روانشناسی اسلامی: نجات از کمروئی (شناخت، ابعاد، آثار و درمان)

مشخصات کتاب

سرشناسه : حق جو، محمدحسین، - 1333

عنوان و نام پديدآور : روانشناسی اسلامی: نجات از کمروئی (شناخت، ابعاد، آثار و درمان)/ محمدحسین حقجو

مشخصات نشر : [قم]: المهدی، 1374.

مشخصات ظاهری : ص 79

شابک : بها:2500ریال

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس

موضوع : روانشناسی اسلامی

خجالت

اخلاق اسلامی

رده بندی کنگره : BP232/65/ح 7ر9

رده بندی دیویی : 297/485

شماره کتابشناسی ملی : م 75-8089

ص: 1

اشاره

روانشناسى اسلامى

نجات از كمرويى

(شناخت، ابعاد، آثار و درمان)

محمّدحسين حقجو

ص: 1

بنام خداوند متعال، بياد امام مهدى

سرآغاز نوشتار

خداوند توانا و دانا را شاكرم كه توفيق داد، بخشى از وقت خود را در روزها و شبهاى ماه مبارك رمضان به تنظيم يكى از مشكلات فراگير نسل جوان اختصاص دهم.

حمد و سپاس خداى كريمى را كه اين بندۀ ناچيز را موفق به كاوش و تأليف اثر ديگرى نمود تا در كمالجويى نسل جوان مؤثر افتد.

درود و سپاس فراوان بر حضرت محمد صلى الله عليه و آله و اهل بيتش عليهم السلام كه در پرتو معارف طلايى بجا مانده از آنان به اين اثر نورانيت و عظمت ويژه داد.

سلام بر جوانان عزيز ملت مسلمان و انقلابى كه با ارسال نامه هاى فراوان و ارتباطات زياد تلفنى و حضورى مرا با مشكلات خود بيش از پيش آشنا كرده و مى كنند و تأكيد بر تنظيم مطالبى در اين راستا دارند.

رحمت و غفران الهى بر شهدا و بزرگان دين بويژه روح ملكوتى امام راحل قدس سره كه در پرتو پيروزى انقلاب اسلامى بينش فكرى و روحى امّت ايران را چنان پويا ساخت تا در تكاپوى حل مشكلات خود برآيند.

بارها در نامه ها، تلفن ها و مطالب حضورى افراد (پسر و يا دختران جوان) شاهد دست آورد آثار منفى حيا و خجالت بى مورد بوده ام تا آنجا كه گاه منجر به انحراف، فساد و جنايت گرديده است.

چه بسا يك خجالت و شرم بى مورد آبروى خود، ديگران، دين را در معرض نابودى قرار داده و پس از مقدارى گفتگو، اعتراف كرده اند ما نمى دانستيم.

ص: 2

بهر حال چه شرم و حياهاى بى جا كه عفت و رشد يك فرد را براى هميشه در معرض نابودى قرارداده است و...

در اين مجموعه با لطف و عنايت خداى متعال و مددجويى از حضرات معصومين عليهم السلام درنظر است به ابعاد كم رويى مثبت و منفى و آثار و عوامل آن پرداخته شود و درپايان هم راههاى درمان عرضه گرديده است.

اگر چه كار انجام شده بطور طبيعى از نقص و عيب خالى نخواهد بود ولى اميد دارم در پرتو نورانيت قرآن و كلمات حضرات معصومين عليهم السلام مفيد نسل جوان واقع گردد.

اين مباحث چند بار براى طلاب حوزه علميه قم و مربيان گرامى آموزش و پرورش مطرح گرديد و اكنون با تغييراتى گذرا به اين صورت عرضه مى گردد.

باشد كه گامى گرچه كوتاه در يارى رسانى امت الهى بويژه نسل جوان برداشته باشم و ذخيره ديار ابدى گردد.

از تذكرات و پيشنهادهاى عزيزان با آغوش باز استقبال مى گردد.

حوزه علميه قم

محمد حسين حق جو

رمضان 1416

برابر با ايام مبارك دهه فجر

صندوق پستى 844

ص: 3

شناخت حياء مثبت و مذموم

و بى حيايى

چكيدۀ مطالب

مكتب مقدّس اسلام، در امور روانشناسى، بحثهاى متعددى دارد كه اين مباحث جامع و بدون خطا هستند و مسائل روانشناسى از همۀ ابعاد مورد بحث و بررسى قرار گرفته اند.

در حاليكه مكاتب غربى، خالى از اشتباه، نسيان و غرض نيستند، تكيه بر اين منابع به تنهايى نيازهاى روانى انسان را برآورده نمى كند. مسلمين باتكيه بر منابع قرآن و سنت، داراى دريايى عظيم از علوم مى باشند كه در تمامى موارد، مى تواند راهگشاى آنان باشد.

در مورد روانشناسى حيا مثبت و كمرويى و بى حيايى مباحث زيادى در اسلام مطرح شده است و در خلال اين مباحث اين نكته قابل ذكر است كه اسلام حياء مثبت را قبول دارد و آن را يك ارزش مى داند، بى حيايى و كمرويى را نيز طرد كرده و آن را مانع پيشرفت انسان دانسته است.

بى حيايى نابجا براى انسان پيامدهاى ناگوارى در پى خواهد داشت و انسان را از راه راست منحرف خواهد كرد و سدى براى رشد و شكوفايى استعدادهاى انسان بشمار مى رود.

سؤالات

1 - مزاياى روانشناسى را بيان نماييد؟

2 - چرا روانشناسى غربى، قابل اطمينان و دوام نيست؟

3 - چرا روايات وسنت نيز چون قرآن قابل تكيه كردن ودوام است؟

4 - ابعاد حياء را بنويسيد؟

5 - آيا حياء بى ضابطه قابل قبول است؟

6 - اسلام چه نوع حيايى را مى پسندد؟

7 - مرزهاى حياء را بيان كنيد؟

8 - بى حيايى چيست؟

9 - چند آثار اجتماعى از بى حيايى را ذكر فرماييد؟

10 - شيوع فحشاء چه خطراتى در اجتماع بجاى مى گذارد؟

ص: 4

شناخت حياء مثبت و مذموم و بى حيايى

اشاره

در راستاى سلسله مباحث روانشناسى اسلامى بصورت ساده و روان، كه در گذشته مطرح شده است(1) در اين بخش به تجربه و تحليل مباحث كمرويى و حياء مى پردازيم. سعى بر اين است كه در اين كتاب مطالب به صورت ساده، روان و گويا مطرح شود و تا حدّ امكان از لغاتى كه با فرهنگ عام جامعه، سازگارى ندارند كمتر استفاده گردد.

روان و ساده بيان كردن مباحث روانشناسى از آنجا حائز اهميت است كه همۀ اقشار، به هر ميزان علم و سوادى كه دارند مى توانند، از اين مباحث بصورت كار بردى استفاده نمايند نكتۀ ديگرى كه قابل تذكر است، اين كه مباحث روانشناسى كه در اين سلسله بحث ها مطرح مى شود، مجموعه اى از بحث هاى روانشناسى در علم روز است كه سعى شده است اين بحث ها از نظر روانشناسى اسلامى مورد بررسى قرار گيرند و نقطه نظر اسلام در رابطه با زواياى بحث بازگو و بيان شوند.

اتكاء مادر مباحث روانشناسى اسلامى بر كلام وحى و روايات حضرات معصومين عليهم السلام مى باشد، كه ايشان مفسّر كلام وحى مى باشند و واسطۀ فيض بين خداوند و انسان هستند.

قرآن و مكتب فراگير اسلام، در مباحث روانشناسى، هميشه به جوانب امر از بعدهاى گوناگون دقت داشته و هميشه جلوتر از مكاتب روانشناسى گام برداشته است متأسفانه خلاء مهمى كه در بحث هاى روانشناسى در مراكز گوناگون مشاهده مى شود، اين است كه تكيه اكثر روانشناسان بر عقايد و افكار دانشمندان غرب و غير دينى است كه اين نقطه نظرها، گاه از نظر اسلام مطرود است و بكارگيرى اين نظرات در تربيت نسل هاى اسلامى، و انقلابى جامعه ها اثرات مخرّب برجاى مى گذارد كه قابل تأمل است.

لذا بايد سلسله بحث هاى روانشناسى، از ديدگاه مكتب اسلام بررسى شوند و در اين راستا ملاك، عقايد اسلامى است و آنچه از مكاتب ديگر مى گيريم، آن چيزى است كه با اصل دين و شرع و عقل ما منافات نداشته باشد. ما بر اين عقيده نيستيم كه مرزهاى عقيده و انديشه و تفكّر را بر نظرات ديگران مسدود نماييم.

بلكه اين نظر مطرح است از علمى، سود ببريم كه با مكتب ما سازگارى داشته باشد و نسل ها را افرادى غربزده، دور از دين و مذهب و بى اعتقاد به خداوند و فاسد پرورش ندهند، لذا در اين مباحث تكيه بر متون اسلامى است و در كنار آن نقطه نظرهاى دانشمندان روانشناس تا آنجا كه با مباحث اسلامى سازگارى دارند به بحث كشيده شده است.

ص: 5


1- . اراده، اضطراب، بلوغ، حافظه، نيازمندى هاى نسل جوان، افسردگى كه تا كنون مورد بحث قرار گرفته و بصورت نوارهاى صوتى، تصوير و كتاب آماده عرضه مى باشد

ولكن باز هم سعى شده مانور زيادى روى حرف هاى آنها ندهيم و نامى هم از آنان و آثار آنها بطور مشخص برده نشود ولى افكار آنان را ذكر خواهيم كرد.

مزاياى مكتب اسلام

بديهى است دانشمندان غربى، بدون اتكاء بر مكتبى الهى، مباحث را از راه علم و تجربه به انسانها ارائه مى دهند، با توجّه به اينكه اين نظرات وابسته به ركنى وثيق و محكم نيست، لذا بعد از مدتى كه تجربه شد، نقاط مثبت و ضعف آن جلوه مى كند و گاه با رشد علمى، نظرات افراد، مطرود شناخته مى شوند تأثير پذيرى انسان از اين نقاط مثبت و منفى را نمى توان انكار كرد و اگر بخواهيم، نظراتى را كه بر فردى مؤثر واقع شده و يا مضر بوده اند، رد كنيم، اثرات آن را به آسانى نمى توان از افكار و دامان بشريت پاك نمود.

از آنجا كه مكتب اسلام، مكتبى الهى است و بر اساس وحى الهى و معجزه رسول اللّه اعظم صلى الله عليه و آله كه قرآن مى باشد، تدوين شده است، لذا خالى از اشكال و ايراد است. مدون كنندۀ آن، خالق انسان است و به نيازهاى درونى و روانى انسان آگاهى كامل دارد.

قرآن مى فرمايد:

«اين قرآن كتابى است (با دلائل) محكم كه از جانب خداى حكيم و آگاه بر حقايق عالم بسيار روشن بيان گرديده است».(1)

با توجّه به اينكه آيات قرآن از طرف خداوند نازل شده است. لذا ابناء بشر نمى توانند مانند آن را بياورند. با آنكه بارها خداوند در قرآن مى فرمايد:

«اگر شما را شكى است در قرآنيكه ما بر بندۀ خود فرستاديم، پس يك سوره مانند آن بياوريد و آن را برگواهان خود بخوانيد».(2)

و در آيۀ ديگر مى فرمايد:

«بگو اى پيامبر، اگر جن و انس، مجتمع و متفقّ شوند كه مانند اين قرآن كتابى بياورند، هرگز نمى توانند هر چند همه پشتيبان يكديگر باشند».(3)

قرآن كتابى است كه چنين معرفى شده است:

«اين كتاب الهى قرآن عربى است كه در آن هيچ ناراستى و حكم ناصواب نيست، باشد كه مردم پرهيزكار شوند.(4)

ص: 6


1- . «الر كِتابٌ أُحْكِمَتْ»؛ هود / 1
2- . «و ان كنتم فى ريب مما»؛ 23 / بقره.
3- . «قل لئن اجتمعت الجن و الانس»؛ 87 / اسراء
4- . «قرآناً عربياً غير ذى عوج»»؛ 28 / زمر

اساس مكتب اسلام قرآنى محكم، بدون ايراد و اشكال از سوى خداوند حكيم و عليم نازل شده است.

بيان قرآن از زبان مفسّرينى است كه آنها نيز انسانهاى الهى عادل و آگاهان جامع هستند و كلامشان از منبع وحى سرچشمه مى گيرد و در حقيقت كلام و تفسيرشان، كلام خداست.

قرآن مى فرمايد:

«صاحب شما (محمد مصطفى صلى الله عليه و آله) هيچگاه در ضلالت و گمراهى نبوده است! و هرگز به هواى نفس سخن نمى گويد، سخن او هيچ چيز غير از وحى خدا نيست.(1)

بر همين اساس است كه معارف قرآن و دستورات الهى هرگز كهنه و فرسوده نمى شوند و هيچگاه نظرات اسلام و قرآن مطرود نشده اند. بلكه پس از 14 قرن هنوز بسيارى از مفاهيم مكتب اسلام و دستورات روحبخش آن تفسير و تبيين نشده است و هنوز بسيارى از احكام آن را علم روز درك ننموده است. قرآن بحرى عظيم و عميق است كه هرچه بشر بيشتر به درون آن پيش رود باز به ژرفاى آن نمى رسد و از كشف گنجينه معارف انسانى آن محروم است و هر كس به اندازۀ بنيه علمى و حكمت الهى كه بدست آورده است مى تواند از آن بهره گيرد.

و چنين است كه اساس روانشناسى اسلامى بر پايه اى محكم و متقن استوار است، لذا بايد در تمام ابعاد از منابع قرآن و سنت استفاده لازم صورت بگيرد تا بتوان به نتيجۀ كامل و جامعى دست يافت.

كمرويى، حيا

يكى از مباحث روانشناسى كمرويى مى باشد كه در زبان روايات اسلامى از كمرويى با واژه هاى خجالت، حياء، حجب و «عفاف» نامبرده شده است.

كمرويى يك ويژگى و صفت براى انسان است. هر صفتى در انسان داراى ابعاد مختلف است.

كمرويى نيز چنين است. گاه كمرويى بعدى مثبت و سازنده دارد و لازمۀ رشد انسان است و گاه بعدى منفى دارد و يكى از موانع رشد و ترقى و عامل بازدارنده، انسان بشمار مى رود. در نزد برخى عوام، حياء و حجب بطور مطلق و بدون ضابطه امرى پسنديده است و از آن بعنوان يك صفت برتر نام مى برند و در نزد برخى ديگر، كمرويى صفتى مذموم است و اينان افراد پررو و بى حيايى مطلق را مى پسندند. و آنان را افرادى جسور تلقى مى نمايند.

هر دو نظر، از ديدگاه اسلام مطرود و مذموم است. اسلام حياء مطلق و بى حيايى مطلق را قبول ندارد. بلكه براى هر يك شرايط و ضوابطى بيان فرموده است.

ص: 7


1- . «ان هوالا وحى يوحى»؛ 4 / نجم

انسان بايد بداند كه چه نوع حياء و كمرويى سازنده و عامل رشد است و چه نوع حيايى مطرود و مذموم است. آشنايى با ضوابط كمرويى، مى تواند به انسان رشد و تعالى عنايت نمايد.

انسان مؤمن بايد صفات خود را بر اساس نظرات مكتب اسلام، آرايش و پيرايِش دهد و رفتارى داشته باشد كه مورد تاييد اسلام و قرآن باشد.

اسلام و بى حيايى

در مكتب انسان ساز اسلام، قوانين و مقررّات، يكجانبه نمى باشد. اسلام قانونى است كه بر اساس نياز بشر تدوين شده است، به امور از همۀ ابعادش، پرداخته است.

در اينجا كه بحث حياء مطرح است و كمرويى بحث مى شود، بايد مرزها شناخته شوند، شخص بتواند دريابد كه حياء مثبت يا منفى و بى حيايى و پررويى مطلق، در اسلام چه جايگاهى دارد.

در مباحث آينده حياء مثبت و منفى، بررسى و تحليل مى شود، ولى آنچه لازم به ذكر است اين است كه اسلام در برخى موارد حياء را لازمۀ ايمان مى داند و آن را بر مسلمان فرض و لازم مى شمارد آنچه مسلم است بى حيايى براى انسان دستاوردهاى خوبى بهمراه ندارد، لذا انسان بايد، با حياء باشد و سعى كند پردۀ عفاف و حياء را از بين نبرد.

مرز بى حيايى

لازم است به مرز بى حيايى اشاره اى گذرا داشته باشيم. بطور مثال:

اگر فرزندى به پدر يا مادر انتقاد كند، او را بى حياء مى دانند و يا اگر دانش آموزى به استاد حرفى خلاف رأى او بزند، او را دانش آموزى بى حياء تلقى مى كنند و به او تذكر مى دهند كه چه دنيايى شده است و بچه ها بى حياء شده اند.

بايد بدانيم اعتراض و انتقاد حق مسلّم همۀ افراد است گاه فرزندان انسان به مطالب و علومى پى مى برند كه به درك اولياء و مربيان نرسيده است.

جرأت اعتراض كردن به فرزندان رشد و تعالى مى بخشد و اولياء و مربيان در برابر اعتراض سازنده بايد روش برخورد صحيح داشته باشند، زيرا امر به معروف نيز چون نماز واجب است و روش صحيح اين كار را بايد از كودكى به فرزندان آموزش داد.

اين امر نيز لازم است كه روش انتقاد صحيح را به فرزندان ياد داد تا آنان به نيت اعتراض، مبادا دچار گناه بى احترامى به پدر و مادر و مربيان شوند. سخن اعتراض بايد مؤدبانه، آرام، منطقى و صحيح باشد و در روش برخورد با ديگران بايد كمال دقت و ملاحظه انجام گيرد تا مباد براى رسيدن به خيرى انسان مرتكب گناه، كبيره اى شود.

امابى حيايى و جسارت در آنجاست كه كلمات و حرف هاى ركيك و خلاف ادب مطرح شود و

ص: 8

در برابر ارتكاب گناه انسان احساس شرمسارى نداشته باشد و از هيچ كارى كه خلاف شرع، عرف، عقل و قانون باشد روى گردان نباشد.

آثار بى حيايى

اشاره

بى حيايى منفى و بى شرمى براى انسان آثار فردى و اجتماعى در پى دارد. زيرا اخلاق و روحيات انسان بعنوان فرد در يك اجتماع روى ديگران نيز تأثير مثبت يا منفى دارد و اين امر اجتناب ناپذير است.

پندار، گفتار و رفتار انسان بيانگر شخصيت اوست و فرد بى حياء اگر چه مردم بخاطر ضعف، نياز و ترس از وى به او چيزى نگويند ولى در ذهن مردم فردى بى ارزش جلوه خواهد كرد، گاه ممكن است ملاحظه كارى موجب شود كه افراد به او اعتراض نكنند ولى قطعاً دنبال زمينه هستند تا بتوانند اين رفتار ناشايست او را جبران كنند.

1 - باعت شيوع گناهان مى شود.

دراجتماع، اگر هر كس، هر كارى بخواهد انجام دهد و هر نوع دلش مى خواهد زندگى كند، جامعه به هرج و مرج كشيده مى شود.

اسلام با آزادى بى بندوبار غربى كاملاً مخالف است. لذا توصيه مى كند، در ملاء عام، روزه نخوريد، مرتكب خلاف نشويد، عمل منافى عفت انجام ندهيد، حتى انجام گناه علنى افزايش جرم خواهد داشت، زيرا گناه علنى، باعث مى شود كه حياء از بينِ مردم رخت بربندد و هيچكس از ارتكاب آن شرمندگى نداشته باشد و همين عمل باعث فسق و فجور و خيانت در جامعه مى شود. و عمل خداوند چنين كسانى را كه در بينِ مردم گناه را شايع ميسازند در دنيا و آخرت عذاب دردناك خواهد كرد.(1)

2 - آبروى انسان را مى برد.

برخى از اعمال موجب مى شود، آبرو و شخصيّتِ انسان از بين برود. گرچه غيبت در اسلام حرام است و جايز نيست، ولى يكى از موارد جواز غيبت، غيبت فاسق است.

فاسق كسى است كه گناه را علنى انجام مى دهد. رسول اكرم صلى الله عليه و آله در روايتى مى فرمايد كسى كه لباس حياء را از تنش بيرون كند، غيبت او جايز است.(2)

غيبت در جايى حرام است كه كسى گناهى را مخفى انجام دهد و ديگران آن را افشا كنند، ولى وقتى كسى گناهى را علنى انجام دهد كه گناه جزء كبائر است و گناه استمرار در اين صورت فاسق

ص: 9


1- . «ان الذين يحبون ان تشيع»؛ 18 / نور
2- -- \ ميزان الحكمة، ج 2، ص 570

است و غيبت او جايز مى باشد و احترام از آبروى او در اينجا لازم نيست.

ولى اگر كسى از روى اشتباه، فراموشى، جهالت، اجبار و... گناهى مرتكب شود فاسق نيست و نبايد از او غيبت كرد.

3 - كليد بديهاست.

اگر انسان بى حياء باشد از انجام هيچ امرى گريزان نيست. لذا در روايت مى خوانيم امام رضا عليه السلام فرمودند:

«اگر حياء ندارى، پس هر كارى كه دلت مى خواهد انجام بده».(1)

اگر حياء نباشد هر بدى و انحرافى در انتظار آدمى است. اين حياء مثبت است كه امرى سازنده و راهگشاست.

بى حيايى منشاء بسيارى از انحرافات اجتماعى، فردى، و اخلاقى است. اگر فردى بى حياء شد، ارتكاب هر نوع جرم و گناهى برايش اشكالى به وجود نمى آورد و از آن نمى هراسد. بسيارى از مفاسد اخلاقى و جنسى در جوانان از بى حيايى سرچشمه مى گيرد و اين مفاسد جنسى آينده پاك جوانان را در معرض خطر و نابودى قرار مى دهد.

ص: 10


1- . ميزان الحكمة، ج 2، ص 567

حياء مثبت در مكتب قرآن و عترت عليهم السلام

چكيدۀ مطالب

حياء مثبت مورد مدح الهى است و يكى از صفات و خصوصيات مؤمن بشمار مى رود، حياء مثبت حيايى است كه انسان را به كارهاى خير وادار كرده و از اعمال باطل و گناه باز مى دارد.

حياء مراتبى دارد كه حياء از خداوند بهترين آنهاست و خوب است انسان از خداوند حياء كند و اعمال زشت و گناه را مرتكب نشود. حياء از حضرات معصومين عليهم السلام حياء از نفس، حياء از مردم، حيا در مكان و زمانهاى مقدّس مراتب ديگر حياء هستند.

حياء مثبت براى انسان آثارى بهمراه دارد. عبادت انسان، عبادتى واقعى مى شود، انسان جزء صلحاء و...... قرار مى گيرد. نور حكمت و خداشناسى در دل انسان جاى مى گيرد، موجب پاكدامنى انسان مى شود، گناهان انسان مورد بخشش خداوند قرار مى گيرد، عيبهاى انسان پوشيده مى شود و حياء يك عامل بازدارنده از گناه است نجات انسان و سعادت دنيوى و اخروى او در گرو حياء مثبت است.

سؤالات

1 - حياء مثبت چه حيايى است؟

2 - چرا حياء از نظر اسلام مدح شده است؟

3 - مراتب حياء مثبت را شرح دهيد؟

4 - بهترين نوع حياء كدام است؟

5 - چرا حياء از مردم نيز پسنديده است؟

6 - چند اثر از حياء مثبت را نام ببريد؟

7 - چرا حياء نور است؟

8 - معايب انسان با حياء دارى چگونه پوشيده مى شود؟

9 - عفت و پاكدامنى چگونه در سايۀ حياء بدست مى آيد؟

10 - چندنمونه از اجراى حياءمثبت در موردكودكان را بنويسيد؟

حياء مثبت

اشاره

حياء و خجالت مثبت در آنجاست كه انسان از كردار خود احساس حياء كند اگر گناهى انجام داد پشيمان شود و اگر حقوق كسى را ضايع كرد، توبه كند و از خداوند حياء نمايد.

ص: 11

حياء در وجود همۀ انسانهاهست؛ انسان بايد حياء مثبت را شناخته و آن را در وجود خود بارور كند و رشد دهد تا حياء به معرض شكوفايى و نمود برسد.

انسان براى سلامت ايمان، فكر، جسم، عفت و انديشه هايش به حياء نيازمند است و اگر انسان حياء نداشته باشد، نمى تواند به كمالات فطرى، علمى، اجتماعى و معنوى نائل شود.

مراتب حياء مثبت

اشاره

از خصوصيات مؤمن اين است كه داراى صفت حياء مثبت باشد. حيايى كه به او رشد و تعالى بدهد حياء انسان را به كارهاى خير رهنمود مى كند و از كارهاى باطل و گناه باز مى دارد.

مراتب حياء و ترك گناه متفاوت است و آثار معنوى و آثار وضعى آن هم با هم فرق مى كند.

بهترين مرتبۀ حياء از خداوند است و درجات بعدى ثواب كمترى خواهد داشت. اما به هر حال هر مرتبه از حياء كه رعايت شود، پسنديده و مطلوب است.

1 - حياء از خداوند
اشاره

اولين مرتبه حياء مثبت، حياء از خداوند است حياء از خداوند بايد انسان را از ارتكاب گناه باز دارد و از ترك دستورات الهى بدور دارد.

قرآن براى بيدار باش و تذكّر به انسان گاه با توبيخ، گاه همراه با پرسش، گاه با لحن خطاب انسان را به تفكر وادار مى كند. طى آيه اى در قرآن مى خوانيم:

«آيا نمى دانيد كه خداوند شما را مى بيند».(1)

انسان بايد به يقين برسد كه خداوند شاهد و ناظر اعمال اوست و اعمال انسان نزد خداوند محفوظ است. آيۀ ديگرى مى فرمايد:

«همانا ما از آنچه انجام مى دهيد، نسخه بردارى (تصوير و صدابردارى) مى كنيم».(2)

روايت مى فرمايد:

«بهترين حياء، حياء كردن از خداوند است».(3)

و در روايت ديگر مى فرمايد:

«حياء كردن از خداوند، بسيارى از گناهان را محو مى كند».(4)

ص: 12


1- . «الم يعلم بان اللّه يرى»؛ 14 / علق
2- . «انا كنّا نستنسخ ممّا»؛ 29 / جاثيه
3- . ميزان الحكمة، ج 2، ص 568
4- . ميزان الحكمة، ج 2، ص 568
مكان خلوت، كمين شيطان

اكثر افرادى كه به گناه گرفتار مى شوند، در مكانهاى خلوت، زمينۀ گناه بر ايشان پيش آمده است.

وسوسه هاى شيطان در خلوتها بيشتر جلوه مى كند. لذا على عليه السلام در روايت مى فرمايند:

«در مكانهاى خلوت، از گناه كردن بپرهيزيد، زيرا شاهد و ناظر مكان خلوت كه خداوند است در روز قيامت قضاوت خواهد كرد».(1)

چون در مكانهاى خلوت انسان ممكن است بيشتر گناه كند، لذا على عليه السلام به آن هشدار داده است، و الاّ خداوند در همۀ مكانها حضور دارد. قرآن مى فرمايد:

«بترسيد كه خدا بر همه چيز شما كاملاً گواه و آگاه است».(2)

اگر انسان بخواهد در خلوت گناه نكند بايد گناه علنى را نيز ترك كند. حضرت رسول صلى الله عليه و آله مى فرمايند:

«اگر كسى مى خواهد در مكانهاى خلوت و مخفى گناه نكند. بايد خودش را عادت دهد كه در حضور افراد و آشكارا گناه نكند».(3)

يادآورى نعمات خداوند

بهترين حياء مثبت، حياء از خداوند و ذكر نعمات خداوند است. خداوندى كه خالق انسان است و به او نعمات زيادى بخشيده است و همۀ عالم را براى وجود انسان خلق كرده است.(4)

انسان اگر سلامتى دارد، زيبايى دارد، قدرت جسمى، علمى دارد، از خداوند است و انسان فقير است و به خداوند نيازمند مى باشد(5) و خداست كه بى نياز است.(6)

انسان اگر مال و ثروت و موقعيت اجتماعى دارد، از نعمات خداوند است، زيرا خداوند مى فرمايد:

«مال و ثروت و فرزند، زينت حياة دنيا مى باشد».(7)

و از نعمات ديگر الهى نعمت امنيت، امامت و رهبرى، هدايت، زندگى راحت دنياست. كه اگر هر كدام از اينها دچار خدشه و خللى شوند، زندگى انسان در معرض خطر قرار مى گيرد.

آب، غذا، حيوانات، زمين، آسمان، همه و همه در اختيار بشرند.

ص: 13


1- . ميزان الحكمة، ج 3، ص 456
2- . «ان اللّه كان على كل شى شهيدا»؛ 55 / احزاب
3- . ميزان الحكمة، ج 3، ص 566
4- . «خلق لكم ما فى الارض جميعاً»؛ 29 / بقره
5- . «يا ايها الناس انتم الفقراء»؛ 15 / فاطر
6- . «اللّه الصمد»؛ 3 / توحيد
7- . «المال و البنون زينة الحياة»؛ 46 / كهف

آيا درست است انسان از اينهمه نعمت بهره بردارى كند و شكر خدا را نگذارد و گناه كند. اگر روزى آب نباشد انسان چه مى كند؟(1)

اگر، ترس، گرسنگى، خسارت مالى و جانى و از بين رفتن محصولات كشاورزى بوسيلۀ سيل، آتش، ملخ، آفت پيش آيد، انسان چه خواهد كرد؟(2) زيرا اينها نعمت الهى و وسيلۀ آزمايش هستند.

اگر روزى خورشيد سياه شود، ستارگان فرو ريزند، كوهها به حركت در آيند، شتران رم كرده و درياها شعله ور شوند(3)، آيا انسان قادر است از اين كارها جلو گيرى كند.

اگر انسان دچار بيمارى شود آيا قادر به سالم نمودن بدن خود هست؟ آيا اختيار گوارش، گردش خون، جنين، تولّد، تكاثر، جنسيت انسان، بدست انسان است، يا قدرت ديگرى اينها را رهبرى مى كند. پس در مقابل چنين قدرتى بايد حياء كرد و گناه ننمود.

2 - حياء از معصومين عليهم السلام

نوعى ديگر از حياء مثبت آن است كه انسان در جوار حضرات معصومين عليهم السلام و امامزاده ها از آنان حياء كرده و گناه نكند. تا مدتى كه در جوار آرامگاه اين امامان و امامزادگان است، مرتكب خلاف نشود.

اين حياء، حيايى سازنده است و كم كم انسان را عادت مى دهد كه در مواقع معمولى نيز گناه نكند.

انسان بايد باور كند كه روح حضرات معصومين عليهم السلام در آرامگاهشان حضور دارد و بلكه در همه جاها و زمانها اعمال او را مى بينند. انسان را مى بينند و خطاهاى او را مى نگرند. مواظب باشد مزاحم كسى نشود، چشم چرانى نكند، حق ديگران را ضايع نكند و از حريم اهلبيت عليهم السلام محافظت نمايد و آنجا را با گناه آلوده نسازد. زيرا قبور ائمه عليهم السلام، زيارتگاه ملائكه، شهدا، صالحين و انبياى الهى مى باشد.

علاوه بر اينكه اعمال انسانها را حضرات معصومين عليهم السلام دريافت مى كنند چه در جوار مرقدشان يا در غير آنها آگاهند، پس سعى كنند از گناهان پرهيز نمايند.

3 - حياء در زمانهاى خاص

گاهى برخى افراد در مواقع معمولى گناه مى كنند ولى در ايام خاص چون دهه محرم، روز عاشورا، ماه مبارك رمضان، روزهاى وفات ائمه عليهم السلام گناه نمى كنند و بخاطر اين ايام حياء مى كنند.

اين حياء بسيار پسنديده است و انسان در مقابل آن مأجور است و آثار اجتماعى زيادى نيز دارد، به طورى كه آمار جرايم در ماه مبارك رمضان، محرم، صفر، فاطميه و... بسيار كم مى شود.

ص: 14


1- . «ماؤكم غوراً فمن يأتيكم»؛ 30 / ملك
2- . «ولنبلونكم بشىء من الخوف»؛ 155 / بقره
3- . آيات اول سوره تكوير

انسان بايد خود را عادت بدهد كه در اين ايام اصلاً گناه نكند تا در ايّام ديگر نيز موفق به ترك گناه شود.

4 - حياء از مردم

معمولاً افراد از گناه در برابر ديگران حياء مى كنند. اين امر بسيار خوبى است كه انسان حداقل به احترام فرد يا افراد گناه نكند.

حياء از اولياء، استاد، دوست، همكلاسى، اقوام و فاميل، خوب است و انسان را تشويق به ترك گناه مى كند.

گناه علنى عقوبت بيشترى براى انسان در پى دارد. زيرا قبح گناه در نظر مردم از بين مى رود و گناه شيوع پيدا مى كند. قرآن پيرامون اشاعۀ فحشا مى فرمايد:

«آنانكه دوست دارند كه در ميان اهل ايمان كار منكرى را اشاعه دهند، براى آنها را در دنيا و آخرت عذاب دردناكى خواهد بود».(1)

وقتى گناه علنى نباشد و ديگران به آن آلوده نشوند توبۀ ايشان هم زودتر پذيرفته مى شود و جبران آن آسانتر است.

حياء از مردم و اينكه انسان احساس كند، ديگران او را مى بينند و گناه نكند و از گناه در برابر مردم خجالت بكشد، كم كم انسان را عادت مى دهد، كه خدا را نيز حاضر و ناظر اعمالش بداند. و در روايت مى فرمايد:

«كسى كه از مردم حياء نكند از خداوند هم حياء نمى كند».(2)

اگر انسان بواسطۀ خجالت از ديگرى، نماز بخواند، روزه بگيرد، چادر سر كند، مسجد برود، گرچه عملش ريايى است ولى، همين عمل ريايى گاه موجب نجات او مى شود و همينقدر كه انسان از ديگران حياء كند و گناه نكند، امرى پسنديده است.

5 - حياء از عيوب و گناهان

در روايت مى فرمايد:

بهترين حياء اين است كه انسان از نفس خود خجالت بكشد.(3) هر فرد به نفس خود بصير است و مى داند كه چه اعمالى انجام داده است لذا قرآن مى فرمايد:

«بلكه انسان خود بر نيك و بد خويش بخوبى آگاهست».(4)

ص: 15


1- . «ان الذين يحبّون ان تشيع»؛ 18 / نور
2- . من لم يستحيى الناس لم يستحى من اللّه
3- . ميزان الحكمه، ج 2، ص 569
4- . «بل الانسان على نفسه بصيره»؛ 14 / قيامت

و در آيه ديگر مى فرمايد در روز قيامت خداوند به انسان مى فرمايد:

«كتاب اعمالت را بخوان كه خود تنها براى رسيدگى به اعمال خويش كافى هستى».(1)

انسان خود مى داند كه چه اعمالى مرتكب شده است لذا بهترين حياء اين است كه از عيوب و گناهان شرمسار شود و استغفار كند.

گناهان بزرگ

با آنكه خداوند غفّار است و بارها در قرآن به اين مسئله اشاره فرموده است ولى برخى از روحيّات انسان است كه موجب مى شود گناهان او بخشيده نشود، هر چند گناه كوچك باشد پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايند:

«بزرگترين گناهان آن است كه انسان گناه را كوچك بشمارد و بى اهميت تلقى كند».(2)

اگر انسان نسبت به گناهان كوچك بى توجّه باشد، و آنها را تكرار كند و توبه نكند، تكرار گناه صغيره (كوچك)، زمينۀ ارتكاب گناه كبيره است و براى گناه كبيره عذابهايى خاصى در نظر گرفته شده است.

اگر كسى دروغى بگويد، نگاهى به نامحرم كند، نمازش را اهميت ندهد و بگويد، اينها كه گناهى نيست، من قلبم پاك است، اين فكر خطرناك است. ناچيز شمردن گناه خطر آفرين است و گناه صغيره زمينۀ گناه كبيره را باز مى كند و كسى كه اصرار بر گناه صغيره داشته باشد و توبه نكند به نظر علماى علم اخلاق يكى از راههاى كبيره شدن گناه صغيره اصرار بر آن گناه است.

كسى كه مى خواهد گناه كبيره نكند بايد از گناهان كوچك پرهيز كند و گناهان كوچك را بى اهميت تلقى نكند.

انسان اگر گناهى انجام مى دهد، بايد در صدد جبران و توبه باشد و سعى كند، گناه را تكرار نكند.

در مباحث شرعى هم فرق جاهل قاصر و مقصّر فراوان است. جاهل قاصر را خداوند، زودتر مورد عفو قرار مى دهد و مى فرمايد:

«خداوند بر خود رحمت و مهربانى را فرض نمود كه هر كس از شما كار زشتى را از روى نادانى و جهالت انجام دهد و بعد از آن توبه كرده و كار خود را اصلاح كند، البته خداوند بخشنده و مهربان است».(3)

اما كسى كه از روى آگاهى و شناخت مرتكب گناه مى شود گناهش ديرتر بخشيده مى شود و توبه اش ديرتر مورد قبول واقع مى گردد.

ص: 16


1- . «اقرأ كتابك كفى بنفسك»؛ 14 / اسراء
2- . ميزان الحكمة، ج 3، ص 452
3- . «كتب ربكم على نفسه الرحمة انه من عمل»؛ 54 / انعام

آثار حياء مثبت

اشاره

حياء مثبت براى انسان، دستاوردهايى را بهمراه دارد، شناختن اين نعمات الهى كه در كنار حياء به دست انسان مى رسد، انسان را نسبت به آنچه بايد از آن حياء كند، آگاهتر مى كند و نداى وجدان انسان را بيدار مى نمايد.

حياء مثبت جلوه گاه و منشأ بسيارى از صفات حسنه است.

1 - عبادت واقعى مى شود.

اگر انسان گناهى مرتكب شود و از اعمال خود خجالت نكشد، و خدا را عبادت كند عبادت واقعى انجام نداده است روايت مى فرمايد:

«كسى كه از عيب خود خجالت نكشد و احساس شرم نكند، و نسبت به خدا خشوع داشته باشد، در او خيرى نيست».(1)

اگر انسان حياء كند، عبادت او هم معنا پيدا مى كند. انسان بايد بداند كه چه اعمالى مرتكب مى شود و روزى براى اين اعمال بايد مجازات شود. لذا حياء از اعمال زشت، عبادت را جان مى بخشد و رحمت خداوند را به جوش مى آورد و خداوند مى فرمايد:

«از رحمت خدا نا اميد نشويد».(2)

اما اگر انسان اعمال زشتى انجام دهد و در كنار آن بدون حياء و شرمسارى عبادت انجام دهد، از عبادت خود خيرى نمى بيند.

انجام عبادات حاكى از نيروى ايمان انسان است و ايمان در پرتو حياء دارى جلوه پيدا مى كند، اگر حياء قدرت يابد ايمان نماى بيشترى پيدا مى كند و در نتيجه اعمال انسان از ارزش بيشترى برخوردار خواهد بود.

اينكه انسان، در هنگام انجام نماز تمركز، توجّه، دقت و تضرع پيدا مى كند بيانگر حيادارى فراوان او است وگرنه اجبارى به خواندن نماز ندارد و اگر هم اجبار داشته باشد مى تواند بدون شرايط معنوى نماز بخواند و فقط به حركات ظاهرى نماز بسنده كند.

2 - جزء صلحاء و اولياء است

حياء مثبت از صفات اولياء الهى است. امام صادق عليه السلام مى فرمايند:

ص: 17


1- . ميزان الحكمة، ج 2، ص 567
2- . «ولا تيلئسوا من روح اللّه»؛ 87 / يوسف

«حياء و پاكى بر شما باد. زيرا اين سيره و مرام زندگى صلحاء و اولياء بوده است».(1)

دقت در امور شرعى و پاك كردن زندگى از گناهان و حياء از خدا انسان را از صالحين قرار مى دهد وظيفۀ هر انسان اين است كه خود را پاك گرداند. روايت مى فرمايد:

«خود را محاسبه كنيد قبل از آنكه شما را محاسبه نمايند».(2)

و رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

«زيرك ترين، زيركان كسى است كه خود را محاسبه كند و براى روز قيامت كار كند و احمق ترين احمقان كسى است كه دنبال هواى نفس برود».(3)

اگر انسان بداند اعمالى كه انجام مى دهد مراقبين فراوانى دارد و اين مراقبين روز قيامت بر اعمال او گواهى مى دهند، بر رفتار و اعمال خود دقت بيشترى دارد.

3 - گواهان اعمال فراوانند:

1 - خداوند بر اعمال انسان مراقبت مى كند.(4)

2 - دو ملك بنامهاى رقيب و عتيد اعمال انسان را مراقبت مى كنند.(5)

3 - پيامبر، اولياء الهى و شهدا بر اعمال انسان شاهد هستند.(6)

4 - اعضاى بدن بر اعمال انسان شهادت مى دهند.(7)

5 - زمين و اشياء اطراف انسان شهادت مى دهند.(8)

از خصوصيات صلحاء و اولياء است كه از گناه خجالت مى كشند و حياء دارند و در برابر ارزشها دقت مى ورزند. اولياء الهى و معصومين عليهم السلام نه تنها گناه نمى كردند، فكر گناه را هم در سر نمى پروراندند.

امام راحل (ره) بارها مى فرمودند، عالم محضر خداست، در محضر خدا گناه نكنيد.

اينجا حياء مثبت و رشد آفرين است. زيرا انسان در حال نماز مى داند، خداوند، زمين، آسمان، ملائك، اولياء، او را مى بينند، در اين حالت در نماز با توجّه خواهد بود.

انسان بايد ناظران بر اعمال را باور داشته باشد و در تمام اعمال از ياد خداوند غافل نشود، تا در نتيجه جزء آن صلحاء و اولياء الهى باشد كه قرآن مى فرمايد:

ص: 18


1- . ميزان الحكمة، ج 2 ص 567
2- . حاسبوا انفسكم قبل ان تحاسبوا، مصباح الشريعه، ص 84
3- . سفينة البحار، ج 1، ص 250
4- . «ان اللّه كان عليكم رقيبا»؛ 1 / نساء
5- . «الا لديه رقيب عتيد»؛ 18 / ق
6- . «ليكون الرسول شهيدا»؛ 78 / حج
7- . و قالو الجنودهم لم شهدتم، 21 فصلت
8- . «يومئذ يصد الناس جميعا»؛ 6 / زلزال

«بدانيد كه براى اولياء خداوند هيچ بيم و اندوهى نخواهد بود».(1)

3 - نور حياء، نور خداشناسى و توحيد است

از نظر روايات حياء نور است. امام صادق عليه السلام مى فرمايند:

«حياء نور است».(2)

كسى كه حياء دارد نور دارد. نور براى انسان نقش تعيين كننده دارد وقتى نور باشد انسان راه را تشخيص مى دهد، اشياء، خوب و بد را تميز داده و افراد را مى شناسند. اگر نور نباشد، چيزى ديده نمى شود، طلا از سنگ شناخته نشده و اسكناس را از كاغذ نمى شود جدا كرد. اين نوراست كه به انسان قدرت شناخت مى دهد.

وقتى در وجود كسى نور باشد، درجۀ ايمان، و تقوا و زهد او مشخص مى شود. ايمان و پرهيزكارى بوسيلۀ شناخت ارزشها و ضد ارزشها توسط نور، در وجود انسان به وجود مى آيد.

حياء موجب بروز قدرت ايمان مى شود و كسى كه حياء نداشته باشد، از توحيد و خداشناسى و معرفت الهى محروم خواهد شد.

كسى كه حياء نداشته باشد، از بركات بزرگ الهى محروم است و به حقيقت دين دست نمى يابد و كسى كه ايمان نداشته باشد و به نور توحيد منوّر نباشد، اعمالش ارزشى نخواهد داشت و اكثر اعمال او همراه با لغزش و انحراف است.

4 - حياء موجب پاكدامنى مى شود.

از جمله آثار حياء مثبت عفت و پاكدامنى مى باشد.

على عليه السلام در روايتى مى فرمايند:

«اگر كسى مى خواهد عفيف و پاكدامن بماند، بايد حياء داشته باشد».(3)

بسيارى از جوانان كه با حياء بودند عفيف ماندند و بسيارى از آنان كه بى حياء بودند، معمولاً پاك نماندند و منحرف شدند و به فساد و تباهى افتادند.

اگر حياء مثبت از جامعه برداشته شود و جوان پررو شود و از گناه نهراسد و روابط منحرف را زشت نداند، جامعه كم كم در تباهى و سقوط پيش خواهد رفت.

اسلام آنقدر به حفظ حياء و عفاف در خانه توجّه دارد كه از ذكر توصيه هاى انسانساز دريغ نورزيده و راجع به خصوصيات و ويژگى روابط والدين در رابطه با بچه ها مطالبى را ذكر فرموده

ص: 19


1- . «الا ان اولياء اللّه لاخوف»؛ 62 / يونس
2- . ميزان الحكمة، ج 2، ص 562
3- . ميزان الحكمة، ج 2، ص 564

است از جمله اين است، پدر و مادر در اتاقى كه طفلى درآن حتى خوابيده باشد، با هم نباشند زيرا فرزند زناكار مى شود.

پسر در حمام زنانه و دختر در حمام مردانه برده نشود. حتى والدين بعد از سه سالگى مادر پسر را حمام نبرد و پدر دختر را نشويد. زيرا تماس جنسى در اين دوران احساسهاى خفته كودكان را بيدار كرده و آنان را با بلوغ زودرس مواجه مى كند.(1)

كودكان در يك رختخواب نباشند. رختخواب كودكان از هم جدا باشد. خواهر و برادر با هم حمام نروند، هر چند زير سنين 5 سال باشند. زيرا كودك از اين ديدارها بعدها سوء استفاده خواهد كرد و مناظر نامربوط او را به انحراف خواهد كشيد.

بهر حال در هر مورد بايد به توصيه هاى مكتب اسلام دقت شود، و لازم است آگاهى خانواده نسبت به اين موضوعات با مطالعه بيشتر بالا رود.

پردۀ حياء بايد پاره نشود و گناه بين مردم شايع نگردد، زيرا هر گاه چنين شد، ايمانها سست شده و پرتو نور خداشناسى در قلوب مردم كمرنگ مى شود و جامعه به تباهى و بدبختى مى رسد.

5 - حياء موجب بخشش گناه مى شود

يكى از آثار حياء مثبت اين است كه وقتى انسان، از خداوند شرم كند و اعمال خود را فراموش نكند و بخاطر ارتكاب گناه شرمگين باشد، خداوند گناهان او را مى بخشد.

على عليه السلام طى روايتى مى فرمايند:

«كسى كه از خداى مهربان حياء كند، خدا بسيارى از لغزشهاى او را مورد عفو و بخشش قرار مى دهد و گناهان او را محو مى كند».(2)

و امام كاظم عليه السلام مى فرمايند:

«خداوند مورد رحمت و لطف خود قرار مى دهد، كسى را كه حق حياء الهى را رعايت كند».(3)

حياء آن است كه انسان خود را در محضر خدا ببيند، تمام افعال، حركات، اقوال، ديدارها و راه رفتن، خوردن و خوابيدن خود را در محضر خدا حس كند. احساس او اين باشد كه خداوند او را مى بيند و اعمال و رفتارش را زير نظر دارد. در اين حالت انسان سعى مى كند كارى كند كه گناه نباشد و در عين حال اگر گناهى هم انجام داد، وقتى شرمگين شد و دلش شكست خداى متعال او را مى بخشد.

ص: 20


1- . توضيح بيشتر را در جلوه ها و زمينه هاى بلوغ اثر ديگر مولف مطالعه كنيد
2- . ميزان الحكمة، ج 2، ص 568
3- . ميزان الحكمة، ج 2، ص 568.

يكى از جلوه هاى شرم از خدا توبه است، كه انسان به آن دعوت شده است، گناه هر چه باشد، جبران و توبه اى دارد و خداوند توبه گنهكاران را مى پذيرد، قرآن مى فرمايد:

«خداوند توبه را از بندگان خود مى پذيرد».(1)

انسان بايد به روشهاى توبه و راههاى جبران گناهان آشنا شود، كه اين خود بحث مفصل و جداگانه اى را مى طلبد.

اگر انسان مراقب اعمال خود باشد، در دام شيطان و عمل ريا نيز نمى افتد. شيطان براى كارهاى خوب انسان وسوسه هاى فريب انگيز زياد دارد و سعى دارد انسان موفق به انجام عمل صالحى نشود و اگر هم كارخيرى انجام داد با ريا آن را باطل مى كند. خوب است انسان اگر عملى انجام مى دهد فقط مقصدش خدا باشد و از ريا بپرهيزد زيرا هر چه بندۀ خدا انسان را تشويق كند، در برابر تشويق خداوندبى ارزش است و انسان بايد مطمئن باشد كه اگر در عمل غير از خدا چيزى در نظرش باشد و عمل را براى خوش آمد كسى انجام دهد، عملش ريايى بوده و مورد قبول خدا واقع نمى شود و او در حقيقت راهى را رفته، كه شيطان در نظرش بوده است. قرآن كريم مى فرمايد:

«شيطان گفت: خدايا به عزت و جلال تو سوگند كه من تمام بندگان تو را اغوا و گمراه مى كنم مگر بندگانى كه در عبادت خالص باشند».(2)

6 - حياء عامل بازدارنده است

يكى از آثار حياء اين است كه انسان را از ارتكاب كارهاى خلاف باز مى دارد.

امام رضا عليه السلام طى روايتى مى فرمايند:

«اگر حياء ندارى، پس هر كارى كه دلت مى خواهد انجام بده».(3)

مقصود اين است كه اگر انسانى حياء نداشته باشد از هيچ كارى روى گردان نيست و خيلى از كارهاى منفى را بدون هيچگونه نگرانى و اضطراب انجام مى دهد.

اما حياء عامل بازدارندۀ انسان از گناه و عمل خلاف است. حياء از خدا، پدر، مادر، همسايه، همسر، دوست و... باعث مى شود كه در رابطه با آنها انسان دچار خلاف و اسائۀ ادب نشود. و اگر حياء نباشد، انسان گناهان زيادى انجام خواهد داد و اين گناهان موجب رسوايى در دنيا و آخرت خواهد شد.

7 - حياء عيبهاى انسان را مى پوشاند

ص: 21


1- . «ان اللّه يقبل التوبه عن عباده»؛ 104 / توبه
2- . «قال فبعزتك»؛ 82 / ص
3- . ميزان الحكمة، ج 2، ص 567

كسى كه داراى حياء مثبت است، عيبهايش از نظر مردم مخفى و پوشيده خواهد ماند. على عليه السلام در روايتى مى فرمايند:

«كسى كه با حياء باشد، عيبهايش از ديد مردم پنهان مى ماند».(1)

هر كس در زندگى فردى و اجتماعى خود عيوبى دارد، پوشش اين عيوب در پرتو، روحيات و رفتار انسان است و خود انسان موجب مى شود كه برخى از عيوبش بواسطۀ برخى از روحياتش بر مردم روشن و آشكار شود.

البتّه حفظ عيوب ديگران از اخلاقيات اسلامى است و از صفات خداوند اين است كه ستار العيوب است.

اما گاهى انسان، خود باعث كشف عيوب اخلاقى خويش توسط ديگران مى شود.

8 - حياء كليد خوبيهاست

يكى از آثار حياء مثبت اين است كه كليّۀ خيرها به انسان رو مى كنند. على عليه السلام مى فرمايد:

«حياء كليد هر خير و نيكى است».(2)

انسان اگر با حياء باشد، حياء زمينۀ سازندگيها و ارزشهاست، حياء مثبت انسان را از گناه باز مى دارد و همين كار موجب مى شود انسان بسوى پاكدامنى و امورخير كشيده شود، حياء براى انسان نور است و ارزش به وجود مى آورد.

9 - پيروى از دستورات دين است

كسى كه با حياءست، مؤمن واقعى است. زيرا از جمله احكام شريعت اسلام حياء مى باشد.

روايت مى فرمايد:

«به درستى كه حياء از شرايع اسلام است».(3)

و روايت ديگرى مى فرمايد:

«حياء فرد از نفس خود، ثمرۀ ايمان است».(4)

اگر كسى بخاطر تبعيت از هواى نفس بخود آيد و شرمگين شود و از خدا حياء كند، نشانۀ ايمان و موجب رشد اوست.

ص: 22


1- . ميزان الحكمة، ج 2 ص 563
2- . ميزان الحكمة، ج 2، ص 562
3- . ميزان الحكمة، ج 2، ص 563
4- . ميزان الحكمة، ج 2، ص 569

حياء مذموم كمرويى در مكتب قرآن و عترت عليهم السلام

اشاره

چكيدۀ مطالب

يكى از ابعاد حياء صفت كمرويى يا خجالت و شرم بى مورد است. اين صفت عامل بازدارنده است و انسانهاى خجالتى در جامعه نمى توانند از رشد كافى و قابل توجهى برخوردار باشند.

كمرويى يك عامل بازدارنده از موفقيتها بشمار مى رود و براى افراد مبتلا به كمرويى عواقبى در پى دارد.

كمرويى بر خصوصيات اخلاقى و جسمى انسان مؤثر است و آثارى كه بر جا مى گذارد اجتناب ناپذير است، شناخت اين آثار جسمى به انسان كمك مى كند كه به كمرويى بعنوان يك ضد ارزش بنگرد و با آن مبارزه كند.

آثار اجتماعى كمرويى فراوان است و فرد كمرو در اجتماع با عواقبى چون زيان اقتصادى، عدم قدرت دفاع از حق، افت شخصيت اجتماعى، جهالت و نادانى، ركود علمى، مشكلات عقيدتى، خانوادگى دينى و شرعى، رفتارى و.... دست به گريبان خواهد بود. آثار اجتماعى كمرويى فراوان است و براى از بين بردن اين عواقب لازم است، با كمرويى مبارزه شود.

سؤالات

1 - در چه مواردى كمرويى صحيح نيست؟

2 - كمرويى بر جسم انسان چه آثارى بر جاى مى گذارد؟

3 - ارتباط اجتماعى افراد كمرو چگونه است؟

4 - چرا انسان كمرو دچار زيان اقتصادى مى شود؟

5 - چرا كمرويى شخصيت انسان را از بين مى برد؟

6 - انسان كمرو چرا در جهالت و نادانى مى ماند؟

7 - چرا براى افراد كمرو ركود علمى پيش مى آيد؟

8 - مشكلاتى كه از نظر فكرى، فرد كمرو را تهديد مى كند چيست؟

9 - چرا فرد كمرو دچار انحراف و روابط نامشروع مى شود؟

10 - پناهگاههاى مناسب يك جوان را نام بريد؟

حياء مذموم

اشاره

ابتدا لازم است مرزهاى حياء منفى شناخته شود. در برخى موارد، نبايد انسان حياء كند و خجالت در اين موارد براى انسان تبعاتى ناروا را بدنبال دارد.

ص: 23

حياء مذموم انسان را از كليۀ خيرها باز مى دارد و زمينه سازگناه و كارهاى باطل مى شود.

1 - پذيرايى ميهمان
اشاره

يكى از مواردى كه انسان نبايد شرم كند، در پذيرايى از ميهمان است. على عليه السلام طى روايتى مى فرمايند:

«در سه مورد حياء درست نيست: 1 - خدمت به ميهمان، حياء ندارد.(1)

در مكتب اسلام پيرامون مهمان نوازى سفارشات فراوانى شده است. اگر براى مسلمان ميهمان بيايد، اين ميهمان حقوقى بر گردن صاحبخانه دارد و صاحبخانه بايد از نظر احترام و تأمين نيازهاى مادّى، معنوى و شرعى ميهمان را درتوان و مطابق با شرايط شرعى تأمين كند و احساس هيچگونه خجالت و شرمندگى نكند. هر چند ميهمان فردى عادى باشد و ميزبان از نظر علمى، شهرت، مقام، ثروت و موقعيّت اجتماعى در سطح بالايى باشد. حتى از ميهمان كافر نيز انسان بايد پذيرايى كند».(2)

پيرامون پذيرايى از ميهمان و آداب آن، بحث مفصل است و در تاريخِ اسلام خاطرات فراوانى در اين مورد پيرامون سيرۀ عملى ائمه عليهم السلام درج شده است.

حفظ حدود شرعى

آنچه در آداب پذيرايى مطرح است، موارد گوناگونى مى باشد كه از نظر شرع مقدّس اسلام، به آن اشاره شده است. در پذيرايى از ميهمان نبايد حدود شرعى زير پا گذاشته شود.

پرهيز از اسراف

آنچه در ميهمانى، بايد رعايت شود و در پذيرايى مورد نظر قرار گيرد اين است كه نبايد اسراف شود و قرآن مى فرمايد:

«بخوريد و بياشاميد ولى اسراف نكنيد».(3)

پذيرايى بدون زحمت

ميهمان نبايد براى صاحبخانه ايجاد زحمت كند و صاحبخانه براى پذيرايى از او به زحمت بيفتد، على عليه السلام مى فرمايند:

ص: 24


1- . ميزان الحكمة، ج 2، ص 570
2- . اكرم الصْيف و لو كان كافرا
3- . «كلواو اشربوا و لا تسرفوا»؛ 31 / اعراف

«بدترين دوستان، آنهايى هستند كه براى پذيرايى انسان را در زحمت بيندازند».(1)

پذيرايى بايد ساده و بدور از تجملات و مخارج اضافى باشد، تا ادامۀ دوستى و ميهمانى امكان پذير باشد.

پرهيز از گناه

در پذيرايى نبايد از غذاهاى حرام و مشروبات حرام استفاده شود و يا به ميهمان غذاى نجس داده شود. غذا بايد در حدود شرعى و بهداشتى تهيه و مصرف شود.

از اختلاط زن و مرد در ميهمانيها، بايد جدّاً پرهيز شود و جلسۀ ميهمانى آلوده به گناه نگردد، بسيارى از مفاسد و انحرافات از مجالس ميهمانى سرچشمه مى گيرد.

2 و 3 - احترام به پدر و استاد
اشاره

در روايتى على عليه السلام فرمودند:

«در سه مورد حياء درست نيست، احترام به ميهمان و دو مورد ديگر آن است كه انسان اگر در مجلسى نشسته است و پدر و مادر و معلمى وارد مى شوند، از جا بلند شود و احترام نمايد».(2)

در مورد احترام به پدر و استاد حياء جايى ندارد و سفارش شده است(3) كه انسان به اينان احترام نمايد و از هر گونه احترام كوتاهى نكند و در اينجا كمرويى و خجالت پسنديده نيست.

در روايتى مى خوانيم:

انسان سه پدر دارد: 1 - پدر انسان، 2 - معلّم انسان، 3 - پدر همسر انسان.(4)

اين سه نفر حكم پدر دارند و بايد احترام شوند و انسان در احترام به آنها نبايد كوتاهى و مسامحه نمايد.

احترام به والدين

در اسلام پيرامون حقوق والدين، سفارش زيادى شده است. انسان وظيفه دارد به اولياء خود احترام بگذارد قرآن مى فرمايد:

«و خداى تو حكم فرموده كه جز او هيچكس را نپرستيد و دربارۀ پدر و مادر نيكويى كنيد.

ص: 25


1- . نهج البلاغه كلمات قصار، شماره 471
2- . ميزان الحكمة، ج 2 ص 570
3- . توضيح بيشتر در كتاب اخلاق زندگى، ج 2، اثر ديگر مولف
4- . اب ولدك، اب علّمك، اب زوجك

و چنانكه هر دو يا يكى از آنها پير و سالخورده شوند، كلمه اى كه آنها را برنجاند، نگوييد و كمترين آزارى به آنها نرسانيد و با آنان به اكرام و احترام سخن گوييد».(1)

در مورد اكرام و احترام به پدر و مادر انسان نبايد خجالت بكشد و كوچكترين بى احترامى كه افّ باشد، نسبت به آنان روا ندارد و آنها را آزار نرساند.

در آيۀ ديگر مى فرمايد:

«هميشه پروبال تواضع و تكريم را با كمال مهربانى نزد آنها بگستران».(2)

درمقابل پدر و مادر بايد تواضع داشت. بى احترامى به والدين و عاق شدن آنها انسان را از نعمات دنيوى و معنوى محروم مى سازد و انسان رستگار نمى شود.

اين نكته قابل ذكر است كه اطاعت از پدر و مادر، در مسير گناه و شرك نبايد باشد و در اين صورت از آنها نبايد اطاعت كرد.(3)

احترام به استاد

استاد حق بزرگى به گردن انسان دارد. على عليه السلام مى فرمايند:

«كسى كه حرفى به من بياموزد، مرا عبد خود قرار داده است».(4)

انسان هر چه رشد علمى، اجتماعى، دارد از زحمات استاد و معلم اوست. لذا استاد نيز چون پدر حق احترام دارد و انسان بايد تا مى تواند نسبت به استاد، ابراز محبت كند و از ابراز محبت خجالت نكشد و شرم ننمايد. زيرا در اين مورد حياء پسنديده نيست.

4 - آموختن علم

از جمله مواردى كه انسان نبايد حياء كند، در جايى است كه انسان نسبت به چيزى جاهل باشد.

حضرت على عليه السلام مى فرمايند:

«شخص جاهل نبايد در راه دانستن و تعلّم حياء كند و خجالت بكشد».(5)

انسان بايد هر چه نمى داند، بگويد نمى دانم و بپرسد، تحقيق و جستجو كند تا به جواب دست يابد. اگر از سؤال حضورى خجالت مى كشد بوسيله تلفن، نامه، اسم مستعار، سؤالش را بپرسد و جواب بگيرد. هر فردى كه آگاه باشد بايد از او سؤال شود هر چند آن شخص آگاه از انسان

ص: 26


1- . «وقضى ربّك الاّ تعبدوا»؛ 23 / اسراء
2- . «واحفض لهما جناح الذل»؛ 24 / اسراء
3- . «و ان جاء هداك لتشرك»؛ 8 / عنكبوت
4- . من علّمنى حرفا فقد صيرنى عبدا
5- . لايستحيتى الجاهل اذا لم يعلم ان يتعلّم (منية المريد)

كوچكتر بوده، يا فرزند انسان يا دانش آموز انسان باشد. علم را بايد فرا گرفت هر چند طلب كردن علم مساوى با تحمل زحمت و سؤال از افراد متعدد باشد و اگر چه انسان از نظر علمى، اجتماعى، مقام و ثروت در سطح بالايى باشد، ولى گاهى افرادى حكيم و ساده هستند كه براى فراگيرى علوم بايد به آنها مراجعه كرد.

كمرويى منفى

چنانكه بيان شد، كمرويى يك صفت است گاه كمرويى مثبت است و گاه منفى مى باشد. كمرويى منفى، اثراتى منفى بر انسان ميگذارد و انسان را با مشكلات اجتماعى فراوانى روبرو مى كند. از كمرويى منفى، بعنوان خجالت و شرم نيز تعبير شده است. معمولاً انسانهاى خجالتى نمى توانند در جامع بروز و نمو داشته باشند و اكثر اين افراد، در جامعه نقش مؤثر و كاربردى ندارند و كمرويى بعنوان يك عامل بازدارنده از موفقيتها مطرح است و يكى از مشكلاتى است كه معمولاً در بين نسلِ جوان، وجود دارد.

لازم است در ابتداى بحث به آثار كمرويى و خجالت، نگاهى گذرا داشته باشيم.

آثار فردى

اشاره

انسان داراى هر روحيه و اخلاقى كه باشد از نظر فردى، اين روحيات در اعمال و رفتار انسان تأثير مى گذارند. كمرويى نيز در افراد آثارى بهمراه دارد و اغلب افراد كمرو از چنين حالتهايى گلايه و شكايت دارند و يا اولياء از رفتار فرزندان كمرو و خجالتى خود، در رنج و عذاب هستند.

هر كدام از اين روحيات و آثار كمرويى مى تواند انسان را دچار مشكلات زيستى كند و بر زندگى انسان تأثير منفى بگذارد.

شناخت آثار كمرويى از آنجا اهميت دارد كه انسان مى تواند با شناخت اين آثار سعى كند تا كمرويى منفى را از خود دور سازد و كمرويى را بعنوان يك ضد ارزش و ضد رشد تلقى نمايد. و لازم است در اين جا به برخى آثار جسمى كم رويى اشاره شود:

1 - ضربان قلب

معمولاً افراد كمرو در ارتباط و برخورد با ديگران دچار عارضۀ افزايش تپش قلب مى شوند.

تپش قلب خود منشأ بسيارى از بيماريهاى قلبى و عروقى مى تواند باشد.

2 - عوض شدن رنگ

معمولاً افراد كمرو در برخورد با ديگران دچار رنگ پريدگى و يا برافروختگى رنگ چهره مى گردند.

گاهى تا فردى را مى بينند و مى خواهند حرفى بزنند، رنگشان مى پرد و يا در مواقعى بسيار سرخ مى شوند

ص: 27

كه اين تغيير رنگ چهره در آنها بسيار مشهود است و توان رابطۀ مثبت و سالم از آنها سلب مى شود.

3 - اختلال در ريتم تنفّسى

افراد كمرو در برخورد با ديگران نمى توانند، درست تنفّس كنند و گاه احساس خفگى و لرزش در تنفّس دارند.

4 - لرزش

بدن افراد كمرو اغلب دچار لرزش و رعشه مى شود و آنها را با اسپاسم عضلانى روبرو مى كند.

بدنشان مى لرزد و اين لرزش بسيار محسوس است.

5 - تغيير تن صدا

تن صدا در افراد كمرو لرزش دارد و آنها براى اداء كلمات با مشكل مواجه هستند، آهسته و غير طبيعى حرف مى زنند و صدايشان در حين حرف زدن مى لرزد.

6 - لكنت زبان

از جمله اختلالات گويايى در افراد كمرو لكنت زبان است، بريده سخن مى گويند و نمى توانند مطلب را بخوبى ادا كنند.

7 - گريه

يكى از خصوصيات افراد كمرو اين است كه زود به گريه مى افتند. در مقابل اعتراض، تهديد و يا خشم ديگران به گريه مى كنند و يا در مواقعى كه مجبور به انجام كارى شوند، با گريه اين كار را انجام مى دهند.

8 - اتكا به آشنايان

اغلب افراد كمرو از غريبه ها گريزان هستند و دوست دارند بيشتر با افراد آشنا، در آمد و شد باشند كه از بسيارى تجربه ها و دانش ها محروم مى گردند. با ديگران ارتباط برقرار نمى كنند و اغلب بچه هاى كمرو كنار اولياء و يا پشت سرآنها واقع مى شوند و به طرف افراد غريبه نمى روند.

9 - ارتباط با افراد كوچكتر

معمولاً افراد كمرو با سنين پايين تر از خود ارتباط برقرار مى كنند و از ارتباط با بزرگتر خود دارى مى كنند. از نظر علمى و سنّى اغلب دوستان كوچكتر از خود دارند و يا با كسانى دوست مى شوند كه از آنها پايين تر باشند.

10 - بازى با اعضاء

افراد كمرو وقتى با ديگران حرف مى زنند، اغلب با موى ريش، موى سر، ناخن دست، لباس و ساير اعضاء بدن خود بازى مى كنند و عدم تعادل در رفتار خود را بدينگونه بروز مى دهند در حقيقت در پى يافتن پناهگاه و يا سرگرمى ديگرى هستند كه از خجالت و كمرويى به آن پناه ببرند.

ص: 28

11 - انزوا طلبى

اغلب افراد كمرو ميلى به ارتباط با ديگران ندارند، اغلب دوست دارند، تنها باشند و با وسائل خود سرگرم باشند و كسى كارى به كار آنها نداشته باشد.

12 - عدم پذيرش دعوت

معمولاً افراد كمرو دعوت ديگران را نمى پذيرند، براى شركت در مجالس عذر مى آورند و دوست ندارند، با ديگران ارتباط داشته باشند و در جمع آنها حاضر شوند.

13 - فرار از فعاليتهاى اجتماعى

افراد كمرو اغلب فعاليت اجتماعى ندارند و كارهاى دسته جمعى و گروهى را نمى پسندند با ديگران همكارى نمى كنند و درصدد فعاليتهاى گروهى نيستند، گاه از آن جلوگيرى هم مى كنند. زيرا كارهاى اجتماعى را بر وفق مراد خود نمى دانند و فكر مى كنند از انجام آن عاجز و ناتوان هستند، لذا آن را كارى بيهوده مى دانند.

14 - استرس و اضطراب

افراد كمرو اغلب مضطرب و ناراحتند و عصبى به نظر مى رسند. اين افراد از ناراحتيهاى مختلف اعصاب رنج مى برند.

15 - خشكى دهان

بعلّت اختلال در غدد و ناراحتيهاى گويايى، دهان افراد كمرو اغلب خشك است و زبان به كام دهان آنها مى چسبد. از اينرو احساس خفگى و عطش شديد مى كنند.

16 - دل پيچه

از جمله عوارض كمرويى دل درد و دل پيچه است و افراد كمرو در برخورد با ديگران، دچار دل پيچه مى شوند.

17 - احساس خارش در بدن

از جمله عوارض كمرويى احساس خارش در اعضاء بدن است.

آثار اجتماعى

اشاره

از آنجا كه انسان، موجودى اجتماعى است، اخلاق، رفتار، گفتار و كردار او در جامع مؤثر خواهد بود. انسان اگر از نظر اجتماعى، شخص مهم و متشخّصى نبوده و داراى شغل كليدى و كارشناسى هم نباشد، بهر حال پدر و يا مادر است كه بعنوان يك الگو و سرمشق براى فرزند، دوست، همسايه، همكلاسى و... مى تواند، در روحيات افراد مؤثر واقع شود.

ص: 29

كمرويى منفى براى انسان آثارى دارد كه هم خود شخص تحت تأثير اين فرايندهاست و هم اجتماعى كه او در آن زندگى مى كند، از اين آثار مصون و محفوظ نخواهند بود.

1 - زيان اقتصادى

كمرويى موجب مى شود كه حقّ انسان پايمال شود، انسانهاى كمرو هميشه از حقوق حقّۀ خود محروم هستند و على عليه السلام در روايتى پيرامون اين مورد مى فرمايد:

«حيا و كمرويى، مانع روزى انسان مى شود».(1)

زبان اقتصادى، ابعاد زياد متنوّعى دارد. از جمله مى توان به اين موارد اشاره كرد:

فردى كه كمروست، نمى تواند به خواستۀ ديگران جواب رد بدهد، لذا وقتى از او چيزى مى طلبند و مى گيرند و آنرا بر نمى گرداند يا وسيله را خراب و ضايع مى كنند و فرد كمرو توان مقابله و اعتراض به اين كار خلاف امانت دارى را ندارد.

اين موضوع موجب سوء استفاده افراد فرصت طلب مى شود و آنها با زيركى فرد كمرو را از هستى ساقط مى كنند. وسائل او را مى گيرند، آنرا به او نمى دهند و يا در نگهدارى وسائل، دقت لازم را بخرج نمى دهند، زيرا مطمئن هستند. با اعتراض روبرو نمى شوند.

قرض دادن، سفارش تأكيد قرآن است، كه اگر انسان تشخيص داد، فردى به پول نياز دارد بر او فرض است كه اگر استطاعت مالى دارد، اين پول را به فرد مسلمان بدهد، قرآن در اين مورد مى فرمايد:

«بى شك مردان صدقه دهنده و زنان صدقه دهنده و كسانى كه به خدا قرض نيكويى مى دهند (به مردم فقير كمك مالى مى كنند و قرض مى دهند) چند برابر نصيب آنان خواهد شد و براى آنها پاداش بزرگى خواهد بود».(2)

امام صادق عليه السلام در روايت مى فرمايد:

«بر در بهشت نوشته شده، ثواب صدقه ده درجه و ثواب قرض هيجده درجه است».(3)

مكتب اسلام بر اداى حاجت مؤمن تأكيد فراوان دارد و كسانى را كه در اينمورد اهمال بورزند مسلمان نمى داند، امام صادق عليه السلام مى فرمايند:

«كسى كه شب را به صبح برساند و به كارهاى مسلمانان اهتمام نداشته باشد، مسلمان نيست».(4)

ص: 30


1- . ميزان الحكمة، ج 2، ص 565
2- . «انّ المصدّقين و المصدّقات»؛ 18 / حديد
3- . جامع السعادت، ج 2، ص 159
4- . اخلاق شُبر، ص 107

در مقابل اين سفارشات، اسلام به اداء امانت نيز تأكيد فراوان دارد. فردى كه قرض مى دهد، نيز بايد به ضوابط شرعى توجّه داشته باشد.

انسان اگر به كسى قرض مى دهد. وثيقه بگيرد، مدرك داشته باشد، تعهّد بگيرد تا اطمينان پيدا كند كه مالش محترم و محفوظ مى ماند و اگر احياناً اشكالى در ردّ امانت پيش آمد، مدارك لازم را داشته باشد تا بتواند حقّ خود را بگيرد.(1)

اغلب مراجعين دادگسترى در مورد اختلاس و از بين رفتن پول كسانى هستند كه بدون وثيقه پول داده اند و با مشكل روبرو شده اند، اگر اين جرأت و شهامت در فرد كمرو، موجود باشد كه به مراجع قضايى مراجعه كند وگرنه بسيارى از افراد كمرو حتى از مراجعه به محاكم قضايى هم احساس خجالت و شرم دارند و از حقّ خود مى گذرند.

كمرويى و شرم، موجب مى شود، فرد كمرو پولش را بدهد و گاه افراد فرصت طلب، با استفاده از كمرويى او پولش را بدون ارائۀ مدرك و وثيقه بگيرند و ديگر به او پس ندهند.

از نظر درآمد و شغل، فرد كمرو كمتر موفّق مى شود، شغل آبرومندى داشته باشد. فرد كمرو چون كاوش و تلاش ندارد، بعلت كمرويى قدرت تبادل تجربه و نظرات با ديگران را از دست مى دهد و در معاملات هم بسيار دچار ضرر و زيان مى شود.

افراد كمرو اغلب از نظر زندگى و معاش در عسرت و سختى هستند، در آمد مكفى ندارند و يا بعلت كمرويى قدرت اثبات حق در معامله را از دست مى دهند، در نتيجه زيان اقتصادى متحمل مى شوند.

براى رشد در عرصۀ كار و تلاش لازم است، انسان كمرويى را كنار بگذارد و راههاى بدست آوردن پول، درآمد و كسب حلال و خدا پسند را با مشورت با ديگران و تبادل افكار با آنها، پيدا كند.

2 - عدم دفاع از حق
اشاره

فرد كمرو توان دفاع از حق را ندارد. از جمله دستورات جامع و لازم براى سازندگى هر اجتماع دفاع از حق است. مسلمان نبايد نسبت به وضع جامعه و اعتقادات مردم و گناه بى تفاوت باشد.

در فروع دين اصولى بعنوان مبدأ اعتقادات يك مسلمان و راهگشاى عمل آنان، معرفى شده است و مؤمن بايد اين اصول را رعايت كرده و به آنها عمل نمايد و كمرويى موجب مى شود كه انسان از سعادت دنيا و آخرت محروم شود آنچه مربوط به دفاع از حق است، شامل چند قسمت مى شود.

الف: نظارت عمومى

ص: 31


1- . توضيح در كتابهاى فقهى و رساله هاى عمليه

امر به معروف و نهى از منكر، دو اصل از فروع دين مى باشند كه براى ساختن اجتماعى عارى از گناه و خلاف، جز ملزومات زندگى يك مسلمان متعبّد مى باشند. هر مسلمانى وظيفه دارد كه اين دو اصل را در زندگى اجتماعى از ياد نبرد. اسلام در اينمورد تأكيد فراوان دارد و در قرآن آيات زيادى پيرامون نظارت عمومى وجود دارد. قرآن در آيه اى مى فرمايد:

«شما مسلمانان بهترين امت مى باشيد، كه بنفع مردم قيام كرديد و از متن توده مردم برخاسته ايد و مردم را به نيكى ها دعوت مى نماييد و از بديها باز مى داريد».(1)

و امام باقر عليه السلام در روايتى فرمودند:

«ديندار واقعى نيست، فردى كه، خدا را بوسيلۀ امر به معروف و نهى از منكر اطاعت ننمايد».(2)

توبيخ

كسى كه از نظارت عمومى بهر بهانه اى سرپيچى كند، از نظر اسلام فردى گناهكار است. على عليه السلام در روايتى مى فرمايند:

«خداوند بزرگ از دوستانش خشنود نيست كه در زمين معصيت خدا شود و آنان ساكت باشند و اعتراض به گناه ديگران ننمايند و امر به معروف و نهى از منكر ننمايند. من جنگ با كفار را از غل و زنجيرهاى جهنم آسانتر يافتم».(3)

و در روايتى ديگر مى فرمايند:

«كسى كه از بيان حرف حق حياء كند و شرم داشته باشد، احمق است».(4)

مسلمان نمى تواند بخاطر كمرويى حق را پايمال كند، يكى از آفات كمرويى اين است كه فرد كمرو نسبت به دفاع از حق شرم و حيا مى كند و جامعۀ مسلمين از اين كمرويى در زحمت و گناه مى افتد.

ب: دفاع از ولايت

يكى ديگر از جلوه هاى دفاع از حق، دفاع از ولايت است. مسلمان بايد بر اساس دو اصل ديگر فروع دين بِنام تولى و تبرى است كه نسبت به دوستانى ولايت دوستى و نسبت به دشمنان ولايت دشمنى داشته باشد. مسلمان بايد از امامت و ولايت، پيروى كند چنانكه قرآن مى فرمايد:

«از خداوند و پيامبر صلى الله عليه و آله و اولى الامر آنان اطاعت نماييد».(5)اء

ص: 32


1- . «كنتم خير امة اخرجت للناس»؛ 110 / آل عمران
2- . بحار، ج 100، ص 86
3- . معراج السعادة، ج 2، ص 226
4- . ميزان الحكمة، ج 2، ص 566
5- . «اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول»؛ 59 / نساء

و در آيه ديگر مى فرمايد:

«اى كسانيكه ايمان آورده ايد هرگز كافران را كه دشمن من و دشمن شما هستند دوست نگيريد».(1)

از دشمنان خداوند بايد دورى كرد و نبايد از آنها تبعيت نمود و حتى بايد با آنها به مبارزه و مجادله پرداخت قرآن مى فرمايد:

«پس شما مؤمنان با دوستان شيطان بجنگيد و (از آنها هيچ بيم و انديشه نكنيد) كه مكر و سياست شيطان بسيار سست و ضعيف است».(2)

اگر مسلمان در جايى قرار گيرد و ببيند مكتب و ولايتِ او در معرض خطر است بايد حياء را كنار بگذارد و از حق دفاع كند و باطل را نابود نمايد.

براى دفاع از حق، مكتب و ارزشهاى آن و معارف الهى انسان به هيچ عنوان نبايد خجالت بكشد و احساس ضعف كند. يكى از نشانه هاى مسلمان بودن اين است كه انسان قدرت دفاع از حق و شوريدن بر باطل را داشته باشد.

دفاع عمومى

از جمله وظايف مسلمان اين است كه بايد از مرزهاى عقيده و انديشه، ناموس و خانواده، دفاع كند. اگر ديد حق مظلومى زير پا گذاشته مى شود، بر مسلمان فرض و لازم است كه از حق مظلوم دفاع نمايد.

قرآن در مورد اهميّت دفاع مى فرمايد:

«اگر خداوند گروهى از مردم را در مقابل گروه ديگر بر نمى انگيخت، فساد روى زمين را فرا مى گرفت».(3)

كسى كه از دفاع سرپيچى كند مورد خشم خدا خواهد بود. امام باقر عليه السلام مى فرمايند: كسى كه به خانه او حمله كردند و دفاع ننمود، مورد خشم خداوند واقع خواهد شد.(4)

در فضيلت مدافعين، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند:

«كسى كه در حال دفاع از خانواده اش، كشته شود، شهيد مى باشد».(5)

و در روايت ديگر فرمودند:

«شخصى كه مظلوم كشته شود، بدرجۀ شهادت رسيده است و سپس فرمودند: مظلوم كشته

ص: 33


1- . «يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا عدوى و عدوكم اولياء»؛ 1 / ممتحنه
2- . «فقاتلوا اولياء الشيطان»؛ 76 / نساء
3- . «و لو لا دفع اللّه الناس»؛ 251 / بقره
4- . وسائل، ج 11، ص 91
5- . تهذيب، ج 2، ص 53

شدن به اين معناست كه در حال دفاع از خانواده يا مالش و يا شبيه به اينها كشته شود».(1)

مكتب اسلام دفاع را لازم مى داند و پايدارى در دفاع را، هر چند به قيمت جان فرد تمام شود امرى واجب براى مسلمان مى شمارد و در مقابل اين رشادت به فرد مدافع اجر شهيد عطا خواهد شد. و در دفاع از حقوق ديگران شرم و حياء و كمرويى، باعث سلب مسئوليت نميشود، بلكه فرد در مقابل كوتاهى خود كيفر خواهد ديد.

اگر فردى در جلسه اى حاضر مى شود كه افراد در آن گناه مى كنند، كمرويى، شرم و حيا نبايد او را از انجام وظيفه باز دارد. هر كس به حدّ توان بايد از حق دفاع كند و اگر عملى ديد و از آن جلوگيرى نكرد، خود نيز شريك مرتكبين عمل خواهد بود. على عليه السلام مى فرمايند:

«كسى كه به عمل قومى راضى شود، با آنان در انجام عمل شريك خواهد بود».(2)

نمونه هاى عملى دفاع از حق

مكتب اسلام، تنها شعار نمى دهد، بلكه بصورت عملى نيز الگوهاى ويژه اى در تاريخ وجود داشته اند كه براى هر فرد مسلمان مى توانند، الگوهاى شايسته اى باشند.

اگر در تاريخِ اسلام، گذرى كوتاه داشته باشيم مى بينيم پيامبر صلى الله عليه و آله كه پرچمدار حق و عدالت بودند، همواره از حقوق مسلمين، مرزهاى انديشه و تفكر، مرزهاى خاكى و نواميس امت مسلمان دفاع مى كردند، هر چند اين دفاع از حقوق ديگران حضرت را متحمل سختى فراوان مى نمود.

امامان بحق شيعه نيز از اين قانون مستثنى نبودند، هر جا مظلومى، ادّعاى حق مى كرد، هر چند مسلمان هم نبود، اينان در دفاع از حقوق آنها تا مرز شهادت، سرمايه گذارى مى كردند نمونه هاى فراوانى در اينمورد در تاريخِ اسلام مندرج است.

نمونۀ روشن و بارز اين مدافعين، امام حسين عليه السلام و ياران ايشان هستند. ايشان با آنكه شب عاشورا همه از دورشان پراكنده شدند و خود با عدّه قليلى ماندند، اما حيات اسلام را در اين تشخيص دادند كه بايد به شهادت برسند و در اينراه كوتاهى نكردند، هر چند شماتتها از دشمن شنيدند، بظاهر شكست خوردند، خانواده شان به اسارت رفت، كودكانشان متحمل سختى شدند ولى زير بار بيعت ظلم نرفتند و از حق دفاع كردند و سرانجام نيز با خون خود درخت اسلام را آبيارى كردند و باعث تقويت دين در قلوب مردم شدند. حضرت موظف به انجام وظيفه بودند، نتيجۀ جنگ عاشورا بر ايشان در آنحال ارزشى نداشت در جريان نهضت امام خمينى قدس سره نيز كه به

ص: 34


1- . وسائل، ج 11، ص 92
2- . الراضى بفعل قوم كد الداخل فيه معهم، نهج البلاغه، ج 154

اثبات جمهورى اسلامى انجاميد و همچنين در جريان جنگ تحميلى، امام بارها مى فرمودند: ما مأمور به انجام وظيفه ايم، مأمور به نتيجه نيستيم. دفاع بايد باشد، هر چند نتيجۀ ظاهرى آن خوشايند نباشد. توصيه اسلام اين است كه انسان بايد حياء و ترس را كنار بگذارد و با تمام قدرت و توان جسمى، روحى، فكرى از حق مسلّم خود دفاع كند تا به مطلب مورد نظر و خواسته اش برسد.

تربيت فرزندان شجاع

يكى از وظايف اولياء و مربيان اين است كه فرزندان جامعۀ اسلامى را شجاع و غيور تربيت كنند البته بايد مرزهاى صحيح و اسلامى شجاعت و پررويى با بى حيايى از هم تميز داده و شناخته شوند.

اولياء بايد فرزندانى با روحيۀ شجاع و قوى تربيت كنند كه بتوانند از حق خودشان دفاع كنند و گاه نمونه هاى عملى اين دفاع را براى فرزندان تشريح نمايند و آنان را طورى بار آورند كه زير بار ظلم نروند و خود نيز ظالم نباشند.

ريشه و اساس بسيارى از خلقيّات و روحيات انسانى از كودكى او سرچشمه مى گيرد. اگر فردى كودكى را كه مثل موم در دستان اوست بخواهد تربيت كند، بسيار آسانتر است از تربيت كسى كه به خلقى خو گرفته و به آن عادت كرده باشد.

3 - افت شخصيّت

يكى از دستاوردهاى اجتماعى حياء و كمرويى نابجا، افت شخصيّت براى انسان است. معرّف هر فرد اعمال و رفتار او مى باشد و مردم شخصيّت انسان را از اعمال او تشخيص مى دهند.

فردى كه كمرو باشد و حياء مذموم در وجودش رخنه كرده است، دچار اعمالى منفى مى شود كه همين اعمالِ منفى، در اجتماع او را با افت شخصيت روبرو مى نمايد.

دورى از نظارت عمومى، عدم دفاع از حق، سكوت در برابر باطلها، انسان را فردى زبون و ترسو و فاقد شخصيت اجتماعى بين مردم معرفى مى نمايد.

حال آنكه خداوند كسانى را كه در راه او قدم بردارند و دين خدا را يارى دهند در دنيا و آخرت عزّت و مقام مى بخشد.

قرآن كريم در آيه اى مى فرمايد:

«عزت مخصوص خداوند و رسول او و اهل ايمان است وليكن منافقان درك نمى كنند و آگاه نيستند».(1)

در سايۀ پيروى از دستورات الهى، انسان به عزت مى رسد و اگر از دستورات الهى سرپيچى نمايد، در دنيا و آخرت شخصيتى قابل توجّه نخواهد داشت.

ص: 35


1- . «وللّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين»؛ 8 / منافقون
4 - جهالت و نادانى
اشاره

از جمله آثار كمرويى فروماندن در جهالت و نادانى است.

يكى از خصوصيات انسان در خلقت اين است كه انسان جاهل آفريده شده است. انسان در ابتداى خلقت نا آگاه و جاهل مى باشد و به اين مطلب در قرآن صريحاً اشاره شده است.

«خداوند شما را از شكم مادرتان خارج نمود و متولّد شديد، در حاليكه هيچ چيز نمى دانستيد».(1)

محيط اطراف، روش برخورد اولياء، درس خواندن و مربى است كه انسان را وارد درياى علم مى سازد و آنچه براى انسان مجهول است، كشف و روشن مى گردد.

بسيارى از مجهولات انسان بوسيلۀِ مطالعه از بين مى روند ولى در مواقعى مطالعه، درس استاد، تذكرات اولياء، نمى تواند مطالب گنگ را براى افراد روشن نمايد. در اينجاست كه كمرويى بعنوان يك سدّ عظيم جلوه مى كند و فرد كمرو از پرسيدنِ مجهولات روى گردان است و از طرح سؤالات خجالت مى كشد، لذا جاهل و نادان باقى مى ماند.

مزاياى سؤال كردن

انسان اگر مى خواهد رشد علمى، فكرى، فرهنگى، معنوى و اجتماعى داشته باشد بايد آنچه را نمى داند بپرسد، مثلى معروف است كه مى گويد:

دانا هم داند، هم پرسد، نادان نه داند، نه پرسد.

ندانستن، عيب نيست، نپرسيدن عيب است.

قرآن نيز صراحتاً به اين مطلب اشاره مى كند و مى فرمايد:

«از اهل ذكر (يعنى ائمه دين، علماء و دانشمندان) اگر نمى دانيد، سؤال كنيد».(2)

پرسيدن مجهولات نردبان ترقى است و انسان بايد همواره آنچه نمى داند از اهل فن و خُبره هر علمى، سؤال كند تا به حقايق امر، آگاه شود.

اشكال و مجهول، جرقّه اى براى رسيدن به درجات بالاى علمى است. فرد كمرو اگر از اين پرسشها روى گردان باشد، همواره در جهل باقى مى ماند. حياء در آموختن علم، مذموم و ناپسند است.

انسان كمرو نبايد تصوّر كند، كه مى تواند، به تنهايى شخصى فهيم و عاقل باشد و در كارها رشد كند و به علم برسد.

اين انسان دانا است كه دنبال علم است و آنچه نمى داند مى پرسد، و همواره دانسته هايش بيشتر

ص: 36


1- . و اللّه اخرجكم من بطون امّهاتكم، نحل آيه 78
2- . «فاسئلوا اهل الذكران كنتم»؛ 43 / نحل

مى شوند و جهل و نادانيهايش از بين مى روند.

على عليه السلام مى فرمايند:

«سؤال كردن كليد و گشاينده در خزينه ها و انبارهاى علم است».(1)

5 - ركود علمى

انسان پيوسته بايد در تلاش باشد تا دانسته هاى خود را افزايش دهد. با مطالعه، شركت در كلاس درس و حضور در محضر اساتيد مى توان به علوم بالاتر دست يافت.

از ويژگيهاى فرد كمرو، اين است كه در مجالس و محافل كمتر حاضر مى شود، از استاد درس را نمى پرسد، جرأت بيان اشكال را ندارد، مى ترسد ديگران او را نادان بدانند و يا دچار عجب و غرورى است كه خود را از ديگران برتر مى داند، لذا همواره در جهل باقى مى ماند.

امام صادق عليه السلام طى روايتى مى فرمايند:

«كسى كه كمرو باشد، علمش كم است».(2)

علم اكتسابى است و كسب علم احتياج به زحمت، پرسش و سؤال دارد. كسى كه از برخورد با ديگران خجالت مى كشد، دچار ركود علمى مى شود و از نظر علمى، ضعيف خواهد شد.

كسى مى تواند از نظر علمى قوى شود كه اهل بحث و جدل و مباحثه و اظهار نظر و نقد و بررسى باشد. درمواردى كه مى بيند بايد حرف بزند و عقايدى را رد كند يا اثبات نمايد، حتماً اين كار را انجام دهد. رشد در سايۀ بحث است. تبادل افكار در نقد و بررسى موجب رشد عقل و فكر و انديشه انسان مى شود.

6 - مشكلات عقيدتى

يكى از مشكلاتى كه براى افراد كمرو پيش مى آيد و اغلب افراد كمرو داراى چنين خصوصيتى مى باشند، اين است كه افراد كمرو عقيده ثابت و استوارى در مسائل گوناگون، عقيدتى، فرهنگى، سياسى، اجتماعى ندارند.

گاهى اين افراد نسبت به مسائل ممكن است علم داشته باشند ولى اغلب به مرز يقين نمى رسند.

چنين افرادى باكوچكترين حرف و يا وزش باد فكرى، سياسى به هر سوى مى روند و از هر مكتب و عقيده اى پيروى مى كنند و توان مقابله با افكار ديگران را ندارند و ارزش و ضد ارزش را تشخيص نمى دهند.

بدون تفكر و انديشه، حرفهاى ديگران را مى پذيرند و چون شاخه اى ضعيف با وزش باد اين

ص: 37


1- . ميزان الحكمة، ج 4، ص 330، توضيح بيشتر آنرا در اثر ديگر مؤلف بنام حفظ و تقويت حافظه مطالعه كنيد
2- . ميزان الحكمة، ج 2، ص 565

سوى و آن سوى مى روند. اگر جريانى سياسى در جامعه رخ دهد، توان تميز راه حق و باطل را ندارند، لذا بسيار گول مى خورند.

چنين افرادى نمى توانند از عقيده و عملى كه دارند، دفاع كنند و چون خود عقيدۀ ثابت و استوارى ندارند، ديگران را نيز نمى توانند تحت تأثير افكار خود قرار دهند و نظرات خود را به ديگران عرضه نمايند.

علم و يقين را مى توانيم با چنين مثالى بيان كنيم. اگر انسان به مطلبى يقين داشته باشد، حاضر نيست از آن دست بردارد.

اگر انسان به اين يقين و باور برسد كه وقتى خورشيد در آسمان باشد، روز است و وقتى شب شود، خورشيد نيست، هر كس بيايد او را تهديد كند يا به او پرخاش كند و يا قسم بخورد كه وقتى خورشيد است، روز نيست، چنين فردى زير بار نمى رود هر چند بر او زياد سخت گرفته شود. زيرا مى داند روز و خورشيد با هم هستند.

اين اعتقاد در هيچ موقعيتى تغيير نمى كند.

در مكتب اسلام مسلمان و مؤمن واقعى بايد نسبت به اركان دين خود اعتقاد كامل و يقين داشته باشد، علم تنها براى داشتن ايمان محكم كافى نيست.

در رساله هاى عمليه، مجتهدين گرامى، در مسائل تقليد دارند كه:

در اصول دين انسان بايد به علم و يقين برسد و در اعتقادات تقليد جايز نيست.

توحيد، عدل، نبوت، امامت و معاد، اصولى هستند كه انسان بايد ابتدا علم پيدا كند و سپس از روى علم به يقين برسد.

در مسائل عقيدتى كمرويى، انسان را با مشكل مواجه مى كند، حيا و خجالت، انسان را در جهل باقى مى گذارد و گاه ريشۀ اعتقادات سست و بى ارزش هستند. در اينگونه موارد انسان در دنيا و آخرت، از ايمان خود بهره اى نمى برد.

7 - مشكلات خانوادگى

افراد كمرو، اغلب، درگير مشكلات خانوادگى هستند. ازدواج براى جوان فرض و لازم است، اما تشكيل خانواده براى جوان مشكلاتى بهمراه دارد كه خود به تنهايى قادر به حل آنها نيست و حتماً بايد از نظرات مفيد افراد دلسوز و اهل فن و با تجربه و متدين استفاده نمايد.

مشكلات خانوادگى متعدّد و متفاوت است. از آنجا كه هر يك از زوج جوان، در خانواده اى خاص تربيت يافته اند، مدتى طول مى كشد تا به اخلاق و روحيات يكديگر آشنا شوند بايد توجّه داشت كه راز دارى يكى از مسائل مهم خانوادگى است و باعث دوام خانواده مى شود.

درست نيست كه هر مشكل كوچك، يا كمبودى به ديگران كشيده شود. مسائلى هست كه با

ص: 38

تفاهم طرفين قابل حل است و مشكل حادى نمى باشد. اما اگر احياناً مشكلى خاص بروز كرد كه زوجين از حل آن عاجز ماندند، خوب است با افراد ذى صلاح مشورت نمايند.

كمرويى و دورى از مشاورۀ خانوادگى دوام زندگى مشترك را با خطر روبرو ميسازد گاه با يك مشورت كوتاه حقائق براى افراد روشن مى شود و مشكل حل مى گردد.

گاهى اوقات جلوه كمرويى و خجالت در ايجاد روابط بينِ خانواده هاى طرفين و يا حتى خود زوجين مى باشد.

اين مسئله در بسيارى از خانوادها ايجاد مشكل مى كند و گاه به جدايى مى انجامد. شخص كمرو دلش نمى خواهد وارد جمع شود، از بودن با ديگران لذت نمى برد و روابط خانوادگى را مخلّ آسايش خود مى داند.

با توجّه به اينكه در رفت و آمد و برخورد با ديگران بايد رعايت اعتدال شود، هر فرد سعى كند بخاطر رابطه با خانواده اش، طرف مقابل خود را در رنج و سختى قرار ندهد و فرد كمرو را مجبور به معاشرت تحميلى نكند.

بهترين روش برخورد آن است كه به فرد كمرو مجال فكر كردن، تصميم گرفتن و تطابق با محيط داده شود، تا بتواند خود براى ايجاد روابط با ديگران، تصميم بگيرد و خود را جداى از طرف مقابل نداند و احساس تنهايى و غربت نكند.

بايد به او اعتماد به نفس داده شود و به او تفهيم شود كه رابطه با ديگران، به معناى طرد او يا بى توجهى به او و يا تضييع حقوق او نيست، بلكه ايجاد رابطه براى تحكيم مبانى خانوادگى و ايجاد علاقه و دوستى و تقويت حس همدردى در مواقع مشكلات و گرفتاريها مى باشد.

لجبازى با افراد كمرو نه تنها آنها را اصلاح نمى كند بلكه در وجود آنها ايجاد كينه و بى اعتمادى به زندگى مى نمايد. بايد با تقويت روحيۀ آنان در صدد رفع مشكل كمرويى آنها برآييم.

8 - مشكلات دينى و شرعى

يكى از آثار كمرويى، بروز مشكلات دينى و شرعى براى افراد كمرو مى باشد. همۀ افراد در آن سطح علمى نيستند كه تمام مسائل دينى خود را بدانند. برخى مسائل حتى با مراجعه به توضيح المسائل نيز قابل حل نمى باشند و احتياج به تجزيه و تحليل دارند.

بسيارى از افراد كمرو، كه از سؤالات شرعى خجالت مى كشندگاه سالها عبادت انجام مى دهند، ولى بعلّت ناآگاهى به مسئله، همۀ آنها باطل هستند و دوباره بايد انجام دهند و حتى برخى موارد انسان كفاره نيز بايد بدهد.

يادگيرى علوم راههاى مختلف دارد. گاه پدر و مادر، گاه مربى، گاه كتاب و گاه دوست است.

مسائل دينى را انسان واجب است ياد بگيرد و نبايد در آنها دچار تقصير و گناه شود. اگر فردى در

ص: 39

دوران بلوغ دچار مشكل و مجهول شود بايد حتماً آن مشكل را برطرف كند. زيرا دوران بلوغ، دوران احساسات، درگيريهاى روحى و فكرى است.

گاه جوان به مبدأ و معاد شك مى كند، در او ايجاد شبهه مى شود و در مورد بسيارى از مسائل سؤال و مشكل دارد. اگر در اين سن اين مشكلات حل نشود، چه بسا بناى عقيدتى جوان، بناى متزلزل و ايمان او سست مى شود و به دليل و بيّن روشنى نمى رسد.

چرا بايد نماز بخوانيم؟ چرا روزه بگيريم؟ شكهاى در نماز چيست؟ احكام غسلها كدام است؟ احتلام چيست؟ مسائل زنان كدام است؟

اگر انسان اين سؤالات و هزاران سؤال ديگر را كه در امور دينى و عقيدتى است، نپرسد در جهل باقى مى ماند و دچار مشكلات روحى و اخروى مى گردد گاه افراد بخاطر ندانستن مسئله عبادت را ترك مى كنند و دچار ركود شده و از نظر معنوى، اجتماعى، دنيوى و اخروى شكست مى خورند خداوند هم در قرآن مى فرمايد:

«كسى كه از ياد من دورى كند، زندگى دنياى او زندگى سختى خواهد بود و روز قيامت كور محشور خواهد شد».(1)

مشكلات دينى را بايد از افراد دانا پرسيد. اگر كسى خجالت مى كشد بگويد من چنين مشكلى دارم، مى تواند بعنوان مشكل دوستش مطرح كند تا به جواب دست يابد. حياء و كمرويى در اين موارد انسان را به گناه مى اندازد و گاه انسان مرتكب گناه كبيره مى شود كه گناهى نا بخشودنى است.

9 - مشكلات رفتارى

يكى از مسائل و مشكلات افراد كمرو مسائل اخلاقى، رفتارى است. از آنجا كه فرد كمرو از سؤال كردن مى هراسد و خجالت مى كشد، به دامان فساد مى افتد و دچار مشكل مى شود.

در دوران بلوغ جوان مسائل پيچيده اى دارد. اين اولياء هستند كه بايد مرز اخلاق و رفتار نيك و خدا پسند را به فرزند خود بياموزند. با فرزند دوست باشند و بسيار دوستانه مسائل شرعى جوان را به او تذكر دهند.

يكى از مشكلات حاد رفتارى در دوران بلوغ مسائل جنسى است. بسيارى از دختران و پسران در سنين 15 تا 12 سالگى به مسائل جنسى بخوبى پى مى برند و از مسائل جنسى آگاه مى شوند برخى با جستجو، برخى با پرسش، برخى با ديدن افراد مختلف، گاه با مشاهدۀ روابط ديگران و گاه با مطالعۀ كتب مربوطه در اين مورد، آموخته هاى خود را تكميل مى كنند.

هر جوان بنا به روحياتى كه دارد اين مسائل را فرا مى گيرد. اولياء بايد در دوران بلوغ مرز مسائل

ص: 40


1- . «من اعرض عن ذكرى»؛ 124 / طه

جنسى، گناه، استمناء، روابط نا مشروع را بطور ساده و در حدّ عقل و فكر جوان به او گوشزد نمايند و از او بخواهند، اگر برايش مشكلى پيش آمد، ابتدا با آنها در ميان بگذارد.

جوان بعلّت حياء و كمرويى گاه از بيان چنين مسائلى با اولياء خجالت مى كشد، اما بخاطر كشف مجهولات به دام افراد پليد و فرصت طلب مى افتد.

چنين افراد گول خورده اى، اغلب مبتلاء به استمناء، همجنس بازى، رابطه با جنس مخالف مى باشند در حاليكه اولياء از اين روابط هيچ آگاهى ندارند.

تمايل جوان به گناه، روابط با دوستان ناباب با مشاهدۀ فيلمهاى غير اخلاقى و دينى، رد و بدل عكسهاى مهيّج، روى آوردن به مواد مخدّر از جمله مشكلاتى است كه در ايام جوانى براى افراد ايجاد مشكل مى كند و كمرويى اين مشكلات را دامن مى زند و آنها را عميق مى سازد.

10 - مشكل در دوست يابى

افراد كمرو اغلب در رابطه با دوست يابى مشكل دارند و اين مشكل براى جوان خلاء ايجاد مى كند. انسان موجودى اجتماعى است و به روابط با ديگران احتياج دارد. فرد كمرو نمى تواند با افراد ايجاد رابطه كند و از هم صحبتى با ديگران خجالت مى كشد.

در حاليكه دوست شريك زندگى انسان است، دوست خوب، انسان را به كارهاى خوب وادار مى كند و دوست نا پاك انسان را منحرف مى نمايد.

على عليه السلام مى فرمايد:

«موقعى كه كسى با ديگرى قدم برمى دارد مردم آنان را با يكديگر برابر مى دانند، زيرا افراد نمونه هاى يكديگرند و آنگاه كه افراد با يكديگر ارتباط پيدا مى كنند قلبهايشان با يكديگر نزديك مى گردد».(1)

دوست خوب داراى شرائطى است كه انسان اگر مى خواهد دوستى بگيرد بايد اين شرائط را در ديگران مورد ارزيابى قرار دهد افراد عاقل متديّن و پاك، شايسته دوستى هستند.

امام كاظم عليه السلام مى فرمايد:

«از ارتباط با مردم و انس با آنان بترس، مگر اينكه عاقلى را پيدا كنى و يا شخص امينى را، در اينصورت با او انس بگير و از ديگران، همانطوريكه از حيوانات درنده فرار مى كنى فرار كنى».(2)

از آنجا كه فرد كمرو در ارتباط با ديگران مشكل دارد، ممكن است در دام دوستان شيطان صفت گرفتار شود.

ص: 41


1- . كيف تكسب الاصدقاء، ص 48
2- . كيف تكسب الاصدقاء، ص 57

وقتى فردى بعلّت كمرويى از دوستان واقعى خود سؤال نكند، گاه سؤالش را با چنين دوستانى در ميان مى گذارد و اين مسئله موجب سؤ استفاده اين دوستان خطا كار مى گردد.

در بين جوانان بسيار بوده اند كه با ذكر مسائل و مشكلات خود، در دام اين دشمنان افتاده اند، به آنها حرفى زده اند، يا نامه اى نوشته اند و اين دوستان شيطان صفت اين سؤالها و پرسشها را نا بخردانه جواب داده اند و از آنها براى رسيدن به خواسته غير شرعى و فاسد خود استفاده نموده اند.

بوده اند عزيزانى كه بواسطه در ميان گذاشتن رازهاى پنهان خود با افرادى بى لياقت دچار مشكل شده اند و اين افراد سعى در افشاء راز آنها و كشاندن افراد به كارهاى خلاف و خطاهاى ديگر كرده اند.

كارهايى را از فرد خواسته اند و در صورت عدم پذيرش تهديد كرده اند كه رازشان را بر ملاء و آبرويشان را خواهند ريخت. اين افراد شيّاد و صيّاد جنايات زيادى را در بين جوانان مرتكب شده اند.

بسيارى از انحرافات اخلاقى، جنسى، دزدى، كارهاى خلاف، روابط نامشروع، اعتيادهاى گوناگون، بعلّت همين اتكاء به دوست نادان بوده است.

11 - روابط نامشروع

گاهى اوقات، افراد كمرو در دام هوسبازان گرفتار مى آيند. در اين مورد بيشتر دختران در معرض آسيب هستند، زيرا ممكن است فردى به آنها اظهار علاقه كند، نامه اى به آنها داده و يا عكسى به آنها بدهد و آنها بخاطر كمرويى نتوانند، اين موارد را رد كنند و با آن برخورد درست داشته باشند.

اغلب منحرفين، افراد كمرويى هستند كه اينگونه به روابط نا مشروع كشيده شده اند و بدنبال اين دريافتها، گاه نامه هايى داده و يا عكسى به طرف بخشيده اند و اين مسائل آيندۀ پاك و زندگى پايدار و ازدواج آنان را با مشكل مواجه ساخته است. گاهى بعضى دختران حتى به دوست خود عكس داده اند و اين عكس از دست برادر هوسباز اين دختران سر در آورده است.

معمولاً افراد شيّادى كه هر بار فردى را به تور مى اندازند و تنها به فكر مقاصد و لذات پست خود هستند، از نامه هاى ديگران نيز سوء استفاده كرده و طرف مقابل را بيشتر در چنگال خود فشار مى دهند.

آنها را تهديد مى كنند كه اگر به حرف آنان گوش ندهند و خواسته هايشان را برآورده نسازند، عكس آنها را به ديگران نشان مى دهند و يا نامه شان را افشاء خواهند كرد، اينگونه افراد در زندگى سالم زناشويى نيز همواره در معرض تهديد اين افراد هوسباز هستند و در فشار عصبى و هيجان بسر مى برند.

اين هشدارى است به افراد كمرو كه به بهانۀ خجالت توان مقابله با افراد هوا پرست را از خود

ص: 42

سلب كرده اند و تسليم خواسته هاى غير شرعى آنان شده اند.

آيا اگر كسى به آنها زهر تعارف كرد، مى خورند؟ و مى گويند خجالت كشيدم نخورم؟

بايد بدانند كه زندگى در كنار افراد هوسباز فرجام خوشى نخواهد داشت و اغلب اين افراد هرگز حاضر به ازدواج با دخترانى نيستند كه با آنان نامه رد و بدل كرده اند، بلكه اين افراد هوسباز تنوع طلبند و هر گاه يكبار بر سركويى، بدنبال صيدى هستند و وقتى بخواهند ازدواج كنند با فردى ازدواج مى كنند كه اهل اين كارها نباشد.

لذا در اين موارد بايد كمرويى را كنار بگذارند. در ابتدا نامه و عكس را قبول نكنند و اگر هم مجبور به دريافت شوند، آنان را پاره كرده و خود مدركى به ديگران ندهند كه در آينده با مشكل مواجه شوند.

دام و صيّاد را بايد شناسايى كرد و گول حرفهاى وسوسه انگيز و شيطانى را نبايد خورد زيرا گناه براى انسان سعادت نمى آورد. اگر كسى گناه كند با دست خود، خود را نابود كرده است چنانكه اگر كسى به انسان زهر تعارف كند و يا بگويد به چشمت چاقو بزن، نبايد بزند، گول اين نامه ها را نيز نبايد بخورد.

سعادت در كنار ايمان و عمل صالح خواهد بود. در اين مورد قرآن مى فرمايد:

«هر مرد و زنى كار نيكى بشرط ايمان بخدا بجاى آورد، ما او را از زندگانى با سعادت و خوشى بر خوردار مى كنيم اجرى بهتر از عمل نيكى كه كرده به او عطا مى كنيم».(1)

و در مقابل كسى كه دنبال گناه باشد، هم زندگى دنيايش سخت و دور از خداست و هم در آخرت لذتى نخواهد داشت. گناه براى انسان تبعاتى دارد كه از نظر اجتماعى، دينى، آبرو و شخصيّت انسان را دچار زحمت مى كند، قرآن مى فرمايد:

«ما البته كافران را به كيفر اعمالشان مى رسانيم و عذابى بسيار سخت مى چشانيم».(2)

كيفر و يا پاداش اعمال انسان، عكس العمل طبيعى عملى است كه انجام داده است اما اگر كسى گناهى انجام دهد و توبه كند خداوند توبه اش را مى پذيرد. قرآن مى فرمايد.

«هر كس از شما كار زشتى را از روى نادانى انجام دهد و بعد از آن توبه كند و اعمال خود را اصلاح نمايد، البتّه خداوند، بخشنده و مهربان است».(3)

محروم از مشورت

يكى از اصول مديريت صحيح در خانواده، اجتماع، مدرسه، محيط حوزه و دانشگاه، مشورت

ص: 43


1- . «من عمل صالحا من ذكرا و انثى»؛ 97 / نحل
2- . فلننبئن الذين كفروا بما عملوا، 50 فصّلت
3- . «من عمل سوء ابجهالة ثم تاب من»؛ 55 / انعام

است. مشورت در مباحث مختلف و تبادل افكار انسان را نسبت به بهترينها راهنمايى مى كند. هر قدر انسان ادّعا كند كه عالم و دانشمند است، از پيامبر دانشمندتر نيست خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله توصيه مى فرمايد:

«در كارها با آنها «مؤمنان» مشورت نما، و آنچه تصميم گرفتى با توكل به خدا انجام ده كه خدا آنان را كه بر او اعتماد كنند دوست دارد و يارى مى كند».(1)

و در آيۀ ديگرى در توصيف مؤمنين مى فرمايد:

«و آنانكه امر خدا را اجابت و اطاعت كردند و نماز را به پا داشتند، كارشان را با مشورت يكديگر انجام دهند و از آنچه روزى آنها كرديم بفقيران انفاق مى كنند».(2)

مكتب اسلام، مكتبى جامع و كامل است. مشورت، توكل، اقامۀ نماز و انفاق مسائلى جدا از يكديگر نيستند و مسلمان واقعى كسى است كه به تمامى دستورات خداوند جامۀ عمل بپوشاند عدم انجام تكاليف الهى بهر بهانه و عذرى كه باشد، پسنديده نيست و مسلمان اگر به هر كدام از دستورات الهى بى توجّه باشد اداء تكليف نكرده است.

كمرويى اگر موجب آن شود كه انسان از مشورت با ديگران خجالت بكشد، نه تنها به دستور مكتب اسلام بى توجهى كرده است، بلكه خود نيز از دستاوردهاى عدم مشورت و زيانهاى ناشى از آن، نمى تواند دورى كند.

بسيارند جوانانى كه به خاطر استفاده نكردن از تجربه و مشورت ديگران در كارهاى اجتماعى، فرهنگى، دينى و حتى ازدواج، متحمل ضربه هاى جبران ناپذير شده اند.

انسان در اثر تبادل افكار از حيطۀ جهل و نادانى رها شده و به آگاهى و علم خواهد رسيد. البته اين نكته حائز اهميت است كه انسان با چه افرادى مشورت كند و با چه افرادى مشورت نكند.(3)

براستى پناهگاه واقعى انسان در مشكلات و گرفتاريها كيست؟ چگونه مى توان بوسيلۀ آنها بر مشكلات فائق آمد. آيا يكى از راههاى ارزشمند آن مشورت و تبادل نظر با افراد متدين، فهميده و آينده نگر نيست؟

پناهگاه مناسب

اگر انسان بخواهد در دام هوسبازان و صيادان گرفتار نشود، بايد بداند كه پناهگاه واقعى او كيست؟ اگر فردى سؤالى دارد، از مشكلى رنج مى برد، به چيزى علاقمند است و يا از رفتارى در عذاب است، بايد بداند كه دوست واقعى او كيست؟ و با چه كسانى بايد مشورت كند؟

ص: 44


1- . «و شاورهم فى الامر»؛ 159 / آل عمران
2- . «و امرهم شورى بينهم»؛ 38 / شورى
3- . توضيح بيشتر در اثر ديگر مؤلف، نيازمنديهاى نسل جوان

دوست

دوست واقعى كسى است كه اگر از او سؤالى شود، سؤال را چون راز در سينه پنهان كند و از آن سؤ استفاده نكند و انسان را به راه درست و خير، هدايت نمايد. امام باقر عليه السلام فرمود:

«با كسى دوستى كن كه در حاليكه تو را پند مى دهد گريه ات بيندازد و با آنكس كه به تو خيانت مى كند و تو را مى خنداند دوستى ننما و بزودى روز رستاخيز بر پا مى شود و در پيشگاه خدا مى رويد و حقيقت را مى يابيد».(1)

پس دوست مؤمن، ارزش مصاحبت و مشاورت دارد و انسان بايد دوست خوب را تشخيص دهد.

اولياء

پناهگاه مهمى كه هر كس در اختيار دارد، اولياء مى باشند. پدر و مادر براى فرزند بهترين دوست و پناهگاه هستند و هرگز دوست ندارند، فرزند خود را اسير هواى نفس و شيطان ببينند و او را به راه راست هدايت نكنند.

اولياء بايد در نشان دادن دوستى و حس همدردى و نزديكى خود به فرزندان كوشا باشند و فرزندان نيز اولياء را از خود جدا ندانند زيرا اولياء از هر كس به آنان مهربانترند.

مگر آن عدّۀ معدود از اوليايى كه انسان را به راه باطل بكشانند، در اينصورت بايد از آنان اطاعت ننمود. قرآن نيز مى فرمايد:

«و ما به انسان سفارش كرديم كه در حق پدر و مادر خود نيكى كند و اگر آنها بكوشند تا به من كه خداى يگانه ام از روى جهل و نادانى شرك آورى در اينجا هرگز از آنان اطاعت مكن».(2)

مساجد، ارتباط معنوى

مساجد مأمن و پناهگاه جوانان است. بسيارى از مسائل و مشكلات جوان در ارتباط داشتن با مساجد خود به خود مرتفع مى شود و علماء و روحانيت مى توانند، بعنوان يك روانشناس مشكلات روحى، معنوى جوان را مرتفع سازند.

وقتى امام مى فرمايند: مساجد سنگر است، سنگرها راپر كنيد.

بدان علت است كه شبيخون فرهنگى دشمن بوسيلۀ مساجد، خنثى مى شود. كانونهاى فرهنگى،

ص: 45


1- . كيف تكسب الاصدقاء، ص 119
2- . «و وصينا الانسان بوالديه»؛ 8 / عنكبوت

كلوپهاى ويدئويى سالم، نوارخانه ها، كلاسها و مسابقات ورزشى، كلاسهاى عقيدتى و تربيتى از جمله مفاخر مساجد مى باشند.

اگر جوان با مسجد مرتبط باشد، از كانون فساد مى گريزد و اگر از مسجد روى گردان باشد، زودتر به دامان فساد مى افتد و گول مى خورد.

بر اولياء فرض و لازم است كه، راه مساجد را از كودكى به فرزندان نشان دهند و آنان را با مسجد مرتبط سازند و آنها را از لحاظ معنوى بيمه نمايند.

معلم و مربى

معلم و مربى دلسوز مى تواند پناهگاه خوبى براى جوان باشد. جوان بايد با معلّم براحتى ايجاد رابطه كند و با او چون دوست باشد، معلم نيز در مقابل بايد با حفظ اسرار جوان و راهنمايى او به كارهاى خوب، جوان را در رسيدن به پيشرفت و تعالى يارى بخشد كمرنگ شدن نقش معلم در تربيت اثر سويى بر آينده جوان خواهد داشت. معلم علاوه بر تعليم، تزكيه و پرورش فكرى جوان را نيز بعهده دارد. خداوند در قرآن تزكيه را بر تعليم مقدّم مى شمارد و مى فرمايد:

«خداوند بر اهل ايمان منت گذاشت كه رسولى از ميان آنان برانگيخت كه آيات خدا را بر آنها تلاوت كند و نفسشان را از هر نقص و پالايش پاك گرداند و به آنها احكام شريعت و حقايق حكمت را بياموزد».(1)

بسيارند جوانانى كه با ارشاد معلمين دلسوز از بيراهه به راه نجات و فلاح رسيده اند و به حيات نيكو موفق شده اند. تعبير قرآن از هدايت زنده كردن افراد است و در آيه اى مى فرمايد:

«هر كسى نفسى را حيات بخشد، مثل آن است كه به همۀ مردم حيات بخشيده باشد».(2)

بايد توجّه داشت معلم همانطور كه نقش سازنده دارد مى تواند اثر مخرب و گمراه كننده نيز بر جوان داشته باشد لذا بايد مربى خوب را شناخت.

كتاب

كتاب پناهگاه نيكوى ديگرى است. بسيارى از مجهولات انسان بوسيلۀ مطالعه از بين مى رود و انسان به فلاح و رستگارى مى رسد.

بر جوان فرض و لازم است كتاب هدايتگر از كتاب گمراه كننده را تشخيص دهد.

زيرا بسيارى از قلمهاى مسموم، با تيرهاى نوشته، فكر جوان را مسموم ساخته و از راه راست گمراه مى كنند.

در مقابل كتاب خوب نيز ارزش مطالعه دقت و تفكر را دارد. تفكرى كه انسان را به هدايت

ص: 46


1- . «لقد من اللّه اذا بعث فيهم»؛ 164 / آل عمران
2- . «من احياها فكانما احياء الناس»؛ 32 / مائده

برساند از عبادت بالاتر است.

روايت مى فرمايد:

«يكساعت فكر كردن بالاتر از 70 سال عبادت است».(1)

افراد با تجربه

يكى از پناهگاههاى مطمئن براى انسان افراد با تجربه هستند. انسان بوسيلۀ تحمل شكست، سختى و مشكلات تجارب خود را بدست مى آورد. اگر انسان بدون مشورت با افرادى كه صاحب تجربه در دين، فكر و علوم، حرفه و يا شغلى هستند، كارى را انجام دهد بيشتر دچار شكست و پشيمانى مى شود.

تجربه علمى است كه به انسان سود مى دهد و انسان را در رسيدن به دنياى بهتر يارى مى كند جوان چون بى تجربه است، ممكن است گول بخورد، بهتر است هر كارى كه مى داند به آن تسلّط ندارد و تصميم به انجام آن دارد، ابتدا با افراد ذى صلاح و با تجربه مشورت كند تا گرفتار پشيمانى نشود. بهتر است اين افراد از فاميل مثل عمو، دايى، خاله، و... باشند و يا از دوستان نزديك خانواده، بوده و يا كسانى كه به آنان اطمينان كامل داشته باشند.

مطالعۀ تجربيات ديگران، دقت در رفتار و زندگى مردم، شناختن فرجام افراد گولخورده، مى تواند جوان را از عاقبت ارتكاب گناه بترساند و به عقوبت عملش آگاه كند.

شناخت مرزها

انسان اگر مى خواهد رشد كند و در زندگى مشكلى نداشته باشد، بايد مرزهاى عقيده و ايمان و كفر را بشناسد. خجالت و كمرويى نمى تواند مانع انجام اعمال انسان شود و يا انسان بخاطر كمرويى و خجالت گناه انجام دهد. زيرا هر كس درگرو اعمال خويش است.

قرآن مى فرمايد:

«هيچكس چيزى اندوخته نكرد مگر براى خود و هيچ نفسى بار ديگرى را بر دوش نگيرد».(2)

هر كسى در گرو اعمال خويش است. پس بايد سعى كند كه بخاطر ديگرى گناه نكند و بخاطر كمرويى و خجالت دست به اعمال ناشايست نزند. چند مثال مطلب را روشن تر مى كند.

انسان بايد بداند، صلۀ رحم چيست و ترك صله رحم و ديدار اقوام چه زيانهايى دارد.

اگر فردى از انسان بخواهد كه از خانواده اش دست بردارد و قطع رابطه كند، آيا بايد اين كار را انجام دهد؟

ص: 47


1- . تفكر ساعة افضل من عباد سبعين سنه، بحار ج 71، ص 326
2- . «ولا تكسب كل نفس الا عليها»؛ 164 / انعام

اگر دوستى بگويد خانۀ اقوامت نرو، بيا با من به خيابان برويم، صله رحم شايسته است يا قدم زدن در خيابان؟

بايد مرز را تشخيص دهد و طبق نظر خود عمل كند و بخاطر خجالت دست از وظيفه بر ندارد.

رسيدگى به خانواده از جمله وظائف زن و مرد است، آيا مرد مى تواند براى شركت در ميهمانى، نسبت به خانواده بى اعتنايى كند؟ كودكش را دكتر نبرد؟ يا زن، بى توجّه به حقوق مرد، خانه را ترك كند؟ بدنبال ميهمانى و خوشى خود باشد؟

تضييع حقوق خانواده بهيچ بهانه اى درست نيست و گناه محسوب مى شود. بايد مرز دوستى، رفت و آمد و حقوق خانواده روشن باشد و انسان گول حرف افراد را نخورد و بخاطر خجالت از حرف ديگران به حقوق خانواده بى اعتناء نباشد.

مكتب اسلام براى انسان مؤمن دستوراتى قرار داده است كه از جملۀ آنها، شركت در نماز جماعت، نماز جمعه، شركت در جهاد، شركت در مراسم عزادارى، تعاون و همكارى با مردم است و انجام همۀ اينها عبادت است. اگر دوستى بگويد مسجد نرو، نماز نخوان از اين چيزها چه خيرى ديدى؟ يا در عزا دارى شركت نكن، جلسۀ قرآن نرو نماز جمعه نرو و... آيا خجالت و كمرويى مى تواند باعث اين شود كه فرد از نماز دست بكشد و با دوستش همراهى كند و در محيطهايى وارد شود كه در آن غير خدا مطرح است و بى دينى مى باشد.

انسان مؤمن بايد از مرزهاى عقيده و انديشه اش دفاع كند و گول افراد را نخورد و در اين مرحله حياء و كمرويى جايى ندارد. بايد مرزها شناخته شوند و ارزيابى گردند بهترينها برگزيده شوند.

انسان اعمالى مرتكب شود كه براى دين و دنيايش مضر نباشد، هر چندخواستۀ غير شرعى ديگرى را زير پا بگذارد.

ص: 48

عوامل كمرويى

چكيدۀ مطالب

آيا انسان فطرتاً جسور و بى حياء است و يا كمرويى و خجالتى آفريده شده است؟ اين سؤالى است كه در علم روانشناسى بطور گسترده مورد بررسى قرار گرفته است. از نظر مكتب مقدّس اسلام، انسان موجودى كامل و با كرامت و داراى بهترين استعدادها خلق شده است و اين عوامل مختلف زيست محيطى است كه موجب شكوفايى استعدادهاى انسان مى شود و اگر انسان احياناً از اين عوامل زيست محيطى برداشت بدى هم داشته باشد و رفتار ناهنجارى از خود بروز دهد، رفتار او قابل درمان و قابل دگرگونى است.

اگر به عوامل كمرويى دقت شود، و اين عوامل شناخته شوند، درمان كمرويى به آسانى امكان پذير است. زيرا تشخيص بيمارى در درمان آن بيمارى نقش مهمى دارد.

از عوامل بيمارى روحى كمرويى مى توان به عامل مهم ژنتيك و وراثت، نقش مهم اولياء در ايجاد كمرويى بين كودكان مراقبتهاى افراطى اولياء و مربيان، عدم اعتماد به نفس، تكبر و خود بزرگ بينى، عوامل محيطى و اجتماعى، ضعفهاى جسمى و روحى، ترس، دوستى، افراد ضعيف، گناهان و انحرافات گذشته، اشاره كرد شناخت كامل پيرامون اين عوامل، گشايندۀ راه بيمارى كمرويى است.

سؤالات

1 - آيا انسان فطرتاً كمرو مى باشد؟

2 - عامل ژنتيك و وراثت در كمرويى چه نقشى دارد؟

3 - آيا عوامل ژنتيكى قابل بازسازى هستند؟

4 - آگاهى فرد كمرو نسبت به كمرويى در درمان او به چه ميزان مؤثر است؟

5 - آيا پدر و مادر مى توانند عامل كمرويى باشند؟

6 - نقش مراقبتهاى افراطى در كمرويى چيست؟

7 - اعتماد به نفس چه نقشى در كمرويى انسان دارد؟

8 - چه محيطى، كمرويى را در انسان به وجود مى آورد؟

9 - ضعفهاى جسمى و روحى چگونه موجب كمرويى مى شوند؟

10 - چگونه مى توان گناهان و انحرافات گذشته را جبران كرد؟

خصوصيات فطرى انسان

اشاره

در مورد ابعاد شخصيت انسان در علم روانشناسى بحثهاى فراوانى شده است. در هر زمينۀ

ص: 49

تربيتى روانشناسان بر چند دسته تقسيم مى شوند و هر كدام نظرات خاصى ارائه مى دهند ليكن از آنجا كه اين بحث روانشناسى در چهار چوب اصول روانشناسى اسلام مطرح مى شود. اين خصوصيات از نظر دين مقدّس اسلام مورد بحث قرار مى گيرد.

در بحث فعلى كه روانشناسى كمرويى است، اين سؤال مطرح است كه آيا انسان فطرتاً جسور است يا كمرو مى باشد؟ انسان حقيقتاً با چه خصوصيتى آفريده شده است؟ كودك در بدو تولّد، كودكى جسور است؟ يا كودكى خجالتى و كمرو مى باشد؟

خلقت انسان با بهترين امكانات

در قرآن آيات فراوانى به چشم مى خورد كه خداوند انسان را موجودى كامل و داراى امكانات ويژه و خاص آفريده است. قرآن مى فرمايد:

«همانا ما انسان را در بهترين صورت خلق كرديم».(1)

و در آيۀ ديگرى مى فرمايد:

«همانا ما انسان را كرامت بخشيديم».(2)

امكاناتى كه خداوند، در اختيار بشر قرار داده است، از همۀ موجودات بالاتر و قوى تر است خداوند بطور تكوينى، جمادات، گياهان، پرندگان و ملائك را به وظائف آنها آشنا كرده است امّا به بشر قدرتى ما فوق اين قدرتها عنايت كرده و همۀ دنيا را در اختيار انسان و در خدمت او قرار داده است.

قرآن مى فرمايد:

«او خدايى است كه همۀ موجودات زمين را براى شما (انسانها) خلق كرد».(3)

بهترين استعدادها و امكانات خاص در اختيار انسان قرار گرفته است و انسان در آغاز تولد نهاد مستعدى است كه استعدادهاى فراوان دارد و اين عوامل مختلف هستند كه استعدادهاى انسان را به مرز بروز و شكوفايى مى رسانند.

تعادل

از آيات قرآن استفاده مى شود كه ذات مقدّس احديّت انسان را يك شخصيّت برجسته و متعادل خلق كرده است. قرآن مى فرمايد:

ص: 50


1- . «لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم»؛ 4 / تين
2- . «لقد كرمنا بنى آدم»؛ 70 / اسراء
3- . «هو الذى خلق كم ما فى الارض»؛ 29 / بقره

«و ما شما را امتى متعادل قرار داديم».(1)

انسان فطرتاً داراى همۀ ابعاد زندگى خاص و الهى هست، عدالتخواهى، ظلم ستيزى، دفاع از حق، تنفّر از ظالم، در وجود همۀ انسانهاهست. انسان دوست ندارد، مظلوم واقع شود و يا كسى به او تعدى كند و او را سركوب كند، حقش را بگيرد و بلكه دوست دارد بتواند از حق خود دفاع كند.

تربيت انسان بستگى به عوامل مختلف دارد تا بتواند اين ابعاد فطرى را بروز دهد پس انسان ذاتاً كمرونيست، جسور و بى حياء نمى باشد. تربيت انسان است كه از او فردى كمرو و يا بى حياء هم ميسازد.

در اينجا لازم است يادآورى شود، اگر فردى مى بيند كه عوامل مختلفى باعث شده كه تا داراى ابعادى منفى در زندگى باشد، بايد سعى كند اين عوامل منفى را بازسازى و پالايش كند و خود را بسازد و خصوصيات اخلاقى خود را بر اساس تربيت اسلامى آرايش دهد. كمرويى منفى صفتى است كه انسان را از رشد باز مى دارد لذا براى شناخت بيشتر پيرامون وجود كمرويى در انسان، لازم است ابتدا به عوامل ايجاد كمرويى اشاره اى گذرا شود.

عوامل كمرويى

اشاره

بنا به نظر اسلام، انسان موجودى متعادل و نرمال خلق شده است، اما علل و عواملى انسان را دچار بيماريهاى مختلف روحى مى كند كه كمرويى يكى از انواع اين بيماريهاست.

در مسائل تربيتى، اين نكته قابل ذكر است كه انسان يكباره داراى اخلاقى سوء نمى شود و يكباره نيز، قدرت باز سازى پندار و رفتار خود را ندارد.

ابتدا بايد علل و عوامل بيمارى شناخته شوند و سپس با شناخت بيمارى طريقه مداوا، دارو و درمان بيمارى مشخص شود. مهم اين است كه علت بيمارى شناخته شود و شناختن علت بيمارى، كار درمان را آسان مى كند، بلكه شناخت بيمارى خود نيمى از درمان است.

1 - ژنتيك
اشاره

يكى از عوامل مهم و اساسى در مسائل تربيتى نقش ژنتيك است گرچه انسان موجودى متعادل آفريده شده است، بنا به قانون طبيعت از راه ژنتيك، چيزهايى را از اطرافيان خود كسب كرده و آنها را به همراه دارد.

كما اينكه رنگ صورت، مو، چشم و سيماى مادى انسان اشتراكاتى با پدر و مادر و يا ديگر

ص: 51


1- . و جعلنا كم امة وسطا، 143 / بقره

وابستگان خود دارد و چنانكه از نظر مادى عامل وراثت نقش ايفاء كرده است، از نظر بعد روحى و فكرى هم ممكن است گاهى فردى از پدر و مادر و يا وابستگان فاميلى خود روحيات اخلاقى خاصى را به ارث برده باشد.

البته نقش ژنتيك تنها در بعد منفى اخلاق و روحيّات و خصوصيات انسان مؤثر نيست. بلكه انسان از راه ژنتيك مى تواند، بسيارى از خصوصيات خوب اخلاقى، را هم به ارث ببرد.

پس ژنتيك عامل امور مثبت و منفى است كه از ديگران به انسان منتقل مى شود. اين نكته قابل تذكر است كه امور وراثتى قابل كاهش و افزايش و يا پالايش مى باشند و اينگونه نيست كه تمام خصوصيات مثبت و منفى انسان از طريق وراثت محقّق شود و جامعه و انسان نقش اساسى نداشته باشند.

مكتب اسلام و دانشمندان الهى معتقدند كه عوامل گوناگون چون وراثت، جامعه و خود فرد تشكيل دهنده شخصيت روحى، فكرى، عاطفى، اجتماعى و جسمى مى باشند.

بازسازى وراثت

اگر كودكى با كاستيهاى روحى و يا جسمى به دنيا بيايد آيا قابل درمان است؟ در اين مورد دانشمندان روانشناس، عقايد و نظرات مختلفى دارند.

برخى از دانشمندان مى گويند:

ساختار وجودى انسان را فقط عامل وراثت و ژنتيك تشكيل مى دهد و اگر كسى از طريق وراثت داراى ابعاد مثبت يا منفى شد، ديگر قابل تغيير نيست.

اين گروه براى حرف و عقيدۀ خود دلائلى هم دارند كه آن را در مراكز علوم و آكادميهاى علمى ارائه داده اند.

برخى از دانشمندان عقيده دارند:

جامعه در ساختار وجودى انسان تأثير دارد و وراثت در اين مورد نقش ندارد.

اين جامعه است كه انسان را مى سازد.

بعضى از دانشمندان عقيده دارند:

اين انسان است كه خود را مى سازد و ابعاد منفى و مثبت را در خود به وجود مى آورد.

اسلام و بازسازى

نظر اسلام در مورد روحيات انسان اين است كه عوامل مختلفى در ساختار وجودى انسان نقش دارند، از جمله عامل وراثت، جامعه و خود انسان است كه روحيات هر فرد را تشكيل مى دهد.

نظر اساسى و واقعى در مسئلۀ تربيت نظر اسلام است پس اگر كسى از نظر وراثت اشكالات و كاستيهايى داشت، مى تواند از طريق جامعه و يا همّت خود، آن كاستيها را جبران كرده و برطرف

ص: 52

نمايد.

اگر فردى از نظر جامعه، نكات منفى را در روحيۀ خود كسب كرد مى تواند، بگونه اى عمل كند كه آن كاستيها از بين بروند.

در اينجا اگر خود انسان داراى ارادۀ ضعيف و خلأهاى عاطفى باشد و نتواند خود را در مسير صحيح قرار دهد، جامعه مى تواند در تربيت و بازسازى او مؤثر باشد.

عوامل تربيتى مهمى از نظر اسلام در جامعه هست كه مى تواند در تربيت مؤثر باشد اعتقاد به مكتب، امامت و رهبرى امت، حكومت اسلامى، اولياء، مربيان، دوست، همكلاسى امور تربيتى، خانواده و فاميل، هر كدام مى توانند، فرد بيمارى را درمان نمايند.

بطور مثال اگر معتادى چند بار اعتياد را ترك كند و باز معتاد شود اگر جامعه روى او مؤثر نباشد تا آخر عمر معتاد مى ماند امّا مى بينيم از نظر جامعه براى بازسازى او قانون وارد عمل مى شود و نمى گذارد كه معتاد هر كار دلش مى خواهد انجام دهد و به امور باطل گرايش پيدا كند. البته اين بازسازى و اعمال و اجبار قانون در همۀ خلافها و بزهكاريها بچشم مى خورد.

قانون با ايجاد اشتغال، سر گرمى، زندان، تشويق، تنبيه، علم و پرداختن به امور روحى و معنوى روى فرد كار مى كند تا خلأهاى او را پر كند و اشتباهات او را جبران نمايد.

پس از نظر اسلام هر فردى كه داراى نقص و ضعف و كاستيهاى روحى است، نمى تواند بگويد:

چون پدر و مادرم، كمرو و خجالتى بوده اند و منهم چنين هستم. يا جامعه افرادى كمرو هستند پس من ياد گرفته ام.

از نظر اسلام اين نظريه مطرود و اشتباه است.

ژنتيك قابل تغيير است

اين نكته حائز اهميت است كه عامل وراثت و ژنتيك، گر چه در ساختار وجودى انسان عامل مهمى است، اما اگر عامل ژنتيك در فردى اثر منفى بگذارد، جامعه و خود فرد مى توانند اين اثرات ناپسنديده را بزدايند.

اگر در خانواده اى فرزندى متولد شود كه پدر و مادر و اجداد او افرادى ترسو، خجالتى، كم حرف، مظلوم و كمرو بوده اند و دائم به آنها ظلم مى شده و حقوقشان مورد تعدى قرار مى گرفته است، اين فرزند مى تواند بر خلاف حركت وراثت و ژنتيك خود عمل كند.

زيرا اين حالت كمرويى، حالت اصالتى و ذاتى نيست. عدالتخواهى، حق طلبى، يك امر ذاتى و فطرى است انسان دفاع از حق را قبول دارد و فطرت انسان داراى ملاكاتى است. اگر خلأها و كمبودهايى درامر وراثت باشد، اين خلأها بر خلاف فطرت و وجدان انسان است و عقل و وجدان فطرى انسان پذيراى اين امر نيست و قبول ندارد كه فردى نگويد:

ص: 53

من بايد از حقم دفاع نكنم، بايد اعتراض نكنم، خجالت مى كشم، مى گذارم حقم پايمال شود.

چون پدر و مادرم هم خجالتى و كمرو بوده اند و جرأت حرف زدن نداشته اند و حاضر نبوده اند از حقشان دفاع كنند پس منهم اينگونه عادت كرده ام.

عقل، شرع، وجدان و فطرت انسان مى گويد:

اين حرفها درست نيست اگر كسى در مسير خدا باشد و محور ارزشهاى الهى را بداند اگر در اين راه متحمل سختى هم بشود، زندان برود، فحاشى بشنود، كتك بخورد باز از حرف حق خود دست بردار نيست و مسير خدا را كه بر طبق خواست فطرت است، رها نمى كند.

ويژگيهاى منفى در انسان، خلاف فطرت است. اگر كسى از اين ويژگيهاى منفى دست بر ندارد، در مسيرى خلاف فطرت، عقل، شرع و وجدان قدم برداشته است.

نقش آگاهى در خودسازى

اگر فردى درصدد خودسازى نباشد و با روحيات منفى خوبگيرد و در صدد رفع آن برنيايد، از عواقب آن نمى تواند دورى كند. لذا افرادى كه كار غلطى را دنبال مى كنند، بخاطر عدم آگاهى، نسبت به عواقب و آثار شوم عمل است.

مثل: فرد معتادى كه نمى داند، از اعتياد چه مصيبتهايى براى خود و خانواده اش به وجود مى آورد.

مثل فردى كه نمى داند، موسيقيهاى مبتذل چه اثراتى بر روان و اعصاب او دارند.(1)

مثل فرد گناهكارى كه نمى داند، گناهان چه اثرات شومى بر روى زندگى دنيا و آخرت او مى گذارند و او را دچار چه مشكلاتى مى كنند.(2)

در امور روحى نيز اينچنين است. اگر انسان واقعاً درك كند كه امور منفى در روح او چه اثرات منفى مى گذارد، هرگز حاضر نيست به اين امور تن دهد و سعى مى كند با آگاه شدن از عواقب شوم بيمارى روحى درصدد رفع مشكل برآيد.

همانگونه كه آگاهى از مشكلات و بيماريهاى جسمى انسان را وادار مى كند كه در راه حل اين مشكلات تلاش و فعاليت كند و حاضر نيست كه مشكل جسمى داشته باشد، در مورد مشكلات روحى نيز بايد روشها و تكنيكهاى برخورد با بيماريهاى روحى را نيز بشناسد و روى اين مشكلات كار كند و آنها را بر طرف نمايد و نگذارد مشكلات روحى، جسم او را نيز تحت فشار خود بگيرد و به صورت بيمارى مزمن درآيد.

بر اولياء و مربيان و كسانى كه احياناً فرزندى كمرو، دانش آموزى كمرو يا كارمندى كمرو دارند،

ص: 54


1- . توضيح بيشتر در كتاب هنر چيست و هنرمند كيست كه زير نظر مؤلف تدوين شده است
2- . توضيح بيشتر در كتاب سيماى معاد اثر ديگر مؤلف

فرض و لازم است كه اين اشخاص را نسبت به عواقب كمرويى آگاه كنند و به آنان گوشزد نمايند، ممكن است فرد كمرو تا وقتى كه در حمايت فردى دلسوز است دچار مشكل نشود و گاه به حق خود برسد ولى هميشه اينطور نيست.

اگر انسان مى خواهد به حقّ خود برسد بايد كمرويى را كنار بگذارد و از آن دورى كند تا حقوقش ضايع نشود و ديگران جرأت تجاوز به حقوق او را ننمايند.

2 - پدر و مادر

دومين عامل كمرويى تربيتهاى غلط پدر و مادر است و همين تربيتها فرزند را كمرو بار مى آورد و فرزند در اجتماع نمى تواند، حرف خودش را بزند و از حق خود دفاع كند.

پدر و مادر كه در خانه بجاى به وجود آوردن محيط محبت و صفا، محيط رعب و وحشت ايجاد مى كنند، كمرويى را به فرزند خود تلقين كرده اند.

رابطه اولياء با فرزندان بايد رابطه اى سالم، بدور از توهين و پرخاش و با حفظ احترام متقابل باشد.

گاه رفتار اولياء با فرزند، موجب مى شود كه او در وجودش همواره احساس شرم و حقارت كند و خود را مقصر و گناهكار بداند.

سرزنشهاى مكرر فرزند، روحيۀ كمرويى را در او تشديد مى كند.

اگر توقعهاى پدر و مادر بيش از حد و توان فرزند باشد و فرزند نتواند اين توقعات را جامه عمل بپوشاند، فرزند را با عقدۀ حقارت و خود كم بينى مواجه ميسازد.

اسلام دين متعادلى است و هميشه از مسلمين خواسته است كه به اندازۀ توان و نيروى خود كار كنند و خداوند نيز مى فرمايد:

«و خداوند، انسان را بيش از حد توان او مكلّف نكرده است».(1)

ابتدا بايد سطح توان فرزند را شناخت و سپس از او امرى را متوقع بود. مقايسه فرزند با ديگران نيز، روحيۀ كمرويى و عقدۀ حقارت را در فرزندان به وجود مى آورد. هرگز دو فرد از نظر توان، حافظه و روحيه مانند يكديگر نيستند. حتى اگر فرزند يك خانواده باشند. لذا هرگز نبايد دو نفر با هم مقايسه شوند.

هر فرد داراى خصوصيات خاصى است و عوامل مختلفى در رشد افراد مؤثر است كه مثل، قبل از عالم جنين و وراثت، عالم جنين و دوران رحم، حين ولادت بعد از ولادت و رشد، هر فردى از محيط و اولياء خود بنحوى تأثير مى پذيرد.

ص: 55


1- . «لايكلّف اللّه نفساً»؛ 152 / انعام

هر كدام از اين عوامل دچار خلل و ضعف باشند در روحيات اخلاقى و استعدادهاى افراد مؤثر هستند.

لذا گاه دو خواهر يا دو برادر يك خانواده از نظر روحى، فكرى، علمى و اخلاقى، دريك سطح نيستند.

3 - مراقبتهاى افراطى
اشاره

يكى ديگر از عوامل كمرويى، مراقبتهاى افراطى اولياء و مربيان است. مراقبت لازمۀ رشد كودك است، اما مراقبتهاى افراطى لازم نيست. امر و نهى بيش از حدّ اولياء و مراقبتهاى افراطى آنان موجب مى شود كه كودك هميشه احساس ترس كند و خود را انسانى ضعيف بداند و تصور كند كه اگر كارى را انجام دهد با اعتراض، تنبيه و اهانت روبرو مى شود و از خواسته هايش محروم مى گردد.

كودك در ابتداى طفوليت بسيارى از چيزها را نمى فهمد و نمى داند و براى دانستن تنها امر و نهى اولياء كافى نيست. بلكه كودك دوست دارد، برخى مسائل را خود امتحان و آزمايش كند، هر چند در اين راه متحمل ناراحتى هم بشود.

كودك در ابتدا نمى داند بخارى، سماور، كترى، آبجوش، چيزهاى سوزانى هستند، اما اولياء مى دانند كه او تا دست بزند مى سوزد، مى گويند دست نزن ميسوزى. ولى كودك دوست دارد خود اين امر را امتحان كند.

مراقبت بايد عاقلانه و بدور از محيط ارعاب و ترس و تشنج باشد، اگر اولياء مرتب مراقب كودك باشند و با الفاظى چون، نكن، بنشين، برندار، مى ريزى، مى سوزى، مى شكنى، بيعرضه اى، لجبازى و... كودك را تحقير كنند، از كودك خود فردى خجالتى و كمرو ساخته اند.

اگر پدر و مادر مرتب القاء كنند كه تو نمى توانى، ميسوزى، مى ريزى، موجب مى شود كه احساس عدم اعتماد به نفس در فرزند رشد كند.

مراقبت از فرزند لازم است اما مراتب دارد. برخى مراقبتها جنبۀ پيشگيرى، برخى جنبۀ درمان و برخى جنبۀ شناخت دارند. اولياء بر اساس شناخت هر يك از اين مراحل بايد فرزند خود را تحت مراقبت صحيح بگيرند.

اعتماد به نفس

اولياء بايد به فرزند خود اعتماد به نفس را تلقين كنند. اگر كودك چيزى بردارد و بريزد ولى خودش آسيب نبيند و ضرر مادى قابل توجهى هم نداشته باشد، اولياء بايد اجازه دهند كودك اين برداشتن را آزمايش كند وبخاطر كار مفيد كردن اعتماد به نفس را در خود به وجود آورد.

اولياء بايد هر كارى كه از دست كودك برمى آيد به او محول كنند، هر چند در اين راه متحمل ضرر

ص: 56

هم بشوند. بگذارند كودك به خريد برود. به شرطى كه در مسير راه احتمال خطر نباشد، هر چند در راه مقدارى از پول را هم گم كند. اين تجربيات است كه روحيه اعتماد به نفس را در كودك تقويت مى كند. براى ايجاد حس اعتماد به نفس در كودك بعضى از ضررهاى مادى را بايد تحمل كرد.

اگر كودك مى خواهد در انداختن سفره كمك كند به او اجازه دهند كه اين كار را انجام دهد، هر چند خود نيز هواى كودك را داشته باشند. اينكه كودك كارى مفيد انجام دهد، احساس خوشحالى و اعتماد به نفس مى كند.

با كودك بايد مشورت كرد، مشورت با كودك و نظر خواهى از او، رشد فكرى و عقلى فرزند را زياد مى كند و باعث شكوفايى استعدادهاى او مى شود اولياء مى توانند برخى كارها را خود انجام دهند و در انجام آن از كودك كمك بگيرند و براى تشويق كودك، كار را به نام او جا بزنند تا كودك در خود احساس شخصيت كند بايد به دانش آموز، اجازه داده شود كه اگر اشكال و ايراد و حرفى در رابطه با درس دارد مطرح كند، دانش آموزى كه در كلاس درس جرأت نمى كند و زمينه اى پيدا نمى نمايد تا نظرى بدهد و حرفى را مطرح كند، از نظر فكرى عقب مى ماند و نمى تواند ابداع و نو آورى داشته باشد و از خود خلاقيت نشان دهد.

شكوفايى عقلى درجايى است كه كودك بتواند در مورد آنچه فكر مى كند، سخن بگويد و افكار خود را مطرح كند. از حقش دفاع كند و به حق خود برسد.

اگر به دانش آموز گفته شود كه حرف نزن، نمى فهمى، شعور ندارى، به تو مربوط نيست، حق اظهار نظر ندارى، اين دانش آموز، در آينده نمى تواند از ابتكار فكرى جالبى برخوردار باشد. بلكه او هميشه خود را فردى زبون، ترسو و بى لياقت تلقى خواهد كرد.

يك كودك قوى، كودكى است كه بتواند از حقش دفاع كند و به معلم بگويد: چرا به من نمره كم داديد؟ چرا نمره نداديد؟ چرا ورقه ام را درست تصحيح نكرديد؟ اگر اين كودك امروز نتواند اين حرف را بزند، در آينده از حقوق بالاتر خود نيز، نخواهد توانست دفاع كند.

مسئلۀ مهم اين است كه طريقۀ اعتراض صحيح را به كودكان بايد آموخت تا آنان با روش درست و بدون بى ادبى و جسارت و در كمال احترام اعتراض خود را مطرح نمايند.

پرهيز از افراط و تفريط

در مراقبتها بايد عدالت رعايت شود. هر كس به اندازۀ قدرت تشخيص و توان او مورد ارزيابى قرار گيرد.

همانگونه كه غذاى كودك 2 ساله با نوجوان 12 ساله متفاوت است، مراقبتها نيز متفاوت هستند.

عدالت حكم مى كند كه به هر كودك به اندازۀ توان معده اش غذا داده شود. لذا هيچ وقت اولياء از كودك 5 ساله نمى خواهند كه 10 سيخ كباب را به تنهايى بخورد اين توقع باطل است و در حد توان

ص: 57

كودك نيست. از نظر بعد روحى نيز مسئله همينطور است.

در تربيت بايد افراط و تفريط نباشد. آزادى بى حساب مخاطره انگيز است و مراقبتهاى افراطى نيز، خطرات ديگرى در پى دارد.

نبايد كارى كرد كه كودك قلدر و بى ادب و جسور رشد كند ونبايد كارى هم كرد كه كودك سر افكنده و سركوب بشود و عقده حقارت در او رشد كند.

از خطاهاى روشهاى تربيتى همين مسئله افراط و تفريط و رعايت نكردن عدالت است.

مراقبت مناسب

برخوردهاى تربيتى بايد برخوردى متعادل و مناسب باشد. زيرا خداوند نيز انسان را موجودى متعادل آفريده است و در قرآن مى فرمايد:

«و ما شما را امتى ميانه رو قرار داديم».(1)

مراقبتها بايد مراقبتى متناسب باشد. برخورد بايد طورى باشد كه كودك هم رشد كند و هم افت تربيتى نداشته باشد و از نظر روحى دچار مشكل نشود.

مشكلالت روحى از قبيل ترس، كمرويى، خجالت، بى بندو بارى، بزهكارى و... براى انسان افت و خلأ است و بايد اين كاستى ها از بين بروند.

استعدادهاى انسان بايد شكوفا و بارور شود و شكوفايى استعداد در سايۀ تعادل بدست مى آيد.

همانگونه كه يك گلدان به آب، هوا، خاك، محيط مناسب، خورشيدو... نياز دارد تا بار ور شود و رشد كند و اگر در هر كدام از اين مراقبتها خلأ و كاستى باشد، گل از بين مى رود كودك نيز چون گل است. حساس و لطيف و محتاج مراقبت است. به همه نوع كمك و محبت و مراقبت نياز دارد تا از جميع جهات هم بعد مادى و هم بعد روحى، تغذيه شود و رشد كند.

اگر اولياء بخواهند، نسل متعادل، قوى و بالنده داشته باشند، بايد به ابعاد تربيتى از جميع جهات بنگرند ومراقبتهاى آنان بجا و مناسب باشد و با اصول تربيتى و اسلامى منافات نداشته باشد.

4 - خود بزرگ بينى يا تكبّر
اشاره

يكى از عوامل كمرويى خود انسان مى باشد. انسان كارى مى كند كه بواسطۀ اين رفتار نمى تواند در بين مردم، ظاهر شود و با ديگران معاشرت داشته باشد. بيش از حد شخصيت و ظرفيت و بيش از آنچه هست، ادّعا مى كند و از ادعاهاى باطل و ناحق نيز چشم پوشى نمى كند.

برخى افراد شخصيت خود را بسيار دوست دارند و خود را بسيار بالا و بزرگ مى بينند و دوست

ص: 58


1- . «وجعلناكم امة وسطا»؛ 143 / بقره

ندارند كه فردى به آنان اعتراض يا انتقادى كند. لذا بين مردم ظاهر نمى شوند، مبادا مورد اعتراض قرار گيرند، اينان دچار بيمارى تكبر هستند.

گاهى از موارد نيز افرادى هستند كه دورنماى دروغى از زندگى خود به ديگران ارائه داده اند.

مثلاً ادّعا كرده اند كه از نظر علمى در مقامهاى بالايى هستند و درجات عاليه علمى دارند. شاگرد فلان استاد بوده اند و يا فلان مدرك علمى را دارند، يا چه درسها و كتابهايى را خوانده اند، در حاليكه حقيقت اينطور نيست. در اين مورد فرد دوست ندارد در مجالس حاضر شود و در مباحث علمى شركت كند، زيرا مى ترسد رسوا شود. و يا فردى پيش ديگران ادعا مى كند، كه فاميل او افراد متشخص و سطح بالايى هستند، چنين فردى سعى مى كند براى اينكه دروغش فاش نشود، با ديگران رفت و آمد نكند و از ديگران كناره گيرى كند.

گاهى فردى ادعا مى كند كه وضع ماليش بسيار خوب است، در حاليكه چنين نيست. در اين صورت از ديگران كناره گيرى مى كند و با كسى رفت و آمد نمى كند، به اين دليل كه مبادا دروغش آشكار شود.

چنين افرادى كه ادعاهاى باطل و دروغ مى كنند و دوست ندارند، شخصيتشان زير سؤال برود و دروغ بودن ادعاهايشان بر ديگران آشكار شود از مجالست با مردم كناره گيرى مى كنند و ترجيح مى دهند، با كسى حرف نزنند و اظهار نكنند. زيرا مى ترسند كه ادعاهاى باطل و غير واقعى آنها جلوه كند.

انتخاب مناسب

انسان اگر بخواهد راحت زندگى كند، بايد در مسائل زندگى هميشه انتخاب مناسب داشته باشد.

اگر مى خواهد دوست انتخاب كند، دوستش در سطح خودش باشد، تا مجبور به گزافه گويى و دروغ پردازى نشود.

اگر مى خواهد منزل تهيه كند، منزل خود را از محيطى انتخاب كند كه همسايه ها با او همگونى فكرى داشته باشند.

اگر مى خواهد ازدواج كند، همسرش را به گونه اى برگزيند كه از نظر سنى، موقعيت اجتماعى، مالى، علمى و ساير موارد با او هماهنگ باشد. زيرا ازدواج اگر مناسب نباشد، انسان دچار انزوا طلبى و گوشه گيرى مى شود.

اگر مى خواهد استاد انتخاب كند و نزد او علوم خاص را فرا بگيرد، بايد سعى كند استادى باشد كه در شعاع فكرى او فكر كند و بتواند فكر او را رشد دهد. اگر استاد در سطح بسيار بالايى باشد، شاگرد نمى تواند با او ارتباط فكرى برقرار كند، لذا دچار عوارض كمرويى مى شود.

ص: 59

5 - محيط

يكى از عوامل كمرويى محيط و جامعه است. اگر در محيطى كه كودك رشد مى كند استبداد حاكم باشد و كودك نتواند اظهار نظر كند، دچار كمرويى مى شود.

اگر محيط خانه، محيط جنگ و دعوا و كشمكش باشد، كودك در چنين خانه اى دچار كمرويى مى شود.

اگر كودك در مدرسه اى تحصيل كند كه بچه هاى ديگر از او در دروس قوى تر باشند و او در سطح پايينى باشد، دچار كمرويى مى شود و نمى تواند آرامش فكرى داشته باشد و درست درس بخواند، معلم بايد ضعفهاى شاگرد را درك كند و او را در زدودن ضعفها يارى كند و كارى نكند كه ضعفهاى كودك نه تنها جبران نشود بلكه تشديد هم بشود.

اگر دانش آموز ضعيفى در مجموعه اى از دانش آموزان قوى قرار بگيرد، و ضعفهاى او شناخته و بزرگ شوند و مرتب سرزنش شود، اين محيط براى اين دانش آموز بسيار خطر ناك است.

بعضى از كودكان بسيار حساس هستند و روحيۀ لطيفى دارند. اولياء و مربيان بايد اين روحيه ها را بشناسند و اين افراد را تحقير نكنند و سعى كنند كه آنان را دچار عقدۀ حقارت ننمايند.

هر فرد توانها و استعدادهايى دارد. اساتيد بايد اين استعدادها را بشناسند و كودكان را بر اساس حسّ ترغيب و تشويق به راه خير بكشانند و رشد علمى دهند.

6 - ضعفهاى جسمى، روحى
اشاره

يكى از عوامل كمرويى ضعفهايى است كه در هر فرد ممكن است وجود داشته باشد. برخى ضعف جسمى دارند، نقص عضو دارند و يا دچار بيمارى خاصى هستند، اين كودكان اغلب بخاطر ضعف جسمى، احساس شرمسارى و خجالت مى كنند و اين عوارض در مواقعى بيشتر بروز مى كند كه اين كودكان بخاطر وضعيت جسمى مورد اهانت و آزار كودكان ديگر نيز واقع شوند. برخى ضعف فكرى دارند، در محيط علم و دانش نمى توانند خود را بروز دهند و استعداد و نبوغ خاصى ندارند، اين افراد در جامعه بخاطر ضعف حافظه و كاستيهاى علمى اغلب دچار كمرويى هستند.

بايد بدانيم كه ضعف عامل ركود نيست. بلكه انسان بايد ضعف خود را با شجاعت و نشان دادن نبوغ در عرصه هاى ديگر جبران كند، زيرا هرگز فردى ضعيف نيست اگر ضعفى دارد، در مقابل استعدادها و توانايى هايى خاص ديگرى دارد كه مى تواند آنها را رشد داده و شكوفا كند.

كمبودهاى خانوادگى

گاهى برخى مشكلات مالى دارند. وضع مالى آنها خوب نيست و اين افراد در اجتماع و بين

ص: 60

دوستان احساس شرمسارى و خجالت مى كنند و دچار كمرويى مى شوند.

گاهى برخى افراد خود مشكلى ندارند، ولى يكى از اعضاء خانواده آنها، معتاد، منحرف يا فاسد است. بهمين علت فرد احساس خجالت و شرمسارى و كمبود مى كند و در مجالس جرأت نمى كند حرف بزند، زيرا مى ترسد به او بگويند، اگر راست مى گويى برو، خانواده ات را درست كن. لذا كمرويى و تنهايى او را بر مجالست و معاشرت با ديگران ترجيح ميدهد.

اما اين نكته قابل تذكر است كه بخاطر اشتباه ديگران نبايد فردى را توبيخ و سرزنش كرد. هر كس در گرو اعمال خود است و مسئول آن مى باشد. از نظر شرع و عرف و قانون نمى توانيم بخاطر خلاف يك فرد، شخص ديگرى را مورد مؤاخذه قرار دهيم.

قرآن مى فرمايد:

«هر كسى درگرو عمليست كه انجام داده است».(1)

و در آيۀ ديگر مى فرمايد:

«هيچ نفسى، بار ديگرى را بردوش نگيرد».(2)

هر نفسى خود مسئول كارى است كه انجام مى دهد و ديگرى نبايد بخاطر عمل شخص ديگر مورد سرزنش قرار گيرد.

7 - ترس
اشاره

يكى از عوامل كمرويى، ترس است.(3) ترس عوامل مختلفى دارد، اما از جمله عوامل ترس تهديد و تنبيه زياد فرزند، توسط اولياء است. كودك را بايد به مسير هدايت راهنمايى كرد. و اين راهنمايى بايد بدون تهديد و تنبيه باشد. اگر هدايت همراه با تهديد زياد و تنبيه هاى مكرر باشد، كودك را ترسو مى كند و ترس عامل كمرويى است.

اگر كودك اشتباهى انجام مى دهد، نبايد او را ترساند و در دلش رعب ايجاد كرد بعضى اولياء، دائم اشتباه فرزندشان را يادآورى مى كنند و اگر فرزندشان نزد فردى اشتباهى انجام داده باشد، به او مى گويند:

آبرويت رفت، نمى توانى سرت را بالا كنى و... اين تلقينات كودك را دچار ترس و كمرويى از افراد مى كند.

ترس از مردم از نظر اسلام مطرود است. خداوند در قرآن صريحاً مى فرمايد:

ص: 61


1- . «كل نفس بما كسبت رهينه»؛ 38 / مدثر
2- . «و لا تزروا وازرة وزر اخرى»؛ 164 / انعام
3- . توضيح بيشتر را در اثر ديگر مؤلف مطالعه فرماييد

«از مردم نترسيد و از من بترسيد».(1)

ترس از مردم عامل ركود است و ترس از خداوند رشد آفرين است و انسان را از ارتكاب گناه و معاصى باز مى دارد و كسى كه در دنيا از خدا بترسد، در قيامت ترسى ندارد قرآن مى فرمايد:

«آگاه باشيد كه براى دوستان و اولياء خداوند، ترس و اندوهى نيست».(2)

ترس از مردم گاهى موجب مى شود كه انسان حق را هم زير پا بگذارد و حرف نزند.

نعمت فراموشى

يكى از نعمتهاى خداوند اين است كه انسان بسيارى از مسائل را به مرور ايام فراموش مى كند، انسان اگر از كسى اشتباهى ببيند و يا مشكلى برايش به وجود بيايد آن را به تدريج به فراموشى ميسپارد.

از اين نظر فراموشى نعمت است. زيرا اگر انسان مسائل و مشكلات را فراموش نكند ادامۀ زندگى برايش غير ممكن خواهدبود.

كسى كه ضرر مالى مى كند، بتدريج آن را جبران و فراموش مى كند. كسى كه پدر و مادر و يا عزيزى را از دست مى دهد، بتدريج رنج غمش كم مى شود و گرنه زندگى انسان بواسطۀ غم و غصه فلج مى شد. اين است كه نبايد به فرزند القاء كرد كه فلان شخص عيب تو را مى داند، پس پيش او آبرو ندارى بجاى اين تلقينات بايد او را وادار به كارهاى مثبتى كرد كه كار منفى و اشتباهش را جبران كند و راه درست را بشناسد.

زيرا كاستى ها و خلأهاى روحى، ظلمت و تاريكى است و انسان نبايد در يك اشتباه بماند و مدام سرزنش شود، بلكه بايد آن را جبران كند و ديگر تكرار ننمايد.

برخورد با مشكلات

اين نكته قابل تذكر است كه بسيارى از مشكلات رشد آفرين هستند، انسان نبايد از مشكل بترسد، بلكه بايد در خود روحيه اى به وجود آورد كه توان مقابله با مشكلات را پيدا كند.

مشكلات ضرورت زندگى انسان است و هيچ فردى، زندگى بدون مشكل نخواهد داشت افت و خيزها در زندگى باعث مى شود كه انسان قدر نعمات الهى را بهتر بشناسد.

و قرآن مى فرمايد:

«همانا پس از سختى آسانى است».(3)

ص: 62


1- . «فلا تخشوا الناس و اخشون» 44 / مائده.
2- . «لا خوف عليهم و لا هم يحزنون»؛ 62 / يونس
3- . «فان مع العسر يسرى»؛ 5 / انشراح

خداى متعال در نظام هستى هم سختى قرارداده است. گاه هوا بشدّت گرم است و گاه بشدت سرد مى شود اين افت و خيزها در طبيعت لازمۀ رشد و تكامل گياه و جماد و حيوان و انسان است.

اگرقرار باشد انسان هميشه در خوشى باشد، رشد ندارد و دچار طغيان مى شود. قرآن مى فرمايد:

«انسان هنگامى كه غنى شود، طغيان مى كند».(1)

اگر انسان هميشه در اوج باشد و ضربه نخورد و از او انتقاد(2) نشود، رشد نمى كند. از انتقاد و سرزنش نبايد ترسيد و دچار شرمندگى شد. بلكه بايد انتقاد را پذيرفت و اشتباهات را جبران كرد.

البته انتقاد هم بايد صحيح باشد و روى اصول تربيتى درست، انتقاد شود. اما در مقابل انتقاد گزندۀ ديگران، انسان نبايد خود را ببازد و از رشد باز بماند. بلكه وظيفه اش را تشخيص دهد و به وظيفه عمل كند.

8 - دوستى با افراد ضعيف
اشاره

يكى از عوامل كمرويى آن است كه انسان همواره با قشر پايين تر از خود از لحاظ علمى، در آمد و شد باشد. وقتى فردى هميشه با اين افراد دوست باشد، زمانى كه با افراد بالاتر از خود از لحاظ علمى روبرو شود، خجالت و كمرويى بسراغ او مى آيد.

افرادى كه هميشه در مجموعۀ كوچكترها و ضعيفها هستند و در مجموعه بزرگترها قرار نمى گيرند، اين ارتباط موجب مى شود كه در مجالس و مجامع بزرگ نتوانند ابراز نظر كرده و حضور داشته باشد.

اينكه انسان هميشه با كمتر از خودش ارتباط داشته باشد، رشد ندارد و دچار ركود مى شود در امور معنوى انسان بايد هميشه بالاتر از خود را بنگرد و بتدريج و كم كم، دامنۀ دوستى با افراد بالاتر از خود را فراهم كند.

سير رشد عرفان

انسان هميشه بايد تلاش كند تا به كمالات انسانى و لقاء الهى برسد. خداوند مى فرمايد:

«اى انسان، البته با هر رنج و مشقتى كه در راه طاعت و عبادت حق بكوشى عاقبت به حضور پروردگار خود مى روى و به ملاقات او نائل مى شوى».(3)

تلاش و كوشش انسان، بايد محورى الهى داشته باشد. در رشد عرفانى نيز انسان يك شبه

ص: 63


1- . «ان الانسان ليطغى ان ريه استغنى»؛ 6 / علق
2- . توضيح بيشتر فرايند انتقاد را در اثر ديگر مؤلف با عنوان نيازمنديهاى نسل جوان مطالعه كنيد
3- . «يا ايها الانسان انك كادح»؛ 6 / انشقاق

صاحب همه چيز نمى شود، بلكه در اين راه بايد زحمات زيادى را متحمل شود. و اين رشد سلسله مراتب دارد.

گاهى افرادى مى خواهند در مسير مسائل عرفانى، معنوى و زهد، حركت كنند و كارهايى انجام مى دهند كه اصلاً در توان و وسع آنها نيست. زحمات طاقت فرسا و مشكلات روحى آنان را خسته مى كند. مثلاً فردى بخواهد به مقام عرفان برسد، چند ماه پشت سرهم روزه بگيرد. اين امر عواقب خطرناكى از نظر مادى و معنوى براى انسان بهمراه دارد.

انسان بايد سعى كند كه بتدريج صاحب حكمت و بصيرت شود و رسيدن به حكمت راههاى بيشمار و مداوم دارد. على عليه السلام مى فرمايند:

«عمل كم ولى مداوم، بهتر از عمل زيادى است كه باعث ملالت شود».(1)

در مثال مادى مانند آن است كه فردى در مسابقات ببيند ورزشكارى با دست 20 آجر مى شكند.

او هم تمرين نكرده تصميم بگيرد كه اين كار را انجام دهد، هرگز موفق نمى شود. صبر و حوصله و تمرين لازمۀ كار است. شوق و علاقه بايد باشد تا انسان را رشد دهد.

انسان بايد با توجّه به توان و ظرفيت خود، كم كم بسوى كمال و رشد گام بردارد.

يكى از راههاى رشد هم اين است كه ابتدا با افراد كمى بالاتر از خود معاشرت داشته باشد و كم كم سطح علمى او كه بالا رفت با افراد پخته و سنجيده و صاحب نظر دوستى و معاشرت كند.

9 - گناهان و انحرافهاى گذشته

يكى از عوامل كمرويى گناهان و انحرافاتى است كه فرد داشته است. برخى افراد اگر گناه يا خلافى انجام دهند، بجاى جبران خطاها، دچار گوشه گيرى و انزوا مى شوند و دائم خود را سرزنش مى كنند كه چرا چنين كارى انجام داده اند؟

خداى متعال در قرآن مى فرمايد:

«اى پيامبر به بندگان من خبرده كه من بخشنده و مهربانم».(2)

اگر كسى گناهى كرده و از اين گناه اظهار خجالت و شرمسارى كند و توبه نمايد و اعمال بد را جبران كند، خداوند او را مى بخشد.

انسان بايد ارتباطش را با خداوند قوى كند و گناهان را جبران، نمايد، تا به نفس مطمئنه برسد.

نفس لوامه(3) و ملامت گر در انسان، كه همان نداى وجدان است و در قرآن به آن قسم ياد شده است، بايد باعث بيدارى انسان شود و انسان اعمالش را تزكيه كند و به نفس مطمئنه برسد.(4)

ص: 64


1- . قليل مدوم عليه خير من كثير ملوم به
2- . «نبّأ عبادى انى انا الغفور»؛ حجر / 49
3- . «فلا اقسم بالنفس اللوّامه»؛ 2 / قيامت
4- . «يا ايتها النفس المطمئنّه»؛ 27 / فجر
10 - انزوا طلبى

يكى از عوامل كمرويى، انزواطلبى و گوشه گيرى از مردم و دورى از معاشرتهاى اجتماعى است افرادى كه معمولاً دوستانى صميمى ندارند، با ديگران در ارتباط قوى بر قرار نمى كنند و اگر هم ارتباطى دارند، بسيار مختصر است، معمولاً دچار چنين مشكلى مى شوند.

اين نكته قابل ذكر است كه معاشرتها بايد خالى از گناه و بدون معصيت خداوند باشد و زمينۀ رشد و تكامل انسان باشد. اگر معاشرت باعث گناه وفساد شود، نه تنها لازم نيست، بلكه بايد از اين معاشرتها بشدّت دورى كرد.

خوب است انسان دوستانى سالم و متدين داشته باشد و در مقاطع و جايگاههاى مختلف با آنان معاشرت كند. در مدرسه، بين همسايه ها، در مساجد، در مسافرتها، انسان به دوست محتاج است و دوست مى تواند، كاستيهاى انسان را مرتفع كند و در مواقع احتياج به كمك انسان بيايد و كاستيهاى رفتارى، گفتارى، اخلاقى انسان را برطرف كند.

وقتى انسان معاشرتش با افراد، در سطوح مختلف كم باشد، طبعاً درك او هم كم است و نمى تواند با ديگران ارتباط برقرار كند.

11 - كم آگاهى

يكى از عوامل كمرويى آن است كه انسان آگاهيش نسبت به مسائل كم باشد، وقتى انسان حرفى براى گفتن ندارد و در يك مجموعه اى قرار مى گيرد كه هر كسى چيزى مى گويد، اظهار نظر مى كند مطالبى را عرضه مى كند همين آگاهى كم، موجب مى شود كه انسان در مقابله با ديگران نتواند اظهار نظر كند.

لازم است انسان مطالب متنوعى مطالعه كند. همانطور كه همراه با غذا، تنقلاتى، مثل: ماست، ترشى، سبزى مصرف مى شود همراه با مطالعات علمى، لازم است انسان گاهى مطالعاتى كند كه جنبۀ علمى نداشته باشد از اين مطالعات كه شامل شعر، داستان، لطيفه، معما و تاريخ و... مى شود، انسان مى تواند در مجالس مختلف بهره بردارى كند و حرفى براى زدن داشته باشد. برخى از مطالب علمى مناسب با مجالس ميهمانى و عروسى و فاميلى نيست. علوم كاربردى علومى هستند كه در مواقع مختلف، انسان بتواند از آنها استفاده كند.

وقتى انسان آگاهيش كم باشد، از حرف زدن و مجالست مى ترسد، خجالت مى كشد و وحشت دارد مبادا حرفى بزند، كه اشتباه باشد موجب تمسخر ديگران شود و آبروى او برود.

ص: 65

12 - انتقاد بى جا

يكى از موارد كمرويى سرزنش و تحقيرهاى بى مورد است. وقتى فردى مرتب تحقير شود، در وجودش عقدۀ حقارت شعله مى گيرد و او را از جمع و دوستى ها دور مى كند.

انتقاد روشهاى مخصوصى دارد. گاه سازنده، گاه گزنده و مسموم است اسلام به انتقاد سازندۀ تأكيد دارد. و امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

«بهترين دوستان من كسانى هستند كه عيوب مرا به من هديه مى كنند».(1)

روش انتقاد كردن بايد درست باشد، لحن انتقاد كننده، محلّ انتقاد، مورد انتقاد، روش برخورد بايد صحيح باشد تا مؤثر واقع شود.(2)

در عين حال اگر فردى به انسان انتقاد ناصحيح و نا بجا كند. براى اينكه اين انتقاد روح انسان را نيازارد و انسان را تحت تأثير شوم خود نگيرد، بايد روش برخورد با آن روش مناسبى باشد.

انسان بايد سعى كند ديگر آن اشتباه را تكرار نكند، اشتباه گذشته را جبران كند وسعى كند به تكامل اخلاقى رفتارى برسد. اگر انسان از روش انتقاد ناراحت شود و خود را اذيت كند و مرتب غصّه بخورد كه چرا اشتباه كردم؟ چرا او چنين گفت؟ آبرويم رفت و... اين تلقينات، دردى را دوا نمى كند، بلكه باعث ركود اخلاقى انسان مى شود و عوارض كمرويى در انسان نمودار مى شود.

13 - تودارى، رازدارى

يكى از عوامل كمرويى تودارى بيش از حدّ است. افرادى كه خيلى تودار هستند و حاضر نيستند از مسائل زندگى و اجتماعى خود با ديگران حرف بزنند، دچار عواقب كمرويى مى شوند.

از نظر شرع مقدّس اسلام يكى از خصوصيات مؤمن، سردارى و راز نگهدارى است. مؤمن بايد اسرارش را حفظ كند، تا صاحب بصيرتى را پيدا كند و اسرارش را با او در ميان بگذارد.

از نظر اسلام، انسان بايد با دوست خود هم زياد از حد صميمى نشود و با دشمن هم زياد دشمنى نكند، زيرا ممكن است دوست روزى دشمن انسان شود و دشمن دوست انسان شود.

على عليه السلام مى فرمايد:

«دوستت را در حد متوسط دوست بدار، ممكن است روزى دشمن تو گردد و دشمنت را در حد متوسط دشمن بدار، زيرا ممكن است روزى دوست شما گردد».(3)

اسرار ويژه و خصوصى را انسان نبايد با هر كسى در ميان بگذارد. اما تودارى و سردارى نيز نبايد باعث شود كه انسان از مجالست ديگران عقب بماند و از كسب تجربه محروم شود و از رشد و كمال عقب بماند.

ص: 66


1- . احب اخوانى من اهدى الى عيوبى
2- . توضيح بيشتر در كتاب افسردگى
3- . كيف تكسب الاصدقاء، ص 51

درمان كمرويى در مكتب قرآن و عترت عليهم السلام

اشاره

چكيدۀ مطالب

مربى ابتدا بايد عوامل بيمارى را بشناسد تا بتواند درمان صحيح را به كارگيرد. همچنانكه در مداواى بيمارى جسمى، پزشك متخصص و لايق لازم است، در بيمارى هاى روحى نيز درمان بايد توسط كارشناس و پزشك مطمئن، كاردان و لايقى صورت گيرد، تا مبادا بجاى درمان بيمارى روحى، مشكل ديگرى براى فرد كمرو به وجود آيد.

در درمان بيمارى كمرويى دو روش درمان وجود دارد كه يكى روش منفى وديگرى روش مثبت مى باشد.

استفاده از روشهاى منفى درمان فرد كمرو را با مشكلات جديدى روبرو ميسازد. اگر مربى بخواهد كمرويى را در فردى از بين ببرد، نبايد از روش هاى منفى استفاده كند تمسخر فرد كمرو، انتقاد از او، لحن تند، مقايسه غير منطقى، ترحّم، اجبار و تهديد و محروميت از روشهاى منفى هستند. روشهاى مثبت درمان، آگاه كردن فرد كمرو نسبت به عواقب بيمارى ارائه الگو و نمونه مناسب، ميدان دادن به او، تلقين شهامت و شجاعت، ايجاد اعتماد به نفس، ايجاد روابط صحيح، تغيير محيط نامناسب و... مى باشد.

سؤالات

1 - تشخيص بيمارى چه نقشى در درمان آن دارد؟

2 - درمان بيمارى روحى بايد توسط چه افرادى انجام شود؟

3 - روشهاى مثبت و منفى در درمان چه تفاوتهايى دارد؟

4 - چگونه براى فرد كمرو بجاى درمان مشكل جديد به وجود مى آيد؟

5 - آيا تمسخر مشكل كمرويى را حل مى كند؟

6 - آيا لحن تند، در درمان مؤثر است؟ نظر قرآن در اين مورد چيست؟

7 - آيا مقايسه دو فرد كار درستى است؟

8 - آگاهى فرد كمرو چه نقشى در درمان او دارد؟

9 - چه الگو و نمونه اى بايد به فرد كمرو ارائه داد؟

10 - چگونه بايد به فرد كمرو و سعت ميدان عمل داد؟

روشهاى درمان

اشاره

همانطور كه تذكر داده شد، تشخيص بيمارى، نقش مهمى در درمان دارد. مربّى لايق كسى است

ص: 67

كه عامل بيمارى روحى را در فرد تشخيص دهد و طبق روش خاصّ آن عامل بيمارى، سعى كند عامل را از بين ببرد.

همانگونه كه در امور جسمى انسان اگر دچار بيمارى شود، با روشهاى خاص و تجويز داروهايى خاص درمان امكان پذير است، در بعد روحى نيز، روشهاى درمان تفاوت دارد. ابتدا لازم است تذكر داده شود كه درمان بايد تحت نظر مربى لايق، متدين و متخصص و صاحب نظر باشد، تا درمان آسان شود.

درمان بيماريهاى روحى دو نوع است:

1 - روش منفى و شناخت اين روشها، انسان را در رسيدن به درمان، كمك خواهد كرد.

2 - روش مثبت و شناخت راههاى كاربردى اين روشها در درمان مهم هستند.

روشهاى منفى تربيتى

اشاره

اگر عامل بيمارى تشخيص داده شود، درمان شروع مى گردد. درمان انواعى دارد. نوعى از درمان منفى است. گرچه از طرف بسيارى از اولياء و مربيان اين روشهاى منفى بكار گرفته مى شود، كه متأسفانه پيامدهاى ناگوارى را نيز در پى دارد.

در بكارگيرى روشهاى منفى نه تنها مشكل فرد، حل نمى شود، بلكه زمينۀ ايجاد مشكلهاى حاد ديگرى در وجود او جان مى گيرد.

ابتدا لازم است در روشهاى منفى تربيتى سيرى گذرا داشته باشيم.

1 - آفريدن مشكل جديد

يكى از راههاى درمان منفى آن است كه وقتى مربى مى خواهد فردى را از مشكل نجات دهد او را به مشكل ديگرى مبتلا كند. گاه مربى كاستى و مشكل دانش آموز را مى خواهد از ميان بردارد، به جاى آن مشكلى بدتر به او القاء مى كند و جايگزين مشكل قبلى او مى نمايد.

در امور مادى نيز اين مسئله حائز اهميت است. بطور مثال، فردى كه چربى خون دارد و به او توصيه مى شود، ورزش كند، اگر ورزش زير نظر متخصص نباشد، حركتهاى فيزيكى و فعاليتهاى جسمى زياد و بى ضابطه مشكل ديگرى براى او به وجود مى آورد. ورزشهاى سنگين اگر بدون تمرين و زير نظر كارشناس نباشد، موجب سكتۀ قلبى و انفاركتوس مى شود.

در مسائل روحى نيز چنين است اگر مربى بخواهد فردى را از كمرويى نجات دهد، بايد برخوردش طورى باشد كه او را مبتلا به بيماريهاى ديگر نكند.

مثلاً از او درسى را مى پرسد، به دانش آموز تلقين مى كند كه نبايد كمرو باشى، نبايد كم حرف باشد، بخاطر كمرويى طفره مى رود و دروغ مى گويد كه بلد نيستم.

در اينجا نه تنها مشكل كمرويى حل نشده، بلكه فرد به دروغگويى نيز مبتلا شده است. و يا

ص: 68

فردى را بخاطر اينكه كمرو است، به او توجّه نكنيم و به او محبت نشان ندهيم. اين اعمال موجب مى شود كه كنيۀ افراد در دل او رسوخ كند و از جمع بگريزد و به جلسات قدم نگذارد.

روش تربيتى و پالايش عملهاى منفى بايد بگونه اى باشد كه عوارض ديگرى را بدنبال نداشته باشد.

2 - تمسخر

يكى از راههاى درمان منفى، تمسخر فرد كمرو مى باشد. برخى از اولياء و مربيان، ممكن است فرد خجالتى را مسخره كنند، به او بى توجّه باشند، اجازه ندهند حرف بزند، او را پيش ديگران تحقير كنند و به او متلك بگوينده به اين نيّت كه فرد خجالتى ديگر خجالت نكشد.

اين كار مربى قضيه را برعكس مى كند. يا تمسخر و متلك گفتن نه تنها مشكل كمرويى حل نمى شود و پا برجاست در حقيقت، مشكلات ديگرى را نيز براى فرد بيمار به وجود مى آورد.

در مثالهاى مادى مى توان گفت: تمسخر كردن فرد خجالتى، مانند آن است ما كسى را كه داراى تب و عفونت و اسهال است، بجاى درمان، كتك بزنيم او را از منزل بيرون كنيم و به او پرخاش و دعوا كنيم كه چرا تب كردى؟ با اين كارها آيا بيمارى فرد از بين مى رود؟ نه تنها درمان نمى شود، بلكه بيمارى روحى نيز به بيمارى جسمى او، اضافه مى شود.

در بعد روحى نيز تمسخر، فرد را دچار عقدۀ حقارت و خود كم بينى مى كند و از نظر شرع مقدّس اسلام نيز كار حرامى است. مسلمان نبايد فرد مسلمان را مسخره كند، قرآن مى فرمايد:

«واى بر هر شخص عيبجوى و هرزه زبان».(1)

ويل عذاب خاصى است كه خداوند براى افراد خاصى در قيامت قرار داده است. از جمله كافران، مشركان، افراد قسى القلب، دروغگويان، گنهكار، كم فروشان، تمسخر كنندگان، نمازگزاران بى توجّه، كسانى هستند كه دچار اين عذاب مى شوند.

3 - انتقاد

يكى از روش هاى درمان منفى، انتقاد است. اگر مربى مرتب به فرد انتقاد كند، تو آدم هستى؟ اين چه اخلاق و رفتارى است؟ چرا حرف نمى زنى؟ چرا اظهار نظر نمى كنى؟ چرا لكنت زبان دارى؟ چرا بدنت مى لرزد و....

اين انتقادات گزنده كمرويى فرد خجالتى را از بين نمى برد. بخصوص اگر اين انتقادها در جمع مطرح شود و لحن انتقاد كننده تند باشد. انتقاد روشهاى خاصى دارد. و انتقاد اگر سازنده و از روى

ص: 69


1- . «ويل لكل همزه لمزه»؛ 1 / همزه

مهربانى و بدون خصومت باشد، زودتر افراد را تحت تأثير قرار مى دهد.(1)

4 - لحن تند
اشاره

يكى از روشهاى منفى، لحن تند و عتاب آميز است. انسان فطرتاً دوست دارد با او به نرمى برخورد شود و از روشهاى حاد و تندگريزان است.

از نظر روانشناسى نيز صحبت مربى در حال عصبانيت و با لحن تند، مؤثر نيست. بلكه روشهاى ملايم پسنديده تر است و مورد استقبال بيشترى واقع مى شود. از جمله روشهاى ائمه عليهم السلام و علماء بزرگ دين نيز پرهيز از روشهاى تند بوده است و آنان ابتدا از روشهاى ملايم استفاده مى كردند و اگر مؤثر واقع نمى شد به روشهاى تند متوسل مى شدند كه در اسلام نيز مطرح است. موارد تند مثل حدود و ديات، قصاص، زندانى، تبعيد و... مى باشد كه اگر از راه تبليغ بصورت آرام، فردى هدايت نشود، در اينجا روشهاى حاد و تند مطرح مى شود.

توصيه به لحن آرام

در سيرۀ انبياء و ائمه عليهم السلام اين مسئله به چشم مى خورد كه خداوند وقتى آنان را به رسالت مبعوث مى فرمود، پيامبران را به آرامى و ملايمت دعوت مى كرد و از انبياء مى خواست كه مردم را بازبان خوش، به خدا و اسلام فرا بخوانند.

از جملۀ اين انبياء حضرت موسى عليه السلام است. وقتى حضرت موسى عليه السلام به سوى فرعون كه يك انسان طاغى و جنايتكار بود و ادعاى خدايى مى كرد،(2) مبعوث شد، خداوند به موسى عليه السلام و هارون چنين فرمود:

«بسوى فرعون برويد، همانا او طغيان كرده است و با او به نرمى و آرام سخن بگوييد، شايد متذكر شده و بترسد».(3)

در اين آيه با آنكه خداوند، به موسى عليه السلام مى فرمايد به تبليغ برود و فرعون را هدايت كند، در عين حال موسى عليه السلام را هشدار مى دهد كه فرعون شايد متذكر شود و بترسد و شايد هم تذكر نپذيرد با اينحال بايد او را با لحن آرام بسوى خداپرستى دعوت كند.

تذكر

ارشاد مراحل مختلفى دارد ابتدا بايد با لحن آرام و تذكّر ارشاد صورت بگيرد. در كتب فقهى نيز

ص: 70


1- . توضيج در كتاب افسردگى
2- . «فقال انار بكم الاعلى»؛ نازعات / 24
3- . «اذهبا الى فرعون»؛ طه / 42

علماء سلسله مراتبى براى امر به معروف و نهى از منكر در نظر گرفته اند(1). هر كس بر اساس گناهى كه مى كند بايد مورد ارشاد قرار گيرد و هر كس به نحوى خاص جريمه مى شود.

حداقل مرتبه ارشاد، تذكر دادن است. خداوند در قرآن به پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

«اى پيامبر تذكر بده، زيرا تذكر براى مؤمنين، مفيد و سودمند است».(2)

پس در ارشاد، ابتدا بايد روى مراحل ملايم و آرام كار شود، اگر مفيد نبود، روش و برخوردهاى تندتر، مورد استفاده قرار گيرد و متربى دريابد كه مربى او را دوست دارد و به او احترام مى گذارد و تذكرات بخاطر خود اوست.

5 - مقايسه

از جمله روشهاى مضرّ درمان، مقايسه كردن است. مقايسه كردن، روح رقابت بين دو فرد را به وجود مى آورد. اگر به فردى بگوييم ببين، برادرت، دوستت، همكلاسيت، كارى را انجام داد ولى تو نكردى، تو بدى بى كفايتى و بدرد كارى نمى خورى، اين مقايسه بدترين نوع رقابت است و عقدۀ حقارت را در روح فرد قوى مى كند.

بهترين روش اين است كه اگر خوبيهاى فردى را مى گوييم، در مقابل فرد ديگررا نكوبيم و به او اهانت نكنيم، بلكه ابتدا خوبيهايى هم از او مطرح كنيم و در ضمن آن، بديهايش را به او گوشزد نماييم. تا فرد خطاكار بخود بيايد و از خود سؤال كند كه چرا او خوب نباشد و كارهاى خوب انجام ندهد. رقابت در موارد مختلف چه در بعد ترك صفات زشت و چه در بعد تحريك و تحريص به صفات ارزشمند از نظر مكتب تربيتى قابل توجّه و دقت است.

مربى بايد دقت كند كه اگر فردى را نام ببرد و او را با فرد ديگرى مقايسه كند، اين مقايسه كودك را به تصورات ذهنى وادار مى كند و او دائم بدنبال نقطه ضعفهاى طرفى است كه با او مقايسه شده است.

لذا رقابت و مقايسه بدون مشخص كردن فرد خاص بايد انجام شود و مقايسه دو فرد، كارى اشتباه و نادرست است. زيرا هرگز دو نفر از نظر ابعاد مختلف مثل هم نيستند براى ارائه دادن الگو بهتر است نام فرد مشخصى از بين دوستان و آشنايان برده نشود بلكه الگوها از افراد الهى و متدين و انبياء و داستانهاى زندگى آنها باشد. و براى بالا رفتن سطح آگاهى مربى لازم است، مربى سيرى مطالعاتى در تاريخ اسلام و داستانهاى قرآن كريم داشته باشد.

6 - ترحّم

ص: 71


1- . تفصيل مباحث در آيين هدايت و ارشاد نسل جوان اثر ديگر مؤلف آمده است
2- . «فذكّر ان الذكرى»؛ ذاريات / 55

يكى از روشهاى درمان غلط ترحم كردن است. برخى افراد در مقابل بى كفايتى و خجالت ديگران، با ترحم كارهاى آنها را انجام مى دهند، تكاليفشان را مى نويسند، بجاى آنها حرف مى زنند و بجاى آنها كار مى كنند.

اين روش تربيتى بسيار غلط است، و عواقب شومى بهمراه دارد. اين ترحم منفى است و فرد عادت مى كند كه ديگران كارهاى او را انجام دهند و هميشه به كمك او بيايند. بجاى اعتماد به نفس به ديگران تكيه مى كند و اعتماد انجام كار را در خود نمى بيند.

اولياء و مربيان بايد دقت كنند، اگر فردى كمرو است، به او نبايد ترحم كنند و كارهايش را انجام دهند، بلكه روش كار را به او ياد دهند و او را در انجام كار، كمك كنند، تا رشد كند.

اگر كودكى مى خواهد حرف بزند و حقى را بگيرد، اجازه دهند خودش اين كار را بكند، نگويند او بى سر و زبان است و نمى تواند حقّش را بگيرد، بايد از او دفاع كرد.

اين كار اشتباه است، بايد بگذاريم او خود از حقش دفاع كند و ادعا و نظرش را اعلام نمايد.

اگر فرزند از پدر چيزى مى خواهد، خود بگويد و مادر را واسطه نكند كه من خجالت مى كشم، شما به پدر بگو. فرزند نبايد اينطور باشد. اگر چيزى مى خواهد كه نبايد براى او بخرند، او را متقاعد كنند كه فعلاً خريد آن شىء صلاح نيست و اگر توقع در سطح بالاست به او توضيح دهند كه در حد توان اقتصادى خانواده نيست، اگر او امروز متقاعد نشود و خوب و بد كار را نفهمد، تا آخر عمر وابسته به مادر خواهد بود.

فردا در مدرسه خجالت مى كشد، به معلم اعتراض كند و يا اشتباهش را بپرسد. از نظر فكرى حالت ركد و ايستايى پيدا مى كند.

توصيه و تذكر اين است كه اولياء و مربيان از ترحمى كه كودك را دچار ايستايى و ركود كند، پرهيز كنند، فرد بايد تحرك داشته باشد، دفاع كند، حقش را بگيرد، متقاعد كند و متقاعد شود و ايستايى و عدم تحرك موجب مى شود او امروز نتواند حقش را بگيرد و فردا هم در اجتماع از كمال و رشد باز بماند.

ترحم در صورتى پسنديده است كه باعث رشد شود و سازنده باشد و كودك در انجام كار يارى شود.

7 - اجبار و تهديد
اشاره

از جمله روشهاى غلط تربيتى اجبار و تهديد است. اگر بخواهيم فردى را با اجبار و تهديد از كمرويى دور كنيم او را بدامان گناهان ديگرى سوق داده ايم. و فرد براى فرار از مخمصۀ تهديد و اجبار، اخلاقيات منفى را اتخاذ مى كند.

در برخى موارد ديده شده است كه اجبار و تهديد مشكلات غير قابل جبرانى را براى افراد به وجود آورده است. مثلاً دخترى را مجبور كرده اند با شخصى ازدواج كند و دختر چون نمى خواسته و از پدر و مادر و... خجالت مى كشيده، با اجبار تن به ازدواج داده، ولى بعد يا خود را

ص: 72

مسموم كرده و يا از خانه فرار نموده و يا بدامن فحشاء كشيده شده است. بجاى اجبار و تهديد بايد به فرد روحيه دهند، قدرت و زمينۀ انجام كار را در او به وجود آورند، او را نسبت به كار توجيه كنند تا بتواند خود را براى انجام كار آماده و مهيا سازد و اگر آمادگى ندارد او را مجبور به انجام كارى نبايد بكنند.

آزادى

از جمله حقوق واجب يك انسان آزادى اوست. اگر در برنامه هاى تبليغى و تربيتى قرآن عنايت داشته باشيد، مى بينيد كه خداوند معمولاً افراد را بگونه هاى مختلف ترغيب به دين مى كند كه با علاقه دين را بپذيرند و در قرآن مى فرمايد:

«در دين اجبار نيست، راه هدايت و ضلالت بر همه كس روشن گرديده است، پس هر كس از راه كفر برگردد و به راه ايمان و پرستش خدا بگرايد، به رشته اى محكم و استوار چنگ زده است كه هرگز نخواهد گسست».(1)

انسان بايد، با استدلال و منطق دين را بپذيرد و خدا پرستى را اختيار كند و بعد از پذيرش دين، در فروع دين بايد تقليد و اطاعت كند و اعمال دين را انجام دهد.

در آيۀ ديگرى مى فرمايد:

«ما راه هدايت را نشان مى دهيم، مى خواهيد شاكر باشيد و مى خواهيد كفر بورزيد».(2)

اصل و اساس دين اختيارى است، با توجّه به اين كه هر كس هم كه كافر شود، هدايت خدا شامل او نميشود و از زندگى آخرت و نعمات الهى بى بهره خواهد بود.

اگر فردى كاستى دارد، كاستى او را از راه صحيح بايد حل كرد. اجبار و تهديد و زور، تبعات منفى ديگرى در پى خواهد داشت.

8 - محروميت

يكى از روشهاى منفى تربيتى محروميت است. محروميت به اين معناست كه فرد كمرويى را بواسطۀ اينكه كمرواست از نيازهاى فكرى، علمى، تفريحى، مالى و تنوع محروم نماييم.

محروميت صحيح در هنگامى است كه با امر خلاف تناسب داشته باشد. براى هر امورى نمى توان از محروميت استفاده كرد در محروميت صحيح، بيمارى كه، قند دارد از برخى ميوه ها و غذاها بايد پرهيز كند، اگر بيمارى سرما بخورد، برخى غذاها را نبايد استفاده كند و يا وقتى كسى وزنش سنگين است، بايد از مصرف غذاهاى پركالرى پرهيز نمايد.

ص: 73


1- . «لا اكراه فى الدين»؛ 256 / بقره
2- . «انا هديناه السبيل»؛ 3 / دهر

نمى توان به فردى كه سرما خورده است گفت: كه هيچ نخور و از همه چيز محرومى. به تناسب مشكل، بايد فرد از احتياجات خود محروم بماند و اين محروميت شكلى از درمان است و مقدّمۀ سلامتى مى باشد.

در مشكلات روحى نيز بايد از مسائلى كه متناسب با مشكل روحى است استفاده شود.

مربى بايد بين مشكل و محروميت ارتباط برقرار كند و زمينۀ ارتباط روحى و محروميت را براى متربى به وجود آورد تا او بفهمد و بداند كه اگر محروم مى شود، به نفع خود اوست و براى رفع عيبى كه دارد محروميت مناسب را بپذيرد.

محروميت درجايى كار ساز است كه مربى تشخيص دهد، با محروم كردن فرد كمرو از بعضى امكانات امكان علاج بيمارى در او وجود دارد. اگر محروميت با شناخت كامل فرد و نوع محروميت نباشد امرى قابل قبول نيست.

ص: 74

روشهاى درمان مفيد كمرويى

اشاره

براى از بين بردن كمرويى راههاى درمان مفيدى نيز وجود دارد. گرچه در خلال بحث درمان منفى به برخى موارد درمان مثبت نيز اشاره شد، ولى در اين بحث، سعى بر اين است كه راههاى درمان قطعى كمرويى ارائه شود.

درمان بيماريهاى روحى بحث بسيار لطيف و ظريفى است. اولياء و مربيان بايد با دقت كامل فرد را درمان نمايند، تا اثرات مخرب تربيتى ديگرى بروجود متربى باقى نگذارند.

1 - آگاه كردن فرد

يكى از راههاى درمان كمرويى اين است كه فرد كمرو را با عوارض ناشى از كمرويى آشنا كنيم، با او دوستانه صحبت كنيم و در محيطى دور از عصبانيت و خشم، بيمارى را براى او تشريح كنيم.

آگاهى فرد نسبت به بيمارى، نيمى از درمان است. وقتى فرد كمرو با عوارض كمرويى آشنا شود سعى مى كند، كمرويى را در وجود خود از بين ببرد.

متأسفانه اغلب اولياء و مربيان افراد كمرو و گوشه گير و كم حرف را بيشتر از بچه هاى شلوغ و پر تحرك مى پسندند. اگر كودك اعتراضى نكند و حرفى نزند و اظهار نظر نكند او را بسيار خوب مى پندارند. در صورتيكه اين امر، اشتباه است. كودك بايد حرف بزند، اعتراض كند و اولياء و مربيان اجازۀ انتقاد صحيح را به كودك بدهند و با او صحبت كنند و انتقاد بجا و نابجا را براى او روشن نمايند.

كودكانى را كه كم حرف و مشكوك هستند، بايد ارزيابى كرد. اگر فردى از خود حركتى نشان ندهد، نمى توان او را شناخت و به خصوصيات درونى او پى برد. و ظاهر نكردن ابعاد درونى فرد خطرناك است و اولياء و مربيان شناختى از اين فرد ندارند.

پس بايد بچه ها را وادار به تفكر، انتقاد و نقد و بررسى كنيم و به كودك بياموزيم كه كمرويى و خجالت براى رشد و شكوفايى استعدادهاى او مفيد نيست. كودك هميشه در پناه خانواده نيست. در اجتماع بايد بتواند، از حق خود دفاع كند و از حقوق ديگران نيز دفاع داشته باشد.

مرز كمرويى و بى پروايى و پررويى بايد براى كودك و جوان تبيين شود و نسبت به عوارض و عواقب آن آگاه شود و خود، راه درست زندگى كردن را بياموزد.

2 - ارائۀ الگو و نمونه

يكى از راههاى درمان مفيد و باز پرورى فرد كمرو ارائۀ الگوست. ارائۀ الگو به معناى مقايسه كردن نيست.

ص: 75

الگوى الهى و رهبران دينى ما بهترين نمونه ها و الگوها هستند و خداوند در قرآن مى فرمايد:

«البته به تحقيق رسول گرامى صلى الله عليه و آله براى شما الگوى بسيار نيكويى است».(1)

زندگى رهبران الهى زندگى سرشار از درس و پند و اندرز داشته اند و به مكتب اسلام عمل كرده اند و اين الگوها هيچ عيب و نقصى ندارند و تا كنون نقطۀ ضعفى از آنان در تاريخ ثبت نشده است. بهتر است، فرد كمرو با مطالعۀ تاريخ گذشتگان، اين الگوهاى مناسب را بشناسد و روش برخورد صحيح را پيدا كند.

اولياء و مربيان بايد روش صحيح مطالعه و كتابهاى مفيد و سالم را براى باز پرورى فرد كمرو به او بشناسانند.

3 - دادن ميدان و فرصت بيشتر براى حرف زدن

يكى از راههاى درمان مفيد و بازپرورى فرد كمرو اين است كه به او فرصت بيشترى براى حرف زدن بدهيم. اولياء و مربيان وقت بيشترى در برخورد با فرد كمرو بايد صرف كنند و به او بيشتر فرصت دهند تا حرف بزند. گرچه حرفهايش را با لكنت، جملات غلط و نظريات نادرست بيان كند.

هرگز نبايد از حرف زدن و اظهار نظر كردن او جلوگيرى كرد، بلكه بايد به او فرصت و ميدان عمل داد، سپس اعمال و گفتار او را كنترل كرد.

به فردى كه مشكل دارد بايد كمك كرد. چنانكه فردى كه بيمارى جسمى دارد بايد تحت مراقبت بيشترى باشد براى فردى هم كه كمرو است بايد وقت ويژه قائل شد، تا مطلب مورد نظر و خواسته اش را بيان كند. اين كار به او فرصت مى دهد تا مسائل روحى و درونى خود را بيان كند و قدرت مانور و حرف زدن و فكر كردن و تجزيه و تحليل و انتقاد و تفكر را پيدا نمايد و به مرور از كمرويى نجات پيدا كند.

4 - تلقين شهامت

يكى ديگر از راههاى درمان كمرويى اين است كه شهامت را به وجود فرد كمرو تلقين كنيم مقاله اى به او بدهيم تا بخواند و ما گوش كنيم، تا قدرت بيان پيدا كند. البته اين كار بنحوى باشد كه او نفهمد شما مى خواهيد كمرويى او را از بين ببريد.

او را تشويق كنيم به خواهر يا برادر يا دوستش ديكته بگويد و آن را تصحيح كند. مسئوليتهايى درخور توان به او بدهيم و در فرد كمرو ايجاد تحرك فيزيكى نماييم تا او دريابد كه براى او ارزش قائل هستيم و مقام علمى و توان روحى او را ارج مى نهيم.

ص: 76


1- . «لقد كان لكم فى رسول اللّه اسوة»؛ 2 / احزاب

در مراحل بعد مى توان فرد كمرو را با افرادى كه از آنها كمتر خجالت مى كشد، تنها گذاشت و آنها را تشويق به تبادلات علمى و درس خواندن كرد. تا زمينۀ استخراج مطالب از مغز و انتقال مطالب به ديگران در او ايجاد شود.

مى توان فرد كمرو را در اتاقى تنها گذاشت و به او متن يا مقاله اى داد كه او از روى آن براى خود بلند بخواند و آيينه را جلوى خود قرار دهد و خود را در حال بيان مطالب تماشا كند. اين كار قدرت بيان او را زياد مى كند. اگر روزى 5 دقيقه اين كار را تكرار كند، قدرت استخراج مطالب را پيدا مى كند و در تبادلات علمى قوى مى شود و از كمرويى او كاسته مى شود.

در باز پرورى بهيچ عنوان تلقينات منفى نباشد. محيط دور از رعب و ترس و خشم باشد، تاكمرويى از بين برود و فرد قوى و با شهامت باربيايد.

5 - ايجاد اعتماد به نفس

يكى از عوامل مهم و مفيد در درمان و باز پرورى فرد كمرو اين است كه بايد اعتماد به نفس را در او تقويت كرد. يكى از دلائل كمرويى، عقدۀ حقارت، خود كم بينى و تنفر از خويش است. اعتماد به نفس فرد را به داشتهاى درونى، استعدادها و توانهايش آگاه مى كند و همين اعتماد به نفس در معالجۀ كمرويى بسيار مفيد است.

بايد كارى كرد بچه ها با اعتماد به نفس بتوانند، با روى باز و قدرت قوى، مسائل و خواسته هايشان را عنوان نمايند و از خواسته هايشان دفاع كنند اگر چه به نظر ما دليل آنها منطقى نبوده و باطل باشد بايد منطق و استدلال آنها را اگر چه غير منطقى و شرعى است، جهت داد، نه اينكه به آنها اجازۀ استدلال و اظهار نظر ندهيم و آنها را تخطئه نماييم.

كودكى كه از طرف خودش دليل و برهانى را اقامه مى كند، همين دليل بر اعتماد به نفس اوست و چون قدرت روحى و اعتماد به نفس دارد، دليل مى آورد.

ايجاد اعتماد به نفس و قدرت روحى به دانش آموزان از سوى اولياء و مربيان يك امر ضرورى است و خداوند به انسان توصيه فرموده است:

«تو بايد تلاش كنى تا به آن قدرت عالى نائل شوى».(1)

در روايات نيز سفارش شده است: گر چه كودكانتان در مقام مشورت با شما نيستند، سعى كنيد كه با آنان در امورى كه به آنها مربوط است مشورت نماييد. بدين صورت است كه نواقص و اشكالات آنها رفع خواهد شد. اگر نظر آنها حق است بپذيريم و اگر نظر او باطل است، وى را توجيه نماييم. تا بفهمد ملاك حق و باطل چيست؟

ص: 77


1- . «يا ايها الانسان انك كادح الى...»؛ 6 / انشقاق

6 - ايجاد روابط مناسب صحيح

يكى ديگر از روشهاى درمان مفيد ايجاد روابط صحيح دوستانه و مناسب است. بايد براى فرزندان روابط و محورهايى در دوستى ها در نظر بگيريم، تا بفهمد كه مسير حق و باطل چيست؟

يكى از راههاى درمان كمرويى همين است كه فرد كمرو را با افرادى مأنوس نماييم كه زمينۀ لازم را در آنها به وجود آورند.

اگر فرد كمرو از نظر علمى داراى خلأ است با فردى كه از جهت علمى، اجتماعى از او پايين تر است معاشرت كند، تا خلأ روحى او پر شود.

اگر قدرت علمى او خوب است اما بيان ضعيفى دارد، بايد از افرادى در دوستى با آنها كمك گرفته شود كه قدرت بيان خوبى داشته باشند. اما از نظر علمى ضعيف تر از او باشند.

براى درمان فرد كمرو بايد ابتدا در اولين مرحله از دوستهايى استفاده كرد كه از فرد كمرو در حد پايين تر مى باشند و او از دوستى با آنها احساس شرم نكند.

7 - تغيير محيط

يكى از راههاى درمان مفيد، تغيير محيط است زمانى كه اولياء، متوجّه مى شوند كودك در محيطى قرار گرفته است كه زمينه و موقعيت ابراز نظر برايش وجود ندارد، بايد محيط او را تغيير دهند. فرد كمرو را بايد بيشتر به ميهمانى ببرند. ميهمانى رفتن، تأثير بسزايى در از بين بردن كمرويى دارد. زيرا معمولاً افرادى كه روابط اجتماعى شان با ديگران ضعيف است و معاشرت كمترى دارند، داراى بيمارى كمرويى هستند.

براى معالجه كمرويى توصيه مى شود كه زمينه هاى رابطه و رفت و آمد را تا مدتى كه كمرويى از بين نرفته است، براى فرد كمرو به وجود آوريم و محيط او را تغيير دهيم.

8 - اجراء مراسم همگانى

يكى از راههاى درمان كمرويى، اين است كه فرد كمرو را تشويق به اجراء سرود، شعر يا دكلمه نماييم. اگر چه برنامه اى كه اجراء مى كند از روى نوشتۀ باشد.

در مناسبتها، اعياد مختلف مى توان مطلبى را تهيه كرد و ابتدا در حضور تعداى كمتر و بعد در مراحل بالاتر در حضور ديگران، فرد كمرو اين مطالب را بخواند و مراسم را اجراء كند. اين كار موجب مى شود كه قدرت استخراج مطالب، از مغز براحتى انجام شود و كم كم حالت خجالت و كمرويى از بين برود.

ص: 78

9 - مباحثه و قدرت مانور

يكى از راههاى درمان كمرويى اين است كه فرد كمرو كتابى را بخواند و مطالب كتاب را براى افراد ديگر توضيح دهد.

مباحثه ضعفهاى انسان را از بين مى برد و قدرت بيان را زياد مى كند و انسان قدرت استخراج مطلب از مغز خود را پيدا مى كند و كمرويى در وجودش از بين مى رود.

از جمله امورى كه كمرويى را از بين مى برد همين است كه فرد قدرت مانور و اظهار نظر پيدا كند، تا كمرويى از يادش برود. وقتى فردى مطلبى را براى ديگران توضيح مى دهد، بيانگر آن است كه درس را خوب فهميده و حالا در مقام استادى براى ديگران است.(1)

و السلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته

زمستان 1374

محمدحسين حق جو

ص: 79


1- . مسائل ديگرى هم مطرح است كه به همين مقدار بسنده مى كنيم

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9
آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109