تصدیق شود ، و راستگو تکذیب گردد (یعنی هرکس دروغ بگوید می گویند راست است و هرکس راست بگوید می گویند دروغ است

ص: 303


1- رويبضه در خود حديث معنا شده مرد فرومایه و سفید و بی خرد و عاجز و فاسق و پست ترین مردم .

« وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لَا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا» ، و امین خیانت کند و خائن امین گردد، و رویبضه سخن گویند، گفته شد یا رسول الله رويبضه چیست ؟ فرمود شخص سفیه و بی خرد در امور عامه مردم سخن گوید.

و در غیبت نعمانی ص 278 از امیرالمؤمنين علیه السلام روایت کند که فرمود پیش از آمدن قائم علیه السلام سالهائی است فریبنده در آن سالها تکذیب می شود راستگو و تصدیق می شود دروغگو، و مقرب می شود سخن چین و جاسوس و درحدیثی نطق می کند در آن رویبضه(1) الخبر .

در کنز العمال ج 14 ص 216 و ص 229 سؤال شد رویبضه چیست ؟ فرمود مرد فرومایه و بی مزه سخن در امور عامه مردم می گوید.

در کنز العمال ج 14 ص 229 دارد که رویبضه در آخر زمان تکلم کند و سخن گوید گفته شد رویبضه چیست ؟ فرمود فاسق در امور عامه مردم سخن گوید .

در کنز ص 231 دارد که قبل از خروج دجال رويبضه تکلم کند یعنی پست ترین مردم .

در حدیث دیگر دارد که قبل از دجال رويبضه نطق کند گفته شد یا رسول الله رويبضه چیست ؟ فرمود کسی که اعتنائی به او نیست .

«ری»

در زوراء و طهران خواهد آمد .

در ملاحم ص53 و البرهان ص 151 دارد که خارج می شود از ری مردی چهار شانه گندم گون مولای (غلام) بنی تمیم است کوسج است به او شعیب بن صالح گفته می شود ، در چهار هزار لشکر که لباس ایشان سفید و پرچمهای

ص: 304


1- مدرک قبل .

ایشان سیاه مقدمه است برای آمدن مهدی علیه السلام ملاقات نکند احدی او را مگر آنکه او را بکشد (در برهان) او را فراری دهد.

در علائم ظهور ناظم الاسلام کرمانی ص 144 از جلد خلفا ناسخ نقل کند که در شهر ری مردم فتنه انگیز فراوان آیند، و در آخرالزمان دیلمان بر ایشان تاختن کنند، و در آن دروازه که بسوی جبل (کوه) است چنان مردم مقتول کشته شوند که شمار ایشان را جز خدای نداند، و در آن دروازه هشت کس از بنی هاشم نماز گذارند که هریک دعویدار خلافت باشند، و مرد بزرگی که سمی (هم نام) پیغمبری بود در شهر بدر بندان افتد و او را چهل روز حصار دهند آنگاه مأخوذ دارند و مقتول (کشته سازند، و در آن ایام کارداری بلاد به سفیان افتد، مردم ری را داهيه (بلاء) بزرگ رسد و بلای قحط و غلا (گرانی) بالا گیرد در میان ایشان.

در بحار ج 60 ص 223 از معجم البلدان روایت کند که در تورات نوشته شده ری دریست از درهای زمین و محل تجارت مردم آنجا است، و از اصمعی نقل کند که گفت ری عروس دنیا است و محل تجارت مردم است.

و از امام صادق علیه السلام روایت کند که ری و قزوین و ساوه لعن شده اند و شوم هستند.

در غیبت نعمانی ص 299 نقل کند که یکی از جاهائی که جنگ می کنند باحضرت حجت اهل ری هستند.

در بحار ج 52 ص 226 در ذیل حدیثی دارد که فرمود یکی از علامات خراب شدن زورا است که ری باشد.

«ريح »

در باد گذشت.

ص: 305

«ریگ باران »

در سجستان خواهد آمد.

«زانو بند»

در غنيمت خواهد آمد.

«زبان»

**زبان(1)

در مستدرک حاکم ج 4 ص 525 دارد که چون رسول خدا صلی الله و علیه و آله یاد آور فتنه شد و سائل سؤال کرد چه کنیم در آن زمان فرمود زبانت را نگاه دار و در خانه بنشین و بگیر آنچه را می شناسی و واگذار آنچه را نمی دانی و منکر می پنداری ، و تو خودت را مواظب باش مردم را کاری نداشته باش . (چون مردم به حرف خدا و پیغمبر نمی روند چه رسد به حرف تو).

و در غیبت نعمانی ص 197 از حضرت صادق علیه السلام روایت کند که فرمود باز دارید زبان خود را و ملازم خانه خود باشید که اگر این کار کنید بلاء خصوصی به شما نرسد بلکه عامه مردم را برسد (و نگوئید اگر ما سکوت کنیم دشمن ما را از پا در آورد) چون همیشه زیدیه سپر شمایند (یعنی چون ایشان جنگ را واجب می دانند و هر کس که قیام به شمشیر کند او را امام می دانند پس همیشه خواهند جنگید شما هم ساکت باشید تا صاحبتان تشریف بیاورد آن وقت هرچه دستور فرمود عمل کنید و کاسه ازآش داغتر نباشید).

در کافی ج 2 ص 114 رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود نگاه دار زبان خود را که صدقه ای است (برای دفع بلا) از جان خود.

ص: 306


1- در پلاس گذشت و در سکوت خواهد آمد آنچه مناسب مقام است.

و در کافی ج 2 ص 115 از امام چهارم روایت کند که فرمود هر صبح زبان از تمام جوارح انسان سؤال می کند که چگونه صبح کردید ؟ همه می گویند صبح کردیم بخیر و خوبی اگر تو بگذاری.

زبان ایشان از عسل شیرین تر است . در زمان حدیث 28 خواهد آمد.

«زراعت»

در بین زراعت چرا کنند و خوشه ای را نخورند. در گوسفند خواهد آمد.

«زره»

دوازده هزار زره الخ. در قائم حدیث 127 خواهد آمد.

«زکات»

با زکات تجارت کنند. در اُمت حدیث 6 گذشت.

«زکام»

دودی چهل روز بین مشرق و مغرب را پر کند مؤمنین را شبه زكامی عارض شود الخ. در ساعت ظهور بعنوان (ان من أشراط الساعة دخانا الخ خواهد آمد.)

«زکریا بن آدم »

در بحار ج 6 ص 217 نقل کند که زکریا بن آدم به امام رضا علیه السلام عرض کردای آقای من ، من اراده دارم از اهل بیتم بیرون شوم چون سفهاء (و بی خردان ) زیاد شده اند حضرت فرمود این کار مکن چون بلا بواسطه تو از اهل قم دفع شود چنانچه دفع می شود بلا از اهل بغداد بواسطه موسی بن جعفر علیه السلام .

ص: 307

«زلزله»

در ملاحم ص 42 فرمود زلزله ای به اهل دمشق برسد در چند روز از ماه رمضان گذشته که مردم بسیاری هلاک شوند ، الخبر.

در کنز العمال ج 14 ص 235 دارد که در مدینه سه زلزله شود بطوریکه هر منافق و کافری از آن خارج شود.

در غیبت نعمانی ص305 دارد که چون زلزله ای در شام شود بیش از صد هزار هلاک شود ، رحمت است برای مؤمنین و عذابست برای کافرین ، در شام حدیث و خواهد آمد.

در ستاره خواهد آمد که در یک شب در زلزله خواهد شد.

سرخس را چنان زلزله عظیم افتد که مردمش از فزع بمیرند. در سرخس خواهد آمد.

وقتی زنا ظاهر شد زلزله هم ظاهر شود. در زنا خواهد آمد.

چه میگذرد بر ایشان از ترس و زلزله . در زنها حديث 1 خواهد آمد.

«زمان»

(1) در ملاحم ص 132 در ذیل حدیثی حذيفه فرمود وای بر اهل آن زمان که چه می گذرد بر ایشان از هوسها و فزعها و زلزله ها و با آواز بلند گریه کردن خصوصا برای کسانیکه مال ظاهری دارند از قبیل طلا و نقره و خوش بحال کسی که خودش و عیالش راضی باشند و شناخته نشود که او صاحب طلا و نقره است.

(2) و در مستدرک ج 4 ص 431 از عبدالله بن مسعود روایت کند که شما در زمانی هستید که گوینده حق بهتر از ساکت است و قائم به حق بهتر از قاعد است. و بدرستیکه بعد از شما زمانی باشد که سکوت در آن بهتر باشد ازسخن

ص: 308

گفتن و نشسته بهتر است از ایستاده الخبر.

(3) و در ص 435 از رسول خدا علیه السلام روایت کند که خلاصه اش این است که بیاید زمانیکه مردم در آن غربال شوند غربال شدنی ، و باقی ماند مردمان رذل و پست ، و به عهد و امانت خود عمل نکنند و با هم در اختلاف باشند ، گفته شد به چه چیز امر می فرمائید ما را ؟ فرمود آنچه پیش شما معروفست بگیرید و آنچه منکر است عمل نکنید و قبول کنید آنچه را خاصان شما می گویند و واگذارید آنچه را عامه مردم می گویند.

(4) و در ص 436 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که زود باشد بیاید در آخراین امت مردانیکه سوار بر (میاثیر) دوچرخه و موتور شوند و درب مسجدهای خود حاضر شوند زنهاشان پوشیده و برهنه باشند (مثل لباس بدن نما) سر آن زنها مثل کوهان شترهای خراسانی باشد لعنت کنید ایشان را پس بدرستیکه ایشان لعنت کرده شدگانند الخبر.

(5) و در ص 436 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که خارج شود در این امت در آخر زمان مردمانی که با ایشان باشد تازیانها مثل دم گاو ایشان صبح کنند در سخط خدا و شب کنند در غضب خدا.

(6) و در مستدرک ج 4 ص 438 و کنز العمال ج 14 ص 218 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که بیاید بر مردم زمانیکه مخیر شود مرد بین عجز و فجور . پس کسیکه آن زمان را درک کرد عجز را بر فجور اختیار کند.

(7) و در مستدرک حاکم ج 4 ص 442 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که زیاد نکند زمان جز شدت را و مردم زیاد نکنند جز بخل را و بر پا نشود ساعت جز بر شرار مردم.

(8) و در ص 442 نقل کند که بیاید بر مردم زمانیکه در مساجد جمع شوند ولی یک مؤمن در بین ایشان نباشد.

ص: 309

(9) و در ص 454 از ابن مسعود روایت کند که گفت بیاید بر مردم زمانیکه مرد برود سر قبر و بخوابد و بگوید ای کاش من بجای صاحب این قبر بودم ، و این کار نه برای این است که دوست داشته باشد ملاقات خدا را بلکه بواسطه شدت بلا است (از شدت بلاهای زمانه آرزوی مرگ می کند)

(10) و در ص457 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که زود است بیاید بر امت من زمانیکه قراء و خوانندگان زیاد باشند و فقها كم، و علم گرفته شود و هرج زیاد باشد . گفته شد هرج چیست یا رسول الله ؟ فرمود کشتار بین خودتان ، پس از آن بیاید زمانیکه گروهی قرآن بخوانند ولی فقط زبانی باشد پس از آن بیاید زمانیکه اشخاص منافق و کافر و مشرک با مؤمن مجادله کنند به آنچه مؤمن می گوید (مثل اینکه معاویه عليه اللعنه برای امیرالمؤمنین علیه السلام می نوشت « وَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ ».

(11) ایضا در ص457 دارد که عبدالله بن عمر گفت بیاید بر مردم زمانی که نماند مؤمنی مگر آنکه ملحق به شام شود.

(12) و در ص 465 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که نازل می شود بر امت من در آخرالزمان بلاء سخت از پادشاهانشان که هرگز نشنیده شده باشد بلائی سخت تر از ظلم و جور بطوریکه مؤمن هیچ پناهی نداشته باشد ، در آن وقت خداوند مردی را از عترت من بفرستد که زمین را پر از عدل و داد کند، چنانچه پر از ظلم شده بود، راضی باشد از او ساکنین آسمانها و زمین ، و ذخیره نکند زمین از بذر خود چیزی را و آسمان حبس نکند باران را بلکه پی در پی باران رحمتش را بفرستد ، زندگی کند در ایشان هفت و یا هشت و یا نه سال . زنده ها تمنا کنند زنده شدن مردگان را بواسطه آن خیری که خداوند برای اهل زمین مرحمت فرموده .

(13) و در ص 465 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که بیاید بر مردم سالهائی

ص: 310

که علف نروید و سخت مردم گرفتار باشند، دروغگو را تصدیق کنند و راستگو را تکذیب نمایند تا اخر خبر که در رویبضه ذکر شد.

(14) و در ص 482 از عبدالله بن مسعود روایت کند که شما در زمانی هستید که علماء زیاد و خطبا کم هستند و عطا کننده زیاد است ، نماز در آن کوتاه است و خطبه اش طولانی است پس خطبه را کوتاه و نماز را طولانی کنید. پس بدرستیکه بعض بيانها سحر است کسی که آخرت بخواهد ضرر بدنیا می رساند و کسی که دنیا بخواهد ضرر به آخرت میرساند . پس ای گروه من ضرر بزنید به چیزی که فانی می شود برای چیزی که باقی می ماند .

(15) و در ص486 از ابن مسعود روایت کند که بیاید بر مردم زمانی که غبطه خورند بر حال مردی که سبکبار باشد چنانچه امروز آرزوی مرد مالدار و بچه دار را می خورید . الخبر.

(16) و در ص 510 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود خدایا درک نکند مرا زمانی یا درک نکنم زمان گروهی را که متابعت علم نمی کنند و از شخص حليم حیاء نمی نمایند دلهاشان دل عجمها است و زبانشان زبان عربها .

(17) و در ص513 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که بیاید بر مردم زمانیکه آسمان ببارد باران را ولی زمین گیاه نروید.

(18) و در غیبت نعمانی ص 159 از حضرت صادق علیه السلام روایت کند که بیاید بر مردم زمانیکه برسد به ایشان از ترس سکوتی و سستی که علم خود را جمع کند مثل مار در سوراخ خود، همین طور باشند تا ناگاه ستاره ایشان طلوع کند راوی گفت در اینمابین ما چه کنیم ؟ فرمود بوده باشید بر آنچه بودید تا خدا ستاره شما را برساند. (یعنی حضرت حجت علیه السلام را)

(19) و در ص206 از حسین (حسن) بن علی علیه السلام روایت کند که فرمود (و بعض فتنه ها را بیان کرد راوی عرض کرد خیری در آن زمان نیست حضرت

ص: 311

فرمود همه خیرها در آن زمان است قائم ما قیام کند و تمام آن اختلافات را برطرف سازد.

(20) و در ص 248 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود بیاید شما را بعد از صد و پنجاه سال پادشاهان کافر، و امینهای خائن، و عرفاء فاسق تجارت زیاد شود، ربح و سودها کم شود، ریا فاش گردد، و اولاد زنا زیاد باشد، و زنا زیاد گردد و معارف منکر شود، و ماه شب اول بزرگ باشد، و زنها به زنها اکتفا کنند و مردها به مردها، عرض شد ما در آن زمان چه کنیم؟ فرمود فرار کنید فرار کنید و همیشه عدل خدائی بر این امت شامل است مادامیکه قراء و خوانندهایشان میل به پادشاهانشان نکنند، و نیکوکارانشان نهی از منکر از فاجرشان بکنند، و اگر این کارها را ترک کنند پس از آن طلب نفرت کنند پس بگویند (لا اله الا الله) خداوند در عرشش بگوید دروغ گفتید و راست نمی گوئید.

(21) و در فتن بخاری ج 24 ص 183 روایت کند که رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود صدقه بدهید پس زود است بیاید بر مردم زمانیکه صدقه را دور بگردانند و کسی را پیدا نکنند که آن را قبول کند.

(22) و در فتن بخاری ج 24 ص 152 روایت کند که نباید زمانی جز آنکه بعدش می آید شرتر از آن .

(23) در کنز العمال ج 14 ص 254 روایت کند که فرمود شما در زمانی هستید که هرکس ترک کند ده یک آنچه را امر به آن شده هلاک شود ، پس از آن بیاید زمانیکه هرکس عمل کند ده یک آنچه را امر به آن شده نجات یابد.

(24) و ایضا در ص 254 روایت کند که شما صبح کردید در زمانیکه زیاد است فقهاء شما و کم است خطباء شما ، کم است سؤال کنندگان شما ، زیاد است عطاء کنندگان شما، عمل در آن بهتر است از علم و زود است بیاید بر شما زمانی که کم باشند فقهاء شما، زیاد باشند خطباء شما، زیاد باشد سؤال کنندگان شما ،

ص: 312

کم باشند عطا کنندگان شما ، علم در آن زمان بهتر است از عمل.

(25) و در ص 255 فرمود شما در زمانی هستید که علماء شما زیادند و خطباء شما کم کسی که ترک کند ده یک آنچه را می داند هلاک شود، و زود است بیاید بر مردم زمانیکه کم باشد علماء ایشان و زیاد باشد خطباء ایشان کسی که دست زند به ده یک آنچه می داند نجات یابد.

(26) در حدیث دیگر دارد که شما امروز در زمانی هستید که هرکس ترک کند ده یک آنچه را امر به آن شده هلاک می شود و زود است بیاید زمانی که هرکس (عمل) کند از ایشان به ده یک انچه مامور بوده نجات یابد.

(27) در کنز العمال ج 14 ص 213 دارد که بیاید بر مردم زمانیکه یک ساعت بایستند و امامی را نیابند که با او نماز خوانند.

(28) و در ص 214 دارد که بیاید در آخر زمان مردانیکه صید کنند دنیا را بواسطه دین بپوشند برای مردم لباس جلد گوسفند ، زبان ایشان از عسل شیرینتر و قلبشان قلب گرگ است خداوند می فرماید آیا به من گول می زنید یا به من جرأت پیدا می کنید بخودم قسم که فتنه و بلائی به ایشان برسانم که شخص حلیم در آن حیران بماند (کزماننا هذا)

(29) و در ص 217 دارد که فرمود زود است بیاید بر امت من زمانی که خوانندگان قرآن زیاد باشند و فقها كم باشند، علم گرفته شود هرج زیاد باشد (یعنی کشتار) بعد از آن بیاید زمانیکه مردانی از اُمت من قرآن بخوانند ولی از حنجرشان تجاوز نکند بعد از آن بیاید زمانیکه مشرک به خدا نزاع و جدال کند با مؤمن در مثل آنچه مؤمن می گوید چنانچه در حدیث 10 نظیرش گذشت.

(30) در ص 221 دارد که هرآینه بیاید بر مردم زمانیکه تکذیب شود راستگو و تصدیق شود دروغگو، و امین را خائن و خائن را امین دانند. ومرد شهادت بدهد بدون اینکه از او طلب شهادت کنند، و سوگند یاد کند بدون اینکه

ص: 313

از او سوگند خواهند و سعادتمندترین مردم در دنیا (نزد آنها) ليم پسر لئیم است که ایمان به خدا و رسولش ندارد.

(31) و در ص 221 ایضا دارد که بیاید بر مردم زمانیکه صبر کننده در آن بر دین مثل کسی باشد که آتش در دست داشته باشد.

(32) و در ص 222 دارد که بوده باشد در آخرالزمان عبادت کننده جاهل و قرآن خوان فاسق.

(33) و در ص 222 دارد که بیاید بر مردم زمانیکه مرد دور بزند که صدقه از طلا بدهد و کسی پیدا نشود که بگیرد الخ.

(34) و در ص226 دارد که هر وقت نزدیک شد زمان (ظهور) پوشیدن رداهای بلند زیاد شود و تجارت زیاد گردد و مال زیاد باشد، و تعظیم کنند صاحب مال را برای مالش ، و زنا زیاد گردد، و بچه ها حکومت کنند، و زنها زیاد باشند ، و سلطان ستم کند، و کم فروشی رواج گیرد، پس مرد توله سگ را تربیت کند بهتر از بچه است ، و بزرگان توقیر نشوند، و بچه های کوچک رحم کرده نشوند، و اولاد زنا زیاد باشد حتی مرد در وسط راه بازنی جماع کند، پوست گوسفند بر دلهای گرگها بیوشند.

(35) و در کنز العمال ج 14 ص 227 دارد که وقتی ظاهر شد در شما مثل آنچه ظاهر بود در بنی اسرائیل ( آن وقت منتظر فرج باشید وقتی بوده باشد زنا در بزرگان شما و پادشاهی در صغيران شما و علم در پستهای شما .

(36) و در ص 227 دارد که گفته شد یا رسول الله چه زمانی ما امر به معروف و نهی از منکر را واگذاریم فرمود وقتی ظاهر شد سستی در خوبان شما و زنا در شرار شما و پادشاهی محل به بچه های شما شد، و فقه در پستها و بی اصلهای شما .

(37) و در ص 227 دارد که چون ساعت (ظهور) نزدیک شود زمان هم

ص: 314

نزدیک می شود پس یک سال مثل یک ماه می شود و یک ماه مثل یک جمعه ، و جمعه مثل سوختن سعف خرما در آتش.

و در ص228 جمعه مثل یک روز و روز مثل یک ساعت است و ساعت مثل سوختن سعف خرما است.

(38) و در کنز ج 14 ص 243 دارد که بیاید بر مردم زمانیکه آسمان باران ببارد ولی زمین گیاه نروید.

(39) و در ص 251 فرمود بیاید بر مردم زمانیکه مباهات و فخر کنند به مسجدها پس آباد نکنند آن را مگر کمی.

(40) و در ص 255 فرمود بوده باشد در آخرالزمان عادت خوانندگی پس هر کس آن زمان را درک کرد پناه ببرد بخدا از شیطان رجیم، و ایشانند گندیدگان پس از آن ظاهر شود کلاههای پرزدار (مثل کلاه فرنگی) پس حیاء نکنند از رباخواری و در آن روز هرکس متمسک به دینش باشد مثل کسی است که آتش در دست داشته باشد و اجرش مثل اجر پنجاه نفر است گفتند از ما یا از ایشان فرمود بلکه از ایشان.

(41) و در ص256 فرمود هرگز زیاد نکند زمان مگر سختی را، و زیاد نکنند مردم مگر بخل را و بر پا نشود ساعت مگر بر شرار مردم .

(42) و در کنز ج 14 ص 275 و در مستدرک حاکم ص 465 فرمود نازل شود به امت من در آخر الزمان بلاء سختی از سلطانشان که نشنیده شده باشد مثل آن بطوریکه زمین با وسعتش بر ایشان تنگ آید و تا اینکه پر از ظلم و جور شده باشد و تا اینکه مؤمن پناهی نداشته باشد که به آن پناهنده شود از دست ظلم، آن وقت خداوند بفرستد مردی از عترت من پس پر سازد زمین را از عدل همانطوری که پر از ظلم و جور شده بود، راضی باشد از او ساکنین آسمان و زمین ، ذخیره نکند زمین از بذر خود چیزی را مگر آنکه خارج کند، و آسمان از

ص: 315

باران خود مانع نشود و بلکه بریزد آن را و زندگی کند هفت سال یا هشت سال یا نه سال (در امت گذشت با زیادی).

(43) و در بحار ج 52 ص 263 در حديث جابر دارد که رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود بدانید خدا شما را رحمت کند مَثَل شما امروز مَثَل برگیست بی خار تا صد و چهل سال، و بعد از این بیاید برگ و خار تا دویست سال ، و بعد از این بیاید خاريکه برگ نداشته باشد تا وقتیکه نبینی در آن مگر پادشاه ستمگر، یا مال دار بخیل، یا عالم دنیا دوست ، یا فقیر دروغگو ، یا پیر مرد فاجر (زناکار) یا بچه بی حیاء، یا زن گول خور و بی عقل ، پس از آن رسول خدا گریست، پس سلمان بسوی او برخاست و عرض کرد چه وقت اینها خواهد شد یا رسول الله ؟ فرمود ای سلمان وقتی که علماء شما کم گردند و قراء شما بروند و زکات را ندهید و منکرات را فاش سازید، و صداهای شما در مسجد بلند شود و دنیا را روی سر گذارید و علم را زیر پا نهید ، و دروغ گفتن حديث شما باشد ، و غیبت کردن میوه شما شود، و حرام غنيمت شما گردد، و بزرگ شما رحم بر کوچک شما نکند، و کوچک شما احترام به بزرگ شما ننماید ، پس آن وقت است که لعنت بر شما نازل شود و جنگ را بین خودتان قرار دهد، و باقی بماند دین بین شما صرف لفظ به زبان (یعنی به دین عمل نکنید)

پس وقتی این خصلتها را داده شوید، متوقع باشید باد سرخ را یا مسخ شدن (و به شکل سگ و خوک در آمدن) را و یا سنگباران را ، و مصداق این بلاها در کتاب خدا است که فرمود (ای محمد) بگو او قادر است که بفرستد بر شما عذابی را از بالای سر شما و از زیر پای شما با شما را دسته دسته ساخته و بجان هم انداخته تا بچشید سختی و رنج همدیگر را پس نظر کن که چگونه ما آیات خود را بیان می کنیم شاید ایشان بفهمند.

پس جماعتی از اصحاب روی پا برخاستند و عرض کردند یا رسول الله خبر

ص: 316

ده ما را که چه وقت این امور واقع خواهد شد؟ فرمود وقتی نمازها را از وقت خود بتأخیر اندازید، و متابعت شهوات کنید و شراب بیاشامید، و پدر و مادرها دشنام داده شوند.

تا ببینید حرام را غنیمت شمارید، و زکات دادن را ضرر پندارید، و مرد اطاعت کند زن خود را و ستم کند به همسایه خود، و قطع رحم کند، و دل رحمی بزرگان برود، و کودکان کم حیاء شوند، و بناها را بلند سازند، و ظلم کنند غلامان و کنیزان را، و به لهو حاضر شوند، و به ظلم حکم کنند، و مرد سب و دشنان دهد پدرش را، و حسادت کند نسبت به برادرش، و شریکان بهم خیانت کنند، و وفا کم شود، و زنا شایع گردد، و مردان به لباس زنانه زینت کنند، و پرده و چادر حیاء از زنها برداشته شود، و سرایت کند تکبر در دلها مثل سرایت کردن زهر در بدنها ، و معروف کم شود، و ظلمها ظاهر گردد ، گناهان بزرگ را کوچک پندارند، و طلب کنند مدح بواسطه مال ، و انفاق کنند مال را برای غنا، و مشغول شوند به دنیا و از آخرت روگردان باشند، و ورع کم شود، و طمع و هرج و مرج زیاد گردد، و صبح کند مؤمن ذلیل و منافق عزیز باشد ، مساجدشان به اذان معمور باشد، و دلهاشان از ایمان خالی، و استخفاف کنند به قرآن، و برسد به مؤمن از ایشان هر خواری و ذلت.

پس در آن وقت ببینی صورتشان صورت آدمیان است و قلوبشان قلوب شیاطین ، کلامشان از عسل شیرین تر و قلبشان از حنظل تلخ تر، پس ایشان گرگانند فقط لباس در بر دارند، روزی نیست مگر آنکه خداوند می فرمایدآیا به من مغرورید یا بر من جرأت می کنید ، آیا گمان می کنید من شما را عبث و بیهوده خلق کرده ام و شما بسوی من بازگشت ندارید ، بعزت و جلالم قسم اگر نبود برای خاطر کسانی که مرا از روی اخلاص عبادت می کنند هرآینه معصیت کار را مهلت نمی دادم به یک چشم هم زدن، و اگر برای خاطر بندگان پرهیزکارم

ص: 317

نبود یک قطره باران از آسمان نازل نمی کردم، و یک ورق سبزی نمی رویانیدم .

پس جای تعجب است که گروهی خداشان اموالشان می باشد ، و آرزوی طولانی و عمر کوتاه دارند، و طمع مجاورت مولای خود را دارند و حال آنکه به این مقامات نمی رسند مگر به عمل کردن و عمل تمام نمی شود مگر به عقل .

(44) در بحار ج 6 ص 306 از ابن عباس نقل کند که گفت در حجة الوداع با رسول خدا صلى الله عليه وسلم حج کردیم پس حضرت درب (حلقه) کعبه را گرفت و بسوی ما توجه نموده فرمود آیا خبر بدهم به شما از اشراط ساعت و آن روز سلمان نزدیکترین مردم بود به آن حضرت عرض کرد بلی یا رسول الله فرمود یکی از شرایط آمدن قیامت ضایع کردن نماز است و متابعت نمودن شهوات ، و میل با هوی و هوسها و بزرگ شمردن مال (یا تعظیم صاحب مال) و فروختن دین را به دنیا ، پس آن وقت است که قلب مؤمن آب می شود چنانچه نمک در آب حل می شود بواسطه آنچه از منکرات می بیند و قدرت بر تغییر آن را ندارد، سلمان عرض کرد اینها خواهد شد یا رسول الله ؟ فرمود بلی قسم به کسی که جانم در دست اوست.

ای سلمان آن وقت پادشاهان ستمگر باشند، و وزراء فاسق باشند، و عرفاء ظالم باشند، و امناء خائن باشند سلمان عرض کرد اینها خواهند شد یا رسول الله؟

فرمود: بلی قسم به کسی که جانم در دست اوست ای سلمان آن وقت منکر معروف و معروف منکر باشد، و خائن امین باشد و امین خیانت کند، و دروغگو تصدیق شود و راستگو تکذیب گردد.

سلمان عرض کرد اینها خواهد شد یا رسول الله ؟ فرمود بلی قسم به کسی که جانم در دست اوست ، ای سلمان آن وقت زنها حکومت کنند، و با کنیزان مشورت شود، و بچه ها بر منبر بالا روند، و دروغ را شوخی پندارند، و دادن زکات را ضرر بدانند، و فيء (که مختص پیغمبر و اولادش صلوات الله عليهم

ص: 318

اجمعین می باشد) آن را غنیمت شمارند، و مرد به پدر و مادرش جفا کند و به رفیقش نیکی نماید و ستاره دنباله دار طلوع کند.

سلمان عرض کرد اینها خواهد شد؟ فرمود بلی قسم به کسی که جانم در

دست اوست.

ای سلمان آن وقت زنها با شوهرشان تجارت کنند (بجهت حرصی که به دنیا دارند) آن وقت باران گرم ببارد (لفظ حديث (المطر قيظا )بعضی ترجمه کرده اند که باران فراوان آید و بعضی فرموده اند باران در تابستان آید)مردم محترم بِخَشم آیند، و مرد فقیر حقیر باشد، پس آن وقت است که بازاراها نزدیک هم باشند یکی گوید نفروختم دیگری گوید ربحی نبردم، همه را مذمت کنندۀ خدا بینی ، سلمان عرض کرد اینها خواهد شد یا رسول الله ؟ فرمود بلی قسم به کسی که جانم در دست اوست.

ای سلمان در آن وقت حکومت کند بر ایشان کسانیکه اگر سخن گویند بکشند ایشان را و اگر سکوت کنند مستأصل کنند ایشان را ، و حقشان را اختصاص به خود بدهند و حرمتشان را پایمال کنند و خونشان را بریزند، و دلهاشان را پر از ترس کنند ، نبینی ایشان را مگر ترسناک.

سلمان عرض کرد اینها خواهد شد یا رسول الله ؟ فرمود بلی قسم به کسی که جانم در دست اوست.

ای سلمان در آن وقت چیزی از مشرق و چیزی از مغرب بیاورند و اُمت مرا رنگارنگ کنند ، پس وای بر ضعیفان اُمت من از ایشان و وای بر ایشان از خدا، رحم نکنند بر صغیر و احترام نکنند بر کبیر ، و عفو نکنند از گناهکار ، خبرهاشان فحش است جثه ایشان جثه آدمیان و دلهای ایشان دل شیاطین است.

سلمان گفت اینها خواهد شد یا رسول الله ؟ فرمود بلی قسم به کسی که جانم در دست اوست ، آن وقت است که مردها به مردها اکتفا کنند و زنها به زنها و

ص: 319

فریفته پسران شوند چنانچه فریفته دخترها می شوند و مردها شبیه به زنها و زنها شبیه به مردها شوند و زنها سوار زین شوند (مثل اسب دوچرخه و موتور) پس بر آن زنان لعنت خدا باد.سلمان عرض کرد اینها خواهد شد یا رسول الله فرمود بلی قسم به کسی که جانم در دست اوست ، ای سلمان در آن وقت مسجدها را زینت به طلا کنند ، چنانچه معبد یهود و نصاری زینت شده ، قرآنها را آب طلاکاری کنند، و منارها را طولانی سازند، و صفهای نماز زیاد باشد ولی قلبهاشان بغض و کینه دار باشد و زبانهاشان مختلف.

سلمان عرض کرد اینها خواهد شد یا رسول الله فرمود بلی قسم به کسی که جانم در دست اوست ، مردان امت من انگشتر طلا بپوشند و حریر و دیباج را لباس خودگردانند و پوست پلنگ را خرید و فروش کنند یا زیر جامه بپوشند، و یا برای دهل و آلت لهو بخرند.

سلمان عرض کرد اینها خواهد شد یا رسول الله فرمود بلی قسم به کسی که جانم در دست اوست ، ای سلمان در آن وقت ربا علنی شود و معامله بعينه(1) و رشوه شود، و دین را زیر پا گذارند و دنیا را بالای سر.

سلمان گفت اینها خواهد شد یا رسول الله ؟ فرمود بلی قسم به کسی که جانم در دست اوست ، در آن زمانست که طلاق زیاد می شود و حدی برای خداجاری نمی شود ، و بخدا هم ضرری نمی رسانند.

سلمان عرض کرد اینها خواهد شد یا رسول الله ؟ فرمود بلی قسم به کسی که جانم در دست اوست، آن وقت است که زنهای خواننده و آلت لهو ظاهر می شود و حکومت بر ایشان شرار اُمت من می باشند.

ص: 320


1- یعنی متاعی را بفروشند به نسیه به قیمت معین بعد آن را بایع از مشتری به کمتر بخرد و این حیلهای . برای تحلیل ربا است .

سلمان عرض کرد اینها خواهد شد یا رسول الله ؟ فرمود بلی قسم به کسی که جانم در دست اوست، آن وقت حج می کنند اغنیاء برای تفرج و نزهت ، و متوسطین برای تجارت و فقراء برای ریاء و سمعه ، پس در آن وقت بوده باشند گروهی که قرآن را برای غیر خدا یاد بگیرند و آن را مزامير و آلت غنا بگیرند، و گروهی برای غیر خدا علم فقه یاد بگیرند و اولاد زنا زیاد باشد و قرآن را به غناء بخوانند و به دنیا مباهات کنند.

سلمان عرض کرد اینها خواهد شد یا رسول الله ؟ فرمود بلی قسم به کسی که جانم در دست اوست ، ای سلمان در آن وقت هتک حرمتها بشود و گناهان را کسب کنند ، و اشرار مسلط بر اخیار بشوند، و دروغ فاش شود، و لجاجت ظاهر گردد، و در لباس با هم مباهات کنند، و باران در غير وقتش ببارد ، و دهل و آلت لهو را نیکو دانند، و امر به معروف و نهی از منکر را انکار کنند، بطوری بشود که مؤمن در آن زمان ذلیل تر باشد از کنیز ، و ظاهر بشود بين قراء و عبادت کنندگان ملامت، پس ایشان در ملکوت آسمانها ارجاس و انجاس اند (پلید و نجس)

سلمان عرض کرد اینها خواهد شد یا رسول الله ؟ فرمود بلی قسم به کسی که جانم در دست اوست ، آن وقت غنی نترسد مگر از فقر ، تا بجائی رسد که سائل از این جمعه تا جمعه دیگر سؤال کند و کسی به او چیزی ندهد.

سلمان عرض کرد اینها خواهد شد یا رسول الله ؟ فرمود بلی قسم به کسی که جانم در دست اوست ، ای سلمان آن وقت است که رویبضه(1) تکلم کند، گفت رويبضه چیست یا رسول الله ؟ فرمود سخن گوید در امور عامه مردم کسی که سخن گو نبوده پس طولی نکشد که زمین مثل گاو صدا کند و همه خیال کنند که صدا نزد ایشان بوده پس مردم مکث کنند آنقدر که خدا خواهد... پس از آن زمین طلا و نقره های خود را بیرون افكند مثل این ستونها (یعنی مقدار آن طلا و

ص: 321


1- در رويبضه گذشت رجوع شود.

نقره ها مثل ستونهای مسجد باشد) ولی آن روز نفعی نداشته باشد و معنای آیه شریفه که فرمود «فَقَدْ جَاءَ أَشْرَاطُهَا » اینست.

(45) و در روضه کافی ذیل ح586 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کنده فرمود زود است بیاید بر شما بعد از من زمانیکه نباشد در آن زمان چیزی مخفی تر از حق و آشکارتر از باطل ، و زیاد دروغ بستن به خدا و رسولش ، و نباشد نزد اهل آن زمان متاعى بورتر از کتاب خدا وقتی که بحق تلاوت شود، و نباشد متاعی رواجتر و پراستفاده تر از کتاب خدا وقتی که برخلاف حق تفسیر شود، و نباشد در بلاد و نه در عباد (یعنی بندگان خدا) چیزیکه منکر تر باشد از معروف (و کارهای خوب )و معروف تر از منکر (و کارهای زشت) و نباشد در آن زمان فاحشه ای که منکر باشد ... سرپرستی کارهاشان و دینشان بدست مردمی باشد که کارشان مکر و حیله و رشوه خواری و کشتن باشد ، گویا خود را پیشوایان قرآن می دانند و حال آنکه قرآن پیشوای ایشان است از حق نزد ایشان نباشد جز اسم و نشناسند از قرآن مگر خطش را ..... و از دین پادشاهی به آئین پادشاهی در آید و از تحت سرپرستی پادشاهی به سرپرستی پادشاهی دیگر درآید، و از پیروی زمامداری به پیروی زمامدار دیگری درآید و از تعهدات سلطانی زیر بار تعهدات دیگری برود، و به تدریج از آنجائیکه خود خبر ندارد خدای تعالی آنان را بوسیله آرزو و امید به نابودی کشاند ... مساجد ایشان در آن زمان از گمراهی آباد و از هدایت خراب است ، قاریان قرآن و آباد کنندگان مساجد در آن زمان نومید ترین خلق خدایند ، گمراهی از آنان سرچشمه گیرد و بهایشان باز گردد، و از این رو حضور در مساجد ایشان و رفتن بسوی آنها کفر به خدای بزرگ است، مگر آن کسی که به مساجد آنان برود، و گمراهی ایشان را بداند ، در نتیجه رفتار و کرداری که بدان منوال دارند مساجد آنها از هدایت ویران و از گمراهی آباد است، سنت خدا را تبدیل کرده اند و از حدودش تجاوز

ص: 322

نموده اند ، و به هدایت دعوت نمی کنند، و غنائم را بین اهلش تقسیم نکنند و به عهد خود وفا نکنند، کشته های خود را شهید نامند، و با افتراء و انکار بنزد خدا روند، و بوسیله نادانی از علم بی نیازی جویند ، تا اخر حدیث که مفصل است ما چند جمله اش را بنحو اختصار ذکر کردیم.

(46) در کافی ج 2 ص 296 و بحار ج 18 ص 146 از امام ششم از جدش رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود زود است بیاید بر مردم (امت من) زمانیکه بواسطه طمع به دنیا باطنشان بد باشد و ظاهرش خوب ، نخواهند آنچه را که نزد خدا است، دینشان ریائی باشد ترسی نداشته باشند، خداوند هم عقابش را شامل حال ایشان کند بطوریکه او را بخوانند مانند شخص غریق و به اجابت نرسد.

(47) در روضه کافی حدیث (479) و بحار ج 52 ص 190 از امام صادق از جدش رسول خدا و روایت کند که زود است بیاید بر مردم زمانیکه باقی نماند از قرآن مگر رسمش و از اسلام مگر اسمش، می گویند مسلمانیم ولی دورترین مردمند به اسلام، مسجدهاشان آباد است ولی از هدایت و رستگاری خراب است. فقهاء آن زمان شرورترین فقهاء زیر سایه آسمانند،از ایشان فتنه خیزد و بسوی ایشان برگردد.

(48) و در کافی ج 2 ص 91 و بحار ج 18 ص 147 از امام صادق علیه السلام از جدش صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود زود است بیاید بر مردم زمانیکه به حکومت و سلطنت نرسند مگر به کشتن مردم و ستم کردن، و به توانگری نرسند مگر به غصب کردن اموال مردم و بخل ورزیدن ، و به محبت نرسند مگر به خارج شدن از دین و متابعت کردن هوای نفس ، پس اگر کسی درک کرد آن زمان را پس صبر کند بر فقر و حال آنکه قدرت دارد بر توانگری، و صبر کند بر عداوت و حال آنکه قدرت دارد بر محبت ،و صبر کند بر مذلت و حال آنکه قدرت داردبر

ص: 323

عزت ، خداوند هم (در عوضش) ثواب پنجاه صدّیق که خدا را تصدیق کرده اند به او عطا فرماید.

(49) در کافی ج 2 ص 117 از امام ششم روایت کند که زود است بیاید بر مردم زمانیکه نجات نیابد صاحب دینی مگر کسی که گمان کنند او ابله است و تحمل کند که به او می گویند ابله است عقل ندارد.

(50) در روضه کافی حدیث 25 از امام صادق از جدش صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود بیاید بر مردم زمانیکه فاجر را زیرک دانند (یا فاجر پرروئی و شوخی کند و حیا نکند) و نزدیک کنند ماجن را (یعنی کسی که باکی ندارد هرچه بکند و هرچه بگوید) و منصف را ضعیف دانند ، گفته شد چه وقت اینها خواهدشد یا امیر المؤمنين ؟ فرمود وقتی که امانت را غنیمت بگیرند و زکات دادن را ضرر دانند و عبادت را طولانی دانند (و خسته کننده دانند) و در صله رحم منّت نهند ، باز سؤال شد اینها چه وقت خواهد شد یا امیرالمؤمنین ؟ فرمود وقتی تسلط پیدا کنند زنها و مسلط شوند کنیزان و حکومت کنند بچه ها.

(51) و در تهذیب ج 2 ص 283 و فقیه ج 1 ص 184 امیرالمؤمنین از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود بیاید بر مردم زمانیکه اذان گفتن را بر عهده ضعفاء خود گذارند (و اغنياء عارشان شود اذان بگویند) خداوند گوشت آن ضعیفان را بر آتش حرام گرداند.

(52) و در کافی ج 4 ص 46 از امام صادق علیه السلام روایت کند که بیاید بر مردم زمانیکه هرکس سؤال کرد از مردم زندگانی کند و هرکس ساکت نشست خواهد مرد، (راوی) می گوید چه کنم اگر درک کردم آن زمان را ؟ فرمود آنچه داری به ایشان کمک کن اگر نداری جدیت کن.

(53) و در کافی ج 5 ص 312 و تهذیب ج 7 ص 226 امام پنجم از جدش رسول خداصلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود بیاید بر مردم زمانیکه از خدا شاکی

ص: 324

باشند ، گفته شد چگونه شاکی باشند ؟ فرمود مردی گوید والله هیچ چیزی ربح نبردم در این مدت و نخورده ام و نیاشامیده ام مگر از رأس المال ، وای بر تو آیا اصل مال از خدا نبود؟

(54) و در کافی ج 5 ص 55 و تهذیب ج 6 ص 180 از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود می بوده باشد در آخر زمان گروهی که متابعت کنند در آن زمان گروه دیگری را که این صفت دارند ریا کننده اند و خود را جزء قرّاء وعبّاد و نسّاک می کنند و حال آنکه تازه رس و سفیه اند ، امر به معروف و نهی از منکر را واجب نمیدانند مگر وقتی ایمن از ضرر باشند، و برای خود رخصت جوئی و عذر تراشی می کنند، ومتابعت لغزش علماء را می کنند و عمل فاسدشان را معیار قرار می دهند، الخبر.

(55) و در الزام الناصب ج 2 ص 183 و نوائب الدهور ج 2 ص 47 در ذیل خطبة البيان دارد که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود ای مردم من شنیدم از برادرم رسول خداصلی الله و علیه و آله که فرمود جمع شود در اُمت من يكصد خصلت که در غیرش جمع نشده، پس علما و فضلا برخاسته کف پایش را بوسه داده و عرض کردند ای امیر المؤمنین تو را قسم به پسر عمت رسول الله صلی الله و علیه و آله بیان فرما برای ما آنچه را در طول زمان جاری خواهد شد به کلامی که عاقل و جاهل بفهمند... فرمود من خبر می دهم شما را به آنچه جاری می شود بعد از مرگ من تا خروج صاحب الزمان که قائم به امر است از ذریه بچه های حسین علیه السلام و از آنچه می بوده باشد در آخر زمان تا حقیقت را درک کنید از بیان . پس عرض کردند چه وقت اینها خواهد شد یا امیر المؤمنين ؟ فرمود وقتی که واقع شود مرگ در فقهاء ، و ضایع کنند امت محمد مصطفی نماز را، و متابعت کنند شهوات را، و امانت داری کم شود، و خیانتکاری زیاد گردد، و خمر بیاشامند، و فحش به پدر و مادر را شعار

ص: 325

خود گیرند، و نمازها را بواسطه خصومت از مسجدها بردارند، و مسجد را مجالس طعام قرار دهند، و به گناهان زیاد عمل کنند، و حسنات و کارهای خوب را کم انجام دهند، و اسمانها فشرده شود (یعنی باران کم بیاید) در این هنگام سال مثل ماه باشد ماه مثل هفته باشد و هفته مثل یک ساعت باشد ، و باران گرم ببارد و بچه موجب اذیت و آزار باشد و بوده باشد برای مردم آن زمان صورتهای نیکو و باطنهای پست ، هرکس ایشان را ببیند خوشش آید و هرکس با ایشان معامله کند ظلمش کنند ، صورت ایشان صورت آدمیان است ، و دلهای ایشان دلهای شیاطین است ، پس ایشان از صبر (دوائی است) تلخ ترند و از مردار گندیده ترند و از سگ نجس ترند، و از روباه حیله گر ترند، و از اشعب(1) طمعشان بیشتر است و از جرب (مرضی است) چسبنده تر، و از منکرات نهی نمی کنند، و اگر حدیث کنی ایشان را تکذیب کنند، و اگر امینشان قرار دهی خیانت کنند، و اگر از ایشان رو گردانی غیبت کنند، و اگر مال دار باشی حسادت کنند، و اگر بخل کنی از ایشان دشمنت شوند، و اگر ایشان را پست دانی فحش دهند، و دروغها را گوش دهند، و حرام را بخورند، و زنا و خمر و مقاله ها وطرب و غناء را حلال دانند، و فقیر بین ایشان ذلیل و حقیر باشد، و مؤمن ضعیف و کوچک باشد، و عالم نزد ایشان پست باشد، و فاسق نزد ایشان گرامی باشد ، و ظالم نزد ایشان بزرگ باشد ، و ضعیف نزد ایشان به هلاکت رسد، و قوی نزد ایشان دولت است ، امانت غنیمت است ، زکات ضرر است، و اطاعت کند مرد زن خود را (غافل از آنکه اطاعة المرأة ندامة) و عصبانی کند پدر و مادر را (پی حرف ایشان نرود) و ایشان را جفا کند، و کوشش کند در هلاک برادرش، و صدای فجار بلند شود ، و فساد و غنا و زنا را دوست دارند، و معامله کنند به

ص: 326


1- در لسان العرب ج 1 ص 503 گوید (اشعب ) اسم مردیست طمّاع ودر مثل گویند اطمع من اشعب .

حرام و ربا (ويعار على العلماء)(1) عیب جوئی کنند بر علماء ، و في ما بین خود خونریزی زیاد باشد، و قضاتشان رشوه قبول کنند، و زنها با زنها ازدواج کنند، و فرستاده شوند چنانچه عروس را به خانه شوهر می فرستند، و دولت بچه ها در همه جا ظاهر شود، و آلت لهو و خوردن خمر را جوانان حلال دانند، و مردها به مردها و زنها به زنها اکتفا کنند، و زنها روی زینها سوار شوند (و این سبب به هیجان آمدن شهوت آنان خواهد شد) پس زن غلبه کند بر شوهرش در تمام چیزها، و حجاج سه قسمت باشند: اغنياء برای خوش گذرانی، و متوسطین برای تجارت و فقراء برای گدائی ، و احکام باطل شود، و اسلام ضعیف شود، و دولت اشرار ظاهر شود ، و ستم در جمیع شهرها شایع گردد، پس در آن زمان تاجر در تجارتش و زرگر در زرگری خود و صاحب هر صنعتی در صنعت خود دروغ گوید ، پس محل کسب کم شود، و محل طلب معاش تنگ گردد ، و مذاهب مختلف شود ، و فساد زیاد گردد، و هدایت کم شود ، پس آن وقت است که قلب ها سیاه شود، و حکم کند برایشان پادشاه ستمگر، و کلامشان از صبر تلخ تر باشد، و دلهاشان از جیفه و مردار گندیده تر باشد، پس وقتی که اینطور شد علماء بمیرند، و قلبها فاسد شود، و گناه زیاد شود، و قرآنها بکنار رود، و مسجدها خراب گردد (از هدایت) و آرزوها طولانی شود ، و اعمال (صالحه) کم شود (و تبني الأسوار في البلدان مخصوصة لوقع (لدفع) العظايم النازلات) ظاهر معنی یعنی دیوارها دور شهرها بنا شود که مخصوص باشدبرای واقع شدن بلاهای آینده، یا برای دفع بلاهای آینده و این ظاهرتر است.

(در پنجاه سال قبل برای دفع دشمن و دزدها و ياغيها دور شهرها دیوار و دروازه بوده که هرکس به شهر نتواند داخل شود)

ص: 327


1- بعضی يغار على الغلمان (یعنی رشک برند به بچه ها) نقل کرده اند ولی ما دو نسخه داریم (یعار على العلماء) است.

پس آن وقت اگر یکی از ایشان روز و شب نماز بخواند چیزی برای او نوشته نشود و قبول درگاه نگردد، چون در وقت نماز خواندن پیش خود فکر می کرده چگونه به مردم ستم کند، و چگونه بر مسلمانان حیله نماید ، و طلب ریاست می کند برای فخر کردن یکدیگر و ظلم و ستم نمودن ، و جا برای مسجدهاشان تنگ می شود، و مردمان متألف (1) بر ایشان حکومت کنند، و بعضی بر بعض دیگر ستم کنند، و بعضی از روی دشمنی و کینه بعض دیگر را بکشند، و به خوردن شراب و می افتخار کنند، و در مسجدها نی و زرنا و آلت لهو و لعب بزنند و کسی ایشان را نهی نکند، و اولاد کفار در آن زمان بزرگان ایشان باشند ، و سرپرست مردم سفهاء و کم عقل ایشان باشد، و بدست می گیرد مال را کسی که مالكش نبوده ، و اهلیت هم ندارد احمقی است از اولاد احمقها یا لئیم و پست است از اولاد پستها، و رؤساء ریاست را به کسی می دهند که استحقاقش را ندارد، و سست و ضعیف شود طاقت و به مقصد نرسد، و زراعت فاسد شود، و بدعتها فاش گردد، و فتنه ها ظاهر شود، کلامشان فحش باشد، و عملشان وحشیانه باشد، و کارشان شیطنت باشد، و ایشان ستمگران باشند، و بزرگانشان بخیل و گدا باشند، و فقهایشان به آنچه بخواهند فتوا دهند، و قضاتشان به آنچه نمی دانند حکم کنند، و اکثر ایشان به دروغ شهادت دهند، هرکس پولدار باشد نزد ایشان بلند بالا، و کسی که کم پول باشد نزد ایشان پست باشد ، فقیر دور افتاده و کینه اش در دلها جا داده شده و مالدار و ثروتمند محبوب و از خاصان باشد، و مرد صالح در آن زمان کسی است که سبیلش دراز

ص: 328


1- متألف از الف است (و مؤلفه قلوبهم) کسانی بودند که ایمان نداشتند به ظاهر اسلام آورده بودند پیغمبر اول از طرف خدا مأمور بود به ایشان در جنگ حنین مال زیادی بدهد تا شاید قلب آنان مایل به ایمان گردد که منجمله ابو سفیان و معاویه بودند که به هر کدام صد شتر داد یعنی کار مسلمانان بجائی برسد مثل معاویه که سالهای زیاد با مسلمانان جنگ میکرد بیاید و حکومت بر مسلمانان کند.

باشد، و بزرگ می شمارند قدر هرکسی که سخن چین و دروغگو باشد ، خداوند هم سر ایشان را بزیر اندازد و دلهاشان را کور گرداند، خوراک ایشان مرغای چاق باشد و پوشاکشان خز(1) یمانی و حریر باشد، ربا و مال مشتبه را حلال دانند، و برای شهادت دادن معارضه می کنند (این می گوید من شهادت می دهم آن می گوید من شهادت می دهم) ریاء می کنند بواسطه اعمالشان ، عمرهاشان کوتاهست ، (کار کسی) امضاء نمی شود نزد ایشان مگر سخن چینان ، حلال را حرام دانند، کارهاشان منکر باشد، و دلهاشان مختلف باشد، چیزهای باطل را در بین خود درس بخوانند و بگویند، از منکراتیکه انجام می دهند همدیگر را نهی نکنند، خوبها از بدها بترسند، در غیر ذکر خدا همدیگر را کمک کنند ، و در بین خودهاشان هتک حرمت کنند، و با هم مهربانی نکنند بلکه بهم پشت کنند ، اگر شخص شایسته را ببینند ردش کنند، و اگر سخن چین گناهکار را ببینند استقبالش نمایند ، و کسی که بدی کند به ایشان بزرگش شمارند ، و بچه های زنا زیاد شود ، و پدران خوشحال باشند ، اگر ببیند بچه ها کارهای زشت انجام می دهند و نهیشان نکنند، و از آن بازش ندارند ، و ببیند مرد از زن خود چیزهای قبیح را و نهیش نکند و بازش ندارد، و آنچه را که زنش از بی عفتی بدست آورده و به شوهرش می دهد شوهر هم از او می گیرد و هیچ اهمیت نمی دهد، و حتی اگر زنش از جلو و عقب زنا دهد او را متهم نمی کند و حرفهای زشت اگر کسی درباره او بگوید قبول نمی کند، و این همان دیوث است که خداوند قبول نکند نه گفتارش را و نه کردارش را و نه عذرخواهیش را، پس خوراک او حرام است و محل نکاح او حرام است ، پس کشتن او در شرع اسلام و رسوا کردنش در بین مردمان واجب است ، و در قیامت به آتش جهنم انداخته شود، و در آن زمان است که فحش به پدر و مادر علنی شود، و سادات ذلیل شوند ، و آدمهای

ص: 329


1- خز لباس ابریشمی را گویند.

بی اصل بلند شوند، و دیوانگی زیاد شود، پس برادری برای خدا کم شود و در همهای حلال کم باشد، پس برگردند مردم به بدترین حال آن وقت است که دولت شیاطین روی کار خواهد آمد، و بجهند بر اضعف مساکین، و برگردد یوزپلنگ بسوی شکار خود، و توانگر بخل ورزد به آنچه دارد (در نتیجه بخل توانگر) فقير آخرت خود را به دنیا بفروشد ، پس وای بر آن فقیر و آنچه به او می رسد از زیان و خواری در آن زمان ، که ضعیف کرده شده بواسطه اهلش، و زود است که طلب کنند چیزی را که برای ایشان حلال نیست پس چون اینطور شود فتنه ها و بلاهائی به ایشان روآور شود که طاقت مقاومت نداشته باشند ، آگاه باشید که اول آن فتنه ها از (الهجري القطير في) (الهجري والرقطی)(1) است و آخر آن فتنه ها با سفیانی و شامی است.

و شما هفت طبقه می شوید :

پس طبقه اول تقوای زیاد داشته باشند تا هفتاد سال از هجرت ، و بنا برنسخه دیگر که شاید اصح باشد.

طبقه اول - اهل سختی و دشوار و بد زندگی کردن و قلب قسی باشند ، تا سادهفتادم از هجرت.

طبقه دوم - اهل بخشش و با عاطفه هستند، تا سنه دویست و سی از هجرت . طبقه سوم - مردم حیله و رو از هم بریده اند تا سال پانصد و پنجاه از هجرت .

طبقه چهارم - مردمانی هستند به صفت سگ بهم می پرند و بر یکدیگر حسد می برند.

ص: 330


1- بعضی ها (الهجر والرفض) خوانده اند و معنا کرده اند به دربدری و ترک خانه کردن . و بعضی فرموده اند (الهجري والرقطی) یعنی اول فتنه از هجری از اهل قصبه ایست از بحرین و رقطی که شخصی است دارای مرض پیسی شروع می شود.

طبقه پنجم - اهل تكبر و بهتان زن می باشند ، تا هشتصد و بیست سال از هجرت.

طبقه ششم - اهل خونریزی و مختلط حال باشند، و دشمنها سگ صفت باشند (به هر کس حمله کنند و مردم فاسق و خائن باشند تا نهصد و چهل سال از هجرت.

طبقه هفتم -اهل حیله و بی وفا و جنگ و خدعه و فسق و پشت بهم کردن و از هم بریدن ، و دشمنی کردن، و آلت بازیگری های بزرگ ، و آلت آوازه خوانیهای حرام، و امور مشکله در ارتکاب شهوات ، و خراب شدن شهرها و خانه ها ، و منهدم شدن عمارات و قصرها، و در آن زمان است که ظاهر می شود ملعون از وادی می شوم ، (یعنی سفیان از شام) و در آن زمان پرده حياء برداشته شده و سترها ظاهر شده و قصرهائی که ناموس انسان در آن محفوظ بوده کشف و ظاهر شده و همین طور خواهد بود تا ظهور قائم ما المهدی صلوات الله و سلامه عليه ، الخبر.

زود است بیاید بر امت من زمانیکه باقی نباشد از قرآن مگر رسمش الخ . در قرآن حدیث 24 خواهد آمد.

(56) در جامع الاخبار ص 129 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود بیاید بر مردم زمانیکه صورتهایشان صورت آدمیان است و دلهاشان دلهای شیاطین ، مثل گرگهای ضرر زن، بسیار خونریز باشند ، از منکراتیکه بجای می آورند روی گردان نباشند، اگر متابعتشان کنی شک می کنند درباره تو، و اگر حدیث کنی ایشان را تکذیبت کنند، و اگر از ایشان پنهان شوی غیبتت کنند ، سنّت نزد ایشان بدعت باشد، و بدعت سنّت ، بردبار و حلیم نزد ایشان بیوفاء باشد، و بی وفاء حلیم باشد، مؤمن در بین ایشان مستضعف باشد، و فاسق بين ایشان باشرافت باشد، و بچه هاشان نازنازی و اذیت رسان باشند، و زنهاشان

ص: 331

شوخ و بی باک باشند، و بزرگانشان امر به معروف و نهی از منکر نکنند ، پناهندگی به ایشان خواری است و اعتنا به ایشان ذلت است، و طلب نمودن آنچه را در دست دارند فقر است، آن وقت خداوند از باران آسمان در وقتش محرومشان می کند، و در غير وقتش نازل می کند ، مسلط می کند بر ایشان بدترین ایشان را پس ستم کنند ایشان را به بدترین ستمها که پسرانشان را سر برند و دخترهاشان را زنده گذارند پس خوبها دعا کنند و مستجاب نگردد.

(57) و ايضا از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود بیاید بر مردم زمانی که شکم ایشان خدای ایشان باشد، و زنهاشان قبله ایشان باشد، و پولشان دینشان، و شرفشان متاعشان ، نماند از ایمان مگر اسمش، و از اسلام مگر رسمش ، و از قرآن مگر درسش ، مساجدشان معموره باشد ، و دلهاشان خراب از هدایت باشد، علماء ایشان شرورترین خلق الله باشند در روی زمین، آن وقت است که خداوند مبتلا می کند ایشان را به چهار خصلت ستم از سلطانشان و قحط از زمانشان و ظلم از استاندار و حکامشان.

(58) و در جامع الاخبار ص 130 ایضا از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که بیاید در آخرالزمان مردمانی از امت من که در مسجدها بیایند و بنشینند ، ذکرشان دنیا باشد و حبشان دنیا باشد، مجالست با ایشان نکنید که خدا را حاجت به ایشان نیست.

(59) و در جامع الاخبار ص 130 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود زود است بیاید بر امت من زمانیکه فرار کنند از علماء مثل فرار کردن گوسفند از گرگ، و چون اینطور شود خداوند ایشان را به سه چیز مبتلا سازد:

اول آنکه برکت را از اموال ایشان بگیرد.

دوم آنکه سلطان ستمگر بر ایشان مسلط سازد.

سوم آنکه از دنیا بی ایمان خارج شوند .

ص: 332

(60) ايضا از آن حضرت منقول است که فرمود بیاید بر مردم زمانیکه صبر کننده بر دین مثل کسی باشد که آتش در دست گرفته باشد.

(61) و نیز از آن حضرت منقول است که بیاید بر مردم زمانیکه پادشاهانشان بر ظلم و جور باشند، علمائشان با طمع باشند ، عابدهاشان ریاکار باشند ، تجارشان رباخوار باشند، زنهاشان زینت دنیا را طالب باشند، جوانهایشان به فکر تزویج باشند ، پس آن وقت کساد امت من مثل کساد بازارها است، شخص مستقیمی پیدا نشود، مرده ها در قبورشان از خیر این مردم مایوسند، و خوبها در بین ایشان زندگی نتوانند بکنند، پس در آن زمان فرار کردن بهتر از ایستادنست .

(62) در حدیث دیگر فرمود بیاید زمانی بر امت من که نشناسند علماء را مگر به لباس نیکو، و نشناسند قرآن را مگر به صورت نیکو، و عبادت نکنند خدا را مگر در شهر رمضان ، و چون اینطور شود خداوند مسلط کند بر ایشان شاهی را که نه علم داشته باشد و نه حلم و نه رحم.

(63) مقدس اردبیلی در حديقة الشيعه و شیخ حر عاملی در اثنی عشریه و حاج شیخ عباس قمی در سفينة البحار ج 2 ص 57 و طاوئی در ملاحم ازسید مرتضی رازی از ابی هاشم جعفری روایت کنند که امام حسن عسکری علیه السلام فرمود ای ابا هاشم زود است بیاید زمانی بر مردم که صورتهای ایشان خندان و باز، و دلهای ایشان تاریک و گرفته باشد، سنت در ایشان بدعت و بدعت در ایشان سنت باشد، مؤمن بین ایشان حقیر و فاسق محترم باشد، فرماندهان ایشان ستمگر باشند، و علماء ایشان درب خانه ظلمه می روند، اغنياء ایشان زاد فقراء را بدزدند (یعنی زکات و صدقه ندهند) بچه ها بر بزرگان پیشی گیرند و مقدم شوند، هر جاهلی نزد ایشان دانا باشد، و هر حیله گری نزد ایشان فقیر باشد ، بین خوب و بد را تمیز ندهند، گوسفند را از گرگ تمیز ندهند ، علماء

ص: 333

ایشان شرار خلق خدایند در روی زمین بعلت آنکه میل به فلسفه و صوفیگری دارند ، بخدا قسم ایشان از دشمنها و اهل انحراف هستند، مبالغه در دوستی با مخالفان ما دارند، و شیعیان و دوستان ما را گمراه می کنند، اگر به منصبی رسند سیر نشوند از رشوه گرفتن و اگر خوار شوند خدا را از روی ریاء عبادت کنند، آگاه باشید که ایشان راهزن مؤمنین هستند و دعوت می کنند به روش كفار ، پس هرکس ایشان را درک کرد باید بترسد و دین خود را کمک کند و حفظش نماید ، سپس فرمود ای ابا هاشم این حدیثی بود که پدرم از پدرانش از جعفر بن محمد علیه السلام مرا حديث کردند و این از اسرار ما است پس کتمانش کن مگر از اهلش .

(64) در فضائل اشهر الثلاثه ص 91 و در بحار ج 96ص303 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود بیاید بر مردم زمانیکه کار فاحشه گری بالا رود و صنعت خود قرار دهند، و هتک شود در آن حرمتها ، وعلنی شود در آن زنا، و حلال دانند مال یتیمان را و رباخواری کنند، و کم فروشی نمایند، و خمر ومی را به اسم نبيذ حلال دانند، و رشوه را به اسم هدیه حلال شمارند، و خیانت کنند به اسم امانت، و متشبه شوند مردها به زنها ، و زنها به مردها، و سبک شمارند حدود نماز را (نماز را اول وقت نخوانند و به مکان غصبی و لباس غصبی اعتنا نکنند) و حج کنند برای غیر خدا، پس چون آن زمان آید هلال( ماه شب اول) باد کرده خود را دو شبه نشان دهد و گاهی هم مخفی شود (بطوریکه) اول ماه رمضان مردم افطار کنند و آخر آن روز عید روزه بگیرند، پس در این هنگام بترسید بترسید که مبادا خداوند شما را غافلگیر کند ( که فرصت توبه از شما گرفته شود) بجهت آنکه پس از این امور مرگها سریع باشد، و مردم ناگهانی بمیرند تا این حد که مرد صبح سالم باشد و شب دفن شده باشد، و شب زنده باشد و صبح مرده، پس وقتیکه اینطور شد واجب است وصیت را مقدم دارد پیش از اینکه بلا برسد، و واجب است نماز را اول وقت بخواند چون نمی داند تا

ص: 334

آخر وقت زنده است یا مرده ، پس اگر شماها آن زمان را درک کردید شب بدون وضو نخوابید، و اگر قدرت دارید همیشه با طهارت باشید بجا آورید، چون انسان ترسانست نمی داند چه وقت اجلش می رسد و کی ملک الموت بسراغش می آید ، و بتحقيق من شما را ترسانیدم اگر بترسید و شناسانیدم اگر بشناسید و موعظه کردم اگر قبول نمائید پس از خدا بترسید در باطن و ظاهر و مواظب باشید از دنیا نروید مگر مسلمان ، چون هرکس غیر از اسلام را بخواهد از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زیانکارانست.

(65) مرحوم شیخ بهائی در اربعین خود ص 133 ذیل حدیث (18) از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود البته بیاید بر مردم زمانیکه سالم نماند برای صاحب دینی دینش الا کسی که فرار کند از سر کوهی به سر کوهی و از سوراخی به سوراخی مثل روباه که بچه هایش را برداشته و فرار می کند، گفتند چه وقت این زمان خواهد آمد ؟ فرمود وقتی که معیشتش نرسد مگر به معصیت خدا پس آن وقت است که حلال می شود عزوبت و بی زنی ، گفتند یا رسول الله امر می کردید ما را به تزویج ، فرمود بلی ولكن وقتی آن زمان پیش آید پس هلاک مردها بدست پدر و مادرانشان خواهد بود و اگر پدر و مادر ندارند بدست زن و اولادش خواهد بود، و اگر زن و اولاد نداشته باشد ، بدست خویشان و همسایگانش خواهد بود، عرض کردند چگونه این طور می شود؟ فرمود سرزنش می کنند به تنگی معیشت و وادارش می کنند به چیزی که طاقت فرسا است تا اینکه واردش می کنند به کارهائی که هلاکش می کند.

(66) در کنز العمال ج 16 ص 401 فرمود زود است بوده باشد در آخرالزمان زنهائی که سوار بر زینها شوند مثل مردها، و درب مسجدها پیاده شوند الخ. تمام حدیث در حرف (پ) پوشیده گذشت.

(67) در بخاری ج 25 ص 183 رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود صدقه بدهید پس

ص: 335

زود است که بیاید بر مردم زمانیکه صدقه را دور بگردانند و کسی نباشد که قبول کند. و حدیث 12 و 13 در سلاطین را ملاحظه کن که مناسب مقام است.

(68) در کنز العمال ج 15 ص 217 فرمود بیاید بر مردم زمانی که بازی کنند به آن (یعنی به شطرنج) و بازی نکند به آن مگر هر ستمگری و ستمگر در آتش است، و در آن زمان بزرگان را توقیر نکنند و بر کوچکان رحم ننمایند ، و بعضی بعضی را برای خاطر دنیا بکشند، دلهاشان دل عجمان است و زبانشان زبان عرب ، معروفی را نشناسند و منکری را انکار نکنند، رفتار شخص صالح در بین ایشان خفت و خواریست ، آن مردم شرار خلق خدایند، و خداوند در روز قیامت نظر رحمت به ایشان نکند.

(69) و در کنز العمال ج 15 ص 266 فرمود : بوده باشد در آخر زمان گروهی که کوهان شتر را دوست دارند و دنبه گوسفند را قطع کنند، آگاه باشید هرچه از زنده بریده شود آن میته است.

(70) در تحف العقول ص 37 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله منقول است که فرمود بیاید بر مردم زمانیکه باکی نداشته باشند هرچه از دینش تلف شود وقتی دنیاشان سالم بماند.

(71) و در ص 38 فرمود بیاید بر مردم زمانیکه مردم گرگ باشند و هرکس گرگ نباشد گرگان او را بخورند .

(72) در تهذیب ج 5 ص 462 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود بیاید بر مردم زمانیکه حج پادشاهان برای خوشگذرانی باشد، و حج مالداران برای تجارت باشد، و حج گدایان برای سؤال باشد.

(73) در کافی ج 5 ص 312 و تهذیب ج 7 ص 226 امام باقر از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که بیاید بر مردم زمانیکه از خدا شکایت داشته باشندراوی عرض کرد چگونه شکایت کند از خدا ؟ فرمود مرد بگوید و الله امروز چند

ص: 336

روز است هیچ ربح نکردم و نخورده ام و نیاشامیده ام مگر از رأس المال . وای بر تو مگر رأس المال مال خدا نیست ؟

(74) خارج شوند در آخر زمان گروهی که تازه جوانند الخ . در تازه جوانان گذشت.

(75) در نهج البلاغه در خطبه 41 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود ما صبح کردیم در زمانیکه اکثر مردم آن زمان مردم حیله گر را زیرک پندارند الخ.

(76) و در خطبه 103 فرمود ای مردم زود است بیاید بر شما زمانیکه وارو وسرنگون شود در آن اسلام چنانچه ظرف وارونه شود آنچه در اوست الخ.

(77) و در خطبه 108 فرمود اهل آن زمان گرگانند، و پادشاهانشان درندگانند و متوسطین ایشان بسیار خورنده اند و فقرائشان مردگانند.

(78) و در خطبه 233 فرمود: بدانید خدا شما را رحمت کند که شما در زمانی هستید که گوینده حق کم است و زبان از راست گفتن کند است، وملازم حق ذلیل است ، اهل آن زمان مواظب بر معصیتند ، طلب اصلاح می کنند به روغن مالیدن ، جوانهاشان بد خلق و پیرانشان گنهکارند، وعالمشان منافق است، و او که نزدیک می شود دوستی او مخلوط با غش است ، کوچکان بزرگ نمی شمارند بزرگانشان را، و بی نیازشان فقیر شان را اداره نمی کنند.

(79) در کنز العمال ج 1 ص 198 فرمود بیاید بر مردم زمانی که طاقت معیشت را نداشته باشند مگر به معصیت و حتی اینکه مرد تکذیب بشود و قسم داده شود، پس چون به آن زمان رسیدید بر شما باد به فرار کردن، عرض شد یا رسول الله کجا فرار کنند ؟ فرمود بسوی خدا و کتابش و سنت پیغمبرش.

(80) در کنز العمال ج 1 ص 211 فرمود زود است بیاید بر امت من آنچه بر بنی اسرائیل بدون هیچ کم و زیادی حتی اینکه اگر در بنی اسرائیل کسی با مادر خود علناً زنا کرده در امت من هم مثلش خواهد بود، الحديث.

ص: 337

(81) در کنز العمال ج 1 ص 363 از علی علیه السلام روایت کند که فرمود البته خواهد آمد بر مردم زمانیکه مقدرات الهی را تکذیب کنند زنی به بازار رفته برای حاجتی که دارد چون به منزلش برگردد ببیند شوهرش به شکل بوزینه یا خوک شده مسخ گشته بواسطه تکذیب نمودنش قدر را .

دعوة نبيكم في آخر الزمان الخ . در (ملازم زمین باشید) خواهد آمد .

خير الجهاد في آخر الزمان الخ. در (دولت) گذشت.

(82) در بحار ج 60 ص 215 در ذیل حدیثی امام صادق علیه السلام فرمود زود است بیاید زمانیکه اولیاء و دوستان ما را از ما دور سازند و کوچ دهند ایشان را و این مصلحتی باشد برای ایشان تا نشناسند ایشان را که دوست ما هستند و به این واسطه خونها و اموالشان محفوظ بماند الخ. (شاید یکی از مصادیقش ، در این ازمنه بیرون کردن شیعه های ایرانی بود از عراق)

(83) در کافی ج 1 ص 52 امام صادق علیه السلام فرمود بنویس و منتشر کن علم خود را بین برادرانت و اگر مردی کتابهای خود را میراث قرار ده بجهت آنکه بیاید زمانی بر مردم که فتنه باشد و انس نگیرند در آن زمان مگر به کتابها و نوشته های خود.

(84) در تحف العقول ص 265 از امام صادق علیه السلام روایت کند که هر وقت زمان زمان جور و ستم شد و اهل آن خیانتکار شدند ، پس اطمینان به هرکس از عجز و ناتوانیست .

(85) در تحف العقول از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود بیاید بر مرد زمانیکه نباشد در آن چیزیکه عزیز تر باشد از برادری که انیس باشد و از کسب درهم حلال.

(86) در مکارم الاخلاق ص 556 رسول خدا صلی الله و علیه و آله به ابی ذر فرمود ای اباذر بوده باشد در آخر زمان گروهی که در تابستان و زمستانشان پشم بپوشند و

ص: 338

خیال کنند این یک فضلی است که بر دیگران دارند ایشان را لعنت می کند ملائکه آسمانها و زمین.

(87) در نهج البلاغه در کلمات قصار (468) و مسند امام رضا علیه السلام ص 47 امیر المؤمنین علیه السلام فرمود می آید بر مردم زمانی(عضوض) داندان گیرنده که شخص ثروتمند و توانگر به دندان می گیرد آنچه که به دو دست خود گرفته از مال و دارائی (یعنی بخل می ورزد و در راه خدا انفاق نمی کند) و حال آنکه خدای پاک می فرماید «ولا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ» که فضل و احسان را در میان خود فراموش نکنید ، ریاست کنند در آن زمان اشرار و مردم بد ، و ذلیل و خوار می شوند نیکان و خوبان ، و با شخص مضطر و بیچارگان بيع و شراء کنند و حال آنکه پیغمبر و نهی فرموده از خرید و فروش با بیچارگان و مضطرين (چون شخص مضطر را باید کمک کرد، و نگذاشت چیزیهای مورد حاجت خود را مثل منزل و اسباب خانه و مرکب سواری خود را بفروشد و آبرویش بریزد و قهراً هر چه بخواهد بفروشد نصف قیمت هم می فروشد لذا شرعاً کراهت دارد از او خریدن یا فروختن مثل اینکه مجبور است چیزی را بخرد طرف مقابل هم می بیند او مجبور است قیمت را در مقابل یا بیشتر می گوید)

(88) در مسند امام رضا علیه السلام ص 47 فرمود بیاید بر مردم زمانیکه مقدم دارند اشرار و بدان را و ذلیل و خوار کنند خوبان را و با مضطرین خرید و فروش کنند و حال آنکه پیغمبر صلی الله و علیه و آله نهی فرموده الخ.

«زمستان »

در کنز العمال ج 14 ص 245 در ذیل حدیثی دارد که یکی از علامات ظهور آن است که زمستان گرم باشد.

ص: 339

«زمین»

زمین نورانی شود الخ. در قائم حدیث 13 و 32 و 107 و 112 خواهد آمد.

نصیب تو از زمین بیش از آنچه است که در دست داری . در قائم حدیث 19 خواهد آمد.

و در کنز العمال ج 14 ص 245 در ذیل حدیثی دارد که زمین جمع کرده شود جمع کردنی.

و در کنز ص266 فرمود باید پر شود زمین از جور و ظلم پس وقتی پر کرده شد از جور و ظلم می فرستد خداوند مردی را از (نسل) من که اسمش اسم منست و اسم پدرش اسم پدر من است(1) پس پر کند از عدل و داد چنانچه پر شده بود از جور و ستم، آن وقت آسمان بارانش را و زمین نباتش را منع نکند و مکث کند در شما هفت سال یا هشت سال و اگر زیادتر شود نه سال است.

در حدیث دیگر دارد باید پر شود زمین از ظلم و عداوت ، پس باید خارج شود البته مردی از اهل بیت من تا پر کند از داد و عدل چنانچه پر شده بود از ظلم و عداوت.

«واعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا »یعنی خدا زمین را زنده می کند بعد از مرگش الخ . در عدل خواهد آمد.

یمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًاالخ . یعنی پر می کند زمین را از عدالت (در عدل خواهد آمد)

در بحار ج 6 ص 309 در ذیل حدیث پیغمبر صلی الله و علیه و آله است که زمین مثل گاو صدا کند و همه خیال کنند که صدا نزد ایشان است.

چه وقت خداوند زمین را از ظالمین پاک می کند . در علامات ظهور حديث 8 خواهد آمد.

ص: 340


1- روایاتی که (اسم پدرش اسم پدر من است) یا تقية گفته شده یا از زیادی نساخ است و هو الاظهر .

«زن »

در زنهای آخر زمان خواهد آمد.

قيّم پنجاه زن الخ . در پنجاه زن گذشت .

سیزده زن با قائم خواهد بود الخ. در سیزده خواهد آمد.

پنجاه زن همراه آن عده خواهد بود الخ. در پنجاه زن گذشت.

چنانچه زن از زیر پای شوهرش خارج می شود . در عدل حدیث 7 خواهد آمد.

«زنا»

در مستدرک حاکم ج 4 ص 503 از عبدالله روایت کند که چون کم فروشی شود باران حبس شود، و چون زنا زیاد شود کشتار و طاعون (وباء) زیاد شود، و چون دروغ زیاد شود هرج و مرج زیاد شود.

در کافی ج 5 ص 541 امام هفتم فرمود بپرهیز از زناکه رزق را می برد و دین را باطل می کند.

در فقیه ج 4 ص 14 از امام پنجم روایت کند که فرمود وقتی زانی زنا کند روح ایمان از او خارج می شود.

در کافی ج 2 ص 374 از امام پنجم از پیغمبر است که وقتی ظاهر شود زنا بعداز من مرگ فجأ (سکته) زیاد شود.

در کافی ج 5 ص 541 از پیغمبر صلی الله و علیه و آله روایت شده که وقتی بعد از من زنا زیاد شود مرگ ناگهانی زیاد شود.

در کافی ج 5 ص 541 از امام باقر از جدش علیه السلام روایت کند که در زنا پنج خصلت است : آبرو را می برد، موجب فقر می شود ، عمر را کوتاه می کند ، خدا را به سخط می آورد، و مخلد در آتش می کند ، پناه به خدا از آتش .

ص: 341

در کافی ج 6 ص 478 از امام ششم از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که هر وقت کلاهای ترک ترکی ظاهر شد زنا ظاهر خواهد شد.

در فقیه ج 1 ص 332 و کافی ج 2 ص 448 و تهذیب ج 3 ص 147 ازامام ششم روایت کند که فرمود وقتی زنا فاش و ظاهر شود زلزله هم فاش و ظاهر شود.

در کافی ج 5 ص 541 از امام هفتم علیه السلام روایت کند که فرمود دوری کن از زنا که آن برکت را می برد و دین را هلاک می کند.

در فقیه ج 4 ص 13 فرمود زنا موجب فقر می شود و دیار را خالی می گذارد.

در فقیه ج 4 ص 13 از امام پنجم روایت شده که به موسی خطاب شد ای موسی اگر می خواهی برکت و خیر خانه ات زیاد شود دوری کن از زنا، چون به هر دستی بدهی با همان دست خواهی گرفت.

در کافی ج 5 ص 553 به موسی خطاب شد ای موسی هرکس روزی زنا کند زنا کرده خواهد شد (یعنی هرکس با زنی زنا کند دیگری با زن او زنا خواهد کرد)

در وسط راه زنا کنند و احدی انکار نکند. در ساعت ظهور حدیث 59 خواهد آمد.

«زنادقه»

**زنادقه(1)

در ملاحم سید ص 95 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که در سال صد و پنجاه زنادقه ظاهر شوند.

در سفینه ج 1 ص 559 فرمود زنادقه همان دهریه هستند که می گویند نه خدائی هست و نه بهشتی و نه آتشی ، و ما را هلاک نمی کند مگر دھر.

در قائم حدیث 94 خواهد آمد که عرض شد خدمت امام باقر علیه السلام که می گویند اگر فلک تغییر کند فاسد می شود حضرت فرمود این گفتار زنادقه است الخ.

ص: 342


1- زنادقه جمع زندیق و او کسی است که در باطن كافر باشد و در ظاهر مسلمان . م

«زنبور»

در غیبت نعمانی ص 209 حضرت امیر علیه السلام فرمود بوده باشید مثل زنبور عسل در پرنده ها، هیچ پرنده ای نیست مگر آنکه زنبور عسل را ضعیف می داند ، و اگر پرنده ها می دانستند که چه برکتی در جوف و شکم آنها هست این عمل را نمی کردند شما با مردم با زبان و بدن آمیزش داشته باشید ولی با دل با ایشان نباشید و با اعمال از ایشان فرق داشته باشید ، الخبر.

و در ملاحم ص 70 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که پناهنده شوند بسوی او (حجت) چنانچه زنبور عسل به پادشاه خود پناهنده می شود ، زمین را پر می کند با عدل چنانچه پر شده بود از جور و ستم الخبر.

«زنبیل »

گویا می بینم پیرزنی را که یک زنبیل گندم روی سر گذاشته برود کربلا آردش کند. در مهدی حدیث 150 خواهد آمد.

«زنده شدن مردگان »

در عبقرى الحسان النجم الازهر ص 53 از ارشاد مفید یکی از علامات زنده شدن مردگان و رجعت نمودن ایشان است به دنیا . لفظ مفید در ارشاد ص 357 (واموات يُنْشِرُونَ مِنَ الْقُبُورِ حَتَّى يَرْجِعُوا إِلَى الدُّنْيَا فَيَتَعَارَفُونَ فِيهَا وَ يَتَزَاوَرُونَ ) یعنی مردگانی زنده می شوند و از قبرها بیرون می آیند تا بدنیا بر می گردند پس هم دیگر را می شناسند و همدیگر را زیارت می کنند.

در العجب كل العجب خواهد آمد که مردگان زنده می شوند و بر سر زندگان از دشمنان خدا و اهل بیت می زنند.

ص: 343

«زندگی حضرت حجت »

در حکومت گذشت و در (عمر حضرت )خواهد آمد .

«زندیق»

در قزوین خواهد آمد.

«زنگیان»

در الزام الناصب ج 2 ص 208 در ذیل خطبة البيان فرمود پس مهدی علیه السلام به شهر بزرگ زنگیان می رود ، که در آن هزار بازار هست و در هر بازاری هزار دکان هست پس آن را فتح کند.

«زنهای آخر الزمان»

(1) در ملاحم سید ص 132 از حذيفه روایت کند که فرمود مثل اینکه می بینم زنهای قریش را پشت سر ردیف کرده اند و گیسوانشان را به درخت خرما بسته اند از طرف بصره و ایشان صدا به واویلا و گریه بلند کرده اند و اطراف را اسیر کرده اند پس وای بر اهل آن زمان چه می گذرد بر ایشان از ترس و زلزله و فریاد کشیدن خصوصا کسانی که مال ظاهری دارند و خوشا بحال کسانیکه راضی هستند به خودشان و عیالشان و شناخته نشوند که صاحب طلا و نقره هستند.

(2) در ملاحم ص 137 در ذیل حدیثی رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود فتنه داخل زوراء (بغداد) می شود پس چقدر است مرد کشته شده و زن کشته شده و مال غارت شده و فرجهای مباح شده ، رحمت کند خداوند کسانی را که پناه دهند به زنهای بنی هاشم در آن روز و حال آنکه ایشان حرمت من هستند، تا آنجا که

ص: 344

فرمود در مدینه شکم زنهای بنی هاشم را پاره کنند پس وقتی آن زمان آمد برشما باد به سر کوهها و پشت خانه ها و این بلا به مقدار حمل یک زنی است (که نه ماه باشد)

(3) در جامع الاخبار ص 129 دارد که زنهای آخر الزمان شوخ و بی با کند.

(4) در حدیث دیگر دارد که بیاید بر مردم زمانیکه زنهاشان قبله شان باشد .

(5) در مستدرک حاکم ج 4 ص 436 در ذیل حدیثی دارد که زنهاشان (كاسيات عاريات) پوشیده و برهنه هستند روی سرهاشان مثل کوهان شتر بختی لاغر است ، لعن کنید ایشان را که ایشان ملعونانند الخ.

(6) در مستدرک ج 4 ص 437 دارد که رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود قسم به آن کسی که مرا بحق فرستاده دنیا منقضی نشود مگر وقتی که زمین فرو برد ایشان را و مسخ شوند و سنگباران شوند، سؤال شد چه وقت اینها خواهد شد؟ فرمود وقتی دیدید زنها سوار بر زین شوند و کنیزان آوازه خوان زیاد شود و شهادت زور بسیار باشد، و مسلمانان در ظروف طلا و نقره که ظروف أهل شرک است چیز بیاشامند، و مردها اکتفا کنند به مردها و زنها اکتفا کنند به زنها الخ.

(7) در مستدرک ج 4 ص 459 در چند حدیث و در کنز ص 243 دارد که زنی گزارش افتد به یک قطعه کفش پس بگوید برای این کفش یک وقت مردی بوده ، و بیاید وقتی که پنجاه زن را یک مرد قیم باشد.

(8) ایضا در مستدرک ج 4 ص 495 و در کنز ج 14 ص 248 در ذیل حدیثی دارد بیاید وقتی که زن در روز علنی در وسط جاده زنا دهد، و کسی نهی نکند و تغير ننماید و کسی که خیلی خوب باشد مثل عمر و ابوبکر بین شما بگوید اگر کنار بروید کمی بد نیست.

(9) در مستدرک ج 4 ص 525 در ذیل حدیثی از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود رستگار نشود گروهی که مالک ایشان زن باشد.

ص: 345

(10) در کنز العمال ج 14 ص 219 فرمود کاشکی می دانستم بعد از من امت من چگونه خواهند بود وقتی مردهاشان خودنمائی و نازند و زنهاشان شادمان باشند، الخ.

(11) در کنز ج 14 ص 222 در ذیل حدیثی دارد که دیده شود که چهل زن به یک مرد پناهنده شده اند بواسطه قلت و کمی مردها و کثرت و زیادی زنها.

(12) در کنز ج 14 ص 226 دارد که چون زنها به زنها مستغنی شوند ومردها به مردها پس بشارت بده ایشان را به باد سرخی که از قبل مشرق می آید پس بعضی را مسخ کند و بعضی را به زمین فرو برد بواسطه گناهی که مرتکب شده اند و از حد تجاوز نموده اند.

(13) در کنز ص229 فرمود دنیا نرود تا وقتی که زنها (بواسطه مساحقه) به زنها اکتفا کنند و مردها (بواسطه لواط) به مردها، و مساحقه (1) زنهای زنها است فیمابین خود.

(14) در کنز العمال ج 16 ص 379 فرمود زنها را به بالا خانه جاندهید و نوشتن یاد ایشان ندهید و پیلی ریسی یادشان بدهید و سوره نور را.

(15) در ص 380 فرمود سکونت ندهید زنهای خود را به بالا خانه و یادشان ندهید نوشتن را.

(16) در ص383 فرمود دو صنف از اهل آتش می باشند ، گروهی که تازیانه در دست دارند مثل دم گاو مردم را می زنند، و زنانی که پوشیده و برهنه هستند (مثل لباس بدن نما در آن واحد که پوشیده است برهنه است) خمان و چمان روند از ناز و گردن کشی ، سرهاشان مثل کوهان شتر بختی است ، داخل بهشت نشوند و بوی بهشت را هم نشوند، و حال آنکه بوی بهشت از ( پانصد سال راه) شنیده می شود.

ص: 346


1- یعنی زنها روی هم بخوابند و خود را بهم بمالند تا دفع شهوتشان بشود.

(17) در ص 384 فرمود خدا لعنت کند زنانی را که خود را از جهت رأی و معرفت مشابه مردان می کنند.

(18) در ص 384 ايضا فرمود هر چشمی زنا کننده است و زن چون عطر استعمال کند و به مجلسی در آید زنا کننده است.

(19) در ص 385 فرمود لعنت کند خدا زنهائی که متشبه به مردها می شوند و مردهائی که متشبه به زنها می گردند.

(20) در ص389 فرمود وای به زنها از دو سرخ یکی طلا و دیگری لباس های رنگین .

(21) در کنز ص 392 فرمود وقتی دیدید زنها سرهاشان مثل کوهان شتر درست کرده اند ایشان را آگاه کنید که نمازشان مقبول نیست.

(22) در کنز ص 401 فرمود زنهاشان پوشیده برهنه هستند ، روی سر هاشان مثل کوهان شتر بختی لاغر است ، لعنت کنید ایشان را که ایشان ملعونانند الخ.

(23) در کنز العمال ج 1 ص 03 فرمود خیری نیست در اجتماع زنان مگر نزد میتی چون هر وقت اجتماع کنند این بگو و آن بگو (غیر از غیبت و تهمت و یاوه گوئی چیز دیگری ندارند)

در همان صفحه فرمود خبری نیست در اجتماع زنان مگر نزد ذکری یا جنازه ای و بدرستیکه مثل جمع شدن زنان با هم مثل کسی است که شمشیر درست می کند آهن را در آتش داخل می کند تا خوب گرم شود آن وقت آن را می کوبد هرجا جرقه آن افتد می سوزاند.

(24) در کنز ج16 ص 609 فرمود مثل زن صالحه در بین زنها مثل کلاغ اعصم است که یک پای آن سفید است.

(25) و در ص 415 فرمود اگر زن نمازش را در پستو خانه اش بخواند بهتر است تا در اطاقش بخواند و اگر در اطاقش بخواند بهتر است از صحن خانه ،

ص: 347

اگر در صحن خانه اش بخواند بهتر است از مسجد.

(26) و در ص416 فرمود نماز زن اگر تنها و فرادا باشد افضل است از بیست و پنج درجه که با جماعت باشد.

(27) و در حدیث دیگر فرمود بهترین مسجدهای زن ته اطاقش می باشد .

(28) در کنز ج16 ص 571 دارد که کمک کنید به زنها که برهنه باشند چون اگر لباسش زیاد باشد و زینتش نیکو گردد هوس بیرون رفتن از خانه دارد (و فساد آن را غیر از خدا نداند)

(29) در کنز ج16 ص 601 از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده که روزی رسول خدا از ما سؤال کرد که چه چیز برای زن نیکو است ما جوابی نداشتیم، و چون بنزد فاطمه رفتم گفتم ای دختر محمد رسول خدا مساله ای پرسید و ما جواب نداشتیم حضرت فاطمه فرمود مسأله چه بود ؟ گفتم پرسید چه چیز برای زن نیکو است ؟ فاطمه فرمود نتوانستید جوابدهید گفتم نه ، حضرت فاطمه فرمود بهترین چیزها برای زن آنست که نه او مردی را ببیند و نه مردی او را ببیند. شب قصه را خدمت حضرت رسول صلی الله و علیه و آله عرض کردم) فرمود راست گفته او پاره تن من است.

(30) در کافی ج 5 ص 59 تهذیب ج 6 ص 177 امام صادق علیه السلام از جدش رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود چگونه باشید شما وقتی که زنهای شما فاسد شود و جوانان شما فاسق و امر به معروف نکنید و نهی از منکر ننمائید گفته شد این نحو خواهد شد؟ فرمود بلی و بدتر از این چگونه باشید شما وقتی امر به منکر کنید و نهی از معروف ، عرض کردند یا رسول الله اینها خواهد شد؟ فرمود بلی و بدتر از این چگونه باشید وقتی که ببینید معروف منکر شده و منکر معروف.

(31) و در روضه کافی ذیل حدیث (7) حضرت صادق علیه السلام فرمود یکی از

ص: 348

علامات آن است که زنها به زنها اکتفا کنند و ببینی که زنها با زنها ازدواج کنند و خود را برای همخوابی فربه کنند - و ببینی که معیشت زن و زندگیش از فرجش باشد (یعنی زنا بدهد و زندگی کند و ببینی که زنها مثل مردها برای خود مجلس ترتیب دهند - و ببینی که زنها به دادن زنا ستایش شوند - و ببینی که زن رشوه می دهد به شوهرش که با مردان لواط کند (وقتی شوهر که سرگرم لواط شد زن هم هر مرد خوشگلی را اختیار خواهد کرد زنا می دهد و ببینی که بیشتر مردم و بهترین خانواده ها کسانی هستند که بر فسق زنان کمک کنند و ببینی که مرد از کسب زنش که زنا داده می خورد و می داند آن را و به آن تن داده ایستادگی می کند، و ببینی که زن بر شوهرش غلبه کرده و آنچه را او میل ندارد انجام داده و خرجی شوهرش را می دهد و ببینی که آنها خود را به کنار می بخشند - و ببینی که زنها بر حکومت و هر کاری غالب شده و هرچه را میل و هوای نفسشان باشد انجام دهند.

(32) و در الزام الناصب ج 2 ص 250 امير المؤمنين علیه السلام فرمود زنهای مخدرات شما را فتوا دهند.

(33) و در بحار ج 6 ص306 فرمود در آن زمان زنها حکومت کنند و با شوهرشان تجارت کنند (به جهت حرصی که به دنیا دارند) - و زنها به زنها اکتفا کنند و زنها شبیه به مردها شوند - و وزنها سوار زین شوند پس بر آن زنان لعنت خدا باد - در آن وقت زنهای خوانند و آلت لهو ظاهر می شود.

(34) در کافی ج 5 ص 337 امیر المؤمنین علیه السلام فرمود خلق شده اند مردها از زمین و همت ایشان در زمین است ، و خلق شده اند زنها از مردها و همت ایشان در مردها است ، پس حبس و نگاهداری کنید زنهای خود را ای گروه مردان.

(35) در کافی ج 5 ص 337 از امام صادق علیه السلام نقل کند که فرمود خداوند آدم را از آب و گل خلق فرموده پس همت ابن آدم در آب و گل است، و حواء را

ص: 349

خلق کرده از آدم پس همت زنها در مردان است پس زنها را در خانه حفظ کنید .

(36) در کافی ج 5 ص 338 امیرالمؤمنین علیه السلام به پسرش امام حسن علیه السلام فرمود دوری کن از مشورت کردن زنها که رأی و عزمشان ضعیف است و بواسطه حجاب خود چشمان ایشان را باز دار (از نامحرم) و سخت گیری تو در حجاب هم برای تو خوب است و هم برای ایشان، و خارج شدن ایشان از منزل بدتر از داخل شدن کسانیکه وثوق به ایشان نداری نیست. و اگر بتوانی کاری کنی که غیر از تو را نشناسند بجای آور.

(37) در کافی ج 5 ص 513 حضرت صادق علیه السلام فرمود مَثَل زن مَثَل استخوان کج است اگر به حال خود واگذاری نفع خواهی برد، و اگر بخواهی راستش کنی می شکند.

(38) در کافی ج 5 ص 513 از امام صادق علیه السلام روایت کند که مردی از انصار در زمان رسول خدا صلی الله و علیه و آله قصد مسافرت داشت، به زن خود سفارش نمود که از خانه بیرون نروی تا من برگردم ، (در اثنا) پدر زن مریض شد، زن از رسول خدا اجازه طلب نمود که به عیادت پدر برود حضرت اجازه نداده فرمود در خانه بنشین و اطاعت شوهرت کن، پس حال پدر بدتر شد ثانیا اجازه خواست حضرت اجازه نفرمود، پدر از دار دنیا رفت زن اجازه نماز بر جنازه پدر طلبید، حضرت اجازه نفرمود تا پدر دفن شد حضرت کس بسوی زن فرستاد که خدا تو را و پدرت را آمرزید بواسطه اطاعت تو شوهر خود را.

(39) در کافی ج 5 ص 514 حضرت صادق علیه السلام فرمود رسول خدا صلی الله و علیه و آله خطبه ای خواند برای زنها پس فرمود ای گروه زنان صدقه بدهید ولو از زینت خود ولو به یک دانه خرما باشد ولو به یک پاره خرما باشد، چون اکثر شما هیزم جهنم خواهید بود بجهت اینکه شما لعن زیاد می کنید و کفران نعمت می نمائید ، زن عاقله از طائفه بنی سلیم عرض کرد یا رسول الله آیا ماها مادری

ص: 350

نکردیم و حامله و شیر دهنده نیستیم ؟ آیا از ما نیست دختران حاضرت به خدمت و خواهران مهربان ؟ پس رسول خدا صلی الله و علیه و آله رقت به حال ایشان کرده فرمود حامله ها ، مادرها، شیر دهنده ها ، مهربانها ، اگر نبود مخالفت شماها با شوهران یک نفر از نمازگزاران شما داخل آتش نمی شد ، (یعنی درست که شما زحمت حمل و وضع حمل و شیر دادن و مهربانی کردن و مادری نمودن را دارید ولی مخالفت با شوهر گناهش بزرگتر است)

(40) در کافی ج 5 ص 516 از امام صادق علیه السلام از پیغمبر صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود زنها را در بالا خانه جای ندهید و نوشتن یاد ایشان ندهید ، بلکه پیلی ریسی و سوره نور یاد بدهید ، نظیر این حدیث از کنز العمال در حدیث 14 گذشت.

(41) در کافی ج 5 ص 516 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود یاد ندهید به زنهای خود سوره یوسف را و نخوانید برای ایشان، چون در سوره یوسف فتنه و امتحان است، بلکه سوره نور را یاد بدهید که در آن مواعظ است ولی مخفی نماند سوره نور را هم از حفظ باید یاد بگیرد و الا اگر ازروی خط باشد سوره نور و یوسف ندارد)

(42) و در کافی ج 5 ص 516از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود زنهای خود را سوار زین نکنید که شهوت ایشان بهیجان اید و منجر به فجور و زنا گردد.

(43) و در کافی ج 5 ص 517 امام ششم از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود بپرهیزید از زنهای بد و از خوبهاشان برحذر باشید، و اگر امر کردند شما را به چیزهای خوب و معروف مخالفت کنید ایشان را که در منکرات به شما طمع نداشته باشند.

(44) و در کافی ج 5 ص517 امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند

ص: 351

که فرمود مخالفت کنید زنها را پیش از آنکه شما را امر به منکر کنند، و پناه به خدا برید از بدهاشان، و از نیکانشان هم بر حذر باشید.

(45) و در کافی ج 5 ص 518 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود پناه بخدا برید از زنهای بد، و از خوبهاشان بر حذر باشید ، و اطاعت نکنید ایشان را در معروف تا شما را به منکر دعوت نکنند.

(46) و در کافی ج 5 ص517 از امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود هرکس اطاعت کند زنش را خداوند او را به رو به آتش اندازد، عرض شد این چه اطاعتی است ؟ فرمود زن از او طلب کند رفتن به حمامها و عروسیها و مراسم عیدها و لباسهای نازک (شوهر هم قبول کند این می شود اطاعت زن، و بعضی فرموده اند اینها در صورتی عیب دارد که ضرورتی نباشد و الا عیب ندارد)

(47) و در کافی ج 5 ص 517 فرمود مشورت نکنید با زنها در نجوی (چیزهائی که سزاوار است مخفی باشد) و اطاعتش نکنید در خویشان خود (اگر زن بدگوئی کرد نسبت به مادر شوهر یا خواهر یا بستگان دیگر شوهر نباید ترتیب اثر بدهد)

(48) و در کافی ج 5 ص517 امام صادق علیه السلام فرمود دوری کنید از مشورت کردن با زنها که دارای سه خصلت بد هستند) ضعف و سستی و عجز.

(49) و در کافی ج 5 ص 518 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود در خلاف زنها برکت است.

(50) و در کافی ج 5 ص 518 فرمود مردی که زن تدبیر کارهایش را بکند پس او ملعون است.

(51) در فقیه ج 3 ص 247 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود زنها جهل و عورتند پس عورتشان را به خانه و جهلشان را به سکوت حفظ کنید.

ص: 352

(52) در فقیه ج 3 ص 280 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود الهام کنید و بفهمانید به زنها حب و دوستی علی علیه السلام را و بگذارید آبله بمانند (چون هرچه داناتر باشند ناسازگارتر می شوند اگر قبول نداری امتحانش مجانی است)

(53) در تهذیب ج 3 ص 290 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود کم کنید از زنها هیئت نیکو را تا سؤال نکنند بیرون رفتن از خانه را (چون اگر پزش عالی شد هوس بیرون رفتن می کند و چون عادت به کوچه و بازار نمود دیگر حریف او نخواهی شد اینهم اگر قبول نداری امتحانش مفت است)

(54) و در کافی ج 5 ص 536 امام صادق علیه السلام از امیر المؤمنين علیه السلام روایت کند که فرمود ای اهل عراق خبردار شدم که زنهای شما در راه و جاده ها با مردها برخورد می کنند آیا حیاء نمی کنید و غیرت ندارید که زنهای شما به بازار درایند و با مردها مزاحمت کنند. و در حدیث دیگر دارد که فرمود خدا لعنت کند کسی را که غیرت نداشته باشد.

(55) در کنز العمال ج 6 ص 79 فرمود زن حاکم نباید باشد.

(56) در حدیث دیگر فرمود رستگار نشود گروهی که امورشان بدست زن باشد.

(57) در حدیث دیگر فرمود رستگار نشود گروهی که اسناد بدهند امرشان را به زنی.

(58) در کنز العمال ج 14 ص 113 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود یکی از علامات خروج دجال آن است که زنها منبر بروند و متشبه به مردها شوند و مردها متشبه به زنها گردند ، الخبر.

(59) در البرهان متقی ص 128 از حذيفه روایت کند زنی را در مسجد دمشق بگردانند و از این مجلس به آن مجلس ببرند در یک روز (یا در یک لباس) تا اینکه بیاید و روی زانوی سفیانی که در محراب نشسته بنشیند پس

ص: 353

مردی از مسلمانان اعتراض کند و بگوید وای بر شما آیا کافر شدید بعد از ایمانتان ؟ این کار حرام است پس سفیانی بلند شود و گردنش را در مسجد دمشق بزند، و هرکس با او هم قول باشد او را بکشد، پس آن وقت است که منادی از آسمان ندا کند ای مردم خدا مدت حکومت ستمکاران را خلاص کرد، و بهترین امت محمد را برای شما به حکومت رسانید پس در مکه ملحق به او شوید که اوست مهدی اسمش (محمد بن عبدالله است).

(60) در نهج البلاغه خطبه (80) امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود ای گروه مردان، زنها ایمانشان ناقص است ارثهاشان ناقص است عقلهاشان ناقص است اما سبب اینکه ایمانشان ناقص است برای آن است که در حال حیض نماز و روزه ندارند. و اما سبب اینکه عقلشان ناقص است ، برای آن است که شهادت دو زن بجای یک مرد قبول می شود و اما سبب اینکه ارثشان کم است برای آن است که نصف مردارث می برد، پس از زنهای بد بپرهیزید و از نیکانشان در حذر باشید ، در کارهای خوب اطاعت ایشان نکنید تا در کارهای زشت طمع نکنند .

(61) و در ذیل خطبه 153 فرمود همت زنها زینت زندگانی دنیا و فسادکردن در آن است.

(62) و در ذیل کتاب 14 در جنگ صفین سفارش می فرماید که زنها را بواسطة اذیت و آذار به هیجان نیاورید اگر چه فحش دهند عرض و بزرگان شما را به جهت آنکه قوت نفس و عقل ایشان ضعیف است.

(63) و در ذیل کتاب 31 در وصیتش به فرزندش امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود بپرهیز از مشورت کردن با زنها بجهت اینکه رای ایشان رو به ناتوانی است، و تصمیمشان رو به سستی است، و با حجاب خود چشمهای ایشان را از دیدن (نامحرمان) باز دار ، پس بدرستی که سخت گرفتن حجاب بیشتر موجب بقاء ایشان است، و نیست خارج شدن ایشان از منزل سخت تر از داخل کردن تو

ص: 354

بر ایشان کسی را که اطمینان به او نداری ، و اگر بتوانی کاری کنی که غیر از تو را نشناسند بجای آور ، و مسلط مکن زن را به آنچه مربوط به او نیست ، زیرا که زن مثل ريحان است (خوش بو نه کارفرما ، الخ (جای این فرمایشات امروزه خالی است روغن نباتی نوشابه های گوناگون و گوشت یخ زده و جوهر عذره که بعنوان شیرینی خورد مردم می دهند غیرتی باقی نگذاشته اللهم اصلح كل فاسد من أمور المسلمين بحق محمد و آله)

(64) در نهج السعاده ج 3 ص 117 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود گروه مردمان در هیچ حال اطاعت زنها را نکنید ، و بر اموال خود ایشان را امین نکنید ، امر عیال را واگذار ایشان نکنید، چون اگر زنها را به میل خود واگذار کنید به هلاکت می کشانند و از امر مالک تجاوز کنند، چون ما یافتیم ایشان را که در وقت حاجتشان ورع ندارند، و در وقت شهوتشان صبر ندارند، تکبر لازمه ایشان است، اگرچه پیر باشند، و عجب و خودنمائی چسبیده به ایشان است اگرچه عاجز باشند و احسان زیاد را شکر نکنند اگر از چیز کمی منعشان کنی هر خوبی را فراموش کنند، و هر بدی را یاد داشته باشند ، سرعت به بهتان کنند و ادامه به طغيان دهند، متصدی شیطان باشند، پس در هر حالی مدارا کن ایشان را و نیکوئی کن با ایشان در گفتار شاید ایشان هم رفتارشان خوب شود.

(65) در بحار ج 18 ص 351 از عیون اخبار رضا از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود من و فاطمه داخل بر رسول خدا شدیم پس یافتم او را که گریه سختی می فرمود گفتم پدر و مادرم فدای شما چرا گریه می کنی ؟ فرمود یا على شبی که مرا به آسمان بردند دیدم زنهای امت من در عذاب سختی هستند پس ناخوش داشتم شأن ایشان را و گریان شدم برای سختی عذاب ایشان ، زنی را دیدم به موی خود آویزان شده و دماغ سرش می جوشد ، و زنی را دیدم که به زبانش آویزان است و آب گرم به حلقش ریخته می شود و زنی را دیدم به

ص: 355

پستانش آویزان است، و زنی را دیدم گوشت بدنش را می خورد، و از زیرش آتش شعله ور است، و زنی را دیدم دست و پاها بهم بسته و مارها وعقربها بجانش ریخته، و زنی را دیدم کر و کور و گنگ در تابوتی از آتش است و مغز سرش از بینی خارج می شود، و بدنش از اثر خوره و برص قطعه قطعه شده ، و . زنی را دیدم به پایش آویزان است در تنوری از آتش ، و زنی را دیدم که جسدش را از جلو و عقب با مقراض آتشی قطعه قطعه می کنند و زنی را دیدم که صورت و دستهایش می سوزد و روده های خود را می خورد، و زنی را دیدم که سرش سر خنزیر و بدنش بدن خر بود و به هزار هزار عذاب معذب بود، و زنی را دیدم بصورت سگ واتش از دبرش داخل می شود و از دهنش خارج می گشت و ملائکه با عمود آتشی به سر و بدنش می زدند .

پس حضرت فاطمه عليها السلام عرض کرد حبیبم و نور چشمم مرا خبر ده که عمل ایشان چه بود که خداوند اینطور عذاب به ایشان روا داشت ؟ حضرت فرمودای دختر من آنکه آویزان به مویش بود زنی بود که موهایش را از مردان نمی پوشانید، و آنکه به زبانش آویزان بود زنی بود که شوهرش را اذیت میکرد، و آنکه آویزان به پستانش بود زنی بود که مانع همخوابی با شوهرش بود، و آنکه به پایش آویزان بود زنی بود که بدون اجازه شوهرش از خانه بیرون میشد ، و آنکه گوشت جسدش را می خورد زنی بود که آرایش میکرد برای مردم، و آنکه دستها و پاهایش بهم بسته بود و مارها و عقربها مسلط او بودند زنی بود که وضوئش نجس و لباسش نجس و غسل از حیض و جنابت نمی کرد و نظافت نداشت و نمازش را سبک می شمرد، و آنکه کور و کر و گنگ بود زنی بود که اولاد از زنا بهم می رسانید و به گردن شوهرش می انداخت ، و آنکه صورت و دستش می سوخت و روده های خود را می خورد زنی بود جاکش (زن و مرد را جمع می کرد به حرام)، و آنکه سرش سر خنزیر و بدنش

ص: 356

بدن خر بود زنی بود سخن چین و دروغگو، و آنکه بر صورت سگ بود و آتش از دبرش داخل و از دهنش خارج می شد زنی بود آوازه خوان و نوحه خوان و حسود ، پس از آن فرمود وای بر زنی که شوهرش را بغضب آورد و خوش بحال زنیکه شوهرش از او راضی باشد.

(66) در غیبت نعمانی ص 239 امام باقر علیه السلام فرمود در زمان حضرت چنان علم داده شوند که زنها در خانه خود به کتاب خدا و سنت رسول الله صلی الله و علیه و آله قضاوت کنند.

«زنهای بنی هاشم»

در بغداد حدیث 3 گذشت.

«زوراء»

**زوراء(1)

در ملاحم سید ص 134 باب (54) فرمود محل حکومت به زوراء برگردد، و امور به مشورت باشد هرکس به هرچه غلبه کرد آن را عمل کند آن وقت خروج سفیانی است که سوار کار می شود روی زمین و مدت نه ماه حکومت می کند و بدترین عذاب را به مردم بچشاند پس وای بر مصر و بغداد و کوفه و واسط گویا می بینم واسط را در حالتیکه خبر دهنده ای نیست که خبری را برساند و نزد آن خروج سفیانی است و طعام کم شود و قحطی مردم را فرو گیرد، و باران کم شود، و گیاه از زمین نروید و باران از آسمان نبارد ، پس در آن وقت بیرون می آید مهدی آل محمد که راهنمایی کننده و راه یافته است و کسی است که پرچم را از دست عیسی بر می گیرد پس از آن خروج می کند دجال از میسان نواحی بصره پس می آید سفوان (که یک منزل است تا بصره) و می آید به سنام

ص: 357


1- بغداد و طهران را زوراء گفته اند .

(که بلندی ایست یا کوهیست نزدیک بصره) پس سحر و جادو می کند ایشان را و سحر می کند مردم را (و بنظر مردم می آورد که ترید (نان و آب گوشت) است و حال آنکه اینطور نیست، از جهت گرسنگی و قحطی و این (فتنه) سخت است پس از آن طلوع کند آفتاب از مغرب خود آن وقت تا قيام ساعت چهل سال مانده است.

(2) در ملاحم ص 137 باب (60) فرمود فتنه داخل شهر زوراء گردد، پس چقدر زیاد باشد مرد کشته شده و زن کشته شده و مال غارت زده و فرج حلال شده ، خدا رحمت کند کسی را که در آن روز زنان بنی هاشم را جای دهد و نگاهداری کند که ایشان حرمت منند.

(3) در ملاحم ص 143 باب (73) فرمود در زوراء باد سرخی بهیجان آید که مردم بترسند پس به علمائشان پناهنده شوند ناگاه ببینند ایشان بشكل بوزینه و خنزير مسخ شداند و صورتهایشان سیاه و چشمانشان کبود گشته .

(4) در روضه کافی حدیث (198) حضرت صادق علیه السلام تمثل جست به شعر ابن ابی عقب:

وينحر بالزوراء منهم لدى الضحى ثمانون الفا مثل ماتنحرالبدن

یعنی در زوراء هشتاد هزار نزد چاشت سرهاشان بریده شود مثل قربانی کردن شتران پس فرمود می شناسی زوراء را ؟ گفتم فدایت شوم می گویند بغداد است فرمود نه ری رفته ای ؟ عرض کردم بلی فرمود بازار حیوان رفته ای ؟ عرض کردم بلی، فرمود کوه سیاهی در دست راست جاده دیده ای ؟ عرض کردم بلی ، فرمود آنجا است زوراء، که کشته می شود در آنجا هشتاد هزار نفر که هشتاد نفر ایشان از اولاد فلان هستند که همه ایشان صلاحیت خلافت دارند، گفتم چه کس ایشان را می کشد ؟ فرمود می کشد ایشان را اولاد عجم.

(5) در بحار ج 52، ص 226 فرمود برای قائم از ولد على علیه السلام غیبتی است مثل

ص: 358

غیبت یوسف و رجعتی است مثل رجعت عیسی بن مریم پس از آن ظاهر شود با طلوع ستاره دیگر (با ستاره سرخ) و خراب شدن زوراء که ری باشد و فرو رفتن مزوره که بغداد باشد الخ.

(6) در سفينة البحار ج 1 ص 567 از حضرت صادق علیه السلام روایت کند که فرمود سیزده (1) صنف از امت جدم ما را دوست نمی دارند یکی از ایشان اهل شهری هستند که نامش زوراء است در آخر زمان بنا می شود که به خون ما استشفا می کنند و به بغض ماتقرب می جویند ، و دشمنان ما را دوست می دارند، و جنگ با ما را واجب و کشتن ما را حتمی می دانند ،الخبر

(7) در سفینه ج 1 ص 567 و مستدرک السفينه ج 4 ص 343 دارد که امام سجاد علیه السلام فرمود زمانیکه امیرالمؤمنین علیه السلام از جنگ خوارج برگشته بود عبورش به زوراء افتاد پس به مردم فرمود ای مردم اینجا زوراء است پس سیر کنید و دور شوید از آن بجهت آنکه خسف و فرو رفتن به این زمین سریعتر است از میخ در نخاله (یعنی سبوس).

(8) در سفينة البحار ج 1 ص 567 و مستدرک السفينه ج 4 ص 343 دارد که امیر المؤمنین علیه السلام در خطبه لؤلؤه اش (2) خبر داده که شهری بنا می شود بین دجله و فرات آن را زوراء می گویند، اگر ببینی خواهی دید که بنا شده با گچ و آجر و زینت شده به طلا و نقره و لاجورد و مرمر و سنگ سفید نرم الخ.

(9) و در سفینه از مستدرک نوری و مستدرک السفينه از روضات از علامه حلی رحمة الله روایت کرده که فرمود امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه اش فرموده (الزوراء

ص: 359


1- در بحار ج 5 ص 278 بسندی سیزده و بسندی شانزده صنف و در ج (60) ص206 ایضا شانزده صنف نقل کرده و مرحوم مجلسی در جلد 60 ص207 فرمود ممکن است احوال این بلاد (مذمومه) تغییر کند بواسطه اختلاف زمانها و این روایت که مذمت می کند ناظر به آن زمان باشد.
2- خطبه لؤلؤه در بحار ج 36 ص 354 و ج 41، ص 318 و ص 329 وج 50 ذکر شده مراجعه شود .

و ما ادراك ما الزوراء) زوراء چه زورائی زمینی است صاحب درخت شوره گز، در آن بناهای بلند ساخته شود و ساکنین در آن زیاد باشند ، بوده باشد برای آن خراب کننده ای و خزانهائیست ، و آنجا را اولاد عباس جایگاه خود قرار دهند و برای زینتشان مسکن قرار دهند بوده باشد برای ایشان خانه لهو و لعب و بوده باشد در آن ستم ستمکار و ترس ترسناک و پیشوایان فاجر و فرماندهان فاسق و وزراء خائن، اولاد فارس و روم خدمتگذار ایشان باشند و امر به معروف نکنند وقتی بدانند و نهی از منکر نکنند وقتی منکر شمارند و اکتفا کنند مردان به مردان و زنان به زنان پس در آن هنگام غم سر تا پای ایشان را بگیرد و گریه طولانی داشته باشند پس وای بر اهل زوراء از ترک و ایشان گروهی باشند که حدقه چشمانشان کوچک و صورتها مثل سپر چکش خورده باشد لباسشان آهن باشد جوانان بی مو باشند پیشاپیش ایشان پادشاهی باشد از طرفی که پادشاهی به ایشان رسید (که خراسان باشد) جهوري الصوت باشد صولت قوی داشته باشد و با همت عالی باشد بر هیچ شهری نگذرد مگر آنکه فتح کند و هیچ پرچمی بر علیه او بر پا نشود مگر آنکه روبروی با شکست باشد پس وای بر کسی که با او مخالفت کند (این اوصاف را امیر المؤمنين علیه السلام برای زوراء که بغداد باشد و بني العباس و هلاکو بیان فرموده و تمام محقق شده)

و در طهران خواهد آمد که از مفضل سؤال شد از زوراء و اینکه زوراء شهریست در حوالی ری بنام تهران الخ رجوع شود.

(10) در الزام الناصب ج 2 ص 250 امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از ذکر وقایع فرمود این در وقتی است که بلاء به زوراء(1) هجوم آورد و مصیبتها درعالم متصل باشد.

(11) و در الزام الناصب ج 2 ص 221 و چهره درخشان ج 3 ص 21امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود زود باشد احاطه کند در زوراء (بغداد) کسی که کافر

ص: 360


1- ممکن است طهران باشد و ممکن است بغداد باشد.

است از اولاد قنطور با اشرار چه اشراری و کفار چه کفاری که رحمت از قلبشان رفته ، و آرزوها ایشان را وادار نموده که به مطلوب خود برسند ، پس (اهل) ایکه(1) را می کشد و پنهان شدگان را (پیدا کرده) اسیر کنند، و پسران را بکشند و زنان را زنده گذارند، الخ.

(12) در البرهان متقی ص 127 و در الامام المهدی ص 197 از تذکره قرطبی از حذیفه از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که در زوراء جنگی واقع شود، عرض کردند زوراء چیست ؟ فرمود شهریست در مشرق بين نهرهائی ، ساکن آن شوند شرار خلق خدا و ستمکاران از امت من به چهار بلا مبتلا شوند، به شمشیر و فرو رفتن به زمین و سنگباران و مسخ شدن (مسخ آنست که بشکل بوزینه و خنزیر در آیند)

(13) در البرهان ص 128 ذیل حدیثی دارد که لشکری سفیانی به عراق بفرستد، پس در زوراء صد هزار را بکشد الخ.

(14) در بحار ج 53، ص 15 در ذیل حدیث مفضل حضرت صادق علیه السلام فرمود چنان خراب شود آن که مرور کننده ای از آنجا عبور کند و بگوید اینجا بود زوراء (یعنی بغداد یا طهران)

«زید بن علی بن الحسین علیه السلام»

در خروج کنندگان حديث (11 و 12 و 13) گذشت مراجعه کن.

و کسی نگوید زید بن على خروج کرد - در خروج کنندگان حديث 12 گذشت.

«زیدیه»

در کافی ج 2 ص 225 و غیبت نعمانی ص197 امام صادق علیه السلام فرمود باز

ص: 361


1- ایکه را بعضی تبوک و بعضی مدین دانسته اند . و بعضی (ایله) خوانده اند که مراد بصره باشد.

دارید زبان خود را و ملازم خانه خود باشید که بلاء خصوصی هرگز به شما نرسد (اگر کسی بگوید پس ما همین طور بنشینیم و توسری بخوریم دین از بین می رود حضرت جواب فرموده اند) همیشه زیدیه سپر شما هستند (چون ایشان را عقیده آنست که هرکس قائم به شمشیر باشد او امام است پس دائما با مخالفین شیعه می جنگند و شما خود را به مهلکه نیندازید کفي الله المؤمنين القتال)

در روضه کافی حدیث (314) عبدالله بن مغیره از حضرت امام موسی امام هفتم علیه السلام سؤال می کند که من دو تا همسایه دارم یکی ناصبی و دیگری زیدی است و من ناچار باید با یکی از ایشان معاشرت کنم با کدام یک معاشرت کنم؟ فرمود هر دو یکسانند، کسی که یک آیه از قرآن را تکذیب کند بتحقیق که اسلام را پشت سر انداخته و جميع قرآن را تکذیب کرده و جمیع انبیاء و مرسلین را دروغگو پنداشته ، پس از آن فرمود ناصبی دشمن تو است و زیدی دشمن ما اهلبیت است (بعضی فرموده اند مراد از ناصبی سنی ها هستند که با شیعه دشمنی می کنند ولی زیدی ها با اهل بیت دشمنی می کنند که چرا نباید مثل زید بن على قیام کنند و اگر کسی قیام کرد چرا نباید او را یاری کنند لذا با اهل بیت عداوت داشند حکمشان را بخدا واگذار می کنیم)

در بحار ج 53 ص 16 در ذیل حدیث مفضل حضرت صادق علیه السلام فرمود چهل هزار زیدی که در اصحاب حسنی بودند با حضرت حجت بیعت نکنند و بعد از سه روز موعظه آنها را بکشند و با قرآنها که به هیکل دارند دفنشان کنند تا در قیامت بیشتر باعث حسرتشان شود (در حسنی گذشت مراجعه کن).

«زیرک »

در مستدرک حاکم ج 4 ص 540 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله سؤال شد کدام مؤمن

ص: 362

زیرک است فرمود آنکه بیشتر بیاد مرگ و آماده مرگ باشد پیش از آنکه اجلش آید.

در روضه کافی ذیل حدیث 39 و فقیه ج 4 ص 288 امام صادق علیه السلام از پیغمبر خدا این روایت کند که فرمود زیرک ترین زیرکها کسی است که پرهیزکار باشد.

در کافی ج 6 ص 52 روایت شده که زیر کترین بچه ها آنهائی هستند که با مکتب و مدرسه عداوتشان سخت تر است.

در فقیه ج 4 ص 274 از امام هفتم علیه السلام سؤال شد زیرک ترین مردم کیست ؟

فرمود کسی که بیناتر باشد بر مثل خود از گمراهیش پس میل به رشدش کند.

در فقیه ج 4 ص 282 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود زیرک ترین مردم کسی که بیشتر در یاد مرگ باشد.

در مکارم الاخلاق ص 544 رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود ای اباذر زیرک کسی است که خود را دین دار کند و عمل کند برای بعد از مرگش الخ.

حتی کسانیکه از زیرکی یک مو را دو تا کنند ایشان هم خطا کنند الخ . در فتنه حدیث 36 خواهد آمد.

«زین »

در دوچرخه و زنها حدیث 6و 32 گذشت مراجعه کن.

چه می فرمائید درباره کسانیکه زین و ادوات آن را به شام حمل می کند الخ .در هدنه حديث (10) خواهد آمد.

«سائل »

سائل بكف نباشد اگرچه از گرسنگی بمیرد. در شیعه حدیث 9خواهد آمد .

ص: 363

«ساختمانهای آخر الزمان »

در کنز العمال ج 14 ص 237 فرمود یکی از اشراط ساعت (ظهور) آن است که چوپانها و گوسفند چرانها در بلند کردن ساختمان بهم افتخار کنند.

و در ص 240 فرمود از اشراط ساعت است که ببینی چوپانها رئیس مردم شوند، و ببینی که پابرهنه ها و لختیها که گوسفند چران بودند در ساختمان به همدیگر مباهات و فخر کنند الخ.

و در ص 244 فرمود برپا نشود ساعت تا اینکه بالا خانه ها بنا شود و در بلندی ساختمان افتخار نمایند.

»سادات»

سادات ذلیل شوند. در زمان حدیث 55 گذشت.

«ساعت ظهور و قیام قائم آل محمد صلی الله و علیه و آله»

(1) (انّ بين يدي الساعة تسليم الخاصة الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 230 فرمود پیش از ساعت ظهور سلام دادن اختصاص پیدا می کند به اشخاصی که می شناسند و حال آنکه شرعا سلام دادن بر همه مستحب است بشناسی یا نشناسی) و منتشر شود تجارت بطوریکه نداند به کدام یک شروع کند، تا اینکه زن کمک کند شوهرش را برتجارت و تا اینکه مرد مال التجاره خود را در اطراف زمین بگرداند پس برگردد و بگوید ربح نکردم چیزی را.

(2) در حدیث دیگر فرمود (آن بين يدي الساعة تسليم الخاصة الخ) پیش از ساعت ظهور سلام دادن اختصاص پیدا می کند به اشخاصی که می شناسند و

ص: 364

منتشر شود تجارت حتی اینکه زن کمک کند شوهرش را بر تجارت و حتی اینکه قطع رحم شود و شهادت زور ظاهر شود، و شهادت حق کتمان گردد، و قلم (فرسائی) ظهار شود.

(3) (ان بين يدي الساعة ثلاث سنوات الخ)

در کنز ج 14 ص 230 فرمود پیش از ساعت ظهور سه سال آسمان باران خود را نگاه دارد سال اول یک ثلث باران و زمین هم یک ثلث نباتش را حبس کند، سال دوم آسمان دو ثلث باران و زمین دو ثلث گیاه را حبس کند، و سال سوم آسمان همه باران و زمین هم همه گیاهش را حبس کند ، بطوریکه نه گاو و گوسفندی و نه اسبی باقی نماند الخ.

(4) (ان بین یي الساعة سنين خداعه الخ)

در کنز ج 14 ص 229 فرمود پیش از ساعت ظهور سالهایی باشد فریبنده و گول زن که متهم بشود در آن امین ، و امین گردد خائن ، و تصدیق شود دروغگو، و تکذیب شود راستگو، و سخن گوید در آن رویبضه عرض شد یا رسول الله رويبضه چیست ؟ فرمود شخص سفیه در امور عامه مردم سخن گوید.

(5)(ان بين يدي الساعة فتنا الخ)

در کنز ج 14 ص 229 فرمود پیش از ساعت ظهور فتنه هائی باشد مثل شب تار که صبح کند شخص در آن مؤمن و شب رسد کافر باشد، یا شب کند مؤمن باشد و صبح کند کافر گردد ، بفروشند گروهی اخلاق اسلامی خود را (یعنی از دین دست بردارند برای متاع کمی از دنیا .

در حدیث دیگر فرمود بفروشند دینشان را الخ.

(6) (آن بين يدي الساعة فتنا الخ)

در کنز ص 230 فرمود پیش از ساعت ظهور فتنه هائی باشد مثل پاره های شب تار ، یا مثل پاره های دود سیاه ، بمیرد قلب شخص مثل اینکه بدنش

ص: 365

می میرد، صبح کند در آن مؤمن و شب کند کافر، یا شب مؤمن باشد روز کافر ، در آن ایام گروهی دین و اخلاق خود را به متاع دنیا بفروشند .

(7) (ان بين يدي الساعة الهرج الخ)

در ملاحم سید بن طاووس ص 156 رسول خداصلى الله عليه وسلم فرمود پیش از ساعت ظهور هرج است ، گفتند هرج چیست یا رسول الله ؟ فرمود کشتن ، عرض کردند یا رسول الله بیش از آنچه الآن کشته می شود ؟ فرمود این نیست که کفار شما را بکشند ولكن شخص همسایه خود و برادر خود و پسر عموی خود را می کشد ، عرض کردند یا رسول الله عقل ما با ما هست ؟ فرمود آن زمان عقلها گرفته شود و بجای آن مردمانی باشند که اکثرشان گمان کنند همه چیز هستند(1).

(8) (ان بين يدي الساعة الهرج الخ)

در کنز ج 14 ص 238 فرمود پیش از ساعت ظهور هرج است. گفته شد هرج چیست ؟ فرمود کشتن . و آن کشتن کفار نیست ولكن خود امت بعضی بعض دیگر را بکشند حتی اینکه مرد برادرش را ملاقات می کند پس او را می کشد ، عقلهای اهل آن زمان گرفته شده و بجای آن مردم غبار صفت نشسته ، اکثرشان گمان می کنند بر حق هستند و حال آنکه بر حق نیستند.

(9) (ان الساعة لا تقوم حتى تكون عشر آيات الدخان الخ)

در کنز ج 14 ص 257 فرمود ساعت ظهور برپا نشود تا اینکه ده علامت بوده باشد یکی دود دیگری دجال سوم دابة الأرض چهارم طلوع خورشید (ولایت) از مغرب پنجم خسف و فرو رفتن در مشرق و ششم خسفی در مغرب هفتم خسفی در جزيرة العرب هشتم آمدن عیسی نهم باز شدن يأجوج و مأجوج دهم آتشی که از قعر عدن خارج شود و مردم را به محشر بکشاند ، بیتوته کند با

ص: 366


1- در عقل احادیثی مشابه این ذکر می شود انشاء الله .

ایشان هرجا ایشان بیتوته کنند و استراحت کند با ایشان هرجا ایشان استراحت کنند.

(10) ان للساعة اعلاما الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 224 به ابن مسعود فرمود بدرستی که برای ساعت ظهور علامت هائیست و شرایطی آگاه باش یکی از علامتها و شرائط ساعت ظهور آن است که بچه ها موجب اذیت باشند و باران گرم ببارد، و قبض کنند و بگیرند اشرار گرفتنی.

ای ابن مسعود از علامتها و شرائط ساعت ظهور آن است که دروغگو تصدیق شود و راستگو تکذیب گردد.

ای ابن مسعود از علامتها و شرائط ساعت ظهور آن است که خائن را امین ، و امین را خائن دانند.

ای ابن مسعود از علامتها و شرایط ساعت ظهور آن است که با اشخاص دور و بیگانه وصلت کنند و از ارحام قطع کنند.

ای ابن مسعود از علامتها و شرایط ساعت ظهور آن است که منافقین هر قبیله ای بزرگان ایشان شوند، و بزرگ هر بازاری فجارشان باشند.

ای ابن مسعود از علامتها و شرایط ساعت ظهور آن است که مؤمن در هر قبیله ای ذلیل تر باشد از گوسفند کوچک.

ای ابن مسعود از علامتها و شرایط ساعت ظهور آن است که محرابها را زینت کنند و دلها را خراب نمایند، (حاج آقا حاضر است دویست هزار تومان به محراب مسجدی کمک کند ولی به خویشان فقیرش حاضر نیست دویست ریال بدهد چون اولی اسم دارد و دومی اسمی ندارد)

ای ابن مسعود از علامتها و شرایط ساعت ظهور آن است که مردها به مردها اکتفا کنند (لواط کنند) و زنها به زنها (مساحقه نمایند)

ص: 367

ای ابن مسعود از علامتها و شرایط ساعت ظهور آن است که اطراف مساجد چنان ساختمان شود که مساجد پنهان شوند و منبرها بلند گردد.

ای ابن مسعود از علامتها و شرایط ساعت ظهور آن است که خرابه ها آباد شود و آبادیها خراب گردد.

ای ابن مسعود از علامتها و شرایط ساعت ظهور آن است که آلت لهو و لعب و خوردن شراب ظاهر و علنی باشد.

ای ابن مسعود از علامتها و شرایط ساعت ظهور آن است که خمر و شراب بیاشامند .

ای ابن مسعود از علامتها و شرایط ساعت ظهور آن است که شرطی و پاسبان و غیبت کنندگان و چشمک زدن و در پیش رو عیب گویی کردن زیاد باشد.

ای ابن مسعود از علامتها و شرایط ساعت ظهور آن است که اولاد زنا زیاد باشد.

(11) (ان من أشراط الساعة اخراب العامر الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 235 فرمود یکی از شرایط ساعت ظهور آن است که آبادیها را خراب کنند و خرابه ها را آباد کنند و بوده باشد جنگ فداء (یعنی حال جنگیدن نداشته باشند فدیه بدهند و خود را ذلیل کنند ولی جنگ نکنند) و مرد با امانتش بازی کند چنانچه شتر با شاخه درخت بازی میکند.

(12) (ان من أشراط الساعة أن تقاتلوا اقواما الخ)

در ملاحم سید ص 93 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که از شرایط ساعت ظهور آن است که شماها جنگ کنید با گروهی که صورتشان مثل سپر چکش خورده است و جنگ کنید با گروهی که کفش ایشان از مو باشد (راوی فرموده

ص: 368

اول را دیدم که ایشان ترک بودند (زمان هلاکو) دومی را دیدیم که از کردها هستند)

(13) (ان من اشراط الساعة أن يتدافع الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 210 فرمود از شرایط ساعت ظهور آن است که اهل مسجد همدیگر را دفع کنند و کسی را نیابند که با ایشان جماعت بخوانند.

(14) (ان من أشراط الساعة أن يرفع العلم الخ)

و در کنز ج 14 ص 210 فرمود از شرایط ساعت ظهور آن است که برداشته شود علم و ظاهر شود جهل، و زنا فاش شود، و آشامیده شود خمر، و مردها بروند و زنها بمانند حتی اینکه پنجاه زن یک قیم داشته باشد.

(15) (ان من اشراط الساعة أن يفشو المال الخ)

در کنز ج 14 ص 231 فرمود از شرایط ساعت ظهور آن است که فاش و پراکنده شود مال و زیاد شود قلم (یعنی ارباب قلم) و فاش و پراکنده شود تجارت و ظاهر شود جهل، و بفروشد شخص متاع خود را پس بگوید خیر تا با تاجر بنی فلان مشورت کنم، و در طائفه بزرگ طلب نویسنده کنند و پیدا نشود.

(16) (ان من أشراط الساعة ان يلتمس العلم عند الاصاغر)

در کنز ج 14 ص 210 فرمود از شرایط ساعت ظهور آن است که علم را از کوچک و خردسالان طلب کنند.

(17) (ان من أشراط الساعة دخانا الخ)

در عقائد الامامية ج 3 ص 315 و نوائب الدهور ج 1 ص 211 از مختصر تذکره ص 250 از حذیفه از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود از اشراط ساعت آن است که دودی چهل روز بین مشرق و مغرب را پر کند مؤمنین را شبه زکامی عارض شود و کفار بمنزله مستان باشند دود از بینی و گوش و چشم و دبرشان خارج شود.

ص: 369

(18) (ان من اقتراب الساعة أن تصلي الخ)

در کنز ج 14 ص 211 فرمود از علامات نزدیک ساعت ظهور آن است که پنجاه نفر نماز بخوانند ولی از هیچ یک قبول نشود.

(19)( انها امارات الخ)

در کنز ج 14 ص 235 فرمود از علامات پیش از ساعت ظهور آن است که زود باشد مردی خارج شود (از منزل) پس برنگردد مگر آنکه کفش و تازیانه اش به او خبر دهد آنچه را اهل خانه اش بعد از او انجام داده اند .

(20) (بين يدي الساعة عشر آيات الخ)

در کنز ص 260 فرمود پیش از ساعت ظهور ده علامت است مثل مهره که در نخی باشد که اگر یکی از آنها سقوط کند مابقی پشت سر هم می آید که خروج دجال و نزول عیسی و فتح يأجوج و مأجوج و دابة الأرض و طلوع آفتاب از مغرب و این وقتی است که ایمان نفع نداشته باشد (یعنی وقت توبه گذشته باشد)

(21) (بين يدي الساعة فتن الخ)

در کنز ج 14 ص 210 فرمود پیش از ساعت ظهور فتنه هائیست مثل پارۂ شب تاریک.

(22) (تقوم الساعة والروم اكثر الناس)

در کنز العمال ج 14 ص 217 فرمود بر پا شود ساعت ظهور و حال آنکه اکثر مردم را رومیها تشکیل دهند.

(23) (تقوم الساعة يوم الجمعة الخ)

در کنز ج 14 ص 241 فرمود برپا شود ساعت (ظهور یاقیامت) در روز جمعه و نیست حیوانی جز آنکه در روز جمعه سرش را بالا گرفته از ساعت ترسناک است تا غروب آفتاب.

(24) (تكون بين يدي الساعة ايام الخ)

ص: 370

در کنز ج 14 ص 215 فرمود بوده باشد پیش از ساعت روزگاری که علم بر داشته شود، و جهل نازل شود، و زیاد شود در آن هرج، و هرج یعنی کشتار. (25)(تكون بين يدي الساعة فتن الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 215 فرمود بوده باشد پیش از ساعت ظهور فتنه هائی که مثل پاره های شب تاریک باشد بطوریکه مرد صبح مؤمن باشد و شب کافر ، و شب مؤمن باشد و روز کافر ، گروهی دین خود را به چیز کمی از متابع دنیا بفروشند.

(26) (صلّى بنا رسول الله صلی الله و علیه و آله صلاة الصبح فلما قضى صلاته ناداه رجل متى الساعة الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 557 از علی علیه السلام روایت کند که فرمود رسول خدا صلی الله و علیه و آله نماز صبح را با ما خواند و چون نماز تمام شد مردی صدا زد چه وقت است ساعت - تا آنجا که فرمود - هر وقت ائمه و رهبران ظلم کنند و ستاره شناسی را تصدیق کنند، و قضا و قدر را تکذیب کنند، و امانت را غنیمت دانند ، و صدقه را زیان شمارن الخ.

(27) (عشر بين يدي الساعة خسف الخ)

در کنز ج 14 ص 260 فرمود پیش از ساعت ظهور ده علامت است خسفی(1) در مغرب، و خسفی در مشرق ، و خسفی در جزيرة العرب، و دود، و نزول عیسی بن مریم، و دجال ، و دابة الأرض(2)، و يأجوج و مأجوج ، و بادی که وزیدن گیرد و ایشان را به دریا ریزد، و طلوع آفتاب از مغربش باشد(3).

(28) (عن الساعة فقال عند ایمان بالنجوم و تکذیب القدر)

ص: 371


1- خسف فرو رفتن
2- دابة الأرض یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام
3- مراد طلوع امام زمان است.

در بحار ج 52 ص 188 از رسول خدا سؤال از ساعت ظهور شد فرمود وقتی که ایمان به ستاره آورند و تکذیب قدر کنند.

(29) (لا تقوم الساعة الا على حثالة الناس)

در مستدرک حاکم ج 4 ص 496 و کنز العمال ج 14 ص 248 رسول خدا علیه السلام فرمود برپا نشود ساعت ظهور مگر بر اراذل مردم.

(30) (لا تقوم الساعة الا على شرار الناس)

در مستدرک حاکم ج 4 ص 494 و کنز العمال ج 14 ص 222 رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود برپا نشود ساعت ظهور مگر بر شرار مردم.

(31) (لا تقوم الساعة الانهارا)

در کنز ص 241 فرمود برپا نشود ساعت ظهور مگر در روز .

(32) (لا تقوم الساعة حتى تأخذ أمتی مأخذ الأمم الخ)

در ملاحم سید ص 131 رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه امت من بگیرند روش کفار و قرنهای گذشته را وجب به وجب و ذراع به ذراع (یعنی امت من در آن زمان بدون هیچ کم و زیادی روششان و کردارشان مثل کفار باشد و لباس همان لباس و خوراک همان خوراک و ساختمان همان ساختمان و مرکب همان مرکب و تربیت اولاد همان تربیت و چیزهائیکه شما بهتر از حقیر می دانید)

(33) (لا تقوم الساعة حتى تتخد المساجد طرقا الخ)

در مستدرک حاکم ج 4 ص 524 و کنز العمال ج 14 ص 248 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه مسجدها را راه عبور و مرور قرار دهند ، و تا اینکه مرد به مرد سلام کند بواسطه اینکه همدیگر را می شناسند (نه برای دستور اسلام) و تا اینکه زنها با شوهرشان تجارت کنند برای حرصی که بدنیا دارند و تا اینکه اسب و زن گران شود. (مثل امروزه که مهر زنان به مليون و

ص: 372

قیمت اسب هم ده هزار تومان یا بیشتر رسیده) ولی پس از این ارزان شوند و تا قیامت گران نشوند.

(34) (لا تقوم الساعة حتى تخرج نار من ارض الحجاز الخ)

در بخاری کتاب فتن ص 182 و مستدرک حاکم ج 2 ص 443از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود بر پا نشود ساعت ظهور تا اینکه خارج شود آتشی در حجاز که از روشنی آن گردن شتران در (بصری) دیده شود (بصری محلی است در شام و آتش سوزی چند سال قبل در منی مصداق روشن این حدیث است)

(35) (لا تقوم الساعة حتى ترجعوا حراثين الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 245 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه برگردید و زراعت کنید و تا اینکه مردی قصد کند دختر نبطيه را(1) ازدواج کند برای معیشتش و دختر عموی خود را ترک کند و نظر به او نکند.

(36) (لا تقوم الساعة حتى ترضخ رؤوس اقوام الخ)

در کنز ص 249 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه کوبیده شود سرهای گروهی به ستارهائی از آسمان بواسطه حلال دانستنشان عمل قوم لوط را (یعنی لواط را حلال بدانند)

(37) (لا تقوم الساعة حتى تضطرب اليات نساء دوس الخ)

در بخاری کتاب فتن ص 181 و کنز العمال ج 14 ص207 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه حرکت کند دنبه زنهای دوس (قبیله ابی هریره) بر ذي الخلصه (که اسم خانه ایست در خثعم بنام کعبه اليمانيه) و ذو الخلصة طاغيه دوس است که در جاهلیت عبادت می کردند (یعنی ایشان از دین برگردند بر بت پرستی و اطراف آن خانه که ذي الخلصه است

ص: 373


1- نبط طائفه ای هستند صحرانشین.

طواف کنند (چنانچه از شرح کرمانی مفهوم می شود)

(38) (لا تقوم الساعة حتى تطلع الشمس من مغربها الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 206 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه خورشید از طرف مغرب طلوع کند (مراد طلوع امام زمان بالا است از مکه) و چون طلوع کند از مغرب و مردم ببینند او را همه ایمان آورند و این وقتی است که اگر قبلا ایمان نداشته اند ایمان فعلی ایشان نفعی ندهد.

(39) (لا تقوم الساعة حتى تظهر نار بارض الحجاز الخ)

در ملاحم سید ص 153 رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه ظاهر شود آتشی در زمین حجاز که از روشنی آن گردن شتران در بصری (نام شهریست در شام) دیده شود.

(40) (لا تقوم الساعة حتى تعود ارض العرب مروجا وانهارا الخ)

در مستدرک حاکم ج 4 ص 477 و کنز العمال ج 14 ص 239 و ص 238 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه برگردد زمین عرب به یک زمین پر آب و علفی که حیوانات هرجا خواسته باشند چرا کنند، و تا اینکه سواره سیر کند بین عراق و مکه و از هیچ نترسد مگر گم کردن راه را ، و تا اینکه هرج زیاد شود، گفتند یا رسول الله هرج چیست ؟ فرمود کشتار .

(41) (لا تقوم الساعة حتى تفتح خزائن الخ)

در کنز العمال ج 1 ص 31 فرمود برپا نشود ساعت مگر وقتی که فتح شود خزینه های کسری و قیصر.

(42) (لا تقوم الساعة حتى تفتح مدينة هرقل الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 603 فرمود بر پا نشود ساعت تا اینکه فتح شود شهر هرقل قیصر و اذان بگویند در آن اذان گویان و مالها در آن با سپر تقسیم شود الخبر (هرقل اسم پادشاه روم است و قيصر لقب اوست).

ص: 374

(43) (لا تقوم الساعة حتى تقاتلوا الترك الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 205 و مستدرک ج 4 ص 474 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه با ترک بجنگید آن ترکی که چشمان کوچک و صورت سرخ و بینی پهن دارند مثل اینکه صورتشان سپر چکش خورده است. (در زمان هلاكو واقع شده)

(44) (لا تقوم الساعة حتى تقاتلوا خوزا وكرمان الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 205 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه بجنگید با خون و کرمان از عجمها که صورت سرخ و بینی پهن و چشمان کوچک دارند مثل اینکه صورتشان سپر چکش خورده است و کفشهای ایشان از مو است.

(45) (لا تقوم الساعة حتى تقاتلوا قوما دلف الأنف الخ)

در ملاحم سید ص 94 رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود برپا نشود ساعت ظهور تااینکه جنگ کنید با گروهی که بینی پهن و چشمان کوچک داشته باشند مثل اینکه صورتشان سپر چکش خورده است.

(46) (لا تقوم الساعة حتى تقاتلوا قوما صغار الاعين الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 206 فرمود بر پا نشود ساعت ظهور تا اینکه بجنگید با گروهیکه چشمان کوچک و صورت پهن دارند مثل اینکه چشمانشان چشم ملخ است و مثل اینکه صورتشان سپر چکش خورده است کفشهای از مو دارند و سپرهای محکم با خود دارند تا وقتیکه اسبهای خود را به خرما ببندند (کنایه از اینکه عراق را در تصرف خود در آورند مثل زمان هلاکو)

(47) (لا تقوم الساعة حتى تقاتلوا قوما كان وجوههم الخ)

در ملاحم ص 94و کنز ص245 رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه بجنگید با گروهی که صورتشان مثل سپر چکش خورده است.

(48) (لا تقوم الساعة حتى تقاتلوا قوما نعالهم الشعر)

ص: 375

در ملاحم ص 96 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه بجنگید با گروهی که کفشهایشان از مو است.

(49) (لا تقوم الساعة حتى تقاتلوا اليهود الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 204 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه با یهود مقاتله کنید تا اینکه سنگی که پشتش یهودی پنهان شده بگوید ای مسلمانان این یهودی پشت من پنهان شده بکش او را.

(50)(لا تقوم الساعة حتى تقتل فئتان عظيمتان الخ)

در بخاری کتاب فتن ص 183 از رسول خدا است که فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه دو طائفه بزرگ با هم بجنگند و کشتار زیادی بین ایشان واقع شود که ادعای هر دو یکی باشد، و تا اینکه قریب سی نفر دروغگو برانگیخته شوند و هر یکی گمان کند او رسول الله است ، و تا اینکه علم گرفته شود و زلزله زیاد گردد و زمانها نزدیک شوند، و فتنه ظاهر شود، و هرج که کشتار باشد زیاد گردد، و در بین شما مال زیاد شود ، بطوریکه روان گردد، و حتی اینکه صاحب مال قصد کند صدقه بدهدو کسی از او قبول نکند، و حتی اینکه مردم در ساختمان گردن کشی کنند، و حتی اینکه مردی عبورش به قبری افتد و بگوید ای کاش من بجای او بودم، و حتی اینکه آفتاب از مغربش طلوع کند و چون طلوع نمود و مردم آن را دیدند همه ایمان آورند، ولی آن وقت ایمان نفعی ندهد چون قبلا ایمان نداشته اند الخ.

(51)(لا تقوم الساعة حتى تقتلوا امامكم الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 250 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه بجنگید با امام خود (مثل جنگهائی که با امیرالمؤمنین علیه السلام کردند) و اختلاف کنید با شمشیرهای خود در نتیجه دنیای شما بدست بدترین شما افتد.

(52)(لا تقوم الساعة حتى تكلم السباع الانسان الخ)

ص: 376

در مستدرک حاکم ج 4 ص 467 و کنز ص 212 رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود قسم به کسی که جانم در دست اوست برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه حیوانات درنده با انسان بسخن آیند. و حتی اینکه بند تازیانه و کفش با انسان سخن گوید و او را خبردار کند به آنچه بعد از او اهلش بجای آورند.

(53) (لا تقوم الساعة حتى تكون عشر آيات الخ)

در مستدرک ج 4 ص 428 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله و کنز العمال ج 14 ص 261 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه ده علامت ظاهر شود : خسفی در مشرق، و خسفی در مغرب ، و خسفی در جزيرة العرب، و دجال ، و دود، و نزول عیسی ، و يأجوج و مأجوج ، و جنبنده که دابة الأرض باشد، و طلوع آفتاب از مغربش، و آتشی که از ته عدن خارج شود که مردم را به محشر سوق دهد جمع کند ذر و مور را.

(54) (لا تقوم الساعة حتى تلحق قبائل الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 208 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه چند قبیله از امت من ملحق به مشرکین شوند، و تا اینکه بتها پرستش شوند، و زود است که بوده باشد در امت من سی نفر دروغگو که همه گمان کنند که او پیغمبر است و حال آنکه من خاتم انبیاءام و پیغمبری بعد از من نیست .

(55) (لا تقوم الساعة حتى تملأ الأرض ظلما الخ)

در مستدرک حاکم ج 4 ص 557 رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود برپا نشود ساعت ظهور مگر وقتی که زمین پر شود از ظلم و جور و دشمنی پس مردی از اهل بیت من خارج شود و پر از عدل و داد کند چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد.

(56) (لا تقوم الساعة حتى تناكر القلوب الخ)

در کنز ج 1 ص 249 فرمود بر پا نشود ساعت ظهور تا اینکه دلها باهم

ص: 377

دشمن باشند، و گفتارها مختلف باشد، و برادر پدر و مادری با هم دردین مختلف باشند.

(57) (لا تقوم الساعة حتى تنصب الأوثان الخ)

در کنز ج 14 ص 250 فرمود بر پا نشود ساعت ظهور تا اینکه بتها منصوب گردد (شاید مراد مجسمه ها باشد که در شهرها متداول بوده و هست و اول کسی که نصبش کرده اهل قلعه ای بوده از تهامه.

(58) (لا تقوم الساعة حتى تنفي المدينة شرارها)

در کنز ج 14 ص 250 فرمود بر پا نشود ساعت ظهور تا اینکه مدینه بدهایش را از خود دور سازد.

(59)(لا تقوم الساعة حتى لا يبقى على وجه الأرض الخ)

در مستدرک ج 4 ص 495 و کنز ج 4 ص 247 رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود برپانشود ساعت ظهور تا اینکه باقی نماند روی زمین کسی که خدا به او حاجتی داشته باشد، و حتی اینکه با زن در روز علنی در وسط راه زنا کنند و احدی انکار نکند و تغیر ننماید، و خوبها که مثل عمر و ابوبکر باشند در بین شما بگویند کمی از وسط راه کنار شود و اینطور که شنیده شده در خارج از ممالک اسلامی این کار عملی شده و الحمد لله که فرمایش پیغمبر اسلام بعد از هزار و چهارصد سال مصداق پیدا کرده)

(60) (لا تقوم الساعة حتى لا يحج البيت)

در کنز ج 14 ص 223 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه حج خانه خدا نشود.

(61) (لا تقوم الساعة حتى لا يعبد الله في الأرض قبل ذلك بمائة سنة)

در کنز ج 14 ص 244 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه از صد سال قبل خدا عبادت نشود.

ص: 378

(62) (لا تقوم الساعة حتى لا يقال في الأرض الله الله)

در مستدرک ج 4 ص 494 و ص 495 وکنز ص 222 رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود برپا نشود (ساعت ظهور) تا اینکه گفته نشود در زمین خدا خدا.

(63) (لا تقوم الساعة حتى لا يقال في الأرض لا اله الا الله)

در مستدرک ص 494 و ص 495 رسول الله صلى الله عليه وسلم فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه گفته نشود در زمین لا اله الا الله .

(64) (لا تقوم الساعة حتى يأخذ الله شريطته من اهل الارض الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 247 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه خداوند خوبها را از اهل زمین بگیرد، پس باقی مانند احمقها که نه معروفی را شناسند و نه منکری را.

(65) (لا تقوم الساعة حتى يبعث دجالون الخ)

در کنز ج 14 ص 204 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه برانگیخته شوند دجالها نزدیک به سی نفر که همه گمان کنند او رسول الله است.

(66) (لا تقوم الساعة حتى يتباهى الناس في المساجد)

در کنز ج 14 ص 222 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه مردم درمسجدها با هم مباهات و فخر کنند.

(67) (لا تقوم الساعة حتى يتسافد الناس الخ)

در کنز ج 14 ص 246 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه مردم مثل بهائم در راهها روی هم روند (و لواط یا زنا کنند)

(68) (لا تقوم الساعة حتى يتغاير على الغلام كما يتغاير على المرا

در کنز ج 14 ص 249 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه بر پسران رشک برند چنانچه بر زنان رشک برند.

(69) (لا تقوم الساعة حتى يتقارب الزمان الخ)

ص: 379

در کنز ج 14 ص 202 و ص228 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه زمانها نزدیک شوند پس سال مثل ماه شود، و ماه مثل هفته شود ، و هفته مثل یک روز شود، و روز مثل ساعت باشد، و ساعت مثل آتش زدن هیزم باشد.

(70) (لا تقوم الساعة حتى يجتمع كل مؤمن بالكوفة)

در غیبت طوسی ص 273 دارد که بر پا نشود ساعت ظهور تا اینکه همه مؤمنین در کوفه جمع شوند.

(71) (لا تقوم الساعة حتى يجعل كتاب الله عارا الخ)

در کنز ج 14 ص 244 فرمود بر پا نشود ساعت ظهور تا اینکه کتاب خدا (قرآن) عار باشد، و اسلام غریب باشد ، و دشمنی بین مردم ظاهر شود، و علم گرفته شود، و زمانه پیر کند، و عمر بشر کوتاه باشد، و کم می شود چهارپایان و ثمرات ، و متهمین امین می شوند، و امناء متهم می شوند، و دروغگو تصدیق می شود، و راستگو تکذیب می گردد ، و قتل و کشتار زیاد می شود ، و بالاخانه ها بناء می شود ، و در بلندی از هم سبقت می گیرند، و صاحبان اولاد محزون می شوند، و بی بچه ها خوشحال می گردند ، و زنا (و یا ظلم) و حسد و بخل زیاد شود، و مردم هلاک شوند، و متابعت هوی کنند، و به ظن قضاوت و حکم کنند (و حال آنکه بغير علم قضاوت نمی توان کرد) و باران زیاد باشد ولی ثمره کم باشد، و علم کم داده شوند، و جهل زیاد، و بچه موجب آزار و اذیت رسان باشد، و زمستان گرم باشد (که خود بلائی است) و تا اینکه فحشاء و منکرات آشکار باشد، و زمین گرفته شود گرفتنی ، و برپا خیزند خطباء به دروغ گفتن و حق مرا قرار دهند برای شرار امت من، پس هرکس ایشان را تصدیق کند و راضی باشد بوی بهشت را نشنود.

(72) (لا تقوم الساعة حتى يحسر الفرات عن جبل من ذهب الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 203 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه کشف

ص: 380

شود در فرات کوهی از طلا که کشته شوند مردم برای خاطر آن از هر صدنفر نودو نه نفر پس هر مردی بگوید شاید من نجات یابم.

و احادیثی به این مضمون در طلا و فرات خواهد آمد ان شاء الله .

(73) (لا تقوم الساعة حتى يحمل الرجل الخ)

در کنز العمال ج 1 ص 31 فرمود برپا نشود ساعت تا اینکه مردی یک همیان مال بردارد و دور زند و کسی را پیدا نکند که آن مال را قبول کند پس بر زمین زند و بگوید ای کاش نبودی ای کاش خاک بودی.

(74) (لا تقوم الساعة حتى يخرج رجل من قحطان يسوق الناس بعصاه)

در بخاری کتاب فتن ص 182 رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود بر پا نشود ساعت ظهور تا اینکه خارج بشود مردی از قحطان(1) که مردم را با عصایش سوق دهد .

(75) (لا تقوم الساعة حتى يخرج قوم يأكلون بالسنتهم كما يأكل البقر بالسنتها)

در کنز العمال ج 14 ص 245 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه خارج شوند گروهی که با زبانشان چیزی خورند چنانچه گاو با زبانش می خورد.

(76) (لا تقوم الساعة حتى يخرج الناس من المدينة إلى الشام يبتغون الصحة)

در کنز ج 14 ص 249 فرمود بر پا نشود ساعت ظهور تا اینکه خارج شوند مردم از مدینه بسوی شام بروند برای طلب صحت (و هواخوری)

(77) (لا تقوم الساعة حتى يخرج نحو من ستين كذابا كلهم يقولون انا نبی)

در بحار ج 52 ص 209 و غیبت طوسی ص 266 از رسول خداصلی الله و علیه و آله است که فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه خارج شوند شصت نفر دروغگو و همه بگویند من پیغمبرم.

(78) (لا تقوم الساعة حتى يدبر الرجل خمسين امرأة)

ص: 381


1- قحطان پدر قبیله ایست . (منتهی الارب)

در کنز ج 14 ص 248 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه تدبیر پنجاه زن بدست یک مرد باشد.

(79) (لا تقوم الساعة حتى يدل الحجر على الرجل اليهودي الخ)

در کنز ج 14 ص 245 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه سنگ راهنمایی کند بر مرد یهودی ... و بگوید ای بنده خدا این همان است که طلبش می کردی.

(80) (لا تقوم الساعة حتى يذهب الحياء من الصبيان والنساء الخ)

در بحار ج 6 ص 315 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که بر پا نشود ساعت

(ظهور) تا حیاء از بچه ها و زنها برود، الخ.

(81) (لا تقوم الساعة حتى يسوق الناس رجل من قحطان)

در الامام المهدی ج 1 ص 64 از کتاب (بدء والتاریخ) ابی زید ص 183 روایت کند که فرمود برپا نشود ساعت تا اینکه سوق دهد مردم را مردی از قحطان.

(82) (لا تقوم الساعة حتى يسيل واد من أودية الحجاز بالنار الخ)

در ملاحم سید ص 159 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود بر پا نشودساعت ظهور تا اینکه روان شود بیابانی از بیابانهای حجاز به آتش که روشنائی دهد بسبب آن گردن شتران در بصری (شهریست در شام) در آتش گذشت اخبار این باب .

(83) (لا تقوم الساعة حتى يظفر الفاجر الخ)

در بحار ج 6 ص 315 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که بر پا نشود ساعت ظهور تا اینکه بلند پروازی کند فاجر و عاجز شود منصف ، و مقرب شود بی حیاء ، و عبادت را استطاله دانند بر مردم ، و صدقه را غرامت دانند و امانت را غنیمت شمارند، و نماز با منت بخوانند.

(84) (لا تقوم الساعة حتى يظهر الفحش والبخل الخ)

ص: 382

در کنز العمال ج 14 ص 242 فرمود قسم به کسی که جانم بدست اوست برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه ظاهر بشود فحش و بخل و خیانت کند امين ، و مؤتمن شود خائن، و هلاک شود وعول و ظاهر گردد تحوت ، گفته شد وعول کیست و تحوت چیست ؟ فرمود وعول وجوه مردم هستند و تحوت کسانیکه زیر پای ایشان بودند (یعنی مردمان حسابی از بین می روند و مردمان بی اعتبار روی کار می آیند)

(85) (لا تقوم الساعة حتى يظهر الفحش والتفحش الخ)

در مستدرک حاکم ج 4 ص 513 فرمود قسم به کسی که جان محمد بدست اوست بر پا نشود ساعت ظهور تا اینکه ظاهر شود فحش و طلب کننده فحش و بد همسایگی و قطع رحم و تا اینکه خیانت کند امین و امین دانند خائن را الخبر.

(86) (لا تقوم الساعة حتى يعز الله فيه ثلاثا)

در کنز العمال ج 14 ص 249 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه عزیز کند خداوند در آن سه چیز را، یکی درهم حلال ، و دیگری علم نافع ، و سوم برادری که برای خدا باشد.

(87) (لا تقوم الساعة حتى يغلب اهل القفيز على قفيزهم الخ)

در کنز ج 14 ص 250 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه غلبه کرده شود اهل قفیز بر قفیزشان، و اهل مد (وزن خاص است) بر مدشان، و اهل کیل بر کیلشان، و اهل دینار بر دینارشان، و اهل درهم بر درهمشان، و برگردانند مردم را به بلادشان (شاید یکی از مصادیق این حدیث در همین زمان ما باشد که ایرانیهای ساکن عراق را اموال و هستی ایشان را گرفتند و به بلادشان برگردانیدند)

(88) (لا تقوم الساعة حتى يفتح الله على المؤمنين الخ)

در کنز ج 14 ص 250 فرمود بر پا نشود ساعت ظهور تا اینکه فتح کند خدا

ص: 383

برای مؤمنین قسطنطنیه و رومیه را بواسطه تسبیح و تکبیر (سبحان الله و الله اکبر گفتن)

(89) (لا تقوم الساعة حتى يقاتل المسلمون الترك الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 205 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه بجنگند مسلمانان باترک و آنها گروهی هستند که صورتهایشان مثل سپر چکش خورده است لباس و پاپوش ایشان مو است.

(90) (لا تقوم الساعة حتى يقاتل المسلمون اليهود الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 208 فرمود بر پا نشود ساعت ظهور تا اینکه بجنگند مسلمانان با يهود و ایشان را بکشند تا اینکه یهود می آید پشت سنگ یا درختی پنهان می شود ، سنگ و درخت بنطق آیند و بگویند ای مسلمان و ای بنده خدا ، این یهودیست پشت من مخفی شده بیا او را بکش ، مگر درخت (غرقد) که آن از درخت یهود است.

(91) (لا تقوم الساعة حتى يقبض العلم الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 204 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه گرفته شود علم و زیاد شود زلزله ها ، و نزدیک شود زمان ، و ظاهر شود فتنه ها، و زیاد شود هرج یعنی کشتار.

(92) (لا تقوم الساعة حتى يقتتل فئتان الخ)

در کنز ج 14 ص 204 فرمود بر پا نشود ساعت ظهور تا اینکه دو طائفه بزرگ همدیگر را بکشند و حال آنکه ادعای هر دو یکی باشد (هر دو مسلمان باشند مثل جنگ صفین)

(93) (لا تقوم الساعة حتى يقتل الرجل اخاه)

در کنز ج 14 ص 238 فرمود بر پا نشود ساعت ظهور تا اینکه مرد برادر خود را بکشد.

ص: 384

(94) (لا تقوم الساعة حتى يقوم قائم الحق الخ)

در دلائل الامامه طبری ص240 و بحار ج 51 ص 65 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود بر پا نشود ساعت (ظهور) تا اینکه قائم بحق قیام کند و این وقتی است که خداوند به او اذن دهد کسی که متابعت او کند نجات یابد و کسی که تخلف کند هلاک شود الله الله ای بندگان خدا بروید بطرف او ولو با سینه از روی یخ باشد که او خلیفه خدا و خليفه من است.

(95) (لا تقوم الساعة حتى يكثر فيكم المال الخ)

در کنز ج 14 ص 204 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه زیاد شود در شما مال و مثل آب جاری شود و صاحب مال قصد کند صدقه بدهد و کسی از او قبول نکند و بگوید محتاج نیستم.

(96) (لا تقوم الساعة حتى يكثر الهرج قيل وما الهرج ؟ قال القتل)

در کنز العمال ج 14 ص 238 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه زیاد شود هرج ، گفته شود هرج چیست ؟ فرمود قتل و کشتار.

(97) (لا تقوم الساعة حتى يكون الزهد رواية والورع تصعا)

در کنز ج 14 ص 223 فرمود بر پا نشود ساعت ظهور تا اینکه زهد روایت و سخنی باشد و ورع تصنعی باشد (یعنی به تكلف خود را به ورع دارد)

(98) (لا تقوم الساعة حتى يكون السلام على المعرفة الخ)

در کنز ج 14 ص 246 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه بوده باشد سلام بر حساب شناسائی (یعنی هرکس را بشناسد سلام دهد خدا منظور نباشد) و تا اینکه مسجدها را راه عبور و مرور قرار دهند و برای خدا سجده در آن نشود، و تا اینکه کودکی پیر مردی را قاصد و پستچی قرار دهد بین مغرب و مشرق ، و تا اینکه تاجر مشرق و مغرب را بپیماید و ربحی بدست نیاورد.

(99) (لا تقوم الساعة حتى يكون الولد غيظا و يفيض الايام فيضا الخ)

ص: 385

در کنز العمال ج 14 ص 249 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه بوده باشد بچه موجب اذیت و روزگار مثل آب جریان داشته باشد ، و اشخاص شریف خشمگین شوند. و کوچکان به بزرگان جرأت جسارت داشته باشند، و اشخاص پست جرات بر اشخاص کریم پیدا کنند.

(100) (لا تقوم الساعة حتى يلتمس رجل من اصحابی كما تلتمس الضالة

فلا يوجد)

در کنز ص 249 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه طلب کنند مردی از اصحاب من را مثل اینکه گمشده را طلب می کنند پس پیدا نکنند (یعنی وقتی قدر اصحاب من دانسته شود که احدی از ایشان باقی نمانده باشد)

(101) (لا تقوم الساعة حتى یلی اثناعشر امیرا یعنی من قریش)

در ملاحم ص 122 رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه بیایند پی در پی دوازده امیر (یعنی از قریش)

(102) (لا تقوم الساعة حتى يلي (الناس) رجل من أهل بیتی یواطیء اسمه

اسمی)

در فرائد السمطین ج 2 ص 327 از عبدالله از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که برپا نشود ساعت تا وقتی که حکومت کند مردم را مردی از اهل بیت من که اسمش موافق اسم منست.

(103) (لا تقوم الساعة حتى يمر الرجل بقبر الرجل فيقول ياليتني مكانه)

در بخاری کتاب فتن ص 181 وکنز ج 14 ص 223 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه مرور کند مردی به قبر مردی و بگوید کاش من بجای تو بودم .

(104) (لا تقوم الساعة حتى يمطر الناس مطرا لا تكن منه الخ)

در کنز ص248 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه مردم را بارانی رسد

ص: 386

که خانه های گلی ایشان را نگاه ندارد، و نگاه داشته نشود از آن باران مگر خانه های موئی.

(105) (لا تقوم الساعة حتى يملك الناس رجل من الموالي يقال له جهجاه)

در کنز ص 248 فرمود بر پا نشود ساعت ظهور تا اینکه مالک شود مردم را مردی از غلامان که او را جهجاه گویند (در جیم گذشت رجوع شود)

(106) (لا تقوم الساعة حتى ينزل عيسى الخ)

در کنز ج 14 ص 337 فرمود بر پا نشود ساعت ظهور تا اینکه عیسی بن مریم نازل شود و حاكمی باشد با عدالت، و اما می باشد عادل ، صلیب را بشکند و خنزیر را بکشد و فراوان شود مال بطوریکه دیگر کسی آن را قبول نکند.

(107) (لا تقوم الساعة على احد يقول لا اله الا الله)

در کنز ص 244 فرمود برپا نشود ساعت بر احدی که بگوید لا اله الا الله .

( 1/107) (عن البهائي في کشکوله : قال النبي صلی الله و علیه و آله: لا تقوم الساعة على أمتي حتى يخرج قوم منهم يحلقون للذكر واسمهم الصوفيّة هؤلاء ليسوا بأمّتی بل إنّهم يهود أمّتي يرفعون أصواتهم بالذكر يظنون انهم على طريق الابرار بل اضّل من الكفّار لهم شهقة كشهقة الحمار وقولهم كقول الابرار وعملهم عمل الفجّار، هم ينازعون العلماء ليس لهم ایمان وهم معجبون بأعمالهم ليس لهم من عملهم إلّا التعب)

از کشکول مرحوم شیخ بهائی نقل شده که پیغمبر صلی الله و علیه و آله فرمود ساعت ظهور برپا نشود مگر وقتی که جماعتی خروج کنند که دور هم جمع شده اند برای ذکر گفتن و اسمشان صوفیه است ایشان امت من نیستند بلکه ایشان یهود أمت من هستند صداهای خود را بلند می کنند به ذکر گفتن و خیال می کنند ایشان به راه خوبان رفته اند، بلکه ایشان گمراه تر از کفارند، برای ایشان صدائیست مثل صدای خر، و گفتارشان گفتار خوبان است و عملشان عمل فجّار، با علماء نزاع

ص: 387

کنند ، نباشد برای ایشان ایمانی ، بعمل خود تکبر کنند، و از عمل خود جز رنج و تعب چیزی نداشته باشند.

و در زمان حدیث 63 مناسب مقام گذشت.

(108) (لا تقوم الساعة على رجل يقول لا اله الا الله ويامر بالمعروف وينهى عن المنكر)

در مستدرک حاکم ج 4 ص 495 و کنز العمال ج 14 ص 244 فرمود برپا نشود ساعت بر مردی که بگوید لا اله الا الله و امر به معروف و نهی ازمنکر کند.

(109) (لا يقوم الساعة حتى يملك الارض رجل من الخ)

در فرائد السمطین ج 2 ص 324 از ابی سعید خدری از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود بر پا نشود ساعت تا اینکه مالک شود زمین را مردی از اهل بيت من که پیشانی گشاده و بینی کشیده دارد، پر کند زمین را از عدل همانطوریکه پر شده بود از ظلم تا هفت سال.

(110) (لا يقوم الساعة حتى يملك رجل من أهل بيتي الخ)

در فرائد السمطین ج 2 ص 318 از ابی هریره از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که بر پا نشود ساعت تا مالک شود مردی از اهل بیت من فتح کند قسطنطنیه و دیلم را و اگر باقی نماند مگر یک روز خداوند آن را طولانی کند تا آنجا را فتح کند.

(111) (لا يقوم القائم حتى تفقأ عين الدنيا الخ)

در بحار ج 52 ص 226 امیرالمؤمنین صلى الله عليه وسلم فرمود برپا نشود قائم تا اینکه چشم دنیا را کور کند و ظاهر شود سرخی در آسمان و آن اشک چشم ملائکه است که حمله عرش اند بر اهل زمین.

(112) (لن تقوم الساعة حتى يسود كل قبيلة منافقوها)

در کنز ص 219 فرمود هرگز بر پا نشود ساعت ظهور تا اینکه منافقین هر قبیله و فامیلی بزرگ ایشان گردد.

ص: 388

(113) (من أشراط الساعة انتفاخ الاهلة)

در ملاحم سید ص 160 رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود از شرائط ساعت ظهور آن است که اول ماه باد کرده باشد و درشت دیده شود.

(114) (من اشراط الساعة أن ترى الرعاه رؤوس الناس الخ)

در کنز ص 240 فرمود از شرایط ساعت ظهور آن است که ببینی چوپانهارئيس مردم شده اند.

(115) (من أشراط الساعة ان يؤتمن الخائن ويخون الامین)

در کنز ص240 فرمود از شرایط ساعت ظهور آن است که خائن را امین دانند و امین را نسبت به خیانت دهند.

(116) (من اشراط الساعة ان يملك من ليس أهلاً الخ)

در کنز ص 240 فرمود از شرایط ساعت ظهور آن است که مالک شود کسی که اهلیت نداشته مالک گردد و اشخاص پست بلند شوند و اشخاص بلند پست گردند.

(من اشراط الساعة دخانا الخ) تقدم (ان من اشراط الساعة دخانا الخ).

(117) (من اشراط الساعة سوء الجوار الخ)

در کنز ص240 فرمود از شرایط ساعت ظهور بدرفتاری با همسایگان ، و قطع ارحام ، و معطل نمودن شمشیرها از جهاد، و صید کردن دنیا است بدین .

(118) (من أشراط الساعة الفحش والتفحش الخ)

در کنز ص 220 و ص 240 فرمود از شرایط ساعت ظهور فحش دادن و فحش شنوانيدن، و قطع رحم و خائن دانستن امین، و امین دانستن خائن است.

(119) (من أشراط الساعة كثرة القراء الخ)

در تحف العقول ص 41 فرمود از اشراط ساعت (ظهور) است که قرّاء و

ص: 389

خوانندگان زیاد باشند و فقهاء کم و امراء زیاد باشند و امناء كم، و باران زیاد باشد و نباتات کم.

(120) (من اعلام الساعة أن يكون الولد غيظا والمطر قيظا الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 241 فرمود از علائم ساعت ظهور آن است که بچه موجب آزار و اذیت باشد، و باران گرم ببارد، و اشرار بجریان افتند ، و دروغگو تصدیق و راستگو تکذیب شوند، خائن را امین و امین را خائن دانند، و منافقین هر فامیلی و فجار هر بازاری بزرگ شوند و آقائی کنند، پس محرابها را زینت کنند و دلها را خراب نمایند، و مردها به مردها اکتفا کنند و زنها به زنها (مردها بواسطه لواط و زنها بواسطه مساحقه) و آبادیهای دنیا خراب شود و خرابی های آن آباد گردد، و بدگمانی و رباخواری ظاهر شود، و آلت لهو (و كبول(1)) و شرب خمر ظاهر شود ، و پاسبان و اشاره کنندگان به گوشه چشم و غیبت نمودن زیاد شود.

(121) (من اقتراب الساعة اذا كثر خطباء منابركم الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 241 فرمود از (علامات) نزدیکی ساعت ظهور وقتی است که خطباء منبری شما زیاد باشند، و علماء شما اتکاء به سلاطین شما داشته باشند پس حلال کنند برای ایشان حرام را، و حرام کنند برای ایشان حلال را، پس فتوا دهند ایشان را به آنچه می خواهند، و یاد بگیرند علماء شما برای اینکه دنانير و دراهم شما را حلال کنند، و قرآن را اسباب تجارت خود بگیرند.

(122) (من اقتراب الساعة أن يرى الهلال قبلا(2) الخ)

ص: 390


1- و كبول از کبل به معنای پوستین و قید بزرگ که بر پای زندانی نهند آمده ، کدام مراد است خدا می داند.
2- قبلا ای ساعة ما يطلع لعظمه ووضوحه من غير ان يتطلب . (النهاية)

در کنز ص 220 فرمود ار (علامات) نزدیکی ساعت ظهور آن است که هلال دیده شود در ساعت طلوعش بواسطه بزرگی و روشنی آن، پس گفته شود دو شبه است ، و دیگر آنکه مساجد را راه قرار دهند، و دیگر آنکه موت فجأه ظاهر شود.

(123) (من اقتراب الساعة كثرة القطر الخ)

در کنز ص220 فرمود از (علامات) نزدیکی ساعت ظهور آن است که باران زیاد باشد و گیاه کم، و خواننده زیاد باشد و فقهاء كم، و فرمانده زیاد باشد و امناء كم.

(124) (من اقتراب الساعة هلاك العرب)

در کنز ص 220 فرمود از (علامات) نزدیکی ساعت ظهور هلاک شدن عرب است.

«ساکت»

در سکوت خواهد آمد.

«ساکن باش»

ساکن باشید مادامیکه آسمانها و زمین ، ساکن هستند الخ . در خروج کنندگان حدیث 18 گذشت.

در بحار ج 52، ص 188 حسین بن خالد گفت خدمت حضرت رضا علیه السلام عرض کردم عبدالله بن بکیر حدیثی نقل می کند و تأویل می کند من دوست داشتم آن را خدمت شما عرضه بدارم، حضرت فرمود چیست آن حديث ؟ عرض کردم ابن بکیر مرا حديث کرد از عبید بن زراره که گفت خدمت حضرت صادق علیه السلام بودم در ایامی که محمد بن عبدالله بن حسن خروج کرده بود که ناگاه مردی از اصحاب ما وارد شد و عرض کرد فدایت شوم محمد بن عبدالله خروج

ص: 391

کرده و مردم هم با او هستند چه می فرمائید خروج با او را ؟ حضرت صادق علیه السلام فرمود ساکن باش مادامیکه آسمان و زمین ساکنند، پس عبدالله بن بکیر گفت اگر اینطور باشد که تا اسمان و زمین ساکنند خروجی نباشد پس هیچ وقت نه قیامی هست و نه خروجی ؟ حضرت رضا علیه السلام فرمود حضرت صادق علیه السلام راست فرموده ولی عبدالله بن بکیر نفهمیده مراد حضرت صادق را ، چون مراد حضرت صادق که فرمود ساکن باش تا آسمان ساکن است یعنی آسمان ساکن است از نداء و زمین ساکت است از خسف یعنی فرو بردن لشکر سفیانی (چون نداء آسمانی و فرو بردن زمین لشکر سفیانی را از علامات حتمی است تا این دو نباشد خروج حضرت حجت نیست تا خروج حضرت نباشد خروج دیگران معنا ندارد).

در روضه کافی حدیث 453 حضرت صادق علیه السلام به سدیر فرمود ای سدیر ملازم باش خانه خود را و پلاسی باش از پلاسهای خانه ات ، و ساکن باش مادامیکه شب و روز ساکنند تا وقتی که خبردار شوی سفیانی خروج کرده پس آن وقت بیا بسوی ما ولو پیاده باشی (و در پلاس اخباری گذشت مراجعه شود)

«سال»

یک سال مانند یک ماه . در اُمت حديث 25 گذشت .

و سالهای فریبنده و در کنز العمال ج 14 ص 229 فرمود پیش از خروج دجال سالهائیست فریبنده که راستگو تکذیب می شود و دروغگو تصدیق، و امین را نسبت به خیانت دهند و خائن را امین دانند، و رویبضه در آنوقت سخن گوید ، گفته شود رويبضه چیست ؟ فرمود شخص فاسق و معصیت کار در کارهای مردم سخن

ص: 392

گوید (در رویبضه اخباری به این مضمون گذشت رجوع شود)

در کنز ص 230 فرمود پیش از ساعت ظهور سالهایی باشد که آسمان از باران خودداری کند (در ساعت حدیث 3 گذشت رجوع کن)

در کنز ص 231 فرمود پیش از خروج مسیح دجال سالهایی باشد فریبنده که راستگو تکذیب و دروغگو تصدیق شود ، و خائن را امین و امین را خائن دانند . و رویبضه یعنی شخص پست از قبل مردم سخن گو باشد.

در کنز ص 231 ایضا فرمود پیش از دجال سالهایی باشد فریبنده ، باران زیاد باشد و گیاه کم، و راستگو تکذیب شود و دروغگو تصديق ، و خائن را امین دانند و امین را خائن. و رویبضه بنطق آید ، گفته شد یارسول الله رويبضه چیست ؟ فرمود کسی که اعتنائی به او نیست. )

در کنز ص253 فرمود سالی نیست مگر آنکه بعدش بدتر خواهد شد. در حدیث دیگر فرمود هیچ سالی نیست مگر آنکه خیر کم شود و شر زیاد.

در کنز ص 254 فرمود نیاید بر شما سالی و نه روزی جز آنکه بعدش بدتر باشد.

در کنز ص256 فرمود نیاید بر شما سالی مگر آنکه آن بدتر باشد از دیگری.

در غیبت نعمانی ص 278 از اصبغ بن نباته روایت کند که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود پیش از قيام قائم سالهائیست فریبنده ، راستگو در آن زمان تکذیب می شود و دروغگو تصدیق می شود ، ماحل یعنی مکار در آن مقرب باشد.

در حدیث دیگر فرمود رويبضه سخنگو باشد ، عرض کردم رویبضه و ماحل چیست ؟ فرمود آیا قرآن نخوانده اید فرمایش خدا و «وَهُوَ شَدِيدُ الْمِحَالِ» و فرمود یعنی مکر و حیله . پس عرض کردم ماحل چیست ؟ فرمود مراد مکار است.

ص: 393

«سایه»

در كفاية الخصام ص 684 از امام هشتم در ذیل حدیثی سؤال می شود قائم شما کیست ؟ می فرماید کسی که او را سایه نباشد.

سایه بان»

مسجدها را خراب کند و مثل سایه بان حضرت موسی بنا کند، در قائم حدیث 30 و 36 و 84 خواهد آمد.

«سؤال»

بیاید بر مردم زمانیکه هرکس سؤال کند از مردم زندگی نماید و اگر ساکت نشیند بمیرد. در زمان حدیث 52 گذشت.

«سباع»

در درنده گذشت.

«سبب غیبت حضرت»

در اكمال الدین ص 447 ابی بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود ولادت صاحب این امر بر مردم پوشیده است تا اینکه وقت خروجش بیعت احدی بر گردنش نباشد .

در اكمال الدین ص 447 از جمیل بن صالح از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود مبعوث می شود قائم در حالیکه بیعت احدی بر گردنش نباشد .

در ص448 از هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود قیام

ص: 394

می کند قائم علیه السلام در حالیکه بر گردنش بیعتی برای احدی نباشد.

و به این مضامین احادیث بسیار است.

و در چند حدیث در اكمال ص 449 نقل شده که برای قائم غیبتی است گفته شد چرا سبب چیست ؟ فرمود می ترسد بر نفس خود.

ایضا در اكمال ص 449 در حديث عبد الله بن الفضل هاشمی امام صادق علیه السلام فرمود برای صاحب این امر غیبتی است که ناچار باید واقع شود تا به شک افتد هرکس باطل است. راوی عرض کرد چرا فدایت شوم؟ فرمود بجهتی که ما مأذون نیستیم در کشف آن برای شما ، عرض کرد وجه حکمتش چیست در غیبت او ؟ فرمود... سببش معلوم نمی شود مگر بعد از ظهورش چنانچه آنچه را خضر بجا آورد از سوراخ نمودن کشتی و کشتن کودک و ساختن دیوار برای موسی معلوم نشد مگر وقت جدا شدن ایشان از همدیگر.

در بحار ج 52، ص90 امام باقر علیه السلام فرمود وقتی خداوند کراهت داشته باشد که ما مجاور گروهی باشیم ما را از بین ایشان دور می کند.

در بحار ج 52 ص 98 در حدیث ابی خالد کابلی دارد که سؤال از اسم قائم علیه السلام شد امام باقر علیه السلام فرمود ای ابا خالد سؤال کردی از امری که اگر بنی فاطمه بشناسند او را هرآینه او را قطعه قطعه می کنند.

در نوائب الدهور ج 3 ص 358 در ذیل حدیث على بن مهزیار سبب مستور بودن آن حضرت را این طور نقل کرده که خود حضرت فرمود شما زیاد کردید مالهای خودتان را و به مال و ثروت رسیدید و به ضعیفان از اهل ایمان تکبر کردید و رحمهائی که در میان شما بود قطع کردید پس چه عذریست برای شما الخ.

در بحار ج 52 ص 90 امام صادق علیه السلام به سدیر می فرماید بدرستی که برای قائم ما غیبتی است که مدتش طولانی است سدير عرض کرد برای چه فرمود

ص: 395

خداوند ابا کرده جز آنکه سنتهای پیغمبران را از جهت غائب بودن ایشان در او جاری سازد (یعنی همین طور که در انبیاء گذشته غیبت بوده باید برای حضرت حجت هم غیبت باشد) الخ.

در بحار ج 52 ص 97 در ذیل حدیث 19 سؤال شد چرا امیر المؤمنين علیه السلام بامخالفین خود جنگ نکرد در مرحله اول ، امام صادق علیه السلام جواب فرمود برای یک آیه که در قرآن بود (و آن آیه 25 از سوره فتح است « لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا»یعنی اگر شما عناصر کفر و ایمان از هم جدا می گشتید همانا آنان که کافرند به عذاب دردناک معذب می ساختیم . سؤال می شود تزایل ایشان چیست ؟ فرمود مؤمنین در صلب كفار، همین طور قائم هرگز ظاهر نشود تا اینکه مؤمنین از صلب كفار خارج شوند الخ.

«سبب مرگ حضرت »

در ملاحم ص 71 دارد که تابوت سکینه از بحيرة طبریه بدست حضرت ظاهر شود و در بیت المقدس جلوی روی خود بگذارد چون یهود نگاهشان به آن افتد مسلمان شوند مگر اندکی ، پس از آن حضرت بمیرد.

در قحطانی حدیث 10 خواهد آمد که در فراش خود بمیرد.

در برهان متقی ص 132 دارد که هفت سال زندگی کند پس بمیرد.

در ملاحم سید بن طاووس ص 79 باب 179 فرمود بلی مردی از ما در آخر الزمان چهل سال سلطنت کند تا آنجا که فرمود پس در اعماق(1) از غم و اندوه بمیرد.

و ايضا در ص 80 باب 182 دارد که چهل سال سلطنت می کند پس در عمق (که شهریست بین حلب و انطاکیه) از غم و اندوه می میرد.

ص: 396


1- در معجم البلدان گوید : اعماق جمع عمق است و آن شهریست بین حلب و انطاکیه .

و در الزام الناصب ج 2 ص 167 از بعض علماء نقل کند که او را زنی از بنی تمیم که نامش سعیده است می کشد و برای آن زن ریشی مانند ریش مرد است و حضرت را با سنگ بزرگی در حالیکه او از راه عبور می کند می زند و زمانیکه حضرت شهید شد امام حسین علیه السلام به تجهیز او مباشرت می کند الخ.

«سبطه»

یعنی فترت و اندک سستی.

در فتنه حدیث 42 خواهد آمد.

«ستاره»

در ملاحم سيد ص 43 فرمود علامت انقطاع پادشاهی اولاد عباس سرخی ایست در وسط آسمان و ستاره ایست که طلوع می کند از مشرق مثل ماه شب چهارده نور می دهد ، الخبر.

و در همان صفحه از حضرت باقر علیه السلام روایت شده که چون عباسی به خراسان رسد (ستاره) طلوع کند از مشرق ... و مثل اینکه اول که طلوع کرد خداوند امر به هلاکت قوم نوح کرد وقتی غرق کرد ایشان را، و در زمان ابراهیم طلوع کرد او را به آتش انداختند، و در زمانیکه فرعون و آنچه با او بود هلاک شد، و در زمانیکه یحیی بن زکریا کشته شد، پس در هر وقت آن را دیدید پناه به خدا برید از شر فتنه ها و طلوعش بعد از انکساف شمس و قمر است پس مکث نکنند تا ظاهر شود ابقع به مصر. (ابقع لقب کسی است).

و در ص 44 فرمود علامتی در صفر بوده باشد که ابتداء می شود به ستاره دم دار.

و در ص46 فرمود طلوع کند ستاره ای از مشرق قبل از خروج مهدی که

ص: 397

برای آن دمی باشد که مثل ماه شب چهارده می درخشد و به اهل زمین روشنائی می دهد ، الخبر

و در ص46 از کعب روایت کند که مجملش آن است که هلاک بنی عباس در نزد شما با خوف و مصیبت است مابین بیست و بیست و پنج ، ستاره ای که پرتاب می شود نور می دهد مثل ماه و ستاره ای که پرتاب می شود آتشی است که از آسمان جدا می شود با اوست صدائی سخت می آید تا در مشرق واقع می شود سپس مثل مار بخود می پیچد که خیال می کنی دو طرف آن بهم می رسد، و دو زلزله در یک شب واقع می شود(1) و ستاره ای که پرتاب می شود آتشی است که از آسمان جدا می شود و با اوست صدای سخت که در مشرق واقع می شود پس می رسد به مردم از آن بلاء سختی.

در بحار ج 6 ص 307 در ذیل حدیثی پیغمبر صلی الله و علیه و آله فرمود یکی از علامات ساعت (ظهور) طلوع ستاده دنباله دار است.

«ستم»

در ملاحم ص 161 باب 15 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود ستم بعد از من مکث نکند مگر اندکی تا اینکه ظاهر می شود پس هر مقدار ستم ظهور پیدا کند عدل بهمان مقدار می رود تا اینکه مرد اولاد دار شود در ایام ستم که غیر از آن را نداند گفته شد یا رسول الله اهل عدل کیست ؟ فرمود ما اهل بیت ، گفته شد پس اهل ستم کیست ؟ فرمود ایشان برادران ما از بنی امیه اند که دنيا وسعت پیدا می کند برای ایشان.

در حدیث دیگر فرمود بعد از من بزودی شاخ ستم طلوع کند و هر چه از ستم

ص: 398


1- لفظ عربی اینطور نوشته شده (والرجفتان في ليلة التحسین) مراد از ليلة التحسین برای حقیر معلوم نشد. بعضی ها اینطور معنی کرده اند (در یک شب در زلزله نحس اتفاق می افتد)

طلوع کند مثلش از عدل بمیرد تا وقتی که متولد می شوند و غیر از ستم چیزی ندانند الخ.

در عدل خواهد آمد که حضرت حجت زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد چنانچه پر از ستم شده بود.

«سجستان»

در ملاحم سید ص 91 باب 200 در ضمن حدیث بنو قنطوراء دارد که سوق بدهند ایشان اهل خراسان و اهل سجستان را یک سوق سختى الخ.

در غیبت نعمانی ص 273 راوی گوید هر وقت داخل بر حضرت باقر علیه السلام شدیم می فرمود خراسان خراسان سجستان سجستان مثل اینکه به ما بشارت می داد.

ناظم الاسلام کرمانی در ص 143 از ناسخ جلد خلفا تقل کند که علی علیه السلام فرمود در سجستان جماعتی باشند که قرائت قرآن می کنند و احکام قرآن را بکار نبندند و از اسلام چنان بیرون شوند که تیر از کمان، بر آن جماعت ریگ بارد و جمله را فرو پوشد.

«سخن»

حضرت سخن بگوید و ایشان بشنوند. در قائم حدیث 14 خواهد آمد.

«سخن گفتن حیوان و غیره با انسان»

در مستدرک حاکم ج 4 ص 467 وکنز العمال ج 14 ص 212 از رسول خدا با روایت کنند که فرمود قسم به کسی که جانم در دست اوست برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه حیوانات درنده با انسان سخن گویند، و حتی اینکه

ص: 399

بند تازیانه و بند کفشش با او سخن گویند و خبر دهند به آنچه اهلش بجا آورده اند بعد از خودش .

در مستدرک ص467 نقل کند چوپانی گوسفند خود را در حره می چرانید ناگاه گرگی تعدی کرده یک گوسفند از گوسفندانش را ربود چوپان مانع شد گرگ به صدا در آمد و گفت ای بنده خدا چرا مانع می شوی بین من و بین رزقی که خدا به من داده ، مردک گفت عجیب است گرگ مثل انسان با منحرف می زند ، گرگ گفت می خواهی تو را خبر دهم به عجیبتر از این؟ رسول خدا صلی الله و علیه و آله مردم را خبر می دهد در بین حرتین به خبرهای گذشته.

پس چوپان گوسفندان خود را در زاویه ای از مدینه گذاشت و خدمت حضرت رسید و خبر گرگ را به آن حضرت داد ، حضرت هم تشریف آورد نزد مردم و فرمود راست می گوید قسم به کسی که جانم در دست اوست.

«سد»

در مستدرک حاکم ج 4 ص 488 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله راجع به سد (يأجوج و مأجوج) سؤال شد فرمود هر روز او را حفر کنند تا اینکه نزدیک شود سوراخ شدن آن رئیس ایشان بگوید برگردید فردا سوراخ می کنم، پس خداوند آن را به حالت اولی برگرداند ، تا مدت سرآید و خداوند خروج ایشان را اراده کند، پس رئیس ایشان بگوید (بعد از کندن) برگردید فردا انشاء الله سوراخ خواهیم کرد (چون انشاء الله گفتند) فردا برگردند و ببینند به حالت کندگی باقی مانده و به حالت اول برنگشته پس سوراخ کنند و بر مردم خروج کنند، و آبها را بیاشامند و مردم از ایشان فرار کنند ، پس تیرهای خود را به آسمان پرتاب کنند ، پس تیرها خون آلوده برگردند پس بگویند بر اهل زمین و آسمان غلبه کردیم ، پس خداوند برانگیزد کرمی را و مسلط کند بر گردن ایشان پس همه هلاک شوند، و

ص: 400

قسم به کسی که جانم بدست اوست، حیوانات زمین از گوشت ایشان چاق شوند و خوشحال باشند و شکرگزار باشند.

«سر»

هریک از شما صبح زیر سرش نوشته ای خواهد دید الخ . در قائم حدیث 36خواهد آمد.

یک سر شیعه هزار درهم جایزه . در سفیانی حدیث 16 خواهد آمد.

دست مرحمت بر سر بندگان بگذارد. در قائم حدیث 7 خواهد آمد.

«سراندیب »

در ملاحم ص 208 فرمود (اما النازلون بسراندیب و من سمندار الخ) پس ایشان چهار نفر از اهل فارس هستند که به تجارات خودشان دور می زنند و از سراندیب و سمندار پنبه می گیرند، تا اینکه صدا را می شنوند و دنبال آن صدا می روند (در اصحاب مهدی علیه السلام گذشت).

«سر جنبانی نباشد »

در ملاحم ص 59 باب 113 فرمود خارج نشود مهدی تا اینکه نماند سر جنبانی.

«سرخس»

از اطراف خراسان است.

ناظم الاسلام کرمانی ص143 از ناسخ جلد خلفا نقل کند که على علیه السلام فرمود سرخس را چنان زلزله عظيم درافتد که مردمش از فزع بمیرند.

ص: 401

«سرخی»

سرخی در آسمان نمایان شود و آن اشک چشم ملائكه الخ. در علامات ظهور حدیث 1 خواهد آمد.

«سر شیعه»

در سفیانی حدیث 16 خواهد آمد.

«سرمه»

در غیبت نعمانی ص319 دارد که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود اصحاب قائم جوانند کھول ندارند مگر مثل سرمه در چشم یا نمک در آش.

باید امتحان شوید مثل سرمه در چشم . در امتحان حدیث 10 گذشت .

در نظر مردم از سرمه کمترند. در نفس زکیه حديث یک خواهد آمد.

«سعادت »

در المهدی الموعود المنتظر ج 1 ص 339 و بشارة الاسلام ص 278 از ينابيع المودة از ابی سعید خدری از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود مالک می شود مهدی علیه السلام امر مردم را هفت یا ده سال با سعادت ترین مردم به او اهل کوفه هستند.

سعادتمند ترین ایشان فارس باشند. در عجم حدیث 7 خواهد آمد.

«سعيد بن صالح»

در ملاحم ص 49 از ابن حنفیه روایت کند که بین خروج پرچم سیاه از

ص: 402

خراسان و سعید بن صالح و خروج مهدی و بین اینکه امر را تسلیم مهدی دهند هفتاد و دو روز است.

«سفهاء »

در کنز العمال ج 14 ص 254 فرمود مردی از بنی اسرائیل شخصی را مهمان کرد و در خانه اش ماده سگی بود حامله ، سگ گفت والله بانگ و صدا نکنم مهمان صاحبم را (یعنی به روی مهمان پارس نکنم) پس توله سگها در شکمش صدا بلند کردند، گفته شد این دیگر چه بود ؟ خداوند به ایشان وحی فرمود، این مثل أمتی است که بعد از شما بوده باشند سفهائشان بر حلمائشان غلبه کنند.

ایضا در کنز ج 14 ص 256 فرمود مردی بود قبل از شماها از یک دسته مهمانی طلبید ایشان هم او را مهمان کردند و ایشان سگی ماده (حامله) داشتند که آواز می داد و صدا می کرد پس سگ گفت والله امشب مهمان صاحبم را آواز ندهم و روی او پارس نکنم، پس توله هائی که در شکمش بودند بنا کردند صدا و عوعو کردن، پس این خبر رسید به پیغمبری که بین ایشان بود یا فقیهی که بین آنان بود، پس فرمودند مثل این مثل امتی است که بعد از شما خواهند بود، غلبه کنند سفهائشان حلمائشان را یا سفهائشان علمائشان را.

ایضا در کنز العمال ج 14 ص 257 فرمود سگ آبستنی بود در بنی اسرائیل پس صاحبش مهمانی طلبید سگ گفت امشب من روی مهمان پارس نکنم، پس عوعو و صدای توله ها در شکمش بلند شد ، پس خداوند وحی نمود به مردی از ایشان که مثل این سگ مثل آمتی است که بعد از شما می آیند ، سفهاء ایشان بر علماء ایشان استيلاء و غلبه پیدا کنند.

در همان صفحه در حدیث دیگر فرمود در بنی اسرائیل مهمانی بر جماعتی وارد شد و برای ایشان سگی بود حامله پس گفت من روی مهمان صاحبم

ص: 403

عوعو نکنم پس توله ها در شکمش بصدا درآمدند ، فردا به پیغمبرشان خبر دادند، فرمود آیا می دانید چیست مثل ایشان ؟ گفتند نه ، فرمود مثل اُمتی است که بعد از شما می آیند سفهایشان بر علمائشان غالب آیند.

در مستدرک حاکم ج 4 ص 422 جابر از رسول خداصلی الله و علیه و آله روایت کند که به کعب بن عجزه فرمود پناه می دهم تو را به خدا ای کعب از حکومت سفهاء ، عرض کرد حکومت سفهاء کدام است ای رسول خدا ؟ فرمود امراء و حکم فرمایان بعد از من می بوده باشند هدایت نمی کنند به هدایت من و به سنّت من عمل نمی کنند پس هرکس تصدیق کند دروغ ایشان را و کمک بر ظلمشان نماید از من نیستند و بر حوض من وارد نخواهند شد، و هرکس دروغ ایشان را تصدیق نکرد و کمک بر ظلمشان ننمود پس ایشان از منند و من از ایشانم و زود است بر حوض من وارد شوند الخ.

«سفیانی »

سفیانی از نسل بنی امیه است اسمش عثمان بن عنبسه است خروجش از علائم حتمیه است تا او خروج نکند حضرت حجت علیه السلام خروج نخواهند کرد و هرکس در هر زمان ادعاء امامت کند و خروج نماید و خود را قائم آل محمد صلی الله و علیه و آله داند قبل از سفیانی او کذاب و دروغگو است.

(1) و در البرهان متقی ص 112 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که سفیانی از اولاد خالد بن یزید بن ابی سفیان است مردیست که سر بزرگ دارد در صورتش علامت آبله هست در چشمش علامت سفیدی است از طرف دمشق خروج می کند.

(2) در بحار ج 52 ص 182 از ابی الحسن علیه السلام روایت کند که فرمود امر سفیانی حتمی است از طرف خداوند، و قائمی نباشد مگر به آمدن سفیانی.

ص: 404

(3) در بحار ج 52 ص 190 در ذیل حدیث حضرت صادق علیه السلام دارد که سفیانی با حضرت حجت جنگ خواهد کرد.

(4) و در بحار ج 52 ص 192 حضرت باقر علیه السلام فرمود یکی از علامات خروج سفیانی است از شام.

(5) و در بحار ج 52 ص 203 از حضرت صادق علیه السلام روایت کند که یکی ازعلائم پنجگانه حتمی خروج سفیانیست.

(6) و در بحار ج 52 ص 204 حضرت صادق علیه السلام فرمود امر سفیانی حتمی است و خروجش در رجب است.

(7) در بحار ج 52 ص 205 و اثبات الهداة ج 3 ص 721 حدیث 29 امیرالمؤمنین

علیه السلام فرمود خارج می شود پسر هند جگرخوار از وادی یابس و آن مردیست متوسط القامه صورت نحس دارد، و سر بزرگ ، اثر ابله در صورت دارد وقتی او را ببینی خیال کنی یک چشم دارد، اسمش عثمان است پدرش عنبسه است از اولاد ابی سفیان است بیاید تا به کوفه رسد و بر منبرش بالا رود.

(8) و در بحار ج 52 ص 205 ایضا از آن حضرت است که فرمود اگر تو سفیانی را ببینی هرآینه خبیث ترین مردم را دیده ای رنگش بین زردی و سرخی است و سرخیش بیشتر است ، کبود چشم است می گوید یا رب يا رب يا رب و با اینحال مصیرش در آتش است ، و خباثتش بجائی رسد که ام ولد خود را زنده بگور کند از ترس آنکه او را لو ندهد.

(9) در بحار ج 52 ص206 از حضرت صادق علیه السلام از اسم سفیانی سؤال شد فرمود به اسمش چکار داری ؟ وقتی مالک پنج شهر شام شد که دمشق و حمص و فلسطین و اردن و قنسرین باشد پس متوقع خروج باشید ، عرض کردم نه ماه سلطنت می کند ؟ فرمود خير ولكن هشت ماه یک روز زیادتر نشود.

(10) در بحار ج 52 ص 209 رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود ده چیز است قبل

ص: 405

ساعت ظهور یکی از آنها سفیانیست.

(11) در بحار ج 52 ص 210 حضرت صادق علیه السلام فرمود خروج خراسانی و سفیانی و یمانی در یک سال و در یک ماه و در یک روز خواهد بود الخ.

(12) و در ص 232 حضرت باقر علیه السلام فرمود خروج سفیانی و یمانی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز خواهد بود الخ.

(13) در بحار ج 52 ص 210 محمد بن مسلم فرماید خارج می شود قبل از سفیانی مصری و یمانی.

(14) در بحار ج 52 ص 215 حضرت صادق علیه السلام فرمود سفیانی بعد از تصرفش شهرهای پنجگانه را به مقدار حمل زنی (که نه ماه است) مالک شود، پس از آن فرمود استغفر الله بمقدار حمل شتری(1) و این از امر حتمی است که ناچار باید بشود.

(15) در بحار ج 52 ص 248 و غیبت نعمانی ص 300 از حضرت صادق علیه السلام است که فرمود سفیانی از محتوم است و خروجش از اول تا آخر پانزده ماه می شود شش ماه می جنگد تا پنج شهر را مالک شود پس نه ماه سلطنت کند یک روز بیشتر نشود.

(16) ایضا در بحار ج 52 ص 215 و غیبت طوسی ص 273 امام صادق علیه السلام فرمود مثل اینکه سفیانی یا رفیق و سرکرده او را می بینم که رحلش را در رحبة شما در کوفه انداخته پس ندا کند منادیش که هرکس یک سر شیعه علی را بیاورد هزار درهم جایزه دارد، پس همسایه پریده تر همسایه اش را ببرد و بگوید این از ایشان است پس سرش را جدا کرده هزار درهم بگیرد، آگاه باشید آن روز فرمان فرمائی شما نبوده باشد مگر در دست زنازادگان، و مثل اینکه نظر می کنم به صاحب برقع (نقاب دار) گفتم صاحب برقع کیست ؟ فرمود

ص: 406


1- در معجم ذوولوجی ج 2 ص 111 فرمود مدت حمل شتر سیزده ماه است.

مردیست از شما و گفتارش گفتار شما است نقاب بپوشد و یک یک شما را بدام اندازد و او نیست مگر ولد زنا.

(17) و در ص 217 دارد که سفیانی از بلاد روم می آید در حالی که خود را به شکل نصرانیها در آورده و صلیب به گردن انداخته و اوست صاحب گروه.

(18) و در ص 219 در ذیل حدیث امیر المؤمنين علیه السلام در وصف براثا و بغداد فرمود آن وقت می آیند طرف قبر من که نبش کنند پس سفیانی دفع کند ایشان را ، تا آنجا که فرمود و داخل می شود لشکر سفیانی به کوفه و احدی را زنده نگذارند مگر آنکه بکشند ایشان را و مردی از لشکر سفیانی مرورش به تازیانه بزرگ بیفتد و اعتنائی نکند به آن ولی بچه کوچک را گرفته سر ببرد، الخ.

(19) در بحار ج 52 ص 222 ذیل حدیث حضرت باقر علیه السلام فرمود و با سفیانی است اخوالش یعنی دائیهایش با او هستند، تا آنجا که فرمود و ظاهر می شود سفیانی و کسانی که با او هستند و همتی ندارد جز آل محمد و شیعیان ایشان، پس لشکری به کوفه فرستد و کشتار و دار آویخته از شیعیان (بسیار باشد) الخ.

(20) و در بحار ج 52 ص 224 در ذیل حدیثی دارد که جماعتی از اصحاب سفیانی ملحق به اصحاب حضرت حجت علیه السلام می شوند و جماعتی از اصحاب حجت علیه السلام ملحق به لشکر سفیانی می شوند و آن روز را روز (ابدال) گویند (چون جماعتی از کفر تبدیل به ایمان شدند و گروهی از ایمان مبدل به کفر گردیدند).

(21) و در بحار ج 2 ص 233 حضرت رضا علیه السلام فرمود قبل از این امر (یعنی قیام قائم علی سفیانی و یمانی و مروانی و شعیب بن صالح است فكيف يقول هذا وهذا (پس چگونه محمّد بن ابراهیم یا غیره می گویند ما قائم آل محمّد هستیم و حال آنکه هیچ یک از این علامات ظاهر نشده)

ص: 407

(22) و در بحار ج 52 ص 233 و غیره در اخبار بسیاری دارد که خروج سفیانی از علامات حتمیه است.

(23) و در بحار ج 52 ص 245 و غیبت نعمانی ص 277 فرمود یادی از سفیانی شد نزد حضرت صادق علیه السلام پس حضرت فرمود کجا است خروج او و حال آنکه خروج نکرده شکننده چشم او از صنعا .

(24) و در بحار ج 52 ص 249 و غیبت نعمانی ص 302 از حضرت صادق علیه السلام روایت کند که سفیانی باید خروج کند و خروج نکند مگر در ماه رجب عرض شد اگر خروج کرد پس حال ما چه خواهد شد؟ فرمود وقتی خروج کرد بسوی ما آئيد.

(25) و در بحار ج 52 ص 250 از حضرت باقر علیه السلام سؤال شد از سفیانی فرمود کجائید شما از سفیانی باید قبلش شیصبانی خروج کند و او در زمین کوفه باید مثل آب بجوشد و وفد شما را بکشد(1) پس متوقع باشید بعد از او سفیانی و خروج قائم علیه السلام را.

(26) در بحار ج 52 ص 250 و غیبت نعمانی ص 303 دارد که راوی خدمت حضرت جواد علیه السلام بود که یادی از سفیانی پیش آمد و آنچه که روایت شد که او از علائم حتمی است پس آیا بدا از خدا راجع به حتمی ممکن است فرمود بلی گفتیم پس می ترسیم راجع به قائم بدا حاصل شود، فرمود قائم از میعاد است. «إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ» خدا در میعاد خلف نکند.

(27) در بحار ج 52 ص 251 و غیبت نعمانی ص303 دارد که عرض شد خدمت حضرت رضا علیه السلام ایشان حدیث می کنند که سفیانی قیام کرده در حالیکه سلطان بني العباس از بین رفته ؟ فرمود دروغ می گویند سفیانی قیام خواهد کرد و سلطنت ایشان هم باقی خواهد بود.

ص: 408


1- وفد رسولی که نزد کسی فرستند

(28) در غیبت نعمانی ص 300 از حدیث حضرت باقر علیه السلام چنین معلوم می شود که سفیانی اول با شیعیان کاری ندارد ، از دیگران بسیار می کشدولی بعد از تسلطش همی ندارد جز شیعه کشی ، لذا از حضرت سؤال می شود آن وقت ما چه کنیم فرمود مردها پنهان شوند و بر زنها چیزی نیست انشاء الله باز سؤال می شود به کجا رویم ؟ اول می فرماید به مدینه و مکه یا به بعض بلدان ولی بعد می فرماید مدینه نروید چون لشکر فاسق مدینه را قصد می کند بلکه مکه بروید که مجتمع شما آنجا خواهد بود.

(29) و در غیبت نعمانی ص 301 عبدالملک بن اعین می گوید نزد حضرت باقر علیه السلام بودم که یادی از قائم پیش آمد. پس عرض کردم امیدواریم حضرت قائم زودتر از سفیانی بیاید ، حضرت فرمود نه بخدا آمدن سفیانی از علائم حتمیه است که چاره ای نیست از او (یعنی سفیانی باید بیاید تا حضرت ظهور فرماید)

(30) در غیبت نعمانی ص 301 از امام باقر علیه السلام روایت کند که بعض امور موقوف است و بعضی حتمی است و بدرستی که سفیانی از امور حتمی است که ناچار باید بیاید.

(31) در غیبت نعمانی از حضرت باقر علیه السلام روایت کند که فرمود برای ولد عباس و مروانی جنگی در قرقيساء(1) خواهد بود که بچه در آن پیر گردد، و خداوند یاری ایشان نکند و وحی شود به پرنده های آسمان و درندگان زمین که از گوشت جبارین سیر شوید پس از آن خارج شود سفیانی .

(32) و در بحار ج 52 ص 252 و غیبت نعمانی ص 304 از حضرت صادق علیه السلام روایت کند که چون سفیانی مسلط شود بر شرهای پنجگانه پس بشمارید برای او نه ماه، و هشام خیال کرده شهرهای پنجگانه دمشق، و

ص: 409


1- قرقيساء شهری است نزد نهر خابور و فرات .م و در قاموس گوید از شهرهای فرات است.

فلسطين ، و اردن، و حمص و حلب است.

ولی در حديث نه گذشت که بجای (حلب) (قنسرین) ذکر شده بود و قنسرین نزدیک حلب است)

(33) و در غیبت نعمانی ص 304 در ذیل حدیث امیرالمؤمنین علیه السلام که چون سفیانی خروج کند به مقدار حمل زنی که نه ماه است حکومت کند و از شام خروج کند و اهلش اطاعت او کنند جز اندکی که بر حق و شیعه هستند که خدا ایشان را حفظ می کند و نمی گذارد با او خروج کنند، و با لشکر خونخواری می روند مدینه و چون به بیابان مدینه رسند زمین ایشان را فرو برد الخ.

(34) و در غيبت نعمانی ص306 حضرت صادق علیه السلام به يونس بن ابی یعفور فرمود وقتی سفیانی خروج کند لشکری بسوی ما فرستد و لشکری بسوی شما یعنی به مدینه و کوفه) پس وقتی چنین شد بیائید طرف ما (مکه) ولو به هر زحمتی باشد.

(35) در غیبت نعمانی ص306 حضرت باقر علیه السلام فرمود سفیانی سرخ رو مخلوط به زردی است و چشمانش کبود است هرگز خدا را عبادت نکرده ، مکه و مدینه را هرگز ندیده ، می گوید یا رب ثاري والنار ، یا رب ثاري والنار یعنی ای خدای من طلب خونخواهی می کنم ولو به داخل شدن آتش باشد.

(36) و در همان صفحه در ذیل حدیثی دارد که پسر خورنده جگرها (یعنی سفیانی) از وادی یابس خروج می کند و بر منبر دمشق قرار می گیرد و چون اینطور شود منتظر خروج مهدی علیه السلام باشید.

(37) در ملاحم سید ص 21 فرمود فتنه ای از شکم شام خواهد بود و آن فتنه سفیانی است.

(38) و در ص 45 فرمود در حکومت سفیانی و خروجش علامتی درآسمان دیده شود.

ص: 410

(39) در ملاحم ص 50 از ابن عباس روایت کند که اگر خروج سفیانی در سال 37 باشد 28 ماه حکومت کند و اگر خروجش در 39 باشد نه ماه حکومت کند.

(40) و در ص 50 حذيفه فرمود وقتی سفیانی داخل زمین مصر شود چهار ماه آنجا اقامت کند می کشد و اسیر می کند اهلش را پس در آن روز نوحه سرائی زنها برپا شود یکی گریه کند برای عرضش ، دیگری گریه کند برای کشته شدن اولادش، سومی گریه کند برای ذلتش بعد از عزتش ، چهار می گریه کند برای شوقی که به قبرش دارد (یعنی بطوری روزگار فشار آورد که برای مردن گریه شوق نمایند)

(41) و در ص56 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود سفیانی بنویسد برای (سرلشکرش) که داخل کوفه شده و آنجا را با خاک یکسان نموده برو به مدینه و شمشیر را بین قریش بگذار، پس از ایشان و از انصار چهارصد مرد بکشد و شکمها را پاره کند، و بچه ها را بکشد و دو برادر را از قریش بکشد که یکی مرد باشد و دیگری زن بنام محمد و فاطمه و درب مسجد مدینه بدار آویزد.

(42) و در ص 57 فرمود سفیانی لشکری به مدینه بفرستد پس امر کند به کشتن هر کس از بنی هاشم در مدینه هست حتی زنهای حامله و باردار ، به جهت آنچه هاشمی که از طرف مشرق خروج کرده نسبت به اصحاب سفیانی عملی کرده و بگوید این بلاء و کشته شدن اصحاب من نیست مگر از قبل ایشان، و امر به کشتن ایشان کند بطوریکه احدی در مدینه شناخته نشود، و مردم زن و مرد فرار کنند به صحرا و کوهها و مكه الخبر.

(43) و در ص 58 فرمود جنگی در مدینه رخ دهد که سنگهای زیت در خون

ص: 411

غرق شود ، که قصه حره(1) نسبت به این مِثل زدن یک تازیانه باشد.

(44) در ص 75 فرمود وقتی برسد سفیانی که در مصر است لشکری به مکه فرستد و مدینه را خراب کند سخت تر از حره تا وقتی که به بیداء برسند زمین ایشان را فرو برد.

(45) در ص 150 احنف از امیر المؤمنين علیه السلام سؤال کرد که سفیانی از کدام گروه است ؟ حضرت فرمود از بنی امیه - تا آنجا که فرمود - خارج شود با اسبانش و جماعتش و مردانش و لشکریانش و با اوست صد و هفتاد هزار لشكر ، پس در بحيره طبريه نازل شود، و سیر کند حضرت مهدی از راست و چپش و جبرئیل از پیش رویش پس سیر کنند در شب و روز پنهان شوند، و مردم هم متابعت او کنند، پس سفیانی رادر بحيره طبريه (2) ملاقات کنند پس خدا غضب کند بر سفیانی و خلق خدا هم برای غضب خدا غضب کنند و ایشان را تیرباران کنند پرنده ها با پرشان، و کوهها با سنگهاشان و ملائکه با صداهایشان، و یک ساعت نگذرد که اصحاب سفیانی هلاک شوند، و غیر از خود سفیانی کسی باقی نماند ، پس حضرت او را گرفته و در زیر درختی که شاخه هایش سر فرود آورده بسوی بحیره طبریه ذبحش کند، و مالک شود شهر دمشق را، و پادشاه روم با صد هزار صلیب که زیر هر صلیبی ده هزار لشکر باشد پس طرسوسا را با سرنیزه فتح کند و اموال مردم را بغارت برد، پس خداوند جبرئیل را بسوی مصیصه فرستد و آن شهر را از زمین کننده بین زمین و

ص: 412


1- قصه حره که اسم موضعی است در یک میلی مسجد مدینه مرحوم محدث قمی در تتمة المنتهی چاپ سوم ص 58 شرح داده ملخصش آن است که سال دوم سلطنت یزید لشکری به مدینه فرستاد و با اهل مدینه جنگید و هزارها کشته شدند و هزار زن بی شوهر فرزند زنا متولد کرد و بقولی ده هزار و حتی در حرم حضرت رسول صلی الله و علیه و آله زنا کردند الخ پس مقایسه کن که فتنه سفیانی چقدر بزرگ است که فتنه حره را نسبت به آن مثل یک تازیانه زدن حساب کرده .
2- بحيره طبريه بحيره مثل حوض بزرگی است و طبریه اسم شهری در شامات است .

آسمان نگاه دارد و پادشاه روم با لشکرش بیاید و زیر مصيصه قرار گیردو بگوید کجا است شهری که روم و نصرانیت از آن خائف بود که ناگاه صدای خروس و سگها و اسبها از بالای سرشان شنیده شود.

(46) و در مستدرک حاکم ج 4 ص 520 و كنز ج 14 ص 272 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند فرمود خارج شود مردی که اسم او سفیانی است از عمق دمشق (شهری است در نواحی حلب) و اکثر تابعینش از طائفه كلب هستند پس می کشد حتی شکم زنها را پاره می کند و بچه ها را هم می کشد، پس طائفه قيس بر او اجتماع کنند پس ایشان را هم بکشد حتی آنقدر بکشد که هیچ جا نماند الخبر .

(47) در ذیل خطبة البيان امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود سفیانی خارج می شود در حالیکه صد هزار مرد با اوست پس وارد زمین عراق می شود و بین جلولا (1)و خانقین را قطع می کند ، پس کشته می شود در آن (فجفاج)(2) و مثل گوسفند ذبح کرده می شود. (تا آنجا که می فرماید) ابن یقطین و جماعتی از وجوه اصحابش عرض کردند یا امیرالمؤمنین شما یادی از سفیانی شامی فرمودید ما می خواستیم او را برای ما بیان فرمائید ؟ حضرت فرمود خروج او را برای شما ذکر کردم که در آخر سال خواهد بود (شاید مراد سال متصل به قیام باشد) باز عرض کردند شرح دهید آن را که دلهای ما ترسان است تا اینکه از بیان شما بینا شویم.

حضرت فرمود علامت خروجش آن است که سه پرچم اختلاف کنند، یکی از عرب (مغرب) است پس وای بر مصر و آنچه از آنان بر آن وارد می شود .

ص: 413


1- جلولا در معجم البلدان گوید : و دهی است در هفت فرسخی خانقين .
2- فجفاج در نهایه ابن اثیر گوید شخصی است که زیاد سخن می گوید ومخلوط می کند کلامش را که سزاوار او نیست.

دیگری از بحرین از جزیره اوال از زمین فارس بلند شود.

و سومی از شام بلند شود که تا یک سال فتنه در بین ایشان ادامه داشته باشد.

پس خارج شود مردی از اولاد عباس ، پس اهل عراق بگویند رو آور شد به شما گروهی (حفات) (جفات) پابرهنه یا جفا کار که اصحاب هواهای مختلفه هستند، پس مضطرب شوند اهل شام و فلسطين ، و برگردند بسوی رؤسای شام و مصر پس بگویند طلب کنید پسر پادشاهی را پس در طلبش برآیند و در غوطه دمشق که آن را صرنا (حرستا)(1) گویند با او توافق کنند و چون به ایشان وارد شود دائیهای خود را که از بنی کلب و بنی دهانه (طائفه اند) خارج کند و در وادی یا بس هم گروهی دارد، پس می گوید به او ای مرد حلال نیست برای تو که اسلام را ضایع کنی آیا نمی بینی مردم را که در ترس و فتنه افتاده اند پس از خدا بترس و خروج کن و دینش را یاری کن ، پس بگوید من رفیق شما نیستم، پس به او بگویند آیا تو از قریش و اهل بیت پادشاه قائم نیستیم آیا تو تعصب نداری برای اهل بیت پیغمبرت و حال آنکه مدتیست ایشان در ذلت و خواری بسر می برند تو هم که خروجت برای مال و زندگی خوش نیست بلکه برای یاری دینت می باشد و همینطور آن گروه با ایشان رفت و آمد کنند یکی بعد از دیگری در آن وقت بگوید بروید بسوی خلفاء خود که این مدت با ایشان بودید ، پس بیاید طرف ایشان و روز جمعه با ایشان خروج کند پس بر منبر دمشق بنشیند و این اول منبریست که بالارفته پس خطبه بخواند و امر به جهاد کند و با او بیعت کنند که مخالفت امرش نکنند خواه مورد رضای ایشان باشد و خواه نباشد ، پس

ص: 414


1- در دو چاپ الزام الناصب (صرتا) دارد و بعضی (حرستا) نقل کرده اند و در معجم البلدان گوید حرستا قریه بزرگی است یک فرسخ بیشتر فاصله دارد تا دمشق . و اما صرتا معنایی ندارد و ظاهراً غلط باشد.

بسوی غوطه(1) حرکت کند هنوز به اینجا نرسیده مردم دور او جمع شوند، و اهل صقائر)(2) به او ملحق شوند، پس پنجاه هزار جنگجو با او باشند، پس بفرستد دائیهایش را بسوی بنی کلاب پس مثل سیل بطرف او جمع شوند، پس ابا کنند از این مردانی از بریین که جنگ کنند با مردانی که از طرف پادشاه ابن عباسند.

پس آن وقت سفیانی با جماعتی از اهل شام خروج کنند پس پرچمها با هم مختلف شوند، پس یک پرچم مال ترک و عجم است و آن سیاه است ، و یک پرچم مال بریین که مال ابن عباس است اول زرد است، و یک پرچم مال سفیانی است پس در بطن ازرق (3) با هم بجنگند ، یک جنگ سختی که شصت هزار کشته شوند، پس سفیانی بر ایشان غالب شود، و جماعت بسیاری را بکشد، و مالک شکم ایشان شود و با عدالت با ایشان رفتار کند، بطوریکه بدگوئیهای راجع به او را تکذیب کنند و بگویند کسانی که بدگوئی می کردند دروغ بوده، ولی ایشان دروغ گفته اند نمی دانند که امت محمد ان چه از دست او خواهند کشید ؟ و الا اینحرف را نمی زدند، پس همیشه با اصحابش با عدالت رفتار کند تا اینکه سیر کنند و اول سیرش به حمص باشد و مردمان آن در بدترین حال باشند ، پس از فرات از دروازه مصر رد شود پس خداوند رحمت را از قلبش بیرون کند و برود بجائی که آن را قریه سبأ گویند پس در آنجا جنگ بزرگی واقع سازد که خبرش به همه جا برسد، و مردم را ترس بگیرد و بجزع آیند، پس پیوسته از شهری به شهری داخل و با ایشان بجنگند، پس اول

ص: 415


1- غوطه ، شهر دمشق یا شهرستانیست از آن (منتهی الارب ).
2- صفائر اگر از صقر باشد به معنای تبر و کافر و فحاش و لعن کننده آمده و به معنای شیره پز نیز آمده کدام مراد است معلوم نیست.
3- ازرق ، آبی است در راه شام برای حاجیان نرسیده به تيماء (معجم البلدان) بعضی ها بجای ازرق (اردن) نقل کرده اند.

جنگش با حمص(1) باشد و دومی در رقه (2) و سومی در قریه سبا(3) و این بزرگترین جنگ است که در حمص واقع می شود ، پس از آن بر می گردد به دمشق و مردم به او نزدیک می شوند، پس دو لشکر تهیه کرده یکی را به مدینه و دیگری را به مشرق می فرستد.

پس هفتاد هزار در زوراء (4) می کشد و سیصد زن حامله را شکم پاره می کند پس این لشکر بسوی کوفه شما خواهد آمد، و چقدر مرد گریه کن و زن گریه کن باشد و مردم بسیاری را بکشد.

و اما لشکری که به مدینه فرستاده چون وسط بیابان برسند جبرئیل صیحه ای زند صیحه بزرگی پس تمام را زمین فرو برد و احدی از ایشان باقی نماند مگر دو نفر که یکی بشیر و دیگری را نذیر گویند، پس بنگرند که چه بلائی به لشکریان رسیده و نبینند مگر سرهائی که روی زمین پیداست (یعنی بدنها فرو رفته فقط سرها بیرون پیدا هستند) پس بگویند به چه علت این بلا به لشکر رسید ؟ پس جبرئیل بر ایشان صیحه زند و خداوند صورت ایشان را به عقبت برگرداند پس یکی به مدینه برگردد و این بشیر است اهل مدینه را بشارت دهد که خداوند ایشان را سالم گذاشت (5).

و دیگری که نذیر است بسوی سفیانی برگردد و خبر دهد به آنچه به سر لشکرش آمد تا آنجا که فرمود وقتی سفیانی ظهور کرد برای او جنگهای بزرگی باشد.

تا آنجا که فرمود سفیانی بکشد آنکه را که اسمش محمد و علی و حسن و

ص: 416


1- حمص ، شهریست بين دمشق و حلب (م).
2- رقه ، شهریست مشهور در کنار فرات از بلاد جزیره حساب می شود
3- سبا زمین است در یمن (م)
4- اینجا مراد از زوراء بغداد است.
5- در روایات گذشت که فرورفتن ایشان بعد از قتل و غارت مدینه است.

حسین و فاطمه و جعفر و موسی و زینب و خدیجه و رقیه است برای بغضی که با آل محمد دارد، پس بفرستد به اطراف همه بلاد و بچه ها را جمع کند و روغن زیت بجوشاند، (که ایشان را در آن روغنها انداخته بمیرند) بچه ها به او بگویند اگر پدران ما تو را معصیت کرده اند ما چه گناهی داریم ؟ پس بگیرد هر بچه ای که اسمش بنحویست که ذکر شد و در روغن زیت بجوشاند پس برگردد به کوفه شما و در کوچه های کوفه دور می زند، مانند توپی که دور می زند پس معامله کند با مردان بنحوی که با بچه ها کرد، و در دروازه کوفه بدار کشد هرکس را که اسمش حسن و حسین است ، پس برود بطرف مدینه و آنجا را سه روز غارت کند و مردم بسیاری را بکشد و در مسجدش بدار اویزد هرکسی را که اسمش حسن و حسین است پس آن وقت خونها بجوش آید مثل خون یحیی بن زکریا ، پس چون این امر را مشاهده کند یقین به هلاکت کند و فرار را برقرار اختیار کند، و به شام برگردد و هرکه را در بین راه ببیند که مخالف او باشد او را بکشد، و چون به شهرش برسد مشغول شرب خمر و معصیت گردد، و رفیقانش را هم امر به معصیت کند. پس سفیانی خارج شود و در دستش حربه ای باشد ، و امر کند زنی را نزد او آورند پس بدهد به بعض اصحابش و بگوید با او زناکن، در وسط راه ، پس او زنا کند پس از آن شکم زن را پاره کرده و بچه از شکمش سقط شود و کسی را یارای سخن نباشد، و قدرت انکار نداشته باشند.

پس در آن وقت است که ملائکه در آسمانها مضطرب شوند و خداوند اذن به خروج قائم علیه السلام بدهد، الخبر.

این خلاصه آنچه بود که در خطبة البيان راجع به سفیانی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده بود).

(48) و در مستدرک حاکم ج 4 ص 431 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود بیعت شود با مردی از امت من بین رکن و مقام مثل عده بدر پس جماعتی

ص: 417

از عراق و ابدال شام بسوی او آیند، پس لشکری از طرف شام در مقابل ایشان خروج کنند و چون به بیداء رسند زمین ایشان را فرو برد پس مردی از قریش که از طائفه کلاب است (یعنی سفیانی) بسوی او حرکت کند خداوند ایشان را منهزم سازد و گفته شده که زیانکار کسی است که از غنیمت طائفه كلب (که سفیانی باشد) محروم بماند.

(49) و در حدیث دیگر فرمود محروم کسی است که از غنیمت طائفه كلب محروم باشد ولو اینکه عقالی باشد الخبر.

(50) در کنز العمال ج 14 ص 589 از علی علیه السلام روایت کند که چون سفیانی لشکری بسوی مهدی بفرستد و ایشان را زمین بیداء فرو برد و خبر به اهل شام برسد به خلیفه خود بگویند بدرستی که مهدی خروج کرده پس با او بیعت کن و داخل طاعتش شو والا تو را می کشیم ، بیعت خود را بسوی او بفرستد، و مهدی ال سیر کند تا به بیت المقدس برسد و خزائن به او منتقل شود، و عرب و عجم و جنگجویان و روم و غیر ایشان همه در اطاعتش داخل شوند، بدون کشتاری (1) حتی اینکه در قسطنطنیه مسجدها بنا شود، و پیش از او مردی از اهل بیتش در مشرق خروج کند و شمشیر بر دوش گذارد و هشت ماه بجنگد و بکشد و مثله کند (یعنی لب و بینی ببرد) و متوجه بیت المقدس بشود و به آنجا نرسیده بمیرد.

(51) در البرهان ص 130 گوید جنگ کند سفیانی با ترکها پس از آن بیچارگیش بدست مهدی علیه السلام باشد.

(52) در البرهان ص 132 دارد که سفیانی سه نفرند و مهدی ایضا سه نفرند پس سفیانی اول خروج کند و چون خبرش فاش شود مهدی اول بر علیه او

ص: 418


1- این خبر با خبری که می گوید بسیار بکشد منافاتی ندارد چون ممکن است بعضی جاها را با کشتن و بعضی جاها را بدون کشتن در تصرفش درآورد.

خروج کند پس سفیانی دوم خروج کند و مهدی دوم بر علیه او خروج کند، پس از آن سفیانی سوم خروج کند و مهدی سوم بر علیه او خروج کند پس خداوند بواسطه او اصلاح کند آنچه را قبلا فاسد شده بود، و اهل ایمان رانجات دهد، و سنت پیغمبر را بواسطه او زنده کند، و آتش بدعت را خاموش سازد، و مردم در زمان او عزیز باشند، و بر مخالفین غالب گردند ، و بهترین زندگی بکنند، و اسمان بارانش را به امر خدا پی در پی بفرستد ، و زمین گیاهان خود را بیرون آورد ، پس به این حال هفت سال باقی باشد پس بمیرد.

(53) در البرهان ص 152 از عمار یاسر روایت کند که چون سفیانی به کوفه برسد یاران آل محمد صلی الله و علیه و آله را بکشند، مهدی و خروج کند و پرچمدارش شعیب بن صالح باشد، پس اصحاب سفیانی را شکست دهد.

(54) در البرهان ص 152 از علی علیه السلام روایت کند که چون سواران سفیانی به کوفه برسند بفرستد در طلب اهل خراسان ، و اهل خراسان در طلب مهدی باشند پس او با هاشمی با پرچمهای سیاه که در مقدمه اش شعیب بن صالح است در باب اصطخر همدیگر را ملاقات کنند، و جنگ بزرگی روی دهد، پس پرچمهای سیاه غالب شوند، و سواران سفیانی فرار کنند، آن وقت مردم تمنای مهدی عل کنند و در طلبش باشند.

(55) درالزام الناصب ج 2 ص 259 در ذیل حدیث مفضل از امام صادق علیه السلام روایت کند که پس مردی که صورتش به عقب و پشتش به سینه برگشته است ، به نزد قائم علیه السلام آمده پیش او می ایستد و می گوید آقا من بشیر هستم یکی از ملائکه به من امر کرده که به تو ملحق شوم و شما را بشارت دهم که لشکر سفیانی هلاک شد، حضرت به او فرماید که قصه خود و برادرت را بیان کن، پس بگوید من و برادرم در لشکر سفیانی بودیم و دنیا را از دمشق تازوراء (بغداد) خراب کردیم و بحال خرابی گذاشتیم ، و كوفه را خراب کردیم و مدینه را

ص: 419

خراب کردیم و منبرش را شکستیم و استران ما در مسجد رسول الله صلی الله و علیه و آله سرگین کردند و از آنجا خارج شدیم و عدد ما سیصد هزار نفر بود می خواستیم خانه خدا را خراب کنیم و اهلش را بکشیم ، چون به بيداء (بیابان) بین مکه و مدینه رسیدیم آنجا استراحت کردیم، ناگاه صیحه ای زده شد که ای بیابان هلاک کن جماعت ستمکاران را ، پس زمین شکافته شد و همه را فرو برد، و حتی عقال شتری باقی نگذاشت ، جز من و برادرم ناگاه ملکی زد و صورت مابه پشت برگردانید ، همین طور که مشاهده می فرمائید ، پس به برادرم گفت وای بر تو برو به دمشق نزد سفیانی ملعون و بترسان به ظهور حضرت مهدی از آل محمد صلی الله و علیه و آله و بگو خدا لشکریانت را هلاک نمود، و به من فرمود ای بشیر برو نزد مهدی در مکه و به او بشارت ده به هلاک شدن ستمکاران و بدست او توبه کن که او توبه تو را قبول خواهد کرد، الخ.

(56) در اكمال الدین ج 2 ص 611 ابو حمزه ثمالی به حضرت صادق علیه السلام عرض می کند ابو جعفر امام باقر علیه السلام می فرمود خروج سفیانی از امور حتمی است ، فرمود بلی ، گفت عرض کردم از امور حتمی است ؟ فرمود بلی، و اختلاف بني العباس محتوم است ، و قتل و کشته شدن نفس زکیه محتوم است، و خروج قائم محتوم است پس عرض کردم به او آن ندا چگونه است ؟ فرمود ندا کند نداکننده ای از آسمان اول روز آگاه باشید حق در علی و شیعیان علی است، سپس ابليس لعنه الله ندا کند در آخر روز آگاه باشید حق در سفیانی و شیعیان سفیانیست پس در آن وقت باطل جویان بشک افتند.

(57) در الامام المهدی ج 1 س 58 از کتاب (بدء والتاريخ) از ابی زید ص 177 روایت کند اوصاف سفیانی را که در صورتش آثار آبله است و درچشمش نکته سفیدی هست ، خارج می شود از ناحیه دمشق و لشکریانش را پراکنده می کند به بیابان و دریا، پس شکم زنهای آبستن را پاره می کند و با اره

ص: 420

مردم را قطعه قطعه می کند و در دیگها مردم را می پزد و لشکری به مدینه می فرستد که اهل آنجا را می کشد ، اسیر می کند، می سوزاند، پس قبر پیغمبر ی و فاطمه علی را نبش کند، پس بکشد هرکس را که اسمش محمد و فاطمه است . درب مسجد ایشان را بدار آویزد، غضب خدا شدت کند بر ایشان و همه را به زمین فرو برد، و این قول خدای تعالی است که فرمود«وَلَوْ تَرَىٰ إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ » ای من تحت اقدامهم یعنی از زیر پایشان ایشان را بگیرد.

(58) در الامام المهدی ج 2 ص 16 از کتاب لوایح الانوار سفارینی ج 2 ص 16 نقل کند که چون سفیانی خروج کند از دمشق از بیابانی که آن را وادی يابس گویند در خواب به او گفته می شود بلند شو خروج کند بلند شده کسی را نبیند در مرتبه دوم همین طور در مرتبه سوم گفته می شود بلند شو در خانه را ببین ، بلند شده به در خانه رفته ناگاه هفت یا نه نفر را می بیند که با ایشان است پرچم پس میگویند ما اصحاب تو هستیم، و با مردی از ایشان پرچمی است بسته شده احدی آن پرچم را نبیند جز آنکه فرار کند، پس سفیانی داخل دمشق شام شود با سیصد و شصت سوار ، و یک ماه نگذرد که سی هزار با او جمع شوند از طایفه کلب که دائیهای او هستند، و علامت خروجش فرو رفتن قریه حرستا است ، و ساقط شدن دیوار غربیمسجد دمشق پس از آن ابقع و اصهب خروج کنند پس سفیانی از شام و ابقع از مصر و اصهب از جزيرة العرب و اعرج کندی از مغرب و جنگ ادامه داشته باشد بین ایشان تا یک سال پس سفیانی بر ابقع و اصهب غلبه کند و مغربی سیر کند و مردان را بکشد و زنان را اسیر کند پس برگردد تا وارد جزیره شود در قیس بسوی سفیانی پس سفیانی بر او هم غالب شود و آنچه اموال جمع کرده بود حیازت کند و با ترک مقاتله کند ایشان را درهم شکند پس در زمین فساد کند و داخل بغداد شود و از اهلش بکشد ، پس خارج

ص: 421

شود از وراء النهر (ای ماوراء النهر) خروج کننده ای که او را حارث گویند در مقدمه او مردی است که او را منصور گویند برای آل محمد آماده و زمینه سازی کند واجب است بر هر مؤمنی او را یاری کند، الخ.

(59) در الامام المهدی ج 1 ص 194 از تذکره قرطبی متوفی سنه 671 هاز حذيفه يمانی از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود فتنه ای بین اهل مشرق و مغرب بوده باشد که ناگاه سفیانی بر ایشان خروج کند از وادی یابس و در دمشق نازل شود پس دو لشکر بفرستد یکی برای مشرق و دیگری برای مدینه ، لشکری که برای مشرق بود در بابل در شهری که ملعونه و بقعه خبیثه است یعنی شهر بغداد نازل شود و بیش از سه هزار نفر را بکشد، و بیش از صد نفر زن را بکارتشان را ببرد و بیش از سیصد نفر از بزرگان بني العباس را بکشد پس از آن متوجه شام شوند. پس پرچم هدایتی از کوفه در تعقیب ایشان خروج کند و بعد از دو شب ملحق به لشکر سفیانی شده همه را بکشند بطوریکه خبرنگاری برای ایشان نماند و هرچهاسیر و غنیمت گرفته بودند از دست ایشان بگیرند و لشکر دوم سفیانی وارد مدینه شود و تا سه روز و سه شب مشغول غارت گری باشند سپس از مدینه متوجه مکه شوند و چون به بیداء رسند خداوند جبرئیل را بفرستد و امر فرماید که ایشان را نابود کن پس پا بر زمین زند همه را خداوند به زمین فرو برد، و این است مصداق فرمایش خداوند که فرموده«وَلَوْ تَرَىٰ إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ»و اگر تو ای رسول سختی حال مجرمان را مشاهده کنی هنگامی که ترسان و هراسانند و هیچ از عذاب آنها فوت نشود و از مکان نزدیکی دستگیر شوند پس باقی نماند از ایشان مگر دو نفر که یکی بشیر و دیگری نذیر که از طایفه جهنیه هستند و از این جهت است که در خبر آمده نزد جهینه است خبر یقینی.

(60) در دلائل الامامه طبری ص 248 فضیل بن يسار خدمت امام

ص: 422

صادق علیه السلام عرض کرد اگر سفیانی خروج کرد چه امر می فرمائی ما را ؟ فرمود هر وقت خروج کرد می نویسم برای تو عرض کرد از کجا بدانم نامه نامه شمها است، فرمود می نویسم برای تو به علامت فلان و فلان و یک آیه از قرآن را تلاوت فرمود (عمر بن اذينه) به فضیل گفت آن آیه چه بود گفت به کسی نگفته ام جز به برید عجلی زراره فرمود من به تو خبر می دهم آن آیه اینست«وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ ۙ لَا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ ۚ بَلَىٰ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا»یعنی کافران با مبالغه و تأکید کامل قسم یاد می کنند که هر کسی مرد خدا او را زنده نخواهد کرد بلی (خیال باطلی است) البته قیامت (یا وقت ظهور حجت) وعده حتمی خدا است پس فضیل ساکت شد نه گفت نه و نه گفت بلی.

«سقارون»

**سقارن(1)

در مستدرک حاکم ج 2 ص 444 حضرت رسول علیه السلام فرمود همیشه امت بر شریعتی (و دینی هستند مادامیکه سه چیز بین ایشان ظاهر نشود یکی آنکه علم از ایشان گرفته نشود دیگر آنکه بچه های پست در بین ایشان وجود پیدا نکند. سوم آنکه سقارون بین ایشان ظاهر نگردد ، گفته شد سقارون چیست یا رسول الله ؟ فرمود : بشریست که در آخر زمان می بوده باشند که تحیت و سلام دادن ایشان چون همدیگر را ملاقات می کنند لعن کردن باشد.

«سقف»

اول چیزی که به آن ابتداء کند سقف مسجدها است. در قائم حدیث 30 خواهد آمد.

ص: 423


1- السقار والصغار : اللعان لمن لا يستحق اللعن .

«سگ»

مثل کسی که سگ دیوانه او را گزیده باشد الخ . در مهدی حدیث (130) خواهد آمد.

ایشان مجوس امت من و سگان آتش هستند، در قرآن حدیث 23 خواهدآمد.

مثل سگ به روی مردم صدا نکند الخ . در شیعه حدیث 9 خواهد آمد.

در کنز ج 11 فرمود بیاید بر مردم زمانیکه علماء را بکشند چنانچه سگها را می کشند پس ای کاش علماء خود را به حماقت می زدند.

« سگ بنا شد عوعو و پارس نکند در شکمش عوعو کردند »

در کنز العمال ج 14 ص 254 فرمود مهمان شد مردی نزد یکی از بنی اسرائیل که در خانه سنگ حامله ای داشت سگ گفت والله من به روی مهمان صاحبم پارس نکنم پس توله ها در شکمش بصدا آمدند گفته شد این دیگر چیست ؟ خداوند به یکی از ایشان وحی فرمود که این مَثَل اُمتی است که بعد از شما می باشند که سفهائشان غالب ایند بر حلماء و بردبارانشان.

و در ص256 فرمود مردی بود در کسانیکه قبل از شما بودند از جماعتی طلب مهمانی کرد ایشان هم او را مهمانی کردند و ایشان را سگی بود که پاس میکرد پس سگ گفت والله من پارس به روی مهمان صاحبم نکنم. پس توله هایش در شکمش بصدا درآمدند، پس این خبر به پیغمبری یا فقیهی که بین ایشان بود رسید ، پس فرمود مثل این سگ مثل اُمتی است بعد از شما می آیند که سفهائشان بر حلماء یا سفهایشان بر علماء غالب شوند.

و در ص257 فرمود سگی بود در بنی اسرائیل که حامله بود پس صاحبش

ص: 424

مهمانی را دعوت کرد، پس سگ گفت من امشب به روی مهمان صاحبم پارس نکنم، پس توله هایش در شکمش بصدا درآمدند . پس خداوند به مردی از ایشان وحی فرمود که مثل این سگ مَثَل اُمتی است که بعد از شما می آیند که سفهایشان بر علمائشان استیلا پیدا کنند و غالب شوند.و در ص 257 ايضا روایت کند که فرمود در بنی اسرائیل مردی مهمان گروهی شد و ایشان را سگی بود حامله پس سگ گفت من پارس و عوعو به روی صاحبم نکنم پس توله هایش از شکمش بصدا آمدند پس صبح رفت نزد پیغمبری که برای ایشان بود و خبرش دادند ، پس آن پیغمبر فرمود می دانید چیست مثل این سگ ؟ گفت : نه نمی دانیم فرمود مثل اُمتی است که بعد از شما می آیند که غالب شود سفهایشان بر علمائشان .

«سکوت »

(1) در مستدرک حاکم ج 4 ص 431 در ذیل حدیث ابن مسعود دارد که بیاید زمانیکه سکوت بهتر باشد از سخن گفتن و نشسته بهتر باشد از ایستاده الخبر.

(2) در کافی ج 2 ص 237 حضرت صادق علیه السلام فرمود دوستان خدا ساکتند و سکوتشان ذکر است و نگاه می کنند و نگاهشان پند است ، و سخن می گویند پس سخنشان حکمت است، و راه می روند پس راه رفتنشان بین مردم برکت است، و اگر اجل حتمی برایشان نوشته نشده بود روح در بدنشان استقرار نداشت به جهت ترس از عذاب و شوق به ثواب .

(3) و در کافی ج 2 ص 114 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود نگاهدار زبان خود را که صدقه ایست (برای دفع بلاء) از جان خود.

(4) و در ص 113 از امام هشتم علیه السلام روایت کند که فرمود سکوت کسب محبت می کند و راهنمای هر خوبی است.

ص: 425

(5) و در ص 115 امام چهارم علیه السلام فرمود هر روز صبح زبان از تمام جوارح انسان سؤال می کند که چگونه صبح کردید همه می گویند صبح کردیم به خوبی اگر تو بگذاری.

(6) و در فقیه ج 4 ص 283 امام ششم علیه السلام فرمود سکوت گنجی است بزرگ و زینت است برای شخص حلیم و ستر و پرده است برای جاهل.

(7) و در کافی ج 2 ص 114 لقمان به پسرش فرمود ای پسر جان اگر خیال کنی کلام نقره است بدانکه سکوت طلا است.

(8) و در روضه کافی ذیل حدیث چهارم امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود حافظی بهتر از سکوت نیست.

(9) و در فقیه ج 4 ص 283 دارد که مرد مسلمان همیشه در زمره محسنین نوشته می شود تا مادامیکه ساکت است ولی چون سخن بگوید یانیکوکار نوشته می شود یا بدکار.

(10) و در ص 283 از امام ششم علیه السلام نقل کند که کلام در حق بهتر است از سکوت بر باطل.

(11) در کافی ج 2 ص 119 امام ششم فرمود همیشه بنده مؤمن جزو محسنین نوشته می شود مادامیکه ساکت است ولی چون سخن بگوید یا نیکوکار نوشته می شود یا بدکار .

(12) در کنز العمال ج 15 ص 871 و بحار ج 71 ص 279 فرمود بر تو باد بطول سکوت که آن طرد و دور کننده شیطان است و کمک به دین تو است.

(13) در بحار ج 71 ص 274 از احتجاج نقل کند که از علی بن الحسين علیه السلام سؤال شد از کلام و سکوت که کدام یک افضل است ؟ حضرت فرمودبرای هریک از آنها آفاتی است اگر هر دو سالم بمانند کلام بهتر است از سکوت ،

الخبر.

ص: 426

(14) و در بحار ج 71 ص 279 از خصال نقل کند که بیاید بر مردم زمانی که عافیت دَه جزء باشد، نُه جزء در کناره گیری از مردم است و یک جزء در سکوت.

(15) و در همان صفحه از خصال نقل کند که حضرت صادق علیه السلام از رسول خدا روایت کند که سه چیز نجات دهنده است : زبانت را بازدار، و بر گناهانت گریه کن و ملازم خانه ات باش.

(16) و در ص 280 امیر المؤمنین علیه السلام فرمود ملازم سکوت باش سالم بمان .

(17) در بحار ج 71 ص 284 از مصباح الشریعه روایت کند که حضرت صادق علیه السلام فرمود سکوت شعار محققین است بحقيقت آنچه گذشته است و قلم به آن خشک گشته ، و آن کلید راحتی دنیا و آخرت است، و در آن رضای خدا است، و تخفيف حساب و حفظ از خطایا و لغزشها است ، خداوند آن را برای جاهل ستر قرار داده و برای عالم زینت، و با اوست دوری از هوی و ریاضت نفس و شیرینی عبادت و برطرف شدن قساوت قلب ، و با اوست عفاف و مروت و زیرکی پس ببند زبانت را مگر آنچه را ناچاری از آن، خصوصا اگر اهلی پیدا نکنی برای گفتار خود و کمکی نداشته باشی در مذاکره برای خدا و درراه خدا.

(18) و ربیع بن خثيم کاغذی جلو خود می گذاشت و هر چه می گفت مینوشت و شب خود را محاسبه می کرد که چه بر نفع بود و چه بر ضرر بعد می گفت آوه ساکتها نجات یافتند و ما باقی ماندیم.

(19) و بعض از اصحاب رسول خدا صلی الله و علیه و آله بودند که ریگ در دهان می گذاشتند و چون می خواستند سخن بگویند که می دانستند آن برای خدا و در خدا و برای خاطر خدا است آن ریگ را بیرون می آوردند.

(20) و زیادی از صحابه بودند که مثل غرق شدگان نفس می کشیدند و مثل مريضها سخن می گفتند، الخبر .

ص: 427

و در هر حال اخبار بسیاری در فضیلت سکوت وارد شده خصوصا در آخر زمان.

و مرحوم مجلسی 85 حدیث در بحار ج 71 ص 274 تا ص 307 ذکر فرمود هرکس طالب است مراجعه می کند.

(21) در کنز العمال ج 15 ص 909 و ص 928 فرمود بر تو باد به سکوت جز از خیر که آن سکوت شیطان را از تو دور سازد و کمک بر امر دینت باشد.

«سکه»

به اسم شما سکه زدند الخ . در صاحب الامر حدیث 15 خواهد آمد.

«سلام»

ملائکه به مؤمنین سلام کنند . در قائم حدیث 98 خواهد آمد.

سلام دادن در تحیت گذشت.

«سلطان و سلاطین»

(1) در کنز العمال ج 6 ص 4 فرمود سلطان سایه خدا است در زمین پناهنده می شود به او هر مظلومی از بندگانش ، اگر با عدالت رفتار نمود برای او اجری است و برای رعیت تشکر، و اگر ستم کرد و خیانت نمود برای او وزر است و بر رعیت صبر، الخبر.

(2) و در ص 5 فرمود سلطان در زمین سایه خدا است ضعيف بسوی او پناهنده می شود و بواسطه او مظلوم یاری می شود هرکس گرامی داشت سلطان خدا را در دنیا خداوند در روز قیامت او را گرامی دارد.

(3) در حدیث دیگر فرمود سلطان سایه خدا است در زمین پس هرکس

ص: 428

غش کند او را گمراه می شود و هرکس نصیحت کند او را هدایت یابد.

(4) در حدیث دیگر فرمود سلطان سایه خدا است در زمین پس اگر یکی از شماها داخل شهری شدید که آنجا سلطان ندارد آنجا اقامت نکنید .

(5) در ص 6 فرمود سب سلطان نکنید که او سایه خدا است در زمین .

(6) در حدیث دیگر فرمود مشغول نسازید دلهای خود را به فحش دادن پادشاهان ولكن بسوی خدا تقرب جوئید به دعا کردن برای ایشان تا خدا دلهای ایشان را نسبت به شما مهربان گرداند.

(7) در ص 7 فرمود چون خداوند اراده کند نسبت به گروهی خیر و خوبی را مسلط می کند بر ایشان حلماء و بردبارانشان را و قضاوت می کند بین ایشان علمائشان و قرار می دهد مال را در بین اشخاص سخی و اگر اراده شری داشته باشد (به حسب استحقاق بشر) مسلط می کند بر ایشان سفهاء و بی خردهاشان را و قضاوت می کند بین ایشان جهالشان و مال را قرار می دهد بدست اشخاص بخیل.

(8) در کنز العمال ج 6 ص 50 فرمود زود است سلطنت کنند بر شما فرماندهانی که فساد می کنند و آنچه را خدا اصلاح می کند بیشتر است پس هرکس از ایشان عمل به طاعت خدا کرد برای ایشان اجر و بر شما است شکرگذاری ، و هرکس از ایشان عمل به معصیت کرد برای ایشان است وزر و برای شما است صبر کردن.

(9) در کنز العمال ج 6 ص 67 فرمود زود است بوده باشد برای شما پیشوایانی که مالک شوند ارزاق شما را حديث کنند شما را (وعده بدهند) پس دروغ گویند به شما و عملشان بد باشد، راضی نشوند از شما مگر وقتی که کارهای زشتشان را تحسین کنید و هر چه دروغ می گویند تصدیقشان نمائید ، پس شما حق را به ایشان بدهید مادامی که راضی بحق باشند، و اگر تجاوز از

ص: 429

حق کردند (اطاعتشان نکنید) پس کسی هم که کشته شود برای مخالفت ایشان پس او شهید است.

(10) در حدیث دیگر فرمود اطاعت در معصیت خدا برای احدی نیست ،بلکه اطاعت در معروفست.

(11) در حدیث دیگر فرمود اطاعتی نیست برای کسی که اطاعت خدا نمی کند.

(12) در حدیث دیگر فرمود حکومتی که امر کند شما را به معصیتی پس اطاعتش نکنید.

(13) و در ص68 فرمود زود است فرماندهانی باشند که شما را بشناسند ولی انکار کنند پس هرکس ایشان را کنار گذارد نجات یابد، و هرکس از ایشان دوری کند سالم بماند ، و هرکس با ایشان آمیزش کند هلاک شود.

(14) و در ص 69 فرمود شخص هرچه به سلطان نزدیک شود از خدا دور گردد، و هرچه اتباعش زیاد شود شیاطینش بیشتر می شوند و هرچه مالش زیاد شود حسابش زیادتر گردد.

(15) و در ص 70 فرمود بپرهیزید از دربان سلطان و حواشی او که نزدیکترین مردم به او دورترین مردم است به خدا، و هرکس سلطانی را مقدم بر خدا داند خداوند هم فتنه در قلبش قرار دهد در ظاهر و باطن و ورع را از او ببرد و او را حیران و سرگردان گذارد.

(16) در حدیث دیگر فرمود گوش دهید بدرستیکه زود است فرماندهانی برای شما باشد، پس در ظلمشان کمک نکنید و دروغشان را تصدیق نکنید که هرکس کمک به ظلم کردن ایشان کند و دروغشان را تصدیق کند، بر حوض من (حوض کوثر در قیامت) وارد نشود.

(17) و در ص 71 به کعب بن عجره فرمود پناه می دهم تو را به خدا از

ص: 430

فرمانفرمائی سفهاء ، پادشاهانی بعد از من بوده باشد که نه به هدایت و راهنمائی من اقتدا می کنند و نه به سنت من عمل می نمایند پس هرکس داخل ایشان شود و دروغشان را تصدیق کند و بر ظلم کردن ایشان کمک کند پس از من نیستند و من هم از ایشان نیستم ، و بر حوض من وارد نخواهند شد، و هرکس داخل ایشان نشود و تصدیقش نکند و کمک ننماید پس ایشان از من و منهم از ایشانم و زود است که بر حوض من وارد شوند.

(18) و در ص 73 فرمود خداوند نفرستاد پیغمبری مگر آنکه برای او بود یارانی و بین امت او آنچه خدا میلش بود ایست می کردند و چون ایشان منقرض می شدند بعد از ایشان فرماندهانی باشد که روی منبر رفته حرفهای خوب می زنند ولی در وقت عمل منکر بجا می آورند پس هر وقت ایشان را ببینید سزاوار است بر هر مؤمنی که با ایشان بجنگد یا با دست و اگرنتوانست با زبان و اگر با زبان هم نتوانست پس با قلبش و در غیر این صورت اسلام نیست .

(19) و در ص 77 فرمود بیاید بر مردم زمانی که بوده باشد برای ایشان پادشاهانی سفیه مقدم می دارند شرار مردم را و اظهار می کنند دوستی با خوبان را ، نماز را از وقتش عقب انداخته پس هرکس از شما آن زمان را درک کرد پس نبوده باشد البته قیم ایشان و نه پاسبان و نه مالیت گیر و نه خزینه دار.

(20) در حدیث دیگر فرمود بوده باشد در آخر زمان پادشاهان ستمگر و وزراء فاسق و قضات خائن و فقهاء دروغگو ، پس هرکس درک کند از شماها آن زمان را پس قیم ایشان نباشد و نه مالیات جمع کن و نه خزینه دار و نه پاسبان .

(21) در تحف العقول ص 266 امام صادق علیه السلام فرمود کسی که متعرض سلطان ستمگر شود پس از او بلائی به او برسد مأجور نخواهد بود و صبر هم داده نشود.

ص: 431

«سلطان بني العباس »

در سفیانی حدیث 27 گذشت.

«سلطنت »

در زمان حدیث 48 گذشت که بیاید بر مردم زمانی که به حکومت و سلطنت نرسند مگر به کشتن مردم و ستم کردن الخ.

سلطنت سالانه گذشته سلطنت ماهیانه خواهد آمد. در عبدالله خواهد آمد.

سلطنت را برای مهدی مهیا کند الخ. در آمادگی گذشت.

«سلمان »

پس سلمان - عرض کرد اینها چه وقت خواهد شد. در زمان حدیث 43 و 44 گذشت.

«سلیمان بن داود»

در ملاحم سید ص 80 از محمد بن حنفیه روایت کند که خلیفه ای از بنی هاشم به بیت المقدس نازل شود تا آنجا که فرمود پس رومیه را فتح کند و گنجهای آن را و مائده سلیمان بن داود علیه السلام را بیرون کند الخ.

و سیر خواهد کرد به سیره سلیمان بن داود . در قائم حدیث 82 خواهد آمد.

«سمرقند »

در غیبت طوسی ص 270 و اثبات الهداة ج 3 ص 727 فرمود خروج کند شعیب بن صالح از سمرقند.

ص: 432

ناظم الاسلام کرمانی در ص 142 از ناسخ جلد خلفا نقل کند که علی علیه السلام به عمر فرمود یکی از شهرهای خراسان سمرقند است خداوند نیکی دهد اهل سمرقند را و این شهر در آخر زمان بدست ترکان (شوروی) پایمال شود.

«سنگ موسی »

سنگ موسی را با خود بردارد الخ . در قائم حدیث 2 و 123 خواهد آمد .

«سنگباران»

در ملاحم ص 132 روایت کند که در بغداد زمین فرو رود و سنگباران شود.

در مصر سه خسف و شش زلزله و سنگباران خواهد شد الخ . در فتنه حديث 41 خواهد آمد.

در صحیح ترمذی ج 4 ص 495 رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود منتظر باشید زلزله و خسف و مسخ و سنگباران شدن را.

در همان صفحه رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود در این امتست خسف و مسخ و سنگ باران شدن.

عرض شد یا رسول الله چه وقت خواهد شد؟ فرمود وقتی که زنهای آوازه خوان و تار و طنبور و شرب خمر علنی شد.

در کنز العمال ج 14 ص 276 در یازده حدیث دارد که پیغمبر صلی الله و علیه و آله فرموده در امت من خسف ومسخ و سنگباران خواهد بود.

در سجستان گذشت که آنجا سنگباران شوند.

و در بصره ايضا گذشت که یکی از فتنه های بصره سنگباران شدن است.

در مستدرک حاکم ج 4 ص 515 در ذیل حدیثی دارد که رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود سنگباران می شوند چنانچه قوم لوط سنگباران شدند، تمام حدیث در

ص: 433

امت حدیث 14 گذشت مراجعه کن.

در کنز العمال ج 14 ص 280 در ذیل حدیثی پیغمبر صلی الله و علیه و آله فرمود وقتی دیدید زنها سوار زین شدند، و زنهای آوازه خوان زیاد شده ، و شهادت به دروغ داده شود و علنا شرب خمر شود، و نمازخوانها در ظرف طلا و نقره چیزی بیاشامند، و مردها به مردها اکتفا کنند و زنها به زنها پس در این هنگام سخت آمادگی پیدا کنید و بپرهیزید از سنگباران شدن از آسمان .

دنیا منقضی نشود مگر وقتی که سنگباران شوند. در زنهای آخرالزمان حدیث 6 گذشت.

«سن »

صاحب این امر کوچکترین ما است از حیث سنّ الخ . در فرج حدیث سوم خواهد آمد.

سنّ مبارکش زیاد ولی بصورت جوان باشد الخ . در قائم حدیث 45 خواهد آمد.

«سنت »

در ملاحم ص 162 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که اول کسی که سنّت مراتبدیل می کند مردیست از بنی امیه .

در امتحان حدیث (14) گذشت که صدا زنند ای اهل اسلام (على) سنّت عمر را تغییر داد.

در جدال گذشت که با سنّت با ایشان بحث کنید که اصحاب سنّت داناترند به کتاب خدا.

در قائم حدیث 91 خواهد آمد که با حضرت حجت سنّت هفت پیغمبراست.

ص: 434

در صاحب الامر حدیث 12 خواهد آمد که در او سنّت چهار پیغمبر است الخ.

در صاحب این امر سنّی از یوسف است الخ . در صاحب الامر حدیث 19 خواهد آمد.

«سوزانیدن»

یکی از علامات ظهور سوزانیدن مرد بزرگ مرتبه است الخ.در علامات ظهور حدیث 24 خواهد آمد.

«سه پرچم»

در بحار ج 52 ص 212 و غیبت نعمانی ص 279 در ذیل حدیثی امام باقر علیه السلام فرمود اول زمینی که خراب می شود شام است.

آن وقت سه پرچم اختلاف کنند پرچم اصهب ، و پرچم ابقع ، و پرچم سفیانی الخ . در شام و علامات ظهور حدیث 9 خواهد آمد.

«سه چیز»

در غیبت نعمانی ص 198 حدیث 11 از ابی خالد کابلی روایت کند که امام زین العابدین علیه السلام می فرمود دوست داشتم که در گفتار آزاد بودم و با مردم سه کلمه حرف میزدم و سپس خدا درباره من هرچه می خواست حکم می فرمود ولی چه کنم که عهدی است از طرف خدا که باید صبر کنم، آن وقت این آیه را . تلاوت فرمود «وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ » البته می دانی خبرش را بعد از زمانی . و نیز این آیه را تلاوت فرمود «وَلَتَسمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا وَإِن تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَٰلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»آیه (186) سوره آل عمران یعنی و حتما بر شما از زخم زبان آنانکه پیش از

ص: 435

شما کتاب داده شده بودند و از کسانیکه شرک به خدا آوردند آزار فراوانی خواهد رسید ، و اگر صبر کنید و پرهیزکار باشید پس آن سبب اراده و قوت نیرو در کارها است.

در کنز العمال ج 14 ص 223 فرمود سه چیز را وقتی دیدید پس در آنوقت است خرابی آبادی و آبادی خرابی ، یکی آنکه معروف منکر شود، و منکر معروف گردد، سوم آنکه مرد با امانت بازی کند چنانچه شتر با درخت بازی می کند یا امانت را از بیخ انکار کند و ریشه کن کند چنانچه شتر شاخه درخت را از بیخ می کند.

و در ص 249 فرمود همیشه امت بر شریعت نیکو هستند مادامیکه سه چیز در ایشان ظاهر نشده ، یکی آنکه علم از ایشان گرفته نشده باشد دوم آنکه بچه بد در ایشان زیاد نشده باشد ، سوم آنکه سقارون در ایشان ظهور پیدا نکرده باشد، گفته شد سقارون چیست ؟ فرمود بشری در اخر زمان پیدا می شوند که تحیت و سلام ایشان وقتی همدیگر را ببینند لعن به یکدیگر باشد.

و در ص 249 فرمود بر پا نشود ساعت ظهور تا اینکه سه چیز را خداوند عزیز کند و کمیاب باشد یکی درهم حلال دیگری علم با فائده سوم برادر دینی که برای خدا با هم برادر باشند.

و در مستدرک حاکم ج4 ص516 رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود از خدا سه چیز سؤال کردم دو تای آن را داد و از یکی منعم کرد، از خدا خواستم که امت مرا به گرانی و خشکسالی هلاک نکند به من عطا فرمود دوم خواستم دشمنی از غیر خودشان بر ایشان مسلط نکند به من عطا فرمود.

سوم از خدا خواستم که امت مرا دسته دسته نکند و عذاب و بلای خودشان را به خودشان نچشاند قبول نفرمود (لذا از روزی که پیغمبر خدا از دنیا رفته تا به امروز مسلمانها بجان هم افتاده از همدیگر می کشند)

ص: 436

در مستدرک حاکم ج 4 ص 517 عبدالله بن عمر سؤال کرد که آیا می دانی آن سه چیزی که پیغمبر از خدا خواست چه بود؟ راوی گفت بلی ، گفت به من خبر ده کدام است ، گفت از خدا خواست دشمنی از غیر خودشان بر ایشان غالب نشود و ایشان را به قحطی و گرانی هلاک نسازد خدا هم عطا فرمود، و از خدا خواست که بین خودشان جنگ نیندازد خدا قبول نفرمود.

تا تأیید کند به سه چیز الخ . در عجله کنندگان خواهد آمد.

«سه هزار از قریش را گردن زند»

در قائم حدیث 10 خواهد آمد.

«سهله»

در اخلاق منسوب به راوندی خطی است(1) در باب 14 دارد که از موسی بن جعفر علیه السلام سؤال شد که وقتی قائم قیام کند مسکنش کجا است ؟ فرمود کوفه مسجد سهله الخ . در قائم حدیث 95 خواهد آمد.

در کافی ج 3 ص 495 از امام صادق علیه السلام روایت کند که یادی از مسجد سهله شد فرمود آگاه باشید آنجا منزل صاحب ما است هرگاه با اهل خود وارد شود .

در بحار ج 100 ص 435 از ابی بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود گویا می بینم نزول قائم علیه السلام را با اهل و عیال خود در مسجد سهله ابو بصیر عرض کرد فدای تو شوم آیا منزل او در مسجد سهله است ؟ فرمود بلی .الخ.

و در بحار ج 100 ص 436 و ج 52 ص 381 از ابی بصیر روایت کند که امام صادق علیه السلام به من فرمود ای ابا محمد گویا می بینم نزول قائم علیه السلام را در مسجد سهله با اهل و عیالش ، عرض کردم منزلش می باشد فدایت شوم ؟ فرمود بلی،

ص: 437


1- در مکتبه مجلس در طهران در اول مجموعه رقم 5364 در فهرست آن ج16 ص 271.

منزل ادریس و ابراهیم خلیل الرحمان آنجا بوده و خداوند هیچ پیغمبری را نفرستاده جز آنکه در آنجا نماز خوانده و مسکن خضر هم آنجا بوده، و کسی که در آن مقیم باشد مثل آن است که در خیمه رسول خدا مقیم بوده و هیچ مؤمن و مؤمنه ای نیست مگر آنکه قلبش میل به آن می کند، و در آن است سنگی که صورت همه انبیاء در آن است ، و کسی نیست که در آن نماز بخواند و خدا را با نیت راست بخواند جز آنکه خداوند حاجت او را برآورد و کسی نیست که به او پناه برد جز آنکه خداوند او را پناه دهد از چیزی که می ترسد ، عرض کردم اینست فضل و فضیلت ، حضرت فرمود زیادتر برایت بگویم ؟ عرض کردم بلی ، فرمود این از بقاع آنچنانیست که خدا دوست می دارد در آن عبادت شود و هیچ شب و روزی نیست جز آنکه ملائکه زیارت می کنند این مسجد را و عبادت می کنند در آن ، اگر من نزدیک شما بودم نماز نمی کردم مگر در آن ای ابا محمد آنچه را که وصف نکردم بیش از این است، عرض کردم فدایت شوم همیشه قائم آنجا خواهد بود؟ فرمود بلی، عرض کردم کسانی که بعد از او هستند؟ فرمود همین طور است تا انقضاء خلق.

از وادی السلام عبور کرده به مسجد سهله می رود الخ. در قائم حدیث 100 خواهد آمد.

در اوست مسجد سهله که هیچ پیغمبری را خدا نفرستاده جز آنکه در آن مسجد نماز خوانده و در آن عدل خدا ظاهر شود الخ . در کوفه حدیث 7خواهد آمد.

«سی نفر دروغگو»

در اُمت حدیث 4 و در ساعت ظهور حدیث 50 و 54 و 65 گذشت .

ص: 438

«سی نفر همیشه با حضرت حجت هستند»

که در کافی ج 1 ص 340 و بحار ج 52 ص 153 دارد که با سی نفر وحشتی نیست، چنانچه در صاحب الامر و غیبت خواهد آمد.

«سیاست»

سیاست کند امورشان را الخ . در عرب حدیث 3 خواهد آمد.

«سیاه»

در پرچمها گذشت و در لباس سیاه خواهد آمد.

«سیره و روش حضرت حجت علیه السلام »

(1) در تهذیب ج 6 ص 154 از امام صادق علیه السلام سؤال شد که آیا قائم علیه السلام سير می کند بخلاف سیره و روش حضرت امیر المؤمنين علیه السلام حضرت فرمود بلی بجهت آنکه علی علیه السلام سیرش از روی منت و گذشت بود چون می دانست که شیعیانش زود مغلوب خواهند شد، ولی حضرت قائم علیه السلام چون قیام کند با شمشیر و اسیر گرفتن است چون می داند شیعیانش هرگز مغلوب نخواهند شد بعد از خودش.

(2) و در تهذیب ج 6 ص 154 از امام باقر علیه السلام سؤال شد از حضرت حجت علیه السلام که به چه روشی سیر خواهد فرمود در مردم ؟ حضرت فرمود به آنچه رسول الله صلی الله و علیه و آله سير فرمود تا اسلام ظاهر شد ، عرض شد رسول الله به چه سیره و روشی سیر نمود؟ فرمود آنچه در زمان جاهلیت بود باطل است ، و با مردم با عدل رفتار فرمود، و همچنین چون حضرت حجت قیام فرماید باطل کند آنچه

ص: 439

در زمان صلح بوده و با مردم با عدل رفتار فرماید.

(3) و در کافی جلد پنج ص 33 و تهذیب جلد شش ص 155 از امام صادق علیه السلام روایت کند که هرآینه روش على علیه السلام در اهل بصره بهتر بود برای شیعیانش از آنچه آفتاب بر آن می تابید چون می دانست که برای آن گروه دولتی خواهد بود اگر از ایشان اسیر می گرفت ایشان هم در وقت تسلطشان شیعه ها را اسیر می کردند. راوی عرض کرد مرا از سیره حضرت قائم پعلیه السلام خبردار کن که آیا سیر می کند به سیره على علیه السلام فرمود خير، علی با ایشان از راه منت و گذشت عمل فرمود، چون علم به دولت آنها داشت ولی حضرت حجت به خلاف سیره علی با مردم رفتار کند چون می داند برای دشمنان دین دولتی دیگر نخواهد بود.

(4) در غیبت نعمانی ص 231 از حضرت صادق علیه السلام سؤال از سیره و رفتار مهدی علیه السلام شد که به چه نحوی در مردم سیر خواهد کرد؟ حضرت در جواب فرمود بجا آورد آنچه را رسول خدا عمل فرمود خراب کند آنچه را قبل از خود بوده چنانچه رسول خدا خراب کرد آنچه را در جاهلیت بوده و اسلام را از نو بپا کند.

(5) در حدیث دیگر زراره از حضرت باقر علیه السلام سؤال نمود که آیا حضرت حجت سیر می کند به سیره محمد صلی الله و علیه و آله ؟ حضرت باقر علیه السلام فرمود خير هيهات هيهات ای زراره سیر نخواهد کرد به سیره او، عرض کرد فدایت شوم چرا؟ فرمود برای آنکه رسول خدا با امتش از راه منت سير فرمود و بین مردم الفت ایجاد می کرد ولی حضرت حجت با شمشیر رفتار خواهد کرد، چون در کتابی که با حضرت است این طور مأموریت دارد و از احدی توبه نخواهد وای بر کسی که با او دشمنی و نزاع کند.

(6) در غیبت نعمانی ص 232 معلی بن خنیس از حضرت صادق علیه السلام سؤال کرد که آیا وقتی حضرت قیام کند بخلاف سیره على علیه السلام سیر خواهد کرد؟

ص: 440

فرمود بلی بعلت آنکه علی علیه السلام با منّت و گذشت (با اصحاب جمل) عمل کرد چون می دانست شیعیانش بعد از خودش زود مغلوب خواهند شد ولی حضرت حجت چون قیام کند با شمشیر و اسیر کردن با ایشان رفتار کند چون می داند شیعیانش هرگز بعد از خودش مغلوب نخواهند شد.

(7) در غیبت نعمانی ص 232 عبدالله بن عطا از امام باقر علیه السلام سؤال می کند که وقتی حضرت حجت قیام می کند به چه روشی سیر می کند در مردم ؟ فرمود خراب می کند ماقبل خود را چنانچه رسول خدا خراب کرد، و اسلام را از نو بپا کند.

(8) در غیبت نعمانی ص 233 محمّد بن مسلم می گوید از امام باقر علیه السلام شنیدم که می فرمود اگر مردم بدانند که حضرت حجّت چه عملیاتی انجام خواهد داد بعد از قیامش از کشتار ، اکثر مردم آرزو می کردند ای کاش نمی دیدند آن حضرت را ، آگاه باشید که ابتدا نکند مگر به قریش و نگیرد از ایشان مگر به شمشير و ندهد مگر به شمشیر حتی اینکه زیادی از مردم می گویند این از آل محمد نیست اگر از آل محمّد بود هر آینه رحم می کرد (ولی مردم غافلند که قریش چه جنایتی کرده اند با پیغمبر 23 سال چه کردند با دخترش چه کردند با دامادش چه کردند با وصیش چه کردند با حسن و حسین چه کردند با امامان بعد از حسین علیه السلام چه کردند با شیعیان چه کردند پس هر قسم انتقامی حضرت حجّت علیه السلام از ایشان بکشد عین حق و صواب است اللهم عجل فرجه وسهل مخرجه بحق محمد واله المظلومين).

و در قائم و مهدی علیه السلام اخبار مناسبی ذکر خواهد شد مراجعه شود.

(9) و در ملاحم ص 66 امير المؤمنین علیه السلام فرمود خداوند فتنه را بواسطه مردی از ما برطرف سازد، تا آنجا که فرمود هشت ماه شمشیر بر دوش گرفته از كفار بکشد حتی اینکه بگویند والله این از اولاد فاطمه علی نیست و الا به ما رحم

ص: 441

می کرد، انتقام می کشد از بني العباس و بنی امیه .

به سیره سلیمان بن داود عمل خواهد کرد. در قائم حدیث 81 خواهد آمد.

از موسی بن جعفر علیه السلام سؤال شد به چه روشی سیر خواهد کرد فرمود به سیره رسول الله صلی الله و علیه و آله الخ . در قائم حديث 95 خواهد آمد.

«سیزده»

سیزه فرقه خیال می کنند با ولایت و محبت ما هستند الخ ، در فرقه خواهد آمد.

در غیبت نعمانی ص 299 حضرت صادق علیه السلام فرمود سیزده شهر و طائفه با حضرت حجّت علیه السلام جنگ کنند ، اهل مکه و اهل مدینه و اهل شام و بنو امیه و اهل بصره و اهل دست میسان و کردها و عربها و طائفه ضبه و غنی و باهله و ازد و اهل ری .(تهران)

در دلائل الامامه طبری ص 260 مفضل بن عمر گفت شنیدم حضرت صادق علیه السلام می فرمود سیزه زن با قائم خواهد بود ، گفتم چه کند ایشان را ؟ فرمود برای مداوای مجروحین و مریضداری چنانچه با رسول خدا بود، گفتم اسم ایشان را بیان فرما ؟ فرمود قنوا دختر رشید ، و ام ایمن ، و حبابه والبيه ، و سمیه مادر عمار بن یاسر، و زبیده ، و ام خالد احمسيه ، و ام سعيد حنفيه ، و صبانه ماشطه ، و ام خالد جهنیه.

(سیزده هزار و سیصد و سیزه ملک) در پرچم حدیث 23 گذشت .

«سیصد و سیزده نفر »

در اصحاب مهدی علیه السلام ذکر کردم رجوع فرمائید.

در غیبت نعمانی ص 282 ذیل ح 67 فرمود خداوند جمع کند اصحاب او را سیصد و سیزده نفر بدون وعده گذاری مثل ابرهای اول پائیز و این علامتی است

ص: 442

سیصد و سیزده نفرکه خداوند در کتاب خود ذکر فرموده «أَيْنَمَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًاًإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»الخبر.

در غیبت نعمانی ص313 از مفضل بن عمر از حضرت صادق علیه السلام روایت کند که فرمود چون امام اذن داده شود خداوند به اسم عبرانیش می خواند پس آماده می شود برای او اصحابش ، که سیصد و سیزده نفرند، مثل ابر پائیز جمع شوند، که ایشانند صاحبان پرچمها، (یعنی هرکدام حکومت مملکتی را عهده دار شوند) بعض ایشان شب از رختخوابش ناپدید شود، و صبح در مکه باشد، و بعضی روز دیده شوند که در ابر حرکت می کند، و اسم خود و اسم پدرش و زنش و نسبش را معرفی می کند ، راوی عرض کرد فدایت شوم کدام یک از ایشان ایمانش بیشتر است فرمود آنکه روز با ابر سیر می کند. الخ.

در غیبت نعمانی ص313 ابان بن تغلب می گوید با جعفر بن محمد علیه السلام در مسجد مکه بودم و حضرت دست مرا گرفته بود پس فرمود با ابان زود است که خداوند بیاورد سیصد و سیزده نفر مرد را در این مسجد شما می دانند اهل مکه که خلق نشده اند هنوز پدران ایشان و نه اجداد ایشان، دارای شمشیرهائی هستند که بر هر شمشیری اسم او و اسم پدر او و مشخصات او و نسب او نوشته است ، الخبر .

در غیبت نعمانی ص 314 حدیث 7 حضرت صادق علیه السلام فرمود زود است که خداوند بفرستد سیصد و سیزده نفر را بسوی مسجدی که در مکه است، می دانند اهل مکه ایشان متولد نشده اند و نه اجداد ایشان، دارای شمشیرهائی هستند که نوشته شده بر آن هزار کلمه و هر کلمه کلید هزار کلمه است ، و خداوند بفرستد باد را از هر وادی که بگوید این است مهدی که حکم می کند به حکم داود و بينه طلب نکند.

و در ص 315 حدیث 8 حضرت باقر فرمود اصحاب قائم سیصد و سیزده

ص: 443

نفرند از اولاد عجم هستند بعضی بواسطه ابرها در روز وارد می شوند در حالی که اسم او و اسم پدرش و نسبش و مشخصاتش شناخته شده و بعضی خواب هستند که ناگاه خود را در مکه می بینند بدون سابقه وعده گذاری.

و در غیبت نعمانی ص 313 حضرت صادق علیه السلام فرمود وقتی اذن داده شود امام خدا را به اسم عبرانیش خواند پس اصحاب را برای او مهیا کند سیصد و سیزده نفر مثل ابر اول پائیز به هم متصل شوند و ایشانند صاحب پرچمها بعض ایشان از رختخوابش شبانه مفقود شود، صبح در مکه باشد، و بعض ایشان دیده شود که بر ابر سوارند در روز روشن ، که اسم خود و پدر و حسب و نسبش شناخته شده باشد راوی عرض کرد فدایت شوم کدام یک ایمانش کامل تر است فرمود آنکه با ابر سیر می کند در روز، و ایشانند مفقودین و در ایشان نازل شده این آیه و«َيْنَمَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا» .

در غیبت نعمانی ص 315 حضرت باقر علیه السلام فرمود بدرستیکه قائم علیه السلام از ثنيه ذی طوی پائین بیاید در عده اهل بدر که سیصد و سیزده نفرند و پشتش را تکیه دهد به حجر الاسود ، و پرچم پیروزی به حرکت آید.

در غیبت نعمانی ص203 حضرت صادق علیه السلام در ذیل حدیثی فرمود آگاه باش هر وقت عده ای که وصف شده اند که سیصد و سیزده نفرند کامل شد آن وقت است که بوده باشد آنچه را شما می خواهید.

«سینه و صورت »

در کشف الغمه ج 2 ص 460 و در ارشاد مفید ص 359 و اثبات الهداة ج 3 ص 732 ح 82 یکی از آیات و علامت را خارج شدن سینه و صورتی در چشم خورشید شمرده که حسب و نسب خود را بیان می کند و این در زمان سفیانی است که هلاکت او و جماعتش در همان وقت خواهد بود. تمام حدیث در

ص: 444

خورشید و رکود گذشت.

«شاخ »

شاخ ستم طلوع کند. در ستم حديث 2 گذشت .

«شام»

(1) در مستدرک حاکم ج 4 ص 457 فرمود بیاید بر مردم زمانیکه نماند در آن مؤمنی مگر آنکه ملحق شود به شام.

(2) در مستدرک ج 4 ص 553 از امیرالمؤمنین علیه السلام است که سب اهل شام نکنید بلکه ظالمهاشان را سب کنید چون ابدال در شام هستند.

(3) و در کنز العمال ج 14 ص 598 از علی علیه السلام روایت کند که دشنام به اهل شام ندهید بلکه ستمگرانشان را سب کنید چون ابدال در اهل شامند.

(4) در ملاحم سید ص 132 در ذیل حدیثی فرمود وقتی فتنه شام را دیدی پس مرگ مرگ (شاید کنایه از این باشد که در آن وقت مردن بهتر از زندگی است)

(5) در غیبت نعمانی ص 305 و اثبات الهداة ج 3 ص 730 ح 69حضرت باقر علیه السلام امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود وقتی در شام دو نیزه به اختلاف کشیده شد کشف نشود مگر از یک آیتی از آیات خدا، عرض شد آن آیت چیست یا امیر المؤمنين ؟ فرمود زلزله ای در شام شود که بیش از صد هزار هلاک شوند، آن را خداوند برای مؤمنین رحمت قرار دهد و برای کافرین عذاب، پس چون اینطور شود نظر کنید به صاحبان اسبهای سیاه و سفید که (گوش بریده یا دم بریده اند) و پرچمهای زرد که از طرف مغرب می آید تا داخل شام می شود و این در وقت جزع اكبر و مرگ سرخ است.

ص: 445

و چون اینطور شد نظر کنید فرو رفتن دهی از دمشق که آن را حرستا گویند و چون اینطور شد پسر هند جگرخوار از وادی یابس خروج خواهد کرد و بر منبر دمشق خواهد نشست و چون اینطور شد منتظر خروج مهدی علیه السلام باشید .

(6) و در مستدرک ج 4 ص 505 ابن مسعود فرمود زود است که بهترین چیزها روی زمین برای یکی از شماها آن باشد که الاغهائی داشته باشد که اهلش را نقل به شام بدهد.

(7) و در ص 509 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود شام برگزیده خدا است از بلادش و بندگان برگزیده اش را بسوی آن می فرستند و هر کس از شام خارج شود و بغیر شام برود بواسطه سخط خدا است، و هرکس داخل آن شود بواسطه رحمت خدا است.

(8) و در ص 509 در ذیل حدیثی فرمود آگاه باشید که در وقت فتنه ایمان در شام است.

(9) و در ص 510 فرمود چند لشکر تهیه و فرستاده خواهد شد لشکری در شام و لشکری در عراق و لشکری در یمن راوی عرض کرد یکی را برای من اختيار کنید فرمود بر تو باد به شام که خداوند برای من کفیل شده شام و اهل شام را.

(10) و در کنز العمال ج 14 ص 249 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه مردم از مدینه بروند شام برای طلب صحت و عافیت.

(11) در الزام الناصب ج 2 ص 221 از امیرالمؤمنین علیه السلام است که فرمود زود است که حصارهای شامات خراب شود و بلاء و آفت در آنها دور زند، و سالم نماند مگر دمشق و نواحی آن. و در طرف مشرق و بلندیهایش خونها ریخته شود.

(12) در کنز العمال ج 14 ص 235 دارد که زمین چهل سال قبل از شام خراب شود.

ص: 446

(13) اذا ملك رجل الشام وآخر مصر الخ. در مهدی خواهد آمد.

(14) در غیبت طوسی ص 299 و نعمانی ص 279 و بحار ج 52 ص 212 از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود:

اول زمینی که خراب می شود شام است پس بین سه پرچم اختلاف شود:

پرچم اصهب و ابقع و سفیانی .

(15) در بحار ج 52 ص 269 در ذیل حدیثی امام صادق علیه السلام فرمود تا اینکه شام خراب شود و سبب آن اجتماع سه پرچم است در آن: پرچم اصهب و پرچم ابقع ، و پرچم سفیانی.

(16) در بحار ج52 ص 237 امام باقر علیه السلام فرمود اول زمین مغرب شام است آنجا بین سه پرچم اختلاف شود : پرچم اصهب و پرچم ابقع و پرچم سفیانی الخ.

(17) در مستدرک حاکم ج 2 ص 435 در ذیل حدیثی از رسول خدا علیه السلام روایت کند که فرمود هرآینه البته شام و فارس فتح شود یا روم وفارس فتح شود بطوریکه برای هریک از شماها چنان و چنان شتر باشد و چنان و چنان گاو باشد تا اینکه به یکی از شماها صد دینار بدهند و او را غضب کند (یعنی بگوید کم است) پس از آن دستش را بر سر من گذاشت و فرمود (ای پسر حواله) هر وقت دیدی خلافت در بیت المقدس نازل شده پس زلزله ها و بلاها و امور بزرگ ساعت (ظهور) نزدیک شده و آن روز ساعت ظهور به مردم نزدیک تر است از دست من به سر تو.

«شانزده هزار»

در قائم حدیث 99 خواهد آمد که شانزده هزار از بتریه که فرقه ای از زیدیه هستند و همه قراء قرآن و فقهاء در دین هستند می کشد.

ص: 447

«شانه»

سر خود را شانه زند چنانچه زنها شانه زنند . در فرج حدیث 1 خواهد آمد.

«شب و روز»

اسلام مثل شب و روز است همه جا می رود الخ . در اسلام گذشت رجوع کن.

«شباهت»

در غیبت نعمانی ص 163 حضرت صادق علیه السلام فرمود بدرستیکه در صاحب این امر شباهتی است به یوسف علیه السلام الخ . در صاحب الامر حدیث 4 خواهد آمد. و در حدیث دیگر حضرت باقر علیه السلام فرمود بدرستیکه صاحب این امر در او شباهتیست به یوسف علیه السلام الخ . در صاحب الامر حدیث 20 خواهد آمد.

«شبیه»

خود را شبیه قائم می سازد. در اَصهب گذشت.

«شتر»

در کنز العمال ج 14 ص 279 و ملاحم سید ص 159 دارد که بیاید زمانیکه یک شتر با جهاز بهتر باشد از دهی که در هر سالی صد هزار غله و عایدی داشته باشد.

در شهر رمضان حدیث 3 و 8 خواهد آمد که یک شتر ماده سب بار بهتر باشد از یک دهی که صد هزار غله داشته باشد .

در چند حدیث وارد شده که بیاید زمانیکه زنها سرهاشان مثل کوهان شتر

ص: 448

بختی باشد. و در زنها گذشته مراجعه کن.

«شدت »

در غیبت نعمانی ص 285 از یونس بن رباط نقل کند که گفت شنیدم از امام صادق علیه السلام که می فرمود بدرستیکه اهل حق همیشه از زمانیکه بوجود آمده اند در شدت و سختی بوده اند ولی آگاه باشید این تا یک مدتی کمی است و عافیت و خوشیش طولانی است.

«شذاذ»

بپرهیزید از شذاذ آل محمد . در خروج کنندگان حدیث 2 گذشت .

«شر»

در کنز العمال ج 14 ص 253 فرمود هیچ سالی نیست مگر آنکه بعد از آن شر و بدتر از آن است تا وقتی که خدا را ملاقات کنید.

در حدیث دیگر فرمود هر چیزی نقصان پذیر است مگر شر و بدی که زیاد می شود.

در حدیث دیگر فرمود هیچ سالی نیست مگر آنکه خیر و خوبی کم می شودو شر و بدی زیاد می شود.

در حدیث دیگر فرمود نگذارد بر شما سالی و روزی مگر آنکه بعدش شر و بدتر باشد تا وقتیکه خدا را ملاقات کنید.

و در ص256 فرمود نیاید بر شما سالی مگر آنکه آن شر و بدتر از دیگری باشد.

در کنز العمال ج 1 ص 14 از عبدالله بن عمر روایت کند که شر تقسیم شده

ص: 449

بر هفتاد جزء (69) جزء آن را در بربر قرار داده و یک جزء آن را در باقی مردم .

وای بر عرب از شری که نزدیک شده الخ . در عرب خواهد آمد.

«شرار»

در مستدرک حاکم ج 4 ص 440 رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود برپا نشود ساعت ظهور (یا قیامت) مگر بر شرار از مردم.

در ص 441 و 442 و 494 فرمود بر پا نشود ساعت مگر بر شرار مردم.

در غیبت نعمانی ص 162 در ذیل دو حدیث حضرت صادق علیه السلام فرمود امر ظهور امام عصر علیه السلام نباشد مگر بر سر شرار مردم.

در کنز العمال ج 14 ص 250 برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه مدینه شرار خود را نفی کند (یعنی از خود دور کند).

و در ص 256 و263 فرمود بر پا نشود ساعت مگر بر شرار مردم .

«شرور»

در زمان حدیث 47 گذشت که شرورترین فقها در زیر سایه آسمانند .

در زمان حدیث 57 گذشت که علماء ایشان شرورترین خلق خدایند .

« شش »

عذاب می کند شش طائفه الخ. در عذاب حدیث 4 خواهد آمد.

«شش چیز پیش از ظهور »

(1) در کنز العمال ج 14 ص 213 و مستدرک حاکم ج 4 ص 423 رسول خداصلی الله و علیه و آله فرمود ای عوف حفظ کن شش خصلت را پیش از ساعت ظهور یکی

ص: 450

مرگ من، پس از آن فتح بیت المقدس، پس از آن مرضی در شما ظهور پیدا کند که ذراری شما و خود شما از خدا طلب شهادت کنید و اموال شما زیاد شود پس از آن در شماها اموال بطوری زیاد شود که صد دینار به مردی بدهند باحال خشم به کناری برود، و فتنه ای برپا شود که نماند خانه مسلمانی مگر آنکه (1) داخلش شود، پس از آن بین شما و بين بني الأصفر (2) صلحی باشد پس ایشان غدر و حیله کنند و با هشتاد پرچم که زیر هر پرچمی دوازده هزار نفر باشد به شما حمله کنند.

(2) و در ص236 فرموده پس خیمه های مسلمانان آن روز در زمینی است که آن را غوطه گویند و در شهریست که آن را دمشق گویند.

(3) و در ص 236 ایضا فرمود شش چیز در شما است ای امت، مرگ پیغمبر تان (این یک) و زیاد شود اموال شما بطوریکه ده هزار به مردی عطا شود قهر کند و خشمگین شود (این دو) و فتنه ای برپا شود و داخل خانه هریک از شماها گردد (این سه) و مردنی مثل (قعاص)(3) گوسفند (این چهار) و صلحى است بین شما و بین رومیها نه ماه بر شما حمله ور باشند مقدار حمل زنی، پس ایشان سزاوارترند به خدعه و بیوفائی از شما(این پنج) و فتح شهری (این شش) گفته شد کدام شهر ؟ فرمود قسطنطنیه .

«ششصد هزار»

ششصد هزار نفر را بکشند . در رومیه گذشت .

ص: 451


1- در حدیث دیگر در ص 215 دارد که نماند خانه ای از عرب مرگ آنکه داخلش شود.
2- مراد از بنى الاصفر رومیها می باشند چنانچه از نهایه استفاده می شود.
3- قعاص مرضی است که هر گوسفندی بگیرد زود می میرد .(نهايه)

«شصت نفر دروغگو»

در اثبات الهداة ج 3 ص 5 72 و بحار ج 52 ص 209 و غیبت طوسی ص 266 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که بر پا نشود ساعت (ظهور) تا اینکه شصت نفر دروغگو خروج کنند و همه بگویند من پیغمبرم.

در الزام الناصب ج 2 ص 149 از کشف الغمه روایت کند که یکی از علامات خروج شصت نفر دروغگو است که همه ادعای پیغمبری کنند.

در ارشاد مفید ص 358 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود برپا نشود ساعت تا اینکه خروج کند مهدی از اولاد من و خروج نکند مهدی تا اینکه خروج کنند شصت نفر دروغگو که همه بگویند من پیغمبرم .

«شعار»

در نوائب الدهور ج 3 ص 273 شعار ایشان الليل يا ثارت الحسین .

در کافی ج 5 ص 47 شعار مسلمین روز بدر (یا منصور امت) است.

در حدیث دیگر فرمود شعار حسین علیه السلام یا محمّد است و شعار ما یا محمّد است .

در ملاحم سید ص 65 و کنز العمال ج 14 ص 597 دارد که شعار اصحاب مهدی علیه السلام (امت امت) است یعنی بمیر بمیر.

و در ص 65 و در کنز العمال ج 14 ص 587 و ص 598 فرمود علامتشان (امت امت) است.

در غیبت طوسی ص 284 دارد بی دینی بر او خروج کند و عدد ایشان ده هزار نفر باشد و شعارشان یا عثمان يا عثمان باشد.

در قائم حدیث 84 خواهد آمد.

ص: 452

«شعراء»

در علامات ظهور حدیث 20 خواهد آمد.

«شعیب بن صالح »

در غیبت طوسی ص 270 علی بن الحسين علیه السلام فرمود قبل از خروج حضرت حجت خروج شعیب بن صالح است از سمرقند.

در ملاحم سید ص 52 و در البرهان ص 151 از محمد بن حنفیه روایت کند که فرمود خارج می شود پرچم سیاه برای بني العباس پس از آن خارج می شود از خراسان پرچم دیگری سیاه که کلاهاشان سیاه و لباسشان سفید است بر مقدمه ایشان مردی است بنام شعیب بن صالح يا صالح بن شعیب از طائفه تميم است ، لشگر سفیان را شکست می دهند تا اینکه فرود می آیند در بیت المقدس و آماده می کنند برای مهدی سلطنتش را کشیده می شود بسوی او سیصد نفر از اهل شام ، و فاصله بین خروج او و تسلیم امر به مهدی هفتاد و دو ماه می باشد .

و در ملاحم ص 52 و در البرهان ص 151 دارد که خارج می شود از ری مردی چهارشانه گندم گون مولای و غلام بنی تمیم است کوسج است به او شعیب بن صالح گفته می شود، در چهار هزار لشگر که لباسشان سفید و پرچمهاشان سیاه است ، مقدمه است برای آمدن مهدی علیه السلام ملاقات نکند احدی او را مگر آنکه او را بکشد . (در برهان او را فراری دهد)

و در ملاحم ص 51 و در البرهان ص 151 عمار یاسر فرمود پرچم دار حضرت مهدی علیه السلام شعیب بن صالح است.

در ملاحم ص 51 در البرهان ص 151 حضرت باقر علیه السلام فرمود جوانی از بنی هاشم خروج کند که در دست راستش خالی است، و پرچمهای سیاه از

ص: 453

خراسان بیاید جلوی ایشان شعیب بن صالح است که با اصحاب سفیانی می جنگند و ایشان را شکست می دهند.

در البرهان ص 152 از علی علیه السلام روایت کند که خارج شود پرچمهای سیاه که با سفیانی جنگ کند، در ایشان جوانیست از بنی هاشم در کتف چپش خالی است، علمدارش مردیست از بنی تمیم که او را شعیب بن صالح می گویند.

در البرهان ص 152 از عمار یاسر روایت کند که چون سفیانی برسد به کوفه و یاران آل محمد صلی الله و علیه و آله را بکشد ، مهدی خروج کند ، علمدارش شعیب بن صالح است پس اصحابش را شکست دهد (یعنی اصحاب سفیانی را).

در غیبت طوسی ص 279 در ذیل حدیث عمار بن یاسر دارد که سفیان در کوفه فرود آید و یاران آل محمد صلی الله و علیه و آله را بکشد و بکشد هر مردی که هم نام آل محمد باشد پس مهدی خروج کند پرچمدارش شعیب بن صالح است الخ.

در الامام المهدی ج 1 ص 56 از (بدء والتاريخ) ابی زید ص 175 روایت کند که اول (پرچمهای سیاه) از طرف چین از ناحیه ای که آن را ختن گویند خواهد بود، در آنجا طائفه ای از اولاد فاطمه از پشت حسین بن على علیه السلام می باشند در مقدمه لشگرش مردی است کوسج از تمیم که او را شعیب بن صالح گویند مولدش طالقان است.

«شمائل حضرت حجت»

(قد او)

در منتهی ج 2 ص 289 فرمود قدش چون شاخه بان درخت بیدمشک یا ساقه ریحان است نه دراز بی اندازه و نه کوتاه بر زمین چسبیده .

ص: 454

(قامت او)

در غیبت طوسی ص 281 و اثبات الهداة ج 2 ص 730 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود او جوان چهار شانه متوسط القامه است یعنی نه قامت بلند است نه کوتاه.

در ملاحم ص 141 دارد که او مثل مردان بنی اسرائیل است و رجال بنی اسرائیل را در ینابیع الموده ص 469 قد بلند معنی کرده.

(سر مبارک)

در غیبت نعمانی ص 216 حدیث 5 از امام باقر یا صادق روایت کند که در سر مبارک خالی است و بیماری حزاز (یعنی پوستهای سفید مثل سبوس) در سرش می باشد.

در نجم الثاقب ص 76 سر مبارکش مدور است.

در نجم الثاقب ص 73 و منتهی ج 2 ص 289 فرمود (وعلى رأسه فرق بیّن وفرتين كأنّه ألف بين واوین) بر سرش فرق است بین دو گیسو مثل اینکه الف بين دو واو باشد.

(صورت او)

در ینابیع المودّه ص467 که مهدی صورت سرخی دارد.

در خطبة البيان امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود اوست صاحب صورت سفید (مثل ماه).

در منتهی ج 2 ص 289 فرمود گندم گون است که عارض شود آن را زردی از بیداری شب .

ص: 455

و در نجم الثاقب ص 73 فرمود صورتش از صفا و بی عیبی مانند اشرفی است.

در غیبت طوسی ص 281 و اثبات الهداة ج 3 ص 730 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود خوش صورت درخشنده بطوریکه نور صورت او بر سیاهی موی ریش و سرش غلبه دارد.

در البرهان ص 93 از ابی امامه و در ملاحم ص 141 از حذيفه روایت کند که رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود مثل اینکه صورتش ستاره درخشنده است.

در وافی ج 2 ص 113 از امام پنجم او از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که او سفید و سرخ رو ولی سرخی غلبه دارد بر سفیدی .

در ملاحم ص 73 و کنز العمال ج 14 ص 590 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که در صورتش خالی است.

در المهدی الموعود المنتظر ج 1 ص 266 فرمود صورتش مثل ماه درخشنده است.

در منتهی ج 2 ص 289 فرمود گوشت روی نازنینش کم است .

( پیشانی او)

در مهدی موعود المنتظر ج 1 ص 262 و در كفاية الخصام ص 682 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود مهدی از من است پیشانی گشاده دارد الخ.

و در البرهان ص 99 از ابی سعید خدری از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که مهدی از ما است پیشانی گشاده دارد الخ.

در ملاحم ص 138 از ابی سعید از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که مردی از عترت من خروج کند که پیشانی گشاده دارد الخ.

در خطبة البيان امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود اوست صاحب پیشانی نورانی .

ص: 456

(ابروی او)

در ملاحم ص 72 از ابی سعید خدری از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که مهدی گشاده ابروست.

در ملاحم ص 73 و 74 و کنز العمال ج 14 ص 590 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که ابروی گشاده دارد.

در ملاحم ص 146 از ابی سعید خدری از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که ابرو گشاده است.

در ینابیع المودّه ص 469 روایت کند که ابروی کشیده و طولانی دارد قوس مانند که نزدیک بهم است ولی پیوسته نیست.

در المهدی الموعود المنتظر ج 1 ص 279 دارد که مهدی مردیست ابروهایش از هم جدا و باریک است.

(چشم و مژه او)

در ملاحم ص 73 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که چشمان سرمه ای دارد.

در ملاحم ص 74 از علی علیه السلام روایت کند که مهدی فراخ چشم است یعنی چشمان درشت دارد.

در بحار ج 51 ص 40 دارد که چشمانش فرو رفته .

(بینی او)

در ملاحم ص 72 از ابی سعید خدری و کنز العمال ج 14 ص 590 و ص73 از امیر المؤمنين علیه السلام روایت کند که بینی کشیده و بالا آمده و مختصر برآمدگی در وسط دارد.

ص: 457

در ملاحم ص 164 از ابی سعید خدری از رسول خدا علیه السلام روایت کند که مهدی مردیست بلند بینی و وسطش برامدگی دارد و سوراخ بینی کوچک است.

در البرهان ص 99 از ابی سعید خدری از رسول خدا علیه السلام روایت کند که مهدی از ما است بلند بینی است.

در كفاية الخصام ص 682 حدیث 16 دارد که رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود کشیده بینی باشد.

(خال صورت و کتف و پشت و کف دست و ران)

در ملاحم ص 73 و کنز العمال ج 14 ص 590 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که در صورتش خالی است.

در وافی ج 2 ص 112 از امام باقر از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که در پشت حضرت دو خال است یکی به رنگ پوست بدن و دیگری به رنگ خال پیغمبر صلی الله و علیه و آله.

در البرهان ص 93 از ابی امامه از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که در رخسار راستش خال سیاهیست.

در البرهان ص 96 از حذيفه از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که بر رخسار راستش خالیست مثل اینکه ستاره درخشنده است.

در ینابیع المودّه ص 469 دارد که بر دست راستش خالی است.

در غالية المواعظ آلوسی ج 1 ص 77 دارد که بر کف دست راستش خالی است.

در نجم الثاقب ص 74 بر روی راستش خالیست که پنداری ریزه مشکی است که بر زمین عنبرین ریخته .

در حدیث دیگر مثل اینکه خال روی راستش ریزه مشکی بود بر نقره خام .

ص: 458

(زبان او)

در غالية المواعظ آلوسی ج 1 ص 77 دارد که در زبانش ثقل و سنگینی است الخ.

(دندان او)

در ملاحم ص 73 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که دندانهای جلو براق و سفید است.

و در كفاية الخصام ص 689 حدیث 85 رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود بیخ دندانهای او گشاده است.

در المهدی الموعود المنتظر ج 1 ص 270 و ص 290 فرمود دندانهای جلو او با فاصله است.

در نجم الثاقب ص 73 دندانهایش مانند اره است.

(رخسار او)

در البرهان ص 93 از ابی امامه از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که بر رخسار راستش خال سیاهیست.

در ینابیع المودّه ص 469 منقول است که بر رخسار راستش خالیست.

در البرهان ص 94 از حذیفه از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که بر رخسارراستش خالی است مانند ستاره درخشنده .

در منتهی ج 2 ص 389 فرموده بر روی راستش خالی است که پنداری ریزه مشکی بر زمین عنبرین ریخته.

در نجم الثاقب ص 74 فرمود رخساری مشاهده کردم ماننده پاره ماه نه درشتخو و زبر و نه سبک و بی وقار بود.

ص: 459

(رنگ او)

در کنزالعمال ج 14 ص 590 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که مهدی جوانی است از قریش گندم گون است.

در البرهان ص 93 از حذيفه از رسول خدا کغ روایت کند که رنگش رنگ عربيست و جسمش جسم اسرائیل یعنی طولانی است چنانچه در ینابیع الموده ص 469 ذکر کرده.

در ملاحم ص 141 رسول خدا فرمود مهدی رنگش عربی است.

در نجم الثاقب ص 74 فرمود در لطافت و رنگ چون گل بابونه و ارغوانی که شبنم بر آن نشسته و شدت سرخیش را هوا شکسته.

(ریش او)

در کنز العمال ج 14 ص 589 و ملاحم ص 73 و ينابيع المودّه ص 469 از على علیه السلام روایت کند که ریش انبوه دارد.

(موی سر و ریش او)

در غیبت طوسی ص 281 و اثبات الهداة ج 3 ص 730 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که موی سرش نیکو و آویزان بر دو شانه مبارک است.

و نور صورتش غلبه دارد بر سیاهی ریش و سرش .

در كفاية الخصام ص 689 حدیث 85 رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود موی پیشانی او اندک است.

در ملاحم ص 73 و کنز العمال ج 14 ص 589 از علی علیه السلام روایت کند که ریش انبوه دارد.

ص: 460

در ینابیع الموده ص 467 دارد که موی او سرخ تیره است.

(کتف و شانه او)

در کنز العمال ج 14 ص 590 و ملاحم ص 73 از علی علیه السلام روایت کند که برکتفش علامتی است که در پیغمبر اش بود.

در غیبت طوسی ص 281 و اثبات الهداة ج 3 ص 730 از امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود موهای سرش بر دو شانه اش آویزان است.

در وافی ج 2 ص 112 از امام باقر علیه السلام روایت کند که سر دو شانه اش نرم است.

در غیبت نعمانی ص 216 از امام باقر یا صادق علیه السلام روایت کند که زیر شانه چپ او برگی است مثل برگ آس .

(بازوی او)

در بحار ج 51 ص 19 و 26 در ذیل حدیث 27 و 37 حکیمه خاتون فرمود بر بازوی راستش نوشته بود « جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا».

(دست او)

در ینابیع الموده ص 469 دارد که بر دست راستش خالی است.

(کف دست او)

در الامام المهدی ج 2 ص 159 از غالية المواعظ آلوسی ج 1 ص 77 روایت کند که در کف دست راستش خالی است.

ص: 461

(شکم او)

در وافی ج 2 ص 112 از امام باقر علیه السلام غیبت نعمانی ص 216 و لوائح الانوار سفارینی ج 2 ص 13 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که شکمش بزرگ است.

( پشت او)

در وافی ج 2 ص 112 از امام باقر علیه السلام روایت کند که در پشت حضرت دو خال است یکی به رنگ پوست بدن و دیگری شبیه به خال پیغمبر صلی الله و علیه و آله است.

(ران او)

در وافی ج 2 ص 112 از امام باقر پ روایت کند که دو رانش پهن و بزرگ است.

و در لوایح الانوار سفارینی ج 2 ص 12 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که (رازیل الفخذين) است یعنی میان دو رانش فرجه دار و گشاد است و بَر رانِ راستش خالی است.

(ساق پا)

در نجم الثاقب ص 73 فرمود (احمش الساقين) ساقهای مبارکش باریک است.

(جسم او)

در البرهان ص 93 دارد که جسمش جسم اسرائیل است یعنی قد طولانی دارد.

در المهدی الموعود المنتظر ج 1 ص 265 و 287 دارد که جسمش جسم اسرائیل است (یعنی طویل القامه است)

ص: 462

(هیئت او)

در منتهی ج 2 ص 289 فرمود هیئت نیک و خوشی داشت که هیچ چشمی هیئتی به آن اعتدال و تناسب ندیده.

«شمشیر»

اگر شمشیر بدستش نبود فقهاء فتوى بقتلش می دادند. در علم خواهد آمد.

(1) در مستدرک حاکم ج 4 ص 44 رسول خدا صلی الله و علیه و آله فتنه هائی را به ابی ذر تذکر داد تا آنجا که ابوذر عرض کرد آیا شمشیر خود را به دوش گذارم و بجنگم ؟ حضرت فرمود در این هنگام تو شریک ایشانی ، عرض کرد پس به چه امر می فرمائید ؟ فرمود ملازم خانه ات باشد، عرض کرد اگر به خانه ام آمدند چه کنم؟ فرمود پس اگر ترسیدی از شعاع شمشیر ردای خود را بینداز روی صورتت چون گناه او و تو هر دو به او برمی گردد.

(2) و در ص441 بعد از آنیکه رسول خدا صلی الله و علیه و آله فتنه ها را ذکر می فرماید مردی عرض کرد اگر کسی هیچیک از آن پناهگاهها را نداشته باشد چه کند؟ فرمود پس سنگی را بردارد و تیزی شمشیرش را کند کند و خود را نجات دهد اگر می تواند ، مردی عرض کرد اگر مرا به اکراه و جبر وادار کنند که به یکی از صفها داخل شوم و کسی تیری یا شمشیری به من زد و کشت ؟ فرمود برگردد به او گناه خودش و گناه تو و از اصحاب آتش خواهد بود سه مرتبه فرمود این مطلب را.

(3) در مستدرک ج 4 ص 448 فرمود فتنه هائی مثل سیل خواهد آمد و چون دیدید آن را در خانه های خود جمع شوید و شمشیرهای خود را بشکنید و صورت خود را بپوشانید.

ص: 463

تا صاحب شمشیر بیاید الخ. در قائم حدیث 26 خواهد آمد.

(4) در غيبت نعمانی ص313 حضرت صادق علیه السلام فرمود اصحاب قائم علیه السلام دارای شمشیرهائی هستند که نوشته شده بر هر شمشیری اسم او و اسم پدران او و مشخصات او و نسب او الخبر.

(5) و در ص 315 در ذیل حدیث 7 حضرت صادق علیه السلام فرمود اصحاب قائم علیه السلام دارای شمشیرهائی هستند که نوشته شده بر آن هزار کلمه و هر کلمه کلید هزار کلمه است الخبر.

(6) در کتاب میرزا محمّد ناظم الاسلام کرمانی ص 95 از صدوق از حضرت امام محمد تقی علیه السلام روایت کند که ابی بن کعب عرض کرد یا رسول الله علائم و دلائل خروج او کدام است ؟ فرمود شمشیر او که در غلاف است چون زمان خروجش نزدیک شود آن شمشیر از غلاف بیرون می آید و خداوند آن را بسخن آورد بگوید یا ولی الله خروج کن که دیگر جایز نیست از برای تو تقاعد از کشتن دشمنان خدا پس در آن حال خروج می کند و دشمنان خدا را در هرجا بیابد می کشد و حدود الهی را برپا می دارد الخ.

تا بیاورید برای من شمشیری که دو چشم و دو زبان و دو لب داشته باشد الخ .در شوراء خواهد آمد.

نگیرد از ایشان مگر به شمشیر و ندهد مگر به شمشير الخ . در قائم حدیث 116 خواهد آمد.

شأن او نیست جز شمشیر الخ . در قائم حدیث 117 و 120 خواهد آمد.

نیست او مگر شمشیر و مردن زیر سایه شمشیر . در قائم حدیث 77 و 117 خواهد آمد .

با اوست شمشیر برهنه الخ . در قائم حدیث 119 خواهد آمد.

ص: 464

«شوال»

**شوال(1)

در ملاحم سید ص 42 و 143 و در کنز العمال ج 14 ص 274 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که هر وقت صیحه در رمضان واقع شود در شوال صدای مردانی جنگی بلند شود الخبر .

و در ص 44 فرمود علامتی در آسمان ظاهر شود دو شب از شهر رمضان باقی مانده و در شوال مهمه است یعنی منع از سفر کردن ، الخبر.

و در حدیث دیگر فرمود در رمضان علامتی است در اسمان مثل عمود روشنائی می دهد در شوال بلاء است ، الخبر .

در حدیث دیگر فرمود علامتی در رمضان خواهد بود پس از آن جماعتی در شوال ظاهر شوند، الخبر.

در ص 45 فرمود در رمضان صدائی خواهد بود و در شوال مهمه است یعنی منع از سفر کردن ، الخبر .

در ص 159 فرمود در شهر رمضان صدای هولناکی خواهد بود که خواب رفته را بیدار و بیدار را بفزع آورد پس از آن ظاهر شود جماعتی در شوال، الخبر.

در حدیث دیگر فرمود صدای مهیبی در رمضان خواهد بود و در شوال قبایل با هم بجنگند ، الخبر .

«شوراء»

در مستدرک حاکم ج 4 ص 443 دارد که گفته شد به سعد بن ابی وقاص آیا نمی جنگی به جهت آنکه تو از اهل شوراء هستی و سزاوارتری به این امر از غیر

ص: 465


1- در شهر رمضان اخباری ذکر می شود که شوال هم در ضمن آن ذکر شده.

خود ؟ گفت نخواهم جنگید تا بیاورید برای من شمشیری که دو چشم و دو زبان و دو لب داشته باشد که کافر را از مؤمن فرق گذاشته و بشناسد، آن وقت میجنگم و من دانا به جهاد هستم و برای خود صلاحیت نمی بینم تا وقتی که بهتر از من موجود باشد.

و در ملاحم سید ص 134 فرمود پادشاهی برگردد به بغداد و کارها با شوری باشد هرکس بر هر چیزی غالب آید انجام دهد (خواه مطابق شرع باشد یا نباشد) آن وقت است که سفیانی خروج می کند و بر زمین مسلط شده نه ماه سلطنت کند و بدترین عذاب را به مردم بچشاند ، الخبر .

در کافی ج 5 ص 23 و تهذیب ج 6 ص 148 در بحث بین حضرت صادق علیه السلام وعمرو بن عبید حضرت فرمود عمر خلافت را به شورای بین شش نفر واگذار کرد و جمیع مهاجرین و انصار را از شورا خارج کرد مگر همان شش نفر را ، الخبر.

و از مناقب العترة ابن فهد حلی از رسول خدا صلی الله و علیه و آله نقل شده که حضرت فرمود وای بر امت من از شورای کبری و شورای صغرا، سؤال شد چه وقت خواهد بود این دو شوراء ؟ فرمود شورای کبری بعد از وفات من واقع خواهد شد برای غصب خلافت برادرم و حق دخترم، و شورای صغری در غیبت کبری در زوراء (تهران) واقع خواهد شد برای تغییر سنت من و تبدیل احكام.

«شهداء»

بمنزله شهداء بدر باشند . در بصره حدیث 9 گذشت.

کشته های ایشان شهدایند. در بصره حدیث گذشت.

کشته های ایشان شهدایند ولی اگر من درک کنم آن زمان را خودم را برای صاحب این امر نگاه می دارم. در حق حدیث 2گذشت .

ص: 466

«شهر»

در البرهان ص 154 در ذیل حدیثی امیرالمؤمنین کرم الله وجهه فرمود شهری باقی نماند که ذي القرنين رفته باشد جز آنکه حضرت مهدی علیه السلام می رود و اصلاحش می کند و باقی نماند ستمکاری مگر آنکه بدستش هلاک شود و خدا دلهای اهل اسلام را شفا دهد، و زیورهای بیت المقدس را حمل کند و به شهری رود که هزار بازار داشته باشد، و در هر بازاری صد هزار دکان باشد ، پس فتح کند آن را.

هیچ شهری از شهرها نیست که دوستان ما بیش از اهل کوفه باشند الخ. در کوفه حدیث 12 خواهد آمد.

«شهر اشعری »

نزد خراب شدن شهر اشعری . در قائم حدیث 148 خواهد آمد.

«شهر رمضان»

(1) در ملاحم سید ص 42 و ص 143 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که فرمود وقتی صیحه ای در رمضان واقع شود پس در شوال صدای مردان جنگی بلند گردد، و در ذي القعده بین قبائل فساد و زد و خورد شود، و در ذیحجه خونها ریخته شود، و محرمی چه محرمی سه مرتبه این جمله را فرمود هيهات هيهات (دور است دور) کشته شوند در آن مردم بسیار ، بسیار، عرض شد صيحه چیست یا رسول الله ؟ فرمود این در نصف شهر رمضان است در ظهر روز جمعه ، و این وقتی است که اول شهر رمضان موافق شب جمعه باشد، پس صدای مهیبی باشد که خواب رفته را بیدار کند و نشسته را برپا خیزاند، و زنهای

ص: 467

مخدرات را از خانه بیرون کند، در شب جمعه چون نماز صبح را خواندید در صبح جمعه داخل خانه ها شوید و درها را ببندید ، و سوراخها را بگیرید و خود را بپوشانید و گوشهای خود را محکم ببندید ، پس چون احساس کنید صیحه را بسجده رفته و بگوئید (سبحان القدوس ربنا القدوس) که هرکس این عمل را انجام دهد نجات یابد و هرکس تخلف نماید هلاک گردد.

(2) و در ملاحم ص 44 از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که در رمضان آیتی در آسمان نمایان شود مثل عمود نورانی ، درشوال بلاء باشد، و در ذیقعده صدای مردان جنگی بلند شود، و در ذیحجه حجاج را غارت کنند، و محرم چه محرمی.

(3) و در ملاحم ص 44 فرمود علامتی در رمضان خواهد بود، و جماعتی در شوال ظاهر خواهند شد. و در ذیقعده صدای مردان جنگی بلند شود، و در ذیحجه حجاج را غارت کنند، و در محرم هتک حرمت خواهد شد، و در صفر حرکتی خواهد بود، و در دو ماه ربیع قبایل با هم نزاع کنند، پس تعجب تمام تعجب بين جمادی و رجب است . پس از آن یک شتر ماده سبک بار بهتر است از یک دهی که صد هزار غله داشته باشد.

(4) و در ملاحم ص 45 وکنز العمال ج 14 ص 274 فرمود در رمضان صدا خواهد بود، و در شوال منع از سفر خواهد شد، و در ذیقعده جنگ بین قبائل خواهد بود، و در ذیحجه حجاج را غارت خواهند کرد، و در محرم منادی از آسمان ندا خواهد داد که آگاه باشید که برگزیده خدا از خلقش فلان (حجت بن الحسن ) است از او بشنوید و اطاعت کنید.

(5) در ملاحم ص 45 فرمود علامت تازه در رمضان ، علامتی در آسمان ،بعد از آن اختلاف مردم خواهد بود، اگر آن سال را درک کردی آنچه می توانی آذوقه تهیه کن.

ص: 468

(6) در ملاحم ص 46 فرمود قبل از خروج مهدی در شهر رمضان دو مرتبه خورشید می گیرد.

(7) در ملاحم ص 47 فرمود در رمضان صدای مهیبی خواهد بود که خواب رفته را بیدار کند، و زنهای پرده نشین را از خانه ها بیرون کند ، و در شوال از سفر کردن منع شود، و در ذیقعده قبایل با هم رفت و آمد کنند ، و در ذیحجه خونها ریخته شود، و در محرم چه محرمی (سه مرتبه این را فرمود) و آن برطرف شدن پادشاهی ایشان است.

(8) و در ملاحم ص 144 و ص 159 و مستدرک حاکم ج 4 ص 517 وكنز العمال ج 14 ص 279 فرمود بوده باشد صدای مهیبی در شهر رمضان که خواب رفته را بیدار کند و بیدار را بفزع آورد، و گروهی در شوال ظاهر شوند، و صدای مردان جنگی در ذیقعده بلند شود، پس از آن حجاج را در ذیحجه غارت کنند، پس از آن در محرم هتک حرمتها شود، و صدائی در صفر باشد(1) و در ربیع قبائل نزاع کنند پس تعجب تمام تعجب در بین جمادی و رجب است پس از آن یک شتر ماده با جهاز و تیزرو بهتر است از یک دهی که صد هزار غله داشته باشد.

(9) در ملاحم ص 159 فرمود صدای مهیبی در رمضان خواهد بود، و در شوال قبائل بجنگند، و در ذیحجه حجاج را غارت کنند، و در محرم و چه محرمی (سه مرتبه فرمود) که در نزد اجتماع نهرها هر ستمکاری کشته شود، و تعجب تمام تعجب بين جمادی و رجب است.

(10) در البرهان متقی ص 145 از شهر بن حوشب از رسول خدا صلی الله و علیه و آله روایت کند که زود است در رمضان صدائی باشد ، در شوال صدای مردان جنگی بلند شود، و در ذیقعده قبائل با هم بجنگند ، و در آن سال حجاج را غارت کنند ،

ص: 469


1- در مستدرک و کنز (و مرگی در صفر باشد).

و در منی شورشی شود و کشتار بیشمار باشد ، بطوریکه از جمره خون جاری شود ، آن وقت صاحب مردم (حضرت حجت) از منی فرار کرده به مکه آید او را بیاورند بین رکن و مقام و بیعت کنند با او در حالیکه کراهت دارد، و بگویند اگر ابا کنی و قبول فرمائی گردنت را می زنیم ، راضی شوند از او ساکنین آسمان و زمین .

(11) در کنز العمال ج 14 ص 274 فرمود در رمضان صدائی باشد ، و در شوال مردان جنگی بصدا آیند، و در ذي القعده قبائل با هم بجنگند ، و در ذیحجه آتشی بدون دود حاجیان را فراگیرد، و در محرم منادی از آسمان ندا کند که آگاه باشید بهترین خلق خدا فلان است پس بشنوید از او و اطاعتش کنید.

(12) در ملاحم ص 159 دارد که رمضان قلب سال است اگر رمضان سالم بماند تمام سال سالم است.

(13) صوتی در نیمه رمضان باشد که هفتاد هزار بیهوش شوند الخ . در صوت حدیث 12 خواهد آمد.

«شهید »

کشته های خود را شهید نامند. در زمان حدیث 45 گذشت.

هرکس درک کند قائم ما را -اجر بیست شهید داشته باشد - الخ. در قائم حدیث 97 خواهد آمد.

«شیاطین»

در زمان حدیث 44 گذشت که پیغمبر صلی الله و علیه و آله فرمود جثه ایشان جثه آدمیان است و دلهای ایشان دل شیاطین است الخ.

در زمان حدیث 56 گذشت که رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود بیاید بر مردم زمانی

ص: 470

که صورتهایشان صورت آدمیان باشد و دلهای شان دل شياطين الخ.

«شیح»

به حاء مهمله

در ارمنیه و بنو قنطوراء گذشت.

«شیخ فضل الله نوری »

در الزام الناصب ج 2 ص 161 از مجمع النورین از غیبت ابن عقده از حضرت صادق علیه السلام روایت کند که دو صنف از عجم در لفظ کلمه عدل اختلاف کنند هزارها - هزارها - هزارها - کشته شوند، شیخ طبرسی با ایشان مخالفت کند پس بدار آویخته و کشته شود.

مؤلف گوید شاید این حدیث هم اشاره به این قصه باشد که در نوائب الدهور ج3 ص 328 از دلائل براهين الفرقان از امام جواد علیه السلام نقل کرده گویا می بینم روزنامه های پراکنده ای را که خوانده می شود بنامهای پراکنده مختلف که نمی بینم برای صاحبان آنها رشد و هدایتی و حفظ نمی کنند صاحبان آنها دین خود را، از هر طرفی که میل کنند طرف دیگر ایشان باطل وناچیز شود، معارضه می کند با آنها مردی از اهل طبرستان.

«شیر»

جری تر از شیر ژیان الخ. در ترس گذشت.

مانند شیرهائی باشند که فرار نکنند. در عجم حدیث اول خواهد آمد.

مثل شیر قرار دهد که فرار نکنند. در عجم حدیث 2 خواهد آمد.

شیر گرداند که فرار نکنند. در عجم حدیث 5 خواهد آمد.

در شب عابد و در روز شیر باشند الخ . در قائم حدیث 126 خواهد آمد .

ص: 471

«شیشه»

در ملاحم ص 73 از کعب روایت کند که مهدی فروتنی او مثل فروتنی شیشه است.

البته باید شکسته شوید مثل شکستن شیشه الخ. در امتحان حدیث 11 گذشت.

«شیصبانی »

در غیبت نعمانی ص 302 جابر جعفی از امام باقر علیه السلام سؤال از سفیانی می کند حضرت فرمود سفیانی کجا است باید قبلش شیصبانی از کوفه خروج کند بجوشد مثل اینکه آب از چشمه بجوشد پس جماعت شما را بکشد پس بعد از او متوقع خروج سفیانی و خروج قائم علیه السلام باشید . و در سفیانی حدیث 24 گذشت رجوع کن.

«شیعه»

شیعه شما در عراق زیاد است چرا خروج نمی کنید . در خروج کنندگان گذشت رجوع کن .

(1) در کافی ج 1 ص 472 حضرت صادق علیه السلام در ذیل حدیثی فرمود من برای گناهکاران شیعیانمان در روز و شب هزار مرتبه دعا می کنم.

(2) در کافی ج 1 ص 342 به حضرت باقر عرض شد شیعیان شما در عراق بسیارند و والله مثل شما هم در اهلبیت شما نیست پس چرا خروج نمی کنی؟

حضرت فرمود ای عبدالله بن عطاء بتحقيق مثل احمقها گوش بحرف هرکس داده ای (نباید هرکس هرچه گفت تو گوش بسخن او کنی) بلى والله من صاحب

ص: 472

شما نیستم (اگر خیال می کنی من صاحب زمانم من نیستم) عرض کرد کیست صاحب ما ؟ فرمود نگاه کنید هرکس ولادتش بر مردم نابینا شد او صاحب شما است (مثل حضرت حجت که کسی از ولادتش مطلع نشد مگر خواص از بستگانش و برخی از شیعیانش) الخبر .

شیعه بمنزله بزی باشد الخ. در بر گذشت.

بمنزله بز مرده ای باشد الخ. در بزگذشت.

(3) و در کافی ج 2 ص 76 در ذیل حدیثی حضرت باقر علیه السلام فرمود بخدا قسم شیعه ما نیست مگر کسی که از خدا بپرهیزد و اطاعتش کند، یا جابر شیعه ما شناخته نشود مگر به تواضع و خشوع و امانت داری و زیاد ذکر خدا گفتن و روزه و نماز گزاردن و نیکی به پدر و مادر نمودن و همسایه داری کردن نسبت به فقراء و مساکین و ضرر دیده ها و ایتام، و صدق حديث ، و خواندن قرآن، و از مردم زبان نگاه داشتن مگر از سخن خوب، و در بین عشیره شان امین باشند، جابر عرض کرد امروزه این چنین مردم به این صفت ما نمی شناسیم ، حضرت فرمود تو را مذهبهای باطل این طرف آن طرف نکشاند، آیا کافی است مردی بگوید من علی را دوست دارم و تولای او را دارم و با این حال خودش فعال نباشد و عمل نکند. پس اگر بگوید رسول خدا را دوست دارم پس رسول الله صلی الله و علیه و آله بهتر است از علی علیه السلام ولی به سیره و سنت او عمل نکند ، نفع نخواهد داد حب او به این شخص - تا آنجا که فرمود - هرکس مطیع خدا است او دوست ماست و هرکس خدا را عصیان کرد او دشمن ما است و به ولایت و دوستی ما نخواهد رسید مگر به عمل و ورع.

(4) در روضه کافی ص 228 حديث 290 امام هفتم علیه السلام فرمود اگر بخواهم شیعه خودم را جدا کنم و بررسی نمایم نیابم ایشان را مگر وصف کننده (یعنی بگویند ما شیعه هستیم و اگر بخواهم امتحان کنم نیابم ایشان را مگر از دین

ص: 473

برگشته و مرتد، و اگر بخواهم در بوته شان گذارم از هزار یکی سالم نماند، و اگر غربالشان کنم چیزی باقی نماند مگر خاصان من ، بدرستیکه ایشان مدتی است که تکیه به بالشها داده و می گویند ما شیعه علی هستیم ، و حال آنکه شیعه على کسی است که قولش را کردارش تصدیق کند (یعنی بر طبق گفتارش عمل کند)

(5) در کافی ج 5 ص 73 امام باقر علیه السلام فرمود مذاهب باطل شما را این طرف و آن طرف نبرد پس بخدا قسم نیست شیعه ما مگر کسی که اطاعت کند خدای عزّوجل را.

(6) در تهذیب ج 6 ص 65 امام هفتم علیه السلام فرمود شیعیان ما از چهار چیز بی نیاز نیستند یکی جای نماز که روی آن نماز بخواند ، دیگر انگشتری که بدست نماید سوم مسواک که به آن دندان خود را مسواک کند چهارم تسبیحی از گل قبر امام حسین علیه السلام که دارای سی و سه دانه است ، هر وقت گرداند و ذکر خدا گوید به هر دانه ای چهل حسنه به او داده شود، و اگر با او بازی کند و ذکر نگوید بیست حسنه به او داده شود.

(7) در روضه کافی ص 33 حدیث شش راوی گوید خدمت حضرت صادق علیه السلام بودم که ابو بصیر (که یکی از اصحاب خاص است) نفس زنان خدمت حضرت رسید چون در جای خود قرار گرفت حضرت به او فرمود این نفس زدنت از چیست ؟ عرض کرد فدایت شوم ای پسر رسول خدا از پیری و ناتوانی و نزدیک رسیدن اجل است و حال آنکه نمی دانم در آخرت چه خواهد شد و بسرم چه خواهد آمد، حضرت فرمود تو هم این حرف را میزنی ؟ عرض کرد فدایت شوم چگونه این حرف را نزنم ؟ حضرت فرمود ای ابا محمد (کنیه : ابوبصیر است) آیا نمی دانی خداوند جوانان شما را گرامی خواهد داشت و از پیران شما حیاء خواهد کرد؟ عرض کرد فدایت شوم چگونه گرامی دارد جوانان را و از پیران حیاء کند؟ فرمود جوانان را عذاب نکند و از پیران حساب

ص: 474

نکشد، عرض کرد این مکرمت برای ما خاصه است یا برای همه اهل توحيد ؟ فرمود نه بخدا این برای شما مخصوص است، نه برای همگان، عرض کرد فدایت شوم اینها (یعنی ستیها) به من لقبی داده اند که پشت ما را شکسته است و دل ما را کشته است و حکام ایشان خون ما را مباح و حلال دانسته اند ، به جهت حدیثی که فقهای ایشان نقل کرده اند ، حضرت فرمود یعنی به شما رافضه میگویند ؟ عرض کرد بلی فرمود نه بخدا قسم ایشان شما را به این نام ، نام نگذاشته اند بلکه خدا شما را به این نام نهاده .

ای ابا محمد آیا ندانسته ای که هفتاد نفر از بنی اسرائیل رفض و ترک کردند فرعون و گروهش را بعد از آنکه گمراهی ایشان بر آنان معلوم شد، و ملحق به موسی شدند وقتی هدایت و راستی موسی بر ایشان معلوم گشت پس این هفتاد نفر را در بین قوم موسی رافضه گفتند (یعنی ترک کنندگان فرعون) و این هفتاد نفر از همه قوم موسی عبادتشان و محبتشان نسبت به موسی و هارون و ذریه ایشان بیشتر بود. پس خداوند به موسی وحی نمود این اسم را برای ایشان در تورات ثبت کن که من ایشان را به این اسم نامگذاری کردم ، موسی هم ثبت کرد سپس خدا این اسم را برای شما ذخیره کرد و به شما بخشید.

ای ابا محمّد ایشان (سنّيها) رفض کردند خیر را و شما رفض کردید شر را آنها دسته دسته هر کدام به طرفی رفتند و شما به طرف اهل بیت پیغمبرتان رفتید و اختیار کردید آنچه را خدا اختیار کرده و خواستید آنچه را خدا خواسته پس شما را بشارت باد باز هم شما را بشارت باد که بخدا قسم شمائید رحم شدگان، و از نیکان شما قبول اعمال خواهد شد و از بدان عفو خواهد شد، و هرکس با عقیده شما نزد خدا نرود در قیامت حسنه ای از او قبول نخواهد شد و از گناهی عفو نخواهد گشت.

ای ابا محمّد آیا مسرور شدی ؟ عرض کرد فدایت شوم باز هم بفرمائید ،

ص: 475

فرمود ای ابا محمّد برای خدا ملائکه ای هستند که گناهان شیعیان ما را از پشتشان می ریزند چنانچه باد ورق درخت را در فصل خزان می ریزد، و اشاره به این است قول خدای عز وجل که فرموده : «الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا» يعني (فرشتگانی که عرش با عظمت الهی را بر دوش گرفته و آنانکه پیرامون عرشند به تسبیح و ستایش حق مشغولند ، هم خود به خدا ایمان دارند و هم برای اهل ایمان آمرزش می طلبند) و استغفار ایشان والله برای شمااست نه این مردم.

ای ابا محمد خوشحالت کردم ؟ عرض کردم فدایت شوم زیادتر بفرما فرمود ای ابا محمد هرآینه خداوند شما را در قرآن یاد کرده، پس فرمود:« مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا»یعنی بعض از مؤمنین هستند که وفا کردند به پیمانی که با خدا بسته بودند و بعض ایشان مدت خود را بسر برده و بعضی چشم براهند و تغییر و تبدیلی نکرندد، شما وفا کردید با پیمانی که خدا از شما گرفته راجع به ولایت و دوستی ما تبدیل نکردند ما را بغير ما (مثل اینکه سنّيها اهل بیت را رها کرده و غیر ایشان را بدل گرفتند) و اگر چنین نبودید خداوند شما را سرزنش می کرد چنانچه غیر شما را سرزنش کرده چون فرموده ما برای اکثر ایشان عهدی ندیدیم بلکه بیشتر ایشان را فاسق دیدیم.

ای ابا محمّد خوشحالت کردم ؟ عرض کردم فدایت شوم بیشتر بفرمائید .

فرمود خداوند شما را در کتابش یاد فرموده «إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ » برادرانی هستند که روی تختها روبروی هم نشسته اند . والله اراده نکرد به این جز شما را.

ای ابا محمّد خوشحالت کردم ؟ عرض کرد فدایت شوم زیادتر بفرمائید . فرمود « الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ» یعنی دوستان آن

ص: 476

روز بعضی دشمن بعض دیگرند مگر متقین و پرهیزکاران والله اراده نکرده به این جز شما را.

إي أبا محمّد خوشحالت کردم ؟ عرض کرد فدایت شوم بیشتر بفرمائید .

فرمود ای ابا محمد بدرستیکه خداوند عز وجل ما و شیعیان ما و دشمنان را در یک آیه ذکر فرموده پس فرموده و «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ» که پس مائیم که می دانیم و دشمنان نمی دانند، و شیعیان ما اولواالالباب هستند، یعنی صاحبان عقل.

ای ابا محمّد خوشحالت کردم ؟ عرض کرد فدایت شوم بیشتر بفرمائید.

فرمود ای ابا محمّد خدا احدی از اوصیاء و اتباع انبیاء را استثنا و جدا نکرده مگر امیر المؤمنین علیه السلام شیعیان را، پس در کتابش فرموده و قولش حق است «يَوْمَ لَا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئًا وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ»یعنی روزی که بی نیاز نکند دوستی از دوستی چیزی را و یاری هم نشوند مگر کسی که خداوند رحم کند قصدش امير المؤمنين علیه السلام و شیعیانش می باشد.

ای ابا محمد خوشحالت کردم ؟ عرض کرد بیشتر بفرمائید .

پس فرمود ای ابا محمد بدرستیکه خداوند شما را در کتابش یاد فرموده زیرا که فرموده« يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» یعنی ای بندگان من که بر خود اسراف و ظلم کرده اید ناامید نباشید از رحمت خدا چون خدا همه گناهان را می آمرزد ، بدرستیکه اوست بخشنده مهربان ، والله اراده نکرده به این مگر شما را ، پس آیا خوشحالت کردم ای ابا محمد ؟ عرض کرد فدایت شوم بیشتر بگو.

فرمود ای ابا محمد شما را خدا در کتابش ذکر فرموده ، پس فرموده « إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ» یعنی ای شیطان بدرستی که بر بندگان من تو

ص: 477

تسلطی نداری والله (مراد از بندگان) ائمه و شیعیان ایشان است . پس آیا خوشحالت کردم ای ابا محمّد ؟ عرض کرد بیشتر بفرمائید .

پس فرمود ای ابا محمد بدرستیکه خدا شما را در کتابش یاد کرده پس فرموده «فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ ۚ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا» یعنی آنان همدم کسانی هستند که خدا به ایشان نعمت داده از قبیل پیغمبران و راستگویان و شهداء و صالحان و خوب رفیقی هستند ایشان، پس مراد از نبیین در این آیه رسول الله است و مراد از صدیقین و شهداء در این آیه ما هستیم و مراد از صالحین شما هستید پس با صلاح باشید چنانچه خدا شما را به صلاح نام برده .

ای ابا محمد پس آیا خوشحالت کردم ؟ عرض کرد بیشتر بفرمائید.

فرمود ای ابا محمد بدرستی که شما را یاد فرمود زیرا که حکایت کرده از زبان دشمنان شما در آتش بقولش که فرمود«وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَىٰ رِجَالًا كُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ الْأَشْرَارِ أَتَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصَارُ» یعنی و گفتند چه شده که ما نمی بینیم مردانی را که ما ایشان را از اشرار می دانستیم و آنها را به مسخره گرفته بودیم با چشمان ما منحرف شده ، قصد نکرده و اراده نفرموده از این مگر شما را ، نزد مردم این زمانه شما اشرار حساب می شوید و حال آنکه بخدا شما در بهشت هستید، و دشمنها شما را در آتش طلب می کنند ای ابا محمد پس آیا خوشحالت کردم ؟ عرض کرد فدایت شوم بیشتر بگو.

فرمود ای ابا محمد نیست هیچ آیه ای که سوق به بهشت بدهد و نه اینکه اهلش را به خوبی ذکر کند مگر آنکه آن آیه در ما و شیعیان ما نازل شده ، و هیچ آیه ای نیست که اهلش را به بدی ذکر کند و به آتش کشاند مگر آنکه آن آیه در دشمن ما و مخالفين ما نازل شده ، پس آیا خوشحالت کردم ای ابا محمد ؟ عرض کرد بیشتر بگو .

ص: 478

فرمود ای ابا محمد نیست بر ملت ابراهیم مگر ما و شیعیان ما و باقی مردم ازاین بری هستند.

ای ابا محمد پس آیا خوشحالت کردم. در روایت دیگر دارد که عرض کرد:بس است مرا.

شیعه علی کسی است که گفتارش کردارش را تصدیق کند . در غربال حديث 7 خواهد آمد.

(8) در غیبت نعمانی ص 211 حضرت باقر علیه السلام فرمود مثل شیعیان ما مثل خانه ایست که در آن طعامی باشد پس به آن برسد (حيوان) خورنده ای پس آنها را پاک کنند و بگذارند دوباره خورنده ای به آن برسد پس پاکش کنند همین طور تا مقداری بماند که هیچ خورنده ای به آن ضرر نزند، شیعیان ما هم همین طورند باید از هم جدا شوند امتحان شوند تا باقی بماند از ایشان گروهی که هیچ فتنه ای به ایشان ضرر نرساند.

(9) در غیبت نعمانی ص203 راوی خدمت حضرت صادق عرض کرد ای آقای من چقدر زیاد است شیعیان شما ؟ حضرت فرمود نام ببر ایشان را عرض کرد زیادند فرمود بشمار ایشان را عرض کرد ایشان بیش از آن است که توان شماره کرد، حضرت فرمود آگاه باش اگر عده که سیصد و سیزده نفرند کامل شد آن وقت است آنچه را می خواهید . لکن شیعیان ما کسانی هستند که صداشان از گوششان نگذرد، و حقد و کینه اش از خود تجاوز نکند، و علنی ما را مدح نکند، و با دشمن ما خصومت نکند، و با عیب گوی ما مجالست نکند، و با کسی که ما را فحش می دهد حديث نگوید، و دشمن ما را دوست نداشته باشند، و دوستان ما را دشمن نداشته باشند ، راوی عرض کرد چه کنم به این شیعه مختلفه که دروغی می گویند ما شیعه هستیم ؟ حضرت فرمود در ایشان تمیز خواهد بود امتحان خواهد بود و تبدیل و تغییر خواهد بود بر ایشان سالهائی خشک و

ص: 479

قحطی بیاید که نابودشان کند و شمشیرهائی بیاید که ایشان را بکشد ، و اختلافی بین ایشان واقع شود که هلاکشان سازد، جز این نیست که شیعیان ماکسی است که مثل سگ به روی مردم صدا نکند، و طمع کلاغ را نداشته باشد، و سائل به کف نباشد. اگرچه از گرسنگی بمیرد ، راوی عرض کرد فدایت شوم، ایشان را از کجا پیدا کنم، با این اوصاف ؟ فرمود در اطراف زمین ایشان را طلب کن که ایشان کم مؤونه هستند، خانه شان پشت دوششان می باشد هرجا بخواهند می روند کسانیکه اگر حاضر باشند کسی ایشان را نشناسد و اگر غائب باشند کسی از ایشان تفقد نکند، و اگر مریض شوند کسی به عیادت ایشان نرود، و اگر زن خواسته باشند کسی به او زن ندهد، و اگر بمیرند کسی تشییع ایشان نکند، ایشان در اموال خودشان مواسات می کنند و در قبورشان همدیگر را زیارت می کنند ، و هوای ایشان مختلف نیست اگرچه شهرهاشان مختلف باشد.

(10) در غیبت نعمانی ص 206 اميرالمؤمنین علیه السلام به مالک بن ضمره فرمود چگونه خواهی بود وقتی که شیعه این طور اختلاف کنند (و انگشتانشان را درهم کردند) مالک عرض کرد یا امیرالمؤمنین در آن زمان خیری نخواهد بود، حضرت فرمود همه خیرها در آن زمان است قائم ما قیام خواهد کرد و هفتاد نفر را که دروغ به خدا و پیغمبر بستند حاضر خواهد کرد و گردن خواهد زد پس خدا همه ایشان را بر یک طریقه جمع خواهد فرمود.

(11) در غیبت نعمانی ص 295 حضرت موسی بن جعفر علیه السلام به علی بن يقطين فرمودای علی شیعه دویست سال است به وعده اصلاح شده ، و يقطین که از شیعیان بني العباس است به پسرش که شیعه على علیه السلام است می گوید چطور شده امام شما هرچه راجع به بني العباس بوده خبر دادند و شده و هرچه راجع به شما بوده خبر دادند و نشده ، پس جواب داد که آنچه به شما و ما گفته شده همه از یک مخرج و یک امام است چیزی که هست کارهای شما وقتش رسیده بود

ص: 480

خبر دادند و شد، ولی کارهای ما وقتش نرسیده لذا به اجمال گذشته اند و وقت تعیین نکرده اند، و اگر به ما می گفتند تا دویست سال دیگر یا سیصد سال دیر (یا هزار سال دیگر) فرج شما خواهد آمد قلبها قسی می شد واکثر مردم از ایمان خارج می شدند و به اسلام گرایش پیدا می کردند (از شیعه گری دست کشیده سنّی می شدند) ولكن فرموده اند نزدیک است و فلان کار اگر شد آن هم می شود و هكذا و هكذا تا مردم قلبشان آرام گیرد.

(12) در غیبت نعمانی ص316 امام صادق علیه السلام فرمود در حالیکه جوانان شیعه در پشت بامهای خود خوابیده اند در یک شب همه ایشان بدون اینکه با هم وعده کرده باشند صبح می کنند در مکه هستند .

«شیلا»

در (حق) حدیث سوم گذشت.

پایان جلد اول

ص: 481

ص: 482

فهرست عناوین جلد اول

تصویر

ص: 483

تصویر

ص: 484

تصویر

ص: 485

تصویر

ص: 486

تصویر

ص: 487

تصویر

ص: 488

تصویر

ص: 489

تصویر

ص: 490

تصویر

ص: 491

تصویر

ص: 492

تصویر

ص: 493

تصویر

ص: 494

تصویر

ص: 495

ص: 496

جلد دوم

اشارة

يأتي على الناس زمان

من سال الناس عاش ومن سكت مات

جلد دوّم

سید محمود بن سید مهدی موسوی دهسرخی اصفهان

ص: 497

کتابخانه عمومی

حضرت آیت الله دهسرخی (رحمة الله عليه)

همراه: 09123519832

تلفن: 37745149-025

آدرس: قم - خیابان معلم - کوچه 12 – پلاک 46

ص: 498

بسم الله الرحمن الرحیم

صاحب الامر

*صاحب الامر(1)

(1) در کافی ج 1 ص 336 حدیث دوم امام هفتم فرمود ناچار است برای صاحب این امر از غیبتی که (که از انظار غائب باشد) تا برگردد از این امر (شیعی گری) کسی که قائل به آن بوده ، محنتی است از طرف خداوند که بوسیله آن خلقش را امتحان می کند ، الخبر.

(2) در کافی ج 1 ص 340حدیث 16 امام صادقعلیه السلام فرمود ناچار است برای صاحب این امر از غائب شدن و ناچار است در آن از کناره گیری ، و چه خوب منزلی است مدینه و با سی نفر وحشتی ندارد (معلوم می شود سی نفر از یارانش همیشه با او هستند)

(3) و در کافی ج 1 ص 340 حدیث 20 فرمود برای صاحب این امر دو غیبت است در یکی بسوی اهلش بر می گردد ، و در دیگری گفته شود هلاک شد آیا در کدام وادی رفته ، راوی عرض کرد پس ما چه کنیم در آن وقت ؟ فرمود هرگاه ادعای امامت کرد کسی مسائلی از او سؤال کنید اگر مثل امام جواب داد (یعنی نمی تواند کسی مثل امام جواب بدهد).

(4) در کافی ج 1 ص 336 و دلائل الامامه ص 290 و غیبت نعمانی ص 163 حديث 4 سدير صیرفی گوید شنیدم حضرت صادق علیه السلام می فرمود

ص: 499


1- در قائم و مهدی علیه السلام خواهد آمد آنچه مناسب مقام است.

بدرستیکه برای صاحب این امر شباهتی است به یوسف علیه السلام راوی گفت گویا یاد زندگانی و یا غیبت او را می کنید ، حضرت بمن فرمود چرا این امت شبیه به خنازير و خوکها انکار این امر را می کنند، برادران یوسف پیغمبر زاده و اولاد انبیاء بودند با يوسف تجارت کردند و خرید و فروش نمودند و با هم حرف زدند ، و ایشان برادرانش بودند و او هم برادر ایشان بود با این حال یوسف را نشناختند تا اینکه یوسف خود را معرفی فرمود و گفت من یوسفم و این برادر منست ، پس چرا این امت ملعونه انکار می کنند که خدا با حجتش این (عمل) را بجا آورد، در وقتی از اوقات چنانچه با یوسف این عمل را کرد، بدرستیکه یوسف پادشاهی مصر به او محول شد و بین او و پدرش هجده روز راه بود، اگر می خواست خبر بدهد قدرت داشت و یعقوب با فرزندانش بعد از بشارت نه روز خود را از بیابان به شهر مصر رسانیدند پس چرا انکار می کنند این امت که خدا بجا آورد به حجتش آنچه را به یوسف بجا آورد، اینکه در بازارشان راه رود و بساطشان را پا زند (و او را نشناسد) تا وقتیکه خدا اجازه بدهد چنانچه به يوسف اجازه داد که بگوید بعد از سؤال برادرانش که گفتند آیا تو یوسفی فرمود من يوسفم (خلاصه آنکه چرا باید بعض اهل تسنن انکار حضرت حجت را بکنند با اینکه قصه یوسف را خوانده و می دانند).

(5) در کافی ج 1 ص 328 حدیث سوم عمرو اهوازی گوید ابو محمّد (امام حسن عسکری علیه السلام) پسرش را به من نشان داد و فرمود این است صاحب شما بعد از من.

(6) در کافی ج 1 ص 360 امام صادق علیه السلام فرمود اگر خبر به شما دادند که صاحب شما غائب شده انکار نکنید.

(7) در کافی ج 1 ص 335 امام صادق علیه السلام فرمود برای صاحب این امر غیبتی است هرکس دین خود را بخواهد نگاه دارد مثل کسی است که بخواهد

ص: 500

چوب خاردار را با دستش خراطی کند کدام یک از شماها می توانید این عمل را انجام دهید، الخبر.

(8) در کافی ج 1 ص 341راوی گوید داخل بر حضرت صادق علیه السلام شدم و عرض کردم شما صاحب این امر هستید؟ فرمودند نه ، پس عرض کردم پسر شما است فرمود خير، عرض کردم پسر پسر شما است ؟ فرمود خیر، پس عرض کردم پسر پسر پسر شما است ؟ فرمود خیر، عرض کردم پس کیست ؟ فرمود آنکه پر کند (زمین) را از عدل چنانچه پر شده از ستم و جور ، الخبر .

(9) در کافی ج 1 ص 342 حضرت باقر علیه السلام فرمود من صاحب شما نیستم عرض شد پس صاحب ما کیست ؟ فرمود آنکه مردم از ولادتش كورند (یعنی ستی ها نمی دانند متولد شده یا نشده) او صاحب شما است.

(10) در کافی ج 1 ص 333 امام صادق علیه السلام فرمود صاحب این امر را کسی به اسمش نخواند مگر کافر (یعنی حرام است اسم مبارکش که اسم جدش می باشد برده شود در زمان غیبت)

(11) در فقیه ج 2 ص 307 روایت کند که فرمود والله صاحب این امر در هر سال در موسم حج حاضر است مردم را می بیند و می شناسد و مردم هم او را می بینند ولی نمی شناسند .

(12) در غیبت نعمانی ص 164 حضرت باقر فرمود در صاحب این امر است سنّت چهار پیغمبر ، سنّتی از موسی و سنّتی از عیسی و سنّتی از یوسف و سنّتی از محمد صلی الله علیه واله وسلم ابو بصير عرض می کند سنّت موسی چیست ؟ فرمود (خائف يترقّب) بیمناک و مراقب بود. عرض کرد سنّت عیسی چیست ؟ فرمود گفته می شود در او آنچه درباره عیسی گفته شد، عرض کردم سنّت یوسف چیست ؟ فرمود زندان و غیبت ، عرض کرد سنّت محمد علیه السلامچیست ؟ فرمود چون قیام کند به سیره رسول الله صلی الله علیه واله وسلم سیر می کند جز آنکه بیان میکند آثار محمّد صلی الله علیه واله وسلمرا

ص: 501

و هشت ماه شمشیر بر دوش گذارد هرجا هرجا (کنایه از اینکه از کفار زیاد میکشد) تا خدا راضی شود عرض کرد چگونه می فهمد خدا راضی شده ؟ فرمود خدا رحم بر دلش می اندازد.

(13) در غیبت نعمانی ص297 حضرت باقر علیه السلام فرمود بدرستیکه صاحب این امر اگر ظاهر شود ، روبرو شود با اینمردم زیادتر از آنکه رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم با مردم جاهلیت روبرو شد.

(14) در حدیث دیگر سؤال شد چگونه می شود این مطلب ؟ فرمود وقتی رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم و آمد مردم سنگ می پرستیدند چوب را تراشیدند بت ساخته می پرستیدند ولی چون قائم ما بیاید مردم قرآن را بر علیه او تأویل کنند، الخبر .

(15) در غیبت نعمانی ص 168 و کافی ج 1 ص 341 ایوب بن نوح می گوید خدمت حضرت رضاعلیه السلام عرض کردم من امیدوارم تو صاحب این امر باشی و خداوند بکشاند بسوی شما بدون جنگ بجهت آنکه با شما بیعت کردند و به اسم شما سکه زدند ، پس حضرت فرمود احدی از ما نیست که نامه برای اورد و بدل شود و به انگشت به او اشاره کنند و مسائل از او بپرسند و اموال برای او از ا طراف آورده شود جز آنکه او را ببرند و هلاک کنند یا روی فراش خود بمیرد تا وقتی که خداوند مبعوث گرداند برای این امر غلامی را از ما که ولادت و محل نشو و نمایش مخفی باشد ولی نسب او مخفی نباشد.

(16) در بحار ج 52، ص 158 مفضل گوید شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود برای صاحب این امر خانه ایست که آن را (بیت الحمد) گویند (یعنی خانه حمد) در او چراغی است که نور می دهد از روزی که متولد شده تا روزی که قیام به شمشیر کند خاموش نشود. و در غیبت طوسی ص 280 از سلام بن ابی عمیره از امام باقر علیه السلام نقل کند.

(17) در اكمال الدین صدوق ص 359 ریان بن صلت گوید خدمت امام

ص: 502

رضا علیه السلام عرض کردم توئی صاحب این امر ؟ فرمود منم صاحب این امر ولی من نیستم آن کسی که زمین را پر از عدل میکند چنانچه پر از جور و ستم شده بود، چگونه من صاحب این امر باشم با ضعفی که در بدن من مشاهده میکنی ؟ ولی قائم کسی است که وقت خروجش در سن پیران و به شکل جوانان می باشد ، بدنی قوی دارد بطوریکه اگر دست دراز کند به بزرگترین درختی که روی زمین هست از بیخ می کند و اگر صیحه بین کوهها بزند هر آینه ریزریز شود سنگهای سخت آن، و با اوست عصای موسی و انگشتر سلیمان علیه السلام و او فرزند چهارمی منست که خداوند او را غائب میکند و پنهان می داردش زیر پرده خود آنچه بخواهد پس از آن ظاهرش می کند پس پر می کند بواسطه او زمین را از قسط و عدل همانطوریکه پر شده بود از جور و ستم

(18) در غیبت نعمانی ص316 امام صادق علیه السلام فرمود صاحب این امر حفظ شده برایش اصحابش اگر همه مردم از بین بروند خداوند اصحابش را می آورد، و ایشانند که خداوند فرموده (فَإن يَكْفٌرْ بِهَا هؤٌلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْماً لَيْسٌوا بِهَا بِكَافِرِينَ) الحديث.

صاحب این امر کوچکترین ما است از حیث سن الخ . در فرج حديث سوم خواهد آمد .

(19) در دلائل الامامه ص 291 زید کناسی از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود در صاحب این امر سنّتی از یوسف است ، و ستّتی از موسی است، و سنّتی از عیسی، و ستّتی از محمّد صلی الله علیه واله وسلم اما شباهتش به یوسف آن است که برادرانش با او معامله بيع و شراء کردند و با هم سخن می گفتند و ایشان او را نشناختند، و امّا شباهتش به موسی ترس است، و امّا شباهتش به عیسی سیاحت و گردش است، و اما شباهتش به محمّد صلی الله علیه واله وسلم شمشیر است.

(20) در غیبت نعمانی ص163 یزید کناسی گوید شنیدم امام باقر علیه السلام

ص: 503

می فرمود بدرستی که صاحب این امر در اوست شباهتی از یوسف (ابن امه سوداء)(1) پسر کنیز بزرگواریست ، خداوند در یک شب امر او را به اصلاح آورد (یعنی اذن ظهور دهد).

برای صاحب این امر غیبتی است الخ . در غیبت خواهد آمد.

وصاع

در ملاحم سیّد ص 97 دارد که در زمان حضرت حجت علیه السلام مردی یک صاع یا یک مد گندم یا جو را گرفته و در زمین بپاشد بدون زحمت خیش و حراثت یک مد هفتصد مد میشود.

و صاع رسول صلی الله علیه واله وسلم را رد می کردم به همان نحوی که بود الخ. در امتحان حدیث 14 گذشت.

صاعقه

هر عذابی که هلاک کننده باشد آن را صاعقه می گویند، و مرگ ناگهانی را نیز

صاعقه گویند.

در مستدرک حاکم ج 4 ص 444 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که در نزدیکی ساعت ظهور صاعقه زیاد شود، مردم صبح کنند و از همدیگر سؤال کنند چه کسی دیشب به مرگ ناگهانی مرده بگویند فلان و فلان.

در فقیه ج 1 ص 344 صدوق از حضرت صادق علیه السلام روایت کند که صاعقه مؤمن و کافر را فراگیرد ولی کسی که مشغول ذکر باشد او را صاعقه نمی گیرد.

در کافی ج 2 ص 500 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود صاعقه ذکر

ص: 504


1- بعضی (سوداء) را به معنای سیاه گرفته اند و حال آنکه مادر آن حضرت دختر پادشاه روم و سفید بوده شما هم در ترجمه مختارید

گوینده را نمی گیرد راوی عرض کرد ذکرگو چیست ؟ فرمود کسی که صد آیه قرآن بخواند او ذاکر است.

و در کنز العمال ج 14 ص 235 فرمود زیاد شود صاعقه وقت نزدیکی ساعت ظهور حتی اینکه مردی بیاید نزد جماعتی و سؤال کند صاعقه که را زد در این صبح پس بگویند فلان و فلان را (یعنی به مرگ ناگهانی مرد).

در ملاحم ص 126 در ذیل حدیثی فرمود اول علامات صاعقه است پس از آن باد زرد است الخ.

صبح

آیا صبح را می شناسید آن مثل صبح است. در خروج کنندگان حديث 19گذشت .

صبر

پس صبر کند بر فقر و حال آنکه قدرت دارد بر توانگری برسد. در زمان حدیث 48گذشت.

صدا

در صوت و صیحه و ندا خواهد آمد.

صدایش از گوشش تجاوز نکند. در امتحان حديث 4 گذشت .

صدای حضرت به ایشان برسد. در مکه حديث 1 خواهد آمد .

صدا نکند مثل صدای سگ در امتحان حدیث 4 گذشت.

صدای خروسها و سگ ها را بشنوند. در روم گذشت.

ص: 505

صد خصلت

در زمان حدیث 55 گذشت.

صد سال

در مستدرک حاکم ج 4 ص 522 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود خداوند در سر هر صد سالی کسی را بفرستد بسوی این امت که دینش را تازه کند.

صدقه

در بخاری کتاب فتن ص 183 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود صدقه بدهید چون زود است که بیاید بر مردم زمانیکه صدقه را با خود برداشته بگردانند و کسی را پیدا نکند که آن را قبول کند.

و در حدیث دیگر فرمود بطوری مال زیاد شود که صاحب مال بخواهد صدقه بدهد و موردی پیدا نکند و حتی عرضه بدارد به کسی و او بگوید احتیاجی ندارم.

صد و پنجاه سال

در غیبت نعمانی ص 248 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود بیاید شما را بعد از صد و پنجاه سال فرماندگان کافر و امینان خائن ، و عرفاء فاسق ، و تجار زیاد شوند، و ربح کم شود، و با فاش گردد، و اولاد زنا زیاد شود، و مراوده زن اجنبیه با مرد اجنبی زیاد شود ، و معروف منکر شود و هلال شب اول ماه بزرگ شود(1)

و زنها به زنها اکتفا کنند و مردها به مردها .

ص: 506


1- در هلال خواهد آمد.

در ذیل حدیث دارد که عرض شد یا امیرالمؤمنین در آن زمان چه کنیم؟ فرمود فرار کنید فرار ، همیشه عدل خدا شامل این امت است مادامیکه قرآن خوانشان به پادشاهان میل نکند، و خوبهایشان از کارهای زشت فجار شان نهی کنند، و اگر اینها را عمل نکردند پس از آن اظهار تنفر نموده و گفتند لا اله الّا الله خداوند از بالای عرشش بفرماید دروغ میگوئید.

صد و هفتار هزار

با اوست صد و هفتاد هزار لشگر . در سفیانی حدیث 45 گذشت .

صد هزار

مؤمن را قائم بین صد هزار ملائکه قاضی گرداند الخ. در قائم حدیث 98 خواهد آمد.

صد هزار از قوم تو را عذاب خواهم کرد. در امر بمعروف حدیث 5 گذشت .

صد هزار نخل از من سوخت الخ. در صرصر خواهد آمد.

پادشاه روم خروج کند با صد هزار صليب الخ . در صلیب خواهد آمد .

صد هزار از جبارین را بکشد الخ . در علامات ظهور حدیث 9 خواهد آمد.

و با او صد هزار دسته باشد که در هر دسته ای الخ . در قاطع خواهد آمد.

صدّيق

ثواب پنجاه صدّيق . در زمان حدیث 48 گذشت.

هفتاد هزار صدّیق از پشت کوفه مبعوث کند .در قائم حدیث 139 خواهد آمد.

ص: 507

صَفَر

در ملاحم ص 159 فرمود صوتی در صفر باشد .

و در کنز العمال ج 14 ص 279 و مستدرک حاکم ج 4 ص 517 فرمود و مرگی در صفر باشد .

علامتی در صفر بوده باشد . در ستاره حدیث 3 گذشت .

صفر تا صفر

در الزام الناصب ج 2 ص 125 از کتاب عبدالله بن بشار رضيع الحسين علیه السلام روایت کند که هر وقت خدا اراده کند که قائم آل محمد صلی الله علیه واله وسلم را ظاهر سازد شروع به جنگ خواهد شد از صفر تا صفر و این نزدیک خروج مهدی است.

صلح

در هدنه خواهد آمد.

و در جنگ گذشت که با مسلمانها جنگ کنند و با كقّار صلح کنند.

صلیب

در ملاحم ص 150 دارد که پادشاه روم خروج کند با صد هزار صلیب که زیر

هر صلیبی دوازده هزار نفر باشد . در سفیانی حدیث 44 گذشت رجوع شود.

بشكل نصرانیها در آمده صلیب به گردن انداخته الخ. در سفیانی حدیث 16

گذشت.

(صلیب را بشکند) در عیسی علیه السلام حدیث 7 خواهد آمد.

(صلیبها را بشکند) در عیسی علیه السلام حدیث 10 خواهد آمد.

ص: 508

صنعاء

در غیبت نعمانی ص 277 حدیث 60 دارد که نزد حضرت صادق علیه السلام یادی از سفیانی شد، پس حضرت فرمود کجا و کی خروج کند و حال آنکه شکننده چشمش هنوز از صنعاء خروج نکرده .

صنف

در غیبت نعمانی ص 274 و بحار ج 52 ص 244حضرت صادق علیه السلام فرمود این امر (یعنی ظهور حضرت حجت علیه السلام ) نخواهد بود تا وقتی که هر صنفی از مردم به حکومت برسند تا نگوید گوینده ای اگر ما هم به حکومت و سلطنت می رسیدیم با عدالت رفتار می کردیم ، پس از آن قائم قیام کند بحق و عدالت (یعنی قیام حضرت وقتی است که همه اصناف به حکومت رسیده باشند و به عدالت نتوانند عمل نمود و عاجز گردند و اظهار عجز کنند و از خدا بخواهند مصلح کلی را).

در فقیه ج 3 ص 258 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود دو صنف از امت من نصيبی در اسلام ندارند یکی آنانی که نصب عداوت با اهل بیت من کنند و دیگر کسانی که غلو در دین کنند و از دین بیرون شوند.

اختلاف بین دو صنف از عجم الخ . در شیخ فضل الله گذشت.

صوت

(1)در ملاحم ص 67 دارد وقتی که حضرت با سفیانی ملاقات کند صوتی از آسمان باشد و منادی ندا کند که آگاه باشید اولیاء خدا اصحاب فلان است

ص: 509


1- در صيحه 9 حدیث و در نداء 27 حدیث خواهد آمد.

(یعنی حضرت حجت علیه السلام).

(2) و در ملاحم ص 159 فرمود صوتی در صفر باشد .

(3) در بحار ج 52 ص 234 یکی از علامات پنجگانه فرمود صوتی است راوی عرض کرد صوت چیست ؟ همان منادیست ؟ فرمود بلی و به آن صوت صاحب این امر شناخته شود (یعنی همان ندای منادیست از آسمان که صاحب این امر را معرفی می کند)

(4) در غیبت نعمانی ص 254 حضرت باقر علیه السلام فرمود صوتی در شهر رمضان در شب جمعه شب 23 واقع خواهد شد ، پس شک نکنید در آن و گوش فرا دهید و اطاعت کنید و در آخر روز صوت ملعون ابلیس است که ندا کند آگاه باشید فلانی (یعنی عثمان) مظلوم کشته شد تا مردم را بشک و فتنه اندازد، و در آن روز چه بسیار شک کنند و متحیرانه رو به آتش روند ، پس وقتی در شهر رمضان صوت را شنیدید شک نکاست ، و علامتش آن است که به اسم حضرت قائم و اسم پدرش ندا خواهد کرد بطوریکه دخترهای باکره بشنوند در خانه هاشان، پس تحریص کنند پدر و برادرانشان را بر خارج شدن .

و فرمود ناچار این دو صوت باید قبل از خروج قائم علیه السلام واقع شود یکی از آسمان و آن صوت جبرئیل است و یکی در زمین و آن صوت ابلیس لعین است که ندا می کند به اسم فلان (عثمان) که او مظلوم کشته شده می خواهد مردم را به فتنه اندازد، پس صوت اول را متابعت کنید و از صوت اخیر بپرهیزید.

(5) در غیبت نعمانی ص 260 حضرت صادق علیه السلام فرمود پس ایمان آورند اهل زمین وقتی که بشنوند صوت از آسمان را که می گوید آگاه باشید حق در علی بن ابی طالب و شیعیان اوست و چون فردا شود ابلیس در هوا رود بطوریکه مردم او را نبینند پس ندا کند آگاه باشید که حق در عثمان بن عفان و

ص: 510

شیعیان اوست که مظلوم وار کشته شد پس طلب خون او کنید الخبر .

(6) و در غیبت نعمانی ص 261 از حضرت صادق علیه السلام است که عماره الهمدانی از حضرت سؤال کرد که مردم (یعنی سنّی ها) ما را سرزنش می دهند و میگویند شما گمان دارید که از آسمان صوتی باشد ، حضرت فرمود از من روایت نکن از پدرم روایت کن که می فرمود این در قرآن است که خدا می فرماید (إِن نَشَأْنٌنَزَّلْ عَلَيْهِم مِنَ اُلسَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ) ما اگر بخواهیم از آسمان آیتی نازل گردانیم که همه به جبر گردن زیر بار ایمان فرود آرند.

پس ایمان آورند اهل زمین تماماً برای صوت اول ، پس چون فردا شود ابلیس لعین بالا رود بطوریکه از زمین پنهان شود در دل آسمان و نداء کند آگاه باشید عثمان مظلوم کشته شد پس خونخواهی کنید پس برگردند آنانی که خدا اراده بدی به ایشان دارد و بگویند این سحر است و حتی بدئوی کنند به ما و بگویند این از سحر ایشان است، و این قول خدا است که می فرماید (وَإِن يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سَحْرٌ مُّسْتَمِرُّ) اگر ببینند آیتی را اعراض کنند و بگویند این سحريست دائمی.

(7) و در غیبت نعمانی ص 263حضرت صادق علیه السلام فرمود وقتی بشنوند صوت را صبح کنند مثل اینکه پرنده ای بر سر ایشان قرار دارد.

(8) و در غیبت نعمانی ص 279 و اثبات الهداة ج 3 ص 739 حدیث 119 حضرت باقر علیه السلام فرمود متوقع صوت باشید که ناگهانی به شما برسد از طرف دمشق در آن فرج بزرگی است برای شما .

(9) در حدیث دیگر فرمود بیاید شما را از طرف مشرق صوتی که فتح و فیروزی در آن باشد.

(10) و در غیبت نعمانی ص 282 حضرت باقر علیه السلام فرمود اگر همه علامات بر

ص: 511

تو مشکل شود پس بدرستیكه صوت از آسمان مشکل نباشد وقتی که ندا شود به اسمش و اسم پدرش و اسم مادرش.

(11) و در بحار ج 52 ص 206 حضرت صادق علیه السلام فرمود صوت جبرئیل از آسمان است و صوت ابلیس از زمین است ، پس متابعت صوت اول را کنید و بپرهیزید از صوت آخر که مایه فتنه است.

(12) در الامام المهدی از لوایح الانوار سفارینی ج 2 ص 14 روایت کند که فرمود در نیمه رمضان صوتی باشد که هفتاد هزار بیهوش و هفتاد هزار کور و هفتاد هزار گنگ و هفتاد هزار کر شوند و هفتاد هزار دختر باکره فتق پیدا کنند.

(13) در نوائب الدهور ج 1 ص 240 از مجمع الزوائد ج 7 ص 310 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلمروایت کند که در ماه رمضان صلی اله علیه واله وسلموت و آوازی باشد عرض کردند یا رسول الله در اول آن یا وسط آن یا آخر آن ؟ فرمود نه بلکه در نیمه آن وقتی که شب نیمه شب جمعه باشد صدائی از آسمان آید که هفتاد هزار بیهوش شوند و هفتاد هزار کر شوند عرض شد پس کی سالم می ماند از امت تو فرمود کسی که ملازم خانه اش باشد و پناه ببرد به خدا به سجده کردن و صدای خود را به تکبیر بلند کند برای خدا پس صدای اول صدای جبرئیل است و دوم صدای شیطان است الخ.

صورت

در البرهان ص 93 و ص 129 در ذیل حدیثی دارد مثل اینکه صورتش ستاره درخشنده است.

در زمان حديث 56 گذشت که رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود بیاید بر مردم زمانی

که صورتهایشان صورت آدمیان است و دلهایشان دل شیاطین است الخ.

در زمان حدیث 63 گذشت که بیاید بر مردم زمانی که صورتهای ایشان

ص: 512

خندان و باز باشد و دلهای ایشان تاریک و گرفته الخ.

در اثبات الهداة ج 3 ص 735 حديث 98 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود صورتی در ماه طلوع کند.

صيحه

*صیحه (1)

(1) در ملاحم ص 42 و ص 143 حضرت رسول صلی الله علیه واله وسلم فرمود زمانیکه صیحه در رمضان باشد در شوال هم صدای مردان جنگی بلند شود تا آخر حدیث که در شهر رمضان در حديث اول گذشت.

(2) در ملاحم ص 149 دارد که صیحیه ای در دمشق واقع شود که اعراب حجاز جمع شده اند برای شما ، سفیانی به اصحابش بگوید چه می گویند این جماعت به او گفته شود ایشان صاحبان ترکه و شترند ما صاحبان اسب و سلاح هستیم ما را ببر بطرف ایشان الخ.

(3) در غیبت نعمانی ص 258 در ذیل حدیثی امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود صیحه ای در شهر رمضان باشد که بیدار را بفزع آورد و خواب رفته را بیدار کند و زنهای جوان را از سراپرده خود بیرون کند.

(4) در غیبت نعمانی ص265 حضرت صادق علیه السلام فرمود دو صیحه است یک صیحه در اول شب و صیحه دیگر در آخر شب دوم ، هشام بن سالم که راوی حدیث است عرض کرد چگونه می شود آن ؟ فرمود یکی از آسمان است و یکی از ابليس ، عرض کرد چگونه شناخته شود این از آن؟ فرمود کسی که قبل از آمدن آن شنیده است می شناسد (یعنی هرکس قبلا این اخبار را دیده یا شنیده آن دو صیحه را می شناسد که کدام از جبرئیل است و کدام از شیطان)

(5) در ص 290 در ذیل حدیث شش حضرت صادق علیه السلام فرمود باقی نماند

ص: 513


1- در صوت گذشت و در نداء 27 حدیث خواهد آمد.

ذی روحی که خداوند خلق کرده جز آنکه بشنود صیحه را (که در شب 23 شهر رمضان شب جمعه واقع شده) پس خواب رفته را بیدار کند و بیرون شود به صحن خانه درآید ، و دخترهای با کره را از سراپرده خود بیرون کند،و خارج شود حضرت قائم از همان طرفی که صیحه را شنیده و آن صیحه جبرئیل است .

(6) در بحار ج 52 ص 204 از حضرت صادق علیه السلام نقل کند که صیحه ای که در شهر رمضان است در شب جمعه 23 روز از ماه گذشته است.

متوقع صدائی باشید که ناگهان از طرف دمشق می رسد الخ . در فرج حديث

8 خواهد آمد.

(7) در حدیث دیگر فرمود از علامت پنجگانه یکی صیحه است.

(8) و در ص209 حضرت صادق علیه السلام فرمود پنج علامت قبل از قیام قائم است یکی صیحه است.

(9) در الزام الناصب ج 2 ص 258 در ذیل حدیث مفضل از امام صادق علیه السلام روایت کند که چون آفتاب طلوع کند و روز بلند شود صیحه زننده ای صیحه زند از چشمه خورشید به زبان عربی واضح بطوریکه هر کس در آسمانها و زمین ها است بشنوند ای گروه خلائق این مهدیست از آل محمّد و نامش را به اسم جدش رسول خدا صلی الله علیه واله وسلممی برد، و کنیه و نسبش را از امام یازدهم تا امام حسین علیه السلام ذکر می کند، و می گوید با او بیعت کنید و مخالفت او نکنید که گمراه شوید، پس اول کسی که دست او را می بوسد ملائکه هستند پس از ملائکه جن هستند و پس از جن نقباء هستند و میگویند شنیدیم و اطاعت کردیم ، و هیچ صاحب گوشی از خلائق باقی نماند مگر آنکه آن ندا را بشنوند، همه مردم از صحرانشین و شهر نشین و دریانورد و بیابانی به همدیگر رو کرده و قصه ای را که بگوش خود شنیده اند نقل می کنند و از همدیگر سؤال می کنند.

و چون نزدیک غروب شود فریاد کننده ای فریاد زند از طرف مغرب که ای

ص: 514

جماعت خلائق بتحقيق ظاهر شد خدای شما از بیابان خشک از زمین فلسطین که عثمان بن عنبسه اموی از اولاد یزید بن معاویه لعنهم الله است پس با او بیعت کنید تا هدایت یابید و مخالفت او نکنید ، پس ملائكه و جن و نقباء همه گفتار او را تکذیب کنند و بگویند شنیدیم و مخالفت کردیم ، و باقی نماند صاحب شکی و ریبی و نه منافق و کافری مگر آنکه داخل صدای آخر شوند (یعنی آنانی که در صدای اول شک دارند و منافقین و کافرین همه تابع صدای شیطان شوند).

در اثبات الهداة ج 3 ص 735 از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود صیحه نبوده باشد مگر در شهر رمضان چون شهر رمضاه ماه خدا است و آن صیحه جبرئیل است به این مردم ، الخ.

صوفی

میل به فلسفه و صوفیگری دارند. در زمان حدیث 63 گذشت .

در ساعت حدیث 107 را گذشت که اسمشان صوفیه است.

صيصه

در غیبت نعمانی ص 184 و 274 حضرت باقر علیه السلام فرمود (اذا ظهرت بيعة الصبي قام كل ذی صیصیه بصیصیه) یعنی چون بیعت با بچه ظاهر شود هر صاحب قدرتی قدرت خود را ظاهر کند.

ضرب من الرجال

در المهدی بعنوان (المهدی فتی) می آید .

ص: 515

ضلالت و گمراهی

در مستدرک حاکم ج 4 ص 460 در ذیل حدیثی دارد که بپرهیزید از لغزش شخص حکیم و دانا چون بسا باشد که شیطان در دهن دانا ضلالت و گمراهی بیندازد الخبر .

و در ص466 در ذیل حدیثی فرمود دوری کن از ضلالت حکیم و کلمات حکمت آمیز منافق عرض شد چگونه بدانم ضلالت و گمراهی حکیِم را ؟ فرمود کلمه گمراهی را شیطان بر زبان مردی می اندازد ، الخبر.

طاحيه

درالبرهان ص 154 در ذیل حدیثی دارد که اصحاب مهدی علیه السلام سیر کنند تا بیایند به شهری که آن را طاحيه گویند،پس آن را فتح کنند.

طاعة معروفة

در قائم حدیث 36 خواهد آمد.

طاعون

در غیبت نعمانی ص 290 حضرت صادق علیه السلام به ابی بصیر فرمود ای ابا محمّد ناچار باید قبل از ظهور دو طاعون واقع شود یکی طاعون سفید و دیگری طاعون سرخ، عرض کردم فدایت شوم چیست این دو طاعون ؟ فرمود اما طاعون سفید آن مرگ عمومی است، و اما طاعون سرخ پس آن شمشیر است، الخبر.

ص: 516

طاغوته

در قائم حديث 43 خواهد آمد.

طاق

در غیبت نعمانی ص 262 و وافی ج 2 ص 112 حضرت باقرعلیه السلام فرمود قیام قائم علیه السلام در سال طاق است (یک یا سه یا پنج و هكذا)، در قائم حديث 44 خواهد آمد.

طالقان

در کنز العمال ج 14 ص 591 و البرهان ص 150 و بحار ج 60 ص 229 از کشف الغمة از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود از روی ترحم وای بر طالقان که برای خداوند در آنجا گنجهائیست نه از طلا است و نه از نقره ولكن در آنجا مردانیست که خدا را براستی شناخته اند ، و ایشان یاران مهدی آخر زمانند.

طالوت

در غیبت نعمانی ص316 حضرت صادق علیه السلام فرمود اصحاب طالوت مبتلا به نهر آب شدند که خداوند فرمود (سَنَبْتَلیکم بِنَهَر) زود است که شما را مبتلا به نهر آب کنیم، (شاید مأخوذ از آیه باشد که فرمود (إِنَّ اللهَ مُبتليکم بِنَهَرٍ) و بدرستیکه اصحاب قائم هم بمثل این مبتلا خواهند شد.

طاووس

در المهدي الموعود المنتظر ج 1 ص 268 دارد که مهدی طاووس اهل بهشت

است.

ص: 517

طبرستان

ناظم الاسلام کرمانی در ملاحم ص 143 از ناسخ جلد خلفا نقل کند که على علیه السلام فرمود طبرستان را مؤمن اندک و فاسق فراوانند، و ایشان را از از کوه و دریا منافع بسیار رسد.

طبرسی

در شیخ فضل الله گذشت.

طبری

در شیخ فضل الله گذشت.

طرطوس

در ملاحم ص 150 باب 79 فرمود پادشاه روم طرطوس را با سرنیزه فتح کند و اموال و مردمش را بغارت برد.

طعام

* طعام(1)

در مستدرک حاکم ج 4 ص 511 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم سؤال شد از طعام مؤمنین در زمان دجال ؟ فرمود (طعام مؤمنین) طعام ملائکه است، عرض شد طعام ملائکه چیست ؟ فرمود طعامشان نطقشان تسبیح و تقدیس است ، پس هرکس در آن روز نطقش تسبیح و تقدیس شد خداوند هم گرسنگی را از او می برد پس از گرسنگی نترسد.

ص: 518


1- یعنی خوراکی از قبیل گندم و آرد و برنج و روغن و غیره.

در ملاحم ص 45 باب 68 فرمود زود است علامتی که عمودی از آتش است از طرف مشرق ظاهر شود که مردم همه آن را ببینند پس هرکس آن زمان را درک کرد طعام يکسالش را برای اهلبیت خود آماده کند.

و در باب 69 فرمود علامتی در رمضان است و علامتی در آسمان ، بعد از آن اختلاف مردم است ، پس اگر آن را درک نمودی آنچه می توانی طعام تهیه کن.

و در ص 159 باب 9 فرمود علامت تازه ای در رمضان است، عرض کردند علامت تازه چیست ؟ فرمود عمودی از آتش از طرف مشرق در آسمان طلوع میکند ، پس وقتی که دیدی آن را طعام يكسال را برای اهل بیتت آماده کن.

طلا

(1) در بخاری کتاب فتن ص 183 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم است که فرمود: زود است در فرات گنجی (1)از طلا پیدا شود پس هرکس حاضر شد آنجا از آن چیزی نگیرد.

(2) در حدیث دیگر کوهی از طلا پیدا گردد (یعنی آبش تمام شود و کوهی از طلا نمایان شود)

(3) و در کنز العمال ج 14 ص 203 فرمود برپا نشود ساعت (ظهور) تا اینکه در فرات پیدا شود کوهی از طلا پس کشته بشوند مردم برای آن، پس نه دهم مردم کشته شوند.

(4) در حدیث دیگر فرمود بر پا نشود ساعت (ظهور) تا اینکه در فرات کوهی از طلا نمایان گردد پس از هر صد نفری نود و نه نفر کشته شوند و هریک بگویند شاید من نجات پیدا کنم.

ص: 519


1- فرات شط بزرگی است که گویند از ارمنیه سرچشمه گرفته از ارض روم بگذرد و به عراق آمده در بین بصره و واسط با دجله متحد شده به دریای هند بریزد.

(5) در حدیث دیگر فرمود زود است که فرات کشف حجاب کند و کوهی از طلا در آن نمایان شود پس وقتی مردم آن را بشنوند بسوی او رو آور شوند پس کسی که نزد اوست بگوید والله اگر ما ترک کنیم می گیرند آن را و همه را می برند پس مردم برای خاطر آن همدیگر را بشکند تا اینکه از هر صد نفر نود و نه نفر کشته شوند.

(6) و در ص 252 فرمود منکشف شود فرات از کوهی از طلا و نقره پس برای خاطر آن از هر صد نفر نود و نه نفر کشته شوند.

مؤلف گوید ممکن است بعضی کوه طلا را کنایه از نفت بدانند ولی خلاف ظاهر است.

در زنها حديث (6) گذشت که مسلمانها در ظروف طلا و نقره چیز بیاشامند .

وای بر اهل آن زمان - خصوصا کسانی که مال ظاهری دارند از قبیل طلا و نقره . در زمان حدیث 1 گذشت.

خوشا بحال کسانی که شناخته نشوند صاحب طلا و نقره هستند . در زمنهای آخر زمان حدیث 1 گذشت.

طلوع خورشید

از مغرب. در علامات ظهور حدیث 15 خواهد آمد.

طماطم

*طماطم(1)

در ملاحم سیّد بن طاووس ص 128 فرمود طماطم آمدند طماطم آمدند پس گردنهای شما را بزنند ، و اموال شما را بخورند، و در بلاد شما سکونت کنند،و

ص: 520


1- ظاهرا مراد از طماطم ترکهای زمان هلاکوخان باشند که عراق را گرفتند .و در لسان العرب گوید (الطماطم) هو الاعجم الذي لا يفصح (یعنی عجمی که خوب سخن نتواند بگوید)

حرمت شما را هتک نمایند، و خوبان شما را عبد خود قرار دهند ، و اشراف شما را ذلیل سازند، بنده ها ناامید شوند، بنده ها ستم کرده شوند ذلیل شوند در آهن، رنگهای قبیح داشته باشند و گردنهای کلفت ، شمشیرهاشان پند دهنده باشد، و عصاهاشان بشارت دهنده باشد، و تازیانهاشان برای ایشان ثمر دهنده باشد ، و ایشان سخت تر باشند بر امت من از فرعون بر بنی اسرائیل.

طوّاف

در ملاحم ص206 فرمود اما طوّاف (یعنی دور زن) برای طلب حق پس او مردیست از اهل يخشب احادیث را نوشته و اختلاف را شناخته و همیشه در طلب علم بوده تا وقتی که صاحب الامر علیه السلام را شناخته ، و همیشه در راه حق ثابت قدم بوده تا وقتی که صاحب الامر علیه السلامرا درک نموده .

طولانی

که این امر طولانی شد بر ما - الخ . در فرج حديث 17 خواهد آمد .

طهران

در روضه کافی حدیث (198) حضرت صادق علیه السلام شعر ابن ابی عقب را خواند:

ينحر بالزوراء منهم لدى الضحى *** ثمانون الفا مثل ما تنحر البدن

یعنی در زوراء هشتاد هزار نفر نزد چاشت سرهاشان بریده شود مثل شتر قربانی ، پس فرمود می شناسی زوراء را ؟ راوی عرض کرد فدایت شوم می گویند بغداد است، فرمود نه ، ری رفته ای ؟ عرض کردم بلی ، فرمود بازار حیوان رفته ای ؟ عرض کردم بلی،فرمود کوه سیاهی در دست راست جاده

ص: 521

دیده ای ؟ عرض کردم بلی ، فرمود آنجا است زوراء که کشته می شود در آنجا هشتاد هزار نفر که هشتاد نفر ایشان از اولاد فلان هستند که همه ایشان صلاحیت خلافت دارند ، گفتم چه کس ایشان را می کشد ؟ فدایت شوم، فرمود اولاد عجم .

در منتخب التواریخ ص 875 و علائم الظهور ناظم الاسلام کرمانی از مجمع النورين مرندی ص 139 از مرحوم مجلسی از مفضل بن عمر روایت شده فرمود ای مفضل آیا می دانی زوراء کجا واقع شده ؟ عرض کردم خدا و حجتش داناترند، فرمود بدان ای مفضل که در حوالی ری کوه سیاهیست در دامن آن شهری بنا شود که طهران نامیده شود و آنست در زوراء که قصرهایش مثل قصرهای بهشت و زنهایش مثل حور العين است ، بدان ای مفضل آن زنها متلبس به لباس کفار میشوند و در هیئت ظالمان می باشند، و بر زینها (مثل موتور و دوچرخه )سوار می شوند، و از شوهرها تمکین نمی کنند (اگر شوهر بخواهد با زنش مجامعت کند مانع می شود ولی با سگش جمع می شود) به محل سکونت شوهرها کفایت نمی کنند (یا مکاسب شوهرها ایشان را کفایت نمی کند و از ایشان درخواست طلاق می کنند، و مردها به مردها اکتفا می کنند و زنها به زنها ، و مردها شبیه زن و زنها شبیه به مردها می شوند ، پس اگر تو بخواهی دینت را حفظ کنی در این بلده سکونت مکن و مسکن برای خود قرار مده چون محل فتنه است پس فرار کن از آنجا به قله کوه ها و از سوراخی به سوراخی مثل روباه و بچه هایش .

و این اشعار مطابق مضمون حدیث است که منسوب است به فرهاد میرزا رحمه الله :

دار لاهل التقى سجن ونيران *** وجنّة لسواهم وهي طهران

صارت مقرّاً لسلطان الزما بها *** لولاه ما حلّ فيها الانس والجان

وبلدة قبّة الاسلام تحسبها *** وليس فيها من الاسلام عنوان

ص: 522

رجالهم شبّهوا النسوان سيرتهم *** كأنّهم مسخوا والكلّ نسوان

نسائهم هتكت ستر العفاف وقد *** ضاقت لكثرتها الاسواق والخان

وما اكتفين بأزواج عقدن لهم *** كأنّه مانهی عن ذاک قرآن

اهل المدارس فيها كلهم عدلوا *** عن السداد وهم في ذاك صنفان

صنف محصلّهم افكار فلسفة *** صنف لأخذ لغات الكفر عطشان

افعالهم شهدت في صدق قائلها *** لها من الآي والاخبار برهان

یعنی خانه ایست برای اهل تقو زندان و آتش است. ولی برای غیر اهل تقوی بهشت است و آن طهران است.

مقر سلطان وقت گشته ، و اگر دارالسلطنه نبود انس و جنی وارد آن نمیشد .

و شهریست که خیال می کنی قبّة الاسلام است ، و حال آنکه از اسلام عنوانی نیست.

مردهایشان شبیه زنانند خیال می کنی مسخ گشته و همه زن شده اند.

زنهایشان حجاب عفت را هتک نموده و از کثرت ایشان بازار و کاروانسراها تنگ شده.

زنهایشان اکتفا به شوهر خود که عقد بسته شده اند نمی کنند، مثل اینکه اصلا قرآن ایشان را از این عمل زشت نهی نفرموده .

اهل مدارس جدید همه از راه راست عدول کرده اند و دو صنف شده اند ، یک صنف ایشان افکار فلسفه را تحصیل می کنند و صنف دیگرشان تشنه لغتهای كفرند.

و شاهد صدق گوینده این اشعار یکی کارهای ایشان است و دیگر اخبار و آیات است.

ص: 523

طياره

در آتش حدیث 15 گذشت که ممکن است با طیاره مطابقت کند رجوع کن .

ظالمون

چه وقت خداوند زمین را از ستمکاران و ظالمین پاک خواهد کرد. در علامات ظهور حدیث 8 خواهد آمد.

ظلامه

(وهل رايت ظلامه جعلها الله نعمه) در بنو العباس حدیث 15 گذشت.

ظلم

در عدل خواهد آمد.

برپا نخیزد هیچ جماعتی که بخواهد دفع ظلم کند الخ. در خروج کنندگان حدیث 8 گذشت.

نیست از ما اهل بیت احدی که بخواهد دفع ظلم کند الخ . در خروج کنندگان حدیث 9 گذشت.

ظهور

اما ظهور فرج آن با خدا است الخ. در فرج خواهد آمد.

سؤال شد از ظهور آن حضرت الخ. در دولت حدیث 16 گذشت.

در چراغ ایمان ص 97 فرموده در حدیث آمده که وقتی آن حضرت ظهور می کند بسیاری از مردم می گویند ما این مرد را همیشه میدیدیم و صحبت میداشتیم .

ص: 524

عاشوراء

در البرهان ص 145 از امام باقر علیه السلام روایت کند که مهدی علیه السلام در روز عاشوراء ظاهر می شود .

در غیبت نعمانی ص 282 از ابی بصیر از امام صادق علیه السلام نقل کند که قائم در روز عاشوراء قيام کند.

در قائم حدیث 52 و 53 خواهد آمد که خروج حضرت مصادف با روز عاشوراء است.

عافیت

هرگاه آرزوی قائم کنید از خدا بخواهید در عافیت باشد . در قائم حدیث 1 خواهد آمد.

عالَم

ای ابان عالَم را سبطه فرا خواهد گرفت الخ . در فتنه حديث 40 خواهد آمد .

عالِم

(خواب عالم بهتر از نماز جاهل است) در عِلْم حدیث 35 خواهد آمد .

(عالمی که به علمش منتفع شوند بهتر از هزار عابد است) در عِلْم حدیث 37 خواهد آمد.

(افضل است از هفتاد هزار عابد) در علم حدیث 65 خواهد آمد.

(گفتگو با عالم الخ) در علم حدیث 76 خواهد آمد. (فضل عالم بر عابد) در علم حدیث 41 خواهد آمد. (نماز عالم الخ) در علم حدیث 97 و 8 خواهد آمد.

ص: 525

عامه

در پلاس حدیث 3 گذشت که بر تو باد به شخص خودت و امور عامه را رها كن الخ.

در زمان حدیث 3 گذشت که فرمود قبول کنید آنچه را خاصان شما می گویند و واگذارید آنچه را عامه مردم می گویند .

عایشه

عایشه را برگرداند و حدش بزند الخ. در قائم حدیث 110 خواهد آمد.

عبادان

در آبادان گذشت.

عبد الاله و عبدالله

(1) در نوائب الدهور ج3 ص 392 از تفسیر ابی الفدا متوفی سال 774 هجری روایت کند که ملخصش آن است که مردی آمد نزد ابن عباس و به او گفت در حالتیکه حذیفه یمانی نزد او حاضر بود که خبر ده مرا از تفسیر و (حمعسق)ابن عباس جواب نداد چند مرتبه سؤال کرد و او جواب نداد .

حذيفه گفت من جواب میدهم می دانی چرا ابن عباس جواب نمیدهد چون این آیه درباره مردی از خانواده او که عبدالاله و عبدالله گفته می شود نازل شده ، فرود می آید بالای نهری از نهرهای مشرق که بنا کرده می شود دو شهر بر آن که می شکافد نهر میان آن دو شهر را شکافتنی ، یعنی نهر در میان دو شهر واقع می شود، پس چون خدا اذن دهد در زوال ملک و خلافت و سلطنت ایشان،

ص: 526

بر می انگیزاند بر یکی از آن دو شهر آتشی را در شب پس صبح می کند در حالتی که سیاه و تاریک و سوخته باشد ، گویا هرگز در آن مکان شهری نبوده، و صبح میکند شهر دیگر که قرینه اوست در حالتی که اهل آن تعجب کننده باشند که چگونه این شهر فرو رفته و نابود شده ، و واقع نمی شود آن مگر در اول سفیده روز آن ، تا اینکه جمع می شود در آنجا هر سرکش ستمکاری که اهل عناد باشد از ایشان، پس فرو می برد خدا آن شهر را با ایشان آنست تفسی فرموده خدا(حمعسق)الخ.

(2) در غیبت طوسی ص 270 فرمود پادشاهی مال بني العباس است تا اینکه خبر به شما برسد نامه در مصر خوانده شده از عبدالله که عبدالرحمن امیرالمؤمنین است وقتی اینطور شد پادشاهی ایشان زائل شده مدتشان سر آمده ، پس چون اول روز بر شما خوانده شود برای بني العباس از عبدالله که عبدالله امیرالمؤمنین است، منتظر کتاب دیگری باشید که برای شما خوانده شود، از عبدالله که عبدالرحمن امیرالمؤمنین است. و وای بر عبدالله ازعبد الرحمن.

(3) و در ص 271 حضرت صادق علیه السلام فرمود کیست ضامن شود مرگ عبداللہ را که من قائم را برای او ضامن شوم، پس فرمود وقتی عبدالله مرد، مردم بعد از او بر کسی جمع نشدند، و نرسد به پادشاهی این امر جز صاحب شما انشاء الله ، و پادشاهی و سلطنت سالانه گذشته پادشاهی ماهیانه و روزانه خواهد آمد. گفتم طول می کشد فرمود کلا.

(4) در بحار ج 52، ص 213 و غیبت طوسی ص 269 فرمود چون مردی از بني العباس به پادشاهی رسد که او را عبدالله گویند و او ذو العين است (یعنی اول اسمش عین است که مراد عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس باشد) سلطنت ایشان افتتاح به عین است و اختتامش نیز به عین است (که آخر خلفاء

ص: 527

بني العباس عبدالله بن المستنصر ملقب به معتصم بود) و آن کلید بلاء است و شمشیز فناء پس چون کتابی در شام خوانده شود از عبدالله که عبدالله امیرالمؤمنین است مکثی نکنند که خبر رسد کتابی در منبر مصر خوانده شود از عبدالله که عبدالرحمن امیرالمؤمنین است.

عبدالله بن عطا

(ای عبدالله بن عطا گوش به سخنان احمقان داده ای الخ) در خروج کنندگان حدیث (6) گذشت رجوع کن.

عبرانی

چون امام اذن داده شود خداوند به اسم عبرانیش می خواند. در 313 نفر حدیث دوم گذشت .

عترت پیغمبر

در کنز العمال ج 1 ص 381 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود ای مردم من بین شما دو چیز میگذارم اگر آن را گرفتید بعد از من هرگز گمراه نشوید، و یکی از آن دو افضل است از دیگری ، کتاب خدا که ریسمانیست کشیده شده از آسمان به زمین ، دیگر اهل بیت و عترت من، آگاه باشید این دو هرگز از هم جدا نشوند تا وارد بر حوض (کوثر) شوند .

در کتاب احادیثی راجع به عترت ذکر خواهد شد انشاء الله رجوع کن.

عجب است

در غیبت نعمانی ص 265 زراره بخدمت حضرت صادق علیه السلام عرض میکند

ص: 528

خدا شما را اصلاح کند عجب است و عجبتر از آن از قائم علیه السلام است که چگونه با او می جنگند و حال آنکه چیزهای عجیبی را می بینند مثل فرو رفتن لشکر سفیانی در بیابان حجاز ، و صدای آسمانی ، حضرت فرمود شیطان ایشان را بحال خود وانگذارد و ندا کند چنانچه در روز عقبه نسبت به رسول خدا صلى الله عليه وسلم صدا کرد (و مردم را بشک انداخت)

العجب كل العجب بين جمادی و رجب

در ملاحم سید ص 144 و 159 و مستدرک حاکم ج 4 ص 518 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود العجب كل العجب بين جمادی و رجب آن وقت است که یک شتر ماده با جهاز بهتر است از یک دهی که در هر سال صد هزار غله داشته باشد.

در کنز العمال ج 14 ص 595 در ذیل حدیثی از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کند که فرمود آگاه باشید بدرستی که عجب همه عجب بعد از جمادی و رجب است ، جمع شدن پراکندگیها و مبعوث شدن مردگان ، تازه گیهائیست که آن ذلت است ذلت است بین ایشان مرگهائی است ، که دامن بالا زده ، دعوت کننده است گریه با صدا را ، علنی است گفتارش در دجله است یا اطراف آن. .

در نوائب الدهور میر جهانی سلّمه الله ج 3 ص 273 صعصة بن صوحان ازامیر المؤمنین علیه السلام سؤال می کند این عجب چیست که شما در خطبه هایتان تکرار میکنید ؟ فرمود رحمت به تو ای صعصعه چرا عجب نکنم و حال آنکه مردگانی زنده می شوند و بر سر زنده ها از دشمنان خدا و ما می زنند گویا می بینم ایشان را که شمشیرهای کشیده ایشان روی شانه هاشان است و می کشند صاحبان شک را و کسانی که بدگمانند بخدا و شک کنندگانند در فضل ما الخ. و نظیر این حدیث را در ج 2 ص 326 ايضا ذکر کرده .

ص: 529

العجب كل العجب من الأربعين الى الخمسين

در الزام الناصب ج 2 ص 250 امیر المؤمنین علیه السلام فرمود تعجب تمام تعجب از چهل است تا پنجاه از بلاها و زلزله ها.

العجز

در مستدرک حاکم ج 4 ص438و کنز العمال ج 14 ص 218 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود بیاید بر مرد زمانیکه مرد در آن مخيّر باشد بین عجز و فجور پس هرکس از شماها آن زمان را درک نمود عجز را بر فجور مقدم دارد.

(بلی هرکس دست به هر کاری برد و از حرام و مشتبه مالی بدست آورد او زرنگ و آقا میباشد و اگر از حرام صرفنظر کرد و از مال دنیا دستش کوتاه شد او در نظر مردم عاجز و بیچاره است)

عجله

در عجله کنندگان خواهد آمد.

چه چیز باعث شده که عجله میکنید الخ . در قائم حدیث 78 خواهد آمد.

عجله کنندگان هلاک شدند

(1) در غیبت نعمانی ص 196 حدیث پنج حضرت صادق علیه السلام فرمود هلاک شدند محاضير ، راوی گفت عرض کردم محاضیر چیست ؟ فرمود عجله کنندگان، و نجات یافتند مقرّبون (کسانی که می گویند انشاء الله فَرَج نزدیک) یا مقرّون (کسانی که اقرار به وجود و خروج امام زمان علیه السلام دارند) و قلعه روی پایه خود ثابت است ، از پلاسهای خانه خود باشید ، چون هرکس خاک را به باد دهد به

ص: 530

چشم خودش نشیند، و هر وقت دشمن قصد سوئی به شما داشته باشد ایشان را بخود مشغول سازد جز کسانی که متعرض ایشان باشند.

(2) و در ص198 دارد که مهزم اسدی خدمت حضرت صادق علیه السلام عرض کرد این امر کی خواهد شد بسیار طولانی شد ؟ حضرت فرمود ای مهزم دروغ می گویند کسانی که تمنای ظهور دارند و آرزوی فرج می کنند ، و هلاک شدند عجله کنندگان ، و نجات یافتند منقادان و بسوی ما است برگشت ایشان.

(3) در ص 198 حديث نهم حضرت صادق علیه السلام در ذیل آیه ( أَتَى أَمْرُ اللهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ) یعنی آمد امر خدا عجله نکنید ، فرمود آن امر ما است خداوند امر فرموده عجله نکنید تا تأیید کند به سه چیز، به ملائکه و مؤمنين ، و رعب و ترس ، و خروجش مِثْل خروج رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم است.

(4) در حدیث دیگر حضرت باقر علیه السلام فرمود هلاک شدند اصحاب عجله کنندگان، و نجات یافتند اقرار کنندگان یا مقربون که میگویند فَرَج نزدیک است، و قلعه بر پایه خود استوار است، و بعد از غم فتح عجیبی است.

(5) و در ص208 ابراهيم بن هلال خدمت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام عرض می کند فدایت شوم پدر من شیعه مرد و منهم سنّم رسیده به آنجا که میدانی ، من بمیرم و مرا از چیزی خبر دار نکنی ؟

حضرت فرمود یا ابا اسحاق تو هم عجله میکنی ؟ عرض کرد بلی والله عجله میکنم چرا عجله نکنم و حال آنکه ستم بزرگ شده به مقداری که خود مشاهده می فرمائی ، حضرت فرمود ایاابااسحاق بخدا قسم نبوده باشد آن (یعنی فَرَج) تا اینکه تمیز داده شوید، و خالص گردید و تا اینکه نماند از شما مگر قلیلی پس دست مبارک را خم کرد (کنایه از اینکه چیزی نمی ماند)

(6) در روضه کافی حدیث 612 فضل کاتب گوید خدمت امام صادق علیه السلام بودم که نامه ابو مسلم خراسانی برای او آمد، حضرت فرمود نامه تو جواب

ص: 531

ندارد از نزد ما بیرون شو ، ما شروع کردیم با یکدیگر آهسته سخن گفتن ، فرمود ای فضل چه سخنی آهسته با هم می گوئید ؟ همانا خدای عز وجل برای عجله کنندگان عجله نمی کند، و از جا کندن کوهی از جای خود آسانتر است از واژگون کردن حکومتی که عمرش به آخر نرسیده الخبر.

(7) در کافی ج 1 ص 369 راوی گوید ما یادآور شدیم نزد حضرت صادق علیه السلام ملوک آل فلان را (یعنی بنی العباس) پس حضرت فرمود بدرستیکه هلاک شدند مردم برای خاطر عجله شان برای این امر (ظهور) و خداوند عجله نکند برای عجله کردن بندگان ، بدرستی که برای این امر (ظهور) نهایتی است که باید منتهی به آن بشود پس اگر مدّت سرآمد یک ساعت عقب و جلو نیفتد.

عجم

*عجم(1)

در ملاحم سید ص 38 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلمروایت کند که فرمود البته باید امر به معروف کنید و نهی از منکر و الّا خداوند عجم را بر علیه شما برانگیزد گردن شماها را بزنند و خراج و غنیمت شما را بخورند و مانند شیرهائی باشند که فرار نکنند. .

(2) در ملاحم ص 135 و مستدرک ج 4 ص 512 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود زود است که دست شما از عجم پر شود (کنایه از اینکه شما بر عجم غالب شوید) ولی چندان نگذرد که خداوند ایشان را مثل شیر قرار دهد که فرار نکنند پس مردان جنگی شما را بکشند و فییء و غنیمت شما را بخورند.(2)

(3) در ملاحم ص 136 از حذيفه نقل کند که زود است نرسد به اهل عراق نه

ص: 532


1- در فارس بیاید آنچه مناسب مقام است .
2- در دو نسخهملاحم (لا تأكلون فيئكم) است ولی بقرينه روایات دیگر و مقام و حديث مستدرک (لا) زیادی است.

درهمی و نه قفیزی عجم مانع ایشان شوند.

و در بنو قنطوراگذشت حديث نهم راجع به عجم رجوع کن .

(4) و در مستدرک حاکم ج 4 ص 519 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود زود است دست شما از عجم پر شود یعنی بر عجم فیروز شوید، ولی خداوند ایشان را شیر گرداند که فرار نکنند پس گردن شماها را بزنند و فیء و غنیمت و خراج شما را بخورند.

(5) در غیبت نعمانی ص 318 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود مثل اینکه عجم را می بینم که خیمه هاشان را در مسجد کوفه زده اند و مردم را قرآن یاد می دهند همانطوریکه نازل شده ، اصبغ می گوید عرض کردم یاامیرالمؤمنین آیا قرآن نیست همانطوریکه نازل شده ؟ فرمود نه هفتاد نفر از قریش اسمشان و اسم پدرانشان حذف شده و ابولهب را گذاشتند و حذف نکردند برای عیب جوئی پیغمبر و سبک شمردن آن حضرت (موسوی گوید آنچه از روایات راجع به تحریف قرآن رسیده باید علمش را به اهلش برگردانیم)

(6) در کنز العمال ج 12 ص 92 راوی عرض کرد من در خواب دیدم گوسفندان زیادی که سیاه بودند داخل شد در ایشان گوسفندان سفید بسیاری تأويلش چیست یا رسول الله ؟فرمود عجم در دین وانساب شما شریک شوند،اگر ایمان در ثریا باشد مردانی از عجم آن را دریابند و سعادتمند ترین ایشان فارس باشند.

عرب به عجم بگویند ملحق شوید به برادران خود . در بنو قنطورا حدیث 9 گذشت.

سیصد و سیزده نفر از اولاد عجم هستند. در 313 حدیث 5 گذشت.

ص: 533

عدل

(1) (الذي يملأ الارض عدلا وقسطا كما ملئت ظلما و جورا)

در اكمال الدین ص 366 از امام دهم روایت کند که قائم آن کسی است که پر کند زمین را از عدل و داد همانطوریکه پر شده بود از ظلم و جور .

(2) (اما والله ليدخلنّ عليهم عدله جوف بيوتهم كما يدخل الحر والبرد)

در غیبت نعمانی ص297 حضرت صادق علیه السلام فرمود بخدا قسم هر آینه داخل می شود بر ایشان عدل آن حضرت در باطن خانه هاشان چنانچه گرما و سرما داخل می شود.

(3) (بنا يملأ الأرض عدلا كما ملئت جورا)

در ملاحم ص 165 رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود بواسطه ما پر می شود زمین از عدل چنانچه پر شده بود از جور .

(4) (واعلموا انّ الله يحيى الأرض بعد موتها)

در ینابیع الموده ص 429 از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود (يحييها الله بالقائم) زنده می کند زمین را بواسطه قائم علیه السلام پس با عدالت رفتار می کند پس زنده می شود زمین بواسطه عدالت بعد از مردن آن بواسطه ظلم

(5) (هو المفرّج الكرب عن شيعته بعد ضنك شديد الخ)

در اكمال الدین ص 607 در ذیل حدیثی از امام صادق علیه السلام روایت کند که اوست برطرف کننده گرفتاریها از شیعه خود بعد از تنگدستی سخت و بلاء طولانی و ستم . پس خوش بحال کسی که در آن زمان را درک کند. (1)

ص: 534


1- از بعضی رجال تقل کردند که (يملأ الأرض قسط و عدلا كما ملئت ظلما وجورا) معنا این نیست که قبل از حضرت عدل نباشد چون ندارد (بعد ما ملئت) دارد (كما ملئت) ولی از حدیث 4 و 5 معلوم می شد مطلوب و العارف يكفيه الاشاره . و در حدیث 19 از علامات ظهور معلوم می شود. و در استغاثه که اولش سلام الله الكامل التام دارد و اَنْتَ الذي تملأ الارض قسطا وعدلا بعد ما ملئت ظلما وجوراً الخ. رجوع شود به کتاب مفاتیح الجنان.

(6) (يملأ الارض بعون الله عدلا كما ملئت جورا)

در ملاحم ص 149 در اخبار امیر المؤمنین علیه السلام دارد که حضرت حجت علیه السلام پر میکند زمین را به کمک خداوند از عدل همان طوری که پر شده بود از جور و ستم.

(7) (يملأ الأرض عدلا وقسطا كما ملئت ظلما وجورا)

در ملاحم ص 144 امیرالمؤمنین صلى علیه السلام فرمود پر کند زمین را از عدل و داد چنانچه پر شده بود از ظلم و جور.

عرض شد این در چه وقتی است ؟ فرمود هیهات دور است وقتی که خارج شوید از دینتان چنانچه زن از زیر پای شوهرش خارج می شود.(1)

(8) (يملأ الأرض عدلا كما ملئت جورا)

در ملاحم ص 70 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود پر کند زمین را از عدل چنانچه پر شده بود از جور و ستم

(9) (يملأ الأرض عدلا كما ملئت ظلما و جورا)

در ملاحم ص 142 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم در غیبت نعمانی ص 215 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود پر کند زمین را از عدل چنانچه پر شده بود از ظلم و جور.

(10) (يملأ الأرض عدلا كما ملئت قبله ظلما و جورا)

در ملاحم ص 70 و دلائل الامامه ص 258 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود پر کند زمین را از عدل چنانچه قبلش پر شده بود ازظلم وجور.

ص: 535


1- یعنی زن تا اطفاء شهوتش نشود و بی میل نگردد از زیر پای شوهرش بیرون نمی شود شما هم همین طور از روی بی میلی به دین از دین خارج می شوید.

(11) (يملأ الارض عدلا و قسطا و نورا كما ملئت ظلما وجورا و شرّا)

در غیبت نعمانی ص 237 ذیل ح 26 امام باقر علیه السلام فرمود پر کند زمین را از عدل و داد و نور همانطوریکه پر شده بود از ظلم و جور و شرور.

(12) (يملأ الارض قسطا(1) و عدلا)

در ملاحم ص 139 و ص 166 و ص 180 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلمفرمود پر کند زمین را از قسط و عدل .

(13) (يملأ الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما)

در مستدرک حاکم ج 4 ص 442 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم و در کافی ج 1 ص 338 امیر المؤمنين علیه السلام فرمود پر کند زمین را از قسط و عدل چنانچه پر شده بود از جور و ظلم.

(14) (يملأ الارض قسطا وعدلا كما ملئت ظلما وجورا)

در ملاحم ص 138 و ص 141 و ص 165 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم و در غیبت نعمانی ص 189 امام صادق علیه السلام فرمود پر کند زمین را از قسط و عدل چنانچه پر شده بود از ظلم و جور .

(15) (يملأها عدلا كما ملئت جورا)

در ملاحم ص 142 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم پر کند آن را از عدل چنانچه پر شده بود از جور.

(16) (يملأها عدلا كما ملئت ظلما وجورا)

در کافی ج 1 ص 341 حضرت صادق علیه السلام فرمود پر کند آن را از عدل

ص: 536


1- فرق بین قسط و عدل قسط آن عدالت ظاهری و واضح است ولی عدل ممکن است مخفی باشد مثلا اگر کسی دو زن داشته یک شب پیش یک زن بماند و سه شب نزدیک زن دیگر این عدالت کرده چون هر زنی از چهار شب یک شب حق دارد و او حقش را اداء کرده ولی اگر دو شب نزدیک زن و دو شب در نزد زن دیگر بماند این قسط است.

چنانچه پر شده بود از ظلم و جور.

(17) (يملأها عدلا و قسطا كما ملئت ظلما و جورا)

در ملاحم ص 139 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود پر کند آن را از عدل و قسط چنانچه پر شده بود از ظلم و جور .

(18) (يملأها قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا)

در ملاحم ص 161 و ص 165 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود پر کند آن را از قسط و عدل چنانچه پر شده بود از ظلم و جور.

عدن

*عدن(1)

در ملاحم سید ص89 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که آتشی از عدن ایشان را محشور کند با بوزینه ها و خنزیرها بخوابد با ایشان هرجا خوابیدند و استراحت کند با ایشان هرجا استراحت کردند و برای آن آتش است هرچه از ایشان ساقط می شود.

در کنز العمال ج 14 ص 257 و در غیبت شیخ طوسی ص 267 و مستدرک ج 4 ص 428 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود یکی از علامات ده گانه خروج آتشی است از قعر عدن که مردم را سوق به محشر دهد جمع کند ذر و مور را.

و نظیر این حدیث در ص 259 از کنز العمال ذکر شده .

ص: 537


1- در معجم البلدان گوید عدن شهریست مشهور در کنار دریای هند از طرف یمن واقع شده بد شهریست نه آب دارد و نه چراگاه ، و آب خوردنی آن از چشمه ای است که یک روز راه فاصله دارد و آن شهر تجارتيست الخ.

عده

اگر عده که (313) نفرند کامل شد آن وقت است آنچه را می خواهيد الخ . در 9شیعه حدیث و گذشت.

عذاب

(1) در مستدرک حاکم ج 4 ص 444 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود امت من رحم کرده شده اند در آخرت عذاب ندارند بلکه خداوند عذاب ایشان را در دنیا قرار داده از قبیل کشته شدن و زلزله و فتنه ها .

(2) در مستدرک حاکم ج 4 ص 508 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود هرگز خداوند امت مرا عذاب نکند تا وقتی که غدر کنند گفته شد غدر امّت چیست ؟ فرمود وقتی که همه اعتراف به گناه کنند و توبه ننمایند و قلبها مطمئن باشند چه نیکوکارها و چه بدکارها مثل درخت که مطئمن است به آنچه در او وجود دارد بطوریکه نه نیکوکار بتواند کارهای خوب را زیاد کند و نه بدکار بتواند بیش از پیش کار زشت انجام دهد. و دلیلش آن است که خداوند فرمود (كَلّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانوا يَکْسِبُونَ) نه چنین است بلکه غالب شده بر دلهاشان آنچه را بودند کسب می کردند.

(3) در بخاری کتاب فتن ص 176 حدیث 6676 رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود وقتی نازل کند خداوند بر گروهی عذاب را عذاب همه را خواهد گرفت بلی در قیامت هرکس بر مقتضای اعمالش مبعوث می شود.

(4) در روضه کافی حدیث 170 امير المؤمنین علیه السلام فرمود خداوند عذاب میکند شش طائفه را بواسطه شش خصلت، عرب را به عصبیت ، رؤسا را به واسطه تكبر ، پادشاهان را بواسطهء ستم کردن ، فقهاء را بواسطه حسد بردن،

ص: 538

تجار را بواسطه خیانت کردن ، اهل دهات را بواسطه جهل و نادانی.

(5) در فقیه ج 1 ص 155 از امام صادق علیه السلام است که خداوند هرآینه اراده میکند تمام اهل زمین را عذاب کند، ولی وقتی می بیند پیران قدم رنجه کرده بطرف نماز می روند و بچه ها قرآن یاد می گیرند رحمشان کرده عذاب را به تأخیر اندازد.

(6) در فقیه ج 1 ص 300 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند خداوند چون اراده کند به اهل زمین عذابی برساند می فرماید اگر نبودند کسانی که بواسطه حلال من با هم دوستی میکنند و مساجد مرا آباد می کنند و در سحرها استغفار می کنند هرآینه عذاب خودم را نازل می کردم.

(وَلَئِنْ اَخَّرْنَا العَذابَ إلى أمَّةٍ مَعْدُوْدَةٍ ......) الخ . در قائم حدیث 142 خواهد آمد.

صد و هفتاد سال از عذاب ایشان کم شد . در انتظار فرج حديث 18 گذشت .

عذره

در بحار ج 3 ص 136 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود اگر اهل کیمیا و طلب کنندگان آن می دانستند که چه منافعی در عذره موجود است هرآینه به بهترین قیمتها می خریدند و در خریدش از هم سبقت می گرفتند .

عراق

در ملاحم ص 87 در ذیل حدیثی دارد که باقی بماند عراق بطوریکه نه در همی و نه قفیزی در آن یافت نشود و آن وقتی است که دولت با بچه ها باشد و سه مرتبه فرمود الله این خواهد شد.

ص: 539

در ملاحم ص93 فرمود بنو قنطورا (1) زود است که شما را از زمین عراق بیرون کنند.

در ملاحم ص 94 و ص 136 حذيفه فرمود زود است که اهل عراق نرسد به ایشان در همی و نه قفیزی عجم مانع شود از ایشان.

در ذیل خطبة البيان أمير المؤمنين علیه السلام فرمود عراق را فتح کنند و سرعت به مخالفت کنند بواسطه خونهای ریخته شده پس در آن وقت متوقع خروج صاحب الزمان علیه السلام باشید.

در نسخه دیگر فرمود عراق را فتح کنند و تفرقه و پراکندگی هجوم آورد و نفاق را برانگیزند با خونهای ریخته شده .

در ارشاد مفید ص 361 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود ترسی اهل عراق را بگیرد که هیچ قراری نداشته باشند .(تمام حدیث در آتش حدیث 17 گذشت)

سفیانی همی نداشته باشد جز اقبال به عراق الخ . در علامات ظهور حدیث 9 خواهد آمد.

اهل عراق از ما، و ما از ایشانیم . در قم حدیث 22 خواهد آمد.

ای اهل عراق خبردار شده ام که زنهای شما در راه به مردها برخورد می کنند .

در زنهای آخر زمان حدیث 54 گذشت.

عرب

(1) در مستدرک حاکم ج 4 ص 439 رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود وای بر عرب از شرّی که نزدیک شده بمیرید اگر می توانید.

(2) و در مستدرک حاکم ج 4 ص 483 از رسول خدا روایت شده که فرمود

ص: 540


1- در بنو قنطورا گذشته مراجعه کن.

وای بر عرب از شری که نزدیک شده ، در سنه شصت امانت غنیمت شود، و صدقه را زیان دانند، و شهادت برای کسی که آشنا هستند بدهند، و حكم روی هوی و هوس باشد.

(3) و در ملاحم سید ص 129 روایت کند که فرمود والله هرآینه بتحقيق میدانم که چه زمانی عرب هلاک می شود،وقتی که سیاست کند امورشان را کسی که درک جاهلیت و اهل آن را نکرده ولی از اخلاق و عقل ایشان گرفته و محمد صلی الله علیه واله وسلم را هم درک نکرده که باز دارد او را اسلام.

(4) و در غیبت نعمانی ص 194 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود حضرت با مردم بیعت کند بر کتاب جدید، و بر عرب سخت است و فرمود وای بر طاغیان عرب از شرّی که نزدیک است.

(5) و در غیبت نعمانی ص 204 حدیث ششم امام صادق علیه السلام فرمود با قائم علیه السلام از عرب چیز کمی است ، راوی عرض کرد زیادی از ایشان توصیف این امر را می کنند ، فرمود ناچار مردم باید امتحان بشوند، و تمیز داده شوند، و غربال شوند و زود است که از غربال خلق کثیری خارج شوند.

(6) و در غیبت نعمانی ص204 و کافی ج 1 ص 370 امام صادق علیه السلام فرمود وای بر طاغیان عرب از شرّی که نزدیک شده ، راوی عرض کرد فدایت شوم چقدر با قائم علیه السلام از عرب هستند ؟ فرمود چیز کمی عرض کرد والله آنهائی که وصف شیعه گری می کنند زیادند فرمود ناچار مردم باید امتحان بدهند و تمیز داده شوند و غربال شوند و زود است که از غربال مردم بسیاری خارج شوند.

(7) و در غیبت نعمانی ص 255 از امام باقر علیه السلام نقل کند که فرمود چون خارج شود (یعنی حضرت حجّت) برخیزد به امر جدید و سنّت جديده ، و حكم جدید ، بر عرب سخت است الخبر.

(8) و در غیبت نعمانی ص 263 حضرت صادق علیه السلام فرمود مثل اینکه بسوی

ص: 541

حضرت حّت نظر می کنم که بین رکن و مقام با مردم بر کتاب جدید بیعت می کند و بر عرب سخت است ، و والی بر عرب از شرّی که نزدیک شده .

(9) در غیبت طوسی ص 284 امام صادق علیه السلام فرمود بپرهیز از عرب که ایشان را خبر بدیست ، آگاه باش که خارج نشود از ایشان با قائم احدی (با حدیث 86 که در قائم خواهد آمد منافات دارد)

(10) در کنز العمال ج 14 ص 622 فرمود عرب به قبیله خوانده می شود و عجم به قریه خوانده می شود (مثلا در عرب میگویند بنی اسد بنی هاشم و در عجم می گویند خراسانی اصفهانی و هكذا)

(11) در الامام المهدی ج 1 ص 48 از سنن ترمذی ج 4 ص 52 از عبدالله از رسول خدا و روایت کند که فرمود نرود دنیا تا وقتی که مالک عرب شود مردی از اهل بیت من که اسمش موافق اسم من باشد.

عرب افسار گسیخته شود الخ. در فَرَج حدیث 7 خواهد آمد.

چند نفر از عربها با قائم خواهند بود فرمود کم خواهند بود الخ. در قائم حدیث 43خواهد آمد.

نباشد بین او و عرب و قریش مگر شمشير الخ . در قائم حدیث 118 خواهد آمد.

خون هفتاد قبیله از عرب را مهدور سازد. در قائم حدیث84 خواهد آمد.

عرب بر عجم غالب شود. در بصره حدیث 8 گذشت.

از علامات نزدیکی ظهور هلاک شدن عرب است. در ساعت ظهور حديث 124 گذشت.

عربي اللون

در ملاحم ص141 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود مهدی علیه السلام عربي اللون است (یعنی شکلش عربی است)

ص: 542

عرق

در غیبت نعمانی ص 284 حضرت صادق علیه السلام فرمود این امر نخواهد شد تا وقتی که عرق و خون بسته شده را از پیشانی خود پاک کنید .

در حدیث دیگر امام باقر علیه السلام فرمود هرگز این کار نشود قسم به کسی که جانم بدست او است تا وقتی که ما و شما عرق و خون بسته شده را از پیشانی خود پاک کنیم .

در حدیث دیگر فرمود این امر نخواهد شد تا وقتی که ما و شما ، عرق و خون بسته شده را از پیشانیمان پاک کنیم.

در ص 285 امام رضا علیه السلام فرمود وقتی قائم خروج کند نبوده باشد مگر خون بسته شده و عرق و روی زین خوابیدن (یعنی در اوائل أمر ظهور و خروج راحتی نیست باید با دشمن بجنگید و خاک و خون و عرق را از پیشانی خود پاک کنید)

عروس

او را مثل عروس - ببرند. در مهدی حدیث 53 خواهد آمد.

عريش یعنی سایه بان

امر فرماید آنها را مثل عريش موسی درست کنند الخ. در قائم حدیث 30 و84 خواهد امد.

عزب

در ملاحم ص 95 باب 200 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود در آنزمان هرکس عزب است صبر کند و ازدواج نکند.

ص: 543

عزوبت

در زمان ، حدیث 65 گذشت که فرمود آن وقت عزوبت حلال می شود الخ.

عصی

عصای موسی چوب آس و از درختان بهشت است الخ . در قائم حدیث 122خواهد امد.

در اثبات الهداة ج 3 ص 439، حدیث 2 محمّد بن فیض از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود عصای موسی مال آدم بود و به شعیب رسید سپس به موسی منتقل شد و آن نزد ما است و در همین نزدیکیها من آن را مشاهده کرده ام و آن سبز است مثل روزی که از درختش جدا شده ، و آن را اگر استنطاق کنی نطق کند ، برای قائم ما آمده است کاری با آن کند که موسی بن عمران کرد.

با پرچم رسول خدا و انگشتر سلیمان و سنگ موسی و عصای او ظاهر

خواهد شد الخ. در قائم حدیث 123 خواهد آمد.

کو عصای جدّت رسول خدا الخ . در حسنی گذشت .

عصابه

لا تقوم عصابة (ای جماعة) تدفع ضيما الخ، در خروج کنندگان حدیث 8 گذشت.

حتى تقوم عصابة الخ . در خروج کنندگان حدیث 9 گذشت.

عضوض

بیاید بر مردم زمانی (عضوض) دندان گیرنده الخ . در زمان حدیث 87 گذشت .

ص: 544

عفیف

عفیف است حسبش و بزرگند اصحابش الخ . در قائم حدیث 99 خواهد آمد.

عقال

در غنیمت خواهد آمد.

عقل

در ملاحم سیّد ص 21 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فتنه ای برپا شود که پس از آن جماعت باشد پس از آن فتنه پس از آن جماعت پس از آن فتنه ای که عقلهای مردمان در آن گرفته شود، یا گنگ گردد.

در ملاحم ص 23 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که هرجی بین مردم واقع

شود که مرد همسایه و برادر و پسر عموی خود را بکشد، عرض شد ایشان عقل دارند ؟ فرمود گرفته شود عقل اکثر مردم در آن زمان و کم عقلان از مردم بجای ایشان باشند که هرکدام گمان کنند ایشان بر چیزی هستند.(یعنی هرکس ادعای عقل و علم و دانش می کند ولی در واقع چیزی نیست)

در ملاحم ص 105 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که چون خداوند عقل را آفرید دستور داد عقل برو ، رفت فرمود جلو بیا آمد، پس به او فرمود چیزی نیافریدم که محبوبتر و نه گرامی تر باشد از تو نزد من ، پس بواسطه تو میگیرم و بواسطه تو عطا می کنم و بواسطه تو ثواب و عقاب میکنم.

در حدیث دیگر فرمود بیاید بر مردم زمانی که عقلها از مردم گرفته شود حتی

اینکه صاحب عقلی نبینی.

در مستدرک حاکم ج 4 ص 451 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود بر شما از هرج

ص: 545

می ترسم ، عرض شد هرج چیست یا رسول الله ؟ فرمود کشتن ، عرض شد بیش از آنچه امروز ما از مشرکین می کشیم ؟ فرمود نه اینکه مشرکین را بکشید بلکه بعضی از شما بعضی دیگر را بکشید ، عرض کردند کتاب خدا در پیش ما هست ؟ فرمود بلی کتاب خدا نزد شما هست ، عرض کردند عقلهای ما باما است ؟ فرمود گرفته می شود عقلهای اکثر مردم آن زمان و بجای آن مردمانِ کم عقل می نشینند و گمان می کنند بر چیزی هستند و حال آنکه بر چیزی نیستند .

و در مستدرک ص 520 ایضا از ابو موسی روایت کند که پیش از ساعت ظهور هرجی است گفتند هرج چیست ؟ گفت کشتن، گفتند بیشتر از آنچه میکشیم ما در هر سال بیش از صد هزار میکشیم ، گفت نه اینکه مشرکین را بکشید بلکه خودتان را بکشید ، گفتند آن روز عقلهای ما با ما است ؟ ابو موسی گفت عقل اکثر مردم آن روز گرفته شده و بجای آن کم عقلان مردم نشسته اند اکثرشان گمان می کنند بر چیزی هستند و حال آنکه هیچ نیستند الخبر.

و در کنز العمال ج 14 ص 232 در چند حدیث فرمود از علامات بلاء و

اشراط ساعت ظهور آن است که عقلها دور و ناقص می شود.

و در ص 238 فرمود پیش از ساعت ظهور هرجی واقع شود، گفته شد هرج چیست ؟ فرمود کشتن ، و آن کشتن کفار نیست ، ولكن میکشد امت بعضی بعض دیگر را بطوری که مردی برادر خود را ملاقات می کند پس او را می کشد ، عقلهای اهل آن زمان گرفته می شود و بجای آن کم عقلان مردم جای گیر می شوند و اکثرشان گمان می کنند چیزی هستند و حال آنکه هیچ نیستند.

در زمانِ حضرت حجت عقلها کامل شود الخ . در قائم حدیث 7 خواهد آمد.

عقيل بن عقال

در جرهمی گذشت.

ص: 546

علائم حتمی

(1) در غیبت نعمانی ص 300 و 301 و 302 و 303 در چند حدیث دارد که

خروج سفیانی از علائم حتمی است در ماه رجب.

(2) در غیبت نعمانی ص303 از امام نهم علیه السلام سؤال می شود آیا در علائم حتمی بدا حاصل می شد ؟ فرمود بلی، عرض شد می ترسیم در قائم هم بدا حاصل شود فرمود امر قائم از میعاد است (وَاللهُ لا يُخْلِفُ الميعاد) خدا در میعاد خلاف نمیکند.

(3) در غیبت ص 257 امام صادق علیه السلام فرمود: (1) سفیانی (2) و قتل نفس زکیه(1) (3) قائم (4) و خسف بیداء (5) و كف دستی که از آسمان نمایان می شود (6) و نداء آسمانی از محتوم است (یعنی حتمى الوقوعند پس در این حدیث شش چیز را از علائم حتمی دانسته).

(4) در غیبت نعمانی ص 264 حضرت صادق علیه السلام فرمود از علائم حتمی که چاره ای از آن نیست باید پیش از قائم علیه السلام باشد یکی خروج سفیانی است دیگری خسف و فرو رفتن بیدا (بیابانیست بین مدینه و مکه) . سوم قتل نفس زکیه(2) است چهارم نداء آسمانی.

(5) در غیبت نعمانی ص 289 امام صادق علیه السلام به ابی بصیر فرمود ای ابا محمد پیش از قیام پنج علامت خواهد بود اولش ندای آسمانی در شهر

ص: 547


1- در غیبت طوسی ص 279 نقل کند که نفس زکیه جوانیست از آل محمّد اسمش محمّد بن الحسن است بدون جرم و گناه کشته می شود پس چون بکشند او را پس باقی نماند برای ظالمين در آسمان عذرخواهی و نه در زمین یاور و ناصری آن وقت است که حضرت ظهور می فرماید ، الخبر .
2- در غیبت طوسی ص 279 نقل کنند که نفس زکیه جوانیست از آل محمّد اسمش محمّد بن الحسن است بدون جرم و گناه کشته می شود پس چون بکشند او را پس باقی نماند برای ظالمين در آسمان عذرخواهی و نه در زمین یاور و ناصری آن وقت است که حضرت ظهور می فرماید ، الخبر .

رمضان ، و خروج سفیانی ، و خروج خراسانی ، و کشته شدن نفس زکیه ، و فرو رفتن (لشکر سفیانی الخ) و در قائم حدث 63 خواهد آمد تمام حدیث .

(6) در غیبت نعمانی ص 252 امام صادق علیه السلام فرمودند از علائم محتوم است.

(7) در غیبت نعمانی ص 257 خدمت امام صادق علیه السلام عرض شد سفیانی از محتوم است ؟ فرمود بلی و کشته شدن نفس زکیه از محتوم است و قائم از محتوم است ، و فرو رفتن بیابان از محتوم است ،و كف دستی که از آسمان طلوع می کند از محتوم است، و نداء (از آسمان از محتوم است) راوی گفت ندا چیست ؟ فرمود منادی ندا کند به اسم قائم و اسم پدرش علیِهاالسَّلام.

(8) در اكمال الدين صدوق رَحمَه اللهُ ص 608امام صادق علیه السلام فرمود پنج چیز قبل از قیام قائم علیه السلام است یمانی ، و سفیانی ، و ندا کننده ای از آسمان ، و فرو رفتن بیابان ، و کشته شدن نفس زکیه.

(9) و در ص 610 از امام صادق علیه السلام نقل کند که فرمود قبل از قیام قائم پنج علامت حتمی است : یمانی، و سفیانی ، و صیحه، و کشته شدن نفس زکیه ، و فرو رفتن بیابان (که بین مکه و مدینه است).

(10) در غیبت طوسی ص 267 عمر بن حنظله از امام صادق علیه السلام روایت کند که پنج چیز قبل از قیام قائم از علامات است صیحه ، سفیانی ، فرو رفتن بیداء، خروج یمانی ، کشته شدن نفس زکیه .

(11) در غیبت طوسی ص 274امام صادق علیه السلام فرمود خروج قائم از محتوم است الخ.

(12) در اثبات الهداة ج 3 ص 735 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود کف دستی از آسمان طلوع کند و از علائم حتمی است.

ص: 548

علائم ظهور

(1) در غیبت نعمانی ص147 از عمرو بن سعد از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود بر پا نشود قیامت (یعنی قیام قائم علیه السلام تا اینکه چشم دنیا از حدقه بیرون شود، و سرخی در آسمان نمایان شود، و آن اشک چشم ملائکه حمل کنندگان عرش است برای اهل زمین ، تا آنکه ظاهر شود بین مردم جماعتی که نصیبی برای ایشان نیست ، دعوت می کنند برای فرزند من و حال آنکه از فرزند من بیزارند (دروغی ادعای محبت می کنند) ایشان جماعتی هستند پست و بی نصیب ، بر اشرار مسلطند، و بر ستمکاران فتنه انگیزند، و هلاک کننده پادشاهانند، در کوفه ظاهر شوند ، پیش روی ایشان مردی باشد سیاه رنگ و سیاه دل و بی دین ، و بی نصیب و بی اصل و نسب ، و پست فطرت و بدخو، در دامن مادران زناکار تربیت شده ، و از بدترین نسلها پدید آمده ، خداوند باران رحمتش را از ایشان باز دارد ، در سال غیبت غیبت کننده از فرزندم ظاهر شود صاحب پرچم سرخ و علامت سبز، چه روزیست برای نا امیدان بین انبار (1)و هیت (2)که روز روز مصیبت کردها و خوارج است ، روز خراب شدن خانه فرعون صفتان است، روز خراب شدن مسکن ستمکاران است ، روز خراب شدن جای والیان ظلم کنندگانست ، روز خراب شدن مادر شهرها و خواهر عاد است (3) این شهر قسم به خدای علی ای عمرو بن سعد بغداد است، آگاه باش لعنت خدا بر معصیت کاران بنی امیه و بني العباس که خیانت کارند و اولاد پاک مرا می کشند و مراقب و ملاحظه حق مرا که بر ایشان دارم نمی کنند، و از خدا هم

ص: 549


1- انبار شهریست در غربی بغداد فارسها فيروز سابو می گفتند .
2- هیت دهی است در کنار فرات.
3- عاد اسم مردی است از عرب که هم عصر هود پیغمبر است.

نمی ترسند نسبت به کارهائی که به حرمت من روا می دارند، برای بني العباس روز سختی خواهد بود مثل روز طموح (1)و برای ایشان فریادی است مثل فریاد کردن زن آبستن ، وای بر شیعه و پیروان اولاد عباس از جنگی که بین نهاوند و دینور(2) واقع خواهد شد، این جنگ فقراء شیعه على است که پیش روی ایشان مردی است از همدان اسمش اسم پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم است ، خلقتش معتدل است ، خلقش نیکو است ، رنگ صورتش خوشگل است، در صدایش ناله و فریاد است ، موی مژگانش زیاد است ، گردنش دراز است ، موى وسط سرش از هم باز است ، دندانهای پیشینش با فاصله است ، سوار بر اسب مثل ماه شب چهارده که در تاریکی بدرخشد همراه جماعتی که بهترین جماعتهایند که پناه به دین برده اند و تقرب به خدا جسته اند، و متدین به آن دین گشته اند ایشان پهلوانانی هستند از عرب که خود را به آن جنگ سخت و شکست دهنده ملحق می سازند، و فرار در آن روز برای دشمنها است و روز بلا و بیچارگی است .

(2) در غیبت نعمانی ص 250 حضرت صادق علیه السلام فرمود پیش از قیام قائم علاماتی است ، امتحانیست از طرف خداوند مر بندگانش را الخ. تمام حدیث در قائم خواهد آمد .

(3) و در غيبت نعمانی ص 202 حضرت صادق علیه السلام فرمود برای حضرت قائم پنج علامت است : ظهور سفیانی و یمانی و صیحه آسمانی و کشته شدن نفس زکیه و فرو رفتن بیداء.

(4) در غیبت نعمانی ص 262 از حضرت صادق علیه السلام سؤال شد علامتی پیش از آمدن حجت نیست ؟ فرمود چرا، عرض کرد چیست ؟ فرمود هلاک بني العباس ،و خروج سفیانی ،و کشته شدن نفس زکیه،و فرو رفتن بیداء ،و

ص: 550


1- نافرمانی کردن زن ازشوهرش
2- دینور شهریست در بیست و پنج فرسخی همدان

صدائی از آسمان ، الخبر .

(5) در غیبت نعمانی ص 267 حضرت صادق علیه السلام فرمود چون علامتی در آسمان ببینید و آن آتش بزرگی است از طرف مشرق چند شب طلوع می کند پس آن وقت فَرَجِ مردم و این کمی پیش از قیام قائم علیه السلام است.

(6) در غیبت نعمانی ص 272 حضرت صادق علیه السلام فرمود علامت خروج مهدی علیه السلامکسوف خورشید است در 13 و 14 شهر رمضان.

(7) در غیبت نعمانی ص 277 حضرت صادق علیه السلام فرمود وقتی دیوار مسجد کوفه از پشتش پهلوی خانه ابن مسعود خراب شود پس آن علامت زوال پادشاهی بني العباس است الخبر .

(8) در غیبت نعمانی ص 275 دارد که امام حسین علیه السلام از پدرش امیرالمؤمنین علیه السلام سؤال کرد که چه وقت خداوند زمین را از ستمکاران پاک می کند حضرت فرمود خدا پاک نکند زمین را از ایشان تا وقتی که خونهای حرام ریخته شود تا آنجا که فرمود هنگامی که قائمی در خراسان قیام کند و بر کوفه (کرمان) و ملتان (شهری است در هند) غالب شود و از جزیره بنی کاوان تجاوز کند و قیام کننده ای از ما در گیلان قيام کند، و قریه ابر(دراسترآباد) و دیلم او را اجابت کنند، و ظاهر شود برای اولاد من پرچمهای ترک در اطراف و اکناف متفرق شوند، و در همین گیر و داد باشند که بصره خراب شود ، و پادشاه پادشاهان در مصر قیام کند، تا آنجا که فرمود وقتی که هزاران نفر آماده شوند، و صفها صف زنند، و قوچ نر کشته شود، آنجاست که دیگری قیام کند، و فتنه کند فتنه گری ، و هلاک شود کافر پس از آن قیام کند. امامی که آرزو کشیده می شود ، و مجهول و ناپیدا بود، برای اوست فضل و شرف، و او از اولاد تست یا حسین و مثلش نیست در میان دو رکن ظاهر شود و در دو جامه پوشیده ، بر جن و انس پیروز گردد و زمینی را بدون کشت و زرع نگذارد خوشا آنکه زمانش را درک کند.

ص: 551

(9) و در غیبت نعمانی ص 279 حضرت باقر علیه السلام به جابر فرمود ای جابر ملازم زمین باش و دست و پا حرکت مده تا ببینی علاماتی را که برایت بیان میکنم اگر درک کنی ، اولش اختلاف بني العباس است ولی درکش نخواهی کرد، ولكن بعد از من از من حديث کن و خبر بده ، و منادی از آسمان ندا کند، و از طرف دمشق صدای فتح و پیروزی به شما برسد، و قریه از قراء شام که جابیه نامند فرو رود، و از طرف راست مسجد دمشق دیوار سقوط کند، و بی دینی از طرف ترک خروج کند و بعد از آن هرج (یعنی کشتار) روم پیش آید، و زود است که برافران ترک بیایند تا وارد جزیره شوند، و زود است که بی دینی از روم بیاید تا در رمله نزول کنند، پس در آن سال أي جابر اختلاف زیادی در ناحيه مغرب خواهد بود، پس اول زمینی که خراب خواهد شد زمین شام است ، پس اختلاف کنند و سه پرچم درست شود، یکی پرچم اصهب و دیگری پرچم ابعق و سومی پرچم سفیانی ، پس سفیانی با ابقع بجنگند و سفیانی او را بکشد ، پس از آن اصهب را بکشد، و پس از آن همتی نداشته باشد جز اقبال به عراق ، و عبور لشکرش به قرقيساء افتد ، پس در آن جنگ کنند، و صد هزار از جبارين را بکشند ، و سفیانی هفتاد هزار لشکر به کوفه فرستد ، و بعضی از اهل کوفه را بکشد و بعضی را به دار آویزد، و بعضی را اسیر کند، همین طور که مشغول این جنایات است ، لشکر خراسانی که بعض از اصحاب قائم علیه السلام بین ایشان است وارد شود، پس مردی از موالی اهل کوفه با چند نفر ضعیف خروج کند امیر سفیانی او را در بین حیره و کوفه بکشد، و سفیانی لشگری هم به سوی مدینه فرستد ، پس حضرت مهدی از مدینه به مکه کوچ کند، پس خبر به امیر لشگر سفیانی برسد که مهدی علیه السلام به مکه رفته ، پس لشگری دنبال او بفرستد، و به او نرسند تا وقتی حضرت خائفا يترقب مثل موسی علیه السلام داخل مکه شود، پس امیر لشگر سفیانی میان بیداء (که بین مکه و مدینه است) وارد شود پس منادی از

ص: 552

آسمان صدا کند ای بیداء هلاک کن این گروه را پس زمین همه را فرو برد مگر سه نفر که صورتشان را خدا به عقب بگرداند و ایشان از طائفه كلب هستند، و درباره ایشان این آیه نازل شده(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدَّقاً لِمَامِن قَبْلِ أَن نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّهَا عَلَی اَدْبَارِهَا)(سوره نساء آیه 47) ای کسانی که کتاب داده شده اید ایمان بیاورید به آنچه ما نازل کردیم

(قرآن) در حالتی که تصدیق می کند آنچه با شما است (از تورات و انجیل و کتب آسمانی) پیش از آنکه مسخ کنیم صورت شما را و به عقب برگردانیم.

و آن روز حضرت حجت علیه السلام در مکه است ، تکیه داده به خانه خدا پناهنده شده به آن، پس ندا کند ای مردم ما طلب یاری از خدا می کنیم پس هرکس ما را جواب دهد پس ما اهل بیت پیغمبر شمائیم ، و ما اولی به محمد صلی الله علیه واله وسلم هستیم از مردم پس هرکس با من محاجه کند در آدم من اولی به آدم هستیم، و هرکس محاجه کند در نوح پس من اولى به نوحم ، و هرکس محاجه با من کند به ابراهیم علیه السلام پس من اولی به ابراهیم هستیم ، و هرکس محاجه کند با من در محمد صلی الله علیه واله وسلم پس من اولی به محمد صلی الله علیه واله وسلم هستیم ، و هرکس محاجه کند با من در نبیین پس من اولی به نبیینم، آیا خداوند در قرآن نفرموده (إِنَّ آللهَ آصْطَفَى آدَمَ وَنُوحاًوَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى اُلْعَالَمِینَ ذُرَّیَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاُللهُ سَمِیعُ عَلِیمُ )پس من بقيه از آدمم ، و ذخیره از نوحم ، و برگزیده ابراهیمم، و صفو محمد صلی الله علیه واله وسلم هستم، آگاه باشید کسی با من محاجه کند در کتاب خدا پس من اولی به کتاب خدایم، و اگر کسی محاجه کند در سنّت رسول الله پس من اولی به رسول الله هستم ، پس قسم میدهم شما را هرکس کلام مرا شنید شاهد به غائب خبر دهد پس من سؤال می کنم از شما بحق خدا و رسولش و بحق خودم چون برای من بر شما حق ذوي القربی ثابت است اینکه مرا یاری کنید ودشمن را از من دفع کنید پس بتحقیق که ما مخفی شدیم و ظلم شدیم و از دیار خود و

ص: 553

فرزندان خود پراکنده شدیم ، و ستم شد بر ما و از حقمان ما را دور کردند، و اهل باطل به ما افتراء بستند پس الله الله ما را ذلیل نکنید و کمک کنید خدا شما را کمک کند، پس خدا اصحاب او را که سیصد و سیزده نفرند جمع کند مثل ابرهای متفرق که با هم جمع می شوند، مصداق آیه (أیْنَما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللهُ جَمِيعاً إِنَّ اللهَ على كُلَّ شَيءٍ قَديرُ) همین است ای جابر، پس در بین رکن و مقام با حضرت بیعت کنند، و با حضرت است عهد رسول الله صلی الله علیه واله وسلم که پسران از پدران به ارث برده اند و قائم از نسل حسین علیه السلام است در یک شب امرش را خدا اصلاح کند، پس هرچیز بر شما مشکل شد پس ولادتش از رسول خدا و وارث بودنش از علماء عالمی بعد از عالمی مشکل نیست، و اگر اینهم مشکل شد پس ندای آسمانی که به اسم و اسم پدر و مادرش صدا می کند مشکل نخواهد بود.

(10) در کنز العمال ج 14 ص 224 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم به ابن مسعود فرمود ای ابن مسعود برای ساعت ظهور علامتهائیست و شرطهائیست تا آخر حدیث که در (ساعت ظهور) حدیث دهم گذشت مراجعه کنید .

(11) در کنز ج 14 ص 232 فرمود از علامات بلاء و اشراط ساعت ظهور آن است که عقلها مخفی و ناقص شود و کشتار زیاد باشد و علامات خیر و خوبی برطرف شود و فتنه ها ظاهر گردد.

(12) در حدیث دیگر علامات حق برطرف شود و ظلم ظاهر گردد.

(13) در کنز ج 14 ص 257 فرمود ساعت برپا نشود تا ده علامت ظاهر گردد یکی دود و دیگر دجال است . در (ساعت ظهور) حدیث نهم گذشت مراجعه شود .

(14) در کنز العمال ج 14 ص 259 فرمود اول آیات (علامات) دجال و نزول عیسی است و آتشی است که از قعر عدن أبين خارج می شود که مردم را سوق به محشر می دهد که استراحت کند با ایشان هرجا استراحت کردند، و دود، و دابه و يأجوج و مأجوج است.

ص: 554

(15) در کنز ص 260 فرمود ده علامات است پیش از ساعت ظهور که اینها مرتب پی در پی خواهد آمد : خروج دجال ، و نزول عیسی بن مریم ، و باز شدن يأجوج و مأجوج، و دابة الأرض ، و طلوع خورشید (ولایت) از مغربش می باشد.

در این حدیث تمام ده را شماره نکرده ولی در همان صفحه در حدیث دیگر فرموده : خسفی در مغرب ، و خسفی در مشرق، و خسفی در جزيرة العرب ، و دود، و آمدن عیسی بن مریم، و دجال ، و دابة الأرض ، و يأجوج و مأجوج و بادی که بوزد و ایشان را به دریا ریزد (یعنی يأجوج و مأجوج را) و طلوع آفتاب از مغربش .

پرسیده شد از ظهور آن حضرت فرمود وقتی که حکومت کنند در دولت خصيان الخ . در (دولت) حدیث 16 گذشت.

از علامات فرج حادثه ایست که بین دو مسجد واقع خواهد شد الخ . در فرج

حدیث 12 خواهد آمد.

در وافی ج 2 ص 112 از امام رضا علیه السلام سؤال شد که علامت قائم از شما چیست الخ . در قائم ح 46 خواهد آمد.

(16) در نوائب الدهور ج3 ص 354 در ذیل حدیث على بن مهزیار خود حضرت علاماتی را بیان فرموده هر وقت کودک نشست (به سلطنت) و مغربی حرکت کرد، و روانه شد عمانی ، و بیعت کرده شد با سفیانی ، به ولی خدا اذن داده می شود پس بیرون می آیم در میان صفا و مروه با سیصد و سیزده نفر مرد ، و می آیم به کوفه و خراب میکنم مسجد آن را و بنا می کنم آن را بر بنای اول که بنا گذارده شد و خراب می کنم بناهای گردنکشانی را که در اطراف آن بنا کرده اند ، و حج میگذارم با مردم حجة الاسلام را، و می آیم به سوی مدینه و خراب میکنم حجره پیغمبر را و بیرون می آورم کسانی را که در آنجا دفن شده اند در

ص: 555

حالتی که بدنهای هر دو نفر ایشان تر و تازه است ، پس می برم آنها را روبری بقیع و امر می کنم که دو چوب را نصب کنند و هریک از ایشان را بر چوبی بدار زنند پس آن چوبها از زیر ایشان سبز می شود، و برگ می آورد، و مردم به این دو نفر امتحان کرده می شوند ، به امتحانی که سخت تر از امتحان اول باشد ، پس منادی از آسمان ندا میکند که ای آسمان هلاک کن و ای زمین بگیرد، پس در آن روز باقی نماند در روی زمین مگر مؤمنی که خالص باشد قلب او برای ایمان ، الخ.

(17) در نوائب الدهور ج3 ص 30 از اقبال سید نقل کند که حماد گفت به

حضرت صادق علیه السلام عرض کردم آیا برای خروج مهدی علامتی و نشانه ای هست ؟ فرمود آری گرفتن آفتاب است هنگام در آمدن آن تا دو ثلث از روز، و گرفتن ماه است تا بیست و سه ساعت ، و فتنه ای است که سایه انداز دیا برسد به مصر و اهل آن بلائی و قطع شدن رود نیل ، اکتفا کن به آنچه برایت گفتم ، و منتظر امر صاحبت باش در شب و روز ، زیرا که خدای تعالی هر روزی در کاریست .

(18) در كفاية الموحدین ج 3 ص 847 در حدیث معراج از محتضر حسن بن سلیمان(1) از شیخ صدوق روایت کرده که خطاب شد یا محمد از جمله عطاهائی که به تو مرحمت فرمودیم آن است که بیرون می آوریم از صلب تو یازده امام که همه ایشان از نسل دختر تو فاطمه است و آخر ایشان مردیست که عیسی بن مریم در عقب سر او نماز خواهد خواند و پر می کند زمین را از عدل و داد بعد از آنکه پر شده باشد از ظلم و جور ، پس آن حضرت عرض کرد که این در چه زمان واقع خواهد شد ؟ خطاب رسید یا محمد در وقتی که برطرف شود علم، و ظاهر شود جهل ، و بسیار شود قتل ، و كم شوند علماء و فقهاء حقیقی ، و بسیار

ص: 556


1- در مصدر ، مختصر سليمان حسن است و آن غلط است و صحیح آن است که ذکر شد كما في البحار ج 18 ص 202 و ص303 تعليقه

شوند شعرا و بگیرند اُمت تو قبور را مساجد .

(19) در کنز العمال ج 14 ص276 فرمود وقتی فییء به نوبت دست بدست بگردد و امانت غنیمت شمرده شود، و زکات دادن را ضرر پندارند ، و علم را برای غیر از دین یاد بگیرند، و مرد اطاعت زنش را بکند، و مادرش را عاق کند، و رفیقش را نزدیک کند و پدرش را دور سازد، و در مساجد صداها بلند شود، و فاسق قبیله بزرگ ایشان شود، و زعامت مردم با پست ترین ایشان باشد، و مردی را اکرام کنند از ترس شرش ، و زنان خواننده و آلات لهو ظاهر شود، و خمر و شراب خورده شود، و لعن کند آخر این امت اولش را، پس در آن وقت باد سرخ و زلزله و خسف و فرو رفتن و مسخ شدن و سنگباران شدن را منتظر باشید .

(20) در دلائل الامامه طبری ص 248 از مقاتل از امیر المؤمنين علیه السلام روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود یا علی ده خصلت پیش از روز قیام است آیا سؤال نمیکنی از آنها ؟ عرض کردم بلی یا رسول الله ، فرمود اختلاف، و کشتن اهل مکه و مدینه ، و پرچمهای سیاه ، و خروج سفیانی ، و فتح مکوفه ، و خسف و فرو رفتن بیداء ، و مردی از ما اهل بیت که با او بیعت می شود بین زمزم و مقام ابراهيم ، و بیایند بسوی او مردان قوی اهل عراق ،و ابدال شام و نجباء اهل مصر ، و بیایند اهل یمن که عده ایشان مثل عده اهل بدر می باشد ، پیگیری کنند او را بنو کلب روز اعماق(1) گفتم یا رسول الله بنو کلب کدامند ؟ فرمود ایشان انصار و یاوران سفیانی هستند می خواند مردی را که بین زمزم و مقام بیعت با او شده بکشند، ولی ایشان کشته می شوند و ذریه ایشان بر در مسجد دمشق فروش می رود، و غائب کسی است که از غنیمت ایشان غائب باشد ولو یک عقالی باشد.

ص: 557


1- عماق جمع عمق است که آن اسم شهر یا دهی است که جنگی آنجا واقع خواهد شد .

(21) در دلائل الامامه طبری ص 259 از ام سعید احمسيه روایت کند که خدمت امام صادق علیه السلام عرض کردم ای پسر رسول خدا در دست من علامتی از خروج قائم قرار ده؟ فرمود ای ام سعید وقتی که ماه در شب بدر (چهاردهم) از رجب گرفت و مردی از زیرش خارج شد آن وقت است خروج قائم.

(علامت قائم چیست ؟ الخ در قائم حدیث 115 خواهد آمد.)

(22) در ملاحم سید ص 132 باب 52 از کتاب سلیلی از حذيفه از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود فروخته شوند آزادها بواسطه سختی که به ایشان می رسد ، اقرار می کنند مرد و زن به غلامی و کنیزی خود، و مشرکین مسلمانهارا استخدام می کنند و در شهرها می فروشند ایشان را، و خوب و بد از این گرفتاری تحاشی ندارند و بد نمی دانند .

ای حذیفه مردم آن زمان همیشه به این بلا مبتلا هستند، تا اینکه آنها دچار بدگمانی شده و از راه نجات مایوس و ناامید خواهند بود ، که ناگاه خداوند بفرستد مردی از بهترین فرزندان من که عادل و مبارک و پاکیزه است ، و بقدر ذرة المثقال خیانت نکند ، و خداوند بوسیله او دین و قرآن و اسلام و اهل آن را عزیز کند، و شر و اهل آن را ذلیل نماید، و او از خدا ترسان باشد و بواسطه نزدیکیش به من مغرور نشود، و سنگی را روی سنگ نگذارد (شاید کنایه از این باشد که اهل دنیا نباشد و برای خود چیزی نسازد) و در حکومت خود احدی را به تازیانه (بی جهت) نزند مگر در حدود ، و خداوند بواسطه او همه بدعتها را برطرف سازد، و همه فتنه ها را خاموش کند، و در حق را باز کند و در باطل را ببندد ، و اسیران از مسلمین را هرجا باشند برگرداند(حذيفه گوید) گفتم نام ببر برای ما این بنده ای را که خدا برای امت تو و ذریه تو انتخاب کرده ؟ فرمود اسمش اسم منست و اسم پدرش مثل اسم پدر من،اگر از دنیا نماند مگر یک روز خداوند آن را طولانی کند که آنچه ذکر کردم عملی شود.

ص: 558

(23) در ارشاد مفید ص 357 یکی از علامات ظهور سوزانیدن مرد بزرگ مرتبه ای است از شعیان بني العباس بين جلولاء (1) و خانقين.

علامت

*علامت (2)

علامت قائم از شما چیست ؟ الخ در قائم حديث 46 خواهد آمد. دولت شما در آخر زمان است و برای آن علامتی است . در دولت حدیث 14 گذشت.

زود است علامتی که عمودی از آتش است الخ . در طعام گذشت .

علامتی در رمضان است الخ. در طعام گذشت.

علامت تازه در رمضان است الخ . در طعام گذشت.

علامت قائم چیست ؟ الخ . در قائم حدث 115 خواهد آمد.

علت غیبت

در (سبب غیبت) گذشت.

علم و علماء و فقه و فقهاء

اذا خرج هذا المهدى الخ.

در يوم الخلاص ص 343 از امام باقر علیه السلام روایت کند که چون امام مهدی علیه السلام خروج کند دشمنی جز فقها نداشته باشد تا آنجا که فرمود اگر شمشیر بدستش نبود هر آینه فقهاء فتوى بقتلش میدادند الخ.

(1) در ملاحم سید ص 105 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود بگیرید علم را پیش از

ص: 559


1- نهر بزرگی است در بعقوبه که بين بغداد و خانقين است.
2- در علامات ظهور گذشت آنچه مناسب مقام است.

آنکه تمام شود، عرض شد چگونه علم تمام شود و حال آنکه کتاب خدا نزد ما است ؟ حضرت غضب فرمود و فرمود مادرتان بعزایتان بنیشیند آیا تورات و انجیل بین بنی اسرائیل نبود و هیچ بهره ای نبردند ، رفتن علم به رفتن حاملان است سه مرتبه این را فرمود.

(2) در ملاحم ص 185 فرمود چون علم از بین شماها برود پس متوقع فرج

باشید از زیر قدمهایتان.

(3) در بخاری کتاب فتن ص 151 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود پیش از ساعت ظهور روزگاری خواهد آمد که جهل نازل شود و علم برطرف گردد و هرج یعنی قتل زیاد باشد.

(4) و در ص 152 فرمود پیش از ساعت ایام هرج باشد (و هرج به لسان

حبشه قتل و کشتار است) و علم زائل شود ، و جهل ظاهر گردد.

(5) و در کنز العمال ج 14 ص 210 فرمود از اشراط ساعت آن است که علم

برداشته شود و جهل ظاهر گردد.

(6) در حدیث دیگر فرمود از علامات ساعت آن است که علم را از کوچکان طلب کنند (چون بزرگان به فکر دنیا هستند فرصت طلب علم ندارند مجبورند در وقت احتیاج از کوچکان طلب کنند و این خود بدبختی است).

(7) در کنز ص 232 فرمود زود است که علم برداشته شود. سه مرتبه فرمود ، زید بن لبيد عرض کرد چگونه علم برداشته شود و حال آنکه کتاب خدا نزد ما است و خود و فرزندان خود قرائت می کنیم ؟ فرمود مادرت بعزایت بنشیند ای زید بن لبید من تو را از فقهاء مدینه حساب می کردم ، آیا این یهود و نصاری نزدشان تورات و انجیل نبود بهره ای نبردند (و گمراه شدند) خدا علم را برطرف نمی کند بلکه حمله و علماء را می برد هیچ عالمی از این امت نرود جز آنکه شکافی به اسلام برسد که هیچ چیز آن را پر نکند تا روز قیامت .

ص: 560

(8) در مستدرک حاکم ج 4 ص 682 ابن مسعود فرمود شما در زمانی هستید که علمائشان زیاد است و خطبائشان کم، الخبر.

(9) در مستدرک ج 4 ص 518 ابو هریره گوید هرآینه بیاید بر علماء زمانیکه مرگ بهتر باشد برای ایشان از طلای سرخ ، البته بیاید بر شما وقتی که هریک از شما برود نزد قبر برادرش و بگوید ای کاش من بجای تو بودم .

(10) در کنز العمال ج 14 ص 256 و 257 فرمود بیاید زمانی که سفهاء بر

علماء غالب باشند.

(11) در کنز العمال ج 14 ص 255 فرمود شما در زمانی هستید که علمائشان زیاد و خطبائشان کم است و هر کس عُشْر آنچه را می داند ترک کند هلاک می شود، و زود است بیاید زمانی که علمائشان کم و خطبائشان زیاد باشد ، هرکس متمسک شود به محشر آنچه می داند نجات یابد.

(12) در کنز العمال ج 14 ص 233 فرمود خداوند قبض کند و بگیرد علماء را و بگیرد علم را از ایشان، پس جوانانی روی کار آیند و بعضی روی بعضی بجهند و بالا روند ، مثل الاغ که روی الاغ می جهد.

(13) در کنز العمال ج 14 ص 241 فرمود از علامات نزدیکی ساعت ظهور

آن است که خطباء منبری شما زیاد باشند، و علماء میل به پادشاهان کنند، پس حلال کنند برای ایشان حرام را و حرام کنند برای ایشان حلال را و فتوا دهند ایشان را به آنچه میل داشته باشند ، الخبر .

(14) در الزام الناصب ج 2 ص 184 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود یکی از علامات آخر زمان آن است که عیب جوئی کنند بر علماء الحديث.

(15) و در ص 185 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود علماء بمیرند و دلها فاسد شود .

(16) در الزام الناصب ج 1 ص 185 امیر المؤمنین علیه السلام فرمود فقهاء آخر الزمان فتوا بدهند به آنچه اشتهاء دارند.

ص: 561

(17) در کافی ج 5 ص 55 و تهذیب ج 6 ص 180 امام باقر علیه السلام فرمود در آخرالزمان مردمانی باشند که پیروی کنند لغزشهای علماء و علم فاسدشان را .

(18) در جامع الاخبار ص 129 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود علماء آخرالزمان شرورترین مردمند روی زمین.

(19) و در ص 130 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلمفرمود زود است بیاید زمانی بر امت من که از علماء فرار کنند چنانچه گوسفند از گرگ فرار میکند.

(20) و در همان صفحه از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم منقول است که فرمود بیاید بر مردم زمانی که پادشاهانشان ظلم کنند و علمائشان بر طمع باشند ، تمام این حدیث در زمان حدیث 61 گذشت.

(21) در حدیث دیگر فرمود بیاید بر امت من زمانی که نشناسند علماء را

مگر به لباس خوب.

(22) در الزام الناصب ج 2 ص 185 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود فقیهانشان به آنچه بخواهند فتوا دهند ، و قاضیانشان به آنچه نمی دانند حکم کنند .

(23) در مستدرک حاکم ج 4 ص 457 منقول از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم این است که فرمود زود است بیاید بر امت من زمانی که قراء و خوانندگان زیاد باشند ولی فقهاء كم باشند، و علم گرفته شود و هرج زیاد باشد گفتند هرج چیست یا رسول الله علیه السلام فرمود کشتن بین خودتان (یعنی همدیگر را بکشید).

(24) در کنز العمال ج 14 ص 220 فرمود از علامت نزدیکی ساعت ظهور آن است که باران زیاد باشد ولی علف کم باشد ، و خوانندگان زیاد باشند و فقهاء كم باشند.

(25) در روضه کافی ذیل حدیث هفت فرمود (یکی از علامات آنست که)

بینی فقیهی طلب فقه می کند برای غیر دین ، طلب می کند دنیا و ریاست را.

(26) در روضه کافی حدیث 479 و بحار ج 18 ص 146 امام ششم از جدش

ص: 562

فرمود زود است بیاید بر مردم (امت من) زمانی که باقی نماند از قرآن مگر رسمش و از اسلام مگر اسمش ، خود را مسلمان می نامند ولی دورترین مردمند از اسلام، مساجدشان آباد ولی از هدایت خراب، فقهاء آن زمان بدترین فقهاءاند در زیر سایه آسمان ، از ایشان فتنه برخیزد و بسوی خودشان برگردد.

(27) در اثنی عشریه شیخ حر عاملی و دیگران از امام عسکری علیه السلام نقل کنند که فرمود علماء ایشان شرار خلق خدایند در روی زمین بعلت آنکه میل به فلسفه و صوفیگری دارند. و حدیث مفصل است در زمان حدیث 63 گذشت مراجعه کن.

(28)درتحف العقول ص 36 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم منقول است که دو صنف ازامت من اگر صالح شدند امت من صالح می شوند و اگر فاسد شدند فاسد می شوند عرض شد کیانند ایشان یا رسول الله ؟ فرمود فقهاء و امراء.

(29) در ص 39 فرمود نیکو مسأله سؤال کردن نصف علم است، و مدارا کردن نصف عيش.

(30) در الزام الناصب ج 1 ص 207 از اربعین خوئی نقل کند تا آنجا که (یکی از علامات) فرمود وقتی است که علم برطرف شود، و جهل ظاهر گردد، و قراء زیاد باشند، و عمل کردن کم باشد ، و قتل (کشتار) زیاد باشد ، فقهاء هدایت کننده کم باشند، و فقهاء گمراه کننده زیاد باشند.

(31) و در الزام الناصب ج 2 ص 235 فقهاء میل به دروغ گفتن داشته باشند و

علماء میل به ریب و شک.

(32) در کنز العمال ج 10 ص 137 فرمود چون خدا اراده خوبی به گروهی داشته باشد فقهایشان را زیاد کند و جهالشان را کم نماید ، و چون فقیهی تکلم کند یارانی پیدا کند، و اگر جاهل تكلم کند مغلوب خواهد شد، و اگر خدا اراده بدی به گروهی داشته باشد جهالشان را زیاد کند وفقهایشان راکم نماید،وچون

ص: 563

جاهل سخن گوید یارانی پیدا کند و چون فقیهی سخن گوید مغلوب شود .

(33) و در کنز العمال ج 10 ص 138 فرمود طلب کنید علم را ولو در چین باشد چون طلب علم بر هر مرد مسلمانی واجب است .

(34) و در ص 139 فرمود هرکس طلب علم کند خداوند کفیل روزیش می باشد.

(35) و در ص 140 فرمود خواب عالم بهتر از نماز جاهل است.

(36) و در ص 141 فرمود وزن شود روز قیامت مداد علماء با خون شهیدان

پس مداد علماء بر خون شهداء رجحان پیدا کند.

(37) و در ص143 فرمود عالمی که به علمش منتفع شود بهتر از هزار عابد

است .

(38) در ص 143 ایضا فرمود طالب علم افضل است نزد خدای تعالی از جهاد کننده در راه خدا.

(39) در حدیث دیگر فرمود صبح کن در حالی که یا عالم باشی و یا متعلم و یامستمع و یا محب ایشان و قسم پنجم مباش که هلاک خواهی شد.

(40) در ص 145 فرمود خدا و ملائکه حتی موری که در سوراخ خود جای دارد و حتی ماهی در دریا درود می فرستد بر کسی که خیر و خوبی یاد مردم

می دهد.

(41) در حدیث دیگر فرمود فضل عالم بر عابد مثل فضل من است بر پست ترین شما ، الخبر .

(42) در ص146 فرمود وقتی مؤمن دری از علم را یاد بگیرد چه عمل بکند

و چه نکند بهتر است از هزار رکعت نماز مستحبی .

(43) در ص 148 فرمود چیزی نیست که قطع کننده تر باشد پشت ابلیس را از

عالمی که در قبیله پیدا شود .

ص: 564

(44) در ص 150 فرمود گرامی دارید علماء را به جهت آنکه ایشان ورثه پیغمبرانند.

(45) در حدیث دیگر فرمود مردم در بهشت هم محتاج علمایند به جهت آنکه در هر جمعه خدا را زیارت می کنند پس می گوید به ایشان تمنا کنید از من آنچه را میل دارید . پس التفات به علماء کنند و بگویند چه تمنا کنیم از خدا، پس علماء بگویند تمنا کنید فلان و فلان را پس ایشان در بهشت هم محتاج به علماء می شوند چنانچه در دنیا محتاج بودند.

(46) در ص 151 فرمود مثل علماء مثل ستارگان در آسمانند که بواسطه آنها در تاریکی دریا و صحرا راه را پیدا می کنند، پس هر وقت ستارگان غروب کنند امید می رود که راه یافتگان گمراه شوند.

(47) در کنز العمال ج 10 ص154 فرمود یک رکعت نماز از عالم به خدا بهتر

است از هزار رکعت از جاهل به خدا.

(48) در حدیث دیگر فرمود دو رکعت نماز از عالم افضل است از هفتاد

رکعت از غیر عالم.

(49) در حدیث دیگر فرمود سرعت کنید به طلب کردن علم که یک حدیث از راستگو بهتر است از دنیا و آنچه در اوست از طلا و نقره.

(50) در حدیث دیگر فرمود یک ساعت عالم که تکیه کند بر فراش خود و

نظر در مطالب علمی کند بهتر است از عبادت عابد هفتاد سال.

(51) در حدیث دیگر فرمود یک فقیه سخت تر است بر شیطان از هزار عابد .

(52) در حدیث دیگر فرمود فضل عالم بر عابد مثل فضل ماه شب چهاردهم

است بر سائر ستارگان .

(53) در حدیث دیگر فرمود فضل عالم بر عابد هفتاد درجه است مابين هر

درجه ای تا درجه دیگر مثل مابین زمین و آسمان است.

ص: 565

(54) در حدیث دیگر فرمود فضل مؤمن عالم بر مؤمن عابد هفتاد درجه است.

(55) و در ص 156 فرمود اگر خدا هدایت کند بر دست تو مردی را بهتر است برای تو از آنچه خورشید بر آن می تابد و غروب می کند.

(56) در حدیث دیگر فرمود برای هر چیزی راهی است و راه بهشت علم است.

(57) در حدیث دیگر فرمود از من نیست مگر عالم یا متعلم.

(58) و در ص 158 فرمود کسی که برای امت من چهل حدیث حفظ کند که از ستت من باشد روز قیامت او را به شفاعت خود داخل بهشتش میکنم.

(59) در ص 164 فرمود کسی که چهل حدیث برای خدا یاد بگیرد و به امت من یاد بدهد راجع به حلال و حرامشان باشد خدا او را در قیامت عالم محشورش کند.

(60) و در ص 160 فرمود ملائکه بالهای خود را برای طالب علم می گسترانند.

(61) در حدیث دیگر فرمود کسی که مرگش برسد و او در طلب علم باشد فرق او و انبیاء یک درجه است که نبوت باشد.

(62) در تحف العقول ص 25 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم سؤال شد کدام مردم شرورترند ؟ فرمود علماء وقتی فاسد شوند.

(63) در تحف العقول ص 27 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود علم از مردم گرفته نمی شود بلکه علماء گرفته می شود تا وقتی که عالمی باقی نماند آن وقت جهال را رؤسای خودگردانند از ایشان فتوا طلبند ایشان هم بدون علم فتوا دهند هم گمراه شوند و هم گمراه کنند.

(64) در تحف العقول ص 28 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم است که سؤال کنید از علماء و سخن گوئید با حکماء و مجالست کنید با فقراء .

ص: 566

(15) در تحف العقول ص 215 امام باقر علیه السلام فرمود عالمی که از علمش نفع ببرد افضل است از هفتاد هزار عابد .

(66) در تحف العقول ص 272 امام صادق علیه السلام فرمود عالم افضل از هزار عابد و هزار زاهد و هزار مجتهد است.

(67) در يوم الخلاص ص 467، از محجة البيضاء نقل کندکه شرورترین علماء آنهائی هستند که در خانه سلاطین می روند، و بهترین سلاطین آنهائی هستند که در خانه علماء می روند.

(68) در جامع الاخبار ص 129 در ذیل حدیثی فرمود علماء ایشان شرور ترین خلق الله باشند روی زمین . در زمان حديث 57 گذشت تمام حديث رجوع کن.

(69) در الزام الناصب چاپ قدیم ص 195 یکی از علامات آن است که علماء بمیرند.

(70) در روضة الواعظین ص 485 از رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود بیاید بر مردم زمانی که بکشند در آن علماء را چنانچه دزدان را می کشند ، پس ای کاش علماء خود را به حماقت می زدند در آن زمان .

(71) در مکارم الاخلاق ص 527 رسول خدا به ابن مسعود فرمود علماء ایشان و فقهای ایشان خیانت کار و فاجر هستند، آگاه باش که ایشان شرار خلق خدای هستند، و همچنین اتباعشان و کسی که نزد ایشان می رود ، و علم از ایشان می گیرد و دوستار ایشان است، و مجالست و مشورت می کند با ایشان ، شرار خلق خدایند ، داخل کند ایشان را به آتش جهنم کر و گنگ و کور پس ایشان بر نگردند (تا آنجا که) فرمود ای ابن مسعود مجالست مکن با ایشان در ملأ (عام) و خرید و فروش مکن با ایشان در بازارها، و راهنمائی مکن ایشان را به جاده ، و آبشان مده ، خدا (در سوره هود آیه 11) فرمود هرکس زندگی دنیا و

ص: 567

زینت آن را خواسته ما سعی آنها را در کار دنیا می دهیم و هیچ از اجر عملشان کم نخواهد شد. (و در سوره شورا آیه 19) فرمود هرکس حاصل کشت دنیا را بخواهد می دهیم آن را ولی در آخرت نصیبی ندارد.

ای ابن مسعود آنچه را که مبتلی شده از ایشان امت من دشمنی و بغض و کینه و جدال بوده، ایشانند که ذلیل کننده این امت شده اند در دنیا، قسم به کسی که مرا بحق فرستاده البته ایشان را به زمین فرو خواهد برد، و بصورت بوزینه و خوک خواهد در آورد.

ابن مسعود گفت رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم گریه کرد و ما هم بواسطه گریه او گریان شدیم ،وعرض کردیم چه باعث گریه شما شدای رسول خدا؟ فرمود (رحمة للاشقياء) و خداوند (در سوره سبأ آیه 50) می فرماید اگر تو ای رسول سختی حال مجرمان را مشاهده کنی هنگامی که ترسان و هراسانند و هیچ از عذاب ایشان فوت و زائل نشود، و از مکان نزدیکی دستگیر شوند، یعنی علماء و فقهاء.

ای ابن مسعود کسی که یاد گیرد علم را و اراده کند بواسطه آن دنیا را و حب دنیا و زینتش را مقدم دارد مستوجب سخط خدا گردد ، و در درک اسفل از آتش باشد با یهود و نصاری که کتاب خدا را کنار انداختند ، خداوند فرمود (در سوره بقره آیه 88) آنگاه که آمد ایشان را و شناختند کافر شدند پس لعنت خدا بر کافران.

ای ابن مسعود هر کس یادگیرد قرآن را برای دنیا و زینت آن خدا بهشت را بر

او حرام گرداند.

ای ابن مسعود هرکس یاد گیرد علم را و عمل نکند به آنچه در آن است خداوند او را در قیامت کور محشور کند.

و هر کس یاد بگیرد علم را از روی ریا و سمعه و بواسطه آن دنیا را بخواهد ،

ص: 568

خداوند برکتش را از او بردارد، و به ضيق معیشت گرفتارش سازد، و خودش را به خودش واگذارد و هر کس را خدا بخود واگذار کند هلاک خواهد شد ، خداوند فرمود هرکس امید ملاقات پروردگارش را دارد پس باید عمل صالح انجام دهد واحدی را در عبادت او شریک قرار ندهد، تا آخر حدیث که مفصل است.

(72) در مکارم الاخلاق ص 541 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم به ابی ذر فرمود بدترین مردم نزد خدا از حیث جاه روز قیامت عالمی است که از علمش نفع نبرد، و کسی که طلب علم کند که مردم را به طرف خود جلب کند بوی بهشت را نیابد ، ای اباذر کسی که طلب علم کند که مردم را گول زند بوی بهشت نیابد، ای اباذر وقتی که سؤال شدی از علمی که نمی دانی بگو نمی دانم تا از ضررش نجات یابی و فتوی مده به آنچه نمی دانی که تا در قیامت از عذابش نجات یابی .

(73) ای اباذر فقهاء پیش روند و مجالست ایشان موجب زیادی است.

(74) در کافی ج 1 ص36 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود(إنَّما يَخْشَی اللهَ مِنْ عِبَادِهِ العُلَماءُ الخ) جز این نیست که می ترسند از خدا علماء، فرمود مراد از علماء کسانی هستند که کردارشان تصدیق گفتارشان کند و اگر کسی کردارش تصدیق گفتارش را نکرد او عالم نیست.

(75) در کافی ج 1 ص 38 و ج 3 ص 254 در ذیل حدیثی از امام هفتم علیه السلام روایت کند که مؤمنین فقهاء قلعه اسلامند مثل دیوار دور شهر که شهر را نگاهداری میکند.

(76) در کافی ج 1 ص 39 امام هفتم فرمود گفتگوی با عالم در مزبله ها بهتر

است از گفتگوی با جاهل روی تشکها.

(77) در کافی ج 1 ص 42 امام ششم فرمود دوری کن از دو خصلت که هلاک مردم در این دو خصلت است یکی آنکه فتوی دهی مردم را به رأی خودت ، دیگر آنکه دینداری کنی به چیزی که نمی دانی .

ص: 569

(78) در کافی ج 1 ص 43 امام ششم فرمود نهی می کنم تو را از دو خصلت که هلاک مردان در آن دو خصلت است . یکی آنکه باطلی را دین خود گردانی دیگر مردم را فتوی بدهی به چیزی که نمیدانی.

(79) در کافی ج 1 ص 46 امام ششم از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود فقهاء امین پیغمبرانند مادامی که داخل در دنیا نشوند ، گفته شد یارسول الله دخول در دنیا چیست ؟ فرمود متابعت نمودن سلطان پس اگر متابعت سلطان کردند بترسید از ایشان بر دین خود.

(80) در کنز العمال ج 10 ص 162 فرمود کسی که در کوچکی علم نیاموخته

پس در بزرگی طلب علم کند و مرگش برسد شهید مرده .

(81) در ص163 فرمود وقتی دری از علم را یاد بگیری بهتر است برای تو از

هزار رکعت نماز مستحبی مقبول.

(82) در ص166 فرمود واجبات را یاد بگیرید و به مردم یاد بدهید که آن نصف علم است.

(83) در وسائل ج18 ص 95 در ذیل حدیثی از امام حسن عسکری علیه السلام روایت کند که فرمود پس هر کس از فقهاء خود را نگاهدارد و دینش را حفظ کند و مخالف هواء نفسش باشد و مطیع امر مولای خود باشد پس برای عوام است که ازایشان تقلید کنند، و این صفتها نیست مگر در بعض فقهاء شیعه نه همه ایشان پس عالمی که مرتکب قبیح و کارهای زشت شد مثل علماء عامه و سنّیها پس از ایشان چیزی قبول نکنید اگر از ما نقل کردند و کرامتی هم نیست .

در قرآن حدیث 24 خواهد آمد که نماند از قرآن مگر رسمش الخ.

علم خود را در هم پیچیده مثل مار الخ. در قم حدیث 13 خواهد آمد.

علم خود را بین دو مسجد درهم پیچد مثل ماری که در سوراخش خود را

جمع می کند الخ . در فتنه حديث 40 خواهد آمد.

ص: 570

(84) در بحار ج 52 ص 336 ابان از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود علم بیست و هفت حرف است و جميع آنچه را که پیغمبران آورده اند دو حرف بوده و مردم تا امروز غیر از دو حرف چیزی نمی دانند و چون قائم ما قیام کند بیست و پنج حرف دیگر را بیرون کشد و با آن دو حرف منضم سازد و بین مردم منتشر کند.

عَلَم

در ملاحم ص 53 و البرهان ص 151 و غیبت طوسی ص 279 عمار یاسر فرمود پرچم دار حضرت مهدی شعیب بن صالح است.

در ملاحم ص 53 روایت کند که علم دار مهدی شعیب بن صالح است.

در البرهان ص 152 از علی علیه السلام روایت کند که خارج شود پرچمهای سیاه با سفیانی جنگ کند در ایشان جوانیست از بنی هاشم در کتفش خالی است علمدارش مردیست از بنی تمیم که او را شعیب بن صالح می گویند .

در ملاحم ص 54 روایت شده که علم دار مهدی علیه السلام غلامی باشد جوان و موهای سرش کم باشد و زرد ، اگر با کوهها بجنگد آنها را درهم شکند.

در ملاحم ص 55 روایت شده که خروج کند مهدی علیه السلام و علم دارش شعیب بن صالح باشد.

علمی است برای او که چون نزدیک شود وقت خروجش آن علم خودش باز شود الخ . در قائم حدیث 129 خواهد آمد.

علماء

پس از آن مردن علماء و شایستگان است الخ. در فتنه حدیث 41 خواهد آمد.

علماء ایشان زیاد باشد و خطباء كم الخ . در عِلم حدیث 8 گذشت.

ص: 571

بیاید بر علماء زمانی که مرگ برای ایشان بهتر باشد از طلای سرخ الخ . در

علم حدیث 9 گذشت.

سفهاء بر علماء غالب باشند الخ. در علم حدیث 10 گذشت.

علماء کم باشند و خطباء زياد الخ . در علم حدیث 11 گذشت .

علماء را بگیرد و جوانانی روی کار آیند الخ . در علم حدیث 12 گذشت .

علماء میل به پادشاهان کند الخ . در علم حدیث 13 گذشت .

بر علماء عیب جوئی کنند الخ. در علم حدیث 14 گذشت.

علماء بمیرند و دلها فاسد شود. در علم حدیث 15 گذشت .

لغزش علماء را پیروی کنند الخ. در علم حدیث 17 گذشت .

علماء آخر زمان شرورترین مردمند الخ. در علم حدیث 18 گذشت .

علماء بر طمع باشند الخ. در علم حدیث 20 گذشت.

نشناسند علماء را مگر به لباس خوب . در علم حدیث 21 گذشت .

علماء ایشان شرار خلق خدایند الخ . در علم حدیث 27 گذشت.

علماء میل به ریب داشته باشند. در علم حدیث 31 گذشت .

مداد علماء الخ . در علم حدیث 36 گذشت.

گرامی دارید علماء را الخ . در علم حدیث 44 گذشت .

در بهشت هم محتاج علمایند الخ . در علم حدیث 45 گذشت.

مثل علماء مثل ستارگانند الخ. در علم حدیث 46 گذشت.

علماء ایشان شرورترین خلق الله باشند در روی زمین الخ . در (زمان) حدیث 57 گذشت رجوع کن.

فرار کنند از علماء الخ. در زمان حدیث 59 گذشت .

علماء بمیرند الخ . در علم حدیث 69 گذشت .

علماء را بکشند مثل دزدان الخ . در علم حدیث 70گذشت .

ص: 572

علماء خیانت کار و فاجر باشند الخ. در علم حدیث 71 گذشت.

کم شوند علماء و فقهاء حقيقى الخ. در علامات ظهور حدیث 20 گذشت .

کدام مردم شرورترند فرمود علماء وقتی فاسد شوند. در علم حدیث 62 گذشت.

علم از مردم گرفته نمی شود بلکه علماء گرفته می شوند الخ. در علم حدیث

63 گذشت .

سؤال کنید از علماء الخ . در علم حدیث 64گذشت.

شرورترین علماء الخ . در علم حدیث 67 گذشت.

هفت نفراز علماء که از طراف عالم الخ.در (مهدی علیه السلام)حدیث 8 و 122خواهد آمد.

عمار یاسر

در ملاحم سید ص 108 عایشه از پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم نقل کند که به عمار فرمود تو را فئه باغیه می کشند (مراد از فئه باغیه اصحاب معاویه هستند)

در الزام الناصب ج 2 ص 246در ذیل خطبه تطنجيه از امیرالمؤمنین علیه السلامنقل کند که فرمود هر آینه عوض عمار بن یاسر و ارويس قرنی هزار نفر را خواهم کشت.

در الزام الناصب ج 2 ص 247 در خطبه تطنجيه أمير المؤمنین علیه السلام فرمود دوازده هزار اسب سیاه به عمار یاسر تسلیم کنم که بر روی هر اسب سیاهی یک نفر دوست خدا و رسولش باشد، و با هر یکی از ایشان دوازده هزار دسته لشگر که شماره او را بجز خدا کسی نداند و من شماره او را می دانم الخ (شاید مراد در رجعت باشد)

ص: 573

عمامه

در کنز العمال ج 14 ص 291 و ص 608 فرمود دجال وقتی خارج شود در

مقدمه لشگر او هفتاد هزار عمامه بسر باشد.

در کنز ص 328 نیز وارد شده که با دجال هفتاد هزار عمامه بسر باشد .

در الزام الناصب ص 181 چاپ قدیم از رسول خدا روایت کند که متابعت میکند دجال را از امت من هفتاد هزار عمامه بسر.

عُمْر

در کنز العمال ج 14 ص 244 فرمود یکی از اشراط ساعت ظهور آن است که

عمر بشر کم می شود .

عُمْر حضرت حجت علیه السلام بعد از ظهورش

بدانکه راجع به عمر حضرت بعد از ظهورش اخبار از عامه و خاصه (شیعه و سنّی) مختلف است و در حکومتش ذکر شد اینجا هم بنحو فهرست وار ذکر میکنیم .

(1) (پنج و دو سال) چنانچه در المهدی الموعود المنتظر ج 1 ص 338 از

مقدمه ابن خلدون ذکر شده .

(2) ( پنج یا هفت یا نه سال) چنانچه در کنز العمال ج 14 ص 262 و 273

ذکر کرده .

(3) (شش یا هفت یا هشت یا نه سال) چنانچه در کنز العمال ج 14 ص 262

ذکر کرده .

(4) (شش یا هفت یا نه سال) چنانچه در المهدی الموعود المنتظر ج 1

ص: 574

ص 330 از عقد الدرر از ابی سعید خدری از نبی اکرم صلی الله علیه واله وسلم روایت کرده .

(5) (هفت سال) چنانچه در ملاحم سید ص 70 و 78 و 138 و 166 ذکر

کرده.

هفت سال که هر سالی ده سال است) خواهد آمد.

(6) (هفت سال و دو ماه) چنانچه در ملاحم ص 79 ذکر نموده .

(7) (هفت یا هشت سال) چنانچه در المهدي الموعود المنتظر ج 1 ص 335

از کتاب البيان و معجم طبرانی و مناقب المهدی ابو نعیم نقل کرده .

(8) (هفت یا هشت یا نه سال) چنانچه در ملاحم ص 78 و 141 و 166 و در

کنز العمال ج 1 ص 266 و 274 ذکر کرده .

(9) (هفت یا نه سال) چنانچه در ملاحم ص 79 ذکر شده .

(10) (هفت یا ده سال) چنانچه در المهدی الموعود المنتظر ج 1 ص 339 از کتاب فضائل الكوفه از ابی سعید خدری از رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم روایت نموده. "

(11) (نه سال) چنانچه در المهدي الموعود المنتظر ج 1 ص 322 از عقد

الدرر از ام سلمه از پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم روایت کرده .

(12) (ده سال) چنانچه در المهدی ج 1 ص 341 از فصول المهمه از حذيفه

نقل کرده .

(13) (ده یا هفت یا هشت سال) چنانچه در ملاحم ص 166 ذکر کرده .

(14) ( چهارده سال) چنانچه در ملاحم ص 79 ذکر کرده .

(15) (نوزده سال) چنانچه در غیبت نعمانی ص 332 از امام باقر علیه السلام روایت کرده .

(16) (نوزده سال و چند ماه) چنانچه در غیبت نعمانی ص 331 و 332 در چند حدیث از عبدالله بن ابی یعفور از امام صادق علیه السلام روایت کرده .

(17) (بیست سال) چنانچه در کنز العمال ج 14 ص 268 نقل کرده .

ص: 575

(18) (بیست و یک سال) چنانچه در المهدی الموعود المنتظر ج 1 ص 356 از اسعاف الراغبين در حاشیه نور الابصار ذکر کرده.

(19) (بیست و یک یا بیست و دو سال) چنانچه در الامام المهدی ج 1 ص 394 از عرف الوردی سیوطی نقل کرده .

(20) (سی سال) چنانچه در ملاحم ص 78 ذکر نموده .

(21) (سی و نه سال) چنانچه در الامام المهدی ج 1 ص 385 از عرف الوردی سیوطی نقل کرده.

(22) (سی یا چهل سال) چنانچه در کنز العمال ج 14 ص 591 از علی علیه السلام نقل کرده .

(23) (چهل سال) چنانچه در ملاحم ص 78 و 79 و 80 و 153 ذکر کرده .

(24) (هفتاد سال) چنانچه در غیبت طوسی ص 283 و المهدي الموعود المنتظر ج 1 ص 327 از عقد الدرر نقل کرده که هفت سال است که با سالهای شما هفتاد سال می شود .

(25) (هشتاد سال) چنانچه در الزام الناصب ج 2 ص 232 در ذیل خطبة

البيان از امیر مؤمنان علیه السلام نقل کرده .

(26) (صد و بیست سال بقدر عمر ابراهيم خليل علیه السلام)چنانچه در غیبت نعمانی ص 189 حديث 44 نقل کرده.

(27) (سیصد و نه سال مثل اصحاب کهف) چنانچه در غیبت طوسی ص 283

ذکر فرموده و در قائم حدیث 82 و 99 خواهد آمد.

(28) (سیصد و سیزده سال باضافه نه) چنانچه در غیبت نعمانی ص 332 ذکر

کرده .

(29) (هر مردی هزار پسر) در وافی ج 2 ص 113 و در غیبت طوسی ص 280 و دلائل الامامه ص 241 نقل کرده که هر مردی در زمان پادشاهی آن

ص: 576

حضرت هزار پسر برای او متولد شود که دختری در بین نباشد . در قائم حدیث 13 و 32 و 97 و 107 خواهد آمد.

(30) (غیر از خدا کس نداند) در بحار ج 53 ص 34 مفضل از امام صادق علیه السلام سؤال از مدت حکومتش میکند و خلاصه جواب امام صادق علیه السلام آن است که خدا میداند و به مشیت و اراده خدا است.

و در كفاية الخصام ص 682 و ص697 فرموده بماند در زمین چندانکه خدا

خواهد الخ.

(31) (در زمان او هر مردی هزار سال زندگانی کند) در دلائل الامامه طبری

ص 241 ذکر نموده و در قائم حدیث 97 خواهد آمد.

مؤلف گوید در هیچ کتابی نخواهید یافت که (31) قول از اخبار استفاده کرده باشد راجع به عمر و حکومت حضرت بعد از ظهورش جز در این کتابِ

(یأتی على الناس زمان) و هو من فضل ربی .

عمر و ابوبکر

در مدینه خواهد آمد.

عمل

در کنز العمال ج 14 ص 242 فرمود یکی از علامات حبس شدن عمل است

(یعنی عمل قبول نمی شود و بالا نمیرود)

و در ملاحم سید ص 129 ابن مسعود می گوید نزد رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم بودیم که فرمود این امر همیشه در شما خواهد بود و شما پادشاه و حکم رانید مادامی که اعمالی را احداث نکنید (یعنی بدعتی در دین نگذارید)

پس زمانیکه شما بدعت در دین گذاشتید خداوند هم بفرستد بر شما گروهی

ص: 577

را یا بدترین خلقش را پس پوست از سر شما بکنند چنانچه پوست عصا را میکنند.

عملیات حضرت در مدینه

در مدینه حدیث 15 خواهد آمد.

عوف سلمی

در بحار ج 52، ص213 و غیبت طوسی ص 270 زین العابدین علیه السلام فرمود قبل از خروج حضرت خروج مردی است که عوف سلمی میگویند در زمین جزیره(1) و جایگاهش تکریت است(2)و در مسجد دمشق کشته خواهد شد.

عهده

در دشمن گذشت.

عیسی علیه السلام

سنتی از عیسی الخ . در قائم حدیث 91 خواهد آمد.

(1) در ملاحم سید ص 80 فرمود عیسی بن مریم نازل شود و پشت سر

حضرت حجت نماز بخواند. و در قائم حدیث 38 خواهد آمد.

(2) در ملاحم ص 82 فرمود عیسی علیه السلام نازل می شود و پشت سر آن حضرت نماز می خواند.

(3) در ملاحم ص 83 فرمود عیسی بن مریم علیه السلام پیش پل سفید در درب دمشق شرقی نازل می شود ... یهودیها می آیند و میگویند ما اصحاب شما

ص: 578


1- به عراق هم جزیره می گویند .
2- تکریت شهرکی است بالای سامرا.

هستیم عیسی می فرماید دروغ میگوئید ، نصاری می آیند و می گویند ما اصحاب شما هستیم عیسی می فرماید دروغ می گوئید بلکه اصحاب من مهاجرین و بقیه اصحاب ملحمه هستند (یعنی جنگ) پس بیاید پیش مسلمانان و ببیند خليفه ایشان بر ایشان نماز می خواند مسیح عقب بیفتد وقتی که بییند او را پس خلیفه مسلمین بفرماید برای ما نماز جماعت بخوان عیسی بگوید بلکه شما بخوانید با اصحاب خود که خدا راضی است از تو ، من مبعوث به وزارت شده ام نه به امارت، پس خلیفه مهاجرین دو رکعت نماز بخواند و عیسی بن مریم بین ایشان باشد.

(4) در ملاحم ص 84 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم است که عیسی هبوط کند یعنی به زمین بیاید و مردم به او مرحبا بگویند و به آمدنش خوشحال شوند چون تصدیق فرمایش رسول خدا است پس به مؤذن بگوید اقامه برای نماز بگو پس مردم بگویند برای ما نماز جماعت بخوان عیسی بفرماید بروید نزد امام خود که نمازی برای شما بخواند که خوب امامی است پس حضرت حجت با ایشان نماز بخواند عیسی هم با ایشان بخواند.

(5) در ملاحم ص 96 فرمود عیسی نزد مناره نزد درب دمشق شرقی نازل شود و او جوان باشد سرخ رو باشد با او دو ملک باشد ، نفس و بوی او را کافری نشنود جز آنکه بمیرد، چون نفس او تا چشم کار میکند می رسد پس نفسش به دجال برسد مثل شمع آب شود ، و بمیرد، پس عیسی بن مریم برود به بیت المقدس نزد مسلمين و خبر به کشته شدن دجال بدهد ، و پشت سر امیر مسلمین یک نماز بخواند پس عیسی برای ایشان نماز بخواند و این ملحمه است (یعنی موقعیت بزرگی است).

(6) در ملاحم ص 97 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم منقول است که چون عیسی بن مریم نازل شود و دجال را بکشد ... و فرمود بعد از خروج دجال چهل سال

ص: 579

زندگی کند و احدی نمیرد و مریض نشود، و مردی به گوسفندان و حیوانات خود بگوید بروید فلان مکان چرا کنید و فلان ساعت برگردید ، الخبر.

(7) در کنز العمال ج 14 ص 295 فرمود عیسی بن مریم علیه السلام در امت من حكم کننده غادل و امامی است بالسویه تقسیم کننده ، صلیب را بشکند و خنزیر را بکشد، الخبر .

(8) در البرهان ص 158 از ابی سعید از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود از ماست آنکه عیسی بن مریم پشت سرش نماز می خواند .

(9) در البرهان ص 158 از جابر از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کنند که عیسی بن مریم نزول کند پس امیر ایشان که مهدیست بفرماید بیا برای ما نماز بخوان ، عرض کند خیر،شمابعضی بربعضی امیر هستید،کرامتی است از خدا برای این امت.

(10) در كفاية الخصام ص 684 ذیل حدیث 38 از عمر بن ابراهيم اوسی از رسول خدا روایت کرده است که فرمود عیسی بن مریم در هنگام طلوع صبح نازل شود، و دو جامه زعفرانی پوشیده باشد با چهره سفید و موی سرش سرخ رنگ مایل به سفیدی و موی سرش از فرق گشاده باشد و از سر او روغن بچکد و در دست او حربه ای باشد که صلیبها را بشکند و خوکها را بکشد، و دجال را هلاک کند، و اموال قائم را ضبط نماید ، و اهل کهف دنبال او روند، و او وزیر امین قائم و حاجب و نایب او باشد ، الخ.

غاره

در ملاحم ص 67 فرمود حضرت حجت علیه السلام امر فرماید تورات و انجیل که بر حضرت موسی و حضرت عیسی نازل شده بود از غار انطاکیه بیرون آورند و بر طبق تورات بر اهل تورات و بر اهل انجیل بر طبق انجیل حکم فرماید.

ص: 580

غارتی

در غنیمت خواهد آمد .

غبار وغبره

در غیبت نعمانی ص197 ذیل ح6 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود غبار به چشم کسی رود که آن را به باد می دهد .

غثاء

در ملاحم ص 157 و ص 200 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود زود است ملتها با هم دست بدست بدهند و شما را مثل کاسه خوراکی در میان گذاشته بخورند ، عرض شد از کمی ما است یا رسول الله ؟ فرمود خیر شما زیاد هستید ولیکن غثائید مثل غثاء سیل (یعنی مثل کف روی آب هستید وزنی ندارید) الخبر.

غدر

در مستدرک حاکم ج 4 ص 508 فرمود هرگز خداوند امتی را عذاب نکند مگر وقتی که غدر نمایند . عرض شد غدرشان چه باشد ؟ فرمود اعتراف به گناه می کنند ولی توبه نمی کنند ، الخبر .

غرباء

در اسلام حدیث 1 و 2 و 3 گذشت .

ص: 581

غربال

(1) در مستدرک حاکم ج42 ص 435 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود زود است بیاید زمانی که مردم در آن غربال شوند غربال شدنی ، و باقی ماند

(حثاله) یعنی مردم پست که وفا بعهد و امانت خود نکنند و بطوری بهم پیچیده شوند که باز کردنش مشکل باشد، عرض کردند چگونه امر می فرمائید به ما ای رسول خدا ؟ حضرت فرمود بگیرید آنچه را پیش شما معروف است و واگذارید آنچه را پیش شما منکر است.

(2) در غیبت نعمانی ص 202 ذیل ح 1 حضرت صادق علیه السلام از امیرالمؤمنین نقل فرماید که فرمود قسم به آنکه پیغمبر را بحق مبعوث گردانید هر آینه باید امتحان شوید و همّ و غم به شما رو آور شود و باید غربال شوید بطوریکه زیر و رو شويد ، الخبر.

(3) و در غیبت نعمانی ص 205 ذیل ح 7 از امام صادق علیه السلام است که فرمود ناچار باید مردم امتحان شوند و تمیز داده شوند و غربال شوند و از غربال مردم بسیاری خارج شوند.

(4) و در حدیث هشتم امام باقر علیه السلام فرمود والله باید امتحان و تمیز داده

شوید، و غربال شوید مثل گندم که خویش را از بد جدا می کنند .

(5) در غیبت نعمانی ص 209 ذیل ح16 و کافی ج 1 ص 370 از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود آنچه را شما امید دارید و گردن بسوی او دراز کرده اید نخواهد شد تا وقتی که غربال شوید.

(6) در کافی ج 1 ص 370 در ذیل حدیث دوم امام صادق علیه السلام فرمود ناچار باید مردم امتحان و تمیز داده شوند و غربال شوند و زود است که مردم بسیاری از غربال خارج شوند.

ص: 582

(7) در روضه کافی ج 8 ص 228 ح 290 از امام هفتم روایت کند که فرمود اگر شیعه های خود را تمیز دهم و ازهم جدا کنم نیابم ایشان رامگر وصف کننده ، و اگر امتحان کنم نیابم ایشان را مگر از دین برگشته و اگر بخواهم ایشان را خالص گردانم از هزار یک نفر باقی ماند و اگر بخواهم غربال کنم غربال کردنی باقی نماند از ایشان مگر آنچه که از اول بوده ، ایشان مدت زیادی است که تکیه به تخت داده و می گویند ما شیعه علی هستیم، جز این نیست که شیعه علی کسی است که گفتارش کردارش را تصدیق کند.

غرقده

که در ملاحم ص 152 فرمود یهود در زمان خروج حضرت عیسی هر کجا پناهنده شوند و پشت هر درخت یا سنگی باشند آن درخت یا سنگ صدا کنند ای مؤمن این یهودی پشت من پنهان شده او را بقتل رسان مگر درخت غرقده (فرقده) که از ایشان است و صدا نکند و خبر ندهد.

و در ص 83 از ملاحم این حدیث را نقل کرده و فرمود مگر (فرقده) که آن از

درختان یهود است و نطق نخواهد کرد و خبر نخواهد داد.

غریب

خوش بحال غریبی که دینش را برداشته و فرار کند الخ . در فتنه حديث 40

خواهد آمد.

غریق

در امت حدیث 27 و زمان حدیث (46) گذشت که مردم خدا را مثل غریق بخوانند و به اجابت نرسد.

دعاء غریق در دعاء حدیث 1 و 2 و 10 گذشت.

ص: 583

غضب کی در کافی ج 2 ص 302 امام صادق علیه السلام از جدش علیه السلام نقل کند که فرمود غضب ایمان را فاسد کند چنانکه سرکه عسل را فاسد می سازد.

در حدیث دیگر فرمود غضب کلید هر شری است.

در حدیث دیگر فرمود غضب دل شخص حکیم را نابود کند، و هرکس مالک غضب خود نباشد مالک عقل خود نخواهد بود.

در حدیث دیگر فرمود مردی خدمت رسول خدا آمد و عرض کردیا رسول الله موعظه ای یاد بده مراکه از آن پند گیرم ، حضرت سه مرتبه فرمود برو غضب نکن.

در حدیث دیگر فرمود مرد بیابانی خدمت رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم عرض کرد من بیابانی هستم کلمات جامعی یاد من دهید ، فرمود امر میکنم تو را که غضب نکنی . سهبار مرد صحرانشين عرض خود را تکرار نمود و حضرت همان جواب را دادند.

در حدیث دیگر فرمود هرکس غضبش را باز دارد خداوند عیب او را بپوشاند.

در حدیث دیگر فرمود هرکس غضبش را از مردم بازدارد خداوند در روز قیامت عذابش را از او باز دارد.

در حدیث دیگر فرمود در تورات نوشته است ای پسر آدم یاد من باش هر وقت غضب کردی تا یاد تو باشم هر وقت غضب کردم، و هلاک نکنم تو را درکسانی که هلاکشان میکنم ، و چون ظلم بر تو شد به انتقام گیری من برای خودراضی باش ، زیرا انتقام گیری من برای تو بهتر است از انتقام گیری تو برای خودت .

ص: 584

شیخ نوری در کلمه طیبه ص36 و در کافی ج 5 ص 317 و فقیه ج 1 ص 332 و تهذیب ج 3 ص 148 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که هرگاه خداوند غضب کند بر شهری یا امتی و نازل نکرد برایشان عذاب را ، گران می شود نرخهای او و کوتاه می شود عمرهای او ،و نفع نکند کسبهای او، و پاکیزه نمی شود میوه های او ، و جاری نشود نهرهای او ، و حبس می شود بارانهای او ، و مسلط می شود بر او اشرار او .

در کافی ج 1 ص 343 از امام باقر علیه السلام روایت کند فرمود چون خدا بر خلقش غضب کند ما را از کنارشان دور سازد.

لشگر غضب الخ . در لشگر غضب خواهد آمد.

غلام

در کنز العمال ج 1 ص 249 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا اینکه رشک برند بر غلام (بچه بی مو و امرد) چنانچه رشک برند به زنها.

در کافی ج 1 ص 337 و غیبت نعمانی ص 166 امام صادق علیه السلام به زراره فرمود ای زراره ناچار باید غلامی در مدینه کشته شود عرض کرد آیا همان است که لشگر سفیانی می کشند ؟ فرمود خير لشکر آل فلان او را می کشند ، می آید تا به مدینه می رسد پس غلام را گرفته میکشد ، پس چون او را از روی ظلم و ستم و دشمنی بکشند مهلت داده نمی شوند پس آن وقت متوقع فَرَج باشید انشاء الله.

بیعت با غلام ، در فَرَج حدیث سوم خواهد آمد.

برای غلام غیبتی است الخ . در غيبت حديثِ 4 خواهد آمد .

ص: 585

غلبه

در غرر الحكم از امیرالمؤمنين علیه السلام نقل شده که فرمود غلبه کردن شهوت بزرگترین هلاکت است و مالک شدن آن بالاترین ملک است.

و ايضا فرمود غلبه کردن شهوت پاکدامنی را از بین می برد و به وادی تباهی می کشاند.

و ايضا فرمود غلبه کردن هوا و هوس دین و عقل را فاسد میکند.

و ايضا فرمود غلبه هزل گوئی و شوخی عزم و كوشش را از بین می برد.

و ايضا فرمود غالب شو بر شهوت پیش از آنکه قوت بگیرد و عادت گردد که

اگر قوت گرفت و مالک تو شد دیگر تاب استقامت با آن نخواهی داشت.

غم

در ملاحم ص 79 ابن عباس به معاویه گفت مردی از ما در آخر زمان چهل

سال مالک شود ... پس در اعماق (1)به غم و غصه بمیرد الخ.

در ص 80 از ملاحم از محمّد بن حنفیه نقل کند که فرمود خليفه ای از بنی هاشم در بیت المقدس نازل شود زمین را پر از عدل می کند ، بیت المقدس را بنائی کند که مثل آن بناء نشده باشد، چهل سال مالک شود و صلح روم بدست او باشد ، هفت سال به خلافتش مانده پس با او غدر کنند (یعنی خیانت کنند و عهد و پیمانش را بشکنند )و در عمق (شهریست) اجتماع کنند بر او پس به غم و غصه بمیرد الخ.

بعد از غم فتح عجیبی است . در (عجله کنندگان) حدیث 4 گذشت.

بار الها با برانگیختن او غم را از میان بردار الخ. در مهدی طلا حدیث 119

ص: 586


1- شهریست بین حلب و انطاکیه . (معجم البلدان)

خواهدامد.

غنیمت

در مستدرک ج 4 ص 431 در ذیل حدیث ام سلمه دارد که زیان کار کسی است که از غنیمت طائفه كلب ( که لشکر سفیانی باشد) محروم بماند.

و در حديث ابو هریره دارد که محروم کسی است که از غنیمت طائفه كلب محروم باشد ولو اینکه یک عقالی باشد (یعنی زانو بند شتر) قسم به کسی که جانم بدست اوست زنهاشان در پای پله دمشق فروش رود بطوریکه اگر زنی ساق پایش شکسته او را رد کنند و نخرند.

و در دلائل الامامه طبری ص 249 فرمود غائب کسی است که از غنیمتی که

آنجا بوده غائب باشد ولو اینکه یک عقالی باشد .

در علامات ظهور حدیث 21 گذشت.

غوطه

در کنز العمال ج 14 ص 236 فرمود پس خیمه های مسلمانان آن روز در زمینی است که آن را غوطه گویند و در شهریست که آن را دمشق گویند.

غیبت و حیرته

*غیبت و حیرته(1)

(1) در کافی ج 1 ص 340 امام صادق علیه السلام فرمود اگر شنیدید صاحب شما غیبت کرده (یعنی از انظار غائب و پنهان شده) انکار نکنید .

(2) در کافی ج 1 ص 338 از امام صادق علیه السلام منقول است که فرمود اگر خبردار شوید که صاحب این امر (یعنی امام زمان علیه السلام) غائب شده انکار نکنید .

(3) در کافی ج 2 ص 335 از امام ششم علیه السلام منقول است که فرمود برای

ص: 587


1- یعنی غائب شدن و متحیر و سرگردان شدن .

صاحب این امر غیبتی است که هرکس بخواهد دینش را نگاه دارد مثل اینست که درخت خاردار را بخواهد خراطی کند ، کی می تواند از شماها تیغ قتاد را به دست خود نگاه دارد ؟ پس از آن سر مبارک را بزیر انداخته پس از آن فرمود برای صاحب این امر غیبتی است پس باید هر بنده ای از خدا بپرهیزد و دین خود را نگاه دارد.

(4) در کافی ج 1 ص 337 از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود برای غلام (یعنی امام زمان) غیبتی است پیش از اینکه قیام کند. راوی گوید عرض کردم چرا؟ فرمود می ترسد و اشاره به شکم مبارک نمود، پس از آن فرمود ای زراره اوست منتظر (انتظار کشیده شده)، اوست که شک در ولادتش میکنند ، بعضی میگویند پدرش بلا فرزند مرد، بعضی می گویند حمل است ، بعضی میگویند دو سال قبل از موت پدرش بدنیا آمده، و اوست منتظر جز اینکه خدا می خواهد شیعه را در وقت غیبت امتحان کند، پس آن وقت است که مبطلين و باطل جویان بشک افتند. عرض کرد اگر آن وقت را درک کنم چه کنم؟ فرمود یا زراره هر وقت درک کردی آن زمان را این دعاء را بخوان (اللهم عرّفني نفسك ، فائّك ان لم تعرّفنی نفسك لم اعرف نبيّك ، اللهم عرّفنی رسولك فائّك إن لم تعرّفنی رسولك لم اعرف حجّتك اللهم عرّفنی حجّتك فانّك ان لم تعرّفنی حجّتك ضللت عن دینی) یعنی ای خدای مهربان خودت را به من معرفی کن که اگر این کار نکنی پیغمبرت را نخواهم شناخت ، ای خدا پيغمبرت را به من معرفی کن که اگر این کار نکنی حجتت را نخواهم شناخت ، ای خدا حجتت را به من معرفی کن که اگر این کار نکنی از دینم گمراه می شوم ، الخبر .

(5) در کافی ج 1 ص 338 و ص 340 امام صادق علیه السلام فرمود برای قائم علیه السلام غیبتی است پیش از قیامش عرض شد چرا ؟ فرمود از کشته شدن می ترسد.

(6) در کافی ج 1 ص 336 امام صادق علیه السلام فرمود آگاه باشید هر آینه امام شما

ص: 588

سالهائی از نظر شما غائب شود ، الخبر ، که در تنویه گذشت رجوع کن.

(7) در کافی ج 1 ص 338 مفضل بن عمر گوید خدمت امام صادق علیه السلام بودم و در اطاق مردم دیگری هم بود که من گمان کردم که روی سخنش با دیگری است ، پس فرمود همانا بخدا صاحب این امر از شما پنهان و غائب شود و از یاد برود بطوریکه گفته شود مرد، هلاک شد ، در کدام دره افتاد، و شما وارو شوید مثل کشتی که در موج دریا وارو شود و برگردد ، نجاتی نباشد مگر برای کسی که خدا میثاق او را گرفته باشد، و ایمان را در قلبش نوشته باشد، و بواسطه روح خود او را تأیید کرده باشد، و البته باید دوازده پرچم مختلف بلند شود که دانسته شود کدام حق است و کدام باطل . مفضل گفت گریه کردم حضرت فرمود چرا گریه میکنی عرض کردم چگونه گریه نکنم و حال آنکه شما می فرمائید دوازده پرچم مشتبه و مختلف بلند می شود که شناخته نشود کدام حق و کدام باطل است ، گفت در مجلس حضرت سوراخی بود که خورشید داخل آن شده بود، حضرت فرمود آیا این روشن است ؟ عرض کردم بلی حضرت فرمود امر ما روشن تر از این خورشید است.

(8) در کافی ج 1 ص 339 امام صادق علیه السلام فرمود برای قائم دو غیبت است که در یکی در مراسم حج حاضر می شود و مردم را می بیند ولی مردم او را نمی توانند ببینند.

(9) و در ص 340 امام صادق علیه السلام فرمود برای قائم علیه السلام دو غیبت است، یکی کوتاه و دیگری طولانی و در غیبت کوتاه جایش را نداند مگر از شیعیان خالصش و در غیبت دوم جایش را ندانند مگر خاصه از دوستانش.

(10) و در کافی ج 1 ص 340 امام صادق علیه السلام فرمود ناچار است برای صاحب این امر از غائب و پنهان شدن و ناچار است در غیبتش از عزلت و گوشه گیری و خوب منزلی است مدینه و با سی نفر وحشتی نیست (معلوم

ص: 589

می شود همیشه سی نفر با حضرت هستند)

(11) در کافی ج 1 ص 340 امام صادق علیه السلام فرمود برای صاحب این امر دو غیبت است در یکی به اهلش بر می گردد و در دیگری گویند هلاک شد ، در چه درهای افتاد ، مفضل می گوید عرض کردم چه کنیم وقتی اینطور بشود ؟ فرمود چون کسی ادعای امامت کند از چیزهائی (و مسائلی) سؤالش کنید که مثل امام جواب بدهد.

(12) در کافی ج 1 ص 343 امام باقر علیه السلام فرمود چون خدای تبارک و تعالی بر خلقش غضب کند ما را از کنارشان دور سازد.

(13) و در غیبت نعمانی ص 172 و بحار ج 52 ص 155 حازم بن حبیب گفت داخل شدم بر امام صادق علیه السلام پس به او عرض کردم خدا شما را اصلاح کند پدر و مادر من مرده اند و حج بجا نیاورده اند، و خداوند رزق داده و احسان فرموده چه می فرمائید در حج بجا آوردن از طرف ایشان ؟ پس حضرت فرمود بجای آور که به ایشان می رسد و ایشان را خنک می کند ، پس از آن فرمود ای حازم برای صاحب این امر دو غیبت است ، در دومی ظاهر می شود ، پس هر کس آمد و خبر فوتش را برای تو آورد قبول نکن.

(14) در غیبت نعمانی ص 172 و بحار ج 52 ص 157 ابو بصیر گوید خدمت امام صادق علیه السلام عرض کردم پدرت می فرمود برای قائم آل محمّد دو غیبت است یکی طولانی تر از دیگریست ؟ فرمود درست است، و این نخواهد شد تا اینکه شمشیرهای بنی فلان (بني العباس) مختلف شود، و زره بر ایشان تنگ گردد، و سفیانی ظاهر شود، و بلا شدید گردد، و مرگ و کشتار مردم را فرو گیرد، پناه برند در آن به حرم خدا و رسولش صلی الله علیه واله وسلم.

(15) در كفاية الخصام ص 683 حدیث 29 از حموینی از جابر بن عبدالله الانصاری روایت کرده که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود مهدی از اولاد من است نام او

ص: 590

نام من است و کنیت او کنیت من است، و مر او را غیبت و حیرتی است گمراه شوند در آن غیبت امتها ، پس بیاید مانند شهاب ثاقب پر کند زمین را از عدل و داد چنانکه پر شده باشد از جور و ظلم.

در حدیث 30 پس ذخایر و مواريث انبیاء را بیرون می آورد و پر میکند زمین را از عدل الخ.

(16) در غیبت نعمانی ص 174 مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود بدرستی که برای صاحب این امر غیبتی است در آن میگوید (ففرت منكم لمّا خفتکم فوهب لي ربّی حکما وجعلني من المرسلین) چون از شما ترسیدم فرار کردم پس خداوند هبه کرد به من حکمی را و از فرستادگانم قرار داد.

(17) در غیبت نعمانی ص 182 از اسماعیل بن جابر از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود برای صاحب این امر غیبتی خواهد بود در بعض این دره ها - و با دست اشاره بطرف ذی طوی (1)نمود تا وقتی که قبل از خروجش غلامش که با حضرت بوده بیاید و بعض از یاران حضرت را ملاقات کند و بگوید چند نفر هستید اینجا ؟ پس بگویند ما نزدیک چهل نفر مرد هستیم، پس بگوید چگونه خواهید بود اگر صاحب خود را ببینید ؟ می گویند والله اگر دستور دهد کوهها را از جا برکنیم خواهیم با او همکاری کنیم . پس سال دیگر بیاید نزد ایشان و بگوید معرفی کنید ده نفر از رؤسا یا خوبان خود را، پس ده نفر را به او معرفی کنند، پس ایشان را همراه خود ببرند نزد صاحبشان و حضرت شب آینده را با ایشان وعده کند.

سپس امام باقر علیه السلام فرمود : والله مثل اینکه نگاه می کنم به او در حالیکه پشت به حجر نموده و خدا را بحق خودش قسم میدهد ، پس می گوید ای مردم

ص: 591


1- در مراصد (حرف طاء و واو) گوید ذو طوی مکانی است نزد مکه .

هرکس با من محاجه و بحث کند درباره خدا پس من سزاوارترم به خدا، ای مردم هرکس محاجه کند با من درباره آدم پس من اولی و سزاوارترم به آدم ، ای مردم هرکس محاجه کند با من در نوح پس من سزاوارترم به نوح، ای مردم هرکس محاجه کند با من درباره ابراهیم پس من سزاوارترم به ابراهيم ، ای مردم هرکس محاجه کند با من درباره موسی پس من سزاوارترم به موسی ، ای مردم هرکس محاجه کند با من در عیسی پس من سزاوارترم به عیسی ، ای مردم هرکس محاجه کند با من در محمّد صلی الله علیه واله وسلم پس من سزاوارترم به محمّد صلی الله علیه واله وسلم ای مردم هرکس محاجه کند با من در کتاب خدا پس من سزاوارترم به کتاب خدا، پس بود طرف مقام و دو رکعت نماز بجا آورد و خدا را بحق خودش قسم دهد ، سپس امام باقر علیه السلام فرمود و اوست بخدا قسم مضطری که خداوند فرموده(أَمَّن يُجِيبُ اٌلْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ اٌلسُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ اٌلأَرْضِ) که این آیه در او و برای او نازل شده .

غيداقه

در غیبت طوسی ص 272 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود پیش از آمدن حضرت قائم علیه السلام سال غيداقه است (یعنی سال پرآب و علفی خواهد بود که از کثرت آب و باران) خرما بر درخت فاسد شود شک نکنید در آن (یعنی در سال ظهور است انشاء الله)

غیرت

در کافی ج 5 ص 536 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود وقتی مردی بی غیرت باشد پس او قلبش وارو شده .

در کافی ج 5 ص 537 از امیرالمؤمنين علیه السلام روایت کند که فرمود آیا حيا

ص: 592

نمی کنید وغیرت ندارید زنهای شمابه بازار می روند و مزاحم مردان می شوند .

در فقیه ج 3 ص 280 از نبی اکرم صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود بوی بهشت از مسافت پانصد سال راه شنیده می شود ولی کسی که عاق باشد و کسی که دیوث باشد آن بو را نشنود، گفته شد یا رسول الله ديوث کدام است ؟ فرمود کسی که زنش زنا دهد و او بداند.

در کافی ج 5 ص 536 و ج 6 ص 433 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود شیطانی که نامش قفندر است چون در منزل شخصی چهل صبح یا چهل روز تار و طنبور زده شود و مردان نامحرم بر آن داخل شوند آن شیطان هر عضوی از اعضای خود را روی عضوی از اعضای صاحب منزل می گذارد و در او می دمد دیگر غیرت از او برداشته می شود بطوری که با زنهایش هم خواب شوند و او غیرت نورزد. (مثل لندن که فعلا بنحو تواتر شنیده شده همین طور شداند این انجام کار کسی است که چهل روز مشغول باشد وای بحال کسی که چهل سال یا از اول عمرش تا به آخر این عمل را که نواختن تار و طنبور باشد عملی کند پناه بخدا از شر این آلات امروزه)

در فقیه ج 3 ص 281 از نبی اکرم صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود غیرت از ایمان است ( پس بی غیرت ایمان ندارد).

در کافی ج 5 ص 535 از امام صادق علیه السلام روایت کند که خدا غیور است و دوست دارد هر مرد با غیرت را، و بواسطه غیرتش کارهای زشت را حرام فرمود چه ظاهری و چه باطنی.

در کافی ج 5 ص 536 امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود ابراهیم علیه السلام غيور بود و من غير تم بیش از اوست، و خداوند بینی کسی را که بی غیرت است بخاک بمالد چه از مؤمنین باشد و چه از مسلمین.

در کافی ج 5 ص504 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود غیرت نیست

ص: 593

مگر برای مردان و اما زنها پس آن حسد است الخ (یعنی اگر مردی به زنی نگاه کند و زنش ناراحت شود این حسد است نه غیرت ولی اگر زن به نامحرم نگاه کند و مردش ناراحت شود این غیرت است)

در کافی ج 5 ص536 امام صادق علیه السلام از جدش امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که به اهل عراق فرمود ای مردم عراق خبردار شدم که زنهای شما در راه به مردان برخورد می کنند ایا غیرت نداريد الخ.

(پس مؤمنین در این احادیث خوب دقت کنند شاید از خواب گران بیدار شوند).

فاتحة الكتاب

در الزام الناصب ج 2 ص 241 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود اگر می خواستم هر آینه هفتاد بار شتر از تفسیر فاتحة الكتاب پر می کردم.

فارس و فرس

*فارس و فرس(1)

در کنز العمال ج 12 ص 91 نقل شدکه حضرت رسول صلی الله علیه واله وسلم فرموده اگردین در ثریا باشد مردانی از فارس آن را خواهند یافت .

در حدیث دیگر فرمود اگر علم درثریا باشد مردانی ازفارس آن راخواهند یافت.

در کنز العمال ج 14 ص 89 از ابن عباس نقل کند که فرمود چون پرچمهای سیاه از طرف مشرق نمایان شد پس فرس را گرامی دارید که دولت ما با ایشان است.

در کنز العمال ج 12 ص 90 فرمود چون پرچمهای سیاه آمد فرس را گرامی

دارید پس بدرستیکه دولت شما با ایشان است.

ص: 594


1- در عجم گذشت آنچه مناسب مقام است.

در حدیث دیگر فرمود چون خدا امری را خواسته باشد که در آن لین و نرمی است به ملائکه مقربین به فارسی و مدارا وحی کند، و اگر اراده امری کند که در آن شدت و سختی است به عربی واضح وحی فرماید.

در حدیث دیگر فرمود سعادتمند ترین عجم به اسلام اهل فارسند .

در حدیث دیگر فرمود بزرگترین مردم از حیث نصيب در اسلام اهل فارسند.

در کنز ج12 ص 92 فرمود هرکس از فارس اسلام آورد از قریش اند و ایشان برادران و خویشان ما هستند.

در حدیث دیگر فرمود اهل فارس از اولاد اسحاق هستند.

در حدیث دیگر فرمود خداوند از قریش عرب را اختیار کرد و از عجم فارس را.

فاسقین

در بحار ج 53 ص 14 مفضل از امام صادق علیه السلام سؤال میکند که ای مولای من چگونه است در آن وقت خانه فاسقین ؟ فرمود در لعنت خدا وسخط اوست الخ . در زوراء گذشت.

فاصله بین کشته شدن نفس زکیه و خروج حضرت

چنانچه در غیبت شیخ طوسی ص 271 ذکر یافته و در نفس زکیه خواهد آمد.

فاطمه و محمّد

در سفیانی حدیث 37 گذشت.

فاطمی

در کافی ج 1 ص 372 حدیث 3 و 1 از امام صادق علیه السلام روایت کند که این آیه که فرمود ( وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ تَرَى الّذِيْنَ كَذَبُوا عَلَى اللهِ وُجُوْهُهُمْ مُسْوَدَّة) شامل

ص: 595

حال کسانی است که گمان کنند امام هستند و حال آنکه دروغ گفته اند امام نیستند. راوی می گویند ولو اینکه از ولد فاطمه و علی باشند فرمود ولو اینکه از ولد فاطمه و علی باشند. و معنای آیه اینست که روز قیامت ببینی کسانی که دروغ به خدا گفته اند صورتهایشان سیاه شده.

الفتح کی

در ملاحم ص 164 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود به مافتح می شود و به ما ختم می گردد.

و در ص 165 فرمود به ما فتح امر شد و به ما ختم می شود و بواسطه ما خداوند مردم را نجات داد در اول زمان ، و بواسطه ماعدل در آخر الزمان خواهد بود، و بواسطه ما پر می کند زمین را از عدل چنانچه پر شده باشد از ستم ، هر چه بواسطه ظلم از کسی گرفته شده به ایشان برگرداند بواسطه مردی از اهل من که اسمش اسم من است الخبر.

در سال فتح فرات شکافته شود الخ . در فرات خواهد آمد. کدام یک از دو شهر فتح می شود الخ. در قسطنطنیه حديث ع خواهد آمد. شام و فارس فتح شود الخ. در شام حدیث 17 گذشت. با جزيرة العرب جنگ کنید خداوند فتح کند ایشان را الخ. در جنگ گذشت . البته هر آینه قسطنطنیہ فتح خواهد شد الخ. در قسطنطنيه ح 1 و6 خواهد آمد.

فتنه

(1) در ملاحم سید ص 20 و مستدرک حاکم ج 4 ص 504 أمير المؤمنين علیه السلام فرمود خداوند در این امت پنج فتنه قرار داده ، یک فتنه عامه و یک فتنه خاصه ، باز یک فتنه عامه و یک فتنه خاصه و درفتنه پنجم مردم مثل بهائم می شوند (از

ص: 596

خود اختیاری ندارند هر طرف سوق دهند می روند).

(2) و در ملاحم ص 21 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلمفرمود فتنه ای باشد پس جماعتی، پس فتنه باشد پس جماعتی ، پس فتنه ای شود که عقل مردم بپرد (بی عقل شوند).

(3) و در حدیث دیگر ابن مسعود گوید که پیغمبر فرمود شما را بعد از خودم از هفت فتنه می ترسانم . فتنه مدينه ، فتنه مکه ، فتنه يمن، فتنه شام ، و فتنه ای که از طرف مشرق می آید، و فتنه از طرف مغرب، و فتنه ای از دل شام که سفیانی باشد.

ابن مسعود گوید بعض از شما اولش را درک کنید و بعضی آخرش را.

ولید بن عباس گوید فتنه مدینه از طرف طلحه و زبیر است، و فتنه مکه فتنه ابن زبیر است ، و فتنه یمن از نجده است ، و فتنه شام از بنی امیه است، و فتنه مشرق از قِبَل ایشان است یعنی بني العباس .

(4) در ملاحم ص 21 از رسول خدا نقل کند که شما را بعد از من چهار فتنه باشد ، در اولی خونها حلال شود ، در دومی خونها و اموال حلال شود، در سومی خونها و اموال و فرجها و عرضها حلال شود ، در چهارمی گوشها کر و چشمها را کور کند همه را بگیرد مثل کشتی روی دریای سیر کند بطوریکه احدی پناهی نداشته باشد ، در شام پرش پیدا کند، عراق را سرتاسر بگیرد، جزیره را با دست و پا بشدت لگدکوب کند، مردم را بلاء بماند چنانچه پوست را می مالند مردم توانائی نداشته باشند که بگویند مه مه بس است بس است ، از طرفی برداشته نشود مگر اینکه از ناحیه دیگر منفجر شود.

(5) در ملاحم ص 22 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم منقول است که فرمود چهار فتنه در امت من خواهد شد : در اول بلائی به ایشان برسد که مؤمن بگوید هلاکت من در این است ، پس برطرف شود، و در دوم مؤمن بگوید هلاكت من در این

ص: 597

است، و در سوم هر چه گفته شود بلاء برطرف شد فتنه ادامه داشته باشد ، و در چهارم فتنه به ایشان برسد وقتی که امت گاهی با این باشد و گاهی با آن بدون امام و بدون جمع کننده ای .

(6) در ملاحم ص 23 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم منقول است که فرمود زود است که بعد از من فتنه هائی برپا شود. یکی فتنه اجلاء است (یعنی از وطن خود رفتن) که در آن فتنه جنگیدنست و فرار کردن، پس از آن فتنه ای باشد سخت تر پس از آن فتنه ای باشد که هرچه گفته شود خلاص شد باز ادامه داشته باشد ، حتی اینکه نماند خانه ای مگر آنکه داخلش شود و نماند مسلمانی جز آنکه لطمه اش زند ،(آن وقت) خارج شود مردی از عترت من.

(7) در ملاحم ص 23 فرمود فتنه ای بوده باشد که عقلها در آن بپرد و عروج

کند حتی اینکه مرد عاقلی نبینی.

(8) در ملاحم ص 23 از امیرالمؤمنین علیه السلام منقول است که در فتنه پنجم که کور کننده و کر کننده است و همه مردم را فرو خواهد گرفت مردم در آن فتنه مثل بهائم خواهند بود.

(9) در ملاحم ص 37 فرمود (فتنه) غريبه آنست که کور کننده است و اهل آن فتنه پابرهنه ها و لختی ها هستند که هیچ دینی را برای خدا قبول ندارند زمین را پایمال کنند چنانچه گاو خرمن را با پا می مالد، پس پناه به خدا برید اگر درک کنید آن را.

(10) و در ص 37 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود پناه می برم به خدا از فتنه مشرق پس از آن از فتنه مغرب.

(11) در ملاحم ص 39 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم است که چون رو آور شود فتنه ای از مشرق و فتنه ای از مغرب ... آن روز زیر زمین بهتر است از روی آن.

(12) در ملاحم ص 39 دارد که همیشه مردم در خیر و آسایشند مادامی که

ص: 598

پادشاهی بني العباس برقرار است و چون پادشاهی ایشان برود همیشه در فتنه هستند تا قيام مهدی علیه السلام.

(13) در البرهان ص 71 و در ملاحم ص 47 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که زود است فتنه ای باشد که ساکن نشود از طرفی جز آنکه از طرف دیگر جوشش کند تا وقتی که منادی از آسمان ندا کند که امیر شما فلانی است (یعنی به اسم حضرت حجت علیه السلام ندا شود)

(14) در البرهان ص 73 و ملاحم ص 60 از سعید بن مسیب روایت کند که فرمود فتنه ای باشد مثل اینکه اولش بچه بازیست هرچه از طرفی آرام شود از طرف دیگر پر شود، و بنهایت نرسد تا اینکه منادی از آسمان ندا کند آگاه باشید امیر فلانیست و آن امیر حق است (سه مرتبه این را فرمود)

(15)در ملاحم ص 60 از ابن مسیب روایت کند که فتنه ای در شام شود که اولش بچه بازیست پس از آن کار مردم مستقیم نشود و جماعتی هم برای ایشان نباشد تا اینکه ندا کند نداکننده ای بر شما باد به فلان و کف دستی طلوع کند و اشاره نماید.

(16) در ملاحم ص 80 از امیر المؤمنين علیه السلام نقل کند که فتنه ها خراب کند بطوریکه کسی نگوید (لا اله الا الله) یا نگوید ( الله الله) الخ (شاید در بعض ممالک اینطور بشود.

(17) در ملاحم ص 185 از حضرت رضا علیه السلام روایت کند که فرمود ناچارند مردم از فتنه ای که کرکننده است و آن وقتی است که شیعه فرزند چهارم مرا نبینند (یعنی از نظر شان غائب شود)

(18) در مستدرک حاکم ج 4 ص 423 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم به عوف بن مالک فرمود فتنه ای روی دهد که هیچ مسلمانی نماند مگر آنکه از آن فتنه داخل خانه اش گردد.

ص: 599

(19) و در ص 427 فرمود فتنه ای روی آورد که شخص خواب رفته بهتر از بیدار باشد که در حال اضطجاع است (یعنی به پهلو خوابیده) و او بهتر از نشسته باشد و نشسته بهتر از ایستاده باشد، و ایستاده بهتر از رونده باشد، و او بهتر از سواره باشد و او بهتر از رونده باشد ، عرض شد چه وقت این بلاها خواهد بود؟ فرمود وقتی که هرج شد و از همنشین خود ایمن نشدی ، راوی عرض کرد در آن وقت چه کنم ؟ فرمود خود و دست خود را بازدار و داخل خانه ات شو، عرض کرد اگر داخل خانه ام شدند چه کنم ؟ فرمود داخل اطاق شو ، عرض کرد اگر داخل اطاقم شدند چه کنم ؟ فرمود داخل مسجدت شو و اینطور کن (دست چپ را روی دست راست گذار) و بگو پروردگار من خدا است تا مرگت برسد .

(20) در مستدرک ج 4 ص 429 حذیفه فرمود چگونه باشی تو و فتنه ای که

بهترین اهلش آن کسی باشد که مالدار و مخفی باشد ، الخ.

(21) در مستدرک ج 4 ص 437 از عبدالله بن مسعود روایت شده که او ذکر فتنه کرده پس فرمود مرد از خانه اش خارج شود و با دین باشد، و برگردد و دینش با او نباشد (یعنی از دین خارج شود) الخ.

(22) در حدیث دیگر از علی علیه السلام روایت کند که فرمود پنج فتنه در این امت قرار داده شده یکی فتنه عام دیگری فتنه خاص سومی فتنه عام چهارمی فتنه خاص پنجمی فتنه ایست که کور کننده و کر کننده و شامل همه مردم خواهد بود بطوریکه همه در آن فتنه مثل چهارپایان خواهند بود (که به هر طرف سوق دهی بروند جز براه حق).

(23) در مستدرک ص 438 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود هرآینه امت من بعد از من در فتنه ای فرو روند که مثل شب تار باشد که مرد صبح مؤمن باشد شب کافر گردد و شب مؤمن باشد و صبح از ایمان خارج باشد ، گروهی دین خود را به دنیای پست بفروشند .

ص: 600

(24) و در ص 440 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که در جلو شما فتنه ای باشد مثل پاره های شب تار که مرد صبح مؤمن باشد و شب کافر ، و شب مؤمن باشد و صبح کافر ، کسی که در آن فتنه نشسته باشد بهتر است از کسی که ایستاده باشد، و ایستاده بهتر از رونده باشد، و رونده بهتر از شتابنده باشد ، عرض شد ما را به چه امر می فرمائید ؟ فرمود پلاس خانه باشید.

(25) در حدیث دیگر فرمود فتنه ای باشد که نشسته بهتر از ایستاده باشد، و ایستاده بهتر از رونده باشد، و رونده بهتر از شتابنده بسوی آن باشد ، پس چون فتنه نازل شود هرکس شتر دارد به شترش ملحق شود و هرکس گوسفند دارد به گوسفنداش ملحق شود و هرکس زمین دارد به زمینش ملحق گردد، عرض شد یا رسول الله اگر هیچ یک را ندارد چه کند ؟ فرمود سنگی بردارد و دم شمشیرش راکُنْد کُنْد پس نجات یابد اگر تمکن از نجات داشته باشد . پس سه مرتبه فرمود ای خدا آیا تبلیغ نمودم ؟ مردی عرض کرد اگر مرا به اکراه به گروهی ملحق کنند و با تیر یا شمشیر مرا بکشند (چه می شود) فرمود با گناه تو و خود بسوی خدا برگردد و از اصحاب جهنم باشد (این را هم سه مرتبه فرمود)

(26) در مستدرک حاکم ج 4 ص441 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که زود است فتنه ای آید که نشسته در آن بهتر از ایستاده است، و ایستاده بهتر از رونده باشد ، و رونده بهتر از شتابنده باشد، و شتابنده بهتر از سواره باشد ، و سواره بهتر از سرعت کننده باشد.

(27) در مستدرک ص 448 حذيفه فرمود دوری کن از فتنه ها احدی طرف او نرود بخدا قسم هرکس بطرف آن رود آن را از بین می برد ، چنانچه سیل چیزهای سبک را می برد ... پس چون فتنه را ببینید جمع شوید در خانه خود و شمشیرهای خود رابشکنید وکمان خود را قطع کنید،وروی خود رابپوشانید .

(28) در همان صفحه عمرو بن حمق از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که زود

ص: 601

است فتنه ای برپا شود سالمترین مردم با بهترین مردم در آن فتنه لشگر غریبست لذا به مصر آمدم.

(29) در مستدرک ص 466 عبدالله بن عمر می گوید نزد رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم بودیم که یاد آور فتنه ها شد و سخنِ زیادی راجع به فتنه ها فرمود تا اینکه یاد آور فتنه احلاس شد، عرض کردند فتنه احلاس کدام است ؟ فرمود آن فتنه فرار کردن و جنگیدن است ، الخبر .

(30) در کنز العمال ج 14 ص 269 فرمود زود است بعد از من فتنه هائی روی دهد یکی از آنها فتنه احلاس است که می بوده باشد در آن جنگ و فرار کردن ، پس از آن فتنهای سخت تر باشد پس از آن فتنه ای باشد که هرچه گفته شود تمام شد ادامه داشته باشد، تا اینکه نماند خانه ای جز آنکه داخلش شود و نماند مسلمانی جز آنکه شکایت کند تا وقتی مَردی از عترتِ من خروج کند.

(31) در مستدرک ص 467 فرمود اگر کسی بخواهد بداند که آیا فتنه به او رسیده یا نرسیده ، پس نگاه کند اگر حلالی را دید که سابقا آن را حرام میدانست بداند که فتنه به او رسیده ، و اگر حرامی را ببیند که سابقا آن را حلال می دانسبت بداند که فتنه به او رسیده.

(32) در مستدرک حاکم ج 4 ص 514 عبدالله گفت چه شود شما را وقتی که فتنه شما را شامل شود بطوریکه بزرگان در آن پیر شوند، وخردسالان در آن تربیت شوند، و مردم آن فتنه راسُنّت بگیرند که اگر کسی بخواهد تغییر دهد بگویند سُنّت را تغییر دادند، گفتند این کی خواهد شد ؟ گفت وقتی که قرّاءِ شما زیاد شدند و فقهاء شما کم، و اموال شما زیاد شود و امینان شما کم، و دنیا را به اسباب اُخروی طلب کنند.

(33) در بخاری کتاب فتن ص 150 از اسامه روایت شده که حضرت رسول صلی الله علیه واله وسلم مشرف قصرهای مدینه شد و فرمود آیا می بینید آنچه را من

ص: 602

می بینم ؟ عرض کردند خير، فرمود من می بینم که فتنه ها داخل خانه های شما شده مثل داخل شدن باران.

(34) در بخاری کتاب فتن ص 168 به عبدالله بن عمر گفتند به ما حدیثی بگو راجع به کشتار در فتنه خدا هم که فرمود بکشید تا فتنه نشود، پس عبدالله گفت آیا می دانی فتنه چیست ؟ مادرت بعزایت بنشیند، جز این نیست که محمّد صلی الله علیه واله وسلم میکشد مشرکین را و دخول در دین ایشان (مشرکین) فتنه بود، و نبود کشتار او مثل کشتار شما برای پادشاهی.

(35) در کنز العمال ج 14ص 217 فرمود از اشراط ساعت ظهور فتنه ایست که گرمی آن به خانه هر مسلمانی داخل شود.

(36) در کنز ص 230 فرمود پیش از ساعت ظهور فتنه هائیست مثل پاره های شب تاریک ، فتنه هائیست مثل پاره دود که قلب مردان بمیرد چنانچه بدنش می میرد، مردی صبح مؤمن باشد و شب کند در حال کفر، شب مؤمن باشد و صبح کند در حال کفر ، گروهی اخلاق و دین خود را به متاع دنیا بفروشند.

(37) در کنز ص 237 فرمود پیش از ساعت ظهور فتنه ها و هرجی باشد ،

عرض شد هرج چیست یا رسول الله ؟ فرمود هرج به لسان اهل حبشه یعنی قتل و کشتن الخ.

(38) درغیبت نعمانی ص 202حضرت رضا علیه السلام ازمعمر بن خلاد پرسید فتنه چیست ؟ عرض کرد فدایت شوم نزد مافتنه در دین است. حضرت فرمود امتحان می شوند چنانچه طلا را امتحان می کنند، وخالص می شوند چنانچه طلا خالص می شود.

(39) در غیبت نعمانی ص 202 امام باقر علیه السلام فرمود ناچار باید فتنه ای شود که هر دوست و رفیقی در آن سقوط کند، و از چشم بیفتد، و یا خطا کند حتی

ص: 603

کسانی که از زیرکی یک مو را دو قسم کنند ایشان هم خطا کنند و از صواب برکنار شوند بطوریکه نماند مگر ما و شیعیان ما.

(40) در غیبت نعمانی ص 180 حسن بن محبوب گوید حضرت رضا علیه السلام به من فرمود ای حسن زود است که فتنه رو آور شود که کَرَ است و بلائیست (و راهی برای خاموش کردن آن نیست) هر دوست و رفیق خصوصی از بین میرود ، و در حدیث دیگر هر دوست و رفیق سقوط می کند و از چشم می افتد ، و این وقتی است که شیعه فرزند سوم مرا گم کنند(1) (و بخدمتش نرسند) و اهل زمین و آسمان برای فقدان او محزون شوند، و چه قدر مرد مؤمن و زن مؤمنه که برای فقدانش متأسف شوند و حسرت خورند وسرگردان و محزون شوند ، پس حضرت سر مبارک به زیر انداخت پس از بلند کردن فرمود پدر و مادرم فدای او باد همنام جدم و شبیه من و موسی بن عمران است (تا آنجا که فرمود) پس ندا شود به ندائی که دور مثل نزدیک بشنوند آن نداء رحمت است برای مؤمنین و عذابست برای کافرین ، الخبر.

در کنز العمال ج 14 ص 598 از علی علیه السلام روایت کند که زود است فتنه ای باشد الخ، در ابدال ذکر شد رجوع کن.

(41) در بحار ج 18 ص 144 از عبادة بن صامت از پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود زود است که فتنه هائی واقع شود که مؤمن نتواند آن را تغییر دهد به دست و نه به زبان، امیر المؤمنین علیه السلام عرض کرد (ای رسول خدا) درایشان مؤمنان هستند ؟ فرمود بلی ، عرض کرد از ایمانشان چیزی کم میکند ؟ فرمود نه مگر مثل آنکه باران از روی سنگ صاف چیزی را کم کند (چون ایشان اگرچه بدست و زبان قدرت تغيير فتنه ها را ندارند )ولی ایشان مکروه می دارند به قلوبشان .

ص: 604


1- فرزند سوم حضرت رضا علیه السلام امام حسن عسکری است، و در ملاحم ص 185 فرمودوقتی فرزند چهارم مرانبینند وفرزند چهارمشان حضرت حجت علیه السلام است.

(42) در غیبت نعمانی ص 160 حضرت صادق علیه السلام به ابان بن تغلب فرمودای ابان عالَم را (سبطه) و فترتی فرا خواهد گرفت و عِلْم بین مسجدین (که مسجد مکه و مسجد مدینه باشد) خود را جمع خواهد کرد چنانچه مار خود را در سوراخش جمع می کند ، اَبان می گوید (سبطه) چیست ؟ فرمود کمتر از فترت است (1) (یعنی اندک سستی) و همین طور که مردم در چنین وضعی باشند ناگاه ستاره ایشان (که حضرت حجت است) طلوع کند، آبان عرض کرد فدایت شوم پس ما چه کنیم ودربین این فاصله چه خواهد شد ؟ فرمود (بوده باشید) بر همان که هستید تا اینکه خداوند صاحبش را برساند.

(43) در غیبت نعمانی ص 186 عبدالعظیم حسنی از امام جواد علیه السلام روایت کند که فرمود وقتی بمیرد پسر من على ظاهر شود چراغی بعد از او سپس مخفی شود ، پس وای بر شک کنندگان و خوش بحال غریبی که دینش را برداشته و فرار کند، پس از آن فتنه هائی روی دهد که (تشيب فيها النواصی)(2)پیر شود در آن اشراف مردم (چون مردم پَسْت غم و غصه ای ندارند نان را به نرخ روز می خورند عُمْر حکومت کند یا علی فرقی برای آنان نیست و بعضی در ترجمه خود فرموده اند – بر پیشانیها نقش پیری نشیند - شما هم در ترجمه مختارید) و کوههای سخت از جا کنده شده حرکت کنند. (درکوه خواهد آمد که چگونه کوهها ازجا کنده شدند وبحرکت افتادند)

(44) در ملاحم سید ص 125 ابن عباس گوید اولِ فتنه ها از سال دویست هجری است که حکومت نمودن بچه ها است ، و تجارت زیاد و ربح كم است ،

ص: 605


1- در مجمع البحرین گوید فترت نزد جميع مفسرین انقطاع مابین دو پیغمبر است الخ . و چون بین امام یازده و حضرت حجت بحسب ظاهر حجت ظاهری نبوده آن را فترت کوچک نامند . اگر احدی خدمت حضرت نمی رسید همان فترت بزرگ بود ولی چون گاهگاهی از خواص دوستانش به خدمتش می رسند لذا فترت کوچک نامیده اند .
2- در منجد گوید (نواصي الناس) اشرافهم.

پس از آن مردن علماء و شایستگان است، پس از آن قحطی سخت است ، پس از آن جور و ستم و کشته شدن اهل بیت من است با لب تشنه در بغداد ، پس از آن خلافت و نفاق پادشاهان و پادشاه عجم است ، پس وقتی که ترکها بر شما مسلط شدند بر شما باد که متفرق شوید در اطراف شهرها و کنارِ دریاها و فرار کنید فرار کنید، پس از آن در سال دویست و پنجاه و پنج و یا سه فتنه هائی رو می دهد ، یکی فتنه ای که در مصر واقع می شود ، ای وای بر فتنه مصر، و دوم فتنه ایست که در کوفه واقع می شود ، و سوم در بصره واقع شود، و هلاک بصره از مردی باشد که به سرعت اجابت کرده شود برای وقوع آن فتنه و آن مرد بی اصل و فرعی است، پس در آن وقت مردم دو فرقه شوند، یک فرقه با او باشند و یک فرقه بر علیه او ، پس آن مرد سالهائی در میان ایشان دوام پیدا می کند، پس از آن والی شود بر شما خلیفه ای که درشت خو و سنگدل است ، در آسمان نامیده شود بسیار کشنده و در زمین بسیار ستمگر، پس خونها بریزد و خونها را با آبها ممزوج کند که خورده نشود، و هجوم کنند بر ایشان عربها و وقت هجوم عربها خلیفه کشته شود ، و جور و ستم و فجور بین مردم علنی شود، و پرچمهای پی در پی بر شما وارد شود، (كأنّهنّ نظام منظومات انقطعن فتابعن) مثل دانه تسبیح که نخ آن قطع شده باشد و دانه های آن بریزد دوباره جمع شود، پس چون خلیفه شما کشته شد متوقع خروج آل ابی سفیان و حکومتش باشید در نزد هلاک مصر، و نزد هلاک مصر خسفی در بصره واقع شود، که زمینهای حاصلخیز و اطرافش بزمین فرو رود، و دو خسف دیگر به بازار و مسجدش روی دهد ، پس از آن طوفان و آب طغیان کند که هرکس از شمشیر نجات یافته بود از غرق شدن نجات نداشته باشد مگر کسانی که در اطراف بصره باشند و در داخلش نباشند، و در مصر سه خسف و شش زلزله و سنگباران خواهد شد ، پس از آن فتنه کوفه رخ خواهد داد، و در آن وقت

ص: 606

سفیانی در شام خواهد بود، پس هر وقت سفیانی لشگر به کوفه کشید متوقع و منتظر باشید بهترین آل محمّد را از زیر کعبه پس آن وقت زنده ها آرزوی مردگان را کنند که ای کاش مردگانشان زنده بودند، پر از عدل کند چنانچه پر شده بود از جور.

فتوا

در الزام الناصب چاپ قدیم ص 213 ذیل خطبة البيان أمير المؤمنين علیه السلامفرمود فتوا دهند شما را آدمهای نحیف و لاغر و زنان پرده نشین.

فقهاء آخرالزمان فتوا دهند شما را به آنچه می خواهند الخ . در عِلم حدیث

16 گذشت .

در الزام الناصب ج 2 ص 231 فرموده حضرت حجت انتقام بکشد از کسانی

که در دین بدون علم فتوا داده اند.

فحش

در الزام الناصب ج 2 ص 185 در ذیل خطبة البيان امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود کلامشان فحش است و عملشان وحشیگری و کردارشان خبيث است.

در مستدرک حاکم ج 4 ص 513 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود قسم به کسی که جانم به دست اوست ساعت ظهور برپا نشود مگر وقتی که فحش دادن ظاهر شود.

در کنز العمال ج 14 ص 233 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود از اشراط ساعت است فحش و تفحش.

فرات

در ترک و بنو قنطوراء راجع به فرات گذشت مراجعه شود.

ص: 607

و در طلا نیز چند حدیث گذشت که زود است در فرات کوهی از طلا نمایان

شود و برای خاطر آن از هر صد نفری نود و نه نفر کشته شود.

در الزام الناصب ج 2 ص 149 از کشف الغمه روایت کند که یکی از علامات

شکافتن فرات است بطوریکه آب در کوچه های کوفه داخل شود.

در ارشاد مفید ص 361 و اثبات الهداة ج 3 ص 733ح 86 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود درسال فتحْ فرات شکافته شودبطوریکه آب داخل درکوچه های کوفه شود.

فرار

در زمان حدیث 59 گذشت که بیاید بر امت من زمانی که فرار کنند از علماء

مثل فرار کردن گوسفند از گرگ الخ.

و در زمان حدیث 61 گذشت که در آن زمان فرار کردن بهتر از ایستادن

باشد، الخ.

در زمان حديث 65 گذشت که فرمود سالم نماند برای صاحب دینی دینش الاكسی که فرار کند از سر کوهی به سر کوهی و از سوراخی به سوراخي الخ.

در زمان حدیث 79 فرمود چون به آن زمان رسیدید بر شما باشد به فرار کردن عرض شد کجا فرار کنند ؟ فرمود بسوی خدا و کتاب و سنّت پیغمبرش .

آن وقت صاحب مردم از منی فرار کرده به مکه آید الخ . در شهر رمضان

حدیث 10 گذشت.

در صد و پنجاه سال گذشت که از امیر المؤمنين علیه السلام سؤال شد در آن زمان چه کنیم ؟ فرمود فرار کنید فرار .

پس از کنار ایشان فرار کنید فرار کنید الخ . در قم حدیث 5 خواهد آمد.

در زمانِ فتنه کجا فرار کنيم الخ. در قم حدیث 16 خواهد آمد.

ص: 608

راه فرار چیست ای رسول خدا الخ . در کتاب حدیث 5 خواهد آمد.

(فَفَررْتُ مِنْکُمْ لَمَّا خِفْتُکُمْ الخ).در غیبت حدیث 16 گذشت. و در قائم حدیث 124 خواهد آمد.

خوش بحال غریبی که دینش را برداشته و فرار کند الخ . در فتنه حديث 40 گذشت.

دین خود را برداشته از فتنه ها فرار کند الخ . در گوسفندان خواهد آمد. فرار کنید فرار کنید الخ. در فتنه حديث 44 گذشت.

فرج چه وقت است

*فرج چه وقت است (1)

1)در روضه کافی ذیل حدیث 7 از امام صادق علیه السلام سؤال می شود تا کی بنی العباس حکومت می کنند یاکی از ایشان راحتی خواهد بود؟ تا آنجا که فرمود: هر وقت دیدی حق مرد و اهلش رفتند؛

و دیدی ظلم همه بلاد را گرفت؛

و دیدی قرآن کهنه شده و چیزی در آن زیاد کردند که در آن نبود، و از روی

هوا و هوس توجیه کردند ؛

و دیدی دین وارونه شده مثل ظرف آب که وارونه شده بود؛

و دیدی اهل باطل بلند پروازی کردند بر اهل حق؛

ودیدی بدی وشر ظاهر شده ونهی ازآن نمی شود و عاملش رامعذور می دانند؛

و دیدی فسق ظاهر گشته ، و مردها به مردهااکتفاء می کنند وزنهابه زنها ؛ و دیدی مؤمن ساکت است قولش قبول نمی شود؛

و دیدی فاسق دروغ می گوید و کسی دروغ و تهمتش را رد نمی کند ؛

ص: 609


1- در انتظار فرج اخباری ذکر شد مراجعه کن که مناسب مقام است.

و دیدی کوچک بزرگان را حقیر می شمارد؛

و دیدی قطع رحمها شده ؛

و دیدی هر کسی را به کار بد نسبت دهند خندان شود، و سخن گوینده را رد

نکند؛

و دیدی که پسر بچه مثل زنان عمل کند؛

و دیدی که زنها با زنها جفت شوند؛

و دیدی که ثناء و مدح (از روی چاپلوسی) زیاد گشته ؛

و دیدی که مرد مال خود را در غیر راه خدا خرج کند، و نهی نکن ند او را و

جلوگیری نکنند از او ؛

و دیدی که ناظر و نگاه کننده به خدا پناه می برد از آنچه می بیند که مؤمن در آن به سختی افتاده؛

و دیدی که همسایه اذیت می کند همسایهء خود را بدون هیچ مانعی؛

و دیدی که کافر خوشحال است از آنچه در مؤمن می بیند، و شاد است از آنچه که از فساد در زمین می بیند ؛

و دیدی که شراب علنی خورده می شود، و اجتماع میکنند بر آن کسانی که از خدا نمی ترسند؛

و دیدی که امر کننده به معروف ذلیل و خوار است؛

و دیدی فاسق در چیزهائی که خدا آن را دوست ندارد قوی و ستایش کرده می شود؛

و دیدی که اهل آیات (قرآنی) خوارند و هرکس هم ایشان را دوست دارد خوار است ؛

و دیدی که راه خیر بسته شده و راه شر و بدی باز است؛ و دیدی که خانه خدا معطل است و امر به ترکش میشود؛

ص: 610

و دیدی که مرد می گوید آنچه را عمل نمی کند ؛

و دیدی که مردان برای استفاده مردان خودرافربه می کنند،وزنهابرای زنها؛ و دیدی که معیشت مرد از دیرش و معیشت زن از فرجش می باشد؛

و دیدی که زنها برای خود مجلس می گیرند چنانچه مردها مجلس می گیرند؛

و دیدی که در فرزندان عباس کارهای زنانگی آشکار شود، و خضاب را

ظاهر سازند، و سر خود را شانه زنند چنانچه زن برای شوهرش شانه زند.

(تا آنجا که فرمود) و صاحب مال عزیز تر باشد از مؤمن ، و ربا ظاهر شود و

عیب ندانند، و زنها بر دادن زنا ستایش شوند؛

و دیدی که زن برای نکاح مردان با شوهر خود همکاری کند ؛

و دیدی که بیشتر مردم و بهترین خانواده ها کسی باشد که زنها را بر فسقشان کمک کند؛

و دیدی که مؤمن محزون و حقیر و ذلیل باشد ؛

و دیدی که بدعتها و زنا علنی شود؛

و دیدی که مردم به شهادت ناحق اعتماد کنند؛

و دیدی که حرام را حلال کنند، و حلال را حرام گردانند؛

و دیدی که دین به رأی باشد ، و کتاب خدا و احکامش معطل شود (و عمل به

آن نشود)؛

و دیدی که از روی جرأتِ بر خدا مردم برای انجام کارهای بد منتظر شب

نمی شوند؛

و دیدی که مؤمن قدرت ندارد بر انکار کارهای بد مگر به قلبش ، (یعنی قلبا

انکار می کنند زباناً نمی تواند)؛

و دیدی که مال بسیاری در راه سخط و غضب خدا صرف می شود؛

ص: 611

و دیدی که استاندارها اهل كفر را مقرّب خود می کنند و اهل خیر را دور می سازند ؛

و دیدی که حکام در حکم رشوه می گیرند؛

و دیدی که حکومت قباله شده برای کسی که پول زیاد می دهد ؛

و دیدی که خویشاوندان محترم را نکاح کنند و به همانها اکتفا کنند ؛

و دیدی که مرد به تهمت و گمان کشته می شود ، و درباره استفاده از مرد نر

غیرت ورزی شود و جان و مال خود را صرف و بذل او کند؛

و دیدی که مرد برای آمیزش با زنان مورد سرزنش قرار گیرد؛

و دیدی که مرد از کسب زنش که از زنا بدست آورده نان می خورد، و با علم

به آن او را نگاه می دارد (و طلاقش نمی دهد)؛

و دیدی که زن بر شوهرش غالب می شود و کارهائی را که شوهر نمی خواهد

انجام می دهد و مصرف شوهر می کند؛

و دیدی که مرد زن و کنیز خود را کرایه می دهد و راضی می شود به خوراکی و آشامیدنی پستی؛

و دیدی که قسم به خدا بناحق زیاد شود ، و قماربازی علنی شود، و خرید و

فروش شراب (مسکر) علنی شود و مانعی هم نداشته باشد؛

و دیدی که زنان خود را به کفار ببخشند؛

و دیدی که اسباب لهو و لعب و ساز ظاهر و علنی گشته مرور به آن می شود و احدی کسی را منع نکند و جرأت بر منعش هم نباشد (و اگر کسی منع کند همه میگویند آقا اسلامی شده) ؛

و دیدی که شخص شریف را خوار و ذلیل کند کسی که قدرت دارد و مردم از

شرش می ترسند؛

ص: 612

و دیدی که نزدیکترین مردم به حکومت کسی است که به دشنام دادن ما اهل بیت مدح و ستایش شود؛

و دیدی که هرکس ما را دوست دارد او را مزوّر و دروغگو دانند و شهادتش

را قبول نکنند؛

و دیدی که حرف زور و ناحق مورد رقابت شود (و همه او را دوست داشته

باشند)؛

و دیدی که شنیدن قرآن بر مردم سنگین آید، ولی شنیدن باطل آسان شود ؛ و دیدی که همسایه همسایه اش را اکرام می کند از ترس زبانش ؛

و دیدی که حدود خدا معطل مانده و مردم به هوای نفس نسبت به حدود عمل می کنند (مثلا در زنا چهار عادل باید شهادت بدهند که همه در آنِ واحد دیدیم مثل میل در سرمه دان اگر بغیر از این عمل شود به هوای نفس عمل شده و خدا از جاری کردن این حد بیزار است)؛

و دیدی که مسجدها را زینت کنند(1)؛

و دیدی که راستگوترین مردم نزد مردم کسی است که از روی دروغ افتراء

زند؛

و دیدی که شر و سخن چینی آشکار گردد؛

و دیدی که ظلم و ستم فاش و علنی شده؛

و دیدی که غیبت ( و پشت سر مؤمن حرف ناپسند گفتن) را سخن خوشمزه و

ص: 613


1- خیال می کنند مسجد حجله عروس است مسجد باید طوری باشد که انسان بیاد خداو قبر و قیامت بیفتد نه بیاد حجله عروسیش ، دیوانه ای رابه مهمانی بردند آخر شب گفتند برخیز برویم گفت کجا ؟ گفتند منزل خودمان ، گفت اینجا بهتر از منزل خودمان است من همینجا می مانم شما می خواهید بروید تشریف ببرید حالا مسجدها مثل كنيسه نصارا شده بهترین ساختمان بهترین فرشها اگر مسافری اول آذان وارد شهری شود و بخواهد نماز بخواند مسجدی را باز نخواهد دید چون مسجد پر از فرشهای قیمتی است اگر درش باز بماند دزد می برد وای بر ما مردم از این تقلیدهای بیجا.

نمکین شمارند، و مردم همدیگر را مژده و بشارت دهند ؛

و دیدی که حج و جنگ را طلب می کنند برای غیر خدا ؛

و دیدی که سلطان برای خاطر کافری مؤمن را خوار و ذلیل گرداند ؛

و دیدی که خرابی بر آبادانی بلندی جسته ؛ و دیدی که مرد معیشتش از کم فروشی است؛ و دیدی که خونریزی را سبک شمارند؛

و دیدی که مرد طلب ریاست می کند برای غرض دنیوی، و خود را به بدزبانی مشهور می کند تا از او بترسند و کارها را به او واگذار کنند؛

و دیدی که نماز را سبک شمارند؛

و دیدی که شخص مال زیادی پیدا کرده و از روزی که مالک شده زکاتش را

نداده (بلکه خمسش را هم نداده)؛

و دیدی که میت را نبش قبر کرده اذیتش کنند و کفنش را بفروشند ، (و حال

آنکه حرمت هتک مرده مؤمن بیشتر از زنده است)؛

و دیدی که هرج (یعنی کشتار) زیاد شده؛

و دیدی که مرد در روز با نشئه است و شب را صبح می کند در حال مستی، و

اهمیت نمی دهد به آنچه مردم در آن واقع شده اند. (از تنگ دستی و بدبختی)؛

و دیدی که با حیوانات نکاح کنند؛ و دیدی که حیوانات همدیگر را بدرند؛ و دیدی که مرد به نمازخانه اش برود و چون برگردد لباس نداشته باشد؛

و دیدی که قلب مردم قساوت گرفته اشک از چشمانشان نیاید ، و ذکر بر آنها

سنگین آید؛ .

و دیدی که سحت (حرام) علنی شده و مردم در آن رغبت دارند ؛ و دیدی که نمازگزار نماز می خواند که مردم ببینند؛

ص: 614

و دیدی که شخص فقیه فقه را برای غیر دین طلب می کند برای دنیا و ریاست

طلب می کند؛

و دیدی که مردم با کسی هستند که غلبه دارد؛

و دیدی که هرکس طلب حلال میکند مذمت می شود و او را سرزنش میکنند؛

و هرکس حرام را طلبید او را مدحش کنند و بزرگش شمارند؛

و دیدی در حرم خدا (مکه) و حرم رسول الله (مدينه) کارهائی می شود که خدا دوست ندارد، و منع نکند ایشان را احدی و حائل نشود کسی بین ایشان و عمل قبیح که انجام میدهند؛

و دیدی که آلت لهو و لعب در دو حرم (مکه و مدینه) علنی شده؛

و دیدی که شخص به پاره ای از حق تکلم کرد و امر به معروف و نهی از منکر نمود پس نصیحت کننده ای به خیال خود نصیحت کند و بگوید این کلام از تو برداشته شده ( آنقدر وضع بد باشد که نتوان حق را گفت و على فرضی هم کسی بگوید بر او بترسند و نصیحتش کنند که ای بنده خدا حرف نزن جاسوسان داخلی زیاد است می ترسیم مبتلا شوی نعوذ بالله من شر ذلك الزمان) .

و دیدی که مردم در کارهای بد بهم نگاه کنند و به اهل شرور اقتدا کنند ؛

و دیدی که راه خیر بسته شده احدی تردد نکند؛ و دیدی که به مرده استهزاء کنند و احدی فزع نکند و غمگین نگردد؛

و دیدی که در هر سال بدعتها و بدیهای تازه آمده بیش از سال گذشته ؛

و دیدی که مردم و مجالس متابعت نکنند مگر اغنیاء را؛

و دیدی که محتاج را چیزی بدهند و به او بخندند و برای غیر خدا کمکش کنند؛

و دیدی که آیات آسمانی را (مثل باد سرخ و خورشید گرفتن و سنگباران

ص: 615

شدن و حرکت نمودن کوهها از جای خود و مارهای پَردار باریدن را) اهمیت ندهند و از آن نترسند؛

و دیدی که مردم مثل حیوانات روی هم می جهند و احدی از ترس مردم انکار نکند کار زشت را؛

و دیدی که مردی مال زیادی را در غير طاعت خدا انفاق میکند ، و در راه و

طاعت خدا از مال کم هم دریغ دارد؛

و دیدی عاق والدین علنی شده و به پدر و مادر به نظر حقارت نگاه می کند و در نظر فرزندشان از همه کس خوار و ذلیل ترند و فرزند خوشحال است که به پدر و مادرش افترا بندند؛

و دیدی که زنها بر حکومت غالب شده و هر کاری را قبضه کنند، و کاری پیش نرود جز آنچه دلبخواه ایشان باشد؛

و دیدی که پسر به پدر خود افترا زند، و پدر و مادرش را نفرین کند و به

مرگشان خوشحال شود؛

و دیدی که اگر یک روز بر مردی بگذرد که در آن روز گناه بزرگی نکرده مانند زنا یا کم فروشی یا مرتكب حرامی یا آشامیدن شراب مسکری غمناک و گرفته باشد و گمان کند که روزش هدر رفته و عمرش تلف شده؛

و دیدی که سلطان خوراکیها را احتکار کرده؛

و دیدی که اموال ذوي القربی (حق سادات) در راه باطل تقسیم شود و به آن

قماربازی کنند و شراب بنوشند ؛

و دیدی که به خمر (شراب) مداوا کنند و برای مریض توصیف نمایند و بواسطه آن طلب شفا کنند(1)؛

و دیدی که همه مردم در ترک امر به معروف و نهی از منکر مساوی باشند (نه

ص: 616


1- و حال آنکه خداوند در حرام شفا قرار نداده .

خوبها امر به معروف کنند و نه بدها) ؛

و دیدی که پرچم منافقین و اهل نفاق بلند و بر پا باشد، و پرچم اهل حق حرکت نداشته باشد؛

و دیدی که اذان و نماز پولی باشد (بدون پول اذان نگویند و نماز جماعت

نخوانند)؛

و دیدی که مساجد پر باشد از کسانی که از خدا نمی ترسند ، جمع شدند برای غیبت کردن و خوردن گوشت اهل حق، و شراب را برای هم توصیف کنند؛

و دیدی که شخص مست بی عقل برای مردم نماز جماعت بخواند و مستی او را ایراد نگیرند، و چون مست گردد گرامیش دارند و از او تقیه کنند و بترسند و مؤاخذهاش نکنند و معذورش دارند؛

و دیدی که هرکس اموال يتيمان را بخورد او را ستایش کنند و مرد صالحش

دانند؛

و دیدی که قاضيها بخلاف آنچه خدا دستور داده قضاوت کنند؛

و دیدی که حکومتها خائنین را امین خود دانند برای طمع ؛

و دیدی که میراث را حكومتها بدست مردم فاسق و جرأت دار نسبت بخدا سپرده اند (چیزی بعنوان رشوه) از ایشان می گیرند و آنها را رها می کنند که هرچه بخواهند (نسبت به آن اموال) بجا آورند؛

و دیدی که روی منبرها امر به تقوی می شود ولی گوینده عمل نمی کند به آنچه امر می کند؛

و دیدی که وقت نماز را سبک شمارند؛

و دیدی که صدقه را به سفارش دهند برای خدا ندهندبرای طلب مردم بدهند؛

و دیدی که همت مردم شکم و فرجشان باشد ، با کسی نداشته باشند چه

ص: 617

می خورند (حرام باشد یا حلال) و چه نکاح می کنند ؛

و دیدی که دنیا به مردم رو آورده (بواسطه پول زیاد مست شده اند هرچه میل

دارند بجا آورند مطابق دین باشد یا نباشد)؛

و دیدی که علامتهای حق کهنه شده پس برحذر باش و نجات را از خدا بطلب ، و بدانکه مردم در سخط خدای عزوجل هستند و ایشان را مهلت داده برای امری که نسبت به ایشان اراده دارد ((إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمَاً) مهلت دادن ایشان بواسطه آن است که گناهشان زیاد شود ) پس مترقب و منتظر باش و

جدیت کن که خدا تو را بر خلاف ایشان ببیند ، پس اگر عذاب خدا رسید و تو در بین ایشان باشی زودتر به رحمت خدا رسیده ای و اگر بتأخیر افتادی آنها مبتلا شده اند و تو نجات یافته ای از آنچه آنها عمل می کردند از بیباکی نسبت به خدا، و بدانکه خداوند اجر نیکوکاران را ضایع نگرداند و رحمت خدا هم نزدیک به نیکوکاران است.

(2) در غیبت نعمانی ص 178 حصين ثعلبی می گوید امام باقر علیه السلام را در راه حج یا عمره ملاقات کردم و عرض کردم که سن من بزرگ شده و استخوانم نازک گشته و نمی دانم مقدر شده برای من ملاقات شما یا نه ، پس عهدی با من تازه کن و خبرم ده که فرج چه وقت است ؟ حضرت در جوابش فرمود آنیکه فراریست و دور گشته و تنها و از اهلش جدا است و پدرش کشته شده و هنوز طلب خون پدر نکرده و مکنی به کنیه عمویش می باشد اوست صاحب پرچمها و اسمش اسم پیغمبریست (یعنی صاحب شما من نیستم بلکه کسی است که این اوصاف در او باشد که مراد حضرت حجت است و از باب تقیه تصریح به اسمش نفرموده بلکه همه را کنایتاً فرموده).

حصين عرض کرد اعاده کن بر من ، حضرت هم کتابی از پوست یا صحيفه ای طلبيد و نوشت.

ص: 618

(3) در غیبت نعمانی ص 184 امام باقر علیه السلام فرمود صاحب این امر کوچکترین ما است از حيث سن (یعنی در وقت امامتش) و مخفی ترین ما است از جهت شخصیت . راوی عرض کرد چه وقت می بوده باشد آن ؟ فرمودوقتی خبر بیعت کردن با غلام(1) منتشر شد آن وقت است که هر صاحب قدرتی پرچمی بلند کند آن وقت منتظر فرج باشید . (در کودک هم حدیثی به این مضمون خواهد آمد)

(4) در غیبت نعمانی ص 187 و کافی ج 1 ص 341 امام هادی علیه السلام فرمود هرگاه پیشوای شما (یا دانش شما) از میان شما برداشته شد از نزدیک منتظر فرج باشید .

(5) در روضه کافی ذیل حدیث 411 امام باقر علیه السلام به ابی مرهف فرمود ای ابا

مرهف عرض کرد لبیک ، فرمود آیا می بینی مردمی که خود را برای خدا حبس کرده اند خدا برای ایشان فرجی نمی کند ؟ چرا بخدا قسم البته برای ایشان فرجی و گشایشی خواهد فرمود.

(6) در کافی ج 1 ص 371 ابو بصیر از امام صادق علیه السلام سؤال می کند فرج و گشایش چه وقت خواهد بود؟ فرمود ای ابا بصیر تو هم از دنیا طلبان هستی ؟ هرکس این امر را بشناسد (یعنی شیعه باشد) پس بتحقيق فرج و گشایش برای او شده برای انتظارش (یعنی همان انتظار فرج است).

(7) در روضه کافی حدیث 285 يعقوب سراج گوید خدمت امام صادق علیه السلام عرض کردم فرج شیعیان شما چه وقت است ؟ فرمود هنگامی که میان فرزندان عباس اختلاف افتد، و سلطنتشان سست شود، و طمع کند در ایشان کسی که طمع نمی کرد، و عرب افسار گسیخته شود، و هر صاحب قدرتی قدرت خود را نمایش دهد، و شامی (یعنی سفیانی) ظهور کند، و یمانی پیش تازد، و حسنی

ص: 619


1- مراد از غلام حضرت حجت علیه السلام است.

بحرکت آید، و صاحب این امر از مدینه به مکه با میراثی که از پیغمبر به او رسیده برود، عرض کردم ارث و میراث رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم چیست ؟ فرمود شمشیر رسول الله و زره و عمامه ، و برد و چوب دستی و پرچم و سلاح و زین اوست ، که آنها را بردارد تا به مکه در آید، پس شمشیر را از غلافش بیرون کند ، و زره را بپوشد ، و پرچم را برافروزد، و برد و عمامه را نیز بپوشد، و چوب دستی را بدست گیرد، و از خدا طلب کند ظهورش را، و بعض از دوستانش این مطلب را بفهمند (و به سیّد )حسینی خبر دهند، پس حسینی پیشی گیرد و خروج کند، اهل مکه بر او شورش کنند و او را بکشند، و سرش را برای سفیانی بفرستند ، پس در آن وقت صاحب الامر ظهور کند و مردم هم با او بیعت کنند و پیروی نمایند ، در این هنگام شامی (سفیانی) لشگری به مدینه فرستد ، و خدای عزوجل لشگرش را قبل از رسیدن به مدينه هلاک کند(1) در آن هنگام هرکس از اولاد علی علیه السلام در مدینه هست به مکه فرار کند و به صاحب الامر متصل شوند حضرت در آن هنگام بسوی عراق حرکت کند، و لشگری به مدینه فرستد که آنجا را امنیت بدهد و به مدینه برگردد.

(8) در غیبت نعمانی ص 279 امام باقر علیه السلام فرمود متوقع صدائی باشید که ناگهان از طرف دمشق به شما می رسد ، در اوست برای شما گشایش بزرگی.

(9) در بحار ج 52 ص 111 از اسحاق بن يعقوب روایت کند که توقیعی بر دست محمّد بن عثمان عمری بسوی او رسید (در آن توقیع فرموده بود) اما ظهور فرج پس بدرستی که آن با خدا است و دروغ گفته اند وقت گذاران.

(10) و در بحار ج 52 ص110 در ذیل حدیثی امام رضا علیه السلام فرمود چه خوب است صبر و انتظار فرج ، الخ.

(11) در ارشاد مفید ص 360 و غیبت طوسی ص 271 جابر می گوید به امام

ص: 620


1- ولی در سفیانی گذشت که لشگرسفیانی به مدینه واردشوندوخونریزی زیادنمایند .

باقر علیه السلام عرض کردم این امر کی خواهد شد؟ فرمود این کجا خواهد شد ای جابر و حال آنکه کشتار بسیاری بین حیره و کوه هنوز نشده.

(12) در ارشاد مفید ص 360 و غیبت طوسی ص 272 از امام رضا علیه السلام روایت کند که فرمود از علامات فرج حادثه ایست که بین دو مسجد (مسجد الحرام و مسجد النبي صلی الله علیه واله وسلم) واقع خواهد شد و بکشد فلان از پسر فلان پانزده قوچ (یعنی جوان و با قدرت) از عرب.

(13) در اكمال الدین ص363 على بن مهزیار می نویسد خدمت امام دهم علیه السلام که فرج چه وقت است در جواب نوشت هر وقت صاحب شما(حضرت حجت) از خانه ظالمين (سامرا) غائب شد متوقع فرج باشید .

(14) در اكمال الدين ص 364 ایوب بن نوح نوشت خدمت امام دهم که فرج چه وقت است در جواب نوشت هر وقت علم از میان شما رفت پس انتظار بکشید فرج را از زیر پاهای خود.

(15) در اثبات الهداة جلد 3 ص 728 از امام رضا علیه السلام سؤال از فرج شد فرمود مجمل می خواهی یا مفصل ؟ راوی عرض کرد کامل کن برای من ، فرمود هر وقت پرچمهای قیس در مصر بحرکت آمد و پرچمهای کنده در خراسان بحرکت آمد (یا غیر کنده را فرمود).

(16) در اثبات الهداة ج 3 ص 733 حدیث 85 از امام رضا علیه السلام سؤال از فرج شد ، فرمود شرح بدهم یا مجمل بگویم عرض کرد مجمل بفرمائید ، فرمود هر وقت پرچمهای قیس در مصر و پرچمهای کنده در خراسان زیاد شد ( آن وقت است فرج)

(17) در غیبت نعمانی ص 181 داود بن کثیر رقی به امام صادق علیه السلام عرض کرد فدایت شوم بتحقيق که این امر بر ما طولانی شد بطوریکه دلهای ما بتنگ آمد و از غصه مردیم ، حضرت فرمود این امر وقتی است که مأيوس باشید و غم

ص: 621

و اندوه چنان شود که سخت تر از آن نباشد آن وقت ندا کننده ای از آسمان ندا کند به اسم قائم و اسم پدرش ، عرض کردم فدایت شوم اسمش چیست ؟ فرمود اسمش اسم پیغمبریست و اسم پدرش اسم وصیی است (حضرت صلاح ندانست که اسمش را ببرد).

(18) در نهج البلاغه خطبه 187 فرمود با خبر باشید و منتظر فرج از ادبار امورات خود یعنی هرگاه زمان شما زمانی شد که امورات شما ادبار کند، و الفت و وصلت از میان شما منقطع گردد، و اطفال شما استعمال گردند، و این درزمانیست که شمشیر خوردن مؤمن آسانترباشدازپیدا کردن یک درهم حلال ، واین وقتی است که عطاکرده شده ثواب واجرش بزرگتر از عطا کننده باشد ، و این در وقتی است که مست کنید بدون خوردن خمر بلکه مستی برای کثرت نعمت و مکنت باشد و قسم خورید بدون اضطرار، و دروغ گوئید بدون عسر و حرج ، اینها که شد گرفتار می شوید بلائی را مثل گرفتار شدن کوهان شتر به جهاز (یعنی همچنانیکه جهاز شتر فرو می گیرد کوهان شتر را بلا هم شما را به همان نحو خواهد گرفت).

فرسخ

بین ایشان وحضرت چهار فرسخ نباشدالخ . در قائم حدیث 14 خواهد آمد.

فرعون

در ملاحم ص 128 بعد از ذکر طماطم که مراد ترکها باشند که زمان هلاکو

عراق را گرفتند فرمود ایشان بر امت من سخت تر باشند از فرعون بر بنی اسرائیل .

و در ص 129 فرمود دولت فرعون قريب چهارصد سال طول کشید و صد و

پنجاه سال بنی اسرائیل قبل نبوت موسی در بلاء بودند با فرعون .

ص: 622

در حدیث دیگر دارد که فرعون سيصد سال عمر کرد که دویست و بیست سالش صحیح و سالم بود که خاری هم به چشمش نرفت و هشتاد سال هم موسی او را دعوت می کرد (به خدا پرستی).

در ص 130 دارد که اسود به عایشه گفت ای ام المؤمنین تعجب نمیکنی از مردی که از طلقاء بوده با مردی که از اهل بدر بوده در خلافت نزاع میکنند (مراد معاویه و امیرالمؤمنین علیه السلام است) عایشه گفت تعجب نکن فرعون چهارصد سال بر بنی اسرائیل پادشاهی کرد، خداوند پادشاهی را به بد و خوب هر دو میدهد.

فرقد

در غرقده گذشت.

فرقه

در امت گذشت که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود امت من هفتاد و سه فرقه می شوند همه در آتش هستند جز یک فرقه ، عرض شد ایشان کیانند؟ فرمود آنهائی که بر طریقه من هستند.

در روضه کافی ذیل حدیث 283 امام باقر علیه السلام فرمود یهود پس از موسی هفتاد و یک فرقه شدند یک فرقه ایشان در بهشت و مابقی در آتش جا دارند، و نصاری بعد از عیسی هفتاد و دو فرقه شدند یک فرقه آنان در بهشت و هفتاد و یک فرقه آنها در آتش جا دارند، و این امت بعد از پیغمبرشان هفتاد و سه فرقه می شوند یک فرقه در بهشت و هفتاد و دو فرقه در آتشند و از این هفتاد و سه فرقه سیزده فرقه اش خیال می کنند با ولایت و محبت ما هستند که دوازده فرقه ایشان در آتش جا دارند و یک فرقه در بهشت هستند، و شصت فرقه دیگر از مردم در آتش جا دارند.

ص: 623

فروختن

فروخته شوند آزادها الخ . در علاماتِ ظهور حدیث 23 گذشت .

فرو رفتن به زمین

در خسف گذشت.

فریبنده

سالهائیست فریبنده الخ . در قائم حدیث 56 خواهد آمد .

فقه

در علم گذشت .

فقهاء

فقهاء فتوا بقتلش می دادند. در علم گذشت.

فقهاء در دین هستند الخ . در قائم حدیث 99 خواهد آمد.

من تو را از فقهاء مدینه میدانستم الخ . در علم حدیث 7 گذشت .

کم شوند علماء و فقهاء حقيقي الخ . در علامات ظهور حدیث 20 گذشت.

فقهاء آخرالزمان فتوی بدهند به آنچه می خواهندالخ.درعلم حدیث 16 گذشت.

فقهاء را بواسطه حسد الخ . در عذاب حدیث 4 گذشت .

فقهاء كم باشند الخ. در علم حدیث 23 و 24 گذشت .

فقهاء آن زمان بدترین فقهاء زیر سایه آسمانند الخ . در علم حدیث 26

ص: 624

گذشت و در قرآن هم خواهد آمد.

فقهاء و امراء الخ. در علم حدیث 28 گذشت .

فقهاء هدایت کننده کم وفقهاء گمراه کننده زیادباشندالخ.درعلم حدیثِ 30 گذشت.

فقهاء ميل دروغ گفتن داشته باشند. الخ . در علم حدیث 31 گذشت.

فقهاء شان را زیاد کند الخ. در علم حدیث 32 گذشت.

بعض فقهاء شیعه هستند نه همه ایشان الخ . در علم حدیث 65گذشت.

در تحف العقول ص 41 فرمود از اشراط ساعت است که خوانندگان زیاد باشند و فقهاء كم الخ.

فقهاء خیانتکار و فاجر باشند الخ. در علم حدیث 71گذشت .

فقهاء پیش رو و مقدّمند و مجالست ایشان موجب زیادی است (مکارم الاخلاق ص 541).

واقع شود مرگ در فقهاء الخ . در زمان حديث 55 گذشت .

فلسفه

در زمان حدیث 63 گذشت .

فلک

فلک آنقدر دور نزده که بگویند مُرد. در اختلاف شیعه گذشت .

خداوند در زمان او امر می کند فلک را که آهسته بگردد . در قائم حدیث 84 و 94 خواهد آمد.

علامت قائم چیست فرمودوقتی که فلک آنقدردور زند که گفته شود مرد الخ .در قائم حديث 115 خواهد آمد.

ص: 625

استداره فلک چیست ؟ الخ. در اختلاف شیعه گذشت.

می گویند فلک اگر تغییر کند فاسد می شود . فرمود این گفتار زنادقه است . در قائم حدیث 94 خواهد آمد.

فوج فوج

در ملاحم ص 133 از سلمان فارسی رحمة اللّهُ به روایت کند که در روز قادسیه کثرت مردم را نشان داد و فرمود می بیند ایشان را که فوج فوج داخل دین اسلام می شوند قسم به کسی که جانم بدست اوست از دین خارج شوند فوج فوج ، همچنانیکه داخل شدند در آن فوج فوج.

در ملاحم ص 175 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود مردم داخل دین می شوند فوج فوج و زود است که از دین خارج شوند فوج فوج.

در مستدرک حاکم ج 4 ص 496 نقل کند که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم این آیه را تلاوت فرمود (إِذَا جَاءَ نَصْرُ اٌللهِ وَاٌلْفَتْحُ وَرَأَيْتَ اٌلنَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اٌللهِ أَفْوَاجاً) پس فرمود البته از دین خارج می شوند فوج فوج چنانچه داخل دین شدند فوج فوج

فییء

*فییء (1)

وقتی فییء به نوبت دست بدست گرديد الخ. در علاماتِ ظهور حدیث 20 گذشت.

قائم علیه السلام

عملیات حضرت در مدینه نسبت به آن دو . در مدینه حديث 15 خواهد آمد.

(1) در روضه کافی حدیث (306) امام صادق علیه السلام فرمود هرگاه آرزوی قائم

ص: 626


1- در تهذیب ج 4 ص 133 حديث 5 گوید فییء اموالیست که خونریزی و قتلی در آن نشده باشد .

کنید از خدا بخواهید که در عافیت باشد (بگوئيد اللهم صل علی محمّد و آل محمّد وعجّل فرجهم في عافية) چون خداوند محمد صلی الله علیه واله وسلم را رحمت فرستاد و قائم را نقمت می فرستد (چون باید از هر جنایتکاری انتقام بکشد).

(2) در وافی ج 2 ص 112 از امام باقر علیه السلام و کافی ج 1 ص 231 ازامام صادق علیه السلام روایت کند که چون قائم علیه السلام از مکه خروج کند منادی او ندا کند اَحَدى طعام و شراب با خود حمل نکند (یعنی نان و آبی برندارد) و سنگ موسی را با خود بردارد که آن یک بار شتر است و به هر منزلی که برسند از آن سنگ چشمه ها بجوشد هر گرسنه ای از آن بیاشامد سیر شود و هر تشنه ای بیاشامد سیراب شود همین طور خواهد بود تا به نجف اشرف برسند که پشت کوفه است.

در حدیث 123 ایضا خواهد آمد.

(3) در وافی ص 112 و غیبت طوسی ص 280 از امام صادق علیه السلام روایت کند که چون قائم قیام کند مسجدی در پشت کوفه بنا کند که هزار درب داشته باشد و خانه های کوفه متصل به نهر کربلا گردد.

(4) در کافی ج 1 ص397 از امام صادق علیه السلام روایت کند که چون قائم آل محمّد صلی الله علیه واله وسلم قيام کند حکم کند به آنچه داود و سليمان حکم می کردند بیّنه نخواهد .

(5) در تهذیب ج 10 ص 314 از امام موسی علیه السلام روایت کند که چون قائم ما قیام کند بفرماید ای گروه اسب سواران از وسط راه بروید ای گروه پیاده روان از دو کنار جاده بروید، پس هر سواره ای که از کنار جاده برود و کسی را معیوب کند دیه بر او لازم گردانیم ، و هر مردی که در وسط جاده برود و عیبی به او برسد دیه ندارد.

(6) در کافی ج 6 ص 455 از امام صادق علیه السلام روایت کند که خلاصهء آن روایت این است که امیر المؤمنين علیه السلام سه پارچه به یک دینار خرید پیراهنش تا

ص: 627

بالای قوزک بود و ازارش تا نصف ساق بود، و ردائش تا جلو تا پستانها و از عقب تا پائین تر از کمربند بود و دست مبارک بسوی آسمان بلند کرده حمد خدا می فرمود تا به منزل رسید فرمود این لباس است که سزاوار است مسلمانها بپوشند ، حضرت صادق علیه السلام فرمود ولی نمی توانند امروزه بپوشند چون اگر این کار کنیم خواهند گفت دیوانه شده ریاء میکند و حال آنکه خداوند فرموده (وَثِيَابَكَ فَطَهَّرْ )یعنی بالا زن و به زمین نکش ، و چون قائم ما قیام کند همین لباس خواهد بود.

(7) در کافی ج 1 ص 25 از امام باقر علیه السلام روایت کند که چون قائم ما قیام کند خداوند دست مرحمت بر سر بندگان بگذارد آن وقت عقل ایشان جمع شده کامل گردد.

(8) در روضه کافی حدیث (288) از امام باقر علیه السلام روایت کند که چون قائم علیه السلام قيام کند ایمان را بر ناصبی (ضد ائمه) عرضه کند اگر به حقیقت ایمان آورد (فيها) و اگر ایمان نیاورد گردنش را می زند یا جزیه میدهد چنانچه اهل ذمه امروز جزیه می دهند و همیانی به گردن ایشان بسته از شهرها بیرونشان می کند.

(9) در وافی ج 2 ص 113 از امام صادق علیه السلام روایت کند که چون قائم علیه السلام قیام کند مردم را از نو به اسلام دعوت کند و ایشان را به چیزی که کهنه شده بود هدایت و راهنمائی فرماید.

(10) ایضا در وافی ج 2 ص 113 از امام صادق علیه السلام روایت کند که چون قائم آل محمّد قیام کند پانصد نفر از قریش را بپا دارد و گردن بزند، و شش مرتبه این عمل را انجام دهد ( که مجموعش سه هزار نفر می شوند).

(11) در وافی ج 2 ص 113 از امام صادق علیه السلام روایت کند که چون قائم قیام کند مسجدالحرام را خراب کند و به اساس اولش برگرداند، و مقام ابراهیم را

ص: 628

بجای خود برگرداند (که نزدیک درب کعبه بوده) و دستهای بنی شیبه را قطع کند و بر کعبه آویزان کند و بر آن بنویسد دزدان کعبه .

(12) و در کافی ج 4 ص 543 و تهذیب ج 5 ص 542 از امام صادق علیه السلام روایت کند که چون قائم علیه السلام قیام کند بیت الحرام را به اساس اولش برگرداند و هكذا مسجد رسول الله صلی الله علیه واله وسلم مسجد کوفه .

(13) در وافی ج 2 ص 113 از امام صادق علیه السلام روایت کند که قائم ما چون قیام کند زمین نورانی شود بطوریکه مردم به خورشید احتیاجی نداشته باشند و تاریکی برود و هر مردی به مقداری عمر کند در ملک خود که هزار پسر برای او متولد شود، و دختری متولد نشود، و زمین گنجهایش را ظاهر گرداند که روی زمین مردم ببینند و کسی پیدا نشود که محتاج صله باشد و مردم از فضل خدا همه بی نیاز باشند . در حدیث 32 و106 و 111 به مضمونش خواهد آمد.

(14) در غیبت نعمانی ص 240 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود همین طوریکه مردی بالای سر قائم علیه السلام ایستاده امر و نهی می کند ناگاه امرکند به زدن گردنش پس باقی نماند بین مشرق و مغرب چیزی مگر آنکه از او بترسد .

(15) در کافی ج 1 ص 422 و جلد 6 ص 444 از امام صادق علیه السلام روایت کند که چون قائم ما اهل بیت قیام کند لباسش لباس علی علیه السلام بوده باشد و به سیره او عمل کند.

(16) در کافی ج 5 ص 283 و تهذیب ج 7 ص 149 امام صادق علیه السلام فرمود قائم ما چون قیام کند نصیب تو از زمین بیش از آنچه است که در دست داری .

(17) در کافی ج 1 ص 338 از امام صادق علیه السلام است که فرمود برای قائم علیه السلام غیبتی است پیش از قیامش ، عرض شد چرا ؟ فرمود می ترسد او را بکشند .

و اخباری چند در غیبت گذشت مراجعه کن.

(18) در کافی ج 4 ص 427 و فقیه ج 2 ص 310 امام صادق علیه السلام فرمود اول

ص: 629

چیزی که از عدل حضرت قائم علیه السلام ظاهر می سازد آن است که منادیش ندا کند که صاحبان نافله (کسانیکه طواف مستحبی انجام میدهند) مطاف و حجرالاسود را تسلیم صاحبان فریضه کنند (که حج واجب انجام می دهند).

(19) در روضه کافی حدیث 181 از امام صادق علیه السلام سؤال شد از معنای قوله تعالی ( حَتّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الحَقُّ) حضرت فرمود واگذارید این را این در زمان قیام قائم است.

(20) و در ذیل حدیث 575 فرمود مراد از آن حق خروج قائم است.

پنج علامت قبل از قیام قائم است . در علامات ظهور ذکر شد.

(21) در کافی ج 1 ص 509 از امام یازدهم روایت کند که به راوی فرمود سؤال از قائم کردی او چون قیام کند به علم خود بین مردم حکم کند مثل حكم داود علیه السلام بينه و شاهد نخواهد.

(22) در وافی ج 2 ص 113 امام صادق علیه السلام فرمود قائم را قائم نامیدند برای آنکه قیام بحق می کند.

(23) در وافی ج 2 ص 113 فرمود قائم را مهدی گویند چون مردم را هدایت

کند به چیزی که از آن غفلت داشته اند .

(24) در تهذیب ج 6 ص 154 از امام صادق علیه السلام سؤال شد که آیا قائم علیه السلام سير میکند بخلاف سیره و روش امير المؤمنين علیه السلام ؟ فرمود بلی چون امير المؤمنين علیه السلام منّت گذاشت بر اهل بصره و از ایشان در گذشت چون می دانست شیعیان مغلوب خواهند شد ولی قائم علیه السلام چون قیام کند با شمشیر و اسیر گرفتن است چون میداند بعد از خودش شیعیانش مغلوب نخواهند شد. و در سیره گذشت آنچه مناسب مقام است رجوع شود.

(20) در کافی ج 1 ص 368 از امام صادق علیه السلام از قائم سؤال شد؟ فرمود: دروغ می گویند آنهائیکه وقت تعیین می کنند، ما اهل بیت وقت تعیین نمی کنیم .

ص: 630

(26) در کافی ج 1 ص 536 از امام صادق علیه السلام از قائم سؤال شد ؟ فرمود همه ما قائم هستیم به امر خدا یکی بعد از دیگری تا صاحب شمشیر بیاید و چون صاحب شمشیر آمد چیزی را بیاورد که غیر از قبلیها باشد .

(27) در کافی ج 1 ص 333 از امام رضا علیه السلام از قائم علیه السلام سؤال شد ؟ فرمود جسمش دیده نشود و اسمش هم برده نشود.

(28) در کافی ج 1 ص 411 از امام صادق علیه السلام سؤال شد که به قائم علیه السلام امیرالمؤمنین گفته می شود ؟ فرمود خیر آن اسمی است که خداوند امیرالمؤمنین علیه السلام را به آن نامیده و احدی قبل از او و نه بعد از او به آن نامیده نمی شود مگر کافر . راوی عرض کرد چگونه سلام به حضرتش بگوئيم ؟ فرمود می گویند (السلام علیک یا بقيّة الله) پس از آن قرائت فرمود (این آیه را) (بَقیّةُ اللهِ خَيْرٌ لَكُمْ إنْ كُنْتُمْ مؤمنين).

(29) در فقیه ج 4 ص 254 از امام صادق علیه السلام روایت کند که چون قائم ما اهل بیت قیام کند به برادری ارث میدهدکه دراظله (1) بین ایشان عقد اُخوّت بسته شده نه به برادر پدر و مادری .

(30) در فقیه ج 1 ص 153 از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود اول چیزی که قائم به آن ابتداء کند سقف مسجدها است که خراب کند و امر فرماید آنها را مثل عریش موسی درست کنند (و عریش اینجا بمعنای سایه بان است که از چوب درست کنند).

(31) در کافی ج 4 ص 543 و تهذیب ج 5 ص 452 از امام صادق علیه السلام روایت کند که چون قائم علیه السلام قيام کند خانه خدا و مسجد رسول الله و مسجد کوفه را بر اساس خود برگرداند.

(32) در وافی ج 2 ص 113 امام صادق علیه السلام فرمود بدرستی که قائم ما چون

ص: 631


1- درمجمع البحرین گوید شایدمراداز (اظله)عالم مجردات باشد .

قیام کند زمین بواسطه او نورانی شود بطوریکه مردم از روشنائی خورشید بی نیاز شوند، و تاریکی برطرف گردد، و هر مردی در ملک خود چنان عمر کند که هزار پسر از نسلِ خود متولد شود، و دختری در بین ایشان متولد نشود، و گنجهای زمین ظاهر شود بطوریکه مردم هم ببینند، و مردی از شما طلب کند کسی را که زکاتش را به او بدهد و پیدا نکند و مردم بواسطه معرفتشان از غیر خدا بی نیاز شوند.

در حدیث 13 گذشت و در حدیث106و 111 خواهد آمد.

(33) در روضه کافی حدیث 329 امام صادق علیه السلام فرمود بدرستیکه چون قائم ما ظاهر شود خداوند به گوش و چشم شیعیان ما چنان قوتی دهد که میان حضرت و آنان 12 میل باشد و حضرت با ایشان سخن گوید و ایشان بشنوند و او را در همان جا که هست ببینند (و این بواسطه قدرت نمائی خدائی است نه بواسطه رادیو و تلویزیون که بعض شراح حديث استنباط کرده اند، چون این وسائل امروزه از صنایع کفار است و امام شأنش اجل از آن است که بواسطه صنایع ایشان کاری انجام دهد).

(34) در کافی ج 1 ص 411 ذیل حدیث (4) امام صادق علیه السلام فرمود چون قائم ما اهل بیت قیام کند لباس علی علیه السلام را بپوشد و به سیره او عمل کند.

(35) در کافی ج 5 ص 283 امام صادق علیه السلام فرمود بدرستی که قائم ما چون قیام کند نصیب تو از زمین بیش از آن است که تو در دست داری.

(36) در وافی ج 2 ص 112 در ذیل حدیث 11 دارد که یادی از خروج قائم علیه السلام نزد حضرت صادق به پیش آمد و راوی عرض کرد چگونه بدانیم خروجش را ؟ حضرت فرمود هریک از شماها صبح در زیر سرش نوشته ای خواهد دید که در آن نوشته (طاعة معروفة).

(37) در کافی ج 1 ص 509 امام عسکری علیه السلام در جواب سائل که سؤال از

ص: 632

قائم علیه السلام نموده بود فرمود هر وقت قیام کند حکم فرماید بین مردم به علم خود مثل حکم حضرت داود علیه السلام بیّنه طلب نکند.

(38) در وافی ج 2 ص 12 از امام باقر علیه السلام روایت کند که قائم ما یاری شود به ترس (یعنی کفار از روی ترس برای او خاضع باشند) و مؤیّد باشد به نصر، زمین زیر پای او بپیچد و گنجها برای او ظاهر شوند، و سلطنتش به مشرق و مغرب برسد، و خداوند دین او را بر همه دینها غالب گرداند، و اگرچه مشرکان کراهت داشته باشند ، پس روی زمین خرابی نماند جز آنکه آباد شود، و روح الله عیسی بن مریم نازل شود و پشت سرش نماز بخواند، راوی عرض کرد یاابن رسول الله کی قائم شما خروج خواهد کرد؟ فرمود هر وقت مردها شبیه زنها شدند ، و زنها شبیه مردها ، و مردها به مردها اکتفا کردند (بواسطه لواط) و زنها به زنها اکتفا نمودند (بواسطه مساحقه) و زنها سوار بر زین شدند ، و شهادت زور قبول شد، و شهادت عدول رد شد، و مردم خونریزی را سبک شمردند، و مرتکب زنا شوند، و رباخواری کردند، و از مردم شرور بترسند بواسطه بد زبانی آنها ، و سفیانی از شام خروج کند و یمانی از یمن ، و زمین بیداء (که بین مدینه و مکه است) فرو رود، و غلامی از آل محمّد بین رکن و مقام کشته شود ، که اسمش محمّد بن حسن و نفس زکیه است ، و صیحه ای از آسمان آید که حق در او و شیعه اوست ، پس آن وقت است خروج قائم ما ، پس چون خروج کند پشت مبارک را تکیه به کعبه دهد و (313) مرد به سوی او جمع شوند، پس اول چیزی که به آن نطق کند این آیه باشد (بقيّة اللهِ خَيْرٌ لَكُمْ إن کُنْتُم مؤمنين ) پس بفرماید من بقية الله و حجت و خلیفه او هستم بر شما، پس هیچ مسلمانی به او سلام ندهد مگر آنکه بگويد (السلام علیک یا بقية الله في ارضه) پس وقتی ده هزار مرد با او جمع شدند خروج کند، پس باقی نماند در زمین معبودی جز خدا مگرآنکه آتش درآنها افتد و بسوزند، و این بعد از غیبت طولانی است تا

ص: 633

دانسته شود کی اطاعت خدا می کند و به غیبت ایمان می آورد.

(39) در فقیه ج 1 ص 272 روایت شده که قیام قائم علیه السلام در روز جمعه خواهد بود.

(40) در روضه کافی حدیث 185 از امام صادق علیه السلام روایت کند که آن حضرت فرمود گویا می بینم که حضرت قائم علیه السلام روی منبر کوفه نشسته قبائی هم بر تن دارد پس نامه ای که به طلا مهر شده از جیب خود بیرون کند و بر مردم بخواند مردم هم مثل گوسفند از دور او رم کنند (و فرار نمایند) مگر نقباء و بزرگان (که ایشان به جای بمانند) پس سخن دیگر فرماید ، فراریها چون پناهگاهی نیابند بسوی حضرت بازگردند و بدرستیکه من آن کلامی را که ( قائم) فرمود می دانم چه فرمود.

مؤلّف گوید نظیرش در حدیث 136 خواهد آمد.

(41) در وافی ج 3 ص 112 امام باقر علیه السلام فرمود گویا قائم را در نجف کوفه می بینم که از مکه بسوی آن آمده با پنج هزار ملائکه که جبریل از طرف راست و میکائیل از طرف چپ و مؤمنین جلو ، و حضرت لشگریانش را به اطراف بلاد می فرستد.

(42) در روضه کافی حدیث 452 امام صادق علیه السلام فرمود هر پرچمی بالا رود قبل از قیام قائم پس صاحب آن طاغوت است و غیر خدا را عبادت کرده.

(43) در کافی ج 1 ص 370 از امام صادق علیه السلام سؤال شد چند نفر از عربها با قائم علیه السلام خواهند بود ؟ فرمود کم خواهند بود. راوی عرض کرد کسانی که خود را شیعه میدانند بسیارند ؟ فرمود باید مردم امتحان شوند و غربال شوند و از هم تمیز داده شوند و زود است که مردمی بسیار از غربال خارج شوند.

(44) در وافی ج 2 ص 112 و غیبت نعمانی ص 262 از امام صادق علیه السلام

ص: 634

روایت کند که فرمود خارج نشود قائم علیه السلام مگر در سال طاق سال یک یا سه یا پنج یا هفت یا نه.

(45) در کافی ج 1 ص 465 امام صادق علیه السلام فرمود چون امر امام حسین علیه السلام کشید به آنجا که کشید ملائکه گریه و ضجه کردند بسوی خدا و عرض کردند اینطور باید به سر امام حسین بیاورند و حال آنکه برگزیده تو و پسر پیغمبر تو است ؟ خداوند سایه حضرت قائم علیه السلام را برای ایشان برپا داشت و فرمود بواسطه این انتقام خواهم کشید برای حسین .

(46) در وافی ج 2 ص 112 از امام رضا علیه السلام سؤال شد که علائت قائم علیه السلام از شما چون خروج کند چیست ؟ فرمود علامتش آن است که سن مبارکش زیاد و بصورت جوان باشد ، بطوریکه هرکس به او نگاه کند خیال کند چهل ساله است ، یا کمتر ، و علامت دیگرش آن است که به مرور ایام پیر نشود تا وقتی که اجلش آید.

(47) ایضا در کافی ج 2 ص 222 از امام باقر علیه السلام نقل کند که هر کس درک کند قائم ماراودر رکاب اودشمن مارا بکشد ،برای او مثل اجرپست شهید باشد و هرکس کشته شود در رکاب قائم ما برای اومثل اجر بیست وپنج شهید باشد .

(48) در روضه کافی حدیث 432 در تفسير ( قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ البَاطِلُ)

امام باقر علیه السلام فرمود چون قائم ما قیام کند دولت باطل از بین برود.

(49) در روضه کافی حدیث 382 از امام چهارم منقول است که فرمود والله خارج نشود یکی از ما پیش از خروج قائم علیه السلام جز آنکه مَثَل او مَثَل جوجه ای باشد که پیش از پرو بال درآوردن از آشیانه خود بپرد پس بدست بچه ها افتاده با او بازی کنند.

(50) در روضه کافی حدیث 287 از امام باقر علیه السلام منقول است که در تفسیر این آیه (وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فيهِ) فرمود اختلاف کردند

ص: 635

چنانچه این امت در کتاب اختلاف کردند و زود است که در کتابی که حضرت قائم علیه السلام برای ایشان می آورد اختلاف کنند حتی اینکه بیشتر مردم آن را انکار کنند حضرت هم ایشان را پیش کشیده گردن زند.

(51) در وافی ج 2 ص 113 از امام ششم نقل کند که فرمود حضرت قائم علیه السلام از پشت کوفه ظهور کند با بیست و هفت نفر مرد که پانزده نفر ایشان از قوم موسی هستند که بحق هدایت می کردند و بحق عدالت می نمودند . و هفت نفر از اهل کهف هستند و یوشع بن نون و سلمان و ابا دجانه انصاری ومقداد و مالک اشتر که جلو حضرت یاور و حکام خواهند بود.

در حدیث 103 نظیرش خواهد آمد.

(52) در تهذیب ج 4 ص 333 از امام ششم از پدرش روایت کند که حضرت قائم علیه السلام در روز شنبه که مصادف با روز عاشوراء است و حسین بن علی علیه السلام در آن روز کشته شده خروج خواهد کرد و دستهای بنی شیبه را قطع کرده به کعبه آویزان فرماید.

(53) در وافی ج 2 ص 112 از امام ششم نقل کند که فرمود ندا شود به اسم قائم علیه السلام در شب بیست و سوم ، و قیام کند در روز عاشوراء که روزیست که امام حسین علیه السلام در آن روز کشته شده ، گویا می بینم در روز شنبه که دهم محرم است بین رکن و مقام ایستاده جبرئیل از سمت راستش ندا کند (البيعة لله) پس شیعیانش از اطراف زمین به طی الارض دور او جمع شوند تا با او بیعت کنند پس زمین را پر از عدل کند چنانچه پر شده بود از ظلم و جور.

(54) در غيبت نعمانی ص 277 امام صادق علیه السلام فرمود قیام نکند قائم مگر وقتی دوازده نفر قیام کنند و همه بگویند ما او را دیدیم پس ایشان را تکذیب کنید.

(55) در غیبت نعمانی ص 277 و شیخ طوسی ص 267 از امیرالمؤمنین علیه السلام

ص: 636

منقول است که فرمود پیش از قیام قائم مرگ سرخ و مرگ سفید و ملخ در وقتش و ملخ در غير وقتش که مثل خون سرخند پیدا شود، پس مرگ سرخ با شمشیر است و مرگ سفید وباء است.

(56) در غیبت نعمانی ص 278 از امیر المؤمنين علیه السلام منقول است که فرمود پیش از قيام قائم سالهائیست فریبنده که تکذیب می شود راستگو، و تصدیق می شود دروغگو ، و مقرب می شود جاسوس.

(57) در غیبت نعمانی ص 279 از امام باقر علیه السلام منقول است که به جابر فرمود ای جابر ظاهر نشود قائم تا وقتی که شام را فتنه ای شامل شود که پناهگاهی نداشته باشند ، و قتل و کشتاری بین کوفه و حيره واقع شود، کشته های ایشان مساوی باشند (یا هر دو جهنمی و یا هر دو بهشتی) و ندائی از آسمان بیاید.

(58) در غیبت نعمانی ص 281 در ذیل حدیثی امام باقر علیه السلام فرمود قائم آن روز (یعنی روزی که لشگر سفیانی در بیابان هلاک می شوند) در مکه تشریف دارند الخ. حدیث مفصل است در علامات ظهور ذکر شد.

(59) در غیبت نعمانی ص 282 در ذیل حدیثی امام باقر علیه السلام به جابر فرمود قائم مردیست از اولاد حسین علیه السلام خداوند امر او را در یک شب اصلاح کند.

(60) در غیبت نعمانی ص 282 امام صادق علیه السلام فرمود قائم در روز عاشورا قیام کند.

(61) در غیبت نعمانی ص 284مفضل بن عمر گوید از امام صادق علیه السلام شنیدم در وقتی که یادی از قائم شد عرض کردم امیدوارم امر فرجش در سهولت و آسانی باشد ، فرمود نخواهد شد مگر وقتی که خون و عرق را (از پیشانیش) پاک کند.

(62) در غیبت نعمانی ص 285معمربن خلادگوید یادی ازقائم نزدحضرت رضا علیه السلام شد، پس فرمود شما امروز خاطر جمع و راحت ترید از آن روز ،

ص: 637

عرض کردند چرا؟ فرمود اگر قائم ما خروج کند نباشد مگر خون و عرق و روی زین خوابیدن، و نباشد لباس قائم مگر پارچه کلفت و نباشد طعامش مگر غذای ناپسند (مثل نان جو).

(63) در غیبت نعمانی ص 289 از ابی بصیر روایت کند که خدمت حضرت صادق علیه السلام عرض کرد چه وقت قائم خروج خواهد کرد، فرمود ای ابا محمّد ما اهل بیتی هستیم که وقت تعیین نمیکنیم چون رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود دروغ می گویند وقت گذاران، ای ابا محمّد پیش از قیام پنج علامت خواهد بود، اولش ندای آسمانیست در شهر رمضان ، و خروج سفیانی ، و خروج خراسانی ، و کشته شدن نفس زکیه، و فرو رفتن (لشگر سفیانی در بیدا که بیابانیست بین مدینه و مکه) پس از آن فرمود ای ابا محمد ناچار باید پیش از این امر دو طاعون (یعنی وبا) یکی طاعون سفید و دیگری طاعون سرخ ، گفت عرض کردم مراد از این دو طاعون چه باشد ؟ فرمود طاعون سفید مرگ عمومی است، و طاعون سرخ شمشیر است ، و خارج نشود قائم تا وقتی که در بیست و سوم شهر رمضان شب جمعه از جوف آسمان به اسم او صدا شود، عرض کردم به چه چیز صدا شود؟ فرمود صدا شود به اسم خود و پدرش، می گوید آگاه باشید فلان پسر فلان قائم آل محمّد است ، بشنوید از او و اطاعتش کنید ، و باقی نماند از مخلوقات خدا مگر آنکه آن صدا را بشنوند، پس شخص خواب بیدار شود و به صحن خانه اش برود، و دخترهای با کره از پشت پرده بیرون شوند، و قائم چون این صدا را بشنود خروج کند، و آن صدا جبرئیل است.

(64) در غیبت نعمانی ص307 از ابی بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود خارج نشود قائم علیه السلام تا اینکه حلقه کامل شود، گفتم کامل شدن حلقه چیست ؟ فرمود ده هزار که جبرئیل از طرف راست و میکائیل از طرف چپ ، پس پرچم را حرکتی دهد و با آن سیر کند پس احدی در مشرق و مغرب باقی

ص: 638

نماند مگر آنکه لعن کند آن را(1) وحال آنکه آن پرچم رسول خدا صلی الله علیه واله وسلماست که جبرئیل روز بدر آورده . پس فرمود ای ابا محمّد بخدا قسم آن از پنبه و کتاب نیست و از ابریشم و حریر نیست ، عرض کردم پس از چه چیز است ؟ فرمود از برگهای بهشت است که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم در روز بدر باز کرد پس از آن پیچید و بدست علی امیرالمؤمنین علیه السلام سپرد، پس همیشه نزد على علیه السلام بود تا روز (جنگ) بصره، پس امیرالمؤمنین علیه السلام باز کرد و خداوند او را فتح و پیروزی بر بصره داد، پس از آن پیچید و نزد ما است آن، احدی آن را باز نکند تا وقتی که قائم قیام کند، پس چون او قیام کند بازش کند پس باقی نماند احدی در مشرق و مغرب مگر آنکه آن را لعن کند(2)و ترس از جلو پرچم و عقب آن و در دست راست آن و در دست چپ آن تا یک ماه می رود ، سپس فرمود ای ابا محمّد او خروج می کند در حالیکه موتور است(3)و غضب آلود و اسفناک است برای غضب خدا بر این مردم ، و بر تن او باشد پیراهن رسول خدا که در روز احد پوشیده بود، و عمامه رسول خدا (بنام) سحاب ، و زره بلند او، و شمشیر ذوالفقار او، شمشیر را برهنه کرده بر دوش گذارد و تا هشت ماه کشتار کند بی مهابا ، پس اول چیزی که شروع کند دستهای بنی شیبه (4)را قطع کند و به کعبه آویزان نماید و منادیش ندا کند ایشانند دزدان خانه خدا، سپس به قریش می پردازد و بجز شمشیر بین ایشان رد و بدل نشود ، و خارج نشود قائم علیه السلام مگر وقتی که در کتاب خوانده شود یکی در بصره و دیگری در کوفه به بیزاری از على علیه السلام.

ص: 639


1- سبب لعن کردن را خود امام فرموده است در حرف لام (لعن)ذکر خواهد شد مراجعه کن.
2- مدرک قبل.
3- موتور کسی را گویند که از بستگانش کسی را کشته باشند و هنوز انتقام نکشیده باشد .
4- یک طائفه اندکه کلیددارخانه خدا هستند .

(65) در غیبت نعمانی ص 308 ابو حمزه ثمالی گوید حضرت باقر علیه السلام به من فرمود ای ثابت مثل اینکه می بینم قائم اهل بیتم را که وارد بر نجف شده -و با دست مبارک اشاره به جانب کوفه فرمود - و چون وارد بر نجف شما شود، پرچم رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم را باز کند، و چون آن را باز کند ملائکه بدر بر او فرود آیند ، الخ. تمام حدیث در (پرچم) ذکر شد .

(66) در غیبت نعمانی ص 309 حضرت صادق علیه السلام فرمود گویا نظر میکنم به قائم که بر نجف کوفه رسیده و جامه ای از استبرق سبز در بر دارد الخ . در پرچم تمام حدیث ذکر شد.

(67) در غیبت شیخ طوسی ص 267 از عمر بن حنظله از امام صادق علیه السلام روایت کند که پنج علامت پیش از قائم خواهد بود، صیحه آسمانی ، خسف بیداء (یعنی فرو رفتن لشکر سفیانی در بیابان) خروج یمانی ، کشته شدن نفس زکیه .

(68) در غیبت طوسی ص 267 و ارشاد مفید ص 358 و اثبات الهداة ج 3 ص 726 و ص 731 از امام صادق علیه السلام تقل کنند که قائم خارج نشود مگر وقتی که دوازده نفر از بنی هاشم مردم را به خود دعوت کنند (یعنی ادعای امامت کنند).

(69) در غیبت طوسی ص 270 و غیبت نعمانی ص 271 و بحار ج 52 ص 213 و روضه کافی حدیث (258) از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود دو علامت قبل از قیام قائم علیه السلام خواهد بود که از زمان هبوط آدم نشده بوده ، یکی خورشید گرفتن در نیمه شهر رمضان، و دیگری ماه گرفتن در آخر آن، مردی (گمان کرد حضرت نعوذ بالله اشتباه کرده) عرض کرد یابن رسول الله خورشید در آخر ماه ، و ماه در نیمه آن است. حضرت فرمود من میدانم تو چه میگوئی (بنا بر قاعده علم نجوم همین طور است که تو میگوئی) ولكن این دو علامت

ص: 640

است که از هبوط آدم تا آن وقت اتفاق نیفتاده .

(70) در کنز العمال ج 14 ص 595 از امیرالمؤمنین علیه السلامروایت کند که فرمود آگاه باشید که از ما (اهل بیت) است قائم که عفیف است حسبش و بزرگند اصحابش و ندا خواهد شد وقتی که دشمنان خدا مستأصل شدند به اسم خود و اسم پدرش در شهر رمضان سه بار بعد از هرج و کشتار و تنگدستی و فساد عقل و هلاکت و قیام کردن بلاء الخ.

(71) در غیبت طوسی ص 271 از امام صادق علیه السلام منقول است که فرمود

فاصله بين قيام قائم و بین کشته شدن نفس زکیه نیست مگر پانزده شب.

(72) در غیبت طوسی ص 271 ابو بصیر گوید شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود کیست ضامن شود برای من موت عبدالله را (1)که من ضامن شوم برای او قائم علیه السلام را ، پس از آن فرمود چون عبدالله بمیرد دیگر بعد از او با احدی جمع نشوند (و کسی را به خلافت نشناسند) مگر صاحب شما را انشاء الله و پادشاهی سالانه رفته پادشاهی ماهیانه و روزانه پیش خواهد آمد. ابو بصیر گفت این طولانی خواهد شد ؟ فرمود کلا (طولانی نخواهد شد)

(73) در غیبت طوسی ص 272 از امام صادق علیه السلام منقول است که پیش از آمدن قائم سال غيداقه است (یعنی پر آب و علف) که خرما در نخل فاسد شود، پس شک در آن نکنید (چون درخبر دیگر هست که در سال ظهور بیست و چهار باران پر برکت خواهد بود و فساد خرما هم شاید بواسطه زیادی باران باشد)

(74) در غیبت طوسی ص 274 از امام صادق علیه السلام منقول است که خروج قائم از حتميات است، راوی عرض کرد ندا چگونه خواهد بود؟ فرمود منادی از آسمان اول روز ندا کند (ألا إنّ الحقّ في علىّ وشيعته) پس از آن ابليس لعنه الله

ص: 641


1- ظاهرا مراد عبدالله بن منتصر که ملقب به معتصم است باشد چون گویند او آخرین خلیفه بني العباس بوده .

در آخر همان روز ندا کند (ألا إنّ الحقّ في عثمان و شیعته) (نداء اول روز میگوید حق با علی و شیعیان علیست و نداء آخر روز می گوید حق با عثمان و شیعیان عثمانست) آن وقت مردمان باطل بشک می افتند .

(75) در همان صفحه از محمّد بن مسلم منقول است که ندا کند منادی از آسمان به اسم قائم پس بشنوند کسانی که در بین مشرق و مغرب هستند پس نماند خواب رفته ای جز آنکه از آن صدا بایستد و نه ایستاده ای جز آنکه بنشیند و نه نشسته ای جز آنکه بر پا خیزد و آن صدای جبرئیل روح الامین است.

(76) در غیبت طوسی ص 275 از امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود خوشا بحال کسی که درک نماید قائم اهل بیت مرا و او اقتدا کننده باشد به او قبل از قیامش ، و دوست او را دوست دارد و دشمن او را دشمن و ائمه قبل از او را دوست دارد، ایشان رفقاء منند و دوستان منند و گرامی ترین امت منند.

(77) در غیبت طوسی ص 276 مفضل بن عمر می گوید ما یاد آور قائم علیه السلام شدیم و کسانی که مرده اند از اصحاب ما و منتظر او بوده اند،حضرت صادق علیه السلامفرمود چون قیام کند مؤمن را در قبرش با خبر می کنند که صاحبت آمده اگر می خواهی ملحق به او شوی ملحق شو، و اگر می خواهی در کرامت خدایت باشی باش. در حدیث 108 ایضا خواهد آمد با تفاوتی.

(78) در غیبت طوسی ص 277 و غیبت نعمانی ص 233 حدیث 20 و 21 حضرت صادق علیه السلام فرمود چه چیز باعث شده که عجله می کنید برای خروج قائم علیه السلام پس بخدا قسم نیست لباس او مگر غلیظ و درشت ، نیست طعام او مگر جو زبر ، و نیست او مگر شمشیر و مرگ در زیر سایه شمشیر .

(79) و در همان صفحه از امام صادق علیه السلام نقل کند که هرکس شناخت امر ولایت را و قبل از قیام قائم علیه السلام اجلش رسید اجر و مزد او مثل اجر کسی که با حضرت کشته شده باشد .

ص: 642

(80) در غیبت طوسی ص 282 از امام صادق علیه السلام است که قائم مسجد الحرام را خراب خواهد کرد و به اساسش بر می گرداند و هكذا مسجد الرسول را خراب خواهد کرد و به اساسش برخواهد گردانید و خانه را بجای خودش خواهد برگردانید و بر پایه های اصلیش بنا خواهد نمود، و دستهای بنی شیبه را قطع خواهد نمود و بر کعبه آویزان خواهد کرد.

(81) در غیبت طوسی ص 283 امام صادق علیه السلام فرمود چون قائم قیام کند چیزی آورد غیر از آنچه که قبلا بوده .

(82) در غیبت طوسی ص 283 حضرت باقر علیه السلام فرمود بدرستی که قائم سیصد و نه سال مالک خواهد شد ، چنانچه اصحاب کهف در کهف خود مکث کردند زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، چنانچه پر از ظلم و ستم شده باشد ، و فتح کند خداوند برای او شرق و غرب زمین را و مردم را بکشد که نماند مگر دین محمّد صلی الله علیه واله وسلم و سیر خواهد کرد به سیره حضرت سلیمان بن داود ، الخبر.

(83) در حدیث دیگر سؤال شد چقدر مالک می شود قائم ؟ فرمود هفت سال که مطابق هفتاد سال باشد از سالهای شما .

(84) در غیبت طوسی ص 283 حضرت باقر علیه السلام فرمود وقتی قائم قیام کند داخل کوفه می شود و امر میکند مساجد چهارگانه را خراب کنند تا به ریشه آن برسند و آن را سایه بانی بنا کند مثل سایه بان موسی و همه مساجد را بدون مشرف می سازد چنانچه در زمان رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم بود و راه بزرگ را به مقدار شصت ذراع توسعه می دهد. و هر مسجدی که در راه واقع شده خراب می کند ، و می بندد هر دریچه ای که به کوچه راه دارد و هر چیزی که مثل بال از خانه به بیرون رفته و هر چاه فاضلابی و هر ناودانی که به کوچه می ریزد (تمام اینها را امر می فرماید ببندند) و خداوند در زمان او امر میکند به فلک که آهسته بگردد تا اینکه یک روزش مثل ده روز شما باشد، و هر ماهش مثل ده ماه شما باشد،و

ص: 643

هر سالی مثل ده سال شما باشد، و مکث نکند مگر اندکی جز آنکه بی دینی از رمیله(1) دستکره (2)از موالی بر او خروج کند که عدد ایشان ده هزار نفر باشد شعارشان (یا عثمان یا عثمان باشد) پس یک نفر از غلامانش را طلب کند و شمشیرش را حمایل او کند پس برود همه آن جماعت را بکشد که احدی باقی نماند ، پس متوجه کابل شاه شود که آن شهریست که احدی او را فتح نکرده مگر آن حضرت پس از آن متوجه کوفه شود، و آنجا را جای خود قرار دهد، و خون هفتاد قبیله از عرب را مهدور سازد.

در خبر دیگر قسطنطنیه و رومیه و بلاد چین را فتح کند.

(85) در غیبت طوسی ص 284 حضرت صادق علیه السلام فرمود بپرهیز از عرب که ایشان را خبر بدیست آگاه باش خروج نکند از ایشان با قائم احدی (با احادیث دیگر منافات دارد مثل حدیث 86)

(86) در غیبت طوسی ص284 امام باقر علیه السلام فرمود بیعت کند با قائم بین رکن و مقام سیصد نفر و اندی مثل عده اهل بدر که در ایشان باشد نجباء از اهل مصر و ابدال از اهل شام ، و اخیار از اهل عراق، در ایشان بماند آنچه را خدا می خواهد.

(87) در غیبت نعمانی ص 319 فرمود چون قائم قیام کند بفرستد در اقاليم زمین در هر اقلیمی مردی و بفرماید عهد تو در کف دستت می باشد وقتی مسأله ای پیش آمد که نفهمیدی حکم آن را پس نظر به کف دستت بکن و عمل کن به آنچه در آن است ، الخ.

(88) در الزام الناصب ج 2 ص 125 از صراط المستقیم از حذیفه و جابر روایت کند جبرئیل بر پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم نازل و بشارت داد به اینکه قائم علیه السلام از اولاد

ص: 644


1- منزلی است در راه بصره به مکه، و قریه ایست در بحرین و بیت المقدس . (معجم البلدان)
2- قریه بزرگی است در غربی بغداد .(م)

اوست و ظاهر نشود تا اینکه کفار پنج نهر را مالک شوند : سیحون ، و جيحون ، و فرات ، و دجله و نیل مصر ، خداوند بر علیه گمراهان اهل بیتش را یاری کند و پرچمی از کفار تا قیامت برپا نشود.

(89) در الزام الناصب ج 2 ص 258 در ذیل حدیث مفضل از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود آقای ما قائم علیه السلام تكیه به کعبه دهد و بفرماید ای گروه خلائق آگاه باشید هرکس بخواهد نظر کند به آدم و شیث من آن آدم و شیثم ، و کسی که بخواهد نظر کند به نوع و پسرش سام پس من همان نوح و سامم، هر کس بخواهد نظر کند به ابراهیم و اسماعیل پس من همان ابراهیم و اسماعیلم ، و هرکس بخواهد نظر کند به موسی و یوشع پس من همان موسی و یوشعم ، و هرکس بخواهد نظر کند به عیسی و شمعون پس من همان عیسی و شمعونم، و هرکس بخواهد نظر کند به محمّد و امیر المؤمنین علیه السلام پس من همان محمّد و امیرالمؤمنینم ، و هرکس بخواهد نظر کند به حسن و حسین علیه السلام پس من همان حسن و حسینم ، و هرکس بخواهد نظر کند به ائمه از اولاد حسين علیه السلام پس من همان ائمهام ، پس اجابت کنید خواهش مرا که من شما را خبر دهم به آنچه خبردار شده بودید، و به آنچه خبردار نشده بودید ، پس هرکس کتب آسمانی و صحف را خوانده پس بشنود از من ، پس ابتدا کند به خواندن آن صحفی که برای آدم و شیث نازل شده ، امت آدم و شیث بگویند بخدا قسم این صحف حقیقی (آدم و شیث است) بتحقیق که امر فرمود ما را به چیزی که قبلا نمی دانستیم و آنچه بر ما مخفی بود و آنچه از آن سقط و تحریف و تبدیل شده بود، پس از آن صحف نوح و ابراهیم و تورات و انجیل و زبور را می خواند ، پس اهل تورات و انجیل و زبور بگویند والله اینست صحف نوح و ابراهیم و آنچه از آن ساقط شده بود و آنچه تبدیل و تحریف شده بود، اینست والله تورات تمام و زبور تمام و انجیل کامل ، الخ .

ص: 645

(90) در اكمال الدین صدوق ص 347 یونس بن عبد الرحمن گوید داخل بر امام هفتم شدم پس عرض کردم ای پسر رسول خدا توئی قائم بحق ؟ فرمود منم قائم بحق ، ولكن قائمی که زمین را پاک می کند از دشمنان خدا و پر از عدل میکند چنانچه پر از ظلم و ستم شده بود آن فرزند پنجمی من است که غیبت طولانی دارد از ترس جانش ، دستهای مرتد می شوند و جمعی ثابت قدم می مانند ، سپس فرمود خوش بحال شیعیان ما که چنگ به دامن ما زده اند در غیبت قائم ما آنهائیکه ثابت هستند بر دوستی ما و دشمن با دشمنان ما ، ایشان از ما هستند و ما از ایشان هستیم بدستيکه ایشان راضی هستند که ما امامان ایشان باشیم و ما هم راضی هستیم که ایشان شیعه ما باشند پس خوش بحال ایشان پس خوش بحال ایشان، ایشان بخدا قسم در قیامت در درجات ما هستند با ما.

(91) در اكمال الدين ص 314 از امام چهارم روایت کند که در قائم سنّت هفت پیغمبر است سنّتی از آدم، و سنّتی از نوح، و سنّتی از ابراهیم ، و سنّتی از موسی، و سنّتی از عیسی ، و سنّتی از ایوب ، و سنّتی از محمد صلوات الله عليه ، اما از آدم و نوح پس طول عمر است ، و اما از ابراهیم مخفی بودن ولادتش میباشد و کناره گیری از مردم، و اما از موسی ترس و غائب شدن است، و اما از عیسی اختلاف مردم است درباره او، و اما از ایوب پس فرج بعد از بلاء است ، و اما از محمّد صلی الله علیه واله وسلم پس خروج او است با شمشیر .

(92) در اكمال الدين ص314 در دو حدیث دارد که در قائم سنّتی است از نوح و آن طول عمر است.

چون قائم قیام کند بفرستد به هر اقلیمی از اقالیم زمین الخ. در کف دست خواهد آمد.

(93) در نوائب الدهور ج 3 ص 336 از ابی محمد صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که چون

ص: 646

قائم قیام کند امر کند به خراب کردن مناره ها و قصرها (محرابها) که در مسجدها است راوی می گوید من پیش خود گفتم به چه معنائی می فرماید ، پس رو آورد بسوی من و فرمود معنای این اینست که اینها احداث کرده شده و بدعت است بنا نکرده است آن را پیغمبری و نه حجتی.

(94) در ارشاد مفید ص 365 در ذیل حديثي (1) ابو بصیر از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود پس مکث کند بر این منوال هفت سال که هر سالی از سالهای شما ده سال باشد ، سپس بجا می آورد خدا آنچه را بخواهد ، ابو بصیر عرض کرد فدایت شوم چگونه سالها طولانی شود ؟ فرمود خداوند امر می کند به فلک آهسته بگردد، لذا طول می کشد روزها و سالها ، گفت عرض کردم میگویند فلک اگر تغییر کند فاسد می شود، فرمود این گفتار زنادقه (کفار) است و اما مسلمانان راهی برای این حرف ندارند، و حال آنکه خداوند برای پیغمبرش شق القمر کرد، و برای یوشع بن نون رد شمس کرد، و خبر داده روز قیامت طولانی است.

(95) در کتاب خطی (2) که منسوب به راوندی است در باب 14از موسی بن جعفر علیه السلام سؤال شد که وقتی قائم قیام کند مسکنش کجا خواهد بود فرمود کوفه مسجد سهله ، سؤال شد به چه سیره و روش سیر می کند فرمود به سیره رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم ، گفته شد به چه چیز سوار می شود فرمود به بهترین و قوی ترین و تیز ترین چهارپایان، گفته شد لباس و طعامش چیست ؟ فرمود نرم ترین لباسش کرباس و بهترین طعامش نان جو با نمک و نرم ترین فراشش خاک است و بهترین بوی خوشش آب است و مراعات ستاره ها را می کند در حال سجود و

ص: 647


1- صدر حدیث در حدیث 85 گذشت از غیر ارشاد لذا تکرار نکردم.
2- نسخه کتاب در کتابخانه مجلس در طهران در اول مجموعه رقم 5364درفهرست کتابخانه ج16 ص 271.

رکوع (کنایه از اینکه شب زنده دار است)

(96) در دلائل الامامه طبری ص 240 از ابی بصیر از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود از ما بعد از حسین بن علي علیه السلام نه نفرند که نهمی قائم ایشان و افضل ایشان است.

(97) در دلائل الامامه طبری ص 241 از فضل بن عمر جعفی روایت کند که گفت شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود قائم ما چون قیام کند زمین بواسطه نور پروردگارش نورانی شود و مردم از روشنائی خورشید مستغنی شوند، و شب و روز یکی باشد و تاریکی از بین برود و هر مردی در زمان او هزار سال زندگانی کند ، در هر سالی بچه پسری برای او متولد شود که دختری در بین نباشد ، لباس به او بپوشاند پس هر مقدار بچه بزرگ شود لباسش بزرگ شود و به هر رنگی خواسته باشد به همان رنگ گردد.

(98) در دلائل الامامه طبری ص 241 از محمّد بن فضیل از حضرت رضا علیه السلام روایت کند که چون قائم قیام کند خداوند ملائکه را امر کند که به مؤمنین سلام کنند و در مجالس با ایشان بنشینند و اگر یکی حاجتی داشته باشد قائم بعض ملائکه را بفرستد که او را حمل نموده بنزد قائم برساند و حاجتش را برآورده ، پس او را به مکان خود برگرداند ، و بعض مؤمنین در ابر حرکت کنند و بعضی با ملائکه پرواز کنند و بعضی با ملائکه راه روند، و بعضی از ملائکه پیشی گیرند، و بعضی را ملائکه حاکم قرار دهند، و مؤمن نزد خدا گرامی تر است از ملائکه و بعضی را قائم بین صد هزار ملائکه قاضی گرداند.

(99) در دلائل الامامه طبری ص 241 ابي الجارود از امام باقر علیه السلام سؤال کرد چه وقت قیام می کند قائم علیه السلام فرمود ای ابا الجارود درک نکنید ، گفت عرض کردم اهل زمانش را ؟ فرمود هرگز اهل زمانش را درک نکنی ، قیام می کند قائم مابحق بعد از مأیوس شدن شیعه،سه روزمردم رادعوت می کنداحدی او را

ص: 648

اجابت نکند، چون روز چهارم شد به پرده کعبه آویزان شود و عرض کند یا رب یاری کن مرا، و دعایش رد نشود، پس خداوند به ملائکه که در رکاب رسول الله بودند در روز بدر و زینهاشان را برنداشتند و اسلحه خود از خود دور نساختند بفرماید با حضرت بیعت کنند، پس از ایشان سیصد و سیزده مرد از مردم با او بیعت کند، پس برود طرف مدینه و مردم هم بروند تا خدا راضی شود، پس هزار و پانصد نفر از قریش را بقتل رساند ، نبوده باشد در ایشان مگر جوجه زنا (یعنی ولد زنا باشند) پس داخل مسجد شود و دیوار را خراب کرده با زمین مساوی سازد، پس ازرق و زريق لعنهما الله را تر و تازه (از قبر) خارج کند ، پس با ایشان تکلم کند ایشان هم جواب دهند ، پس بشک افتند در آن وقت باطل جویان ، پس بگویند با مرده ها سخن می گوید، پس در جوف مسجد پانصد نفر را که در حال شک و ریب هستند بکشد ، پس آن دو را با هیزمی که جمع کرده بودند و می خواستند علی و فاطمه و حسن و حسین را بسوزانند، بسوزاند، و آن هیزم نزد ما است به ارث رسیده ، و قصر مدینه را خراب کند، پس برود بسوی کوفه ، پس شانزده هزار از بتريه (1) که غرق سلاحند و قرآن می خوانند و فقهاء در دین هستند، و پیشانیشان زخم شده (از کثرت عبادت) (تا آنجا که

ص: 649


1- در مقباس الهدایه مرحوم ممقانی ص 85 فرمود (بُتریه) بضم باء موحده و بعضی هم بکسر گفته اند فرقه ای از زیدیه هستند الخ. مؤلف گوید در زیدیه گذشت که چهل هزار با سید حسنی هستند و ایمان نمی آورند پس حضرت بعد از سه روز موعظه ، ایشان را می کشد شاید این شانزده هزار از جمله آن چهل هزار باشند پس کسانی که خیال کرده اند حضرت شانزده هزار از فقهاء را بین نجف و کربلا میکشد درست نیست بلکه اینها از زیدیه هستند نه فقهاء و علماء شیعه ، چون در آن زمان سفیانی کسی را باقی نگذاشته چه رسد به شانزده هزار فقيه . پس اشتباه بعضی از این حدیث سرچشمه گرفته چون حضرت در وصف بتربه فرموده قرّاء و فقهاء در دینند الخ ،والله العالم .

فرمود) نفاق همه را فرو گرفته و همه بگویند ای پسر فاطمه برگرد ما را به تو حاجتی نیست، پس در پشت نجف شمشیر را بین ایشان بکار اندازد شب دوشنبه از عصر تا شب پس همه را بکشد سریعتر از کشنده شتر یک نفر باقی نماند و یک نفر از اصحاب خود مکروهی به ایشان نرسد (دمائهم قربان الى الله) پس داخل کوفه شود و مردان جنگی را بکشد تا خدا راضی شود (راوی گوید) معنای این را نفهمیدم پس قدری مکث نموده عرض کردم فدایت شوم چه می داند چه وقت خدا راضی شده، فرمود ای ابا جارود خداوند به مادر موسی وحی فرمود و او بهتر از مادر موسی است و به زنبور عسل وحی فرمود و او بهتر از زنبور عسل است ، پس راه را فهمیدم سپس فرمود راه را فهمیدی ؟ عرض کردم بلی ، پس از آن فرمود قائم مالک می شود سیصد و نه سال مثل بودن اصحاب کهف در کهفشان ، زمین را پر از عدل و داد کند همانطوریکه پر از ظلم و جور شده بود، و خداوند برای او فتح کند زمین مشرق و مغرب را ، مردم را بکشد تا نماند جز دین محمّد صلی الله علیه واله وسلم، سیر کند به سیره سلیمان بن داود خورشید و ماه را بخواند و آنها اجابتش کنند ، زمین زیر پای او بپیچد پس خداوند وحی به او کند او هم به امر خدا عمل کند.

(100) در دلائل الامامه طبری ص 244 امیرالمؤمنین در وصف قائم فرمود گویا می بینم او را که از وادی السلام عبور کرده به مسجد سهله می رود سوار بر اسبی است که دست و پایش سفید است، بدست اوست شاخه خرمائی که خرماهای آن نور می دهد و دعا می کند و در دعای خود عرض میکند (لا اله الّا الله حقا حقا، لا اله الّا الله ایمانا و صدقا، لا اله الّا الله تعبّدا ورقّا ، اللهمّ معين كلّ مؤمن وحيد ، ومذلّ كلّ جبّار عنيد ، انت کهفی حین تعیینی المذاهب، وتضيق علىّ الأرض بما رحبت ، اللهمّ خلقتني وكنت عن خلقى غنيّا ،ولولا نصرك ایّای لكنت من المغلوبين ،يا مبعثرالرحمة من مواضعها،ومخرج البركات من

ص: 650

معادنها ، ويا من خصّ نفسه بشموخ الرفعة ، فاوليائه بعزّه يتعزّزون ، يا من وضعت له الملوك نير المذلّة على اعناقها ، فهم من سطوته خائفون ، اسألك باسمك الذي قصرت عنه خلقك ، فكلّ لك مذعنون ، اسألك أن تصلّی علی محمّد و آل محمّد، وأن تنجز لي أمري ، وتعجّل لى الفرج، وتكفينى وتعافینی وتقضي حوائجي الساعة الساعة الليلة الليلة انّك على كلّ شيء قدير).

(101) در دلائل الامامه طبری ص 244 فرات بن احنف گوید با امام صادق علیه السلام بودم می خواستم برویم به زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام چون بثویه رسیدیم (مکانی است در کوفه) حضرت پیاده شد و دو رکعت نماز خواند، عرض کردم آقای من این چه نمازی بود؟ فرمود اینجا جای منبر قائم است دوست داشتم شکر خدا کنم در این مکان ، الخ.

(102) در دلائل الامامه طبری ص 246 مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود چون قائم قیام کند مؤمن از هوا پرنده را بخواهد و ذبحش کند و کباب کند و گوشتش را بخورد و استخوانش را نشکند پس بوگید زنده شود به اذن خدا پس زنده شود و پرواز کند، و همچنین آهوهای صحرایی و بوده باشد روشنی بلاد و نورش و محتاج به خورشید و ماه نشوند، و روی زمین چیزی که اذیت کند و نه شری و نه سمی و نه فسادی ابدا نباشد، چون دعوت آسمانی است نه زمینی و نباشد برای شیطان وسوسه ای و نه عملی و نه حسدی و نه چیزی از فساد هیچ نباشد ، زمین درخت خار نرویاند، و باقی بماند زمین به پای خود هرچه از آن گرفته شود دوباره بجای آن روئیده شود، و بحال اول برگردد، و مردی به بچه خود لباس بپوشاند ، پس با بچه بزرگ شود هرچه بچه بزرگ می شود لباسش هم بزرگ می شود و هر رنگی را خواسته باشد به همان رنگ در آید که خواسته و دوست دارد، و اگر کافری داخل سوراخ سوسماری شود یا پشت کلوخ یا سنگ یا درختی پنهان شود آن را خدا به زبان آورد و

ص: 651

بگوید ای مؤمن پشت من کافری پنهان شده بگیر او را ، پس او را گرفته بکشندش ، و نبوده باشد برای شیطان هیکلی که در آن ساکن باشد و هیکل یعنی بدن، و ملائکه با مؤمنین مصافحه کنند، و وحی شود بسوی ایشان ، و زنده کنند و جمع شوند مردگان به اذن خدا ، گفتند بیاید بر مردم زمانی که نبوده باشد مؤمن مگر در کوفه و یا میل به آن داشته باشد.

(103) در دلائل الامامه ص 247 از مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود وقتی قائم از پشت خانه (یعنی کعبه) ظهور کند خداوند بیست و هفت مرد با او برانگیزد چهارده نفر ایشان (1)از قوم موسی باشند که خدا فرمود در وصف ایشان از قوم موسی امتی هستند که هدایت به راه حق میکنند و با عدالت رفتار می کنند، و اصحاب کهف هشت (2) نفرند، و مقداد،و جابر انصاری،ومؤمن آل فرعون،ويوشع بن نون وصی موسی(3).

(104) در حدیث دیگر فرمود وقتی قائم ما قیام فرمود خداوند رد کند و برگرداند هر اذیت کننده ای که به مؤمنین در زمان خود اذیت می کرده به همان صورتی که بوده تا مؤمنين حقشان را از ایشان بگیرند.

(105) در دلائل الامامه ص 248 از یونس بن يعقوب از امام صادق علیه السلام در قول خدا که فرموده( يَوْمَیِدٍ يَفْرَحُ الُمؤْمِنونَ بِنَصْرِ الله )که یعنی آن روز مؤمنين خوشحال می شوند بواسطه یاری خدا فرمود یعنی خوشحال می شوند در قبرشان بواسطه قيام قائم.

(106)در دلائل الامامه طبری ص 252 از امام صادق علیه السلام روایت کند که هر وقت خداوند اراده کند قیام قائم را جبرئیل را بصورت پرنده سفیدی می فرستد

ص: 652


1- در حدیث 51 گذشت که فرمود پانزده نفر الخ.
2- در حدیث 51 گذشت که فرمود هفت نفر الخ .
3- آخر حدیث باحدیث گذشته اختلاف دارد.

پس یک پا روی کعبه و پای دیگر روی بیت المقدس می گذارد و با صدای بلند آواز می دهد آمد امر خدا عجله نکنید، پس قائم حاضر شده دو رکعت نماز نزد مقام ابراهیم می خواند پس منصرف شده و اطرافش سیصد و سیزده نفر اصحابش موجودند و در ایشان کسانی هستند که شبانه از رختخوابش حرکت کرده، و با حضرت است سنگ (موسی) پس می اندازد زمین زمین پر از علف می شود.

(107) در غیبت طوسی ص 280 ازمفضل بن عمرروایت کند که ازامام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود بدرستی که قائم ما هر وقت قیام کند زمین بواسطه نور پروردگارش نورانی شود و مردم مستغنی شوند (از خورشید) و مردی در ملک خود چنان عمر کند که هزار پسر برای او متولد شود که دختری در بین نباشد، و در پشت کوفه مسجدی بنا کند که هزار در داشته باشد و خانه های کوفه متصل به نهر کربلا و حیره شود حتی مردی با قاطر تیزرو برای نماز جمعه برود ولی نرسد.

(108) در دلائل الامامه طبری ص 257 سیف بن عمیره روایت کندکه امام باقر علیه السلام به من فرمود هرآینه مؤمن را در قبرش مخیّر می کنند پس چون قائم قیام کند به او گفته شود که صاحبت آمد اگر دوست داری ملحق به او شو و اگر دوست داری درکرامت خداباشی پس بوده باش. در حدیث 77 ايضا گذشت با تفاوتی .

(109) در دلائل الامامه طبری ص 257 درذیل حدیث ابي الطفيل امیرالمؤمنین علیه السلامبه دومی فرمود گویا می بینم تو و صاحبت را از قبر خارج کرده اند تر و تازه و در بیابان به دار آویزان شده اید تا آنجا که گفت چه کس این عمل را به ما میکند ؟ فرمود جوانیست از اولاد من از گروهی که خداوند از ایشان میثاق گرفته الخ ...

می بوده باشد با قائم سیزده زن الخ . در سیزده گذشت .

ص: 653

(110) در دلائل الامامه طبری ص 260 از عبدالرحمان قصير روایت کند که امام باقر علیه السلام فرمود آگاه باش اگر قائم قیام کند هرآینه حميراء (عایشه) را برگرداند تا حدش زند و برای مادرش حضرت فاطمه از او انتقام کشد، عرض کردم فدایت شوم چرا حدش می زند ؟ فرمود برای تهمتی که به مادر ابراهیم زد، گفتم چگونه خداوند حدش را به تأخیر انداخت برای قائم ؟ فرمود چون خداوند محمّد صلی الله علیه واله وسلم را رحمت فرستاده بود و قائم را نقمت می فرستد .

(111) در دلائل الامامه طبری ص 260 در ذیل حدیث موسی بن جعفر علیه السلام نقل کند که چون قائم قیام کند ارث به برادر در دین می دهد نه برادر پدر و مادری و شاهدش قول خدای تعالی است که در کتابش فرموده (قَدْ أَفْلَحَ الُمؤْمِنون * فَإِذَا نُفِخَ في الصور فلا أنساب بينهم يومئذ ولا يتسائلون . )

(112) در دلائل الامامه ص 260 از مفضل بن عمر روایت کند که گفت شنیدم

امام صادق علیه السلام می فرمود چون قائم قیام کند زمین بواسطه نور پروردگارش نورانی شود و مردم از نور خورشید بی نیاز شوند و شب و روز یکی شود، و تاریکی برود و هر مردی در زمان او هزار سال عمر کند و در هر سال پسری برای او متولد شود دختری در بین متولد نشود و لباسش بپوشاند پس بلند شود هر مقداری بچه بلند می شود و به هر رنگی بخواهد به همان رنگ برگردد. در حدیث 13 و 32 و 107 گذشت.

(113) در غیبت نعمانی ص 216 حديث و امام باقر یا صادق علیه السلام به ابی بصیر فرمود ای ابا محمّد در قائم دو علامت (یا علاماتیست) خالی، و بیماری سبوسه در سر دارد، و خالی بین دو کتفش دارد، و از طرف چپ زیر شانه چپ برگی است مثل برگ آس.

(114) در غیبت نعمانی ص 216 حمران بن اعین از امام باقر علیه السلام سؤال می کند تو قائمی ؟ فرمود من فرزند رسول الله صلی الله علیه واله وسلم هستم، و من خونخواهی میکنم و

ص: 654

آنچه خدا بخواهد انجام می دهد، باز سؤال را تکرار کردم، فرمود بدرستی که میدانم (فکرت) به کجا رفته ، صاحب شما شکم بزرگ دارد و بر سرش سبوسه است (مثل شوره) و پسر زیبا رویان است ، خدا رحمت کند فلانی را.

(115) در غیبت نعمانی ص 156 دارد که مفضل بن عمر خدمت امام صادق علیه السلام عرض کرد علامت قائم چیست ؟ فرمود وقتی که فلک آنقدر دور زند که گفته شود مرد، یا هلاک شد، در کدام بیابانی رفت، عرض کرد فدایت شوم پس از آن چه می شود ؟ فرمود ظهور نکند مگر با شمشیر .

(116) در غيبت نعمانی ص 233 محمّد بن مسلم می گوید از امام باقر شنیدم که می فرمود اگر مردم می دانستند که قائم وقتی خروج کرد چه خواهد کرد اکثر ایشان دوست داشتند که نبینند او را از بسیاری کشتار که از مردم میکشد ،آگاه باش اول به قریش ابتداء میکندنگیردازایشان مگربه شمشیروندهدمگربه شمشیربطوریکه اکثرمردم بگوینداین ازآل محمّدنیست والّارحم می کرد.

(117) در غیبت نعمانی ص 233 از ابی بصیر از امام باقر علیه السلامروایت کند که قیام میکند قائم به امر جدید و کتاب جديد و حکم جدید ، بر عرب سخت است ، کارش نباشد مگر شمشیر و احدی را توبه ندهد، و ملامت ملامت کنندگان او را از کار باز ندارد.

(118) در غیبت نعمانی ص 234 از ابی بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کند که چون قائم خروج کند نباشد بین او و عرب و قریش مگر شمشیر ، نگیرد از ایشان مگر به شمشیر ، و چه باعث شده که عجله می کنیدبرای خروج قائم ؟ بخدا قسم نیست لباس او مگر درشت و نیست طعام او مگر جو با سبوس ، و نیست او مگر شمشیر و مرگ زیر سایه شمشیر .

(119) در غیبت نعمانی ص 235 بشربن غالب اسدی گویدکه حسین بن على علیه السلام به من فرمود ای بشر چه باقی خواهد ماند از قریش وقتی قائم مهدی

ص: 655

پانصد نفر از ایشان را دست و پا بسته پیش کشد و گردن زند پس از آن پانصد نفر دیگر را پیش کشیده و گردن زند، پس از آن پانصد نفر دیگر پیش کشیده و مثل او گردن زند ؟ عرض کردم خدا شما را اصلاح کند عدد ایشان به این مقدار می رسد ؟ فرمود (إنّ مولى القوم منهم)یعنی رئیس گروه ازایشان است (کنایه باشد از اینکه عددشان آن روز زیاد است) برادر بشر که بشیر است می گوید من شهادت می دهم که حضرت این مطلب را شش بار به برادرم فرمود (مؤلف گوید در حدیث دهم گذشت که حضرت صادق ع شش مرتبه فرمود پانصد نفر را گردن زند که مجموعش سه هزار می شود رجوع کن)

(120) در غیبت نعمانی ص 234 ابی حمزه ثمالی گوید از امام باقر علیه السلام شنیدم که می فرمود اگر قائم آل محمّد صلی الله علیه واله وسلم خروج کند هر آینه ملائکه مسومین و مردفين و منزلین و کروبین (1) یاریش کنند، جبرئیل از جلو و میکائیل از طرف راست و اسرافیل از طرف چپ، و ترس به مقدار یک ماه راه از چهار طرف حضرت سیر می کند، و ملائکه مقرب خدا در پهلوی حضرت خواهند بود ، اول کسی که او را متابعت میکند محمّد صلی الله علیه واله وسلم و علی علیه السلام در مرتبه دوم است ، و با اوست شمشیر برهنه ، فتح کند خداوند برای او روم و دیلم و سند و هند و کابل شاه و خزر را، ای أبا حمزه قیام نکند قائم علیه السلام مگر بر خوف شدید و زلزله هاوفتنه وبلائی که به مردم می رسد و وباء قبل از آن و شمشیر برنده بین عرب واختلاف سختی بین مردم وپراکندگی دینشان و تغییر احوال ایشان بطوریکه صبح وشب آرزوی مرگ کنند ،بواسطه مصیبتهای بزرگی که ازمردم دیده می شودوبعضی بعض دیگررا (مثل حيوانات) بخورند،وخروجش وقتی است

ص: 656


1- (مسومین) یعنی نشانه دار (مردفين) یعنی ملائکه ای که متابعت مؤمنین را می کنند و ایشان را حفظ میکنند (منزلين) یعنی فرستاده شده (کروبین) بزرگان ملائکه را گویند که در رأس ایشان جبرئیل است . (مجمع البحرین)

که مردم نا امید هستند ، پس خوش بحال کسی که درکش کند و از یارانش باشد ، و وای بر کسی که از دشمنانش او را مخالفت کنند ، سپس فرمود قیام کند به امر جدید و سنّت تازه و حکم تازه، بر عرب سخت باشد ، نباشد شأن او جز کشتن ، واحدی را توبه ندهد، و ملامت ملامت کنندگان او را از فرمان خدا باز ندارد.

(121) در غیبت نعمانی ص 237 از جابرروایت کند که داخل شدبرامام باقر علیه السلام و گفت خدا تو را عافیت دهد این پانصد درهم مرا بگیر که زکات مالم می باشد. حضرت فرمود تو خود بگیر و در همسایگانت که اهل اسلام و فقیرند از برادران مؤمنت تقسیم کن ، سپس فرمود هر وقت قائم ما اهل بیت قیام کرد تقسیم کند بالسویه و عدالت کند در رعیت ، پس هرکس او را اطاعت کرد خدا را اطاعت کرده و هر کس او را معصیت کرد خدا را معصیت کرده، و جز این نیست که مهدی را مهدی نامیدند چون او هدایت می کند به یک امر خفی و ناپیدا، و تورات و سایر کتابهای خدا را از غار انطاکیه خارج کند، و حکم کند بین اهل تورات به تورات و بین اهل انجیل به انجيل ، و بين اهل زبور به زبور ، و بین اهل قرآن به قرآن ، و جمع شود بسوی او مالهای دنیا از ظاهر زمین و باطن آن، پس به مردم بفرماید بیائید این مالها که بواسطه آن قطع رحم کردید، و خونهای را ریختید ، و مرتكب محرمات خدا شدید، پس عطا کند چیزی را که احدی قبل از او عطا نکرده باشد، و پر کند زمین را از عدل و داد و نور ، همانطوریکه پر شده بود از ظلم و جور و شرور.

(122) در غیبت نعمانی ص 238 حدیث 27عبدالله سنان گویدشنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود عصای موسی چوب آس از درختان بهشت است ، در وقتی متوجه مدین بود جبرئیل برای او آورد، و آن و تابوت آدم در دریاچه طبریه است نه کهنه شوند و نه متغیر گردند تا وقتی که قائم قیام کرد آن دو را خارج کند.

ص: 657

(123) در غیبت نعمانی ص 238 حدیث 28 از امام باقر علیه السلام روایت کند که وقتی قائم علیه السلام ظهور کند با پرچم رسول خدا و انگشتر سلیمان و سنگ موسی و عصای او ظاهر خواهد شد ، سپس منادی و جارچی او ندا کند که هیچ یک طعام و شراب و علف با خود بر ندارد ، اصحابش بگویند می خواهد ما و حیوانات ما را از گرسنگی و تشنگی بکشد، پس با ایشان حرکت کند و اول منزلی که فرود آمدند بسنگ بزند پس از آن طعام و آب و علف بجوشد پس خود و حیواناتشان بخورند و بیاشامند تا به نجف اشرف پشت کوفه برسند .

در حدیث دوم به این مضمون گذشت رجوع کن.

(124) در غیبت نعمانی ص 174 مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود چون قائم قیام کند این آیه را تلاوت کند ( فَفَرِرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ) پس فرار کردم از شما وقتی که از شما ترسیدم. در ص 175 از امام باقر علیه السلام دارد ( فَوَهَبَ لي رَبَّي حُكْمَاً وَجَعَلَني مِنَ الُمرْسَلِين) پس بخشید به من پروردگار من حکمی را و از فرستادگانم قرار داد.

(125) در غیبت نعمانی ص 189 حدیث 44 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود قائم از اولاد منست ، عمرش بقدر عمر خلیل صد و بیست باشد که دانسته شود، پس از آن غیبتی در دهر و روزگار کند و بصورت جوانی رشید سی و دو ساله ظهور کند (و غیبتش چنان طولانی شود) که طائفه ای از مردم از او برگردند پر کند زمین را از عدل و داد همانطوریکه پر شده بود از ظلم و جور .

برپا خیزد قائم و حال آنکه در گردن او عقد و نه عهد و نه بیعتی نباشد. در بیعت حدیث 8 گذشت.

(126) در بحار ج 52 ص 304 حذیفه گوید شنیدم رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم می فرمود چون وقت خروج قائم علیه السلام نزدیک شود منادی از آسمان ندا کند ای مردم مدت حکومت ستمکاران قطع شد از شما و توليت امر با بهترین امت محمّد شد پس

ص: 658

ملحق به مکه شوید، پس نجباء مصر و ابدال شام و مردان قوی عراق خارج شوند، در شب عابد و در روز شیران باشند مثل اینکه دلهاشان پاره آهن باشد ، پس بین رکن و مقام با او بیعت کنند . عمران بن حصين عرض کرد یا رسول الله توصیف کن برای ما این مرد را ؟ فرمود او مردیست از نسل حسين مثل اینکه از مردان شنسوه (شنوه) است ، دو عبای قطوانی در بر دارد، اسمش اسم من است ، پس آن وقت پرنده ها در لانه خود و ماهیان در دریا تخم گذاری کنند (و جوجه و ماهی تولید کنند) و نهرها کشیده شود، و چشمه ها پرآب شود، و زمین دو مقابل آنچه حیوان و غیره می خورند برویاند ، در جلو او جبرئیل و دنباله او اسرافیل قدم زنند و زمین را پر از عدل و داد کند همانطوریکه پر از ظلم و جور شده بود .

روز نیروز روزیست که ظاهر می شود در آن قائم ما اهل بیت الخ. در نیروز خواهد آمد.

(127) در بحار ج 52 ص 377 ابن حجاج از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود زمانیکه قائم علیه السلام ما قیام فرمود می آید به رحبه کوفه و با پا اشاره می کند اینجا را حفر کنید و بکنید پس آنجا را حفر کنند و دوازده هزار زره، و دوازده هزار شمشیر و دوازده هزار کلاه خود که دو رو می باشند از آنجا بیرون کشد و دوازده هزار از غلامان (عرب )و عجم را صدا کند و به ایشان بپوشاند ، و بفرماید (من لم يكن عليه مثل ما عليكم فاقتلوه) یعنی هرکس این لباس را ندارد که شما پوشیده اید پس او را بکشید و ممکن است گفته شود هرکس مذهب شما را که مذهب حق است ندارد او را بکشید والله العالم.

(128) در بحار ج 52 ص 379 از امام صادق علیه السلام از پدرانش از پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود چون مرا به معراج نزد خدای عزوجل سیرم دادند ... پس سرم را بالا کردم انوار علی و فاطمه و حسن و حسین و علی بن الحسين و

ص: 659

محمّد بن على و جعفر بن محمّد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمّد بن علی و علی بن محمّد و حسن بن علی و حجّة بن الحسن القائم را دیدم و حجّة بن الحسن در وسط ایشان مثل ستاره درخشنده ای بود عرض کردم خدای من کیانند ایشان ؟ فرمود ایشان ائمه هستند و این قائم است که حلال مرا حلال و حرام مرا حرام می کند و بواسطه او از دشمنان خود انتقام میکشم و اوست سبب راحتی دوستان من و اوست که شفا می دهد دلهای شیعیان تو را از ستمکاران و منکرین و کافرین پس (لات و عزی را) تر و تازه خارج کند و ایشان را بسوزاند، و فتنه ایشان برای مردم سخت تر از فتنه گوساله و سامریست.

(129) در بحار ج 52 ص 310 از امام جواد از پدرانش روایت کند که پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم به ابی بن کعب فرمود در وصف قائم علیه السلام که خداوند ترکیب نموده در صلب حسن عسکری علیه السلام نطفه مبارک پاکیزه طيب وطاهر و مطهر را، که راضی می شود از او هر مؤمنی که خداوند عهد و میثاق از او گرفته در ولایت و دوستی، و کافر می شود به او هر منکری، پس او امامیست پاکیزه خوشحال کننده و مرضی خدا و هدایت کننده و هدایت شده ، به عدل حکم می کند و به عدل امر می فرماید ، تصدیق می کند خدا را و خدا هم او را تصدیق می فرماید ، از تهامه خروج می کند، وقتی علائم و دلائل ظاهر شد، و برای او گنجهائی است نه از طلا و نقره بلکه اسبهائیست بسیار نیکو و مردانیست با نشانه ، جمع کند خداوند از اطراف بلاد مثل عده اهل بدر که سیصد و سیزده نفر بودند ، با اوست نامهای که مهر شده و در آن اسم اشخاص و بلادشان و طبیعت ایشان و زینت ایشان و کنیه ایشان ضبط شده، زحمت کش وجدی دراطاعت او هستند،ابی پرسید علامت ونشانه اش چیست ای رسول خدا؟ فرمود عَلَمی است برای اوکه چون نزدیک شود وقت خروجش آن عَلَم خودش بازشودوخدا آن را بسخن آورد وبگوید خروج کن ای ولی خداوبکش دشمن خداراپس این دوعلامت

ص: 660

است، و برای او شمشیریست در غلاف چون وقت ظهورش نزدیک شود شمشیر از غلاف بیرون آید و خداوند آن را بسخن آورد و بگوید خروج کن ای ولی خدا دیگر حلال نیست برای تو نشستن از دشمنان خدا ، پس خروج کند و بکشد دشمنان خدا را هرجا دست یابد به ایشان، و حدود خدا را جاری سازد ، و به حکم خدا حکم فرماید ، خارج شود در حالتی که جبرئیل از طرف راست و میکائیل از طرف چپ اوست و زود است که متذکر شوید آنچه را به شما می گویم ولو بعد از زمانی باشد، و وامی گذارم امر خود را بسوی خدا، ای ابی خوش بحال کسی که ملاقاتش کند، و خوش بحال کسی که دوستش دارد، و خوش بحال کسی که قائل به او باشد ، نجات دهد ایشان را از هلاکت ، و بواسطه اقرار به خدا و رسولش و اقرار به جميع ائمه خداوند بهشت را برای ایشان باز کند، مثل ایشان در زمین مثل مشک است که بوی آن همه جا را می گیرد و متغیر نمی شود و مثل ایشان در آسمان مثل ماه است که هیچ وقت نورش خاموش نمی شود الخ.

(130) در بحار ج 2، ص313 از هروی روایت کند که خدمت حضرت رضا علیه السلام عرض کردکه ای پسر رسول خداچه می فرمائید راجع به حدیثی که از امام صادق علیه السلام رسیده که چون قائم خروج کند ذریه کشندگان حسین علیه السلام را بکشد بواسطه کارهای پدرانشان ؟ فرمود همین طور است ، پس عرض کردم قول خدا که می فرماید (وَلا تَزِرُ وَازِرَةُ وِزْرَ اُخْرى) معنایش چیست ؟ فرمود خداوند در جميع اقوالش راست می گوید ولكن ذریه قتله حسین علیه السلام به کردار پدرانشان راضی هستند و افتخار می کنند، و هرکس به چیزی راضی باشد مثل این است که خودش انجام داده، و اگر مردی در مشرق کسی را بکشد و در مغرب کسی به آن راضی باشد نزد خدا شریک قاتل است، و به درستیکه قائم علیه السلام می کشد ایشان را برای رضایت ایشان کردار پدرانشان را، عرض کردم

ص: 661

به چه چیز ابتدا میکند قائم از شما در وقت قیامش ؟ فرمود ابتدا می کند به بنی شیبه پس دستهای ایشان را قطع کند چون دزدان خانه خدایند.

(131) در بحار ج 52 ص 313 رفید مولای ابن هبيره گفت خدمت امام صادق علیه السلام عرض کردم یابن رسول الله سیر می کند قائم به سیره علی بن ابی طالب علیه السلام در اهل عراق ؟ پس فرمود خیر، علی بن ابی طالب در اهل عراق سیر کرد به آنچه در جفرابيض بود، و قائم سیرکنددرعرب به آنچه درجفراحمراست(1) عرض کردم فدایت شوم جفر احمر چیست ؟ فرمود ذبح است (یعنی کشتن) الخ.

(132) در بحار ج 52 ص 319 دارد که قائم سینه پهن و فراخ دارد و سر دو شانه پائین و مابین دو شانه پهن است.

(133) در بحار ج 2، ص 320 در چند حدیث دارد که هر وقت قائم قیام کند به حکم داود حکم می کند بیّنه طلب نکند.

(134) در بحار ج 52 ص 321 در ذیل حدیثی امام صادق علیه السلام فرمود هر وقت قائم ما قیام کند خداوند علم سيماء به او عطا فرماید پس امر کند کافر را بگیرند از سر و پا و با ضربت سختی گردن زنند.

(135) در بحار ج 52 ص 324 از امام باقر علیه السلام روایت کند که چون قائم علیه السلام از مکه خروج کند اعلام کند که احدی خوردنی و آشامیدنی همراه برندارد، و سنگ موسی رابا خودبردارد که یک بار شتراست نرسندبه منزلی جزآنکه چشمه هائی از آن جاری شود هرکس گرسنه باشد سیر شود و هرکس تشنه

ص: 662


1- در کافی ج 1 ص 241 از امام صادق علیه السلام سؤال از جفر شد فرمود پوست گاویست پر از علم ، و در فقیه ج 4 ص 301 از امام رضا علیه السلام نقل کند که پوست بز و پوست گوسفند است که جميع علوم در آن موجود است . و در کافی ج 1 ص 240 دارد که در جفر ابيض زبور داود و تورات و انجیل و صحف ابراهیم و حلال و حرام و مصحف فاطمه و آنچه که مردم محتاج اویند می باشد و در جفر احمر اسلحه می باشد که برای خونریزی باز می شود که صاحب شمشیر آن را برای کشتن باز میکند الخ.

باشد سیراب گردد و چهار پایان نیز سیراب شوند تا به نجف پشت کوفه برسند .

(136) در بحار ج 52 ص 326 از مفضل بن عمر نقل کند که حضرت صادق علیه السلام فرمود گویا می بینم که قائم روی منبر کوفه نشسته و اصحابش که 313 نفرند مثل عده اهل بدر در اطرافش می باشند ، و ایشان اصحاب پرچمها و حکام خدایند روی زمین بر خلقش ، تا وقتی که از قبائش نامه ای که مهر طلا خورده بیرون آورد که عهد رسول خدا در آن است ، پس مثل گوسفند از دورش فرار کنند پس باقی نماند از ایشان مگر وزیر و یازده نفر نقباء چنانچه با موسی بن عمران ماندند پس در زمین جولان دهندوراهی نیابند پس برگردند بخداقسم من می دانم کلامی که می گویدبرای ایشان پس کافرمی شوندبه آن.

(137) در بحار ج 52 ص 327 جابر از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود گویا میبینم اصحاب قائم را که بر دور خافقين (مغرب و مشرق) حلقه زده اند ، هیچ چیزی نیست مگر آنکه مطیع ایشان است حتی درندگان زمین و درندگان طیور در هر چیزی رضایت ایشان را طلب می کنند ، حتی اینکه زمینی بر زمین دیگر افتخار میکند و می گوید امروز یکی از اصحاب قائم بر من مرور کرد.

(138) در بحار ج 52 ص 327 ابی بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود ما كان يقول لوط علیه السلام الخ یعنی چه می فرمود لوط علیه السلام (لَوْ كانَ بي قُوّة أو آوي إلى ركنٍ شديد )یعنی ای کاش مرا بر منع شما اقتداری بود یا آنکه به تکیه گاه محکمی از شرّ شما پناه می بردم، تمنّا نمی کرد مگر قوّت قائم علیه السلام را و یاد نمی کرد مگر شدت اصحابش را چون به هر مردی از ایشان قوّت چهل مرد داده شده و قلبش از پاره آهن سخت تر است ، اگر مرورشان به کوههای آهن افتد هر آینه آن را قطعه قطعه کنند، و شمشیرهای خود را باز نکنند تا آنکه خدا راضی شود.

علم بیست و هفت حرف است الخ . در علم حدیث 84 گذشت .

ص: 663

(139) در بحار ج 52، ص 390 روایت کند که چون قائم ظهور کند و داخل کوفه شود خداوند هفتاد هزار صديق از پشت کوفه مبعوث کند پس در اصحاب و انصارش بوده باشند ، عراق را به اهلش رد می کند آنها صاحب خواهند شد ، در سال دو مرتبه عطیه و در ماه دو بار حقوق می پردازد، و در بین مردم با تساوی رفتار فرماید که فقیری محتاج زکات نباشد، و صاحبان زکات زکات خود را دور بگردانند و کسی قبول نکند و بگویند ما محتاج پول شما-نیستیم تا آنجا که فرمود _همه اموال دنیا از ظاهر و باطن بسوی حضرتش جمع شود پس بفرماید بیائید بواسطه این مال بود که قطع رحم کردید و خونهای ناحق ریختید ، و مرتكب حرام گردیدید ، پس بخششهای زیادی کند که پیش از او کسی نکرده بود.

(140) در غیبت نعمانی ص 240 از امام باقر علیه السلام روایت کند که موسی بن عمران نظر کرد به سفر اول (از تورات) دید آنچه را که به قائم آل محمّد صلی الله علیه واله وسلم داده شده از تمکن و فضل پس عرض کرد خدای من مرا قائم آل محمّد قرار ده ، به او گفته شد این از ذریه احمد است پس نظر به سفر دوم کرد مثل اول را دید و درخواست نمود آن مقام را و جواب مثل اول شنید ، پس نظر به سفر سوم کرد پس مثل اول دید و درخواست نمود آن مقام را و جواب مثل اول شنید.

آیا نشان ندهم پیراهن قائم را الخ . در لباس خواهد آمد.

(141) در غیبت نعمانی ص 240 از ابی بصیر از امام صادق علیه السلام در معنای قول خدای عزوجل که فرموده ( وَعَدَ اللهُ الذينَ آمنُوا مِنْكُم وعَمِلوا الصالحات لَیستَخلفنّهم في الأرض) که (تا آخر آیه) فرمود در قائم و اصحابش نازل شده .

(142) در غیبت نعمانی ص 241 از اسحاق بن عبد العزيز از امام صادق علیه السلام در معنای قول خدای تعالی که فرموده ( وَلئنْ أخَّرْنا عَنْهمُ العذابَ إلى اُمَّةٍ

ص: 664

معدودة) که فرمود عذاب خروج قائم علیه السلام است و امّت معدوده عدّه اهل بدر و اصحابش می باشند.

(143) در غیبت نعمانی ص 241 از ابی بصیر از امام صادق علیه السلام در معنای قول خدای عزوجل که فرموده ( فاستبقوا الخيراتَ أيْنَ ما تَكونُوا يَأْتِ بِکُمُ اللهَ جَميعاً )فرمود در قائم و اصحابش نازل شده ، جمع خواهند شد بدون وعده گذاری .

(144) در غیبت نعمانی ص 241 از ابی بصیر از امام صادق علیه السلام در قول خدای عزوجل که فرموده (اُذِنَ للذينَ يُقاتلونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِموا وأنّ اللهَ على نَصْرهم لقدیر) که فرمود او قائم و اصحابش می باشند .

(145) در غیبت نعمانی ص 242 از ابی بصیر از امام صادق علیه السلام در قول خدای تعالی که فرموده ( یُعْرَفُ الُمجرمونَ بسياهُمْ) فرمود خدا ایشان را می شناسد ولكن در قائم نازل شده که حضرت ایشان یعنی گناهکاران را به قیافه شان می شناسد و با اصحابش همه را با شمشیر می کشد.

(146) در غیبت نعمانی ص 244 از علی بن ابی حمزه از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود چون قائم صلوات الله عليه قيام کند ملائکه بدر که پنج هزارند نازل شوند و فرود آیند ، که یک ثلث ایشان بر اسبهای سفید که با سیاهی آمیخته سوارند ، و یک ثلث ایشان بر اسبهای سیاه و سفید سوارند ، و یک ثلث ایشان براسبهای (حوّ) سوارند، راوی عرض کرد(حوّ) چیست؟ فرمود سرخ.

(147) در غیبت نعمانی ص 245 از خلاد بن صفار روایت کند که ازامام صادق علیه السلام سؤال شد آیا قائم علیه السلام متولد شده فرمود خير ، اگر من او را درک کنم تا زنده ام خدمتگذارش می باشم.

(148) در صراط المستقيم ج 2 ص 258 از کتاب عجائب البلدان روایت کند که عمار عرض کرد خدمت امام صادق علیه السلام که چه وقت قائم شما قیام میکند

ص: 665

فرمود نزد خراب شدن شهر اشعری .

القاتل والمقتول

یعنی کشنده وکشته شده

در تهذیب ج 6 ص174 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلممنقول است که فرمود چون دو مسلمان بدون دستور خدائی بجنگند قاتل و مقتول هر دو در آتشند عرض شد قاتل جا دارد ولی مقتول چرا در آتش باشد ؟ فرمود چون او هم اراده قتل و کشتن داشت.

در صحیح بخاری کتاب فتن ح6656 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود چون دو مسلمان با هم با شمشیر مواجه شوند هر دو از اهل آتشند، عرض شد قاتل حالش معلوم مقتول چرا؟ فرمود برای اینکه او هم اراد؛ کشتن رفیقش را کرده بود.

در کافی ج 7 ص274 از امام صادق علیه السلام نقل کند که فرمود سرکش ترین مردم بر خدا کسی است که غیر قاتل خود را بکشد.

در فقیه ج 4 ص 270 و ص 282 امام صادق علیه السلام فرمود سرکش ترین مردم کسی است که بکشد غير قاتل خود را .

قاطر

قاطر زین کرده الخ. در مرجئه خواهد آمد .

قاطع

در البرهان ص 154 در ذیل حدیثی دارد که اصحاب مهدی علیه السلام سیر کنند تا برسند به شهری که آن را قاطع گویند، و آن در دریائیست که کشتی در آن کار

ص: 666

نمی کند ، عرض شد یا رسول الله چرا کشتی در آن کار نمی کند ؟ فرمود چون عمق ندارد (در بعضی نسخ عمق دارد) و از آن مرور می کنند ترسان و لرزان ، خدا برای بنی آدم محل نفع قرار داده ، برای آن عمقهائیست تحمل کشتی دارد ، برای آن (360) در می باشد ، و از هر دری هزار نفر مرد جنگی خارج می شود، پس (اصحاب مهدی) چهار تکبیر میگویند دیوارهایش سقوط می کند ، پس هرچه در آن موجود می باشد به غنیمت می برند، و هفت سال در آن می مانند ، الخ.

و در ص 155 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که (حضرت مهدی) برود به شهری که آن را قاطع گویند، و آن کنار دریای سبز است که محیط به دنیا است ، و پشت آن غیر از امر خدا چیزی نباشد ، طول آن شهر هزار میل است، و عرضش پانصد میل است ، پس با سه تکبیر آن را فتح کنند، و دیوارهایش سقوط کند، و هزار هزار مرد جنگی را بکشند ، پس حضرت مهدی علیه السلام از شهر قاطع متوجه بیت المقدس شوند، با هزار کشتی الخ.

در الزام الناصب ج 2 ص 208 در ذیل خطبة البيان فرمود پس به شهری می رود که آن را قاطع می گویند و آن کنار دریای سبز است ، که محیط به دنیا است ، و طول آن شهر هزار میل است وعرضش هزارمیل است،و سه تکبير (الله اكبر) بر آن بگویند دیوارهایش بیفتد ، پس صد هزار مرد جنگی را بکشد، و هفت سال در آن اقامت کند، و سهم هر مردی از آن شهر ده مقابل آن باشد که از روم گرفتند، پس از آن بیرون رود، و با او صد هزار دسته باشد که در هر دسته ای بیش از پنجاه نفر مرد جنگی باشد.

قباء

در قائم حديث 40 گذشت.

ص: 667

قبر

در مستدرک حاکم ج 4 ص 454 ابن مسعود روایت کند که بیاید بر مردم زمانی که مردی بیاید روی قبری و بخوابد و بگوید ای کاش من بجای تو بودم . این عمل نه برای اینست که دوست داشته باشد ملاقات خدا را بلکه برای شدت بلا و گرفتاریها است.

در مستدرک ج 4 ص 518 برود نزد قبر برادرش و بگوید ای کاش من بجای

تو بودم. در علم حدیث 9 گذشت.

در صحیح بخاری کتاب فتن حديث (6683) از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود ساعت برپا نشود تا اینکه مردی بر قبر مردی گذر کند و بگوید کاش من بجای او بودم.

در کنز العمال ج 14 ص 212 حدیث (38435) روایت کند که فرمود قسم به آن کسی که جانم بدست اوست نرود دنیا تا اینکه مردی بر قبر مرور کند و خود را مثل الاغ بر قبر بمالد و بگوید ای کاش من بجای صاحب این قبر بودم ، و این نه برای دین است بلکه نیست مگر بلا.

مؤمن رادرقبرش خبرمی دهدکه حضرت حجت علیه السلام آمدالخ.درقائم حدیث 77 گذشت. مؤمن را در قبرش مخیّر می کنند الخ . در قائم حدیث 107 گذشت .

قبله

در زمان حدیث 57 گذشت که بیایدبرمردم زمانیکه زنهاشان قبله ایشان باشد، الخ.

ص: 668

قبور

و بگیرند اُمت تو قبور را مساجد . در علامات ظهور حدیث 20 گذشت .

اهل قم در قبورشان حساب کرده می شوند . در قم حدیث 29 خواهد آمد.

قبيله

در کنز العمال ج 14 ص 219 فرمود بر پا نشود ساعت مگر وقتی که منافقین

هر قبیله ای به سیادت و بزرگی برسند.

در کنز العمال ج 14 ص 225 فرمود ای ابن مسعود از علامتهای ساعت (ظهور) و اشراطش آن است که منافقینِ هر قبیله ای به سیادت و آقائی برسند .

در همان صفحه فرمود ای ابن مسعود از علامتهای ساعت و اشراطش آن

است که مؤمن در قبیله ذلیلتر باشد از گوسفند کوچک.

در کنز العمال ج 14 ص 241 فرمود یکی از علامات ساعت (ظهور) آن است

که منافقین هر قبیله ای به سیادت و آقائی برسند .

در صحیح ترمذی ج 4 ص 495 فرمود و سیادت کند قبیله را فاسقشان .

و خون هفتاد قبیله از عرب را مهدور سازد. در قائم حدیث 84 گذشت .

قتال

در جنگ گذشت مراجعه کن.

قحطان

در صحیح بخاری کتاب فتن حدیث (6685) رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود برپا نشود ساعت (ظهور) تا اینکه مردی از قحطان خارج شود و مردم را با عصایش

ص: 669

براند (مثل گوسفند).

و ايضا در الامام المهدی ج 1 ص 65 به این مضمون از کتاب بدء و التاريخ

ص 64 نقل شده .

و در الامام المهدی از لوایح الانوار ج 2 ص 16 گفت قحطانی از بلاد یمن

خروج می کند .

در الامام المهدی ج 1 ص 275 از خريدة العجائب ابن وردی ص 199 از ابی هریره روایت کند که بر پا نشود ساعت (ظهور) تا اینکه مردی از قحطان مردم را براند.

و از کعب روایت کند که مهدی می میرد و بعدش مردم با قحطانی بیعت می کنند .

و در الامام المهدی ج 1 ص 387 از (الحاوی) سیوطی ص 156 روایت کند که مردی از مضر حکومت کند اهل صلاح و خوبان را بکشد ظلم کننده و غضب کننده است ، بعد از او قحطانی به حکومت می رسد روشش مثل روش و سیره برادرش مهدیست و رومیه بدست او فتح می شود.

و از قیس بن جابر صدفی از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود زود است از اهل بیت من مردی زمین را پر از عدل کند همانطوریکه پر شده بود از ظلم، سپس بعد از او قحطانی می باشد قسم به کسی که جانم بدست اوست ، نیست او کمتر از او (یعنی قحطانی کمتر از مهدی نیست) یعنی در وظیفه خاصی.

و از کعب روایت کند که بعد از مهدی خلیفه از اهل یمن از قحطان است که برادر دینی مهدی است عمل می کند به عمل او ، و اوست که شهر رومیه را فتح می کند و به غنائمش می رسد .

و قیس بن جابر روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود قحطانی بعد از مهدیست و نیست او کمتر از او .

ص: 670

و از ارطاة روایت کند که گفت به من خبر رسیده که مهدی چهل سال زندگی می کند پس از آن در فراش خود می میرد، پس از او مردی از قحطان خروج میکند که دو گوشش سوراخ است به سیره و روش مهدی عمل میکند بیست سال هم زندگی می کند ، الخ.

قحطی

در اُمت حدیث 4 گذشت.

قدر

در زمان ح 81 گذشت.

قدرت

هر صاحب قدرتی قدرت خود را نمایش دهد الخ . در فَرَج حديث 7 گذشت.

قذف

در سنگ باران گذشت .

قرآن و قرّاء

(1) در مستدرک حاکم ج 4 ص 457 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود بیاید بر مردم زمانی که مردانی قرآن بخوانند ولی از حنجره شان تجاوز نکند (یعنی صرف خواندن باشد نه عمل کردن)

(2) در مستدرک ص 460 از معاذ بن جبل روایت کند که بعد از شما فتنه ها باشد ، مال زیاد شود و قرآن باز شود بطوریکه مرد و زن، حر و عبد ، کوچک

ص: 671

بزرگ آن را بگیرند (بخوانند) و چه بسا باشد مردی قرآن بخواند و بگوید من قرآن خواندم چرا مردم پیروی از من نمی کنند ، پس بگوید ایشان پیروی از من نکنند مگر وقتی که چیز تازه بیاورم غير آن. پس دوری کنید از بدعت او که هرچه تازه آورد گمراهیست ، بپرهیزید از لغزش دانا که شیطان گمراهی را به دهان او القا می کند و کلمه حق را به دهان منافق می اندازد ، الخبر.

(3) در مستدرک حاکم ج 4 ص 466 از معاذ بن جبل روایت کند که فرمود فتنه رو آور شود، مال زیاد شود، و قرآن باز شود تا اینکه بخوانند آن را مؤمن و منافق ، کوچک و بزرگ ، مرد و زن، مرد آن را آهسته بخواند کسی پیروی او نکند ، پس بگوید بخدا قسم بلند بلند می خوانم پس بلند می خواند باز هم کسی پیروی او نمی کند ، پس مسجدی را برای خود مهیا می کند و کلامی را بدعت می گذارد که نه در کتاب خدا و نه در سنّت رسول خدا است ، پس دوری کنید از او که هر بدعتی گمراهیست ، الخبر.

(4) در مستدرک ص 487 راوی گفت از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلمشنیدم که فرمود زود است مردمانی از اُمت من از طرف مشرق خروج کنند قرآن بخوانند ولی از حنجره شان تجاوز نکند، الخبر . (یعنی عمل بر طبق قرآن نکنند)

(5) در مستدرک حاکم ص 506 روایت کند که وقتی شود که یک آیه از قرآن و تورات و انجیل و زبور روی زمین نباشد (یعنی حکمش نباشد) و از قلوب مردان کنده شود پس صبح کنند و ندانند که قرآن چیست.

(6) در کنز العمال ج 14 ص 233 فرمود جاری شود بر کتاب خدا شبی پس مردم صبح کنند آیه ای و نه حرفی از آن در دل مسلمانی نباشد مگر آنکه نسخ شده باشد.

(7) در همان صفحه فرمود برپا نشود ساعت (ظهور یاقیامت) تا اینکه برگردد قرآن به آنجائی که آمده بود، پس در اطراف عرش برای آن زمزمه ای

ص: 672

باشد مثل زنبور عسل ، خدای عزوجل بفرماید تو را چه می شود ؟ عرض کند از طرف تو رفتم و بسوی تو برگشتم ، مرا می خوانند ولی عمل به من نمی کنند پس آن وقت است که قرآن بالا می رود.

(8) در کنز ج 14 ص 241 فرمود از علائم ساعت است که قرآن را اسباب

تجارت خود قرار دهید .

(9) در کنز العمال ج 1 ص 374 از عمر روایت کند که زود است بیاید مردمی که جدال کنند با شما به متشابهات قرآن پس با سنت (و اخبار نبوی) با ایشان بحث کنید که اصحاب سنن داناترند به کتاب خدا.

(10) در کنز العمال ج 1 ص 378 از علی علیه السلامروایت کند مثل این را .

(11) در کنز العمال ج 14 ص 217 فرمود زود است بیاید بر امت من زمانی

که قرّاء (قاریان قرآن )زیاد باشند و فقهاء كم الخ.

(12) در کنز ص 220 فرمود از علامات نزدیکی ساعت (ظهور یا قیامت) آن است که باران زیاد باشد و نبات و علف كم و قراء زیاد شوند و فقهاء کم، و امراء زیاد باشند و امناء كم.

(13) درکافی ج 2 ص 627 امام باقر علیه السلام فرمودقرّاء قرآن (یعنی قرآن خوانان) سه دسته اند یکی آنکه قرآن را می خواند و آن را اسباب کسب و سرمایه خود می گرداند ، و پادشاهان را بواسطه آن بخود جلب می کند، و دسته دیگر قرآن را می خوانند و حروفش را حفظ می کنند ولی حدودش را ضایع می کنند (به آن عمل نمی کنند) و مثل ظرف آب خوری بعد از انجام احتیاج عقب شتر می بندند ، خداوند اینطور قرآن خوانان را زیاد نکند، و دسته دیگر قرآن را می خوانند و آن را بمصابه دارو می دانند روی درد قلبشان می گذارند، و شب زنده داری کنند بواسطه خواندن قرآن، و روزش را به تشنگی بسر برند (بواسطه روزه داشتن) و در مساجدشان قیام به آن کنند، و بواسطه آن از بستر خوابشان کناره گیری

ص: 673

کنند، پس خداوند بواسطه این دسته قرآن خوان بلاء را دور سازد، و نصرت دهد مؤمنین را بر دشمنان ، و بواسطه ایشان خداوند از آسمان باران فرستد ، پس بخدا قسم این دسته از قرّاء از کبریت احمر کمترند.

(14) در صحیح ترمذی ج 4 ص 481 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که در آخر زمان گروهی خروج کنند که تازه جوانانند (سفهاء الاحلام اند) یعنی سبک سر و سفیه و بی بردبارند، قرآن را می خوانند ولی از گلویشان تجاوز نمی کند ، از قول و گفتار بهترین خلق نقل می کنند، و از دین بیرون می روند مثل تیر که از کمان بیرون می رود.

(15) در روضه کافی ذیل حدیث (7) امام صادق علیه السلام فرمود یکی از علامات فرآن آن است که ببینی شنیدن قرآن بر مردم سنگین باشد و شنیدن باطل سبک، و ببینی که قرآن کهنه شده و چیزهائی در آن احداث شده که نبوده، و بر هوا و هوس توجیه کنند.

(16) در کنز العمال ج 14 ص 242 روایت کند که شبها و روزها نرود تا آنکه قرآن در سینه های گروهی از این امت کهنه شود چنانچه لباس کهنه می شود و غیر از قرآن بسوی ایشان خوشتر باشد ، و کار ایشان بر طمع باشد ترسی در ایشان نباشد، اگر کوتاهی از حق خدا کند خود را تسلی دهد که بجا خواهم آورد، و اگر از حدود خدا تجاوز کرد و منکری را انجام دهد می گوید خداکریم است امیدواریم او از ما بگذرد، گرگانند در لباس گوسفند ، بهترین ایشان پیش خودشان کسانی هستند که با معصیتکاران به آرامش راه می روند و امر به معروف و نهی از منکر نمی کنند .

(17) در کنز العمال ج 1 ص 387 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود برأی خود قرآن را تفسیر نکنید.

(18) در صحیح ترمذی ج 5 ص 199 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که

ص: 674

فرمود هر کس در قرآن سخن گوید بدون علم جایگاهش در آتش باشد.

(19) در حدیث دیگر فرمود هرکس به رأی خود در قرآن سخن گوید جایگاهش در آتش باشد.

(20) در حدیث دیگر فرمود کسی که به رأی خود در قرآن سخن گفت خطا

رفته اگرچه آنچه گفته درست گفته باشد.

(21) در غیبت نعمانی ص 318 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود گویا می بینم شیعیان ما در مسجد کوفه خیمه زده قرآن یاد مردم می دهند همانطوری که نازل شده .

(22) در حدیث دیگر فرمود گویا می بینم عجم در مسجد کوفه خیمه زده اند .

و مردم را قرآن یاد می دهند همانطوریکه نازل شده ، اصبغ عرض کردیا امیرالمؤمنین آیا قرآن همانطوریکه نازل شده در دست نیست ؟ فرمود نه از آن هفتاد نفر از قریش که اسم خود و پدرانش بود حذف شده(1) ابولهب را هم باقی گذاشتند برای سرزنش کردن رسول خدا صلی الله علیه واله وسلمبود . چون ابو لهب عموی پیغمبر بود.

(23) در کنز العمال ج 1 ص363 فرمود زود است که مردمی از آمت من قرآن را بعضش را به بعض بزند (و تفسیر به رأی کند )تا باطلش سازند، و متشابهات آن را پیگیری کنند و گمان کنند این کار برای ایشان جایز است و برای هر دینی مجوسی است و ایشان مجوس امت من و سگان آتش هستند.

(24) در بحار ج 18 ص 146 و روضه کافی حدیث 479 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود زود است بیاید بر اُمت من (بر مردم) زمانیکه باقی نباشد از قرآن مگر رسمش و نه از اسلام مگر اسمش ، خود را مسلمان می نامند ولی ایشان دورترین مردمند از اسلام، مساجدشان معموره است ولی از هدایت

ص: 675


1- این حدیث و امثال آن دلالت دارد برکم شدن قرآن ولی خلاف عقیده اکثرامامیه است پس باید علمش را به اهلش واگذاریم نه قبول کنیم و نه رد نمائیم .

ویرانه است. فقهاء آن زمان بدترین فقهاء زیر سایه آسمانند ، از ایشان فتنه خیزد و به ایشان رجوع کند.

قرآن را بر علیه حضرت حجت تأویل کنند

در صاحب الامر حدیث 14 گذشت مراجعه کن.

قرامطه

قرامطه جمع قرمطی است و آن اسم طائفه ای است به معنای تنگ گرفتن . بعضی گفته اند فرقه ای از اسماعیلیه هستند. و در سفینه گوید ایشان (مبارکیه و اسماعیلیه هستند) دو فرقه می باشند یک فرقه قائل به امامت اسماعیل پسر امام صادق علیه السلام هستند و یک فرقه میگویند اسماعیل در زمان پدرش فوت شده ولی قبل از فوتش پسرش محمّد را تعیین کرده و او امام است.

و در بحار ج 40 ص 191 از ابن ابی الحدید نقل کند که گفته امیر المؤمنين علیه السلامدر خطبه ملاحمش اشاره به قرامطه فرمود آنجا که می فرماید محبت ما را به خود بسته اند یعنی ادعای محبت می کنند ولی در باطن بغض و کینه ما را دارند ، دلیلش آن است که اولاد ما را می کشند ... و در همان خطبه اشاره به ستون مسجد کوفه فرمود در حالیکه تکیه به آن داده بود مثل اینکه حجر الاسود را می بینم اینجا نصب کرده اند وای بر ایشان فضیلت حجرالاسود مال خودش نیست فضیلتش بواسطه مكان او است که (خانه کعبه باشد) مدتی اینجا خواهد بود و مدتی در آنجا و اشاره به بحرین فرمود. پس از آن برگردد بجای خود (و همین طور شد که حضرت فرموده) الخ.

و در بحار ج 37 ص 10 از شیخ مفید همین طور نقل فرموده ، الخ.

ص: 676

قرقيساء

*قرقيساء(1)

در غیبت نعمانی ص 303 وبحار ج 52 ص 251 حدیث 140 عبدالله بن ابی يعفور گوید که حضرت امام محمد باقر علیه السلام به من فرمود برای اولاد عباس و مروانی جنگی در قرقيساء خواهد شد که غلام قوی در آن پیر شود، و خداوند نصرت را از ایشان بردارد، و به پرندگان آسمان و درندگان زمین وحی شود که سیر شوید از گوشت جبارین و ستمکاران ، پس از آن سفیانی خروج خواهد کرد.

در روضه کافی ص 295 حدیث 451 امام باقر علیه السلام به میسر فرمود ای میسر چقدر راهست بین شما و قرقيساء؟ میسر عرض کرد آن نزدیک است به ما، نزدیک شط فرات است، حضرت فرمود زود است که در آن جنگی واقع شود که از روز خلقت آسمانها و زمین چنین جنگی نشده باشد و تا آسمانها و زمین هست نخواهد شد ، سفره طعامی است برای پرندگان ، سیر شود از آن درندگان زمین و پرندگان آسمان ، طایفه قیس در آن هلاک شوند بطوریکه یک نفر نباشد خبر ایشان را بدهد، و در حدیثی فرمود منادی ندا کند بیائید بسوی گوشتهای ستمکاران .

در غیبت نعمانی ص 278 حدیث 63 و اثبات الهداة ج 3 ص 739 حدیث 116 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود برای خداوند در قرقيساء سفره و طعامیست، از آسمان کسی ندا کند ای پرندگان آسمان و ای درندگان زمین بیائید و از گوشتهای ستمکاران سیر شوید.

و در غیبت نعمانی ص 280 در ذیل حدیثی از امام باقر علیه السلام روایت کند که

ص: 677


1- قرقيساء شهریست کنار فرات .

سفیانی وارد عراق شود و لشگرش به قرقيساء رود و صد هزار از ستمکاران را بکشد.

قریش

سفیانی امرکندلشگریانش شمشیربین قریش بگذارندالخ.درسفیانی حدیث 40 گذشت.

برای آل محمّد تمکین کند چنانکه قریش برای رسول خدا تمکین کردند الخ.

در آمادگی گذشت.

هفتاد نفر از قریش اسمشان ... حذف شده الخ. در عجم حدیث 6 گذشت.

پانصد نفر از قریش را گردن خواهد زد الخ. در قائم حدیث 10 و 119

گذشت.

پانصد نفر از قریش را دست و پا بسته پیش کشد و گردن زند الخ . در قائم

حدیث 119 گذشت.

ای بشر چه باقی خواهد ماند از قریش الخ . در قائم حدیث 119 گذشت .

اول به قریش ابتداء می کند الخ. در قائم حدیث 116 گذشت.

(1) در کنز العمال ج 14 ص 211 فرمود اول کسی که از مردم هلاک می شوند قریشند و اول کسی که از قریش هلاک می شوند بنی هاشمند . .

(2) در کنز العمال ج 14 ص 76 از على علیه السلام روایت کند که فرمود ائمه و پیشوایان از قریشند ، خوبانشان بر خوبان حکومت کنند و بدانشان بر بدان.

(3) در حدیث دیگر فرمود رسول خدا برای مردم یک روز خطبه ای خواند که آگاه باشید فرمان دهان از قریشند مادامی که سه چیز را عمل کنند یکی آنکه هر حکمی کردند با عدالت باشد ، دیگر آنکه هر عهدی که کردند وفاء کنند سوم آنکه اگر کسی استرحام کرد رحم کنند، پس هرکس این عمل نکرد پس بر او باد لعنت خدا و ملائکه و تمام مردم.

ص: 678

(4) در کنز العمال ج 14 ص 81 انس گوید رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روز جمعه خطبه ای برای ما خواند و فرمود ای مردم قریش را مقدم دارید و بر ایشان مقدّم نشوید، و از ایشان چیز یادگیرید و به ایشان یاد ندهید قوّت یک مرد از قریش قوّت دو مرد است از غیر قریش ، ای مردم وصیت میکنم شما را به دوست داشتنِ قریش که نزدیکترین ایشان برادر و پسر عمویم علی بن ابی طالب علیه السلام است بدرستیکه دوست ندارد او را مگر مؤمن و دشمن ندارد او را مگر منافق، کسی که او را دوست دارد مرا دوست داشته و کسی که او را دشمن دارد مرا دشمن داشته و کسی که مرا دشمن دارد خدای عزوجل او را عذاب کند.

(5) در کنز العمال ج 12 ص 22 فرمود مقدم دارید قریش را و مقدم بر ایشان نشوید ، یاد بگیرید از قریش و یاد ایشان ندهید، و اگر نبود ترس تکبر ایشان

خبر می دادم که چه مقامی برای خوبان ایشان است نزد خدا.

(6) در حدیث دیگرداردکه سریعترین قبائل عرب ازجهت فناء ونابودی قریش است زوداست که زنی عبورش به کفشی بیفتدوبگویداین کفش قریشی است.

(7) در حدیث دیگر فرمود بعد از من دوازده امیر باشد که همه از قریشند .

(8) در حدیث دیگر فرمود خداوند قریش را به هفت چیز فضیلت داده :

یکی آنکه من از ایشانم.

دیگر آنکه نبوّت در ایشان است.

سوم آنکه حجاب داری کعبه با ایشان است .

چهارم آنکه سقائی حجاج با ایشان است.

پنجم آنکه یاریشان دادبراصحاب فیل (درحدیث دیگرباآنکه مشرک بودند)

ششم آنکه ده سال خدا را عبادت کردند که غیر ایشان عبادت نمی کرد.

ص: 679

هفتم انکه خداوند یک سوره برای ایشان نازل کرد وغیر از قریش رادر آن سوره اسم نبرده (لایلاف قریش)الخ.

(9)در چند حدیث دارد که مردم تابع قریشند خوبانشان تابع خوبان وبدانشان تابع بدان ایشانند.

(10)در حدیث دیگر دارد که فرمود همیشه امراین اُمت استوار است وبر دشمنش غالب است.

تا وقتی دوازده خلیفه بگذرد که همه از قریشند،پس ازآن مخلوط می شود.

(11)درچند حدیث دارد که برای قریش قوّت دومرد است از غیرقرشی.

(12)در چند حدیث دارد که فرمود آرام باش ای قتاده فحش نده به قریش به جهت آنکه شاید در بین ایشان مردانی ببینی که اعمال تو نزد اعمال ایشان حقیر باشد وکارهای تو نزد کارهای ایشان کوچک نماید و تو غبطه و آرزوی ایشان را ببری اگر خوفِ طغیانِ قریش نبود خبر میدادم چه مقامی نزد خدا دارند.

(13)در چند خبر دارد که هر کس قریش را اهانت کند خداوند قبل از مرگش اورا اهانت کند.

(14)در کنز العمال ج14 ص77از علیعلیه السلام روایت کند که فرمود قریش پیشوای عربند،خوبانشان پیشوای خوبان وبدانشان پیشوای بدان،وبرای هریک حقی است پس اداکنید به هر صاحب حقی حقش را.

قزوین

درغیبت طوسی ص269 دارد که به محمّد بن حنیفه عرض شد این امر (ظهور امام زمان)خیلی طول کشید تا کی باید (منتظر باشیم)گفت سرش را حرکت دادپس ازآن فرمود کجا می بوده باشد و حال آنکه هنوز زمان مردم را

ص: 680

فشار نداده هنوز برادر بر برادر جفا نکرده، هنوز سلطان ستم روا نداشته ، هنوز زندیق از قزوین قیام نکرده که هتک حجاب کند و سینها را کافر کند، و دیوارش را تغییر دهد و رونقش را ببرد، بطوریکه هرکس از او فرار کند دچارش شود، و هر کس با او بجنگد او را بکشد و هرکس از او کناره گیری کند محتاج شود، و هر کس او را متابعت کند کافر گردد ، بطوری شود که مردم دو دسته شوند یکی برای دینش گریه کند و دیگری برای دنیایش.

و در ص 270 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود مردی از قزوین خروج کند که اسمش اسم پیغمبری باشد ، مردم سرعت کنند به اطاعت کردن او چه مشرک و چه مؤمن ،کوههاراپرازترس کند (بعضی تطبیق به رضاشاه پهلوی کرده اند)

در کنز العمال ج 12 ص 292 از علی علیه السلام روایت کند که فرمود خداوند رحمت کند برادران مرا در قزوین .

در حدیث دیگر دارد که بجنگید با قزوین که آن از بالاترین درهای بهشت است.

در حدیث دیگر فرمود بهترین حدود زمینی است که زود است فتح شود آن را قزوین گویند هر کس یک شب در آن بخوابد برای رضای خدا شهید مرده است و در زمره صدّیقین یا انبیاء مبعوث خواهد شد تا داخل بهشت گردد.

در حدیث دیگر فرمود بدرستیکه کوهیست از کوههای فارس در زمین دیلم که آن را قزوین می گویند ، دوستم جبرئیل به من خبر داد که محشور می شوند روز قیامت و درب بهشت صف کشیده راحتی بهشت را می چشند و مردم در حساب هستند.

در حدیث دیگر فرمود زود است که بوده باشد در آخر زمان گروهی که وارد

ص: 681

مکانی می شود که آن را قزوین می گویند برای ایشان نوشته شود قتال در راه خدا.

در حدیث دیگر فرمود بدرستی که من میدانم گروهی را که در آخر زمان خواهند بود ایمان به گوشت و خونشان مخلوط شده قتال و جنگ کنند در زمینی که آن را قزوین نامند ، بهشت مشتاق ایشان است و میل به ایشان دارد چنانچه شتر به بچه اش میل دارد.

در حدیث دیگر فرمود قزوین در روز قیامت بیاید در حالیکه دو بال دارد به آنها پرواز کند بین زمین و آسمان از دُرّی باشد سفید تو خالی ، ندا کند من پاره ای از فردوسم کیست داخل من شود که نزد پروردگارم شفاعت او کنم.

در حدیث دیگر از پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم نقل کند که سه مرتبه فرمود خداوند رحمت کند برادران مرا در قزوین ، عرض شد قزوین چیست ؟ فرمود قزوین زمینی است از زمینهای دیلم که امروز بدست دیلم است ، و زود باشد که فتح شود بدست امت من ، الخبر.

در حدیث دیگر فرمود خدا رحمت کند برادران مرا در قزوین ، گفته شد یا رسول الله قزوین چیست ؟ فرمود بلده ای است آن را قزوین گویند، شهدای آن معادل شهدای بدرند نزد خدا.

در حدیث دیگر فرمود قزوین دریست از درهای بهشت که امروز در دست مشرکین است و زود است که بعد از من بدست امت من فتح شود ، مفطر در آن مثل روزه دار است در غیر آن، نشسته در آن مثل نمازگزار است در غیر آن، الخبر.

در کنز العمال ج 14 ص 171 فرمود خدا و ملائکه اش روزی صد مرتبه درود

می فرستند برای مردهای قزوین و تجّارشان و شهدائشان.

اخبار از طرق عامه در فضیلت قزوین بسیار است به بعض آن اشاره شد .

ص: 682

قسطنطنیه

*قسطنطنیه (1)

(1) در مستدرک حاکم ج 4 ص 422 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود البته هر آینه قسطنطنیه (اسلامبول که یکی از شهرهای ترکیه است) فتح خواهد شد و چه خوب امریست امیرش و چه خوب لشگری است لشگرش .

(2) در حدیث دیگر دارد که سؤال شد کدام یک از دو شهر زودتر فتح می شود یا رسول الله ؟ فرمود شهر هرقل، اراده کرده شهر قسطنطنیه را.

(3) در ص476 دارد که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم سؤال فرمود که آیا شنیده اید شهری را که یک طرفش بیابان است و طرف دیگرش دریا ؟ عرض کردند بلی یارسول الله . فرمود ساعت (ظهور) برپا نشود تا اینکه هفتاد هزار از بنی اسحاق برای آن شهر بجنگند ، و چون وارد شهر شوند، جنگ نکنند نه به شمشیر و نه به تیرکمان، بلکه می گویند (لا اله الا الله و الله اكبر) پس یک طرف شهر خراب می شود طرف بیابان ، باز نوبت دیگر می گویند (لا اله الا الله و الله اکبر) یک طرف دیگر شهر ساقط می شود ، مرتبه سوم می گویند (لا اله الا الله و الله اکبر) پس شکافی باز می شود پس داخل شهر می شوند و غنیمت می برند و بین خودشان تقسیم می کنند که ناگاه صدای صراخ و ناله بلند می شود که دجال خروج کرده ، پس همه چیزها را می گذارند و بر می گردند گویند آن شهر قسطنطنیه است.

(4) در ص 508 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم سؤال شد که کدام یک از دو شهر قسطنطنیه یا روميه فتح می شود؟ فرمود شهر هرقل یعنی قسطنطنیه .

(5) در ملاحم ص 82 در ذیل حدیثی رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرموده خداوند فتح کند قسطنطنیه را بر دست گروهی که ایشان اولیاء خدایند مرگ و مرض و درد را

ص: 683


1- اسمش اصطنبول است از شهرهای ترکیه است.

از ایشان بردارد تا وقتی که عیسی بن مریم نازل شود و با او همدست شوند و با دجال بجنگند.

(6) در کنز العمال ج 14 ص 219 دارد که البته باید قسطنطنیه فتح شود و چه

خوب امریست امیرش و چه خوب لشگريست لشگرش.

(7) در الزام الناصب ج 2 ص 207 در ذیل خطبة البيان فرمود پس مهدی علیه السلامبا کسانی که با او هستند در قسطنطنیه در محل پادشاه روم فرود می آیند پس از آنجا سه خزینه بیرون می آورند ، خزینه ای از جواهرات ، و خزینه ای از طلا،وخزینه ای ازنقره،پس مال رابر لشکریانش به قفافیزتقسیم کند (قفافیز شاید پیمانه ءخاصی باشد)

(8) در مستدرک ج 4 ص 429 از معاذ بن جبل از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود شورش و جنگ بزرگ و فتح قسطنطنیه و خروج دجال در هفت ماه خواهد شد.

(9) در کنز العمال ج 14 ص 250 فرمود برپا نشود ساعت ظهور تا وقتی که

خداوند قسطنطنیه و رومیه را برای مؤمنین فتح کند به تسبیح و تكبير .

(10) در غیبت نعمانی ص 319 از امام باقر علیه السلام روایت کند که چون قائم قیام کند لشگری به قسطنطنیه فرستد وقتی به خلیج برسند چیزی بر قدمهاشان بنویسند و از روی آب عبور کنند ، چون رومیها این منظره را ببینند بگویند اینها یاورانش هستند روی آب می روند پس خودش چه خواهد کرد؟ آن وقت درب شهر را به روی ایشان باز می کنند پس لشگر حضرت داخل شهر شده هر حکمی را بخواهند می کنند.

(11) درالامام المهدی ج 1ص 65ازکتاب بدء والتاريخ ابی زیدص184 روایت کندکه قول خداکه می فرماید(لَهُمْ في الدنياخزيٌ وَلَهُمْ في الآخرة عَذابٌ

ص: 684

عَظيمٌ) فتح قسطنطنیه است (تا آنجا که فرمود) بين فتح قسطنطنیه و خروج دجال هفت سال است.

(12) در الامام المهدی ج 1 ص 204 از تذکره قرطبی از حذيفه از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند فرمود پس (مهدی و هرکس با اوست) می روند به طرف رومیه و قسطنطنیه و کنیسة الذهب پس خود را با شدّت و مشقت داخل قسطنطنیه و رومیه کنند، پس چهارصد هزار مرد جنگی را بکشند و هفتاد هزار دختر باکره را مفتضح کنند و شهرها و قلعه ها را فتح کنند، و اموال را بگیرند و مردها را بکشند و زنها و اطفال را اسیر کنند، پس بروند به کنیسة الذهب (كنيسه طلا) پس اموالی در آن پیدا کنند که مهدی در مرحله اول گرفته بود و این همان اموالی باشد که پادشاه روم قیصر آنجا گذاشته بوده در وقتی که با بیت المقدس جنگیده و آن اموال را پیدا کرده بود و با هفتاد هزار گوساله حمل کرده بود برای کنیسة الذهب پس مهدی آن اموال را گرفته برگرداند به بیت المقدس الخ.

قضاوت

*قضاوت(1)

در غیبت نعمانی ص 239 در ذیل حدیث 30 امام باقر علیه السلام فرمود در زمان حضرت حجت چنان علم داده شوند که زنها در خانه های خود به کتاب خدا و سنّت رسول الله صلی الله علیه واله وسلم قضاوت کنند.

قطع رحم

مال که بواسطه آن قطع رحم کرديد الخ. در قائم حدیث 121 و 138 گذشت.

ص: 685


1- در حکم گذشت آنچه مناسب مقام است .

قلب

در دل گذشت.

قلم

در کنز العمال ج 14 ص 231 فرمود یکی از اشراط ساعت آن است که اهل قلم زیاد باشند .

قلوب

در (دل) گذشت.

یا مقلب القلوب ثبّت قلبي على دينك الخ . در دعاء حديث (10) گذشت.

قم

*قم(1)

(1) در بحار ج 60 ص 216 امام صادق علیه السلام فرمود وقتی که بلا و خستگی به شما رسید پس بر شما باد به قم که آن مأوای فاطميين است، و محل استراحت مؤمنین است، و زود باشد که اولیاء و دوستان ما را از کنار (مراقد) ما کوچ دهند و دور سازند، و همین کار به مصلحت ایشان است تا (پیش دشمنان ما) شناخته نشوند که ایشان دوستان ما هستند، و همین سبب شود که جان و مالشان محفوظ بماند، و هر کس اراده بدی نسبت به قم و اهلش داشته باشد خداوند او را ذلیل گرداند و از رحمتش دور سازد.

(2) در حدیث دیگر فرمود وقتی بلا عمومی باشد پس امنیت در کوفه و

ص: 686


1- آنچه روایت راجع به محفوظ ماندن قم از بلاها رسیده مقید است به زمانیکه به برادران خود خیانت نکنند و الا بدترین بدها را به ایشان مسلّط خواهد کرد چنانچه در حدیث (11) خواهد آمد .

نواحی آن است ، و قم از بلاد کوهستانیست و چه خوب موضعیست قم برای کسی که ترسناک باشد.

(3) در حدیث دیگر فرمود وقتی بلاء و فتنه شهرها را گرفت پس بر شما باد

به قم و حوالی و نواحی آن که بلاء از آن دفع شده .

(4) و در ص228 امام هشتم علیه السلام فرمود وقتی فتنه و بلا همه شهرها را گرفت پس بر شما باد به قم و حوالی و نواحی آن که بلاها از آن دفع شده .

(5) در ص 214 امام صادق علیه السلام فرمود وقتی امنیت از بندگان برداشته شد و مردم سوار بر اسبها شدند و از زنها کناره گیری کردند و عطر استعمال نکردند (برای شدت بلاء و ناراحتی )پس از کنار ایشان فرار کنید فرار کنید، راوی عرض کرد فدایت شوم (در آن زمان) کجا روم ؟ فرمود به کوفه و نواحی آن و به قم و حوالی آن پس بدرستیکه بلاء از این دو شهر دفع شده.

(6) در ص 212 امام صادق علیه السلام در ذیل حدیثی فرمود دین و اهل آن در قم ذلیلند و اگر اینطور نبود مردم بسوی قم می شتافتند آن وقت قم و اهلش خراب می شدند تا اینکه فرمود زود است بیاید زمانیکه قم و اهلش حجت باشند بر همه مردم و این در زمان غیبت قائم ما است تا زمان ظهورش، و الا زمین اهلش را فرو برده ، و ملائکه بلاها را از قم و اهل آن دفع می کنند، و هیچ ستمگری قصد سوء به قم نداشته باشد مگر آنکه خداوند پشت او را شکسته و بواسطه مصیبتی یا دشمنی او را مشغول سازد ( که دیگر به فکر اذیت اهل قم نیفتد) و خداوند قم را از یاد ستمکاران در زمان دولتشان می برد چنانچه خدا را از یاد برده اند.

(7) در ص 217 امام صادق علیه السلام فرمود ملکی در بالای قم پرواز کرده و گشت می زند که هر ستمگری ارادهء سوء داشته باشد او را آب میکنند مثل نمک که در آب باشد ، سپس اشاره فرمود به عیسی بن عبدالله و فرمود سلام خدا بر اهل قم، خدا باران رحمت به بلاد ایشان بفرستد و برکاتش رابرایشان فروفرستد و

ص: 687

گناهانشان را تبدیل به حسنات گرداند ، ایشان اهل رکوع و سجود و قیام و قعودند ، ایشان فقهاء و علماء و فهمیده اند ، ایشان اهل درایت و روایت و حسن عبادت می باشند .

(8) و در ص 218 فرمود برای بهشت هشت درب می باشد که سه تای آن به سوی قم باز می شود ، زنی از اولاد من که اسمش فاطمه بنت موسی است در آنجا قبض روحش می شود و شیعیان من تماما بواسطه شفاعت او داخل بهشت می شوند.

(9) در حدیث دیگر از امام موسی و امام رضا علیه السلام است که بهشت هشت درب دارد یکی برای اهل قم است.

(10) در ص 231 امام دهم فرمود اهل قم و اهل آبه آمرزیده شده اند بواسطه

زیارتشان جدم علی بن موسی الرضا علیه السلام را در طوس، آگاه باشید هرکس زیارتش کند و در راه قطره ای از آسمان به او برسد خداوند جسدش را به آتش حرام گرداند.

(11) در حدیث دیگر امام صادق علیه السلام فرمود خاک قم مقدس است و اهلش از ما و ما از ایشانیم، هیچ ستم گری قصد سوء راجع به قم نداشته باشد مگر آنکه تعجیل در عقوبتش شود، ولی مشروط به آن است که به برادران خود خیانت نکنند که اگر خیانت کردند خداوند هم ستمکاران بدرامسلط برایشان گرداند .آگاه باشید ایشان یاران قائم ما هستند و رعایت کننده حق ما می باشند پس از آن دست مبارک بسوی آسمان بلند کرد و عرض کرد خدایا ایشان را از هر فتنه ای نگاه دار و از هر مهلکهای نجات ده . (پس آنچه از اخبار مستفاد شد که خداوند ازقم بلاء رادفع می کندمشروط است نه مطلق یعنی مادامیست که خیانت نکنند) لذا امسال که 1407 هجری و دی ماه 1365 بود ملاحظه

ص: 688

فرمودید چه بلائی جان مردم افتاد شاید مردم از خواب غفلت بیدار شوند ولی هيهات)

(12) در ص216 امام هفتم فرمود مردی از اهل قم مردم را دعوت بحق می کند گروهی با او جمع شوند که مثل پاره های آهن باشند ، بادهای تند ایشان را متزلزل نکند و از جنگ خسته نشوند و نترسند و بر خدا توکل کنند و عاقبت امر مال متقین است.

(13) در ص213 امام صادق علیه السلام فرمود زود است کوفه از مؤمنین خالی شود و علم خود را در هم پیچید مثل ماری که در سوراخ خود جمع می شود ، پس از آن علم ظاهر شود در شهری که آن را قم می گویند و آنجا معدن علم و فضل می شود تا در زمین مستضعفی در دین نماند حتی مخدرات در حجله خود

(از دین آگاهی داشته باشند )و این در وقتی است که ظهور قائم ما نزدیک باشد ، پس قم و اهلش را خداوند قائم مقام حجتش قرار داده ، و اگر اینطور نبود هر آینه زمین اهل خود را فرو می برد و حجتی روی زمین باقی نمی ماند ، پس علم از قم به سائر بلاد از مشرق تا مغرب منتشر می شود، آن وقت حجت بر مردم تمام می شود و کسی نمی ماند که دین به او نرسیده باشد (و در نتیجه عمل نکردن مردم مستحق عذاب می شود) پس حجت خدا ظاهر می شود و سبب نقمت و سخط خدا می شود برای بندگان، چون خداوند انتقام نمیکشد مگر وقتی که مردم انکار حجت کنند (یعنی احکام خدا را بدانند و عمل نکنند)

(14) در ص228 از امیرالمؤمنین علیه السلام است که فرمود درود بر اهل قم، رحمت خدا بر اهل قم ، خداوند بلادشان را از باران رحمتش سیراب سازد.

(15) در حدیث دیگر امام هفتم علیه السلام فرمود قم محل عيش آل محمّد است و جایگاه شیعیان ایشان است ، ولیكن گروهی از جوانانشان به هلاکت خواهند رسید بواسطه معصیت پدرانشان، و بواسطه سخريه و مسخره کردن ایشان

ص: 689

نسبت به بزرگانشان، و با این حال خداوند شر دشمنان و هر بدی را از ایشان دفع خواهد کرد.

(16)در حدیث دیگر وقتی سؤال می شود از حضرت صادق علیه السلام که در زمان فتنه کجا فرار کنیم می فرماید کوفه و حواليش و قم و نواحیش ، پس از آن فرمود در قم شیعیان و دوستان می باشند و مردم از هر طرف به آنجا رو آور می شوند و عماراتش بطوری زیاد شود که جمر (یعنی گمرکه فعلا آخر خیابان باجک است) در وسط شهر واقع شود (و بعضی جمر را رودخانه معنی کرده اند)

در حسنی گذشت که چهل روز در قم اقامت کند و با ایشان بجنگد و اموال ایشان را غارت کند و بچه ها و زنان ایشان را اسیر کند پس اهل قم پناهنده به کوهی شوند که آن را واراردهار می گویند (که شاید مراد مشهد اردهار باشد) .

(17) در بحار ج 60 ص 216 دارد که عده ای از ری (طهران) داخل بر امام صادق علیه السلام شدند و عرض کردند ما اهل ری هستیم ، پس حضرت فرمود مرحبا به برادران ما از اهل قم ، پس عرض کردند ما از اهل ری هستیم، و حضرت همان کلام اول را اعاده فرمود، پس ایشان چند مرتبه کلام اول را گفتند و حضرت همان جواب اول را تکرار فرمود ، پس از آن فرمود بدرستی که برای خدا حرمی است و آن مکه است ، و برای رسول خدا حرمیست و آن مدینه است و برای امیرالمؤمنین علیه السلام حرمیست و آن کوفه است ، و برای ما حرمیست و آن بلده قم است ، و زود است زنی از اولاد من در آنجا دفن شود که او را فاطمه نامند ، پس هرکس زیارت کند او را بهشت برای او واجب می شود ، راوی گفت این کلام از امام صادق علیه السلام قبل ازبدنیاآمدن حضرت موسی بن جعفر علیه السلام بود .

(18) در بحار ج 60 ص 217 از ائمه روایت شده که فرمودند اگر قميين

نبودند دین از بین می رفت .

(19) در بحار ج 18 ص 311 از امام دهم از پدر از جدش از امیرالمؤمنین علیه السلام

ص: 690

روایت کند که پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم فرمود وقتی مرا سیر دادند بطرف آسمان چهارم نظر کردم به قبه ای که از لؤلؤ بود چهار رکن داشت و چهار در داشت ، همه از استبرق سبز بودند ، به جبرئیل گفتم این چه قبه ایست که بهتر از آن در آسمان چهارم ندیدم ؟ عرض کرد ای حبیب من محمّد این صورت شهریست که آن را قم نامند جمع شوند در آن بندگان خدا که مؤمن هستند و منتظر محمّد و شفاعتش در قیامت و حساب می باشند ، جاری شود بر ایشان غم و هم و حزنها و ناراحتیها ، راوی گوید سؤال کردم از امام دهم که چه وقت درانتظار فرج هستند؟ فرمود وقتی آب روی زمین ظاهر شد.

(20) در بحار ج 60 ص 212 از انس بن مالک روایت کند که گفت روزی خدمت پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم بودم که علی بن ابی طالب علیه السلام وارد شد پس پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم فرمود بیا نزد من ای ابی الحسن پس حضرت با او معانقه کرد و پیشانیش را بوسه زد و فرمود یا علی بدرستیکه خداوند ولایت و دوستی تو را به آسمانها عرضه داشت پس آسمان هفتم سبقت گرفت خداوند بواسطه عرش آن را زینت داد ، پس از آن آسمان چهارم سبقت گرفت پس به بیت المعمور زینتش داد ، پس از آن آسمان دنیا سبقت گرفت پس به ستارگان زینت داد، پس از آن به زمینها عرضه داشت مکه سبقت گرفت خداوند به کعبه زینتش داد ، پس از آن مدینه سبقت گرفت پس به من زینتش داد،پس از آن کوفه سبقت گرفت به تو زینتش داد ، پس قم سبقت گرفت پس به عرب زینتش دادوبازکردبسوی آن دری ازبهشت را .

(21) در بحار ج 60 ص 213 از مقاتل دیلمی نقیب ری روایت کند که گفت از امام دهم شنیدم که می فرمود قم را قم گفتند بجهت آنکه کشتی نوح علیه السلام وقتی به آنجا رسید ایستاد، و آن قطعه ای از بیت المقدس است.

(22) در بحار ج 60 ص 214 زراره از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود

ص: 691

اهل خراسان اعلام ما هستند و اهل قم انصار ما هستند ، و اهل کوفه اوتاد ما هستند و اهل عراق از ما و ما از ایشانیم.

(23) در بحار ج 6 ص 215 واسط بن سلیمان از امام رضا علیه السلام روایت کند که فرمود برای بهشت هشت درب می باشد یکی از آنها مال اهل قم می باشد ، پس خوش بحال ایشان (سه مرتبه فرمود).

(24) در بحار ج 60 ص 215 از روایات شیعه نقل کند که عمارتهای قم بجائی رسد که جای یک اسب به هزار درهم خریده شود.

(25) در بحار ج60 ص216 عفان بصری از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود آیا میدانی برای چه قم را قم نامیدند ؟ عرض کردم خدا و رسولش و تو داناترید، فرمود قم نامیدند برای آنکه اهلش جمع می شوند با قائم آل محمّد - صلوات الله عليه - و با او ایستادگی می کنند و یاریش می کنند .

(26) در بحار ج 60ص 216 صفوان بن یحیی گوید روزی نزد ابي الحسن موسی بن جعفر) علیه السلام بودم که یاد آوری از قم و اهل آن شد، و اینکه ایشان میل به مهدی علیه السلام دارند پس حضرت فرمود مرحبا بر ایشان خدا راضی شود از ایشان سپس فرمود بدرستی که برای بهشت هشت درب می باشد و یکی از آنها مال اهل قم خواهد بود، و ایشان از بین سایر بلاد بهترین شیعیان ما هستند ، خداوند خمیر کرده ولایت ما را در طینت ایشان.

(27) در بحار ج 60 ص 216 ازبعض اصحاب روایت کندکه گفت نزدامام صادق علیه السلامبودم که ناگاه این آیه را تلاوت فرمود ( فَإِذَا جَاءَ وَعَدُ أُولاَهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَاداً لَنَا أُولِي بَأسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُوا خِلاَلَ اٌلدَّیَارِ وَكَانَ وَعْداً مَّفْعُولاً) یعنی چون وقت انتقام اول فرا رسد بندگانِ سخت جنگجو و نیرومند خود را بر شما برانگیزانیم تا آنجا که در درونِ خانه های شما جستجو کنند، و این وعده انتقام حتمی خواهد بود. پس عرض کردیم فدایت شویم کیانند ایشان ؟ پس سه

ص: 692

مرتبه فرمود ایشان بخدا قسم اهل قم هستند .

(28) در بحار ج 60 ص 217 از ابی موسی اشعری روایت کند که گفت از امیر المؤمنين علیه السلام سؤال شده از سالمترین شهرها و بهترین جاها در وقت نزول فتنه و ظهور شمشیر ؟ فرمود بهترین جای آن روز زمین کوهسار است، و چون خراسان مضطرب شود، و جنگ بین گرگان و طبرستان واقع شود، و سیستان خراب گردد، پس سالمترین جاها قصبه قم می باشد آن شهری که خارج می شود از آن یاوران بهترین مردم از جهت پدر و مادر و جدّ و جدّه و عمو و عمّه آنجائیکه آن را زهراء (روشن و نورانی) نامند، در آنجا جای قدم جبرئیل است و آنجا که آب از آن جوشید و هرکس بیاشامد از مرض ایمن شود، و از آن آب گلی خمیر شد و از آن گل به شکل پرنده درست شد (اشاره به قصه حضرت عیسی است که در سوره آل عمران آیه 48 فرمود ( أَنَّي أَخْلُقُ لَكُم مِنَ اٌلطَّينِ کَهَيْئَةِ اٌلطَّيْرِ)الخ و از آن آب حضرت رضا علیه السلام غسل کرد، و از آنجا قوچ حضرت ابراهیم و عصای موسی و انگشتر سلیمان خارج می شود.

(29) در بحار ج 60 ص 218 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود مردی وارد شد و عرض کرد یابن رسول الله من می خواهیم از شما سؤال کنم از مسأله ای که قبل از من کسی از شما سؤال نکرده باشد و بعد از من هم کسی سؤال نکند، حضرت فرمود از حشر و نشر می خواهی سؤال کنی ؟ عرض کرد بلی بحق آن کسی که محمد را بشیر و نذير مبعوث کرد، سؤال نمیکنم از شما مگر از همین مسأله ، پس فرمود حشر مردم همه در بیت المقدس است مگر یک بقعه در زمین کوہسار که آن را قم نامند ، که ایشان در قبورشان حساب کرده می شوند و از قبورشان به بهشت می روند سپس فرمود اهل قم بخشیده شده اند . پس آن مرد جست روی دو پای خود و عرض کرد یابن رسول الله این مختص اهل قم است ؟ فرمود بلی و هر کس که هم قول ایشان باشد ، پس از آن

ص: 693

حضرت فرمود می خواهی زیادتر بگوئیم ؟ عرض کرد بلی ، فرمود حديث کرد مرا پدرم از پدرش از جدش که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود نظر کردم بسوی بقعه ای از زمینِ کوهسار سبزرنگ از زعفران رنگش بهتر بود و از مشک خوشبوتر بود که ناگاه دیدم پیر مردی را که بساط انداخته و بر سرش کلاه عبّاد است ، پس به جبرئیل گفتم حبیبِ من این بقعه چیست ؟ عرض کرد در آن شیعه های وصی تو علی بن ابی طالب علیه السلام می باشند ، گفتم پیر مردی که بساط انداخته و آنجا را منزل خود ساخته کیست ؟ عرض کرد ابلیس لعین است ، گفتم چه می خواهد از ایشان ؟ عرض کرد می خواهد از ولایت و صی تو بازشان دارد و به فسق و فجور دعوتشان کند پس گفتم یا جبرئیل مرا بسوی او بَر ، پس مثل برق مرا به او رسانید ، پس به او گفتم قم یعنی بلند شو ای ملعون و در زنان و اموال مرجئه شرکت کن (1).بجهت آنکه اهل قم شیعه من و شیعه وصی من علی بن ابی طالب می باشند .

قوت

روزی ایشان نشود جز قوت الخ . در دولت حدیث 11 گذشت .

قوّت

به هر مردی از ایشان قوّت چهل مرد داده شود الخ. در قائم حدیث 137گذشت.

خداوند به گوش و چشم شیعیان ما چنان قوّتی دهد که الخ . در قائم حدیث

33 گذشت .

ص: 694


1- مرجئه طائفه گمراهی هستند

قوچ

و قوچ نر کشته شود الخ. در علامات ظهور حدیث 8 گذشت .

و بکشد فلان از پسر فلان پانزده قوچ الخ. در فَرَج حدیث 12 گذشت .

قياس

در (رأی) گذشت.

قیامت

در علامات ظهور ح 1 گذشت .

قیام کنندگان قبل از حجت

در خروج کنندگان گذشت مراجعه کن .

قيسه

(هر وقت پرچمهای قیس در مصر بحرکت آمد) در فَرَج حديث 15 گذشت . (هر وقت پرچمهای قیس در مصر زیاد شد الخ) در فَرَج حدیث 15 گذشت .

طایفه قیس در آن هلاک شوند الخ. در قرقیسا حديث 2گذشت.

قیم

در (پنجاه زن) گذشت.

ص: 695

کابل شاه

در قائم حدیث 84 و 120 گذشت.

کاسیات

در مستدرک حاکم ج 4 ص 436 در وصف زنهای آخر زمان دارد (نساءهم كاسياتُ عارياتْ على رؤوسهنّ كأسنمة البخت العجاف العنوهنّ فانّهنّ ملعونات) زنهاشان پوشیده برهنه اند (به لباسهای بدن نما) سرهاشان مثل کوهان شتر خراسانی است که لاغرند، لعن کنید آن زنها را که ایشان لعن کرده شدگانند.

کافر

صحیح بخاری کتاب فتن حديث 6650 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود بعد از من برنگردید کافر شوید بعضی گردن بعض را بزنید.

احدیتان نامیده نمی شود مگر کافر الخ . در قائم حدیث 28 گذشت.

در حدیث دیگر فرمود بعد از من مرتد نشوید که کافر شوید و گردن همدیگر

را بزنید .

كبريت احمر

كفاية الخصام ص 683 و ص 704 و المهدي الموعود المنتظر ج 1 ص 283 در ذیل حدیثی دارد که در زمان غیبت او آنهائی که ثابت باشند بر امامت او از کبریت احمر کمیاب ترند.

در کافی ج 2 ص 248 از امام باقر علیه السلام روایت کند که برادران دو قسم هستند

ص: 696

یک قسم ایشان مثل پر و بال و اهل و مال هستند پس اگر این قسم برادر پیدا کردی مال و بدن خود را به او بده و هرکس با او صاف است صاف باش و هرکس با او دشمن است دشمن باش، و سرّش را کتمان کن، و خوبیش را اظهار کن، ولی بدان ایشان از کبریت احمر کمیاب ترند، الخ.

در کافی ج 2 ص 627 از امام باقر علیه السلام روایت کند که خلاصه اش اینست ، خوانندگان قرآن سه دسته اند یک دسته قرآن می خوانند و دواء آن را بر قلبشان می گذارند شب بیدار هستند روزها روزه دارند تا آنجا که فرمود اینها از کبریت احمر کمیاب ترند.

کتاب

*کتاب (1)

بیعت کند بر کتاب جديد الخ . در عرب حديث 4 گذشت .

قیام کند به امر جدید و کتاب جديد الخ. در (جدید) گذشت .

بر کتاب جدید بیعت میکند الخ. در عرب حدیث 8 گذشت .

(وَلَقَدْ آتينا موسى الكتابَ فاخْتُلِف فيه الخ) که در قائم حدیث 50 گذشت .

در کتاب اختلاف کردند الخ . در قائم حدیث 50 گذشت.

(1) در کنز العمال ج 14 ص 232 فرمود نزدیک است علم برطرف شود سه مرتبه این را فرمود. زید بن لبید عرض کرد چگونه برطرف می شود علم از ما و حال آنکه این کتاب خدا است بین ما خوانده ایم و بچه های ما به بچه های خود یاد می دهند ؟ فرمود مادرت به عزایت بنشیند ای زید بن لبيد من تو را از فقهاء مدینه می شمردم ؟ آیا یهود و نصاری نزدشان تورات و انجیل نبود و نفعشان نداد(و گمراه شدند و گوساله پرست شدند)مرادازبرطرف شدن علم برطرف شدن علمااست که حاملین علمند،عالمی راخداازاین امت نگرفته جزآنکه

ص: 697


1- در قرآن کذشت آنچه مناسب مقام است .

شکافی در اسلام واقع شده که تا قیامت چیزی آن را جبران نکند.

(2) در کنز العمال ج 14 ص 233 از حذيفه روایت کند که جاری شود بر کتاب خدا شبی پس مردم صبح کنند در حالیکه نبوده باشد در دل مسلمان آیه ای و نه حرفی جز آنکه نسخ شده باشد.

(3) در کنز العمال ج 14 ص 266 فرمود ساعت ظهور برپا نشود جز آنکه

کتاب خدا را عار قرار دهند (و یاد گرفتن زبان فرنگی را افتخار خود دانند)

(4) در مستدرک حاکم ج 4 ص 506 روایت کند که بگذرد بر کتاب خدا (وقتی که )به آسمان بالا رود پس نماند روی زمین از قرآن و تورات و انجیل و زبور آیه ای بلکه از دلهای مردم کنده شود پس صبح کنند و نداند که کتاب چه بوده است .

(5) در کنز العمال ج 1 ص 375 حارث اعور از علی علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود زود است فتنه ای رخ دهد ، گفتم راه فرار چیست ای رسول خدا ؟ فرمود کتاب خدا که در آن است خبرهای پیش از شما و خبرهای بعد از شما، و حکم کننده است بین شما، و اوست فرق گذارنده بین حق و باطل، و هزل و بیهوده نیست ، هر کس از جبارین ترک کند او را خداوند کمرش را دو نیم کند، و هرکس هدایت را از غیر آن طلب کند خداوند او را گمراه کند، او حبل الله متین است او ذکر حکیم است ، او صراط مستقیم است ، بواسطه اوست که هواها میل به باطل نکند ، و زبانها بواسطه او اشتباه نکند ، و علماء از او سیر نشوند، و تکرارش موجب کھنگی نشود، و عجائب او تمام نشود، و اوست که جنها خودداری نکردند وقتی شنیدند آن را تا گفتند (إنّا سمعنا قُرآناً عَجَباً يهدي إلى الرّشدِ فأمنّا به)یعنی ما از قرآن آیات عجیبی می شنویم به راه خیر هدایت میکند به این سبب ما ایمان آوردیم، هرکس گفتارش کتاب خدا باشد راستگوست، و هرکس عمل به آن کند مأجور است، و هرکس حکم بر طبق آن

ص: 698

کند عادل است، و هرکس بسوی او دعوت کند به راه راست دعوت کرده ، بگیر این مطلب را ای اعور.

(6) در ص 377 از علی علیه السلام روایت کند که فرمود سه چیز است که عمل با آن قبول نشود، یک شرک است دیگری کفر است، سومی رأی است ، عرض کردند یا امیرالمؤمنین رأی چیست ؟ فرمود رأی آن است که کتاب خدا و سنّت پیغمبر را کنار گذارند و به رأی عمل کنند.

(7) در ص 379 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود من میگذارم در شما چیزی را که اگر گرفتید آن را هرگز گمراه نشوید، یکی کتاب خدا که سببی است بدست خدا و وسیله ای است بدست شما، و دیگری اهل بیتم.

(8) در ص 380 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود ای مردم چه شده شما را که دوری می کنید از آنچه که اول شما و سنّت نبی شما بر آن استوار بود ، بدرستیکه هلاک شدند کسانی که قبل از شما بودند بسبب زدن کتاب خدا را بعضی را به بعضی ، یعنی تفسیر به رأی خود کردند)

(9) در حدیث دیگر از علی علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند شنیدم رسول خدا می فرمود جبرئیل مرا خبر داد که امتت بعد از تو مختلف می شوند ، گفتم راه چاره چیست ای جبرئیل ؟ گفت کتاب خدا که بواسطه آن پشت هر ستمگری می شکند و هرکس به آن دست زند نجات یابد و هر کس آن را ترک کند هلاک خواهد شد ، گفتاریست جدا کننده حق از باطل و کلام بیهوده نیست.

(10) در ص 381 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود ای مردم من دو چیز بین شما می گذارم اگر گرفتید آن دو را بعد از من هرگز گمراه نشوید و یکی افضل از دیگریست کتاب خدا که ریسمانیست کشیده شده از آسمان به زمین و اهل بیت من که عترت منند،آگاه باشیداین دوازهم جدانشوند تاوقتی که واردبرحوض من شوند.

ص: 699

(11) در ص 384 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود بتحقيق واگذاشتم در بین شما دو خلیفه : کتاب خدا و اهل بیتم را ، هر دو با هم بر حوض من وارد شوند .

(12) در کافی ج 2 ص 414 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود بدرستی که من دو امر را بین شما گذاشتم هرگز گمراه نشوید بعد از من اگر به آن عمل کنید و متمسک شوید ، یکی کتاب خدا و دیگری عترت و اهل بیت من چون خدای لطیف و خبیر با من عهد کرد که این دو از هم جدا نشوند تا وقتی که بر حوض من وارد شوند.

(13) در کافی ج 1 ص 293 ذیل حدیث سوم از امام صادق علیه السلام روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود من دو چیز در بین شما می گذارم اگر گرفتید آن دو را گمراه نشوید ، کتاب خدا و اهل بیت من و عترت من ، ای مردم بشنوید بدرستی که من به شما رسانیدم شما هم زود است که بر حوض (کوثر) بر من وارد شوید و من از شما سؤال خواهم کرد که چه کردید با ثقلان ، و ثقلان کتاب خدا جل ذكره است و اهل بیت من، پس از ایشان سبقت نگیرید که هلاک خواهید شد و چیزی یاد ایشان ندهید که ایشان اعلم و داناتر از شما هستند.

(14) در فقیه ج 1 ص 277 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود بهترین حدیث و رساترین موعظه ها کتاب خدا است.

(15) در ص327 فرمود بهترین حدیث و رساترین موعظه متقین کتاب خدا

است.

(16) در روضه کافی ذیل حدیث (194) امام صادق علیه السلام فرمود بهترین قصه ها و رساترین موعظه ها و نافع ترین پندها کتاب خدا است.

(17) در فقیه ج 4 ص 287 امام ششم علیه السلام فرمود راست ترین گفتارها و رساترین موعظه ها و بهترین قصه ها کتاب خدا است .

ص: 700

(18) چگونه علم تمام می شود و حال آنکه کتاب خدا نزد ما است ، حضرت

غضب فرمود الخ. در عِلم حدیث 1 و 7 گذشت.

کر

فتنه کرکننده الخ . در فتنه حديث 8 و 17 و 22 و 40 گذشت .

کرامت حضرت

کرامات حضرت و معجزاتش در اثبات الهداة جلد سوم شیخ حر عاملی تا

یکصد و هفتاد معجزه نقل کرده و در بحار ج 51 تا هفتاد ذکر فرموده و هرکس طالب است رجوع کند.

در المهدي الموعود المنتظر ج 1 ص 286 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که از کرامات امام مهدی علیه السلام آن است که اشاره به پرنده کند پس بیفتد روی دستش ، و چوب خشک را در زمین غرس کند پس سبز شود.

کرباس

نرم ترین لباسش کرباس است الخ. در قائم حديث 95 گذشت .

پیراهن کرباسی بیرون آورد الخ . در لباس خواهد آمد.

کربلا

خانه های کوفه متصل به نهر کربلا گردد . در قائم حدیث 3 گذشت .

خانه های کوفه متصل به نهر کربلا و حيره شود الخ. در قائم حدیث 107 گذشت.

پیره زنی یک زنبیل گندم روی سر گذاشته برود کربلا آردش کند. در المهدی

ص: 701

بعنوان (يدخل المهدی) خواهد آمد.

در بحار ج 53، ص 12 در ذیل حدیث مفضل امام صادق علیه السلام فرمود خداوند کربلا را پناهگاه و مقامی قرار دهد که محل رفت و شد ملائکه و مؤمنان باشد و البته آن را شأن و مرتبه بزرگی خواهد بود، و در آنجا چنان برکات زیاد باشد که اگر مؤمن آنجا بایستد و دعا کند و از خدا بخواهد خداوند بواسطه یک دعای او هزار مقابل دنیا به او عطا فرماید ، بعد حضرت آهی کشیده فرمود ای مفضل بقعه های زمین با هم مفاخره می کردند پس زمین کعبه بیت الحرام بر بقعه کربلا فخر نمود ، پس خداوند به او وحی نمود که ای کعبه بیت الحرام ساکت باش و بر کربلا فخر مکن ، بدرستیکه کربلا بقعه مبارکه است که به موسی در آنجا از درخت ندا کرده شده و آنجا است که مریم و مسیح پناهنده شدند، و آنجا است فرات که سر امام حسین علیه السلام را در آن شستند، و در آن مریم غسل نفاس کرد و عیسی را شست ، وآن بهترین بقعه هاست،رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم در وقت غیبتش از آن به آسمان بالا رفت ، و آنجا است که شیعه های ما اختیار کرده اند تا وقت ظهور قائم ما.

کرخ

در کشف الغمه ج 2 ص 457 یکی از علامات ساخته شدن پلی در کرخ بغداد

است.

کردها

روز مصیبت کردها و خوارج است الخ . در علامات ظهور حدیث 1 گذشت.

کرعه

در ملاحم ص 140 و وافی ج 2 ص 112 و ينابيع الموده ص 449 دارد که مهدی خروج می کند از قریه ای که آن را کرعه گویند (و آن دهی است در یمن) .

ص: 702

کرمان

در ملاحم سید باب 198 ص 87 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که هر آینه اطراف کرمان دجال نازل می شود با هشتاد هزار لشگر که صورتهاشان مثل سپر چکش خورده است لباسشان پوستین و نعالشان از مو است (مراد از دجال، دجال لغویست یعنی دروغگو)

در مستدرک حاکم ج 4 ص 479 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کندکه فرمود ساعت (ظهور) برپا نشود تا وقتی که با خون و کرمان مقابله کنید و بجنگید ، گروهی هستند از عجم صورتهای سرخ و بینهای پهن و چشمان کوچک دارند ، صورتهاشان مثل سپر چکش خورده است و نعالشان (کفشهاشان) از مو است .

کسوف

در خورشید گذشت مراجعه کن.

کشته

در ملاحم سید ص 58 از امیر المؤمنين صلی الله علیه واله وسلم روایت شده که خروج نکند مهدی مگر وقتی که یک ثلث مردم کشته شوند و یک ثلث بمیرند و یک ثلث باقی باشند.

در ملاحم ص 78 روایت شده که خروج نکند مهدی تا وقتی که از هر نه نفر

هفت نفر کشته شود.

در بحار ج 52 ص 207 حضرت صادق علیه السلام فرمود این امر (ظهور حضرت حجت نخواهد بود تا اینکه دو ثلث مردم بروند، گفته شد اگر دو ثلث بروند

ص: 703

پس کی باقی خواهد ماند ؟ حضرت فرمود آیا راضی نیستید که شما از ثلث باقی باشید ؟

کشته هایشان مساوی باشند . در قائم حدیث (57) گذشت.

کشته گانشان دفن نشود الخ. در خروج کنندگان حديث 8 و 9 گذشت.

کشتی

در کافی ج 1 ص 260 و ص 336 امام صادق علیه السلام فرمود منقلب شوید مثل کشتی که در امواج دریا منقلب می شود و نجاتی نباشد مگر برای کسانی که خداوند از ایشان میثاق گرفته و ایمان را در قلبش نوشته و به روح القدس او را مؤيد فرموده .

کعبه

*کعبه (1)

به پرده کعبه آویزان شود و عرض کند یا رب یاری کن مرا الخ . در قائم

حدیث 99 گذشت.

در ملاحم سید ص 97 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود کعبه را یک نفر حبشی که ساقهای کوچک دارد خراب می کند .

در ملاحم ص 98 فرمود گویا می بینم کسی که پیش سرش موندارد و دندانهایش از هم فاصله دارد روی کعبه نشسته و آن را خراب می کند (یک پا روی کعبه و پای دیگر در قائم حدیث 106 گذشت.

در ملاحم ص 98 فرمود کعبه را دو مرتبه خراب خواهند کرد و در مرتبه سوم حجر را از آنجا بردارند. (یک مرتبه ابن زبیر خراب کرد و ساخت مرتبه دوم حجاج خراب کرد و ساخت و مرتبه سوم ظاهرا قرامطه خراب کردند و

ص: 704


1- در حبشه ايضا گذشت .

سنگ را برداشته به کوفه آوردند)

در کنز العمال ج 14 ص 221 ومستدرک حاکم ج 4 ص 453 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که خراب می کند کعبه را مرد حبشی که ساقهای باریک دارد.

کفار

زنان خود را به کفّار ببخشند . در فَرَج حدیث 1 گذشت.

کفار مسلمانها را استخدام کنند . در علامات ظهور حدیث 23 گذشت .

حاضرند خدمتگذار باشند . در پوشیده و برهنه ح 5 گذشت.

کف دست

در غیبت نعمانی ص 319 فرمود چون قائم قیام کند به هر اقلیمی از اقاليم زمین مردی بفرستد و بفرماید عهد تو در کف دست تو می باشد هر وقتی مسأله ای پیش آمد شد که حکمش را ندانستی نظر به کف دستت بکن و آنچه در آن دیدی به همان عمل نما الخ.

در ملاحم ص 60 دارد که کف دستی طلوع کند و اشاره کند .

در ملاحم ص 61 دارد که کف دستی از آسمان طلوع کند الخ. در ندا حديث

7 خواهد آمد.

در ملاحم ص 62 دارد که علامت ظهور مهدی علیه السلامكف دستی است که از آسمان آویزان شده مردم به آن نگاه می کنند .

در اثبات الهداة ج 3 ص 730 از امام رضا علیه السلامروایت کند که یکی از علامات) کف دستی است بگوید این است این است.

در حدیث دیگر از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود كف دستی از آسمان طلوع کند و از علائم حتمی است.

ص: 705

کفش

در ملاحم سید ص 93 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود از اشراط ساعت آن است که شماها جنگ کنید با گروهی که کفشهایشان از مو است (که مراد کردها باشند).

در ملاحم ص 169 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود بعض از شما جنگ کند بر تأویل قرآن چنانچه من جنگ کردم بر تنزیل آن، سؤال شد کیست او ؟ فرمود کسی است که کفش را اصلاح می کند ، این وقتی بود که کفش مبارک را به علی علیه السلام داده بود اصلاحش می کرد. اسماعيل بن رجا از پدرش نقل کند که مردی به على علیه السلام عرض کرد تو را به خدا قسم می دهم که آیا در کفش حدیثی وارد شده ؟ فرمود خدایا تو میدانی که پیغمبرت به من بشارت داده بود (یعنی بلی حدیث وارد شده).

در مستدرک حاکم ج 4 ص 467 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود ساعت (ظهور) برپا نشود مگر وقتی که درندگان با انسان سخن گویند و تا وقتی که تازیانه و بند کفش بامردسخن گویدوخبردهد به آنچه درمنزلش اهل بیتش انجام داده (مثل یک جاسوس).

زود است که زنی عبورش به کفشی بیفتد و بگوید این کفش قریشی است.

در قریش حدیث 6 گذشت.

در کنز العمال ج 14 ص 243 فرمود ساعت (ظهور) برپا نشود تا وقتی که زنی عبورش به پاره کفشی بیفتد و بگوید این کفش یک وقتی مردی داشته (یعنی در بعض جاها آنقدر از مردان کشته شوند که کار به اینجا برسد نعوذ بالله

من شرور انفسنا).

ص: 706

کفیل

(خداوند کفیلِ روزیش می باشد) در علم حدیث 34 گذشت .

کلاه

کوه در کافی ج 6 ص 478 و بحار ج 18 ص 145 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود هر وقت کلاهای ترک ترکی (با کلاه های مشترکه) ظاهر شد زنا (ریاء) ظاهر شود.

ظاهر شود کلاه های پرز دار الخ . در زمان حديث 40 گذشت.

کم فروشی

در مستدرک حاکم ج 4 ص 503 فرمود وقتی کم فروشی شود باران حبس شود.

در ص 540 رسول خدا فرمود هر وقت کم فروشی کردند مبتلا به خشک

سالی و سختی معیشت و ظلم سلطان خواهند شد.

کناره

خوبانشان بگویند اگر کناره میگرفتید از راه بهتر بود. در دابة الأرض حدیث 2گذشت.

کنده

در فَرَج حديث 15 و 16 گذشت.

ص: 707

كنيسة الذهب

در الامام المهدی ج 1 ص 208 از تذکره قرطبی نقل کند که مهدی و هرکس با اوست بطرف کنیسة الذهب (یعنی کنیسه طلا) نماز می خوانند پس اموالی در آن پیدا کنند پس مهدی آن را بگیرد و بین مردم بالسویه تقسیم کند پس از آن تابوت سکینه را پیدا کنند که در آن است عبای عیسی و عصای موسی که آدم از بهشت همراه داشت وقتی بیرونش کردند، و پادشاه روم از بیت المقدس غارت کرده و به کنیسة الذهب حمل کرده بود و در آنجا هست تا وقتی که مهدی علیه السلام آن را بگیرد الخ.

کنیه حضرت حجت علیه السلام

*کنیه حضرت حجت علیه السلام (1)

در كفاية الخصام ص 689 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود کنیه او ابو عبدالله است.

و در ص 691 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود کنیه او ابو القاسم است .

و در ص 704 از رسول خدا روایت کند که فرمود کنیه او کنیه منست ، شبیه ترین مردم است به من از جهت خَلْق و خُلق الخ.

مکّتی به کنیه عمویش می باشد الخ. در فَرَج حدیث دوم گذشت .

کوچک

در ملاحم ص 35 دارد که گروه کوچکان ظهور خواهند کرد که اعتنائی به ایشان نیست دلهاشان مثل پاره های آهن است،از یاران دولت هستند،به عهد

ص: 708


1- در نام خواهد آمد.

وفاء نکنند، دعوت بحق کنند ولی اهل حق نباشند الخ. که در (مو) تمام حدیث خواهد آمد.

صاحب این امر کوچکترین ما است الخ . در فَرَج حدیث 3 گذشت .

کودک

در غیبت نعمانی ص 274 از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود وقتی ظاهر شد بیعت کردن با کودک برپا شود هر صاحب قودای با قوه خود. (شاید مرادازکودک همان غلام باشد که امام باقر علیه السلام فرمود هر وقت خبر بیعت با غلام منتشر شد آن وقت است که هر صاحب قدرتی پرچمی بلند کند آن وقت منتظر فرج باشید ، و در فرج حدیث سوم گذشت مراجعه کن)

در نوائب الدهور ج2 ص 354 در ذیل حدیث علی بن مهزیار حضرت حجت علیه السلامفرمود چون کودک (به سلطنت) بنشیند، و مغربی حرکت کند، و عمانی سیر کند، و سفیانی بیعت کرده شود، به ولی خدا اذن داده شود پس آن وقت خارج می شوم ، الخ.

کور کننده

که در فتنه حديث 4 و 8 و 9 و 17 و 22 و 40 گذشت.

کوزه

حضرت صادق علیه السلام فرمود شما شکسته شوید مثل کوزه (سبو) که دیگر

مجال برگشتن نداشته باشيد الخ. در (امتحان) حدیث 11 گذشت .

ص: 709

کوسج

مردی از ری خارج می شود الخ. در (ری) گذشت.

در مسند امام رضا علیه السلام از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود در چهل مرد کوسج یک مرد صالح نیابی، و یک مرد اصلع بد(1) بهتر است نزد من از کوسج صالح و شایسته .

کوفه

(1) در الزام الناصب ج 2 ص 188 در ذیل خطبة البيان امیر مؤمنان فرموده

پس وای بر کوفه شما از وارد شدن (فتنه سفیانی) به خانه های شما، مالک می شود حریم شما را و اسیر می برد بچه های شما را، و هتک نماید زنهای شما را، عمر او طولانی، و شر او بسیار است ، مردان او شیردلان هستند، و برای او جنگ بزرگی باشد، آگاه باشید فتنه هائیست که در آن اشخاص منافق و فاسق و ستمگر و کسانیکه لباس باطل پوشیده بودند و بندگان خدا را از راه حق منحرف می کردند هلاک خواهند شد، پس مثل اینکه می بینم جماعتی را می کشند که مردم از صدای آنها می ترسیدند، و از شرشان ترسان بودند، پس چه بسیار مردمی که کشته شدند، و چه مردان شجاعی که بخاک افتاده باشند، و با این حال نظر کنندگان به ایشان بترسند، بدرستیکه بلای بزرگی ظاهر شود که اول آن را به آخرش ملحق کند، و بدرستی که برای کوفه شما آیات و علامات و عبرتی است برای کسی که عبرت بگیرد.

(2) در غیبت نعمانی ص 259 در ذیل حدیثی دارد که خراسانی و سفیانی خروج کنند و هر دو مثل دو اسب مسابقه بسوی کوفه بشتابند الخ. در بنی

ص: 710


1- اصلع کسی که موی پیش سر ندارد .

العباس حدیث 14 گذشت مراجعه کن.

(3) در مستدرک حاکم ج 4 ص 462 روایت شده که کوفه در امان است مادامی که مصر خراب نشده، و جنگ و شورش نباشد تا وقتی که کوفه خراب شود.

(4) در ملاحم ص 180 روایت شده که عبدالله بن عمر به سالم بن ابی جعد گفت از کجا هستی ؟ گفت از اهل عراق گفت ازاهل کوفه باش ،گفتم از اهل کوفه هستم ، گفت ایشان سعادتمندترین مردمند به مهدی علیه السلام.

(5) در غیبت نعمانی ص 318 چند حدیث وارد شده که شیعیان و عجم در مسجد کوفه خیمه زنند و قرآن به مردم یاد دهند . (درقرآن حدیثِ 21 و 22 گذشت مراجعه کن)

(6) در تهذیب ج 6 ص 44 راوی خدمت حضرت صادق علیه السلام عرض میکند من هرچه داشتم فروختم و جمع آوری کردم می خواهم مکه بروم (و آنجا را محل سکونت خود قرار دهم) حضرت فرمود این کار مکن، اهل مکه علنی به خدا کافر شدند ، گفتم پس مدینه حرم رسول خدا را اختیار کنم ؟ فرمود ایشان شرورترند از اهل مکه، عرض کردم پس کجا روم ؟ فرمود بر تو باد به عراق کوفه که برکت از دوازده میلی آن است از این طرف و آن طرف، و در کنار آن قبریست که هیچ غمناکی و گرفتاری به آن پناهنده نشود مگر آنکه خداوند گرفتاری او را برطرف سازد. (یعنی قبر امیرالمؤمنین علیه السلام در نجف اشرف که پشت کوفه است)

(7) در تهذیب ج 6 ص 31 از امام محمّد باقر صلی الله علیه واله وسلم سؤال می شود کدامیک از بقعه ها بعد از حرم خدا و رسول افضل است؟ فرمود ای ابابکر کوفه است که پاک و پاکیزه است و قبور انبیاء مرسل و غیر مرسل و قبور اوصیاء صالحين آنجا است و در اوست مسجد سهله که هیچ پیغمبری را خدا نفرستاده جز آنکه

ص: 711

در آن مسجد نماز خوانده، و در آن عدل خدا ظاهر خواهد شد، و در آن است قائمش و قوام از بعدش و کوفه است که منزل پیغمبران و اوصیاء شایسته است .

(8) و در فقیه ج 1 ص 150 راوی گوید روزی در مسجد کوفه اطراف امیرالمؤمنین علیه السلامنشسته بودیم که ناگاه فرمود ای اهل کوفه خداوند به شما اختصاص داده چیزی را که بغير شما نداده و آن جای نماز شما است که خانه آدم و نوح و ادریس و مصلای ابراهیم خلیل و مصلای برادرم حضرت خضر علیه السلام و مصلای خودم باشد، و بدرستیکه مسجد شما یکی از مساجد چهارگانه است که خدا اختیار فرموده برای اهلش، و گویا میبینم روز قیامت مسجد کوفه را می آورند که دو پارچه مثل محرم در بر دارد شفاعت میکند برای اهلش و هرکس در آن نماز خوانده و شفاعتش رد نخواهد شد، و روزگاری نگذرد که حجر الاسود را در آن نصب کنند(1) و بیاید بر این زمانیکه مصلای مهدی از اولاد من و هر مؤمنی باشد ، و در زمین مؤمنی نباشد جز آنکه قلبش میل به آن باشد ، پس از آن هجرت نکنید و بواسطه نماز در آن به خدای تقرب جوئید ، و برای برآمدن حاجات رغبت به آن داشته باشید ، پس اگر مردم میدانستند چه برکتی در آن است از اطراف زمین بسوی آن می شتافتند ولو با زانو از روی یخ بود.

(9) در کافی ج 3 ص 491 و تهذیب ج 3 ص 251 روایت کند که مردی در مسجد کوفه خدمت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام رسیده سلام کرد و حضرت جواب فرمودند عرض کرد فدایت شوم می خواستم مسجد اقصی بروم خواستم سلامی عرض کرده باشم و شما را وداع کنم ، حضرت فرمود مسجد اقصی را چه کار داری ؟ عرض کرد می خواستم درک فضیلتش کنم، حضرت فرمود

ص: 712


1- این یکی از خبرهای غیبی است که حضرت به آن خبر داده و در زمان قرامطه حجر را از مکه آوردند و در کوفه نصب کردند.

راحله خود را بفروش و توشه خود را بخور و در این مسجد نماز گذار که نماز فریضه در این مسجد (کوفه) مثل حج مقبول است و نماز نافله مثل عمره مقبوله است، و تا دوازده میلی آن برکت است ، در طرف راست مسجد یمن و برکت است و در طرف چپ آن مکر و حیله است و در وسطش چشمه ایست از روغن و چشمه ایست از شیر و چشمه ایست از آب ، که شراب مؤمنین است و چشمه ایست از آب که پاک کننده مؤمنین است، و از آن سفینه و کشتی نوح سیر نمود، و در آن است (نسر و يغوث و يعوق (1) )و نماز خوانده در آن هفتاد پیغمبر و هفتاد وصی که یکی از ایشان منم ، و بدستش اشاره به سینه اش فرمود، دعانکرد در آن گرفتاری در مسأله ای از حوائج جز آنکه خداوند حاجتش را روا و گرفتاریش را برطرف ساخت.

(10) در کافی ج 3 ص 490 و تهذیب ج 3 ص 250 امام باقر علیه السلام فرمود چهار مسجد در کوفه تجدید شد برای خوشحالیِ کشته شدن امام حسین علیه السلام: یکی مسجد اشعث، دیگری مسجد جریر ، سومی مسجد سماک، چهارمی مسجد شبث بن ربعي (لعنهم الله).

(11) در تهذیب ج 3 ص 253 دارد که امیر المؤمنین علیه السلام از کوفه به حيره تشریف بردند پس فرمودند این متصل می شود به آن و اشاره فرمودند به کوفه یعنی حيره متصل به کوفه می شود) بطوری که هریک دْرعش به چند دینار خریداری شود، و در حيره مسجدی ساخته شود که پانصد درب داشته باشد، و خلیفه قائم عجل الله فرجه در آن نماز بخواند، چون مسجد کوفه برای ایشان کوچک باشد ، و در آن دوازده امام عادل نماز بخواند، و چهار مسجد در کوفه ساخته شود، که کوچکترین آنها مسجد کوفه باشد الخ.

(12) در روضه کافی حدیث 38 دارد که عبدالله بن ولید کندی گفت در زمان

ص: 713


1- ممکن است مراد از این سه اسم بنتهائی باشد که در مسجدالحرام بودند .

مروان داخل شدیم بر حضرت صادق علیه السلام پس فرمود شما کیستید ؟ عرض کردیم ما از اهل کوفه هستیم حضرت فرمود هیچ شهری از شهرها نیست که دوستان ما بیش از اهل کوفه باشند خصوصا این جماعتِ شیعه ، خداوند شما را هدایت کرده به چیزی که مردم آن را جاهلند ، شما دوست می دارید ما را و مردم دشمن می دارند، شما متابعت ما می کنید و مردم مخالفت می کنند، و شما تصدیق ما میکنید و مردم تکذیب می کنند پس خدا شما را زنده بدارد با ما، و بمیراند با ما، پس گواهی میدهم بر پدرم که می فرمود فاصله نیست میان یکی از شما و میان آنچه با دیدنش خداوند چشم او را روشن کند و مورد غبطه دیگران شود جز آنکه جانش به اینجا رسد، و اشاره به گلویش فرمود، و بدرستیکه خدا در قرآنش فرموده ما پیش از تو پیغمبرانی فرستادیم و برای ایشان همسران و فرزندانی قرار دادیم پس ما فرزندان رسول خدائیم.

(13) در تهذیب ج 6 ص 33 از امام صادق علیه السلام روایت کند که یک نماز در مسجد کوفه مقابل هزار نماز است.

(14) در تهذیب ج 6 ص 32 از امام باقر علیه السلام روایت کند که اگر مردم میدانستند چه (فوائدی) در مسجد کوفه هست از راه دور تهیه زاد و راحله می کردند (و به زیارتش می آمدند) بدرستیکه یک نماز فریضه معادل یک حج است و یک نماز نافله معادل یک عمره است.

(15) در تهذیب ج 6 ص 32 و ص 250 و کافی ج 3 ص 491 از امام صادق علیه السلام روایت کند که هیچ بنده صالحی و هیچ پیغمبری نیست مگر آنکه در مسجد کوفه نماز خوانده و حتی وقتی رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم به معراج تشریف می بردند جبرئیل عرض کرد یا رسول الله آیا میدانی الساعه کجا هستی ؟ مقابل مسجد کوفه هستید ، رسول خدا فرمود از خدا اذن بطلب تا دو رکعت نماز بخوانم پس طلب اذن کرد خدا هم اجازه فرمود برای او، و بدرستی که طرف

ص: 714

راستش باغی است از باغهای بهشت و عقبش باغی است از باغهای بهشت و یک نماز واجب معادل هزار نماز است، و یک نماز نافله معادل پانصد نماز است، و نشستن در آن بدون قرآن خواندن و ذکر گفتن عبادت است، و اگر مردم فضیلت آن را میدانستند می آمدند بسوی او ولو با سینه (مثل بچه که روی سینه راه می رود)

(16) در کافی ج 3 ص 493 و تهذیب ج 6 ص 252 امام باقر علیه السلام فرمود مسجد کوفه باغی است از باغهای بهشت ، هزار و هفتاد پیغمبر در آن نماز خوانده اند طرف راستش رحمت است و طرف چپش مکر و حیله است ، در اوست عصای موسی و شجره يقطين (درخت کدو که برای حضرت یونس روئید) و انگشتر سلیمان، و از آنجا تنور آب درآورد، و کشتی ساخته شد، و ناف بابل است و مجمع انبیاء.

(17) در تهذیب ج 6 ص 32 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود نافله در این مسجد معادل عمره ایست با پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم نماز فریضه (واجب) معادل حج است با پیغمبر و بتحقيق نماز خوانده در آن هزار پیغمبر و هزار وصی .

(18) در کافی ج 3 ص 492 و فقیه ج 1 ص 150 از امام صادق علیه السلام است که فرمود خوب مسجدیست مسجد کوفه هزار پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم هزار وصی در آن نماز خوانده اند و از آنجا تنور آب درآورد، و در آنجا کشتی نجاری و ساخته شد ، طرف راستش رضوان خدا است ، و وسطش باغی است از باغهای بهشت ، و طرف چپش مکر است یعنی منزل سلطان است (در فقیه دارد یعنی منزل شیطان است)

(19) در البرهان ص 149 دارد که ابن عمر گفت ای اهل کوفه شما سعادتمندترین مردمید به مهدی علیه السلام .

(20) در بحار ج 53 ص 14 در ذیل حدیث مفضل دارد که حضرت مهدی علیه السلام بعد از عملیاتش در مدینه به کوفه می رود و بین کوفه و نجف منزل

ص: 715

می کند و آن روز اصحاب و یارانش نزد او هستند، و آنها چهل و شش هزار ملائکه و شش هزار از جن و سیصد و سیزده نفر از نقباء می باشند .

اصحاب ما در کوفه بسیارند الخ. در کیسه خواهد آمد.

(21) در بحار ج 3 ص 11 مفضل به امام صادق علیه السلام عرض کرد ای مولای من همه مؤمنین در کوفه اند ؟ فرمود بلی بخدا قسم نماند مؤمنی جز آنکه در کوفه باشد یا حوالی آن و جای جولان یک اسب به دو هزار درهم برسد ، و اكثر مردم آرزو کنند که یک وجب از زمین سبع را بخرند به یک وجب طلا، و سبع محالیست از محالات همدان ، و کوفه را آن قدر بزرگ کنند که به (54) میل برسد، و قصرهایش مجاور کربلا گردد ، الخ.

اخبار در فضیلت مسجد کوفه فوق حد احصاء است به همین مقدار اکتفا شد

رعاية للاختصار .

کوه

در روضه کافی حدیث (412) از فضل روایت کند که گفت خدمت حضرت صادق علیه السلام بودم که نامه ابو مسلم خراسانی برای او آمد، حضرت فرمود برای نامه تو جوابی نیست بیرون شو از نزد ما، ما با هم بنا کردیم آهسته صحبت کردن، حضرت فرمود چه با هم آهسته می گوئید ؟ خدا برای عجله بندگان عجله نخواهد کرد، و کوهی را از جا کندن آسانتر است از جای کندن حکومتی که عمرش به آخر نرسیده سپس فرمود فلان پسر فلان (تا هفت پشت از بنی العباس را شماره کرد که اینها بحکومت خواهند رسید) راوی گفت من عرض کردم پس چه علامتی بین ما و شما خواهد بود؟ فرمود از جای خود حرکت مکن تا سفیانی خارج شود، چون سفیانی خروج کرد بسوی ما بشتابید (سه مرتبه این سخن را تکرار فرمود) و آن از علامات حتمیه است.

ص: 716

در کافی ج 7 ص 297 در ذیل حدیثی امام باقر علیه السلام فرمود کندن کوه با ناخن آسانتر است از جا کندن حکومتی که عمرش به آخر نرسیده ، پس از خدا بپرهیزید و خود را برای ستمکاران بکشتن ندهید.

در کنز العمال ج 14 ص 243 فرمود ساعت (ظهور) برپا نشود مگر وقتی که کوهها از جای خود حرکت کنند و امور بزرگی را مشاهده کنید که قبلا ندیده بودید .

و در فتنه حدیث 43 گذشت که کوههای سخت از جا کنده شده حرکت کنند . شاید یکی از مصادیق این حدیث نبوی صلی الله علیه واله وسلم اتفاقی باشد که در این ایام 16 فروردین 1366 شمسی و شعبان 1407 هجری در استان فارس اتفاق افتاده عين لفظ روزنامه اطلاعات (در پی حرکت کوه و ریزش عظیم توده های سنگ و خاک حدود سیصد متر از این محور مسدود شد و در نتیجه راه ارتباطی استانهای فارس ، کرمان و هرمزگان قطع گردید .) روزنامه اطلاعات یکشنه 16 فروردین 1366، و ايضا اتفاقی در حدود فاروج اطراف خراسان افتاده در (عکس روزنامه ها) خواهید مشاهده نمود.

در کافی ج 2 ص 250 از امام صادق علیه السلام تقل کند که اگر مؤمنی در قله کوهی باشد خداوند شیطانی را بسوی او بفرستد که او را اذیت کند و خداوند قرار میدهد برای او از ایمانش انسی که وحشت نکند و به کسی محتاج نشود.

در کافی ج 2 ص 245 از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود چه با کیست کسی را که معرفت به امام زمانش داشته باشد سر قله کوهی باشد و از علف آن بخورد تا اجلش برسد.

ص: 717

ص: 718

اگر صيحه بین کوهها بزند هر آینه ریز ریز میشود الخ . در صاحب الامر حدیث 17 گذشت.

ازجاکندن کوهی ازجای خودآسان تراست ازالخ.در(عجله کنندگان) حدیث 6گذشت. مؤمن از کوه سخت تر است الخ. در مؤمن حديث 6 خواهد آمد.

کوه رضوی

در رضوی گذشت.

کوهان

در (زنها) حدیث 5 و 16 و 21 و 22 و در فَرَج حديث 18 گذشت .

كهف

در مستدرک حاکم ج 4 ص 511 از ابی سعید خدری روایت کند که هرکس سوره کهف را همان طوریکه نازل شده بخواند و بسوی دجال برود ، دجال بر او مسلط نشود یا به او راهی نیابد.

در کافی ج 2 ص 540 و ص 632و فقیه ج 1 ص 298 و تهذیب ج 2 ص 175 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود احدی یابنده ای نیست که در وقت خواب آخر سوره کهف را بخواند جز آنکه هر وقتی از شب را بخواهد بیدار می شود ( آیه اینست : ( قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلهُكُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُوا لِقَاءَ رَبَّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَلا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبَّهِ أحَداً).

در کافی ج 3 ص 429 از امام صادق علیه السلامروایت کند که هر کس سوره کهف را در هر شب جمعه بخواند کفاره گناه او شود از جمعه تا جمعه دیگر.

ص: 719

در البرهان ص 150 از ابن عباس روایت کند که اصحاب کهف از یاران مهدی هستند.

و در كفاية الخصام ص 685 ذیل حدیث 39 از ثعلبی نقل کند که اصحاب کهف تا وقت خروج مهدی خواب باشند و گویند مهدی بر ایشان سلام کند و ایشان جواب سلام او را باز گویند بعد از آن باز بخواب روند و بیدار نشوند تا روز قیامت.

هفت نفر از اهل کهف هستند الخ. در قائم حدیث 51 و 103 گذشت .

چنانچه اصحاب کهف در کهف خود مکث کردند الخ در قائم حدیث 82 گذشت.

کیسه

در بحار ج 52 ص 372 و سفینه ج 2 ص 500 از برید عجلی روایت کند که به امام باقر علیه السلام عرض شد اصحاب ما در کوفه بسیارند پس اگر ایشان را امر فرمائید اطاعت کنند و متابعت شما نمایند ، حضرت فرمود یکی از شماها می روید سر کیسه برادر خود و بمقدار حاجت پول بردارید ؟ عرض کرد خیر ، حضرت فرمود پس بخون خود بخیل ترند. (یعنی کسی که بمال دنبال بخالت کند و به برادر ایمانیش ندهد برای خدا او بطریق اولی جان و خون خود را نخواهد داد).

کیفیت ظهور

در الزام الناصب ج 2 ص 256 در ذیل حدیث مفضل امام صادق علیه السلام فرمود او به تنهائی آشکار می گردد، و تنها بسوی خانه خدا می آید، و تنها داخل کعبه می شود، و چون شب فرا رسید همچنان تنها است ، وقتی چشم ها بخواب رفت و شب کاملا تاریک شد، جبرئیل و میکائیل و دسته دسته ملائکه ها بر وی فرود

ص: 720

می آیند، و در آن میان جبرئیل به وی می گوید ای آقای من هرچه بفرمائی پذیرفته است و فرمانت روا است ، پس حضرت دست به صورتش میکشد و می فرماید (اٌلْحَمْدُ لِلَّهِ اٌلَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا اٌلأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ اٌلْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ اٌلْعَامِلِينَ) یعنی حمد و ستایش خدای را که وعده لطف و رحمتش را بر ما محقق فرمود و ما را وارث همه سرزمین بهشت گردانید، تا هر جای آن بخواهیم منزل سازیم ، پس چه خوب است مزد نیکوکاران ، آن وقت در میان رکن و مقام می ایستد و با صدای بلند می فرماید ای جماعتِ نقبایِ من و ای کسانی که از خواص من هستید و ای کسانی که خدا ایشان را برای من ذخیره کرده که من را یاری کنید قبل از ظهورِ من در روی زمین ، پس بسوی من بیائید از روی رضا و رغبت ، پس صدای حضرت به ایشان برسد در حالی که در محراب و رختخوابشان می باشند ، پس در یک طرفة العين همه از شرق و غرب زمین نزد حضرت حاضر می شوند ، پس خداوند به نور دستور می دهد که به صورت عمودی از زمین تا آسمان روشنی دهد، و هرکه در زمین ساکن است از آن نور روشنی بگیرد، و نور از میان خانه اش میدرخشد، و از این نور دلهای مؤمنان شاد گردد، در حالیکه هنوز از قیام قائم خبری ندارند، ولیکن چون صبح شود همه در برابر آن حضرت خواهند بود، و آنان سیصد و سیزده نفرند به عدد أصحاب رسول الله صلی الله علیه واله وسلم در بدر .

گاوه

در زمین گذشت که زمین مثل گاو صدا کند و همه خیال کنند که صدا نزد ایشان است.

ص: 721

گردن

امر کند به زدن گردنش الخ . در قائم حدیث 14گذشت.

در البرهان ص 145 دارد که به حضرت حجت عرض می کنند اگر از بیعت

منع کنی گردنت را می زنیم .

در ذوالقعده گذشت که بین رکن و مقام با حضرت بیعت کنند و بگویند اگر قبول نکنی گردنت را می زنیم .

در گردن او نه عقدی باشد و نه عهدی و نه بیعتی ، در بیعت حدیث 8 گذشت.

در گردن او بیعت احدی نباشد. در بیعت حدیث 7 گذشت .

و گردنها را ذلیل می نماید . در حُبَّ دنیا گذشت .

گرسنگی

در مستدرک ج 4 ص 423، رسول خدا صلی الله علیه واله وسلمبه ابی ذر فرمود چه خواهی کرد وقتی مردم گرسنه بمانند بطوریکه نتوانی از مسجد خود به فراشت برسی و نتوانی از فراشت به مسجدت بروی ؟ عرض کرد خدا و رسولش داناترند، حضرت فرمود عفت بکار زن.

در کافی ج 4 ص 214 از امام صادق علیه السلام روایت کند که هفتاد پیغمبر بین رکن و مقام مدفونند و خداوند ایشان را از گرسنگی و بدحالی میرانده است.

در اثبات الهداة ج 3 ص 734 حدیث 94 جابر جعفی از امام باقر علیه السلام از قول خدا که می فرماید ( وَلنبلونَّكُمْ بشيء من الخَوفِ والجوعِ) سؤال کرد پس حضرت فرمود ای جابر این خاص است و عام است ، اما خاص از گرسنگی در کوفه است که خدا اختصاص داده به دشمنان آل محمّد صلی الله علیه واله وسلم پس بواسطه آن هلاک کند ایشان را، و اما عام پس آن در شام است که گرسنگی و ترس چنان به

ص: 722

ایشان برسد که مثلش را هرگز مشاهده نکرده بودند، و اما گرسنگی پس قبل از قیام است ولی ترس بعد از قیام قائم علیه السلام خواهد بود.

در اثبات الهداة ج 3 ص 740 ثمالی از امام صادق علیه السلام از تفسیر این آیه سؤال کرد که فرموده (وَلنبلونَّكُمْ بشيء من الخَوفِ والجوعِ ) یعنی امتحان میکنیم شما را به چیزی از ترس و گرسنگی ، فرمود این گرسنگی خاص و عام است، اما در شام عام است و در کوفه خاص است. یعنی در شام همه مردم به گرسنگی مبتلا می شوند و در کوفه مختص دشمنان اهل بیت است ، که خدا تمام دشمنان را به گرسنگی میکشد ، و اما ترس در شام عام است در وقتی است که قائم قیام کند، و این گرسنگی پیش از قیام قائم است.

سؤال نکند مردم را اگرچه از گرسنگی بمیرد الخ . در شیعه حدیث 9 گذشت .

می خواهد ما و حیوانات ما را از گرسنگی و تشنگی بکشد الخ . در قائم

حدیث 123 گذشت.

گرگ

در کنز العمال ج 14 ص 290 فرمود (در زمان حضرت حجت) گرگ در گوسفند بمنزله سگ گله است.

در الزام الناصب ج 2 ص 150 و مکارم الاخلاق ص 527 حضرت رسول صلی الله علیه واله وسلم به ابن مسعود فرمود اگر کسی در آن زمان گرگ باشد (فبها) و الاگرگها او را خواهند خورد.

در سخن گفتن حیوان با انسان گذشت که گرگ بصدا آید.

گوسفند را از گرگ تمیز ندهند الخ. در زمان حدیث 63 گذشت .

ازعلماء فرار کنند چنانچه گوسفنداز گرگ فرار می کند . در عِلم حدیث 19گذشت.

ص: 723

گرگان

ناظم الاسلام کرمانی در ص 143 از ناسخ جلد خلفاء نقل کند که علی علیه السلامفرمود در گرگان مردمان نیکویند و به صلاح و تقوی کار کنند .

و دوازده نفر از اصحاب حضرت حجت علیه السلام از گرگان است که در اصحاب مهدی بعنوان جرجان گذشت ، اسامیشان را آنجا ذکر کردیم .

گروات

در علائم الظهور کرمانی ص 195 روایت کند از خطبه افتخاریه امیرالمؤمنین علیه السلام که فرمود: ثمّ الفتنة الغرّاء والقلادة الحمراء وفي عقبها قائم الحقّ، یعنی پس ظاهر شود فتنه غراء و گردن بند سرخ که همان کروات باشد، پس از آن ظاهر شود قائم بحق.

گریه

در غیبت نعمانی ص 287 از عمرو بن شمر روایت کند که گفت نزد حضرت صادق علیه السلام بودم و خانه پر از جمعیت بود و مردم از حضرتش مسأله می پرسیدند و ایشان جواب می فرمودند و سؤال نمی شد از چیزی مگر آنکه حضرت جواب می دادند ، من در گوشه خانه گریستم ، حضرت فرمود چرا گریه میکنی ای عَمرو؟ عرض کردم فدایت شوم چگونه گریه نکنم آیا در این اُمّت مِثْلِ شما وجود دارد و حال آنکه درب خانه بسوی شما بسته ، حضرت فرمود گریه مکن ما بهترین چیزها را می خوریم و بهترین لباس ها را می پوشیم، و اگر آن را که تو می خواهی بود (یعنی ریاست حقه با ما بود) باید بود نان جو بخوریم و لباس خشن بپوشیم مثل امير المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام و اگر ریاست

ص: 724

داشتیم و اینطور نمی کردیم باید در جهنم رفیق غل و زنجیر باشیم (پس اگر گریه تو برای دنیای ما باشد فعلا دنیای ما بهتر است از زمان ریاست داشتن).

گریه نکنید برای دین وقتی که اهلش متولی آن باشند بلکه گریه کنید برای آن

وقتی غیر اهل متولی آن گردد (در دین حدیث 12 گذشت)

از شدت گریه مردم نفهمند چه می گویند الخ . در المهدی حدیث 150 خواهد آمد.

گم شده از مرکبش

در ملاحم ص 209 فرمود اما گم شده از مرکبش در سلاهط (1) آن مردیست از اهل یهودیه اصفهان که از سلاهط خارج می شود اراده ایله (2) را دارد همانطوریکه در دریا سیر می کند در دل شب ندا کرده می شود پس از مركبش پیاده شود در زمینی که سخت تر از آهن و نرم تر از حریر است الخ.

گناه

در مستدرک حاکم ج 4 ص 508 روایت کند که هرگز خداوند اُمتی را عذاب نکند تا وقتی که غدر کنند، سؤال شد غدر چیست ؟ فرمود اعتراف به گناه کردن و توبه نکردن الخ.

و در ص 540 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم است که فرمود ظاهر نشود در گروهی گناهی که به آن عمل کنند جز آنکه ظاهر شود در ایشان و با و دردهائی که در گذشتگان ایشان سابقه نداشته .

و در کنز العمال ج 1 ص 396 از ابی هریره روایت کند که گفت خدمت رسول خدا عرض کردم ما وقتی نزد شما هستیم رقت قلب پیدا می کنیم و زهد در دنیا و

ص: 725


1- اسم وادی است.
2- شهریست در ساحل پهلوی شام.

رغبت به آخرت پیدا می کنیم ؟ حضرت فرمود اگر در بیرون هم مثل آن بودید که نزد من هستید ملائکه شما را زیارت میکردند و در راه با شما مصافحه می نمودند و اگر گناه نمی کردید هر آینه خداوند گروهی را می آورد که گناه کنند و گناهانشان به آسمان رسد پس از خدا آمرزش طلبند و خدا هم ایشان را بیامرزد با آن حالی که دارند و باکی ندارد.

گنج

در ملاحم سید ص 69 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلمروایت کند که (حضرت حجت) گنجهای زمین را خارج کند و مال را تقسیم کند.

در ص 80 از محمّد بن حنفیه روایت کند که خلیفه ای از بنی هاشم به بیت المقدس نازل شود - تا آنجا که فرمود -رومیه را فتح کند و گنج آن را با مائده سلیمان بن داود بیرون کشد الخ.

در ص 81 از کعب روایت کند که پادشاهی در بیت المقدس لشگری به هند بفرستد و آن را فتح کند و گنجهایش را بیرون کشد، و زیور بیت المقدس سازد الخ.

در ص 97 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که حبشیها بیایند و خانه خدا را خراب کنند بطوریکه تا ابد آباد نشود و ایشانند که گنج خانه را بیرون کنند.

در ص98 از عبدالله بن عمر روایت کند که (حبشیها) گنجهای فرعون را بیرون کنند از شهری که آن را (منف) گویند ، و مسلمانان برایشان خروج کنند و ایشان را بکشند و آن گنجها را بغنیمت ببرند الخ.

در صحیح بخاری کتاب فتن حديث 6687 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود زود است فرات از گنجی از طلا پرده برداری کند (یعنی در فرات گنجی از طلا نمایان شود) پس هرکس آن را دید بر ندارد از آن چیزی را.

در الامام المهدی از لوایح الانوار سفارینی ج 2 ص 14 روایت کند که مهدی علیه السلام

ص: 726

گنج کعبه را که در آن مدفون است بیرون کند و در راهِ به خدا تقسیم نماید .

گندم

پیرزنی یک زنبیل گندم روی سرش گذاشته برود کربلا آردش کند. در المهدی بعنوان ( يدخل المهدي الخ) خواهد آمد .

گوساله

فتنه ایشان سخت تر است برای مردم از فتنه گوساله و سامری . در قائم حدیث 128 گذشت .

موسی سی شب با قومش وعده کرد چون خلاف شد گوساله پرست شدند الخ . در وقت تعیین کردن حدیث (5) و (13) خواهد آمد.

با هفتاد هزار گوساله حمل کرده . در قسطنطنيه ح 12 گذشت .

گوسفند

در ملاحم ص 97 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که چون عیسی بن مریم نازل شود و دجال را بکشد تا آنجا که فرمود به گوسفندان خود بگوید بروید و چرا کنید در فلان مکان و در ساعت فلان برگردید و بین زراعت چراکنند و خوشه ای را نخورند و ضرری نزنند الخ.

در صحیح بخاری کتاب فتن حدیث 6662 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که زود است بهترین مال مسلمان گوسفندی باشد که دنبالش برود به سر کوهها و جاهائی که بارندگی زیاد است و دین خود را برداشته از فتنه ها فرار کند.

در کنز العمال ج 14 ص 295 فرمود در آن زمان گرگ در گوسفندان مثل سگ گله باشد.

ص: 727

مؤمن در قبیله و فامیل ذلیل تر باشد از یک گوسفند کوچک. در مؤمن حدیث خواهد آمد.

گوسفند را از گرگ تمیز ندهند الخ . در زمان حدیث 63 گذشت.

از علماء فرار کنند چنانچه گوسفند از گرگ فرار می کند . در علم حدیث 19

گذشت .

سیصد گوسفند برایش قربانی کنند . در ولادت حضرت حجت خواهد آمد.

گیلان

قیام کننده ای از ما در گیلان قیام کند الخ . درعلامات ظهور حدیث 8 گذشت.

سپس قیام کند از ما قیام کننده ای در گیلان و مشرقی به کمک او بر می خیزد

الخ . در حَقْ حديث 4 گذشت.

لباس

لباسش لباس علی باشد الخ . در قائم حدیث 15 و 34گذشت .

نیست لباس او مگر غلظ الخ . در قائم حديث 78 گذشت.

در البرهان ص 93 دارد که دو عباء قطرانی در بر دارد (قطوان منسوب است به محلی در کوفه که از آنجا لباس به جاهای دیگر می فرستند. چنانچه از قاموس نقل شده، و در مراصد گوید قطوان قریه ای است در سمرقند و بعضی گفته اند محلی است در کوفه).

در الزام الناصب ج 2 ص 256 در ذیل حدیث مفضل حضرت صادق علیه السلام فرمود ای مفضل گویا او را می بینم که وارد شهر مکه شده و لباس پیامبر را پوشیده و عمامه زردی بر سر گذاشته است و نعلین وصله شده پیغمبر را بپا

ص: 728

کرده، و عصای آن حضرت را بدست گرفته ، چند بز لاغر را جلو انداخته ، و بدین گونه بطرف خانه خدا می رود ، بدون اینکه کسی او را بشناسد ، و به سن جوانی آشکار می گردد.

در غیبت نعمانی ص 243 حضرت صادق علیه السلام به يعقوب بن شعیب فرمود آیا نشان ندهم به تو پیراهن قائم را که با آن قیام کند ؟ يعقوب گوید عرض کردم چرا پس حضرت صندوقچه ای خواست و آن را باز کرد و پیراهن کرباسی بیرون آورد و بازش کرد، دیدم آستین چپ آن خون آلود بود، پس فرمود پیراهن رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم همین بود در روزی که دندانهای پیشین او ضربت خورد، و حضرت قائم در روز قیامش این پیراهن را در بر دارد ، من آن خون را بوسیدم و بر صورتم نهادم ، پس حضرت پیراهن را پیچیده و برداشت.

در غیبت نعمانی ص 285 در ذیل حدیث (5) از حضرت رضا علیه السلام روایت کند که نیست لباس قائم مگر درشت (مثل کرباس) و نیست طعام او مگر خشن (مثل نان جو با سبوس)

در قائم حدیث 6 و 15 و 34و 64 و 95 گذشت که لباس قائم چطور خواهد بود.

این لباس است که سزاوار است مسلمانها بپوشند الخ . در قائم ح 6 گذشت .

هر مقدار بچه بزرگ شود لباسش بزرگ شود، الخ. در قائم حدیث 97 و 109 گذشت.

نرم ترین لباسش کرباس است. در قائم حدیث 95 گذشت.

لباس سیاه

در ملاحم سید ص 34 از پیغمبر صلی الله علیه واله وسلمروایت کند که فرمود مرا چه کار است با بني العباس که امت مرا دسته دسته کرده و خونشان را ریخته و لباس سیاه به

ص: 729

ایشان پوشانیده ، خدا لباسی از آتش به ایشان بپوشاند .

لبنان

در الزام الناصب ج 2 ص 240 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود بلاها به اطراف لبنان وارد شود، پس چه بسا کشته شده ای در بیابان بی آب و علف ، و اسیرانی در جانب نهر ، پس در آنجا گریه های بلندی شنیده شود و ترسها به آنان رفیق گردد.

لُدّ

لُدّ قریه ایست در نزدیک بیت المقدس در (دجال) حدیث 5 گذشت .

لشگر

لشگرم از دور من متفرق شوند . در امتحان حدیث 14 گذشت.

چند لشگر تهیه و فرستاده خواهد شد الخ. در شام حدیث 8 گذشت.

لشگر خراسانی

در علامات ظهور حدیث 9 گذشت.

لشگر غضب

در غیبت نعمانی ص 311 از مسیب بن نجيه روایت کند که مردی بهمراه مرد دیگری که او را ابن السوداء می گفتند بنزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و عرض کرد یا امیرالمؤمنین این شخص بخدا و رسولش دروغ می بندد و شما را هم شاهد می گیرد، امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود خیلی عریض و طویل سخن گفته چه می گوید ؟ عرض کرد سخن از لشگر غضب میگید . فرمود دست از این مرد

ص: 730

بردار ، آنان گروهی هستند که در آخر الزمان می آیند، و از هر قبیله ای یک مرد و دو مرد و سه مرد تا به نه می رسد ، بخدا قسم که من فرماندهشان را بنام می شناسم و جائی را که فرود می آیند می دانم ، سپس برخاست و می فرمود باقر باقر باقر، پس از آن فرمود آن مردیست از ذریه من که حدیث را بشکافت شکافتنی.

در غیبت نعمانی ص 312 از احنف بن قیس روایت کند که برای حاجتی که داشتم بر على علیه السلام وارد شدم ، پس ابن الكواء و شبث بن ربعی وارد و اذن طلبیدند، پس حضرت فرمود اگر می خواهی اذنشان بده چون تو اول حاجت داشتی ، پس عرض کردم ای امیر مؤمنان شما اذن بدهید ، پس چون داخل شدند حضرت فرمود چه سبب شد که شما در حروراء بر من خروج کردید ؟ عرض کردند دوست داشتیم از لشگر غضب باشیم ، حضرت فرمود وای بر شما آیا در حکومت من غضب هست ؟ آیا غضبی خواهد بود؟ تا بلاهائی چنین و چنان پیش نیاید (یعنی تا بلا و گرفتاری نباشد لشگر غضب نخواهد بود) پس وقتی که بلاهائی چنین و چنان آمد) جمع خواهند شد مثل ابر پائیز از قبائل مابین یک و دو و سه و چهار و پنج و شش و هفت و هشت و نه و ده (ظاهرا مراد لشگر حضرت حجت علیه السلام باشد)

لعن

در غیبت نعمانی ص 299 از حضرت صادق علیه السلام روایت کند که چون پرچم حق ظاهر شود اهل شرق و غرب او را لعنت کنند، آیا میدانی برای چه لعن می کنند ؟ راوی عرض کرد نمیدانم ، فرمود برای آنچه که مردم از اهل بیتش قبل از خروجش دیده اند. (از ناراحتیها و خلاف شرعها و بدعتها به اسم دین)

در حدیث دیگر در همان صفحه امام صادق علیه السلام فرمود چون پرچم حق بلند

ص: 731

شود لعنت کند آن را اهل مشرق و اهل مغرب ، راوی عرض می کند برای چه ؟ فرمود برای آنچه از بنی هاشم می بینند.

در غیبت نعمانی ص307 حضرت صادق علیه السلام فرمود خارج نشود قائم علیه السلام تا اینکه حلقه اش کامل شود ، راوی عرض کرد حلقه چقدر است ؟ فرمود ده هزار که جبرئیل از طرف راست و میکائیل از طرف چپ آن است ، پس پرچمش را بحرکت آورد و سیر فرماید پس باقی نماند احدی در مشرق و نه در مغرب جز آنکه آن پرچم را لعن کند و حال آنکه آن پرچم پیغمبر رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم است که جبرئیل روز بدر فرود آورد الخ . در قائم حدیث 64 تمام حدیث گذشت .

در مستدرک حاکم ج 4 ص 434 در ذیل حدیثی دارد که زنهاشان (کاسیات عاريات) یعنی پوشیده و برهنه هستند ، روی سرهاشان مثل کوهان شتربختی لاغراست ، لعن کنید ایشان را که ایشان ملعوناتند الخ.

در زنها حديث 17 گذشت که فرمود خدا لعنت کند زنانی را که خود را از جهت رأی و معرفت مشابه مردان می کنند.

در زنها حديث 19 گذشت که فرمود خدا لعنت کند زنهائی که متشبه به مردها

می شوند الخ.

در زنها حديث 32 گذشت که فرمود در آن زمان زنها حکومت کنند تا آنجا

که فرمود پس بر آن زنان لعنت خدا باد الخ.

لعن کند آخر این اُمت اولش را الخ . در علامات ظهور حدیث 20 گذشت .

خدا لعنت کند مرئجه را الخ . در مرجئه خواهد آمد.

خدا لعنت کند ایشان و ملت مشركشان را الخ . در مرجئه خواهد آمد.

لقب

در نام خواهد آمد.

ص: 732

لكع بن لكع

*لكع بن لکع(1)

در کنز العمال ج 14 ص 220 فرمود نرود دنیا تا اینکه روزگار گردش کند بنفع لكع بن لكع.

در حدیث دیگر فرمود با سعادت ترین مردم به دنيا لكع بن لكع است که ایمان به خدا و رسولش ندارد.

در حدیث دیگر فرمود ساعت قیامت (یا ظهور) برپا نشود تا اینکه با سعادت ترین مردم به دنيا لكع بن لكع باشد.

و در ص 234 فرمود از اشراط ساعت ظهور (یا قیامت)آن است که لكع بن لكع بر دنیا غالب شود.

در حدیث دیگر فرمود روز و شب نگذرد تا اینکه با سعادت ترین مردم به

دنيا لكع بن لكع باشد .

در حدیث دیگر فرمود امید این می رود که با سعادت ترین مردم در دنيا لكع

بن لكع باشد.

لواط

در کنز العمال ج 14ص 249 فرمود برپا نشود ساعت (ظهور) تا اینکه کوبیده شود سرهای گروهی به ستارگانی از آسمان بواسطه حلال دانستن ایشان عمل قوم لوط را (که لواط باشد).

لوط

حلال دانستن ایشان عمل قوم لوط را. در لواط گذشت.

ما كان يقول لوط علیه السلام لو أنّ لي بكم قوّة الخ . در قائم حدیث 138 گذشت .

ص: 733


1- لكع بمعنای لئيم و پست و عبد ذلیل آمده .

مائده

درقرقیساء گذشت.

مادر

با مادر و خواهر و دختر خود در وسط راه زنا کند. در دابة الأرض حديث 2 گذشت.

مادرت بعزایت بنشیند

در عِلم حدیث 1 و 7 و در فتنه حديث 31 گذشت .

مار

در حرف (باء) بچه گذشت که در آخر زمان اگر انسان مار بزاید بهتر است تا

بچه بزاید.

در ملاحم ص 97 دارد مارها و عقربها ظاهر شوند و احدی را اذیت نکنند و

احدی هم آنها را اذیت نکند.

در کنز العمال ج 14 ص 295 دارد که در زمان ظهور حضرت حجت بچه دستش را در دهان مار کند و مار او را ضرری نزند.

ناظم الاسلام کرمانی در ص143 از ناسخ جلد خلفا نقل کند که در آخر

زمان در شهر هرات ماران پرنده ببارد و مردم آن بلده را عرصه دمار دارد.

در همین ایام سنه 1407 هجری که در استان بوشهر و غیره سیل عظیمی آمد

نقل کنند که مارهای هفت متری و بیشتر نمایان شده بود.

عِلْم خود را در هم پیچیده مثل ماری که در سوراخ خود جمع می شود الخ.

در قم حدیث 13 گذشت.

ص: 734

جمع می کند علم خود را بین دو مسجد چنانچه مار در سوراخش خود را جمع می کند الخ . در فتنه حديث 40 گذشت .

مارقه

یعنی از دین بیرون رفته

در غیبت نعمانی ص 280 از امام باقر علیه السلام روایت کند که مارقه ای (یعنی بی دینی) از ناحیه ترک بیرون آید... و مارقه ای از روم خروج کند و به رمله (اسم مکانیست) وارد شود پس آن سال اختلاف زیادی در همه جای مغرب زمین بوده باشد، پس اول زمینی که خراب می شود زمین شام است الخ. تمام حدیث در علامات ظهور حدیث 9 گذشت.

مال

(1) در ملاحم ص 69 وکنز العمال ج 14 ص 262 دارد که (حضرت حجت) مال را بدون شماره و کیل می دهد .

(2) و در کنز العمال ج 14 ص 263 فرمود در آخر اُمت من خليفه ای باشد که مال را مشت مشت می دهد بدون شماره .

(3) و در ملاحم ص 165 فرمود حضرت حجت علیه السلام مال را بالسویه تقسیم میکند بطوری که مردم بی نیاز می شوند و منادی حضرت ندا کند کی به مال احتیاج دارد کسی از مردم برنخیزد جز یک مرد که بگوید من ، بفرماید برو نزد خازن و بگو مهدی تو را امر می کند که به من مال بده ، خازن میگوید بگیر، وقتی که مال را گرفت پیش خود می گوید من شجاعترین امت پیغمبرم آیا عاجزتر باشم از ایشان (خلاصه آنکه آنچه ایشان را بی نیاز کرده منهم دارم) لذا

ص: 735

مال را خواست رد کند از او قبول نکردند و فرمودند آنچه را ما داده ایم دیگر پس نخواهیم گرفت.

(4) در ملاحم ص 72 دارد که بعجب آورد عمر بن الخطاب را بیت (یعنی کعبه) سپس گفت والله نمیدانم خزینه های خانه را از قبیل اسلحه و مال تقسیم کنم در راه خدا یا بگذارم بماند ، حضرت امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود بگذار برو تو صاحب آن نیستی صاحبش جوانی است از ما از قریش (این اموال را )در راه خدا در آخر الزمان تقسیم خواهد کرد.

(5) در مستدرک حاکم ج 4 ص 460 نقل کند که بعد از شما فتنه هائی خواهد

آمد که مال در آن زیاد شود.

(6) و در ص466 از معاذ بن جبل نقل کند که فتنه ای خواهد شد که مال در آن زیاد شود.

(7) و در کنز العمال ج 14 ص 226 فرمود وقتی که زمان ظهور نزدیک شود

مال زیاد شود و صاحب مال بواسطه مالش بزرگ شمرده شود.

با آواز بلند گریه کردن خصوصا برای کسانی که مال ظاهری دارند از قبیل

طلا و نقره . در زمان حدیث 1 گذشت.

(اگر کسی بگوید مال زیاد چه عیبی دارد که آن را فتنه گفته اند جواب آنکه وقتی مال زیاد شد صاحبش طغیان می کند و حقوق واجبه را نمی دهد آن وقت آن مال و بال صاحبش می شود لذا خداوند هم در قرآن در سوره 8 آیه 28 فرموده (وَاٌعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلاَدُكُمْ فِتْنَةٌ)

بهترین اهلش کسانی باشد که مالدار و مخفی باشد . در فتنه حديث 20 گذشت.

مالک

در کنز العمال ج 14 ص 240 فرمود از اشراط ساعت آن است که مالک

ص: 736

میشود کسی که اهلیت ندارد مالک شود.

در کنز العمال ج 14 ص 275 فرمود مالک می شود مردم را مردی از اهل بیت

من که اسمش اسم من است الخ.

ماوراء النهر

بیرون می آید مردی از ماوراء النهر الخ . در آمادگی گذشت مراجعه کن.

ماه

در بحار ج 96 ص 303 از امیرالمؤمنین علیه السلام است که در آخر زمان ماهِ شبِ اول خود را دو شبه نشان دهد.

هر وقت ماه شبِ چهاردهم رجب گرفت الخ . در علامات ظهور حدیث 22 گذشت.

گرفتن ماه در آخر رمضان الخ . در خورشید گذشت.

گرفتن ماه در بیست و پنجم رمضان الخ . در خورشید گذشت .

اول شهر رمضان ماه می گیرد الخ . در خورشید گذشت .

گرفتن ماه در پنجم الخ. در خورشید گذشت .

مؤمن

(1) در مستدرک حاکم ج 4 ص 438، رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود بعد از من امت من را فتنه هائی شامل شود مثل پاره های شب تار ، صبح مَرد مؤمن باشد و شب کافر و شب مؤمن باشد صبح کافر گروهی دین خود را به دنیای پست بفروشند .

نظیر این را در کنز العمال ج 14 ص 215 و ص 230 ذکر کرده .

(2) و احادیث در این باره بسیار است اکثرش در فتنه گذشت مراجعه کن.

ص: 737

(3) در مستدرک حاکم ج 4 ص 513 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود مَثَل مؤمن مَثَل یک قطعه طلای سرخ است ، داخل آتش می شود و بر آن دمیده می شود ولی تغییر نمی کند و وزنش کم نمی شود . (یعنی مؤمن واقعی مثل طلا است هیچ بلائی و فتنهای او را نمی تواند تغییر دهد و از دین برگرداند مثل طلاکه هیچ آتشی آن را تغییر نمی دهد و از وزنش کم نمیکند).

مؤمن را در قبرش مخیر می کنند الخ . در قائم حدیث 108 گذشت.

مؤمن را در قبرش خبر می دهند الخ. در قائم حدیث 77 گذشت.

(4) در کنز العمال ج 14 ص 225 فرمود از علامات ساعت ظهور آن است که مؤمن در قبیله و فامیل ذلیل تر باشد از یک گوسفند کوچک.

(5) در کنز العمال ج 14 ص 233 فرمود مَثَلِ مؤمن مَثَل زنبور عسل است خوب می خورد و نتیجه خوب می دهد.

(6) در کافی ج 2 ص 241 امام باقر علیه السلام فرمود مؤمن از کوه سفت تر است چون کوه کم می شود ولی مؤمن از دینش چیزی کم نمی شود .

(7) در کافی ج 2 ص 235 امام ششم علیه السلام فرمود مؤمن حلیم و بردبار است جاهل نمی شود و اگر هم با جهل با او رفتار شود او بردباری می کند، و ظلم نمی کند و اگر ظلمش کنند می بخشد ، و بخل نمی ورزد و اگر بر او بخل کنند صبر می کند.

(8) در فقیه ج 4 ص 295 امام چهارم علیه السلام فرمود مؤمن در هر حالی و در هر روزی و در هر ساعتی بمیرد او صدّیق و شهید است .

(9) در کافی ج 1 ص 391 امام پنجم علیه السلام فرمود مؤمن غریب است پس خوشا بحال غرباء.

(10) در کافی ج 5 ص 125 امام ششم علیه السلام فرمود مؤمن در دنیا مثل شخص مضطر می خورد. (مضطر به مقداری از حرام می خورد که نمیرد)

ص: 738

(11) در کافی ج 2 ص 254 امام ششم علیه السلام فرمود چهل شب بر مؤمن نمی گذرد جز آنکه چیزی عارض او شود و او را محزون سازد تا متذکر آخرتش شود.

(12) در کافی ج 2 ص 102 امام ششم علیه السلام فرمود مؤمن طوریست که می توان با او الفت گرفت و خبری نیست در کسی که نه الفت میگیرد و نه کسی با او می تواند الفت بگیرد.

(13) در کافی ج 2 ص 251امام ششم علیه السلام فرمود مؤمن مکفر است یعنی هرچه خوبی کند شکرش را نکنند.

(14) در روایت دیگر دارد چون کارهای خوبش بنزد خدا می رود و بین مردم منتشر نمی شود بخلاف کافر (که کارهای خوبش بالا نرفته بین مردم منتشر می شود آن وقت مردم شکرش میکنند)

(15) در کافی ج 2 ص 668 امام ششم علیه السلام فرمود مؤمن کسی است که همسایه اش از ستم و غضب او ایمن باشد .

(16) در کافی ج 2 ص 234 امام پنجم فرمود مؤمن کسی است که مسلمانها

او را در مال و جانشان امین بدانند .

(17) در کافی ج 2 ص 235 امام ششم علیه السلام فرمود مؤمن کسی است که کسبش پاکیزه و خلقش نیکو، و باطنش سالم باشد، و زیادی مالش را انفاق کند، و زیادی کلامش را نگاه دارد، و مردم را از شرش حفظ کند، و با مردم با انصاف رفتار کند.

(18) در کافی ج 2 ص 231 امام چهارم علیه السلام فرمود مؤمن سکوت می کند تا سالم بماند، و سخن می گوید تا نفع برد ، امانت خود را حتی به رفیقانش نمی گوید، و شهادتش را کتمان نمیکند حتی از غرباء و کسانی که از او دورند ،

ص: 739

وعمل خیری را از روی ریاءانجام نمی دهد،واز روی حیاء هم ترک نمی کند الخ.

(19) در کافی ج 2 ص 192 و ج 4 ص 51 امام ششم علیه السلام فرمود از بهترین اعمال بسوی خدا داخل کردن سرور است بر مؤمن به اینکه از گرسنگی سیرش کنی و گرفتاریش را برطرف سازی و قرضش را اداء نمائی .

(20) در کافی ج 2 ص 658 امام ششم علیه السلام فرمود هرکس مؤمن ریش سفیدی را سبک شمارد و استخفاف کند خداوند کسی را فرستد که او را سبک کند.

(21) در کافی ج 2 ص398 امام ششم علیه السلام فرمود کسی بر ضرر مؤمنی به نصف کلمه حرفی بزند، خداوند عزوجل را در قیامت ملاقات کند در حالی که در پیشانی او نوشته باشد از رحمت خدا مأیوس است.

(22) در کافی ج 2 ص 208 از امام ششم روایت کند که فرمود کسی که حکایت کند از مؤمنی چیزی را که بخواهد او را در نظر مردم کوچک کند و او را از نظر مردم بیندازد خداوند هم او را از دوستی خود خارج کند و در دوستان شیطان داخلش کند و شیطان هم او را قبول نکند.

(23) در فقیه ج 4 ص 299 روایت کند که هر کس برادر مؤمنش را بدون جهت غیبت کند پس او شرک شیطان است (یعنی در نطفه اش خلل هست)

(24) در کافی ج 2 ص 357 امام ششم علیه السلام فرمود کسی که مرد مؤمن یا زن مؤمنه را بهتان زند به چیزی که در او نیست (مثل اینکه بگویند رباخوار است و در واقع نباشد) خداوند او را برانگیزد در چرک و خونی که از فرجِ زنانِ زانیه خارج می شود.

(25) در کافی ج 2 ص 357 از امام ششم علیه السلام روایت کند که هرکس درباره مؤمنی چیزی بگوید که به چشمش دیده و به گوشش شنیده در زمره کسانی

ص: 740

باشد که خداوند فرموده کسانی که دوست می دارند بدی را نسبت به مؤمنین فاش کنند برای ایشان عذابی است دردناک.

(26) در کافی ج 2 ص 201 از امام ششم علیه السلام روایت کند که هر کس مؤمنی را طعام دهد تا سیر شود، اجرش را در آخرت کسی نداند جز خدا.

(27) در کافی ج 2 ص 201 از امام ششم علیه السلام روایت کند که هرکس مؤمنی را آب دهد در جائی که آب باشد، خداوند عطا کند به او به هر شربتی هفتاد هزار حسنه ، و اگر آب دهد در جائی که آب نباشد مثل آن است که ده بنده از اولاد اسماعیل آزاد کرده باشد.

نبوده باشد مؤمن مگر در کوفه یا میل به آن داشته باشد . در قائم حدیث 102گذشت.

شمشیر خوردن مؤمن آسانتر باشد از یک درهم حلال الخ . در فَرَج حديث 18گذشت.

بطوریکه مؤمن هیچ پناهی نداشته باشد . در زمان حدیث 12 گذشت .

مؤمن آل فرعون

در قائم حدیث 103 گذشت .

مؤمنون

(یَوْمَئِذً يَفْرَحُ المؤمنونَ بِنَصْرِ الله) الخ . در قائم حديث 105 گذشت .

(قَدْ أَفْلَحَ المؤمنونَ) که در قائم حدیث 111 گذشت.

در مستدرک حاکم ج 4 ص 540از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم سؤال شد که کدامیک از مؤمنین افضلند ؟ فرمود آنکه خُلقش نیکو باشد، سؤال شد کدام یک از مؤمنین زیرکند؟ فرمود آنکه زیاد بیاد مرگ باشد و قبل از رسیدن مرگ بهتر

ص: 741

آمادگی داشته باشد ، که یک همچه مردمی زیر کترین ایشانند، الخبر.

در آتش حدیث 15 گذشت که بعد از بیان بلاهائی که به مردم رو آور می شود سؤال شد که آیا در آن زمان مؤمنین و مؤمنات از آن بلاها سالم خواهند ماند ؟ فرمود آن روز مؤمنین و مؤمنات کجایند ؟ ایشان شرورترند از خران ، در بین راه مثل حيوانات جماع کنند و کسی نباشد که بگوید بس است بس است.

در غیبت نعمانی ص 211 امام صادق علیه السلام فرمود مؤمنین مبتلا خواهند شد و خداوند ایشان را تمیز خواهد داد (که خوب و بد معلوم شود) و از بلاء دنیا و تلخی آن ایمن نکند ایشان را بلی از کوری و بدبختی آخرت ایمن خواهد داشت.

ملائکه بر مؤمنین سلام کنند. در قائم حدیث 98 گذشت.

متابعت

اول کسی که او را متابعت می کند محمّد صلی الله علیه واله وسلم است الخ. در قائم حدیث (120)گذشت.

المتخلى بقلبه

در ملاحم ص 206 فرمود او مردیست از اولاد روم از قریه ای که آن را قونیه میگویند (که از بزرگترین شهرهای روم است) و تسلیم گفتارش میباشد تا وقتی خداوند به او منت می گذارد و معرفت به او می دهد ، داخل سقلیه می شود و آنجا اقامت می کند و عبادت می نماید تا وقتی که صدای آسمانی را بشنود و اجابت کند. (در اصحاب مهدی علیه السلام گذشت مراجعه کن)

متقین

در عبقری - النجم الازهر ج 2 ص 15 و تفسیر نور الثقلين ج 1 ص 31 از

ص: 742

اكمال الدين از امام صادق علیه السلام در تفسير قول خدا (هُدًى للمتقين الذين يُؤمِنون بالغَيب ) روایت نموده که مراد از متقین که بغيب ايمان آورده اند کسانی هستند که به قیام قائم اقرار نمایند و بگویند ظهور آن حضرت حق است و واقع خواهد شد.

در حدیث دیگر از معنی قول خدای عزوجل که فرموده (الم ذلك الكتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدًى للمتقين الذينَ يُؤمنون بالغَيْبِ) که از امام صادق علیه السلام سؤال شد فرمود مراد از متقین شیعه على علیه السلام است و غیبت عبارت است از حجت خدا که غایب خواهد شد، و شاهدش فرمایش خدا است که فرمود (يقولونَ لَولا اُنزِلَ عَلَيهِ آية مِنْ رَبَّهِ فَقُلْ إنَّما الغَيْبُ لله فانتظِروا إنّي مَعَكُمْ من المنتظرین) یعنی می گویند که چرا بر او آیت و معجزی از جانب خدا نیامد بگو که دانای غیب خدا است منتظر باشید (عذاب خدا را) منهم با شما منتظرم (یاری خدا را) پس خبر داده خدای عزوجل به اینکه مراد از آیه غیب است ، و غيب همان حجت است ، و تصدیق آن فرمایش خدا است که می فرماید (قرار دادیم پسر مریم و مادرش را آیه یعنی حجت).

موعظه است برای متقین . در اُمت حدیث 19 گذشت .

المثناة

در کنز العمال ج 14 ص 242 فرمود خوانده شود در گروهی مثناة و كسی در ایشان نباشد که انکار کند ، گفته شد مثناة چیست ؟ فرمود آنچه که سوای کتاب خدا باشد .

مجادله

در زمان حدیث 10 گذشت که مشرک مجادله کند به آنچه مؤمن می گوید . در جدال گذشت.

ص: 743

مجرمون

(يُعْرَفُ الُمجرمونَ بسيماهُمْ الخ . در قائم حدیث (145) گذشت.

مجروحین

مجروحین ایشان مداوا نشوند الخ . در خروج کنندگان حديث 8 و 9 گذشت .

مجلس

در روضه کافی ذیل حدیث 7 یکی از علامات را فرمود زنها برای خود مجلس می گیرند چنانچه مردان مجلس می گیرند.

مجوس

برای هر دینی مجوسی است و ایشان مجوس اُمتِ من و سگان آتشند. در قرآن حدیث 23گذشت.

محاجه

هرکس با من محاجه کند در آدم پس من اولی به آدم هستم الخ . در علامات ظهور حدیث (9) و در غیبت حدیث 17 گذشت.

محاضیر

در غیبت نعمانی ص 196 امام صادق علیه السلام فرمود هلاک شدند محاضير، راوی عرض کرد محاضیر چیست ؟ فرمود عجله کنندگان .

ص: 744

محتوم

در علائم حتمی گذشت .

محرابها

در کنز العمال ج 14 ص 225 دارد که یکی از علامات ظهور آن است که محرابها را زینت کنند (ممکن است پسر عمو یا برادر پدر و مادریش از بیچارگی بمیرند و کمک به ایشان نکنند ولی برای محراب مسجد یا کاشی مستراح مسجدها هزارها بلکه میلیونها خرج کنند چون اوّلی اسم ندارد و دومی اسم دارد، مسجد فلان ، کاشی محراب مال فلان و هكذا وهكذا خدا همه را از خواب غفلت بیدار کند)

محرم

در ملاحم ص 42 دارد که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود محرم چه محرمی سه مرتبه فرمود ، هيهات هيهات دور است دور است مردم در آن محرم کشته شوند کشته شدنی.

و در ص 44 و 47 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود محرم چه محرمی (چه در محرم واقع می شود خدا می داند)

در ملاحم ص 61 و کنز العمال ج 14 ص 274 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود در محرم ندا کند منادی از آسمان که آگاه باشید که برگزیده خدا از خلقش فلان (حضرت حجت) است پس بشنوید از او و اطاعتش کنید الخ.

در ملاحم ص 63 دارد که در محرم منادی از آسمان نداء کند .

و در ص 140 فرمود و در محرم ، خبر دهم شما را به آنچه در محرم است ؟

ص: 745

عرض شد چه در محرم واقع خواهد شد ؟ فرمود منادی از آسمان ندا کند که فلانی (حضرت حجت) برگزیده خدا است بشنوید از او و اطاعتش کنید .

و در ص 143 فرمود محرم و چه محرمی هیهات هيهات دور است دور است کشته شود در آن مردم کشته شدنی.

و در ص 144 فرمود هتک حرمتها شود در محرم .

و در ص 159 فرمود در مرحم و چه محرمی سه مرتبه این را فرمود ، کشته شود هر جبار و ستمکاری نزد اجتماع آبها ( که نزدیک بصره است فرات و دجله و کارون آنجا اجتماع میکنند)

خروج حضرت در محرم روز عاشوراء است . در عاشوراء گذشت.

محمّد صلی الله علیه واله وسلم

اول کسی که او را متابعت می کند محمّد صلی الله علیه واله وسلم ودر مرتبه دوم علی الخ.درقائم حدیث (120) گذشت.

محمّد بن عبدالله بن حسن

در (ساکن باش) گذشت .

محمّد و فاطمه

در سفیانی حدیث 41 گذشت .

مختار

در دروغگویان حدیث (9) گذشت .

ص: 746

مختصات حضرت حجت علیه السلام

در نجم الثاقب ص 75 تا 105(46) خصیصه برای آن حضرت ذکر فرموده و شرح و بسطی داده حقیر فهرست وار ذکر می کنم هرکس طالب تفصیل است به آن کتاب شریف رجوع کند.

(اول)

امتیاز نور و شبح آن جناب است در عالم اظله بین انوار ائمه علیه السلام که ممتازند از انوار انبیاء و مرسلین و ملائکه مقربين.

(دوم)

شرافت نسب چه آنجناب دارا است شرافت نسب همه آباء طاهرین خود را و از طرف مادر به قیاصره روم و منتهی شود به جناب شمعون صفا وصیّ حضرت عیسی علیه السلام .

(سوم)

بردن آن حضرت را در روز ولادت به سراپردهء عرش و خطاب خدای تبارک و تعالی به او که مرحبا به تو ای بنده من ، برای نصرت دین من و اظهار امر من و مهدی عباد من ، قسم خوردم بدرستی که من به تو بگیرم و به تو بدهم وبه تو بیامرزم .

(چهارم)

بیت الحمد که امام باقر علیه السلام فرمود از برای صاحب این امر علیه السلام خانه ایست که آن را بیت الحمد می گویند در آن چراغیست که روشن است از روز تولد تا خروجش به شمشیر و خاموش نمی شود .

(پنجم)

جمع بین کنیه و اسم رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم.

ص: 747

(ششم)

حرمت بردن اسم آن حضرت (محمّد نمی شود صدا کرد بلکه بقية الله ، حجة الله ، صاحب الامر و بنحو اینها باید صدا کرد).

(هفتم)

ختم وصایت و حجّت در روی زمین به آن حضرت .

(هشتم)

غیبت نمودن از روز ولادت و سپرده شدن به روح القدس و تربیت شدن در عالم نور و فضای قدس، که هیچ جزئی از اجزاء آن حضرت به لوث قذارت و کثافت و معاصی بنی آدم وشیاطین ملوث نشده وموانست باملأ اعلی وارواح قدسیه داشته.

(نهم)

معاشرت و مصاحبت نکردن آن حضرت با کفار و منافقین از روز ولادت تاکنون.

(دهم)

نبودن بیعت کسی بر گردن او از جبارين و غیر ایشان .

(یازدهم)

داشتن علامتی در پشت مثل علامت پشت مبارک رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم که آن را ختم نبوت گویند.

(دوازدهم)

اختصاص دادن خدا آن جناب را در کتب آسمانی و اخبار معراج از سایر

اوصياء علیه السلام علم به ذکر او به لقب بلکه به القاب متعدده و نبردن نام شریفش.

(سیزدهم)

ظهور آیات غريبه و علامات سماویه و ارضیه برای ظهور آن حضرت .

ص: 748

(چهاردهم)

ندای آسمانی به اسم آن جناب مقارن ظهور .

(پانزدهم)

افتادن افلاک از سرعت سیر و بطؤ حرکت آنها .

(شانزدهم)

ظهور مصحف امیرالمؤمنین علیه السلام که بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم جمع نموده بود.

(هفدهم)

سایه انداختن ابر سفید پیوسته بر سر مبارکش و ندا کردن منادی در ابر بنحوی که ثقلین و مغرب و مشرق آن را بشنوند. در ندا خواهد آمد.

(هیجدهم)

بودن ملائكه و جن در لشگر آن حضرت و ظهور ایشان برای یاران او .

(نوزدهم)

گردش ایام در بنیه و مزاج و اعضا و قوی و صورت و هیئت آن حضرت تصرفی نکند.

(بیستم)

نفرت و وحشت و خوف و عداوت از میان حیوانات بعضی با بعضی و میان

آنها و انسان برود.

(بیست و یکم)

جمعی از مردگان در رکاب حضرت بوده باشند .

(بیست و دوم)

زمین گنجهای خود را بیرون کند .

ص: 749

(بیست و سوم)

زیاد شدن باران و گیاه و درختان و میوه ها و سائر نعم ارضیه .

(بیست و چهارم)

تکمیل عقول مردم به برکت وجود آن حضرت و گذاشتن دست مبارک بر سر ایشان و رفتن کینه و حسد از دلهایشان.

(بیست و پنجم)

خداوند به چشم و گوش شیعیان ما آنقدر قوّت عطا فرماید که میان ایشان و قائم بقدر چهار فرسخ باشد پس با ایشان تکلم می کند و ایشان می شنوند و می بینند

(بیست و ششم)

اصحاب و یاران حضرت آنقدر عمر طولانی کنند که هر یک دارای هزار پسر

باشند که دختری در بین نباشد.

(بیست و هفتم)

مرض و بلاها از ابدان انصار برود و هر صاحب آفتی شفا یابد .

(بیست و هشتم)

به هر مردی از یاران حضرت قوّت چهل مرد داده شود.

(بیست و نهم)

مردم بواسطه نور حضرت از روشنائی خورشید بی نیاز شوند .

(سی ام)

پرچم رسول خدا علیه السلام که در بدر و جمل باز شده بود و دیگر باز نشده با آن حضرت باشد.

(سی و یکم)

راست نیامدن زره حضرت رسول صلی الله علیه واله وسلم مگر بر قد شريف آن جناب .

ص: 750

(سی و دوم)

ابر مخصوص که خداوند برای آن جناب ذخیره کرده که در آن است رعد و برق .

(سی و سوم)

برطرف شدن تقیه و ترس از مشرکین و کفار و منافقین .

(سی و چهارم)

سلطنت آن حضرت تمام روی زمین را فرو خواهد گرفت.

(سی و پنجم)

پر شدن تمام روی زمین از عدل و داد.

(سی و ششم)

در بین مردم به علم خود حکم کند و بیّنه نخواسته باشد .

(سی و هفتم)

آوردن احکام مخصوصه که تا عهد آن حضرت ظاهر و مجری نشده بود .

(سی و هشتم)

بیرون آمدن تمام مراتب علوم که بیست و هفت حرف است و تا زمان آن حضرت دو حرف بیشتر منتشر نشده مابقی را باید حضرت ظاهر سازد.

(سی و نهم)

آوردن شمشیرهای آسمانی برای انصار و اصحاب آن حضرت .

(چهلم)

اطاعت حیوانات انصار آن حضرت را .

(چهل و یکم)

بیرون آمدن دو نهر از آب و شیر پیوسته در ظهر کوفه که مقر سلطنت آن جناب است از سنگ موسی علیه السلام.

ص: 751

(چهل و دوم)

امتیاز دادن خداوند آن حضرت را در شب معراج خود پیغمبر بعد از نمایاندن اشباح نورانیه ائمه علیه السلام را به آن حضرت از امير المؤمنین علیه السلام تا حجت عصر علیه السلام به اینکه فرمود به روایت ابن عیاش این قائم حلال میکند حلال مرا و حرام میکند حرام مرا و انتقام میکشد ای محمّد از اعدای من ، ای محمّد دوست دار او را و دوست دار کسی را که دوست می دارد او را.

(چهل و سوم)

نزول حضرت عیسی بن مریم علیه السلام از آسمان برای یاری حضرت مهدی علیه السلام و نماز خواندن در پشت سر او .

(چهل و چهارم)

جایز نبود هفت تکبیر بر جنازه احدی بعد از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام جز جنازه آن جناب .

(چهل و پنجم)

قتل و کشتن دجال لعین که از عذابهای الهی است برای اهل قبله و در عقبه

افيق بدست آن حضرت کشته می شود.

(چهل و ششم)

انقطاع سلطنت جبابره و دولت ظالمین در دنیا بوجود آن جناب که دیگر در روی زمین پادشاهی نخواهند کرد چه دولت آن حضرت متصل شود به قیامت يا رجعت.

مد

در ملاحم ص 97 دارد که در زمان حضرت حجت علیه السلام مردی یک صاع یا یک مد گندم یا جو را گرفته و در زمین بپاشد بدون زحمت خیش و حراثت یک مد هفتصد مد می شود .

ص: 752

مداد

(مداد علماء با خون شهیدان) در علمْ حدیثِ 36 گذشت.

مداهن

که در کنز العمال ج 14 ص 242 دارد که افضل مردم پیش خودشان کسانی هستند که مداهنه و سستی کنند (و با معصیتکاران به آرامش رفتار نمایند) امر به معروف و نهی از منکر نکنند . (تمام حدیث در قرآن حدیث 19 گذشت مراجعه کن)

مدت

مدت حکومت ستمکاران تمام شد الخ . در قائم حدیث 126 گذشت .

مدینه

(1) در ملاحم ص 176از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم این روایت کند که فرمود بیاید بر مدينه زمانی که مردم از آنجا به اطراف عالم بروند و طلب کنند رزق واسع وخوشگذرانی را، و به مقصود هم برسند پس برگردند بسوی کسان خود و ایشان را هم دعوت به خوشی کنند و حال آنکه مدینه برای ایشان بهتر است اگر بدانند ، و بدرستی که مدينه مثل دم حداد است و باء و دجال نزدیک آن نشود و ملائکه آن را حراست کنند (و نگذارند دشمن داخلش شود).

(2) در کنز العمال ج 14 ص 221 دارد که مدینه قبل از روز قیامت به چهل سال خراب خواهد شد.

(3) در کنز العمال ج 14 ص 235 دراد که در مدینه سه زلزله شود بطوریکه

ص: 753

هر منافق و کافری از آن خارج شود .

(4) در کنز العمال ج 14 ص 249 دارد که بر پا نشود ساعت (ظهور) تا اینکه

مردم از مدینه به شام روند برای صحت و عافیت (یعنی غرضشان از مهاجرت طلب خوشی باشد).

(5) در کنز العمال ج 14 ص 250 دارد که بر پا نشود ساعت (ظهور) تا اینکه

مدينه شرار و مردم بد را از خود دور سازد.

(6) در کنز العمال ج 12 ص 236 دارد که غبار مدينه شفاء جذام است .

(7) در حدیث دیگر فرمود غبار مدينه صحت بخش جذام است.

(8) در حدیث دیگر فرمود غبار مدينه جذام را خاموش کنند .

(9) در حدیث دیگر فرمود برای هر پیغمبری حرمی است و حرم من مدينه است.

(10) در حدیث دیگر فرمود هرکس اذیت کند اهل مدینه را خدا او را اذیت کند و بر اوست لعنت خدا و ملائکه و همه مردم ، و قبول نشود از او نه صرفی و نه عدلی (یعنی از او قبول نشود نه توبه و نه فديه)

(11) در حدیث دیگر فرمود هرکس بترساند اهل مدینه را خدا او را بترساند.

(12) و در ص 238 فرمود هرکس اراده بدی کند به اهل مدینه خدا او را آب کند مثل اینکه آب شود نمک در آب.

(13) و در ص 240 فرمود بیاید بر مردم زمانی که دعوت کند مرد پسر عمو و خویشان خود را به عیش و فراخی روزی و حال آنکه مدینه بهتر است برای ایشان اگر بدانند الخبر.

(14) در ص 251 فرمود بیاید بر مردم زمانی که از مدینه بیرون شوند به سوی زمینهای با زراعت خوش آب و هوا و آنجا برخوردار باشند از جهت خوراک و لباس و مرکب پس بنویسند بسوی خویشان خود که بشتابید بسوی

ص: 754

ما، شما در زمین بی آب و علف هستید ، و حال آنکه مدینه بهتر است برای ایشان اگر قدردان باشند و بدانند بجهت آنکه کسی صبر نکند بر شدت زندگی مدینه جز آنکه من شفیع او باشم در روز قیامت.

(15) در بحار ج 53 ص 12 در ذیل حدیث مفضل دارد که سؤال کرد حضرت مهدی علیه السلام به کجا می رود ؟ حضرت صادق علیه السلام فرمود به مدینه جدم رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم می رود ، وقتی که به مدینه درآمد مقامی بس عجیب خواهد داشت که باعث شادی مؤمنان و خواری کافران می باشد ، مفضل گفت آقا آن مقام عجیب چیست ؟ فرمود می اید کنار قبر جدش و می فرماید ای گروه مردمان این قبر جدّ منست ؟ می گویند بلی ای مهدی آل محمّد، می پرسد چه کسانی با او در این قبر مدفونند ؟ میگویند یاران و هم خوابان او ابوبکر و عمر است ،(می پرسد) چگونه از بین مردم این دو با جدم رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم دفن شده اند ؟ شاید غیر از آن دو باشند ، مردم می گویند ای مهدی آل محمّد اینجا غير از آن دو کسی مدفون نیست، و این دو اینجا مدفونند بجهت اینکه جانشینان و پدر زن رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم هستند، پس بعد از سه مرتبه به مردم می فرماید این دو را از قبرشان بیرون کشید ، مردم هم از قبر بیرون می آورند در حالی که تر و تازه باشند ، پس حضرت می پرسد آیا در بین شما کسی هست که این دو را بشناسد ؟ عرض می کنند به صفت می شناسیم و هم خواب جدّ شما کسی غیر از این دو نیست . سپس می پرسد آیا در میان شما کسی هست که غیر از این را بگوید یا درباره ایشان شک و تردیدی داشته باشد ؟ گفتند خیر، پس تا سه روز تأخیر می اندازد بیرون کردن ایشان را ، پس خبر بین مردم منتشر می شود.

پس حضرت مهدی به آنجا آمده و روی قبرهای آنها را بر می دارد و به تقبای خود می گوید قبرهای اینها را بشکافید و آنها را جستجو کنید ، نقبا هم با دستهای خویش آنها را جستجو کرده تا آنکه تر و تازه مانند روز اول بیرون

ص: 755

می آورند دستور می دهد کفنهای آنها را بیرون آورند و بر درخت پوسیده و خشکی بر دار کشند ، در همان حال درخت سرسبز و پر شاخ و برگ و خرم می شود ، با دیدن این وضع عجیب دوستان ایشان می گویند بخدا سوگند این شرافت حقیقی است ، که اینها دارند و ما هم به دوستی اینها به فوز رسیدیم ، هرکس جزئی از محبت آنها در دل داشته باشد می آید و آن منظره را می نگرد و با دیدن آن فریفته می شوند ، در این وقت جارچی مهدی علیه السلام صدا می زند هرکس دو صحابه پیغمبر را دوست می دارد در یک طرف بایستد، مردم دو دسته می شوند یک دسته دوست آنها و دستهای دشمن آنان، حضرت مهدی به دوستان آن دو نفر دستور می دهد که از آنها بیزاری جویند، آنها هم می گویند ای مهدی آل رسول الله ما پیش از آنکه بدانیم اینان در نزد خدا و شما چنین مقامی دارند از آنها بیزاری نجستیم اکنون که فضل و مقام آنها برای ماظاهر شده چگونه با دیدن بدنِ تر و تازه و سبز شدن درخت پوسیده از آنها بیزاری جوئيم ؟ بلکه بخدا قسم ما از تو و کسانی که به تو عقیده دارند و به اینان ایمان ندارند و ایشان را بر دار زدند و از قبرشان بیرون آوردند بیزاری می جوئیم ، در این وقت حضرت به امر خدا دستور می دهد باد سیاهی بر آنها بوزد و آنان را مانند ریشه های پوسیده درخت خرما از میان می برد، سپس دستور می دهد آنها را از بالای دار پائین بیاورند، و به امر خداوند زنده می گرداند و دستور می دهد که همه مردم جمع شوند، آنگاه اعمال آنها را در هر شهر و زمانی بیان می فرماید حتی اینکه کشته شدن هابیل فرزند آدم، و جمع کردن آتش برای ابراهیم، و انداختن يوسف را در چاه، و حبس شدن یونس در شکم ماهی، و کشته شدن حضرت یحیی، و بدار آویختن حضرت عیسی ، و عذاب نمودن جرجیس و دانیال ، و کتک خوردن سلمان فارسی ، و آتش زدن درب خانه امیر المؤمنين و فاطمه و حسن و حسین علیه السلام، و با تازیانه زدن به دست فاطمه زهراء علیه السلام، و زدن

ص: 756

به پهلوی او وسقط شدن محسن او، و زهر دادن به حسن مجتبی ، و کشته شدن حسین ، و سر بریدن اطفالش و پسر عموهایش ، و اسیر کردن بچه هایش ، و ریختن خونهای آل محمد و هر خونی که ریخته شده و هر فرجی که به حرام نکاح شده ، و هر بدی و فاحشه ای و گناه و ستمی و جور و غمی از زمان آدم تا قیام قائم ما همه را شماره میکند و به گردن آن دو می اندازد و ایشان اعتراف میکنند ، آن وقت دستور می دهد هرکس حاضر است و از ایشان ستمی دیده قصاص نماید ، سپس آنها را به درخت آویزان می کند، و امر می کند از زمین آتشی خارج شود و ایشان را با درخت بسوزاند، و باد را دستور دهد تا خاکستر ایشان را به دریا بریزد.

مفضل عرض کرد آقا این عذاب آخر آنها است ؟ فرمود هيهات ای مفضل قسم بخدا اینها را برگردانند و سیّد اکبر امیرالمؤمنین اینها را حاضر سازد و كذلک فاطمه و حسن و حسین و ائمه و هر مؤمنی که ایمانش خالص باشد ، و هر کافری که کفرش خالص باشد، و برای همه ایشان از این دو قصاص می کند بطوری که در هر روز و شبی هزار مرتبه اینان را بکشند و برگردانندبه آنجائی که خدا می خواهد.

(16) در اكمال الدين ص 361در ذیل حديث عبدالعظیم حسنی امام نهم فرمود چون داخل مدينه شود لات و عزی (ابوبکر و عمر) را از قبر خارج کند و هر دو را بسوزاند.

مراوده

درصد وپنجاه سال گذشت که اولاد زنا زیاد شوند ومراوده زن اجنبیه با مرد اجنبی زیاد شود.

ص: 757

مرجئه

*مرجئه (1)

در غیبت نعمانی ص 283 از بشیر بن ابی اراکه روایت کند که چون به مدینه رسیدم به منزل حضرت باقر علیه السلام رفتم پس دیدم قاطر زین کرده اش درب خانه است پس مقابل درب نشستم پس حضرت خارج شد پس سلام نمودم پس از قاطر پیاده شده مقابل رب نشستم پس حضرت خارج شد پس سلام نمودم پس از قاطر پیاده شده طرف من تشریف آورد پس فرمود از کجا هستی؟ عرض کردم از اهل عراق ، فرمود از چه شهری ؟ عرض کردم از کوفه ، فرمود در این راه رفیقت که بود؟ عرض کردم گروهی از محدثه، فرمود محدثه کدام است ؟ عرض کردم مرجئه ، پس فرمود وای بر این مرجئه فردا که قائم ما قیام کند به چه کس پناهنده شوند؟ عرض کردم ایشان می گویند اگر این کار بشود ما و شما در عدل مساوی هستیم پس فرمود هرکس توبه کند خدا هم توبه او را قبول کند، و هرکس نفاقش را پنهان کند خداوند غیر از او را از رحمت خود دور نسازد، و هر کس چیزی را اظهار کند خداوند خونش را بریزد، سپس فرمود قسم به کسی که جانم بدست اوست میکشد ایشان را چنانچه قصاب گوسفندش را می کشد و اشاره به حلقش کرد. عرض کردم ایشان می گویند اگر قیا می باشد امور برای او مستقیم خواهد شد و به مقدار یک شاخ حجام هم خون نخواهد ریخت فرمود نه چنین است قسم به کسی که جانم بدست اوست تا اینکه ما و شما عرق و خون بسته شده را از پیشانی پاک کنیم.

در روضه کافی ذیل حدیث (417) امام باقر علیه السلام فرمود خدایا لعنت کن

ص: 758


1- در مجمع البحرین فرمود (مرجئه) اختلاف کرده اند که آیا چه فرقه ای هستند از بعض روایات فهمیده می شود که ایشان گروهی هستند از پیش خود بعد از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم مردی را اختیار میکنند و اطاعتش را بر خود واجب می کنند با اینکه معصومش نمی دانند .

مرجئه را که ایشان دشمن ما هستند در دنیا و آخرت.

در کافی ج 2 ص 410 امام صادق علیه السلام فرمود با ایشان مجالست نکنید خدا لعنت کند ایشان و ملّت مشركشان را ، ایشان کسانی هستند که هیچ قِسْم خدا را عبادت نمی کنند.

مردم

بیاید بر مردم زمانی الخ . در زمان گذشت مراجعه کن.

در نوائب الدهور ج 3 ص 329 روایت کند که مردمان متحيّر و سرگردان می شوند مانند اشخاص مَست نه مسلمانند و نه نصاری .

اگر می دانستند مردم که قائم در وقت خروجش چه خواهد کرد دوست داشتند که او را نبینند الخ . در قائم حدیث 116 گذشت.

در روضه کافی ذیل حدیث هفت و بحار ج 52ص 260 حضرت صادق علیه السلام فرمود بدانکه مردم در سخط (و غضب) خدای عزوجل هستند و بدرستیکه مهلت داده ایشان را برای کاری که اراده کرده به ایشان (تا گناهانشان زیاد شود پس در کمین باش و جدیّت کن که در خلاف ایشان خدا تو را ببینند ( آنها اگر ربا خوارند تو نخور، اگر به غناء گوش می دهند تو نده، اگر زمینهای مردم را می گیرند تو نگیر ، اگر ناموس خود را به فرنگ می فرستند تو نفرست ، اگر آلات غنا دارند تو نداشته باش ، اگر روز و شب به لهو و لعب مشغولند تو به ذکر خدا مشغول باش ، اگر بی غیرت شدند تو نباش ، اگر آنها گوشت میته بنام گوشت یخ زده می خورند تو از بی گوشتی بمیری نخور ، که تمام بلاها بواسطه خوردن حرام است، شخص حرام خور موعظه امام درش تأثیر ندارد، لذا امام حسین علیه السلام در روز عاشورا هرچه به مردم موعظه فرمود و خود را معرّفی نمود قبول نکردند حضرت فرمود شکمهای شما پر از حرام است لذا حرف حق در

ص: 759

شمااثر ندارد، پس وقتی که کلام امام در حرام خوار اثر نکند یقیناً كلام علماء و وعّاظ اثر نخواهد کرد). پس اگر بر خلاف مردم عمل کردی و بلاء نازل شد و تو در بین ایشان باشی زودتر به رحمت خدا پیوسته ای ، و اگر در بین ایشان نباشی بلاء ایشان را می گیرد و تو نجات یافته ای . و بدانکه خدا اجر و مزد نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد و رحمت خدا نزدیک به نیکوکاران است.

مردم همدیگر را بخورند . در مغرب خواهد آمد.

بسیار از مردم می گویند ما این مرد را همیشه می دیدیم . در ظهور گذشت .

مردگانی را زنده کند یا زنده شوند

در کشف الغمه ج 2 ص 457 فرموده یکی از علامات زنده شدن مردگان و بدنیا برگشتن و ازدواج کردن ایشان است.

در نوائب الدهور ج 2 ص 324 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود چه عجبی است عجیب تر از اینکه مرده ها بر فرقهای زنده ها زنند - تا آنجا که فرمود گویا می بینم که مرده ها در کوچه های کوفه گردش و کاوش می کنند در حالتی که شمشیرهای ایشان بالای دوششان می باشد و می زنند هرکس را که دشمن خدا و رسولش و مؤمنین می باشد. و مثل این حدیث در (العجب كلّ العجب بین جمادی و رجب) گذشت مراجعه کن.

در کنز العمال ج 14 ص 595 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود عّجّب تمام عجب بعد از جمادی و رجب است ... مبعوث شدن مردگان است الخ.

عایشه را برگرداند تا حدّش زند الخ . در قائم حدیث (110) گذشت.

از جمله کسانی را که زنده می کند نمرود و فرعون و قارون وهامان وزیر فرعون و ضحاک و بخت نصر ، و شمامو که دین پهلویین را خراب کرد، و قاضی قوم لوط که سدوم باشد ، و اُسقف قاضی مجوس ، و اودو باغ که عمل قوم لوط را

ص: 760

بدعت گذاشت ، وزردون که از اکابر فرس بوده و سلاطین جور از عشیره خود را و عمو زاده هایش که سنّت را خاموش و بدعت را ظاهر ساختند و بندگان شایسته را کشتند، و رستم زال و کیخسرو الى غير ذلک که تفصیلش در الزام الناصب چاپ قدیم ص 50 ذکر یافته رجوع کنید و هکذا اوّلی و دوّمی را زنده کند چنانچه در مدینه گذشت.

مرغهای چاق

در زمان حدیث 55 گذشت که خوراک ایشان مرغهای چاق باشد .

مركب

مرکب و اسب سواری آن حضرت در قائم حدیث 95 گذشت .

مرگ

در مستدرک حاکم ج 4 ص 447 دارد که باید بر مردم زمانیکه آرزوی مرگ کنند.

در غیبت نعمانی ص 235 ذیل حدیث 22 دارد که مردم صبح و شب تمنّای مرگ کنند. در قائم حدیث 120 گذشت.

در غیبت نعمانی ص 277 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که پیشاپیش قائم مرگ سرخ و مرگ سفید است ... مرگ سرخ با شمشیر و مرگ سفید وباء و طاعونست در قائم حدیث 55 گذشت.

در بحار ج 52 ص 207 فرمود پیش از قائم دو قسم مرگ هست یکی سرخ دیگری سفید تا اینکه از هر هفت نفر پنج نفر بروند، مرگ سرخ بواسطه شمشیر و مرگ سفید بواسطه و باء .

ص: 761

صبح و شب آرزوی مرگ کنند الخ. در قائم حدیث (120) گذشت .

مرگ و مرض و درد را از ایشان بردارد . در قسطنطنیه حديث 5 گذشت .

مسابقه

مِثل دو اسب مسابقه بسوی کوفه بشتابند الخ . در بني العباس حدیث 14 گذشت.

مساجد

(1) در بحار ج 52 ص 264 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود مساجد ایشان آباد باشد به گفتن اذان و دلهایشان خالی باشد از ایمان .

(2) در مستدرک حاکم ج 4 ص 442 از عبدالله بن عمر روایت کند که بیاید بر مردم زمانی که اجتماع کنند در مساجد ولی نباشد بین ایشان مؤمنی.

(3) در کنز العمال ج 14 ص 264 فرمود برپا نشود ساعت (ظهور) تا وقتی که مساجد را راه قرار دهند (محل عبور و مرور کنند ) وبرای خدا سجده نشود در آن.

(4) و در ص 251 فرمود بیاید بر مردم زمانی که به مساجد به همدیگر مباهات کنند پس آباد نکنند آن را مگر قلیلی.

(5) در فقیه ج 1 ص 154روایت کند که در تورات نوشته شده (که خداوند فرموده) خانه من در زمین مساجد است پس خوشا بحال بنده ای که در منزل وضوء گرفته پس در مسجد مرا زیارت کند، آگاه باشید که بر مزور است کرامت زائر (یعنی بنده ای که در مساجد به زیارت خدا می رود نزد او مکرم است) آگاه باشید و بشارت دهید به کسانی که در شبهای تاریک به مساجد می روند به نور روشنی در روز قیامت .

(6) در فقیه ج 1 ص 153 امام پنجم فرمود اول چیزی که قائم ما ابتدا می کند

ص: 762

به آن سقف مسجدها است که خراب می کند و سایه بانی می سازد مثل سایه بان

موسی.

(7) در فقیه ج 4 ص 2 فرمود مساجد را راه قرار ندهید مگر دو رکعت نماز در آن بخوانید .

(8) در روضه کافی ذیل حدیث (479) فرمود مساجد ایشان آباد است ولی

از هدایت خراب است.

(9) و در ذیل حدیث (586) فرمود مساجد ایشان در آن زمان آباد است از گمراهی و خراب است از هدایت .

(10) در روضه کافی ذیل حدیث (7) امام ششم فرمود ببینی مساجد را که پر است از کسانی که از خدا نمی ترسند اجتماع کرده اند در آن برای غیبت کردن و خوردن گوشت اهل حق.

(11) در فقیه ج 1 ص 153 فرمود : على علیه السلام وقتی محراب را در مساجد می دید خراب می کرد و می فرمود: مثل اینکه اینها مذابح و کشتارگاه یهود است.

(12) در نهج البلاغه در کلمات قصار (369) امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود بیاید بر مردم زمانی که باقی نمانده بین ایشان از قرآن مگر رسمش ، و از اسلام مگر اسمش ، و مساجد ایشان در آن زمان از بناء آباد است و از هدایت خراب است ، ساکنین آن مساجد و آباد کنندگان آن شرورترین مردمند روی زمین ، از ایشان فتنه خارج شود، و بسوی ایشان خطا برگردد ، هرکس از ایشان کناره کند و به مسجد ایشان نرود او را به جبر برگردانند و بسوی مسجدش ببرند، خداوند به خودش قسم یاد کرده که فتنه و بلائی به ایشان برساند که شخص حليم و بردبار در آن فتنه حیران بماند الخ).

حضور در مساجد ایشان و رفتن بسوی آنها کفر به خدای بزرگ است. در زمان حدیث 45 گذشت.

ص: 763

مست

مست کنید بدون خوردن خمر الخ . در فَرَج حدیث 18 گذشت .

المستأمنه

*المستأمنه (1)

در اصحاب مهدی علیه السلام شرح حال ایشان گذشت مراجعه کن.

مسجد

در کوفه گذشت.

مسجدی بنا کند که هزار در داشته باشد . در قائم حدیث 3 و 107 گذشت و

در المهدی بعنوان ( يدخل المهدي الكوفة) خواهد آمد.

در حیره مسجدی ساخته شود که پانصد در داشته باشد .درکوفه حدیث 11 گذشت.

مسجد الاقصی

مسجد اقصی را چه کار داری الخ . در کوفه حديث 9 گذشت .

مسجد الحرام

مسجد الحرام را خراب کند و به اساس اولش بنا کند الخ. در قائم حدیث 11 و 12 و 31 و 80 گذشت.

مسجد سهله

در سهله گذشت .

ص: 764


1- یعنی کسانی که طلب امان می کنند .

از وادی السلام عبور کرده به مسجد سهله می رود الخ. در قائم حديث (100) گذشت .

مسجد کوفه

در کوفه ذکر شد.

مسخ

یعنی شخص به شکل سگ و خوک و بوزینه درآید .

(1) در ملاحم سید ص 143 از ابن عباس روایت کند که در زوراء (بغداد یا طهران) باد سرخی حرکت کند بطوریکه مردم بترسند و بسوی علمائشان پناه برند پس ببینند ایشان مسخ شده و بصورت بوزینه و خنزیر درآمده اند، صورتهاشان سیاه شده و چشمانشان کبود گشته .

(2) در غیبت نعمانی ص 269 ابو بصیر گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم قول خدا که می فرماید (عذاب الخزي في الحياة الدنيا وفي الآخرة ) این چه عذابی خواهد بود؟ حضرت فرمود ای ابا بصیر چه عذابی خوارکننده تر است از اینکه شخصی در بین زن و بچه و برادرانش بوده باشد که ناگاه اهل بیتش ، يقه پاره کنند و فریاد کشند مردم بگویند چه خبر است ؟ پس گفته شود فلانی الآن مسخ شد ؟ ابو بصير عرض کرد قبل از قیام قائم یا بعد از قیام ؟ فرمود قبل از قیام

(3) در مستدرک حاکم ج 4 ص 515 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود بیتوته کنند گروهی از این امت بر طعام و شراب (خوردنی و آشامیدنی) و لهو پس صبح کنند در حالیکه بصورت خنزیر درآمده باشند و البته مسخ شوند قبائلی از این امت و خانواده هائی تا اینکه صبح شود پس بگویند دیشت طائفه فلانی مسخ شدند ، خانه فلانی مسخ شد، و سنگ باران شوند چنانچه قوم لوط سنگ باران شدند، و فرستاده شود باد بی باران و ایشان را پراکنده کند چنانچه پراکنده شدند

ص: 765

گروهی قبل از ایشان ، بواسطه خوردن خمر و ربا و پوشیدن حریر و آوازه خوانی و قطع رحم . (یعنی این بلاها بواسطه این اعمال ناشایسته است).

(4) در کنز العمال ج 14 ص 276 در چند حدیث وارد شده که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود در امت من خسف و مسخ و قذف خواهد بود (یعنی زمین فرو رفتن و بشكل بوزینه در آمدن ، و سنگباران شدن).

(5) در کنز العمال ج 14 ص 277 فرمود در آخر این امت به زمین فرو رفتن و بشكل بوزینه در آمدن و سنگباران شدن خواهد بود، گفته شد یا رسول الله آیا ما هلاک می شویم و حال آنکه بین ما خوبان خواهند بود ؟ فرمود بلی وقتی که خبث و بدی زیاد شد .

(6) در حدیث دیگر فرمود در این امت خسف و مسخ و قذف خواهد بود. یعنی به زمین فرو رفتن و بشكل بوزینه درآمدن ، و سنگباران شدن) وقتی که آوازه خوانی و آلت لهو و آشامیدن خمر و شراب ظاهر شود.

(7) در حدیث دیگر فرمود زود است که در آخر زمان به زمین فرو رفتن و مسخ شدن و سنگباران شدن ، بوده باشد ، وقتی ظاهر شود آلت لهو و آوازه خوانی و حلال شمرده شود خمر (یعنی شراب).

(8) در کنز العمال ج 14 ص 281 فرمود گروهی از امت من در آخر زمان مسخ می شوند به بوزینه و خنزير ، گفته شد یا رسول الله ایشان شهادت به یگانگی خدا و رسالت شما می دهند ؟ و روزه می گیرند؟ فرمود بلی ، گفته شد پس چرا باید مسخ شوند ؟ فرمود برای اینکه آلت لهو و آوازه خوانی و تنبک و دائره می نوازند و خمر می خورند پس بیتوته میکنند به شرابخواری و بازی پس صبح میکنند در حالی که مسخ شده اند (به شکل) بوزینه و خنزیر .

(9) در ارشاد مفید ص 359 از امام هفتم روایت کند که فرمود مسخ در دشمنان دین است.

ص: 766

مسکن حضرت

در سهله گذشت.

مشرق

(1) در ملاحم سید ص 36 از حذيفه يمان روایت کند که خارج می شود مردی از طرف مشرق و مردم را به سوى آل محمّد دعوت می کند و او دورترین مردم است از آل محمّد ، نصب کند علامات سیاهی را که اولش نصر است و آخرش کفر ، الخ.

(2) در مستدرک حاکم ج 4 ص 487 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلمروایت کند که فرمود زود است مردمی از امت من از طرف مشرق خارج شوند و قرآن بخوانند ولی از حنجره شان تجاوز نکند الخ . (یعنی عمل به آن نکنند)

(3) و در ص 511 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود خروج کنند مردمی از طرف مشرق میخوانند قرآن را ولی از حنجره شان تجاوز نکند، هرچه شاخشان را بشکنی شاخ دیگری نمایان شود (مراد از شاخ بزرگ ایشان است) تا وقتی دجال در بقیه ایشان خروج کند.

چند حدیث مناسب مقام در (حق) گذشت مراجعه کن.

(4) در البرهان ص 147 و کنز العمال ج 14 ص 263 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که مردمی از مشرق خروج کنند و زمینه سازی و آماده کنند برای مهدی علیه السلام سلطانش را.

سفیانی امر کند به کشتن هرکس که از بنی هاشم در مدینه هستند بجهت آنچه هاشمی که از طرف مشرق خروج کرده نسبت به اصحاب او عملی نموده ، در سفیانی حدیث 41 گذشت.

ص: 767

(5) در كفاية الخصام ص683 حدیث 28 از حموینی از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود بیرون آیند مردمانی از مشرق پس پیروی کنند مهدی را و مطيع و منقاد او باشند و حکم او را گردن نهند.

بیرون می آیند قومی از مشرق و مهیا می کنند سلطنت را الخ . در آمادگی

گذشت.

مشگل

اگر همه علامات بر تو مشکل شود صوت از آسمان مشگل نباشد الخ. در صوت حدیث 10 گذشت.

پس هرچیز بر شما مشکل شد الخ. در علامات ظهور حدیث 9 گذشت.

مشورت

امور به مشورت باشد هرکس به هرچه غلبه کرد آن را عمل کند الخ. در (زوراء) حدیث 1 گذشت.

.دوری کن از مشورت کردن زنها. در زنها حديث 36 و 47 و 48 و 63 گذشت. و تا با تاجر بنی فلان مشورت کنم. در ساعت ظهور حدیث 15 گذشت .

مصر

در ملاحم سید ص 50 از حذيفه روایت کند که چون سفیانی داخل زمین مصر شود چهار ماه آنجا اقامت کند الخ. در سفیانی گذشت ملاحظه کن.

در ملاحم ص 88 از تبيع روایت کند که چون پرچمهای زرد داخل مصر شدند و غلبه بر آن پیدا کردند و روی منبر آن نشستند باید اهل شام برای خود در زمین سوراخی بکنند ( که پنهان شوند) بجهت آنکه آن بلاء است.

ص: 768

در ملاحم ص 132 در ذیل حدیثی دارد که خرابی ابتداء به مصر می شود .

در ملاحم ص 134 در ذیل حدیثی دارد که بعد از خروج سفیانی پس وای بر مصر و وای بر زوراء الخ.

و در کنز العمال ج 12 ص 301 از ابن عباس نقل کند که مصر خانه و قرارگاه و پناهگاه ابليس است.

در ملاحم ص 77 از ابن عمر ، روایت کند که بخدا قسم من میدانم آن سببی را که شما را از مصر بیرون می کند ، راوی گفت ما را خارج می کنند از آن؟ آیا دشمن است ؟ گفت خیر بلکه (رود) نیل شما است که می خشکد و قطره ای باقی نمی ماند و یک تپه ریگ می شود.

در مستدرک حاکم ج 4 ص 462 در ذیل حدیثی دارد که از کعب روایت کند که مصر ایمن از خرابی است تا آنکه جزیره خراب شود، و کوفه ایمن از خرابیست تا آنکه مصر خراب شود.

در مستدرک حاکم ج 4 ص 510 روایت کند که ابوهریره از سلیمان بن غز سؤال کرد که چگونه است (ام حنو) یعنی مصر ، گفت زندگی خوشی است . ابوهریره گفت آگاه باش که مصر اول زمینی است که خراب خواهدشد پس ازآن ارمنیه است .

پادشاه پادشاهان در مصر قیام کند الخ . در علامات ظهور حدیث 8 گذشت .

هر وقت پرچمهای قیس در مصر بحرکت آمد الخ. در فَرَج حديث 15 گذشت.

در مصر سه خسف وشش زلزله وسنگباران خواهدشد الخ .در فتنه حديث 41 گذشت.

ص: 769

مصری

در بحار ج 52، ص 210 از محمّد بن مسلم روایت کند که قبل از سفیانی مصری و یمانی خروج میکند.

مصیصه

در ملاحم ص 150 در ذیل حدیثی دارد که خدا جبرئیل را می فرستد بطرف مصیصه و منازلش و جمیع آنچه در آن موجود است ، و آن را بین زمین و آسمان آویزان می کند، پادشاه روم با لشگریانش می آیند زیر آن شهر و می پرسد کجا شد آن شهری که روم و نصرانبها از آن می ترسیدند ؟ پس صدای خروسها و سگها و اسبها از بالای سرشان شنیده می شود.

مضطر

امّن يجيب المضطر اذا دعاه الخ . در غیبت حدیث 17 گذشت.

مظالم

یعنی آنچه از روی ظلم غصب شده و از دست صاحبش گرفته شده .

در ملاحم ص 68روایت کند که حضرت مهدی علیه السلام مظالم را رد کند اگرچه زیر دندان کسی باشد بیرون کشد و به صاحبش رد کند.

معاویه

در ملاحم سید ص 108 از سعید بن سوید روایت کند که معاویه برای مردم خطبه خواند و گفت ای اهل کوفه آیا مرا می بینید ؟ من با شما جنگ نکردم که

ص: 770

شما روزه بگیرید یا نماز گذارید بلکه من با شما جنگیدم که حکومت کنم بر شما و خدا مرا بر شما مسلط کرد که بینی شما را بر خاک بمالم اگرچه خوش نداشته باشید . (معلوم است وقتی مردم کوفه پیروی امیر المؤمنين علیه السلام نکنند و دلش را پر چرک و خون کنند باید مثل معاویه که مادرش زانیه و صاحب علامت است بر ایشان حکومت کند)

در ملاحم ص 110 از مینا روایت کند که على علیه السلام ضوضائی را شنید فرمود چه خبر است ؟ عرض شد معاویه هلاک شده ، فرمود نه چنین است قسم به کسی که جانم بدست او است ، نمیرد تا وقتی که این امر (حکومت) جمع شود و بدست او افتد ، این طور و اشاره کرد بدستش (93).

عبدالرزاق بن همام گوید به على علیه السلام عرض شد پس چرا با او جنگ میکنی ؟ فرمود برای اینکه عذری باشد بین خدا و من . سید بن طاووس فرماید رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم امر فرمود به کشتن ناکثین و قاسطین و مارقین و معاویه یکی از ایشان بود، و جایز نبود که على علیه السلام مخالفت کند امر پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم را الخ.

در ملاحم ص 111 از محمّد بن لبيد او از گروهی از فامیل خود که جنگ بدر را درک کرده بودند روایت کند که گفتند ما نزد پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم بودیم و معاویه هم با ما بود پس با انگشت خود اشاره به شکم معاویه کرده فرمود زود است که روزی بیاید و طلب حکومت کند پس هر زمانی که دیدید این کار را کرد شکمش را پاره کنید.

در ملاحم ص 111 و ص 169 از ابی سعید خدری و حسن روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود هر زمانی که دیدید معاویه روی منبر من خطبه می خواند بکشید او را . در ملاحم ص 168 از ابی سعید خدری از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که هر زمان دیدید معاویه روی منبر من خطبه میخواند سرش را با شمشیر بکوبید .

ص: 771

در ملاحم ص 111 از علی علیه السلام روایت کند که فرمود معاویه فرعون این امت است و عمرو بن العاص هامان این امت است.

معجزات حضرت حجت

معجزات حضرت از حد احصاء خارج است در جلد سوم اثبات الهداة شيخ حر العاملی تا یکصد و هفتاد معجزه نقل فرموده و در بحار ج 51 تا هفتاد ذکر نموده ، هرکس طالب است به کتب مفصله رجوع کند.

معدن

در مستدرک حاکم ج 4 ص 458 از عبدالله بن عمر روایت کند که معدنهای مختلفه ای خارج شود یکی از آن معدنها نزدیک حجاز خارج می شود ، شرورترین مردم که او را فرعون گویند استخراج کند همین طوریکه در آن کار میکنند طلا نمایان شود پس سر عملهها تعجب کنند که ناگاه طلاها و ایشان به زمین فرو روند .

معیشت

در روضه کافی ذیل حدیث هفتم دارد که یکی از علامات آخر الزمان آن است که معیشت مرد از دبرش و معیشت زن از فرجش می باشد .

در ذیل همان حدیث دارد که معیشت مرد از کم فروشی است.

مغرب

در الامام المهدی ج 1 ص 203 از تذکره قرطبی نقل کند که مغرب هرج و مرج و ترسناک شود ، و گرسنگی و گرانی بر ایشان غالب آید ، و فتنه زیاد باشد ،

ص: 772

و مردم همدیگر را بخورند ، پس آن وقت است که مردی از مغرب اقصى خروج کند از اولاد فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم باشد و اوست مهدی قائم در آخر زمان .

مغلوب

(اگر فقیهی سخن گوید مغلوب شود الخ) در عِلْم حدیث 32 گذشت .

مفضل بن عمر

*مفضل بن عمر (1)

در غیبت نعمانی ص 287 مفضل بن عمر گوید نزد حضرت صادق علیه السلام بودم، پس حضرت نظر مبارک به من انداخته فرمود ای مفضل تو را مهموم و غمناک و با رنگ پریده می بینم ، پس عرض کردم فدایت شوم نگاه من به بنی عباس است که سلطنت را بدست گرفته اند ، اگر سلطنت بدست شما بود ماهم در کنار شما بودیم (و به خوشی بسر می بردیم) پس حضرت فرمود ای مفضل اگر سلطنت با ما بود نبود (کار ما) جز نگاهداری مردم و حراست ایشان در شب و اصلاح امور و مهم مردم در روز، و خوراک پست (مثل نان جو) و لباس خشن (مثل کرباس) مثل اینکه امیرالمؤمنین علیه السلام عملی می کرد و الّا اگر غیر از این کار بشود آتش است ، پس سلطنت از ما دور شد و گرفته شد، ما هم مثل دیگران می خوریم و می آشاميم ، و آیا دیده ای که ظلمی را خداوند نعمت گرداند مثل این (یعنی اگرچه از جهتی به ما ظلم شد و ریاست حقه را از ما غصب کردند ولی از طرف دیگر تکلیف ما راحت شد مسئولیت مردم را نداریم پس مثل دیگران زندگی میکنیم).

در دلائل الامامه ص 248 حضرت صادق علیه السلام فرمود ای مفضل تو با چهل و چهار مرد جمع می شوید با قائم، تو در طرف راست قائم خواهی بود، امر و نهی

ص: 773


1- در بنو العباس حدیث 15 گذشت ايضا.

می کنی ، و مردم آن روز بیشتر اطاعت تو کنند تا امروز .

المفقود من مركبه

در اصفهان گذشت.

مقام ابراهیم

مقام ابراهیم را بجای خود برگرداند. الخ . در قائم حدیث 11 گذشت .

دو رکعت نماز در مقام ابراهیم می خواند الخ . در قائم حدیث 106گذشت .

مقلّب

(یا مقلّب القلوب ثبّت قلبي على دينك الخ) در دعاء حديث (10) گذشت.

مقتول باش نه قاتل

در مستدرک حاکم ج 4 ص 517 از خالد بن عرفطه روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم به من فرمود ای خالد زود است که بعد از من چیزهای تازه رخ دهد و فتنه و اختلافاتی پیدا شود، پس اگر بتوانی بنده خدا باشی و مقتول و کشته شوی نه قاتل و کشنده بجا آور.

مکه

در بحار ج 53 ص 6 در ذیل حدیث مفضل حضرت صادق علیه السلام فرمود والله أي مفضل مِثْل اینکه نظر میکنم بسوی او (حضرت مهدی علیه السلام ) که داخل مكه می شود عبای رسول خدا را بر دوش و عمامه زردش را بر سر و نعلینش بر پا و بدستش عصای او را دارد و چند عدد بز لاغر در پیش دارد تا نزدیک خانه خدا

ص: 774

می شود و احدی آنجا نباشد که او را بشناسد ، و ظاهر می شود و او جوانیست تا آنجا که فرمود ظاهر می شود تنها و نزد خانه می رود تنها ، و داخل کعبه می شود تنها، و شب می کند تنها، پس وقتی که چشمها بخواب رفت و شب را تاریکی فرو گرفت ، جبرئیل و میکائیل و ملائکه صف صف بر او نازل می شوند ، پس جبرئیل به حضرت عرض کند ای آقای من قول شما مقبول و امر شما جایز است، پس دست به صورت کشیده بفرماید ( الحمد لله الذي صدقنا وعده وأورثنا الأرض نتبوّأ من الجنّة حيث نشاء فنعم أجر العاملين) (یعنی حمد خدائی را که وعده لطف و رحمتش را بر ما محقق فرمود و ما را وارث همه سرزمین بهشت گردانید تا هرجای آن بخواهیم منزل گزینیم پاداش نیکوکاران بسیار نیکو خواهد بود).

پس بین رکن و مقام بایستند و ناله سختی کند پس بفرماید ای گروه نقبا و خواص من و کسانی که خداوند برای نصرت من قبل از ظهورم در زمین ایشان را ذخیره کرده بود، از روی رضا و رغبت بسوی من آئید پس صدای حضرت به ایشان برسد در حالی که بعض ایشان در محراب عبادت و بعض دیگر در رختخواب خود بوده باشند در مشرق و مغرب پس همه بشنوند و به سوی حضرت بیایند در یک چشم هم زدن، و بین رکن و مقام جلو حضرت آماده باشند.

در بحار ج 53، ص 110 در ذیل حدیث مفضل از امام صادق علیه السلام روایت کند که مفضل عرض کرد آقا آیا قائم علیه السلام در مکه اقامت می کند ؟ فرمود نه بلکه نائب خود را که از اهل بیتش می باشد آنجا نصب می کند، چون از مکه بیرون شود اهل مکه حمله کنند و نائب را بکشند ، حضرت بسوی ایشان برگردد، و ایشان به طور سرشکسته و خار بنزد حضرت بیایند و گریه کنند و زاری نمایند و بگویند ای مهدی آل محمّد صلی الله علیه واله وسلم توبه کردیم ، توبه کردیم ، پس حضرت ایشان را موعظه فرماید و بترساند و دیگری را از خودشان خلیفه کند و از مکه بیرون

ص: 775

بروند، باز اهل مکه هجوم کرده آن خلیفه را هم بکشند ، پس حضرت یاران خود را از جن و نقباء بسوی ایشان برگرداند و بفرماید برگردید و از ایشان بشری را باقی نگذارید مگر مؤمنین را ، پس اگر رحمت خدا همه چیز را فرو نگرفته بود و من آن رحمت هستم منهم با شما بسوی ایشان برمی گشتم، بدرستیکه ایشان عذری بین خود و خدا و من باقی نگذاشتند ، پس لشگر حضرت بسوی ایشان بر می گردد بخدا قسم از صد نفر یکی سالم نمی ماند نه بخدا بلکه از هزار یکی باقی نمی ماند.

اهل مکه علنی به خدا کافر شدند الخ. در کوفه حديث 6 گذشت.

چون قائم از مکه خروج کند منادی او نداکند الخ . در قائم حدیث 2گذشت .

ملائکه

در غیبت نعمانی ص 147 از امیر المؤمنين علیه السلام روایت کند که یکی از علامات سرخی و قرمزیست در آسمان نمایان شود و آن اشک چشم ملائکه و حمله عرش است برای اهل زمين الخ.

با پنج هزار ملائکه بطرف نجف آمده الخ . در قائم حدیث 42 گذشت.

ملائکه را خداوند امر کند به مؤمنین سلام دهند الخ. در قائم حدیث 98 گذشت .

مؤمن را قائم قاضی گرداند بین صد هزار ملائکه الخ. در قائم حدیث 98 گذشت.

اگر قائم آل محمّد صلی الله علیه واله وسلم خروج کند ملائکه مسومین . یاریش کنند الخ. در قائم حدیث 120 گذشت.

چون قائم قیام کند پنج هزار ملائکه بدر نازل شوند الخ . در قائم حدیث 145 گذشت .

ص: 776

ملاحم

ملاحم در لغت به معنای شورش و فتنه و جنگها است.

در ملاحم سید ص 86 از عبدالله بن عمر روایت کند که ملاحم و جنگهای مردم پنج است دو تای آن گذشته و سه تای آن در این امت است : یکی شورش جنگهای ترک (مثل زمان تاتار و هلاکو) دوم جنگهای روم است ، سوم جنگ دجال است و بعد از شورش و جنگ دجال شورشی نخواهد بود.

در حدیث دیگر فرمود شورشها و ملاحم سه است ، و دوتای آن گذشته و سومی باقیست و آن شورش ترک است در جزیره.

ملازم زمین باش

در پلاس گذشت آنچه مناسب مقام است رجوع کن.

در ملاحم ص 35 از علی بن ابی طالب علیه السلام روایت کند که هر زمانی که پرچمهای سیاه را دیدید ملازم زمین باشید و دست و پا حرکت ندهيد الخ.

در مستدرک حاکم ج 4 ص 525 از عبدالله بن عمر روایت کند که نزد پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم نشسته بودم که یادی از فتنه ها شد - تا آنجا که - عرض می کند در آن زمان چه کنم ؟ فرمود زبان خود را نگاه دار، و در خانه ات بنشین و آنچه را که راجع به دین است و نزد تو معروف است بگیر و آنچه را که نزد تو منکر است واگذار ، و بر تو باد به شخص خودت و امور عامه را رها کن.

در روضه کافی حدیث (383) حضرت صادق علیه السلام به سدير فرمود ای سدير ملازم خانه ات باش و پلاسی باش از پلاسهای خانه ، و آرام باش مادامی که شب و روز آرامند تا وقتی که خبر دار شوی سفیانی خروج کرده پس آن وقت با بطرف ما ولو پیاده باشی .

ص: 777

در نهج البلاغه خطبه 190 فرمود ملازم زمین باشید ، و صبر بر بلاء کنید، و دست و شمشیرهای خود را به هوای زبانتان حرکت ندهید ، و عجله نکنید در چیزی که خدا از شما عجله آن را نخواسته چون اگر شما با معرفت در فراش خود بمیرید و حق خدا را و رسول و اهل بیتش را بشناسید شهید مرده اید الخ.

در غیبت طوسی ص 268 از عمار یاسر روایت کند که فرمود دعوت اهل بیت پیغمبر شما در آخر زمان است ، پس ملازم زمین باشید (و دست و زبان خود را )باز دارید تا وقتی که پیش روش را ببینید (دنبال هر صدائی نروید) پس چون مخالفت کند ترک با روم و بسیار شود جنگها در روی زمین ندا میکندنداکننده ای بالای حصار دمشق که بلائیست لازم از شری که نزدیک است و دیوار مسجد دمشق خراب می شود ، یعنی این علامات باید باشد تا شما را دعوت به جهاد کند.

در غیبت طوسی ص 269 و غیبت نعمانی ص 279 از جابر جعفی از حضرت باقر علیه السلامروایت کند که فرمود ملازم زمین باش و دست و پا حرکت مده تا علاماتی را که برای تو ذکر می کنم درک کنی و نمی بینم که درک کنی ، اختلاف بنی فلان (عباس) و ندا کننده ای ندا کند از آسمان ، و صدائی از طرف دمشق بیاید که فتح شده ، و دهی از دهات شام که آن را جابیه گویند به زمین فرو رود ، و زود است که پیش بیایند برادران ترک تا وارد جزیره شوند الخ.

ای جابر ملازم زمین باش الخ. در علامات ظهور حدیث 8 گذشت.

ملتان

در (حق) ضمن حدیث 4 گذشت.

ص: 778

ملخ

در غیبت نعمانی ص 278 و غیبت طوسی ص 267 در ذیل حدیثی دارد که پیشاپیش قیام قائم علیه السلام ملخی آید در وقتش و ملخی آید در غیر وقتش و آن سرخ باشد مثل خون . در قائم حدیث 55 گذشت.

ملعونه

چرا این امت ملعونه انکار میکنند الخ . در صاحب الامر حدیث 4 گذشت .

منی

در مستدرک حاکم ج 4 ص 503 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که در منی جنگی بشود که کشتار بسیار باشد بطوریکه خون از گردنه جمره جاری شود .

در البرهان ص 76 از حاکم بن نافع روایت کند که چون مردم در منی و عرفات باشند ندا کننده ای ندا کند بعد از آنکه قبائل بهم ریخته بجنگند آگاه باشید امیر شما فلان است صدای دیگری پشت بند آن آید که آگاه باشید راست است ، پس با هم بجنگند و از یکدیگر بکشند کشتن سختی پس اکثر سلاحشان برادع باشد (1) در آن وقت کف دستی با علامت در آسمان دیده شود و کشتار سخت باشد ، بطوریکه از یاران حق باقی نماند جز مثل عدد اهل بدر ، پس بروند و با صاحب خودشان بیعت کنند. چون به منی رسند مثل کسی که سگ دیوانه او را گزیده باشد الخ . در مهدی حدیث (130) خواهد آمد.

ص: 779


1- برادع را به معنی پلاس در لغت معنا کرده .

منابت الشیح

* منابت الشیح (1)

در ملاحم ص 92 فرمود فرقه ای ملحق به پدرانشان شوند که منابت شيح و قیصوم است.

در حدیث دیگر فرمود (ترکها) زود است ملحق شوند به منابت شیح.

در مستدرک حاکم ج 4 ص 496 از ابن مسعود روایت کند که نزد او یادی از دجال شد، فرمود ای مردم شما متفرق شوید برای خروج دجال بر سه فرقه : یک فرقه ملحق به او شوید، و یک فرقه ملحق به زمین به پدرانشان منابت شيح شوید، و یک فرقه ملحق به شط فرات شويد الخ.

منادی

منادی یعنی نداکننده . در ندای آسمانی حدیث 1 تا 30 خواهد آمد.

چون قائم از مکه خروج کند منادیش ندا کند که احدى طعام الخ . در قائم حدیث 2گذشت.

منادی اول روز از آسمان نداکند الخ . در ندای آسمانی حدیث 1 خواهد آمد.

در محرم منادی از آسمان ندا کند الخ . در ندای آسمانی حدیث 5 خواهد آمد. منادیش ندا کند ایشانند دزدان خانه خدا الخ. در قائم حدیث 64 گذشت.

مناره

در قائم حدیث 93 گذشت.

ص: 780


1- در بنور قنطورا حديث 6 گذشت رجوع کن. و شیح در معجم البلدان گوید موضعی است در دیاربنو يربوع وموضعی است به يمامه وموضعی است در جزیره .

منافقون

در کنز العمال ج 14 ص 219 روایت کند که بر پا نشود ساعت (ظهور) تا اینکه هر قبیله ای منافقینش به سیادت و بزرگی برسند.

در کنز العمال ج 14 ص 225 روایت کند که فرمود ای ابن مسعود از علائم و

اشراط ساعت آن است که منافقین هر قبیله ای به بزرگی برسند.

در کنز العمال ج 14 ص 241 فرمود از اشراط ساعت است که به بزرگی و سیادت برسد هر قبیله ای منافقین ایشان.

در روضه کافی ذیل حدیث هفت امام صادق علیه السلام فرمود (یکی از علامات) آن است که پرچم منافقین و اهل نفاق بلند و برپا باشد و پرچم اهل حق بی حرکت باشد.

منبره

می بینم حضرت روی منبر کوفه نشسته الخ . در قائم حدیث 40 و 136 گذشت.

اینجا جای منبر قائم است الخ. در قائم حدیث 101 گذشت.

و بنشیند ابن آكلة الأكباد روی منبر دمشق الخ. در بني العباس حدیث 17 گذشت. در بحار ج 6 ص 306 در ذیل حدیثی دارد که پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم فرمود یکی از علامت ساعت (ظهور) آن است که بچه ها منبر روند.

در روضه کافی در ذیل حدیث هفت امام صادق علیه السلام فرمود (یکی از علامات آن است که روی منبرها امر به تقوی شود ولی گوینده به آنچه می گوید عمل نکند .

ص: 781

در کنز العمال ج 14 ص 613 در ذیل حدیثی امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود یکی از علامات خروج دجال آن است که زنها منبر روند و خود را شبیه به مردان سازند الخ.

منتقم

در فرائد السمطین ج 2 ص 318 در ذیل حدیث معراج فرمود بعزت و جلالم اوست منتقم از دشمنانم .

منصور

و رئیسی دارند که او را منصور می نامند . در پرچم حدیث 24 گذشت مراجعه کن.

در مقدمه لشکر او مردی است که او را منصور گویند الخ. در آمادگی گذشت.

مو

در ملاحم ص 35 در ذیل حدیثی فرمود پس ظاهر شود گروهی که کوچکند اعتنائی و التفاتی به ایشان نیست ، دلهای ایشان مثل پاره های آهن است ، یاران دولت هستند، وفاء بعهد نمیکنند ، دعوت بحق میکنند و اهل حق نیستند ، کنیه ایشان اسمشان می باشد ، (ونسبهم الغری (1)) یعنی نسب ایشان نیکو است ، موهاشان آویزان است مثل موهای زنان ، تا وقتی بین خودشان اختلاف شود، پس آن وقت خدا حق را به هرکس خواهد دهد.

در ملاحم ص 134 از عمرو بن تغلب از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود جنگ کنید پیش از ساعت ظهور با گروهی که کفشهایشان از مو است .

ص: 782


1- غَرى تغرية الشيء الصقه بالغراء ، الغَراء و الغِراء ماطلي به، ما الصق به الورق أو الجلد . الغری الحسن ، البناء الجيد (المنجد). بعضیها فرموده اند یعنی نسب ايشان پوشیده است.

جنگ کنید با گروهی که چشمان کوچک دارند و صورتهای پهن مثل اینکه صورتهاشان سپر چکش خورده است.

در حدیث دیگر فرمود بر پا نشود ساعت ظهور تا اینکه بجنگید با گروهی که کفشهایشان از مو است ، تنگی (کوزه کوچک) را سپر خود سازند ، چشمان کوچک و صورتهای پهن دارند مثل اینکه صورتهاشان سپر چکش خورده است.

و در ص 135 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که بر پا نشود ساعت (ظهور یا قیامت) تا اینکه بجنگید با گروهی که کفشهای ایشان از مو باشد و هر چیز سفتی را سپر خود قرار دهند، چشمان کوچک و صورتهای پهن دارند مثل اینکه صورتشان سپر چکش خورده است.

در ص 135 فرمود در نزدیکی ساعت ظهور با گروهی بجنگید که کفشهاشان از مو است ، چشمان کوچک دارند و صورتهای سرخ مثل اینکه صورتشان سپر چکش خورده است (اینها همان ترکهای تاتار بودند که با هلاکو در سنه 656ه به عراق رفته با خلفای بنی العباس جنگیدند و مستعصم را که آخرین خلیفه بنی العباس بود در بغداد بکشتند)

در امتحان حدیث 3 گذشت که فتنه ای خواهد شد که در آن فتنه کسانی که از

زیرکی یک مور را دو تا می کنند سقوط کنند و از بین بروند.

در نوائب الدهور ج 1 ص 275 از مجمع الزواید روایت کند که می باشد در آخر زمان گروهی که سیاه می کنند موهای خود را، نظر نمی کند خدا بسوی

ایشان.

موتور

در دوچرخه گذشت .

ص: 783

موسی

(وَلَقَدْ آتَيْنا موسى الكتابَ فاخْتُلِفَ فيه) الخ. در قائم حدیث 49گذشت . پانزده نفر ایشان از قوم موسی هستند الخ. در قائم حدیث 51 و 103 بااختلافاتی گذشت.

سنگ موسی را با خود بردارد الخ. در قائم حدیث 2 و 123 گذشت .

سنگ موسی و عصای او الخ . در قائم حدیث 123 گذشت.

موسی بن عمران نظر به سفر اول نمود الخ . در قائم حدیث 140گذشت .

موسی سی شب وعده کرد چون خلاف شد قومش گوساله پرست شدند الخ . در وقت تعیین کردن حدیث 5 و 13 خواهد آمد.

مثل سایه بان و عريش موسى الخ. در قائم حدیث 30 و 84 گذشت.

سُنتی از موسى الخ. در قائم حدیث 91 گذشت.

خداوند به مادر موسی وحی فرمود و او بهتر از مادر موسی است الخ. در قائم حدیث 99 گذشت.

چهارده نفر ایشان از قوم موسی هستند الخ . در قائم حدیث 103 گذشت .

موعظه

برای متقین موعظه است. در اُمت حدیث 19 گذشت .

مهاجر ابراهیم

در مستدرک حاکم ج 4 ص 510 از عمرو بن العاص از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود هجرتی بعد از هجتری خواهد بود، پس بهترین اهل زمین

ص: 784

آنهائی هستند که بیشتر ملازم مهاجر (محل هجرت) حضرت ابراهیم علیه السلام باشند (که بیت المقدس باشد).

مهدی علیه السلام

* مهدی علیه السلام (1)

(1) (ابشركم بالمهدي يبعث في اُمتي الخ)

در ملاحم سید ص 163 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود بشارت بدهم شما را به مهدی که در اُمت من مبعوث می شود در حالیکه مردم با هم اختلاف دارند و زلزله هم زیاد باشد.

(2) در ص 165 فرمود بشارت بدهم شما را به مهدی علیه السلام که مبعوث می شود در امت من در حال اختلاف مردم و زلزله ها پس پر می کند زمین را از عدل و داد چنانچه پر شده باشد از ظلم و ستم ، راضی باشند از او ساکنین آسمانها ، مانی را بین ایشان بالسویه تقسیم کند، پس خداوند قلب امت محمّد را پر کند از بی نیازی ، و عدلش همه را فرا گیرد، امر کند منادی ندا کند کی حاجت دارد ؟ پس برنخیزد از مردم مگر یک نفر که می گوید من محتاجم، پس به او بگوید برو نزد خیزینه دار و بگو مهدی می گوید به من مال بده ، پس خزینه دار بگوید بگیر ، وقتی مال را گرفت پیش خود بگوید من شجاع ترین امت محمّد صلی الله علیه واله وسلم هستم . پس عاجز از دیگران باشم ؟ مال را به خزینه دار رد کند، او هم قبول نکند و بگوید چیزی را که ما به کسی دادیم پس نخواهیم گرفت ، و این روش تا هفت یا هشت یا نه سال برقرار باشد ، و پس از آن خیری در زندگی نباشد.

(3) (ابشروا بالمهدی رجل من قريش من عترتی یخرج في اختلاف من الناس الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 261 فرمود بشارت باد شما را به مهدی مردیست از

ص: 785


1- در صاحب الامر وقائم گذشت آنچه مناسب مقام است رجوع شود.

قریش از عترت من ، خارج می شود در زمانی که بین مردم اختلاف و زلزله ها است پس زمین را پر از عدل و داد کند همانطوریکه پر از ظلم و جور شده بود، کسانی که در آسمان و زمین ساکنند از او راضی باشند ، مال را بالسویه تقسیم کند، و دلهای اُمت محمّد صلی الله علیه واله وسلم پر از غنی و توانگری گردد، و عدالتش همه را شامل باشد، تا اینکه منادی او ندا کند هرکس حاجتی دارد بیاید ، پس کسی نیاید مگر یک نفر که بیاید و سؤال کند، حضرت بفرماید برو نزد خزینه دار تا هرچه بخواهی بتو بدهد پس برود نزد او و بگوید من فرستاده شده مهدی هستم، پس بگوید مشت مشت بگیر پس آنقدر بگیرد که نتواند حمل کند پس بمقداری که بتواند حمل کند، و زیادیش را بریزد، پس از نزد خزینه دار بیرون شود و پشیمان گردد و بگوید من شجاع ترین امت محمّد بودم همه دعوت به این مال شدند و واگذاشتند جز من ، پس مال را برگرداند و خزینه دار قبول نکند، و بفرماید ما چیزی را که به کسی دادیم دیگر پس نگیریم ، پس حضرت شش یا هفت یا هشت یا نه سال به این منوال زندگی کند و بعد از آن خیری در زندگی نباشد.

(4) (ابشروا بالمهدی فانّه يأتي في آخر الزمان الخ)

در دلائل الامامه طبری ص 250 از ابی سعید خدری از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود بشارت باد به مهدی که در آخر زمان می آید در وقت شدت و سختی و زلزله ها ، خدا وسعت دهد برای او زمین را به عدل و داد .

(5) (اجتماع الناس على المهدی سنة أربع ومائتين)

در البرهان ص 145 از ابی قبیل روایت کند که اجتماع مردم بر مهدی در سال دویست و چهار است. (مؤلف گوید آنچه مسلّم است برای خروج حضرت وقت تعیین نشده پس علم این حدیث را باید به اهلش رد کنیم یا بگوئیم مراد فَرَجهای جزئیست).

ص: 786

(6) (اخبرني عن المهدي ما اسمه الخ)

در اثبات الهداة ج 3 ص 730 عمر بن الخطاب از امیرالمؤمنین علیه السلام سؤال کرد که خبر بده به من اسم مهدی چیست ؟ حضرت فرمود اما اسمش حبيب من با من عهد کرده اسمش را نگویم تا خداوند مبعوثش کند، عرض کرد پس خبر ده مرا از صفتش فرمود او جوانیست چهارشانه ، صورت و موی نیکو دارد، موهای سرش روی دو شانه اش ریخته ، نور صورتش سیاهی موی سر و ریشش را پوشانیده ، پدرم فدای پسر بهترین کنیزان.

(7) (اذا التقى السفياني والمهدى الخ)

در ملاحم ص 62 از زهری روایت کند که هر وقت سفیانی و مهدی همدیگر را ملاقات کنند برای جنگ آن روز صدائی از آسمان شنیده شود که آگاه باشید دوستان خدا یاران مهدی هستند، و علامت آن کف دستی است که از آسمان آویزان شده مردم به آن نگاه می کنند.

(8) (اذا انقطعت التجارات والطرق وكثرت الفتن خرج سبعة نفر علماء الخ)

در البرهان متقی ص 142 از ابن مسعود روایت کند که چون راههای تجارات بریده شد ، و فتنه ها زیاد شد، هفت نفر از علماء از اطراف عالم بدون وعده گذاری خروج کنند، و با هریک از ایشان سیصد و سیزده نفر بیعت کنند، تا در مکه جمع شوند، پس آن هفت نفر همدیگر را ملاقات کنند، و سؤال کنند که چه چیز شما را به اینجا آورده ؟ پس بگویند آمده ای در جستجوی این مرد که سزاوار است فتنه ها بدست او خاموش گردد، و بدست او قسطنطنیه (پایتخت ترکیه) فتح شود ما اسم خودش و پدر و مادرش را شناخته ایم، و لشگریانش در مکه اند، پس هر هفت نفر با هم اتفاق کنند و در طلب او باشند ، پس در مکه او را پیدا کنند، و به او بگویند تو فلانی پسر فلانی نیستی ؟ حضرت بفرماید خير، من مردی از انصار هستم، و از ایشان جدا شده برود، پس با اهل خبره بین

ص: 787

خودشان توصیف کنند، پس گفته شود همان صاحب شما بوده به مدینه رفت ، پس بروند مدینه در پی جستجوی او، از مدینه به مکه رود، پس بروند مکه و آنجا طلبش کنند ، بعد از پیدا کردن بگویند ، تو فلان پسر فلان و مادرت فلانه است، و در تو علامت كذا و كذا است، و از ما یک مرتبه گریختی پس دستت را دراز کن تا بیعت کنیم پس بگوید من صاحب شما نیستم من فلان پسر فلان انصاری هستم بیائید تا شما را راهنمائی کنم به صاحبتان ، باز از ایشان گریخته به مدینه رود، در مدينه او را طلب کنند به مکه رود، در مکه در نزد رکن او را ملاقات کنند و بگویند گناه ما و خون ما به گردن تو اگر دست دراز نکنی تا با تو بیعت کنیم. این لشگر سفیانی است در طلب ما می آید ، سرلشگر ایشان مردیست از جرم، پس بین رکن و مقام بنشیند و دست خود را بدهد پس با او بیعت کنند ، پس خدا محبتش را در دلهای مردم بیندازد، پس با گروهی سیر کنند که در روز شیرند و در شب عابد .

(9) (اذا خرج المهدي القى الله الغني في قلوب العباد الخ)

در ملاحم ص 71 فرمود چون مهدی خروج کند خداوند بی نیازی را در دلهای بندگان بیندازد، حتی اینکه مهدی علیه السلام بگوید کی مال می خواهد احدی جواب ندهد مگر یک نفر بگوید من ، پس بفرماید بگیر ، پس مال را بدوش گرفته و رفته تا به آخر مردم که رسید بگوید من از اینجا نخواهم رفت پس برگشته بگوید این مال را نمی خواهم بگیر حاجتی به آن ندارم.

(10) (اذا خرجت الرايات السود من السفياني التي فيها شعیب بن صالح تمنّی

الناس المهدى الخ)

در البرهان ص 166 از علی علیه السلام روایت کند که چون پرچمهای سیاه از سفیانی خارج شود که در آن است شعیب بن صالح مردم تمنای مهدی علیه السلام را کنند پس او را طلب کنند ، پس از مکه خروج کند در حالتی که پرچم پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم

ص: 788

با اوست ، پس دو رکعت نماز کند بعد از آنکه مردم از آمدنش مأیوس باشند ، بواسطه طولانی شدن بلاها ، پس چون از نماز فارغ شود بفرماید ای مردم بلا چسبیده به امت محمّد صلی الله علیه واله وسلم خصوصا به اهل بیت او ، پس ما را غارت کردند و ظلم نمودند .

(11) (اذا خسف بجيش البيداء فهو علامة خروج المهدی عجّل الله فرجه)

در ملاحم ص 77 عبدالله بن عمر گوید چون لشگر سفیانی در بین مکه و مدینه در بیداء به زمین فرو روند آن علامتِ خروجِ مهدی علیه السلام است خداوند فرجش را نزدیک سازد.

(12) (اذا رأيتم الرايات السود قد جائت من قبل خراسان فأتوها فانّ فيها خليفة الله المهدی)

در کنز العمال ج 14 ص 261 فرمود چون پرچمهای سیاه را از طرف خراسان دیدید بروید بسوی او که خلیفه خدا مهدی در آن است (ممكن است از روی تقیه فرموده باشد و بخواهد مردم به او ملحق شوند تا از شر حکومت صاحب پرچم نجات یابند و الّا) خلیفه خدا باید از مکه خروج کنه نه خراسان، و ممکن است جعلی باشد والله العالم)

(13) (اذا ملك رجل الشام وآخر مصر فاقتتل الشامى المصرى الخ)

در البرهان ص 149 و ملاحم ص 54از کعب روایت کنند که هر وقت مردی مالک شام شد ، و دیگری مالک مصر گردید پس شامی با مصری جنگید و اهل شام را قبائلی از مصر اسیر کردند، و مردی از مشرق با پرچمهای سیاه کوچک آمد ، پس اوست که حکومت را به مهدی خواهد داد.

(16) (اذا نادى مناد من السماء «انّ الحق في آل محمّد» فعند ذلك يظهر المهدي الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 588 از علی علیه السلام روایت کند که چون منادی از

ص: 789

آسمان ندا کرد که حق در آل محمّد است ، آن وقت مهدی ظاهر شود در زبان مردم و محبتش در قلب ایشان افتد ، و نبوده باشد برای ایشان ذکری جز او .

(15) (اسم المهدی اسم محمّد او قال اسم النبی)

در ملاحم ص 74 کعب گوید اسم حضرت مهدی علیه السلام اسم محمّد یا اسم نبی است.

(16) (اسم المهدی اسمی)

در ملاحم ص 74 و البرهان ص 101 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود اسم مهدی اسم من است.

(17) (اسم المهدی محمّد)

در البرهان ص 101 از علی علیه السلام روایت کند که اسم مهدی محمّد است.

(اصحاب القائم علیه السلام )

سیصد و سیزده نفرند ، در اصحاب بترتیب حروف شهرها و قبیله ها ذکر شد

مراجعه کن.

(18) (اصحاب الكهف اعوان المهدی)

در البرهان ص 150 از ابن عباس روایت کند که اصحاب کهف ياران مهدی علیه السلام هستند.

(19) (اصحاب المهدی شباب لا کھل فيهم)

در ملاحم ص 145 از امير المؤمنين علیه السلام روایت کند که فرمود اصحاب و یاران مهدی علیه السلام جوانند کھل (سی و چهل ساله در ایشان نیست.

(أمنّا آل محمّد المهدی ام من غيرنا الخ) می آید بعنوان (المهدي منّا الخ).

(20) (انّ حياة المهدی علیه السلام ثلاثون سنة)

در ملاحم ص 78 روایت کند که زندگانی مهدی علیه السلام سی سال است.

ص: 790

(21) (انّ رسول الله صلی الله علیه واله وسلم قال لفاطمة ابشري بالمهدي منكِ)

در کنز العمال ج 14 ص 584 روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم به فاطمه فرمود بشارت باد تو را به مهدی که از تو می باشد .

(22) (انّ في اُمتي المهدي يخرج ، يعيش خمساً او سبعاً او تسعاً الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 262 فرمود در امت من مهدی خواهد بود که خروج میکند پنج یا هفت یا نه سال زندگانی کند ، مردی نزد او آید و بگوید ای مهدی به من عطا کن به من عطا کن، پس دامنش را پر کند به مقداری که می تواند بردارد.

(23) (انّ المهدی ابن أربعين سنة)

در کنز العمال ج 14 ص 586 فرمود بدرستی که مهدی علیه السلام (به شکل) مرد چهل ساله است .

(24) (انّ المهدى لا يخرج حتى تقتل النفس الزكية الخ)

در ملاحم ص 179 و البرهان ص 112 روایت کند که مهدی علیه السلامخروج نکند تا اینکه نفس زکیه کشته شود (1) پس چون نفس زکیه کشته شود اهل آسمان و زمین بر ایشان غضب کنند، پس مردم بیایند نزد حضرت مهدی علیه السلام و او را بطوری با خود ببرند که عروس را در شب عروسی به خانه شوهر می برند، پس او زمین را پر از عدل و داد کند و زمین گیاهان خود را خارج و آسمان بارانش را ببارد.

(25) (انّ المهدی یملک اربع عشرة سنة)

در ملاحم ص 79 روایت کند که مهدی چهارده سال مالک شود.

(26) (انّ المهدی یملک سبع سنين وشهرين وأياما)

ص: 791


1- در نون نفس زکیه خواهد آمد.

در ملاحم ص 79 روایت کند که مهدی علیه السلام هفت سال و دو ماه و چند روز مالک می شود.

(27) (انّ النبی صلی الله علیه واله وسلمقال لفاطمة والذي بعثني بالحق منهما (يعنى الحسن والحسين) مهدی هذه الامة اذا صارت الدنيا هرجا ومرجا الخ)

در البرهان متقی ص 94 از هلال روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلمبه فاطمه فرمود قسم به کسی که مرا بحق مبعوث کرده از این دو حسن و حسین مهدی این امت خواهد بود، وقتی که در دنیا هرج و مرج کشتار و اختلاف باشد ، و فتنه روی فتنه آید، و راهها بریده شود، و بعضی بعضی را غارت کنند، نه بزرگی به کوچک رحم کند، و نه کوچکی به بزرگ وقری گذارد، آن وقت است که خداوند از نسل آن دو کسی را بفرستد که قلعه های گمراهی را فتح کند، و دلهای بسته شده را باز کند ، دین را در آخر الزمان بپا دارد چنانچه در اول زمان بپاداشتم ، و دنیا را پر از عدل کند، همانطوریکه پر از ظلم شده باشد.

(28) (إنّ النبي صلی الله علیه واله وسلم قال لفاطمة با بنية المهدي منکِ )

در البرهان ص 94 از امام حسین علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که به فاطمه فرمود ای دختر من مهدی از نسل تو خواهد بود.

(29) (انّما سمّى المهدی لانّه يهدى الى اسفار من الخ)

در ملاحم ص 69 از کعب روایت کند که مهدی را مهدی نامیدند برای آنکه راهنمائی می کند به اسفاری از اسفار تورات که از کوههائی بیرون می آورد که یهود آنجا گذاشته بودند ، و جماعت زیادی بواسطه آن کتابها مسلمان می شوند، که قریب به سی هزار ذکر شده .

(30) (انّما سمّى المهدی لانّه هدى الى جبل من جبال الشام الخ)

در البرهان ص 157 از ابن شوذب روایت کند که مهدی را مهدی نامیدند برای آنکه راهنمائی میکند به کوهی از کوههای شام ، خارج می کند از آن اسفار

ص: 792

تورات را و با یهود محاجه می کند پس بدستش گروهی از یهود مسلمان می شوند.

(31) (انّما سمّى المهدی لانّه يهدى لامر قد خفى الخ)

در ملاحم ص 67 و البرهان ص 157 از کعب روایت کند که مهدی را مهدی نامیدند چون به یک امر پنهانی راهنمائی میکند ، و تورات و انجیل را از زمینی که آن را انطاکیه نامند خارج کند.

(32) (انّي اجد المهدی مکتوبا في اسفار الأنبياء ما في عمله ظلم ولا عيب)

در البرهان ص 78 از کعب روایت کند که گفت من یافتم مهدی را که در کتب

انبیاء نوشته بود نیست در عمل او ستمی و نه عیبی .

(33) (اول لواء يعقده المهدي يبعثه الى الترك الخ)

در ملاحم ص 72 والبرهان ص 130 روایت شده که اول پرچمی که حضرت مهدی مهیا می کند می فرستد بسوی ترک و ایشان را شکست می دهد و هر چه با ایشان باشد از اسیران و اموال می گیرد، سپس بسوی شام رهسپار شده آنجا را فتح کند، پس هر مملوکی که با او باشد آزاد سازد و قیمت ایشان را به اصحابش بدهد (1).

(بشراكم بالمهدى الخ) بعنوان ابشّركم بالمهدی گذشت.

(34) (بلغني انّه على يدي المهدي يظهر تابوت السكينة الخ)

در ملاحم ص 71 و البرهان ص 157 سليمان بن عیسی گوید به من خبر رسیده است که بر دو دست مهدی علیه السلام تابوت (2)سکینه از دریاچه طبریه ظاهر

ص: 793


1- چون اسیران جنگی مال همه لشگریان است وقتی حضرت ایشان را آزاد کند قیمت آنها را به اصحابش میدهد که حق کسی پایمال نشده باشد.
2- تابوت صندوقی بوده در بنی اسرائیل و اسرار نبوّت در آن محفوظ بوده و از بعض اخبار استفاده می شود که سکینه بادی بوده از بهشت و صورتی داشته مثل صورت انسان .

می شود، و برداشته در بیت المقدس جلو روی خود می گذارد. وقتی یهود نظرشان به آن افتد همه مسلمان می شوند جز اندکی ، پس از آن مرگ مهدی می رسد .

(35) (بلغني انّه قبل خروج المهدي ينخسف القمر في شهر رمضان مرتین)

در البرهان ص 108 از شریک روایت کند که به من خبر رسیده پیش از

خروج مهدی علیه السلام در شهر رمضان ماه دو مرتبه گرفته و منخسف می شود.

(36) (تتنعّم امتي في زمن المهدی نعمة لم ينعموا مثلها قط الخ)

در ملاحم ص 71 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود امت من به نعمتی برسند در زمان مهدی علیه السلام که هرگز به همچه نعمتی نرسیده باشند ، آسمان پی در پی باران خود را بفرستد، و زمین همه نباتات و گیاهان خود را خارج کند ، مالهای روی هم جمع شده ، مردی برخیزد و بگوید یا مهدی به من عطا کن، بفرماید بگیر.

(37) (خرج المهدي على لوائه شعيب بن صالح)

در ملاحم ص 55 روایت کند که خروج کند مهدی و عَلَم دارِ او شعیب بن صالح باشد.

(38) (خطب امیر المؤمنين علیه السلام خطبة فذكر المهدی و خروج من يخرج معه الخ)

در ملاحم ص 146 اصبغ بن نباته گوید امیر المؤمنين علیه السلام خطبه ای خواند و یادآور مهدی علیه السلام و خروج کنندگان با او و اسمهاشان شد، ابو خالد گوید اوصاف ایشان را بیان فرما ای امیرالمؤمنین ، پس حضرت فرمود آگاه باشید او شبیه ترین مردم است از جهت خَلْق و خُلْق و حُسن به رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم، آیا شما را راهنمائی نکنم به مردان او و اسامی ایشان ؟ گفتیم بلی یا امیرالمؤمنین ، فرمود شنیدم رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم می فرمود اول ایشان از بصره است و آخر ایشان از يمامه ، و امير المؤمنین علیه السلام کرد شماره کند و مردم می نوشتند ، پس فرمود

ص: 794

دو نفر از بصره (تا آخر ایشان را شمرد و حقیر در (اصحاب المهدی) بشكل جدول در آوردم و همه را آنجا نوشتم رجوع فرمائید)

(39) (الخلف الصالح من ولدي وهو المهدي الخ)

در المهدی الموعود المنتظر ج 1 ص 285 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود خلف صالح از اولاد منست و او مهدی است،اسمش محمّد و کنیه اش ابوالقاسم است، در آخر زمان خروج خواهد کرد، اسم مادرش را صیقل نامند .

(40) (سأل عمر بن الخطاب امیرالمؤمنين علیه السلام فقال أخبرني عن المهدي الخ)

در غیبت طوسی ص 281 روایت کند که عمر بن الخطاب از امیرالمؤمنین علیه السلام سؤال کرد از اسم مهدی علیه السلام حضرت فرمود حبيب من قسم داد مرا که اسمش را به کسی نگویم تا خدا او را بفرستد ، گفت از صفتش مرا با خبر کن، فرمود او جوانیست چهارشانه ، صورتش نیکو، مویش نیکو، موهای سرش روی شانه اش آویزان است ، نور صورتش بر سیاهی ریش و سرش غلبه دارد، پدرم فدای پسرِ بهترین کنیزان.

(41) (السَنَة التي يقوم فيها المهدی تمطر اربعا وعشرين مطرة الخ)

در غیبت طوسی ص 269 سعید بن جبیر گوید سالی که در آن مهدی علیه السلام قيام می کند بیست و چهار باران ببارد که اثر و برکتش دیده شود.

(42) (صف لي خروج المهدی وعرّفني الخ)

در غیبت طوسی ص 270 حذلم بن بشیر و در اثبات الهداة ج 3 ص 727 جذام بن بشیر گوید که به علی بن الحسین علیه السلام گفتم اوصاف خروج مهدی علیه السلام را برایم بیان فرما، و دلائل و علاماتش را معرفی کن ، فرمود قبل از خروجش مردی بنام عوف سلمی خروج کند در زمین جزیره . جایگاهش بکریت (1) و محل کشته شدنش مسجد دمشق است ، پس از آن خروج شعیب بن صالح

ص: 795


1- در لغت و مراصد اسمی از بکریت نیست و شاید تکریت بوده که سی فرسخی بغداد است.

است ، از سمرقند ، پس از آن خروج سفیانی ملعونست از وادی یابس، و او از اولاد عتبه بن ابی سفیان است و چون سفیانی خروج کند مهدی علیه السلام مخفی شود ، پس از آن خروج کند.

(43) (علامة خروج المهدی اذا خسف بجيش في البيداء فهو علامة خروجه)

در البرهان ص 119 از عمرو بن العاص روایت کند که علامت خروج مهدی وقتی است که در بیداء لشگری به زمین فرو روند، پس آن علامت خروجش می باشد.

(44) (علامة خروج المهدی اَلوية تقبل من المغرب عليها رجل اعرج من کنده)

در ملاحم ص 77 والبرهان ص 50 از کعب روایت کند که علامت خروج مهدی علیه السلام پرچمهائیست که از طرف مغرب می آید، پرچم دار آن مردیست لنگ از کنده .

(45) (علامة خروج المهدی کسوف الشمس في شهر رمضان في ثلاث عشرة و اربع عشرة منه)

در غیبت نعمانی ص 272 از حضرت صادق علیه السلام روایت کند که علامت خروج حضرت مهدی علیه السلامگرفتن خورشید است در ماه مبارک رمضان در (13) و (14) ماه.

(46) (علامة المهدي اذا انساب عليكم الترك الخ)

در البرهان ص 119 و ملاحم ص 58از عمار یاسر روایت کند که علامت مهدی علیه السلام آن است که ترکها با سرعت بسوی شما بتازند، و خلیفه شما که اموال را جمع می کرد بمیرد، و بجای او مرد ضعیفی (یا کوچکی) بنشیند، و بعد از دو سال از بیعتش خلع شود، و طرف غربی دمشق (یا مسجد دمشق) به زمین فرو

ص: 796

رود، و سه نفر در شام خروج کنند، و مغربی بسوی مصر خروج کند، پس آن علامت حکومت سفیانیست.

(47) (علامة المهدي ان يكون شديداً على العمال جواداً بالمال رحيما للمساكين)

در المهدي الموعود المنتظر ج 1 ص 298 از عرف الوردی از طاووس روایت کند که علامت مهدی علیه السلام آن است که سخت باشد بر عمال و باسخاوت باشد نسبت به مال و رحیم باشد نسبت به مساکین.

(48) (عن المهدي فقال هيهات هيهات ثم عقد بیده تسعا الخ)

در البرهان ص 144 از علی علیه السلام سؤال شد از مهدی علیه السلام فرمود دور است دور است ، پس با دست خود گره زد نه را سپس فرمود او خارج می شود در آخر زمان ... پس جمع کند خداوند برای او گروهی را مثل ابر پائیز بین دلهاشان الفت اندازد، از احدی وحشت نکنند و از احدی خشونت نشوند ، داخل شود بر ایشان مثل عدد اصحاب بدر ، سابقین بر ایشان سبقت نگیرند، و دیگران مقام ایشان را درک نکنند، و داخل شود بر ایشان مثل عدد اصحاب طالوت که با او از نهر آب گذشتند.

(49) (في راية المهدي مكتوب عليها البيعة لله)

در ملاحم ص 68 روایت کند که در پرچم حضرت مهدی علیه السلام نوشته شده بیعت برای خدا است.

(50) (كيف انتم اذا استيأستم الخ)

در دلائل الامامه طبری ص 250 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود چه شود شما را وقتی که مأیوس شوید از مهدی ، پس مثل خورشید بر شما طلوع کند، که اهل آسمان و زمین خوشحال شوند، عرض شد چه وقت این خواهد بود؟ فرمود وقتی که مهدی غائب شود و مایوس شوید از او .

ص: 797

(51) (لا مهدی الا عیسی بن مریم علیه السلام ) ای مع عیسی بن مریم .

در کنز العمال ج 14 ص 263 فرمود مهدی ای نیست مگر عیسی بن مریم علیه السلام . یعنی با عیسی بن مریم .

(52) (لا يخرج المهدی حتی تطلع مع الشمس آية)

در ملاحم ص 77 و البرهان ص 107 روایت کنند که خروج نکند مهدی علیه السلام تا وقتی که با خورشید علامتی طلوع کند.

(53) (لا يخرج المهدی حتی تقتل النفس الزكية الخ)

در ملاحم ص 139 روایت کند که خروج نکند مهدی علیه السلام تا وقتی که نفس زکیه کشته شود، پس وقتی که او کشته شد اهل آسمان و زمین بر ایشان غضب کنند، سپس مردم بنزد مهدی آیند و او را مثل عروس که شب عروسی به خانه شوهر می برند ببرند، پس زمین را پر از عدل و داد کند، و آسمان باران ببارد باریدنی ، و زمین نبات خود را خارج کند، و امت من در حکومت او چنان به نعمت برسند که هرگز مثلش را ندیده باشند.

(54) (لا يخرج المهدي حتى لا يبقى قيل ولا ابن قيثل ، الّا هلك والقيل الرأس)

در ملاحم ص 59 روایت کند که خروج نکند مهدی علیه السلام تا اینکه باقی نماند قبلی و نه ابن قيل جز آنکه هلاک شود، و مراد از قیل سرجنبان است (یعنی ریاست طلبی نباشد).

(55) (لا يخرج المهدی حتی يبصق بعضهم في وجه بعض)

در کنز العمال ج 14 ص 587از امیرالمؤمنين علیه السلام روایت کند که خروج نکند مهدی علیه السلام تا اینکه بعض از شما در صورت بعض دیگر آب دهن اندازد.

(56) (لا يخرج المهدی حتی یخرج الرجل بالجارية الحسناء الجميلة ويقول من يشتري هذه بوزنها طعاما ثم يخرج المهدی)

در ملاحم ص 59 روایت کند که خروج نکند مهدی علیه السلام تا اینکه مردی کنیز

ص: 798

خوشگل و خوب خود را بیرون آورد و بگوید کیست این کنیز را بخرد و مطابق وزن او خوراکی بدهد، پس از آن مهدی خروج می کند (یعنی گرانی چنان سخت شود که شخص حاضر شود کنیز خوب خود را با طعام معاوضه کند).

(57) (لا يخرج المهدی حتی یخسف بقرية بالغوطة تسمى حرستا)

در البرهان ص 130 روایت کند که خروج نکند مهدی علیه السلام تا اینکه قریه ای که در غوطه است و حرستا نامیده می شود به زمین فرو رود (از جاده حمص بیش از یک فرسخ است تا دمشق)

(58) (لا يخرج المهدی حتی يرقى الظلمة)

در ملاحم ص 77 از امام ابی جعفر علیه السلام روایت شده که خروج نکند مهدی علیه السلام تا اینکه ظلم و ستمکاران ترقی کنند ( یا ظلمت و تاریکی به حد کمال برسد)

(59) (لا يخرج المهدي حتى يقتل ثلاثا ويموت ثلاثا ويبقى ثلاثا)

در ملاحم ص 58 و کنز العمال ج 14 ص 587 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده که خروج نکند مهدی علیه السلام تا وقتی که یک ثلث مردم کشته شوند، و یک ثلث بمیرند، و یک ثلث باقی باشند.

(60) (لا يخرج المهدي حتى يقتل من كل تسعة سبعة)

در ملاحم ص 78 و البرهان ص 112 روایت شده که خروج نکند مهدی تا وقتی که از هر نه نفر هفت نفر کشته شود .

(61) (لا يخرج المهدي حتى يقوم السفياني على أغوارها (1) - ربما یعنی اغوار مصر-) در ملاحم ص 77 روایت شده که فرمود خروج نکند مهدی علیه السلامتا اینکه

ص: 799


1- أغوار جمع قله است از (غور) معانی زیادی دارد یکی زمینی است مابین ذات عرق تا دریای یمن چنانچه در منتهی الارب و لسان العرب گویند . و بعض اهل خبره فرمودند در شام پستی و بلندیهائی هست که معروف به اغوار است. والله العالم

سفیانی در پستی و بلندی های شام قیام کند.

(62) (لا يخرج المهدی حتی يكفر بالله جهرة)

در ملاحم ص 78 نقل کند که خروج نکند مهدی علیه السلام تا اینکه مردم علنی به خدا کافر شوند.

(63) (للمهدی خمس علامات السفياني و اليماني والصيحة من الخ)

در البرهان ص 114 و غیبت نعمانی ص 252 با تفاوتی از امام صادق علیه السلام روایت کند که برای مهدی پنج علامت است : سفیانی ، و یمانی ، و صیحه آسمانی ، و فرو بردن بیداء (لشگر سفیانی را) و کشته شدن نفس زکیه .

(64) (لما قدمت المدينة قلت لابي جعفر علیه السلام انّهم يقولون انّ المهدي لو قام الخ)

در غیبت نعمانی ص 284 بشیر نبال می گوید چون وارد مدينه شدم خدمت امام باقر علیه السلام عرض کردم سنّیها می گویند چون مهدی خروج کند تمام امور برای او راست خواهد آمد بدون مشقت و به مقدار شاخ حجامی خون نخواهد ریخت ، فرمود نه چنین است قسم به آن کسی که جانم بدست اوست اگر بنا بود امور بدون مشقت برای کسی انجام گیرد برای رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم انجام می گرفت و داندانهای رباعی او و پیشانیش نمی شکست ، نه چنین است قسم به کسی که جانم بدست اوست تا وقتی که ما و شما عرق و خون بسته شده را از پیشانیمان پاک کنیم ، پس حضرت پیشانی خود را پاک و مسح نمود.

(65) (لمهدينا آيتان لم تکونا منذ خلق الله الخ)

در البرهان ص 107 از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود برای مهدی ما دو علامت است از زمانی که خداوند آسمانها و زمین را خلق نموده همچه اتفاقی نشده بوده، و یکی اول ماه رمضان ماه گرفته شود و دیگری در نیمه همان ماه خورشید گرفته شود.

(66) (لوقام المهدي لأنكره الناس الخ)

ص: 800

در المهدي الموعود المنتظر ج 1 ص 309 از عقد الدرر از حسین بن علی علیه السلام روایت کند که اگر مهدی قیام کند مردم او را نشناسند ، چون وقتی بسوی مردم بر می گردد جوانی است بشکل سی ساله ، و از بزرگترین بلاها همین است که بصورت جوان می آید و مردم گمان می کنند پیر مرد بزرگیست .

(67) (لو لم يبق من الدنيا الّا ليلة او قال يوم لخرج المهدی)

در ملاحم ص 178 از ابن عباس نقل کند که اگر از دنیا باقی نماند مگر یک شب یا فرمود یک روز هر آینه مهدی خروج خواهد فرمود.

(68) (يستخرج المهدی کارهاً من ولد فاطمة علیه السلام فيبايع)

(69) (مع المهدی راية رسول الله علیه السلام المعلمة ليتنى ادركته وانا جذع)

در ملاحم ص 68 و برهان ص 152 از عبدالله بن شریک روایت کند که با

مهدی علیه السلام پرچم رسول الله است ، که با علامت است ای کاش من او را درک می کردم و حال آنکه جوان بودم.

(70) (مكتوب في راية المهدى البيعة لله)

در ملاحم ص 164 روایت کند که در پرچم مهدی علیه السلام نوشته شده بیعت برای خدا است.

(71) (من اُمتي المهدی فان قصر عمره عاش سبع سنين الخ)

در ملاحم ص 164 روایت کند که فرمود از امت من است مهدی ، پس اگر عمرش کوتاه باشد هفت سال یا هشت سال یا نه سال زندگی کند ، زمین را پر از عدل و داد نماید ، و زمین نبات و گیاه خود را بیرون آورد، و آسمان بارانش را ببارد، و امت من در حکومت او به نعمتی برسند که هرگز همچه نعمتی ندیده باشند.

(72) (المهدی ابن ستين سنة)

در ملاحم ص 73 روایت کند که مهدی علیه السلام(به شکل )پسر شصت ساله باشد .

ص: 801

(73) (المهدی ابن عشرين سنة)

در البرهان ص 101 از ارطاة روایت کند که مهدی علیه السلام پسر بیست ساله باشد.

(74) (المهدی اجلى الجبهة اقني الأنف الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 294 و البرهان ص 99 فرمود مهدی گشاده پیشانی و بلند بینی باشد ، زمین را پر از عدل و داد کند چنانچه پر از ظلم و جور شده بود، هفت سال حکومت کند.

(75) (المهدی اجلى الحاجبين اقني الأنف)

در ملاحم ص 72 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که مهدی علیه السلام ابرو گشاده و باریک و کشیده و بلند بینی و بالا آمده است.

(76) (المهدی اسمه اسمي واسم ابیه اسم ابی)

در ملاحم ص 74 از رسول خدا علیه السلام روایت کند که فرمود اسم مهدی اسم من است و اسم پدرش اسم پدر منست

(77) (المهدی اسمه اسمی ویخرج وهو ابن احدى وخمسين يكون على الناس سبع سنين)

در ملاحم ص 166 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که مهدی اسمش اسم من است و خروج می کند در حالیکه پسر پنجاه و یکساله باشد ، هفت سال بر مردم حکومت کند.

(78) (المهدی اَقْبَلٌ جعد بخدّه خال الخ)

در غیبت نعمانی ص 304 از امیرالمؤمنین صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود مهدی آن است که سیاهی چشمش متوجه بینی اوست، و موهای پیچیده دارد و در صورتش خالی است، و مبدأ او از طرف مشرق است ، (یعنی محل تولدش سامراء است که نسبت به مدینه مشرق است . و بعضی فرموده اند مبدأ خروجش

ص: 802

از طرف مشرق است ولی اخبار بسیاری دلالت دارد محل خروجش مکه است والله العالم)

(79) (المهدی اكثر الناس علما و حلما وعلى خده الايمن خال اسود وهو من ولد الحسين )

در المهدي الموعود المنتظر ج 1 ص 293 از درّة المعارف عبدالرحمن بسطامی روایت کند که مهدی علیه السلام زیادتر از مردم علم و حلم دارد و بر گونه راستش خال سیاهیست و از اولاد حسین است.

(80) (المهدی حق ؟ قال حق ، قلت من قريش هو ؟ قال نعم الخ)

در ملاحم ص 178 و ص 74 روایت کند که قتاده به پسر مسیب گفت مهدی حق است ؟ گفت حق است ، گفتم از قریش است او ؟ گفت بلی ، گفتم از کدام قریش ؟ گفت از بنی هاشم ، (گفتم از کدام بنی هاشم ؟(1))گفت از عبدالمطلب ، گفتم از کدام عبد المطلب ؟ گفت از اولاد فاطمه علیه السلام.

(81) (المهدی خاشع لله كخشوع الزجاجة)

در ملاحم ص 73 از کعب روایت کند که مهدی علیه السلام فروتنی او برای خدا مثل فروتنی شیشه است.

(82) (المهدی خاشع لله كخشوع النسر الجناحيه)

در البرهان ص 101 از کعب روایت کند که مهدی علیه السلام فروتنی او برای خدا مثل فروتنی نسر (2) است برای بالهایش .

(83) (المهدي خير الناس ، اهل نصرته وبيعته من اهل كوفان واليمن الخ)

در ملاحم ص 68 و البرهان ص 77 از قتادہ نقل کند که مهدی علیه السلام بهترین

ص: 803


1- این جمله در دو نسخه که ما داریم نیست ولی معلوم است که سقط شده یا از دست نساخ افتاده، والله العالم.
2- نسر یعنی کرکس که هزار سال عمر می کند و از چهارصد فرسخ می بیند . (منتهی الارب )

مردم است ، اهل نصرت و بیعتش از کوفه و یمن و ابدال شام هستند ، و جبرئیل پیش روی اوست و میکائیل در ساقه اوست، نزد خلائق محبوب است، خداوند بواسطه او فتنه کورکننده را دفع کند، و زمین ایمن شود ، حتی اینکه پنج نفر زن با هم به حج روند و مردی همراه نداشته باشند و از هیچ چیز نترسند، و خدا به زمین و آسمان برکاتش را عطا کند.

(84) (المهدی رجل ازج ، ابلج اعين ، يخرج من الحجاز الخ)

در ملاحم ص 74 و برهان ص 100 روایت کند که مهدی علیه السلام مردی است تبختر کننده ، گشاده ابرو ، فراخ چشم ، از حجاز خروج کند، و بر منبر دمشق قرار گیرد، و او پسر هیجده ساله باشد (یعنی اینطور بنظر آید)

(85) (المهدی رجل اشم الانف اقنی اجلی)

در ملاحم ص 176 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که مهدی علیه السلام مردیست بلندبینی و باریک، و گشاده ابرو.

(86) (المهدی رجل من عترتي يقاتل على سنّتی کما قاتلت انا على الوحی) در البرهان ص 95 از علی علیه السلام و عایشه از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود مهدی مردیست از عترت من ، جنگ کند بر سنّت من، چنانچه من جنگیدم بواسطه وحی (از طرف خدا).

(87) (المهدی رجل من ولد فاطمة ابنة النبي صلی الله علیه واله وسلم وما الخلافة الّا فيهم)

در البرهان ص 95 از زهری روایت کند که مهدی از اولاد فاطمه دختر پیغمبر

است و خلافتی نیست مگر در ایشان.

(88) (المهدی رجل من ولدي لونه لون عربی ، وجمسه جسم اسرائيل الخ)

در البرهان ص 93 از حذيفه از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود مهدی از اولاد منست ، رنگش رنگ عربیست ، و جسمش جسم اسرائیل است ، بر طرف گونه راستش خالی است مثل اینکه ستاره درخشنده است ، پرکند زمین

ص: 804

را از عدل چنانچه پر شده بود از ظلم، در خلافت او اهل زمین و آسمان و پرندگان در هوا راضی باشند.

(89) (المهدی رجل من ولدي وجهه كالقمر الدرّی الخ)

در المهدي الموعود المنتظر ج 1 ص 265 از ارجح المطالب ص 378 روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود مهدی مردیست از اولاد من صورتش مثل ماه درخشنده است ، و رنگ صورتش عربیست و جسمش جسم اسرائیلی است الخ.

(90) (المهدی رجل من ولدي ، وجهه کالكوكب الدری)

در کنز العمال ج 14 ص 264 فرمود مهدی از اولاد منست ، صورتش مثل ستاره درخشنده است.

(91) (المهدی رجل منّا من ولد فاطمة علیه السلام )

در کنز العمال ج 14 ص 591 و ملاحم ص 75 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که فرمود مهدی مردیست از ما، از اولاد فاطمه علیه السلام .

(92) (المهدي سمح بالمال ، شديد على العمّال ، رحيم بالمساكين)

در ملاحم ص 167 از طاووس روایت کند که مهدی علیه السلام نسبت به مال باسخاوت است، و بر عمّال قوی است ، و بر مساکین مهربانست.

(93) (المهدی طاووس اهل الجنّه)

در المهدی الموعود المنتظر ج 1 ص 268 روایت کند که مهدی طاووس اهل بهشت است.

(94) (المهدي على لوائه (اوله) شعيب بن صالح)

در ملاحم ص 53 والبرهان ص 151 از عمار یاسر روایت کند که مهدی علیه السلامعلمدارش شعیب بن صالح است.

ص: 805

(95) (المهدی فتى من قریش، آدم ، ضرب من الرجال (1))

در کنز العمال ج 14 ص 590 از علی علیه السلام روایت کند که مهدی جوانیست از قریش ، گندمگون است ، لاغر اندام است (یا شبیه به پدرانش می باشد)

(96) (المهدي في ضحضاح من نور قياما يصلّي الخ)

در فرائد السمطین ج 2 ص 320 در ذیل حدیث معراج خداوند فرمود ای محمّد دوست داری ایشان را ببینی ؟ عرض کرد بلی، فرمود بطرف راست عرش التفات کن - تا آنجا که فرمود - مهدی در نور نازکی ایستاده بود نماز می خواند و او در بین ائمه مثل ستاره درخشنده بود، و این طلب کند خون عترت تو را ، بعزت و جلالم اوست حجت واجبه برای اولیاء من، و منتقم است از دشمنان من.

(97) (المهدی كأنّما يلعق المساكين الزُبْد)

در ملاحم ص 68 روایت کند که مهدی مثل اینکه به فقراء کره می خوراند .

(98) (المهدی من اهل البيت يصلحه الله في ليلة)

در کنز العمال ج 14 ص 264 فرمود مهدی از اهل بیت است خداوند کار او را

در یک شب اصلاح فرماید .

(99) (المهدي من العباس عمی)

در کنز العمال ج 14 ص 264 فرمود مهدی از عباس عموی منست (این حدیث معنایش برای ما معلوم نیست شاید تقیّه باشد)

(100) (المهدي من عترتي من ولد فاطمة)

در کنز العمال ج 14 ص 264 فرمود مهدی از عترت منست از اولاد فاطمه علیه السلام )

ص: 806


1- في لسان العرب في صفة موسی علیه السلام انّه ضرب من الرجال هو خفيف اللحم، الممشوق المستدق ، و هر سه یک معنا دارد یعنی لاغر.

(101) (المهدي من قريش،قالوامن أی قریش ؟ قال من بنی هاشم من ولدفاطمة علیه السلام )

در ملاحم ص 164 از ابن عباس روایت کند که مهدی از قریش است ، عرض کردند از کدام قریش ؟ فرمود از بنی هاشم از اولاد فاطمه علیه السلام.

(102) در ملاحم ص 75 و ص 84 از کعب و زهری روایت کند که مهدی از اولاد فاطمه علیه السلام است.

(103) (المهدي من ولدی ابن اربعين سنة كأن الخ)

در البرهان ص 93 در ذیل حدیث ابی امامه از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود مهدی از اولاد منست ، پسر چهل ساله است ، مثل اینکه صورتش ستاره درخشنده است. در طرف راست صورتش خالی است سیاه ، دو عبا در بر دارد که سفید و کوتاه است مثل اینکه از مردان بنی اسرائیل است ، گنجها را بیرون آورد، و بلاد شرک را فتح کند.

(104) (المهدي من ولدي اسمه اسمی وکنیته کنیتي الخ)

در ینابیع المودّه ص493 از امام صادق علیه السلام از امیرالمؤمنین علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود مهدی از اولاد منست ، اسمش اسم منست ، و کنیه اش کنیه منست ، و او شبیه ترین مردم است به من از جهت خَلْق و خُلْق، برای او غیبت و حیرتی باشد در امتها که مردم از دین خود گمراه شوند، پس در آن وقت مثل ستاره فرو رونده بیاید و زمین را پر از عدل و داد کند چنانچه پر از ظلم و جور شده بود.

(105) (المهدی منّا ائمّة الهدی ام من غيرنا الخ)

در ملاحم ص 85 و کنز العمال ج 14 ص 598 با تفاوتی از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم سؤال نمود که مهدی از ما اهل بیت که پیشوایان هدایت هستیم می باشد یا از غیر ما؟ فرمود از ما است، به ما ختم

ص: 807

می شود دین چنانچه به ما فتح شد، و بواسطه ما از گمراهی فتنه نجات یابند چنانچه از گمراهی شرک نجات یافتند ، و بواسطه ما خداوند الفت می اندازد بین دلهای ایشان در دین ، بعد از دشمنی و فتنه ، چنانچه الفت انداخت بین دلهای ایشان بعد از عداوتِ شرک.

(106) (المهدی منّا اجلى الجبهة اقني الأنف)

در البرهان ص 99 از ابی سعید از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود مهدی علیه السلام از ما است ، گشاده پیشانی و بلند بینی است.

(107) (المهدی منّا اهل البيت يصلحه الله في ليلة)

در ملاحم ص 163 و برهان ص 89 از امیرالمؤمنین روایت کند که مهدی عجّل الله تعالی فرجه از ما اهل بیت است ، خداوند کار او را در یک شب به اصلاح آورد.

(108) (المهدی منّا في آخر الزمان لم يكن في اُمّة مهدیٌ ينتظر غيره)

در دلائل الامامه طبری ص 256 در ذیل حدیثی امیرالمؤمنین علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود مهدی در آخر زمان از ما است، و در هیچ اُمتی مهدی ای نبوده که منتظرش باشند غیر از او.

(109) (المهدی علیه السلام منّا يعيش هكذا وبسط يساره واصبعين الخ)

در ملاحم ص 166 روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلمفرمود مهدی از ما است زندگی کند اینطور دست چپ و دو انگشت از دست راست را باز کرد یعنی هفت سال.

(110) (المهدی مولده بالمدينة من أهل بيت النبي صلی الله علیه واله وسلم الخ)

در ملاحم ص 73 و کنزالعمال ج 14 ص 589 و برهان ص 100 از

ص: 808

امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که مهدی علیه السلام محل تولدش مدینه است (1)از اهل بیت پیغمبر است و اسمش اسم پدرش می باشد (2)و محل هجر تش بیت المقدس است ، ریش انبوه دارد، چشمانش سیاه است ، دندانهای مبارکش براق است ، در صورتش خالی است، و بینی کشیده است و بالا آمده و مختصر برآمدگی در وسط دارد، و در کتفش علامت نبی اکرم است ، با پرچم پیغمبر خروج خواهد کرد، که آن از پشم مثل مخمل سیاه چهار گوشه است ، در آن سنگی است ، و آن پرچم از روزی که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم وفات کرده باز نشده و باز نخواهد شد تا اینکه مهدی خروج کند، خداوند او را به سه هزار ملک مدد کند، که هرکس مخالفت کرد پشت و روی او را بکوبند ، و مبعوث خواهد شد به شکل مرد سی یا چهل ساله.

(111) (المهدی و القائم واحد ؟ فقال نعم الخ)

در غیبت طوسی ص 282 ابی سعید خراسانی از امام صادق علیه السلام سؤال کرد مهدی و قائم یکی است ؟ فرمود بلی ، عرض کرد برای چه مهدی را مهدی نامیدند ؟ فرمود برای آنکه راهنمائی میکند به هر امری که مخفی بوده، و قائم نامیدند برای آنکه قیام می کند بعد از مرگش به امر بزرگی (شاید مراد رجعت باشد)

(112) (المهدي هو رجل منّی)

در ملاحم ص 86 از پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که مهدی از منست

(113) (المهدي يبعث بقتال الروم يعطى فقه عشرة يستخرج تابوت السكينة

من غار انطاكية)

ص: 809


1- قطعا محل تولد حضرت سامراء بوده و اسمش محمّد است و محل هجرتش کوفه پس علم این حدیث را به خودشان بر می گردانیم .
2- در کنز (اسمش اسم پیغمبریست) .

در البرهان ص 157 از کعب روایت کند که مهدی می فرستد به جنگ روم، عطا کرده شده دانش ده نفر ، تابوت سکینه را از غار انطاکیه خارج می کند .

(114) (المهدي يصلحه الله في ليلة واحدة)

در ملاحم ص 72 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود خداوند کار مهدی را در یک شب اصلاح کند.

(115) (المهدی يعيش في ذلك يعني بعد ما يملك سبع سنين او ثمان او تسع) در ملاحم ص 78 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که مهدی بعد از آنکه مالک شد هفت یا هشت یا نه سال زندگی کند.

(116) (المهدی ینزل عليه عیسی بن مریم و یصلّی خلفه عیسی)

در ملاحم ص 86 از عبدالله بن عمر روایت کند که عیسی بن مریم بر مهدی

نازل شود و پشت سر حضرت نماز بخواند .

(117) (المهدی یواطیء اسمه اسمی و اسم ابیه اسم ابی)

در ملاحم ص 74 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که مهدی اسمش موافق اسم منست و اسم پدرش موافق اسم پدر من.

(118) (وددت انّي لا اموت حتى ادرك زمان المهدی یزداد المحسن الخ)

در ملاحم ص 70 از طاوس روایت کند که گفت دوست داشتم من نمیرم تا زمان مهدی را درک کنم، که شخص نیکوکار بر نیكیش زیاد شود، و جزا داده شود در آن زمان بدکار .

(119) (يا امير المؤمنين نبئنا بمهديكم هذا الخ)

در غیبت نعمانی ص 212 سليمان بن بلال گوید حديث کرد ما را جعفر بن محمّد از پدرش از جدش از حسین بن علی علیه السلام که فرمود مردی آمد خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام و عرض کرد یا امیرالمؤمنین ما را از این مهدی خودتان آگاه کن. فرمود آنگاه که رفتنی ها بروند منقرض شوند، و مؤمنین کم شوند، و

ص: 810

آشوب گران از میان بروند پس آنجا است آنجا، پس عرض کرد یا امیرالمؤمنین از چه دسته ایست ؟ فرمود از بنی هاشم ، از برترین نژاد عرب ، و از دریائی که از هر سو آبها بر آن سرازیر است و اَما نگاهی که که پناهگاه پناهندگان است و معدن صفا است آنگاه که همه بی صفا شوند، و نترسد وقتی که مرگ او را شبیخون زند، و ضعفی از خود نشان ندهد وقتی که مرگ بر او نازل شود - تا آنجا که فرمود - آستانه اش از همه شما گشاده تر، و دانشش از همه شما بیشتر ، و به خویشان از همه شما پیوند آمیز تر ، بارالها با برانگیختن او غم را از میان بردار ، و بواسطه او پراکندگی امت را جمع کن ، الخ.

(120) (يا أهل الكوفة انتم اسعد الناس بالمهدی)

در البرهان ص 149 از ابن عمر روایت کند که گفت ای اهل کوفه شما با سعادت ترین مردمید به مهدی علیه السلام.

(یا سیّدی ففی ایّ بقعة يظهر المهدی عجّل الله فرجه الخ)

در الزام الناصب ج 2 ص 255 مفضّل از امام صادق علیه السلام سؤال کرد ای آقای من در چه مکانی مهدی علیه السلام ظهور می کند ؟ فرمود در وقت ظهورش یک نفر او را نبیند بلکه همه او را ببینند، پس هرکس غیر این را بگوید تکذیبش کنید الخ.

(121) (يبايع المهدي بين الركن والمقام لا يوقظ نائما ولا يهريق دما)

در ملاحم ص 63 و برهان ص 144 از ابی هریره روایت کند که بیعت کرده می شود حضرت مهدی علیه السلام بین رکن و مقام نه خواب رفته ای را بیدار کند و نه خونی را بریزد (بعض از مؤلفین در کتاب خود این حدیث و نظائرش را حمل بر جعل کرده اند ولی ممکن است گفته شود جعل نیست ، در آن وقت با سیصد و سیزده نفر اصحاب خاصش بیعت می کند بطوریکه آنهائی که خواب هستند متوجه نشوند و قهرا کسی در آن وقت معارضه ای ندارد تا منجر به جنگ و خونریزی شود و الله العالم)

ص: 811

(122) (يبايع المهدی سبعة رجال علماء الخ)

در البرهان ص 141 از ابن مسعود روایت کند که هفت نفر از علماء که از اطراف عالم بدون وعده گذاری قبلی در مکه جمع شده اند و با مهدی علیه السلام بیعت کنند، و با هریک ایشان سیصد و سیزده نفر بیعت کرده اند پس همه در مکه جمع شوند و با مهدی علیه السلام بیعت کنند، و خداوند محبت او را در دلهای مردم قرار دهد الخ . نظیر این حدیث در حدیث 8 گذشت.

(123) (يبعث الله منّا اهل البيت المهدی)

در ملاحم ص 85 از ابن عباس روایت کند که خداوند از ما اهل بیت مهدی علیه السلام را برانگیزد و مبعوث گرداند.

(124) (يبعث الله المهدی بعد اِياس وحتى الخ)

در ملاحم ص 63 و برهان ص 143 از ابن عباس روایت کند که خداوند حضرت مهدی را بعد از مأیوس شدن برانگیزد و مبعوث گرداند بطوریکه مردم بگویند مهدی در کار نیست ، و یارانش از اهل شام باشند که عددشان سیصد و سیزده نفر مرد باشند مثل عدد یاران بدر ، از شام بسوی حضرت می روند و از دل مکه از خانه ای که نزد صفا است بیرون آورند، و با او بیعت کنند از روی کراهت (یعنی حضرت با اکراه بیعت می کند) پس دو رکعت نماز جماعت نزد مقام ابراهیم با ایشان بخواند، پس منبر تشریف ببرد، در حدیث دیگر دارد جماعتی از عراق و ابدال شام نزد او بروند و با او بیعت کنند.

(125) (يبقى المهدی اربعون عاما)

در ملاحم ص 78 از ارطاة روایت کند که مهدی علیه السلام چهل سال باقی باشد.

(126) (يبلغ من رد المهدي المظالم حتى لو كان تحت ضرس انسان شیء انتزعه حتى یردّه)

در ملاحم ص 68 از جعفر بن يسار شامی روایت کند که هرکس از او به ستم

ص: 812

چیزی گرفته شده باشد حضرت مهدی از ظالم گرفته و به او رد کند حتی اگر زیر دندان کسی چیز غصبی باشد از او گرفته و به صاحبش رد کند.

(127) (يتمنّى في زمن المهدي الصغير ان يكون كبيرا و الكبير ان يكون صغيرا)

در ملاحم ص 70 از صباح روایت کند که در زمان مهدی علیه السلام خردسالان آرزو کنند که ای کاش بزرگ بودیم ، و بزرگان آرزو کنند که ای کاش کوچک بودیم.

(128) (يجاء الى المهدي في بيته والناس في فتنة الخ)

در البرهان ص 145 از قتاده روایت کند که آورده شوند بسوی مهدی علیه السلام در خانه اش ، و مردم در فتنه ای باشند که خونها ریخته شود ، گفته شود بلند شو برای ما ، پس ابا کند تا وقتی که او را تهدید به قتل کنند آن وقت برخیزد و بسبب او یک شاخ خونی نریزد (یعنی حضرت باعث خونریزی نمی شود مگر وقتی که کافر شوند یا اگر کافر بودند توبه نکنند آن وقت باعث خونریزی خود مردم شده اند نه حضرت)

(129) (يحثى المال حثيا لا يعدّه عدّا الخ)

در ملاحم ص 69 از پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که حضرت مهدی) مال را مشت مشت می دهد نه با شماره زمین را پر از عدل کند چنانچه پر شده باشد از ظلم و ستم (130) (يحجّ الناس معا ويعرفون معا على غير امام الخ)

در البرهان ص 143 از عبدالله بن عمر روایت کند که مردم با هم حج روند و با را گزیده

ص: 813

کعبه چسبانیده گریه می کند ، مثل اینکه اشگ چشمانش را می بینم ، پس بگویند بشتاب بسوی ما تا بیعت کنیم ، پس بفرماید وای بر شما چقدر عهد کردید و عهد خود را شکستید، و چقدر خونی که ریختید ؟ پس با کراهت بیعت کند، پس اگر شما او را درک نمودید با او بیعت کنید که اوست مهدی در زمین و اوست مهدی در آسمان.

(131) (يخرج رجل من ولد الحسين علیه السلام من قبل المشرق الخ)

در ملاحم ص 86 از عبدالله بن عمر روایت کند که خروج کند از اولاد حسین علیه السلام مردی از طرف مشرق که اگر کوهها با او روبرو شوند همه را درهم شکند و جاده ها در آن احداث کند.

(132) (يخرج على لواء المهدی حدث السن خفيف اللحية اصفر)

در ملاحم ص 72 و برهان ص 151 روایت کند که خارج شود بر پرچم مهدی مردی که جوان باشد و موی ریشش کم پشت و زرد باشد .

(133) (يخرج على لواء المهدی غلام حدث السن خفيف اللمة اصفر)

در ملاحم ص 54 از سفیان کلبی روایت کند که خارج می شود بر پرچم مهدی علیه السلامغلامی که تازه جوان و خفيف اللمه و زرد است (لمه یعنی موهایش آویزان است تا نرمی گوشش).

(134) (يخرج في آخر اُمتي المهدي الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 273 روایت کند که پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم فرمود خارج می شود در آخر امت من مهدی ، خداوند بارانش را به او ارزانی دهد، و زمین نباتش را خارج کند ، و مال را بدون حساب تقسیم کند، و گوسفندان زیاد شود، و اُمت برزگ شود، هفت یا هشت سال زندگی کند .

(135) (يخرج المهدي بعد الخسف في ثلاثمائة وأربعة عشر رجلا الخ)

در البرهان ص 125 از زهری روایت کند که خارج می شود مهدی علیه السلام بعد از

ص: 814

فرو رفتن (لشگر سفیانی) با سیصد و چهارده نفر مثل عدد بدر(1) پس حضرت با اصحابش با لشگر سفیانی ملاقات می کند (یعنی بعد از ورودشان به کوفه) و اصحاب مهدی علیه السلام آن روز سپرهاشان از گلیم یا نمد باشد، و گفته شده که آن روز صدائی از آسمان شنیده می شود که منادی ندا کند آگاه باشید که دوستان خدا یاران مهدی می باشند ، پس هلاکت بر اصحاب سفیانیست ، کشته شوند بطوریکه نماند از ایشان مگر فراریها که بسوی سفیانی رفته او را با خبر می کنند ، و مهدی به شام می رود ، و سفیانی با بیعتش حضرت را ملاقات می کند و مردم از هر سو بطرف حضرتش سبقت می گیرند، و زمین را پر از عدل می کند.

(يخرج المهدي على رأسه غمامة الخ) بعنوان يخرج المهدي وعلى رأسه غمامه خواهد آمد.

(134) (يخرج المهدي عند انقطاع من الزمان و ظهور من الفتن رجل يقال له السفاح (2)و يكون عطاؤه المال حثيا)

در ملاحم ص 167 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که خارج می شود مهدی در زمانی که مردم از هم دوری کنند، و بهم احسان نکنند، و فتنه ها ظاهر شود، مردی که او را سفاح گویند ، و مال را بدون شماره تقسیم کند و بدهد.

(137) (يخرج المهدي في اثنا عشر الفا ان قلّوا الخ)

در ملاحم ص 65 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که خارج می شود مهدی در دوازده هزار نفر اگر کم باشند و پانزده هزار نفر اگر زیاد باشند، و ترس پیش روی او سیر خواهد کرد، و به دشمنی نرسد مگر آنکه ایشان را شکست دهد به

ص: 815


1- عدد اصحاب بدر (313) نفرند در این حدیث به (314) تعبیر کرده و شاید وجهش آن باشد که در اصل حديث (بضعة) بوده و آن از سه تا نه اطلاق می شود، راوى بضعه را به چهار تفسیر کرده پس منافاتی با احادیث دیگر که (313) ذکر کرده اند ندارد والله العالم . و این حدیث در رقم 142 ايضا خواهد آمد با تفاوتی .
2- قال السيد رَحمةُ الله: قوله (السفاح خلاف احاديث كثيرة الخ).

اذن خدا، شعارشان امت امت است (1)، هیچ باکی ندارند در راه خدا از ملامت ملامت کنندگان ، هفت پرچم از شام بسوی ایشان خروج کند پس همه را شکست دهند الخ.

(138) (يخرج المهدي في اُمتي يعيش خمساً او سبعا او تسعا ثم الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 273 فرمود خارج می شود مهدی در امّت، زندگی کند پنج یا هفت یا نه سال ، پس آسمان بارانش را پی در پی ببارد، و زمین نباتش را ذخیره نکند ، و مال روی هم جمع شود، و مردی بگوید یا مهدی به من عطا کن، پس به مقداری که بتواند حمل کند به او عطا فرماید .

(139) (يخرج المهدي من اُمتي يبعثه الله غیاثا للناس الخ)

در المهدي الموعود المنتظر ج 1 ص 277 از ابی سعید خدری از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود خروج می کند مهدی از اُمت من ، باران (رحمت) است برای مردم یا فریادرس است برای ایشان، اُمت در نعمت باشند، حیوانات چرنده زندگی کنند، زمین نبات خود را بیرون کند، و مال را از بین مردم بالسویه تقسیم کند.

(140) (يخرج المهدي من قرية يقال لها كرعة)

در ملاحم ص 140 و وافی ج 3 ص 112 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که خروج می کند مهدی علیه السلام از قریه ای که آن را کرعه گویند (2).

(141) (يخرج المهدي من قرية يقال لها کرعة وعلى رأس المهدى الخ)

در ینابیع الموده ص 449 از ابن عمر روایت کند که خروج می کند مهدی علیه السلام

ص: 816


1- در نهایه ابن اثیر در ماده (موت) گوید امت امت امر به مرگ است و مراد تفأل به پیروزیست بعد از امر به مرگ و این کلمه علامت بوده بین ایشان در تاریکی شب.
2- در مراصد گوید کرعه قریه ایست در یمن . لاشک خروج مهدی علیه السلام از مکه است و عِلْم این حدیث را به اهلش بر می گردانیم .

از قریه ای که آن را کرعه گویند، و بر بالای سر مهدی علیه السلام ملکیست که ندا میکند آگاه باشید این مهدیست پس متابعتش کنید.

(142) (يخرج المهدي من المدينة إلى مكة فيستخرجه الناس الخ)

در البرهان ص 144 از قتاده از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که مهدی علیه السلام از مدینه بسوی مکه خارج می شود، مردم او را از بین خود بیرون کشیده با او در بین رکن و مقام بیعت می کنند و او کراهت دارد.

(143) (يخرج المهدي من مكة بعد الخسف في ثلاثمائة واربعة عشر رجلا الخ)

در ملاحم ص 67 از زهری روایت کند که خروج می کند مهدی علیه السلام از مکه بعد از فرو رفتن لشگر سفیانی با سیصد و چهارده نفر مرد بعدد أهل بدر (1)، پس حضرت با رئيس لشگر سفیانی ملاقات کند، و اصحاب مهدی علیه السلام آن روز پیشانیشان مثل گلیم یا نمد است (شاید از کثرت سجود پینه بسته باشد) (2) و زهری گوید در آن روز صدائی از آسمان شنیده شود و منادی ندا کند که آگاه باشید دوستان خدا اصحاب فلانند، پس هلاکت مال اصحاب سفیانی است بسبب خروجش، و حضرت مهدی علیه السلام بسوی شام حرکت می کند و سفیانی بعد از بیعتش با حضرت ملاقات می کند و مردم از هر سو بطرف او سرعت می کنند و زمین را پر از عدل کند.

(144) (يخرج المهدي منها على سُنّة موسی خائفا يترقّب حتى يقدم مكّة الخ)

در بحار ج 52 ص 223 در ذیل حديث جابر جعفی از امام باقر علیه السلام روایت کند که حضرت مهدی علیه السلام از مدینه به روش موسی که ترسان و مترقب دشمن بود خارج می شود، تا اینکه به مکه می رسد ، و لشگری بطرف او می رود، تا وارد بیداء (که بیابانی است بین مکه و مدینه) می شوند ، و آن لشگریست بی مانع

ص: 817


1- در حدیث 134 گذشت نظیرش مراجعه کن.
2- در حدیث 134 گذشت که اصحاب مهدی آن روز سپرهاشان از گلیم یا نمد باشد

(هر چه بخواهند می کنند) زمین ایشان را فرو می برد، و کسی از ایشان خلاص نمی شود مگر خبر دهنده ، پس قائم برخیزد و بین رکن و مقام نماز بخواند و منصرف شود و با اوست وزیرش، پس بفرماید ای مردم ما از خدا طلب یاری میکنیم بر علیه کسی که بر ما ظلم کرده و حق ما را گرفته ، هرکس با ما خصومت کند درباره خدا پس من اولی و سزاوارترم به خدا، و هرکس خصومت کند درباره آدم پس من اولی و سزاوارترین مردم هستم به آدم، و هرکس با ما خصومت کند درباره نوح پس من سزاوارترین مردمم به نوح، و هرکس با ما خصومت کند درباره محمّد صلی الله علیه واله وسلم پس من سزاوارترین مردمم به محمّد صلی الله علیه واله وسلم ، و هرکس با ما خصومت کند درباره انبیاء پس ما سزاوارترین مردمیم به انبیاء، و هر کس با ما خصومت کند در کتاب خدا پس ما سزاوارترین مردمیم به کتاب خدا، ما و هر مسلمانی امروز گواهی میدهیم که ما ستم کرده شده ایم و رانده شده ایم، و ظلم بر ما شده ، و ما را از خانه و مال و عیال بیرون کرده اند و خوار و ذلیل نموده اند ، آگاه باشید ما امروز از خدا و هر مسلمانی طلب یاری می کنیم (حضرت باقر علیه السلام فرمود) بخدا قسم بیایند سیصد و ده نفر و چندی و در ایشان پنجاه زن باشد ، در مکه اجتماع کنند بدون وعده سابقی مثل پاره ابر پائیز که پی در پی می آیند، و این همان علامتی است که خدا فرموده (أيْنَما تَكُونوا يَأْت بِكُمُ اللهٌ جميعاً إنَّ الله على كُلَّ شيءٍ قدير) يعنی هرکجا باشید همه شما را خداوند خواهد آورد بدرستیکه خدا بر هر چیزی توانا است، پس مردی از آل محمّد بگوید این (مکه) قریه ایست که اهلش ظالمند و ستم می کنند ، پس از مکه خارج شود و او و هر کس با اوست که سیصد و سیزده نفرند و با او بین رکن و مقام بیعت کنند، با اوست عهد و پرچم و سلاح پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم، و وزیرش با اوست پس منادی ندا کند در مکه به اسم حضرت و امرش از آسمان باشد ، (بطوری ندا کند ) که همه اهل زمین بشنوند، اسمش اسم

ص: 818

پیغمبریست ، اگر در این شک داشته باشید و مشکل شود بر شما تصدیقش پس مشکل نباشد شما را عهد پیغمبر خدا صلی الله علیه واله وسلم پرچم و سلاحش و (کشته شدن) نفس زکیه از اولاد حسین پس اگر اینهم مشکل شد بر شما پس مشکل نباشد بر شما صدای آسمانی که به اسمش صدا می کنند و کارش را بیان میکند ، و دوری کن از شذاذ از آل محمّد بجهت آنکه برای آل محمّد و علی پرچمی است و برای غیر ایشان پرچمهائیست پس ملازم زمین باش و احدی از ایشان را هرگز متابعت مکن تا وقتی که مردی را ببینی که با اوست عهد پیغمبر خدا و پرچم و سلاحش بجهت اینکه عهد پیغمبر خدا به علی بن الحسين رسید و از او به محمّد بن علی و بجا می آورد خدا آنچه را بخواهد ، پس ملازم اینطور اشخاص باش و دوری کن از کسانی که برای تو یاد کردم ، پس وقتی که مردی از ایشان خروج کرده که سیصد و سیزده نفر با او بود و پرچم پیغمبر را همراه داشت و قصد مدینه نمود و مرورش به بیداء افتاد و فرمود اینجا جای کسانی است که زمین ایشان را فرو برد و این همان علامتی است که خدا فرمود ( أَفَأَ مِنَ الذينَ مَکَروا السيّئات أَنْ يَخْسِفَ اللهُ بِهِمُ الأرضَ أو يَأْتِيَهُمُ العذابُ مِنْ حَيْثُ لا يشعرونَ أو يَأْخُذَهُمْ في تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِيْنَ ) یعنی آنانکه بر کردار زشت خود مکر می اندیشند آیا از این بلا ایمن هستند که خدا همه را فرو برد یا از جائی که پی نبرند عذابی فرستند یا آنکه در سفر که سرگرم رفت و آمدند ناگاه به مؤاخذه سخت بگیرد و بر قدرت حق غالب نتوانند شد.

(145) (يخرج المهدی و على رأسه غمامة الخ)

در وافی ج 2 ص 113 و فرائد السمطین ج 2 ص 316 و كفاية الخصام ص 689 از عبدالله بن عمر از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که مهدی خارج میشود و بالای سرش ابریست در آن ندا کند ندا کننده ای اینست مهدی خلیفه خدا پس متابعتش کنید.

ص: 819

(146) (يخرج المهدي وعلى رأسه ملك ينادي أنّ هذا المهدی فاتبعوه)

در كفاية الخصام ص 682 حدیث 13 از حموینی از عبدالله بن عمر و فرائد السمطین ج 2 ص316 و وافی ج 2 ص 113 روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود خروج می کند مهدی و بالای سرش ملکی است که ندا می کند آن مهدی است اوراپیروی نمائید .

(147) (يخرج المهدي وهو ابن أربعين سنة كأنّه رجل من بنی اسرائیل)

در البرهان ص 99 از عبدالله بن حارث روایت کند که خارج می شود مهدی و او پسر چهل ساله است ، مثل اینکه مردیست از بنی اسرائیل.

(148) (يخرج المهدی الهادي المهندي الذي يأخذ الراية من يد عیسی بن مریم ثم الخ)

در ملاحم ص 134 فرمود خروج می کند مهدی هدایت کننده و هدایت یافته آن کسی که پرچم را از دست عیسی بن مریم می گیرد، پس از آن خروج دجال است که از میان نواحی بصره خروج می کند، و به سفوان و سنام میرود (1) پس آن دو را سحر می کند و مردم را نیز سحر می کند پس آن آب و کوه را (که سفوان و سنام باشد) مثل تليت که نان را در آب گوشت خورد کرده باشند بنظر می آورد و حال آنکه واقعیتی ندارد، مردم از گرسنگی و قحطی خیال می کنند تليت است و این امتحان سختی است و بعد از آن آفتاب تا چهل سال از طرف مغرب طلوع می کند و خدا دانا است به آنچه بعدش خواهد شد .

(149) (يخرج ناس من المشرق فيوطئون للمهدی سلطانه)

در البرهان ص 147 و در کنز العمال ج 14 ص 263 از زبیدی از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که مردمی از مشرق خروج می کنند و آماده و رام می کنند برای مهدی سلطانش را (یعنی زمینه سازی کنند برای حکومتش)

ص: 820


1- سفوان اسم آبی است در حدود بصره ، و سنام کوهی است مشرف بر بصره (مراصد) .

(150) (يدخل المهدي الكوفة وبها ثلاث رايات الخ)

در غیبت طوسی ص 281 از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود مهدی داخل کوفه می شود در حالیکه سه پرچم در آن مضطرب است (یمنی و حسنی و سفیانی) پس همه برای حضرت صاف شود تا بیاید و منبر رود و خطبه بخواند ولی از شدت گریه مردم نفهمند چه می گوید ... پس چون جمعه دوم شود مردم عرض کنند ای پسر رسول خدا نماز پشست سر شما مثل نماز پشت سر رسول خدا است و مسجد گنجایش ندارد، پس بفرماید من در نظر گرفته ام ، پس برود خارج کوفه به نجف اشرف و مسجدی بنا کند که هزار درب داشته باشد که جای همه مردم بشود ، و بفرستد از پشت قبر امام حسين علیه السلام نهری حفر کنند که آبش به کوفه و نجف جاری شود، و در راه بین نجف و کربلا پلها و آسیاها درست شود، و مثل اینکه می بینم پیره زنی را که یک زنبیل گندم روی سر گذاشته برود کربلا آردش کند.

(151) (يرضى عنه ساكن السماء وساكن الأرض الخ)

در ملاحم ص 69 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که راضی شود از او آنهائی که در آسمان و زمین ساکنند ، و آسمان چیزی از بارانش را فرو نگذارد جز آنکه ببارد و زمین نباتات خود را خارج کند (بطوری نعمت فراوان شود که ) زنده ها آرزوی مردگان را کنند (که ای کاش بودند و می دیدند).

(يستخرج المهدی کادها الخ)

در ملاحم ص 62 نقل کند که مهدی علیه السلام از اولاد فاطمه علیه السلام از روی اکراه خارج شود و با او بیعت شود.

(152) (يطلع نجم من المشرق قبل خروج المهدي له ذنب يضيء)

در البرهان ص 108 از کعب روایت کند که ستاره ای از طرف مشرق قبل از

خروج مهدی طلوع کند که برای او دنباله ایست روشنی میدهد .

ص: 821

(يظهر المهدي بمكة عند العشاء ومعه راية رسول الله صلی الله علیه واله وسلم الخ)

در ملاحم ص 64 و برهان ص 141 از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود ظاهر شود مهدی علیه السلام در مکه وقت عشاء ، و با اوست پرچم پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم و پیراهنش و شمشیرش، و با اوست علامتی و نوری و بیانی ، پس چون نماز عشاء را بخواند با صدای بلندش ندا کند و بفرماید ای مردم من شما را بیاد خدا می آورم، و بیاد آن روزی که در پیشگاه الهی ایستاده اید ، و بدرستی که خداوند حجت را بر شما مقرر کرده و پیغمبران و کتاب فرستاده ، و شما را امر فرمود که شرک نیاورید و چیزی را شریک او قرار ندهید ، و اطاعت خدا و رسولش نمائید، و زنده کنید آنچه را قرآن زنده کرده ، و بمیرانید آنچه را قرآن میرانده است ، و یاران هدایت و کمک تقوی باشید که دنیا فناء و زوالش نزدیک شده و اعلان وداع می کند ، و من شما را به خدا و رسولش و عمل نمودن به کتابش و میراندن باطل و زنده کردن سنت دعوت می کنم ، پس با سیصد و سیزده نفر مثل عدد أهل بدر ظاهر شود بدون اینکه وعده قبلی باشد، بلکه مثل ابرهای پائیز با هم جمع شوند، در شب عابد و در روز شیرانند ، پس خداوند زمین حجاز را فتح کند، و زندانیان بنی هاشم را از حبس نجات دهد ، و پرچمهای سیاه وارد کوفه شوند، و لشگریان خود را برای بیعت گرفتن برای مهدی علیه السلام به اطراف بفرستد ، و ستم و اهل ستم بمیرند، و تمام شهرها برای او راست آید، و خداوند بدست او قسطنطنیه را فتح کند.

(154) (يظهر المهدي في يوم عاشوراء وهو اليوم الذي قتل فيه الحسين بن

على علیه السلام الخ)

در البرهان ص 145 از امام باقر علیه السلام روایت کند که حضرت مهدی علیه السلام در روز عاشوراء ظاهر می شود و آن روزیست که حسین بن علی علیه السلام کشته شده و مثل اینکه می بینم او را روز شنبه دهم محرم بین رکن و مقام ایستاده ، و جبرئیل از

ص: 822

طرف راست و میکائیل از طرف چپ اوست، و شیعیان ایشان از اطراف زمین بسوی او می آیند ، و زمین زیر پای ایشان می پیچد تا وقتی که با او بیعت کنند پس زمین را پر از عدل کند چنانچه پر از ظلم و جور شده بود.

(155) (يقوم المهدی سَنَةَ مائتين)

در البرهان ص 146 از جعفر روایت کند که مهدی علیه السلام در سال دویست قیام کند (این حدیث و مانند آن مخالف با احادیثی است که وقت برای قیام حضرت تعیین نشده پس معنای این حدیث را به اهلش رد می کنیم)

(يكون بافريقية امير الخ) در افريقيه گذشت.

(156) ( يكون في اُمتي المهدی ان طال عمره ملك عشر سنين الخ)

در ملاحم ص 166 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که بوده باشد در امت من مهدی علیه السلام اگر عمرش طولانی باشد ده سال پادشاهی کند، و اگر کوتاه باشد هفت یا هشت سال حکومت فرماید .

(157) (يكون في اُمتي المهدي أن قصر عمره فسبع سنين الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 274 فرمود می بوده باشد در امت من مهدی ، اگر عمرش کوتاه باشد پس هفت سال است و الا هشت و الانه سال است ، اُمت من در زمان او چنان به نعمت برسند که هرگز نرسیده باشند چه خوبانشان و چه بدانشان ، آسمان باران خود را پی در پی بفرستد، و زمین چیزی را ذخیره نکند، و مالها روی هم جمع شده مردی برخیزد و بگوید یا مهدی به من عطا کن بفرماید بگیر.

(158) (يكون في اُمتي المهدى ما يملأها قسطا و عدلا كما ملئت ظلما وجورا الخ)

در ملاحم ص 165 از رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود بوده باشد در

ص: 823

اُمت من مهدی علیه السلام پر کند زمین را از عدل و داد ، همانطوریکه پر شده بود از ظلم و جور، و آسمان باران خود را ببارد مثل زمان آدم علیه السلام و زمین برکت خود را خارج کند، و امت من در زمان او طوری زندگی کنند که قبل از او هرگز نکرده باشند.

(159) (يكون المهدی احدی و عشرين (اثنتين وعشرين سنة الخ)

در البرهان ص 132 دارد که مهدی بیست و یک سال (بیست و دو سال )بوده باشد.

(160) (يكون المهدي عمره آن قصر عمره فسبع و الّا فثمان و الّا فتسع الخ)

در ملاحم ص 141 از رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که می بوده باشد عمر مهدی علیه السلام اگر کوتاه باشد هفت سال است و الّا هشت و الّانه سال است ، امّت من در دنیای او چنان به نعمت برسند که هرگز مثلش را ندیده باشند ، چه خوبان ایشان و چه بدانشان ، آسمان باران رحمت خود را پی در پی بفرستد ، و زمین از گیاهانش چیزی را ذخیره نکند ، و مال روی هم جمع شود ، هرکس به خدمتش رسد بدون شماره به او مرحمت کند.

(161) (يلى المهدی امر الناس ثلاثين سنة او اربعين سنة)

در کنز العمال ج 14 ص 591 از علی علیه السلام روایت کند که فرمود پادشاهی کند مهدی بر مردم سی یا چهل سال.

(162) (يمكث المهدي فيهم تسعا وثلاثين سنة الخ)

در الامام المهدی ج 1 ص 385 از عرف الوردی سیوطی نقل کند که مهدی علیه السلام مکث کند در ایشان سی و نه سال ، کوچک و خردسال بگوید ای کاش بزرگ بودم، و بزرگسال بگوید ای کاش کوچک بودم.

(163) (يملك المهدی امر الناس سبعا او عشرا، وأسعد الناس به اهل الكوفة)

در المهدی الموعود المنتظر ج 1 ص 339 از ابی سعید خدری روایت کند که

ص: 824

مالک می شود مهدی امر مردم را هفت یا ده سال ، و باسعادت ترین مردم به آن حضرت اهل کوفه هستند .

(يموت المهدی ويدفنه عیسی بن مریم).

در الزام الناصب ص 211 نقل کند که مهدی علیه السلام بمیرد و عیسی بن مریم او را دفن کند.

(164) (ينادى مناد من السماء باسم المهدي فسمعه من بالمشرق ومن بالمغرب الخ)

در البرهان متقی ص 109 روایت کند که منادی از آسمان ندا کند به اسم مهدی علیه السلام پس بشنود آن ندا را هر کس در مشرق و هرکس در مغرب است بطوریکه باقی نماند خواب رفته ای جز آنکه بیدار شود، و نه ایستاده جز آنکه بنشیند و نه نشسته ای جز آنکه بایستد بر روی دو پا از جهت خوشحالی که به ایشان دست می دهد ، پس خدا رحمت کند کسی را که آن صدا را بشنوند و لبیک بگوید پس بدرستیکه صدای اول از جبرئیل است (و صدای عصر از شیطان چنانچه در اخبار كثيره وارد شده)

(165) (ينزل المهدی بیت المقدس ثم يكون خلف من أهل بيته بعده تطول مدتهم الخ)

در البرهان ص 156 از ارطاة روایت کند که مهدی علیه السلام روارد بیت المقدس می شود ، پس از آن جانشینی از اهل بیتش بوده باشد که مدت ایشان طولانی باشد، و ستم کنند تا اینکه مردم نماز خوانند با بني العباس، و همین طور مردم باشند تا وقتی که با والی خود با قسطنطنیه بجنگند ، و آن مردی باشد صالح، و شایسته آن را تسلیم عیسی بن مریم کند، و همیشه مردم در رفاه باشند مادامیکه ملک بني العباس از بین نرفته باشد ، چون ملک ایشان از بین برود همیشه در فتنه باشند تا مهدی علیه السلام قیام کند.

ص: 825

(166) (يومي المهدي للطير فيسقط على يديه و يغرس قضيبا في بقعة من الارض فيخضرّ ويورق)

(در البرهان ص 76 از علی بن ابی طالب علیه السلام روایت کند که حضرت مهدی علیه السلام اشاره کند به پرنده پس بیاید روی دستش ، و شاخه درختی را در بقعه ای از زمین بکارد پس سبز شود و برگ آورد.

مهمانی

در سگ گذشت.

مهموم

در بنو العباس حدیث 15 گذشت.

مهیا

در آمادگی گذشت .

میاثر

در دوچرخه گذشت .

میراث

از مدینه به مکه با میراثی که از پیغمبر به او رسیده برود الخ. در فَرَج حديث 7گذشت.

میراث رسول خدا چیست ؟ الخ. در فَرَج حديث 7 گذشت.

میراث پیغمبر را حسنی از حضرت طلب کند الخ . در حسنی حدیث 2 گذشت .

ص: 826

میعاد

در سفیانی حدیث 25 و علائم حتمی گذشت .

نائم

در خواب گذشت.

ناامید

و خروجش وقتی است که مردم نا امید هستند الخ. در قائم حديث ح(120) گذشت .

النازلون بسراندیب

در اصحاب مهدی در حاشیه سوم گذشت مراجعه کن.

ناصبی

چون قائم قیام کند ایمان را بر ناصبی عرضه کند الخ . در قائم حدیث 8 گذشت.

ناقور

در غیبت نعمانی ص 187 از مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام روایت کند که سؤال از قول خدای عز وجل شد که فرموده (إذا تُقِرَ في النّاقُور) یعنی زمانی که دمیده شود در صور. حضرت فرمود بدرستی که از ما امامی در پشت پرده مستور و مخفی است ، هر وقت خدای عزّ ذکره بخواهد امر او را ظاهر کند در دل او اثری ظاهر سازد پس ظهور فرماید و به امر خداوندی قیام کند.

ص: 827

ناقوس

*ناقوس (1)

در الزام الناصب ج 2 ص 249 و نوائب الدهور ج 2 ص 6 در ذیل خطبه تطنجيه امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود ای جابر وقتی که صیحه زند ناقوس (وكبس الكابوس) یعنی و ناگهان مرض شبیه به صرع روی بیاورد، و گاومیش سخن بگوید در چنین زمان عجائبی رخ دهد و چه عجائبی ، وقتی است که روشنی دهد آتشی مخصوص در نصيبين (2) و پرچمهای عثمانی در بیابان سواء (3) ظاهر شود ، و بصره مضطرب شود ، و بعضی بر بعض دیگر غالب آیند ، و راهنمائی کند گروهی به گروه دیگر دشمن را ، و گفتارها مختلف شود ، و لشگرهای خراسان حرکت کند، و پیروی کرده شود شعیب بن صالح تمیمی از میان طالقان ، و بیعت کرده شود سعید نامی که از اهل شوش یا شوشتر خوزستان است، و پرچمی بسته شود برای قبیله عمالیق کردان ، و غالب شود عرب بر بلاد ارمن (4) و بر نژاد سرخ پوست، و پادشاه قسطنطنیه نسبت به لشگر سفیان فروتنی کند، پس منتظر باشید ظهور سخنگوی با موسی بن عمران را در کوه طور در درخت (5)الخ.

در بحار ج 2 ص 321 از امالی و معانی الاخبار صدوق علیه السلام از حارث أعور روایت کند که گفت من با امیرالمؤمنین علیه السلام در حیره راه می رفتیم که ناگاه دیرانی ناقوس می زد، حضرت فرمود ای حارث آیا میدانی این ناقوس چه می گوید ؟ عرض کردم خدا و رسول و پسر عمش بهتر می داند ، فرمود این مَثَل دنیا و خرابی آن را می زند و می گوید (لا اله الّا الله حقّا حقّا) نیست خدائی جز خدا

ص: 828


1- ناقوس چو بیست که ترسایان وقت نماز خود زنند .
2- نصیبین شهریست از شهرهای جزیره بین موصل و شام
3- سواء و در بعض نسخ سود شاید مراد زمین عراق باشد که ارض سواد می گویند یا بیابان بصره باشد .
4- ارمن شاید مراد ارمینیه باشد که شهریست از شهرهای روم.
5- آن کس که در کوه طور با موسی سخن فرمود خود مولای متقیان امیر المؤمنین علیه السلام است .

سزاوار و مسلّم (صدقاصدقا) راست است راست (انّ الدنيا قد غرّتنا) بدرستیکه دنیا ما را مغرور کرده و شغلتنا واستهوتنا واستغوتنا) و مشغول ساخته و پست و گمراه کرده ( یابن الدنيا مهلا مهلا) ای پسر دنیا آرام باش و آهسته برو (يابن الدنيا دقّادقّا) ای پسر دنیا با دقت باش با دقت باش (یابن الدنيا جمعا جمعا) ای پسر دنیا جمع کن جمع کن (تفنى الدنيا قرنا قرنا) دنیا فانی می کند قرن به قرن (ما من يوم يمضي عنّا) هیچ روزی نیست که از ما بگذرد (الّا وهی اوهی منّا رکنا) مگر آنکه یکی از ارکان ما را سست کند (قد ضيّعنا دارا تبقى) خانه ای که همیشه باقی است ما او را ضایع کردیم (واستوطنّا دارا تفنی) و وطن خود ساختیم خانه ای که از بین می رود و فانی می شود (لسنا ندری ما فرّطنا فيها الّا لو قد متنا) و نفهمیدیم عمر خود را چگونه در آن تفریط کردیم مگر وقتی که مردیم.

حارث گفت ای امیرالمؤمنین نصاری این معنا را می دانند ؟ فرمود اگر میدانستند که خدا را رها نمی کردند و مسیح را خدا بدانند.

حارث گوید رفتم نزد دیرانی و او را قسم به مسیح دادم که همان طوری که ناقوس را می زند بزند بنا کرد زدن منهم بدون هیچ کم و زیاد تفسیر کردم ، دیرانی گفت بحق پیغمبر تانکی به شما این خبر را داد ؟ گفتم مردی که دیروز با من بود، گفت آیا بین او و پیغمبر خویشی هست ؟ گفتم پسر عمویش می باشد ، گفت بحق پیغمبرتان این معنا را از پیغمبر تان شنیده ؟ گفتم بلی ، پس اسلام آورد پس گفت بخدا قسم من در تورات یافته بودم که در آخر انبیاء پیغمبری خواهد آمد که تفسیر کند آنچه را ناقوس میگوید.

و در بحار ج 40 ص 172 از امیرالمؤمنین علیه السلام تفسير ناقوس را چنین نقل کرده که از حدیث اول مفصلتر است و آن اینست (سبحان الله حقّا حقّا) از روی حقیقت منزّه است خدا (انّ المولی صمد يبقى) آقای بزرگوار و باقی است (يحلم عنّا رفقا رفقا از روی رفق و مدارا با ما به حلمش رفتار می کند (لولا حلمه کنّا

ص: 829

نشقی حقّا حقّاصدقاصدقا) اگر حلمش نبود ما بدبخت بودیم از روی حقیقت و راستی (انّ المولى يسائلنا ويوافقنا ويحاسبنا) بدرستی که مولی و آقای ما از ما سؤال خواهد کرد موافقت خواهد نمود حساب از ما خواهد کشید (یا مولانا لا تهلكنا وتداركنا واستخدمنا واستخلصنا ای مولای ما هلاک مکن ما را و بداد ما برس و ما را به خدمتگزاری قبول کن و ما را از مهالک خلاصی ده (حلمك عنّا قد جرّأنا) حلم تو ما را جری کرده (یا مولانا عفوك عنّا) ای مولای ما عفو کن از ما (انّ الدنيا قد غرّتنا واشتغلتنا واستهوتنا واستلهتنا واستغوتنا) بدرستیكه دنيا ما را مغرور کرده و مشغول ساخته و پست گردانیده و بازی داده و گمراه نموده

یابن الدنيا جمعا جمعا) ای پسر دنیا جمع کن جمع (يابن الدنيا مهلا مهلا) ای پسر دنیا آرام برو آرام (یابن الدنيا دقّادقّا) ای پسر دنیا با دقت باش با دقت باش (وزنا وزنا تفنى الدنيا قرنا قرنا) با وزن باش و سبک نباش بجهت آنکه دنیا هر قرنی را فانی و نابود ساخته (ما من يوم يمضي عنّا الّا تهوى (يهوی) منّا رکنا) هیچ روزی نیست که از ما بگذرد مگر آنکه رکنی از ما را سست می کند (قد ضيّعنا دارا تبقى واستوطنّا دارا تفنی) بدرستی که ما خانه همیشگی را ضایع نمودیم و خانه فانی را وطن خود ساختیم (تفنى الدنيا قرنا قرنا قرنا قرنا) و حال آنکه دنیا قرونی و سالهایی را از بین برده و ما عبرت نگرفته ایم (کلّا موتا کلّا موتاکلّا موتا كلّا دفنا كلّا فيها موتا نقلا نقلا دفنا دفنا ، يابن الدنيا مهلا مهلا زن ما يأتي وزنا وزنا) خلاصه معنا آنکه یقینا باید مرد ، یقینا باید دفن شد ، يقينا باید از این دنیا منتقل به آخرت شد ، ای پسر دنیا شتاب مکن شتاب مكن اندازه گیری کن و مقایسه کن آنچه را که نیامده به آنچه گذشته (لولا جهلی ما ان كانت الدنيا الّا سجنا خيرا خيرا شرّا شرّا ، شيئا شيئا، حزنا حزنا ، ماذا من ذا كم ذا ام ذا هذا اَسْنا) اگر نادانی من نبود دنیا نبود مگر زندان ، اگر کار خوب انجام دهی جزای خوب خواهی یافت و اگر کار بد انجام دهی جزای بد خواهی دید ..

ص: 830

(ترجو تنجو تخشی تردی عجّل قبل الموت الوزنا) امیدوار باش تا نجات یابی بترس از خدا تا به جهنّم سرنگون نشوی ، شتاب کن پیش از مرگ سنجیدن اعمال را (ما من يوم يمضي عنّا الّا أوهن منّا رکنا انّ المولى قد انذرنا انّا نحشر غرلا بهما) هیچ روزی نیست و نمی گذرد مگر آنکه رکنی از ما را سست می کند بدرستی که مولی و آقای ما که خدا باشد ما را ترسانید از روزی که محشور می شویم سست و نرم اندام و تنها، پس صدای ناقوس قطع شد و دیرانی بعد از شنیدن مسلمان شد و گفت من در کتاب دیده بودم که در آخر پیغمبران کسی خواهد آمد که صدای ناقوس را تفسیر می کند .

نام و کنیه و لقب حضرت حجت علیه السلام

*نام و کنیه و لقب حضرت حجت علیه السلام (1)

1- ابو ابراهیم

2- ابو بکر

3- ابو تراب

4- ابو جعفر

5- ابوالحسن

6- ابوالحسین

7- ابو صالح

8- ابو عبدالله

9- ابواقاسم

10- ابو محمّد

11-احسان

12- احمد

13- اُذن سامعه

14- اصل

15- امیر امیران

16- اوقیدمو

17- ایدی

18- ایزدشناس

ص: 831


1- ین نامها و کنیه ها و لقبها مقتبس از نجم الثاقب نوری و الزام الناصب وغيرهما است و هرکس طالب شرح و معنای و مدرک این الفاظ مبارکه است رجوع کند به صفحه 31 تا 70 از نجم الثاقب نوری رحمة الله (و هشت اسم نجم الثاقب ذکر کرده که الزام الناصب ندارد (اوقیدمو) (ابوالحسن) (اُذن سامعه) (زند افریس) (خليل) (کار) (نية الصابرین) (مؤمل) بعدد 3 و 12 و 18 و 59 و 101 و 127 و 137 و 141 نجم الثاقب مراجعه کن.

19 - ایزدنشان

20 - ایستاده

21 - باسط

22 - بئر معطله یعنی چاهی که از او آب کشیده نمی شود.

23 - برهان خدا

24 - بقية الله

25- بقية الانبياء

26 - بقية پرهیزکاران

27 - بلد الامین

28 - بنده یزدان

29 - پرویز باب

30 - بهرام

31- تالی یوسف بن قرْعلى

32 - تأیید

33 - تمام (یعنی بی عیب)

34 - ثائر (خونخواه)

35 - جابر

36 - جعفر

37 - جمعه

38 - جنب الله

39 - جوار الکنّس (ستاره های سیاه پنهان )

40 - حاشر

41 - حامد

42 - حجاب الله

43 - حجة الله

44 - حق (جاء الحق)

45 - حمد

46 - خاتم اصفياء

47 - خاتم اوصیاء

48 - خاتمة الائمه

49 - خازن

50 - خجسته

51 - خداشناس

52 - خسرو

53 - خلف

54 - خلف صالح

55 - خليفة الله

56 - خليفه پرهیزکاران

57 - خليل

58 - خنس (ستاره های سیاره)

59 - دابة الأرض

60 - داعی

61 - راهنما

62 - رب الارض

ص: 832

63 - رجل

64 - زند آفريس

65 - ساعت

66 - سبيل

67 - سدرة المنتهی

68 - سروش ایزد

69 - سلطان مأمول

70 - سناء

71 - سید

72 - شرید (فراری)

73 - شماطيل

74 - صاحب

75 - صاحب الامر

76 - صاحب الدار

77 - صاحب دولت بیضاء

78 - صاحب دولت زهراء

79 - صاحب رجعت

80 - صاحب زمان

81 - صاحب عصر

82 - صاحب غیبت

83 - صاحب کره بيضاء

84 - صاحب ناحیه

85 - صالح

86- صبح مسفر

87 - صدق

88- صراط

89- صمصام اکبر

90 - ضحی

91 - ضياء

92 - طالب ارث

93 - طريد

94 - عاقبة الدار (عقبة الدار)

95 - عالم

96 - عبدالله

97 - عدل

98 - عزت

99 – عصر

100 - عين الله

101 - غایب

102 - غاية الطالبين

103 - غاية القصوى

104 - غريم

105 - غلام

106 - غليل

107 - غوث

108 - غوث الفقراء

ص: 833

109 - غیب

110 - فتح

111 - فجر

112 - فرج اعظم

113 - فرج مؤمنان

114 - فرخنده

115 - فردوس اکبر

116 - فقیه

117 - فیذ مرا (غایب از پدر و مادر)

118 - فيروز

119 - قائم

120 - قائم زمان

121 - قابض

122 - قاتل کفره

123 - قاطع

124 - قسط

125 - قطب

126 - قوت

127 - قیامه

128 - قیم زمان

129 - كائر (خروج کند و انتقام گیرد)

130 - کار

131 -کاشف الغطاء

132 - كمال

133 کلمه حق

134 -كوكما

135 -کیقباد (عادل)

136 - لسان صدق

137 -لنديطارا

138 - لواء اعظم

139 - ماء معين

140 - ماشع

141 - مأمور

142 - مؤمل

143 - مأمول

144 - مبلى السرائر

145 - مبتدی الآيات

146 - مجازی باعمال

147 - مجدد

148 - محسن

149 - محمّد صلی الله علیه واله وسلم

150 - مخبر بما يعلن

151 - مدبر

152 - مسیح زمان

153 - مشيد

ص: 834

154 - مصاح

155 - مضطر

156 - مظهر الفضایح

157 - مفرج اعظم

158 - مفضل

159 - مقتصر

160 - مقدره

161 - من لم يجعل الله له شبيها

162 - منان

163 - منتصر

164 - منتظر

165 – منتقم

166 - منصور

167 - منعم

168 - منیة الصابرین

169 - موتور

170 - موعود

171 - مهدی

172 - مهمید الاخر

173 - میزان الحق

174 - ناحیه مقدسه

175 - ناخواه زند افریس

176 - ناطق

177 - نا قور

178 - نجم

179 - نفس

180 - نور

181 - نور آل محمّد صلی الله علیه واله وسلم

182 - نور اتقیا

183 - نور اصفياء

184 - نهار

185 – نية الصابرين

186 - وارث

187 - واقيذ (غایب)

188 - وتر

189 - وجه الله

190 - ولي الله

191 - وهول (وهوه -ل)

192 - هادی

193 - يد الباسطه

194 - یعسوب الدين

195 - یمین

ص: 835

نامه ای که حضرت در منبر مسجد کوفه می خواند.

در قائم حديث 40 گذشت .

نان

در ملاحم ص 83 از ابی امامه باهلی از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند در زمان مهدی علیه السلام چند نفر بر یک قرصه نان جمع شوند پس سیرشان کند .

نبطيه

در کنز العمال ج 14 ص 245 فرمود برپا نشود ساعت (ظهور) تا اینکه همه برگردید و کاسب شوید یا زارع شوید و حتی اینکه مردی دختر نبطيه را تزويج کند برای معیشت و دختر عمویش را واگذارد و نگاهش نکند.

نجات در آخر زمان

در ملاحم ص 48 از علی علیه السلام روایت کند که فرمود نجات یابندگان مردم از فتنه شمشیر اهل ساحل (کنار دریا) و اهل حجازند.

در ص 48 ايضا از علی علیه السلام روایت کند که فرمود نجات یابند از مردم آن زمان کسانی که مؤمن و ساکت باشند.

در کافی ج 1 ص 260 و ص 336 از امام صادق علیه السلام در ذیل حدیثی نقل کند که فرمود (در فتنه های آخر زمان ) نجات نیابد مگر کسی که خداوند از او پیمان گرفته و در قلبش ایمان نوشته باشد، و بواسطه روح الامین تأییدش کند.

در مستدرک حاکم ج 4 ص 425 از حذيفه روایت کند که فرمود بیاید بر شما زمانی که نجات نیابد در آن مگر کسی که دعا کند دعای غریق .

ص: 836

در مستدرک حاکم ج 4 ص 425 از حذيفه روایت کند که فرمود بیاید بر شما زمانی که نجات نیابد در آن مگر کسی که دعا کند دعای غریق .

در مستدرک حاکم ج42 ص 505 حدیثی تقل کند از حذیفه که خلاصه اش این است که اسلام کهنه شود چنانچه لباس کهنه می شود بطوریکه مردم ندانند نماز و روزه و عبادت چیست فقط یاد دارند که مردم می گفتند (لا اله الّا الله) به حذيفه گفتند آیا (لا اله الّا الله) فایده ای دارد بر حال ایشان ؟ فرمود بلی از آتش نجاتشان دهد.

در غیبت نعمانی ص 141 ذیل حدیث دوم امیر المؤمنین علیه السلام فرمود بعد از شما فتنه هائی باشد تاریک کور کننده گرفته شده نجات نیابد از آن مگر نومه، گفته شد یا امیر المؤمنین (نومه) چیست ؟ فرمود آن کسی که مردم را می شناسد ولی مردم او را نمی شناسند.

در غیبت نعمانی ص 159 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود چگونه خواهید بود اگر در حالی قرار گیرید که در آن حال نه امام هدایت کننده ای باشد و نه علامتی دیده شود پس نجات نیابد از آن حیرت مگر کسی که دعا کند به دعاء غريق الخ.

نجف اشرف

(1) در الزام الناصب ج 2 ص 249 در ذیل خطبه تطنجيه امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود (یکی از علامات) وقتی خداوند ریگهای نجف را جواهر گرداند و زیر پای مؤمنین قرار دهد ( آنچه ما در زمان اقامتمان در نجف اشرف مشاهده کردیم تمام ریگهای نجف اشرف دُر بود بعضی رسیده و بعضی نارس)

(2) بحار ج 53 ص 14 در ذیل حدیث مفضل دارد که حضرت صادق علیه السلام فرمود حضرت مهدی بعد از عملیاتش در مدینه به کوفه و نجف اشرف می رود و

ص: 837

نزد او است اصحاب و یارانش و در آن روز چهل و شش هزار از ملائکه و شش هزار از جن و سیصد و سیزده نفر از نقباء با او می باشند .

(3) در غیبت نعمانی ص 308 از ابو حمزه ثمالی روایت کند که گفت حضرت

باقر به من فرمود ای ثابت مثل اینکه می بینم قائم اهل بیتم را که رو به این نجف شما فرموده - و با دست مبارک اشاره به جانب کوفه نمود - و چون مشرف به این تجف شما شد پرچم رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم را باز کند و چون پرچم را باز کند ملائکه بدر (که با رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم بودند) بر او نازل شوند الخ. تمام حدیث در پرچم گذشت.

(4) در غیبت نعمانی ص 309 ابان بن تغلب گوید شنیدم حضرت صادق علیه السلام می فرمود گویا می بینم قائم را بر نجف کوفه که جامه ای سبز بر تن دارد، و زره رسول خدا را می پوشد، و چون زره را پوشید به خود حرکتی می دهد آن وقت قالب بدنش می شود ، پس بر اسب سیاه و سفید که در میان دو چشمش سفیدی روشنی هست سوار می شود، و پرچم رسول خدا را همراه دارد الخ. تمام حدیث در پرچم ذکر شده

(5) در غیبت نعمانی ص 310 حضرت صادق علیه السلام فرمود مثل اینکه نظر میکنم به قائم پس چون بر پشت نجف قرار گرفت زره سفید رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم را بپوشد و بخود حرکتی بدهد که قالب بدنش شود پس لباس سبزی روی او بپوشد ، و بر اسب سیاه و سفیدی که بین دو چشمش سفید است سوار شود، پس حرکتی کند که مردم همه بلاد او را در شهر خود ببینند ، و پرچم رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم را باز کند الخ. تمام حدیث در پرچم ذکر شد.

(6) در اكمال الدين ص 387 از امام حسن عسکری علیه السلام روایت کند که فرمود آگاه باشید که برای او غیبتی است که جاهلان در آن حیران بمانند، و باطل جویان در آن هلاک شوند ، و وقت گذاران در آن دروغ گویند ، پس از آن خارج

ص: 838

شود مثل اینکه نگاه می کنم به علامتهای سفید که بالای سر آن حرکت می کنند در نجف کوفه .

ندای آسمانی

* ندای اسمانی (1)

(1) در اكمال الدین ج 2 ص 611 ابو حمزه ثمالی خدمت حضرت صادق علیه السلام عرض می کند امام باقر علیه السلام می فرمود خروج سفیانی از امور حتمی است ؟ فرمود بلی - تا آنجا که عرض شد ندا چگونه است ؟ فرمود منادی اول روز از آسمان ندا میکند بدرستی که حق با علی و شیعیان او است ، پس ابليس لعنه الله در آخر روز بانگ زند که حق با سفیانی و پیروان او است ، پس در آن هنگام مبطلين و باطل جویان به تردید افتند.

(2) در غیبت 181 از حضرت رضا علیه السلام روایت کند که سه ندا در رجب خواهد بود الخ. ما در رجب ذکرش کردیم رجوع کن.

(3) در ملاحم ص 59 از علی علیه السلام روایت کند که فرمود هر زمانی ندا کرد از آسمان نداکننده ای که حق در آل محمّد صلی الله علیه واله وسلم است پس در آن وقت است که مهدی در دهان مردم ظاهر خواهد شد ، و خوشحال شوند و ذکری جز او نداشته باشند.

(4) در ملاحم ص 60 از ابی جعفر علیه السلام روایت کند که فرمود ندا کننده ای از آسمان ندانند که آگاه باشید حق در آل محمّد صلی الله علیه واله وسلم است و ندا کننده ای از زمین نداکند آگاه باشید حق در آل عيسی یا آل عباس است.

(5) در ملاحم ص 61 از شهر بن حوشب از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که در محرم منادی از آسمان ندا کند آگاه باشید برگزیده خدا از خلقش فلان است پس بشنوید از او و اطاعتش کنید ،الخ.

ص: 839


1- در صوت 11 حدیث و در صيحه 9 حدیث گذشت مراجعه کن که ربط تامی بهم دارند. و ایضا در الهدة خواهد آمد.

(6) در ملاحم ص 61 از عمار یاسر روایت کند که چون نفس زکیه و برادرش بدون اهمیت در مکه کشته شوند ندا کند از آسمان نداکننده ای امیر و پادشاه شما فلان است و آن مهدی است که زمین را پر از عدل و داد کند.

(7) در ملاحم ص 61 از سعید بن المسيب روایت کند که گفت دسته دستگی و اختلافی باشد تا وقتی که کف دستی از آسمان طلوع کند، و ندا کند از آسمان ندا کننده ای بدرستی که پادشاه شما فلان است (یعنی حضرت حجت علیه السلام )

(8) در ملاحم ص 62 از علی علیه السلام روایت کند که بعد از خسف (و فرو بردن زمین بیدا لشگر سفیانی را) ندا کند در اول روز نداکننده ای از آسمان که حق در آل محمّد صلی الله علیه واله وسلم است. و در آخر روز ندا کند نداکننده ای که حق در اولاد عیسی است و این تکبریست از شیطان.

(9) در غیبت طوسی ص 266 و ارشاد مفید ص 358 دارد که سؤال شد ندا چگونه است حضرت صادق علیه السلام فرمود اول روز ندا کند ندا کننده ای از آسمان که هر گروهی به زبان خودشان بشنوند (ترک به ترکی عرب به عربی فارس به فارسی و هكذا) آگاه باشید حق در علی و شیعیان علی است ، پس در آخر روز ابليس ندا کند از زمین که آگاه باشید حق در عثمان و شیعیان عثمان است، آن وقت است که مبطلين به شک افتند.

(10) در غیبت طوسی ص 268 و غیبت نعمانی ص 181 دارد که حضرت رضا علیه السلام در ذیل حدیثی فرمود ندائی شود که از دور بشنوند چنانچه از نزدیک می شنوند ، رحمت است برای مؤمنین و عذاب است برای کافرین ، راوی عرض کرد چه ندائی است آن ؟ فرمود از آسمان در ماه رجب سه ندا شود یکی از آن (الا لعنة الله على الظالمين)(1) دومی (أزفت الآزفة يا معشر المؤمنین)(2) و سومی

ص: 840


1- یعنی آگاه باشید لعنت خدا بر ستم کاران .
2- یعنی نزدیک شد سختی و گرفتاری ای مؤمنين .

بدن آشکاری در چشمه خورشید ببینند این است امیر المؤمنين بتحقیق برگشته برای هلاک نمودن ستمکاران.

(11) در غیبت طوسی ص 268 از عمار یاسر روایت کند که چون ترک و روم مخالفت کنند، و جنگ در زمین زیاد شود ندا کند نداکننده ای در سور (دیوار) دمشق که وای همیشگی از شرّی که نزدیک است.

(12) در غیبت طوسی ص 274 از محمّد بن مسلم روایت کند که ندا کند ندا کننده ای از آسمان به اسم قائم علیه السلام پس بشنود آنچه در بین مشرق تا مغرب است پس باقی نماند خواب رفته ای مگر آنکه بایستد و نه ایستاده ای مگر آنکه بنشیند، و نه نشسته ای مگر آنکه روی پا بایستد از هیبت آن صدا، و آن صدای جبرئیل روح الامین است.

(13) در غیبت نعمانی ص 252 از حضرت صادق علیه السلام روایت کند که ندا از علائم محتوم است.

(14) در غیبت نعمانی ص257 از امام باقر علیه السلام روایت کند که قائم نخواهد بود مگر وقتی که ندا کند ندا کننده ای از آسمان که اهل مشرق و مغرب بشنوند، حتی اینکه دخترهای با کره در خانه خود بشنوند.

(15) در غیبت نعمانی ص 257 در ذیل حدیثی از حضرت صادق علیه السلام روایت کند که سؤال شد ندا چیست ؟ فرمود منادی ندا کند به اسم قائم واسم پدرش.

(16) در غیبت نعمانی ص 260 در ذیل حدیثی دارد که ندای آسمانی آن است که می گوید آگاه باش که حق در علی بن ابی طالب علیه السلام و شیعیان اوست، و چون فردا شود ابليس بالای هوا رود بطوری که از اهل زمین پوشیده شود ، پس از آن ندا کند که آگاه باشید که حق در عثمان و شیعه عثمان است ، که مظلوم کشته شده پس خونش را طلب کنید ، پس خداوند در آن هنگام مردمان با ایمان را به گفتار ثابت بر حق ثابت نگهدارد، و گفتار ثابت بر حق همان ندای اول

ص: 841

است و آنانکه در دلهایشان بیماری هست بشک می افتند الخبر .

(17) در غیبت نعمانی ص 262 حضرت باقر علیه السلام بعد از آنی که حکومت بنی امیه و بني العباس و از بین رفتن آنها و اختلاف مردم را بیان کردند، فرمود آن وقت نداکننده ای از آسمان ندا کند، پس هر وقت ندا کرد کوچ کنید کوچ کنید ( یعنی بسرعت بطرف مکه بروید) پس بخدا قسم مثل اینکه نظر می کنم بسوی او (حضرت مهدی) بین رکن و مقام با مردم بیعت می کند به امر جدید و کتاب جدید پادشاهی جدید از طرف آسمان (یعنی به امر خدا میکند نه از پیش خود)

(18) در غیبت نعمانی ص 263 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود آگاه باشید نداء آسمانی به اسم قائم علیه السلام در کتاب خدا بیان شده ، راوی می گوید کجای قرآن است خداوند شما را اصلاح کند؟ فرمود در (طسم تلك آياتُ الكتابِ الُمبين) قول خدا (إنْ نَشَأ نُنَزَّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السماءِ آيةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لها خاضعين ) سوره شعراء آیه (4) یعنی ما اگر بخواهیم از آسمان آیت قهری نازل کنیم که همه به جبر گردن زیر بار آن فرود آورند.

(19) در غیبت نعمانی ص 263 امام صادق علیه السلام فرمود ندا کرده شود به اسم قائم و در پشت مقام به خدمت او برسند و بگویند به اسم شما ندا شد پس چه انتظاری داری ؟ پس دستش را بگیرند و با او بیعت کنند.

(20) در غیبت نعمانی ص 264 از ناجیه از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود منادی ندا کند به اینکه مهدی (از آل محمّد صلی الله علیه واله وسلم) فلان پسر فلان است به اسم حضرت و اسم پدرش ندا شود، پس شیطان ندا کند که فلان (عثمان) و شیعه او برحقند .

(21) در غیبت نعمانی ص 264 از زراره از امام صادق علیه السلام روایت کند که ندا کند ندا کننده ای از آسمان که فلان (یعنی حضرت مهدی علیه السلام ) امیر است، و ندا کند نداکننده ای که علی علیه السلام و شیعیانش رستگارند ، زراره عرض می کند دیگر با

ص: 842

این حال چه کسی با مهدی علیه السلام می جنگد ؟ (یعنی وقتی ندای آسمانی شود و همه بشنوند پس چرا باید مردم زیر بار حق نروند) حضرت صادق علیه السلام فرمود شیطان ندا کند که فلان (یعنی عثمان) و شیعیانش رستگارند، عرض می کند پس از کجا بدانند کدام صدا راست است و کدام دروغ؟ فرمود آن کسی که روایت می کند احادیث مرا و قائل است به اینکه باید پیش از ظهور این دو ندا باشد می شناسد کدام راست است و کدام دروغ است (اما کسی که اول عمر تا آخر عمر دنبال دنیا بوده و بوی این احادیث را نشنیده البته شک خواهد کرد و یقین برای او حاصل نخواهد شد ، پس هرکس بخواهد شک نکند و گمراه نشود باید راجع به مسائل دینی کوشا باشد که از جمله مسائل دینی بلکه مهمتر از همه اطلاع از امام زمان و علامات ظهورش می باشد ، و مکرر این اخبار و احایث را بگوید و بشنود تا چون ندای اول را شنید تصدیق کند و چون ندای دوم را شنید تکذیب نماید ، و بداند ندای اول از جبرئیل است و ندای دوم از شیطان)

(22) در حدیث دیگر دارد که زراره خدمت حضرت صادق علیه السلام عرض میکند خدا شما را اصلاح کند تعجب می کنم و عجب از حضرت قائم است که چگونه با او می جنگند با اینکه مردم عجائب را می بینند مثل فرو رفتن لشگر سفیانی در بیابان حجاز و صدای آسمانی ؟ فرمود شیطان ایشان را بحال خود وانمیگذارد تا اینکه ندا کند چنانچه نسبت به رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم و روز عقبه ندا کرد.

(23) در غیبت نعمانی ص 265 هشام بن سالم می گوید خدمت حضرت صادق علیه السلام عرض کردم که جریری (حریری) برادر اسحاق به ما می گوید ، شماها می گوئید دو ندا خواهد بود، پس کدام یک راست است و کدام یک دروغ است ؟ حضرت فرمود بگوئیدبه ایشان آن کس که به ماخبرداد وتومنکری که بوده باشداوست راست گو.

ص: 843

در حدیث دیگر فرمود دو صیحه است و در صیحه گذشت مراجعه کن.

(24) در غیبت نعمانی ص 266 جریری به حضرت صادق علیه السلام عرض کرد مردم ما را توبیخ میکنند و میگویند وقتی دو ندا از آسمان بشود از کجا محق را از مبطل تمیز می توان داد ؟ حضرت فرمود شما چه جواب دادید؟ عرض کرد چیزی نگفتیم، فرمود به ایشان بگوئید ، تصدیق می کند آن را و تمیز می دهد کسی که قبلا ایمان به آن داشته باشد، خداوند( در سوره یونس آیه 34) می فرماید آیا آن کس که راهنمائی میکند به راه حق سزاوارتر است متابعت بشود یا آنکه راهنمائی نمی کند مگر اینکه خود هدایت شود، چگونه قضاوت بیجا میکنید .

(25) در غیبت نعمانی ص 266 از عبدالله بن سنان روایت کند که گفت شنیدم حضرت صادق علیه السلام می فرمود ندا می کند به اسم صاحب این امر ندا کننده ای که آگاه باشید سلطنت و حکومت حقه مال فلان بن فلان (یعنی حجة بن الحسن علیه السلام ) است پس برای چه می جنگید ؟

(26) در حدیث دیگر فرمود این امر (ظهور حضرت حجت علیه السلام) که شما گردن بسوی او کشیده اید نخواهد شد مگر آن وقت که ندا کند از آسمان ندا کننده ای که آگاه باشید فلانی صاحب این امر است پس برای چه می جنگید ؟

(27) و در ص 267 حضرت صادق علیه السلام فرمود فرو گیرد مردم را مرگ و کشتن بطوریکه مردم پناهنده حرم (مکه) شوند پس ندا کند ندا کننده ای راستگو از شدت کشتار (بلاء) برای چیست این کشت و کشتار، صاحب شما (امام شما) فلانی است (یعنی حضرت حجت علیه السلام )

(28) در ص 279 حضرت صادق علیه السلام فرمود ندا کرده می شود به اسم قائم ای فلان پسر فلان قيام کن.

(29) در غیبت نعمانی ص 320 از ابان بن تغلب روایت کند که گفت شنیدم

ص: 844

امام صادق علیه السلام می فرمود نرود دنیا تا اینکه منادی از آسمان نداکند ای اهل حق جمع شوید پس همگی در یک جا جمع شوند، پس ندای دیگری بشود که ای اهل باطل جمع شوید، پس ایشان هم در یک جا جمع شوند، راوی عرض کرد می توانند این دسته در دسته دیگر داخل شوند؟ فرمود نه بخدا، و این فرمایش حضرت حق است که فرمود (مَا كانَ اللهُ لِيَذَرَ الُمؤْمِنينَ على ما أَنْتُم عَلَيْهِ حتّى يَميزَ الخبيثَ مِنَ الطيَّبِ ) خداوند نخواهد گذاشت مؤمنین را بر آنچه شما هستید تا جدا کند بد را از خوب.

در البرهان ص 76 دارد که چون مردم در منی و عرفات جمع شوند نداکننده نداکند ، الخ . در منی گذشت.

(30) در البرهان ص 109 از امام باقر علیه السلام روایت کند که فرمود ندا کند ندا کننده ای از آسمان به اسم مهدی علیه السلام پس بشنود کسی که در مشرق است و کسی که در مغرب است تا اینکه نماند خواب رفته ای جز آنکه بیدار شود، و نه ایستادهای مگر آنکه بنشیند، و نه نشسته ای مگر آنکه روی پاهایش بایستد ، از روی خوشحالی که می شنود، پس خدا خوشحال کند بنده ای را که بشنود آن صدا را پس اجابت کند بدرستیکه صدای اول صدای جبرئیل است.

نشستن در خانه

در خانه،و پلاس و ملازم گذشت، و ایضا در خروج کنندگان حدیث 17 گذشت .

نشسته بهتر از ایستاده

در مستدرک حاکم ج 4 ص 440 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند پیش روی شما فتنه ای باشد مثل پاره شب تاریک که شخص صبح مؤمن باشد و شب کافر گردد، و شب مؤمن باشد روز کافر شود نشسته در آن بهتر از ایستاده باشد، و

ص: 845

ایستاده بهتر از رونده باشد، و رونده بهتر از تندرو باشد ، عرض شد به چه امر می فرمائید ما را یا رسول الله ؟ فرمود پلاس خانه خود باشید .

در همان صفحه حدیث دیگر فرمود زود است فتنه رو آور شود که نشسته در آن بهتر از ایستاده باشد، و ایستاده بهتر از رونده باشد، و رونده بهتر از تندرو باشد، پس هر وقت این فتنه آمد هرکس شتر دارد به شترش ملحق شود، و هرکس گوسفند داشته باشد به گوسفند خود ملحق شود، و هرکس زمین دارد به زمین خود ملحق شود، عرض کرد اگر نه شتر و نه گوسفند و نه زمین هیچ یک را ندارد چه کند ؟ فرمود پس سنگی بردارد و تیزی شمشیرش را کند کند پس نجات یابد اگر بتواند نجات یابد ، پس از آن فرمود ای خدا آیا رسانیدم سه مرتبه این حرف را فرمود، مردی عرض کرد اگر مرا مجبور کنند تا به یکی از دو صف ملحق شوم (یا با این دسته باشم یا با آن دسته) پس کسی مرا بکشد (چه باید کرد) فرمود بر می گردد با گناه خود و گناه تو و از یاران آتش خواهد شد.

در حدیث دیگر فرمود زود است فتنه شود، نشسته در آن بهتر از ایستاده باشد ، ایستاده بهتر از رونده باشد، رونده بهتر از تندرو باشد، تندرو بهتر از سواره باشد ، سواره بهتر از سواره تندرو باشد.

در فتنه روایات زیادی در این موضوع ذکر کردم رجوع شود.

نصيب

نصیب تو از زمین بیش از آنچه است که در دست داری . در قائم حدیث 16گذشت.

نظر

در قائم و مهدی گذشت.

ص: 846

مثل اینکه نظر میکنم به علامتهای سفید که بالای سر آن حرکت می کند الخ .

در نجف حديث 6 گذشت.

نعال

در کفش گذشت.

نعمت

مست کنید بدون شرب خمر بلکه مستی نعمت و مکنت باشد الخ. در فَرَج حدیث 18 گذشت.

نفخ صور

(فَإِذَا نُفخَ في الصورِ فلا أَنْسَابَ ) الخ. در قائم حديث (111) گذشت .

نفس

اللهمّ عرّفنی نفسك فإنّك إن لم تعرّفنی نفسك الخ. در دعاء حدیث 9 گذشت .

نفس زکیه

(1) در غیبت طوسی ص 279 از سفیان بن ابراهیم حریری از پدرش نقل کند که نفس زکیه جوانیست از آل محمّد اسمش محمّد بن الحسن است ، بدون جرم و گناه کشته می شود، پس چون کشته شود باقی نماند برای ستمکاران در آسمان عذرخواهی و نه در زمین یاوری ، پس آن وقت است که خداوند حضرت قائم علیه السلام را مبعوث می گرداند با جماعتی که برای ایشان است در نظر مردم از سرمه (چشم) کمترند، چون خروج کنند مردم برای ایشان گریه کنند ،

ص: 847

نمی بینند ایشان را مگر آنکه ربوده شوند، فتح کند خداوند برای ایشان مغرب و مشرق را، آگاه باشید ایشانند مؤمنین حقیقی، آگاه باشید بهترین جهادها در آخر زمان است.

(2) در غیبت طوسی ص 279 ذیل حدیث عمار بن یاسر دارد که نفس زکیه و برادرش در مکه بدون گناه کشته شوند، آن وقت است که منادی از آسمان ندا کند ای مردم امیر شما فلان است و او مهدی است که زمین را پر از عدل و داد کند همانطوریکه پر از ظلم و جور شده بود.

(3) در غیبت نعمانی ص257 و ص 264 یکی از علامتهای حتمی را کشته شدن نفس زکیه شمرد.

(4) در ملاحم ص 61 و در البرهان ص 112 از عمار یاسر روایت کند که چون نفس زکیه و برادرش در مکه بدون هیچ اهمیتی کشته شوند ، ندا کننده ای از آسمان ندا کند که امام شما فلان است ، و آن مهدی است که زمین را از حق و عدل پر کند.

(5) در ملاحم ص 139 و در البرهان ص 112 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که مهدی خروج نکند تا وقتی که نفس زکیه کشته شود، و چون او کشته شود اهل زمین و آسمان بر ایشان (ستمکاران) غضب کنند (تمام حدیث در مهدی گذشت)

(6) در البرهان ص 112 از ابن سیرین روایت کند که مهدی خروج نکند تا وقتی که از هر نه نفر هفت نفر کشته شود یکی از ایشان کشته شدن نفس زکیه است.

(7) در وافی ج 2 ص 112 از امام باقر علیه السلام در ذیل حدیثی دارد که یکی از علامتهای خروج حضرت مهدی علیه السلام کشته شدن جوانیست از آل محمّد بین

ص: 848

رکن و مقام که اسمش محمّد بن حسن و نفس زکیه است الخ تمام حدیث در قائم حدیث 38 گذشت.

(8) در غیبت طوسی ص 271 از امام صادق علیه السلام دارد که فاصله بين قيام قائم و بین کشته شدن نفس زکیه نیست مگر پانزده شب (پس بنا بر اینکه خروج حضرت روز عاشوراء باشد پس کشته شدن نفس زکیه بیست و پنجم ماه ذیحجه خواهد بود)

(9) در الزام الناصب ج 2 ص 148 از کشف الغمة روایت کند که یکی از علامات کشته شدن نفس زکیه است که با هفتاد نفر از صالحين ظهور می کند .

نقمت

قائم را نقمت می فرستد . در قائم حدیث 1 و 110 گذشت .

نماز

در مستدرک حاکم ج 4 ص 444 از حذيفه روایت کند که گفته شد ای بنده خدا چه امر می کنی ما را وقتی که نماز خوانها بهم بریزند و همدیگر را بکشند ؟ گفت امر میکنم تو را که دورترین اطاقهای خانه ات را در نظر بگیری پس داخل آن شوی و اگر داخل شدند بر تو ، پس بگو با گناه من و خودت برگرد مثل هابيل که به قابیل فرمود (چون قابیل به برادرش هابیل گفت من تو را می کشم هابیل فرمود من که تو را نمی کشم ، تو بکش گناه من و خودت عقوبتش به خودت بر می گردد).

در کنز العمال ج 14 ص 211 از ابن مسعود روایت کند که در نزدیکی ساعت

ظهور پنجاه نفر نماز بخوانند نماز یک نفر قبول نشود.

ص: 849

یک نماز در مسجد کوفه مقابل هزار نماز است. در کوفه حدیث 13 و 15 گذشت.

یک نماز فریضه یعنی واجب معادل یک حج است . در کوفه حدیث 14 گذشت.

نواب اربعه

یعنی نایبان خاص حضرت حجت علیه السلام چهار نفرند.

در حق اليقين مرحوم مجلسی ص 310 فرموده سفراء بسیار بودند اما سفرای معروف که همیشه شیعیان ایشان را می شناختند و به ایشان رجوع می کردند چهار نفر بودند .

اول ایشان عثمان بن سعید اسدی بود که حضرت امام علی نقی و حضرت امام حسن عسگری علیه السلام نص (و تصریح) بر عدالت و امانت او فرموده بودند و به شیعیان گفته بودند که آنچه او می گوید حق است، و از جانب ما می گوید و بعد از آنکه او به رحمت خدا رفت.

(نائب دوم) متوفی سنه 305ه ابو جعفر محمّد بن عثمان قائم مقام او گردید بنص امام حسن عسکری و بنص پدرش از جانب حضرت صاحب ، و حضرت صاحب علیه السلام بعد از وفات عثمان به محمد نامه ای نوشته که :

انّا لله وانّا اليه راجعون تسلیم می کنیم امر خدا را و راضی شده ایم به قضای او ، و پدر تو باسعادت زندگانی کرد، و مرد حمیده و پسندیده ، پس خدا رحمت کند او را، و ملحق گرداند او را به اولیا و موالی او ؛ زیرا که پیوسته اهتمام کننده بود در امر ایشان، و سعی کننده بود در آنچه موجب قرب او بود بسوی خدا و بسوی ائمه هدی ، حق تعالی روی او را منور گرداند، و لغزشهای او را بیامرزد، و حق تعالی ثواب تو را عظیم گرداند، و صبر نیکو تو را کرامت فرماید ، و مصیبت او به تو و به ما هر دو رسیده است، و مفارقت او تو را و ما را نیز به وحشت افکنده

ص: 850

است ، پس خدا او را شاد گرداند در بازگشت او به آخرت، و کمال سعادت او آنست که حق تعالی او را فرزندی مثل تو روزی کرده است ، که جانشین او باشد بعد از او، و قائم مقام او باشد به امر او، و ترحم کند بر او، و می گویم که الحمد لله که نفوس راضی اند به مکان تو و آنچه خدا در تو و نزد تو مقرر گردانیده است ، و خدا تو را یاری کند و تقویت کند و اعانت نماید و توفیق دهد و حافظ و ناصر و معین تو باشد.

و چندین توقيع وقیع از ناحیه مقدسه مشتمل بر سفارت او برای شیعیان بیرون آمد و اجماع شیعه بر عدالت و نیابت او منعقد شد، و پیوسته در امور به او رجوع می کردند، و معجزات از او ظاهر می شد، تا آنجا که فرمود و روایت کرده اند که در سال سیصد و پنج برحمت ایزدی و اصل شد.

(نائب سوم متوفی سنه (326) و چون نزدیک وفات محمّد بن عثمان شد حضرت صاحب الامر علیه السلام او را امر کرد ابوالقاسم حسین بن روح را قائم مقام خود کند، و جعفر بن محمّد بن مثیل نھایت اختصاص به محمّد بن عثمان داشت و اکثر کارهای حضرت را به او می فرمود و اکثر مردم گمان آن بود که او را نایب خود خواهد کرد، جعفر گفت من در وقت احتضار محمّد بن عثمان بر بالین او نشسته بودم و با او سخن می گفتم و سؤالها میکردم ، و حسین بن روح نزد پاهای او نشسته بود پس محمّد متوجه من شد و گفت حضرت به من فرموده است که حسین را وصی خود کنم و او را نایب گردانم پس من برخاستم و دست حسین بن روح را گرفتم و او را بر جای خود نشانیدم و خود رفتم و نزدیک پاهای او نشستم، و بعد از آن جعفر در خدمت حسین می بود و به خدمات او قیام می نمود.

و جماعت بسیاری از محدّثین شیعه روایت کرده اند که چون نزدیک وفات محمّد بن عثمان شد اکابر شیعه را طلبید و به همه گفت که اگر مرگ مرا دریابد

ص: 851

امر نیابت و سه ت - ابوالقاسم حسن روح نوبختی است و از جانب حضرت صاحب مامور شده و که او را تب کنم، بعد از من در امور خود به او رجوع کنید ، پس جمیع شیعه به او رجوع می کردند و زیاده از بیست و یکسال او مشغول سفارت بود و مرجع جميع شیعه بود، و بنحوی تقیه می کرد که ستیان اکثرا او را از خود می دانستند و نهایت محبت به او داشتند تا آنکه در ماه شعبان سال سیصد و بیست و شش به ریاض بهشت ارتحال نمود و به امر حضرت صاحب.

(نائب چهارم متوفی سنه 329 ه سیخ جنین علی بن محمّد سمری را وصی و قائم مقام خود گردانید و سفارت و نیابت به او تعلق گرفت و سه سال امر نیابت با او بود و در نیمه ماه شعبان سال سیصد و بیست و نه برحمت حق واصل شد و ابتداء غیبت کبری شد.

و ابن بابویه و شیخ طوسی و دیگران روایت کرده اند از حسن بن احمد مکتب که گفت ما در بغداد بودیم در سالی که سمری به رحمت الهی واصل شد چند روز قبل از فوتش بخدمت او رفتیم ، پس فرمانی از حضرت صاحب علیه السلام بیرون آورد که مضمونش این بود:

بسم الله الرحمن الرحیم ای علی بن محمّد سمری خدا عظیم گرداند اجر برادران تو را در مصیبت تو ، تا شش روز دیگر تو از دنیا مفارقت خواهی کرد پس جمع کن کارهای خود را و کسی را وصی و قائم مقام خود مگردان بعد از وفات خود که غیبت تامه واقع شد و بعد از این ظاهر نمی شوم از برای احدی مگر بعد از اذن حق تعالى ، و این ظاهر شدن بعد از آن خواهد بود که مدت غیبت بطول انجامد و دلها سنگین شود و زمین مملو شود از ستم و جور، و بعد از این بعضی از شیعیان دعوی مشاهده خواهند کرد، هرکه دعوی کند که مرا دیده است پیش از خروج سفیانی و صدای آسمانی او دروغگو و افتراء کننده است

ص: 852

ولا حول ولا قوّة الّا بالله العلىّ العظيم

حسن گفت که ما همه نسخه این فرمان را نوشتیم و از نزد او بیرون آمدیم، چون روز ششم شد بخدمت او رفتیم او را در حال احتضار یافتیم ، کسی به او گفت : وصی تو بعد از تو کی خواهد بود؟ گفت خدا را امری و حکمتی هست که آن بعمل خواهد آمد یعنی غیبت کبری ، این را گفت و به عالم اعلى ارتحال نمود.

نوح

سنّتی از نوح الخ . در قائم حدیث 91 و 92 گذشت .

در مستدرک حاکم ج 4 ص 463 از سعید بن مسیب روایت کند که اولاد نوح سه پسر بودند : سام، و حام و یافث ، عرب و فارس و روم از اولاد (سام) هستند، و در هریک از ایشان خیری هست ، و سودان ، و بربر ، و قبطیها از اولاد(حام) هستند، و ترک و صقالبه و يأجوج و مأجوج از اولاد ( یافث) هستند.

نور

در بحار ج 53، ص 7 در حدیث مفضل حضرت صادق علیه السلام فرمود سپس خدا به نور دستور می دهد که بصورت عمودی از زمین تا آسمان روشنی دهد و هر که در زمین ساکن است از آن نور روشنی گیرد، و نور از میان خانه اش بر او می درخشد، و از این نور دلهای مؤمنان شاد می گردد ، در حالیکه هنوز ایشان نمی دانند که قائم ما اهل بیت ظهور نموده است ، و ليكن چون صبح می شود همه در برابر حضرت قائم علیه السلام خواهند بود و آنان سیصد و سیزده نفرند عدد اصحاب رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم در جنگ بدر .

ص: 853

نورانی

زمین نورانی شود بطوریکه مردم به خورشید احتیاج ندشته باشند الخ. در قائم حدیث 13 و 32 و 97 و 107 و 112 گذشت .

نوشتن

در زنها حديث 14 و 15 گذشت که فرمود نوشتن یاد زنها ندهيد الخ.

نوشته ای

در قائم حدیث 37 گذشت.

نوکی

یعنی احمقی در خروج کنندگان ح 6 و 7 گذشت رجوع کن .

نومه

*نومه (1)

در معانی الاخبار صدوق ص 166 از ابي الطفيل روایت کند که گفت شنیدم امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود بعد از من فتنه هائی باشد تاریک کور کننده ، بشک انداز ، باقی نماند در آن مگر نومه ، گفته شد نومه چیست یا امير المؤمنين ؟ فرمود کسی که مردم ندانند در نفس او چیست

در غیبت نعمانی ص 141 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کند که خلاصه اش این است فتنه ای شود که نجات نیابد از آن مگر نومه ، گفته شد نومه چیست یا

ص: 854


1- در مجمع البحرین فرموده نومه بضم و سکون واو مرد ضعیف را گویند و از ابی عبید نقل کند که مرد گمنام را گویند که در بین مردم ذلیل باشد و بدیها و اهل آن را بشناسد.

امیر المؤمنين ؟ فرمود کسی است که مردم را می شناسد و مردم او را نمی شناسند ، الخبر.

در ملاحم ص 48 از علی علیه السلام روایت کند که نجات یابد در آن زمان هر مؤمنین که نومه باشد.

در حدیث دیگر سؤال شد نومه چیست ؟ فرمود کسی که در فتنه ساکت باشد

و هیچ چیزی از او ظاهر نشود.

در کافی ج 2 ص 225 امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت شد که فرمود خوش بحال کسی که نومه باشد که خدا او را بشناسد و مردم او را نشناسند ، ایشانند چراغهای هدایت و چشمه های علم ، هر فتنه تاریکی از ایشان برطرف شود الخ.

در حدیث دیگر فرمود خوش بحال هر بنده ای که نومه باشد یعنی التفاتی به

او نباشد، مردم را می شناسد و مردم او را نمی شناسند الخ.

در نهج البلاغه خطبه (103) از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کند که فرمود و آن زمانی است که نجات نیابد در آن زمان مگر هر مؤمن نومه که اگر حاضر باشد شناخته نشود، و اگر غائب باشد تفقدى و جستجوئی از او نشود، ایشانند چراغهای هدایت، و علامتها برای کسانی که در شب سیر می کنند، و نام و خبرچین نیستند و بدیهای مردم را فاش نمی کنند، و سفیه و لغوگو نیستند ، ایشانند که خداوند درهای رحمتش را برای ایشان باز می کند و عذابش را از ایشان برطرف می سازد.

در مشکاة الانوار طبرسی ص 191 عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرموند خوش بحال بنده نومه (گمنام) مردم را شناخته ، با بدنش با ایشان رفاقت کند و با قلبش با ایشان در عمل مخالفت نماید پس مردم او را در ظاهر بشناسند و او مردم را در باطن بشناسد.

ص: 855

از نه تا هفت نفر برود

در ملاحم ص 78 از ابن سیرین روایت کند که مهدی علیه السلام خروج نکند تا وقتی که از نه تا هفت نفر کشته شود.

نه دهم مردم بروند

در غیبت نعمانی ص 274 از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود این امر نخواهد شد تا وقتی که نه دهم مردم برود (هلاک شود).

نهاوند

در علامات ظهور حديث یک گذشت که در اخبار غیبیه امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود جنگی بین دینور که 25 فرسخی همدان است و نهاوند واقع خواهد شد ، و بحمد الله آنطوریکه فرموده بود شد.

نهر

حضرت کسی بفرستد که نهری از پشت قبر امام حسین علیه السلام حفر کنند که به نجف جاری شود و پلها و آسیاها در راه روی آن ساخته شود الخ.

در المهدی بعنوان (يدخل المهدي الكوفه) گذشت.

خانه های کوفه متصل به نهر کربلا گردد . در قائم حدیث 3 گذشت .

کفار پنج نهر را مالک شوند الخ. در قائم حدیث 88 گذشت .

نهی از خروج قبل از قیام

در خروج کنندگان گذشت .

ص: 856

نیروز

در بحار ج 2، ص308 معلی بن خنیس از امام صادق علیه السلام روایت کند که روز نیروز آن روزیست که ظاهر می شود در آن قائم ما اهل بیت ، و والیان امر، و پیرویزی می دهد خداوند او را بر دجال ، پس در کناسه کوفه او را بدار آویزد، و هیچ روز نیروزی نیست مگر آنکه ما متوقع فرج هستیم در آن، چون نیروز از روزهای ما است، فرس آن را حفظ کردند و شما او را ضایع نمودید .

نیزه ها

در غیبت نعمانی ص 305 و اثبات الهداة ج 3 ص 730 ح 69 دارد که چون دو نیزه در شام مختلف شوند زلزله ای در شام واقع شود که بیش از صد هزار هلاک شوند ، رحمت است برای مؤمنین و عذاب است برای کافرین . (در شام حدیث 5 گذشت مراجعه کن)

نیشابور

ناظم الاسلام کرمانی در ص 143 از ناسخ جلد خلفا نقل کند که علی علیه السلام فرمود مردم نیشابور بدست رعد و برق و صاعقه نابود گردند و آن شهر چنان ویران شود که هرگز آبادنی نبیند.

نیل

در مصر گذشت .

ص: 857

وادی السلام

امیر المؤمنین علیه السلام در وصف قائم ع فرمود گویا او را می بینم که از وادی السلام عبور کرده به مسجد سهله می رود الخ . در قائم حدیث 100 گذشت.

وادی پابس

پسر هند جگرخوار از وادی یابس خروج خواهد کرد الخ . در شام حديث 5گذشت.

سفیانی از وادی پابس خروج کند الخ . در سفیانی گذشت .

(وارو و سرنگون شوید چنانچه کشتی در دریا وارو شود )

در کافی ج 1 ص 336 در ذیل حدیثی حضرت صادق علیه السلام فرمود باید امتحان شوید و مثل کشتی در امواج دریا وارو شوید و منقلب گردید ، الخ.

و در ص 338 فرمود البته باید سرنگون و وارو شوید مثل کشتی که در امواج دریا وارونه می شود و نجاتی نخواهد بود مگر برای کسانی که خدا از ایشان پیمان گرفته و ایمان را در قلبشان نوشته ، بواسطه روح القدس ایشان را تأیید فرموده الخ.

واسط

در ملاحم ص 126 فرمود در واسط باید بسیاری هلاک شوند.

در ملاحم ص 134 فرمود وای بر واسط مثل اینکه نظر می کنم به واسط و نمانده در آن کسی که خبر بدهد و در آن وقت خروج سفیانیست .

ص: 858

وباء

ناچار باید پیش از این امر دو طاعون (وباء) باشد الخ . در قائم حدیث 63 گذشت.

وتر

در طاق گذشت.

وجوه مردم

در مستدرک حاکم ج 4 ص 547 و کنز العمال ج 14ص 242 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود قسم به کسی که جانم بدست اوست برپا نشود ساعت (ظهور) تا وقتی که ... وجوه مردم هلاک شوند .

وراء النهر

در البرهان ص 147 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود خروج می کند مردی از وراء النهر که او را حارث نامند، در مقدمه او مردیست که او را منصور نامند، آماده می کند برای آل محمّد (زمینه سلطنت را ) چنانچه آماده کرد قریش برای رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم ، و واجب است برای هر مسلمانی یاری او (یا گفت) اجابت او .

وراردهار

وراردهار یکی از دهات قم است . در بحار ج 60 ص 214 از امام هشتم روایت کند که فرمود آیا می شناسی جائی را که واراردهار می گویند ؟ راوی عرض کرد بلی من در آن دو باغ دارم، فرمود بگیرش و نگاهش دار ، پس سه

ص: 859

مرتبه فرمود خوب جائیست وراردهار .

در حسنی گذشت که اهل قم پناهنده شوند به کوهی که آن را ورأردهار گویند.

وسط

ای گروه اسب سواران از وسط راه برويد الخ . در قائم حدیث 5 گذشت .

مردی که از وسط جاده برود و عیبی به او برسد دیه و جریمه ندارد الخ. در قائم حدیث 5 گذشت.

وصف

در وصف قائم فرمود الخ . در قائم حديث (100) گذشت .

به ابی بن کعب فرمود در وصف قائم لا الخ . در قائم حدیث 129 گذشت .

وصیت

مرا وصیت کن فرمود تو را وصیت میکنم به تقوى الله الخ . در خروج کنندگان حديث 8 گذشت.

واجب است وصیت را مقدم دارد الخ . در زمان حدیث 64 گذشت .

وضوء

اگر شما آن زمان را درک کردید شب بدون وضوء نخوابيد الخ . در زمان حديث 64گذشت.

وظیفه شیعه در زمان غیبت امام زمان علیه السلام

حاجی نوری در نجم الثاقب ص 435 و محدّث قمی در منتهی ص 328 از

ص: 860

جلد دوم هشت چیز بنحو تفصیل ذکر فرموده اند ما بنحو اختصار اشاره می کنیم.

اول - مهموم و غمناک بودن برای آن جناب

دوم - انتظار فرج آل محمّد صلی الله علیه واله وسلم را داشتن

سوم - دعا کردن برای حفظ وجودش

چهارم - صدقه دادن به آنچه میسور است برای دفع بلاها از وجود مبارکش

پنجم - حج کردن به نیابت او

ششم - برخاستن از برای تعظیم شنیدن اسم مبارک آن حضرت خصوصا اگر

اسم قائم علیه السلام برده شود.

هفتم - تضرع و مسألت از خدای متعال بجهت حفظ دین از شبهات شیاطین و زنادقه از مسلمین بلکه از بعض فرق شیعه و خواندن دعاهای وارده برای اینکار که در دعا ذکر کردیم .

هشتم - کمک خواستن از آن جناب در وقت گرفتاریها که اگر کسی از روی

حقیقت متوسل شود رفع گرفتاریش شود انشاء الله .

وعده

موسی سی شب وعده کرد چون خلاف شد قومش گوساله پرست شدند

الخ. در وقت تعیین کردن حدیث (5 و 13 خواهد آمد).

«وَعَدَ اللهٌ الذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ » الخ . در قائم حدیث 141 گذشت.

(1) در کافی ج 2 ص 290 امام صادق از جدش رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود سه چیز در هرکس باشد منافق است اگر چه روزه بگیرد و نماز بخواند و گمان کند مسلمان است : یک آنکه وقتی امین دانند او را خیانت کند، دیگر آنکه وقتی سخن گوید و حدیث نقل کند دروغ گوید ، سوم کسی که چون وعده دهد خلاف کند، الخ.

ص: 861

(2) در کافی ج 2 ص 290 روایت کند که خدمت امام ششم عرض شد مردی است بر این امر یعنی شیعه است ؛ اگر حدیث نقل کند دروغ می گوید، و اگر وعده کند خلاف میکند ، و اگر امینش دانند خیانت کند، چه مقامی و منزلتی دارد؟ فرمود این کمترین منزلی است از منازل کفر و کافر نیست.

(3) در کافی ج 2 ص363 از امام ششم روایت کند که فرمود وعده دادن مؤمن به برادرش نذریست که کفاره ندارد، پس هرکس خلف وعده کرد با خدا خلف کرده و متعرض غضب خدا شده الخ.

(4) در کافی ج 2 ص 364 از امام صادق علیه السلام از رسول اكرم صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود هرکس ایمان به خدا و روز قیامت دارد پس باید وفا کند به وعده خود اگر وعده کرد.

(5) در بحار ج 75 ص 92 امام هشتم از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود هرکس با مردم معامله کند و ایشان را ظلم نکند، و حدیث گوید ایشان را و دروغ نگوید، و وعده دهد ایشان را و خلف نکند پس او از کسانیست که مروتش کامل و عدالتش ظاهر و برادری با او واجب و غیبتش حرام است.

(6) و در ص 94 پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله وسلمبه ابن مسعود فرمود چهار چیز در هر کس باشد او منافق است و اگر یکی از چهار چیز باشد یک جزء از نفاق در اوست مگر آنکه همه را ترک کند : کسی که چون حدیث گوید دروغ باشد، و چون وعده دهد خلاف کند، و چون عهد کند غدر کند، و چون نزاع کند فجور کند.

(7) و از انس از پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود ضامن شوید برای من شش چیز را من بهشت را برای شما ضامن میشوم : وقتی حدیث گوید دروغ نگوید، و چون وعده دادید مخالفت نکنید، و چون امین گردیدید خیانت نکنید ، و چشم خود را از حرام بپوشانید، و فرج خود را حفظ کنید، و دست و زبان خود را باز دارید (از ستم کردن و غیبت و تهمت زدن).

ص: 862

(8) امام رضا علیه السلام به جعفر فرمود می دانی چرا اسماعیل را صادق الوعد نامیدند گفت نمیدانم فرمود با مردی وعده کرد یکسال منتظرش ماند.

(9) در ص 95 از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم با کسی وعده کرد نزد سنگی و فرمود من اینجا منتظرم تا بیائی، حرارت آفتاب شدت کرد اصحاب عرض کردند تشریف بیاورید سایه فرمود من اینجا وعده کرده ام الخ.

(10) در ص 97 از مشكاة الانوار از امام رضا علیه السلام روایت کند که فرمود ما اهل بیتی هستیم که چون وعده دهیم خود را بدهکار می بینیم .

وعول

در مستدرک حاکم ج 4 ص 547 و کنز العمال ج 14 ص 242 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود قسم به کسی که جانم بدست قدرت اوست ساعت (ظهور) برپا نشود تا آنکه ... هلاک شوند وعول، و ظاهر شوند تحوت ، عرض شد یا رسول الله وعول چیست و تحوت کدام است ؟ فرمود وعول وجوه مردم و اشرافند ، و تحوت پست ترین مردمند که زیر پای مردمند و علم به ایشان ندارند.

وقت تعیین کردن

(1) در کافی ج 1 ص 368 از ابی بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کند که چون سؤال از قائم علیه السلام شد فرمود دروغ گفته اند وقت تعیین کنندگان ، ما اهل بیتی هستیم که وقت معین نمی کنیم .

(2) در کافی ج 1 ص 368 از ابی حمزه ثمالی روایت کند که گفت شنیدم امام باقر علیه السلام فرمود ای ثابت بدرستیکه خداوند برای قیام قائم در سنه هفتاد وقت معین کرده بود، چون حسین صلوات الله علیه کشته شد خداوند غضبش بر اهل

ص: 863

زمین سخت شد پس به تأخیر انداخت تا سنه صد و چهل ، پس خبر به شما دادیم، و شما سرّ را فاش کردید خدا هم برای ما وقت قرار نداد، الخ.

(3) در کافی ج 1 ص 368 از عبدالرحمن بن کثیر روایت کند که گفت خدمت حضرت صادق علیه السلام بودم که مهزم داخل شد و عرض کرد فدایت شوم مرا خبر دهید از قیام قائم که انتظارش را می کشیم چه وقت خواهد بود؟ حضرت فرمود ای مهزم دروغ گفتند وقت تعیین کنندگان و هلاک شدند عجله کنندگان و نجات یافتند آنهائی که تسلیم هستند .

(4) در کافی ج 1 ص 368 و غیبت نعمانی ص 289 عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود ابا کرده خداوند مگر آنکه مخالفت کند وقت وقت گذاران را.

(5) در کافی ج 1 ص 368 مفضل بن يسار و در غیبت نعمانی ص 294 فضیل ابن يسار خدمت امام باقر علیه السلام عرض می کند برای این امر (قيام قائم) وقتی هست ؟ حضرت سه مرتبه فرمود کذب الوقّاتون (یعنی دروغ گفتند وقت گذاران) بدرستی که موسی علیه السلام چون اراده رفتن به میقات پروردگارش کرد سی روز با ایشان وعده کرده بود و چون خداوند ده روز اضافه کرد جماعت موسی گفتند موسی مخالفت کرد وعده ما را پس کردند آنچه کردند (گوساله پرست شدند) پس هر وقت ما به شما حدیثی گفتیم و درست درآمد بگوئید خدا راست می گوید و اگر دست درنیامد بگوئید خدا راست می گوید ) اجر شما در مقابل می شود.

(6) در کافی ج 1 ص 369 از علی بن یقطین از امام موسی بن جعفر علیه السلام روایت کند که فرمود شیعه دویست سال است به آرزو تربیت شده . يقطين به پسرش می گوید چه شده که هرچه به ما فرموده اند درست درآمده و هر چه به شما گفته اند درست درنیامده ؟ علی بن یقطین در جواب پدرش فرمود آنچه که

ص: 864

به ما و شما گفته شده همه از یک مخرج است چیزی که هست امر شما وقتش حاضر بود مثل خلافت بني العباس و به شما خبر مطابق واقع می دادند ، و امر ما وقتش حاضر نبود پس ما را به ریشخند جواب می دادند و مشغول می ساختند ، مثلا اگر گفته می شد به ما این امر نخواهد شد مگر بعد از دویست یا سیصد سال هر آینه قلبها قسی می شد و اکثر مردم از اسلام خارج می شدند ولی می فرمودند (فرج) نزدیک است ، بزودی خروج خواهد کرد تا اینکه تأليف (الفت و مهربان) قلوب مردم شود و فرج را نزدیک پندارند.

(7) در غیبت نعمانی ص 288 از ابی بصیر روایت کند که گفت خدمت امام صادق علیه السلام عرض کردم برای این امر وقتی هست که به آن برسیم و بدن ما راحتی یابد ؟ فرمود بلی ولی شماها فاش کردید پس خداوند به تأخیر انداخت.

(8) در غیبت نعمانی ص 289 امام صادق علیه السلام به محمّد بن مسلم فرمود ای محمّد هرکس از طرف ما به شما خبر داد که ما وقت معین کرده ایم بدون هیچ ترسی او را تکذیب کن و بگو دروغ می گوئی بجهت آنکه ما برای احدی وقت تعیین نکرده ایم.

(9) در غیبت نعمانی ص 289 ابوبکر حضر می گوید شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود ما این امر را وقت گذاری نکردیم.

(10) در حدیث دیگر فرمود ما اهل بیتی هستیم که وقت معین نمی کنیم و حال آنکه محمّد صلی الله علیه واله وسلم فرموده کذب الوقّاتون (یعنی دروغ گفتند وقت گذاران) .

(11) در غیبت نعمانی ص 292 اسحاق بن عمار صیرفی گوید شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود برای فرج وقتی معین بود و آن در سال یکصد و چهل بود ، پس شما نقل کردید و فاش نمودید پس خداوند به تأخیر انداخت.

(12) در غیبت نعمانی ص 292 محمّد بن بشر از محمّد بن حنفیه سؤال می کند چه وقت هلاک می شوند (جبارین) ؟ فرمود وای بر تو ای محمّد

ص: 865

بدرستی که خدا مخالفت می کند علمش با وقت وقت گذاران الخ.

(13) در غیبت طوسی ص 262 سؤال می شود که آیا برای این امر وقتی هست ؟ فرمود خیر چون علم خدا غالب است بر علم وقت گذاران، خداوند با موسی سی شب وعده کرد و آن را ده شب افزود که نه موسی می دانست و نه بنی اسرائیل پس چون از سی تجاوز کرد گفتند موسی ما را گول زد پس گوساله پرست شدند ، ولكن هر وقت در مردم بیچارگی و حاجتمندی زیاد شد و بعضی بعض دیگر را ناشناس پنداشتند پس آن وقت روز و شب متوقع و منتظر فرج باش.

ولادت حضرت حجت

در بحار ج 51 ص 2 از کافی نقل کند که ولادتش نیمه شهر شعبان سال (255) از هجرت بوده .

در بحار ج 51 ص 2 از اكمال الدين صدوق نقل کند که چون کنیز امام حسن

عسکری علیه السلام حامله شد به او فرمود زود است که حمل تو پسر باشد اسمش محمّد است و اوست قائم بعد از من .

در بحار ج 51 ص 2 از اکمال الدین نقل کند که حکیمه دختر امام محمّد تقی علیه السلام فرمود امام حسن عسگری علیه السلام فرستاد بسوی من که ای عمه امشب افطار نزد ما باش که شب نیمه شعبان است خداوند زود است ظاهر کند در این شب حجّت را، و او حجّت اوست در زمین.

فرمود: خدمت برادر زاده عرض کردم مادرش کیست ؟ فرمود نرجس .

عرض کردم: خدا مرا فدای شما گرداند اثر حملی در او نیست . فرمود همین که به تو گفتم.

پس آمدم چون سلام دادم و نشستم نرجس آمد و خف (کفش) مرا بیرون

ص: 866

آورده و به من فرمود ای سیده من امشب حال شما چطور است ؟ گفتم بلکه شما سیده و آغای من و اهل من هستی ، پس نرجس این گفتار مرا خوشش نیامد و فرمود این چه فرمایشی است ای عمه ، فرمود به او گفتم ای دخترک من، زود است که خداوند امشب پسری به شما مرحمت کند که آقای دنیا و آخرت باشد ، پس نرجس خجالت کشید در کناری نشست ، پس چون از نماز عشاء فارغ شدم و افطار نمودم ، خوابیدم ، پس چون نصف شب شد برای نماز شب برخاستم و از نماز فارغ شدم و نرجس خواب بود و اثر زائیدن در او نبود، بعد از تعقیب خوابیدم پس از آن با اضطراب بیدار شدم و نرجس هم بیدار شد مشغول نماز شب گشت.

حکیمه گوید پس به من شک عارض شد که ناگاه امام حسن عسگری علیه السلام از مجلس صدا زد ای عمه عجله مکن که ولادت نزدیک است.

حکیمه گوید: پس مشغول به خواندن سوره الم سجده و یاسین شدم که ناگاه نرجس از خواب با اضطراب بیدار شده ، پس جستم نزد او و عرض کردم (اسم الله علیک) یعنی پناه به اسم خدا ببر آیا چیزی را حس می کنی ؟ فرمود بلی ای عمه، گفتم خود را جمع کن و قلب خود را محکم کن ، این همان درد زایمان است.

حکیمه گوید: پس مرا سستی دست داد و نرجس را حال زائیدن پس بواسطه حرکت سیّد و آقای خودم بیدار شدم و جامه را از روی او پس کردم که ناگاه دیدم (آن مولود مبارک) به اعضای هفت گانه در حال سجده است ، پس او را برداشته بر سینه خود چسبانیدم و دیدم پاک و پاکیزه، پس ابو محمّد (امام عسکری) صدا زد عمه نزد من بیا ور او را ، پس او را به نزدش بردم ، حضرت دستهای خود را به زیر رانها و پشت او کرد و پاهای او را به سینه خود گذاشت، و زبان خود را به دهانش گذاشت ، و دست خود را بر چشم و گوش و بندهای او کشید، و فرمود ای پسر جان من سخن بگو، پس گفت (اشهد ان لا اله الّا الله

ص: 867

وحده لا شريك له وأشهد انّ محمّداً رسول الله صلّى الله علیه و آله) پس از آن صلوات بر امیر المؤمنين علیه السلام فرستاد و بر ائمه تا به پدرش رسید از هیبت او ایستاد) . امام عسکری علیه السلام فرمود ای عمه ببر پیش مادرش تا بر او سلام کند و به من بازش گردان ، پس او را نزد مادر بردم بر او سلام کرد، و آوردم و در مجلس گذاردم ، حضرت عسکری علیه السلام فرمود ای عمه روز هفتم بیا بنزد ما.

حکیمه گوید: صبح رفتم که سلام بر امام عسکری عرض کنم ، پرده را بالا زدم که تفقدی از آقای خود بکنم او را ندیدم ، عرض کردم فدایت شوم چه شد بچه و آقای من ؟ فرمود سپردم به کسی که مادر موسی ، موسی را به او سپرد.

حکیمه گوید : چون روز هفتم شد خدمت امام رسیدم و سلام کرده نشستم ، پس فرمود پسرم را بنزد من آور، پس قنداقه او را به او دادم و حضرت همان عملی که در شب ولادت بجا آورد دوباره بجا آورد، پس زبانش را در دهان طفل گذاشت مثل اینکه به او شیر یا عسل می دهد سپس فرمود سخن بگو ای فرزندم ، پس فرمود (اشهد ان لا اله الا الله و درود بر پیغمبر و امير المؤمنین و ائمه فرستاد تا به پدر که رسید وقفه کرد پس از آن این آیه را تلاوت نمود (وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى اٌلَّذِینَ اٌسْتُضْعِفُوا فِي اٌلأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ اٌلْوَارِثِينَ وَ نُمکَّنَ لَهُمْ فِي اٌلأَرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّاكَانُوا يَخْذَرُونَ ) یعنی می خواهیم منت گذاریم بر جماعتی که ایشان را ستمکاران در زمین ضعيف گردانیده اند ، و قرار دهیم ایشان را پیشوایان در دین، و قرار دهیم ایشان را وارثان زمین، و تمكن دهیم ایشان را در زمین ، و نشان دهیم فرعون وهامان و لشگریان ایشان را از امامان آنچه را می ترسیدند.

و مرحوم حاجی نوری در نجم الثاقب فرموده :

جماعتی از قدماء اصحاب مثل ابی جعفر طبری و فضل بن شاذان و حسین ابن حمدان حضینی و علی بن حسین مسعودی و شیخ صدوق و شیخ طوسی و

ص: 868

شیخ مفید و غیر ایشان کیفیت ولادت را به چند سند صحیح و غیر آن از حکیمه روایت نمودند ، و صدوق (1) آن را به دو سند عالی روایت کرده یکی از موسی بن محمّد بن قاسم بن حمزه بن موسی بن جعفر علیه السلام از حکیمه دختر حضرت جواد علیه السلام و دیگری از محمّد بن عبدالله از حکیمه خاتون و اصل مضمون یکی است و لیکن چون ثانی ابسط بود خبر را به لفظ او ذکر می کنیم با اشاره به فارق با بعضی دیگر در محل خود.

محمّد بن عبدالله گفت رفتم خدمت حکیمه خاتون دختر حضرت جواد علیه السلام بعد از وفات حضرت عسکری علیه السلام که سؤال کنم از او از حال حجّت علیه السلام و آنچه اختلاف کردند مردم در آن از تحیّری که در آن بودند .

پس به من گفت بنشین آنگاه گفت ای محمّد بدرستیکه خدای تعالی خالی نمی گذارد زمین را از حجّت ناطقه یا ساکت، و قرار نداده آن را دو برادر بعد از حسن و حسین علیه السلام به جهت فضیلت دادن حسن و حسین علیه السلام و تنزیه آن دو بزرگوار از اینکه بوده باشد در زمین عدیلی برای ایشان، و بدرستیکه خدای تعالی مخصوص فرمود فرزندان حسین علیه السلام را بر فرزندان حسن علیه السلام چنانچه اختصاص داد فرزندان هارون را بر فرزندان موسی علیه السلام هرچند موسی علیه السلام حجت بود بر هارون پس فضل برای فرزندان حسین علیه السلام است تا روز قیامت و چاره ای نیست امت را از حیرتی که بشک بیفتند در آن اهل باطل و نجات یابند در آن اهل حق تا اینکه نبوده باشد برای خلق بر خداوند حجتی و بدرستیکه حيرت الان آن چیزی است که واقع شده بعد از حسن علیه السلام

پس گفتم ای خاتونِ من آیا برای حسن علیه السلام فرزندی بود؟

پس تبسم نمود و فرمود: اگر برای حسن علیه السلام فرزند نباشد پس حجت کیست بعد از او، و من تو را خبر دادم که امامت برای دو برادر نمی شود بعد از حسن و

ص: 869


1- اكمال الدين ص 400.

حسین علیه السلام پس گفتم ای سیده من خبر ده مرا به ولادت مولای من و غیبت او . فرمود آری مرا جاریه ای بود که او را نرجس میگفتند ، پس به زیارت من آمد برادر زاده من ، پس به او نظر تندی کرد، پس گفتم ای سید من شاید مایل شدی به او ، پس او را بفرستم نزد تو، فرمود نه ای عمه ولكن تعجب کردم از او . گفتم تو را چه بشگفت آورد از او ؟ فرمود زود است که بیرون آورد خداوند از او فرزندی که ارجمند است نزد خداوند عزوجل ، و کسی است که پر نماید خداوند به او زمین را از عدل و داد چنانچه پر شده باشد از جور و ظلم. پس گفتم بفرستم او را بسوی تو؟ فرمود رخصت گیر در این امر از پدرم.

پس جامه خود را پوشیدم و رفتم به منزل ابي الحسن علیه السلام ، پس سلام کردم و نشستم ، پس ابتدا فرمود ای حکیمه بفرست نرجس را برای پسرم ابی محمّد، پس گفتم ای سیّد من برای همین بنزد تو آمدم، پس فرمود ای مبارکه بدرستیکه خدای تعالی خواسته که تو را شریک گرداند در اجر و قرار دهد برای تو سهمی از خیر.

پس حکیمه گفت که درنگی نکردم که برگشتم به منزل خود و او را آرایش نمودم برای ابی محمّد صلی الله علیه واله وسلم و جمع کردم میان ایشان در منزل خود ، پس چند روز در منزلِ من اقامت فرمود آنگاه تشریف برد به منزل والد خود و او را با آن جناب فرستادم.

حکیمه خاتون گفت پس حضرت ابی الحسن علیه السلام وفات کرد و نشست ابو محمّد صلی الله علیه واله وسلم در جای پدر بزرگوار خود، پس به زیارت او می رفتم چنانچه به زیارت والدش میرفتم ، پس روزی به نزد آن جناب رفتم پس نرجس خاتون بنزد من آمد که موزه ام را از پایم در ارد، پس گفتم ای خاتونِ من ، تو موزه خود را ده به من گفت بلکه تو سیّده و خاتون منی ، تو موزه خود را به من ده پس گفتم بلکه تو سیّده و خاتون منی ، والله موزه خود را به تو وانمیگذارم که در آری

ص: 870

بلکه من تو را خدمت می کنم بر دیدگان خودم، پس شنید این کلام را ابو محمّد صلی الله علیه واله وسلمپس فرمود خداوند تو را جزای خیر دهد ای عمه ، پس نشستم در نزد آن جناب تا غروب آفتاب ، پس آواز کردم کنیزک را و گفتم جامه مرا بیاور که مراجعت کنم، پس فرمود.

ابتداء روایت موسی ونیز اول خبر محمّد مذكور در غیبت شیخ طوسی از اینجا است و در اول چنین است که : حکیمه گفت که : کس فرستاد بنزد من امام حسن عسکری علیه السلام که ای عمه روزه ات را نزد ما بگشا که امشب شب نیمه شعبان است.

و در دوم : حکیمه گفت کس فرستاد نزد من ابو محمّد صلی الله علیه واله وسلم سال دویست و پنجاه و پنج در نیمه شعبان و فرمود ای عمّه.

و به روایت اول : ای عمه امشب را نزد ما بیتوته کن؛ زیرا که این شب نیمه شعبان است و بدرستیکه زود است که متولد شود در امشب مولودی که کریسمت بر خداوند عزوجل و حجت اوست بر خلق او کسی است که زنده می کند به او زمین را بعد از مردنش . پس گفتم از کی ای آقای من ؟ فرمود از نرجس .

و به روایت شیخ : ای عمه افطارت را امشب نزد ما قرار ده ، پس بدرستیکه خداوند عزوجل زود است که تو را مسرور نماید به ولی خود و حجت خود بر خلق که جانشین من است بعد از من .

حکیمه گفت پس داخل شد بر من به جهت این بشارت سرور شدیدی و جامه خود را بر تن کردم و همانساعت بیرون رفتم تا اینکه رسیدم خدمت ابی محمّد صلی الله علیه واله وسلم و آن جناب نشسته بود در صحن خانه خود و کنیزانش در دور او بودند ، پس گفتم ای سیّدِ من خَلَف از کدام یک است ؟ فرمود از سوسن ، پس چشم خود را در میان کنیزان سیر دادم پس ندیدم کنیزی را که در او اثری باشد غیر سوسن .

ص: 871

و به روایت اول پس گفتم ای سیّد من نمی بینم در نرجس چیزی از اثر حمل،

پس فرمود از نرجس است نه از غیر او ، گفت : پس برخاستم و بنزد او رفتم پس در پشت و شکم او تفحّص کردم پس ندیدم در او اثر حمل پس برگشتم بنزد آن جناب و خبر دادم او را به آنچه کردم، پس تبسم فرمود آنگاه فرمود به من : چون وقت فجر شود ظاهر می شود برای تو حمل ؛ زیرا که مَثَلِ او مَثَل مادرِ موسی است که حمل در او ظاهر نشد و کسی آن را ندانست تا زمان ولادتش چونکه فرعون میشکافت شکم زنهای آبستن را بجهت جستجوی موسی و او نظیر موسی است.

حکیمه گفت دوباره برگشتم بنزد نرجس و او را خبر کردم به آنچه فرمود و از

حالش پرسیدم ، پس گفت ای خاتون من چیزی از این در خود نمی بینم .

و به روایت حسین بن حمدان حضینی در هدایه از غیلان کلابی و موسی بن محمّد رازی و احمد بن جعفر طوسی و غیر آنها از حکیمه ، و روایت علی بن حسین مسعودی در اثبات الوصیه از جماعتی از شیوخ علما که از جمله آنهاست علان کلینی و موسی بن محمّد غازی و احمد بن جعفر بن محمّد به اسانید خود از حکیمه که او داخل می شد بر ابی محمّد صلی الله علیه واله وسلم پس دعا می کرد برای آن جناب که خداوند روزی فرماید او را فرزندی ، و او گفت که روزی داخل شدم بر آن جناب پس دعا کردم برای او چنانچه می کردم ، پس به من فرمودای عمه آگاه باش آن را که دعا می کردی که خداوند به من روزی کند متولد می شود در امشب ، و آن شب نیمه شعبان بود سنه دویست و پنجاه و پنج (این تاریخ مطابق کتاب اخیر است و در اول بنحویست که سابقا ذکر شد (منه) متولد می شود در امشب مولودی که منتظر او بودیم پس قرار ده افطار خود را در نزد ما و آن شب جمعه بود. پس گفتم به آن جناب از کی خواهد شد این مولود عظیم ای سید من ؟ فرمود از نرجس ای عمه . گفت پس گفتم ای سید من ، نیست در

ص: 872

کنیزان تو محبوبتر از او نزد من و نه خفیفتر از او بر قلب من، ومن هر وقت داخل خانه میشدم مرا استقبال می کرد و دست مرا می بوسید و موزه را از پای من بیرون می آورد و چون داخل شدم بر او کرد با من آنچه می کرد، پس افتادم بر دستهای او و آن را بوسیدم و مانع شدم او را از اینکه بکُند آنچه می کرد، پس مرا به سیادت و خاتونی خطاب کرد، پس من او را نیز مثل آن خطاب کردم پس به من گفت فدای تو شوم ، پس به او گفتم من فدای تو شوم و همه عالمیان پس این را از من مستنکر شمرد ، پس به او گفتم استنکار مکن؛ زیرا که خداوند عطا می کند در امشب به تو پسری که سیّد است در دنیا و آخرت و او فَرَج مؤمنین است ، پس شرمنده شد و در او تأمّل کردم پس اثر حملی نیافتم پس تعجب کردم و گفتم به سیّد خود ابی محمّد علیه السلام که در او اثر حملی نمی بینم پس تبسّم کرد و فرمود به من که : ما معاشر اوصیاء برداشته نمی شویم در شکمها ، و جز این نیست که ما را حمل می کنند در پهلوها و بیرون نمی آئیم از ارحام ، و جز این نیست که بیرون می آئیم از رانِ راست مادرانِ خود؛ زیراکه مائيم نورهای خداوند که نمی رسد به او قذارت ، پس گفتم به او که ای سیّد من مرا خبر دادی که او متولد می شود امشب پس در چه وقت از اوست ؟ پس فرمود در وقت طلوع فجر متولد می شود مولود ارجمند در نزد خداوند انشاء الله تعالی.

و به روایت اول چون از نماز عشا فارغ شدم افطار کردم و به خوابگاه جای

خود رفتم و پیوسته مراقب او بودم.

و به روایت شیخ طوسی چون نماز مغرب و عشاء را کردم مائده را حاضر

کردند پس من و سوسن افطار کردیم در یک اطاق.

و به روایت اول چون نیم شب رسید برخاستم به نماز و چون از نماز فارغ

شدم نرجس خاتون خوابیده بود و از پهلو به پهلو حرکت نمی کرد.

و به روایت موسی چون از نماز فارغ شدم نرجس خاتون خوابیده بود و او

ص: 873

را حادثهء نبود نشستم زمانی به تعقیب نماز آنگاه به پهلو خوابیدم بعد از آن بیدار شدم ترسان و نرجس خاتون همچنان خوابیده بود بعد از آن برخاست و نماز کرد و خوابید .

حکیمه خاتون گفت بیرون رفتم جستجوی فجر کنم دیدم که فجر اول طالع شده و حال آنکه نرجس خاتون در خواب بود پس گمانها در خاطرم راه یافت حضرت ابو محمّد علیه السلام از آنجائی که نشسته بود مرا آواز داد و فرمود که ای عمه تعجیل منما که اینک امر ولادت نزدیک شد، پس نشستم و الم سجده و پس خواندم و در خواندن بودم که نرجس خاتون بیدار شد ترسان، پس از جای جستم و خود را به او رسانیدم و او را به سینه خود چسبانیدم و گفتم نامی خدای بر تو باد احساس چیزی می نمائی ؟ گفت بلی ای عمه ، گفتم دل و جان خود را جمع دار ، اینست آنچه گفتم به تو، پس سستی فرو گرفت مرا و نرجس خاتو را یعنی خواب سبکی دست داد ما را ، پس بیدار شدم به دریافتن سيّد خودم ، پس جامه از او برداشتم ، آن حضرت را دیدم که در سجود بود، او را برداشته در بر گرفتم، دیدم پاک و پاکیزه و بی آلایش بوجود آمده .

و به روایت اول در این حال در نرجس اضطراب مشاهده نمودم، پس او را در بر گرفتم و نام الهی بر او خواندم ، حضرت آواز داد که سوره انا انزلناه في ليلية القدر بر او بخوان پس از او پرسیدم که چه حال داری ؟ گفت ظاهر شد اثر آنچه مولایم فرمود، پس شروع کردم به خواندن سوره انا انزلناه في ليلة القدر بر او، چنانچه به من امر فرمود ، پس آن طفل در شکم نرجس خاتون با من همراهی می کرد، می خواند آنچه من می خواندم، و بر من سلام کرد، من ترسیدم ، حضرت صدا زد که تعجب مکن ای عمه از قدرت الهی که حق تعالی خردان ما را به حکمت گویا می گرداند و ما را در بزرگی حجت خود می گرداند در زمین خود ، پس سخن حضرت تمام نشده بود که نرجس از نظرم غایب شد ،

ص: 874

پس او را ندیدم گویا پرده میان من و او زده شد ، پس بسوی حضرت امام حسن عسکری علیه السلام دویدم فریاد کنان، حضرت فرمود برگرد ای عمه که او را در جای خود خواهی یافت، پس مراجعت نمودم و درنگی نکردم که پرده برداشته شد و نرجس خاتون را دیدم و بر او بود از لمعان نور آنقدر که چشمم را خیره کرد، و دیدم صاحب الامر علیه السلام را که بسجده افتاده به روی خود و به زانو در افتاده و انگشتان سبا به خود را به آسمان بلند کرده و می گوید اشهد ان لا اله الّا الله وحده لا شريك له وأنّ جدی محمّد رسول الله وأنّ ابی امیرالمؤمنین آنگاه یک یک امامان را شمرد تا به خود برسید پس بفرمود که اللهمّ انجز لی ما وعدتني وأتمم لی امری و ثبّت وطأتی واملأ بی الارض قسطا وعدلا.

و به روایتی نوری از آن حضرت ساطع گردید و به آفاق آسمان پهن شد و مرغان سفید دیدم که از آسمان به زیر آمدند و بالهای خود را بر سر و رو و بدن آن حضرت می مالیدند و پرواز می کردند و حکیمه خاتون گفت : پس حضرت ابی محمد یعنی امام حسن علیه السلام مرا آواز داد که فرزند مرا بنزد من بیاور.

و به روایت مسعودی و حضینی بعد از ذکر خواب اضطراری هر دو حکیمه خاتون گفت پس بیدار نشد مگر به حس مولا و سیّد من در زیر او، و به آواز حضرت که می فرماید ای عمه فرزند مرا بیاور، پس جامه از روی سیّد خود برداشتم دیدم که بسجده افتاده بر زمین به پیشانی و كفها و زانوها و انگشتان پا ، و بر ذراع راست او نوشته : جاء الحقّ وزهق الباطل إنّ الباطل كان زهوقا ، پس او را برگرفتم پس او را ختنه کرده و ناف بریده و پاک و پاکیزه یافتم ، پس او را در جامه پیچیدم

و به روایت موسی او را برداشتم و بنزد حضرت بردم چون بحضور آن جناب رسید بهمان نحو که در دست من بود بر پدر بزرگوارش سلام کرد پس حضرت او را بر روی دو دست خود گرفت به روشی که پای مبارک حضرت صاحب

ص: 875

الامر علیه السلام بر روی سینه شریف پدر بزرگوارش بود حضرت امام حسن علیه السلام زبان در دهان آنجناب گذاشت و دست مالید بر چشم و گوش و مفاصل او و فرمود به سخن درآی و تکلم کن ای پسر من.

و به روایت مسعودی آن جناب را بر کف دست چپ خود نشانید و دست راست را بر پشت او گذاشت و فرمود سخن گو ، پس حضرت حجّت علیه السلام فرمود اشهد ان لا اله الّا الله وحده لا شريك له وأنّ محمّداً رسول الله صلی الله علیه واله وسلم آنگاه صلوات فرستاد بر امیر المؤمنين علیه السلام و بر ائمه علیه السلام تا آنکه رسانید به پدر بزرگوار خود آنگاه باز ایستاد یعنی خاموش شد.

و به روایت مسعودی و حضینی بعد رسول الله و أنّ عليّاً امير المؤمنین آنگاه پیوسته شمرد اوصیا را تا به خود رسید صلوات الله عليهم، و دعا کرد فرج را برای شیعیان خود بر دست خود.

و به روایت شیخ طوسی چون حضرت فرزند مکرّم خود را گرفت زبان مبارک را بر دیدگان او مالید پس چشمهای مبارک را باز کرد آنگاه زبان را در دهان آن جناب کرد و کام او را مالید و چنگ او را گرفت آنگاه زبان را در گوش آن جناب داخل کرد و بر کف دست چپ خود نشانید پس ولی خدا راست نشست ، پس حضرت دست بر سر او ماليد و فرمود به او ای فرزند من سخن بگو به قدرت الهی.

و به روایت حافظ برسی در مشارق الانوار از حسین بن محمد از حکیمه گفت چون آن جناب را برآوردم بنزد پسر برادرم حسن بن علی علیه السلام پس دست شریف خود را مالید بر روی انور او که نور انوار بود فرمود سخن بگو ای حجّت الله و بقیه انبیاء و نور اصفياء و غوث فقرا و خاتم اوصیاء و نور اتقیا و صاحب کره بيضاء ، پس فرمود اشهد ان لا اله الّا الله وحده لا شريك له وأشهد أنّ محمّداً عبده ورسوله وأشهد أنّ عليّاً ولیّ الله ، آنگاه شمرد اوصیاء را با آن جناب پس

ص: 876

امام حسن علیه السلام فرمود بخوان ، پس قرائت کرد آنچه نازل شده بود بر پیمبران و ابتدا نمود به صحف ابراهیم پس آن را به زبان سریانی خواند آنگاه خواند کتاب ادریس و نوح و کتاب صالح و تورات موسی و انجیل عیسی و فرقان محمد صلى الله عليه وعليهم اجمعین ، آنگاه نقل فرمود قصص انبیاء را .

و به روایت شیخ طوسی پس ولی خدا علیه السلام استعاذه نمود از شیطان رجیم و افتتاح نمود و فرمود بسم الله الرحمن الرحيم : (وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى اٌلَّذِینَ اٌسْتُضْعِفُوا فِي اٌلأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ اٌلْوَارِثِينَ وَ نُمکَّنَ لَهُمْ فِي اٌلأَرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّاكَانُوا يَخْذَرُونَ)پس صلوات فرستاد بر رسول خدا و بر امیر المؤمنين و بر هریک از ائمه صلوات الله عليهم تا رساند به پدر بزرگوار خود.

حکیمه خاتون گفت : آنگاه حضرت آن جناب را به من داد و فرمود ای عمه برگردان او را بسوی مادرش تا چشمش روشن شود و اندوهگین نشود و تا بداند که وعده خداوند جلّ جلاله حق است ولكن بیشتر مردم نمی دانند پس برگرداندم آن جناب را بسوی مادرش در وقتی که فجر دوم روشن شده بود ، پس فریضه را بجای آوردم و تعقیب خواندم تا آنکه آفتاب طالع شد، آنگاه ابی محمّد صلی الله علیه واله وسلم را وداع کردم و به منزل خود مراجعت نمودم.

و به روایت موسی فرمود که : ای عمه ببر او را نزد مادرش تا بر او سلام کند و بازش بنزد من بیاور . حکیمه خاتون گفت آن حضرت را بردم تا بر مادر سلام کرد و باز آوردم و گذاشتم در آن مجلس، بعد از آن حضرت امام حسن علیه السلام فرمود که روز هفتم باز بیا . حکیمه خاتون گفت روز دیگر صباح رفتم که بر امام حسن علیه السلام سلام کنم ، پرده را برداشتم که جستجوی سیّد خود کنم یعنی حضرت صاحب الامر علیه السلام را ببینم آن حضرت را ندیدم ، گفتم فدای تو شوم سیّد من چه

ص: 877

شد ؟ امام علیه السلام فرمود که ای عمه سپردیم او را به آن کس که سپرد به او مادر موسی علیه السلام.

و به روایت اول چون حضرت آواز کرد که فرزند مرا بنزد من بیار، حکیمه خاتون گفت پس آن جناب را برداشتم و آوردم نزد آن حضرت، پس چون در پیش روی پدر بزگوارش او را نگاهداشتم و در دست من بود که بر پدر بزرگوارش سلام کرد پس حضرت آن جناب را از دست من گرفت و در آن حال مرغانی بال خود را بر سر آن جناب گسترانیدند ، پس حضرت یکی از آن مرغان را آواز داد و فرمود او را بردار و محافظت کن و برگردان بسوی ما در هر چهل روز ، پس آن مرغ آن جناب را برداشت و بسوی آسمان پرواز کرد و مرغان دیگر در عقب او پرواز کردند ، پس شنیدم که امام حسن علیه السلام می فرماید : سپردم تو را به آن کسی که سپرد به او مادر موسی علیه السلام، پس نرجس خاتون بگریست ، حضرت فرمود ساکت باش که شیر خوردن برای او نباشد مگر از پستان تو، و زود است که برگردد بسوی تو چنانچه برگشت موسی علیه السلام به سوی مادر خود، و اینست قول خداوند که فرموده پس برگردانیدیم موسی را نزد مادرش تا دید؛ مادرش به او روشن شود و اندوهگین نشود. حکیمه خاتون گفت گفتم این مرغ چه بود؟ فرمود این روح القدس است که موکل است بر ائمه علیه السلام که ایشان را موفق می گرداند و تسدید میکند و نگاه می دارد ایشان را از خطا و لغزش و ایشان را علم می آموزد.

و به روایت مناقب قديمه آنگاه حضرت طلبیدند بعضی از کنیزان خود را که میدانستند که ایشان پنهان می کنند خبر آن مولود را، پس نظر کردند به آن مولود کریم، حضرت فرمود بر او سلام کنید ، پس آن جناب را بوسیدند و گفتند سپردیم تو را به خداوند و برگشتند ، آنگاه فرمود ای عمه ، نرجس را طلب نما ، پس او را طلبیدم و فرمود تو را نطلبیدم مگر آنکه او را وداع کنی، پس او را

ص: 878

وداع کرد و برگشت و آن جناب را با پدرش گذاشتیم و مراجعت نمودیم، چون روز دیگر شد بنزد او رفتم پس سلام کردم و نزد او احدی را ندیدم ، پس مبهوت ماندم ، پس فرمود ای عمه او در ودایع خداوندیست تا آن زمان که اذن دهد او را خداوند در خروج.

و به روایت شیخ طوسی حکیمه خاتون گفت چون روز سیم شد شوقم به دیدن ولی الله شدید شد، پس رفتم بنزد ایشان به رسم عیادت، و اول رفتم به حجره ای که نرجس خاتون در آن بود، پس دیدم او را که نشسته نشستن زن زائیده و برابر او بود جامه زرد و سر خود را با دستمال بسته بود پس سلام کردم بر او و ملتفت شدم بسوی جانبی از آن حجره ، دیدم گهواره ایست که بر آن جامه سبز بود ، پس میل نمودم بسوی آن گهواره ، جامه ها را از آن برداشتم پس دیدم که ولی الله را که بر پشت خوابیده نه کمرش بسته و نه دستهای مبارکش ، پس چشمهای خود را باز کرد و خندید و با من با انگشتان خود راز گفت، پس آن جناب را برداشتم و بنزدیک دهن خود آوردم که او را ببوسم پس بوی خوشی از آن جناب به مشامم رسید که خوشبوتر از آن هرگز استشمام نکرده بودم ، در این حال حضرت امام حسن علیه السلام آواز داد که ای عمه جوان مرا بیاور، پس بردم و از من گرفت و فرمود ای پسر سخن گو، پس بهمان نسق که سابقا مذکور شد تکلم فرمود، حکیمه خاتون گفت پس از آن حضرت گرفتم و او می فرمود ای پسر من سپردم تو را به آنکه مادر موسی علیه السلام به او سپرده بوده ، باش در حفظ خداوند و سرّ او و رعایت او و پناه او ، فرمود برگردان او را به مادرش ای عمه و کتمان کن خبر این مولود را بر ما ، و خبر نده به او احدی را تا تقدیر خداوند به غایت خود رسد، پس آن جناب را به مادرش دادم و ایشان را وداع کردم.

و به روایت موسی حضرت فرمود ای عمه چون روز هفتم شود پس بیا نزد ما حکیمه خاتون گفت پس روز هفتم آمدم و سلام کردم و نشستم، امام علیه السلام

ص: 879

فرمود که بیا ور فرزندم را نزد من ، پس آن جناب را آوردم و او در جامه ای بود .

و به روایت شیخ طوسی و حضینی و مسعودی در جامه های زرد بود ، باز آن حضرت کرد با آن جناب مانند آنچه کرده بود در مرتبه اول یعنی او را بر روی دو دست خود گرفت بعد از آن زبان را در دهان مبارکش گذاشت که او را شیر یا عسل می خورانید آنگاه فرمود به سخن درآی و تکلم نما ای فرزند من، پس حضرت صاحب الامر علیه السلام فرمود «اشهد ان لا اله الّا الله» تا آخر آنچه به این روایت گذشت ، بعد از آن تلاوت فرمود این آیه را (بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحيم ونُريد أنْ نَمُنَّ على الذين استُضْعِفوا في الأرْضِ) تا قول خداوند (مَاکَانُوا يَحْذَرُون) .

و به روایت حضینی بعد از تلاوت این آیه حضرت فرمود به آن جناب که بخوان ای فرزند من آنچه را که خداوند نازل فرمود بر پیغمبران خود و رسولان خود، پس ابتدا فرمود به صحیفه های آدم علیه السلام پس آن را به زبان سریانی خواند ، و کتاب هود و کتاب صالح و صحیفه های ابراهیم علیه السلام و تورات موسی و زبور داود و انجیل عیسی و فرقان جدم رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم آنگاه قصهء پیغمبران و مرسلین را نقل فرمود تا عهد خود.

و به روایت اول حکیمه خاتون گفت چون بعد از چهل روز شد حضرت حجت علیه السلام را برگرداندند پس حضرت امام حسن علیه السلام مرا طلبید چون بخدمتش رسیدم ناگاه آن کودک را دیدم که در پیش روی او راه می رفت ، پس گفتم ای سیّد من این پسر دو ساله است ، پس حضرت تبسم کرد آنگاه فرمود بدرستیکه فرزندان انبیاء و اوصياء علیه السلام هرگاه ائمه باشند نشو و نما میکنند بخلاف آنچه نشو و نما میکنند غیر ایشان، و بدرستیکه کودک از ما هرگاه یک ماه بر او گذشت مانند کسی است که یکسال بر او گذشته باشد و بدرستی که کودک ما در شکم مادرش سخن می گوید و قرآن می خواند و پروردگار خود را در زمان

ص: 880

شیر خوارگی عبادت میکند و ملائکه او را اطاعت می کنند و در بامداد و پسین بر او نازل می شوند . حکیمه خاتون گفت پس پیوسته در هر چهل روز آن کودک را بر می گرداندند تا آنکه آن جناب را مردی دیدم پیش از وفات امام حسن علیه السلام به چند روز کمی، پس او را نشناختم پس به برادر زاده ام گفتم : این کیست که مرا امر می فرمائید که در روبروی او بنشینم ؟ فرمود این پسر نرجس است ، این خلیفه من است بعد از من و در این نزدیکی از میان شما می روم پس سخن او را بشنو و امر او را اطاعت کن . حکیمه خاتون گفت بعد از چند روز امام حسن علیه السلام وفات کرد و اکنون من حضرت صاحب الامر را در صبح و شام می بینم و از هر چه که از من می پرسند آن جناب مرا خبر می دهد پس من ایشان را خبر می دهم ، و قسم به خداوند که گاه من اراده می کنم که چیزی از او بپرسم پس ابتداء سؤال نکرده جواب مرا می گوید، و می شود که بر من امری روی میدهد پس در همانساعت جواب می رسد بدون آنکه سؤال کنم، و شب گذشته مرا خبر داد به آمدن تو نزد من و امر فرمود مرا که تو را خبر دهم بحقّ محمّد بن عبدالله .

راوی خبر گفت : قسم به خداوند که حکیمه خاتون مرا خبر داد به چیزهائی که مطلع نبود بر او احدى جز خداوند عزوجل ، پس دانستم این راست و عدل است از جانب خداوند ؛ زیرا که خدای عزوجل مطلع کرده ایشان را بر چیزی که مطلع نکرده بر آن احدى از خلق خود را.

و به روایت مسعودی و حضینی حکیمه خاتون گفت چون بعد از چهل روز شد داخل شدم در خانه امام حسن علیه السلام پس دیدم مولای خود را که راه می رود در خانه پس ندیدیم رخساری نیکوتر از رخسار آن جناب و نه لغتی فصیح تر از لغت او پس حضرت امام حسن علیه السلام فرمود به من این مولود ارجمند بر خداوند است گفتم ای سید من از عمر او چهل روز گذشته و من میبینم در امر او

ص: 881

آنچه می بینم. فرمود ای عمه آیا نمی دانی که ما معاشر اوصیاء نشو میکنیم در روز مقداری که نشو میکند غير ما در یک هفته ، و نشو می کنیم ما در هفته آنقدر که نشو میکند غیر ما در یک سال ، پس برخاستم و سر آن جناب را بوسیدم و مراجعت کردم آنگاه برگشتم و جستجو کردم او را ندیدم پس گفتم به سیّد خود ابی محمّد علیه السلام که مولای من چه کرد؟ فرمود ای عمه سپردم او را به آنکه سپرد او را مادر موسی علیه السلام.

به روایت حضینی آنگاه فرمود که چون عطا فرمود به من پروردگار من مهدی این امت را، دو ملک فرستاد که او را برداشتند و او را به سراپرده عرش بردند تا آنکه ایستاد در حضور قرب الهی پس فرمود به او مرحبا به تو ای بنده من برای نصرت دین من در اظهار امر من و مهدی بندگان من ، سوگند خوردم که به تو بگیرم و به تو عطا کنم و به تو بیامرزم و به تو عذاب کنم، برگردانید او را ای دو ملک بسوی پدرش به مدارا و به ملاطفت و به او بگوئید که او در پناه و حفظ و حمایت و نظر عنایت من است تا آن زمان که بر پا و ظاهر نمایم حق را به او ، و نیست و نابود کنم باطل را به او، و بوده باشد دین خالص برای من ، آنگاه امام حسن علیه السلام فرمود که چون مهدی علیه السلام از شکم مادر خود بر زمین افتاد یافته شد که به زانو در آمده و دو سبابه خود را بلند نمود آنگاه عطسه کرد پس فرمود الحمد الله رب العالمین و صلّی الله على محمّد وآله عبداً ذاكراً لله غیر مستنكف ولا مستکبر ، آنگاه فرمود که ظلمه گمان کردند که حجت خداوند باطل خواهد شد، اگر اذن میدادند مرا در سخن گفتن هر آینه شک زایل میشد.

در نجم الثاقب ص 28 و اكمال الدين ص 408 از حسن بن منذر روایت کند که گفت روزی حمزة بن أبي الفتح بنزد من آمد و گفت به من که بشارت باد تو را که دیشت متولد شد در دار - یعنی خانه امامت که در آن زمان چنین تعبیر می کردند - مولودی از برای ابی محمّد علیه السلام و امر فرمود به کتمان او، و اینکه

ص: 882

سیصد گوسفند برایش عقیقه کنند . گفتم اسمش چیست ؟ گفت اسمش محمّد و کنیه اش جعفر است.

و نیز در آن کتاب (یعنی کمال الدین صدوق ص 407) و غیره مرویست که چون حضرت متولد شد امام حسن علیه السلام فرستاد نزد ابی عمرو که وکیل آن جناب بود که ده هزار رطل نان و ده هزار رطل گوشت بخرد و آنها را حسبة (قرية) لله متفرق کند در میان بنی هاشم ، و عقیقه کند از قبل او چند رأس گوسفند .

و در منتهی الامال ج 2 ص 286 روایت کند که محمّد بن عثمان عَمْری فرمود

چون آقای ما حضرت صاحب الامر متولد شد حضرت امام حسن عسگری علیه السلام پدرم را طلبيد و فرمود که ده هزار رطل که قریب به هزار من می باشد نان و ده هزار رطل گوشت تصدق کنند بر بنی هاشم و غیر ایشان و گوسفند بسیاری برای عقیقه بکشند.

در اكمال الدین ص 408 از غیاث بن اسید روایت کند که گفت حضرت مهدی علیه السلام روز جمعه متولد شد و مادرش را ریحانه و بعضی نرجس ، و بعضی صیقل و بعضی سوسن گویند، الخ.

و در ص 409 از غیاث بن اسید روایت کند که گفت دیدم محمّد بن عثمان عمری می فرود وقتی حضرت مهدی علیه السلام متولد شد نوری از او ساطع گردید که به آفاق آسمان پهن شد پس برای خدا بسجده افتاد سپس سرش را بلند کرده فرمود (شهد الله انّه لا اله الّا هو والملائكة) تا آخر آیه و گفت تولدش روز جمعه بود.

ولی

( اللهم ادفع عن وليّك وخليفتك الخ) در دعاء حديث (11) گذشت .

ص: 883

وهن

در ملاحم ص 157 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود زود است که امم (مردم دنیا ) اتحاد کنند و شما را مثل کاسه در میان گذاشته بخورند تا آنجا که فرمود خداوند وهن در دل شما بیاندازد ، گفته شد و هن چیست ؟ فرمود دوست داشتن دنیا و مکروه داشتن مرگ.

الهارب

الهارب من عشيرته در حاشیه هشتم اصحاب مهدی علیه السلام گذشت .

الهاربان

در اصحاب مهدی علیه السلام حدیث پنجم گذشت .

هاشمی

در الزام الناصب ج 2 ص 148 از کشف الغمه روایت کند که یکی از علامات

کشته شدن مردی است هاشمی در بین رکن و مقام.

سفیانی امر کند به کشتن هر قرشی که در مدینه هستند بجهت آنچه هاشمی که از طرف مشرق خروج کرده نسبت به اصحاب سفیانی عملی کرده. در سفیانی حدیث 42 گذشت.

الهجره

در مستدرک حاکم ج 4 ص 486 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود زود است که هجرتی باشد بعد از هجرتی، مردم می روند بسوی هجرت گاه

ص: 884

ابراهیم (که شامات باشد) نماند در زمین مگر بدترین مردم، زمین ایشان را بیندازد، و خودهاشان را پلید دانند ( یا پلید کنند) خدا ایشان را با بوزینه و خنزیرها محشور فرماید بسوى آتش ، الخ.

در مستدرک ص510 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که هجرتی بعد از هجرتی باشد ، پس خوبان اهل زمین کسانی هستند که ملازم هجرتگاه ابراهیم باشند، و باقی ماند در زمین بدترین مردم الخ (یعنی اگر کسی بخواهد از وطن خود مهاجرت کند به شامات برود که هم آب و هوای خوبی دارد و هم ظاهرا مسلمانند نه به بلاد کفر برود که اگر مسلمان هم باشد از دین خارجش کنند)

هدنه

*هدنه (1)

(1) در کنز العمال ج 14 ص 215 از حذيفه روایت کند که فرمود بوده باشد صلحی و دوستی بر فساد و اختلاف ، یعنی دلهائی باشد که صاف نشود بعضی با بعضی ، پس از آن کسانی باشند که دعوت به گمراهی کنند، پس اگر دیدی در آن روز خلیفه ای از طرف خدا در زمین پس ملازمش باش اگرچه جسمت را لاغر کند و مالت را بگیرد، و اگر خلیفه ای از طرف خدا ندیدی پس سیر کن در زمین ولو اینکه بمیری و به ریشه درختی چسبیده باشی.

(2) در کنز العمال ج 14 ص 216 از عوف بن مالک روایت کند که بوده باشد بین شما و بين بني الأصفر (یعنی رومیها) هدنه ای (یعنی صلحی) پس عهد شکنی کنند و بسوی شما رو آورند با هشتاد پرچم که زیر هر پرچمی دوازده هزار نفر باشد.

(3) در کنز العمال ج 14 ص 268 از حذيفه روایت کند که بوده باشد (هدنة على دخن ) گفته شد یا رسول الله (ما هدنة على دخن) یعنی هدنه و صلح بر

ص: 885


1- الهدنة : الصلح والموادعة بين المسلمين والكفاروبين كل متحاربين. (النهاية)

فساد چیست؟ فرمود دلهائی است که برنگردد بر آنچه بوده یعنی صاف نشود دلها بعضی با بعضی (باقی روایت مثل روایت اول است).

(4) در حدیث دیگر فرمود زود است بین شما و بين روم چهار هدنه (صلح) باشد ، چهارمی بر دست مردیست از آل هارون که هفت سال طول می کشد عرض شد یا رسول الله امام مردم آن روز چه کس باشد ؟ فرمود از فرزند من باشد که بصورت چهل ساله است مثل اینکه صورتش ستاره درخشنده است ، در گونه راستش خالیست سیاه ، بر دوشش دو عباء است از قطوان (محلی است در کوفه) مثل اینکه از مردان بنی اسرائیل است ، بیست سال حکومت کند ، گنجها را خارج کند و شهرهای مشرکین را فتح کند.

(5) در کافی ج 1 ص 598 امام صادق علیه السلام از پدرانش از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود ای مردم شما در خانه هدنه (صلح) هستید ، و شما در راه سفرید، و بشتاب شما را می برند، و می بینید که شب و روز و خورشید و ماه هر تازه ای را کهنه میکنند و هر دوری را نزدیک می کنند، و هر وعده شده ای را بسر می رسانند ، پس آماده کنید توشه خود را برای راه دوری که در پیش دارید، پس مقداد عرض می کند یا رسول الله خانه هدنه و صلح چیست ؟ فرمود خانه رسانده است (یعنی بچه را جوان و جوان را پیر و پیر را در گور کند) و خانه ناامیدیست (انسان را با دست خالی از دنیا بیرون کند ، زبان حال روایت را نقل میکنم نه ترجمه تحت اللفظی) پس هر وقت فتنه ها مثل شب تاریک شما را فرا گرفت بر شما باد (به عمل کردن ) به قرآن که شفاعت می کند و شفاعتش هم قبول می شود الخ.

(6) در کافی ج 1 ص 335 در ذیل حدیثی امیر المؤمنين علیه السلام می فرماید خوشا بحال مؤمنين آخر زمان که صبر می کنند بر دینشان در حال هدنه و سازش با دشمنان دین الخ.

ص: 886

(7) در کافی ج 1 ص 333 در ذیل حدیثی دارد که امام صادق علیه السلامز فرمود عبادت شما در دولت باطل و در هدنه و صلح و سازش با دشمن افضل است از عبادت شما در دولت حق و با امام ظاهر الخ.

(8) در فقیه ج 3 ص 30 از امام ششم سؤال از حال مردم شد، فرمود ایشان امروز اهل هدنه (صلح) هستند ، گم شده شان به ایشان رد می شود ، و امانتشان به ایشان رد می شود، خونشان محفوظ می ماند، و نکاحشان جایز است، و ارث از هم می برند در این حال (مراد از مردم در این حدیث سنّيها هستند).

(9) در روضه کافی ذیل حدیث 316 امام صادق علیه السلام فرمود آیا راضی نیستید شما زکات بدهید سنّیها هم زکات بدهند از شما قبول شود و از ایشان قبول نشود؟ آیا راضی نیستید شما حج کنید ایشان هم حج کنند خدای عزوجل از شما قبول کند و از ایشان قبول نکند ؟ بخدا قسم نماز قبول نشود مگر از شما ، و زکات قبول نشود مگر از شما ، حج قبول نشود مگر از شما، پس از خدا بپرهیزید بدرستیکه شما در خانه هدنه و صلح هستید و امانت را رد کنید ، پس وقت مردم تمیز داده شدند پس آن وقت هر گروهی بطرف هوا و هوس خود می رود شما بطرف حق می رويد الخ.

(10) در کافی ج 5 ص 112 تهذیب ج 6 ص 354 از امام ششم روایت کند که سؤال شد چه می فرمائید درباره کسی که زین و ادوات آن را به شام حمل و نقل می کنند (چون اهل شام اکثرا اصحاب معاویه هستند) فرمود عیبی ندارد امروزه شما بمنزله اصحاب رسول خدا هستید شما در هدنه و صلح و سازش هستید هر وقت بین شما و ایشان تمیز داده شد و جدائی افتاد آن وقت است که حرام می شود بر شما حمل و نقل سلاح و زین بطرف ایشان.

ص: 887

الهده

*الهده (1)

در ملاحم ص 144 و ص 159 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که مدتی در شهر رمضان بوده باشد که خواب رفته را بیدار و بیدار را بفزع آورد ، پس از آن جماعتی در شوال ظهور کنند و در ذیقعده صدای مردان جنگی بلند شود و در (ذیحجه) حجاج را غارت کنند، و در محرم هتک حرمتها شود، و در صفر صدائی بلند شود، و در ربيع قبائل عرب بهم ریزند و نزاع کنند، و تعجب تمام تعجب در بین جمادی و رجب است .

در حدیث دیگر دارد که آن وقت یک شتر ماده با جهاز بهتر است از یک ده

بزرگ که صد هزار غله داشته باشد.

در ملاحم ص 158 از ابى الحكم روایت کند که هدتی در رمضان بوده باشد و در شوال قبائل عرب بجنگند، و در ذیحجه حجاج را غارت کنند، و در محرم چه محرمی (سه مرتبه این را فرمود) کشته می شود هر ستمگری نزد اجتماع آبها (که نزدیک بصره است) و تعجب تمام تعجب بين جمادی و رجب است.

در مستدرک حاکم ج 4 ص 517 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که هدتی در شهر رمضان بوده باشد که خواب رفته را بیدار و بیدار را بفزع آورد، و در شوال جماعتی ظاهر شوند ، پس از آن در ذیحجه صدای مردان جنگی بلند شود، و در محرم حرمتها هتک شود، پس از آن مرگی در صفر باشد ، و در ربيع قبائل عرب نزاع کنند، پس تعجب تمام تعجب در بین جمادی و رجب است ، پس از آن یک شتر ماده با جهاز بهتر است از یک ده بزرگ که استفاده کمش صد هزار باشد. .

ص: 888


1- الهدة یعنی صدای مهیب.در صوت و صیحه و نداء گذشت آنچه مناسب مقام است .

هرات

ناظم الاسلام کرمانی در ص 142 از ناسخ جلد خلفا نقل کند که علی علیه السلام به عمر فرمود هرات شهریست از خراسان که ذوالقرنین اکبر بنا کرده، و عزیر پیغمبر در آنجا نماز گزارده ، زمینی نیکو دارد، و آبهای گوارا بر آن گذرد، و بر هر دروازه از آن فرشته ای با شمشیر کشیده اییستاده و بلاها را دفع داده ، و آن شهر به غلبه گشوده نشود مگر بدست قائم آل محمّد صلی الله علیه واله وسلم ، تا آنجا که فرمود در آخر زمان در شهر هرات ماران پرنده ببارد و مردم آن بلده را عرصه دمار دارد.

و در دلائل الامامه طبری ص 315 فرموده 12 نفر از اصحاب حضرت حجت از هرات باشد. اسامی ایشان در (اصحاب مهدی) در جدول ذکر شد مراجعه شود.

هرج

در ملاحم ص 23 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت شده که هرجی بین مردم واقع خواهد شد که مرد همسایه و برادر و پسر عمویش را می کشد عرض کردند عقل دارند این کار می کنند ؟ فرمود عقلهای اکثر مردم آن زمان برده شده و بجای آن مردم باطلی را می گذارند که هریک خیال می کنند بر حقند.

در ملاحم ص 156 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت شده که پیشاپیش ساعت (ظهور) هرجی خواهد شد ، گفتند هرج چیست یا رسول الله ؟ فرمود کشتن ، عرض کردند بیش از آنچه امروز کشته می شوند ؟ فرمود کنار شما را نمی کشند ، ولكن مرد همسایه و برادر و پسر عمویش را می کشد ، عرض شد عقلهای ما با ما هست ؟ فرمود عقلها در آن زمان گرفته می شود و بجای آن مرد می گذاشته شده که اکثر شان خیال می کنند همه چیز هستند (یعنی هر کس ادعاء می کند من حقم و دیگران باطلند)

ص: 889

در مستدرک حاکم ج 4 ص 451 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود من می ترسم بر شما از هرج ، گفتند هرج چیست یا رسول الله ؟ فرمود کشتار، عرض کردند بیش از آنچه امروز کشته می شوند ؟ ما از مشرکین هر روز چقدر میکشیم ، فرمود کشتن مشرکین را مرادم نیست ، ولكن بعض شماها بعض دیگر را می کشید ، گفتند کتاب خدا با ما است؟ فرمود کتاب خدا هم با شما است، گفتند عقلهای ما با ما است ؟ فرمود عقل همه گرفته می شد در آن زمان و بجای آن مردمان باطلی می نشینند و خیال می کنند ایشان بر حقند و حال آنکه چیزی نیستند.

در مستدرک ج 4 ص 520 از حطان بن عبد الله به همین مضمون روایت کرده. در کنز العمال ج 14 ص 237 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود پیشاپیش ساعت (ظهور) فتنه ها و هرجی باشد، گفته شد یارسول الله هرج چیست ؟ فرمود به لسان حبشه کشتن است و اینکه بین مردم تنافر باشد پس احدی شناخته نشود ، قلبهای مردم پوشیده شده ، و مردم رذل و بی عقل باقی مانده ، نه معروفی را بشناسند و نه منکری را انکار کنند.

در حدیث دیگر فرمود پیشاپیش ساعت (ظهور) فتنه ها و هرجی باشد ، عرض کردند یا رسول الله فتنه را شناختیم هرج چیست ؟ فرمود به لسان أهل حبشه کشتن است، و بین مردم چنان تنافر باشد که همدیگر را نشناسند.

در کنز العمال ج 14 ص 238 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود پیشاپیش ساعت (ظهور) هرجی است ، عرض شد هرج چیست ؟ فرمود کشتن و آن کشتن کفار نیست ولكن کشتن امت است بعضی بعض دیگر را بطوریکه مردی ملاقات می کند برادرش را و او را می کشد.

ص: 890

هزار

در قائم حدیث 13 و 32 و 97 و 107 گذشت که در زمان حضرت حجت هر مردی آن قدر عمرش طولانی شود که هزار پسر برای او متولد شود دختری در بین نباشد.

مسجدی بنا کند که هزار در داشته باشد الخ . در قائم حدیث 3 و 107 و در مهدی حدیث 149 گذشت .

در يأجوج و مأجوج خواهد آمد که مردی نمیرد تا آنکه هزار نفر از ذريهء خودش را ببیند.

از هزار یک نفر باقی ماند . در غربال حدیث 7 گذشت.

پس وقتی ده هزار مرد با او جمع شوند الخ. در قائم حدیث 38 گذشت .

در زمان او هر مردی هزار سال زندگانی کند الخ. در قائم حدیث 97 گذشت.

نماز خوانده در آن هزار پیغمبر و هزار وصى الخ. در کوفه حدیث 17 و 18گذشت .

نماز در مسجد کوفه مقابل هزار نماز است. در کوفه حدیث 13 گذشت .

در شام زلزله ای واقع شود که بیش از صد هزار هلاک شود الخ. در شام حدیث 5 گذشت.

طولش هزار میل است الخ . در قاطع گذشت.

صد هزار مرد جنگی را بکشد الخ . در قاطع گذشت .

صد هزار از ستمکاران را بکشد الخ . در قرقيساء گذشت.

هزار و هفتاد

هزار و هفتاد پیغمبر در آن نماز خوانده الخ . در کوفه حدیث 16 گذشت .

ص: 891

هشت ماه بجنگد

در صاحب الامر حدیث 12 و قائم حدیث 64 گذشت.

هفت پیغمبر

در قائم سنّت هفت پیغمبر است الخ . در قائم حدیث 91 گذشت .

هفت سال

در عمر حضرت گذشت .

هفت طبقه

شما هفت طبقه می شوید در (زمان) حديث 50 گذشت .

هفت ماه

شورش بززرگ و فتح قسطنطنیه و خروج دجال هفت ماه خواهد بود. در قسطنطنیه حدیث 8 گذشت .

هفت نفر

هفت نفر از علماء که از اطراف عالم بدون وعده گذاری قبلی در مکه جمع

شده اند و با مهدی بیعت کنند الخ. در مهدی صلی الله علیه واله وسلم حدیث 8 و 122 گذشت.

از هر نه نفر هفت نفر کشته شود. در مهدی صلی الله علیه واله وسلم حدیث 60 گذشت.

ص: 892

هفتاد

اگر می خواستم هفتاد بار شتر از تفسير فاتحه الخ . در فاتحة الكتاب گذشت .

خون هفتاد قبیله از عرب را مهدور سازد. در قائم حدیث 84 گذشت.

هفتاد پیغمبر از گرسنگی مردند

در گرسنگی گذشت.

هفتاد نفر

هفتاد نفر از بنی اسرائیل رفض و ترک فرعون کردند. در شیعه حدیث 7 گذشت.

هفتاد نفر از قریش اسمشان ... حذف شده الخ . در عجم حديث 6 گذشت .

هفتاد و چند فرقه

امّت من هفتاد و چند فرقه شوند الخ . در امّت گذشت .

هفتاد و دو فرقه

نصاری بعد از عیسی هفتاد و دو فرقه شدند الخ . در فرقه گذشت .

هفتاد و دو ماه

فاصله بین خروج او و تسلیم امر به مهدی هفتاد و دو ماه طول خواهد کشید

الخ . در شعیب بن صالح گذشت .

ص: 893

هفتاد و دو ملت

بنی اسرائیل متفرق شوند بر هفتاد و دو ملت الخ . در هفتاد و سه فرقه خواهد

آمد.

هفتاد و سه فرقه

در ملاحم ص 158 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم در ذیل حدیثی روایت کند که فرمود امّت من فرقه فرقه شوند به هفتاد و سه فرقه همه در آتش باشند مگر یک فرقه ، عرض شد کدامند آن یک فرقه فرمود آنهائیکه بر طریقه من هستند.

در روضه کافی ذیل حدیث 283 از امام باقر علیه السلام روایت کند که این امّت بعد از پیغمبرشان هفتاد و سه فرقه می شوند : یک فرقه در بهشت و هفتاد و دو فرقه در آتشند، و از این هفتاد و سه فرقه سیزده فرقه اش خیال می کنند با ولایت و محبّت ما هستند ، دوازده فرقه ایشان در آتش جا دارند و یک فرقه در بهشت هستند الخ.

در کنز العمال ج 1 ص 211 در ذیل حدیثی فرمود بنی اسرائیل متفرق شوند بر هفتاد و دو ملت و زود است که امت من متفرق شوند بر هفتاد و سه ملت همه در آتش هستند مگر یک ملت ، گفته شد آن ملت کدامند فرمود آنهائی که بر روش من و اصحاب من امروز هستند . (یعنی کسانی که رفتارشان مثل رفتار امروز ما باشد)

هفتاد هزار

هفتاد هزار لشگر به کوفه فرستد الخ. در علامات ظهور حدیث 9 گذشت .

افضل است از هفتاد هزار عابد . در عِلْم حدیث 65 گذشت.

ص: 894

وقتی دجال خروج کند در مقدمه لشگرش هفتاد هزار عمامه بسر باشد . در

عمامه گذشت.

هفتاد هزار بیهوش شوند الخ . در صوت حدیث 12 گذشت .

هفتاد هزار صدّيق الخ. در قائم حدیث 139 گذشت.

هلاک

در کنز العمال ج 14 ص 226 از حذيفه روایت کند که فرمود هر وقت این امت حلال دانستند خمر یعنی شراب مسكر را به نبيذ ، و ربا را به بیع و شراء (خرید و فروش) ، و حرام و رشوه را به هدیه ، و با زکات تجارت کردند آن وقت است که هلاک می شوند برای اینکه گناهشان زیاد شود.

در حدیث دیگر از انس روایت کند که هر زمانی امّت من حلال بدانند پنج چیز را آن وقت است که دمار از ایشان کشیده شود (یعنی هلاک شوند) : یکی علنی همدیگر را لعن کنند، دوم لباس حریر بپوشند ، سوم زنان آوازه خوان بگیرند، چهارم شراب مسکر بیاشامند، پنجم مردها بواسطه لواط به مردها اکتفا کنند، و زنها بواسطه مساحقه (یعنی خود را بهم مالیدن به زنها اکتفا کنند.

در حدیث دیگر از انس روایت کند که هر زمانی زنها به زنها بی نیاز شوند (از شوهر کردن) و مردها به مردها (یعنی لواط کنند) آن وقت است باید به ایشان بشارت داد به باد سرخی که از طرف مشرق خارج می شود آن وقت بعضی مسخ شوند (یعنی به شکل بوزینه یا خنزیر درآیند) و بعضی به زمین فرو روند ، و این بواسطه معصیت کردن و از حدود خدا تجاوز نمودن است.

در کنز العمال ج 14 ص 220 از طلحة بن مالک روایت کند که از علامات نزدیکی ساعت (ظهور) هلاکت عرب است.

هلاک کننده پادشاهانند الخ. در علامات ظهور حدیث 1 گذشت .

ص: 895

وقتی که هلاک شد خاطب الخ . در امتحان حدیث 16گذشت .

هلاک شدند محاضير الخ . در عجله کنندگان حدیث 1 گذشت .

هلاک شدند اصحاب عجله کنندگان الخ . در عجله کنندگان حديث 4 گذشت .

هلاک شدند عجله کنندگان الخ . در عجله کنندگان حدیث 3 گذشت.

هلال

در کنز العمال ج 14 ص 220 از ابن مسعود و در ملاحم سیّد از عبدالله از رسول خدا روایت کند که فرمود از علامات نزدیکی ساعت (ظهور) است که اول ماه هلال باد کرده (خیال میکنی دو شبه است).

در کنز العمال ج 14 ص 221 و ص 242 از انس نقل کند که از علامات نزدیکی ساعت (ظهور) آن است که هلال ماه در مقابل و عیانا دیده شود ، پس گفته شود دو شبه است.

در ملاحم ص 160 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود از علامات نزدیکی ساعت (ظهور) است که هلال در شب اول دیده شود پس گفته شود دو شبه است .

همدان

در بحار ج 60 ص 122 دارد که مردی از همدان داخل بر حضرت صادق علیه السلام شد ، حضرت پرسید از کجا هستی گفت از همدان ، فرمود آیا می شناسی کوه (راوند) را ؟ عرض کرد فدایت شوم (اروند) است فرمود بلی در آن چشمهای است از بهشت .

در دلائل الامامه طبری ص 315 دارد که چهار نفر از اصحاب حضرت حجت از همدان است ، اسامی ایشان در جدول اصحاب مهدی گذشت .

ص: 896

همیان

همیانی به گردن ایشان بسته از شهرها بیرونشان کند . در قائم حدیث 8 گذشت .

هند

در ملاحم ص 81 از کعب روایت کند که پادشاهی در بیت المقدس لشگری به هند بفرستد و آنجا را فتح کند و گنجهایش را بگیرند و زیور بیت المقدس کنند تا آنجا که فرمود این لشگر در هند باشند تا خروج دجال.

هند جگرخوار

در سفیانی حدیث 6 گذشت.

هواپیما

در آتش حدیث 15 گذشت حدیثی که بعضی حمل بر هواپیما نموده اند، رجوع کن.

هیزم

با هیزمی که جمع کرده بودند و می خواستند علی و فاطمه و حسن و حسین علیه السلام را بسوزانند الخ . در قائم حدیث 99 گذشت.

یاران حضرت

در اصحاب مهدی علیه السلام گذشت .

ص: 897

يأتي على الناس زمان

در زمان گذشت .

يأجوج و مأجوج

*يأجوج و مأجوج(1)

(1) (اذا خرجت يأجوج ومأجوج فيوحي الى المسيح الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 621 در ذیل حدیثی دارد که ناگهان يأجوج و مأجوج خروج کنند، پس وحی شود بسوی مسیح که من خارج کردم بندگانی را که کشتن ایشان در استطاعت کسی نیست جز خودم (مراد يأجوج و مأجوج است) پس جمع کن بندگانم را در کوی طور و ایشان را حفظ کن (یعنی بنی اسرائیل را از شر يأجوج و مأجوج حفظ کن) پس اول يأجوج و مأجوج به دریای طبریه مرور کنند و آبش را بیاشامند ، پس آخر ایشان برسند و نیزه های خود را جولان دهند و بگویند یک وقت اینجا آب بود ؟ بروند تا محاذی بیت المقدس برسند، بگویند بدرستی که ما اهل زمین را کشتیم، پس بیائید تا هرکس در آسمان هست بکشیم ، پس تیرشان را به آسمان پرتاب کنند، خداوند هم آن تیر را خون آلود به زمین برگرداند ، پس بگویند بتحقیق که کشتيم هرکس در آسمان بود، و عیسی بن مریم و اصحابش متحصن شوند تا وقتی که سر گاوی و سر شتری بهتر باشد از صد دینارِ امروز .

ص: 898


1- اختلاف است که آیا یأجوج و مأجوج از علامات ظهور است یا از علامات قیامت . بعض اخبار دلالت دارد بر اینکه از علامات ظهورند و بعضی دلالت دارند بر اینکه از علامات قیامتند، ممکن است در اول مرحله علامت ظهور باشند و بعدا رجعت داشته باشند و از علامت قیامت باشند . والله العالم.

(2) (انّ الناس ليتحجون ويعتمرون ويغرسون النخل بعد خروج يأجوج و مأجوج)

در کنز العمال ج 14 ص 339 از ابی سعید روایت کند که مردم هرآینه حج

کنند و عمره بجا آورند ، و درختکاری کنند بعد از خروج يأجوج و مأجوج .

(3) (انّ يأجوج و مأجوج اثنان وعشرون قبيلة)

در مجمع البحرین گوید یاجوج و مأجوج بیست و دو قبیله اند، ترک یک قبیله ایشان است که بیرون سد ماندند وقتی که ذوالقرنین درست کرد پس فرمود بگذارید خارج سد بمانند لذا ترک نامیده شدند.

(4) (انّ يأجوج و مأجوج لهم نساء يجامعون ما شاؤوا و شجر يلقحون ما

شاؤوا الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 340 از اوس بن اوس روایت کند که برای یأجوج و ماجوج زنانیست که هر وقت بخواهند مجامعت کنند، و درختانیست که هر وقت بخواهند تلقیح کنند (مثل درخت خرما که نر را به ماده می زنند) و نمیرد از ایشان مردی تا وقتی که هزار یا بیشتر از ذریه خود را بجای گذارد.

(0) (انّ يأجوج و مأجوج ليحفرون السد كل يوم حتى اذا كادوا يرون شعاع

الشمس الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 339 از ابی هریره روایت کند که يأجوج و مأجوج هر آینه سد را یعنی (سدی را که پشت او هستند) حفر کنند (یعنی بکنند) تا آنجائی که نزدیک باشد روشنی آفتاب را ببینند پس رئیس ایشان بگوید برگردید فردا حفر میکنیم ، پس خداوند بجای خود برگرداند سخت تر از اول .

(دوباره حفر کنند) تا نزدیک باشد که شعاع آفتاب را ببینند ، رئیس ایشان بگوید برگردید زود باشد که فردا حفر کنیم ، انشاء الله تعالی ، پس چون انشاء الله گفته اند فردا که بر می گردند بسوی سد می بینند بحال خود باقی است بحالت اول

ص: 899

برنگشته ، پس حفر کنند و بر مردم خروج کنند، پس آبها را بخورند بنحوی که بخشکد ، و مردم از ترس در قلعه های خود متحصن شوند، پس تیرهای خود را به آسمان پرتاب کنند و آن به هیئت خون آلود برگردد ، پس بگویند بر اهل زمین غلبه کردیم و بر اهل آسمان بلندی پیدا کردیم ، پس خداوند کرمی را بفرستد به پشت سر ایشان و بواسطه آن ایشان را بکشد ، قسم به کسی که جانم بدست اوست حیوانات زمین از گوشت و خون ایشان چاق و فربه گردند و شکر کنند و سپاسگزار باشند.

(6) (انّ يأجوج ومأجوج من ولد آدم، ولو ارسلوا لافسدوا على الناس معايشهم الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 341 از ابن عمر روایت کند که يأجوج و مأجوج از اولاد آدم است و اگر رها شوند زندگانی را بر مردم فاسد کنند، و هرگز مردی از ایشان نمیرد مگر آنکه هزار و بیشتر از ذریه خود بجای باقی گذارند، و پشت سر ایشان سه امت است (تأويل، و تاریس و منسک)

در ص 622 سؤال شد يأجوج و مأجوج از اولاد آدم است فرمود بلی و پشت سر ایشان سه امت است: تأویل و تأریس و منسک ، و متولد بشود از صلب هر مردی هزار نفر.

(7) (انّكم تقولون لا عدوّ، وانّكم لا تزالون تقاتلون عدوّا حتى الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 341 روایت شده که شما میگوئید دشمنی نیست و حال آنکه همیشه شما با دشمن می جنگید تا وقتی که یأجوج و مأجوج بیایند که صورتهای پهن و چشمان کوچک و موهای سرشان سرخ مایل به سیاهی است ، از هر پست و بلندی شتابان آیند، مثل اینکه صورتهاشان سپر چکش خورده است.

(8) (انّكم لا ترون الساعة حتّى تروا قبلها عشر آيات الخ)

ص: 900

در بحار ج 6 ص 304 از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که شما ساعت را نخواهید دید مگر بعد از ده علامت (یکی از آنها خروج يأجوج و مأجوج است.

(9) (اوّل الآيات الدجال ونزول عیسی ونار تخرج من قعر عدن أبين ، تسوق الناس الى المحشر تقيل معهم اذا قالوا ، والدخان والدابة ويأجوج ومأجوج الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 259 از حذیفه روایت کند که فرمود اول علامات دجال و آمدن عیسی و آتشی که از ته عدن أبين (1) که شهریست در یمن خارج می شود و مردم را به محشر سوق می دهد که خواب قیلوله کند با ایشان هر وقت قیلوله کردند ، و دود ، و دابة الأرض (که امیرالمؤمنین باشد و در دابه ذکر شد) و يأجوج و مأجوج ، گفته شد یا رسول الله يأجوج و مأجوج چیست ؟ فرمود چند امت هستند که هر امتی چهار صد هزار امّتند ، نمیرد مردی از ایشان تا هزار نفر از صلب خود را ببیند پیش رویش نشسته اند ، و ایشان از اولاد آدم هستند ، پس سیر کنند برای خراب کردن دنیا ، مقدّمه ایشان در شام باشند و عقبه ایشان در عراق، مرور کنند به آبهای دنیا پس فرات و دجله و دریای طبریه را بنوشند، تا به بیت المقدس برسند ، پس بگویند بتحقیق که اهل دنیا را کشتیم، پس بجنگید با آن کس که در آسمان است پس طرف آسمان تیر بیاندازند و آن خون آلود به زمین برگردد، پس بگویند بدرستیکه اهل آسمان را هم کشتیم، و در آن وقت عیسی و مسلمانان در کوه طور سینین هستند ، پس خداوند بسوی عیسی وحی کند که بندگان مرا حفظ کن و آنهائی که پهلوی ایله هستند (و آن شهریست در ساحل دریای قلزم از طرف شام) پس عیسی دستهایش را به آسمان بلند کرده مسلمانها آمین گفتند ، پس خداوند دابه ای فرستاد که آن را (کرم) می گفتند ، داخل بینی ایشان شد تا صبح همه مردند از جلودارشان که شام بود و آخرش که در عراق بود بطوری که بوی گند زمین را فرا گرفت پس به آسمان امر شد مثل

ص: 901


1- چون دو عدن است (عدن لاعه) و (عدن أبين) . (مراصد)

دهن مَشْک باران بارید و زمین را از جیفه ایشان پاک کرد، و آن وقت است که خورشید از مغرب طلوع خواهد کرد ( و آن وجود حجت بن الحسن علیه السلام است).

(10) (بعثني الله حين اسرى بي الى يأجوج و مأجوج فدعوتهم الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 342 از ابن عباس روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود خدا فرستاد مرا در وقتی که به معراج می رفتم بسوی يأجوج و مأجوج پس ایشان را دعوت به دین و عبادت خدا کردم قبول نکردند پس ایشان در آتش خواهند بود با کسانی که معصیت کردند از اولاد آدم و اولاد ابليس.

(11) (بين يدي الساعة عشر علامات الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 260 از ابی شريحه روایت کند که پیشاپیش ساعت (ظهور) ده علامت است یکی باز شدن يأجوج و مأجوج است. در ساعت همه حدیث گذشت.

(12) (تفتح يأجوج و مأجوج يخرجون على الناس كما قال الله تعالى من كل

حدبٍ ينسلون الخ)

در مستدرک حاکم ج 4 ص 489 و کنز العمال ج 14 ص 340 از ابی سعید خدری روایت کند که گفت شنیدم از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم می فرمود باز شوند يأجوج و مأجوج و بر مردم خروج کنند همان طوریکه خدا فرموده از هر پست و بلندی شتابان آیند پس در زمین زندگی کنند (زمین را بپوشانند (نسخه) مسلمانان از ترس ایشان با فشار بروند در شهرها و قلعه هاشان و حیوانات خود را با خود نگاه دارند (و يأجوج و مأجوج) آبهای زمین را بیاشامند، حتی بعضی ایشان به نهر آبی برسند و آبش را بخورند که خشک شود ، دیگران که به آنجا برسند بگویند اینجا یک وقتی آب بود، تا وقتی که احدی از مردم نمانند مگر در شهری یا قلعه ای متحصن شوند و خود را پنهان کنند ، گوینده ای از ایشان بگوید از اهل زمین فارغ شدیم باقی مانده اهل آسمان ، یکی از ایشان حربه اش را بلند

ص: 902

کند و به آسمان پرتاب نماید ، آن حربه برای امتحان و فتنه خون آلود برگردد ، در همین گیر و دار هستند که خداوند کرمی را بر ایشان مسلط کند به گردن ایشان بیفتد تا صبح همه بمیرند بطوری که حرکتی از ایشان نماند ، پس مردی از مسلمانان بگوید آیا میشود کسی خود را فدای ما کند و ببیند آیا این دشمنها چه شدند و چه می کنند ؟ پس مردی برای رضای خدا خودش را برهنه کرده و از قلعه بزیر آید در حالی که یقین دارد کشته خواهد شد ، پس ببیند همه روی هم ریخته و مرده اند ، پس صدا کند ای مسلمانها بشارت باد شما را که خدا دشمن شما را هلاک کرده ، پس از شهر و قلعه ها بیرون آیند و مواشی و حیوانات خود را به چراگاه برند و جز گوشت آنها چیزی نباشد برای چریدن مواشی، پس شکر خدا کنند مثل آن وقتی که علف فراوانی داده شده باشند.

(13) (ثمّ يخرج يأجوج و مأجوج فيمرحون في الارض فيفسدون فيها ثمّ قرأ الخ)

در مستدرک حاکم ج 4 ص 496 از ابن مسعود روایت کند که فرمود پس از آن (خروج دجال) خروج می کنند يأجوج و مأجوج و تكبر و تجاوز و فساد میکنند در زمین پس آیه ( وَمِنْ كُلّ حَدَبٍ ينسلون ) را قرائت فرمود (یعنی از هر پست و بلندی شتابان آیند) پس خداوند کرمهائی را بر ایشان مسلط کند که در گوش و بینی ایشان بروند و بواسطه آن همه بمیرند، و زمین از گند ایشان پر شود ، پس (مردم از بوی گند ایشان) پناه به خدا برند، خدا باران را بفرستد و زمین را پاک کند از گند ایشان الخ.

(14) (الدنيا سبعة اقالم يأجوج و مأجوج والروم، والصين ، والزنج ، وقوم موسی ، واقالیم بابل)

در بحار ج 60 ص 118 از خصال از حضرت صادق علیه السلام روایت کند که دنیا هفت اقلیم است : يأجوج و مأجوج و روم و صین و زنج و قوم موسی و بابل .

ص: 903

(15) (سيوقد المسلمون من قبسی يأجوج و مأجوج و نشابهم وأترستهم سبع سنين)

در کنز العمال ج 14 ص 238 و ص343 از نواس روایت کند که فرمود زود است مسلمانان از تیر و کمان و سپر یأجوج و مأجوج تا هفت سال آتش روشن

کنند.

(16) (عن اصل يأجوج ومأجوج ؟ قال أنّ القوم لينقرون السدّ دائبين الخ)

در تفسیر برهان ج 2 ص 488 و بحار ج 6 ص 311 از حذيفه از رسول خدا روایت کند که سؤال از اصل يأجوج و مأجوج شد؟ فرمود آن گروه سد را همیشه می کنند چون شب که می شود می گویند فردا فارغ می شویم ، چون صبح سر کار آیند ببینند از اول سخت تر شده ، تا اینکه مردی از ایشان مسلمان (یا سالم) می شود وقتی که خدا اراده داشته باشد کار ایشان به آخر برسد و می گوید انشاء الله فردا سد را باز میکنیم ، پس فردا صبح که سر کار می روند خدا آن را باز میکند ، پس قسم به کسی که جانم بدست قدرت اوست، یک مرد از ایشان مرور کند به نهر فرات که در کوفه است ببیند همه آبش را آشامیده اند بطوریکه تمام کرده اند ، پس بگوید والله اینجا یک مرتبه دیده بودم آب داشت و جاری بود، عرض شد یا رسول الله صلی الله علیه واله وسلم چه وقت اینها خواهد شد ؟ فرمود باقی نمانده باشد از دنیا مگر مثل باقی ماندن آب در ظرفی.

(17) (عن الخلق فقال خلق الله الفا ومائتين في البر وألفا ومائتين في البحر

الخ)

در روضه کافی حدیث (274) و بحار ج 6 ص 314 از ابن عباس روایت کند که از امیرالمؤمنین علیه السلام از خلق سؤال شد فرمود خلق فرموده خداوند در خشکی هزار و دویست و در دریا هزار و دیوست، و بنی آدم هفتاد جنس هستند و همه مردم از اولاد آدمند جز يأجوج و مأجوج .

ص: 904

(18) (فتح اليوم من ردم يأجوج و مأجوج مثل هذه وعقد وهيب بيده تسعين)

در کنز العمال ج 14 ص 338 از ابی هریره روایت کند که (از علامات نزدیکی ساعت) آن است که آن روز یأجوج و مأجوج از سدی که (ذوالقرنین ساخته بود) باز شوند مثل این ، و وهیب بدستش گره زده نود

(19) (فقال الحسن اُريد أن ترینی يأجوج و مأجوج والسدّ الذي بيننا وبينهم

الخ)

در تفسير برهان ج 2 ص 289 در ذیل حدیث سلمان دارد که امام حسن علیه السلام به پدر خود فرمود می خواهم به من نشان دهی يأجوج و مأجوج و سدّی که بین ما و ایشان است (تا آنجا که فرمود) ما اطلاع بر سدّ پیدا کردیم که ناگاه يأجوج و مأجوج را دیدیم (تا آنجا که) سلمان گوید من سه قسم از ایشان را دیدم که طول یک قسم صد و بیست ذراع بود، و قسم دوم طول هر کدام شصت ذراع بود، و قسم سوم طوری بود که یک گوشش را به زیر خود و گوش دیگرش را روی خود می انداخت.

(20) (وق والقُرانِ المجيد ) قال ق جبل محيط بالدنيا وراء يأجوج ومأجوج

وهو قسم)

در بحار ج 60 ص 119 فرمود ق کوهیست محیط به دنیا پشت يأجوج و

مأجوج و آن قسمی است.

(21) (قرأت في بعض كتب الله انّ ذا القرنين - الى أن قال - فيأجوج ومأجوج

يتابونه في كلّ سنة مرّة الخ)

(در بحار ج 6 ص 313 از عبدالله بن سليمان روایت کند که من بعض کتابهای خدا را قرائت کرده ام ذي القرنين - تا آنجا که فرمود) يأجوج و مأجوج در هر سال یک مرتبه قصد می کنند سد (ذي القرنين) را چون ایشان در بلاد سیر می کنند تا به سد می رسند آنجا حبس می شوند پس بر می گردند همین کارشان

ص: 905

ادامه دارد تا وقتی که قیام قائم لا نزدیک شود آن وقت خداوند سد را باز کند و شاهد این قصه قول خدای تعالی است ( حتّى إذا فُتِحَت يأجوجُ ومأجوجُ وَهُمْ مِنْ كُلّ حَدَبٍ ينسلون ) یعنی تا وقتی که باز شوند يأجوج و مأجوج که ایشان از هر پست و بلندی شتابان آیند.

(22) (لا اله الا الله ، ويل للعرب من شرّ قد اقترب فتح اليوم ردم يأجوج ومأجوج الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 339 و در ص 342 از زینب بنت جحش روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود نیست خدائی جز خدای یکتا، وای بر عرب از شرّی که نزدیک است ، آنروز باز شود سدّ يأجوج و مأجوج ، مثل این، و انگشت ابهام و پهلوی آنرا گره زد، گفته شد آیا ما هلاک می شویم و حال آنکه صالحان و مردم شایسته بین ما موجودند ؟ فرمود بلی وقتی که خباثت زیاد شد.

(23) (لا تقوم الساعة حتى تكون عشر آيات الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 261 از واثله روایت کند که فرمود برپا نشود ساعت (ظهور) تا ده علامت پیدا شود - یکی از آنها خروج يأجوج و مأجوج است الخ.

(24) (لمّا كان ليلة اسری برسول الله صلی الله علیه واله وسلم لقی ابراهیم و موسی و عیسی علیه السلام الخ)

در مستدرک حاکم ج 4 ص 488 و ص 545 از عبدالله بن مسعود از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند (تا آنجا که عیسی علیه السلام فرمود) بعد از دجال يأجوج و مأجوج خروج کنند و از هر پست و بلندی شتابان آیند، به آبی مرور نکنند مگر آنکه همه را بیاشامند، و از هرچه عبور کنند فاسدش سازند، پس مردم پناهنده من شوند پس خدا را بخوانم همه را بمیراند و زمین از بوی گندشان پر شود پس مردم به من پناهنده شوند ، پس خدا را بخوانم باران از آسمان آید و آنها را به دریا ریزد الخ.

ص: 906

(25) (ليحجنّ البيت وليعتمرنّ بعد خروج يأجوج و مأجوج الخ)

در مستدرک حاکم ج 4 ص 453 از ابی سعید خدری روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود البته مردم بعد از خروج يأجوج و مأجوج قصد این خانه کنند حج و عمره بجا آورند.

(26) (وذكر يأجوج و مأجوج قال وما يموت منهم حتى يولد له من صلبه الف الخ)

در مستدرک حاکم ج 4 ص 500 از عبدالله بن عمر روایت کند که گفت از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم شنیدم و یاد کرد يأجوج ومأجوج را فرمود نمیرد مردی از ایشان تا آنکه متولد شود برای او از صلب خودش هزار نفر ، و بعد از ایشان سه امت باشد که غیر از خدا عدد ایشان را نداند : منسک و تأویل و تأريس.

(27) ( وَيَسألونك عن ذي القَرنين ) في بيان عمل السدّ عن ابی عبدالله علیه السلام قال فحال بين الخ)

در بحار ج 6 ص 313 در تفسیر این آیه از حضرت صادق علیه السلام روایت کند که از تو سؤال می کنند از ذي القرنين در بیان عمل سد فرمود پس حائل می شود ( آن سد) بين يأجوج و مأجوج پس ذوالقرنین فرمود این رحمت است از طرف پروردگار من پس وقتی وعده خدائی بسر آمد آن سد را متلاشی و پاره پاره کند، و وعدۂ خدای من حق است، فرمود وقتی بوده باشد پیش از روز قیامت در آخر زمان سد منهدم شود و يأجوج و مأجوج خروج کنند بطرف آبادانیها (دنیا) و مردم را بخورند الخ.

(28) (ويل للعرب من شرّ قد اقترب فتح من ردم يأجوج ومأجوج مثل هذه الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 342 از عایشه روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود وای بر عرب از شری که نزدیک است باز کرده شود از سدّ يأجوج و مأجوج مثل این و گره زد ده تا، گفته شد یا رسول الله آیا ما هلاک می شویم و

ص: 907

حال آنکه مردمان شایسته در بین ماها هستند ؟ فرمود بلی وقتی که خبث و پلیدی زیاد شد.

(29) (یا سلمان اذا كان ذوالقرنین طاف شرقها وغربها وبلغ الى سدّ يأجوج

فأنا أقدر على هذا الخ)

در تفسیر برهان ج 2 ص 492 در ذیل حدیث سلمان که معجزاتی از امیرالمؤمنین علیه السلام دید و بیست هزار بار دور دنیا گردید سلمان تعجب می کند و از چگونگی آن سؤال میکند حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود ای سلمان وقتی که ذوالقرنین بتواند مشرق و مغرب را دور زند و به سدّ یأجوج برسد من که قدرتم بیش از اوست ، من أمير المؤمنين و خلیفه رسول خدايم الخ.

(30) (يأجوج أمّة لها اربعمائة امير ، وكذلك مأجوج، لا يموت احد منهم حتّى ينظر الى الف فارس من ولده الخ)

در مجمع البحرین ماده (اجج) روایت کند که یأجوج امتی هستند که چهارصد پادشاه دارند، و همین طور است مأجوج ، احدی از ایشان نمیرد مگر آنکه به هزار اسب سوار از اولاد خود نظر کند، یک صنف ایشان طولش صد و بیست ذراع است و یک صنف ایشان یک گوشش را زیر پا و دیگری را روانداز خود قرار دهد، مرور نکنند به فیلی و نه خنزیری جز آنکه آن را بخورند، و هر کس از خودشان بمیرد او را بخورند، مقدمه و پیش رو ایشان شام باشد و عقبه ایشان به خراسان (1) آبهای مشرق را بیاشامند، و خداوند مانع ایشان شود از داخل شدن مکه و مدینه و بیت المقدس.

ص: 908


1- مراصد گوید خراسان بلاد واسعه است اول حدودش از پهلوی عراق است پس مانعی بین اینحدیث و حدیث دیگر که گذشت مقدمه يأجوج در شام و موخره اش در عراق است نیست، بلکه از بعض اخبار معلوم می شود که در عراق خراسان است چنانچه در کنز العمال ج 14 ص 599 ابو بكر سؤال کرد که آیا در عراق زمینی هست که آن را خراسان گویند گفته شد بلی گفت دجال از آنجا خروج خواهد کرد .

(31) (يأجوج و مأجوم أمتان عظيمتان وقيل يأجوج اسم للذكر ومأجوج اسم للإناث)

در مجمع البحرین ماده (اجج) از بعض مؤرخین نقل کند که یأجوج و مأجوج دو امّت بزرگند و بعضی گفته اند يأجوج اسم نر است و مأجوج اسم ماده است.

(32) (يأجوج ومأجوج شبر و شبرین و ثلاثة وهم من ولد آدم)

در مستدرک حاکم ج 4 ص 527 از ابی الجوزاء و ابن عباس روایت کند که يأجوج و مأجوج یک وجب و دو وجب و سه وجب هستند و ایشان از اولاد آدمند.

(33) (يأجوج و مأجوج صنف منهم في طول شبر ، وصنف منهم مفرط الطول

الخ)

در مجمع البحرین از علی علیه السلام روایت کند که یأجوج و مأجوج یک صنف ایشان در طول یک وجب است و یک صنف ایشان بسیار طولانی است ، برای ایشان چنگال پرنده است و دندان درنده ، و خواندن کبوتر، و با حیوانات جماع کنند، و صدای گرگ داشته باشند، و موهائی داشته باشند که از گرما و سرما حفظان کند ، و گوشهائی بزرگ دارند.

(34) (يأجوج ومأجوج من ولد آدم ؟ قال نعم ، ومن ورائهم ثلاث الخ)

در کنز العمال ج 14 ص 622 از عبدالله بن عمر روایت کند که سؤال شد يأجوج و مأجوج از اولاد آدمند ؟ گفت بلی و پشت سر ایشان سه امّت است، تأويل و تأریس و منسک ، از صلب هر مردی هزار نفر متولد شود.

(35) (يأجوج ومأجوج والصين من یافث)

در بحار ج 6 ص 314 از حضرت عسکری علیه السلام روایت کند که يأجوج ومأجوج و اهل چین از یافث اند .

ص: 909

(36) (يأجوج ومأجوج يمرّ اوّلهم بنهر مثل دجلة ويمرّ آخرهم الخ)

در مستدرک حاکم ج 4 ص 490 از عبدالله بن عمر ، روایت کند که يأجوج و مأجوج مرور کنند اولشان به نهری مثل دجله و آخرشان مرور کنند به آن پس بگویند این یک وقتی آب داشت (یعنی اول لشگر همه آنها را خورده اند البته این به عقل ما نمی آید ولی چیزهای بسیار بود که به عقل ما نمی آمد و بعدا آمد فليكن هذا من ذاك) و نمیرد مردی از ایشان مگر وقتی که واگذارد هزار یا بیشتر از ذریه خودش را و بعد ایشان سه امّت باشد تأویس و تأویل و ناسک یا منسک شک از شعبه است (که یکی از روات حديث است)

(37) (يبعث الله يأجوج ومأجوج وهم من كلّ حدب ينسلون ويمرّ اولهم الخ)

در مستدرک حاکم ج 4 ص 493 در ذیل حدیث دجّال از حضرت رسول صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود بفرستد خداوند يأجوج ومأجوج را و ایشان از هر پست و بلندی شتابان آیند، و اولشان مرور کنند به دریاچه طبریه و آنچه آب دارد بیاشامند پس آخرشان مرور کنند و بگویند اینجا یک روزی آب داشت ، پس عیسی و اصحابش در محاصره واقع شوند بطوریکه یک کله گاو نزد ایشان بهتر باشد از صد دینار که امروز داشته باشید ، پس (عیسی) پیغمبر خدا و اصحابش بسوی خدا زاری کنند پس خداوند کرمهائی به گردن ایشان (يأجوج و مأجوج) بیندازد پس صبح کنند در حالی که همه را کشته شده ببینند مثل مردن یک نفر، پس عیسی با اصحابش از کوه طور که محاصره بودند به زیر آیند و یک وجب جا نباشد مگر آنکه پر از بوی گند و خون شده باشد، پس عیسی و اصحابش بسوی خدا زاری و ناله کنند پس خدا پرنده هائی مثل گردن شتران خراسانی بفرستد و اجسام آنها را حمل کرده هرجا بخواهد بیندازد، پس خداوند باران بفرستند و همه زمین را بشوید و نماند خانه گلی یا چادرنشینی مگر آنکه پاک شود، تا آخر حدیث که مفصل است.

ص: 910

(38) (يفتح سدّ يأجوج ومأجوج فيخرجون على الناس كما قال تعالى (وهم مِنْ كُلّ حَدَبٍ يَنسلون الخ ))

در مجمع البحرین در ماده (اجج) و مستدرک حاکم ج 4 ص 489 روایت کند از ابی سعید خدری که گفت شنیدم از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم می فرمود باز شود سدّ يأجوج و مأجوج پس بر مردم خروج کنند چنانچه خدا فرمود از هر پست و بلندی شتابان آیند ، پس زمین را بپوشانند (پس در زمین زندگانی کنند - نسخه) پس مسلمانها مواشی و چهار پایان خود را برداشته به قلعه های خود متحصن شوند ، پس آبهای زمین را بنوشند ، اولشان به نهری مرور کنند و آبش را بیاشامند و بروند عقبه ایشان برسند و بگویند اینجا یک وقت آب داشت ، پس احدی از مردم باقی نمانند مگر کسانی که در قلعه ای یا کوه بلندی پنهان شده باشند، پس یکی از ایشان بگوید از اهل زمین فارغ شديم باقی مانده کسی که در آسمان است یکی از ایشان حربه خود را برداشته تیری به آسمان پرتاب کند ، پس آن تیر خون آلود به زمین برگردد (برای امتحان و بلاء) پس بگویند اهل آسمان را هم کشتیم ، در همین گفتگو باشند که ناگاه کرمی را خدا مسلط کند بر ایشان گردن ایشان را سوراخ کنند پس صبح کنند در حالیکه همه مرده اند نه صدائی و نه حرکتی از ایشان باقی نمانده باشد ، و در روایتی زمین از گند ایشان پر شده خداوند سیلی بفرستد و جیفه های ایشان را به دریا ریزد.

اخبار راجع به یأجوج و مأجوج بسیار است به همین مقدار اکتفا کردم برای

اختصار.

یزدجرد

در ملاحم سید ص 200 از محمّد بن على النوشجانی روایت کند که خبر داد یزدجر به روز (جنگ) قادسیه و برطرف شدن جنگ بعد از پنجاه هزار کشته از

ص: 911

فرس پس یزدجرد فرار کرد و درب ایران ایستاد و گفت (السلام عليك أيها الايوان) سلام بر تو ای ایوان (1) من دارم از نزد تو می روم ، و بر می گردم بسوی تو یا خودم و یا مردی از اولادم ( که امام زمان علیه السلام باشد) که زمانش نزدیک نیست و وقتش نرسیده .

سلیمان دیلمی گوید از حضرت صادق علیه السلام از معنای قول او که فرمود من یا مردی از اولاد من پرسیدم ؟ فرمود آن قائم شما است که فرزند ششم من است ، و فرزند دختر یزدجرد پسر شهریار که مادر امام زین العابدين علیه السلام بوده باشد (خلاصه امام زمان علیه السلام نوه دختری یزدجرد می شود ولی کلام در این است که آیا یزدجرد از کجا فهمید ، عقیده سید بن طاووس آن است که از راه نجوم یا غيره فهمیده است)

یمانی

*یمانی (2)

در بحار ج 52، ص 210 و غیبت طوسی ص 271 از حضرت صادق علیه السلام روایت کند که خروج سه (پرچم) خراسانی و سفیانی و یمانی در یک سال و در یک ماه و در یک روز خواهد بود. و پرچمی با هدایت تر از پرچم یمانی نیست ؛ راهنمائی به حق می کند.

در بحار ج 52، ص 210 و غیبت طوسی ص 271 از محمّد بن مسلم روایت کند که قبل از خروج سفیانی ، مصری و یمانی است.

در غیبت نعمانی ص 255 و بحار ج 52 ص 232 از امام باقر علیه السلام روایت کند که خروج سفیانی و یمانی و خراسانی در یک سال و در یک ماه و در یک روز

ص: 912


1- ایوانکسری در مدائن چهار فرسخی بغداد معروفست. حقیر در ماه رجب سنه 1369 زیارتش کرده ام.
2- در یمن خواهد آمد.

خواهد بود مثل دانه تسبیح یکی بعد از دیگری است، و از هر طرف سختی و جنگ است ، وای بر کسی که با ایشان معارضه کند، و در پرچمها پرچمی با هدایتر از یمانی نیست چون او شما را دعوت می کند به صاحب خودتان (که امام زمان باشد و هر وقت یمانی خروج کرد فروش اسلحه بر مردم و هر مسلمان حرام می شود، و چون یمانی خروج کند پس برو بسوی او که پرچمش پرچم هدایت است، و حلال نیست بر مسلمانی که با او معارضه کند و هرکس این کار کند از اهل آتش است ، چون بسوی حق و به راه راست دعوت می کند .

در غیبت طوسی ص 267 از امام صادق علیه السلام روایت کند که پنج علامت پیش از قیام قائم علیه السلام است ، یکی خروج یمانیست.

در غیبت نعمانی ص 252 امام صادق علیه السلام فرمود یمانی از علامات حتمیه است.

در غیبت نعمانی ص 252 از امام صادق علیه السلام روایت کند که برای قائم پنج علامت است یکی ظهور سفیانی و یکی یمانی الخ.

در غیبت نعمانی ص 253 از امام رضا علیه السلام روایت کند که قبل از این امر (ظهور) یمانی است.

در غیبت نعمانی ص 305 هشام بن سالم از حضرت صادق علیه السلام روایت کند که فرمود یمانی و سفیانی مثل دو اسب مسابقه هستند .

يمن

در ملاحم ص 89 از عمر بن الخطاب روایت کند که روزی در مکه بود گفت ای اهل یمن قبل از دو کلمه هجرت کنید ، یکی حبشه است که خروج کنند و به مکه برسند ، و دیگری آتش است که از عدن خارج شود و مردم و چهارپایان و وحوش و درندگان و حیوانات کوچک و بزرگ را سوق دهد و براند ، بطوریکه هر وقت بایستد شماها بایستید و هر وقت حرکت کند شماها سیر کنید، و کعب

ص: 913

گفت هر وقت انسانی یا حیوانی زمین بخورد آتش به او بگوید هلاک شدی سرنگون شدی می خواستی قبل از این هجرت کنی، همین طور بروند تا به بصری برسند پس چهل سال آنجا اقامت کنند گرم نشود به آن آتش احدی جز آنکه نوشته شود جهنمی است الخ.

در بحار ج 60 ص 224 از امیرالمؤمنین علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم روایت کند که فرمود هرکس دوست دارد اهل یمن را پس بتحقیق که مرا دوست داشته و هرکس دشمنی کند با ایشان مرا دشمنی کرده .

و در بحار ج 60 ص 232 در ذیل حدیثی رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود بلکه مردان اهل یمن افضلند ، ایمان يمانيست، و حکمت یمانی است، و اگر هجرت نبود هرآینه من مردی بودم از اهل یمن ، الخ.

و در بحار ج 60 ص 232 در ذیل حدیث دیگر فرمود بدرستی که بهترین مردها اهل یمن میباشند و ایمان يمان و من یمانی هستم.

يوسف علیه السلام

در صاحب این امر (یعنی حضرت حجت) شباهتی است به یوسف ، راوی گفت الخ . در صاحب الامر حدیث 4 گذشت.

در او سنّت چهار پیغمبر است : سنّت یوسف زندان و غیبت است. در صاحب

الأمر حدیث 12 گذشت.

در صاحب این امر سنّتی از یوسف است الخ. در صاحب الامر حدیث 19 گذشت.

در صاحب این امر شباهتی است به يوسف (ابن امة سوداء الخ) در صاحب الامر حدیث 20 گذشت.

ص: 914

يوشع بن نون

در قائم حدیث 51 و 103 گذشت .

يوم الإبدال

در ابدال و سفیانی حدیث 20 گذشت.

يوم الخلاص

در مستدرک حاکم ج 4 ص 543 از محجن بن ادرع روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم خطبه ای برای مردم خواند پس فرمود (يوم الخلاص وما يوم الخلاص) روز خلاصی و چه چیز است روز خلاصی ، عرض شد یارسول الله روز خلاصی چیست فرمود دجال می آید و از کوه احد بالا می رود، پس مشرف بر مدینه می شود و به صاحبش می گوید آیا این قصر سفید را می بینید ؟ این مسجد احمد است، پس می آید مدینه پس می بیند در هریک از راهها ملکی با شمشیر برهنه ایستاده ، پس می رود جای نمکزار که نزدیک مدینه است چادرهای خود را می زند پس سه مرتبه به مدینه حمله می کند که بجنگد، پس باقی نماند مرد منافق و نه زن منافقه و نه مرد فاسق و نه زن فاسقه جز آنکه بسوی او خروج کنند پس مدینه را از شرّ او خلاص کنند و اینست روز خلاص .

یونس علیه السلام

يونس وعده عذاب به قومش داد و در علم خدا گذشته بود که عفو کند از ایشان الخ. در پرچمها حديث 18 گذشت .

ص: 915

یهود و یهودی

در کنز العمال ج 14 ص 204 از ابی هریره روایت کند که بر پا نشود ساعت (ظهور) تا اینکه با یهود بجنگید حتی اینکه سنگی که پشتش یهودی پنهان شده بگوید ای مسلمان این یهودیست پشت من بکش او را.

در کنز العمال ج 14 ص 208 از ابی هریره روایت کند که بر پا نشود ساعت (ظهور) تا اینکه مسلمانها با یهود بجنگند پس مسلمانها ایشان را بکشند بطوری که یهودی پشت سنگ و درخت پنهان شود پس سنگ و درخت بگوید ای مسلمان ای بنده خدا این یهودیست پشت من مخفی شده بیا او را بکش، جز درخت غرقد (1) که آن از درختان یهود است.

در کنز العمال ج 14 ص 245 از سمره روایت کند که ساعت (ظهور) برپا نشود مگر آنکه سنگ راهنمائی کند بر مرد یهودی که پشت او مخفی شده بگوید ای بنده خدا این یهودیست که تو دنبالش میگردی.

در ملاحم ص 82 و ص 152 دارد که با دجال هفتاد هزار یهودی باشد که صاحب سلاح و شمشیر هستند پس چون نظرشان به عیسی بیفتد آب شود چنانچه سرب در آتش آب می شود و چنانچه نمک در آب حل می شود. تا آنجا که فرمود باقی نماند از مخلوقات خدا چیزی که یهودی پشت او پنهان شده مگر آنکه به زبان آید و بگوید ای مسلمان ای بنده خدا این یهودیست پس بکش او را ، مگر درخت فرقد (2) که آن از درختان یهود است الخ.

در ملاحم ص 83 در ذیل حدیثی دارد که یهود می آیند نزد حضرت عیسی

ص: 916


1- غرقد ضرب من شجر العضاه وشجر الشوك . النهاية .
2- فرقد ظاهر غلط است ، و صحیح همان غرقد است .

(بعد از نزول او به زمین ) می گویند ما اصحاب تو هستیم می فرماید دروغ میگوئيد الخ.

والحمد لله كما هو اهله

وصلّی الله على محمّد و آله الطيّبين الطاهرين

اتمام پذیرفت این کتاب بی نظیر که مشتمل است بر

بعض اخبار غیبیه که اکثرا بوقوع پیوسته و احوال و افعال

و کردار ولیّ مطلق حجة بن الحسن صلوات الله عليه وعلى آبائه

بترتیب حروف ، بدست این حقیر محمود بن السيّد مهدی

موسوی دهسرخی اصفهانی در روز سه شنبه نهم

شهر ذيقعده 1407 هجری در تحت قبه

منوره عمه سادات فاطمه معصومه

دختر موسی بن جعفر علیه السلام

ولله الشكر والانعام

ص: 917

مصادر كتاب يأتي على الناس زمان

اثبات الهداة

اربعین شیخ بهائی

ارشاد مفید

اكمال الدين صدوق متوفی سنه 381ه

الزام الناصب حائری

الامام المهدي للقزوینی رَحمة اللهُ

الامام المهدي عند اهل السنّه للشيخ

مهدی الاصفهانی

بحار الانوار مجلسی رَحمة اللهُ ج 1 - 110

البرهان متقی هندی

بشارة الاسلام للحيدري الكاظمي

تباشير المحرورين للحاج شيخ

محمّد الواعظ اليزدي

تتمّة المنتهى للمحدّث القمي

تحف العقول

ترجمه غیبت نعمانی

ترجمه قشمه ای للقرآن الکریم

تفسير برهان

تهذیب الاحکام ج 1 - 10

جامع الاخبار

چراغ ایمان للشيخ على البحرینی سیرجانی

چهره درخشان للسيّد محمّد جواد المرعشی دام ظلّه

حق اليقين مجلسی رَحمة اللهُ متوفای1111ه

دلائل الامامه للطبری

روضة الكافي

روضة الواعظين للفتال النيشابوری

سفينة البحار للمحدّث القمي

صحيح البخاری

صحیح ترمذی

صحیفه سجادیه

ص: 918

صراط المستقيم لعلی بن يونس العاملي النباطى البياضى متوفای 877ه عبقری الحسان للنهاوندی

عقائد الامامیة للحاج السیّدابراهیم الزنجانی دام ظلّه

علائم الظهور ناظم الاسلام کرمانی

غیبت طوسی متوفای سنه 460ه

غیبت نعمانی از اعلام قرن چهارم

فرائد السمطین

فرهنگ جامع

فضائل ابن شاذان متوفای 660ه

فضائل اشهر الثلاثة للصدوق رَحمة اللهُ

فقیه للصدوق رَحمة اللهُ ج1-4

فهرس البحار للمولف

قاموس اللغة

قرآن الکریم

الکافی اصولا وفروعا للکلینی رَحمة اللهُ

کشف الحق خاتون آبادی

کشف الغمة

کفایة الخصام ترجمه غایة المرام

کفایة الموحدین

کلمه طیبه حاجی نوری

کنزالعمال ج1-16

لسان العرب ج1-15

مجمع البحرین ج1-6

مراصد الاطلاع ج1-3

مستدرک حاکم ج 4

مستدرک السفینة للنمازی رَحمة اللهُ

مسند امام رضا علیه السلام

مشکاة الانوار طبرسی متوفای اوائل قرن (7)

مصباح المنیر

معانی الاخبار

معجم البلدان ج1-5

معجم ذوولوجی للقزوینی رَحمة اللهُ

العجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه

مفتاح الکتب الاربعه ج1-38

للمولف

مکیال المکارم اصفهانی

ملاحم سیّدبن طاووس چاپ بیروت 1398

منتخب الاثرللصافی دام ظلّه

منتخب التواریخ

منتهی الامال

منتهی الارب

ص: 919

المنجد

المنجد الابجدی

مهدي المنتظر محمّد جواد خراسانی

مهدی موعود ارومیه

المهدی الموعود المنتظر نجم الدین عسکری

نجم الثاقب للنوری رَحمة اللهُ

نوائب الدهور للمیرجهانی دام ظلّه

نهایة ابن اثیر

نهج البلاغه

ینابیع المودة للقندوزی الحنفی

یوم الخلاص کامل سلیمان

و غیر ذلک از مصادری که

نظر نیست ولی در کتاب ذکر شده

ص: 920

فهرست عناوین

«صاحب الامر» ... 499

«صاع» ... 504

«صاعقه» ... 504

«صبح» ... 505

«صبر» ... 505

«صدا» ... 505

«صد خصلت» ... 506

«صد سال» ... 506

«صدقه» ... 506

«صد وپنجاه سال» ...506

«صد وهفتاد هزار» ...507

«صد هزار» ...507

«صدّیق» ... 507

«صَفَر» ... 508

«صفر تا صفر» ... 508

«صلح» ... 508

«صلیب» ... 508

«صنعاء» ... 509

«صنف» ... 509

«صوت» ... 509

«صورت» ... 512

«صیحه» ... 513

«صوفی» ... 515

«صیصه» ... 515

«ضرب من الرجال» ... 515

«ضلالت وگمراهی» ...516

«طاحیه» ... 516

«طاعة معروفة» ... 516

«طاعون» ... 516

«طاغوت» ... 517

«طاق» ... 517

«طالقان» ... 517

«طالوت» ... 517

«طاووس» ... 517

«طبرستان» ... 518

«طبرسی» ...518

«طبری» ... 518

«طرطوس» ...518

ص: 921

«طعام» ... 518

«طلا» ... 519

«طلوع خورشید» ...520

«طماطم» ... 520

«طوّاف» ... 521

«طولانی» ... 521

«طهران» ... 521

«طیاره» ... 524

«ظالمون» ... 524

«ظلامه» ...524

«ظلم» ...524

«ظهور» ...524

«عاشوراء» ...525

«عافیت» ... 525

«عالَم» ... 525

«عالِم» ... 525

«عامه» ... 526

«عایشه» ...526

«عبادان» ... 526

«عبدالاله و عبدالله» ... 526

«عبدالله بن عطا» ... 528

«عبرانی» ... 528

«عترت پیغمبر» ... 528

«عجب است» ... 528

«العجب کل العجب بین جمادی ورجب» ... 529

«العجب کل العجب من الاربعین الی الخمسین» ... 530

«العجز» ...530

«عجله» ... 530

«عجله کنندگان هلاک شدند» ...530

«عجم» ... 532

«عدل» ... 534

«عدن» ... 537

«عده» ... 538

«عذاب» ... 538

«عذره» ... 539

«عراق» ... 539

«عرب» ... 540

«عربی اللون» ... 542

«عرق» ... 543

«عروس» ... 543

«عریش» ... 543

«عزب» ... 543

«عزوبت» ... 544

«عصی» ... 544

ص: 922

«عصابه» ... 544

«عضوض» ... 544

«عفیف» ... 545

«عقال» ... 545

«عقل» ... 545

«عقیل بن عقال» ... 546

«علائم حتمی» ... 547

«علائم ظهور» ... 549

«علامت» ... 559

«علت غیبت» ... 559

«علم وعلماء و فقه و فقهاء» ... 559

«عَلَم» ... 571

«علماء» ...571

«عمار یاسر» ... 573

«عمامه» ... 574

«عُمْر» ... 574

«عُمْر حضرت حجت علیه السلام بعد از ظهورش» ... 574

«عمر وابوبکر» ... 577

«عمل» ... 577

«عملیات حضرت در مدینه» ... 578

«عوف سلمی» ... 578

«عهد» ... 578

«عیسی علیه السلام » ... 578

«غار» ... 580

«غارتی» ... 581

«غبار وغبره» ... 581

«غثاء» ... 581

«غدر» ... 581

«غرباء» ... 581

«غربال» ... 582

«غرقده» ... 583

«غریب» ... 583

«غریق» ... 583

«غضب» ... 584

«غلام» ... 585

«غلبه» ... 586

«غم» ... 586

«غنیمت» ... 587

«غوطه» ... 587

«غیبت وحیرت» ... 587

«غیداقه» ... 592

«غیرت» ... 592

«فاتحة الکتاب» ... 594

«فارس وفرس» ... 594

«فاسقین» ... 595

ص: 923

«فاصله بین کشته شدن نفس زکیه و خروج حضرت» ... 595

«فاطمه و محمّد» ...595

«فاطمی» ... 595

«الفتح» ... 596

«فتنه» ... 596

«فحش» ...607

«فرات» ... 607

«فرار» ... 608

«فرج چه وقت است» ... 609

«فرسخ» ... 622

«فرعون» ... 622

«فرقد» ... 623

«فرقه» ... 623

«فروختن» ... 624

«فرو رفتن به زمین» ... 624

«فریبنده» ... 624

«فقهاء» ... 624

«فلسفه» ... 625

«فلک» ... 625

«فوج فوج» ... 626

«فیی ء» ... 626

«قائم علیه السلام » ... 626

«القاتل والمقتول» ... 666

«قاطر» ... 666

«قاطع» ... 666

«قباء» ... 667

«قبر» ... 668

«قبله» ... 668

«قبور» ... 669

«قبیله» ... 669

«قتال» ... 669

«قحطان» ... 669

«قحطی» ... 671

«قدر» ... 671

«قدرت» ... 671

«قذف» ... 671

«قرآن و قرّاء» ... 671

«قرآن را بر علیه حضرت حجت تأویل کنند» ... 676

«قرامطه» ... 676

«قرقیساء» ... 677

«قریش» ... 678

«قزوین» ... 680

ص: 924

«قسطنطنیه» ... 683

«قضاوت» ... 685

«قطع رحم» ... 685

«قلب» ... 686

«قلم» ... 686

«قلوب» ... 686

«قم» ... 686

«قوت» ... 694

«قوّت» ... 694

«قوچ» ... 695

«قیاس» ... 695

«قیامت» ... 695

«قیام کنندگان قبل از حجت» ... 695

«قیس» ... 695

«قیم» ... 695

«کابل شاه» ... 696

«کاسیات» ... 696

«کافر» ... 696

«کبریت احمر» ... 696

«کتاب» ... 697

«کر» ... 701

«کرامت حضرت» ... 701

«کرباس» ... 701

«کربلا» ... 701

«کرخ» ... 702

«کرد ها» ... 702

«کرعه» ... 702

«کرمان» ... 703

«کسوف» ... 703

«کشته» ... 703

«کشتی» ... 704

«کعبه» ... 704

«کفار» ... 705

«کف دست» ... 705

«کفش» ... 706

«کفیل» ... 707

«کلاه فروشی» ... 707

«کناره» ... 707

«کنده» ... 707

«کنیسة الذهب» ... 708

«کنیه حضرت حجت علیه السلام » ... 708

«کوچک» ... 708

«کودک» ... 709

«کور کننده» ... 709

«کوزه» ... 709

ص: 925

«کوسخ» ... 710

«کوفه» ... 710

«کوه» ... 716

«کوه رضوی» ... 719

«کوهان» ... 719

«کهف» ... 719

«کیسه» ... 720

«کیفیت ظهور» ... 720

«گاو» ... 721

«گردن» ... 722

«گرسنگی» ... 722

«گرگ» ... 723

«گرگان» ... 724

«گروات» ... 724

«گریه» ... 724

«گم شده از مرکبش» ... 725

«گناه» ... 725

«گنج» ... 726

«گندم» ... 727

«گوساله» ... 727

«گوسفند» ... 727

«گیلان» ... 728

«لباس» ... 728

«لباس سیاه» ... 729

«لبنان» ... 730

«لُدّ» ... 730

«لشکر» ... 730

«لشگر خراسانی» ... 730

«لشگر غضب» ... 730

«لعن» ... 731

«لقب» ... 732

«لکع بن لکع» ... 733

«لواط» ... 733

«لوط» ... 733

«مائده» ... 734

«مادر» ... 734

«مادرت بعزایت بنشیند» ... 734

«مار» ... 734

«مارقه» ... 735

«مال» ... 735

«مالک» ... 736

«ماوراء النهر» ... 737

«ماه» ... 737

«مؤمن» ... 737

«مؤمن آل فرعون» ... 741

«مؤمنون» ... 741

ص: 926

«متابعت» ... 742

«المتخلی بقلبه» ... 742

«متقین» ... 742

«المثناة» ... 743

«مجادله» ... 743

«مجرمون» ... 744

«مجروحین» ... 744

«مجلس» ... 744

«مجوس» ... 744

«محاجه» ... 744

«محاضیر» ... 744

«محتوم» ... 745

«محرابها» ... 745

«محرم» ... 745

«محمّد صلی الله علیه واله وسلم » ... 746

«محمّد بن عبدالله بن حسن» ... 746

«محمّد وفاطمه» ... 746

«مختار» ... 746

«مختصات حضرت حجت علیه السلام » ... 747

«مد» ... 752

«مداد» ... 753

«مداهن» ... 753

«مدت» ... 753

«مدینه» ... 753

«مراوده» ... 757

«مرجئه» ... 758

«مردم» ... 759

«مردگانی را زنده کند یا زنده شوند» ... 760

«مرغهای چاق» ... 761

«مرکب» ... 761

«مرگ» ... 761

«مسابقه» ... 762

«مساجد» ... 762

«مست» ... 764

«المستأمنه» ... 764

«مسجد» ... 764

«مسجد اقصی» ... 764

«مسجدالحرام» ... 764

«مسجد سهله» ... 764

«مسجد کوفه» ... 765

«مسخ» ... 765

«مسکن حضرت» ... 767

«مشرق» ... 767

«مشگل» ... 768

ص: 927

«مشورت» ... 768

«مصر» ... 768

«مصری» ... 770

«مصیصه» ... 770

«مضطر» ... 770

«مظالم» ... 770

«معاویه» ... 770

«معجزات حضرت حجت» ... 772

«معدن» ... 772

«معیشت» ...772

«مغرب» ... 772

«مغلوب» ... 773

«مفضل بن عمر» ... 773

«المفقود من مرکبه» ... 774

«مقام ابراهیم» ... 774

«مقلّب» ... 774

«مقتول باش نه قاتل» ... 774

«مکه» ... 774

«ملائکه» ... 776

«ملاحم» ... 777

«ملازم زمین باش»

«ملتان» ... 778

«ملخ» ... 779

«ملعونه» ... 779

«منی» ... 779

«منابت الشیح» ... 780

«منادی» ... 780

«مناره» ... 780

«منافقون» ... 781

«منبر» ... 781

«منتقم» ... 782

«منصور» ... 782

«مو» ... 782

«موتور» ... 783

«موسوی» ... 784

«موعظه» ... 784

«مهاجر ابراهیم» ... 784

«مهدی علیه السلام » ... 785

«مهمانی» ... 826

«مهموم» ... 826

«مهیا» ... 826

«میاثر» ... 826

«میراث» ... 826

«میعاد» ... 827

«نائم» ... 827

«ناامید» ... 827

ص: 928

«النازلون بسر اندیب» ... 827

«ناصبی» ... 827

«ناقور» ... 827

«ناقوس» ... 828

«نام وکنیه ولقب حضرت حجت علیه السلام » ... 831

«نامه ای که حضرت در منبر مسجد کوفه میخواند» ... 836

«نان» ... 836

«نبطیه» ... 836

«نجات در آخر زمان» ... 836

«نجف اشرف» ... 837

«ندای آسمانی» ... 839

«نشستن در خانه» ... 845

«نشسته بهتر از ایستاده» ... 845

«نصیب» ... 846

«نظر» ... 846

«نعال» ... 847

«نعمت» ... 847

«نفخ صور» ... 847

«نفس» ... 847

«نفس زکیه» ... 847

«نقمت» ... 849

«نماز» ... 849

«نواب اربعه» ... 850

«نوح» ... 853

«نور» ... 853

«نورانی» ... 854

«نوشتن» ... 854

«نوشته ای» ... 854

«نوکی» ... 854

«نومه» ... 854

«از نه تا هفت نفر برود» ... 856

«نه دهم مردم بروند» ... 856

«نهاوند» ... 856

«نهر» ... 856

«نهی از خروج قبل از قیام» ... 856

«نیروز» ... 857

«نیزه ها» ... 857

«نیشابور» ... 857

«نیل» ... 857

«وادی السلام» ... 858

«وادی یابس» ... 858

«وارو و سرنگون شوید چنانچه کشتی در دریا وارو شود» ... 858

«واسط» ... 858

ص: 929

«وباء» ... 859

«وتر» ... 859

«وجوه مردم» ... 859

«وراء النهر» ... 859

«وراردهار» ... 859

«وسط» ... 860

«وصف» ... 860

«وصیت» ... 860

«وضوء» ... 860

«وظیفه شیعه در زمان غیبت امام زمان علیه السلام » ... 860

«وعده» ... 861

«وعول» ... 863

«وقت تعیین کردن» ... 863

«ولادت حضرت حجت» ... 866

«ولی» ... 883

«وهن» ... 884

«الهارب» ... 884

«الهاربان» ... 884

«هاشمی» ... 884

«الهجره» ... 884

«هدنه» ... 885

«الهده» ...888

«هرات» ... 889

«هرج» ... 889

«هزار» ... 891

«هزار و هفتاد» ... 891

«هشت ماه بجنگد» ... 892

«هفت پیغمبر» ... 892

«هفت سال» ... 892

«هفت طبقه» ... 892

«هفت ماه» ... 892

«هفت نفر» ... 892

«هفتاد» ... 893

«هفتاد پیغمبر از گرسنگی مردند» ... 893

«هفتاد نفر» ... 893

«هفتاد وچند فرقه» ... 893

«هفتاد ودو فرقه» ... 893

«هفتاد ودوماه» ... 893

«هفتاد و دو ملت» ... 894

«هفتاد وسه فرقه» ... 894

«هفتاد هزار» ... 894

«هلاک» ... 895

«هلال» ... 896

همدان ... 896

ص: 930

«همیان» ... 897

«هند» ... 897

«هند جگرخوار» ... 897

«هواپیما» ... 897

«هیزم» ... 897

«یاران حضرت» ... 897

«یأتی علی الناس زمان» ... 898

«یأجوج ومأجوج» ... 898

«یزدجرد» ... 911

«یمانی» ... 912

«یمن» ... 913

«یوسف علیه السلام » ... 914

«یوشع بن نون» ... 915

«یوم الابدال» ... 915

«یوم الخلاص» ... 915

«یونس علیه السلام » ... 915

«یهود ویهودی» ... 916

«مصادر الکتاب» ... 918

ص: 931

ص: 932

الآثار المطبوعة من المؤلف

(1) سراج المبتدئين طبع ثلاثة مرات .

(2) هداية الطالبين ترجمة آداب المتعلمين خواجه طوسي طبع ثلاث مرات .

(3) مفاتيح الصحة طبع (11) مرة.

(4) رمز الصحة طبع في ايران والعراق ولبنان مرات عديدة .

(5) الجمان الحسان في أحكام القرآن طبع مرتين .

(6) ثواب اعمال الحج طبع مرتين.

(7) منتخب المناسك مطابق فتوای ثمانية شخصٍ طبع مرّتين .

(8) جزء اول ایضاح الطريقة إلى تصانیف اهل السنة والشيعة في تلخيص کشف الظنون وذيله والذریعه.

(9) جزء ثاني ايضاح الطريقة.

(10) جزء (1) مفتاح الكتب الأربعة من آب الى الإحياء .

(11) جزء (2) من الأخ إلى الأشياء .

(12) جزء (3) من الاصابع إلى ایوب بن يقطين .

(13) جزء (4) من البائت إلى التروية .

(14) جزء (5) من التزور إلى التيه .

(15) جزء (6) من الثائر إلى الجمعة .

(16) جزء (7) من الجميل إلى حجة الوداع .

ص: 933

(17) جزء (8) من الحجة إلى حجة بن الحسن علیه السلام .

(18) جزء (9) من الحد إلى الحفيف.

(19) جزء(10) من الحق إلى الحيّة .

(20) جزء (11) من الخائف إلى الخيول .

(21) جزء (12) من الداء إلى الدنيّة .

(22) جزء (13) من الدواء إلى الذكية .

(23) جزء (14) من الذلّ إلى الرفيق .

(24) جزء (15) من الرق إلى الزميل .

(25) جزء (16) من الزنا إلى السرف.

(26) جزء (17) من السرقة إلى السُنّة .

(27) جزء (18) من السواء إلى الشهادة .

(28) جزء (19) من الشهباء إلى الصلاة .

(29) جزء (20) من بقية الصلاة إلى الصيود .

(30) جزء (21) من الضائن إلى الطينة .

(31) جزء (22) من الظاعن إلى العديلة .

(32) جزء (23) من العذاب إلى علي بن محمد النوفلي .

(33) جزء (24) من علي بن محمد الهادي إلى الغسيل .

(34) جزء (25) من الغش إلى الفيل.

(35) جزء (26) من القائد إلى القصيل.

(36) جزء (27) من القضاء إلى الكزبرة .

(37) جزء (28) من الكساء إلى اللين .

(38) جزء (29) من الماء إلى المحاضير .

(39) جزء(30) من المحافظة إلى المدينة .

ص: 934

(40) جزء (31) من المذاء إلى المشيّع .

(41) جزء (32) من المص إلى المكث.

(42) جزء (33) من المكحلة إلى الموم.

(43) جزء (34) من مه إلى النسك.

(44) جزء (35) من النسل إلى النيّة .

(45) جزء (36) من الواثق إلى الوقاية .

(46) جزء (37) من الوقت إلى اليهودية .

(47) جزء (38) مستدرکات مفتاح الكتب الأربعة .

(48) فهرست طبع بحارالانوار للقديم والجديد.

(49) يأتي على الناس زمان في احوالات آخر الزمان في جزئين طبع ثلاثة مرّات.

(50) جزء اول رمز المصيبة في مقتل من قال انا قتیل العبرة .

(51) جزء ثاني رمز المصيبة .

(52) جزء ثالث رمز المصيبة .

(53) رمز الجلي في طب الوصي اميرالمؤمنين علي علیه السلام .

(54) النساء في أخبار الفريقين .

(55) معجم الملاحم والفتن ج 1.

(56) معجم الملاحم والفتن ج 2.

(57) معجم الملاحم والفتن ج 3.

(58) معجم الملاحم والفتن ج 4.

(59) النساء في الإسلام.

ص: 935

ص: 936

مقدمه ... 3

آب ...9

آب دهن ... 9

آبادان ... 9

آبه ... 10

آتش ... 11

آخر ... 14

آخرالزمان ... 14

آدم ... 15

آذربایجان ... 15

آرزو ... 15

آزاد ... 16

آس ... 16

آسیا ... 16

آسیای بنی العباس ... 17

آفت ... 17

آفتاب گرفتن ...17

آکلة الاکباد ... 18

آل محمد ... 18

آمادگی وزمینه سازی ... 18

آمد ... 19

آوازه خوان ... 19

آهن ... 19

آیه ... 20

ائمه ... 20

ابان ... 20

ابدال ... 21

ابر ... 23

ابراهیم خلیل ... 24

ابقع ... 24

ابله ... 25

ابله ... 25

ابلیس ...26

ابن لبون ... 26

ابوبکر ... 27

ابوبکر وعمر ... 27

ابوذر ... 27

ابوشبخ ... 27

ابولهب ... 27

ابومروان ... 28

ابومسلم خراسانی ... 28

ابوموسی الاشعری ... 28

الاحلاس ... 28

احمقان ... 28

اختلاف ودشمنی بین عرب وعجم ... 29

اختلاف بین دو صنف از عجم ... 29

اختلاف بین دو نیزه ... 29

اختلاف بین شیعه ... 29

الاخلاق ... 30

اذن ... 30

اذیت ... 30

ارث در زمان حضرت ... 30

ارمنیه ... 30

ارزق وزریق (لعنهماا...) ... 32

اسب ... 32

اسبهای سیاه وسفید ... 32

استخدام ... 32

استخوان ... 32

استعمال ... 32

استغفار ... 32

اسلام ... 33

اسم حضرت حجت ... 35

الاشرار ... 37

الاشعری ... 37

اشک ... 37

اصحاب ... 37

اصحاب الرأی ... 37

اصحاب القائم ... 38

اصحاب کهف ... 38

اصحاب مهدی ... 38

اصفهان .... 79

اصل ... 80

اصهب ... 80

اطمینان ... 81

افریقیه ... 81

افسر ... 81

اقرار ... 81

اقلیم ... 81

الاغ ... 82

امانت ... 82

اَمِتْ اَمِتْ ... 82

اَمَّت ... 82

امتحان ... 89

امر ... 97

امر به معروف ... 98

امراء ... 101

امم و ملتها ... 101

امنیت ... 102

اموال ... 102

امه ... 102

امیر المومنین علیه السلام ... 102

انار ... 103

انتظار فرج ... 103

انتقام ... 107

الاندر فالاندر ... 107

اندس ... 108

انطاکیه ... 108

انگشتر ... 109

اوصاف حضرت حجت ... 109

اول ... 110

اولاد ... 111

اهل بیت ... 111

اهواز ... 112

ایران ... 113

استادن خورشید ... 113

ایکه ... 113

ایمان ... 113

باب الفیل ... 113

باد ... 114

باران ... 115

بازار ... 116

باطل ... 116

بچه ها در آخرالزمان ... 116

بچه شتر ... 118

بتها ... 118

بحرین ... 118

بخارا ... 118

بدر ... 118

بدعت ... 119

بدن ... 119

براتا ... 119

برادر ... 120

بربر ... 122

برگ ... 123

بز ... 123

بشارت ... 124

بُصری ... 124

بصره ... 124

بعلبک ... 130

بغداد ... 131

بقیة الله ... 132

بلاء ... 133

بلاد ... 133

بلخ ... 133

بناها ... 134

بنوابی العاص ... 134

بنو اسرائیل ... 134

بنو الاصفر ... 134

بنوامیه ... 134

بنوحفصه ... 137

بنوالحکم بنی ابی العاص ... 137

بنو شیبه ... 137

بنوالعباس ... 138

ص: 937

بنوفاطمه ... 142

بنو قنطوراء ... 143

بنوکاوان ... 146

بنوکلاب ... 146

بنو مرداس ... 146

بنو هاشم ... 147

بواسیر ... 147

بهائم ... 147

بهترین مردم در آحر الزمان ... 148

بهلول ... 148

بیت الحرام ... 149

بیت الحمد ... 149

بیت المقدس ... 149

بیداء ... 150

بیست وچهار باران ... 150

بیست وهفت حرف ... 150

بیست وهفت نفر ... 151

بیعت ... 151

بیّنه ... 154

بیوح ... 155

پابرهنه ... 155

پادشاه ... 156

پادشاهان ... 156

پادشاهی بچه ها ... 156

پادشاهی حضرت ... 156

پادشاهی سالانه رفته ... 157

پانزده ... 157

پانصد ... 157

پدران ... 157

پرچمها ... 157

پرنده ... 165

پسر ... 165

پشم ... 166

پل ... 166

پلاس خانه باش ... 166

پناه ... 168

پنج چیز ... 168

پنج روز ... 169

پنج علامت ... 169

پنج نهر ... 169

پنج ودو ... 169

پنج هزار ... 170

پنجاه زن ... 170

پنجاه نفر ... 171

پنهان ... 171

پوشیده برهنه ... 171

پیر ... 172

پیراهن حضرت حجت علیه السلام ... 172

پیشوایان ... 173

تابوت ... 173

تاجر ... 173

تاجرانی که به انطاکیه می روند ... 173

تاراج ... 174

تازه ... 174

تازه جوانان ... 174

تازیانه های آخر الزمان ... 174

تبریز ... 175

تجارت در آخر الزمان ... 175

تحسین ... 176

تحیت و سلام دادن مردم آخر الزمان ... 176

تر وتازه ... 177

ترس ... 177

ترک ... 178

ترمد ... 179

ترنجبین ... 180

تسبیح سی وسه دانه ... 180

تصدیق ... 180

تعجب ... 180

تعیین وقت ... 180

تف ... 180

تقسیم ... 181

تقوی ... 181

تکریت ... 181

تمنای داری ... 182

تنویه ... 182

تنها می مانم ... 183

توبه ... 183

توبیخ ... 183

تورات وانجیل ... 183

توقیت ... 183

توله سگ ... 184

تیر ... 184

ثار ... 184

ثلث ... 185

جابیه ... 185

جاده ... 185

جالب الوحش ... 185

جان ... 186

جاهل ... 186

جاهلیت ... 186

جایزه ... 186

جبرئیل ... 186

جدال ... 187

جدید ... 187

جرأت ... 188

جرهمی ... 188

جزیره ... 189

جزیره بنی کاوان ... 189

جریرة العرب ... 189

جسّاسه ... 189

جسر ... 190

جسم ... 190

جشب ... 190

جگرخوار ... 190

جلاء وطن ... 190

جماع ... 190

جماعت ... 191

جمعه ... 191

جمهوری در ایران ... 191

جمیّل ... 191

جنازه ... 192

جنگ وجهاد ...192

جوان ... 194

جوجه ... 195

الجهجاه ... 195

جهاد ... 196

جهل ونادانی ... 196

جهنیه ... 196

چراغ ... 196

چشم ... 197

چشم دنیا ... 197

چشمه ... 197

چشمه ... 197

چوب ... 197

چوپان ... 197

چهار چیز ... 198

چهارصد هزار ... 198

چهار هزار ملک ... 198

چهل خصلت ... 198

چهل سال ... 198

چهل مرد ... 199

چهل وچهار ... 199

چهل هزار زیدی ... 199

چین ... 199

حب دنیا ... 199

حبشه ... 200

حبشی ... 201

حتمی ... 202

حج ... 202

حجاج ... 202

حجاز ... 202

حجره ... 203

ص: 938

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9
آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109